ما فتنه گران ، به همراه سران خویش ، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم . و پیش از آن ، برای اعتماد و اطمینان شما ، دست روی قرآن می گذاریم و سوگند می خوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برون رفت از این مخمصه ی نا مبارک ، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم . ما ، اعلام می داریم که نه از اجنبی خط گرفته ایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سرداشته و داریم …
پیش از آغاز سخن :
در زندان که بودم ، تعدادی از نوشته های خود را (پنج مطلب) به دوستی که نمی شناختمش سپردم تا آنها را در بیرون زندان به من برساند . این نوشته ها ، یکی همین تقاضا از رهبرگرامی مان بود ، و چهار نوشته با عنوان کلی ” گلها و سیم خاردارها “.
از زندان که بیرون آمدم ، تلاش من برای دستیابی به آن نوشته ها به جایی نرسید ، تا این که دیروز (89/5/22) همه ی آن پنج مطلب به دستم رسید . با نگاهی به نوشته ی : تقاضا از رهبر ، دیدم گرچه طعم این نوشته از داخل زندان ، مطلوب ترمی بوده است اما اکنون که بیش ازدوماه از زمان نگارش آن می گذرد ، هنوز ظرافت های بطئی آن خواستنی و در خور اعتناست.
این نوشته ، درراستای نامه های پیشین من به رهبری نیست . بلکه برای خود خواستگاه مستقلی دارد که تقدیم حضرت ایشان می گردد :
به نام خالق حق
رهبر گرامی، سلام.
سپاس خدای خوب را که سالروز کوچ امام عزیز، آنگونه که حضرت شما انتظار داشت، با شکوه تمام برگزار گردید و با شایستگی نیز به سرانجام رسید و سپاس دیگر این که فتنهگران را فرصت و مجال فتنهگری به هیچ افتاد و جملگی از صفحهی روزگار محو و ناپیدا شدند و به یمن زحمت و درایت مردان کاردان ما، مفتضحانه به دوردستها رانده شدند و به تاریخ و خاطره پیوستند.
اگر اجازه فرمایید من تقاضای ساده و دوستانه و انسانی و خیرخواهانه و خداپسندانهی خود را از زاویهای دیگر به پیشگاهتان معروض دارم و همزمان امید این نیز داشته باشم که اگر ثواب و خیری در تقاضای سادهی من مشاهده فرمودید، در اجابت آن دستور به شتاب دهید و در این امر خیر، به سخن هیچ نابکار و مکاری که در لباس دوست بنای دشمنی دارد، اعتنا نفرمایید.
رهبرگرامی،
من در پیشفرض تقاضای خویش، فتنهگران و سرانشان را در کنار منافقین و سران از خدا بیخبر آنان میگذارم و در این فرض گستاخانه، شرم و حیا را به آستان بخشایندگی حضرت خدای متعال احاله میدهم. پس، فرض من بر این است که فتنهگران، همان منافقیناند و جناب شما، همان امام خمینی عزیز.
یادتان هست یک روز، پیش از آن که منافقین به ستیز مسلحانه و ترورهای کور و ناجوانمردانه روی برند، از امام خمینی، تقاضای ملاقات و دیدار حضوری کردند؟ میدانم که تقاضای آنان را نیک به یاد دارید. و باز میدانم که هنوز زنگ پاسخ امام خمینی در گوش مبارکتان هست. آنگاه که فرمود: شما (مجاهدین) اسلحههای خود را زمین بگذارید، من خمینی، خود به دیدار شما خواهم آمد!
