روسپیان سرزمین من ، شادمان و خنده به لب ، در هر کجا به تن فروشی مشغولند . و حال آن که خدا هیچ زنی را جز برای ابراز شرافت و پاکدامنی خلق نکرده است . هم من ، و هم همه ی شما نیک می دانیم که درپس خنده ها و قهقهه های روسپیان ، گریستنی است به پهنه ی اقیانوسی که از غرقاب اشک آنان جاری است . چرا ؟ چون خدا نه در مرد ، که خود را در زن ، به تجلی درآورده است . زن ، گوهر یک دانه ی آفرینش است . همان گوهری که جمال خدا را در زیباییش ، ومهراورا درمادری اش ، و جاذبه ی او را درمعشوقگی اش جای داده است .
روسپیان سرزمین من ، و همه ی روسپیان جهان ، همان یک دانه های خدای خوبند که با پای نهادن برگوهر وجودی خویش ، ناگزیر ، به تن فروشی روی می برند . یک روسپی ، پیش از هر مراوده ی جنسی ، ابتدا خود را به دست خود می کشد تا بتواند بر شراره های سرزنش آن خویشتن خفته فائق آید .
از این پس، هرگاه به روسپیان سرزمین من نگریستید ، تلاش کنید از شماتت ، و از هرزگی نگاهتان بکاهید . چرا که آنان ، بانوان ، و دخترکان پاکدامن دیروز مایند . کسانی که افسوس هماره ی یک زندگی شرافتمندانه را با خود حمل می کنند . کور باشیم اگر که لخته های جگر خونین آنان را درپس خنده هایشان فهم نکنیم .
می خواهم فریاد بکشم : روسپیان سرزمین من ، گرچه آبروباختگان وادی شرافتند ، اینان اما ، با همه ی جرم وخطایی که هرروزه مرتکب می شوند ، بر روسپی پنهان کاری چون من شرافت دارند . چرا نفهمم که روسپیان سرزمینم ، باهربار تن فروشی، از من انتقام می گیرند . از منی که به آنان وعده های سرفرازی دادم ، و سرانجام وعده های من ، جزدرشعار وفریب رخ ننمود .
ای همه ی روسپیان سرزمین من ، ازهمه جا ، یک به یک ، پیش آیید و به صورت من تف کنید . به صورت من سیلی بزنید . مرا در زیر پای خود لگد مال کنید . از من هیچ مگذارید . تفاله ی مرا در چاله ای اندازید و همه ی آیه ها و حدیث های غیرتمندی را با من دفن کنید . مرگ یکباره برای من ، شیرین تر از تماشای مرگ هماره و مکرر شمایان است .
نفرین به من که از نردبان فریب شما بالا رفتم . خود را به بام بهره مندی رساندم و شما را در وادی درماندگی و سرگردانی وانهادم .
ای روسپیان سرزمین من ، جرم شما اگر تن فروشی است ، مرا جرم ، افزون تر از شماست . من ، قرار بود با شما از جاذبه ها و زیبایی های انسانی بگویم ، و این جذبه ها و زیبایی ها را به جان جامعه در اندازم . من قرار بود لبخند خدا را در انصاف و عدل ، درفرهنگ ، در اجتماع ، نشان شما بدهم . قرار بود دست شما را بگیرم و باهم به سراغ درستی ها برویم . قرار بود میان من و شما جز صداقت و فهم ورشد چیزی نباشد . قرار بود من برای شما بمیرم . غم شما را بخورم . قرار بود من شما را پیش از خود در کنار سفره ی برخورداری بنشانم .
ای روسپیان شهر من ، من اما با شما دغل کردم . به شما دروغ گفتم . و خیلی زود ، چهره ی مخوفی از خدا و دین خدا پرداختم . عدل و انصاف را به پستوهای رفاقت راندم . با شما بداخلاقی کردم . کام شما را برآشفتم . پیش از شما ، بساط کسب و کار خود آراستم و به منافع شخصی خویش بها دادم . هرچه شما فریاد برآوردید که در تنگنای فقر ، و درتنگنای داد و دانش و مهرید ، من ، بی نگاه به شما ، سربه اندرون مناسبات کاسبی خویش فرو بردم .
نفرین به من که رواج یک زندگی ساده را نیز از شما دریغ داشتم ، و شما را چاره ای جز تن فروشی نگذاردم . بی آنکه خود بدان مایل باشید . که خدا این تمایل را از ابتدا در شما فرو کشته بود . شما در هربار تن فروشی ، مرا ، آه چه می گویم ، حتی خدا را زیر پا می نهید . که زبانم لال ، اگر پاکدامنی نیز جای شما بود ، و در چنبره ی گرفتاری های شما دست و پا می زد ، تن به تن فروشی می سپرد . پس یک به یک پیش آیید و به صورت من تف کنید . این من بودم که شما را به وادی نفرت درانداختم . این من بودم که روشنایی روز را ، طلوع را ، رویش را ، و زندگی را برشما تباه ساختم .
شما برتن من ، لباسی از لباس پیامبر دیدید و به من اعتماد کردید ، اما شما کجا از زبان من ، عطوفت ومهرو گذشت و صبوری و غمخواری رسول خدا را چشیدید ؟ من برای شما ، شب و روز ، سخن از علی و فاطمه وخوبان خدا گفتم ، اما خود ، برخلاف سیره ی خوبان خدا راه گزیدم و برخلاف سیره ی آنان نیز با شما رفتار کردم .
مگر علی اجازه می داد گرسنگی ، تن فروشی یک دختر را ، و تن فروشی یک زن را تجویز کند ؟ مگر علی اجازه می داد دختران و زنان سرزمینش را برای تن فروشی به دوردست های کامجویی ببرند ؟ علی اگر امروز بود ، از اندوه تن فروشان سرزمین خویش جان می باخت . پس چگونه است که علی گویان و علی دوستان سرزمین من ، از این ننگ بزرگ ، جامه برتن نمی درند ؟
راستی سهم یک روسپی از نفت ، از جنگل ، از دریا ، از زمین ، و از آسمان سرزمین خویش کجاست که او را چاره ای جز از تن فروشی نیست؟
ای همه ی روسپیان سرزمین من ، من از شما تقاضای بخشایش ندارم ، که از گناه من درگذرید ، برعکس ، بیایید و مرا در زیر آوار سرزنش های خویش دفن کنید . چاره ی من مرگ است . همان عقوبتی که شما با هر بار تن فروشی ، بدان دست می برید . چرا باران مرگ برمن نبارد ؟ که ریسمان تن فروشی شما ، در دستان من تاب می خورد .
روسپی شما نیستید ، روسپی منم . منی که کشورم را ، و آوازه های نیکبختی سرزمینم را ، با هرزه گویی های پخمه گون ، به چالشی جهانی در انداخته ام و همگان سرزمینم را به تحقیر و هول و هراسی عنقریب فرو رانده ام . روسپی شما نیستید . روسپی منم که اگر جوان و خام و هیچ نفهمم ، از قله ی غرور حامیان خویش پایین نمی آیم ، و اگر پیر و فرتوت و از نفس افتاده و پوک مغزم ، دست و دل از منصب های کلیدی کشورم برنمی دارم .
روسپی منم که بی سوادم ، و نسبت به مسئولیتی که پذیرفته ام خالی الذهنم ، اما با شهامتی به بزرگی جهل ، برصندلی همان مسئولیت می نشینم و سخن از عدالت و انصاف و قانون و قضا می رانم .
دخترکان سرزمین من، ای که شما را برای کامجویی به دوردست ها می برند وبه زیر دست و پای عرب ها و سایرین می اندازند تا آنان ، به اسم تحقیر ایرانیان واسلام و انقلاب ایرانیان ، وحشیانه با شما در آمیزند ، شما روسپی نیستید ، روسپی منم که نماینده ی مجلسم اما هرروزه ، در راس امور بودن مجلس را ، استقلال مجلس را ، قوانین مجلس را ، و سوگند نمایندگی ام را زیر پا می نهم تا از لاشه ی چیزی به اسم ” نمایندگی مردم ” ارتزاق کنم .
ای زنان خیابانی سرزمین من که گوهرشرافت خود را درناگزیر این روزهای قهقرا ، به تاراج این و آن می دهید ، شما روسپی نیستید ، روسپی منم که شعور بسیجی و پاسدار بودن را به دریوزگی قمه و غارت در انداخته ام . یک روز قرار بود منی که بسیجی ام ، از غصه ی شما دق کنم . منی که پاسدارم ، از حریم پاکدامنی شما پاسداری کنم . چگونه است که من به آن کودنی متعمدانه ای روی برده ام که فساد را ، تنها و تنها در حضور خیابانی شما می بینم ، اما همین فساد را درروسپی گری فلان وزیر و فلان معاون دزد و حامیان دریده ی آنان نمی بینم . همان وزیر و معاونی که آوازه ی پلیدی ها و رانت خواری ها و روسپی گری هایشان کمترین لرزه بر چارستون دستگاه قضایی ما نمی اندازد .
ای دخترکان و زنان روسپی سرزمین من ، یک به یک پیش آیید و به صورت من تف کنید ومرا از هیمنه ای که برای خویش افراخته ام به زیر بکشید . تا زمانی که شما هرروزه از سر ناچاری تن به تن فروشی می سپرید ، سخن از استقلال گفتن وسخن از انرژی هسته ای و مبارزه با آمریکا راندن ، یک شلتاق وارونه است . یک حماقت جاری است . و یا بهتر بگویم : آذین بستین استفراغ ناشی ازخورش فریب مردمان است .
