سر تیتر خبرها
فرهنگ مفتخواری + فایل صوتیِ همین نوشته

فرهنگ مفتخواری + فایل صوتیِ همین نوشته

فرهنگ چیست؟ شاید به معنای هر آن خمیره ای است که در ساحتِ اخلاق و باور و هنر و شیوه های زیستِ مردمان، نرم نرم ماندگاری یافته و چه بشود که یکی از تراشه هایش، بنا به اصرار مردمان، از جا برخیزد و جایش را به چیز دیگری و تازه تری بسپرد. در این میان، فرهنگ مفتخواری، به هر آن اندیشه و زیستی موکول است که بنای اخلاق و هنر و شعور و اساس تکاپویش بر خامخواری و مفتخواری ست.

در فرهنگ مفتخواری من این ها را یافته ام:
یک: فرد مفتخوار هیچ فایده ای جز ضرر برای مردمان یک جامعه ندارد. مفتخواران بنا به ذات ناجور زیست شان، بر دارایی های فردی و جمعی مردمان یک جامعه خیمه می زنند و ذره ذره یا به تمامی از همان دارایی ها ارتزاق می کنند. و چون هموزنِ هر آنچه که به مفت می خورند، فایده ای و تولیدی و ارزش افزوده ای ندارند، موجودیت شان جز به خسارت نیست. مفتخواران، می خورند بی آنکه چیزی بر دارایی های شعوری و ادب مندی و پسندیدگی های یک جامعه بیفزایند.

دو: فرد مفتخوار مطلقاً پاسخگو نیست. دلیلش در جنس و ذاتِ مفتخواری نهفته است. چرا؟ چون شأن و مرتبه و بایستگیِ پاسخگویی، از عرقریزان جسمی و شعوری و قامتِ قشنگِ مسئولیت پذیری بر می جوشد. و چون در فرهنگ مفتخواری، عرقریزانی جز برای فراخ کردنِ دایره ی مفتخواری نیست، قامتِ قشنگ مسئولیت پذیری و بعدش: پاسخگویی، زشت و ناجور و کهیری می نماید. مفتخواران، نه که نخواهند پاسخگو باشند، نخیر، نمی توانند. چرا؟ چون مفتخواری و پاسخگویی دو چیز متنافرند. همدیگر را تحمل نمی کنند. یکی که پاسخگوست، نمی تواند مفتخوار باشد. و کسی که مفتخوار است، نمی تواند پاسخگو باشد.

سه: مفتخواران، تنبل و تن پرور و فراری از کارهای شایسته و مفید اند. چرا که کارهای شایسته و مفید، حتماً به عرقریزان جسمی و روحی و روانی محتاج اند. و حال آن که مفتخواران، از هر عرقریزانی جز در دایره ی مفتخواریِ خویش گریزانند. مفتخواران ای بسا شب و روز تلاش کنند و زحمت ها بکشند و سوزها برکشند و قیل و قال ها کنند و کوهی را جابجا کنند، اما تنها و تنها در همان وادی و فرهنگ مفتخواری شان. از کوه کوه عرقریزان مفتخواران، حتی سنگ ریزه ای از پیش پای ملزومات زیستِ فهیمانه و درست و راستِ مردمان یک جامعه برداشته نمی شود. مفتخواران را هرگز مشغول کارهای متداول مردمان نمی بینید. چرا؟ چون فرهنگ مفتخواری می گوید: تو اگر می خواستی کار بکنی که نیازی به مفتخواری ات نبود.

چهار: در میان مفتخواران، کمتر به درستی و راستی و ایستادگی بر شهادت درست و پایداری در راه درست بر می خورید. چرا؟ چون مفتخواران، با بادِ “خورانندگان”شان، به چپ و راست خم می شوند. مفتخواران به شما که تأمین شان می کنید، می گویند: ما ریزه خوار سفره ی شماییم. بفرمایید تا دنیا و آخرت و کهکشان ها و امورات اجتماعی و انسانی و قوانین جاری را به همانجوری که شما بدان متمایلید، تعبیر کنیم. اینجور مفتخواران، هیولاهایی اند فرو شده به هیبت بشری.

پنج: فریبکاری و رواج خرافه و هیچ و پوچ، از دلمشغولی های مدامِ مفتخواران است. نود در صد ذهن مردمی را که باید زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند و شاد باشند و زایندگی های شعوری خود را به معرکه آورند، از هیچ و پوچ پر می کنند و بخش وسیعی از استعداد یک جامعه را در محدوده ی هیچ متوقف و معطل می کنند. مفتخواران از واژه هایی چون رشد و قانون و لبخند و شادمانی و آرامش و تکاپو و تولید و همزیستی و اعتبار بین المللی سخت متنفرند.

شش: دروغگویی، خمیره ی بنیادین بسیاری از رفت و آمدها، و عجبا که از شیرین کاری های متداولِ مفتخواران است. اما نه که دروغ های این جماعت، با چربیِ سفره های مفت روغن مالی شده، تا سال های سال بر روانِ باورِ یک جامعه می نشیند و تأثیرات مخربش را به جان جامعه فرو می کند و از ریختش می اندازد. بهتر بگویم: ریختِ جامعه ای که به تغذیه ی دروغ های مفتخواران مشغول است، از رنجوری صورتش پیداست. یعنی اگر به مردمی برخوردیم که دروغ می گویند و فحش می دهند و از هم می دزدند و همدیگر را فریب می دهند و زیر پای همدیگر را خالی می کنند و نسبت بهم حسودند و زندگی راحتی ندارند و صورتی رنجور دارند، حتما بدانید که این مردم، در چنبره ی مفتخوارانِ دروغگو و دروغپرداز اسیرند. عجیب نیست؟ چه؟ مردمی که نان مفتِ مفتخواران را تأمین می کنند، خودشان همزمان و مرتب توسطِ دروغپردازی های مفتخواران آب می شوند و از ریخت می افتند و چهره هایشان رنجور می شود.

هفت: مفتخواران اگر به روزی در افتند که احساسی از خطر به روالِ مفتخواری اشان در افتد، حتماً به دیگر آزاری و دیگر کشی روی می برند. مفتخواران، نه که به مفت، تن به کار و تلاش و زحمت و عرق جبین برای نان در آوردن نمی دهند، برای بقای نانِ مفت خویش، حتماً خوی پنهانِ درندگی اشان را آشکار می کنند و مزاحمانِ مفتخواری اشان را می درند. در این معرکه، هر چه از سخنان خودِ مفتخواران سند بیاورید که: خودتان در باره ی مال مردم و حق مردم و راستی و درستی اینها را به ما گفته اید و آموخته اید، مطلقاً به گوششان نمی رود و بیش از پیش عصبی شان می کند. چرا؟ چون احساس خطرِ مفتخواریِ مفتخواران، رعد و برقی ست که برگه ی مرگشان را امضاء می کند. پس، از زن و بچه و آبرو و مردم و مملکت هم اگر گذر کنند، از جوی جاری یا تسمه نقاله ی نان مفت نمی گذرند.

می گویم: تنها راه خلاصی از شرّ مفتخواران، تنها و تنها در این است که مردمان، فرهنگِ درست کاری و همکاری را در نهاد جامعه ی خویش نهادینه کنند و به مفتخواران روی خوش نشان ندهند. همین که مردمی تصمیم بگیرند که نانِ دسترنج خویش را بر سفره نهند، و نان به مفت به کسی ندهند، نرم نرم فرهنگ مفتخواری رو به زوال می رود. بدا که مردمان هیچ کشوری هرگز نمی توانند از شرّ مفتخواران خلاصی یابند. مفتخواران تا قیام قیامت هستند. اما خوشا به حال مردمی که در میان خویش، کمترین مفتخوار را دارند. فرهنگ مفتخواری که از جامعه ای رخت بر بندد، راه تنفس آن جامعه فراخ می شود و راه های رشد و شکوفایی اش نور می گیرد و مردمانش از نردبان شادمانی و آرامش بالا می روند و آینده را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشند. فرهنگ مفتخواری، بلای جان نیک اندیشی و نیک زیستن است.

محمد نوری زاد
ششم بهمن نود و هفت – تهران

فایل صوتیِ همین نوشته (فرهنگ مفتخواری)
با صدای محمد نوری زاد

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

341 نظر

  1. دو تا مملکت داریم. یکی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا یکی با اقتصاد ورشکسته و توهم قدرت نظامی. کشور قدرتمند اقتصادی و نظامی چندتا کشتی جنگی و چند هزار سرباز رو میاره دور و ور کشور متوهم. خرج اینکار برای کشور قدرتمند درصد بسیار بسیار کوچکی از اقتصادشه. کشور ورشکسته ترس ورش میداره از شیکم مردمش میزنه، پشتک واروی اقتصادی میزنه، پول بی پشتوانه چاپ میکنه و هرچی پول و دارایی داره خرج ساختن بمب اتم و موشک و اینجور چیزا میکنه. ملت کشور قدرتمند اقتصادی اصلا حالیشون نمیشه، هیچ توفیری به هیچ وجه در زندگیشون نداره. ملت کشور ورشکسته گشنه و بیکار.

    به دولت لاتها، جاهلان و نادانان صلوات بفرستین.

     
    • سلام بر عزیزان فرهیخته وفهیم

      من مسکین , که مسکین , پسوند من مسکین است , هروقت بامن شروع کنم یا دروسط نوشته هایم نیاز باشد حتما این پسوند هست
      و آن هم نه بمعنای گدایی از انسانی بمانند خودم بلکه مسکین در آن غنی مطلقی هستم که همه موجودات کیهانی را آفریده است وتدبیر می کند وهیچ فخری وامتیازی بر دیگری ندارم .
      اما این گروه ناسیونالیستی که به رهبری نوری زاد در اینجا به برخی اشخاس محترم خرده گرفته اند وخرده می گیرند از نوع دیگر آزاری
      واین جناب خلد آشیان نوری زاد هم هیزم آور آن فتنه گران می باشد
      تقریبا دوسال ویابیشتر است که این مساله سید بودن برخی ویا من مسکین ورد زبان اینان است که شما ازنسل اعراب هستید وفلان وبهمان و ایرانی الاصل نیستید حالا چندی است که نوریززاد چسبیده براینکه شما سادات وخطابش به شخص آقاسید مرتضی دام عزه بود , دیدم هی تکرار می کند هی تکرار که بیایید آزمایش دی ان ای بدهید ببینیم شما ازنسل هاشم هستید , هی تکرار می کرد و خجالت هم نمی کشید نگو که این آقا بقول خودش خیلی احمق بوده است به کدام آقا خمس داده است , آن را می خواهد ازما بگیرد .
      خوب احمق جان برو به آنی که داده ای بگیر ازما چرا مطالبه می کنید ?
      خوب آزمایش باید دوطرفه باشد آنی که منکر هستید ما ازنسل آنیم ازاو هم نشانه ای باشد .
      وآزمایش خودت نیز همینطور . اما اواصرار دارد نیازی به خون ویانشانه ای ازجد بزرگ لازم نیست .
      آیا دراینجا پزشگی مطلع هست که به یاوه گویی وی پاسخ دهد .
      واما در این کامنت غرضم ازنقل سطور فوق نبود بلکه می خواستم ازجناب ” ناشناس آشنا ” تقدیر وتشکری بنمایم بخاطر سخنان فهیمانه وخردورزانه ایشان که نصایحی خردورزانه داشته اند که اگر تومخالف ستمگران قلدر وغارتگران ایران ومفتخوران این کشور هستید ? من مسکین که این پست مفتخواریت را تایید وتشویق کردم. و ازجناب کاوش هم تشکر می کنم که متذکر شدند که این بحث ها بی فایده است.
      واما به آن ناشناس که فقط مرا بخاطر پرخاشگری ام به نوری زاد ملامت نموده اند , وازایشان هیچ حرفی نزدند , ازاو هم تشکر می نمایم , اما شما مگر ملاحظه نکردید که ایشان این مساله را هی تکرار کرده ومی کند چون در مقابل آقاسید مرتضی زید عزه , کم می آورد , این مساله را خون سیاوش کرده ویا پیراهن عثمان علم کرده تانیش عقربی بزند , خوب شما خیال می کند فقط درخارج ازفضای مجازی ودر فصای واقعی نیش عقرب تاثیر سمی و کشنده دارد ودرسخن و درفضای مجازی ندارد خوب آقاسید مرتضی حلیم وبردبار است وتحمل می کند ولی بنده هم انسانم دیگر واحساس و عواطف دارم , راستی اش تحملم تاب شد خیلی ناراحت شدم با اینکه مستقیم خطابش بامن نبود ولی مرانیز شامل می شد , به وی پرخاش کرده ام واو هم نشر داده است در اینجا , آیانبایستی شمای بزرگوار .مراملامت می کنید به وی نیز تذکری داده باشید?

      بقول استاد مرحومم نباید ما یک آخی گفته باشیم درمقابل این درشتگویی اش که خلاصه میشود در”مفتخوری ما ” ورنجکشیدگی وی , درحالی که خودش ازمتخوران همین نظام بود تابشگه ای به سرش افتاد , بنظرم بشگه خیلی سنگین بوده است در اعصاب و روانش تاثیر زیادی گذاشته است وگرنه نبایستی درمقابل طرفش که کم می آورد چنین هذیانی بسراید .
      به هرحال من ازهمه گان حتی نوری زاد پوزش می طلبم که تند روانه اورا نواخته ام . والسلام علی عبادالله الصالحین
      مصلح

      ———-

      مصلح مهربان سلام
      به زودی، داستان دی ان ای، و تشخیص رگ و ریشه ی مردم، یک سرگرمیِ دمِ دست خواهد شد. مثل همین دستاوردهای اینترنتی که تا ده سال پیش تصورش را هم نداشتیم و ما تنها و تنها با کناره های این تکنولوژی مأنوسیم. ببین در مغزش چه خبر است؟ بهمین خاطر، پیشنهاد دی ان ای، برای مشخص کردن راستگویان با دروغگویان، یک پیشنهاد مشفقانه است و نه آمیخته به دشمنی. به این می ماند که جمعی دست ها را بلند کرده اند که : ما راستگوترینیم. نباید ذره ای به این همه دستهای بالا آمده و خون هایی که درست زیر پای همان جمع جاری ست شک کرد؟ در شما ذره ای انصاف اگر بود، از پیشنهاد من استقبال می فرمودید.
      با احترام

      .

       
  2. حاج عباس گروگانگیر: انقلاب؛ بروز ظرفیت‌های غفلت‌شده.
    ظرفیت‌های غفلت‌شده: اعدامهای پشت بون مدرسه علوی، شکنجه، گروگانگیری، جنگ، ازدواج دختر بچهها، تفخیذ، تحریم، دروغ و ریا، اعدامهای دسته جمعی، قتلهای زنجیره ای………………………. به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.

     
  3. فرماندار شهرستان شهریار مانع برگزاری جشن “سده” در “تخت رستم” شد.
    مش قاسم: وقتی که جاهلان و نادانان کاره ای بشن یه همچین کارایی میکنن. منقلابیون ۵۷ چشمتون روشن به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات.

     
  4. ما برای قیچ منقلاب کردیم:

    انقلاب از نگاه بچه بدرآبادی! – احمد زیدآبادی

    “در این بین، مدرسه‌ها هم باز شد و من با روحیۀ تازه‌ای عازم مدرسه شدم. در مدرسه سخن از انقلاب بخش قابل توجهی از وقت هر کلاس را می‌گرفت و برخی از معلمان هم به جای تدریس ترجیح می‌دادند که از این در و آن در سخن بگویند. هنوز چندان زمانی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که یکی از دبیران از دانش آموزان خواست که هر کدام می‌توانند در بارۀ انقلاب سخن بگویند، داوطلب شوند. چند نفری دست خود را بالا بردند، اما یکی از بچه‌های بدرآباد با چنان شور و هیجانی سینه‌اش را جلو داد و دستش را بالا برد که دبیر نسبت به انتخاب او برای صحبت، لحظه‌ای به خود تردید نداد.
    پسر بدرآبادی که لباس‌های مندرس و گشادی به تن داشت، پشت به تخته سیاه روبروی دانش آموزان ایستاد و در حالی که تن خود را به چپ و راست تکان می‌داد با لهجۀ عشایری خود گفت: “در دِورۀ شاه نمی ذاشتن بریم قیچ بیاریم، حالا می‌ریم قیچ می یاریم؛ در دِورۀ شاه نمی ذاشتن دو ترکه سوار چرخ بشیم، حالا دو ترکه سوار چرخ می‌شیم و به پاسبانا می گیم یی!” او همراه با ادای حروف “یی” زبانش را تا انتها از دهانش بیرون آورد. دبیر با دیدن این صحنه، طاقتش طاق شد و با توهین و عصبانیت بچۀ بیچاره را سر جای خود نشاند!”
    (به نقل از کتاب از سرد و گرم روزگار به قلم نگارنده)
    قیچ بوته‌ای است کویری که گاه تا دو متر قد می‌کشد و آتش خوبی دارد. در اواخر دوران شاه، کندن قیچ از بیابان‌ها به منظور حفاظت از پوشش گیاهی مناطق کویری ممنوع شد، اما پس از انقلاب، قیچ‌کنی برای مدتی آزاد شد!
    بدرآباد روستایی در حومۀ سیرجان بود که اکنون به بخشی از شهر تبدیل شده است.

     
  5. با سلام و درود به دوستان گرامی

    عصر جنتیکس (Genetics) و تبار شناسی‌ متکی‌ بر تاریخ رستگاری و یا اسطوره‌ها و افسانها;

    اسکندر شاگرد “معلم اول ارسطو” خود را از تبار هرکول میدانست. فردوسی‌ با بر ساختن ملغمه‌ای از تاریخ و افسانه “رستم” الهام گرفته از زادگاه رادمان پور ماهک (یعقوب لیث) و هم فرجامی وی با تراژدی سردار ساسانی رستم فرخزاد در میان رودان پرچم داد علم می‌کند و بر ضحاک و دیوان و تازیان میتازد تا ایرانیان و خرد را از بند سیاهی و تباهی و ظلم رها کند. هیتلر و نیچه مسخ سمفونی واگنر و همگی مسخ زیگفرید قهرمان افسانه ی المانند که اژدها را کشت.

    تبار شناسی‌ علمی‌ متکی‌ بر دانش زیست ملوکولی تبار اولی‌ اشکال حیات بر روی کره زمین را که منجر به تشکیل گونه‌های متفاوت بر روی کره زمین شده به ایام پیش از پیدایش گونه‌ها و بر آماده از یک جمعیت تباری میشناسد. موخر‌ترین تبار تمام اشکال فعلی‌ حیاتی بر روی کره زمین آخرین تبار جهانشمول بوده.

    پیشین‌ترین اشکال حیات از جنس گرافیت (حیات زا یا ساخته حیات) در لایه‌های رسوبی صخره در گریینلند با عمر تخمینی ۳/۷ بیلیون سال و در سفره‌های چند لایه باکتریهای فسیل شده در غرب استرالیا به عمر ۳/۵ بیلیون سال کشف شده.

    تمام اشکال گوناگون حیات بر روی کره زمین دارای تبار یا میراث ژنتیکی‌ مشترک هستند؛ انتقال اساسی‌ افقی ژنها در ایام فرگشت اولیه موجب پدایش نظریه تک تباری (منو فیلی) شده.

    دانشمندان علم ژنتیک تا کنون بیش از ۶ هزار و سیصد (۶۳۰۰) ژن مشترک در تمام حیوانات زنده فعلی‌ بر روی کره زمین کشف کردند؛ آنها بر این باورند که تمام این حیوانات یک نیاک یا جٔد مشترک دارند که حدود ۶۵۰ میلیون سال پیش در عصر کامبریان (قبل از دوره زمین شناسی‌) میزیسته؛

    با این حال طبق نظریه مهبانک (پیدایش کیهانی که شناخته شده، و وجود کیهان‌های موازی و بینهایت طبق پیش بینی‌‌های نظریه کوانتم فیزیک) و همچنین “مدل استاندارد” ذرات بنیادین از قبیل الکترون، فوتون، کوارکس، لپتونس، هیکس، بوسون ( با عرض پوزش از کسل شدن دوستانی که به این مباحث بی‌ علاقه ا‌ند) تمام اجزای تشکل دهنده نه تنها حیات انسانی‌ که ما بر روی کره زمین میشناسیم بلکه تمام اجزای هستی‌ در کیهان قابل رویٔت که در محدودهٔ کره‌ای به قطر ۹۳ بیلیون سال نوری یا به مسافتی معادل ۸۸۰ هزار بیلیون بیلیون کیلومتر
    ( 880,000,000,000,000,000,000,000) همگی از همین ذرات بنیادین ساخته و پرداخته شدند؛ از عظیم‌ترین ستاره‌های کهکشان‌ها (کوزار)

    تا منظومه شمسی‌ و کره زمین و اهالی آن و ازمصلح و نوریزاد گرامی گرفته تا شاه عرب و شاه ایرانی و تمامی نیاکان دلبندشان؛ ما همه کیهانی هستم از جمعه سردار قلم کیهان اما با وی هم دل نیستیم؛

    از علم فیزیک و کوانتوم مکانیک و فیزیک کیهانی بگذریم و سری به خلوت شیخ اجل بزنیم و ببینیم که نام و نشان و تبار رو چه گونهٔ تفسییر و تحلیل عرفانی میکنند.

    تن آدمی‌ شریف است به جان آدمیت

    نه همین لباس زیباست نشان ادمیت

    و رند همشهریش هم میگه؛

    از ننگ چه گویی که مرا ننگ ز نام است

    و از نام چه پرسی‌ که مرا ننگ ز نام است

    آنچه که برای ما حایز اهمیت است تامین و احترام و رعایت حقوق شهروندی در چهار چوب اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر، تامین آزادی قلم، آزادی بیان، آزادی مشارکت در حیات سیاسی و اقتصادی برای تامین معیشت اهالی یک مجموعه در محدوده دولت‌شهر است که حقوق همه شهروندان را صرف نظر از تبار قومی، نژادی، رنگ پوست، دینی و مذهبی، و محل تولد و گرایش جنسی‌ زیر چتر فراگیر قانون بشکل عادلانه و بدون تبعیض و تحقیر و تضعیف پذیراست. عناوین و القابی که خود به خود موجب تبعیض و بیعدالتی و رانت خواری در جامعه بشود صرف نظر از نوع آن در عصر ما موجب اعتراض و مورد نکوهش است.

    ما اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که حتی محیط زیست و موجودات زنده منجمله برخی‌ نباتات و حیوانات نیز زیر چتر حمایتی و حفاظت حقوقی قرار میگیرند؛ دد درنده و نهنگ نیز شناسنامه دارند و با تگ الکترونیکی در گستره جنگل و اعماق اقیانوس پایش و مراقبت میشوند.

    سپاس

     
  6. ناشناس آشنا

    ترکان قشقایی

    مقدمه : رضا شاه گروهی از قشقایی ها که سر کشی کارشان بود را به شهریار به اجبار کوچاند . جناب نوریزاد در جایی نوشتند که مادر برزگشان به ترکی سخن میگفتند .
    …………..

    خاستگاه:
    قشقایی‌ها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمده‌اند. ……..

    مقاله مفصل است , خودتان اگر مایلید در آدرس زیر کامل آن را بخوانید .

    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B4%D9%82%D8%A7%DB%8C%DB%8C

    توضیح لازم : این را برای این گذاشتم روی این سایت تا کسی دیگر کس دیگری را به خاطر رگ و ریشه اش شماتت نکند و تنها به گفتار و کردار اجتماعی او توجه کند . اگر سیدی به خاطر سید بودنش چیزی عایدش میشود , که من فکر نمیکنم اینطور باشد در مورد همه آن ها , شما بروید آن کسانی که از بیت المال چنین بذل و بخششی میکنند را سر زنش کنید و دستشان را کوتاه کنید و آن سید هایی که دستشان برای گرفتن این سهم دراز است را . این که شما به کسانی بند میکنید که نه چیزی بابت سید بودن خود گرفته اند و نه مایلند که بگیرند که خطا اندر خطاست ! با توجه به گذشته این سرزمین گفتگو در باره این که من ایرانی اصیلم و تو عرب , ترک , … کاملا از سر نادانیست . از این گذشته به من بگویید که مثلا این مزدک یا مش قاسم صد در صد ایرانی در همین سایت چه مطلب به درد بخوری گذاشته اند ( به نظر من این دو تنها چرند به این سایت سرازیر کرده اند ) که مثلا این سید مرتضی یا سید مصلح , به قول شما غیر ایرانی , خیلی بهترش را نگذاشته باشند ؟ کمی فمهمیده گفتن و نوشتن هم بد نیست جناب دکتر نوریزاد .

     
  7. یکی از تعاریف دقیق “مفتخواری” یا بتعبیر عوامانه “مفتخوری یا نمک نشناسی”این است که کسانی بهر جهت در گذشته این انقلاب بار خویش را ببندند و اکنون که بیکاره و علّافند،علاوه بر برخورداری از حقوق بازنشستگی از امنیت و امکانات رفاهی دیگر (از جمله اینترنت و فضای مجازی) این کشور برخوردار باشند و در عین حال، شب و روز با تولید دروغ و تهمت و خزعبلات گوناگون،علیه نظام اسلامی تبلیغات کنند و طلبکار نیز باشند!
    …………….
    این باور نهایت پستی و بی شرفی است. مردمی بلند شده اند و کشته داده و زندان رفته و محرومیت کشیده اند برای آزادی و برابری و استقلال در کشورشان. گروهی مفتخور و بیکاره ایی که در طول تاریخ نکبت بارشان جز /////////////////بیکاری و مفتخوری و زندگی /////کاری مفیدی برای جامعه نکرده اند و با رواج خرافات و دروغ اخلاق جامعه را به لجن کشیده اند با استفاده از باور مردمی که خرد خود را در پای اراجیف و باورهای /// شان قربانی کرده بودند قدرت را در کشور در دست گرفتند و با بی رحمی و نهایت شقاوت و تحریک توده های بی شعور و سیاست بازان حرفه ایی و دروغ به سرکوب شریف ترین فرزندان این مرز و بوم پرداختند و برای چنین جنایتی از جنایتی برتر بنام جنگ حق علیه باطل کشور را در گیر جنگی خانمان سوز و ویرانگر نمودند و از قبل آن جنایت بزرگ به درو کردن فرزندان این مرز و بوم همت گماشتند. تمام منابع کشور را به تصرف خود درآوردند و حق زندگی و نفس کشیدن را از دگراندیشان گرفتند و ایران را به قبرستانی بزرگ مبدل کردند تا خود همچون شوم هایی بر ویرانه اش آواز بخوانند. بعد از اینهمه جنایت و ویرانی و غارت ثروتهای ملی و کشت و کشتار ایرانیان تازه طلبکار هم هستند که مثلا کسانی چرا سپاسگرار این نیستند که هنوز زنده اند و نفس می کشند! با کمی دقت بخوبی می توان به این درک رسید که سیاست این حرامیان ایران و تمدن و انسان ستیز در تمام دوران 40 سال همین بوده که خود زندگی را بر مردمان سخت کرده و زمانیکه جانها به لب رسیده و فریادی داده اند با همین بهانه ناسپاسی بخاطر زنده بودن مردم را سرکوب کرده اند. ولی سید دوران مزدوران و زندگی مفتخوران اسلامی به پایانش رسیده و بزودی باید بدنبال سرور دیگری برای مزدوری باشی!

     
  8. ( ناگفته هایی از اسرار مجاهدین خلق ) قسمت سوم
    احمدرضا کریمی در گفتگوی تفصیلی با مهر

    یک سال پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰(روز عزل بنی صدر). کشمیری پس از انقلاب ایدئولوژیک سازمان در بهار سال ۶۴، برای مسعود و مریم رجوی نوشت: «السلام علیک یا مسعود، السلام علیک یا مریم؛ انی سلم لمن سالمکم!» یک چیزی شبیه زیارت عاشورا؛ فقط مریم و مسعود مخاطب بودند!
    پس از حادثه هشتم شهریورماه سال ۱۳۶۰، آیا خط نفوذ سازمان مجاهدین در نهادها برای انجام عملیات تروریستی، ادامه پیدا کرد؟
    عملیات نفوذ ادامه پیدا کرد اما نَه صرفا برای ترور؛ بلکه برای کسب اطلاعات. کارویژه اصلی این نفوذی ها، کسب اطلاعات، انتقال اطلاعات و کمک کردن به زمینه های تبلیغاتی سازمان بود.
    چگونه؟
    پس از ترور کچویی در ۸ تیرماه سال ۱۳۶۰، آقای لاجوردی پاسدارهای قدیمی اوین را به کلی تغییر داد و از سه نقطه پاسدار جدید جذب کرد.
    چون دیگر به پاسدارهای قدیمی اعتمادی وجود نداشت؟
    بله. آقای کروبی یک سری پاسدار جوان از الیگودرز آورد؛ آقای «نادی نجف آبادی» از نجف آباد پاسدار آورد که سن برخی از آن ها بسیار بالا بود؛ یک سری بسیجی هم که تعدادشان کم نبود را آقای موسوی تبریزی که دادستان کل انقلاب بود، از تبریز آورد. این سه جمع، پاسداران اداره کننده زندان اوین شدند…
    محافظ آقای محمدی گیلانی، نفوذی سازمان مجاهدین بود
    آقای محمدی گیلانی. این محافظ، دوست کاظم افجه‌ای(قاتل شهید کچویی) بود و افجه ای در مدرسه ای که با هم بودند، پشت سر این محافظ نماز می‌خوانده. من به یکی از مسئولین گفتم که شواهد و قرائن نشان می دهد این محافظ، به لحاظ رتبه سازمانی، از امثال افجه ای هم بالاتر است؛ آن مسئول می دانید به من چه گفت؟ گفت اگر نفوذی بود که تا الان آقای محمدی گیلانی را زده(ترور) بود! به آن فرد گفتم، برای سازمان، بودن در کنار آقای گیلانی، مفیدتر از ترور ایشان است؛ ….
    مثلا «گوهر ادب‌آواز» دختر ۱۶ ساله جهرمی که بمب به خود بسته بود، به بهانه سوال شرعی از آقای دستغیب، خود را منفجر کرد…..
    خط توبه از اواخر مردادماه سال ۱۳۶۰ از سوی سازمان اعلام شد اما به زندان نرسید؛ برای همین، بسیاری از اعضای سازمان که اعدام شدند، به دلیل ایستادن بر سر موضع و بد و بیراه گفتن به حاکم شرع بود.
    بنابراین هدف ایجاد خط توبه، جلوگیری از اعدام اعضای سازمان در زندان بوده است؟
    هدف خط توبه، در اختیارگرفتن مدیریت زندان‌ها بود؛ تواب‌ها خط خود را از سازمان می‌گرفتند. جریان تابوت‌ها و قفس‌ها و آن ماجراهای عجیب و غریب که به مرگ افراد منتهی می‌شد، همگی کار تواب‌ها بود…
    ماجرای این قفس‌ها و تابوت‌ها چه بوده؟
    جعبه‌ای به شکل تابوت را به طور عمودی، سمت دیوار یا یک تکیه‌گاه می‌گذاشتند و یک آدم را درون آن جای می‌دادند؛ غذا که می‌دادند، آن فردِ درون تابوت به سختی می‌توانست غذا بخورد. معمولا، افراد درون تابوت، قبل از ۲ یا ۳ ماه می‌مردند چون دائما در حالت ایستاده بودند. همه این کارها را تواب‌ها انجام می‌دادند….
    تواب‌ها در ظاهر، به اسم افراد انقلابی که طرفدار جمهوری اسلامی بودند، این کارها را انجام می‌دادند تا چهره انقلابی‌ها نزد زندانی‌ها مخدوش شود. سازمان با این کارها می‌خواست، انگیزه اعضایش در ضدیت با جمهوری اسلامی و نفرت از آن، بیشتر شود. به نظر من زندان‌های سیاسی ایران طی سال‌های ۶۰ تا ۶۷ توسط اعضای سازمان اداره می‌شد. …. این‌ها(مجاهدین) به غیر از کل حاکمیت، به هیچ چیز دیگری رضایت نمی‌دادند. این‌ها همه چیز را می‌خواستند اما این خواسته را اعلام نمی‌کردند؛ اما مثلا رجوی در بعضی سخنرانی‌هایش، کُد می‌داد که اگر فلان نشود یا بهمان نشود، وضعیت ایران شبیه لبنان می‌شود که درگیر جنگ شهری است.ناگفته هایی از اسرار مجاهدین خلق

    احمدرضا کریمی در گفتگوی تفصیلی با مهر

    متن کامل مصاحبه در لینک زیر

    https://www.nejatngo.org/fa/posts/27361

     
  9. (ناگفته هایی از اسرار مجاهدین خلق ) قسمت دوم

    سوال : سازمان، ساواک را مدیریت می‌کرد!؟
    تو؛ رژیم می‌خواست یک طرح کثیف تروریستی جعلی را پیش ببرد مبنی بر اینکه عده ای را در زندان بکُشد و بگوید این‌ها می‌خواستند فرار کنند. کاظم رجوی برادر مسعود رجوی، از این مساله اطلاع داشت؛ کاظم رجوی اگر آدم بود باید قبل از نجات جان برادرش، در دنیا افشاگری می‌کرد؛ چون حقوقدان بود و بعدها هم پس از انقلاب، نماینده حقوق بشر در شورای ملی مقاومت شد. رژیم در این طرح ، در صورت دستگیرنشدن بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی در زمان جمهوری اسلامی، افشا نمی شد….«پرویز ثابتی» مدیرکل اداره سوم ساواک هم در خاطراتش می‌گوید که با برادر مسعود رجوی، پیش از آنکه به خارج برود، دوست بوده است.
    برادر رجوی می‌خواست مسعود زنده بماند که بیاید بیرون و بشود رهبر سازمان مجاهدین؟
    خیر؛ اصلا سمت این تحلیل‌ها نروید؛ فقط می‌خواست مسعود زنده بماند. اطلاع برادر رجوی از این توطئه، توسط وحید لاهوتی مطرح شد که در مجله رسمی سازمان هم انتشار یافت و مطلقا هم تکذیب نشد….
    سوال : چرا رجوی، خود شخصا اقدام نکرد؟ چرا برای خالی‌کردن اطراف میثمی، دست به دامان سعادتی شد؟
    رجوی خود را در سطح خدا می‌دانست! خدا می‌آید پایین با مردم حرف می‌زند!؟ رجوی از همان قدیم، در پی جایگاهی عجیب و غریب برای خود در سازمان بود. رجوی اصلا در شان خود نمی‌دید که بخواهد با زندانی‌های معمولی حرف بزند….
    سوال : ورود به فاز نظامی، توسط چه فرد یا گروهی در سازمان کلید زده شد؟
    ورود به فاز نظامی از همان ابتدای انقلاب کلید زده شد. وقتی یک کمیته مرکزی مخفی شکل می‌گیرد، برای چه درست می شود؟ مسئولیت این کمیته و شبکه مخفی با «علی زرکش» و «مهدی افتخاری» بود؛…
    کسی که کار مسالمت‌آمیز انجام می‌دهد، در جایی نیروی نفوذی نمی‌فرستد. این نیروهای نفوذی مانند جواد قدیری یا اطلاعاتی بودند، یا عملیاتی. اینگونه نبود که سازمان به یکباره و دفعتا وارد فاز نظامی شده باشد؛ یک شبه که چنین تصمیماتی گرفته نمی‌شود….
    اولین مورد نفوذ سازمان، در دادگاه‌های انقلاب بود. دو نفر بودند که دادگاه‌های انقلاب را اداره می‌کردند، یکی «نادر رفیعی‌نژاد» و دیگری «رضا خاکزاد»؛ این دو نفر از اعضای سازمان بودند. در ابتدای انقلاب، حاج مهدی عراقی رئیس زندان قصر شد و عزت شاهی(مطهری) هم معاونت وی را به عهده گرفت. یک قسمتی از زندان قصر را به ساواکی‌ها و مقامات رژیم پهلوی اختصاص داده بودند؛ افراد سازمان، این بخش را از دیگر بخش های زندان جدا کردند و مسئولیت آن را به عهده گرفتند؛ نام این بند جداگانه را هم «بند صفر» گذاشتند. رئیس این بند، محمدرضا سعادتی بود.در اواخر اردیبهشت سال ۵۸ به شورای انقلاب خبری رسید مبنی بر اینکه ۸ نفر ساواکی در این بند خودکشی کرده اند؛ یکی از آدم های سازمان به حاج مهدی عراقی گفت که این ها از سر ناراحتی وجدان، خودکشی کردند! حاج مهدی عراقی باور نکرد و نظرش را به شورای انقلاب انتقال داد و گفت که در این بند دارد شکنجه اتفاق می افتد.
    در حقیقت سعادتی، نفوذی سازمان در بند صفر زندان قصر بود.
    خیر؛ همگی علنا می‌دانستند که سعادتی متعلق به سازمان است. آن زمان چندان سازمان را از خود جدا نمی‌دانستند.
    داشتید درباره گفتگو میان مهدی عراقی و شورای انقلاب صحبت می کردید.
    آقای خلخالی حاکم شرع مجاهدینی ها، حرف عراقی را گوش کرد. یک صحبت هم درباره دادگاه های انقلاب و عملکرد آقای خلخالی داشته باشم؛ اینکه می گویند حکم همه اعدام ها را ظرف چند دقیقه صادر می‌کردند، همه این ها با هدایت افراد مجاهدین انجام می‌شد….
    آقای نراقی که الان هم دفتر وکالت دارد، سمپات مجاهدین بود؛ مجاهدین وی را نماینده دادستان کرده بودند. نراقی صدای جذابی داشت؛ با همکاری نراقی کیفرخواست ها را تنظیم می‌کردند؛ فقط به نام خدا و به نام خلق ایران را نداشت…
    داشتید درباره واکنش مهدی عراقی به مساله خودکشی ها در بند صفر و عکس العمل شورای انقلاب صحبت می‌کردید.
    آقای بنی‌صدر و آقای بهشتی از اعضای شورای انقلاب با هم، بند صفر را منحل کردند. تکلیف شد که مسئولین بند صفر که همگی از سازمان مجاهدین بودند، از زندان بروند و تاکید شد که این بند در اختیار حاجی عراقی قرار بگیرد. افراد سازمان که از زندان بیرون آمدند، جزوه هایی را با امضای «قضات و بازپرسان سابق دادگاه انقلاب مرکز» منتشر کردند. نشریه مجاهد(ارگان مطبوعاتی سازمان مجاهدین) هم حملات خود علیه شورای انقلاب و دادگاه انقلاب، با این عنوان که این ها می خواهند سران رژیم سابق را نجات دهند را آغاز کرد. بلافاصله پس از این اتفاقات، حضرت امام دست خطی را به آقایان بنی صدر و بهشتی دادند. امام در این دست خط خطاب به آقای «مهدی هادوی» دادستان کل انقلاب نوشتند که جز در دو مورد، دادگاه انقلاب حق اعدام ندارد؛ یکی اینکه کسی شخصا خودش فرد دیگری را با گلوله کشته باشد و دومی اینکه کسی، زیر شکنجه فردی را به قتل رسانده باشد. در حقیقت اعدام ها محدود به همین دو مورد شد…..قضات وابسته به سازمان با اخراج از دادگاه های انقلاب، با انتشار مطالبی، علیه قضاتی که جای آن ها را گرفته بودند، مثلا به قول خودشان افشاگری می کردند؛ مثلا می گفتند چرا فقط جاسوسی برای شوروی را دستگیر می کنید؛ چرا جاسوسی برای آمریکا را دستگیر نمی کنید. برای همین حرف ها، عباس امیرانتظام از اوین به قزل حصار منتقل شد؛ چون می‌دانستند سازمان مجاهدین نسبت به امیرانتظام بسیار کینه دارد.
    از ترس اینکه مبادا سازمان امیرانتظام را بکشد، به قزل حصار منتقلش کردند. بله …..

     
  10. ..(ناگفته هایی از اسرار مجاهدین خلق ) احمدرضا کریمی در گفتگوی تفصیلی با مهر ، قسمت یکم
    سعید محسن مدیرکل تاسیسات وزارت کشور بود. با این همه، اعضای سازمان شغل خود را رها می‌کردند تا انقلابی حرفه‌ای شوند؛ همان توصیفی که در جزوه «مبارزه چیست؟» نوشته نیک بین رودسری (عبدی) آورده شده بود. این جزوه هم برگرفته از جزوه «چه باید کرد؟» نوشته «لنین» بود که درباره پیشاهنگ نوشته شده بود. بچه ها خارج از جزوه هایی که سازمان می‌نوشت، مطلب دیگری نمی‌توانستند بخوانند.
    آیا سازمان در سال ۵۴ دفعتا مارکسیست شد؟
    بسیاری از آقایان از جمله آقای هاشمی رفسنجانی از اتفاقات سال ۵۴ سازمان، تعبیری دارند که واقعیت ندارد؛ آن هم اینکه در سازمان، «کودتا» شد اما کودتایی در کار نبود چون اگر کودتا بود، کسانی که در زندان تغییر ایدئولوژی دادند را می‌خواهیم چگونه توجیه کنیم؟ من اینجا صحبتی را از بهمن بازرگانی نقل می‌کنم؛ بهمن بازرگانی در مصاحبه ای گفت برای اولین بار که جزوه تضاد مائو را خواندم، سوالی به ذهنم رسید و به محمد حنیف‌نژاد گفتم اگر ما همانند انقلابی‌های ویتنام یا کوبا باشیم و مسلمان هم نباشیم، آیا مبارزه می‌کنیم؟ محمد گفت بله. من هم گفتم چه ضرورتی دارد که در چارچوب اسلام مبارزه کنیم؟ محمد هم گفت که الان جای این بحث‌ها نیست. فعلا باید فکر و ذهن‌مان را صرف مبارزه کنیم. همین برخوردها باعث شد که.
    سوال: جرقه مارکسیست‌شدن سازمان زده شود.
    بله جرقه زده شود؛ بهمن بازرگانی می‌گفت وقتی به زندان رفتم، دیگر مارکسیست شده بودم؛….
    . سازمان با آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله طالقانی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای لاهوتی در ارتباط بود و مساله تغییر ایدئولوژی را با این ۴ نفر مطرح کرده بود. از همه این ها به سازمان نزدیک‌تر، آقای هاشمی رفسنجانی بود. همه این ۴ نفری که نام بردم، به درخواست کمک سازمان، دست رد زدند. تقی شهرام معتقد بود که نفوذ آیت‌الله بهشتی روی بقیه، باعث استنکاف در کمک‌رسانی شد.
    سوال : صحبت تقی شهرام درباره نفوذ آیت‌الله بهشتی روی بقیه، تاچه اندازه مستند بود؟
    صحبت خودش بود؛ وحید افراخته در تک‌نویسی بازجویی‌های خود درباره تقی شهرام، تصریح کرد که تقی شهرام می‌خواست دکتر بهشتی هم ترور شود اما به طور نامحسوس، مثلا به شکل تصادف چون نمی خواستند این اتفاق(ترور بهشتی) علیه سازمان، انعکاس داشته باشد.
    سوال : برای ترور آیت‌الله بهشتی برنامه داشتند؟
    بله؛ داشتند آماده می شدند. آن کاری که تقی شهرام و بقیه می خواستند در سال ۵۴ انجام دهند(اشاره به ترور آیت الله بهشتی) ۷ تیرماه سال ۶۰ توسط رجوی انجام شد. بهرام آرام در دیدارش با هاشمی رفسنجانی می‌گوید که دشمن ما مشترک است(اشاره به رژیم شاه) و شما باید به ما کمک کنید که آقای هاشمی این درخواست را رد می کند….سال ۵۱. ما به آقای هاشمی گفتیم که شما چرا این طور گفتید(اشاره به اینکه چرا چو انداختید که امام گفته باید به سازمان کمک کنیم) آقای هاشمی گفت که ما از امام استفتاء کردیم، ایشان هم فرمودند به خانواده‌هایی که فرزندان‌شان دارند در چارچوب اسلامی مبارزه می‌کنند، کمک شود. آقای هاشمی بر اساس این استفتاء اینگونه برداشت کرده بود….بهمن ماه سال ۵۰ حسین روحانی در نجف دیداری با امام داشت. سازمان از این دیدار چه هدفی را دنبال می‌کرد؟ حسین روحانی، جزوه شناخت را نوشته بود. حسین روحانی ۶ یا ۷ جلسه نزد امام رفت. امام درباره این دیدار گفتند که اظهارات حسین روحانی روی نزدیکان من مثل سیدمحمود دعایی تاثیر گذاشت. امام با مضمون کتاب‌های سازمان مخالف بودند؛ امام این مساله را فقط به خود حسین روحانی گفت؛ هیچ کسی حتی محمود دعایی از این اظهار نظر خبر نداشت. امام نمی‌خواست از زبانش چنین نقل قولی پخش شود چون هنوز معلوم نبود، این جریان(اشاره به سازمان مجاهدین) می‌خواهد چه کار کند و به کجا برسد….امام با روش مبارزه مسلحانه هم موافق نبود. امام به حسین روحانی گفت شما به فرض یک نفر را هم کشتید اما در کنار آن یک نفر، ۱۰ نفر انسان پاک و تمیز اعدام می‌شوند؛ پس این روش مبارزه بی‌فایده است. امام معتقد بود با سنجشِ هزینه فایدهِ روش مسلحانه، موفقیت بیرون نمی‌آید….مام می‌گفتند اگر من جریانی را تایید کنم که آدم می‌کُشد، اگر یک روز هم یکی از ماها کشته شد، در واقع من حرکت آن جریان را تایید کرده‌ام. دکتر شریعتی می‌گفت کسانی که به نام اسلام آدم‌کشی می‌کنند، آدم کشی به جریان خودشان هم سرایت خواهد کرد و همین اتفاق هم در سازمان اتفاق افتاد….