رهبر عزیز، نورچشم ما،
ما فتنهگران، به همراه سران خویش، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم. و پیش از آن، برای اعتماد و اطمینان شما، دست روی قرآن میگذاریم و سوگند میخوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برونرفت از این مخمصهی نامبارک، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم. ما، اعلام میداریم که نه از اجنبی خط گرفتهایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سر داشته و داریم. اشتباه ما شاید این بود که از آموزههای مکرر حضرت شما آموخته بودیم که در اسلام ناب، مردمان، از آزادی فراوانتر و عمیقتری نسبت به جوامع غربی بهرهمندند. و از خود شما آموخته بودیم که برای نشاط سیاسی و اجتماعی جامعه باید هزینههای بدیهی آن را تحمل کرد. بنابراین، فارغ از فتنهگریهایی که به ما منتسب کردهاند، و با دستانی تهی از فتنه، تقاضای دیدار شما را داریم. دوست داریم در این دیدار تاریخی، که حتما در دایرهی فهم مطلق خدا، از خیر و خوبی سرشار است، حضرت شما در جایگاه شریف رهبری بنشینید و ما -فتنهگران دیروز و بخشی از مردمان انکارناپذیر امروز- با فرزندان و همسران و پدران و مادران خویش، در مقابل شما بنشینیم و با هم سخن از درستی و پاکی و مهر و خدا و پیغمبر و ایران و آینده و عدل و انصاف بگوییم. شما با آن سینهی گشادهی خود، صبوری اختیار کنید و مثل همیشه، سخن چند نفر از حاضرین را بشنوید، و در پایان، همان حاضرین، گوش دل به سخنان شما بسپارند.
محصول نهایی این ملاقات، هرچه که باشد، جز خیر نخواهد بود. چرا که تایید حتمی خدای متعال با هر نشست منتهی به خیر است. بدخواهان ما و شما چه بسا شما را به مجرایی از افق نامطلوب این نشست دراندازند. که: با این ملاقات، فتنهگران معدوم شده و به تاریخ پیوسته، حیات و روحیه و فرصت تنفس خواهند یافت. اما فراتر از این افق تیره و نادرست، من میگویم: پس از این نشست، چه بسا اعتماد گسسته و انشقاق حتمی مردم، فرصت ترمیم یابد. برکات این دیدار از شماره بیرون است اما من به ”برکت رضای خدای خوب” اشاره میکنم و در میگذرم. اگر صدای تقاضای ما از اعماق زندان به شما رسید و پاسخی هر چند مختصر در حد یک ”نه” حتی دریافت کردیم، معلوم میشود که رهبر فرزانهی ما در جریان چند و چون جامعهی خویش است. وگرنه، به ما، و به همان فتنهگرانی که خود را “مردم” میدانند، حق بدهید که شما را و دیدار شما را دور از دسترس خویش ببینند و باور کنند. که: مباد آن روز!
با احترام و ادب
۸۹/۳/۱۴
پانوشت : هم اکنون محمد نوری زاد ، 4 روز از بازگشت و بازداشت مجدد غیرقانونی اش به زندان اوین می گذرد.
اللهم فک کل اسیر
لطفا متن تمام نامه ها رو pdf کنید.
1. با سلام آقای نوری زاد از شما که خود را حامی سرسخت رهبری می دانستنید بعید است که اینگونه یک طرفه قضاوت کنید می کنید و خیلی هم حق خود می دانید که تندروی کرده و مظلوم نمایی کنید آقای نوری زاد اولاَ که این رویه از زمان امام هم در کشور بوده و کشور با آنزمان خیلی هم فرق نکرده چطور حالا بعد از این همه سال شما طلایه داران مظلومان شده اید و چطور به خود حق می دهید که فقط به کسانی که مقابل نظام و دولت می ایستند حق دهید چرا هر وقت که شما میل داشته باشید می توانید افرادی را اسطوره کنید چه کسی گفته که زنان شهدا تا ابد و دهر با حتی اگر با اشتباه هم کنند اسطوره اند و چون با شهدا دم خور بوده اند از اشتباه مبرا هستند شما چگونه از برخورد با آنان اینگونه بهم ریختید با اینکه معلوم نیست که آنان هم چه کار کردند ولی آنزمانی که در خیابان آزادی طرفداران جنبش سبز همه