معتقدم مردمی که آرزو نداشته باشند، مردمی رنگ پریده ومحتضرند. مردمان بی آرزو، بی تپش وپوک مغزوپوک دل اند. همان مردمی که ریسمان تحرکشان را بخاطرچند روزچرک به اسم زندگی به دست جماعتی ازخدا بی خبرمی سپرند. مردمان بی آرزو، مردمانی بی فردایند. چه می گویم؟ مردمان بی آرزو مردمی فرسوده وپیردرروز تولدشان اند وچشمشان را حجمی ازتابوت پرکرده است. ... ادامه متن »
آرشیو بخش: جدید ها
عضویت در دریافت فید<یه روز خوب میاد
باورکنید من وقتی عکسهای جماعتی از نام آشنایان و مسئولان را در حوالی سال های انقلاب میبینم، تنم میلرزد. همهٔ آنانی که در انقلاب و پیروزی آن نقش داشتهاند، یا به مرگ طبیعی و مرگی مشکوک مردهاند، یا به اسم جاسوس و منافق و عملهٔ استکبار اعدام شدهاند و فرارکردهاند، یا عطای ماندن را به لقای ما بخشودهاند و راهی ... ادامه متن »
نامه ای به محمد نوریزاد اما برای همه
محمد نوریزاد عزیز دوست نادیده ام نامه پایانیت را همانند سایر نامه ها خواندم. “شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم” این حسی بود که با استعانت از شاعر آزاده فرخی یزدی پس از خواندن نامه ات داشتم. وقتی نامه هایت را میخوانم احساس لال زبان از دست داده ای را دارم ... ادامه متن »
بیست و پنجمین نامه ی محمد نوری زاد به رهبری
من در لهیب آتشی که مرا می سوزاند بر سر همه ی نمایندگانی که چربی وشیرینی جلوس بر صندلی نمایندگی را به غارت نشسته اند، فریاد خواهم زد: ای همه ی شمایانی که با تن سپردن به غوغای فریب، بر سر مردم معترض سرزمین خود پای نهادید و بی اعتنا به حاجت های قانونی آنان پای به مجلس گذاردید، سیرازشیراین ... ادامه متن »
نامه ی محمد نوری زاد به مهدی خزعلی؛ نیستی ببینی!
مهدی عزیز، نیستی ببینی، جسم شهررا آذین بسته اند، و روحش را با چاقوی نازک انشقاق، شقه شقه کرده اند. شهررا برای انتخابات جمعه ای که درراه است، آراسته اند. با همان شعارها و چهره های تکراری. انتخاباتی که به دورازتمایل وخواست وحضورورضایت میلیونها معترض به سمت همان جایی که باید برود شتاب می کند. مهدی عزیز، نیستی ببینی حداقل ... ادامه متن »
بیست و چهارمین نامه ی محمد نوری زاد به رهبری
من صمیمانه و صادقانه اعتراف میکنم که شما از توانمندیهای بسیاری برخوردارید که این توانمندی تنها و تنها مختص خود جناب شماست. مثلاً آقای رجب طیب اردوغان که در جهش همه جانبهٔ کشورش ترکیه به توفیقهای بزرگ ملی و جهانی دست یافته، بهرهای از این توانمندی ندارد. یا اوباما و صد پشتِ اروپاییاش حتی. «چرا» یش را خواهم گفت. اما چه خوب اگرکه سخن مرا همچنان سخن یک دوست بدانید و ازاحالهٔ پایان کارمن به حضرت طائب – رییس ادارهٔ اطلاعات سپاه، یا همکاران اطلاعاتیاش – پرهیزفرمایید. ادامه متن »
یک نگاه تازه
به قلم: اردشیرخرمنکوب (محمد نوری زاد) اشاره: این مقاله و سیصد مقاله ی مشابه، قرار بود هر روزه در روزنامه ی شرق منتشر شود که بعد از انتشار یکصد و هفده شماره – به قلم اردشیرخرمنکوب و با عنوان ثابت ” کلبه ی کوچک من” – جلوی انتشار مابقی آن گرفته شد. ظاهراً نوشته های قرآنی من، به وزارت اطلاعات ... ادامه متن »
بیست و سومین نامه ی محمدنوری زاد به رهبری
اگر آیت الله دیگری دلش هوای لاستیک دنا را داشت، یا آیت الله دیگری به واردات شکرعلاقه مند بود، یا آیت الله دیگری – همچنان که به اقامه نمازوحدت آفرین و دشمن شکن جمعه مشغول است – دلش را سنگ های سرخ معادنِ بیدخت استان فارس برده بود، یا دیگری مشتاقِ سرفرو بردن به داخل جوراب استارلایت بود، یا آن ... ادامه متن »
وقایعه اتفاقیه
یک اشاره این نوشته از جانب یک روحانی است که حرمت قلم خویش را فرو کوفته و البته تا توانسته برای خود سپاس نوشته است. من درنوشته ی این روحانی هیچ دخل و تصرفی بکار نبرده ام. شاید نخواسته ام درقضاوت شمایان سهم داشته باشم. ایکاش همین یکی دوجمله را نیز نمی نوشتم. محمد نوری زاد ادامه متن »
چکاچکِ فهم و جهل
به قلم: اردشیر خرمنکوب (محمد نوری زاد) ادامه متن »