یک: آیت الله ها که هیچ، کارگران و معلمان و پزشکان و مهندسان و بازرگانان و بسیاری دیگر نیز می توانند بی شرم باشند. بی شرمیِ مورد نظر من، وقاحتِ ناشی از بی احساسی و بی اعتناییِ یک جماعت است نسبت به فاجعه های برآمده از همان جماعت. پزشکان اگر نسبت به فاجعه ای که چند پزشک در گوشه ای از کشور مرتکب شده اند، بی تفاوت باشند، بی شرم اند. دیگران نیز. چرا؟ برای این که با فاجعه نمی شود زیست مگر بضرب وقاحت. پزشکان و معلمان و کارگران اگر از فاجعه ها و خسارت های همکارانشان ابراز انزجار نکنند، و از ورشکستگان و قربانیان و آسیب دیدگان پوزشخواهی نکنند، بی شرم اند. گمان نکنم صفتِ بی شرمی برای این جماعتِ وقیح و بی اعتنا و بی احساس، توهین باشد. پس عصاره ی سخن من این است: یک فرد یا یک جماعت، برای آنکه بتواند بکار خود ادامه دهد، داوطلبانه، و با پوزشخواهی از آسیب دیدگان، خود را از زیر بار شرم خسارت و فاجعه ای که خودش یا همکارانش پدید آورده اند، می رهاند. سنگینیِ شرم در جاهایی چون ژاپن، کار را به خودکشی می کشاند. در جمهوری اسلامی به شیشکی!
دو: آیت الله های بی شرم، آیت الله هایی اند که نسبت به خسارت ها و فاجعه های آیت الله های همجوارشان، و حتی نسبت به فاجعه هایی که جماعتی از آیت الله ها در گذشته های دور پدید آورده اند، بی تفاوت اند. این بی تفاوتی، آنقدر پسندیدگی پیدا کرده که رفته رفته از حوزه ی وقاحت خروج کرده و به وادیِ طلبکاری پای نهاده است. جوری که آیت الله های وقیح و بی شرم، نه که از مردمِ خسارت دیده پوزشخواهی نمی کنند، بل بجای احساس شرم و بدهکاری، نقابی از طلبکاری به صورت می بندند و در متنِ همان وقاحتِ بی شرمانه، به صدور خسارت های تازه تر خیز بر می دارند.
سه: در نظام کلیسا، کم کم این تربیت پیدا شده که اگر در شهری دور، کشیشانی به کودکانی تجاوز کردند یا خسارتی پدید آوردند، علاوه بر فرایند حقوقی و قانونی، جامعه ی کشیشان، از صاحبانِ حق، پوزش می خواهند و دامان خود را از نجاسات همکارانشان دور می دارند. تنها جایی که آیت الله هایش، به جنایت که هیچ، به یک خطای مختصر خود نیز اعتراف نمی کنند، ایران است. بختک ملایان بی شرم، آوار سنگینی ست بر پیکره ی شعوریِ مردم ایران که کوچکترین تَرَک را بر هیمنه ی آیت اللهی اش تحمل نمی کند. بهمین دلیل است که می گویم: سنگینیِ این شرم های حیثیتی در جاهایی چون ژاپن به خودکشیِ متجاوزان و خطاکاران می انجامد و در کشور ما به شیشکی!
چهار: یک آیت الله، در نظام فقهیِ ملایان، یک زلال بزرگ است. یک پدیده ی پاک است، یک بی خطاست، یک مقدس است، یک محترم است، یک حقمدار است، و یک حق مطلق. نادره ای ست که در دو وجبیِ خودِ خدا نشسته و دانه های حق را یکی یکی از میان دو لب خدا بر می چیند و بر طَبَقِ بی شعوریِ رمه ای می نهد که اسمش مردم است. آیت الله، یک واجب الاطاعة ی محض است. اعجوبه ای ست نشسته بر سنگلاخِ مجاهدت. همزمان که دانسته های فقهیِ خود را حتمی ترین و بایسته ترین و شایسته ترین فرمول های پروردگاری می داند، فراورده های علمی بشر را به اندازه ی تخم گنجشک های خانه اش قدر نمی داند. از این آیت الله مگر اشتباهی سر می زند؟ و مگر فاجعه ای بجان جامعه در می افتد؟ هرگز! از این آیت الله، تا بوده و خواهد بود، نور است که در هر ساعت و ثانیه، به اطراف ساطع می شود. ای چشم شما مردم نادان کور که نور حاج آقا را فاجعه تعبیر می کنید.
پنج: باور کنید اطلاقِ واژه ی بی شرمی به آیت الله هایی که مطلقاً خود را خطاکار و فاجعه بار نمی دانند، هرگز یک توهین نیست. از باب امتحان به یک آیت الله بگویید: حاج آقا، یک دانه از برکات وجودیِ خود را برای ما شماره کنید! حضرتش با سردی، به یکی از شاگردانش اشاره می کند. که یعنی: هم خود شما و هم پرسش شما در شأن لب وا کردنِ من نیستید. شاگردِ حاج آقا چه می گوید؟ می گوید: هر نَفَسِ حاج آقا برکت است. یعنی چه که هر نفسِ حاج آقا برکت است؟ یعنی این که: دنیا طفیل وجود اهل البیت است و در نبود اهل البیت، طفیل وجود علمای اعلام. این یعنی چه؟ یعنی این که: همه ی مردمِ روی زمین، ریزه خوار برکتِ وجود حاج آقایند و به یمنِ وجود امثال حاج آقاست که از دستگاه خدا روزی می خورند! یعنی چه؟ یعنی این که حاج آقا سپر بلاهایی ست که بشریت را تهدید می کند. این سپر یعنی چه؟ یعنی این که اگر حاج آقا نباشد، زمین اهلش را فرو می برد. یعنی چه؟ یعنی بی یعنی. یعنی این که: “فللعوام ان یقلدوه”. بر عوامِ روی زمین واجب است که از حاج آقا تقلید کنند و نبض هست و نیستِ خود را به اراده ی حاج آقا بسپرند! این” فللعوام ان یقلدوه” یک حکم کلی ست و به خودی های مذهبی محدود نیست. کلّ بشریت را مراد است!
شش: این شمایلی که من – محمد نوری زاد – در بالا، از ریختِ شعوریِ آیت الله ها تصویر کرده ام، مطلقاً خیال پردازی یا کنایه یا شوخی نیست. یک تاریخ شقاوت، و یک تاریخ بی شرمی در پسِ همین نگرش نهفته است. به یک اشاره ی آیت الله های بی شرم، آبروها و دودمانها به باد می رفته و مردمی از هستی ساقط می شده اند. من با این سخنِ احتمالیِ جناب کسروی موافق نیستم که می گوید: ما یک حکومت به ملاها بدهکاریم. چرا موافق نیستم؟ چون در این هزار و چهارصد سال گذشته و حتی پیش ترش، هرگز نبوده روزی که سایه ی شوم اراده ی ملاها و آیت الله های بی شرم بر سرِ مردم ایران نبوده باشد. اصرارِ آیت الله خمینی بر تداومِ جنگی ابلهانه و هشت ساله، و بی خیالیِ مفرطِ حضرتش از هزار هزار کشته و کشته و کشته و ویرانی و آسیب، و نوشته ی چهار خطیِ حضرتش در کشتار چندین هزار زندانی در سال 67، تنها تراشه هایی از وسعتِ اختیاری ست که اینجور آیت الله ها برای خود قائل اند. دورخیز آیت الله های بی شرم، سیطره بر کل هستی ست. وسعتِ ایران، یک وجب از اشتهای اینان نیز محسوب نمی شود!
هفت: چندی پیش جناب آیت الله مکارم شیرازی در مسجد اعظم قم و در حاشیه ی درس خارجِ فقهش فرمود: “کسانی که به مراجع توهین می کنند، از ولایت خدا خارج می شوند و داخلِ ولایت شیطان می شوند”. و سندِ این سخنِ وقیحانه را نیز به دو لب مبارکِ آیت الله خمینی مستند می کند. اگر به ذات این سخنِ شوم و شیطانیِ مکارم شیرازی فرو شوید، در اعماقش، به هزاران هزار مردم بر می خورید که خون و آبرویشان به یک اشاره ی این جماعت ریخته شده، و دارایی شان بالا کشیده شده، یا با همان یک اشاره، از خانه و زندگی شان آواره شده اند. توهین به مراجع یعنی چه؟ آیا یک نفر با گفتنِ: حاج آقا، انبار داشته های فقهیِ شما جز به مفسده نمی انجامد، از ولایت خدا خارج می شود و به ولایت شیطان داخل می شود؟ هیچ آیا می توانید تصور کنید حکم شرعیِ برخورد با کسی که از ولایت خدا خارج شده و به ولایت شیطان داخل شده، چه بوده در درازنای تاریخ؟ نیک اگر بنگرید، بچشم خود می بینید که ازهمین یک جمله کوتاه مکارم شیرازی، خون فوران می کند!
هشت: من آیت الله هایی را می شناسم که تا همین صد سال پیش، بضرب یک فتوا، اموال خطاکاران را مصادره می کردند و بضرب فتوایی دیگر، یک بخت برگشته را سر می بریدند و خود بر جنازه ی آن بخت برگشته نماز می گزاردند و خود بر او می گریسته اند. این آیت الله ها، آنسو تر از دم و دستگاه حاکم شهر، برای خود دم و دستگاهی مجزا و خزانه ای و قصابخانه ای داشته اند. در اصفهان، آیت اللهی ست به نام محمد باقر آقا نجفی اصفهانی. از نوادگان شیخ جعفر کاشف الغطاء است. نوشته اند: “وی در برخورد با کافران و مرتدان قاطع بود، به نحوی که تعدادی از بابیها به فرمان او به قتل رسیدند. در اجرای حدود شرعیه قاطعیتی تمام داشت، چنانکه در یک روز حکم اعدام ۲۷ تن را صادر کرد و خود بر اجرای حکم اعدام دوازده نفر از اینان نظارت داشت”.
نه: آیت الله های بی شرم، به آن آیت الله هایی می گویند که این فاجعه ها را از صنف خود دیده و شنیده و خوانده اند اما نه تنها از رفتار این آیت الله های هیولاوش، ابراز انزجار نمی کنند و از مردم و تاریخ پوزشخواهی نمی کنند، بل با گوشه ی چشم به قدرت پنهان خود اشاره می کنند که: بله ما اینیم! آیت الله خمینی، ادامه ی هیولایی چون شیخ فضل الله نوری ست. چگونه می شود از آیت الله خمینی انتظار داشت از هیولاگونگی های شیخ فضل الله نوری ابراز انزجار کند؟ این جماعت، برای سیطره ی هرچه بیشتر بر هست و نیست مردم، هیولاگونگی های همدیگر را تقدیس می کنند و از آن انرژی می گیرند.
ده: آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطا و آیت الله مجاهد، از هیولاهایی اند که فتوای جهاد با روس ها را صادر فرمودند و حتی با تهدید و اخم به فتحعلی شاه قاجار نوشتند: اگر به جنگ با روسها نروی، ما خودمان مردم را بر می شورانیم و به جنگ می رویم. شیخ جعفر، تمثیل تمام عیاری از یک هیولاست که عبا و عمامه ی آیت اللهی بر تن دارد. پوک مغزیِ این هیولا از یک سو، و خود خدا پنداری اش از دیگر سو، کار را به جنگی کشاند که پایانش از همان ابتدا روشن بود. شهرهای ثروتمندی از بدنه ی کشور کنده شدند و به روسیه پیوستند. شما بپرس آیا پس از این فاجعه، آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء و آیت الله مجاهد و آیت الله های همجوار و یا همین آیت الله های امروز، سخنی رانده اند بر این که: ما اشتباه کردیم و بخاطر این اشتباه، از مردم و از تاریخ پوزش می خواهیم؟ هرگز! آیت الله های بی شرم به اینها می گویند!
یازده: نوع نگاه شیخ جعفر کاشف الغطاء را به هستی، در نامه ها و نوشته ها و فتواهایش می توان پیدا کرد. در تهییج فتحعلی شاه قاجار به جنگ با روسها، در نامه ای به وی می نویسد: “من چون مجتهد هستم و قابليت و نيابت از سادات زمان (امامان) را دارم، به سلطانبن سلطان، خاقانبن خاقان، فتحعلی شاه اذن دادم كه آنچه برای هزينه جنگ لازم است از همه وجوه شرعيه وخراج و در آمد، تهيه كند”. این آیت اللهی که با این استحکام خود را مجتهد و قابل و نایب می داند، آیا با همین استحکام به اشتباه و جنایتگری و فاجعه آفرینیِ خود اقرار می کند؟ او که هرگز، اما آیا همین آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای را دیده اید که در یکجا بگویند: ما اشتباه کردیم؟ روی سخنِ من در این نوشته به این است که: اگر آیت الله هایی در گذشته های دور، و یا همین امروز، جفا کرده اند و فاجعه آفریده اند، بر آیت الله های دیگر واجب است که از کار نادرست و ناشایست آنان ابراز انزجار کنند و از مردم پوزش بخواهند. وگرنه بی شرم اند!
دوازده: در داستان هسته ای، با امضای آیت اللهی به نام سیدعلی خامنه ای، فاجعه ی بزرگی بر سر ایران آوار شد. او یک بار در تلویزیون با مردم سخن گفت که: چون دیدم مدیران در پیشبرد مقاصد هسته ای اهمال می کنند، خودم مدیریت این جریان را بعهده گرفتم. در یک سخنِ نوروزی نیز با لبخندی ناشی از پیروزی، از ” خبرهای خوشِ هسته ای” سخن گفت. پول بود که با امضای این آیت الله به کام روسها و دیگران ریخته می شد. چندی بعد که با فشار کشورهای قدرتمند، بتن به قلب رآکتور هسته ایِ آیت الله ریختند، وی نه تنها بخاطر این همه فاجعه و تحقیر و شکست، از مردم ایران پوزش نخواست و خود را به دادگاه نسپرد، بل که از آن فاجعه، به نرمش قهرمانانه یاد کرد. آیت الله های بی شرم، به آیت الله هایی گفته می شود که جنایت ها و فاجعه های خمینی و سید علی خامنه ای را در ایران و در منطقه بچشم خود دیده اند اما یا از ترس دم فرو بسته اند یا به تناولِ چرب و شیرین سفره هایی مشغولند که از این سکوت شرم آور نصیب شان شده است!
سیزده: قاعده بر این است که فاجعه آفرینان و خسارتگران به دمِ دستگاه قضا سپرده شوند. اما در قاموس آیت اللهی، به قاضی سپردنِ آیت الله های فاجعه آفرین یک شوخی ست. آیت الله های بی شرمی که توهین به مراجع را خروج از ولایت خدا و ورود به ولایت شیطان می دانند، خودشان نشستند و هزار جور توهین را به آیت الله هایی چون شریعتمداری و آذری قمی و منتظری و کاظمینی بروجردی تماشا کردند و نه که با این تماشاگری از ولایت خدا خارج نشدند و به ولایت شیطان داخل، بل بیش از پیش در آغوش خدا جا گرفتند!
چهارده: چرا خمینی و خامنه ای خشمگین اند؟ چرا نمی توانند با مردم دوست باشند و مردم را دوست داشته باشند؟ مگر نه این که اصلی ترین نیاز این روزهای کشورمان آشتی و دوستی ست؟ چرا خامنه ای نمی تواند از آشتی ملی سخن بگوید؟ و چرا از آشتی و دوستی، به دشمن و بجاهایی دیگر اشاره می کند و از تولید و کالای ایرانی سخن می گوید؟ خودش مگر نمی داند: با دستان مبارک آیت اللهی اش، بیخ کالای ایرانی و تولید را بر گند نشانده است؟ راستی چرا خامنه ای به آشتی نمی اندیشد؟ و به عفو؟ و به رهایی از بحران هایی که خودش پدید آورده؟ چرا خامنه ای دست از سر مردم ایران بر نمی دارد؟ چرا با همه ی استعداد خونبارش به قدرت چسبیده؟ چرا در نظام آیت اللهی، حتی تجسمِ ظهور آدمهایی چون گاندی و نلسون ماندلا نشدنی و به یکجور شوخی می ماند؟ چرا خامنه ای از آشتی ملی می هراسد؟ رازش را بگویم؟ چون در آبشار آشتی ملی، خامنه ای کمرنگ و کمرنگتر می شود و در اقیانوس آشتی آب می شود. و حال آنکه خامنه ای به این یکتاییِ مطلق خود، محتاج است.
پانزده: تا کنون هیچ آیت اللهی به فاجعه آفرینی ها و به کشتارهای آیت الله خلخالی و آیت الله خمینی و آیت الله سیدعلی خامنه ای و به پاسخگو نبودنشان اعتراضی نکرده است. و این یعنی: بی شرمی! نظام آیت اللهی، برای احدالناسی جز خدا ارزش قائل نیست. خدا هم نه جای مشخصی دارد و نه زبان اعتراضی. اگر هم یک آیت الله باید طلب حلّیتی در کارش باشد، باید از خدا باشد آنهم در خلوت. پس یک آیت الله، چرا باید از فاجعه هایی که خودش پدید آورده و از صدور فتاوای خسارتبارش( تفخیذ با دختران شیرخواره) پوزش بخواهد؟ اساساً چرا باید به مردم توضیح بدهد؟ اویی که در کانون ناب ترین توجهات حضرت حق قرار دارد، اشتباهاتش نیز برکت است. حالا متبرک بودنِ غذای نیم خورد و آب دهان و ادرارش بجای خود! عکسی که برای این نوشته انتخاب کرده ام، به کشته های خاوران مربوط است. هیولاهای خمینی، زندانیان کشته شده را با کمپرسی در اینجا خالی کرده اند.
محمد نوری زاد
یکم فروردین نود و هشت – تهران
گزارش تصویری نوری زاد از سیلزدگان آق قلا
فایل صوتیِ ” آیت الله های بی شرم” با صدای محمد نوری زاد
پیام نوروزی محمد نوری زاد به مردم ایران (سال 98)
خدا به شما عمر طولانی دهد تا پایان حکومت دیکتاتوری آخوند /// خامنه ای را ببینید در پناه خداوند
نوریزاد بی شرم
نوریزادهای بی شرم
اوهوی محمد نوریزاد زن ////// حرامزادهٔ پست فطرت خائن، خر خودتی، مادر//////، دختر /////////////، پسر /////////////////////////////، پدر //////////////////////// مونگول الاغ شیادته!!!
————–
درود دوست گرامی
کاش بجای این فحش ها، یکی دو بند از نوشته ی مرا نقد می فرمودید.
بله، نوشته های من گاه به جاهایی نور می تاباند که شما دوست دارید تاریک بماند.
پوزش اگر موجب رنج شما می شوم.
مرا چاره ای نیست. این، راهی ست که باید طی اش کرد.
با احترام
.
کسی که اینگونه فحاشی می کند شک نکنید که خودش
حرامزاده است.
درست است که آیت الله در دو قدمی خدا نشسته است ولی کدامین خدا ؟ چون خدای هر انسانی شبیه خود اوست.
ایرانی، دیدم جایی در پایین همین صفحه خطاب بمن نوشته بودی که چرا کتاب یک خائن (علم) را ملاک قرار می دهی؟،یک توضیحی می دهی که از نظر تو خیانت اسدالله علم چه بود و چرا او را خائن می خوانی؟
من مصاحبه های شاه را هم دیده و خوانده ام و زمان حیات او را درک کرده ام،اما اسدالله علم حدود ده سال ملازم رکاب اعلیحضرت بوده،در مقطعی نخست وزیر او بوده،و در مقطعی وزیر دربار و تشریفات شاه بوده،و در فروردین 57 یعنی چندین ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران از دنیا رفته است.شما چه خیانتی از او سراغ داری که او را خائن نامیدی؟ اینکه علم دقیقا همه وقایع پشت پرده و پشت صحنه شاه را نوشته باشد که مثلا شاه چه گفت من چه گفتم و فلانی چه گفت از نظر تو خیانت است؟ چرا؟
این مردک چکاره است هرجایی سر میکشه میخواد محبوبیت ایجاد کنه با این کارها یه آشغال نفهمی بیش نیست دچار خود بزرگ بینی شده هرجایی اظهار نظر میکنه وفیلم میسازه این اراجیف کاری نداره هرکسی بخواد بگه .این تراکتور تراکتور تو آبه .آب فروکش کرده .آب رفته تو خانه ها آق قلا توی آبه این شیوه نیست آخه خرک خوب سیل یه چیز طبیعی وخدا دادی هست وهمه میدونن سیل ویرانگر است خوب مگس تو الان داری کمک میکنی خوب بپر تو آب اگه راست میگی کمک کن داری زر میزنی تو گوه میخوری رفتی اونجا تا یه تراکتور بیاد تورا ببره تو که کاری نمیکنی چرا رفتی اونجا سربار شدی
اقای نوری زاده شما انقدر بیسواد و مفت خور هستید که بجای تحلیل محیط زیستی وعلت ان امده اید از سیل سو استفاده سیاسی میکنید در ۶ ماه گذشته در ایران یک هزار نفر بخاطر مصرف الکل جان خودشان را از دست دادن در این سیل عظیم ۴۴ نفر فوت کردن و اگر این سیل در روپایی شرقی اتفاق افتاده بود حداقل ۵ هزار نفر جان خودشان را از دست میدادن مرگ بر هرچی ادم بیسواد احمق مثل تو که فعلا بخاطر پرداخت پول خوب از موساد و سیا تعدادتان خیلی زیاد شده است زنده باد ج ا ایران زنده باد سپاه قدس که تمام خاورمیانه را تحت نظر دارند زنده باد امپراطوری ج ا
آقای نوریزاد شما توی فیلم هی میگی آق قلا روی آبه. آق قلا روی آب نیست همه کشور روی آبه هموطن به پاخیز آقای نوریزاد میگویی پس سپاه کجاست چرا اینجا حضور نداره من به شما میگم بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی سپاه فقط باید برای حفظ نظام کوشا باشد و کوشش کند سپاه بوجود آمده برای سرکوب مردم نه برای کمک به مردم
شما را تو اب نمک گذاشتن برا روز مبادا که امثال احمدی نژادها اگر نتونستن گوهی بخورند از اخرین مهر ها شون استفاده کنند هر کس میگوزه سریع میگیرنش نمیدانم چرا شما ازادانه برا خودت دور میزنی وفیلم هم میگیری وارسال هم میکنی
برای این نمی بگیرنش که تو برادر اطلاعاتی بتونی همچین توجیهی ارائه بدی
در آق قلا هستم.
من در این فیلم کوتاه، به دلیل اصلی فاجعه ی سیل در آق قلا و محلات و روستاهای اطرافش، و به نقش سپاه در اجرای غیر کارشناسانه ی خط آهن، و انبار کردن آب، و پس راندن آب بسمت شهر و خانه های مردم، پرداخته ام.
روزی در همین نزدیکی ها، سرداران خیانتکار و جنایتکار و ایرانخوار سپاه را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند!
۹۸/۱/۹
این فیلم را حتما ببینید
حتما ببینید
حتما ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=rhK6cSR3GWs
فیلم کامل سفر دوم من به آق قلا و گنبد
https://www.youtube.com/watch?v=t9no7VZFl5I&list=PLe_hesf9VSjc4mVXFUq5ssyOAXpFMb7p2
سلام و درود
در روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری، آقای نوریزاد از بیهوده بودن شرکت در انتخابات و بی تأثیر بودن رأی مردم مطالب زیادی نوشت. در اینکه اثبات شد که حق با ایشان بود شکی نیست و در اینکه واقعاً در معرکه گیری انتخابات نمایشی و فرمایشی اصولاً رأی مردم به حساب نمیآید و پیروزی هر یک از کاندیداها که با گزینش و معیارهای معین و مشخص شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه کاندیداتوری مییابند هیچکدام با هم تفاوت ماهوی ندارند نیز کمتر کسی تردید دارد. اما دو موضوع حیرت آور و قابل تأمل است :
1_ شناخت آقای روحانی و کلاً روحانیت حاکم از آلزایمر ملی ایرانیان و اعتقاد به تمکین و انفعال آنان به امر انجام شده ای که دهها بار تست شده و پاسخ مثبت گرفته است !
2_ زیر پا گذاشتن وعده های انتخاباتی و چرخش صدوهشتاد درجه ای آقای روحانی از فردای اعلام پیروزی و فراموش کردن وعده ها و شعارهای انتخاباتی و تضاد و تناقض میان شعارهای انتخاباتی و عملکردش از فردای پیروزی در انتخابات!
همه بخوبی بیاد داریم که آقای روحانی با بیان اینکه « بعضی ها راه حل مسائل و مشکلات اجتماعی را در اعدام میبینند » تلویحاً آقای رئیسی رقیب اصلیش را قاتل و آدمکش نامید . خیل تبلیغاتچیها و رأی جمع کنهای آقای روحانی هم به آقای رئیسی عنوان « آیتالله اعدام » دادند و مردم را از عواقب انتخاب ایشان به عنوان رئیس اجرایی کشور ترساندند و نهایتاً مردم ایران طبق رویه رایج ناگزیر به انتخاب میان بد و بدتر شده و نه از حُب علی، بلکه از بغض معاویه، به آقای روحانی رأی دادند تا چهار سال دیگر نیز، همچنان رئیس قوه مجریه بشود و بماند. آقای روحانی در حین و هنگام انتخابات با چنین تبلیغاتی چنین وانمود کرد که علیرغم آنکه بیش از 30 سال در مشاغل امنیتی بوده است جنسش با آدمکشان و تیر خلاص زنندگان و متخصصان کشتار جمعی فرق میکند و با امید دادن به مردم و عنوان کردن دولت « تدبیر و امید » کنایتاً خود را صاحب تدبیری ویژه نامید که رقبا ندارند و وعده داد که با حل مسائل و معضلات داخلی و خارجی بگونه ای کشور را اداره خواهد کرد که مردم از تنگناهای معیشتی و دربدری به دنبال کاری آبرومند و گرانی و تولید عنان گسیخته فحشاء و اعتیاد و گورخوابی و افزایش تصاعدی زباله گردها و کودکان ویلان و آمار وحشت آور طلاق و فروپاشی خانواده ها و از حرکت باز ماندن چرخهای تولید و تجارت و…. خارج و با راه اندازی تولید و تجارت مردم چنان مرفه و بی نیاز خواهند شد که با بی نیازی یارانه نقدی را بکلی فراموش خواهند کرد ! تا اینجای قضیه سناریوی انتخابات و
وعده و وعیدهای دروغین خاص دمکراسی دینی !! چون همیشه اجرا شد و چون همیشه هم نتیجه مورد انتظار داد . اما هم اکنون در کابینه ایشان به جای آقای مصطفی پور محمدی وزیر دادگستری!! پیشین ، آقای سید علیرضا آوایی وزیر دادگستری!! و آقای سید ابراهیم رئیسی یا همان کسی که او را « آیت الله اعدام » نامیدند رئیس قوه قضائیه!! دولت ایشان هستند!! و سوابق هر سه بزرگوار بگونه ایست که آقای روحانی با ترساندن مردم از آنان که متخصص کشتار جمعیند و ذم رویه و روش آنها در محو و نابودی دگراندیشان، حائز اکثریت آراء شد!
اگر هر یک از کاربران به آقای روحانی نسبت « شیاد » و مردم فریب بدهند با اعتراض کوبنده و دفاع جانانه دوست دانشمند و مجتهد با تقوایمان جناب سید مرتضی مواجه میشوند که با نهایت غیرت دینی و تعصب دولتی!! و مصلحت حکومتی!! تعجب بسیار بزرگی میکنند و با اعتراض نویسنده مات و مبهوت و محکوم کنی، که در تعجبشان مستتر است و تا آنجا که بشود با کلمات و علائم نگارشی زبان فارسی نشان داد با حیرت مینویسند و میپرسند :
شیاد ؟؟!!
بنده از اسم گذاری و عنوان نهادن بر آقای روحانی رئیس جمهور محترم عاجزم، جناب سید مرتضی! خواهشمندم شما بفرمایید اسم و عنوان درست و شایسته و برازنده قول و عمل و شخصیت آقای رئیس جمهور چیست ؟
سلام بر شفیعی گرامی
زیاد تمایلی به ورود به بحث های خاص سیاسی و نفی و اثبات اشخاص نیستم
اما من همیشه اشاره به این نکته کرده ام که در تحلیل های سیاسی،تفاوت ها ما بین کسانی که از اساس سیستم جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند و تصریحا یا کنایتا اشاره به لزوم براندازی آن می کنند،با کسانی که به این سیستم رای داده اند و هنوز خواستار حفظ اصل آن با رویکرد اصلاح کاستی ها و نقائص با اتکاء بر تجربیات و داده های نو به نو علوم هستند،تفاوت فاحش و واضحی است و طبیعی است که کسانی که مثل شما اصل این نظام را قبول ندارند نه تنها دنبال اصلاح آن نیستند بلکه دائم مترصّدند که با انگشت گذاشتن بر کاستی ها،یا خطاهای مدیریتی یا حتی خیانت ها و سوء استفاده های فردی اشخاص،آن راهبرد براندازانه خویش را پیش ببرند.این است که بنظرم اینگونه بحث ها با فرض تفاوت ها در مبنا بجایی نمی رسد،و برانداز طبیعتا باید راهبرد براندازانه خود را دنبال کند و آنکه معتقد بنظام است نیز راهبرد لزوم حفظ نظام و در عین حال تلاش برای اصلاح کاستی ها در قوانین و مدیریت ها را دنبال می کند.از این جهت با اینکه بنده خود را فردی معتقد به لزوم اصلاحات و حفظ نظام می بینم و من هم ممکن است انتقاداتی از صدر تا ذیل این نظام داشته باشم،می بینید که اینجا از باب اینکه در محاصره تقریبا همه براندازی خواهان هستم،بحث و مجادله من قهرا بیشتر متمرکز می شود بر غالبا ناروائی ها،دروغ ها و بی انصافی هایی که نسبت به کلیت این نظام و امور مربوط به آن می شود که می بینید که غالبا هم متهم به اموری می شوم،وگرنه اگر بطبیعت حال با اشخاصی باشم که اصل این نظام را حق می دانند و همچون رزمندگان زمان جنگ و دفاع از تمامیت آن دفاع می کنند و احیانا به قوانین،روش های مدیریتی و..ایرادهایی دارند ممکن است من هم در مواردی با آنها همراه باشم و مثلا بگویم فلان قانون را باید اصلاح کرد،یا فلان مدیریت ناکارآمد بوده یا فلان مسئول نباید این موضع را می گرفت و قس علیهذا.اما وقتی اینجا الان مثلا من با شمای گرامی مواجهم که از اساس انقلاب شکوهمند اسلامی و مردمی ایران را بصراحت یک “شورش کور”تحلیل می کند،من نمی توانم با چنین دیدگاهی بنشینم بر سر فروعات گفتگو کنم چون صاحب چنین تحلیلی،چنین دیدگاهی در همه بحث های فرعی او تاثیر می گذارد.که ما در مباحث حوزوی از این تعبیر می کنیم به بحث های مبنائی و بحث های بنائی،یعنی وقتی من الان در اینجا با شما و دیگران بحث در مبنا دارم فرو رفتن به بحث های بنائی یا لغو است یا در فرصت های کمّی و کیفی نوشتن در این سایت میسور نیست.شما ملاحظه کنید وقتی کسی کلّ مراجع تقلید را قبول ندارد و اصلا پشمی بکلاه فقاهت و اجتهاد نمی بیند و اساسا علوم زیر مجموعه دین را علم نمی داند(خلط مبحث با علوم تجربی) طبیعتا بخود اجازه می دهد هر اهانتی به مراجع کند و هر دروغی به آنان نسبت دهد تا آن راهبرد براندازانه خویش را پی گیرد،مثلا نگاه کنید وقتی در همین قضیه سیل عموم مراجع تقلید هم اطلاعیه داده اند و همدردی کرده اند ،هم بر اساس تکلیف دینی بخشی از وجوهات را به کمک به سیل زدگان تخصیص داده اند،بعد کسی بدروغ اینجا می نویسد نه رهبر اطلاعیه داد نه مراجع کمک کردند،بنظر شما من الان اینجا باید چه کنم آیا وظیفه ای جز این برای من می ماند که دروغ ها و تهمت های گروهی بی دین،یا بی انصاف و وجدان را پاسخ دهم؟ بنابر این ملاحظه می کنید که پرداختن به بحث های فرعی سیاسی با وجود تفاوت راهبرد و مبنا شاید کاری خردمندانه نباشد،در واقع نتیجه این می شود همینطور که راهبرد غالب شمایان براندازی و نبودن این نظام است و برای آن تلاش می کنید راهبرد بنده نیز حفظ این نظام است و بحث از اینکه اصلاح نظام چطور باید باشد با کسی که اینجا با وقاحت 22 دلیل خزعبل ردیف می کند برای لزوم براندازی نظام،بحثی کاملا بیفائده و شاید سفیهانه باشد و این نکته همه بگیر و بکش ها و درگیری ها و در بسیاری اوقات فحش و توهین شنیدن های بنده در این سایت است.البته افراد برانداز هم متفاوتند کسی مثل شما هرچند گاه تعبیراتی دارید که خوشایند من نیست اما توهین وقیحانه ندارید.
کوتاه کنم،حال در این بحثی هم که شما در مورد رئیس جمهور منتخب مردم مطرح کردید همین بیان پیش گفته مطرح است و بنده بسیاری از این چیزهایی که شما ردیف می کنید و مبنا قرار می دهید بحث و نظر دارم بعد شما روی مبناها و برداشت های خود می نویسید آیا می توان به آقای حسن روحانی رئیس جمهور منتخب مردم اطلاق شیاد کرد یا نه؟! بنده می گویم اگر معیار ما نظامی که هست و قوانینی که هست باشد نخیر توهین بکسی نباید کرد،نه فقط به رئیس جمهور بلکه به فرد فرد شهروندان کشور،این هم منطق شریعت ماست هم متن قانون است،خوب حالا اگر کسی مثل شما رفت از اصل ماجرای انتخابات طور دیگری برداشت کرد که من قبول ندارم و بعد آجرهایی را بتخیل و تحلیل خود روی هم چید و گفت می شود روحانی را شیاد گفت،من باید در چه بحث کنم،باید در اصل گفته پایه ای شما بحث کنم که شما دولت روحانی را یک دولت ناموفق می دانید و بنده بعکس شما روند کار او را درست و رو به جلو می دانم،و با واقع نگری به شرائط و موانع پیش آمده از خارج و داخل توجه می کنم و می گویم کار دولت روحانی من حیث المجموع خوب بوده است،کار دیپلماتیک خوبی انجام دادند و به برجام رسیدند و نتایج برجام نیز خوب بود و موجب رشد اقتصادی کشور شده بود و مثلا نفتی که در اواخر دولت سابق تولید و فروش آن به 500 هزار بشکه رسیده بود،بعد از برجام به حدود سه میلیون بشکه در روز رسید، و در اثر یک کار قوی و تخصصی دیپلماتیک 6 قطعنامه سازمان ملل کنسل و قطع نامه ای در تایید استفاده صلح آمیز هسته ای ایران تصویب شد،ارتباطات بانکی و سوئیفت برقرار شد و تحریم شرکت های بیمه و کشتیرانی لغو شد و بخش وسیعی از پول های سالها بلوکه شده ایران به ایران بازگشت و…حالا شما ملاحظه کنید این برجامی که تصمیم یک نظام بوده،مجلس شورا آنرا تصویب کرده،و در شورای نگهبان..ادامه
ادامه:
تایید شده،و حتی بامضاء شورای عالی امنیتی رسیده که فعلیت مصوبات آن موکول بامضاء رهبر است،و رهبر نیز در همه جزئیات مذاکرات بوده،بنابر این برجام یک خواست و ایده آل یک نظام بوده از صدر تا ذیل و مبنای مذاکره در مورد آن نیز دو سال پیش از روی کار آمدن دولت حسن روحانی یعنی در اواخر دولت پیش از او نیز با وساطت کشور عمان چیده شده و رهبر نیز از آن تعبیر به نرمش قهرمانانه کرده است،حالا ملاحظه کنید در داخل عده ای که از آنها تعبیر به دلواپسان می شود -هرچند با حسن نیت-از اول دولت روحانی را مورد سرکوفت قرار دادند (روی همان بازی های جناحی دنباله انتخابات)،در حالیکه راه مذاکره راه درستی بود و همان دنیائی که با تحریک امریکا و اسرائیل در مورد بهره برداری صلح آمیز هسته ای ایران در طب و کشاورزی و صنعت و پزشکی به هیچ چیز قانع نبودند جز اینکه همان کاری کنند که با قذافی و لیبی کردند یعنی تعطیل کامل صنعت هسته ای و دیپورت کردن همه ابزارها و زحمات دانشمندان هسته ای ایران در یک کشتی و تمام! خوب همین دنیا با یک دیپلماسی قوی و تخصصی در دولت روحانی پذیرفتند و حتی در متن قطعنامه 2231 تصریح بر حق بهره مندی ایران از صنعت هسته ای و حق غنی سازی تا 5 درصد بشرط نظارت های خاص آژانس کردند که البته این حق طبیعی ایران و مفاد پروتکل ان پی تی بود.و بدنبال این موفقیت همه تحریم های اروپا لغو و غالب تحریم های دولت و مجلس امریکا معلّق شد..بنظر شما این یک موفقیت بزرگ برای دولت منتخب مردم ایران و جمهوری اسلامی ایران نبود؟ ایران هم البته به همه قرارداد و نظارت آژانس التزام داشته و دارد،بعد حالا یک آقای خاص در امریکا پیدا شده و آمده با پشت کردن به اخلاق و قواعد عقلائی بین المللی و حتی قطعنامه شورای امنیت لگدی زده به برجام و از این تعهد خارج شده و اکتفاء به این نکرده و تحریم های سابق امریکا را دوباره برقرار،و باز اکتفاء به این نکرده و با بیشرمی و وقاحت،در یک یاغیگری و گردن کلفتی بین المللی دیگر کشورها را نیز تهدید و تحریم و تحریک می کنند که از معاملات نفتی با ایران خودداری کنند..خوب حالا اگر بر اساس این تحریم ها درآمدهای عادی نفتی کشور کاهش یابد و بودجه ها در بخش های مختلف کشور کاهش یابند و بواسطه وابستگی عمیق واردات و صادرات به دلاز،اوضاع پولی این کشور دچار مشکلات و نوسان شود و روند رشد اقتصادی کاهش یابد و تورّم افزایش یابد،باید اینجا همه چماق ها را کوبید بر فرق دولت مظلوم روحانی؟! کاری که البته برخی دلواپسان و سطحی نگران و شعار زدگان در داخل کشور می کنند و عملا همراه می شوند با شما براندازها و امریکای خبیثی که ستاد فشار و جنگ اقصادی علیه ایران تشکیل می دهد و نوچه او اسرائیل و برخی دولت های منفعل و نوکر عرب امریکا در منطقه که با آنها همکاری می کنند،اینجا الان باید اندیشید آیا دولت حسن روحانی در روندی که داشته اشتباه کرده است؟ یا باید با در نظر گرفتن منافع ملی،تمامیت ایران و مردم مظلوم ایران را در خطر و فشار تهدید دید؟! شما می بینید که یک مبنای سطحی نگر داخلی همین مدیر این سایت است که با قشری گری سیاسی و با مبنای لزوم براندازی نظام،نق می زند که حسن روحانی وعده داد مردم بواسطه رشد اقتصادی و بوجود آمدن منابع تولید و اشتغال از یارانه 45 هزار تومان بی نیاز خواهند شد،خوب حالا که نشد! پس حسن روحانی یک شیّاد است!این را که دیدید ذیل عبارت این آقا بود،من از این تعبیر می کنم به ایده آلیسم سیاسی،و قشری گری و سطحی نگری سیاسی،و اگر تعمّد و خباثتی باشد باید متقابلا گوینده آنرا یک شیّاد پوپولیست سیاسی دانست! بدون رودر بایستی! خوب اگر روحانی آن جمله را گفت و وعده های دیگر اقتصادی داد افق دید او چه بود؟افق دید او تداوم برجام و مناسبات اقتصادی و تعامل با دنیا و ورود سرمایه خارجی در منابع تولید ایران بود،حال شرائط عوض شد و آقایی خاص آمد برجام را کان لم یکن کرد و اروپا نیز علیرغم التزام ظاهری به برجام،در امر مناسبات سستی کرد و به اقتصاد ایران و روند فروش نفت ایران و مناسبات ارزی و پولی ایران فشار آمد،خوب حالا با تفاوت شرائط ما باید چماق برداریم و بر سر این دولت بکوبیم و بدون در نظر گرفتن واقعیات حسن روحانی را یک شیاد بنامیم؟ گذشته از همه اینها بنظر من در مجموع و علیرغم این شرائط جدید،دولت روحانی در افتتاح و راه اندازی بسیاری از پروژه های گوناگون تولید و در جهت تامین منافع کشورمان دولت موفقی بوده است،شما بجای امر به لنگ کردن بیرون از گود خودتان را جای شخص روحانی بگذارید،دولتی که استارت خوبی زده و وعده هایی داده ،برخی را عمل کرده و برخی به تبع تغییر شرائط معلق شده،بگذارید در کنار اینها بدشانسی های دولت او را در وقوع بلایایی مثل زلزله و سیل های وسیع و خسارات گوناگون و اینکه خسارت دست گل های بانک های خصوصی تاسیس شده در دولت پوپولیست قبل و ورشکست شدن آنها را باید این دولت مظلوم سی هزار میلیارد تومان تامین کند برای دادن بدهی ها به مردم! شما آیا نباید این واقعیت را ببینید؟ من نمی گویم روحانی معصوم است یا مدیران او معصوم بوده اند یا هیچ خیانت و فسادی در دستگاههای دولتی نبوده که البته با آن برخورد هم شده،بله سوء مدیریت نیز در سطح وزرا و مدیران وسطی او نیز بوده،عده ای در بازار ارز سوء استفاده کردند،عده ای چیزهایی را قاچاق کردند،اما بنده بنظرم شکی در حسن نیت حسن روحانی ندارم و او را آخوندی روشنفکرتر از روحانیون متداول می دانم،نمی گویم او خطا نداشته ،اما شیّاد دانستن او را امری خلاف اخلاق و ناشی از عقده حقارت یا تفاوت مبنایی می دانم گذشته از اینکه توهین به منتخب اکثریت مردم ایران توهین به مردم است و کاری است بر خلاف قوانین کشور.و بالاخره بنده که به آقای شیخ حسن روحانی رای داده ام همچنان به رایم وفادارم و از نظر من دولت ایشان علیرغم خدمات وسیعی که تاکنون کرده و بسیاری از گند کاری های دولت پوپولیست قبل را پاکسازی کرده،مظلومترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران است.
موفق باشید
نوری زاد لعنت بر تو لعنت بر شاه و پسر احمق ش لعنت بر مزدوران وطن فروش .مرگ بر ضدانقلاب منافق ..مرگ بر سلطنت طلبهای مزدور…درود بر سپاه پاسداران همیشه قهرمان ..نوری زاد دوباره شد کارشناس دوباره شد بلندگوی ضدانقلابها …درود بر روح امام خمینی ..
اگه سیل بیاد تقصیر سپاه هست بارون بباره تقصیر سپاهه اگر باران نباره تقصیر سپاهه اگه زلزله بیاد تقصیر سپاهه اگر زلزله بیاد تقصیر از سپاهه واگر نییاد باز هم تقصیر سپاهه خوب میشه بگی مردک دیوانه شما به کجا رسیدی که اینهمه تهمت میزنی اگه خایه داری ودشمنی مستقیم ورودررو نه پشت سر زرزر کنی خوبه فقط یه روزنامه نگار بیشتر نیستی اونم اخراجی
فردوسی بزرگ هزار سال پیش بهتر از مدیران اسبق؛ سابق وفعلی می دانست که نباید مسیل ها پر شود و تبدیل به جاده و پارک گردد:
به جویی که یک روز بگذشت آب
نسازد خردمند ازو جایِ خواب
ففلا به باندبازی وفامیل بازی ادامه بدهید..
هدیه به پیشگاه محمد نوریزاد و سفرش به آق قلا که همون روز اول دوم سیل خودشو رسوند اونجا
هموطن مفلص ترین افرادجامعه مبارکتان باشد عارف قزوینی واقعاً گل گفت ولی کو ملت که متوجه بشوند …سرآخوندو سرماربکوبید به سنگ آن یکی زهرا دیگری اوهام است هموطنان اوهام بدتراز زهراست ای درودبرشرفت عارف روحت شاد
فکر کن یه روز اینا واسه دوزار روضه می خوندن
واسه دوزار
بعدش شد یه تومن
این آخرا شده بود سه تومن
با موتور و فولکس واگن می رفتن اینطرف اونطرف
حالا؟
خوب شد جایی بنام اسرائیل در خاورمیانه هست تا ما بتوانیم همه ناکارآمدیهای سیستم را به حسابش بگذاریم وگریبان حاکمیت را ازپاسخ به ندانم کاریهایش رها سازیم .
چهل سال با بی سیاستی و پرداختن به نابودکردن اسراییل همه فرصت های خوب را برای پیشرفت ایران درهمه زمینه ها از دست دادیم ؛ مردم بیچاره ای را که تحمل ستمگریهای بی شمار حاکمیت را ندارند اواره کشورهای دیگرکردیم ؛ روزگاری کلفت و نوکر از خاوردور میآوردیم پس از انقلاب کارگر و مغز ها و نخبگان را به غرب و شرق کوچاندیم ؛ دردرازای تاریخ چنین سیه روزی را جز در یورش دشمنان خارجی به این آب و خاک نداشته ایم ؛ اما چهل سال است کشور زیر سم ستوران دین مداران با شعارهای صدمن یه غاز همه هستی را ازدست داده وجالب این که بجای نابودکردن اسرائیل ما خودمان داریم نابود میشویم .
به بینید بگفته این هموندگرامی اسراییل تا کجارخنه کرده که در نوشته های مردم هم دست میبرد ؛ لابد اختلاسگرانی هم که مُهربرپیشانی دارند اسرائیل به ایران صادرکرده است
مردم از دست حاکمیت خودکامه بی مغز ونادانیهایش به تنگ امده اند وحاکمیت بی سیاستی وناکارامدیش را به گردن او می اندازد ؛ خدایا سوگند را باورکنیم یا دم خروسی که اززیر عبا بیرون زده ؟
پورفاضل
واژه تسلیت چقدر آشناست برای ملتی که دایم باید به خاطر نداشتن افراد دلسوز آن را سالی چندبار تکرار کند…
تسلیت برای آمدن سیلاب
تسلیت برای نداشتن جاده مناسب،
تسلیت برای ریزش پل،
تسلیت برای سوختن بچه ها در مدرسه،
تسلیت برای حادثه قطار،
تسلیت برای زلزله،
تسلیت برای عدم بازسازی بافتهای فرسوده
تسلیت برای آتش سوزی،
تسلیت برای تشنگی و خشکیدگی سرزمینم،
تسلیت برای اسید پاشی،
تسلیت برای جوانان معتاد،
تسلیت برای فقر،
تسلیت برای نداشتن هزینه درمانی و مرگ به اجبار
تسلیت برای کشته شدن محیط بانان،
تسلیت برای دست فروشی زنان،
تسلیت برای پدیده ی گور خوابی
تسلیت برای کودکان کار
تسلیت برای نبود امکانات و تجهیزات آتشنشانی
و هزاران تسلیت دیگر..
ایران تسلیت
تعطیل شد
لیست کارخانههایی که در دولت روحانی تعطیل، واگذار و یا در آستانه تعطیلی هستند. و نشانی از توقف چرخهای صنعت در دولت روحانی است.
❗️ ارج تعطیل
❗️ کارخانه لوازم خانگی آزمایش تعطیل
❗️ پارس الکتریک تعطیل
❗️ کارخانه سیمان ایلام تعطیل
❗️ قند ورامین تعطیل
❗️ دوچرخه سازی ایساک تعطیل
❗️ کارخانه ایران چوب تعطیل
❗️ هپکو اراک تعطیل
⚠️ کاشی کویر یزد در آستانه تعطیلی
⚠️ کاشی حافظ در آستانه تعطیلی
⚠️ کاشی ایرانا در آستانه تعطیلی
⚠️ ماشین سازی تبریز درآستانه تعطیلی
⚠️ شرکت چینی حمید در آستانه تعطیلی
⚠️کارخانه “چیت سازی ری در آستانه تعطیلی
❗️ شرکت قدیمی تاژ واگذاری به شرکت آلمانی
❗️ کارخانه قند کرج تعطیل
❗️ کارخانه قند کردستان تعطیل
❗️ کارخانه قند فریمان تعطیل
❗️ کارخانه زاگرس خودرو تعطیل
❗️ کارخانه تولید ماء الشعیر “ایستک” تعطیل
❗️ کارخانه فولاد سهند تعطیل
❗️ شیرینی شکلات کیوان تعطیل
❗️ کارخانه پلیاکریل اصفهان تعطیل
❗️ 6 کارخانه بزرگ سیمان کشور اعم از سیمان اردبیل، تهران، ارومیه، مازندران، شرق و سیمان پیوند گلستان تعطیل
‼️ تعطیلی هلدینگ داروگر شامل کارخانه های شوینده، بهداشتی و آرایشی کف، تولی پرس، تولید دارو، روغن نباتی جهان تعطیل
علی برکت الله
نوروز گرامی باد
محمد نوری زاد:
این مرد یک آخوند است،
این مرد یک ملا است،
این مرد یک آیت الله است،
این آخوند اخمو است،
این ملا با مردم دوست نیست،
این آیت الله با دشمن دوست است،
این ملا پول های مردم ایران را بر می دارد،
این آخوند پول های مردم ایران را به دیگران می دهد،
این آیت الله در سال 88 دستور کشتن مردم معترض را داد.
این ملا در قمار هسته ای پول و آبروی مردم ایران را باخت،
این آخوند در سوریه مردم را کشت و شهرها را ویران کرد،
این آیت الله بیخ گلوی مردم ایران را چسبیده و دست از سرشان بر نمی دارد،
این ملا، ملایان و سرداران گرسنه را بر ایران حاکم کرده است،
این ملا،
و دیگر آخوندها و آیت الله ها،
و طرفدارانشان،
روزهای بدی در پیش دارند.
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
محمد نوری زاد:
این ملای فریبکار و دروغپرداز و نان به نرخ روزخور به تازگی گفته است:
اینکه آیتالله خامنهای به مدت ۳۰ سال در مسندی بنشیند و با پیچیدهترین مسائل اجتماعی روز مواجه باشد و نتوان یک نمونه بیان کرد که ایشان اشتباهی داشته باشد، جای تعجب است، آن هم در دنیایی که رهبران عالم، روزانه اشتباهات متعددی دارند! /ایسنا
می گویم:
از بزرگترین اشتباهات که نه، از خیانت ها و جنایت های آیت الله خامنه ای این بوده و است که آدمهای پخمه و زیرخاکی و فرسوده ای چون جنتی، و آدمکشانی چون شیخ مصطفی پورمحمدی و سید ابراهیم رییسی، و قرآن خوانان فاسدی چون سعید طوسی، و کارچاق کن هایی چون بابک زنجانی، و آدمهای نامتعادلی چون احمدی نژاد، و سرداران سوریه و عراق خرابکنی چون قاسم سلیمانی، و مواد پخش کن ها و شکنجه گرانی چون شیخ علی فلاحیان، و ایرانخوارانی چون سرداران سپاه، و خونین دستانی چون مجتبی خامنه ای، و شیادی چون حسن روحانی، و وادادگانی چون سیصد نماینده ی مجلس، و هیولاهایی چون علم الهدی را به جان و جسم کشور رسوخ داده است.
حالا داستان قمار هسته ای و ویرانگری ها و آدمکشی های حضرت آقا در عراق و سوریه و جارو کردن پول های مردم ایران بماند!
باغ گلشن، غرفه ی پاسخ به سوالات شرعی، رفتم گفتم حاج آقا مسئلتُن. تفخیذ یعنی چه؟ گفت نمی دانم. گفتم در رساله آمده. گفت نخواندم. نخوانده ملّا شده بود. دهانم را بردم بیخ گوشش: یعنی لمس کودک شیرخواره به شهوت.
وا رفت. نگاهش را دزدید. من هم خجالت کشیدم. مسئلتُن بی مسئلتُن!
برای سیدمرتضی و آنارشیست
با یه فنجان چایی
چرا عادل باید میرفت؟
چرا عادل فردوسیپور درست پس از انتخاب شدن نود به عنوان «برترین برنامه تلویزیونی جشنواره جامجم» کنار گذاشته شد؟ بسیاری گمانهزنیها دلیل این مساله را شباهت سیما و سیرت مدیر سی ساله شبکه سه و بیعلاقگی شخصی این فرد به عادل فردوسیپور دانستند، اما به نظر می رسد علت اصلی چیزی فراتر از کینه و عداوت شخصی جناب رییس است. در مرداد ۹۶ برنامه نود پرده از قراردادی حیرتانگیز بین فدراسیون فوتبال و «شرکت مدیریت توسعه هوشمند برهان مبین» برای فروش بلیط بازیها برداشت. شرایط غیرقابل دفاع این قرار (از جمله سهم پورسانت ۳۵٪ای) مسئولان فدراسیون را به واکنش واداشت. در نهایت و پس از بحثی طولانی، کفاشیان، رییس فدراسیون در زمان تنظیم قرارداد ضمن پذیرفتن ایرادات و ضعف نظارت قول پیگیری این موضوع را داد. در طول برنامه فردوسیپور چند بار تکرار کرد که چنین قراردادی بدون وجود «ژن خوب» و فشار بیرونی قابل عقد نبوده. اما «شرکت مدیریت توسعه هوشمند برهان مبین» متعلق به کیست؟
بر اساس اسناد رسمی، سهامداران اصلی این شرکت، سه شرکت «مدیریت برهان نوین ابتکار»، «توسعه بازار صنایع خلاق برهان» و «مدیریت توسعه برهان مبین» هستند. این شرکتها علاوه بر شباهت اسمی، اشتراکات دیگری هم دارند. منجمله اینکه به صورت متقابل سهامدار همدیگر هم هستند. با توجه به گمنامی این شرکتها دو سوال ارزش بررسی دارد: نخست اینکه چنین رانتی چطور در اختیار آنها قرار گرفته؟ و دوم اینکه انگیزه ایجاد این ساختار مالکیت تودرتو و در همتنیده چیست؟ ظن قوی میتوان برد که این شرکتها صرفا ویترینی برای گم کردن رد اصلی هستند.* در حقیقت این دسته شرکتها در عمل به عنوان پوششی برای سه مالک و کنترل کننده اصلی این ساختار عمل میکنند:
۱-«کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین» تحت مالکیت مشترک ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد تعاون سپاه است. چند سال پیش همین کنسرسیوم در یکی از مشکوکترین قراردادهای معاملاتی تاریخ ایران برنده مزایده خرید سهام شرکت مخابرات اعلام شد. مزایدهای که در آن یکی از شرکتکنندگان به طرز نامعلومی به قتل رسید. «علیرضا شاهمیرزایی» به نمایندگی از ستاد اجرایی فرمان امام در هر سه شرکت نامبرده شده حضور دارد. این حضور نیز به طرزی مشکوک تو در تو و سردرگم است. مثلا ایشان نماینده سهام شرکت «مدیریت توسعه برهان مبین» در شرکت «توسعه بازار صنابع خلاق برهان» است. همچنین ایشان عضو هیأت مدیره شرکت «پردیس هوشمند آسمان» مالک اصلی برند «روبیکا» است. روبیکا همان برندی است که از طریق اپلیکیشنی در نظرسنجی محبوبترین برنامه تلویزیون به ضرر برنامه نود تقلب کرده بود. در واقع حالا مشخص میشود که سر نخ همه این ماجراها به یک جا ختم میشود. گردانندگان اصلی فساد در فروش بلیط بازیهای فوتبال، همان گردانندگان مضحکه تقلب در نظرسنجی صدا و سیما هستند. غیر از «شاه میرزایی»، افرادی به نامهای «امین کلاهدوزان» و «مهدی صفری» تقلب در نظرسنجی و فساد در فروش بلیط را به هم مربوط میکنند. هر دوی این افراد به نمایندگی از «کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین»، گرداننده اصلی تقلب در نظرسنجی، در سه شرکت مالک سهام «مدیریت توسعه برهان مبین»، یعنی، گرداننده اصلی فساد در فروش بلیط حضور دارند.
۲-«شرکت مهر اقتصاد مبین» دومین سازمانی است که در هر سه شرکت نماینده دارد. شاید یادآوری این نکته خالی از لطف نباشد که نام پیشین موسسه مالی مهر اقتصاد، «صندوق قرضالحسنه بسیجیان» بود.
۳- اما صندلی سوم هیات مدیره سه شرکت گمنامِ مالکِ شرکت فروشنده بلیط، پس از زنجیرهای از مالکیتهای غیرمستقیم، به یک خیریه میرسد. «انجمن خیرین توسعه علم و فناوری ایرانیان». در بین شرکا و مدیران این خیریه که در شهر پردیس تاسیس شده دو نام آشنا جلب توجه میکند: «محسن رفیقدوست» و «قربانعلی دری نجفآبادی».
«علی فروغی اصل» رییس فعلی شبکه سه و رییس سابق بسیج صدا و سیما، همزمان عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی رزمندگان اسلام هم هست. هیات مدیرهای که سردار غلامحسین غیبپرور، فرمانده سازمان بسیج مستضعفین هم در آن حضور دارد. چنین سناریویی بیراه نیست. افشاگری فردوسیپور فساد فروش بلیط منافع ستاد اجرایی فرمان امام و سپاه را به خطر میاندازد. آنها از طریق فروغی دستنشانده تلاش میکنند امکان افشاگریهای بیشتر را از سر راه خود بردارند و در این مسیر با تقلب میلیونی در نظرسنجی محبوبیت فردوسیپور را دستکاری میکنند تا توجیه بیشتری برای اخراج او از نود پیدا شود.
* تعداد این شرکتهای پوششی بسیار بیشتر از این است.
محمد افخمی
درود براستاد عزیزم جناب دکتر نوریزاد گرامی. منو ببخشید هر وقت دلتنگ میشوم تنها. با شما درد دل میکنم امید وارم. از اینکه مزاحم وقت شما میشوم. دلگیر و ناراحت نشوید بزرگی گفته سمی که نتونه منو بکشه مطما منو قوی تر میکنه. ایکاش همانند شما تنها ده نفر درکشور وجود داشتند که از شجاعت وجسارت وتوانایی لازم برای افشای حقایق برخوردار بودند. اگر چنین افرادی وجود داشتند بدون شک این افراد رانت خوار وغارتگر یک ساعت هم نمیتوانستند در این کشور درقدرت باقی بمانند وهیچ چاره ای به جز فرار نداشتند به نظرمن اگر تابه امروز توان دستگیری شمارو نداشته اند اطمینان داشته باشید به اندازه ای. گرفتارمشکلات گوناگون شده اند که دیگر به تنها چیزی که نمیتوانند فکر کنند شما خواهد بود. وقتی انسان. در زمینه ای به یقین میرسه اون زمان با شجاعت تمام میگه من چیزی برای ازدست دادن ندارم وهیچ ترسی برای مردن واعدام شدن. شنیدن چنین جمله ای برای آنان از شلیک دها موشک وانفجار دها بمب هم سخت تر وغیر قابل تحمل تره . اگر تنها صدنفر افراد فریخته وآگاه که توان علمی کافی داشته باشند وبا شجاعت تمام این جمله رادر رویا روی با انها. تکرار کنند. اونها هرگز اعتماد به نفس حتی شلیک یک گلوله راهم نخواهند داشت وهیچ چاره ای بجز تسلیم درمقابل مردم ندارند. وبا کمترین هزینه تغییر حکومت صورت. می گرفت. من همیشه در اوایل برای شما خیلی نگران بودم وواقعا می ترسیدم. چون شما دقیقا به نقطه ای حمله میکردید که هیچکس درداخل کشور شجاعت بیان اون را نداشت. ومن واقعا می ترسیدم. ترس من از روی جهالت افرادی بود که اصلا فکر نمیکنند وتنها بی خردانه. بدون فکر واز روی جهالت دست به اقدام می زنند . وگرنه در برابرافراد دانا من هیچوقت ترسی ندارم ونداشتم
آنانکه نمی اندیشند…
آنانکه مدیریت منابع آب نمی دانند، نماز باران می خوانند…
آنانکه اهل تلاش نیستند، دعا می کنند…
آنانکه هیچ کاری را درست و اصولی انجام نمی دهند، به نذر و نیاز متوسل می شوند…
آنانکه عرضه ی گرفتن حقشان را از ستمگر زورگو ندارند، به خدا واگذارش می کنند…
آنانکه ضعیفند و به توانایی های خود ایمان ندارند، به خدا توکل می کنند…
آنانکه با رفتارهای احمقانه جان خود و اطرافیانشان را بخطر می اندازند، صدقه می دهند تا شاید بلا رفع شود…
آنانکه در این دنیا زنان را ستم می کنند و آنان را کنیز خود می پندارند، مشتاقانه به امید سکس با حوریان بهشتی نشسته اند…
آنانکه علم حسابرسی و حسابگری نمی دانند، همه چیز را کار تقدیر و سرنوشت می دانند…
آنانکه ناتوانند از اینکه نفس هوس های خود را قربانی کنند، گوسفند بیگناه را قربانی می کنند…
آنانکه دیگران را به نعمت های آنچنانی آخرت وعده می دهند، خود دو دستی به بهشت همین دنیا چسبیده اند…
آنانکه محتاج دین و مذهب و پیغمبرند تا خوب و بد را نشانشان دهد، کمبود عقل و شعور دارند…
آنانکه مال و اموالشان پاک نیست و از راه درست بدست نیاورده اند، خمس می دهند تا مالشان حلال شود…
آنانکه خود شعور تشخیص و تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری ندارند، مرجع تقلید دارند و تقلید می کنند…
آنانکه میانه ای با کار و تلاش شرافتمندانه ندارند، آخوند می شوند…
آنانکه اصول گفتمان سیاسی و اصول دیپلماسی را نمی دانند، جهاد فی سبیل الله می کنند…
آنانکه خود در ذلت بار ترین شرایط اجتماعی و اقتصادی زندگی می کنند، داعیه ی سعادت و نیکبختی بشر را دارند…
آنانکه اختراعات کافران را نتیجه ی الهامات شیطان می دانند، در وقت لزوم خود بدانها متوسل می شوند…
آنانکه در ساختن جامعه ای سالم و مدرن و انسانی، نادان و ناتوانند، مجازات های اعدام و سنگسار و قطع دست و پا وضع می کنند…
آنانکه نمی توانند جلوی بوالهوسی چشمان هرزه ی خود را بگیرند، بر زنان حجاب می پوشانند…
دوست من، نوری زاد عزیز می بینید که خروجی دین و آموزه های دینی بویژه اسلام و مذهب شیعه و نیز همین قرانی که (در دستِ من و شماست) و با برابری زنان و مردان و در کل با انسانیتِ انسان در تضاد است، چگونه موجوداتی با این درجه از پوچ مغزی و وحشیگری و پرخاشگری و روان گسیختگی و انسان ستیزی و در مجموع دشمنِ محیط زیست و سیاره ی زمین تحویل یک جامعه می دهد… راه نجات مردمان ایران و جهان، نه دین است و کتاب مقدس و خدا؛ بلکه ذهن آگاه است و مغز هشیار و اندیشه ی بیدار..
هدیه ای به جناب محمد نوری زاد
بخاطر نوشته جاندار و تأثیرگذارش: آیت الله های بیشرم
دنیا پر از رنج است،
با این حال
درختان گیلاس شکوفه میدهند…
آقای نوریزاد عزیزم
نمیدونم چرا حرف های ادیبان، دانشمندان، جامعه شناسان و تمام دانش پژوهانی که اکثرا مستند و با تکیه بر اصول علمی و اخلاقی گفته شده رو قبول نمی کنیم ولی حرف هایی که چند هزار سال پیش و بدون هیچ استنادی به هیچ پژوهشی توسط افرادی که کمترین شناختی از آنها نداریم زده شده را قبول میکنیم، این چه دردی است که گرفتار انیم؟ کی به داد ما برسه که خودمون نمی خوایم مداوا بشیم
فرق بسیار است میان هنرمندی که بدون سروصدا مردمی ست با ستاره های کاغذی هنر که در زندگی صرفا دنبال خوشگذرانی اند و برای رسیدن به آن هرکاری می کنند و ذاتا هنری ندارند.مثل ورزشکاری که رکورد عالم را زده اما درگرفتن پولی که در قراردادش بوده اما کارش را نکرده هناسه بسیار می زند و می گیرد.فرق اقا تختی ها و اسیران زر و زور …اینجا روشن می شود…تفاوت هنرمندی که فقط به قیافه اش، ژست هایش و ادایش بسنده می کند و تیتان تیتانش گوش فلک را پر کرده با صاحب هنری که دغدغه اجتماعی دارد و دلش به حال اجتماعش واقعا می تپد در مواقع بحرانی کشور روشن می شود ستاره هایی در اسمان بی ستاره ایران که یکماه قبل از عید تا اردیبهشت به ینگه دنیا می روند با فوق ستاره هایی که از بازیگر فیلمفارسی بودن سرباز می زنند در وسط شهر زندگی می کنند در میان مردم بدون ادا نفس می کشند و اگر برای مردم مشکلی پیش اید بدون انکه خودرا نشان دهند بدون ریا به کمک مردمش می شتابند.حدیث غریبی ست در این زمانه.زمانه ای که مسیولانش فقط برای درقاب قرارگرفتن به وسط بحران می روند با چنین هنرمندانی.روزگاری که انصاف رخت بربسته ومنفعت پرستی در این کهن بوم ویرانه، آشیان ساخته.درود برتو هدیه اسمانی که تهرانی هستی و نایاب در این ملک به گل نشسته.کاش نظیر تو بیشتر از انگشتان دست بود در اسمان هنر ایران
هدیه تهرانی
جناب اقای نوری زاد متاسفانه در اثر سیلاب اخیر به 50اثر تاریخی دراستان لرستان صدمه جدی وارد شد که نمونه بارزش کنده شدن یکی از پایه های پل مشهور کشکان بود که بتازگی توسط اداره میراث فرهنگی ترمیم شده بود وشخص جنابعالی هم در سفری که به این دیار داشتید از این مکان گزارش خوبی تهیه ومنتشر فرمودید نکته قابل توجه این که شکستن یکی از پایه های ستبر این پل که براستی نماد شکوه تاریخی این سرزمین بود واکنش هیچ مسئولی وامام جمعه وسرداری را در پی نداشت البته ما مردم لرستان وقتی بر جناره این اثر گرانسنگ فاتحه تأسف خواندیم که حریمش را در روز روشن کشت کرده بودندوبا تراکتور سنگ های تاریخیش را برای ساختن ساختمان و طویله می کندند ومی بردند وکسی از مسئولین وحتی مردم کوچکترین اعتراضی وواکنشی از خود نشان نمی دادند بااین وصف اگر مردم عزیز لرستان خود حافظ اثار باستانی و منابع طبیعی خودشان نباشند ومانند مسئولین استان انها را بفراموشی بسپارند در آینده هیچ اثری از هویت قوم لر در این سرزمین باستانی باقی نمی ماند، بدرود
چرا ادیان خطرناک و مضر هستند؟
خیانت کردن به همسر کار بدیست ولی اگر چند همسری باشد و مذهب اجازه داده باشد کار موجهی میشود! تبعیض بین زن و مرد کار اشتباهیست ولی اگر مذهب گفته باشد که سهمیه پسر دو برابر دختر است و حتی یک پیغمبر زن هم مبعوث نشده باشد اشکالی ندارد!
کشتن آدمها جنایت محسوب میشود ولی اگر در راه خدا باشد خیلی هم خوب است و وعدهٔ بهشت هم برای آن دادهاند! قربانی کردن فرزند انسان کثیفترین کار دنیاست ولی اگر ابراهیم باشد و برای نشان دادن ایمانش به خدا باشد بزرگترین فضیلت دنیا محسوب میشود!
دروغ گفتن کار زشتیست ولی اگر تقیه باشد و به نحوی به خدا و دین برگردد ایرادی ندارد! ازدواج از روی سیاست و نگاه ابزاری به زن اوج رذالتست ولی اگر برای پیغمبر خدا باشد خیلی هم خوب و از روی خیرخواهیست!
