سر تیتر خبرها

پرسش های بی رحمانه وپاسخ های عالمانه (آیة الله بیات زنجانی)

یک جامعه ی پویا، بجای آن که پرسش های سرگردان خود را مخفی کند، به انتشار و پاسخگویی آنها مبادرت می ورزد. پرسش درحوزه ی مراجع شیعی بسیاراست.درحوزه ای که خواه ناخواه ، محل مراجعات مردمان بسیاری ست.

من بیست وپنج پرسش صریح خود را که برگرفته از پرسش های سرگردان جامعه است برای مراجعی چون : وحید خراسانی ، صافی گلپایگانی ، سیستانی ، ملکوتی ، شاهرودی ، سید صادق روحانی ، موسوی اردبیلی ، نوری همدانی ، گرامی ، مکارم شیرازی ، شبیری زنجانی ، سبحانی ، جوادی آملی ، علی محمد دستغیب ، یوسف صانعی ، بیات زنجانی ؛ فرستاده ام. وحتی برای جمعی از دانشمندانمان.

از میان مراجع، فعلا جناب آیت الله بیات زنجانی بزرگوارانه درخواست مرا اجابت فرمودند که صمیمانه از محضر ایشان سپاس مندم. امیدوارم سایر مراجع عزیز ما نیز به هرمقداری که مقدورشان است ما را دراین روشنگری همراهی فرمایند. فروگذاردن این پرسش ها نه تنها هیچ کمکی به ما نمی کند بل دایره مقبولیت و عقلانیت ما را در پاسخگویی به پرسش های مردم محدود و محدودتر می کند.

نیزاز علمای گرانقدرمان که این پرسش ها و پاسخ های آنرا ضروری جامعه ما می دانند، تقاضا مندم دراین فراخوانی مشارکت فرمایند و پاسخ های خود را برای انتشار دراختیار ما بگذارند. از مردم شریف خود نیز می خواهم اگر به پاسخگویی این پرسش ها علاقه مندند، بی آنکه شاُن قلم را به ساحتی غیراز ابراز علم و ادب دراندازند، دراین فراخوان علمی دست به قلم ببرند و این عرصه ی غبار گرفته را به یمن اشارات صائب خویش به شادابی و نشاط اندازند.

با احترام و ادب : محمد نوری زاد

دانلود فایل پی دی اف این مطلب

پاسخ های حضرت آیة الله العظمی بیات زنجانی ( دامت برکاته)

به نام خدای دیروزها و امروزها و فرداها

سلام به محضرشریف حضرت آیة الله بیات زنجانی

پرسش های من، گرچه گاه از حوزه ی متداول مراجعات دینی مردم دور می افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می نشود که داٌب دین بر او بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسش های من، برآمده، وگزیده ی مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینه ی مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می ورزد، از دست داده اند . اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید،  به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید . مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی :

یـــــک :

دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟

با سلام و تحیت؛ پیش از پاسخ به سؤالات ارسالی شما، لازم می دانم از صراحت و شجاعت سائل محترم سپاسگذاری کنم؛ و اما پاسخ سؤالات:

ج 1 بنده به دلیل فعالیت های سیاسی و اجتماعی گوناگون، همیشه معتقد به پیامی جدی و مؤثر برای انقلاب اسلامی در منطقه و البته در سراسر جهان بوده ام و از همین رو، ضرورت ارتباط و تعامل با دنیا را به بواسطۀ سفرهای مختلف به وضوح لمس کرده و اطلاع از وضعیت سیستمهای حقوقی، سیاسی و اجتماعی کشورها را یک ضرورت تلقی می کرده و می کنم؛ به همین جهت به سفرها و دیدارهای گوناگون و به تبع آن به دست آوردن آگاهیهای مفید در جهت رسیدن به هدف فوق که همانا اطلاع و مطالعۀ سیستمهای حاکم بر دنیاست تأکید دارم و از طرفی برای عالمان دینی و آگاهان اجتماعی که بنای اظهار نظر دارند بالخصوص مراجع عظام و علمای اعلام که آراء و نظریاتشان در سطح وسیعی مطرح می گردد لازم و واجب می دانم و معتقدم به همین جهت قرآن کریم سیر در آفاق و انفس را چه بصورت عینی و چه بصورت ذهنی، امری لازم و فرض دانسته و بر آن امر کرده است .

دو :

چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان شما، و یک استاد کهنسال و کم نظیر فیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، و یک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟  آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان مبارک شما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با شما همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و شمایان در متن مستقیم آن باشید؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، وشمایان از هرشکایت، مصون و در امانید؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وشما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اید؟ چرا باید شما، و حتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشید، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان؟

ج 2 در اسلام ملاک تمایز، علم، جهاد و تقوا است و البته این تمایزها حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی را در بر نمی گیرد بلکه مربوط به رابطۀ با خدا و تصدی و صلاحیت تولی امور است. برای مثال در موارد دَوَران میان عالم و غیر عالم، ترجیح در پذیرش مسؤولیت با عالم است و در صورت دَوَران مسؤولیت میان متقی، مقاوم و استوار با فرد دیگر نیز ترجیح با متقی، مقاوم و استوار است، اما این امتیاز در صورتی که خدای ناکرده آن فرد مرتکب تخلفی گردد با فرد عادی و معمولی نه اینکه برابر است و فرقی با همدیگر ندارند، بلکه به نوعی با شدّت عمل بیشتری با وی برخورد می شود؛ در نظر اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که نبی خدا است، با افراد دیگر از حیث عمل به قانون و پایبندی به آن برابرند و چه بسا از رسول خدا انتظار و توقع بیشتری نیز وجود دارد. یا اینکه در اسلام میان یک مرجع دینی با یک عالم شیمی و فیزیک دان از حیث قانون و تقید به آن و از حیث بهره مندی از امکانات عمومی، هیچ فرقی وجود ندارد؛ اگر در اسلام هتک حرمت مؤمن در حد محاربه با خدا است، در این موضوع میان عالم دینی و مرجعیت شیعی و یک پزشک متعهد و یا یک مهندس و کارشناس محترم فرقی وجود ندارد و در واقع اگر هتک حریمها گناه بزرگی است، میان انسانهای محترم در هر جایگاهی که باشند، تفاوتی وجود ندارد.

لازم به شرح است که مکتب شیعه پیرو امامی است که وقتی در کنار یک فرد غیر مسلم در محکمه قرار می گیرد و قاضی میان او و آن فرد غیر مسلم فرق می گذارد، با صراحت با قاضی طوری برخورد می کند کأنه او را فاقد شرایط قضا و عدالت می داند و تأکید می کند که در محکمۀ قضای اسلامی، قاضی باید بصورت متساوی با هر دو طرف رفتار کند.

ما مسلمانان پیرو رسولی هستیم که امام علی علیه السلام در وصف آن حضرت اینطور آورده است که فرمود: حقوق همسایگان و دیگران را طوری رعایت می فرمود که ما فکر کردیم که همسایه از همسایه ارث می برد؛ این بخش مهمی از حقوق شهروندی است و اگر در چنین نظامی یک فرد عادی و معمولی بر علیه ارکان نظام شکایت کند، نه تنها مورد تعقیب قرار نمی گیرد، بلکه مسؤولین موظفند شرایطی را فراهم کنند که حقی از کسی پایمال نگردد و زمینه را به شکلی بوجود آورند که افراد جامعه بدون دغدغه بتوانند سؤال کنند؛ حال اگر در جائی خلاف این سنت ملاحظه شد، اسلامی نبوده و با حکومت علوی کوچکترین سنخیتی ندارد .

ســـــــــه :

معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی در همان خصوص پاسخ گوید. شما برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفتان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برشما تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، شما را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.

ج 3 اینجانب معنا و حقیقت زندان، زندانی شدن و افتادن در سلول انفرادی را تنها در قالب تصور ذهنی ام درک نمی کنم بلکه بصورت علم حضوری و به دلیل سوابق مبارزاتی خود یافته ام و به همین دلیل بارها با صراحت اعلام کرده ام زندان و زندانی شدن همانطوری که فقهای بزرگی همچون مرحوم قاضی بن براج در کتاب المهذب و شیخ طوسی که شیخ الطایفة است در مبسوط و سید عبدالأعلی سبزواری در مهذب الأحکامش از آن به عذاب تعبیر کرده اند، بصورت کلی از مصادیق شکنجه محسوب می شود و حتی در زبان عربی از آن با واژه (عذاب) که به معنای شکنجه است تعبیر می کنند. لازم به توضیح می دانم که زندان و حبس، در نظام سیاسی اسلام برای مخالفین و منتقدین دیده نشده است و هیچ سند تاریخی و روائی قابل اعتنائی مبنی بر زندانی شدن مخالفین در حکومت محمدی و علوی وجود ندارد و آن حضرات به هیچ وجه منتقدین و مخالفین خود را محبوس نمی کرده اند و جالب است که همۀ مخالفین آنان، در جامعه در نهایت آزادی می زیسته اند.

آن مطلبی که از علّامه بزرگ حلی نقل فرمودید صحیح و اساس فقه شیعه بر همین مبنا و روش استوار است و شیوۀ غلط و باطل مورد اشاره در ادامۀ سؤال نیز، از نظر همۀ فقها محکوم است و این نوع زندانها حتی یک نوع شکنجه غیر قابل جبران بوده و هرکسی با توجه و آگاهانه اقدام به این کار زشت کند و یا دستور صادر کند، از عدالت ساقط و صلاحیت تصدی مسؤولیتهای شرعی را از دست می دهد .

چـــهـــار:

آیا جهان بینی شما، اگر که عمر شریفتان را در بیت و شهر خود سپری کنید، با جهان بینی شما، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایید و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوید، تفاوت می کند یا نه؟  اگرنه، به چه دلیل؟ و اگر بله، چرا تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اید و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اید؟

ج 4 اگرچه پاسخ این سؤال با پاسخ سؤال اول داده شد لیکن با تأکید بیشتر روی آن، پاسخ این نکته را مورد توجه خاص قرار داده و روی آن اصرار می ورزم که بدون تردید ارتباط با جهان و آگاهی از نوع برخورد ملتها و حکومتها با همدیگر و آشنائی با سیستمهای حقوقی بین المللی در نحوۀ نگرش و برخورد انسان و در نحوه ارائه برخوردها و حتی در ادبیات ابراز و اظهار، اثر می گذارد.