جیز را به آتش کشیده بودند و زن چادری را می زدند و چادر از سرش می کشیدند و چند بسیجی را در پایگاه مقاومت داشتنید زنده زنده می سوزاندن اگر نیروهای نظامی نمی رسیدند شما چرا اینگونه وااسفا نگفتید و دلتان به درد نیامد اگر اشتباهاتی هم از این طرف رخ داده که حتماَ رخ داده چون ما کلاَ انسانهای قانونمندی نیستیم پایه گذاری اش را جنبش سبز نهاده بی قانونی بی اعتنایی به رأی اکثریت که حتی الان خود یاران همین آقایان تقلب در انتخابات را نفی می کنند آمدید فریاد دروغ سردادید شک در میان دل جوانان انداختید احساسات جامعه را به بازی گرفتنید و سرخوش از این که در پی اصلاح هستید چه اصلاحی بعد از این کار همراهان شما جامعه درهم ریخت کنترل از دست خارج شد و خیلی از اشتباهات رخ داد و انقلاب ضربه ای خورد که طی این ۳۰ سال از سلطنت طلبها و منافقین نخورده بود افراد بسیار انقلابی و مذهبی چون امثال شما را از دامان انقلاب بیرون کرد و تازه داد از بی عدالتی ها برآمد وقتی جایی آتش می گیرد خشک و تر را با هم می سوزاند و متاسفانه این آتشی بود که آقایان جنبش سبز به دامن انقلاب انداخت و دوستان بی خرد بر این آتش هیزم ریختند و فریاد رهبری هم در این وانفسا فقط زمزمه هایی شد به گوش عاشقان و فقط دردمندان آن را درک کردند و به گوش جان شنیدند و متاسفانه ناآگاهان به ظاهر آگاه در گوش خود پنبه کردند و از روی نوشته های غرب دیکته نوشتند شما که می آیید خیلی ناشیانه جامعه ی امریکا را با ما مقایسه می کنید جای تأسف است که معیارهای ما را تا چه اندازه خوار و ذلیل کردید که در مقام مقایسه برمی آیید و نمایش های عوام فریبانه برای آزادی را به چه خوبی باور می کنید شک دارم که شما راه شهید باکری و همت را به خوبی شناخته باشید کجا انها گفتند به راهی بروید که دشمنان قسم خورده ی این ملت برایتان هورا بکشند غیر از این بود که امام فرمودند هرکجا دیدید که دشمن از شما تعریف کرد بدانید که راه را به خطا رفته اید می دانید الان غرب و دشمنان اسلام همه دارند از زندانی سیاسی بودن شما و امثال شما اشک تمساح می ریزند و داعیه ی طرفداری از حقوق بشر می کنند کمی فکر کنید من از روزی که تصویر شما را در اینترنت دیدم و فهمیدم که چه کسی نوری زاد است همان کسی که در دوران نوجوانیم برنامه های روایت فتحش را می دیدم بسیار ناراحت شدم و آرزو داشتم که شما را از نزدیک می دیدم و می توانستم متقاعدتان کنم که به خدا که به راه اشتباه می روید و شما را به اشتباه انداختند چون شما با خیلی ها فرق دارید شما یک رنگ و بوی الهی و خدایی دارید شما هنوز هم نور عشق به رهبری و امید به اصلاح دارید و عشق به انقلاب و اسلام در کلامتان هویدا است ولی به خدا که دارید کج می روید ولی هر روز دعایم این است که معجزه ای رخ دهد و شما را از این راه برگرداند و تلنگری به شما زده شود و دعا می کنم که فقط آنقدر دیر نشود که شما از برگشتن به دامان انقلاب پشیمان شوید و روی بازگشت نداشته باشید همانطور که خیلی ها رفتند و الان در دامان بیگانگان مجیز آنان را می گویند و به به چه چه آنان را می شنوند و پز روشنفکری می دهند امیدوارم که حتی اگر این نظر را منعکس نکردید لااقل فقط شخص خود شما آقای نوری زاد این نوشته را مطالعه نمایید.
خدایا عجل لولیک الفرج
این آقای نوریزاد یک آدم خیالاتی است، اما خیالات ایشان مثل خیالات مجنون است. بنده خدا عاشق است دیگر. آدم دلش میسوزد از اینهمه بی پناهی.یعنی خدا یارش هست؟
یکی. گفته: سخت ترین کار در دنیا این است که به کسی چیزی را بفهمانی در حالی که جیره و مواجب طرف از نفهمی تامین می شود.