     
  11. ناشناس
    7:13 ب.ظ / فوریه 2, 2019

    چقدر یک انسان باید کور باشد که با وجود این همه مصیبت, جنایت و اختلاس هنوز هم از جمهوری اسلامی دفاع کند
    ………..
    دفاع اینها از دکونشونه و زندگی /////و مفتخوری شان!

     
  12. با سلام و درود سید مرتضی گرامی

    اغلب القاب و عناوین گوناگونی که اینجانب در کامنت‌ها بکار میبرم ساخته خود من نیست بلکه در فرهنگ عمومی‌ رسانه‌ها و زبان مردم بعضا با کنایه، طنز و تشبیه جاریست؛

    جناب سید مرتضی از شما انتظار نمی‌رود که همچون فردوسی سلطان محمود را به ابله و مستبد تاریخ تشبیه کنید و یا همچون هگل قله کوه فلسفه خرد ناب فرهنگ غرب – ناپلئون را روح تاریخ بخوانید؛

    اما شایسته و بایسته است که شخصیت دود چراغ خورده و فرهیخته‌ای چون شما که علی‌الخصوص شاگرد فقید آیات الله منتظری چهره تاریخی و مبارز و ستم ستیز و منتقد و زندانی و مهبوس خانگی هر دو نظام مستبد شاهنشاهی و ولات فقیه (هر چند دیر) بودند و شما همواره به نیکی‌ و صداقت سیاسی از وی نام میبرید حد عقل موضع‌ای همچون امام غزالی در مقابل سلطان سنجر, در مقابل سلطان عصر خود بگیرید.

    با سپاس

     
  13. با سلام و درود به نوریزد گرامی و دوستان

    انگار که در سپهر سیاسی ایران گریزی از خصلت دو گانه جاری در قلمرو کوانتومی نیست.

    وجود ماهیت “جودو کار مهر آیین” جانباز فداکار پدر دو شهید و همزمان شکنجه گر و تجاوز کار پلید آیین همکار ایمانی شهید لاجوردی قصاب ساکوپت اوین, نمونه مشعشع دیگریست از این دو گانگی‌.

    از وجوه اشتراک در پیشینه این دو سرباز خوشنام امام زمان در خدمت حکومت ناب محمدی سپری کردن دوره آزار و شکنجه در زندان همایونیست. این دو از اقشار لومپنی، پائین و حاشیه بازار و از چاکر مسلکان تجار محترم و پا منبریان آقایان حوزوی بوده؛

    این دو ماهییت مکملی تعصب کور ایمانی و توجیه پذیری پلیدی در بستر پیشینه سیاسی و پایگاه و خاستگاه طبقاتی و اجتماعی مشترک در بیرون و درون زندان پیش و بعد از انقلاب از این دو فرد شخصیت‌های روانی‌ و ساکوپت – لازمه کسب عضویت دون پایه و عملگی ظلم را در حزب فاشیستی اسلامی موتلفه پدید آورد؛ حزبی که در دهه اول انقلاب از دربان اوین، تا باز جو، شکنجه گر، دادستان و حاکم شرع را در انبان تجارت خون و دلار‌های نفتی‌ در اختیار و انحصار داشت. مجموعهٔ این خصایل همواره شایسته خدمت گذاری به دو لایه سنتی‌ و اجتماعی ایران یعنی‌ بازاریان و روحانیت بوده.

    =================
    کیهان امروز ؛ به بهانه درگذشت مبارز دیرین و باوفای انقلاب، مرحوم محمد مهرآئین
    خاطرات «محمد جودو» از شکنجه‌گاه پهلوی تا شهادت دو فرزندش

    [ آن روز نزد آقای لولاچیان بودم که دستگیرم کردند و یکسره رفتیم به کمیته مشترک ضد خرابکاری که در میدان امام خمینی(ره) بود، توی همین خیابان پشت بانک. افتادم زیردست یکی از بازجویان خبیث و بی‌رحم به نام اسماعیلی، او مرا حسابی شکنجه کرد و آسیب اولیه، همانجا به کمرم وارد شد، نمی‌توانم توضیح بدهم که چطور وحشیانه شکنجه‌ام کردند. ]

    ===================

    https://www.radiozamaneh.com/431137 / محمد مهرآیین از جنایتکاران شاخص دهه‌ ۶۰ درگذشت

    آزار و تجاوز جنسی
    مهرآیین در مورد شکنجه‌های روحی ساواک می‌گوید:

    «شکجه‌های روحی بسیاری هم بود که فقط خدا کمک می‌کرد تحمل کنیم، از جمله تهدید به هتک حرمت ناموس‌مان و…» [3]

    البته او در شعبه‌‌ی بازجویی و هنگام شکنجه و یا زمانی که می‌‌خواستند روی زندانی دستگیر شده کار کنند تا بلکه او را بشکنند می‌گفت: ساواک به زور به ما شیشه نوشابه و تخم‌مرغ فرو می‌کرد.

    یکی از دوستانم که در سن ۱۴ سالگی دستگیر و توسط مهرآیین و پسرش و اصغر فاضل بازجوی بیرحم شعبه هفت مورد شکنجه‌های هولناک قرار گرفته، داستان غم‌انگیزی را تعریف می‌کند که نقل آن نه تنها پرده از چهره‌ی یکی از بیرحم‌ترین و در عین حال فاسدترین چهره‌های دادستانی بر می‌گیرد و فساد حاکم بر مدعیان اخلاق را عیان می‌کند بلکه رنج و مصیبتی را که نسل برآمده از انقلاب ضد‌سلطنتی متحمل شد تا در مقابل دیو ارتجاع بایستد و از حقوق مردمش دفاع کند نشان می‌دهد.

    مهرآیین سراغم آمد و دستم را گرفت و به اتاق برد. از زیر چشم‌بند دیدم یکی از خواهران روی زمین افتاده و چادر دورش پیچیده.

    مهرآیین گفت: چشم‌بندت را بردار و دختری را که روی زمین بود نشانم داد و سپس دستور داد چشم‌بندم را دوباره بزنم و با تهدید و لحن بسیار زشتی اضافه کرد: من می‌روم، یکساعت دیگه بر می‌گردم، تا برگشتم بایستی این دختر را ک.. باشی.

    نمی‌دانم دختری که روی زمین بود از حال رفته بود یا در غم و اندوهی که داشت و مصیبتی که از سر گذرانده بود خودش را به غش و بی‌حالی زده بود. مهرآیین در را قفل کرد و رفت. در اتاق کنار آن دختر تنها بودم. با صدایی ضعیف گفتم: خواهر بلند شو. پاسخی نداد.

    ساعتی بعد مهرآیین بازگشت.

    با خشم پرسید : چه کار کردی؟

    گفتم: چه کار بایستی می‌کردم حاج‌آقا؟

    یک سیلی محکم به گوشم زد و دستور داد آن دختر را از اتاق ببرند. آنقدر شوکه شده بودم که یادم نیست او را چگونه از اتاق منتقل کردند. با پای خودش رفت یا روی پتو بردند.

    سپس مهرآیین با عصبانیت گفت: سگ منافق حالا نشانت می‌دهم.

    دست و پایم را به میز بست و از پشت به من تجاوز کرد. وقتی کارش تمام شد گفت: می‌خواهی بیشتر ترتیب‌ات را بدهم؟ حالا یاد گرفتی ترتیب دادن یعنی چی؟

    ===============

    در طی‌ طلوع ۴ دهه فجر “ظفر نشان ایمان” هزاران پسر و دختر جوان در سرتا سر ایران همچون بچه اهوهای بی‌ پناه گرفتار چنگال و آرواره‌های استخوان شکن کفتاران دین خو شدند و والدین آنها از ترس جان خود و سایر فرزندان حتی جرات پیگیری سرنوشت و دفاع از فرزندان خود را در مقابل پیام اوران نور ایمان الهی و حکومت عدل علی‌ نداشتند و همچنان بیخبر از این که کاسه سر فرزندانشان در کدامین نقطه این سرزمین برزخی از خاک پر شده.

    بر تیر ِ جورتان ز تحمل سپر کنیم
    تا سختی ِ کمان ِ شما نیز بگذرد

     
  14. اقای انارشیست من از شما عذرخواهی میکنم زیرا با توضیحاتی که دکتر مهران دادند علت پرخاشگری شما برایم روشن شد و فهمیدم شما بی اختیار و به دلیل اینکه /////////////////////////شما در ایران سرکوب شده دست به فحاشی و پرخاش میزنی و اینگونه خودت را تخلیه میکنی . من هم با فهمیدن این موضوع حق را به شما دادم و بابت اینکه شما را ازرده، کردم از شما پوزش میطلبم و قول میدهم دیگر شما را ناراحت ، نکنم و امیدوارم توانسته باشم رضایت ، شما را خوب ، جلب ، بکنم.

     
  15. (دنباله خاطرات تاج الملوک همسر رضا خان پهلوی)

    تاج الملوک از سیاستمداران و رجال معروف که نزد رضا خان می آمدند می گوید:

    “همه می‌آمدند. یکی و دو تا نبودند که به یادم مانده باشند. مثلاً مرحوم آقای محمدعلی‌خان فروغی بود که خیلی با سواد بود و علاوه بر آنکه طرف مشورت رضا قرار می‌گرفت ساعت‌ها می‌نشست و برای رضا از تاریخ گذشته ایران تعریف می‌کرد و حتی او را تعلیم خط می‌داد و سواد می‌آموخت.

    ما هم در آن موقع می‌نشستیم و صحبت‌های محمدعلی‌خان را گوش می‌کردیم. واقعاً تاریخ را خوب می‌دانست و وقتی صحبت می‌کرد چنان قشنگ حرف می‌زد که ما صدای چکاچک شمشیر نادرشاه را می‌شنیدیم!*

    فروغی علت همه بدبختی ایرانیان را اعراب پیرامون ایران می‌دانست و با آنکه خودش را مسلمان می‌دانست اما می‌گفت چندان به اسلام اطمینان ندارد، و بلکه مادر همه ادیان الهی و وحدانی آئین زرتشت است و بقیه ادیان به ترتیب از روی آئین باستانی ایرانیان تقلید شده‌اند.

    رضا از این حرف‌ها خوشش می‌آمد. و فروغی مرتباً از مجد و عظمت گذشته ایران صحبت می‌کرد.کار به جایی رسیده بود که رضا می‌گفت شب‌ها خواب کورش هخامنشی و داریوش را می‌بیند!

    آقای قائم مقام رفیع هم داستان‌های تاریخی پرشوری تعریف می‌کرد و تا زمانی که رضا در ایران بود برنامه داستان‌های تاریخی شبانه ما براه بود.

    بنده باید عرض کنم که مرحوم محمدعلی‌خان فروغی که مدتها وزیر فرهنگ و معارف بود و خیلی خدمات به فرهنگ مملکت ما کرد به تاریخ بسیار وارد بود و همین روایت‌های تاریخی او بکلی ضمیر رضا را عوض کرد.

    البته رضا اهل نماز و روزه و این قبیل امور نبود. به اصطلاح هُرهُری مذهب بود! اما یک اعتقادات سنتی داشت و مثل همه مردم که از مرگ و دنیای دیگری که باید به آن برویم وحشت داریم یک نوع خوف از مرگ و مطالب مربوط به پس از مرگ داشت.

    به نظر من خیلی از مرگ می‌ترسید. به همین خاطر حرف‌های مربوط به بهشت و جهنم را اوایل ازدواجمان قبول داشت و در روزهای عزاداری لب به کنیاک، که مشروب مورد علاقه‌اش بود نمی‌زد!

    حتی قبل از رسیدن به پادشاهی دنبال دسته سینه‌زن راه می‌افتاد و یکی دو بار هم در جوانی قمه زده بود. اما کم‌کم حرف‌های فروغی در او اثر کرد و کار به جایی رسید که بکلی منکر بهشت و جهنم شد! و می‌گفت: «در آن دنیا آتشی وجود ندارد بلکه این آتش را ما از این دنیا با خودمان می‌بریم. بهشت و جهنم را خود انسان در این دنیا برای خودش می‌سازد!» و از این قبیل حرف‌ها…

    حسینقلی‌خان اسفندیاری شوهر خواهرم هم که پزشک مخصوص رضا بود اعتقادی به حرف‌های مذهبی نداشت و حتی با عزاداری امام حسین(ع) هم مخالف بود و می‌گفت در هیچ کجای دنیا مردم برای دشمنان خودشان عزاداری نمی‌کنند(!) این عرب‌ها دشمن ملت ایران بوده‌اند و از این قبیل حرف‌ها می‌زد…

    رضا این حرف‌ها را می‌پسندید و می‌گفت من نمی‌فهمم چرا مردم برای عرب‌ها عزاداری می‌کنند؟!

    این افراد فکر رضا را در مورد اسلام عوض کردند و رضا مصمم شد دست متعصبین را کوتاه کند و به همین خاطر دستور داد ازدواج‌ها و طلاق‌ها در دفاتر اسناد رسمی ثبت شود. تا آن موقع عقد ازدواج و طلاق مردم ثبت نمی‌شد و فقط صیغه عقد و یا خطبه طلاق توسط آخوند محل خوانده می‌‌شد و تمام!

    بعد هم که رضا به ترکیه رفت و اوضاع آنجا را دید دستور داد در ایران هم کشف حجاب شود و زن‌ها چادر سیاه سر نکنند.

    البته آخوندها با رضا از در مخالفت در آمدند و رضا هم دستور ضرب و شتم آنها را صادر کرد تا آنها گوشمالی ببینند و در کارهای حکومتی دخالت نکنند.

    رضا خیلی به تاریخ و گذشته ایران علاقه پیدا کرده بود و مرتب می‌گفت پس چرا کار این مملکت و این ملت به اینجا کشیده شد؟ و بعد خودش جواب می‌داد که به واسطۀ رهبران بی‌عرضه!

    از بازی‌های جالب روزگار یکی هم این بود که یک آخوند، در واقع آخوند سابق، رئیس امور دفتر رضا شده بود و او هم صد پله بدتر از اطرافیان رضا از هم صنف‌های سابقش انتقاد می‌کرد و نسبت‌های بد به آنها می‌داد! این شخص از اهالی چالوس بود و یک اسم عجیب و غریبی داشت.

    یک روز رضا رفته بود چالوس برای سرکشی به عملیات احداث کارخانه حریربافی که فرانسوی‌ها می‌ساختند، در آنجا چشمش به یک ملای جوان می‌افتد و او را صدا می‌زند و صحبت می‌کند. این ملای جوان خط بسیار خوبی داشته است.

    رضا او را به تهران آورد و در دفتر به کار گماشت. ملای جوان هم لباس آخوندی را در آورد و کت و شلواری شد. رضا اسم او را هم عوض کرد و گذاشت «هیراد»!

    این آقای هیراد بعدها ترقی کرد و رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی شد بعضی اوقات هم پیش رضا می‌آمد و به او سواد می‌آموخت.

    آها! یادم آمد. اسمش رحیمعلی فقیه یعسوبی بود(!) که رضا اسمش را عوض کرد و گذاشت رحیم هیراد!

    «هیراد» که رگ خواب «رضا» را به دست آورده بود مرتباً از هم لباس‌های خودش بدگویی می‌کرد و داستان‌های شگرفت می‌گفت و رضا را آموزش بی‌دینی می‌داد! خلاصه این جمع مغز رضا را عوض کردند و رضا تصمیم گرفت تاریخ گذشته ایران را احیا کند!

    مثلاً در داخل باغ ملی ساختمان شهربانی کل را از روی نقشه کاخ پاسارگاد پیاده کرد. از آن به بعد دستور داد ساختمان‌های دولتی با توجه به نقشه بناهای تخت جمشید ساخته شوند، که مجموعه ساختمانهای بانک ملی در خیابان فردوسی از آن جمله است.

    بعضی وقت‌ها هیراد حرف‌هایی می‌زد که خیلی باب طبع رضا بود، اما من با آن عقل خودم این حرف‌ها را قبول نداشتم. مثلاً می‌گفت آلمانی‌ها اصلاً ایرانی و نژاد آنها از اهالی کرمان است و به همین خاطر به آنها می‌گویند «جرمنی»(!) که معرب «کرمانی» خودمان است!

    من و رضا اصلاً آذربایجانی بودیم. البته من در باکو متولد شده بودم. اما رضا در ایران بدنیا آمده بود…..

    (خاطرات منسوب به تاج الملوک همسر رضاخان،ص 87-92)

     
  16. سپاه برای چه اهدافی،
    معتادان و کارتن خواب ها
    را بازپروری میکند؟

    اخباری منتشر شده مبنی بر جمع آوری معتادان و فروشندگان مواد مخدر و کارتن خواب ها و منتقل کردن آنها به پایگاه هائی که سپاه برای آنها در نظر گرفته است. سپاه مدعی شده که آنها قرار است در این پایگاه ها بازپروری شوند! برای این منظور 10 پایگاه راه اندازی می شود که دو پایگاه آن تا پیش از پایان سال جاری، یعنی تا کمی بیش از یکماه دیگر راه اندازی خواهد شد و 8 پایگاه دیگر نیز در سال آینده راه اندازی می شود. باحتمال بسیار همین طرح برای اوباش، زورگیرها، سارقین، کیف زن ها و… نیز راه اندازی خواهد شد و ای بسا بسیاری از محکومین و زندانیان مواد مخدر و چاقوکشی و قمه کشی و آدم کشی و… نیز به این پایگاه ها منتقل شوند.
    این که با این افراد که شمار آنها از میلیون هم می گذرد چه باید کرد، یک بحث اجتماعی- اقتصادی است و نه بحثی نظامی و سپاهی. به همین دلیل از هم اکنون می توان حدس زد که پشت این طرح انگیزه های دیگری پنهان است. از جمله این که سپاه می خواهد از این قربانیان بحران اقتصادی و اجتماعی یک نیروی دست آموز برای اقداماتی در آینده درست کند که تظاهرات توام با تهاجم و تخریب تنها بخشی از وظائف آن خواهد بود. این طرح شاید تقلیدی باشد از همان ارتش غیر حرفه ای که امریکا سالهاست درست کرده تا دست به هر جنایتی که بعنوان ماموریت به آنها محول می شود بزنند. اگر غیر از این بود سپاه باید معنا و برنامه “بازپروری” را تعریف و اعلام می کرد. مردم روز به روز بیشتر به این نتیجه می رسند که اوضاع کنونی ایران به سمت انفجار می رود و حکومت به شیوه ای که تاکنون ادامه داشته نمی تواند ادامه یابد. آیا به همین دلیل، سپاه برای آینده انفجاری جامعه تدارک می بیند؟ چرا یک فرمانده سپاه دبیرکل جدید ستاد مبارزه با مواد مخدر شده؟ و دلیل امضای تفاهم نامه میان این ستاد با سپاه و بسیج چیست؟
    http://www.pyknet.net/

     
  17. درود جناب نوری زاد گرامی
    فرهنگ لمپنی و لاتی را می توان در نوشته های ناشناس و آنارشیست و شفیعی مشاهده کرد. این فحاشی ها که هدفشان مستقیما برخورد به شخصیت و فردیت افراد است نتیجه چهل سال ملا زدگی جامعه است. جامعه حوزوی فردزدا و جمع گرا است هر طلبه باید با مجموعه حوزه همسان باشد وگرنه جایی در این مجمع ندارد. برخورد فردی و فحاشی دقیقا به علت منسوخ بودن فردیت حوزوی است.

    فرهنگ فحاشی توهین به شخصییت و بی احترامی و دلیل بی منطقی و زورگویی است.افراد زورگو و بی منطق چون عرصه را تنگ می بینند شروع به فحاشی به صورت توهین شخصی می کنند که مثلا انتقام بگیرنددر این مرحله است که باید با این افراد برخورد کرد.سید ما هم بجای میانجی گری سرگرم کپی پیست است.
    خلاصه این برخوردها به نوعی باید شکلی معقول بخود گیرد. بقولی حیف قلم.

     
    • مادر عروس هم نظر داد!
      بی شک فریبا خودش را در گروه “های کلاس” میداند.
      یقیناً این فریبا هیچ توهین شخصی به دیگران نکرده…خودش که خیلی مطمئن است!
      برو خودت را در آینه نگاه کن!
      یک نامرد که نام و عنوان زن اختیار کرده تا در فضای سایت بدرخشد و هر چرندی گفت مقبول افتد!
      حیف نام فریبا!

       
  18. مخاطب «هیچ» امام کیست؟

    عطاء الله مهاجرانی

    در صبحگاه دوازدهم بهمن ماه، هنگامی که امام خمینی رهبر انقلاب، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، در حالی که از پنجره کوچک هواپیمای ایر فرانس به آسمان و افق ایران نگاه می کرد،خبرنگاری از ایشان پرسید: اکنون که بعد از سال ها به ایران باز می گردید چه احساسی دارید؟ امام پاسخ می دهد: هیچی!

    صدایش آرام و تبسمی هم در سیمایش پدیدارست.

    در این چهل سال گذشته، همین گفتگو و پاسخ هیچ، مضمونی در دست مخالفان جمهوری اسلامی و انقلاب از هر طیف و گروه و دسته ای با هویت های مختلف و رنگ های متفاوت شده است که: ببینید، اصلا احساس ندارد! ببینید اصلا مردم ایران را به هیچ می انگارد!

    مخاطب این «هیچ » کیست؟ تفسیر امام از این « هیچ » چه می تواند باشد؟

    آیا برای شناخت و تفسیر و تاویل این هیچ می توانیم، شخصیت فکری و فلسفی و عرفانی و اخلاقی و انقلابی و دینی امام را نادیده بگیریم و صرفا بر همین واژه هیچ تاکید کنیم؟

    آیا می توانیم به تمام سخنان او در همان روز ۱۲ بهمن در بهشت زهرا چشم ببندیم و از «هیچ » یک گفتمان برای همه تاریخ زندگی امام و انقلاب و جمهوری اسلامی بسازیم!؟

    امام خمینی به عنوان یک فیلسوفِ عارف و استاد اخلاق و رهبر انقلاب، وقتی می گوید: هیچ! به اصطلاح بایست یا شایسته است این هیچ را در همان چارچوب گفتار و اندیشه و باور او بسنجیم.

    امام خمینی در ۲۷ سالگی نقد و تفسیری بر کتاب فصوص ابن عربی نوشته اند، آن شرح و تفسیر از هر نظر در شناخت امام می تواند متن تعیین کننده ای به حساب آید.

    هم از حیث معنا و محتوا و نیز از جهت صورت و خط نسخ متن و خط نستعلیق شرح که در حاشیه نوشته شده است. آن خط ممتاز و شیوه آرایه بندی صفحات نشانی از یک روح سامان یافته و منضبط است.

    مخاطب امام در بیان واژه هیچ مردم نبودند، خودش و احساس خودش بود. یعنی من در برابر مردم هیچم. خود را به حساب نمی آورم.

    امام خمینی در سخنرانی بهشت زهرا، بیشترین احترام و اعتبار و ارزش را برای ملت ایران قائل شدند. وقتی هم که از موضع قدرت گفتند: « من توی دهن این دولت می زنم! »‌ بی درنگ اشاره و اضافه کردند که این توانایی را به دلیل این که مردم ایشان را قبول دارند یافته اند

    هیچ در فرهنگ عرفانی و فلسفی و ادبی ما به معنای عدم نیست! به مفهوم نحوه ای نگاه به خود است. مثلا قطره وقتی که به دریا می پیوندد، هیچ می شود.

    سعدی سروده است:

    یکی قطره باران ز ابری چکید

    خجل شد چو پهنای دریا بدید

    که جایی که دریاست من کیستم؟

    گر او هست حقا که من نیستم

    امام خمینی خود را در برابر دریای حضور مردم هیچ خواند. ساعتی پس از این کلام، او شاهد حضور دریای مردم بود.

    کدام حضور را در تاریخ ایران بیش از حضور مردم در استقبال امام در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷و در بدرقه پیکر او در ۱۵ خرداد ۱۳۶۸ شاهد بوده ایم؟

    نسل ما به چشم خود دید، خدایگان شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران! که خود را همه چیز می دانست و نامش در کنار نام خدا و میهن قرار می گرفت، چگونه به مفهوم حقیقی کلمه هیچ شده بود، وقتی کشور را تحویل ژنرال هایزر آمریکایی داده بود و از فرماندهان ارتش خواسته بود که : به ژنرال هایزر گوش کنند.

     
    • خبرنگار از خمینی می پرسه احساست واسه بازگشت به ایران چیه می گه هیچ!!اونوقت این مردک مهاجرانی چطوری اینو معنی کرده که امام گفت در برابر مردم هیچم؟!!!آسید نکنه اینم مثل تفسیر قرآن شما آخونداست که هر جور به نفعتون باشه تفسیر می کنین؟بابا والله بالله ما زبونمون فارسیه و وقتی کسی می گه هیچ احساسی واسه بازگشت به وطن ندارم معنیشو خوب می فهمیم نیازی به تفسیر تو و مهاجرانی هم نیست.این هیچ امام مثل هیچ احساسی جناب مهاجرانی در لواسان و هیچ ایشون در قبال دزدی فرزندشونه نسبت به ایران و ایرانیه.

       
      • هركس تمام عمرش را با موج سواري و مفت خوري سپري كرده باشد و در جايگاهي قرار گرفته باشد
        كه هزاران سال نوري با ويژگي هايش فاصله داشته باشد تبديل به مادر قحبه اي ميشود كه اين جناب
        عطاالله مهاجراني شده است .

         
    • جناب سید مرتضی

      شما چه انتظاری از این مهاجرانی دارید که گفته دیگران را تاویل و تفسیر کند ایشان شیر خر خورده و صلاحیت این کار را ندارد

       
  19. بحران ونزوئلا: حمایت حسن/*از مادورو.
    مش قاسم:
    ای که مادورو مرادت
    خشم ملت ایران در انتظارت

     
    • باسلام برفرهیخته گان جوانان غیور ایران زمین

      برمبنای فتوای امام خمینی ” رضوان الله علیه ”

      برجوانان لازم و واجب است که عمامه علمای درباری را بردارند ودرخیابان و کوچه و کوی و برزن هم کتک بزنند .”

      این فتوا هنوز هم زنده است ودر زمان فعلی نیز لازم الاجرا است.
      برجوانان غیور و وطندوست لازم است چند مورد ازاین مفسدان را چنان کتک بزنند وخوار نمایند تا عبرت دیگر مفسدان شود .

      البته این حکم بردزدان واختلاسگران مکلا و یقه سفید نیز لازم الاجرااست وثواب مهیبی دارد ونفع کثیر در پی آنست که دزدان بزرگ بالابالایی هارا عبرت است تازمینه برادامه حکومت جورشان تنگتر شود وازمصدرشان بگریزند .
      ونسبت به سرداران خون آشام نیز شامل است زیراکه همگان مفسدان فی الارض هستند .
      بسم الله اگر مرد میدان هستید
      به یاوه گویی های نوری زاد خان دل خوش نکنید او شمارا در اینجا سرگرم کرده است .
      آن هایی که مسلمان نیستند به خاطر وطن و ایران دوستی شان , به این کار جوانمردانه سرعت گیرند واقدام عاجل نمایند تا ازشر حکومت جور خلاص شویم ویک حکومت سکولار دموکراسی برمبنای رای اکثریت وآزادی احزاب ورسانه ها برقرار کنیم .
      وما توفیقی الا با الله العظیم
      مصلح

       
    • باسلام و درود

      #مقاله ای از جنا دکتر محسن جلای وطن شده ” زید عزه ”
      خلاصه

      تهمت در حکومت اسلامی
      ریشه یابی احکام مهدورالعرض در فقه و روایات شیعه

      این تحقیق که قسمت اول آن به مناسبت ایام چهلمین سالگرد انقلاب منتشر می شود از سه زاویه به مسئله #تهمت نگریسته است:
      اول ریشه یابی احکام مهدورالعِرض در فقه و روایات شیعه،
      دوم بررسی تهمت در دروس حکومت اسلامی آقای خمینی بلکه در مطلق آراء ایشان،
      سوم پرداختن به فاجعه تهمت و بهتان نظام جمهوری اسلامی به منتقدان و مخالفان شاخص آن.

      بر خلاف تبلیغات شاهنشاهی و نیز اظهارات آقای خمینی اکثریت قریب به اتفاق روحانیت شیعه اهل سکوت و انفعال سیاسی بودند.
      لذا قاعده نه با روحانیون وابسته بود نه با روحانیون مبارز. هر دو گروه استثنا بودند.
      نظام شاهنشاهی می کوشید تا استثناهای روحانیون وابسته را به قاعده تبدیل کند یا حداقل اینگونه نمایش دهد.
      آقای خمینی هم می کوشید تا استثنای روحانیون مبارز را به قاعده تبدیل کرده و تعمیم و به کل روحانیت تسری دهد.

      آقای خمینی در حین تدریس خارج فقه در مبحث مکاسب به ولایت فقیه رسید.
      تناسب بحث ولایت فقیه با مکاسب در نیاز به ولیّ شرعی است، ولایت فقیه با محجوریت عوام در حوزه عمومی تلازم دارد.

      دروس حکومت اسلامی با اذن بلکه برنامه ریزی آقای خمینی توسط اعضای دفترش ضبط شده تا امکان تکثیر و توزیع داشته باشد.
      هزینه تکثیر و توزیع فایلهای صوتی دروس حکومت اسلامی از سوی آقای خمینی پرداخت می شده است.
      این تکثیر و توزیع با اشراف عالی ایشان توسط طلاب جوان عضو دفتر ایشان صورت می گرفته است.
      نوار صوتی دوازده درس حکومت اسلامی در هفته آخر بهمن ۱۳۴۸ به ایران رسیده است.

      فایل صوتی یازده جلسه از درسهای ولایت فقیه در خرداد تا مرداد ۱۳۸۹ از رادیو معارف صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است، البته با سانسور!
      سانسورکنندگان فایل صوتی پخش شده از رادیو معارف فرمان کتک زدن آخوندهای درباری و برداشتن عمامه آنها را از سوی آقای خمینی مجاز به پخش ندانسته اند، اما در پخش جواز تهمت به همان افراد از صدای جمهوری اسلامی هیچ اشکالی ندیده اند!

      دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی تا کنون متن کامل و بدون سانسور این درسها خصوصا درس هفتم را منتشر نکرده است. چرا؟!

      آقای خمینی از جواز بلکه وجوب تهمت به آخوندهای درباری گفته، تهمتی که از گناهان کبیره است. مستند حکم شرعی خلع لباس و کتک زدن آنها، فتوای مهدورالعِرض بودن ایشان (یعنی جواز غیبت و تهمت به آنها) است.

      https://kadivar.com/?p=16880
      @Mohsen_Kadivar_Official

       
    • مسعود خوانساری (رییس اتاق بازرگانی تهران): هفته‌ای نیست که ۱۰ تا ۵۰ شرکت بزرگ کشور تعطیل نشوند. روزی نیست که صدها کارگر بیکار نشوند. سال گذشته از ۱۵۰۰ شرکت پیمانکاری نفتی ۸۰۰ شرکت تعطیل شده‌اند.

      @Sahamnewsorg

      اگر چند عمامه از فاسدان بردارید ویا ازسرداران خون آشان قمه کش بکشید , همه نظام آخوندی جور بالفور مثل این شرکت ها فرو می ریزند .والسلام
      مصلح

       
  20. دم این ناشناس گرم ////////////////////////////////////////////////////////////// ناشناس عزیز هر کی هستی دمت گرم . ////////////////////////////////////////

     
    • نوریزاد مثل این که تو هم محتاج دوای ضد کرمکی ها ! حالا این کم عقل شر و وری دفع کرده برای اذیت آنارشیست تو دیگه چرا گذاشتیش روی سایت حالا دیگه آشغالت ؟ چرا تو این قدر مزوری و دو رو ؟ آخه مرد ناحسابی اینم شد کار ؟ فکر میکنی همه مثل خودت ببو هستند و نمیفهمند که به این برخورد های غلط خودت دامن میزنی ؟ آدم حسابی ها که تقریبا ترکت کرده اند , با این چند تا لت و لش مثل خودت چه کار می خواهی بکنی ؟

       
    • دمش گرم…دمش گرم! … نه اون دم که این دم!… دمش گرم… دمش گرم!

       
  21. به از جان یاران درود

    خوان گاییدو خود را ریس جمهور موقت ونزویلا اعلام کرد .

    اگه موقت مث رهبر موقت ماس مردم ونزویلا خودتونو برا مادام العمر بودن

    ایشون و سپس فرزند ونوه نبیرش آماده کنید. می گید نه بیان مارو ببینین

    اروا عممون سی ساله رهبرموقت موقت موقت داریم پسرشم آغاست نه

    آعا زاده نوه شم لابد سوپر آغاس مید این یو کی که یکپا نه چهار پا رهبرن

    از همین حالا.

     
  22. گفت وگو با دکتر علیرضا مرندی مسئول تیم پزشکی خامنه ای

    شفقنا – آقای دکتر سید علیرضا مرندی، وزیر بهداشت پیشین، رئیس فرهنگستان علوم پزشکی و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی (دوره هشتم و نهم) از حوزه انتخاباتی تهران است. دکتر مرندی که دوره ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند، در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد.سپس در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل و در بین سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ دوره تخصصی کودکان را در دانشکده پزشکی ویرجینیای آمریکا گذراند.

    پس از انقلاب، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت دوم میرحسین موسوی و دولت دوم مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. مرندی جوایز متعددی از سازمان جهانی بهداشت دریافت کرده‌است و یکی از موفق ترین وزرای بهداشت و درمان کشور شناخته می شود.

    وی درباره ۴ دهه انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهایی که در طول این سال ها کشور ایران کسب کرده است می گوید و معتقد است: این که آدم بگوید ایران پیشرفت کرده است یا نه باید زمان شاه را دیده باشید که بفهمید چگونه بوده است. ما در زمان شاه هیچ چیزی نداشتیم. سپاه بهداشت که بودم آن روستایی که رفتم و روستاهای دیگری که مسئولیتش را من برعهده داشتم به آنها سر بزنم، خب اینها اصلاً چه داشتند هیچ چیزی نداشتند….

    این که آدم بگوید ما پیشرفت کردیم یا نکردیم باید زمان شاه را دیده باشید که بفهمید چگونه بوده است

    وی در خصوص وضعیت فعلی ایران گفت: این که آدم بگوید ما پیشرفت کردیم یا نکردیم باید زمان شاه را دیده باشید که بفهمید چگونه بوده است. اول انقلاب را دیده باشید و حال را مقایسه کنید. لذا لازمه آن این است که سن بیشتری داشته باشید. مثلاً یک فرد کم سن در آن زمان که اصلاً شرایط را ندیده است کجا خوانده که الان مقایسه می‌کند. چه چیز آن را مقایسه می‌کند؟! من متولد ۱۳۱۸ هستم خیلی از اتفاقاتی که در تاریخ ثبت شده است را از نزدیک دیدم و لمس کردم. بعد آن موقع من دانش آموز بودم بعد به دانشگاه رفتم. تظاهرات دانشگاه یادم می‌آید.

    ما در زمان شاه هیچ چیزی نداشتیم. سپاه بهداشت که بودم آن روستایی که رفتم و روستاهای دیگری که مسئولیتش را من برعهده داشتم به آنها سر بزنم، خب اینها اصلاً چه داشتند هیچ چیزی نداشتند.

    من اوایل معاون آموزشی و پژوهشی وزارت بهداری زمان آقای دکتر زرگر بودم، یا جبهه بودم یا تهران. جای دیگر فرصت رفتن نمی‌کردم. در سال ۵۹ معاون درمان که بودم فشار جنگ خیلی زیادی روی من بود سکته قلبی کردم و بیمارستان قلب بستری شدم و یک ماهی من را مجبور کردند که استعفا دادم از وزارت بهداشت. به دانشگاه شهید بهشتی رفتم.

    آنجا بیمارستان طالقانی، اوین، رئیس بخش کودکان آنجا بودم و دو سالی تدریس می‌کردم. بعد که آمدم معاون بهداشت آقای دکتر منافی شدم بعد از دو سال آن وقت فهمیدم کشور چه هست. برای این که مجبور بودم مرتب به روستاها بروم، شهرهای کوچکتر و مناطق محروم و آن وقت دیدم در این کشور مردم چطور زندگی می‌کنند. اصلاً این زندگی نیست که اینها دارند. نه جاده‌ای بود، نه برق بود، نه آب بود، تلفن که اصلاً خب طبیعتاً وقتی آب و برق نباشد رادیو و تلویزیون و …

    روستاییان هیچی نداشتند. من یادم می‌آید خواستیم شبکه بهداشت و درمان پیاده کنیم به عنوان معاون بهداشت بین ۶۱ و ۶۳ در ایران که هیچ تولید نمی‌کردیم. یخچال نفتی باید می‌خریدیم. چون برق نبود ببریم روستاها که آنجا واکسن در آن بگذاریم. که واکسن بزنیم. تنها وسیله حمل و نقل ما قاطر بود. جاده‌ای نبود. الان روستاها و شهرهای کوچک که این جاده‌‌ها را دارد خب این‌‌ها چه زمانی ساخته شده است؟ تمام اینها برق دارند. آن موقع برقی نبود. حتی چون مرگ و میر بچه‌‌ها خیلی زیاد بود در اثر اسهال در وزارت بهداری تصمیم گرفتیم که ما لوله کشی آب روستا را ما انجام بدهیم…

    برای این که می‌دانستیم اهمیت آب برای اسهال بچه ها چقدر زیاد هست و خب وقتی که این کار را کردیم و یاد دادیم به منبع آب کلر بزنند و مرتب کلر آن را چک کنند، یک مدتی که گذشت بعد وزارت جهاد سازندگی آمدند وارد میدان شدند و به روستاها رسیدگی کردند .اصلاً آب آشامیدنی در روستاها نبود. خود من که سپاه بهداشت بودم از یک چاهی که آب آن گل بود آب می‌کشیدیم، من و همسرم هم آنجا زندگی می‌کردیم. برق نبود. حتی توالت بهداشتی نبود. در طویله می‌رفتیم توالت! طویله‌ای که پر از گاو و گوسفند بود.

    یعنی واقعاً این‌‌ها که می‌گویند ما پیشرفتی نکردیم از چه دیدگاهی عنوان می کنند؟ حالا از نظر سواد، آن موقع زنان ایرانی ۳۵ درصدشان باسواد بودند، آقایان ۵۷ درصد، به طوری که ما می‌خواستیم برای شبکه ای بهداشت درمانی مان به‌ورز پیدا بکنیم به‌ورز باید برای خود روستا می‌بود.

    سال ۶۱، ۶۲ که می‌خواستیم این کار را شروع کنیم و خب وقتی که ۳۵ درصد خانم ها، درس خوانده در شهرهای بزرگ بودند. روستاها و شهرهای کوچک که درس خوانده نبودند. مجبور بودیم برویم با روحانیون محل یا به خصوص با مولوی‌‌ها صحبت بکنیم تا این‌‌ها بیایند با مردم صحبت بکنند که مردم بچه هایشان را مدرسه بگذارند تا وقتی که ۵ کلاس درس خواندند ما آنها را بیاوریم آموزشگاه به‌ورزی به آنها دو سال آموزش حین خدمت بدهیم تا بتوانند در روستاها خدمت بکنند و چون مدرسه هم نبود، اگر پدر و مادرها رضایت می‌دادند ما بایستی یک ساختمانی می‌گرفتیم، وزارت بهداری باید این کار را می‌کرد و دخترها جدا، پسرها جدا شبانه روزی می‌آوردیم آنجا. معلم آن هم از آموزش و پرورش می‌گرفتیم به آنها درس می‌دادیم. پنج کلاس ابتدایی را می‌خواندند. بعد هم دو سال آموزش حین خدمت، هفت سال آموزش می‌دادیم تا بشوند بهورز.

    خب این بی سوادی برای آن زمان هست. از زمانی که انقلاب شده که یک دفعه سوادآموزی الحمدالله بالا آمده خانم‌‌ها که ۲۲ درصد کمتر از آقایان بودند الان مثل آقایان باسواد هستند. دانشگاه! آن موقع همکلاسی‌های من در زمان شاه از ۳۱۰ نفر که همکلاس بودیم…

    https://news.gooya.com/2019/01/post-22991.php

     
    • در این متن می بینیم که افرادی که وابسته به دستگاه ظالم جمهوری اسلامی هستند چگونه بخاطر لقمه‌ای نان حرام که آقا بطرف آنها پرت کند مشغول تملق گوئی و. تعریف از جمهوری اسلامی هستند.

       
    • سلام و درود

      حرفهای جناب دکتر مرندی در خصوص فقر و محرومیت و عقب ماندگی روستاها در سالهای پیش از 1357 درست است، ولی نیمی از حقیقت است و ایشان عمداً یا سهواً نیم دیگر را مسکوت میگذارد. برنامه عمران و توسعه روستایی نظام شاهنشاهی بطور بنیادی با برنامه های نظام جمهوری اسلامی متفاوت و حتی متضاد بود، زیرا مدیران و کارگزاران و طراحان نظام شاهنشاهی قصد داشتند با تجمیع روستاهای یک منطقه آنها را بصورت شهرک در آورند، زیرا در آنصورت هم به آموزش و پرورش و هم به بهداشت و هم امنیت بهتر رسیدگی میشد و هم با نوسازی مسکن روستایی خانه های سست رعیت دوران فئودالی از میان میرفت و ضمن نوسازی مسکن روستایی، تولید و فروش مصالح روز به شرکتهای معینی داده میشد و با دادن وام بانکی روستائیان شهری شده را لااقل برای دو دهه با قسط و قرض و بهره بانکی به بند میکشیدند و کنترل میکردند. (دقیقاً مثل معامله ای که سازندگان و فروشندگان مسکن مهر با بخشی از جمعیت شهری میکنند) محاسبات طراحان هم بر این استدلال اقتصادی استوار بود که تبدیل روستاهای متعدد و پراکنده به شهرک به مقادیر بسیار کمتری آسفالت و لوله آب و سیم برق و خط تلفن و لوله گاز جهت عمران و توسعه و باز سازی روستاها نیازمند خواهد بود و در ضمن مردم روستا خیلی بهتر و سهلتر با فرهنگ شهر نشینی مجهز و آشنا و فرزندانشانهم از مدرسه و دبیرستان و دانشگاه برخوردار میشدند، تنها اشکال کار رفتن روستائیان به سر مزارع بود که با تجهیز ناوگان حمل و نقل براحتی با اتوبوس و مینی بوس این مشکل حل میشد.بنا به ارزیابی کارشناسان و مهندسان توسعه اجتماعی، نظام فئودالیسم چنان خسارتهایی به زمینهای کشاورزی زده بود که بایستی بسته به منطقه های مختلف و میزان خسارات وارده زمینهای کشاورزی بین سه الی شش سال بصورت آیش بخوابد و کاشت و برداشت نشود تا آماده باز سازی و تجدید سازمان و تولید محصولات کشاورزی به روش کاشت، داشت و برداشت مکانیزه غربی و با کیفیت و بهای رقابتی بشود، مثلاً نظام خورده مالکی کشاورزی فئودالی زمینها را بصورت قطعات کوچک در آورده و رعیت را با دادن سهمی ناچیز از محصول زندانی زمینهایی کرده بود که دیگر با آن روش محال بود که بشود گندم و برنجی چون گندم و برنج با کیفیت و ارزان آمریکایی تولید کرد، زیرا یک هکتار باغ با یک یا چند هکتار گندم یا برنج یا صیفی کاری همجوار بود و سم و کود و هورمونی که فرضاً برای باغ مفید بود برای محصولات مجاورش مضر و متقابلاً علف کشی که برای گندم و جو و برنج مفید بود، ریشه درختان میوه را میسوزاند.( بنده دهاتیم و نمونه این مصیبتها را بارها دیده ام ) اگر بخاطر داشته باشید هنگام ریاست جمهوری دکتر بنی صدر در دولت شهید رجایی بحث تعهد و تخصص پیش آمد و با ارجحیت دادن به تعهد و وفاداری به نظام، افراد تحصیل کرده و متخصص را از سپردن مسئولیت محروم و افرادی که نه تحصیلات مناسبی داشتند و نه در هیچ رشته ای متخصص بودند به وزارت و مدیریت کلان کشور رسیدند! (مثلاً آقای ابوالقاسم سرحدی زاده که بنا به ادعای گزاف گونه خودش از تحصیلات عالیه اش، دارای مدرک سیکل!! بود. همین شخص سالهای زیادی وزیر کار و امور اجتماعی، این اجتماع بینوا شد و با خط گرفتن از عناصر ضد کارگری چون آقای احمد توکلی و با تصویب قوانین ظالمانه و یک طرفه به سود کارفرما و مطلقاً به زیان طبقه کارگر، نظام برده داری را احیا کرد! رنج کنونی طبقه کارگر و بلاتکلیفی و شورش و اعتراضهای هر روزه حاصل بیسوادی و بیخردی او و هم باندیهای آنزمانشان میباشد. ) و با ندانم کاری کل برنامه های نظام شاهنشاهی را بر هم زدند و با صرف هزینه های گزاف و مصرف میلیونها تن مس، برق ضعیف و کم رمقی که با افت ولتاژ زیادی همراه بوده و هست را به روستاها رساندند که لامپها جای چراغ موشی و فانوسها را پر کردند.( برنامه برق رسانی به روستاها در چین که توسط انقلابیون حقیقی صورت گرفت سبب تولید انبوه محصولات صنعتی و اشباع بازارهای جهان با کالاهای بی رقیب چینی شد و در ایران صنایع استراتژیک چراغ موشی و فانوس سازی را هم از میان برد! )ضد انقلابیونی که که با گذاشتن ریشهای دراز و داغ کردن پیشانی انقلاب را منحرف و مصادره به مطلوب کردند و به انقلابیون پس از انقلاب تبدیل شدند، در بهترین حالت ممکن تنها تخریب بلد بودند و تعصب میورزیدند. طرح و طرز تهیه آب آشامیدنی برای روستائیان چنان خسارتبار صورت گرفت که سبب خشکاندن چشمه ها و قناتها و کاریزها شد و بجای استفاده از آب سدها، آب کشاورزی را به آب آشامیدنی تبدیل و نهایتاً پس از چهار دهه کشور را دچار بحران تحلیل رفتن آبهای زیر زمینی و هدر روی آبهای سطح زمینی کردند که نتایج وحشت آور و آینده تاریکش را به روشنی میشود دید . مصرف لوله انتقال آب و گاز هم چون مصرف سیم و کابل مسی هزاران برابر افزایش یافت و کشور را از صادر کننده آن محصولات به وارد کننده آنها تبدیل کرد. ضد انقلابیونی که ابتدا انقلابیون کار بلد را کنار و بعداً گردن زدند ،نظام سیاسی شاهنشاهی را با شدت و غلظت بیشتری باز سازی و نظم اجتماعی نظام شاهنشاهی را که قریب 25 قرن سابقه داشت نابود کردند.و این چیزیست که آقای دکتر مرندی عزیز کتمانش میکند.
      به قول حکما :
      نیمِ حقیقت مدفن حقیقت است.