پــــنــــج :

اگر طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نیستید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای شما تاثیر دارد یا ندارد؟

ج 5 پاسخ این سؤال نیز از جوابهای قبلی روشن شد و بی شک امروز که دنیا بصورت یک دهکده جهانی در آمده و دنیای اینترنت شرق و غرب عالم را به فضای واحد سمعی و بصری مبدّل کرده و اطلاع رسانی را برای همگان تسهیل نموده است، در واقع همان نقش سیر آفاق و انفس را تا حدودی ایفاء خواهد کرد.

امروز برای عالمان دینی و سالکان شریعت، هم سیر حقیقی آفاقی و انفسی لازم است و هم سیر و سیاحت در دنیای مجاز و به اعتقاد بنده، فتاوا و آراء فقهی فقیهان را بصورت انتزاعی و صرفاً در عالم تصوّر و مجرد از جهان واقع نمی توان مورد ارزیابی قرار داد چراکه اجتهاد مجتهدان، صرفاً ذهن ورزی و سر و کار داشتن با مفاهیم و الفاظ و تصورات نیست بلکه یک نوع عملیات توأم تطبیق مفاهیم با مصادیق و خارجیات بوده و نوعی عملیات ذهنی بصورت کاربردی و تجربی است؛ بنابراین بدون توجه به واقعیات خارجی نمی توان کارآمدی لازم را داشت.

شــــــــش :

اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند شما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، از آن استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟

ج 6 اگر فرصتی برای سفر ولو با هزینۀ شخصی هم بدست آورم، مغتنم می شمارم.

هـــفــــــت :

خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.

ج 7 قطعاً ترجیح می دهم به همان استدلالاتی که در پاسخهای قبل گذشت.

هــــشـــت :

شما در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برید. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای شما در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود شما مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد و داغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به  آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.

ج 8 – این سؤال به دو بخش جداگانه و مستقل تقسیم می گردد ؛

بخش یک همان چیزی است که حضرت عالی تحت عنوان اول ذکر کردید و بخش دو که آن را تحت عنوان ثانیاً بیان فرمودید، اگرچه خود آن بخش نیز ابعاد مختلف و گوناگون دارد.

اما پاسخ سؤال یک بصورت فشرده این است که مرجعیت دینی یک عنوان سیاسی مانند حکومت و فرمانروائی سیاسی که متکی به نیروهای نظامی و انتظامی باشد نیست تا هر چیزی را در قالب باید و نباید مطرح کرده و با قدرت قاهره، آن را به مرحله تحقق برساند بلکه یک امر معنوی، ایمانی و باوری است و پشتوانه آن اعتماد و باور عمومی مردم است؛ در واقع مرجعیت دینی، اگر دارای نوعی حالت کاریزماتیک باشد، می تواند از اعتماد عامه بهره برده و با بسیج عمومی، آنان را وادار به انعطاف و پذیرش کرده و از حالت اخلاقی صرف، به مرحله اجرا درآورد و اما اگر مرجع این حالت و یا قدرت بسیج عمومی را نداشته باشد و یا در اثر ضعف عملکرد صاحبان قدرت و یا در اثر ضعف عملکرد حکومت دینی، این جایگاه تخریب و تضعیف شده باشد، به این دلیل که بصورت طبیعی سخن مرجع از سخن اصل دین قوی تر نیست، سخن مرجع هم به مرحله اجراء در نمی آید.

و اما پاسخ بخش دوم : عالمان دین و مراجع تقلید، در لسان روایات ما کسانی هستند که از یک طرف امینان خداوند بر حلال و حرام اند و از طرف دیگر وظیفۀ رسولان خدا را در عصر عدم حضور آنان بر عهده دارند؛ آنان به دلیل تقوا و ایمان به خدا و قیامتی که دارند، اگر عالم اند عامل هم هستند به همین دلیل فرموده اند عالم بلا عمل مانند درخت بی ثمر است که فقط به درد هیزمی و سوزاندن می خورد. سؤال اینجاست که چگونه امکان دارد فردی عالم دینی باشد اما از مشکلات مردمان زمانش بی اطلاع باشد و در فکر جوانها و زنان و مردان جامعه اش نباشد؛ اگر مشاهده شد که ویژگیهای فوق را ندارند، به آنان نمی توان علمای دین گفت، چراکه درد دین داشتن، مردمی بودن، زهد و ساده زیستی و شهامت و شجاعت در ابراز نظر، شاخصهای غیر قابل تفکیک در مرجعیت دینی است و در غیر این صورت عالم دینی نیستند و خود را بیخود عالم دینی معرفی کرده اند.

برای نمونه عالمان دینی افرادی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه حلی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، سید جمال اسدآبادی و امام خمینی هستند که هم قدرت تحمّل مخالف را دارند و هم هدفشان هدایت، ارشاد و تعامل با عموم جامعه است و هم خود را وقف خدمت به مردم کرده اند .

نـــــــــه :

شما بارها در جانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض فرموده اید. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم شما، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردید؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به  حاکمان عربستان سعودی نبوده و نیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟

ج 9 نگاه مرجعیت به افراد و اقشار مختلف جامعه و حقوق آنان، باید همان نگاهی باشد که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر با صراحت تمام بیان فرموده است و آن این است که امام در آن خطاب به مالک اشتر می فرماید مردم دو دسته اند؛ یا برادران دینی توأند و یا در انسانیت با تو مشترکند.

تمام کسانی که در یک کشور زندگی می کنند، از حقوق مضاعف، متساوی و متقابل برخوردارند و تأمین امنیت، رفاه و آسایش آنان با حکومت است. با این وصف و از نگاه امام علی(ع)، کارهای ذکر شده در سؤال که تحت عنوان های مختلف انجام داده اند، نه شرعی است و نه قانونی.


ده :

درنگاه مرجعیت شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟  از نگاه مرجعیت شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .

ج 10 مقایسه دو کشور، یا دو ملت و یا دو انسان و اظهارنظر پیرامون برتری یکی از آن دو، به سادگی مقدور نیست و در این قبیل موارد، بصورت مطلق نمی توان گفت یک طرف نسبت به مقابلش بصورت کلی و همه جانبه برتری دارد؛ طبعاً هرکدام از دو طرف که در یک اصل خاص از ضریب موفقیت بیشتری برخوردار است، در آن جهت از سهم و حظّ بیشتری برخوردار خواهد بود، بنابراین باید موردی و روی تک تک موارد عملیات مقایسه را انجام داد؛ برای مثال فرض کنید کشوری که سیاست های مسؤولینش بر اساس دروغ است، در آن اسراف و تبذیر و همینطور سلب آزادی شهروندان دیده می شود، از این جهت در حال افول و سقوط است کما اینکه کشوری که مبنایش مسخ هویت انسانی است و یا بر مادیت و ماده گرائی استوار بوده و در آن به مسائل معنوی و نیازهای روحی انسانها توجه نمی شود از این جهت در حال افول و سقوط است؛ در مجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق تجربه شد که با وجود تسلط نزدیک به یک قرن به بخش قابل توجهی از دنیا، چون توجه به مسأله اساسی انسان که همان نیاز به معنویت است وجود نداشت، فرو پاشید و آثار فرو پاشی هنوز که هنوز است ادامه دارد؛ یا جریانی که اخیراً در فوکوشیما اتفاق افتاد و کارشناسان معتقدند تا صد سال دیگر تبعاتش باقی خواهد ماند و هزاران آدم بی گناه، تبعات زیست محیطی آن را تحمل خواهند نمود و چه نسل هائی پس از آن مانند داستان هیروشیما، گرفتار این موضوع خواهند شد و ضمیمه کنید بر آن عوامل گوناگونی را که همین کشورهای باصطلاح مترقی و پیشرفته بوجود آورده اند و شرایط حیات را برای کل بشریت و حتی آبزیان خطرناک کرده اند. با این ملاحظه نمی توان بصورت مطلق داوری کرد که این دو کشور کدام برتر و کدام عقب مانده تر است و مقایسه را باید جزئی تر و ملموس تر کرد.

با این وجود این یک اصل اساسی است که انتظار از کشوری که دم از خدا، آخرت و رهبری دینی می زند این است که در کنار این مسائل به مسایل حیاتی تر و اساسی مانند آزادی، کرامت انسانی، احترام به فکر و اندیشه و متفکر، تأمین رفاه و امنیت عمومی و اعتلای علمی و امثال ذلک اهمیت بیشتری داده و با تکیه بر امور فردی و جزئی از این امور محوری و سرنوشت ساز غفلت نکند و بدون تردید اگر عکس عمل شود، همان طور که مشاهده می شود ضایعاتی خواهیم داشت که به این آسانی قابل جبران نخواهد بود .

یـــــــازده :

چرا شما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسید، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستید؟ آیا اسلام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟

ج 11 اگرچه از پاسخ سؤال 10- پاسخ این سؤال هم تا حدودی بدست می آید ولی لازم می دانم با صراحت روی این نکته تاکید کنم که قطعاً حساسیت روی مسایل عمومی و زیربنائی اقتصادی از اهمیت کمتری نسبت به حجاب و مسائل مانند آن  برخودار نیست بالخصوص مسائلی که چهره نازیبا و ناپسند از اسلام و حاکمیت دینی ارائه دهد، در درجۀ اول اهمیت قرار می گیرد؛ اما معنای این سخن این نیست که وقتی که دیده می شود گناه و خلاف بزرگتری صورت می گیرد، اجازه داده شود خلاف های زیاد دیگری اگرچه کوچک و دارای اهمیت کمتر در مقام مقایسه نسبت به خلاف های بزرگتر رواج پیدا کند.