یکی گفته: سخت ترین کار تو دنیا اینه که به یکی یک چیزی را بفهمانی در حالی که جیره و مواجب طرف از نفهمی جور می شه.ئ
اگر از سلاح تهی هستند چرا زندان هستند؟
نکند هم نوا شدن با دشمن در رسانه های برتر از هر نوع سلاح را هم ایشان جنگ مسلحانه می دانند؟
بنظر درست نمی آید حتی اگر منجر به کشته شده ندا هایمان گردد
اگر اجازه بدهند ندا ی مان به گوش دولت مردان برسد سنگ لازم نمی شود
احمدی نژاد قاتل مردم ايران
دولت کودتا، استعفا استعفا
انشاءاله خیر ببینی آقای نوری زاد خدا پدر و مادرت را بیامرزد
دوست عزیز جناب آقای نوری زاد !
آنچه فرمودید همه درست است ؛ لیکن به قول شاعر :
خانه از پای بست ویران است – خواجه اندر بند نقش ایوان است
همانطور که می دانید اشکال اصلی از قانون اساسی موید شما است که از اول به خطا رفت و ولایت را حمل بر رهبر نمود آنهم از نوع مطلق آن که مختص خدا است لذا حکومت بر دور باطل مستقر شد تا کار به اینجا کشید .
و اما در حال حاضر از دو حالت خارج نیست :
1ـ یا رهبری نمی خواهد تغییری در اوضاع بدهد و از خری که سوار شده است پایین بیاید . در اینصورت هرگونه نصیحت شما نیز چون کردکان بر گنبد است . لذا باید به فکر دیگری بود .
2- یا رهبری نمی تواند تغییری در اوضاع بدهد . یعنی دیگران بر او مسلط هستند و بجای او تصمیم می گیرند لذا اختیاری ندارد. در اینصورت صلاحیت او ساقط است و نصیحت هم فایده ندارد .
ینابراین فقط یک راه باقی است و بس . و آن هم براندازی است . والسلام و نامه تمام.
درودبراقای خودم اقای نوری زادکه همه چیزرامتحمل شده است انشاله که خداوند متعال بایشان عمر باعزت عنایت فرمایندخداوندیارویاوشان باشد بامید پیروزی
اقایان از جلسه و نصیحت مبرا هستنداخه انسانهای اسمانی را چه به نصیحت شنیدن.انشا الله ما زمینی ها دست در دست میدهیم تا مدیرانی زمینی برای خود انتخاب کنیم.
با هموطنان عزیزی که شتاب نموده و زود و بدون تفکر قضاوت می کنند، هستم! عزیزانم، دوستان خوبم! لطفا شتاب نداشته و با عمق بیشتری در باره ی نامه های عزیزمان نوری زاد، تفکر کرده و قضاوت درست داشته باشید. آیا عزیزانم فکر می کنند که نوری زاد عزیز نمی داند گوش شنوا هست یا نیست؟ آیا نمی دانید با هر نامه ی نوری زاد، هزاران و هزاران ریزش در جبهه ی ظلم و ظالم ایجاد می کند؟ با هر نامه پتکی بر سر ظالمان و جنایتکاران و تلنگری بر پیکر ساده لوحان متعصب و خرافه پرست فرود آمده و به فکر فرو می روند. عزیزانم! مضافا اینکه این نامه ها در تاریخ سرزمین عزیزمان ایران، که اکنون تاریخ نویسان جیرخ خوار و مزدور، آن را وارونه جلوه می دهند، ماندگار خواهد شد تا گواهی مظلومانه از ستم های رفته بر مردم مظلوم باشد و آیینه ی عبرتی برای عدم تکرار اشتباهات بی شمار گذشته. نوری زاد عزیز! در قلوب مردم ، خوب جا گرفته ای. الحق و والانصاف حر زمان هستی! می بوسمت، عزیز دل زجر دیگان و شنکنجه شدگان حاکمیت ولایت جور و ستم. اما…. ز مهربانی جانان، طمع مبر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند! الیس صبح بقریب! اندکی صبر! سحر نزدیک است! خداوند گواه ماست!
ای پناهگاه ابدی!
همچو
کودک ضعیفی هستم که دربیابانی از غم و تنهایی خود را اسیر اندیشه و افکارش
با هزاران سوال بی جواب کرده است و نیازمند روح عظیمی است که بر کالبد
…وجودش بدمد و برای یک لحظه هم که شده به التیام خویش برسد.
