برای سرنگونیِ این نظام، هزار دلیل حتمی وجود دارد که من تنها به بیست و دو تایش بسنده می کنم:
یک: ملا بر سر این نظام است. بله، این یکی از حتمی ترین دلایلی است که نظام ملایان را با کله به دیوار سیمانیِ سقوط می کوبد. چرا؟ چون ملا نسبتی با مملکت داری نداشته و ندارد. و بموازات نسبتی که با مملکت داری ندارد، در عوض، استعداد و حرصِ بسیار فراوانی در مفتخواری و ایرانخواری دارد. در عجبم چه شد که مردمی در اندازه ی عموم، به این مهم دست نیافته بودند. و برای دانستنِ این مهم، به چهل سال مهلتِ آمیخته به خسارت و نکبت نیازمند بودند.
دو: دروغگویی. هر نظامی که با دروغ بیامیزد، حتماً به پایه های تخت و بختِ خود پتک می کوبد. در این چهل سال، همه ی گنده های نظام دروغ گفته اند. از جناب خمینی با آن وعده های پسندیده ی پاریسی اش، که تا به ایران آمد زد زیر همه ی آن وعده ها، و تا جناب خامنه ای، که زل زد به چشم مردم منگ ایران و گفت: اگر به رهبر شدنِ من چشم دارید، خون باید گریست. و پشت بندش، چنان با چنگ و دندان به رسم رهبری دل بست که برای بقا در رهبری آدم کشت. زل زد به چشم مردم دنیا و گفت: ما در پی ساخت بمبِ اتمی نبوده ایم. و از حق مردم گفت و حق مردم را بالا کشید.
سه: دزدی. برای آمار دزدی های این نظام، از شخص جناب خامنه ای گرفته تا بخشدار و دهدار فلان شهر دور، به اختراع ماشین حساب خاصی نیاز داریم تا بتواند شمارگان ارقام دزدی ها را در نمایشگرش جا بدهد.
چهار: آدمکشی. در این چهل سال، هم جناب خمینی فراوان آدم کشت و هم جناب خامنه ای. رسم آدمکشی چنان رسمیت یافته که اگر عمامه و قپه های این جماعت را پس برانیم، چشمه های خون از زیرشان جاری می شود. کشتار کردستان و کشتار سال های 67 و 88 و قتل های زنجیره ای و کشتن معترضان بجای خود، در یک قلم، این فیلم کوتاه را نگاه کنید: https://www.youtube.com/watch?v=uFldpokkbVo
پنج: اشغال سفارت آمریکا و آوار کردن خسارتش های این اشغال ناجوانمردانه و ابلهانه که تا همین اکنون و تا چندی دیگر در اجلاس ورشو ادامه دارد.
شش: روفتن رقبای سیاسیِ ملایان و کشتن و زندانی کردن و مصادره ی اموالشان تا تنها و تنها ملایان بر سر منصب ها بیارامند.
هفت: ورود به جنگ ابلهانه و هشت ساله
هشت: شعارهای ابلهانه ی جنگ جنگ و مرگ بر این و مرگ بر آن و رواج فرهنگ شعارخواری و شعارسرایی در میان مردم
نه: رواج جهل. این نظام در این چهل سال، آن اندازه که برای گسترانیدنِ جهل و رواج فرهنگِ فریبخواری تلاش کرده، یک هزارمش را نیز به خردمندی و به رواج آگاهی و به رواج فرهنگِ شفافیت در میان مردم و مسئولان بها نداده است.
ده: آیت الله های مداخله گر. این آیت الله ها که اغلبشان زیرخاکی و جا مانده در هزار سال پیش اند، ریخت شعوری و اجتماعی بسیاری از مردم را به سمت قهقرا متمایل کرده اند.
یازده: آمریکا ستیزی ابلهانه.
دوازده: روسیه گرایی ابلهانه تر
سیزده: ترساندنِ مردم در شکل ملی
چهارده: زدن و زندانی کردن و تباه کردن حقوق معترضان
پانزده: فشردنِ گلوی آزادی و گلوی مردم
شانزده: تاراج سرمایه های ملی و پولی. از نفت تا جنگل تا معدن تا طلا تا خاک. و تخریب محیط زیست. و ایرانخواری در شکل کلی اش
هفده: تباه کردن سرمایه های انسانی که من از آن به ” تحقیرعلم” یاد می کنم.
هجده: تحقیر ملی. این روزها نام ایران در جهان، به زیر پای هر کس و ناکس افتاده تا به هر بهانه بر آن لگد بکوبد.
نوزده: رواج فرهنگ مفتخواری. از ملا تا مکلا
بیست: برآمدن نوکیسه های حریصِ سپاهی. سرداران قپه دار با قاچاقچیگری و کانال کشیِ مواضع اقتصادی، به سرمایه های نجومی دست یافته اند تا کلکسیونِ ایرانخواری و ایرانی کشی و ویرانگری شان کامل شود.
بیست و یک: تحرک نظامی جمهوری اسلامی در منطقه برای گسترش هلال مسخره ی شیعی و برکشیدن هیولاهایی چون طالبان و القاعده و جیش العدل و داعش و النصره و جیش المختار و…
بیست و دو: رسمیت بخشیدن به پاسخگو نبودن. هیچ مسئولی در این نظام، از جناب خمینی تا خامنه ای تا فلان مسئول دور، به قامت قشنگ پاسخگویی نگاه که نکرد، از آن گریزان نیز بود.
به این فهرست، می شود صدها مفسده ی دیگر افزود. با خود گفتم: برای یادآوری طعم تلخِ تباهکاری های این چهل سال بختکی، و به بهانه ی بهمن بیشعوری، چیزکی قلمی کرده باشم. شما زحمت بکشید و بر شمارگان این فهرست بیفزایید.
محمد نوری زاد
بیست و دوم بهمن نود و هفت – تهران
ارتباط با من:
@NoorizadMohammad1331
@MohammadNoorizad
www.instagram.com/mnourizad
مصاحبه شبکه ی تلویزیونی ایران فردا با محمد نوری زاد 22 بهمن سال 97
https://www.youtube.com/watch?v=roFI2nL34io
در باره ی بیانیه ی دوازده صفحه ای رهبر (97/11/25)
در پاوه و بر سر مزار صانع ژاله با آسدعلی خامنه ای سخن گفته ام. این فیلم را تا انتها ببینید. در انتهای این فیلم، با سیدعلی سخن گفته ام:(97/11/25)
سخن روز محمد نوری زاد
روزهای تاریک خامنه ای 97/11/29
چیستان
ان کیست که انغوزه شناسد؟
استاد بزرگ زالو اندازی
رفته به اکابر و نموده بازی
گاهی یشود امیر حسین میرزایی
هر کس که شناخت او را
یک جایزه دارد و دو صد بازی
داستان رستم و اسفندیار(تقابل دین و ازادی)
قسمت اول
لیکن گشتاسب به او میگوید؛ اگر در آرزوی رسیدن به تاج وتخت میباشد، راهی جز انجام این فرمان برای او وجود ندارد. اسفندیار میداند که بستنِ دستِ پیرمردی چون رستم که خدماتش به ایران و نیکوییهای او به مردم، افزون از شمار است؛ عملی ناپسند است. ولی از طرف دیگر، اشتیاقِ شدید وی برای دستیابی به تاج و تخت، سبب میگردد که او اینگونه خود را توجیه نماید که: دستور شاه، دستور و فرمانِ خداوند است و اگر من از آن سرپیچی کنم، در آن دنیا به دوزخ میروم.! و به این ترتیب،
اسفندیار «دین»، در ظاهر به منظور اجرای فرمان گشتاسب «خدا»، و در واقع برای رسیدن به تاج و تخت «قدرت» در صددِ بستنِ «محدود کردن» رستم «آزادی»، برمی آید. که شرح آنرا در ادامه بیان خواهم نمود
پایان قسمت اول.
خود را بزحمت نیندازید،رستم و گشتاسب و فردوسی و دیگران هرچه گفته باشند، اما دین با آزادی انسان تقابلی ندارد،با آزادی مطلق انسان که او را بورطه حیوانیت می افکند،تقابل دارد.و بین ایندو تفاوت بسیار است.
به یاد استاد بیکنش که تا اعماق معانی شاهنامه سفر کرده بود
داستان رستم و اسفندیار(تقابل دین و ازادی)
قسمت اول
برای کشف رموز این داستان، لازم است ابتدا کلیدهایی که فردوسی جهت گشودن این رموز در اختیار ما قرار داده را بشناسیم:
قهرمانان این داستان عبارتند از:
-۱ اسفندیار. او کسی است که برای ترویج دین (زرتشت) زحمات فروان کشیده و به ادعای خود، بتپرستانِ بیشماری را کشته! است. او از همین رو دارای تقدسی مذهبی میباشد و به همین جهت پس از شستشو در چشمه ای رویینتن میشود و سلاح جنگ بر بدن او کارگر نیست، که جمیع این اوصاف سبب گردیده که فردوسی در مطلبی که در پسِ روایتِ این داستان درصددِ بیانِ ان است، از او به عنوان نماد «دین» استفاده کند، لذا اسفندیار در این داستان نمادی است از دین و مذهب.
-۲ شخصیت دیگرِ داستان، گشتاسب است که پادشاه ایران است. و فردوسی با اشاراتی که در طول داستان مینماید، خواننده را متوجه مینماید که در موضوعِ مد نظرِ حکیم، گشتاسب به عنوان نماد «خدای مورد ادعای ادیان» ایفای نقش مینماید.
-۳ شخصیت دیگرِ داستان، پشوتن (برادر اسفندیار) است که نمادی است از «عقلانیت و خرد گرایی» که این موضوع را از اشارات داستان به وضوح میتوان دریافت.
-۴ شخصیت دیگر این داستان، رستم است که براساس آنچه بیان خواهد گردید، درمی یابیم که در این داستان و اکثر داستانهای شاهنامه، نمادی است از «آزادی و آزادگی».
-۵ شخصیت دیگر داستان، سیمرغ است که نماد «علم و دانش» میباشد.
موضوع ظاهری داستان بر این اساس بنا گردیده که:
در دوران سلطنت گشتاسب، زرتشت پيامبر ظهور مىكند، شاه به همراه تمامى اعضا خانوادۀ سلطنتى به كيش اين پيامبر مى گروند و اين سرآغازى مىگردد بر ظهور پديدۀ شومى كه تا زمان حاضر نيز، وجود منحوس و نامباركش، جز نگونبختىِ تاريخىِ مردمان ايران زمين، هيچ پيامدِ نيكى، در بر نداشته است. زيرا گرويدنِ شاه به دينِ زرتشت، عملاً دين و سياست را در هم مى آميزد.
از اين زمان به بعد، رستم، بطور كلى از دستگاه حاكميت و پادشاهى ايران فاصله مى گيرد و حاضر به حضور در هيچ جنگى نمى شود و آنگونه كه در شاهنامه آمده، حتى از نوشتن يك نامه به شاه ايران نيز، امتناع مىكند.
که این بی توجهی رستم به دستگاه سلطنت دینی خشم شاه را سبب میشود و گشتاسب از او کینه به دل میگیرد.
اسفنديار پسر گشتاسب، شاهزادۀ پرتوان ايرانى كه او نيز مانند پدر، به كيشِ نو گرويده، سردار جنگهاى جهادى و مذهبی اين دوران مىگردد و به قول خودش (در مكالمهاى كه سالها پس از آن، با رستم دارد)، آنقدر بتپرست کشته كه از كشتگان، خاك پيدا نبوده!
موفقيت اسفنديار در جنگهاى مذهبى، نام وى را بعنوان جهان پهلوان، سر زبانها مى اندازد. پهلوانى كه گرچه نمايندۀ دستگاهِ دين و سلطنت و موردِ حمايتِ اين دو نهاد است، ليكن همين وابستگى، سبب گرديده او در بين مردم، از هيچ جايگاه و مقبوليتى، برخوردار نباشد.
در طرفِ مقابلِ دستگاهِ دين و سلطنت كه اكنون ديگر در هم آميختهاند، مردم قرار دارند كه نمايندگى آنها را رستم برعهده دارد. جهان پهلوانى كه اكنون اگر چه ديگر حضورى پر شور چون گذشته ندارد، و به قول استاد توس، گوشهاى از جهان گرفته است؛ ليكن جايگاه او همچنان نزدِ مردم، پايدار است و از حمايتِ همه جانبۀ مردم برخوردار است.
پايان بخشيدنِ رستم به هرگونه رابطۀ خود با حاكميت، سبب آن نمىشود كه حاكميت نيز او را فراموش كند. و باز به قول فردوسى (از زبانِ اسفنديار خطاب به رستم): …كه شاهان تو را چون فرامش كنند!؟
اكنون دستگاه حاكميت، رستم را به عنوان يك مانعى محسوب مى كند كه حاكميت را، در برگزيدنِ هر نوع رفتارى ، محدود مىكند و لذا دستگاه سلطنت، براى داشتنِ آزادىِ عمل در اِعمال هر نوع حاكميتى بر مردم و انجام هر رفتارى نخست بايد اين مانع را از ميان بردارد.
اسفندیار، شدیداً علاقهمندِ رسیدن به تاج و تخت است و هر بار که از پدر (گشتاسب) طلبِ تاج و تخت مینماید، پدر برای دور کردنِ وی، او را به ماموریتی جدید میفرستد. در آخرین بار، زمانیکه گشتاسب آگاه میگردد که اسفندیار قصدِ مطالبۀ مجددِ تاج و تخت را از وی دارد؛ از فرد ِپیشگویی به نام جاماسب میخواهد که پیشگوییِ سرنوشتِ اسفندیار را بنماید و ببیند مرگِ اسفندیار در کجا و به دستِ چه کسی، رقم خواهد خورد. جاماسب پس از بررسی، اینگونه پیشگویی مینماید که: مرگ اسفندیار در زابلستان و به دست رستم، پسر دستان، واقع خواهد گردید. گشتاسب مجدداً از جاماسب میپرسد که: اگر من تاج و تخت را به اسفندیار بدهم و او را به زابلستان نفرستم، آیا سرنوشتی که برای او پیشبینی شده، تغییر خواهد کرد؟ جاماسبِ پیشگو، جواب میدهد: هیچکس و هیچ چیز، قادر به تغییر این سرنوشت نخواهد بود. و در هر حال، پیشگوییِ او همانگونه محقق خواهد گردید. روز بعد وقتی که اسفندیار در حضور همۀ بزرگان، تاج و تخت را از پدر مطالبه میکند، پدر(گشتاسب) با علم و اطلاع از سرنوشت اسفندیار، به او پاسخ میدهد که تنها در یک صورت حاضر به واگذاریِ تاج و تخت به اسفندیار میباشد. و آن در صورتی است که اطمینان حاصل کند، اسفندیار هیچ دشمنِ دیگری ندارد. و بدین منظور، لازم است، اسفندیار به زابلستان رفته و دست رستم را ببندد:
سوی سیستان رفت باید کنون
به کار آوری زور و بند و فسون
برهنه کنی تیغ و گوپال را
به بند آوری رستم زال را
و او را دست بسته در پیشِ اسب تا پایتخت بدواند تا همه بزرگانِ دربار، رستم را در چنان وضعیتی مشاهده کرده و از آن پس، هیچکس جرات تمرد در برابر ما را نداشته باشد:
از آن پس نپیچد سر از ما کسی
اگر کام، اگر گنج یابد بسی
و انگاه من با اطمینان کامل از قدرت تو، تاج و تخت را به تو میسپارم.! اسفندیار که متوجه بهانهجوییِ پدر میباشد، پاسخ میدهد: در حالیکه شخصی نیکوکار تر از رستم برای ایران و مردم ایران وجود ندارد، چگونه روا باشد من دست او را ببندم؟
نکوکارتر زو به ایران کسی
نجویی، اگر چند پویی بسی
——————————-
ادامه قسمت اول در کامنت بعدی
خاله جون
1:48 ب.ظ / فوریه 22, 2019
مزدی جونم از همون بچگیاش با محبت بود جونم ! یه خورده خل و چله فقط و حرف دهنشو نمی فهمه , میزنه و گرنه ایراد دیگه ای نداره ! یعنی دست خودش نیست ها , ما یادش ندادیم چه طوری درست حرف بزنه که اونم خدا کمکش کنه درست بشه , انشالله ! خاله جون میبینم که باد فتقت شکر خدا کمتر شده , اینم از کمالات سید علی پیش نماز محلمونه , گفتم که دعاهاش اثر میکنه , آخه نظر امام زممونه . مواظب خودت باش خاله فدات شه !
………………
من بارها هم نوشته ام که به فرد توهین نمی کنم چون مشکل ایران و ایرانی را در فرد نمی بینم ولی توی لمپن /// و بی شرم بارها به من توهین کرده ایی. در یک کلام بگویم و با عناصری مثل تو ختم کلام کنم که اگر تو تو ///بزرگ شده بودی با ادب تر بودی تا خانه پدرت
. از اینکه مجبورم کردی که به ///////////////// غیر مستقیم توهین کنم واقعاً شرمنده ام ولی برخورد تو باعث این توهین شد که شاید درست هم نباشد. تو انسانی ////////////// و دارای عقده های روانی هستی که به احتمال زیاد //////////////////// درستی نداشته ایی و من زیاد وارد جزئیات نمی شوم ولی اگر از این ببعد به اراجیف و مزخرفاتت ادامه دهی به زوایای اخلاقی و شخصیت واقعی ات خواهم پرداخت. فراموش نکن که این اولین بار است که من به تو جواب می دهم. جواب بعدی حتما خوشایند تو نخواهد بود.
شفیعی
1:29 ب.ظ / فوریه 22, 2019
سلام و درود
در هیچ منبع معتبر پزشکی نیامده که مشروبات الکلی برای دفع سنگ کلیه مفید است. هیچ پزشکی حتی آبجو را که سبکترین نوع مشروب الکلی با 3 یا
5 درصد است تجویز نکرده و نمیکند و این شایعه ایست که عاشقان الکل بهانه قرار داده اند تا سنگ کلیه را بهانه قرار داده و در حضور خانواده براحتی مشروبات الکلی بنوشند.کافیست سرچ کنید که آیا مشروبات الکلی برای دفع سنگ کلیه مفید است ؟ و نظر اطباء و پزشکان معتبر و بنام را پرسا شوید.
………….
بله؟؟؟؟؟؟ منابع معتبر پزشکی؟ منابع پزشکی بتو چی؟ چرا مزخرف می گویی؟ تو هم مثل سید مرتضی و /////////// حوزه تا نفعت می کند به علم و دست آوردهای علمی رجوع می کنی و یا مثل اراذل //////// که در کشورهای غربی به حقوق بشر متوسل می شوند و لی خود اصولا بویی از انسانیت نبرده اند؟ اصلا نظر اطبای معتبر بتو یی که هنوز در قرن 9 میلادی بسر می بری چی؟ من خودم تو دهن هر چی پزشک معتبره می زنم و پزشک تعیین می کنم.سید مرتضی اگر آنچه را من تجویز می کنم انجام دهد خوب می شود و من در آنچه می گویم از الله و تمام نظام پزشکی هم محکم ترم! این گوی و این میدون!
اخوندا دست گداییشون رو به روسیه دراز کردن. به دوران قاجار برگشتیم. چشم منقلابیون ۵۷ روشن.چه منقلابی کردن.
سلام و درود شفیعی گرامی
خیلی ممنون از پاسخ و توصیه های خوب شما،من طبّ سنتی را بعنوان درمان مکمّل قبول دارم و علاوه بر درمان های پزشکی نوین،تلاش می کنم در صورت عدم تنافی،به توصیه های طب سنتی نیز عمل کنم،بسیار عالی بود،و بنظرم توصیه به زالو برای پا توصیه ای آگاهانه و برخاسته از تجربه بود،البته با حجامت بیگانه نبوده ام و چند باری حجامت کرده ام،اما گذاشتن زالو را حتما در فرصت مناسب انجام خواهم داد راستی زالوها را بگویم دقیقا در کف پا بگذارند یا ناحیه خاص دیگری از پا؟
نیز ،چه خوب بود که شما با توجه به تشخیصی که از توضیحات من دادید توصیه های بیشتر و دم دست تری از جهت گیاهان دارویی و غذا در مورد کلیه ها و چربی خون و قند ارائه می کردی.
در هر حال ممنونم از محبت شما،جزاک الله خیر الجزاء
جناب سید در مورد زالو گذاشتن بهترین جای زالو در شریانهای اصلی بدن هستن.توصیه اصلی من به شما اینه که از دوستان حوزوی خود کمک بگیری.چهل ساله در اینکه خون کجا رو بمکن تا چیزی نمونه و پاک پاک بشه تخصص کافی پیدا کردن و وقتی خواستن پولی بابتش بدن گفتن جزاک الله خیر الجزاء
/// هم می تواند شما را درمان کندر و لذتبخش هم هست
سلام
چگونه حكومت 120 ساله ی وحشیان ِمغول به پایان رسید؟ زمانی که ایرانیان از فرط ناامیدی دسته جمعی خودکشی میکردند و فکر میکردند برای همیشه ایران از بین رفته است
همه چیز از یک روستا شروع شد.
صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران کردند جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشند. از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت
برخی از قبایل مغولها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند، ولی چون بیابانگرد بودند، در شهرها زندگی نمیکردند
مغولها همه گونه حقی داشتند
مغولان مجاز بودند هر که را خواستند بکشند، به هر که خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند؛ ایرانیان برایشان برده نبودند، بلکه مانند چهارپایان با ایرانیان رفتار میکردند
در تاریخ دورهٔ مغول، چنان یأسی میان مردم ایران وجود می داشته که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمیکردند.
داستان از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع میشود چند مغول بیابانگرد به خانهٔ ایندو میروند و زنان و دخترانشان را طلب میکنند.
بر خلاف ۱۲۰سال قبلش، دو برادر مقاومت میکنند و مغولان را میکشند
مردم باشتین اول میترسند.
ولی مرد شجاعی به نام عبدالرزاق دعوت به ایستادگی می کند.
خبر به قریههای اطراف میرسد، حاکم سبزوار مامورانی را میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند.
عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را میکشد. در نهایت حاکم سبزوار سپاهی چند صد نفره را به باشتین میفرستد
ولی حالا خیلیها جرأت مقاومت پیدا میکنند؛ عبدالرزاق فرمانده قیام میشود.
در چند روستا، مردم مغولان را میکشند و خبرهای مغولکشی کمکم زیاد میشود عبدالرزاق نام سربداران بر سپاهیان از جان گذشتهاش میگذارد.
فوجفوج مردمان بهستوه آمده از ستم مغولها به باشتین میروند تا به عبدالرزاق بپیوندند و در برابر سپاه ارغونشاه (حاکم سبزوار) بایستند.
عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز میشود و سبزوار فتح میگردد! پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغولها فائق میشوند. آن روز حتماً پرشکوه بوده است
تیمور ایلخان مغول، یک ایلچی مغول را میفرستد تا سربداران از او اطاعت کنند، سربداران او را هم میکشند و از طغایتیمور میخواهند که اطاعت کند.
سربداران به جنگ طغای تیمور می روند و او را شکست می دهند
و این نقطهٔ پایان ایلخانان وحشی صفت مغول است.
هیچ حکومتی در زمین به ظلم و زورگویی باقی نمی ماند
این شعر سیف فرغانی وصف زیبایی از حالت درونی مردم اون موقع نسبت به حکومت مغوله
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت،غبارش فرونشست
باد سُم خران شما نیز بگذرد
در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو ی سگان شما نیز بگذرد
این عوعو سگان شما نیز بگذرد…
@Sbozorga
سلام
مقایسه دو حکومت قَجَر و فَجر (✍️: کانال دکتر الهی قمشهای)
پیش و پس از دولت پهلوی دو حکومت بوده. یکی حکومت #قجری و دیگر حکومت #فجری و چه جالب است که تفاوت این دو حکومت تنها یک نقطه است که قجر را از فجر تمیز میدهد.
ولی در عمل این دو حکومت حتی به اندازه یک نقطه هم تفاوت ندارند.
اگر در روزگار قجری ظلم و باجخواهی شاهزاده و ارباب بود؛ امروز رانتخواری و باجخواهی شیخ و آقازاده است.
اگر در آن روزگار فقر خودش را در قالب علف خواری و برگخواری نشان میداد امروز آن را در قالب زبالهگردی و زبالهخواری میبینیم.
اگر در آن زمان دزد و راهزن قطاع الطریق بودند امروز بانک و موسسه مالی و خودرو ساز راه اسلاف خود را میروند.
اگر در آن دوران وبا و آبله و هزار مرض دیگر خانوادهها را به کوی عدم میبرد، امروز اعتیاد و فحشا خانوادهها را متلاشی میکند.
اگر آن زمانه هر کس توانی داشت برای کار به بادکوبه و قفقاز میرفت امروز هر کس پای گریز دارد از قلمرو حکومت مستضعفین میگریزد.
چه حیرت آور است مردمی با صد سال اختلاف اینگونه شبیه هم باشند. هر دو سرخورده و افسرده و گرفتار فقر و ظلم و غوطهور در بدبختی و بیچارگی…
عجیب نیست که در هر دو عصر نام روس و انگلیس هنوز سمت و سوی زندگی ما را مشخص میکند. آری این شباهت آنقدر زیاد هست که جایی برای حیرت نمیگذارد و انسان را به یقین میرساند که در این چهل سال #قجر بازگشته ولی در کشاکش روزگار یک نقطهاش افتاده.
#چهل_سال_شکست
@Sedaiemardom
باسلام برنيك انديشان آرزوي انسانيت
البته انسانيت به مفهوم كامل آن
فتواهايي جديد درمورد ارتداد ومرتد:
نجف و جهان جدید
به بهانه فتوای تازه آیتالله حکیم درباره مرتد
راوی #اندیشه: آیتاللهالعظمی سید محمدسعید حکیم یکی از چهار مرجع تقلید برجسته نجف در پاسخ به استفتایی درباره مجازات مرتد گفته که مجازات دنیوی ارتداد وظیفه ما نیست. متن پاسخ ایشان این است:
«هیچ شکی نیست که آنها [افراد مرتد] در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. خداوند متعال میفرماید: کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست».
آیتالله محمد سعید حکیم نوه دختری مرحوم آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم است. مرحوم حکیم از نخستین مراجعی بود که حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب داد و پس از وی این فتوا بین فقها رواج پیدا کرد.
چندی پیش نیز خبر تغییر نظر آیتاللهالعظمی سیستانی درباره نجاست کفار غیر کتابی (مانند آتئیستها و مارکسیستها) منتشر شد که ایشان از فتوای خود برگشته و اکنون در اینباره احتیاط میکند.
اگر چه غالب فقها همچنان بر رأی دیرینه اغلب فقهای اسلامی در مساله ارتداد پابرجا هستند، اما برخی نیز با نگاه دیگری به این مسأله نگریستهاند. ابوالصلاح حلبی؛ فقیه و متکلم برجسته شیعه در قرن پنجم هجری در کتاب خود (الکافی، ص 311) تصریح کرده که اگر کسی با استدلال، کافر شود احکام مرتد بر وی جاری نمیشود:
«فأما ما يعلم كونه كافرا له باستدلال، من جبر أو تشبيه أو إنكار إمامة إلى غير ذلك، فليس بِرِدَّة و إن كان كفرا».
آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی نیز در مقالهای که مرداد 63 در مجله مکتب اسلام منتشر کرده، گفته است: «گاه کسی ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده … به سوی کفر میرود، بی آنکه هیچ سوءنیتی داشته باشد … ما احتمال میدهیم که روایات قتل مرتد مخصوص افرادی باشد که آگاهانه راه خلاف را میپیمایند … از آنجا که الحدود تدرء بالشبهات، اجرای حدود در مواردی که قطعی نیست ملغی میشود، همین احتمال جمع میان روایات کافی است که اجرای حد اعدام را در مورد مرتدین خالی از سوء نیت به تأخیر بیاندازیم و آنها را زیر پوشش تبلیغات صحیح اسلامی قرار داده، راه بازگشت منطقی و استدلالی را به روی آنها بگشاییم و اجازه دهیم آنها خود را اصلاح کنند».
مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری نیز در اواخر عمرش به نظر مشابهی رسیده و معتقد شده بود مرتد کسی است که به حقانیت دین اسلام رسیده باشد و از روی عناد و لجاج با اسلام، دین خود را تغییر دهد، اما اگر کسی بر اساس مطالعه و بررسی به این نتیجه برسد که دین اسلام حق نیست و دین دیگری بر حق است، اگر چه که مقدمات و دلایل این نتیجهگیری از نظر ما غلط هم باشد، لکن چنین فردی مشمول احکام مرتد نیست.
مرحوم آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی هم در درس خارج فقه رمضان سال 1420 گفته بود که چون هیچ دلیل معتبری برای تبلیغ اسلام با زور شمشیر و قتل وجود ندارد، بنابر این باید در مسأله ارتداد نیز تأسیس اصل کنیم و بگوییم که اصل بر تبلیغ اسلام با حکمت و استدلال و کار فرهنگی است و تکلیف روایات مشکوک یا موارد فاقد نص را با این اصل روشن کنیم (مجله حکومت اسلامی، شماره 15).
برخی نیز اعتقاد دارند حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمیآید، بلکه حکمی است که شرایط جامعه صدر اسلام اقتضای چنین حکمی را داشته و آنچه از دید شرع محکوم شده همین حالت یعنی هرج و مرج جامعه است، نه طرح اندیشههای مخالف درباره موضوعات دینی. طبق این مبنا حکم اسلام چیزی بیش از این نبوده و جز به مقبولات عمومی حکمی صادر نشده است.
آیتالله سید سعید حکیم اما با حکم اخیر خود نشان داده است که حتی اگر ارتداد فردی با معنای سنتی و مشهور آن به اثبات برسد باز هم مجازات دنیوی آن به عهده ما نیست و نمیباید به وی تعرضی شود. نظر اخیر وی و آقای سیستانی نشان میدهد که نجف در مواجهه با جهان معاصر در استمرار سنت مرحوم سید محسن حکیم، مواجهه و تأمل جدیتری را در پیش گرفته است.
راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
مارمولک!
———-
فانتزی من است، گاهی فکر می کنم عقل الان را داشتم چه می کردم؟
بدون شک چند نوارِ روضه ی اشک برانگیز با مناسبت های مختلف می خریدم و از ب بسم الله تا ت تمّت حفظ می کردم. قرآن را دو صفحه قرائت با صوت می آموختم. احکام جماع، تفخیذ، حیض، نفاس، کونشویی، خلا رفتن، شکیات، سهویات و ذبح را از یک رساله در می آوردم. پنجاه جلد کتاب قطور کیلویی می خریدم اسم نویسنده را می کندم اسم خودم را می چسباندم و صحافی و جلد زرین کوب می کردم. چند عکس خودم را با مکه، کربلا و نجف مونتاژ می کردم. پیشانی ام را با مهر داغ می سوزاندم. اسم خودم را می گذاشتم حاج سید رضا خراسانی سنابادی. یک عمامه ی سیاه گنده می گذاشتم سرم و کسوت آخوندی می رفتم دوردست ها به یک روستای آباد و می افتادم به جان و مال و ناموس روستایی ها.
بابی تکفیر می کردم، بهشت می فروختم، پل صراط دست می گرفتم، روضه، دعا، طلسم، استخاره، سرکتاب، جن می گرفتم، مسئله، بیع، ازدواج، طلاق، صیغه، محلل می شدم، خمس، زکات، خیرات، نذورات، وجوهات دشت می کردم و گوسفند، کبک، مرغ، خروس، قرقاول، آرد، گندم، مسکه، خیک روغن، گرده ی پنیر و تغار ماست به دیدارم می آوردند. زندگی اشرافی داشتم و نان جدّم را می خوردم. با کدخدا و رئیس پاسگاه هم می ریختم رو هم سوسه نیایند!
سلطان شفیع ملقب به اسمال اقا و مشهور به امیرحسین میرزایی و متخلص به انغوزه و معرف به زالو از نوابغ روزگار خود بود و با امام زین العابدین حشر و نشر داشت. یادش گرامی
—–
دوست گرامی
چناب شفیعی را این هنر است که آنغوزه بداند و زالو بداند و بقول شما از نوابغ روزگار باشد. من و شما چه در چنته داریم؟ شفیعی آنچه را که می داند در طبق اخلاص نهاده و می گوید: من این را می دانم. بسیاری از ما، از ابراز آنچه که داریم و بکار و به درد دیگران می خورد، دریغ می کنیم.
با احترام
.
.
جناب نوریزاد
نشر خرافات و مزخرفات معادل چیزی مفید در طبق اخلاص گذاشتن نیست. کسیکه بدون هیچ تخصصی در علم طب و حتی بدون دیدن و معاینه مریض (اگر دکتر هم بود) برای دیگران نسخه مینویسد در واقع هیچ چیز نمیداند و آنچه در طبق اخلاص میگذارد ، حتی اگر به نیت خیر و از سر ساده گی بوده و شارلاتانیزم ننامیم ، میتواند نه تنها برای فرد بلکه کل جامعه خطرناک باشد.
با احترام
نشانه های کمبود مگنزیوم در بدن
۱- گرفتگی عظلات در پا
۲- مشکل به خواب رفتن یا خوابیدن
۳- هوس شکلات کردن ( شکلات سیاه غنی از مگنزیوم است )
۴- بیتابی , بیقرای , نگرانی , ترس , …
۵- ضربان نا منظم قلب
۶- فشار خون
۷- یبوست
۸- افسردگی
۹- احساس خستگی
غنی از مگنزیوم :
– میوه ها مثل موز
– سبزیجات ( کل گیاهان خوراکی سبز )
– گردو , بادام , پسته شامی , بادام زمینی , تخم کدو , فندق , …
– برنج سبوس نگرفته , نان با آرد گندم سبوس در ( نان سنگ ؟)
-پودر کاکائو , شکلات سیاه
– ماهی
– گوشت
– دانه های سویا
– دانه های گیاهان خوراکی جوانه زده : جوانه ماش , گندم , عدس , ….
بفرض اینکه حرف شما در مورد کمبود منیزیم درست باشد ولی اگر بیمار این عوارض را که در بسیاری از بیماریها هست داشت و کمبود منیزیم هم نداشت آنوقت شما بعنوان یک پزشک چه خاکی بسر خود می ریزید ؟ بیمار پولی پرداخته و حق دارد از شما یی که ادعای دکتر و پزشک و طبیب و یا هر زهر ماری می کنید طلب درمان و یا لاقل علت دردهایش را نماید! من می توانم برای انچه شما نوشته اید بیش از 30 مورد بیماری ردیف کنم که چنین علائمی را دارند! هموطن دست از این مزخرفات و فریبکاری بردارید. طب سنتی در 1000سال پیش بعلت ناتوانی علم و دانش مثل اراجیف دینی کاربردی داشت. همین الان هم هستند کسانیکه به آن می پردازند ولی با پیشرفت علم و دانش نوین محدوده طب سنتی بسیار تنگ شده. و تقریبا کاربرد خود را از دست داده است. شما کافیست به همین اراجیف شفیعی در این سایت نگاهی بیندازید. اصلا این بنده مولوی یا الله یا هرچی نمی داند که سلول چی هست بعد شروع می کند به مزخرفات خنده دار و ابلهانه. حکایت طب سنتی و طب جدید مثل اینست که شما یا گروهی متخصص یک هندوانه را هم از نظر ظاهر و هم از نظر فیزیولوزیکی و شیمیایی و بافت و سلول شناسی بررسی کنیدو بعد هم هندوانه را بارها باز کرده و تمام اجزایش را زیر ذره بین قرار دهید و شیره و یا ابش و تخم هندوانه را بارها و بارها مورد آزمایشات گوناگون قرار داده و تمام جزئیات را در مورد آن بر رسی کنید که تمام این پرو سس می شود علم جدید و بعد کسی فقط بدون اینکه هندوانه را باز کرده باشد و یا اصولا چیز از محتوای آن بداند نظری بدهد این می شود طب سنتی! این بشر بخاطر همین برخوردهای ابلهانه اش در زندگی بارها از کار و فعالیت رانده شده و تمام محرومیت هایش بخاطر همین افکار ابلهانه و نادرست و سست و بی اهمیتی بوده که ناشیانه بر انها پافشاری کرده. شما در نظر بگیرید مهندسی یا کار شناسی با تجربه چندین سال این جناب پر مدعا و حراف را استخدام کرده و بعد ایشان بجای اینکه دستور یا روال کاری را که به او توصیه شده انجام دهد همه را تنها بخاطر توهم اینکه جناب مهندس اشتباه می کنند زیر سئول برده و نافرمانی کند و باعث خوابیدن کل پروژه شود؟ خب کدام ابله چنین شخصی را استخدام می کند؟ این فرد شاید فردی با استعداد ی است ولی بعلت مسیر اشتباه در زندگی شکست خورده. ولی مقصر اصلی در حقیقت خود این فرد است نه دیگران. چون اصولا گوشش بحرف دیگران بدهکار نیست!
مزدک جان , عزیزم چند تا نفس عمیق بکش , آرامبخش هم میل بفرما و بعد بتاز بر من مسکین ! دیدم صحبت از مگنزیم ( منیزیم ؟ ) شد در این سایت من هم برای دادن اطلاعات در باره این عنصر و عوارض ناشی از کمبود آن در بدن , مطلب بالا را عینا از دو مقاله , در دو سایت های معتبر پزشکی , ترجمه کردم همین ! برای کسی هم نسخه نپیچیدم چون دکتر نیستم عزیز دلم . برایت سلامتی آرزو میکنم به شرطی که در باره چیزی زود قضاوت نکنی .
سلام جناب آقاسيدمرتضي “دامت سلامته”
وسلام بردوستان ديگر سايت
خبرمريضي تان را امشب ازكامنت جناب شفيعي كه نسخه پيچي كرده بودند دستشان دردنكند؛ باخبر شدم وجدا ناراحت شدم چون مدتي بود نگاه نمي كردم چون بحد وافر ازبيانات جناب نوري زاد وهم مسلكانش محذوذ شده ايم وتكرار مكررات است.
اما شما همانطور كه جناب سليم گفته اند،حتما فردا يك تستگر قندخون بگيريد ودرجه قندرا هرروزتست كنيد وهميشه به آن نياز داريد وقرص ميت فورمينگ جنبه دارويي ندارد فقط براي كنترل ضعيف است ؛ بنده نيز چندسال است كه مبتلا به ديابت ازنوع دوم هستم پيش فوق تخصص غددمراجعه كردم بعدازمدتي كه ميتفورمينگ را متخصص قلب تجويز كرده بود ، اوگفت درمان ديابت مصرف انسولين است وگفت ازنوع خوبش بنويسم گفتم بنويس ، انسولين بنام نووميكس 30 كه شبيه خودنويس وتزريقش آسان است وباتشكيل پرونده بانسخه متخصص غدد وآزمايش وفتوكپي شناسنامه،درآن داروخانه هايي كه طرف قرارداد هستند به رايگان است براي شما چون ازامراض خاص مورد حمايت است . حتما زوداقدام كنيد چون خطرات گوناگوني دارد ؛وتكرر ادرار مربوط به قندخون است وگزگز پانيز محتملا ازآن باشد ويا از پروستات آن را نيز جدي بگيريد درمعالجه اش اقدام كنيد .
سلامت وسعادت وبهروزي تان را ازدرگه شفابخش منان مسالت دارم به اميد ديدار دوستانه .
واما از جناب شفيعي كه براي آرتروز بنده مسكين با نيش زنبوردرماني ارائه فرموده بودند متشكرم ؛ وامادرچندين سايت پزشگي راديدم كه براي مريض داراي ديابت تجويز نشده بود،
آيانظري دارند؟
باآرزوي بهبودي هم مر يضان .
مصلح
السلام علیکم برادر گرامی جناب آقا سیّد مصلح
خیلی ممنون از اظهار محبت و احوالپرسی شما،بله فعلا در روند آزمایش هستیم تا تشخیص دقیق و تکمیل درمان.سلامت باشید.مایل نبودم مشکلات شخصی را در این سایت مطرح کنم اما امید داشتم به توصیه های غذائی یا درمانی جناب شفیعی،الان نگران شدم مبادا سایت محمد نوریزاد تبدیل شود به سایت مسائل طب قدیم و جدید و توصیه های پزشکی! هرچند اینگونه بحث ها شاید مفیدتر از خزعبلات رایج است!
از ناشناس هم ممنونم،برخی از علائم فقدان منیزیم در من هست البته فشار خون و طپش قلب و اینجور چیزها نیست،اما اختلال خواب سخت کشنده است و گاه تا صبح نمی خوابم و بعد از نماز صبح تقریبا دیگر غش می کنم! بنظرم تشخیص متخصص کلیه در مورد کمبود منیزیم درست هست و شواهد آن در من هست،اما خوب چیزهایی که ناشناس توصیه کرد مثل موز و برخی دانه های روغنی سرشار از قند و چربی است که مصرف آنها با کلسترول بالا و قند نزدیک مرز که در من هست تعارض دارد.بهر حال از همه ممنونم.
خیلی ممنون و ملتمس دعا
دلاری که قرار است خرج حزب الله لبنان و حماس و بشار اسد شود، همان بهتر که خرج سفر تفریحی شود
مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان از شهروندان ایرانی خواست در ایام نوروز به سفر خارجی نروند: «در ایام نوروز، سفرهای خارجی بسیاری از سوی ایرانیان انجام میشود که خرجهای زیادی در آن صورت میپذیرد؛ ما نمیگوییم از این سفرها جلوگیری شود؛ اما رسانهها باید فرهنگسازی و توصیه کنند که این سفرها کمتر انجام شود.» او در ادامه گفت: «کشور ما از طرفی احتیاج به دلارهایی که در سفرها خرج میشود، دارد و از طرف دیگر، خانوادههای ضعیفی در کشور داریم که باید به آنان نیز توجه شود؛ بیاییم از این سفرها مخصوصا در ایام نوروز کم کرده و صداوسیما نیز ساده زیستی را در رسانه ملی توصیه کند.» کاش این توصیه آقای مکارم شیرازی پیش از هرچیز به گوش هم صنفان ایشان نیز میرسید. همین چند روز پیش بود که آقای موسوی جزایری – امام جمعه اهواز – از سفر به انگلستان بازگشتند. ایشان به گفته خود در این سفر مشغول تبلیغ اسلام در شهرهای لندن، منچستر و بیرمنگام بودند. بهتر است آقای مکارم از آقای جزایری بخواهند که مدتی بی خیال تبلیغ اسلام در کشورهای اروپایی شوند تا بلکه کمی دلار در کشور ذخیره شود! حالا بماند که دلاری که قرار است خرج حزب الله لبنان و حماس و بشار اسد شود، همان بهتر که خرج سفر تفریحی مردم شود!
گوایدو نخستین حکم «ریاست جمهوریاش» را امضا کرد ( خبر بد برای جمھوری اسلامی! )
خوان گوایدو، رهبر مخالفان ونزوئلا براساس اعلام صفحهاش در توئیتر اقدام به امضای نخستین سند ریاست جمهوری به شماره ۰۰۱ کرده و به موجب آن اجازه تحویل کمکهای انسان دوستانه خارجی به ونزوئلا داده است.
داستانی درباره دروغگویی آخوندها
رضا شاه چون قانون نظام وظیفه را ابلاغ کرد برای بسیاری از مردم گران آمد. پدران و مادران نمی خواستند پسران خود را به سربازی بفرستند. از سوی دیگر ملایان نیز سربازی رفتن را حرام می دانستند و بخاطر همین، چندین آشوب در سراسر کشور بوجود آمد.
خانواده های توانمندان و زورمداران برای اینکه فرزندانشان به سربازی نروند راهی را پیدا کرده بودند و آن این بود که سعی میکردند تا سن آنها را بیش از ۲۶ سال نشان دهند.
درنتیجه پرونده های زیادی در عدلیه تهران (دادگستری) تشکیل شده بود که پسرهای جوان ادعا میکردند که در تاریخ تولد مندرج در شناسنامه شان اشتباهی رخ داده و از دادگاه میخواستند دستور تصحیح شناسنامه را بدهد.
کسروی که رئیس دادگاه بوده تعریف میکند روزی پسری با ریش و پشم فراوان بهمراه هفت هشت ملا بعنوان شاهد به دادگاه آمد تا حکم برای شناسنامه آن جوان صادر شود.
کسروی ابتدا به جوان گفته تو ریش گذاشته ای تا سن ات را بالا نشان بدهی و قاضی را گمراه کنی. بنابر این اول برو ریش ات را بتراش بعد بیا.
آنها رفتند و این بار جوان با صورت تراشیده بهمراه هفت شاهد ملا آمدند. همراه خودشان هم یک جلد قرآن آورده بودند که در پشت جلد آن تاریخ تولد آن جوان را نوشته بودند.
چون حدس میزدم دارند دروغ میگویند ملا ها را از هم جدا کردم و یکی یکی آنها را به سوال و جواب کشیدم.
یکی شان گفت:
این آقا محمد پسر همسایه ماست. وقتی که او بدنیا آمد دوازده رجب ۱۳۲۰ بود. شب هفتم برایش گرفته بودند. کشمش پلو با مرغ تهیه کرده بودند. شام را خوردیم. بعد از شام خدا رحمت کند آخوند ملا غفور، روضه حضرت علی اصغر را خواند. بعد مرحوم پدرش گفت قرآن را آوردند و من تاریخ تولدش را نوشتم.
پرسیدم: این دستخط توست یا دستخط مرحوم پدرش؟
ملا گفت: خودم.
گفتم بیا بنویس
آخوند دروغگو جا زد و گفت: یادم نیست من نوشتم یا مرحوم پدرش!
بعد نوبت ملای دوم شد. همین داستان و همین حرفها.
از او پرسیدم آن شبی که این پسر متولد شد بهار بود تا زمستان؟
گفت: یادم نیست.
گفتم: ای حقه باز چگونه جزئیات آن شب را یادت هست ولی یادت نیست سرد بود گرم بود؟ پنجره ها باز بود بسته بود؟
همینطور یکی یکی دروغ آنها را درآوردم.
از ملای آخری وقتی همه توضیحات را داد پرسیدم خودت چند تا بچه داری؟ گفت سه تا. گفتم تاریخ تولد آنها را یادت هست گفت: نه
گفتم: ای دغل باز چگونه تاریخ تولد بچه همسایه تان را میدانی ولی تاریخ تولد بچه خودت را یادت رفته؟
جزئیات پروژه اعتراف گیری در گفت و گو با نزدیکان اسماعیل بخشی و سپیده قلیان
نزدیک به 35 روز پس از بازداشت دوباره اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، بر اساس خبرهای منتشر شده در کانال مستقل کارگران هفتتپه، فشارها بر این دو زندانی برای گرفتن اعترافات تلویزیونی از آنها افزایش یافته است. پیشتر هم اعلام شده بود اسماعیل بخشی و سپیده قلیان وضعیت سلامتی مناسبی ندارند اما اداره اطلاعات اهواز و دادستانی دزفول با هدف تشدید فشار بر این دو فعال از ارائه خدمات پزشکی به آنان خودداری میکند. برخی خبرهای رسیده به ایران وایر نشان میدهد پروژه اعترافگیری از این دو فعال کارگری زندانی این بار با ابعاد گستردهتری دنبال میشود و انتقال امیر امیرقلی، دیگر فعال زندانی از تهران به اهواز بخشی از این پروژه جدید امنیتی است.
آنچنان که کانال مستقل کارگران هفتتپه اعلام کرده است امیر امیرقلی برای مشارکت دادن در پروژه اعتراف اجباری به اهواز منتقل شده است تا بخش دوم فیلم طراحی سوخته ضبط شود: «امیر امیرقلی، که به علت نوشتن مطالبی در حمایت از کارگران هفتتپه دستگیر شده بود مدتی است که به اطلاعات اهواز منتقل شده و برای اعتراف اجباری در مقابل دوربین تحت فشار شدید و آزار قرار گرفته است.»
یکی از اعضای خانوادهها به ایران وایر میگوید اسماعیل و سپیده زیر فشار هستند تا با پروژه جدید اعترافگیری و سناریوی جدید وزارت اطلاعات همکاری کنند: «ماموران اطلاعاتی هر بار که مساله بازداشت و سرکوب اسماعیل و سپیده به صدر اخبار برمیگردد، سراغ خانوادهها میآیند و میخواهند خانوادهها سکوت کنند تا آنطور که خودشان میگویند “آنها مشکل را در آرامش حل کنند” ما میدانیم همین یعنی اینکه آنها هنوز نتوانستهاند از این بچهها اعتراف بگیرند و این نگرانی ما را بیشتر میکند چون به معنای آزار بیشتر اسماعیل و سپیده است. آنها میگویند این بچهها فریب خوردهاند و اگر همکاری کنند ما مشکل آنها را حل میکنیم. ما میدانیم “همکاری کنند” یعنی در مورد خودشان و فعالیتهای قانونی و مسالمتآمیزشان دروغ بگویند.»
تلاش برای ساکت کردن خانواده و نزدیکان فعالان زندانی در ایران پیش از این نیز سابقه داشته است. به گفته این عضو خانواده این دو فعال زندانی وقتی خانواده سپیده قلیان اعلام کردند در اعتصاب و اعتراض به خانواده اسماعیل میپیوندند، اطلاعات با آنها تماس گرفته است: «اطلاعات سرآسیمه به خانواده زنگ زدند و گفتند بیایید کارتون داریم، مامور اطلاعاتی به پدر و مادر سپیده گفته حالا شما آرام باشید، ما که مقصر نیستیم، اینها خودشان برای خودشان و ما و شما دردسر درست کردهاند، این دروغ شکنجه چه بود گفتند، حالا شما شلوغش نکنید ببینیم چکار میتوانیم بکنیم” چه کمکی؟ از تحصن مشترک خانوادهها میترسند، میخواهند با دروغ ما را ساکت کنند.»
کانال مستقل هفتتپه نوشته است طراحی فضایی طبیعیتر برای تهیه فیلم اعترافات بخشی از پروژه جدید اعترافگیری است: «دستگاه اطلاعات در حال تهیه به اصطلاح مستند دیگری است که در ادامه ” طراحی سوخته” منتشر کند زیرا متوجه شدهاند آن فیلم اعترافات اجباری مورد تنفر جامعه قرار گرفته است و تیرشان به سنگ خورده است. این بار قصد دارند، با شکلی “زیباتر” و در حالی که بازداشت شدگان را از نظر ظاهری تمیزتر و آراستهتر کردهاند آنها را جلوی دوربین برای اعترافات اجباری ببرند تا به این وسیله مثلا به اذهان تلقین کنند که آنها تحت فشار و شکنجه نبوده و به اصطلاح، با میل خود اعتراف کردهاند.»
یکی از فعالان کارگری هفتتپه میگوید پروژه اعترافگیری از این هم بزرگتر است و به نظر میرسد اداره اطلاعات با درسی که از فیلم اعترافات قبلی با عنوان طراحی سوخته گرفته است این بار قصد دارد کل فعالیتهای کارگری هفتتپه را جزیی از پروژه خارجی برای ناامن کردن ایران معرفی کند. این نکتهای است که برخی از منابع داخل زندان نیز در گفتگو با ایران وایر تائید کردهاند. یکی از این منابع به ایران وایر میگوید: «سراغ چند زندانی کارگری در چند زندان استان تهران و البرز رفتند تا ازشون فیلم بگیرن درباره یکی از فعالان سرشناس جنبش کارگری. میخوان اعترافات رو زیادتر کنن علیه ایشون و بعد با اتصال دان ایشون به هفتتپه این طور تلقین کنند که یک شبکه مخوف بزرگ در کار بوده و همه اینها به هم وصل هستند و از خارج خط میگیرند.»
کانال مستقل هفتتپه در واکنش به خبر تلاشها برای این اعترافگیری تازه نوشته است که این سناریوها از نظر کارگران هفتتپه از قبل سوخته و بیاعتبار تلقی میشوند: «ما کارگران هفتتپه، تلاش اطلاعات برای اعترافگیری اجباری را محکوم کرده و آن را در ادامه سیاست سرکوب کارگران و سرکوب و آزار حامیان آنها میدانیم. فیلم های اعترافات اجباری که در آینده منتشر خواهد شد هم مانند طراحی سوخته، از قبل سوخته و بیاعتبار است و تنها و تنها خشم و نفرت کارگران و افکار عمومی را به دنبال خواهد داشت.»
این کانال همچنین از کارگران و افکار عمومی دعوت کرده است که در برابر این فشارها برای اعترافگیری و ناچار کردن اسماعیل بخشی و سپیده قلیان برای ندامت نویسی و تعهد دادن موضع بگیرند. این کانال همچنین نوشته است که در
صورت آزاد نشدن این دو فعال زندانی، اعتراضات کارگری هفتتپه از سر گرفته خواهد شد، از دولت ایران به سازمان جهانی کار و سازمان ملل شکایت خواهند برد.
عضو خانواده بازداشتیها به ایران وایر میگوید با تمام اینها ما میدانیم که پروژه اعترافگیری حتی در همان حد ناچار کردن اسماعیل بخشی و سپیده قلیان به اعتراف جلوی دوربین تاکنون موفق نبوده است: «تا اینجا خبر داریم که بچهها تن
ندادهاند، البته اطلاعاتیها خیلی دارند زور میزنند نه فقط روی این بچهها که روی فعالان کارگری در جاهای دیگر و زندانهای دیگر هم. باید این موضع رسانهای شود تا اطلاعاتیها بدانند که این وضعیت پیشاپیش محکوم است.
سلام و درود
ضمن تشکر از مقاله ارسالیتان، بنده به رفرنس شما که کانالی تلگرامی و مدافع و هوادار سلطنت بنام« نقدی بر تاریخ معاصر » است مراجعه کردم و چنین مقاله ای را در آن ندیدم و نیافتم!!
سلام و درود
مطلب فوق خطاب به کامنت گزار 6 قسمتی « پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه » تقدیم کردم که به عللی مجهول در جای خود درج نشده است . باز هم عرض میکنم که رفرنس شما درست نیست. منبع این مقاله مطول کجاست ؟
ظریف: ترامپ از غافلگیری خوشش میآید؛ ما هم با او همین گونه رفتار میکنیم / اقلیت بسیار قدرتمندی در کشور ما مخالف برجام بودند؛ اگر مردم عصبانی شوند این گروه ممکن است بزودی اکثریت شوند / ۵۱ درصد شهروندان همچنان از ماندن ما در برجام حمایت میکنند / معافیتهای نفتی به خاطر به دلیل ارزیابیهای آمریکا از بازار نفت بوده نه رعایت حال ایران و برجام وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه با یک روزنامه سوئیسی درباره سیستم مالی اینستکس، برجام، تحریم ها و اوضاع سوریه صحبت کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه با یک روزنامه سوئیسی درباره سیستم مالی اینستکس، برجام، تحریم ها و اوضاع سوریه صحبت کرد.
به گزارش «انتخاب»، “محمد جواد ظریف”، وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه ای با روزنامه سوئیسی “تاگس آنسایگر”، درباره انتظاراتش از اتحادیه اروپا برای حفظ برجام گفت: وقتی که آمریکا از توافق اتمی با ایران خارج شد دیگر کشورها یک سری تعهدات را دادند که شامل دوازده نکته بود. مکانیسم مالی جدید اتحادیه اروپا موسوم به اینستکس شامل این تعهدات نمی شود بلکه تنها پیش شرطی برای اجرای وعده های داده شده است. در توافق هسته ای نرمال شدن روابط اقتصادی پیش بینی شده است. یک سیستم مبتنی بر تبادلات تجاری مانند اینستکس به منزله عادی سازی روابط اقتصادی نبوده بلکه عکس آن است.
به نوشته تسنیم، ظریف در ادامه این مصاحبه تاکید کرد که ما آماده ایم با این شرایط زندگی کنیم چرا که از شرکای خود در اروپا درخواست زیادی نمی خواهیم داشته باشیم. اما اینستکس اولا هنوز عملی نشده است و ثانیا اجرایی شدن آن هنوز حدود 9 ماه زمان می برد و سوم اینکه پول باید در آن وجود داشته باشد و تنها زمانی پول در آن وجود دارد که تجارتی وجود داشته باشد، معاملات نفتی و یا سرمایه گذاری در ایران. این چیزی است که ضرورت دارد.
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که صادرات نفت ایران از 2.5 میلیون بشکه در روز به بیش از یک میلیون کاهش یافته و آیا این در دراز مدت کافی است گفت: خیر، این کافی نیست و کم تر از میزانی است که ما در دوران تحریم های سازمان ملل متحد و قبل از توافق اتمی می فروختیم. اما حالا ایالات متحده با همه قدرت فشار ایجاد می کند و همه در برابر این فشارها سر خم می کنند. شرکت های اروپایی ایران را ترک می کنند. تنها ایراد کلمات زیبا در دراز مدت کافی نیست….
اروپا در حال حاضر هیچ نفتی از ما نمی خرد
وی در ادامه تاکید کرد که همچنان صادرات نفت ما وجود دارد و البته اگر زمانی همه مشتریان ما تصمیم بگیرند که در برابر فشارهای آمریکا سرخم کنند ما از ابزار دیگری استفاده می کنیم.
ظریف در پاسخ به این پرسش که کدام ابزار گفت: من این را نخواهم گفت. ترامپ از غافلگیری خوشش می آید و به همین دلیل ما با او این گونه رفتار می کنیم.
ظریف در ادامه گفت: در حال حاضر تمام تجارت های نفتی ما خارج از اروپا انجام می شود. اروپا در حال حاضر هیچ نفتی از ما نمی خرد و تحریم ها را با احتیاط اجرا می کند…..
اکثر مردم ما از سیاست های دولت در سوریه راضی اند
وی همچنین گفت: بخشی از مردم ما هستند که از سیاست خارجی ما ناراضی اند و آن ها می توانند این نارضایتی را در خیابان ها و یا مقاله روزنامه ها بیان کنند. اما یک نظر سنجی که ما آن را انجام نداده ایم بلکه دانشگاه مریلند انجام داده است نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق مردم ما اعتقاد دارند که سیاست دولت در سوریه و در منطقه برای امنیت ما امری غیر قابل اجتناب است.
ظریف در ادامه در پاسخ به خبرنگار این روزنامه سوئیسی که پرسیده بود توجیه رسمی حضور ایران در سوریه مبارزه با تروریسم و دعوت و خواست دولت سوریه است و این در حالی است که مبارزه با تروریسم در این کشور رو به پایان است گفت: این توجیه رسمی ما برای حضور در سوریه نبوده بلکه تنها دلیل آن است. مبارزه با تروریسم در سوریه به پایان نرسیده است. بخش های زیادی از شهر ادلب همچنان تحت اشغال جبهه النصره است و در اطراف دیر الزور هم همچنان تروریست هایی وجود دارند و حتی در عراق هم این گونه است. تروریست ها یک چهر ه متفاوت به خود گرفته اند و به خانه رفته اند و منتظرند تا در فرصت مناسب دوباره به صحنه بیایند. ما باید محتاط باشیم. اگر دیگر به ما نیازی نباشد این پایان حضور ما خواهد بود….
ما به دعو ت دولت سوریه در این کشور حضور داریم
وی درباره برخی درگیری ها در سوریه بین نیروهای رژیم صهیونیستی و ایران نیز گفت: ماجراجویی هایی از طرف اسرائیل وجود دارد و این ماجراجویی همیشه خطرناک است. ما به دعوت دولت سوریه در این کشور هستیم. اسرائیل حریم هوایی سوریه و لبنان و همچنین قوانین بین الملی را نقض می کند. اگر در این باره دلیلی برای نگرانی وجود داشته باشد از رفتار اسرائیل است.
وی امکان جنگ با اسرائیل در سایه این درگیری ها را رد نکرده و گفت: ما از کارکنان خود حفاظت می کنیم.
ظریف در پاسخ به این پرسش که آیا وضعیت موجود در بلندی های جولان قابل قبول است گفت: خیر، اما این یک مسئله داخلی در سوریه است و مربوط به ما نیست. ما نمی توانیم به دوستان خود بگوییم که چه سیاست خارجی را دنبال کنند. ما نمی توانیم درباره مسائل احتمالی صحبت کنیم بدون اینکه دولت سوریه درباره آن تصمیم گرفته باشد و حضور ما در سوریه برای مبارزه با تروریسم است و تمام.
http://www.entekhab.ir/fa/news/460873/
«… ۵۱ درصد شهروندان همچنان از ماندن ما در برجام حمایت میکنند…» ظریف که راست میگه.///////////////////آدم دروغگو و هرکی از دروغگو جماعت حمایت کنه.
چرا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است ؟
اگر کسی فکر کند زن و مرد عین هم و یکسان هستند کاملا در خطاست و هریک طبق اصول ثابت شده علمی توانایی های متفاوتی دارند 1- طرح این سؤال از ریشه اشتباه است چرا که مبنای قضاوت بر این فرض غلط قرار داده شده است که شهادت در اسلام حق است ، در حالیکه شهادت دادن تکلیف است نه حق . 2- اسلام تکلیف را برای اشخاص بر مبنای توانایی ، علم و دسترسی ها معین فرموده است . زنان به سبب مواردی چون روحیه لطیف و یا عدم دسترسی به اتفاقات و عدم تمایل به شرکت در آن کمتر شاهد وقایع هستند مثلا اگر دعوائی در جائی اتفاق بیفتد هم دعوا کننده و هم افرادی که قصد میانجگری دارند همه مرد هستند . و زنان یا اصلا حضور ندارند و یا خود را کنار می کشند و یا توسط مردان نزدیک به ایشان کنار زده می شوند . لذا مردان حاضر بهتر می توانند شهادت بدهند . 3- ممکن است افرادی که علیه شان شهادت داده می شود و یا نتیجه شهادت به نفع شان تمام نمی شود تمایل به انتقام گرفتن و… داشته باشند که اسلام زنان را از خطر قلدران دور کرده است . 4- در عین حال مواردی اختصاصا شهادت تنها از زن پذیرفته است و این نشان می دهد که شهادت در اسلام نه بر اساس جنسیت که بر اساس معیارهائی دیگر که قبلا ذکر شد پذیرفته است . 5- انسان نگاهی واقع بینانه به زن و مرد دارد و این واقعیت را به صراحت می گوید که زن و مرد در موارد متعددی با هم تفاوت دارند و این تفاوت تنها منحصر به اندام های تناسلی نیست . از جمله زن چون باید نسبت به فرزندش مهر مادری داشته باشد از احساسات لطیف تر و عواطف بیشتر برخوردار است . به همین دلیل امر احساسات لطیف زنانه ممکن است بر شهادت او اثر گذاشته و او تحت تاثیر احساسات خود شهادت دهد و نه واقعییت و سیستم قضا به اشتباه برود .
چرایی تفاوت ارث زن و مر د اسلام :
یکی از علتهای زیاد بودن ارث مرد نسبت به زن آن است که نفقه زن بر عهده مرد است؛ یعنى مرد علاوه بر اینکه باید مخارج خود را تأمین کند، موظف است هزینه زندگى زن و فرزندان را هم تأمین نماید. از سوى دیگر، مرد دهنده مهریه و زن گیرنده آن است.
در واقع میتوان ادعا کرد که آنچه زن از ارث و مهریه نصیبش میشود، پس انداز او قرار میگیرد، در حالى که سهم الارث مرد، صرف مخارج زندگى خود و همسر و فرزندانش میشود. علاوه بر این؛ در شرع اسلام، تکالیفى برعهده مرد گذاشته شده است که مستلزم صرف مال میباشد؛ مانند هزینههایى که مرد باید در راه جهاد بپردازد و یا جایى که یکى از بستگان، به صورت خطایى مرتکب قتل یا جرحى شود، مرد به عنوان عاقله، در پرداخت دیه مقتول، مسئولیت دارد، در حالى که زن هیچ مسئولیتى در این زمینهها ندارد. گرچه به ظاهر، سهم مرد دو برابر سهم زن است، لکن در عمل بهره واقعى او از ثروتهاى جامعه به مراتب کمتر از زن است. چه اینکه مرد در مقابل ارث زیادترى که میگیرد، مسئولیتهاى مالى سنگینترى نیز بر دوش دارد. در یک کلام میتوان گفت: علت تفاوت ارث زن و مرد به دلیل ایجاد توازن و تعادل میان حقوق و تکالیف هر یک از آنان است. به همین خاطر است که عده ای معتقدند اگر زنی نان آور خانواده باشد دیه او باید برابر مرد محاسبه شود .
جهنم کجاست ؟
جهنم نام دره ای است در نزدیکی اورشلیم (بیت المقدس) که در جنوب کوه صهیون واقع است. نام این دره در زبان عبری (زبان یهودیان و دین یهود) گِهینوم بوده است و از آنجایی که اعراب گ ندارند، آنها لغات را معرب می کنند یعنی گ را با ج جایگزین می کنند (مانند گرگان که در عربی جرجان می خوانند، گوهر که جوهر و جواهر شده است) این واژه گِهینوم هم به جهینوم، سپس جهنم تبدیل شده است.
بله جهنم یک مکان واقعی و دره ای در نزدیکی شهر اورشلیم کشور اسراییل است و برای همین است واژه ی جهنم دره در مثل پارسی هم وجود دارد (نمونه: کدام جهنم دره ای بوده ای؟)
اما چه شد که این دره اینقدر مشهور شد را باید نگاهی به تاریخ بیاندازیم. گهینوم مختصر شده ی گه بن هینوم بوده = گه + بن + هینوم = دره + پسر + هینوم. یعنی دره ی پسر هینوم. اما چرا نام اینجا گهینوم شد کمی باز می گردد به زمانی که در این منطقه مردمان کنعان و فینیقیه به خدایانی بنام مُلِک و بَعل باور داشته اند و در این دره پرستشگاهی برای بت های این دو خدا آفریده بودند و برای این خدایان قربانی می کردند. این قربانی کردن انقدر گسترش و متعصبانه شد که روزی فردی بنام هینوم پسر خود را در این مکان قربانی کرد و از آن پس نام این دره به گه بن هینوم یعنی دره ی پسر هینوم تغییر یافت و رفته رفته بن
از نام حذف شد و گهینوم نام دره شد.
حال چه شد که نام این دره به متون مقدس ادیان ابراهیمی راه پیدا کرد ادامه ی این داستان تاریخی است و آن از این قرار است که پس از برچیده شدن ادیان پیشین این دره کاربری خود را تغییر داد و به محل سوزاندن زباله های شهر تبدیل شد. بعد ها، افراد آن منطقه، بر اساس اعتقاد خود، جنازه ی کسانی را که از رستگاری نومید شده بودند، مثل جانیان، قاتلان و آدمهایی را که دست به خودکشی می زدند، در این مکان می سوزاندند. همیشه بوی گندی می داد و جای بدی بود که مردمان این منطقه ضرب المثل از پلشتی و زباله دانی را به این دره نسبت می داده اند و چون مکان سوزاندن جسد آدم های بدکاره بود در میان مردم به صورت دشنام مثل بود که تو لایق گهینوم هستی یعنی جنازه ات را باید در آنجا سوزاند.
رفته رفته این نام و این مثل به درون کتاب های مقدس ادیان راه پیدا کرد و برای آن افسانه ها سرودند و آنرا زندگی رقت بار پس از مرگ کردند و با آب و تاب توصیفی از آن شده و جالب اینکه در خود آیین یهود زندگی پس از مرگ بهشت و جهنمی ندارد و این افزوده ها و برداشت نام گهینوم و جهنم به دو دین مسیحیت و اسلام باز می گردد. مکانی که ادیان ما را از آن می ترسانند در حال حاضر به پارکی زیبا تبدیل شده است و شما می توانید از این مکان تاریخی بصورت توریست دیدار کنید
#اسلام_واقعی
#نفقه_حیوانات
به بهانه انتشار تصاویر آتش گرفتن کبوترها(غیرعمدی)
✅در دنیای مدرن، عده ای #اصرار دارند #دین و احکام دین را مخالف حقوق انسان و حیوانات قلمداد کنند، بدون اینکه از #حساسیت احکام نسبت به حفظ حقوق موجودات زنده آگاه باشند.
✅ بخشی از این #احکام را بخوانید
در اسلام هر کسی صاحب حیوانی باشد (چه حرام گوشت چه حلال گوشت) واجب است نفقه اش را بدهد.
نفقه و وسایل زندگی #حیوان اعم است از خوراک، آشامیدنی، مسکن، دارو و هر
ماده ضروری #معیشت که ادامه حیات حیوان به آن بستگی دارد.
اگر مالک حیوان #نفقه آن را ندهد، حاکم شرع باید حیوان را از فشار
زندگی نجات بدهد؛ مانند فروش حیوان یا ذبح آن (حلال گوشت باشد) ، یا رها کردن حیوان تا دیگران #معیشت آن را به عهده گیرند . .
فقیه عالقیدر؛ صاحب_جواهر میگوید: به مجرد اینکه صاحب #حیوان از اداره زندگی حیوان
امتناع بورزد و هیچ راهی را برای رهایی جاندار انتخاب نکند، حاکم به جهت ولایتی که دارد، اقدام به تأمین #حیات جاندار مینماید.
ج 31 ,ص 394 .
حتی در فقه هست که لازم است مقداری از عسل در کندو بماند تا زنبوران گرسنه نمانند و در صورت #احتیاج مانند فصل زمستان مستحب است که بیش از قوت او در #کندو نگهدارند
✅همچنین #فقها تصریح کرده اند که چون زندگی کرم #ابریشم بسته به برگ توت
است، لازم است که مالک حیوان را حفظ کند و نگذارد تلف شود و اگر برگ کم
باشد و مالک اعتنایی به حیوان نکند، حاکم از مال #مالک میفروشد و برای حیوان
برگ میخرد…
✅اگر مقداری آب و #حیوانات زیادی باشند که به ناچار آب به همه نمیرسد و تلف میشوند ، اگر همه حیوانات با هم مساویند به هر کدام خواست آب بدهد ، اما اگر مثلا یک گوسفند و یک سگ وجود داشت باید گوسفند را ذبح کند و به سگ آب دهد زیرا ذبح گوسفند شرعی است ، اما تشنه گذاشتن و تلف کردن سگ
یوتیوب 400 کانال و میلیون ها ویدئو را مسدود کرد!
یوتیوب در پاسخ به نگرانی های اخیر تعداد زیادی از کاربران پلتفرم خود، اقدام به مسدودسازی صدها کانال و میلیونها ویدئو کرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یوتیوب در پاسخ به نگرانی های اخیر تعداد زیادی از کاربران پلتفرم خود، اقدام به مسدودسازی صدها کانال و میلیونها ویدئو کرده است.
به گزارش سرویس آی تی و فناوری انتخاب، یوتیوب در راستای مبارزه با خبرهای جعلی، ویدئوهای مستهجن و …اقدام به بستن صدها کانال کرده است. این در حالی است که طی روزهای گشته، نگرانی ها در مورد محتواهای موجود در یوتیوب شدت گرفته است.
بسیاری از والدین، فعالان حقوق کودک، و.. نگرانی هایی جدی در مورد محتواهای منتشر شده در یوتیوب دارند. عمده نگرانی این افراد به وضعیت ویدئوهایی مرتبط است که کودکان را درگیر می کند. درواقع متاسفانه هنوز هم ویدئوهای مرتبط با آزارها و توهین های جنسی به کودکان کم نیستند و یوتیوب نیز به بستری برای نش این نوع ویدئوها تبدیل شده است.
برخی از کاربران طی روزهای گذشته معترض بودند که یوتیوب روی کامنت های زیر پست ها نیز نظارتی ندارد. کامنت هایی که گاهی به شدت مستهجن و خجالت آور هستند و به طور مشخص کودکان را مخاطب قرار می دهند.
بر همین اساس است که یوتیوب طی 48 ساعت اخیر، اقداماتی متعدد را برای کنترل این وضعیت ترتیب داده است. هدف از این کار ریشه کن کردن وضعیت آزار و توهین به کودکان عنوان شده است.
پیش از این و در سال 2017 نیز یوتیوب وعده داده بود با محتواهای مستهجن مبارزه می کند، باید دید آیا این بار موفق خواهد بود یا مثل دفعه پیش چندان عملکرد رضایت بخشی نخواهد داشت.
http://www.entekhab.ir/fa/news/460791/
با سلام و درود،
شفیعی و ن.م گرامی از توجه و اظهار لطف و نقد شما به نوشتههای اینجانب بسیار سپاسگزارم.
