این که بزرگان دینی ما نسبت به وضع شیعیان یمن و مسلمین جهان نگران باشند ، مزیتی است که جانبداری ما را از همطریقانمان ابراز می کند . اما اگر یک نامسلمان از خدا بی خبر ، از آنسوی دنیا فریاد برآورد که : مرا هم ببینید و نداری و مظلومیت مرا نیز به رسمیت بشناسید ، یک آرزویی است که بعید می دانم به این زودی ها به فهم دینی ما راه یابد . روی سخن من در این مقال ، به کارکرد معرفتی مراجع و علمای دینی خودمان مربوط است . این که : چرا برای برخی از اینان ، نگاه به دوردست ها ، مطلوب تر از نگاه به زیر پاست ؟
مراجع و علمای ما این روزها ، روزهای سختی را می گذرانند . نه می توانند هرآنچه را که برمردم رفته نادیده بگیرند و همه رخدادهای پس از انتخابات را به حساب مشاجرات خانوادگی بگذارند و با یکی دو نصیحت گذرا طرفین دعوا را به صلح و صفا بخوانند ، و نه می توانند با نادیده گرفتن آن وقایع ، دامان خود را از ترشحات خونین آن برحذر دارند.
آیت الله صافی گلپایگانی که این روزها نگران وضعیت رقت بار و کشتار شیعیان یمن اند ، در تازه ترین سخنان خود ابراز داشته اند : “خط مرجعیت، خط دین، اسلام و قرآن است و این نهاد هرگز وارد خطوط سیاسی و جناحی نمیشود.”
ظاهرا تا امروز این بزرگان به ما آموخته اند که سیاست از دیانت جدا نیست . و حال آنکه سیاست مورد اعتنای ما را همین خطوط سیاسی و جناحی موجود در کشور رقم می زنند . مگر این که تنها سیاستی را درست و مطلوب بدانیم که از جانب دولت و دستگاههای رسمی کشور انتشار می یابد .
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به ضرورت حفظ خط امام و رهبری تاکید فرموده اند : “باید محکم و استوار در حفظ آن بایستیم و این خط تا قیامت پایدار بماند.”
که البته باقی ماندن هر خط تا قیامت هرگز با ایستادن محکم و استوار بر آن خط عاید نمی شود . گذر زمان بسیاری از مناسبات را درخود هضم می کند . ایکاش ایشان بعنوان یک عالم دینی می فرمودند : ” ما برای این که تا قیامت بمانیم باید خود را با سنت های حتمی و ناب الهی منطبق کنیم و از اصرار بر چیزی که با روح اسلام منافات دارد ، وقت و عمر و نسلهای خود را در گیر زحمت و انشقاق و دربدری نکنیم . و ادامه می دادند : ما باید از تجربه های این سی سال گذشته ، نورها را ابتیاع کنیم و تاریکی ها را از خود دور کنیم .
باز فرموده اند : ” کسانی که با محوریت روحانیت حرکت میکنند و به دنبال اهداف اسلام باشند به هدف خود خواهند رسید” .
که باید به این بزرگوار توضیح داد که مگر در این سی سال ، ما با محوریت روحانیت حرکت نکرده ایم ؟ پس چرا به هدف های خود نرسیده ایم . و چه تضمینی دارد که در آینده ، همچنان خطاهای گذشته تکرار نشود . اصلا ما می گوییم : بسم الله ، این ریسمان اراده ما ، و این روحانیت شریف . بفرمایید ما از همین فردا چه بکنیم ؟
در باب مناقشات داخلی ، سخن درستی فرموده اند که جای امتنان دارد : “باید مسایل داخلی و مشکلات بین احزاب حل شود، زیرا دعوای داخلی به صلاح مملکت نیست و این برای اسلام و استقلال کشور خطرناک است.”
اگر توجه کرده باشید ، در سخن این بزرگان ، از لفظ “باید” استفاده بسیاری می شود . و حال آنکه این کلمه بخشنامه ای باید ، در سخن پیامبران ، همیشه در استحاله ” دعوت ” رنگ می باخته است . ایکاش بزرگان ما از خانه های خود بدر می آمدند و از همان وجه دعوتی که پیامبران خدا با دست بردن به ذات آن ، قلبها را تسخیر می کردند ، به تسخیر قلبهایی می شتافتند که امروز بسیار مشتاق تابش نور پیامبرانه اند و کسی نیم نگاهی نیز به آنان نمی کند .
