سر تیتر خبرها

آرشیو بخش: گل ها و سیم خاردارها

عضویت در دریافت فید<

به آتنا دائمی

دخترم دیشب که با جمعی از دوستانِ همراه، به خانه ی پدری ات رفتم، دانستم از اعتصاب غذایت در زندانِ اوین، بیست وهشت روز می گذرد. و دانستم: در این روزهای روزه داری، سخت به دستگاه گوارش و به کلیه هایت آسیب رسیده و پانزده کیلو وزن کم کرده ای. نازنینم، بیا و بر زمین بگذار این شیشه های شکسته ... ادامه متن »

به یاد عبدالفتاح سلطانی

عبدالفتاح سلطانی، زندانیِ خردِ خویش است. بله، زندانیِ خرد خویش. او سالهاست که زندانی است. تنها بخاطر این که می فهمد. و حال آن که می توانست نفهمد. یعنی می توانست فهمش را در یک کفه بگذارد و بابتش چیزی از دم و دستگاه ملایان مطالبه کند. که این، همان نفهمی است منتها از جنس اوراق ترش. عبدالفتاح سلطانی را ... ادامه متن »

آسمانی به اسمِ “حکیمه شکری”

یک: همین دوشنبه ای که گذشت، با دکتر ملکی رفتیم جلوی کانون وکلا. باران می بارید. بانو نسرین ستوده، چون همیشه، به اعتراض ایستاده بود و تابلویی بالا گرفته بود. آسمان چه مشفقانه اشک شوق می بارید. دو: قرار بود دیروز – سه شنبه – چه آسمان اشک شوق ببارد و چه نبارد با جمعی از دوستان برویم جلوی زندان ... ادامه متن »

لرزه بر اندام آسمانی

دیروز رفتم منزل ” رویین عطوفت”. این مرد ترک زبانِ شیرین سخنی که از لبخندها و هیاهوهای انسانی اش جز اراده ی ادب و انسانیت بر نمی جوشد. رویین اکنون در زندان است. در اوین. درجایی که جای خواب ندارد. بسیاری از زندانیان، پهلو به پهلو، در راهروها و دمِ دستشویی ها و هر کجا که بشود دراز کشید، خود ... ادامه متن »

زندانیانِ بی دلیل

یک: دیروز عصر با پیمان عارف عزیز رفتیم منزل سید محمد سیف زاده. خودش نبود اما خانواده ی گرم و شاداب و با شعورش بود. خودش کجا بود؟ زندان! زندان چرا؟ مثل دیگران. دیگرانی که در زندان اند، مگر کسی به چرایشان پاسخ می گوید؟ می گویم: جماعتی که به چَرا مشغول اند، از چِرای دیگران در هراس اند. و ... ادامه متن »

دیدار با مجید دری

این دانشجوی جوان را صرفاً به این خاطر که می فهمید و می فهمد به زندان انداختند تا به او بفهمانند: فهمیدن در این مُلک، بی هزینه نیست. مجید دری مردانه و بی آنکه سر خم کند، پنج سال زندانهای تهران و بهبهان و اهواز را تحمل کرد تا به آنانی که از فهم وی در عذاب بودند بفهماند: من ... ادامه متن »

همینجوری !

تبعید یک زندانی به زندان دیگر، حتماً باید بعد از طی مراحلِ قانونی صورت پذیرد. باید دادگاهی تشکیل شود و ادلّه ای به میان آید تا بعد از گذر از یک مسیر و مجرای قانونی، بشود یک زندانی را از هرکجا که هست برگرفت و به زندانی در هر کجای دیگر در انداخت. عدنان حسن پور را ” همینجوری” از زندان ... ادامه متن »

دیدار با مادر ابوالفضل عابدینی در رامهرمز

نوشته های امروز– 92/10/13 – را تقدیم می کنم به مردی که ازهمه ی شخصیت های حکومتی محبوب ترو خواستنی ترو فهیم ترو مردمی تراست. یعنی اگرکل محبوبیتِ رهبررا، وکل نفوذ اطرافیان اورا – با اعتنا به همه ی رسانه ها و دلارها وتسلطی که برزیروبالای این کشوردارند – با هم جمع ببندیم، به گردپای سلامت ومحبوبیت او نمی رسد. ... ادامه متن »

از تبار زندانیان بی دلیل (مسعود لدنی)

نیمساعت نیست که از دیدار با جناب مسعود لدنی بازآمده ام. مردی که سلامتش را، پاکی اش را، علمش را، وطن دوستی اش را، انسان بودنش را، لبخندش را، و ادبش را بر نام آوران بد خُلق و بد دهان و کج فهم عرصه ی حاکمیت ترجیح می دهم. من مسعود لدنی را مردی یافتم بشدت خواستنی. نه به این ... ادامه متن »

شب یلدا بود و تولد سید ضیاء نبوی

دوستانِ سید ضیاء برایش جشن تولد گرفته بودند. ازمن هم خواستند به رسم سال پیش در مجلسشان شرکت کنم. و آنگاه که از من خواستند سخنی بگویم گفتم: من حدود یک ماه است که در اهواز و کلاً درخوزستانم. و دراین یک ماه، رو به زندان کارون اهواز می ایستادم و به همه ی زندانیان، بویژه به سید ضیاء و ... ادامه متن »

97 queries in 0799 seconds.