سر تیتر خبرها

جوانی را دیدم که سیلی و کتک فراوان خورده و لبش شکافته بود!

من جوانی را دیدم که کتک خورده بود و لبش شکافته بود و سیلی فراوان خورده بود.

کمپین بین الملل حقوق بشر:

محمد نوری زاد فیلمساز، روزنامه نگار و زندانی عقیدتی که هم اکنون در مرخصی به سر می برد در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ضمن ذکر جزییاتی از پرونده خود در مورد آزارو اذیت دیگر زندانیان گفت: «‌ من جوانی را دیدم که کتک خورده بود و لبش شکافته بود و سیلی فراوان خورده بود.»  اما به اعترافات آقایان حمزه کرمی و عبدالله مومنی و دکتر منتظرقائم ایمان دارم که درست است . آنها به شدت شکنجه شده بودند.» حمزه کرمی و عبدالله مومنی پیش از این با ارسال نامه ای از زندان از بدرفتاری وتحمل شکنجه در طول بازداشت خود خبر داده بودند.

محمدنوری زاد به کمپین گفت:‌«  من در ۲۹ آذر سال ۸۸ به زندان اوین منتقل شدم. ظاهرا همه  قضایا از پیش فراهم شده بود. طی یک پرونده  صوری و درخواست مبلغ پانصد میلیون تومان وثیقه در تنگنای زمانی بدیهی است که زندان اوین جایی بود که چشم به راه من بود… قاضی پیرعباسی سه سال ونیم برای من برید . دوسال برای توهین به رهبری. یکسال تبلیغ علیه نظام سه ماه توهین به رییس جمهورسه ماه توهین به رییس قوه  قضاییه وپنجاه ضربه شلاق برا ی توهین به امام جمعه  مشهد.» وی گفت که دقیقا یک سال و نیم از مدت زندان را سپری کرده است: « شلاق را درانتها می نوازند که طعمش باقی بماند.»

آقای نوری زاد تصریح کرد که ۶۸ روز را درسلول انفرادی بند های ۲۰۹ و ۲۴۰ گذرانده و طی آن مدت از دسترسی به «کاغذوقلم وتلفن» دور بوده است. در ابتدای بازداشت به این زندانی عقیدتی اجازه در اختیار داشتن وکیل داده نشد اما پس از مدتی محمودعلیزاده طباطبایی وکالت وی را قبول کرد. او درخصوص امکاناتی که در زندان اوین دراختیارش بوده گفت: « همان چیزی که به یک اسب و الاغ باید بدهیم تا زنده بمانند. بعدها در بند عمومی است که امکاناتی مثل کتاب و کاغذ و قلم و … آزاد می شود.»

محمد نوری زاد در خصوص آزاد واذیت اعمال شده در طی دوران بازداشتش گفت: « از توهین و فحش های ناموسی و ضرب و شتم . دوبار اینها اتفاق افتاد . در جلسات بعدی توهین به خانواده و تحقیر و تهدید ادامه داشت . و مطالبی که از گفتن آن شرم دارم.  شاید حدودا یک سال ما از چشم بند استفاده می کردیم . بعدها که فهمیدم زدن چشم بند غیرقانونی است مقاومت کردم که داستان مفصلی دارد. تلفن و ملاقات و … به روی من قطع کردند. من می گفتم این قانون است می گفتند ریدیم تواین قانون…..چون به خانواده من فحش دادند من خود شخصا به عنوان اعتراض به خانواده ام زنگ نزدم . ۹۳ روز . عید سال ۸۹ بود که تلفن زدن های من شروع شد.»

این زندانی عقیدتی در خصوص اتهام های مطرح شده خود گفت: «  درموردمن بدلیل این که یک مورد را آنها به عنوان جرم مطرح می کردند و من ده تای دیگر به آن اضافه می کردم که : اگر نمی دانید بدانید که من به این ها هم معتقدم و اینها را هم گفته ام. پس طبق اعترافات خودم به من حکم دادند . اما به چه جرمهایی؟ مسخره این است.» آقای نوری زاد با اشاره به شنیدن خبر احضار اعضای خانواده اش به دادگاه به کمپین گفت: «  برای این که از من چیزی عایدشان نشد تلاش کردند از ایجاد اختلاف بین خانواده و من به مقصود خود برسند . بازجوی کثیف من چیزهایی به دخترم گفته بود که اگر یک روز گیرش بیاورم که خواهم آورد به اوخواهم گفت : آیا تو انسانی ؟ همین . و هرگز زیرگوشش نخواهم زد و او را فحش نخواهم داد. انسان بودنش را به تردید خواهم انداخت . اگر که برای او محلی از تردید مانده باشد.»

محمدنوری زاد با اشاره به بیمارهایی که مدت حضور در زندان برای وی به همراه آورده است ادامه داد:«عارضه  پوستی مرا رنج می داد . دچار عفونت فک ها شدم . دندانهایم لق شد. اعتصاب های طولانی غذا شاید عاملش بود .اما ذات زندان هم خود عاملی است که به صورت پنهان تاثیر خود را می گذارد.»

محمدنوری زاد که در خصوص شرایط زندان ها پیش از این در نامه های خود به سیدعلی خامنه رهبر ایران نیز نکاتی را متذکر شده درخصوص اگاهی او از وضعیتی که زندانیان با آن مواجه هستند گفت:‌« من نمی دانم ایشان خبردارند یا نه . که اگر خبرنداشته باشند مسئولیت از شانه های ایشان برداشته نمی شود. بعد از نگارشن نامه های داخل زندان  مرا به دوسال حبس جدید محکوم کردند. آنهم به چه طنزی . با دوسئوال در سه دقیقه . دراصل حکم من پنج سال ونیم باضافه پنجاه ضربه شلاق است.»

محمد نوری زاد از نویسندگان سابق روزنامه کیهان ومستند ساز پس از جریان انتخابات ۸۸ به دلیل نوشتن سه نامه انتقادی به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی دستگیرشد.

او به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به تعدادی از مقام های جمهوری اسلامی ایران به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد و در دادگاه چند دقیقه ای اخیرش که مربوط به شکایت وزارت اطلاعات از نوری زاده بوده که او در یکی از نامه هایش از آزار ماموران وزارت اطلاعات به زندانیان خبر داده است به حکم قاضی مقیسه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به دو سال دیگر حبس محکوم شد. این زندانی در روز عاشورا به دلیل اعتصاب غذایش که در پی اعتراض حکم دادگاهش صورت گرفته به بیمارستان فرستاده شد و مدت ها ممنوع ملاقات و تماس با خارج از زندان بود و خانواده اش هیچ خبری از او نداشتند. وی هم اکنون در مرخصی به سر می برد. (اصلاحیه سایت رسمی:ایشان هم اکنون آزاد شده اند و گفته ی دادستان مبنی بر مرخصی ایشان ، کذب محض است)



Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

75 queries in 0836 seconds.