ازدواج مرد ۵۳ ساله با دختر ۷ ساله یک جنایت و نشانگر بیماری جنسی و یا بیشعوریست ولی برای الگوی اصلی مؤمنان جایز و سمبل شعورست! به غنیمت گرفتن زنها در جنگ و فروش آنها به عنوان کنیز عملی شدیداً غیر انسانیست ولی برای لشکر اسلام و در راه خدا بلامانع و توصیه هم شده است!
کتک زدن زنها و زجر کُش کردن انسانها با سنگ (سنگسار) عملی حیوانیست ولی اگر در کتاب مذهب آمده باشد حتماً توجیهپذیر میشود! مجبور کردن دیگران به پذیرفتن و اجرای عقاید ما و گرفتن حق آزادی و دموکراسی از مردم کار بدیست ولی اگر امر به معروف باشد، حجاب اجباری یا دین اجباری باشد، بسیار هم خوب و درست است!و…
نتیجه: هر کار غیر اخلاقی اگر اسم مذهب روی آن بیاید و به طریقی ادعا شود که برای خداست، توجیهپذیر میشود و فرقی ندارد که آن کار چقدر پست و رذیلانه باشد. اینها را که خواندی شاید بتوانی درک کنی که چرا ادیان خطرناک هستند. چون ادیان (بدون هیچ زحمتی) براحتی میتوانند ضد ارزشها را به ارزشها و ارزشها را به ضد ارزشها تبدیل کنند و تازه دیگران هم بگویند که: به عقایدش احترام بگذار! عقاید هر کسی محترم است و مهم نیست که آن عقاید چه چیزهایی را شامل بشود، برای همین باید ریشه را زد و نه برگها را …!
اینم سندش دکتر بختیاری(نوری زاد)
از12دقیقه گفتگو دقیقه ی 57: 9 دقیقه این صحبت شد!
3محمدرضا عالی پیام: بااین سن وسال
دکتر بختیاری : مگه سن وسال من چقدره؟ آقاسید (عالی پیام)
3 محمدرضا؛ شما کوهید⛰ آقای نوریزاد بختیاری الاصل
ناگفته نماند بنده قصدجسارت به آقای عالی پیام ندارم که بجای سیدمینویسم 3محمدرضا
ولی خوب ازشماچه پنهان بنده ازهمون کودکی اعتقادی به سیدومید وشیخ ومیخ واوزون حسن وصوفی وصفوی وعلوی ووووو نداشتم وندارم
من خودم درسته سوادم هفتم راهنمایی هست ولی من فقط تواین دنیا بعدازخدا به علم وانسانیت اعتقاد دارم
نه مسلمانم.نه بهاییم نه کلیمیم نه مسیحی م وووو … من یک بی دینم
ولی سعی میکنم حقوق انسان وحیوان وگل وسنگ وکوه وطبیعت رو رعایت بکنم
اینم عرض کنم کامل نیستم ولی تامیتونم این اصول رو رعایت میکنم
اعتقادی هم به بهشت وحوری وموری وجهنم هم ندارم
من میگم هرچی هست تواین دنیا هست وبس!!
البته این نظرشخصی من هست
شایدم نظرم نادرست باشد
یافتم٬ علت جاری شدن سیل در گلستان و فارس را یافتم: رود خانه !
رودخانه یعنی خانه ی رود٬ وقتی خانه ی رود را خراب کنید آن نیز به تلافی خانه ی شما را خراب می کند. البته رودخانه قدرت تمیز میان مسببین با مردم بی گناه را ندارد و در بیشتر موارد عاملان اصلی تخریب(مسئولین بی کفایت و بی لیاقت) قسر در می روند.
حال که مردم در پی احقاق حق خود نیستند ای کاش سیلاب رودخانه شعور داشت!
دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسی است.
مردان، انگار که برای حضور در معرکهی سیاست به دنیا میآیند، اما زنان، بر این میدان منت میگذراند که پا در آن مینهند.
هر جا زنی هست که به خاطر عدالت میجنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی.
ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم…
آتش بدون دود
نادر ابرهیمی
مردم نگران نباشید! به گزارش خبرگزاری حوزه، آخوندی به نام حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا نصوری که معاون مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم است، «در گفتوگویی در خصوص مباحث مطرح شده در خصوص روایت آخرالزمانی بارانهای سیلآسای دهه اول رجب به عنوان یکی از نشانههای ظهور گفت: در مواجهه با گزارشها و روایاتهای مهدوی باید دقت نظر فراوانی مبذول داشت تا به دام اشتباهات نیفتاد!» جناب استادی افزوده اند که در روایتی از امام جعفر صادق آمده که برپایه آن، مردم «بارانهای اخیر در کشور را به بارانهای آخرالزمانی که در ماه رجب نازل میشود، تطبیق میدهند، در حالی که اگر آن روایت هم صحیح باشد، بارانهای فعلی در نیمه دوم ماه رجب است در حالی که در روایت گفته از اول ماه جمادی تا پایان دهه اول رجب!» بدبخت مردمی که گردانندگان کشورشان گرقتار چنین یاوه هایی هستند. این آدم باید آزاد باشد و با پول ملّت زندگی بکند و نسرین ستوده که درس حقوق خوانده و وکیل دادگستری است، بنا است سی و اندی سال در زندان به سر بَرَد. شرم براین حکومت.
————
درود گرامی
عقل تعطیل
شعور تعطیل
مخ تعطیل
در عوض
سفره: پهن
لقمه ها: جور بجور
و همین مهم است.
لقمه و دیگر هیچ
.
بیش از ۷۰٪ از جنگلهای استان گلستان در اختیار چند شرکت و نهاد صاحب نفوذ است!
بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور؛ #هفتاد_درصد از جنگلهای استان گلستان در اختیار شرکتها و نهادهای صاحب نفوذ است که بدون توجه به قوانین و مقررات و با اعمال سلیقه انجام گرفته.
به اسامی و هکتارهای تحت پوشش دقت کنید:
▫️حوزه علمیه گرگان: ۴۷۰۱۳ هکتار
▫️لشکر ۲۵ کربلا (سپاه): ۱۳۰۰۰ هکتار
▫️موسسه پیشگامان سازندگی: ۸۶۹۰ هکتار
▫️آستان قدس: ۹۹۱ هکتار
یاشار سلطانی
پس از پیروزی انقلاب ٥٧ بنا به دوستی و آشنایی که با ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی داشتم و سرمست از سرنگونی رژیم گذشته بودم، نامه ای به سارتر نوشتم و در انتهای نامه نوشتم: جناب سارتر شما از این بابت پیروزی انقلاب به ما تبریک نگفتید!
شاملو در خاطرات خود ادامه میدهد؛ سارتر بزرگ به من جوابی داد که تا سالهای سال هنوز در مغز من درنگ میدهد!!!
سارتر نوشت: شما چگونه قیامی که رهبران آن روحانی و نتیجه آن حاکمیت حکومت مذهبی و روحانیون گردیده را انقلاب می نامید؟؟؟!!! مگر نه اینکه انقلاب دگرگونی رو به جلو است؟ شما برگشت به قهقرا کرده اید! این انقلاب نیست…
سارتر ادامه میدهد: شما در آینده ناچار مجبور به انقلاب واقعی خواهید بود، و آن رخدادی چون رنسانس اروپا است، یعنی به زیر کشیدن مذهب از اریکه قدرت که هیچ زبانی جز انقلاب متاسفانه آن را چاره ساز نیست…
خاطرات _ احمد شاملو
دوستان
نوری زاد
درود
این نوشته رو تقدیم می کنم بجناب نوریزاد بخاطر نگارش دو مطلب عالی اش با عنوانهای ” چرا خمینی گاندی نشد؟”
و
“آیت الله های بی شرم”
تا میخواهیم از دین و مذهب خمینی بگوییم و بنویسیم عدهای وی را هندیالاصل و سیک میخوانند، گذشته از اینکه سیک خواندن خمینی توهین به سیکها است با اين وصف آرزو میکردم ای کاش وی سیک بود که در اين صورت لااقل یک دینی داشت و به چیزی معتقد بود.
خمینی به عنوان بنیانگذار رژیم اسلامی، حتا به اسلام نیز عمل نمیکرد و اعتقاد عملی بدان نداشت چه برسد به اینکه سیک باشد!
مسلمان خواندن وی توهین به مسلمانان نیزهست درست مثل آنکه هیتلر را یهودی بنامیم. اگر چنين باشد و هیتلر را یهودی خطاب کنیم آیا یهودیان اعتراض نکرده و نخواهند گفت این جنایتکاری که بیشتر از همه یهودی کشت چگونه میتواند یهودی باشد؟مسلمان دانستن خمینی به عنوان مسلمان کش بزرگ قرن بیست همانقدر دروغ و دور از منطق خواهد بود که یهودی نامیدن بزرگترین جنایتکار یهودی کش تاریخ یعنی هیتلر.
حال نمیدانم چرا مسلمانان به مسلمان نامیده شدن خمینی اعتراض نمیکنند چون این جنایتکار بیشتر از همه مسلمان کشته است؟
در واقع خمینی به هیچ معیار اخلاقی منبعث از ارزشهای انسانی و همچنین ارزشهای دینی اعتقادی نداشت که اگر داشت به جای نماز شکر بر پشت بام خانه علوی بر اجساد اعدام شدگان، نماز میّت به جا میآورد چرا که همه آن جان باختگان مسلمان بودند.
خمینی چگونه مسلماني بود که هیچ نشانهای از اسلام در وی ديده نشد.
خمینی چند بار به حج رفته است؟ آیا اصلا به حج رفته؟ چند عکس از وی در حال احرام وجود دارد؟
خمینی چند بار به نماز جمعه رفته؟ تا آنجا که من میدانم در هیچ نماز جمعهای حاضر نبوده با اینکه نماز جمعه بر عموم مسلمین واجب عيني ميباشد؟
نماز عید غدیر و فطر چه؟ آیا در آنها حاضر بوده است؟
به عنوان یک آیتالله و عالم دینی چند شاگرد از خود به جای گذاشته؟ اصلا کلاس درسی داشته که به تدریس بپردازد؟ به عنوان یک عالم اسلامی چند بار به زبان عربی و یا حتي از روی نوشته عربی مطلبی را برای عموم قرائت کرده. آيا قابل قبول است که یک آیتالله و به قول بنگاه تبليغاتي وابسته به وي که وي را رهبر مسلمین جهان! خطاب ميکند چنین شخصیت اسلامی، حتا توانایی صحبت کردن به زبان عربی را نداشت! خندهدار نخواهد بود که دکترای زبان انگلیسی قادر به صحبت کردن به زبان انگلیسی نباشد یا پزشکی که نتواند نسخه بنویسد؟
خمینی که بعد از اعدام افسران در بالای پشت بام علوی. نماز شکر خوانده در هيچ مناسبت ديگري نماز شکر به جای نياورده است مثلا در آزادی خرمشهر یا مناسبتهای نظیر آن مضاف بر اینکه همانگونه که در بالا آوردهام؛ بر بالای پیکر کشتهها نماز عوضی به جا آورده وميبايست به جای نماز شکر نماز میّت میخوانده.
خمینی، شکر را زمانی جایز میدانست که دشمنانش کشته شوند، دشمنان اسلام منظورم نیست بلکه دشمنان خودش، چه آنها که در بالای پشتبام مدرسه علوی اعدام شدند همگی مسلمان بودند و یا آنها که در دهه شصت به دستور خمینی کشته شدند اکثریتشان مسلمان بودند.اگر به تمام این مسلمان کشی های خمینی ،صدها هزار شهید ایرانی جنگ و صدهها هزار کشته عراقی را بیفزاییم خمینی بزرگترین مسلمان کش قرن بیستم میباشد
خلخالی که يکي ازجنایتکارترین افراد رژیم اسلامی به شمار ميرود اما همین جنایتکار در مقابل خمینی گاه کم میآورده است آنجا که پس از اعدام چند نفر کوهنورد بیگناه، وقتی در حضور خمینی میخواسته خود را آدم معتقدی نشان دهد و با ظاهرسازی به خمینی میگوید:آقا; من چند کوهنورد را بیگناه کشتم امیدوارم به جهنم نروم، که خمینی برآشفته با «خر خالی» خطاب کردن خلخالی جواب ميدهد: خر خالی چه جهنمی چه بهشتی! کارت رابکن و ناامیدم نکن. مگر تو آدم گناهکار هم کشتهای که حالا ناراحت کشتن چند بیگناه هستی؟
خمینی ////// بود که اسلام را براي کشتار ميخواست. ///////////////////// مجسمی که به هیچکدام از اصول و فروع همان دیني که بنامش حکومت بنانهاد عمل نکرد و ناگهان لقب رهبر مسلمین جهان را بر خود نهاد.
وی به شدت از اماکن مذهبی وحشت داشت چون شیطانی که از کلیسا بترسد. درتمام عمرش یکبار هم به زیارت امام رضا نرفت و یا حتا در مدت زمان طولانی که در قم ساکن بود حتا یکبار حضرت معصومه رازيات نکرد، زیارت نکردن قبر امام حسین را نیز به اینها اضافه کنید وقتی که ساکن عراق بود!
خمینی آنقدر عاری از احساسات انسانی و حتا مذهبی بود که به نقل از اطرافیانش در آن دوره، بعد از دفن فرزندش مصطفی در حرم حضرت علی، هرگز به زیارت قبر فرزندش هم نرفت.
خمینی نه تنها مسلمان و سیک نبود بلکه هیچ دینی نداشت. خمینی استثنایی بود که حتا نمیشود وی را در ردیف بیدینها نیز قرار داد، چرا که اگر بیدین، دین ندارد امایکی از سه فاکتور عقل، منطق و عاطفه و شاید هرسه را باهم دارد.
خمینی تهی از هر چیز بود تهي از دین، ازعقل، از منطق و عاطفه.
آقا سید مرتضی سلام
ببین این خبر درسته؟
بعدش بگو من چی به شماها بگم؟
بقول نوریزاد باشد؟
بزرگترین گورستان جهان، گلستان می شود ،،، بدنبال سفر دکتر روحانی، رییس جمهور ایران به کشور عراق، طی یک تفاهمنامه فرهنگی با مقامات مسئول کشور عراق، ایران تعهد نموده است که طی یک پروژه سه ساله بزرگترین قبرستان جهان را که در اطراف شهر نجف اشرف قرار دارد و دارای پنج میلیون قبر میباشد را تبدیل به بزرگترین مرکز فرهنگی مذهب شیعه بنماید، این قبرستان که قدمت آن به دوره صدر اسلام باز می گردد، شامل تعدادی زیادی قبر متعلق به صحابه پیامبر اسلام، اصحاب و یاران ائمه معصوم، مشایخ و عرفا و علما و مشاهیر معروفی است که در طی قرون و اعصار متوالی و بتدریج در این گورستان بزرگ ارمیده اند، در این تفاهنامه فرهنگی، جمهوری اسلامی ایران متعهد شده است که درطی 36 ماه بتدریج فضای اطراف این گورستان را به شعاع سه کیلومتر را تبدیل به فضای سبز بنماید، احداث خط لوله جهت آبیاری این فضای سبز نیز از آبهای رودخانه های مرزی ایران از قبیل اروند رود و بهمن شیر تامین می شود که با پمپاژ آب، پس از طی یک فاصله 120 کیلومتری، این فضای سبز را آبیاری می کند. احداث سه سالن کتابخانه بزرگ عمومی، دو سالن بزرگ کنفرانس با تجهیزات مدرن، یک مرکز فرهنگی،احداث یک حوزه علمی شیعی با گنجایش 6000 هزار طلبه، 3 سالن نمایش فیلم،4 رستوران و مرکز طبخ غذا جهت استفاده مراجعه کنندگان، 5 مسجد، و 7 حسینیه جهت برگزاری مراسم مذهبی و عزاداری، احداث 2 بازارچه که مجموعا شامل: 120 مغازه که جهت عرضه محصولات و کالاهای مختلف، بخصوص در زمینه عرضه کتب اسلامی، مهر و تسبیح و سجاده و… مشغول بکار می شوند، همچنین احداث یک ایستگاه فرستنده رادیو، تلویزیونی مجهز، برای نشر و اشاعه فرهنگ اسلامی، احداث دریاچه مصنوعی به مساحت 500000 متر مربع، احداث دو پاسگاه پلیس جهت تامین امنیت این اماکن و… همچنین قرار بر این شده است که قبور مربوط به مشاهیر مطرح عالم اسلام، که در این گورستان جای گرفته اند، با پوشش طلا و نصب محافظ شیشه ای ویژه از سایر قبور متمایز شوند، تعداد قبوری که قرار است طلا کاری شوند، بالغ بر 30000 سنگ قبر میباشد، علاوه بر اینها تعداد 85000 سنگ قبر نیز، قرار است با پوشش نقره مورد حفاظت قرار گیرد،،،،، سایت جامع کبار الاسلام، نیز بزودی راه اندازی و به تفکیک، صاحبان همه قبور را به بینندگان معرفی می نماید، لازم به ذکر است که در حال حاضر نیز این گورستان پذیرای اموات میباشد و بدین لحاظ هر ساله بر وسعت آن افزوده می شود، جهت ورود اموات جدید، و کفن و دفن آنها نیز امکانات جدیدی بر ظرفیتهای قبلی افزوده خواهد شد. هزینه احداث و گسترش تاسیسات بالغ بر 12/800/000/000 دلار برآورد شده است که قرار است از اوایل خرداد ماه 1398 عملیات فوق اجرایی شود. ،،،،،، علی برکت الله
از خاطرات علم و کتل
شاهنشاه فرمودن این سید مرتضی بدبخت رو میبینی چه حرصی میخوره که ما کنار همه خدماتی که به این ملت قدر ناشناس میکنیم ضمنا اهل عشق و صفا هم هستیم. میگه این رهبر عزیز ما بعد از آنهمه زحماتی که توی حوزه کشیدن حالا هم که خودشون اعلاحضرت و مقام معظم شدن هنوز هم فقط گریه و ///ناله میکنن اما این شاه خائن از صبح تا عصر شق و رق وامیسته و بکارهای مملکت میرسه بعدشم میره کیفشو میکنه . برو بهش بگو تا چشم حسود کور شه!
کمیته حقیقتیاب شیراز: دستکاری در طبیعت موجب سیل شد
عبدالرزاق موسوی، رئیس کمیته حقیقتیاب شورای شهر شیراز، گفته است که “دستکاری در طبیعت” باعث سیل اخیر شده است.
آقای موسوی به ایرنا گفته است: “محلهایی در بالادست دروازه قرآن وجود دارد که نشان میدهد خاکریزهایی برای ساخت جاده در این محل بوده و این مساله باعث جمع شدن حجم زیادی آب و در نتیجه تخریب این قسمت شده است.”
او گفت: “این محوطه که مشخص است حجم زیادی آب در آن جمع و در پی آن تخریب شده در بالاتر از روستای آب زنگی و در نزدیک جاده تازه ساز خرامه قرار دارد، دست اندازیهایی است که در طبیعت و خاک این منطقه شده و در سیل اخیر شیراز و حادثه دروازه قرآن تاثیرگذار بوده.”
آقای موسوی در عین حال افزوده سنجش میزان تاثیرات این خاکریزها به کارشناسی دقیق و بیشتری نیاز دارد.
https://bbc.in/2U4xsKC
@BBCPersian
———–
درود گرامی
لطفا این را نیز بنویسید که این خاکریز مورد اشاره را سپاه ایجاد کرده بود و باعث و بانی جنایت هولناک سیل ویرانگر دروازه قرآن شیراز سرداران سپاه اند.
باشد؟
کمی آزادگی بد نیست ها؟
سپاس
.
در این مورد باید بررسی کرد چون عوامل مربوط به پدیده های طبیعی مثل سیل عوامل مختلفی هستند و برای وقوع سیل و پیامدهای آن نمی توان صرفا به عامل واحدی اشاره کرد و این سخن کارشناسان مربوطه است نه سخن من طلبه،من بطور مطلق از هر آنچه نهاد محترم سپاه پاسداران بگوید یا بکند دفاع نمی کنم،اما مثل شما نیز بصورت مالیخولیائی به این نهاد خدوم برآمده از انقلاب اسلامی ایران بدبین نیستم و با آن دشمنی نمی کنم و دائم با کلی گوئی و بی سند به آن اتهام نمی زنم.از این گزارشی که ارائه شد نیز استفاده نمی شود که فاعل این دستکاری سپاه بوده است،اگر کمیته های بررسی تخصصی رسمی بنتایجی برسند و مقصّران را معرفی کنند من نیز از آن تبعیت می کنم و آنرا نادرست و محکوم می دانم خواه فاعل مقصّر سپاه باشد یا شهرداری باشد یا وزارت راه و مسکن باشد یا هرکه،پس می بینید که بنده مثل شما مبتلا به کلیشه مخالفت های کلیشه ای علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیستم و بنظرم این گرفتاری مالیخولیائی جنابعالی ربطی به آزادگی ندارد،قبول ندارید؟
حالا حضرت عباسی شما تابع بررسی ها و گزارش های تخصصی کارشناسی کارشناسان آب و محیط زیست و غیره هستید یا بر مرام پوپوسیلیسم!-اینطور که این چند روزه از شما دیدیم-بدو بدو می روید در متن ماجرا و میکروفون و دوربین دست می گیرید و بدون تخصص های لازم در این زمینه ها این و آن فرد و این و آن نهاد را مقصر معرفی می کنید و زحمات و خدمات خادمان ملت و امدادگران را نادیده گرفته آنها را شیّاد می خوانید؟! کمی آزادگی از نظر شما یعنی اینها؟!
احتراما
سید خوبه که تو در تمام امور تخصص های لازم رو داری و از پشت کمپیوترت در باره همه چیز اظهار عقیده میکنی . ازادگی ات منو کشته !!
زوربای ایرانی!
—————-
قدیم هر جا کتابفروشی می دیدم می رفتم تو ترجمه ی محمد قاضی چی دارین؟ نویسنده هر کی بود. طنز زیر پوستی نیکوس کازانتزاکیس را برگردان می کرد. هیچوقت دست خالی بیرون نیامدم. ترجمه احمد آرام چی دارین؟ ترجمه نجف دریابندری چی دارین؟ دریابندری هر چند رمان پرشکوه پیرمرد و دریا را نفله کرد. کوسه را بمبک ترجمه کرده بود.
محمد قاضی در مقدمه ی کتاب زوربای یونانی خودش را زوربای ایرانی معرفی می کند و لو می دهد پیرمرد شصت ساله با دوست دختر بیست ساله اش می روند دانسینگ تا صبح می رقصند و دوست دخترش کم می آورد، پارتنر عوض می کند. موهایش را رنگ می کند. زوربا هم اعتقاد داشت اگر بیوه زنی شب تنها بخسبد، مرد مقصر است.
جمهوری اسلامی سترون است. چون محمد قاضی نزایید. بروم ترجمه ی که را طلب کنم؟ ناگزیر استاتوس می خوانم، تک می پرّم و سوت می زنم.
“شکم بنیان استواری است برای نان و شراب و گوشت. و بخصوص گوشت. و جز با نان و شراب و گوشت نمی توان خدا را آفرید” – زوربای یونانی – محمد قاضی.
یازده هزار امامزاده در ایران داریم!
«سازمان اوقاف در این دکانها را ببندد»؛ این جملهای است که نماینده رشت آن را درباره امامزادهها به کار میبرد. امامزادههایی که برخی معتقدند بدون حساب و کتاب در حال افزایش هستند و گویا چندان سد سخت و محکمی در برابر آنها وجود ندارد؛ شاهد این ادعا هم صحبتهای غلامعلی جعفرزاده است که به خانه ملت میگوید: «در همین فاصله مجلس نهم تا مجلس دهم چندهزارتایی به آمار امامزادهها اضافه شد؛ سؤالی که مردم میپرسند، این است که داستان امامزادهها کی تمام میشود؟ یعنی چه که تعداد آنها رو به تزاید است و چرا مرتب افزایش پیدا میکند؟ این افزایش امامزادهها در نزد جوانان فاقد معناست، یک جایی باید پرونده کشف امامزاده را ببندند و مرتبا نباید امامزاده تولید شود.» محمدعلی پورمختار که در مجلس نهم ریاست کمیسیون اصل ۹۰ را به عهده داشت و اتفاقا در آن مقطع پروندههایی درباره امامزادهها در این کمیسیون مطرح شده بود، گفت: من اکنون آمار دقیقی ندارم، اما آخرین باری که این پرونده را در کمیسیون اصل ۹۰ پیگیری میکردیم تعداد امامزادهها به ۱۱ هزار رسیده بود.
به نقل ا سایت تابناک!!!! کاش میتونسم چنتا ا این قبور مقدسه رو نبش کنم تا ببینم چی اون زیراس؟؟!! ا ترس واواک جیم الف نمیتونم جاشو بگم اما یه سالی یه جائی تو این مملکت خراب شده قبر یه امامزداه رو تعمیر میکردن ، ما تو کار ساختو ساز مشارکت کردیم. حین خاکبرداری گودال گور دو آجر با خط میخی پیدا شد که کلید دار امامزاده قاپید !! یارو یه دهاتی بیسواد بالای کوه بود هی میگفت اینا طلسمات حرضت آغاس!!! بینوا حضرت رو حرضت تلفظ میکرد. بعدها شنیدم یارو اونا رو به عتیقه فروشای اصفهان فروخته!!!!
از نظر من کارآفرین نمونه ی تاریخ بشر ” شِمر ” بود ؛
او به تنهایی برای ملیونها آخوند و مداح کار آفرینی کرد!!
محمد نوری زاد:
این مرد یک آخوند است،
این مرد یک ملا است،
این مرد یک روحانی است،
این مرد یک آیت الله است،
این آخوند اخمو است،
این ملا با مردم دوست نیست،
این آیت الله با دشمن دوست است،
این ملا پول های مردم ایران را بر می دارد،
این آخوند پول های مردم ایران را به دیگران می دهد،
این آیت الله در سال 88 دستور کشتن مردم معترض را داد.
این ملا در قمار هسته ای پول و آبروی مردم ایران را باخت،
این آخوند در سوریه مردم را کشت و شهرها را ویران کرد،
این آیت الله بیخ گلوی مردم ایران را چسبیده و دست از سرشان بر نمی دارد،
این ملا، ملایان گرسنه را بر ایران حاکم کرده است،
این آخوند، و ملاها و آیت الله ها و طرفدارانشان، روزهای بدی در پیش دارند.
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
محمد نوری زاد:
این روزها جماعتی از حوزویان
دست در دست حاکمان، بخون نشسته اند.
به یکی از این حوزویان و مجتهدانِ ساکنِ قم که
سخت و توفنده از کشتار زندانیان 67 دفاع میکند،
نوشتم :
درود گرامی
می بینید به چه روزی افتاده اید؟
از کشتار زندانیان دفاع میکنید و نان میخورید!
پیشنهاد میکنم این نان را بخانه نبرید.
تنهایی بخورید و اجازه بدهید بچه ها و اهل شما
از این نان مبرّا باشند.
کشتار زندانیان،
با هر عقیده ای که داشته و دارند،
جنایت علیه بشریت است،
و یک روزی در همین نزدیکی ها، کشتار سال 67،
بعنوان جنایت علیه بشریت به محاکم سپرده خواهد شد، و شمایان در آن محکمه، با داغ ننگی که بر پیشانی نظام مقدس تان، و بر پیشانی عاملان آن جنایت هولناک نشسته، به اعماق تاریخ سپرده خواهید شد.
پیشنهاد مرا جدی بگیرید.
نانی را که از دفاع از آن کشتار بدست می آورید،
بخانه نبرید، که این نان، بخون آغشته است.
با احترام و ادب
شما نیز می بینید بعد از عمری سابقه انقلابی به چه روزی افتاده اید؟! به اینکه با تبلیغاتی پوپولیستی یک پل ارتباطی دو گانه بین سایت و کانال خود برقرار کنید،در کانال دروغ و تهمتی بمخالف خود بزنید و بعد آنرا به سایت منتقل کنید،و در سایت چیزهایی خطاب بمن بنویسید و با تحریف کلمات من آنرا به کانال منتقل کنید! مرحبا به این پل سازی! و آفرین به این تبلیغات عمیق سیاسی!
نیز می بینید که بعد از عمری سابقه انقلابی به چه روزی افتاده اید؟! اینکه رضا و محمد رضا شاه را جدّ و آباء خود تلقّی کنید! و اگر کسی گزارشاتی تاریخی از پشت صحنه های دربار – که ناقل آن نیز یکی از نزدیکان خود شاهنشاه و منادی تمدن بزرگ! است – نقل کرد ناگهان تب کنید و هذیان گویید!
این روزهای مبارک بر شما خجسته باد!
با احترام و ادب
محمد مهدویفر: دیدار با رئیس اطلاعات
پنجم فروردین ۹۸ از فرصت مرخصی استفاده کردم، برای گرفتن گوشی و تبلتِ خودم به ادارهی اطلاعات شهرستان (آران و بیدگل) رفتم.
در طول مدتی که در حبس بودم رئیس این اداره عوض شده بود، برای اولین بار بود که سعادتِ دیدار با رئیس جدید نصیب میشد. خودم را معرفی کردم.
او مرا به داخل اداره دعوت کرد، با یک استکان چایِ داغ از من پذیرایی کرد، گفت برای گرفتن گوشی و تبلت باید یکی دو هفته صبر کنی.
گفتم اشکالی ندارد، چای را میل کردم، برخاستم و به نشانهی خداحافظی، دستم را برای دست دادن دراز کردم. گفت بنشین با شما قدری کار دارم، نشستم.
گفت ما برای تقویت نظام باید به یکدیگر کمک کنیم.
گفتم من میخواهم آقای خامنهای را از رهبری عزل کنم، چه کمکی از شما ساخته است؟
@mohammadmahdavifar
از کسانی که قادر بودن با سطل آب، کشور اسرائیل رو نابود کنند،
خواهشمندیم با سطل هاشون بیان سیل شمال، شیراز و لرستان رو جمع کنند!
اي کاش بجاي 8 سال جنگ با عراق 10 سال با ترکيه ميجنگيديم
بعد فکر کن کاروان راهيان نور بجاي اينکه بره شلمچه…؟؟؟؟
ميرفت انتاليا منکه هر سال پاي برهنه میرفتم
درودبرآقای نوریزاداستادگرامی:
می خواستم ازشماتشکرکنم که ازرفاه وآسایش خودچشم پوشیده ایدوبه هموطنان سیل زده کمک میکنیدوبازمی خواستم بگویم کسانیکه کمک نقدی میکنندآسانترین کارراانجام میدهندومشکل ترین قسمت کارکه رساندن آنها به دست هموطنان است بازبه عهده شماست.
ومتاسفانه اعضای کانال آنگونه که بایدهمکاری لازم راانجام نمیدهند.
هزاران درودبرشما.
جناب نوری زاد
لطفا مقدمه و سوال ها را به دقت مطالعه بفرمایید
چرا همه انواع مهندسی ها در ایران نتایج منفی ببار می آورند؟
حال سوال این است که آیا دولت ایران نمی داند که در کدام منطقه، چه نوع حادثه ای بیشتر قابل تکرار است؟
آیا دولت، دانشگاه ها، مراکز علمی، تحقیقاتی و تجربه اندوزی ایران، راه های جلوگیری و کنترل پیامدهای حوادث طبیعی را نمی دانند؟
آیا سازمان عریض و طویل هواشناسی نمی تواند وضعیت جوی آب و هوا را پیش بینی بکند؟
آیا ایران، دارای ستاد مقابله با حوادث طبیعی و پیامدهای آن نیست؟
آیا ستادهای مقابله با بحران در ایران، دارای علم، دانش و تجربه برای رویا رویی با حوادث طبیعی و نتایج آن ها نیستند؟
آیا دولت نباید همه امکانات مالی، مهندسی، علمی و تجربی کشور را برای بهبودی و استحکام تاسیسات، خانه ها و دارایی های مردمان اختصاص بدهد تا آسیب های جانی و مالی را به حد اقل برساند؟
آیا وطیفه ستادهای بحران، تنها کنترل اعتراضات مردمی است؟ یا باید برای حفظ جان و مال مردمان در مقابل حوادث طبیعی، همه امکانات و سیاست های کشور را بسیج بکند؟
آیا ستادهای بحران، بر اساس مهندسی حاکم اجتماعی، آموزشی، تربیتی، ایدئولوژیکی، نژادپرستانه و دیگر مهندسی های رایج و حاکم بر ایران و با جانبداری از یک فکر، ایدئولوژی، دین، خون، مردم و منطقه و … وارد عمل شده و دیگر مناطق را به حال خود رها نکرده اند؟
بر چه اساسی می توان حوادث طبیعی را نژادپرستانه تفسیر کرد؟
چه عواملی سبب می شوند تا مردم و دولتمردان، از حوادث طبیعی، تفسیری ایدئولوژیک و نژاد پرستانه داشته باشند؟
اگر در هر کشوری، حوادث طبیعی رخ بدهد، بطور طبیعی و…
هوشمندان شیاد
خرافەزادەی حماقت است اما وقتی جان گرفت خود زایندەی مستمر حماقت خواهد شد و نسل در نسل، احمقهای خرافە پرست چنان تولید و تکثیر میشوند کە جا را بر تعقل و تامل تنگ میکنند. در این میانە نمیتوان نقش «هوشمندان شیاد» را در ترویج خرافە و تحمیق جامعە نادیدە گرفت کە خود نە احمق هستند و نە باوری بە خرافات دارند اما هوشمندانە دکانی برای خود برپا میکنند.
وظیفە روشنفکران در قبال احمقها، آموزش است و در قبال خرافەپرستان، تلنگر و در برابر هوشمندان شیاد، مبارزە و افشاگریست.
اسماعیل نجار یکی از این هوشمندان شیاد است وقتی استاندار کوردستان بود احمدینژاد را در حد نایب امام زمان تبلیغ و تحمیل میکرد و بعد از احمدی نژاد از طرف روحانی ارتقا یافت!!! ناگفتە نماند ایشان نسبت فامیلی سببی دوری با رئیس جمهور دارند چیزی در حد ساقدوش. بە عنوان کسی کە دو دورە روحانی را تبلیغ نمودم و تعدادی از این آرا را مدیون من هستند انتظار دارم ایشان را عزل و تنبیە کند وگرنە در نظر من خود نیز یکی از آن «هوشمندان شیاد» است.
حضرت نوریزاد
درود
L’Enfer n’existe pas et Adam et Eve n’ont jamais existé selon le pape françois
بنابرگفته پاپ رهبر کاتولیک های جهان یعنی یک میلیارد و 200 ملیون جهنم و بهشت وجود ندارد و آدم وحوا هرگز وجود نداشته اند.
https://www.google.be/search?q=pape+et+paradis+enfer+adam+et+eve&rlz=1C1NHXL_frBE767BE767&oq=pape+et+paradis+enfer+adam+et+eve&aqs=chrome..69i57.14801j0j7&sourceid=chrome&ie=UTF-8
خداوند قاضی نیست؛ بلکه دوستدار بشریت است
پاپ فرانسیس اعلام کرد: آدم، حوا طوفان نوح و یا طبقات هفتگانه اسمان و …. که در انجیل قران تورات و بسیاری از کتب مقدس ادیان دیگر امده داستانی بیش نیستند که علم امروزه بشر و تمام دانشمندان بزرگ دنیا با هزاران دلایل صد درصد علمی آنها را قاطعانه مردود و دروغ میدانند.
پاپ هرگز چنین سخنانی نداشته،و واتیکان نیز در مورد آن توضیح داد و این نسبت را تکذیب کرد که لینک های آن پیوست و ارسال می شود،اما شما فرض کنید اصلا پاپ چنین چیزهایی گفته باشد،مگر هرچه پاپ گفت عین واقع است و باید آنرا پذیرفت؟! باید دید در هر مدّعایی دلیل گوینده و مدعی چیست و بتعبیر مرحوم شیخ ابوعلی سینا،هرکس بدون دلیل چیزی را بپذیرد از فطرت انسانی خارج شده است،علاوه اینکه باور به مبدا و معاد جهان و انسان و پاداش و مجازات در جهانی پس از مرگ،از اوّلیات دعوت همه انبیاء الهی بوده است. ظاهرا برخی دین ستیزان ناباور به مبدا و معاد برای جهان،آنقدر تهیدست هستند که همانند غریقی که در حال غرق به هر خار و خاشاکی چنگ می زنند،آنها نیز از باب تهیدستی به هر شایعه و سخن بی دلیلی دل خوش می کنند!:
توضیح واتیکان درباره یک نقلقول خبرساز: پاپ نگفت دوزخ وجود ندارد..
http://www.bbc.com/persian/world-43601621
—
تفسیر جنجالی از نظر پاپ فرانسیس درباره جهنم
https://www.asriran.com/fa/news/601058/
—
انکار جهنم توسط پاپ ! / شایعه 0582
این مطلب یک شوخی رسانه ای بوده و پاپ در سالهای اخیر بارها در سخنانش از جهنم یاد کرده است…
http://shayeaat.ir/post/662
✍️ اسدالله اعلم
شاه فرمودند فردا علیا حضرت شهبانو به مشهد مشرف می شوند، چه کنیم؟ عرض کردم، چه عرض کنم؟ فرمودند، چه طور چه عرض کنم؟ عرض کردم آخر هیچ پیش بینی نشده بود. فرمودند، برو پیش بینی کن!”(خاطرات علم، جلد چهارم صفحه ٣٥٥ ،٢٦ اسفند سال ١٣٥٣)
بخش اول
ازادی و دموکراسی سراب خاورمیانه
.
تا وقتی کوه های هندوکش و بدخشان افِغانستان سرشار اندوخته ای عظیم از طلا تا تیتانیوم. و سنگهای گرانبها از یاقوت و زمرد و فیروزه. تا سنگهای رنگارنگ مرمرین ساختمانی میباشند و نیز تمام گاز مورد نیاز اروپا در قطر و ایران و مخزن های نفت ایران و عراق و عربستان و لیبی و …… لبالب باشند ؛ مردمان این دیار روز خوش و ارامش نخواهند دید کما اینکه تا کنون ندیده اند .
خداوندگاران سرمایه داری جهانی و کمپانی های عظیم اسلحه سازی نیاز به انباشت سرمایه و فروش تولیدات خود دارند و چه بازاری پر رونق تر از بازار مسلمانان مستعد خاورمیانه !! و چه وجه نقدی بهتر از ثروت زیر زمینی ان
مغرب زمین از دیر باز مشغول مطالعه و برنامه ریزی برای غارت این ثروت عظیم ؛ اقدام به تشکیل دپارتما ها و استخدام پژوهش گران جامع شناس و روانشناس و دین شناس و……. درجهت شناخت خلقیات مردمان این سر زمین از هیچ کوششی فرو گذار نکرده و جالب انکه پژوهش گران این دپارتمانها عمدتا نخبه گان جذب شده از میان همین ملت ها بوده اند ؛ پژوهشکده های امریکایی – اروپایی بسیار بیشتر از جامعه الازهر مصر و حوزه های دینی ایران و عربستان و عراق و….. در زمینه اسلام شناسی تحقیق و تفحص کرده اند با این تفاوت که پزوهش انان در جهت شناخت اسلام بوده و پژوهش حوزه های دینی خاورمیانه در جهت پرستش اسلام عمل نموده و بخاطر همین شناخت همه جانبه دینی ؛ جامعه شناسی و روانشناسی است که یکباره طی دوسال ۵۷ و ۵۶ و به هنگامی که ادامه مسیر را برای محمد رضاشاه به دلایل مختلف که امکان ذکر ان در این مقال کوچک نیست ؛ اخوندی را از درون حوزه نجف بر می گزیند و پس از بردن ان به پاریس جهت غسل تعمید و نمایش دادنش در کره ماه ؛ ایشان را به عنوان وارث ملک کیان با سلام و صلوات تحویل روشنفکران !! و انقلابیون ایران میدهد
عروسک بازی ها ی چپ و راست ؛ خط امام و خط امریکا ؛ اََ شغال سفارت و کودتا نوژه ؛ چریک بازی های مجاهدین و فداییان و حزب توده و حزب خلق مسلمان ؛ اینها دیگر لی لی بازی بود که برای سرگرم کردن ما و کشتن یگدیگر تدارک دیده بودند تا از نمایش اصلی خداوندگاران کمپانی های بین المللی غافل شویم
هدف ؛ جنگ ایران و عراق بود که اغاز شد و کمپانی های اسلحه سازی تخلیه انبارهای خود را شروع کردند
من هرگز باور ندارم که خمینی و یا صدام حسبن عامل مستقیم و اموزش دیده انگلیس و امریکا بودند ولی در عامل بودن مشاوران انها هیچ شکی ندارم ؛ فریاد ازادی فلسطین صدام و اسد و قذافی و علی عبدالله صالح یمنی گوش فلک را کر میکرد و نیز حمایت های مادی عزبستان وسایر کشورهای عربی و نیز حالا فریاد انقلابیون فاتح تهران ؛ قند توی دل فلسطینیها اب میکرد و منتظر رهایی قریب الوقوع خود بودند که ناگهان دریک بعد از ظهر اخر تابستان هواپیما های جنگی ساخت شوروی عراق به جای انکه بسوی تل اویو و حیفا روان شوند اشتباها!! راه بسوی تهران کج کردند و پایگاه های نظامی ایران را بمب باران نمودند و نتیجه انکه ۸ سال ازگار دو ملت ایران و عراق بدون اینکه پدر کشتگی با بگدبگر داشته باشند ؛ به فرمان خمینی و صدام یگدیگر را سلاخی کردند و جالب انکه کشورهای عربی نیز به دو گروه تقسیم ؛ گروهی همچون قذافی و اسد و علی عبدالله صالح طرفدار ایران و بقیه طرفدار و پشتیبان لجستیک صدام شدند و بیچاره عرفات چون خر در گل مانده نمیدانست به کدام طرف برود و نهایتا بعد از انکه جهت وزش باد را متوجه شد به صدام پیوست و فلسطینیان را فرمان به پیوستن به سپاه صدام داد.
هشت سال ازگار دو ملت مسلمان و همسایه بعنوان جهاد فی سبیل الله و بدون اینکه دشمنی قبلی با یکدیگر داشته باشند گلوی یگدیگر را فشردند ایرانیان صدام و لشگرش را کافر میگفتند و این در حالی بود که ۶۰ درصد قوای صدامی را شیعیان دوازده امامی عراقی تشکیل میداد و جالب انکه فلسطینی هایی را که خمینی به خاطرشان بنا داشت و هنوز وارثان خمینی بنا دارند اسراییل را نابود کنند ؛ با فراغ بال و طیب خاطر در لشکر عراق و بر علیه ایرانیهای مجوس میجنگیدند و جالبتر انکه قطعات هواپیما های فانتوم که اکنون زمینگیر شده بودند و مخصوصا موشکهای فنیکس از طریق اسرایبل به دست ایرانیان میرسید و مضحکه انکه موشک های اسکاد را لیبی و اموزش استفاده از انها را سوریه میداد تا ایرانیان برادران عرب عراقی انها را موشک باران کنند !! قابل توجه ملت ایران و اعراب که به امید حاکمانشان نشسته اند تا به ازادی و دموکراسی برسند
ادامه دارد
بخش ۲ ازادی و دموکراسی سراب خاورمیانه
خمینی ؛ بن لادن ؛ ملا عمر ؛ ابوبکر بغدادی و……. اختراعات عصر جدید و مدرن کدخدای صاحب اختیاری جهانی است که درلابراتوارهای پزوهشی غرب به کمک جامعه شناسان ، روانشناسان و اسلام شناسان مربوط به بخش خاورمیانه ای این لابراتوار. ساخته شده اند ؛ این پیامبران جدید خاورمیانه اسلامی به تواتر از طرف خداوندگار سرمایه داری بر سر زمینهای اسلامی نفت خیز فرستاده میشوند تا تنور جنگ را گرم نگه دارند و تا بهای نفت و گاز و مواد خام ارسالی به اروپا و امریکا را با اسلحه های تولیدی کمپانیها معاوضه کنند
تمام هیا هوی بهار عربی چیزی نبود جز تاراندن قذافی ؛خرمگس موی دماِغ اروپا از سر چاه های نفت لیبی و معرکه سوریه که در اصل دعوای عبور لوله گاز قطر به اروپا از طریق ان کشور بود ؛ با خوشی !! رو به اتمام است ؛ اروپا به هدف خود میرسد و نیز سهم وارثان ابر قدرت مرحوم مغفور شوروی سابق نیز که قیمومیت کل سوریه است ؛ تمام و کمال پرداخت میشود و اما انچه سهم نظام ولایت مطلقه فقیه ایران از این جنگ شد اتلاف میلیارد ها دلار پول و رو دست ماندن خانواده های کشته های افغانی و پاکستانی که تخت قیادت ایران قصد گسترش شیعه را در بغل گوش اسراییل داشتند ؛ البته گر چه قبلا در جنگ غزه و جنوب لبنان کارایی موشکهای ساخت ایران امتحان شده بود و پرتاب هزاران موشک به طرف اسراییل بیشتر از تفنگ حسن موسی خسارت به بار نیاورد ولی این بار در سوریه بعد از ۳۰۰ بار توسری خوردن سر دار رشید اسلام سلیمانی ؛ از اسراییل جرعت شلیک حتی یک موشک به طرف اسراییل را نداشتند ؛ اینکه می بینیم چندین سال است که امریکا و اسراییل ایت الله نظام و سر لشگران صف ندیده سپاه را به خاطر بمب هسته ای و موشکهای انچانی باد میکنند و نیز امر بر سردمداران ولایت فقیه مشتبه شده که نکند راستی راستی قدرت منطقه ای شده اند ؛ یک بازی است برای وحشت انداختن در دل شیوخ عرب که روی به خرید اسلحه بیشتر بیاورند و از طرفی اتکا بیشتری به امریکا و نهایتا اسراییل رابه عنوان یک دوست پذیرا شوند
ادامه دارد
یک وقت فکر نکنید من غریبم؟!
چی فکر کردین؟
گنبد کاووس
پل آخوند نوریزاد
۹۸/۱/۹
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
جناب نوری زاد
نمیدونم چرا حرف های ادیبان، دانشمندان، جامعه شناسان و تمام دانش پژوهانی که اکثرا مستند و با تکیه بر اصول علمی و اخلاقی گفته شده رو قبول نمی کنیم ولی حرف هایی که چند هزار سال پیش و بدون هیچ استنادی به هیچ پژوهشی توسط افرادی که کمترین شناختی از آنها نداریم زده شده را قبول میکنیم، این چه دردی است که گرفتار انیم؟ کی به داد ما برسه که خودمون نمی خوایم مداوا بشیم
به نقل از ایران وایر:تصمیمات عجیب اون اولی در آخرین ماههای زندگی:
درخواست اعدام فرماندهان خاطی جنگ.
مجوز اعدام زندانیان عضو یا هوادار سازمان مجاهدین خلق.
درخواست اعدام به دلیل الگو قرار دادن اوشین.
فتوای قتل نویسنده(آیات شیطانی) و ناشر رمانش.
تفسیر: حتی در آخرین روزهای عمر /////ش تنها راه حلی که به عقل ناقصش میرسید کشتار بود و کشتار بود و کشتار. به حکومت اسلامی خوش آمدید.
هر بار میبینم نوریزاد پیام ها رو چک نکرده خوشحال میشم. فکر میکنم خدا رو شکر مشغول کار مفیدی است. درد کسی رو درمون میکنه. نه این که وقتش رو پای نوشته های بی محتوا تلف کنه. به استثنای اندکی البته مابقی هم وقت خودتون رو تلف می کنید هم وقت ما رو و هم نوریزاد رو. اینجا رو با مهد کودک اشتباه گرفتند دوستان. شده جای عقده گشایی بچه های چهار پنج ساله. حرف برای گفتن دارید بسم الله. مستند و مستدل. توهین و عقده گشایی رو بگذارید واسه دکتر روانشناس شاید بتونه دردتون رو علاج کنه.
تصاویری از عملیات مرصاد و منافقین محارب تروریست و آدمکشانی که محمد نوریزاد سابقا انقلابی،هنوز با افتخار برای مجازات آنان روضه و رجز خوانی می کند!
ببینید،اینجاست:
http://onenewsbox.com/2017/07/28/photos-of-before-and-after-mersad-operation/
———
درود دوست گرامی
دوست حوزوی
دوست مجتهد
دوست عمامه به سر
دوست قبا به تن
دوست مسلمان
دوست انقلابی
تلاش کنید دروغ نگویید
دروغ ننویسید
دروغ منتشرنکنید.
خودتان می دانید که من هماره به “کشتار زندانیان”ی که خود نظام آنان را به دوسال و سه سال و هفت سال محکوم کرده بود و بعدش یهویی در سال 67 هوس کرد آنان را به سینه ی دیوار بسپرد معترض بوده و هستم و اعدام آن زندانیان( که همه هم مجاهد نبودند بل در میانشان چریک و کمونیست و سوسیالیست نیز بود) را داغ ننگی بر پیشانی جناب خمینی و جناب احمد خمینی و جناب شیخ مصطفی پور محمدی و جناب سید ابراهیم رییسی و جناب شما و داغ ننگی بر کل هیکل نظام مقدس تان می دانم تا ابد.
دروغ ننویسید
باشد؟
.
سلام. در مورد آن زندانیان بارها توضیح داده شد،اما خوب مشکل شما همان است که عرض شد و تعبیر خودتان بود:کهنسالی در انتخاب الفاظ و در فهم مسائل.
اما اینجا من این تعبیر را کردم تا شرنگ تعبیر ناروا در نقل قول و اشاره به نظرات یک دوست را بچشید،آنگاه که در کانال خود وقتی اشاره به دوست حوزوی (یعنی من) می کنید بدروغ از جانب من تعبیر نکنید که فلانی از “کشتار سال 67 و…”دفاع می کند،یعنی عنوان خزعبلی که ناشی از سوء فهم خودتان از مساله است را بمن نسبت ندهید و سخنی را هم که من در سایت برای شما می نویسم درست نقل کنید،حال آی دی مرا آنجا هم می خواهید ذکر کنید ذکر کنید مهم نیست اما شاید فائده اش این باشد که کسی یا کسانی هم حساس شوند که این سید مرتضی که بعنوان یک حوزوی مورد اشاره محمد نوریزاد قرار می گیرد و ذیل اشاره به او خزعبلاتی بعنوان جواب او ذکر می شود برویم ببینیم در سایت چه گفته بود که نوریزاد اینجا با یک حال فرادستانه پاسخ به او داده است!
قبلا هم گفتم در نقل قول امین باشید و ناقص نقل نکنید و عنوان دروغ هم ندهید،من از کشتار بیگناهان دفاع نمی کنم،من بر خلاف فهم نادرست شما از “مجازات قانونی محاربان مسلّحی که عضو گروهک محارب بودند و بر این موضع عضویت اصرار داشتند و پرونده های آنها بازنگری و جنایات دیگری که مستوجب اعدام آنان بود دفاع می کنم،علاوه اینکه بارها متن قانون مجازات اسلامی مصوب سال 61 که تا سال 67 برقرار بود را پیش روی فهم شما قرار دادم که “نفس عضویت”در گروههای محارب مسلح مجازاتش اعدام است”.اما افسوس که شما هم مبتلا به غرض و کهنسالی در فهم هستید و درک درستی از آن چند خط حکم اجرای قانون مرحوم امام ندارید،هم لازم می بینید برای خودنمائی برای مخاطبان،در کانال یا سایت اتان بمن نسبت دروغ دهید که :بله فلان حوزوی از کشتار 67 (بخوانید مجازات قانونی محاربان تروریست قاتل سیزده هزار مردم ایران) دفاع می کند،و ببینید که من (محمد نوریزاد) چگونه یک مجتهد حوزوی را محکوم کردم! پس ببینید من محمد نوریزاد چقدر آزاده ام و چقدر خوب می فهمم!
بنابر این شما نیز در نقل قول امین باشید و برای لذّات وهمی دروغ بخورد مخاطبان ندهید.باشد؟
احتراما
———-
درود گرامی
می بینید به چه روزی افتاده اید؟
از کشتار زندانیان دفاع می کنید و نان می خورید
پیشنهاد می کنم این نان را بخانه نبرید
تنهایی بخورید و اجازه بدهید بچه ها و اهل شما از این نان مبرّا باشند.
کشتار زندانیان، با هر عقیده ای که دارند، جنایت علیه بشریت است
و یک روزی در همین نزدیکی ها، کشتار سال 67، بعنوان جنایت علیه بشریت به محاکم سپرده خواهد شد و شمایان در آن محکمه، با داغ ننگی که بر پیشانی نظام مقدس تان، و بر پیشانی عاملان آن جنایت هولناک نشسته، به اعماق تاریخ سپرده خواهید شد.
پیشنهاد مرا جدی بگیرید.
نانی را که از دفاع از آن کشتار بدست می آورید،
بخانه نبرید
که این نان، بخون آغشته است.
با احترام و ادب
.
حکم حکومتی!
—————
من اگر فردای براندازی رئیس جمهور بشوم، از بهرام مشیری، محمد نوریزاد، مهدی فلاحتی، مسیح علینژاد و نسرین ستوده دعوت می کنم به عنوان اعضای استخوان دار کابینه ام یک دولت تشکیل بدهند قد یک قوطی کبریت. شر مرسانند. مردم را به خیر آنان امیدی نیست. خودشان راه می سازند. تونل می زنند. موشک هوا می کنند. کنترات می بندند. آقا بالا سر نمی خواهند. محمد نوریزاد هستی، برای خودت هستی.
فقط پلتیک بزنند، کوروش آسوده بخوابد، اعتبار گذرنامه برگردد و چهار چشمی مراقب قانون اساسی سکولار دموکرت باشند گربه شاخش نزند، سری به سوراخش نزند که توبیخ می کنم با کسر حقوق و درج در جراید و سوابق!
اوضاع عمومی کشور در سال ۹۸
حمیدرضا جلاییپور
حمیدرضا جلاییپور، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی برای هفتهنامه «صدا» درباره اوضاع عمومی کشور و وضع اصلاحطلبان در سال ۹۸ نوشت:
اوضاع عمومی جامعه
پیشبینی شرایط کشور در سال ۱۳۹۸ سخت است. اجمالا میتوان گفت اوضاع کشور و اصلاحطلبان به وضعیت شش زمینه (یا متغییر) زیر مرتبط است:
۱- میزان مقاومت «اقتصاد ایران» در برابر فشار تحریمها روشن نیست. آیا حاکمیت دنبال «تحریمشکنی» از راه مذاکره میرود یا نه؟ متاسفانه اغلب کارشناسان اقتصادی وضع خوبی را پیشبینی نمیکنند.
۲- میزان «گشودگیحاکمیت» در برابر انتخابات آینده چه مقدار خواهد بود؟ فعلا علائمی از این گشایش دیده نمیشود.
۳- باید دید مختصات این اصلاحات ساختاری که علی لاریجانی خبر آن را داد و قرار است در چهارماه آینده انجام بشود چیست؟ یک اصلاحات بودجهای-مالی است یا بیشتر؟
۴- دو سال است کشور در شرایط اعتراضات صنفی و کارگری است و جامعه مطالباتی ایران در فضای نگرانی و تنش هست، باید نگران بود یکدفعه در این شرایط نامساعد از سوی تندروها در خارج (و یا داخل) کار غیرمنتظرهای انجام نشود؛ مثل شلیک متقابل.
۵- از هم اکنون اثرات سیاسی افزایش «گرانیها» کالا روی مردم در سال آینده بهدرستی روشن نیست.
۶- اعتراضات پراکنده و متوالی صنفی و مردمی ادامه خواهد داشت؛ ولی روشن نیست که این اعتراضات به اعتراض یکپارچه تبدیل بشود یا نه؟
هر وضعی که این شش متغیر پیدا میکند، روی وضع یک سال آینده اثر میگذارد. براساس دادهها و شواهد فعلی وضع خوبی در سال ۹۸ پیشبینی نمیشود……
وضع نیروی تحولطلب (برانداز جمهوری اسلامی)
۱- آنها وضع موجود را بنبست میدانند.
۲- اصلاحطلبان را تمام شده میدانند.
۳- و راه خروج کشور از بنبست سیاسی را خیابان، مقاومت مدنی و اعتراض فراگیر مردمی میدانند.
۴- مشکل تحولطلبان این است که دائم تکرار میکنند: “اصلاحطلب و اصولگرا دیگه تمومه ماجرا”؛ ولی خود آنها هم در این دو سال جز تخطئه اصلاحطلبان اقدامی که به نفع دموکراسی موثر باشد انجام ندادهاند. و بیشتر بازار تبلیغاتی رسانههای ماهوارهای برانداز را گرم کردهاند و بطور مداوم کار سیاسی آنها این است که برای اصلاحطلبان نسخه میپیچند و تعیین تکلیف میکنند!خصوصا بیمحابا در شرایط سخت تحریم اقتصادی، به جای نقد مشخص به دولت روحانی حمله میکنند…….
سایر ملاحظات
۱-اصلاحطلبان از ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۶ برای «بقا» تلاش میکردند؛ ولی در انتخابات آینده برای کاندیداهای خود پلتفورم و برنامه دارند و آنها را بصورت تکنوازانه رها نخواهند کرد.
۲- در شرایط کنونی که کشور با تحریم ناجوانمردانه ترامپ و نتانیاهو روبرو است، اصلاحطلبان از نقد همدلانه دولت روحانی دفاع میکنند؛ ولی زدن و تخریب دولت روحانی را یک ناانسانیگری و نامردی آشکار میدانند. و حتی تخریب کلیت نظام را در شرایط ناامن خاورمیانه عین بیمسئولیتی و ایرانسوزی میدانند.
۳- شرایط کنونی جامعه ایران برای «انقلاب کلاسیک» و حتی «انقلاب آرام» فراهم نیست.
پیگیری تغییرات در شرایط کنونی و جنگی خاورمیانه از طریق «تقابل» نیروهای جامعه مدنی با حاکمیت عقلایی نیست و تغییرات از طریق «تعامل و گفتگوی نخبگان» سودمندتر است.
لذا طرفداران «سیاست خیابانی» توجه ندارند چشمانداز سیاست خیابانی در ایران وقوع یک انقلاب نیست؛ بلکه حرکت در جهت ناامنی ساختاری و فروپاشی سیاسی و آسیب به تمامیت ایران است.
۴- بهار کنشگری سیاسی در ایران همچنان «فضای انتخاباتی» است و انتخابات ۹۸ برای اصلاح امور همچنان جنبه اساسی دارد. نقطه عطفهای چهار دهه گذشته در جامعه ایران همگی در فرآیندهای انتخاباتی شکل گرفته است.
۵- اصلاحطلبان از در دستورکار قرار گرفتن هر پیشنهاد عملی در برنامه انتخاباتی خود بر اساس اجماع و در جهت تقویت گشایس سیاسی دفاع میکنند (مثل دفاع از حزبی شدن قانون انتخابات، مثل دفاع از یک مرکز قانونگذاری در ایران در برابر مراکز قانونگذاری متنوع).
جمعبندی:
کلا اوضاع خوبی در یک سال آینده دیده نمیشود و بیثباتی محتمل هست.
راه معقول برونرفت کشور از همآیندی مشکلات، همکاری مشترک حاکمیت، دولت و جامعهمدنی بر سر «حداقلها» است.
و اصلاحطلبان آماده همکاری برای رسیدن به این مقصود هستند و پیشنهادات پانزدهگانه خاتمی در این جهت بود. فعلا به نظر میرسد هچنان حاکمیت دنبال این «حداقلها» نیست.
با این همه، اصلاحطلبان با چشم باز اوضاع را در یک سال آینده رصد میکنند و انسجام نه چندان منسجم خود را حفظ میکنند و از تلاش در راه تقویت جمهوریخواهی بر اساس سیاست انتخاباتی و اصلاحی دست برنمیدارند.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic2/78916/
پوپوسِیل
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
▫️هر رخدادی مثل سیل که اتفاق بیفتد، از آنجا که کشور مشکلات ساختاری در مدیریت حوادث دارد، سیلی از انتقادات جاری میشود. من از آن دستهام که بیان انتقادات را به نفع کشور میدانم و آن دسته از نقدها که ساختارهای اداری، مدیریتی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی منجر به بروز حوادث و کمتوانی در مدیریت آنها را هدف قرار میدهند مفید میدانم. نقد این ساختارها سیاهنمایی نیست.
▫️دستهای دیگر از نقدها اشخاص را هدف میگیرند. نقد مشاهدهنشدن رئیسجمهور، معاون اول یا وزیر در میان حادثه، عمدتاً از این جنس است. من هم معتقدم بودن رئیسجمهور و مقامات وسط حادثه، نشانه همدردی و تسلای روحی است، بعد سیاسی قابل توجهی دارد و توسط رسانهها به عنوان همراهی با مردم بازخوانی میشود؛ اما تأثیر واقعی این حضورها چیز زیادی نیست.
▫️رئیسجمهور یا معاون اول او، فاقد اطلاعات محلی درباره حادثه هستند؛ و مدیریت بحرانهایی نظیر سیل، نیازمند اطلاعات محلی دقیق است. مدیریت بحران، عملی بسیار تخصصی با پروتکلهای مشخص بینالمللی، رشتهای دانشگاهی با انواع راهنماها و استانداردهایی است که متخصصان خود را طلب میکند. (این را وقتی با دقت فهمیدم که در جلسات کمیته تخصصی مدیریت بحران کمیته ملی پلاسکو شرکت کردم.) رئیسجمهور یا معاون اول، مدیر بحران نیستند، و به معنای تخصصی، اصلاً حق مداخله هم ندارند. آنها حق ندارند درباره عملیات اجرایی در صحنه دستوری صادر کنند.
▫️یادم هست مدیر یکی از کارگروههای تخصصی کمیته ملی حادثه پلاسکو در جلسه استماع سخنان یکی از مدیران ارشد، وقتی آن مدیر ارشد از به دست گرفتن مدیریت حادثه سخن گفت، با صراحت به ایشان گفت، «مگر شما دوره آموزشی مدیریت بحران دیده بودید که مدیریت حادثه را در دست گرفتید؟»
حضور رئیسجمهور در محل حوادث، اهمیت سیاسی دارد، جدیت نظام سیاسی برای رسیدگی را نشان میدهد، و احتمالاً برای گرفتن بهانه از دست مخالفان سیاسی خوب است، اما بهواقع اثر معناداری بر مدیریت حادثه ندارد. مدیریت خوب حادثه سیل تابع عوامل ساختاری نظیر موارد زیر است:
▫️چقدر ارتباطات و پروتکلهای هماهنگیهای بینسازمانی، تقسیم مسئولیتها و اختیارات، درست تدوین شده و اجرا میشود؛ چقدر امکانات (هلیکوپتر، قایق، چادر و …) در اختیار امدادرسانی است. سازههای مقاوم در برابر سیل چگونه عمل میکنند و مدیریت میشوند؟ جادهها چقدر مقاوم، و مطابق استانداردهای مناطق سیلخیز ساخته شدهاند. تأسیسات عمومی چقدر مقاومسازی شدهاند؟ سیستمهای هواشناسی چقدر اطلاعات دقیق ارائه میدهند؟ گروههای امداد و نجات چقدر آموزشدیده، سازمانیافته و مجهز هستند؟ شهرها و سکونتگاهها چقدر برای شرایط سیلابی طراحی مناسبی دارند؟
▫️شرایط ساختاری که مناسب نباشد، حضور رئیسجمهور یا معاون اولش، کار زیادی از پیش نمیبرد. پروتکل سنگین حفاظت رئیسجمهور هم مزید بر علت میشود و درگیری مقامات استانی برای رعایت پروتکل حفاظت، و بالاخص تلاش برای دیده شدن در کنار رئیسجمهور، امدادرسانی را دشوارتر میسازد.
▫️آنچه گفته شد البته درخصوص استاندار ابداً صدق نمیکند. استاندار اگر انتخاب درستی بوده و کارش را درست انجام داده باشد، اگرچه نمیتواند فرمانده تخصصی مدیریت بحران باشد، اما اطلاعات محلی دقیق، اختیارات سیاسی و ظرفیت بسیج نیرو در او، به مدیریت بحران کمک میکند. رئیس ستاد مدیریت بحران کشور هم پستی تخصصی است و سپردن آن به فردی غیرمتخصص از اساس اشتباه است.
▫️بیایید با خودمان روراست باشیم. انتقاد داریم، بیاعتمادیم، از کاستیها شاکی هستیم؛ عیب ندارد باشیم و حتی با صدای بلند فریاد بزنیم؛ اما گرفتار «پوپوسِیل» نشویم. «پوپوسِیل» پدیدهای است که از ترکیب پوپولیسم و سیلاب حاصل میشود. پوپوسِیل یعنی نفس در میدان بودن و وسط آب دیده شدن مهم میشود، و هر که بیشتر در آب فرو رفت، بیشتر به فکر مردم است. اما ابداً معلوم نیست بر بهبود وضعیت سیلزدگان مؤثر باشد. پوپوسِیل خطر تولید تصمیمهای خلقالساعه هم دارد.
«#پوپوسیل» برای کوبیدن رقیب سیاسی محشر است، اما برای پاسخ دادن به سؤالات ساختاری درباره کمتوانی در کاستن از خسارات جانی و مالی سیل، هیچ کاربردی ندارد. تصمیمات آنی و اتخاذشده توسط افراد غیرمتخصص و فارغ از دستورالعملهای مدیریت بحران، خطرناکاند. بنابراین معتقدم تدوین «#گزارش_ملی_سیل_گلستان_و_مازندران» یکی از راههای ممکن برای طرح و پاسخ دادن به سؤالات ساختاری و دوری از خطرات «#پوپوسیل» است.
.
سلام و درود
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد !
حوادث طبیعی همانطور که از نامش پیداست ناشی از فعل و انفعالات طبیعی است و در همه جای جهان حادث میشود . دانش و توان بشر هنوز به اندازه ای نرسیده که بتواند بر سیل، طوفان، زلزله، سونامی، رانش زمین، آتشفشان و…. لگام بزند و آنها را تحت کنترل بگیرد، لذا وقوع چنین حوادثی بطور غیر مترقبه و ناگهانی در همه کشورهای جهان حادث میشوند. در فرهنگ فارسی اندرز بسیار ارزنده ای هست تحت عنوان « علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد » ملل متمدنی که با نظامی دمکراتیک اداره میشوند و اکثریت مردمشان در احزاب مختلف قانونی متشکل شده و نسبت به سیاست و سرنوشت جمعی و منافع عمومی خود و کشورشان بیتفاوت نیستند و پیوسته با مطالعه دانش خود را به روز میکنند، مدتها قبل از انتخابات رسمی با مطالعه روی افرادی که رشته کاری و درسیشان حقوق و سیاست است و بطور علمی و آکادمیک در دانشگاههای معتبر علم حقوق و مدیریت کلان آموخته و با اخذ مدارک معتبر از دانشگاهها و دانشکده های معتبر مدارک قابل اعتماد دارند، و تحت تعلیم اساتید، مجرب و با سواد با تعلیم و تربیت صحیح، دارا بودن روحیه کار جمعی و تن دادن به آراء اکثریت آنها به اثبات رسیده و شایستگیشان جهت نمایندگی و قانونگذاری و اصلاح و تغییر قوانین، به احزاب و موکلینشان به اثبات رسیده است و مردم میدانند که آنها میتوانند در اداره کلان امور اجتماعی بهتر از اسلاف خود خدمت کنند را، طی انتخاباتی آزاد با نظارت نمایندگان احزاب و با حضور ناظرانی از سازمان ملل متحد و روزنامه نگاران داخلی و خارجی بر میگزینند، هر گاه هم کم کاری یا عدم کاردانی و نالایق بودن نمایندگان خود را تشخیص بدهند با راهکارهای قانونی و انتخابات زود رس آنها را بر کنار میکنند. سیل اخیر در ایران در جغرافیایی وسیع از شمال تا جنوب باعث آسیب و خسارات جانی و مالی شده و جمع کثیری از هم میهنانمان را تحت تأثیر قرار داده است و دهها خانواده در سوگ عزیزانشان نشسته اند و بسیاری نیز حاصل یک عمر کار و تلاش و پس انداز و صرفه جوییشان را از دست داده اند. دولت ایران و مسئولین ناکار آمد و نالایقش چون همیشه خنثی بودن و بی ارزشیشان را برای دهمین و صدمین بار به نمایش گذاشتند و نشان دادند که تنها در اختلاس و دزدی و خیانت به اموال عمومی تخصص کافی دارند . هنگامیکه آخوندی شیاد و حراف بر دستگاه اجرایی کشور چمبره زده و مردم و بیت المال را طعمه و غنیمتی فرض کرده که تنها شایسته و برازنده برادر صراف و حریص و خاندان و هم باندیهای دزد همدست و همپیمانش هستند و مدام در حال اجرای سیاست دور زدن تحریمهای بینالمللی و کلاه برداری جهانی از یکسو و دور زدن و کلاه گذاری بر سر مردم ایرانست تا هست و نیستشان را به کام راهزنان سیری ناپذیر بریزد البته که نمتواند اوقاتی را هم جهت آمادگی با حوادث غیر مترقبه اختصاص دهد، اگر صد جلسه کاری هم به این امور اختصاص بدهند هیچ نتیجه مثبتی حاصل نمیشود زیرا از افراد فاقد سواد و صلاحیت و تخصص و متظاهر و متقلب که تنها هنرشان خالی کردن خزانه مفلس و دریوزه دولت ایران و چاپیدن و به فقر و نکبت کشاندن مردم گرسنه و بی پناه ایرانست چه انتظاری میرود ؟ وقتی رئیس اجرایی کشور کلیه معاونین و مشاورین و وزرا و استاندارانش را از میان بی وجدانترین و دزدترین و بیسوادترین و نالایقترین افراد، تنها به صرف اطاعت کورکورانه و اعتقاد به خرافات و مقلدان این آیتالله و آن آیتالله هستند، و جز دستبوسی و توسل به عتیقه های عاجزتر از خودشان هنری ندارند، انتخاب میکند و نمایندگان دست چین شده و بیشعور مجلس قانونگذاری که لااقل بایستی در رشته حقوق تحصیل کرده باشند چون ماشین رأی گیری با آراء خود آنها را به مردم حُقنه میکنند، البته که از پس هیچ بحرانی بر نمیآیند. وقتی رئیس دستگاه اجرایی کشور آخوند بیسوادیست که با آموزه های فقه یا همان علوم چرکتاب حوزوی مسموم شده، تنها انتظاری که از او میرود اینست که خوب روضه بخواند و اعضای کابینه و وزیر و وزرا و معاونینش هم خوب گریه بکنند و خوب ضجه بزنند و خود را به غش و ریسه بزنند.گاهی به مناسبتهای مذهبی جلساتی از آنها پخش میشود که گویی مسابقه نفاق و دو رویی گذاشته اند، استانداری که بر استانی با وسعت و جمعیتی بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی حکمرانی میکند با گردن کج چنان قیافه محزون و سوگواری بر مظلومیت امام حسین ( ع ) و یارانش گرفته که گویی مادر زاد با چنان ژست منحوسی متولد شده، اما گویی در مقابل رنج و فقر و مظلومیت و دربدری و بیخانمانی و سوگواری هم وطنانش روئین تن و فاقد احساسات انسانیست ! نظام ناکارآمد و مسئولین نالایقش چه خشکسالی باشد و چه تر سالی، چه سیل دلارهای خارجی وارد کشور شود و چه با سؤتدبیر و سیاستهای غلطش گرفتار تحریم بانکی شود، چه باران ببارد و چه نبارد، چه اضافه تولید داشته باشد و چه کاهش تولید در هر صورت دچار بحرانست و چوب نادانی و ناکارآمدیش را مردم بی پناه ایران میخورند. کشور ایران به موازات معادن واستعدادهای خوبی که جهت تولید ثروت و ایجاد رفاه اجتماعی دارد، کشور بلا خیزی نیز هست، گاهی گاز و نفت فوران میکند، گاهی خشکسالیهای مکرر زندگی را تهدید و گاهی سیل بنیان بسیاری از خانواده ها را میکند، اگر بجای فارغ التحصیلان حوزوی که بصورت زگیلهای زشت و چون بلای لاعلاج سرتا پای کشور را زشت و بیمار و بیچاره کرده اند، تنها تعدادی دیپلمه که بدون تقلب و مدرک تقلبی و نمره خریدن بجای اینهمه دکتر و مهندس و آیت الله و حجت الاسلام های قلابی امور کشور را بدست بگیرند بمراتب از این موجودات بیکاره و بیعرضه و دزد و استخاره چی، خرافات زده کشور را اداره میکنند . مردم معترض و به ستوه آمده ایران تا کنون بارها با شیوه های گوناگون به ارکان نظام گفته اند « ما را به خیر تو امیدی نیست، شرّ مرسان » اما محال است که تبردار با تبرش هم بتواند این شیفتگان قدرت را از کرسیها و مقامهایی که اشغال کرده اند جدا کند.
ارگ کریمخان زند؛ وکیل الرعایا
شایعترین حسّی و سخنی که بر لب یا در ضمیرِ بسیاری از مردم هنگام مواجهه با تلاطماتِ تمامنشدنی اقتصادی ، یا فجایع مربوط به منابع طبیعی شکل میگیرد (و انگار نه انگار اتفاقی افتاده) این است که:
«مملکت صاحاب نداره»!
اجازه دهید این تلقی از اوضاع را به صورت زیر تصحیح و تکمیل کنم:
آنجا که پای نظام! و انقلاب! ،ولو جزئیترین مطالبِ مربوط به آنها، در میان باشد، صاحاب دارد!! و ابداً بیصاحاب نیست.
و تازه در اینگونه موارد نه فقط رهبر بلکه بسیاری دیگر نیز پیدا میشوند که در قوارهٔ صاحبهای کوچکتر ظاهر شده و اجازه نمیدهند کوچکترین خطّ و خشی بر اندام انقلاب و نظام وارد آید.
رهبر به عنوان صاحب نظام نه فقط اجازهٔ ایجاد هیچ خشی بر نظام و انقلاب را نمیدهد بلکه سال به سال درخت نظام و انقلاب تناورتر شده و میشود. پیروزیهای منطقهای رهبری و ولایت، در بدترین شرایط تحریمی، گواه این روند رو به رشد است.
اما آنجا که پای مردم (عموم مردم و نه صرفاً کسانی که نمازجمعه و راهپیمایی میروند) در میان باشد و یا پای زیستمحیطِ کشور در میان باشد، در اینجاست که جای خالی صاحب/صاحاب به وضوح حس میشود. در این مواقع مردم و منابع طبیعیشان بیپناه بوده و بلکه پناهشان در اوج بی کسی یک به یک تضعیف میشوند
لزوم شهروند محوری
گرچه نظام و انقلاب با پادشاهان، خوب نیست اما خوشبختانه دستِکم کریمخان زند را پذیرفته و همچنان نام خیابانی در شیراز و تهران و برخی دیگر از شهرها به نام او نامیده میشود. کریمخان زند ملقب به وکیل الرعایا بود.
در حالیکه در ارگ کریمخان قدم میزدم توجهم به همین لقب: “وکیل الرعایا” افتاد و با خود گفتم این نکته را در چهل سالگیِ تأسیس سلسلۀ فقها و استقرار جمهوری اسلامی بنویسم که: صاحب باید خود را صاحب هر دو بخش (چه نظام و انقلاب و چه به ویژه مردمِ هشتاد میلیونی و منابع طبیعیاش) بداند تا حسِّ بیصاحاب بودنِ مملکت، در سایۀ همین تکمیل رویکرد، زدوده شود.
بر این اساس به همان اندازه که فقیه سلسله نسبت به بند بندِ مسائل مربوط به نظام و انقلاب، احساس صاحب بودن دارد و ورودِ جدی میکند به همان اندازه باید نسبت به بند بندِ مسائل مربوط به عموم مردم و طبیعتشان احساس صاحب بودن نموده و ورودِ جدی کند.
از مزایای این رویکرد این است که مثلاً؛
پروندۀ سیل دروازه قرآنِ شیراز و نیز آق قلا با جدیّت و بیتعارف و البته به دور از هیاهو و صِرفِ شنیدهها تا آخر پیگیری شود: چه علتش محاسبات غیر علمی ارگانهای عمومی باشد چه علتش بیتوجهی نهادهای انقلابی باشد چه هیچکدام!
یا مثلاً به همان اندازه که فقیهِ سلسله از رفتن جوانان به مراسم اعتکاف خشنود میشود درست به همان اندازه و بلکه بیشتر، از مراسم شمع روشن کردن جوانان شیرازی در سوگ جانباختگان سیل اخیر استقبال کند
یا مثلاً همانطور که در پیِ برخی اخبار و نگرانیهای خاص، تاب بریده میشود و عمامه بر زمین کوفته میشود باید هزار برابرِ آن، از کاهش قدرت اقتصادی و خرید دهها میلیون نفر!!! نگران شد
آیا جز این است که اگر فرضاً خدا رسول جدیدی را در ایران میفرستاد، تمام همّ و غمِ او مصروفِ مردم و طبیعتش میشد!؟
امیر ترکاشوند، نهم فروردین ۱۳۹۸
T.me/baznegari
.
.
حسن/*: در سیلهای آمریکا و ژاپن، میلیاردها دلار خسارت و صدها نفر کشته میشوند.
ترجمه: ما در تولید سیل و فلاکت و بدبختی با آمریکا و ژاپن شانه به شانه رقابت میکنیم. اسلامیچیه دیگه. بضاعتش بیش از این نیست.
دلیل سیل گلستان اعلام شد.
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور:
پر شدن سدهای”گلستان” و “وشمگیر”، لایروبی نکردن مصب رودخانه ها و محدود بودن خروجی آب به سمت دریا از جمله علت های وقوع سیل در مناطق مسکونی است.
شاه: این “خانم بیار” من که پرونده بین المللی و داخلی قاچاق مواد مخدر دارد، فشار می آورد که او را همراه خودم به دیدار رئیس جمهور فرانسه ببرم. اگر ببرم شهبانو در کل سفر دائماً نق نق خواهد کرد!
✍️ اسدالله اعلم
“فرمودند: چرا این اشخاص که ما با آنها صحبت می کنیم خودشان را گم می کنند؟ امیر هوشنگ دولّو جدّاً از من خواسته که او را با خودم به فرانسه ببرم. آخر فکر نمی کند که این کار برای من چه نتایجی دارد؟! با آن سابقه امیر هوشنگ [که در اروپا برای قاچاق مواد مخدر گیر افتاد و من با هواپیمای خودم فراری اش دادم! و تو یک سال کلی هزینه کردی تا مسأله را حل کردی و من تأکید کردم خبر حل مساله را شهبانو نفهمند که ناراحت می شوند؛چون برای من خانم می آورد فرح با او اصلا خوب نیست! اخیراً هم از اصفهان به تهران قاچاق تریاک کرد که زن راننده کشته شد و راننده هم زخمی شد و من به تو دستور دادم او را از این مخمصه نجات دادی. او هم اصلاً به فکر زن کشته شده و راننده زخمی نبود، دائماً زنگ می زد که تریاک ها چه شد؟! (همان، ص ۱۲۸- ۱۲۶) ]
حالا می خواهد با من بیاید(فرانسه)! آخر فکر نمی کند این کار برای من زحمت دارد؟! از این جهت[ آبروی بین المللی] زحمت دارد، از جهت علیا حضرت هم زحمت دارد که ایشان را به نق نق زدن می اندازد! به هر صورت هیچ کس به فکر من نیست، همه به فکر خودشان هستند، تا آن جا به فکر من هستند که مورد استفاده باشم…به من می گوید چون برای موفقیت ژیسکاردستن گل فرستاده ام، مرا همراه ببرید. این هم شد حرف؟! غلط کردی گل فرستادی! تو که هستی که برای رئیس جمهور گل بفرستی؟!…همه کس همه چیز از من می خواهد و هیچ خدمتی از روی قلب انجام نمی دهد مگر از ترس!”.
( خاطرات علم، جلد چهارم، صص ۱۰۲- ۱۰۱. ۱۴ خرداد ۱۳۵۳).
دوستداران شاه دولّو را “چاپلوس…و جاکشی زبده” می خواندند! ملکه که معمولاً از همه تدارک چیان عشرت ملوکانه نفرت داشت، دولّو را به خاطر خوش صحبتی و خوش محضری اش دوست می داشت!”(عباس میلانی، نگاهی به شاه، ص ۴۶۴).
————
درود سید مرتضای گرامی
می بینید به چه روزی افتاده اید؟
که تلاش می کنید با کوفتن دیگران، برای نظام خود جای پایی پیدا کنید!؟
گرچه من خود نگاه به تاریخ و گذشته را از این روی دوست می دارم که: اشتباهات گذشتگان را تکرار نکنیم، اما براین باورم که: شما برای برکشیدن خود، و برای نمره دادن به خود، و برای نوشابه بازکردن برای خودتان، و برای این که چهره ی خود را مثبت نشان بدهید، نیازی به این ندارید که به صورت دیگران خاک بپاشید. کافی ست کمی کمی کمی کار بکنید و بدرخشید و پای از خطاکاری ها و گندکاری ها و آدمکشی ها و ایرانخواری هایتان بدر ببرید و مختصری مختصری مختصری، از اسلام اسلام اسلام، به ایران ایران ایران بذل توجه کنید.
نظام مقدس شما اگر دوسه تا کار مثبت انجام می داد، امروز بابت همان دو سه تا کار مثبت می توانست سرش را بالا بگیرد. اما نظام مقدس شما جز گند و آدمکشی و دزدی و برتری دادن آدمهای زیرخاکی و پخمه و دزد چه کار مفیدی کرده؟ نظام مقدس شما اگر کارهای درست و انسانی و درخشان در پرونده داشت، نیازی به این نبود که شما این روزها دست بدامان خلافکاری ها در رژیم گذشته شوید تا از آن لابلا برای خود مجرای تنفسی فراهم آورید. انصاف داشته باشید، در رژیم گذشته آیا هیچ کار مثبتی انجام نشده بود؟
می شود انصاف شما را بیازماییم و انتظار داشته باشیم دست بقلم ببرید و چند تایی از کارهای خوب رضا شاه را برای ما بنویسید؟ اگر از نوشتن کارهای خوب رضا شاه چندشتان می شود، چند تایی از کارهای خوب جناب خمینی را برای ما بنویسید. اگر توانستید توانستید توانستید دو تا کار مثبت جناب خمینی را بنویسید، من خودم سومینش را می نویسم. می خواهید تا شما آماده می شوید که دو تا از کارهای خوب خمینی را بنویسید، من خودم سومین کار خوبش را بنویسم؟
می نویسم: یکی از کارهای خوب جناب خمینی، بیرون کشیدنِ ذاتِ تعصبات مذهبی از پستوهای بزک شده و غبار گرفته و معرفی همین ذات معیوب و نفرت انگیز به جهان است. که چگونه می شود هزار هزار هزار پتانسیل مردمی و ملی و بین المللی را پای همان تعلقات فرسوده و زنگ زده ی مذهبی هدر داد و همچنان با وقاحت سخن از درستی راند. یکی از کارهای خوب جناب خمینی، طرد همیشگی دین و مذهب از حکومت است الی الابد در ایران. گرچه مردم دیندار همیشه خواهند بود و ملایان نیز. اما از جمال حکومت، برای همیشه، ملایان طرد خواهند شد با خواری و خفت. و این کمک کمی نبوده و نیست برای نسل های ایرانی. البته اگر که ملایان، نخواهند برای بقای سفره های مفتِ خویش، زمین سوخته ای از ایران بجای نهند.
با احترام و با سپاس
محمد نوری زاد
دهم فروردین نود و هشت – تهران
.
سلام و احترام
دیدم باز در طلیعه عنوانی که در کانال خودتان برای حکایت خزعبلاتی که اینجا می نویسید و اصل مطالب مرا حذف می کنید و عنوان های همینجوری تبلیغاتی به آن می دهید،اینطور نوشته بودید:
“محمد نوری زاد:یک مجتهد حوزوی که سخت پای بند نظام است و از کشتار سال 67 بشدت دفاع می کند، این روزها کارش این شده که برای من گزیده هایی از خاطرات عَلَم (وزیر دربار شاه) می فرستد و می نویسد: ببیند در زمان شاه چه خبرهایی بوده! و…. امروز برایش نوشتم..”
(پایان نقل شما در کانال تلگرام)
دوست گرامی،در مورد ما به الاختلاف ها و برداشت های خزعبلی که از وقایع گذشته و حال دارید بارها بحث و گفتگو کرده ایم که ظاهرا به نتیجه خاصی منجر نمی شود و شما که بتعبیر من فردی فقط تکراری هستید مایلید آن ما به الاختلاف ها را تکرار کرده و باصطلاح سبیلی در برابر همفکران معدود خود تاب دهید!
این است که من دوباره اسیر این تکرارها و جدال های بیهوده نمی شوم،فقط اشاره می کنم شما در عنوانی که برای نقل این خزعبلات تکراری در کانال خود اختیار کرده اید مرتکب دو دروغ ناجوانمردانه شدید:
1-اینکه دفاع من از مجازات قانونی منافقان محارب قاتل 13 هزار نفر از مردم ایران را که مثلا هموطنان شما بودند را به “دفاع از کشتار 67″عنوان دادید که عنوانی ناشی از سوء فهم و برداشت شماست که در نوشته دیگری در مورد آن توضیح دادم.
2-دروغ دیگری که گفتید این بود که گفتید مخاطب گزیده هایی که من از خاطرات اسدالله علم به این سایت ارسال می کنم و در شبکه های اجتماعی نیز بهمین صورت منتشر می شود،شما هستید،در حالیکه چنین نیست،و مخاطب من در ارسال این خاطرات فقط شما نیستید،بلکه همه مخاطبان و حاضران و ناظران این سایت و طبعا فضای عمومی اینترنت،مخاطب آن هستند،و مع الاسف شما جوری در برابر گزارش این وقایع (آنهم توسط یکی از ملازمان همیشگی شاه) موضع می گیرید و مطالب دور از واقع و ادبی به بزرگان مورد احترام مردم ایران می نویسید که گویا من وقتی از قول اسدالله علم نقل می کنم که شاهنشاه آریامهر “خانم بیار”داشته و از این کثافت کاری ها هم داشته،مثل اینکه به آباء یا اجداد شما چنین نسبتی داده ام! مگر محمد رضا پهلوی شاه سابق و سرنگون شده ایران،جزء آباء یا اجداد حضرت عالی بوده است که اینگونه از حکایت سرگذشت و تاریخ او آنهم از جانب یکی از ملازمان رکابش،اینگونه بر می آشوبید و کودکانه آنرا با توهین به بزرگان مورد احترام این ملت پاسخ می گوئید؟!
بنابر این می بینید که روش شما یک روش ناجوانمردانه و غیر اخلاقی است علیرغم ادعاهایی که در مورد صداقت خود می کنید.
و در انتها می گویم شما اگر صادق و جوانمرد هستید یا در کانال تلگرام بمطالب من اشاره ناقص و دروغ نکنید،یا همینطور که اشاره اجمالی یا ناقص به مطالب من می کنید و دروغ هایی بمن نسبت می دهید،اصل نوشته های من در سایت و از جمله این توضیح را دقیقا نقل کنید،درست مثل همینجا که صادقانه عین عبارات مرا نقل می کنید،زیرا که صداقت و آزادگی به سخن و ادعا نیست ،که :دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
احتراما
سید مرتضی
دهم فروردین 98 – قم
در اغاز سال جدید نصف مملکت را دارد اب می برد ؛ امت شهید پرور !! در خرید حتی نان و پیاز مشکل دارد ؛ هزاران بلا و نکبت بر این زمین اوار شده ؛ انگاه روحانی مزد بگیر و پژوهش گر !! تمام هم و غمش اندوه جولان و بیان پچ پچ های اتاق خواب محمد رضا شاه و فرح است و پژوهش در امور سکسو لوژی شاه مرحوم است ؛ البته که مشت نمونه خروار است ؛و این یکی از فارغ التحصیلان سطح بالای حوزه ملا پرور قم است ؛ حال شما خود حدیث مفصل بخوانید از تمام ان نهادهای مملکت که تحت افکار داهیانه این قماش اداره میشود
آشنائی ازم ایراد گرفته که چرا حسن روحانی رو هسین فری مینویسی؟! عرض کردم همقطار این همون اسمیه که استاداش تو انگل ستون بهش داده بودن ، آخه نو روزگار طاغو ت حسن فریدون بود بروزگار یاقوت اسلامی مث اکثر این ملت نون به نرخ روز خور نوم عوامفریبونه گرفت تا نردبون ترقیش بشه و شد!! خوب اگه اسم لندنیش قابل هضم نیس صداش میزنیم حسن فری!!!!!
سلام
جناب نوریزاد
پیام نوروزی سرشار از نفرت و کینه تون رو خوندم، وقت ندارم برای هر کدومش سوالاتم رو بنویسم، فقط همون بند اول رو یه سوال می پرسم: با استدلال شما شاهزاده هم یک بی شرف تمام عیار محسوب میشن، درسته؟!
چون نه تنها برای ریختن خون مردم عذرخواهی نکردن و برای کارهای پدر و پدربزرگشون نگفتن اشتباه کردن، بلکه گفتن هیچگاه خونریزی نکردن!
اگه واقعا اهل صداقت و درستی کلام هستین، که بارها ثابت کردین نیستین و فقط دروغ و بغض و نفرت ازتون بیرون میاد، در مورد خاندان پهلوی نه با همین بغض که به حسب نقل تاریخ، واقعیت ها رو همینجا بنویسید. هرچند شما به اصطلاح منور الفکران آزادی بیان رو برای خودتون و خفه شدن رو حق مخالفانتون میدونید! شما همون هایی هستید که دم از دموکراسی میزنید و هر کس از معیار حق (که خودتون باشید!) خارج بشه متحجر و مستضعف فکری میپندارید.
درود به تمام انسان های حق طلب (نه سودگران پول و حقارت)
درود دوست گرامی
بودجه سال ۹۸سهم نهادهای مذهبی و تبلیغاتی ۱۳ برابر محیط زیست است از ارازل اوباش دزد و قاتل چه انتظار.
.نقش سپاه کم رنگ است به این خاطر است که مردمی نیست و بیگانگان هسته اصلی را تشکیل می دهند.و ترس از مردم دارند .شما مرتب سرفه می کنید مواظب باشید مزمن نشود .درس بزرگی که باران داد این است که مردم باید با اتحاد بر ترور و وحشت اسلامی و حکومت ملایان مفتخور دزد پایان دهند.
با احترام
برخي ازتناقض هاي قانون اساسي كشور ايران
يك اقليم با دو رئيس!!
✍بهرام سمیع
✅سعدی بزرگ علیه الرحمه در حکایت سوم از کتاب گلستان
« در سیرت پادشاهان » آورده است : «…ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند…».
این حکایت را از زمان دبستان بیاد داشتم و امروز با تورق «گلستان سعدی» و دقت در حکمت نهفته این کلام نغز ، پاسخ سوالی- که مدتها ذهنم را بخود مشغول کرده بود – رایافتم.
اما آنچه تعجب مرا برانگیخت عدم توجه بزرگان و فرهیختگان حاضر در مجلس خبرگان قانون اساسی به این امر مهم است.
چگونه ممکن است یک اقلیم با دو رئیس!
رئیس جمهور با اختیاراتی وسیع و رهبری با اختیاراتی موسع!؟
✅هر عقل سلیمی به رهبری حق میدهد که برای اداره مملکت دفتری به وسعت دفتر رهبری داشته باشد و به رئیس جمهور نیز حق میدهد که برای اداره کشور دفتر و نهاد ریاست جمهوری داشته باشد.
✅رهبری حق دارد برای انجام مسئولیت خود در امور خارجه مشاور و تشکیلات داشته باشد ، همانگونه که رئیس جمهور برای تدبیر سپهر سیاست خارجه از وزارت امور خارجه برخوردار است.
✅رهبری حق دارد در راستای مسئولیت های فرهنگی خود ستاد انقلاب فرهنگی تعیین و دانشگاه آزاد را در اختیار بگیرد ، همانگونه که رئیس جمهور وزارت آموزش وپرورش و آموزش عالی را برای اعمال اختیارات خود در اختیار دارد.
✅همانگونه که رئیس جمهور حق دارد برای اعمال وظایف خود وزارت اطلاعات و وزارت کشور را در اختیار داشته باشد ، رهبری نیز حق دارد سازمان اطلاعات سپاه ، اطلاعات نیروی انتظامی، حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح را در اختیار داشته باشد.
✅رهبری حق دارد برای انجام وظایف و اختیارات خود پول و امکانات مالی بنیاد مستضعفان ، ستاد اجرایی فرمان امام و…را در اختیار داشته باشد. همانگونه که رئیس جمهور ردیف اعتبارات نهاد ریاست جمهوری را در اختیار دارد.
✅رهبری حق دارد همانگونه که رئیس جمهور برای کمک و مساعدت به مردم ، بهزیستی را در اختیار دارد ، کمیته امداد امام و بنیاد برکت را در خدمت داشته باشد.
✅رئیس جمهور برای امور خیریه اوقاف و امکانات آن را در اختیار دارد لذا رهبری حق دارد که تعیین تولیت امام رضا(ع) ، حضرات احمدبن موسی و معصومه(س) و …را بعهده داشته باشد.
✅رهبری حق دارد برای نظارت وهدایت ، نماینده ولی فقیه در وزارت جهاد ، حج و زیارت ، دانشگاه ها و…تعیین کند همانگونه که رئیس جمهور برای اداره این دستگاهها وزیر و رئیس تعیین میکند.
✅رهبری حق دارد برای تسلط بر اوضاع و احوال پولی و مالی به نهادهای زیر مجموعه خود ،سپاه ، ارتش، نیروی انتظامی ، بنیاد مستضعفان و…اجازه تاسیس بانک و بیمه بدهند.
✅رهبری حق دارد برای آگاهی کامل از وضعیت پیمانکاری و عمران مملکت به قرارگاه خاتم و…، بنیاد مستضعفان ، ستاد اجرایی فرمان امام ، بنیاد برکت و… که تحت ریاست و نظارت عالیه ایشان هستند اجازه امور پیمانکاری در تمام سطوح و همه رسته ها را بدهد.
✅رهبری حق دارد همانگونه که رئیس جمهور برای انتشار دیدگاه ها و عملکرد دولت خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران را در اختیار دارد به سپاه اجازه تاسیس خبرگزاری و روزنامه بدهد و روزنامه کیهان و اطلاعات و صدا وسیما را برای بیان دیدگاههای خود در اختیار داشته باشد.
✅رهبری حق دارد برای هدایت
هنر ، فیلم و سینمای کشور به سپاه اجازه تاسیس مؤسسه اوج و به سازمان تبلیغات اسلامی مؤسسه سوره رابدهد ، همانگونه که رئیس جمهور برای انجام اینگونه وظایف خود ، وزارت ارشاد را در اختیار دارد.
✅شمارش اینگونه دستگاه های موازی ، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
با وصفی که گذشت خبرگان قانون اساسی دو دولت موازی را در کشورحاکم نموده اند.
شاید بی دلیل نباشد که هر ساله مصوب میشود که دولت باید کوچک تر شود ولی نه تنها دولت کوچک نمی شود بلکه دو دولت در حال گسترش هستند.
✅بنظر میرسد راه حل توقف ادامه کار دو دولت موازی و برداشتن بار سنگین مالی اداره آنها از دوش ملت با ادغام پست ریاست جمهوری و حاکمیت یک دولت امکان پذیر خواهد شد.
ثانیا: در آمد بنگاه های اقتصادی زیر نظر رهبری تماما به خزانه دولت واریز خواهدشد.
ثالثا: با اداره مستقیم دولت توسط رهبری ، دستگاهها نیازی به وجود نماینده رهبری نخواهند داشت.
رابعا: مسئول موفقیت و شکست در سیاستهای خارجی و داخلی، فرهنگ و اقتصاد ، بی عدالتی و فساد یک دولت خواهد بود.
خامسا :در این صورت دولت حاکم ناچا ر به پاسخگویی ملت خواهد بود .
✅البته این ادغام با وجود دو شرط تعیین مدت برای زمان تصدی رهبر و انتخاب ایشان با رای مستقیم مردم ،جمهوری اسلامی را از حکومت های پادشاهی متمایز خواهد نمود.
@Sahamnewsorg
پ،ن :البته آنچه كه اتفاق نيفتد دراين اصلاح تناقض هاي قانون اساسي همان پاسخگو بودن جناب رهبري است .
اماجناب جنت مكان رهگذر ديگر
ازكجا معلوم كه شما دزدنيستيد واسم مرا ندزديده ايد؟
يك خورده خجالت بكش مگر مشابهت اسمي كم داريم كه من اسم ناشريف شمارا دزديده باشم اگر بناي دزدي داشتم عقل تورا مي دزديدم كه به عقلم اضافه مي شد ولي ديدم نداريد مايوس برگشتم اما بجان تو به اسمت هيچ دست نزدم .
رهگذر
جناب دزد ما چن ساله که اینجا هسیم و همه ناظرین این سایت ما رو به این اسم میشناسن اما ا اومدن تو سه ماه هم نمیگذره حالا من دزدم یا تو مشتی تو با این افاده حوزوی اسلامیت خودتو مسخره کردی کاش می دیدی که چه جور جماعت به ریشت میخندن که تو با اون عقلت دزد و مدعی هسی و ما با بی عقلیمون دس و دل پاک ا این ببعد ناظرین سایت تورو به اسم دزد سر کذر خواهن شناخت عقلو شهامتو صداقت داشته باش با یه اسم دیگه ابراز وجود کن که ریشخند نشی مثلا به اسم جنت مکان گرچه جهنمی هسی یا پوزش بخوا
پیشنهادی برای سید مرتضی :
با به توجه زحمات فراوانی که جنابعالی در تهیه صدها متن در پاسخگویی به شبهات و شایعات و دروغهای بعضی مخالفین در این سایت داشته اید خوب است نسبت به جمع آوری و تدوین آنها به صورت الکترونیک و یا حتی چاپی اقدام کنید تا زحمات شما بیشتر به ثمر نشسته بلشد و جوانان و جامعه هم از آنها بهرهمند شوند
سلام .ممنون از اظهار محبت و پیشنهادتان،البته من غالب نوشته های خود را برحسب نوع آن (سیاسی-تاریخی-فلسفی-قرآنی-حدیثی و..) حتی قبل از ارسال در صفحات ورد پد ذخیره می کنم و در این موارد فایلهای زیادی در رایانه خود دارم،خیلی از این مطالب و شبهات نیز بارها در این 5 سالی که از باب تصادف من بسایت جناب نوریزاد آمدم و بدنبال اظهار نظر در مورد مطلبی،درگیر با کامنت گذاران این سایت شدم،دائما تکرار می شود و در موارد زیادی بنده از نوشته های پیشین خودم استفاده می کنم و دوباره صرف وقت برای بررسی و زحمت تایپ نمی کشم و آنها را با اصلاحات یا اضافاتی ارسال می کنم.در مورد این پیشنهاد شما نیز می شود فکر کرد اما خوب می دانید که انتشار رسمی مطالب نیازمند به بازنگری ویرایشی و اصلاحات دقیق تر الفاظ مطالب و منابع آن است و من فرصت کافی برای این کار را فعلا ندارم بجهت همکاری پژوهشی با برخی موسسات پژوهشی و انتشار کتاب در قم.من این مطالب را روی علاقه و سلیقه خودم و در اوقات فراغت در منزل می نویسم و ارسال می کنم و گاهی دیدن و بررسی و تایپ اینها از این جهت که در تایپ حرفه ای نیستم وقت زیادی از من گرفته است و حتی گاه وقت استراحت خود را به آن اختصاص داده ام که این اواخر موجب برخی کسالت های عصبی در من شده است که در حال معالجه آن هستم،و خدایم می داند که من کار نوشتن در این سایت را روی علاقه به پژوهش و انجام وظیفه دینی انجام می دهم و ربط به شخص یا ارگان خاصی ندارم هرچند مشتریان جناب نوریزاد و حتی خود ایشان در این اواخر در اینجا از باب ضعف در حجت اینرا باور نمی کنند و دائم بمن نسبت هایی می دهند که مهم هم نیست چون احتمالا شاید اینطور افراد تلقّی درستی از ایمان و باور به معتقدات ندارند،چون معامله من با خدایم و وظائف تکلیفی دینی ام است نه تمجید یا تشویق یا تکذیب کسی.در هر حال ممنون از پیشنهاد شما
نحوه واکنش شاه به شهبانو: خدا نکند من الان بمیرم، وگرنه این زن ناقص العقل (شهبانو) که نایب السطنه اش کرده ام، سلطنت پسرم را بر باد خواهد داد!
✍️اسدالله اعلم
“تلفن زنگ زد؛ شهبانو بودند. در مورد یک مداخله ای که من در خصوص فرزند مرحوم ارسنجانی کرده بودم که بچه اش را مادر پتیاره اش بر ندارد به آمریکا ببرد – و گویا این برخلاف میل شهبانو بود در صورتی که من از این امر هم اطلاع نداشتم- به شاهنشاه ایراد فرمودند. شاهنشاه فرمودند، عَلَم اینجاست و این مداخله را قبول دارد و می گوید محض خاطر این بچه که شما طرفدارش هستید، بود. شهبانو از آن طرف بنای داد و فریاد گذاشتند و بالاخره گریه را سر دادند که چه طور یک نفر به خودش حق می دهد برخلاف امر ملکه کشور مداخله کند. شاهنشاه فرمودند، اولاً که عَلَم نمی دانست شما نظری دارید، بعد هم در هر کاری باید دو طرف قضیه را دید، از کجا [معلوم است نظر] شما که به این صورت از مادر بچه- زن مطلّقه ارسنجانی- و بچه اش طرفداری می کنید، برخلاف عدل و انصاف نباشد. شهبانو بیشتر آتشی شدند و آن قدر با عصبانیت و بلند حرف می زدند که من حرفهایشان را می شنیدم. آن قدر داد زدند که بالاخره شاهنشاه با همه خونسردی از کوره در رفتند و فرمودند، بسیار خوب من که نمی توانم برای همچو کاری سر عَلَم را ببرم و گوشی را گذاشتند. بعد با کمال عصبانیت فرمودند، خدا نکند من حالا بمیرم وگرنه این زنهای ناقص عقل که ما نایب السطنه هم قرار داده ایم، با این احساسات تند، سلطنت پسرم را بر باد خواهند داد!”
(خاطرات علم، جلد دوم، ص ۹۸. ۱۹ شهریور ۱۳۴۹).
شاه: هر کس زن ندارد، سعادتمند است! نه تنها بیشتر پیشرفت می کند، بلکه طول عمر بیشتری خواهد داشت.
✍️اسدالله اعلم
“به عرض رساندم که [رئیس اینتلجنس سرویس انگلیس] نوشته بود که زن ندارد. شاهنشاه فرمودند، عجب مرد با سعادتی است که زن ندارد! بعد مدتی درباره زنها صحبت کردیم. عرض کردم اتفاقاً امروز صبح جمعه که می خواستم نفسی تازه کنم و قدری خوابیدم، از خواب که برخاستم، باز آن غنچه خندان [زنم] عبوس شده بود! خیلی خندیدیم! شاهنشاه فرمودند، مسلماً مردانی که زن ندارند در زندگی جلو هستند و مسلماً بیشتر عمر می کنند. چون حداقلّ اقلّ این است که نصف غصه دنیا را کمتر می خورند! عرض کردم هشتاد درصد! مگر همین سلب آزادی انسان غصه کوچکی است؟” .
(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۳۰۶).
شاه: مرد نباید با زنش شب در یک اتاق و زیر یک رختخواب بخوابد. شنیدن سخنان مزخرف و بی خوابی برخی از پیامدهای در یک اتاق خوابیدن است.
“فرمودند [سید ضیاء الدین طباطبایی] یک حرف دیگر هم حسابی می زد و آن این که شب انسان نباید در یک اتاق با زنش بخوابد، زیرا در رختخواب است که سر گله ها و حرفهای مزخرف باز می شود و به انسان بی خوابی و ناراحتی می دهد، و این را واقعاً حسابی می گفت. من خندیدم. عرض کردم، معلوم می شود شاهنشاه خیلی گرفتاری دارید. فرمودند ناچار!”.
(خاطرات علم، جلد سوم، صص ۳۷۶- ۳۷۵).
دست شما درد نکند با این خاطرات ،کم کم از شاه و علم داره خوشمان می آید آدمهای با حالی بوده اند
اعتراض آرشام رضایی به صدور هشت سال و نیم زندان و دادگاهی شدن بدون حضور وکیل
مادر محمود رضایی (آرشام)، کارگر نقاش ۲۷ ساله که هفدهم دیماه ۹۷ توسط سپاه پاسداران بازداشت و در اوین زندانی شده، به کمپین حقوق بشر در ایران گفت فرزندش در دادگاهی بدون ابلاغ قبلی و بدون حضور وکیل، محاکمه و به هشت سال و نیم زندان محکوم شده است. کشور رضایی گفت پسرش در تماس تلفنی به او گفته حکم را غیرقانونی میداند و به آن اعتراض کرده است.
محمود رضایی که دوستانش او را به نام آرشام میشناسند، عصر هفدهم دی ماه با دو تن از دوستانش مجید حسینی و محمد حسین زاده، توسط ماموران سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد. ماموران پس از بازداشت او را به خانه منتقل کرده و پس از تفتیش تلفن همراه او را با خود بردند. کشور رضایی روز سوم فروردین به کمپین گفت: «ما نگران بودیم که چرا ساعت نه و ده شب شده و آرشام هنوز برنگشته که ماموران در خانه را زدند، یک مامور زن بود و هفت هشت نفر مامور مرد و آرشام، گفتند از سپاه هستیم و پسرت برای چند سوال و جواب کوچک با ما می آید، بعد خانه را گشتند و چند سیم کارت پیدا کردند و رفتند، بعد از آن ما هرچه رفتیم جوابی ندادند تا این که بعد از حدود ده روز توانستیم در زندان ملاقاتش کنیم.»
حضور در تجمعات اعتراضی مسالمت آمیز، اطلاع رسانی نسبت به وضعیت فعالان سیاسی بازداشت شده و دیدار با خانوادههای زندانیان سیاسی و مدنی، بخشی از فعالیتهایی است که به بازداشت این فعال مدنی منجر شده است. علیرغم آزادی مجید حسینی و محمد حسین زاده با قرار وثیقه، مقامات امنیتی-قضایی با بالا بردن مبلغ وثیقه، از آزادی او خودداری کرده اند.
آرشام رضایی روز هشتم اسفند ۹۷ بدون اطلاع قبلی و دریافت ابلاغیه از زندان اوین به دادگاه فرستاده شد. در جلسه کوتاه محاکمه که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، بدون حضور وکیل برگزار شد، به تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری متهم شد. قاضی محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به اعتراض آرشام رضایی درباره عدم حضور وکیل و درخواست مهلت او توجه نکرد و با نادیده گرفتن حق دفاع عادلانه، دادگاه را پایان یافته اعلام کرد. کمپین تا زمان انتشار این مطلب موفق به کسب اطلاعات دقیق در مورد جزییات حکم دادگاه در خصوص موارد اتهامی نشده است.
شمار قربانیان سیل در ایران به ۳۹ تن افزایش یافت
بارش باران و وقوع سیلاب در مناطق مختلف ایران که از روزهای آخر اسفندماه آغاز شد تا کنون ۳۹ قربانی گرفته است.
آن طور که جانشین مدیریت بحران در سازمان پزشکی قانونی ایران تأیید کرده، در دومین موج از بارندگی و وقوع سیل در استانهای مختلف ایران ۳۰ تن جان خود را از دست دادهاند و پیشتر هم اعلام شده بود که موج نخست وقوع سیل در استانهای شمال و شمال شرق ایران ۹ کشته به جا گذاشته بود.
بر اساس فهرستی که سازمان پزشکی قانونی شامگاه چهارشنبه در اختیار خبرگزاریها، از جمله خبرگزاری ایسنا گذاشت، در دومین موج بارندگی و وقوع سیل در ایران، علاوه بر ۱۹ قربانی سیل در شهر شیراز، یک تن در سرپل ذهاب، یک تن در سمنان، یک تن در خوزستان، یک تن در کهگیلویه و بویر احمد، دو تن در لرستان و پنج تن در استان گلستان به دلیل وقوع سیل یا حوادث مرتبط با آن جان خود را از دست دادهاند.
اسامی مندرج در این فهرست نشان میدهد که ۱۰ تن از قربانیان سیل در شیراز از ساکنان این شهر بودهاند و ۹ تن دیگر مسافرانی بودهاند از دیگر شهرهای استان فارس یا نقاط دیگر کشور به شیراز سفر کردهاند.
سوریه از حمله هوایی اسرائیل به انبار مهمات سپاه قدس ایران در حلب خبر داد
دیده بان حقوق بشر سوریه نیز میگوید، جنگندههای اسرائیل انبار مهمات نیروهای ایرانی و متحدان آن را در منطقهای بین شیخ نجار و فرودگاه حلب هدف قرار دادند که انفجار بزرگی در پی داشت.
سلام و درود
( به جناب آدم )
با عرض پوزش از جناب « آدم » در توضیحی که در زیر نویس نوشته شما دادم، اشتباهاً « پراگ » را مرکز مجارستان نوشتم در حالیکه پراگ پایتخت چکسلواکی سابق بود. و واقعه بهار خونین پراگ درسال 1968 ، در زمان دبیر کلی لئونید برژنف بر حزب کمونیست شوروی و در جریان قیام مردم چکسلواکی، بخصوص مردم شهر پراگ در اعتراض به بیدادگری و سختگیری و دیکتاتوری حزب کمونیست و اطاعت مطلق رهبران حزب کمونیست چکسلواکی از شوروی بود. رهبر آن جنبش اصلاح طلبانه و آزادی خواهانه که خود یکی از بلند پایگان حزب کمونیست چکسلواکی « آلکساندر دوبچک» نام داشت و پس از شکست قیام تا حد یک کارمند ساده تنزل مقام داده شد ولی زنده ماند و پس از فرو پاشی شوروی در سالهای پایانی عمر به ریاست مجلس کشورش رسید. آن قیام با دخالت نیروهای پیمان ورشو سرکوب و به خون کشیده شد و بسیاری از قیام کنندگان اسیر و سوار بر قطاری که خود زندانی متحرک بود راهی اردوگاههای کار اجباری در سیبری شدند و به ندرت افرادی از آنها جان بدر بردند. از آنجا که 12 سال پیش از آن مردم مجارستان بویژه مردم « بوداپست » نیز در سال 1956 چنین جنبشی به رهبری یکی از اعضای ارشد حزب کمونیست بنام « ایمر ناگی » بوجود آورده بودند تا با اجرای اصلاحات سیاسی از سلطه مستبدانه حزب کمونیست مجارستان بر زندگی خود بکاهند و آزادیهای اجتماعی و سیاسی خود را بدست آورند، ولی در زمان دبیر کلی« نیکیتا سرگیوویچ خروشچف »بر حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سابق، با دخالت نیروهای پیمان ورشو و ورود تانکهای شوروی به بوداپست، آن جنبش اصلاح طلبانه نیز با قساوت کم سابقه ای سرکوب شد و چون هر دو جنبش در چکسلواکی و مجارستان که هردو در اروپای شرقی از اقمار شوروی بودند و با وضعیتی مشابه بشدت سرکوب شدند و پس از فرجام خونین قیام مردم مجارستان رهبر جنبش، که « ایمرناگی» نام داشت و دوتن از همدستان و همفکرانش بازداشت و پس از تحمل دوسال زندان انفرادی و بازجویی و شکنجه اعدام شدند، سبب گردید که حوادث چکسلواکی و مجارستان در ذهنم مخلوط و به خطا پراگ را پایتخت مجارستان بنامم که بابت این خطا پوزش میخواهم . شرح وقایع و تحولات اروپای شرقی که از اقمار شوروی سابق و عضو پیمان ورشو و بلوک شرق بودند و دخالت شوروی در مصر دوران جمال عبدالناصر و حمایت از اعراب در برابر اسرائیل و آمریکا و بستن سد « آسوان » بر رود نیل و حمایت شوروی از کوبا پس از پیروزی انقلابش و سازماندهی و هجوم ضد انقلاب توسط آمریکاییها به خلیج خوکها جهت بر اندازی فیدل کاسترو و تهدید جنگ اتمی و استقرار موشکهای اتمی شوروی در کوبا، و گفتگوهای خروشچف با جان کندی و سفرش به انگلستان، و گزارش محرمانه خروشچف در خصوص جنایات استالین در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی با حضور هیئت های نمایندگی احزاب کمونیست از 55 کشور و افشاگری معروف خروشچف در تقبیح کیش شخصیت استالین و افتادن شکاف در میان احزاب کمونیست، بخصوص آغاز اختلافات احزاب کمونیست چین و شوروی در کتاب « خاطرات سیاسی خروشچف » آمده و به فارسی هم ترجمه شده است .
آقای نوریزاد بعد میگی که چرا مزدک فحش میده و توهین میکنه یا چرا مثل آدم نمینویسه! شما بفرما اینو بخون ببین فحش نمیخواد٬ آخه بابا تحمل و ادب هم حدّی داره. (جناب مزدک امیدوارم به دل نگیرید شوخی بود).
((مرکز مهدویت حوزه علمیه قم: بارانهای سیلآسای ایران دال بر نشانه ظهور نیست
به گزارش مرکز خبر حوزه، محمدرضا نصوری، معاون مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم، در گفتوگویی در خصوص مباحث مطرح شده در خصوص روایت آخرالزمانی بارانهای سیلآسای دهه اول رجب به عنوان یکی از نشانههای ظهور گفت: در مواجهه با گزارشها و روایاتهای مهدوی باید دقت نظر فراوانی مبذول داشت تا به دام اشتباهات نیفتاد.
وی افزود: نکته اول در خصوص این روایت آن است که این روایت در وهله اول از نظر سندی ضعیف است؛ تطیبق نشانهها و علائم نباید انجام شود؛ یعنی ما تکلیفی در زمینه تطیبق علائم نداریم.
نصوری اظهارکرد: نکته بعدی در خصوص بارانهای دهه اول ماه رجب و آخر جمادی است که با این بارانهایی که در کشور ما بارید نیز تطابق زمانی دقیق ندارد؛ یعنی بارانها از اواسط رجب شروع شد.
وی تصریح کرد: نکته دیگر آن که در این روایت هیچ اشارهای به منطقه ایران نشده است؛ یعنی بیان نشده که اگر باران در ایران یا منطقه فارس و ری بارید، نشان ظهور محقق شده است؛ چون در روایات ما به خصوص در روایات مرتبط به سرزمینها در عصر ظهور و آخرالزمان نامهای شهرها به شکل عمومی یا جزیی بیان شده است.))
سالی چند ملیارد تومان اعتباری را که باید هزبنه زیر ساخت های این مملکت طاعون زده شود به حلقوم مشتی شیاد دغلباز تحت عنوان مرکز تخصصی مهدویت میریزند تا این مزخرفات را تحویل پیروان بد بخت و خرافه پرست خود دهند ؟! کمیته امداد امام سیزدهم در لبنان و عراق و سوریه و سایر بلاد شیعه نشین برای محرومیت زدایی از شیعیان جهان مثل ریگ بیابان دلار خرج میکند انوقت برای رسیدگی به گرسنگان ایرانی در هر کوی و برزن صندوق صدقات نصب میکند !! واقعا که ملت فرهیخته ای هستیم ما ملت ؛ هر بنجولی را به خوردمان بدهند سپاس گزاریم
نماینده مردم قم مجتبي ذوالنوري :
خانهای از خود ندارم و اکنون مستاجر هستم/
همه بدبختیهایی که داریم ریشهاش برجام است .
پ,ن, : من رهگذرهم مي گویم برهمه چیز دروغگو لعنت و نفرین خدا وند متعال باد ؛ اين درمورد خانه .
اما درمورد برجام :اگر برجام نبود ترامپ دار وندارشماآخوندهاي درباري وسپاهي را بااجماع جهاني عليه ايران هسته اي به آتش كشيده بودندوملت بزرگ ايران هم به مصيبتي بزرگتر ازمصيبت تاراج وكشتار آخوند هاي حكومت طاغوتي گرفتارآمده بودند .
در اين مورد هم مي گويم كه باخروج ترامپ ازبرجام شماهم به او اقتداكرديد وبرجام را درمجلس آتش زديد وشما با ترامپ ونتانياهو و سلطان حجاز وشوراي اتحاديه عرب عليه ايران همدست هستيد براي نابودي ايران.
اگر برجام نبود نه ياوه گويان ياوه گويي داشتند ونه دستاري برسر شما اخوندهاي درباري بود؛ يادرسوراخ موش پنهان بوديد وياخون كثيفتان ريخته مي شد؛ پس نفرين برمخالفان برجام كه بدفرجامي درانتظارشان است .
واما مصاحبه اين نانجيب هوچي باز را بخوانيد:
ذوالنوري نماینده مردم قم در مجلس در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری خانه ملت به سوال خبرنگاران پاسخ داد.
بخشی از سخنان نماینده مردم قم به این شرح است:
اگر میتوانستم پخش صدای مجلس از رادیو را قطع میکردم
مردم کاری با اصلاحطلب و اصولگرا ندارند
پدر علاءالدین بروجردی استاد من در حوزه علمیه بود
درخواست بازنشستگیام از سپاه برای حضور در مجلس بود
ملاقاتهای مردمی روز شنبه من تحت هیچ شرایطی تعطیل نمیشود
خانهای از خود ندارم
بازیهای رسانهای را بلد نیستم/ من یک روستایی هستم
شاید یکی از مردمیترین نمایندگان مجلس باشم
استیضاح رئیس جمهور سیاسی نیست
انگشت اشاره باید به سمت هر کسی که مقصر است باشد
برخی رسانهها می خواستند موضوع استیضاح رئیس جمهور را بی اهمیت نشان دهند
در حال تهیه طرحی هستیم که به ۹۰ درصد مفاسد پایان می دهد
گاهی باید به دولت سیلی زد و گاهی نیز زیر بغلش را گرفت و کمک کرد
هرکسی از قوه قضائیه خارج شد الی الابد از دریافت مجوز وکالت یا مشاوره باید محروم شود
میتوانم یک کتاب هزار صفحهای در خصوص مسائل هستهای بنویسم
استعفای ظریف بیخود و بیجا بود
همه بدبختیهایی که داریم ریشهاش برجام است
هیچ گاه نگفتیم برجام شرّ است
روحانی ظریف میخواستند مجمع را تحت فشار قرار دهند تا FATF تصویب شود
ظریف باید از تصمیماتی که در سطح نظام اتخاذ شده، تبعیت کند
نقش وزارتخارجه در سوریه کمتر از سپاه قدس بوده است .
منبع : عصر ايران
پ،ن: اين دلقكان سياستگذار ايران عزيز هستند ومقصود ازنظام يك نفر صدر نشين متكبر هواپرست بي لياقت سفاك است .
رهگذر
امام جمعه شیراز: در بازدید از مناطق سیل زده چندین فحش خوردم و اعصابم خرد است
امام جمعه شیراز عملکرد برخی ادارات را که زمینه ساز سیل این شهر شد، موجب خشم و حتی فحش دادن آنان به مسئولان دانست و گفت:
در بازدید از مناطق سیل زده با خشم و عصبانیت مردم روبرو شدیم.
به گزارش عصرایران به نقل از ایرنا؛ لطف الله دژکام در نشست رئیس و مسئولان بنیاد مسکن انقلاب اسلامی کشور با استاندار فارس در شیراز ادامه داد:
من در بازدید از مناطق سیل زده چندین فحش خوردم و اعصابم خرد است.
نماینده ولی فقیه در فارس گفت: مسیل را گرفته اند و به ساختمان تبدیل کرده اند، چرا نباید سیل جاری شود؟
چرا شهرداری بلوار کشیده و مسیل را مسدود کرده است؟
آب بالا دست دروازه قرآن باید از کجا سر در بیاورد که سیل جاری نشود؟
امام جمعه شیراز بیان کرد:
تونلی که شهرداری در منطقه سعدی احداث کرده به رودخانه تبدیل شده است، این تونل هیچ راهی برای فرار آب ندارد، جایی که شهرداری می خواهد در آینده پارک بسازد، به ارتفاع ۲ متر آب جمع شد، صحنه های بی ریخت در جریان سیل شیراز مشاهده کردم.
دژکام گفت: باید ببینیم شهرداری چه بر سر مردم آورده است، وقتی خود شهرداری به حریم رودخانه خشک تجاوز کرده چه انتظاری از مردم داریم؟ من دو سه جا این تجاوز شهرداری به حریم را خودم دیده ام.
وی اضافه کرد: این همه هزینه، وام و تسهیلات پرداخت می شود اما کار به صورت اساسی حل نمی شود ، چرا باید دولت و ملت برای کمک به سیل زدگان این همه کمک کنند و بعد با اندک بارانی دوباره شاهد این خسارت ها باشیم؟ این به معنی آن است که در جریان امور ما، نفهم ها تصمیم می گیرند، نفهم ها به مسئولیتشان عمل نمی کنند.
امام جمعه شیراز ادامه داد: در بازدیدها وارد یک کوچه با ۴ متر گودی شدیم که بن بست بود و راه خروج آب نداشت، شهرداری پشت این کوچه ۱۵ مغازه برای فروش ساخته است، آب این کوچه از کجا باید خارج شود؟ نمی شود بنشینیم و فقط نظاره کنیم، مردم حق دارند فحش بدهند و هر بدی به ما بگویند.
وی گفت: استانداری نماینده حاکمیت است و باید موارد خلاف را اصلاح کند ، باید جلو تصمیمات غلط گرفته شود ، اگر جلو تصمیمات غلط گرفته نشود یا مفسده ای در کار است که نمی شود با آن برخورد کرد یا نفهم ها برای ما تصمیم می گیرند، بدتر از این نمی شود که تخلفات ساختمانی در حریم رودخانه با پروانه شهرداری اجرا شود.
پ،ن / لازم به ياد آوري است كه اين شهردار آقاي صمد رجا در دوره احمدي نژاد بوده است.
رهگذر
باید /////////////////////////می کردند فحش چه فایده داره
جناب ناشناس با این جناب /// یا همان شفیعی از گروه /// که شامل چند مزدور در این سایت هستند زیاد دهن بدهن نشو.اینها به //// می مانند که //// می کنند. فقط کافیست که تا دم فرو بندند یک سنگی بطرفشون پرتاب بشه تا همیشه به //////// مشغول باسند.اینها مشتی ////////////////////////////////////////////////// هستند که به/////////////////////////////////// آخوند مسغولند.این افراد را من قبلا برشمرده ام جاسم و کاوش و آنارشیست و شفیعی و/////////////////////////// هم سید مرتضی /////////////////
من به چرندیات و محتوای سانسور شده نوشته بالا کاری ندارم،اما خوانندگان سایت عنایت کنند به اسامی که این فرد بی ادب و مزخرف گو کنار هم آورده است! جاسم-کاوش-آنارشیست-شفیعی-و این بنده کمترین سید مرتضی،با اینکه معلوم است اختلاف نظرهای زیادی بین نظرات این اسامی،اما این فرد درشت خو و هتّاک،همین که می بیند این افراد هریک منطقی دارند و با هم اختلافاتی دارند و در عین حال به هم اهانت نمی کنند و به هم نمی پرند و احیانا مطالب یکدیگر را نقد می کنند و بالاخره مثل خود او که دائم خود حق پندارانه مایل است یک جناح آتش یکطرفه درست کند و به دیگری و بستگیهای فکری او توهین و درشتی کند،اینها اینجور نیستند،اینها را همه را در یک جناح و مثلا مزدور کسی یا نظامی فرض کرده و به آنها می پرد! یعنی گویا مثل آدم با دیگران در مورد اختلاف نظرها گفتگو کردن در قاموس او جای ندارد ،و یعنی این بشر هنوز نفهمیده که هیچ دو انسانی را در جهان نمی توان یافت که من جمیع الجهات مثل هم فکر کنند و اختلاف سلیقه و اختلاف برداشت طبیعی بین ابناء بشر است،این است که هنر او و ابراز وجود او خلاصه می شود در اینکه دائم به فردی یا افرادی که با او اختلاف نظر دارند درشتی کند،تهمت بزند و در مورد آنها سخنان چنگکی بگوید! این همه هنر این مدعی حقوق بشر و مدعی ایرانیت و مدعی ایران دوستی است! و دوستان دیدند دیروز بی مروّتی و بی معرفتی و بی وجدانی او در مورد مصیبت سیلی که بر هموطنانش (اگر واقعا ایرانی باشد) وارد شده،که گویا همینکه آنجا که خودش روی پر قو خوابیده و سالم است کفایت می کند تا از رنج و مصیبت وارد بر ایرانیان هموطنش احساس خوشی کند و آنرا حق آنان بداند! قبلا هم که با شرمی گفته بود :باید همه مسلمانان جهان و البته ایران را در دریا ریخت! یعنی 98 درصد مردم ایران را باید بدریا ریخت تا این موجود خود خواه خودبین ،آن کرم و مرض ضد اسلامش فرو نشیند!
اندکی شرم!
اینها همه…
نتایج بیش از 5 سال لاس خشکه زدن نوری زاد با این بچه پررویِ روانپریشِ حسودِ کینه ایِ از خود راضی ست!
این مردکِ قوزمیت!… هم پوزه بند واجب است و هم نیازمندِ توجّه خاص!
و نوری زاد
به خود حق میدهد که بجای همه، این کلمات هاشوری را بخواند و مزّه مزّه کند و بعد تشخیص دهد که باید سانسور شود… ولی از آنجا که دل خوشی از منتقدانِ بیطرف ندارد… بنابراین قسمتهایی را قرار میدهد تا یک زخمی هم به آنها زده باشد.
بجای اینکه تمام مطلب را سانسور کند… فقط قسمتی را که خودش میخواند و خوشش می آید را سانسور میکند!
نام این حرکت چیست؟
نوری زاد، هی یاسین به گوش مردک میخواند و از طرف دیگر هم، من هی یاسین میخوانم به گوش نوری زاد… ولی!؟
آیا کسی که از فحاشی دیگران به خودش، احساس لذت و بودن میکند و تمام مطالب سخیف را بی کم و کاست در اینجا قرار میدهد، میتواند و یا قابل اعتماد است در حفظ بی طرفی و احترام به حقوق دیگران و آداب دانی و اخلاقمندی؟ آیا چنین شخصی میتواند درست تشخیص دهد؟ کسی که دوستدار توهین دیگران به خود است؟!
در این سایت، دو بیمار روانپریش هستند که ذات بیماری دارند و نشان داده اند که قابل درمان نیستند… چون اعتقادی به بیمار بودن خود ندارند، پس درمان را هم پس میزنند!
مردک و مهرداد! … نور چشمی های نوری زاد!
یا به عبارت دیگر:
آن روی دیگر نوری زاد … مردک و مهرداد!
————–
درود آنارشیست گرامی
این نوشته ی شما بلحاظ “فنی”، و ساختار درستی که در چارچوب بندی اش اختیار کرده، یکی از نوشته های محکم و بهره مند از ایجاز و صنایع ساختاری ست.
سپاس
.
مسئله!
———
باغ گلشن، غرفه ی پاسخ به سوالات شرعی، رفتم گفتم حاج آقا مسئلتُن. تفخیذ یعنی چه؟ گفت نمی دانم. گفتم در رساله آمده. گفت نخواندم. نخوانده ملّا شده بود. دهانم را بردم بیخ گوشش: یعنی لمس کودک شیرخواره به شهوت.
وا رفت. نگاهش را دزدید. من هم خجالت کشیدم. مسئلتُن بی مسئلتُن!
من در جواب آیه الله شکر دزد و شکر خور می گویم که من///////////////////////////////////////////////////////////////.من نه چنین خدایی را که پیروانش مشتی دزد و انگل و متجاوز و خونخوار و ///////////////////////////////////////////تجاوز به خردسالان و زنان و دگراندیشان و…برسمیت می شناسم و نه اصولا باودمندانش را آدم می دانم که بخواهم به مرخرفاتشان اهمیتی بدهم.بهمین دلیل هم به چنین خدایی و مقدساتش و دستوراتش//////////////////////////////
حدّ شعور مزدک همین است دیگر! اگر نقد افکار و عقائد دیگران یعنی فلان کردن به آنها و افکار و عقائدشان،بنابر این روی همین منطق،همه مسلمانان جهان و ایران نیز به مزدک و افکار و بستگیهایش//////الخ! که نتیجه آن این است که:مزدک مدفون! و تمام!
بیدادستان کشور: با عاملان انتشار اخبار دروغ درباره سیل، برخورد میکنیم.
مش قاسم: تو که میگی، اصلا برو با خود سیل برخورد کن.
یا علی غرقش کن منو هم باهاش دیگه خسته شدم تاکی ذلتو تحقیر نمیدونم با ایرونی بودن خودم چه کنم افتخار کنم که جوونمردای ا جونگذشته مث داش محمد داریم یا سرافکنده باشم که اینهمه دزدو خائن هویت ایرونی دارن یه نمونه خیلی ریزش این دزده که اسم منو دزدیده و خودشو رهگذر جازده
رئیس کل بانک مرکزی: پیروزی مهم حقوقی جمهوری اسلامی ایران بر آمریکا / لغو حکم توقیف ۱.۷میلیارد دلار از دارایی های بانک مرکزی
همتی، رئیس کل بانک مرکزی بیان داشت: درپی شکایت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و همکاری صمیمانه وزارت امورخارجه، معاونت حقوقی ریاست جمهوری و مرکز حقوقی ریاست جمهوری و دفاعیات حقوقی قوی و مستدل حقوقدانان کشورمان، حکم توقیف ۱.۷میلیارد دلار از دارایی های بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران توسط دادگاه لوگزامبورگ لغو شد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رئیس کل بانک مرکزی:پیروزی مهم حقوقی جمهوری اسلامی ایران بر آمریکا / لغو حکم توقیف ۱.۷میلیارد دلار از دارایی های بانک مرکزیبه گزارش انتخاب، به نقل از روابط عمومی بانک مرکزی، دکترهمتی رئیس کل بانک مرکزی اعلام کرد: امروز خبر خوبی از همکاران حقوقی ام دریافت کردم. خبر کوتاه اما بسیار مهم بود. جمهوری اسلامی ایران به یک پیروزی مهم حقوقی دیگر در مقابل آمریکا دست یافت. دکتر همتی تاکید کرد: درپی شکایت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و همکاری صمیمانه وزارت امورخارجه، معاونت حقوقی ریاست جمهوری و مرکز حقوقی ریاست جمهوری و دفاعیات حقوقی قوی و مستدل حقوقدانان کشورمان، حکم توقیف ۱.۷میلیارد دلار از دارایی های بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران توسط دادگاه لوگزامبورگ لغو شد. دارایی بانک مرکزی با درخواست یک دادگاه امریکایی به بهانه دست داشتن ایران در حادثه ۱۱سپتامبر توقیف شده بود.
http://www.entekhab.ir/fa/news/467392/
جوک روز : (وقتی که یک شیاد رییس جمهور می شود )
حسن روحانی: دوم فروردین میخواستم به گلستان بروم ولی جهانگیری گفت من میروم
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران در جلسه ستاد مدیریت بحران در استان گلستان درباره عدم حضور زودتر خود در مناطق سیل زده استان گلستان توضیح داده است.
به گزارش بی بی سی، او گفته: “روز دوم فروردین خودم میخواستم بیایم به منطقه ولی آقای جهانگیری گفتند من میروم و شما چند روز بعد بیایید.”
آقای روحانی برای بازدید از مناطق سیل زده در استان گلستان امروز (هفتم فروردین) به این استان رفته است.
اسحاق جهانگیری، معاون اول آقای روحانی شنبه سوم فروردین به گلستان رفته بود.
رسانههای ایران پیشتر گزارش داده بودند حسن روحانی که در جزیره قشم بود، پنجم فروردین به تهران بازگشت.
اونوقت این صداقت در گفتار در قاموس شما می شود شیّادی؟! کمی عقل و خرد و انصاف بد نیست.یک تعطیلات سنتی پیش آمده و پیش از وقوع سیل مسئولی مدتی برای استراحت جایی رفته،بعد سیل واقع شده و او از همانجا مسئولان و مدیران زیر دست خود را توجیه کرده و بعد هم تعطیلات را رها کرده و به ستادهای بحران پیوسته و بین مردم سیل زده نیز حضور یافته،این در قاموس شما یعنی شیّادی؟! شیّاد امثال شما هستید که به هیچ صراطی مستقیم نیستید و چیزی شما را از نق زدن و بهانه گیری ساکت نخواهد کرد مگر خاک گور! همینجور هنرتان فقط این است که بنشینید پشت رایانه و از این و آن عیب بگیرید و بیرون از گود بگویید لنگش کن! این همه هنر و انسانیت شماست.
مردم آققلا یقهی آخوندهایی که چندین روز بعد از سیل برای خودنمایی به منطقه رفته را گرفتهاند و میگویند دولت هیچ کاری نکرد. آخوندی میگوید: این همه سپاه بسیج آمدند چی؟ و همه داد میزنند فقط مردم کمک کردند
نماینده مجلس ایران: دلار 4200 تومانی رانت چند 10 هزار میلیاردی ایجاد کرد
یک نماینده مجلس ایران، با انتقاد از عملکرد معاون اول رئیس جمهوری این کشور در عرضه دلار 4200 تومانی، این اقدام را باعث ایجاد رانت چند 10 هزار میلیاردی برای عدهای دانست. وی این اقدام معاون اول رئیس جمهوری را در خور بررسی و حتی محاکمه عنوان کرد.
بر اساس گزارش خبرگزاری فارس، چهارشنبه 27 مارس، محسن کوهکن، نماینده مردم لنجان، درباره ضرر دلار 4200 تومانی موسوم به دلار جهانگیری اظهار کرد: «استدلال دولت را در این مورد قبول ندارم و الان خطابم به آقای جهانگیری است؛ آیا ایشان از میزان ذخایر ارزی اطلاع نداشت؟ آیا از سوابقی که در گذشته بعد از انقلاب داشتیم و هر از گاهی هجمه نقدینگی به سمت دلار، ارز، طلا، خانه یا خودرو می رفت بی اطلاع بود؟ آیا اینکه تقاضا نسبت به ارز تابعی از میزان نقدینگی است، معادله چهارمجهولی است که دولت از آن بی اطلاع باشد؟ موضوع این است که نظارت صورت نمی گیرد که عده ای می توانند به راحتی کالاهای غیرضروری که نیاز دهم کشور هم نیست را با دلار 4200 تومانی وارد کنند و نظارتی هم نشود».
وی افزود: «کاری که جهانگیری درباره دلار 4200 تومانی انجام داد در خور بررسی و حتی محاکمه ایشان است. خیلی تعلل میکنیم. اگر وزیری این کار را میکرد او را استیضاح و برکنار میکردیم اما معاون اول رئیس جمهور کارهای خود را به نمایندگی از رئیس جمهور انجام میدهد».
پیشروی ارتش یمن در الضالع و کشته شدن 48 شبهنظامی حوثی
رسانههای یمن شامگاه سهشنبه 26 مارس ضمن اشاره به پیشرویهای ارتش این کشور طی درگیریهای شدید با شبهنظامیان حوثی، از کشته و زخمی شدن 78 تن از شبهنظامیان در این درگیریها خبر دادند.
به گزارش العربیه به نقل از رسانههای یمنی، نیروهای ارتش ملی یمن طی این درگیریها توانستند مواضع مهمی را در جبهه مریس شمالی در استان الضالع از حوثیها باز پسگیرند.
نیروهای ارتش یمن طی درگیریهای سنگینی با شبهنظامیان حوثی توانستند دو کوه القصبه و القفل و موضع عدنه الشامی را از تصرف شبهنظامیان آزاد کنند.
طی این درگیریها 18 تن شبهنظامی حوثی کشته و 10 تن دیگر زخمی شدند و همچنین تعدادی از ماشینآلات جنگی آنها منهدم شد.
همزمان با این درگیریها، نیروهای ارتش ملی یمن با پشتیبانی مقاومت مردمی با حمله به مواضع استقرار شبهنظامیان حوثی توانستند کوههای «العود»، «ذودان» و تعدادی دیگر از کوههای اطراف آنها در میان دو استان اب و الضالع را تصرف کرده و در آنها مستقر شوند.
ارتش لیبی: اجازه حضور حزباللهی دیگر در کشور را نمیدهیم
تیمسار احمد المسماری سخنگوی ارتش لیبی گفت که این کشور اجازه تشکیل گروه مسلحی همچون حزبالله لبنان را نخواهد داد.