       
      • سلام شفیعی گرامی
        البته مقصود ایشان یا کسانی که از کلیت نظام جمهوری اسلامی دفاع می کنند،هرگز مقصودشان مطلق گرائی یا نفی کاستی ها نیست.اگر دقیق مطالب جناب مرندی را دیده باشید سخن او نقطه مقابل “نفی و سلب کلی انقلاب و دستاوردهای آن”است چیزی که در تعبیرات مخالفانی مثل نوریزاد و دیگران بصورت گزافه گوئی و نفی مطلق می بینیم و می بینید و مع الاسف در ذیل کلام شما هم بود که تعبیر کردید به اینکه انقلابیون فقط تخریب کردند.بنظرم اینگونه نگرش نفی مطلق درست مقابل اثبات مطلق و ندیدن کاستیها دور از انصاف است و معمولا هم ناشی از نگرشی مبنائی است ،یعنی کسی از قبل بطور مبنائی مخالف جمهوری اسلامی است بعد شروع می کند به منفی بافی،حالا اگر نقد و انتقاد بصورت خاص و جزئی و مستدل باشد کسی با آن مخالف نیست،اما مشکل این است که مخالفان مبنائی جمهوری اسلامی بطور کلی چشمشان را بر واقعیات می بندند و فقط نفی می کنند،و همه سخن مرندی در این نوشته همین است که یا کسانی سنّ و سالشان اقتضا نمی کند که زمان رضا و محمد رضا را دیده باشند،یا اگر دیده اند،غرض ورزی و مشکلات داخلی و درونی آنها را از حقیقت گوئی باز می دارد و وا می دارد آنها را به کلیشه مخالفت کلی و داد و بیداد که:اگر داری یک مورد دستاورد بعد از انقلاب بیار! مثل معرکه گیرهای دوره گردی که یادت هست که چوبشان را زیر بغل می زدند و کف دستها را بهم می زدند و ادعاهای متحدّیانه می کردند!
        خوب حالا راه چاره چیست؟ مرندی می گوید خوب بجای کف بهم زدن و هیاهو بنشینید چرتکه بیندازید با مراجعه به آمارها و ارقام مقولات مختلف پیش و پس از انقلاب،آمارها که دم دست است،و بمدد فضای مجازی و امکانات رسانه ای می توان آمار را مقایسه ای و بدون غرض ورزی مطالعه کرد.ایشان وزیر بهداشت بوده است،هم از دوران سپاه بهداشت و شپاه دانش و وضع آب و برق و بهداشت زمان شاه می گوید که روستاها هیچ نداشتند،هم از بعد از انقلاب می گوید از ساختن راههای روستائی و پروژه های برق رسانی و آب رسانی و گاز رسانی و وضعیت بهداشت و سواد مردم در روستاها قبل و بعد از انقلاب.الان طوری که دولت روحانی آمار می دهد می گوید هیچ روستای بالای ده خانوار نیست که الان برق نداشته باشد،یعنی چه؟یعنی ممکن است بسیار نادر جاهایی اگر کمتر از ده خانوار تشکیل روستا داده اند باشند که مثلا برق نداشته باشند یا آب نداشته باشند.الان گاز اینطور که آمار رسمی می گوید به تمام شهرها رسیده است،همینطور آب رسانی و مخابرات و راههای روستائی،اینها آیا قبل از انقلاب اسلامی بود؟! اگر کسی اینها را انکار کند باید گفت در حقیقت خود را تحمیق کرده است و البته مخاطب خود را،البته تحمیق خود ممکن است ولی می دانید با وضع رسانه ای امروز تحمیق مخاطب و ببو فرض کردن او ممکن نیست.و من متعجب هستم کسانی که خود پیش از این دست اندرکار کارهای عمرانی و جهادی و مناطق محروم بوده اند و شاهد عینی آن بوده بلکه فاعل مباشر آن بوده اند و در عین حال کودکانه می خواهند با تحدّی های خنک مخاطب خود را تحمیق کنند! از یک راه آهن سراسری رضا خانی یاد می کنند و از صدها برابر آن احداث خط آهن بعد از انقلاب غمض عین می کنند! چرا؟ به این توجیه که رضاخان آنرا با بیل و کلنگ کشید و در جمهوری اسلامی با بیل مکانیکی انجام شده! این منطق افرادی است که یا مشکل داخلی دارند یا دنبال تحمیق مخاطبند.
        اگر رضا خان ساختمان یک دانشگاه را بنا کرده است آنرا می گویند اما از احداث دهها و صدها دانشگاه یا دانشکده بعد از انقلاب عبور می کنند! من نمی گویم کار رضا خان در احداث دانشگاه تهران بد بود،قبلا هم گفته ام:دستش درد نکند،اما حرفم این است که غرض ورزان مایلند با اثبات شی نفی ماعدا کنند! مشکل این است.وگرنه احداث راه آهن سراسری که بد نیست،مشکل این است که چرا اینها نفی کلی دستاوردهای بعد از انقلاب می کنند،من می گویم این مشکل درونی و غرض ورزی یا قصد تحمیق مخاطب است.وگرنه مثلا اگر کسی اشاره به افتخارات پژوهشکده یا پژوهشگاه رویان که بعد از انقلاب و در بستر جمهوری اسلامی و بمدد جهاد دانشگاهی و کوشش متخصصان بعد از انقلاب می کند،اینها سکوت می کنند؟! خیال می کنند مخاطبان امروزی ملتفت اینگونه تناقضات رفتاری نمی شوند؟! لابد چون روزی رضا خان ساختمان یک دانشگاهی را باقتضای زمان پی ریخته است،افتخارات رویان نیز میراث رضا خان است نه امکانات و بستر سازی های بعد از انقلاب! همینطور پیشرفت ها در نانو تکنولوژی و صنعت هسته ای،کشاورزی و صنایع دیگر و استقلال در تولید فولاد و نظائر آن،اینها لابد بتعبیر آنها هیچکدام دستاورد نیست و بتعبیر شما فقط تخریب مطلق بوده است.من عرضم این است که ایرانی بما هو ایرانی حق دارد به کاستی ها انتقاد کند،و آنها را مورد اشاره قرار دهد،اما اگر کسی خود را ایرانی بداند و واقعا هم ایرانی باشد نمی تواند از احداث آزاد راه شمال با همه فراز و فرود خوشحال نشود،از پیشرفت های رویان بخود نبالد،یا از پیشرفت های دانشگاهی و تامین امور رفاهی سرزمین اش خوشحال نشود.بنظرم اگر نشود این فرد واقعا ایرانی نیست یا فقط دنبال تحمیق مخاطب یا خودنمائی است.واقعا باید اینهایی که منطقشان نفی مطلق است بروند مطالعه کنند ببینند وضعیت بهداشت و پزشکی قبل و بعد از انقلاب -اینطور که دکتر مرندی توضیح می دهد- یکجور است؟! وضعیت رفاهی روستاها از حیث آب و برق و گاز و مخابرات و تسهیلات قبل و بعد از انقلاب یکجور است؟ بنظرم اینها فقط با مراجعه به آمار انسان را به واقع بینی سوق می دهد وگرنه اگر بنا بر نفی و مخالفت کلیشه ای و غرض ورزی و تهمت یا تحمیق مخاطب باشد خوب گفتن و نوشتن و رها کردن مطالب دروغ و خلاف واقع در فضای رسانه ای امروز کار سختی نیست:یک تایپ لازم دارد و یک فشار روی تکمه سِند!
        موفق باشيى

         
      • مرحبا تو بچه دهاتی عجب اعجوبه ای هستی، بچه کدام دهاتی؟ مثل اینکه در دوره خدا بیامرز خیلی خوب به دهاتتان رسیده اند ؟ از شوخی گذشته این نوشته یکی از رو‌شنگرترین و بهترین نوشته های تو در این سایت است.

         
  23. اخبار: رونمایی موشک کروز با برد پروازی۱۳۵۰ کیلومتر.
    مش قاسم: یه وقت خیال نکنین که این موشک رو ساختن واسه جنگ با استکبار و اینجور چیزا. نه! این موشک قراره گوشت گوسفندی کیلویی ۴ تا تک تومانی (چهل ریال معادل قیمت گوشت زمون اون خدا بیامرز)، نون ۵ ریالی به این گندگی، نخود لوبیا عدس سبزی مجانی توی خونه هوایی تحویل بده.

     
  24. ماجرای دیدار شوارد نادزه نماینده گورباچف با امام خمینی

    حضار: ادوارد شوارد نادزه (وزير امور خارجه شوروى)- ولايتى، على اكبر (وزير امور خارجه)- لاريجانى، محمد جواد- نوبرى، على رضا (سفير جمهورى اسلامى ايران در شوروى)

    در اين ديدار وزير امور خارجه شوروى ضمن تسليم پيام كتبى ميخائيل گورباچف به امام امت محتواى اين پيام را به استحضار امام خمينى رساند.

    در اين ديدار ابتدا شوارد نادزه گفت:

    از حضرت امام بسيار متشكرم از اين فرصتى كه براى ملاقات با شما به دست آوردم. مأموريت دارم پيام جوابيه ميخائيل سرگئى گورباچف را تسليم حضرت امام كنم. سعى خواهم كرد به طور خيلى مختصر محتواى اين پيام را براى شما عنوان نمايم. ابتدا مى‏ خواستم عرض كنم كه خود واقعيات تبادل پيامها بين رهبران كشور ما يك پديده منحصر به فرد در روابط فيما بين است. اعتقاد ما بر اين است كه شرايط پيش آمده است تا روابط فيما بين دو كشور ما وارد يك مرحله كيفى جديدى شود. كه براى همكاريها در تمامى زمينه‏ ها.

    آقاى گورباچف در پيام خود اشاره مى‏ كنند كه پيام جنابعالى خطاب به دبير كل كميته مركزى حزب كمونيست اتحاد شوروى از مفاهيم فراوان سرشار است.

    تمامى اعضاى هيأت رهبرى شوروى متن پيام جنابعالى را مطالعه كردند. شكى نيست كه ما در موارد عمده ‏اى اتفاق نظر داريم اما مواردى هم است كه ما اختلاف نظر داريم. اما اين مهم نيست.

    در پيام شما ملاحظات عميق راجع به سرنوشت بشريت دارد. آقاى گورباچف عقيده دارند كه ما در مهمترين مورد اتفاق نظر داريم يعنى انسانها بايد ياور يكديگر باشند تا بشريت فنا ناپذيرى به خود بگيرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه براى بشريت وجود دارد، چون امكانات بالقوه براى به وجود آوردن چنين فاجعه توسط خود انسانها ايجاد شده است.

    آقاى گورباچف معتقد است كه مبارزه در راه نيل به يك دنياى عارى از سلاح هسته ‏اى و آزاد از زور وظيفه تمامى ملتهاست.

    و اما راجع به سياست خارجى اتحاد شوروى، هدف ما تعميم رجحان ارزشهاى مشترك براى تمامى ملتها و برترى اين ارزشها بر تمامى منافع ديگر چه طبقه‏اى و چه ملى است…..الخ.

    در پايان، فرستاده ويژه رهبر شوروى گفت: اين بود محتواى اصلى پيام آقاى گورباچف.ايشان بهترين آرزوها و سلام خود را به جنابعالى مى‏ رسانند.
    ايشان خواهان طول عمر جنابعالى به نفع و سعادت ملت ايران هستند.

    امام خمینی : ان شاء اللَّه سلامت باشند، ولى به ايشان بگوييد كه من مى‏ خواستم جلوى شما يك فضاى بزرگتر باز كنم.

    [در خاتمه حضرت امام فرمودند:] من مى‏ خواستم دريچه ‏اى به دنياى بزرگ، يعنى دنياى بعد از مرگ كه دنياى جاويد است را براى آقاى گورباچف باز نمايم و محور اصلى پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند.

    [حضرت امام از خروج نيروهاى شوروى از افغانستان استقبال كردند، و بر حُسن همجوارى و توسعه مناسبات قوى در ابعاد مختلف در مقابله با شيطنتهاى غرب و خروج نيروهاى بيگانه از خليج فارس تأكيد و آرزو كردند تا مردم شوروى و ايران هميشه در صلح و آرامش زندگى كنند.]

    (صحيفه امام، ج‏21، ص: 301)

     
  25. به نقل از بالاترین
    قسمت ۱:
    تحولات و خدمات در مدت کمتر از ۱۴ سال اتفاق افتاد بدون درآمدهای نجومی نفت و پتروشیمی:
    نامش را امضا میکرد “رضا ”

    در خانواده روستایی و فقیری در کوهستان های مازندران به دنیا آمد. خدمت خود را به کشور از سربازی آغاز کرد. روزی که آمد، ایران در خاک نشسته بود. روزی که رفت تنها مشتی خاک از ایران آباد را با خود برد.
    -الگويی برای نسل خود و نسلهای بعد بود.
    -نشانه اقتدار و موجب غرور ایرانیان بود.
    -دوست و دشمن قبولش دارند.

    بخشی از خدمات او به ایران و ایرانیان:
    -دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همه‌ی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی (در پست نخست وزیری)
    -تغییر پوشش رسمی مردانه از قبا به کت و شلوار
    -کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و باز کردن صورت)
    -ایجاد دادگستری در بهمن ۱۳۰۵
    -تأسیس قشون متحدالشکل و ارتش در سال ۱۳۰۰
    -تدوین اولین قانون مدنی ایران در سه جلد (جلد اول در اموال ۱۳۰۷ ، جلد دوم در اشخاص ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ ، جلد سوم در ادله اثبات ادعا)
    -سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک به صورت فعلی در سال ۱۳۱۱
    -بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه در سال ۱۳۰۴
    -لغو کاپیتولاسیون برای همه اتباع خارجی، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۷
    -اسکان عشایر
    -براندازی خان سالاری (ملوک الطوایفی)
    -بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) اول اردیبهشت ۱۳۰۴
    -ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر) آغاز ۲۳ مهرماه ۱۳۰۶ ، اتمام ۳ شهریور ۱۳۱۷
    -ساخت راه آهن قم-یزد-زرند آغاز سال ۱۳۱۷
    -بنیانگذاری بانک ملّی ایران در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۶
    -بنیانگذاری بیمه ایران در ۱۵ آبان ۱۳۱۴
    -جاده سازی، پل سازی و تونل سازی در کشور
    -بنیانگذاری بانک فلاحتی- بانک کشاورزی در سال ۱۳۱۲
    -بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی)
    در ۱۳۱۸ ، افتتاح در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹
    -بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی) در سال ۱۳۱۳
    -بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران) در ۱۳۱۴ آغاز بهره برداری ۱۳۱۶
    -تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی
    -اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه، آلمان و انگلستان (۶۰ تن در سال ۱۳۰۱) (در حالی که خودش تنها یک مسافرت خارج رفت و آنهم ترکیه)
    -ساماندهی تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت در سال ۱۳۱۵
    -تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس در سال ۱۳۱۶
    -سرکوب شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن آذر ۱۳۰۳ (بریتانیا از شیخ خزعل حمایت میکرد و رضاشاه را تهدید هم نموده بود)
    -تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴
    -تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور در ۲۵ دیماه ۱۳۱۷
    -تأسیس نیروی دریائی در سال ۱۳۱۱، آموزش افسران ایرانی در ایتالیا در شرایطی که تا قبل از آن بریتانیا یگانه قدرت دریایی در جنوب ایران بود
    -بنیانگذاری نیروی هوائی در سال ۱۳۰۳ (فرستادن اولین محصلین خلبانی به اروپا در سال ۱۳۰۲ ، فارغ التحصیلی اولین خلبان ایرانی احمد نخجوان در ۱۳۰۴ که در پنجم اسفند در اولین پرواز رسمی در فرودگاه قلعه مرغی به زمین نشست)
    -تأسیس اولین کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز در ۱۳۱۲ ، آغاز بهره برداری در ۱۳۱۴ ، پرواز اولین هواپیمای ساخت داخل در اول مرداد سال ۱۳۱۷
    -تأسیس کتابخانه ملی ایران در سال ۱۳۱۶
    -برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری در سال ۱۳۰۹
    -الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی
    در سال ۱۳۰۹ اختصاص آن به بانک ملّی در سال ۱۳۱۰
    -تأسیس دانشسرا ها و موسسات آموزشی در سال ۱۳۱۲
    -تأسیس مدارس دخترانه و راهیابی بانوان به دانشسرا ی عالی در سال ۱۳۱۴
    -تأسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی
    در سال ۱۳۱۵ (آغاز بهره برداری از سیلو ها در ۱۳۱۹)
    -لغو امتیاز بی قید و شرط فرانسویها برای باستانشناسی در ایران در سال ۱۳۰۶
    -تأسیس اداره باستانشناسی و بيرون آوردن بخش عمده پرسپولیس و پاسارگاد از زیر خاک ۱۳۰۷
    -پايه گذاری صنعت فولاد (اقدام به ساخت اولین کارخانه فولاد در سال ۱۳۰۹ که متأسفانه با آغاز جنگ جهانی دوم به اتمام نرسید.)
    -ایجاد صنایع دخانیات داخلی در سال ۱۳۱۶
    -راه اندازی اولین کارخانه قند و شکر در ۱۳۰۹ (اولین کارخانه در ۱۲۷۴ تأسیس گردیده بود اما بعد از ۳ سال با فشار کمپانی های خارجی بسته شد.)
    -تأسیس اولین کارخانه سیمان در ۱۳۱۲ در نزدیکی شهر ری با ظرفیت ۱۰۰ تن در روز
    -تأسیس اولین کارخانه آرد سازی در سال ۱۲۹۹
    -تأسیس اولین کارخانه بافندگی نخ و ابریشم در سال ۱۳۰۴
    -تاسیس موزه ملّی ایران در سال ۱۳۱۶
    -تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی (خاستگاه سازمان تربیت بدنی کل کشور) در سال ۱۳۱۳
    -تأسیس استادیوم امجدیه تهران (شهید شیرودی فعلی) در سال ۱۳۱۳
    -امکان استفاده همگانی از تلفن (در سال ۱۳۰۲ شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه ۱۳۰۵ شمسی تلفن خودکار جدید بر روی ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره‌برداری شد. مرکز تلفن اکباتان در سال ۱۳۱۶ شمسی به ۶۰۰۰ شماره تلفن رسید)
    -حمایت واقعی از تولید، کار و سرمایه ایرانی (افزایش تعداد شرکتهای صنعتی ایرانی از ۹۳ شرکت در سال۱۳۱۰ به ۱۸۳۵ شرکت در سال ۱۳۲۰)

     
  26. قسمت ۲:

    تحولات و خدمات در مدت کمتر از ۱۴ سال اتفاق افتاد بدون درآمدهای نجومی نفت و پتروشیمی:

    -توسعه صنایع دیگر: ۸ كارخانه چرم سازی، كارخانه­ های جوراب كش­بافی، کبریت­ سازی، آهن سازی، ریخته­ گری، نجاری، کیسه و حریر بافی رشت، بطری سازی، کمپوت و مربا سازی خراسان، كارخانه پنبه اصفهان، كارخانه تهیه تراورس و كارخانه قیر اندود کردن تراورس، کنف، کارخانه تولید صابون و روغن کشی
    زنباره و عیّاش نبود؛ همواره لباس نظامی بر تن داشت؛ حکومت بر یک کشور مفلوک با مردمان فقیر و تحقیرشده را بر خود نمی پسندید. آرزو داشت ایران را کشوری پیشرفته، مستقل و مقتدر ببیند. کم سواد بود اما به اهمیت علم و دانش کاملاً واقف بود. برای توسعه علم و نهادینه شدن آن در کشور ارزش بسیار قایل بود. مستبد بود و مخالفان سیاسی و نظامی خود را بر نمی تابید.
    نامش را امضا میكرد «رضا»

     
    • پس چرا با اینهمه هیبت وحشمت و قدرت بااین همه خدمت به کشور
      به اجبار و دستور انگلیس به جزیره موریس تبعید شدند?
      چرا این ارتش خود ساخته ایشان وقزاقان تحت امرش ازاو حمایت نکردند تا تبعید نشود این شاه خدوم ومقتدر ?

      آیا اینهمه ایجاد تاسیسات ازتراوش فکری آن شاه قلدر بی سواد بود. یا ازتراوش فکر وزیران کاردان واشخاص باسواد وطندوست وکار بلد ?
      التماس تفکر
      مصلح

       
  27. علم الاشیاء!
    ————–

    دانشگاه علامه طباطبایی چند بُرد خبری داشت که بریده ی نشریات دست راستی را الصاق می کرد. برد ورزشی اخبار قهرمانی، برد سیاسی سرمقاله روزنامه ها، برد هنری نقد فیلم های اکران، برد اقتصادی شاخص های بورس و برد علمی علما و حوزه های علمیه.
    استاد ارمنی مرحوم دکتر شیمون داوید پیرا خصوصی گفت: آخوندها /// دارن، هفتاد و یک علم دارن.
    کونشویی، نوره کشی، حنابندان، خلا، جماع، جبیره، غسل، تیمم، ختنه، خدعه، مقعد، طهارت، کفاره، مکروه، مباح، حرام، حلال، شکیات، سهویات، مطهرات، مبطلات، حیض، نفاس، عورت، احتلام، احوط، انزال، استخاره، استحاله، استحاضه، استبراء، استمناء، استهلال، حَدَث اصغر، حدث اکبر و غیره!

     
  28. لاریجانی: ایران در سوریه پایگاه نظامی ندارد / اسرائیل اگر جرأت دارد، ایران را بزند / اوباما ۲ بار در مورد مذاکره هسته‌ای و حق غنی‌سازی ایران به مقام معظم رهبری نامه نوشت / در زمینه برجام گرفتار بن‌بست استراتژیک نشده ایم

    رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران، گفت: آمریکایی‌ها بی‌عقلی می‌کنند ولی مختصر عقلی دارند که رویِ مین پا نگذارند تا ویلچری نشوند.

    پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

    رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران، گفت: آمریکایی‌ها بی‌عقلی می‌کنند ولی مختصر عقلی دارند که رویِ مین پا نگذارند تا ویلچری نشوند.

    به گزارش خبرنگار «انتخاب»، علی لاریجانی در گفت‌وگو با شبکه المیادین لبنان به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اظهار داشت: در زمینه‌های مختلف می‌توان در خصوص انقلاب اسلامی ایران صحبت کرد؛ در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و این یک حادثه بزرگ تاریخی بود. برخی از صاحبنظران در خصوص انقلاب اسلامی ایران گفتند یک زلزله بزرگ در خاورمیانه رخ داده است زیرا در ایران شاه یک حاکم مستبد، دیکتاتور و وابسته به آمریکا و غرب بود که در داخل کشور بر مبارزین فشار ایجاد کرده بود و زندان‌ها پُر از سیاسیون مبارز بود.

    رئیس مجلس شورای اسلامی بیان کرد: در آن مقطع اعراب قیافه مبارزه با اسرائیل را داشتند و مبارزه می‌کردند البته اکنون ندارند، اما شاه ایران در همان شرایط که اعراب در جنگ با اسرائیل بودند با اسرائیل ارتباط داشت و نفت به آن‌ها می‌داد و به صهیونیست‌ها کمک می‌کرد. حادثه مهمی که ملت ایران رقم زدند منجر به واژگونی این پایگاه شد و ایران به قطبی برای دفاع از مردم فلسطین و مبارزات بر حق مردم مسلمان تبدیل شد.

    حکومت پهلوی چند شهر را آباد و بقیه شهرها و روستاها را رها کرده بودند

    وی افزود: از بُعد اقتصادی در زمان پهلوی، چند شهرِ آباد ایجاد شده بود و بقیه شهرها را رها کرده بودند. در تهران، شیراز و چند شهر دیگر پول نفتی که می‌فروختند را خرج می‌کردند اما روستاها و شهرهای دیگر را رها کرده بودند.

    دکترلاریجانی ادامه داد: در طول دوران حکومت شاه فقط 200 روستا، راه آسفالته داشتند اما امروز 100 هزار کیلومتر جاده آسفالته روستایی داریم. هیچ روستا و شهری گاز نداشت اما امروز تقریبا همه شهرهای ایران و بیش از 70 درصد روستاها نیز گاز دارند. تعداد محدودی از روستاهای کشور برق داشتند اما امروز تمام روستاها برق دارند، آب آشامیدنی نیز همین طور است. رویکرد انقلاب ایران به سمت محرومین بوده و هزینه زیادی هم در این زمینه انجام داده است. تمام روستاهای ما از برق، رادیو و تلویزیون، راه، امکانات بهداشتی و مدرسه برخوردار هستند.

    رئیس نهاد قانونگذاری کشور با اشاره به اهمیت موضوع استقلال کشور، گفت: ایران در زمان پهلوی کشوری وابسته بود و سفرای انگلیس و آمریکا به شاه دستور می‌دادند، اما اکنون ایران کشوری مستقل است که مردم سالاری و دموکراسی در آن حاکم است؛ یعنی مردم حاکمان را انتخاب می‌کنند. از رهبر انقلاب که توسط مجلس خبرگان انتخاب می‌شود تا رئیس جمهور و مجلس را مردم انتخاب می‌کنند و انتخاب سیاستمداران در ایران گردش دارد. خیلی نکته مهمی است که مردم خودشان تصمیم می‌گیرند و برای این کار هزینه داده‌ایم. در ابعاد مختلف از جمله در حوزه اقتصاد، سیاست و روابط خارجی هم انقلاب به وجود آمده است……

    http://www.entekhab.ir/fa/news/456981/

     
  29. یک تشکل صنفی معلمان ایران: به جای رسیدگی به خواسته‌ها بر سرکوب ما تمرکز کرده‌اند.
    مش قاسم: بضاعت اینا فقط همینه. سرکوب.

     
  30. پاکستان، الاغ به چین صادر می‌کند.
    مش قاسم: برادران هم در راستای گسترش صادرات الاغ با چین مذاکره کرده بودن ولکن چینیها گفتن ما منظورمان از واردات الاغ نوع چهار پا بوده نه دوپای ////////////////

     
  31. حاج عباس گروگانگیر: اگر رژیم قبلی مانده بود اوضاع بالاخره اینجوری که امروز میبینم میشد.
    ترجمه: اوضاع بالاخره اینجوری که امروز میبینم میشد، ما فقط سرعتش رو زیاد کردیم.
    مش قاسم: به این میگن رفع مسولیت شخصی. بیچاره شکستخورده!

     
  32. ////////////
    1: م.ر.غ
    2: و تو چه میدانی كه آن چیست؟
    3: و برای مدتی آنرا محو و نایاب كردیم.
    4: تا از غذاهای دیگر مانند اشکنه و پیاز داغ بخورید.
    5: ولی همچنان اصرار می ورزیدید و ناســپاس بودید.
    6: و قسم به روزی كه در صف های طولانی ایستادید و به جان هم افتادید و تحقیر شدید.
    7: و با این كار شما را عذاب كردیم تا یاد بكیرید كه نباید به هر بی سروبایی رای بدهید .
    8:براستی كه پروردگار به همه امور آگاه است

     
  33. سلام و درود

    الفاتحه ( 2 )

    جنابعالی در مقام لیدر و رهبر و مؤسس این وبسایت و در نقش «پیامبر ادب» به توجیه ادبیات فاحشگان مبتلا به سادیسم میپردازی! همین چند خط بالون بزرگ و تهی از فرهنگت را که بی هدف میچرخید و تا ارتفاع زیادی اوج گرفته بود و خود را به رخ اجتماع میکشید، طوری ترکاند که رفو بردار نیست . باید به هوشمندی جاسم عراقی درود فرستاد که سالها پیش از همه ما، متوجه علاقه شما به درگیر کردن اعضاء و راه اندازی مبارزه تن به تن گلادیاتورها و به جان هم انداختن نویسندگان و پر و بال دادن به پاجوشهایی در نقش فیلسوف بزرگ و دکتر روانشناس و دکتر شهداد و… و پیچیدن به قلم و قدم نویسندگان حقیقی و ترویج فحاشی و هرزگی پی برده بود و بنده، در خفا و به خطا او را بی انصاف میدانستم! از نظر بنده، جنابعالی به انتهای راه و رسالتت، (البته اگر در ابتدا رسالتی در کار بوده باشد؟) رسیده ای و محالست بتوانی شخصیت و اعتباری را که از همان ابتدا پر از ترک های ریز و نامرئی بود و اینک تنها با چند خط که در دفاع و توجیه فاحشه مزاحم نوشته ای ترکهایش آشکار و عمیق شد و ناگهان چون تندیس بت بامیان متلاشی شد باز سازی کنی!
    به گواهی آخرین نوشته های آنارشیست که ذکری هم از بنده کرده بود، بنده نیز از تیر و ترکش ناشی از عصبیت و به ستوه آمدن آنارشیست در امان نماندم،و با آنکه تندی و توهین کرده بود بدل نگرفتم، زیرا در مقام نویسندگی ننگ خود میدانم که از آب حمام کسی برای خود دوست بگیرم و اساساً در زمینه مسائل اجتماعی و امنیت ملی و رفاه و رستگاری کشور و هموطنانم تنها به منافع کشور و هم میهنانم می اندیشم و منافع و مصالح آنان را منظور میدارم و حب و بغضهای شخصی را فدای آن میکنم . همانطور که در نامه وداعیه نوشتم قصد نداشتم دیگر در این سایت بنویسم و وارد جنگهای کلامی بی ارزش و مجادله هایی که تنها خاطر بیماران عوامگرای لمپن مسلک را شاد میدارد بشوم، اما با دقت همیشگی مطالب نویسندگان را میخواندم و اگر منبعد هم فعالیت وبسایتت ادامه داشته باشد،( که بعید میدانم چندان بپاید ) باز هم میخوانم. قصد داشتم تنها به مطالبی که به شخص خودم مربوط میشد پاسخ بدهم و دیگر کامنت و مقالاتی که خواننده ندارد و اعضای این وبسایت نمیپسندند ننویسم، اما نتوانستم از نگارش این مؤخره خود داری کنم و به دوستان معدودی که با آنها زبان مشترک دارم نگویم که چه اشتباه و خطایی شما را پیش از موعد به پایان راه رساند.
    دوست عزیز پوپولیسم و عوام گرایی و جمع کردن سیاهی لشگر بدور خود و چون خمیری نرم به هر شکل در آمدن و خاطر هیچ خری را نرنجاندن سرنوشت محتوم تمام کسانیست که عضو هیچ طبقه ای نبوده و تابع هیچ اصولی نیستند و نه درس سیاست و جامعه شناسی خوانده اند و نه زحمت خواندن و فهمیدن بخود میدهند و نه به مشورت گرفتن دانش آموختگان علوم انسانی و اجتماعی اهمیت و بها میدهند و نه خود تن به انضباط میدهند و نه دانش و رنج و تعهد و دلسوزی و میهن و مردم دوستی غیر از خود را باور میکنند و نه به چیزی میگیرند، تا یکه و تنها چون رستم داستان یگانه پهلوان میدان خالی باشند و تمام پیروزیهای وهمی و احتمالی را بنام نامی خود رقم بزنند و همیشه به تنهایی قدر ببینند و بر صدر بنشینند ! این درس مفیدی بود که شاگردان فروتن و هوشمند سایت قدر و قیمتش را میدانند.

    شخص شوخ و طنازی نوشته بود خیلی سعی کردم الگوی دیگران شوم، دیدم خیلی سخته ناچار مایه عبرت دیگران شدم که خیلی آسان بود!

    پایان.

     
    • سلام و درود شفیعی گرامی

      بقول معروف :مهلا مهلا! و بتعبیر روایات اخلاقی ما :اگر با کسی به دعوا و جدال و نزاع و خشم و غضب فرو افتادید،حین دعوا و نزاع طوری دعوا و نزاع کنید و چیزها به یکدیگر گویید که امکان بازگشت به یکدیگر و دوباره نشاندن درخت دوستیها در میان باشد.

      کجا گرامی؟! من تازه داشتم مضمضه می کردم در مورد برخی کسالت های جسمانی از نقطه نظر طب سنتی با شما گفتگو کنم،چرا اینطور زود رنجیدید و با نوریزاد بقهر افتادید؟

      البته بنده نیز برخی از این ایرادات که گفتید را به مدیر این سایت وارد می دانم،اما گمان می کنم قهر و الفاتحه و فیصله یکباره،هماهنگ با منش و روش درویشی نبوده و نیست.

      و من فکر می کنم علیرغم ضعف ها و کاستی هایی که در شخصیت جناب محمد نوریزاد و در گفتمان سیاسی و در مدیریت او وجود دارد،در عین حال انعکاس آراء و انظار متنوع و تضارب بین آنها در این سایت امری مستحسن و شاید کم سابقه یا بی سابقه باشد اگر برخی کج سلیقگی ها در انعکاس مطالب مهمل و بی معنا و توهین آمیز کنار نهاده شود.

      بنظرم باید کاستی ها را به ایشان تذکر داد،و با تحمل بیشتر با یکدیگر بگفتاگفت نشست،زیرا اصل گفتگو و مفاهمه و تبادل نظر صاحبان آراء و انظار گوناگون،امری خجسته است.

      بنظر من،باید موارد انتقادی وارد بر گفتمان و مدیریت ایشان را با اصرار گفت و تکرار کرد و خسته نشد،در عین حال نیز در باب مسائل فکری و فرهنگی به ورطه قهر و متارکه کلی هم نیفتاد.

      شما اگر فرضا از نوشته های دیگرانی هم دلزده باشید،همینطور از رفتار و گفتار جناب نوریزاد،در عین حال می توانید با مختصر نویسی و مطالب متنوع،به مطالب دیگران نپردازید و مجادله ای نکنید،اما بنظرم قهر کلی،و الفاتحه کلی، صلاح حال صاحبان قلم و ارباب اندیشه و مطالعه نیست،زیرا که اتحاد حقیقی و یگانگی در فکر و سلایق و برداشت ها بین ارباب اندیشه عادتا مستحیل است تا چه رسد به سلائق سیاسی و چالشی و مدیریتی و غیره.

      در انتها می گویم:می توان بود و نوشت و تبادل نظر کرد و گاه اعراض کریمانه کرد و در عین حال سخت انتقاد کرد.

      درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
      نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد

       
      • سلام و درود

        جناب سید مرتضای گرامی از تعهد و دلسوزی جنابعالی سپاسگزارم. دوست ارجمندمان جناب مصلح در یکی از کامنتهای پیشینش به تلخی ضمن چند انتقاد دیگر نوشت که در جریان انتخابات سال 88 نظام جمهوری اسلامی قانون اساسی خود را نقض کرد! فکر میکنم این دلیل عمده منتقد شدن جناب مصلح بوده است. همانطور که خاطر شریف شما و سایر دوستان هم مستحضر است آقای نوریزاد بارها با گفتن : آی بگم چی بشی سعید طوسی! یکی از دلایل تغییر جهت سیاسی خود را مخالفت با عدم بر خورد با کسانی اعلام کرده که فساد اخلاقیشان برای ایشان اثبات شده است. اما ایشان خود با سهل گیری و موضعی خنثی چنان مجال و میدانی برای افرادی خاص ایجاد کرده که دقیقاً 180 درجه مغایر موضع گیری خودش بر علیه سعید طوسی است و اگر با ارزیابی جناب مصلح به موضوع بنگریم، ایشانهم قانون اساسی خود را نقض و بر خلاف شعارهای ادعاییش رفتار کرده و بنده به همین خاطر معتقدم که ایشان به پایان راه رسیده زیرا برای حفظ افرادی که بر خلاف اصول اخلاقیش مینویسند و اعضا را آزار میدهند، پا روی اصول خودش گذاشت. شما دیدی که در پاسخ انتقاد بنده چگونه آزار جنون آور آنارشیست را یک شوخی ساده تلقی کرد! واقعاً آنهمه اذیت و توهین و تهمت یک شوخی ساده است؟ آیا همه ما تاب تحمل چنین شوخیهایی داریم؟ هر کس دیگری هم به نقطه ای برسد که بر خلاف اصول اعتقادی و اخلاقی خودش عمل کند، به باور بنده به آخر خط رسیده است و باید فاتحه نثارش کرد. ایشان به این سادگیها نخواهد توانست آب رفته را به جوی باز گرداند . همانطور که تا کنون دیده ای بنده هرگاه بنا به تشخیص خودم به ٱقای نوریزاد بناحق حمله و توهین میشود، از ایشان بطور اصولی و اخلاقی دفاع کرده و متأسفانه با بی پروایی توسط آنارشیست به خودم توهین شد و به تملق گویی و چاپلوسی متهم شدم، چند بار هم به ناحق به جنابعالی حمله گروهی شد و در حد توان با توهین کنندگان در افتادم و باز با کمال اطمینان مرا به تملق گویی جنابعالی و طمع یافتن شغل متهم کردند .به پندار بنده خصلت مسائل سیاسی و اجتماعی که لااقل با سرنوشت مردم یک کشور ارتباط دارد بگونه ایست که نویسنده نباید به منافع و اعتبار شخصی خودش بها بدهد و اگر در خود چنین توانی نمیبیند که منافع و اعتبار و نهایتاً جان خود را فدای جامعه کند نباید خود را در گیر کند چون گاهی ممکنست شخص خسارات جبران ناپذیری به مردمش بزند. بنده اگر تشخیص بدهم که با بی اخلاقی به کاوش یا مزدک یا حتی آزارگر آنارشیست یا هر یک از اعضای محترم به ناحق و فقط به قصد تخریب حمله میشود مطمئن باشید که با همین روحیه و شدت و حدتی که از آزارگران آنارشیست انتقاد کردم، افرادی که با بی انصافی به آنان حمله و هجمه کنند را بباد ملامت میگیرم، ادعا هم نمیکنم که اشتباه نمیکنم، چنانچه متوجه خطای خود شدم حتماً از طرف مقابل عذر خواهی میکنم. فاتحه خواندن بنده برای اینبود که آقای نوریزاد دقیقاً بر خلاف شعارها و ادعاهای خودش از نویسنده ای که با رکاکت کلام دست از سر آنارشیست بر نمیداشت و غیر مستقیم نوشته های او را هم آلوده میکرد، بسادگی گذشت و آن توهینهای طاقت سوز را شوخی نامید. ایشان مرد ناآگاه و کم تجربه ای نیست،لااقل اینهمه سال وبسایت و کانال را با تنوع سلایق و تضاد و تضارب آراء اعضایش اداره کرده باید باز بشکه ای غلتیده و به سر ایشان اصابت کرده باشد یا چیزی در وجودشان دگرگون شده باشد که بر خلاف اصول ادعایی به زیان قربانی جانب توهین کننده سادیسمی را میگیرد؟

        در مورد پرسشهای شخصی خودتان اگر هر خدمتی از دستم ساخته باشد با افتخار در خدمتگذاری حاضرم .

        ——–

        جناب شفیعی گرامی
        درود
        من پیش از این نیز به شما پیشنهاد کرده بودم که : از سرِ نوشته های کنایه آمیز و حتی توهین آمیز و شوخی های ناروای دوستان ” عبور” کنید. این عبور، به ما می آموزد که اهل “مدارا” شویم. مدارا، همان گوهر گمشده یا بهتر بگویم یکی از گوهرهای گمشده ی ما ایرانیان است. به کمترین گزشی بر می جهیم و دست به پرخاش و گریبان و چاقو و کلت و قلم و قهر می بریم. بازهم می گویم: عبور کنید. و کنایه ها و زخم زبان ها و .. را “نبینید”. نه این که نخوانید، بل نبینید. چرا؟ چون: اینها واقعیت های جاری جامعه ی ماست. ما و ملایان حاکم باید یک فرق هایی با هم داشته باشیم. ملایان حاکم، تا به تنگنا می رسند، سراسیمه بحکم خدا دست به زندان و شلاق و اعدام و مصادره و تبعید می برند. در حالی که بسیاری بسیاری بسیاری از این احکام مسخره ای که به اسم خدا بر مردم شلاق می شود، با مدارا، و ترمیم زیرساخت های خراب شده و بلعیده شده و نادیده گرفته شده، می شد نباشد و بسیاری از کینه ها و نفرت ها، می توانست به دوستی بدل شود. پیشنهاد می کنم این عینک را از چشم خود برداریم . عینکی که در به در بدنبال بهانه ای برای ندیدن دوست می گردد. و بجایش عینکی بزنیم که در به در در پی بهانه ای باشد برای دوست یابی. و دوست شدن.
        با احترام

        .