داستان حجاب عیناً مانند داستان اصل دین و دینداری است؛ مگر با زور و اکراه و جبر می توان افراد را دیندار ساخت؟ اساس دین و تدین بر فهم و درک و معرفت و اعتماد و باور مبتنی است و مادامی که مسئولان اعتماد مردم را نهادینه نکرده اند و مردم درباره سخنان و رفتار و کردار مسئولان نوعی دچار تردید و ابهامند، مردم زیر بار فرامین آنان نخواهند رفت. اگر اعتماد آنان بر صداقت مسئولان جلب شود، خود آنان در اجرائی کردن مسأله یاری خواهند رساند.

قرآن کریم وقتی که از زنان و مردان می خواهد حفاظ و پوشش خود را رعایت کنند روی مؤمن بودن آنان تکیه فرموده است؛ طبعاً با ایمان و باور و اعتماد خود آنان در اجراء شدن این دستور همکاری و همراهی خواهند کرد.

دوازده :

چرا شما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اید و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنید؟ آیا معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیر است؟

ج 12 –  در ارتباط با این سؤال توجه بمطالب زیر ضروری است :

1 اسلام امروز نازل نشده و نیامده است و از عمر آن بیش از 1400 سال می گذرد و اظهار نظر درباره احکام اسلام و قرآن کریم متوقف به ملاحظه شرایط و اوضاع آن روز است و البته این لحاظ و مد نظر قرار دادن، برای این است که انسان با توجه کامل به آن اوضاع و شرایط بهتر می تواند پیام آیه و جهت جعل حکم و صدور فرمان را درک کند.

2 برده داری یک پدیده شوم اجتماعی بوده و با کمال تأسف تبعات زشت و غیر انسانی آن هنوز که هنوز است از تمام جهات ریشه کن نگردیده است و اسلام و پیامبر عظیم الشأن آن، وقتی که مبعوث گشت این پدیده نه تنها بصورت یک امر معمولی و عادی در میان جوامع عربی بلکه در شرق و غرب آن روز عالم یک مسأله جدی و تعیین کننده بود؛ آنگونه که تاریخ ادعا دارد امر برده داری، بیشترین مبادلات تجاری و اقتصادی را تشکیل می داده و محوریت مبادلات اقتصادی با این موضوع بوده است؛ حال بررسی اینکه این پدیده شوم در چه زمانی و توسط چه کسی و یا کسانی و یا قدرتی بوقوع پیوسته است از حوصله سؤال و جواب خارج است اگرچه به نظر می رسد منشأ اصلی آن اعمال زور زورمداران و فقر جوامع بشری بوده که با ترکیب زشت و نامیمون این دو، این پدیده سیاه در میان جوامع بشری تحقق یافته است .

3 با توجه به نکات فوق لازم به تاکید است اسلام اگرچه با این پدیده روبرو بوده است ولی با اصل آن هیچوقت موافق نبوده و شاهد آن این است که در میان این همه روایات اهل بیت علیهم السلام و کتابهای فقهی و آراء فقهاء یک حدیث و یا یک فتوا نمی توان یافت که موید و یا تشویق کنندۀ به برده داری باشد؛ یا اینکه در این همه ابواب فقهی بابی و یا کتابی تحت عنوان رقیت و کتاب الرّق یافت نمی شود ولی کتاب العتق وجود دارد.

اسلام در برابر این پدیده با اعلام این که خرید و فروش آدمیان مانند نباشی قبر و قبر کنی امری ناپسند و ناخوشایند و نامطلوب است، در مقابل، آزاد کردن انسانها را واقع بینانه دیده است و فکر کرده که با آن شرایط خاص در آن دوره، باید به مرور با این امر ناپسند مبارزه کند و اگر به یک باره اعلام کند که برده داری لغو است، به خودی خود این دین تازه و نو را در برابر بخش وسیعی از جامعۀ آن روز قرار می دهد و از طرف دیگر می خواهد ریشه قضیه را إلی الأبد حل کند و به همین جهت به راههای فرهنگی و عقیدتی روی می آورد و افراد را به آزاد کردن برده ها تشویق می کند و به مرور و در طی تاریخ، این مسألۀ رایج را به امری نکوهیده و ناپسند بدل می کند.

4 چهارمین مطلبی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که احکام اسلامی روی موضوعاتی تعلق پیدا می کند که نسبت آن حکم با آن موضوع نسبت معلول با علت خویش است؛ مادامی که آن موضوع باقی است حکم هم باقی است؛ وقتی که موضوع تغییر پیدا کرد و یا از بین رفت، حکم هم از بین خواهد رفت. این موضوع صریحاً قابل اعلام است که چون موضوع برده و برده داری در دنیای امروز به همت اسلام از بین رفته است، احکام مربوط به مسائل برده نیز از بین رفته است.

سـیــــــزده :

دستگاه قضایی ما، هر از گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. چرا شما، به  صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنید؟

ج 13 در ارتباط با مسأله سنگسار و رجم قبلاً مفصلاً پاسخ داده ام و مبانی آن را ذکر کرده ام و با دلیل کافی و مستدل اثبات کرده ام که قابل اثبات با شهود نیست بلکه تنها با اعتراف از روی عمد و اختیار و میل و ایمان آنهم در نزد امام معصوم قابل اثبات است؛ اگرچه این حکم را از حیث سند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است نمی توان مورد خدشه قرار داد، ولی فقط به دست فرد معصوم قابل اجراست.

چــهـارده :

آیا شما از ماموران امنیتی ای که به بیت شما رفت و آمد دارند، می ترسید؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را به شما تحکم می کنند؟ درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، آیا نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت شما هجوم بیاورند و در بیت شما را به روی مردمی که مقلد شما هستند ببندند؟

ج 14 معتقدم این سؤال اصلاً نیازی به پاسخ ندارد چراکه عمل به تکلیف شرعی، این قیود را نمی پذیرد.

پـــانـزده :

آیا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید؟ و آیا خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟

ج 15 یقیناً شرایط فعلی، آرزوی هیچ انسان آزاده ای نبوده است.

شـــانزده :

مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را و مردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟

ج 16 مردم تمام کشورها در انتخاب حکومت خود مختارند ولی باید دید که آیا مردم مورد اشاره در سؤال، شرایط حاکم بر کشور ما را می پسندند یا خیر که پاسخ این سؤال نیز از شرایط حاکم بر کشور ما و البته اطلاع مردم سراسر عالم از این شرایط، کاملاً مشخص است.

هــفــــده :

صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟

ج 17 بنده معتقدم چیزی به نام رسانۀ ملی در ایران وجود ندارد و این رسانه ای که اکنون در کشور می بینیم، رسانه ای در خدمت اقتدارگرایان است. رسانه ای که با بودجه ملی می چرخد و از اماکن و امکانات و ابزار عمومی و ملی استفاده می کند، باید در برابر خواسته های مردم پاسخگو باشد و وظیفه قانونی و خواست مردم در انعکاس اخبار را به صورت کامل انجام داده و از سانسور خبری بپرهیزد و اگر چنین نکند که نمی کند، نام ملی را باید از روی آن برداشت.

هــجـــده :

درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده،  از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟  پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا …..(ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، با کدام آموزه ی دینی ما سازگاری دارد؟

ج 18 ماهواره مانند رادیو و تلویزیون و ویدئو است و حلال و حرام بودن خود آنها معنا ندارد و اگر حلال و حرامی صورت گیرد، در ارتباط با نحوه استفاده از آنها است و انسانها هستند که از آنها استفاده علمی، هنری، تاریخی و اخلاقی می کنند که نه تنها در این صورت حرام نیست، بلکه مطلوب هم هست؛ اما اینکه دیده می شود در این اواخر افرادی با عناوینی وارد خانه های مردم می شوند و به بهانه هائی حریم خصوصی خانواده ها را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهند نه اخلاقی است و نه شرعی و در این مسیر اگر خساراتی بر مردم وارد شود، هجمه کنندگان ضامن اند.

نـــــوزده :

چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، خود جنابعالی آیا به صدور یک چنین فتوایی دست می بردید؟

ج 19 پاسخ این سؤال از پاسخ سؤال 12 نیز استنباط می شود که در نظر حضرت امام در حرمت شطرنج برد و باخت موضوعیت داشت و چون امروز از شطرنج بعنوان ابزار برد و باخت استفاده نمی کنند بلکه یکنوع بازی فکری به حساب می آید، بنابراین موضوع عوض شده و حکم هم تغییر پیدا کرده؛ نظر ما در توضیح المسائل نیز به همین شکل است .

بــیـــست :

آیا در باور مرجعیت شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ طبق اسناد موجود و اقرار خود .… (ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) ، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟

بـیـست و یـک :

حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای ……… ، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟

ج 20 و 21 اجازه بفرمائید دربارۀ سؤالات 20 و 21 چون اسمی از افرادی برده شده است بصورت ریز وارد نشوم و بصورت کلی چند مطلب را متذکر شوم :

یک : قطع دست سارق از احکام مصرّح در قرآن کریم است و در میان مذاهب اسلامی در آن اختلافی نیست، منتهی بریدن دست فرد که از باب نکال و تحقیر است، در مواردی است که به حریم خصوصی افراد دست درازی شده باشد؛ به همین دلیل دستبرد به اموال عمومی، تحت عنوان سرقت قرار نمی گیرد بلکه تحت عناوینی مانند اختلاس و حیف و میل اموال عمومی واقع می شود.

دو : اختلاس اگرچه قطع دست ندارد، اما مختلس را از عدالت، امانت و صلاحیت تصدی هر امری ساقط کرده و او را نسبت به تمام اموال اختلاس شده ضامن می کند که همه آنها را باید برگرداند .

سه : مسؤولان باید حواسشان جمع باشد اگر از کسی حمایت می کنند و یا کسی را برای کاری انتخاب می کنند، ملاکهای مصرح در قرآن و روایات را بر مصلحت سنجی، صلاح اندیشی و گرایشهای باندی و جریانی مقدم داشته و رفتارشان را با رفتار معصومین بسنجند .