به گزارش رسانهها، المسماری سهشنبه 26 مارس طی سخنرانی در کنفرانسی که وزارت امور خارجه دولت طرفدار ارتش در شرق لیبی برگزار کرد، گفت: «توطئه بزرگ چند جانبهای علیه این کشور وجود دارد. اولین بازوی این توطئه نظامی است که در شرق و جنوب کشور با آن مقابله شد و امروز شاهد توطئه سیاسی هستیم».
المسماری ادامه داد که جنگ علیه تروریسم با هیچگونه گفتوگویی جز «گفتوگوی اسلحه» پایان نخواهد یافت.
استقبال پمپئو از لیست جدید تحریمشدگان جمهوری اسلامی؛ نمیگذاریم ایران برای ماشین ترور خود سوخت تهیه کند
مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده، در پیامی در توئیتر به فهرست جدید اضافه شده به تحریمشدگان جمهوری اسلامی واکنش نشان داد و گفت: «ما به قطع انتقال درآمد ایران و استفاده از آن به عنوان سوخت برای ماشین ترور، ادامه میدهیم.»
آقای پمپئو روز سهشنبه ششم فروردین نوشت: «امروز وزارت خزانهداری آمریکا علیه شبکهای از شرکتهای صوری که کارشان انتقال میلیاردها دلار و یورو به سپاه پاسداران به قصد دور زدن تحریمهای ایالات متحده بود، دست به کار شد.
چهار روز بعد از اضافه شدن نام ۳۱ فرد و نهاد به تحریم های ایران، روز سه شنبه خزانهداری ایالات متحده نام ۲۵ شخصیت حقیقی و نهاد را به تحریمهای جمهوری اسلامی ایران اضافه کرد. در میان نهادهای تحریمی جدید، نام بانک انصار که وابسته به بنیاد تعاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است نیز دیده میشود.
دفتر کنترل داراییهای وزارت خزانهداری آمریکا، در بیانیهای که روز سه شنبه ششم فروردین منتشر کرد، نوشت که ۹ شخصیت حقیقی و ۱۶ نهاد برای انتقال پول برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در فهرست تحریم ها قرار گرفته اند.
این تحریم در حالی است که روز جمعه دوم فروردین نام ۳۱ فرد و نهادها به فهرست تحریمهای ایران موسوم به اسدیان (SDN) اضافه شده بود. در آن تحریم ها، ۱۴ شخص حقیقی و ۱۷ شخصیت حقوقی، مرتبط با مجموعه «سازمان پژوهش و نوآوریهای دفاعی» به دلیل دست داشتن در برنامه اتمی جمهوری اسلامی، تحریم شدند.
امام جمعه شیراز: مردم خشمگین هستند و فحش میدهند! / من چندین فحش خوردم و اعصابم خرد است!
ایرنا نوشت: امام جمعه شیراز عملکرد برخی ادارات را که زمینه ساز سیل این شهر شد، موجب خشم و حتی فحش دادن آنان به مسئولان دانست و گفت: در بازدید از مناطق سیل زده با خشم و عصبانیت مردم روبرو شدیم.
آخوند لطف الله دژکام شامگاه سه شنبه در نشست رئیس و مسئولان بنیاد مسکن انقلاب اسلامی کشور با استاندار فارس در شیراز ادامه داد: من در بازدید از مناطق سیل زده چندین فحش خوردم و اعصابم خرد است.
تدبیر حکومت/* اسلامیچیا رو میبینین؟ بجای اینکه اسراییل مشکل خاورمیانه باشه ایران رو جاش نشوندن.
رئیس جمهور در جمع مردم سیلزده آققلا: گلستان را به روز اول باز میگردانیم/ دولت در کنار شماست
روحانی با بیان اینکه همه روستاها و مناطقی که بر اثر سیل در استان گلستان آسیب دیده را به حالت اول بازمیگردانیم و به عنوان دولت وظیفه خود میدانیم که در کنار شما باشیم، گفت: همه روستاها و مناطقی که رنج دیدند را با کمک مردم و با همه توان به حال اول بازمیگردانیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
به گزارش تسنیم از مناطق سیلزده آققلا، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی پس از ورود به استان گلستان عازم روستای چن سبلی در شهرستان آق قلا شد و از این منطقه که در اثر سیل و آبگرفتگی دچار خسارت شده بازدید کرد.
رئیس جمهور در این بازدید با توضیح وزیر کشور و دیگر مسوولان ذیربط در جریان روند اقدامات در راستای امداد رسانی و اسکان موقت مردم و تلاشهای انجام شده برای رفع مشکلات و جبران خسارتهای ناشی از سیل در این منطقه قرار گرفت.
حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی در جمع مردم روستای چنسبلی با اشاره به اینکه دولت تمام توانش را برای کمک به سیلزدگان به میدان آورده است، گفت: گلستان را به روز اول باز میگردانیم و در کنار شما هستیم.
رئیس جمهور با بیان اینکه همه روستاها و مناطقی که بر اثر سیل در استان گلستان آسیب دیده را به حالت اول بازمیگردانیم و به عنوان دولت وظیفه خود میدانیم که در کنار شما باشیم، اظهار داشت: همه روستاها و مناطقی که رنج دیدند را با کمک مردم و با همه توان به حال اول بازمیگردانیم.
وی افزود: همه خانههایی که آسیب دیدند را کمک خواهیم کرد تا بازسازی شود و رئیس بنیاد مسکن کشور همراه من است که وی مسئول این کار است و همه خانههایی که آسیب دیدند و یا باید تخریب شوند را حمایت خواهیم کرد تا انجام شود.
رئیس جمهور اظهار کرد: میدانم که در غم و رنج و مشکلات هستید اما اصل باران خداوند نعمت است و با اینکه برای همه ما سختی و مشکلاتی را ایجاد کرده اما خداوند جبران خواهد کرد.
حجتالاسلام روحانی اظهار کرد: دولت به عنوان خادم شما و نماینده شما وظیفه خود میداند که با همه توان کنار شما باشد.
بازدید از مناطق سیلزده و شرکت در جلسه ستاد بحران گلستان از برنامه های رئیسجمهور است.
وزیر اطلاعات، نیرو، راه و شهرسازی، کشاورزی و شماری از معاونان و مسئولان ملی رییس جمهور را در این سفر همراهی می کنند. گلستان ده روز است درگیر سیل است و آق قلا، گنبدکاووس و گمیشان بیشترین خسارت از سیل را دیده اند.
http://www.entekhab.ir/fa/news/467321/
———-
ما که از خدا می خواهیم استان گلستان و دیگر استانهای آسیب دیده از سیل بحال اولشان برگردند. اما این رییس جمهور شیاد، پیش از این نیز از این سخنان هردمبیل فراوان گفته بود. که: ما کاری می کنیم که شما هیچ نیازی به یارانه ی 45 هزارتومانی نداشته باشیدو…..
با احترام
.
آهای هسین فری، باز که باز که درافشونی میکنی؟؟! تو چی انگل ستان یاد گرفتی؟؟!! یا اینا ا درسای شبونه حوزویه؟!!! این هسین فری همه ملتو خر فرض کرده که آمورتی هاشو مامور به بازار گرمی میکنه!!
“شیّاد”؟! این اهانت نیست؟ این خروج از ادب که مدعی آن هستید نیست؟و آیا اهانت به منتخب اکثریت مردم ایران اهانت بمردم ایران نیست؟
شما از خدا می خواهید مشکلات آنجا حل شود؟! واقعا اینرا می خواهید؟ بنابر این لطفا دهان و زبان خود را از دروغگوئی نسبت به خادمان مردم ایران ببندید و اجازه دهید آنان اوضاع را سامان دهند،سامان اوضاع نه به حرکات نمایشی شما و گرفتن چند عکس و فیلم است و نه جمع کردن سی چهل میلیون اعانه.سامان اوضاع را مسئولان و امدادگران و ارتش و سپاه و بسیج و کمک های بزرگ دولتی و مردمی بعهده دارند که هنر شما الان موش دواندن و خودنمائی برای تحقیر خدمات آنان است و تعظیم و بزرگداشت حرکات کوچکی که انجام می دهید و البته مشکور است.چنانکه قبلا گفتم،میزان اخلاص انسانها در رفتار و گفتار آنها ظاهر می شود که از آن تعبیر به حُسن فاعلی می شود،یعنی حُسن فعلي و تنها انجام دادن یک فعل نیک معیار اخلاص و قبولی آن نزد خداوند نیست،علاوه بر آن،لازم است انجام دهنده یک فعل نیک،حسن فاعلی نیز داشته باشد یعنی اخلاص،و یکی از نشانه های اخلاص این است که اگر شما عمل نیکی و خدمتی انجام دادید،و دیگران نیز انجام دادند،شما عمل نیک خویش را نبینید و عمل دیگران را ببینید،این یکی از میزان های اخلاص و حسن فاعلی در افعال نیک است در “تربیت دینی”که الان شما از آن بیگانه اید و صریحا با خزعبلاتی آنرا نفی کرده اید،الان در این مورد بخصوص حادثه سیل شما حرکتی انجام داده اید؟گزارش تهیه کرده اید و اعانه جمع می کنید؟ خوب گلی بجمال شما،اما شما حسن فاعلی ندارید و در آن رفوزه اید ،می دانید چرا؟ برای اینکه نه اشاره بخدمات امدادگران می کنید،نه اشاره به کمک های مادی و معنوی مراجع می کنید (بلکه خلاف آن دروغ منتشر می کنید)،نه به امداد نیروهای ارتش و سپاه و بسیج اشاره می کنید و نه به تخصیص میلیاردها تومان اعانه این دولت مظلوم و بیچاره ای که تحت فشار تحریم ناجوانمردانه خارجی و برخی کج سلیقگان داخلی است می کنید،سهل است،نه که اشاره به زحمات وزرا و معاونان و استانداران و فرمانداران نمی کنید،بلکه با یک تکبر و خروج از ادب،رئیس جمهور زحمتکش منتخب مردم را “شیّاد”می نامید،و اینها بنظر من قرینه واضحی است بر اینکه شما حسن فعلی دارید اما حسن فاعلی و اخلاص ندارید.
احتراما
———
درود جناب استاد سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
خادمان مردم ایران..
می شود اسم چند تایی از همین خادمان مردم ایران را برای ما بنویسد؟
اگر نتوانید اسم چند نفر از خادمان مردم ایران را در اینجا بنویسید، شما با اطلاق این عنوان به دزدان و پخمگان و آدمکشان و ایرانروبان، به پاکسازی خون هایی مشغولید که همین ” خادمان مردم ایران” در این چهل سال بر زمین ریخته اند. شما زحمت بکشید و لفظ شیاد را برای ما معنا کنید. خواهید دید که معنای شیاد، ریز به ریز با هویت و شخصیت و رفتار و گفتار رییس جمهورتان یکی است. اگر معنای شیاد با رفتار و گفتار روحانی – رییس جمهور – منطبق نبود، من سخن خود را اصلاح می کنم. باشد؟ شیاد یعنی چی؟ من خودم از لغتنامه ی دهخدا معنای شیاد را بیرون کشیدم: شیاد کسی که بقصد فریب ، خویش را برخلاف حقیقت نشان دهد و یا کاری مخالف واقع کند و آنرا در صورت امر واقعی عرضه کند.
می بینید که من، با اطلاق شیاد به روحانی، کلی به او تخفیف داده ام. من با اطمینان می گویم: دست های روحانی – این چهره ی اطلاعاتی و امنیتی – خونی ست.
با احترام
.
شیّاد را که شما با رفتارهای “پوپوسیل”! خود در این چند روزه معنا کردید.اما گفتید رئیس جمهورتان؟! بله؟ یعنی اینکه شما از مردم ایران نیستید و تافته ای جدا بافته اید؟! این شرم آورترین تعبیری بود که می شد یک مدعی دموکراسی و مدعی احترام به مردم کند.شما هرچه هستید و هر تافته جدا بافته ای هم هستید باید بقاعده دموکراسی و لزوم احترام اقلیت به اکثریت مردم ایران احترام بگذارید وگرنه شما نه حقیقتا دموکراتید،و نه از مردم ایرانید،می دانید با این تعبیراتتان و حرکات پوپوسیلی اتان چیستید؟ همان که از کتاب لغت نقل کردید.
نیز من کودکانه مثل شما دنبال اسم آوردن از این و آن و سوژه های قهر و مهر افراطی نیستم،مقصود من از خادمان این ملت،امدادگران و مسئولان مختلفیی هستند که در این بلیّه عمومی زحمت می کشند و برای کاهش رنج مردم تلاش می کنند اما مثل شما پوپو سیل نیستند که در راه براندازی جمهوری اسلامی،هر امری را سوژه استفاده های شیّادانه سیاسی خود کنند!
احتراما
———
درود گرامی
این پوپوسیل را نیز برای ما معنا می کردید.
سپاس
.
سلام
معلوم است که حالی ندارید مطالب و مقالات درست و حسابی را بخوانید،اما خوب برای خواندن و نشر مزخرفات امثال مش قاسم و مزدک این سایت ولع دارید!
پوپوسیل مقاله ای است از یک استاد دانشگاه بنام محمد فاضلی،من آنرا در همین صفحه ارسال کردم و شما نیز آنرا منتشر کردید،اما عجیب است که هنگام انتشار آن حال مطالعه آنرا نداشتید! این مقاله الان در همین صفحه خودتان هست مراجعه فرمایید،اما اجمالا “پوپو سیل”کلمه ای است مرکب از پوپولیسم و سیل،پوپو سیل یعنی سوء استفاده های پوپولیستی سیاسی از ماجرای یک سیل،مقوله ای که با آن بیگانه نیستید!
احتراما
پوپوسِیل
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
▫️هر رخدادی مثل سیل که اتفاق بیفتد، از آنجا که کشور مشکلات ساختاری در مدیریت حوادث دارد، سیلی از انتقادات جاری میشود. من از آن دستهام که بیان انتقادات را به نفع کشور میدانم و آن دسته از نقدها که ساختارهای اداری، مدیریتی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی منجر به بروز حوادث و کمتوانی در مدیریت آنها را هدف قرار میدهند مفید میدانم. نقد این ساختارها سیاهنمایی نیست.
▫️دستهای دیگر از نقدها اشخاص را هدف میگیرند. نقد مشاهدهنشدن رئیسجمهور، معاون اول یا وزیر در میان حادثه، عمدتاً از این جنس است. من هم معتقدم بودن رئیسجمهور و مقامات وسط حادثه، نشانه همدردی و تسلای روحی است، بعد سیاسی قابل توجهی دارد و توسط رسانهها به عنوان همراهی با مردم بازخوانی میشود؛ اما تأثیر واقعی این حضورها چیز زیادی نیست.
▫️رئیسجمهور یا معاون اول او، فاقد اطلاعات محلی درباره حادثه هستند؛ و مدیریت بحرانهایی نظیر سیل، نیازمند اطلاعات محلی دقیق است. مدیریت بحران، عملی بسیار تخصصی با پروتکلهای مشخص بینالمللی، رشتهای دانشگاهی با انواع راهنماها و استانداردهایی است که متخصصان خود را طلب میکند. (این را وقتی با دقت فهمیدم که در جلسات کمیته تخصصی مدیریت بحران کمیته ملی پلاسکو شرکت کردم.) رئیسجمهور یا معاون اول، مدیر بحران نیستند، و به معنای تخصصی، اصلاً حق مداخله هم ندارند. آنها حق ندارند درباره عملیات اجرایی در صحنه دستوری صادر کنند.
▫️یادم هست مدیر یکی از کارگروههای تخصصی کمیته ملی حادثه پلاسکو در جلسه استماع سخنان یکی از مدیران ارشد، وقتی آن مدیر ارشد از به دست گرفتن مدیریت حادثه سخن گفت، با صراحت به ایشان گفت، «مگر شما دوره آموزشی مدیریت بحران دیده بودید که مدیریت حادثه را در دست گرفتید؟»
حضور رئیسجمهور در محل حوادث، اهمیت سیاسی دارد، جدیت نظام سیاسی برای رسیدگی را نشان میدهد، و احتمالاً برای گرفتن بهانه از دست مخالفان سیاسی خوب است، اما بهواقع اثر معناداری بر مدیریت حادثه ندارد. مدیریت خوب حادثه سیل تابع عوامل ساختاری نظیر موارد زیر است:
▫️چقدر ارتباطات و پروتکلهای هماهنگیهای بینسازمانی، تقسیم مسئولیتها و اختیارات، درست تدوین شده و اجرا میشود؛ چقدر امکانات (هلیکوپتر، قایق، چادر و …) در اختیار امدادرسانی است. سازههای مقاوم در برابر سیل چگونه عمل میکنند و مدیریت میشوند؟ جادهها چقدر مقاوم، و مطابق استانداردهای مناطق سیلخیز ساخته شدهاند. تأسیسات عمومی چقدر مقاومسازی شدهاند؟ سیستمهای هواشناسی چقدر اطلاعات دقیق ارائه میدهند؟ گروههای امداد و نجات چقدر آموزشدیده، سازمانیافته و مجهز هستند؟ شهرها و سکونتگاهها چقدر برای شرایط سیلابی طراحی مناسبی دارند؟
▫️شرایط ساختاری که مناسب نباشد، حضور رئیسجمهور یا معاون اولش، کار زیادی از پیش نمیبرد. پروتکل سنگین حفاظت رئیسجمهور هم مزید بر علت میشود و درگیری مقامات استانی برای رعایت پروتکل حفاظت، و بالاخص تلاش برای دیده شدن در کنار رئیسجمهور، امدادرسانی را دشوارتر میسازد.
▫️آنچه گفته شد البته درخصوص استاندار ابداً صدق نمیکند. استاندار اگر انتخاب درستی بوده و کارش را درست انجام داده باشد، اگرچه نمیتواند فرمانده تخصصی مدیریت بحران باشد، اما اطلاعات محلی دقیق، اختیارات سیاسی و ظرفیت بسیج نیرو در او، به مدیریت بحران کمک میکند. رئیس ستاد مدیریت بحران کشور هم پستی تخصصی است و سپردن آن به فردی غیرمتخصص از اساس اشتباه است.
▫️بیایید با خودمان روراست باشیم. انتقاد داریم، بیاعتمادیم، از کاستیها شاکی هستیم؛ عیب ندارد باشیم و حتی با صدای بلند فریاد بزنیم؛ اما گرفتار «پوپوسِیل» نشویم. «پوپوسِیل» پدیدهای است که از ترکیب پوپولیسم و سیلاب حاصل میشود. پوپوسِیل یعنی نفس در میدان بودن و وسط آب دیده شدن مهم میشود، و هر که بیشتر در آب فرو رفت، بیشتر به فکر مردم است. اما ابداً معلوم نیست بر بهبود وضعیت سیلزدگان مؤثر باشد. پوپوسِیل خطر تولید تصمیمهای خلقالساعه هم دارد.
«#پوپوسیل» برای کوبیدن رقیب سیاسی محشر است، اما برای پاسخ دادن به سؤالات ساختاری درباره کمتوانی در کاستن از خسارات جانی و مالی سیل، هیچ کاربردی ندارد. تصمیمات آنی و اتخاذشده توسط افراد غیرمتخصص و فارغ از دستورالعملهای مدیریت بحران، خطرناکاند. بنابراین معتقدم تدوین «#گزارش_ملی_سیل_گلستان_و_مازندران» یکی از راههای ممکن برای طرح و پاسخ دادن به سؤالات ساختاری و دوری از خطرات «#پوپوسیل» است.
در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان گلستان
رئیس جمهور: تا پایان تخلیه سیلاب و ترمیم خرابیها در کنار مردم هستیم
روحانی در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان گلستان
رئیس جمهور با بیان اینکه “با یاری هم تهدیدها و تحریم ها را به فرصت تبدیل می کنیم”، از سپاه، ارتش، بسیج، هلال احمر و همه نیروهای امدادی که با فداکاری در خدمت مردم سیلزده بودند، قدردانی کرد و از بنیاد مسکن، سازمان برنامه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست به تسریع امور برای جبران خسارتها کمک کنند.
به گزارش ایسنا، حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان گلستان با اشاره به اینکه برای تحیت، همدلی و همدردی به میان مردم با صفای گلستان آمده ایم و در برابر غیرت، روحیه و مهربانی مردم استان گلستان تواضع می کنیم، گفت: تا پایان مشکل، تخلیه سیلاب و ترمیم خرابی ها در کنار مردم هستیم و دولت از بنیاد مسکن برای بازسازی منازل حمایت می کند.
وی افزود: سپاه، ارتش، بسیج، هلال احمر و همه نیروهای امدادی با فداکاری در خدمت مردم سیلزده بودند و از تلاش همه آنها متشکریم. در درازمدت نیازمند آبراه وسیع و مناسب برای منطقه هستیم، زه کشی اراضی برای هدایت آب به سمت دریا باید تسریع شود، حضور چند روزه وزیر کشور در استان گلستان برای مهار بحران بسیار موثر بود، دکتر رحمانی فضلی از جمله وزرای فداکار کابینه است.
وی افزود: خدمت دولت و نیروهای مسلح به مردم موجب افتخار است، اکثر خانه های آق قلا و گمیشان بیمه است، توسعه بیمه، راه حل نهایی برای مقابله با حوادث است و دولت از بنیاد مسکن برای بازسازی منازل حمایت می کند.
رییس جمهور با بیان اینکه سیل برای مردم همراه سختی است، گفت: اما باید آن را به فرصتی برای حل مشکلات اساسی استان تبدیل کنیم، وزارت ارتباطات اقدام خوب سیستم هشدار دهی به مردم را ادامه و توسعه دهد، پیش بینی حوادث اصل است؛ اقدامات خوب سازمان هواشناسی با دقت زمانی و مکانی بیشتر همراه شود.
https://www.isna.ir/news/98010702117/
دادستان کل کشور: برخورد جدی قوه قضائیه با عاملان انتشار اخبار دروغ از سیل
شفقنا- دادستان کل کشور از برخورد قانونی با عاملان انتشار اخبار دروغ مربوط به سیل های اخیر که در فضای مجازی منتشر شده، خبر داد.
حجت الاسلام محمدجعفر منتظری به ایرنا، گفت: در اولین مرحله باید منابع انتشار اخبار دروغ شناسایی شود و زمانی که منابع این نوع خبرها مشخص شود، با آنها برخورد خواهد شد.
وی با اشاره به هماهنگی های انجام شده میان دادستانی کل کشور با وزارت کشور و نیروی انتظامی تاکید کرد: انتشار این نوع خبرها نیز به امنیت کشور ارتباط دارد و بر همین اساس با کسانی که به دنبال ایجاد اخلال در امنیت کشور هستند، برخورد خواهد شد و این مساله در دستور کار است.
عبدالرضا رحمانی فضلی شامگاه دوشنبه در جلسه با علما و معتمدین اهل سنت و شیعه گلستان از برخی بدرفتاری ها در فضای مجازی نسبت به عملکرد دولت در سیل گلستان گلایه کرد و گفت: برخی افراد در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی به دنبال عقدهگشایی سیاسی هستند و از هر فرصتی حتی نمایش رنج مردم برای جذب آرای بیشتر در صندوق های انتخابات دریغ نمی کنند.
وی افزود: به مراجع قضایی و دادستان گفتهام با عواملی که با نشر خبر دروغ و کذب به دنبال بزرگنمایی مشکلات مناطق سیلزده هستند، برخورد قانونی شود تا آرامش عمومی و روانی خسارت دیدگان تامین شود.
https://fa.shafaqna.com/news/726866/
———
درود سید مرتضای گرامی
لطفا زحمت بکشید و اسم مرا به پلیس فتا یا به دادستانی بدهید. من یکی از اینهایی هستم که انگشت بر کم کاری ها و جنایت ها و خیانت های سپاه و دولتمردان و آیت الله های دزد و آدمکش می نهم و افشایشان می کنم. راستی علت این را نگفتید که چرا آقای خمینی طاب ثراه با آنهمه توهین به مراجعی چون شریعتمداری و آذری قمی و منتظری، چطور شد که از ولایت خدا خارج نگردید و به ولایت شیطان داخل نشد؟
می شود پاسخ بدهید؟
سپاس استاد
با احترام
.
بنده وزن شما در جامعه امروز ایران را در همین مجادلات خودنمایانه می بینم و نیازی به اینگونه مجادلات خود حق پندارانه ندارم،فقط می گویم:الان شما مثلا مدافع مقام مرجعیت و مراجع تقلید شده اید؟! خیر حنای تظاهر شما در این سنخ مسائل بیرنگ است،و هیچ نیازی به ورود ماهیت منازعات این بزرگان نیست،چون شما با اظهارات و نوشته های خویش بارها و بارها موضع تنفّر جاهلانه خویش را نسبت به فقه و فقهاء و مراجع تقلید نشان داده اید،بنابر این شما در همان سمت خویش باشید.
در مورد پلیس فتا و اظهار ابّهت های گاه بگاه برای مریدان در این مورد نیز،چند بار عرض شد که نوشته ها و اظهارات شما وقتی در فضای عمومی و در معرض دید پلیس فتا و مقامات قضائی هست نیازی به چنین گزارشاتی نیست و شما خودتان شبانه روز در حال پرونده سازی برای خویشتن هستید و این بمن مربوط نیست،هرگاه آنان لازم دیدند پرونده اهانت ها و درشتی ها و جرائم شما را بگشایند آنرا خواهند گشود و شما خود مسئول عواقب گفته ها و نوشته های خویش هستید و بمن طلبه ربطی ندارد.حالا باز نروید سراغ مظلوم نمائی و اینکه مرا ریز ریز خواهند کرد و چه و چه! نخیر کسی شما را ریز ریز نخواهد کرد،اگر بنائی باشد بنای محاکمه شما خواهد بود و بررسی و انطباق های قضائی دادرسان با قانون.بنابر این لطفا در مورد اینگونه اخبار کلّی که من می فرستم چیزی به ریش که نه! به ته ریش مبارک نگیرید و اظهار ابّهت هم نفرمایید!
احتراما
———–
درود سید مرتضای گرامی
بالاخره برای ما ننوشتید که داستان اهانت به مراجع و خروج از ولایت خدا و داخل شدن به ولایت شیطان چه شد؟ می بینید چه پرهیز می کنید؟ می بینید یک ذره آزادگی ای که دست شما را بگیرد و از این مخمصه ی چسبناک رهایتان کند، به چه قحطی ای دچارتان کرده؟ برای ما بنویسید که آیا امام خمینی طاب ثراه با توهین به مراجعی چون شریعتمداری و آذری قمی و منتظری چرا از دایره ی خدا خارج نشد و به دایره ی شیطان داخل نشد؟
می بینید به چه روزی افتاده اید؟
شما اگر نان از بازوی خود می خوردید، اکنون در این مخمصه گرفتار نشده بودید.
یعنی جناب خمینی در چاله ای افتاده که خود برای دیگران کنده است.
خودش به سخن خودش عامل نبوده است.
این مشکل همه ی حوزویان است.
که بر سخن و قاعده ی ثابتی استوار نیستند.
با احترام
.
سید ایکاش وزن خودت و همکارانت و فقیه تان را هم در جامعه امروز ایران میدانستی. آنوقت انقدر بلبل زبانی نمیکردی و نخود هر اشی نمی شدی .
درود دوستان
جناب سید مرتضی در پاسخ به پرسش دوستمان جناب اوس کاظم که پرسیده بود داستان پولهای مردم که در دستگاه قضایی به وثیقه نهاده می شود چیست، و آیا سودش را که دستگاه قضایی بالا می کشد ربا نیست، نوشته اند:
ثانیا:وجوه دریافت شده اصلا عنوان قرض ندارد تا سودهای مشارکتی و مضاربه ای که از سوی بانک ها به آن تعلق می گیرد عنوان ربا داشته باشد.اینها ودایعی است که از صاحبان آنها گرفته می شود و در بانک گذاشته می شود و اصل آنها محفوظ است و بدنبال طیّ مسیر قضائی به صاحبان وثائق و ودایع مسترد می شود.و سود تعلق گرفته به آن صرف توسعه قضائی می شده است که نهادهای عالی تر و مقام عالی قضائی بر آن نظارت دارد.بنابر این تصرّفی در اصل ودایع و وثائق صورت نگرفته است و حسابها نیز حساب شخصی نیست حساب عنوان عالی ریاست قضائی است.
اوس کاظم! اوضاع بنّائی چطور است؟! نوبت قبل نیز سوال را بی پاسخ گذاشتی!
————
به جناب سید مرتضای گرامی می گویم:
دوست گرامی، اصلا فرض کنید سود این پولها بحساب شخص خدا واریز می شود و خود خدا هم درکارهای خیرش هزینه می کند. از این بالاتر؟ سود بانک، به اصل پول تعلق می گیرد. و متعلق است به کسانی که این پولها را در بانک خوابانده اند. دستگاه قضایی شکر می خورد که پول مردم را به آنها باز می گرداند اما سود پول مردم را خودش فرو می تپاند به خندق!
خدا هم اگر چنین کاری بکند، خیانت کرده به صاحب مال. بانک ها پول و صاحب پول را می شناسند و به همان سود می دهند. کاری به این ندارند که: این فرد زندانی ست یا آزاد. مگر این که جناب شما یک قانون شرعی وضع کنید بر این مبنا که: آنانی که وثیقه می گذارند، سود پولشان متعلق به دستگاه قضایی ست و نه متعلق بخودشان. مفهوم؟
با احترام
وثیقه یعنی گرو،یعنی آنچه که بلحاظ موازین قضائی،متهمین یا مجرمین بصورت ودیعه نزد دستگاه قضائی می گذارند تا تکمیل و فیصله حکم مربوطه،یعنی مردم پولی بصورت قرار دادهای مضاربه ای متداول،نزد بانک نمی گذارند تا بر اساس قرار دادهای مشارکتی سود علی الحساب به آن تعلق گیرد،در واقع این پولها بصورت گرو نزد دستگاه قضائی است که آنها را در بانک نگهداری می کنند و در بانک سود علی الحساب کلی به مجموعه این ودایع تعلق می گیرد که این مجموع بما هو مجموع ربطی به اشخاص وثیقه دهنده ندارد و این سود که بمجموع وثائق تعلق می گیرد صرف توسعه قضائی می شود،حال اینکه شما بدبینید یا درکی از قواعد فقهی ندارید بخودتان مربوط است.اما در هر صورت چند بار اشاره شد که این وجوه و این حسابها حساب های شخصی شخص خاصی نیست،و حساب عنوان قوه قضاء است که در شخصی که عنوان ریاست قضائی را یدک می کشد متبلور می شود و حساب و کتاب آن نیز محفوظ است.من توصیه ام بشما این است که بجای طرح مسائل نامربوط و نا آگاهانه،در حساب و کتاب پولهایی که بحسابتان می ریزند دقیق باشید و گزارش دقیق دهید.نیز تلاش کنید در مقام اشکال تعابیرتان تعابیر مودبانه باشد تا نیازی نباشد که دیگران با شما مقابله بمثل کنند و بگویند از شکر خواری در مسائل غیر مربوط به شخص شما پرهیز کنید.
احتراما
——-
می بینید بضرب درس های حوزوی، به چه دستاویزی متوسل شده اید؟
طرف پول در بانک خوابانده و بانک روی آن پول سود می گذارد
دستگاه قضایی آن سود را غلط می کند که بالا می کشد.
آن سود، متعلق به صاحب پول است. چه زندانی باشد و چه نباشد
مضاربه
می بینید به چه وضعی دچار شده اید؟
.
سید
مرتضی خداوکیلی با این توجیهاتی که در حمایت کور از حاکمیت در این سایت من از شما میبینم یقین بدانید اگر تاکنون نشده باشید عنقریب است که به موجودی کوردل که در دایره بسته اعتقادات خود ، گیر افتاده و خواسته یا ناخواسته نقشی بیشتر از یک جاده صاف کن برای تسهیل حرکت ماشین حق کشی نطام ندارد ، تبدیل خواهی شد ونشان ان هم اینکه شما متاسفانه وجدان و شرافت خود را قربانی بیدادگری نطام کرده ای و عجیب اصرار در پیشکش کردن ان به نظام داری./
سید مرتضی فقط برای اینکه بدانی غیر از خودت دیگران نیز میدانند که حرفت چه مقدار بی پایه و حتی معارض با همان فقهی میباشد که دعوی استادی ان را داری ، یکی دو سوال از شما میپرسم؟
1-اگر شما گاوی داشته باشی و انرا به ضرورتی نزد ثالثی گرو گذاشتی و در مدتی که گاو در گرو میباشد وضع حمل کرد و صاحب گوساله ای شد ، مالک گوساله کیست؟ گرو گذار یا ثالث؟
2- در عقد رهن منافع عین مرهونه در مدت رهن متعلق به کیست؟ راهن یا مرتهن؟
دوست گرامی پس ببین که شما برای توجیه اقدامات خلاف شرع و خلاف قانون یکی از مسئولین حاضر شدی حتی نظری در مغایرت با حق و با فقه و با اعتقادات خود و با شرعت و با عقلت نیز بدهی تا بلکه در مخلص نظام بودنت تردیدی حاصل نشود.
سید مرتضی فقط برای اینکه بدانی غیر از خودت دیگران نیز میدانند که حرفت چه مقدار بی پایه و حتی معارض با همان فقهی میباشد که دعوی استادی ان را داری ، یکی دو سوال از شما میپرسم؟
1-اگر شما گاوی داشته باشی و انرا به ضرورتی نزد ثالثی گرو گذاشتی و در مدتی که گاو در گرو میباشد وضع حمل کرد و صاحب گوساله ای شد ، مالک گوساله کیست؟ گرو گذار یا ثالث؟!
2- در عقد رهن منافع عین مرهونه در مدت رهن متعلق به کیست؟ راهن یا مرتهن؟!
دوست گرامی پس ببین که شما برای توجیه اقدامات خلاف شرع و خلاف قانون یکی از مسئولین حاضر شدی حتی نظری در مغایرت با حق و با فقه و با اعتقادات خود و با شرعت و با عقلت نیز بدهی تا بلکه در مخلص نظام بودنت تردیدی حاصل نشود.
بعلت درگیری های متعدد در بالای صفحه،این مطالب را الان ملاحظه کردم.
اولا: به ناسید رضی می گویم از کی تابحال کسانی که معمولا در نوشته های خود خدا و پیامبر و دین و احکام شریعت را نفی یا آنها را به تمسخر می گیرند،به مسائل و مبانی فقهی تمسّک می کنند؟! ناسید رضی و تمسک بمسائل رهن و مرتهن و راهن؟! یا للعجب!
ثانیا:به محمد نوریزاد منکر فقه و فقاهت و اجتهاد و فقهاء نیز می گویم از کی تابحال شما مقیّد به مساله فقهی و رساله شده اید؟!
ثالثا:بنده کی گفتم وثائق قضائی که بمقتضای الزام قانونی از متهمان گرفته می شود مصداق عقد رهن است که احکام رهن را برخ من می کشید؟!
رابعا:عقد رهن قرار دادی است که در مورد دیون (بدهکاری ها) منعقد می شود (مراجعه کنید به ترجمه تحریر الوسیله ،ص 512 کتاب الرهن و رساله توضیح المسائل مرحوم امام ص 363 احکام رهن و سایر رساله های مراجع تقلید)،یعنی فرضا شما بکسی بدهکار هستید یا از او وام گرفته اید،در اینجا وثیقه ای را نزد طلبکار یا وام دهنده (مرتهن) می گذارید تا بعد دَين خود را ادا کنید،اینجا به شمائی که بدهکار هستید اصطلاحا “راهن” و بکسی که طلبکار است یا وام دهنده است “مرتهن”گفته می شود و شی گرو ذاشته شده را نیز “رهن”می گویند.بله در قرار داد رهن که عقد و ایجاب و قبولی هم دارد،آن چیزی که نزد مرتهن گرو هست نمائات و منافع متصل و منفصل آن متعلق به راهن یعنی گرو گذارنده است.اما عرض من این بود که وثیقه هایی که بصورت الزامی نزد قوه قضائیه و حساب آن قرار داده می شود نه مصداق رهن و کتاب الرهن اصطلاحی است،و نه از قبیل قرار داد مضاربه،یعنی کسی که الزام به گذاشتن چیزی نزد قوه قضائیه دارد تا فیصله و ختم دادرسی،نه قرار داد مضاربه ای با بانک می کند تا سودی به پول او تعلق گیرد،و نه گرو گذاشتن و وثیقه گذاشتن او چیزی از قبیل رهن است که مربوط به دیون و بدهکاری هاست.فرض کنید اگر مثلا قوه قضائیه یک انباری درست کند و عین همه وثائق را در آنجا بگذارد،این پولها چیزی از قبیل مثل گاوی شما! نیستند که نماء متصل و منفصل داشته باشند! اینها گرو و وثیقه ایست که عین آن یا معادل آن بعد از فیصله دادرسی به صاحبش عودت داده می شود.حال فرض کنید قوه قضائی مجموعه این پولها را برای اطمینان در نگهداری در حسابی مربوط بخود نگهداری کند،در اینصورت مجموع این ودایع یا وثائق یا هر تعبیری بکنید،ماهیتا مصداق رهن و کتاب الرهن نیست که شما احکام اینجا را با آن قیاس کنید،و بانک نیز اگر سودی به مجموع آنچه که در حساب قوه قضائیه است دهد،این سود مربوط بمجموع این پول است و هیچ حقی برای آحاد کسانی که به الزام قانونی پول را گرو گذاشته اند ایجاد نمی کند،برای اینکه در این مورد نه عقد رهنی بین وثیقه گذار و قوه قضائیه واقع شده است تا مصداق رهن و احکام آن باشد،و نه قرار داد مضاربه ای بین وثیقه گذاری که آنرا بحساب قوه قضائی می گذارد-نه بحساب خاص خود- و بانک واقع شده است.
در انتها نیز یک نصیحتی به ناسید رضی می کنم:اینکه در بحث علمی پا را از حدّ ادب بیرون نگذار و حین گفتگو اقدام بتهمت و افتراء نکن و در عین حال در حدّ علم و اطلاع خود سخن بگو،خصوصا در اموری از احکام شریعت که قطع دارم به آن باور ندارید (هردوی شما).
نیز در پاسخ به خزعبلات تکراری محمد نوریزاد سابقا انقلابی می گویم :شما اینقدر مساله سفره و لقمه را برخ من نکش رفیق! سفره و لقمه من بسیار پاکیزه تر از حرام لقمه ایست که مطابق قوانین کشور هرماه دو میلیون حقوق بازنشستگی این نظام را در جیب می گذارد و با استفاده از آن و سایر امکانات کشور،شب و روز علیه نظام اسلامی و قوانین آن و مسئولان آن تبلیغات خزعبلانه سوء می کند و در حقیقت نمک می خورد و نمکدان می شکند! این وصله ها بمن نمی چسبد جناب،بنده از علم و فهم و باورهای خود و از جمله باور به نظام اسلامی و احکام اسلام دفاع می کنم و ارتزاقم حاصل دسترنجم در امور پژوهشی است،نخیر بنده مثل شما نه در گذشته سفره ای داشته ام و باری بسته ام و نه اکنون آنچه می گویم بازای چیزی است،شما وقتی در حجت و استدلال درمانده شدید اقدام به تهمت های ناجوانمردانه و تخریب حریف نکنید.
آزاده باشید و جوانمرد به عمل نه به ادعا.
سید اولا- افترا زدن به دیگری را من بیش از سایرین در نوشته های شما مشاهده کرده ام مانند این مقوله اخیر. من کی خدا و چیامبر را مورد تمسخر قرار داده ام که شما بهتان میزنید؟ راستی و شرافت در گفتار چیزی است که من کمتر انها را در سخن شما یافته ام
ثانیا-اینکه نوشته اید: “…..در عین حال در حدّ علم و اطلاع خود سخن بگو،خصوصا در اموری از احکام شریعت…..” باید خدمتتان عرض کنم که در موضوع بحث بطور اخص و در خصوص عقود و احکام مترتب بران دانسته های من اگر بیش از شما نباشد یقینا کمتر نیست پس یقین داشته باش که من در این مورد در حد علم و اظلاعات خود سخن میگویم و نیازی به تذکر مغرورانه جنابعالی نبست.
اما شما عجب بی پروا به کوچه سفاهت میزنید تا حمایت ناشیانه خود از فعل خلاف شرع و قانونی را توجیه کنید. شما نگفتید ان وثایق عقد رهن است و تابع احکام رهن لیکن گفتید گرو میباشد و من نیز مثالی از گرو گزاردن زدم و شما عامدانه انرا نادیده انگاشتید که زیاد هم مهم نیست ولی عجب کج استدلالتی میفرمایید انجا که میگویید: “بانک نیز اگر سودی به مجموع آنچه که در حساب قوه قضائیه است دهد،این سود مربوط بمجموع این پول است و هیچ حقی برای آحاد کسانی که به الزام قانونی پول را گرو گذاشته اند ایجاد نمی کند،برای اینکه در این مورد نه عقد رهنی بین وثیقه گذار و قوه قضائیه واقع شده است تا مصداق رهن و احکام آن باشد،و نه قرار داد مضاربه ای بین وثیقه گذاری که آنرا بحساب قوه قضائی می گذارد-نه بحساب خاص خود- و بانک واقع شده است”
شما اول ماهیت این پولی که بعنوان وثیقه از متهمین اخذ میشود را مشخص کنید که از حیث فقهی یا قانونی در قالب کدام یک از عقود یا ایقاعات یا خارج از ان قرار میگیرد تا بعدا باز نگویید من کجا گفتم این عمل مصداق فلان عقد است.
اما موضوع دیگر اینکه این پولها مختص به وثایق نبوده بلکه وجوهی که بعنوان سپرده توسط اشخاص در صندوق دادگستری تودیع میشود را نیز شامل میشده مانند اجاره بهای املاکی که مالکین ان انها ازگرفتن اجاره بها بعلت موضوعاتی مانند وجود اختلاف در میزان ان ، استنکاف میورزند یا وجوهی که بعنوان خسارت احتمالی در صندوق دادگستری تودیع شده که شما اگر با هزار و یک دلیل بی اساس بتوانیذ به گمان خود بهره بردن از وثایق را توجیه کنید غیر ممکن است استفاده بدون اخذ رضایت از مالکین وجوه تودیعی را ماله کشی کنید پس بهتر است زور خود را برای موارد کم بنیه تر ذخیره کنید.
اما حتما فقیه محققی پودن شما خود میدانند که نمائات اعم از متصل و منفصل از حیث مالکیت تابع اصل مال است و خروج از این قائده مستلزم تصریح قانونی یا قراردادی یا فقهی میباشد. به بیان دیگر هرگونه منافع اموال په متصل باشد چه منفصل باشد از حیث مالکیت همیشه تابع اصل بوده و متعلق به صاحب اصل مال است و خروج این منافع فقط و فقط با یکی از طرق و اسباب تملک میسر است و هر جا تشکیکی پیش اید بقا ان در مالکیت صاحب اصل استصحاب میشود. حالا شما که میگویید این منافع متعلق به مجموع ان وثایق است لطفا بگویید این منافع با کدام یک از اسباب تملک و یا به موجب کدام قراردی از مالکیت صاحب اصل مال خارج و به مالکیت شخص رییس قوه وارد میگردند؟ در عقد اجاره منافع عین مال از مالکیت مالک عین خارج و به مالکیت مستاجر در می اید و مجوز این انتقال مالکیت منافع عین نیز همان ایجاب و قبولی است که عقد اجاره بر پایه ان شکل میگیرد حال شما بگویید در این موضوع مشخص انتقال مالکیت منافع از مالکین وجوه به رییس قوه با کدامیک از اسباب و طرق انتقال انجام میگیرد؟ شما اگر پاسخی برای همین یک سوال یافتید همه حرفهای دیگرتان چشم بسته قبول. البته پاسخی مستدل. بقیه را در کامنتی دیگر و فرصتی بهتر بیان خواهم کرد.
————–
درود سید رضی گرامی
سپاس از پاسخ تخصصی و فقیهانه ی شما
من گرچه هیچ از این مراتب نمی فهمم و باوری نیز به این چنبره های هیچ در هیچ ندارم، اما با یک ذره شعور کوچه – بازاری خود می فهمم که سود پول های زندانیانی که وثیقه می گذارند، حتما و مطلقا متعلق به خودشان است. چرا که صاحب مال اند. همین که صاحب مال اند، صاحب سودهایی اند که بانک ها به پول خوابیده شان می پردازند. حکایت دست اندازی دستگاه قضایی به پول کلانی که از سود این پولهای خوابیده بالا می کشد، حکایت پول گنده ای ست که مرد مسافری به امانت به فرد امینی می سپارد تا سالی دیگر باز آید و از وی باز ستاند. فرد امین، که در ذات نابکار است، هر روز به پول گنده ی آن مرد سفر کرده سر می زند و وسوسه می شود. یکی از مجتهدان حوزوی را فرا می خواند و به وی می گوید ماجرا از این قرار است. خودت یک کاری بکن که وسوسه ی دست بردن به این پول گنده، مرا از پای در آورده. مجتهد حوزوی که از جای معتبری چون قم آمده و عبا و عمامه ای بر سر دارد و دفتر و دستکی بهمراه، از کیسه ی درس های حوزوی اش، نقشه ای را بیرون می کشد و به فرد امین می گوید: مرد مسافر مگر نه این که سال آینده می آید و از شما اصل پول خود را می خواهد؟ بله، پس شما بیا این پول گنده ی امانتی را در بانک بخوابان و سودش را بجیب بزن. مرد امین شیتیل و شیرینیِ مجتهد حوزوی را می پردازد و همین کار را نیز می کند. مرد مسافر سال بعد باز می گردد و اصل پولش را می گیرد. در این حالت، هم پول مسافر صحیح و سالم بدستش رسیده، و هم امین بودنِ آن فرد موذی خراش برنداشته، و هم در این میان، فرد امین کلی پول بابت سودی که از پول مرد مسافر به جیب زده، کاسب شده. می ماند آن مجتهد حوزوی. که کارش این است که به در خانه ی این قاضی و آن آدمکش و آن نماینده ی مجلس و آن قاضی و آن دولتمرد و آن خندق بلا برود و از آنان بپرسد: کجا گیر افتاده اید تا من بضرب درس های حوزوی و اجتهادی ام شما را از مخمصه هایتان برهانم و چیزی نیز خودم کاسب شوم. البته همینجور فی سبیل الله نیز شما را مدد می رسانم منتها اگر دم مرا ببینید بهتر است. آدمکش می گوید: حضرت مجتهد، من زندانیانی را که ازشان لجم می گرفت همینجوری زده ام و کشته ام. شاید ده هزار نفر را بیست هزار نفر را سی هزار نفر را. و مردمی را زده ام و کشته ام که به سرانجام رأی شان معترض بودند. یا در فضای مجازی پرسه می زدند یا دانشمند محیط زیست و نویسنده و فعال مدنی و سیاسی و حقوق بشری بودند. من بصورت زنجیره ای و غیر زنجیره ای اینان را زده ام و کشته ام. مرا از عذاب وجدان برهان. مجتهد حوزوی دستی به شانه ی آدمکش می ساید و می گوید: تا مرا داری غم مخور. و فی الفور دست به کیسه ی سواد حوزوی خود می برد و از میان کتاب هایش دستمال مخصوصی بیرون می کشد. جنس تار و پود این دستمال از آیه و حدیث است. مجتهد حوزوی جلوی چشم آدمکش، بر زمین می نشیند و شروع می کند یواش یواش خون آن ده بیست سی چهل هزار نفر را پاک کردن. آدمکش از شادمانی بال در می آورد. به مجتهد حوزوی می گوید: بهمین سادگی؟ مجتهد حوزوی می گوید: به همین سادگی. آدمکش می گوید: من با هر شوینده ای نتوانستم این خون ها را بشویم. مجتهد حوزوی می گوید: این دستمال، معجزه اش همین است که هم، اکنون کارایی دارد و هم در طول تاریخ کارکرده و قانون وحق و انصاف و مال و جان و آبروی مردم را “آنجوری” آراسته که خلیفه ای و پادشاهی و حاکمی و امیری و تاجری و کارگزاری و همسایه ای، “دم” مجتهد حوزوی را می دیده. آدمکش با آرامش می گوید: همین؟ مجتهد حوزوی می گوید: همین. اینجاست که مرد آدمکش دست بجیب می برد و چیزی در کف دست مجتهد حوزوی می نهد و می گوید: من چقدر به درس های حوزوی حضرت شما محتاجم. و ادامه می دهد: حاج آقا از اطراف من تکان نخور. که من، هم همچنان باید آدم بکشم و هم آبرو ببرم هم پول مردم را بالا بکشم و هم دودمان بعضی ها را به باد بدهم. مجتهد حوزوی در پاسخ به آدمکش می گوید: شما دم درس های حوزوی مرا و مقام اجتهاد مرا ببین و بقیه اش را به من بسپر!
با احترام
.
هیهات که فهم شما از این مسائل بسیار دور است،طرف پول نخوابانده در بانک،پولی بعنوان وثیقه در حساب مربوط به قوه قضائیه گذاشته بازای تهمت یا جرمی که بصورت معلّق متوجه اوست،او نرفته به بانک حساب مضاربه باز کند تا طبق قرار داد سود علی الحساب دریافت کند،هر فرد وجهی بعنوان وثیقه گذاشته است و بعد از ختم دادرسی پول او به او عودت می کند بدون کم و کاست،و مجموع آن پولها ملک تک تک وثیقه گذاران نیست،بلکه آن مجموع در حساب مربوط به قوه قضاء است و سود به مجموع وثائق تعلق می گیرد که در حساب یک عنوان است نه به تک تک وثیقه گذارانی که طبق قانون ملزم به وثیقه گذاشتن هستند نه اینکه رفته اند افتتاح حساب سود دار کرده اند!…من اینها را توضیح دادم اما مشکل بزرگ شما همان است که عرض شد:بد فهمی و کهنسالی در فهم و علاوه بر آن نخوانده ملا بودن! و در عین حال غرور! من چه بگویم که الان شرع و احکام شرع برای شما یک بازیچه است و ایمانی به آن ندارید و سر خود خزعبلاتی سر هم می کنید بعد ریاکارانه مثلا مدافع برخی مراجع تقلید می شوید!شما لاجرم بحکم اینکه در خصوص مسائل فقهی یک عامی و بیسواد هستید یا باید از مرجعی تقلید کنید اگر مسلمانید و ملتزم باحکام شریعت،اگر هم مسلمان نیستید بنابر این لطفا فضولی به احکام اجتهادی فقهی نکنید،صریح بگوئید من اسلام و احکام اسلام را قبول ندارم.
در نوشته بالا نیز اشاره کردید مرحوم امام خمینی به آقایان مرحومین شریعتمداری و آذری قمی و شیخنا الاستاد توهین کرده است! توضیح دهید ایشان چه توهینی به این آقایان کرده است؟! همینطور بدون ورود به ماهیت اختلافات باید خزعبل بافت و ریاکاری کرد؟ مرحوم آقای آذری قمی از ارادتمندان و شاگردان مرحوم امام بود،اما چه توهینی به ایشان کرده بود؟!
حالا ماهیت این بحث ها و اختلافات جدا،عرض من این است که شما در دفاع از مراجع ریاکارید،شما الان مدافع مرجعتید با اینهمه نوشته های خزعبل در هتک و توهین بمراجع و فقه و احکام فقهی؟ مایلید نوشته های شما در هتک و توهین به عموم مراجع را اینجا جمع آوری کنم تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد؟!
شما اینقدر بی وجدان و بی معرفت و بی مرام هستید که با اینکه می دانید در اینطور مصائبی مثل سیل و زلزله،عموم مراجع تقلید با مردم همدردی می کنند و پیام می دهند و نیمی از سهم امام از وجوهات مقلدین خود را برای کمک اختصاص می دهند،با این حال اینقدر بی معرفتید و اینقدر کینه از فقهاء و مراجع دارید که وقتی بی شعوری بنام “فخیم”مزخرفاتی سر هم می کند و برای شما ارسال می کند،نه تنها آنرا در کانال تلگرام خود منعکس می کنید بلکه مثل کودکان و برای تسلّای درون نا آرام خود -با اینکه می دانید اصل مطلب دروغ است-آنرا دوباره اینجا در سایت خود منعکس می کنید! نگذارید بیش از این رسوایتان کنم،من حوصله ام زیاد است،این رویاروئی با بنده و خودنمائی های اینگونه بنفع شما تمام نخواهد شد،نه آقا شما دلسوز هیچ مرجعی نیستید،و دقیقا مصداق آن سخن امام که توهین بمراجع خروج از ولایت الله و ورود به ولایت شیطان است،خود شمائید که اکنون همان مسیری را برگزیده اید که کسروی ملعون برگزیده بود.
نیز جوانمرد باشید،وقتی در جای دیگری اشاره بمن می کنید اولا نیازی نیست نام مرا حذف کنید،و ثانیا در اشاره به انظار من امانت را حفظ کنید و آن عنوان های خزعبلی که ناشی از سوء فهم شماست بمن نسبت ندهید،هم آی دی من در این سایت را آنجا هم ذکر کنید تا مخاطبان بیایند به سایت ببینند که پاسخ آنکه او را مجتهد و پژوهشگر می دانید چیست؟ هم عنوان های خزعبل مورد نظر خود را بمن نسبت ندهید که فلانی از “کشتار سال 67″و…دفاع می کند،این عنوان ها را بارها گفته ام خزعبلات ذهنی عوضی شماست که ناشی از همان کهنسالی در فهم و قالبهای مفهومی است،بنده از کشتار دفاع نمی کنم ،از مجازات قانونی تروریست های منافق محارب دفاع می کنم و برخلاف سوء فهم شما -چنانکه بارها گفته ام-آن چند سطر نوشته حکمی مرحوم امام خمینی را حکم به اجرای قانون و مجازات وحوش محارب مسلح و ترور کنندگان 13 هزار نفر از هموطنانم می دانند و شما را نیز یک منافق مدافع منافقین تروریست می دانم،بله آنچه معتقد من است این عناوین است و شما اگر آزاده اید و جوانمردید چنانکه ادعا می کنید،وقتی اشاره به آراء و انظار یک مجتهد می کنید آنچه او می گوید را عنوان کنید نه اینکه ریاکارانه برداشت ها و عناوین خزعبل ذهنی خود را بمن نسبت دهید با ناقص نقل کردن نظرات من،به این توهم که :بله ببینید من این را در پاسخ یک مجتهد حوزوی نوشتم! و ببینید که من چه دست بالایی داشتم!اینها وهمیات افراد کم مایه ایست که طرفی از حرکات تبلیغاتی خودنمایانه خود نمی برند.
بنابر این چنانکه ادعا می کنید،در تبلیغات خود آزاده و جوانمرد باشید.
احتراما
———-
درود جناب استاد گرام
می بینید به چه روزی افتاده اید؟ این همه درس خوانده اید که از مذهب، ابزاری بسازید برای دزدی و آدمکشی و برای رهایی دزدان و آدمکشان و برای امنیت خاطر بخشودن به دزدان و آدمکشان؟ این همه درس خوانده اید که دزدان و آدمکشان را بضرب درس های حوزوی تان، امنیت خاطرشان دهید؟ می بینید به چه روزی افتاده اید که دزدی های این جماعت را به ضرب درس های حوزوی تان، دارید پاکسازی می کنید؟ می بینید به چه روزی افتاده ایدکه درس های حوزوی تان را به پای دزدان می ریزید تا لقمه ای مختصر نصیب برید؟
آزاده باشید
دوست گرامی
آزاده باشید
بریزید بیرون این لقمه های آلوده را
اگر نیک بنگرید،می بینید که این لقمه ها به چرک و خون آغشته است.
نگاه شما را به نوشته ی کوتاه جناب “سید رضی” می خوانم:
سید مرتضی فقط برای اینکه بدانی غیر از خودت دیگران نیز میدانند که حرفت چه مقدار بی پایه و حتی معارض با همان فقهی میباشد که دعوی استادی ان را داری ، یکی دو سوال از شما میپرسم؟
1-اگر شما گاوی داشته باشی و انرا به ضرورتی نزد ثالثی گرو گذاشتی و در مدتی که گاو در گرو میباشد وضع حمل کرد و صاحب گوساله ای شد ، مالک گوساله کیست؟ گرو گذار یا ثالث؟!
2- در عقد رهن منافع عین مرهونه در مدت رهن متعلق به کیست؟ راهن یا مرتهن؟!
دوست گرامی پس ببین که شما برای توجیه اقدامات خلاف شرع و خلاف قانون یکی از مسئولین حاضر شدی حتی نظری در مغایرت با حق و با فقه و با اعتقادات خود و با شرعت و با عقلت نیز بدهی تا بلکه در مخلص نظام بودنت تردیدی حاصل نشود.
با احترام
.
سید
مرتضی خداوکیلی با این توجیهاتی که در حمایت کور از حاکمیت در این سایت من از شما میبینم یقین بدانید اگر تاکنون نشده باشید عنقریب است که به موجودی کوردل که در دایره بسته اعتقادات خود ، گیر افتاده و خواسته یا ناخواسته نقشی بیشتر از یک جاده صاف کن برای تسهیل حرکت ماشین حق کشی نطام ندارد ، تبدیل خواهی شد ونشان ان هم اینکه شما متاسفانه وجدان و شرافت خود را قربانی بیدادگری نطام کرده ای و عجیب اصرار در پیشکش کردن ان به نظام داری.
من – محمد نوری زاد – با صدای بلند فریاد بر می آورم که این سرداران آدمکش و دزد و قاچاقچی و فریبکار و ایرانخوار، از عاملان اصلی نکبت ملی ای هستند که کشور عزیزمان ایران را به ورشکستگی و تحقیر و انزوا در انداخته است!
من خود نیک می دانم که روزی به دستور و تحریک همینان از پای در خواهم آمد، اما بگذارید پیش از سرکشیدن شوکران، فریاد برآورم: این سرداران، عامل مستقیم و غیر مستقیم جاسوسان اسراییلی موجود در داخل سپاه اند!
این سردار ایرانخواررا بنگرید که چه بی شرمانه، آب به زندگی مردم آق قلا انداخته و خود مستانه به آب زده تا بگوید: مرا ببینید که چه مردمی ام؟!
پانصد متر پایین تر از همینجا، این سردار، نه خط آهن، که گویا سیل بندی محکم ساخته مخصوص بازگرداندن سیلاب های وحشی بداخل شهرها و روستاها و خانه و زندگی مردم!
و اکنون، پس از هفت روزی که آب دریاچه ی پشت خط آهنش روزگار مردم آق قلا را سیاه کرده، به تفریح و تفنن، به آب زده تا مثلآ راه بگشاید.
من بشما مردم ایران سفارش می کنم که از این سرداران نابکار، بخاطر فاجعه هایی که در آق قلا و شیراز و هر کجای کشورمان پدید آورده اند، شکایت کنید حتی به نمایش!
این سردار آدمکشِ فریبگرِ ایرانخوارِ قاچاقچی، بعد از پنج روز که سیلاب از خانه و زندگی مردم آق قلا بالا رفته، به صحنه آمده و با منت نهادن به سرِ مردم، در نمایشی مهوّع، فرمان می دهد که چند جا از خط آهنی را که خودش احداث کرده، بشکافند تا آب به راه خود برود. این خط آهن، توسط پخمه های سپاه احداث شده و با پل هایی که در زیر آن تعبیه نشده، عامل اصلی بالا آمدن آب و خرابگری در آق قلا بوده است. با اطمینان می گویم: نود در صد خرابی های سیلِ اخیر، همه و همه محصول خرابکاری ها و ایرانخواری ها و آدمکشی های همین سرداران سپاه است. اگر سپاه به داخل پادگانها رفته بود، امروز، دانشمندان ایرانی در تمامی حوزه ها تخصص خود را بصحنه آورده بودند و ما از نعمت شعور و هنر و دانش آنان بهره ها برده بودیم. نه این که دانشمندان محیط زیست ما – که این سرداران را عامل ویرانی های زیست محیطیِ کشور می دانند – در زندانهای سپاه خودکشانده شوند، و دیگر متخصصان ما از حضور در عرصه های تخصصی برکنار بمانند و همه ی فرصت های مملکتی، بلوکه ی سرداران پخمه باشد!
شاهد علوی – دیدگاه نو
آنچنانکه یک منبع مطلع در شیراز میگوید شهرداری شیراز مدعی شده چندین بار به سپاه به خاطر ساختمان سازی در محدوده مسیل رودخانه و مسدود کردن آن اخطار داده است، اما سپاه نه تنها بازرسان شهرداری را بازداشت کرده بلکه به بازرسان دادگستری فارس هم اجازه بازدید از آن منطقه را که در محدوده پادگان آموزشی زرهی سپاه زنگی(بعثت) واقع شده را نداده است. به گفته مسئولان شهرداری شیراز، سپاه حتی در تلاش برای منحرف کردن مسیر سیلاب با شهرداری و ستاد بحران فارس همکاری نکرده و خودسرانه و بدون نگاه کارشناسی تلاش ناموفقی کرده مسیر را با بولدوزر باز کند که در نتیجه آن یک بولدوزر سپاه هم زیر آب رفته است.
منبع مطلع؟! شاهد علوی؟! شهرداری شیراز که یک شخص نیست که به یک “منبع مطلع وابسته به شاهد علوی!”چیزی را بگوید و ادعا کند.شهرداری شیراز یک نهاد است و یک نهاد سخنگوی رسمی یا بیانیه رسمی دارد،هرگاه شهرداری شیراز بصورت رسمی ادعایی کرد و در منابع و خبرگزاری های رسمی منتشر شد آنرا منتشر کنید.من الان قضاوتی نمی کنم اما ر اخبار غیر رسمی شبکه های مجازی ،شهرداری شیراز در این مورد مورد اتهام است.بررسی عملکرد اینگونه نهادها و مسئولان وقت هر کاری نیز حساب و کتاب دارد و دادگستری نیز پیگیر این ماجراست،بنابر این،با تکیه بر اینگونه منابع مغرض (شاهد علوی) تحلیل نبافید.
انتخابات اسراییل در روز ۹ اپریل برگزار خواهد شد٬ نتانیاهو نیاز به شرایطی دارد تا بتواند برای خود تبلیغ کند. قبلأ یک چیزی بر علیه ایران میگفت و روز بعدش مقامات لشکری و کشوری ایران شروع میکردند به عربده کشی و نتانیاهو به هدفش میرسید٬ ولی مدتی هست که مقامات ایرانی کمتر عربده میکشند و این به مزاج نتانیاهو خوش نمیآید بخصوص که انتخابات نزدیک است٬ اینبار مسله بلندیهای جولان را مطرح کرده و داستانش را که میدانید تا بتواند باز ایرانیها را تحریک کند و برای ماهیگیری آب را گل آلود کند که البته دوستان ایرانیش اینبار هم سنگ تمام گذاشتند و با پرتاب موشک به خاک اسراییل به کمکش شتافتند. (( یکی از رهبران حماس گفت که حمله موشکی به خاک اسراییل به دستور ایران انجام شده و حماس از آن آگاه بود)).
اگر این حرکت کمک به نتانیاهو نیست پس چرا و به چه دلیلی در چنین شرایطی انجام گرفته٬ بخصوص درست زمانی که نتانیاهو در آمریکا بوده و بهترین فرصت برایش فراهم بوده که از این حرکت به نفع خودش استفاده کنه که کرد. آیا ایرانیان از نا آگاهی دست به چنین حرکاتی میزنند و یا مهره هایی هستند در دست اسراییلیها که به بازی گرفته میشوند و یا مهر هایی هستند که آگاهانه و با دستور مستقیم اسراییلیها کار میکنند؟ بنظر آخرین گزینه به واقعیتها نزدیکتر است٬ شما چه فکر میکنید؟
این جمله مابین الهلالین که اساس و پایه تحلیل نویسنده کامنت بالاست،منبع خبری آن از این قرار است:
“ایران اینترنشنال – روزنامه جروزالم پست به نقل از یک مقام بلندپایه حماس که نامش فاش نشده، اعلام کرد که راکتهای پرتاب شده به منطقه شارون در شمال تلآویو، به دستور ایران صورت گرفته است.
او گفت که ایران به یک تیم از «جهاد اسلامی» دستور داد تا از خاک نوار غزه این حملات را رهبری کند….الخ”
https://news.gooya.com/2019/03/post-24624.php
—
یعنی قال:”ایران اینترنشنال” (که معرف حضور همه هست!) عن ” جریده جروزالم پست”(لابد معرف حضور همه هست:یک روزینامه علیه السلام اسرائیلی!)،عن “یک مقام بلندپایه حماس که نامش فاش نشده!(عجب!):که ایران به حماس دستور داده حالا که نتانیابو در واشنگتن است این راکت ها را بفرستید آنور!
—
پی نوشت1:اندکی خرد هم غنیمت بزرگی است،یک مقام بلند پایه حماس چکار دارد برود سراغ یک روزی نامه علیه السلام اسرائیلی چنین مطلبی را فاش کند و در عین حال یا خودش اسمش را مکتوم دارد یا به جریده علیه السلام جروز الم پست توصیه کند اسم مرا مکتوم دار؟!
پی نوشت 2:انسان فهیم و خردمند و رئالیست،هیچگاه پایه های تحلیل و برداشت ها از جهان پیرامون خویش را بر امور مجهول اندر مجهول قرار نمی دهد مگر آنکه آن انسان…..
چطور وقتی همین تلویزیونها و مطبوعات “ضد انقلاب” چیزی بنفع رژیم میگویند آنرا با هلهله و غلغله باز نشر میدهی که ببینید ما چی هستیم!!؟
پی نوشت ۳ : انسان وقیح و شارلاتان هر ضد و نقیضی میگوید و همه را خر فرض میکند.
اول جمله ناتمامت را تمام کنم « مگر آنکه آن انسان آخوند باشد».
لازم نیست به تاریخ دور برگردیم تا ببینیم چه کسانی بیخرد بودند و هستند و چه سیاستهایی آب به آسیاب تندروهای اسراییلی ریخت و با بیخردی سیاستهایی را در پیش گرفتند و میگیرند که بیشترین سودش را تندروهای اسراییلی بردند و میبرند ٬ از شعار راه قدس از کربلا میگذرد تا یهودی کشی (نمونه در آرژانتین) تا پاکسازی سوریه به نفع اسراییل تا منطقه را به آشوب کشیدن که سودش را فقط اسراییل و آمریکا بردند و میبرند. چرا اسراییل و آمریکا قبلأ نمیتوانستند چنین تصمیمی برای بلندیهای جولان بگیرند.
برگردید به گذشته و جایگاه اسراییل را قبل و بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی در جهان و در محافل سیاسی ببینید٬ آنوقت خواهید دید که سیاستهای نابخردانه ج.ا بزرگترین خدمت به حاکمیت اسراییلیها در تاریخ کشورشان بوده و هست. براستی که خرد غنیمت بزرگیست٬ ولی افسوس که ایران گرفتار قومی بیخرد است.
قرار شد اگر خرد هست و اگر آن انسان…..کامنت گذاری بنام هموطن1 معهود در سایت نوریزاد نیست،آن انسان ….پیرامون منابع تحلیل های تو در توی خیالی خویش توضیح دهد.بنابر این وقتی توضیحی ندارد جز اضافه کردن تحلیل های خیالی دیگر،نتیجه این است که:آن انسان….کسی جز کامنت گذار هموطن1 نیست.
جناب هموطن /// اسلامی در طی این ۴۰ سال بهترین خدمت را به اسرائیل نمودند و کشورهای عربی را وادار به همکاری با اسرائیل کردند.اسرائیل قرار است با گرفتن بلندیهای جولان و غزه بزرگتر شود و بجای آنها عربستان و مصر مقداری از زمبنهاشان را به اردن بدهند و نفت عربستان هم از غزه بخارج برود ویکسری امکانات دیگر برای فلسطینی ها آنهم از طرف کشورهای عربی بوجود آید تا صلحی در خاور میانه صورت گیرد.این بضرر هر کس باشد بنفع مردم ایرانیست. بهترین راه برای ایرانیان به زباله دونی انداختن //////////و حرامیان ////////// است و برقراری روابط دوستانه با کشورهای دنیاست.با وجود این حرامیان چنین امکانی محالست.
جناب مزدک٬ با شما موافقم. سیاستهای بقول شما این حرامیان در چهل سال گذشته بیشترین کمک را به اسراییل کرد تا از انزوا بیرون بیاید و روابطش را با جهان عرب بهتر کند٬ این بقول شما حرامیان بزرگترین خیانت را به فلسطینیان کردند. اگر این مفسدین دست از سر مردم فلسطین بردارند آنها با کمک اعراب منطقه میتوانند به خواسته های خود نزدیک شوند.