آهای ، این من ، روسپی ام . که با نگاه به هرزگی هرروزه ی شما ، و در تحلیل عقاب وثواب ، کوه گناه را برشانه های شما بار می کنم . این من ، روسپی ام . که رنج هرروزه ی شما را می بینم اما از پله های منبر مساجد بالا نمی روم تا در لباس پیامبر ، عمامه از سر بگیرم و برزمین بکوبم و حنجره ام را وعده گاه تقاص و حق شمایان کنم و فریاد برآورم : آهای ای همه ی مسئولان ، این روسپیان ، ناموس و آبروی مایند . این روسپیان ، بانوان سرزمین مایند . اینان را کفتار ناگزیری ، به تن فروشی هر روزه می برد . ننگ و نفرین برمن که به جای ترس از خدا ، همه ی آموزه های سرفرازی خود را ازترس حاکمان به خاک انداخته ام وازتماشای این همه ظلم آشکار ، جامه برتن نمی درم و هیچ برنمی شورم .
دخترکان روسپی سرزمین من ، می دانم که شما را جز از آوارگی هر روزه چاره ای نیست .اما من که روسپی زیرکم ، با ظاهری پرازفریب ، و دکمه های بسته از بیخ ، حکایت روسپی گری خویش را به اختفا می برم . هر دوی ما روسپی ایم . هم شما ، هم من . شما سرمایه های شرافت خویش به حراج می نهید ، و من ، به اسم خدا ، سرمایه های شرافت تاریخ سرزمین خویش به تاراج می برم . پس روسپی حرفه ای منم ، نه شما . شما گوهر یک دانه ی آفرینش اید . همان گوهری که جمال خدا را در زیباییش ، و مهر او را در مادری اش ، و جاذبه ی او را در معشوقگی اش جای داده است .
تفاوت من با شما در این است که شما ، هرروزه ، از سر ناگزیری پای بر این گوهر یکدانه ی خویش می نهید ، و من ، که روسپی قهار این روزهای سرزمین خویشم ، پای برخود خدا می نهم و به اسم خدا ، حاجت های روسپی گری خویش مطالبه می کنم .
اگرمن روسپی نبودم ، از رواج این همه اعتیاد و ورشکستگی گسترده در سرزمینم ، سربه اندرون خاک فرو می بردم و هرگز سخن ازمبارزه و خدا و پیغمبر نمی گفتم .من روسپی ام . که اگر نبودم ، تاریخ را ، به تماشای مضحکه ی اطوار کودنی خویش فرا نمی خواندم .
ای همه ی روسپیان سرزمین من ، ای دخترکان ، و ای زنان ناگزیر ، بگذارید در پیشگاه شما به زانو درافتم و صورت به خاک نهم تا شما پای بر صورت من گذارید و روبه خدا ضجه برآورید که ای خدا : اگر هستی ، که هستی ، بدان و آگاه باش که این دریوزه ی صورت به خاک نهاده ، لباسی از قرآن به تن کرد و مارا فریفت . خود به نوا رسید و ما را به قهقرای تحقیر و بی نوایی درانداخت .
ای خدا ، اگر هستی ، که هستی ، بیا و تقاص ما را از این فریبکار هزار چهره بستان . با دستان پروردگاری ات ، چنگ به ریش تزویر او بزن وبه صورتش تف کن و به او بگو : چرا بندگان مرا از روال بدیهی رشدشان باز داشتی و از من خدا در انتشار دین خدا جلو زدی و به اسم من ، بندگان مرا از من گریزان ساختی و آغوش خداوندگاری مرا معطل گذاردی ؟
|
سلام.من همش تو رفت و آمدم .اگه امکانش هست تمام نامه های قدیم رو هم از اول با صدای زیبا تون بخونید ممنون.تا سر افرازی
واگذارت بخدا
سلام دوستان من یک زن ایرانی کودک معصوم دیروز میخوام اعلام کنم به همتون افتخار میکنم که حتی اگه بعضی نظرات مخالفه یا مورد داره افتخار میکنم که سکوت نمیکنی که صداتو حداقل اینجا میشنوم و گله دارم از قصه تلخ عادت به همه چیز عادت به سکوت عادت به توهین عادت به روسپی
درود و صد درود بر شما استاد بزرگوار
سلام. 10 بار این متن رو خوندم و دهها بار دیگه هم خواهم خوند. نوشته های شما همگی خوندنی هستن. به شما افتخار میکنم. کاش همه سیاستمداران ما اندکی صداقت داشتن و به واقعیات هر چند تلخ اعتراف میکردن. من جنگزده ای هستم که از قبل از 16سالگی تا قریب 22 سالگی مناطق عملیاتی رمضان و خیبر و بدر و کربلای 8 و آبادان و جزایر مجنون و فکه و … را تجربه کردم و به عشق خمینی تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتم و اکنون از طلمی که بر ملت ایران میرود و از اینهمه فرصت سوزی و دغلبازی و فریبکاری در خود میپیچم و وقتی نوشته های شما را میخوانم دوباره شور بسیج در من زنده میشود و باز احساس تکلیف میکنم. از خدا میخوام که قلمتون همیشه در راه حق بنویسه و دست غیب همیشه مثل قبل در نوشته های شما دخیل باشه و یاریتون کنه…
جناب سرباز خودسر جنتی، اونی که زیر فرش ضد انقلابه، کسی نیست که به منبع وحی و سیره ائمه و صحیفه نور استناد میکنه و پای اعتقادات پاکش زندان میره و شکنجه میشه و تا مرز شهادت پیش میره… اون کسی که از فقط در جهت جریان آب حرکت میکنه و عافیت طلبی میکنه و بدون ذره ای تفکر، مثل گوسفند پشت سر چوپانی به اسم جنتی و شریعتمداری و تائب و … حرکت میکنه حتی اگه اونو به کمینگاه گرگها ببرند…دروغ نگو که سرباز امام زمان هستی، تو خواسته یا ناخواسته سرباز یزید زمان هستی…
آقای نوریزاد شما از کدام خدا حرف میزنید، مگر خدایی هم هست اگر هست کجاست چرا هیچکس او را نمیبیند. اصلاً چه احتیاجی به خدا هست. ضمناً وکیل مجلس فقط قانونگذار است. اشکال از رهبر است و عواملی که زیر دست ایشان هستند، شما هم خر را ول کردی و پالون را چسبیده ای
روح خداوتد در قلمتان نمایان است.
باریکلا به مرد سرزمین من .من باورم نمی شود یک مرد ایرانی از درک نیاز های یک زن سخن به میان آورد ،چه برسد به درک یک زن روسپی ؟الله اکبر واقعا آخر زمان شده !راست می گفتند انگار در آخر زمان همه چیز برعکس می شد !نوری زاد عزیز عقل من از نوشته هات شکه شد .من یک زن ایرانی هستم ومعترض به همه حقوق پایمال شدم .معترض به نقشی که بدون خودم باید بازی کنم ومعترض به ارزش گذاری روی نیاز هام وپشیمان از زن بودنم !آره عزیز پشیمان از زن بودن !اونوقت یک دفعه می بینم یک مرد ایرانی که من او را به خودخواهی اسوه می دانستم ؛امروز از حقانیت یک زن فنا شده به نام روسپی روسپی سخن به میان می آورد .به هرحال ممنون که زن را قابل تامل دانستی
با سلام نوري زاد غير عزيز،مطلبي نوشتم تحت عنوان “نوري زاد از عرش با آويني تا زير فرش ضد انقلاب “حتما بخوان و لذت ببر-سربازان خودسر امام زمان –
جناب سرباز خودسر جنتی، اونی که زیر فرش ضد انقلابه، کسی نیست که به منبع وحی و سیره ائمه و صحیفه نور استناد میکنه و پای اعتقادات پاکش زندان میره و شکنجه میشه و تا مرز شهادت پیش میره… اون، کسیه که از فقط در جهت جریان آب حرکت میکنه و عافیت طلبی میکنه و بدون ذره ای تفکر، مثل گوسفند پشت سر چوپانی به اسم جنتی و شریعتمداری و تائب و … حرکت میکنه حتی اگه اونو به کمینگاه گرگها ببرند…دروغ نگو که سرباز امام زمان هستی، تو خواسته یا ناخواسته سرباز یزید زمان هستی…
خدمت اقاي نوري زاد عزيز سلام . متني را از مرحوم فريدون فرخزاد در جواب يكي از نظرات منتشر كرديد. جا داشت نامي هم از ايشان مي برديد
دوستدار شما …… محسن
رحم الله والدیک یا رجل
خداوند پدر و مادرت را بیامرزد که فرزند خلف آنها تویی.انشاالله روزی برسد که …………..صبر خدا از ظلم این قوم بنی عباس سرآید.به امید آنروز
اندکی صبر سحر نزدیک است….