بار الها!…
حرف ها بسیاربرای گفتن دارم اما امروز می خواهم از کسی با تو سخن بگویم که اکنون به جرم آرمان ، ایمان و قلمش در سلول تنگ و تاریک زندان اسیر است کسی که می خواهندفریادش در فضای این سرزمین خفقان آور نپیچد.
او به خاطر آزادی و آسایش من در پشت میله های سرد و غریب زندان است و اکنون خودرا فدای سخت ترین تحقیرها کرده است.
کسی که خبر بازگشتش به آن زندان مخوف بسی برایم سنگین بود.
می گویند ارزش مندی اش را در همان چند نوشته اش ثابت کرد اما چه کسی است که نداند که ارزش قلم اش در صداقت و ایمان اوست .
مهربانم!
تنهائی اش را با هم صحبتی فرشتگان رحمتت تقسیم نما و به او آرامشی ده تا در مقابل
آنان که می خواهند حق را به زانو در آورند ، تسلیم نشود .
می دانم ، می دانم هم اکنون نیز از نکبت ایام و ستم ظالمان به تو پناه برده است و شب و روز با نجوای دل انگیزش در پیشگاه تو به عبادت فرو شکسته است…..
دل های ما همه همراه او و آزادگان سبزمان است در سایه لطف و رحمتت یاریشان کن…..
OOR NIST ROOZI KE KHOONE BI GONAHAN GARIBANE ZALEMAN RA BEGIRAD.
می ترسم روزی این رگه های مظلومیت کار دست نظام بده از خدای رحمان و رحیم می خواهم که محبت و صفا را در بین مومنین به انقلاب برقرار فرماید
فقط میشه گفت :
هیچ کسی در این دنیا ارزش عریان دیدن تو را ندارد جز انکه روح عریان او را دوست داری
البته از قلم نیفته (سهام نیوز ) هم نامه ششم آقای نوری زاد رو منتشر کرد
گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله توست — آنچه به جایی نرسد فریاد است . استاد گرامی نوری زاد عزیز تو راهت را پیدا نمودی و به آن ادامه یده خداوند خودش ارحم الراحمین است .
واقعا اگر رهبری با سران فتنه (!!!) دیداری داشتند چه انعکاس خوبی در جامعه داشت !
ای کاش …
They don.tt like you as you are different in all wishes, yours is are for people, but others just frothier family, freinds
فرزند عزیزم محمد جان
نامه را دیدیم از اینکه هرچند وقت یکبار یادی هم از ما میکنی مرسی
ولی فرزندم آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت فعلا که با فرزند جدیدم محمود مشعوفم
در آرزوی آزادیت
سید علی حسینی خامنه ای
چرا سایت کلمه نامه ششم آقای نوری زاد را منتشر نکرد ولی این مطلب رو منتشر کرد؟
جواب سؤالتان را می توانید از پشتیبانی سایت کلمه دریافت نمایید!
info@kaleme.com
همه این بلاها که اینا سر ملت میارن بخاطر ۲تا اصل از اصول قانون اساسی که سال ۶۸ خامنه ای و هاشمی بعد فوت
امام اضافه کردن یعنی ۱۷۶ و ۱۷۷
دیدین آقای حداد چه شعری واسه رهبر سرودند؟!!
با سلام من شعر رو که دیروز منتشر شده برای مطالعه دوستان می آورم تا با نامه نوریزاد مقایسه کنند. قد تبین الرشد من الغی:
سرویس فرهنگی جهان-حدادعادل در وصف آیت الله خامنه ای شعر زیر را سروده است:
اي دو چشمانت چراغ شام يلداي همه
آفتاب صورتت خورشيد فرداي همه
اي دل درياييات كشتي نشينان را اميد
اي دو چشم روشنت فانوس درياي همه
خندههاي گاه گاهت خنده خورشيد صبح
شعله لرزان آهت شمع شبهاي همه
اي پيام دلنشينت بارش باران نور
وي كلام آتشينت آتش ناي همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگي
سرو سرسبزي سزاوار تماشاي همه
گر كسي از من نشاني از تو جويد گويمش
خانهاي در كوچه باغ دل، پذيراي همه
لالهزار عمر يك دم بي گل رويت مباد
اي گل رويت بهار عالم آراي همه
دروود بر همه ی آزادمردان راه آزادی …
چه دل امیدوار دارند این آقای نوری زاد!