         
    • جاسم شفیعی و آنارشیست ! گروه جاش(اینچا تنها معنی سیاسی جاش در نظر است و نه توهین به کسی)! در یک چیز مشترکند و اونهم پریدن به نوریزاد و نویسندگان سایت و از همه هم بد دهن تر و بی تربیت ترند. بجای نقد به دیگران توهین می کنند ولی تا یکی همان چیزی را که بدترشو خودشون بدیگران گفته اند بهشون بر می گرداند بیا و ببین که چه الم شنگه ایی راه می اندازند اونهم دیواری کوتاهتر از نوریزاد ندیده اند. جناب شفیعی اگر کسی به بن رسیده این تو و گروه جاشه بعلاوه سید مرتضی و اراذل و اوباش ///////////////////////////// نابتان . تو این سایت چندین ساله می نویسید ولی مشتی نوشته های بی سرو ته و با باوری درهم و برهم و از همه چیز نوشتن و از هیچی ننوشتن کار تو و گروه جاشه. فرق شما با سید /////////////// در یک چیزه که او آگاهانه از دینش که وسیله ارتزاقش هست دفاع می کند ولی شما از او علاف ترید چون از هیچی نه تنها دفاع نمی کنید بلکه نوشته هایتان به وراجی بیشتر شبیه. بیشتر از همه بدیگران فحاشی می کنید و بعد تا یکی پیدا میشه و همان فحاشیها را بخودتون بر می گرداند داد و هوار سر نوریزاد می کنید. خب شما با کدام منطق توقع دارید که نوریزاد نوشته های دیگرانی را که جواب شما را می دهند سانسور کند؟ چرا سانسور؟ مگر همین آنارشیست بارها بدیگران فحاشی نکرده؟ خب مگر اعصاب دیگران را درسایت بهم نریخته؟ مگر تو بهتر از او و جاسم ب…بوده و هستی؟ از کی تا حالا اینقدر نازک و نارنجی شده اید؟ هی قهر می کنید و هی دوبار و ده باره برمی گردید .حالا که بقول خودت نوریزاد دیگه به آخر خط رسیده خب بفرمائید اینجا چرا پرسه می زنید؟ تو که بقول خودت جامعه شناسی خوایده ایی حتما بخوبی می دانید که جامعه شسته و رفته و یکدست نیست و قرار نیست تو و گروه جاش هی در این سایت آروغ بزنید و دیگران سرشونو بندازند پائین و بگذرند. خب یکی هم پیدا میشه مثل خودتون و بهتون بپره عزیز. در ضمن در این چندسالی که ما نوریزاد را می شناسیم هیچ ادعای رهبری در هیچ موردی نکرده و جالبه که تنها کسانیکه یا از اراذل و اوباش هستند و یا بنوعی چه از نظر فکری و روحی و چه مادی وابسته به جریانهایی بوده اند که به حکومت اراذل و اوباش //// کمک رسانده اند نوریزاد را مدعی رهبری و از این مزخرفات بحساب می آورند و الا نه خود نوریزاد چنین ادعایی کرده و نه دیگرانی که منطقی فکر می کنند چنین برداشتی را داشته اند. فرق نوریزاد با تو و اعضای گروه جاش در اینست که نوریزاد گذشته اش را بوسیده و کنار گذاشته و با اعتراف به اشتباهات خود بارها از ایرانیان و تمام کسانیکه بنوعی از حرامیان //// رنج و درد و شکنجه و عذاب دیده اند و بخاطر ویرانی کشور و از دست رفتن سرمایه های ملی بارها و بارها عذر خواسته ولی افرادی مثل شما اصولا جرات اعتراف به اشتباه و گسستن از گذشته و باورهای /// تان را ندارید و بهمین دلیل بجای عذرخواهی از دیگران و گسستن از /// و باورهای خرافی//// هر روزی خود را در پیله ایی جدید مخفی کرده و با ماسکی جدید وارد می شوید. جالبه که در این سایت هم اغلب با نامهای مختلف می نویسید! درست بهمین دلیل است که نوریزاد در قلب اکثریتی از ایرانیان قرار دارد و جایگاهش از آنچنان استحکامی برخوردار است که امثال تو و گروه جاش و یا اراذل اوباش /// را به آن دست رسی نیست. و علت عصبانی شدن شما نیز در همین جاست جناب زین العابدین ///! بقول سعدی تو کی بدولت ایشان رسی که نتوانی! درپایان من اگر جای تو و عضوی از گروه جاش بودم در سایتی که باور دارم مالک اش از هر نظر به بن بست رسیده نه وارد می شدم و نه می نوشتم و نه چیزی از آن می خواندم! ولی بهتره جناب شفیعی بدانی که این تو و گروه جاشه که آخر خط اید آنچه اراجیف نوشته ایی هم بخودت و گروه جاش بهتره می خوره تا دیگران. در ضمن این نوشته را دست آویز بازگشت نکن و از اینجا برو تا به بن بست نرسیده ایی! مسلما نوشتن این پاسخ بتو بمعنی دفاع از فحاشی بدیگران از طرف هر کسی نیست. چون من خود نهایت سعی را در این چند سال کرده ام که از برخورد شخصی با افراد دوری کنم و بخصوص توهین به شخصیت دیگران نمی کنم ولی اگر کسی چنین کند من نیز نوشته اش را بخودش بر می گردانم. و چنانچه بارها گفته ام من هیچ باور و مرامی و ایدیولوژیی و دینی و فکری را در حریم عمومی محترم و مقدس نمی شناسم و حق خود می دانم که نه تنها به هر عقیده و باوری انتقاد کنم بلکه در بضرورت آنران به لجن هم بکشم و اراجیفی از قبیل احترام به باور و دین …مردم را هم مزخرفات و پایمال کردن حقوق فردی ام می دانم.ولی هیچگاه بخود اجازه توهین بفرد را خودسرانه نمی دهم.

       
      • جناب مزدک با درود راستی سریال امیر حسین میرزایی بازی ؛ جناب شفیعی یادتان است ؟ باید به ایشان گفت عجب داستانی بود ” کل علی” !!

         
      • آن کس که نفهمد و نفهمد که نفهمد

        بدون شرح

        مزدک :
        “….. من خود نهایت سعی را در این چند سال کرده ام که از برخورد شخصی با افراد دوری کنم و بخصوص توهین به شخصیت دیگران نمی کنم ولی اگر کسی چنین کند من نیز نوشته اش را بخودش بر می گردانم….”

         
      • سلام و درود

        در زبان کوردی به کرّه الاغ جاش گفته میشود، و در اصطلاح سیاسی به افراد مزدور و بدخواه مردم و جامعه که جهت جلب نظر یا کسب امتیازی از حکومت، یا مصونیت از اجباری به سود خود، از خیانت کردن به مردم خود ابایی ندارند گفته میشود! آیا واقعاً ارتکاب چنین جرایمی یا دارا بودن چنین خو و خصال نکوهیده ای از من به شما اثبات شده که چنین کلمه توهین آمیزی را خطاب به من بکار بردی ؟ فکر نمیکنی که منهم میتوانم کلمات زشت و حتی زشتتر بیابم و بجای جاش حکومت خودی بودن، تهمت جاش امپریالیسم و صهیونیسم و بیگانگان به تو بزنم؟ بزدلترین آدمها هم در فضای مجازی علت و دلیلی برای ترسیدن ندارند و میتوانند با توهین و تهدید و زشتگویی، ژست دلاوران دوران را بگیرند! جناب مزدک شما به بحثهای چالشی همراه با ادبیاتی که همه اعضای وبسایت با آن آشنا هستند گرایش خاصی داری، و هر از چندی، همای سعادتت بر سر بینوایی مینشیند و با بهانه یا بدون بهانه دست به توهین و تحریک میزنی تا فاضلابی متعفن از کلمات و جملات زشت و وهن آور به جریان بیفتد، هر گاه هم کسی توجه نکرد چند توهین سنگین به دین و ایمان و معتقدات و مقدسات طرفی که بوم شوم جنابعالی بر شانه اش نشسته و به عنوان سیبل انتخابش کرده ای، نثار میکنی تا بلآخره شخص، هر چند بردبار و مداراگر باشد به ستوه و بجوش بیاید و واکنش نشان دهد و تنور جنگ و دعوا شعله ور شود و عمر و عزت و آبرو و اعتبار طرفین به دود و خاکستر مبدل کند. راستش با چند بار تجربه سرشاخ شدن با شما فهمیده ام که براستی آزموده را آزمودن خطاست !
        نمیدانم ژان پل سارتر یا یکی دیگر از فیلسوفان اگزیستانسیالیست گفته است : هر انسان آگاه و با شرافتی که وارد مسائل سیاسی یا مباحث اجتماعی میشود باید طوری رفتار کند که با هر کار و کنش خود، و هر جمله یا مطلبی که مینویسد، انگار دارد سنتی پسندیده و ابدی و ماده ای از قانون اساسی برای همیشهٔ بشریت تدوین میکند. دوست عزیز چندین مطلب خوب و محترمانه با ادبیات مناسب و نثری زیبا از شما در پاسخ آقای میرزایی دیدم، و متوجه شدم که تمام ابعاد شخصیت تو همان بعد چالش بر انگیز و دعوا چاق کن و هتاک نیست و اگر بخواهی بدون ادبیات چالشی و چندشی و دعواهای دوزخی و جنجالهای جهنمی بخوبی میتوانی افکارت را بیان و منتقل کنی . حیرت میکنم که چرا به جای نشان دادن نقاط زیبا و قوت خود، عمداً وجهی از خود را نشان میدهی که جز افراد دل بیماری که با اختلاف و دعوای دیگران تفریح میکنند و میشود گفت به نوعی دچار بیماری روانیند، کسی دیگر نمیپسندد. واقعاً معمای منحصر بفردی هستی که بنده قادر به درکت نیستم. به توصیه جناب نوریزاد عمل میکنم و منبعد نوشته هایت را میخوانم و خود را به ندیدن میزنم ببینم این روش جواب میدهد یا نه ؟

         
      • خیلی فکر کردی مردک!
        جاش!…
        پست تر از تو و ترسوتر از تو در این سایت نه آمده و نه خواهد آمد.
        مردک نفهم غربتی عقده ای طرد شده!
        یادته اولین جرقه درگیری بین من و توی آش و لاش کی زده شد؟
        و این تو بودی که توهین کردی و من پاسخ دادم.
        همینکه آدمی مثل تو توی این سایت داره جولان میده برای نوری زاد یک امتیاز بزرگه.
        آخه الاغ! وقتی کسی مخالفت نباشه توی این سایت، میخوای مگس بپرونی یا محتویات فاضلاب را نشخوار کنی آنهم با جاش!
        پرچمدار و لیدر معترضین فرضی در آینده که مثل “هخا” قراره بیاد فرودگاه و بریم پیشوازش.
        مردک روانپریش!

         
    • یعنی /////////////////////////////////// از جای جای کل وجود این شفیعی غلیان نموده و چون فواره این سطح گسترده ///// را بدون وقفه به همه اطرافش میپاشد انوقت جوری از بالا به پایین حرف میزند و امر و نهی میکند و خود را عقل کل و دیگران را کودکانی بی مقدار تصور میکند و قانون و قاعده لایتغیر از خود صادر میکند و با نگاه عاقل اندر سفیه به دیگران مینگرد که اگر کسب نداتد فکر میکند بحرالعلوم در حال اظهار فضل است و ابدا تصور نمیکند گوینده همین شفیعی زالو انداز //// است که داستانهای تخبلی بریده شدن دست درویش و چسباندن انرا با نهایت /// در قالب داستانی وافعی برای دیگران تعریف میکند و فسم پیر و پیغمبر بر سر و مغزش میکوبد که دیگران باور کنند وی خودش شاهد ان بوده. محالست شنونده حتی یک درصد حدس بزند که گوینده این سخنان بی مقدار که حاکی از عدم تعادل روان گوینده ان میباشد ، شفیعی اکابری متوهمی است که توان فهم چهار جمله پشت سر هم را ندارد ، و بارها ثابت کرده درک و فهمی بیشتر از کودکان هقت هشت ساله ندارد و در عوض تا دلت بخواهد فیس و افاد و ادعاهای پوچ و تهی در انیانش تلنبار کرده و ////////////////// از سر و رویش فرو میریزد. خدایی چه ضرب المثل با مسمایی است که میگوید وفتی اب سربالا رود قورباغه ابو عطا میخواند و نیز کلاغی که خواست راه رفتن کبک را تقلید کند راه رفتن خود را نیز فراموش کرد و حکایت گدایی که در ده راهش نمیدادند و سراغ خانه کدخدا را میگرفت و نیز این مثل که میگوید اگر به طرف رو بدهی عنقریب است که بخواهد سوارت شود… خلاصه شفیعی خدایی تو چه /////////////////////////////////////////////بوده ای و ما نمیدانسیم!

      ————

      درود دوست گرامی
      کاش بجای این سرزنش ها و توهین ها، چهار جمله از نوشته ی جناب شفیعی را نقد می کردید.

      .

       
    • دست مریزاد که خیلی خوب حق مطلب را ادا کرده ای جناب شفیعی . من گاهی به خودم میگویم که این ما , من و شما و دوستان دیگر مثل ما , هستیم که به اشتباه این جا گذارمان افتاده است . این سایت محلی برای گذاشتن مطالبی از همان دست مطالب خود جناب نوریزاد است در واقع . در حقیقت این ماییم که بدهکار او هستیم که در عین حال این امکان را به ما داده تا مطالب خودمان را روی سایتش بگذاریم , اگر چه اغلب با نوش جان کردن های اجباری پانوشت های او که بیشتر به نیشتر میمانند تا چیزی از روی محبت و مهمان نوازی . انتظار این که این دوست ما با آن جبهه گیری خود در مقابل برادران سابقش بیاید و از مطالب ما استقبال کند به نظر من کاملا بی اساس بود از همان ابتدا چون به نظر من از همان ابتدا این سایت برای مقاصد دیگری راه اندازی شد . من نمیدانم چه کسان دیگری هم پشت این سایت هستند ولی آن چه که برای من کاملا روشن است این است که این سایت به قصد نزدیک کردن افراد به هم به وجود نیامده است . من یک بار حتی این را , که در جایی خوانده بودم , هم نوشتم که زمانی “برادران” اطلاعاتی از فردی که زیر فشارخردش کرده بودند خواستند که پس از “رهایی ” برود و هر چه خواست فحش دهد و توهین کند به مقامات , از سر تا به زیر , ولی در کنار آن ها به فلان جریان / گروه / فرد هم بسیار بتازد و ناسزا گوید . جناب نوریزاد ما هم اغلب مطالبی تقدیم میکند که در واقع دیگر کهنه شده اند و بسیار گفته شده اند و تند تر از آن ها را هم خود مسؤلین و گردانندگان نظام در حال اضمحلال هم هر ساعت گفته و می گویند , زیره به کرمان بردن به قول معروف ! اما آنچه که در کنار این نوشته های بیات شده به خورد دیگران داده میشود در این سایت , این آن ها هستند که برای گردانندگان سایت و راه اندازان آن به نظر من هدف اصلی است و هدف هم , از اول , پخش همین مطالب بوده اند , مطالبی از قماش شر و ور های مزدک و مش قاسم به عنوان مثال که با هدف ایجاد تنفر در بین مسلمانان ( مزدک ) و نمایش چهره ای نفرت انگیز از مخالفان نظام به گماشتگان نظام از یک سو و از سوی دیگر خاک پاشیدن در چشمان خوانندگان که همه را در یک کاسه بریزند و به این ترتیب دشمنان را در پشت دوستان قرار دهند و دوستان را سپر بلای آن ها کنند تا دوستان هدف تیر قرار گیرند و نه دشمنان مردم ( مش قاسم ) . من قبلا این مطالب را به نوریزاد نوشته ام ولی گویا درک این مطالب کاملا بدیهی در توان فهم او نبوده است . بینوا آنروز , همانطور که خودت هم اشاره کرده ای , که باید در گروهای سیاسی درس سیاست می آموخت تا حالا شر و ور ننویسد و نگوید , به کار دراز کردن ریش و حفظ کردن دعای کمیل و نظایر این چیزهای ارزان بود برای پذیرفته شدن در جمع مشتی از همه جهان بی خبر وحشی خرافاتی تا به همراه آن ها هزاران نفر از بهترین فرزندان این سرزمین را یا زیر خاک کنند و یا در زندان ها زجر کش کنند و بپوسانند . این ها زخم هایی اند در روح ما که هیچگاه التیام نمی پذیرند و ما را عذاب میدهند دائم تا زنده ایم . گفتنی از این دردهای جانکاه بسیار است دوست عزیز که خود بهتر از من می دانی . با وجود همه این ها من معتقدم که از همین امکان هم باید استفاده کرد و مطلب فرستاد و زیاد هم به دلقکان و بیماران روانی در بار جناب نوریزاد نباید اهمیت داد و در اغلب موارد هم باید مزخرفات آن ها و خود جناب نوریزاد را نادیده گرفت . خود او هم همین است که هست و لازم است که او را هم نادیده گرفت !

       
  34. سلام آقای نوریزاد

    احتمالن درمورد فتوای تفخیذ این رو دیدید که هربار غلیان خون در واژه هات نمود داره
    برای اونهایی که ندیدند دیدنش لازمه

    https://www.facebook.com/hossein.tasbaz/videos/10156091143077469/UzpfSTE4MDgyMzQwNzA6MTAyMTAyMzM0NTMzMTE5Mzc/

     
  35. سلام و درود

    الفاتحه! ( 1 )

    آقای نوریزاد با این پاسخی که در مورد آزار دهنده آنارشیست دادی کاملاً ماهیت خود را روشن و خدمت بزرگی به افرادی که نظرشان را جلب کرده بودی کردی. هر یک از اعضاء که آزار کلامی های آن شخص سادیسمی را که بطور دائم به هر نوشته و کامنت آنارشیست پیله میکند و با ادبیات فاحشگان به ریشخندش میگیرد و او را شکنجه روحی میکند و پیوسته بر روی اعصابش جولان میدهد توجه کرده باشند میدانند، آنطور که از روی نوشته های شخص سادیسمی میشود فهمید، او موجودی، بمراتب دریده تر و وقیحتر از سعید طوسی و مداحان لاطی و ملوطیست که جنابعالی در نقش پیامبر ادب با مذمت و ملامتشان، از حاکمیت انتقاد، و از عوام کسب اعتبار میکنی! دیگر تردیدی باقی نگذاشتی که اگر در مقامی بودی که میتوانستی شر و نکبت امثال سعید طوسیها را از سر مردم کم کنی و با سپردنشان به دستگاه دادگستری مایهٔ عبرتشان سازی ، نه تنها اینکار را نمیکردی بلکه همانطوریکه در توجیه نوشته های، فرد سادیسمی مورد اشاره نوشته و توجیه کرده ای، بین شکنجه کلامی و آزار روانی و توهین و هرزگی و اشاعه فحشاء با شوخی، تعمداً مرزی قائل نشده ای و تنها به یک «ای کاش» نوشتن بسنده کرده ای،شک ندارم که اگر در مقامی بودی که میتوانستی مجرمان شرف باخته و بد کاره و بدسابقه ای چون سعید طوسی را از رأس هرم فرهنگی و دینی عزل و بدست عدالت بسپاری، نه تنها هرگز چنین کاری نمیکردی بلکه در توجیه اعمالشان مینوشتی : « این دوستان عزیز و وفادار نسبت به کودکان و نوآموزان مکتب قرآن زیاده از حد حساس و مهربانند و با حرکات پانتومیمی ویژه و شوخی کردنهای مخصوص آنها را میخندانند و مینوازند و با زحمت موانعی چون شرم و حیا و خجالت کشیدن و ترس از جمعیت را در وجود نازنینشان از هم میدرند،تا بتوانند در آینده چشم در چشم میلیونها نفر براحتی سخن بگویند و به هنگام بخندانند و به موقع بگریانند و برای بدوش گرفتن رسالت و اشاعه فرهنگ دینی و قرآنی و هدایت و ارشاد نسلهای آتی تربیتشان کنند ! «ای کاش» این عزیزان کمی کمتر مهربان بودند و کمتر شوخی میکردند، تا مهر و عطوفتشان سبب سؤ استفاده و سؤبرداشت دشمنان این سرزمین واقع نمیشد! ای کاش!».
    جناب آقا نشان دادی که در باطن همان حزب الهی خشک مغز و عوام فریبی که بودی هستی و علیرغم هیاهویی که راه انداخته ای، نه هدف روشنی داری و نه توان جذب و نگهداری و همراهی نخبگان و متفکران و روشنفکران و مصلحان و انقلابیون راستین! جنابعالی با گذشته و با دورانی که از آیت اللّه ها بت میتراشیدی و به روان تیره تودهٔ تبه شده حقنه میکردی، ماهیتاً هیچ فرقی نکرده ای، تنها اینبار میخواهی با خود مختاری به کارفرمای خودت تبدیل شوی، دیگر در پوست کسی نمیدمی بلکه داری با فوت کردن بخودت از خود بالنی باد میکنی که به ظاهر رنگ و جهت دیگری دارد ولی در باطن تنها مقصدش اوج و ارتفاع گرفتنست و به هیچ جا نمیرود و قرار هم نیست برود ! باید به هوشمندی و آدم شناسی آیت‌الله خامنه‌ای آفرین گفت که دستور داده هیچ کاری بکارت نداشته باشند تا هر چه دل تنگت میخواهد بگویی، چون هیچ کس دیگری نمیتوانست اینطور ماهیت جنابعالی را بر ملا و ذاتت را افشا کند که خودت کرده و میکنی. بدرستی نمیدانم چند کس دیگر متوجه شدند که با همین پاسخ کوتاه و توجیه سادیسم جنسی و ادبیات سخیف آن فرد روانی، به پایان راهت رسیده ای؟ اما بنده با این دانش اندک و ثقل سامعه و ابتلا به مرض خوشبینی و دیر فهمی و کند ذهنی، دهاتی وارم صدای خورد شدن استخوانهایت و در هم شکستن مجسمه ای که از خود ساخته بودی و صدای انفجار و سقوط بالنت شدم و اطمینان دارم که دیر یا زود دیگرانهم متوجه میشوند. مطمئن باش که هرگز نخواهی توانست از این شکست که تمام اعتبار و شهرت و شعارهایت چون حباب صابون ترکیدند و به هیچ تبدیل شدند کمر راست کنی!.
    توطئه بین المللی ای که با چهار خط فتوای آیت‌الله خمینی و با دستان خونین لاجوردی ها و خلخالیها و پور محمدیها و نیریها و اشراقیها و آدمکشان اجیر شده اجرا شد، میوه های فکر و فرهنگ جامعه ایران را که حتی پیش از امیرکبیر و میرزا رضا کرمانی و فرخی یزدی و میرزاده عشقی و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ستارخان و باقرخان و حیدرخان عمو اوغلی و هزاران متفکر و انقلابی و شهید راه رهایی، که جان و جوانی بر سر جهاد با جباران نهادند، آغاز شده و با انقلاب مشروطیت به شکوفه نشسته بود و در دهه پنجاه و شصت در حال خوشه بستن و به ثمر نشستن بودند چنان دروید و در خون خفه و در خاک مخفی و گور گم کرد که جامعه نگونبخت ایران را به برهوتی پر از قبر و قحط الانسان دچار کرد که حاصلش را میبینیم که چگونه در این میدان مفروش با نعش شهیدان، کسی چون احمدی نژاد، لایقترین فرد شایسته ریاست جمهوریش تشخیص داده میشود و چون شاه سلطان حسین خان صفوی هشت سال تمام بر رأس دستگاه اجرایی این کشور طاعون گرفته مینشیند و به ریش بیش از 80 میلیون نفر جمعیتش میخندد و بر رأس تا ذیلش گل و گلاب می افشاند ! بطوریکه اکنون بجای ارانی ها، شیخ محمد خیابانیها، میرزای شیرازیها، قائم مقام فراهانی ها، طبریها، طالقانیها شریعتی ها، پویانها، جزنی ها، مطهریها، گلسرخیها، دانشیانها ، پیمانها، حنیف نژادها و متفکران و انقلابیهایی که هر یک با کسب کمالاتی که کرده و خودسازی و ریاضتهایی که کشیده بودند به میلیونها جان شیفته می ارزیدند، اکنون کسی چون جنابعالی و آیت الله زاده ای چون آقای خزعلی و چندین بیمایه دیگر به نماد روشنفکران منتقد و معترض و نقش رهبری کننده اجتماع طمع کرده اید و برای آنکه چون هر عوام فریبی سیاهی لشگر و کمیت افراد برایتان اصل و اساس همه چیز است به عناصر سادیسمی و بیماران روانی که کل افکار و ادبیاتشان حول پایین تنه شان میچرخد و نقادی نویسندگان و متفکران و تئوریهای اجتماعی و انقلابیشان تنها با تراوشات ماتحتشان صورت میگیرد، چنان میدان میدهید که نویسندگان متعهد را به جنون بکشند!….

    ادامه دارد.

     
    • جناب امیر حسین میرزایی معده مبارک در چه حال است ؟ انغوزه افاقه کرد؟

       
    • شفیعی حقا که نادره اعجوبه ای هستی ؛ یک روز طبیب سلیمانه میشوی ؛ روز دیگر امیر حسین میرزایی و خودت برای خودت نسخه شفا بخش انِعوزه می پیچی ؛ یک روز قهر میکنی و روز دیگر به صورت نا شناس مینویسی و امروز هم جهت تطهیر خود از دسته گلهایی که اب داده ای در نقش ناصح ظاهر میشوی ؛ بابا تو دیگر کی هستی!!

       
    • شفیعی به قول جناب کاوش بزرگ تو اگر حرف نزنی //////////////////////////////// الحق که این جناب کاوش ادم شناسی بی نظیر است ، با دو نوشته تو سر تا پایت و ریز و درشتت را شناخت و سکه یک پولت کرد و رسوای عام و خاصت کرد و تمام //////////////////////////////و تشویش ذهنیت را روی دایره ریخت جوری که روی کولت گداشتی و فرار کردی و باز بقول ایشان تو فقط هر عید بگو عید مبارک و تا سال بعد ساکت شو که این برایت بهتر است. به نصیحت ایشان عمل کن که ایشان بسیار فرزانه هستند.

      ———–

      توهین نکنیم دوست گرامی
      کاش یکی از نوشته های ایشان را نقد می کردید

      ..

       
    • جناب۰ شفیعی خوش امدی بابا جان دلمان تنگتان شده بود ؛ واقعا رمانها و سریالهایی که مینوشتی و میساختی محشر بود مخصوصا این سریال اخری که دو نقش را بازی کردی ، یکی در نقش امیر حسین میرزایی و دیگری نقش خودت طبیب و نیز داروی معجزه گر انغوزه که در ۲۴ ساعت مرض مهلکی را شفا داد ؛ البته در انتهای سریال کمی ناشی گری کردی و زود خودت را لو دادی ؛ اگر کمی حوصله میکردی و در شفا یافتن امیر حسین چند روزی صبوری به خرج میدادی اینقدر افتضاح بار نمی امد که مجبور به قهر شوی ؛ میگویند گربه شیر ریخته از خودش پورتی است !! و حالا هم که تشریف اورده ای با تفنگ پر امده ای انهم دیواری از نوریزاد بیچاره کوتاهتر پیدا نکرده ای و داری همه عقده های تلنبار شده را سر این بیچاره خالی میکنی ؛ بقول مزدک جون به جونت بکنند درست بشو نیستی ؛ بابا جون مرد باش و یکبار هم خودت را نقد کن واقعا تو فکر میکنی همه خطا کارند و فقط خودت معصومی ؟ و جالبه که اولتیاتوم به فاتحه این سایت را داده ای اینهم جریان ان مورچه است که خودش را اب می برد ولی فریاد میزد دنیا را اب برد!!

       
      • نا شناس جان , چرا همه را در یک کامنت نگذاشتی برار جان ؟ میخواهی القاء کنی که خیلی ها مثل خودت در باره شفیعی فکر میکنند ؟ احساس تنها بودن در قضاوتی آزارت میدهد ؟پس لااقل سبک نوشتنت را هم عوض کن برار جان اگر تا این حد ضعیفی و خودت را هم پشت کاوش پنهان نکن .

         
  36. سوال از سید مرتضی

    با توجه به این که شما همیشه خود را سید می نامید و سید هم یعنی آقا، اگر ما شما را «مرتضای خود آقا خوان» بنامیم کارمان درست است یا نادرست؟

     
  37. جناب کاوش گرامی – در یکی از کامنت هایتان در پاسخ به مصلح گرامی آدرس یکی از پست ها و کامنت خودتان در باره

    فیزیک کوانتوم را گذاشته اید که آنرا تا نیمه خوانده ام و بسیار جالب یافتم و چون باید آنرا با دقت و کند بخوانم تا درست

    متوجه شوم. گفتم برای زنگ تفریح من هم آدرسی که مربوط به همین بحث شما میشود را برایتان بگذارم که اگر پیشتر

    آنرا ندیده اید حتما برایتان جالب خواهد بود.

    من سالهاست که این کارهای Ron Pearson را دنبال میکنم. چون رشته اصلی من فیزیک نیست به همین جهت بسیار

    کند پیش میروم ولی به دلیلهایی بسیار علاقه مند هستم.

    چیز دیگری که در کناراین تئوری جدید برای من بسیار جالب است رفتار مافیایی انجمن های علمی در مقابل کسانی

    است که زمانی که یک نهاد دانشگاهی و یا شخصیت های نامدار علمی پشتیبان نظریه آنها نباشند هیچ شانسی برای

    ارائه تئوری خود ندارند.

    http://scsad.afterlifeinstitute.org/articles/rdp/summary-of-big-breed.html

    http://scsad.afterlifeinstitute.org/articles/rdp/rdptimeline2014.html

    با احترام

     
    • سلام و درود ن.م گرامی – خیر من با اسم ایشان (Ron Pearson) و نظراتشان اشنایی ندارم، ولی‌ لینک‌های شما را حتما مرور می‌کنم و چانچه نظری در مورد ایشان شکل گرفت شما را نیز در جریان میگذارم.

      سپاس که لطف نظر دارید.

       
  38. آیا می‌دانید خداوند شعری در مدح حسن‌زاده آملی سروده است؟

    شنیده بودم کسانی ادعای پیامبری و ادعای خدایی دارند
    ولی نمی‌دانستم کسی هم ادعا کرده که خدا برای او مدیحه‌ای سروده است.

    آقای حسن‌زاده آملی در کتاب “دروس هیئت” جلد یک، صفحه ۳۲۱ نوشته اند که
    در جوانی نامه ای به خدا نوشتند
    و خداوند هم متقابلا نامه ای به ایشان نوشتند!

    و اینک بخشهایی از مثنوی شصت بیتی که آقای حسن زاده آملی مدعی هستند خداوند سروده
    برای ایشان ارسال فرموده است:

    اى جوانمرد پاك آزاده‏
    دوست مهربان «حسن زاده»‏

    فاعلا تن مفاعلن فعلن‏
    چشمها شد به نامه ات روشن‏

    نامه اى كاين چنين بلند بود
    بايد از چون تو ارجمند بود

    آفرين بر تو باد و نامه تو
    نقش شيرين شهد خامه تو

    آن دبير فلك ،عطارد ما
    از دبيرى بداد استعفا

    كه كسى را چنين قلم باشد
    خود دبيرى من ستم باشد

    زهره از وجد چنگ زد در دف‏
    زده كف الخضيب كف بر كف‏

    شده برجيس ،مشترى كه بها
    مى دهم در ازاى آن خود را

    آنچه در آسمانم افراشته است‏
    دست از كار خود فروهشته است‏

    مشك را با گلاب بسرشته است‏
    نسخه اى بهر خويش بنوشته است‏

    شد فضاى فلك پر از به به‏
    زهره از شعر تو زند چه چه‏

    ليك اى پادشاه ملك سخن‏
    «حسن آملى» پاك دهن‏

    هر چه بينى در اين نشيب و فراز
    همه با حكمتى بود دمساز

    هر كه او را روان بيدار است‏
    داند هر جا گل است با خار است‏

    گر به سر القدر خبر يابى‏
    خير برخير سر به سر يابى»

    https://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleid=834167

     
    • سلام بر نیک اندیشان فرهیخته
      خان محمدخان نوری زاد را هم سلام
      نخیر قبول ندارم , من مسکین پیشوند اسمم سید ندارد , من فقط ” مصلح ” هستم نه نوری زاد پسوند دارم نه کفرزاد ونه منافق زاد , من هم ایرانی هستم و وطنم ایران را دوست دارم , اما مثل برخی ها و خود شما که ویروس مغزی آزار دهنده دارند به کسان دیگر , نیستم و آزمایش دی ان ای را مدت مدیدی است عقل ور پریدهایی همچون شما مطرح می کنید . بفرض که من فردا آمدم وبه شما خل وچل گفتم برویم آزمایش ومعلوم شود که من ازبنی هاشم نیستم ولی شما ازنسل مغول وچنگیز هستید , هرچند الآن هم شباهتی به آنان دارید , چون آنان هم افراد مزاحم و مردم آزار .بودند وشما. نیز . آنوقت یک رسوائی بزرگ برای تو می ماند ولی ازمن چیزی کسر نمی شود , چون. نه تو و نه یاوه گویان دیگر که می گویند این مساله تبعیض است , نه یک قران سهم ساداتی به من ویا به دیگری نداده اید که حالا بدهکار باشیم , وآنهایی که سهم ساداتی داده اند چنین ادعای گزاف عقل پریدگان روانپرریش و بیشعور نبوده و نیستند که ادعایی داشته باشند . بله مسلم شماها نمی دانید از کجائید وازکدام گورستان به اینجا آمده اید .

      مگر ما نان از انتسابمان می خوریم ? شما داده اید ? کجا وکی ?

      اگر دروغگو نیستی , نامرد نیستی سندش را ارائه کن من پس بدهم می آورم درخانه ات پس می دهم اگر دروغ نمی بافی وهرزه نمی گوئی بسم الله ? .
      من پدرم کشاورز بود وهم فروشگاه داشتند ونون از کسب و کار خویش می خورد ند وبه ما هم می خوراندند , وخودش اهل وجوهات دادن بودند , هم زکات می دادند وهم خمس را ومن نیز کشاورزم ونان از کدیمین خویش می خورم و وجوهات مفروض الهی را ازکسب خویش به موارد مستحق. خود می پردازم , ودر مواردی ازمستمندان دستگیری می کنیم , واهل. عیالم نیز کارش رسیدگی به مستمندان است . اما شما یان یاوه گوها به کدام مستمند رسیده اید ? بگوئید ?
      اما بنی هاشم بودن من ازسند شجره نامه ایست که یک بار دراینجا درج کرده ام سینه به سینه و دست به دست این شجرنامه به ترتیب ازپدر به پسر رسیده است تا به دست پدرم و اکنون به دست من رسیده است و دارم .
      و ریشه من به علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم ” علیهم السلام ” می رسد , وما به این نسب افتخار می کنیم که از آل هاشم و از آل رسول هستیم .

      اما اجداد شما معلوم نیست برایتان , اگر هنر دارید و تعادل روحی دارید ازاجدادتان تاجد هفتم ویا دهم بشمار ببینیم ?
      آیا به مغول و چنگیزیان می رسد. و یا به عمربن خطاب ویا به پاشایان ترک می رسد?
      واگر با آزمایش برای شما چنین ثابت شد. باید سرت به زیر بیندازی و ازخجالت بمیری که اسلاب شامخ نداری و ازارحام مطهر برخوردار نیستی ولی ما نسبمان تا آدم نبی وابوالبشر معلوم است ومکتوب , اما شما چی ?
      بله بقول سهراب هرکی هستی بعنوان انسان قابل احترام. و لی با این هرزه گویی که ازما آزمایش می طلبی تا سیادتم معلوم شود,
      برای من دیگر محترم نیستید یعنی یک نفر فحاش حرفه ای خرافه گو وخزعبل باف و روانپریش و مریض هستید که تعادل روحی در گفتگو ندارید وادعای ادب وتشکیل گروه مودب را به دروغ فاحش مدعی هستید شما یک شیادی بیش نیستید که چنین روان پریش شده اید .
      ودر این آزمایش اگر هم مابدانیم ازبنی هاشم نیستیم هیچ تغییر روحی روانی و اجتماعی واقتصادی برای ما حاصل نخواهد شد , چون نه بر کسی ازاین جهت آقایی فروخته ایم , تا از آقایی بیفتیم ومستمری ما قطع شود ,, و نه درر اجتماع ازاین جهت اگر ازاحترامی برخوردار بوده ایم , این احترام. ازحسن ظن احترام کنندگان بوده است , نه ازسوی روانپریشان , ونه ازجهت اقتصادی درمضیقه می مانیم , چون بحمدالله والمنه هیچ وقت دست گدایی بسوی کسی دراز نکرده ایم همانند برخی متملقان چاپلوس شلعلی را مولا ی خود ندانسته ایم ومولا مولا نکرده ایم تا با این کفش لیسی طعمه ای به تور ما افتد , ویا برای دفاعیه ازان ستمگر مقالاتی فحاشی گونه علیه هیچ کسی ننوشته ایم تا روزی بشگه ای برسرمان بیفتد وبه گونه دیگر روانمان متحیر و پریشان شود ,

      پس هیچگونه وضع روحی ما برهم نمی خورد ومثل برخی ها روانپریش وافسرده و مغز فسرده نخواهیم شد . ولی انجام این آزمایش ازشما وازمن. , مبنی براینست که تو باید ازاستخوان جدمن علی بن الحسین “ع” بیاوری , وازبرای خود هم ازاستخوان عمربن الخطاب و ازچنگیز و ازاستخوان پاشایان ترک بیاوری که معلوم شود بکدامش منتسب هستی ویانیستی .
      آنوقت رسوا شود هرآنکه یاوه می بافد و گزافه می سراید .
      خب کی می آورید استخوان نام بردگان را تا برویم تست دهیم ?
      با اجترام به برخی ناظران محترم سایت ,

      شما که دیگر با این حال روانی بودنتان قابل احترام نیستید.
      مصلح

      ————

      درود گرامی
      کمی مهربان تر باشیم نازنین
      من تا پیش از سال 88 خمس می پرداختم و رسید می گرفتم. احمقانه.
      برای آزمایش دی ان ای و مشخص کردن درستیِ سیادت شما، نیازی به استخوان جد شما ندارد. بل این آزمایش در گام نخست معلوم می کند که شما و اجداد دور شما اهل حجاز بوده اید یا نبوده اید. و در گام بعدی، معلوم می کند که آیا در حجاز اهل طایفه ای خاص بوده اید یا نبوده اید. دی ان ای های “شاخص”، این را مشخص می کند.
      سپاس

      .

       
      • تو خیلی غلط می کنی که می گویی نیازندارد .
        نامردی اگرحاضر به آزمایش نباشی وشرور در اینجا به بافی
        جناب شفیعی خوب پرده ازچهره ات برداشته است و چهره نامیمون واقعی ات را آشکار نموده است .
        تو یک شیادی بیش نیستی که ازدستگاه مولایت رانده شده ودر اینجا نقش دلقک هارا بازی می کنید
        مصلح

        ———-

        درود جناب مصلح گرامی
        خوبید؟

        .

         
        • سادیسم مقوله ای است که می توان برای خودشناسی و معرفه النفس اندکی پیرامون آن اندیشید:معرفه النفس انفع المعارف.

          ————-

          درود سید مرتضای گرامی
          من نمی دانم اشاره ی شما به سادیسم، روی به چه کسی دارد. اگر به من یا به یکی دیگر از نویسندگان این سایت است، یا به معترضانی که در این سالها به برکت فضای مجازی، فرصتی برای ابراز نظر یافته اند، پاسخ من این است که: سادیسم یا دیگر آزاری را در بساط ملایان ولایی بجویید. وجدانتان را در برابر خدای خود قاضی کنید و تلاش نکنید از پاسخ گویی به این پرسش بگریزید. این که: در این چهل سال، مردم ایران، از ناحیه ی چه جماعتی اذیت شده اند و اموالشان بالا کشیده شده و به زندان رفته اند و توهین ها دیده و شنیده اند و تحقیر شده اند و کشته شده اند؟ جز ملایان؟

          راستی، می بینم جناب شما هیچ پاسخی و اشاره ای به این نوشته و نوشته ی پیشین من نفرموده اید. آزادگی، خصوصیتی یا برآیند یا دارایی متشخصی ست که یکی را از دیگران متمایز می کند. دیگرانی که بچشم خود شقاوت ها را می بینندو بخاطر لقمه نانی و بساطی و امتیازاتی بنا بر سکوت می نهند. ایکاش در طلاب و روحانیان یک جور آزادگی مفتخرانه ای بود که از درسهای حوزوی، آنچه را که با عقل جور در نمی آید، دور می ریختند و خوب هایش را بر می گزیدند. مثل همین فتوای هردمبیل و ناجوانمردانه ی سیدعلی خامنه ای در باره ی ارث یک فرزند تازه مسلمان در میان خانواده ی زرتشتی اش. که بقول جناب مصلح، ریشه در بی شعوری فقهای کهن دارد. آیا می شود روزی سید مرتضای گرامی را در جایگاهی دید که گریبان خود را بگیرد و بخود بگوید: من شعور دارم، پس نباید بار بی شعوری های فقهای پیشین را بدوش بکشم.
          با احترام

          .

           
      • جناب مصلح ادم میماند که از شما مذهبیون قسم حضرت عباس را باورکند یا دم خروس را ؟ یکبار طرفدار سکولار دمکراسی میشوید و بار دیگر چنان خود را در حصار سر به فلک کشیده ایدیولوزی مذهبی قرار میدهید که اوای تعصب نژادی و قومی ان گوش فلک را کر میکند ؛ اولا چه امتیازی است که شما نتیجه مستقیم اعراب علوی باشی و چه ننگی است که دیگران از نسل هولا کوخان مغول باشند ؟ با حمله اعراب به ایران دختران و زنان ایرانی در بازار مدینه به اقصا نقاط جهان فروخته شدند و اعراب حجاز در اقصا نقاط ایران تا مرو و خجند همسر ایرانی گرفتند و از خود نوه و نتیجه و نبیره به جای گذاشتند و بعد از ان ترکان ماورا النهر با نژاد عرب و ایرانی مخلوط شدند و نهایتا با حمله مغولان عرب و ایرانی و ترک و مغول چنان در هم امیخته شدند که پیدا کردن نژاد خالض غیر ممکن است ؛ وقتی شیخ صفی الدین اردبیلی ترک نژاد سنی مذهب خود را از ال علی بنامد از دیگران چه انتظاری میتوان داشت ؟ وقتی ملا محمد باقر مجلسی به قدر چند بار شتر کتاب دروِغ در حدیث و تاریخ و روایت می نویسد جعل کردن شجره نامه کار سختی است ؟ اینکه یکی بگوید من از نژاد اریایی هستم و دیگری خود را منتسب به علی و فاطمه کند چه ارزشی دارد و چه دردی را دوا میکند ؛ جناب مصلح شما ظاهرا یکی دو بار گفته ای که شاگرد روانشاد اقای منتطری بوده ای ؛ اقای منتظری که من میشناختم و در خدمتشان بوده ام شاگرد دگم و متعصب تربیت نمی کرد ؛ شما برای اینکه نوریراد را تحقیر کنی او را حواله به استخوان عمر خطاب و چنگیز مغول داده ای ؛ وای بر ما که بخواهیم در اینده با طناب سکولار دموکراسی شما به چاه برویم، ایا اگر من نتوانم بیشتر از جد هفتمم را نام ببرم انسان بدی هستم وچون شما با شجره نامه ای که در دست داری و به امام سوم منتسبی انسان فرهیخته ای هستی؟ اقای مصلح با ماندن در حصار تنگ ایدیولوژی سکو لار دموکراسی حاصل نمی شود

         
      • خفه شو نوریزاد !

         
      • جناب مصلح
        سلام
        من با بسیاری از سخنان شما موافقم و تصدیق میکنم که جناب نوری زاد این اواخر خودش هم نمیداند چه میگوید و چه میخواهد… او یا با برنامه ی قبلی و یا بدون برنامه در یک مسیری حرکت میکند که به هیچستان می رسد. بسیاری از مشکلات و کمبودهای امروز را نادیده گرفته و گیر داده به گذشته های دور.
        او نمیداند که اگر مردم ایران به سادات ارادت دارند، این ارادت به زور شمشیر نیست؛ حال به درستی و نادرستی اش کاری ندارم… ما مردم خودمان بزرگترین مشکل هستیم و ابلهانه دربدر به دنبال مقصر هستیم…
        در مورد این مورد تست دی ان ای و اثبات سیادت سادات، که مانند دیگر خواسته ها و پیشنهادهای هرز از جانب نوری زاد است، باید بگویم که سوزش نوری زاد شاید بیشتر از این بابت باشد که اگر یک پیشوند “سید” داشت پله های ترقی! را بسیار سریعتر میپیمود…یا اینکه در این مسیری که پیموده، عده ای از سادات حق او را خورده اند…هرآنچه هست بی شک یک کینه ی شتری در پس این خواستۀ نهان است و لاغیر.
        و دیگر اینکه این خواسته ی او یکی از احمقانه ترین خوواسته هایش تا کنون است.
        یکی نیست بگه: آخه مرد حسابی میدونی چقدر هزینه ی گزافی داره این تست دی ان ای…آیا تو و امثال تو این هزینه ها را تقبل میکنند؟ اگه مردی، هزینه ی تست دی ان ای دو نفر سادات مطرح در این سایت، یعنی جناب سید مرتضی و جناب مصلح را پرداخت کن و در این راه میتوانی از رضا پهلوی و دیگران در آن سوی آب هم کمک بگیری…تمام هزینه ها را متقبل شو… و برای شروع خودت آستین بالا بزن تا دیگران هم مشتاق شوند…
        جناب نوری زاد نمیداند که سادات هم مثل دیگران در این کشور هم خوب دارند و هم بد…هیچ مصونیتی هم ندارند و صاحب اختیار هستند مثل دیگران در انتخاب نوع زندگی.
        اینکه عده ای با این عنوان مردم ایران را دوشیده اند، مقصر خود ما مردم هستیم و خودمان خواستیم…

        سخنی با نوری زاد:

        من یک چالش دیگر برای نوری زاد مطرح میکنم و اینکه اول از خودش شروع کند؛

        جناب نوری زاد آیا به حلال و حرام اعتقاد داری؟
        اگر داری، میشود وقت بزاری و راجع به اینکه دارایی کنونی شما چقدرش حلال و چه مقدارش احتمالاً حرام است تحقیق کنی؟…آیا این بهتر نیست؟
        آیا به روز جزا اعتقاد داری؟
        اگر داری، بهتر نیست ابتدا خودت را اصلاح کنی … مگر تو را در قبر کس دیگری میگذارند؟
        یا یک تحقیق دیگر:
        چند درصد از مردم ایران سادات هستند؟ و چند درصد از سادات مشغول مال مردم خوری هستند؟

        سخن آخر:
        حرف حسابت چیست؟
        اینکه مشخص شود چه کسی سید واقعی ست و چه کسی تقلبی…بعدش چه؟
        میخواهی به کجا برسی و چه چیز را ثابت کنی؟
        این موضوع چقدر اهمیت دارد که شب و روزت را گرفته؟
        فرض کن 99 درصد سیدها تقلبی هستند… و مردم ایران به بسیاری از سادات خود خوانده ارادت بی مورد داشته اند…چه چیز ثابت میشود؟ …حماقت مشدد همین مردم.
        فرض کن بر عکس بود… اینکه مردم به سادات احترام میگذارند آیا از سر اجبار است؟ اینکه عده ای از سادات مثل بقیه مردم از عنوان خود سوء استفاده میکنند، مقصر کیست و زمینه ساز کیست؟
        شما میفرمایید قبول دین اسلام بر ما مردم ایران زورچپان شد… قبول مذهب شیعه هم زورچپان شد… احترام به سادات هم زورچپان شد… و خیلی امور و عادات دیگر.
        مشکل نه از اسلام است، نه از شیعه و نه از سادات… مشکل خود ما مردم هستیم که پذیرایش هستیم… اگر اسلام 1400 سال پیش و شیعه و سادات 500 سال پیش در این سرزمین جا خوش کردند و تا امروز هستند مقصر خود ما هستیم. ( اینکه میگویم تقصیر به جهت ادعای زورچپانی ست )… همه بد… پس چرا ما مردم ایران پذیرای بدی هستیم؟! و رنگ لعابش هم کردیم؟!
        هر ملتی و هر قومی و هر کشوری در طول تاریخ و از گذشته تا امروز هرآنچه بوده و هرآنچه هست، در هر جایگاهی که قرار دارد، همه و همه بدون هیچ تردیدی به همت و خواست خودشان برمیگردد و گزینش و انتخابی که کردند.
        حال و روزِ امروزِ من و شما، خواسته ی من و شماست و کس دیگری مقصر نیست.
        دنبال مقصر نباش نوری زاد… از خودت شروع کن.
        مشکل امروز تو هیچ ربطی به 1400 سال پیش ندارد. ترس و تنبلی و بی عاری و فرصت طلبی خودت مشکل اصلی ست… بجای آستین همت بالا زدن بدنبال کسی هستی که برایت جاده صاف کند و تو به مفتخواری بپردازی و در آخر باز هم گلایه و شکایت و … مترصد فرصت … و این چرخه ادامه دارد.
        اگر به گفته ی تو، رضا شاه خدمت کرد، پسرش محمد رضا خدمت کرد، خمینی خدعه کرد، خامنه ای مستبد، ظالم و خودکامه است و بسیاری اگرهای دیگر… فقط و فقط خود ما مقصریم که نتوانستیم و نمیتوانیم پس از اینهمه سال بدرستی بیندیشیم و راه درست را انتخاب کنیم.
        حالا هی بگرد دنبال سجل احوال و شجره نامۀ سادات و تست دی ان ای…که چه شود؟ که حماقت سالیان دراز را ثابت کنی…که بعدش چه شود…گرفتار حماقتی دیگر …و الی آخر…

         
  39. نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیه‌ای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. وی در این اعلامیه برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فدائیان اسلام؛ رسیدن به حاکمیت اسلام و قرآن را هدف اصلی جنبش؛ و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلی مبارزه معرفی کرد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق احمد کسروی، نویسنده و محقق ایرانی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان دادگستری تهران بود: سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیت‌های ضد شیعی خود ادامه می‌دهد. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. از آنجا که به رأی مثبت دادگاه به نفع‌شان امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علی‌محمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری به همراه منشی‌اش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.
    ……………

    https://www.asemooni.com/celebrity/politician/sayed-mojtaba-navab-safavi

    هموطن ما با چنین درنده گانی سرو کار داریم! هموطن برای رهایی ما را چاره ایی جز به لجن کشیدن ////////////// نیست! تا ////// در ایران و در ذهن و باور ایرانی است ایران پیشرفتی نخواهد کرد!