درخواست ۵۱ گروه آمریکایی از کنگره: واشنگتن به برجام بازگردد
در یکی از اصولی که این ۵۱ گروه آمریکایی به آن اشاره کرده اند، بر «مخالفت با تحریمهایی که اجرای برجام توسط هر یک از احزاب را مختل میکند، مانع از بازگشت ایالات متحده به پایبندی به برجام میشود، شهروندان ایرانی را تحت تاثیر قرار میدهد و مانع از رسیدن تولیدات پزشکی و بشردوستانه ضروری به ایران میشود» تاکید شده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پنجاه و یک گروه حامی دموکراسی در آمریکا از قانونگذاران این کشور خواستند تا از بازگشت ایالات متحده به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) حمایت کنند.
به گزارش ایرنا، این گروهها با صدور بیانیه مشترکی اعلام کردند: گروههای حامی دموکراسی که میلیونها رای دهنده آمریکایی را نمایندگی میکنند از قانونگذاران میخواهند که اصول زیر را در رابطه با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به طور عمومی تبیین کرده و از آن حمایت کنند.
بخشی از اصولی که این گروهها به آنها اشاره کرده اند، عبارتست از: ‘حمایت از برجام و بازگشت آمریکا به پیروی از این توافقنامه’ و ‘مخالفت با گزینه آغاز جنگ با ایران’.
در یکی دیگر از اصولی که این ۵۱ گروه آمریکایی به آن اشاره کرده اند، بر «مخالفت با تحریمهایی که اجرای برجام توسط هر یک از احزاب را مختل میکند، مانع از بازگشت ایالات متحده به پایبندی به برجام میشود، شهروندان ایرانی را تحت تاثیر قرار میدهد و مانع از رسیدن تولیدات پزشکی و بشردوستانه ضروری به ایران میشود» تاکید شده است.
«صداهای خانوادههای آمریکایی»، «موسسه عربی آمریکا»، «اتحادیه کنترل تسلیحات»، «ورای بمب»، «مرکز پیشرفت آمریکا»، «مرکز سیاست بین الملل»، «دفاع مشترک»، «سیاست خارجی برای آمریکا»، «فدراسیون دانشمندان آمریکایی»، «موسسه امنیت جهانی»، «جی استریت»، «شورای ملی ایرانیان آمریکا»، «بنیاد صلح عصر هسته ای»، «اقدام صلح آمیز»، «پروژه امنیت ملی ترومن»، «کلیسای متحد مسیح»، «اتحاد برای صلح و عدالت»، «پیروزی بدون جنگ» و «دنیا فرای جنگ» جزو ۵۱ گروهی هستند که این بیانیه مشترک را امضا کرده اند.
به گزارش ایرنا، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا ۱۸ اردیبهشت در اقدامی که مخالفت جهانی از جمله اعتراض سایر امضاکنندگان برجام را در پی داشت، از این توافق هستهای خارج شد. سایر طرفهای برجام تاکید کرده اند که به توافق هستهای پایبند میمانند.
خروج یکجانبه ترامپ از برجام و سیاستهای وی درقبال ایران حتی مخالفتهای شدیدی در داخل آمریکا برانگیخت و هنوز نیز ادامه دارد. در تازهترین دور مخالفت ها، «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا رویکرد دولت ترامپ در قبال ایران را کاملا اشتباه خواند و تاکید کرد که کاخ سفید باید قبل از خروج از توافق هستهای ۱+۵ با ایران، با کشورهای اروپایی مشورت میکرد.
http://www.entekhab.ir/fa/news/460660/
نوریزاد گرامی من بارها نوشته ام که حتی با خامنه و تک تک افراد حاکم هم من هیچ دشمنی شخصی ندارم .منهمیسه سعی کرده امتا در حد توانم به اشخاص توهین نکنم.مشکل ما چنانچه بارها گفته ام باور اسلامی است نه فرد مسلمان.
در ضمن سید مهمترین عامل بی خوابی و یا پریشان خوابی ات را فراموش کردم! ساعتها نشستن پست کامپیوتر و بنفع مشتی دزد و آدمکش به مردمی که از دست اینهمه جنایت و دزدی و تجاوز و غارت به ستوه آمده اند بدو بیراه می گویی و یا دروغ تحویلشان می دهی .همین باعث استرس زیاد و عدم تحرک بیشتر ات می شود.چشمان و ذهنت ات و مغزت خسته ولی بعلت عدم حرکت جسمت سرحالست و این عدم تعادل باعث بی خوابی و ناراحتی های روحی و جسمی در درازمدت می گردد.بنابراین حداقل روزی یک ساعت ورزش کن هم خودت سالمتر می شوی و همبچه های سایت از اراجیفت درامان می مانند و نفسی راحت می کشند و سنگ کلیه ات هم می افتد! نگو نگفتی ها!
مزدک لا علیک السلام! خلط مبحث و سوء استفاده نکن جانم! اگر واقعا پزشک هستی،باقتضای سوگند و میثاق پزشکی هرکس مشکلی داشت برطرف کن و به او توصیه کن و سوالش را پاسخ بده،اگر هم پزشک نیستی که دیگر وظیفه خاصی نداری بگو من پزشک نیستم.
اما در مورد خواب،من تا همین شش ماه قبل هیچ مشکلی از نظر خواب نداشتم و نیازی به توصیه های سیاسی شما نیست،بموقع می خوابیدم و روزم روز فعالیت تحقیقی و علمی و درس و بحث بود و شب را هم تا اواخر شب در خانه مطالعه می کردم.الان وضعیت جسمانی من تغییر کرده،نه اینکه نخواهم بخوابم،می روم بخوابم اما بهرحال پاهایم بیقرار است و آزمایش خون نشان از کلسترول و قند داشت که پیگیر آن هستم،من کارهای خودم را می کنم و برخی از امور را جزء وظائف و تکالیف دینی خود می دانم،از این جهت بشما مربوط نیست که در روش زندگی اشخاص دخالت کنی،شما اگر پزشک هستی فقط حق توصیه پزشکی داری.اما در باب طرز تفکر و عقائد،تصادفا من از تو طلبکارم و می گویم بیا و آدم شو و خدا و پیامبر را بپذیر و از عربده کشی و مزخرف گوئی پرهیز کن. ضمنا مطمئن باش تا زمانی که انگشتانم از قدرت باز نایستاده است قند و چربی و اینجور چیزها مرا از دفاع از دین و اسلام و نظام جمهوری اسلامی و رسوا کردن مزخرفات امثال شما باز نخواهد داشت،خیالت راحت باشد! حالا ما یک سوال پزشکی کردیم ها! بابا نخواستیم پزشکی و تخصصت توی نوش جانت! اینجا در قم پزشک هست مراجعه می کنم و انشاء الله سلامتم را باز می یابم و باز میام سراغت!
———-
درود سیدمرتضای گرامی
چرا از یک “سلام” نوشتاری، به مزدک دریغ فرمودید؟
مگر نمی گوییم: اللهم الشف “کلّ” مریض؟ اللهم …. “کلّ”…؟
چه کم می شود از ما اگر به همگان سلام بگوییم؟ درود بگوییم؟ حتی به آنانی که دوستشان نداریم. حتی به دشمنانمان؟
به همه سلام بگوییم.
باشد؟
سپاس
.
مرده شور ترا ببرد مزدک که مثل گاو نه من شیرده هستی . نمیشه یکبار و فقط یکبار مثل یک آدم معمولی پشت کوهی , من انتظارم از تو این نیست که مثل یک آدم متمدن اروپایی رفتار کنی , حرفی بزنی ؟ آخه کی تو میخواهی آدم بشی ای مرد به زودی شصت ساله ؟ پنج سال , شش سال که فقط تو این سایت همه , غیر از از مخ تعطیل هایی مثل خودت , ترا نصیحت کردند , مسخره کردند , فحش دادند بلکه تو کمی آدم بشوی و نتیجه اش این ؟ تو با اسلام و مسلمان مشکل نداری بلکه تو با فهم و شعور مشکل داری و نمی توانی و نمی خواهی هم صاحب این دو شوی . بهتر است این ” راهنمایی ” هایت را هم برای عمه و خاله ات کنی که گفته اند : ” نه شیر شتر و نه دیدار عرب ” .
هی دروغ بگو ! این تو نبودی که صد بار گفتی هر چه مسلمان است را باید به دریا ریخت و کشت ؟ این معنیش اینه که تو با هیچ مسلمانی دشمنی شخصی نداری ؟ پس با /// ات دشمنی شخصی داری ؟می نالی که : ” سعی کرده ام تا در حد توانم به اشخاص توهین نکنم ” ظاهر این “امکان” تو ( بخوان فهم و شعور و تربیت ) خیلی اندک بوده تا به حال چون ما کامنتی از تو ندیده ایم تا به حال که به کسی توهین نکرده باشی . من میدانم که مشکل تو کجاست مزدک , مشکل تو اینه که نمیدانی چه چیزی توهین هست و چه توهین نیست . در جمعی رشد کردی که مثل نقل و نبات همه بهم توهین میکردند و فحش میدادند صد در صد , من هیچ شکی در این ندارم .
آقای علی خامنه ای لطفن بسکن، ولایت فقیه مطلقه مستبدانه را ملغا کن.
جناب خامنه ای بنشین جلو آینه خود را برانداز کن ، خوب خود را بنگر و باخود گفتگو کن و ببین چه بودی وچه شدی؟
خامنه ای کیست؟ این انشاء من ایرانی هست> علی خامنه ای تا چهل سالگی آخوندی درجه سه بود که میتوانست تا این سن به اجتهاد و آیت الهی برسد که نرسید ممکن از تنبلی ویا ازکودنی او بوده ولی بهتر که درین سطح ماند که ادعایش بیشتر نباشد، او تحصیلات کنونی،مدرن وپیشرفته هم نداشت و آنچه میدانست مربوط بگذشته های ذور دور بود که دست و پاگیر وکسل کننده اند ودر نتیجه اجرای آنها ایران وایرانی را بروز سیاه نشاندهاند.
علی آقا بخاطر پیروی از خمینی زندانی رفت و مدتی هم در تبعید بود که در هر دو وضعیت مورد احترام دولت وزندانبان ودیگران بود و چنان هم ظلمی بحضرتش نمیشد تنها کاری که در عمرش قبل از 40 سال کرده اگر کار و شغل بدانیم تبعید وزندان بوده.
انقلابی در جریان بود ولی رسانه های وابسته به قدرتهای جهانی ماه های آخر به خمینی پر وبال دادند و بجای انفلاب فاجعه رخ داد و بعد از عزل بنی صدر اولین رییس جمهور با برنامه ریزی مثلث رفسنجانی، خامنه ای وبهتشی و کشته شدن رجایی دومین رییس جمهور نصب شده توسط این شرکا خمینی که در ابتدا با کاندید شدن بهشتی و آخوند ها مخالف بود اینبار از کاندید شدن خامنه ای حمایت کرد و گفت اورا بزرگ کرده ام و علی آقا رییس جمهور ایران و 36 ملیون ایرانی شد در حالیکه شایسته شهر داری کهریزک آنموقع هم نبود زیرا نه تحصیلاتی در رشته حفوق سیاسی قضایی داشت نه اقتصاد میدانست چیست و تهی از معلومات وتجربه بود و بقیه آخوند ها هم جز تکبر وخیره سری ، منش تبعیضی پوچ بودند و تنها مسلح بزور و نیرنگ و دروغ بودند.
بالاخره خمینی بی احساس سر بزمین گذاشت ولی با پرونده ای سنگین وجنایتاتی همیشه ماندنی و آنهم انباشته شده در 8 سال آخر عمرش و خامنه ای با حقه ونیرنگ علی اکبر رفسنجانی رهبر شد و این ایام 30 سالست که بنا حق برین منصب تکیه زده بنام ولی فقیه مطلقه که واژه مرکب ضد انسانی است برای لگد مال کردن حقوق یک ملت.، درین 30 سال چه قتلها، چه جنایت ها، چه تجاوزها ،چه غارتها که نشده.
آقای خامنه ای بیا ودر آخرین نفس ها آزاد کن از قفس نه یک پرنده را بلکه 80 ملیون ایرانی را تا نفس بکشند وراه خود را بیابند،مردم ما دیگر احتیاج به استبداد ندارند اراده کن بساط دیکتاتوری را جمع کرد زیرا جامعه سخت بیمارست دیگر نمیتوان آنرا باشیمی درمانی و رادیوتراپی وغیره درمان کرد ، تمام ستون و اعضای پیکر ،بافت ها و سلولهای جامعه بسرطان فساد،بی اخلاقی، خرافات ، فساد عمومی، جنایت،سرقت،اعتیاد،اعضا بدن فروشی و روسپی گری آنهم برای امرا معاش مبتلا شده اند، این نه تنها در راس هرم ایران که دولتیان، حوزویان و شرمایه داران باشند بلکه این آفات در کانون خانواده ها بیداد میکند و شما اولین مسئول و بحساب شما نوشته شده ومیشود حال در آینه نتیجه بگیر باید سرت را بالا بگیری ویا بزیر افکنی؟
جناب خامنه ای یک کوره راهی بهت نشان میدهم که شاید بتوانی کمی از جرمت بکاهی اینست که خود را آخرین رهبر و ولی فقیه اعلان کنی و تا دیر نشده و به رهبر اول ملحق نشده ای(( همه رفتی هستیم و چه خوبکه بیش از 100 سال عمر نمیکنیم و مال ومنال دنیا را هم با خود نمیبریم و از آینده هم خبر نداریم)) ترتیبی دهی که نمایندگان همه جریانات برای بر قراری حکومتی که خواست و مقبول مردم باشد گردهم آیند وچاره جویی کنند هرچند مشکلات ایران ومردم به این زودیها حل شدنی نیست زمان میبرد و طولانیست،از جلو آینه بلند شو عوض شو، اراده کن وتصمیم مهم بگیر، هیتلر جنایتکار دستور ساخت اتومبیل فولکس واگن را داد که زبان زد جهان است و کارهایی ماندی بسی یعنی میشود اثر مثبتی هم از خود گذاشت.
بامید درک
سید مرتضی سلام.
دکتر مزدک لا علیه السلام سلام رساند!!! ( ببخشید، راستش بجای سلام چندین فقره فحشهای سنگین و ناجور داد که من روم نمیشه بگم. به بزرگواری خودتان ببخشید. ) و منو معمور کرد تا نسخه اش را تقدیمتان کنم چون خودش وقت نداشت و میخواست به استقبال معلمهای اخلاقش که بعد از 22 بهمن از زندان آزاد شده اند رفت تا فحشهای خودشو آپدیت کنه، چون این بار آخری هر چی فحش داد و بد و بیراه گفت کسی محل نذاشت و هیچ نتیجه ای نگرفت، بلا نسبت انگار سگ ولگردی عو، عو کرده بود .
دکتر مزدک گفتن به شما بگم روزی 70 مرتبه این دعا را بخوانید :
یا مرگ! اَنت بیا فی منزلی و چاره کن دردُنا و ادا کن قرضُنا و حل کن مشکلُنا و تأمین بکن مسکنُنا، خوباً با حالاً.
گفتن ایشا الشیطان الرجیم افاغه میکند، اگر نکرد نسخه زیر را تهیه و مصرف کنید اینبار حتماً، حتماً بطور تظمینی افاغه میکند.
1- استرکنین تازه نیم کیلو، در دو وعده صبح و عصر بطور کامل با دو لیوان آب ولرم میل شود.
2- آرسنیک تازه حداقل 200 گرم همراه با ناهار میل شود.
3- سیانور خالص یک کاسه قبل از خواب با دولیوان آب ولرم میل شود.
ایشان روی آب ولرم خیلی تأکید کردن و گفتن آب سرد برای سلامتی ضرر دارد و داروها دیر اثر میکند.
منشی مطب مزدک ای خاک بر سرت که جز پادوی و نوکری و لمپنی و دلقک مابی شخصیتی دیگر برای خود قائل نیستی. ببخشید بالاخره دلقک و لمپن هم باید تو جامعه باشه! سید مرتضی هر چی که باشه لاقل برای خود شخصیتی قائل هست و روی مواضع خود چه خوب و چه بد ایستاده ولی توی دلقک بی ابرو و لمپن چی؟
مشکل اساسی در این است که عقاید جایگاه اصلی انسان را گرفته اند و هر چه به عقبتر بر می گردیم و عقاید ۱۴۰۰ ساله را برای زندگان امروزی تجویز و حاکم می کنیم کاری بجز عملی مرگزا نکرده ایم.
مردم بجای ایستادن در صفهای گوشت و ماست و پنیر بهتر است به این وضع با ریختن در خیابانها خاتمه دهند. چه انتظاری دارند؟ اینکه وضع بهتر شود؟
این شعر را به شفیعی تقدیم میکنم
.
ای نفس در نفست نقش به نقش
عاشقی هستی تو
جنست از مخمل تا خورده و چرک
قاطری هستی تو
چند کتابی بارت
به همه کار فضول ، به همه حرف دخول
کله ات پر ز ملخ و کلاهت ز مگس
لبریز است
دیرگاهیست که عقل
ورپریده ز سرت
بال بر هم زده و رفته به اوج
و تو اینک بی عقل با کلاهی ز مگس پر که در ان خرمگسی یافت نشد
هی زنی لیس به اشعار کپک کرده مولانانا
بهر خوش امدن سید سایت
هی دهی فحش به اجداد خودت که چرا بوده مجوس
هی زنی تر به سر اجدادت که چرا
گاه شمشیر به سر بودنشان گرویدند به اسلام محمد
وقت انست که گویم که زهی بر شزفت
گرچه دانم که نداری ، لیکن
باز گویم که زهی بر شرفت که ولت کرد و برفت
و اثر نیست از او در سخنت/
—————-
دوست گرامی
بجای این همه وقتی که صرف کرده اید و این متن آهنگین را پدید آورده اید، چند ایراد منطقی بر نوشته های جناب شفیعی قلمی می کردید. اشعار و نوشته های اینجوری که یکهویی قلم بطلان بر نوشته های یک فرد می کشد، پسندیده که نیست بل فصلش نیز سپری شده.
سپاس که بجای توهین، نقد می کنید
سپاس
.
دقیقا ایراد بنده و برخی به جناب نوریزاد در مورد منتشر کردن اینگونه کامنت های بی فائده که معنایی جز طعن زدن به یک انسان و روی اعصاب او رفتن ندارد است.مثلا اگر این کامنت منتشر نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟ شما متهم به مخالفت با آزادی بیان می شدید؟! یا شاید فائده انتشار آن باز رفتن بر فراز منبر موعظه بود؟!
به خود این ناشناس هم می گویم من در بسیاری مسائل با شفیعی گرامی مخالفم و او هم همچنین،هیچکس نیز اینجا قیّم و ولیّ شخص دیگری نیست و نوشتن آزاد است،شما آیا نمی شود بجای اینگونه طعن نوشتن و اعصاب طرف را خرد کردن و تحقیر او،بنشینی مثل یک انسان نرمال و متمدن به محتوای مطالب دیگران پرداخته آنرا نقد کنید؟
سلام و درود
حالا که به نظر تو میشود با زور و با شمشیر فکری را توی کله میلیونها انسان کرد؟ لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید :
1_ چرا اتحاد جماهیر شوروی سابق با آنهمه تانک و توپ و هواپیماهای جنگی نتوانست فکر و اعتقاد به مارکسیسم را توی کله مردم افغانستان کند؟
2_ آیا اگر همین امروز به تو اختیار داده شود میتوانی فکری را به زور و با ترساندن طوری توی کله مردم کنی که در کله بچه ها و نوه و نبیره های آنان هم بماند؟
3_ آنکس که ادعا میکند اجدادش مردمی ترسو و بی غیرت بوده اند و تحمیل بیگانگان را پذیرفته اند، به اجدادش توهین کرده یا کسی که میگوید اجدادمان مردمانی نیک سیرت و اهل فکر و شعور بوده اند و از بین چند فکر یکی را که بهتر دانسته اند انتخاب کرده اند؟
4_ الآن هم ترس از شمشیر عرب باعث شده تا مسلمانان ایران مسلمان بمانند؟
این پند از سعدی شیرازی خیلی به دردت میخوردت :
گلستان سعدی:
نادان را بهتر از خاموشی نيست.و اگر اين مصلحت بدانستی نادان نبودی .
اگر اجدادمان مثل تو بوده اند، مردمانی نادان، ابله و بیشعور بوده اند، ولی اگر بهتر از تو بوده اند در ایرانی و حلال زاده بودن خودت شک کن و به توصیه استاد نوریزاد عمل کن و با تن دادن به آزمایش d. N. A ببین اجدادت چه کسانی بوده اند.
اگر نتوانستی به سؤالات فوق پاسخ بدهی پس لطفاً در آن چاه خلایت را ببند و خودت تنهایی ازش لذت ببر .
سلام
عجب توقعی داری آقای نوریزاد، گرفتن ایراد منطقی و نقد و انتقاد به سواد و شعور نیاز دارد، به نظر شما کسی که آن اراجیف را نوشته منطق حالیشه ؟
شعر زیبایی هست که دقیق وصف حال شقیعی است. باز هم بنویسید تا شاید شفیعی بقول خودش //////////////////////////////// سپاس
الحق زهی بر شزافت شفیعی که او را رها کرده و رفته و خودش را خلاص کرده زهی بر او
چرا شفیعی اینهمه /////// است؟
نقد مصدق و جبهه ملی
28. April 2018 ·
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش یک از شش
با کشف مومیایی رضاشاه در شهرری، موجی از علاقهمندی به او فضای مجازی فارسی را دربر گرفت. همین باعث شد تا جریاناتی هم دست به مقابله بزنند. در این میان یک بولتن شامل مجموعهای از اتهاماتها از چندین منظر(مذهبی، ملی، لیبرالی، قومگرایانه) یکجا گرد آمد تا در ذهن خواننده (طبیعتا خوانندهی نهچندان آگاه) از رضاشاه چنان دیو پلیدی ساخته شود تا توجیه گردد که تخریب آرامگاه و سرقت مومیایی او مساله مهمی نباید باشد. در اینجا برخی از این موارد بررسی میشوند.
1- جدایی رشته کوههای آرارات و بخشیدن آن به ترکیه توسط رضاشاه
پاسخ: کوههای آرارات نبود، آرارات کوچک بود که با قوطور – منطقه مسکونی کردنشین معاوضه شد. یعنی هزاران کُرد از دست رژیم کردستیز ترکیه نجات یافتند و به دامان ایران بازگشتند. آرارات اساسا حقِ ارمنستان است و امید است روزی به ارامنه بازگردد. در عین حال دوستیِ ایران و ترکیه بسیار به ایران کمک کرده و روابط خوب دو کشور که تا امروز باقی مانده، محصول دوستی رضاشاه و آتاتورک است.
2- توهین به ناموس ایرانی و دستور کشف حجاب
کشفِ حجاب توهین به ناموس ایرانی نبود. پیش از آن پوشش آقایان هم تغییر کرده بود و نوبت به کنار گذاشتن چادر و روبنده و پوشیه بود. این قانون در قرن 21 در فرانسه و بلژیک هم اجرا میشود که هیچ زنی حق ندارد با روبنده و پوشیه در محیط عمومی حضور یابد و با حجاب اسلامی حق ندارد کارمند دولت یا دانش آموز و دانشجوی مدارس دولتی شود. پوششِ جایگزین کشف حجاب دوره رضاشاه یک لباس کاملا پوشیده بود. زنان دوره رضاشاه بعد از کشف حجاب هم از زنان الان در ایران پوشیده تر بودند. سرشان را با کلاه و بدنشان را با پالتوهای بلند و گشاد که تا نزدیکی زمین میرسید میپوشاندند. بنابراین اتهام توهین به ناموس ایرانی نابجاست! اگر این طرح نبود، الان زنان ایران هنوز مانند زنان افغانستان بودند. کسانی که از کشف حجاب رضاشاه یک گربلا میسازند به روی خود نمیآورند که در جریان اجبارِ کلاه شاپو به مردان، چندصد نفر کشته شدند(جریان گوهرشاد) ولی در جریان کشفِ حجاب زنان، هیچ گزارشی از یک مورد قتل و کشتهشدن نداریم.
3- جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی
خیر! این قصبه در زمان ناصرالدین شاه در 1893 به روسیه بخشیده شد. در دوره رضاشاه روسها آشوراده (جزیره نزدیک بندر ترکمن) را به ایران پس دادند ولی فیروزه را ندادند. بعدا در دوره محمدرضاشاه بود که ایران در ازای قصبه فیروزه که قاجارها به روسیه بخشیده بودند، پذیرفت که به جای آن پانصد کیلومتر مربع زمینهای دشت مغان را بگیرد. در مجموع، مساحت ایران چه در دوره رضاشاه و چه محمدرضاشاه بیشتر شده و ایران بزرگ شد. البته بهانهگیرها طبیعتا میتوانند در اینجا ایدهآلیستی برخورد کرده و به ازای هر متر خاک ایران، پراهن عثمان درست کنند.
4- بخشیدن کل اروند رود به عراق که سال ها بعد در جنگ تحمیلی تاوان ها دادیم
کلِ اروند رود را قاجارها و حتی امیرکبیر که ارزشمنترین چهره کل دوره قاجار است به عثمانی دادند. رضاشاه هرچه تلاش کرد نتوانست آنرا پس بگیرد. اتفاقا اینکه در قرارداد ایران با عراق و افغانستان در زمان رضاشاه، چیزی نصیب ایران نشد – با توجه به اینکه این دو کشور تازه تاسیس تحت الحمایه انگلیس ابرقدرت جهان در آنزمان بودند – خود نشان میدهد که ایران رضاشاهی چقدر مستقل بود و انگلیس چقدر از رضاشاه منزجر بود که محکم پشتِ عراق و افغانستان ایستاد. اگر حکومت ایران، انگلیسی بود، قاعدتا باید برعکس میشد و شاهد این حجم از دشمنی انگلیس در قراردادهای مرزی ایران دوره رضاشاه نمیبودیم. بعدا در جریان قرارداد الجزایر 1975، پسرِ رضاشاه یعنی محمدرضاشاه بود که توانست حقوق ایران در اروند را رسما روی کاغذ اعاده کند. هرچند پیش از آنهم عملا ایران در زمان محمدرضاشاه در
ادامه در بخش دو
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش دو
مرزی ایران دوره رضاشاه نمیبودیم. بعدا در جریان قرارداد الجزایر 1975، پسرِ رضاشاه یعنی محمدرضاشاه بود که توانست حقوق ایران در اروند را رسما روی کاغذ اعاده کند. هرچند پیش از آنهم عملا ایران در زمان محمدرضاشاه در اروند بدون اجازه و پرچم عراق کشتیرانی میکرد و طرفِ عراقی جرات هیچ برخوردی را در خود نیافت. جنگ تحمیلی عراق بعد از انقلاب به ایران، نه به دلیل قرارداد رضاشاه، که به دلیل قرارداد الجزایر محمدرضاشاه بود. یعنی پاسخ به زخمی بود که از ایران خورده بودند. پس بلافاصله پس از درگذشت شاه(اطمینان یافتن از بازنگشتن شاه به ایران) و تصفیه ارتش در سال 1359 صدام قرارداد را جلوی تلویزیون عراق پاره کرد و دستور حمله داد.
5- با جدایی دشت ناامید از ایران سرچشمه رود هیرمنداز سیستان و بلوچستان خارج و سیستان تبدیل به ریگزار شد.
نویسنده این بولتن در این مورد واقعا به شعور مخاطب توهین کرده. و یک درصد تصور نکرده مخاطب خودش میرود بررسی میکند. رود هیرمند از کوههای هندوکش و نزدیکی کابل سرچشمه میکند. فاصله آن تا مرز ایران به اندازه قُطرِ افغانستان است! دشت ناامید یا دغ نمدی یک واحه بیآب و علف و لمیزرع است که از فرطِ بیآبی هیچ سکونت انسانی ندارد! اگر در زمان رضاشاه این منطقه را افغانستان تصرف کرده، ربطی به خشکشدنِ هامون و سیستان ندارد، چون در زمان رضاشاه و سپس محمدرضاشاه تا دهه 1360 سیستان یک منطقه سرسبز و پرآب بود و کشاورزی و ماهیگیری داشت! افغانستان به مرور به زدن سد بر روی رودخانه هیرمند پرداخت و خشکسالی هم سال به سال تشدید شد و اقدامات اشتباه حکومت ایران در 20-30 سال اخیر هم مزید نعمت شد تا دیگر آبی به هامون نیاید و سیستان به وضعیت کنونی درآید. نویسنده، بلایی که در این 20-30 سال اخیر سر سیستان آمد و همه اهالی آنرا یادشان است را گردن قرارداد 80 سال پیش انداخته!
6- موافقت با طرح انگلیسی راه آهن شمال به جنوب برای پیروزی انگلیس درجنگ(درحالی که نیاز اساسی ایران به راه آهن شرق به غرب د احیای جاده ابریشم بود)
نخستین کسی که در تاریخ ایران این سخن به راستی یاوه را زده، محمد مصدق است که قاعدتا باید تحصیلکرده و اروپا دیده باشد! کسی که دم از احیاء مسیر ترانزیت شرق به غرب یا همان جاده ابریشم بزند، یعنی 500-600 سال از قافله پرت است. چون از زمانی که واسکودوگاما کاشف پرتقالی به سال 1487 تنگه دماغه نیک در جنوب آفریقا را کشف کرد با انقلابِ جغرافیایی، یک انقلابِ بازرگانی رخ داد و قدرتهای استعماری آنزمان(پرتقال، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، انگلیس، هلند) همگی به جای حرکت به سوی مدیترانه شرقی، مسیر اطلس را برگزیده با دور زدن آفریقا به اقیانوس هند رسیدند و بازارهای هند و چین را بدست آوردند. از آن پس جاده ابریشم قدیمی که از ایران میگذشت منحصر به مراودات محلی آسیای غربی شد که با افتتاح کانال سوئز در مصر در قرن 19 همان هم منسوخ شد. چون حالا قدرتهای غربی برای حضور در منطقه ما، دیگر نیازی به گذشتن به شکل زمینی از مناطق پرخطر و ناامن عثمانی و ایران را نداشته و مسیر دریایی مدیترانه – کانال سوئز – دریای سرخ – اقیانوس هند – خلیج فارس را ترجیح میدادند. اکنون که راههای زمینی اینقدر امن و سریع هستند(با وجود آزادراهها)، هنوز برای مسیرهای طولانی، اگر مسیر آبی وجود داشته باشد، حتما بر مسیر زمینی ارجحیت دارد، چه برسد به آنزمان. در آغاز دوره رضاشاه که راه آهن نبود هم حجم مراودات تجاری ما بیشتر از بنادر بوشهر در جنوب و بندرِ گز و انزلی در شمال بود تا از مرز زمینی شرق و غرب. مصدق پس از اینکه مخالفتش با کلِ راه آهن به جایی نرسید و قانون راه آهن رای آورد، به محض اینکه قرار شد نخستین فازِ راه آهن، شمال – جنوب باشد، برای تخریب آن بحث مسیر ترانزیت شرقی – غربی را مطرح کرد. این مساله هیچ ارزشی جز کینهتوزی و لجبازی یک نفر ندارد. جالب است که مدرس هم با همه مخالفتش با پهلوی، با این طرح موافقت کرد. در ادامه مسیرهای دیگر هم ساخته شد. مسیر تبریز – زنجان – تهران – سمنان – مشهد در همان زمان رضاشاه در حال ساختهشدن بود و بعدا تکمیل شد. و این مسیر شرقی – غربی البته هیچ ترانزیت شرقی – غربی و راه ابریشمی ایجاد نکرد. مگر آنکه امیدوار باشیم “راهِ تریاک” درست شود. چون ایران، ترانزیت مواد مخدر از افغانستان و پاکستان به اروپا است.
افسانه انگلیسی بودن راه آهن شمال – جنوب که به کتابهای مدرسهی ما هم راه یافته، هم متاسفانه ساخته مصدق است. وقتی راه آهن را ساختند، یک نفر در جهان نمیتوانست حدس بزند که قرار است آلمان به شوروی حمله کند و از آن عجیبتر، انگلیس کاپیتالیست تصمیم میگیرد به شورویِ کمونیست کمک کند! فرض هم که راه آهن شمال – جنوب را نمیساختیم تا مبادا خارجی به طمع آن کشور را اشغال نکند، باز هم ایران اشغال میشد چون راه دیگری برای کمک انگلیس به شوروی نبود. اتفاقا استفاده از راه آهن ایران یک سال و نیم پس از اشغال ایران آغاز شد، چون استاندارد راهآهن ایران نه با انگلیس هماهنگ بود، نه با شوروی. در آن یک سال و نیم نخست که اتفاقا مهمتر بود، متفقین از جادههای ایران استفاده کردند و اسناد به وضوح نشان میدهد برای اشغالگران، جادههای ایران مهمتر بود تا راه آهن. و پلِ پیروزی
ادامه در بخش سه
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش سه
جادههای ایران استفاده کردند و اسناد به وضوح نشان میدهد برای اشغالگران، جادههای ایران مهمتر بود تا راه آهن. و پلِ پیروزی(اصطلاحی که متفقین به ایران دادند) هیچ ربطی به پلِ ورسک نداشت. چون مقصد کمکهای انگلیس به شوروی، قفقاز بود و راه آهن ایران به سمتِ بندر ترکمن میرفت (نزدیک ترکمنستان) و اصلا به درد شوروی در جنگ با آلمان نمیخورد. فقط قسمتِ خرمشهر – تهران به کارِ متفقین میآمد و از آنجا باز هم با کامیون از تهران به انزلی و تبریز میرفتند. اکثر آن جادهها را هم رضاشاه کشیده بود. با این استدلال مصدقی، ایران نباید جاده هم میکشید تا مبادا اشغال شود. عینا این جمله مصدق در مجلس چهاردهم است که من ترجیح میدادم در گل و لای فرو بروم و کشورم ویرانه باشد ولی اشغال نشود! به هر رو این افسانه مضحک ولی بسیار آسیبزننده که ساخته و پرداخته شخص مصدق است، چقدر تا امروز همهگیر شده است!
7- اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی برای کاوش در تخت جمشید و تاراج آثار تخت جمشید توسط این باستان شناسان
پیش از دوره رضاشاه، عصر ننگین غارت و تاراج آثار باستانی ایران زیر عنوان باستانشناسی بود. بهگونهای که فرانسویها به اعتراف خودشان(سفرنامه مادام دیولافوآ)، هرچه میتوانستند بار کشتی میکردند و میبردند و هرچه نمیتوانستند ببرند(به دلیل وزن بالای سنگهای حجاریشده) میشکستند! و خرد میکردند! سپس میبردند و در موزه لوور به هم میچسباندند! هرکسی که ذرهای با تاریخچه باستانشناسی ایران آشنا باشد به حالِ ایران دوره قاجار خون میگرید. برای مقایسه باستانشناسی دوره قاجار و دوره رضاشاه اتفاقا مقایسه تخت جمشید با شوش کافی است. در شوش، فرانسویها با آجرهای لعابدار هخامنشی، یک قلعه به سبک باروک ساختند که به قلعه فرانسوی مشهور است. ولی در تخت جمشید آلمانیها و آمریکاییها به کاوشِ اصولی، مرمت و بازسازی (موزه تخت جمشید که هرتسفلد ساخت که در واقع بازسازی کاخِ حرمسرا است) پرداختند. البته تخلفاتی هم صورت گرفت. به همین دلیل ایران، هرتسفلد را اخراج کرد تا یک آلمانی دیگر به نام اشمیت به جای او بیاید. امروز کاخ آپادانای تخت جمشید را ببینید و بعد بروید برای دیدن کاخ آپادانای شوش. هر دو را داریوش ساخت. ولی یکی در دوره قاجار به دست فرانسویها کاوش شد و دیگری در دوره پهلوی به دست آلمانیها و آمریکاییها.
8- غارت30000 از الواح گلی توسط باستان شناسان امریکایی دانشگاه شیکاگو از تخت جمشید در دوره رضاشاه
مشخص است کسی که این بولتن را درست کرده، سوادی در این زمینه نداشته. الواح گلی تخت جمشید به امانت در اختیار دانشگاه شیکاگو قرار گرفت تا متون روی آن خوانده و کشف رمز شوند. ایران همین الان که 84 سال از کشف آنان گذشته، فقط یک نفر استاد در این زمینه در داخل کشور دارد. چه برسد به اینکه آنزمان این الواح را نگه میداشت! بسیاری از این الواح به ایران پس داده شدهاند. و برخی ماندهاند که مورد دادخواست گروهی از قربانیان یک حادثه تروریستی قرار گرفتهاند. با اینکه دادگاه حکم به توقیف آنان داد ولی با دفاعی که دانشگاه شیکاگو کرد(بدون اقدام خاصی از سوی ایران)، نهایتا دادگاه فدرال آمریکا توقیف آنان را باطل کرد و این الواح هم قطعا به ایران بازخواهند گشت. مساله غارت اصلا مطرح نیست. دانشگاه شیکاگو با ایران همکاری بسیار دوستانهای داشته و دارد.
9- غصب 2167 از روستاهای کشور و صدور سند این روستاها به نام خود
سلیمان بهبودی در خاطرات خود مینویسد یکبار به رضاشاه در این باره چیزی گفت و رضاشاه در پاسخ گفت که من جز یک تکه پارچه چیزی با خود از این دنیا نمیبرم. این زمینها را من آباد میکنم و برجای میگذارم. بر اساس بررسیها، میتوان دید که روستاها و زمینهایی که در اختیار شخص رضاشاه بود با سبک کشاورزی مدرن، آبادتر شد. این زمینها را رضاشاه از اربابان و فئودالهای بیرحم و مفتخور و اشرافِ بیسواد و بیفرهنگ گرفت که قرنها خون رعیت را در شیشه کرده بودند. رعیت و کشاورزانی که روی زمینها کار میکردند قطعا از اینکه مالکیت از یک ارباب به شخص شاه منتقل شده راضی بودند. بنابراین به نظر میرسد که شاکی این مساله باید چندصد (یا نهایتا دو هزار) ارباب و زمیندار مذکور بوده باشند، نه ملت ایران. همچنانکه رضاشاه گفته بود، او رفت و این زمینها را به پسرش واگذار کرد. پسرش هم آنها را البته به اربابان پس نداد بلکه در میان رعیت(که در دوره پهلوی به مقام ملت رسیدند) توزیع کرد که اتفاقا مورد مخالفت مصدق و روحانیت بود. در ادامه شاه هم این طرح را به صورت سیستماتیک و منظم در اصلاحات ارضی ادامه داد تا ایران کاملا از حالت ارباب – رعیتی خارج شود و هرکسی اربابِ خود باشد. بله، پهلوی با این کار سنگبنای حکومت خود را سست کرد. چون تا زمانی که ایران ارباب – رعیتی میماند، بدون طبقه متوسط، قطعا انقلاب (که خاصِ این طبقه است) هم رخ نمیداد. بد نیست بدانید که این تخریب شخصیتی رضاشاه کار رادیو بی.بی.سی است که به هنگام اشغال ایران در سال 1320 با سلسله برنامههایی به زبان فارسی، محبوبیت رضاشاه را خدشهدار کرد تا اذهان را آماده سرنگونی او کند.
ادامه در بخش چهار
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش چهار
این طبقه است) هم رخ نمیداد. بد نیست بدانید که این تخریب شخصیتی رضاشاه کار رادیو بی.بی.سی است که به هنگام اشغال ایران در سال 1320 با سلسله برنامههایی به زبان فارسی، محبوبیت رضاشاه را خدشهدار کرد تا اذهان را آماده سرنگونی او کند.
10- ممنوعیت عزاداری امام حسین علیه السلام در ماه محر و صفر(درحالی که قبل از سلطنت، در عزاداری ها شرکت و گل عزا بر سر و تن خود میزد!)
رضاشاه از مادر یک فیلسوف به دنیا نیامد و هیچوقت هم ادعای فیلسوفی یا روشنفکری نداشت. او هرآنچه مشاورانش تشخیص میدادند که درست است را با قاطعیت و سرسختی و گاه خشونت، اجرا میکرد. وضعیت عزاداریهای عاشورایی تا پیش از رضاشاه واقعا رقتآور و مایه آبروریزی ایران بود. آنچه امروز در میان شیعیان عراق رخ میدهد(قمهزنیهای خونین!) گوشهای از وضعیتِ ایران قاجاری بود. سفرنامهنویسان خارجی گزارشهایی از این مراسم فاجعهبرانگیز و در عین حال مضحک (برای خارجیها) گزارش دادهاند. حکومت رضاشاه آنرا به شدت محدود کرد. در نتیجه بعدا که در دوره محمدرضاشاه آزاد شد، به صورت معقولی درآمد. حتی علما و روحانیت اصیل و مراجع عظام هم با آن سبک عزاداریهای قاجاری و قمهزنی موافق نبوده و نیستند.
11- شهادت روحانیون بنام ایرانی به مانند شهید مدرس به جرم مخالفت با فعالیتهای ضد انسانی رضاشاه
ماجرای کشته شدن مدرس در تبعید، صرفا یک روایت شفاهی و در واقع یک شایعه است. ما سند قطعی در اینباره نداریم. مدرس در زمانی که رضاشاه هنوز به سلطنت نرسیده بود، از خدمات نظامی او تقدیر کرده و میگفت من با وزارت جنگ و فرماندهی کل قوای رضاخان موافقم. با دولتداری او مخالفم. بعدا که رضاشاه به سلطنت رسید، روابط مدرس با رضاشاه خوب شد. مدرس در مجلس ششم (اولین مجلس پهلوی) وارد شده و به شاه سوگند خورد(یعنی به رسمیت شناخت). ولی بعدا روابط تیره شد و مدرس تبعید گشت و در تبعید درگذشت. کسانی که رضاشاه را اسلامستیز یا روحانیستیز مینامند فقط کافیست حکومت او را با آتاتورک در ترکیه و حکومت شوروی در سرزمینهای مسلماننشین در قفقاز و آسیای مرکزی مقایسه کنند. با یک مقایسه ساده روشن میشود، رضاشاه نه تنها اسلامستیز نبود، بلکه آخوندستیز هم نبود. حکومت او یک حکومت سکولار بود و سکولاریسم مترادف با ضدیت با دین و روحانیون دینی نیست. بلکه به معنی استقلال دولت و دین از یکدیگر و عُرفی بودن حقوق است.
12- کشتن شعرا، روشنفکران، و ادیبانی همچون فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ، واعظ قزوینی و بسیاری از نویسندگان ایرانی به دست رضاشاه
در اینکه استبداد و دیکتاتوری در دوره رضاشاه به مرور شدیدتر شد، اصلا بحثی نیست. در اینکه دگراندیشان نخست سانسور شده و در صورتی که اقدام به کارِ مخفیانه رسانهای(تولید شبنامه) میکردند دستگیر و زندانی میشدند و برخی از آنان هم بدبختانه در زندانها به طرز مشکوکی کشته شدند، هم شکی نیست و این مورد اصلا جای دفاع ندارد. منتها طبق معمول در این موارد هم ما ایرانیها به مبالغه دست میزنیم و هرکسی که به هرشکلی درگذشته را قتلِ سیاسی توسط حکومت میدانیم! این مورد درباره دوره محمدرضاشاه و سپس دوره جمهوری اسلامی هم صدق میکند. درحالیکه به هرحال بر اساس اصول تاریخی، تا اسناد کفایت نکند، نمیتوان قتل کسی را به دستور حکومت دانست. و بیشتر این موارد در واقع شایعه هستند. مثلا قتل میرزاده عشقی و سپس واعظ قزوینی که واقعا معلوم نشده کار چه کسی بوده است، و حدس زدهاند که رضاخان (که آنزمان شاه نبود) توطئه قتل آنان را چیده است. یا تقی ارانی که به نظر میرسد به شکل طبیعی در زندان درگذشت.
13- کشتن رجالی چون سردار اسعد بختیاری، نصرتالدوله فیروز، علیاکبر داور، تیمورتاش و …
اینکه مخالف و منتقد جدیِ عصرِ رضاشاهی ناگهان هوادار این چهرهها شده جالب است. چون این رجال، خودشان حکومت پهلوی را برپا کردند و سالها در قدرت بودند. یعنی موارد دیگر اتفاقا به مدیریت(یا به قول نویسنده این بولتن: خیانت) همین رجال رخ داده. پس اگر دوره رضاشاه شامل خیانتهایی شده که در اینجا ذکر گشته، پس رضاشاه از آنان انتقام کشیده. اگر هم این چهرهها خادم ملت بودند و به ناحق به کشتن رفتند، پس نمیتوان انتقادهای دیگر را به دوره رضاشاه کرد. مثلا تیمورتاش از دوره 18 ساله قدرت سیاسی رضاشاه(1302-1320) در بیشتر آن یعنی 10 سال، دستِ راستِ رضاشاه و عملا نفر دوم بود. ولی به دلایلی که بر ما روشن نیست(شاید توطئه خودش و شاید هم پاپوش ساختن از سوی رقبا) به او اتهاماتی زده شده و در زندان جان باخت. همچنین سردار اسعد سوم(با سردار اسعد معروف فاتح ملی که
ادامه در بخش پنج
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش پنج
سوی رقبا) به او اتهاماتی زده شده و در زندان جان باخت. همچنین سردار اسعد سوم(با سردار اسعد معروف فاتح ملی که در مشروطه تهران را فتح کرد تفاوت دارد) و نصرتالدوله فیروز تا زمانی که به اتهام تلاش برای توطئه بر ضد رضاشاه در زندان جان سپردند، در اقدامات حکومت رضاشاه شریک بودند. در اینجا باید توجه داشت که اگرچه زندانهای رضاشاهی به خوفناکی مشهور است ولی واقعیت آن است که اتفاقا آنچه زندان مدرن میخوانیم هم محصول رضاشاه است. ما تا پیش از رضاشاه در واقع زندان به معنای مدرن نداشتیم. بلکه سیاهچاله داشتیم و اساسا محکومیت زندان به شکل حقوقی خیلی تعریف نشده بود و زندانها واقعا شرایط بد و قرون وسطایی میداشتند. رضاشاه اتفاقا در زمینه زندان هم به ایران خدمت کرد. با اینحال شدتِ استبداد سیاسی دوره او به حدی بود که شماری از دگراندیشان یا رجال سیاسی که احساس میشد بر ضد پادشاه توطئه کردهاند در زندان جان میدادند. شمار این افراد اتفاقا خیلی زیاد نیست. نمونهاش گروه 53 نفر کمونیست (احسان طبری، بزرگ علوی، ایرج اسکندری، انورخامهای، خلیل ملکی، الموتی، کامبخش و …) که به زندان افتاده ولی کشته نشدند تا بعدا حتی به مقامهای بالای کشوری هم برسند. در این میان باز هم مرگِ داور به صورت شایعه جزو قتلهای رضاشاهی دانسته شده است. واقعیت آن است که ظاهرا داور خودکشی کرد. مرگِ این چهره بزرگ تاریخ ایران البته دردناک است و گویا او که سالها به حکومت خدمت کرده بود، نهایتا به دلیل اینکه احساس میکرد با او بدرفتاری شده و پاداش خود را نگرفته سرخورده شده و به زندگی خود پایان بخشید. هرچه بود، به هرحال داور به هیچوجه جزو مقتولین سیاسی دوره رضاشاه نیست.
14- اشغال ایران در مدت سه روز توسط متفقین و مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین! و نیز مؤاخذه ارتشی های باغیرتی که میخواستند دربرابر تجاوز متفقین ایستادگی کنند!!!
جالب است که نویسنده این بولتن که در یک بند، اسلامگرا میشود، در یک بند حرفهای مصدق را میزند و در بندی هم پانایرانیست و گاهی هم لاییک شده و برای قتل داور و تیمورتاش و فیروز و فرخی و عشقی نوحه سر میدهد و گاهی هم تجزیهطلب و قومگرا(موارد اینچنینی را اصلا حذف کردم. چون اصلا لزومی به بحث با تجزیهطلب نیست).
در اینجا نویسنده رگِ میهنپرستیاش بالا زده ولی نعل وارونه میزند و گمان میکند با دسته کورها طرف است! چون درست برعکس است و اتفاقا رضاشاه پس از عدم مقاومت بسیاری از فرماندهان ارتش، به ویژه افسران ستادی -که با هماهنگی با وزارت جنگ(و شاید نخستوزیر، فروغی) دستور ترک مخاصمه به مرزها داده بودند- به شدت برافروختهشده و همه آنان را احضار کرده و طبق روایت عینی شاهدان با عصای خود شروع به ضرب و شتم آنان کرده و شخصا مدالها و درجات آنان را از سینه و شانههایشان کند و به آنان توهین و ناسزا گفت و لقب ترسو و خائن داد. ولی فایدهای نداشت. ایران از سه جبهه شمال، جنوب و غرب مورد حمله واقع شده و چندین شهر ایران زیر بمباران شدید بودند. نیروی دریایی ایران در تهاجم توانمندترین نیروی دریایی جهان آنروز یعنی بریتانیای کبیر، مقاومت کرد و نابود شد. برخی از نیروهای مرزی شمال ایران هم مقاومت کردند ولی وقتی میدانیم رایش سوم(آلمان هیتلری) هم حریفِ شوروی نشد، چرا باید تاسف بخوریم که ایران در برابر شوروی مقاومت نکرد؟ در واقع در این مورد، رضاشاه اشتباه فکر کرده و از روی میهنپرستی احساسی رفتار میکرد. تلفیق میهنپرستی و سیاست را در فروغی دیدیم که چون میدانست مقاومت یعنی نابودی ایران، سریعا به مذاکره با انگلیسیها پرداخت و طی قراردادی موجودیت ایران و بازگشت نیروها به مرزها پس از جنگ را به آنان تحمیل کرد. و همچنین حکومت و دولت ایران را حفظ کرد. بدین ترتیب درحالیکه ما در واقع یک کشور اشغالشده بودیم، با سیاست فروغی تبدیل شدیم به کشوری همپیمان متفقین و همکار آنان به صورت مستقل. به طوریکه در جریان جنگ و اشغال هم روی کاغذ، اشغالگران حق دخالت در امور داخلی ایران را نداشتند. از این رو بود که متفقین که نهایتا پیروز جنگ شدند، قانونا حق نداشتند ذرهای از خاک ایران جدا کنند چون با سیاستِ فروغی، ایران هم خودش جزو کشورهای همپیمان متفقین بود. حال آنکه اگر ایران جزو کشورهای شکستخورده قرار میگرفت، میتوانستند همان کاری را با ما بکنند که با آلمان کردند(تجزیه). جالب است که ارتش سرخ شوروی در هرجایی که وارد شد، هرگز دیگر عقب نرفت به جز یک استثناء یعنی ایران.
15- لغو تبلیغاتی قرارداد استعماری نفتی دارسی و سپس امضای جدید با انگلیس که 30 سال به قرارداد قبلی اضافه کرد.
اتهام تبلیغاتی زدن به لغو قرارداد دارسی، صرفا یک عمل ژورنالیستی و زرد است. بنابر اسناد، رضاشاه واقعا با انگلیس سرشاخ شد. اسناد محرمانه نشان میدهد که مقامات انگلیسی در مکاتبات خود به رضاشاه فحش میدادند و از او عصبانی بودند! ماجرای اختلاف نفتی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه درست مانند دوره مصدق بیشتر مبتنی بر احساسات میهنپرستانه و شور و هیجان بود تا منطق و اصل. در هر دو مورد جشن ملیشدن نفت گرفته شد و توقعات مردمی بالا رفت، درحالیکه سرشاخشدن با انگلیس و ایجاد استقلال و خودکفایی در صنعت نفت امکان نداشت یکشبه رخ دهد. به همین دلیل دیدیم که در هر دو مورد نهایتا ایران مجبور شد قرارداد جدیدی منعقد کند. قرارداد دوره رضاشاه اگرچه
ادامه در بخش شش
پاسخ به بولتنسازی بر ضد رضاشاه
بخش شش
رفت، درحالیکه سرشاخشدن با انگلیس و ایجاد استقلال و خودکفایی در صنعت نفت امکان نداشت یکشبه رخ دهد. به همین دلیل دیدیم که در هر دو مورد نهایتا ایران مجبور شد قرارداد جدیدی منعقد کند. قرارداد دوره رضاشاه اگرچه 30 سال به قرارداد قبلی اضافه کرد ولی پول بیشتری نصیب ایران میکرد و در عین حال، انحصار نفت جنوب به انگلیس (که قاجارها بخشیده بودند) را شکست و آنرا محدود به قلمرویی که تا آنزمان چاه کشف شده بود کرد. با این راهکار، بعدا ایران توانست مستقل از انگلیس و کنسرسیوم، به کشف و استخراج و بهرهبرداری در خارج از محدوده اقدام کند. به هرحال قرارداد نفتی رضاشاه، یک موفقیت کامل نبود. ولی خیانت و شکست هم نبود و این هم چیزی نیست جز پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی دشمنان رضاشاه مانند مصدق و جبهه ملی.
با توجه به اینکه میدانیم در سال 1320 هر سه رادیوی بی.بی.سی، مسکو و برلین بر ضد رضاشاه برنامه میساختند، پی میبریم که ایران در دوره رضاشاه چقدر مستقل از سیاست خارجی بود و در عین روابط اقتصادی گسترده با آلمان، نسبتی با سیاستهای ضدبشری هیتلر هم نداشت.
16- قلع و قمع کردن عشایر ایران و تبعید بسیاری از آنان
در زمانی که رضاشاه سر کار آمد 25 درصد جمعیت کشور ایران عشایر کوچگرد بودند.(الان زیر 5درصد هستند) تصور کشوری با یک چهارم جمعیت متحرک امروز واقعا دشوار است. اگر کسی نوستالژی ایرانِ عشایری کوچگرد را دارد، باید بداند که با چنان وضعیتی دیگری خبری از توسعه و پیشرفت و امنیت نبود. اگر رضاشاه با همان خشونت و استبدادش نسبت به تختهقاپو و یکجانشین و خلعسلاح کردن عشایر اقدام نمیکرد، بعد از او هرگز این فرصت پیش نمیآمد. وضعیت یکپارچه و یکدست و تکمیل فرایند ملتسازی و دولتسازی رضاشاه در نتیجه همین اقدامات(گیریم با خشونت) است. جالب است بدانید که جابجایی اجباری قبایل و طوایف عشایری اتفاقا همیشه در تاریخِ ایران سابقه داشته و صفویان، نادرشاه، کریمخان و قاجاریه هم به چنین کارهایی برای کنترل آنان دست زده بودند. ولی رضاشاه واقعا برای همیشه معضلِ عشایر کوچگرد مسلح را حل کرد و ایران را به چیزی شبیه به یک کشور تبدیل کرد که دیگر هرچه در آن رخ دهد ولی جنگ داخلی و قشونکشی رخ نداد و نخواهد داد. البته کسانی که عاشق وضعیت فعلی افغانستان هستند(که تفاوتش با ایران آن است که رضاشاه نداشت)، طبیعتا مخالف رضاشاه خواهند بود. در این باره استناد میکنم به خاطرات دکتر سنجابی، دستِ راستِ مصدق و رهبر جبهه ملی ایران که طبیعتا باید منتقدِ جدی پهلوی باشد. او میگوید که ایلِ او یعنی ایلِ سنجابی هم مورد تعرض حکومت رضاشاه قرار گرفت و منافعش را از دست داد. ولی به عنوان یک ایرانی و یک حقوقدان باسواد(نه مانند مصدق که هرگز فهم و درک یک حقوقدان را در او نیافتیم) از سیاستهای رضاشاه در خلع سلاح و یکجانشینی عشایر پشتیبانی میکند. رضاشاه به ویژه در دو منطقه لرنشین و قشقایینشین و بویراحمدینشین و همچنین منطقه ترکمنصحرا شاهکار کرد. چون این مناطق اساسا در ایران فتحنشده بودند. حتی کریمخان زند که خودش لر یا لک بود، هم همواره با عشایر لر درگیر بود و حریف آنان نشد. تا دوره رضاشاه، شهرهای ایران مدام شاهد هجوم و غارت قشون لر در جنوب و مرکز و ترکمن در شمال و شمال شرق بودند. مشروح آنان در مذاکرات مجلس آنزمان هست. رضاشاه دهها شهر برای این گروهها ساخت و برای نخستین بار در تاریخ آنان را متمدن و شهرنشین کرد. جالب است بدانید که یکی از اهداف مسیر راه آهن شمال – جنوب بحث امنیتی و نظامی بود. و این راه دقیقا از مناطق لرنشین گذر کرده و به ترکمنصحرا میرسد. از این رو باید گفت که رضاشاه کسی بود که واقعا این دو منطقه را فتح کرد. کاری که هرگز پادشاهان پیش از او نتوانسته بودند انجام دهند. کسی که اینگونه اقدامات رضاشاه را محکوم کند، یا چیزی از فضای ایران پیش از رضاشاه نمیداند – که ایران در واقع یک کشور دارای یک دولت، به آن مفهومی که در جاهای دیگر میشناسیم نبود – یا میداند و تجزیهطلب و فدرالیست است.
برای قضاوت باید مقایسه و سبک و سنگین کرد. باید رضاشاه را با حاکمان دیگر کشورها در همانزمان مقایسه کرد. مثلا با هیتلر در آلمان، استالین در شوروی، فرانکو در اسپانیا و سالازار در پرتقال. زندانهای رضاشاه را نه فقط با زندانهای آنزمان که اگر با زندانهای آمریکایی در قرن 21 (گوانتانامو، ابوغریب) هم مقایسه کنیم، خیلی نمره منفی نمیگیرد. بله میتوان از رضاشاه انتقاد کرد که به چند دهنفر یا شاید چندصد نفر و شاید هم چندهزار نفر ظلم و ستم کرد. ولی نمیتوان منکر شد که او به میلیونها ایرانی خدمت کرد.
تلگرام:
https://t.me/naqdemosaddeq
پایان
————–
دوست گرامی
ملاحظه ی محدودیت های ما را بکنید. حالا یکی دو قسمت بود یک چیزی. شش قسمت؟
سپاس
.
مطمئنید جناب نوریزاد که پانوشت مبارکتان از ته قلبتان بیرون آمده ؟ از نظر من که هیچ اشکالی ندارد اگر صد بخش هم باشد . حرفها باید زده شوند از هر دو سو , بالاخره آیا ایرانیان باید بر سر این قبیل اتفاقات تاریخی به توافق برسند یا باید تا دنیا بر قرار است هر کس ساز خودش را برند و دائم هم ازهم دوری کنند و با هم دشمنی ؟ همین نوشته ها از هر دو سو , اگر چه هیچکدام به این اعتراف نکنند , بر هر دو سو اثر میگذارد و از افراطشان در قضاوت میکاهد . سپا س از ناشناس گرامی که زحمت ارسال مطلب را کشیدند و نویسنده مطلب .
ممنون از نگارنده مطلب شش قسمتی بالا
اما جناب نوریزاد
این مقالات ششصد قسمتی هم باشد باز کم است زیرا لازم است مردم حقیقت را بدانند و دریابند چه کسانی به این کشور خدمت و چه کسانی خیانت کردند.
بازهم از نگارنده این مقاله تشکر میکنم.
بهنوش بختیاری از سلبریتیهای نزدیک به جمهوری اسلامی می گوید:« توصیه میکنم که در مورد تغذیه حواستان جمع باشد، گوشت هم کمتر بخورید. چه بهتر که گوشت گران شد زیرا که چیز خیلی خوبی نیست. هیچ خانوادهای شرمنده بچهای نباشد و بگوید که چه بهتر گوشت نمیخورید.»
دوستان چه نظری دارند؟
فرق بین انتخاب آزادو زور استبداد;
زمانی که امکانات فراهم است و یک نفر تصمیم به علفخواری می گیرد تصمیم خودش است ولی زمانی که عده ای شکم سیر گوشتخوار دیگران را به علف خواری مجبور می کنند می شود زور و استبداد.
در ثانی کودکان برای رشد احتیاج به خوردن گوشت دارند.
از اجبار مردم به علفخواری شروع و این وضع ادامه خواهدداشت، شاید در آینده بجای بنزین استفاده از شاش دستور داده شود. قدر چاه مستراحتان را بدانید!
تا ملا حاکم است این وطن آباد نشود.
وقتی علم بخدمت چنایت و جنابتکاران در می آید نتیجه اش چنین اعجوبه های توجیه گری می شود. //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
سید بسیاری از دردات اثر بیکاری و /// از خزانه ملی و اراجیف نوشتن بنفع مشتی /////////////////////// است.
ولی اختلال در خواب در این سن امری عادیست اما قسمتی بر میگردد به احتمال زیاد قتد خون بالا و مشکل پرستات و ادرار شبانه و …که باعث برهم خوردن ریتم خواب می شود .
ادرار مکرر هم می تواند بعلت قند خون بالا باشد و هم تورم پروستات و هم عفونت دستگاه ادرار.من منظور پزشکت را در مورد تورم پرستات خوش خیم نمی فهمم.اگر منظورش تورم است که در لاتین می شود ایت و بمعنی تحریک پرستات است که اصطلاح پزشکی اش می شود پرستاتیت و این با بزرگ شدن پرستات فرق دار.ولی چون اینجا خوش خیم را بکار برده به احتمال زیاد منظورش بزرگ شدن پرستات است که در سنین بالای ۵۰ عادیست . در صورت اول فرد نشانه هایی مثل سوزش در موقع ادرار و بقول خودت تکرر ادرار دارد. و پروستات نرم و لزج و ژله ایی می شود و موقع معاینه می تواند بشدت درد کند.ولی در مورد دوم پرستات فقط بزرگ است و بهمین جهت از نظر فیزیکی به دهانه مثانه و لوله ادرار فشار می آورد (چون لوله ادرار از درون پروستات عبور می کند) و بهمین دلیل فرد مشکل خالی کردن مثانه پیدار می کند و تکرر ادرار دارد و احساس ادرار کردن به شخص دست می دهد و شبها در بعضی موارد چندین بار از خواب بیدار شده و باعث بی خوابی شخص می شود.
دیابت یا مرض قند باعث تکرر ادرار می شود و شخص در ضمن بعلت تشنگی آب زیاد می خورد ولی در سن بالا چون دیابت اکثرا از نوع دوماست حالت تشنگی چندان محسوس نیست ولی اگر قند در ادرار زیاد شود باعث تکرر ادرار و سوزش می شود. اینو می شود با آزمایش قند خون و آزمایشی بنام Hba1c که بالا بودن قند خونو در چندین هفته نشان می دهد و آزمایش ادرار نشان داد. درمانش دست از مفتخوری و پرخوری و دست برد از خزانه عمومی و شریک کردن دیگرا بر داشتن و تحرک و ورزش، و رژیم غذایی بدون شیرینی بخصوص شیرینهایی که زود جذب می شوند مثل قند و شکر و کیک و …و بیشتر میوه و سبزی …خوردن و امروزه داروهایی بسیاری هست با مراجعه به پزشک تجویز می شوند.
در مورد تینتوس یا همان سوت کشیدن در گوشها یکسر ی احتمالات هست ولی در بسیاری موارد علتش هنوز کشف نشده و متاسفانه هنوز درمانی قطعی برایش پیدا نشده ولی بهترین کار اینه که به پزشک گوش و حلق و بینی مراجعه کنید.
در مورد رست لس لگ سندرم یا همان سندرم پاهای بیقرار کمبود آب در بدن و یا بعضی املاح کانی را می توان نام برد حتی در بیماران دیابتی هم این مشکل هست ولی علت اصلی آن نمی تواند یکی باشد بهمین دلیل هم نام سندروم بر آن گذاشته اند .یکسری دارو هست که می توان امتحان کرد در خیلیها اثر نسبتا خوبی دارد.ولی اول باید با آزمایشات خونی احتمال کمبودهای کانی و ویتامین ها یی مثل اسید فولیک و ویتامین ب۱۲…را رد کرد.
در مورد سنگ کلیه چون سنوگرافی کرده ایی و سنگ کلیه ات زیر ۶ میلی متر است با خوردن مواد آبکی زیاد مثل آب هندوانه و چغندر و آبجو و عرق سگی ویسکی …و راه رفتن و رقص و شاد بودن و پایکوبی براحتی دفع می شود.
در پایان در مورد پرستات اگر تورم پرستات باشد نوعی آنتی بیوتیک می دهند ولی اگر بزرگی خوش خیم پرستات باشد نوعی داروی هورمونی می دهند تا پرستات حجمش کم شود و دفع ادرار را راحت کند!
———–
درود مزدک گرامی
اگر آن یک خط اولش نیود، من حضور مهر و محبت و دلسوزی و نوعدوستی را در وجود تو به هورررررررررررا می پرداختم و از جا می پریدم و به همه ی مردمان جهان می گفتم: بیایید تماشا و ببینید مزدک نوعدوست است و دلسوز است و مشفقانه دوست و دشمن را راهنمایی می کند. (بشوخی) می میری اینجوری دوستانه بنویسی؟
.
سلام و درود
در هیچ منبع معتبر پزشکی نیامده که مشروبات الکلی برای دفع سنگ کلیه مفید است. هیچ پزشکی حتی آبجو را که سبکترین نوع مشروب الکلی با 3 یا
5 درصد است تجویز نکرده و نمیکند و این شایعه ایست که عاشقان الکل بهانه قرار داده اند تا سنگ کلیه را بهانه قرار داده و در حضور خانواده براحتی مشروبات الکلی بنوشند.کافیست سرچ کنید که آیا مشروبات الکلی برای دفع سنگ کلیه مفید است ؟ و نظر اطباء و پزشکان معتبر و بنام را پرسا شوید.
مزدی جونم از همون بچگیاش با محبت بود جونم ! یه خورده خل و چله فقط و حرف دهنشو نمی فهمه , میزنه و گرنه ایراد دیگه ای نداره ! یعنی دست خودش نیست ها , ما یادش ندادیم چه طوری درست حرف بزنه که اونم خدا کمکش کنه درست بشه , انشالله ! خاله جون میبینم که باد فتقت شکر خدا کمتر شده , اینم از کمالات سید علی پیش نماز محلمونه , گفتم که دعاهاش اثر میکنه , آخه نظر امام زممونه . مواظب خودت باش خاله فدات شه !
مزدک عزیز مسلما پول و حقوق حرام مریضی می آورد. اینها پول حرام می گیرند به قیمت نابودی مملکت و آزار مردم شریف ایران. این نوکران دولتی بایستی هم منتظر مریضی باشند.
کاوه خدا عقلت بده زیاد و کمی هم شرف . تو از کجا میدانی که این سید پول حرام میگیرد ؟ اگر به گفتن است من هم میگویم تو با پول //////// زندگی خودت و خانواده ات را اداره میکنی . در ثانی اگر پول حرام مریضی میآورد پس چرا این شازده رضا و مادرش و همه دزدان نظیر این دو طفیلی مریض نیستند ؟
این بار سلام بر مزدک همیشه لا علیه السلام!
همینطور که نوریزاد اشاره کرد،در هر حال آن خوی و ذاتیات ناشی از عرق سگی و غرّش و طعنه زدن از مزدک قابل تفکیک نیست! اما در هر حال ممنونم از همینقدر نوعدوستی و ارائه معلومات تخصّصی،هرچند بر اساس پزشکی نوین و مراجعاتی که هنوز ادامه دارد مزدک بمطلب جدیدی اشاره نکرد.
اولا بارها گفته ام بنده مفتخوار نیستم،و از سی سال قبل از همان اوان تحصیل به کارهای خدماتی تحقیقی که موکّد تحصیلات من در علوم مختلف اسلامی بود مشغول بوده ام و با درآمد مربوط به کارهای تحقیقی در برخی موسسات امرار معاش کرده ام،اینکه مزدک فهم درستی از دین و فلسفه دین و خدمات فرهنگی در بستر دین نداشته باشد یا منکر خدا و امور مربوط به دین باشد این درد و گرفتاری خود اوست از این جهت بهتر است مزدک ادب داشته باشد و به مبنای فکر و عمل دیگران احترام بگذارد.
اما در باب کم تحرّکی جسمانی حق با اوست،بنده با اینکه تا اوان انقلاب که در سطح دبیرستان (تا سال دوم نظری در رشته طبیعی) و بعد هنرستان (رشته الکترو تکنیک در برق) را باتمام رساندم فردی ورزشی و بسیار علاقمند فوتبال در محلات و زمین های خاکی و چمن بودم و به شنا و کوهنوردی و برخی ورزشهای دیگر می پرداختم اما از همان اوان انقلاب که دریکی از حوزه های علمیه تهران شروع بمقدمات کردم و بعد برای تحصیلات میانی و عالی (خارج) بقم آمد متاسفانه ورزش را تقریبا تماما کنار گذاشتم و دائم مشغول درس و مباحثه و مطالعه و تدریس و تحقیق و نوشتن بوده ام،بعد هم که رایانه در کار آمد غالب کارهای مطالعاتی متون و تحقیقات بوسیله رایانه است که خودبخود باعث کم تحرّکی و غالبا نشستن می شود یعنی تحرک من منحصر می شود به از خانه بموسسات رفتن و باز آنجا پشت میز نشستن! بهرحال قبول است کم تحرکی جسمانی تقریبا خصلت حدود سی سال من بوده است البته در مطالعه و تحقیق ونوشتن و بحث و تدریس شدیدا حریص بوده ام و شاید با حذف بسیاری از معاشرت ها و اتلاف وقت های متداول روزانه 10 تا 14 ساعت مشغول به اینجور کاره بوده ام…بنابر این همینطور که پزشکان می گویند شاید غالب این مشکلات جسمانی ناشی از کم تحرکی جسمانی بوده باشد.
در مورد پروستات خوش خیم که تعبیر پزشک خانوادگی بود و ظاهرا مرادش بدخیم بمعنای سرطانی بودن پروستات بود،همان متورّم شدن آن بود که از لوازم چنین سنینی است که با کاربرد قطره ای بنام “پروستاتان” و یکی دو جور قرص که نامش یادم نیست بهتر شد اما در هر حال باز تکررّ وجود دارد،البته سوزش همیشگی نیست اما شبها گاه حتی 7-8 بار که بیرون می روم در بازگشت باید حتما قدری آب بخورم،تشنگی مفرط نیست اما بهر حال باید آب بخورم و شاید خود این آب خوردن ها باز موجب بیداری و تکرّر می شود.در هر حال دو سه روز قبل سونوگرافی شد از کلیتین و مثانه پر و پروستات که ظاهرا همه مشخصات علائم نرمال داشت غیر از سنگریزه هایی 4 میلی که وقتی نزد متخصص کلیه بردم نگاه عادی به آن داشت ولی گفت آزمایشت کو؟ که نگرفته بودم و قرار است صبح شنبه ناشتا برای آزمایش خون و ادرار و پی اس آ و چیزهای دیگری مثل منیزیم و فسفر و غیره بروم و مجموعه را نزد متخصص کلیه و مجاری ببرم،اینطور که می گفت این مشکلات با شیمی درمانی و دارو حل می شود.
در مورد سوت کشیدن یا تینتوس،حق با مزدک لا علیه السلام است،من قبلا یکبار دو سه سال قبل که احساس کردم شنوائی گوش راستم ضعیف شده به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کردم که بلافاصله تست شنوائی گرفتند،نظریه او این بود که ضع شنوائی در این سنین و کمی صداهای خاص طبیعی است (آنوقت کمی صدا فقط در گوش راستم بود) اما الان متاسفانه هردو گوش سوت می کشد بطور محسوس بخصوص شب که هیاهوی بیرون کمتر است.در شنوائی سنجی جدید هفته قبل (بقول آنها نوار گوش) متخصص شنوائی سنجی ضمن تاکید بر تمیز بودن گوشها می گفت عصب گوش راست آسیب دیده و راهی برای ترمیم عصب نیست،اگر می خواهید هم شنوائی طبیعی باشد و هم از شرّ سوت خلاص شوید توصیه می کنم سمعک را،که اینرا هنوز اقدام نکرده ام،نگرانی من از علل دیگری بود که در گوگل دیده بودم:مثل عفونت در گوش میانی یا مثلا تومور و اینجور چیزها که نبود.
در مورد رست لس لگ سندرم البته دکتر عمومی میگفت ممکن است منشا آن استرس و فشار عصبی باشد که باید زمینه هایش از بین برود ،ولی با متخصص کلیه که مطرح کردم سوال از وضعیت منیزیم و فسفر را ضمیمه آزمایش خون که داده بود کرد که باید بعد معلوم شود و او وعده دارو در این مورد داد.
