سر تیتر خبرها

گل ها و سیم خاردارها 5 (دکتر بهزادیان نژاد) + translate en

دکتر بهزادیان نژاد اساسا اهل سیاست نیست و به اشتباه…

گل روی “دکتر قربان بهزادیان نژاد” را روزی دیدم که با جماعتی از زندانیان بند 240 به ملاقات خانواده های خویش رفته بودیم. درباره ایشان پیش از این ،از زبان صاف و صادق دکتر عرب مازار مختصری شنیده بودم. اما روزی که چهره این مرد پنجاه و پنج ساله را دیدم که پس از ماه ها انفرادی و تحمل آسیب های روحی فراوان همچنان شاکر خدای خوب است، ارادتم فزونی گرفت.

و صد البته از این که او را با دانش فراوانش (دکترای میکروبیولوژی) و به اتهامی سست در زندان می دیدم بیشتر می گداختم. برخلاف هیاهویی که در اطراف این مرد شریف به پا کرده اند، دانسته ام که دکتر بهزادیان نژاد اساسا اهل سیاست نیست و به اشتباه وارد این حوزه شده است. مثلا من فردی مثل آقای روح الله حسینیان را عنصری سیاسی می دانم، چرا که در این تعریف ، شما نه به اخلاق مقیدی، نه به کرامت انسانی ، نه به قانون ، نه به انصاف و نه به عدل و نه به مختصات بایگانی شده ای چون فردای قیامت.و فردی که به فردا و قیامت معتقد باشد، رعایت ادب ،کف بایستگی های او خواهد بود و سایر مختصات انسانی او بر همین ادب همه جانبه استوار می گردد. دکتر بهزادیان نزاد با این تعریف ،اصلا فرد سیاسی نیست. چرا که با ادب است، منصف است، قانون و رعایت قانون برای او مهم است.آبروی مردم و آبروی کشورش برای او شوخی نیست. به کسی تهمت نمی زند. رسیدن به یک موقعیت مدیریتی و یا ثروتمندی و یا رسیدن به قدرت برای او همه چیز نیست. او اگر بداند در این مسیر حقی ناحق می شود، عطای آن همه برخورداری را به لقایش خواهد بخشید. اما برای افرادی مثل آقای روح الله حسینیان که به اکسیژن هوا نیز از منظر امنیتی نگاه می کنند، سیاست با همان معنای متعارف برازندگی فراوان تری دارد.

پس با این حساب آقای بهزادیان نژاد نه یک شخصیت سیاسی ، که یک فرد فرهنگی است. روزی که ماموران وزارت اطلاعات ، او را از منزلش به اوین و به انفرادی منتقل کردند ، وی دو کتاب قطور انگلیسی درباره میکروب شناسی با خود برد تا مگر در شب ها و روزهای بلاتکلیفی به ترجمه آنها همت کند. بازجوها که لابد به تعریف ظریفی از بزرگواری دست یافته اند، کتاب ها را از او گرفتند و لا به لای لباس های او گذاردند. چرا که ترجمه و نوشتن کتاب زندانی را  از عوالم خاص و مورد نظر خارج می کند و حال آنکه دوستان امنیتی ما مشتاق آنند که زندانی، در یک محوطه کوچک یا باید قرآن تلاوت کند یا مفاتیح. فاصله این دو را نیز می شود با اقمه نماز و نمازهای قضا و نمازهای مستحبی که باری رفع حاجت خویشان و دوستان مناسب است به هم دوخت.

یکی از کتاب های قطور بعدصد روز زندان بودن هفتاد جلسه بازجویی به دست او می رسد ، اما خیلی زود مجددا کتاب را از او می گیرند و باز یک ماه بعد همان کتاب را در اختیارش می گذارند. این کتاب دادن و کتاب گرفتن خودش به تخصص بالا محتاج است. زندانی باید بداند که در انفرادی ، موم دست دوستان است. آنان اند که مقدار مورد نیازغذا و اکسیژن به داخل سلول مرحمت می کنند. البته در کتاب قانون برای زندانی حقوقی در نظر گرفته اند که همه اش حرف مفت است مناسب در کوزه !