     
  40. کنند!
    2- و نکته مهمتر اینکه:اصلا مرحوم امام خمینی رضوان الله علیه در این عبارات در صدد نفی تکنولوژی یا بهره مندی از انرژی
    ……………….
    آخه /// آخوند ///// امام خمینی تو از تکنیک و علم سیاست /////.می دونست؟ ما ملت خر بودیم و به از خودمان /// تر اعتماد کردیم! امام! آخه یک ///چگونه می تونه رهبر دیگرانی باشه که ادعای آدم بودن دارند؟ رضوان علیه؟ این دیگه چه //////////////////////؟ رضوان باغ علیه بر او باغ بر او یعنی شاخه درختان //////////////////؟

     
  41. (کوکب مشهدی)

    زیارت اهل قبور!
    ——————

    – دلُم گرفتَه موخوام بُروم بهشت رضا. یکم سر قبر مادرم گریه کنوم، یکم سر قبر آقا جانم حرف بزنوم، دختر عزیز دردنه ش، بروم سر قبر بِرار نا امیدُم که الهی تیر غیب به جیگر زن سه شوهره ش بگیره. امیدواروم به حق پنجتن سر چهارمی رَم بوخورَه. سر قبر آبجی پیشانی سیاه م که خیر از دنیا ندید با خوش پر فتّ و شوهر خاله زِنکه ش. دیشب خواب شه دیدوم. تو یک باغ پر گل و ریاحین روی مخده تکیه داده بود به نازبالش. شاخه های سیب و گلابی و گریپ فروت خم مرفت جلوی دهنش گاز مزَد. چند تا سبیل کلفت داشتن نوازشش مکردن. یک جوب عسل هم از زیر تختش روان بود که مِگس وول مزَد و ملائک کیش مِکردن. همسایه دیوار به دیوار شیخ زکزاکی بود. یک فاتخلاص هم از دور برِی خسورُم بفرستوم. یک بطری خانواده و اسکاچ هم ور دروم سنگ قبراشانه تایدی کنوم. یک بسته شوکولات هم خیرات کونوم. مرده دستش از زِمین و آسمون کوتایَه. خدا مو سگ روسیاه رَم پاک کنه و خاک کنَه!

     
  42. مملکت قُلی!
    ————

    “خودتان می دانید و مملکت تان.” پیام کشاورز روستایی به وزیر جهاد کشاورزی یادتان هست؟
    مملکت مال خاندان ابوطالب است. به من مربوط نیست. حقی در آن ندارم. نقشی در آن ندارم. دیگی برای من نمی جوشد. هیچ چیزش مال من نیست. هیچ چیزش به من نمی آید. یک جوریست. احساس غربت می کنم. آدم زیادی. تعلق خاطر ندارم. متعهد نیستم. بفروشم برم خارج، یا کودتا بکنم.
    من در بزرگراهی که اسمش رفسنجانی است آشغال می ریزم. در چهارراهی که اسمش جمهوری اسلامی است چراغ قرمز را رد می کنم. در خیابان 22 بهمن اَخ و تف می اندازم. در بلوار شریعتی فین می کنم و در میدان آزادی برپا می ///. باغچه آب می دهم!

     
  43. حاجی جهنمی: مردم گشنگی تحمل میکنن ولی تحمل شکست انقلاب ندارن.
    مش قاسم: اونایی که سر سفره منقلاب نشستن تحمل شکست منقلاب ندارن، مردم گشنه هستن …(سه نقطه از مش قاسم) باباشون.

     
    • قربون زبون فارس و امثال بی مثال این زبون: میگن یکی صداش از جای گرمی در میاد، حکایت این حاجی و اسلامیچیا.

       
  44. مدتیست که سید علاف سایت فعالیت خود را در سایت زیاد کرده.مسلما ایشان مثل سایر اراذل و اوباش حاکم سقوط را بخوبی حس کرده اند و فعالیت /////////////////////////ر هم مثل سایر مزدوران در رژیمهای توتالیتر و استبدادی هرچه به پایانش نزدیکتر می شوند بیشتر و بیشتر می شود.این از گوبلرز تا وزیر تبلیغات صدام بخوبی ثابت شده. ایشان گویا فراموش کرده اند که این اسلام‌ و////////////////////// اسلامی اند که در تمام زمینه های زندگی ایرانیان دخالت کرده و می کنند و سید و ////////////////// مشمئزکننده و نفرت انگیزی هم نتیجه و پرورده خرافات اسلام است. چون ///بعنوان باوری که مدعی قدرت و حاکمیت بوده و هست اصولا نتیجه ایی جز پرورش مفتخور /////////////و در نتیجه رواج فقر و فحشا و نکبت و خرافات و تنبلی و بیکاری و بی عاری ندارد.شما کافیست نگاهی به قیافه همین مبلغان اسلامی و زندگی و راه تامین معاش شان‌بیندازید تا خروجی اسلام و حکومت اسلامی دستتان بیاید. مشتی /////////////////////////////// و مفتخور و حرافی که نه تنها هیچ سودی برای جامعه ندارن و هبچ قدم مثبتی بنفع جامعه برنمی دارند بلکه با پراکندن خرافات و دروغ روح و روان و اخلاق جامعه را به تباهی و فساد می کشند.

     
  45. خمینی هرگز خدعه نکرد.بلکه ملت ما مثل همیشه از بار مسولیت اعمال تاریخی خود شانه خالی می کند.خمینی به صراحت در نوفل لوشاتو آنچه در ذهن داشت را بیان کرد و جالب اینکه مردمی که سرانه مطالعه ای کمتر از یک دقیقه در هفته دارد هرگز به مطالعه گفتار او نپرداخت.خمینی خدعه نکرد.آنجا که از زن واقلیتها و احزاب و حکومت اسلامی مدنظر خود گفت. بلکه مردم در توهم از گفتار او در ایجادرفاه،عدل،دموکراسی و ….برای خود دنیایی خیالی ساخته بودند.این مردم چنان در توهم بودند که حتی در چهره خبرنگار به او دنیای متوهم خویش را عرضه می کردند و پاسخ صریح او نه تنها ایشان را از اوهام خود خارج نکرد بلکه در توهم خود مصر ساخت.خمینی خدعه نکرد بلکه این مردم ایران بودند که بعدها در فرار از مسولیت تاریخی خود در به کرسی نشاندن او و امثال او جر زنی کرده و خدعه کردند.
    https://www.manototv.com/videos/2020362/vid13109

     
  46. نزد اهل سنت نه امامت هست ونه خمس یعنی آنها که امام سازی کردند و پیشوند سید بر خود نهادند خمس را هم برای امرار معاش و کارنکردن در دستور کار قرار دادند یعنی مردم عام باید 20 درصد درآمد خود را به سادات مفتخور تخصیص دهند.

     
  47. ممکنه یک روزی یک آدم بیکار علاقمند به اسلام ولائی از شما بپرسه: پدر من این جمهوری اسلامی چه جور جائی است؟ توش چیکار میکنن؟
    شما هم شال و کلاه میکنی که معلومه که میدونم..ما ایرانی ها اصلا همه چی را میدانیم..بعد میگی:
    ج.ا جائی است که در آن مسئولی که عضو شورای فیلترینگ است خودش کمپین ضد فیلتر راه می انداخت!
    چ.ا جائی است که مسئولینش همه چی را فیلتر میکنند بعد خودشون با فیلتر شکن وارد میشوند!
    ج.ا جائی است که رئیس جمهورش بخودش فحش میدهد که چرا وضع خرابه!
    ج.ا جائی است که امام راحلش خودش رئیس گروگانگیرها است!
    ج.ا جائی است که مجلسش قانون می نویسد و رهبرش میگفت بده عوضش کنید!
    ج.ا چائی است گه مردمش در صفهای چند کیلومتری گوشت یخ زده می ایستند و در مورد پیززن بودن معتمد آریا باهم بحث میکنند!
    چ.ا جائی است که دختران جوان نامزد شهدا میشدند و با اونها ارتباط بر قرار میکردند و معنوی میشدند..فقط امیدواریم که اگر حامله شدند نکویند روح القدس باعث اینکار شده و بچه میتونه رهبر بشه!!

    دیگه ادامه ندهید..طرف سکته کرد!!

     
  48. امروز دیدم برخی دوستان به سراغ گرایش جنسی یک شخص خاص رفته و انرا دستمایه تمسخر این دوست گرامی قرار داده اند لذا لازم دیدم مطلبی در اینباره بنویسم
    دوستان مادامی که ما گرایش جنسی افراد یا دین و مذهب انها را معیار سنجش افراد قرار دهیم نه تنها ازحیث فرهنگ پیشرفت نکرده ایم بلکه پسرفت هم کرده ایم. اینکه یک مرد دارای هورمونهای زنانه باشد و تمایلات جنسی مشابه با زنان داشته باشد موضوعیست که هیچ تاثیری در کم و زیاد کردن ارزش سخن ان شخص ایجاد نمیکند. حالا شما رفته اید و از لابه لای نوشته های یک شخص متوجه شده اید که این شخص تمایلات مشابه با زنان دارد خوب این چه ایرادی دارد؟ یا چه ضرری برای شما دارد؟ اتفاقن اینگونه افراد در مملکت هایی شبیه مملکت ما بیشترین رنج و ستم را تحمل میکنند زیرا ساختار طبیعی بدن انها که در ظاهر شبیه مردان است ولی در واقع دارای هورمونهای زنانه است به رسمیت شناخته نمیشود و هر نوع فعالیت جنسی انها جرم محسوب میشود که این وضعیت اندک اندک ثار مخربی را در روح و روان شخص بر جا میگزارد و انها را به افرادی پرخاشگر مبدل میکند که شاید پرخاشهای گاه و بیگاه این عزیز نیز به همین جهت باشد. ولی مادامیکه ما این مسائل را برای خود حل نکنیم خبری از پیشرفت فرهنگی نخواهد بود.

     
    • آخه الاغ!
      تمایلات جنسی زنانه را از کجات درآوردی؟
      میخوای آدرس بده، بیام خودم را به شکل 3 بعدی ببینی و حس کنی و بعد اینجا نظر کارشناسی بدی؟
      نکنه این توضیحات راجع به خودت بود؟
      برگرد و دوباره مطالب را بخون… مشکل اصلی در این سایت بی سوادی و کج فهمی افرادی چون توست.
      یه عده ناشناس هرزه ( و نه افراد محترمی با تمایلات همجنس بازانه و مفعول مثل خودت! )
      که دچار خارش عظما هستند، طالب یه مرد واقعی و خشن هستند… و توی این سایت مثل اینکه فقط من رو نشون کردن!
      منم راهنمایی شون کردم چکار کنن…چون من اصولاً با ناشناسان هرزه نشست و برخاستی ندارم… و اینگونه روابط را خارج از فضای مجازی میدانم که باید به شکل واقعی آنها احساس کنند…الاحساس والمشاهده!
      حالا تو از قالب ناشناس درومدی و دکتر شدی؟… درست مثل دکتر نوری زاد؟ … راستی تو هم اهل دکتر بازی هستی؟
      آمپول بدم خدمتتان!
      من پرخاشگر نیستم به سر کچلت قسم و به تار موی نداشته ات… من فقط در حکم یه آینه هستم جلوی روی خودت.
      حالا که بحثش شد…جناب دکتر
      به من بگو که چند مدل همجنس باز داریم و در ایران این هم وطنان متحمل چه سختی هایی هستند؟ به نظر تو وضعیت همجنس باز توی ایران اختیاریه و ژنتیکی و همراه با تغییرات هورمونی ناخواسته و یا اینکه یک نوع تمایل منحرفانه سادیستی یا ماژوخیستی؟ و یا اینکه نتیجه ی تندروی و زیاده روی در دکتربازی؟ نظرت راجع به ترنس ها چیه؟ در مورد لزبین ها و زنان همجنس باز چی میدونی؟ تفاوت بین ..نی و ..بنه ای در چیه؟ چرا توی ایران به اینگونه صفات شهره هستند مفعولان همجنس خواه؟ آیا اونایی که پارک دانشجو هستند بیشتر مفعولن یا فاعل متمایل به همجنس؟ در ایران میدونی خیلی راحت افرادی مثل تو که تمایلات زنانه دارند میتونن تغییر جنسیت بدن؟ آیا تمایلات جنسی هم مثل دین نباید خصوصی باشه؟ وضعیت دین در ایران با وضعیت تمایلات جنسی کمی شباهت نداره؟…
      یه کمی هم از خودت بگو دکتر جووون…

       
    • جناب دکتر مهران من مخالف این نظر شما هستم که گفته اید:
      فحاشیهای شخص مورد نظر به این علت است که چون او همجنسگرا میباشد و هورمونهای زنانه در بدنش ترشح میشود مانند زنان برای ارضای خود نیاز به یک مرد دارد و چون در ایران این امکان برای او وجود ندارد پرخاشگر شده است
      زیرا اولن در ایران همجنسگرایانی که مانند این شخص تمایلات زنانه دارند فراوانند و به همان تعداد همجنسگرایان با تمایلات مردانه نیز وجود دارند که نیازهای اشخاصی نظیر این دوستمان را برطرف میکنند و دومن پرخاشگری این شخص ذاتی است و بیجهت به دیگران فحاشی میکند و هر قدر جناب نوریزاد با او ملایمت میکند و با احترام برخورد میکند باز هم این شخص هر بار به ایشان بی احترامی میکند که چند نمونه اش در این پست هست
      بنابراین فحاشی و پرخاشگری این شخص به گرایش جنسی او و ترشح هورمونهای زنانه در بدنش ربطی ندارد و انچه غیر قابل تحمل است گرایش او نیست بلکه این فحاشی ها و بی ادبی های او است

       
      • مهرداد جووون!

        بازم که داری خودت رو تحویل میگیری!
        توی این سایت یه همجنس خواه هرجایی باشه…اونم تویی…و البته مفعول!
        و از اون تیپی که خارش دارند از نوع عظما! یعنی …نی ها و ..نه ای ها!
        تو یه هرجایی هستی…چه در مرام، چه در تعداد نامهایی که انتخاب میکنی، چه در شکل و فرم نوشته ها… شخصیتی هرجایی که هر جایی رنگ عوض میکنه و هر جایی سرک میکشه.

         
  49. حاج محمد قوچانی یکی از شیادترین اسلامیچیا: بازرگان هم پدر بود؛ پدر ناسیونال لیبرالیسم ایرانی.
    مش قاسم: بر هرچه آخوند کت شلواری و پدرش و هفت جد و آبادش نعلت. …(سه نقطه از مش قاسم) …(سه نقطه از مش قاسم) پدر حماقت و نادانی کامل بود. پدر همین اسلامی بازیها و اسلامیچیا بود. بر هرچه آخوند کت شلواری و پدرش و هفت جد و آبادش نعلت.

     
  50. حاج محسن میردامادی گروگانگیر: در نظام ایران کسی ادعای قدرت مطلقه ندارد.
    مش قاسم: بر هرچه شیاد نعلت. بر هرچه اسلامیچی منقلابی نعلت.

     
  51. عضو طویله تشخیس مصلحت: ناکارآمدی مسؤولان مشکل اصلی کشور است.
    مش قاسم: چی شد؟ یکی از غار اصحاب کهف آمد بیرون؟ خود …(سه نقطه از مش قاسم) …(سه نقطه از مش قاسم)شم هم در تمام این ناکارآمدیها دست داشته. به حکومت اسلامی دروغ و تزویر و دزدی و آدمکشی و شکنجهگری اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.

     
  52. حریری، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در گفت و گو با «انتخاب»:

    اعلام ثبت کانال مالی ایران و اروپا فشار روانی را از بازار بر می‌دارد / ممکن است هفته آینده دلار به کانال ۱۰ هزار تومان بازگردد / بانک مرکزی در سه، چهار ماه اخیر توانسته نظم و انضباط را به بازار ارز بازگرداند؛ ضربه‌پذیری بازار نسبت به اتفاقات بیرونی کم‌تر شده

    پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

    اعلام ثبت کانال مالی ایران و اروپا فشار روانی را از بازار بر می‌دارد / ممکن است هفته آینده دلار به کانال ۱۰ هزار تومان بازگردد / بانک مرکزی در سه، چهار ماه اخیر توانسته نظم و انضباط را به بازار ارز بازگرداند؛ ضربه‌پذیری بازار نسبت به اتفاقات بیرونی کم‌تر شده

    مجیدرضا حریری، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین می‌گوید: تصور می‌کنم اعلام سازوکار مالی ایران و اروپا اثر روانی خود را گذاشته باشد و از هفته‌ی آینده با اقداماتی که بانک مرکزی برای تعدیل عرضه و تقاضا در بازار اسکناس انجام می‌دهد، شاهد برگشت ارز به کانال ۱۱ هزار یا حتی ۱۰ هزار تومان باشیم.

    حریری در گفتگو با خبرنگار «انتخاب»، گفت: بازار ارز ما و اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد، متاثر از محدودیت‌هایی است که آمریکا بر ما اعمال کرده. البته اثرگذاری آن محدودیت ها، شاید به خاطر سومدیریت‌هایی در داخل نیز باشد.

    او با بیان اینکه ذات اقتصاد ما آماده ضربه پذیری است و ضربه پذیری آن بسیار بالاست، ادامه داد: در سال‌های اخیر در دو مقطع جهش ارزی تا حدود سه برابر اتفاق افتاده؛ یکی در سال ۹۰ و ۹۱ و دیگری در سال ۹۶ و ۹۷. یکی از مهم‌ترین عوامل بالا رفتن قیمت‌ها و این دو جهش ارزی، تحریم‌ها بوده است.

    اعلام ثبت کانال مالی ایران و اروپا فشار روانی را از بازار بر می‌دارد / ممکن است هفته آینده دلار به کانال ۱۰ هزار تومان بازگردد / بانک مرکزی در سه، چهار ماه اخیر توانسته نظم و انضباط را به بازار ارز بازگرداند؛ ضربه‌پذیری بازار نسبت به اتفاقات بیرونی کم‌تر شده

    حریری درباره تاثیر راه اندازی SPV بر بازار ارز و اقتصاد کشور اظهار داشت: SPV به عنوان یکی از مواردی است که در مقابل تحریم‌ها شکل می‌گیرد و قطعا باید اثر روی بازار ما مثبت بگذارد.

    او افزود: بخش زیادی از مسائل تحریمی که روی قیمت‌ها اثر می‌گذارد، اثرات روانی است تا اثرات واقعی؛ بنابراین هر اتفاق اقتصادی یا سیاسی می‌تواند بار فشار روانی را از بازار بردارد. از این رو، حتی اگر هیچ اتفاقی رخ ندهد و هیچ امیدی هم نداشته باشیم که با SPV مبادله بانکی انجام دهیم، باز هم مقداری از فشار روانی را از بازار کم می‌کند.

    او تاکید کرد: این موضوع اگر درست مدیریت شود، فرایند خبری و اطلاع رسانی اش می‌تواند بازار ما را به شکل مثبتی تحت تاثیر قرار دهد……

    http://www.entekhab.ir/fa/news/456702/

     
    • چقدر یک انسان باید کور باشد که با وجود این همه مصیبت, جنایت و اختلاس هنوز هم از جمهوری اسلامی دفاع کند

       
  53. جزئیاتی از شکنجه‌های سپیده قلیان و اسماعیل بخشی

    اسماعیل بخشی و سپیده قلیان دو مدافع حقوق کارگران که اکنون بار دیگر در خطر شکنجه قرار دارند، به عفو بین‌الملل از شکنجه‌های‌شان گفته بودند:

    سپیده قلیان گفت در طول راه شوش به اهواز که سوار یک ون شده بودند ماموران اطلاعات به او دستور می‌دادند که سرش را پایین بیاورد، به گردنش محکم ضربه می‌زدند، او را مورد انواع توهین‌های جنسی قرار می‌دادند و مجبور می‌کردند که خودش را «فاحشه» بنامد.

    اسماعیل بخشی گفت که ماموران اطلاعات موهایش را می‌کشیدند، با مشت به تمام سر، صورت، گلو، سینه، شکم و کمرش می‌زدند و با چنگ گلویش را می‌گرفتند. ماموران پاهایش را از هم باز کرده و همین طور که فحش‌ و دشنام می‌دادند به بیضه‌هایش مشت می‌زدند و مجبورش می‌کردند که علیه خود الفاظ رکیک به کار برد و خودش را تحقیر کند: «درد ضربه‌ها به طرز وحشتناکی شدید بود و من سه بار از هوش رفتم.»

    اسماعیل بخشی جراحات ناشی از این شکنجه‌‌‌ها و وضعیت خود در روزهای اول بازداشت را این طور توصیف کرد: «در روزهای اول، به سختی می‌توانستم راه بروم. سرما خوردگی و تب شدیدی داشتم. تمام صورتم ورم کرده بود و لخته‌های خون از دماغم خارج می‌شد. فکم را نمی‌توانستم تکان بدهم و غذا نمی توانستم بخورم. ادرارم با سوزش شدید همراه بود و آنقدر درد داشتم که خوابیدن هم برایم زجرآور بود. پس از تقریبا دو ماه، هنوز در دنده‌های شکسته‌ام، شکم‌، کلیه‌ و گوش‌هایم و بیضه‌ها احساس درد می‌کنم.»

    سپیده قلیان و اسماعیل بخشی گفتند که هنگام ورود به بازداشت‌گاه وزارت اطلاعات در اهواز، ماموران به آن‌ها هشدار دادند که «این شکنجه‌هایی که دیدید تازه اولش بود و بدتر از این‌ها در انتظارتان است.» به گفته اسماعیل بخشی، ماموران می‌گفتند: «این‌جا آخر دنیاست. هیچ خبری هم از حقوق بشر نیست و فقط مثل سگ اعتراف می‌کنی.»

    آن‌ها سپس از یک‌دیگر جدا و در سلول‌هایی قرار گرفتند که به گفته‌ی آن‌ها در کنار اتاق‌های شکنجه واقع شده بود به نحوی که آن‌ها شب و روز فریادها و ناله‌های دیگر بازداشتی‌هایی که شکنجه می‌شدند را می‌شنیدند و این وضعیت موجب آشفتگی شدید روحی از جمله ایجاد ترس، اضطراب و کابوس و بی‌خوابی در آن‌ها شده بود.

    سپیده قلیان و اسماعیل بخشی در دوران بازداشت مورد بازجویی‌های خشونت‌آمیزی قرار گرفتند که به طور معمول از ۱۰ صبح آغاز و غالبا تا پاسی از نیمه شب ادامه می‌یافت. آن‌ها در این زمان به وکیل دسترسی نداشتند. در طول بازجویی آن‌ها مجبور بودند تمام مدت با چشم‌بند رو به دیوار و روی صندلی بنشیند که به گفته‌ی آن‌ها باعث درد کمر و بی حسی شدید در پاهایشان می‌شد.

    به گفته‌ی سپیده قلیان، بازجوهای او که همگی مرد بودند، مرتب به زیر صندلی او لگد می‌زدند و او را به خشونت جنسی، شلاق و قتل تهدید می‌کردند. آنها همچنین یک کابل به او می‌دادند که در دست بگیرد و با تمسخر از او می‌پرسیدند که فکر می‌کند می‌تواند چند ضربه با کابل را تحمل کند.

    بازجویان به سپیده قلیان تختی که زندانیان برای شلاق به آن بسته می‌شوند را نشان می‌دادند و تهدید می‌کردند که اگر «اعتراف» نکند، او را به تخت خواهند بست و آنقدر شلاق خواهند زد که به التماس بیافتد. این تهدیدات در حالی صورت می‌گرفته است که سپیده قلیان جیغ و فریاد زنان و مردانی که در اتاق‌های مجاور شلاق می‌خوردند را می‌شنیده است.

    اسماعیل بخشی گفت که بازجویان به دروغ به او گفتند که خانواده سپیده قلیان با این تصور که او با دخترشان رابطه جنسی داشته است با تفنگ به خانه‌اش حمله کرده‌اند و خانواده او اکنون متواری هستند.
    بر اساس گفته‌های اسماعیل بخشی، مسئولان پیش از فیلم‌برداری برای «اعترافات»، موهای او را شانه زده، ریشش را اصلاح کرده و متن اعترافات اجباری را به او داده‌ بودند. او گفت بازجویان موقع فیلم‌برداری مرتب «کات می‌دادند» و فریاد می‌زدند که «حالت پشیمانی» در چهره‌اش به نیست.

    سپیده قلیان گفته است که فشار برای اعتراف روی او آن‌قدر زیاد بوده است که در طول بازجویی‌ها فریاد می‌زده و ناخودگاه می‌لرزیده است.
    منبع: کانل تلگرام عفو بین الملل

     
  54. حاج عباس گروگانگیر: اگر رژیم قبلی مانده بود اوضاع بالاخره اینجوری که امروز میبینم میشد.
    مش قاسم: از کی بود کی بود من نبودم تا چرا بزرگترها جلوی ما رو نگرفتن رسیدن به اگه ما منقلاب نمیکردیم اوضاع بالاخره اینجوری که امروز میبینم میشد. به این میگن سرنوشت یه منقلابی شکست خورده. …(سه نقطه از مش قاسم) به …(سه نقطه از مش قاسم) هفت جد و آباد و اینادهگان هرچه شیاد و و منقلابی.

     
  55. استاد گرامی با درود این را خواندم ، حیفم امد که به اشتراک نگذارم .اگر صلاح میدانید ان را نشر دهید . سپاس

    عذرخواهی حاج رحمان آل طیب، رزمنده اسیر و برادر دو شهید از آیت الله خمینی تحت عنوان “تقصیر تو نبود”

    تقصیر از ما بود که نفهمیدیم چرا یک روز تو را به تبعید بردند، ولی ۱۵ سال بعد، صحیح و سالم، و با درجه‌ی امامت تو را برگرداندند تا حکومت را به‌دست بگیری!!

    تقصیر از ما بود که وقتی در آسمان ایران از تو پرسیدند بعد از ۱۵ سال دوری از وطن، چه احساسی داری و تو با آرامی گفتی “هیچ”، ما متوجه نشدیم منظورت چیست!!

    تقصیر از ما بود که وقتی دربست و با هواپیمای اختصاصی ایرفرانس آوردنت تهران و ماموران اطلاعاتی دولت فرانسه دست‌ات را گرفتند که نکند از پله‌ها بیفتی، دوزاریمون نیفتاد که با چه کسی طرف هستیم!!

    تقصیر از ما بود که وقتی با شورلت بلیزر آمریکایی شیطان بزرگ! با اون شماره‌ی خارجکیش، و به‌‌دست رفیق‌دوست انگلیسی در خیابان‌های تهران جولان می‌دادی، نفهمیدیم جریان چیست!!

    تقصیر از ما بود که وقتی گفتند عکس‌ات افتاده توی ماه، اولش خندیدیم ولی دو دقیقه بعدش ساده لوحانه از لای پرده نگاه کردیم ببینیم آیا واقعن این اتفاق افتاده یا نه!!

    آی لعنت به شعور کم ما!

    تقصیر از ما بود که به اسم انقلابی بودن، چشم‌مان را به اعدام‌ها، جنایت‌ها و کشتارهای بیهوده و مصادره‌ی اموال آدم‌های بی‌گناه بستیم و فکر کردیم این‌گونه خدا از ما راضی خواهد بود!!

    تقصیر از ما بود که وقتی گفتی می‌خواهیم اسلام را به کشورهای مسلمان صادر کنیم، نفهمیدیم جریان چیست و چرا باید “زیره به کرمان” ببریم!!

    تقصیر از ما بود که در مورد گروگان‌گیری کارمندان سفارت آمریکا سکوت کردیم.
    اصلن تقصیر از ما بود که نفهمیدیم چرا گروگان‌ها را ۴۴۴ روز به اسارت گرفتی و چرا درست روزی که ریگان برای ریاست جمهوری آمریکا قسم می‌خورد، آزادشون کردی!!

    تقصیر از ما بود که وقتی همکلاسی‌ها و همسایه‌هامون رو که تا اون روز، برای هم جان می‌دادیم، پای جوخه‌های آتش به خاک و خون کشیدی، و بهترین جوانان کشور را نابود کردی، صورت‌مان را برگرداندیم و به روی خود نیاوردیم.

    تقصیر از ما بود که وقتی روز اول گفتی آب و برق را مجانی می‌کنم و چندی بعد گفتی اقتصاد مال خر است، نتوانستیم دو دو تا رو کنار هم بگذاریم و متوجه بشیم که ما چه‌قدر از مرحله پرت هستیم.

    تقصیر از ما بود که حتا باوجود یک میلیون کشته در جنگی که خودت آن را کلید زدی، و با شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، باز هم بر طبل جنگ می‌کوبیدی، نفهمیدیم که خون و جان این مردم برایت پشیزی هم اهمیت ندارد!!

    تقصیر از ما بود که نفهمیدیم وقتی مملکت را دو دستی داده‌ایم به دست یک انگلیسی مسلک هندی تبار، بدیهی است که جان ما و این مردم، هیچ ارزشی برایش ندارد و نخواهد داشت!!

    تقصیر از ما بود که با همان اولین دستگیری و کتک‌زدن خواهر و مادرمان، به خاطر حجاب اجباری، نفهمیدیم که باید تا آن‌جا پیش برویم که سگ‌های زنجیری‌ات به صورت و بدن زنان‌ ما اسید بپاشند و ما، تنها شاهد این رذالت‌ها باشیم و دم برنیاوریم!!

    تقصیر از ما بود که وقتی روزنامه‌ها را فله‌ای تعطیل کردی و هر صدای آزادی‌خواهی‌ای را به اسم ضدانقلاب، یا به زندان انداختی یا اعدام کردی، نفهمیدیم که تو آمده‌ای تا صدای آزادی را خفه کنی!!

    تقصیر از ما بود که کوررنگ بودیم و نفهمیدیم چرا مملکت در عرض تنها چند ماه از آمدنت، به خون مردمان بی‌گناه کرد و ترکمن و عرب گلگون شد و باقی آن نیز در ماتم کشته‌شده‌های جنگ سیاه پوش شد!!

    بلی، مقصر اصلی ما بودیم که نفهمیدیم چطور “تو” و حکومت‌ات، هر فتنه‌ای را به‌نام صدور انقلاب، در خاورمیانه و دیگر مناطق دنیا کلید زدید و ثروت مردم و مملکت را خرج جاه‌طلبی‌هایت نمودی و ما هم‌چنان و هنوز، غرق در شش و بش قطع یارانه و افزایش قیمت دلار و کندی سرعت اینترنت و فیلتر تلگرام و اصلاح‌طلبی و انتخابات و قانون‌مداری و حفظ برجام و ده‌ها نکته‌ی انحرافی دیگر هستیم و هنوز هم نفهمیده‌ایم که واقعیت پیرامون‌مان چیست!!

    تقصیر از ما است که هنوز نفهمیده‌ایم آن‌چه ما را اسیر جاه‌طلبی‌های تو ساخته، کج‌فهمی ما از دین است و این‌که می‌پنداریم دین باید برای همه چیزمان تصمیم بگیرد و تقدس‌های احمقانه و موهوم را، حتا در قرن ۲۱، عین خردمندی بنامیم و بر آن افتخار هم بکنیم.

    امان از شعور کم ما

     
  56. سلام و درود بر کاوش جان گرامی

    بنده نظر خاصی در مورد تشبیهاتی که شمای گرامی در مورد اشخاص بکار می برید ندارم،و بر خلاف شما نظر شخصی ام این است که تا ممکن است از شبیه سازی های تاریخی پیرامون اشخاص پرهیز کنیم و تنها سخنان اشخاص یا جریانها را نقد کنیم.بنده ارادت یا آشنائی خاصی به جنابان صادق و سعید زیبا کلام ندارم ،اما چنانکه اشارت رفت روش خردمندانه و انتقادی و مودبانه جناب صادق زیبا کلام در سپهر سیاست ایران را واقع گراتر و کارسازتر از تندی ها و حرکات کور سیاسی غالب فعالان سیاسی و رسانه ای می دانم که مایلند حتی با نقض قوانین و پشت کردن به واقعیات جامعه ما شرّ و شور براه بیندازند،بتعبیری صادق زیبا کلام مصداق این بیت غیر معلوم الصاحب است که :

    رهرو آن نیست که گَه تند و گَهی خسته رود
    رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

     
  57. کلمات الله یا پیامبر؟!تهدیدهای بی منطق و صدمن یک غاز.
    قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ
    سوره مائده60
    بگو: اگر ایمان به خدا و کتاب هاى آسمانى از نظر شما بد است آیا مى خواهید شما را به چیزى که فرجامش نزد خدا بدتر از این است آگاه کنم ؟ آنان کسانى اند که خدا لعنتشان کرده و بر ایشان خشم گرفته و برخى از آنان را به بوزینه ها و خوک ها مبدل ساخته، وکسانى اند که طاغوت را پرستیده اند. اینانند که جایگاهى بدتر دارند و از راه راست گمراه ترند و اینان از گروه شمایند و سزاوار است که از آنان ناخشنود باشید نه از کسانى که به خدا و کتاب هاى آسمانى ایمان آورده اند.

     
  58. سخنرانى امام خمینی در جمع فقها و حقوقدانان شوراى نگهبان

    11 شهريور 1363

    بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

    من تذكراتى دارم كه بايد به شما آقايان عرض كنم. ما بايد آينده را در نظر بگيريم و اين گونه فكر نكنيم كه وضع فعليمان بگذرد، آينده هر چه باشد، باشد. ما مكلفيم تا علاوه بر اينكه وضع فعلى را حفظ كنيم، نگهبان آينده نظام و اسلام باشيم. ما بايد پايه گذار خوب آينده باشيم. از موضوعاتى كه بايد در فكر آينده‏اش باشيم، وضع روحانيت است، وضع درسى روحانيت است. در مورد وضع درسى آنچه پرسيدم، گفته ‏اند خوب است. البته خوب داريم تا خوب، يك موقعى خوب است كه صاحب جواهر و شيخ مرتضى تربيت مى‏ شود، و يك موقعى خوب است كه ماها به وجود مى ‏آييم، بين اين دو خيلى فاصله است. براى اينكه افرادى مثل صاحب جواهر تربيت شود بايد دسته بسيارى مُمَحَّض بر تحصيل شوند، خود را مهيا كنند تا فقه را به صورت قديم تحصيل نمايند.

    مسأله ديگر، مسأله تشريفات حوزه ‏هاى روحانيت است كه دارد زياد مى‏ شود. وقتى تشريفات زياد شد، محتوا كنار مى ‏رود. وقتى ساختمانها و ماشينها و دم و دستگاهها زياد شود، موجب مى‏ شود بنيه فقهى اسلام صدمه ببيند، يعنى با اين بساطها نمى ‏شود شيخ مرتضى و صاحب جواهر تحويل جامعه داد. اين موجب نگرانى است و واقعاً نمى ‏دانم با اين وضع چه كنم. اين تشريفات اسباب آن مى‏ شود كه روحانيت شكست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانيون امروز كه بسنجيم، خوب مى‏ فهميم كه چه ضربه‏ اى به دست خودمان به خودمان مى‏ زنيم.
    يك قصه هم قصه بعضى ائمه جمعه و بعضى از علماى بلاد است كه با دخالتهاى بى‏مورد خود در امور دولت، اسباب اين مى‏شوند كه مردم از آنها كنار گيرند. اگر مردم از روحانيون كنار گيرند، موجب مى‏شود كه روحانيون شكست بخورند، و اگر روحانيون شكست بخورند، جمهورى اسلامى شكست مى‏خورد. اين مطلب را بارها گفته‏ام كه روحانيون بايد وضعى ارشادى داشته باشند، نه اينكه بخواهند حكومت كنند. كارى نبايد بكنيم كه مردم بگويند اينها دستشان به جايى نمى ‏رسيد، حالا كه رسيد ديديد اين طور شدند. استبداد دينى خود تهمتى است كه از كنارش نبايد گذشت. راديوها مرتب از آن سخن مى‏ گويند و ما را به خودكامگى متهم مى‏ كنند. روحانيون نبايد كارى كنند كه شاهد دست دشمن بدهند. دخالت ما بايد نهى از منكر و امر به معروف باشد، و الّا به استاندار بگوييم تو بايد اين كار را بكنى، و الّا بگوييم از اينجا برو، اين اولًا تضعيف دولت است و از آن گذشته موجب مى‏ شود كه مردم از روحانيون متنفر شوند. اين موضوعات را بايد كاملًا در نظر داشته باشيم.


    اما مسئله شما. من با نهاد شوراى نگهبان صد در صد موافقم و عقيده ‏ام هست كه بايد قوى و هميشگى باشد، ولى حفظ شورا مقدارى به دست خود شماست. برخورد شما بايد به صورتى باشد كه در آينده هم به اين شورا صدمه نخورد. شما نبايد فقط به فكر حالا باشيد و بگوييد آينده هر چه شد، باشد. شياطين بتدريج كار مى‏ كنند. امريكا براى پنجاه سال آينده خود نقشه دارد. شما بايد طورى فكر كنيد كه اين شورا براى هميشه محفوظ بماند. رفتار شما بايد به صورتى باشد كه انتزاع نشود كه شما در مقابل مجلس و دولت ايستاده‏ ايد. اينكه شما يكى و مجلس يكى، شما يكى و دولت يكى، ضرر مى ‏زند.

    شما روى مواضع اسلام قاطع بايستيد، ولى به صورتى نباشد كه انتزاع شود شما در همه جا دخالت مى‏ كنيد. صحبتهاى شما بايد به صورتى باشد كه همه فكر كنند در محدوده قانونى خودتان عمل مى‏ كنيد، نه يك قدم زياد و نه يك قدم كم. در همان محل قانونى وقوف كنيد، نه يك كلمه اين طرف و نه يك كلمه آن طرف. گاهى ملاحظه مى‏ كنيد كه مصالح اسلامى اقتضا مى‏ كند كه به عناوين ثانوى عمل كنيد. به آن عمل كنيد گاهى مى ‏بينيد كه بايد نخست وزير در كارى دخالت كند كه اگر دخالت نكند به ضرر اسلام است، به او اجازه دهيد عمل كند. ضرورت اقتضا مى‏ كند كه نخست وزير فلان كار را انجام دهد كه از كس ديگرى بر نمى ‏آيد. شما بايد سعى كنيد كه نگويند مى‏ خواهيد در تمام كارها دخالت كنيد، حتى در مسائل اجرايى. البته خود اين مسائل را مى‏ دانيد و عمل مى‏ كنيد، ولى من تذكر مى ‏دهم.
    شما بايد توجه داشته باشيد كه اگر مباحثات به مناقشات تبديل شود و جلوى يكديگر بايستيد، اسباب اين مى‏ شود كه شوراى نگهبان تضعيف شود و در آتيه از بين برود. و آن كسانى كه علمايى را كه قبلًا كار شوراى نگهبان را مى‏ كردند، كنار گذاشتند، به اين خاطر بود، كه كم كم آنها را مخالف خود احساس كردند و كنار گذاشتند و بتدريج اين شيطنت صورت گرفت. پس همه ما بايد بيدار باشيم.‏

    مسأله ديگر رفتار نهادها با مردم است. بايد حركت ما به صورتى باشد كه مردم بفهمند كه اسلام براى درست كردن زندگانى دنيا و آخرت آمده ما است تا ملت احساس آرامش كند. اينكه آمده است: «الاسْلامُ يَجُبُّ ما قَبْلَهُ» اين يك امر سياسى است. اسلام ديده است اگر بخواهد با كسانى كه تازه مسلمان شده‏ اند سختگيرى كند، هيچ كس به اسلام رو نمى ‏آورد. «جُبّ ما قَبل» كرده است و از آنچه در قبل كرده ‏اند گذشته است.

    در جايى ديدم كميته صنفى گفته است تمام اصنافى كه از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشى كرده ‏اند بايد بيايند و مجازات شوند. اين بر خلاف اسلام و رضاى خداست. ما بايد اين قدر سخت نگيريم و به فكر مردم باشيم. مردم ما خيلى زحمت كشيده ‏اند. مردم عادى غير از طبقه مرفه هستند. مردم عادى ما اسلام را پياده كرده ‏اند و تمام زحمات حكومت را متحمل مى‏ شوند. پس ما بايد بسيار به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند. البته فاسدين را رها نكنيم، اما اينكه اين فرد با كى عكس انداخته است يا اسمش در كجاست و يا به استقبال چه كسى رفته است، نبايد به اين سببها براى مردم ناراحتى درست كرد. در قرآن هم كارها بتدريج انجام گرفته است. ما چهل و چند ميليون هستيم كه اگر با هم باشيم، مطمئناً نه شوروى و نه امريكا هيچ كارى نمى‏ توانند بكنند. پس بايد مردم را حفظ كرد…

    (صحیفه امام ج19 ص 45)

     
  59. سیمين دانشور

    ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍ زاده ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ
    ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند

    ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔـل
    ﭼﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺰﯾﺪﻧـﺪ

    ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ
    ﺳﺮﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ

    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ
    ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧـﺪ

    ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑـﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ
    ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ

    ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﭼﻤﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ
    ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻠﻪ بزﻏﺎﻟﻪ ﭼﺮﯾﺪﻧـﺪ

    ﺑﺎ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺷﭙﺶ ﻟﺸﮕﺮ ﺟﺮﺍﺭ ﮔﺪﺍیاﻥ
    ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﻩ ﻭ ﮐﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ

    ﺭﻭﺯی که ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ ﺩﺭﺻﻒ ﭘﯿﮑﺎﺭ
    ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻧﺎﻥ ﺫﺍﺋﻘﻪ ﻣﺮﮒ ﭼﺸﯿﺪﻧﺪ

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﺍﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﻭﻗﺎﺣﺖ
    ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﺍﻥ ﻣﺪﻋﯽ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﯿﺪﻧﺪ

    ﺍﯾﻨﮏ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻏﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ
    ﮔﻮﯾﯽ ﺷﺮﻑ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ

    ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺯﺩﯼ ﻭ ﺗﻘﻠﺐ
    ﺑﺮ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﯾﻦ ﺟﺎﻣﻪء ﺗﺰﻭﯾﺮ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ

    ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺷﺎﻥ ﺷﯿﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﯽ
    ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺭﺩﻻﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣﯿﺪند

    ﮐﻮﺗﻪ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻗﺎﺻﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗﻮﺣﺶ
    ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎﺭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺗﻨﯿﺪﻧﺪ

    ﺟﺰﻣﻔﺖﺧﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﯼ، ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮﺍیی
    ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻨﺮ ﺩﯾگری از شیخ ندیدند

    به پاس این شاعر عزیز که چنین شعر جالب و پر محتوا را سروده ، لطفا در انتشار آن تلاش کنید .
    بي زحمت براي دوستت هم بفرست
    —————-

    درود گرامی
    آیا واقعا این شعر از بانو سیمین بهبهانی ست؟
    من کمی تردید دارم

    .