در مورد سنگ کلیه،داکتر مزدک! اینکه تجویز کرده ای آب هندوانه و چغندر،خوب اینها که با دیابت هماهنگ نیست و قند دارد بالام جان! یعنی قند هندوانه و چغندر قند مضرّ و منافی با دیابت نیست؟ آبجو و عرق سگی و ویسکی هم ارزانی خودت داکتر! مزدک تو بهتر است داکتر جهنمی ها باشی! مرا با این زهر ماری ها کاری نیست!
در مورد سندرم پاهای بیقرار اشاره به دارو کردی،چه خوب بود این داروها را با نام انگلیسی اش ذکر می کردی تا دوشنبه که می روم خدمت متخصص کلیه آنرا با او مطرح کنم.
داکتر مزدک! هرچند پزشکی تو بیشتر بدرد جهنمی ها می خورد! ولی خوب باز ممنونم که همینقدر به یک هموطن مخالفت توصیه هایی کردی!
ضمنا مزدک،به شفیعی حسادت نکن! من که البته آخوند متحجّری نیستم و مسائل پزشکی را از طریق داده ها و ابزارهای پزشکی نوین دنبال می کنم،اما همینطور که خیلی اطبّاء می گویند،توصیه های طبّ سنتی از امور مکمّل درمان پزشکی است،از این جهت من آنرا اینجا با شفیعی گرامی مطرح کردم و اگر امید به این توصیه ها نبود هرگز اینها را مطرح نمی کردم،بنظرم توصیه به حجامت و زالو در نواحی پا توصیه آگاهانه و قابل توجهی است و من انشاء الله روند درمان را از هر دو جهت دنبال خواهم کرد.
بقول نون-میم:بای مزدک!
بنام حق تعالی
✍️ دل نوشته ای از ما کهنه سربازان، برای نسلهای آینده❗️ :
و اگر دوباره جنگی آمد،
و تو را دعوت به نبرد کردند،.
میدانی چه بگویی؟
آری از قول ما کهنه سربازها بگو؛
به خدا ما دنبال جنگ نرفته بودیم.
او آمد بیهیچ استدالی و منطقی،
ما ابتدا میجنگیدیم که کشته نشویم، اما بعد جنگ یادمان داد بکشیم تا کشته نشویم،
عدهای از ما رنگ رزمندگی گرفتند و عدهای هم، رنگ رزمندگی به خود پاشیدند،
تعدادی جبهه نیامده راوی جنگ شدند!
و عدهای شهید شدند تا آینده زنده بماند!
اما نه آیندهای به این شکل!!!
راستی ما باید چه میکردیم؟
عدهای آمده بودند تا آدم حسابی شوند، عدهای آمدند تا بیپیکر شوند.
و عدهای نیز پیکر تراش!
در جبهه حس عاشقی و معشوقی جریان داشت.و ما جز جنگیدن چارهای نداشتیم!
آیا میتوانستیم دفاع از کشور و مردم را رها کنیم و گورمان را گم میکردیم و برمیگشتیم شهرهایمان!؟
ما هم، آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم، اما جنگ ۸ سال نزدیکتر از آینده بود،
جان عزیز بود ولی پای عشق هم در کار بود،
در جبهه ها رقص مستانهی شهدا غوغامیکرد و ما چه باید میکردیم؟
آیا نباید یوسف میشدیم؟ و بر روی مین!!! میرقصیدیم؟
و میخانهی فکه را رونق میدادیم؟ و دروازهی خرمشهر را آذین میکردیم؟
باور کنید ای نسلهای بعد،
ما جوانِ جوان رفتیم، پیرِ پیر برگشتیم!
حال شما بگوئید ما چه باید میکردیم؟
میگریختیم که کوفی مسلک شویم؟
که اعتقاداتمان به نرخ دلار و سکه حراج نشود؟
که نام لشکرمان را بر پیشانی بانکی رباخوار ننویسند؟
ما باید چه خاکی بر سرمان میکردیم که امروز سرکوفت نشنویم!؟
بله نسلهای آینده قرارمان این نبود
راستی اگر دوباره جنگی آمد و شما را دعوت به جنگ کردند!!!
از قول ما بگوئید: رزمندگان، به بعد از جنگ هم بیاندیشید!
وقتی ارزشها را در خاکریزها جا گذاشتیم و ارزشها عوض شد، عوضیها ارزشمند شدند!
امروز خوب بنگرید، چگونه ما را غریبه میپندارند!
باور کنید، آنروزها ما قطار قطار میرفتیم… واگن واگن بر می گشتیم، راست قامت میرفتیم، کمر خمیده برمی گشتیم، دسته دسته می رفتیم و تنهای تنها برمی گشتیم!
بیهیچ استقبال و جشن و سروری،
فقط آغوش گرم مادری چشم انتظار.
و دیگر هیچ…!
اما ایستادیم.
شاید به پرسید پس ما چه مرگمان بود؟ باور کنید ما هم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان داشتیم، اما
با دل رفتیم، بیدل برگشتیم،
با یار رفتیم با بار بر گشتیم، با پا رفتیم،
با عصا بر گشتیم، باعزم رفتیم، با زخم برگشتیم، پر شور رفتیم، با شعور برگشتیم!
ما اکنون پریشانیم، اما پشیمان نیستیم! ما همان کهنه سربازان پیادهایم که سواری!!! نیاموختهایم!
ما به وسوسهی قدرت نرفته بودیم!!!
میدانید تعداد ما در ۸ سال جنگ چند نفر بود؟
۳/۵ درصد از جمعیت ایران! اما مردانگي را تنها نگذاشتیم، ما غارت! را آموزش ندیده بودیم، رفتیم و غیرت را تجربه کردیم. اکنون نیز فریاد میزنیم که اینان از ما نیستند، این حرامیان غافلهی اختلاس!!!
از ما نیستند.
گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند، باور کنید این خرافات خوارج پسند، وصله ی مرام ما نیست، ما نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر حسین جنگیدیم.
لیکن ما استخوان در گلو، از امروز شرمندهایم، با صورتی سرخ و دستانی که در فکه جا مانده است!
اکنون شما بگوئید ما اگر نمیرفتیم چه باید میکردیم، با دشمنی که به امتداد قادسیه آمده برای هلاک مردم و میهنمان ایران؟!
ما را بهتر قضاوت داشته باشید، جز اندکی از ما که آلوده شدند و شرافت خود را فروختند.
درود به روان پاك شهيدان راه حق
خوش رفتی، خوش رفت، خوش رفتم. و اگر لازم شود بازهم خواهیم رفت. اگر چه با عصا و کمر خم. ما نباختیم. چیزها دیدم و بسیار آموختیم. چیزهای گذاشتیم و چیزها برداشتیم. یاد گرفتیم که اگر نان محکوم را می خوریم حلیم حاکم را هم نزنیم. فهیمدیم که هزار و چهارصد سال دروغ گفته و فریبمان داده اند. دیدیم که دین چیزی جز جنگ و آدم کشی و خرابی و ویرانی و دروغ ونادانی ندارد؛ و این کشور اگر به ویرانی کشیده شده و میشود بخاطر دین و دینداران است. نماز شب را رها کردیم و به کار روز افزودیم و فهمیدم که ورد و دعا و تکیه به پیغمبر و خدا کاری از پیش نمی برد و باید جز از خود از کسی امید یاری نداشت. این را آن دیدن ها و شنیدن ها بما آموختند. ما رنج ها بردیم اما دانش ها اندوختیم . همچنان که هر دانش آموزی در قبال رنجی که می برد گنجی می اندوزد. پوتین ها را نگهدار که جنگ پایان نیافته . این بار جنگی سخت تر در پیش است . جنگ با جهل ونادانی و دین و دروغ
تورم در ایران؛ خرج زندگی بهمن ماه ۹۷ نسبت به پارسال ‘۴۰ درصد گرانتر بود’
مطابق گزارش مرکز آمار ایران بهمن گذشته بیشترین میزان گرانی ماهانه را در سه سال اخیر داشته و شاخص کل قیمت کالاها و خدمات مصرفی در این ماه نسبت به بهمن ماه بیش از ۴۰ درصد بالا رفته است.
مرکز آمار ایران در گزارش ماهانه خود درباره سطح قیمت کالاها و خدمات برای مصرفکنندگان میگوید شاخص کل قیمت نسبت به بهمن ماه سال گذشته ۴۲.۳ درصد بیشتر شده است.
بر این مبنا در ۱۲ ماهه منتهی به بهمن ۱۳۹۷، نرخ تورم ۲۳.۵ درصد بوده است.
در یک دهه اخیر تنها در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ (پس از دور قبلی تحریمهای بینالمللی و بحران ارزی آن مقطع) ایران تورم سالانهای بیشتر از این مقدار داشته است.
بانک مرکزی ایران از آذر ماه امسال انتشار گزارشهای ماهانه تورم را متوقف کرده است.
خاطره خواندنی عباس میرزا از طلیعه جنگ دوم ایران و روس
(جنگی که به عهد نامه ترکمانچای منجر شد بعد از جنگ اول در ده سال قبل از آن که به عهد نامه گلستان منجر گردیده بود)
ملاقات عباس میرزا با «سید محمد مجاهد»
غوغای جهاد با «روسیان کافر» بالا گرفت و پاره ای از مشایخ مجتهدین و در راس آنان «سید محمد مجاهد» برای تحریک و تحریض مردم و واداشتن دولت برای آغاز جنگ، از کربلای معلّی به دارالخلافه تهران مهاجرت کردند. به ملاقات آقایان رفتم و سعی کردم مشکلات ورود در جنگی دیگر را برایشان توضیح دهم. سید محمد با دستاری بزرگ بر سر، در صدر اتاق نشسته بود.
سرش را پایین انداخته بود و بی آن که نگاهی به من کند، در سکوت به سخنان من گوش می داد و گاهی نفسی از قلیان می گرفت. بعد از تعارفات معمول عرض کردم:
«آقایان البته می توانند با چرخش قلمی فتوای جهاد صادر کنند ولی اجرای آن مشکل است. از یک مشت مردان روستا نشین یا شهرنشین که برای جهاد راه افتاده اند و پرورش جنگی ندارند، در برابر یک سپاه عظیم کاری ساخته نیست. جنگ، جنگاور بی باک می خواهد.
سیاهی لشکر ناید به کار. جنگ جیره و مواجب می خواهد. پول می خواهد. سرباز، پوشاک گرم و اسلحه و آذوقه می خواهد. سرباز پیش از شنیدن غرش توپخانه دشمن، صدای غر و لند روده های خالی خود را می شنود. اکنون خزانه ما خالی است. سربازان که نمی توانند مثل جنگ های سابق، با غنیمت و غارت بلاد متصرفی یا شهره های بین راه، خود را سیر کنند. به علاوه باید به سربازان حقوق داد تا زن و فرزندانشان از گرسنگی نمیرند»
یکی از آقایان گفت: چرا دولت پول ندارد؟چه بر سر جواهرات نادری آمد؟
گفتم: « آن جواهرات در خزینه است ولی جواهر را به راحتی نمی توان به پول تبدیل کرد. اگر بخواهیم همه آن را یک مرتبه بفروشیم به ثمن بخس از ما می خرند و اگر یکایک بفروشیم، عایدات آن در برابر خوارج سنگین جنگ هیچ است. آن جواهرات فقط به درد تیله بازی آقا محمد خان می خورد.
مشکل ما این است که مداخل قابل استفاده نداریم در حالی که روسیه و کشورهای اروپایی در زمان صلح از رعایا مالیات می گیرند و برای ایام جنگ پس انداز می کنند. تصور آقایان از جنگ، بدر و احد است ولی زمانه عوض شده است. در جنگ قبلی به قدر کافی مردانمان به خاک افتادند. وضعیت ما نسبت به سیزده سال پیش بهتر نشده که باز بخواهیم خلق الله را به کشتن بدهیم»
در اینجا سید محمد که گویی از توضیحات من حوصله اش سر رفته بود، سرش را بلند کرد و با صدایی لرزان و آزرده و چهره ای عبوس گفت:
«حضرت والا که ما به اینجا نیامدیم که با این حرفها دوباره به عتبات بازگردیم و خود را سخره عام و خاص نماییم. »
اگر پادشاه و ولی عهد به مظالم دولت روس بر مسلمین قفقاز بی توجهند یا ترسیده اند، ما نه ترسیده ایم و نه اخوان دینی خود را از یاد برده ایم و ما برای آزادی بلاد مسلمین حکم جهاد داده ایم و این حکم نافذ بر همه است از جمله بر پادشاه که با تجویز جانشینان امام عصر و فقهای عظام، عجالتا و نیابتا حق سلطنت دارد. بدیهی است این مجوز تا وقتی معتبر است که پادشاه مجری احکام شرع و حافظ دماء مسلمین باشد و اهمال در این امر، از طرف هیچ فردی پذیرفته نیست.
(مجله اندیشه پویا، شماره50، ص92، به نقل از شکوه های پراکنده عباس میرزا)
عجیب حکایتی است
اری با این سخنان توهمی از یک عالم دینی که همه چیز را در احادیث و روایات و استخاره و خواب علما میبیند منجر به شعله ور شدن جنگ با روسیه کافر گردید.
همان چیزی که روسیه بدنبالش بود. که منجر بهجدایی قسمتی از بهترین و خوش اب و هوا و ثروتمندترین ناحیه از کشور ما با قرارداد ننگین ترکمن چای گردید، و هیچ عالمی هم محاکمه نشد، و هیچ کس شک هم نکرد چرا امام زمان فرمان جهاد داده و نتیجه ان ننگ اور و شرم اور شده است.
جناب دکتر نوریزاد عزیزم سلام
در طول سالهای عمر به یاد ندارم که مادر وطن اینچنین رنجور از ناسازگاری و نزاع و بزهکاری فرزندان و آزمندی و کینه بیگانگان، ناخوش احوال به کنجی خزیده، زانوی غم به بغل گرفته و در سکوتی غریب، دردمندانه سیلاب اشک پنهان کرده باشد. حتی آن روزها که موشکهای نُه متری دشمن بی همه چیز، بر سر فرزندانش می بارید هم اینچنین حال و احوالی نداشت.
آخر انصاف دهیدش؛ تن فروشی دخترکانش، تخریب بی حساب جنگلهایش، مصرف ناصحیح آب شیرینش، فروش غیرقانونی شیلاتش و … و یا مرگ کولبران تهیدست و زحمتکشش، رنج کُشنده فقر و بیکاری کارگرانش، آزار کودکان معصومش و … نه سزاوار مادر نجیب وطنی است که به وجودش افتخار می کردیم! ما امروز به جوانی معتاد می مانیم که خرج اعتیادش را به ناجوانمردانه ترین راه از مستمری ناچیز مادرش می دزدد اما در صفحه اینستاگرامش دم از مهر و محبت به مادر می زند! شرممان باد! پرسه زدن کودکان فال فروش میدان ونک با آن لباس های دودآلودشان و ناگفته هایشان از فجایع هر شب اقامتگاههایشان دیگر تصویر هر روزمان شده و چه نازیباست که به دیدنش عادت کرده ایم.
اما چهره غصه دار آن مادر مهربانم چندی است که یک دم آرامم نمی گذارد و بیش از همیشه از آن نابغه سینما – چاپلین را می گویم – سپاسگزارم که قدم زدن در باران را آموخت! گاه خوبست که اشک امانت ندهد …
نام سید علی خامنه ای همون که جیره خورهاش بهش میگن آقا همون که پابرهنه های زیادی تو سیستان و کردستان و جنوب شهرای ایران که رنگ گوشتو و ساده ترین غذاها رو نمیبینن آرزوشونه سید علی رو تکه تکه کنن
همون که تو کشور خودش ازش متنفرن و دنیا طرفدارشن البته منظور ازدنیا حوثی های جنایتکار یمن و تروریست های حزب الله و حشد الشعبی هستن
همون که هزاران ساده لوح طرفدارشن تا حکومت دینیش پابرجا بمونه
همون که شخص اول مملکته ولی انقد منفوره که خودشیرین هایی مثل الهام چرخنده وقتی بهش تبریک میگن منفور مردم میشن
همون که زندگی ساده ای داره خیلی ساده مثلا فقط ستاد اجرایی فرمان امامش چندین میلیارد دلار ثروت تو ایران و بانکهای انگلیس داره و یه قرون مالیات نمیده خیلی ساده زیسته درحالیکه در سیستان گوشت گربه میخورن ایشون خاویار میخوره
همون که سالهاست به همراه سپاه و موتلفه قدرتو قبضه کرده بعد هر چهار سال یکبار شورای نگهبان که زیرنطر خودشه چن تا از افراد خودشونو میاره میگه مردم رای بدین تا برای ابد ولایت فقیه پابزجا بمونه و دولت و انتخاب مردم اشتباه باشه
همون که در مقابل اسراییل سینه سپر کرده چون کودک کشه اما با بشار اسد که کودکان مظلوم کشور خودشو قتل عام میکنه خیلی دوسته
همون که لب تر کنه جیره خورهاش برای حفظ قدرت و ثروت و گرفتن سکه مردم خودشونو سرکوب میکنن و از سرکوب دوران شاه میگن
همون که اشاره کنه اسراییل با خاک یکی میشه ولی صلاحه بعد از بیش از دویست حمله ی اسراییل به سپاه قدس در سوریه توان پرتاب یک ترقه به حیفا رو نداره
همون که تا ابد رو حرفش هست و از قدرت کنار نمیره همونطور که صدام و قذافی تا ابد پای حرف و حکومتشون موندن
همون که به خاطر ساختار مافیایی حکومتش نزدیکترین افراد ممکنه دشمناش باشن
همون که سالهاست در جنگ قدرت سایه ی سنگین خیلی هارو تحمل میکنه برای حفظ قدرت
اصلا کدوم رهبر دنیا انقد ریاکاره که در حالیکه مرپم ایران به نون شب موندن ثروتش از پارو بالا میره بعد برای نمایش میگن موکتش سوخته
همون که کوچکترین صدایی رو نمیتونه تحمل کنه و ده ها جوان ایرانی مثل ستار بهشتی فرزاد کمانگر باید زیر شکنجه بمیرن و اون با وقاحت لبخند میزنه
کدوم سیاستمداری تو دنیا بچه هاش انقد سالم و پاکن که برای حفظ قدرت پدر اموال مردم رو از بانک آینده میدزدن و بعد پدر میگه دنبال پرونده ی اختلاس بانک آینده نباشین کجا سراغ دارین
همون که ساده لوحترین آدمها رفتن به اسم مدافع حرم خودشونو به کشتن دادن تا بشار اسد در قدرت بمونه و با خانومش شراب ناب بزنه و آقا میلیاردها تومان از صندوق توسعه ی ملی رو در شرایط فوق بحرانی مردم بده به سپاه تا قویترین بشن و بهتر از حکومت دینی آقا دفاع کنن
همون که مفتی های وهابی و رییس جمهورهای غربی دشمنشن همونطور که اون دشمن اونهاست و کشورهای پیشرفته دنیا تمام تلاششونو میکنن تا حکمت آقا سرپا بمونه چون میدونن هیچ حکومتی مثل ولایت آقا نمیتونه کشور ثروتمندی مثل ایرانو تبدیل به ویرانه کنه
همون که تو سخنرانی هاش برای ریا کاری و فریبکا ی میگه بی حجابها هم مثل من نقص دارن و خیلی با آنها با خشونت برخورد نکنید بعد سگهاش در خیابون یه دخترو به خاطر چند تار مو با حقارت تمام روی زمین میکشن درحالیکه که دزدان و جنایتکاران آزادن
بله اینجا ایران است کشوری با حاکمیت ولایت فقیه حکومت دینی کشوری که نظیر آن در هیچ جای دنیا نیست چون این روش ناب حکومتداری فقط به فکر آقا و جیره خورانش رسید
جناب نوریزاد گرامی عزیز
حرم سکینه دختر امام حسین که در سوریه توسط خرد باختگان ایرانی با میلیونها دلار هزینه ساخته وپرداخته شده است که البته هم اینک با خاک یکسان شده است ( داعش الحق که به ایرانی ها خیلی کمک کرده است هم اسلام واقعی را معرفی کرد وهم این قبرهای بیخودی و دروغین راباخاک یکسان کرد ) حدودپانزده سال قبل کسی از اهالی یکی ازشهرک های اطراف دمشق ادعا می کند که خواب دیده است در قبرستان آنجا قبری است که متعلق به دختر امام حسین است .قبر بی صاحب و قدیمی را نیز نشان می دهد که همین قبر را درخواب دیده ام . این خبر خیلی زود به گوش ملایان می رسد و در آنجا زیارتگاهی میسازند شاهانه که در تصویر زیر میبینید . یعنی چنین زیارتگاهی تا پانزده سال اصلا وجود خارجی نداشت .
اما این سکینه خانم کیست ؟
در واقعه کربلا سکینه دوازده سال داشت که پیش از کشته شدن پدرش با پسر عمویش بنام عبدالله بن حسن ازدواج می کند که مدتی بعد از او طلاق میگیرد وهر چند مدتی را به عقد شخصی دیگر در می آمده است .(همانند پدر بزرگش قدرت وکشش جنسی فوق العاده ای داشته است )
گرچه نتوانستم به لیست کامل شوهران این خانم که برحسب روایات زیاد بسیار هم زیبا بوده است دست پیدا کنم اما تعدادی از آنهارا از لابلای متون مختلف خارج ساختم .
شوهران این خانم هنرپرور زیبارو :
1️⃣ عبداللّه بن حسن که در کربلا شهید شد
2️⃣ مصعب بن زبیر
3️⃣ عبداللّه بن عثمان حزامی
4️⃣ زید بن عمرو بن عثمان بن عفان
5️⃣اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان
6️⃣ ابراهیم بن عبدالرحمن بن ابی عوف
7 – لیست کامل نیست
سکینه عاشق رقص وآوزار بود وهرچند مدت مجلس بزمی می گرفت از کلیه نوازندگان ورقاصان سراسر شبه جزیره عربستان دعوت میکرد تا در مجلس وی به رقص وآواز بپردازند .خود نیز هم صدای زیبایی داشت و هم رقاصه ماهری بود .
سکینه در 66سالگی در مدینه درگذشت . تنها یک روایت بسیار ضعیف هست که میگوید سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان که در مصر بود ازدواج کرد و از مدینه به طرف مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت. از این رو در قبرستان باب الصغیر، قبری منسوب به سکینه است. (حتی اگر این روایت ضعیف را هم بپذیریم قبر سکینه در باب الصغیر یعنی قلب شهر دمشق است نه سی کیلومتر دورتر از مرکز شهر)
منابع : 1.مستدرکات علم الرجال، ج8، ص580، شماره 18091.
2. معجم الکبیر، طبرانی، ج3، ص132، ح2899.
3.مجمع البحرین، واژه عرف.
4.ثقات، ج4، ص352.
5.تذکرة الفقهاء، ج8، 215؛ چاپ قدیم، ج1،ص 376؛ منتهی المطلب، ج2، ص 730؛ المغنی، ابن قدامه، ج3، ص 446.
6. عیون الاخبار، ابن قتیبه، ج 1، ص 312، تاریخ مدینه دمشق، ج 69، ص 218.
7.المنتظم، ج7، ص178.
8.الوافی بالوفیات، ج15، ص183؛ اعیان الشیعه، ج3، ص493.
9.الوافی بالوفیات، ج15، ص183؛ اعیان الشیعه، ج3، ص493.
10.ر.ک: سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالؤمنین(ع)، ج2، ص247.
11.همان، ص243.
12.بحارالانوار، ج 42، ص92؛ قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج1، ص471، دارصادر، بیروت؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص38.
13.منتهی الآمال، محدث قمی، ج1، ص231؛ منتخب التواریخ، ملاهاشم، ص143.
14.بحارالانوار، ج22، ص166.
15.تهذیب الاحکام، ج 8، ص258، ح169 و ج9، ص241، ح28؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص198، ح 5455؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص126 و ج15، ص474؛ بحارالانوار، ج22، ص200؛ دعائم الاسلام، ج2، ص362.
16.الاصابه، ج 8، ص25؛ انساب الاشراف ،ج2،ص 68؛ الاستیعاب،ج4،ص 1448 و 1789؛ المعارف، ص127.
17.الکامل، ابن اثیر، ج5، ص113.
18.انساب الاشراف، ج2، ص 47 و ج 8، ص245، البدایه و النهایه، ج9، ص256.
19.المنتظم، ابن جوزی، ج7، ص176؛ انساب الاشراف، ج2 ،ص415.
20.اعیان الشیعه، ج3، ص491؛ مستدرکات علم الرجال، ج8، ص580.
21.طرطوسی، سراج الملوک، ص232.
22.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص296.
23.اعیان الشیعه، ج3، ص492.
24.انساب الاشراف، ج2، ص 415.
25.جامع المدارک، ج4، ص259
باسلام به محضر جناب نوریزاد………..یک پیشنهاد،یک فتوا::::::::سالهاست مردم ما،اعم از مردم عادی،معلمان،کارگران،کشاورزان،وبه علت مدیریت غلط مسئولین فقیروفقیرتر شده وبه اعتراف همین دست اندرکاران مدیریتی کشور همه اقشارمردم معیشتی زیر خط فقر دارند،وماشاهد اعتراضات مردمی در کشور وبه طور مرتب جهت خلاصی از این فلاکت بوده وتا به حال نتیجه ای حاصل نگردیده،مسئولین نبود اعتبارات کافی جهت یکسان سازی حقوق ودستمزدها را بهانه قرار داده وماشاهد عمیق تر شدن این شکاف طبقاتی هستیم ،اما پیشنهادی ساده اما چاره ساز دارم مبنی براینکه این شکاف واین فقر تا حدودی ازبین برود ،ابتدا مراجع تقلید که درهمه امورئخالت ئاشته وگاه وبیگاه وحتی در طول تاریخ معاصر فتواهایی صادر کرده مردم ومسئولین رامجبور به تبعید از این دستوارات دینی کرده اند،حال همین مر اجع دسته جمعی فتاوایی مبنی براینکه خرج پول مردم وکشور در خارج از مرزها ودرمیان دیگر کشورها باتوجه به اینکه ثروتهای عمومی حق الناس بوده وحیف ومیل وهزینه کردن ان خارج از رضایت مالکین ان یعنی مردم ایران است حرام واشکال شرعی دارد صادر نمایند و مسئولیتی که ازاین فتوا پیروی نکنند مرتد بوده چراکه طبق فرامین در فقه تشیع سرپیچی از دستورات دین محاربه بوده وخروج افراد ازاین مسیرکفر ورزی است به همین سادگی ثروتهای کشور در دیگر کشورها هزینه نگردیده ومردم ازاین اوضاع فلاکت بار نجات خواهند یافت،اینجاست که هم مراجع وهم مسئولین در معرض امتحان وقضاوت مردم ومسلمانان داخل وخارج قرار خواهند گرفت. باسپاس.یک بازنشسته
آقای بازنشسته بجای این امیدها، همان بهتر است که در تظاهرات روز یکشنبه ساعت 10 صبح که قرار است جلوی مجلس انجام شود شرکت کنید.
جناب باز نشسته پولها را خود همین مفتخورها ا ز ایر انخارج می کنند .می فرمائید چاقو دسته خود ش را ببرد؟
مهندس جان خسته نباشی.
واقعاخوش به حال شماکه بابزرگان قوم و امثال رفسنجانی وسیداحمدخمینی و…رفت وآمدداری.ماکه چنین سعادتی نداشتیم . اگرهم داشتیم، حالت تهوع ناشی ازدیدارچنین چهره های پلیدی مانع گفتگومیشد.پدر39ساله من فقط به خاطرمداوای اجباری یک مبارزکمونیست کرد به دست خلخالی اعدام شد.البته درزمانی که شما،خزعلی ها،گنجی ها،میلانی ها، یزدیها،سازگارها،توده ایهایی که هنوزهم دوستشون دارم ، حجاریانها وخیل بیشماردیگری باتمام قوا به عنوان وظیفه شرعی ، به شدت جان برکفانه ، شب وروزدرحال تلاش برای تثبیت نظام مقدس ولایی بودین.ارمغان جمهوری اسلامی برای خانواده غریب ماکه تازه چندماهی بوداومده بودیم سنندج،اعدام پدرمون بود.به مادرم گفتن”شانس آوردی شیعه ای وگرنه اخراجت میکردیم و…”میخواستم ازنزدیک ببینمت.حرفهایی داشتم.ممنون که پشیمانم کردی.بدرود
محمد صولت:
یکی از کارمندان استانداری فارس که مترجم زبان انگلیسی بود در دفتر خاطراتش می نویسد:
در یکی از سالهایی که آقاي دانش منفرد استاندار فارس بود قرار بود قاضی القضات کشور سودان به شیراز بیاید من و استاندار به فرودگاه قسمت تشریفات رفتیم وقتی که هواپیما به زمین نشست پای پلکان رفتیم قاضی القضات سودان را به قسمت تشریفات آوردیم، اوایل شهریور ماه بود میوههای مختلف شیراز رسیده بود سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند هرچه تعارف به این مهمان کردیم چیزی نخورد به استانداری آمدیم باز انواع میوهها و تنقلات و غیره آماده بود، استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوه قضاییه سودان میل نکردند بالاخره استاندار جلسه داشت مترجم همراه رییس قوه قضاییه سودان برای سرکشی پربازدید به دانشکده حقوق می روند مترجم از او میپرسد چرا با اینکه زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید؟ گفت: من از کشور سودان آمده ام که مردم آن فقیر هستند و دسترسی به این انواع میوه را ندارند اگر من از این میوه ها بخورم از عدالت ساقط می شوم و در برگشت و مراجعت به سودان عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم بنابراین حق خوردن از این میوه ها را ندارم، اتفاقا” استاندار کلی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلق به دانشکده حقوق سودان است، استاندار گفت که ما این هدیه ها را به خودتان داده ایم، گفت من الآن خودم نیستم من الان رییس قوه قضاییه سودان هستم بنابراین هرچه شما به من به عنوان هدیه داده اید نمیتوانم برای خودم قبول کنم…………….
مقایسه با شما مسئولین دزد وحریص ونابکار ما کجا واین عدالت علی گون جناب قاضی القضات سودان کجا ،بدابحال ما
درود استاد ارجمند
شما بيست و دو دليل در ضرورت تغيير نظام فعلي اورديد و در عوض اقاي خامنه اي با اعتماد به نفس بالا از تداوم نظام در چهل سال اينده گفته و در بيانيه ي مفصل خود بارها از واژه ازادي و جوانان ياد كرده!
و نيز اصلاح اشتباهات گذشته. شايد نامه هاي متعدد دلسوزان كشوراز جمله شما او را بيدار كرده باشد. شما يك دلسوخته كشور و جهادگر بي ريا و مخلص و راوي جنگ هشت ساله بوديد و كسي در صداقت شما شكي ندارد. بد نيست از موقعيت به وجود امده بهره ببريد و انچه شرط بلاغ است با زبان و قلمي نرم وملايم با او در ميان گذاريد. شايد مؤثر واقع شود و كشور ما با اين همه ثروت مادي و انساني راه پيشرفت را طي كند.
وظيفه مؤمن وصيت به اصلاح اموراست.
مخلص شما
نترس رفیق…!!
اگر جهنمی در کار باشد، آنجا دوستان خوبی پیدا خواهی کرد؛
شاید یک جرعه آب جوش خوردن با صادق هدایت، نیچه، انیشتین، و…!!
بهتر از هم پیاله شدن در بهشت با قدیسانی ست؛
که دنیا را برایت جهنم کرده اند…
تا زمانی که انسانیت را زیر پا نگذاشته ای از هیچ چیز نترس؛
دین من عقل من است و وجدان صدای خداست…
حسن/*: در زورآزمایی با آمریکا پیروزی با ایران است
دو تا مملکت داریم. یکی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا یکی با اقتصاد ورشکسته و توهم قدرت نظامی. کشور قدرتمند اقتصادی و نظامی چندتا کشتی جنگی و چند هزار سرباز رو میاره دور و ور کشور متوهم. خرج اینکار برای کشور قدرتمند درصد بسیار بسیار کوچکی از اقتصادشه. کشور ورشکسته ترس ورش میداره از شیکم مردمش میزنه، پشتک واروی اقتصادی میزنه، پول بی پشتوانه چاپ میکنه و هرچی پول و دارایی داره خرج ساختن بمب اتم و موشک و اینجور چیزا میکنه. ملت کشور قدرتمند اقتصادی اصلا حالیشون نمیشه، هیچ توفیری به هیچ وجه در زندگیشون نداره. ملت کشور ورشکسته گشنه و بیکار.
حالا شما حساب کنین در این جنگ کی دست بالا رو داره. اینا ملت ایران رو یه مشت نادان احمق فرض میکنن که هر جفنگی رو باور میکنن. عده کمی رو همیشه میشه خر* کرد، عده کمی رو مدت کمی میشه خر کرد ولی همیشه همه رو نمیشه خر کرد.
* با عرض معذرت به همه خرهای چهار پا. در مثال مناقشه نیست.
مستند «گلستان هفتم»؛ روایت پنج درویش از پشت میلههای زندان- قسمت سوم
و حال با گذشت یکسال از وقایع خیابان پاسداران تهران، ۱۵۶ درویش هنوز زندانیاند، بیشترشان در زندان تهران بزرگ یا همان فشافویه، برخی دیگر در زندان اوین و زنان هم در زندان شهر ری معروف به قرچک. در شرایطی که سعید دوراندیش آن را «فاجعه انسانی» توصیف میکند:
«در مورد شرایط زندان باید عرض کنم اینجا یک فاجعه انسانی شکل گرفته است. برای ۵۰۰ زندانی، فقط پنج سرویس بهداشتی وجود دارد. حمام کردن در این سرمای زمستان، اکثر روزها فقط با آب سرد مقدور است. دسترسی به پزشک و دارو [فقط وقتی میسر است که] درحال احتضار باشی. و بابت خورد و خوراک، اگر آن سهمیه نان ناچیز به دستمان برسد، مطمئنا این وعدههای غذایی، صدمات جبران ناپذیری را به زندانیان وارد میکند».
رضا یاوری مطلق هم از نبود آب آشامیدنی سالم و کمبود امکانات درمانی میگوید، مواردی که بارها توسط سایر زندانیان محبوس در زندان فشافویه تکرار شده است:
«شرایط نگهداری زندانیان در زندان تهران بزرگ واقعا فاجعهبار است. از لحاظ بهداشتی، زندانی از آبی میآشامد که غیرقابل آشامیدن است، از لحاظ درمان هم فوقالعاده دردآور است، من در مدت یکسالی که در زندان هستم از بیماری آسم رنج میبرم و در مدت چندباری که سرماخوردگی داشتم، هیچ وقت من را بهداری نبردند. هیچ وقت دارویی هم در اختیار من نگذاشتند. اکثر اوقات پزشکی وجود ندارد که من این مسئله را با مسئولین زندان هم در میان گذاشتم ولی هیچ وقت رسیدگی نشد».
احمد ایرانخواه میگوید «شرایط موجود در زندان تهران بزرگ با آییننامه سازمان زندانها و اصول حقوق بشری مغایرت دارد»:
«شرایط زندان روز به روز اسفبارتر و غمآلودتر از قبل میشود. الان در سالن ۳ تیپ ۱ تهران بزرگ هستیم، اما زندان با رعایت نکردن قوانین سازمان زندانها، زیرپا گذاشتن قوانین بینالمللی و حقوق بشری، از بهداشت و درمان و غذای خیلی ساده هیچ خبری نیست».
شرایطی که نه تنها دراویش گنابادی محبوس در این زندان بلکه صدها زندانی دیگر نیز هر روز با آن زندگی میکنند. رضا یاوری مطلق غذای زندان فشافویه را «ناکافی» توصیف میکند و زندگی در این شرایط را «طاقتفرسا» میداند:
«زندان تهران بزرگ با وجود ۱۴هزار زندانی، شامل چهار تیپ است که هر تیپ بالای پنج هزار نفر زندانی دارد و هر تیپ یک بهداری دارد. ولی جالب اینجاست که در اکثر اوقات پزشکی وجود ندارد. از نظر غذایی هم زندان تهران بزرگ بیکیفیتترین غذایی دارد که دیده میشود. زندانیان هیچ وقت با شکم سیر نمیخوابند و همگی مینالند. وعده صبحانه هم معمولا شامل یک مربای کوچک است که حجم آن دقیقا یک قاشق غذاخوری است و هیچ کس از این بابت راضی نیست. نانی که به زندانی اختصاص میدهند، شامل یک کف دست، که به چهار لقمه تمام میشود».
اما وضعیت زنان درویش هم بهتر از مردان نیست، زنانی که در زندان زنان شهر ری یا همان قرچک محبوساند، زندانی که طی ماههای اخیر نامش بارها بر سر زبانها افتاد و زندانیان سیاسی پیشین از تجربه خود در این زندان گفتند و نوشتند.
الهام احمدی یکی از زنان درویش محبوس در زندان قرچک است که این زندان را «شکنجهگاه» مینامد:
«شبها بهداری دکتر کشیک ندارد. یک قرص و یک شربت میدهند و دیگر تمام. شبها چند بار که میرویم دکتر و پرستار فحاشی میکند. نشان به آن نشان که امروز صبح یک نفر این جا به خاطر فشارخون بالا سکته کرد و مرد. گفتهاند فشارت ۱۲ است، برو بخواب. صبح مرد، جنازهاش را بردند بیرون. این جا از ما میخواهند کار کنیم اگر میخواهیم تلفن بزنیم. به ما میگویند علفهای هرز حیاط را با دست بکنید و گرنه هواخوریتان را تعطیل میکنیم. این جا آب شیرین وجود ندارد، ما را وادار میکنند آب معدنی سمی و تاریخ گذشته بخریم. اوضاع این جا خیلی بد است، اوضاع بد است، بد. این جا شکنجهگاه است».
برخورد با دراویش گنابادی در جریان تجمع آنان در خیابان پاسداران، بازداشتها و صدور احکام زندان و شلاق برای آنان در نخستین گزارش جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران هم بازتاب یافت. علاوه بر آن سازمان ملل متحد در قطعنامه اخیر خود درباره ایران از «سرکوب گسترده اقلیتهای مذهبی از جمله دراویش گنابادی» به شدت انتقاد کرد.
دیدبان حقوق بشر، عفو بینالملل، کمپین حقوق بشر در ایران و دولت آمریکا نیز طی یکسال گذشته در گزارشها و بیانیههایی متعدد از عملکرد مقامهای ایرانی در رابطه با اقلیتهای دینی از جمله دراویش گنابادی انتقادهایی را مطرح کردند.
گزارشها، بیانیهها و قطعنامههایی که مقامهای ایران همواره آنها را «بیاعتبار، مغرضانه و با اهداف سیاسی» توصیف کردهاند.
و در میان این رد و بدل کردن اتهامات، این ۱۵۶ درویش گنابادیاند که روزهای طولانی زندان واقعیت روزمره زندگی آنهاست. سعید دور اندیش، رضا یاوری مطلق، احمد ایرانخواه، سعید سلطانپور، الهام احمدی، و ده ها درویش دیگر.
مستند «گلستان هفتم»؛ روایت پنج درویش از پشت میلههای زندان- قسمت دوم
در حالی که دراویش اعلام کردند حادثه اتوبوس ارتباطی به آنان نداشته است، مقامهای جمهوری اسلامی یکی از دراویش را مقصر شناختند. محمد ثلاث به این اتهام اعدام شد، درحالی که زینب طاهری وکیل مدافع او اعلام کرده بود در پرونده موکلش ابهاماتی وجود داشت که باید روشن میشد.
و پس از آن ۲۴ ساعت پرتنش و نفسگیر عکسهایی از وقایع منتشر شد که دراویش را با سر و صورتی خونین نشان میداد. برخی دیگر هم از ناحیه سر یا دست و پا دچار شکستگیهایی شده بودند. در نهایت مردان به کلانتری پاسداران و آگاهی شاپور و زنان به بازداشتگاه انتظامی خیابان وزرا منتقل شدند. انتقالی که به گفته احمد ایرانخواه با «خشونتهای کلامی و فیزیکی همراه بود» :
«برخورد مامورین آگاهی هیچ وقت یادم نمیرود. بسیار وحشیانه، با چک و لگد و فحاشی و تمسخر و با وضعیتی که لایق انسانیت نیست، ده نفرمان را در یک وانت دربسته جا دادند، ما را به آگاهی شاپور بردند، تشکیل پرونده و عکس، بعد هم سوار بر اتوبوس و انتقال به زندان. تقریبا تا خود زندان، مامور بدرقه دراویش را مورد آزار و فحاشی قرار داد».
ضربوشتم و فحاشیهایی که در کلانتری و بازداشتگاهها هم ادامه یافت؛ این را سعید دوراندیش در گفتوگو با رادیوفردا از داخل زندان فشافویه میگوید:
«این رویه توسط مامورین در آگاهی شاپور هم دوباره و چندباره تکرار شد. حتی وقتی وارد محوطه زندان شدیم، با این که همگی مجروح بودیم و در آگاهی شاپور دستانمان را دو به دو بسته بودند، سربازهای زندان تونل درست کردند و آنها هم دوباره و چندباره زدند و زدند و فحاشی کردند».
برخی از دراویش به مراکز درمانی منتقل میشوند، مراکزی که به گفته احمد ایرانخواه برای دراویش مصدوم پانسمان و درمانهایی سرپایی انجام میشود:
«بعد از ضربوشتم وحشیانه، من و خیلیهای دیگر، اکثر ما چیزی نمیفهمیدیم. چون آن قدر چوب باتوم به سر و بدنمان خورده بود که تقریبا بیهوش بودیم. ما را به بیمارستان امام سجاد انتقال دادند، در خیابان بهار شمالی، یک پانسمان سرپایی و عکسبرداری. ساعت پنج و شش عصر بود که حدود ۷۰ یا ۸۰ نفری را داخل اتاق بیمارستان امام سجاد یک جا جمع کردند و ما را تحویل مامورین آگاهی دادند».
و همزمان بازجوییها؛ بازجوییهایی که مرحله اول آن به گفته سعید سلطانپور در بیمارستان است:
«روند بازجوییها در دو مرحله، و برای بعضیها در چندین مرحله صورت گرفت. مرحله مقدماتی بازجوییهامان در بیمارستان با وجود مجروحیت و زخمی بودن ما انجام شد».
«فضای رعب و وحشت، همراه با فحاشی و تهدید»، آنچه که احمد ایرانخواه از شرایط حاکم بر اتاقهای بازجویی توصیف میکند:
«بازجوییها با رعب و وحشت، با چشمبند و زدن تهمت و افترا. سعی میکردند با دروغ روند بازجویی را پیش ببرند. آخرین چهارشنبه سال ۹۶ بود که مصادف شد با چهارشنبه سوری، من همراه با ۵۰ تن از دراویش با لباس زندان و دستبند و پابند، با دو تا اتوبوس و ۱۲ ماشین اسکورت، دو برابر سرباز و نیروی امنیتی برای بازپرسی به دادسرای اوین رفتیم. بازپرسی من، شعبه ۲ دادسرای اوین بود. یقین دارم همه چیز از پیش مشخص شده بود».
و حالا با گذشت یکسال از این وقایع، هماکنون بیش از ۱۵۰ درویش گنابادی در زندان به سر میبرند و محکومیت خود را سپری میکنند. محکومیتهایی که به گفته سعید سلطانپور در دادگاههایی تشریفاتی و چند دقیقهای صادر شد:
«دادگاهی که برای دراویش تشکیل شد، دادگاهی کاملا تشریفاتی بود و احکامی که برای ما صادر شد، غیر حقوقی و ناعادلانه بود. علیرغم اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی، اغتشاش و برهم زدن نظم عمومی که به ما نسبت داده بودند، سوالاتی که از دراویش میشد، سوالاتی عقیدتی و در راستای تفتیش عقاید بود».
محاکمههای دسته جمعی بدون حضور وکیل مدافع که سعید دوراندیش و تعدادی دیگر از این دراویش از حضور در آن خودداری کردند. و به این ترتیب بود که احکام زندان، شلاق و تبعید آنان به طور غیابی صادر شد:
«بعد از این که دادنامهای سراسر تهمت و دروغ و افترا به ما نشان دادند، تاکید میکنم فقط به ما نشان دادند و از تحویل دادن به ما خودداری کردند به دادگاه احضار شدیم. من در جلسه اول دادگاه حضور پیدا کردم. از قاضی پرونده خواستم که حتما وکیل مدافع داشته باشم تا از حق و حقوق بنده دفاع کند. اما هر یک از آقایان یا خانمهای وکلا که به دادگاه انقلاب مراجعه کردند، اجازه حضور در دادگاه را پیدا نکردند. یعنی سیستم قضایی کشور از ما میخواهد در یک عمل غیرقانونی شرکت کنیم و نقض قانون کنیم. دادگاهی که وکیل مدافع در آن حضور ندارد و کسی از من متهم دفاع نمیکند، وجاهت قانونیاش را خودش زیر سوال میبرد. با توجه به این که اجازه نداشتم وکیل داشته باشم، از شرکت در این رویه غیرقانونی دادرسی دادگاهی اجتناب کردم».
دادگاههایی که در نهایت احکام زندان از شش ماه تا ۲۶ سال زندان را برای دراویش به دنبال داشت، ۱۰ تا ۱۴۸ ضربه شلاق، تبعید، ممنوعیت خروج از کشور و محرومیت از فعالیت در احزاب، گروهها، رسانهها و فضای مجازی دیگر مواردی است که در احکام بیشتر این دراویش درج شده است. احکامی که مبنای آن اتهامهایی مشابه است. اتهامهایی که رضا یاوری مطلق آنها را مضحک میداند:
«به اجتماع و تبانی، ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، اختلال در نظم و آسایش عمومی، تمرد نسبت به مامورین در حین انجام وظیفه، حمل سلاح سرد و گرم، تخریب اموال عمومی متهم شدم. کل واکنشی که من در برابر این اتهامات داشتم این بود که به شدت به فکر فرو رفتم و بعد خندهای از ته دل کردم. خندهآورترین اتهامی بود که میشد به دراویش زد».
مستند «گلستان هفتم»؛ روایت پنج درویش از پشت میلههای زندان- قسمت اول
سعید دوراندیش، رضا یاوریمطلق، احمد ایرانخواه و سعید سلطانپور شاهدان و مهمانان این مستندند از ۳۲ کیلومتری جنوب تهران، از زندان تهران بزرگ، فشافویه.
و روایت الهام احمدی، درویش زن محبوس در زندان زنان شهر ری (معروف به قرچک) که چندی پیش در یک فایل صوتی از داخل این زندان، شرایط زندان قرچک را مانند «شکنجهگاه» نامید.
تجمع دراویش بهمنماه ۹۶ در اعتراض به بازداشت چند تن از همکیشانشان و اعمال محدودیتها برای نورعلی تابنده قطب دراویش برگزار شد. سعید دوراندیش یکی از دراویشیست که در این تجمع حضور داشت. او در زندان تهران بزرگ به سر میبرد و با حکم هفت سال زندان مواجه است، سعید در گفتوگویی که از فشافویه با رادیو فردا انجام شد، میگوید علت آغاز تجمعات اعتراض به بازداشتها و اعمال محدودیتها برای دراویش گنابادی بود:
«اگر به چندماه عقب تر برگردیم، در دیماه سال ۹۶، نیروهای امنیتی-اطلاعاتی به بیمارستان دی حمله کردند و چهار درویش را بدون حکم قضایی بازداشت کردند. چند روز قبل از واقعه گلستان هفتم نیز آقایان حمید لباف و نعمت ریاحی را دستگیر کردند. از طرفی رئیس پلیس شهر تهران در مصاحبه با جراید میگفت که ما برنامهای برای بازداشت دراویش نداریم، اما در عمل اتفاق دیگری میافتاد. از طرفی شائبه بازداشت جناب آقای دکتر نورعلی تابنده به گوش میرسید که با توجه به رفتارهای مسئولین، این نگرانی در دراویش تشدید شده بود. به همین منظور دراویش در اطراف دولتسرای دکتر تابنده حضور پیدا کرده بودند و نگران بازداشت سلامتی ایشان بودند».
تجمعی که به گفته این افراد از قبل برایش برنامهریزی و سازماندهی صورت نگرفته بود، اما با انتشار اخبار آن پس از چند روز با حضور صدها درویش از شهرهای مختلف ابعادش گستردهتر شد. سعید سلطانپور یکی از این دراویش است که از شهرکرد به تهران رفته بود تا به همکیشان خود بپیوندد، او نیز هماکنون با حکم هفت سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق در زندان تهران بزرگ زندانی است:
«این که تصور شود دراویش با هماهنگیهای قبلی به پاسداران آمدند تصور اشتباهی است. ما دراویش بعد از دریافت اخبار حضور نیروهای حکومتی در مقابل منزل بزرگمان و سایر نقاط، به پاسداران آمدیم، همان طور که دراویش در این سال های اخیر نشان دادهاند که هر وقت خطری آنها را تهدید کند، به صورت هماهنگ و متحد برای دفع خطر اقدام میکنند».
رفع نگرانیهای دراویش از سوی مسئولان و پاسخ شفاف آنان به پرسشهای دراویش از جمله خواستههای معترضانی بود که در گلستان هفتم تجمع کرده بودند. برخوردی مسئولانه؛ نه آنچه که احمد ایرانخواه یکی دیگر از دراویش محبوس در زندان تهران بزرگ آن را برخوردی «قرون وسطایی» مینامد:
«طبیعیاش این است که در یک جامعه سالم، هنجار و قانونمدار، برخورد مسئولانه را شاهد باشیم، نه سکوت غیرمسئولانه، نه ضرب و شتم وحشیانه به مانند قرون وسطی یا ماقبل تاریخ. پسر من، محمد پارسا ایرانخواه، شب اتفاق گلستان هفتم کنار من بود. یعنی با دراویش نعمتاللهی گنابادی در گلستان هفتم بود. نیروهای بسیجی، لباس شخصیها، حتی به این نوجوان ۱۵ساله هم رحم نکردند، با چماق و باتوم به سروجانش افتادند که از ناحیه سر زخمی شد».
تجمع خیابان پاسداران آنطور که دراویش انتظارش را داشتند پیش نرفت و به گونهای دیگر رقم خورد. تجمعی که پس از چند روز ابعاد گستردهتری به خود گرفت و با برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی مواجه شد،
درگیری میان دراویش گنابادی با ماموران امنیتی و پلیس به خشونت کشیده شد، خشونتی که در روز سیام بهمنماه به اوج خود رسید و در جریان آن صدها درویش بازداشت شدند. از جمله رضا یاوری مطلق، درویش و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی، که با حکم ۹ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق در فشافویه زندانی است. او صحنه درگیریها را این طور به خاطر میآورد:
«بعد از حدود دو ساعت تحصن، به یکباره نیروهای ویژه و گارد به طرف دراویش حملهور شدند و با تفنگهای ساچمهای درویشها را مورد حمله قرار دادند که بعضی از بچهها از ناحیه چشم و دیگر اعضای بدن دچار جراحت شدید شدند. بعد از حملهور شدن نظامیها، دراویش به سمت گلستان هفتم حرکت کردند و در کوچه جمع شدند. بعد از حرکت دراویش و گارد نیروهای انتظامی و سپاه و لباس شخصیها همگی به سمت گلستان هفتم حرکت کردند و بعد از محاصره از چهارطرف، گاز اشکآور به سمت دراویش پرتاب میکردند تا ساعت حدود سه و سی دقیقه صبح یکم اسفند ۹۶ نیروهای بسیجی و سپاهی شروع کردند به فحش دادن و شعار دادن، از طریق بالا رفتن از آپارتمانهای مردم، بر سر دراویش سنگ و بلوک پرتاب کردند و همین طور جلو میآمدند و شروع کردند به ضرب و شتم و به طور خیلی عجیب به دراویش حمله کردند».
درگیریها تا روز بعد یعنی اول اسفندماه ادامه مییابد و در نهایت به بازداشت صدها تن از دراویش منجر میشود، اما به گفته سعید دوراندیش بازداشتشدگان اول باید از یک تونل عبور میکردند، تونلی برای ضرب و شتم:
«گاز اشکآور، تفنگ، ماشین آبپاش و هر آنچه را که در یک جنگ شهری بتوان از آن استفاده کرد، در قلعوقمع دراویش استفاده کردند. تصویری که هرگز فراموش نمیکنیم این بود که تا سر خیابان گلستان هفتم، تونلی انسانی از نیروهای امنیتی درست کردند و دراویش در حال انتقال را با باتوم، گاز اشکآور و هر آنچه دستشان بود، مورد ضربوشتم قرار دادند و در انتهای خیابان، دراویش را روی هم تلنبار کردند».
اما در آن سوی میدان، حسین اشتری بود فرمانده نیروی انتظامی ایران که این اعتراضها را «اغتشاش و فتنه بزرگ» نامید، او دراویش گنابادی را به اعمال خشونت و ضربوشتم ماموران تحت امرش متهم کرد و نیز دستداشتن در حادثهای مرگبار که در ساعات اوج درگیریها در یکی از خیابانهای اطراف به وقوع پیوست، راندن اتوبوسی به سمت ماموران پلیس که جان سه تن از آنان را گرفت.
تنگنا!
——
– مگه تیغ برنده ی خودوم چشه؟
تیغ برنده ی حضرت ابوالفضل ما را از عدالتخواهی دور کرده است. اوصیاء زنده اند ما چرا بجنگیم؟ بین من و تو ذوالفقار علی. تیر غیب به جگرش. واگذار می کنیم به آه دل زینب دودمانش را دود بدهد یا می نشینیم و صبر پیش می گیریم، بل، این جمعه بیاید.
– نگو شیر ممّد، بگو زار ممد!
عفو بینالملل: جمهوری اسلامی هرگونه فعالیت مدافعان حقوق بشر را جرم میداند
سازمان عفو بینالملل با انتشار گزارشی درباره وضعیت سازمانهای مردمنهاد در سراسر جهان، جمهوری اسلامی را متهم کرد که با وضع قوانین و مقرراتی، عملا این سازمانها را سرکوب و فعالیت آنها را جرمانگاری کرده است.
به گزارش رادیو فردا، در گزارش مفصل عفو بینالملل که روز پنجشنبه ۲ اسفند با عنوان «قوانینی که برای ساکت کردن وضع شده» منتشر شد، وضعیت سمنها، جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.
در بخش مربوط به ایران از جمله آمده است که مقامهای جمهوری اسلامی با وضع قوانینی عملا هرگونه فعالیت مدافعان حقوق بشر و سازمانهای مدنی را جرم به حساب آوردهاند.
بنابر همین گزارش، برخی مواد «قانون مجازات اسلامی» موانعی جدی بر سر تأسیس و ثبت نهادهای مدنی و مردمنهاد پدید میآورد، «قانون احزاب» حق آزادی بیان و اجتماعات را محدود میکند و «قانون سازمانهای مردمنهاد» نیز عملا ابزار سیطره حکومت بر این سازمانها است.
بنابر گزارش عفو بینالملل، مقامهای جمهوری اسلامی بارها با استفاده از برخی مواد «قانون مجازات اسلامی» که معنا و دامنهای مبهم دارند، مانند «اقدام علیه امنیت ملی»، «تجمع به قصد تبانی علیه امنیت ملی» و «عضویت در گروه مخالف امنیت ملی»، عملا سمنها و جامعه مدنی را سرکوب کردهاند و با استفاده از آنها، بازداشتهای خودسرانه را مشروع جلوه دادهاند.
به نوشته عفو بینالملل، استفاده از قوانین یادشده در صدور احکام غیرعادلانه به ویژه پس از اعتراضهای سال ۸۸ شدت یافته است.
در احکام قضایی که عملا جلو تأسیس یا فعالیت آزادانه نهادهای حقوق بشری جدید را گرفت یا تشکلهای قبلی را منحل کرد عمدتا به همین قوانین ارجاع شده است.
عفو بینالملل از جمله به سرکوب و انحلال نهادهایی از قبیل «کانون مدافعان حقوق بشر»، «انجمن دفاع از حقوق زندانیان ایران»، «کمیته گزارشگران حقوق بشر» و «کارزار لغو گام به گام اعدام» (لگام) اشاره کرده و یادآور شده است که در بیشتر موارد، اعضای این نهادها محکوم و زندانی شدهاند.
در این گزارش از جمله به نسرین ستوده و نرگس محمدی اشاره شده است که هر دو در حال حاضر زندانیاند.
عفو بینالملل در گزارش مفصل خود همچنین به دیگر کشورها اشاره کرده و موضوع استفاده از قوانین برای سرکوب نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد را «مشکلی جهانی» خوانده است.
این سازمان از جمله به پاکستان، مصر و بلاروس اشاره کرده و درباره عربستان سعودی نوشته است: هر سازمان یا تشکیلات جدید در عربستان سعودی در معرض این خطر است که با استناد به قانون «اقدام علیه وحدت ملی» تعطیل یا به طور کلی منحل شود.
به نوشته عفو بینالملل، از این قانون عمدتا برای سرکوب گروههای حقوق بشری و مدافعان حقوق زنان استفاده شده است.
گزارش عفو بینالملل دو هفته پس از آن منتشر میشود که سازمان گزارشگران بدون مرز اعلام کرد به یک فایل شامل «دادههای دستگاه قضایی ایران» در دهههای اخیر دست یافته است.
گزارشگران بدون مرز گفته بود مطابق بازخوانی اولیهاش از این فایل، در فاصله سالهای ۵۸ تا ۸۸ در ایران دستکم ۸۶۰ روزنامهنگار و شهروند- خبرنگار بازداشت، زندانی و حتی اعدام شدهاند.
آن طور که سازمان گزارشگران بدون مرز اعلام کرده، در یکی از پروندههای این فایل «یک میلیون و هفتصد هزار نام ثبت شده است که همه اقشار و افراد اجتماعی از زن، مرد و کودک، اعضای اقلیتهای دینی و قومی، زندانیان عادی و زندانیان سیاسی و ازجمله مخالفان سیاسی نظام و روزنامهنگاران و شهروند-خبرنگاران را در بر میگیرد».
————
یاد عزیزان ما بخیر
بانوان :
نسرین ستوده
نرگس محمدی
آتنادائمی
گلرخ ایرایی
و…
دکتر فرهای میثمی
رضا خندان
عبدالفتاح سلطانی
آرش شعاع شرق
بهنام ایراهیم زاده
جعفر عظیم زاده
معلمان زندانی
کارگران زندانی
بهاییان زندانی
دراویش زندانی
کردها و عرب ها و بلوچ های زندانی
و…
که هیچ خطایی مرتکب نشده اند الا این که گفته و نوشته و فریاد کشیده اند که: ما انسانیم و حقی داریم.
ملا اما می گوید:
تو یا مسلمانی یا کافر
و این منم که تعیین می کنم: حق با کیست.
.
اداره اطلاعات شوش خانواده بخشی و قلیان را احضار کرد
اداره اطلاعات شوش خانواده اسماعیل بخشی، فعال کارگری و سپیده قلیان، فعال اجتماعی را احضار کرد.
گزارشها حاکی است اداره اطلاعات به خانواده این دو زندانی گفته که آنها درباره شکنجه دروغ گفتهاند و از خانواده خواسته شده تا “رسانهها را ساکت کنند.”
براساس گزارشهای رسیده آقای بخشی و خانم قلیان برای اعتراف اجباری تلویزیونی” تحت فشار هستند.
اسماعیل بخشی و سپیده قلیان در آبان ماه در اعتراضات کارگری هفت تپه بازداشت شده بودند و بعد از آزادی اعلام کردند که توسط وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی شکنجه شدهاند.
آقای بخشی و خانم قلیان بعد از پخش فیلم “طراحی سوخته” از تلویزیون ایران، در روز سوم بهمن دوباره بازداشت شدند.
سلام و درود
( به جناب ن. م )
از توجه و عنایت دوستانه جنابعالی سپاسگزارم.بنده از نسل جوانان دوران جنگم و در بیشتر سالهای کاری به ندرت یکی از مشاغلم یکسال میپایید و به همین علت در کارهای زیادی ماهر شدم. شاید اگر شخص با استعدادی تجارب مختلف مرا میداشت میتوانست فرد مفید و خلاقی برای جامعه باشد. مطالعاتم هم بسیار پراکنده و متنوع بوده اند. گاهی از بی کتابی و نداشتن کتاب تازه کتابی را به تکرار میخواندم، مثلاً کتاب « ظهور و سقوط رایش سوم » اثر ویلیام شایرر که از روی 285 تن اسناد رسمی دولت آلمان از سال 1920 الی 1945 نوشته شده و پس از شکست آلمان نازی بدست آمریکایی ها افتاد با ترجمه ابوطالب صارمی را که قریب 1500 صفحه و با خط ریز روزنامه ای است 23 بار خوانده ام. این خواندن اجباری و از بی کتابی بود. یکی از فرزندانم فلج مغزی شد و شش و نیم سال زجرهای فراوانی کشیدم. همیشه هم با زندگی خانه به دوشی و مستأجری و نداشتن درآمد ثابت و عدم امنیت شغلی و فهرستی از مشکلات و مصائب افراد زیر خط فقر دست بگریبان بوده ام، گاهی کارهای سنگین آهنگری چنان جسمم را خسته میکرد که حتی قادر به فهم یک در صد از مطالبی که میخواندم نبودم. انبوه کتابها هم همیشه معضلی بود که جا و مکان مناسبی میطلبید و براحتی در دسترسم قرار نمیگرفتند.به خاطر آنها هم طبعاً با نارضایتی و مخالفت خانواده مواجهه بودم. تصورش را بفرمایید که باید از دهان زن و فرزند میزدم و با درآمد اندک کتاب تهیه میکردم و پس از چند بار خواندن ناگزیر یا به دوستان و آشنایان هدیه میدادم یا به کتابخانه های عمومی اهدا میکردم، یا در کارتن کرده و سرکوچه میگذاشتم. بنا براین زندگی هرگز مجالی نداد که بتوانم برروی موضوع یا رشته خاصی متمرکز شوم. بنده مطلقاً خود را با جناب کاوش که بطور آکادمیک اقتصاد خوانده و بهتر از اقتصاد، با مقوله اقتصاد سیاسی هم بخوبی آشناست قابل مقایسه نمیدانم. ایشانهم با بسیاری از کتابهایی که بنده مطالعه کرده ام آشنا نیستند، به همین علت گاهی که بنا به ضرورت بحثهایی که در این سایت مطرح میشوند، طرح عناوین و محتوای آن کتابها را از جانب من به حساب خود خواهی و تکبر و خود شیفتگی میگذاشت. صادقانه بگویم نمیتوانم بدرستی بگویم که ابداً در من خود خواهی نیست، فکر میکنم حُب نفس به درجات مختلف در همه ما هست، ولی هدفم کبر ورزی نبوده و نیست. سالها پیش کتاب بسیار ارزشمند « تاریخ اجتماعی ایران» اثر مرتضی راوندی ،که میشود گفت نه تنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ تمدن جهانست را میخواندم، در مقدمه جلد اولش در پاسخ به منتقدی که گفته بود این تاریخ را نمیشود « تاریخ اجتماعی ایران» نامید، جملات بسیار ارزنده ای نوشته بود که مضمونش اینست : « من برای این همزمان به تاریخ ایران و هند و چین و روسیه و مصر و فرانسه و عربستان و سایر کشورها پرداخته ام تا خواننده ایرانی با خواندن تاریخ کشورش دچار عُجب و تکبر و افکار ناسیونالیستی و احیاناً نژاد پرستی نشود و فکر نکند که فرضاً مقارن دوره هخامنشیان در سایر مراکز تمدن هیچ خبری نبوده و تنها ایرانیان در کار تمدن و فرهنگ سازی بوده اند.».
پند آن مرد بزرگ و دانشمند با زندگی پر فراز و نشیب و همکاری و همزیستی با طیف رنگارنگی از اقوام و مللی که بنا به ضرورت کاری با آنها همخانه و همکار و همکاسه میشدم، سبب شد تا میکروب ملی گرایی و نژاد پرستی و تعصبات کور دینی و مذهبی و بی انصافی در وجود من زمینه رشد مناسبی نیابد. نوشته های بنده که حاصل عمری رنج و آشفتگی و دربدریهای فراوانست به نوعی به آواز مرغان محبوس در قفس شبیه است! مرغ زندانی وقتی از محکومیت بی دلیلش به زجر و زندان ابد و محرومیت از لانه و کاشانه و همنوعان خود، مینالد و با حنجره کوچکش به زندانبانان زبان نفهم خود شکایت میکند، چنان ناله خونینی به گوش بعضیها خوش میآید و بگوش بعضی دیگر نه. گر چه در بسیاری از رشته ها بیشتر از افراد دارای عنوان و اتیکت و شغل و موقعیت اجتماعی خوانده و میخوانم، اما همیشه در گفتگو با آنها بسختی دچار مشکل میشوم. این مشکل بخصوص در برخورد با کسانیکه کارفرمایم محسوب میشدند و اغلب عنوان دکتر و مهندس و حاج آقا را یدک میکشیدند و شیر رزق و روزی و دستمزد من با اراده آنها کم و زیاد ( تقریباً همیشه کم ) میشد بسیار حادتر بود. همیشه سعی میکردم آموخته هایم را پنهان کنم، اما در دراز مدت حس حسادت آنها نکته ای در گفتارم مییافت و کار را به جرّ و بحث میکشاند و در پایان با نصیحت های پدرانه و سفارش اکید به پیروی از معتقدات دینی و مذهبی خودشان، ناچار میشدم پاسخی بدهم و همین گناه کبیره باعث میشد که همیشه در سرلوحه لیست اخراجیها قرار بگیرم ! بعید میدانم که وقتی دوست دانایی چون کاوش فهرست اتهامی مرا ردیف میکرد هیچ به چنین مواردی اندیشیده باشد. ایشان مثلاً شاکی بود که چرا به جای بکار بردن « نیروی زمینی آلمان نازی» واژه « ورماخت» را بکار میبرم و این را اینطور میفهمید که بنده قصد دارم اظهار فضل کنم! در حالیکه اگر ایشانهم کتاب ظهور و سقوط رایش سوم را خوانده بود میدانست که نیروی زمینی معادل « ورماخت» نیست و مترجم خوب آن هم متوجه این دقیقه شده و واژه آلمانی «ورماخت» را بکار برده، زیرا نیروی زمینی ارتش آلمان نازی با داشتن واحدهایی چون ss و sd و das ss و گشتاپو و سازماندهی و کشیدن کار برده سان از میلیونها اسیر جنگی در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخائو و تربلینکا و..معنایی بسیار فراتر از نیروی زمینی داشت. حضرت مولانا میفرماید :
« آفتی نبود بتر از ناشناخت» این نشناختن همدیگر ما را به مقابله مضر و بی ارزشی کشاند که اوقات و انرژی زیادی از ما گرفت. در مورد بت سازی با شما موافق نیستم، فکر میکنم که اگر شما هم به اندازه من پیرامون امام علی ( ع ) و حضرت مولانا مطالعه میکردی، به احتمال بسیار زیاد، لااقل آنها را به اندازه من دوست میداشتی. ممکنست عبارت « دایرة المعارف متحرک» برازنده جناب کاوش باشد، ولی در مورد من درست نیست.
سلام و درود
( به جناب سید مرتضی )
با آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری برای جنابعالی و عموم رنجوران و درد مندان
، خدا را شکر که مشکل حادی ندارید. مشکل پای بیقرار عمدتاً ناشی از کمبود عناصر معدنی بخصوص منیزیم است که با مصرف نمک اپسوم ( سولفات منیزیم روزی یک گرم حل کرده در یک لیوان آب ) مرتفع میشود. اما مشکل اصلی که باید ابتدا آنرا مرتفع کنید، تجمع سودای سوخته ( سلولهای مرده ) در کف پاهاست. در اروپا هر 36 سال یکبار گورستانها را زیر و رو میکنند تا مورد استفاده مجدد قرار دهند، آخرین باری که اینکار را کردند متوجه شدند که بیشتر جنازه ها سالم مانده و موجوداتی که همیشه اجساد را میخوردند و تجزیه میکردند، اینبار آنها را نخورده اند.( اگر ایران بود روی قبر هر کدام از آنها گنبد و بارگاهی ساخته میشد و هر خانواده ای میتوانست زیارتگاههای خاص خود را داشته باشد
) پس از مطالعات و تحقیقات متوجه شدند که مصرف فرآورده های غذایی تراریخته و دستکاری ژنتیک شده که از نظر کمیت با مصرف ماها هم قابل قیاس نیست، سبب شده که حشرات و موجودات خاکزی، با شعور جانوری خود متوجه غیرقابل مصرف بودن اجساد شیک و چاق و چله بشوند و از آنها نخورند ! گویی مجسمه یا عروسک دفن کرده بودند! مصرف خواسته یا ناخواسته چنین محصولاتی سبب شده که جسم کار همیشگی خود را در دفع سلولهای مرده بطور کامل انجام ندهد. ( هر هفت سال یکبار مزاج انسان عوض میشود، به همین دلیل کودکانی که در هفت سال ابتدای عمر اغلب عاشق شیرینیند و بعضاً دندانهای شیریشان خراب میشود در هفت ساله دوم به مشتریهای ثابت ترشک و لواشک و آلوچه تبدیل میشوند) در هر دوره هفت ساله کلیه سلولهای بدن ما میمیرند و بدن سلولهای تازه تری میسازد. پرسش اینست که بر سر اجساد سلولهای مرده چه میآید؟ سلولهای مرده پوست به صورت چرک از پوست جدا میشوند، اما سلولهای استخوانها و ماهیچه ها و اجزای داخلی چطور؟ برخی پس از تجزیه در جسم همراه با ادرار و مدفوع دفع میشوند و بوی تند ادرار در حقیقت بوی اجساد مرده سلولها است. این سلولهای مرده کمی وزن دارند و در اثر عدم تحرک بیمار و نیروی جاذبه در پایینترین اعضای جسم( پاها ) تجمع میکنند و با انباشتگی خود عروق ریز و مویرگهای بسیار ظریف را کیپ میکنند، و خون نمیتواند مواد لازم را به آنها برساند از آن پس جسم با زبان خاص خود یعنی گزگز کردن، سرّ و بیحس شدن، درد کردن، خارش، حساسیت، ورم کردن و….. اعلام میکند که در اینجا اشکالی پیش آمده به دادم برسید! از دیدگاه طب سنتی تا آن سودای سوخته ( سلولهای مرده ) تخلیه نشوند معالجه اساسی صورت نگرفته است. بدترین نوع علاج خوردن مسکن است که دهان سلولهای هوشیار و یاری طلب را میبندد و بیماری بطور پنهانی توسعه پیدا میکند. مشکل پروستتان با داروی ویژه ای حل میشود که با بره موم ساخته میشود ( عیبش اینست که چون به تولید انبوه نرسیده و مواد اولیه اش گران است قدری گرانقیمت است.) اگر مشکلی در بیضه چپ یا کلیه چپ مردان پیش بیاید، در گوش راستشان صدای اضافی و زنگدار تولید میشود، ودر بیضه و کلیه راست هم در گوش چپشان.( تخمدانهای بانوان چون بیضه در مردانست و مثلاً مشکل تخمدان راست زنان سبب تولید صدا در گوش چپ میشود.) در نتیجه به احتمال زیاد مشکل گوش شما ناشی از بیماری یا اختلالاتی در کلیه ها یا بیضه هاست. ( خود سنگهایی که در بدن تولید میشود نیز اجساد مرده سلولهای خاصی است که همچون پلانگتونها بعضی از آنها پوسته ای گچی و بعضی پوسته ای آهکی دارند ) با دو کار میشود آن سلولهای مرده را خارج کرد :
1_ زالو درمانیهای متوالی ( حداقل سه بار و حداکثر تا رسیدن بیمار به حداکثر رضایت و انتظار ) که تعداد و اندازه زالو و فاصله بین زالو درمانی به توان جسمی بیمار بستگی دارد، که طبیب مجرب با در نظر گرفتن مزاج و وزن و سن و شغل و شدت و ضعف بیماری، تعداد و اندازه زالوها و فاصله زمانی نوبت بعدی را تعیین میکند. با توجه به عکسی که از شما دیده ام و اینکه متولد سال 1339 هستی و مشخصاتی که داده ای، بین هفت الی نه عدد زالوی متوسط برای کف هر پا در نوبت اول ( 18_14 عدد در هر نوبت برای هر دو پا ) و به فاصله زمانی زمانی هر 20 الی 27 روز یکبار را برای شما مناسب میدانم. زالو بر خلاف معروف خون خوار نیست و قادر به هضم خون زنده نیست، بلکه خلط خوار ( سودای سوخته_سلولهای مرده ) البته خاصیت اصلیش هم تزریق آب دهان که حاوی هیرودین است میباشد. هیرودین همان کاری را در جسم میکند که روغن ترمز با زنگ و زنگارهای ماشین آلات میکند، یعنی با ترکیب شدن با سلولهای مرده ای که در خون شناورند یا در نسوج رسوب کرده اند آنها را روان میکند و بحرکت وامیدارد تا در جریان گردش خون به دهان زالو نزدیک شوند و او بتواند آنها را بخورد. این عمل سبب ترقیق خون هم میشود.