اینها نه حرامی هستند و نه خیانت کار بلکه پیمانکار با سبک جدید هستند ولی کارفرما را نمی شود به راحتی معرفی کرد و تشخیص آن بعهده شماست!
نسخه ی صلح مردک!
وقتی یه روانپریش که ادعای عقل کلی دارد، بیاید و نظر کارشناسانه بدهد و نسخه بپیچد:
“…اسرائیل قرار است با گرفتن بلندیهای جولان و غزه بزرگتر شود و بجای آنها عربستان و مصر مقداری از زمبنهاشان را به اردن بدهند و نفت عربستان هم از غزه بخارج برود ویکسری امکانات دیگر برای فلسطینی ها آنهم از طرف کشورهای عربی بوجود آید تا صلحی در خاور میانه صورت گیرد…”
1- بلندیهای جولان در شمال شرق اسرائیل است و متعلق به سوریه.
2- با ترامپ جلسه گذاشتی که در آینده غزه را هم به اسرائیل بدهید؟!
3- و باز با ترامپ قرار گذاشتید که عربستان و مصر سخاوتمندی بخرج دهند و زمین مفت بدهند به اردن؟! بلندیهای جولان و غزه چه ربطی به اردن داره؟ مصر و اردن که با اسرائیل صلح کرده اند… مشکل بین لبنان و سوریه از یک طرف و اسرائیل در طرف دیگر است. و البته مشکل اصلی بین مردم فلسطین و اسرائیل است.
4- نفت عربستان قرار است از غزه بخارج برود؟ غزه را که به اسرائیل بخشیدی! پس این وسط چه صلحی قرار است واقع شود؟ اینهمه مسیر برای صادرات نفت عربستان… چرا از درون غزه که آنهم تو به اسرائیل بخشیدی؟ مگر غزه ، بجز مصر، با دیگر کشورها مرز زمینی داره؟
5- اصلاً میدانی غزه کجاست؟ کرانه باختری کجاست؟ و چه فاصله ای هست بین این دو منطقه؟ و بلندی های جولان کجاست؟ … یه سری امکانات دیگر؟!
متوهّم روانپریشی که اینطوری از کیسه خلیفه میبخشه و برای دیگران نسخه ی صلح میپیچه… معلوم میشه نه وطن داره و نه عِرق ملی… یه بی کس و کار… یه بی همه چیز… که انگل وار زندگی میکنه و از طریق کاسه لیسی بیگانگان روزگار میگذرونه… حق نداره برای دیگران نسخه بپیچه.
گذشته از همه ی اینها، این … خوری ها به تو نیامده؟ مردک!
فقط جونوری مثل تو بی رگ و ریشه میتونه برای دیگران اینطوری نسخه بپیچه!
اناری خبلی /////////. کاری نکن دوباره بیام سروقتت تا به التماس بیفتی و بگی //////////////////////////////////////////
اگر شعور و منطقی داری،پاسخ استدلال و منطق رو با شعور و استدلال و منطق بده،والا خاموش باش.
با عرض درود خدمت شما جناب نوریزاد نازنین و تبریک نوروز خدمت شما بزرگوار .
خواستم یک مطلب خیلی خیلی مهم رو برای شما بازگو کنم که اگر امکانش بود حتما در کانالتون بگذارید و صحبت کنید و مردم رو آگاه کنید .
جناب نوریزاد من بختیاری هستم و از روستای فهره در الیگودرز با شما صحبت میکنم . بزرگوار چند روز پیش در روز نخست نوروز بر خلاف تمام سنت های پسندیده که در ایران و مخصوصا در بین بختیاری ها پاس داشته میشود عده ای خشک مغز مردم را فریب داده و طرحی را پیشنهاد کرده ان که تیشه به ریشه نوروز باستانی ما میزند .
آقایان آماده اند و پیشنهاد دادند که مراسم نوروز را در مسجد برگزار کنن . در صورتی که سال های قبل همیشه جشن و پایکوبی بوده و با شکوه برگزار میشده .
امسال مردم رو در مسجد جمع کردن و به مردم گفتن که همینجا دور هم جمع شوید تا دیگر نیاز نباشد که به خانه های هم برای دید و بازدید بروید . و مسائل و مشکلات اقتصادی رو هم بهانه کردن که مردم رو فریب بدن .
خواستم خواهش کنم حتما راجب این مسئله حساس صحبت کنید و نظرتون رو بفرمایید .
بختیاری ها همیشه در اجرای سنت ها و رسم و رسوم نیاکانمان پیش قدم بوده اند اما چند وقتی هست حکومت در تلاش است با نفوذ و فریب مردم این وطن دوستی و علاقه به تاریخ و فرهنگ را از بین ببرد و گزینه های مذهبی و اسلامی را جایگزین آن کند .
با سپاس فراوان از تلاش هایی که میکنید .
منتظر پیام شما هستیم .
بختیاری گرامی خاطر جمع باشه مردم برای ///////////////////.به مسجد می روند.در آینده هم غیر از این نخواهد بود.
جناب سید مرتضی سلام
بازم می پرسم این چیزی که آقای نوری زاد نوشته و این حرف آقای مکارم شیرازی که گفته: هرکی به مراجع توهین کنه از ولایت خدا خارج و به ولایت شیطان داخل میشه درسته؟ جواب ندادید که من می تونم شرایط شما رو درک کنم.
بقول یکی:
از مسئولینی که توانایی مدیریت قیمت پیاز را ندارد، توقع مدیریت بحران نداشته باشیم.
تو ایران ما مسئول نداریم همه مقامن
مسئولین دوتا کار رو خوب بلدن بکنن اول ابراز نگرانی و بعدشم ابراز همدردی
تو ایران بلای طبیعی نداریم، همه ش بلای مدیریتیه
مدیران در کشور برکنار نمیشوند،
بلکه از میزی به میز دیگر جابجا میشوند…
علیک السلام
در این مورد مطلبی در پایین های این صفحه نوشتم که دوباره آنرا با اذن مدیر سایت برایت ارسال می کنم:
یک ضرب المثلی هست در زبان فارسی که می گوید:”شنونده باید عاقل باشد”.این ضرب المثل بجا و حکیمانه ایست،شنونده باید عاقل باشد بتناسب تعبیر شنونده و شنیدن که موضوع و محور آن است،یعنی اینکه هر شنونده باید پیرامون آنچه می شنود و حدود و ثغور و قیود آنچه که از گوینده ای می شنود درست دقت کند و به قیودی که متکلّم در کلام خود بکار می برد و قرائن عقلی یا لفظی که پیرامون کلام او و مراد او وجود دارد نیک بیندیشد و با سبک مغزی و تبعیت از تعصبات،و خواهش های نفسانی دور از منطق به حاقّ مراد گوینده برسد و در فهم کلام گوینده،فقدان شعور خویش را بنمایش نگذارد و خود را رسوای خاص و عام نکند.
آنچه که در کلام آیت الله مکارم شیرازی محور قرار گرفته است کلمه “توهین” و توهین برحسب عرف و عقل غیر از نقد و سوال و انتقاد است،و توهین غیر از پیش فرض لزوم مرجع ستیزی و لزوم تحقیر مراجع یعنی کارشناسان دین است.آن کلام مرحوم آیت الله امام خمینی نیز که مورد اشاره ایشان است محورش همین مساله “توهین”است و فضای کلام امام که من آنرا الان نقل می کنم زمان قیام 15 خرداد سال 41 و دنباله مبارزات ایشان و شاگردان ایشان با رژیم شاه بود که برخی طلاب یا مردم عادی با تکیه بر لزوم احترام به مرحوم امام احیانا به برخی مراجع که در امر قیام و اعتراض نقشی نداشتند اهانت هایی کرده بودند و توصیه ایشان این بود که چنین نشود و به مراجع تقلید دیگر اهانت نشود چون چنین صدور چنین امری از یک متدیّن (البته آنکه خارج از دین است و دین ستیز است و دین را بوسیده و کنار گذاشته و از اهواء خویش تبعیت می کند، او که خودبخود از ولایت و اطاعت تشریعی دین خدا خارج است) یعنی خروج از ولایت و اطاعت خدا و دین…این موضوع گفتار مرحوم امام بود در آن فضا،و سخن آقای مکارم شیرازی نیز مربوط است به همان اوانی که یکی از سخنرانان تلویزیونی کم سواد چیزهایی در مورد مراجع و حوزه های علمیه گفته بود و سخن ایشان با تمسک به کلام امام این بود که توهین متدینان به مراجع سبب خروج از ولایت تشریعی خدا و ورود تحت ولایت شیطان است و توهین مفهوما غیر از نقد فکر و نقد گفتار است.
دقت کنید به کلام امام خمینی:
“…و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملتهاى مسلمين، اسلام؛ تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهايى كه با ما همكارى كردند، اينهايى كه در غم ما غم خوردند. تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيم الشأن؛ زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانتها ديدند در آنجا؛ زحمتها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز؛ از مشهد تشريف آوردند؛ از اهواز تشريف آوردند؛ از قم اعاظم ما تشريف بردند؛ مراجع ما تشريف بردند؛ نجف همراهى كرد؛ قم، آن كسى هم كه اينجا (قم) بود همراهى مى كرد (مرحوم آیت الله گلپایگانی طاب ثراه) همه، همه با هم دست دادند به هم؛ فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم؛ ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم؛ يكى مان حبس مى رود؛ يكى مان زجر مى كشد؛ يكى مان اهانت مى شود؛ يكى مان فحش مى خورد؛ ما هم همه حاضريم.
حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند- كثّر اللَّه أمثالهم؛ همان مراجع نجف تشريف دارند- كثّر اللَّه أمثالهم؛ همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند- كثر اللَّه أمثالهم. اسلام اين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند؛ همه سربازان اسلامند؛ همه علما جان نثار اسلامند؛ نمى شود نباشند؛ همه هستند الحمد للَّه. همه دست به هم داده اند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدتْ كار را انجام بدهد؛ همه اينها از ما هستند. من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ؛ من نمى توانم تشكر كنم؛ خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند [آمين حضار]؛ خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدارد [آمين حضار]. ما همه يك هستيم؛ يك؛ افرادْ زياد، لكن آرا واحد؛ يك هستيم؛ همه يك هستيم. گمان نكند كه كسى گمان نكند كه، بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد؛ هيچ امكان ندارد اين مطلب؛ ما همه با هم هستيم؛ ما براى ذَبّ (دفاع) از اسلام و ذبّ از ايران و ذبّ از استقلال ايران و ذبّ از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته، بچه ها خيال كنند كه اختلافى در كار هست.
اهانت به مراجع، يعنى انقطاع ولايت
و من يك نصيحت مى كنم به بچه هاى طلاب؛ طلاب جوان كه تازه آمده اند و حادّ و تندند؛ و آن اين است كه آقايان، متوجه باشيد اگر چنانچه شَطْر (کوچکترین) كلمه اى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمه اى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مى شود. كوچك فرض مى كنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مى كنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمه اى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقَبيد پيش خداى تبارك و تعالى؛ توبه تان مشكل است قبول بشود، چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مى شود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، و اللَّه تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند؛ راضى نيستم. من مى دانم، من مى دانم كه بعض از افراد يا به جهالت يا به عمد مى خواهند تفرقه ما بين اين مجتمع بيندازند. تفرقه بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خداى نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوى خودش برسد…”
(صحیفه امام،ج 1 ص306،تاریخ سخنرانی 26 فروردین 1343)
—
بنابر این موضوع این گفتارها اهانت و توهین است و اهانت و توهین یعنی خروج از ادب و اخلاق و موازین قانون و….شنونده باید عاقل باشد..و مع الاسف افراد کم مایه و بی توجه لازم می بینند برای خود نمائی و اظهار وجود،بدون توجه به مغزاهای کلمات بزرگان،از هر امری سوژه ای بسازند..
———-
درود دوست گرامی
مثلا آیا شما با این نوشته ی طولانی تان، بر این خزعبل خمینی و مکارم ماله کشیدید و پاسخ گفتید و رفع و روجوعش فرمودید و تمام شد و رفت پی کارش؟ این سخن مکارم، بهره برداری برای همین امروز است نه اشاره به سال 42 یا اشاره به یک ماجرای تاریخی. مکارم همین امروز دارد از این سخن خمینی بسود خودش و دیگر مراجع بهره می برد و بی شرمانه به این پرسش سترگ پاسخ نمی دهد که: توهین خود خمینی و دیگر مراجع وقت به مراجعی چون شریعتمداری و آذری قمی و منتظری و .. بمثابه خروج از ولایت خدا و دخول در ولایت شیطان نبوده و نیست؟ داشتنِ ذره ای غیرت و صداقت و آزادگی بد نمی شود ها!!؟
با احترام
.
اولا:”روجوع”نه! رجوع واژه صحیح است و تعبیر اولی معمولا تعبیر پاشنه اندازهای کفش قیصری و سبیل کلفت ها و دست مال بدستان کوچه آب منگل است وقتی که از عصبانیت و فقدان منطق، کف بدهان می آورند!
ثانیا:مغزای این توضیح و نقل عبارت این بود که “توهین”به بزرگان و مراجع دینی (و نقد مودّبانه و انسانی که شماها بلد نیستید) سبب خروج از ولایت تشریعی دین اسلام و ورود تحت ولایت شیطان است.و این سخن اختصاصی بزمان خاصی ندارد.علاوه بر این جنابعالی که ظاهرا خود را از تحت ولایت تشریعی اسلام آزاد ساخته و به دیانت انسانیت (بادعای خودتان) کوچیده اید دیگر چه نگرانی از چنین خروج هایی دارید؟! این سفارشات و تحذیر های بزرگان دینی مثل مرحوم امام سلام الله علیه،خطاب بکسانی است که هنوز در دائره دیانت و ولایت تشریعی اسلام هستند نه شما.
احتراما
————
جناب سید مرتضی
زیرکانه از پاسخ گویی گریز می فرمایید. من همانی ام که شما می فرمایید. قبول؟ خب خود امام خمینی طاب ثراه شما که شخصا به آقای شریعتمداری و منتظری و آذری قمی نه توهین بل خیانت کرد که من به یک جوری کارش را در باره ی آیت الله شریعتمداری، آدمکشی می دانم. خب اینها چه می شود؟ آیا امام خمینی طاب ثراه شما از ولایت خدا خارج شد و داخل ولایت شیطان شد؟ یا نه، در این قاعده، استثنایی هست که: مراجع فقط می توانند به مراجع توهین کنند. بقول جوونا: این “مغزا”تو برم! فرار نکن آقا سید. راست و مستقیم جواب بدهید در باره ی توهین ها و خیانت ها و جنایت های امام خمینی طاب ثراه که آیت الله شریعتمداری را تا پای مرگ در محاصره نگهداشت و آیت الله آذری قمی را نیز. و آیت الله منتظری را نیز تر! یه چیزی پیدا کن دیگه!
بااحترام
.
سلام جناب نوریزاد عزیز شاید این مقاله بهترین نظر کارشناسی که این چند روزه خوندم اگر مصلحت میدانید در کانال خود منتشر کنید شاید روزی و در جایی بدرد بخوره
مقالهای نقادانه دربارهی اظهارنظرهای افراد دربارهی سیلهای اخیر
چرا این مقاله را در این صفحه میگذارم؟ چون معتقدم تقلیل و سادهسازی (به عبارت دقیقتر: «بیشسادهسازی» یا «سادهسازی بیش از اندازه») که ناصر کرمی در این مقاله به آن اشاره میکند در بحثهای همگانی راجع به موضوعهای مهمتر نیز وجود دارد.
این مقاله میتواند نمونهای از نقد «بیشسادهسازی» و «تقلیلگرایی» به طور کلی قلمداد شود.
سیل گلستان در چنبره تقلیل و ساده سازی
به قلم ناصر کرمی (اقلیمشناس)
به نظر میرسد غالب سبزهای ایران برای هر رخداد طبیعی پیشفرضی آماده دارند؛ زلزله خسارت دارد چون شهرداری فلان کار را نکرده، توفان ویرانگر است چون هواشناسی پیشبینی نکرده، سیل مرگبار میشود چون فلان جا درختان را قطع کردهاند، خشکسالی طاقتفرسا شده چون بی رویه سد ساختهاند. اینها مثال واضح، واکنشهای کنونی به سیل گلستان و مازندران است.
رسانهها پر شده از دریغ برای تخریب جنگلهای منطقه و لعن و نفرین بر مسببان آن.
البته چاشنیهای معمول دیگری هم آمیخته این بحثها هست؛ مثلا چون رودخانه لایروبی نشده طغیان کرده و چون مکانیابی خانهها و جادهها اشتباه بوده حالا طعمه سیل شدهاند. این پیشفرضها البته غالبا مبتنی بر انگارههای درستی هستند. یعنی واقعا هر کدام از مولفههای پیش گفته میتوانند کمابیش در تشدید آثار و خسارتهای سیل گلستان و مازندران نقش داشته باشند. اما همیشه پاسخ نادرست مبتنی بر گزاره نادرست نیست. بر گزاره درست نیز اگر وزنی نامناسب تحمیل شود به پاسخی نادرست تبدیل خواهد شد.
ایراد بزرگ پیشفرضهای مذکور این است که جملگی میل به تقلیل و ساده سازی دارند. بر همین مثال سیل اخیر متمرکز میشویم. متوسط بارش در شرق گلستان حدود سیصد میلیمتر است. فقط طی دو روز در قلب منطقه سیلزده سیصد میلیمتر بارش رخ داده است. یعنی آنچه که باید در طول سال میباریده فقط در ۴۸ ساعت باریده است.
گزارشها میگویند دیگر مناطق استان نیز با بارشی بین پنجاه تا هفتاد درصد کل بارش سالانه در بازه زمانی کمتر از پنج روز رودررو بودهاند. این حجم از بارش در این منطقه در تمام دوران ثبت دادههای هواشناختی بیسابقه است. یعنی در دستکم هفتاد سال گذشته. اصطلاحا یک سیل دورانی بوده، یعنی از آن بارشهایی که دوره برگشتشان صدساله یا حتی دیرتر است.
اگر جنگلها ویران نمیشدند این سیل رخ میداد؟ بله، قطعا رخ میداد. اما شاید با شدتی کمتر. اگر رودخانهها لایروبی میشدند آیا سیلاب طغیان میکرد؟ به گفته معاون استاندار گلستان در حالی که حداکثر ظرفیت آورد (دبی) گرگانرود ۱۵۰ متر مکعب بر ثانیه است هم اکنون یعنی چند روز بعد از آن بارش مهیب میزان آورد رودخانه سیصد متر مکعب بر ثانیه یعنی دو برابر ظرفیت آن است. هر رودخانهای در هر جای جهان وقتی دو برابر ظرفیتش آورد داشته باشد حتما آورد اضافه را میگستراند به دشتهای پیرامون. به ویژه آنکه محدوده سیلزده استان گلستان دشتی هموار است که بین خط القعر و خط الراس حوزه آبخیز آن فاصله طولانی با شیب اندک وجود دارد و همین باعث میشود رودخانه با کمی آورد اضافه هم سیل ایجاد کند. لایروبی باعث میشود رودخانه به حداکثر ظرفیت آورد خود نزدیک شود، نه اینکه دو برابر ظرفیت طبیعی را نیز در خود نگه دارد.
▪️ در پسانرمال اقلیمی
پیشفرضهای رسانهای مذکور از دو جهت باید نقد شوند: نخست اینکه دچار یک عارضه همه گیر علمی یعنی سادهسازی و تقلیل هستند. همه سیلها ناشی از مولفه انسانی نیستند و هرگز با هیچ نوع مدیریت محیطی نه میتوان کاملا مانع از وقوع سیل شد و نه عوارض و پیامدهای آن را به طور کامل مهار کرد. فقط چند هفته قبل در نقطه مقابل استان گلستان در نقشه ایران، یعنی استان خوزستان، سیل بزرگی رخ داد که آن نیز حاصل بارشی استثنایی بود که دست کم در هفتاد سال گذشته سابقه نداشت.
از سوی دیگر برعکس ترسالی شدید امسال خشکسالیهای شدید دو دهه گذشته را شاهد بودهایم. سختار (اکستریم)های اقلیمی اغلب همزاد و تالی یکدیگرند. چنینترسالی شدیدی آن روی سکه آن خشکسالی شدید است. مهمترین اثر تغییر اقلیم بعد از افزایش متوسط دما، افزایش شدت، مدت و وسعت سختارهای اقلیمی همچون خشکسالی، سیل، توفان، شنباد، ریزگرد و… است.
تعدد وقوع سختارهای اقلیمی قاعدتا باید ما را به اینجا برساند که این سرنوشتی تازه است و باید خود را مهیای انطباق با آن کنیم. به ندرت ممکن است انسان بتواند مانع وقوع یک سختار اقلمی شود. سالهاست چرخندهای اقیانوسی سواحل شرق آمریکا را در هم میکوبند و هر بار میلیاردها دلار خسارت به جا میگذارند اما آمریکا نتواسته حتی یک درصد باعث تضعیف یکی از این چرخندها شود. اما انسان میتواند سبک زندگی و زیر ساختها رفاهی خود را با این سختارها منطبق کند.
نکته مهم این است که فقط بخش کوچکی از انطباق به معنای به کارگیری ابزارهای فنی
تازه است. انطباق یعنی تغییر. یعنی فرضا قبلا موجودی آبزی بودهای، حالا برکه خشکیده. باید مهیای زندگی در خشکی بشوی. این یعنی اینکه حتی برخی ارگانیسمهای حیاتی باید کاملا تغییر کنند تا بتوان به یک موجود خشکی زی تبدیل شد. این مسئله بزرگی است. این یک نرمال تازه اقلیمی است که ایرانیان باید مهیای انطباق با آن شوند.
▪️ در نبود برنامه انطباق
آیا آنچه که گفته شد به معنای کاهش بار مسئولیت حاکمیت و دولت در برابر وقایعی همچون سیل گلستان است؟ قطعا نه.
غالب آنچه که درباره کمکاریها در مدیریت محیطی و بعضا تخریب سیستماتیک منابع طبیعی و تاثیر آن بر تشدید اثر سیل در منطقه استان گلستان گفته میشود درست است اما نکته این است که هر آنچه که به عنوان قصور حاکمیت گفته میشود به واقع بخش کوچکتر کیفرخواست احتمالی است که باید علیه مجموعه مدیریت محیطی در ایران اقامه شود.
بخش بزرگتر این است که این مجموعه نه هیچ تصوری در باره نرمال اقلیمی تازه ایران دارد و احتمالا نه هیچ توانی برای انطباق با آن.
واکاری جنگلها یا لایروبی رودخانهها پروژههای دشواری نیستند. دشوارتر طراحی و اجرای یک برنامه جامع ملی برای انطباق ایران با نرمال تازه اقلیمی و سرنوشت تاریخی ناشی از آن است. به نظر میرسد که سیاستزدگی مفرط حتی کارشناسان محیط زیست را در ایران به این عارضه دچار کرده که متعاقب هر رخداد طبیعی یقه “مدیریت وقت محیطی” را بگیرند. در حالی که مسئله بزرگتر “پروژه کلان ملی” است.
مجموعه شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که چشم انداز را به اینجا کشانده و البته جمعبست همین شرایط که باید ایران را مهیای انطباق با سرنوشت اقلیمی تازه کند.
مدیریت پدیدههایی مثل سیل گلستان موضوعی پیچیدهتر از داشتن یا نداشتن چند لودر و بولدوزر است. از سالها پیش آشکار بوده که گلستان و همه دیگر استانهای ایران دیگر نمیتوانستهاند و نمیتوانند چون سابق به زندگی ادامه دهند. نکتهای که امروزه در هیاهوی تحلیلهای شتابزده و پیش فرضهای تقلیلگرا گم شده است.
آقای نوری زاد
متاسفانه باید بهتون خبر بدم که مهمترین تکیهگاهمون رو هم از دست دادیم و این نتیجه تقصیرهای خود ما مردم بوده
هنر برخی از کمینه های کمیته ساز سابق! در مصائبی که بمردم ایران وارد می شود ،چیزی نیست جز پرسه زدن در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی علیه السلام و پیدا کردن عبارت هایی خاص از فلان طلبه که چه بسا جعل و دروغ های رایج این شبکه ها باشد،و چشم پوشیدن و کناره گرفتن از یک عزم ملی و همگانی بین مردم و مسئولان و خدمتگذاران به مردم در کمک به مصیبت زدگان و احیانا خود را تافته جدا بافته دانستن!
برخی دیگر از کمینه های هیاهوگر سیاسی نیز،اگر هم در محدوده وسع و توان محدود خود،کمکی و اعانه ای به هموطنان سیل زده و مصیبت دیده می کنند،همان کمک محدود را نیز با اهانت به این و آن و افتراء زدن به مسئولان و مدیرانی که تعطیلات عید را بر خود حرام کردند و به کمک های وسیع به مصیبت دیدگان شتافتند،با حرکات و اطوار و اقوال متظاهرانه و خودخواهانه،هباء منثورا کردند و نشان دادند که ناجوانمردانه آماده اند هرچیزی را سوژه سوء استفاده های سیاسی و نق زدن های کلیشه ای و سخنان تکراری خویش کنند،این است که گفته اند حرکت بر صراط مستقیم اخلاص از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است..
———–
درود دوست گرامی
می شود خود شما اطوار مخلصانه ی خود را در این خصوص برای ما تشریح بفرمایید؟
من خود در آق قلا، جنایت و خیانت و ویرانگری سپاه را بچشم دیدم. خب، می فرمایید اعتراضم را لای زرورق بپیچم و از دیوار بلند سرداران آدمکش و قاچاقچی و ایرانروب به داخل بیندازم تا از نگاه شما خلوص داشته باشم؟ راستی چه می شد شما و دوستان حوزوی تان با این درجه ی غلیظ از خلوص، به منطقه می رفتید و سخن مغایر مرا سند می زدید و نه چون من، بل مخلصانه به سیلزدگان کمک می فرمودید؟!!
با احترام
.
در این کشور و در این ایام تعطیل،عموم مردم و مسئولان دولتی،ارتش،سپاه و بسیج و گروههای امدادی برای کمک به هموطنان سیل زده و مصیبت دیده بسیج شده اند بی آنکه مثل شما اظهار یال و کوپال کنند و خدمات دیگران را با بی ادبی و بی تربیتی نادیده گیرند،من از میزان اخلاص گفتم و اینکه اینجا پرتگاه مهیبی است،شما اگر مخلصانه آنجا حضور یافتید و گزارش تهیه کردید یا کمکی به هموطنان خود کردید،خوب گلی به گوشه جمال شما،اما نشانه اخلاص و وارستگی انسانها این است که خدمات خویش را همیشه کوچک و ناچیز انگاشته و در عین حال ،پاس خدمات دیگران را نیز نگهدارند،چیزی که شما با اینهمه هیاهو که در کانال تلگرام شما و در این وبسایت شما دیدم فاقد آن هستید،محدوده شما همین تهیه چند عکس و فیلم و تکرار خزعبلاتی ذیل آنها و سوژه سازی و استفاده های سیاسی از این مصیبت سیل وارد بکشور بود،نیز محدوده شما همین سی چهل میلیون جمع آوری اعانه است که شایسته تقدیر هم هست،اما فقدان شرافت و انصاف شما آنجاست که با خودخواهی همین محدوده ناچیز خویش را در بوق می کنید و کمک های وسیع مردم و کمک های میلیاردی مسئولان و زحمات امدادی هموطنان خود نه تنها یاد نمی کنید بلکه دائم در ساحت های مجازی خود اقدام بدروغگوئی و بهیچ گرفتن زحمات مسئولان و ارتش و بسیج و سپاه می کنید،بنده گفتم همین معیار میزان خلوص و اخلاص انسانهاست که خود و امور مربوط به خود را عظیم بپندارند و زحمات جانکاه و وسیع دیگران را با تعبیراتی خزعبل و دروغ تحقیر کنند.عیب بزرگ شما همین است:حرّافی و خودخواهی و خود بزرگ بینی.همین.
پوزش از صراحت
احتراما
————
درود استاد گرامی
من با چه زبانی به شما بگویم: راز سیل آق قلا، یا یکی از رازهای سیلی که آق قلا و زندگی مردم را فرا گرفت، جنایت و خیانتی ست که سپاه عاملش بوده؟ این را از من باور کنید. من هرگز دروغ نمی گویم و هرگز زحمت کسی را به هیچ نمی انگارم. من یک روز در آق قلایی که دو متر در زیر آب بود با قایق و تراکتور گشتم و یک نفر آری یک نفر از نیروهای دولتی را در حال خدمت رسانی ندیدم. در جاهای خشک عده ای از هلال احمری ها را دیدم. حتی درست در جایی که زن و بچه ی مردم برای سوار شدن به تراکتورها به صف بودند، وسط آب، یک کامیون سپاه آمد با سه نفر داخلش. کمی چرخید و عکس و فیلم گرفت و رفت. بی آنکه زن و بچه ی مردم را سوار کند. من این را بچشم خود دیدم. این وظیفه ی من است که ناهنجاری ها را فریاد بکشم. باور می فرمایید این خبر رسانی های من و امثال من در باره ی خیانت سپاه بود که فرمانده ی سپاه را به آق قلا کشاند تا شخصا بعد از هفت روزی که سیل داخل خانه های مردم بود فرمان بدهد که: چند جای خط آهنش را بشکافند؟ این آیا هوچیگری ست؟ کاش ذره ای شما را انصاف بود. من می فهمم شرایط شما را . شما زلفِ هست و نیست تان بویژه زلف سفره هایتان به زلف این نظام و داشته هایش گره خورده و “نمی توانید” چیزی جز خواست و اراده ی نظام بر زبان و قلم آورید. با اطمینان می گویم اگر بچشم خود آدمکشی سرداران را ببینید، بخاطر همان چربی سفره، آن خون جاری را با اعتنا به درسهایی که در حوزه فوت و فنش را آموخته اید، حمل بر درستی میکنید. این را اطمینان دارم.. وگرنه تا کنون یکجا آری در یکجا به این همه خسارت نظام و دزدی های بیت رهبری و سپاه و آیت الله ها اشاره می فرمودید. من شما را و تعلق شما را به تداوم و بقای چرب و شیرین آن سفره می فهمم. سفره ای که می گوید: گور پدر آزادگی و دین و مذهب و انسانیت و انصاف و قانون و …. شرع را عشق است. البته شرعی که نشود سرش کلاه گذارد، دو زار نمی ارزد.
با احترام
.
سخنان شما و تهمت های شما تکراری است و ارزشی نیز برای مردم ایران ندارد وقتی خود آنها تصاویر و فیلمهای زحمات جهادگران و امدادگران خدوم مردم را در شبکه های خبری و صدا و سیما می بینند،شما گمان می کنید هنری کرده اید که در ابتدای وقوع سیلی به این وسعت و عظمت،چند ساعتی در آنجا قایقرانی کردید و عکس و فیلمی تهیه کردید و خوراک هایی مطابق معمول برای کانال و دیگر ساحت های خود تهیه دیدید و بازگشتید! این در حالیست که امدادگران مختلف و سپاه و ارتش و بسیج مردمی هنوز آنجا در حال جمع کردن دنباله های این سیل عظیم در آن نقطه و سایر نقاط کشور هستند،شما توجه نمی کنید که سیل فقط در آق قلا واقع نشده است،سیلی عظیم با اینهمه وسعت و تدارکات برای جمع کردن آن و نجات مردم از آسیبها امری وسیع و دامنه دار است که نهادهای مختلف حکومتی در حال جمع آن هستند با تخصیص میلیاردها تومان هزینه های فعلی و آتی،و حضرتعالی خودخواهانه گمان می کنید با بوق پراکنی و تهیه چند عکس و فیلم و ناسزا به خدمتگذاران مردم چه ها که نکرده اید! یکبار نیز عرض کردم من در این انقلاب نه سفره ای داشته ام و نه در آنچه می فهمم و می گویم سفره ای دارم،شما بسفره های بسیار وسیع و دور گذشته خویش بیندیشید و عوائدی که از این نظام داشته اید و هنوز دارید و نمک خورده اید و نمکدان می شکنید.اگر ذرّه ای ذرّه ای ذرّه ای انصاف در شما بود در اینهمه فحش ها و دروغ هایی که نثار خدمتگزاران خدوم مردم می کنید،اشاره ای به زحمات این چند روزه آنان در مقابله با این سیل بنیان کن می نمودیدیا پاسخ کوتاهی به اینهمه خزعبلات که در سایت شما نوشته می شود و به بزرگان و مراجع تهمت بی تفاوتی زده می شود می دادید،اما هیهات…
احتراما
———-
درود دوست گرامی
درست مثل تحلیگران خبری صدا و سیما گزارش می دهید.
بقول سارا از فرانکفورت: مرسی آقای سید مرتضی
.
بله شما نیز درست مثل رادیو اسرائیل و مناشه امیرش و رادیو مجاهد و ملایان ملایان گوئی هایش،و ماهواره های کذائی و اکاذیبش، گزارش و تحلیل بخورد مخاطبان می دهید!
بقول معروف:تنک یو وری ماچ مستر نوریزاد!
آشیخ این لینک را ببین . جوابتو مردم آق قلا میدن . اینهم سند که معمولا از همه سند میخوای . حالا اگر انصاف و شرفی در کار هست از نوریزاد عذرخواهی کن.
https://www.youtube.com/watch?time_continue=43&v=fo6SkyAmSBA
اقامرتضی مراحع دینی هم مثل من وشما یک فرد انسانی هستند نه مانند پیغمبر مقدس هستند ونه غیر قابل خطا توهین به انان مانند توهین به یک کارگر ساده است .لذا طبق قوانین کشوری قابل تعقیب ومجاذات . اما وارد ولایت شیطان شدن در مورد کسیست که منکر خداوند شود وهمانند شیطان در مقابل خداوند بایستد که انهم مربوط به خود خدا میباشد .از نظر شرع هم مشرک یا کافر خوانده میشود بهتر است افراد انسانی در هر گروهی که هستند خودشان را خدا یا وکیل خدا فرض نکنند./
امی گرامی
بله درست است توهین به هیچکس جایز نیست،ولی مقصود از تعبیر خروج از ولایت تشریعی خدا و تحت ولایت شیطان قرار گرفتن،کفر یا کافر شدن توهین کننده نیست،من آن عبارت مرحوم امام و فضای صدور آن در سال 42 را نقل و اشاره کردم که محتوای آن سخنرانی توصیه به افراد تند و داخل مذهبی و حتی برخی طلاب بود که در قضیه سال 41 که مرحوم امام قیام کرد علیه کجروی های حکومت شاه،برخی افراد به برخی مراجع که بطور واضح و صریحتری وارد نشده بودند اهانت کرده بودند و محور کلام و توصیه اخلاقی ایشان هشدار و تحذیر از اهانت به دیگر مراجع بود و این سخن سخنی جاری و همیشگی و قابل فهم است که توهین و اهانت و ریشخند چیزی جدای از مفهوم نقد و انتقاد و سوال است و من در تعجبم که امثال شما و نوریزاد درک درستی از این مطلب نداشتید.حالا شما که اهانتی نکردی اما نمیدانم این جناب نوریزاد چرا همچون افراد مرفوع القلم مقوله نقد و سوال را با درشتی و تعبیرات غیر بهداشتی مخلوط می کند،نگاه کنید بتعبیرات دور از ادب و خزعبل و رایج ایشان نسبت بمراجع فعلی و مرحوم امام خمینی،آنگاه مع الاسف ریاکارانه در مقام دفاع از برخی مراجعی که اختلافاتی با امام داشتند بر می آید! بقول معروف:تو گفتی و من باور کردم!
جناب نوری زاد
فردوسی بزرگ هزار سال پیش بهتر ازمدیران پیشانی سوخته ما میدانست که نباید مسیل هارو تبدیل به جاده و پارک کرد.لذا به آنان چنین هشدارداد:
به جویی که یک روز بگذشت آب
نسازد خردمند ازو جایِ خواب
اینهم واکنش رهبر/// در مورد سیل و کشته شدن تعدادی هموطن و خسارات دیگر.
««روز سه شنبه، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیامی به امام جمعه شیراز از جاری شدن سیل در شیراز و کشته شدن شماری از مردم ابراز تاثر کرد. وی از سازمانهای دولتی و مردم خواسته است به سیلزدگان کمک کنند.
پیشتر دفتر رهبر ایران با صدور بیانیهای اعلام کرد که “با هدف کمک به سیلزدگان شمال کشور، گزینه بخش پرداخت وجوهات شرعی در پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری فعال شد.”»»
این تمام زحمتی بود که این آخوند/// بخودش داد٬ به جای مردم به یک آخوند /// تر از خودش پیام فرستاده٬و با کمال وقاحت و بیشرمی (جناب نوریزاد٬ این نمونه دیگر از بی شرمی آخوند جماعت) از مردم تقاضای پول میکنه !!! وجوهات شرعی ٬ بخوان پول بیشرمی و مفتخوری.
یک عده هم در چنین شرایطی نگران بلندیهای جولان هستند! با هشت سال جنگ ابلهانه کشور را شخم زدند و هنوز هم نمیتوانند خسارت بگیرند٬ آنوقت بفکر خاک سوریه هستند که در جنگ به تصرف اسراییل (پیروز جنگ) درآمده! آخه این مسله بشما چه ربطی داره؟ کی نظر شما را جویا شد؟
اولا :در ایران،عموم مردم و مسئولان دولتی اعم از استناداران و فرمانداران،نیروهای مختلف امدادی کشوری،ارتش،سپاه،بسیج و همه،در این چند روزه مشغول امداد رسانی و کمک به هموطنان سیل زده بوده اند و نیازی نیست شما نق زنان کلیشه ای که هر امری را سوژه مخالف خوانی های براندازانه خود می کنید،کاسه داغتر از آتش باشید،و خوب است بجای اینگونه مزه ریختن ها و نق زدن ها،تامل کنید که خود شما غیر از اینگونه نق زدن ها در فضای عمومی و پشت رایانه ها چه نقشی در کمک به هموطنان سیل زده ایفاء کرده اید.
ثانیا:این منطق “بمن چه بتو چه” در مورد مسائلی که در امور مربوط به مسلمانان جهان و مستضعفان و مظلومان است و معمولا در کلیشه های نق زنی امثال شما خودنمایانه تکرار می شود،نه تنها منطق دیانت و مکتب اسلام که قطعا شما با آن بیگانه اید نیست،بلکه منطق انسانیت و اخلاق نیز که شما از آن دم می زنید هم نیست.بنابر این بشما هیچ مربوط نیست که مسئولان مربوطه در جمهوری اسلامی،هم بوظائف عمومی داخلی میهن خود قیام کنند و هم مطابق قواعد و منطق دیانت اسلام،به نقش آفرینی در امور مهم مربوط به جهان اسلام بپردازند.
بله،جمهوری اسلامی ایران مطابق قانون اساسی خود و اصول دیانت اسلام،هم نسبت به مسائل و وظائف داخلی حسّاسیت دارد و هم بر خلاف شما ناسیونالیست های افراطی متظاهر،به مسائل منطقه ای جهان اسلام و امورات مظلومان در سرتاسر جهان حساسیت دارد و این بشما اقلیت بی منطق هیچ ربطی ندارد.
آقا یه سوال: پس چرا جمهوری اسلامی در مورد مسلمانان و مظلومان میانمار و چین که همه دنیا و سازمان ملل نگرانشان هستند مطابق قانون اساسی خودش و اصول دیانت اسلام رفتار نمیکند؟
در این مورد قبلا در این سایت بحث شد،ایران که البته رفتارهای دولت میانمار (برمه سابق) را نسبت به مسلمانان محکوم کرد و به آن اعتراض کرد و اضافه بر آن،کمک های انسانی به آوارگان میانمار کرد با اینکه آنها مسلمان سنّی مذهب هم هستند،و این خود یکی از شواهد قوی بر نادرستی تحلیل و تعبیر خزعبلی است که مدیر این سایت دارد بعنوان “شیعه گستری” و من همیشه به این نکته کمک به آوارگان میانماری بعنوان حجتی بر تعبیر خزعبل شیعه گستری نوریزادیه اشاره کرده ام.
مورد اویغورهای چین نیز،یک نزاع قومی طولانی بین دو قوم است که هردو طرف به هم تعدّی کرده اند و می کنند،آن محلی که اویغورها در آن زیست می کنند بخشی از کشور مستقل چین است،جمهوری اسلامی نیز پیوسته در مورد تضییقات دولت چین نسبت به مسلمانان در این نزاع قومی تذکر و هشدار داده است.قضیه میانمار که روشن است،شما این کلمه اویغور را در گوگل سرچ کنید تا به ریشه ها و ماهیت نزاع قومی در آنجا پی ببرید.
———-
درود سید مرتضای گرامی
بعید می دانم با این هوش سرشاری که دارید مفهوم شیعه گستری را از سخنان و نوشته های من بجور دیگری برداشت کرده باشید. مگر این که متعمدانه خواسته باشید از “شیعه گستری” در نوشته ها و سخنان من، تفسیر مورد علاقه ی خودتان را بازگویید. منظور من از شیعه گستری که هماره از آن ب صفت ابلهانه همراه کرده ام، همه ی حرکت های پولی و حمایتی و تسلیحاتی نظام مقدس شماست در هر کجا در هر کجا در هرکجا، برای این که نگاه دیگران را به شیعه ی حکومتی در نظام مقدس معطوف کند. در این حرکت، شیعه و سنی و با دین و بی دین ندارد. مهم، بازگشت نگاه همان بهره مندان از الطاف نظام است به نظام شیعی در ایران که در فردایی در بزنگاهی جانب این نظام مقدس را بگیرند. فهم چنین مقصودی از نوشته ها و سخنان من آیا دشوار بوده است؟
با احترام
.
مطلب خود را تلطیف نکنید،مفهوم شیعه گستری در حاقّ خود این لفظ ظهور در این دارد که کسی یا کسانی تلاش کنند برای گسترش شیعه و تزاید کمّی آن،یعنی پول خرج کنند برای تبلیغ و ترویج بنیان های شیعه،یا پول بدهند (به تلقّی شما) که کسانی که شیعه نیستند شیعه شوند.شما چیزی جز این می گویید؟ من بارها عرض کردم این اسناد شما به جمهوری اسلامی یک اسناد خزعبل و ناجور است،چون اگر مراد از گستردن شیعه،ترویج و تبلیغ و حتی هزینه کرد برای توضیح و تبلیغ آن است،این کار درستی است و جزء وظائف دینی و مذهبی شیعیان و مبلغان شیعی است و بشما هم مربوط نیست که آنرا درست بدانید یا ندانید.و این ترویج و تبلیغ و باصطلاح میسیونری دینی و مذهبی هم در یهودیت هست هم در مسیحیت هست و هم در اسلام است.اگر مرادتان این است که ایران بکسانی پول می دهد تا مسلمان یا شیعه شوند،این سخن نیز ناصواب است،اصلا مگر می توان با دادن پول عقیده و باور قلبی درست کرد؟! اگر مصداقی دارید ذکر کنید.علاوه اینکه گفتم کمک های جمهوری اسلامی به مظلومان و ستمدیدگان جهان اعم از مسلمان شیعه یا سنی یا حتی غیر مسلمان،چیزی است باقتضای منطق اسلام و قانون اساسی این نظام،شما بگویید آیا ایران به ستمدیدگان میانمار که مسلمان سنی هم هستند کمک مالی و انسانی می کند تا آنان شیعه شوند؟! معلوم است که این نیست.آیا ایران به ستمدیدگان و آوارگان فلسطینی و آنان که تحت ظلم و تجاوزگری و وحشی گری اسرائیل می ایستند و عموما-باستثناء حزب الله لبنان- سنی مذهب هم هستند کمک می کند برای رفع ستم از آنان یا کمک می کند که شیعه شوند؟! بنابر این می بینید که هیچ منطقی پشت این تعبیر تکراری و پوچ شما (شیعه گستری) که بمدد آن بکسانی اهانت می کنید وجود ندارد.همینطور تعبیر خزعبل “هلال شیعی”که تعبیر من در آوردی اسرائیل و امریکا و اعراب منفعل و نوکر امریکا در منطقه است،هلال شیعی اصلا یعنی چه؟! ایران دنبال چه هلالی بوده و این هلال چطور تحقق پیدا می کند؟! من اینها را بارها برای شما نوشته ام اما مع الاسف شما فقط یک انسان تکراری هستید و گویا خویش را معصوم پنداشته و هیچگاه دنبال تصحیح اشتباهات خویش نیستید.این تلطیف و تفسیر نوینی هم که از این اصطلاح خزعبل کردید نیز باز چیزی جز بدبینی،سوء ظن و سوء نیت نیست،شما چرا نمی خواهید درک کنید که این امور تابع اصولی از قانون اساسی ایران است و حتی از وظائف عنوان رهبری است و ربطی به اشخاص و سلائق ندارد.بله مگر اینکه شما نه دیانت اسلام را قبول داشته باشید و نه قانون اساسی را که ظاهرا هم همینطور است.خوب باشد این نظر شما باشد اما قانون اساسی و سیستم جمهوری اسلامی فعلا مورد حمایت اکثریت مردم ایران است و شمای اقلیت هم لازم است بقاعده دموکراسی و احترام به رای اکثریت ملتزم باشید و هم در تعابیر خود از ادب خروج نکنید با اهانت به قوانین و اهانت به متصدیان و منتخبان مردم.
احتراما
این بابا فقط سوالهایی را که فکر می کنه می تونه جواب بده ،یک توجیهی می کنه در مورد موضوع بالا باید بپرسه بهش بگن چی جواب بده ، ولی فکر میکنم اجازه پاسخ در اینمورد را بهش ندن
برای اینکه از خدمت حاکمیت به مردم آگاه شوی و ببینی که چگونه مردم شکرگزار هستند گزارش امام جمعه شیراز را بخوان تا ببینی که چگونه مردم با فحش از مسولین قدردانی کردند و در ضمن ببین که همین آخوند چه کسانی را مسول چنین فاجعه ای معرفی میکند. اگر هم حرف این آخوند را باور نداری شجاعت داشته باش با عبا و عمامه برو به کمک مردم و ببین مردم چگونه برخورد میکنند٬ در ضمن سلفی یادت نره در آینده بدرد میخوره.
معمولا تحلیل های گتره ای که داری بر شواهد جزئی و نادر استوار است،نمیدانم فهمی از استقراء ناقص و تام در منطق داری یا نه،اما انسان خردمند بحکم خردمندی هیچگاه تحلیل های عام و کلی را بر موارد نادر و جزئی استوار نمی کند.بله من اظهار آن امام جمعه را شنیدم،طبیعت حال فشار این قضیه سیل بر مردم نیز این است،مسئولان و امدادگران نیز همه وسع خویش مبذول می دارند طبیعی است که گاه نارسائی یا ناهماهنگی در اینگونه کارهای وسیع و بزرگ وجود داشته باشد،سخن دلسوزانه آن امام جمعه نیز تحریض بیشتر نهادها بر حل مشکلات مردم است،اما در این میان چیزی که می ماند،نق زدن های بی هنرانه امثال شماست که هنری جز نق زدن و سوژه سازی سیاسی از وقایع کشور ندارید.
کمی هم مطابق سنّ و سالت در لحن قول تحت نام جدید مودّب تر و خاکسارتر باش.
جناب نوریزاد در حالی که بسیاری از مقامات خارجی وقوع سیل و ویرانی در ایران را تسلیت گفته و آمادگی خود را برای کمک رسانی اعلام کرده اند، تا کنون رهبر و رئیس جمهور و مقامات جمهوری اسلامی هیچگونه ابراز تسلیت و همدردی و همکاری نکرده اند…!!
این فاجعه اخلاقی و انسانی در حالی مشاهده می شود که رژیم برای مرگ آخوندهای خودش اعلام عزای عمومی می کند!
آیت الله العظمی سیستانی:مؤمنین مجازند نصف سهم امام را به سیل زدگان اختصاص دهند
دفتر آیت الله العظمی سیستانی در شهر مقدس قم در بیانیه ای اعلام کرد: مؤمنین مجازند نصف سهم امام را به سیل زدگان اختصاص دهند. … ادامه خبر
https://khabarfarsi.com/u/67958089
http://www.hamrahanekhabar.com/news/227561/
—
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت سیل ویرانگر در گلستان و مازندران:
کمکهای مردمی و ورود دستگاهها به امداد مردم وظیفهای مهم است
در پی حادثه سیل ویرانگر در استانهای گلستان و مازندران، حضرت آیتالله خامنهای در پیامی با ابراز تأسف عمیق از خسارات وارده، بر کمکهای مردمی و ورود دستگاههای عمومی به امداد مردم آسیب دیده تأکید کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمه تعالی
حادثهی سیل ویرانگر در استانهای گلستان و مازندران که خسارتهای سنگین به خانهها و مزارع وارد ساخته و لطمهی سختی به شهرها و روستاها بویژه آققلا وارد ساخته است موجب تأسف و تأثر عمیق اینجانب شد. کمکهای مردمی و ورود دستگاههای عمومی به عرصهی امداد و جبران خسارتها وظیفهی مهمی است که میتواند گوشهای از آلام آن مردم عزیز را برطرف کند.
مردم عزیز خوزستان نیز همچنان درگیر بسیاری از مشکلات ناشی از سیل چندی پیش میباشند. همه وظیفه داریم به کمک سیلزدگان در همهی استانهای کشور بشتابیم. خداوند متعال به مردم عزیز ما بویژه کسانی که در معرض این امتحانات دشوار قرار دارند صبر دهد و با لطف خود سختیها را جبران فرماید.
سیدعلی خامنهای
۳ فروردین ۱۳۹۸
http://www.leader.ir/fa/content/22855/leader.ir
—
آیتالله نوری همدانی:
مردم در حد توان به کمک سیلزدگان بشتابند
آیتالله نوری همدانی در پی حادثه اخیر در استانهای گلستان و مازنداران با صدور پیامی عنوان کرد: مردم با محبت ایران اسلامی در حد توان خود به کمک مردم منطقه بشتابند و مقلدین محترم اینجانب مجازند یک سوم از وجوهات شرعی خود را به این امر اختصاص دهند…
https://www.isna.ir/news/98010400846/
—
جمعیت هلال احمر استان قم خبر داد:
کمک ۲۵۰ میلیون تومانی آیت الله مکارم شیرازی به سیل زدگان
به گزارش ایلنا، جمعیت هلال احمر استان قم از واریز کمک ۲۵۰ میلیون تومانی آیت الله مکارم شیرازی به سیل زدگان به حساب ۹۹۹۹۹ جمعیت هلال احمر خبر داد.
https://www.ilna.ir/
—
پیام حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی سیل شیراز: ستاد کمک به سیل زدگان توسط خیّرین تشکیل شود
شفقنا- حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پیامی به مناسبت سیل شیراز از خیّرین خواست برای جمع آوری کمک ها به سیل زدگان، ستادی تشکیل داده و با همکاری مسئولان به جبران خسارتها بپردازند.
به گزارش شفقنا، متن پیام مرجع تقلید شیعیان به شرح زیر است:
حادثه بسیار غم انگیز سیل در شیراز و تلفات و خسارات آن سبب تأسف شدید گردید. اینجانب ضایعات آن را به همه همشهریان عزیز و مهمانان محترم و همه اقشار به خصوص علما تسلیت عرض می کنم و شادی روح درگذشتگان و شفای مجروحان را از خداوند متعال خواهانم.اکنون باید تمام کوشش مسؤولین و خیّرین محترم …
https://fa.shafaqna.com/news/726749/
—
کمک حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به سیل زدگان شمالی کشور
شفقنا-حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در پی وقوع سیل اخیر در استانهای مازندران و گلستان، هیئتی را جهت بررسی و رسیدگی به وضعیت آسیبدیدگان به این مناطق اعزام کردند.
به گزارش شفقنا، این هیئت در بازدیدهای خود از مناطق آسیبدیده، ضمن ابلاغ سلام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به مردم منطقه، هدایای نقدی و غیر نقدی دفتر این مرجع تقلید شیعیان را نیز بین مردم آسیبدیده توزیع کردند.
https://fa.shafaqna.com/news/726734/
—
نمایندگان آیتالله وحیدخراسانی عازم مناطق سیلزده شدند
آنا نوشت: در پی وقوع حادثه سیل در مناطق شمال کشور، هیئتی از سوی آیتالله العظمی وحید خراسانی برای کمکرسانی به آسیب دیدگان عازم این مناطق شدند…
https://www.khabaronline.ir/news/1243758/
https://www.mashreghnews.ir/news/946519/
—
آیتالله سبحانی: وقوع سیل در مازندران و گلستان که طبیعت بارندگی دارند، قابل توجیه نیست
ایرنا نوشت: آیت الله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید، حل هرچه سریع تر مشکلات سیل زدگان در استان های مازندران و گلستان را خواستار شد.
آیت الله جعفر سبحانی روز یکشنبه در دیدار سردار حسین اشتری فرمانده نیروی انتظامی با انتقاد از پیش بینی نکردن حادثه سیل شمال کشور افزود: اگر سیل در استان کویری مثل یزد رخ می داد، قابل توجه بود؛ اما در مازندران و گلستان که طبیعت بارندگی دارند، قابل توجیه نیست…
https://www.khabaronline.ir/news/1243630/
—
پی نوشت : اگر در مصائب وارد بر مردم ایران، هنری جز نق زدن و مخالفت کلیشه ای نداریم،لااقل در این نق زدن و مخالفت های کلیشه ای “انسان” و “جوانمرد”باشیم..
ارسال کمک های آیت الله علوی گرگانی به مناطق سیل زده + تصاویر
به گزارش شفقنا، متن پیام به شرح زیر است:
بسمه تعالی
متاسفانه با آغاز سال ۱۳۹۸ و ایام نوروز با کثرت بارشها و نزولات آسمانی عدهای از هموطنان و ملت عزیز و غیور ایران به خصوص استانهای شمالی و غربی کشور دچار وقوع سیل شدهاند که این امر بسیار درد آور و ناراحت کننده و باعث غم و اندوه مردم عزیز ایران شده است
اینجانب ضمن عرض تسلیت به جانباختگان و آرزوی سلامتی مجروحین و تشکر ویژه از عموم مردم و گروههای جهادی و مسئولین زحمتکش تاکید مینمایم، تمامی مسئولین محترم همت و تلاش خود را برای کمک رسانی و خدمت به این مردم عزیز آسیب دیده تا بازگشت شرایط زندگی به وضعیت عادی مصروف دارند و از هرگونه کمک رسانی به ایشان دریغ نفرمایند.
امید است همگی مشمول رحمت واسعه الهی و دعای خیر حضرت حجت علیه السلام قرار گیرند.
ارسال بسته های مواد غذایی برای سیل زدگان آق قلا و گمیشان
https://fa.shafaqna.com/news/726700/
http://www.irna.ir/golestan/fa/News/83252420
—
حضرت آیت الله شبیری زنجانی:خدمت این است که انسان با عملکرد خود مانع تلفات جانی و خسارتهای مالی شود
شفقنا -آیت الله العظمی شبیری زنجانی در دیدار استاندار قم با ایشان بر ضرورت رسیدگی به امور مردم تاکید کردند و فرمودند: خدمت این است که انسان با عملکرد خود مانع تلفات جانی و خسارتهای مالی شود.
به گزارش شفقنا،این مرجع تقلید شیعیان خدمت به مردم را از «بالاترین عبادات» در شریعت اسلام دانست و با اشاره به سیره حضرات معصومین علیهم السلام در اهتمام به حل مشکلات مردم، افزود: در شریعت خدمت به بشر جایگاه ویژهای دارد به خصوص اگر درراستای حفظ جان و مال مردم باشد. اما مسئولان این کشور زمینه خدمت به مسلمانان و شیعیان را دارند که باید قدر این فرصت را بدانند و این خدمت نزد خداوند یک عبادت استثنائی است.
آیت الله شبیری زنجانی از خسارات و صدماتی که به مردم ایران در سیل اخیر وارد شد ابراز تأثر کرد و افزود: این سیل اگر چه کشور را در سوگ تعدادی از هموطنانمان نشاند و باعث خسارتهای زیادی شد، اما برای مسئولان باید زمینهای برای خدمت بیشتر باشد.
وی ادامه داد: البته من هم از مسئولانی که در ایام تعطیل ترجیح دادند در کنار مردم باشند، تشکر میکنم و قطعا عنایات حضرت ولی عصر (عج) شامل حال آنها می شود….
https://fa.shafaqna.com/news/726687/
—
روحانی وارد گلستان شد
شفقنا- دکتر حسن روحانی رییس جمهوری برای حضور میدانی در مناطق سیل زده گلستان بعد از ظهر امروز چهارشنبه هفتم فروردین ۹۸ از طریق فرودگاه گرگان وارد استان گلستان شد.
به گزارش شفقنا از ایرنا، دکتر روحانی قرار است در چهارمین سفر خود به گلستان طی مدت مسوولیت ریاست جمهوری علاوه بر حضور در مناطق سیل زده در جلسه ستاد مدیریت بحران استان شرکت و از نزدیک روند امدادرسانی و کمک به حل مشکلات مردم منطقه را بررسی کند.
تعدادی از مقامات دولت و وزرا رییس جمهوری را در این سفر همراهی می کنند و هم اکنون با همراهی مدیران ارشد گلستان از فرودگاه گرگان عازم مناطق سیل زده استان می شوند.
بارش شدید باران ۲۸ و ۲۹ اسفند ۹۷ در گلستان باعث سر ریز شدن سد گلستان در گنبدکاووس، سد بوستان در کلاله و سد وشمگیر در آق قلا شد که به دنبال آن سیل ابتدا از شرق استان آغاز و با طغیان رودخانه های گرگان رود، چهل چای، قره سو و اوغان بخش های وسیعی از شمال و غرب گلستان را به زیر آب برد بطوریکه با گذشت چند روز هنوز ارتفاع آب در برخی نقاط حدود سه متر است…
https://fa.shafaqna.com/news/726869/
جناب حجةالاسلام آقای دژکام امامجمعه محترم #شیراز دامتتوفیقاته؛
با سلام و تحیت،
حادثه تأثرانگیز #سیل_شیراز که به درگذشت تعدادی از مردم عزیز و داغدار شدن خانوادهها در ایام عید و نیز به مجروحیت جمعی دیگر و ویرانی و خسارت در شهر انجامید، مایهی اندوه اینجانب است.
KHAMENEI.IR(farsi)
خامنهای از طریق توئیتر یه ابلاغیه و نامه به امام جمعه شیراز نوشته و وقوع سیل اخیر شیراز رو به امام جمعه شیراز تسلیت گفته! شاید با خودتون بگید چرا امام جمعه شیراز؟ که باید بگم نمیدونم. دوباره شاید بگید چرا از طریق توئیتری که فیلترش کردن واسه هم نامه و ابلاغیه میدن. که بازم نمیدونم
محمد نوری زاد:
یک روحانی که آیت الله و مجتهد و حوزوی و اهل تحقیق و پژوهش و ساکن قم است و بشدت طرفدار نظام و طرفدار کشتارهای خلخالی و لاجوردی و بویژه بشدت طرفدار کشتار آیت الله خمینی در سال 67 است، برای من نوشت: “برداشت من این است که شما (نوری زاد) فقط در خصوص ادای الفاظ مبتلا به عارضه کهنسالی نیستید، از من نرنجید، من فکر می کنم شما در نفسِ درک مفاهیم و درک قالب های مفهومی نیز دچار عارضه کهنسالی هستید. شما چه در گذشته و چه حال، مبتلا به عارضه افراط و تفریط در باره سوژه های حبّ و نفرت هستید”.
در پاسخش نوشتم:
درود //// گرامی
بله من سابقا امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی و ملاها را افراط گونه و بسیار دوست می داشتم. سالهاست به این نتیجه رسیده ام که جمهوری اسلامی و آدمهایش (بجز معدودی از ملایان و طرفداران نظام) همگی در جنایت های آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای و سردارانِ این نظام همکار و همراه اند. خب، این کجایش تفریط است؟ شما دو تا از خوبی های جناب خامنه ای را برای من شماره کنید تا من (مثل سابق که در دوران بی شعوری ام بسیارغلیظ دوستش می داشتم)، اکنون نیز دوستش داشته باشم.
پیشنهاد می کنم به دستهای خود نیک بنگرید! من – محمد نوری زاد – اکنون به این نتیجه رسیده ام که: طرفداری از کشتارهای خلخالی و لاجوردی و خمینی در سال 67 و کشتار خامنه ای در سال 88، دست ها را خونی می کند. و من نخواسته ام دست هایم خونی باشد. این آیا کار بدی ست؟ حالا چه کهنسال وچه جوان. چه ملا و چه مکلا.
شما بفرمایید من اگر خمینی و خامنه ای را بخاطر نادانی ام، در گذشته ها، دوست می داشتم، اکنون که آنان را عامل مستقیم کشتارها و نکبت ها و دزدی ها و کجروی ها و بدهکاری ها و تحقیرها می دانم، چگونه بنویسم و چگونه رفتار کنم و چگونه سخن بگویم که از زاویه ی دید شما، از آن ور بام نیفتم و جزو اهالی تفریط نباشم؟
مثلاً خود شما سابقاً طرفدار نظام و آقای خمینی و آقای خامنه ای بودید و همچنان نیز هستید و معتقدید این نظام و آدمهایش بهتر و ناب تر از رژیم گذشته اند و به بشریت و به مردم ایران خدمت کرده اند و امروزیان و آیندگان باید سپاسگزار این نظام و آدمهایش باشند. بله؟ خب منهم سابقاً همانند شما، نظام و آدمهای نظام را همینگونه می دیدم. اکنون اما نه، همه ی آنان را مقصر در برآمدن جنایت ها و خیانت ها و تحقیرهای داخلی و بین المللی می دانم. این آیا از آن ور بام افتادن و تفریط است؟
شما از ورود نظام به جنگ و اشغال سفارتخانه ها و به جریان هسته ای و به منطقه ،و از پولهایی که خامنه ای به دوردست ها می فرستد دفاع می کنید. خب من برخلاف شما تک تک اینها را فاجعه می دانم. چگونه است که شما می شوید متعادل و من نامتعادل؟ شما در آینه که بخود می نگرید، آیا با این باورهایی که دارید، و با تأیید کشتارها و آسیب ها و برتری دادن های نظام، آیا خودتان را تمثیلی از یک فرد متعادل می دانید؟ اگر بله، خب اشتباه می فرمایید. شما برای این داوری، باید شاخص اعتدال را – که با شخص خودتان تنظیم کرده اید – از خودتان بیرون بکشید و در جایی درست بگذارید. تا دیگران، با نگاه به من و شما، راست و کج و افراط و تفریط را در ما و با ما بسنجند. قبول ندارید؟ معتقدم آدمهایی که دستشان خونی ست، هر چه هم که حمام بروند و دستشان را بشویند، خون دستشان پاک نمی شود. قبول ندارید؟ می دانید چرا من از نگاه شما اهل تفریط و آن ورِ بامی ام؟ برای این که شما و دوستان شما، برای گفتنِ یک سخن ساده ی انتقادی، یا آن را برای این که نظامتان تضعیف نشود مطرح نمی کنید یا با مطرح کردنش به تب و لرز در می افتند، من اما صریح و بی تعارف، می روم سرِ اصل مطلب. این مستقیم گویی برای شما تند و تیز می نماید. شما ای بسا دوست می داشتید که من یک مطلب انتقادی را در زرورقی از تملق های مشمئز کننده بپیچم و زبری هایش را صیقل دهم و در هر جمله، یکی دو بار مقام معظم و اینجور چیزها قاطی اش کنم. رازش در همین مستقیم گویی های من است دوست گرامی. وقتی من می نویسم: جناب خمینی یک آدمکش است چرا که با چهار خط نوشته چندین هزار زندانی را به سینه ی دیوار سپرد، این ” آدمکش” خطاب کردنِ جناب خمینی، بساط روحی و روانی شما را بر می آشوبد. و شما با مراجعه به همین آشفتگیِ روانی خودتان است که بر من نسبت افراط گری و عدم تعادل می نشانید. حمام رفته اید آقا؟
عکس زیر: خلخالی
.
با احترام
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
جناب نوریزاد این عکس در زیر کامنت شما – جوانی با لباس نظامی در حال مکالمه با تلفن- متعلق به کیست و ارتباط ان با نوشته شما چیست؟
————
یعنی شما صاحب این عکس را نشناختید؟
جناب خلخالی در حال دستور به کشتار دادن!
با احترام
.
اگر شاه در خلوت و پیش دوست خودش چهار کلمه حرف خارج از ادب زده باشد، امام جمعه ها و آخوندهای بیشرف در برابر نماز گزاران و در مقابل دوربینهای تلویزیون که همه مردم داخل و خارج میبینن صدها حرف زشت و پایین تنه ای میزنند که جنده ها و کونیها هم خجالت میکشن آنطوری حرف بزنند. اگر کل آخوندها و مراجع تقلید و همه توله طلبه ها را با هم بجوشانید و همه خوبیهاشان را مثل رب گوجه بگیرن به انداز یک ناخن محمدرضا شاه ارزش ندارند . اگر واقعا شاه حرف های بدی زده باشد در عوض هر حرف بدش سدها کار خوب کرد و در برابر سیاستمداران و خبرنگاران خارجی به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و آلمانی مثل بلبل منطقی و مودب مصاحبه میکرد. خود و خانواده اش هم از دوچرخه گرفته تا بهترین هواپیماهای جنگی و غیر جنگی را به نحو احسن بکار مینداختن و استفاده میکردن و مسلط بودن. بر عکس آخوندها با خواندن هر آیه قرآن و هر حدیث و هر روایت صدها جور دروغ گفتن و جنایت و آدمکشی و دزدی و اختلاس و خیانت کردن . هر کس شاه را با آخوندها مقایسه کند و حتی حق را به شاه هم بدهد، به خاطر مقایسه اش با آخوندها به تاریخ ایران خیانت کرده. به لینک زیر مراجعه کنین و ببینین آیت الله قزوینی در برنامه زنده تلویزیونی چکار میکند و عمل بعدی این آخوند لجن که قصد ارشاد مردم ایران را دارد چه چیزی میتواند باشد؟
https://youtu.be/sRJNSn85fXc
آیتالله قزوینی تازه دانشمند خوبه شانه که واسه اجرای برنامه زنده به تلویزیون میفرستنش. ببینین بقیه چطور جانورهایین؟
بلندیهای جولان: عربستان و ایران سیاست آمریکا را محکوم کردند
رادیو بین المللی فرانسه – با وجود روابط بسیار نزدیک عربستان با دولت آمریکا، دولت ریاض رسماً تصمیم رئیس جمهوری آمریکا را مبنی بر به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان محکوم کرد. حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی نیز گفت که تصمیم آمریکا یک حرکت استعماری است.
روز سهشنبه ٢۶ مارس/۶ فروردین، دولت عربستان اعلام کرد که حاکمیت اسرائیل را بر اراضی “تحت اشغال” جولان قبول ندارد و به رسمیت شناخته شدن این حاکمیت را از سوی واشنگتن محکوم میکند.
در اعلامیۀ رهبران سعودی آمده است که منطقۀ جولان یک “سرزمین عرب، سوری و تحت اشغال” است و متعلق دانستن آن به اسرائیل “تجاوز آشکار منشور ملل متحد” محسوب میشود.
رهبران عربستان میافزایند که تصمیم اخیر آمریکا “تأثیرات منفی بر روند صلح خاورمیانه و همچنین بر ثبات و امنیت منطقه خواهد داشت”.
در تهران، حسن روحانی در نشستی با حضور وزیران و مسئولان اجرایی کشور گفت: “در ذهن کسی خطور نمیکرد که آقایی در آمریکا بیاید و یکجانبه برخلاف قوانین و مقررات بینالمللی زمینی متعلق به ملت کشوری دیگر را به یک غاصب ببخشد”.
او گفت: “در زمانی که استعمار حاکم بود برخی قدرتهای استعماری از این کارها انجام می دادند و بخشی از یک کشور را به دیگری می بخشیدند، اما در قرن حاضر چنین کاری بیسابقه است”.
قبلاً ترکیه و همچنین قطر، کویت و بحرین تصمیم آمریکا را محکوم کرده بودند.
روز دوشنبه ۲۵ مارس/۵ فروردین، دونالد ترامپ با امضای یک اعلامیه حاکمیت اسرائیل را بر بلندیهای جولان به رسمیت شناخت.