درود بر تو که به این زیبایی چهره کریه رژیم را توصیف نمودی. زنده باد نوریزاد
جناب آقای نوریزاد
انشالله خداوند به شما سلامتی بدهد که زنده بمانید و زادی ایران عزیز را ببینید
فدای شما
ابوالفضل اسلامی دیپلمات سابق و بقول رژیم فراری
ای کاش همه کسانی که امروز این رژیم روی دوش آنها سوار و این جنایات رو مرتکب میشه مثل شما به مردم بپیوندند
سلام بر تو ای حر زمان، ای آزات مرد كهن آريايی، بدان ايستادن تو اميد بی بديل مردميست تو كه امروز به حق قهرمانشان هستی، پس بر تو اين مسئوليت سنگين باد و مبارك، هرگز نا اميد مباش، كه جهان بر مدار انسان هايی چون تو اعتبار يافته است، همچنان بايست و قهرمان آزات مردی ما بمان
درودی به بلندای آزادگی تان نوری زاد عزیز!
چند سال پیش وقتی مثل کیهانی ها فکر می کردید یکبار په شوخی /جدی به شما نسبت فاشیست دادم .از شما خواهش می کنم مرا ببخشید.
دین فروشان امروز که ایمان مؤمنان را هم از آن ها گرفته اند ببینند چگونه شما حتی در دل روسپیان بذر ایمان می کارید.
هربار می نویسید روح نهج البلاغه را در نوشته های تان احساس می کنم ، خداوند به خاطر ما حافظ شما باشد.
درود بر استاد عزیز درود بر انسانیت درود بر ازادگی درود بر مردانگی به هنگام نوشتن متن دستها میلرزند – چشمها پر اشک – قلبها پر تپش – هیجانی مقدس وجود را در بر میگیرد انگار نوری از خدا به انسان تابیده – از خدای مهربان خواستار سلامتی و قدرت بخشیدن به قلم شیوایتان هستم
سلام حاجی . ما مذهبی هاو جبهه ای ها این نون رو تو دامن این مردم مستضعف و مظلوم گذاشتیم و اگر غیرت داشته باشیم و کمی شرافت باید خودمونم این بساط رو جمع کنیم . مرحبا به غیرتت. یا علی
با خواندن متن زیبای شما به یاد دوران قرون وسطای اروپا افتادم .در آن زمان حاکمیت با کلیسا ها و پاپ ها بود و هر کس حرفی غیراز خواست انان میزد محاکمه میشد حتی دانشمندانی چون گالیله و کپرنیک که به راز چرخش زمین به دور خورشید پی بردند امنیت جانی نداشتند. متاسفانه اکنون ما به قرون وسطای ایرانی رسیدیم و حاکمیت پاپ های مسلمان با هر حرفی غیر از انچه انان بخواهند به شدت برخورد میکنند اما همانطور که تاریخ نشان میدهد این نیز بگذرد و روسیاهیش به خاکستر بماند فقط خدا کند در این بین ایمانمان حفظ شود. ان شا الله
سلام و درود بر شما
هر روز صبح كه از مقابل اوينعبور مي كنم براي آزادي و سلامتي شما دعاميكنم.
بزرگا مردا که تو هستی که به شرف به انسانیت وبه کرامت معنی دیگری دادی چقدر خوشحال ومغرورم که میهن وسرزمین اشغال شده ام از وجود چون تو مردانی خالی نیست
آقای نوری زاد، چرا شما این همه خوبید؟ حالا که دارم نوشته های شما رو میخونم، بیشتر و بیشتر می فهمم چرا سلطان جائر حتی حصر خانگی شما رو نمی تونه تحمل کنه. باید کاری کنیم که هر کس سر جای خودش باشه. نوری زاد به جای زندان به کار نویسندگی و فیلم سازی مشغول باشه و……..
کلی گریه کردم اول صبحی برای شما آرزوی سربلندی و عزت می کنم موفق و پایدار باشید
خداوندا000
تو در قرآن جاويدت هزاران وعده ها دادي
تو مي گفتي كه نامردان بهشتت را نمي بينند
ولي من با دو چشم خويشتن ديدم
كه نامردان به از مردان
ز خون پاک مردانت هزاران كاخها ساختند
خداوندا بيا بنگر بهشت کاخ نامردان را0
خدايا ! خالقا ! بس کن جنايت رابس کن تو ظلمت را
تو خود گفتی اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرمايد تو او را با صليب عصيانت مصلوب خواهی
کردولی من با دو چشم خويشتن ديدم پدر با نورسته خويش گرم ميگيرد برادر شبانگاهان مستانه از
آغوش خواهر کام ميگيرد نگاه شهوت انگيز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد قدم ها در بستر فحشا
می لغزد
پس…قولت!
اگر مردانگي اين است
به نامردي نامردان قسم
نامرد نامردم اگر دستي به قرآنت بيالايم
ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک مارا سحر کن.
مگر علی اجازه می داد گرسنگی ، تن فروشی یک دختر را ، و تن فروشی یک زن را تجویز کند ؟ مگر علی اجازه می داد دختران و زنان سرزمینش را برای تن فروشی به دوردست های کامجویی ببرند ؟ علی اگر امروز بود ، از اندوه تن فروشان سرزمین خویش جان می باخت . پس چگونه است که علی گویان و علی دوستان سرزمین من ، از این ننگ بزرگ ، جامه برتن نمی درند ؟
آقای نوری زد شما واقعا حر هستید.آفرین بر شما که قبل از اینکه مرگ شما را به کام خود کشاند خود را باز یافتید.
علی یارت حر زمان
درود بر شرف و ناموست مرد
سلام
مطلب شما خواندم . قبلا از زمانی که نامه به رهبری شما منتشر شد و کیهان شما را مرتد و منحرف معرفی کرد ، با وبلاگتان و مطالب آن آشنا شدم !!! قبل از آن از شما ، هیچ نمی دانستم!!! حتی اسمتان را !!! به لطف کیهان و آقای شریعتمداری !!! با اسم و رسمتان آشنا شدم!!!
بعد هم که دستگیر شدید ، ناراحت و نگران وضعیت شما و خانواده تان بودم تا این که به تازگی این وبلاگ را پیدا کردم.
اول این که خوشحالم که آزاد شدید.
دوم اینکه هنوز می نویسید ، مثل گذشته و حتی برنده تر !!!
با خواندن این مطلب ، بسیار خوشحال شدم که یک نفر در این مملکت لعنتی ، حاضر شد به خطاهای گذشته خود اعتراف کند !!!
من از هواداران و دوستداران آقای میرحسین موسوی بوده و هستم و بخاطر طرفداری از ایشان و مخالفت با الفنون و البته کلا مخالفت با موضع گیری سپاه در انتخابات ، با 19 سال سابقه در سپاه ، مجبور به بازخریدی شدم.
شبی که آقای موسوی و الفنون با هم مناظره داشتند ، کمی دچار تردید شدم و در نهایت به آقای موسوی رای ندادم و رایم را به رضایی تقدیم کردم!!!
علت آن این بود که دیدم ، آقای موسوی حاضر نشد اعتراف کند که در 8 ساله نخست وزیری ایشان ، اشتباهاتی هم صورت گرفته بود!!!!؟؟؟؟؟ راستش به شدت آزرده شدم!!! من خودم بچه بسیجی دهه 60 هستم و از تندروی های گذشته خود و طیف خود ، امروزه شرمسارم !!!
به نظرم معنی اصلاح طلبی برای این نظام ، همین است که اعتراف کنیم ، ما هم در گذشته ، جایی اشتباه داشته ایم !!! این کفر نیست !!! عدول از اصول نیست !!!! این عدالت و حق طلبی است!!! منتها ، کو گوش شنوا ؟!!!
به هر حال ، سایت جدیدتان را ذخیره کرده و روزانه دنبال می کنم .
موید باشید
واقعا عالییییییییییی بود
خوشحالم که شناختم هرچند دیر
در این ماه ففقط دعایم
آزادی انسان هست.
درود به شرف و غيرتت .درود به مردانگي ات
اشکم را درآوردی آقای نوری زاد عزیز با این نوشته ات. امروزه اخلاق، عدالت، وجدان، انصاف و شرف کالاهای کمیابی شده اند که فقط شعارش را می دهیم و ادعایش را می کنیم. صداقت و شرافتی که در نوشته هایت موج می زند، یاد و نام «احمد زیدآبادی» را در ذهنم زنده می کند. دست مریزاد؛ آرزوی سعادت و عاقبت به خیری برایتان دارم.
ضمناً جدای از نگاه صحیح شما درخصوص توجه «مسؤولیت اصلی» به دولتمردان و متولیان رسمی دین، بیان یک توضیح را هم لازم می دانم: مصداق فاحشگی و روسپی گری فقط «زنان» نیستند؛ «مردان روسپی» نیز سوی دیگر این رابطه اند و اگر در این بین، بنا بر شماتت کسی باشد قطعاً این مردان لایق ترند به «سرزنش» تا آن زنان؛ البته این نظر راجع است به رابطه جنسی «تن فروشانه» و «ناگزیر» و نه رابطه جنسی برابری که با رضایت طرفین صورت می گیرد. لازم است برابری زن و مرد را باور کنیم و از فرهنگ مردسالاری کناره بگیریم.
