او امشب برای افطار میهمان ما بود، اما گویی می دانست که به شنبه نمیرسد…
او که مردانه به صف ملت پیوسته بود، با یک نامه همهی نوشتههای کیهان را جبران و خیلی زود در دلهای مردم جا باز کرده و در قامت یک” قهرمان” نام خویش در تاریخ انقلاب ثبت کرد.
او امشب برای افطار میهمان ما بود، اما گویی می دانست که به شنبه نمیرسد، در ایمیل خود مینویسد: ” شنبه را مهیایم .اگر که تلفن نزنند و بگویند : برگرد “اوین” که دلمان برای تو تنگ شده . چون من در مرخصی هستم و به شرطها وشروطها با مرخصی ام موافقت کرده اند .” و باز در ایمیل بعدی مینویسد:” سلام و امتنان به روی چشم .شنبه با شما افطار می کنیم .به شرط بقا ” این اما و اگرها تصویری است از میزان احساس امنیت آزادگان در این سرزمین!
و اما ایمیل های رد و بدل شده ما:
مهدی خزعلی:
باسلام، برادر قهرمان – آقای محمد نوری زاد – می خواستم روز سه شنبه افطارمیزبان شما باشم،
محمد نوری زاد:
سلام دوست خوب ما
سپاس از بذل توجه شما ،
بزرگوار، روز سه شنبه را پیش تر به دوستی دیگر قول داده ام .اما مگر روزهای دیگر را از ما گرفته اند ؟ بجز دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه هر وقتی را بفرمایید با سر به سمت شما خواهم دوید . مگر این که از روزهای دیگر منصرف شده باشید . بهر حال جز سپاس و امتنان مرا گفته ای نیست . یاعلی
مهدی خزعلی:
با سلام، ظاهراً چهارشنبه شما خالی است، می توانیم به افتخار شما افطاری داشته باشیم؟
منتظر پاسخ مثبت شما برای دعوت دوستان هستم
محمد نوری زاد:
سلام جناب خزعلی عزیز
اگر شنبه آینده باشد سپاسمند خواهم بود . گرچه صمیمانه می گویم : این منم که از تماشای چهره گل شما عزیزان بهره مند خواهم شد . چهارشنبه را نیز درهمین فاصله به برادرجانبازم که جنگ ، تکلم را از او گرفته ، قول دادم . بااین همه ، مسئولیت شنبه نیز با شما . من ، خود ، شنبه را مهیایم .اگر که تلفن نزنند و بگویند : برگرد “اوین” که دلمان برای تو تنگ شده . چون من در مرخصی هستم و به شرطها وشروطها با مرخصی ام موافقت کرده اند .
مهدی خزعلی:
با سلام، شما هم که در مرخصی همه شروط را رعایت کردید!
پس ان شاء الله شنبه 30 مرداد افطار در محضرتان خواهیم بود،
پیروز و سرافراز باشید
محمد نوریزاد:
سلام و امتنان
به روی چشم .شنبه با شما افطار می کنیم .به شرط بقا
مهدی خزعلی:(چهارشنبه غروب)
باسلام، نگران جناب نوری زاد هستیم، اگر خبری بدهید ممنون می شوم
موبایل خاموش است!
* و او چهارشنبه به زندان بازگشت ، آری شیر را آزاد نمی توانند تحمل کرد! و ما امشب را با یاد او افطار می کنیم، و برای او دعا خواهیم کرد که چون کوه استوار بماند.
89/5/30 مهدی خزعلی
وقتی نوری زاد نمینویسد نهال سبز ما به شدت تشنه میشود.حر زمان خاموش نمان و این نهال را ابیاری کن
الحق تشبیه نوری زاد بزرگ به “حر” بسیار پر معنا و نغز بود.
و من، با قاب عكسي از همرزمش، آويني عزيز، هر روز مهمان كلام گرمش هستيم، و در آرزوي رويت جمال ميزبان، آهسته آهسته اشك ميريزيم. ياد ديالوگي از سريال “صاحبدلان” افتادم:
خدايا، چشم همه يوسف گمكردهها را روشن كن
شير در قفس هم شير است و با ابهت. با ابهت باشي شير زمان،نوري زاد مردم