     
    • این سرودۀ شاعر نازنین هادی خرسندی به مسعود الوند هست و حوابیۀ الوند :

      این هادی خرسندی این دفعه ای پاک خراب کرد
      کارهای قبلیش همه را توی جوی آب کرد
      چشمش رو روی آدمخور هموطنش دوخت
      بیچاره عرب رو سبب رنج و عذاب کرد
      شاه و ساواک و دزدای قبلی رو فراموش
      ملا و چماقدار همه رو عرب خطاب کرد
      بر آتیش افکار راسیستی و فاشیستی
      فوت کرد و خاکستر به سر صلح و صواب کرد
      زحمتکش خوب عرب رو قاتل و جانی
      ایرونی دزد رو پاکتر از جام شراب کرد
      غارتگر و دزد اینور و اونور همه جا هست
      ایرونی رو شست و مث عکس توی قاب کرد
      گر بانی اسلام یکی دزد عرب بود
      ایرونی، اراجیف اونو هزار کتاب کرد
      بیچاره عرب هم مث اجداد من و تو
      با نیزه و شمشیر قبول اسلام ناب کرد
      این هادی ما واسه خودش کبکبه ای داشت
      موی سفیدش با مخش تسویه حساب کرد
      ای کاش کمی فکر میکرد وقت نوشتن
      با این قلمش بشریت رو پاک جواب کرد

       
  60. ایرج مصداقی: محمد مهرآیین از جنایتکاران شاخص دهه‌ ۶۰ درگذشت. نمونه ای از کارهای اسلامی این جنایتکار با یکی از زندانیان:……سپس مهرآیین با عصبانیت گفت: سگ منافق حالا نشانت می‌دهم. دست و پایم را به میز بست و از پشت به من تجاوز کرد. وقتی کارش تمام شد گفت: می‌خواهی بیشتر ترتیب‌ات را بدهم؟ حالا یاد گرفتی ترتیب دادن یعنی چی؟………………………..

    – در دوران نخست‌وزیری رجایی و موسوی،اداره سازمان تربیت‌بدنی را به عهده داشت.(۱)
    – مهرآیین پس از خروج از دادستانی به خاطر نزدیکی‌‌ای که به هاشمی رفسنجانی داشت در مجلس شورای اسلامی مشغول به کار شد.(۲)
    مش قاسم: ۱- این همون دوران طلائی است که حاج میرحسین میخواد ما رو بهش برگردونه.
    ۲- شیخ دخت فائزه: کمی لطف کنید و در نزدیکی حاج آقا با این موجود شفاف سازی بفرمایید.

     
    • برای اثبات یک رخداد، ادعای یک نفر کافی نیست ، چون ممکنست دروغ بگوید، ممکن است راوی این ماجرا یعنی مصداقی دروغ گفته باشد چون مقالات مصداقی سرشار از ادعاهای بدون سند و یکطرفه برعلیه مخالعین مصداقی است و کلا او روایتگر صادق و بی طرفی نیست و مثل بسیاری از اعضای مجاهدین وجودی پر لز کینه و نفرت دارد و هنوز هم به عملیات آدمکشی گروه خود یعنی مجاهدین در دهه ۶۰ افتخار می کند.

       
  61. دستاوردهای بعد از انقلاب اسلامی ایران (بعد از عصر پهلوی)

    1-پژوهشگاه رویان:

    پژوهشگاه رویان که قبلاً با نام پژوهشکده رویان شناخته می‌شد، یک مرکز درمانی، تحقیقاتی آموزشی در حوزهٔ پزشکی تولیدمثل، سلول‌های بنیادی و زیست‌فنّاوری در ایران وابسته به جهاد دانشگاهی است.

    تاریخچه:

    پژوهشکده رویان به عنوان یک مرکز جراحی محدود با هدف ارائه خدمات درمانی به زوج‌های نابارور و پژوهش و آموزش در زمینه علوم باروری و ناباروری توسط دکتر سعید کاظمی آشتیانی و گروهی از پژوهشگران و همکارانش در جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران در ۸ خرداد ۱۳۷۰ تأسیس شد. پژوهشگاه رویان در سال‌های ۱۳۷۷ و ۱۳۸۷ به ترتیب مجوز مراکز تحقیقات علوم سلولی و مرکز تحقیقات پزشکی تولید مثل را از شورای گسترش دانشگاه‌های علوم پزشکی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دریافت کرد و در آبان ماه ۱۳۸۸ شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با ارتقای آن از پژوهشکده به پژوهشگاه رویان موافقت کرد.

    در حال حاضر این پژوهشگاه شامل سه پژوهشکده، دو مرکز درمانی و چندین شرکت دانش‌بنیان است که در حوزه‌های گوناگونی تمرکز کرده‌اند. پژوهشکده پزشکی تولیدمثل، و پژوهشکدهٔ سلول‌های بنیادی.در تهران و پژوهشکده زیست‌فناوری رویان در اصفهان واقع شده‌است.

    فعالیت‌های پژوهشگاه:

    این پژوهشگاه فعالیت‌های پژوهشی و آموزشی و نیز درمانی خود را در قالب سه پژوهشکده و دو مرکز خدمات تخصصی (مرکز درمان ناباروری و مرکز سلول درمانی) انجام می‌دهد.

    «پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی رویان» در زمینه طب پیوند با شناخت مبانی پایه زیست‌شناسی سلول‌های بنیادی، توسعه تحقیقات ترجمانی سلول‌های بنیادی روی حیوانات آزمایشگاهی- با همکاری تیم دامپزشکی – و انجام کارآزمایی‌های بالینی فعالیت دارد. این پژوهشکده شامل گروه‌های پژوهشی سلول‌های بنیادی و زیست‌شناسی تکوینی، فناوری نانو و زیست مواد، زیست پزشکی ترمیمی و سلول درمانی، زیست‌شناسی سامانه‌های مولکولی است.

    «پژوهشکده زیست‌شناسی و پزشکی تولید مثل رویان» در زمینه افزایش میزان باروری، سلامت جنین و بهبود سلامت جامعه از طریق تحقیق و درمان ناباروری در حوزه‌های مختلف تولید مثل فعالیت دارد. این پژوهشکده شامل گروه‌های پژوهشی ژنتیک تولید مثل، جنین‌شناسی، اپیدمیولوژی و سلامت باروری، اندوکرینولوژی و ناباروری زنان، آندرولوژی، تصویربرداری تولید مثل است.

    «پژوهشکده زیست فناوری» بر تولید دام و محصولات وابسته مرتبط با زیست فناوری در شهر اصفهان فعالیت دارد. پژوهشکده شامل گروه‌های پژوهشی مهندسی ژنتیک، زیست‌شناسی سلول جنسی و گروه زیست فناوری جانوری است.

    نتایج فعالیت‌های پژوهشی:

    چاپ بیش از یکصد جلد کتاب فارسی و انگلیسی به صورت تألیف و ترجمه
    چاپ ۶ فصل کتاب در کتاب‌های بین‌المللی
    چاپ نزدیک به دو هزار مقاله در مجلات علمی پژوهشی داخلی و خارجی
    انتشار یا ارائه نزدیک به ۲۵۰۰ خلاصه مقاله.

    نتایج پرورش نیروی انسانی:

    فارغ‌التحصیلی ۱۶۰ دانشجوی PhD که پایان‌نامه خود را در رویان گذرانده‌اند.

    فارغ‌التحصیلی ۵۱۱ دانشجوی کارشناسی ارشد که پایان‌نامه خود را در رویان گذرانده‌اند.

    ۵۸ مورد ثبت اختراع

    اعطای ۷ جایزه از سوی جشنواره رازی و نظایر آن به پژوهشگاه

    اعطای ۱۴ جایزه در جشنواره رازی و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و ۱۴ جایزه در سطح بین‌المللی به محققان پژوهشگاه.

    تأثیر فناورانه نتایج پژوهشی:

    1- باروری آزمایشگاهی در انسان
    2- شبیه‌سازی تولیدمثلی در حیوانات اهلی
    3- نجماد سلول جنسی و جنین انسان
    4- تشخیص ژنتیکی قبل از لانه گزینی
    5- مهندسی بافت
    6- تولید پروتئین‌های نوترکیب
    7- تولید وجداسازی انواع سلول‌های بنیادی جنینی بزرگسالان و بندناف
    8- تولید بزهای تراریخت
    9-تولید جنین‌های دامی
    10- طب پیوند با استفاده از سلول درمانی
    11- بانک‌های خصوصی و عمومی سلول‌های بنیادی بند ناف
    12- بانک سلول‌های بنیادی جنینی و پرتوان القایی

    تأثیر اقتصادی نتایج پژوهشی:

    پژوهشگاه رویان همواره به تأثیر اقتصادی تحقیقات همچون جنبه‌های علمی آن توجه داشته‌است. درهمین راستا در سال ۱۳۸۷ موفق به تولید فاکتور رشد فیبروبلاستی انسان شد که منجر به صرفه جویی ارزی قابل توجهی شد. در همین راستا تولید سایر فاکتورهای رشد را نیز در زمینه کاری خود قرارداده است.

    پژوهشگاه رویان همچنین صاحب پنج شرکت دانش بنیان است. شرکت‌های: فناوری بن‌یاخته‌های رویان، سل‌تک بیوفارمد، رویان بیوتک، رویان دایاتک، و رویان توکاژن.

    افتخارات رویان:

    پژوهشگاه رویان در زمینه خدمات درمان ناباروری، سلول‌های بنیادی و زیست‌فناوری نیز تا کنون موفقیت‌های زیادی را به نام خود ثبت کرده‌است. از جمله:

    1-تولّد اولین کودک حاصل از روش باروری آزمایشگاهی IVF در تهران (۱۳۷۱)
    2-تولد اولین کودک حاصل از روش میکرواینجکشن ICSI در کشور (۱۳۷۳)
    3-تولد اولین کودک حاصل از روش تشخیص ژنتیکی قبل از لانه‌گزینی جنین (PGD) در ایران (۱۳۸۳)
    4-استفاده از سلول‌های بنیادی برای ترمیم ضایعات قلبی ناشی از سکته برای نخستین بار در کشور (۱۳۸۳)
    5-استفاده از سلول‌های بنیادی برای ترمیم ضایعات قرنیه چشم برای نخستین بار در کشور (۱۳۸۴)
    6-تأسیس نخستین بانک خصوصی خون بند ناف نوزادان (۱۳۸۴)
    7-تولد نخستین حیوان شبیه‌سازی شده خاورمیانه (رویانا) (۱۳۸۵)
    8-تولد دو گوساله و سه بزغاله شبیه‌سازی شده (۱۳۸۸)
    9-تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القایی انسانی (iPS) (۱۳۸۷)
    10-استفاده از سلول‌درمانی برای بهبود و درمان بیماران ویتیلیگو برای نخستین بار در کشور (۱۳۸۷)
    11-تأسیس نخستین بانک عمومی خون بند ناف (۱۳۸۷)
    12-تولد اولین بزغاله تراریخته حاوی ژن تولیدکننده فاکتور ۹ انعقادی خون انسان (۱۳۸۸)
    13-تولد اولین بزغاله تراریخته حاوی ژن Tissue Plasminogen Activator(tPA) انسانی (۱۳۸۹)

    منبع : https://fa.wikipedia.org/wiki/

     
    • آ مورتی اولندش پیشرفت تکنولوژیک مشروط به همزمونیه، روزگار پهلوی تو پیشرفته ترین کشور دنیا یه دونه مبایل نبود، حالا روبات جای خود داره ثانیا سیر کردن یه گرسنه تو سراوان و درمون درد یه یتیم وساختن یه مدرسه اونجا ا همه اینا که تو میگی بالاتره

       
    • 1-تمدن و پیشرفت تمدن اساس و بنیادش در روابط انسانی و رفتارهای انسان نسبت به خود و دیگری است.
      حکومتی که بر پایه فقه دینی و اساسش بر اسلام و شریعت و سنت است نه تنها از تمدن دور بلکه ضدتمدن عمل می کند.چگونه را مردم ایران چهل سال است که تجربه می کنند. موتور بنز بدرد چرخ گاری نمی خورد. بدینسان نیز پیشرفت تمدن با احکام ضد بشری امکان ناپذیر است.
      قصاص و احکام بریدن دست و پا و جهاد دائمی بر علیه دگر اندیشان وخوار شمردن انسان از لزومات قران و سنت بوده و است.
      عده ای استمرار طلب که دائم روضه می خوانند این حکومت اسلامی نیست دروغ می گویند، احکام شرعی همان احکام اسلامی اند که حکومت اجرایش می کند.

      ۲-پیشرفت در تولید و بازتولید اقتصادی است، در حالی که حکومت سعی در نابودی تولیدات داخلی کرده کارخانجات مختلف بسیاری از کارافتاده و نابود شده اند چون ارج و همین هفت تپه و……… چرا؟ دلیلش نیز جهاد دائمی حکومت اسلامی برای گسترش اسلام و نوکری روسیه است چرا؟ چون تنها یک کشور وابسته چون ولایت ملایان توسری خور می شود.

      ۳- حکومت مغز فندقیان با شعارهای مرگ بر این و آن و فشفشه پرانی و باندهای مافیایی قاچاق موادمخدر و بمب اتمی و گروگانگیری مردم ایران و پرونده سازی مردم ایران و باج گیری برای گروگانگیری ثابت کرده تا بحال بزرگترین دشمن ملت و سرزمین ایران بوده و است. ولایت فقیه اسلامی تنها دشمن اصلی و ضد ملت ایران است.

       
    • اتفاقا همین پژوهشگاه رویان از دست اوردها و باقیات الصالحات شخص رضا شاه است و سیر منطقی و نتایج ایجاد دانشگاه در ایران و گرنه اگر رضاشاه دانشگاه تهران (خاری بزرگ در چشم اخوندیسم خرافه گرا) را ایجاد نمی کرد الان ما مواجه بودیم با فضولات متعفنی بنام دست اورد حوزه علمیه قم ؛ من نمی دانم در این حجره های حوزه چه میگذرد که اینگونه انسان را وقیح می پروراند . دریغ

       
    • چقدر یک انسان بایستی از لحاظ اخلاقی سقوط کند که حاضر به تملق گویی و دفاع از مشتی جنایتکار و دزد شود.

       
    • مثلا اخوندو تکثیر کنند!ب فرمائید سید که چی بشه؟ خب مشتی ///////////////////////و بیکاره و حراف به جامعه اضافه میشه که نه تنها نفعی برای جامعه ندارند بلکه سربار جامعه اند! ای ///////////////////////////////////////////////// که تمام بدبختی ما از شما ///////////////////////////////////! ای /////////////////////////////////////////////////

       
    • سید یادت رفت بگی تلفن همراه و … هم دست اورد جمهوری اسلامی است . ایران جمعیتش با امثال تو شده 85میلیون !! تنهاو تنها دست اورد جمهوری اسلامی ازدیاد جمعیت از 36میلیون باسواد و نسبتا مرفه و ازاد {(بجز سیاسیون)(دین و پوشش و …)} و با اعتبار (گذرنامه و پولش 70ریال معادل 1دلار و …)و … به 85میلیون که بیش از 80میلیونش در فقر و بدبختی و … و خرافاتی و در بند (جای دانشجو و جلاددان و قاچاقجیان عوض شده)وبی اعتبار (گذرنامه ایرانی که ببینند فکر میکنند خرابکار و…است و ارزش پولش بیش از 100000ریال معادل 1دلار ) تبدیل کرده و البته دستاورد دیگرش خرید قانون است .کافی است سهم رهبر را بده و هر چه قدر خواستی اختلاس و دزدی کن و کسی هم حق کش دادنش را ندارد .ناگفته نماند که اخرین دستاوردش هم تربیت اخوند و طلبه است که براحتی حق بقیه را پایمال و بخورند از جمله سربازی نرفتن و …

       
  62. با سلام و درود

    آقای نوریزاد مانده ام که به چه دلیلی نوشته های شخصی که به اذیت و آزار آنارشیست میپردازد و چون کنه به او چسپیده را منتشر میکنی؟ کاملاً واضح است که توهین نامه های این شخص فاقد هر گونه ارزش است و نه تنها بار فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی و…. ندارد بلکه با سماجت بیمارگونی آنارشیست را به جنون میکشاند و اوقات خوانندگان را ضایع و امید کسانی که در جستجوی یافتن و خواندن نوشته و نظر و نگاه نوینی به این سایت رجوع میکنند را به یأسی تلخ مبدل میکنی. اگر تارهای عصبی انسان از جنس سیم بکسل هم باشند سرانجام بر اثر آزار مستمر و سایش مداوم از هم خواهند گسیخت. شما نگاهی به نوشته های آنارشیست قبل و بعد از پیدایش این مجنون پلید و بی شرف بیندازید تا مظنه دستتان بیاید و به عینه ببینید که نوشته های آنارشیست هم از سر ناچاری دارد چون شکنجه نوشتاری آن موجود ناپاک پر از تراوشات ذهن و زبان پستترین لایه های اجتماع میشود ! اگر قرار باشد به در نشین هر نویسنده ای چنین کنه سمج و بی شرافتی بچسپد و مدام آزارش بدهد، روحیه و انگیزه نوشتن برای کسی نمیماند و وبسایتت تبدیل به باشگاه فحاشان و چه بسا فاحشگانی میشود که قارچ گونه در حاشیه فرهنگ بی رمق این کشور مصیبت زده مدام میرویند و تکثیر میشوند و همه را همرنگ خود میکنند میشود. چنین اراجیف و اباطیلی را منتشر نکن آقا! این کارت درست نیست، کافیست! سرتا پای جامعه نگون بخت ایران را فحش و نکبت و نحوست گرفته و از در و دیوار و زمین و آسمان ایران چنان نفرینی میبارد که بسیار بیش از کل نیاز تمام لمپنهای عالم است . هر تازه واردی که سر در سایتت کند مجبور میشود از گند مشمئز کننده هتاکی هرزگان فرومایه دماغش را بگیرد و فرار را بر قرار ترجیح دهد و عطایت را به لقای اعضای هرزه و لمپن سایتت ببخشد. انتشار توهین و فحاشی تکثیر آنست و نقش و گناه شما به مراتب بیشتر از آن فاحشه بی شرافتیست که برای تشفی روان بیمار خود نویسندگان را سوژه تخلیه روان تاریک و روح بیمار خود قرار میدهند. خوشبینانه ترین حدس اینست که شما برای آنکه به سانسور چی بودن متهم نشوی چنان مطالبی را با امانت داری کامل و بی نقص منتشر میکنی و با این شاهکارت با هر مطلب مفید و هر قطره آب پاکی که حاصل عمر و کار نویسندگان حقیقی است یک خروار زیان و یک کاسه زهر هم بخورد اعضا و خوانندگانت میدهی ! ادامه این رویه و روال سبب میشود که گاهی به عمدی بودن راه و روشت شک بکنم.
    دیگر خود دانی به قول خودتان نگید که نگفت!

    ———

    دوستان خوبم
    شما اگر جای من بودید با این نوشته چه می کردید. دوستی نشسته و زحمت کشیده و این نوشته را به کنایه و برای شوخی کردن با آنارشیست یا خفیف کردن وی، برآورده و برای من فرستاده. من چه بکنم؟ حذف کنم؟ منتشر کنم؟ اصلاح کنم؟ هر دو سوی این حذف و انتشار، باعث رنجش دوستی دیگر می شود.
    کاش شوخی ها دلنشین بود و آزار دهنده نبود.
    سپاس

    .

     
    • این که سوال کردن نداره. «کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم» حرف بد از هرکس که باشد غیر قابل انتشار است . تمام.

       
    • جناب ناشناس

      من تصدیق می کنم مطالب شما مطالبی درست و یک نقد دلسوزانه وارد بر رویّه نادرست مدیر محترم این سایت،اینها را دهها بار این بنده کمترین و نویسنده مورد نظر (آنارشیست گرامی) به این آقا نوشته ایم،مع الاسف تاثیری نداشته است،بنظر من کار از حمل بر صحتی که شما کردید (که درج همه چیز نشان از آزادیخواهی است)گذشته است و باید تعبیر کنم که حمل بر صحت دان ما دیگر سوراخ شده! من تقریبا بقطع رسیده ام که این جناب غیر از یک ظاهر اتو کشیده وانمود کننده ادب و انسانیت و اخلاق و عقلانیت و آن درود و احترام ها در اول و آخر نوشته ها،یک کودک درونی دارد که او را دعوت می کند به هیاهو،غوغا سالاری و رواج کار و کسب اینترنتی،در واقع گمان ایشان این است که رونق کسب و کار اینترنتی به این است که تعداد کامنت ها رکورد شکنی کند! کامنت گذاران با هم سر شاخ شوند،بهم بپرند و این وسط در دنباله این هیاهو و جنجال،ایشان بروند بالای منبر و شروع کنند به وعظ و دعوت دیگران به ادب و اخلاق!
      نگاه کنید به این پاسخ بی محتوا و پوچی که ذیل نوشته شما داده است،در عین حال که خود را نقد پذیر نشان می دهد،نه قادر به پذیرش اشتباه است،نه منش و روش اغواگرانه و هیاهویی خویش را تغییر می دهد،واقعا این هم شد توجیه که “چون کسی مثلا از سر بیکاری یا شیطنت یا کم عقلی یا هر چیزی نشسته یک هجویاتی،طعنیاتی،فحش هایی،کنایاتی و امور اعصاب خردکنی را تایپ و سرهم کرده و دیگری را مورد خطاب قرار داده و او را مجبور بواکنش کرده”پس باید زحمت او را در تایپ مزخرفات،هزلیات،طعنیات و امور غیر اخلاقی شاکر بود و مطلب او را در یک درگاه عمومی که در مرآی و منظر جهانیان الان و در آینده است،درج کرد؟! واقعا چنین توجیهی در قاموس اخلاق و ادب و انسانیت و تعهد روشنفکری جایی دارد؟!
      بنده (که حالا بخاطر نظر خاصم مورد بغض ایشان و دیگران هستم) چند بار به ایشان نوشتم،هیچ هنجاری،هیچ قانونی،هیچ اخلاقی،حتی هیچ لیبرالیسمی اقتضای این ندارد که شما هر مطلبی به درگاه و وبسایت شما ارسال شد آنرا منعکس کنید،برخی از مطالب که سرتاپا افتراء،دروغ،ادعای نامستند،و غیر اخلاقی یا بر خلاف قوانین جامعه است،برخی مطالب نیز اصلا هیچ محتوایی ندارد جز طعن به غیر،فحش،تحریک عصبی،عقده گشائی،خودنمائی و التذاذ به اینکه من نوشتم و در یک سایت درج شد،یا فلان شخص را تحقیر کردم و حالش را بردم یا فلان شخص را از سایت فراری دادم و چیزهایی از این قبیل،من چند بار عرض کردم که حال شما مثلا به این ادعا که این سایت برشی از درون جامعه ماست،مطالب دین ستیزانه و حتی ناسزا به دین،قرآن،و مقدسات هموطنانت را منعکس می کنی،اینها خوب ممکن است پاسخ داشته باشد و داده شود،اما شما چه داعی و انگیزه ای دارید در انعکاس هجویات،طعنیات،شعریات مبتذل کنایه آمیز که نتیجه آن تحریک یک انسان است؟ شما مگر ادعای انسانیت و ادب و اخلاق ندارید؟ مگر خوشتان می آید که یک هموطن شما با چند خط نوشته یا شعر تحقیر شود،فحش بشنود،عطای این سایت را بلقای آن بخشد،یا از آنطرف او هم تحریک شود و چند جمله در پاسخ او بتناسب بنویسد،الان تفاوت شما و سایت شما با آن سرکوچه های محله های دور از فرهنگ چیست که یکی فحشی به دیگری می دهد و آن دیگری چهار تا فحش روی آن گذاشته و پاسخ می دهد؟ مگر از قدیم نگفته اند “امت الباطل بترک ذکره” (باطل را بمیران با ترک ذکر آن)؟ بنده واقعا اینجا کسی را از نزدیک نمی شناسم جز یک دوست روحانی که او هم در سیاست با من هم نظر نیست،صرفا با یک سلسله اسامی و تفکراتی که این اسامی از آن نمایندگی می کند مواجهم،نمیدانم این نامی که آنارشیست است و طرز فکری را نمایندگی می کند کیست و کجاست؟ نه قوم و خویش من است و نه دوستی که در عالم واقع او را بشناسم،حتی بسیاری از انظار او در عقائد و سیاست 180 درجه با من در تقابل است،خوب الان این چه رویه ای است که یک نامردی که حتی جزبزه اختیار یک اسم و نمایندگی یک تفکر را ندارد دائم بیاید بصورت ناشناس هیچ محتوایی ارسال نکند جز تخریب اعصاب یکطرف و او را وادار کردن بواکنش و ایشان بیاید جوهره مطالب او را با نوعی تظاهر به سانسور کردن منعکس کند و دیگری را بدام مقابله بمثل یا حتی دست بالاتر بیندازد؟و آیا تکرار این رویه جایی برای آن حمل بر صحت که شما به آن اشاره کردید باقی می گذارد؟ این است که من برخلاف شما دیگر نمی توانم حمل بر صحت کنم مگر بر آن حسّ کودک درون یا حس رونق دادن به سایت و کار و کسب اینترنتی و بالیدن به 70 هزار فالوور!
      این دوست ما تصادفا اگر فضای سایت فضایی عادی باشد هم مطالب متنوع خوبی ارسال می کند و هم مدافع حق آزادی و ابراز نظر اشخاص است و هم شدیدا منتقد و معترض به این نظام حتی من طرفدار نظام است،اما وقتی جوّ سایت آلوده شده به هرز نویسی و طعنیات و کنایات و چه بسا امور خلاف عفت و اخلاق عمومی،دیگر مجالی برای تفکر و تقابل درست افکار باقی نمی ماند،این است که راندمان مفید یک سایت اجتماعی و کلاس آن پایین می آید در سطح سخنان سرکوچه ای مربوط به سنین خاص،و بنظر من این خود مدیر سایت است که با چنین خطایی به چنین جوّی دامن می زند و گویا از بهم پریدن کامنت گذاران بهم و بعد روی منبر وعظ و اخلاق رفتن احساس لذّت می کند!
      بنده خودم بعنوان یک طلبه حدود 5 سال است اینجا مطلب ارسال می کنم و از اصل آزادی تبادل افکار دفاع می کنم هرچند لحن برخی نوشته ها روان و اعصاب مرا می سوزاند اما تحمل می کنم،شاهدم که وضع این سایت در گذشته بلحاظ راندمان فکری و تقابل افکار و مطالب با محتوا خیلی خوب بود و بحث های مفیدی رد و بدل می شد،اما مع الاسف بتدریج این سایت شده است محل عقده گشائی،و طعن و خودنمائی و هرزه گوئی و کم کم آن چند بانو یا آقای نویسنده اهل فکر اینجا را ترک کردند و سایت ایشان الان همین شده است که می بینید یکنفر یا چند نفر بصورت ناشناس هرچه دلشان خواست می نویسند،اسامی هم غالبا اسامی انحرافی است.ایشان هم همه اینها را منعکس می کند لابد از باب آزادگی!
      پوزش از نطویل

       
      • اولین موردی که نوریزاد باید حذف کند چرندیات ////////////////////// این سید مرتضی مزدور و مامور دستگاه سایبری ولایت سفیه است

         
    • اقای شفیعی تو که داری از این انگل دفاع میکنی ایا فحشهای ناموسی این /////////////////// به جناب نوریزادو خانواده محترمشان را نخواندی؟ یا اینکه چشمت فقط یکطرف را میبیند؟ این نوشته ها تنها انعکاس گوشه کوچکی از فحاشی های///////////////////////// به خودش میباشد تازه هرچه گفته شده و به وب نسبت شده همان هایی بوده گه قبلن انارشیست خودش را انگونه معرفی کرده بود و حالا همان صفاتی که وی خودش انها را به خودش نسیت داده فقط بازگو شده و چیز جدیدی به وی نسبت داده نشده. مثلن وقتی این/////////////////////////////مرتب به دیگران میگفت: بیام با هم دکتربازی کنیم؟ حالا اگر کسی به او بگوید گرایش جنسی متفاوت با مردان دارد ، نه به او توهین کرده و نه تهمت زده چون انارشیست خودش قبلن خود را اینگونه معرفی کرده. شما فکر میکنی جواب این فحاش هتاک را چگونه باید داد؟ مگر جناب نوریزاد اینهمه با وی مدارا نمیکند و با ادب و احترام با او برخورد نمیکند ولی در عوض او هر روز وفیحانه تر از قبل به جناب نوریزاد توهین میکند. این مصداق ترحم بر پلنگ تیز دندان است. ذر پایان تو سری به نوشته خودت بزن و ببین ادبیاتی لمپن گونه تر از ا دبیات چندش اور و///// تو تا کنون در سایت یافت میشود یا نه؟///////////////////////////////////////////////////////////// دیگران چسبیده در واقع /////////////////////که با دفاع از یک فحاش هتاک او را وقیح تر میکنی و نمیگداری دیگران پاسخ وفاحت و بیشرمی او را بدهند . تو با این دفاع ناشیانه ////////////////////////////////////////////// پس بیشتر پیش نرو که مبادا غرق شوی شفیعی جان.

       
      • مهرداد جووون! نیم ساعت تا یک ساعت توی تشت آب انار بخوابوووون!…
        نیاز به بخیه زدن و جراحی زیبایی نیست!… تقصیر خودته دیگه… از ژل لوبریکانت استفاده نکردی! و بر اثر اصطکاک زیاد و داغی بیش از حد …دهانه سوزوندی!
        بعد هم، یه دوش بگیر… یه تیپ بزن… برو پارک د ا ن ش ج و … و تمام!
        امان از مبتدی ها و ناشی ها که در هر موضوعی وارد میشن گند میزنن به اون!…پس چه بهتر که لال بشی و بگیری خفه خون!

        تشکر یادت نره

        ————

        ادبیاتی چنین سخیف، شوربختا که واقعیت موجود جامعه ی ماست.
        .

         
      • سلام و درود

        اختلالات جنسی در کلیه جوامع بوده و هست، نمیشود به طور قطع و یقین گفت که چنین پدیده ای خوبست یا بدست؟ انسانهای وحشی و نیمه وحشی با این پدیده رفتاری وحشیانه داشته و دارند، جوامع متمدن هم جایگاه اجتماعی ویژه ای به انسانهای ویژه میدهد و حقوق انسانیشان را تعریف و به رسمیت میشناسد و راهکاری علمی و منطقی در پیش میگیرد. چون در جامعه ما قوانین مناسبی برای ایفای حقوق و وظایف این انسانهای خاص توسط حقوقدانان و قانونگزاران تدوین و تصویب نشده، لاجرم توده مردمی که ما هم جزئی از آنانیم رفتار مناسبی در پیش نمیگیریم و به کودکانه ترین و کودنانه ترین راه که در ضمن کوتاه ترین راه هم هست، یعنی به نفی و انکار و سرزنش و ریشخند و متلک گویی و فحاشی روی میآوریم و در مواجهه با مشکل قصابی کردن را با جراحی کردن یکی میگیریم و خود تبدیل به گره کوری میشویم که مشکل را ده چندان میکنیم!! من نخستین پیام و اشاره آنارشیست را ندیده ام که چه بوده و چگونه عنوان شده؟ ولی اگر ایشان براستی چنین اعتراف صادقانه ای در این خصوص داشته، فکر میکنم که بسیار شایسته تر بود که فقیهان و حقوقدانان و جامعه شناسان در این مورد تبادل نظر علمی و کارشناسانه میکردند و سیستم قانونی ملل موفق را هم بخوبی مطالعه
        آنالیز میکردند و با شرایط ویژه کشور تطبیق میدادند و آنرا تبدیل به فرصتی جهت هم اندیشی افراد خبیر میکردند. باور بفرمایید خشونت فیزیکی و کلامی و ادبیات وهن آمیز و حمله و هجوم به بخشی از جامعه انسانی که خلقتی متفاوت دارند شیوه ای مرضیه و راهگشای مناسبی نیست و کسی از این کج راهه به جای مناسبی نرسیده است.شوربختانه جامعه ما چنان آسیب دیده و چنان کاستیهای عجیبی دارد که به ندرت انسانی عاقل و متعادلی میتواند در چاه و چاله های سر راهش سقوط نکند. ما هنوز با فراگیری یک گفتگوی عادی فاصله بسیاری داریم و بعید است با اینهمه لغزشهای اجباری و اختیاری بتوانیم به این سادگیها خود را از اینهمه عقب ماندگی نجات دهیم.

        —————
        درود گرامی
        من ندیده ام تا کنون که یکی از دوستان سایت چنین ادعایی کرده باشد. احتمالا یکی ، از سر شوخی یا به کنایه برداشتی کرده است.
        با احترام

        .

         
        • نوریزاد عزیز

          یعنی انتشار این همه گند و کثافات توی این سایت، فقط بخاطر شوخی و کنایه بوده!؟

          شوخی های دلنشین؟!… و کنایه های دلپذیر!؟

          خدا شیافت بده نوری زاد … ببخشید شفایت بده!

          امان از دست تو که توی این چند روزه منو از راه بدر کردی… نوری زاد ورپریده!

           
    • مطالب هر دو طرف را حذف کن ! به همین سادگی !

       
    • ببینید نوری زاد عزیز از این هتاکان و بیماران مبتلا به خارش عظما چگونه حمایت میکند:

      …دوستی نشسته و زحمت کشیده و این نوشته را به کنایه و برای شوخی کردن با آنارشیست یا خفیف کردن وی، برآورده و برای من فرستاده. من چه بکنم؟ …

      جناب نوری زاد
      یا خودت را به حماقت میزنی و یا به سبب کهولت سن دچار بیماری یائسگی عقل شده ای! یعنی یک جور بن بست!
      دوستی …زحمت کشیده…و این نوشته را…به کنایه و برای شوخی کردن…با آنارشیست…یا خفیف کردن وی…برآورده و برای من فرستاده…من چه کنم؟…
      خودت فهمیدی چی بلغور کردی… یعنی شوخی کردن و خفیف کردن از نظر تو باهم تفاوتی نداره؟! و یا اینکه هنوز به اون بلوغ در تشخیص نرسیدی؟

      میخوای بگم چه کنی؟… ولی کمی بی ادبی میشه ها…بگم؟…بگم؟…

      فقط این را بدان:
      این دوستی که برای تو این نوشته ها رو میفرسته، نه قصد تخریب من، که قصد نابودی تو رو داره…و در این راه از قدرت قلم من هم داره به نفع خودش استفاده میکنه… منم دارم سبک سنگین میکنم ببینم تا کی این حماقت تو ادامه داره…
      من بهت بارها هشدار دادم که اگر ادعّای ادب و اخلاق داری در عمل نشان بده…حرف مفت زدن که مالیات نداره.

      بمیرم برای اون روح پاک و دل نازکت که نمیخوای باعث رنجش دوستی بشی!…الهی درد و بلات بخوره تو فرق سر اون دوستت!…آخیییی…نوری زاد زده تو فاز شوخی های دلنشین!…
      شوخی های دلنشین؛ تا آنجا که من میدانم، برای ساعات پایانی شب و اوقات فراغتِ…
      امان از دست تو… نوری زاد… یعنی تو هم آره!؟
      یعنی نوری زاد برای پر کردن اوقات فراغت و خواندن شوخی های دلنشین و جنگها و کشمکشهای بین افراد این سایت را راه اندازی کرده؟…
      چرا اسم سایت رو عوض نمیکنی؟
      مثل اینکه داریم به یه جاهایی میرسیم و حرفهای تازه ای از نوری زاد شنیده میشه!

      سخن پایانی:
      این بدترین توجیهی بود که میشد از نوری زاد انتظار داشت!
      نوری زاد به همین روش ادامه بده! جواب میده! مطمئنم!
      یکی اونا میگن…یکی من…و یکی تو…
      خب، اینجوری وقت میگذرونیم دیگه…

       
    • شفیعی قرار شد تو فقط سالی یکبار حرف بزنی اونم بگی عید مبارک چون حرفات بیشتر از این بشه فقط الودگی صوتیه. /// تو داری با حمایت از یک پست بی غیرت فحاش اونو تشویق به فحاشی میکنی. از اون ////////////////// دفاع میکنی که علنن از دیگران درخواست میگرد با اون دکتر بازی بکنن و بهش امپول بزنند. از کسی حمایت میکنی که رکیک ترین فحش هایی که لیاقت خودش و حامیانشه رو حواله خانواده محترم نوریزاد کرد. تو اگر از روی نفهمی و حماقت و نادانی داری ازش جمایت میکنی که بهتر////////////////////// و بزاری بزرگترها کار خودشون رو انجام دهند و اگر با اطلاع از فحاشیها و ///////////////////این شخص داری ازش حمایت میکنی که تو هم///////////////////////////در حدو انداره اون بیشتر نیستی. پس حد خودت رو رعایت کن و تو کار بزرگترها سرک نکش و///////////////

       
    • تو که نمیدونی این انار چه ویروسیه لطفا اون گاله رو ببند و اظهار فضل نکن در ضمن اون کنه که نام بردی اسمش توی شناسنامه خودت نوشته شده پس لطفن یزار اره برقی زر زر کنه چون صداش دلنشینتره

       
      • من ویروسِ مهاجم هستم… به درون سلولهای خراب و هرزه نفوذ میکنم و زهر خود را میریزم.

        راستی رفتی پارک دانشجو؟ روی در توالت عمومی شماره موبایل دادی؟ به نوری زاد پیام خصوصی دادی؟…کارت راه افتاد؟…چکار کنم نگرانتم دیگه…راستی برای تر و تازه ماندن…تجویز میکنم هرازگاهی نشیمنگاه را در تشت آب انار قرار بدی…این انار و آب انار چه معجزه ها که نمیکنه!
        من که با ناشناس ها میونه ی خوبی ندارم و گرنه…

        فعلاً بای!
        بوس بوس

         
    • شفیعی اینبار در قالب ناشناس ظاهر میشود. برنامه امشب سینما اینا
      چون قهریده حالا روی انرا ندارد که با نام خودش بیاید پس لاجرم شفیعی ناشناس می اید . فیلمی رعب انگیز و مخوف از سرسلسله درویشان “دست خود بری” و بعد “بچسبانی سرجایش” و “خون مون نیاید ازش” و ” با چشمان بابا قوری خود دیدنش” و “قسم و ایه برای دروغ نگفتنش” و “بیشرمی اصرار بر راست گفتنش” و “دیگران را احمق پنداشتنش”
      شاعر گوید
      درویش انار پرست را گوی
      خجلت بکش و دست زمالش بردار
      گرد چاخان و دروغ نیز مگرد
      زالو کشی از دروغگویی به.

       
    • جناب ناشناس اگر برایتان ممکنست نامی برگزیند و با آن بنویسید چون ناشناس نوشتن خود بخود نوعی بی احترامی به دیگران است. مسلما توهین به هر فردی و یا نقد شخصیت فرد بجای نقد ایده و افکار فرد کار درستی نیست ولی همین جناب ناشناس دستی بالا در توهین و فحاشی به دیگران دارد./////////////دست پرورده منبر و مسجد و آخوند و قاری از آنچنان بی شرمی و وقاحتی در توهین و فحاشی به دیگران بر خوردارست که اگر مهارش نکنند ////////////////////////

       
      • مردک!
        تو بازم نتونستی خودتو بسازی و آدرنالین خونت کم شد.
        بنیانگذار فحاشی و توهین توی این سایت تو هستی و نوری زاد به سبب لاس خشکه با تو بود و مجوز دادن به تو …که وضعیت سایت اینچنین شد.
        همین خود تو…مثل آدم بنویس تا دیگران آدم حسابت کنن.
        من که صادقانه از خودم گفتم و توی لاشی سوء استفاده کردی و تا الان داری ضایعات منو تو دهانت مثل آدامس میجوی…حالا اگه یه سر سوزن وجود داری…بگو ببینم تو قبل از تولدت هم همین گونه بودی؟… نمیدونم چند سال داری…یعنی تو تمام دوران زندگی همینگونه آشغال تشریف داشتین؟…یعنی یه چیزی مثل تاپاله تزریق کردن توی جمجمعه ات و بعد فریزش کردن و تمام… و تو هی روی تکرار و ریپلای هستی و دیگر هیچ؟ یعنی توی تمام دوران زندگی هیچ تغییر و تحولی نداشتی؟ …خب، از خودت بگو تا منم حسابی از خجالتت در بیام.
        امیدوارم با خواندن این مطالب آدرنالین خونت متعادل شده باشه!…
        پس چی شد؟… اگه نمیتونی درست بنالی…او دهان متعفن و بدبوی چون فاضلاب را پذیرای همه نوع کثافات است را ببندی، هم به خودت و هم به دیگران خدمت بزرگی کردی…مردک مفنگی!
        در مقامِ پستی و رذالت فعلاً نفر اول هستی…نفر دوم هم مهرداد.

         
        • انارشیست عزیز تو یک قهرمانی که صادقانه اقرار کردی ////////////////////////////////// هستی. حالا هر کی هرچی بخواد برداشت کنه ولی از دید من تو یک قهرمان تابو شکن هستی.یه سوال هم ازت دارم اینکه ////
          ///////////

           
  63. در اواسط این صفحه سوالاتی پیرامون سیادت مطرح شده بود که پاسخ آنرا اینجا می گذارم،سوال ها این بود:

    —-
    “درباره سید و سیادت
    سخن برسراین نیست که واژه ی سید شرعی است یا عرفی. حرف سراین است که
    یک:سیدها فرزندان علی وفاطمه اند، یا نه؟

    دو: به چه دلیل نام سید روی خودشان گذاشته اند و در حفظ این نام اینهمه کوشایند؟

    سه : برفرض که یک نفر یا یک گروهی این اسم را به اینها داده باشند ؛ ایا هنوز در سده بیست ویک هم باید سید و عام داشت و یکی آقا ودیگری غیر آقا بود؟

    چهار : پی آمد این تبعیض نژادی وخود برتر بینی چه خواهد شد؟ آیا این کار سبب نمی شود تا نخست روشنفکران وسپس عموم مردم نسبت به سیدها موضع گیری کنند و همانطور که سیدها سعی در برتری جویی دارند غیر سیدها این تحقیر را نپذیرفته و مقابله به مثل کنند ودست به تحقیر عرب واسلام و بنیانگذارانش بزنند و وضع از آنچه هست بدتر شود؟”
    (پایان)
    ======
    پاسخها به ترتیب سوال:

    1- ابتدا توجه کنید که در بحث سیادت و احکام مترتب بر آن ما در فضای یک مساله شرعی و احکام جعل شده شرعی مترتب بر آن هستیم، از این جهت کسانی که پشت به شریعت کرده اند یا اهواء خویش یا دکان های خاصی را دنبال می کنند لزومی ندارد در حیطه بحث هایی که حکم شرعی است ورود کنند و اگر هم بکنند سخن آنان معیار نیست،در واقع اگر اسلام را قبول ندارند دکان خود را دنبال کنند و احکام شرعی را به متدینان به اسلام واگذارند.

    توضیح داده شد که معیار هاشمی بودن (بتعبیر روایات) یا معیار سیّد بودن (به تعبیر عرف) انتساب آنها از طریق پدر و پدر پدر ..الخ به علی بن ابیطالب یا فاطمه علیهما السلام است که هردو ،جدّ مشترکشان از ناحیه پدر هاشم بن عبد مناف است،و طریق ثبوت این عنوان نیز بیّنه یا شیاع و معروفیت عرفی است که برای سادات از طریق پدر و پدر پدر ..الخ حاصل باشد و اموری مثل شجره نامه و نظائر آن نیز طرق عرفی برای چنین ظنّی است،و چنین معیار عرفی معیار قرار گرفته است در روایات ما که واسطه اثبات احکام شرعی هستند،چون غرض از ترتیب اثر به عنوان سید یا هاشمی،ترتّب برخی احکام شرعی مثل جواز گرفتن خمس آنهم در فرض فقیر بودن،و حرمت گرفتن زکات است نه بحث تبعیض نژادی،یعنی زکاتی که بطور معمول برای عموم فقرای جامعه گرفتن آن جایز است برای سید یا هاشمی گرفتن آن حرام است و در اینجا برای اثبات چنین لوازم و احکام شرعی،معیار همان میزانی است که شرع مقدس تعیین فرموده است یعنی شیاع مفید ظنّ،و اموری مثل ظنون حاصل از ژنتیک یا دی ان ای چنانکه قبلا اشاره شد معیار شرعی نیستند.

