سر تیتر خبرها

آرشیو نویسنده: محمد نوری زاد

Feed Subscription

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

مخوف ترین سخن یک شخصیت دینی!

در درستی و استحکام شعر حافظ همین بس که می گویند: نمی شود کلمه ای از یک مصرعش را برداشت و کلمه ای بهتر بجای آن نشاند. این استحکام، در سخن خدا و سخن پیامبران، به ضرورتی حتمی تأکید می ورزد. که یعنی: اگر بشود کلمه ای از ابیات فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی را جابجا کرد، مطلقاً ... ادامه متن »

توصیه به رهبر: این فیلم را حتماً ببینید!

در آخرین دقایق فیلم “گاندی” مردی هندو که هراسان و ملتهب است به وی مراجعه می کند و می گوید: من جهنمی ام. نجاتم بده! داستان از این قرار است که مبارزات ضد استعماری مردم هندوستان به رهبری گاندی به ثمر نشسته و کل کشور آزاد شده است. اما مسلمانان به رهبری “محمدعلی جناح” خواهان جدایی از هندوستان و تأسیس ... ادامه متن »

نوری زاد به رهبر: شما به زودی با آمریکا کنار خواهید آمد!

بله، شما – که هم اکنون درحال مذاکره با آمریکا هستید – بزودی با آمریکا کنار خواهید آمد. خواسته های او را – مخلصانه – به او تقدیم خواهید کرد تا چیزی به اسم اقلام تشویقی از او دریافت کنید. چرا نگویم: شما به معرکه ی مذاکره با آمریکا داخل شده اید نه به این خاطرکه باری از دوش، و ... ادامه متن »

جسارتِ خروج از انزوا – بقلم حمید آقایی

محمد نوری زاد در یادداشت اخیر خود از سکوت و انزوا طلبیِ فعالین سیاسی در ایران شدیدا انتقاد کرده است. وی در وب سایت شخصی خود در یادداشت کوتاهی تحت عنوان “آهای تنهایی، تنهایی، تنهایی” می نویسد: “معترضانِ صاحب نام ما پذیرفته اند که ما از همه سوی در محاصره و بن بست ایم. و در این بن بست و ... ادامه متن »

دختری پشت وانت نشسته و پیانو می نوازد!

1- من مقاله ای دارم درباره ی قشنگی و دلنشینی و ملاحت صدای کلاغ. این مقاله را دور از چشم زندانبانان، در یکی از سلول های انفرادی زندان اوین برآورده ام. راستش را بخواهید محرک من در نوشتن این مقاله، یک کلاغ بود که همه روزه و هر از گاه، صدایی برمی کشید و با همان قار قار بظاهر نازیبا ... ادامه متن »

جنگ رستم و اسفندیار – قسمت اول – به کارگردانی محمد نوری زاد + فایل تصویری فیلم

علاقه ی من به شاهنامه از زمانی شروع شد که نوشته ای از استاد گرانقدر: “اسلامی ندوشن” درباره ی رویارویی و جنگ رستم و اسفندیار خواندم. این نوشته آنچنان مرا تسخیر کرد که مصمم شدم در صورت امکان – و برای پوزشخواهی از پیشگاه حکیم طوس – این تراژدی کم نظیر را در قالب یک اثر سینمایی یا تلویزیونی بسازم. ... ادامه متن »

بار دیگر قیصر – بقلم حسین سناپور

ديشب بعد از سال‏ها دوباره «قيصر» كيميايى را ديدم و نه فقط چيزى از ارزش‏هاش برام كم نشد، كه به آن‏ها اضافه هم شد. يادم بود كه فيلم چه ريتم خوبى دارد و گفت‏وگوهاى خوبى و شخصيت‏پردازى خوبى هم، براى دست‏كم شخصيت‏هاى اصلى‏اش. ضعف‏هاى كوچك و قابلِ چشم‏پوشى‏اش هم يادم بود، اما آن رابطه‏ى تا اين اندازه تنگاتنگ شخصيت‏ها با ... ادامه متن »

آقای خاتمی، از دراویش مان بیاموزیم!

چندی پیش عده ای از دراویشِ فهیم ما، ساک به دست، به دمِ درِ زندان اوین می روند و می گویند: یا تکلیف همکیشانِ بی گناه ما را روشن کنید یا ما را نیزبه زندان بیاندازید. که “برادران” بی معطلی درخواستشان را اجابت می کنند و همه ی آنان را به زندان می اندازند. من وقتی یک چنین خبری را ... ادامه متن »

کمکی از جنس دیگر – نامه ی یک جوان به نوری زاد

سلام جناب نوری زاد من یک جوان 28 ساله هستم تمام وقایع خرداد 88 را با گوشت و پوست خود لمس کرده ام در تمام این مدت در حال مطالعه و تفکر بر تاریخ و سرنوشت ایرانیان و آینده ی نا معلوم خود بوده ام چند ماهی که خواب و خیال ندارم مدام به این فکر می کنم چه جوری ... ادامه متن »

آهای تنهایی تنهایی تنهایی!

این روزها، روزهای تلخ و تنهایی من است. تلخ از این روی که معترضانِ صاحبنام ما – برخلاف من – پذیرفته اند که: ما از همه سوی در محاصره و بن بستیم. و در این بن بست و محاصره، کاری نمی شود کرد جز سکوت. و این که اجازه بدهیم گذر زمان خود به واکردنِ گره های ناگشودنی توفیق یابد. ... ادامه متن »

75 queries in 0893 seconds.