اسرائیل طی جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷، بخش بزرگی از ارتفاعات جولان (حدود ١٢٠٠ کیلومترمربع) را که متعلق به سوریه بود اشغال کرد و سپس در سال ١٩٨١ این سرزمینها را متعلق به خود دانست و آن را به خاک خود ملحق کرد. با اینحال مراجع و نهادهای بینالمللی هیچگاه این الحاق را به رسمیت نشناختند.
http://fa.rfi.fr/%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF-20190326/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87?xtor=CS1-52
سیید
هجویاتی که شما در اینجا قلم زدید چه ربطی به موضوع و مطلب مورد بحث محمد نوریزاد در اینجا دارد?
شما از طرف خدا خود راملزم میدانید بی ربط همه جا قلم فرسایی کنید ?
بهتر نیست برای توجیه سهم امامی که بدون پرداخت مالیات به شما میدهند در این شرایط سخت که ملت گرفتار سیل و مصیبت هستند برای یکبار هم که شده در عمرتان کمی به خود زحمت دهید و به مناطق سیل زده بروید و دست یک مسلمان نیازمند را بگیرید?
واقعا خجالت دارد
اینجا معمولا همه کامنت گذاران اخبار و اطلاعات مهم مورد نظر خویش را به سایت ارسال می کنند و بسیاری از مطالب کامنت گذاران و از جمله این فضولی خاصی که شما کردید ربطی به خزعبلاتی که معمولا جناب نوریزاد بعنوان پست ارسال می کند ندارد.نیز بنده گهگاه مطالبی ناظر به کلیت خزعبلات نوریزادیه یا برخی اجزاء آن ارسال می کنم و در عین حال مطالب متنوع و برخی اخبار مهم نیز ارسال می کنم و این اصلا بشما مربوط نیست و به نحوه مدیریت مدیر سایت مربوط است،شما عقرب جرّار نیش زن که معمولا با نامهای دیگر مشغول ارسال خزعبلاتی هستید و گهگاه نیز به پوسته عقرب جرّار می روی،فقط و فقط حق اظهار نظرات خویش را داری و بهتر است در امور مربوط به اداره سایت از هرگونه فضولی یا دخالت پرهیز نمائید.
واقعا که کسی بی ادب تر و بد دهن تر از این سید مرتضی در این سایت وجود ندارد.
عجب صبر و طاقتی این نوریزاد داره!
این سید خدا را هم بنده نیست وقتی بخواهد پایش را در یک کفش کند
ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍزاده، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند
ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔـل.
ﭼﻮﻥ … ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼ ﻭ ﺧ…..
ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ.
ﺳﺮ ﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ.
ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧـﺪ
ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑـﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﭼﻤﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ.
ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻠﻪ بزﻏﺎﻟﻪ ﭼﺮﯾﺪﻧـﺪ
ﺑﺎ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺷﭙﺶ ﻟﺸﮕﺮ ﺟﺮﺍﺭ ﮔﺪﺍیاﻥ.
ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﻩ ﻭ ﮐﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ
ﺭﻭﺯی که ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ ﺩﺭ ﺻﻒ ﭘﯿﮑﺎﺭ.
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻧﺎﻥ ﺫﺍﺋﻘﻪ ﻣﺮﮒ ﭼﺸﯿﺪﻧﺪ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﺍﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﻭﻗﺎﺣﺖ.
ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﺍﻥ ﻣﺪﻋﯽ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﯿﺪﻧﺪ
ﺍﯾﻨﮏ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻏﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ.
ﮔﻮﯾﯽ ﺷﺮﻑ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ
ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺯﺩﯼ ﻭ ﺗﻘﻠﺐ.
ﺑﺮ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﯾﻦ ﺟﺎﻣﻪی ﺗﺰﻭﯾﺮ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ.
ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺷﺎﻥ ﺷﯿﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﯽ.
ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺭﺩﻻﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻧﺪ!
ﮐﻮﺗﻪ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻗﺎﺻﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗﻮﺣﺶ.
ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎﺭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺗﻨﯿﺪﻧﺪ
ﺟﺰ ﻣﻔﺖ ﺧﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﯼ، ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮﺍیی.
ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻨﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻧﺪﯾﺪند.
>هادی خرسندی<
با سلام و درود و تبریک سال نو به دوستان و هم وطنان و همچنین تسلییت به بازماندگان قربانیان سیل اخیر سراسری در ایران
علم عصر تشخیص و تحلیل و تخمین و تقلیل خطر (ریسک) چیست و چه میگوید؟
حکمرانی و هدایت اجتماعی بر آماده از علم فقه علامه حلی چه میگوید؟
تعاریف:
طبقه بندی مخاطرات:
زمینشناسی (geological): زلزله، رانش زمین
جوی (meteorological): سیل، توفان، گرباد، گرداب، سونامی، بهمن،
هستهای (nuclear) : تشعشعات و پرتو افشانی مضر (radio activity)
زیست شناسی (biological): شیوع انواع باکتری و ویروس انسانی، حیوانی، پرندگان و حشرات و نباتات
شیمیایی (chemical): انواع مواد سوختنی مثل نفت و گاز، گازوییل،
جسمانی (physical) : میدان مغناطیسی، فشار و خلأههای شدید
رواناجتماعی(psycho-social) – تنش ، خشونت، درگیری گروهی، قومی، جنگ و گونهٔهای مختلف آن
خطر (Risk):
ریسک پارامتر یا ملاکیست برای سنجش و ارزشیابی میزان و تخمین تلفات انسانی، سرمایهای و محیط زیستی ناشی از مخاطرات برشمرده بالا و خصوصا مخاطراتی آشنا و رایج از قبیل زلزله، سیل، آتش سوزی در جنگلها یا اماکن مسکونی یا صنعتی، انفجار در تأسیسات نفتی و گازی و سایر مواد سوختی در انبار یا تانکها و سایر محل نگهداری این مواد, نشت و انتشار گازهای سمی یا مایعات مضر بیماری یا سرطان زا (کارسینوجنیک)، سونامی، توفان و گرباد و گرداب، سقوط و تصادم هواپیما، تصادم ماشین ها، تصادم و خروج قطار از خط،….. که در صنعت بیمه جهت ارزش گذاری مالی و تجاری این خطرات و همچنین پیشگیری از خسارت وارده با جدییت و اهمیت خاصی به آن میپردازند.
فرمول محاسبه پارامتر ریسک ؛ R= F x S
F= تواتر ( Frequency) – تواتر یا احتمال وقوع ( Probability of Occurrence) مخاطره در واحد زمان معمولاً سال است؛ (هر چند وقت یکبار) یا دوره بازگشت (Return Period) در مورد وقایع طبیعی بخصوص زلزله مورد محاسبه قرار میگیرد.
S= شدت (Severity) – شدت و حدت مخاطره، این پارامتر با پارامتر تواتر نسبت عکس دارد؛ یعنی هرچه تواتر بیشتر است شدت مخاطره کمتر است و بلعکس (به همین جهت حیات در کره زمین به شکلی که میشناسیم شکل و قوام گرفته؛ اگر وضع بدین منوال بود که شهاب سنکها با تواتر زلزله و سونامی و سیل کره زمین رو همچون آغاز دوران شکل گیریش مورد اصابت قرار میدادند حیات به شکلی که ما میشناسیم بر روی آن شکل نمیگرفت).
طبقه بندی تواتر/شدت: پی آمد
پر تواتر/قابل چشم پوشی؛ بی اثر
محتمل / جزیی؛ صدمه کوچک
بعید / عمده ؛ صدمه عمده به یک یا چند نفر
خطیر یا مخاطره آمیز / بسیار بعید، منجر به مرگ یک نفر و زخمی شدن چند نفر همراه با خسارات محدود
فاجعه آمیز / بسیار نا محتمل : منجر به مرگ چندین نفر و معمولاً خسارات فراوان میشود
جدول خطر (Risk Matrix): جدولیست که در آن ریسک بر حسب تواتر و شدت مخاطره طبقه بندی میشود.
طبقات ریسک به ترتیب شدت:
کلاس ۱: غیر قابل تحمل در هر شرایطی.
کلاس ۲: نا مطلوب و میبایست حتی المکان یا به پائین تر سطح ممکن کاهش پیدا کند.
کلاس ۳: قابل تحمل، چناچه هزینه کاهش خطر یا ریسک از میزان بهبود فرا تر رود.
کلاس ۴: قابل تحمل به شکلی که هست و میبایست پایش و رصد شود.
ترکیب غلیظ و شدید و پرتواتر ندانم کاری و ناکار آمدی و ضعف مدیریت و سؤ مدیریت و فساد مالی و مسئولیت ناپذیری از سطوح ریز تا کلان و بلعکس دیوان سالاری و نهادهای گوناگون مدنی و خصولتی و نهایتا مختصات اقلیمی و تاریخی و فرهنگی ما, شهروندان ما را در عین تحمل تلفات و خسارات سنگین در پی وقوع حوادث و مخاطرات مکررگوناگون طبیعی و انسانی و صنعتی به خاطر بی توجهی و کم توجهی و کم ارزش پنداری جان و مال شهروندان در زمره کلاس ۴ الی ۳ طبقه بندی خطر یا ریسک قرار میدهد.
این پدیدههای طبیعی و صنعتی و انسانی و مشخصهها و ملاکها و مقتضیات و الزامات ایمنی و سلامتی باشندگان و اقلیمشان، تامل برانگیز و راه حل طلب در قرن اتم و فضا و نانو و کشت سلول بنیادین, از دستگاه فکری بر آماده از نسخهٔ قرون وسطایی اسلامی ایرانی فارابی, بر گرفته از نظام حکمرانی فیلسوف شاه افلاطون، درس مشق علامه حلی و سپس بنوبه خود درس مشق شیخ حسن نجفی و سپس درس مشق ولایت فقیه امام جماران که به این جهان همچون راه گذار به جهان باقی مینگرد و حیات این جهانی را به مثابه آزمایش و آماده سازی برای آن جهان میداند، و این وقایع را مشیت الهی و در دستان المقتدر و الرحمان صاحب قضا و قدر میبیند، منظور نشده، مگر خساراتی در حد دیه و ارز شتری!
در پایان, هشیاری و تامل در پدیده جهانی افزایش تولید و انتشار بی رویه گازهای گلخانهای و به تبع آن گرم شدن زمین هر چند ناچیز در حد یک درجه، و تخریب لایه محافظه کننده اوزن در مقابل شدت اشعه ماورا بنفش (ultra Violet) ضروریست؛
دادههای گوناگون جمع اوری شده از منابع مختلف نشان از تغییر و تحول شرایط جوی جدید و چالشی کره زمین دارند که تغییر رفتاری در جهت افزایش شدت، کثرت و دامنه این پدیدهها از علایم ویژه آنهاست. جهان از این لحاظ وارد فاز جدیدی میشود، آنچه که اهل فن به آن (Paradigm Shift) میگویند؛ تابش خورشید در کره زمین هنجار، ملاک، معیار و عیار (نورم)های جدیدی را مستقر میکند.
میبایست با این چالشهای زیست محیطی با عقلانیت همه جانبه (علمی، فنی، سیاسی، اقتصادی، اقلیمی و فرهنگی با ابعاد جهانی و ملی) مواجهه کنیم تا بتوانیم با مقبولیت معقولی بر روی این کره و اقلیم خاص خود ادامه حیات بدهیم.
وگر سرای جهان را سر خرابی نیست
اساس او به از این استوار بایستی
با سپاس
سردار/*ان شکستخورده که هر روز واسه همه دنیا رجز میخونن جیکشون در مورد عمان ریغو در نیومده. به اینا میگن ذلیل شدها. اینا گردن کلفیتشون فقط واسه توی سر و کله زن و بچه مردم زدن توی کوچه خیابون های ایرانه.
/*: ک
ویدئو سیل در شیراز رو دیدم. یکی که ویدئو میگرفت فریاد یا حسین یا حسینش هوا بود. افاقه نکرد. این بیچاره نمیدونست تمام بدبختیها از همین یا حسین و یا ابالفضل و یا این و یا اون مرده گفتنهاست.
سلام و درود
“دیلماج”
پدرم کدخدا بود ولی بر خلاف کدخداهای دیگر که از همه بیشتر زمین داشتند او کمتر از نصف دیگران زمین داشت ولی به اندازه مردم چندین روستا سواد داشت که البته به خاطر علاقه پدر بزرگم به سواد بود که از کارکرن پدرم صرفنظر کرده و گذاشته بود که تا حد دیپلم درس بخواند,ولی سواد برای شغل به درد پدرم نخورد زیرا وقتی کلاس دوازدهم را میخواند شش بچه قد و نیم قد که من از همه بزرگتر، و ریش سفیدشان محسوب میشدم دورش را گرفتند ناچار به همان چهار هکتار زمین کشاورزی که یک ثلثش بیشتر آبی نبود قناعت کرد .پدرم بجز کدخدایی منشی مجانی مردم روستای خودمان و روستاهای اطراف بود,هر کس میخواست شکواییه ای به پاسگاه بنویسد,نامه ای به پسر سربازش ,قرارداد دامداری و کشاورزی و مصوبات خانه انصاف و هر چیزی که به نحوی به خواندن و نوشتن مربوط میشد به سراغ پدرم می آمد.خانه ما مثل خانه هر کدخدای دیگر محل رفت و آمد مأموران دولت و بخصوص پاسگاه و سپاه دانش و ماموران ثبت احوال و گدایان دوره گرد و مطربانی که دنبال مشتری میگشتند و هر غریبه ای بود که به محض ورود به روستا سراغ خانه کدخدا را میگرفتند بود .البته بهترین بخش خانه هم که مجزا و مهمانخانه نامیده میشد به این تیپ افراد اختصاص داده شده بود.در روستایمان یک پیرمرد بود بنام ملا شیرزاد که میتوانست جملات ساده را بخواند ولی مطلقأ نوشتن بلد نبود! به واسطه همین نیمه کوره سواد به او لقب ملا داده بودند.ملا شیرزاد,هم خیلی به سوادش مینازید و هم به دانستن زبان تورکی ,که ادعا میکرد چون در دوران سربازی با تورکها هم قطار بوده از آنها تورکی آموخته است.
اگر گوش خالی و آدم بیکاری پیدا میکرد یکسره خاطرات سربازی را با زبانی نیمه کوردی و نیمه تورکی ادعاییش تعریف میکرد!گرچه هر بار کلمات تورکیش فرق میکرد ولی چون کسی دیگر تورکی نمیدانست طبعاً مخاطبان ایرادی هم نمیگرفتند.مردم به دلیل همین ادعای تورکی گفتنش نیمه شوخی,نیمه جدی به او دیلماج (مترجم) میگفتند.یکسال زمستان برف زیادی باریده بود و یکی از مأموران پاسگاه سوار بر اسب, از اهالی سراغ خانه کدخدا را گرفته بود,آن روز از قضا پدرم در خانه نبود و من رفتم تا بدانم چه کاری دارد؟ او را میشناختم، معرووف بود به” امنیه همدانی” و با لهجه غلیظ تورکی با مخلوطی از سه زبان تورکی و فارسی و کوردی حرف میزد و به زور با چند بار تکرار کردن منظورش را میرساند,او با لباس نظامی ولی بر خلاف معمول خود و سایر مأموران , نه کلاه به سر و نه تفنگ
به دوش داشت! سرش کاملأ تاس بود و برق میزد! یک ریز به زبان تورکی حرف میزد که من حتی یک کلمه اش را نمیفهمیدم. .پدر بزرگم با تعداد زیادی از اهالی اعم از بزرگ و کوچک پیدایش شد, او را میشناخت ,هر چه دقت کرد و با او به زبان کوردی و فارسی حرف زد فایده ای نداشت ,امنیه همدانی زبانش سه دنده داشت، کوردی دنده یک، فارسی دنده دو و تورکی دنده سه بود! او سرعت زبانش را روی دنده سه گذاشته و فقط کلمات تورکی را رگبار میکرد.پدر بزرگم قدری نزدیکش شد و از بویش روی در هم کشید و گفت این خانه خراب سیاه مسته!! ,معلوم نیست کجا اینقدر عرق خورده؟ بعید میدانم خودش هم بفهمه داره چی میگه! بیشتر مردها و پسر بچه ها جمع شده بودند (در آن زمان در زمستانها بیشتر روستاییان بجز دادن علوفه و آب به دامها که وقت زیادی نمیگرفت دیگر کار خاصی نداشتند و بویژه در روزهای آفتابی در جاهای آفتابگیر پشت بامهای متصل به هم جمع میشدند و وقت میگذراندند، آمدن هر غریبه و هر حادثه کم اهمیتی به آن زندگی کسل کننده تنوعی میبخشید) ولی هیچ کس نمیدانست چکار باید کرد؟ ناگهان دایی حبیب (در بیشتر روستاهای کورد نشین بویژه کرمانشاه مردان را با عنوان «خالو» که همان دایی باشد می خوانند )گفت: برید ملا شیرزاد را بیارید او تورکی بلده. ,تا من خواستم بجنبم سه چهار بچه از نوه و بستگان ملا شیرزاد دویدند تا کاپ افتخار آوردن دیلماج فقط نصیب خودشان شود. دقایقی بعد او را که از زیر کرسی بلند کرده بودند با خود آوردند,ملا شیرزاد که به اوج افتخار رسیده بود عصا زنان به طرف امنیه همدانی رفت و چون خیلی نزدیک بین بود بیش از حد به او نزدیک شد,در حالیکه به عصا تکیه داده بود لبه دست چپ را سایبان چشمانش قرار داده، و درحالیکه صورتشان بیش از یک وجب هم با هم فاصله نداشت با لبخند گفت:کپ اوغلی!,گود فرنگ!,آروادین گحبه نا مسلمانا!,پخ ایمن!!. ناگهان رنگ امنیه همدانی پرید و دندانهایش را به هم سایید و پای پوتین پوش را از رکاب زین کشید و چنان لگد محکمی به تخت سینه ملا شیرزاد زدکه گویی پیرمرد دیلماج پر در آورده و قرار است پرواز کند! او سپس گلوله شد و مثل توپ فوتبال در زمین شیب دار پشت سرش چندین پشتک و وارو و غلط و واغلط زد و در میان چاله ای پر از گل و برف دراز به دراز افتاد و به نالیدن پرداخت.امنیه همدانی شدیداً گُرّ گرفت و با شدت هر چه تمامتر و با عصبانیتی بی سابقه خطاب به او یکریز حرف میزد و میغرید و دندان قروچه میکرد , در آن سوز سرما بر پیشانی امنیه همدانی عرق نشسته و دهانش کف کرده بود. پس از آنکه مثل بوقلمون چندین بار رنگش سرخ و سیاه و بنفش شد سرانجام با حرکت یورتمه (حالتی بین راه رفتن و دویدن اسب) روستا را ترک کرد و رفت .اهالی رفتند و زیر بغل ملا شیرزاد دیلماج را گرفتند و کمکش کردندتا از چاله در آمد,پالتو کهنه اش حسابی با گل و برف یکی شده بود.پدر بزرگم پرسید :ملا ! چی به این امنیه گفتی که آنطور برزخ و عصبانی شد؟ گفت:با او تورکی حرف زدم .ولی پدر سوختهٔ بد تورک، تورکی خودش هم حالیش نمیشد!
باز پدر بزرگم گفت:میدانم که تورکی با او حرف زدی، آخه به زبان تورکی چی به او گفتی؟ملا کمی پشت سرش را خاراند و کلاهش را کمی جابجا و مرتب کرد و گفت:والله نمیدانم وقتی سربازای تورک با هم دعوا میکردن از این حرفها به هم میزدن!
ولی این پدر سوختهٔ ترکعلی از بس عرب بود که تورکی خودش هم حالیش نمیشد!!
علی زین الدین.
ای چشم شما نوری زاد نادان و ابله و احمق کور که نور حاج آقا را فاجعه تعبیر می کنید
ازشما نوری زاد چه حاصلی برای این جامعه شده است غیر از بیهوده گوئی وپریشان احوالی خودت که دراینجا به نمایش می گذارید ?
این طبیعت جهان کیهانی است که گاهی زلزله و گاهی طوفان وگاهی سیل است که می خروشد وصدمات و تخریبی به آن منطقه حادثه ای دلخراش و ناگوار ایجاد می کند .
احمق من حبنقه به آیت الله ها چه ربطی دارد این حوادث ناگوار ? این مدیران نالایق کشور است که همگی ازجنس شما مزلف های مکلای کلاش اختلاسگر فاسد به فکر جیب خود هستند که ازاین آشفته بازار کشور دیکتاتور زده , طرفی ببندند و روانه کانادا شوند همانند خاوری و مرجان آل عاقا ودیگر مفسدان که همگی از جنس شمایان کلاش یاوه گو هستند .
بی شرف بی شرم چلقوز شده متوهم لاابالی چخانگوی کته گوری اگر چند نفهم دستاربند مثل تو یاوه گو در مسند قدرت تکیه زده اند وانان هم مثل تو یاوه گو ومخرب وخایه مال آن حاکم نادان و بی شعور متکبر و خودخواه وترسو وباج دهنده به قلدران دیگر , همه اش ازبی عرضه گی من و تو است چه ربطی به آیت الله های علمای ربانی دارد که بابی شرمی تمام همه علمای ربانی را مورد خطاب قرار داده اید که مساله حکومت جور وسفاک و خونریز وایرانخوار , به آنان هیچ ربطی ندارد .
اخطار می شود که ازاین بی شرمی دست بردارید وبه خرمن مفاسد و ریشه فساد آتش برافروزید وگرنه ازشما بی خاصیت روی گردان خواهم شد وتورا به طوفان حوادث رها خواهم کرد
رهگذر
سلام
شفیعی خدا نکشدت، عیدی خیلی قشنگی بود، چند بار خواندم و خیلی خندیدم، بخصوص اونجاش که ملا شیرزاد با لبخند فوش میده، کلمات تورکی رو غلط نوشته ای، خواستم درستشان کنم، ولی دیدم بیشتر لطفش به همین غلط بودنشه. فکر کنم تورکی شما هم دست کمی از تورکی ملا شیرزاد دیلمانج نداره. کپی کردم و به چند جا فرستادم .
سلام و درود
در مقطعی از دوران عباسیان تعداد اطباء به نحو خارج از قاعده ای زیاد شدند، بطوریکه در هر کوچه، پس کوچه ای چند طبیب و عطار بکار طبابت میپرداختند، این مسئله سبب شد تا اطباء حقیقی شکایت به حکومت ببرند. از جانب حکومت هم فردی نسبتاً آگاه را مأمور رسیدگی کردند. اوهم تمام اطباء حقیقی و دروغین را در مکانی ( احتمالا ً مسجد جامع ) جمع کرد و از آنها پرسشهای مقدماتی مشخصی میکرد تا به میزان سواد پزشکیشان پی ببرد و به اطباء حقیقی مجوز کار بدهد و از اطباء دروغین تعهد بگیرد که در امر طبابت دخالت نکنند.
سؤال 1 : اساتید شما چه کسانی بوده اند ؟
سؤال 2 : در چه دانشگاههایی درس خوانده ای؟
سؤال 3 : چه کتابهایی خوانده ای ؟
و……..
تک و توکی از مدعیان قبول میشدند و مجوز میگرفتند و میرفتند، ولی بیش از 95 درصد رد میشدند و تعهدی از آنها گرفته میشد که در کار طب دخالت نکنند. نوبت به پیرمردی نورانی با ریشی برفگون رسید که بعنوان حکیم باشی شهرتی به هم زده بود. ممتحن پرسید : جناب حکیم اساتید شما چه کسانی بوده اند ؟ پیرمرد دستی به پشت گوش برد و گوشش را بطرف ممتحن گرفت و وانمود کرد که خوب نمیشنود، ناچار ممتحن به نزدیکتر دعوتش کرد و با صدای بلندتر سؤالش را تکرار کرد. حکیم باشی با اعتراض گفت : جناب ممتحن گویا قصد دارید به من توهین کنید، از کسی چون من میپرسند که شاگردانی که تربیت کرده ای چه کسانی هستند ؟ ممتحن قدری خود را جمع و جور کرد و پرسید : جناب حکیم چه کتابهایی خوانده ای ؟ باز صدای حکیم باشی به اعتراض بلند شد که :جناب ممتحن سؤالت خطاست، از چو منی میپرسند چه کتابهایی نوشته ای ؟ نه چه کتابهایی خوانده ای ؟ باز ممتحن بیشتر تحت تأثیر قرار گرفت و اینبار پرسید : جناب حکیم باشی در کدام دانشگاهها درس خوانده ای ؟ اینبار حکیمباشی پاک رنجید و با اخم گفت : عرض نکردم که قصد دارید به من توهین کنید، از چو منی باید پرسید تا حالا چندین دانشگاه را افتتاح کرده ای ؟ ممتحن هم گفت خوب جناب حکیم چندین دانشگاه افتتاح کرده ای ؟ حکیم باشی گفت : اگر اجازه بدهی اینها را خصوصی عرض میکنم. اجازه صادر شد و حکیم سر در گوش ممتحن کرد و نجوا کنان گفت : ببین جوان! من 86 سالمه و نه سواد دارم و نه حکیمم، همسایه ها یک عمر مرا حکیم باشی دانسته اند و دردهای خود را به من عرضه کرده اند و من هم همیشه چیزهایی چون خاکشی، یا گل گاوزبان، یا نبات داغ، یا استراحت، یا مالش عضو درد کن تجویز ، یا توصیه به گرم نگه داشتن محل درد کرده ام. بیماران هم هر چه داده اند قبول کرده و تقاضای چیزی دیگر نکرده ام، عمر چندانی هم از من باقی نمانده، آبروی مرا نبر! ممتحن هم دید که براستی آفتاب عمر حکیم باشی بر لب بامست، آهسته گفت باشد به شرطی که در کار بیماران بدحال دخالت نکنی! حکیم باشی گفت خیالت راحت باشد و اطمینان میدهم چون گذشته در هیچ کار جدی طب و درمان دخالت نکنم. ممتحن در حضور جمع سری به تأیید تکان داد و با صدایی که همه بشنوند گفت : احسن جناب حکیم، معذورم بدار که بر حسب وظیفه مصدع اوقات شریف شده و سبب شده ام تا رسیدگیتان به بیماران دچار وقفه شود ! بعد بلند شد و با احترام پیرمرد را تا دم درب خروجی بدرقه کرد و به سرجایش برگشت. نفر بعدی را صدا کرد و پرسید : خوب، جناب اساتید شما چه کسانی بوده اند ؟ طبیب دروغین هم گفت استاد من همین حکیم عالیقدری بود که هم اکنون تشریف برد !! ممتحن دچار چنان خنده شدیدی شد که نتوانست خود را کنترل کند و از پشت افتاد.
حال که جنابعالی از غلط بودن کلمات تورکی من ایراد گرفته و طعنه زده ای که تورکی منهم دست کمی از تورکی ملا شیرزاد دیلماج ندارد، باید بگویم درست حدس زده ای و جناب ملا شیرزاد دیلماج استاد زبان تورکی من بوده !
شاه: مصدق پدرسوخته بدترین دوران زندگی و سلطنت مرا رقم زد. می خواست مرا بکشد!
✍️اسدالله اعلم
“شاهنشاه فرمودند:…زمان مصدق از بدترین دوران زندگی و سلطنت من است. این پدر سوخته پای جان من هم ایستاده بود. هر روز صبح خود را رفته می دیدم و ناچار فحشهای جرائد را هم برای چاشنی کار باید بخوانم. پدرسوخته کریم پورشیرازی [که دستگیر و در زندان کشته شد] از اهانت به ناموس من هم خود داری نمی کرد”(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۱۶۹).
“فرمودند: گارد گه خورده. مگر من مصدق السلطنه هستم که از زیر پتو بخواهم حکومت کنم؟!…فرمودند مسعودی(مدیر روزنامه اطلاعات) هم گه خورده!”( همان، ص ۲۵۸).
“صبح بر شهدای ۲۸ مرداد و سپهبد زاهدی گل گذاشتم…عجیب این بود که بر سر مقبره زاهدی بانی کودتای ۲۸ مرداد و ساقط کننده مصدق مگس هم پر نمی زد. یاللعجب از این مردم ابن وقت!”(همان، صص ۱۳۱- ۱۳۰).
—-
پی نوشت:چنین بود ادبیات شاهنشاه آریامهر،منادی تمدّن بزرگ!
الحق که ما ملت ابن الوقتی هسیم خدا ازمون نگذره این سیل اول عذاب الهیه اصلش تو راهه که وقتی برسه چیزی ازمون باقی نمیمونه یه روزی یه شهابسنگ آرزو کردم به جماعت برخورد ا پرخاششون یادم اومد که البرز اسم رشته کوهه و یه کوهش دماونده حالا اگه جون سالم بدربردیم دعا میکنم که یه شهابسنگ به بزرگیه دماوند نزول اجلال بفرمان اونم خلیج فارس کنار برج العرب
در ضرورت تقویت الگوی واکنش جسیندا آردن به حملات تروریستی
محمدرضا جلائیپور
بعد از حملهی اخیر تروریستیِ یک نژادپرست سفید پوست به دو مسجد در نیوزلند که به کشته شدن پنجاه مسلمان انجامید، نخستوزیر و مردم نیوزلند واکنشی نشان دادند که از حیث بلوغ اخلاقی، سیاسی و اجتماعی از همهی واکنشهای قبلی دولتها و جوامع توسعهیافته به حملات مشابه پیشروتر بود.
جسیندا آردن، نخستوزیر نیوزلند، در واکنش به این حملهی تروریستی:
1️⃣ بلافاصله تقریبا هر نوع اسلحهی نیمهاتوماتیک و کشنده را در نیوزلند ممنوع کرد و حدودا مبلغ ۱۳۸ میلیون دلار برای خرید و جمع کردن اسلحههای موجود در نیوزلند اختصاص داد. مقایسه کنید با آمریکا که با وجود اینکه فقط در چند دههی گذشته میزبان ۱۵۲ کشتار گروهی وسیع و مشابه با اسلحه بوده است، همچنان در اغلب ایالتهایش خرید اسلحه آزاد است و لابی اسلحهسازان با خریدن سیاستگذاران هر دو حزب اصلی به نحو موفقیتآمیزی مانع تصویب قوانین موثر و قاطع ضداسلحه میشود.
2️⃣ گفت: مهاجران و پناهجویان مسلمان هم جز «ما» هستند و آغوش نیوزلند را به مهاجران و پناهجویانی که نیوزلند را برای زندگی انتخاب کردهاند باز نشان داد. مقایسه کنید با ادبیات دیگریساز و مرزکش دونالد ترامپ نسبت به مهاجران و مسلمانان که در اولین نطق انتخاباتیاش مهاجران مکزیکی را تجاوزگر و قاتل نامید، ورود بسیاری از مسلمانان به آمریکا را ممنوع کرد، پرسروصداترین شعار انتخاباتیاش که برای اجرایش زیر بار تعطیلی دولت هم رفت طرح مضحک ساختن دیوار بین امریکا و مکزیک بود و مرزهایش را به روی مهاجران و پناهجویانی بست که آوارهی جنگها و مداخلات نظامی آمریکا در غرب آسیا و تروریسم تکفیریای که با حمایت آمریکا و عربستان پرورش یافت شدهاند.
3️⃣ در پاسخ به تسلیت دونالد ترامپ به او گفت: انتظار ما از شما «نشان دادن همدلی و مهر به همهی جوامع مسلمان» است. مقایسه کنید با ادبیات اسلامهراسانه و ایرانهراسانهی دونالد ترامپ و دولتهای راست افراطی در اروپا که توفیق سیاسیشان را در نفرتپراکنی نسبت به مسلمانان و ایرانیان میدانند.
4️⃣ بلافاصله و صراحتا ایدئولوژی نژادپرستانهی تروریستها را محکوم کرد. مقایسه کنید با دونالد ترامپ که حتی بعد از شارلوتزویل از محکوم کردن نژادپرستان سفیدپوست حامی نازیسم سر باز زد و گفت: «در هر دو سو آدمهای خوبی هستند»! و بعد از همین حملات تروریستی در نیوزلند هم صراحتا منکر تهدید بودن نژادپرستی سفیدپوست شد!
5️⃣ در شرایطی که در «اقتصاد توجهِ» امروز تروریستها و نژادپرستان تشنهی توجه رسانهای بیشترند، حتی نام تروریستهای نیوزلند را نبرد. مقایسه کنید با مشاور عالیرتبهی دونالد ترامپ، کلین کانوِی، که رسما از مردم دعوت کرد مانیفست هفتادصفحهای تروریست نیوزلند را بخوانند!
6️⃣ برای نشان دادن همدلی با قربانیان مسلمانِ این حملات تروریستی به طور نمادین روسری به سر کرد، از پیامبر اسلام نقل قول آورد، در پارلمان به شیوهی مسلمانان سلام کرد، به خانوادههای قربانیان شخصا سر زد، هزینهی مراسم یادبود آنها را پرداخت و اطمینان داد بخشی ارزشمند از جامعهی نیوزلندند. مقایسه کنید با دونالد ترامپ که بعد از حملات مشابه نژادپرستان سفیدپوست هم دست از بیگانهسازی قربانیان برنداشت و حتی یکبار در مصاحبهای صراحتا گفت: «اسلام از ما متنفر است».
جهان ما بیش از قبل نیاز دارد در میان دولتهای جهان و در پاسخ به حملات تروریستی، الگوی واکنش جسیندا آردن تشویق، تقویت و تکرار و الگوی واکنش دولت ترامپ تقبیح و تضعیف شود.
#امتداد
@emtedadnet
نوریزاد گرامی من باور ندارم که باید به مردمی که در موقع مصیبت و رنج و بدبختی ایی که عامل اصلیش دزدان و حرام لقمه های ////////////////////////////////////////// است هنوز یا ////////////////////////////////////////////ر و مزخرفاتی از این قبیل توسل می جویند کمک کنم!بگذار در خریت خود بمانند و ۱۴۰۰ سال دیگر بسوزند! همین توده ابله روزگار این ملک را با چنین باورهای مزخرف و خرافی به اینجا رسانده اند.بگذار ////////////////////// بیا به کمکشون!بقولی شهیدان زنده اند ما چرا بجنگیم؟اگه الله و عباس و …را به کمک می طلبند ما چرا کاسه از آش داغتر باشیم؟
خوبه سیل آمد و لجن های درون تو را آورد رو . خیلی پست تر از آنچه که میدانستم هستی مزدک .
خوانندگان و ناظران عمومی در این سایت ملاحظه کردند اظهارات اینگونه مدعیانِ “حقوق بشر”،”وطن پرستی”،”ایران دوستی”،و “مردم دوستی”را؟! بنده گمانم این است که کسانی که اینگونه جملات که در نوشته کوتاه بالا بچشم می خورد و البته بخش عمده آن نیز سانسور شده است،حتی اگر در خاطر و ذهن یک انسان بگذرد،بوئی از انسانیت و آدمیت نبرده است،تا چه رسد به اینکه اینها را اینگونه عریان و بیشرمانه بنویسد و اعلان کند،این هیولای انسان نما و آنرمال همان است که نوبتی نیز بصراحت در حق هموطنان مسلمانش چنین فتوا داد که :باید همه مسلمانان ایران را به دریا ریخت! یعنی قریب به 98 درصد از هموطنانش (البته اگر واقعا ایرانی بوده باشد) را بجرم مسلمان بودن باید بدریا ریخت!
اینها هفوات بیشرمانه این نا آدم انسان نماست،آنگاه مدام دم از “وطن” و “هموطن” و “ملیت” و “انسانیت و حقوق بشر”می زند! به او می گویم :شمای بیشرم اگر دیدگاهت نسبت به مصائب و شدائدی که به ایرانیان واقع می شود این است،بنابر زبان بکام گیر و کاری به ایران و ایرانی نداشته باش تا در همان لجن ها و لجن زارهایی که نفس می کشی به درک واصل شوی! بیشرم بیحیا!
اقای نوریزاد درود با اجازه شما قطعه ای از کتاب الفتفاصیل اقای توللی را تقدیم میکنم که شاید در این وانفسا لبخندی کوچک برلبانی که ازمشگلات این ایام بر هم فشرده است باز اورد اختلاس بروزن اسگناس اندر لغت سرقت را گویندواخص ان سرقت دیوانیان است از خزانه ودرتسمیه این گلمه عقاید متفاوت است زمره ای کتابت ان باصاد کرده وریشه انرا”خلوص”دانسته اند وحجت ایشان اینکه مامور مختلس راارادت اخلاص چندان است که کیسه خویش ازخزانه دیوان فرق ننهدوجدائی در میانه نبیندچنانکه شاعر فرماید خلوص نیت واخلاص چون به پیش امد زجیب خویش منه فرق جیب دولت را ببر زکیسه دیوان و قصر وکاخ بساز به خوش راه مده خواری ومذلت را گروهی دیگراختلاس رااز “اختلال حواس”گرفته وبه همین علت مختلسین را از سیاست ومجازات معاف دانسته اند.خواجه علی طفیلی در رساله”مصباخ المختلسین”اختلاس اندک راتحریم فرموده و حجتی که اورده این است که چنین مختلس رایارای ارصای فراتران خود نیست وگاه باشد که مغرضین بروی حسد برند وبه زندانش اندازند در بی دانه مرو همچو کبوتر که ترا عاقبت بهر یکی دانه به دام اندازند صید کن شیر صفت نیم بخور نیم ببخش تا به هرجا که روی بر تو سلام اندازند وبر مختلس است که در امر اختلاس همت بلند داردواز مسروقات خویش بخشی گران نثار فراتران کندوبقیت ان بنام خویش پیوندبکار ابتیاع ضیاع زندوعمردرشادکامی بسر اورد که گفته اند تو دزدی میکن ودر کیسه انداز که دزدان راست در این ره سرودی اگردزدی نباشد در ادارات در استخدام دولت نیست سودی
جناب نوری زاد گرامی درود خسته نباشید،
این بلایا یک طرف نتیجه دزدی ها و جنایات حکومت ترور اسلامی است اما طرف دیگر نتیجه بی تفاوتی مردم نسبت به یکدیگر و جامعه ای که در آن زندگی می کنند است. نتیجه به من چه گفتنها، همه دزدی می کنند چرا من نه، گلیم خودت را از آب ببر بیرون و…
یک ملت زمانی قوی است که با هم متحد باشند و پاشنه آشیل دزدان اسلامی حکومت نیز در اتحاد ملت است.
تندرست و شاد باشید.
مدعیان وطن دوستی و مردم دوستی و ایران دوستی را بیشتر بشناسیم!
کلمه مسئولیت در دیکشنری یک معنی دارد مسئول هم کسی است که کاری را قبول
کرده و خود موظف به انجام آن کار بداند این همه مردم هی مسئولین مسئولین
میکنند کاری بیهوده است چون ما در ایران کسی را ندریم که بخواهد کاری انجام
بدهد پس نتیجه اینکه اصلا” مسئولی وجود ندارد و مردم در تلویزیون و رادیو
از موجودیکه وجود ندارد هی خواهش و تمنا دارند که به کمبود ها و بد بختی
های آنها رسیدگی شود و تا بحال هنوز حالیشون نشده که نامه نگاری تهیه استشهاد محلی و گریه و زاری ضجه و داد
و فریادشان امری است بیهوده و اتلاف وقت وانرژی…….درست مثل اینکه از
دزد انتظار داشته باشید که پس از دزدی مال و ثروت شما یخچال خانه را پر از
میوه و گوشت بکند و یک شام خوشمزه هم برای شما بپزد و هنگام خروج در وپیکر
خانه را قفل کرده و برود…. اینها جماعتی دزد و وطنفروش و بيسواد هستند هی
مسئولین مسئولین نکنید فايده ندارد.
PAYE EMAM JOME GHOLESTAN AKHOOND HAROOMZADEH…….NOOR MOFIDI &TOOLEHA……KE JANGHALHARA FROUKHTAN ….70%JANGHALHA RA HAMIN BINAMOUSHAYE KASIF NABOOD V FROUKHTAN V ECOSYSTEM MANTAGHA RA NABOOD KARDAN…….NOOR MOFIDI &TOOLEHA. …POSHTEH MANGHAL TERYAK NASHEH NESHASTEH V BE RISH HAME SHOMA MIKHANDAN……HAROOMZADEHA BE ROOZHAYE PAYANITOON SALAM KONID….NOOR MOFIDI JASADHAYE KASIF V LASHEHAYE ZAN V BACHATO TOO HAMIN AGH GHALA V BANDAR TOKMAN MIGHARDOUNIM….KHAHI DID ….BISHARAF
جناب نوری زاد
خسته نباشید
لحظه به لحظه سفرتان به مناطق سیلزده و آق قلا را دنبال کردم. الحق که در این سن و سال انرژی دهها جوان را دارید. داغ داغ خودتان را به معرکه رساندید و از چرایی سیل اق قلا گفتید که یکی مربوط میشه به لایروبی نکردن سد وشمگیر و یکی خط آهنی که سپاه کشیده. مطمئنم خبر رسانی به موقع شما باعث شد که سپاه راضی به این بشه که خط آهن خودشو بشکافه تا آب رد بشه. این یعنی قدرت رسانه. سپاه راضی شد اما بعد سه چهار روز که اگه همون روز اول این کارو کرده بود مردم زندگی شونو آب بر نمی داشت. مرسی جناب نوری زاد
درود استاد
سيل هاي اخير بخصوص در شمال ايران نتيجه ي قلع وقمع جنگل هاي شمال توسط ارگانها و اشخاص مختلف است كه بلافاصله بعد از انقلاب گويي اينكه غنيمت جنگي به دست اورده اند به تاراج ان پرداختند. كافيست تشريف بياوريد و از نزديك جاده هاي تاراجي را كه در اعماق جنكل كشيدند ببينيد. در منطقه ي غرب استان گلستان كه خودم شاهد هستم در منطقه ي چشمه بلبل يك جاده ي اصلي تا منتهي اليه جنگل احداث كردند و جاده هاي فرعي گوناگوني تا عمق جنگل زدند و بي وقفه درختان را قطع و به غارت بردند. اين منطقه پيمانكارش استان قدس رضوي بود!!
فعلاً طرح هايشان متوقف شد. قبل از انقلاب تنها يك جاده ي مال رو داشت كه از اين طريق روستاييان هزارجريب از ان استفاده مي كردند. خود اين جاده ها كه سراسر جنگل كشيده شد مانع جذب روان ابها ميشود و نتيجتاً به سيلاب در پايين دست منجر ميشود.
در گلوگاه سپاه طرح بهره برداري از جنگل را سالها مورد استفاده قرار داد و انجا هم جاده و غارت بي امان.
در بندرگز هم همين اتفاق افتاد و احداث جاده اصلي وفرعي هاي فراوان براي غارت.
در گرگان هم كه همه ميدانند امام جمعه نورمفيدي بزرگترين طرح هاي بهره برداري را دارد و به سلطان جنگل معروف است.
خلاصه اينكه حاصل ان همه غارت توسط فرادستان سيلاب براي مردم فرودست شد.
سید مرتضی چرا از رهبرت خبری نیست؟ از ملاها و آیت الله ها خبری نیست؟ چرا رییس جمهور نرفته به مناطق سیل زده سر بزنه؟ چرا بچه های خامنه ای نرفتن میان مردم؟ چرا خود شما نرفتی بین مردم؟ چرا یهویی همه تون گم شدین؟
ابراهیم گرامی جناب امورتی فعلا بلندی های جولان و طرح ترامپ فکرش را مشغول کرده ؛ اغا و اغازاده ها هم هنوز متوجه بارندگیهای اخیر نشده اند چون قرار نیست امور جزیی را بگوش مبارک ایشان رساند یحتمل ایشان هم در غصه جولان و غزه غوطه ورند
اما انچه مسلم است اینست که سیل و زلزله بلای اسمانی نیست بلکه بلای اسمانی بی خردان حاکم بر سر زمین مایند که راه تعامل با این پدیده ها نمی دانند ؛ وقتی چنان نکبتی این مملکت را فراگرفته که وزیر ووکیل و ریس جمهورهای ان را مشتی بی خرد دزد اختلاس گر بله قربان گو تشکیل میدهد و بجای پژوهش علمی و بکارگیری روش های مدرن نوین در جهت تعامل با سوانح قراد داد جلو گیری از سوانح طبیعی را با روضه خوانهای حوزه اخوندی قم منعقد میکند و کارش تاراندن نخبه گان علمی مملکت و هدایت کودکانی که در اینده احتمال نخبه شدن انان میرود ؛ به حفظ کل قران و نهج البلاغه و موهومات دیگر ؛ در سالهای تر سالی خسارت سیل نصیبمان میشود و در سالهای کم بارانی به قحطی دچار میشویم ؛ وقتی قرار است مملکت را با فقه جواهری و احادیث ملا محمد باقر مجلسی اداره کنیم همین است که مشاهده میکنیم ؛ وقتی یک مشت روضه خوان ندید بدید گرسنگی کشیده به عنوان حاکم بلا منازع و عده ای لمپن چاله میدانی که حداکثر توانشان باز و بستن ژ ث است به عنوان سردار و سر لشگر و نیز عده ای از اینان را به عنوان مهندس در قرارگاه ویرانگری بنام خاتم الانبیا گرد اورد و انها را مامور سد سازی و پل سازی و جاده سازی گرد اوضاع همین میشود که می بینیم ؛ قطعا بدانید اگر تمام مردم ایران را اب ببرد غمی بر چهره کبریایی ملایان و ملا پرستان نخواهد نشست ؛ اینان صدها خاوری را با هزاران هزار میلیارد دلار به خارج فرستادند تا هم برایشان مسکن تهیه کنند و هم برایشان ویزای دو تابعیتی بگیرند و سهام شرکت خریداری کنند ؛ در اینجا دعوا بر سر لحاف ملا است ملت ایران بهانه است و سالهاست که بهانه بوده
این سیل چند دهه قبل از آسمان سیاست باریدن گرفت
پاول پیرسون در کتاب «سیاست در بستر زمان» فرایندها را از نظر علتها و پیآمدها به چهار دسته تقسیم میکند. علتهایی هستند که به کندی و شاید در مدت صدها و هزاران سال شکل میگیرند (مثل حرکت لایههای زمین) و علتهایی که به سرعت شکل میگیرند (مثل علتهای جوّی پیدایش گردباد). پیآمدهای رخدادها هم گاه سالها بهطول میانجامند (پیآمد همین سیل گلستان ماهها و سالها ادامه خواهد داشت) و گاه به سرعت تمام میشوند.
علتها و پیآمدهای رخدادها به دو دسته کندرو (Slow-moving) و تندرو (fast-moving) تقسیم و با تقاطع آنها چهار دسته رخداد را از هم متمایز میشوند. سیل از آن دسته رخدادهاست که هم علتهای کندرو (قطع غیرعلمی درختان جنگل، توسعه سکونتگاهها در اطراف رودخانهها بدون ملاحظات ریسک و …) و هم علتهای تندرو (تغییرات جوی سریع و ریزش بارانهای شدید) دارد.
سیل اخیر در گلستان و مازندران، و در سایر استانها که اکنون در معرض سیل قرار گرفتهاند، حکایت امروز و دیروز و یک هفته گذشته نیست. این سیل چند دهه قبل از آسمان سیاست باریدن گرفت و حالا به ما رسیده است. سیاستمداران چند دهه قبل دست به کارهای عجیبی زدند.
علم را به دست فراموشی سپردند، اما دو دستی با چنگ و دندان به فناوری چسبیدند. ارههای برقی جنگل را میبریدند اما علم جنگلداری راهی به جنگل نداشت. تراکتورها مراتع، زمینهای شیبدار و پوشش گیاهی طبیعی را شخم میزدند اما علم مرتع و گیاهشناسی برای نوشتن مقالات دست و پا میزد. حکمرانی این گونه بود.
لودرها، بولدوزرها و چرثقیلها، حریم رودخانهها را فناورانه میشکافتند و میساختند، اما علم مهندسی رودخانه، اکولوژی و مدیریت منابع طبیعی مقاله تولید میکرد. حکمرانی این گونه بود.
فناوریها به کمک شهرداریها آمدند تا کف مسیلهای رودخانههای شهرها را هم آسفالت کنند، مسیل کنار دروازه قرآن را هم بپوشانند، و در حریم و بستر رودخانههای شهرها، ساختوساز کنند؛ اما علم شهرسازی لای گزارشان مشاوران و مقالات شهرسازان، خفقان گرفته بود. حکمرانی این گونه بود.
سازههای آبی رژیم طبیعی رودخانهها را به صورتی افراطی تغییر دادند و فقدان حاکمیت قانون به همگان اجازه داد تا در دشتهای سیلابی، بدون محاسبات ریسک و دورههای بازگشت سیل، ساختوساز کنند. علم مدیریت ریسک، هیدرولوژی، مدیریت سیلاب و شهرسازی هم در سکوت نظاره میکردند. پولی برای عقلانیت و آیندهنگری باقی نمیماند. حکمرانی این گونه بود.
فناوری و سیاست شبکههای تلویزیونی و رادیویی توسعه دادند، اما روزنامهنگاری بحران نه جایی در برنامه درسی روزنامهنگاری داشت، نه کسی برای آن آموزش دید. تلویزیون هر روز با چند ستاره و مربع، شعبدهبازی میکرد، اما آموزش سیل و بحران بلایای طبیعی در آن جایی نداشت. حکمرانی این گونه بود.
بودجه سازمان مدیریت بحران 10 و هلال احمر 147 میلیارد تومان (در سال 1397) بود، و کشور جزء کشورهایی بود که بیشترین احتمال رخدادهای متنوع طبیعی را داشت. ایمنی اولویت چندم هم نبود، دوردست دیده نمیشد. حکمرانی این گونه بود.
بودجه سازمان هواشناسی در سال 1396 معادل 120 میلیارد تومان (40 میلیارد تومان عمرانی) بود (30 میلیون دلار) و سال بعد 57 میلیارد تومان شد. در همان سال آمریکا، چین، ژاپن و آلمان به ترتیب 4000، 3000، 750 و 420 میلیون دلار برای هواشناسی بودجه گذاشته بودند. حکمرانی این گونه بود.
مدیریت سیل و بحران، مقولهای میانبخشی است. شهرداری، اداره محیطزیست، وزارت نیرو، قوه قضائیه، وزارت کشاورزی، دانشگاه، نظامیان و بقیه که کنار هم منسجم کار کنند، قانون را رعایت کنند و برنامه همکاری میانبخشی داشته باشند، سیل خسارتش کم میشود، و همه فوایدش هم به طبیعت و زندگی میرسد. اما حکمرانی بر اختیارات بخشی (و نه حتی پاسخگوییهای بخشی) بنا شده بود. اختیار و مسئولیت میانبخشی در میان نبود. حکمرانی این گونه بود.
سیاست بیمحابا به بستر رودخانه، مرتع، درختان جنگل، حیات وحش، علوم شهرسازی، هیدرولوژی، روزنامهنگاری، آبخوان، تکنوکراسی، علم اقتصاد، اکولوژی، میانبخش، طرح جامع شهری، و علم مدیریت بحران و قواعد بودجهریزی تجاوز کرد، و حالا همه خسته، بیحیثیت و بیاعتماد از پا افتادهاند. آسمان سیاست سالها باریده و حالا بغض آسمان اقلیم و طبیعت ترکیده است. او بر زمینی میبارد که قدرت دهههاست همه موانع پیش روی آب را بیمحابا دریده است.
دکتر محمد فاضلی
درود جناب نوری زاد بنظر میرسد مملکتی که حاکمانش :
نه علم مدیریت می دانند
نه با علم اقتصاد و سیاست آشنا هستند
نه جامعه جهانی را می شناسند
نه روابط دیپلماتیک را درک کرده اند و
نه برای منافع ملی کشور ارزشی قائلند
نه تجربیات و نظرات دیگران را اصولا قبول دارند بسیار طبیعی است که
حاصل این مملکت واین حاکمیت بعد از چهل سال می شود:
اختلاس و دزدی بی نظیر
شعارهای تو خالی
اقتصاد ورشکسته
کارخانه های تعطیل
کشاورزی بی حاصل
تورم و گرانی شدید
فقر و فحشا و اعتیاد
بیکاری جوانان و در آخر
ملتی خشمگین ناامید وافسرده اما همین خشم در نهاینا گریبان ظالمان ونابکاران را در همین مملکت خواهد گرفت وآن روز دیر نییت
محمد نوری زاد:
هموطنانم درود
نوروز است و روزهای گشت و گذار و شادمانی. گوارای وجودتان. اما آنچه که من از وسعتِ آسیب سیل در شمال کشورمان دیده ام، با یک گام و دوگام دولتمردان برچیده شدنی نیست. وسعت آسیب بقدری ست که از حکومت و دولت کاری جز پرداختن به سطحِ رویینِ این آسیبِ بزرگ، بر نخواهد آمد. پولهای گنده ی کشور به دوردست ها رفته و صندوق ذخیره ی ارزی کشور تهی ست و کار چندانی از دولت بر نخواهد آمد.
چند روز دیگر با فرو نشستنِ آب، مردم سیلزده بخانه های خود باز خواهند رفت و در همان دو سه ماه نخست، بشدت نیازمند چیزهایی چون دارو و غذا و پوشیدنی و سوخت خواهند بود.
من خودم شخصاً به نمایندگی از شما خوبان، به مناطق آسیب دیده می روم و امانت های شما را بشکل غذا و دارو و پوشیدنی تقدیم هموطنان مان خواهم کرد و ریز به ریز بشما گزارش خواهم داد که: چه مقدار از شما دریافت کرده ایم و با همان پول چه ها کرده ایم.
سپاس که مرا امین خود می دانید.
شماره کارت
5022.2910.0283.6979
حسن یزدانی
020570021880010161663001
شبای بانک پاسارگاد
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
به شما اطمینانی نیست
ما خودمان کمپین کمک به سیل زدگان ساخته ایم و به شماهم نیازی نداریم
اقای نوریزاد باتوجه به اینکه دولت اعلام کرده که پولهای واریز شده به حساب اشخاص برای کمک به سیل زدگان توسطارگانهای دولتی ظبط میشود ایا امکان اینکه حساب اقای یزدانی نیزضبط شود وجود دارد؟
———
درود گرامی
ما کار خودمان را می کنیم و دولت هم کار خودش را بکند. کافیست یک ذره خردمندی بخرج بدهیم. کدام کارشان درست بوده که این یکی اش درست باشد؟
با احترام
.
امی گرامی من فکر می کنم جناب نوریزاد همینطور که در مورد ارتکاب عناوین مجرمانه و توهین و تهمت و افتراء های مختلف به اشخاص و مسئولان استثناء است و با وی تسامح می شود و فعلا برخورد قانونی صورت نمی گیرد،در مورد جمع آوری اعانه نیز استثناء باشد و در این مورد هم برخوردی با ایشان نشود! پس با خیال راخت وجوه اعانه خود را بجای دادن به هلال احمر و نهادهای دیگر،به ایشان بسپارید چون ایشان قبلا گفته بودند:شما چاره ای ندارید جز اینکه به ایشان اعتماد کنید هرچندایشان منتخب عموم مردم ایران نیستند! اما خوب بزعم ایشان مردم حق ندارند به منتخبین خود اعتماد کنند! بعد این سخن را تغییر دادند و گفتند که بمن اعتماد کنید چون بعدا ریز به ریز وجوهی را که صرف سیل زدگان می کنم را باطلاع دهندگان وجه خواهند رساند.بنابر این دغدغه نکنید و خیالتان راحت باشد،وجوهی که به ایشان می دهید ضبط نخواهد شد!
درود هموطنانم
وسعتِ خسارات سیل، بسیار افزون تر از آن چیزی ست که بشود تصورش را کرد. و مرتب نیز بر میزان خسارت افزوده می شود. سیل در چندین استان به هموطنان ما آسیب رسانده و از دستگاههای دولتی نمی شود انتظار زیادی داشت. پیشنهاد می کنم همگی مان در شکلی ملی دست بکار شویم. یکی دست بجیب ببرد و ده هزار تومان کمک کند و دیگری یک قوطی شیر خشک بدهد. از دوستان و هموطنانم می خواهم که رنج عزیزانمان را جدی بگیریم. این حادثه می توانست برای هر یک از ما رخ بدهد.
شماره کارت
5022.2910.0283.6979
حسن یزدانی
020570021880010161663001
شبای بانک پاسارگاد
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
محمد نوری زاد:
این مرد، جناب دکتر کاوس سید امامی ست. دانشمند است. با محیط زیست آشناست. متخصص است. این مرد را بجرم ناکرده ی جاسوسی گرفتند و در زندان خودکشاندنش.
من – محمد نوری زاد – با اطمینان می گویم: سیلاب های ویرانگر این روزها، و فاجعه های زیست محیطی ای که یک به یک در کمین مایند، تقاص خون این دانشمند، و دیگر ایرانیان متخصص و دلسوزیست که بارها نسبت به ایرانخواری سپاه و بیت رهبری هشدار داده اند و در این راه کشته و زندانی شده اند و صدای ما در نیامده است.
ما با چشیدنِ مشتِ آهنین این سیلاب های ویرانگر، داریم تقاص روزهایی را می پردازیم که با سکوت و ترس مان، نشستیم و کشته شدن و زندانی شدن و آوارگیِ عزیزان مان را تماشا کردیم و دم بر نیاوردیم!
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
http://www.instagram.com/mnourizad
سلام سید مرتضی
یک: این چیزی که در این نوشته آقای نوری زاد از قول مکارم شیرازی نقل کرده درسته؟ یعنی من اگه به مراجع توهین بکنم از ولایت خدا خارج شدم و به ولایت شیطان داخل شدم؟ این به معنی بسته بندی کردن و پاستوریزه بودن مراجع در زلال ناب خدا و بهشت نیست؟
دو: چی می شد با چند نفر از مراجع و مجتهدین و حوزوی ها مثل نوری زاد می رفتید به مناطق سیلزده و برای این که مثل نوری زاد ریا هم نکرده باشید اصلن عکس هم از خودتون نگیرید.
میشه تجسم کرد ؟ یا وقتی دولت و ارتش و سپاه هست چه نیازی به شماها؟
ترامپ فرمان به رسمیت شناختن حاکمیت اسراییل بر جولان را امضا کرد/ نتانیاهو: بهترین شراب های جولان را برایتان آورده ام!
رئیس جمهوری آمریکا در اقدامی خلاف مقررات بین المللی و نقض صریح قطعنامه شورای امنیت، حکمی را امضا کرد که به موجب آن، ایالات متحده حاکمیت رژیم صهیونیستی را بر بلندی های اشغالی جولان به رسمیت می شناسد.
به گزارش ایرنا، دونالد ترامپ روز دوشنبه پیش از امضای این حکم، در کنفرانس خبری مشترک با بنیامین نتانیاهو افزود: آمریکا حق مسلم اسرائیل در دفاع از خود را به رسمیت می شناسد.
وی ادامه داد: تا چند لحظه دیگر حکمی را امضا می کنم که آمریکا حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان را به رسمیت می شناسد تا از امنیت خود دفاع کند.
رئیس جمهوری آمریکا اضافه کرد: این اقدام برای مقابله با ایران و گروه های نیابتی آن است تا نتوانند علیه اسرائیل حملاتی انجام دهند. نباید بگذاریم حملاتی همچون حمله موشکی صبح امروز انجام شود.
ترامپ تصریح کرد: هم پیمانی و ائتلاف آمریکا و اسرائیل هرگز به این نیرومندی همچون دوره من نبوده است.
وی با بیان اینکه خلافت داعش در سوریه را شکست دادیم و از توافق وحشتناک هسته ای ایران خارج شدیم، اضافه کرد شدیدترین تحریم ها را بر ایران اعمال کرده اند و ایران دیگر کشوری نیست که در آغاز دوره او بوده است.
رئیس جمهوری آمریکا اظهار کرد در برابر آنچه که او دیکتاتورهایی که مرگ بر آمریکا و اسرائیل می گویند، نام برد؛ کوتاه نخواهند آمد و با سم یهودستیزی از طریق اقدامشان مقابله خواهند کرد.
ترامپ اظهار کرد: اسرائیل دوست و هم پیمان عزیزی است که آمریکا همیشه داشته است. می توانم بگویم که بی بی (نتانیاهو) عاشق اسرائیل و ایالات متحده است.
رئیس جمهوری آمریکا ادامه داد: ما همچنین درباره اولویت های مشترک دیگری که در خاورمیانه داریم صحبت کردیم. اما در وهله اول درباره دفاع و حتی حمله هم تبادل نظر کردیم.
نتانیاهو: بهترین شراب های جولان را برایتان آورده ام
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی هم رئیس جمهوری آمریکا را دونالد خطاب کرد و از او به خاطر حمایت از این رژیم قدردانی کرد و گفت: رژیم صهیونیستی و من حملاتی همچون حمله موشکی امروز صبح را تحمل نخواهد کرد.
وی خطاب به آنچه که دشمنان خود نامید، افزود: ما کاری که باید انجام دهیم را انجام می دهیم تا از مردم و سرزمین مان دفاع کنیم.
نخست وزیر اسرائیل با تقدیر از ترامپ به خاطر خروج از توافق هسته ای، ادامه داد: گفتید که می خواهید علیه رژیمی که می خواهد تنها دولت یهودی روی زمین را محو کند، تحریم می کنید و عمل کردید.
نتانیاهو امروز را روز تاریخی به دلیل به رسمیت شناختن بلندی های جولان در حاکمیت رژیم اشغالگر از سوی ترامپ نامید و اضافه کرد: تصرف این بلندی ها برای امنیت ما بسیار موثر بوده است.
وی اظهار کرد: این تصمیم بسیار تاریخی است و به رسمیت شناختن عدالت است. اسرائیلی ها در یک جنگ منصفانه توانستند بر این منطقه مسلط شوند و همه مردم آن را می دانند.
نخست وزیر اسرائیل از کوروش کبیر پادشاه ایران، هری ترومن و دونالد ترامپ روسای جمهوری آمریکا به عنوان شخصیت های جهانی نامید که به یهودیان کمک کرده اند و گفت: اکنون زمان مهمی است برای اینکه ایران سعی می کند مقرهایی برای حمله به اسرائیل در سوریه ایجاد کند.
نتانیاهو افزود: در آن سوی مرزهای ما، ایران پهبادهای خود را به داخل خاک ما می فرستد اما همانگونه که در سال 1967 و 1973 سربلند شدیم، امروز هم این گونه خواهیم بود. ما هرگز این بلندی ها را از دست نخواهیم داد.
وی پس از امضای این فرمان، به ترامپ گفت بهترین شراب های جولان را به عنوان هدیه ای برایتان آورده ام.
به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان در تناقض آشکار با قطعنامه های شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد است و هیچ اثر حقوقی نخواهد داشت.
کشورهای دیگر جهان نسبت به این تصمیم ترامپ موضع گیری کردند و آن را به رسمیت نشناخته اند.
https://www.asriran.com/fa/news/659880/
اینکه در جولان چه میگذرد بما هیچ ربطی ندارد
اه که : اندوه جولان کشت مارا
راستی از سیل و ویرانی و خفه شدن مردم ایران در اب چه خبر ؟!!
بلندیهای گلستان را آب برد و سید هنوز نگران بلندیهای جولان است! مانده ام که چه رمزیست در این عشق و دلبستگی بی حد به سوریه و فلسطین و اینهمه بی اعتنایی و ناانسانی در مورد ایران و ایرانی.
سید مرتضی
آیا به خدا عقیده دارید ؟ با علم اینکه به اراده خداوند برگی از درخت کنده نخواهد شد پس ترامپ فقط وسیله ای است طبق آیات قرآن کریم قوم یهود به سرزمین خود برمیگردد و بر جهانیان برتری پیدا خواهد کرد .
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۴۷﴾
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد (۴۷)
وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا ﴿۱۰۴﴾
و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم در اين سرزمين ساكن شويد پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مى كنيم (۱۰۴)
و آیات دیگر در سوره بقره آیه 122 و سوره الدخان آیه 30 و سوره الجاثیه آیه 16
من به خدای آفریننده جهان و تدبیر کننده آن و نازل کننده وحی بر پیامبران از جمله پیامبر گرامی اسلام محمد بن عبدالله ایمان و باور دارم برحسب استدلال ها و برهان هایی که در این زمینه یافته ام،اما سوال من نیز از شما این است که شما که به آیاتی از قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمانان تمسّک می کنید،به وحیانیت آن باور و ایمان دارید؟ و زائد بر آن آیا آنطور که قرآن از مومنان به پیامبر می خواهد،به همه آیات قرآن باور دارید یا تنها آیاتی را که بزعم شما توجیه کننده گرایشات شماست باور دارید؟ این سوالی است که اولا متوجه طرز سوال و طرز استدلال شما بقرآن است.
و ثانیا:آیات مورد اشاره شما هیچیک دلالتی بر حقانیت حکومت غاصب و متجاوز حزب صهیونیستی دست ساز ابر قدرت های استعماری ندارد تا چه رسد به اینکه دلالت داشته باشد بر اینکه ترامپ کافر معاند فاقد منطق و فاقد عقلانیت احترام به قوانین و ضوابط بین المللی،دست خدا در امر تجاوز و نقض قواعد شناخته شده بین المللی است!
اما اینکه این آیات دلالت ندارد،کافیست که شما به دو نکته توجه کنید:یکی توجه بمحتوای این چند آیه و نکته دیگر توجه به تحولات تاریخی نسلی در سرزمین فلسطین.
در مورد مفاد آیات،اگر دقت کنید و به تفاسیر معتبر عامه و خاصه مراجعه کنید،محتوای این آیات حکایت از خطاباتی بوده است که از جانب خدای جهان آفرین به موسی علیه السلام و قوم او متوجه شده است که ای قوم بنی اسرائیل متذکّر نعمت های من بخود باشید و اینکه من شما را بر اقوام غیر مومن معاصر شما فضیلت و برتری دادم بواسطه ایمان شما.و اینکه بعد از موسی سکونت کنید در ارض مقدّسه بعد از آن طغیان و گمراهی و تیه که داشتید…
مضمون آیات دیگر نیز همین هاست که عرض شد.
اما نکته تاریخی که باید توجه کنید این است که چند هزار سال از زمان موسی علیه السلام گذشته است و نسلهایی متحول شده اند و بعد از آن عیسی علیه السلام به پیامبری مبعوث شده است و گروه زیادی از یهود آن مناطق و مناطق دیگر عالم به عیسی علیه السلام ایمان آوردند…همینطور حدود 700 سال پس از بعثت عیسی علیه السلام و با بشارت خود عیسی،پیامبر آخر الزمان در شبه جزیره عربستان مبعوث به پیامبری شده است و باز گروه ها و نسل های متعددی چه در ارض مقدسه فلسطین و چه مناطق دیگر،به محمد بن عبدالله ایمان آورده اند..و البته گروهها و افرادی نیز بر دین یهود و دین مسیحیت ماندند.بنابر این،نمی توان بر اساس آنچه که قرآن حکایت می کند از خطاب گذشته خدا به یهود زمان موسی،اکنون حکم کرد ارض مقدسه فلسطین که محل پیدایش و تحولات نسلی طولانی بعد از موسی بوده است و پیش از 70 سال قبل بافتی متشکل از مسلمان و یهودی و مسیحی داشته است بلکه غالب افراد آنجا را مسلمانان تشکیل می داده اند،مسلمانانی که دنباله همان نسل های گذشته یهودی و مسیحی بوده اند،پس بر اساس آن خطاب،اکنون این سرزمین و شعاع وسیعی پیرامون آن ،نه که متعلق به یهودیان،بلکه متعلق به یک حزب صهیونیستی است که یهودیان پراکنده در اقصی نقاط عالم را در آنجا گرد آورده و صاحبان اصلی آن سرزمین یعنی مسلمانان را از آنجا اخراج کرده است! و این نکته ای واضح و تاریخی است که نشان می دهد ارض مقدسه و فلسطین از صاحبان اصلی آن بزور و تزویر قدرت های استعماری غصب و به گروه قلیلی یهودی مهاجر از اروپا و روسیه و امریکا و جاهای دیگر انتقال داده شده است و صاحبان اصلی را نه تنها آواره مناطق دیگر کردند بلکه هر روز با وحشیگری ظالمانه اقدام بقتل و آسیب به آنان می کنند و این یک ظلم واضح تاریخی است هرچند به آن عناوین خاص حقوقی و حقوق بشری بدهند و با چنین مغلطه ای که شما مطرح کردید یا نظائر این مغلطه که در کتابهای تحریف شده یهود هست،یک حزب سیاسی دست ساز با احساس خود برتر بینی بزور در آنجا حکومت کند و منابع متعلق بصاحبان آن سرزمین را غارت کنند و هر روز نیز تشنگی توسعه طلبی خویش و اندیشه تسلط از نیل تا فرات را در سر بپرورانند.