بــیـست و دو :

زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه مرجعیت شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه فتوایی صادر فرموده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟

ج 22 در نظر اینجانب نه تنها محصور و محبوس بودن آقایان بزرگوار و صالح و صادق حجة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر گرانمایه اش و مهندس میرحسین موسوی و همسر فاضله اش محکوم، نامشروع و غلط است، بلکه زندانی شدن تمام کسانی که بخاطر مسائل فکری، انتقاد و اعتراض به عملکرد مسؤولان به زندان ها افتاده اند نیز نامشروع است.

اما اینکه سؤال فرموده اید این حبس و حصر خوب و پسندیده است یا نه؟ بنده معتقدم این سؤالی است که طرح آن حتی بصورت جدال و مجادله احسن هم صحیح نیست و مانند این است که سؤال بشود آیا ظلم خوب است و آیا عدالت بد است؟ این اعمال از مصادیق بیّن و آشکار ظلم و از قبیح ترین قبائح است چراکه این آقایان از ذخایر مردمی و از سرمایه های ملی و انسانهائی عزیز و محترم هستند.

بــیـست و سه :

هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معتراضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟

ج 23 اگرچه پاسخ این سؤال در پاسخ سؤال 22 نیز آورده شد، ولی نکته ای را در اینجا باید یادآوری کنم و آن اینکه بنظر می آید میان تمامی حاکمان اقتدارگرا و غیر متکی به اعتماد عمومی مردم، یک وجه مشترک بصورت سیال وجود دارد و آن اینکه بهر نحو که امکان داشته باشد، معترض را از صحنه خارج می سازند. شما در برخورد فرعون با موسی و هارون مشاهده می کنید که طبق فرامینی، آن دو نفر را آشوبگر، اخلال گر و حتی فتنه گر می خواند؛ یا در برخورد مشرکان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و معاویه با امام علی(ع) و امویان با امام حسین(ع) و در همین اواخر شاه با امام خمینی این موارد مشاهده می شود.

بدون تردید اگر حکومت مشروع باشد و گرفتار بحران اجتماعی، سیاسی و نتیجتاً بحران مشروعیت نباشد و از استظهار مردم و حمایت آنان برخوردار گردد، نیاز به این برچسبهای ناچسب ندارد؛ بنابراین نه منتقدین فتنه گرند و نه برخورد با آنان مشروع، حقوقی و قانونی است.

بــیـست و چـهــار:

در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟

بــیـست و پـنـج :

در همین باب ، حمله ی اوباشان مذهبی که جلوی چشم شما به خانه ی آیت الله صانعی اتفاق افتاد ، متأسفانه جامعه ی دینی ما عکس العمل آشکاری که هم شأن “عمامه از سر گرفتن” باشد ، از شما و از سایر مراجع ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی ، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما در افتید ، با شما این می کنیم؟

ج 24 و 25 پاسخ این دو سؤال از مجموعه پاسخهای گذشته، اطلاعیه ها و اعلام مواضعی که منعکس شده است روشن است و به نظر می رسد نیازی به توضیح جدید ندارد.

دانلود فایل پی دی اف این مطلب

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

25 نظر

  1. برده داری به همت اسلام ریشه کن نشد به همت آبراهام لینکلن برداشته شد.

     
  2. دکترشجاع ومومنم سلامی همرابا صمیمانه ترین احترام تقدیم بشما وخانواده صبورتان.از زمان زندانی شدنتان تمام نامه هایتانرا پرینت گرفته وبارها خواندم با ناله هایت نالیدم واز دلسوزیت سوختم چون خشت اول در سال 57 بادروغ گذاشته شد مابقی دیوار هم تکلیفش روشن است.عزیزان سردمدار حکومت با زندانی وشکنجه وکشتار های پیدا وناپیدا منغیر مستقیم میگویند اگر امامان ما این کارهارا میکردند حکومتشان دوام میاورد پس دوام حکومت ما بر این نیست که با مخالفانمان چون امامان مدارا کنیم ما با اسم امامانمان ولی باروش خودمان حکومت میکنیم مابااسم علی ولی باروش معاویه بحکومت خودمان ادامه میدهیم چون سیاست وحکومت داری علی نتیجه اش سه سال واندی ولی نتیجه سیاست معاویه چند ده سال حکومت بوده..

     
  3. بنظر من، تعداد زیادی سوالت را با پرسش در باب سیر و سیاحت در جهان سوزوندی.

     
  4. گرچه این پیامی بسیار تکراری است اما وظیفه خود میدانم از شما به جهت مطرح کردن صریح وشفاف و البته بسیار متین سوالاتی که اگر نه ذهن اکثریت بلکه جمع کثیری را به خود مشغول کرده کمال تشکر را نموده وآرزوی سلامت شما را به عنوان سرمایه معنوی نهضت بیداری جدید ایران رابنمایم.

     
  5. سلام بر روح آزاد شما که قلمت آنچنان برنده شده که تاب را از کف مسند نشینان قدرت ربوده !! مراجعی که در هر برهه از تاریخ این مرز و بوم پشت و پناه این ملت بودند مثل غیرتمردانی همچو همت و جهان آرا و … نایاب شده اند عزیز
    همچنان بنویس که خدا به قلم همچون شمایی سوگند یاد کرده

     
  6. لعنت بر ///// لعنت بر /////

     
  7. از یک نویسنده بی نشان

    بقای این نظام اگر با کشتن بی‌گناهان میسر است، ‌ من شخصا این بقا را نمی‌خواهم جمله ای بسیار حکیمانه و انسانی از نامه محمد نوری زاد ـ

    –این یکی از بزرگترین اقبال های جمهوری اسلامی در 15 سال اخیر بوده که بخش عمده ای از اصلی ترین و وسیع ترین نیروهای منتقد و خواهان اصلاحش، از خود حاکمان بیشتر طرفدار حفظ و بقای نظام بوده اند. محمدرضا یزدان پناه —

    مادامیکه داده های رژیم اسلامی را از افکار وذهنیت خود خارج ننمائیم ،نمی توانیم سرنگونی آن رژیم را در عینیت مشاهده نمائیم.حفظ نظام اسلامی برای دوام تمامیت ارضی ایران در نهایت به نابودی کشور دامن خواهد زد وهیچ مزیتی مردم ایران نخواهد داشت.

    عجز ما در مبارزه با رژیم اسلامی از آنجا آغاز می شود که هنوز همچون آن شخص معتاد که به افیون گرفتار آمده به افسون های شعار های اسلامی وبه ظاهر ملی دل بسته وهمسو مانده باشیم. می توان علیرغم اختلاف فکری ونظری علیه رژیم و نفی کامل آن متحد شد و تکلیف و تعین حکومت آتی را اگر به رای مردم اعتقاد داشته باشیم به خود مردم بسپاریم!! برای مثال به شعار گیج کننده زیر توجه کنید: مصطفی تاج‌‏زاده: ملتی که نتواند بين بد و بدتر، بد را انتخاب کند، بدترين‌‏ها بر سرش خواهد آمد، ايلنا.گویا نیوز.آیا 27 سال شرکت پی در پی در انتخابات گوناگون کافی نمی باشد؟؟ خطر بسيار بزرگی در راه است، اين خطر هم مشخص است یعنی برگشت به خلافت اسلامی!! آیت الله طاهری. سئوال اساسی اینجاست که تا کنون کدام نظام حکومتی در ایران حاکم بوده است؟؟آقایان فراموش کرده اند که در 27 سال پیش خود قوانین اسلامی را به تصویب رسانده اند!! همان موقع یعنی تابستان 1358 دکتر حسن نزیه حقوقدان و وکیل داد گستری به پایوران رژیم هشدار داد که تشکیل حکومت اسلامی نه ممکن است ؛ نه مفید ونه لازم که بلافاصله از جانب بهشتی تحت تعقیب قرار گرفت.

    – مادامیکه با رژیم اسلامی در همه ابعاد دست به تخلیه فکری نزنیم واز نحله های فکری اسلامی وبه ظاهر فریبنده ملی فاصله نگیریم وهمچنان در غرقاب اندیشه های دهه های گذشته بسر ببریم این حکومت سرنگون نخواهد شد. تاج زاده می گوید* پیک نت البته يک خطر جدی وجود دارد و آن اينکه نکند جامعه يک وقت به جايی برسد که احساس کند هيچ‌کس در درون نظام قادر به حل مشکلات ايران نيست. به نظر من آن نقطه تلخی خواهد بود که خوشايند هيچ کدام از ما نيست*.

    مادامیکه روشنفکر ایرانی تجربه تلخ اعمال گذشته اش را براستی نچشیده باشد و راه درست را انتخاب نکند واندیشه علمی را بکار نبندد وهمچنان بدنبال شعار های پوشالی ضد امپریالیستی بدود(اگر مبارزه ضد امپریالیستی صحیح است ،چرابا احمدی نژاد ضدامپریالیست به وحدت نمی رسیم) ، حکومت فعلی اورا فریب خواهد داد. ملت ما براساس قوانین شناخته شده بین المللی خواهان زندگی مسالمت آمیز با دیگر ملتها و زندگی صلح آمیز می باشد. حفظ واجرای قوانین حقوق بشر مبنای حرکت جامعه به سوی حکومت قانون می باشد. تاج زاده می گوید به هرحال بايد توجه کنيم سال بيست و هفتم انقلاب است و نسل جوان از ما می‌پرسد کشورهايی که در دوران وقوع انقلاب اسلامی وضع‌شان به نسبت ايران عقب‌افتاده‌تر بود ولی امروز از ايران جلو افتاده‌اند. ما بايد برای اين نسل پاسخ خيلی روشن و قانع‌کننده‌ای داشته باشيم و اگر نتوانيم جامعه خوبی را در مقابل‌شان ترسيم کنيم، خسارت‌های بزرگی را بايد در آينده تحمل کنيم*

    مادامیکه براحساسات خود غلبه نکنیم وخردورزی را در انتخاب راه برنگزینیم، بازهم گرفتار همین رژیم خواهیم ماند. تداخل شعارها وبحث های نامربوط که به مرحله کنونی جنبش ما ضرر می رساند باید جلوگیری کرد، شعارهای متفرق وبی سر و سامان خود عاملی خواهد بود که همچنان به دور خود گردش کنیم.تضاد جامعه ما از دیر باز با استبداد سلطنتی ودینی بوده است. سلطنت برسرکارنیست ،بلکه استبداد دینی که صد چندان از دیگر استبدادها که غیر قابل تحمل تر است اینک بر سر کار است.برای سرنگونی استبداد دینی باید متحد شد واز خواسته های درازمدت فعلا صرف نظر کرد و آنرا در اختیار پروسه مبارزات دمکراتیک مردم گذاشت اما نهاد آزادی ودمکراسی را باید پی ریزی نمود.