2_حجامت. همانطور که از کلمه حجامت پیداست، هیچ ربطی به طبابت و خون درمانی ندارد و با حجم همریشه است. در حجامت مقدار معینی از خون سطحی پوست گرفته میشود و قدری از حجم خون کاسته میشود، اینکار سبب میشود که بسته به مقدار خونی که گرفته میشود ضمن آنکه اندکی از صفرا و سودای سوخته خون کاسته میشود سیستم خونساز بدن فعال شده و مقدار معینی خون تازه بطور طبیعی ساخته شود که با انجامش احساس جوانی و سبکی و شادابی رضایتبخشی به بیمار دست دهد. حجامت جایگاه خاص خود را دارد و نمیشود با سایر شیوه ها مقایسه اش کرد. برای شما هم اندکی مفید است ولی قابل مقایسه با زالو درمانی نیست.
3_ اهدای خون هم برای سلامتی مفید است ولی جای حجامت و زالو درمانی تخصصی را نمیگیرد. هدف از اهدای خون، معالجه اهدا کننده نیست، بلکه علاج بیمار دیگریست که قرار است با آن احیا شود.
شما ابتدا زالو درمانی تخصصی را آغاز کنید چون بسیار ممکن و محتمل است که با آن حتی سنگهای کلیه نیز دفع شوند. ولی مشکل پروستات شما مشکلی جداگانه است که بایستی داروی ویژه اش را که نام مشخصی ندارد و دست ساز است از اطباء مورد اعتمادتان بخواهید.
موفق باشید.
———-
درود بر شفیعی گرامی
آفرین به این همه دانایی شما
سایت ما رسما یک درمانگر سنتی را با خود دارد. که هم ادیب است و هم مفسر شعر و مثنوی. چه نیک
یک عطاری هم باید باز کنیم
همه ی اینها را به ارادت گفتم نه به کنایه
سپاس
.
بجای /// نوشتن داروهاتو تجویز کن و در مورد موضوعاتیکه سر درنمی آوری اراجیف ننویس!
جناب شفیعی جان , عزیز دلم ای کاش به جای این همه دو کلمه نوشته بودی : ” نزد دکتر خوبی برو سید ” . اگر بیماری سید در حدی باشد که تاخیر در درمان درست به صدمات غیر قبل جبرانی منتهی شود که شما میشوید مسئول آن شفیعی جان . سید جان برو پیش یک دکتر خوب , درد شما با زالو و حجامت و …درمان نمیشود .
نوشته ف. م. سخن
جمهوری اسلامی، در طول ۴۰ سال گذشته خیلی چیزها بر باد داده است؛ از جان انسان ها تا عمر انسان ها؛ از فرهنگ انسان ها تا دانش انسان ها.
جمهوری اسلامی، در طول ۴۰ سال گذشته، با خرافاتی وحشتناک، به جان حقیقت جهان افتاده است. ذهن ها را مختل کرده است و انسان ها را به سمت عالم هپروت رانده است.
در این بین، یک عده انسان تحصیل کرده، که می شد به آن ها برای روشن کردن مردم امید بست، تبدیل شدند به عمله و اکره ی حکومت، و رواج دهنده ی فرهنگی که هر چند نوع خرافات اش با خرافات عمامه به سران تفاوت دارد، اما باز خرافات است و چه فرق میان خرافات این و خرافات آن.
یکی زوزه کشان و عو عو کنان، با زنجیری بر گردن، مثل سگ رو به کربلا گذاشته، دیگری بر سکوی دانشگاه های معتبر غرب، ذهن مردم را به خواب یا رویا بودن الهامات خداوندی مشغول کرده.
در این ۴۰ سال، پیامبر بی سواد شبه جزیره عرب، تبدیل شده است به زبان دانی مجهز به دستکم سه زبان، و دین اسلام عربی و کتاب اش قرآن، تبدیل شده است به بازیچه دست مترجمان و مفسران ایران.
هر کس چیزی گفته است و خیالی بافته است، و آن را به خوردِ جامعه ی بی پناه در مقابل ویروس های فکری داده است.
اسلامی که شرح کلی و واقعی اش را می شود در چهار خط داد، تبدیل شده است به دستگاهی عظیم از یاوه های مکتوب، و جدیدا دیجیتال، که کتابخانه های قم و مشهد و نجف را در نوردیده و قفسه هایش سراسر ایران را در بر گرفته و آدم هایش بمب بر کمر و قمه در دست، تمام جهان را زیر پا گذاشته اند و خود را می ترکانند تا این یاوه ها را به ضرب وحشت، به خوردِ مردم جهان بدهند.
و افسوس ما از این است که جهان منتظر ما نایستاده تا یاوه سرایی های مان تمام شود. جهان به تاخت، به پیش می تازد و با کشف قواعد جدید و به کار گیری دیدگاه ها و علوم نو، دری به سمت نادانسته ها می گشاید و با دانایی، زندگی بشر را متحول می سازد.
می شود مساله را از این زاویه هم دید: دین نه تنها با هیچ کار نیک و شرافتمندانه ای مخالف نیست بلکه با تتمیم مکارم اخلاق و جهت دادن به آنها برای تقرّب به جهان آفرین، به نیکوکاری و شرافت دعوت می کند.
نیز انتظارات از دین با انتظارات از علم و پیشرفت های بشری هیچ تنافی ندارد،چون عمده ترین خطوط کلی دین دعوت به توحید و معرفه الله و خدا شناسی و مبدا شناسی و منتها شناسی برای انسان است،چیزهایی که از حریم موضوعات علوم خارج است.بنابر این علم و ایمان تنافی ذاتی ندارند و احساس تنافی ایندو با یکدیگر یا بی نیازی از دین ناشی از ناآگاهی از جوهره ادیان و فلسفه حقیقی علوم است،یعنی اینکه فلسفه علم و علوم این نیست که علم جای دین بنشیند،بلکه علم بجای خویش نیکوست و فلسفه دارد،ایمان نیز بجای خویش نیکوست و فلسفه دارد.
تلاش کنید اسامی خارجی موجب خضوع و کرنش مقلّدانه شما نسبت به آنان نباشد.
.
واکنش قاسمی به ابراز علاقه ترامپ برای مذاکره با تهران: ابتدا باید اعتماد از دست رفته را احیا کند
سخنگوی وزارت امور خارجه در ارتباط با ادعای دولت ترامپ مبنی بر علاقه به مذاکره، تاکید کرد: آمریکا به دنبال مذاکره جدی نیست و اول باید اعتماد ازدسترفته را احیا کند. بهرام قاسمی تاکید کرد: ایران بر اساس اصل استقلال و منافع ملی خود تصمیم گیری میکند و سیاستهای تهران متکی به نظر قدرتهای جهانی نیست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سخنگوی وزارت امور خارجه در ارتباط با ادعای دولت ترامپ مبنی بر علاقه به مذاکره، تاکید کرد: آمریکا به دنبال مذاکره جدی نیست و اول باید اعتماد ازدسترفته را احیا کند.
بهرام قاسمی در دیدار با سردبیر و مدیران تحریریه روزنامه چینی گلوبال تایمز، تاکید کرد: ایران بر اساس اصل استقلال و منافع ملی خود تصمیم گیری میکند و سیاستهای تهران متکی به نظر قدرتهای جهانی نیست.
سخنگوی وزارت امورخارجه درباره تنشهای جاری در روابط تهران و واشنگتن گفت: آغاز این مشکلات از سوی ایران نبوده و ریشه آنها حاصل تحریمهای ناعادلانهای است که ایالات متحده بر خلاف موازین بین المللی و پس از خروج جام و نقض قطعنامه ۲۲۳۱ بر کشورمان تحمیل کرده است.
وی افزود: آمریکا اگر امروز یک گام جلوتر بیاید، فردا گام دوم را برخواهد داشت. روند تحولات جهانی حاکی از اشتهای سیریناپذیر آمریکا است در نتیجه نمیتوان تسلیم خواستههای واشنگتن شد.
بهرام قاسمی با یادآوری اینکه جهان از یکجانبهگرایی آمریکا خسته شده است، گفت: همین واقعیت که چین، روسیه و اروپا دستکم در مواضع سیاسی در مقابل آمریکا میایستند، یک گام به جلو و نشان دهنده تغییر شرایط جهان نسبت به گذشته است.
وی درباره دلیل مقاومت ایران در برابر سیاستهای واشنگتن گفت: در وحله نخست، ما باید از استقلال و تمامیت مرزی ایران دفاع کنیم. همچنین سابقهای که ایران از سیاستهای واشنگتن دارد، تصمیمهای نادرست واشنگتن در کل منطقه خاورمیانه و از جمله در افغانستان، سوریه، عراق، یمن و حمایت از تلآویو و کمک به افراطگرایی در منطقه، کمک به مسلح شدن برخی کشورهای منطقه و مجموعه سیاستهایی که به ایجاد پدیدههایی مانند طالبان، القاعده و داعش منجر شده است، سبب میشود مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا توجیهپذیر باشد.
قاسمی در ارتباط با تاثیر تحریمهای آمریکا گفت: مردم ما در گذشته هم این شرایط را تجربه کردهاند و بهشدت به استقلال خود حساس هستند. ما میتوانیم از این بحران عبور و تحریمها را رد کنیم. همچنین ما مواضع کشورها را در این مقاطع رصد و در آینده درباره آنها قضاوت خواهیم کرد. شرایط تحریم، پایدار نخواهد بود و نهایتا ایران این توان را دارد که به آمریکا تفهیم کند که با تصحیح رفتار خود ایران را به عنوان کشوری مستقل بپذیرد.
http://www.entekhab.ir/fa/news/460644/
محمد نوری زاد:
یک روحانی که بشدت طرفدار نظام است و بشدت از کشتار سال 67 دفاع می کند و معتقد است آن کشتار، عین فرمان و حکم خدا بوده، به خبری که من دیروز از دکتر کاظم بریانی اقدم معروف به ” دکتر قریب محتشم” که اکنون در زندان لاکان رشت زندانی ست، منتشر کردم، اعتراض کرده و خلاصه ی حرفش این است که: تو – نوری زاد – آنقدر با این نظام مشکل داری که غبار کج بینی و تلخ بینی چشمت را کور کرده و هر خبری را از هر کسی که یک جوری مخالف نظام است منتشر می کنی و از اینجور حرفها. برایش نوشتم:
درود دوست گرامی
جوان پاکیزه ای که من ده میلیون برابر این بسیجیان جان برکف رهبری، به شرافت انسانی اش، و به پاکیزگی فکری و رفتاری و معرفتی اش ایمان دارم، در زندان رشت است. بخاطر هیچ. جناب “آرش شعاع شرق”. وی هراز گاه با من تماس می گیرد.
هفته ی پیش او را به جایی که آدمکشها و چاقوکش ها و معتادان اند، منتقل کرده بودند. دست به اعتصاب غذا زد. با من تماس گرفت. که من به این خاطر، در اعتصابم. من این خبر را منتشر کردم. سه چهار روز بعد، بخاطر انتشار خبر من یا هر چه که بود، وی را به جایی دیگر که بسیار مرتب بود، منتقل کردند.
این جوان زنگ زد و تشکر کرد. و گفت: اینجا – در زندان لاکان رشت- یک فردی ست به نام دکتر قریب محتشم که بیست و دوسال یک نفس در زندان بوده و خیلی شبیه شاه است و … بعد گوشی را داد دست دکتر قریب محتشم. و او اطلاعاتی از خودش را با من در میان نهاد. که بدل شاه بوده و رییس دفتر شاه و جرمی مرتکب نشده الا همکاری اداری و پزشکی و بدل بودن.
دوست گرامی
از دو حال خارج نیست. یک این که دکتر قریب محتشم که پزشک عمومی و رادیولوژیست است، درست می گوید. که اگر درست بگوید، شما زحمت بکشید و بروید به اعماق احکام الهی تان و ببینید چنین فردی آیا مستحق بیست و دو سال زندان است؟
مثلا اگر ورق برگردد، این همه بسیجی جان برکف رهبری، این همه ملای مجیز گوی رهبری، این همه کارمندان سپاه و اطلاعات و آیت الله های جیره خوار و اینهمه سپاهیان قاچاقچی و اسکله داران و حمل کنندگان قاچاق و مأمورانی که برای اطلاعات مواد مخدر حمل می کرده اند و خبرچین های اطلاعات و سپاه که مثل مور و ملخ در شهرها و روستاها پراکنده اند و یا اساسا بدل های رهبر و تلفنچی دفترش و… …. باید همه را به بیست و دوسال زندان محکوم کرد؟
خب این یک. دو این که: نه، دروغ می گوید. خب این چه ایرادی دارد؟ یک زندانی در لاکان رشت دارد دروغ می گوید. خب شاید راستگویی را از صدا و سیما و رهبر و آیت الله ها و حوزه ها آموخته. وقتی رهبر دروغ می گوید، صدا و سیما دروغ می گوید، چرا یک زندانی دروغ نگوید؟ در این میان می ماند همچو منی که در میانه ی راست و دروغ این خبر، انتشارش را برگزیده تا شاید صدای آن زندانی – دکتر قریب محتشم – از زندان لاکان رشت، بجایی برسد.
97/12/2
با احترام
در مورد این جوان پاکیزه (آرش شعاع شرق) که خوب مدتی قبل توضیح ارائه شد،اینی که نزد مدیر این سایت از ده میلیون بسیجی پاکتر و شریف تر است همانی است که در یکی از شهرهای شمال اتهاماتی به اشخاصی زده بوده و شاکی خصوصی داشته و از این جهت متهم و محکوم شده است،بعد هم در اقدامی عجیب مدتی به ترکیه فرار کرده و در فضای مجازی اهانت به نظام اسلامی کرده و عکس رهبر قانونی این کشور را پاره کرده یا آتش زده و دعوت به شورش کرده! بعد که او را دستگیر و بازگردانده اند حالا مدیر همینجوری این سایت که شباهت ها و سنخیت هایی با امثال این متهم زندانی دارد او را شریفترین و پاکترین معرفی می کند! روی همان نظریه همینجوری ایشان که هرکس با این نظام مخالف بود حتما حتما جزء پاکترین و شریفترین انسانهاست! و اگر کسی موافق با نظام بود جزء بدترین انسانها! این الان الفبای فکری اینور بامی مدیر این سایت است برخلاف آنور بام که سالها بود و بار خود را از این طریق بست!
خوب حالا یک همچو فردی از زندان به ایشان زنگ زده و چنین ادعایی کرده! ایشان از من می پرسند مشابهت صوری با محمد رضا شاه یا بدل او بودن جرم است؟ پاسخ این است که نخیر صرف شباهت صوری کسی با کسی جرم نیست،و نباید اینجور با دروغگوئی یا وانمود مسائل را طرح کرد.بارها عرض شد که بدون دیدن پرونده قضائی در مورد اشخاص نمی توان داوری له یا علیه آنها کرد،بنابر این نباید به اینجور گزارشها آنهم از اینجور افراد مساله دار و متهم و مغرض دلخوش بود و خیال کرد با نشر اینجور مطالب مبهم خدمتی بجامعه می شود.نخیر مشابهت با محمد رضا شاه جرم نیست حتی مدتی قبل عکس کسی در یکی از پیاده روهای تهران منتشر شد که شبیه شاه بود که لینکهایش را ارسال می کنم،آیا صرف مشابهت باعث دستگیری او شد؟! نکند این فرد همان فرد در این عکسهاست؟!
من حرفم این است که نباید نا آگاهانه و جاهلانه و روی اغراض مخالفت با نظام اسلامی همینجوری هر مزخرفی هرکس گفت باور کرد و از آن بدتر آنرا در فضای مجازی نشر داد.بنده که برخلاف زعم و کنایه شما نه امنیتی هستم و نه ارتباطی با امنیتی ها یا دستگاه قضا دارم،یک طلبه محقق هستم که بسلیقه خودم مطلب می نویسم،شما که کار و زندگی خاصی ندارید جز گرفتن حقوق بازنشستگی از نظامی که خائنانه دنبال سرنگونی آن هستید و درآمدهایی هم از املاک شخصی دارید و تفنّنی هم در نقاشی های آماتور،و در عین حال سرگرمی های اینترنتی و سرکار گذاشتن بعضی از خلق الله با سخنان همینجوری و نوشته ها و مصاحبه های همان جوری! لطف کنید با همان کسی که با شما تماس گرفت و این خبر را داد تماس بگیرید بپرسید اتهامات آن فردی که می گوید بدل شاه بوده و آنجاست چه بوده؟ من تصورم این است که نفس مشابهت صوری یا حتی بدل بودن از او بعنوان یک شغل نه حرمت شرعی دارد و نه جرم محسوب است،باید ساه لوح نبود و دید کسی که بدل شاه بوده چه کارها یا جنایتهایی کرده،اینکه خود او بگوید بیگناهم! بله هر مجرم و متهمی بنوعی برای کارهای خودش توجیه درست می کند و می گوید بیگناهم،باید پرونده قضائی و اتهامات و دلایل اتهام یا محکومیت را دید و البته به حکم دادگاه نیز ملتزم بود،وگرنه اینکه هرکس جایی مرا دید یا تلفن بمن زد و فلان ادعا را کرد و پذیرفتن همینجوری اینجور مطالب اموری نابخردانه و خزعبلانه و ناشی از نپختگی و سادگی است.
بدل محمدرضا شاه پهلوي در تهران!(+تصوير)
https://www.beytoote.com/news/social/tnews27808.html
—
شباهت فوق العاده یک عابر در تهران با محمدرضا پهلوی شاه مخلوع!
https://www.niksalehi.com/newspaper/%D8%A8%D8%AF%D9%84-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3.html
—
عکس: بدل شاه در تهران!
https://www.parsine.com/fa/news/233639/
—
http://namnak.com/%D8%A8%D8%AF%D9%84-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C.p13632
————-
درود دوست گرامی
بله من – محمد نوری زاد – شدیدا و مجدانه و حریصانه و البته مشفقانه خواهان واژگونی این نظام و به زباله دان انداختن هست و نیستش هستم. و این را افتخاری بس بزرگ به شعور خود می دانم.
در باره ی تحقیق، من بارها به شما نوشته ام که می شود آیا یک حرکتی و جنبشی و تکانی از شما بچشم و قلم ببینیم؟ که مثلا تکانی خورده اید و از قم به تهران آمده و رفته باشید و مثلا به زندگی دختری به اسم آتنا دائمی سری زده باشید و از پدر و مادرش پرسیده باشید: این دختر جوان شما که زندانی ست، خداوکیلی جرمش چیست؟ یا گوهر عشقی مادر ستار بهشتی. یا سعید زینالی. یا شهرام فرج زاده. یا بهنود. یا مصطفی کریم بیگی. یا امیرارشد تاجمیر. یا صانع ژاله….. باور کنید به پیر به پیغمبر اینان هیچ جرمی مرتکب نشده بوده اند. تنها و تنها خواسته بودند که بگویند: من انسانم و صاحب حقی. یک تکانی می خورید تا من شما را به یکی دو جا ببرم و بعدش هرچه خواستید بار من کنید. باشد؟ ببینم چه می کنه این سید مرتضای مجتهد. آ باریک الله
سپاس
.
خوانندگان ملاحظه کنند شگردهای گفتاری ایشان را! ببینید ایشان یک موضوعی را مطرح کرد و بنده پاسخ دادم راه ارزیابی اینگونه ادعاها مراجعه به قانون است،رجوع به محاکم و پرونده قضائی است،و پرهیز از داوری های خزعبلانه و همینجوری،بنده از ایشان درخواست کردم با تماس با کسی که مدعی است چون بدل محمد رضا بوده یا شبیه او بوده الان در زندان است،بنده که یک محقق و طلبه هستم و زمینه های کاری و زندگی من اقتضاء پیگیری اینگونه مسائل را ندارد،اما ایشان که ماشاء الله هم بیکارند! هم وقت زیادی دارند،هم حقوق بازنشستگی مرتب و در آمد حاصل از املاک خود را دارند و بقول خودشان مشکل مالی ندارند و خیلی هم مدعی حرّیّت و آزادگی و اخلاص و چیزهایی از این قبیل هستند والبته الحمدلله مستند ساز هم هستند،تشریف ببرند یک مستندی تهیه کنند از یک بدل شاه که در نظام جمهوری اسلامی همینجوری الکی و بصرف مشابهت با شاه دستگیر و در زندان است،خوب کسی که در زندان است طبیعتا پرونده ای داشته،اتهاماتی داشته و کیفرخواستی و دفاعیه ای حال یا از جانب خود یا وکیل اختیاری یا وکیل تسخیری،شما لطف کنید حالا که کهگیلویه و بویر احمد بدنتان کم شده سفری بشمال بروید و آنجا ماهی تازه و هوای تازه و چیزهای دیگر تازه میل فرمایید و در یک ملاقات از مدعی بخواهید فقط اتهاماتش را ذکر کند! حرف من این بود،حالا ملاحظه کنید وقتی من از بحث امتناع می کنم جهتش چیست،ایشان می رود سراغ مقولات دیگر! و این شاخه و آن شاخه و اسمهای دیگر و اینکه من هم حتما باید یک آدم بیکاره ای شوم مثل ایشان که کارم بشود سرکار گذاشتن مخاطبان با برخی تعبیرات! شما براندازید؟! پس چرا فقط لاف می زنید؟! بفرمایید برای مخاطب خود توضیح دهید چگونه می خواهید این نظام را براندازی کنید؟ با یاوه و لاف زدن؟ با اقدام به آشغال جمع کردن بین تجریش تا راه آهن؟! با پف کردن به هوا در فلان پارک؟! یا با همراه شدن با برخی وکلاء در یک تظاهرات محدود و همراهی کردن آنان تا درب زندان و بازگشتن به آغوش خانواده؟! یا بافاز نظامی و قیام مسلحانه؟! آخر روش براندازی شما چیست جز درشت گوئی و لاف زدن و نسبت های ناروا به این و آن؟ شما قطعا قطعا قطعا دروغ می بافید که می گویید این افراد چون فقط خواسته اند بگویند من انسانم و صاحب حقم در زندانند! اینها یا ساده لوحی است،یا شیّادی و فریب مخاطب و ذهنیت جامعه و سر کار گذاشتن آنها،یا یاغیگری و عصیان در برابر قوانین،نه آقا کار قضاء حساب و کتاب دارد،باید اتهامات واقعی اشخاص را در روند دادرسی دید،دلایل احکام قضائی و تحقیقات را دانست،اینکه شما نا آگاهید یا با هالویی هرچه خود متهم یا محکوم یا بستگان او می گویند را صد در صد درست بدانید هیچ دلالتی بر درستی مدعیات شما نیست.نخیر بنده مثل شما بیکار و بی نیاز از کار و شغل و درآمد نیستم،حقوق بازنشستگی مرتب نیز ندارم که دائم پا روی پدال گاز پژو بگذارم و گزارش زنده از سفرهایم کنم،شما انشاء الله موفق باشد و باریک الله بشما،اما بنظرم کارهای شما کارهای معقولی نیست از این جهت در وجدان و عقلانیت جامعه ما جایی ندارید مگر نزد قلیلی که ساحت های شما را منبر دین ستیزی و فحاشی به نظام اسلامی مردم ایران قرار داده اند.
کوشش کنید دنبال فریب مخاطبان نباشید،سعی کنید یک موضوعی که مطرح می شود همان را بانجام برسانید و با این شاخه آن شاخه کردن و عوض کردن موضوع دیگران را سر کار نگذارید،قرار شد وضعیت اتهامات این بدل شاهنشاه آریامهر را روشن کنید،اسامی دیگر و موضوعات دیگر بجای خود آ باریک الله بشما!
———–
کدام قانون؟
کدام دستگاه قضا؟
شصت و سه حساب بانکی صادق لاریجانی،
و قاتلی که قرار است بجای وی بنشیند و داد مردم بستاند!؟
یادتان است قاتلی چون پورمحمدی وزیر دادگستری بود؟
کدام داد دوست گرامی
کدام قضاوت؟
کدام پرونده ی قضایی؟
چرا تا کنون یک دادگاه علنی تشکیل نشده؟
کاش یک ماهی به زندان برادران می رفتید و کمی ورز داده می شدید زیر چک و لگد و فحشای آنچنانی شان تا داستان داد و دادگستری و دستگاه قضایی معلومتان می شد.
با احترام
.
آقای نوری زاد یک کلیک روی لینک زیر کن لطفا . ارتباطی صاحب این عکس با مطلب شما دارد ؟ کسی نخواسته شما را دست بیندازد خدای نخواسته ؟ با احترام .
https://twitter.com/gharibaghdam
——————-
عکس که یکی ست. شبیه شاه هم که هست. اسم و فامیلش هم یکی ست: کاظم بریانی اقدم معروف به دکتر قریب محتشم.
مشکل چیست؟
.
عفو بینالملل: قتل و بازداشت گستردۀ مخالفان مادورو توسط نیروهای امنیتی ونزوئلا
بنا بر این گزارش، تنها در جریان اعتراضات ماه ژانویه ۴۱ نفر در این کشور کشته شدهاند که عمدتا نیز علت مرگ آنها شلیک مستقیم بوده است.
این گزارش که با نام «گرسنگی و مجازات و ترس، فرمول سرکوب در ونزوئلا» منتشر شده، از مرگ دهها تن در پنج روز اعتراضات ۲۱ تا ۲۵ ژانویه همچنین بازداشت دستکم ۹۰۰ نفر خبر میدهد.
اعتراضات در ونزوئلا با اعلام ریاست جمهوری خوان گوآیدو به اوج خود رسید و در پی آن شمار بازداشتهای خودسرانه نیز بطور قابل توجهی افزایش یافت.
اریکا گوئه وارا روزاس، مدیر عفو بینالملل میگوید: «مقامات، تحت رهبری نیکلاس مادورو در تلاشند تا از ترس و مجازات برای تحمیل یک استراتژی مبهمِ کنترل اجتماعی علیه آنهایی که خواستار تغییر هستند استفاده کنند… دولت مادورو به فقیرترین مردم این کشور حمله میکند، آنها را میکشد و بازداشت و تهدید میکند و در مقابل، ادعای دفاع از آنها را دارد.»
این گزارش به اعدامهای فراقانونی در این کشور به عنوان یکی دیگر از روشهای کنترل اجتماعی اشاره دارد و اعلام میکند که در یکماه اخیر نیروهای ویژه پلیس ملی ونزوئلا (FAES) مناطق فقیرنشین را که اعتراضات در آنجا علیه مادورو افزایش یافته، بطور جدی هدف قرار دادهاند. این نیروها در چند هفتۀ گذشته دهها بار به این مناطق حملۀ و یورش مرگبار کرده اند.
حکایتِ روزگارِ دلار و کلید!
✍️ ابراهیم برزی
شاه به وزیر دستور داد که تمام شترهای کشور را به قیمت ده سکه طلا بخرند.
وزیر تعجب کرد و گفت: اعلیحضرت حتماً بهتر می دانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم.
شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن.
وزیر تمام شترها را به این قیمت خرید.
شاه گفت حالا اعلام کن که هر شتر را بیست سکه می خریم.
وزیر چنین کرد و عده دیگری شترهای خودشان را به حکومت فروختند.
دفعه بعد سی سکه اعلام کردند و عدهای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای خود را فروختند.
⏫ به همین ترتیب قیمتها را تا هشتاد سکه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند.
شاه به وزیر گفت حالا اعلام کن که شترها را به صد سکه میخریم و از آن طرف به عوامل ما بگو که شترها را نود سکه به مردم بفروشند.
⚠️ مردم هم به طمع سود ده سکه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی که خودشان با قیمت های پایین به حکومت فروخته بودند را دوباره بخرند.
وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علت دزدیهای انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمیخرد.
به همین سادگی خزانه حکومت از سکه های مردم پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و داروغه و دیوان و حکومت تامین شد.
وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و اینبار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از درآمد قانونی و شرعی.
این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون اکثراً اصلاً متوجه نمیشدند از کجا ضرر کردهاند.
این داستان قدیمی است ولی هر روز برای ما آن هم در قرن بیست و یکم تکرار می شود.
مردمی که در صف سکه، دلار، خودرو، لوازم خانگی، سودهای بانکی بالا، سهام انواع بورس و غیره هستند متوجه نیستند که در نهایت چه کسی برنده است.
آنها فکر می کنند که زرنگ و برنده هستند ولی همیشه درگیر همین تلاطم هستند و هیچگاه به ریشه مشکلات و قطع آن فکر نمی کنند.
دولت قاعدهمند از راه مالیات عادلانه کسب درآمد میکند و اقتصاد سالم باید ثبات نسبی و پایدار داشته باشد تا مردم ضمن رقابت آزاد و قانونمند، با کار و تولید مشخص و ارزشمند درآمد داشته باشند نه با دلالی بین خودشان و دولت./صرافخانه
دولت آمریکا: ایرانیان عزیز! دیگر به چه زبانی بگوییم که شما یقه این رژیم خبیث را بگیرید تا ماهم مشت بکوبیم بر سر و روی اش
برایان هوک نماینده ویژه ایران در وزارت خارجه آمریکا به تازگی ویدیویی سراسر احساسی و امیدوارانه در حساب توییتر رسمی وزارت خارجه آمریکا منتشر کرده است از محل سفارت قدیمی ایران در آمریکا. او می گوید آمریکا 40 سال است از این سفارت نگهداری میکند و امیدوار به آن روزی است که کلید آن را به دست نمایندگان واقعی ملت ایران بسپارد.
دیگر از این واضح تر؟ متوجه پیام دولت آمریکا هستید؟ دارند به زبان بی زبانی می گویند که مردم ایران کاری کنید تا ما پشتیبان شما شویم. مایک پنس معاون ترامپ هم در نشست ورشو و هم در کنفرانس امنیتی مونیخ بارها خطاب به ملت ایران تاکید کرد که دولت آمریکا، اشتباهات زمان اوباما در نادیده گرفتن جنبش مردم ایران رو تکرار نخواهد کرد. خب منظور از این سیگنال ها و پیام های پی در پی مقام های مختلف دولت آمریکا چیست؟ دولت آمریکا بنا به محذورات قانونی بین المللی، نمی تواند رسمی و مستقیم بگوید که ما میخواهیم حکومت ایران را سرنگون کنیم به همین دلیل دارد غیر مستقیم ولی به واضح ترین شکل ممکن خواسته اش را به مردم ایران منتقل میکند.
وقت به سرعت در حال سپری شدن است و یک عده چپول بی شرف فاسد در حزب دموکرات آمریکا جمع شده اند و از حالا بیانیه داده اند که اگر ما قدرت رو به دست بگیریم بدون چون و چرا عین یه بچه خوب برمیگردیم به برجام! دموکراتها در طول تاریخ همیشه حامی آخوندها و مذهبی ها بودند. مردم ایران باید بدانند که لحظاتی که اکنون در حال زندگی و نفس کشیدن در آن هستند، لحظاتی تاریخی هستند که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد و نسل های بعدی و فرزندان ما که در بدبختی زندگی خواهند کرد، و اول به گور ما تف خواهند انداخت که دست روی دست گذاشتیم، تا ایران را این قوم مرتجع وحشی تبدیل به سرزمین سوخته کنند.
آیتالله مکارمشیرازی: ایرانیها سفر به کشورهای خارجی در ایام نوروز را کاهش دهند| این سفرها هزینه و مخارج زیادی دارد!| کشور در شرایط فعلی به دلارهایی که در این سفرها هزینه میشود نیاز دارد !!!
من نمی دانم این آقا با چه رویی این حرف را می زند. ایران فقط در سال 1 میلیارد دلار کمک پولی یه دار و دسته نصراله در لبنان می کند تا آنها گردن کلفت تر شوند ! و جالب این است که نصراله هم روز به روز چاقتر می شود !! حتما عکسهای سابق اور را با عکسهای آلان را مقایسه کنید.
حالا بماند که چقدر به یمن و سوریه و سایر مفتخوران کمک شده است. و یا اینکه سرداران و بیت رهبری چگونه می دزدند و یسلامتی هموطنان مغبون شده سر می کشند.
تازه از اینها که بگذریم خود مکارم شیرازی هم متهم به خیلی از کارهای مجرمانه است. می گویند آقا دزده که داشت فرار می کرد خودش هم داد می زد آهای دزد را بگیرید !!!
وریا غفوری: منظورم گرانی و صحبت از درد مردم بود| آدم باید با دیدن صف گوشت و مرغ شرمنده شود| سیاسی نیستم، دغدغه اجتماعی دارم| وظیفهام گفتن این حرفهاست و تا آخر عمر آن را میگویم
هواداران روحانی و خامنهای به جان یکدیگر افتادند!
نوش جان! تا می توانید همدیگر را بزنید تا شاید شماها بدست همدیگر از بین یروید.
یوسف فرهادی بابادی، فعال محیط زیست در شهرکرد بازداشت شد
جولان فرهادی بابادی، برادر یوسف فرهادی بابادی در گفتوگو با صدای آمریکا گفت یوسف فرهادی بابادی، فعال محیط زیست و عضو کمپین «صدای پای آب» روز یکشنبه ۲۸ بهمن در مسیر بازگشت از مراسم ختم یکی از اعضای شورای مرکزی حزب مردمسالاری در شهرکرد، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندانی مرکزی شهرکرد منتقل شده است.
جولان فرهادی بابادی به صدای آمریکا گفت برادر او با توجه به بازداشت گسترده فعالان محیط زیست، پیشبینی میکرد که احتمال بازداشتش وجود دارد و این در حالی بود که در گذشته چند بار برای «پارهای از توضیحات» در رابطه با شرکت در تجمعات و اعتصاب کارگران کارخانه فولاد اهواز، به اداره اطلاعات احضار و به پرسشهای آنها پاسخ داده بود.
از دی ماه سال جاری تاکنون دستکم ده نفر از فعالان مدنی و محیط زیست در شهرهای کامیاران و سنندج از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند. براساس گزارشها این افراد برای «اعتراف اجباری» تحت فشار قرار دارند.
بر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل، در سال ۲۰۱۸ میلادی دستکم ۶۳ فعال محیط زیست در ایران بازداشت شدهاند. ایالات متحده نیز ضمن محکوم کردن این بازداشتها، از جمهوری اسلامی خواسته است حقوق مردم ایران و خواستههای آنها را محترم بشمارد
محمد کلهر، نوجوان متهم به قتل در آستانه اعدام قرار دارد
به گزارش سازمان حقوق بشر ایران به خانواده محمد کلهر، کودک مجرم بروجردی اطلاع دادهاند که حکم وی بزودی اجرا خواهد شد. او چهار سال قبل هنگامی که ۱۵ سال داشت به اتهام قتل معلم خود بازداشت و به اعدام محکوم شده است.
حسن آقاخانی، وکیل مدافع محمد کلهر درباره آخرین وضعیت این پرونده گفته است: محمد بنا بر نظر پزشکی قانونی، دچار اختلال عقلی است و کمیسیون پزشکی هم این موضوع را تأیید کرده است. قضات پرونده در شعبه یکم دادگاه کیفری بروجرد دفاعیات من به عنوان وکیل پرونده را قبول و متهم را به پرداخت دیه محکوم کردند.
به گفته این وکیل دادگستری، با اعتراض اولیای دم پرونده به شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور و با این استدلال که متن بازجوییها و روند پرونده نشان میدهد محمد کلهر قوه تشخیص داشته است، رای پرداخت دیه نقض و پرونده به شعبه هم عرض فرستاده شد. قضات هم نظر دیوان را پذیرفته و رأی قصاص صادر کردند.
به گزارش صدای آمریکا، دستگاه قضایی ایران پیشتر نیز احکام اعدام برای کسانی که در نوجوانی مرتکب جرم شده بودند را صادر و حکم برخی از آنها را به مرحله اجرا در آورده است.
این در حالی است که ایران به عنوان امضا کننده «کنوانسیون حقوق کودک» موظف است حکم اعدام برای متهمان زیر ۱۸ سال را غیرقانونی اعلام کند، اما رویه دستگاه قضایی ایران بارها موجب انتقاد شدید سازمانهای مدافع حقوق بشر شده است.
با سلام و درود به نوریزاد گرامی و دوستان;
جناب رئیس جمهور دکتر روحانی فرمودند؛ (متن زیر بریده مقاله کیهان امروز)؛
«اگر میخواهیم جلوی قاچاق بنزین، دام و کالاهای اساسی گرفته شود باید همه کمک کنند و یکی از دلایل قاچاق، ارزانی آن کالاست… شما ببینید گوشت در کشورهای همسایه چند دلار است و اینجا چند است، بنابراین دلیل قاچاق کالا به خارج از کشور گرانی نیست بلکه دلیل آن ارزانی نسبت به کشورهای همسایه است.»
============================
در حکومت اسلامی و ام القرا اسلام در قرن بیست یکم و در عصر سلطه مونوتوریسم امت به دو گروه اعتقادی مومن و کافر تقسیم نمیشوند. بلکه به دو طبقه اقتصادی تقسیم میشوند؛ طبقه متکی بر دلار و طبق متکی بر ریال. خودی و غیر خودی!!
جناب دکتر روحانی علت اینکه گوجه و گوشت و سایر اقلام مشابه به کشورهای هم جوار و هم کیش قاچاق میشود این نیست که قیمت این مواد مصرفی ضروری بسیار ارزان است؛ بلکه به این دلیل آشکار، البته نه از دید شما و برادر ارز خوار شما و سایر هم مسلکان، که خیل عظیم فرودستان یا همان طبقه متکی به درآمد ریالی, توانائی خرید مواد غذایی تولید شده داخلی را ندارند.
به ذعم شما و مشاورین لیبرالیست اقتصادی شما, قیمت سوخت و انرژی (نفت، گاز، برق، گازوییل..) و به تبع آن قیمت مواد غذایی در ایران بین یک پنجم تا یک دهم قیمت فاب منطقه است؛ و دیریست که چشمان طمع دولتها و مشاورین لیبرال و رانتخوار و مفت خوار حکومت اسلامی بدنبال قیمت گذاری مشابه بر محملهای انرژی همتراز با قیمتهای فاب منطقه بوده؛ بهانه جهت گیری اقتصادی در این راستا را نیز ظاهرا خیرخواهانه و به عنوان سیاست گذاری در جهت جلوگیری از قاچاق سوخت مطرح کرده که سالانه چند صد میلیون دلار به اقتصاد کشور ضرر میرساند.
جناب آقای روحانی همین حالا که گوشت کیلویی ۱۰ دلار و مرغ کیلویی ۱/۵ دلار خارج از توان اقتصادی طبقه متکی به درآمد ریالیست، و آسان طعمه قاچاقچیان سود ورز میشود، اگر قرار بر این شد که قیمتهای این قوت مردم مطابق قیمتهای فاب منطقه افزایش نجومی پیدا کند در آنصورت اهالی شمیرانت نیز دچار مضیقه خواهند شد چه رسد به اهالی اسلام شهر و نا کجا آبادهای حول و حوش و زیر خط فقر سرزمین گسترده و تفتیده ایران!!!!
آقای روحانی فقط جمعیت اهالی شمیرانات نزدیک به جمعیت ابو ذبی است!! در آمد نفتی این امارت نشین از کشور ۸۲ میلیونی ایران بیشتر است؛ درآمد سرانه آنها ۶۱ هزار دلار است؛ درامد سرانه امت اسلام ایران بین ۲ الی ۴ هزار دلار در بهترین حالت است!!
خوب حالا دکتر فقاهت خودت و نیلی دکتر اقتصاد نادان یا دغل کار پاسخ بدید؛ اگر گوشت شد کیلویی ۵۰۰ هزار یا یک میلیون تومن این گوشت به زیر دندان کارگر و کارمند با حقوق نه یک میلیون بلکه ۵ میلیون و ۱۰ میلیون که بجای خود زیر دندان مدیر حقوق نجومی ۱۰۰ میلیونی میره یا زیر دندان شیوخ عرب؟
سپاس
جهنم + من!
————
کافر دو بار عذاب می کشد، انگار نه روز جزایی است. مومن یک بار خیر می بیند، انگار نه همین است عاقبت کار. دو به یک. عدل آخوندی.
کافر عرق بخورد، این دنیا شلاق می زنند آن دنیا گرز آتشین. زنا بکند، این دنیا سنگسار می کنند آن دنیا نیمسوز داغ. قتال بکند، این دنیا قصاص می کنند آن دنیا تمامسوز داغ. شیعه نباشد، این دنیا شکم سفره می کنند آن دنیا روده خرمن. مهر علی در دلش نباشد، این دنیا از ریخت می اندازند و آن دنیا کلید بهشت در دستان علی است.
مومن فقط عاقبت به خیر است. آن دنیا می، شیر، انگبین، سرکنگبین، تلخه، تریاک، کنیاک، ویسکی، ودکا، سودا، برندی، آبجو، سگی، پنج سیری، شامپاین، شاد، شراب و شاهد.
این دنیا نماز، روزه، روضه، زوزه و ///
این برداشت برداشتی ناصواب و ناشی از ناآگاهی به منابع دینی است،اینطور نیست،چون در روایاتی وارد شده:کسی که جرمش علنی شده و مورد حدّ و تعزیر شرعی قرار گیرد،همین واقع شدن حدّ بر او کفّاره و پاک کننده معصیت اوست مگر اینکه اصرار بر گناه کند و باز در خفاء آنرا تکرار کند. البته آنکه در خفاء مرتکب گناهان شود و بر آنها اصرار کرده و توبه نکند و در این جهان مورد حدّ واقع نشود مستحق عقوبت اخروی است مگر آنکه بین خود و خدا از آن گناه در خفاء توبه کند و دیگر به آن باز نگردد که در این صورت خداوند کریم و ارحم الراحمین است .در اسلام حتی شرک و کفر که بالاترین گناهان است تا آخرین لحظه ای که انسان در نشاه اختیار و تکلیف هست قابل بخشش است.
پس باید با آسد علی چه کرد که هر روز مرتکب گناه می شود؟ فعلا هم که در این دنیا از مجازات او خبری نیست ! حتما در جهنم می خواهند او را بمیاران کنند! چون مجازات در آتش افتادن برای وی کافی نیست.
گدای مشهوری بود به نام «عباس دَوس» که در گدایی مشهور بود.
روزی در حمام جوانی به نزد او آمد و گفت:
«میخواهم از تو گدایی یاد بگیرم و شاگرد تو باشم»
عباس دَوس گفت:
«گدایی شاگردی نمیخواهد، فقط سه قانون مهم دارد:
۱- گدایی کن از هر کسی که باشد
۲- گدایی کن هرجا که باشد
۳- حاصل گدایی را قبول کن هرچه باشد»
سپس عباس دَوس وارد حمام شد و به نورهخانه رفت تا موهای زائد بدنش را از بین ببرد.
ناگهان همان جوان به در زد و گفت: « در راه خدا به من کمک کنید!!!»
عباس گفت: «من عباس دوس ، استاد همهی گدایان هستم. از من هم گدایی میکنی؟!!
گفت: «خودت گفتی گدایی کن از هر کسی که باشد!!!
پرسید: «آخر در نورهخانهی حمام که من لخت مادرزادم؟»
گفت: «خودت گفتی گدایی کن هرجا که باشد!!»
پرسید: «فعلاً مقداری نوره(واجبی) و موی زائد!! بدنم موجود است. قبول میکنی؟»
جوان دستش جلو آورد و گفت: «قبول میکنم!! خودت گفتی حاصل گدایی را قبول کن هرچه باشد!!»
عباس دوس گفت: «احسنت که یک روزه توانستی تمام درسهای من را یاد بگیری!»
نقل به مضمون از کتاب لطائفالطوائف
حالا ما ملت ایران شدهایم شاگرد ممتاز «عباس دَوس»
هر سهمیهای و صفی باشد، هرکجا، هرچه، هر مقدار ما آنجا حاضریم
صف سبد کالاست مردم با ماشینهای چند صد میلیون تومانی با عجله میروند که در اول صف باشند
برای یارانه پولدارها زودتر از فقیران ثبت نام میکنند.
چند سال پیش صف شیر یارانهای هم شلوغ شد
(توسط مردمی که قبل از آن شاید اصلاً سراغ شیر پاستوریزه نمیرفتند)
فرهنگ گداپروی با موفقیت کامل پیاده شده است
آنهم در کشوری که ۹ درصد ثروت جهان را با یک درصد جمعیت جهان داراست!!!!
ماهی تازه و شر و ور های کهنه
فریبا
11:39 ق.ظ / فوریه 20, 2019
.حرفهای جناب نوری زاد چون ماهی که از آب گرفته شود همیشه تازه اند.
………………….
راست میگویی ماهی تازه از آب گرفته اند ولی فقط تازه از آب گرفته شده اند ولی این به معنی الزاما تازه بودن آنها نیست . سالهاست که حرف های جناب نوریزد ربطی به مسائل روز نداشته اند و بنا بر این آن ها را تازه نامیدن هم چیز تازه ایست که فقط شما تقدیم خوانندگان سایت میکنید . مدتهاست که ما چند چیز را میبینیم که از جانب دوستمان چون روح سرگردان در این سایت پرسه میزنند .
– آیت الله ها عمامه به زمین بزنند ( وای که چه شود !! اگر عرش الهی ویران نشود خوبست ! دوستمان نوریزاد هنوز با مقولات حزب اللهی فکر میکند و در عمامه آیت الله ها همانقدر انرژی نهفته می بیند که در یک بمب هیدروژنی که با کوبیدن آن به زمین آزاد میشود و کل دم و دستگاه آسد علی را به گرد و غبار تبدیل میکند )
– سرداران دزد……. ( والله حقشونه سالها در جبهه ها جنگیدند و کشور را نجات دادند , بدزدند هم نوش جانشان , پس خوبه آیات الله ها و عسگر اولادی ها و بازاری های گردن کلفت و ریسی کلید دار اموال سرقت شده از ایرانیان و بخشیده شده به “امام رضا” ( بو کیم دی قارداش ؟) و کارخونه دار ها و دلال هایی مثل بابک زنجانی و سلطان قیر برحمت شیطان رفته و سلطان سکه , ایضا به رحمت شیطان رفته و …… بدزدند ؟ اگر چه مطلوب آنست که سرداران ما حرمت رفقایشان که مقابل چشمانشان تکه و پاره شدند را نگهدارند و دزدی نکنند و بگذارند در چشم مردم قهرمان باشند و مایه افتخار ایران .
– آقامجتبی دزده و…. ( آخر اخوی , نوریزاد جون اگر آقا مجتبی دزدی نکنه خاله گدای من که گوشه خیابان میشینه دزدی کنه ؟ اون که نمیتونه این کار رو بکنه , آقا مجتبی و مثل او هستند که میتوانند و میکنند به کوری چشم من و خاله من . از طرفی در مملکتی مثل مملکت گل و بلبل ما نباید هر کس که حکومت میکند و هر کس که در خدمت حکومت است ” بار” خودش را ببندد و ترجیها مثل همان رضا ماکسیم و پسرش و هزار فامیل آن موقع اموال دزدی را در بانکهای مختلف با اسامی مختلف بگذارد یا سهام کارخانجات معتبر را بخرد ؟ به این علت واضح که همه میدانیم که تو این مملکت و با این مردم هر حاکمی اگر سی سال هم دوام بیاورد باید , برای شکر از خدا که چنین نگهدارش بوده , نصف اموال دزدی را به نام ” امام رضا ” ( بو کیم دی قارداش ؟؟) کند همانطور که کرده اند هم نسل اندر نسل .
– مردم گوسفندند و ما گاویم ( می بخشید نوریزاد جون بد جوری عصبانیم ) . از جمله شرو ور های شیعان آ ل علی این است که حرضت ( درست آن حضرت است ولی چون پیروان حضرت میگویند حرضت و ما هم احتمال میدهیم که کسی از آن ها این کامنت را بخواند , برای آنکه او متوجه شود که ما از حرضت میگویم و نه از حضرت , ما هم حرضت مینویسم به جای حضرت ) این است که وقتی ایشان قیام میکند آ نقدر میکشد تا خون تا قوزک پای اسب مبارکشان بالا بیاید ( فکر کن اسب حرضت از آن اسبهای شاسی بلند عربی مثل همین نوه امام راحلمان باشد , وا ویلا چند میلیارد باید خون بدهند خدا میداند ! ) ما حالا به این کار نداریم که چنین چیزی اصلا امکان دارد یا نه (درست مثل چرندیات شکست خورده های ایرانی که نوشته اند که فلان عرب آنقدر کشت تا با خون جاری شده سنگ آسیاب بگرداند و گندم ارد کند و نان پزد . خدا کمی عقل بده تا لااقل دروغی بگوییم که شدنی باشد ) . جناب گاو ما هم ( با گاو های دیگر اشتباه نشود اینجا منظور نوری زاد است ) نمیبیند که مردم هی میروند تو خیابانها و کتک میخورند و زندانی میشوند و شکنجه میشوند و … این ها همه کافی نیستند , باید خون تا قوزک پا های جناب گاو بالا بیاید تا حرضت گاو رضایت دهد .
// حدس میزنم همه کلمات جیره ای را مصرف کرده ام , ادامه مطلب باشد برای وقتی دیگر . امتیاز منفی یادتان نرود تا دعای خیر من پشت و پناهتان باشد .
خوب جناب نوری زاد وصف جمال یار شما را می کند، بدین خاطر هر چه بگوید کم گفته است. با این صنم چه وصفها که هنوز ناگفته مانده است!!!
ناشناس اشنا نوریزاد سایتی راه انداحته وگروهی هم دنبال کننده موافق وناموافق دارد بنا به ضرب المثل معروف گر تو بهتر میزنی بستان بزن چه شما چه انانکه برنمیتابند بروند سایتی راه بیاندازند ودر همینجا نام سایتشان را اعلام کنند همه خواننده های این سایت به انها رجوع میکنند اگر تازه تر واموزنده تر بود همه این سایت را رها کرده همه اینجا را رها کرده به مطالب تازه تر شمایان مراجعه خواهند کرد با احترام.
———
البته به اینجا هم سری بزنند و مرا با خودم تنها نگذارند.
باشد؟
سپاس
امی جان باور کن من به این برادرم علاقه دارم که سر زنشش میکنم اگر چه به شکل نامهربانی . اگر این انتقادات هم نبودند که این نوریزاد ما شده بود یکی مثل مش قاسم و مزدک . شما هم عزیزم از او انتقاد کن تا بهتر بشود نه دائم ستایش که هیچ چیز بیشتر از ستایش بیجا آدم را خراب نمیکند . به سید علی خودمان نگاه کن به چه ریختی درش آورده اند ! با احترام متقابل عزیز م .
جناب نوری زاد درود
باخبر شدم که خوشبختانه در جلسه نقد فیلم pk حضور خواهید یافت. قصد داشتم مطلبی برای دکتر خزعلی بفرستم، اما باوجود احترامی که برای ایشان قائلم آنچنانکه باید، با ایشان همدلی ندارم. بنابراین آن مطلب را برای جنابعالی می فرستم. با این وجود اقدام ایشان را با هر هدفی که باشد(اعتقاد به پیام اصلی فیلم در نقد دین و دین داران، یا نقد دکان داران و دین خواران) قابل ستایش می دانم. چراکه گام نهادن در نقد جهل مقدس، یادآور سقراط و جام شوکران است، که یا برخورداری از رانت وابستگی و دلبستگی را می طلبد، یا آگاهی نسبی و شجاعت را، که آن خصوصیت در ایشان بارز، و این خصوصیت در شما برجسته است.
من بهره ای از هنر سینما ندارم تا به نقد فرم و محتوای یک اثر هنری بپردازم اما همچون یک تماشاگر علاقه مند به سینما، نکات قابل تآملی در این فیلم دیدم که حیفم آمد آنها را به اشتراک نگذارم.
سینمای بالیوود را عموما” سینمایی عامه پسند، محافظه کار، پر زرق و برق، و اغراق آمیز می شناسند. اما خلق اثری چون PK کافیست تا توجه و بازنگری منتقدین را نسبت به محتوای تولیدات بالیوودی برانگیزد. نمی دانم به بالیوود و خالق این اثر باید آفرین گفت یا فرهنگ و تمدنی که چنین اثری در آن خلق شده است.
هند را بدرستی بزرگترین دمکراسی دنیا خوانده اند، چراکه جمعیت 4/1 میلیاردی آن پیرو ادیان و آئین های بسیاری همچون هندو، سیک، جین، بودایی، مسیحیت، یهود، اسلام، زرتشتی، بهائی و… هستند. نمونه زایش فرهنگی دراین کشور 72 ملت را که متصف به فرهنگ رواداری است، در این فیلم با ژانرهای گونه گون کمیک، درام، و بشدت معناگرا و فیلسوفانه، می توان بخوبی دریافت. نمونه دیگر از فرهنگ مدارا و نقد را من در اثر نویسنده هندی تبار آیات شیطانی یعنی سلمان رشدی دیده ام.
فرهنگ و تمدن هند تا حدودی در بده بستان با فرهنگ و تمدن ایران زمین بوده است. یکی از این نشانه های تبادلات فرهنگی، حضور و زندگی پیروان ادیان و آئین های زرتشتی، بهائی و مسلمان در کنار سایر نحله های مسلط عقیدتی در هند است. یکی دیگر از این نمونه های تعاملی، حضور پر رنگ زبان و ادبیات پارسی است بطوریکه بنظر من می توان منش مسالمت جوی مستتر در مثنوی مولوی را، الهام بخش خلق شاهکار این اثر هنری در سینمای هند دانست.
از استالین نقل است که سینما را به من بدهید تا دنیا را تسخیر کنم. این ادعا بدلیل تنوع، گستره وتاثیرگذاری این ابزار شنیداری و دیداری نسبت به ابزارنوشتاری، در خلق هیجانات توده وار بود. چیزی که می تواند در حکومت های اقتدارگرا در جهت تحمیق مردم بکار گرفته شود و یا در جامعه ای آزاد در خدمت حفظ بنیان های ارزشمند و غنای فرهنگی جامعه قرار گیرد.سه
کافی است لختی در این مقوله در ارتباط با تلاش 40 ساله جمهوری اسلامی بنگرید. در طول این سالها این ابزار قوی عمدتا در خدمت تئوریزه کردن فرهنگ خشونت، لودگی، مصرف گرائی و سبک های زندگی نامتجانس با واقعیت فرهنگ و زندگی مردم ایران بوده است. بعنوان مثال می توان به انبوه فیلمها و سریالهای سرگرم کننده وارداتی و تولیدی تقلیدی که بسیاری از آنها حتی با ادعاهای ایدئولوژیک خودشان هم نمی خواند، اشاره کرد. همچنین باوجود فیلمنامه های حاضر و آماده در آثار بزرگان ادب این ملک همچون حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی، صرفه بی هنری اشان را در آن می بینند تا سریال های کره ای الهام گرفته از شاهنامه را به خانه های مردم برند.
پیام PK بیانگر اینستکه دین و اخلاق دو موضوعند که در تاریخ بشر با فراز و نشیب و تاثیر گذاری متفاوت حضور و ظهور داشته اند. اخلاق قائم به دین نیست اما دین بدون ادعای اخلاقی قابل تصور نیست. بعبارت دیگر میتوان انتظار اخلاق و انسان اخلاق مدار بدون اعتنا به دین را داشت.
در مقابل، دین و انسان پای بند به دین، یا متظاهر به دین، بدون اعتنا به اخلاق حتی به شکل صوری، قابل تصور نیست. زیرا فی الواقع در اولی انسان پای بند به اخلاق است نه دین و خود به این امر واقف نیست، و در مورد دومی در اصل پای بند به اخلاق نیست و در واقع همدوش ملایان در کار ساختن دنیای خود و توسعه معیشت و دکان ملایا است.
به یمن و برکت جمهوری اسلامی، مردم ملازده نه تنها از دین عرفی گریزان شده بلکه شوربختانه به انحطاط اخلاقی نیز گرفتار شده اند. آنها به تعبیر دینی “خسرالدنیا والآخره” اند. از یکطرف تحت تعالیم معامله گرایانه دینی جهنم و بهشت، چنان کاسبکار پرورش یافته اند، که بیم و امید اخروی بروجودشان مستولی گردیده است. ازطرف دیگر، ناگزیر از پرهیز از برچسب ارتداد و بهره مندی از خوان دنیوی اند. در چنین بازار ریاکاری توسط دین خواران رواج یافته و پیروان نیز تشویق به تظاهر و ریاکاری می شوند. آداب و مناسک مبتنی بر اقتصاد دین، توسط دکان داران چنان توسعه می یابد که دیگر نشانی از اخلاق باقی نخواهد ماند.
این روند فرسایش و اضمحلال، مختص دین خاصی نیست و عمومیت دارد. در چنین بزنگاهی است که مشاهده واقعیت های عریان، و علم و عقل به یاری انسان آمده تا بر جهل و ترس خود غلبه کند. به ناگاه سقف معیشت ملایان که بر ستون شریعت پوشالی بنا شده، فرو می ریزد. و این تاریخ مختصر آتئیست است که در یک برآورد بدبینانه بزرگترین آئین از نظر معتقدین پس از دین مسیحیت است. و اگر مخاطرات و تهدیدات عقیدتی حتی در جوامع آزاد، وجود نمی داشت، برآورد واقعی پیروان اخلاق و انسانیت به واقعیت نزدیکتر می گردید.
شاید در نگاه یک متعصب دینی یا منتقد منصف این تحلیل و نتیجه گیری، قدری تند و شتابزده بنظر آید، اما تورق تاریخ کلیسای قرون وسطی در گذشته، و تجربه زیسته زندگی در حکومت ها و رژیم های ایدئولوژیک دینی و سیاسی در دنیای معاصر نشان از افول دین مبتنی بر ایمان در مقابل آگاهی مبتنی تجربه ناب دارد.
بقول سعدی دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند، و این حکایت بیا
———-
درود جناب کرمی
بله دیشب (97/11/30) رفتم و در آن نشست این فیلم را دیدم. فیلم دلنشینی ست. گرچه به سبک فیلمهای متداول سینمای هند ساخته شده اما در آن شهامتی کم نظیر در نقد دکانداران مذاهب به تصویر در آمده. من نیز یکی از سه چهار نفری بودم که در باره ی این فیلم و آنچه که ما در این کشور گرفتار آنیم سخن گفتم. امیدوارم به زودی بتوانم سخنرانی خودم در آن محفل را برای شما پخش کنم.
سپاس
.
حرف حساب وریا
(✍️ اجلال قوامی)
حرف های محمد جواد ظریف و واکنش دو فوتبالیست سرشناس کشور ،وریا غفوری و علی کریمی به این سخنان موج گسترده ای از واکنشها را در همدلی و همراهی با این دو فوتبالیست نام آشنا در شبکه های اجتماعی پدید آورد.اندکی بعد وریا غفوری احضار شد و این مساله هم بازتاب وسیعی ایجاد کرد.به راستی مگر وریا غفوری و علی کریمی چه گفتند که عده ای برآشفتند و روی ترش کردند.
در این سالها این دو فوتبالیست در بزنگاههایی صدای مردم خویش بوده اند و در کنار ملت.آنچه که وریا و علی گفتند، صدای ملت بود که از زبان آنان جاری شد.در واقع وریا غفوری و علی کریمی از دریچه ورزش خواست و مطالبات ملت خویش را می بینند و بدون لکنت آن را بر زبان می آورندهر چند که سالهاست منتقدان وضعیت موجود سیاست خارجی بارها آن را بر زبان رانده اند.پس وریا و علی تنها نیستند، بلکه آنان به وسعت و گستردگی ملت هستند و زبان گویای دردها و رنجهای شان.واقعیت ها را باید پذیرفت و جویبار انتقاد را نباید سد کرد.بازخواست به بهانه ی اظهار نظر یک شهروند در تضاد با منشور اخته ی حقوق شهروندی است که تدبیر و امید آن را در بوق و کرنا کرد.حرف حساب وریا جوابی ندارد.
#انتقاد#ورزش#سیاست#شهروند
با سلام و احترام و ارادت خاص
برادر عزیز همه گفتنی ها را گفتی حجت بر تو تمام شد کمی بنشین استراحت کن دعا کن آرام باش به خانواده ات بیشتر برس. اگه همه در حد تو بودن مسلما در هیچ جا ظلمی ظهور نمیکرد
دیگه نوبت دیگران است که نمی ترسند و سر بدارند.
خواهش می کنم چند وقتی. استراحت کن خداوند حافظ. حفظت کند امین. همیشه دلخوش و شاد باشی این بنده حقیر را دعا فرما
————————-
درود بانوی گرامی
هنوز مرگ من فرا نرسیده. وقتش که برسد، استراحت میکنم.
.
بتول خانم! نمیدونم واقعا بانو هستی یا همون مهرداد یا اون یکی مرد هزار چهره خودمونی! اما اصل برداشت شما نادرست است،برای اینکه چند خط نوشتن و چند جا مصاحبه کردن و حرفهای بدون مطالعه و تکراری پوچ زدن هیچوقت سبب خستگی کسی نمی شود،چون اگر می شد دیگر کسی نا نداشت اینهمه تابلوی نقاشی آماتور تولید کند و یا بفروشد و یا به این و آن هدیه کند! حقوق بازنشستگی و مال الاجاره املاک هم که سر موعد میاد اگر مختصر خستگی داشته باشه اون رو هم بر طرف می کنه! می مونه خستگی برخی از سفرها که اون رو هم روغن کرمانشاهی اعلا و چلوکباب سلطانی و کمی استراحت در خانه و ننوشتن رفع می کنه!
علاوه اینکه ایشون در کار اداره این سایت اصلا خستگی ندارند،برای اینکه زحمت نشر کفر و زندقه و تبلیغات ضد دینی و پمپاژ اونها به فضای عمومی جامعه رو اینهمه ناشناس و شناس های خاص می کشند و فقط ایشان با فشار دو تا تکمه رسالت نشر این عقلیات! را می کشند که خیلی هم خستگی نداره!
“حرفهای بدون مطالعه و تکراری پوچ زدن هیچوقت سبب خستگی کسی نمی شود…”
والله سید راست میگه . اگر میشد که این سید اولاد پیغمبر و جانباز ولایت تا حالا از خستگی غالب تهی کرده بود و به جدش پیوسته بود.
با عرض معذرت این ” غالب ” که شما ذکر کرده اید تهی نمیتواند بشود ولی این ” قالب ” میتونه تهی بشه , قالب شما نمیتونه تهی بشه چون آن چه که بر قالب شما غالب است تهی بودن آن است و قالب تهی را نمیشود تهی کرد متاسفانه !
۴۰ سال، ۴۰ سوال؟؟؟؟
۱- چرا برخی از وعده های اساسی آیت اله خمینی تحقق نیافت؟
رایگان شدن آب
رایگان شدن برق
رایگان شدن گاز
۲-چرا هیچ یک از روسای جمهور ایران مورد اقبال واقع نشدند؟
بنی صدر- خاتمی- رفسنجانی
احمدی نژاد- روحانی
۳- دقیقا تا چه زمانی حکومت ایران باید پسوند انقلاب را در پی داشته باشد. اصولا معنی تحت الفظی و ماهوی انقلاب یعنی چی؟
۴- چرا به صرف این که یک نفر از قشر روحانیت است با قریب به ۹۰ سال سن سکان معتبرترین نهاد انتخابات از جمله تعیین رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس را به عهده دارد؟
۵- هم اکنون حکومت ایران چند درصد از آراء مردم را دارد ؟
۶- گروگانگیری سفارت امریکا چه منافعی برای مردم ایران دربر داشت؟
۷- چند درصد بودجه ایران صرف انرژی هسته ای شد؟
۸-انرژی هسته ای چقدر به جان ما بسته(ای) است؟
۹-تا کنون چقدر از منافع انرژی هسته ای که قبل از انقلاب توسط رژیم پهلوی و روس ها پایه گذاری شد، مورد استفاده مردم قرار گرفته است؟
۱۰- طی ۴۰ سال گذشته چقدر مردم ایران از منابع نفت، گاز و معادن طلا بهره مند شدند؟
۱۱- مردم ایران چه خطائی کرده اند که روز به روز تحریم و فشار بر آن ها بیشتر می شود و دقیقا تا چند سال پس از انقلاب هنوز ما باید در “وضعیت حساس کنونی” به سر ببریم؟
۱۲- با توجه به ۳ دوره قهرمانی فوتبال ایران در رژیم پهلوی درقاره آسیا، چرا طی ۴۰ سال هنوز یک بار موفق به رسیدن به مقام قهرمانی نشده ایم؟
۱۳-طی ۴۰ سال آمار معتادان چند برابر شده است؟
۱۴-متوسط سن ازدواج چقدر افزایش یافته است؟
۱۵- پوشش های اجباری و نیم بندی که تحت عنوان حجاب در خیابان ها بر سر زنان و دختران ایرانی دیده می شود چقدر وفق دین اسلام است و نقش مراجع تقلید در این زمینه چیست؟
۱۶-حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی چند برابر زمان پهلوی بودجه دولتی به خود اختصاص داده اند و ماحصل کار آن ها در تربیت دینی جوانان و مواجهه با تهاجم فرهنگی چقدر بیشتر از زمان پهلوی بوده است ؟
۱۷- کدام یک ار مدیران مملکتی اعم از وزرای ادواری، معاونین آن ها، نمایندگان ادواری مجلس و استانداران در لواسان، کرج و شمال ویلاهای ده ها میلیاردی ندارند؟
۱۸- پیشرفت جاده سازی، شهر سازی و مدنیت ایران طی ۴۰ سال گذشته به نسبت همسایه های دور و نزدیک چون قطر، امارات، سنگاپور و مالزی چند برابر شده است؟
۱۹- با توجه به ۷۰۰ مدال المپیاد چرا اغلب نخبه های ایران به خارج از کشور فرار کرده و می کنند؟
۲۰- میزان اختلاس و دزدی مسولین مملکتی چند برابر زمان پهلوی است؟
۲۱-هر نماینده برای راهیابی به مجلس چند میلیارد هزینه می کند و چرا…؟
۲۲-حقوق هر یک از نمایندگان مجلس، وزرا و استانداران چند برابر کارمندان عادی است؟
۲۳-سالانه چند میلیون پرونده در قوه قضائیه تشکیل می شود و رسیدگی به هر پرونده قضائی به طور متوسط چند سال طول می کشد؟
۲۴-آمار طلاق به چند برابر قبل از انقلاب رسیده است؟
۲۵- جنگ ایران- عراق چگونه آغاز شد و چرا ۸ سال طول کشید؟
۲۶- چند نفر از جوانان این مرز و بوم در دفاع ۸ ساله شهید، مجروح و جانباز شدند؟
۲۷-آمار دانشگاه های ایران که چندین برابر سال ۵۷ شده است چقدر منافع برای جوانان مملکت داشته است؟
۲۸- چرا به طور متوسط هر خانواده یک نفر بیکار با تحصیلات دانشگاهی دارد؟
۲۹- چرا حکومت حاضر نیست مقبولیت و مشروعیت نظام را یک بار دیگر پس از ۴۰ سال به آراء عمومی بگذارد؟
۳۰- چرا سالانه چندین تن خاک از ایران به کشورهای حوزه خلیخ قاچاق می شود؟
۳۱- چرا گوسفندان به کشورهای همسایه قاجاق می شوند اما گوشت مصرفی مردم ایران به صورت یخ زده از برزیل و قرقیزستان وارد می شود؟
۳۲- دقیقا چه کسی یا چه مقامی پاسخگوی نابسامانی های اقتصادی، فرهنگی، بیکاری… در این کشور تحریم شده است؟
۳۳-سرنوشت تریلی شمش طلا به ترکیه را چه کسی می داند؟
۳۴- عاقبت دکل های نفتی مفقود شده در زمان رئیس جمهور احمدی نژاد به کجا رسید؟
۳۵- شعار نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی با برادر پوتین ورئیس جمهور منفور ترامپ چقدر به قوت خود باقی مانده است؟
۳۶- کشورهای اسلامی که با مساعدت های ایران در حال جنگ با استکبار داخلی و خارجی خود هستند، چقدر
برای ما دستاورد داشته اند؟
۳۷- چرا در تحقیقات اخیر ایران در رده خشمگین ترین کشور های دنیا شناخته شده است ؟
۳۸- چرا در تحقیقات سال ۲۰۱۸ حکومت مداران ایران در رتبه آخر رسیدگی به معیشت مردم خود شناخته شدند؟
۳۹- آیت اله خمینی در سال۵۷ گفتند “۵۰ سال پیش چه حقی داشته اند برای مردم این زمان تصمیم بگیرند” اگر این سخن هنوز به اعتبارخود باقی است، آیا
قانون اساسی تدوین شده در ۴۰ سال قبل را بر همین مبنا نمی توان بازنگری کرد؟
۴۰- چرا رئیس “جمهوری اسلامی” پس از ۴۰ سال سابقه مدیریتی از بدو انقلاب تا کنون و با توجه به ادعای اخذ مدرک دکترا در رشته حقوق از کشور انگلیس(صرف نظر از این هنوز یکجمله صحبت انگلیسی از او ندیده ایم ) هنوز الفبای حقوق، حرف زدن و دخالت بی جا در وظائف اصناف و حرف شرح وظائف مصوب دار را بلد نیست؟
” دکتر سید سادات سپهرتاج- روانپزشک، جانباز و رزمنده ۸ سال دفاع مقدس” –
طیبه:
به سبک سیدمرتضی
محمد رضا پهلوی چه کسی بود؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اصالت شهرستان آلاشت مازندران
متولد1298
دکترای حقوق فرانسه
دکترای جامعه شناسی
زبان انگلیسی هاروارد
خلبان بویینگ 747
خلبان فانتوم اف 14
خلبان شکاری اف 16
خلبان افتخاری تیم فرشتگان آبی با گروه جت آمریکایی برای اولین بار
سهام دار شرکت هواپیمایی اف 14 که باعث خشم جیمی کارتر و کنگره آمریکا شد و اولین دلیل سقوط شاه
70 درصد سهام دار شرکت بنز کروپ آلمان
سهام دار شرکت هوایی شارل دوگل فرانسه
سهام دار آمریکن اینترسرویس
سهام دار شرکت رویال کلن
سهام دار شرکت بلر آمریکا که بعدها تلویزیون شهاب شد
اولین شاه ایران که شاه 60 کشور پشتش راه رفتن
بنیان گذار جشنها ی 2500 ساله که نشان تمدن ایران بود
بزرگترین دارنده هلی کوپتر کبری بعد از آمریکا
بزرگترین سهام دار تانک مرکوری انگلستان
دارای ارتش زمینی هوایی دریایی 5 دنیا
ژاندارم خاورمیانه و خاور دور
هیچ کشور عربی حق فروش 1 لیتر نفت بدون اجازه شاهنشاه نداشته
ایران دریا دار خلیج پارس و تنگه هرمز بوده
پیروز جنگ 6 ساعته با عراق و گرفتن 6 کیلومتر مربع از حسن البک پدر زن صدام
رییس اوپک به همراه امریکا
دارنده بزرگترین ورزشگاه به نام آریا مهر در جهان بدستور شه بانو فرح دیبا
اولین دعوت شده به همراه ملکه به پارک دیزنی لند آمریکا
تاسیس ذوب آهن اصفهان که قطب اقتصاد ایران و خاورمیانه شد
تاسیس تراکتور سازی تبریز با 10000 کارمند
تاسیس شرکت ایران ناسیونال
تاسیس ورزشگاه بزرگ آریامهر به دست فرانسوی ها که مورد انتقاد شدید شه بانو قرار گرفت واز شرکت فرانسوی قرامت گرفته شد
بورسیه تحصیلی به 24000 هزار دانشجو در آمریکا که شهید دکتر چمران با بورسیه پهلوی به آمریکا رفت وزن و بچه آمریکایی داشت
وام دهنده به بزرگترین مراکز دنیا ارقام واقعی هستند
درسال 52 وامها ی سنگین
70 ملیون دلار صندق جهانی پول
284 ملیون دلار کشور فرانسه
200 ملیون دلار سازمان جهانی نفت اوپک
دوران پهلوی چنان اقتداری بود که دکتر علی خلعتبری کاندیدای ریاست سازمان انرژی هسته ای بر عهده گرفت و آمریکا قول ساخت 30 نیروگاه هسته ای به ایران داد
اقامت برای ایرانیان در 72 کشور جهان بدون ویزا
احترام نظامی بعد از دیدن عکس اعلا حضرت بروی پاسپورت در 60 کشور جهان
چنان قدرتی بر ایران حاکم شد پس از کردن نفت از بشکه ای 2 دلار به 7 دلار که کل جهان در مقابل شاهنشاه ایران سر خم کردند همون شاهی که احمقها بهش نوکر امریکا میگفتند
قطع رابطه به شوروی تزاری به دلیل خیانت به ایران
وقتهای ملاقات برای کشورهای عربی زیر 4 ماه نبوده
—————
در عوض
آقای نوبخت گفت :
دیشب ۴۲۰۰میلیارد تومان بابت یارانه به حساب مردم واریز شد .