بنده قبلا گفته ام،و این البته سیاست پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران هم هست،که اگر جامعه جهانی بدنبال عدالت و رعایت حقوق بشر در مورد این معضل منطقه ای است،بهترین و عادلانه ترین و دموکرات ترین روش این است که حکومت جعلی غصبی زوری اسرائیل در آنجا محو،و با بازگشت همه آوارگان فلسطینی از اقصی نقاط جهان،با حضور یهودی و مسیحی و مسلمان،در آنجا رفراندوم و نظرخواهی عام برای تاسیس حکومت فلسطینی انجام شود و خود صاحبان آن سرزمین اعم از یهودی و نصرانی و مسلمان به هر نوع حکومت و هر دولت متشکّلی رای دادند همان حکومت حاکم بر همه صاحبان آن سرزمین باشد و در غیر اینصورت چنین معضلی هیچگاه حل نخواهد شد،حال دیوانگی های امثال ترامپ مجنون که جای خود دارد که نه تنها این معضل را حل نخواهد کرد بلکه تعارض را تشدید خواهد کرد،و شما خواهید دید که دنیا دیوانگی و جنون جدید ترامپ مجنون را محکوم خواهد کرد.
اقا مرتضی انچه در مورد فلسطین وبافت جمعیتی ان قبل از هجوم وغصب ستمگرانه سرزمین فلسطینیان واقعی با پولهای بانک روچیلد وحمایت دولت انگلیس فرمودید کاملن درست وواقعیست اما این ارزو که بتوان اسرائیل را محو کرد وفلستینی ها در ان سر زمین جایگزین شوند ارزوئی محال است باید واقع بین بود کشوری که سالهاست تشکیل شده وغاصبین اولیه این سرزمین همگی از دنیا رفته اند ونسلهای دیگر در ان کشور سلهاست زندگی میکنند وبا توجه به حمایتی که دولت های اروپا وامریکااز اسرائیل میکنند اب در هاون کوبیدن است./
امی گرامی اولا کلمه “فلسطین” با ط صحیح است
ثانیا مقصود از محو اسرائیل نابود کردن یا کشتن یهودیان آنجا یا هرجا نیست،مقصود از محو همان است که توضیحش عرض شد:اینکه دولت غاصب صهیونیستی کنار رود و انتخاباتی آزاد و فراگیر با حضور همه آوارگان فعلی فلسطین و اهالی آنجا و از جمله یهودیان صورت گیرد و دولت منتخب مشترک بین همه بوجود آید چیزی مشابه دولت های عام و ائتلافی در کشور لبنان.
ثالثا:واقع بینی به این نیست که ما بمرور زمان واقعیت های تاریخی و حقوق گروه زیادی از انسانها را فراموش کنیم،تصادفا واقع بینی و رئالیسم در اینجا یعنی پای فشردن بر حقوق یک ملت مظلوم و محروم شده از حقوق خویش و این ایده و آرزو نیز محال نیست.
رابعا:اینکه غاصبین اولیه همگی از دنیا رفته اند دلیل و توجیه درستی برای تداوم یک غصب و ظلم در نسل های آتی نیست،چه فرقی می کند،آنها که مباشران غصب اولیه بوده اند مرده اند،اما جانشینان آنها نیز این غصب را تداوم می بخشند با اینکه اساسا آنها آنجا حقی نداشته اند و قدرت های بزرگ با زور و تطمیع و پول آنها را آنجا آوردند.
خامسا:حمایت قدرت های بزرگ از یک ظلم و یک غصب و پایمال کردن حقوق مردم فلسطین توجیه درستی برای صرفنظر از یک حق نیست.البته می بینید که همین قدرت ها چه هول و هراسی هم از مقاومت فلسطین دارند و دریوزگی آنها به اینجا می رسد که رئیس جمهور بیشرم امریکا در ادامه تایید توسعه طلبی اسرائیل ظالم،یکطرفه بخشی از یک کشور مستقل مورد تایید سازمان ملل را جزئی از خاک اسرائیل اعلام می کند! آیا شرافت انسانی شما حکم می کند در برابر چنین زورگوئی هایی تسلیم شوید و ظلم آنان را توجیه کنید؟
چقدر یک نفر می تواند از نظر فکری شوت و پرت باشد که در حالیکه مملکت را سیل دارد می برد صحبت از بلندی های جولان کند ! البته ولایت فقیه به همچین آدم های مسخ شده ای احتیاج دارد تا افکار و اندیشه های خزعبل خود را جلو ببرد.
سلام و درود
« آدم
2:08 ب.ظ / مارس 20, 2019
این آقای شفیعی بارها خودش اعلام کرده که سواد زیادی ندارد و اگرچه….»
جناب آدم، واقعاً آدم در میماند که چطور بگوید و چطور بنویسد که هر کس به تناسب حال و فکر خود ایرادی به او نگیرد. چون آخوندیسم تبهکار جامعه و مردم ایران را به انحطاط و نکبت کشانده افکار عمومی و وجدان جامعه معکوس و منقلب شده است. اگر در ایران ویران کنونی کسی بخواهد هیچ کس به مقاصدش پی نبرد،فقط کافیست راست بگوید تا هیچ کس باورش نکند !! من هرگز شانس تحصیلات دبیرستانی را هم پیدا نکردم چه رسد به سایر مراحل، اما به جرأت میگویم که هرگز ارتباطم با تحصیل و مطالعه قطع نشده است و خیلی بیشتر افراد دارای اتیکت و عنوان و مدرک رسمی مطالعه کرده و میکنم . قبلاً که کتابهای الکترونیک نبود،همیشه سعی میکردم که به کتابهای تازه منتشر شده دسترسی پیداکنم ولی بیشتر اوقات به خاطر هزینه خرید و کمبود جا دچار مضیقه بودم، اینبود که گاهی کتابی را به تکرار میخواندم. البته هرگز هم به صرف خواندن بسنده نمیکردم و نمیکنم ، بیشتر از مطالب کتاب فکر کردن اهمیت دارد، فکر کردن اگر گرفتار بینش ایدئولوژی و تعصب نباشد و شخص همیشه خود را بجای طرف مقابل هم بنشاند و از چشم دیگران بخود و طبقه اش و نژادش و منافعش و… نگاه کند میتواند نتایج خوبی بگیرد. در ایران کتاب خوب و ارزان فراوانست و به ندرت کتابی مطرح در سطح جهان هست که در ایران هم ترجمه و منتشر نشده نباشد، مشکل کتابخوانی و مطالعه در ایران نبودن کتاب و گرانی کتاب نیست. حقیقت تلخ اینست که بجز درصد بسیار ناچیزی از جمعیت ایران، توده مردم با مطالعه بیگانه اند ! مردم ایران اهل مطالعه نیستند !
آیا واقعاً شما نمیدانی که پس از سلطه خداوند بر کل هستی، از جمله حیات انسانی این دولتها هستند که بر افراد و توده های انسانی سلطه دارند ؟ اگر استعمار گران سرنوشت دیگر ملتها را بدست گرفتند، به مثابه آن بود که خدایی بیگانه، طماع، و دشمن خو بر آنان حاکم شد و سرنوشتشان را به زشتی و بیچارگی در جهت منافع و مصلحت کشور خود رقم زد. هر یک از ما چه قدرت و توانی در مقابل دولت حاکم بر خودمان داریم ؟ مردم عراق چه قدرتی در برابر صدام ملعون داشتند ؟ یک حکومت خوب و خدمتگزار مردم چون خدایی بخشنده و مهربان با تمام توانی که دارد بدون تبعیض به اتباع خودش خدمت میکند، بر عکس یک رژیم درنده خو و مبتلا به تعصبات نژادی، قومی، حزبی، دینی، مذهبی با سلطه بر مردم مانع هر نوع تشکل حزبی و سازمانی و مذهبی و حتی صنفی میشود، زیرا بیش از هر چیز از اتحاد و یگانگی مردم میترسد. رژیمهایی اینچنین با سؤاستفاده از تفاوتهای نژادی، فرهنگی، دینی، مذهبی و حتی تفاوت لهجه ها در یک زبان اجتماعات را به تفرق و پراکندگی میکشانند و آنها را به دسته های کوچک و کوچکتر و نهایتاً افراد منفرد تقسیم میکند و آنگاه دست به بیدادگری میزنند و گویی مردمی که برای هم دلسوزانده و گاه خطر و ضرر یار و مددکار هم بوده اند مرتکب بدترین جنایات ممکن شده اند، لذا از آنها بسختی انتقام میگیرند و مجازاتشان میکنند. جمله معروف « تفرقه بینداز و حکومت کن» راهنمای عمل تمام حکومتهای غیر دمکراتیک و دیکتاتور مآب است که با به انفراد کشاندن افرادی که تن به تسلیم یا مزدوریش نمیدهند آنها را ذلیل و زبون میکند و هر کس تسلیم اوامرش نشود را به انحاء مختلف از میان بر میدارد. اتباع یک کشور همه در تابعیت مشترک و گویی همه بر یک کشتی سوارند، آنانکه به کشورشان خیانت میکنند، چون افرادی هستند که کف کشتی را سوراخ میکنند یا آنرا بسوی کوه یخ یا گرداب، یا مین هدایت میکنند و جان و امنیت همه مسافران و سرنشینان را به خطر میاندازند. در بعضی مشاغل چون خلبانی جنگنده و بمب افکنهای استراتژیک،یا ناخدایی زیردریاییها، کسب اطلاع از تکنولوژی و نقاط قوت و ضعف و ساختار راداری آنها از جمله اهداف دشمنست، لذا ارتشها بشدت خلبانها و ناخداها و خانواده های آنها را از هر نظر کنترل میکنند، در ضمن سعی میکنند همیشه با دادن حقوق و امتیازات خوب به آنها، رضایت خاطرشان را فراهم کنند. از حقوق زیاد و زندگی لاکچری تنها شخص ناخدا یا خلبان برخوردار نیست، خانواده و همسر و فرزندان آنها هم نهایت استفاده را میبرند، لذا اگر خلبان جنگنده یا بمب افکن، یا ناخدای یک ناو جنگی خیانت کند و مثلاً با هواپیمایش یا ناوش به دشمن پناهنده شود هم از خودش انتقام میکشند و هم از خانواده اش ! خانواده های آن افراد به نوعی ضامن وفاداریشان هستند. گرچه در یک خیانت احتمالی خانواده ها عملاً مرتکب هیچ جرم و جنایتی نشده اند، ضرورت حفظ سلاح جنگی و اسرار کشور سبب میشود که محاکمه و مجازات خائنین از صلاحیت دادگاههای عادی خارج و به دادگاههای نظامی سپرده شود و خانواده ها هم به مجازات برسند تا درس عبرتی برای سایرین بشوند . ضرورت حساس بودن بعضی از مشاغل چنین جبری را ایجاب میکند و فکر میکنم که تا زمانیکه دولتهای مختلف در جهان وجود دارند و بشریت به اتحاد و یگانگی نرسیده و همه مرزها را در همه کشورها از میان نبرده اند، چنین پدیده های غیر عادی ای، طبیعی و معمولی تلقی شده و باقی خواهند ماند .
مطالبی که در باره یوگسلاوی سابق در زیر کامنت بنده نوشته شده و با خط تیره از متن نوشته من مجزا شده است ، نظر و نوشته دوستی است که با آن زیر نویس نظر خود را در باره نوشته من ذکر کرده و ربطی به من ندارد .
جناب شفیعی
افرادی چون شما که بدون تحصیلات رسمی همیشه در پی مطالعه و یادگیری هستند بسیار با ارزشتر و قابل احترام تر از هزاران دکتر قلابی و “ملا”های مملکتمان میباشند. شما گویا دقیقا متوجه گفته من نشدید. من قصد توهین بشما را نداشتم فقط گفتم شما در باره دهها موضوع اظهار نظر قاطع میفرمایید اگر چه متخصص ان امور نیستید. منظورم از تخصص هم علم واقعی و تجربه عملی بود نه از نوع مرحوم “دکتر کردان” و آنچه که امروز در کشور ما “علم و تخصص” شناخته میشود که هر موجود متحجر حوزه خود را عالم میشناسد.
برداشت من از توضیح مفصل شما اینست که گویا از کشیدن پای خدا در امر جغرافیای ممالک منظورتان استعاره بوده نه اینکه فکر میکنید خدا خطکش دستش گرفته و مرزها را نقاشی کرده. . متشکر از توضیح تان.
در قسمت دیگر نوشته فوق آنجا که در باره عمومیت مجازات خانواده خطاکاران در همه دنیا میگویید متاسفانه هنوز هم بر اساس تفکرات خودتان است نه بر مبنای واقعیات . بله در اتحاد جماهیر شوروی اینکار را میکردند و در جمهوری سلامی هم، ولی من موردی در دنیای متمدن و نسبتا آزاد سراغ ندارم که چنین رفتاری با خانواده حتی یک جاسوس بکنند. اگر شما موردش را سراغ دارید لطفا مشخص کنید.
سلام و درود
بله حق با شماست، ادعای اینکه در همه کشورها خانواده خائنین را مجازات میکنند اشتباه سهوی بنده بود. پوزشم را بپذیرید. اما صدام حسین ملعون رکورد دار مجازات بیدادگرانه خائنینی بود که گاهی با نگاه کردن به آنه مثلاً ا خائن را کشف و شناسایی میکرد و علاوه بر شخص خائن خانواده و بستگان و حتی به شعاع پنج خانواده از هر طرف همسایگان از همه جا بیخبر
را هم مجازات میکرد و اعدام میکرد و با سادیسم وحشتناکی که داشت خانه هایشان را هم تخریب و با خاک یکسان میکرد. این خشونت جنون آمیز سبب شده بود که در تمام دوران حاکمیت حزب بعث مردم مظلوم عراق در دلهره و اضطراب و ترس دائمی بسر ببرند و همه جاسوسی همدیگر را بکنند. قبل از صدام که در مقطعی خود را استالین عرب میخواند، این بیدادگری در مقیاسی بیسابقه در شوروی استالینی دهها میلیون انسان را در اردوگاههای کار اجباری به نابودی کشاند. در کتاب مشهور« مجمع الجزایر گولاگ » اثر آلکساندر سولژنیتسین، دایرة المعارف عظیمی از اشکال بیداد گری استالین آدمخوار به نگارش در آمده، همچنین در کتابهای« سیمای زنده بگوران »اثر آناتولی مارچنکو و« زیر آسمان کولیما »و« تا جایی که پاهایم توان فرار داشت »و« خاطرات دکتر عطا صفوی » و…. انواعی از بیدادگری در حق زندانیان و خانواده ها و بستگان محکومین g. P. O و k. G. B ذکر شده که از شدت وحشت موی بر اندام
مردگان هم راست میشود. احتمالاً در کشورهای بلوک شرق سابق هم به درجات مختلف این بیدادگری جریان داشته است. در بهار خونین« پراگ » و شکست خوردن« آلکساندر دوبچک » رهبر نهضت آزادی خواهی مجارستان جمعیت کثیر و بیشماری از مردم را بر قطارهای مرگ سوار و راهی اردوگاههای اتحاد جماهیر شوروی سابق کردند که میشود گفت همه در زیر بار سوسیالیسم دروغین شوروی نابود شدند.
حاج احمد زیدآبادی: بدبختانه ما ایرانیان صرف نظر از نوع گرایش سیاسی و اعتقادی خود، و چون این نفرتپراکنی را حق خود میشمریم، نسبت به پیامد و تأثیر تولیداتمان خودآگاهی نداریم.
مش قاسم: حاج احمد، از توست که بر توست. “ما ایرانیان”ی که تو در این مقاله ازشون ذکر کردی یعنی تو و همپلکیهای ملی-مذهبی، یعنی تو و حزباللهی ها، یعنی تو و اسلام فقاهتیها، یعنی تو و اسلام سیاسی، یعنی تو و اسلامی رحمانی، یعنی تو و استمرار طلبان! ما ایرانیان روزانه حجم انبوهی از ادبیات نفرت تولید نمیکنیم، این کارا با وارد شدن حکومت اسلامی توی این مملکت راه افتاد.
اینا اینقده بیرگ هستن که حتی یک کدومشون با این گندی که در ۴۰ سال گذشته توی این مملکت زدن دست به خودکشی نزد.
چی شد؟ کتاب/*ی که قرار بود همه مشکلات دنیا رو رفع (بعضیها میگن رجوع) کنه سیل آمد و دروازه اش رو برد؟ دروازه رو نمیتونه حفظ کنه یه عده میگن کارهای گندهتر میتونه بکنه. نادون بودن که دیگه شاخ و دم نداره.
دلیلش معلوم است .این /// فقط برای شکم و زیر شکم صاحبش معجزه میکند . باور نداری از سید بپرس
منبع : ترجمه فارسی قران کریم
حاج مصطفی عمامه زاده: از روحانی حمایت نمیکردیم مردم ما را محکوم میکردند.
مش قاسم: حاجی، ملت تو و همپلکیات رو به خاطر منقلابتون محکوم کردن. تو نگران شیکر خوریهای دیروز پریروز نباش.
سلام و درود
« امی
8:30 ب.ظ / مارس 24, 2019
شفیعی گرامی بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماع که مثل همیشه انرا با نظرات مارکس بیان کرده اید نوشته شما کلن منطقی است در مورد نوریزاد کمی بی انصافی کردهاید…..»
جناب امی گرامی راستگویی از جمله ابتداییترین و بدیهی ترین خو و خصال یک انسان و بخصوص یک مسلمان است و در گذشته به ندرت کسی پیدا میشد که تن به ننگ دروغ بدهد و از کیفر چنین گناه عظیمی که دشمنی با خداوند است پروا نکند. متاسفانه در ایران معاصر و در عصر و زمانه ما قبح دروغگویی ریخته و افراد دل بیمار، دروغگویی را چشمه ای از فضائل و زرنگیهای خود میدانند!
اما در خصوص تفکر مارکسیستی و استفاده از ادبیات و منطق مارکسیستی : چون کارل مارکس با دانش خود بهتر از هر کس معایب جامعه سرمایه داری را نشان داد و از چگونگی استثمار بیرحمانه طبقه کارگر و تبعات ناگوار انباشت ثروت و سرمایه در یک قطب جامعه، و فقر و فلاکت و تیره روزی اکثریت قریب به اتمام مردم اجتماع در قطب دیگر، از نظام سرمایه داری کشف عورت کرد و ماهیت پلید چنین نظام غلطی را که سبب بخل و حسد و کینه و نفرت و حرص و آز و تنفر و تبدیل مردم به خوب و بد و محروم و برخوردار و آقا و نوکر و خانم و خدمتکار و خان و رعیت و سرمایه دار و کارگر و… میشود، که در یک سمت قلیلی از پرخوری در حال ترکیدن و در یک سو کثیری در حال از گرسنگی مردنند، بخوبی نشان داد ماهیت دوزخ سرمایه داری چیست ، تا حالا هم کسی بهتر از آن مرد بزرگ چنین تجزیه و تحلیل درستی از نظام طبقاتی نداشته است.از جمله خباثتهای حافظان و متفکرین نظام سرمایه داری یکی هم این بود که با تبلیغات و سؤاستفاده از ناآگاهی توده های مذهبی و خرافی طوری جا انداختند که گویی مارکسیسم تنها یک هدف دارد و آن مبارزه با دین و اعتقادات مردم است و بدین ترتیب توده هایی که هدف اصلی مارکسیستها خدمت به آنها بود را بصورت ارتشی در آوردند تا با توهم دفاع از معتقدات و مقدسات خود بصورت نگهبانان متعصب نظام سرمایه داری در آیند. در میان فیلسوفان تاریخ، فیلسوف ماتریالیست کم نیست که چندین جلد کتاب را به رد اعتقادات مذهبی و خرافات و تفکرات متافیزیکی اختصاص داده اند ، اما چون اغلب آنها کاری بکار جامعه طبقاتی ندارند، نه تنها کسی کاری بکارشان ندارد، بلکه به عنوان اساتید محترم و دانشمند صاحب کرسیهای دانشگاهی بوده و هستند. تمام اصول و فروع دین و کل مقدسات نظام سرمایه تنها حفظ مالکیت خصوصی و طولانی کردن عمر چنین نظام ستمگرانه ایست. اتفاقاً کارل مارکس بجز جمله معروف
« دین افیون توده هاست » وقت خود را صرف بررسی و تجزیه و تحلیل دین نکرده است. هر کس هم فکر میکند این جمله مارکس درست نیست، کافیست به درون و برون و ظاهر و باطن نظام « ولایت مطلقه فقیه » نگاه کند و تنها یکسال تحت برکات و زیر سایه این نظام پر از عدل و داد و آزادی و رفاه و راحت زندگی کند تا کاملاً به نادرستی جمله مارکس پی ببرد !!
اما در خصوص استاد نوریزاد که برایم خیلی عزیز و محترم و آزاده است : ننوشته ای که در کجای کامنتم دچار اغراق و بی انصافی شده ام؟ ایشان انسانی صمیمی، شجاع و بدون ریاکاری و نفاق است، هر گونه که فکر میکند، همانگونه هم مینویسد و حرف میزند. فضائلی ستوده و دانش خوبی در رشته هایی که تحصیل کرده دارد. ایشان هم هنرمند خوبی، و هم انسان خوبیست. اما انسان خوب و هنرمند خوب بودن و داشتن خو و خصال فردی و انسانی برجسته و شاخص، یک چیز و داشتن دانش اجتماعی و سیاسی چیز دیگریست.ایشان وقتی وارد سیاست میشود و از سیاستمداران حاکم انتقاد میکند، لااقل باید خودش از آنها سیاستمدارتر و کاردانتر باشد. تعریف و ستایشهای بزرگ از ایشان سبب میشود که به کسب دانش احساس نیاز نکند، در ضمن ایشان هم انسانیست چون همه ما و ممکنست چنین اغراقهایی اورا گمراه و متکبر کند. ما ایرانیها قدری مادینه صفت و احساساتی هستیم، بعضیها چنان ستایشهای اغراق آمیزی از استاد نوریزاد میکنند که بعید میدانم خودش هم راضی باشد. ستایشهای نابجا چون ستایشهای چند نفری که قصد ضایع کردن مرا داشتند گاهی به قصد بی اعتبار کردن طرف گفته میشود. عناصر زیرکی که پایبند تقوا نیستند وقتی نتوانند با دانش و منطق حریف را شکست بدهند به توهین و فحاشی روی میآورند، اگر باز موفق نشدند حریف و رقیب را از میدان بدر کنند با ستایشهای دروغ و مبالغه آمیز او را فردی خود پسند و خود خواه و خود شیفته جلوه میدهند. من آنچه را که در مورد استاد نوریزاد درست میدانستم نوشتم، ادعا هم نمیکنم هرچه نوشتم بدون کم و زیاد درست بوده، به همین دلیل آرزو کردم که کاش مینوشتی که در کجا دچار افراط و تفریط شده ام ؟
شفیعی گرامی 1-من منکر فلسفه مارکس نیستم اما این فلسفه در شرایط انزمان انگلستان وکارخانجات مختلفی که در اختیار سرمایه داران بزرگ بود ویکسره کارگران را استثمار کرده وفشار فراوانی به انان وارد میشده
علت به وجودامدن فلسفه ایشان گردیده وصد البته نوشته های ایشان در کاپیتال از نظر تئوری ارزشمند بوده ومیباشد ولی عملن مقداری از تئوری های ایشان در شرایط بعد از ان زمان به علت تغییراتی که در ارتباط سرمایه داران با کارگران ایجاد شد ارزش عملی خود را از دست داد.وتئوریهای دیگری توسط دانشمندان دیکر ابداع شد که عملی تر بود2-در مورد نظریه مارکس مربوط به دین هم نه تنها منکر نیستم بلکه معتقد هستم3-در مورد اقای نوریزاد نگفتم برداشت شما کلن درست نیست بلکه منظورم این بود که در شدت انتقادتان بی انصافی کردید این راهم بگویم که من از نظر اطلاع ودانش نه در خد شما هستم نه درحد اقای نوریزاد بلکه دانشجوی این سایت بوده و اموزش میبینم با پوزش واحترام.
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم … که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد.
ماریا … ماریا … و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
حالا ماریای کوچکش چهقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است … از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند … چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند … کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای گرمشان نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.
آندره مالرو ، نویسنده فرانسوی
کمک مسئولین به سیلزدگان
اثر مانا نیستانی
محمد رضا شاه پهلوی: مردم ایران خیلی پفیوز و ضعیف النفس و قرقرو هستند!
✍️اسدالله اعلم
“فرمودند: آخر مردم هم قرقرو هستند و پفیوز[که برای گرانی و نایابی اجناس عصبانی و معترضند]. گاهی فکر می کنم که مردم ایران بهترین مردم روی زمین هستند، گاهی هم می بینم که خیلی پفیوز و ضعیف النفس هستند”(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۱۶۵، ۲۲ شهریور ۱۳۵۲).
محمد رضا شاه: مردم سرخس چگونه این “جنده خانم” خوشگل را انتخاب کرده اند؟!
“در سرخس خانمی خوشگل هم بود و از مشهد آمده بود…به شاهنشاه معرفی کردند که ایشان نماینده سرخس در انجمن [استان] هستند. این هم شرکت مردم حتی در کارهای محلی خودشان است! اتفاقاً شاهنشاه توجه فرمودند و فرمودند که این مطلب را نمی فهمم که چه طور ممکن است مردم سرخس این جنده خانم را انتخاب کرده، به مشهد فرستاده اند؟ عرض شد، خیر! حزب او را نامزد کرده و انتخاب شده است! حزب حاکم ایران نوین”
(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۶۹).
—
پوزش از خوانندگان بجهت نقل اصل عبارت اسدالله علم،تا ناآگاهان و همچنین سلطنت طلبان ساده لوح که امروزه برای نفی اراده سیاسی تاریخی مردم ایران بدنبال بزک کردن خاندان پهلوی هستند،از پشت صحنه های دربار پهلوی و تمدّن بزرگ! آگاهی بیشتری یابند.
سید چرا کتاب یک خائن را ملاک حرفهایت قرار میدهی ؟ باور کن من هم جمهوری خواه هستم ولی میشود که شاهی که در سویس درس خوانده واگر هم نخوانده در انجا زندگی کرده این حرف را بزبان رانده باشد . اگر میگفتی که رهبر این حرف را زده بیشتر میشد قبول کرد . نمیدانم چرا اینقدر ضد شاه هستی !! تو صحبت ها و مصاحبه های شاه را گوش کن و مقایسه کن با رهبر و ببین که بنظرت این حرف ها را ممکن است کدامیک گفته باشند .
بجای اینکه با چرندیات یک وطن فروش قلم فرسایی کنی .برایمان بنویس که چرا تابحال یک کراواتی یا بی حجاب یا فرزند هنرمند و یا هنرمند و یا رقاص و یا بی دین اختلاس نکرده اند ولی دینداران و مهر به پیشانی و چادری و نمازخوان اختلاس و دزدی کرده اند و نباید هم کشش داد . این موضوع را روشن کن که ثوابش از دروغ پراکنی یک خائن بیشتر است.
آقا مرتضی
هززاران نفر از مردم ایران همه دار و ندار و عزیزانشان را در سیل و خرابی از دست داده اند و تو هنوز بدنبال خراب کردن محمد رضا شاه مرحوم هستی . بیدار شو برادر. همان شاه به گفته شما بی ادب هر بار در گوشه ای از مملکت فاجعه ای رخ میداد بلافاصله خودش را جهت سرکشی و همدردی با مردم بانجا میرساند و درست قبل از انقلاب در واقعه زلزله طبس وقتی بدلیل مریضی خودش قادر برفتن نبود همسرش را فرستاد درشرایطی که مملکت در آشوب بود و خطر جانی برایش وجود داشت . رهبر معظم شما چی؟ رییس جمهور دموکرات و با ادبتان چی؟ بیش یک هفته از اولین سیل میگذرد. کدامشان سری بان مردم درمانده زده اند. گر مسلمانی همین است که شماها دارید وای بر همه مسلمانان.
پدرجان…. داستان موسی و شبانت را در کانال تلگرامت شنیدم
ای الهی….. درد اون اشکای نازنینت بزنه وسطه قلب خودم…
ما اگه شمارو نداشتیم حضرات آب گدار لندن روبمون میکشیدن
آب گدار لندن یه اصطلاحی هست تو بختیاری. ینی مثلا مثل برده ها آب به کولمون میکشیدن
گدار لندن یه ساحلی هست درجوار رودخانه ی کارون در شهرستان مسجدسلیمان بخش اندیکا
که در اون زمان پبدایش نفت درمسجدسلیمان انگلیسی ها بازن وبچه هاشون برا تفریح تو اون ساحل میرفتن واسه اب تنی
دیگه معروف شده به گدار لندن
گدار در بختیاری همان واژه ی ساحل هست
godarاینجوری تلفظ میشه گدار
سلام آقای نوریزاد نوروز را تبریک عرض میکنم و بهترینها را برای شما آرزو میکنم
عزیز من یادم میاد اوایل انقلاب کتابهای درسی ما تصویری تاریک از جامعه غرب و سرمایه داری برای بوجود میآورند که غریبی ها هیچ ارزش دینی و انسانی را نمیشناسند و فقط و فقط تولید برای آنها ملاک است و جامعه اسلامی مارا بالاتر وارزشهای مارا خدا پسندانه تر ومطابق با فطرت انسانی میدانستیم حالا بعد چهل سال اقایان تمام حدف خودشان را تولید و رونق تولید اعلام میکنند هرچند تمام شعارهای شأن دراین چهل سال برعکس تعبیر شده ولی ای کاش کمی برگردن به عقب ونوشتهایشان را درمورد تولید وغرب مورد بازبینی و اصلاح قرار میداند دریق از کمی شحامت
در کانال تلگرام شما شعریست از شما و با صدای شما به نام کافر. که با یادی از فرزاد کمانگر سروده شده و تقدیم شده به پسرتان اباذر
با شندن آن،
عمیق گریستم استاد
سالها بود که چنین عمیق نگریسته بودم
فوقالعاده بود این شعر
و چقدر صدای گرمتان عمیق به ژرفای جان نفوذ میکرد
و چقدر موسیقی سنخیت و تناسب داشت با این متن و این صدا
من شعرِ خوب، کم نخواندهام از شاعران سرزمینمان و سرزمینهای دیگر. و بیهیچ مبالغهای میگویم که نه کمنظیر؛ بلکه بینظیر بود این شعر.
باید بنویسماش
و چون بر جانم نشست؛ مطمئنام که برای همیشه در حافظهام نیز خواهد نشست، و ازینپس همواره خواهم خواندمش
نمیتوانم در قالبِ واژهها بریزم و توصیف کنم که زندگیِ من پس از گوشِ جان سپاری به این سخنان، و از این ساعت و از این دقیقه چقدر سرشارتر و معنادارتر خواهد بود
مواجههای همچون دوست کافر شما با قاطبهی پدیدههای جهانم آرزوست
به یاد این گفتهی نیچه نیز افتادم:
“آنکه سرنوشتِ خویش را “نگریستن” میداند نه “ایمانآوردن”، اهل ایمان را پرهیاهو و مزاحم مییابد و از آنان کناره میگیرد.”
هزاران درود و هزاران سپاس استاد
و به امید فرارسیدن خبری بسیارخوش از اباذرجان.
خدا رو شکر آقای نوریزاد که نوه و نتیجه ها و ایت الله ها و فک و فامیل هایشان به جان یکدیگر افتاده اند
مصباح یزدی گفته بود: بیشتر نوههای امام خمینی در این انقلاب رفوزه شدهاند ..
نوه خمینی به مصباح یزدی نوشته:
سلام علیکم ، جناب مصباح فرمودید نوههای امام رفوزه شدند، اما این بار بگذارید من به شما بگویم رفوزه چه کسانی هستند .
رفوزه آن هایی هستند که پازلی را برای ملت چیدند تا احمدی نژادها در آن ظاهر شوند!
رفوزه آنهایی هستند که با نام دین . دین اسلام رادر بین جوانان نابود کردند.
رفوزه آن هایی هستند که به دروغ دعا برای پیروزی احمدی نژاد را به امـام زمـان (عج) نسبت دادند!
رفوزه آن هایی هستند که بعد از برملا شدن اختلاس و فسادهای مالی دولت نهم و دهم حتی یک عذرخواهی ساده را به دلیل حمایتهای بیقید و شرط خود از دولت احمدینژاد از مردم دریغ کردند !
رفوزه آن هایی هستند که قرائتهای منفعت طلبانه از اسلام بیان می کنند و دموکراسی را مخالف با آموزههای دین اسلام می دانند !
رفوزه آن هایی هستند که وقتی آقای وزیر دولت احمدی نژاد مدرک تقلبی داشت، ولـی رییس جمهور کشور همچنان از او دفاع می کرد، دم نزدند !
رفوزه آن هایی هستند که وقتی احمدینژاد گستاخانه خودش را در هالۀ نور گذاشت باز هم از او حمایت کردند !
رفوزه آن هایی هستند که به نام دین و قرآن دست به هرکاری می زنند و دین را ابزاری کرده اند برای رسیدن به خواستههای شخصی …
جناب مصباح من پیشنهاد می کنم برگههای امتحان را این بار به مردم بدهید تا تصحیح کنند. آن گاه خود خواهید دید رفوزههای حقیقی چه کسانی هستند!
وای بر مملکتی که در آن مداح برای مردم خطوط سیاسی ترسیم کند و مراجع به اصطلاح تقلیدش زبان بسته باشند. دلم سوخت برای غربت علم و شعور وقتی دیدم بهترین سیاستمداران این مملکت ساعت ها سر میز مذاکره با غولهای جهان برای بند بند منافع و حقوق این ملت چانه زدهاند، اما خائن و بی سواد خوانده می شوند، ولی مداحی بیسواد در نماز عید فطر سیاست خارجی بلغور می کند و شما تحسینش می کنید!
حق با امیر کبیر بود که می گفت در ابتدا فکر می کردم مملکت وزیر دانا می خواهد، اما بعدتر فکر کردم مملکت فقط شاه دانا می خواهد، اما امروز که در کاشان اسیر ماندم مطمئن هستم که مملکت فقط ملت دانا می خواهد!
آری آقای مصباح مملکت فقط ملت دانا می خواهد …!
یاد پدربزرگتون نعیمه خانم به خیر.چقدر عاشق دموکراسی بود.خدارحمتش کنه.همش میگفت کی گفته اسلام رافته!!!بعضیا مدام اینو میگن.خدا بیامرز عاشق اون ۷۰۰نفر گردن زدن تو ماجرای بنی قریظه بود.شاگرداشم اند رافت و دموکراسی بودن.مرحوم لاجوردی به عنوان سمبل حقوق بشر اسلامی شناخته میشه.مرحوم خلخالی(ره)سمبل عدالت بود.شاهین عدالت رو از تیپ اون برداشت کردن.پورمحمدی,رییسی,ری شعری,رفسنجانی,و….خدایا آدم اسم این انسانهای وارسته رو میشنوه تازه میفهمه امام کی بود و چی بود.یادش بخیرمیگفت جنگ نعمته!!باید بمب و موشک باشه که مردم کسل نشن.خدایا چه امام مقبولی داشتیم و خودمون نمیدونستیم.امام عاشقان.امام عارفان.امام خوبیها.حالا به خون هم علاقه داشته باشه با اینهمه خوبی مهمه؟!پس امام مقبوله و تمساح رفوزه.این نتیجه اخلاقی ماجراست.فقط یه سوال بی جواب میمونه که بانی حضور بختک وار امثال تمساح یزدی بر سر مردم کی بود؟!بگذریم!امام خوبیها و عاشق دموکراسی رو عشق است!
جناب نوری زاد
تقدیم به شما
.
یکم:
سال ۱۳۹۸، سالی خطیر
وضعیت سیاسی_اقتصادی سال ۱۳۹۷چشماندازی تیره و مبهم را برای سال جدید فراهم کرده است. جدا از سالی که گذشت، وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران نشان از ضعف و بیثباتی غیر عادی دارد، که در سال آینده، به تمامی سطوح جامعه کشیده، و آن را به واکنش میدارد.
اقتصاد ایران به یک اقتصاد غیرقابل کنترل تبدیل شده است. تحریمهای بیسابقهی آمریکا، سوءمدیریت، فساد نهادینه، شدت غارت منابع عمومی، و رقابت مافیایی در این بخش، اقتصاد کشور را به وخامت کشانیده است: افزایش بیسابقهی قیمت دلار، کاهش ارزش ریال، و تورم بیسابقه که قیمت کالاهای اساسی مانند گوشت قرمز و یا گوشت مرغ را به چند برابر نرخ سال قبل افزایش داده است. و با بیارزش شدن پول ملی، هجوم صاحبان پولهای کلان به سوی طلا و مسکن قویتر شد، و قیمتها در این دو عرصه به عنوان دو نماد انباشت مادی سرمایه در تبدیل پول به کالا با افزایش شدید قیمت مواجه شدند.
اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۷، در یک موقعیت پیش از ورشکستگی قرارگرفت، و ته ماندهی ثروتهای باقیمانده توسط دولت، نهادهای خاص، و بخش خصولتی در حال جابجایی و دست به دست شدن قرار گرفت، تا قبل از ورود به یک فاز تعیین کننده برای سرنوشت نظام، جایگاه و میزان تصاحب ثروتهای غارتشده مشخص و تعیین شده باشد، زیرا فروپاشی آخرین مرحلهی اقتصاد در راه هست!
در عرصهی سیاست، جناح اصولگرایان معتدل و اصلاح طلب، کارکرد و اعتبار اجتماعی خود را در سال ۱۳۹۷ از دست دادند، و هسته مرکزی قدرت مجبور گردید دست به آرایش جدیدی، برای مقابله با وضعیت خطیر در سال ۱۳۹۸بزند، و مهرههای قابل اعتماد خود را، در نهادهای کلیدی نظام، «جابجا»، «تعویض»، و «مستقر» نماید. همهی اینها،حاصل روندی بود که قرار است در سال ۱۳۹۸ خود را نشان دهد، و آن چیست؟: رویارویی با وقایع سال ۱۳۹۸! سال فتنه اقتصادی.
دوم:
ترکیدن بغض فروخورده در سال ۱۳۹۸
بحران رکودِ تورمیِ کنونی، در سال جدید، به وضعیت وخیمی خواهد رسید، و نشانههای «انهدام اقتصادی» در افق پدیدار است، و این بیحسی اجتماعی نیز، در آستانهی ترکیدن است! و در سال جدید، اکثریت بزرگ مردم، در حال باختن آخرین پس اندازها و سرمایههای خود هستند. آیا در ماههای پیش رو جامعه آمادهی انفجار خواهد شد؟ «بهمنِ اعتراض اجتماعی» بعد از تعطیلات این عید در راه است! روزهایی که، خوشههای خشم و اعتراض، زبانه خواهید کشید، و ای بسا، همه چیز را بسوزاند! و اگر مدیریت و رهبری معینی نداشته باشند، بسیار نگرانکننده است، و نیز بسیار ویرانگر، که در آن نباید تردیدی کرد!
از نیمه دوم سال ۱۳۹۶، بحران ارزی در ایران شدت گرفت. و تا پایان بهار ۱۳۹۷، ارزش برابری ریال با دلار، به حدود یک سوم کاهش یافت. خروج امریکا از توافق هستهای، بحران را شدیدتر کرد، و درآمدهای نفتی کاهش یافت. دولت شرایط را «جنگی» خواند، و سیاستهای انقباضی در پیش گرفت، ریال به کمترین میزان ارزش برابری با دلار و یورو رسید، و نرخ برابری دلار تا ۱۳هزار تومان رسید.
سقوط ریال، معیشت عمومی را دشوارتر از قبل نمود. سطح واقعی دستمزدها به حدود یک سوم کاهش یافت، و قدرت خرید در ایران، از ۶۰ تا ۸۲ درصد تنزل کرد، و میانگین قیمتها روز به روز بیشتر شد. با سقوط ریال و بازگشت تحریمها، رشد اقتصادی به نزدیکی یک درصد رسید! از جمعیت ایران، حدود ۴۵ میلیون نفر زیر خط فقر، حدود ۳۳ میلیون نفر در زیر خط فقر مطلق، و ۱۲ میلیون نفر زیر خط گرسنگی یا «فقرخشن» قرار دارند.
با توجه به شرایط سال ۱۳۹۷، در سال جدید، با کدام منابع، جذب کدام سرمایه، و کدام تکنولوژی قرار است سال «رونق تولید ملی»باشد؟!! وضعیت اقتصادی ایران از «مرحله بحران حاد» عبور نموده، و وارد «فاز وخامت» شده است، و در چند ماه آینده، به فروپاشی کامل میرسد.
@hamidasefichannel2
نوری زاد جان از تو آموختم و همین آموزه را به مردم خودمون می گم:
از آدمهای مذهبی بترسید
آنان به درجه ای رسیده اند که
مطمئن هستند هر کاری بکنند
اشکالی ندارد،چون فکر می کنند
با عبادت کردن جبرانش می کنند!
چه کردن با تن مام وطن
تیشه بر ریشه جنگلها زدن
میلیونها سال خطه سرسبز شمال با اتکا به
جنگلهای انبوهش بارانهای سیل آسا را در خود
فرو میبرد و بجای خرابی ،طراوت و خرمی را
به مردمان کوشای گلستان و مازندران و گیلان
هدیه می کرد!
تا انکه هجوم ایرانخواران آغاز گشت،
شکمهای دریده ای که نه خوردن میلیاردها بشکه
نفت و میعانات گازی ،کوههای طلا و مس و آهن ، معادن بیشمار ،آبزیان ، و مراتع و دشتها سیرشان می نمود و نه خالی کردن مداوم جیب ملت از طریق فروش لگن خودروها و بازی با نوسانات ارز و طلا از حرص و آزشان کم کرده، به جنگلها حمله ور شدند!!!
روزانه ۱۲۳ هکتار جنگل با خاک یکسان میشوند و این سیل ها نتیجه مدیریت انقلابی آقایان در غارت منابع کشورست!!
شاید صد سال طول بکشد تا ایران را به داشته های چهل سال پیشش باز گردانیم !
از کدامین درد و جنایت و خیانت تان بگوییم؟!
ایرانم ،تسلیت
نوری زاد عزیز
درود وهزاران تبریک برشما این ایام خچسته نوروز
ای ابرمردایران زمین نوریزاد ای شیر درزنجیروای کاوه ی زمان کاش تنها درهرشهری یک نفر بسان شما داشتیم دیگر چه غم دیگه چه ترس ازاین دیو وددان چاره ای بیندیش زمان ازدست میرود انان که دوست داشتند نوروز را ازبین ببرند دارند موفق میشوند تنها یادگار پیشینیان این جشن زیبای نوروز بود رفت وامد سفره هفت سین دیوان پلید با گرانی وفشار برگلوگاه مردم توان خرید حتی یک کیلو شیرینی ویا یک ماهی قرمز توی تنگ ماهی نداشتند جناب نوریزاد افسردگی نه تنها مرا بلکه تمام خانواده ما را به نسبت تمام شهر مارا گرفته است چه کنیم راه چاره ای بیابید ازفشار درد میخواهم سرم را به دیوار بکوبم 30 یا 40 سال پیش درایام نوروز صدای خنده های ممتد ودربهای خانه هایی که هیچ بسته نمیشد و ولوله کودکان برای گرفتن عیدی شب عید وپیرزنان وپیرمردانی که عیدی فرزندان ونوادگان خودرا کنار میگذاشتند تا قبل ازتحویل سال به انان بدهند.کاش یا انان میمردم واین روزها رانمیدیدم کاش کاس کاش…..
این نور زاده حرام زاده مزدور خاندان آل سعود کاری جز فتنه گری واشوب ندارد علیه جان وجودی ایران.
نرو جلو اینه و خودت را نگاه کنی که به خودت بد و بیراه بگی. البته برای اطمینان میتوانی ازمایش هم بدهی و یا از /////// بپرسی
این نور زاده حرام زاده مزدور خاندان آل سعود کاری جز فتنه گری واشوب ندارد علیه جان وجودی ایران
اقا ی کوری زاد واقعا کوری مرتیکه چقدر تو زر میزنی جاکش در مقابل بلای طبیعی کسی مقصر نیست چرا اینقدر لجن پراکنی میکنی تو خودت یه چهکار می کنی برای مردم جز زر زدن
در قرن کنونی سیل که باعث کشته شدن و از بین بردن اموال مردم شود بلای طبیعی نیست و قابل پیش بینی و مدیریت درست است . بجای اینکه بد و بیراه بگی کمی مطالعه کن و فکر نکن که علم قران کامل است . همین سیل شیراز وقتی رودخانه را برای حیف و میل پول تبدیل به خیابان میشود توقع داری که سیل در کجا جاری شود ؟ سیل در جای خودش جاری شده مقصر انهایی هستند که تغییر کاربری داده اند و یا سیل وقتی درختهای تنومند جنگل برای فروش چوب ان بریده اند و نابود کرده اند ووو اینها بلایای غیر طبیعی هستند . کمی خردت را بکار گیر که …
آقای نوریزاد در مورد گزارشت به منطقه سیلزده آق قلا خیلی بی شرف وبی وجدانی تو قسط کمک به هموطنان آق غلا نداشتی بلکه هدف اصلیت خراب کردن ومقصر دانستن سپاه بود که آخر برنامه ات مشخص شد مردک نادان سپاه نبوده وشرکتهای خصوصی سپاه بوده که حکم پیمانکار داشته اند لذا به سپاه چه مربوط دوما مگر تو کارشناسی که به این زودی اظهار نظر میکنی لعنت برشما کور خوانده اید که سپاه رو خراب کنید
آقای محمد زوری زاد بی شرم تویی که تا موقعی که جمهوری اسلامی به کامت بود بنده به به گو چه چه گو جمهوری اسلامی بودی.حالا که دیگر از این نظام به جناب بی جنابت نمیماسه شروع کردی به لطیفه گویی و مرثیه سرایی و شلنگ تخته انداختن.منتها عجب در این است که چرا نظام با شخصی مثل تو برخورد نمیکند. مگر اینکه به تو به عنوان یه مهره نخودی و درب و داغون نگاه میکنه که معر گویی و چرت پرت گویی تورا خنثی و تاثیر نگذار می داند و حتی زحمت دستگیری تو را هم به خود نمی دهد و نظام می داند که افراد فوکاهی مثل تو کمترین و نازلترین تاثیر را در مردم و اجتماع دارند و مردم به شما به چشم انتری نگاه میکنند که لوتیش مرده که هر روز برحسب عادت سر معرکه حاضر شده و با ادا و اطفار مردم را میخنداند ولی غافل است از اینکه لوتیش نیست تا پولها را جمع کند و ارائه طریق و همچونین امرار معاش نماید. بله تو به مانند همان انتر معرکه گردانی هستی که لوتیش مرد
آسد مرتضی ببین چی آوردم برات
افشاگری استاندار گلستان بعداز برکناری؛
▪️الان بیست استاندار و ۱۰۰ نماینده و ۹۰ فرماندار در خارج از کشور تعطیلاتشان را در کنار بچه هایشان می گذرانند!!
▪️من خیلی بد شانس بودم که سیل امد وفهمیدند که من نیستم راست میگویند
▪️بیایندحضور و غیاب کنید ببینیند کی سر کارشه که یقه منو گرفتند.
▪️کسانی که منوبرکنارکردند بزودی جوابشان را خواهند گرفت!!
نخستین موضعگیری استاندار پیشین گلستان
مناف هاشمی شایعات مطرح شده از قول وی مبنی بر افشاگری در خصوص سفر خارج از کشور تعدادی از استانداران و نمایندگان را کذب محض دانست.
سیدمناف هاشمی در گفتوگو با ایسنا منطقه گلستان، اظهار کرد: امروز برخی از کانالهای تلگرامی ضد انقلاب و صهیونیستی نکاتی را از قول من مطرح کردند که کاملاً کذب محض است و به موقع آنها را پاسخ خواهم داد. همچنین برخی از کانالها از قول من افشاگریهایی را مبنی بر مرخصی تعدادی از استانداران و نمایندگان به خارج از کشور مطرح کردند که این هم کذب محض است و با هیچ کسی مصاحبه نداشتهام.
هاشمی گفت: من خودم را شریک مشکلات مردم استان میدانم و به خاطر دو روزی که به هر دلیلی در استان در شرایط ناآرام حضور نداشتم، شدیداً از مردم دلجویی میکنم و از اینکه در این شرایط حساس توفیق خدمت از من سلب شد، شرمنده مردم عزیز خصوصاً تراکمه بزرگوار هستم.
وی ادامه داد: در شرایط مناسب مباحثی را مطرح خواهم کرد که مردم استان متوجه شوند من قصور و کوتاهی نداشتم. من در طول ۱۸ ماه خدمت در استان گلستان فقط ۲ روز مرخصی داشتم و به همین خاطر نمیخواهم کسی از این فرصت سوءاستفاده کند.
هاشمی بیان کرد: من خودم را سرباز نظام میدانم و با افتخار به دستورات رهبری، دولت و وزیر کشور عمل میکنم. الان هم عمداً سکوت کردم که برخی از آن بهرهبرداری نکنند تا اگر لازم شد متعاقباً به شکل رسمی مباحثی که گفته شده را پاسخ دهم.
https://www.isna.ir/news/98010501016/
—–
ماجرای افشاگری استاندار گلستان پس از عزل
۰۴ فروردين ۱۳۹۸ – ۲۲:۲۳
به نظر می رسد خبری که طی ساعات گذشته به شدت در کانال های تلگرامی درباره افشاگری استاندار گلستان منتشر شده است کاملا جعلی و ساختگی است
https://www.fardanews.com/fa/news/932383/
—-
پی نوشت:از من به شما نصیحت :خیلی تحلیل ها ، استنتاج ها ،برداشتها،امیدها و آرزوها ،و پیش بینی های براندازانه خود را بر داده های سریع و انبوه شبکه های سرطانی اجتماعی و از جمله بر کانال تلگرام نوریزاد سابقا انقلابی،استوار نکنید!چون شبکه های اجتماعی علیرغم مفید بودن فی الجمله و برخی داده های آگاهی بخش،غالبا واقعیات جوامع و مفاهیم و اطلاعات گوناگون در رشته های گوناگون را منعکس نمی کنند،حتی در مواردی این شبکه های اجتماعی بسیار بسیار مضرّ و خطرناک برای اجتماعات انسانی و هنجارها و اخلاق و خیلی چیزها، در سرتاسر دنیا هستند،ای بسا یک خبر کذب که بسرعتی باور نکردنی در تیراژهایی انبوه و سرطانی،چه ضربه ها به اشخاص،خانواده ها،اجتماعات،حکومت ها، انتظامات اجتماعی،و سلامتی روح و جسم انسانها زده است و می زند.این است که بنظر من باید استناد و اتکاء انسانها به این شبکه ها استناد و اتکاء فی الجمله و در عین حال با تثبّت و تدقیق باشد.اینرا هم توجه کنید که آسیب ها و ضربه های مورد اشاره همیشه مخالفان سیاسی یا فکری شما را هدف نخواهد گرفت و ای بسا این آسیب ها متوجه خود شما،خانواده شما،بنیان های فکری ما و همه بستگیهای شما نیز شود.
من آنچه شرط بلاغ است گفتم خواه پند گیر و خواه ملال
سید جان فقط یک سوال. این رفقیت گفته “به موقع آنها را پاسخ خواهم داد” . میشه ازش بپرسی اون “موقع” کی میاد و یا لااقل خودت بما بگی از صدها دفعه ای که این جماعت گفتن بموقع توضیح و جواب خواهم داد حتی یکبار شده که بعدا اینکارو بکنند. والسلام .
یک قومِ تبهکارِ بداندیشِ سیه دل
تمساح صفت در دل این خاک خزیدند
با تکیه به اشک و غم و مظلومنمایی
در هر وجب از خاک وطن لانه گُزیدند
با نوحه و مرثیه درین مرتع زیبا
چون گله وحشی که رمیدهست چریدند
این قوم پس افتادهی کفار قریشند
هم مسلک آن نسل کج اندیش و پلیدند
بر نیزهی نیرنگ برافاشته قرآن
گویی که معاویهی این عصر جدیدند
دارنده مسموم ترین جام جهانند
هم ریشه و هم پیشهی هارونِ رشیدند
قومی که وقیحانه عزادار حسینند
منفورتر از طایفه شمر و یزیدند
دادند به مردان وطن شهد شهادت
اما خودشان جرعهای از آن نچشیدند
«اینان که به خون شهدا رحم کردند
حالا همگی مدعی خون شهیدند»
اینک به لباسی دگر آراسته گشتند
از قامت خود جامه پرهیز دریدند
چون عقرب جراره کمین کرده به نفرت
هر عاشق و معشوق که دیدند گَزیدند
هر بار که این خاک گرفتار بلا شد
این خاک فروشانِ وطنخوار ندیدند
دیریست که زیبایی ازین خاک فراریست
از وحشت قومی که مسلح به اسیدند
وَلله که در محضر این فرقهی خونخوار
خونخوارترینهای جهان روی سپیدند
«فرشاد»
پاينده ايران
اندر سوانح ( سانحه سيل گلستان) وبايستني هاي عرفي وقانوني
يادم مي آيد كه؛ در رژيم گذشته ، بيتي شعر، در اعتراض به پارتي سالاري دست اندر كاران زمزمه ميكرديم:(كار در ايران به كاردان نسپارند . ورنه كه گويد كه ؛ مردكار نداريم .)
كشور را به انقلاب سپرديم ، ضد انقلاب بر اريكه بهره برداري از احساسات مذهبي ، كار را تا آنجا به بحران كشيد كه اظهرالمن الشمس شد.بر گماردن انقلابي نماهاي بعد از انقلاب كه بخشي زيادي از آنها ، بر خاستگان دودمان هاي مذهبي در قدرت وخارج از قدرت – اما ظاهر الاسلام – وبخشي نيز سر سپردگان به سفره آكنده از نياز هاي شكمي كه در نقش بله قربان گويي ظاهر شده بودند، به تصدي امور مشغول گرديدند .با نصب وانتصاب هاي دست ودلبازانه ، سخاوتمندانه وگشاده دستي خاص ِبي هنرانِ نادان ، در مصادر با اهميت ومهم ، موجب پاشيدگي شيرازه ي امور در كشوري شدند كه مي رفت تا در وازه هاي رشد ، تعالي وتمدن را در جدول ارزشيابي جهان ملت ها ، بروي خود بگشايد . اينان كه هنري جز اندوخنن مال – براي خوش گذراني – نداشتند، با بخش بندي خودي ونا خودي در بين شهروندان ايراني ، دزدي از منابع وامكانات ملي را از مرز غارت گذرانده واكثراً ( اصالتاً ونيابتاً) دل در گروي دنيايي خارج از ايران سپرده اند.
باندهاي قدرت، – هريك-اقلامي را توسط يكي از نواب خود، خارج مينمايند كه حتي تصور خروج آن مقدار ومبلغ بدون پشتوانه حفاظتي مستقرِ در قدرت ، عملي نيست . گرده ي حامي آقاي خاوري با احساس خطر موقعيتي شان آقاي خاوري را امين وخزانه دار پنداشته ودر حقيقت رقمي را كه پشتوانه گروهِ در قدرت مستقر هست با دست او وبه نيابت ، خارج مينمايند كه در صورت برگشت ورق قدرت، بتوانند به نايب شان پيوسته واز تمتع اش بهره بر گيرند ( چه ساده انگارند آنهايي كه توقع پيگيري جدي اقلام خارج شده از ميهن – توسط نواب محترم معتمد، را توسط مقتدران مستقر – در سر مي پرورند.
بهانه اين نگارش ، مشاهده مقام مقيم رياست مجلس در كناره اي ازسيل گاه ومسيل در استان گلستان بود كه بگونه اي نمايشي براي تخفيف احساسات مردم توسط رسانه ها منتشر شده وگروهي هم تلاش مي كردند تا سفر هاي مقامات دست اول رژيم گذشته را در مقام مقايسه با شكلي مع الفارق، به رخ بكشند .اما يادشان رفته بودكه مقامات گذشته وقتي در پي سانحه وبلايي نازل، در محل حضور مي يافتند ، براي نظاره ي ويراني ي حاصل از سانحه نبود بلكه آنان بيشتر براي نظارت بر حسن اعمال امدادي در محل حاضر ميشدند. بودن يا نبودن استاندار يا هر مسئول ديگر ، اگر براي نمايش حضور باشد كه دردي را دوا نميكند ، مسئولان حضورشان زماني مفيد به فايده است كه دستگاه هاي مسئول با وظايف از قبل تعريف شده بشكلي كاملاً سيستماتيك وارد عمل شوند وآنگاه حضور مسئولان سطح بالا براي نظارت بر حسن جريان تو جيه پذير شده ومشروعيت عمل پيدا خواهد نمود .
استاد نوریزاد، من به عنوان یک ایرانی،که گول این آخوندهای بی شرم را خورده ام، خاک پای شما را می بوسم و آرزویم سلامتی تو خانواده محترم شما است!
آفرین استاد!اززمان تسخیر ایران توسط عرب ها و اسلام،یک روز این کشور بدبخت،از سایه شوم این آخوندها در امان نبوده است!
آیا ایران،از شر شوم این جنایتکاران،روزی خلاص خواهد شد!؟؟؟
ازدواج اجباری و زورکی امام جواد با دختر مامون قاتل پدرش..ببینید چه ظلمی بر ابن امام رفته است:
مأمون گفت: خداوند را بر اين نعمت سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد، سپس به افراد خاندان خود نگاه كرد و گفت: آيا دانستيد آنچه را نمىپذيرفتيد (بىاساس بود) ، آنگاه مأمون به حضرت جواد عليه السّلام رو كرد و گفت:
«آيا خودت (از دختر من) خواستگارى مىكنى؟» .
حضرت جواد عليه السّلام فرمود: «آرى، اى امير مؤمنان» .
مأمون: خواستگارى كن و خطبه را براى خودت بخوان قربانت گردم، زيرا من تو را به دامادى خود پسنديدم و دخترم امّ الفضل را به همسرى تو درآوردم، اگر چه گروهى را اين كار خوش نيايد.
حضرت جواد عليه السّلام خطبه ازدواج را به اين عبارت خواند:
الحمد للّه اقرارا بنعمته و لا اله الاّ اللّه اخلاصا لوحد انيّته، و صلّى اللّه على محمّد سيّد بريّته و الاصفياء من عترته
: «همانا از فضل خداوند بر بندگانش اين است كه به وسيلۀ حلال، ايشان را از عمل حرام، بىنياز ساخته و چنين فرموده است:
وَ أَنْكِحُوا اَلْأَيٰامىٰ مِنْكُمْ وَ اَلصّٰالِحِينَ مِنْ عِبٰادِكُمْ وَ إِمٰائِكُمْ. . . 1
همانا محمّد بن على بن موسى، خواستگارى مىكند امّ الفضل دختر عبد اللّه مأمون را، و مهريّهاش را معادل مهريّۀ جدّهاش فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قرار مىدهد كه پانصد درهم خالص تمام عيار باشد، پس اى امير مؤمنان آيا به اين مهريّه، او را به همسرى من در خواهى آورد؟
مأمون گفت: «آرى اى ابا جعفر! امّ الفضل دخترم را به اين مهرى كه گفتى به همسرى تو درآورم، آيا تو هم اين ازدواج را پذيرفتى، اى ابا جعفر؟» .
امام جواد: «آرى پذيرفتم و به آن خوشنود شدم» .
آنگاه مأمون دستور داد هر يك از حاضران از نزديكان و غير آنها بر حسب رتبه و درجه در جايگاه خود بنشينند.
ريّان مىگويد: طولى نكشيد آوازهائى مانند آوازهاى كشتيبانان را شنيدم كه با هم سخن مىگفتند، پس ديدم خدمتكاران را كه از نقره، كشتى ساخته و آن را با ريسمانهاى ابريشمى روى چهار چرخى از چوب (مانند گارى) بسته و آوردند، و آن كشتى پر از عطر بود، پس مأمون دستور داد در آغاز همۀ آن گروه مخصوصى را كه در آنجا بودند با آن عطر، معطّر نمودند، سپس آن كشتى مصنوعى را به خانههاى اطراف بكشند، و همه را از آن عطر خوشبو كنند، آنگاه ظرفهاى خوراكى آوردند و همگان غذا خوردند، و پس از آن، جايزهها را آوردند و به هر كس مطابق قدر و مرتبهاش جايزه دادند-تا آخر حديث.
یکی از شرائط قطعی صحت عقد ازدواج، رضایت طرفین عقد است. از کجای این روایت استفاده می شود که ازدواج امام جواد علیه السلام با ام الفضل دختر مامون،یک ازدواج اجباری بوده است؟ آنچه که در این روایت هست این است که این وصلت به پیشنهاد و تمایل مشتاقانه مامون و دختر وی بوده است و امام نیز آنرا پذیرفته است.
آقا سید ..شما تا به حال فریاد میزدید که امام جواد از روی اجبار و زیر فشار داماد مامون شد!می بینیم که این حرفهای شما از پایه دروغ است!نه تنها اجباری نبود بلکه خیلی هم روی علاقه بود و ببین چطور غاصب حق خلافت را که شما براش سینه چاک میکنی امبر المومنین می نامد!..ایراد به امام جواد نیست..ایراد به حقه یازی آخوندها است…..
البته تعبیر به “امیرالمومنین” که تعبیری اصطلاحی و لقبی متداول بوده است نسبت به امیران و حاکمان عرب،مثل اینکه عرف مردم معاصر محمد رضا شاه پهلوی او را شاه یا شاهنشاه می نامیدند،و کاربرد اصطلاح رایج در عرف بمفهوم تصدیق بحقانیت یک حاکم یا حکومت نیست،و این نکته هم بلحاظ عرف مردم و هم بلحاظ عرف و اصطلاح سیاست مطلب روشنی است،و در هر حال این موضوع،موضوع بحث ما نبود که شما با فرافکنی بسمت آن پرش فرمودید!
اما گفتید:شما تا بحال فریاد می زدید…الخ.
مقصودتان از شما کیست یا کدام کتاب کلامی یا کتاب سیره معتبر است؟ بنده شخصا که تابحال چنین برداشتی نداشته ام و اینجا یا جای دیگری چنین مطلبی اظهار نکرده ام،اما شما که جمع می بندید لطفا مشخص کنید چه کسی یا چه کسانی چنین حکمی کرده اند و استدلال آنان بکدام بخش از این روایت است؟
و نکته اساسی تر اینکه شما باید توجه کنید ازدواج های متکثّر و متقابل در عرف اعراب امری رایج و متداول بوده است،و اینها ربطی به اختلافات سیاسی یا عقیدتی متفرّع بر اصل اسلامیت نداشته است،از همان صدر اسلام ملاحظه می کنید که پیامبر خدا با دختر ابوبکر ازدواج می کند و با حفصه دختر عمر و با دختر ابوسفیان و..،و دختران خویش را به نکاح عثمان در میاورد و هرکدام از صحابه و تابعین از قبائل مختلف دختر بزنی می گرفتند یا دختر به آنها می دادند،همینطور در طبقه ائمه ما علیهم السلام نیز چنین مواردی وجود داشته است،و به این نکته عینی باید توجه کرد که قبائل و طوائف مختلف عرب برای خویشی و نسبت داشتن با پیامبر و خاندان پیامبر سبقت می گرفتند و چنین نسبت ها و رحامت ها را برای خود افتخار می دانستند.
و بالاخره برداشت من بر خلاف تصور شما از ماجرای ازدواج امام جواد با ام الفضل دختر مامون این است که اینکار با پیشنهاد و رغبت خود مامون صورت گرفته است و با پذیرش امام جواد علیه السلام،اگرچه برحسب احتمال سیاسی این احتمال هم وجود دارد که خلفاء و حکمرانان مقصودشان از این وصلت ها تحکیم حکومت خویش بوده باشد ،بجهت احساس خطری که داشتند از ناحیه تمایلات عمیق مردم به علویان و خویشان پیامبر.
اما فارغ از انگیزه های احتمالی،از هیچ بخشی از حکایت این واقعه که در کتب حدیثی نقل شده است استفاده نمی شود که امام علیه السلام کُرها و با نارضایتی تن بدین وصلت داده باشند زیرا اشاره به نکته اصلی آن که در احادیث خود ائمه علیهم السلام وارد شده است کردم که اساسا هیچ عقد نکاحی بدون رضایت حتمی طرفین صحت ندارد و یکی از شرائط صحت عقد و ترتیب اثر دادن به لوازم آن از قبیل زناشوئی و استیلاد و آثار دیگر همسری،رضای طرفین عقد یعنی زن و مرد است و این از مسلمات فقه اسلامی است.
از حسين بن بشار نقل شده است: ابن قياما (واقفى مذهب) در نامه اى كه به حضرت امام رضا (عليه السلام) نوشته مي گويد: شما چگونه امامى هستيد كه فرزند نداريد؟ حضرت امام رضا (عليه السلام) مانند شخص خشمگين به او جواب داد، تو از كجا مي دانى كه من فرزند نخواهم داشت؟ به خدا كه شب و روز نگذرد جز اينكه خدا به من پسرى عنايت كند كه به سبب او ميان حق و باطل را فيصل دهد.
ابوالقاسم جعفر بن محمد با اسنادی از خيرانى از پدرش روايت كرده است كه گفت: در خراسان خدمت حضرت رضا (عليه السّلام) ايستاده بودم، پس گوينده به آن حضرت عرض كرد: اى آقاى من اگر پيش آمدى كرد (و شما از دنيا رفتيد) به كه پناه بريم؟ فرمود: به سوى أبو جعفر فرزندم، پس گويا آن گوينده سن أبو جعفر (عليه السّلام) را كم دانست (و تعجب كرد كه چگونه با اين سن كم امام خواهد بود؟) حضرت رضا (عليه السّلام) فرمود: همانا خداى سبحان عيسى مريم را به رسالت و نبوت برانگيخت و صاحب شريعت و دين تازه بود و سن او كمتر از سنى بود كه أبو جعفر در آن است.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَالِكِ بْنِ أَشْيَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ: كَتَبَ ابْنُ قِيَامَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع كِتَاباً يَقُولُ فِيهِ كَيْفَ تَكُونُ إِمَاماً وَ لَيْسَ لَكَ وَلَدٌ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع شِبْهَ الْمُغْضَبِ وَ مَا عَلَّمَكَ أَنَّهُ لَا يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَرْزُقَنِيَ اللَّهُ وَلَداً ذَكَراً يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.
(الکافی،ج1 ص 321،ح4)
—
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَيْرَانِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ وَاقِفاً بَيْنَ يَدَيْ أَبِي الْحَسَنِ ع- بِخُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ يَا سَيِّدِي إِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ابْنِي فَكَأَنَّ الْقَائِلَ اسْتَصْغَرَ سِنَّ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولًا نَبِيّاً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِي أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِي فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع.
(همان،ح 13)
پیام نوروزی صادقانه مقام معظم رهبری به مردم ایران:
ملت عزیز..شما امسال هم مثل سالهای قبل از طعم وبوی دلنشین انقلاب اسلامی بر خوردار هستید..شما این بوی مطبو ع را از مرفد مطهر امام راحل تا فرودگاه امام میتوانید هر روز استشمام کنید. شما کاری نداشته باشید که من اساسا تولید کالا را متوقف کرده ام ولی شما تولید کنید..حالا هر چه که بود. ما به کوری چشم دشمنان و علیرغم نبودن هیچ اختلاس و دزدی از بیت المال و نبودن تحریم و در گیر نبودن در چندین جنگ منطقه ای و کارهای تروریستی و علیرغم اینکه با تدبیر من محاصره اقتصادی کامل شده ایم،ولی بازهم راه حل مشکلات تولید است و بس!
درورد می فرستیم بر نسل 57 که مردانه 1 سال بدون نیاز به پول و از روی شکم سیری اعتصاب و تظاهرات کرد و آخوند را سزکار آورد تا به روزگاری بیفتد که حتی اگر بخواهد 2 ساعت بیاید جائی برای اعتراض، باید قید زندگی را بزند!
مرگ بر ترامپ!!
شاه: خواهرم اشرف دیوانه شده ، مزخرف می بافد و هوس باز است!