    اگر روزگاری همه جهان به خواست ملتها به نظام سوسیالیستی انسانی روی بیاورند ملت ماهم یکی از آن ملتها خواهد بود، ولی فعلا ما نمی توانیم بخاطر آن شعارها ی تاریخی متعلق به آینده از آزادی و دمکراسی صرف نظر نمائیم! تفرقه در حال حاضر آفت جنبش روشنگری می باشد،در همین راستا رژیم اسلامی به خود زحمت نمی دهد تا میان گروه های سیاسی اختلا ف ایجاد کند چون در میان خود سازمان های سیاسی نیروی تفرقه افکن آنچنان قوی است که پیشا پیش به جای رژیم همه نیات پلید حکومت اسلامی را برآورده می سازند.

    این نیروها از شکل گیری هر گونه اتحاد جلوگیری می نمایند ، مگر اینکه خود در محور هر اتحادی قرار بگیرند . تاج زاده: ما در ايران بارها تجربه کرديم دانشگاه را با بگير و ببند، محدود کردن، اخراج اساتيد و . . . نمی‌شود ساکت و آرام نگه داشت، می‌توان در کوتاه مدت آرامش کرد اما اين انفعال دير يا زود به يک انفجار ختم می‌شود. اصلاحات همه هنرش اين است که جلوی هرگونه انفجار را بگيرد و اجازه دهد که جامعه قابل پيش‌بينی باشد و ثبات دائمی شود و کار پيش برود. اگر اين شيوه‌ها يعنی ايجاد محدوديت در دانشگاه و جامعه جواب داده بود به نظر من اصلا انقلاب اسلامی رخ نمی‌داد* پس می بینم که جامعه در حال انفجار است!!

    مادامیکه از خویشاوندی فکری نا خود آگاه خود با حکومت گران فعلی دست برنداریم ،ناچارا سرمان با رهبران اسلامی در یک آبشخورقرارگرفته خواهد ماند.اگر روزگاری وحدت همه باهم باعث سرنگونی شاه گردید ، اما همان همه باهم نمی تواند باعث انهدام میهن گردد.برای نجات میهن می توان نظام ضد ملی را تنها گذاشت.

    ملایان توانستند هشت سال مردم را در جنگ ایران وعراق به شکل جنون آمیز بکار بگیرند، اینک سودای براه انداختن جنگ دیگر می باشند تا بر عمر ننگین خود بیافزایند.باید به ارتجاعی بودن جنگ اعتقاد داشت تا پذیرای آن نبود ،اما ملایان بارها گفته اند که جنگ برکت الهی است !! اگر رژیم به استقبال جنگ می رود ،ما نباید خود را گرفتار فریب های ضد ملی نمائیم.شعار مرگ برجنگ ، مرگ بر رژیم اسلامی ، زنده باد آزادی وصلح را باید سرلوحه برنامه های خویش سازیم.

    مادامیکه به شعار انرژی اتمی (بخوانید بمب اتمی اسلامی) حق مسلم ماست، همچون پایوران حکومت باور داشته باشیم ،نمی توانیم خود را از این رژیم جدا بدانیم .در هیچ نقطه سیاسی نمی توان بارژیم مشترک بود، چراکه ملایان از کوچکترین فصول مشترک هم برای ماندن در اریکه قدرت استفاده می جویند.بیهوده نیست وقتی دکتر ابراهیم یزدی می گوید: روحانیت با گروگان گیری سفارت امریکا، کمونیست هارا فریب داد.

    پس معلوم می شود روحانیت فریب کار است و ملی ضد امپریالیست نمی باشد تنها خواهان به رسمیت شناخته شدن قدرت خود می باشد!!.روحانیتی که بر روی صندلی نشستن را حرام می دانست وباهمه جلوه های غربی مخالف بود ، چرا وچگونه به یکباره فریفته بدست آوردن انرژی اتمی ساخت غرب شده است.اساسا کمبود انرژی تا کنون گزارش نشده بود و همواره رژیم ایران به همسایگان خود نیروی الکتریسته فروخته است ،اما ایران به همان اندازه وارد کننده بنزین می باشد.چرا ملایان به فکر ساختن پالایشگاه نیستند این در حالیست که ایران چهارمین تولید کننده نفت جهان است و ایران بجای خریدن بنزین می توانست به بزرگترین فروشنده بنزین منطقه وجهان تبدیل گردد!!

    مادامیکه به اتفاقات ارتجاعی و خطا های ملی سال 1357 به سیاق وگفته روحانیون از لفظ انقلاب شکوهمند استفاده نمائیم ، پس معلوم می شود هنوز با روحانیون مخرج مشترک داریم ومی توان آماج های دیرینه ضد سلطنتی را با یک دیگر جشن گرفت.براستی رهبری انقلاب ارتجاعی واسلامی در دست کدام نیروی سیاسی بود؟

    آیا به غیر از روحانیون کسان دیگری هم جزء کادر رهبری بوده اند.تمام انقلاب از شعارهای اسلامی ریشه می گرفت و با مناسبت های مذهبی همچون برگذازی چهلم ها وماه رمضان وماه محرم وتاسوعا وعاشورا وخون وشهادت وغیره در هم آمیخته بود.اساسا ستاد انقلاب در مساجد بود و طبیعی بود که برروی منابر هم روحانیون نطق می کردند نه کمونیستها ونه رهبران جبهه ملی ونه دانشجویان ونه کارگران وزحمتکشان!! روشنفکر ایرانی هنوز با لجات خاصی از قبول واقعیات فوق سر باز می زند تا شاید اتوریته خود را در میان مردم از دست ندهد.نسلی که در انقلاب ارتجاعی شرکت فعال داشت هنوز زنده است و هنوز صدمات تلخ آنرا می چشد و رویا های ( چه می خواستیم وچه شد همواره بر سرش می کوبد)!!از همان موقعی که انقلاب 57 بوی ارتجاعی و مذهبی به خود گرفت ، می بایستی نیروهای غیراسلامی آنرا در نیمه راه رها می ساختند.شاید آن انقلاب اسلامی شکست می خورد ، اما عطش پیروزی و به قدرت ر سیدن ملایان به واقعیت نمی پیوست.هنوز بعضی از نیروهای جبهه ملی اظهار می دارند که خمینی در پاریس به همگان قول داده بود پس از سرنگونی شاه واعلام جمهوری اسلامی به شهر قم خواهد رفت.سئوال اساسی در اینجاست آیا شهر قم در ایران در نزدیکی تهران است یانه؟

    آیا از شهر قم نمی توان حکومت اسلامی را هدایت و زیر نظر داشت؟ دولت موقت مهندس بازرگان هر هفته در قم بود و بخش های مذهبی مردم ایران به همراه روحانیون ارشد دسته دسته به شهر قم هجوم می آوردند تا صورت امام مبارک را که در ماه دیده شده بود را زیارت نمایند.همچنانکه هم اینک شهر قم وجمکران و تبلیغات افیونی وارتجاعی مذهب شیعه در کانون مسائل ایران نقش عمده را بازی می کند!!سئوال اساسی در اینجاست ، اگر دکتر محمد مصدق بعنوان یک رهبرفرهمند وسکولار زنده می ماند،آیا در انقلاب اسلامی به رهبری روحانیون شرکت می کرد یانه؟ علیرغم اینکه سلطنت طلبان ضد قانون اساسی مصوبه مشروطیت علیه دکتر مصدق مشروطه خواه وقانون مدار کودتا کرده بودند ، مطمئا ایشان بخاطر کینه جوئی وتلافی کودتای 28 مرداد با روحانیون به ائتلاف نمی رسید ،چراکه او بطور واقعی سکولار بود واعتقاد داشت که همه قوانین از طریق مجلس ورای مردم صورت می پذیرد نه از قدرت الله که روحانیون تفسیر گر آن باشند!!

    مادامیکه در افکار خود خانه تکانی اساسی صورت نگیرد همچنان در گرداب و مرداب اوهام اسلامی وبه ظاهر ملی گرفتار خواهیم ماند.دروازه های پیشرفت وترقی دور نیستند ،اما اندیشه ها ئی که مارا بدان دروازه ها می رساند علیرغم آنکه در برابر ما رژه می روند از دست یابی به آنها باز مانده ایم ، چرا که سخت جانانه به باورهای دیرین خود همچون شریعت غیر قابل تغییر چسبده ایم و باور آورده ایم. حتی بعنوان روشنفکر مسلمان می توان از گفته استاد جعفری بهره بگیریم روشنفكر حقيقي كسي است كه ارتباط خود را با واقعيات گسترده در جويبار زمان، تنظيم منطقي نموده و با درك صحيح درباره علت‌ها، معلول‌ها، ثابت‌ها و متغيرها، براي تحقق بخشيدن به حيات معقول جامعه، رسالتي در خود احساس كند و از هيچگونه گذشت و فداكاري در اين راه دريغ نورزد. هنوز سئوال اساسی زیر را بطور مرتب تکرار می کنیم و از یافتن پاسخ آن باز مانده ایم.