یکی نیست به آقای نوبخت بگوید :
امار را درست بده و به شعور مردم توهین نشه .
رقم یارانه ۴۵۵۰۰ تومان :
۴۲۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ÷ ۴۵/۵۰۰ = ۹۲/۳۰۷/۶۹۲
آیا جمعیت مردم ایران ۹۲ میلیون نفر است؟
آمار افرادی که یارانه میگیرند ۵۸ میلیون نفر است :
۵۸/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ × ۴۵/۵۰۰ = ۲۶۳۹/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰
یعنی رقم یارانه پرداختی ۲۶۳۹ میلیارد تومان است:
۴۲۰۰ – ۲۶۳۹ = ۱۵۶۱
باید بررسی بشه که هرماه ۱۵۶۱ میلیارد تومان بنام یارانه چه بلایی به سرش آورده میشه ؟!
روزی نه چندان دور باید پاسخ دهند.
از طرف بازنشستگان لشگری و کشوری
بقول نوریزاد
از دست بوسی تا پای بوسی. حضرت ایت الله را ببین که چه رضایت داده به این پای بوسی! این آیت الله تنها چیزی که توکله اش نیست کار کردنه
ادب داشته باشید،همینطور مدیریت مدعی ادب این سایت.این موارد یک امور تعیین شده از قبل و پیش بینی شده نیست،مرجع تقلید پیرمردی نشسته و مثلا مراسم عمامه گذاری یا جلسه دیگری است،طلبه جوان دیگری که مثلا عمامه بر سر او گذاشته اند ناگهان اقدام به دست بوس یا پابوسی می کند که نوعی اظهار ادب و احترام و ارادت است و طبعا یک پیرمرد مرجع تقلید نمی تواند ناگهان مثل یک جوان برجهد و فرار کند.نیز اگر چنین اظهار ادب و تواضع هایی از نظر شما و کسی که به چنین مطالبی مجوّز می دهد و آنرا نشر می دهد پوک مغزی و بی عقلی است،بوسیدن کف پای بچه بهائی به پوک مغزی و بی عقلی نزدیکتر است!
آقانوریزاد ما مخالف تاریخ و ملیت نیستیم من مخالف خرافات دینی ام حالا فرق نمی کنه دین اسلام یا زرتشت هرچند بنا به قول ابوریحان زرتشت دین نبوده ولی در هر حال ادیان تعقل را از انسان گرفته و نقل یعنی سخنان و گفته های کسانی مدعی ارتباط با خدان رو میده و میگه جز این فکر کنی به جایی که اسمش جهنم هست میری در این میان اشخاصی میان و این احکام دین خود را یاد می گیرن و تنها بخاطر اینکه این احکام را خواندن خود را روحانی , قدیس , آیت و نشانه خداوند و حجت و دلیل بر پیروان خود می دانند و شروع به بهره کشی از مردم می کنن و دنیا را با ایجاد ترس از آخرت بر ایشان جهنم می کنن و حق زندگی و شادی را با ایجاد ترس از عذاب اخروی می گیرند حال فرق نمی کنه روحانی , آخوند, آیت ا… اسلام باشه یا پاپ , پدر مقدس , اسقف , کشیش مسیحی, خاخام یهود و یا مغ و موبد زرتشتی اینها فقط بخاطر اینکه احکام دین خود را میدانند تعقل را از مردم می گیرند و بجای آن تحمیق و بلاهت را عرضه می کنند و برای دلیل حرفهای خود نیز معجزات و کرامات را پیش می کشن و برای پیروی کورکورانه تقدس را عرضه می کنند ِ
من شما دینداران را به چالش میکشم که تنها یک کار نیک و شرافتمندانه بیان کنید که بدون دین قادر به انجام دادن آن نباشیم امکان ندارد، شما حتی نمیتوانید یک مثال بیاورید.
کریستوفر_هیچنز
جناب نوری زاد
به نظر من خمینی و بغدادی و طالبان درست ترین درک از اسلام را داشتند ، خمینی در توجیه سرکوب و قتل عام مخالفان اشاره کرد به گردن زدن مردان بنی قریظه توسط علی و به دستور محمد و یا اینکه گفت جنگ برای اسلام رحمت است و اشاره ای داشت به غزوات صدر اسلام که نتیجه این جنگها به غنیمت گرفتن اموال و زنان سایر قبایل حجاز بود و همچنین سرکوب آزادی بیان و روزنامه ها در اوایل عنقلاب به روش اسلامی عنقلابی که همه نشان از استنباط درست این شخص نسبت به فرامین قرآنی اسلام است
در این مملکت و قانونِ اسلامیاش زن، مٌلکِ مرد است زن ناموسِ مرد است.در این جامعه آخوندها و دینداران هنوز یاد نگرفتهاند که نگاه نکنند،در این جامعه زن ابزارِ شهوت است یک جنس است،کالایی است برای رفع شهوت،در این جامعه مردان در باورشان زن را شیطانی اغوا کننده میبینند.
قاموسِ فکری این جامعه اسلامی است اینها افزاطی نیستند بلکه نمایندهء اسلام هستند
لعنت بر این ///
که انسان (زن )کوچکترین ارزشی ندارد
زن در اسلام مِلك مرد نیست،چنانکه مرد هم ملک زن نیست،زیرا خداوند انسان (اعم از زن و مرد) را آزاد آفریده است (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا.بنده انسانهای دیگری مثل خودت مباش در حالیکه خداوند ترا آزاد آفریده است)،اما زن در برابر شوهر و مرد در برابر زنی که همسر اوست حقوق متقابل شرعی دارند که با التزام به عقد ازدواج به آن ملتزم می شوند و این ربطی به ملکیت و مالکیت ندارد.
اما در فضای بیرون از کانون خانواده و همسری،هم مردان موظّفند که به زنان دیگر نگاه نکنند،هم در عین حال زنان موظّف به پوشش و خودنگهداری در برابر سوء استفاه کنندگان احتمالی هستند.
نیز اینکه زن در سطح جامعه عریان باشد و خود را در معرض سوء استفاده سوء استفاده کنندگان قرار دهد -چنانکه در جوامع غربی اینطور است-به کالا بودن و ابزار شهوترانی بودن نزدیکتر است برای اینکه زنا فقط رابطه خاص جنسی نیست،بلکه زیبائی ها را در معرض نگاه های خاص قرار دادن و نگاههای خاص شهوت آلود،یکی از مصادیق زناست یعنی زنای چشم.این توصیه های شریعت نیز افراط نیست،افراط عبارت است از تقلید کورکورانه از هنجارهای غلط غربی.
❈ نکتههایی دربارهی «فرهنگ» اسلامی
آنچه در زیر میخوانید جلوههایی است از «فرهنگ» اسلامی.
۱. نوع انسان بنده و بردهی خداست. باید از خدا بترسد و فقط او را بستاید.
۲. نوع انسان از خود اختیاری ندارد و باید از فرمانهای خدا و پیامآور او بیچون و چرا پیروی کند.
۳. سرنوشت هر انسانی پیشاپیش از سوی خدا نوشته شده و خداوند هرکس را که خود بخواهد هدایت یا گمراه میکند.
۴. پیامآور اسلام نماینده و جانشین خدا در روی کره زمین است. دستورها و فرمانهای او بیچون و چرا باید اجرا شوند.
۵. همهی دینهای جهان به جز اسلام نادرستند. دینهای یهودیت و مسیحیت، گرچه خود را آسمانی میدانند، اما اسلام بسیار برتر از آنهاست.
۶. فقط مسلمانان به بهشت میروند. پیروان سایر دینها همگی به جهنم خواهند رفت.
۷. جنس مرد برتر و داناتر از جنس زن آفریده شده است. دختران و زنان باید، بیچون و چرا، از مردان پیروی کنند.
۸. دختران و زنان باید سراسر بدنشان را بپوشانند. زیرا مردان شهوتی و هوسبازند
۹. مردان میتوانند چهار زن عقدی و تا آنجا که میتوانند زن صیغه داشته باشند.
۱۰. پیروان سایر دینها به اسلام فرا خوانده میشوند. اگر نپذیرفتند کشته خواهند شد.
۱۱. کشتن غیر مسلمان نه تنها جرم نیست بلکه پاداش آن جهانی هم دارد.
۱۲. هنرهایی مانند نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی و سرودن شعر نباید مورد توجه باشند.
۱۴. خدای اسلام خدایی است جبار، قهار، مکار، سنگدل و بیگذشت. خودش میگوید مهربان هم هست!
۱۵. مردم سراسر جهان که به زبانهای گوناگون سخن میگویند باید نماز را فقط به زبان عربی بخوانند.
۱۶. قوم عرب قوم برگزیدهی خداست. فرهنگ و فلسفهی اسلام جاودانی است.
☜دین نفتی اسلام با تمام شدن نفت چراغ عمرش به خاموشی خواهد گرایید.☞
ناشناس گرامی نفت و یا بهتر بگویم سوخت دین بی شعوری و خریت جماعتی است و تا ایت جماعت بی شعور هست دین نیز پایدار خواهد بود!
خریّت با دین ستیزی بیشتر هماهنگ است!مطالب بالا نیز نوعا افتراء و نسبت های جاهلانه به دین در مواردی است که قابل توضیح است.نمیدانم اگر کسی در ورطه خریّت و دین ستیزی افتاده دیگر چه نیازی دارد که در عرصه عمومی به خریّت خود افتخار کند؟! مانعی نیست شما خر باشید!
———-
سید مرتضای گرامی
من تا کنون به عمرم از واژه ی خرّیت استفاده نکرده بودم که اکنون برای نخستین بار برای یادآوری به شما (که می شود از اینجور الفاظ استفاده نکرد) نوشتم. کاش آنرا نیز نمی نوشتم. فرق شما مثلا در ….. بی خیال. راحت باشید.
سپاس
.
شما پیش از آنکه از منبر موعظه بالا روید و دیگران را وعظ کنید و تظاهر به ادب کنید،تلاش کنید ادب در اداره سایت را رعایت کنید یعنی اینکه پیش از موعظه دیگران چشمانتان را خوب باز کنید و عبارت “سوخت دین بی شعوری و خریت جماعتی است”در کامنت یک دین ستیز هتّاک و بی ادب را بی ادبانه منتشر نکنید،متاسفانه این یک عار و زشتی در مدیریت شما در این سایت است که در برابر هرزه گوئی ها به ساحت دین و متدینان و مقدسات لاابالی و باری بهر جهت هستید،شاید هم وجدان و باطن شما همین وجدان و باطن این دین ستیز هتّاک است که با رضایت سخن او را نشر می دهید و راحتی خویش را در این می جویید که در برابر واکنش طبیعی متدینان بر فراز منبر موعظه روید و تظاهر به ادب کنید.
موسوی جزایری در خطبههای نماز جمعه:
در انگلیس، شب و روز نداشتم، برنامه های مختلفی برگزار می شد
هدف از سفر بنده، تبلیغ اسلام بود؛ منطقه مأموریتی ما، لندن، منچستر و بیرمنگام بود
استقبال ایرانیان گسترده بود؛ میگفتند، مراسم امسال قابل قیاس با سال قبل نیست.
بعد از انتقادهای بیشمار از سفر جزایری با هزینه بیت المال به انگلیس، اینک وی با توهم خودبزرگ بینی، اختلال شخصیت خود را در خودشیفتگی بنمایش می گذارد، به امید اینکه عده ای جاهل واقعا فکر کنند که می توان از یک مغز توخالی امید معجزه داشت
دین اجازه می دهد آنچه در حالت عادی نشانه ای از دیوانگی شناخته می شود ، قابل قبول یا در برخی از موارد حتی مقدس و محترم جلوه نماید.
دکتر_سم_هریس
تکیه کردن بر گرایش های نادرست و اقلّی در بین برخی از گروندگان بمذهب،و محکوم کردن کلیت پیام دین و مذهب،چیزی جز یک دین ستیزی کور و افراطی نیست.
نیز تبعیت کورکورانه از اسامی غربی چیزی جز یک تقلید کورکورانه و فریفته شدن به اسامی نیست.
دوستان
اکثریت مردم ایران و کلا مسلمانان جهان حتی یکبار هم قرآن رو به زبان مادری از اول تا آخر نخوندن، اما با این وجود قرآن رو مقدس و برای تمام جهانیان میدونن
علاقه زیادی به گلچین قوانین اسلام دارن، یعنی هرچه دوست داشته باشن رو اسلام واقعی میدونن و هرچی میلشون نباشه رو جزو اسلام نمیدونن.
همشون اعتقاد دارن که اسلام رو از یک اخوند که سالها در حوزه درس خونده بهتر میدنن و فکر می کنند آخوندا دین رو خراب کردن.
گاها مشروب میخورن و موسیقی گوش میدن و با نامحرم دوست میشن و اینها ر مغایر با اسلام نمیدونن و طوری بهشونه عمل میکنن که گویی در اسلام این امور نه تنها حرام نیست بلکه واجب هم هست.
بعضی از زنان این فرقه علاقه به حجاب ندارن روسری سر نمیکنن یا بد حجاباً، اما اگه به آنها بگی در قرآن امر به پوشیدن چادر شده گوششون از شنیدنش خسته میشه.
خیلی هاشون نماز نمیخونن، به مسجد نمیرن و سایر اعمال دینی رو نیز به جا نمیارن اما اگه جلوشدن از اسلام انتقاد کنی میخوان که سرت رو از تنت جدا کنن…
اگه کسی گاو بپرسته و یا در معابد مقدس به موشها غذا بده اونرو خرافاتی میدونن و مسخرش میکنن اما خودشون از سنگ زدن به نماد شیطان در مراسم حج ابایی ندارن و چهاردست و پا به نرده های فلزی مقبره ی اعراب چنگ میزنن .
سفر زیارتی میرن از مشهد گرفته تا جمکران و کربلا و مکه البته بعد از ون تایلند و آنتالیا و دبی هم میرن.
از آخوندها بیزارن اما جای جایش که برسه برای ماست مالی کردن و دور زدن احکام اسلامی به تفسیر های آخوند نوشته متوسل میشن.
اگه بهشون بگی در قرآن دستور قطع گردن و دست و پا آمده باور نمیکنن، حتی اگه قرآن رو جلوی چشمشون هم بیاری میگن نه این منظورش این نبوده و منظورش اون بوده.
داستان شنگول و منگول و داستان پینوکیو رو قصه میدونن اما داستان پرواز محمد با خر بالدار رو حقیقت.
در مدرسه از درس های عربی و دینی و قرآن فرار میکنن اما شب قدر که میشه تا صبح قرآن و کتب دعا بر سر میذارن.
ماه رمضان که میشه روزه رو موجب سلامتی و مفید میدونن اما اگه غیر از رمضان بهشون بگی چرا برای سلامتی روزه نمیگیری جوابی ندارن البته بماند که بعضیهاشون حتی فتوای خود روزه رو هم واجب نمیدونن.
برای زن مردم و خواهر همسایه آزادی میخوان اما موقعی که نوبت نزدیکانشون میشه آزادی رو به رای خود تفسیر میکنن.
لطفا کمی از تعصب خود بکاهید،،مسیر لغزندست.خودتون رو با خرافات گول نزنید…
نوری زاد اگر با دقت در خیابان های شهرهای کشور قدم بزنید با صنف نامتعارفی برخورد خواهید کرد.
مغازه های فروش قلیان و تنباکو که هر روز بر تعداشان افزوده میشود.
براستی چه شد که قلیان که داشت میرفت حتی از قهوه خانه هم حذف شود اینچنین مورد اقبال مردمی قرار گرفت
چه شد که این بت بدترکیب به تاقچه اکثر خانه ها بازگشته؟
پاسخ ساده است.
قلیان آیینه تمام نمای روزگار ماست.
این دستگاه دخانی که مظهر وادادگی و شکست و نامیدی است تو را که راهی برای رفتن نداری به نشستن دعوت می کند با سرخی ذغال با خشم تو از روزگار هم رنگ می شود و تو را دعوت به بلعیدن همه شکست ها و ناکامی ها در یک کام سنگین و پک های پیاپی می کند و با قل قلش هم کلام می شود با فریادهای فروخورده تو..
و با دودی که بیرون میریزی با تو هم چشم می شود به منظره ای از امیدها و آینده ای که دود هوا شده….
آری این بت بدترکیب به گریزگاه و پناهگاه میلیون ها جوان ایرانی بدل شده که منع شده اند از شادی لبخند،
از شور و نور و صدا،
و آنان که راه امید و آینده بر ایشان مسدود شده. و عشق برایشان داستانی از اساطیر باستان…
آری قلیان سنبل روزگار سرخوردگی و افسردگی است.
حاصل سو مدیریت در بوجود آوردن فضای شاد و زنده کردن امید به اینده در جوانان…
دین و علم دشمن یکدیگرند.
یکی ترویج خرافات است و دیگری ترویج دانش.
یکی برپایه دروغ بنا شده و دیگر برپایه راستی.
یکی نتیجه ترس_و_ایمان است و
دیگری نتیجه تحقیق_و_استدلال.
” گناه در پوست گردو .
هنوز هیچ اثباتی برای وجود داشتن آدم و حوا وجود ندارد .
اگر ادم و حوا وجود ندارند پس چیزی به اسم گناه هم وجود ندارد زیرا گناه با داستان ادم و حوا به انسان ها معرفی شد.
اگر چیزی به اسم گناه وجود نداشته باشد ، چیزی به اسم دین نیز هیچ نیازی برای وجود داشتنش نبود .
اگر دین وجود نداشته باشه پس تا امروز هرکس که برای دین کشته شده یک قربانی بی گناه و هرکس که برای دین جنگیده یک قاتل به تمام معناست .
البته …
همه چیز در پوست گردو است “
يكى از اصلى ترين موضوعاتى كه در مبحث نگاه ابزارى به بدن زن مطرح مى شود ،افسانه بكارت است ..
،اصرار به حفظ باكرگى و نداشتن رابطه جنسى قبل از ازدواج ،در جوامع سكسيتى يعنى اينكه زن به مثابه كالايى ست كه بايد ،دست نخورده اش به مردى كه قرار است مالكيت او را داشته باشد تقديم شود
.
اما آيا صرفا،اختيار بر باكرگى زنان را از ابژه جنسى بودن ،خواهد رهانيد ؟
.
پاسخ اين سوال قطعا نه است ،اگر بخواهيم از فلسفه ،ادبيات ،سياست ،و اقتصاد،كه با بدن زن گره ناگسستنى دارد ،صرفنظر كنيم ،آنچه كه زنان خودشان با زبان و عملكرد در روابط عاطفى اشان ،به مردان ارائه مى دهند ،يكى از تاثيرگذارترين عواملى ست كه سبب مى گردد زنان نتوانند از شر نگاه سكسيتى در امان باشند و آن فروش كالايى به نام سكس است ..
.
در اثر مفاهيم سكسيستى ،خودِ زنان نيز در روابط جنسى ،كاملا منفعلانه و مفعول عمل مى كنند ،و حتى اگر معتقد به اصل اختيار بر بدن هم باشند ،وقتى كه رابطه عاطفى اشان از هم گسسته مى شود ،اولين چيزى كه به ذهنشان خطور مى كند مورد سواستفاده جنسى قرار گرفتن است ،و اگر شريك جنسى و عاطفى اشان هم فردى با تفكر مردسالارى باشد ،اين احساس مضاعف مى شود ،احساسى كه مى تواند منجر به از دست رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس زنان شود ..
.
رد شدن از تابوى بكارت ،اگر چه شرط است اما شرط كافى نيست وقتى شما همچنان خودتان را فروشنده كالاى سكس مى دانيد و از طريق آن در تلاش براى گرفتن امتياز هستيد ،كه اين امتياز مى تواند ،منابع مالى و يا قدرت اجتماعى و …باشد .
.
رد شدن از تابوى بكارت به تنهايى ،شما را از قيد مالكيت درنمى آورد ،شما زمانى در هواى تازه نفس مى كشيد كه هم خودتان هم شريك عاطفى_جنسى اتان براى شما هويت انسانى قائل باشد..
،اگر خودتان را مالك بر بدنتان مى دانيد ،اگر نگاه سكسيستى به خودتان نداريد،اما با فردى در رابطه هستيد كه چنين نگاهى به شما دارد،شما همچنان در معرض تهاجم نگاه بيمار خواهيد بود ،و اگر اصرار به ارتباط داريد،يك جاى كار مى لنگد،بدجور هم مى لنگد …
.
.
پ ن:با افرادى كه براى بقاى مفاهيم جنسيت زده ،اصرار دارند وارد رابطه نشويد ،نهايت چنين روابطى ،با بكارت ،بى بكارت ،منجر به همان استفاده ابزارى خواهد شد كه مد نظر نظام مردسالار است ..
.
.
الى_خرسندفر
تابوى_بكارت
تابوى_سكس
.
.
پ ن :در اولين فرصت تمام پست هايى كه راجع به بكارت نوشته ام را هايلايت خواهم كرد كه دسترسى آسان تر شود …
————-
دوست گرامی
خواهشمندم اسمی برای خودتان اختیار کنید و از بکار بردن عبارتی که انتخاب کرده اید پرهیز کنید وگرنه آن را حذف می کنم.
.
.
سلام ودرودبه دوستان و نوریزاد
پایان حکومت بر دلهای مردم
بعد از شکست ایرانیان در جنگ قادسیه وتصرف یک کشور آباد بدست اقوامی خشن ووحشی متاسفانه بازور شمشیر آیین اسلام در این سرزمین ریشه کردوهمانطور که اکثر شما عزیزان اطلاع دارید چه جنایتی در این سرزمین رخ داد ومانند همه جنگهای دیگر مسلمان یا باید کشته می شدی یا مسلمان می شدی معلوم هست این سرشت هر ادمی می باشد که در جاهای خطیر وحساس به فکر امنیت وجان خود وخانواده خودت باشی بر هیچکس پوشیده نیست که ایرانیان با زور شمشیر اول مسلمان شدند نه با آغوش باز……کم کم و بعد چند نسل ناخودگاه این آیین بین مردم تا به امروز که متاسفانه به نام همین دین به ما حکومت می کنند پابرجا مانده است روشن فکرانی مانند میرزا آقا خان کرمانی…صادق خان هدایت ودکتر کسروی وایرج میرزا ودیگر عزیزان سالهای خیلی دور به خرافی بودن وبسیار بسیار خطرناکی این دین مخصوصا اگر به قدرت هم برسد هشدار داده بودند ولی متاسفانه اکثر ایرانیان هرگز هشدار این بزرگان را نه تنها جدی نگرفتند که حتی مسخره هم می کردند با همه این اوصاف روحانیون مخصوصا قبل از این حکومت اسلامی جایگاه ویژه ای بین مردم داشتند در موقعیتی بودند که یک اخوند اگر تنباکو را حرام اعلام می کرد زن شاه قلیون شاه می شکست خوشبختانه همانطور که آقای کسروی پیش بینی کرده بودبا سر کار امدن آقای خمینی به قدرت مردم با گوشت وپوست واستخوانشان استبداد دینی را درک کردند ای هموطن عزیز اگر ما یک دین را نقد می کنیم منظورمان دین ستیزی نیست ما با دین مشکلی نداریم مشکل ما حکومت دینی می باشد یادمان باشد در اروپا در قرون وستا چه جنایتی به اسم دین به مردم روا داشتند وروشن فکران اروپا در جبهه نخست فرانسویها قدرت دین را گرفتند ودین را به جای که به او تعلق داشت یعنی کلیسا بردنددر یک کشور آزاد هر انسانی حق دارد هر آیینی داشته باشد ولی یادمان نرود دین شخصی ترین مسئله هر انسانی می باشدکه باید در تنهایی به ان بپردازد
کانال تلگرام محمد نوریزاد
محمد نوری زاد:
امروز دکتر کاظم بریانی اقدم، مشهور به: «دکتر قریب محتشم»، از زندان لاکان رشت با من تماس گرفت. اسم او را تا همین امروز نشنیده بودم. پزشک عمومی و متخصص رادیو لوژی است.
می گوید: من بسیار شبیه محمدرضا شاه پهلوی هستم. و بخاطر همین شباهت، شدم بدل او. و بعدش شدم رییس دفتر او. انقلاب که شد، بی آنکه جرمی مرتکب شده باشم یا پولی بالا کشیده باشم یا به مردم خیانتی کرده باشم، و تنها بخاطر بدل شاه بودن و رییس دفتر شاه بودن، مرا روانه ی زندان کردند.
می گوید: از سال ۵۷ تا سال ۷۹ بدون یک روز مرخصی، بیست و دو سال تمام زندانی بودم. بعد از زندان، در ایران ماندم. تا همین سیزده ماه پیش. که دوباره مرا دستگیر کردند و اکنون، سیزده ماه است که در لاکان رشت زندانی ام تا شش سال.
به بدل ها و کارگزاران آسدعلی خامنه ای می گویم: مردم ما آنقدر شعور دارند که بدل ها و مزد بگیران آسیدعلی را اینجور وحشیانه زندانی نکنند! البته اگر که جرمی مرتکب نشده باشند!
—-
پی نوشت: خودتان قضاوت کنید،اینها فعالیت های سیاسی و حقوق بشری و خردمندانه محمد نوریزاد است بعد از ضربه کذائی بشکه سال 88 به “کلّه مبارک”!
————
درود گرامی
در نظام فکری من، آدمهای مزد بگیر تا زمانی که دستشان به مال و جان مردم آغشته و آلوده نشده، جرمی متوازن خطایشان دارند. و نه هردمبیل. که مثل فعالان محیط زیست در زندان خودکشانده شوند. اما شما فکری برای خودتان بکنید که یا عامل کشتار سال 67 هستید یا جانانه در هر کجا منجمله در اینجا از آن دفاع کرده و می کنید. وای به حال عاملان و آدمکشان و فرماندهان و پول بالا کشان و خرابگران و ایرانخواران و ستاد اجرایی فرمان امام که حضرت رهبری میلیاردها پول مردم ایران را در آنجا برای شخص خودش برای شخص خودش انبار کرده و میلیاردها دلار از پول مردم ایران را در مسیر شیعه گستری ابلهانه اش دود کرده و در قمار هسته ای ریخته به گلوی روسها و همزمان شعار مرگ بر آمریکا سر داده و دشمن دشمن کرده.
راستی چرا از این آدم خبری منتشر نشده تا کنون؟ چرا دادگاه علنی برایش برگزار نشده؟ چرا برای هیچ یک از فعالان مدنی و محیط زیستی دادگاه علنی برگزار نشده؟
در آن پشت مشت ها چه خبر است مگر؟
خوش باشید حاج آقا. گرچه در نظام فکری من، حتی برای شما که طرفدار کشتار مردم هستید، تا زمانی که در حد طرفدار باقی مانده باشید و دستتان خونی نشده باشد، جرمی نیست.
.
خوانندگان ملاحظه کنند،ایشان یک مطلب مشکوک و بی اساس را روی کانال تلگرام خویش گذاشته که کسی که تاکنون نامش را نشنیده است به ایشان زنگ زده است و حتما هم از زندان لاکان زنگ زده است! و ادعاهایی کرده است.ایشان هم باور کرده است چنین شخصی وجود دارد و حتما هم از لاکان زنگ زده است و حتما هم به ایشان راست گفته است ،از این جهت ایشان برسم همیشگی ترتیب اثر داده است و شروع کرده است به خزعبلاتی تکراری.
این همان دو خصیصه همینجوری ایشان است که قبلا اشاره شد:
1- هرکس آمد یا با من تماس گرفت و مدعی چیزهایی شد که تخیّلات مرا تایید می کند حتما حتما راست گفته است.
2- بر این اساس هم من باید ترتیب اثر بدهم و هر خزعبلی بذهنم رسید به نظام اسلامی و متصدیان نسبت دهم .
اینجا بنده اشاره به ایندو رویکرد خزعبلانه ایشان کرده ام ،بعد ایشان چون اصل موضوع را حتمی گرفته از من طلبکار است که این آدم کیست؟ و کجاست و کجا محاکمه شده و …الخ!!
خوب بنده خدا! بجای اینکه چنین طلبی از من داشته باشی آنرا از کسی که مثلا یک سکه خرج دروغ بافی و فریب شما کرده و مثلا از کیوسک تلفن شما را هدف فریب قرار داده طلبکار باش!
———–
درود سید مرتضای گرامی
جهت اطلاع شما و برادران اطلاعاتی و سپاهی می گویم: من “همینجوری” خبری را منتشر نمی کنم. و اما:
جوان پاکیزه ای که من ده میلیون برابر این بسیجیان جان برکف رهبری، به شرافت انسانی اش، و به پاکیزگی فکری و رفتاری و معرفتی اش ایمان دارم، در زندان رشت است. بخاطر هیچ. جناب “آرش شعاع شرق”. وی هراز گاه با من تماس می گیرد.
هفته ی پیش او را به جایی که آدمکشها و چاقوکش ها و معتادان اند، منتقل کرده بودند. دست به اعتصاب غذا زد. با من تماس گرفت. که من به این خاطر، در اعتصابم. من این خبر را منتشر کردم. سه چهار روز بعد، بخاطر انتشار خبر من یا هر چه که بود، وی را به جایی دیگر که بسیار مرتب بود، منتقل کردند.
این جوان زنگ زد و تشکر کرد. و گفت: اینجا – در زندان لاکان رشت- یک فردی ست به نام دکتر قریب محتشم که بیست و دوسال یک نفس در زندان بوده و خیلی شبیه شاه است و … بعد گوشی را داد دست دکتر قریب محتشم. و او اطلاعاتی از خودش را با من در میان نهاد. که بدل شاه بوده و رییس دفتر شاه و جرمی مرتکب نشده الا همکاری اداری و پزشکی و بدل بودن.
دوست گرامی
از دو حال خارج نیست. یک این که دکتر قریب محتشم که پزشک عمومی و رادیولوژیست است، درست می گوید. که اگر درست بگوید، شما زحمت بکشید و بروید به اعماق احکام الهی تان و ببینید چنین فردی آیا مستحق بیست و دو سال زندان است؟
مثلا اگر ورق برگردد، این همه بسیجی جان برکف رهبری، این همه ملای مجیز گوی رهبری، این همه کارمندان سپاه و اطلاعات و آیت الله های جیره خوار و اینهمه سپاهیان قاچاقچی و اسکله داران و حمل کنندگان قاچاق و مأمورانی که برای اطلاعات مواد مخدر حمل می کرده اند و خبرچین های اطلاعات و سپاه که مثل مور و ملخ در شهرها و روستاها پراکنده اند و یا اساسا بدل های رهبر و تلفنچی دفترش و… …. باید همه را به بیست و دوسال زندان محکوم کرد؟
خب این یک. دو این که: نه، دروغ می گوید. خب این چه ایرادی دارد؟ یک زندانی در لاکان رشت دارد دروغ می گوید. خب شاید راستگویی را از صدا و سیما و رهبر و آیت الله ها و حوزه ها آموخته. وقتی رهبر دروغ می گوید، صدا و سیما دروغ می گوید، چرا یک زندانی دروغ نگوید؟ در این میان می ماند همچو منی که در میانه ی راست و دروغ این خبر، انتشارش را برگزیده تا شاید صدای آن زندانی – دکتر قریب محتشم – از زندان لاکان رشت، بجایی برسد.
97/12/2
با احترام
.
معنی آخوند یعنی پشم و پیل روی منبرها همه در قال و قیل
فکر و ذکرش همه //// بشکلی جا مانده از عهد ///
در میان بحث و فحص و گفتگو ناگهان حاضرشده چون ///بیل
بسته نافش از تولد با دروغ حل مشکل میکند او با دخیل
عاشق خمس و ذکات و حقه /// مرجع تقلید با فکر علیل
پول پارو میکند در مملکت زیر چتر دین و مذهب بی بدیل
یا تجاوز یا دهد فتوای قتل تحت عنوان خداوند جمیل
/// مکار باشد چهره اش گم شده در صد من از ریش و سبیل
تمام این کار ها را به نام خداوند انجام میدهند
میگویند حیوانات هوشیارتر از آنند که خدا داشته باشند به همین دلیل که خدا ندارند پیامبر هم ندارند و چون پیامبر ندارند دین هم ندارند و دین فروش هم نیستند پس آخوند و ملا هم ندارند و در نتیجه مردم فریب و دزد و دروغگو و تقیه کن و شارلاتان و بمب گذار هم ندارند در نتیجه میتوانند در آرامش کامل حیوانی زاد و ولد نمایند و اگر به دست خدا پرستان کشته نشوند خواهند توانست در آرامش به ظبیعت بر گردند اینه از رفتار حیوانی
هرگز گمان مدار که ظلمی وفا کند گیتی فرو گذارد و گردون رها کند
فرضی است نزد طبیعت به مدتی هر موقعی که وقت بداند ادا کند
برای جناب سید مرتضی:
کسی که همه را پند میدهد و خود گونه دیگری رفتار میکند.
سخنان زیر همه از جناب سید مرتضی است به مخاطبان فقط در این پست.
— “اینها البته مطالب روشنی است،منتها کسانی که مبتلا به جهل یا غرض ورزی یا مخالف خوانی های کلیشه ای هستند مایلند با
زیر پا گذاشتن وجدان و اخلاق انسانی و فهم و شعور خود،بدیگران طعنه بزنند و اندکی از رنج وازدگی های درونی خویش بکاهند.”
— “بقول جوونا انصاف و وجدان و ادبت تو حلقم!”
— “به اخلاقیات پایبند باشید”
— ” آیا وجدان اخلاقی اینقدر در شمای مخالف سیاسی وجود ندارد”
— “تلاش کنید با ادب باشید و با ارتقاء فهم خود از مسائل و پرهیز از مغالطات و مجادلات کودکانه،به کسی توهین نکنید،چون
توهین کردن و انگ زدن یکی از مصادیق فقدان ادب است.”
— “شما نیز سعی کنید در همه رفتارها و گفتارها مودّب باشید”
— ” تحاشی نکنید و بجای کنائی نوشتن بصورت آدم وار و همچون افراد با شخصیت و منطقی،طرف گفتگو را مستقیم مورد خطاب
قرار داده و بحث و گفتگو کنید”
==========
و این هم گوشه هایی از نوشته های ایشان زمانی که متنی بر خلاف میل و باور ایشان بنویسید:
— ” که از آن به چیزی جز وقاحت نمی توان تعبیر کرد”
— “بسیار خوب اگر اینگونه وقاحت ها را نامش را منطق می گذارید ”
— ” از شیاطینی مثل خودتان کمک بگیری”
— “هرکس هرچه را دید به یک شیطان مرکزی-مثلا خود شما!- گزارش ارسال کند.”
— ” اما قطع بدانید هیچ گرایشی به افکار معوج و وقاحت آمیز قلیلی مثل شما ندارن”
— ” همین زبان درازی های وقیحانه است”
— “اینگونه بی منطقی ها و وقاحت ها و زبان درازی های امثال شما”
— “یکی از نشانه های واضح این وقاحت را هم در امثال شما هم ”
—” رسانه های وقیح امثال بی بی سی و وی او ای”
— “همانها که با وقاحت در بین منافقین گفتند ”
— ” این وقاحت شما دقیقا همان وقاحت امثال بی بی سی و وی او ای و اینجور رسانه هاست.حال اگر شما دلخوش به اینگونه
وقاحت ها هستید مانعی نیست دلخوش باشید!”
========
خوب جناب مرتضی دیدم که شما در حدود ساعت 2/5 صبح این درفشانی ها را کردید. پس به شما پیشنهاد میکنم که هرگز دیگر در
نیمه های شب کامنتی ننویسید. و همینطور صبح های زود. این زمان ها انسان معمولا بدخلق است.
ولی آن صفتی که به من دادید خیلی به قول جوانها خفن بود:
“شیطان مرکزی”!!
سید مرتضی این را از کجا آوردید؟!!
آقای نوریزاد من گمانم که دیگر نیازی به تست دی ان ای برای تشخیص سید ها نیست چون میگویند سید ها زود خونشون بجوش
می آید – بنابراین من تضمین میکنم که هم جناب مصلح و هم جناب سید مرتضی حتما “سید” هستند.
شما باز هم برسم سابق به کارهای سطحی و حاشیه آفرینی های خود ادامه دهید،بنده پاسخ به محتوائی که واقعا محتوا باشد می دهم.فقط اینجا می گویم وقتی تعبیرات را از محل خود جدا می کنید توجه داشته باشید که اینگونه تعبیرات کجا و در مقام پاسخ به چه تعبیراتی ادا شده است.البته اگر چنین هم نکنید خوانندگان این کامنت ها قبلا این تعبیرات و مطالب را در جای خود دیده اند،ضمنا بنده در اینجا پیشاپیش نزد شما و مدیر این سایت و دیگر کامنت گذاران محکوم ازلی ابدی هستم پس زیاد خودتان را خرج تخریب من نکنید!
بله من حتما کسی را که حضور میلیونی مردم ایران را نادیده می گیرد و در تعبیری رسوا تعداد اتوبوس های انتقال از برخی مناطق را از تعداد مردم در خیابانها بیشتر می داند! حتما “وقیح” یا دارای وقاحت می دانم…
آن تعبیر شیطان مرکزی نیز یک تمثیلی بود از اینگونه اظهارات وقیحانه و اینکه این تعبیرات تعبیراتی شیطانی است و شما می توانید بعنوان فرمانده کل قوا همفکران خود را به مناطق مختلف بفرستید!
نیز،عرض نکردم حاشیه سازی و بحاشیه رفتن از مقوّمات شخصیت شماست و قادر به پرهیز از آن نیستید؟! در مورد دی ان ای ورودی نمی کنم فقط بشما توصیه می کنم که به جناب مدیر دی ان ایی این سایت توصیه کنید مخارج تست دی ان ای در مورد خود ایشان و دوست گرامی جناب سید مصلح را بدهند و با هم بسراغ این تست بروند چون ایشان حاضر شدند برای تست ولی مدعی اصلی فقط سکوت کرد!
در مورد حاشیه سازی در باب ساعت نوشتن،بنده برخی شبها بجهت خستگی زودتر می خوابم و گاه در اینطور ساعت بیدار می شوم و بیرون می روم و بعد خوابم نمی برد،در مواردی از وقت استفاده می کنم،بنظرم این حاشیه سازی شما هم با کمال معذرت معنایی جز فضولی در حیطه امور شخصی نداشت.
جناب سید مرتضی – امیدوارم که هر جه زودتر حالتان خوب شود و از نگرانی بدر آیید و همینطور خدا سایه شما را بر سر عزیزانتان
سالهای سال با سلامتی مستدام بدارد. به امید خدا.
فقط در مورد بخشی که گفتید :
— “… و در تعبیری رسوا تعداد اتوبوس های انتقال از برخی مناطق را از تعداد مردم در خیابانها بیشتر می داند!”
آیا وقتی ما میگوییم ” اینقدر شلوغ بود که سد تا سوزن می انداختی یکیش پایین نمی آمد”
منطور ما نمایاندن شلوغی بیش از حد است و یا اینکه واقعا در یک مکان شلوغ سوزن ها راهشان را به زمین پیدا نمی کنند؟
با امید سلامتی برای شما.
بای -:)
سپاس از محبت شما نون میم گرامی
امید که شما هم سلامت باشید و دائم بتوانیم در باره تاج الملوک و چیزهای دیگر گفتگو کنیم!
استیکر معروف شما این بار درست درج نشد! من آنرا بصورت دو نقطه و یک تیره و یک پرانتز می بینم! لپ تاپ سامسونگم را هم که ده سال بیشتر مثل تراکتور کار می کند و کلّه مزدک و مزدکیان را شخم می زند عوض نمی کنم!
عقلانیت سیاسی و دموکراسی حقیقی اقتضاء دارد که به اراده اکثریت احترام بگذاریم و تشبیهات غیر واقعی نکنیم.
سپاس از همدردی شما
از “حامی” چه خبر؟!
بای! (بدون استیکر!)
هرچند شاید اینجور بحث ها در فضای عمومی و این سایت خیلی مناسب نیست
اما فرصت را مناسب دیدم چون اینجا “نون میم” بحث خواب و ساعت رو مطرح کرد، به برخی مشکلات و عوارض جسمانی که مدتی است سراغ من آمده (از جمله اختلالی در مورد خواب) و البته از طریق پزشک پزشکی های روز پیگیر آن هستم و قرار بود با شفیعی گرامی که ظاهرا از طب سنتی بهره مند هست مشورتی کنم اشاره کنم،ضمن عرض سلام به شفیعی گرامی می گویم:سال قبل در قالب طرح سلامت دولت کریمه روحانی آزمایش خونی گرفتم که نشان از دو چیز داشت که هشدارش را بمن دادند:یکی قند خون نزدیک مرز،و دیگری کلسترول بالا،که توجیه اش کم تحرّکی من و ورزش نکردن و بیشتر در حال نشسته و مطالعه کردن بود که خوب اقتضای نوع کارهای تحقیقی من است.البته بعد از آن قدم زدن و حرکت را جزء کارهای روزانه قرار دادم . از دو سه سال قبل هم به تکرّر ادرار مبتلا بودم که بتوصیه پزشک سونوگرافی که گرفتیم نشان از تورّم پروستات خوش خیم داشت که قطره خاصی و قرص هایی دادند که تا حدی کاهش یافت اما هنوز هست.اینها مربوط به قبل بود اما اخیرا شاید از چند ماه قبل مشکلات دیگری مرا نگران و گاه کارهای روزانه ام را مختلّ کرده است که باز از طریق پزشک و آزمایش پیگیر حل آنها هستم:
یکی مورد سوت کشیدن هردو گوشم است بهمراه ضعیف شدن شنوائی گوش راستم که خصوصا شبها که سکوت هست و موقع خواب مرا آزار می دهد،برخی نزدیکان گفتند شاید ناشی از جرم گرفتگی گوش و نیاز به شست و شوی باشد،مراجعه ای به تامین اجتماعی و بخش گوش و حلق و بینی کردم،در معاینه گوشها گفتند تمیز است و نیازی به شست و شو ندارد اما نوار گوش لازم است برای بررسی عصب های گوش،در شنوائی سنجی گفتند که عصب گوش سمت راست آسیب دیده و عصب نیز تنها جزئی از بدن است که آسیب آن قابل ترمیم نیست،و اینها البته از عوارض طبیعی سنّ است (بقول معروف سنّ که رسید به پنجاه فشار میاد به چند جا!)توصیه شنوائی سنجی این شد که برای جبران ضعف گوش راست سمعک بگیریم تا با طبیعی شدن دریافت اصوات از بیرون صدای سوت زدن محسوس نباشد! بخشی از هزینه سمعک را هم تامین اجتماعی می دهدکه فعلا هنوز اینرا اقدام نکرده ام.اختلال دیگری که پیش آمده و خواب مرا هم بعضا مختلّ کرده چیزی است که دیدم در گوگل از آن به “سندروم پاهای بیقرار”تعبیر کرده اند،یعنی وقتی خسته ام و می خواهم اوایل شب بخوابم بمحض اینکه لحظه چشم بستن و فرو رفتن بخواب پیش می آید ناگهان در ناحیه کف پاها گاه هردو و گاه یکی، تیک و پرش و گزگز مرا از بخواب رفتن می پراند و خوابم را مختلّ می کند و گاه تا نزدیک صبح تداوم دارد که ناچارا بلند می شوم و مشغول مطالعه شبانه می شوم. ظاهرا در گوگل برخی لینک های پزشکی را که دیدم می گفتند این سندروم معالجه خاصی ندارد یعنی علت آن نامعلوم است.
مشکل دیگری که اخیرا پیش آمد اینکه گاهی اگر رفتن به دست شویی کمی بتاخیر بیفتد در ناحیه کلیه سمت چپ احساس درد شدیدی می کنم که این نگرانم کرده که مبادا سنگ کلیه باشد،به پزشک کلیه ومجاری ادرار مراجعه کرده ام که البته هنوز روند درمان در جریان است، فعلا سونوگرافی از کلیه ها و مثانه و پروستات نشان می دهد وضعیت مثانه و پروستات و کلیه ها نرمال است،اما در کلیه چپ سنگ های ریز 4 میلی متری وجود دارد، دکتر متخصص کلیه و مجاری ادرار فعلا دستور آزمایش خون و پی اس آ نوشته است که قرار است شنبه بروم،نیز تکررّ را با ایشان مطرح کردم می گفت محتمل است که ناشی از قند باشد،اما سنگ های ریز را عادی برخورد کرد و می گفت مهم نیست و با شیمی درمانی رفع می شود،در مورد سندروم پاهای بی قرار نیز وقتی گفتم ظاهرا سوال در مورد منیزیم و فسفر و یکی دو مورد دیگر را در آزمایش اضافه کرد و گفت می شود داروهایی در این زمینه برای جبران کمبود منیزیم و فسفر تجویز کرد ،شاید مقصودش کمبود منیزیم و فسفر بدن من بود.
الان مشکلات جسمانی من مجموعا اینهاست،هرچند از طریق پزشکی روز پیگیر آن هستم،اما خوب چون دیدم شفیعی گرامی دستی در طبّ سنتی دارد خواستم ببینم در مورد این علائم و عوارض شناختی،تشخیصی و توصیه خاصی در مورد خوراکیها ی گیاهان دارد یا نه؟ ضمن اینکه از سال قبل که معلوم شد کلسترول خونم بالاست کارشناس تغذیه طرح سلامت علاوه بر توصیه به ورزش و تحرک و قدم زدن صبح و عصر توصیه هایی غذایی برای اجتناب از پیشرفت قند و دیابت و کاهش کلسترول داشت که تا حدودی مراعات کرده ام،قدم زدن صبح و عصر حدود یکربع در هر نوبت که انجام می دهم،و خوردن آبلیمو و سرکه و آبغوره و پرهیز از غذاهای چرب و شور و شیرین،و خوردن روزی یک عدد سیر و چیزهایی از این قبیل در فاز کاهش کلسترول و پیشگیری از قند خون.البته باید نتایج این امور را در آزمایش جدید ببینم و سونوگرافی کلیه ها و پروستات و مجاری ادرار را بهمراه نتیجه آزمایش ببرم برای پزشک متخصص کلیه ومجاری ادرار.
اینها مشکلات جسمی فعلی من است و اینکه گاه خوابم مختلّ شده است بجهت همان تیک عصبی پاها و صدای سوت در گوشها.البته عذرخواهی می کنم از دوستان از اینکه اینها را اینجا مطرح کردم از باب امید باینکه شاید توصیه غذائی یا پرهیزی خاصی از دید طب سنتی از شفیعی گرامی دریافت کنم.همینطور هرچند دائم با مزدک لا علیه السلام دست به یقه هستیم! اما از او می خواهم بحکم رگ هموطنی! اگر پزشک است (یا اینطور که تقیه کرده بود و گفته بود علاقمندم!) یا اطلاعاتی در این موارد دارد ارائه کند.
سپاس و پوزش از همه خصوصا از مدیریت سایت
————-
برای شما سلامتی آرزو می کنیم.
من خود کلکسیونی از امراض را با خود حمل می کنم.
به امید آرامش جسمی و روانی و رفاهی برای مردم ایران.
با احترام
با سلام به سید مرتضی , شما به دیابت از نوع دوی آن مبتلاء هستید به احتمال زیاد , که خودم هم هستم , و برای کاهش قند در خون از سالها پیش دارویی به نام Metformin مصرف میکنم , همراه با پیاده روی روزانه , حدود نیم ساعت , و این ها کمک میکنند برای پایین نگهداشتن قند خون . من پیشنهاد میکنم که شما دستگاه سنجش میزان قند خون تهیه کنید و مرتب میزان قند خونتان را بگیرید و مواظب باشید که قبل از آنکه به رختخواب می روید قند خونتان بالا نباشد . دیابت بیماری خطرناکی است که میتواند به کوری چشم و زخم هایی , بخصوص در پا , که عفونی می شوند و خوب نمیشوند و به قطع عضو عفونت کرده کار را بکشاند . این گز گز کردن , سوختن کف و کناره پا هم میتواند به بالا بودن قند خون ارتباط داشته باشد از جمله . یعنی اگر با قند خون بالا شما بخوابید کف پای شما حتما به سوزش می افتد در طول شب . اگر قند خونتان را گرفتید و بالا بود پیاده روی شبانه لازم است تا قند خونتان پایین بیاید . در سن من و شما باید خیلی موظب بود در مصرف موادی که در بدن تبدیل به قند میشوند و آنها را تا حد ممکن کم کرد . روی اینترنت مطلب راجع به دیابت فراوان است و اگر میتوانید مطالب به زبان انگلیسی که کامل ترند را بخوانید . در مورد کلسترل هم معمولا دارو تجویز میکنند دکتر ها و با پرهیز از خوردن چربی هایی که میزان کلسترول را بالا میبرند و پیاده روی معمولا مشکلی پیش نمیاید . سوختن کف پا و گز گز کردن آن را جایی دیدم که مربوط به به نارسایی سیستم عصبی در ارسال سیگنال به مغز از پا , از جمله , مربوط دانسته بود فرد متخصص . میدانیم که بیماری قند به سیستم عصبی آسیب میرساند . در جایی خواندم که این سوزش کف وا از جمله معمول ترین نشانه ها در مبتلاء بودن به دیابت است که دلیل آن هم نارسایی جریان خون در کف پا است . بیماری قند به رگها هم اسیب می رسانند همانطور که می دانیم . من خودم شام را حدود ساعت پنج بعد از ظهر میخورم و دیگر هیچ نمیخورم مگر احیانا سالاد کاهو و خیار و گوجه تا وقت صبحانه برسد برای این که قند خونم پایین باشد در طول شب . من دکتر نیستم سید و این ها را از روی خوانده ها و شنیده هایم و تجربیات خودم نوشتم که امیداوارقابل استفاده باشند برای شما . با آرزوی تخفیف رنج های ناشی از این بیمار ها برای شما .
——-
سپاس سلیم گرامی که با جناب سید مرتضی همدردی و راهنمایی می کنید.
سپاس
.
بزرگواری و محبت کردی سلیم جان،در مورد مت فورمین با پزشکی که بناست ادامه دهم مشورت خواهم کرد.من مایل نبودم ذهن اهالی سایت را به این مطالب مشغول کنم ،باور کنید کلی با خودم کلنجار رفتم که این سوالات را از جناب شفیعی بپرسم یا نه،ولی مدتی قبل که وی تصمیم به ترک سایت گرفت در اشاره ای به او گفتم تازه در صدد بودم در حیطه طب سنتی سوالاتی از ایشان بکنم،از این جهت سوالات را مطرح کردم از باب فطرت دوست داشت سلامتی که فطری همه انسانهاست.من از مطالبت استفاده کردم سلیم،البته عرض کردم سال قبل در طرح سلامت تست قند خون نشان داد که قند من نزدیک مرز است،ممکن است البته پیشرفت کرده باشد اما بناست شنبه دوباره آزمایش بگیرم و به متخصص کلیه و مجاری نشان دهم.اما مشکل من سوزش پا نیست الان،حتی گزگز پا دائم نیست،بله گاه پایم سرد می شوم اما مشکلم بخواب نرفتن است،یعنی در عین خستگی و طلب طبیعی خواب تا می خواهد چشم ام بسته شود پاهایم در ناحیه کف و ساق،تیک عصبی می زند و پرش دارد که باعث پریدن از خواب می شود و تکرار می شود گاهی تا صبح.البته همیشه و هر شب نیست ولی غالبا هست.بگمانم تشخیص متخصص کلیه که برای جهت دیگری در کلیه ام نزد او رفته بودم تشخیص درستی بود یعنی کمبود منیزیم و فسفر.در هر حال واقعا قصد طرح این مطالب را نداشتم اما شوق به شنیدن تشخیص شفیعی گرامی در باب طب سنتی مرا وادار کرد،من خودم بنظرم می رسد توجیه ایشان هم در باب سلولهای مرده و انسداد مویرگها درست باشد،خصوصا از این جهت که کار من بیشتر تمرکز و مطالعه کتاب یا دیدن نرم افزار در رایانه است و تحرکم کم بوده است در مدتهای مدیدی شاید حدود بیست سی سال.در هر حال از توضیح و محبت شما سپاسگزارم و برای همه آرزوی عافیت و سلامت دارم.
با سلام , محبت کردید سید گرامی , درست است که شفیعی گرامی از طب سنتی میدانند ولی من پیشنهاد میکنم که شما مداوایتان را با پزشکان حاذق طب مدرن دنبال کنید و اگر نتیجه نداد بروید سراغ راه های دیگر . با آرزوی بهبودی برای شما .
سیدجان والله حالا فهمیدم چرا آخوند جماعت کمتر از ۱۰۰سال مرگ نداره و جوناشون ۹۰ ساله تازه فکر زن گرفتن میفتن؟!!دوتا عطسه کردی و گوشت یه خرخری کرد و مخت سوت کشید و چهار دفعه دستشویی بیشتر رفتی که البته این آخری تو این چهل ساله بین روحانیون تو این مملکت اپیدمیه و سایر موارد هم تو نوشته هات تو این سایت که گوش شنوا نداری و مخت کاملا فریزه قابل مشاهدست و چیز عجیبی نیست، زودی هفتادتا دکتر و چکاب رفتی!!ما خیال می کردیم دوستان روحانی اونقدر که به بقیه توصیه آخرت و پوچی دنیا می کنن خودشون باید پیش قدم باشن!من الان حدود یکساله که پای چپم بی حس شده و شدیدا گز گز می کنه.قلبم هم بیش از شش ماهه موقع تنفس درد می گیره.تو کلیه هام هم سنگ دارم اندازه کلوخ.نصف سن تو رو هم ندارم هنوز وقت نکردم دکتر برم بعد شما اینقدر نازک نارنجی بودی و ما نمی دونستیم؟!!!
آقای عزیز در دشمنی کار را به رذالت کشاندی چرا ؟ اگر دشمنی هم میکنی با جوانمردی این کار را بکن ! حتی اگر فردی مورد تنفر آدم هم باشد در مرگ او و یا بیماری او شادمانی نمیکنند جان من و ترجیحا تسلیتی هم به بازماندگان آن فرد می گویند و یا آرزوی بهبودی برایش میکنند از روی انسانیت .
تو از کجای مطلب من فهمیدی که شادمانی کردم؟!!یه خورده درست بخونی بد نمی شه والله.من فقط نتیجه گیری درستی از حرفای آسید مرتضی کردم.ضمنا کار رذیلانه این نیست اونه که یه نفر شتر گاو پلنگ باشه و در جاهای مختلف ژستهای مختلفی بگیره و خودش نباشه.درست نمی گم دوست عزیز.خدای نکرده فکر نکنی منظورم با خودت بود!!
آسید یه خورده راز هم برای خودتان نگه دارید ، این پرده گشایی چشم وچال ما را کور کرد.
با آرزوی سلامتی
فریبا جون بعضی وقت ها خیلی مردانه مینویسی و خیالبافی های ما را آشفته میکنی . یه خرده لطافت زنانه لطفا !
سلام و درود جناب نوریزاد
از ابراز همدردی شما سپاسگزارم،امیدوارم وراء بحث ها و جدل ها و اختلاف نظرها و حتی اوقات تلخی هایی که نسبت به یکدیگر داریم،سلامت باشید و آرامش جسم و روح داشته باشید و دوباره با بازگشت به اینور بام عقلانیت و اصلاح طلبی و کلان نگری در باب مصالح جامعه اسلامی،به دامن نظام و مردم باز گردید!
ممنون از شما
————-
درود گرامی
حالا چه ایرادی دارد نظام جایش را به مردم بدهد؟ چهل سال بس نیست؟ وضعیت امروز جامعه، نشان دهنده ی این است که فصل آزمون ملایان سپری شده و اگر ذره ای انصاف دارند، کارها را به شایستگان بسپرند. یک نگاهی به ریخت جنتی بیندازید و شایستگی را معنا کنید.
سپاس
.
غلطی / اشتباهی را مردم در سال ۵۷کردند. اما اینکه ۴۰ سال آنرا تکرار کردند سوال برانگیز است! تنبلی فکری نتیجه اش این می شود. حال چه باید کرد؟
کمی خانه تکانی فکری لازم است.اینکه هر کس باید به فکرش تکانی داده و آشغالهای فکریش را دور بریزد . چیزی که بزور بعنوان عقیده و دین و الله تا کنون در فکرشان بوده آیا با حقیقت و واقعییات یکسانند؟
آیا نتیجه امروز ما حاصل به من چه گفتنها نیست؟
نوری زاد در پاسخ به من :
” درود گرامی
نوشته اید:
….اصلاً اینکه اعراب چگونه و با چه انگیزه ای ازدواج میکردند، آیا دخلی به من و شما دارد؟ و آیا این موضوع مهمی ست؟… …
این بخش از نوشته ی شما را تنها با “فاجعه” می شود توصیف کرد. یعنی این بخش از نوشته ی شما فاجعه است. یکی از این اعراب، شخص پیامبر اسلام است. که ریز به ریز رفتارش اسوه است. یعنی باید از آن مشق گرفت و به همان راه رفت. حلال محمد حلال است تا قیام قیامت و حرامش حرام است تا قیام قیامت. بهمین دلیل است که هزار و چهارصد سال بعد، همین امسال، لایحه ی ازدواج نکردن با دختران کم سن و سال، از مجلس جمهوری اسلامی بیرون انداخته می شود. چرا؟ چون خلاف سنت یک عرب است (بقول شما) که هزار و چهارصد سال پیش با دختری نه ساله ازدواج کرده. و رفتار آن عرب(پیامبر) نگاهبانانی دارد به اسم ملا و آیت الله که با تلسکوپ های مفتخواری شان مراقب اند مبادا آن اُسوِگی ترک بردارد.
با احترام
. ”
– جناب نوری زاد شما عمداً خود را به نفهمی میزنید!
تمام مطلب را رها کرده و با قیچی گشتی دنبال یه سوراخ سنبه که از متن بکنی و بتونی روی آن مانور بدهی!
نخیر، … این رفتار و گفتار شماست و این طرز فکر شماست و این برداشت شماست که “فاجعه” است.
صحبت از سنت و عرف است و بعد دین و مذهب و به دنبال آن عوام و پیروان و مقلدانی که هستند.
حرف من اینست که شما با اینهمه معلومات جاریه، یک ایرانی هستید و نه عرب، یک اصلاح طلب دینی و سیاسی هستید، یک اصلاح طلب و بدعت گذار در تمام زمینه ها… یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی عرب نیستی، مسلمان پیرو و دنباله رو و مقلد نیستی، دارای دانش، ذهن باز و استقلال فکری و عملی هستی… و هزار حسن دیگر هم داری… اینکه اعراب چه میکردند و چه میکنند به شما چه مربوط!؟… یکم هم شده بیطرفانه برو سنت ها و عرف و فتواهای دیگر ادیان را، از جمله زرتشتیان، مطالعه کن و بعد بین اسلام و اعراب و دیگر ادیان و نژادها مقایسه کن… هم با دید هزار و اندی سال پیش و هم با چشم امروزی خود… بعد بگو از نظر تو این خطا بوده و هست یا ان درست بوده و هست…
اگر قرار است قضاوت کنی باید تمامی شرایط یک قاضی عادل و آگاه به امور را داشته باشی؛ یک نگاه همه سویه.
صحبت من از امروز است و کسی مثل شما… پس چرا اینجور مواقع در پاسخ به من میشوی یک پیرو و مقلد کور و کر!؟
شما اگر خودت را تافته ای جدا بافته میدانی… پس همان کن که دلت میخواهد و عقلت میگوید.
سنت ها و عرف، مثل بسیاری از قوانین ساخت بشر قابل تغییر است و تغییر هم میکند… به زمان و مکان و تفکر و عادات مردمان بستگی دارد…
حالا در مورد پیامبر اسلام:
او قبل از اینکه پیامبر شود، یک عرب بوده و تابع سنت و عرف جامعه.
شما که اصلاح طلب و نوآور هستید، باید درک کنید که بسیاری از رفتار و اعمال محصور در همان زمان و مکان بوده و هست.
ولی متأسفانه از روی عمد یا جهل، در پاسخ به من میشوید یک پا “طالبان”، ” داعشی “، ” بوکوحرامی” … یعنی یک “سَلَفی” و سنت گرای دوآتشه…از همین آخوندها هم تندروتر!… که چه؟ که با عرض پوزش… اگر پیامبر در آن زمان، با کیفیتی خاص باد معده در میداد و زمانی خاص… امروز هم، ما “باید” ( شما لفظ باید را استفاده کرده اید ) همان کنیم!
آقا تکلیف ما را روشن کن! تو که هستی و چه میگویی و چه میخواهی؟
از نگاه من، شما راه را اشتباه میروی… تکلیف خود را روشن کن… نمیشود که همینطوری عشقی و باری به هر جهت باشی و هی تغییر موضع دهی… شما در کدام جبهه هستی؟ اصلاح طلب و بدعت گذاری نو آور…یا یک تندروی بی کلّه!؟
اگر شرط حداقل سن ازدواج در ایران و طبق قوانین جمهوری اسلامی با تبعیت از سنت پیامبر 9 سال اعلام میگردد… یعنی اینکه ازدواج در سنین پایین تر از 9 سال برای دختران ممنوع است… با توجه به منطقه ای که زندگی میکنید و فرهنگ و شعور و درک شما، سن ازدواج تعیین شده… دختری که در شهر زندگی میکند در 9 سالگی تازه کلاس سوم دبستان است و هنوز نمیداند دست چپ و یا راستش کدام است… ممکن است دختری در یک منطقه دور افتاده باشد و مشغول تحصیل هم نباشد و از سن 3 یا 4 سالگی مشغول کار و کمک به خانواده و بچه داری باشد و در حد یک کدبانو اطلاعات داشته باشد (یعنی کودکی نکند)… یکی در شهر است و هیچی از زندگی نمیداند و استقلال ندارد و دیگری در منطقه ای پرت که از زندگی همه چیز میداند.
آیا درک اینگونه مطالب برای شما اینقدر سخت است؟
قانون باید فراگیر باشد…زمانی قانون تغییر میکند که مردم تغییر کنند… هنوز مردم دخترانشان را در سنین پایین شوهر میدهند…چه قانون بخواهد چه نخواهد… این قانونی که نمیتواند یک لقمه نان به آن خانواده بدهد… نمیتواند دختران را پشتیبانی کند و به مدرسه بفرستد…نمیتواند کمک خرج آنها باشد و هزار و یک کار مفید دیگر بکند…به چه حقی باید در تصمیم گیری آن خانواده دخالت کند؟… شما در شهر هستی و تابع قوانین شهری… یکی در روستایی بی آب و برق و گاز و دور از تمدن شهری ( از صدقه سری حاکمان ) … بسیار مسخره است که از او بخواهید قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت کند، آنهم در روستا! … آنجا که خر و اسب و قاطر حکم وسایل نقلیه دارند…
شما دخترت را 18 سالگی شوهر بده یا 25 سالگی… یا اصلاً بزار سنش برسد به زمانی که همین قانون، او را از قید و بند رضایت پدر رها کرده.
قانون در بسیاری مواقع یک حدی را مشخص میکند و شما اختیار عمل دارید… بسته به شعور شما و عرف و سنت منطقه ای که در آن زندگی میکنید، درصد الزام و ضرورت در عمل به قانون متفاوت است.
برای تغییر قانون، ابتدا باید مردم اقدام کنند.
حالا شما هی بگو پیامبر اسلام این کرد و آن گفت… مگر شما عرب هستی؟ مگر شما مسلمان دو آتشه هستی؟ مگر شما “سَلَفی” و سنت گرا هستی؟ مگر زور بالای سر شماست؟ مگر مانند داعشیان بالای سرت ایستادند و میگویند باید همان کنی که پیامبر میکرد؟
امان از دست کسی که نخواهد ببیند، بشنود، حس کند و یا درک کند… امان!
————
درود گرامی
توضیح می توانید بدهید چرا طرح عدم ازدواج با دخترکان کم سن و سال از دستور مجلس اسلامی بیرون انداخته شد؟ آیا می توانید حدس بزنید؟ تخیل کنید. تخیل که ایرادی ندارد. دارد؟ قانون آیا نباید جلوی بی شعوری مردم را بگیرد؟
سپاس
.
آنارشیست گرامی
با سلام به شما
بنظرم بحث با ایشان و دگم هایی که به آن دچار هست بی فائده است،من کم کم به این نتیجه رسیده ام که ایشان از باب اینکه حاکمیت جمهوری اسلامی ارزشی برای فعالیت ها و سرو صداهای پوچ ایشان قائل نیست و به وی محلّی نمی گذارند،مایلند در هر مقوله ای ناآگاهانه و کودکانه هیاهو کنند و از این باب جبران مافات کم محلی ها را بکنند! ضمن اینکه ایشان اصلا روش درست دیالوگ و گفتگو را نمی دانند،بارها دیده اید که دنباله هر بحث مفهومی و پرسشی که از من کرده است این بوده است که گریز بزند به مصادیق و نام این فرد و آن فرد و نمره دادن به این و آن! و این شاخه آن شاخه پریدن!
این نشان می دهد ایشان دنبال واقع و حقیقت نیست آنهم در نوع مسائلی که مسائل کارشناسی تخصصی است و ورود ایشان به آن مقولات را به چیزی جز فضولی فرد غیر متخصص در مسائل غیر تخصصی نمی توان تعبیر کرد.در این بحث هم که من ادامه ندادم ملاحظه کنید توضیحات مرا در باب معنا و مفهوم سنت در اسلام به چه تعبیرات زشت و دور از ادبی در باره پیامبر مسلمانان که ایشان هم بظاهر یکی از آنان است کشاند.اینها نشان می دهد که هدف ایشان فقط مجادله بیهوده و توجه نکردن بسخن کارشناسی است و همینطور که شما اشاره کردید مطالعات ایشان نیز عمیق نیست،یعنی نه کارشناس مسائل اسلام است و نه بسخن کارشناسی توجهی می کند! هدف همان هیاهو و احساس بودن! است که ویژگی مزدک این سایت هم هست!وگرنه همینطور که شما اشاره کردید و من قبلا توضیح دادم،اصطلاح سنت هرگز بمعنای “وجوب”نیست،مثلا فرض کنید اگر گفتند مثلا مهریه حضرت زهرا 500 درهم بوده است و خوب و سنت است پیروی از ایشان،این هرگز بمعنای وجوب چنین مبلغی در مهریه بانوان نیست و این مطلب روشنی است در تفاوت بین سنت و احکام وجوبی.
نکته دیگری که در این بحث هست و من در پاسخم به امید اشاره کردم این است که حتی حلال ها و سنت های اسلامی را حاکمیت دینی و حاکم اسلامی در صورت صلاحدید می تواند برای آنها حدود و ثغور و قیودی تعیین کند بعناوین ثانویه و عروض مصالح یا مفاسدی که در عمود زمان برای احکام پدید می آید و این در فقه مثالهای زیادی دارد در گذشته و حال که همان ماده قانونی در قانون مدنی یکی از شواهد آن بود که در برابر اشتباه دوستمان امید ذکر کردم.بحث های قانونی و فضای قانونگذاری نیز البته شرائط و موانع خود را دارد منتها عادت ایشان هیاهو برای خودنمائی است.
همینطور هم که شما اشاره کردید سنت های حاکم بر گذشته و از جمله مساله ازدواج تابع عرفیات مخصوص بخود بوده است،من توضیح دادم و شما اشاره کردید که نه تعدد ازواج در گذشته های دور قبحی که الان برای آن بنظر می رسد داشته است و نه اساسا تعدد ازواج در اسلام واجب است.نه ازدواج در سنین پایین که عرف بوده است و البته تابع وضعیت های جغرافیائی نیز بوده است.حالا بحث نکاح پیامبر با عائشه که البته بحث طولانی است و انظار تاریخی دیگری پیرامون آن وجود دارد،اما بنده وقتی اشاره کردم به رضایت،ایشان هیاهو کردند،در حالیکه ازدواج باکره در سنت اسلام موکول به رضایت او و صلاحدید ولیّ شرعی اوست که بحکم فطرت و عطوفت پدر و فرزندی صلاح فرزند خود را بطبع قضیه می خواهد.در عین حال می بینید که قانون بتبع عرف و مصالح و مفاسد عصری به آن ورود کرده و قیودی برای آن گذاشته است و ممکن است قیود دیگری نیز بگذارد که در توضیح اول اشاره شد.
گذشته از این،کسی اگر اهل مطالعه دقیق تاریخ باشد و دنبال هیاهوی های خودنمایانه نباشد،در مراجعه به تاریخ در می یابد که همین عائشه نه تنها از این ازدواج ناخشنود نبوده بلکه در روایات تاریخی فراوانی به آن مباهات کرده است و بر دیگر زنان پیامبر که باکره هم نبودند ناز و عشوه و تفاخر کرده است!اینها همه در طبری و طبقات ابن سعد و کتب دیگر هست، البته برخی از مورّخان متبحر ما مثل سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب تحلیلی خود بقرائنی نکاح عائشه در 9 سالگی را نفی کردند.اما در هر حال سنت عملی پیامبر در این مورد چنانکه اشاره شد بمعنای وجوب فعلی برای همه اشخاص و افراد در همه زمانها نبوده و نیست،آنچه که مربوط به ظرف و ظروف آن ازدواج بوده است این بوده که والدین عائشه کمال افتخار را داشته اند که با پیامبر وصلت کنند و طبیعتا دختر خویش را نیز برای چنین افتخاری مهیا کرده بودند و معیار در ازدواج نیز بلوغ و توان جسمی دختر و زن بوده و هست و آنچه که در غرب شایع است که فرد دون 18 سال را “کودک”بشمار می آورند و برخی افراد بی توجه نیز آنرا قرقره می کنند هیچ وحی منزلی نیست.البته کفو بودن بلحاظ سنی بتعبیر مرحوم شیخنا الاستاد از شرائط عرفی هست مگر آنکه عروس و خانواده عروس به آن رضایت داشته باشند.
نیز باید عنایت کرد که همانطور که مرحوم علامه طباطبائی فرموده است:
“ازدواج زن جوان با مرد پیر اگر عیبی داشته باشد همین خواهد بود که آمیزش با شوهر پیر برای زنی جوان لذت بخش نیست یا اینکه بواسطه عدم تعادل و تقارب سن عادتا شوهر پیش از سن پیری زن می میرد و زن در سن جوانی بیوه می ماند ،ولی روشن است که مقاصد ازدواج به این دو مقصد منحصر نیست و از این روی هیچ دلیلی بر ممنوع بودن این رویه نداریم و چه بسا مقاصد دیگری بسیار مهمتر از مقاصد نامبرده بالا مقارن ازدواج گردد.چند سال پیش که آیزنهاور رئیس جمهور امریکا بود در نشریات امریکا این سوال رامطرح کرده بودند و از دوشیزگان پرسیده بودند که دوست دارید با چه کسی ازدواج کنید؟ اکثریت دوشیزگان امریکائی در پاسخ خود مستر آیزنهاور را ذکر کرده بودند! در حالیکه نه جوان بود و نه قیافه زیبائی داشت! راجع به ازدواج پیامبر اسلام نیز کسی که از تاریخ زندگی آنحضرت اطلاع دارد می داند که وی مردی هوسران و خوشگذران نبود و کارهایش بر اساس تعقّل بود نه احساس و چنین کاری از آنحضرت برای بیان جواز بوده و در پیشرفت دعوتش تاثیر بسزا داشته است”.
(فراز هایی از اسلام،علامه سید محمد حسین طبا طبائی،ص320)
موفق باشید
جناب نوری زاد
به عرایض من توجه نکردید متأسفانه!