هیچ وقت از تو محمد عزیز، دل خوشی نداشتم، تو را یک نویسنده کیهان نویس می دانستم و از همان سالهای نه چندان دور می شناختمت، همیشه در این فکر بودم کیهانیان چگونه اند که اینگونه پرده دری می کنند، روز را شب و ماست را سیاه جلوه می کنند و همه این کارها را به نام دین می کنند، واقعا اگر خدا را ندارند، تصویر خود را در آینده هم ندارند؟از آن شرم نمی کنند؟ … در یک سال گذشته لحن نوشته هایت تغییر کرد، اما برایم اهمیتی نداشت، تو هم برایم یکی دیگر از توبه کنندگان خیمه ولایت بودی، که به آغوش خدا و ملت برگشتی و حالا چند روز زندان رفتن و شکنجه شدن، کمی آب بود بر آتش خشم من نسبت به یک کیهانی قدیمی، …، امروز اما با نوشته های اخیرت، به پهنای صورتم اشک ریختم، …
در روزهای پایانی جنگ، جزیره مجنون بودم، صدام حمله کرد و در خرداد ماه 67 جزیره را تحویلش دادیم با کلی شهید و زخمی، آن موقع 17 سالم بود، شبها از میان نیزارهای جزیره سینه خیز به جزیره بر میگشتیم تا زخمی های احتمالی و یا اجساد هم رزمان خود را برگردانیم، …، چه حالی داشتم من هفده ساله، وقتی بدن نیمه جان دوستی را در نیزارها پیدا می کردم ، می بوسیدمش و می بوییدمش و از او درخواست شفاغت می کردم، بماند که چند نفر در همان شبها در آغوشم بودند و ترکمان کردند و راحت شدند و این روزها را ندیدند، …
خلاصت کنم، به حرمت همان نفس های آخر همان همرزمان شهیدم سوگند، که نفس های زنان بدن فروش امروز این مرز و بوم، شرف دارد و غیرت دارد و حرمت دارد به نفس های من مثلاً مرد که می بینم اینها را و باز زنده هستم !!! خدایا، جانم را بگیر و راحتم کن…
احسنت!
aghaye noorizad jam kon filmeto janam ,,
هزاران درود بر شیرمردی شجاع شرافتمند و با غیرت که انصافا فرزندی برومند از سلاله ایرانیان است.
ممنون از جناب نوریزاد که شرف و انسانیتش را نفروخت و دامن خویش را از آلودگی رهایی داد. هرچند مانند ایشان زیاد نیستند. به قول شاعر:
خنک آنکه آسایش مر د و زن گزیند بر آسایش خویشتن
خواندن مقاله ایشان تنها بخشی از رنج و ستمی را که بر تن جامعه ایران میرود نشان می دهد. ولی در کنار تمام این سختی ها من و بسیاری دیگر معتقدند که جامعه ایران در حال پ.ست انداختن است و هرروز بیشتر از روز پیش زمینه آزادی و دمکراسی در سرزمین اهوراییمان فراهم میشود. به امید آنروز.
گریستم
دوست من علی
قصد نصیحت کردن یا ادای آدمای فهمیده رو در آوردن ندارم . اما من تصور میکنم پروسه شفای ملت ایران از بیماری تاریخی استبداد زدگی که در ادبیات و موسیقی و اسطوره های ما ( مثلا شاهنامه) علائمی از اون وجود داره نیازمند زمان و هزینه است. در یک اجتماع بیمار فرق نمیکنه من رهبر باشم یا تو یا خامنه ای همه ما مسیری رو میریم که ساختار معیوب و آزادی گریز جامعه میطلبه. پس قبول کنیم که جامعه ایرانی در حال تشفی بیماری تاریخی خود و در حال گذراندن تب و لرز های این بیماری است. ارزش این لحظات را بدانیم چون لاجرم باید این پروسه را طی کنیم. رسیدن به آزادی نیازمند هزینه های گزافی است. به نظر من یکی از علائم جامع دموکراتیک بخشش است. ماندلا را ببینید چگونه دشمن خودشو میبخشه و معاون خودش میکنه. پس صبور باش و سعی کن ببخشی و به آینده ایران فکر کنی چون شاید اگر ما هم جای حکومتیان بودیم از آنها خجل تر بودیم. به هر حال دفاع نوریزاد از حق ارزشمند و قابل تحسین است
جناب آقای محمد نوری زاده
می بینی برای بیدار شدن امثال تو که یه عمر چشمشان را روی حقیقت بسته بودند و از نماینده امام زمان روی زمین تعریف میکردند چه هزینه هایی شده؟ اون روزها که امثال من فریاد آزادی و دموکراسی میزدیم و امثال تو به دنبال سربه نیست کردن ما و افکار ما بودند اینها به دنبال یه لقمه نان شب تن ها شان را میفروختند.
امیدوارم الان به جای آه و ناله کردن سعی کنی به کسانی که در گذشته تو مانده اند شنا کردن یاد بدی.
دوست خوبم علي
نگاه رو به جلو داشتن و برطرف کردن اشکالات است که ارزشمند است نه برگشت به گذشته و افسوس خوردن. صداقت آقاي نوري زاد با حوادث پيش آمده برايشان به لعلي گرانبها و درس آموزز براي همه حق خواهان و آزاديخواهان تبديل شده است. باشد که همراه با هم و دوشادوش راه حق را بپيماييم.
کلمه” اجر” از جمله اخر افتاده
حاضره” اجر “یک عمر معلمی را( اگر اجری هست )برای شما پیشکش کنم
اشک میریزم ومیخوانم درد میکشم و میخوانم زخم میخورم ومیخوانم اما شکر می کنم خدایا شکر میکنم که شرف و غیرت هنوز نمرده هنوز از درون کاخ های فرعونی فریاد موسوی به گوش میرسد این موسی ها را چنین زبان شیوا دادی تا گشاینده لکنت زبان دل موسای ما باشد خدایا بر ما مپسند که جمال دخترکان وپسرکان سرزمین ما آلوده فکر سامری ها باشد و از خواب رخوتناک جهل و نادانی بیدار مان کن
برادر عزیز چندی است وجود نازنین و پاک شما میهمان خانه های ما ست فرزندان ما راه را از شما میجویند استوار باشید صبور حاضرم حاصل نزدیک به سی سال معلمی و سی سال مادری رابرای صفای دل شما پیشکش کنم خریدارید؟
خانوم خوب
این من و این دستهای تهی اما سرشار از ادب و احترام من . تقدیم به ساحت آموزگاری و پاکدامنی شما و تقدیم به اهل خانه ی شما و تقدیم به مردمان شریف سرزمینم .
خانوم خوب سلام
این من و این دستهای تهی اما سرشار از ادب و احترام من . تقدیم به ساحت آموزگاری و پاکدامنی شما و تقدیم به اهل خانه ی شما و تقدیم به مردمان شریف سرزمینم .
سلا م دوست خوبم . لطفا بنویس و بنویس . چون خیلی خوب جان و روح انا ن را هد ف گر فته ای……درود بر تو ………..
نوری زاد گرامی! مشابه این حرفها را “حسن عباسی” علیه خاتمی نیز زده بود! سبز و پایدار باشی
آقای نوریزاد عزیز
کاش ما آزاد بودیم از بند تن تا بدانیم که آنچه میگوییم حرف ماست؟ یا حرف همه هستی که از زبان ما بر میآید. بعضی حرف ها حرف ما نیست ، حرف همه است، حرف هستی است.
مذهب ناب هرگز اطمینان بخش نیست. یقین حاصل مذهب خرافه است. مذهب ناب هرگز لالایی نمیخواند تا مومن خوابش ببرد. مذهب خرافه لالایی های مختلف دارد برای خواباندن مومن.
مذهب ناب مومن را آشفته و در طلب میپسندد. اطمینان و یقین عامل جنایت آدمی است علیه آدمیت. مذهب ناب هرگز اطمینان بخش نیست به فرد، مومن مذهب ناب همواره در اوج گرفتن است حتی علی اش حتی حسینش .
جنایت از یقین آغاز شد. جنایت از میدانم آغاز شد. اما نمیدانم همیشه تیغ از دست خشم ربوده است.
در مذهب ناب ارزش لاشه سگی بربر همه هستی است. در مذهب ناب هر کسی از اولیاء الله است حتی یک روسپی.
جنایت از یقین آغاز شد.
نوریزاد عزیز پاینده باشید
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی; هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم; اما تو چنان که می نمایی هستی؟
جامعه ما به همت فقیهان عبوس و تند خو دچار وارونگی دینی و اخلاقی و فرهنگی شده است اسلام این فقیهان عوام چیزی جز مناسک ظاهری و پوست فروش نیست . در دین ایشان نذر و ختم انعام و هزار صلوات بی توجه و نقل و آجیل مشکل و گشا و چاه جمکران بر درک عاشاقنه دین و فهم اخلاق محورانه دین ارجحیت دارد در قابوس ایشان پیامبر نه برای اتمام اخلاق بلکه برای پوست فروشی و تخدیر خلق مبعوث شده است . در اسلام ایشان فقیهانه بر منبر می توان دروغ بافت و بر هرکسی از مسلمان و نصرانی تاخت .
آقای نوری زاد آنچه تو می گویی اسلام عاشقان و عارفانی است که سرور عاشقان محمد ابن عبدالله منادی آن بود . در اسلام عاشقانه پیامبر می توان حتی برای هدایت زن ابولهب هم غصه خورد و از پای نایستاد . پیامبری که به تعبیر عوامانه من حتی حوصله خدا هم از شفقت و دلسوزی فراوانش برای مردم سر می رفت . پیامبری که به تعبیر بانوی عرفان شناس المانی ( آن ماری شیمل ) پیامبر قند خو بود .