    پس از یک صد سال، به همان جا رسیده ایم که ایستاده بودیم! متن کامل سخنان عمید نائینی در مراسم روز جهانی آزادی مطبوعات ” برگرفته از خبرنامه گویا نیوز. بنظر نگارنده ، همان عاملی که باعث باز دارندگی رشد وترقی ملت ایران در سده های گذشته بوده است ،هم اکنون تحت نام حکومت اسلامی در حاکمیت قرار گرفته است و باشدت صد چندان با انتقال ایران به دوران مدرن مقابله می کند وانقلاب 57 را در مقابله با انتقال ایران به عصر مدرن سازمان داده است.ایران در اواخر دوران پهلوی چنان به سوی عصر نو وجهان مدرن سرازیر وتشنه شده بود که شاه هم یارای مقابله با آنرا نداشت.

    همه آن خیزش ها می رفتند تا دستگاه پهلوی را در هم ریزد .نرخ سنی جمعیت ایران به شدت جوان شده وبدنبال تحصیل وکسب معرفت وشناخت جهان خود بود ودر پی هویت خود سرگردان بود و در همین هنگام آخوند های بی عمامه همچون دکتر شریعتی ها می توانستند برای آن نسل پر انرژی، هویت قلابی وتجاوزگر وبیگانه را بعنوان درمان فکری و اجتماعی تجویز نمایند.از آنجائیکه فرهنگ باستانی ایرانیان توسط حاکمیت شاه به فرهنگ در باری واستبدادی کشانده شده بود ،لاجرم نسل پر از آرزو به آغوش ایدولوژیهای بیگانه پناه آورده بود. در حال حاضرهمین مقاومت فرهنگی تاکنون رمز نجات ملت ایران بوده است وهمچون خاری در چشمان اسلام پناهان فرو رفته است و هیچگاه بیرون نمی آید وباید در راه شناخت دوباره و حراست آن کوشید.فرهنگی که شراب ناب را می ستاید وعشق را مهر می ورزد نمی تواند در برابربربریتی که شراب نوشیدگا ن و شعر سرایدگان را در میادین شهرها با تماشا گران اندک اما ابله شلاق می زند به آشتی در آید!!

    سخن را بااین سطور به پایان می برم:مادامیکه ادبیات نوشتاری وگفتاری خود را در عرصه سیاست وهنر وحقوق زنان وغیره تغییر ندهیم واز انشاء سیاسی دهه های گذشته فاصله نگیریم و به یک انشعاب جانانه با طرفداران حکومت دینی دست نزنیم لاجرم با بخش هائی از رژیم کنونی همسایه وخویشاوند باقی خواهیم ماند.به امید آرایش نیروهای سیاسی اندیشمند و عافیت اندیش !!

    حدیث عشق زحافظ شنو نه از واعظ اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد

     
  8. کامنت های سایت کلمه

    محمد رزمنده سابق .مشهد ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۸:۳۶ ب.ظ | پاسخ پیشنهاد میکنم روحانیت و مراجع اعظام و دانشگاهیان و سیاسیون در یک یا چند بیانیه اعلام کنند اگر رهبران سبز اقای مو سوی و کروبی و زندانیان سیاسی ازاد نشوند انتخابات را تحریم میکنیم .بسیار میتواند مثمر ثمر باشد

    سبز عملگرا ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۹:۲۰ ب.ظ | پاسخ از سایت محترم کلمه میخواهم به این نظریه توجه کند :با توجه به اینکه بنده ۱–بی سواد نیستم( کارشناسی ارشد )۲–در روستا وشهرستان کوچک نیستم (شیراز )۳–جو حاکم بر اکثریت مذهبیان شیراز از برکت ایت الله دستغیب مثبت است۴—از بی تفاوتها نیز نیستم( جانباز جنبش در تهران)==== ولی باز به عزیزان سایت کلمه گوشزد میکنم براساس نظر سنجی که انجام داده ام بیش از ۹۵%مردم از اطلاع رسانی مجازی سایت کلمه به دور هستند (به دلیل گرفتاری زندگی ,نداشتن اینترنت پرسرعت ,دلمردگی ونا امیدی ,ذهنیت غلط نسبت به جنبش,عوام زد گی و…) یعنی شما فقط با کمتر از ۵% مردم داخل کشور ارتباط دارید خواهش میکنم بر روی اطلاع رسانی خارج از فضای مجازی تمرکز شود [آموزش داده شود وتبلیغ شود واز نظریات وتجربه های مخاطبان به شکل کامنت استفاده شود ] آنهم با توجه به اینکه اکثر مخاطبان حتی با سوادها احتیاج به متن کوتاه تیتر وار واصطلاحات ساده و مطالب ملموس دارند به همراه آموزش اسکناس نویسی {تحریم انتخابات توسط ایت الله دستغیب}فراموش نکنید که در مقابل شما چه دستگاههای خبر پراکنی وجود دارد که جو روانی را به دست گرفته وآنرا کنترل میکنند این یک جنگ روانی تبلیغاتیست وآینده از آن صابران

    آبتین ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۹:۲۳ ب.ظ | پاسخ باسلام خدمت جناب آقای نوریزاد و آیت الله بیات:

    اساتید گرامی و همراهان جنبش سبز به صراحت و روشنی میگویم در آینده ایران بعد از پیروزی جنبش سبز هیچ جایگاهی برای روحانیت و احکام فقهی ایشان نمیتوان متصور بود، چرا که همواره گوشه عافیت اختیار کرده و به دور از درد واقعی این مردم برای خود زیسته اند. این شامل هر نوع روحانی از قبیل سبز و سفید و سیاه و … میشود.

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۱۰:۲۲ ب.ظ | پاسخ Dorood bar azadi o azad andishan

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۱۰:۳۰ ب.ظ | پاسخ ‫سووالی از مرجع معظم: به نظر ایشان روال عمومی خانه های روحانیون، که در آن پدر خانه روحانی است، و نقش اول را بازی میکند، و معمولا بقیه اهل بیت نقشی در تصمیمهای اساسی زندگی ندارند-که از تعابیری که روحانیت در خطاب به خود بهره میبرد آشکار است – چه نقشی در تبدیل حکومت روحانی سالار به استبداد دینی دارد؟ اصولا با این روش تربیت و رفتار در بیوت روحانیون امیدی به برقراری دمکراسی دینی که متولی آن روحانیون باشند وجود دارد یا نه؟

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۱۱:۳۳ ب.ظ | پاسخ اصل ۲۳ قانون اساسی:تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
    اگر مباحث دینی بسیار پیچیده است قانون اساسی به عنوان میثاق ملی تکلیف همه را روشن کرده است.

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۳ ۱۱:۴۵ ب.ظ | پاسخ تمام نیروهای خط امام بی عرضه هستند چرا اگر بجای موسوی و کهروبی و همسرانشان .جنتی و مصباح زندانی بودنند یک یک ملت را برای ازادی انها میگشتند …

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۲:۰۶ ق.ظ | پاسخ درود بر ایت الله راستین و پیرو امام علی ، ایت الله بیات

    کشاورز ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۲:۱۰ ق.ظ | پاسخ از آقای نوری زاد بخاطر این ابتکار شان تشکر می کنم.
    ایکاش کلمه این مطلب را از سایت خود آقای نوری زاد برمی داشت . چرا که در آنجا دیدم آقای نوری زاد توضیحات خوبی داده که پیش از مطالعه این مطلب ضروری ست. بازهم از آقای نوری زاد تشکرمی کنم. این رویه باید از طرف خود آقایان مراجع اتفاق می افتاد. یعنی یک روز باید حصار تلخ استفتائات کلیشه ای فرو می ریخت . از آیت الله بیات هم تشکر می کنم. ایشان هم این که همت کرده اند و به این سئوالهای جسورانه با متانت پاسخ داده اند جای تشکردارد. گرچه من خودم با بعضی از پاسخ های آیت الله موافق نیستم و احساس می کنم ایشان با ظرافت از پاسخگویی طفره رفته اند اما باز ازایشان ممنونیم. من از دوستان دعوت می کنم بیاییم دراین دعوت آقای نوری زاد مشارکت کنیم. ایشان درسایتشان از همه مراجع و علما وحتی از مردم خواسته اند به این پرسش ها پاسخ بدهند و راه ورود به این داد و ستد علمی را باز کنند. قدر این حرکت را باید دانست. کاری که باید سی سال پیش می شد و حالا با کلی تاخیر دارد انجام می شود. ولی بازهم خیر است و مارا از بی خبری درمی آورد.

    ابن حر ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۱۱ ق.ظ | پاسخ زندان در نظام اسلامی برای منتقدین وجود ندارد. کاملا درست می گویند. این همه مردم در خیابان و تاکسی انتقاد می کنند و بلکه فحش می دهند و کسی هم با انها کاری ندارد. البته این را چاپ نمی کنید ولی بدانید مشکل انها که در زندان هستند انتقادشان نیست بلکه برای انست که مدتها از این نظام استفاده کرده اند و حالا متحول شده اند و ناسپاسی می کنند و نمکدان می شکنند. یا کسانی هستند که قصد بر اندازی دارند. کدام کشور را می شناسید که برانداز را تحمل کند؟

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۲۱ ق.ظ | پاسخ یقیناً شرایط فعلی، آرزوی هیچ انسان آزاده ای نبوده است

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۴۰ ق.ظ | پاسخ ‫از روحانیت مدعی دمکراسی دینی بپرسید در خانه های چند نفر از خودتان دمکراسی برقرار است؟ اگر توان اجرای آنرا داشتید، بعد بیایید عهده دار امور یک ملت شوید!

    پروین ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۴۱ ق.ظ | پاسخ جناب اقای نوری زاد ” زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد!! ایا شما دست از سر اینها بر نمی دارید!؟
    اقا شوخی و جدی با هم بود اما شما حرف دل مردم را می زنید . نوشته های شما برنده تر از شمشیر و سوزاننده تر از مواد مذاب
    کوههای اتش فشانی است . ایران با داشتن فرزندانی چون شما بالاخره موقعیت واقعی خود را در جهان بدست خواهد اورد.
    کارها و نوشته هایتان غافل گیر کننده و کوبنده است منتظر باش ” چون تمام مسئولین قادر به جوابگویی به سوالات شما
    نخواهند بود.شما فوق العاده زیبا می نویسید و امیدوارم که این کشور از توانائی های شما در راه درست بهره مند گردد و
    اکنون قلم و فکر شما بیشترین خدمات را به مردم و کشور ارائه می کند . نام شما در تاریخ ماندگار خواهد شد.

