سر تیتر خبرها

نخستین ملاقات کابینی محمدنوری زاد با خانواده

محمد نوری زاد پس از گذشت ده روز از بازگشت دوباره به زندان با خانواده خود ملاقات کابینی انجام داد.

خانم فاطمه ملکی ؛ همسر محمد نوری زاد در گفتگو با خبرنگار کلمه گفت: “پس از ۱۰ روز بی خبری از وضعیت همسرم امروز موفق شدیم تا با او ملاقات کابینی داشته باشیم.”   او در خصوص وضعیت روحی و جسمی نوری زاد نیز گفت: ” روحیه او بسیار خوب و همچون همیشه مقاوم بود وضعیت جسمی او نیز در ظاهر خوب بود و به نظر نمی آمد که دچار مشکلی شده باشد. “  بنا به گفته خانم ملکی در حال حاضر مصطفی تاج زاده و محمد نوری زاد در یک سلول بسر می برند ولی  از نحوه نگه داری و محل آن  اطلاعی درد دست نیست . همچنین  از روندپرونده آقای نوری زاد اطلاع دقیقی نداریم.

گفتنی است که پس از بازگشت محمد نوری زاد در ۲۷ مرداد ماه به زندان اوین خانواده او تا کنون خبری از وی نداشتند و فقط در طی تماس تلفنی مصطفی تاج زاده با خانواده خود متوجه شدند که این دو اسیر سبز در یک سلول قرار گرفته اند.

محمد نوری‌زاد به خاطر انتقاد از رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸  در آغاز زمستان سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و شش ماه را در زندان اوین گذراند. او در سوم تیرماه امسال با سپردن یک وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی موقتا از زندان آزاد شد. بازجویان و مقام‌های امنیتی از وی خواسته بودند پس از آزادی نوشتن مطالب انتقادی را متوقف کند، اما این درخواست با مخالفت آقای نوری‌زاد مواجه شده بود.

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

یک نظر

  1. باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش برجفای خار هجران صبر بلبل بایدش…

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

72 queries in 0804 seconds.