سلام خدا بر آن نام نامیرا و نیاز امروز و هر روزه ما و ننگ و نفرین بر فقیهان عبوس و تند خویی که دین رافت و رحمت را به ابزار خشم و خشونت بدل ساخته اند .
با درود
اقاي نوري زاد من حال شما را ستايش ميكنم و تغيير عقيده شما را گرامي ميدارم و از اينكه از سردمداران قدرت بريديد شما را ارج مينهم و خيلي خوشحالم ولي سوالي دارم : آيا شما خود و دوستان مثل خود را و كلن افرادي نوعي مثل نوري زاد را مقصر هر چند ناچيز در به وجود آمدن اين قضايايي كه الان منتقد آن هستيد نميدانيد ؟ و اگر ميدانيد چرا مثل آقاي تاج زاده عذر خواهي نيمكنيد ؟
من هيچ وقت يادم نميرود كه در دوران اصلاحات شما در كيهان با مقالات و در تلويزيون با ساختن سريالهايي مثل “پروانه ها مينويسند ” و “چهل سرباز ” چطور اصلاح طلبان را هدف قرار ميداديد و شايد اگر نبود اين حملات و كارهاي امثال شما در زمان اصلاحات شايد الان وضع بهتري داشتيم . به هر حال بازم خوشحالم كه در مقابل ظلم ايستاديد ولي خواهش ميكنم جوابي براي پرسش من بدهيد. چون با اين گونه نقد ها ميتوان جلوي موارد مشابه در آينده را گرفت و شايد بسيجي و حزب الهي كه قدم در راه سابق شما ميگذارد را به خود آورد!
سلام
از آزادي شما خوشحالم و خوشحالم كه دوباره مي نويسيد.
متن زيبايي بود كه خواندم و بغض كردم . متعهدانه مي نويسيد و دردمندانه. اميدوارم روزي آرزوهاي شما و من و خيليها درخصوص تحقق ايراني آباد و بدور از فقر و فلاكت و بدبختي تحقق پيدا كنه.
يك سوال هم از شما داشتم. شايد من رو بياد نياوريد. من يكسال همكلاس پسر شما در مدرسه خواجه نصير بودم. پسر … (پدرم زماني در ….) شما پدرم را مي شناسيد. شما هم مثل من ديگر باور به افرادي كه سركارند نداريد ؟
من وقتي سخنان رهبر اين مملكت را مي خوانو ونيز صحبتهاي رئيس جمهور و رئيس قوه قضائيه و حتي دادستان تهران و در مقابل وضعيت افرادي كه در زندان بخاطر جريانات اخير را مي بينم احساس مي كنم كساني بر سرنوشت ما مسلطند كه…دلم مي سوزد براي كساني چون زيدآبادي و ديگران. راستش باور ولايتي اينچنين براي من سخت است. من مدتهاست كه بي اعتقادم به اين سيستم. حكومتي كه دروغ و تزوير و ريا از سر و روي آن مي بارد.
خيلي دوست دارم كه بدانم در اين مدت زندان با شما چه كردند؟ چه گفتند؟ آيا شما قانع شديد از ادعاهايشان مبني بر عدم تقلب و…؟
خاطره نقل كنم از دوستي كه به واسطه فعاليت در ستاد آقاي موسوي دستگير شده بود. شايد خنده اي به لب شما بيايد. بازجو به ايشان گفته بود چرا شماها هي تكرار مي كنيد كه احمدي نژاد دروغگوست. دوست بنده هم در نهايت سادگي مي گويد خوب دروغ گفته نمونه اش هم داستان هاله نور كه فيلمش هم موجود است و به تائيد آيت ا… … ناگهان بازجو عصباني مي شود و مي گويد بس كن وقتي مؤمني مي گويد اين سخن را نگفته پس نگفته. ( منظورش از مؤمن احمدي نژاد بوده ) به قول دوست حبس كشيدم : ” استدلال رو حال كردي ”
به اميد روزهايي در آينده نزديك كه بلند فكر كردن در اين مملكت جرم نباشه
خیلی خوشحالم که وبلاگتون رو امروز پیدا کردم، باور کنید بعد از دستگیری شما تا چند روز منگ بودم، عادت کرده بودم که روزم را با نوشته های شما شروع کنم. بدونید برای خیلی ها عزیز هستید، نوشته های شما دل آدم رو می لرزونه، یه خاطره هم میخوام برای خودتون بگم که: زمان جنگ من بچه بودم و وقتی صدای شما رو در مورد رزمنده ها و شهدا میشنیدم فکر میکردم که صدای خداست (الحق صدایتان ملکوتی است) الآن می فهمم چرا اون حس رو داشتم. همیشه پایدار و سلامت باشید.
salam man moteassefam ke in estehale ha inghadr dir dare ettefagh miofte va nemidoonam in ali o hasan o hosein serfa sambol hastand ya khodeshoon moheman
جناب نوری زاد، کاملا مسلم و مسجل است که منظور شما از این نوشتار، نه رنج روسپیان ظاهری، که وقاحت روسپیان واقعی است. شرافت روسپیان و گشادگی دهانه جیب و دهانشان، به اقتضای شغل و وضعیتشان است. ولی گشادگی جیب و دهان نانجیبانی که بر مسند قدرت نشسته اند، قریب است که زمین را هم ببلعد. درد ما دیگر تنها اسلام نیست، انسان است گویا که باید در زیر چرخی له شود، که به ظاهر مسلمانی می چرخاندش. فاجرانی که ردای دین به تن می کنند و دیندارترین مردمان را در محراب به شمشیر نارو و نیرنگ سرنگون.
مذهب ناب از پی چیست؟ از پی یافتن حقیقت انسان! مذهب خرافه حقیقت را یافته است و به همین دلیل راحت جنایت میکند چون میداند، یا فکر میکند که میذاند. مذهب خرافه وسواسی است، بیمار است . مذهب ناب هیچ نمیداند پس جوینده است و نا آرام. مذهب ناب روی به انسان دارد از سویی و روی به ندای اقراء دارد از سویی دیگر. مذهب ناب جویای رهایی انسان است. مذهب خرافه جویا نیست چون یافته است. و یقین یگانه پایگاه جنایت انسان علیه انسان است.
مذهب ناب رنج انسان را ارج مینهد و میگوید رنج سرنوشت اوست. مذهب خرافه آرامش هدیه میکند. مخدر میدهد میگوید رنج نکش داروی تو اینجاست 10000000 سجده و 100000000 صلوات.
تنها یقین است که فضیلت عطا میکند و جنایت را مباح
چندش آورترین لحظه زندگی روسپیان سرزمین ما، آنقدری که من می دانم و شنیده ام، مورد تجاوز واقع شدن است، از جانب نیروهایی که مسوولیت امنیت جامعه را به عهده دارند. باج سبیل یا شاید هم ریش، که هر از چندی باید واریز و واداده شود تا مجوز درآمد روسپیان باشد، کثیف ترین جنبه زندگی آنهاست؛ شاید روسپیانی باشند که به همان زندگی راضیشان کند، اگرکه این باج را نباید می دادند
سلام دوست خوبم
قصد من از این نوشته ، تنها تمرکز بر رنج روسپیان سرزمینمان نبوده و نیست . که این رنج ، در جای دیگری باید مورد اعتنا قرار گیرد . رویکرد محوری این نوشته ، بر : روسپیان واقعی است که با چهره ای حق بجانب ، پوست از تن حق می درند . غصه ی روسپیان سرزمین ما اما ، همان خراش روانی عاطفه ای است که به اسم مسلمانی ذبح می شود .
ای وای بر جامعه ما که دزدی و دروغ و ریا قباحت کمتری از هماغوشی دو فرد دارد برخی براحتی حقوق دیگری را لگدمال می کنند و بر دیگران بانگ وا اسلاماه فریاد می کنند
درود بر شما كه قلم نافذي داريد ، ما رو به مميزي شخصيت خودمان در انداختيد، خيلي زيبا اين درد ما رو موشكافي كريد، خدا شاهد كه مو بر سرم سيخ شد ، و اشك در چشمان جاري ، يا خدا اين صاحب قلم رو از ما نگير
خیلی مردی مردک
طفلی به نام شادی، دیریست گم شده است
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس از اون نشانی دارد، ما را کند خبر
این هم نشان ما،
یک سو خلیج فارس، سوی دیگر خزر
(استاد شفیعی کدکنی)
آقای نوری زاد، سبک جدیدی که انتخاب کرده اید بسیار هوشمندانه است.
کارهای شما مرا یاد برادر حاتم طایی و چاه زمزم انداخت.
همیشه تصویر زیبایی از روسبیان داشتم ، از صداقتشون و شرافتشون که کارشون رو از گداها و روسبی خانه رو از گداخانه ها پر بار تر کرده.
شاید شاملو این حس رو در من روشن کرد ، به هر صورت دو ترانه از شاملو پیشکش متن زیبایی که نوشتید و سیاستی که در متن بیداد می کرد ، تقدیم از طرف شما به مصادیق ظلم امروز :
فغان که سرگذشت ما سرود بی اعتقاد سربازان تو بود که از فتح قلعه ی روسبیان باز می آمدند / باش تا نفرین دوز از تو چه سازد …
==============
و باز هم شاملو :
از مردان شما آدم کشان را و از زنانتان به روسبیان مایل ترم …
با آرزوی بهترین ها برای تمام آزاد خواهان و آزاد اندیشان
شاد باشید
در یک وبلاگ یا یک سایت به این مطلب برخوردم که با اجازه ی نویسنده ی محترمش آن را در اینجا می آورم :
سلام فاحشه!