این سرکوب ها از روی نا آگاهی و سوتعبیر نیست بلکه کاملا آگاهانه و از روی برنامه ریزی انجام می شه.
جسارتا می خواستم عرض کنم که بد نبود دلیل زندانی شدن دوباره نوری زاد رو هم می نوشتید. (نامه قبلیش به آقای خامنه ای) با اینکه بعید می دونم حتی جرات منتشر کردن نظر من رو هم داشته باشید.
براستی که دیدار با حاکم حق طبیعی شهروند است واگر اعتقادی به نقطه نظرات بزرگان دین در چنین مباحثی داشته باشیم می بینیم که امیرمومنان به کارگزار خویش فرمان می دهند که :بین خود و مردم تحت امرت حجابی جز چهره ات قرار نده !
بنده هم (بعنوان شاعر نویسنده تحلیلگر یا اصلا یک شهروند) بارها و بارها نامه نوشتم و درخواست دیدار کردم .پاسخ این همواره این بوده است: ایشان مشغلات بسیار دارند . اما آیا مشغله ای بزرگتر از این که به امور کسانی بپردازیم که سخنگوی مردمند ؟ اگر کسانیکه محصولات زبان و قلمشان را میلیونها نفر رصد می کنند اینقدر مورد لطف نیستند که دقایقی را در خدمت ایشان بگذرانند و دغدغه هایشان را مطرح کنند پس اساسا وقت و مشغله دیگر چه جایگاهی دارد.
بنده مطمئنم اگر درخواست امثال جناب نوری زاد مورد نظر واقع می شد طی یک یا چند جلسه تاثیراتی خارق العاده را شاهد بودیم .
نباید فراموش کنیم که اصلاح طلب به صرف اصلاح طلب بودن ثابت کرده است که هرگز ورانداز نیست . پس مدافع اصل نظام است .چرا که اصلاح را در درون همان ساختار و نه ساختاری دیگر پی جویی می کند .اگر آنکه مدافع است و برای دفاعش هزینه می دهد . بد و بیراه می شنود . مورد اتهام است آن هم از هر دو سو و در این میانه محل مثال بیت : یک دست جام باده و یک دست زلف یار / رقصی چنین میانه میدانم آرزوست / شده است خودی نیست ، پس خودی چه کسی است ؟ آیا انکه سنگ تفرقه می اندازد و در شیپور جنگ با کسانی میدمد که تحت هیچ عنوان آنان را دشمن نمی داند ؟
بنده هم از محضر ایشان تمنا دارم جلسات گفت و شنود بیواسطه با اصلاح طلبان و حاملان گفتمان اصلاح طلبی خصوصا جناب آقای مهندس موسوی ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین کروبی ، جناب استاد فرزانه و فیلسوف گرانقدر خاتمی و …. برقرار شود و بدانیم که قدم خیر را خداوند به صراط مستقیم هدایت می کند /مهرداد نصرتی مهرشاعر
حصول نهایی این ملاقات، هرچه که باشد، جز خیر نخواهد بود.
الله اکبر.
امیدوارم سرانجام به اون چیزی ختم شود که استاد عزیز محمد نوری زاد فرمودند.
این نامه اشک من را سرازیر کرد.
چه کنیم. کاری کردند که ما به فتنه بودن و محارب بودن خود افتخار کنیم.
واقعا چرا باید در یک حکومت اسلامی ، اینگونه با شهروندان مسلمان شیعه برخوردی زننده شود. واقعا چرا؟؟ جرم ما مرد در چی می باشد؟ واقعا به کدامین گناه؟
و الان شاهد آن هستیم که این آقایون گفتند باید اون کسانی که راه را اشتباه رفتند ، دوباره به مسیر بازگرداند. باید اون کسانی که از نظام هستند ولی با کارهایی که کردند از این مسیر خارج شدند ، دوباره باید با اینها تعامل کرد. ولی اصول و قوانین وجود دارد؟!!! این حرف ها را آقای آیت الله خامنه ای گفتند. واقعا چه اصول و قوانینی؟؟
تعامل؟!! زمانی که کشور در بحران سیاسی بود ، نمی خواستند تعامل کنند! چه شد که الان به فکر تعامل افتادند؟؟ البته الان هم وظعیت سیاسی جالبی نداریم.