سخن دیگر ایشان رو به مجلس است . و چه سخن درستی : ” مجلس باید در انجام وظایف خود استقلال داشته باشد، حرف خود را بزند و تحت فشار قرار نگیرد تا با مجلس زمان پهلوی مقایسه نگردد. “
باز می بینیم این واژه ” باید ” همچنان به تاثیر بخشنامه ای خود التماس می کند . انباشت این باید های بی مخاطب ، آسیب اولش را به گوینده سخن باز می گرداند . که مخاطبان ، سخن او و بایدهایش را می شنوند و بعد از زیارتی از حضرت معصومه و احتمالا جمکران ، با انرژی تمام ، به امتداد کار دیرین خود باز می روند و در گزارش کاری خود اسمش را می گذارند : بهره مندی از رهنمود زعیم عالیقدر ! راستی چه کسی نمی داند : مجلس امروز ما ، سفارش پذیرترین مجلس سالهای پس از انقلاب است ؟ طنز ورود رییس جمهور به مجلس و طنز خمیر شدن نمایندگان در برابر خواسته های غیرقانونی او ، خواسته یا ناخواسته ما را به مقایسه با زمان پهلوی می رماند .
من در باره این بخش از سخنان آیت الله صافی گلپایگانی اظهار نظر نمی کنم : ” اگر در زمان رژیم گذشته ، مجلس به روحانیت واگذار میشد، پیشرفت میکرد و آثار بهتری نصیب ملت میشد” .
حریم خصوصی مردم ، یکی از مسلمات دینی ماست که در این سالها ، همه ما آن را به شوخی گرفته ایم . حضرت ایشان نیز به این مهم متذکر می شوند : ” اگر به حفظ حریم دیگران توجهی نشود و هر کس هر کاری را که بخواهد، انجام بدهد بسیار خطرناک است و دشمن با این رفتارها به اهداف خود نزدیک می شود” .
سخن درست و منطقی و جهانی ایشان که به حقوق حتمی مردمان اشاره دارد ، بجای خود . من از این ” دشمن” ی که پای ثابت سخنان ما شده در شگفتم . که ما : آنقدر که نگران اهداف دشمن هستیم ، نگران جاری شدن یک اصل مسلم دینی و اسلامی نیستیم . این سخن ، روی دیگری نیز دارد . و آن این که : اگر پای دشمن و اهداف او در میان نبود ، رعایت حریم دیگران کیلویی چند ؟
ایشان در همین دیدار می فرمایند : ” در کشورهای اسلامی مثل افغانستان و پاکستان جنگ و دعوای داخلی منجر به قتلعام مردم بیگناه و هرج و مرج شده و این برای اسلام خطرناک است . “
که باید پرسید در داخل کشور خودمان چطور ؟ آیا هرج و مرج و کشته شدن بی گناهان داخلی برای اسلام خطرناک نیست ؟ و اساسا این اسلام کجا باید رخ نماید که ما خطراتی را که به سمت او شتاب می کنند به چشم خود ببینیم ؟
سخن پایانی ایشان خواندنی است : ” وظیفه ممالک اسلامی است به کسانی که با القاعده و طالبان و وهابیت مبارزه میکنند یاری برسانند، زیرا القاعده و طالبان و وهابیت قصد براندازی اسلام را دارند “.
من پیشتر نیز نوشته ام که مراجع ما نباید از حریم خود تجاوز کنند و به مختصاتی که به حوزه های رسمی حکومتی راه می برد وارد شوند . این سخن اگر از جانب یک سخنران و حتی استاد دانشگاه بود ، می شد به اسم یک نظریه آن را شنید و در باره آن بحث کرد . اما وقتی مرجعی که برای خود آمدو شدی و مقلدانی دارد ، ورودش به مباحث خطرناکی از این دست ، می تواند امنیت ملی ما را به چالش اندازد .
نمی پرسم اگر وهابیت و طالبان قصد براندازی اسلام را دارند ، خود ما با رفتار نامناسبمان ، و به اسم حکومت دینی ، در این زخم کاری ، سهم موثری داریم . اما این را می پرسم : آیا خون شیعیان یمن ، که در نامه چند روز پیش همین آیت الله صافی گلپایگانی ، مورد لطف واقع شده و از کشتارشان ، به سازمان کنفرانس اسلامی شکایت برده شده است ، به خون شیعیان و مردم سرزمین خودمان ارجحیت دارد ؟
که اطمینان دارم پاسخ ایشان آری نیست . پس چگونه باید گفت : در این ملک ، در سرزمین منحصر بفرد شیعیان جهان ، خونهایی به زمین ریخته شده اند که تکلیفشان روشن نیست و حکومت ، یعنی : متولی تامین و رعایت حقوق مردم ، هیچ مسئولیتی نیز بعهده نمی گیرد .
|