تعجب کردی!؟… میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از
تو ننگ است….
شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی
همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام
راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را
بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!اما اگر همان زن کلیه
اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است !
مگر هردواز یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟
تن در برابر نان ننگ است
داستان شیخ صنعان که زنار می بست و خروج از دین کرده بود مرا به یاد شما انداخت به مار ماهی مانی نه این تمام نه آن ….
شیخ یا مار باش یا ماهی …
روسپی گری را کهن ترین شغل جهان می نامند. هنوز روسپیان مقدسی را در گوشه و کنار معابد جهان بازمی یابی که خودرا بی وقفه وقف خدایان کرده اند. آن چه مهم است این است که این شغل؛حرمت ها وتقدس های خودش را دارد و مانند ایران نیست که آبروی واژه ی روسپی را برده باشند!
استاد عزیز نمی دانید چقدر از دوباره با شما بودن خوشحالم.از وقتی باید پس از سد فیلتر به خانۀ سرسبز و متبرک شما برسم، بیشتر یادداشتهایم را طغیان انسداد واستبداد با خود می برد و به شما نمی رسد.نمی دانم این نوشته هم برسد یا نه ، اما نشانی شما همیشه در قلب ماست. به امید روزی که شرافت انسانها با جسم آنها سنجیده نشود زیرا تن را به حراج رزق گذاشتن چیزی است و روح خود را در گم خانۀ غمها ،پاک و بکر و دست نخورده نگه داشتن چیزی دیگر.
Ba salamm
omidvaram zendeh bashid.
Iran ba vojoode shoma zende mimanad.
.
Dorooooood bar shoma
عجب مملکتی، یک روز دانشجوها میشن ابزار سیاست یک روز روسپیان!!!!!!!!!
توی این مملکت هیچ کس دلش واسه کسی نسوخته!!!!!!!!!!
lاصولا سیاست و سیاستمداری در هر جای دنیا ، استفاده از زمان ومکان و شرایط به نفع خود و حزبه متعلق به خود هست!!
هر کسی که کار سیاسی می کنه یعنی دنبال قدرت و ثروته، نمونه هاش هم تو ایران زیادند،!!!
این متن هم فقط استفاده ابزاری است و دیگر هیج!! چون همیشه روسپی بوده و هست و همچنین ظالم و مظلوم هم همینطور!! فقط این متن خیلی جالب یک ارتباط بین ظالم و روسپی ایجاد کرده که البته خیلی کار برده و زیبا هست!!!
تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که شما یک آزاده به معنی واقعی هستی و شرف و آزادگی ات را به رخ همه کشیدی. ما شرف و مردانگی تو را سینه به سینه نقل خواهیم کرد و نامت را برای همیشه تاریخ زنده نگاه خواهیم داشت. سربلند و سرفراز باشی که به ما غروز و انسانیت و سربلندی را هدیه دادی
درود بر شما که ابوذروار حق را فریاد برمیاورید.هنوز نیامده فیلترتان کرده اند.اما ترابخدا با جادوی قلم شیوایتان بهانه بدست این ابلهان از خدا بیخبر ندهید،انها از همین صراحت بیان وخلوص شما میترسند وعصبانی هستند چرا که حسابتان پاک است ودنبال فرصتی که دوباره به بندتان بکشند. پس بخاطر مخاطبانتان هم که شده کمی محتاط تر باشید. http://basiji-sabz.blogspot
ما چشم به دست لايزالش داريم/ حاصل ز بهار اعتدالش داريم
ناني كه علي به سفره مان بنهاده است/ سهمي است كه از علي و آلش داريم
يارب نبر از كيسه ي ما نان علي/ كاين نان ز روضه ي جمالش داريم
گر روسپي ايم ؛ تن به قدر بسپرديم/ راضي به قضاي بي مثالش داريم
در وصف قضا و قدرش حرفي نيست/ زيرا خبر از احسن حالش داريم
درود بر پدر ومادرت که چنین حر زمانه ای را تربیت کردند /بسیار قلم زیبا و نکته سنجی داره
آقا ی نوری زاد عزیز مملکت عزیز ما ایران دیگر روی خوشی و سعادت را نخواهد دید و مقصر هم ما هستیم یعنی من و شما که روزی گمان می کردیم ولایت فقیه ولایت رسول الله است اما///// .. ..
بزودی نتیجه اعمال ما و شما //// می شود حمله نظامی شیطانی آمریکا و اسراییل و البته ایران عزیز هم تبدیل می شود به عراق دوم .
بعد مردم سه دسته می شوند یا با حمله کنندگان همراهی می کنند و یا ساکت می مانند و نظاره می کنند و یا مجبور به جنگیدن بی حاصل می شوند .
به هر حال این سرنوشت محتوم ماست و آروز می کنم که در چنین روزی زنده نباشم
به هر حال خداوند به شما سلامتی دهد و امیدوارم با نوشته هایت دیگر به زندان ظالمان باز نگردی
محمد درودبرشما .چه مي خواستيم وچه شد.حال هم كه جامعه ابستن بحران است.وبوي باروت و….مي ايد.
تف بر ما و پدران ما که با زیر شلاق سیاه کردن مادران ما در جلوی چشم فرزندان الهه عشق و قداست زنانگی را در جلوی چشمان معصوم کودکان پرپر کردند. واز ما مردان روسپیان شهوتران بی احساسی ساختند که هیچگاه مزه عشق پاک به یک زن را نچشیدیم. همه ما مقصریم چون این فرهنگ تازی را پسندیدیم و دروغ و ریاکاری را سکه رایج کشور کردیم. واینک همه به آدمهای سنگی تبدیل شدیم و گلزار زنان کشور را با متلک ها ونگاههای هرزه پرپر می کنیم. تف بر همه ما باد که نام ایرانی در جهان را مترادف کردیم با خوکان شهوتران خودخواه و بیشرف.
آقای نوری زاد، من به شماافتخار می کنم و با تک تک سلولهای وجودم دوستتان دارم
برترین جهادها سخن حق در نزد حاکم ظالم است
آقای نوریزاد عزیز با خواندن نوشته تان اشک ریختم اندیشیدم کدام کفران نعمت این قوم را اینچنین زندانی دیکتاتوری خونریز و کوتوله ای احمق کرده است.این سیاهترین دوره در زندگی این ملت است به خدا اغراق نیست اگر اینچنین فکر کنم دیدی که صاحبان و مدعیان دین مبینت با ما چه کردند.غرق در خرافه و جهل وخون هستیم ومی اندیشم چه شریفند روسپیها که تنها خود می فروشند اما اینان تن ملتی را می فروشند.
شاملو:
پس پای ها استوارتر بر زمین بداشت
تیره پشت راست کرد
گردن به غرور برافراشت
و فریاد برداشت:
اینک من! آدمی! پادشاه زمین!
و جانداران همه از غریو او بهراسیدند
وغروری که خود به غرش آن پنهان بود بر جانداران همه چیره شد
و آدمی جانوران را همه در راه نهاد واز ایشان برگذشت
و بر ایشان سر شد از آن پس که دستان خود را از اسارت خاک باز رهانید.
پس پشته ها و خاک به اطاعت آدمی گردن نهادند
و کوه به اطاعت آدمی گردن نهاد
و دریاها و رود به اطاعت آدمی گردن نهادند
و تاریکی و نور به اطاعت آدمی گردن نهادند هم چنان که بیشه ها و باد
و آتش آدمی را بنده شد
و از جانداران هر چه بود آدمی را بنده شدند در آب و به خاک بر آسمان هرچه بودند و به هر کجا
و ملک جهان او را شد
و پادشاهی آب و خاک او را مسلم شد
و جهان به زیر نگین او شد به تمامی
و زمان در پنجه قدرت او قرار گرفت
و زرّ آفتاب را سکه به نام خویش کرد از آن پس که دستان خود را از بندگی خاک باز رهانید.
پس صورت خاک را بگردانید
و رود را و دریا رابه مهرخویش داغ بر نهاد به غلامی
و به هر جای با نهاد خاک پنجه در پنجه کرد به ظفر
و زمین را یکسره بازآفریدبه دستان
و خدای را هم به دستان به خاک و به چوب و به خرسنگ
و به حیرت به آفریده خویش نظر کرد چراکه با زیبایی دستکار او زیبایی هیچ آفریده به کس نبود
و او را نماز برد، چرا که معجزه دستان او بود از آن پس که از اسارت خاک شان وا رهانید.
پس خدای را که آفریده دستان معجز گر او بود با اندیشه خویش وا نهاد
و دستان خدای آفرین خود را که سلاح پادشاهی او بودند به درگاه او گسیل کرد به گدایی نیاز و برکت.
کفران نعمت شد
و دستان توهین شده آدمی را لعنت کردند
چرا که مقام ایشان بر سینه نبود به بندگی.