    2-قبلا توضیح داده شد که آنها (سادات) خودشان خودشان را سید ننامیده اند،بلکه چنین تعبیری تعبیری عرفی حاکی از احترام به اولاد بی واسطه یا باواسطه پیامبر است.اما جدای از بحث احترام،اشاره شد که حکم به هاشمی بودن کسانی که عرفا از طریق پدر و پدر پدر به علی علیه السلام و فاطمه علیها سلام منتهی می شود،حکمی شرعی است که برخی احکام شرعی مربوط به خمس و زکات را بدنبال دارد که در قرآن نیز به آن اشاره اجمالی شده است و در سنت و روایات توضیح داده شده است.پس مساله این نیست که آنها خود خود را سید نامیده باشند بلکه مساله این است که واقعیتی تکوینی،بحکم شریعت احکامی شرعی را دنبال خود دارد.

    3- پاسخ این سوال از پاسخ سوال دوم معلوم است،چنانکه عرض شد،احکام مترتب بر سیادت سادات احکامی وضع شده از ناحیه شارع است و محدود به قرن و سده خاصی نیست.

    4- خیر،مساله سیادت و احکام مرتبط به آن هیچ ارتباطی با تبعیض در نژاد ندارد،چون بارها اشاره شد که معیار فضیلت در اسلام تقوای الهی و قرب حاصل از تقواست و انسانها از نظر نژاد تفاوت خاصی با یکدیگر ندارند و تعبیرات مختلفی در کتاب و سنت اسلامی هست که نشان از نفی راسیسم از دیدگاه اسلام.نیز عرض شد که بحث سیادت و جواز گرفتن خمس برای سادات فقیر که مناط آن احترام به پیامبر و رفع فقر آنها در فرض فقیر بودن غیر اختیاری ،و حرام بودن گرفتن زکات و صدقات واجب در مورد آنهاست،هیچ ربطی به برتری جوئی یا تبعیض نژادی ندارد،چون در بحث احترام بطور طبیعی،باورمندان به اسلام و پیامبری پیامبر اسلام برای او و فرزندان او احترام قائلند و این امری فطری و طبیعی است چنانکه شما همانطور که برای آموزگار خود احترام قائلید خود بخود به منتسبین به او نیز احترام می گذارید.
    در بحث خمس و زکات و فقر مالی نیز چنانکه اشاره شد،همانطور که سادات فقیر می توانند از خمس بهره مند شوند و غیر آنها نمی توانند،از آنطرف غیر سادات از فقراء در فرض فقر می توانند از زکات و صدقات بهره مند باشند در حالیکه سادات از گرفتن زکات محرومند.بنابر این اگر بحث را بخواهیم روی اینگونه محورها که فلان چیز تبعیض است ببریم،مثلا باید بگوییم بهره مندی غیر سادات از زکات نیز نوعی تبعیض بنفع آنان است! در حالیکه اصلا در میزان شرعی اینگونه بحث ها مطرح نیست بلکه شارع اقدس در باب مسائل مالی اجتماعی برای ایجاد توازن و تعادل در اجتماع احکام گوناگونی وضع فرموده است که جمع آوری زکوات و اخماس و تعیین مصرف برای آنها یکی از آن احکام اجتماعی اسلام در حیطه حکومت است.

    موفق باشید
    .

    ————

    درود سید مرتضای گرامی
    تنها و تنها پیشنهاد من برای تست دی ان ای می تواند این داستان را فیصله بدهد. وگرنه تا قیام قیامت این تعرض ها به ساحت سادات قلابی وجود خواهد داشت. گرچه من خود دلیل عدم استقبال شمایان را می دانم اما بد نمی شود آن را از یکی از مراجع بپرسید و نظرش را در اینجا برای ما بنویسید.
    سپاس

    .

     
    • حیف پاسخ به چون تو مغروری.

       
    • جناب نوري زاد سلام

      اگر بناشود كه در شهر مست گيرند بايد در اين شهر هرآنكه هست گيرند

      اگر بنا شود بفرموده گتره وگزاف شما وياديگر گزافه گويان؛طايفه بني هاشم وسادات
      آزمايش دي ان اي بدهند تاسيادشان ويا كذبش معلوم شود؛ بايد تك تك شمايان هم آزمايش دي ان اي بدهيد تا اثبات ايراني الاصل و آريايي نژادي بودنتان وياكذب آن معلوم شود كه آيا ازنژادمغول هستيد وياعرب ويا رومي ويا ازنژاد ترك عثماني هستيد .
      پس يك جوالدوز به ديگري مي زنيد يك سوزن كوچولو هم بخودتان بزنيد ؛ واگر به آيات قرآن اعنراض داريد صريح بگوييد ونقد كنيد . ونكته ديگر اينكه همانطور كه آقاسيدمرتضي “دام عزه” فرمودند غيرمتدينان به اسلام حق چنين اعترض وگزافه گويي را ندارند ،والسلام
      بااحترم
      مصلح

      ————

      مصلح گرامی درود
      یک روز رفتم مشهد اردهال. بر مزار سهراب سپهری ایستادم. دیدم بر سنگ قبرش یکی از اشعار خودش را نوشته اند: شاید نسبم به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.
      آنچه که سهراب در این شعر گفته، یک واقعیتی است که هست. بله، ما نمی دانیم از کجاییم. اکنون اما ایرانی هستیم. مهم اما این است که ما با هر گذشته ای که داشته ایم، نان از انتساب مان نمی خوریم. اگر اجداد ما آفریقایی و اروپایی و چینی و عرب هم بوده اند، اکنون ایرانی هستیم و وطن مان ایران را نیز بسیار دوست می داریم. پس، با آغوش باز از تست دی ان ای استقبال می کنیم. چرا؟ چون از این که محمد نوری زاد بداند اجدادش همگی مغول بوده اند، نه به امروز او لطمه می خورد و نه به فردایش. اما شمایان اگر بدانید که سید نیستید، اوضاع روحی و روانی و اجتماعی و اقتصادی تان بهم می خورد. قبول ندارید؟
      خب، کی برویم تست دی ان ای؟
      با احترام

      .

       
    • حالا فرض کنید همه این سید ها واقعا از نسل فاطمه علی باشند ؛ عطام بالیه کی رتبت عصام دهد ،، اصلا مورچه ////////////////////

       
    • کلمه سید در عربی همان آقای فارسیست و عرفات به شارون نخست وزیر اسراییل میگفت سید شارون، اما این وازه در ایران برای فریبکاری وکلاهبرداری و ریاست بردیگران واجحاف به مال و جان انسانها در نظر گرفته وچیزی جز تبعیض بین مردم نیست حتی خود محمد هم بادیگران فرقی نداشت و بهتر از دیگران نبود این سوء استفاده زشت و نا موزون فقط در ایران است و بعد از حمله مغول پیشوند خان هم وارد شد،احمد خان ،حسین خان، وکسانیکه همچون جناب نوریزاد دیگران را سید خطاب میکنند این تبعیبض را بر خود و مردم وجامعه روا میدارند و تسلیمند و جامعه را به بدوسته تقسیم میکنند، البته در ایران همچون آفریقا در جلو و عقب اسم فرد کلمات دهن پر کن میگذارند برای فریب مردم عادی و نفهم مثلا در کنگو زییر سابق رییس جمهور نامیده میشد:
      president général docteur joseph-Désiré Mobutu Sese Seko Kuku Ngbendu wa Za Banga

      در ایران هم آیت اله العظماحاج سید محمد حسین موسوی محلاتی یا دکتر سرلشگر محسن رضایی که این دو پیشوند برای این آخری تهی از واقعیت است.
      ولی در کشورهای پیشرفته اسم فرد گفته میشود و بیلان کارش مورد بررسی قرار میگیرد: مرکل صدر اعظم آلمان دکترآی فیزیک دارد ولی مرکل نامیده میشود، مکرون و یا هلند روسای امروز و سابق فرانسه از مدرسه ویژه :
      Ecole Nationale d’Administration (ENA) فارغ تحصیل شدهاند ولی پسوند وپیشوندی ندارند.

       
    • نوریزاد گرامی دی ان ای این ///////// را باید با همین مفسدان سعودی محک بزنیم چون اون /////////////////////////////////////////////////////////////////////که نه قبری داشته اند و نه اصولا وجودی! طبق خود تاریخ همین دزدان و و غارتگران و ادمکشان //////////////////////// در بین مردم عرب از چنان نفرتی برخوردار بوده که فرزندانش توانایی کفن و دفن او را در روز روشن نداشته اند و شبانه او را مخفی دفن کرده اند! سرنوشت ////////////////////////////////// هم بدتر بوده و /////////////////// هم که بعنوان یک//////////////////////////// آدم بحساب نمی آمده که قبری از خود داشته باشد! در یک کلام اینها همه//////////////////////شده اند! این ///////////////////////////////////////////////////////// که در طول تاریخ برای مفتخوری و ////////////////////////////////خود به شیادی و دروغ و خرافه متوسل شده اند. امروزه در خود //////////////////////////////////////////////////// بطور جدی شک است تا چه رسد به این /////////////////////!

       
      • باتوجه به اینکه مرتضی همیشه خودشو سید مرتضا یا آقا مرتضی مینویسه اگر کسی به مرتضی بگه مرتضیای خود آقا خوان حرف زشتی زده؟ اهانت کرده ؟ یا یک واقعیت رو گفته؟

         
      • آقای نوریزاد ، واقعا در حذف کلمات مزدک افراط می کنید . بهر با حذف هم منظور اصلی اورا می فهمیم و به او نمره عالی میدهیم !

         
      • این اقای نوریزاد فقط به نوشته های جناب مزدک حساس است وگرنه فحش هایی که در این سایت از قلم امورتی و انارشیست و مصلح می تراود از دهان هیچ لات چاله میدانی بیرون نمی اید ؛ بابا نوریزاد کمی انصاف داشته باش گناه مزدک چیست ؟

        ————-

        درود گرامی
        من نوشته های آقایان سید مرتضی و مصلح را حذف یا سانسور نمی کنم. حتی اگر سراسر توهین و ناسزا باشند. دلیلش را خودتان پیدا کنید. در باره ی آنارشیست هم تا جایی که مقدورم باشد حذف و سانسور نمی کنم مگر این که کلمات زشتی بکار برده باشد. امروز البته یکی از فحاشی ها و زشتگویی هایش را تماما منتشر کردم.
        با احترام

        .

         
  64. واردات!
    ——–

    از یک افغان بپرسی چند بچه داری؟ می گوید دو تا. بروی خانه اش می بینی هشت تا. بگویی خالی بستی، می گوید شش تا دختر، دو تا بچَه. لفظ پسر ندارند.
    بچه بازی یعنی پسر بازی، همجنس بازی، یا عطف به سعید طوسی play boy. این واژه ی مرکب دری با اختلاف معنی از افغانستان وارد ایران شد و بچه به عنوان پارتنر جنسی تلقّی گردید. احکام تفخیذ، تکلیف دختر هشت ساله و لمس کودک شیرخواره به شهوت نیز به حظّ مترتب بر آن صحه گذارد. آدم های 21 انگشتی هم افتادند به جان بچه های مردم.
    بچه بازی بومی ایران است. گِرد بیغوله. ریشه در مثل دارد. باید با /// بازی کنی!

     
  65. حاج علی اکبر ناصالحی چین را به کم‌کاری متهم کرد.
    مش قاسم: انتظار داشتی واسه تو پرکاری کنه در مقابل امریکا؟ حاجی، چین از شماها استفاده ابزاری میکنه، هنوز اینو نفهمیدی؟

     
  66. باسلام ودرود بردوستان و فرهيخه گان سايت

    با يادآوري دوستمان جناب كاوش گرامي از نامه سرگشاده جناب دكتر سعيد زيباكلام به مقامات عاليه فسادانديش و وفساد زايش نظام ولايي دوقسمت آن را دراينجا ا ز تلگرام خود ايشان به حضورتان تقديم مي نمايم ، تاملاحظه بفرماييد كه چقدر آتش نظام ولايي فاسد سيستماتيك شده ،شورشده است كه خود مدافعان اين آش شكم پركن ولايي نيز صدايشان چنين بلندشده است:

    ⭕️ #سرگشاده به مقامات عالی‌مقام نظام(۱)
    ▫️(بخش اول)

    ⚖️ وداع با عدالت

    سلام بر مقامات عالی‌مقام نظام و با آرزوی توفیقات الهی برای خدمت به ملت ایران و عاقبت بخیری.

    بایسته می‌دانم در این ایام فرخنده که به #چهل_سالگی گام اول انقلاب اسلامی رسیده‌ایم نکاتی چند را از باب وظیفه وطن‌دوستی و ادای دین به آرمان‌های انقلاب تذکر بدهم.

    مقامات عالی‌مقام! روشن است که عدالت یکی از محوری‌ترین و مبنایی‌ترین شعارهای انقلاب بوده است. فلذا لازم است سؤال کنیم پس از برداشتن گام اول انقلاب در سال ۱۳۵۷، چه اقداماتی در این چهل سال برای توزیع هر چه عادلانه‌تر ثروت و قدرت و هم نیز اطلاعات صورت گرفته است؟ جا دارد پیش از اینکه برای پاسخ متوسل تجربه عموم مردم شویم از خودمان سؤال کنیم:
    ▫️نهادهای بالادستیِ قانون‌گذار و سیاستگذار و، بالاتر از آن، اعضای نهادهایی همچون شورای نگهبان، مجمع مصلحت نظام، و مجلس خبرگان رهبری چه میزان قلباً و وجوداً به #عدالت بدین معنای موسّع و کلّی توجه و التفات داشته‌اند؟ آیا نمی‌توان از تصمیمات و سیاست‌های این نهادها و حتی اظهارات اعضای آنها در این چهل سال به روشنی دریافت که عدالت نه به منزله سیاست‌های قانونی و اجرایی که حتی به معنای رویکردی و نگرشی هم موضوعیتی نزد آن نهادها نداشته است؟

    مقامات بلندمرتبه نظام! آیا روشن نیست که ما در این چهل سال نه تنها هیچ گامی در راه تحقق آرمان عدالت برنداشته‌ایم که فاجعه‌بارتر، در این ایام هنوز موضوع غارتی سنگین از بیت‌المال در خاطره‌ها کهنه نشده که مورد دیگری از اختلاس‌های رانتی برملا می‌شود. و این تازه فقط مواردی است که، به دلایل در جای خود بسیار مهم، سر از برخی شبکه‌های اجتماعی درآورده است. ما در این چهل سال چه کرده‌ایم و چه راهی طی کرده‌ایم که عموم مردم، حتی معتقدترین و خوش‌بین‌ترینِ به نظام و مدیران و مسئولان عالی‌رتبه نظام، پیوسته منتظر خبر جدیدی از غارت و چپاول #بیت‌المال هستند؟

    بدین‌ترتیب، ما ناگزیریم با آرمان عدالت وداع کنیم، با توزیع عادلانه ثروت و قدرت و اطلاعات وداع کنیم و تا سال‌های متمادی آتی تنها به فکر مبارزه با فساد و مفسدان #ظاهرالصّلاح و #عوام‌فریب درون نظام باشیم. به عبارت ملموس‌تر، باید بپذیریم که برخی از شیفتگان قدرت و ثروتِ عضو دربار زر و زور و تزویر حقوق‌های ماهیانه ۲۰ الی ۱۰۰ میلیونی قانونی داشته باشند و میلیونها تن از مردم زحمتکش همین سرزمین هم قانوناً زیر خط فقر زجر بکشند و امروز را به فردا نه زندگی که مردگی کنند.

    مقامات عالی‌رتبه نظام! سال‌ها پیش از انقلاب، نادر می‌یافتیم مبارز مسلمانی را که شعار و هدف کلانش ایجاد جامعه توحیدی نباشد. سالهای سال، هدف مبنایی مبارزان و مجاهدان، از دانشجویان داخل و خارج کشور گرفته تا رهبران انقلاب و سازمانهای مبارز ضد رژیم استبدادیِ اشرافی، ایجاد روابط سالم اجتماعی و سیاسی از طرفی، و از طرف دیگر، جامعه‌ای عاری از بهره‌کشی و حق‌کشی و فقر و ستم اقتصادی بود. اینک اما، آیا نیم نگاهی به بسیاری از اقشار و صنوف ملّت آشکار نمی‌کند که اکثریتی از مردم، خیلی ساده و شفاف، زیر خط فقر زندگی می‌کنند؟ و متناسب با این وضع اقتصادیِ استضعافیِ استثماری، آیا روشن نیست که همین اقشار که ستون اصلی انقلاب بوده و هستند هیچ مفرّی یا مدخلی برای انتقاد و اعتراض و تظلّم‌خواهی ندارند. آیا فاجعه‌بار نیست که محرومان و مستضعفان نه تنها هیچ مفرّ و امکانی برای اعتراض و احقاق حقوق خود ندارند که نهادهای حکومتی به‌گونه‌ای سامان و سازمان یافته‌اند که اعتراض و تظلّم‌خواهی این محرومان و پابرهنگان اساساً غیر قانونی بوده، مستوجب ضرب و شتم و بازداشت و انفرادی و محکومیت است؟

    مقامات عالی‌رتبه نظام! اگر از هجمه لاینقطع تبلیغات جناح‌های صاحب‌منصب مدعی خدمت بتوانیم عبور کنیم به وضوح درخواهیم یافت که تصمیمات و سیاست‌گذاری‌های به‌وجود‌آورنده این وضعیت دردناک منحصر به این یا آن جناح در قدرت، و این یا آن نهاد حکومتی نمی‌شود. عموم نهادهای حکومتی، کم یا زیاد، چنان تصویر و تلقی خودراضیانه و خودکامانه‌ای از خود دارند که عموماً هم خود را عرش‌نشین یا در نزدیکی عرش می‌بینند و هم تصمیمات و سیاست‌های خود را درست و عقلانی و شرعی! و چنین است تبیین خشونت و سرکوب شدید کمترین تجمعات آرام جهت مطالبه دستمزد بخورونمیر معوقه چندین‌ماهه کارگرانِ اکثر کارخانجات. و چنین است تبیین حمل پلاکاردها و پوسترهای اعلام وفاداری به ولایت فقیه و شخص رهبری در همین تجمعات بسیار آرامی که اساسا برای مطالبه حقوق معوقه کارگران بی‌پناه و بی‌دفاع صورت گرفته است.

    ▪️انتهای بخش اول
    ▫️ادامه در بخش بعدی

    @Saeidzibakalam

    ⭕️ #سرگشاده به مقامات عالی‌مقام نظام(۱)
    ▫️(بخش دوم)

    مقامات عظیم‌الشان‌ نظام! بایسته و ضروری نیست که هم فضای سیاسی حاکمان و هم فضای سیاسی محرومان و مستضعفان به روشنی دیده و فهم شود؟ فضای سیاسی حاکمان عموماً جز این است که کارگران و محرومان و این قبیل اقشار زحمتکش اساساً حق تجمع و مطالبه ندارند، و لو دستمزد بسیار ناعادلانه پایین‌تر از خط فقر ماهیانه‌شان و نیز بیمه‌های توافق‌شده‌شان ماه‌هاست که به تعویق افتاده باشد؟ از طرفی دیگر، زحمتکشان به استضعاف‌کشیده‌شده هیچ زمینه قانونی و نهادی‌ای برای مطالبه حقوق خود نمی‌بینند و لذاست که برای احقاق همان ابتدایی‌ترین حقوق قرارداد‌شده بسیار ناعادلانه ترسان و لرزان پا به عرصه #تجمع_عمومی می‌گذارند و پیش از هر …ادامه دارد

     
    • این یارو چقدر پرته؟ هنوز نمی تونه تشخیص بده که ایراد کار مال هییت حاکمه سیاسی نیست. مال همون چیزیست که به اون اعتقاد داره. بدبخت ملتی که استاد دانشگاهش اینو امثال این باشند.

       
  67. با سلام و درود به مصلح گرامی،

    مختصراً خدمت انور شما عرض کنم که در جهان ریز ذره‌ها که با فیزیک کوانتومی تبیین و تحلیل و تفسیر می‌شه به واسطه ماهیت دو گانه ذره‌ای و موجی که مثلا الکترون و یا فوتون (ذره نور) و سایر ذرات بنیادین دارند پایش و مشاهده رفتار حیرت انگیز آنها نشان میده که هم زمان میتواند در چند مکان حضور داشته باشند و هردو ماهیت خود را همزمان نشان دهند؛ آزمایش تفرق (عبور از شبکه شکاف) یک ذره نور یا الکترون بطور هم زمان از دو شکاف این رفتار “نامعقول” در جهان ما که با مکانیک نیوتنی قابل تفسیر و پیش بینیست، را نشان میدهد.

    چناچه علاقمند بودید به کامنت حقیر در مورد رابطه اندیشه غزالی‌ با کوانتوم مکانیک مراجعه کنید.
    http://www.nurizad.info/blog/29918 – غزالی‌ و کوانتوم مکانیک : علیت -گذشته و حال

    اما منظور از این مقدمه این بود که در عرصه تاریخ و سیاست و شرایط خاص فردی و اجتماعی این دوران, ما با پدیدهٔ و ماهیت همزمان دو گانه شبه حجت السلام امام غزالی همه چیز دان و شبه سلطان سنجر مستبد و ظالم در قالب چند وجهی حجت السلام علی‌ خامنی و سلطان علی‌ گرفتار آمدیم.

    اگر خسرو انوشیروان در دانشگاه جندی شاهپور به اندیشه‌ها و سفسطه‌های فیلسوفان یونانی و رومی گوش فرا میداد ولی‌ همچنان پیرو دین خود باقی‌ میماند و به آن‌ها درس فلسفه بافی‌ نمیداد؛ همچنین وقتی‌ هارون الرشید در بیت الحکمه و دار الترجمه حضور سلطانی داشت در مقابل علما و فقهای وقت دیگر اظهار فضل ادیبانه و فیلسوفانه نمیکردند. اما سلطان ما خود را همزمان فقیه، ادیب، فیلسوف، سخنور، سیاستمدار، نظریه پرداز اقتصاد مقاومتی، استراتژیست، فرمانده کل قوا و رهبر انقلابی شیعیان جهان میداند.
    بالون نفس ایشان هلال شیعه و خاور میانه را به سقف کائنات وصل کرده.

    البته این نتیجه طبیعی به گرداوردن مداحان اهل بیت و اهل چاپلوسی و اهل اختلاس و اهل سرکوب و اهل نادانی‌ و اهل سؤ مدیریت و اهل دزدی و اهل بگیر و ببند و اهل فساد در بیت سلطانی است.

    در چنین جمعییست که سلطان میدرخشد و امت بناچار میخروشد.

    با سپاس و ارادت

     
    • سلام جناب کاوش عزیز و دانش پژوه هوشمند گرامی
      سلطانعلی خان ما را مافوق این حرف می نمایانند بلکه او رهبر و ولی امر مسلمین جهان است , لطفا مقام اورا باولایت خاصه خود به اسفل المقام ,,,, هول ندهید .
      ازحق که نگذریم ازمیان القابی که شمردید فقط مقام نازله ادیب براوصادق می نماید و خطیب را هم بنده اضافه کنم .
      وبقیه اوصاف با ارتباط دادن کوآنتوم مکانیک , چند وجهی از لوله انتخاب خبرگان به زور هاشمی داده شد واین تشعشات چند وجهی را چنان پذیرفت که همگان حکومتیان باتقیه ویا به آرزو وطمعی اورا چند وجهی ثناخوان شدند وبر خی به پالیسی اش افتادند والبه به آلاف و الوفی رسیدند ازبرکت همین کفش لیسی و یاپا لیسی , چندان توفیری ندارد .
      وازاین میان سپاهزانی که جان خویش را درطبق اخلاص گذاشته وپشت جبه ها رزمندگی رامشق می کردند , اخلاصشان به حزرط عاقا چندین برابر شده ابراز فدویت و جان نثاری نمودند , اینان نیز به آلاف والوف رسیدند ویک سوم اقتصاد ایران را قبضه کردند ودر اعطای صدقات حتی به لبنان وسوریه یمن وفلسطین دست جود وکرم گشودند حتی باتبلیغ گمراهگرانه. جوانان مارا فدای ابقای بشار اسد نمودند وخود سالم وسور ومور وگنده نفس می کشند بجز سردار همدانی اشرار وقمه کش , سازمان دهنده بیچاره که معلوم نشد ازهمین قمه کش های سازمان یافته , ازپشت خنجر خورد یا ازبیگانه ونیروهای خبیث عموسام .

      الغرض تیم سلطانعلی با این تیم تفنگداران وقمه کشان کامل شد ویکه تازی اش شروع وبه چاه ویل بحران اقصادی نزدیک وفرمان اقتصاد مقاومتی ناشی ازآن کله سیاستی صادر وبه آفاق عالم منتشر ولی در مقابل بحران وچاله های مشگل آفرین تحریم های ترامپ مستاصل و زانوی غم بغل گرفته وساکت در گوشه عزلت خرامیده است وعوامل سلطان همه این بحران را دراقصی نقاط کشور منتشر وبرگرده رئیس جمهور برجام نویس وامضاکن بار می کنند که دامن حزرط عاقا را منزه ازاین گرفتاری نشان دهند .
      همانطور که آخوند خراسانی مرحوم گفته بود آخر ما آخوند سیاست کشور داری نیاموخته که علم خاصی است وروحانیون برحذر باشند ازاین کار .
      ولی ماگوش ندادیم وتجربه کردیم و سلطانعلی ما هم به وجهی ازوجوه خودش را مثل نور ازهر شکافی گدشت و آن قالب هارا بخویش چسباند ولی چون ذره اش خواس سیاست را در ژن اش نداشت مواجه باشکست پی در پی شد وهرچند شکست هارا بامخفی کاری نمایان نکرد , ولی خود بخود شکست سیاست اقتصادی خودش را نمایان می کند وهرچه قدر التماس کند که پنهان باش تاچاره ای بیندیشیم , گوش نخواهد داد و قبیله مفتخواران هم بارشان را بسته اند واز اطاعت فرامینش خسته اند وفقط سلطانعلی مانده وحوضش
      و این کیهانیان وسیمائیان نیز بس که دروغ گفته اند راستشان نیز خریدار ندارد .
      بله در چنین جمع فاسدیست که سلطان دیگر آن درخشندگی کاذب را هم ندارد و ملت هم از شدت شلاق گرانی حال خروشندگی ندارند
      باسپاس و ارادت وتشکر پاینده و سرفراز و رستگار باشید .
      مصلح

      ———-
      درود مصلح گرامی
      سپاس از این نوشته اتان
      که تلاش کرده اید واقعیت های موجود را با ظرافت قلم، به ذات شوخ چشمان ولایی ربط دهید و کنایه های شوخ بر سرِ این ایرانخواران مفتخوار و حریص و سیری ناپذیر ببارید.
      سپاس

      .

       
  68. حسن/*: عمده مشکلات ما فشار آمریکاست، کسی دولت را سرزنش نکند.
    مش قاسم: یعنی امریکا اینهمه توان داره؟ همون آمریکایی که هیچ غلطی نمیتونست بکنه؟ امریکا آمده به همپلکیات میگه میلیارد میلیارد دزدی بکنین، رشوه بگیرین؟

    /*: ک

     
  69. تناقضات بیشماری در قران وکلام الله است از جمله:
    آیا اول الله زمین را پدید آورد یا آسمان را؟ در سوره بقره آیه ۲۹ اول زمین آفریده شده‌است سپس آسمان اما در سوره النازعات آیه ۲۷ تا ۳۰ اول آسمان آفریده شده‌است سپس زمین
    -أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا آيا آفرينش شما دشوارتر است‏ يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است (۲۷)سوره النازعات

    -رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد (۲۸)سوره النازعات

    -وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَاو شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد (۲۹)سوره النازعات

    -وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَاو پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد (۳۰)سوره النازعات

    در آیه 29 سوره بقره، چنین آمده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ثُمَّ اسْتَوی‏ إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ
    او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان
    مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.»

    درسوره فصلت ۱۱می‌گوید زمین و آسمان از هم جدا بودند و بعد به هم گرویدند اما در آیه ۳۰ می‌گوید که آنها ابتدا یکی بودند و بعداً از یکدیگر جدا شدند.

    -ثُمَّ اسْتَوي‏ إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ پس از خلقت اصل زمین اراده خدا متوجه به سوی آسمان شد در حالی که (ماده اوّلی آن ) دود بود ، پس به آن و به زمین گفت: خواه به طاعت یا به اکراه بیایید ( اراده حتمی تعلّق گرفت که آن دود ، آسمان ها شود و زمین به
    برکت و تهیّه قوت رسد ) ، آن دو ( به زبان حال و مقهوریّت ذاتی ) گفتند: مطیعانه آمدیم. سوره فصلت آیه ۱۱

    -أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ وآيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏ اى را از آب
    پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى ‏آورند (۳۰)سوره الانبیا

    -وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
    و در زمين كوههايى استوار نهاديم تا مبادا [زمين] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههايى فراخ پديد آورديم باشد كه راه يابند (۳۱)سوره الانبیا

    -وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ
    و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه‏ هاى آن اعراض مى كنند (۳۲)سوره الانبیا

    آیا این روایاتی ساخته ذهن بشر نیستند؟

     
    • ف م سخن یه ویدویی گذاشته بود از یکی از این دستار بر ساران که گفت این قران دقیق و کامل نیست. به عنوان مثال شش هزار و خوردهای آیه در قران امروز وجود داره که طبق گفته این آخونده بیش از هفده هزار ایه بوده. از طرفی هم بد نیست، ببینین با شش هزار و خورده ای چه بلایی سرمون آوردن وای به اونروزی که هفده هزار ایه داشتن. شاید هم اینقده /// بوده حتی اون زمانیها گفتن اینا رو بریزین بیرون.

       
  70. مردم باید هوشیار باشند حکومت تروریست برای سرکوب بیشتر و ترساندن چون مردم سناریو اعترافات نتیجه نداد اکنون از سناریوهای مختلف چون عمل انتحاری در زاهدان استفاده می کند .

     
  71. صحیفه امام جلد سوم صفحه 494 :

    اينها مي خواهند كه تمام مخازن ما را ببرند؛ و اين ملت بيچاره بعد از اينكه نفتش رفت و منابعش از بين رفت ، بعد چه بايد بكند؟ خدا مي داند چه بايد بكند. اين آقا مي گويد كه بايد از خورشيد ما چيز [انرژي ] بگيريم ! تو چراغ نفتي را نمي تواني روشن كني ؛ شمامي خواهيد از خورشيد قدرت بگيريد؟! اين حرفها چه است ؟ اين حرفها براي اغفال مردم است . تمام اين صحنه سازيهايي كه دارند مي كنند براي اين است كه اين مردكه رانگهش دارند آنها با قدرتهاي خودشان .

    ————–

    درود عثمان گرامی
    از این شکوفه باران کردن ها، حضرتش فراوان دارد. وی تقصیری هم ندارد. یک ملا مگر چه آگاهی از عرض و طولِ درهم پیچیدگی های یک کشور دارد؟ در حوزه درس هایی کهنه و فرسوده را خوانده و با همان درس ها بنای اداره ی یک کشور را دارد. معلوم است که رو بکجا می رود این کج راهه. نگاه خمینی در اداره ی کشور، قهقرایی بود. بشیوه ی صدر اسلام. خمینی دنیا را نمی شناخت. مردان بزرگ، دست مردم را می گیرند و به جلو می برند، خمینی دست مردم را گرفت و به دوردست های کهنگی فرو تپاند.
    سپاس

    .

     
    • این عبارت و رفرنسی که داده شده صحیح است،اما در این طعن زنی و خود نمائی کینه جویانه از دو نکته غفلت شده است:

      1- اینکه تاریخ این سخنرانی که در آن رفرنس صحیفه امام هست باز می گردد به 17 مهر 1357 یعنی در آستانه وقوع انقلاب اسلامی ایران،مکان این سخنرانی نیز نوفل لوشوتای پاریس بوده است.از طرفی طعن زننده توجه نکرده است که موضوع این فراز ،بحث استفاده از نور خورشید برای تولید انرژی الکتریکی بوده است چون بحث استفاده از انرژی حرارتی خورشیدی در زندگی بشر که امری مربوط به عهد باستان بوده است،پس بحث بحث ادعای کاربرد انرژی الکتریکی از نیروگاههای خورشیدی بوده است در بیش از 40 (چهل) سال قبل!

      این در حالی است که اولین نیروگاه‌های خورشیدی با ظرفیت‌های متفاوت از 14 مگاوات تا 80 مگاوات بین سالهای 1984 تا 1991 در آمریکا ساخته شده و در حاشیه کویر Mojava desert نصب و راه‌اندازی گردیده‌اند.و از اوایل سالهای 1990 مطالعات امکان‌سنجی در مورد استفاده از انرژی خورشیدی در ایران توسط مؤسسات تحقیقاتی آغاز شد. هدف از این مطالعات پیدا کردن بهترین روش‌ها برای جذب انرژی خورشیدی و استفاده از آن در مناطق مختلف ایران بوده است. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که مناسب ترین مناطق جهت احداث است نیروگاه‌های حرارتی خورشیدی در جنوب و مرکز کشور شامل استان‌های یزد، فارس، اصفهان و کرمان می‌باشد.
      http://jaask.org/%D9%85%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C/
      —-
      نیز به این تاریخچه توجه کنید:

      “استفاده از انرژی نور خورشید برای اکثریت در ایران از زمان ورود ساعتهای دیجیتال و ماشینهای حساب مجهز به سلولهای کوچک نوری موضوع آشنائی بود، اما استفاده گسترده از آن در جهت تامین برق به اواخر دهه 60 بر می گردد.در ابتدا تجهیزات تولید برق خورشیدی بدلیل قیمت بالای آن،تنها جنبه تحقیقاتی و لوکس دشت که البته این ذهنیت لوکس بودن،علیرغم پیشرفتهای سریع و افت قیمتهای جهانی همچنان پابرجا می باشد.

      شاید بتوان تلاشهای شرکت برق آفتابی هدایت نور یزد در تولید پنلهای خورشیدی را جزو اولین اقدامات اساسی در بومی کردن تجهیزات مرتبط با برق خورشیدی در ایران ذکر کرد.

      این شرکت در سال 1371 خط تولید پنلهای خورشیدی را با استفاده از تکنولوژی کشور آلمان و با ظرفیت تولید سالانه 3مگاوات در تهران راه اندازی نمود.در آن سالها قیمت جهانی پنلهای خورشیدی حدود 6 دلار بازاء هر وات بود.با مقایسه آن با قیمت فعلی،یعنی2, . دلار بازای هر وات،می توان متوجه شد که با چه رقم بالایی سرو کار داشتیم.از آن زمان تا سال 1374 که سازمان انرژیهای نو ایران موسوم به سانا متولی استفاده از انرژی های تجدید پذیر و جلب مشارکت بخش خصوصی با خرید و فروش تضمینی برق تجدید پذیر گردید،اقدام سازمان یافته در زمینه احداث نیروگاههای خورشیدی و تولید تجهیزات مورد نیاز آن بعمل نیامده بود…
      http://www.inem.ir/2018/09/27/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
      —-
      ملاحظه می کنید که مطابق این گزارشها،استفاده از انرژی الکتریکی خورشیدی حتی در کشورهای پیشرفته ای مثل امریکا در مراحل ابتدایی بوده است،و در ایران بعد از انقلاب نیز تازه اواخر دهه 60 خورشیدی تحقیقات پیرامون زیر ساختهای آن آغاز شده است.

      حالا -همینطور که در عبارت مرحوم امام رضوان الله علیه هست-ملاحظه کنید شاهنشاه آریامهر! در چنین وضعیت و موقعیتی از این انرژی بیاید شروع کند به اغفال مردم با این ادعاهای لوکس! در وضعیت آنروز جامعه ایران و آن امکانات که حتی ابتدایی ترین امکانات رفاهی زندگی یعنی آب و برق و گاز به روستاهای کشور نرفته بود!

      آن تعبیر اغفال در عبارت مرحوم امام ناظر بهمین عوام فریبی های شاهنشاه آریامهر بود که برخی از جاماندگان از قطار انقلاب الان دائم در حال بال بال زدن! هستند که او و پدر کودتاچی اش را تطهیر و تنزیه کنند!

      2- و نکته مهمتر اینکه:اصلا مرحوم امام خمینی رضوان الله علیه در این عبارات در صدد نفی تکنولوژی یا بهره مندی از انرژی خورشیدی نبوده است که پانویس عوام فریب ایشان را بی ادبانه هم تجهیل می کند و هم در صدد القاء این مطلب است که ایشان مخالف پیشرفت یا مخالف تکنولوژی بوده است! اگر چنین چیزی واقعیت داشت پس چطور شد یک دهه بعد از انقلاب اسلامی ایران تحقیقات زیر ساختی در این زمینه آغاز شد و اکنون در حال استفاده از پنلهای خورشیدی و توسعه آن هستند؟! این آیا اثبات کننده چیزی جز خود را بکوری زدن و نفرت های کور و تعصبات کور را اعمال کردن است؟! در واقع هر انسان عاقل،منصف و مودبی وقتی به این عبارت ها نگاه می کند می فهمد که مرحوم امام رضوان الله علیه در این عبارتها در حال طعن زدن به شاهنشاه آریامهری است که هنوز در تامین ابتدایی ترین امکانات رفاهی برای روستاهای ایران (آب و برق و گاز و..) وامانده اما در عین حال با لاف زدن و ریاکاری دنبال بلند پروازی در زمینه ای بوده است که اصل تکنولوژی آن حتی در کشورهای پیشرفته در مراحل ابتدایی بوده است.خداوند به ارسال کننده و پانویس زننده عقل و انصاف بیشتری اعطاء فرماید!

      وقتی قضیه آفتابی شد،سعی کنید پیدا کنید پرتقال فروش بال بال زننده را!

       
      • سلام حاج آقا
        چه خوب است كه شما قبل از اينكه بخواهيد جواب بدهيد گشتي در دنياي مجازي بزنيد
        تا مطالب دقيق و خالي از اشكال بيان نمائيد اگرچه فكرميكنم كه شما به دنبال آن بوده ايد
        كه هر طور شده آن بيانات نادرست درباره انرژي خورشيدي را رفع كنيد.
        انرژي خورشيدي بيش از 100 سال است كه مورد استفاده قرار گرفته است و از 50 سال قبل
        با شدتي مضاعف رشد كرده است و مطالبي كه در رژيم قبل در اين باره بيان شده است
        مربوط به زماني است كه سرمايه گذاري در اين بخش در جهان بشدت رو به افزايش بود و نشان
        از درايت و دانايي و شعور و به روز بودن در حكومت قبل است .

         
      • بله امام رضوان اله علیه در جریان آخرین تحقیقات صنعت تولید انرژی الکتریکی خورشیدی در سال ۱۹۷۸ بودند و می دانستند که اولین نیروگاه نیز ۶ سال دیگر و ۱۹۸۴ راه اندازی می شود به همین علت بود که چنین بیاناتی فرمودند

         
      • سید بحر العلوم ، پانلهای خورشیدی از سالهای ۱۹۶۰ در نقاط مختلف جهان نصب شده بودند. بعد از انقلاب هم اولین صحبتها در باره استفاده از ان تکنولوژی در ایران دردولت بازرگان مطرح شد که کسی اعتنایی بان نکرد . سر جدت یخورده از منابع غیر اسلامی هم استفاده کن که اینقدر حرفهای الکی نزنی.

         
  72. وزوزیر/* جهاد کشاورزی (همونایی که کشاورزی و دامداری رو در این مملکت نابود کردن): دلیل افزایش قیمت گوشت قاچاق دام به خارج از کشوره.
    فرمانده/* نیروی بی انتظامی: قاچاق دام نداریم.
    مش قاسم: ۱- میخواستین وزوزیر/*ی که وزوزارتش کشاورزی و دامداری رو در این مملکت نابود کرده تقصیر رو گردن یکی دیگه نندازه؟
    ۲- میخواستین فرمانده/* نیروی بی انتظامی بیاد جلوی برادران قاچاقچی وایسه؟ خودشم شریکه.

    ولکن در این هیر و ویر فرمانده/* گفته بشدت در مقابل راه رفتن سگهای خانگی توی شهر واستاده. اینا بضاعت عقلشون بیش از این نیست.

    /*: ک

    ———

    اشتباه نمی کنید مش قاسم عزیز؟
    قاچاق دام به خارج؟
    برادران که با هواپیما مشغول وارد کردن گوشت گرم بودند!
    از قرقیزستان
    راستی چی شد واردات گوشت گرم؟
    چرا دیگر خبری از هیچ هواپیمای ارتشی و غیر ارتشی نیست که یک دانه عکس ازش ببینیم که دارند شقه های گوشت را از آن بدوش می برند؟

    با احترام

    .

     
    • ۱۴۶ هزار تن گوشت گرم و منجمد وارد کشور شد

      کد خبر: ۸۷۴۲۱۴
      تاریخ انتشار:
      ۰۹ بهمن ۱۳۹۷ – ۲۳:۴۰
      29 January 2019

      رئیس سازمان دامپزشکی کشور با تشریح آخرین وضعیت واردات گوشت به کشور را تشریح کرد و گفت: ۱۴۶ هزار تن گوشت قرمز گرم و منجمد وارد کشور شد…

      https://www.tabnak.ir/fa/news/874214/۱۴۶-

      ====
      تصمیم جدید دولت برای تنظیم بازار گوشت/دلار ۴۲۰۰تومانی برای واردات گوشت یخی
      یک مقام مسئول در وزارت صنعت از تصمیم جدید دولت برای تنظیم بازار گوشت خبر داد.

      ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ – ۰۸:۳۰ اقتصادی صنعت و تجارت کشاورزی نظرات

      تصمیم جدید دولت برای تنظیم بازار گوشت/دلار 4200 تومانی برای واردات گوشت یخی

      به گزارش خبرگزاری تسنیم، مهدی صادقی نیارکی در حاشیه همایش تجلیل­ ­از فعالان صنایع غذایی در جمع خبرنگاران گفت: با تصمیم جدید دولت، ثبت سفارش واردات گوشت منجمد با دلار 4200تومانی، برای تولیدکنندگان فرآورده‌های گوشتی آزاد شد…..

      https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/11/10/1934903/
      ====
      پی نوشت:
      یکی از تعاریف دقیق “مفتخواری” یا بتعبیر عوامانه “مفتخوری یا نمک نشناسی”این است که کسانی بهر جهت در گذشته این انقلاب بار خویش را ببندند و اکنون که بیکاره و علّافند،علاوه بر برخورداری از حقوق بازنشستگی از امنیت و امکانات رفاهی دیگر (از جمله اینترنت و فضای مجازی) این کشور برخوردار باشند و در عین حال، شب و روز با تولید دروغ و تهمت و خزعبلات گوناگون،علیه نظام اسلامی تبلیغات کنند و طلبکار نیز باشند!

      ————

      دوست گرامی
      من اگر بازنشسته شده ام و مستمری دارم، برایش زحمت کشیده ام. در مناطق محروم و در هر کجا. پس پولی که می گیرم بازایش کاری کرده ام. بشمرم ردیف مفتخواران ولایی را. از آیت الله گرفته تااااااا کت و شلواری؟
      در ضمن، اینها که برشمردید، ارث پدری شما روحانیان و سیدعلی خامنه ای و سرداران تهی مغز ایرانخوار سپاه و آیت الله های زیرخاکی و حواریون بیت رهبری که نیست.
      هست؟
      مرگ من هست؟
      عصبیت و طلبکاری شما، دقیقا چهره و وجهه ی خود جمهوری اسلامی ست.
      قرار شد برای ما تشریح کنید خاصیت فقه و کارهای روحانیان را در این هزار و اندی سال و برکاتش را به ما نشان بدهید.
      می شود؟

      سپاس که پاسخ می فرمایید
      .

       
    • جناب نوریزاد، در مناطق مرزی دام یا به صورت زنده یا کشتار شده به اونور مرز فرستاده میشه. دلیل اقتصادی هم داره: ۱- دردسر کنترل قیمت، تعزیرات حکومت/*ی، مالیات و این جور چیزا رو ندارن. ۲- ارز خارجی. ۳- غله دام را فروشندگان به قیمتی که دولت براشون تعیین کرده نمیفروشن، یا اصلا فاکتور نمیدن، یا روی فاکتور قیمت دولتی میزنن، بقیه رو نقدی میگیرن. برای دامدار هم صرف نمیکنه دامش رو با قیمت دولتی بفروشه. اینجوری قاچاق دام پیش میاد. اصل مطلب، اقتصاد دولی، اقتصاد بسته، کنترل قیمتها راه درستی نیست، باعث همه نوع فساد میشه، همینه که هر روز میبینیم. گوشت گرم هم وارد میشه و مقداری از اونهم به دست اجنه سر از بازارهای کشورهای همسایه در میاره.

      چندی قبل گزارشی دیدم از تعداد دامها در ایران در ۴۰ سال گذاشته. جمیعت دو برابر شده، تعداد دامها نصف.