✍️اسدالله اعلم
“بعدازظهر…شاهنشاه تلفنی فرمودند، “این چه مزخرفاتیست که خواهرم درباره حقوق زن و تغییر قوانین اسلام درباره ارث و غیره گفته است؟ چرا اینها نفهمیده، می خواهند کشور را به هم بریزند؟”(خاطرات علم، جلد دوم، ص ۴۷).
اشرف ابتدا تقاضا می کند که رئیس مجمع عمومی سازمان ملل شود. وقتی نمی شود، تقاضا می کند نماینده دائمی ایران در سازمان ملل شود: “فرمودند، این خواهر من دیوانه شده است. چون جوانی او از دست رفته و یائسه شده است، مطامع مالی او هم تأمین شده، حالا هر دقیقه هوسی می کند” (همان، ص ۱۱۴).
“والاحضرت اشرف به من تلفن فرمودند که آخر این نشان لژیون دونور درجه یک من که قرار بود پمپیدو بدهد چه شد؟! عرض کردم، قربان خجالت دارد آدم از پمپیدو چیزی بخواهد. نشان فرانسه بر شما چه اضافه می کند؟! چرا خودتان را کوچک می کنید؟
فوری به شاهنشاه تلفنی عرض کردم که این طور جواب دادم. فرمودند: بسیار خوب جواب دادی” (خاطرات علم، جلد سوم، ص ۲۳).
خامنه ای: برادر اکبر ما “هاشمی” یک دیوانه است و احمق!!
امام خمینی: قائم مقام من ساده لوح است و در مشت منافقین!
امام خمینی: آقای خامنه ای..ولایت فقیه را نمی فهمی!!
علم الهدی: مردم..مشتی بزغاله و گوساله!!
نتیجه: یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به مردم!
(1) واقعیت جنگهای ایران و روس و فتوای جهاد
یکی از اشتباهات و اغلاطی که در پست جدید محمد نوریزاد مشاهده می شود و ناشی از ناآگاهی از تاریخ و پیش زمینه های جنگ های ما بین روسیه سابق و حکومت های قاجاری و چگونگی و چرائی فتاوی برخی از مجتهدان و علمای آن دوره است،همین نکاتی است که ایشان در این پست نوشته است و ضمن اهانت های دور از ادب به برخی از بزرگان فقهاء آن زمان،آنان را علت العلل جنگهای ما بین روسیه قدیم و ایران قلمداد کرده است! درحالیکه مطالعه دقیق تاریخ نشان می دهد که جنگها بین ایران قاجاری و روسیه دو دوره مختلف داشته است که در دوره اول علماء هیچ دخالتی در آن جنگها نداشته اند و اوضاع و شرائط مختلف داخلی و خارجی باعث پدید آمدن جنگها و بعد قرار داد متارکه جنگ شده است،و پس از آن در دوره دوم تجاوزات روسیه به ایران،با استمدادی که شاهان قاجار از علماء کردند آنان اقدام به اصدار فتوای دفاع نمودند:
پس ازجنگهای دوره اول ایران و روسیه و شکست ایران در سال ۱۲۲۸ ق. پیمان متارکه جنگ موسوم به عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید و به موجب آن، دربند، باکو، شیروان، قراباغ و قسمتی از خاک ایران جدا و به روسیه ملحق شد ودولت ایران از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی صرف نظر کرد.
در دوران زعامت آیتالله سیّد محمد طباطبایی دوره دوم جنگهای ایران و روس آغاز گردید و روحانیت به زعامت ایشان در آن نقش مؤثر را به عهده داشتند و به همین سبب نیز ایشان به آیتالله مجاهد شهرت یافت. دوران سلطنت فتحعلی شاه که بخشی از آن معاصر با زندگی آیتالله مجاهد بود، یکی از حساسترین و بحرانیترین مراحل تاریخ ایران و جهان محسوب میشود. در آن زمان در میان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شدیدی در دست یابی به مناطق آسیا و آفریقا شروع شده بود. در این میان کشور ایران به دلایلی در آسیا از اهمیت خاصی برخوردار بود و از این در میدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.
اما در اثر تعیین نشدن خط مرزی بین دو کشور، بار دیگر از سوی روسها اختلاف بروز کرد و مساعی عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه، که از آغاز جنگهای دوره اول در آذربایجان فرماندهی جنگ را به عهده داشت، نیز برای تعیین مرز به جایی نرسید. پس از آن صلح سیزده سالهای (از عهدنامه گلستان تا آغاز جنگهای دوره دوم) بین ایران و روسیه به وجود آمد. در طی این سالها فتحعلی شاه بارها سعی کرده بود از طریق مسالمتآمیز مناطق اشغالی ایران را باز پس بگیرد، اما دولت روسیه از این امر خودداری میکرد. در سال ۱۲۴۱ اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعتکاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان میگرفتند. روسها مسلمانان را مجبور میکردند که کودکان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت میکردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند. اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامهای به مرجع دینی زمان، آیتالله سید محمد مجاهد وضع خود را تشریح کرده و از او خواستند که فکری به حال آنها بکند.
از سوی دیگر عباس میرزا نیز توسط برخی از نزدیکان خود آیتالله مجاهد را از وضعیت موجود مطلع کرد و از وی استمداد نمود. هدف عباس میرزا از این کار جلب نظر مرجعیت شیعه و آنگاه وادار کردن شاه به مقابله با تجاوزات و تعدیات قوای روس بود. همان گونه که شاه و ولیعهد ش در جنگ دوره اول نیز از علما استمداد کردند.
در آن برهه، علما از جمله شیخ جعفر کاشف الغطا نیز با نوشتن رسالههای جهادیه و ترغیب مردم به جنگ با نیروهای روسیه، حیاتی تازه به قوای ایران بخشیدند. در چنین موقعیتی آیتالله مجاهد دیگر علما را از وقایع مطلع کرد و همه در صدور فتوا ی جهاد علیه روسیه متفق شدند. پس از آن وی با ارسال نامههایی به فتحعلی شاه از او خواست تا جلو ظلم و تعدی قوای روس را بگیرد؛ که اگر او این کار را نکند، خود برای آن قیام خواهد کرد.
پس از صدور فتوای جهاد آیتالله مجاهد به همراه جمعی از علما و طلاب به ایران مهاجرت کرد و در تهران علما را به پایتخت دعوت نمود. به دنبال این دعوت علما در تهران گرد آمدند و در جنگ با روسیه متفق گردیدند.
پس از آمادگی و اعزام نیروها، آیتالله مجاهد و جمعی از علما از جمله آیتالله محمد جعفر استرآبادی، ملا محمد تقی برغانی، میرزا عبدالوهاب قزوینی، ملا احمد نراقی، سید نصرالله استرآبادی، سید محمد قزوینی، سید عزیزالله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد مامقانی به تبریز مهاجرت کردند. سید محمد مجاهد و همراهان، برای برانگیزاندن مردم آذربایجان و وانمود کردن این که این حرکت و خیزش، با پشتیبانی تأیید، همراهی و همگامی علما شکل گرفته و مردم باید از جان و دل مایه بگذارند، به سوی آذربایجان حرکت میکند.
جنگهای دوره دوم ایران و روسیه بدون اعلان رسمی شروع شد. در عوض نیروهای ایران در سه هفته موفق شدند اغلب نقاطی را که به موجب عهدنامه گلستان به روسیه تسلیم شده بود به کمک اهالی محل باز پس بگیرند. اما در مرحله بعد به دلیل بی کفایتی شاه و خیانت برخی از دولتیها، کمک لازم به عباس میرزا نرسید و با توجه به قدرت ارتش تزاری در داشتن سلاح، نیروهای روسی به پیروزیهای فراوانی دست یافتند و قسمتهای زیادی از ایران را اشغال کرده از رود ارس گذشتند و تبریز اشغال شد و خوی و ارومیه نیز به اشغال ارتش روس درآمد. در این هنگام، انگلیس که منافع خود را در خطر میدید، وساطت کرد و عهدنامه ترکمنچای امضا شد که به موجب آن امتیازات فراوانی از سوی دولت یران به حکومت تزاری روس داده شد.
جنگ دوم، به سبب پیمانشکنی روس و دست اندازی به شهرها و سرزمینهایی که در قرارداد گلستان، نامی از آنها برده نشده، شعلهور گردیدهاست. آنها با مسلمانان سرزمینهای اشغالی رفتار نامناسبی داشتند. عباس میرزا این وضعیت را به علمایی چون سید محمد مجاهد گزارش نمود که در مجموع نوعی رضایتمندی حکومت قاجار و علما در این جهاد دیده میشود.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
خوب الان منظور شما چیست؟..خودت داری به خیانت هم لباسانت اقرار میکنی!..مثلا اومدی درستش کنی؟!
مقصود من ،توجه به این نکته بود که:
“مطالعه دقیق تاریخ نشان می دهد که جنگها بین ایران قاجاری و روسیه دو دوره مختلف داشته است که در دوره اول علماء هیچ دخالتی در آن جنگها نداشته اند و اوضاع و شرائط مختلف داخلی و خارجی باعث پدید آمدن جنگها و بعد قرار داد متارکه جنگ شده است،و پس از آن در دوره دوم تجاوزات روسیه به ایران،با استمدادی که شاهان قاجار از علماء کردند آنان اقدام به اصدار فتوای دفاع نمودند”.
و این نکته که:در جريان جنگهاي ايران و روس، قتل عام مسلمانان گنجه موجب شد تا دولت كه از كمكهاي فرانسه و انگليس نااميد شده بود، دست به دامان علما شود. ميرزا بزرگ فراهاني، حاج ملا باقر سلماسي و صدرالدين تبريزي را به عتبات فرستاد تا موضوع حملات روس به گرجستان و داغستان را به اطلاع شيخ جعفر نجفي و سيد محمد اصفهاني برسانند. وقتي روحانيون عتبات از مراتب مطلع شدند، فرستادگاني به قم، گلستان، يزد، اصفهان، شيراز و شهرهاي ديگر فرستادند و حكم جهاد دادند”.
و این نکته که :علت اصلی دو دوره جنگ بین ایران و روسیه تزاری،فتوا و دخالت علماء نبود،بلکه علل تاریخی وقوع این جنگها این بود که : رابطه ایران با روسیه در اوایل دوره قاجار خصمانه و حالت درگیری همیشگی داشت و تنش میان ایران و روسیه در دوره آقامحمدخان و در پی حمله سهمگین سپاه ایران به گرجستان که با تلفات بالای غیرنظامی همراه بود آغاز شد و پس از آن در زمان زمامداری فتحعلیشاه ادامه یافت.از طرفی هدف اصلی روسیه دسترسی به آبهای آزاد بود،و علت دیگر دست اندازی روسها به خاک قفقاز بود که ساکنان آن خواستار خودمختاری بودند. از سوی دیگر، مردم مناطق قفقاز شرقی یعنی گنجه، شیروان، تالش، باکو علاوه بر مسلمان بودن، طرفدار ایران بودند و همین موجب نارضایتی روسها بود.
البته گرجستان نیز یکی از علل اساسی اختلاف بین ایران و روسیه بود، گرجستان ناحیه حاصلخیز سبز و خرمی است که در دامنه کوههای قفقاز و در سواحل شرقی دریای سیاه واقع شدهاست و از نخستین روزهای تاریخ ایران نام مردم گرجی در اسناد تاریخی ایرانی آمدهاست..
و بالاخره من مقصودم این است که کنکاش های تاریخی نشان می دهد که زمینه ها و علل و اسباب گوناگونی سبب دو برخورد بزرگ نظامی بین حکومت آن دوره ایران و روسیه تزاری بوده است و در دوره اول اساسا علماء یا فتوای علماء مطرح نبوده است و باعث و بانی آن خود شاهان قاجار و اختلافات مختلف فیما بین ایران و روسیه بوده است،و در دوره دوم پس از متارکه جنگ و انعقاد قرار داد و مشخص نشدن دقیق سرحدّات مورد مخاصمه،و برخی تجاوزات روس ها بعد از آن انگیزه ای شد برای شعله ور شدن دوباره جنگ و تجاوزات وسیع روسها،آنگاه پس از این بود که فتحعلی شاه قاجار دست بدامان علما و اصحاب فتوا شد برای اعلام جهاد و تهییج مردم برای ممانعت از ادامه تجاوزات روسیه.
بنابر این مجموعه این بررسی ها نشان می دهد که بر خلاف تبلیغات سوء و دین ستیزانه گروهی ناآگاه از مسائل تاریخی ،یا گروهی دین ستیز،یا گروهی از دین بباد دادگان مخالف روحانیت و فقه شیعه،این علماء و فتاوی علماء نبود که علت العلل جنگهای اول و دوم ما بین روسیه و ایران قاجاری و نتایج سوء آن شد،بلکه بی کفایتیها و وابستگیها و بی تدبیری های شاهان قاجار بود که چنین نتایج فاجعه بار تاریخی را ببار آورد.
شما تلاش کنید بجای مجادلات لفظی پوچ و خودنمائی های ناآگاهانه، سطح فهم خود را از کلیشه های شایع معمول بالا برید.
موفق باشید
سید جان..خود نمائی که هنر شما است..در مورد جنگهای ایران و روس، تقش خائنانه آخوندها بی عقل و شاید هم مامور در جنگ دوم است و نه در جنگ اول..شما اینهمه راست و دروغ میکنی که چی؟ اگر به وطنت علاقه داری بیا در کسوت یک روحانی با شعور رفتار آن مجتهد را نقد کن و بگو با شعار مفت و فتوا صادر کردن مردم عاقبت به خیر نمیشوند..البته شما این کار ازت بر نمی آید چون همه چیزت به این نظام که همان شیوه خائنانه را در پیش دارد وابسته است…توقعی ازت نیست..
مشکلی نیست،ناظران بعنوان داوران این نوشته ها را دیدند و در آتیه نیز خواهند دید که چه کسی چه ادعایی کرد و بر مدعای خویش چگونه استدلال کرد و شواهد خود را ذکر و مطالب را رفرنس کرد،و چه کسی خودنمائی کرد و طعن زد و از موضوع بحث خارج شد و شکلک در آورد!
(2)دومین دوره جنگهای ایران و روس
تاریخ ایرانی: در روز ۲۸ آبان ۱۲۰۴ هجری شمسی، دومین دوره جنگهای ایران و روسیه، با تجاوز روسها به مرزهای ایران آغاز شد و در مناطق باکو، شکی و شروان نبرد سختی در گرفت.
جنگ دوم ایران و روسیه که در دوره فتحعلی شاه قاجار بوقوع پیوست موجب شد قریب یکصد و شصت هزار کیلومتر مربع از اراضی حاصلخیز و پرجمعیت ایران که در قفقاز واقع بود از دست برود. این نبرد که در حقیقت ادامه دوره ده ساله جنگهای اول ایران و روس بود دو سال و یک ماه بدون وقفه طول کشید و در پنجم شعبان ۱۲۴۳ قمری (۱۰ فوریه ۱۸۲۸ میلادی) با انعقاد پیمان ترکمانچای پایان یافت.
مشخص نبودن مرزهای بین ایران و روسیه و شورشها و ناامنیهایی که برخی از حاکمان از جمله حسینخان قاجار حاکم ایروان و ساکنان مرزی برپا کرده بودند، از علل اصلی شروع دوباره جنگهای ایران و روسیه بود. علت شورش حسینخان قاجار پس از انعقاد صلح بین ایران و روسیه (عهدنامه گلستان) این بود که او چون نمیخواست مالیات به دولت ایران بپردازد و برای اینکه عباس میرزا به این دلیل او را سرکوب نکند، مایل بود آتش جنگ را بین ایران و روسیه روشن و ولیعهد ایران را گرفتار کند. دستاندازی روسها به قلمرو ایران از جمله بخشهای ارس، گوگچه، قپان و نارضایتی بسیاری از حاکمان سرزمینهای ایرانی که به تصرف روسها درآمده بودند از جمله ابراهیمخان جوانشیر حاکم شوش و نگرانیهای دولت ایران از جهت از دست دادن سرزمینهای وسیع، ظلم و ستمهای پی در پی روسها به مسلمانان قفقاز و تقاضای کمک آنان از دولت ایران از عوامل اصلی شروع دوباره آتش جنگ بود.
هنگامی که فتحعلی شاه، عباس میرزا را به فرماندهی سپاه ایران منصوب و راهی نواحی تصرف شده کرد، چون روسها مهیای جنگ نبودند غافلگیر شدند و سپاهیان ایرانی تمامی ولایات از دست رفته از جمله باکو، دربند، شوشی، داغستان، ایروان و تالش را به تصرف درآوردند. پس از این واقعه پاسکوویچ از سرداران معروف روسیه که به تازگی از جنگهای روس و عثمانی فارغ شده بود، فرماندهی سپاه روس در قفقاز را عهدهدار شد و یرملوف به خاطر عدم کامیابی در جنگ از طرف تزار روسیه احضار شد. پاسکوویچ درصدد برآمد تمامی نواحی تصرف شده توسط ایرانیان را بازپس گیرد. ابتدا قرهباغ و سپس ایروان را تصرف کرد، در جبهههای تالش و لنکران قوای ایران را شکست داد و با شتاب خود را به گنجه رساند. عباس میرزا هم با ۳۰ هزار سپاهی عازم گنجه شد. در این نبرد که به جنگ گنجه معروف شد موعد پیروزی ایرانیان نزدیک به نظر میرسید، اما به علت خیانت آصفالدوله صدراعظم جدید ایران در اعزام نیرو، در سپاه ایران بینظمی به وجود آمد و تلاشهای عباس میرزا هم برای نظم بخشیدن دوباره به امور نتیجه نداد. اینچنین بود که نیروهای ایرانی ناچار به عقبنشینی شدند و در نتیجه این عمل تلاشهای ایرانیان در کسب فتوحات به خطر افتاد و باعث پیروزی کامل پاسکوویچ و سپاهیانش شد.
پس از تصرف گنجه و وارد آمدن تلفات سنگین به سپاه ایران سرانجام معابر ارس به دست روسها افتاد. کشتیهای جنگی روسیه در سواحل روسیه با ترکمانها و ایلات یموت سازش کردند و حتی آنها را به طغیان علیه دولت ایران ترغیب کردند. عباس میرزا هم آخرین نیروهای خود را در سردارآباد متمرکز کرد و به سال ۱۲۴۳ هجری قمری با قوای روسیه به نبردی سخت پرداخت اما نرسیدن آذوقه و جیره و مواجب سپاهیان از تهران باعث تضعیف و متزلزل شدن روحیه سربازان ایرانی شد و سردارآباد به تصرف سردار روس درآمد و قوای ایران به کلی از ساحل چپ رود ارس به داخل آذربایجان رانده شدند. پاسکوویچ در تعقیب سپاه وارد آذربایجان شد و پایتخت ایران را مورد تهدید نظامی قرار داد. پس از آن عباس میرزا دستههای متفرق سپاه خود را به خوبی سازماندهی کرد و حفاظت از تبریز را به آصفالدوله سپرد اما با خیانت آصفالدوله، تبریز توسط ارتش روسیه تصرف شد. سپاه روسیه بدون مقاومت مردم وارد شهر شده و ذخایر و مهمات دولتی را به تصرف درآوردند. با تصرف تبریز نیروهای ارتش روسیه تا ده خوارقان پیش رفتند. در این هنگام بود که عباس میرزا، فتحعلیخان رشتی را نزد پاسکوویچ فرستاد و از وی تقاضای صلح کرد.
شرایطی که پاسکوویچ برای عقد مصالحه جدید پیشنهاد کرد بسیار سنگین بود اما مکدونالد سفیر انگلستان در تهران که بیشتر از فتحعلی شاه از پیشروی سپاه روسیه میترسید، در عقاید خود پافشاری کرد و شاه را به قبول شرایط صلح واداشت. این قرارداد که عهدنامه ترکمانچای لقب گرفت، در اثر بیلیاقتی فتحعلی شاه و نرساندن وسایل لازم برای سپاه ایران به امضا رسید. اینچنین بود که ارتش ایران از روسیه شکست خورد و تسلیم شد. پس از وساطت سفیر انگلیس، مجلسی در محل اردوگاه پاسکوویچ در قریه ترکمانچای، با حضور عباس میرزا، آصفالدوله و حاجی میرزا ابوالحسنخان شیرازی تشکیل شد و عهدنامهای در ۱۶ فصل و یک قرارداد تجاری الحاقی در ۹ فصل نوشته شد و در تاریخ ۵ شعبان ۱۲۴۳ هجری به امضای نمایندگان ایران و روسیه رسید. به موجب این قرارداد ولایات ایروان و نخجوان از خاک ایران جدا شد، حق کشتیرانی در دریای خزر مجدداً به کشتیهای روسی واگذار شد. دولت روسیه نیز ولیعهدی عباس میرزا را به رسمیت شناخت و از آن حمایت کرد. همچنین کلیه اتباع روسی در ایران براساس عهدنامه ترکمانچای از حق کاپیتولاسیون یا همان قضاوت کنسولی برخوردار شدند…..
http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/445/%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9.%D9%88.%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7.html
سلام و درود
« ناشناسان
3:05 ق.ظ / مارس 24, 2019
جناب شفیعی دست جنابعالی رو شده و با پیچاندن مطالب به آن نتایجی که مد نظرت هست نمی رسید بهتر است تجدید نظر بفرمایید »
خدا را هزار بار شکر که در میان نژاد پرهنر و پر گهر ایران هوشمندانی چون حضرتتان هستند که به سهولت ذهن و روان و نیت افراد چند چهره ای چون بنده را میشناسند و دستم را رو میکنند تا خدای ناخواسته به کشور خیانت و به دشمنان ایران عزیز خدمت نشود و بذر کینه و دشمنی بی دلیل در میان اقوام و پیروان ادیان و مذاهب مختلف پاشیده نشود!! خدا را شکر که نابغه های غیب دانی چون جنابعالی هستید و گر نه معلوم نبود من تا کی میتوانستم با چند اسم مجهول چون ناشناس و ناشناسان بنویسم و دو دوزه، بلکه چند دوزه بازی کنم !؟ حالا که موتور غیب گویی و گمانه زنیت را روشن کرده ای، افشاگری و بزرگواریت را تکمیل کن و بفرما که « نتایج مد نظرم » چیست ؟ تا سایر اعضای محترم نیز چون شما ذات و باطن مرا بشناسند.
با سپاس
آیا تا حالا در مورد آزمون رورشاخ چیزی شنیده ای من فقط یک مطلب ساده نوشتم بقیه اتهامات را خودت به خود زده ای .ولی در خصوص سهولت تشخیص نیت افراد خدمتتان عرض کنم جنابعالی نوشتن در سایت آقای نوری زاد را بعنوان یک کار تمام وقت انتخاب کرده ای و اینقدر می نویسید که من و امثال من حتی وقت خواندن همه مطالب شما و دوست عزیزتان سید را نداریم ،حالا انتظار دارید ما در مورد مطالب گاها ضد و نقیض شما چه فکری بکنیم ،جالب اینست که بطور متوسط نوشته های شما و دوست عزیزتان معمولا رتبه منفی میگیرد ولی هیچ تاثیری روی انگیزه اتان نمی گزارد .برای امثال من حل یک معادله یک مجهولی بسیار ساده است ولی چرا پاسخ این معادله برای شما کاملا با جواب بدست آمده توسط ما مغایر است باید در مورد مجهول دیگری در این معادله مشکوک شد ،که احتمالا برای شما مجهول نیست البته ما هم بر اساس شواهد و قرائن حدسهایی در مورد آن میزنیم . این موضوع دنباله هم دارد ولی وقت امروز من تمام شد
سیدرضی
4:26 ب.ظ / مارس 21, 2019
سلام بر همه دوستان گرامی
عید نور
وز را به جناب نوریزاد عزیز و همه شما سروران و دوستان ارجمند تبریک می گویم و سالی سرشار از موفقیت و کامیابی را برای همگی شما و خانوده های محترمتان ارزو می نمایم. سیدرضی(صل الله علیه و الهی)
……………..
عمو زاده گرامی جناب سید رضی سلام علیکم و رحمت الله ؛ شاید تعجب فرمایید که چرا ایجانب شما را عمو زاده خطاب میکنم ؟ جریان از این قرار است که یکماه پیش از این در طایفه ما صندوقی در بسته و دست نخورده پیدا شد که وقتی با حضور ریش سفیدان فامیل درب ان گشوده شد ؛ یک برگ وصیت نامه و یک برگ شجره نامه البته نوشته در پوست اهو در ان وجود داشت که محرز گردید این وصیت نامه و شجره نامه بدست جد ششم این فامیل و در حدود ۲۵۰ سال پیش به یادگار در این صندوق گزارده شده است ؛ قبل از اینکه محتوای صندوق را به عرض برسانم لازم است عرض کنم با یک حساب تقریبی مشخص شد تعداد افرادی که از پشت جد ششم ما بهم رسیده و در حال حاضر زنده اند بالغ بر ۱۵ هزار نفر میشوند بنده jm که همواره مورد خشم اخوند مرتضی بوده ام و ایشان به حالت تحقیر جیمی جامب خطابم میکرد و نمی توانست بفهمد که این دو حرف حروف اول نام و فامیل بنده بعنوان جلال الدین محمدی است ؛ اکنون یک پیشوند سید نیز بنامم افزوده میشود و به همین علت است که با جناب عالی عموزاده شده ام ؛ اما ماجرای صندوق و وصیت نامه و شجره نامه : در شجره نامه نسب ما به امام موسی کاظم میرسد که متن شجره نامه را چند تن از علمای علم انساب تایید کرده اند و تازگی هم چند تن از ریش سفیدان طایفه انرا به قم برده و به نظر چند مرجع رسانده و تایید گرفته اند ؛ و اما ماجرای وصیت نامه بصورت اجمال انست که نیای بزرگوار ما نوشته بود با توجه به اینکه نسبت سیادت بر من مسجل بود هرگز شال سبز نبستم و سیادت خود را بروز ندادم زیرا وحشت ان داشتم که اعقاب من از این مورد سو استفاده کرده تن پرور و مفت خور بار ایند و زندگی و معیشت خود را منحصر به سهم امام کنند و از زحمت و دسترنج دیگران ارتزاق کنند. عمو زاده جان سرت را درد نیاورم که در این یک ماه در زندگی فامیل ماجرا ها بود ؛ برخی شوق زده که بلاخره صاحب عنوان نان و اب دار شده اند ؛ از طرف دیگر برخی از کج باوران فامیل نه تنها از این واقعه خوشحال نبودند بلکه نیز به افسرده گی افتادند زیرا از انتساب به اعراب نفرت داشتند و برای اینکه این نسبت را منتفی کنند شروع کردند به انکار اصل قضیه و ان اینکه اگر امام موسی کاظم واقعا در زندان بوده از کجا می توانسته اینقدر بچه تولید کنند که هر کور دهی از ایران یکی دو امام زاده از فرزندان ایشان خاک شده و هر سال هم سبصد الی چهارصد امامزاده از ایشان در کوره راهها و کوره دهات یافت میشود ؛ مگر اینکه ایشان در زندان حرمسرایی معادل. امام حسن یا فتحعلیشاه قارچ داشته بوده ؛ بالاخره عمو زاده جان بنده که با کمال شعف این انتساب جدید را پذبرفتم و کاری هم به دیگران ندارم انها هر خاکی خواستند به سرشان بریرند و از اینکه جناب نوریراد هم بخواهد بنده سید jm را به ازمایش DNA بکشد هیچ ترس و واهمه ای ندارم قربان عمو زاده سید رضی ام ؛ سیدjm
سلام بر سیدjm
سید عزیز بدوا بگویم که من به عموزاده بودن با جنابعالی افتخار میکنم لیکن موضوع سیادت من قدری با روال متعارف ان مغایر است و نسبم نه تنها به هیچیک از امامان دوازدهگانه نمیرسد بل چه بسا ممکن است به قول سهراب سپهری به زن فاحشه ای در شهر بخارا برسد و نه انتسابم به ان دوازده گانه ها برایم فخر اور است و نه اینکه نسب بردنم از زنی فاحشه در شهر بخارا برایم شرم اور است. من نمیدانم از حیث نژادی ترکم یا عرب یا تاتار یا ازبک ولیکن باورکنید دانستن اینکه در کدامیک از این دسته بندی های چندش اور قرار بگیرم ذره ای مرا خوشحال یا ناراحت نمیکند و اساسا سالهاست که من از این مرزبندی ها که قدری نیز در نطرم به گروه بندی های کودکانه شباهت دارد ، گذر کرده ام.
اما موضوع زندان بودن نیای شما و تولید اینهمه بچه که اقلا بالغ بر پنجاه هزار از فرزندان بلافصل او در ایران مدفونند موضوعی نیست که بشود زیر سبیلی رد کرد و به سهولت از ان گذشت و نیازمند قدری تامل بیشتر است.
اما یکبار دیگر هم من نوشتم که اساسا این ترکیب جمعیتی سادات به هیچ وجه منطقی و قابل قبول نیست زیرا حداقل یک درصد جمعیت ایران سید هستند و بر اساس همین ترکیب قاعدتا باید این ده دوازده امام در زمان خود یک درصد جمعیت ایران و اعراب را شامل میشده باشند تا همین نسبت تا زمان حاضر تداوم یافته باشد و اکنون نیز یک درصد جمعیت ایران سید باشند. و بر پایه این محاسبه در صورتی این دوازده امام یک درصد جمعیت زمان خود را شامل میشده اند که جمعیت زمان انها چیزی در حدود یکهزارودویست نفر بیشتر نبوده باشند. تازه اینهم در حالتی است که ما همه ان دوازده نفر را در یک زمان زنده فرض کنیم. پس ملاحضه میکنید که نسبت یک درصد به هیچ وجه نمیتواند درست باشد و همینطور با توجه به همین قاعده ساده و رعایت نسبت و ترکیب جمعیتی زمان حال با زمان ان بزرگواران ، مشخص میکند که حتی یک هزارم درصد جمعیت ایران نیز غیر ممکن است که منتسب به ان ده دوازده نفر گردند و حتی رعایت این ترکیب در یکصد هزارم جمعیت ایران نیز غیر ممکن است و بنابر این حداقل چیزی که از این موضوع ، با توجه به لزوم رعایت همان نسبت جمعیتی که شرح داده شد ، احراز میگردد انست که ، از هر یکصد هزار نفری که ادعای سیادت میکنند بدون تردید نود و نه هزار و نهصد و نود و نه نفر انها دروغ میگویند و شاید به همین علت است که هیچکدام از این مدعیان دروغ حاضر نشدند به درخواست ازمایش جناب نوریزاد پاسخ مثبت بدهند.
Ata Hoodashtian
Reza Nourishad درباره نظرات آرامش دوستدار در پاسخ به پرسش یک هموطن آقای رضا نوری شاد.
نخست آن پرسش: “جناب هودشتیان، نظر به اندیشه های آقای آرامش دوستدار و موضع ایشان که ما ایرانیان به واسطه سلطه دین اسلام دینخو گشته و از قدما تا به امروز روشنفکران ما ریزه خوار و انگل اندیشمندان و متفکران غرب مرجع آن یونان بوده اندو هرگز خودگو نبوده اندو اینجا و آنجا به وقت حاجت برای ضعرا و کبرای بحث خود استفاده ابزاری کرده اندبه این معنا ما هرگز متفکر نداشته ایم. با برخورد به یونان ما هرگز ایل اندیشه نشده ایم و همانا حال ما تاوان آن است.به زعم ایشان ما در حوضه اندیشه به درازای تاریخ عقیم گشته ایم. جنابعالی چند هفته پیش اشاراتی در نقد اندیشه آقای دوستدار داشتید که با این وصف سوژکتویته ما چه بر سرش میرود ؟و ما اصلا خودمان چه کاره هستیم؟ چگونه خود را نفی و بگونه ای منفعل میشویم.اصولا راهبرد از این مخمسه چیست؟ و مخرج کجاست؟ استدعا دارم بطور مختصرکه موجب ضیق وقت گرانقدر شما و حوصله دوستان نگرددتوضیحاتی بفرمایید و بنده را رهنمون شوید. با سپاس.”
پاسخ من – هودشتیان:
از سخنان پر مغز آرامش دوستدار نمی توان و نباید با تعجیل گذشت. عمری را برای اندیشه ورزی و نقد فرهنگ ایرانی گذاشته است، و از این نگاه نوشتارهایش فراوان قابل ستایش است. با اینحال او که با سلاح نقد بسراغ ساحت فرهنگ ایرانی آمده است، خود به ما می آموزد که ما نیز با همان سلاح بسراغش برویم. نکته محوری او موضوع تسلط دین بر فرهنگ ایرانی است.
بی تردید ما هرگز به بیان سنجیده آرامش دوستدار، “خودگو” نبوده ایم. یعنی هرگز شاید به مانند سقراط و افلاطون و ارسطو نیندیشیده ایم و کسانی را همچون آنان در میان مان نداشته ایم، یعنی ابداع گر نبوده ایم. تا اینجا سخنی نیست. اما بر انچه مربوط به تفکر است، یعنی تفکر به زبان فلسفه، از جنس افلاطونی، و دکارتی، نکته آن است که اساسا قرار نبوده که، در حوزه جغرافیایی-تاریخی ما، یعنی خارج از منظومه تفکر یونانی، و خارج از تفکر مدرنیته دکارتی، تفکر دیگری پدید آید. اینها را الان در این چند خط خیلی تلگرافی بیان میکنم. بدترین نوع مکالمه، همین سرخطی نوشتن است. مقصود آن است، که درد ما این نیست که همانند یونان فیلسوف و تفکر نداشته ایم، که مسلم است که نداشته ایم. چینی و هندی هم از جنس افلاطون و دکارت نداشته است. از جنس خودشان داشته اند، (و خوب هم داشته اند) بلکه درد آن است، که آنچه ما می بایست از معلمان می آموختیم را خوب و سنجیده نیاموختیم. یعنی همان افلاطون و دکارت را بخوبی نیاموختیم. مثلا چرا غزالی برعلیه فلسفه و عقل گرایی شمشیر کشید؟ یا مثلا چرا فارابی در راس هرم اجتماعی مدل افلاطونی، بجای “فیلسوف-شاه”، در مدینه فاضله خود “امام معصوم” میگذارد، و پیروان خود را وارمیدارد، که وی را نه به واسطه عقل و قبول “حقیقت” وی، که بر پایه اعتماد و اعتقاد به “معصومیت” وی، بپذیرند. نکته تنها در راس قرار دادن امام نبوده و نیست. نکته، نگاه پیروان و مسلمانان به شخص امام است که بجای جدل فکری و پرسش، فارابی ما را دعوت میکند که از حوزه تفکر خارج شده، و به حوزه باور و عقیده و اعتماد و بلاخره ایمان، روی آوریم. یعنی از اهرم عقل خود استفاده نکنیم، از اهرم دل، و احساس بهره بگیریم.
نتیجه آنکه اگر از تفکر به معنایی که برشمردیم (افلاطون-دکارت) سخن میگوییم، چیزی بیش از یونان موجود نیست. به عبارت روشن: قرار نبوده است که ما در این حوزه ویژه ابداع گر باشیم (در اینجا منظور شعر و ادب و صوفی گری و عرفان نیست، که جهان ایرانی در این حوزه ها دست بالایی دارد). یعنی یک دکارت و یک افلاطون جدید بسازیم. مثل انکه دوباره بخواهیم ماشین بخار را اختراع کنیم. اما میتوانستیم شاگردان خوبی باشیم. یعنی روش درست تفکر عقلانی را خوب بیاموزیم و انرا با سنجش بکار ببریم. که چنین نبودیم. این آن نکته اساسی ست.
حال اگر از این منظر نگاه کنیم، تنها خرده گیری من به آرامش دوستدار آن است ادعای اینکه روشن اندیشان ایرانی چیزی جز “ریزه خوار” و “انگل” متفکران غربی نبوده اند، نگاهی تند و غیر مسالمت جویانه است. دراین نحوه بیان یک رتوریک روشنفکرانه غلظتی غالب است.
ما باوجود این کمبودهای کلان، باید به فکر چاره باشیم، و نه آنکه مدام این کمبودهای بدیهی را برسربکوبیم و و غالبا هم بر سر دیگران، و البته کمی هم خود را بگونه ای استثنایی جلوه دهیم که گویی خودمان تافته ای جدا بافته هستیم. مگر نه آنکه خودمان (از جمله آرامش دوستدار عزیز) از همین فرهنگ “دین خو” سربرآورده ایم. براستی جدا از همه حرفها، تا چه میزان به ابزاری روشمند مسلح هستیم تا از این فرهنگ فاصله بگیریم، و بافاصله به این فرهنگ نگاه کنیم و برآن نقدی بکلی رایکال روا داریم و برآن پایه جهانی بکلی دیگرگونه در میهن مان بنا سازیم؟ از نگاه متدولوژیک مدرن، این امر تقریبا غیر ممکن. هرسلاح نقدی برعیله فرهنگ ایران آلوده به ایران است. ما هنوز در زمین ایران مانور میدهیم. و تنها به میزان معینی میتوانیم از آن فاصله بگیریم.
با اینحال فکر میکنم که تاکید دوستدار بر این کمبودهای اساسی و برای گشودن چشم ها بسیار لازم است. اما تا چه میزان برای یافتن راهی برای گشودن فکرها و دست ها کافی ست؟ قرار بود تلگرافی و فیس بوکی بنویسم، اما سخن به درازا کشید.
سلام و درود
اشعار دیگری از شاهزرّ ( به کسی که زر های بزرگ میزند« چیزی چون شاهکار » و گنده گ…. ی میکند باید شاهزرّ گفته شود.« هر کس بتوانداین واژهای ابداعی بنده را به دکتر حداد عادل نشان بدهد تا در فرهنگستانش بگنجاند میتواند درصدی از حق ابداع را از ایشان بگیرد! بنده نه مدعی میشوم و نه چیزی میخواهم، هر چه توانست بگیرد مال خودش، حلالش باد. » بیخودی در لغت نامه های معتبر به دنبال لغات عارق و شاهزرّ نگردید، اینجور لغات در لعنت نامه های معتبر پیدا میشوند! )به هر حال شاهزرّ گرانمایه و عارق (عارق در اینجا به جای، عارف و بسیار شبیه به آن ) وارفته، و از تیمارستان در رفته، عرق خوار قهار، نادان خَمار، پر مدعای بی فضل و افتخار، شیفتهٔ لُمپَنَین* غدار، شیدای خائنین و کفار، از عقل و خرد بیزار، به جهل و جنون دچار ، مبتکر توهین های رکیک، از دانش دور و به حماقت نزدیک، یگانه پهلوان فحاشی، نامور به چاله میدان در رذالت و اوباشی،مجسمهٔ بلاهت، رب النوع حماقت، زشت گو در ایام نوروزی، سرشار از نفرت و کینه توزی، در حماقت تک، حضرت اجل ابله، مزدک یک! در صفحهٔ صفر، صفر، دوصفر، صفر از دیوان لاشریفش چنین سردوه است :
مرا نه دین نه ایمان آفریدند
الدنگ و شوت و شیطان آفریدند
تمام لُمپن ها لال مردند
مرا همچون زبانشان آفریدند
و ایضاً لهُ شعر سپید :
کشتیئی خواهم ساخت
از باروت، از تی ان تی،
گر دست بخت فراهم آرد
از نوترون، از هیدروژن،
شاید هم، از پلوتونیم.
نامی بایسته خواهم نهاد بر او بنام مرگ
سیه پرچمیهایی دو فاق خواهم افراشت بر دکل، بر بادبان
آذینش خواهم کرد به قطاری از جمجمگان ،
با تقاطعی از یک جفت استخوان
و خواهم افکندش به آب.
فیوزی نصب خواهم کرد بر او
فیوزی بسان خودم پف… ز!
که فعال شود به پفی،
که بترکد به فوتی
منفجر شود حتی با نفخ روده ام!
فیوزی سخت حساس،
فیوزی سخت به فرمان.
که فرمان بردم از راهی دور!
از جهانی از جنس مسلمان تهی
از جهانی سوت و کور.
در نخستین گاه همین امروز
در آغازین ثانیه های جشن نوروز
که نیاکانم به خطا
جشن مهر و دوستی و صلح و صفایش نام کردند
خطای به خاک خفته نیاکان را
به خون خواهم شست، و
به شعله سترون خواهم کرد!
از همین امروز
یا نهایت فردا
خودم ناخدا، بل خدایش خواهم گشت
و خواهم افکندش به آب
خواهم راندش به پیش!
خدایی مست، خدایی مغرور
خدایی کور، خدایی بیشعور
ابلیس را به یاری، به همکاری فرا خواهم خواند
تا باشد مدام دمِ دستم
تا باشد، مشاورم، معاونم،
همکارم، همدستم.
کل مسلمین عالم را خواهم نشاند بر کشتی
با نهایت توان خواهم راند تا افقهای دور، دور
تا دوردست دریاها
شاید هم
فراسوی اقیانوسهای آب شور.
نوشخواری خواهم آغازید، آنگاه
با کین، با نفرت، با عرق سگ
سر خواهم کشید با نفرین
نوش خواهم کرد پیک و پیاله و چتولهای عرق سگی
تا پست شوم، مست شوم از بد رگی
هار شوم هارتر، از هر گرگ و از هر سگی
نوروز من آنگاه آغاز خواهد شد
که من در نهایت پستیم
آنگاه که لایعقل و پاتیل و غرق سیاه مستیم
به هنگام بر ابلیس نیز خواهم ر… د
ابلیس را خواهم فریفت
خود خواهم گریخت.
گامهایی بر خواهم داشت، فرسخ، فرسخ
دور خواهم شد از فردوس، از رضوان گذر خواهم کردن از برزخ
خواهم رسید به اسفل درکات دوزخ
آنگاه به منتهای آرزو به فراغ خاطر
فوتی در خواهم دمید به حجم یک طوفان
یا خواهم گ…. ید به سان گردباد
یا چون همیشه بر خود خواهم ر…. د .
آنروز عید منست!
( جان هر کسی را که دوست دارید این قسمت را که با علامت * مشخص و زیر نویس کرده ام و یواشکی نوشتم، شما هم خیلی آهسته بخوانید که کسی نفهمد! چون فرار به جلو است و هر چند فرار به جلو در ایران امری ممدوح و شگردی کاملاً جا افتاده است نمیخواهم الکی به آن متهم شوم !)
* لطفاً ایراد نگیرید که نمیشود لغت لُمپن لاتین را با قواعد زبان عربی جمع بست، میشود خوب هم میشود، من بستم و شد! لمپَنَین. هم واژه ای کولی صفت چون افراد بی هویت این سایت یا بسان « پاکات» (جمع پاکت!) است و دیگران، ختی رادیو تلویزیون رسمی کشور! تا دلتان بخواهد، و تا دلشان بخواهد از این کارها کرده اند، چرا من نکنم ؟!
به من که میرسید، وا میرسید ؟
والله.ا
شفیعی واقعن حال بهم زن شده ای. تو روی هزار مزدک را با این جفنگیات تهوع اورت سفید کردی. لااقل از سن و سالت خجالت بکش. نگاه گن ببین در این سایت لمپن تر از خودت پیدا میشود اگر نمیشود پس ببند اون گاله را.
———
درود دوست گرامی
کاش بجای اینجور الفاز – که می شود به همه اطلاق داد – چند خط از نوشته ی جناب شفیعی را نقد می فرمودید.
نقد، پایه ی سخن را مستحکم می کند.
ردیف کردن الفاظ تند و بی ارتباط به نوشته ی حریف، زیر پای بنای سخن را سست می کند.
سپاس
.
سلام و درود
وقتی در پاسخ مقاله و تجزیه و تحلیل
توسط افراد لمپن و خرکچی صفتی که همیشه فحاشی و گستاخی میکنند و لغت « گاله » دائم سرزبانشان است، سکوت کنم، این موجودات حقیر و جاهل مدام خر و گاله شان را رها میکنند و به من و کسانی دیگر توهین میکنند. تو هم بجای دفاع ناشیانه ات از جهال گستاخ ، لطفاً هم مواظب خرت باش و هم گاله کنّاسیت را ببند.
کنّاس = تخلیه کننده چاه پر شده مستراح.
شفیعی خداوکیلی یکبار خودت نوشته خودت را بخوان ببین دچار استفراغ نمیشوی. اخه ادم بنجل فکر میکنی با نوشتن کلمات تهوع اوری مثل شاهزر و عارق خیلی بامزه میشوی؟ بخدا کودکان دبستان از تو بهتر مینوسند و مثل تو خواننده را به استفراغ دچار نمیکنند. خجالت بکش. درسته که سواد نداری ولی ایا شرم و حیا هم نداری؟ فکر میکنی چون بیسوادی باید هر زر مفتی هم بزنی؟ حالا سواد نداری شعور هم نداری؟ یعنی داد میزنه که توچه محیط و با چه نوع /// رشد و نمو کردی. بیشتر از این مشت خودت را باز نکن.
سلام و درود
جواب است ای برادر این نه جنگ است____
کلوخ انداز را پاداش سنگ است .
سلام و درود
( پی نوشت کامنت جناب آنارشیست )
این کامنت جناب آنارشیست، با آنکه ناقص است ولی یکی از بهترین نوشته های ایشانست. استاد نوریزاد خورده بورژا که به هیچ طبقه اصلی اجتماع تعلق ندارد و مثل سایر خورده بورژا ها در شکاف طبقات اجتماعی زیست میکند و بدون آنکه دروس جامعه شناسی و سیاست مدرن خوانده باشد وارد عمیق ترین نقطه گود سیاست داخلی و خارجی و جامعه شناسی شده و همزمان میخواهد از موضع یک اصلاح گر به مذهب و متولیان رسمیش و خرافات پیرامون آن بتازد اما چون نمیداند به ریشخندش میگیرد و متلک پرانی میکند!! ایشان بنا به رشته کاری و تحصیلی و صرف جوانی در خدمت ستمگران و در مسیری که اکنون خود به انحرافی بودنش پی برده اصولاً شناختی عمیق و جامع از مسائل اصلی جامعه و مقوله های اجتماعی ندارد به همین علت گاهی نوشته ها و سرمشقهایش تا حد عامیانه ترین و مبتذلترین متلکهای پایینترین و کم سواد ترین لایه های خورده بورژوازی تنزل میکند. ایشان اصولاً زیر بنا و روبنای اجتماع را نمیشناسد، طبقات اصلی جامعه را نمیشناسد، از روابط علت و معلولی متقابلی که اقشار اجتماعی با طبقات اصلی دارند آگاه نیست، دانش اجتماعی و سیاسی ایشان حتی یکصدم مدرک دکترای موهوم ایشان هم اعتبار ندارد و جامعه شناس و سیاستمدار خود خوانده شده است!! وجود هیچ مشاور دانایی که تحصیل کرده این رشته ها باشد را هم نه به رسمیت میشناسد و نه به نظرات کارشناسی آنها احساس نیاز یا اعتنا میکند! به همین دلیل تحلیلش از پدیده هایی چون فحشاء و اعتیاد و گورخوابی و اعتیاد و فروپاشی خانواده ها و کودکان آواره از بنیاد خطاست، ایشان خیلی راحت همه نابسامانیها را ناشی از کم کاری و عدم کفایت دولت و نظام میداند و تا حالا حتی یکبار هم به استثمار بی سابقه ای که کارگران و زحمتکشان را به حضیضی فروتر از برده داری فرو غلطانده و با ممنوع کردن هر گونه حزب یا اتحادیه یا سندیکای واقعی و غیر فرمایشی آنها را دست بسته از پوشش چتر همین قوانین ارتجاعی و ضد انسانی کارگری هم محروم کرده هیچ اشاره ای نکرده و ماهیت آنرا نشکافته است. زیرا نه با این مسائل آشناست و نه دغدغه آنها را دارد! بعید میدانم که ایشان حتی کتاب «سیاست » اثر ارسطو را هم خوانده و فهمیده باشد، به همین علت مدام در نوسانی سرگیجه آور از این شاخه فرعی به آن شاخه فرعیتر میپرد بدون آنکه اینهمه نوشته و کامنت نتیجه ای مثبت در ارکان جامعه ایران داشته باشد. نهایت برد این نوع فعالیت آشفته و بدون هدف و تأثیر، چیزی نیست جز جلب توجه رادیو فردا و نهایتاً voa و مصاحبه ای خنثی و دیگر هیچ! اگر مجموعه نوشته های ایشان در مورد « تفخیذ » و مجموع جوابیه ها و اعتراضیه ها و سایر نوشته های مرتبط با آن را به نسبت کل کامنتهایی که در خصوص مسائل حیاتی و اصلی روز بوده اند بسنجیم، آنگاه مشخص میشود که در چنته ایشان همان معلومات و اصطلاحات کهنه مدام وول میخورد و چیزی جز آنها نمیداند و او را بصورت آخوندی معکوس در آورده است . بسیار بعید است که از هر ده هزار نفر ایرانی حتی یکنفرشان هم بدانند تفخیذ چیست یا این کلمه به سمع و نظرشان رسیده باشد، با اینحال ایشان کفگیر تدبیر را در چنته خالی میچرخاند و ناگهان چنین کشف عظیمی میکند و تبدیل به مسئله اصلی روزش میکند. بدون تردید نظریه ارتجاعی و غیر انسانی ولایت مطلقه فقیه، فقیه را نه تنها بجای قیم و ولی مردم مینشاند، بلکه حدود اختیارات این موجودات عقب مانده و بیخبر از همه چیز و ناکاردان در همه چیز را همان حد و حدود اختیارات خداوند بر بندگانش میداند!! و خدایی پشمالو و اغلب همیشه عصبانی و طلبکار را از آنها میتراشد و به مؤمنینی که از بد اقبالی از پدر و مادری مسلمان زاده شده اند تحمیل میکند. اما در میان اینهمه فساد و مظالمی که از ذهن و زبان فقها و بیوت و حواریون دربارهای این شرکای شرعی و رسمی خداوند صادر میشود، ایشان تنها به تفخیذ پیله میکند و وقت و انرژی کاربران را به انحراف میکشاند. هنر انسان سیاسی در اینست که در هر مقطع زمانی مسائل اصلی را بشناسد و اصل را فدای فرع نکند. ایکاش شما و سایر اعضای محترم کتاب « جامعه شناسی نخبه کشی در ایران » اثر جناب علی رضاقلی را خوانده بودید. نقص کامنت شما در اینست که به سرانه ناچیز مطالعه ایرانیان و تیراژ حقارت آمیز کتاب در ایران اشاره نکرده اید و سهم تقصیر مردم ایران را در عقب ماندگی سیاسی و آگاهیهای اجتماعی و بی تفاوتیشان نسبت به زندگی و سرنوشت سایر طبقات و اقشار اجتماع را ذکر نکرده اید. در این مورد خاص هم باید به نعل کوبید و هم به میخ و هم به آن دو پایان چهارپای یابو صفتی که پایشان را بلند کرده اند تا آخوندیسم تبهکار نعلشان کنند و در پایان هم دستشان را ببوسند.جمله ای به امام علی ( ع ) منسوب است که بنده در مقدمه جلد اول تاریخ تمدن اثر ویل دورانت دیده ام که آنرا به یکی از فیلسوفان یونان باستان نسبت داده اند، این جمله که
: « هر ملتی لایق همان حکومتیست که بر سر او حاکم است» خواه از امام علی ( ع ) باشد یا از هر کسی دیگر بسیار معنای ژرفی دارد. با کمال تأسف میزان آگاهی سیاسی و تعهد اجتماعی در میان توده مردم ایران و حتی روشنفکران خورده بورژوایی نظیر استاد نوریزاد خودمان بقدری نازل است که حتی با آگاهی و همبستگی مردم مستعمرات تازه به استقلال رسیده آفریقایی هم قابل مقایسه نیست. به نظر بنده اگر کسی یا کسانی بتوانند مردم را به کتاب خواندن عادت دهند کار اصلی و کاری کارستان کرده اند. اصلاحات سیاسی بسیار لازم و حیاتی است، ولی از آن حیاتی تر اصلاحات اجتماعیست، اگر سیر اصلاحات اجتماعی و میزان آگاهیهای مردم بقدری رشد کند که بر سرعت حلزونی اصلاحات سیاسی نظام حاکم پیشی بگیرد، خواه ناخواه سیر سریع سیل حرکت جامعه حاکمیت را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد. بیگمان تا زمانیکه توده مردم به بلوغ نرسیده اند هم شاه و هم شیخ همان برخورد تحقیر آمیز و تفخیذ آمیز را با اسامی متفاوتی با مردم خواهند داشت.
شفیعی گرامی بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماع که مثل همیشه انرا با نظرات مارکس بیان کرده اید نوشته شما کلن منطقی است در مورد نوریزاد کمی بی انصافی کردهاید که البته نظر شما میباشد ومحترم .دیگر اینکه برعکس انچه قبلن در مورد تحصیلات حود گفته اید این کامنت نشان از تحصیل چه اکادمیک وچهخودخوانده سطخ بالائی دارد .در مورد کتاب خوانی ایرانیان یک مسئله مهم رانادیده گرفته اید .در زمان شاهنشاهی تعدادباسواد نسبت به امروز کمتر بود لذا توان کتاب خوانی وفهم انرا نداشتند.پس از انقلاب که به تدریج تعداد باسوادان بالا رفت به خاطر گرانی کاغذ وبه تبع کتاب اکثریت مردم توان خرید کتاب را نداشتند. در صد کمی هم طبق گفته شما اهل کتاب خوانی نبودند با احترام
سلام و درود
پیشرفتهای علوم گاهی به نقاط تعیین کننده ای میرسد که اگر کشوری نتواند به موقع از آن بهره مند شود، دچار چنان عقب ماندگی و خساراتی در دنیای رقابتی امروز و در سالهای آینده میشود که شاید هرگز قادر به جبرانش نشود. در ابتدای سالهایی که الکتریسیته به عنوان نیرویی با قابلیتهای فراوان، در ایالات متحده آمریکا به نقطه ای رسیده بود که میتوانست هم از نظر فنی و هم از نظر اقتصادی با سایر انرژیهایی که متداول، و جا افتاده بودند رقابت کند، و اخبار تواناییهای این انرژی سوژه روز مطبوعات بود، سیاست مداران و محافل علمی کشور علم خیزی چون انگلستان، با آنکه انقلاب صنعتی ابتدا در آن کشور زاده شد و بالید و به سایر نقاط جهان سرایت کرد، توجه چندانی به انرژی الکتریکی نداشتند و چندان آنرا جدی نمیگرفتند، زیرا تسلط بلامنازع بر مستعمراتی که آفتاب در آنها هرگز غروب نمیکرد و دسترسی آسان و رایگان به منابع و معادن مستعمرات و استعمار کشورهای بسیار سبب شده بود که آن کشور به هر مقدار ذغال سنگ یا نفت که انرژیهای متداول آنزمان بودند، خود را در مقام یگانه ابر قدرت جهان از انرژی الکتریکی بی نیاز بداند و به اختراعات وسایل الکتریکی توجه بایسته و شایسته ای نداشته باشد . اما ناگهان توماس آلوا ادیسون مخترع معروف آمریکایی با اختراع لامپ الکتریکی تمام محافل علمی جهان را به هیجان آورد، بطوریکه خانواده سلطنتی انگلستان هم تحت تأثیر قرار گرفتند و هیئتی را مأمور کردند که با طی اقیانوسها به دیدار مولود تازه الکتریسیته بروند و از نزدیک آنرا بررسی و ارزیابی کنند و گزارش بدهند که آیا چنین پدیده نوظهوری به درد انگلستان میخورد یانه ؟ در آن زمان در انگلستان چراغ منازل و شهرها با گاز حاصل از گرم کردن ذغال سنگ وارداتی از مستعمرات روشن میشد و شهرهای انگلستان با شبکه های لوله کشی گاز مایه تحسین و اعجاب و غبطه سایر کشورها بودند. هیئت انگلیسی به آتازونی ( ایالات متحده آمریکا ) رفتند و ژنراتور و چگونگی تولید انرژی الکتریکی و لامپ را از نزدیک بررسی کردند، اما با کمال حیرت در گزارششان از آن به عنوان نوعی سرگرمی که با انرژی نفت و گاز و ذغال سنگ قابل مقایسه نیست یاد کردند !! البته در کشوری که علیرغم شکل ظاهری حکومتش که ظاهراً امپراطور و پادشاه یا ملکه بر رأس آن نشسته و فرمانروایی میکرد، نظامی مبتنی بر دمکراسی پارلمانی وجود داشت ، و با شیوه ای دمکراتیک اداره میشد، لذا نظر خانواده سلطنتی چون نظر سایر خانواده های سلطنتی که شاه را سایه خدا و « ظل الله » میدانستند و میگفتند « چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه » نبود و دانشگاهها و استانداریها و شهرداریها دارای استقلال بودند، در نتیجه بزودی نظر هیئت تحقیق سلطنتی رد شد و سیاستمداران و روشنفکران با پیشرفتهای جهانی و بهره گیری از انرژی الکتریکی همگام، و جزء کشورهای پیشرو و پیشگام شدند. انرژی هسته ای و زیرمجموعه های آن و کارآمدی بدون رقیبش در زمینه های کشاورزی، تولید الکتریسیته، رادیو داروها، پرتو درمانی، تعیین عیار کانیها با تاباندن اشعه گاما، استریل کردن وسایل و کالاهای پزشکی، شیرین کردن آب شور دریاها، اصلاح نژادهای جانوری و گیاهی، تحقیقات فضایی، ساخت وسایل دفاعی قابل اطمینان ، تأمین سوخت زیردریاییها و کشتیهای بزرگ نظامی و غیر نظامی بر همگان آشکار است، ممکنست هم اکنون برای دانش هسته ای دهها و بلکه صدها کاربرد دیگری پیدا شده باشد و دولتها یا شرکتها و دانشگاهها با سرّی تلقی کردن و فوق محرمانه دانستن آنها مانع میشوند تا کاشفان و محققان آنها را آشکار کنند. بدون تردید دانش جوان هسته ای در ابتدای راهست و در آینده هزاران وسیله مفید و کارآمد و بلارقیب با استفاده از آن به بشریت خدمت خواهند کرد. هر کشوری که نتواند همپای جهانیان در این مسیر پیش برود در آینده جهان جای شایسته ای نخواهد داشت و محکوم به عقب ماندگیست و مجبور است که پیوسته نیازمند بوده و چشمش بدست توانگران آزمند و خسیس و گرانجانی باشد که هرگز به سودهای صد درصد و هزار درصد هم قانع نمیشوند و با اخذ سودهای نجومی و قیمتهای گزاف محصولات انحصاری خود را به کشورهای عقب مانده میفروشند یا تکنولوژیهای کهنه و از دور رقابت خارج شده خود را با گرانترین بها و کسب امتیازات بسیار و حفظ حق انحصاری خود به کشورها و مردمان نیازمند میفروشند. خوشبختانه ضریب هوش و خلاقیت ایرانیان اگر بالاتر از معدل جهانی هوش سایر اقوام نباشد، باری کمتر نیست در نتیجه دانشمندان ایرانی توانسته اند با زحمات بسیار به دانش هسته ای روز جهان دست یابند و پیشرفتهای آتی کشورمان را تأمین و تضمین کنند. اما کشورهایی که پیوسته مارا نیازمند و مصرف کننده و خریدار محصولات و تولیدات خود میخواهند و به چشم کشوری که میشود به صورت وابسته ای نیمه مستعمره و مصرف کننده نگاهش داشت، نگاهمان میکنند، دست به هر پستی و رذالت و گردنکشی و جرم و جنایت و تهدیدی میزنند تا ایرانیان از حقوق بدیهی خود صرفنظر کنند. مقاومت و رفتن به راههای قانونی و فعالیت در چهارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا کنون جواب داده، گرچه این، آن نتیجه مورد انتظار نیست، اما پیشرفتی که در زیر فشار تحریم و تهدید قلدرمآبانه امپریالیسم آمریکا حاصل شده بسیار بزرگ و امید بخش است. تحریم و تهدید و جنگ حالت دائمی امور بینالمللی نیست و دیر یا زود ایران نیز جایگاه شایسته خود را احراز خواهد کرد.در این میان افرادی از هموطنان هستند که خود را روشنفکر و حتی میهن پرست !! میدانند و خیال میکنند هر آنچه دشمنان و رقیبان ایران بگویند حق مطلق است و قلدر متجاوزی چون آمریکا حق دارد بقدری اسلحه اتمی تولید کند که بتواند چندین بار کره زمین به توده ای غبار تبدیل کند و به اختیار قانون را بدست بگیرد ، ولی ایران حق ندارد، به هیچ وجه با دستیابی به دانش و توان هسته ای انرژی تولید کند یا رادیو دارو بسازد، یا در سایر زمینه ها فعالیت صلح آمیز داشته باشد!!
سيامك
3:24 ب.ظ / نوامبر 2, 2015
سلام. سيامكم. چقدر از خواندن اين مطلب شما خوشوقت شدم. اعترافات بسيار زيبايي بود. چيزي كه هميشه درباره تو معتقد بودم و امروز ديدم با قلم زيباي خودت آن را بيان كردهاي: تندروي بيكله افراطي هيچينفهم خشن حال بهم زن! يعني همان كه خودت در يك كلمه آن را خلاصه كردهاي: داعشي!
خدا شاهد است ممد جان! آن روزهايي كه در كوران مسائل دوم خرداد و بعد از آن مقالات تند و تيزي عليه آقاي خاتمي مينوشتي، چنان حالم از آن رفتار و كردارت و آن قلم هتاكت به هم ميخورد كه نگو و نپرس. البته بعد از مدتي به خودم گفتم آخر اين چه كاري است كه مطالب تند و تيز و بيمنطق و پر از دروغ و اتهام اين بابا را ميخواني و بعد كلي زور ميزني و جلوي خودت را ميگيري كه بالا نياروي؟! خب، اين كه راه دارد: نخوان! و ديگر نخواندم، و ديدم كه چقدر راحت شدم. يعني ديدم با نخواندن مطالب برخاسته از خلق و خوي داعشي تو، چقدر راحت ميشود زندگي كرد و راحت زندگي كردم.
راستي ممد جان! ميداني چرا هر قدر دنبال خاتمي راه افتادي و موس موس كردي، هيچ محلي به تو نگذاشت؟ چون قبل از اين كه خودت با زبان و قلمت به داعشي بودنت اعتراف كني، او از همان سالهاي اول بعد از انقلاب كه در مقام وزارت ارشاد بود، و گفتار و نوشتار تو را ميشنيد و ميديد، ذات داعشي تو را خوب شناخته بود.
من از همه ميخواهم اين مطلب ممد آقاي نوريزاد را چندباره و چندباره بخوانند و بعد رجوعي به گذشته كنند و مطالب وي را كه امروز بنا به دلايلي از آنها توبه ميكند، مرور كنند. آن وقت خواهند دانست ذات اين آدم همان است كه خودش به روشني به آن معترف است: يك داعشي بالفطره!
ممد جان! اميدوارم از دستم ناراحت نشوي و يك وقت به دل نگيري، ولي حتماً اين ضربالمثل را شنيدهاي كه ميگويد: «خر همان خر است، فقط پالانش عوض شده است!»
حالا حكايت شخص شخيص جنابعالي است. بيخود هم تقصير را گردن دين و مذهب و شيعه و آخوند و غيره و غيره نيانداز. تو اگر دين داشتي، تو اگر شيعه بودي، تو اگر تربيت مذهبي داشتي، همان موقع كه در مقالات و يادداشتهايت آبرو براي خاتمي و امثال خاتمي نميگذاشتي، كمي حيا ميكردي، كمي به خودت نهيب ميزدي، كمي خجالت ميكشيدي! اما يادت است چه بيپروا ميتاختي؟
تو اگر دين داشتي، اين طور نبودي كه وقتي صدا و سيما به تو باجهاي ميلياردي ميداد تا باصطلاح سريال بسازي، لب فرو بندي و وقتي باج نميداد خاندان رئيس و معاونان و مديركلهاي صدا و سيما را به سيخ بكشي!
نه ممدجان! بيخودي رطب و يابس به هم نباف و تقصيرها را گردن دين و مذهب نيانداز! تو از اول هم دين نداشتي. هر چه كردي به خاطر شهرت و پول بود و بس!
حالا البته گذشتهها گذشته است. نميخواهم گذشتهات را كالبد شكافي كنم. ميخواهم بگويم يك بار فكر نكني با اين حرفهايي كه ميزني ميتواني سر ديگران را گول بمالي كه ديگر داعشي نيستي! نخير، حداكثر اتفاقي كه افتاده اين است كه پالانت عوض شده والا تو همان هستي كه بودي!
هنوز هم افراطي و بيكله و حال به هم زن مينويسي! يك روز، آن طوري تند مينوشتي، امروز اين طوري تند مينويسي! آن روز به يك عده فحش ميدادي، امروز به يك عده ديگر فحش ميدهي! چون ذاتت فحاش است و بدون فحش نميتواني زندگي كني، بالاخره يك كسي را پيدا ميكني كه بهش فحش بدهي، اين نشد، آن! قحطي كه نيامده است!
از طرفي چون ذاتت شهرتطلب است، بالاخره يك راهي براي سيراب كردن اين عطش هميشگيات پيدا ميكني، پيمانه اين طرف كه پر شد، ميروي به طرف ديگر.
و چون عادت كردهاي به بيحيايي، هر زمان كه احساس كني وقتش است، بي هيچ احساس شرم و خجالتي برميگردي به گذشته خودت هم فحاشي ميكني. امروز به ديروزت فحاشي ميكني و فردا به امروزت و همينطور فحش ميدهي و ميدهي تا زماني كه جانت درآيد و لاجرم ديگر نتواني فحش بدهي، نه به ديگران و نه به خودت! واي كه آن روز چه روز سختي براي تو خواهد بود چون از شيرينترين كار زندگيات يعني فحش دادن واماندهاي!
ممد جان! همه اينها را گفتم كه گفته باشم جان هر كه دوست داري، جان خودت، جان من، جان ابوذرت! هر چه ميكني بكن، فقط فكر نكن با يك گله الاغ سر و كار داري كه با اين ادا و اطوارها، ذات داعشي بالفطره تو را فراموش ميكنند و به خيالشان ميرسد كه فرشته نجاتي! يعني ميخواهم بگويم اگر ما هر روز ذاتت را به رخت نميكشيم، تو ديگر رويت را زياد نكن و ما را خر فرض نكن!
درود سیامک
مطالب شما درست است و من با آن موافقم،همه این محتوای نوشته درست شما در نقد شخصیت یا شخصیت شناسی جناب محمد نوریزاد سابقا انقلابی دو آتشه! و اکنون ضد انقلابی دو آتشه!،همان تعبیری است که بنده بعنوان یک دوست مجازی اینترنتی ساده و رکّ و صمیمی به ایشان گفته ام و بر آن اصرار کرده ام:اینکه بقول منطقیین و فلاسفه،ذاتیات محمد نوریزاد فیلمساز مستند ساز سابقا انقلابی دو آتشه آنطرف بامی! و اکنون اینطرف بامی،دچار هیچ تغییر و تحولی نشده است،نه در ماهیت او و باصطلاح منطقینن جنس و فصل او و نه در اَعرض قریب و بعید و باصطلاح عوارض مشخّصه او مگر عرض مکان و جا! محمد نوریزاد همان نوریزاد است،چیزی که هست سابقا محمد نوریزاد انقلابی در آنطرف بام بود و سوژه های محبوب و سوژه هایی مبغوض و مورد نفرت داشت که با آنها سرگرم بود و بقول شما متاع رایج آن دوران سکّه رایج آنطرف بامی او بود،اما اکنون او در اینطرف بام فقط جای خودش و جای سوژه های حبّ و نفرت را جابجا کرده است! والا نوریزاد همان است که قبلا بود،حالا بقول شما خود او خود را باعتبار گذشته “داعشی”نامیده است تا حال فعلی خود را مدح کند و آنرا با عصمت رنگ آمیزی کرده و خود را در این طرف بام بنوازد! اما من کمی تخفیف می دهم به او و می گویم محمد نوریزاد نه در گذشته و نه در حال حاضر هیچگاه معتدل نبود و نیست،او یک “افراطی”است که فقط از آن طرف بام انقلاب به اینطرف بام انقلاب نقل مکان کرده و بحکم مهارت در سناریو نویسی و کارهای هنری و مستند سازی و نیکو نوشتن،فقط سوژه های حبّ و بغض خویش را جابجا کرده است.مثلا نگاه کنید او در مورد همین سید مظلوم و محترم سید محمد خاتمی در گذشته چه کرده بود و چه گفته بود،بعد نگاه کنید بعد از سال 88 و برخورد بشکه مبارکه انتخاباتیه بر فرق کلّه مبارک چه نوسان ها در مورد