و تباهی آغاز یافت..
khooobe
kofrane sale 67 68 ee
aghaye noorizad
man yeki az aghvame doore shoma hastam shayad aslan man roo nashnasiin
amma man to faml besyar az shoma va dorane khooshe sarboolandi va
gharghe pole shoma hesabii shenidam
man sabzam sabze sabz
amma omidvaram shoma azon gheshr adama nabashid ke
mogheyate khodetoono to khatar didid sabz shodid!!!
zende va movafag va sabet ghadam bashid
http://www.thelocal.se/28034/20100727/
سلام میخواستم فقط یک معیاری از حس مسولیت در کشور سوئد رو نسبت به تن فروشی نشون بدم ، هیچکدام هم شاید هیچ اعتقاد مذهبی نداشته یاشند. ولی برای شرافت انسان ارزش قائلند. وای به حال ما که اسممون رو مسلمان گداشتیم و کشور اسلامی داریم . تنها چیزی که برای بزرگان کنونی این نظام به ظاهر دینی ارزش نداره کرامت انسان هست و نتیجه اون هم ملغمه ایی بهتر از این نمیشه.
آقاي نوري سلام
من شما را از سال 87 شناختم
شما مصداق آيه کريمه قرآن مجيد هستيد که ميگويد :
عند اله مجاهدين اجرا عظيما
کاش ميتوانستم يک لحظه در کنارت باشم و دستت و بدن کتک خورده ات راببوسم
همراه عزیز موفق باشی
درود بر شرافت و آزادگی این مرد
درود بر شما
درود بر شرفت
درود بر……….
شوماها چی چی میگویند آیا؟
درود می فرستم به شجاعت و شرافت نویسنده محترم.
-محمد
بنام کسیکه چون شما سالها بیش از ٥٧ در جرگه فاحشه گان سیاسی مذهبی قرار داشت ودر ٥٧ تا پای مرگ پیش رفت وخودرا شهید زنده مینامد که کاش مرده بود هرچند به استفاده ابزاری همین کاسبان بدل میشد وبنام کسیکه نه اکنون که درست بعد از اولین انتخابات مجلس فهمید که اتوبان خانه خدا که وعده اش را داده اند حتا خاکی وسنگلاخی هم نیست زیرا معمارانش //// هایند اما پیش از اینکه بگویم درود برشرفت بهتر است ما بخوانیم روسپیان سرزمین //// وانگاه به قدر سرسوزن شرفمان انچه شما بر خود نثار کرده ای بکنیم که روسپیان سرزمین شاه هم روسپیان نبودند که روسپی بودند وهم خوشبخت در قیاس روسپی بودند زیرا تهران نیمی از جمعیت امروز تا ١٥٠ تایی بیش وکم درقلعه داشت که اتوبان خدا باید اینرا به چند نفر میرساند ویا به تاریخ میسپرد نه انکه رسما اقرار به ٦٠٠ هزار از سن ١٢ در حالیکه ٦ میلیون اکنون ١٢ میلیون و١٥٠ باید ٣٠٠ میشد که اگر روسپیان ان فقید بودند حتما ٢٠٠ نفر میشدند٠ گناه به گردن//// کاسه بدست دیروز نیست زیرا کسیکه تواند حاکم باشد این مصیبتها را میزاید تو را به بند میکشد تا محصولی روسپی بپرورد وخاندان مفتخوار //// از همین روست احمدی نزاد ١میلیون میدهد تا فقر عمیقتر و ٦٠٠ هزار به ٢ میلیون برسد این بی ابرویی برای ////شیطانی مرگ میطلبد اما مگر غیرتی مانده جز دفاع از باطل ودروغ اینهمه رختخواب انداز وزیر ووکیل ومدیر ونظامی وجود دارد که براین سیاهی نیز خط نور ///را بکشند وخط بزنند وانرا به تایلند وروس واکراین بچسبانند اگر خدا درردای /// باید به زنجیرش کشید وشیطان را صادقانه پرستید که گویا پیامبر وعلی را هم برای سلطانی او وسلاطین شکر و رضوی ودنا ووومنصوب کرده بود علی هم دروغ تاریخ است اتش بر کف برادر نهادنش٠عزیز بگذار در غمان خود اخر عمری در گوشه غربت بمیریم که برای انهمه فداکاری جز افسوس واه به ناموسم چیزی ندارم /// اما شما را تاریخ زنده میدارد وهمه جااندازان را خط سیاه پطلان میکشد گناهکار هیچ روسپی ای نیست ١ گناهکار هست وان کسی نیست جز او که اتش بر کف برادر را نمیداند تا اتش را بردل ندا وسهراب ووو بنهد خدا نگهبان شما وجدان ناخواب شما
سلام برشما
آقای نوری زاد ! درود بر شما وشرافت شما
روزی که یادداشت شما در یا لثارات در خصوص خواندن زیارت عاشورا وارتباط آن با رهبر جمهوری اسلامی را خواندم (سال ۸۲) حقیقتا تعجب کردم که چگونه یک نفر به خود اجازه می دهد رهبر /// جمهوری اسلامی را بیش از آنچه هست به توهمات خطرناک فروببرد . اما از چند ماه پیش که سری جدید یادداشت های شما را دیدم به شما « آفرین مضاعف » گفتم زیرا مطمئن شدم به خاطر طرد شدن از طرف رهبری وحامیان او به عرصه انتقاد نیفتاده اید وجایگاه مسلم دنیایی را زیر پا گذاشته اید تا از حق طرفداری نمایید .در این راه از کسی چون من ، جز دعا گویی برای برخورداری بیشتر شما از عنایات الهی کاری ساخته نیست ومتقابلا ملتمس دعای خالصانه شما هستم
آیانشان عروج کلامت راسرود خواهندکرد?
ایمانت را میستاییم
به جای تف بر تو … تف بر //// زنم که در بزنگا های تاریخی سران زیادی را به تیغ قهر و خرافه برید و در وقت خلافت و جنگ وارتزاق از غنیمت /عبای خود را بر سر زنان انداخت و اینگونه روسبی گری مقدس را باب کرد … تف بر توکه نه… تف بر تفکرت باد که که همچنان در چنبره جانت موج می زند / تف بر تفکری که 30 سال و اندی بر آن پای فشردی و تف بر قلمی که برای بسط این امپراطوری گناه و خرافه و اجنبی پرستی از هیچ گوششی دریغ نکردی…..
تف بر تفکری که جلادان و قصابان سرزمینت را پدر خویش خواندی . و در مدحشان به کنایه وحاشیه نوشتی تا خاطر آقایت مکدر نشود….
با خواهش استدعا دارم که خواهرانم را روسپی خطاب نکنی چرا که روسپی واقعی تویی که 30 و اندی قلمت را به مزدی ناچیز فروختی و فرزندان و خانواده ات را با آن نان دادی…..
نه خواهرانم را روسپی خطاب نکن…روسپی تویی که چشمانت را 30 سال تمام بر جنایت و تجاوز بر دختران سرزمینت در زندانهای رژیم بستی و از قلمت ارتزاق کردی و مدح کردی و عاشق جلاد و سلاخ بودی…..
هان ضربه به روح ظریفت خورده که این گونه از زنان و دختران بازداشتی در زندان عذرخواهی مکنی….؟
نوش دارو پس از مرگ سهراب است یا برائت هنگام سقوط؟
روح ظریفت جز با مرک با دست خویشتن به آرامش نمی رسد …تا دیر نشده این ننگ را حداقل از روحت بزدا…..به امید آزاادی سرزمین مادری … سرافراز باد خواهرن تن فروشم که بهای نان خود و فرزندانشان رابا بدن خویش میپردازندو از مدیحه سرایی جلادان بیزارند.تف بر روسپیان قلم فروش
کمي بيشتر به اعصابتان مسلط باشيد هموطن عزيز در غربتم. اعدامي رفت ولي جلاد مانده تا اعدامي ديگر. خوب که نگاه کني جلاد بدبخت تر است . خصوصا بعد از پشيماني. شرافتا بگويم منظورم آقاي نوريزاد نيستند. حداقل بعد از اينهمه خسارت و خفت ما نبايد جلادهايمان را اعدام کنيم. روش ايراني ها -مگر اين سه دهه که در بازه تاريخ چشمک کوتاهي نيست – هرگز اينگونه نبوده . ضمن احترام به عقيده شما که ناشي از درد و دوري و اندوه فراوان است احازه بدهيد که شما را از مقابله به مثل پرهيز کنم. تنها راه نجات از تاريکي ، نور است. به اميد ديدار دوباره با عزت و افتخار. اين نام سزاوار هيچکس نيست هموطنم.
روسپی آواره
با این تف تف کردن ها چیزی درست نمی شود خود شما برای این کشور و مردم چه کردید که امروز اینگونه مدعی هستی و همه عالم و آدم را تف مالی می کنید. به فرض که ایشان سالها قلم زدند و از ناحقی که از نظر شما شاید ناحق باشد و از نظر بسیاری دیگر ، خیلی چیزهایش حق بوده و هنوز هم هست ، دفاع کرده اند اما اینقدر شهامت دارند که امروز انتقاد ها و سرزنش ها را به جان بخرند و حتی منتظر سیلی امثال من و شما باشند، مطمئن هستم اگر جای آقای نوری زاد بودید در این مدت زندان و دوری از خانواده حاضر بودید برای رهایی، همه چیز خود را معامله کنید. پس لطفا اگر انتقادی هم دارید با زبان درست و با اطلاعات کامل و در نهایت صداقت مطرح کنید. اتفاقا من هم یک تف دارم برای آنهایی که با بی مدیریتی و خودخواهی و بی عرضگی شان باعث بوجود آمدن شرایطی شدند که افراد خدومی مانند محمد نوری زاد زیر فشار و تف های کسانی قرار بگیرند که هیچ برای کشور و مردمشان نکردند و گاه جنگ و مبارزه رفتند تا خوشی هایشان کسری پیدا نکند و امروز که کمی آب گل آلود شده بدنبال گرفتن ماهی هایشان تف تف گویان پیدایشان شده است. تف بر کسانی که با دین و اعتقاد مردم بازی کردند تا همه اعتماد ملتی را به مجموعه ای که قبولش داشتند از دادند. و تف بر آنها که امروز بر مسند ها تکیه زده اند و می گیرند و می برند و می کشند و بجایشان محمد نوری زاد ها باید جواب گند کاری ها و بی عرضگی هایشان را بدهد و طرف کسانی شوند که حاضرند همه را تف مالی کنند ……..