جامعه ی ایران یک جامعه ی سنتی و تابع عرف است و هنوز بسیار مانده تا نگاه مردم، تفکر مردم، راه و روش زندگی مردم تغییر کند… مردم ایران هزاران سال است که درگیر رسوم و سنت های بجا مانده از عصر موبدان زرتشتی ست که با ورود اسلام به ایران، با سنتهای عرب درهم آمیخته و یک معجونی بدست آمده که امروز شاهد آن هستیم.
عرف و عادات و سنت های غلط، با اعمال قانون و بکار بردن زور شاید به ظاهر از بین برود ولی ریشه ها همچنان باقی خواهد ماند و منتظر فرصتی که دوباره جوانه بزند. ابتدا باید سطح شعور و فرهنگ مردم بالا برود و در کنار آن رفاه اجتماعی.
حرف من اینست که ازدواج در سنین پایین هزاران سال است که در فرهنگ و اعتقادات مردم ریشه دوانده… مردم ایران فقط شامل مردمی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند نیستند و بسیاری از همین شهر نشینان قبلترها خودشان معتقد به سنت های اهل عتیق بوده اند که به مرور زمان و تغییر وضعیت زندگی، ذهنیت آنها نیز تغییر کرده.
قانون سازی و قانون بازی، درمانی موقتی و کم هزینه و بازدارنده است… درمان ریشه ای، همان تغییر وضعیت زندگی مردم است؛ بالا بردن سطح فکری و معیشتی مردم.
برعکس شما، من زیاد میانه ای با حدس و گمان و تخیل و ایجاز ندارم و تلاش میکنم آنچه به واقعیت یا حقیقت نزدیک است درک کنم و خود را جای یک روستایی بگذرام که چگونه فکر میکند و چگونه زندگی میکند.
شما متأسفانه ریشه ی تمامی مشکلات را سیاسی یا مذهبی میدانید و من عرض کردم که نخیر، این درست نیست.
ریشه ی بسیاری از مشکلات امروز ما مردم، بی شعوری اکثریت 50+1 درصدی ماست، که شما هم به آن اشاره کردید.
درصد بسیار بالایی از این بی شعوری از خود ماست و درصد پایین تر را حکومت تزریق و تشویق میکند. مردم هر چه بی شعورتر باشند و جاهل تر، حاکمان راحت تر میتوانند بچاپند و بدزدند و بخورند.
مشکل امروز ما نه محمد است و اسلام و شیعه، و نه اعراب 1400 سال پیش… مشکل اصلی خود ما هستیم و درصد بالای بیشعوری ما، که هم خود خواسته است و هم حکومت خواسته.
باید ابتدا مشکلات اولویت بندی و طبقه بندی شود و سپس برای آن به فکر راهکار و درمان بود.
قانون زمانی میتواند جلوی بی شعوری مردم را بگیرد که قانون گذار خودش بی شعور نباشد.
باید برآورد کرد که چند درصد از خانواده ها در ایران، دختران خود را در سنین کم شوهر میدهند؟ این زود شوهر دادن چه دلایلی دارد؟ دلایل مذهبی، فرهنگی، اقتصادی یا هرسه؟ راه حل ها چیست و راهکارها کدام است؟
من میگم که به صرف قانونی کردن، مشکل حل نخواهد شد… قانون، دولت یا حکومت، زمانی کارایی دارند که ابتدا ریشه ی مشکلاتی که منجر به زود شوهر دادن دختران میشود، خشکانده شود و سپس بگویند که ” الیوم اگر کسی دخترش را در سنین کم شوهر داد، چوب توی آستینش میکنیم”… خانواده هایی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند، چندین فرزند قد و نیم قد دارند، نه والدین و نه فرزندان هیچکدام سواد ندارند، درصد بالایی هنوز شناسنامه ندارند، به شکل بدوی زندگی میکنند و مشکلات روحی و جسمی دارند… آیا قانون، حکومت و دولت میتواند بر آنها اعمال زور کند؟… مگر چه لطفی در حقشان کرده؟ آیا اصلاً آنها را جزو مردم ایران میداند؟… آنها چندین نسل است که فراموش شده اند و هیچ حکومتی به آنها اهمیت نمیدهد… یک نمونه همین بلوچ ها.
به عقیده ی من مشکلات امروز ما مردم ایران، هیچ ربطی به اسلام و پیامبر و اعراب ندارد. مشکل در بیرون نیست و بیهوده بدنبال آن نگردیم… مشکل خود ما هستیم؛ زیرا گریزانیم از راستی و درستی، تفکر و تعقل، منطق و علم… مشکل خود ما هستیم که به دنبال بهانه هستیم و در بدر به دنبال مقصر میگردیم… مشکل خود ما هستیم که پذیرای رسوم، سنت ها، عادات و عقاید غلط هستیم… مشکل خود ما هستیم که بدنبال راه حل ساده هستیم و تن پرور هستیم… مشکل خود ما هستیم که فقط به فکر خود هستیم و گرفتار در خود… مشکل خود ما هستیم که با ولی فقیه نظام و جمهوری دیکتاتوری اسلامی و حاکمان، دولت مردان و قانون گذاران فاسد بیعت کردیم و هر چند سال یکبار دوباره پای صندوق های رأی میرویم و هر سال در راهپیمایی گرامیداشت 22 بهمن شرکت میکنیم… مشکل ما هستیم که به ظلم و ستم و بقای استبداد مشروعیت میدهیم و تمام قد از بی شعوری خود و بی شعوری حاکمان دفاع میکنیم.
مشکل امروز ما ایرانیان، هیچ ربطی به اسلام و پیامبر و اعراب ندارد.
ما مردم ایران در دنیا بی نظیر هستیم… کم نظیر نه… بلکه بی نظیر!
اکثریت ما مردم ایران به حمایت دولت، حکومت و قانون دل بسته ایم و به آقا بالا سر امید بسته ایم… حاضریم توی سرمان بزنند و هزار جور خفت و خواری را تحمل کنیم، ولی نمیخواهیم هزینه کنیم و از حق خود دفاع کنیم… مفت باشه کوفت باشه!… هم گدا صفتیم! و هم عادت به گدایی و گرفتن صدقه داریم… بجای اینکه بدنبال ایراد کار در خودمان باشیم، همیشه تقصیرها را به گردن دیگران می اندازیم؛ مردم میگن تقصیر از دوست بد یا زغال خوب بود! حکومت هم میگوید تقصیر دشمن است!… و هزار و یک عیب دیگر داریم… که بماند.
راحت ترین کار هم همین است که تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم و خلاص!… نه قبول میکنیم که مقصریم… نه تلاش و جدیّت و هزینه ای برای اصلاح و جبران، نه احساس مسئولیتی و نه عذاب وجدان.
سخن پایانی:
اگر اسلام بد است، پس چرا بیش از 95 درصد ایرانیان مسلمانند؟
اگر شیعه بد است، پس چرا بیش از 80 درصد ایرانیان شیعه مانده اند؟
اگر جمهوری اسلامی بد است، پس چرا 40 سال دوام آورده؟
اگر ناراضی هستیم، پس چرا در انتخابات شرکت میکنیم؟
اگر این نوع حکومت را قبول نداریم، چرا در تظاهرات 22 بهمن شرکت میکنیم؟
اگر همه ی اینها را قبول داریم، پس چرا یک رو بازی نمیکنیم و بازی در میاریم؟
اگر همه ی اینها را قبول نداریم، چرا برای اعتراض، بدنبال مجوزی هستیم از طرف حاکم یا دولت مردانی که قبول نداریم؟
نه با خود روراستیم و نه با حکومت!
باور داریم کارمون درسته!
سلام و درود
من کلّیّت این نوشته را قبول دارم و با آن موافقم،روح کلی حاکم بر این نوشته این است که ما مردم ایران مشکل فرهنگی داریم،حالا نویسنده محترم معمولا از این به بی شعوری یا کم شعوری یا بد شعوری تعبیر می کند که من همیشه گفته ام با اینجور تعبیر کردن موافق نیستم چون اینجور تعبیر گاهی برخی وحدت های ملّی را زیر سوال می برد یا آنرا بی ارج می کند،مثل وحدت و گرایش عمومی مردم به ساقط کردن بنای پادشاهی،و مستقر کردن یک نظام مستقل،یا برخی وحدت های مقطعی که در اوان انتخابات حاصل می شود،بنظرم بطور کلی نباید به ضرس قاطع و بنحو موجبه کلی حکم به بیشعوری یا کم شعوری عموم مردم کرد،زیرا اینجور قضاوت کردن با التزام داشتن به دموکراسی و وحدت های ناشی از دموکراسی هماهنگی ندارد ،خوب این حالا مناقشه در تعبیر است و نوعی اختلاف سلیقه در تعبیر،عرض من این است که باید به حرکت ها و عزم های عمومی مردم ایران احترام گذاشت و ورای میزان شعور در وحدات و آحاد به شعور جمعی ناشی از وحدت های ملی احترام گذاشت و آنرا پاسداشت و این همان نکته تاکید همیشگی من بر لزوم احترام به خواست عمومی مردم در مورد جمهوری اسلامی است تا زمانی که بقول شما وحدات و آحاد ارتقاء شعور یابند و حرکت های فردی و جمعی آنان آگاهانه تر باشد.پس بنظرم باید گفت مشکل مشکل فرهنگی است و برخی آداب و رسوم جمعی یا فردی عرفی ،و مشکل بر خلاف دین ستیزان بی توجه بمصالح جمعی جامعه،نه دین اسلام است،و نه مذهب عموم مردم،و نه آخوند و ملّا.این یک نکته موافقت با نوعی اصلاح در تعبیر.اما من به نویسنده این مطلب خوب،این نوید را می دهم که با پیشرفت زمان و تکامل در ابزارهای رسانه ای و سرعت انتقال داده ها و ارتقاء فهم ها،چنین تحول فرهنگی رو به جلو تحقق دارد و در حال فعلیت است،برای اینکه شما نگاه کنید الان اینترنت و ماهواره حتی تا محدوده روستاهای کوچک نیز رفته است،و اساسا نشر آگاهی ها بمدد همین گوشی های در جیب بسیار راحت تر و سریعتر شده است،بنابر این بنظر من جامعه ما بلحاظ فرهنگی بتعبیر من،و بلحاظ ارتقاء در شعور در تعبیر شما،رو به کمال متدرّج است.
اما در یک نکته ای با شما موافق نیستم،من بر خلاف شما که تعبیر کردید وضع قانون و قوانین حل کننده این ماجرا نیست،معتقدم تصادفا باید قوانین را ترمیم و اصلاح کرد و بر قانون مداری پای فشرد،و این تعبیر که باید “چوب در آستین کسی کرد که مثلا فرزند خود و دختر خود را برای حل مشکلات مالی یا فقر درحقیقت می فروشد،راهی جز تمسّک به قانون ندارد،و اساسا همین قانون هست که با وجود ضمانت اجرای قوی می تواند همان چوب که می گویید را در آستین کند تا ولی طفل جز بمصلحت او نیندیشد و عمل نکند.البته در بحث عمل بقانون و اجرای قانون،حتما باید مقوله نظارت تقویت شود،ازدواج بعنوان یک هنجار شرعی قانونی فقط در صورت ثبت دقیق قانونی باشد،اگر دفاتر مراعات نکردند چوب در آستین آنها کنند! و اگر آخوندی بدون مراعات ضوابط قانونی از حیث مراعات مصلحت و غبطه طرفین ازدواج و نظارت دادگاهی عقد نکاحی خواند چوب در آستین وی نیز کنند!
بنابر این بنظر من تنها خلل این نوشته همین اهتمام نداشتن به قانون است و اصرار قانونگذاران بر مراعات سنّ خاص مثلا 15 سال به بالا در دختر) که عرض کردم به عروض مصالح و مفاسد عصری و زمانه فعلی ما بعناوین ثانوی و قید و قیود گذاشتن بر یک حلال شرعی بجهت مصالح فردی و اجتماعی هیچ خلاف شرع نیست،و اگر با اصرار نمایندگان و خلاف شرع دانستن شورای نگهبان در وضع فعلی سیستم قانون گذاری،موضوع به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شود قابل تصویب مفاد آن بلحاظ مصالح عصری خواهد بود.
یک نکته ای را هم که در این بحث ها توجه نمی شود این است که ازدواج یک مرد با فاصله سنّی زیادتر یا یک دختر بالغ کم سنّ و سال،فقط یک فرد و مصداق خاص از این مساله است،و منحصر به آن نیست،در واقع بلحاظ منطق شرع نمی توان ازدواج دختر 9 سال ببالا که علی الفرض بلحاظ محیطی و شرائط شخصی بالغ است با یک پسر مثلا 15 ساله بالغ شرعا ممنوع دانست،فقط بلحاظ اینکه الان در غرب فرد کمتر از 18 سال را “کودک”فرض می کنند،بسیار خوب آنها اینطور فرض کنند،مگر ما مقلّد غرب و غربی ها هستیم؟ ما قبول نداریم که فرد بالغ زیر 18 سال یک “کودک”است،بعد بخاطر وحی منزل فرض کردن چنین تصوری،بگوییم ازدواج دختر بالغه با پسر بالغ زیر 18 سال ممنوع است چون غربی ها گفته اند فرد زیر 18 سال کودک است! بله چنانکه عرض شد ما می توانیم با وضع قانون و نظارت قانونی و تقویت ضمانت اجرای آن (همان چوب کردن در آستین!) هم جلوی ازدواج ها با فاصله سنّی مرد و زن را بگیریم،هم والدین و اولیاء را مقید کنیم برعایت دقیق مصالح فرزندان پسر و دختر خود در ازدواج های دختر و پسرهای هم سنّ و سال.
احتراما
روزگاری یکه تازجهان روشنفکری گرایشهای چپی بود ؛ برخی از دَم گرم استالین بهره می جستند وبرخی هم از مائو ؛ مستقل ها هم کشته مرده لنین و تروتسکی بودند.
کشورهای خاوری وباختری درچنبره این روشنفکران دوآتشه بود .
در ایران گروه بزرگی ازآنان که سازمان یافته بودندسرنخشان درمسکو به ساز استالین به وجد میآمدندازهرراهی هاتا ناجوانمردانه میکوشیدندنظام سرمایه داری ایران را نابودواین سرزمین را دو دستی به یار غارشان استالین هدیه کنند ازاینروخائنانی چون پیشه وری وهمانند هایش مورد پشتیبانی بوده ودر مجلس هم تاجایی که در توان داشتند برای دادن امتیاز نفت شمال به روسهادرتکاپوبودند. با شورش مردم در سال۵۷ انان نیز با چسبیدن به ملایان وافزودن به شور انقلابی شاه را بیرون ودراندیشه گرفتن سکان کشتی توفان زده ایران بودندکه آخوندها پیش دستی وقلع وقمعشان کردندالبته به یمن دخالت ام آی سیکس انگلیس که کاردار سفارت روس را به لندن فراری وپس ازتخلیه اطلاعاتی در اختیار امریکا گذاشت سیستم آخوندی ما متوجه شد که جنابان توده ایها ازشوروی خواسته اند تا همانگونه که به افعانستان لشگر کشیده حال که ارتش اش درمرز ایران و افغانستان استقراریافته به ایران واردشود.
وقتی میگویندگاه ازمارغاشیه بایدبه عقرب جرّارپناه بردهمین است که کژدم ناجی وپناه میشودبرای نجات ازنابودی یک کشور استبدادزده دیرینه .
ولی چپیهای ؛ روشنفکران کشورهای اروپایی ازآنجا که آزادی نهادینه شده ای در آن کشورها وجودداردنه تنها قلع وقمع نشدندکه باانتخابات آزادروی کارامدندو برنامه خودرا اجرا کردند ؛ روش سیاسی واقتصادی کشورهای اروپایی دراصلاح و ترمیم است بی آن که هیاهویی پوچ راه بیاندازندآرام آرام ساختارسرمایه داری را به سوی سوسیالیسم نرم بردند تا فاصله طبقه پدیدنیایدوهرشهروندی ازرفاهی در خور و مناسب برخوردارباشد.
سرمایه دار غربی باکالایی که تولیدمیکند وبارعایت برنامه های اقتصادی کشورش را به پیش میبرد هرچند نوسانهای بازاراز نگاه عرضه وتقاضا ونیز شورشهایی که درگوشه وکنارجهان رُخ میدهدبرآن نشانه گاه دلخواه وگاه نادلخواه میگذارد .
امروز که ایران درچنبره غرب برای نجات خویش دست وپا می زندوراهها را بسته می بیندبرای آنست که سیستمهای روی کارامده چنان زمینه های آزادی در رشته های گوناگون را برمتخصصان تنگ گرفته اندکه هیچ آوایی راجز اوای خودرانمی شنوندونمی داننداین آوابه گوش مردم ایران تاچه اندازه هراس انگیز است .
مردم تنگدست زیرخط فقر ازنرمش اقتصادی و سیاسی چیزی دستگیرشان
نمی شودوسیری شکم گرسنه رابرهمه چیز برتری میدهند ، دریک سیستم تک صدایی که ازادی دران میمیرد هرگز به برنامه های پیشنهادی دگر اندیشان اعتنایی نمی شودوهمچنان بیراهه خود رامی رودبایدبه چنین روزی وچنین بن بستی هم بیاندیشد.
گیتی پورفاضل
کمتر از ۱۰% فیزیکدانان دین باور هستند:
https://t.me/answer_islamism/5177
https://t.me/answer_islamism/5178
تحقیق سایت نیچر که ۹۳% دانشمندان بیخدا هستند:
https://t.me/answer_islamism/2518
دلایل نبود خدا:
https://t.me/answer_islamism/5349
https://t.me/answer_islamism/5365
https://t.me/answer_islamism/5374
https://t.me/answer_islamism/5383
https://t.me/answer_islamism/5422
https://t.me/answer_islamism/5476
سکس با محارم یکی از دستاوردهای حکومت ملایان:
https://t.me/answer_islamism/5317
آب زمزم
® آیا الله شرور نیست که مسلمانان را به سرطان مبتلا میکند؟
کمی راجع بِ نظر سایت های علمی و ژورنال و خبری درباره ی “آب زمزم” بدانیم.
این ژورنال[ژورنال آکادمی بین المللی اکولوژی و علوم محیطی] مینویسد:(۱)
❗️Nitrate and arsenic concentration status in Zamzam water, Holly Mecca
✍️ وضعیت نیترات و آرسنیک در آب زمزمِ مکهِ مقدس
✨Abstract
® چکیده
Many Muslims people drink Zamzam water either for medicinal or religious purpose; however, some study recorded that the water is contaminated by nitrate and arsenic.
تعدادی از مسلمانان آب زمزم را بعنوان دارو یا به سبب باورهای مذهبی مینوشند؛ با این وجود بعضی مطالعات نشان داده است که این آب دارای نیترات و آرسنیک است. (آرسنیک سرطانزا)
همین مطلب در سایت پزشکی(۲)
BBC reported in May 2011 that Zamzam water is poisonous, because of the high levels of arsenic.
✍️ بی بی سی سال ۲۰۱۱ گزارش کرد که آب زمزم سمی است چون مقادیر بالای آرسنیک دارد!
از سایت خبری ایندپندنت(۳)
Arsenic warning over ‘sacred’ water
✍️هشدار دربالای آرسنیگ بالای آبِ مقدس
Similar warnings have been issued by the Food Standards Agency and Trading Standards in previous years, again amid concerns over arsenic and nitrate levels in the water.
اخطارهایی شبیه این موضوع بوسیله سازمان استاندارد غذایی و استانداردهای تجارتی در سال های قبل نیز مطرح شده بود که نگرانی این سازمان از سطح بالای آرسنیک و نیترات را در این آب نشان میدهد.
“Nitrates have also been found, which may increase the risk of cancer.
نیتراتی که یافت شده(در این آب که سه برابر از حد مجاز بالاتر است) باعث افزایش خطر سرطان میشود.
⚜️ سایت ویلز آنلاین مینویسد:(۴)
Food Standards Agency tests have revealed that some Zam Zam water – which is sacred to Muslims – contained three times the legal level of arsenic.
✍️ آزمایشات سازمان استاندارهای غذایی آشکار ساخته است که آب زمزم، که برای مسلمین تقدس دارد شامل ۳ برابرِ سطوح قانونی آرسنیک مجاز است.
در سایت ۲۰۱۳ هم یک سایت دیگر مینویسد:(۵)
Arsenic poison warning over holy ‘Zam Zam’ water
✍️ هشدار سمی بودن آرسنیک در آب مقدس زمزم!
❄️همین تحقیقهای بالا سال ۲۰۱۷ در سایت ریسرچرگیت منعکس شده است.(۶)
منابع:
(۱) https://goo.gl/SxYu5h
(۲) https://goo.gl/3RFV7H
(۳) https://goo.gl/Bj8YsF
(۴) https://goo.gl/4ozjXU
(۵) https://goo.gl/ebNJzE
(۶) https://goo.gl/z9QkZb
✍️دانشمندان انگلستان بیخداتر از باقی مکانها میباشند.
این تحقیق دریافته است که بخش های علوم نخبه و ممتاز بیخدا میباشند!
بیش از ۴۵٪ از دانشمندان انگلستان بیخدا میباشند!
کریستوفر شیتل از دانشگاه ویرجینا تحقیقی انجام داد که مشخص گردید که ۴۰٪ از دانشمندان پروتستان و ۶۳.۶٪ از دانشمندان با تبعیض در زمینه کاریشان روبرو میشوند.
https://goo.gl/fM6CvH
پرسش هایی از مسلمانان(قابل تامل)
چرا یک مرد میتواند حتی با شورت نماز بخواند ولی زن حتی بدون روسری هم نمیتواند نماز به پای دارد؟
مگر خدا نامحرم میباشد ؟
☑️اگر برای احترام میباشد چرا فقط زن باید احترام بگذارد؟
یک سوال از ولایی ها:
چرا مسلمانان آزادند در کشورهای غربی مسجد بسازند و ساخته اند ولی هیچ احدی حق ساختن کلیسا را در کشورهای اسلامی ندارد؟
پرسش از مسلمانان کانال
چگونه میشود شیعه عمر رو قبول نداشته باشد ولی از حمله عمر به ایران دفاع کند؟
♟چگونه ادعا میکنید قرآن از آینده خبر داده است ولی حتی نمیدانسته محمد کشته میشود یا میمیرد؟
سوره آل عمران – آیه ۱۴۴
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاکِرِينَ
جز اين نيست كه محمد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مىگرديد؟ هر كس كه بازگردد هيچ زيانى به خدا نخواهد رسانيد. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
یک سوال از مسلمانان
✨۱۶۰ آیه در مورد جنگ ، قتال ، جهاد و حرب وجود دارد ولی شما هرگز یک آیه توی قرآن نخواهید یافت که کلمه عشق در آن باشد؛
چرا ؟
یک سوال از مسلمانان
⚡️چرا در طول تاریخ اسلام هیچ زنی به حکومت نرسید و حتی نزدیکش هم نشد؟
یک سوال از مسلمانان
اگه میتوانستید که عمر جاویدان داشته باشید آیا بازهم دلتان میخواست بمیرید و به بهشت بروید!؟
چی شده حاج مموتی دوباره افتاده جلو؟ شامورتی بازی جدید. ما ۴۰ سال صابون آخوندا به تنمون خورده. این نقشی که این میخواد بازی کنه یه شیره جدیده که اسلامیچی ها میخون بر سر ملت بمالن. ای دومی! برو این دام بر مرغ دگر نه!
(کوکب مشهدی)
زوار!
——–
– خوارشوم دیشب زنگ زد پایه هستی بیام دنبالت بریم حرم؟ شوهرش بد دلَه اجه زَه نمده تنها برَه، مِگه زیارتنامه خون ها به چشم متعه نگاه ت موکونن. گفتوم چرا نه، اتفاقا امام رضا خیلی وقته طلبیده پشت گوش انداختوم. نشستِم تاکسی. بالا خیابون که رسیدِم، چشمُم افتاد به گلدسته های طِلا و اشکم بی اختیار سرازیر رفت. گفتوم یا امام رضا، یا غریب الغربا، یا ضامن آهو، یا شمس الشموس، یا ثامن الحجج، دروم میام خانه ت به مهمونی، به روی باز میام، به در باز نمیام، تو ره به آبروی خواهرت بی بی معصومه، مو شیعه ی روسیاه ره بپذیر، خیلی حرف ها دروم، خیلی درد دل ها دروم، خیلی ها غم گوشه ی دلم گذاشتن، دامن خیلی ها ره باید سر پل صراط بگیری. یکهو خوارشوم گفت آقای راننده نگه دار. گفتوم هنوز نرسیدیم. گفت اونجه ره ببین، شله مدن. جات خالی عجب شله ای. همه ش گوشت. عین گوشت بوقلمون. ریش ریش. حیف سطل نبرده بودوم. تا سر ریز بیه رَن طول کشید ساعت شد 10. خوارشوم گفت دیر نیست بریم حرم؟ گفتوم از همینجه یک سلام مدم امام رضا قبول موکونَه. شله ی جدّش ره خوردم ثوابش کم از خوردن آب سقّاخانه ی اسمال طِلا نیست!
سلام و درود
( به جناب کاوش )
از لطف جنابعالی بسیار سپاسگزارم.
همانطور که انتظار داشتم تحلیلی عالی قابل فهم و متکی بر آمار و ارقام ارائه داده اید. تا کنون در زمینه عملکرد اقتصاد سیاسی امپریالیسم آمریکا،و نحوه بهره برداری از مونوتوریسم و سؤاستفاده از چاپ دلار، آنالیزی اینقدر مختصر و مفید نخوانده ام. فهم بنده از مسائل اقتصادی در حد یک روزنامه خوان یا نهایتاً یک کتاب خوان و شنونده اخبار است و نه بیشتر، به همین دلیل آرزو کردم که ایکاش بجای من به عنوان یک خوانندهٔ آماتور، یک فرد متخصص ( جناب کاوش ) که بصورت آکادمیک اقتصاد و بویژه اقتصاد سیاسی آموخته و نهادهای انحصاری امپریالیسم را بخوبی میشناسد وارد این عرصه شود و سبب گردد که دوست قدیمی جناب احمد قدیمی پس از آنکه یک دهان سیر خندید، قدری هم فکر و مطالعه کند! و تنها به ریش و برداشتهای یک خواننده پایینتر از حد معمول و متوسط نخندد و فکر نکند که اگر دانش بنده اندک و اطلاعاتم ناقص است، پس اصل موضوع صحت نداشته و چیزی هم بنام امپریالیسم وجود ندارد و هیچ توطئه و ترفندی هم در کار نیست تا بجای غارت نفت و خالی کردن زیر پای کشورهای نفت فروش به آنها مشتی کاغذ بپردازند که هر آن امکان دارد با نشر یک خبر یا یک دستور حکومتی، یا تصمیم نمایندگان کنگره ایالات متحده آمریکا، همچون دینارهای درشت صدام حسین در معامله با تجار اردنی، باطل اعلام و شیرهای شرزهٔ بیابانهای عربستان یکشبه به موشهای صحرا تبدیل شوند!!! مگر مالزی ببر مغرور و مستعجل آسیا، بدون دخالت امپریالیسم یا حتی دخالت مهره ها و عوامل درشتی چون انحصارات امپریالستی، تنها با بورس بازی « جورج سوروس» یکشبه به بچه گربه ضعیف و ورشکسته و درمانده ای تبدیل نشد ؟ ( در بیشتر زمینه های متنوع و مختلفی که بنده قلم میزنم نیز همین طور است و اطلاعاتم در حد یک خواننده است و تنها میتوانم ادعا کنم که فلان کتابها را خوانده و نقد و بر داشتم از محتوایشان اینست ، شاید اگر در نوشته هایم نام نقد بر دیدگاهای مختلف میگذاشتم، اینقدر باعث، سؤبرداشت و سؤتفاهم نمیشد. احتمالاً، به قول سهراب سپهری، سر سوزنی هم ذوق دارم! )
امیدوارم سایر نوشته های جناب کاوش هم به همین اندازه روان و گویا شده و خواننده فهیم و علاقمند تنها به یک یا دو بار خواندن چنین کامنت پرارزشی بسنده نکند و حتماً به رفرنسها هم که مقالات اقتصادی ارزشمند ایشان در گذشته است رجوع کند.این مقاله با همه اختصار و اجمالش،برای خواننده ایرانی که به سرنوشت مردم و میهنش علاقمند باشد بسیار آگاهی بخش و هشدار دهنده است و اگر آنطور که شایسته است با رفرنسهایش مطالعه شود، میتواند به اذهان منجمدی که هنوز هم چون نویسندگان حجره نشین « المکاسب » ذهنشان درگیر سفته و برات است و خیالات میفرمایند که کوهی از زرّ ناب پشتوانه دلارهای عمو سام است ( بعید است که حتی معادل یک چهارم دلارهای کاغذی و مجازی آمریکا در کل جهان طلای استخراج شده وجود داشته باشد ) و دنیایشان در ابعاد یک حجرهٔ بازار سنتی میگنجد تکانی سخت بدهد و از خم سفالین شراب قرون وسطا در شط ویسکی قرن بیست و یکم اندازد .
باز هم از جنابعالی تشکر میکنم.
بدون تعارف و اغراق، عالی و آگاهی بخش بود.
جناب شفیعی گرامی – اجازه بدید یک انتقادی از شما بکنم. و آن این است که شما خود را باور ندارید. شما وارونه آنچه که میگویید
در بسیاری از موضوع ها صاحب نظر هستید و ما در طی این سالها که در اینجا مینویسید شاهد آن بوده ایم. آگاهی شما در باره
بسیاری از مورد هایی که اظهار نظر میکنید واقعا تحسین برانگیز است. شاید به این دلیل خود را مانند یک کتاب خوان معمولی
معرفی میکنید که برخی از دوستان نقد های آنچنانی در مورد شما میکنند . ولی این تنها یک مناظره است آنها نظرهای خود را
میگویند و شما هم نظر خودتان را.
یک عیب شما این است که در باره برخی موضوعات و اشخاص دچار تعصب هستید و این برای شخصی مانند جنابعالی که بیشتر
عمر خود را در فراگیری و کسب دانش صرف کرده اید یک نقطه ضعف بزرگ می باشد. شاید این عدم باور به خود است که شما را
وادار میکند از برخی انسانها برای خود بت می سازید. البته دانش و مهارت انسانها در هر زمینه علمی ویا ادبی بیشک برای کسانی
که اهل مطالعه هستند تحسین برانگیز است ولی ما نباید اجازه دهیم که فراتر از این برود خواه آن شخص زمینی باشد یا از نظر
مدهبی فرا زمینی.
مدرک های تحصیلی – دکترا – لیسانس و غیره شاید یک زمانی نشان علاقه به دانش بود ولی سالهاست که برای – اکثریت مردم –
فقط وسیله ای است برای کسب کار و شغل پر درآمد تر و زندگی بهتر و وجهه اجتماعی. و این بسیار متفاوت است با کسی که با
اشتیاق و علاقه به دانستن دانشی را دنبال میکند.
امیدوارم این کامنت شما و جناب کاوش گرامی شروع دوستی بین دو دائرالمعارف متحرک این سایت باشد.
با احترام
درود
واقعییت این است که همه چیز بر اساس دروغ است. رهبری که رهبر نیست چون از جانب مردم انتخاب نشده است. حکومتی که دزدان و قاتلان با دروغ و وعده و وعید وسرکوب بر سر ملت ایران آوار است و نماینده اقلیتی است وتنها راهی که می داند و پیش می برد دروغ است زیرا اررشی برای فهم و شعور دیگران قایل نیست.
این عده ی دزد فقط می خواهند بمانند و چپاول کنند و دایم در ترسند و وحشت .
مردم ایران باید با هم متحد شده و دم و دستگاه این هیولاهای انسان خور را جمع کنند. این عده چون خدایشان نه دارای رحم و نه فهم هستند.
تصویر حسن روحانی روی جلد مجله نیوزویک با تیتر
«جنگ بعدی ساختگی آمریکا: آیا ایران، عراق ِ ترامپ خواهد شد؟»
توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
در یادداشت نیوزویک به قلم جف استین ستوننویس بخش سیاست خارجی و آژانسهای جاسوسی این نشریه به اظهارات اخیر مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا درباره ایران اشاره کرده و نوشته رییس جمهور با ناراحتی در محل اقامتش در کاخ سفید طبق معمول تلویزیون تماشا میکرد. او متوجه شد که روسای سازمانهای اطلاعاتی اش به یکی از وعدههای انتخاباتی او پشت پا زدهاند: ایران.
ترامپ و دو مقام امنیت ملیاش دو سال است که در تلاش هستند ثابت کنند ایران هنوز به دنبال بمب اتمی است و برای همسایگانش و برای غرب خطرآفرین است. اما دن کوتز رییس سازمان امنیت ملی در جلسه استماع کنگره اعلام کرد که این صحت ندارد.
نه تنها کوتز بلکه جینا هاسپل رییس سازمان سیا نیز این واقعیت را تایید کرده و گفته ایران ممکن است تصمیم بگیرد برنامه هستهایاش را از سر بگیرد، اما در حال حاضر به تعهداتش در برجام پایبند بوده است.
ترامپ بلافاصله در توییتر هاسپل و کوتز را مورد خطاب قرار داد و گفت: آنها اشتباه میکنند و بهتر است به مدرسه برگردند.
دونالد ترامپ در مصاحبه با سی بی اس، ایران را اصلیترین کشور حامی تروریسم در جهان خوانده و گفته «ایران ریشه همه مشکلات در خاورمیانه است.» ادعایی قابل توجه و بی اساس! ترامپ روسای سازمانهای اطلاعاتی خود را ساده لوحانی خطاب کرد که خطر ایران را درک نمیکنند.
ترامپ سپس به اقدامات تحریک آمیز محرمانه علیه ایران یا حتی یک جنگ نظامی با این کشور اشاره کرد و گفته میتوانم به شما بگویم که ما اخیرا کارهایی را شروع کردهایم.
به گزارش رویداد۲۴ بسیاری از ناظران این اظهارات ترامپ را با اظهارات خلف او جرج بوش زمانی که عراق را محور شرارت خواند و در نهایت با ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق به این کشور حمله کرد مقایسه کردهاند. در سالهای بعد از حمله به عراق، در سال ۲۰۰۳، بوش نزدیک به ۲۰۰ هزار نیروی آمریکایی را برای یافتن سلاح کشتار جمعی و بیولوژیک و شیمیایی روانه عراق کرد، اما هیچ چیزی پیدا نکرد. تنها چیزی که از جنگ عراق باقی مانده، یک دهه اشغال این کشور بود که همه خاورمیانه در آتش خود سوزاند.
بسیاری نگرانند که آمریکا وارد یک جنگ منطقهای فاجعه آمیز دیگر شود؛ این بار با ایران.
یکی از افسران عملیاتی با سابقه سابق سازمان سیا تفسیرهای غلط ترامپ درباره ایران را با دروغهای روسای جمهور سابق برای توجیه جنگ با ویتنام مقایسه کرده و گفته نمیخواهم ویتنام را قیاس مع الفارق کنم، اما همان پروسه در حال تکرار شدن است. دروغ گفتن به خودمان و مردم آمریکا درباره ایران!
چیس فریمن سفیر سابق آمریکا در عربستان درباره ایران میگوید: هرچه ما بیشتر فشار بیاوریم آنها بیشتر مقاومت میکنند. در نتیجه یک رابطه نا مبارک بین دولت ترامپ و دشمنانش در تهران وجود دارد. برخی ناظران معتقدند فشارهای ترامپ به علاوه واکنشهای اغراق شده ایران نتیجهای جز جنگ در بر نخواهد داشت.
حاج مم جفات عادت نداره به سوالات سخت از خبرنگارها جواب بده، فیوز میپرونه. همینکه خبرنگار خرشو چسبید یهویی های زد به صحرای کربلا. اینا عادت کردن به پاسخ ندادن، خیال میکنه همه باید خبرنگار دست آموز رسانه میلی باشن.
خوب آمورتی ، بالاخره چی؟؟!! انگار راجع به حدیث شریف حرفی واسه گفتن نداری؟؟! آی ملت ببینید آ مورتی لاجواب مونده!!!!!
.حرفهای جناب نوری زاد چون ماهی که از آب گرفته شود همیشه تازه اند.
سخن روز محمد نوری زاد
روزهای تاریک خامنه ای
97/11/29
https://www.youtube.com/watch?v=CMN0NW1wHKM
آیت الله طالقانی: ما برای پایان دادن به دستبوسی انقلاب کردیم…….
…و ادامه داده بود:……و جایگزینی ان از برای رواج خرافات ۱۴۰۰ سال پیش، امثال خوردن تفاله چایی بعضیها برای معجزه و شفای درد.
حداد ناعادل: امرور وظیفه بخش خصوصی هر آنچه دارد باید به میدان بیاورد.
مش قاسم: انگار کفگیر ردیف بودجه به ته دیگ خورده حاجی دندون تیز کرده برای اموال خصوصی.
حاج مم جفات بچه بازاری اسلامی: من خودم پروفسور حقوق بشر هستم.
مش قاسم: معلومه که در حکومت اسلامی مزرعه حیوانات حاج مم جفات میشه پرفوسور حقوق بشر. در حکومت نازیها گوبلز بود پرفوسور تبلیغات، و هیملر پرفوسور خدمات اجتماعی.
حسن/*: مردم و اصناف نیز باید کمک کنند که قیمت کالاها کاهش یابد.
ترجمه: همسایه ها یاری کنن تا من شوهر داری کنم.
مش قاسم: از حسن/* پرسیدن مردم و اصناف چه “باید” بکنن تا قیمت کالاها کاهش یابد؟ جواب داد: ملت گشنگی بخوره و اصناف هم زیر قیمت خرید محموله آینده بفروشن. به حکومت نادانان و گمراهان و خود شیفته گان و قاتلان و دزدان و شکنجهگران خوش آمدید. به یه همچین حکومتی میگن حکومت اسلامی.
/*: ک
امام/* جمعه های اصفهان: عدهای را باید با چوبِ تر هدایت کرد.
مش قاسم: حکومت/*ی که امتشو در زمره چهار پایان به شمار بیاره هادیان حکومت/*ش هم با زبون چارواداری امت ا خطاب میکنن. به حکومت اسلامی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
/*: ک
حجاریان: مردم سال آینده از حکومت قطع امید میکنند
ایران اینترنشنال – سعید حجاریان، تحلیلگر اصلاحطلب، با پیشبینی افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم ایران در سال ۱۳۹۸ گفت ممکن است حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری دوام نیاورد.
او در میزگرد سایت «مشقنو» گفت: «دولت به لحاظ درآمدی با مشکلات جدی روبهرو است و ممکن است به خاطر فشارها وا برود، شاید اصلا روحانی دوام نیاورد.»
حجاریان در پاسخ به این سوال مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب، که احتمال افزایش «قیمت دلار به ۲۰هزار تومان» و بروز «قحطی» را مطرح کرده، گفت: «اگر به چنین نقطهای برسیم، حتما جواز مذاکره با آمریکا صادر خواهد شد.»
انتشار این گفتوگو همزمان با تلاشهای برخی مخالفان روحانی در مجلس که به دنبال استیضاح او هستند و دولتش را ناکارآمد میدانند، میتواند به تضعیف هرچه بیشتر موقعیت سیاسی دولت روحانی تعبیر شود.
حجاریان تاکید کرد که سال آینده در ایام انتخابات، افزایش فشارهای معیشتی بر مردم باعث بیمعنا شدن انتخابات میشود و مردم «نه تنها از صندوق رای بلکه از تمام سیستم اداره کشور قطع امید میکنند، یعنی نه اصولگرا و اصلاحطلب میشناسند و نه به مجلس و دولت اهمیت میدهند.»
در اعتراضهای دیماه سال گذشته در ایران، برخی معترضان شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» سر دادند که با واکنش منفی اغلب اصلاحطلبان مواجه شد.
حجاریان فروردین ۱۳۹۷ در میزگردی که از سوی هفتهنامه صدا برگزار شد، این شعار را «ساختگی و حتی ناشی از القائات خارجی» دانست و اواخر آبانماه در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا در واکنش به این شعار گفت: «بعید میدانم قاطبه مردم اساسا با این اصطلاحات آشنا باشند.»
تاجزاده هم در این نشست درباره مذاکره با آمریکا گفت: «اگر به نقطه بحران برسیم، ساخت قدرت باید تصمیمهای متفاوت بگیرد و به احتمال زیاد خواهد گرفت.»
این فعال اصلاحطلب پیشنهاد کرد که مستقل از موضوع مذاکره با آمریکا، اصلاحطلبان باید در انتخابات مجلس آینده شرکت کنند و لیست بدهند و اگر شورای نگهبان آنها را تایید نکرد، انتخابات را تحریم کنند.
حجاریان در واکنش به این پیشنهاد گفت شورای نگهبان قطعا «مدیریت اوضاع را به اصلاحطلبان اصیل و فتنهگران نمیسپارند.»
با این حال، این دو فعال اصلاحطلب گفتند حتی در صورت تحریم انتخابات، احزاب اصلاحطلبی مانند حزب ندای اصلاحات «در صحنه شرکت میکنند و بازی را بهم میزنند».
توضیحات وکیل اسماعیل بخشی درباره برخورد با خانواده این فعال کارگری
فرزانه زیلابی، وکیل اسماعیل بخشی، به خبرگزاری ایرنا گفت: «موکلم پس از مطرح کردن موضوع شکنجه و طرح شکایت از وی، از تاریخ یکم بهمنماه مجدداً بازداشت شد. افزون بر دو اتهام پیشین، سه اتهام جدید وی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مقامات مطرح شده است.»
به گزارش دويجه وله، او با اشاره به بیخبری از وضعیت این فعال کارگری تصریح کرد: «خانواده بخشی پس از اعلام احتمال تمدید قرار بازداشت، بارها به دادسرا رفته، ولی گاهی با عدم پاسخگویی و برخوردهایی مواجه شدهاند.»
این وکیل دادگستری افزود: «ازجمله برخورد فیزیکی با خواهر و اقدام به بازداشت و دستبند زدن به مادرش از سوی مأموران زن که به علت شوک عصبی و مشکل قلبی سریع به بیمارستان منتقل شد.»
———-
احتمالا مادر و خواهر اسماعیل بخشی(بقول جناب سیدمرتضی) لابد شعارهای هنجار شکن می داده اند که مأموران زن به دستشان دستبند زده یا درشت بارشان کرده اند! پس دندشان نرم. بیمارستان که هیچ، گورستان هم می توانند بروند.
.
(به مناسبت هفتمین روز درگذشت مادر عزیزم)
ماشالله خانم زن پاکیزه ای است (بود)
—————————————
– دختر خاله مادرُم مشهدی غِلیظَه، به خانه تکونی مگه خنَه تکینی، رو زبون مو هم نشسته، خنه تکینی، از فردا مُخوام شروع کُنوم، دلم درَه تیک تیک مرَه، کار هیچکس هم قبول ندروم، قالیشویی ها مبورَن یک شاش موش آب می گیرن چرکمُرد مکونن کُر نمدن نماز خواندنت نمیَه ، کارگر نظافتی هم بیه ری دلش نسوخته از سر وا مکونه. فقط خودوم. اول چادرُمه گره مزنوم دور کمرُم و یَک جفت چکمه پلاستیکی موپوشوم و یک نِوردبون دو طرفه میه روم و یک تشت آب تاید درست مکونوم و یک لیوان وایتکس می ریزم توش. دیوارها و درها و پنجره ها و شیشه ها ره پنج تا دِستمال مکشوم، یک دستمال تایدی مکونوم، دستمال تایدیم پرده ی توره از اسکاچ زبرتره، یک دستمال کف ها ره جمع مکونوم، یک دستمال آب مکشوم و یک دستمال خشک مکونوم. کاشی ها و سرامیک ها و کابینت ها و یخچاله تایدی مکونوم و شلنگ می گیروم، مهتابی ها رَم دِستمال مکشوم، لوستر ها رم یکی یکی ممالوم، فرش ها و موکت ها رم خیس مکونوم وسط حیاط تایدها به مغزش بره و بشقاب مکشوم، کمد ها و چمدون ها ره خالی مکونوم رخت مخت هر چی هست می ریزوم تو ماشین بشوره و خودوم تو تشت آب بکشوم، آبکشی ماشینه قبول ندروم آب خِرو نمی گیرَه، پرده ها و ملافه ها و رو تختی ها مَم تو یک تشت جدا لاجوردی مکونوم، آخر شب هم که خِلوت رفت جلوی در خانه و پیاده رو ره سرتاسر موشوروم و دیوارها ره شلنگ می گیروم، در ورودی رَم تایدی موکونوم، چینی ها و ملامین ها و استیل ها و روحی ها و مس ها مم سر حموم موشوروم و خشک مکونوم و مرتب می چینوم، هر چیز سر جای خودش، انضباط دروم، زن براروم همیشه مگه ماشالله جان، ماشالله به سلیقه ت. یک بار دوست آقا خدابیامرزش آمده بود گفت چی خانه زندگی تان برق مزنَه، کفش هاشه پایین پله ها در اُورده بود. اول خانه داری هم پشت تلویزیونه باز کردوم شلنگ گرفتوم آقاش خدا بیامرز دعوام کرد موسوخت از مهرت کم مکردوم، مهرم سیصد تِمن بود، سه تا صد تمَنی، قلنبه بارُم مکِرد هنوز جارو تَرنکشیدی؟ فرش هامه بدی بالا عکس خودته پشتش می بینی. اووخت مو به ای تمیزی، نمدنوم جمال به کی رفتَه!
——–
درود و سپاس به این قلم توانا و نمکین و طناز
از این که برای ما می تویسید سپاس مندتانیم.
بله، آنچه که در درازنای تاریخ، زن را اینگونه که شما تصویر کرده اید، می خواسته، از او برده ای برآورده که تا بر رویی دارد به یک جور و تا از ریخت افتاد و زایید و زایید به جوری دیگر در این غربتکده بارکشی کند. تسلیت ما را بخاطر درگذشت مادر گرامی تان بپذیرید.
سپاس
.
اولا در فارسی ما کلمه “سپاس مند” نداریم دکتر , درست آن سپاسگزار است جانم , دوما به ما بفرمایید در نوشته بالا چه چیزی هست که ارزش خواندن داشته باشد که خواننده پس از صرف بیهوده وقت نگوید ” خدا شفا دهد ! ” ؟ ثالثا بهتر نیست این دوست شما مطالبشان را برای شما میل کند فقط تا زندگیتان کمی ” نمکی” بشود ؟
————
نوشته هایتان را از ما دریغ نفرمایید.
سپاس
عزیزم سپاسگزار درست نیست.سپاس گزار درسته.من نمی دونم ایرونی جماعت با همه تعطیل بودنش چرا اصرار داره ادای همه چیز دونی دربیاره؟!!حالا یکی یه مطلبی گفت یکی دیگه خوشش اومد تو خوشت نیومد.حتما باید اظهارفضل کنی؟!!بگو من خوشم نیومد نوریزاد تو از چی خوشت اومد؟
اولا : این جدا نوشتن هم خود از نا آگاهیست .تو هم به لغتنامه ها مراجعه کن تا چرند ننویسی . چند مثال میزنم برای این که فهمت بره بالا احتمالا :
-لغتنامه و نه “لغت نامه”
-ارجمند و نه ” ارج مند ”
– دانشمند و نه “دانش مند”
– خردمند و نه “خرد مند”
– قانونگزار و نه قانون گزار
– گزارشگر و نه گزارش گر
– بیسواد (مثل تو) و نه ” بی سواد ”
– بیمایه( مثل تو) و نه ” بی مایه ”
ثانیا : آره من باید اظهار فضل کنم تا افراد بیسواد و دلقک و سطحی مثل تو بیش از این تکثیر نشوند تو این سایت . صاحب سایت طبعا تمایل به اینجور کامنتگذاران داره و لازمه که گهگاه کسی گوشش را بگیره . تو هم دستمال یزدیت را این قدر در نیار و گردو برق ننداز .
عزیزم اینهمه فحش دادی خوب ایرادی نداره.قابل درکه
بالاخره به یکی که همه چیز دان باشه یه ایراد بگیری بهش بر می خوره.ولی سپاس گزار درسته نه سپاسگزار.حالا بازم اظهار فضل کن و فحش بار این و اون کن.
ضمنا عزیزم وقت کردی یه نیگاه بنداری تا بی سوادی خودتو پای مرحوم دهخدا نندازی!!باشه؟
http://www.vajehyab.com/dehkhoda/سپاس+گزار
روحانی: همه باید احساس کنیم که در شرایط جنگ هستیم.
مگر در این 40 سال غیر از این بوده… 40 سال جنگ… 40 سال بلاتکلیفی… 40 سال دشمن تراشی و دشمن هراسی…
حالا کی قراره از صلح بگیم؟ … 40 سال دیگر؟ … سخنان سید علی که همه ی امیدها به صلح را تبدیل به یأس کرد.
میگن: اگه همه با تو مشکل دارن، پس خودِ تو مشکل داری و نه دیگران… و این حکایت سران نظام ماست.
نامه محمود صادقی به رییس سازمان اطلاعات سپاه :رويكرد امنيتي شما به امنيت جامعه لطمه جدي وارد كرده است
بخشهای از نامه محمود صادقی، نماینده مجلس به آخوند حسین طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه:
اینجانب به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی دائما مورد مراجعه موکلان خود هستم که از رفتار مأموران سازمان اطلاعات سپاه و بی توجهی آنها به موازین آیین دادرسی و حقوق شرعی و قانونی متهمان در مراحل مختلف بازداشت و بازجویی شکایت میکنند. متأسفانه در اغلب موارد پیگیری های نمایندگان مردم نیز منتج به نتیجه ای نمیشود.
از سوی دیگر ناهماهنگی و درمواردی تعارض اقدامات شما با دیگر دستگاههای اطلاعاتی به شائبه چند پارچگی حاکمیت در کشور دامن زده و موجب بی اعتمادی و سردرگمی مردم و فعالان در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شده است. سیطره نگاه امنیتی به مقولات اجتماعی و سیاسی یکی از ویژگیهای مدیریتی جنابعالی است که آسیب جدی به جایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در افکار عمومی زده است.
به عنوان نمونه نحوه عمل سازمان تحت امر شما با فعالان محیط زیست از یک سو در ناهماهنگی و تعارض کامل با معاونت و مسئولان ذیربط در وزارت اطلاعات است و از سوی دیگر متضمن نقض آشکار حقوق قانونی متهمانی است که باوجود گذشت حدود سه ماه از بازداشت آنها از حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده هایشان محرومند.
برادر گرامی! ما نیز به امنیت کشور علاقه مندیم و هوشیاری دربرابر تهدیدهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانگان و سرویس های جاسوسی آنها را لازم می دانیم، اما امنیت کشور بیش از هر چیز در گرو احساس امنیت شهروندان است.
رویکرد امنیتی و شیوه عمل شما به احساس امنیت در جامعه لطمه جدی وارد ساخته است. رفتار مأموران تحت امر شما با جوان نخبه ای که باوجود برخورداری از جایگاه علمی و فرصت های بالای شغلی به امید خدمت به محیط زیست رنجور کشور به ایران آمد، از بدو ورود و طی فعالیت چند ماهه او در کشور و سرانجام وادارشدنش به جلای وطن و برخورد مأموران شما با جوان نخبه ای که در آستانه فارغ التحصیلی از یک دانشگاه معتبر جهانی برای حل و فصل پرونده قضایی خود به وطن بازگشته و دادن امید به آینده را سرلوحه فعالیت های خود ساخته، امید جوانان به امکان مشارکت در خدمت به کشور را از آنان سلب می کند.
اینجانب ضمن ارج نهادن به خدمات نهاد معزز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جنابعالی درخواست می کنم با تجدیدنظر و اصلاح رویکرد و شیوه عمل خود از ورود آسیب بیشتر به اعتماد عمومی به این نهاد انقلابی جلوگیری کنید و مجموعه تحت امر خود را به اهتمام بیشتر به رعایت حقوق قانونی مردم تکلیف نمایید.
——-
بی نوا مردمی که مثلا نماینده شان می خواهد بگوید: مثل این که من بیدارم و دارم چیزهایی را می بینم. اطلاعات سپاه، وردست شخص خامنه ای ست. و هرچه می کند، بیواسطه و مستقیم از شخص حضرتش دستخط دارد. آدمکشان و هیولاها و جاسوسان، سپاه را اشغال کرده اند و این نماینده ی بزدل و واداده، دارد می گوید: که من مثل این که بیدار شده ام.
.
سیانان: نشست ورشو یک ناشیگری دیپلماتیک از سوی آمریکا بود!
شبکه سیانان برگزاری نشست ورشو را یک ناشیگری دیپلماتیک دیگر از سوی آمریکا توصیف کرد و گزارش داد: این کنفرانس تنها شکاف رو به گسترش آمریکا و اروپا را به نمایش گذاشت.
به گزارش ایسنا به نقل از شبکه خبری سیانان، آمریکا در جریان کنفرانس ورشو درباره امنیت خاورمیانه یک نمایش دیپلماتیک بزرگ اجرا و بسیار تلاش کرد تا حمایت جهان را از رویکرد خصمانه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا درقبال ایران جلب کند. هرچند، دولت آمریکا به جای آنکه شرکایش را علیه ایران متحد کند تنها نشان داد که چه اندازه شکاف میان واشنگتن و متحدانش در غرب اروپا در حال افزایش است و بهطور ناشیانه مشخصههای توافق بر سر ایران را تحتالشعاع قرار داد.
نشست ورشو که قرار بود در سطح وزیران امورخارجه باشد علاوه براین، یک اتحاد دیپلماتیک دیگر در خاورمیانه را مورد توجه قرار داد، جایی که روز به روز بیشتر مشخص میشود اولویتهای منطقهای در آن در حال تغییر است. برخی کشورهای عربی بیش از هر موضوع دیگری نسبت به ایران نگران هستند که این امر سبب شده است تا آنها در کنار اسرائیل قرار گیرند که پیشتر از آن دوری میکردند…..
https://www.asriran.com/fa/news/654462/
علی خامنهای کدام بازیکنان فوتبال را تهدید کرد؟
ایران وایر – «علی خامنهای» رهبر ایران امروز (دوشنبه) در تازهترین سخنرانی خود در جمع گروهی از هوادارانش، گریزی به واکنشهای اخیر فوتبالیستهای ایران زد و با جملاتی مانند «به یاد داشته باشید امنیت خود را از کجا آوردهاید» به صورت روشنی از آنها خواست نسبت به مشکلات اقتصادی کشور سکوت کنند.
واکنش رهبر جمهوری اسلامی ایران به کنشهای پیاپی ماههای اخیر بازیکنان فوتبال و به صورت اخص، «علی کریمی» و «وریا غفوری» است. دو چهرهای که طی ماههای گذشته از وضعیت اقتصادی و سیاستهای خارجه ایران در صفحات اینستاگرام خود انتقاد کرده بودند.
هفته گذشته، پس از آنکه محمدجواد ظریف گفته بود «به دفاع از مردم فلسطین افتخار میکند» و همین طور مدعی شد «امروز همه ما زیر فشار هستیم» علی کریمی ستاره سابق تیم ملی فوتبال ایران و سرمربی کنونی باشگاه سپیدرود رشت،واکنش نشان داد. علی کریمی اما یک روز بعد در اینستاگرام خود نوشت: «اقاى دكتر كدوم (ما) تحت فشارند؟ (ما) ما يا (ما) شما دقيقا؟»
این نخستین کنش کریمی در قبال مسائل داخلی ایران نیست. او پیش از این هم به «حسن روحانی» و «معصومه ابتکار» بخاطر ریزگردهای خوزستان تاخته بود. وزیر خارجه ایران هم مانند معصومه ابتکار به کریمی پاسخ داد : « برای آقای کریمی احترام قائلم و تفاوتی بین خودمان نمی بینم. همه ایرانی هستیم و در یک فضا تنفس و در یک کشور زندگی می کنیم. اگر ایشان و دیگرانی از عرایض بنده و یا در واقع از نقل قول های ناقصی از عرایضم دلگیر شده اند، بسیار متاسفم.
دیگر چهرهای که طی ماههای اخیر نسبت به اتفاقات سیاسی و حقوق بشری ایران بیتفاوت نبود، «وریا غفوری» است. بازیکن کرد تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه استقلال تهران نسبت به «کشته شدن کولبران»، «بازداشت فعالان محیط زیست»، «آتشسوزی مدارس مناطق فقیر کشور» و «ورود زنان به ورزشگاهها» و حالا «وضعیت اقتصادی» واکنش نشان داده است.
روز یکشنبه وقتی خبرنگار برنامه ۹۰ از کریمی پرسید: «آیا نگران واکنشهای احتمالی بابت آنچه در اینستاگرامت مینویسی نیستی» وریا غفوری گفت: «چرا باید نگران باشم؟ هرچه گفتم حرف حق بوده.»
گفتگوی پسرخالهٔ فرح پهلوی با خبرگزاری سپاه
احمدعلی مسعود انصاری از اعضای دربار پهلوی که در آمریکا سکونت دارد، در گفتگویی ویدئویی با تسنیم از روزهای خروج شاه از ایران، سقوط سلسله پهلوی و ارتباط رضا پهلوی با سعودیها و آمریکا میگوید…
«احمدعلی مسعود انصاری» از اعضای دربار پهلوی و اقوام نزدیک فرح دیبا همسر شاه است. وی پس از اتمام تحصیلات در رشته اقتصاد تا زمان انقلاب 57 به اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک، معاونت مدرسه عالی شمیران اشتغال داشته است. بهگفته خودش “در زمان انقلاب، رابط میان آیتالله شریعتمداری و شاه بودم و قرار بود بهپیشنهاد آیتالله شریعتمداری ــ که شاه با آن موافقت کرد ــ حزبی اسلامی را تأسیس کرده و رئیس آن باشم که سرعت پیروزی انقلاب فرصت این کار را نداد”.
او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در سالهای اخیر مشاور مالی و شخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود اما در پرتو مسائل مذهبی که به آن اعتقاد داشت به او اعلام کرد که دیگر سلطنتطلب نیست و به افشای پشتپرده مناسبات دربار پهلوی و این روزهای باقیمانده این خاندان پرداخت…
تسنیم: جناب آقای انصاری، با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید،شما بهعنوان فردی که عضو دربار بودید و بعد از رفتن شاه از کشور در کنار او بودید، نظر وی درباره سقوط رژیم پهلوی چه بود و چه عاملی را در سقوطش مؤثر میدانست؟
انصاری: به نام خدا، من در مکزیک، مراکش و باهاما در کنار شاه بودم. در مراکش که او را دیدم، صورتش سرخ بود و وقتی من را دید گفت “تو هم که همیشه پیش شریعتمداری میرفتی” چون من رابط شاه و آیتالله شریعتمداری بودم. معتقدم شاه از عید فطر سال 1357 روحیه خود را باخته بود. در باهاما وقتی من را میدید، من را بهعنوان نماینده ملت ایران کنار دیوار میگذاشت و شکایت میکرد که “من که این همه برای شما خدمت کردم، مدرسه و دانشگاه و کارخانه ساختهام و ارتش درست کردم، چرا با من این کار را کردید؟”، البته در مکزیک روحیهاش بهتر بود و من از ایشان سؤال کردم که چرا انقلاب شد و او گفت این مقدر بود و تقدیر خدا این بود که این کار انجام بگیرد….
تسنیم: صحبتی با شاه درباره علت سقوط رژیم پهلوی در دوران خروج از ایران داشتید و اینکه چه عاملی مؤثرتر در فروپاشی سلطنت بود؟
انصاری: با او یکبار در باهاما در این مورد صحبت کردم و ایشان میگفت “مقدر بوده”! و هربار من میپرسیدم این را میگفت. همان موقع که من با شاه بودم اطرافیان شاه از ضعف عمل شاه و آنکه فرح بانو باعث شد که شاه نتواند تصمیم بگیرد و ارتش را خنثی کردند، صحبت میکردند. ..
من دوبار از ایشان سؤال کردم که “شما چرا رفتید و ایران را ترک کردید؟”. شاه گفت “اگر من میماندم من را میکشتند”. من همیشه میگویم همانطوری که از یک سرباز و افسر انتظار میرود که در جای خود بایستد و برای وظیفه خودش کشته شود، ریاست کل قوا هم این وظیفه را دارد و همه نمیتوانند بگویند که ما را میکشند و خداحافظ. من یکماه قبل از فوت او در قاهره سؤال کردم که “چرا رفتید؟”، و او گفت “من اگر دیکتاتور بودم حکومت میکردم و میزدم و تا وقتی زنده بودم حکومت میکردم ولی چون پادشاه هستم و سلطنت باید ادامه پیدا کند من نمیتوانم بایستم و این کار را انجام بدهم”….
تسنیم: بعد از فوت شاه پسرش اعلام کرد “در راه بازگشت نظام سلطنت فعالیت خواهم کرد” و شما از افراد نزدیک به او بودید. اخیراً میبینیم فعالیتهای رضا پهلوی شدت پیدا کرده. ماهیتاً رضا پهلوی چقدر اعتقاد داشت که مبارزه برای برگرداندن نظام سلطنت به ایران تلاش کند؟
انصاری: ابتدائاً من معتقدم سعودیها پول زیادی را خرج میکنند و و هدف آنها تجزیه ایران است و از همه استفاده ابزاری میکنند تا ایران تجزیه شود و این خواست سعودیها در مدارک ویکیلیکس که منتشر شد مشخص است که به آمریکاییها فشار میآوردند که “کاری کنید ایران تجزیه شود”….
رضا پهلوی به من گفت “در غیاب من اینها به سعودی رفتند و قول گرفتن 22 میلیون دلار را گرفتند. دو میلیون نقد حاکم مکه به او در سفر داده و مابقی هم گفتند میفرستیم”. از طریق شاه مراکش هم 5میلیون این پول را به او دادند و میخواست سازمانی را برای خودش درست کند و از من خواست که به او بپیوندیم که پیوستم….
تسنیم: آقای شهریار آهی مشاور رضا پهلوی بود؟
انصاری: بله، همیشه هم میگفت “من مأمور CIA هستم”. من به وی میگفتم “آهی؛ آنقدر نگو مأمور CIA هستی!”، متأسفانه اپوزیسیون که در خارج دیدم عدهایشان اهمیتی به ایران نمیدهند و بیشتر دنبال منافع شخصی خودشان هستند. اینها فکر نمیکنند که مردم ایران که اوضاع اقتصادی بدی دارند، در حال حاضر اگر این بحث تجزیه هم اتفاق بیفتد، در شرایط سختتری قرار میگیرند. اینها به این مسائل اهمیتی نمیدهند. اینها مادر خودشان را هم میفروشند، ایران و ایرانی که جای خود دارد….
تسنیم: فکر میکنید اتکای محمدرضا شاه به آمریکا چقدر در فروپاشی نظام سلطنت تأثیرگذار بود. آیا تکیه به آمریکا باعث نشد که این اتفاقات بیفتد؟
انصاری:روی آمریکا یا هیچ جای دیگری مگر خدا نباید تکیه کرد. آمریکا در جهان امتحان بدی پس داده بهخصوص در حمایت از دوستان خود از جمله شاه! آمریکا میخواست شاه را در پاناما به ایران پس بدهد و در ایران هم قفس درست کرده بودند که او را در قفس بیندازند. آمریکا یک مملکت نیست و چند گروه بودند که یک گروه میخواستند از شاه حمایت کنند. آمریکا از شاه ماه ژانویه شروع به حمایت کرد یعنی وقتی که خیلی دیر بود و دیدند شاه کاری نمیتواند بکند و بازی را باخته است. آن زمان در مقابل شاه رفتند راههایی پیدا کنند و با جبهه ملی تماس بگیرند اما اینکه بگوییم آمریکاییها در ایران انقلاب کردند حرف درستی نیست…
https://news.gooya.com/2019/02/post-23493.php
با سلام و درود
دنباله بحث احمد قدیمی و شفیعی – سپهر سیاسی موجود در مبحث اقتصاد سیاسی
رجعت به گذشته
سفر به زمان گذشته مشتاقان فراونی دارد؛
نظریه نسبیت انیشتن این رویا را در اصل اگر نه در عمل ممکن میداند؛ چه گونهٔ؟ با خَم کردن فابریک یا تار و پود فزامکان و حفر تونل زمان و سفر از یک طرف سطح به طرف دیگر که سابقا پشت سر یا در قفا بود و حال در مقابل؛
اما مشتاقان سفر تاریخی به دوران باستان ایران هخامنشی یا ساسانی با هدف دفاع از امپراطوری ایران و شکست تجاوز بیگانه, اسکندر و عمر و نتیجتا حفظ یکپارچگی فرهنگی و تمدنی ایران و جلوگیری از آلودگی آن به ویروس ماندگار دین تازیان، در فضای حقیقی و مجازی بیرون و درون ایران و همچنین در این سایت فراوانند. البته این اشتیاق رجعت به گذشته به عصر محمد خوارزم شاه و جلوگیری از حمله مغولان و یا عصر شاه سلطان حسین صفوی و شکست محمود افغان از شواهد موجود پیداست که چندان مشتری ندارد. اما مشتاقان سفر به عهد شاه اسماعیل و جلوگیری از توسعه شیعه گری کم نیستند.
از طرفی دیگر رجعت به گذشته ساسانیان شیعه تحت زعامت و علم داری عبدلملک مروان و یوسف ابن حجاج برای ایجاد صلح بین ادیان سامی و الهی در سرزمین موعود و اشغال جایگاه معراج برای پذیرایی ظهور امام زمان نیز در دستور کار سلطان و وزیر خراسان به کوری چشم شیطان بزرگ دونالد و شیطان کوچک ناتان دیرزمانیست قرار گرفته.
البته شیطان کوچک هم به عصر شاه یا حضرت داوود پیامبر جنگ جو و حضرت موسی پیامبر صلح یهوه رجعت میکند.
راجب طیب اردغان مایل است که به عصر سلطان محمد فاتح عثمانی برگردد؛ محمد بن سلمان شاهزاده عرب هم خودش را در نقش معاویه متکی به نفت میبیند و آرزوی احیای امپراطوری بنی امیه در سر دارد؛
و در میان بازار آشفته شام زنجیره طالبان و داعش و القایده و النصره و بوکو حرام … همگی سلفی و تجسم عینی رویای رجعت به گذشته و پیوستن به لشکریان تازه مسلمان شده سرزمین حجاز اند.
بیان اشتیاق رجعت به گذشته نه چندان دور تاریخ معاصر، یعنی اوایل دهه پنجاه نیز مشتاقان فراوانی در بین اصلاح طلبان با ظرفیت انقلابی مصروف و حال لیبرال شده دارد که حالا سخت مشتاق صلح و آشتی و عادی سازی روابط سیاسی و اقتصادی و پولی و امنیتی با عمو سام هستند که پیوسته و بلاواسته توسط “سگ ولایت” پاچه شون گرفته میشه؛ حتا فرزند گرامی فیلسوف و خطیب شهیر و شهید، پاره تن بنیان گذار انقلاب، هم قِصر در نرفته تحقییر و مورد اهانت واقع میشه.
میراث داران امپراطوری فخیمه بریتانیا هم نقشه شون بر آب شده و خودشونو در اتحادیه اروپا کیش و مات شده دشمنان تاریخی قدیم و جدید خود میبینند و آرزو مندانه در اشتیاق رجعت به دوران حکومت بر دریاها و اقیانوسها رویا پردازی میکنند.
میراث داران امپراطوری روم هم باور نمیکنند که در حوزه مدیترانه شهروند درجه دوم شدند؛ و میراث داران گهواره تمدن اروپا یونان، سرزمین زئوس خدای خدایان و هرکول و خدای خرد ورزی ارسطو و امپراتور جوان و شکست ناپذیر تاریخ اسکندر، تسلیم دست بسته نه تانک داران آلمانی که تسلیم بانک داران آلمانی شدند و میبایست دههها اگر نه قرنها دیون استقراضات دولتمردان نالایق و فاسد خود را به المانها بپردازند.
در این اشتیاق رجعت به گذشته عمو سام هم از قافله جا نمونده و میخواهد امپراطوری رو به افول را به دوران پیروزمند و ثروتمند پس از پایان جنگ دوم جهانی بر گرداند اما متاسفانه به دلیل بدهی نجومی و اعتیاد شدید به استقراض خارجی دلارهای نفتی چاپ خود از چشم بادمیهای کاپیتالیست و مائویست ژاپنی و چینی و اروپایی، ناتوان از انجام اینکار است.
در کنفرانس امنیتی مونیخ که اخیرا بر گذار شد این احساس بر جامعه نخبگان و امنیتی اروپا رفته رفته حکفرما میشود که عمو سام نه تنها در صدد بر چیدن تشکیلات نظامی و امنیتی ناتو هست بلکه قصد دارد جامعه متحد اروپا را نیز بی ثبات گردانده و از هم بپاشاند. عمو سام دارد زمینه چینی میکند که رقبا و طلب کاران کلان جهانی خود را مرعوب کند. گنده لاتها هماجای دنیا وقتی هم بده کارند خودشون طلبکار نشون میدند؛ برو میخواستی پول قرض ندی…..
از قضای روزگار جناب پوتین هم رویای رجعت به گذشته امپراطوری تزاری و شوروی دارد و این آرزو را به مانند سایر رقبای رجعت تاریخی پنهان نمیکند.
در بستر چنین صحنه ارایی جهانی و تاریخی که زمانمکانهای گوناگون حال و گذشتههای نزدیک و دور در هم ادغام شده,
و در حالیکه جناب “بزودی قاضی القضات” و سلطان خراسان مردم را برای خوش آمد گویی و استقبال ظهور امام زمان عج آماده میکنند
و هم زمان جناب وزیر الوزرای نفت برای بستن قرارداد
به رغم قبول و اجرأی هر گونهٔ شرط پشتک و وارو, مطابق میل شرکتهای نفتی غربی و شرقی,
قادر به جلب و حفظ تعهدات مورد نیاز از جانب آنها برای انجام طرحها و برای کسب دلارهای نفتی جهت تامین معیشت و گندم و برنج امت ۸۰ میلونی نخواهد شد,
– بگذریم از این که چندیست که مرغ و گوشت نیز از سبد غذایی طبقه متوسط به همراه خود طبقه محو شده-
حال در این شرایط ملی و منطقهای و بین الملی حاکم بر وجه شاخه سیاسی مبحث مرکب اقتصاد سیاسی
سوال احمد قدیمی از شفیعی سنجیده و بجاست یا اینکه مختصات و پیچیدگیهای موجود را نادیده میگیرد ؟
سپاس
جناب کاوش گرامی – خیلی عالی بود و همینطور روان و قابل فهم بی دردسر!
ممنون از شما
افتتاح فاز ۳ پالایشگاه خلیج فارس؛ «خودکفایی در تولید بنزین»
وزیر نفت ایران در آیین افتتاح فاز سوم پالایشگاه خلیج فارس گفت که ایران «نه تنها در زمینه تولید بنزین خودکفا شدهاست، بلکه هماکنون میتواند بنزین نیز صادر کند.»
به گزارش خبرگزاری شانا، بیژن نامدار زنگنه دوشنبه ۲۹ بهمن ماه گفت با افتتاح فاز سوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس، روزانه ۴۵ میلیون لیتر بنزین «یورو ۵» در (کل سه فاز) این پالایشگاه تولید میشود که مطابق با ۵۰ درصد بنزین مصرفی در کشور است.
بر اساس برنامه، این پالایشگاه همچنین ظرفیت تولید روزانه ۱۲ میلیون لیتر نفتگاز و نفت سفید و ۳ میلیون لیتر فرآورده گاز مایع را نیز دارد.
پالایشگاه ستاره خلیج فارس روزانه ۳۶۰ هزار بشکه میعانات گازی مصرف میکند و اولین پالایشگاه ایران است که خوراک آن بهجای نفت خام، میعانات گازی (نوعی نفت خام فوق سبک که از میادین گازی، خصوصاً پارس جنوبی تولید میشود) است.
زنگنه گفت کل تولید بنزین کشور طی ۵ سال گذشته دو برابر افزایش یافتهاست.
حسن روحانی رئیسجمهوری ایران نیز در این آیین گشایش گفت «کسی نمیتواند این عظمت بزرگ را بهخاطر برخی مشکلات اقتصادی زیر سؤال ببرد. نمیشود شاگردی را که همه نمرههایش در یک سال ۲۰ است و یک بار ۱۹٬۵ گرفته بازخواست کرد؛ این نه انصاف است، نه مروت است، نه عشق است».
