اگر خدا بنویسد! سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای یک: مهندسان و پزشکان و معلمان و کارگران و چوپانان، هرگز خود را به جای خدا نمی نشانند. چرا که یک چوپان، کارش چرای گوسفندان است و یک معلم، آموزشِ نوباوگان . اما یک روحانی، حتماً سخن از خواست و اراده ی خدا می راند. که ... ادامه متن »
آرشیو بخش: نامه های محمد نوری زاد به رهبر
عضویت در دریافت فید<نامه ی سی و هشتم محمد نوری زاد به رهبر
سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای چرا شما گذرنامه ندارید؟ یک: من در این نامه، راهی نشان تان می دهم تا مگر در این بن بست جهانی ای که گرفتارش شده اید، نشاطکی به جان بی رمقِ ایران بخزد. و ای بسا که سرفرازیِ فرو مرده اش جان بگیرد. و صورتِ سیلی خورده اش بشکفد. ... ادامه متن »
نامه ی سی و هفتم نوری زاد به رهبر+ فایل صوتی + تحلیل هفتگی
نامه ی سی و هفتم محمد نوری زاد به رهبر شکایت رهبر از اصلاح طلبان سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای یک: من در این که یک روز شما را کشان کشان به محاکمه می برند، ذره ای تردید ندارم. آن روزِ مبارک و البته دهشتناک، حتماً در چند قدمی است. وگرنه، اگر قرار ... ادامه متن »
نامه ی سی و ششم محمد نوری زاد به رهبر + فایل صوتی نامه ی 36 + تحلیل هفته
سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای تِستِ خامنه ای یک: پیش از این شما را به این فراخوانده بودم که در یک حرکت نمادین، من و جناب شما و آقای حسین شریعتمداریِ کیهان، برویم به یکی از مراکز تستِ اعتیاد و نتیجه را – هرچه که بود – بدهیم به دستگاه های ذیربط تا در ... ادامه متن »
نامه سی و پنجم محمد نوری زاد به رهبر + سخـن روز
ما اگر می رویم، شما بمانید! سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران یک: مرگ، چون پرنده ای سیری ناپذیر، پنجه می افرازد و ما را یک به یک می کاود تا مگر به گوشمان بگوید: وقت رفتن است، راهی شو! کاش من – محمد نوری زاد – پیش از شما بمیرم. و شما باشید و بمانید تا ... ادامه متن »
ما به شما مشکوکیم آقا ( نامه ی سی و چهارم محمد نوری زاد به رهبر)
یک: چندی پیش بانویی حدوداً چهل و پنج ساله که درسخوانده و سرزباندار و خارج رفته و سرد و گرم چشیده بود و زنبیل چرخدار پُراز میوه ای را از پی می کشید و سرتا بپا صورتی پوشیده بود، به همراه شوی عصا بدستش آمد و رخ به رخِ من ایستاد و اخم طلبکارانه ای به صورت دواند و بی ... ادامه متن »
نامه ی سی و سوم محمد نوری زاد به رهبر
به نام خدایی که محشرش مردم است رهبر در محشر! سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران بارها از من پرسیده اند که چرا با این نامه نویسی های یکسویه به رهبر، بر درِ بسته ای مشت می کوبم که چهار اطرافش را جوش داده اند. که یعنی: این درِ سیدعلی خامنه ای، در هر کجا که رو به مردم ... ادامه متن »
سی و دومین نامه ی محمد نوری زاد به رهبر
سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران زهر که نه، شربت سربکشید! یک: قلمِ من در این نوشته، سخت زخمی است آقا. و از شیارِ قلم من، سوزِ اشک جاری است. کاش شما را دلی مانده بود و تپشی. تا این دل و تپش، جناب شما را از حجابِ حُجره های فرسوده بدر می بُرد. کاش دنیا را بقدر لمسِ دلبری ... ادامه متن »
اینک روضه: نامه ی سیزدهم محمد نوری زاد به رهبر ( باز نشر)
اشاره: این روزها صدای طبل و دهل بلند است و علم و کتل ها: آذین شده. بد ندیدم به همین مناسبت، نامه ی سیزدهم خود را باز نشر دهم. در این نامه، من به کربلای ایران اشاره کرده ام. این نامه و نامه ی چهاردهم ( مرگ رهبران) از نوشته های خواندنی من است. پیشنهاد می کنم دو باره بخوانیدشان. ... ادامه متن »
نامه ی سی و یکم محمد نوری زاد به رهبر: به شما هم آیا سفارش می دهند؟
سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیة الله خامنه ای پیشنهاد می کنم برای درکِ رنج های جوراجور مردم، خود را بجای آنان بگذارید. که اگر از ابتدای رهبری تان، به این توصیه ی شیعی و انسانی مبادرت ورزیده بودید، اوضاع امروزِ ما حتماً به از این بود که هست. من برای درکِ بهترِ رنج هایی که یک به ... ادامه متن »