یک روز که دکتر بهزادیان نژاد را برای سومین بار در جریان ملاقات خانواده ها دیدم نوشته ی زیر پیراهنی ام را : ” پرواز در قفس نمی گنجد ” نشانش دادم و از داستان ترجمه پرسیدم. گفت: متاب را به من دادند ، اما به من کاغذ نمی دهند. گفتم : روی دستمال  کاغذی و مقوای قوطی دوغ بنویسید. بعد ها مجموعه ای از مقواهای مختلف را نشانم داد که همگی بخشی از ترجمه همان کتاب قطور بود. این مرد شایسته صرفا به دلیل همکاری با میرحسین موسوی در زندان است.

در مجموع بیش از هشتاد بار بازجویی شده و در بعضی از این بازجویی ها مورد لطف “ادب” یات ویژه دوستان گمنام نیز قرار گرفته است. دوستان گمنام ما ، که من شخصا برای بعضی از آنها که خدوم و انسان و فهیم اند احترام قائلم ،چه بخواهند و چه نخواهند، در بساط خود یک نمونه مثل دکتربهزادیان نژاد ندارند. هم سواد او ، هم ادب او،هم انسانیت او و هم شایستگی های ملی ،انسانی، و ایمانی او مثال زدنی است.

اگر امروز ما حکومتیان به حضور چهل میلیون نفر در انتخابات سال گذشته می بالیم این حضور را مدیون افرادی چون دکتر بهزادیان نژاد نیز هستیم که تعریف ویژه ای از سیاست داشته اند و البته خود به تعریف متداول سیاست حکومتیان گرفتار آمده اند.

محمد نوری زاد – زندان اوین- 17/3/1389

Flowers and barbed wires – Part 5

Dr Behzadian Nejad

I saw the pleasant face of Dr Ghorban Behzadian Nejad when were visiting our families in prison. Earlier I heard a little bit about him from the truthful Arab Mazar. But My devotion to him was even more when I saw this 55 y/o man, who despite month of solitary confinement and too much psychological pressures, still was thankful to God.

It was more harder to see that such a scientist in microbiology is in prison with baseless charges. In my opinion, despite all hubbub around him, he is not a political person in conventional terms. For example, I think someone like Rohollah Hosseinian is a political player, as he does not feel bound by any ethical, humanistic, legal, fairness issue or the forgotten after-life thoughts.

For People who believe in thereafter, politeness  is their basic adorability and the rest of their human characteristics all follow from that comprehensive politeness.

From this point of view, Dr Behzadian Nejad is not political activist at all. He is polite, fair, law abiding, considerate of his country and his people’s honor. He does not scandalize anyone. Power or wealth is not the only thing that matters for him. If he knows that in the path to power, people are going to be suppressed or their right be ignored, he will stay away from that power. But for people like Mr Rohollah Hosseinian, politics in conventional term is more in sight.

To this account, mr Behzadian is rather a cultural figure not a political. When secret police was taking him from his home to Prison, he took to microbiology book in English to translate them into Persian during long hours of suspension.

The interrogators, who possibly have a new definition of nobility, took the books away, because in their view, the prisoner should only recite Koran, or Mafatih (a religious book of prayers) and in between the prisoner should probably say his prayers for his wishes and others.

He receives one of those big books after 100 days of imprisonment and 70 days of interrogation. Soon they take the book and return it again in a month. This happens for reason. The prisoner should feel that in solitary comfinement, he or she is like a play doo at the interrogators’ hands. They decide how much food and oxygen s/he deserves!!!. Of course prisoners have some rights according to the law but all ignored.

During anther visiting hour, I saw him for the third time. I show him the slogan on my singlet: “Flight cannot be caged” and asked him about the book. He said they have returned the book but they don’t give me any paper. I told him take notes on  tissue paper or juice paper boxes.  Later on, he showed me a collection of different cardboards all parts of translation of that book. Such a decent man was only arrested because he worked with Mir Hossein.

He was interrogated more than 80 times and in some of them was insulted and abused by intelligence agents. Those agents, which some of them are human and knowledgable, wanted or not do now have a similar example like Dr Behzadian Nejad in their organization. D Behzadian’s knowledge, politeness, humanity, faith and national capacities are unreal.

If today, the government is flaunting about 40 million participants in last election, this is also due to people like Dr Behzadian Nejad, those who had a human definition of politics and now have got trapped in the conventional politics of the government

Mohammad nourizad – Evin Prison – 17-03-89

translate by:saeid

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

3 نظر

  1. زنده باد استاد عزیزم

     
  2. سلام و درود بر چنین مردان بزرگ و راستینی!

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

72 queries in 0814 seconds.