به گفته وی، «در زمان تحریم دشمن مشکلات هم پیش میآید، شوخی که نیست آمریکا و همه مزدورانش هستند».
اخیراً علیرضا صادقآبادی مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران اعلام کرد با راهاندازی پالایشگاه ستاره خلیج فارس، ظرفیت تولید روزانه بنزین در کشور را به ۱۰۵ میلیون لیتر میرسد. وی گفت از مهر ماه امسال بنزین به کشور وارد نشدهاست.
وی همچنین نسبت به ادامه رشد مصرف بنزین هشدار داد و گفت با احتساب رشد سالانه ۷ درصدی مصرف بنزین در کشور، میزان تقاضای داخلی بنزین تا سال ۱۴۲۱ به ۱۹۰ میلیون لیتر خواهد رسید که تقریباً نیمی از این میزان بایستی از خارج وارد شود.
وی با بیان اینکه سرمایه مورد نیاز برای احداث پالایشگاههای جدید برای حفظ خودکفایی بنزین تا سال ۱۴۲۱ حدود ۵۷ میلیارد دلار است، گفت: «اگر بخواهیم تفاوت تولید و مصرف را از طریق واردات جبران کنیم، به روزی ۱۰۰ میلیون دلار نیاز داریم».
بر اساس آمارهای رسمی وزارت نفت، ایران پارسال روزانه ۱۲٫۶ میلیون لیتر واردات بنزین داشت که نسبت به سال قبل آن ۴٫۵ درصد افزایش داشت.
میزان تولید بنزین پایه (بدون محاسبه مواد افزودنی) کشور نیز ۶۵٫۲۵ میلیون لیتر بود، در حالی که مصرف کشور بالغ بر ۸۰ میلیون لیتر میشد.
مصرف بنزین ایران در سال جاری به ۸۷ میلیون لیتر افزایش یافتهاست.
https://www.radiofarda.com/a/iran-persian-gulf-refinery/29776734.html
https://tnews.ir/tags/
—-
پی نوشت: این مورد را هم به موارد دیگر پاسخ به سوال خزعبل “یک مورد بیار”!
ضمیمه کنید!
————
درود
یادم هست احمدی نژاد در همین پالایشگاه میخ خودکفایی بنزین را بر زمین کوفت و با تولید بنزین آلوده و بد کیفیت، چندین هزار ایرانی را به سرطان مبتلا کرد و کسی نیز صدایش در نیامد.
کاش اینبار برای مردم خسارتی نداشته باشد.
سپاس
.
می فرماید : حضرت در حال عبور بود . به یکی از اصحاب فرمود : مرغ وقتی می خواهد تخم بگذارد بسیار قدقد می کند و سرو صدا راه می اندازد ، شما هم اگر کاری برای امت انجام دادید بسیار قدقد کنید . شیخ مرتضی هم مسئول قدقد کردن برای حکومت است . شیخک : 13 سال پیش قرارداد ساخت پالایشگاه با 3 پاه منعقد شد که با 2 مبلیارد دوولار در عرض 3 سال به بهره بر داری کامل برسد و حالا بعد از 13 سال با صرف 6 میلیارد دلار و هزینه مالی بسیار سنگین میگویند جشن بگیرید که تمام شد . باز هم بنال که تحری اثر ندارد و جوانان ما خود کفا کردند و می کنند و خواهند کرد .
طرح استیضاح روحانی با تاکید بر ناکارآمدی برجام
تظاهرات ۲۲ بهمن امسال پلاکاردهای خبرساز زیادی داشت. یکی ازپلاکاردهایی که البته کمتر جلب توجه کرد پلاکاردهایی در دست روحانیون شهر قم بود که روی آن نوشته شده بود: «ای آنکه تو عامل گرانی تا عید خدا کند نمانی!»
حالا مجتبی ذوالنوری، نماینده این شهر دنبال جمعآوری امضا برای استیضاح حسن روحانی، رییسجمهوری ایران است. این طرح تا کنون به امضای ۱۸ نماینده مجلس رسیده و در ۱۴ محور کلید خورده است. نقدهای پیاپی امضا کنندگان به برجام و افزایش قیمتها در محور طرح استیضاح قرار دارد. ۳ بند از ۱۴ محور طرح استیضاح به برجام اختصاص یافته است. اعضای جبههپایداری نه تنها در مجلس نهم از مخالفان سرسخت برجام بودند که در مجلس دهم نیز از هر فرصتی برای مخالفت با برجام فروگذار نکردند.
نقد چندجانبه برجام در طرح استیضاح
در بند ۷ طرح استیضاح رییسجمهوری «وعده های غیرواقعی و غیرصادقانه مانند وعده چرخیدن همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ صنعت و اقتصاد کشور، انتساب ناصواب برداشته شدن سایه جنگ از سر مردم به برجام» مطرح شده است. در بند ششم نیز به «ایراد خسارات سنگین به منافع ملی، اقتصاد کشور و معیشت و زندگی مردم، با نگرفتن تضمینهای لازم از طرفهای مذاکرات برجام، با وجود پرداخت همه هزینهها» اشاره شده است.
در بند پنجم نیز دستگاه وزارت امور خارجه دولت حسن روحانی از این منظر مورد انتقاد قرار گرفته که « تحکیم روابط با همسایگان و کشورهای منطقه رها شده که حتی منافع اقتصادی رقبای جمهوری اسلامی در کشورهای عراق و سوریه بیشتر از ایران است. روابط با همراهان دیرین جمهوری اسلامی ایران به حد مطلوبی نرسید. ضعف شدید دیپلماسی اقتصادی با دیگر کشورها زبانزد خاص و عام است.»
اسامی امضا کنندگان
اغلب افرادی که نام شان تا کنون پای نامه استیضاح رییسجمهوری آمده افراد نزدیک به جبهه پایداری مجلس هستند. اسامی امضا کنندگان آنطور که فارس تا به اینجای کار خبر داده شامل ذوالنوری، حاجی دلیگانی، کریمی قدوسی، ناصری نژاد، کوچکی نژاد، عدل هاشمی پور، هاجر چنارانی، حسن نوروزی، ذبیح نیکفر، محمدرضا ملکشاهی راد، علی اکبر کریمی، هدایت الله خادمی، ضیاالله اعزازی، علی گلمرادی، ابوالفضل ابوترابی، یعقوب شیویاری و عبدالله سامری میشود.
هدایتالله خادمی که نامش در میان امضا کنندگان نامه استیضاح رییسجمهوری مطرح شده همان نمایندهای است که چندی پیش قائلهای بر سر فیش حقوقیاش به راه افتاده بود. وزارت نفت سرانجام به حقوق ۲۷ میلیونی او اشاره کرد و اینکه او از تاریخ یک مهر سال ۱۳۸۷ از یک واحد مسکونی متعلق به شرکت نفت در برج ASP تهران به وسعت ۲۹۰ مترمربع به عنوان خانه سازمانی استفاده میکرده که پس از فشار و اصرار وزارت نفت، سرانجام در تاریخ یکم اسفندماه ۱۳۹۶ این واحد سازمانی را پس از قریب به ۱۰ سال تخلیه مینمایند.
تقلب ذالنور برای بالا بردن تعداد امضاها
الهیار ملکشاهی، رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با تاکید بر اینکه طرح عدم کفایت رییسجمهوری را امضا نکرده به خانه ملت گفته است: «پیگیری موضوع عدم کفایت رئیسجمهور در شرایط کنونی کشور مصلحت نیست. مجتبی ذوالنور اسم من را در میان فهرست نمایندگانی که طرح استیضاح رئیسجمهور را امضا کردهاند، آورده در صورتی که صد در صد این موضوع کذب است.»
بندهای استیضاح رییسجمهوری
در بند نخست طرح استیضاح آمده «ناتوانی، ضعف، سستی، کم کاری و عدم کفایت در اداره قوه مجریه به شکلی که آثار آن در آشفتگی، به هم ریختگی و نابسامانی امور کشور بر مردم مشهود و ملموس است.»
سوء مدیریت در اداره بازار ارزی کشور و کاهش ارزش پول ملی، افزایش کمر شکن و سرسام آور تورم و اختلال جدی در وضعیت اقتصادی کشور و فشار سنگین بر دوش مردم در قالب محور دوم مطرح شده و سوء مدیریت و ناتوانی در نظارت و کنترل قیمت ها در محور سوم.
نداشتن «صداقت و صفت امانتداری»، «عدم رعایت اصل شایسته سالاری»، با انتخاب بعضی اطرافیان و «بی کفایتی و فقدان اراده و نداشتن عزم جدی و اقدام موثر در برخورد با آسیب های اجتماعی و عدم موفقیت در برخورد با مقوله بیکاری و قانون گریزی» از دیگر محورهای طرح استیضاح رییسجمهوری است.
نماینده تبریز: نوبخت از امضاکنندگان نامه به رئیسجمهور شکایت کرد
احمد علیرضا بیگی، نماینده تبریز در مجلس جمهوری اسلامی از شکایت محمد باقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه از امضاکنندگان نامهای به حسن روحانی در مورد “پولهای گم شده نفتی” به هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان خبر داده است.
مدتی پیش تعدادی از نمایندگان مجلس در نامهای به حسن روحانی، رئیسجمهور اسلامی درباره عدم تعیین تکلیف بیش از ۱۶ هزار میلیارد تومان از درآمدهای نفتی انتقاد کرده بودند.
به گزارش خبرگزاری مهر، نماینده تبریز در مجلس گفته “این مبالغ باید از محل فروش نفت و گاز به صندوق توسعه ملی واریز می شد اما تا امروز تکلیف آن مشخص نیست؛ لذا از رئیس جمهور خواستیم حسب تکلیفی که ملت ایران بر دوش وی گذاشتهاند، تکلیف این منابع را مشخص کنند. انتظار این بود که در قانون بودجه سال ۹۷ و یا ۹۸ تکلیف این مبالغ مشخص میشد.”
احمد سالک، احمد علیرضابیگی، محمد دهقان، محمود صادقی، حسینعلی شهریاری، محمد حسینی، اسدالله عباسی، محمدحسین فرهنگیو علیرضا سلیمی از امضاکنندگان این نامه بودند.
آخ که چقدر لذتبخشه دیدن عصبانیت و استیصال و زبونی و ذلت و دست و پا زدن ممدجواد ظریف. این پرخاشگری و یاوهگویی دلایل زیادی دارد. اما مهمترینش بحران عمیقیست که در داخل و خارج از کشور گریبانگیر حکومت شده. از این عصبانیت و ذلتها بیش باد
ورود شکنجهگران به زندان شیبان اهواز جهت تشدید فشار بر زندانیان سیاسی
براساس گزارشهای رسیده افشین آزاده، زارع، ذوالفقاری، خلیلی و نادر صخراوی از جمله شکنجهگران سابق در زندان کارون به زندان شیبان اهواز منتقل شده و اقدام به شکنجه و ایجاد فضای خفقان در زندان کردهاند.بنا به گزارشهای رسیده، جمعی از زندانیان سیاسی که در اعتراض به شکنجه و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم از روز چهارشنبه ۱۷ بهمن، اقدام به اعتصاب غذا کردهاند از جمله کسانی هستند…(https://fa.iran-hrm.com/%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%d8%b4%d…)
حواشی سخنان عصبی و تهاجمی ظریف در کنفرانس مونیخ
یورونیوز – سخنان محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران در کنفرانس امینتی مونیخ با واکنش های مختلفی در شبکه های اجتماعی روبرو شده است. وزیر خارجه ایران در بخشی از گفتگو با لیز دوست خبرنگار بی بی سی درباره بازداشت فعالان محیط زیست بدون پاسخگویی مساله قتل جمال خاشقچی در کنسولگری عربستان در ترکیه را مطرح کرد.
خبرنگار بی بی سی از او خواست تا موضوعات مختلف را با هم ترکیب نکند.
جواد ظریف با فریاد گفت چرا و به چه دلیلی شما (کشورهای غربی) همچنان به عربستان سعودی سلاح می فروشید و «نگویید اروپایی ها سرمایه گذاری نمی کنند چون نگران وضعیت حقوق بشرند، آنها در عربستان سرمایه گذاری کردند، صادق باشیم.»
مصاحبه جواد ظریف درباره ۸ فعال محیط زیست زندانی در ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ(۲۸بهمن۹۷):
*آیا اطمینان میدهید در این پرونده عدالتی در کار خواهد بود؟
-نگرانیها درباره حقوق بشر بعد از ماجرای خاشقجی…
*برگردیم سر موضوع
-چرا برگردم؟چرا برگردم؟شما دارید به عربستان اسلحه صادر میکنید pic.twitter.com/90pNx3rurL
— حافظه تاریخی توییتر فارسی (@hafezeh_tarikhi) February 17, 2019
هم چنین وزیر خارجه ایران با خطاب قراردادن خبرنگار بی بی سی در جایگاه نمایندگی کشورهای غربی گفت: «از موضع بالا درخصوص اخلاق حرف نزنید که واقعا در این جایگاه نیستید! »
در نهایت پس از رد و بدل شدن چندین جمله بین آقای ظریف و لیز دوست، طرف ایرانی اعلام کرد که قوه قضاییه مسئول بازداشت این فعالان زیست محیطی است و او نمی تواند جوابگوی چنین سوالی باشد.
بسیاری از مخالفان وزیر خارجه در شبکه های اجتماعی نوشتند که جواد ظریف که به «خونسردی و پاسخ های دیپلماتیک» در میان سیاستمداران مشهور بوده است حالا از «کوره در رفته است» و این نشان دهنده «سست شدن پایه های حکومت ایران» است.
ظریف در بخش دیگری از سخنان خود اعلام کرد که متخصص حقوق بشر در جهان است و گفت: ««من خودم پروفسور حقوق بشر هستم، بیشتر از ۳۰ سال است که حقوق بشر درس می دهم».
شاهین میلانی در حساب کاربری خود نوشته که معرفی کردن جواد ظریف در مقام استاد حقوق بشر مثل «مدیر کشتارگاهی است که سمینار گیاه خواری» برگزار می کند. یکی دیگراز کاربران توییتر و مخالف سیاست های وزیر خارجه ایران نوشته است: «حالت عصبی و خشمگین جواد ظریف نشان می دهد که نگران است و گویا بسیار تنها است.»
حالات هیستریک و عصبی جواد ظریف، بیشتر از دروغهایش حامل پیام هستند. هم نشان میدهند که مستأصل است، و هم گویای اینند که تنهاست، خیلی تنها. هم میخواهد ادای دیکتاتورهای قدرتمند را در بیاورد و هم میداند که هر چه بیشتر جلو برود آیندهٔ تاریکتری در پیش دارد.pic.twitter.com/QvSW29w0Gq
برای بسیاری از مخالفان حکومت ایران عصبانیت کم سابقه وزیر خارجه ایران در یک نشست خبری بی شک به دلیل «بحران عمیقی است که در داخل و خارج از کشور گریبانگیر دولت روحانی شده است.»
ضعفهای گفتمان حقوق بشری در جمهوری اسلامی
چهل سال پس از تاسیس جمهوری اسلامی شهروندان ایرانی همچنان از بدیهیترین حقوق خود محروم هستند. بسیاری از مفاد میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، که هر دو به تصویب ایران رسیدهاند، به طور روزمره در ایران نقض میشوند. از یک سو رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای منصوب وی با شدت در برابر خواستههای شهروندان ایرانی مقاومت کرده و دست به سرکوب آنان زدهاند و از سوی دیگر اصلاحطلبان، که در دو دهۀ گذشته برگفتمان سیاسی ایران سیطره داشتهاند، با پایین آوردن سطح مطالبات جامعۀ ایران و به حاشیه راندن سوالهای اساسی در مورد مشروعیت جمهوری اسلامی، به عادیسازی استبداد و نقض حقوق بشر در ایران مبادرت ورزیدهاند. در این میان نه تنها چشماندازی برای رعایت حقوق بشر در ایران وجود ندارد، بلکه گفتمان حقوق بشری در ایران نیز دچار ضعفهای عمدهای است. در این مطلب به چند نمونه از ضعفهای گفتمان حقوق بشری در ایران اشاره میشود.
حق حیات و دادرسی عادلانه
جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس خود حق حیات و حق دادرسی عادلانه را توامان نقض کرده است. از اعدامهای شتابزدۀ آنانی که در روزهای نخستین این حکومت «ضد انقلاب» دانسته میشدند تا تیراندازی به کولبران مرزی و کشتن آنها بدون دادرسی عادلانه، جمهوری اسلامی پیوسته تعهدات بینالمللی ایران را زیرپا گذاشته است. آنچه در ایران به عنوان جامعۀ مدنی شناخته میشود پاسخ شایستهای به این موارد نقض حقوق بشر نداده است.
در انتخابات مجلس خبرگان در سال ۱۳۹۴ بسیاری از هنرمندان و حتی زندانیان سیاسی اصلاحطلب به دعوت محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی، به افرادی نظیر محمد محمدی ریشهری و غلامعلی دری نجفآبادی رای دادند. این در حالی است که محمد محمدی ریشهری در زمان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، بزرگترین جنایت رخ داده در تاریخ معاصر ایران، وزیر اطلاعات بود و اعدامهای آن سال با رای هیئتهای سه نفرهای صورت گرفت که یک نماینده از این وزارتخانه در آنها حضور داشت. غلامعلی دری نجفآبادی نیز در زمان قتلهای زنجیرهای وزیر اطلاعات بود. او همچنین در زمان برگزاری دادگاههایی که در پی حوادث سال ۱۳۸۸ به صورت دستهجمعی برای معترضان و فعالین سیاسی تشکیل شد دادستان کل کشور بود. در چرخشی کمنظیر، اصلاحطلبان که در سال ۱۳۷۷ دری نجفآبادی را مجبور به استعفا از وزارت اطلاعات کرده بودند، در سال ۱۳۹۴ وی را به مجلس خبرگان فرستادند تا در فرایند انتخاب رهبر بعدی جمهوری اسلامی نقش بازی کند. چنین اتفاقی نشانگر ضعف گفتمان حقوق بشری و فرهنگ مسئولیتپذیری در جامعۀ ایران است. جامعهای که به خاطر منافع کوتاهمدت سیاسی به راحتی از مسئولیت کیفری بزرگترین ناقضان حقوق بشر چشمپوشی کند حساسیت خود را نسبت به موارد مشابه نقض حقوق بشر در آینده از دست خواهد داد.
حق برخورداری از انتخابات آزاد
مادۀ ۲۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا انتخابات آزاد را یک حق برشمرده است. جمهوری اسلامی این حق را از مردم ایران سلب کرده است زیرا انتخاباتی که در جمهوری اسلامی صورت میگیرد به دلیل رد صلاحیت کاندیداها از سوی شورای نگهبان شرایط یک انتخابات آزاد را ندارد. با این حال برخورد بسیاری از فعالان سیاسی، فعالان حقوق بشر و رسانهها با مقولۀ انتخابات به گونهای است که انتخابات جمهوری اسلامی را فرایندی عادی جلوه میدهد. مناظرات تلویزیونی، گردهماییهای انتخاباتی و تبلیغات حامیان کاندیداهای تایید صلاحیت شده در خیابانها و فضای مجازی بر این واقعیت که در ایران انتخاباتی واقعی برگزار نمیشود سرپوش میگذارد. به عبارت دیگر رویدادی که در عمل به معنی نقض صریح حق میلیونها شهروند ایرانی و محرومیت آنها از انتخابات آزاد است، در قالب اتفاقی پرهیاهو به جامعۀ ایران عرضه شده و جنبۀ حقوق بشری آن کاملا نادیده گرفته میشود. حتی میتوان گفت که بخش بزرگی از جامعۀ ایران انتخابات آزاد را کالایی تجملی و غیرضروری میپندارد که رسیدن به آن در اولویت نیست. جا افتادن این رویکرد در جامعۀ ایران یکی از بزرگترین موفقیتهای جمهوری اسلامی بوده و تغییر این نگرش نیز یکی از بزرگترین چالشها برای این حکومت خواهد بود. فعالان حقوق بشر ایرانی به ندرت به مادۀ ۲۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره میکنند. این بحث که انتخابات آزاد یک حق است به اندازۀ کافی در فضای عمومی مطرح نمیشود و این یکی از مهمترین ضعفهای گفتمان حقوق بشری کنونی جامغۀ ایران است.
مجازاتهای بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز
قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۹۲) و آييننامۀ نحوۀ اجرای احكام قصاص، رجم، قتل، صلب، اعدام و شلاق (مصوب ۱۳۸۲) مجازاتهایی بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیزی نظیر سنگسار، قطع دست و شلاق را به صورت قانونی در آوردهاند. این نوع مجازاتها که بر اساس مادۀ هفت میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی ممنوع هستند در ایران اجرا شده و غالبا با حساسیت زیادی مواجه نمیشوند. غیر از سنگسار که بیشتر به خاطر فشار خارجی فعلا معلق شده و اجرا نمیشود، اجرای سایر مجازاتهای غیرانسانی واکنش چندانی را در جامعۀ ایران برنمیانگیزد. از آنجا که بر اساس اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی قوانین ایران باید مطابق قوانین اسلامی باشد بحثی جدی در مورد تغییر این قوانین در مطبوعات و فضای سیاسی داخل کشور مطرح نمیشود. تغییر قانون در مواردی مثل قانون مبارزه با مواد مخدر توانسته باعث کاهش مجازاتهای غیرانسانی گردد، اما باید توجه داشت که قانون مبارزه با مواد مخدر مبتنی بر شرع نیست و تغییر آن در سال ۱۳۹۶ در تعارض با باورهای اسلامی نبود. اینکه نیروهای سیاسی فعال در جمهوری اسلامی، علیالخصوص اصلاحطلبان، حتی حاضر به صحبت راجع به الغای مجازاتهایی نظیر قطع دست نیستند نشاندهندۀ محدودیت ساختاری جمهوری اسلامی است.
برای جناب سید مرتضی – چون دیدم شما به نشست ورشو -“از نگاه رسانه های جهان”- بسیار علاقه مند هستید گفتم شاید به
این موضوع از نگاه یک “دیپلمات پیشین ” هم علاقه مند باشید.
خلاصه آنچه که در ورشو گذشت، علی اکبر امیدمهر
این اجلاس از نظر تعریف سیاسی،یک دیپلماسی کنفرانسی منجر به یک کنوانسیون بین المللی نا نوشته ،در راستای تحکیم صلح
جهانی، علیه شرارت بود.
دیپلماسی کنفرانسی،شکلی از دیپلماسی آشکار، در مقابل دیپلماسی محرمانه،وسیله ای است.برای اداره و هدایت روابط بین
المللی،تا گله ها و شکایتهای علنی ،فرصت بیان و عنوان شدن،یابند.مشکلات مشخص و روشن،نظرات گوناگون مبادله گردیده و در
مورد یافتن راه حل هایی برای رفع مشکلات،همکاری مشترک بعمل آید.
سنگ بنای دیپلماسی کنفرانس،را پرزیدنت توماس وودرو ویلسون،با اعلام 14 اصل در سال 1918 بعنوان یک راه حل منطقی ،با
تنظیم اصول و مقرراتی برای پیروزی در مقابله ،با شرارت جنگ حهانی اول و عامل این شرارت و در نتیجه حفظ صلح آینده در جهان،
با تاکید بر حق تعیین سرنوشت ملت ها، گذاشت.
کنوانسیون نیز نوعی عهدنامه است.که گرچه ضمانت اجرایی پیمان ها را ندارد .اما بیشتر روی اعتبار اخلاقی تکیه می کند و
ضمانت اجرایی آن،نوعی فشار و اهرم بین المللی و رویه قضایی و اخلاق بین المللی است.که دولتی را مجبور به اجرای مفاد آن
میکند.که اگراین اجبارتحقق نیابد.اقدام اجماعی عملی برای تنبیه دولت متخلف انجام میگیرد. کنوانسیون در اصل ، یک موافقتنامه
ای است.بین دو،چند،یا چندین کشور دوست، روی مسئله یا مسائل ویژه ای ،در راستای تفاهمات بین المللی، بخاطر بهزیستی
خانواده بزرگ بشری.،در نتیجه، زمینه برای پیوستن سایر دولتها بدان فراهم و زمان نیز ندارد و پیوستن به چنین موافقت نامه هایی
از دلایل تمدن بشمار آمده،بعنوان احترام به طرز فکر و آمال و اعمال ملت ها، تلقی میشود.مانند کنوانسیون مربوط به آوارگان
جنگی،کنوانسیون مدارا و مبادله زندانیان مجروح جنگی یا مسئله پناهندگان سیاسی و در مورد خاص رژیم جمهوری اسلامی ،پایان
دادن به هلال شیعه و حمام خون هایی که رژیم در منطقه ایجاد کرده و قصد ایجاد آن در سرتاسر دنیا را دارد.
نگاهی به فهرست مطالبی که در کنفرانس ورشو در مورد شرارت های رژیم گفته شد. نشان میدهد.که یک ائتلاف گسترده ای ،در
جهان علیه این شرارت ها،شکل گرفته است.که بیش از 60 کشور،دفع مشکلات منطقه ای و جهانی عصر حاضر را، در مقابله با
جمهوری اسلامی و دفع تهدیدات امنیتی و شرارت های این رژیم دیده اند و چون قرارست در ماههای آینده وزیر خارجه آمریکا باتفاق
جرد کوشنرمشاور پرزیدنت ترامپ،پیشنهادات عملی جدیدی درین راستا بدهند.نشان میدهد.که اجلاس ورشو مقدمه ای است .
برای اتخاذ و انجام تدابیری مهم ، بمنظور ابطال شرارت های جمهوری اسلامی و اگراین کار انجام نگرفت، ابطال خود رژیم.همچنین
تاکید بر این امر ،که ثروت ملی مردم ایران، از سوی کلیت ای رژیم ،صرف شرارت میشود و باید به مردم ایران کمک کرد. که به ثروت
ملی خود دسترسی یابند.با ذکر این مسئله ، که شهروندان منطقه مورد تهدید رژیم اند و باید صدا و خواسته مردم ایران شنیده
شود.تا با دفع خطر رژیم،خاورمیانه امن گردد.نشاندهنده این است.که برای اولین بار منافع ملی مردم ایران با منافع ملی مردمان
منطقه و آمریکا و اکثریت قریب باتفاق ملل جهان، با هدف حذف رژیم و استحقاق حقوق مردم ایران ،یکی شده است.در نتیجه ،این
اجلاس یک پیروزی،برای جامعه بشری و در صدر آن مردم ایران بود.یعنی ورق خوردن صفحه ایی جدید در تاریخ خاورمیانه ،عصر
جدید در جهان ، با حذف دردها ،رنج ها و آلام بشری.
ممنون.مطلب که مزخرف بود.اما چرا فونت های نوشته های ارسالی شما اینطور نامنظّم دیده می شود؟ بیاد دارم که مدتی قبل یکی از کامنت های کاوش گرامی را بخاطر نامنظم بودن الفاظ و عدم رعایت فاصله بین پاراگراف ها دستکاری و اصلاح کردید،چرا کامنت های خود شما اینطور دیده می شود؟ بنظر می رسد مطالب را با آیفون می فرستید،درست است؟ بد نیست اگر سطور مطالب را منظم کنید.
جناب مرتضی – اگر روی مرورگر شما اینگونه که میگویید نمایش داده میشود این بخاطر استاندارد هایی است که تاجران برنامه
ریزی مانند بیل گیتس و استیو جابز و اکثریت مدیران عامل شرکت های بزرگ می گذارند که ظاهرا یک استاندارد است ولی هر کدام
برای کسب پول بیشتر ساز خود را میزنند.
شما اول با مرورگر دیگری آزمایش کنید اگر نشد پیشنهاد ساده لپ تاپ و یا موبایل خود را عوض کنید! چون روی مرورگر من
مثل “اشک چشم” نمایش داده میشود.
در ضمن دوستی بنام سید مرتضی در این سایت به ن.م. دائم میگوید به حاشیه نرود. و به اصل مطلب بپردازد.
شما هم بگویید چرا این مطلب مزخرف است- چون خلاف حرف دل شما را میزند؟
ایا شما وسران ج.ا همیشه به موضوعاتی که نتیجه آن بی ثمر بوده و دشمن در آن شکست خورده با تکرار و تلقین برای طرفداران
خود میپردازید؟
طفلی ظریف آنقدر سرخ شده بود که من نگران بودم خدای نکرده سکته کند و رو دستمون بمونه!
A . R :
یه ایرانی به نام هوشنگ از خاطراتش تعریف میکرد و میگفت:
وقتیکه از آمریکا با ماشین به سمت کانادا محل اقامتم حرکت میکردم، سر مرز گذرنامه رو به پلیس مرزی کانادا که خانم زیبائی به نام ژاکلین بود نشون دادم، ایشون محل تولدم رو که دید؛
گفت: ایران؟
گفتم: بله
گفت : ایران چطور جایی هست؟
گفتم: جای خوبیه
گفت: از کی تاحالا در کانادا زندگی میکنی؟
گفتم: ده ساله
گفت: آخرین باری که ایران رو دیدی کی بود؟
گفتم: سه سال پیش
بعد با لبخند به من نگاه کرد و گفت: کدوم رو بیشتر دوست داری ایران یا کانادا؟
گفتم: تفاوت این دو مثل تفاوت مادر و همسره، همسر رو انتخاب میکنیم، از زیباییش لذت ببریم و عاشقش بشیم، خانه و خانواده ایجاد کنیم و در امن و آسایش زندگی کنیم اما نمیتونه جای مادر و بگیره.
مادرم رو انتخاب نکردم، اما فقط توی بغل اون آروم میگیرم و راحت گریه میکنم
خانم زیبای کانادایی از من خوشش اومد و همون سال با هم ازدواج کردیم و به ایران اومدم و تا حالا هم در ایران هستیم و هنوز برنگشتیم،
الآن هم ژاکلین زن زیبای من سر بازار لیف حموم و جارو میفروشه و همش میگه: ” توف تو قبر مادرت، هوشنگ” !!
تحلیلگر معروف فرانسوی در روزنامۀ فیگارو: رژیم ایران نه قابل دوام است نه قابل اصلاح
رادیو بین المللی فرانسه – نیکلا باورز، حقوقدان، نویسنده و از تحلیلگران معروف فرانسوی، در مطلبی که به مناسبت چهل سالگی حکومت اسلامی ایران در روزنامۀ فیگارو (هجدهم فوریه) منتشر کرده، نوشته است که جمهوری اسلامی ایران نه قابل دوام است نه قابل اصلاح. او معتقد است که حکومت اسلامی ایران بیش از هر چیز بن بست های اسلام سیاسی را برملا کرده است.
در تفسیر خود نیکلا باورز تصریح می کند که اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و سپس برآمدن گروه داعش برای مدتی به توسعۀ نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه کمک کرد. اما، این توسعۀ نفوذ به بهای سنگینی برای ایران و به ویژه مردم این کشور صورت گرفت.
نویسندۀ فرانسوی نوشته است که تمام ظرفیت های بزرگ ایران برای توسعۀ اقتصادی در داخل نابوده شده و علت این امر غصب درآمدهای نفتی توسط روحانیان، سلطۀ سپاه پاسداران بر تمام فعالیت های اقتصادی، فساد سایهگستر و فاجعۀ زیست محیطی است که تمام توانایی های ایران را برای خروج از بن بست تحلیل برده اند.
نیکلا باورز تصریح کرده است که تحریم های آمریکا آخرین تیر خلاص را به این ظرفیت ها زده است. به گفتۀ مفّسر فرانسوی از زمان تأسیس حکومت اسلامی در ایران تولید ناخالص این کشور به کمتر از پنجاه درصد تولید ناخالص ترکیه کاسته شده، در حالی که در آستانۀ انقلاب اسلامی، تولید ناخالص ایران ۲۶ درصد بیش از تولید ناخالص ترکیه بود. به گفتۀ نیکلا باورز امروز اقتصاد کره جنوبی چهارده برابر بزرگتز از اقتصاد ایران است، در حالی که در سال ١٣۵٧ اقتصاد ایران ٣۹ درصد قوّی تر از اقتصاد کره جنوبی بود.
نویسندۀ فرانسوی با اشاره به فقر سایه گستر در ایران می افزاید : ۴۰ درصد مردم ایران با کمتر از ده دلار در روز زندگی می کنند. یک پنجم جمعیت فعّال این کشور بیکار هستند و بیکاری شامل ۵٠ درصد جوانان ایران می شود که در نتیجۀ آن سالانه ١۲۵ هزار جوان دیپلمۀ ایرانی کشور خود را ترک می کنند.
رکود اقتصادی و فقر، به گمان نیکلا باورز، علت اصلی بی ثباتی اجتماعی و شیوع اعتراض ها و اعتصاب های بی وقفه در کشور است. به گفتۀ نویسندۀ فرانسوی بخش های گسترده ای از مردم ایران از گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی به صف ناراضیان پیوسته اند به طوری که حتا محافظه کارترین بخش های جامعه به نشانۀ اعتراض تغییر دین داده و بعضاً به آئین زرتشتی می گروند.
نیکلا باورز می افزاید که ایدئولوژی انقلاب اسلامی مُرده است و تنها به یاری سرکوب و تنفر از آمریکا به بقای خود ادامه می دهد. نیکلا باورز می گوید : در نهایت انقلاب ایران بن بست اسلام سیاسی را تأئید می کند. او معتقد است که رژیم مذهبی برآمده از این انقلاب روحانیان را ثروتمند کرده و مردم ایران را به افلاس کشانده است. “باورز” تأکید می کند که افزایش بودجۀ نظامی ایران که به ١۶ میلیارد دلار بالغ می شود و همچنین توسعه طلبی های منطقه ای حکومت اسلامی اکنون مهمترین موانع توسعۀ اقتصادی و منشاء تداوم و تعمیق فقر در این کشور به شمار می روند. نیکلا باورز در ادامه نتیجه گرفته است که “همانند اتحاد شوروی، رژیم ملاها در ایران نهایتاً نه قابل دوام است نه قابل اصلاح.”
وحید شقاقی استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی: قیمت کالاهای مشمول یارانه ارزی 40 درصد و کالاهای غیرمشمول یارانه ارزی نیز 70 درصد افزایش داشتهاند، نتیجهگیری کرد که قدرت خرید مردم یعنی طبقات متوسط و فرودست جامعه تقریبا 60 درصد کاهش یافته و در کنار آن، میزان پسانداز مردم نیز همین روال را داشته است.
مش قاسم: میگم اگه اون دوازدهمی از توی چاهی که هست بیاد بیرون با یه مشت شمشیر زن گشنه و بیرمق چه میخواد بکنه؟
جناب سید مرتضی – لطفا این دست آورد را هم به لیست بلند بالای دست آورد های ج.ا اضافه کنید.
رتبه ۱۳۱ ایران از ۱۳۲ کشور در مدیریت اکوسیستمهای آبی
رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی میگوید ایران در مدیریت اکوسیستمهای آبی در بین ۱۳۲ کشور جهان، در رتبه
۱۳۱ قرار دارد. آمارها نشان میدهد در شرایطی که فقط ۱۲ درصد مساحت ایران زیر کشت است، بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی در
بخش کشاورزی است.
این تصویر ۳ سال پیش از وصعیت نابسامان عشایر کهگیلویه و بویراحمد گرفته شده، وضعیتی که اکنون از مرز هشدار گذشته است
حمیدرضا قلمکاری رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که ایران در بین ۱۳۲ کشور جهان از نظر مدیریت
اکوسیستمهای آبی در رتبه ۱۳۱ قرار دارد.
وی این رتبه بسیار پایین را نشانه «اقدامات غیرکارشناسی و دید منطقهای» در این حوزه دانسته است. رئیس کمیسیون
کشاورزی مجلس شورای اسلامی از طرحهای آبی انتقاد کرده و اجرای بسیاری از این طرحها را «بدون پشتوانه کارشناسی» و
«بر اساس سلیقه مدیران» ارزیابی کرد.
قلمکاری با اشاره به اینکه تولیدات کشاورزی از ۲۵ میلیون تن در قبل از انقلاب به ۱۰۰ میلیون تن رسیده، کشاورزی را توسعهنیافته
دانست و گفت که «با این وجود کشاورزی کشور توسعه نیافته است.»
رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس همچنین از تشکلهای حوزه آب انتقاد کرد و گفت که «به نظر میرسد نتوانستهایم در مسیر
درست گام برداریم چرا که تشکلهای برخاسته از یک صنف هر کدام درخواستی در تضاد با تشکل دیگر دارند.»
آمارها نشان میدهد در شرایطی که فقط ۱۲ درصد مساحت ایران زیر کشت میرود، بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی کشور به بخش
کشاورزی اختصاص دارد که بخشی از آن تلف هم میشود. این در حالی است که میانگین بازدهی آب مصرفی بخش کشاورزی در
ایران ۴۰ درصد کمتر از متوسط استاندارد جهانی است.
سطح زیر کشت آبی هم به ۸.۸ میلیون هکتار رسیده و در حالی که ایران پنجمین کشور جهان از نظر سطح زیر کشت آبی است، اما
سیامین تولیدکننده محصولات آبی به شمار میرود و این به معنای عمل نکردن سازوکارهای اقتصاد آب در بخش کشاورزی است.
هدایت فهمی معاون دفتر برنامهریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو پیشتر نسبت به افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی به دلیل
افزایش صادرات محصولات کشاورزی هشدار داده بود.
به گفته وی، به طور متوسط سالانه شش میلیارد متر مکعب بیش از ظرفیت آبهای زیرزمین برداشت میشود و «پیشبینی
میشود در صورت صادرات بیرویه در بخش کشاورزی و عدم رفع چالشهای موجود، این رقم به بیش از ۱۲ میلیارد متر مکعب
برسد.»
این در حالیست که وزارت نیرو اعلام کرد قیمت استفاده کشاورزان از آبهای زیرزمینی تقریباً رایگان است و در مورد آب سطحی
حداکثر سه درصد هزینه تأمین آن است!
ایران فاقد صنعت کشاورزی است و همچنان کشاورزی به صورت سنتی انجام میشود. یعنی نزدیک به ۹۲ درصد زمینهای
کشاورزی در روستاها خرده مالکی و متوسط است. به عبارت دیگر بیش از ۹۴ درصد از اقتصاد روستایی در ایران وابسته به
کشاورزی و دامپروری سنتی و بهطور عمده معیشتی است که با معیارهای اقتصادی و صنعتی امروزه دنیا فاصله بسیاری دارد.
یکی دیگر از خدمات رضاشاه
یکی دیگر از خدمات رضا شاه ارج نهادن به بزرگان تاریخ ایران است. در زمان او برای اولین بار نسبت به حفاری و خاک برداری از تخت جمشید اقدام شد. آرامگاه فردوسی در مشهد و حافظیه در شیراز بنا گردید و همچنین مقدمات ساخت آرامگاه نادرشاه در مشهد شروع شد.
احمد کسروی زمانی که به مشهد رفته بود درباره آرامگاه مخروبه نادر شاه چنین می نویسد:
” آنسالی که به مشهد رفته بودم آرزو کردم به سر گور نادر شاه بروم. چون رفتم افسوس بسیار خوردم که دیدم آنجا را جایگاه استراحت شترها کرده و زباله دانی کرده اند و چون به درب آنجا رسیدم، مردی آفتابه در دست دیدم از آنجا بیرون می آید. این داستان بر من گران آمد و گفتاری نوشتم و به روزنامه ها دادم…”
اگرچه رضا شاه دستور بازسازی آرامگاه نادر شاه را صادر کرد ولی بدلیل وقوع جنگ، این کار در زمان او صورت نگرد. کار ساخت آرامگاه نادر شاه از سال ۱۳۳۶ شروع و در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید. و در تاریخ ۱۲ فرودین ماه سال ۱۳۴۲ با حضور محمد رضا پهلوی به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.
رضا شاه به استحکام بخشیدن به مبانی ملیت ایران اهمیت زیادی میداد. روح میهن پرستی در این دوره دوباره تقویت کردید. تعظیم به شعائر فرهنگ ایران و احترام به بزرگان تاریخ میهن، سرلوحه دولت او بود. هرجا بناهای تاریخی بود ترمیم گردید و هر جا لازم بود بنای آبرومندی ساخته شد.
در سال ۱۳۱۳ جشن هزاره فردوسی با شکوه زیادی در مشهد برگذار شد. نمایندگان بسیاری از کشورهای جهان برای نخستین بار برای کنگره فردوسی به ایران دعوت شدند و رضا شاه شخصا آرامگاه ساخته شده فردوسی را در جمع میهمانان داخلی و خارجی افتتاح کرد.
در سال ۱۳۱۶ جشن هفتصد ساله تالیف گلستان و بوستان برگزار شد و شان و مقام والای سعدی به جهان شناسانده شد.
در سال ۱۳۱۴ سرهنگ علی ریاضی، با همیاری علی اصغر حکمت و نظارت علی سامی، با طراحی آندره گدار فرانسوی و با الهام گیری از عناصر معماری عهد کریمخان زند، به بازسازی بنای حافظیه اقدام کرد. بنا به گزارش ریاضی ساخت این بنا که تا سال ۱۳۱۶ به طول انجامید ۸۰ هزار تومان هزینه دربر داشته است. ۱۰ هزار تومان هم از سوی شهرداری برای درخت کاری و گلکاری های دور آرامگاه هزینه میشود.
اولین کاوشهای علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتسفلد آلمانی در ۱۹۳۱ تحت نظر رضاشاه صورت گرفت. فعالیتهای او مورد توجه شخص رضاشاه بود وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود. پژوهشهای میدانی هرتسفلد در پارسه از سال ۱۹۲۳ ادامه پیدا کرد ولی امکان کندو کاو در منطقه برای او وجود نداشت. در آن زمان پیرو قراردادی که در حکومت قبلی میان ایران و فرانسه امضا شده بود امتیاز کاوشهای باستان شناسی در کشور به شکل انحصاری به فرانسویان اعطا شده بود. با روی کار آمدن رضا شاه و آغاز جنبشهای ملی گرایانه در ایران این قرارداد با کوششهای فراوان رضا شاه لغو شد. چندی بعد رضا شاه برای اولین بار از تخت جمشید بازدید کرد.
در سال ۱۳۰۴ یکی از نمایندگان مجلس ( آقا شیخ محمد علی تهرانی) سخنانی را در مجلس ایراد کرد و از دولت خواست تا بخاطر قدردانی از بزرگان تاریخ ایران، قبر کریم خان زند را که در زیر پله های ورودی کاخ مرمر بوده را شکافته و به شهر شیراز (مکان اولیه آرامگاه) منتقل نمایند. وقتی این خبر به گوش رضا شاه میرسد شخصا دستور پیگیری میدهد و استخوانهای کریم خان را بیرون آورده و به مکان فعلی منتقل میکنند.
(این واقعه در کتاب روزشمار تاریخ ایران در شرح مطالب روز پنجشنبه ۱۷دی ۱۳۰۴ به تفصیل نوشته شده)
*رضا شاه، مردی که به بزرگان پیش از خود احترام فراوان گذاشت اما افسوس که آخوندهای جنایتکار به آرامگاه او رحمی نکردند.
عسگراولادی: صادرات کشور قفل شده است
((همین الان ۳ ماه است که من هیچ صادراتی نداشتهام))
اسدالله عسگراولادی در واکنش به تصمیم اخیر بانک مرکزی تحت عنوان مشوقهای بازگشت ارز صادرات برای صادرکنندگان، با انتقاد از سیاستهای ارزی کشور اظهار کرد: این چه مشوقی است؟ شما نگاه کنید و بگویید چه ارزشی دارد؟ متاسفانه اقدامات بانک مرکزی در این حوزه ندانم کاری است و راهاندازی سامانه نیما از سوی بانک مرکزی باعث شده صادرات در کشور قفل شود.وی با تاکید بر اینکه ۶ ماه بعد صادراتی در کشور وجود نخواهد داشت گفت: کاهش صادرات که در چند ماه گذشته کلید خورده، آغاز این روند است و شما خواهید دید در صورت اصلاح نشدن این وضعیت، دیگر صادراتی نداریم. مثلاً همین الان ۳ ماه است که من هیچ صادراتی نداشتهام؛ تعطیلیم.رئیس اتاق مشترک ایران و چین با انتقاد از ناکارآمدی سامانه نیما برای صادرکنندگان گفت: آقایان بانک مرکزی میگویند صادرکننده باید ارز خود را بیاورد در سامانه «نیما»؛ خب کسی که در آنسوی مرزهای کشورمان خریدار کالای صادراتی ما است، «نیما» نمیشناسد؛ «نیما» برای او وجود خارجی ندارد؛ «نیما» دفتر دستکی است که آقایان راه انداختهاند و چند صراف را دور هم جمع کردهاند و اسمش را گذاشتهاند «نیما»؛ درحالیکه طرف خارجی و خریدار کالای صادراتی ما میگوید، شما بانک معتبر معرفی کنید تا پول صادراتتان را به آن بانک واریز کنم. در چنین شرایطی من پول صادراتم را چطور وارد کشور کنم؟
يکی از بازداشت شدگان تجمعات مقابل مجلس به ۹ سال زندان محکوم شد
اکبر باقری زندانی سیاسی از بازداشت شدگان تجمعات مقابل مجلس با پرونده سازی و به اتهام واهی به ۹ سال زندان محکوم شده است.
اکبر باقری در تاریخ دوم اسفند ۹۶ در تجمع اعتراض غارت شدگان در مقابل مجلس دستگیر شد. مأموران امنیتی حین بازداشت موبایل وی را ضبط و از آن بعنوان مدرک جرم استفاده کردند. وی پس از بازداشت به بند ۲۰۹ اوین منتقل و مدت ۴۸ روز در سلولهای انفرادی ۲۰۹ تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت. وی در فروردین ۹۷ به بند ۴ زندان اوین منتقل شد.
پس از حدود ۴ ماه در شعبه ۱۶ توسط قاضی صلواتی به ۹ سال زندان محکوم شد. قاضی صلواتی وی را به اتهام اجتماع و تبانی به هفت و نیم سال و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال و نیم زندان محکوم کرد. دادگاه تجدید نظر این حکم را عینأ تأیید کرد.
در ابتدا دادگاه تجدید نظر برای آزادی موقت این زندانی سیاسی ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کرد. اما بعد از حدود سه هفته که خانواده اش وثیقه را تهیه کردند، قاضی صلواتی از آزادی وی ممانعت بعمل آورد.
اکبر باقری یک دختر ۶ ساله و مادر پیر دارد که سرپرستی آنان به عهده وی بوده است.
تهدید مجدد مادر اسماعیل بخشی به بازداشت
ایران وایر: خانواده «اسماعیلبخشی»، کارگر زندانی به همراه جمعی دیگر از کارگران «شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه» امروز ۲۹ بهمن ماه در مقابل دادگستری شوش تجمع کردند. آنها با در دست داشتن دستنوشتههایی، به ادامه بازداشت و بیخبری از وضعیت این فعال کارگری اعتراض کردند.
روز گذشته مادر و چند نفر از نزدیکان خانواده بخشی برای پیگیری وضعیت اسماعیل به دادستانی مراجعه کرده بودند. اعتراض آنها منجر به صدور حکم بازداشت مادر وی شد. مادر اسماعیل بخشی در همان لحظه به دلیل فشار ناشی از هجوم مأموران، دچار حمله عصبی شده و به دلیل وخامت حالش، به بیمارستان منتقل شده است.
یک منبع آگاه از تهدید مجدد مادر نمایندهٔ شورای مستقل کارگری در سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفتتپه به بازداشت در تجمع امروز خبر میدهد. او به «ایرانوایر» میگوید: «”صادقی”، رییس اداره اطلاعات شوش مثل روز گذشته در دادگستری با مادر اسماعیل بخشی درگیر شد و او را تهدید کرد.»
تنها خواسته خانواده اسماعیل بخشی و کارگران حاضر در تجمع امروز مقابل دادگستری شوش، آزادی فوری نماینده کارگران بوده است. منبع آگاه «ایرانوایر» میگوید: «پس از بیاحترامی مسوولان دادستانی شوش به خانواده آقای بخشی و ارایه پاسخهای نامشخص در مقابل پرسشهای آنها، دادستان این شهر هم وقتی با اصرارشان برای مشخص شدن وضعیت اسماعیل روبهرو شد، دستور بازداشت آنها را صادر کرد.»
این منبع مطلع که نمیخواهد نامش فاش بشود، می افزاید: «به دنبال صدور دستور بازداشت روز گذشته، حال مادر اسماعیل بد و به بیمارستان منتقل شد.»
این منبع توضیح میدهد: «ماجرا اینطور شروع میشود که در پی بحث شفاهی مادر اسماعیل با شخص دادستان، وی دستور بازداشت مادر آقای بخشی را صادر کرده است. ماموران دادستانی اما وقتی متوجه وخامت حال او شدند، از بازداشتش منصرف شدند.»
این اتفاقات در حالی رخ میدهد که از وضعیت «سپیده قلیان»، فعال کارگری و سایر کارگران بازداشت شده هیچ خبری در دست نیست. مدت زمان بازداشت و محل نگهداری آنها هم هنوز مشخص نشده است.
با سلام و درود
شفیعی: علت اصلی اختلاف ایران و آمریکا چیست؟
احمد قدیمی: سوال صحیح تر این باشد که اختلاف بین ایران و امریکا که تا بامروز بجز زیان برای ملت ایران نداشته به سود چه کسانی است؟
شفیعی:اگر آمریکا بخواهد از این به بعد گاز ایران و قطر را پشتوانه دلارهای کاغذی و اعتبار اقتصادیش قرار دهد و بحساب ثروتهای ایران چک بکشد و از جیب ما خرج کند ،
و لبخند احمد…
این بحث سپس به موضوعات زیاده خواهی و سیاستهای استعماری و استثماری امپریالیسم از جانب شفیعی و بی عقلی و بی درایتی و بی توجهی یا خیانت به منافع ملی که مستلزم داشتن سیاستهای مدارا جویانه با غرب با هدف استراتژیک ترغیب و جذب و جلب سرمایه گذاری و ورود فناوری پیش رفته جهت توسعه صنایع انرژی خصوصا نفت و گاز کشور از طرف احمد دنبال شده و به موضوعات دلارهای نفتی و پشتوانه قرار گرفتن منابع گازی ایران و قطار برای دلارهای آمریکا از جانب شفیعی مطرح شده.
اینجا به وضوح دو رشته موضوع اقتصاد سیاسی یعنی شاخه مرتبط با بحث اقتصاد یا نظام پولی، مالی و اقتصادی و بحث مربوط به مناسبات سیاسی بطور پراکنده و بدون ایجاد ارتباط معقول و منطقی فیمابین و قابل بر رسی در هم ادغام شده.
بدون اطاله وقت و کلام و بسیار مختصر شما را به تامل در مورد شاخه اقتصاد این مبحث مرکب اقتصاد سیاسی با رجوع به لینک کامنتهای ذیل دعوت میکنم.
مختصرا عرض میکنم؛
نظام سرمایه داری غالب بر جهان بر نظام پولی فیات (پول چاپی) با تولیت بانکهای مرکزی دول مطبوع و شبکهٔ بانکهای ذخیره کسری وابسته, بنا شده. نهادهای اصلی ساختار پولی غالب بر اقتصاد جهان که به آن مجتمع صنعتی بانکداری اتلاق میشه مرکب از خزانه داری آمریکا، بانک فدرال، شبکه بانکهای وال استریت، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، بانک تصفیههای بین المللی (بانک بانکهای مرکزی جهانی در سوئیس) و سایر شبکه بانکهای اروپایی و جهانی هستند.
دلار آمریکا طی توافق برتون وودز با پشتوانه طلا در پایان جنگ جهانی دوم به عنوان ارز ذخیره جهانی یا پول غالب جهانی شناخته شد. ولی بعدا عمو سام به واسطه ولخرجیهای ملی و هزینه هنگفت جنگ ویتنام دیگه قادر به ادامه تعهدات طلایش نبود و زیر توقف “طلا برای نفت” زد.
بحران انرژی سبب افزایش ۳ الی ۴ برابری قیمت نفت شد؛ ملک فیصل طلای زرد واسه طلای سیاهش میخواست؛ بهش فهمودند اگر میخوای امنیت حکومت خودت و فرزندانت تا آخر زمان باقی بمونه به عنوان بزرگترین صادر کننده نفت در جهان، فقط دلار عمو سام رو در قبال فروش نفت مطالبه کن؛ چونکه گندم و برنج و موشک و جت جنگنده و سایر تسهیلات نظامی عمو سام رو فقط با دلار عمو سام میتونی تهیه کنی.
سایر اعضای اوپک نیز همین سیاست پولی عمو سام رو در پیش گرفتند وبدینسان بازار جهانی دلار نفتی زاده و جایگزین بازار جهانی نفت شد؛ یعنی ذخائر طلاهای عمو سام به عنوان پشتوانه دلار با ذخائر نفتی کشورهای صادر کننده جایگزین شد؛ عمو سام تاج طلایی خود را از سر بازار پولی جهان برداشت و کلاه نفت صادر کنندگان را بر سر بازارهای پولی جهان گذاشت.
از اوایل دههٔ ۷۰ میلادی دلار نفتی جانشین دلار طلایی شد؛ این سیاست یک تقاضای مصنوعی بسیار سود آور برای تولید دلارهای عمو سام به دنبال داشت که با توجه به دامنه تغییر قیمت نفت از قرار بشکه ی ۷۰ الی ۱۰۰ دلار و مصرف روزانه جهان بین ۸۰ الی ۱۰۰ میلیون بشکه،
رقمی بین ۲ الی ۶/ ۳ تریلیون دلار معادل اقتصادهای فرانسه، انگلیس، یا آلمان تقاضای سالانه برای دلار عمو سام ایجاد میکند.
باز با این وجود ولع و اشتهای سیری ناپذیری عمو سام و شرکا به همین میزان از تولید نجومی دلارهای نفتی اکتفا نکرده و سیر چاپ دلارهای نفتی نه به موازات و متناسب و هم شتاب با سیر افزایش تولید و مصرف جهانی نفت بلکه با شیبی عظیم از تولید تورم پایه پولی ۵۵% بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۵ (سالهای طلایی رونق اقتصادی در سطح جهان) به تورم بیش از ۳۰۰۰% پایه پولی بین سالهای ۱۹۷۱ تا کنون رسیده. در حالیکه مصرف جهانی نفت طی این مدت حدودا ۳ برابر (۳۰۰%) و متناسب با آن تولید ناخالص جهانی ۳۰۰% تا ۴۰۰% افزایش داشته.
اما این افزایش سر سام آور پایه پولی فقط قسمت نمایان کوه یخ نقدینگیست; نقدینگی به معنای پایه پولی به علاوه تولید پول مجازی یا بدهی توسط شبکه گسترده نظام بانک داری متکی بر کسری ذخیره است. تولید کل ناخالص جهانی در سال ۲۰۱۷ طبق آمار بانک جهانی ۸۰ تریلیون دلار بوده در حالی که میزان بدهی جهانی درون شبکه بانکی بیش از ۳۰۰ تریلیون تخمین زده میشه.
این بدهی نجومی در واقع ثروتی است که طبقه رانت خار جهانی از قبل بهره آن زندگی انگلی خود را بر گرده اهالی دهکده جهانی با افزایش هزینه نان و دارو و معیشت و اعمال مالیات پنهان بر آنها، برای خود تامین میکند.
ما با مونوتریسم غالب جهانی (تولید و تکثیر و توزیع انحصاری دلار آمریکا)، و بنگاه داری نظام بانک داران جهانی متکی بر نظام پولی و مالی و اقتصادی بنا شده بر پول فیات و تولید تورم لجام گسیخته پولی و به تبع آن قیمتی (یا به مفهوم عامیانه گرانی) مواجه هستیم.
همین نظام و ساختار و ساز و کار با مدیریت شاهانه موجبات بحران اقتصادی در سالهای پایانی حکومت پیشین و در پی آن سقوط رژیم را به دنبال داشت و سپس در دوران پس از انقلاب با مدیریت موتلفه اسلامی و ایرانی در حکومت اسلامی و خصوصاً از آغاز دولت سازندگی در پشت و تحت لوای لیبرالیسم اقتصادی با بحرانهای روز افزون پولی ، مالی و اقتصادی و رکود تورمی مواجه هستیم
http://www.nurizad.info/blog/29700#comment-225835 – تجارت نفت از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز…. و آیندهٔ آن
http://www.nurizad.info/blog/31428#comment-319112/ نظام بانکی جهانی و وطنی را بهتر بشناسیم
http://www.nurizad.info/blog/32337#comment-418443 ارز فیات یا آنچه به زبان انگلیسی Fiat Currency گفته میشه /
سپاس
نیکلا باورز، حقوقدان، نویسنده و از تحلیلگران معروف فرانسوی، در مطلبی که به مناسبت چهل سالگی حکومت اسلامی ایران در روزنامۀ فیگارو (هجدهم فوریه) منتشر کرده، نوشته است که جمهوری اسلامی ایران نه قابل دوام است نه قابل اصلاح. او معتقد است که حکومت اسلامی ایران بیش از هر چیز بن بست های اسلام سیاسی را برملا کرده است.
در تفسیر خود نیکلا باورز تصریح می کند که اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و سپس برآمدن گروه داعش برای مدتی به توسعۀ نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه کمک کرد. اما، این توسعۀ نفوذ به بهای سنگینی برای ایران و به ویژه مردم این کشور صورت گرفت.
نویسندۀ فرانسوی نوشته است که تمام ظرفیت های بزرگ ایران برای توسعۀ اقتصادی در داخل نابوده شده و علت این امر غصب درآمدهای نفتی توسط روحانیان، سلطۀ سپاه پاسداران بر تمام فعالیت های اقتصادی، فساد سایهگستر و فاجعۀ زیست محیطی است که تمام توانایی های ایران را برای خروج از بن بست تحلیل برده اند.
نیکلا باورز تصریح کرده است که تحریم های آمریکا آخرین تیر خلاص را به این ظرفیت ها زده است. به گفتۀ مفّسر فرانسوی از زمان تأسیس حکومت اسلامی در ایران تولید ناخالص این کشور به کمتر از پنجاه درصد تولید ناخالص ترکیه کاسته شده، در حالی که در آستانۀ انقلاب اسلامی، تولید ناخالص ایران ۲۶ درصد بیش از تولید ناخالص ترکیه بود. به گفتۀ نیکلا باورز امروز اقتصاد کره جنوبی چهارده برابر بزرگتز از اقتصاد ایران است، در حالی که در سال ١٣۵٧ اقتصاد ایران ٣۹ درصد قوّی تر از اقتصاد کره جنوبی بود.
نویسندۀ فرانسوی با اشاره به فقر سایه گستر در ایران می افزاید : ۴۰ درصد مردم ایران با کمتر از ده دلار در روز زندگی می کنند. یک پنجم جمعیت فعّال این کشور بیکار هستند و بیکاری شامل ۵٠ درصد جوانان ایران می شود که در نتیجۀ آن سالانه ١۲۵ هزار جوان دیپلمۀ ایرانی کشور خود را ترک می کنند.
رکود اقتصادی و فقر، به گمان نیکلا باورز، علت اصلی بی ثباتی اجتماعی و شیوع اعتراض ها و اعتصاب های بی وقفه در کشور است. به گفتۀ نویسندۀ فرانسوی بخش های گسترده ای از مردم ایران از گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی به صف ناراضیان پیوسته اند به طوری که حتا محافظه کارترین بخش های جامعه به نشانۀ اعتراض تغییر دین داده و بعضاً به آئین زرتشتی می گروند.
نیکلا باورز می افزاید که ایدئولوژی انقلاب اسلامی مُرده است و تنها به یاری سرکوب و تنفر از آمریکا به بقای خود ادامه می دهد. نیکلا باورز می گوید : در نهایت انقلاب ایران بن بست اسلام سیاسی را تأئید می کند. او معتقد است که رژیم مذهبی برآمده از این انقلاب روحانیان را ثروتمند کرده و مردم ایران را به افلاس کشانده است. “باورز” تأکید می کند که افزایش بودجۀ نظامی ایران که به ١۶ میلیارد دلار بالغ می شود و همچنین توسعه طلبی های منطقه ای حکومت اسلامی اکنون مهمترین موانع توسعۀ اقتصادی و منشاء تداوم و تعمیق فقر در این کشور به شمار می روند. نیکلا باورز در ادامه نتیجه گرفته است که “همانند اتحاد شوروی، رژیم ملاها در ایران نهایتاً نه قابل دوام است نه قابل اصلاح.”
http://fa.rfi.fr/%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B2-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD-20190218/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87?xtor=CS1-52
خرافات و دروغ در فقه شیعه گفته شده توسط آیت الله سید ابوالفضل برقعی
صحبت های آیت الله نکونام که میگوید مگر این ها فضول مردم هستند .
از دقیقه دوم میتوانید این سخنان را بشنوید
https://www.youtube.com/watch?v=5530E_ZSdok
جناب سید مرتضی – ببینید شما اینگونه نوشته ها را میگذارید که به خیال خود لج ما را در بیاورید. وگرنه با شناختی که از شما در
طی این سالها پیدا کرده ایم میدانیم که شما باهوشتر از آن هستید که این پز های تو خالی را باور کنید.
یادتان می آید آنیتا سالها پیش در مورد شما عبارتی به این مضمون گفتند: باهوشتر و به روزتر از سید مرتضی در تمام حوزه علمیه
پیدا نمی کنید. شاید در پاسخ به مخاطبی که گفته بودند اگر طلبه ها یاد بگیرند از کامپیوتر و اینترنت استفاده کنند و …
من گمان میکنم زمانی که تصمیم به نوشتن و یا گرد آوردن این دست آوردها که اغلب آنها در دنیای امروز بسیار معمول است
میکنید پیش از آن دست به دعا بر میدارید و میگویید :-
“خدایا مرا ببخش من میدانم که دارم دروغ میگویم و یا غلو میکنم ولی این بخاطر نجات دین خودت اسلام عزیز است پس مرا ببخش
و یاری کن که خوانندگان این نوشته ها هم هنگام خواندن آن گاگول شوند و این دروغ ها و غلو های مرا باور کنند. و …”
شما خود میدانید که اگر ج.ا توانایی داشتن این دست آورد هایی را که شما لیست کرده اید دارد پس بسیاری از کشورهای دیگر در
جهان هم این توانایی را داشته و یا دارند و حتی بهتر از ج.ا.
یکی از پیشوایان دینی شما میگویند: اگر مسلمان نیستید پس آزاده باشید. و من به شما میگویم — اگر آزاده نیستید پس مسلمانی
باشید مانند جناب مصلح. که کژی ها – نادرستی ها – ناراستی ها و واقعیت های این کشور بلا زده را می بینند و آنها را افشا میکنند
و به اندازه توانشان در نجات کشور از این منجلاب بلا تلاش میکنند.
دست آوردهایی در زمینه پزشگی لیست کرده اید. خوب برای مثال در کشوری که بخاطر تهیدستی وحشتناک بسیاری از مردمانش
کلیه و … میفروشند خوب معلوم است که بهترین پزشکان در زمینه پیوند میشوند – کار نیکو کردن از پر کردن است – و به ویژه که
ترسی هم از کشتن بیماران ندارند چون دیه میپردازند و پس از آن دوباره مشغول به کار میشوند.
میشود در مورد تک تک این ادعا نوشت .
ایران؛ پرشتاب ترین کشور دنیا در زمینه رشد امید به زندگی (طبق جدول سازمان ملل)
ایران؛ سریع ترین کشور جهان از نظر رشد نوآوری
همین دو مورد بالا را ببینید – دروغ محض هستند.
ایران؛ در زمره امن ترین کشورهای جهان (طبق رده بندی دو موسسه معروف انگلیسی بنام «انترنشنالsos» و «کنترل ریسک»)
حتما مدیر عامل یکی از این شرکت ها – آقای مهاجرانی – و شرکت دیگر هم آقای علیزاده هستند.
ج.ا در این زمینه امنیت چنان تبلیغاتی در این سالها برای توجیه حضورش در سوریه و جاهای دیگر به راه انداخته که نگو.
اینها توجه نمیکنند که نبود امنیت در کشوری -استثناست – و نه وارونه آن. ولی ای کاش این امنیتی هم که مدام پز آنرا می دهند
وجود داشت. البته امنیت از نگاه ج.ا شامل هیچ چیز دیگری بغیر از عدم وجود جنگ و کشتار نمی شود.
بیشتر موردهای گفته شده هم که برای حفظ امنیت ملی – بخوانید روحانیان – است. و برخی از آنها هم برای بادکردن ج.ا که بعد ها
بتوانند در جای مناسبی از آن بهره برداری کنند. – مانند بزرگترین ارتش سایبری.
تنها مورد درست آن لیست مورد زیر است:-
ایران؛ پر افتخار ترین کشور جهان از نظر فعالیت های قرآنی و تنها کشور جهان که یکی از شروط تصویب قانون در آن ، عدم تضاد با
قرآن است.
بای 🙂
در مورد این لیست توضیحکی دادم که یکی از دوستان طلبه فرستاده بود و من فقط آنرا اینجا باشتراک گذاشتم و این غیر از مواردی است که بنده با اتکاء به آمار و ارقام و گزارش های رسمی داخلی و خارجی صحبت می کنم.اما در مورد احساس دروغ،ابدا اینطور نیست،من وقتی با استناد به آمار و ارقام و گزارش های رسمی یا خبرهای رسمی مربوط به گشایش طرح های مختلف فنی،صنعتی،رفاهی،چیزی هایی ارسال می کنم هرگز-اینطور که تهمت زدید و باز حاشیه سازی کردید-احساس دروغ گفتن نمی کنم،مثلا فرض کنید وقتی چیزی هایی درمورد پژوهشگاه رویان،یا پیشرفت ها در طب یا برخی صنایع مثل صنعت هسته ای یا استقلال در تولید بنزین،یا استقلال در تولید گندم و بی نیازی از واردات،یا امور مربوط به هوا فضا،یا پیشرفت ها در صنعت موشکی و امور نظامی یا تولید برق و چیزهایی از این قبیل برای کسانی که خود را به خواب،یا کری و کوری زده اند ارسال می کنم نه تنها احساس دروغ نمی کنم بلکه بعنوان یک ایرانی احساس غرور و شعف می کنم.من فکر می کنم امثال شما باید در باطن خویش تفتیش کنند که مشکلشان از این خود را بکری و کوری زدن چیست؟ و واقعا کسی می تواند ایرانی باشد و از این امور احساس غرور نکند و صرفا بخاطر برخی کینه ها یا نفرت از دین و مذهب یا تکیه کردن بر برخی کاستی ها که معمولا در خیلی کشورها هم وجود دارد،از اینگونه پیشرفت های کشورش احساس غرور و خوشحالی نکند و با دشمنان این آب و خاک هماهنگ شود؟!
ضمنا من درک درستی از این آلرژی افراطی شما نسبت به عطاء الله مهاجرانی ندارم،آیا گناه او اعتقاد و باور به جمهوری اسلامی است؟ یا هرکس بجهاتی به خارج از کشور رفت باید مثل شماها با بوق های مستکبر دنیا هماهنگ شود علیه کشور و نظام و منافع خود؟ این حساسیت شما و طعنه زدن غیر اخلاقی شما به یک مدیر سابق این نظام که به اصل نظام جمهوری اسلامی ایران باور دارد چیست؟ شاید از طلاقت بیان و قوت استدلال او در این جهات احساس ناراحتی و حقارت می کنید؟ اینطور نیست؟
جناب سید مرتضی – من اصلا از این دستاورد هایی که شما برشمردید احساس غرور نمیکنم. در دنیای امروز این نوع دستاورد ها
بسیار روتین به حساب می آیند – بویژه که اندیشه ها و نیت های پشت این تلاش ها برای نمایش قدرت و امپراتوری نداشته – باشد.
و نه در جهت نیازها و رفاه مردم.
در کشوری که تهیدستی و نداری بیداد میکند. بیماران را به خاطر ناتوانی از پرداخت هزینه بیمارستان به حال خود رها میکنند –
و یا از مرکز پزشکی بیرون می اندازند. و قوه قضاییه ای که به جای دادگستری به هر بی قانونی تن در میدهد تا حرف نظام را به
کرسی بنشاند. و بد تر از همه این بی اخلاقی وحشتناکی که بخاطر این همه فشار و سرکوب از همه نوع آن در جامعه ایجاد شده.
آیا بدنبال مثلا انرژی هسته ای رفتن ارزشی دارد؟
البته نا امید نشوید بسیار کسان که حتی مخالف ج.ا هم هستند – چه در داخل و چه خارج – از این دستاورد هایی که بر شمردید
مانند انرژی هسته ای و … احساس غرور میکنند بنابراین شما تنها نیستید.
در کشوری که شخصی بخاطر گفته ای به توهین علیه نظام – توهین علیه رهبری – توطئه علیه امنیت ملی و … محکوم میشود و
آن شخص و خانواده اش تحت بدترین فشار های روحی وجسمی قرار میگیرند و بطور کلی از هستی ساقط میشوند اینگونه
دستاورد ها چه ارزشی میتواند داشته باشد.؟
در ساختمانی که من زندگی میکنم در زمانی که گاز گران شد – اهالی ساختمان به یکباره تصمیم گرفتند که کنتور گاز را دستکاری
کنند که پول گاز را به نصف تقلیل دهند – من تنها کسی بودم که با این کار مخالفت کردم بعد مشاجره سختی هم درگرفت و بالاخره
کار خودشان را کردند. و از چه راهی مامور شرکت گاز! – 50000 تومان گرفت و این کار را کرد.
چنان قبض گاز پایین آمده که حالا برای اینکه شرکت گاز شک نکند آب چنان جوش است که حتی نمیتوانید انگشت خود را برای چند
ثانیه روی شوفاژ نگه دارید. و در تابستان هم آب چنان جوش است که اگر اتفاقی سرشیری از جا در بیاید
شخصی که آنجاست بی تردید خواهد سوخت.
حالا شما فاجعه را درک میکنید؟ و خدا میداند چه تعداد از مردم و در چه جاهای دیگری از این کارها میکنند. نظام که فاسد شد
اکثریت مردمش هم فاسد میشوند.
حالا شما به این دستاوردها افتخار کنید.
در مورد عطاالله مهاجرانی و علیزاده هم – من از آدم های ریا کار و دروغگو بدم می آید. البته از نظر شما اینها چنین نیستند ولی من
باور دارم چنین هستند. مانند کمونیست ها که از روسیه و شوروی پیشین دفاع می کردند و میکنند و به دامان شیطان بزرگ پناه
برده اند. و در مهد امپریالیسم با امپریالیسم مبارزه میکنند.
شما بگویید که مهاجرانی فیلسوف کل کائنات باشد و توانایی او در استدلال کردن بیمانند. من چرا باید احساس حقارت کنم. او اگر
بیسواد بود ولی انسانیت را پاس میداشت برای من قابل احترام بود. بنابراین انسانهای حقیر کسانی امثال این دو که نام بردم
هستند.
اول اینکه:فونت نوشته شما درست شد بدون اینکه من لپ تاپم را عوض کنم! حالا نمیدانم چطور شد که اینطور شد ولی یقین دارم بعد از تذکر من درست شد!
دوم اینکه :در مورد دستاوردها و مقایسه آنها با کاستی ها،باشما موافق نیستم،این مصداق روشن خلط مبحث و شاید غرض ورزی باشد،من موافقم که باید در مورد کاستی ها گفت و نقد کرد البته بقصد اصلاح و نه بقصد براندازی اینطور که در این سایت می بینید،اما انتقاد کردن هرگز نباید مساوق با چشم هم گذاشتن بر دستاوردها و زحمات دیگران باشد،کاری که می بینید در این سایت سکّه رایج است هم از سوی مدیر برانداز سایت (به پست بالا و عنوانش بنگرید!)هم از سوی کامنت گذارانی مثل شما.بنده خودم هم بحکم گرایش به اصل نظام و لزوم اصلاح آن ممکن است به اموری و مدیریت هایی و گفته هایی منتقد باشم،اما اینجا مواجه هستم با شمایانی که در مبنا خواهان سقوط این نظام هستید و چون چنین خواسته ای دارید،این خواسته شما را وا می دارد که چشمانتان را بر نیکی ها و دستاوردها ببندید و فقط اشکالات را ببینید.این نکته مواجهه و افتراق من با افراد دیگر این سایت است..
