این چند روزه در نتیجهء داستان تصنعی که اقای محمد نوریزاد در صفحه رسمیشان از مرگ دوست فقیده ام شلر فرهادی نگاشتند، هم ذهنم درگیر شد و هم روحم. هرچه که بیشتر گشتم به نکاتی برخوردم که تاسف زیادی را برایم در پی داشته است. ایشان موضوع این مرگ را به امضای نامه به رهبری ربط دادند. در کامنتها ... ادامه متن »
قبرستان ارامنه ی مسجد سلیمان
یک: نوشته های امروز، بیست ودوم دیماه نود و دو را تقدیم می کنم به زندانی سیاسی: محمد رضا پورشجری این هموطن پنجاه وسه ساله ی ما، جرمش تنها نوشتن ونقد و واخواهی وعده های بزرگان انقلاب اسلامی بوده است. وی نه ازدیوارکسی بالا رفته بود ونه مالی اندوخته بود ونه بساطی ازبند وبست های متداول بزرگان و اطرافیانشان ... ادامه متن »
سه شنبه ساعت دو، وزارت اطلاعات !
من کارم در اهواز تمام شده. گرچه هنوز گزارش سفرم به ایذه و مسجد سلیمان و لالی و دزفول و اندیمشک و شوش و حمیدیه و سوسنگرد و بستان و هویزه و بهبهان را هنوز منتشر نکرده ام که به مرور به نشر آنها اقدام خواهم کرد. باید از فردا تهران باشم تا خود را برای سفر به ایلام ... ادامه متن »
امیدیه، و داستان خرابه ای به اسم آغاجاری
یک: نوشته های امروزم – نوزدهم دیماه نود و دو – را تقدیم می کنم به زندانی سیاسی: ابوالفضل طبرزدی ابوالفضل طبرزدی، یک جوان تیزهوش و فعال اهوازی است که هفت ماه در زندان کارون اهواز به تلخ ترین شکل ممکن آسیب دیده و حتی کارش به اعتصاب غذا و تبعات ناشی از بیماری اعصاب و روان و بستری ... ادامه متن »
بر مزار شلـر
سلام دوستاندر سالروز مرگ جانخراش شلر، من بر سر مزارش صحبت کردم. جز خانواده و خویشانش کسی آنجا نبود. تنها غریبه ای که برای همدردی برشانه ی پدرش بوسه زد و دست مادرش را بوسید، من بودم. در این دو سه روز هرچه تلاش کرده ام تصویر با کیفیتی از آن سخنان تقدیم شما کنم، مقدورم نشد که نشد. ... ادامه متن »
مصاحبه ی محمد نوری زاد با دویچه ووله در باره ی ” تراژدی شِلِر”
http://www.dw.de/نوریزاد-علاوه-برشلر-دختر-دیگری-هم-ناپدید-شده-است/a-17346737 نوریزاد: علاوه بر”شلر” دختر دیگری هم ناپدید شده است محمد نوریزاد در وب سایت رسمی خود از راز بازداشت و خودکشی دختری به نام “شلر” پرده برداشته است. “شلر” دختر دانشجوی کردی بود که پس ازامضای طوماری خطاب به رهبر ایران به طرز مشکوکی ناپدید شد. گفتوگو با محمد نوریزاد درباره خودکشی شلر فرهادی در ۲۴مهرسال ۹۰ ... ادامه متن »
سقوط و دیگر هیچ !
امروز در شوش دانیال بودم. دوستی که نمی شناختمش از تهران زنگ زد و گفت: خبر ” صلح نیوز ” را دیده ای؟ گفتم من اکنون در سفرم و به اینترنت دسترسی ندارم مگر چه نوشته؟ گفت: حالم خیلی بد است آقای نوری زاد. ما داریم بکجا می رویم؟ پرسیدم: مگر چه شده؟ بغضش گرفته بود. گفت: شرم دارم ... ادامه متن »
تراژدی شِلِر
نوشته های امروزم – شانزدهم دیماه سال نود ودو – را تقدیم می کنم به زندانی سیاسی: مریم شفیع پور پدرِمریم حدوداً پنج سالی جبهه بوده و در دفاع ازسرزمینش جانفشانی ها کرده. اکنون اما دخترش مریم برای چندمین بارقرار است تقاص بدفهمی ها و نکبت های آمیخته به جهالت ما و حاکمان ما را درزندان بپردازد. مریم، این ... ادامه متن »
دیدار با مادر ابوالفضل عابدینی در رامهرمز
نوشته های امروز– 92/10/13 – را تقدیم می کنم به مردی که ازهمه ی شخصیت های حکومتی محبوب ترو خواستنی ترو فهیم ترو مردمی تراست. یعنی اگرکل محبوبیتِ رهبررا، وکل نفوذ اطرافیان اورا – با اعتنا به همه ی رسانه ها و دلارها وتسلطی که برزیروبالای این کشوردارند – با هم جمع ببندیم، به گردپای سلامت ومحبوبیت او نمی ... ادامه متن »
باز هم ” برادران “
امروز در ایذه بودم که خبردارشدم “برادران” ساعت دو ونیم بامداد گذشته به محل اقامتم دراهواز رفته و بدون مجوزداخل شده اند و زیروبالای زندگی پیرمردِ مهربان وخیّری را که یکی دوشبی میهمانش بوده ام جسته اند و تا دم دم های صبح وی را سئوال پیچ کرده اند. زنگ زدم و ازپیرمرد بخاطرزحمتی که برایش فراهم آورده ام ... ادامه متن »