افسوس و ۱۰۰۰ بار افسوس.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من-انجه البته به جایی نرسد فریاد است
اندکی صبر سحر نزدیک است
ضمن احترام قلبی به آقای نوری زاد عرض میکنم که رهبر فعلی انقلاب بیش از بیست سال است که در این موقعیت مهم قرار دارند و پیش از آن هم بیش از ده سال رئیس جمهور بوده و یا در ظرفیت های مهم و تاثیر گذار حضور داشته اند. اینکه ملتی ریشه دار و با سابقه تاریخی مثل ملت ایران بعد از این همه سال و بالا و پائین و تلخ و شیرین هنوز رهبر خود را نشناخته باشند تصور درستی نمی تواند باشد. و بر اساس این شناخت عرض میکنم که نشست ولو بسیار صمیمانه جناب عالی و همفکران اصلاح طلب شما با رهبری به هیچ وجه راهگشا و کارساز نخواهد بود. ما اینجا با یک بنای ناراست سر و کار داریم و اساسا ارتفاع مسائل موجود در سطحی نیست که با یک یا ده نشست خیلی صمیمی و رک و راست قابل حل باشند. مشکلات نظام ریشه دار تر از این است که بتوان برای علاج آن از این طرق چاره جوئی کرد. بهترین فرصت برای اصلاح و ترمیم “تدریجی” کاستی ها با ظهور آقای خاتمی در صحنه ملی ظهور پیدا کرد که با کمال تاسف مورد استفاده نظام قرار نگرفت. منظور اصلا این نیست که رهبری باید با روش یا سرعت و مصادیق پیشنهادی آقای خاتمی یا سایر اصلاح طلبان کنار میامدند- ابدا – بلکه منظور این است که مقام رهبری نیاز و احتیاج جامعه به اصلاحات را باید جدی و واقعی و پایدار تلقی میکردند نه چیزی که با رفتن خاتمی از صحنه به خودی خود به فراموشی سپرده میشود. علی رغم این آخرین فرصت و مایلم تاکید کنم که “آخرین فرصت” در انتخابات دهم برای نظام پیش آمد تا بتواند به ترمیم جراحات ناشی از ناکارآمدی و زمین گیر کردن اصلاحات و اعتماد سلب شده از مردم اقدام بکند که متاسفانه همه از نتایج فاجعه بار و معکوس آن نیز آگاهیم. مطمئن هستم که چون پیشنهاد ملاقات با مقام رهبری را مطرح کرده اید حتما این طور فکر نمیکنید ولی در هر حال فکر کردم برایتان بنویسم که اگر روزی با ایشان ملاقات کردید به ایشان بگوئید که بخش قابل ملاحظه ای از جوانان کشور از ایشان به طور کلی مایوس شده اند و از ایشان با نام نیک یاد نمیکنند. به ایشان بگوئید که ما فقر و فساد و فحشاء و ناامنی جاده های کشور و ازدیاد طلاق و ناهنجاریهای روانی و اجتماعی و گسترش خرافات و افول اندیشه دینی را همه و همه از چشم ایشان میبینیم و از اینکه ایشان اطراف خود را از مریدان چاپلوس پر کرده اند و آنان را بر سرنوشت ملت مسلط کرده اند شب و روز به خدا شکایت میبریم و میدانیم که شکایت ما روزی شنیده خواهد شد. تاریخ گواه این است.
اواخر حکومت پهلوی بود و دوستداران ایشان اظهار می کردند : شاه بی گناه است ! چون جماعتی در دربار ایشان هستند و نمی گذارند جنایت ها و خیانت ها به گوش اعلیحضرت برسد و به ایشان تصویری از یک مملکت گل و بلبل نمایش می دهند . که فرض کنیم ایشان راست می گفتند مگر نه که این از بی لیاقتی اعلیحضرت می بود ؟! حال باور من و شاید جماعتی بر این است که اساسا این نامه ها مخاطب خویش را پیدا نمی کنند ! شما چه فکر می کنید ؟! قلم فرانسه
به نام حق
سلام
فرزند شما: محمد نوریزاد-زندان اوین- اندرزگاه هفت
چه طنز تلخی است اگر بدانند.
