خیلی ها به من که بر می خورند، می پرسند: آینده چه می شود؟ بعدش می پرسند: ما چه باید بکنیم؟ و این که: آیا این آخوندها با زبان خوش می روند یا نه باید به زور متوسل شد؟ من در این دو فایل صوتی به این مهم، پرداخته ام. هر آنچه که می شنوید، دریافت شخصیِ من است در ... ادامه متن »
آرشیو بخش: مجموعه آثــار
عضویت در دریافت فید<شنیدنی ها
یک: امروز نشستم و در باره ی سه رخداد روزِ کشورمان برای شما صحبت کردم. فایل صوتی اش را در اینجا به شما تقدیم می دارم. این سه نکته عبارتند از: الف: در باره ی هفته ی وحدت ب: در باره ی پرخاش رییس قوه ی قضاییه به نخست وزیر انگلستان ج: در باره ی دستور قرارگاه خاتم الانبیاء به ... ادامه متن »
سخنی با آیت الله های شیعه
یک: صبح با اتومبیل های کرایه از ایلام رفتم به شهرستان دره شهر. شما این جاده ی ایلام به دره شهر را جاده ای در امتداد عبور از قشنگی های محض طبیعت بدانید و حتماً هرطور شده از آن بگذرید تا از این که ایرانی هستید و ایرانتان یک چنین محشری از زیبایی با خود دارد، در پوست نگنجید. تمامیِ ... ادامه متن »
فـیلم کـوتاه “خـروج از بحـران” + مـتن پـیاده شـده
هم از شما و هم از اهالیِ بیت رهبری تقاضا می کنم این فیلم کوتاه ده دقیقه ای را ببینید و نقدش کنید و اگر پسندیدید به اطرافیانتان توصیه کنید که آنان نیز ببینندش. روی سخنِ من در این فیلم، شخص رهبر است. پس اهالیِ بیت رهبری اگر این فیلم را دیدند و تمایل به این داشتند که در بِدَر ... ادامه متن »
فیلـم کوتـاه “داغ”
هر جور شده این فیلم را ببینید و بعد از تماشای آن، رو به خانه ی آیت الله های بهره مند بایستید و به آنان بگویید: عمامه ها را بالا تر بگذارید آقایان. این فیلم را ببینید و به سردارانِ آدمکش و پف کرده از مال حرامِ سپاه بگویید: بر قبه های روی شانه اتان برقِ بیشتر بیندازید برادران. به ... ادامه متن »
عشق را دریاب!
یک: پسری عاشق پدر، از “عشق” خوانده، آن را به تصویر کشیده و پیشکش پدر کرده. دو: تابلوهای من همه عاشقانه است. برآمده از عین و شین و قاف. سه: هم اکنون آثار عاشقانه من در گالری آهو (لس انجلس) به نمایش گذارده شده: https://www.facebook.com/events/350270105120792/?fref=ts چهار: از تابلوهای من دیدن کنید؛ در ویدیوی “عشق” پسرم اباذر. پنج: تابلوها برای ساخت ... ادامه متن »
گام های لرزان کـوه
چند شب پیش به دیدن ماندلای ایران جناب مهندس عباس امیر انتظام رفتم. بر صندلی نشسته بود و می گفت اگر راه نروم باقی عمر را باید همچنان بر صندلی بنشینم. دستش را می گرفتند تا چند قدم راه برود. من آن شب، کوه را دیدم که با گام های لرزانش، هیمنه ی نابکاران را می لرزاند. امیر انتظام، سند ... ادامه متن »
سوزِ عشق ( آوای اباذر نوری زاد برای پدرش)
پیشنهاد می کنم کار تازه ی پسرم اباذر نوری زاد – عشق – را بشنوید. این اثر، شاید از نگاه حرفه ای ها و اساتید موسیقی کاری ساده و دمِ دست بحساب آید اما برای من – پدرش – مثل آوای چاوشانی است که از هجران می سرایند و با سوز می آمیزند و با درد می خوانند و به ... ادامه متن »
تابلوهایی که از درون من رنگ می گیرند! (یازده تابلو)
دو هفته ی دیگر در شهر لوس آنجلسِ ایالتِ کالیفرنیای آمریکا تعدادی از تابلوهای عاشقانه ی من به نمایش در می آید. در این تابلوها جز پیچشِ جور بجورِ عین و شین و قاف چیزی نیست. در تهران اما یک چند تایی تابلو دارم که از درون من رنگ گرفته اند بی آنکه عین و شین و قافی بر آنها ... ادامه متن »
بر مزارِ مردی که بیت رهبری خونش را انکار کرد!
روز یکصد و چهارم یک: در زندان با جوانی هجده ساله و نابغه ی ریاضی آشنا شدم که جرم او نیز سیاسی بود. پدرش را جلال الدین فارسی با سه گلوله ی تفنگ شکاری زده بود و کشته بود و شیخ محمد یزدی به دستور شخص رهبر تبرئه اش کرده بود. من با این جوان – آرمان رضا خانی – ... ادامه متن »