ببا
سلام
نمیدانم با چه احساسی قلم به دست گرفتی ولی میدانم انسانیت انسان به شدن است وکمال اودردگریسی است وگرنه مردابی خواهد بود ایراددراین نیست که من اشتباه کنم بلکه دراین است اشتباه کنم ونپذیرم شما به ظاهرکلام نرو به اشاره سخن بنگر آقای نوری زاد زبان حال متولیان امراست چون ایشان که چشم انداز100ساله کشوررا امضاء نکرده وروسپیگری سمبل وعوارض سیاستهای خودخواهانه کسان دیگری است درضمن این گاه نوشت دلداری وامیدواریست به تمام کسانیکه خواهان حق،آزادی وعزت انسانها هستند ومشقی است برای اندیشیدن کاری که خیلی ازدوستان سیاسیتمدارمان ازخاطربرده اند که آزاد اندیشی قدم اول آزادی ومبنای عزت آدمی است
درپایان معذرت میخواهم نه ازطرزتفکرم بلکه ازاینکه شاید درحالی بوده ای که مرا یارای درک آن حال نیست
چه حقيقت عريان و ساده اي.
و البته روسپي همه ما ديگراني هستيم که در زندگي روزانه مان به دروغگويي مشغوليم و دروغگويان را نميرانيم تا آنگاه که بر ما سروري جويند.
و البته روسپي همه ما ديگراني هستيم که چاپلوسيم و چاپلوسان و قدرت طلبان را فرصت بالارفتن از دوشهايمان داديم و چون به زشتي مشغول شدند به طمع نفعي اندک زشتي بسيارشان را در پناه سخنان و مداحي هايمان پوشانديم
و البته روسپي ماييم که ترسوييم، که اگر چنين نبوديم ، به انبوهي برميخاستيم و اگر هرکس کلمه اي ميگفت کسي را ياراي خاموش کردنمان نبود.
و بي ترديد روسپي ماييم که به تمناي منافعي اندک احترام از آنان که زشت کردارند بر نميگيرم تا رسوا شوند.
بانواني که به فروش لذت مشغولند، براي تامين حيات ميکوشند، چنانکه نوري زاد به زيبايي به تفصيل بيان ميکند ناگريز و ناگزيرند، کار ايشان اگرچه نا مناسب مينمايد زشتکرداري نيست.
ما که به خريد لذت و اميد لذت مشغوليم و بي آنکه مجبور باشيم، پا بر اصول اخلاق اجتماعي ميگذاريم، در تمام معني آن زشتکرداريم. آري روسپي منم، ماييم،
ماييم که سزاواريم تا چون خودمان بر ما حکومت کند. شلاق از ما بسازد و بر سرمان بنوازد.
آقای نوریزاد شما یکی از جلوه های ایستادگی مردم ایران در حرکت اخیرشان بوده اید. از شما می خواهیم سکوت نکنیدو ظالمان را هرچقدر می توانید افشا کنید. سربلند باشید
آقای نوریزاد گل، لطفا این کلمه رو در پاراگراف دوم تصحیح کنین( زن ، گوهر یک دانه ی آفرینش است . همان “گوهی” که جمال خدا را در زیباییش ). ممنون برای همه چی. سبز و سربلند باشین.
رحمت خدا بر پدر و مادرانی چون پدر و مادر شما که با تربیت علی وار، پس از مدتها اشک علی خواهی بر گونه ام را بار دیگر روان ساخت.
برادر م!
دانستن آن که در سلول تنگ و تار دنیا تنها نیستم و هم نوایی چون تو را حس کنم، امید را در دل زنده می کند، که دلهای پر شده از محبت علی و حسین و زهرا قادر به برافروختن روشنایی و رفع ظلمت و ظلم است.
آری، هر چند خود را تک نوازی از صدای خدا بدانی، قسم به صدای رحمان، تنها نیستی.
اندکی صبر، سحر نزدیک است.
درود بر شما و کلام حقتان
بی نظیر بود. از شما ممنونم که با قلم توانای خودتون پردهٔ تزویر این خوب نمایان روسپی صفت رو میدرید.
ای فراز آمده از جنگل کور!
هستی روشن دشت
آشکارا بادت!
بر لب چشمه خورشید زلال
جرعهٔ نور گوارا بادت!
مو به تنم راست شد، خیلی بزرگواری نوریزاد. فقط دعا از دستم بر میاد و دیگه هیچ.
درود به تو دلاور ایرانی
آزاده شریف روسپی انانی هستند که دم از ساده زیستی میزنند و خواب بر روی کف پوش نیم دار اما ده دکتر و ده ها پرستار مواطب ادار و دیگر فضولات حضرت هستند انانیکه شر هستند و فتنه جو کینه جو هستند و دشمن تراش دروغ را برای خدا میگویند که سفره خدا فروشی انان بی نان نماند کاخ خود را به ستون ستم و تجاوز استوار کرده اند
دلاور روسپی خود فروختگانی هستند که برای کاشت یک درخت ان هم نه یک نهال با لباس های میلیونی تنگ اقا هستند که بلکه حضرت که بیلی خاک بر سر درخت بیچاره کند
روسپی انانی هستند که ابروی علی را میبرند که خود را غلی بنامند وگرنه شریف زنانی که به اجبار تن به فروش میرساند به نامردان که جان و سلامتی خویش را میفوشند میلیون ها بار بهتر ارز خدا فروشی هست
زنده باشی دلاور
سپاس استاد !
سلام
انشاالله همیشه سالم و سربلند و پیروز باشید. به امید پیروزی عدل و شعور بر بیداد و جهل مطلق
سلام
براستی برادر فطرت زبانی است که تمام پیامبران به آن سخن میگویندوچه خوش نغمه ای دارد
آنگاه که از خشم وغضب وعبس بدرآیی چون آب جاری میشوی وجعلت فیه من نوری میشوی
ترا همین بس که به مهر به خدا میخوانی ودوستانت به عشق دوستت میدارند وزبانت را میخوانند ونیازی به فتوا و غل وزنجیر نداری که در بنشینی
در دل بنشینی
لطفا در جمله “همان گوهی که جمال خدا را در زیباییش ، ومهراورا درمادری اش ، و جاذبه ی او را درمعشوقگی اش جای داده است . ” گوهر را درست کنید ر آن جا افتاده
دستت درد کنه . فوق العاده نوشتی . غمی که در دل هر انسانی میتواند باشد و شهامت و زبان گویای آن را شاید نداشته باشد و تو داری .
آقای نوری زاد عزیز،
کاش یک ذرّه از غیرت و شرف تو در وجود //// میبود. کلام شیوای و به حق شما بزرگترین دلیل پیروزی ماست. درود بیکران من به شرف و وجدان بیدار شما که به قلم اعتبار بخشیدی.
سربلند هستی، پیروز باشی فرزند دلیر ایرانزمین
ای وای…
با درود به شما
چیزی جز سکوت و اشک ندارم
سلام عرض می کنم جناب استاد.
مرحبا به بینش و قلم زرین تان.
مرحبا به عمق نگاه جامعه شناسانه شما.
جناب نوری زاد شما در رابطه با بی قانونی ها دم می زنید ولی من می دانم همان که قاضی القضات شده چند سال پیش جهت عزیمت به تهران صبح روز چهارشنبه ای که برای حضور در شورای نگهبان می آمد، چه برخورد خفت باری با یکی از افسران پلیس داشت. تنها به خاطر وظیفه شناسی آن افسر جلوی ماشین ایشان را که با سرعت غیر مجاز در اتوبان می راند به خاک سیاه نشاندش. حضوراً و خصوصاً می توانم شرح ماوقع را برایتان توضیح دهم. و دها مورد دیگر از بی قانونی نگاهبانان قانون را.!.!.!
موفق و مؤید باشید. خانواده محترم را سلام رسانید.
کلمه روسپی در عنوان متن باعث فیلتر شدن مطلب شده است. لطفا کلمه روسپی را از عنوان پاک نمایید.
سلام و خسته نباشید
هر چند میدانم خسته اید از این همه ظلم و بی عدالتی و دروغ و ریا. چراکه هر انسان آزاده ای خسته است از این همه جفا بر انسانیت. آنهم به اسم دین و در لباس دین
مرحبا بر شما که هر چه گفتنی بود را گفته اید. و ای کاش گوش شنوایی پیدا شود.
موفق باشید
یا حق
شیخی به زنی ف ا ح ش ه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا شیخا هرآنچه گوئی هستم
آیا تو چنانچه می نمائی هستی ؟