    افشین ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۵:۳۱ ق.ظ | پاسخ بایست خدمت ابتین باصراحت عرض کنم اکر قراره روحانیون خوب وبیداری مثل آقایان بیات,دستغیب,امجد,صانعی مورد نظر خیزش مردمی نباشند وبس از بیروزی جایکاه عظیمی نداشته باشند, ما خودمان را از مرکب تندروی بیاده میکنیم.وشما را همراهی نمیکنیم.
    ….

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۶:۱۷ ق.ظ | پاسخ “برای نمونه عالمان دینی افرادی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه حلی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، سید جمال اسدآبادی و امام خمینی هستند که هم قدرت تحمّل مخالف را دارند و هم هدفشان هدایت، ارشاد و تعامل با عموم جامعه است و هم خود را وقف خدمت به مردم کرده اند.” از اینهایی که فرمودید امام! خمینی را می دانم که تحمل مخالف را نداشت اما بقیه را نمی دانم.

    گودرز ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۸:۴۵ ق.ظ | پاسخ اقا ی ایت اله به هیچ یک ازسئوالات اقای نوریزاده صریح جواب داده و زبرکانه قال قضیه سئوالات را کنده اند . ما هنوز این ضرب مامثل را یاد نگرفتهایم که مگر میشه چاقو دسته خودش را ببرد انهائی هم که طرف سبز ان را میگیراند همانا عاقبت اندیشی است که بعضی از روحانیون اتخاض کرده ا ند

    میم.تهران ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۹:۳۶ ق.ظ | پاسخ آقای نوری زاد عزیز !
    این احساس مسئولیت شما…
    این سکوت نکردن شما در برابر ظلم…
    این پشتکار و صراحت و شجاعت شما،
    این نامه ها و نوشته های وحی گون شما
    چه اندازه دل انگیز، امید بخش، و چه زیبا و ستایش برانگیز است…
    ای کاش آنانی که می دانند، آنانی که می بینند، آنانی که می توانند اما به هر دلیل این چنین سنگین سکوت کرده اند، از شما و منش با شرافت شما بیاموزند و قفل سکوت بشکنند
    خداوند همواره پشتیبان شما باشد نوری زاد عزیز و شما را برای مردم ایران حفظ کند

    شعری از شاملو
    تقدیم به قهرمانان وطنم، «محمد نوری زاد، میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی»

    چراغی به دست ام، چراغی در برابرم:
    من به جنگ سیاهی می روم.

    فریاد من همه گریز از درد بود
    چرا که من در وحشت انگیزترین شب ها آفتاب را به دعایی
    نومیدوار طلب می کرده ام.

    تو از خورشیدها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
    تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای

    من بر می خیزم!

    چراغی در دست
    چراغی در دلم ام
    زنگار روح را صیقل می زنم
    آینه یی برابر آینه ات می گذارم
    تا با تو
    ابدیتی بسازم.

    منصور ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۱:۰۶ ق.ظ | پاسخ به خدا قسم اگر آیت الله صانعی و بیات زنجانی و امجد و دستغیب نبودند من پس از انتخابات با این همه ظلم وریا که از روحانیون دیدم از دین اسلام خارج میشدم.

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۱:۴۲ ق.ظ | پاسخ مگر افکار روشنی مثل حضرتعالی نجات بخش دین اسلام در ایران باشد وگرنه…..؟

    دانشجوی دههٔ ۶۰ ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۱:۵۹ ق.ظ | پاسخ انسان هایی‌ به این شجاعت و خوش فکری و با قلمی پرتوان کمیابند! امیدوارم سرفراز و سالم باشند.

    محمد رزمنده دفاع مقدس مشهد ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۵۲ ب.ظ | پاسخ درود بر نوری زاد ودرود بر ایت الله بیات زنجانی .اگر روحانیت اگاه ومسئول نجنبد رو حانیت درباری و بی خاصیت اسلام را از بین خواهند برد

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱:۵۲ ب.ظ | پاسخ بیشتر شبیه استنطاق بود

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۴:۲۴ ب.ظ | پاسخ لطفا رساله ایشون به صورت پی دی اف در سایت قرار دهید

    سبزواری ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۸:۰۰ ب.ظ | پاسخ من مطمئونم یکی دونفر دیگر اگر به این سئوالهای نوری زاد جواب بدهند پته خیلی ها رو می شود. نوری زاد با این سئوالها دارد میزان علم و شناخت و مردمی بودن و خیلی چیزهایی را که مراجع دارندمخفی می کنند رو می کند.

    علی ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۰:۲۹ ب.ظ | پاسخ اقایان مراجع حکومتی در امتحان نترسیدن از( غیر خدا ) بد جوری روفوزه گشته اید معلوم میشه خدا شما هم اعتقادی به قیامت و بهشت و جهنم ندارید اگر داشتید از ترس ازدستدادن جان و رفاه اینطور به دو روز زندگی دنیوی نمیچسبیدن!؟؟

    ناشناس ۱۳۹۰/۰۵/۰۴ ۱۰:۵۳ ب.ظ | پاسخ حضرت ایت اله ای ایه خدا جرا از این سئوالات باین روشنی و مستقیم که از جناب عالی شده بود تفره رفته اید شما بهیچ یک از انها بطور واضح و صریع جواب نداده اید و با اسودگی خاطر همه ر ا ماست مالی کرد ه اید تا ان بنده خدا هم دلش خوش باشد که بله ایت اله هم با سبز ان هستند و هم با روحانیون در قدرت . خوب بود اقلا در جواب سئوال ایا تا کنون به شهرستان یا خارج سفر کرد ه اید را جواب میدادید اینک دیگر عاقبت اند یشی نمیخواست .

     
  9. هر چند هيچ عذر و بهانه ای برای علمای دين برای اين سکوت و لب گزيدن و تماشای ظلم به اين مردم نمانده ولی به حق اين سئوالات تمام حجت خدا را بر اين گروه کامل کرد تا پيش خود خيال نکنند در فردای محشر ميتوانند عذر بيارند که بی خبر بوديم و نا اگاه

     
  10. Entezar azin Tagheh bazan u ghedasate ghullabeeshn behwda ast .man barayat ehterame besyar daram

     
  11. “شما در این متن با احترام از “حضرت امام” یاد کرده اید و نسبت به “یکی، دو سال اخیر” که سیمای ایران در حهان خدشه دارشده است، ابراز انزجارنموده اید. پرسیدنی است کدام تباهی است که در دوران اخیر رایج شده است که پایه گذار، رواج دهنده و به اوج رساننده آن “حضرت امام” نبوده است؟ ” نوشته ف الف کاملا درست است! (مدیر محترم وبسایت، تائید و عدم تائیدتان کار نمیکند.)

    خانه ای که نوری زاد میخواهد با این پرسش و پاسخهای مطول تکراری، نقش ایوانش را زیر سوال ببرد از پای بست “خمینی اش” ویران است! اصلا “هر کسی” و “هر جریانی” که فکر کند خمینی چیزی بهتر از خامنه ای بوده ره به ترکستان برده است.

    خمینی در فرانسه پیمانهائی با مردم بست و در تهران به سادگی یک وضو گرفتن همه آنها را شکست! خمینی جمهوری اسلامی را با دروغ، بدعهدی و پیمان شکنی پایه ریزی کرد . نکبت و بدبختی که این مملکت ثروتمند را در خود فرو برده تداوم میراث خمینی است که الحق خامنه ای به خوبی آنرا حفظ کرده است!

    اخیرا در جلسه ای بودم که از قران نقل میشد خداوند ده گروه را مورد لعنت خود قرار میدهد یکی از آنها افرادی هستند که با مردم پیمان میبندند و آنرا میشکنند. آیا لعنت شده خداوند را میتوان “حضرت امام” نامید؟!

    اصلا مخاطب این سوالات چه کسانی هستند؟ افرادی که برای “فهمیدن” آنچه که سی و دو سال است بر مردم ایران میگذرد نیاز به توضیحات به قول احمد خاتمی، “عمامه به سرها” داشته باشند همان هائی هستند که پشتیبان این ظلم روز افزونند.

    نوری زاد عزیز! اگر به این کنکاش خود ادامه بدهی شاید که روزی بتوانی به جای لمس فیل در تاریکی و توضیح شکل خرطوم و گوش و دم فیل، به کلید برق برسی و آنرا بزنی تا در نور چراغی که روشن میشود ببینی که مصیبت من و توی ایرانی در این سی و دو سال از سکوت در برابر خطاهای خمینی و “حضرت امام” نامیدن او شروع شد و از پرسیدن پرسشهایمان از روحانیون چرا که معتقدیم به ” نفوذ کلام روحانیت و مراجع”!

    مطمئن باش که در یک ایران آزاد که پرسشگری جرم و مجازاتش اوین و تجاوز نباشد و همچنین بتوان در کنار منبر هر روحانی و مرجع همانجا پرسشهائی را مطرح کرد، آنوقت باید دید که خمینی چگونه میتواند همچنان “امام” باشد و روحانیون و مراجع تا کجا میتوانند به این نفوذ کلام خود در بین توده های عامی ادامه دهند و “عمامه به سرها” تا کجا میتوانند هر پست و مقامی را بدون داشتن شایستگیهای لازم سالها غصب کنند ؟!!

     
  12. خواهشا فایل پی دی اف را در یک سایت دیگه آپلود کنید nod32 اجازه دسترسی به این سایت را نمیدهد

     
  13. به راستی آخوندها در هر چیزی عقب مانده باشند ولی با تکنیک کلاهه شرعی وتخصص ماست مالی جواب مردم رو به خیال خودشون دارند.شاید روزی ما ایرانیها هم مثل اروپاییان پس از رنسانس بفهمیم , بدون اینکه کسی به گردنمون چیزی بزنه , اخلاق و کردار و رفتار نیکی داشته باشیم.