سوم اینکه :من بحثم دفاع از اشخاص نیست اما می گویم یک انسان منطقی و اخلاقی همینطور که مثل شما از برخی تعبیرات نسبت بخود برمی آشوبد و پاسخ می دهد،باید تلاش کند نسبت بدیگران و مخالفان خود راحت انگ نزند و تهمت نزند.شما در این عبارتت مهاجرانی را متهم به ریاکاری و دروغگوئی کردی،آیا الان موافق هستید من هم شما را ریاکار و دروغگو بگویم؟! قاعده طلائی اخلاق (هرچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند و بالعکس) یادمان نرود.
نمیدانم در تاریخ روشی وچود دارد که تعیین کند ما از نظر تاریخ توسعه در چه دوره ای از تاریخ قرار داریم. بنظرمن میرسد از نظر تاریخ فلسفه ما در تاریخ 2120 سال قبل میزییم. چون سقراط در 2100 سال پیش زندگی میکرده است. ما هنوز به دوره سقراط نرسیده ایم ولی داریم به آن نزدیک میشویم. چون اگر همین امروز سقراط بیاید و در جلو دانشگاه تهران همان سوالاتی را که در بازار یونان طرح میکرد بپرسد. بطور قطع ظرف دو ساعت دستگیر میشود. اما شواهدی وچود دارد که ما در حال نزدیک شدن به این دوره هستیم. بطور مثال نوریزاد بصورتی سقراط زمان ماست او مثل سقراط اجازه یافته است سوالاتی مشابه را طرح کند بدون اینکه انتظار پاسخگویی داشته باشد. هم چنین وفتی آدم اینترنت را نگاه میکند. می بینید بعضی از استادان دانشگاه بشرط داشتن سوابق مطمین وفاداری چنین اجازه ای را یافته اند.
حسن/*: روحانی: یکی از دلایل قاچاق ارزانی است.
مش قاسم: نه اینکه درآمد و ارزش پول ما مثل کشورهای همسایه هست واسه همینه که ما گشنگی میخوریم و اونا مواد غذایی ما رو. به حکومت یه مشت ابله بر ما خوش آمدید. کره شمالی هم یه همچین جفنگیتی نمیگه، بیخود تا بحال من اینا رو با کره شمالی مقایسه میکردم. ولیکن مزرعه حیوانات، صد البته!
حسن/*: حکومت/* اسلامی ما تهدیدی برای جهان نیست.
….و ادامه داد ما فقط تهدیدی در منطقه خاورمیانه، خلیج فارس و صد البته برای کشور ایران و مردم ایرانزمین هستیم…..
/*: ک
اخوار: سبقت توان موشکی زیرسطحی ایران از آلمان، ژاپن و سوئد
مش قاسم: سبقت توان نداشتن گوشت و مرغ و نون سفره ایرانی از افغانستان و بنگلادش و کره شمالی.
همون احمق: نسبت به پروژه غدیر در بخش زیر سطحی، وزن شناور ۵ برابر شده است.
مش قاسم: نسبت به پروژه گشنگی و کارتون خوابی در بخش زیر سطحی، وزن غذا خوری هر ایرانی ۱/۵ شده است.
به حکومت اسلامی حماقت کامل کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
سلام و درود
« گفت پیغمبر عداوت از خرد
بهتر از مهری که از جاهل رسد »
متأسفانه مردم دوستی و میهنپرستی جاهلان به دوستی خاله خرسه میماند، آنها برای آنکه منکر فکر و فرهنگ و پیام نو و اندیشه های رهایی بخش اسلامی که هنوز دچار آفت آخوند، و مسخ و منحرف نشده بود بشوند و قبول کنند که ایرانیان قومی نسبتاً فهیم و منمدن بودند و فرق میان شرک و توحید و یگانه پرستی و ثنویت، و تفاوت پیامبر اسلام( ص ) و خسرو پرویز عنتر مزاج ،و فرق میان امام علی (ع) و انوشیروان ستمگر * را دانستند و پس از آنکه با ظهور اصلاح گرانه « مانی نگارگر » و قیام « مزدک بامدادان» در دو تلاش بزرگ ملی، هم جهت اصلاحات دینی و اجتماعی و هم جهت انقلاب دینی و اقتصادی و اجتماعی،در برانداختن نظام پلید « کاست طبقاتی ساسانیان » و بر کناری شرکت سهامی شوم «دین و دولت» که اختیار دنیا و آخرت مردم را قبضه کرده بود و از گهواره تا گور ایرانیان تحت سیطره و استیلای مخوف خود گرفته بود و با رجز خوانی میگفت :
« منم گفت با فرّهٔ ایزدی همم شهریاری و هم مؤبدی» در نهایت ایرانیان با تحمل تلفات و خسارات بسیار زیاد ناکام ماندند ،زیرا هم در سرکوب گسترده اصلاحگران « مانوی» و هم در کشتار وسیع « مزدکیان» انقلابی و هم در تحمیل جنگی طولانی و پر تلفات با رومیان که بهانه ظاهریش جنگ بر سر ارمنستان و در باطن برای گسیل جوانان و مردان اصلاحگر و انقلابی به جبهه های خونین و آتشین جنگی آدمخوار و تحمیل قحطی و گرانی به مردم بود شکست خوردند، و در نتیجهٔ آمار بسیار بالای تلفات مردان و بر هم خوردن تعادل طبیعی جمعیت، فحشای همه گیر و سهمناکی در کل امپراطوری که از شمال شرقی هندوستان تا دریای مدیترانه، و از قفقاز تا یمن گسترده بود بروز کرد که تلفات ناشی از سوزاک و سفلیس و بی توجهی به کودکان نامشروع حاصله، که آنان نیز از میان رفتند و ویرانیهای غیرقابل احصاء و ارزیابی ، اوضاع اجتماعی بیش از پیش وخیم شد، چنان از ستمگری پادشاهان و خاندان سلطنتی و خرافه گستری آخوندهای زرتشتی بیزار شده بودند که ورود مسلمانان را چون موهبتی الهی و مجالی مغتنم پذیرا شدند. ( آخوندهای زرتشتی با به انحصار خود در آوردن آتش و آتشکده شریک قدرت حاکم شده بودند و در اواخر عمر ننگین حکومت ساسانیان ضمن آنکه شریک قدرت حاکم بودند و پادشاهان را عزل و نصب میکردند، چنان دماری از روزگار پیروان خود در آورده بودند که براستی ایرانیان از دست آنها به ستوه آمده بودند، و با آنکه قرآن به زبان عربی بود و هست باز از نوشته های گنگ و افسانه آمیز اوستا * که به زبان دین دبیره!( زبانی خاص که غیر از زبان توده مردم بود و بجز مغان و مؤبدان و دستوران آیین زرتشت، توده مردم چیز قابل توجهی از آن نمیفهمیدند ) روی برگرداندند و نهایتاً، بتدریج، بیشتر ایرانیان آگاهانه و آزادانه اسلام را پذیرفتند. جاهلان متعصب مدرن در تشریح کیفیت اسلام آوردن ایرانیان عذری بدتر از گناه میتراشند و چنان سیمای زشتی از نیاکانمان ترسیم میکنند که آدم از داشتن چنین نیاکان ترسو و بی ارزشی که جلو چشمشان زنان و دختران و پسران و خواهرانشان را به اسارت میبرند و اموالشان را غارت میکنند و او نه تنها هیچ دفاعی نمیکند بلکه میکوشد که با اخلاص تمام زبان و آیین مهاجمان را بیاموزد و به شرایع دین تازه عمل کند، حالت تهوع میگیرد! مرده شوی چنین نیاکان بی حس و حال و بی غیرتی را ببرد! نیاکانی که اگر براستی اینجوری بوده باشند،قابل دفاع و دلسوزی نیستند و شایسته بود که بخودشان هم تجاوز میکردند!
( * انوشیروان بر خلاف آنکه سعدی گاه به نیکویی از او نام میبرد و به دادگر معروف شده است، بنا به نقل شاهنامهٔ فردوسی مردی حیله گر و خدعه گر بوده که با نیرنگ و نامردی، طی توطئه ای از پیش طراحی شده، با آنکه پدرش قباد هم به کیش مزدک در آمده بود ، انقلابیون عدالت طلب مزدکی را با خود مزدک به بهانه مهمانی و با تظاهر به اینکه خودش هم، چون پدرش میخواهد به آیین مزدک بگرود آنها را فریب داد و همه را به باغ سلطنتی که نظامیان مسلح زیادی در اطرافش مخفی کرده دعوت میکند و ناگهان همه را قتل عام کردند.)
* بنده در بخشی از عمرم شدیداً گرایش به زرتشت و آیین نیاکان پیدا کردم، کتاب اوستا را خریدم و دهها بار آنرا خواندم، اصیل ترین قسمتهای اوستا که حدس میزنند ممکنست از خود حضرت زرتشت باشد گاثاها نام دارد و به دعاها و نیایشهای حضرت داوود در تورات شبیه است و مثل هر دعا و نیایشی که از درون و باطن انسانی پاکیزه خو و یگانه پرست و نیکو کردار چون( شت وخشور زرتشت اسپیتمان )خطاب به خداوند به زبان و بیان آمده، زیبا و پر معناست و معلوم است که گوینده آن کلمات مردی خدا آشنا بوده است ، اما بسیاری از یشت ها بکلی افسانه و مثل داستان جن و پری میمانند،ابتدا فکر کردم شاید من قادر به فهمشان نیستم، خیلی گشتم و با زحمت و هزینه ای که برای من نسبتاً زیاد بود، تفسیر اوستای زنده یاد استاد ابراهیم پورداوود را یافتم و خریدم، بارها و بارها مطالعه اش کردم، حتی سرود مزد یسنا که توسط خود استاد پورداوود سروده شده، و دو دعا که مثل سورهٔ حمد و سورهٔ توحید به عنوان آفرینگان جهت آمرزش مردگان میخوانند و اولی با « اَشَم وَ هو» و دومی با « یَتا اَهو» آغاز میشوند ( فاتحه زرتشتیان) هم حفظم شد، ولی باور بفرمایید که تفسیر استاد پور داوود هم چیزی از ابهاماتم نکاست و مطلبی یا دستوری اخلاقی که حتی با یکی از احادیث پیامبر اسلام ( ص ) یا یکی از جملات قصار امام علی( ع ) قابل مقایسه باشد، نداشت. آن تفسیر که زحمت و دانش زیادی صرفش شده است، بیشتر به درد یافتن ریشه های زبان پهلوی و زبانهای باستانی ایران میخورد و چیزی که بتواند فکر و قلب را جذب، و ایمان ایجاد کند ندارد. خود زرتشتیان هم حتی ادعا نمیکنند که اوستا گفته های حضرت زرتشت باشد چه رسد به آنکه آنرا وحی الهی بدانند؟!
اوستا و آیین شناسان معتبر و زرتشتیان فرهیخته هم در تحریف آن
متفقند.
///////////////////////////////////// سید حاج طبری و سید حاج کیانوری قبلا استفراغ کرده تو دیگه احتیاج به بالا آوردن نداری. قرآن هست و تاریخ خود نوشته مسلمین هم هست و خوشبختانه گروهای چپ و راست اسلامی هم هستند و دولتها هم چه در طول تاریخ و چه همین الان تشکیل داده اند و همه هم ادعای اسلام ناب محمدی کرده اند.دیگه جایی برای وراجی ها و اراجیف ////////////////////////////////////////////////////////////مارکس بچسبونی و زمانی به د…ل راسل و رسو ….برو آنطرف بگذار باد بیاد که /////////////////////خودت و هم کیشان و اسلام و مقدساتتان خفه مون کرده. ۱۴۰۰ ساله وقت داشنید تا خود را و باورتان را نشون بدهید .ولی از باور شما جز حقارت و وحشیگری و ددمنشی و غارت و تجاوز و فقر و فلاکت و گدایی و انگل سازی و مفتخور پروری و پدوفیلی و خشونت و خباثت و پستی …هیچی به بشریت نرسیده. ////////////////// هم پرورش یافته همین مزخر فات و خرافات اسلامی بوده و /////////////// بشدت عقب افتاده و خشن و خشک مغزی بی تدبیر و آدمکشی بی رحم و زنباره ایی شهوتران و حریصی که نه از عشق سر در می آورد و نه اصولا زن در نظرش ارزش انسانی داشت. و از این نظر همتای ولی نعمت خود /////////////////////////////////////.والا هرچه محمد زیرک بود ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////درهمان جا یک گروه مافیایی و دزد و آدمکش و بی رحمی یک سکت دینی را بوجود آورد و توانست با جنگهای پیاپی و کشت و کشتار و ترور و بی رحمی و دروغ و نیرنگ قوم عرب را زیر سلطه خود در آورد.بعد از مرگ محمد سران اسلام که تا حدودی طعم قدرت و ثروت را چشیده بودند با شدت تمام به سرکوب گروهایی که دوباره از اسلام بیرون رفته بودند پرداختند.ولی چون بدین درک رسیده بودند که اگر به سرزمینهای دیگر دست اندازی نکنند نمی توانند عرب را قانع به مسلمان ماندن کنند بنابراین تسخیر کشورهای اطراف را در برنامه خود گنجاندند.و بقیه داستانها را هم همه شنیده ایم.ولی یکی از دروغها و بی شرمی های نو اندیشان و یا مسلمانان همیشه این بوده که آره این حکومتها اسلامی نیست و اسلام ناب این نیست.ابنها همه چرندیاتیست که افرادی مثل همین/////////////////،در این سایت خروار خروار می ریزد.اگر روایت سنتی از اسلام را درست بدانیم علی در دامن محمد که خود ////////////////// خدیجه بود و بعد هم با او ازدواج کرد بزرگ شد و بعد هم به مدینه آمدند و جریان جنایات و دزدیها و سرگردنه زنی ها…بعد از فتح مکه و مرگ محمد هم کسی علی را در حدی نمی دانسته که بخواهد او را رهبر کند.چون تا کسانی مثل ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و معاویه …بودند علی اصولا به حساب نمی آمده و چنین هم شد.حتی می بینیم وقتی علی به اصطلاح می خواهد رهبر مسلمین شود /////////////////////// بر ضد او با طلحه و زبیر به جنگش می روند.خب هر کسیکه کمی شعور داشته باشد اگر مغرض نباشد نباید در آنچه در مورد علی گفته اند شک کند؟ در پایان کل/// جز مشتی دروغ و خرافات نیست و هیچ نفعی بر ای بشریت نداشته ولی تا بخواهی باعث خرابی و ویرانی و بی رحمیها و ناراستیها و قتل و عامها و تجاوزات و سرکوب و تجاوز به حقوق انسانها گردیده.دوران دین و باور دینی در قدرت سپری گشته و انسانها با رجوع به شعور جمعی خود به قوانین زمینی دست یافته اند.سیستم سکولار و دمکراسی و حقوق بشر و بر ابری زن و مرد و همه افراد بدون هیچ اما و اگری در برابر قانون و جدایی دین و باور و ایدیولو ژی یک گروه از قدرت همه دستاوردهای شعور جمعی بشرست.انسان دین خو و دین باور اصولا نه می تواند مسئولیت بپذیرد و پاسخگو باشد.دلیل اش هم واضح است چون حضرتش همه چیز را برای دین و باورش، قربانی می کند.اصولا فلسفه خلقت از دیدگاه مذهب تسلیم و عجز و زاری و ناله موجودات و انسان در برابر الله یا حالق است و هیچ ربطی به زندگی زمینی ندارد.در ضمن/// گرامی قبله مسلمین هم با دلایل بسیار شهر پترا در جنوب یمن است و تمام مساجد و مقبره های قدیمی همه بدون استثنا بجای رو به کعبه بودن رو به شهر پترا دارند.جالبه که قبور منتسب به علی و حسن و حسین و عباس و خود کعبه قبله شان بطرف شهر پتراست.و جالبتر که تمام آنچه که در تاریخ اسلام آمده ه بخوبی با شهر تاریخی پترا جور در می آیند تا با مکه!بنابراین/// گرامی خانه از بیج و بن ویرانست و تو ناشیانه در نقش ایوانی. ساعت خواب ///.تو رویاهای خودت با عفیر پشت محمد سواری کن و خوش،باش! یا برو تو خانقا یا علی یا هو و یا هوعلی ///////////////////////// سربده و براحتی مثل آب خوردن آدم بکش .شما را بدنیا چی؟
شفیعی دلبری کافیست بخدا سید مرتضا فهمید که اتو علاقمند اسلام هستی پس دلبری راتمام کن. و جان مادرت تو دیگر تاریخدان و جامعه شتاس نشو که بیش از این ادامه دهی مضحکه عام و خاص خواهی شد پس همینقدر کافیست و با مقایسه علی و نوشیروان و محمد و خسرو پرویز و فحاشی به اجدادت نمایش حقارت و /////////////////////////////////////// و ریاکاریت را تبلیغ نکن که از اغاز خود از زانوی تو پیدا بود که از حمام گرم کوی //// مسلکی و ///////////////////////////////////////////میایی عزیز من./
حاج بهرام پارسایی راه یافته شیراز به اون طویله: پراید ۴۷ میلیونی یک شوخی نیست، شرم آور است.
مشه قاسم: حاجی، در اقتصاد همهچی به همهچی رابط داره. وقتی که ارزش ریال در طول 40 سال شده یک ۵۸ هزارم آنچه که بود، وقتی که یه شبه ۳۰۰ درصد افت میکنه خیال میکنی این افت خودشو کجا نشون میده؟ حتی قیمت آفتابه هم ۵۰۰ برابر شده. ای نادانان، مشکل جای دیگری قرار داره و تا اون جای دیگه خالی نشه ۴۷ میلیون به ۴۷۰ ملیون هم میرسه.
با حکم حکومتی این دومی، سهم صندوق توسعه ملی از درآمد نفت کاهش یافت
مش قاسم: تبریک و تهنیت به همه مفتخوران اسلامی بخصوص شخص بیشخصیت دست کج خودش و پس افتاده اش. نبادا لبنانیها و فلسطینیها و سوریه ایها و یمنیها و قاچاقچیان اسلحه در دور دنیا و …… جیبشون خالی بمونه. حاجی، سهم دانش آموزان شین آبادی چی شد؟ زلزله زدها چی؟ سهم ……ها چی؟
رئیس/* کمیسیون/* بی امنیتی ملی و بی سیاستی خارجی مجلس/*: ردپای جاسوسی اطلاعاتی در حادثه تروریستی زاهدان
مش قاسم: رد پای همونایی که بمب توی ساختمان قبر اون هشتمی گذاشتن.
کیهان آخوند خور شده: گرانی راهحل دارد/قدم اول، نظارت و برخورد جدی است.
مش قاسم: اسلام همینه دیگه، برای هر مشکلی نظارت و برخورد جدی. در عقل و درایت در اسلام بسته شده، دوای هر مشکلی شلاق، زندان سر و دست بریدن و شکنجه. بیش از این بضاعت نداره.
دلار
این جماعت ایرونی اصلا نمک نشناسه و کارش هم نق زدنه و نق هم میزنه فقط برای اینکه نق زده باشه و بس . نق ش رو که زد دو دقیقه بعد همه چیز یادش میره و دو باره نق میزنه در جهت کاملا مخالف نق زدن قبلی . مثالی بزنم تا منظورم رو بهتر بفهمید . فرض کنید دلار بشه دو تومن , دو تا تک تومنی نه دوتا هزار تومنی , فورا مشتریان دکان نوری زاد جار و جنجالشون بالا میره که ” مادر ////// ها دلار رو ارزون کردن که جونا برن خارج ایدز بگیرن برگردن این جا دخترای آریایی ما رو مبتلا کنند ” . اگر هم دلار بره بالا میگن ” دلار رو گرون کردن که مردم نرن خارج ببینند و بفهمند که این جا فقط گه و گنده ” . در همین دکان نوری زاد چه ها که ما در ارتباط با همین دلار نخوانده ایم . من که دیگه حال و حوصله سر زدن به دکون نوریزاد را از دست داده ام ولی گهگاه سری میزنم تا فحش هایی که این جا یاد گرفته ام ” آپ دیت ” شوند وما از قافله هموطنان محترم عقب نمانیم و از قضا دیدم مش قاسم نوشته : ” تا دلار هفت تومن نشود / این وطن وطن نشود ” و یکی دیگه هم چرندی مثل همین در جوابش نوشته . دیدم خیلی بی چشم و رویی می خواد که آدم اینطور روی وطن اسلامیش قضاوت کنه و خوبی هایش را انکار کنه . تو همین افکار بودم که از بالا ابیات زیر نازل شدند و ما را هم مکلف کردند به ابلاغ آن ها .
تا کی خوریم غم ایام که دلار رفته هوا
بیا که زنیم بر سر وافور حبه بجاش
دلار که رفته هوا حشیش آمده زیر
چه جای گله , که بود حش مقدم ای قارداش
دلار پانزده هزار و حبه تقریبا مفت
خوشا که شاه رفت وشیخ آمده جاش
نشسته پای منقل و دوستان همه جمع
“زهرماری” و ماست و چهچه قارداش
کنار جوی با گلرخی و نسیم بهار
خوریم باده , زنیم بوسه ها به لباش
چادر از سر گرفته , کنیم شکر خدا
ز سینه باز کنیم کرستش که تنگه براش
اجرتش را دهیم به پول حلال
نه دلار , ای پسر مسلمان باش !
حبه ارزان و نشمه هم نه گران
این همان جنت است ای نشناش
مردان بد حجاب!
مردان جوانی که مخالف حجاب اجباری هستند؛ چه لاغر و چه چاق، چه خوش اندام و چه بدهیکل… چند سالی میشه که تصمیم گرفته اند برای اعلام انزجار و ابراز مخالفت خود با حجاب اجباری، به ابتکاری تازه دست بزنند…
پوشیدن شلوارهای فاق کوتاه!
شاید بسیاری از شما، بارها با چنین صحنه ای در کوی و برزن مواجه شده باشید… و لبخندی بی اختیار زده باشید!
و شاید هم تعدادی از شما جزو همین بدحجابا باشین!
کافیه طرف به هر دلیلی دولا بشه… و تمام!… البته اونایی که چاق هستند دیگه نیازی به دولا شدن هم نیست!
اگه بنا به بدحجابی اعتراضی باشه…
باید مردونه باشه!… با پوشیدن شلوار فاق کوتاه و تحمل فشار زیاد بر روی تشکیلات خودگردان!
و البته، به جان خریدن عوارض ناشی از پوشیدن شلوار فاق کوتاه… که ممکنه بدترینش این باشه که بر اثر فشار زیاد و گرمای بسیار بالا…کار از واشر سرسیلندر سوزوندن هم بگذره و به ناباروری و سرطان منجر بشه!
شایدم دانسته اینکار را میکنند… یعنی میخواهند که خودخواسته نسل خودشون را منقرض کنند! از لج ولی فقیه!
این وسط… خوش بحال قارچ نشیمنگاه، که با بدست آوردن فرصت، راهی برای فرار و رسیدن به هوای آزاد پیدا میکنه…
و بدا به حال تشکیلات خودگردان! که راهی برای فرار نداره و باید بسوزه و بسازه!
بازم از خودت عکس گذاشتی این جا و میخوای بعد هم بگی مال من نیست و کلی درد سر راه بندازی ؟
نارشیست عزیز
نظر شما درباره حکومت دینی یا دین جکومتی چیست و چه ایراداتی بر هرکدام از این دو نوع حکومت داری وارد میدانید؟ و اما سخن دیگری که با شما دارم اینست که درست است که شما شجاعت به خرج دادی و با اشکار کردن گرایشت و اینکه نیازهایی مشابه با /////////////////////////////////////////////////////////////////////خودت در عمل به نوعی تابو شکنی کردی و قدمی به جلو برداشتی ولی به نظر من تا همان حد فعلن کافی است و دیگر سعی نکن پرده حجب و حیا را کامل دریده کنی و با انتشار تصاویر بالا پای از دایره ادب بیرون نهی و با خروج از محدوده عمل مهارگر حجب به مثابه کسانی که به جذب مشتری و دلبری میپردازند عمل کنی زیرا دیگر موضوع لوث و بی مزه میشود. یادم هست در یکی از کامنتهایت به قول خودت نوشته بودی امپول////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////رفع حاجت شود تا بعد ها که از ماشین حساب استفاده کنی..
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
هاشم خواستار، چهره سياسي و فرهنگي نام آشنا، در گفتگوي ويژه با راديو ندا از تجمعات معلمان، فضاي سياسي محيط هاي آموزشي و فشار بر فعالان صنفي، از ”اوج ورشكستگي حكومت ايدئولوژيك جمهوري اسلامي” و ”فاصله عظيم بين حاكميت و ملت”، از نداشتن جايگاه رضا پهلوي در بين مردم، از مسئله ملي و اتحاد مليت ها و از” آينده درخشان ايران” مي گويد!
http://radio-neda.blogspot.com/2019/02/blog-post_16.html
با سلام. ایا می شود کورس را دید یا با او تماس گرفت؟
دریده!
——
من اطلاعات زناشویی را در دبستان و دبیرستان از لژنشینان کلاس فرا می گرفتم. خُبره بودند. سیکل دوم عقیده داشت دختری که یک بار بند را آب بدهد خجالتش می ریزد و پررو و دریده و وقیح می شود و فحش خوارمادر می دهد، ولی دختر بکر شرم و حیا دارد و کم روست.
دست خونی یقه ی من را نچسبند، ولی آخوند هم پر رو است. رو را قورت داده و خجالت را قی کرده. زل می زند توی دوربین دروغ می گوید. گند بالا آورده عمامه را می گذارد بالاتر. خوش چس است دم باد بهار می نشیند.
سیکل اول هم عقیده داشت هر چی /// است ته ش باد می دهد. فاطی ها همه دوست پسر داشتند. پا نمی دادند. قول بود دختری را که اول اسمش میم است راحت می توان تور زد. عشق من بدری. مو ره در قعر چشمان سیاهَت، در میان قلعه ی سنگباران سینه ات مخفی کن!
کوکب!
با توجه به نوشته های اخیر تو، میشود حدس زد که تو یک زن ستیز هستی… نگاه تو به زن، نگاهی ابزاری و تحقیر آمیز است… چشمان تو زنانی را میبیند که میخواهد ببیند و ذهن تو زنانی میسازد که میخواهد بسازد… تکرار اینگونه سخنان توهین آمیز، تحقیر آمیز و جلف بر ضد زنان نشان چیست؟ که متأسفانه آب دهان نوری زاد را هم بدجوری راه انداخته و از این نوشته ها به “در نهایت ایجاز” یاد کرده! (مثل اینکه نوری زاد مشکل در صحنه سازی های ایجاز گونه دارد و شما که پیدات شد، حالا کبکش خروس میخونه و دیگه نیاز نیست به مغزش فشار بیاره!) … فیلم که نمیشه بزاری… پس مینویسی و نوری زاد با خواندنش، انگار که رمانی عشقولانه میخواند، شروع به تجسم کرده و ذهن درگیرش حتی شده چند دقیقه ای یه استراحتی میکند… خسته نباشی کوکب!
میتوانی در هر موضوع دیگری بکار ببری این هنر ایجاز را… ولی چرا محور اصلی ایجاز تو، حول و حوش زنان و دختران اینجوری و اونجوری میچرخد… یعنی یک زن و یک دختر حسابی چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی تو پیدا نمیشود؟… میای یه عکس از شاخ! اینستاگرام میگذاری که معلوم نیست جنسیتش چیست! (کسی که از بس زندگی اش نکبتی و پوچ بوده… تصمیم گرفته به خود فروشی در اینستاگرام بپردازد و پول و شهرتی به هم زند و مرد نمایانی چون تو هم که همیشه بدنبال اینجور سوژه ها… آویزوون در آویزوون) و در پی آن، تمام زنان را مخاطب چرندیات خود قرار میدهی… حالا هم بیاد ایام دبیرستان و راهنمایی خود افتادی که معلوم نیست کدام جهنم دره ای بوده که پر از پسران ندید بدید و آویزوون و دختران هم شأنتان بوده… و اون وسط ها هم تعابیری بکار میبری که نوری زاد عزیز آنها را نهایت ادبیات و ادب و ایجاز میداند… (نمردیم و نوری زاد نشانمان داد نهایت ایجاز را) …
و شایدم راند بعدی یه چیزایی میگی… مثل این که چقدر به کاردستی علاقه داری؟… ایجاز است و هزار هنر در پی آن…
شایدم نوری زاد تصمیم قطعی گرفته بزنه تو کار پرسود پرونو گرافی و پرونو ایجاز و من دارم بیمورد خودم را خسته میکنم…شاید!
شایدم جنابعالی یکی از مشتری جمع کن های صفحه ی اینستاگرام نوری زاد هستید! شاید!
شایدم نوری زاد به فالوورهای اون دختر نکبتی که شاخ اینستاگرام شده حسودیش میشه! شاید!
یعنی مجبوری توی هر فازی مینویسی یه راه ایجازی بزنی به سمت زنان و دختران؟ مجبوری؟
یعنی همین یک مدل ایجاز را بلدی؟
چرا بردگان شورش نمیکنند؟
توربیورن تنشو
ترجمه و تلخیص از: ژیلا افتخاری، روانشناس
توربیورن تنشو، فیلسوف سوئدی و از سال 2002 پرفسور در فلسفهی کاربردی دانشگاه استکهلم میباشد. وی مسئول مرکز بیو اتیک دانش-گاه استکهلم و پرفسور در مدیسین اتیک مرکز آموزشی کارولینسکا (دانشکدهی پزشکی استکهلم)ا است. او مشاور وزارت بهداشت سوئد در اتیک و کمیتهی اهدای ارگان میباشد. توربیورن تنشو بانفوذترین فیلسوف سوئدی در بیو اتیک، فلسفه اخلاق و فلسفهی سیاسی است و اغلب در بحثهای مختلف مطبوعات و رادیوو تلویزیون شرکت میکند. وی بیست و پنج کتاب و بیش از هشتاد مقالهی آکادمیک در زمینهی فلسفه به تحریر در آورده است. مقالهی حاضر در فوریهی سال جاری و در جریان انقلاب مصر در یکی از پرتیراژترین روزنامههای صبح سوئد، «داگنس نی هتر»، به چاپ رسید.
…
ترجمهی مقالهی حاضر تلاشی است برای روشنگری در زمینهی فلسفهی استمرار ستمگری و ستم پذیری.
* * *
تظاهرکنندگان بارها و بارها در میدان تحریر تجمع میکنند. امری که خوشحال کننده و انگیزاننده است، اما چگونه چنین چیزی ممکن بوده است. ویلهلم ریچ، روانکاو و مارکسیست، ما را تشویق به طرح این سئوال کرده است: نپرسید چرا برده شورش میکند، بلکه بپرسید چرا برده اغلب شورش نمیکند. چگونه است که اقلیتی قادر به اعمال سرکوب درازمدت بر اکثریتی میشود؟
این پرسش، موضوع پژوهشها بوده است. محققین یک پروژهی تحقیقی در دانشگاههای استکهلم و روحدس در آفریقای جنوبی تلاش کردهاند به آن پاسخ دهند. در این جا توضیحات روشنگرانه و آنالیز ما در مورد چگونگی امکان اعمال سرکوب ارائه داده میشود. نتیجهی این تحقیقات از نگاه سرکوبگر و سرکوب شونده قابل توجه است؛ چرا که نمونهی بارزی از کارکرد فلسفهی ماکیاولی «هدف وسیله را توجیه میکند» در دوران ماست.
یک نظریهی پژوهشی، سرکوبگری را به ایدئولوژی ارجاع میدهد. بنا به این نظریه، سرکوبگر موفق میشود تا جایی به سرکوب شونده تلقین کند، که آنان باور کنند همه چیز آن گونه است که باید باشد. سرکوب شوندگان لیاقت وضعیتی بیش از این را ندارند. یا این که این باور را بر آنها تحمیل میکند، که چیزی بهتر از این ممکن نیست.
دیدگاه دیگری، ثبات دیکتاتوری را در ضعف سرکوب شوندگان در سازماندهی حرکات اعتراضی خویش میبیند. تعداد سرکوب کنندگان اندک، مسلح و سازمان یافته هستند. سرکوب شوندگان بسیارند، غیر مسلح و در سازماندهی خود ضیعف هستند. آنها به سختی میتوانند همگام حرکت کنند.
یک مرجع مهم در این زمینه، اندیشمند فرانسوی آلکسیس دو توک ویله است که با اشتیاق خاصی توضیح میدهد چگونه نگهبانان در زندان، در سینگ-سینگ، صدها زندانی را تحت کنترل خود در میآوردند. زندانیان در معدن سنگی با کلنگ کار میکردند. تعداد اندکی نگهبان، آنان را زیر نظر داشتند. چرا زندانیان شورش نکردند؟ آنها حتا مسلح هم بودند! به نظر او یک توضیح ساده وجود دارد. به آنها اجازهی صحبت با هم داده نشد. هر تلاشی برای صحبت کردن با هم، رویکردی برای سازماندهی شورش تلقی شده و زندانی مورد هدف گلولهی نگهبانان قرار میگرفت. و این کار برای آچمز کردن همگی آنان کافی بود.
ما شاهد این امر در مصر هستیم. مریدان مبارک سازماندهی شده بودند. تظاهرکنندگان معترض در سازماندهی حرکات اعتراضیشان ضعیف هستند. مبارک اینترنت را قطع کرد. با این وجود، تظاهرکنندگان موفق به راهاندازی شورش شدهاند. این امر چگونه ممکن است؟ آنان میدانی را یافتهاند، که در آن میتوانند به هم بپیوندند. آنان بدون آمادگی قبلی، بدون وسایل ارتباطی زیاد توانستهاند تلاشهایشان را هماهنگ کنند. مبارک نتوانسته است مانعی برای جمع شدن و دیدار آنان با همدیگر ایجاد کند و میدان را از آنان بگیرد.
اگر به تئوری سازماندهی باور داشته باشیمف بایستی بگوئیم که مبارک دچار اشتباه فاحشی شد که تظاهرکنندگان راهنگامی که تعدادشان اندک بود، سرکوب نکرد. شاید او قادر به انجام این کار نبود. شاید این کار او ارتش را به رو در رویی با او وا میداشت. او به گروه اجیر شدهاش اطمینان کردف که در نهایت بازی را باختند و این جای بسی خوشحالی دارد.
مشکل مردمی که میخواهند شورش کنندف فقط ایجاد ممانعت در برقراری ارتباطات توسط دیکتاتور نیست. آنها مشکل سازماندهی حرکات اعتراضی خویش را نیز دارند.
مسالهی دیگری که از جانب اقتصاددانان شیکاگو، که خود را طرفداران نظریهی انتخاب عمومی میدانند، مطرح میشود، عدم تمایل افراد به شرکت در پروژههای انقلابی است. طبق این نظریه، این افراد هیچ انگیزهای در خود نمییابند.
آبشخور فکری این اقتصاددانان خودمحور بودن فرد است. فرد در درجهی اول به منافع خویش و نزدیکانش اهمیت میدهد. اگر نظر آنان درست باشد، حضور در میدان تحریر کاری احمقانه است. آگر به آن جا بروم، ممکن است آهن پارهای به سرم بخورد و یا ممکن است کشته شوم. همزمان مشخص است که حضور من در آن جا ناچیز است. انتظار میرود صدها هزار نفر در آن جا حضور بیابند. حضور و یا عدم حضور من در آن جا محسوس نخواهد بود.
اگر انقلاب پیروز شود، میتوانم به خودم تبریک بگویم. بدون این که هزینهای برای برقراری دموکراسی پرداخته باشم. از مزایای آن، که نتیجهی انقلاب است، استفاده خواهم کرد. اگر انقلاب شکست بخورد، در آن صورت هیچ گونه ریسکی را نپذیرفتهام و خلاصه این که، حضور و یا عدم حضور من برای نتیجه، مسالهی تعیین کننده نخواهد بود.
مشکل فقدان انگیزه در کنار سازماندهی ضعیف میتواند توضیح دهندهی استمرار سرکوب طولانی در مصر باشد. اما نمیتواند آن چه را که امروز شاهدش هستیمف توضیح دهد. آن چه را که ما امروز در مصر میبینیم، چیز دیگری است. صدها هزار نفر به میدان رفتهاند و دیکتاتور را زیر علامت سئوال بردهاند. این امر چگونه ممکن بوده است و این افراد چگونه به فردیت خویش غلبه کردند؟
حقیقت این است که آنانی که تظاهرات میکنند،
ادامه در بخش دوم
چرا بردگان شورش نمی کنند
بخش دوم
حقیقت این است که آنانی که تظاهرات میکنند، خودمحور نیستند. آنان حداقل در حال حاضر خودمحور نیستند. این حقیقت نشان میدهد، که برای انسانها در شرایط خاصی غلبه کردن بر فردیت خویش و ابراز همبستگی ممکن است. ما خیلی خوب میدانیم، که چه وقتی چنین امری ممکن است. روانشناسی اجتماعی این موضوع را مورد مطالعهی تجربی قرار داده است.
در زیر چند فاکتور مهم روشنگرانه آورده می شود. فاکتورهایی که توضیح میدهند کجا و تحت چه شرایطی انسانهای معمولی مثل من و شما آمادهی نشان دان شجاعت و همبستگی هستند:
سرکوب شدگان بایستی شخص خود را محبوس در دیکتاتوری احساس کنند تا خلاقانه در پی راه حلی برای برون رفت از آن باشند. آنان باید احساس کنند، که یک فرد به تنهایی قادر به حل این مشکلات نیست. آنان باید همهی توهماتشان را در مورد «جا به جایی اجتماعی» از دست داده باشند. در غیر این صورت آنها در پی حل مساله به صورت فردی خواهند بود تا یک حرکتی عمومی.
آنان باید شرایط سیاسی موجود را با ثبات احساس کنند. فشاری را که روی دوش خویش احساس میکنند باید تغییرناپذیر دانسته و تصور از بین رفتن خود به خودی آن وجود نداشته باشد. در آن صورت آنان در انتظار فرا رسیدن دوران بهتری خواهند نشست. آنان بایستی باور داشته باشند، که اگر خودشان اقدامی انجام ندهند، دیکتاتوری همچنان پا بر جا خواهد ماند.
کلام آخر این که، آنها بایستی نمونههای مثبت را تجربه کنند. آنان بایستی تعداد اندکی انسانهای فداکار، خالص و شجاع را دیده باشند که در جهت تغییر شجاعت نشان داده و نمونهای از کسب موفقیت نسبی باشند. اگر همهی این شرطها وجود داشته باشد، اکثر ما آمادهی ریسک پذیری برای بهبود وضع مشترکمان هستیم. در آن صورت ما آمادهایم، که همبستگیمان را نشان دهیم.
متن کامل مقاله به زبان سوئدی را در این جا میتوانید بخوانید:
http://www.dn.se/debatt/allt-ar-skort-i-egypten-men-underbart-att-skada?rm=print
اینگونه تحلیل ها بخوبی حاکی از مبهوت شدن نویسندگان اینطور مقاله ها در برابر حرکت خیره کننده اکثریت مردم ایران در این 22 بهمن و 22 بهمن های چهل ساله است! واخورده ها و مبهوت هایی که تحت تاثیر رجزهای اربابانشان که پیش بینی ناکامی انقلاب اسلامی و نرسیدن آن به چهل سالگی را می کردند،وقتی علیرغم فشارها و تهدیدها و تحریم هایی که همان اربابان بوجود آورده اند، خروش خیره کننده مردم ایران را می بینند (هرچند مایلند به روی مبارک نیاورند!) بورطه اینگونه مهمل بافی ها می افتند!
اما تحلیل حقیقی رئالیستی این است که اینان و اربابان حقیقتا جامعه و مردم انقلابی ایران را نمی شناسند و در مهملات ذهنی خویش غرقند دقیقا مثل برخی وازده های داخلی!
جناب سید مرتضی – ما خروش خیره کننده مردم انقلابی به “کیک 40 متری” را به وضوح دیدیم.
و خروش خیرکننده اتوبوس هایی که برای آوردن مردم کیک خور از دورترین نقاط ایران در استانها.
شما تردید نداشته باشید که این انقلاب شکوهمند بوسیله همین شرکت کنندگان در تظاهرات نمایشی برچیده خواهد شد.
یادتان می آید که آقای رفسنجانی در زمانی که نمایندگانی از آمریکا به ایران آمدند و با خود بعنوان هدیه یک اسلحه و کیک هم
آورده بودند و ایشان با همان خنده های ملیح شان از زرنگی ج.ا می گفتند … و بعد هم با خنده گفتند – کیک ها را هم بین پاسداران
تقسیم کردیم و خوردند. اینها همان تیپ مردم هستند. کیکتان را میخورند و بعد هم ….
شما که این همه دم از منطق میزنید من نمیدانم چرا از آن برای دیدن واقعیت ها در کشور اصلا هیچ استفاده ای نمی کنید.
بای 🙂
من پایین تر هم یک نمونه ای از این مطالب شما را که از آن به چیزی جز وقاحت نمی توان تعبیر کرد دیدم آنجا که تعریض هایی به مهاجرانی داشتید،بسیار خوب اگر اینگونه وقاحت ها را نامش را منطق می گذارید باکی نیست به اینجور منطق ها دلخوش باشید!
فقط می گویم نیازی نیست که رجوع به تصاویر تلویزیونی از خروش میلیونی مردم ایران در شهرهای کوچک و بزرگ کنید،نیازی هم نیست که در 22 بهمن ها فانتوم سوار شوید و با سرعت بالا از بالا شاهد حضور عمومی مردم باشید،اما با امکانات امروزی می توانید در آن روز به تعداد استان های ایران از شیاطینی مثل خودتان کمک بگیرید و در استانها و شهرهای بزرگ و کوچک حضور داشته باشید و هرکس هرچه را دید به یک شیطان مرکزی-مثلا خود شما!- گزارش ارسال کند.
توجه کنید حرف من این نیست که در این روز 80 میلیون جمعیت ایران اسلامی در خیابان هستند،نه کسی اینرا نمی گوید چون تعداد زیادی از مردم ایران را کودکان و کهنسالان و ضعفاء تشکیل می دهند،در روستاها هم روستائیان اگر هم در تظاهرات نباشند اما قطع بدانید هیچ گرایشی به افکار معوج و وقاحت آمیز قلیلی مثل شما ندارند،برخی هم ممکن است روی عذرهای عرفی خاص یا حتی تنبلی خواب را ترجیح دهند و نیایند، اما حرف این است که اکثریت این مردم در این روز برای پاسداشت انقلاب خودشان بخیابان می آیند،منتها همانطور که قبلا عرض کردم ویژگی مهم امثال شما قلیلی که مخالف نظام یا مخالف اسلام هستید همین زبان درازی های وقیحانه است.بنابر این تصادفا باید تعجب کرد از اینگونه بی منطقی ها و وقاحت ها و زبان درازی های امثال شما که تعداد اتوبوس های انتقال و جابجایی مردم را حتی از تعداد خود مردم بیشتر می دانید!یکی از نشانه های واضح این وقاحت را هم در امثال شما هم در آن رسانه های وقیح امثال بی بی سی و وی او ای در دی ماه سال قبل شاهد بودیم،یادتان هست وقتی در چند شهر با تکیه بر بستر تلگرام هرجا 50 نفر 100 نفر حتی بگو 1000 نفر جوان فراخوان می دادند و شعارهای ساختار شکن و اهانت آمیز می دادند،یا عده ای با موج سواری،خود را بمیان برخی از مردم که اعتراضات صنفی داشتند یا مال باخته فلان موسسه اعتباری بودند می رساندند و شعارهای عوضی مطرح می کردند،چطور بی بی سی و دیگران (همانها که با وقاحت در بین منافقین گفتند جمهوری اسلامی تابستان گرمی خواهد داشت! یا به چهل سالگی خود نخواهد رسید !)لحظه به لحظه ویدئو منتشر می کردند از تجمعات 100 و 200 و 1000 نفری،یا فراخوان به مخاطبان می دادند برای ارسال ویدئو بکمک گوشی ها؟! چطور شد وقتی در 22 بهمن حضور میلیونی مردم ایران در خیابانها را می بینند خفه خون می گیرند و سکوت می کنند یا نهایتا سخاوت بخرج می دهند که دهها نفر یا صدها نفر در تظاهرات حکومتی! شرکت کردند؟! این وقاحت شما دقیقا همان وقاحت امثال بی بی سی و وی او ای و اینجور رسانه هاست.حال اگر شما دلخوش به اینگونه وقاحت ها هستید مانعی نیست دلخوش باشید!
بای بای!
————-
دوست گرامی
سید مرتضای گرامی
تلاش کنید نوشته هایتان تهی از کنایه و درشتی باشد. این، به لباسی که به تن کرده اید، برازنده تر است. اگر که به برازندگی بها می دهید.
ایکاش بجای این همه وقاحت وقاحت وقاحت و… که در این نوشته آورده اید، کمی شمایان را انصاف بود و به مردم معترض نیز فرصتی داده می شد تا “خود”ی نشان بدهند. آنوقت معلوم می شد چه جمعیتی را بساط ملایان پشت سیم خاردارها جای داده اند. اینهمه فریاد مردم را نشنیدن، لابد ایرادی ندارد. اما روزی در همین نزدیکی ها ناگهان از خواب بر می خیزید و می بینید بنیان نفوذ ناپذیرتان سوراخ شده و دیوارهای محکم تان یکی یکی دارد فرو می ریزد. این مردم مگر چه می خواهند؟ پاسخگویی!! این که چرا خامنه ای می دزدد و آدم می کشد و به کسی پاسخگو نیست. این آیا انتظار زیادی ست. بعدش شما تلاش می کنید در این سایت، وظیفه ی پاسخگویی خامنه ای و نظام و خلخالی و خمینی و خاوری و… را بعهده بگیرید.
با احترام
.
دوست گرامی
نوریزاد گرامی
تلاش کنید نوشته هایتان تهی از کنایه و درشتی و تهمت و مخالفت با ادب باشد. این، به ژست ادب و اخلاق و موعظه که گرفته اید، برازنده تر است. اگر که به برازندگی بها می دهید.
احتراما
———
بروی چشم سید مرتضای گرامی
شما آدمهای خوب و انسان و شایسته و فهیم و صادق و دست پاک و پاسخگو و مال مردم نخوار و ایران نخوار در شاکله ی نظام مقدس نشان من بدهید، من اگر از گل کمتر توصیف شان کردم!؟
بهر روی از پیشنهادتان سپاسمندم
سپاس
.
جناب ناشناس
متن جالبی بود و اگر میشد تمام مقاله را در اینجا قرار میدادید، عالی میشد.
توی ایران مگر چند نفر به زبان سوئدی آشنا هستند؟
و من با توجه به رفتار شناسی ایرانیان میگویم که در ایران با وضعیت موجود، نمیشود شورش کرد؛
ظاهر قضیه اینگونه است که:
قشر مستضعف، اگر جان به لب شود و قید زن و بچه و خانواده و خدا … در کل قید همه چیز و همه کس و مهمتر از همه، قید جانش را بزند… آنوقت شورش میکند… که این فقط یک اقدام کور فردی ست و نه جمعی.
از سوی دیگر، ترس از اینکه حمایت نمیشوند و هیچ قدرتی ندارند، آنها را مجبور به تحمل کرده… مستضعفان؛ همانگونه که از اسمشان پیداست، ساخته شده اند برای بیگاری… یک مستأجری که کارگر و کارمند و مواجب بگیر دیگران است و چند سر عائله دارد و به نان شب محتاج است و مریض دارد و سالمند دارد و فرزند دم بخت دارد و دانشجو دارد و هزار و یک جور خرج دارد و هزار و یک جور درگیری فکری… با همه ی این احوال، خودش را و خانواده اش را دوست دارد… او که در هفت آسمون یک ستاره ندارد… باید با چه امیدی شورش و انقلاب کند؟ تا به کجا برسد و بعد چه کسی قرار است با نامی دیگر او را استثمار کند؟… یک روز کار نکند (تازه اگر مشغول کاری آبرومند باشد و به کارهای پست دیگری تن نداده باشد) …مخارج زندگی او چگونه تأمین میشود؟
و مگر تا امروز در هیچ کجای دنیا، یک انسان شرافتمند که مستضعف هم میباشد، یافت میشود، که بعد از انقلاب، به نان و نوایی رسیده باشد؟ بدون اینکه به بیراهه برود، یا اینکه حقی را ناحق کند…
و اما اصل قضیه :
یک شورش را چه کسانی حمایت مالی، لجستیکی، تدارکاتی و تبلیغاتی میکنند و بنزین روی آتش میریزند؟
مگر مستضعفانی که شپش در جیبهایشان سه قاپ می اندازد میتوانند کاری از پیش ببرند؟… شورش و انقلاب، کمترین هزینه اش، جان بی ارزش شورشیان یا مستضعفان است!
هیچ انقلاب و شورشی بدون حمایت های گسترده از جانب سرمایه داران به ثمر نمیرسد… سناریوی تمامی انقلابها و شورش ها، ابتدا در دفاتر سرمایه داران است که پیش نویس، ویرایش و به مرحله ی اجرا گذاشته میشود و کلید میخورد.
هر فیلمی، مگر نه اینکه نیاز به تهیه کننده دارد… حتی فیلم زندگی فقرا و بیچارگان!
شورش و انقلاب، برای مؤفقیت نیاز به یک تهیه کننده که نه، بلکه چندین تهیه کننده دارد که بتوانند همه ی عوامل و مخارج چنین فیلمی را تأمین کنند.
هیچگاه در طول تاریخ ( حداقل تا آنجا که من میدانم ) هیچ شورش، قیام و یا انقلابی بدون حمایت سرمایه داران به ثمر نرسیده…
و اما در مورد این نظام؛
این نظام هم مستثنی نیست… هر زمان سرمایه داران پشت پرده حس کنند که منافع آنان با رفتن این نظام بیشتر میشود و یا اینکه انقلاب و شورش، ثروت آنها را چند برابر میکند و یا اینکه نظام فعلی دیگر پاسخگوی آنها نیست… یقین بدانید همین بیابانهای کویر لوت مملو از پا برهنگان میشود… نه به اینترنت نیاز است، نه ماهواره و نه رادیو و تلویزیون …
در این میان خون کسانی تباه میشود، از هر دو طرف، آنهایی که فقط بازیگران سیاهی لشگر هستند که با کمترین جیره و مواجب از جان عزیز خود میگذرند.
این نظام و تمامی نظام های حکومتی در دنیا را سرمایه داران کنترل میکنند… این سرمایه داران، درست مثل دیگر افراد و انسانها دارای گرایش ها، ادیان و عقاید متفاوتی هستند… ولی نقطه ی اشتراک بین آنها، با وجود تمامی اختلافات، همانا حفظ و گسترش ثروت و سرمایه ی آنهاست و این منافع مشترک، منجر به اتحاد آنها میشود و افزایش قدرت.
دنبال این نباشید که مردم چگونه همدیگر را پیدا کنند، آنهم با وجود قطع شدن وسایل ارتباطی، … مهمترین، اصلی ترین و سخت ترین مرحله از هر شورش، انقلاب و قیام اینست که ابتدا سرمایه داران مشترک المنافع همدیگر را پیدا کنند؛ چرا که برای پیروزی در هر حرکت انقلابی، اتحاد چندین تهیه کننده مایه دار ضروری است… که هر کدام از آنها زیر مجموعه ای از هزاران مزدور را در اختیار دارند… از سیاستمدار، نظامی، بازاری و روحانی بگیر تا برسی به بازی گردان، تدارکاتچی و مردم عادی.
آس و پاس ها، حقوق بگیران و جیره خواران… فقط تار مویی میبینند و سرمایه داران پیچش مویی… آنهم چه پیچشی!
پس، چی شد؟
رکن اصلی و اصلی ترین رکن پیروزی مردم در هر شورش، قیام یا انقلابی، اتحاد سرمایه داران مشترک المنافع و حمایت تمام و کمال آنهاست… بی مایه فطیراست!… حتی ممکن است سناریویی بنویسند در شکست انقلاب و آغاز جنگ داخلی و رواج هرج و مرج… اگر سودشان در آن باشد.
در همه حال، بیشترین سهم و بیشترین نفع، متوجه سرمایه داران است… نمونه های زیادی از انقلابهای مؤفق و شکست خورده، در تاریخ گذشته و حال موجود است…
و صحبت از سرمایه داران و اعضای رده بالای انجمن های پنهان است… کسانی که صاحب و مالک کشورها و تمامی هرآنچه در آنست با نام صنعت، اقتصاد، بانک، کارخانه، معدن و …هستند. آنها کسانی هستند که عادت به شهرت ندارند و قدرت برتر و مطلق را در ناشناس ماندن میدانند… مگر خداوند قادرِمطلق ناشناس نیست؟!
دیگر به جزئیات نمیپردازم، که خودتان با کمی تفکر و تحقیق میتوانید به پاسخ برسید…
مثل این نمونه :
یک سیاستمدار مگر بدون تبلیغات و حمایت کننده ی مالی (اسپانسر) میتواند برنده ی انتخابات شود؟
حتی یک آخوند خداترس و تسبیح بدست و دائم الذکر که پیشانی اش از شدت سجده پینه بسته برای بدست گرفتن قدرت محتاج سرمایه داران است و بس …
او هم، این امداد غیبی را اینگونه توجیه میکند که: به خواست خدا و توسط یک بنده ی خدایی این کمک ها از راه رسید…
حق یارتان
آمورتی ، ما ازت ترجمه حدیث رو خواسیم بی جواب گذاشتی ، حالا ما یه ترجمه پیدا کردیم، نظر تون چیه؟؟؟ فقط حاشیه نرو که مغضوب خلق الله میشی!
“سیاتی علی امتی زمان لا یبقی من القران الا رسمه ولا من الا سلام الا اسمه یسمون به وهم ابعد الناس منه ،مساجدهم عامره وهی خراب من الهدی فقهاء ذالک الزمان شر الفقها تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة والیهم تعود”
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
*****ترجمه****
زمانی بر امت من خواهد آمد که باقی نمی ماند از قرآن جز نوشتارش (وبه قرآن اعتنائی نمی شود ) وباقی نمی ماند از اسلام مگر اسمش ومسلمان نامیده می شوند در حالی که از اسلام دورند (وبوئی از اسلام نبرده اند) مساجدشان آباد ولی از نظر هدایت واصلاح مردم ویرانه ای بیش نیست .فقهای آن زمان بدترین فقها هستند در زیر چترآسمان فتنه از آنان بر می خیزد وبه سوی خودشان بر می گردد.
_________
بحار الانوارجلد 2صفحه 109
جناب نوری زاد سان دیدن یک ملا در مقام فرمانده کل قواه از نظامیان درحالی که هیچ دانش نظامی ندارد وندانستن معنای پاراف یک ملای دیگر در پست مهم وحساس وزیر کشور وبی برنامگی وغیر متعارف بودن سران نظام مثلادر ادامه جنگ هشت ساله وبرنامه اعدام هزاران زندانی مشخصا در سال 67و بعد پرداختن آنان به بحرانهای پر هزینه ونابودگردیگری چون برنامه ی هسته ای فقط برای بقا وماندنشان در حکومت از عجایب روزگار ماست پرسش این است همه میدانیم که این بحرانها تمامی ندارند تا کی این قصه ادامه دارد وما تا کی وتاکجا باید قربانی وفدای این سیاست بحران زا وبحران زی بودن حکومت جمهوری اسلامی باشیم آنها 40سال است که با پرداختن به بحرانهای گوناگون موفق شدند بر ما حکومت کنند آیا این قصه ی تلخ وتاریک تا کی وتا کجا برای ملت ماادامه دارد؟ با سپاس
یکی از مهملات نوریزادیه که فالوورهای او نیز آنرا قرقره می کنند تعبیر “آخوند را چه به سانتریفیوژ و آخوند را چه به فرماندهی کل قوا!”است!
این یکی از مغالطات و مهملاتی است که تکرار شده و بجهت تلقین و تکرار موجب قرقره کردن های تکراری برخی می شود!
قبلا اشاره ای به نکته این مغالطه شد،مغالطه کنندگان گمان می کنند در جهان سیاست و اداره اجتماع باید فرمانده کل قوای مسلّح یک نظامی باشد تا بتواند فرماندهی کل قوا کند! در حالیکه چنین نیست،آیا همه روسای جمهور یا نخست وزیران یا رهبران کشورهای دیگر جهان (بتناسب تفاوت سیستم های حکومتی خود) که فرمان جنگ و صلح در ید قدرت آنان (یعنی منتخبان مردم) هست همه لزوما نظامی و آشنا بفنون جنگند؟! مثلا در همین امریکا که فرماندهی کل قوا و تسلط بر فرمان جنگ یا صلح بدست رئیس جمهور منتخب آنان است،حال یا بتنهایی یا با اعانت مجالس نمایندگی آنها،آیا مثلا ترامپ یک آشنای بفنون کلاسیک جنگ است؟! اینطور نیست،یعنی اینکه در دیگر کشورها نیز امر جنگ و صلح و فرمان جنگ و صلح بدست روسای کشور است با اینکه هیچ آگاهی از فنون و تخصص های کلاسیک نظامی ندارند.و در فرض جنگ،این فرماندهان نظامی هستند که تحت مدیریت کلان (امر و نهی کلی در خصوص اصل جنگ و صلح) از تخصص نظامی خود بهره جمعی می گیرند و کارزار می کنند واین مطلب روشنی است.در ایران اسلامی نیز مطابق قانون اساسی فرماندهی کل قوا و فرمان جنگ یا صلح تحت قدرت رهبر منتخب مردم است که با کارشناسی و مشورت با کارشناسان گوناگون نظامی و سیاسی و غیره فرمان جنگ یا صلح را صادر می کند و با مشورت های مختلف فرماندهان قوای گوناگون مسلحه را منصوب می کند.و این مدیریت کلان و کلی هیچگاه نه بمعنای ورود به حیطه تخصصی نظامی است،و نه مستلزم آگاهی از فنون کلاسیک نظامی است.چیزی که هست برخی که با فرهنگ دین و اسلام و قرآن آشنا نیستند یا باوری به آن ندارند دست به اینگونه مغالطات حقیرانه می زنند.
همینطور قیاس کنید ماجرای سانتریفیوژ و آخوند را! آیا حقیقتا امور فنی مربوط به سانتریفیوژ و مختصات فنی بکار گیری آنها را یک آخوند رهبری می کند یا امثال صالحی که سالها در دانشگاههای فنی مربوطه در داخل و خارج فیزیک هسته ای خوانده اند؟! اینجا هم روشن است که باز مدیریت فنی این امور مربوط به اشخاص دانشگاهی و فنی و متخصصان خاص است،و یک رهبر دینی که در یک سیستم دینی منتخب مردم برگزیده می شود،باز بر اساس راهبردها و مشورت های خاص با کارشناسان گوناگون سیاسی و اقتصادی و هسته ای و غیر اینها،بر ضرورت بهره گیری از صنعت هسته ای و چرخه سوخت و منافع گوناگون طبی و کشاورزی تاکید و اینها را مدیریت می کند نه دخالت فنی در امور فنی مربوط به سانتریفیوژ.
اینها البته مطالب روشنی است،منتها کسانی که مبتلا به جهل یا غرض ورزی یا مخالف خوانی های کلیشه ای هستند مایلند با زیر پا گذاشتن وجدان و اخلاق انسانی و فهم و شعور خود،بدیگران طعنه بزنند و اندکی از رنج وازدگی های درونی خویش بکاهند.
———-
سید مرتضای گرامی
شما مکلف اید که بهر شکل ممکن از فضاحت های این نظام ایرانخوار دفاع کنید.
با اطمینان می گویم: اگر کودکان و ابلهان و ناجوانمردان و دزدان و آدمکشان و زشتکاران را فرصت داده بودیم که بر سر کشور آوار شوند، حتما اوضاع از اینی که هست بدتر نمی شد.
چرا؟
اگر گفتید چرا؟
تنها به این دلیل که ابلهان و کودکان و ناجوانمردان و دزدان و آدمکشان و زشتکاران، اصلا و مطلقا دأب و علاقه و اراده ای برای شیعه گستری و تعلقات عبوس مذهبی ندارند. پس، با اطمینان بیشتری می گویم: حکومت مغولان بر مردم ایران، کم خسارت تر از حکومت ملایانی است که آدم می کشند و بالا می کشند و اسمش را می گذارند: حکم خدا. همین تفکر مالیخولیایی است که پیرمردی پای بر لب گور چون خمینی را فرمانده ی کل قوا می بیند و فردی چون سیدمرتضا را فی سبیل الله وا می دارد که: این زهوار در رفتگی را بجوری توجیه کند.
با احترام
.
میگم آسید مرتضی حرف درستی رو زده که البته یه کوچولو مغالطه قاطیش شده!ایشون فرمودن مگه فرمانده کل قوا باید نظامی باشه؟!خوب صد البته حرف درستیه.ولی آسیدمرتضی عزیز کسیکه فرمانده کل قوا میشه لااقل باید مشق نظام رو دیده باشه که یه مسلسلی،هفت تیری لااقل خوش انصاف یه تفنگ ترقه ای چیزی بلد باشه دستش بگیره!یا مثلا وقتی جنگ بشه تازه یادش نیفته که واسه جنگیدن مهمات و آذوقه هم لازمه که پس از هشت سال جنگ جنگ تا پیروزی گفتن مجبور نشه برسه به جایی که پس از خسارات زیاد مالی و جانی به کشور به خاطر نبودن بند پوتین سربازا جام زهر بنوشه!لااقل سیدجان فرمانده کل قوا باید فرق بین میدون جنگ و پشت تریبون اسلام در خطر است گفتن رو خوب بدونه تا بی خودی و بدون دانش نظامی حرف از راه قدس از کربلا می گذرد نزنه!!!!کدوم آخوندی همچین خصلتی داره؟!راستی یه سوال. میشه نام چهارتا اسلحه با کاربردشون رو واسه ما بنویسی؟
راهنمایی:کمک گرفتن از اینترنت اشکالی نداره.
در مورد واژه من در آوردی “شیعه گستری”نیز قبلا توضیح عرض شد،این واژه نیز یکی دیگر از مفاهیم من در آوردی و خزعبل در گفتمان خزعبل نوریزادیه است!…
.
———–
درود سید مرتضای گرامی
در باره ی شیعه گستری پرسیدید. من تعریفش می کنم شما ببینید خزعبل است یا به واقعیتی عمیق اشاره دارد. شیعه گستری ابلهانه به این می گویند: که بچه های خود ما در سیستان و بلوچستان و هرمزگان و بوشهر و کرمان و لرستان و…. در مکان های درب و داغان و در سایه ی درختان و سایه ی دیوارها درس بخوانند اما همزمان پول شان از جیب شان توسط ملاها بیرون کشیده شده و به دوردست های شیعی برده شده تا دو تا به طرفداران حضرات بلها اضافه گردد. یا این که همان پولهای برداشته شده از جیب مردم ایران، برای ساخت حوزه های اشرافی و مکان های مذهبی اشرافی و قبرهای اشرافی و امامزاده های اشرافی صرف شود. یا برای ترویج تشیع مخصوصی هزینه شود که در آن، اطوار آیت الله های بی خرد و پوک مغز و بساط بی مصرف و خرافی شان دیده می شود اما بچه های محروم و زنان و دختران تن فروش هرگز. شیعه گستری ابلهانه به رفتاری گفته می شود که در آن، پوک مغزانی چون علم الهدی قدر پیدا می کنند و دانشمندانی چون کاووس امامی در زندانها خودکشانده می شوند. شیعه گستری ابلهانه یعنی قبر شدیداً اشرافی خمینی و در کنارش زنانی که از شدت فقر، تن به تن فروشی می سپرند.
بااحترام
.
من چیزی از شما نپرسیدم (تلاش کنید در کانال تلگرامی نیز در مقام چوقولی های کودکانه و خودنمائی برای مخاطبان دروغ نگوئید) فقط توضیح دادم که عنوان و واژه “شیعه گستری”در فرهنگنامه خزعبل شما چیزی جز یک مفهوم خزعبل نیست،زیرا اگر مراد از شیعه گستری ،تبلیغ و ترویج و توضیح مبانی شیعه است،چنین امری که حتما جزو وظائف تبلیغی حوزه های دینی و حکومت های دینی است،اولا بشما مربوط نیست،ثانیا ترویج مذهب در جهان امری عادی و عمومی است و این از اصول دینی و مذهبی و وظائف قانونی حکومت اسلامی است.
اگر هم مقصود از عنوان خزعبل “شیعه گستری”کمک های انسان دوستانه به ضعفاء و محرومان و ستمدیدگان جهان اعم از شیعه و سنی باشد که اینهم از وظائف قانونی حکومت اسلامی است ،هیچ انسان خردمندی چنین امری را خزعبلانه شیعه گستری نمی نامد،برای اینکه مثلا کمک به ستمدیدگان میانمار و بوسنی هرزگوین و فلسطینیان و بسیاری از اقریقائی ها ،هیچ ارتباطی با مفهوم شیعه گستری ندارد،آنکه شیعه است که شیعه است،آنهم که سنی یا مذهب دیگری است،با پول گرایش مذهبی پیدا نمی کند.
اینها را قبلا توضیح دادم و نشان دادم که کاربرد چنین واژه ای در فرهنگنامه خزعبل نوریزادیه مصداق لغو گوئی و سخنان ابلهانه است.
در زمینه های محرومیت ها در داخل ایران نیز حکومت دینی دائما در حال اصلاح و بهبود امور شهروندان ایران بوده و هست چیزی که هست این است که خودنمایان هرزه گو و ناسپاس مایلند دائم با کورمال کورمال کردن و خدمات را ندیدن،و با سخنان بیهوده و دروغ خودنمائی کنند.
شما تلاش کنید با مخالفان خود در حکومت اسلامی نیز مودب باشید و ادب را تنها خرج موافقان تخیلات خود ،و افرادی بی دین،یاوه گو یا مخالف دین یا بهائی نکنید وگرنه چنانکه قبلا گفتم مخالفان شما نیز بهمین ملاک می توانند شما را بهمین الفاظ دور از ادبی که نثار آنها می کنید بنوازند.بنابر این یا ابتدا خود مودب باشید و بعد موعظه کنید،یا اگر تسلّط بر زبان و قلم ندارید و بدیگران اهانت می کنید دیگر بر فراز منبر موعظه اخلاقی نروید زیرا که دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
ضمنا جوانمرد و انسان باشید،وقتی در ساحت های دیگر خود بطور ناشناس اشاره بمن یا مطالب من می کنید و با کج فهمی های خود از مجازات منافقان تروریست مرا موافق کشتار معرفی می کنید و خود تظاهر به انسان دوستی می کنید،مطالب مخالف را درست نقل کنید بعد کودکانه دست بالای خود در گفتگو را بنمایش بگذارید،زیرا که امانت در نقل قول و اسناد نیز یکی از مظاهر ادب است که شما آنرا ندارید.
هرچند بحث با افراد دگم و خودپسندی مثل شما آب در هاون کوفتن است (از این جهت از بحث با شما امتناع می کنم) از این پس بدون خطاب مستقیم فقط اشاراتی به خزعبلات تکراری و کودکانه شما می کنم.
احتراما
———
درود سید مرتضای گرامی
خودمانیم، این واژه ی “خزعبل” را از من داریدها؟
پیشنهاد می کنم به اندازه ازش استفاده کنید تا ملاحت آن حفظ شود. “بار عاطفی” کلمات را که می دانید چیست؟
یکی از جاهایی که من به آیت الله ها درشت بار می کنم مثلا اینجاهاست:
عکس که نشان می دهد: درختی ست و در سایه اش دانش آموزان بشدت محروم بلوچ ما دارند درس می خوانند.
و آنسوتر: در یک حوزه ی علمیه ی باشکوه، ملاهای ریز و درشت در کنار هم نشسته و مثلا دارند در باره ی ماجرای سقیفه بحث می کنند.
من با دیدن این دوتا عکس، به بیخ ریش آیت الله ها و ملاهایی اشاره می کنم که در زیر تک تک موهایشان کپه هایی از شیاطین خانه کرده اند. آنجا که همین ملاها و آیت الله ها، آن درخت و سایه اش را و آن دانش آموزان محروم بلوچ را می بینند و عین خیالشان نیست. می شود بفرمایید من آیا بقول شما خزعبل بافته ام و بنا به استدلال شما، در زیر ریش آیت الله ها کپه های شیطان را به نادرستی تشخیص داده ام؟ و به چه دلیل؟ باشد؟
سپاس
با احترام
.
سلام آقای نوریزاد
موضوع نامه:(ملّت عرب اهواز)
اسمی که برای این موضوع نهاده ام
(فرقی نمیکند).
چرا؟
شاید ازخودتان سوال کنید چه چیزی (فرقی نمیکند)وچه ربطی به اقلیم اهواز داردولی من الان ربطش میدهم وخوب هم ربطش میدهم.
فرقی نمیکند قاجار حاکم باشد یا پهلوی اول فرقی نمیکند پهلوی دوم شاه ایران باشد یاخمینی رهبر،
وفرقی نمیکند خامنه ای رهبر باشد یاشخص دیگری مرداول حکومت باشدیا کلا حکومت شاهنشاهی باشد یادموکراسی یا جمهوری یاهرنوع حکومت دیگر همه وهمه یک دیدگاه نسبت به ملت اقلیم اهواز دارند وآن هم عرب بودن این قوم است.
انتظار من ازشما این بود که لا اقل دراین روزها یادی از سیل زدگان اهواز(سوسنگردتابستان وهویزه)میکردی مگر ندیدی که تابستان با تلنبار کردن همین آبها باعث خشکیده شدن مزارع ونخلستانهاوبیکارشدن موج عظیمی از این ملت شدندمگرنشنیدی وندیدی که با این سدهای بدون برنامه ومدیریت یابهتر بگویم سوء مدیریت باعث خشکیده شدن تالابهای طبیعی این سرزمین گشته وباعث آن گرد وغبارها وعوض شدن جغرافیای منطقه نیز گشته وهمین آبهای انبار شده پشت سد امروز دراین زمستان سرد نه تنها باعث خرابی دوباره زمینهای کشاورزی شده بلکه بلای جان این ملت گشته،
ولی شما دریغ ازیک پیام یا تصویر دراین خصوص چرا؟
چون فرقی نمیکند حاکم چه کسی باشد(خود جنابعال یا خامنه ای) ونوع حکومت چگونه است
این قوم عربند عربند عرب.
پس دیگر خواهشا عیبهای دیگران را(ملایان)برای من نشمار که از نظرمن همه شما ازیک قماشید.
بنده خدا داش محمد !! انگار ایشون والی ولایات اسلامن ؟؟؟!!! ضمنا اینو بگم که به لرهای خوزستون نیشتر ا عرب زبونا آسیب رسیده اما اونا ای فهمو دارن که برن به مسئولا عرض حال کنن! راسی عرب زبونا تائیدیه ژنتیکی دارن که نژادا سامین اونم ا جنس عرب؟؟؟!! کاش میدونسی غارهای سواحل رود دز محل زندگی هومو نئاندرتالیس و همو ساپینس بوده که ا نیم میلیون سال تا سی هزار سال پیش تنها موجودات دوپای این ناحیه بودن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! بگو یا علی!!
اگر به فراپُرسها(مسایل) بدون پیورزی بنگریم تابرایش پاسخ پیدا کنیم بی گمان به جایی میرسیم ؛ انچه برای دانشمندان ازدانش وتجربه برمی خیزدو افراد عادی عاجزازدرک انها هستند معجزه است .
معجزه ها در گذر زمان رنگ و بوی خودرا ازدست داده ومعجزه ای دیگر جایش را میگیرد ؛ روزگاری هواپیما معجزه بشربود وامروزفضای مجازی وسفینه ها هستند .
شما درگوشه اتاقتان توسط یک گوشی با دورترین نقطه جهان سخن میگویید و چهره خود و طرفتان را می بینیدومدارک لازم را عکسبرداری و برایش ارسال می کنید ؛ انچه من مینویسم زندگی نسل امروز را درگیرکرده و دیگر معجزه هایی را که برخی بدان باور دارند نمی پذیرند .
شوربختانه انسانهای عادی ازسر پیورزی به معجزه عصا ومار وشکافتن نیل ازهم که واقعیت تاریخی هم ندارد وتنها یک پندار ذهنی است چنان جنبه تقدس می دهند که نمیتوان به ان نزدیک شد .
۴۰ پاسدار قربانی شدند تا ظریف توییتش را بزند
✔️دفعه پیشین چندین ارتشی در اهواز قربانی شد تا شیخ حسن فریدون بگوید ما قربانی تروریست