امیدوارم این به سرانجام خوبی ختم شود.
خسته شدم
این تقاضا نباید داده میشد فردا ببینید کیهان چه مینویسه
در قرآن کریم آمده است موسای کلیم درخواست دیدار خداوند عظیم کرد!پاسخ آمد:لن ترانی یا موسی
با سلام خدمت اقای نوری زاد عزیز.انشالله بعد ازادی جواب ما را بدهند.می شه بگید چرا اینقدر پا فشاری میکنید که رهبرتون خوب هست و ….؟
تمام این فجایع و جنایات به دست ایشون بوده.و الان راحت و ساکت مینشینن و نگاه میکنن و جواب هر سوالی رو با جمله “بنده وارد این مسابل نمیشوم” ختم میکنن.رهبری که تو حساس ترین لحظات مملکتی بدترین رفتار رو انجام داد.علیه مردم علیه دین خدا و … شما چه امیدی به ایشون دارین؟
وعده های خداوند دارد عملی میشود از مهر نهادن بر دهان کثیفان شروع و رسوا کردن دروغ ها و زشتی ها ادامه و انشالله در اینده نه چندان دور به وعده اخر یعنی سهمگین ترین مجازات ها خواهیم رسید.یا علی
محمد نوریزاد عزیز، می دانیم و می دانید که اگر بر فرض محال هم چنین ملاقاتی سرگیرد ما سبزاندیشان دست از مبارزه بر نخواهیم داشت. خامنه ای دیگر حرفی برای گفتن ندارد و عمل وی بهتر از کلام وی حجت بر ایرانیان تمام کرده که وی اصلاح پذیر نیست. البته باب گفتگو باز است و به رسوائی بیشتر او خواهد انجامید
بنيادگرايان و مخالفان تکثر و حاکميت تعقل در فضاي سياسي ،قائل به گفتگو نيستند و شما با اين نامه اتان به خوبي اين مساله را عيان کرده ايد.
احسن به شما که متوجه شدید این نامه از روی نفاق است نه صداقت
شاید گمان ایشان این است که مخالفین به درجه ای از انحطاط و بد ذاتی و عناد رسیده اند که نصیحت در آنها اثر ندارد. یا این کار بها دادن به دشمنان اسلام است و خدا و رسولش ما را از آن نهی کرده اند. یا دل شیعیان راستین رنجیده می شود و رنجاندن دل مومن گناه بزرگ است.من که دلیل دیگه ای برای رد این تقاضا به ذهنم نمی آید.
جناب آقای نوری زاد عزیز- سلام
نمی خواهم شما را نا امید کرده باشم ولی به عرضتان برسانم که با اندکی واقع بینی و بررسی تاریخ معاصر ، از بررسی نحوه انتخاب آقای خامنه ای به مقام رهبری که با مجاهدت های شیخ محمد یزدی و شیخ مصباح یزدی و جنتی و دیگران با تغییر موذیانه شرط مرجعیت بلفعل به بالقوه تا بررسی وضع فعلی آن آقایان و ارتباطات فامیلی نامبردگان ( سببی یا نسبی ) با یکدیگرو همچنین با آیت الله همدانی و دیگران و همچنین تدوین و انشاء ولایت من درآوردی مطلقه توسط همان آقایان ، همه و همه نشان از تار و پود محکمی دارد که در این 22 سال آنچان بهم تنیده اند که محال است به این سادگی و با انشاء چند نامه و یا تاسیس چندین وب سایت بتوان آن را درهم شکست و امورمملکت را اصلاح کرد . بلکه باید بهمراه این روشنگری ها اقدامات عملی دیگری هم انجام داد تا مقصود حاصل شود .
به نظر حقیر ، اقتدار این حکومت به جائی رسیده است که به غیر از براندازی چاره دیگری ندارد . کما اینکه خود آقایان هم هر حرکت اصلاح طلبانه را از همین منظر می نگرند وبا آن برخورد می کنند. روشنگری شما و دیگران می تواند فقط زمینه را برای این حرکت آخر مهیا تر کند . واسلام
متشکر از عطر افشانیتان