     
  14. زنده‌باد محمد نوری زاد.

    آقای نوری‌زاد اسلام من و شما دیگر فقهی نیست که به حکم و فتوا نیاز باشد.
    اسلام ما فقط در معنویتش است.

     
  15. با سلام خدمت استاد گرامی و آزاده آقای نوری زاد
    به نظر من ملت ایران باید تکلیفش را با موضوع جدایی دین از سیاست روشن کند. روشی که شما در این پرسش و پاسخ بکار گرفته اید دوباره بدنبال آن است که روحانیت را تبدیل به مرجع (نه به معنای شرعی اش) در جامعه کند. اگر فردا روزی حکومت عوض شود و جمهوری ایرانی متولد شود، به دلیل روشی که ما پیش گرفتیم باز هم روحانیت می خواهد به عنوان مرجع وارد عمل شود و هر روز گروهی از روحانیون دلشان به درد آید که چرا مثلا تعطیلی روز فوت فاطمه برداشته شد یا چرا در کنسرتی که در فلان نقطه تهران برگزار شد گروهی از دختران و پسران رقصیدند یا چرا؟ و چرا و چرا؟ خود می توانید تصور کنیدوقتی که ما هنوز این آقایان را به عنوان مرجع و کسی که باید به سخنش گوش داد و اطاعت کرد می نگریم در یک جمهوری ایرانی آن ها را تبدیل می کنیم به یک گروه فشار که هر روز دلشان به خاطر صدها اتفاق که می افتد به درد می آید و دوباره روز از نو و روزی از نو و ما هیچ وقت از این دایره بسته خارج نخواهیم شد. ارادتمند شما هستم

     
  16. سلام استادعزیز کاش به علمای اهل سنت ازجمله مولاناعبدالحمید هم این نامه میفرستادی تامااهل سنت هم که جمعیت زیادی ازایران هستیم مواضع علمایمان رادریابیم
    موفق باشی خدارحمت کندآنهایی که حرف حق میزنند درودبرامام حسین آن مردآزاده

     
  17. سلام آقای نوری زاد
    در خصوص سوالی که در مورد برده داری کرده اید آقای ایت ا… فرموده اند ” ین موضوع صریحاً قابل اعلام است که چون موضوع برده و برده داری در دنیای امروز به همت اسلام از بین رفته است، احکام مربوط به مسائل برده نیز از بین رفته است. ” به نظر ایشان جنگ داخلی که در آمریکا بین شمال و جنوب در گرفت و یکی از دلایل درگیری مخالفت شمالیها با برده داری بوده هم به همت اسلام انجام پذیرفته . لطف کنید یک سوال به مجموعه سوالاتتان اضافه کنید . از علما بپرسید ” اگر خدایی نبود و پیامبرانی نبودند و اسلام و امامان شیعه ما نبودند آیا در این صورت دروغ ، غیبت و … حلال بود آیا برده داری و دزدی و آدم کشی اشکالی نداشت ، و آیا کشورها نیازی به قانون مجلس یا سنا و قوه قضاییه عادل نداشتند و ایا حقوق شهروندی و حقوق بشر معنایی نداشت و آیا قیام علیه حاکم ظالم و جائر محلی از اعراب نداشت و ….

     
  18. قای نوری زاد گرامی! باسپاس و احترام فراوان . به سبک بسیار پسندیده شما در کاربرد صراحت در پرسش، اجازه می خواهم دو نکته را، صریح با شما در میان بگذارم:
    شما در این متن با احترام از “حضرت امام” یاد کرده اید و نسبت به “یکی، دو سال اخیر” که سیمای ایران در حهان خدشه دارشده است، ابراز انزجارنموده اید. پرسیدنی است کدام تباهی است که در دوران اخیر رایج شده است که پایه گذار، رواج دهنده و به اوج رساننده آن “حضرت امام” نبوده است؟ از اعدام های روزانه حداقل 100 نفر پس از محاکمات یک دقیقه ای در دهه 60 گرفته که اسامی نیز مانند قبول شدگان کنکور در روزنامه ها اعلام می شد تا ربودن ومخفیانه کشتن مخالفان که دهها نمونه رسانه ای شده آن را می توان ذکر کرد، از شکنجه و تجاوز در زندانها گرفته تا کارنامه لاجوردی و خلخالی که منصوبین و منسوبین مستقیم وی بودند، از دروغ گفتن و رواج تقیه وخدعه و مکر که الله “خیر الماکرین” اعلام می شد، تا فتوای بستن روزنامه ها و کشتن و به بند کشیدن نویسندگان، از طنین فریاد “حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله” تا شعار” یا روسری یا توسری”، از کشتار همگانی زندانیان سیاسی در سال 67 که به دستور خود و توسط هیت مرگ منتخب ایشان پس از یک محاکمه شرعی صورت گرفت که مرتد ملی را از مرتد فطری جدا کنند و به بالای دار بفرستند تا ترورهای مخالفان در خارج از کشور. و نیز و بویژه در پایانه قرن بیستم، استفرار نظام حقوقی و قضایی و جزایی مبتنی برشریعت و دیه و قصاص و تعریر و سنجش جان انسان ها با شتر و گوسفند، و کنار نهادن فوانین مبتنی بر خرد انسانی و حقوق انسانی و شهروندی.
    البته من نمی خواهم به پرسش فوق پاسخ دهید مبادا که باز به بند و به زیر تیغ کشیده شوید فقط امیدوارم، صریح یا به تلویح در نوشته هایتان عکس آن را نیز بیان ننمائید و می دانم که شما مانند آن شخصیت در حصر، آن دوران را “دوران طلایی” نمی دانید.
    2 – از مشروطیت تا کنون، همواره پیشبرد یک مصلحت سیاسی، باعث شده است که به دلیل نفوذ کلام روحانیت و مراجع، تلاش شود همراهی آ نان جلب گردد تا امر و مصلحت مربوطه، گامی پیش برده شود. اما در نگاهی تاریخی و دراز مدت این کوشش ها نتیجه عکس داده و در راستای استقرار دموکراسی و موازین مدرنیته و منافع دراز مدت مردم و کشور نبوده است. نقطه اوج این سیر منفی استقرار نظام جمهوری اسلامی و حکومت روحانیون و ولایت فقیه است. از این جنبه و منظر، حاصل کار بسیاری از مصلحین اجتماعی دارای دیدگاه های مذهبی همچون آقایان ال اجمد و شریعتی و بازرگان و سروش در دهه پیش و بعد از انقلاب، جای تردید جدی دارد. زنده یاد بازرگان در اواخر عمر به این نقیصه پی برد. پرسش این است که سقوط روحانیت از جایگاه یک گروه مرجع اجتماعی آیا مفید تر نیست؟ تلاش شما برای به موضع گیری کشاندن مراجع(به عنوان مرجع و نه شهروند) در مورد مسائل جاری شاید به سست و بازکردن فضای اختناقی کمک کند، اما آیا در دراز مدت هم تاثیر مثبت خواهد داشت؟
    با آرزوی تندرستی و موفقیت شما

     
  19. تعدادی نظر در مورد این نوشته در سایت بالاترین داده شده است لطفا ملاحظه کنید:
    http://balatarin.com/permlink/2011/7/25/2636179

     
  20. اين متون راهبردي جمعيت ال ياسين بين سالهاي 1386 تا 1388 براي اولين بار منتشر شدند. بيش تر برنامه هاي گفته شده در اين متن ها اجرا شدند و باعث رسوايي هر چه بيشتر اداره دايره مذاهب و همچنين باعث آزادي استاد ايليا و اعضاي جمعيت گرديد . اما با توجه به دستگيري مجدد چند روزه استاد ايليا بر آن شديم تا دوباره اين متن ها و برنامه ها را يادآوري كنيم

     
  21. سلام.
    یه طرفه رفتین به قاضی! سزای دروغگوی تهمتزن که ادعای خلاف واقع می کنه چی میشه. راستی چرا پیامبر خدا بعضی ها رو از مدینه بیرون انداختن!؟ بعضی ها رو هم تو فتح مکه گفتن که گردن بزنن!؟

     
  22. خیلی ساده ای نوریزاد نقش اینها دراسلام کپی کشیش های کاتولیک در مسیحیت ا ست همان موقعه داستان معاویه ویزیدو…ودنیای مدرن راساختی درسیمای حکومت اسلامی من بیسواد به خودم گفتم این آدم چقدر احمق است حالا هم داری تاوانش را می پردازی سؤالات همه اش بچگانه بود چراسؤال نکردی چرا عده ای معتقدند ولایت فقیه شرک به خداوند است اینها کم مانده اتحادیه صنفی دایرکنند اینها ازجنس علامه طباطبائی رحمت علیه نیستنند که کار کشاورزی هم میکرد اینها سرباران جامعه ایران هستند

     
  23. یا نیمی از سوالات مربوط به پاسخ ها نبود یا نیمی از پاسخ ها مربوط به سوالات نبود. تقریبا در حد از سر بازکردن پرسش کننده پاسخ داده شده بود

     
    • مرگ بر اسلام ، مرگ بر جمهوری اسلامی ، مرگ بر مراجع جیره خور حکومتی

       
      • محمد نوری زاد

        سلام دوست ناشناس من
        چرا نباید ما یک بار برای همیشه این ادبیات تلخ و نازیبای مرگ براین و مرگ برآن و توهین به هرخطاکار محکوم شده درهر محکمه ی عادلانه را کنار بگذاریم. ساده ترین کاری که مسلمانان و هواخواهان مراجع به شخص شما می توانند بگویند ” مرگ برخودت” است. و این یعنی آغاز مجدد تنش و آشوب . ما می توانیم با منطق سخن خود طرف مقابل خود را به خاک اندازیم اما با توهین، اتفاقا او را در موضع برتر می نهیم. آدمهای فحاش و توهین کننده معمولا آدمهای بی شخصیتی هستند. من اما اطمینان دارم که شما از این قاعده مستثنی هستید.

         

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

82 queries in 1108 seconds.