       
  73. خود علی سه روز بعد از مرگ فاطمه رفت یه زن دیگه خرید..
    سه روز…. میفهمی؟

    خودش تو ایام فاطمیه رفت نشست پای سفره عقد…
    حالا تو هی زار بزن

    حاصل ازدواجش ۳۴ تا بچه از زن های مختلف بوده من موندم کی وقت میکرده نماز بخونه این هیچ کی وقت کنه بره به امور سیاسی برسه
    مسلمان بی آزار مسلمانی هست که احکام دینش رو جدی نمیگیره و به دستورات /// خیالیش عمل نمیکنه. مسلمان بی آزار مسلمان نیست، مسلمان زاده ست.
    اصلا داستان شهادت و شکسته شدن پهلو ساختگیه … حتی آیت الله سید حسن فضل الله از مراجع تقلید شیعه میگه این داستان های شهادت فاطمه ساختگیه

    ———–

    دوست گرامی
    به نان بیندیش
    به چرب و شیرین سفره
    و به استمرار جهالت مردم
    نان یادتان نرود
    فرهنگ مفتخواری

    .

     
    • یکی از مصادیق بارز فرهنگ مفتخواری،استفاده از امکانات گوناگون کشور اسلامی (امنیت، آزادی،اینترنت،و دیگر امکانات رفاهی عمومی) و در عین حال شبانه روز تبلیغ علیه نظام اسلامی،اسلام،تشیع،حوزه های علمیه و مراجع تقلید و انکار دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی ایران و ترویج خزعبلات و انعکاس اهانت های دین ستیزان در فضای عمومی است که پیشه فعلی مدیر جا مانده از واقعیات این وبسایت است.

      ——–

      درود گرامی
      اینها که بر شمردید، ارث پدری روحانیان و حکومت اسلامی که نیست. قلپ قلپ خودشان بالا می کشند و با هفت خویش خود می خورند و ذره ای از آن را بکام مردم می افشانند.
      راستی قرار شد یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی را برای ما شماره کنید.
      می شود آیا؟

      سپاس

       
  74. کیهان ملاخور شده: مشکلات بانکی ما همین معدود آدم‌هایی هستند که نقدینگی عظیم کشور را به جای انداختن در مسیر تولید و رونق اقتصادی و حمایت از کارگر و کارخانه، در جیب بی‌انتهای کسانی می‌ریزند که بیشتر آن را خرج خرید ملک و املاک در خارج می‌کنند و با ته‌مانده‌اش برای مردم سریال مثلث عشقی می‌سازند تا «شهرزاد» برایشان قصه هزار و یک شب بگوید و سرگرمشان کند.
    مش قاسم: حرف حساب از هرکی میخواد باشه باشه. فقط یه نکته: این “معدود آدم‌ها” دولتیچیهای حکومت/* اسلامی از ۴۰ سال پیش تا امروز هستن. نمونه: وزوزیر/*ان نفتی و شرکت یونااویل. یونااویل کیه؟ یه شرکت نفتی که اسم مستعارش هست کارخونه پرداخت رشوه.

    /*: ک

     
  75. (دنباله خاطرات تاج الملوک همسر رضا خان پهلوی)

    تاج الملوک از خاطرات تلخ،از جمله چند نوبت توطئه ترور رضا خان می گوید:

    “البته همه خاطرات من از نوع این خاطرات شیرین نیستند و خاطرات تلخ هم زیاد دارم که چند تایی از آنها را هم برایتان شرح می دهم.

    یک خاطره مربوط به طپانچه اندازی (ترور) رضا است،مردم اطلاع ندارند که چند بار به طرف رضا طپانچه اندازی شد تا او را مقتول سازند،اما موفق نشدند.

    يك‌بار يك ارمني به نام يوسف كه داراي افكار اشتراكي بود و مي‌گفتند از خارج براي مقتول‌ساختن رضا فرستاده شده بود، لابه‌لاي شمشادهاي اطراف كاخ شهري پنهان شده بود و قصد طپانچه‌اندازي را داشته كه موفق نمي‌شود.

    دفعه دوم موقعي كه رضا دستور داده بود اعضاي يك انجمن بلشويكي را به محبس بيندازند، سرهنگ پولادي نمك‌نشناس قصد جان رضا را مي‌كند كه او هم موفق نشده، لو مي‌رود و دستگير مي‌شود.

    این سرهنگ احمد خان فولادی از اهالي كلاردشت مازندران بود، جذب بلشويكها شده و افکار اشتراکی پیدا کرده بود بود.

    در آن زمان بولشویک ها در روسیه روی کار آمده بودند و سرمایه و املاک داراها را بین مردم فقیر و رعیت ها تقسیم می کردند و می گفتند زمین مال خدا است و خلاصه حرف های مورد پسند فقرا را می زدند.در ایران هم یک عده جذب این افکار خطرناک شده و رعیت ها را علیه مالکان و زمین داران می شوراندند و از جمله می گفتند زمین مال کشاورزی است که روی آن کار می کند! و مال ارباب و مالک نیست!

    حرف های خطرناک تر هم می زدند و مردم را به شورش دعوت می کردند.مثلا اعلان های مخفی منتشر می کردند (شب نامه) و در آنها رضا را آدم انگلیسی ها اسم می بردند و توهین می کردند که چه و چه چه…می گفتند رضا زمین خوار است و زمین های مردم را غصب می کند!

    البته همه می دانند که رضا زمین می خرید و از کسی به زور نمی گرفت.مثلا همین زمین های کاخ شهری را از مرحوم فرمانفرما خریداری کرد.

    خلاصه مطلب اینکه این دار و دسته موفق می شوند سرهنگ احمد خان فولادی را هم با هم همراه کنند.

    خوشبختانه اداره تامینات خوب کار می کرد و بواسطه افرادی که داشت می دانست چه پیش آمدی در جریان است.به همین خاطر به رضا اطلاع دادند که فولادی قصد طپانچه اندازی (ترور) دارد.

    به دستور رضا ،تامینات فولادی را تحت نظر گرفت و در روز موعود که فولادی به بهانه عرض گزارش جلوی کاخ آمده بود او را گرفتند و رولور را که زیر پرونده ها پنهان کرده بود پیدا کردند.

    فولادی از آنجا به قصر قاجار منتقل شد و همراه عده ای بالشویک که قبلا دستگیر شده بودند به محبس افتاد.

    يك‌بار هم در ايامي‌كه رضا براي بازديد قواي ارتش به ميدان جلاليه مي‌رفت، يك سرباز به طرف او طپانچه خالي كرد كه گلوله‌ها به او نخورد و سرباز را گرفتند.

    من تا روزي كه رضا در ايران بود، هميشه بيم داشتم او را مقتول سازند. رضا دشمن زياد داشت.شما می دانید که خانواده قاجار یک ایل بزرگ بودند که در هر گوشه و کنار مملکت عده ای از آنها حضور داشتند.با آنکه رضا بال و پر آنها را چیده بود اما مداوم توطئه می کردند.رضا از طایفه قاجار به شدت متنفر بود و همه آنها را خائن به مملکت می دانست.

    از طرف دیگر قاجارها هم رضا را غاصب سلطنت خانواده خود می دانستند و با او میانه خوبی نداشتند. رضا هميشه از اين‌كه يك روز مورد حمله و تهاجم قرار گيرد، در وحشت بود و ما هميشه در نگراني .

    از بازی روزگار علیرغم آنکه رضا از قاجارها نفرت داشت در سال 1306 توران را به زنی گرفت! که از خانواده قاجاریه بود و خیلی دماغش باد داشت! غلامرضا از همین زن است.

    البته توران با رضا نساخت و یکسال بعد از تولد غلامرضا از او طلاق گرفت.

    عصمت (همسر چهارم)رضا هم از خانواده قاجار و نواده فتحعلیشاه قاجار بود.
    رضا از عصمت صاحب 5 فرزند به اسامی عبد الرضا،احمد رضا،محمود رضا،فاطمه و حمید رضا شد.

    با آنکه رضا قاجارها را پراکنده کرده بود مع الوصف از توطئه علیه او کوتاهی نمی کردند و خوانین و فئودال های بزرگ و روسای قبایل و ایلات را علیه او می شوراندند و هر روز یک غائله جدیدی در گوشه و کنار مملکت راه می انداختند”.

    (خاطرات منسوب به تاج الملوک همسر رضا خان پهلوی،ص 84-87)

     
    • آ مورتی این اسنادی که ارائه میکنی همش موید حقانیت ، شرافت، غیرت .همت و میهنپرستی رضا شاهه که هم ایرونی بود و هم مسلمون.

       
  76. حاجی رئیس/* بیدادستان عمومی و منقلاب: درخصوص مالباختگان موسسه کاسپین و فرشتگان کارهای زیادی شده است اما موسسات مالی و اعتباری مشکل عده شان کمبود پول موجودی بوده است که باید به مالباختگان ارائه می شده است.
    مش قاسم: خدا شاهده هرچی شیاد و نادان بوده آمده توی این حکومت/* شده یه کاره ای. اخه ای اسلامیچی، شیره رو خوردی و گفتی شیرین است. ای نادان کاسپین و فرشتگان پول مردم رو کشیدن بالا یا نفله کردن که کمبود پول واسشون پیش آمده، تو در طول این چند سال کارهای زدایی کردی که سر در بیاری کمبود پول داشتن؟ حیف اون نونی که از جیب این ملت میخوری. حاجی!!!!!!!!!!!!! پولها کجا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    – درباره حکم حمله کنندگان به سفارت عربستان گفت: این حکم بعد از تایید اجرا شده است…
    مش قاسم: به این میگن ماست مالی!

    /*: ک

     
  77. سهراب سپهری میگوید
    وقتی انار را کردم دانه به دل گفتم کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود و اکنون که انار را میکنم افشرده با خود میگویم کاش عشق از دلها فوران میزد و میجوشید. در انارستان من اناری کردم دانه و وقتی انار را دانه دانه میکردم شهر در خاموشی مطلق بود و فقظ صدای خواهش و ترکیدن انار بود و جیغ جیرجیرک ها.

     
  78. ه انارشیست عزیز
    دوستان من بارها گفتم که نباید انارشیست را کسی اذیت کند گناه دارد او هم انسان است و دلش میشکند درست است که اشتباهاتی داشته و بچگی کرده ولی شاید عمدی نبوده و دست خودش نبوده اینهمه به او گیر ندهید ولش کنید بخدا گناه دارد ناراحت میشود و در خفا غصه میخورد و اشک میریزد سوزاندن دل دیگران هنر نیست ولو اینکه این دیگران انارشیست باشد من معتقدم ما باید حتا با انارشیست هم مهربان باشیم و او را //////////////////////////// به حساب اوریم. انارشیست عزیز من از جانب همه کسانی که تو را اذیت کردند و دلت را شکستند و از جانب انها که برایت شعر گفتند و تو را مسخره کردند و تو را غمگین و سرافکنده کردند و از جانب انان که به تو بی احترامی کردند از تو عذرخواهی میکنم..

    ———

    آنارشیست گرامی درود
    اینجور نوشته ها را به دل نگیرید. نوشته ی این دوستان را به حساب دوستی شان بگذارید. اگر شما را دوست نمی داشتند جور دیگری می نوشتند.
    پیشنهاد من این است که مطلقا از اینجور نوشته ها بر نیاشوبید و پاسخ شان را با دوستی بدهید.
    سپاس

    .

     
    • نوری زاد عزیز!
      درود

      اینکه مریض احوالانی مثل این بی وجودِ تاپاله صفت در این سایت جولان میدهند، نشانه ی علاقه ی ذاتی شما به سخنان سخیف و یاوه گویی ست و همچنین پشتیبانی شما از هتاکی، ناسزا و توهین و ایضاً تمسخر و ریشخند دیگران… اگر چه در ظاهر دم از اخلاق، ادب و انسانیت میزنید، ولی در باطن یک خوی دیگر ستیز در وجود شما لانه کرده… شما شخصیتی باری به هر جهت دارید و مبتلا به یک نوع هرزگی؛ یعنی اینکه تمامی رفتار و گفتار و عملکرد شما با یک نوع هرزگی ادا میشود… البته آن وجهی که درون شماست به خود شما مربوط است، ولی آن وجه برونی که به دیگران مربوط میشود اینست که : به هیچ عنوان نمیشود به یک شخصی که مرامی هرزه دارد اعتماد کرد.

      هر کسی هر جوری بنویسد، آزاد است و نیاز به خط دادن شما نیست.
      شما همان بهتر که چاره ای برای این هرزگی خود بیابید و تا دیر نشده علاجش کنید.
      هیچکس در این سایت، مثل من از پس این جماعت هرزه بر نمیآید و تا کنون ثابت کرده ام… پس نیازی به دوستی شما به سبک خاله خرسه نیست. من از خودم مطمئنم و به شما شک دارم!

      امیدوارم این پاسخ من بر مبنای دوستی بوده باشد و دلخور نشوید… چرا که من هم شما را دوست میدارم و اگر شما را دوست نمیداشتم جور دیگری مینوشتم!

      سپاس

       
      • “دوستی خاله خرسه” به قول ایرانی ها و به قول فرنگی ها ” در آغوش کشیدن خاله خرسه ” . له نشدی نوریزاد ؟

        ——–

        دوست گرامی
        خواهشمندم از نوشتن اینجور کامنت های بیهوده پرهیز کنید
        بعدی ها را حذف می کنم
        سپاس

        .

         
    • دوست گرامی شما هم با این نوشته قصد عذرخواهی نداری و میخواهی به زخم انارشیست نمک بپاشی ولی با حیله گری و موذیانه هدفت را دنبال میکنی. ما فقط حق داریم نوشته های انارشیست را نقد کنیم و نباید به مسائل شخصی و خصوصی او کار داشته باشیم. البته خود انارشیست هم تا حدی اشتباه کرد که چند بار از دیگران درخواست بقول خودش دکتربازی کرد و اینگونه گرایش خودش را برای سایرین اشکار کرد. ولی ما باید سخن و نوشته های او را بخوانیم و یا نقد کنیم و گرایش او هرچه باشد ، به ما مربوط نیست کما اینکه امروزه در کشورهای مترقی هردو نوع گرایش را امری عادی تلقی میکنند و کسی را بخاطر نوع گرایشش سرزنش یا مسخره نمیکنند زیرا ساختار بدنی انسانها با هم متفاوت است و این تفاوت ها گرایش های مختلفی را هم به دنبال دارد. ولی مواردی مثل دین و یا نوع گرایش خصوصی افراد به خودشان مربوط استت و به سایرین ربطی ندارد بنابراین ما باید سخن انارشیست را بدون توجه به نوع گرایش وی مورد نقد قرار دهیم و از توهین و بی احترامی به او و دیگران شدیدن پرهیز کنیم.

       
      • با شما موافقم من هم میگویم نباید گرایش انارشیست یا هر شخص دیگر را، کسی مسخره کند ولی از طرفی هم انارشیست نباید در فضای عمومی سایت از کسی ان تقاضا را میکرد تا دیگرن به موضوعات خصوصی او اگاه نشوند اینجا کسی به ان مسایل مربوط به هر کس که باشد خواه انارشیست یا دیگران کاری ندارد هزاران نفر از این دست در شهر هستند ولی کسی کاری به انها ندارد اگر غیر از این بود ما باید همیشه در جاهایی مثل پارک دانشجو شاهد برخود با انها میبودیم ولی مسایل شخصی و اینچنینی نباید در سایت مطرح شود و کسی نباید در این سایت که یک محل عمومی محسوب میشود دنبال رفع نیازهای شخصی خودش باشد بنابراین این بخش کار او قابل دفاع نیست ولی این موضوع نباید بعنوان وسیله ای برای سرکوب وی استفاده شود چون اینجور موارد انتخاب خود شخص نیست بلکه ناشی از ساختار افراد است.

         
    • سلام و درود بر
      جناب کاوش فرهیخته و اندیشمند و کاوشگر خستگی ناپذیر عزیزم

      القاب واوصافی که باحسن ظنتان به این حقیر نسبت دادید , این مسکین خویش را قابل آن تعریفات وتعارفات نمی دانم .
      و اینکه از توجه وباریک بینی و نیک اندیشی تان روحانیت را سپر بلایای خصولتی ورفاقتی یقه سفیدان ریاکار ومژوان دغلباز و دزدان اصلی و غارتگران سرمایه ایران , بطور آگاهانه معرفی فرمودید , که
      عین واقعیت مبتلابه جامعه ما است وگریزی ازآن نیست اما این روحانیت است که. سردمدار حکومت است واو و در راسش. حزرط عاقا که ولی فقیه معرفی کرده اند واین مسند را اشغال کرده است , مسئو ل همه فجایع و فساد ها اوست . و دیگر منتقد حکومت ازقبیل نوری زاد ودیگران حق دارند اورا مسئول همه ناملایمات و مفسده ها بدانند .
      او اگر عاقل می بود بامشاهده اولین فساد در حکومت که مشهورش
      کشف قتل های زنجیره ای بود , بایستی عاقلانه استعفای خودرا به خبرگان رهبری اعلام می کرد و اصدارت حکومت کناره گیری می کرد . ولی ادامه واصرار برمفاسد وبنای بر اختفا وکش ندادن هی تکرار فساد وکشتار و اتهام های واهی برمخالفان سیاسی و ارعاب وزندان , نمی تواند دوام وادامه یابد این روش بخصوص حالا که رسانه ها وفضاهای آزاد رسانه ها همه خبر های زیر زمینی را در می آورند و افشامی کنند . پس این نظام دوامش به نفع اسلام ومسلمین وانقلابیون وهمه ملت ایران نیست. بجز مزدوران حاکم مستبد ومفتخواران اطرافیانش .

      بدین خاطر است که من طلبه مسلمان به حکومت سکولار رضایت می دهم که جانشین این حکومت باشد واگر شفافیت هم نداشت به علما و روحانیت نقدی وارد نیست انتخاب خود ملت است .
      ممکن است برخی ازدوستان براین نظر حقیر خرده بگیرند وبگویند که این حکومت هم چهل سال پیش نود هشت درصد مردم رای به آن داده اند و دموکراسی رعایت ششده است .
      خوب عرض می کنم اولا آن رای دیگر باقی نمانده به برکت عمل کرد رسواگرانه. فسادش . می گویی نخیر باقی این تظاهرات های بیست دوبهمن و روزقدس گواه آنست .
      می گویم خیلی حکومت اعلان کند یک رفراندوم برگزتر شود بین این حکومت وسکولار هرکدام رای بیشتر آورد آن حاکم شود , اگر قبول کردند معلوم می شود که حامیان این حکومت آدم های معقول ودموکرازیسیون هستند ومعتقد به آرای اکثریت .
      ولی هیهات که قبول کنند برگزاری رفراندوم را .

      شما اگر پی گیر سخنان تاجزاده باشید درمناظره بازاکانی را , ایشان درآنجاگفتند که ما باسرگرد نظری پی گیری کردیم که افراد مفسد و آدمکش به جائی رسیدند که گفت ما اجازه ورود به انجا را نداشتیم

      و یا سردار مشفق چه جنایت هارا کرده است کسی پاسخگو نیست .
      پس سرتا پای نطام رافساد خونی وعرضی ومالی گرفته است وباید فاتحه اش را خواند .
      واما این اصلاحگران چگونه می خواهند اصلاحش کنند در آینده الله اعلم .
      با عرض ارادت و پوزش ازاینکه انشایم شاید غلط های املایی داشته باشد چون باا گوشی نوشتم که حروفش خیلی ریز وچشمان حقیر ضعیف است عذر خواهانم و ازنوشتار دانشورزانه ومفید حضرتعالی بهره مند هستم , و ازاظهار لطف تان که قابلش نبودم متشکرم .
      با احترام
      مصلح

       
    • باسلام ودرود بر ناظران فرهیخته

      این گزارش فساد مالی که دی دیگری یمایی حکومتی هم شده ودادگاهش نیز فیلم سریالی است ملاحظه بفرمایید که بعضی ازاینان وزیر راه احمدی نژاد نزدیک النظر به حزرط عاقاودند :

      کاظمی وزیر احمدی نژاد در دادگاه: ۳۰ میلیون یوروی حساب همسرم حق مشاوره من بود

      وثیقه سه متهم پرونده بانک سرمایه در چهارمین جلسه دادگاه به ۱۰ میلیارد تومان افزایش یافت و آنان زندانی شدند.

      در این جلسه که روز سه‌شنبه ۹ بهمن برگزار شد، پرویز کاظمی از متهمان پرونده و از وزیران دولت محمود احمدی‌نژاد پذیرفت که ۳۰ میلیون یورو به حساب همسرش واریز شده و در عین حال گفت که این پول را بابت «مشاوره» به یک شرکت کره‌ای دریافت کرده است.

      به گزارش ایرنا، قاضی دادگاه متهمان بانک سرمایه وثیقه سه متهم این پرونده را از سه میلیارد تومان به ۱۰ میلیارد تومان افزایش داد و گفت که «چون متهمان این وثیقه را تودیع نکرده‌اند و اعتراضی هم ندارند، روانه زندان می‌شوند».

      پرویز کاظمی رئیس سابق هیئت مدیره بانک سرمایه و وزیر رفاه در دولت محمود احمدی‌نژاد، علی بخشایش مدیر عامل سابق بانک سرمایه و محمدرضا توسلی، عضو سابق حقوقی بانک سرمایه، سه متهم اصلی این پرونده هستند.

      به گفته نماینده دادستان، در این پرونده «تخلفات ۳۲ تن از مدیران بانک سرمایه مشهود است».

      در جلسات پیشین دادگاه اعلام شده بود که فردی به نام رحمت‌الله اسدی ۳۰ میلیون یورو به حساب همسر پرویز کاظمی واریز کرده است. آقای کاظمی اما گفته بود که روابطش با آقای اسدی تنها در حد «سلام و علیک» است.

      وی اما در جلسه روز سه‌شنبه دادگاه گفت که مبلغ ۳۰ میلیون یورو «حق مشاوره» او به یک شرکت کره‌ای بوده است.

      کاظمی در پایان دفاعیات خود از دادگاه خواست که برای او حکم برائت صادر کند.

      در جلسات قبلی دادگاه اعلام شده بود که پرویز کاظمی در ازای پرداخت تسهیلات ۶۰۰ میلیاردی به حسین هدایتی از سرمایه‌گذاران مشهور در رشته ورزشی فوتبال، وارد هیئت مدیره شرکت استیل آذین شده است.

      در جلسه روز سه‌شنبه نیز اعلام شد که حسین هدایتی ۶۰۰ میلیارد تومان از بانک سرمایه وام گرفته اما تنها ۱۲ میلیارد تومان آن را «پس داده است و مقادیر بسیاری تلف شده است».

      سهامدار اصلی بانک سرمایه صندوق ذخیره فرهنگیان است و پرونده این بانک پس از کشف فساد «۱۵ هزار میلیارد تومانی» در صندوق ذخیره فرهنگیان به جریان افتاد.

      صندوق ذخیره فرهنگیان بیش از ۸۰۰ هزار عضو وابسته به وزارت آموزش و پرورش دارد و از سپرده‌های ماهیانه فرهنگیان به آنان سود سالانه پرداخت می‌کند.

      در همین حال متهمان بانک سرمایه به «۱۴ هزار میلیارد تومان خیانت در اموال صندوق ذخیره فرهنگیان» متهم شده‌اند.

      نماینده دادستان در جلسات دادگاه اعلام کرده که ۶۰۰ میلیارد تومان از پول‌های بانک سرمایه به شرکت‌های صوری پرداخت شده که به نام افراد «کارتن‌خواب و معتاد» تشکیل شده بود.

      ✅@kaleme 
      ویا قسمتی ازسخنان جناب تاجزاده را نیز ملاحظه بفرمایید :

      چرا به شکایت زندانیان ۸۸ رسیدگی 

      نمی شود؟

      منتخب #مناظره_تاجزاده_زاکانی 

      دو حزب “مشارکت” و “مجاهدین انقلاب” را منحل کردند بدون آنکه از نمایندگان دو حزب یا وکلای آنها برای شرکت در دادگاه و استماع دفاعیه ایشان دعوت کنند.هنوز هم ما حکم انحلال و دلایل آن را دریافت نکرده‌ایم.

      احکام دادگاه‌های رسیدگی به اتهامات بازداشت‌شدگان ۸۸ هنوز منتشر نشده است زیرا مستندات قانونی لازم را برای محکومیت ما به زندان نداشتند و ندارند.

      بیش از ۳۰ زندانی سیاسی ۸۸ شکایت نامه‌ای درباره ضرب و شتم خود تسلیم قوه قضائیه کردند. امضاکنندگان را به‌عنوان متهم احضار کردند و از تک تک آنها پرسیدند نامه را چه کسی نوشته است، به‌جای آنکه به اتهام شکنجه رسیدگی کنند!؟

      ما ۷ نفر (بهزاد نبوی، امین‌زاده، رمضان‌زاده، صفایی‌فراهانی، عرب‌سرخی، میردامادی و من) که فردای انتخابات بازداشت شدیم، از سردار مشفق به اتهام کودتای انتخاباتی ۸۸ قرارگاه ثارالله سپاه شکایت کردیم. قوه قضائیه حتی یکبار ما را نخواست که شکایت ما را پیگیری کند.

      ✅@kaleme 

      با تقدیم سلام برهمه جفا دیدگان وستمدیده گان اما نه ستمپذیران ساکت وآه کش مگر توانی غیر از آه کشیدن نداشته باشد . والسلام .
      مصلح

       
    • جناب نوریزاد برای این شخص هتاک و بی چاک و دهن و ترسو دل نسوزانید این شخص در کمال وقاحت اینجا مهمان است و به صاحبخانه هتاکی میکند و ملایمت و خویشتنداری و ادب و تحمل شما را حمل بر این میکند که : منم رستم پهلوان.
      من به جهت هتاکی این شخص کاری با وی خواهم کرد که روزی صد کامنت ارسال کند که مقدمه همه انها ….////// باشد و پایان انها ؛ /////////////// شما نمیتوانید با ادب و خویشتنداری به این افراد درس انسانیت بدهید، چون وقتی ظرفیت نباشد هر ادب و احترامی را بر ضعف طرف حمل میکند و وقیح تر میشود ، که نمونه اش را شما هر بار توسط این شخص میبینید ولی من توهینهای این شخص به شما و خانواده محترمتان را توهین به خود و تمام دوستان با اخلاق سایت محسوب میکنم و جواب مقتضی را به وی خواهم داد مگر اینکه روزانه صد کامنت به شکلی که گفتم ارسال کند و بزرگترین شانس این شخص انست که من او ر نمیشناسم و ادرسش را نمیدانم وگرنه جور دیگری میشد خیلی راحت پاسخ هتاکی های او را داد به گونه ی که دیگر تا اخر عمر جرات توهین به کسی را پیدا نکند. ممنون از صبر و تحمل شما.

       
      • مهرداد جوون …مرا با چون تویی کاری نیست… دلم به حالت میسوزد و اگر ببینمت یه ماچ آبدار میکنمت و یه گاز کوچولو میگیرم ازت و یه نیشگون!…ورپریده!… تو هر بلایی خواستی سر من بیار… میشه بگی جور دیگه یعنی چه جوری؟…آخه تو که در عمل اینکاره نیستی و خجالتی هستی …لااقل مجازی تشریح کن تا از راه دور به فیض برسم…وصف العیش نصف العیش!

        بمیرم برات که فقط توهینهایی که به نوری زاد و خانواده اش میشه رو به جان میخری…ولی چرا اینقدر خری!؟ برای چی از دیگران مایه میزاری؟…نکنه میخوای بر ضد من تیم جمع کنی؟ بلای ناقلا!
        شاید هم بخاطر من حداقل یک اتحادی بین اعضای این سایت شکل بگیره؟!

        مهرداد جووون! تو بیا من ترسو رو ادب کن…فقط بیا ببینمت. آی چریک من…قلب منو در بیار…سینه ام رو بشکاف، جگرم رو مثل هند به دندون بگیر…وای که از تجسّم اون لحظه هم دارم حالی به حالی میشم!

        از راه دور میبوسمت! بوس بوس بوس!…مواظب سبیل نیچه ایت باش باد نبره! شیشه عینکتم گاهی تمیز کنی بد نمیشه ها…اگه خش و خوش زیاد داره، عوض کنی که چه بهتر!
        نترس مهرداد جووون! حالا چرا ناشناس!
        بگو آدرست کجاست… لیموزین بفرستم… بیارت پیشم!
        من همین یک کامنت را برات میفرستم و نیازی به صدتا نیست…
        میخوای یه جای بیطرف مثلاً جایی که نوری زاد نشان کنه بریم و او داور و ناظر ما باشه… یا میخوای قرار بزاریم با نوری زاد بریم کوه…نظرت چیه؟

        گذشته از این حرف ها…یکم رسمی صحبت کنم؛
        آخه بچه مزلّفِ سیبیل نیچه ایِ عینک ذره بینی…اگه ارزشش رو داشتی خودم میومدم دنبالت!
        امثال توی بی هویت و بی گذشته و پوچ و بی آینده و هرزه … این سایت را به لجن کشیدن و من تنها کاری که میکنم یه آینه میگیرم روبروتون… افتاد!؟
        این همه نکبت در وجود خودت و دیگرانی مثل خودته…دنبال کسی نگرد!
        تو و دیگران مثل آدم بنویسید تا مثل آدم با شما رفتار بشه و آدم بحساب بیاین.

        در پایان کمی هم از ادب، ملایمت و خویشتنداری مولایت نوری زاد یاد بگیر و آدم شو!

        راستی یادم رفت… اونموقع که نوری زاد جلوی چشمات فحش میخورد و کتک میخورد…تو دقیقاً داشتی چیکار میکردی؟
        نکنه تو این مدت رفتی کلاس دفاع شخصی و جنگ های نامنظم؟!
        این خط و نشون کشیدنت منو کشته…
        با خواندن این مطلب خستگیم در رفت! دمت گرم!

        اون کلمات داخل چنگک هم حواله میکنم به نوری زاد عزیز!

        سپاس مهرداد ناشناس!

        ————

        می خواستم این نوشته را یا بخش هایی از آن را حذف کنم اما با خود گفتم بگذار دوستان دیگر نیز بخوانند و ببینند برخی از ما چه مفت، قلم خویش را خوار می کنیم و قدرش نمی دانیم و به خفیف نویسی اش وا می داریم.
        سپاس

        .

         
        • قلم من به ارزش نوری زاد است!
          اگر اینگونه میپنداری که : … برخی از ما چه مفت، قلم خویش را خوار می کنیم و قدرش نمی دانیم و به خفیف نویسی اش وا می داریم.
          پس علت را در خود بجوی.

          نوری زاد عزیز!
          این هرزگی درونی شما چند وقتی ست از پستو بیرون زده و رخ مینماید.
          هر آنچه در قلم من میبینی انعکاس خود توست.
          پس این تو هستی که مفت و مجانی، قلم خود را خوار کردی و قدرش را نمیدانی و به خفت کشیدی و به دیگران هم چراغ سبز نشان دادی…من فقط یک آینه جلوی روی تو و دیگر هتاکان قرار دادم… پس هرآنچه از نوشته های من حس میکنی، انعکاس خود درونی توست.
          تلاش من تا زمانی که این رذالت درونی تو قصد جولان دارد، ادامه دارد.
          دیگر خود دانی!
          حالا هی نوشته های پوچ و بی ارزش و فحش و ناسزا و توهین و تمسخر را نشر بده و هی من پاسخ بدم…تا ببینیم کی خسته میشه!
          من از این سماجت تو که پرسه زدن در هیچستان است هم تعجب میکنم و هم شک من به تو دارد تبدیل به یقین میشود.
          اگر از این به بعد در مورد من پرت و پلا بنویسی و حرف مفت بزنی…دیگر رعایت تو را هم نخواهم کرد… تو میتوانی نوشته های مرا منتشر نکنی و خودت بخوانی و حظش را ببری!
          اگر تو با خودت قرار گذاشتی که این سایت را به گند بکشی با حداکثر 200 خواننده… و بروی در اینستاگرام وقت بگذرانی با چند ده هزار فالوور… من هم کمکت میکنم!
          مهم اینست که من از نوشتنی اینگونه یک هدف دارم و آن اینست که به تو و دیگران بفهمانم که برای هیچکس محدودیتی در نوشتن نیست و درسی بدهم به هتاکان و فحاشان که زیر سایه ی حضرتعالی فعالیت میکنند.
          اگر من اینگونه مینویسم…اینگونه میطلبد و اینگونه میخواهم.
          پس به تو مربوط نیست و حق دخالت نداری.
          بهترین کار اینست که این هرزگی را از خود دور کنی…تو برو خود را باش!
          تو هر چه میخواهی حذف کن…

           
  79. دکتر لیزا هیرون از نهاد پژوهشی “راسلین تکنولوژیز” در ادینبورگ،: پژوهشگران با تغییرات ژنتیکی مرغ‌هایی را پرورش داده‌اند که تخم‌هایی می‌گذارند که حاوی داروهای موثر در درمان بیماری‌های ورم مفاصل (آرتروز) و برخی انواع سرطان‌ها است.
    مش قاسم: حالا اینا هی بیان موشک فلان و بهمان با تکنولوژی ۴۰ سال پیش بسازن و به تولید انبوه برسونن.

     
    • ای کاش این پژوهشگران می تونستن ژن مسلمین را تغییر دهند تا /// و مفتخور و گدا پرورش ندهند. دارو را میشه خرید ولی /// زدایی در جوامع اسلامی غیره ممکنه.چون/// /// گدا و ا/// و مفتخور پروره.اقتصاد ایلامی پایه اش بر غارت و سرگردنه زنی و دزدی و تجاوز و پرورش گدا و /// و مفتخوره!

       
  80. حاج ممد نبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی مرد.
    مش قاسم: حیف شد، در رفت. چه محاکمه ای میشد.

     
  81. حاج علی شم خونی: ایران برد موشک‌های خود را افزایش نمی‌دهد.
    مش قاسم: نگران ثروت باد آورده شده. واسه حفظش هر پشتک و وارویی بگین این …(سه نقطه از مش قاسم) …(سه نقطه از مش قاسم)ها میزنن.

     
  82. حاج علی نامطهری خواستار تنبیه سه بازیکن تیم ملی فوتبال ایران شد.
    مش قاسم: این اسلامیچیا فقط یه راه میدونن: تنبیه. تنبیه چیه: سر بدن، دست و پا بریدن، زندان، اعدام، شکنجه………

     
  83. جناب مصلح گرامی سلام برشما
    کسروی یک روحانی بودکه عبا وعمامه اش را کنار گذاشت و به عقلش رجوع کرد و عمرش را برای مبارزه با خرافات نیز از دست داد.
    عقاید زمانی که در محدوده غیر قدرت حاکماند ، محترمند ، البته تا زمانی که هدفشان کشتن و جهاد ونابودی مخالفین نباشد. اما زمانی که دینی در حاکمیت و مرکز سیاست قرار می گیرد دیگر وظیفه هر فرد است که آن دین را زیرسوال ببردو با آن برخورد کند.
    دین مگر چیزی جزبرای پیوند بشر با خدایش بوده است؟ در حالی که درقدرت سیاسی پیوند مردم و حاکمیت شرط است حال در این میان دین در دست حاکمیت وسیله ای بیش نخواهد بود.
    من آشنایان کشیشی دارم که به آنها احترام می گذارم آنها در روزهای شنبه و یکشنبه در کلیسا موعظه می کنند و در دیگر روزها مشغول کارهاو تحقیقات علمی اند. ( کار در مسیحیت منفی نیست و بلکه محترم ونزدیکی به خداوند است، در زمانی که کاربدنی پست و حقیر شمرده می شد و مردم توده ای مابین برده و نیمه برده حساب می شدند ،عیسی بر ضد این ارزش گذاری ها اقدام می کند ، عیسی : در آخرت یک شتر از سوراخ سوزن راحتر عبور می کند تا یک ثروتمندو…….. ).
    اما، این چه وضع اسفباری است که ملایان بوجود آورده اند و چون هیولایی زندگی مردم را نابود کرده اند.چرا از تجربه دیگران استفاده نمی کنید ؟ این راهی که می روید آزموده و رد شده است .

     
    • ” اول عمامه وعبا یا اول عقل ؟ مساله این است ! ”

      خانم فریبا خانم کمک کنید لطفا که دچار سر گیجه ام کرده اید خدا قسمت دشمنتان هم نکنه الهی . شما فرموده ا ید که ” کسروی یک روحانی بود که عبا وعمامه اش را کنار گذاشت و به عقلش رجوع کرد و عمرش را برای مبارزه با خرافات نیز از دست داد ” . یعنی شما می فرمایید که او اول ” عبا وعمامه اش را کنار گذاشت ” و بعد ” به عقلش رجوع کرد ” یا اول ” به عقلش رجوع کرد ” و بعد ” عبا وعمامه اش را کنار گذاشت ” ؟ اگر می فرمایید که اول ” عبا وعمامه اش را کنار گذاشت ” و بعد به ” عقلش رجوع کرد ” که آنوقت این سئوال برای آدم پیش میاد که در این مورد خاص اگر ” عبا وعمامه اش را کنار گذاشت ” پس دیگر چه لزومی داشت که ” به عقلش رجوع ” کنه ؟ و یا اگر کسی ” عبا وعمامه ” به تن داشته باشه دیگه نمیتونه به ” عقلش رجوع ” کنه اگر اصلا عقل داشته باشه البته ؟ شاید منظور شما این بوده که کسی که ” عبا وعمامه ” به تن داره الزاما عقل نداره یا داره ولی نمیتونه به اون رجوع کنه چون عبا و عمامه اش نمیگذارند این کارو بکنه و جلوش رو میگیرن ! پس اگر اینطوره که دیگر این آدم نمیاد ” عبا و عمامه ” رو کنار بگذاره چون عقلش نمیرسه و یا ” عبا وعمامه ” جلوش رو میگیرن !!

      اگرهم منظور شما این بوده که اول ” به عقلش رجوع کرد ” و بعد ” عبا وعمامه اش را کنار گذاشت ” آنوقت آدم از خودش می پرسه این “عقل” کسروی تا قبل از اون کجا خودش رو قایم کرده بوده و یا جلوی کسروی رو گرفته بوده که “عبا وعمامه اش را کنار” بگذاره یا به تن نکنه ؟ یا چرا کسروی قبلا به عقلش رجوع نکرده ؟ شاید یادش نبوده عقل داره یا اصلا عقل نداشته ؟ میبینید خانم فریبا خانم به چه سر گیجه ای ما رو دچار کرده اید ؟ لطفا شفاف سازی کنید ! خواهش میکنم برای پاسخ دادن اول به عقلتان رجوع کنید و بعد جواب دهید نه این که اول جواب بدهید و بعد به عقلتان رجوع کنید که باز ما رو دچار سر گیجه میکنید !

      فعلا به سطر اول برسیم تا ببینیم حال و حوصله برای پرداختن به سطور مبارکه دیگر هم پیدا میکنیم یا نه . به قول سارا از فرانکفورت , به نقل از ختم الانبیاء , ” مرسی ” !

      پ.ن : کجایی سارا خانم از فرانکفورت ؟ نکنه شما هم دائم اسم عوض میکنی ؟ دلمان به خدا تنگ شده برای نوشته های شما که همیشه اینطور شروع میشدند : ” من از بچگی همیشه این سئوال برام پیش آمده بوده که….. ” . ما خودمان را برای پاسخ دادن به سئوالات بچگانه شما کلی آماده کرده بودیم و مدتها در مهد کودک کار کردیم فقط برای این که ببینیم بچه ها معمولا چه سئوالاتی میکنند و چه جوابی باید آدم بدهد به آن ها . خلاصه کلی سرمایه گذاری کردیم و شما غیبتان زد یکدفعه . اگر هم با اسم دیگری مینویسید هیچ اشکالی ندارد که سئوالات بچگانه خودتان را هم بپرسید تا سرمایه گذاری ما لااقل به هدر نرود . این فریبا خانم که سئوالات بچگانه نمیکند که ! او فقط جواب های بچگانه میدهد به سئوالات بچه های پنجاه , شصت ساله و به بالا .

      ————

      سپاس گنجعلی گرامی
      نوشته ی نمکینی ست. خانم سارا از فرانکفورت یک چند باری در خصوصی با من مکاتبه کرده. و تأکید کردند که نوشته های خصوصی شان منتشر نشود. مشکلاتی برایشان پیش آمده که در حال رفع شدن است.
      سپاس

      .

       
  84. آخوند ستیز هستم از قم

    امام باقر در نامه‌ای خطاب به سلطان اموی: هر کسی اسلام را نپذیرفت باید کشته شود و خانواده اش نیز اسیر گردد.

    منبع: ترجمه فروع کافی جلد5 صفحه24

     
  85. گفتگو با معاون سابق وزیر دفاع آلمان :

    جدال جمهوریخواهان ودمکرات های امریکا در ونزوئلا

    اسپوتنیک – ترجمه رضا نافعی

    نیکلاس مادور، رئیس جمهور ونزوئلا پس از کودتای امریکائی اخیر، کماکان زیر فشار قدرت های غربی قرار دارد. دولت آلمان در پیوند با امریکا و فرانسه و کانادا رئیس جمهور امریکا خوانده و کودتائی «خوان گوایدو» را برسمیت شناخته است . اما «ویلی ویمر» سیاستمدارآلمانی که در گذشته معاون وزیر دفاع آلمان از حزب دموکرات مسیحی بود از این اقدام صدراعظم آلمان خشمگین است.

    اشتفن زایبرت، سخنگوی دولت آلمان، پس از اعلام کودتا در برلین گفت نیکلاس مادور رئیس جمهور ونزوئلا، بر اساس انتخاباتی که صورت گرفته است قدرت را حق خود میداند، انتخاباتی که با استانداردهای بین المللی و دموکراتیک مطابقت ندارد. به این دلیل اگر فورا انتخابات آزاد و منصفانه صورت نگیرد، دولت آلمان خواستار آنست که خوان گوآیدو بعنوان رئیس جمهور دوران گذار برسمیت شناخته شود. و این نخستین واکنش یک مقام رسمی در دولت آلمان نسبت به کودتا در ونزوئلا بود.

    نکته بعدی که باید با دقت تمام مورد توجه قرار گیرد این است که این جنگی است درونی برای کسب قدرت، جنگی است میان نخبگان پیشین، اسپانیائی ها، که بخش ثروتمند مردم نیز هستند و توده مردم – یعنی مردم بومی منطقه .

    اگر عقربه ساعت را ده سال به عقب برگردانیم و به پرزیدنت هوگو چاوز، رئیس جمهور افسانه ای ونزوئلا بنگریم، می بینیم او بود که موفق شد مردم بومی ونزوئلا را پای صندوق های رای ببرد و آنها را در تعیین سرنوشت کشور سهیم سازد. و این آن چیزی است که حکام ارتجاعی کشورهای پیرامون ونزوئلا آن را برای خود خطرناک می بینند، چون در آن کشورها هنوز هم نخبگان اسپانیائی قدرت را در دست دارند. ما هم وضع را چون کسانی می بینیم که فورا اعلام کردند مرد تازه وارد به میدان، مرد مورد تایید است.

    نکته سوم ، که باید آن را هم در آنجا دید این است که ما با رقابت جمهوریخواهان و دموکرات های امریکا هم روبرو هستیم که در ونزوئلا پنجه در پنجه هم افکنده و با هم زور آزمایی می کنند.

    به طور سنتی دمکرات های امریکا ونزوئلا را حیات خلوت خود میدانند.

    نکته چهارم : این است که ونزوئلا یک جامعه دموکرات، به آن معنی که ما می شناسیم نیست. آنها که ونزوئلا را غارت می کنند ، مقیم میامی هستند. آنها پول مردم ونزوئلا را به میامی منتقل می سازند و بمصرف زندگی مرفه خود می رسانند. چنین است واقعیت زندگی در ونزوئلا ، اگر به دقت به آن بنگریم.

    سئوال: علاوه بر ایالات متحده، موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم سخن از حمایت اتحادیه اروپا از رئیس جمهور خودخوانده گفته است. دولت آلمان نیز در جمع حامیان او قرار گرفته است. ایا این دخالت در امور داخلی کشوری دیگر محسوب نمی شود ؟

    پاسخ: مسلم است که این کار دخالت در امور داخلی کشوری دیگر است. باید ببینیم تحولات در ونزوئلا چه گونه خواهد بود.

    من از موضع گیری دولت آلمان و اتحادیه اروپا در مورد ونزوئلا خشمگینم. آنها از تمام این مسائل باخبرند . از جمله از طریق شبکه متراکم بنیاد هایی که متعلق به احزاب سیاسی آلمان است. ولی آنها نمی توانند حق مطلب را آنطور که باید ادا کنند ، چرا نمی توانند ؟ چون آشکار است ونزوئلا حیات خلوت امریکاست و آنها نمی خواهند در آن دخالت کنند. بنا بر این قبل از همه باید به موقعیت خود در اینجا، در اروپا بیندیشند، اما درعمل نمی خواهند در کار امریکا خرابکاری کنند.

    همین امر روشن می سازد که سیاست اروپا و آلمان در رابطه با تمام قاره امریکای لاتین چگونه است. همین نشان می دهد که ما نمی توانیم سیاست مستقلی داشته باشیم، که مناسب با رشد منطقه وتک تک کشورها باشد.

    .در مورد روش خانم موگرینی و گفته های او در باره ونزوئلا باید گفت آنچه اهمیتی بمراتب بیشتر دارد این است که نباید کار به یک جنگ بی پایان داخلی ختم شود که اگر چنین شود در محدوده ونزوئلا باقی نمی ماند.

    سئوال: آیا مادور قادر به حفظ دولت خود خواهد بود؟

    پاسخ: بستگی به ادامه حمایت ارتش از او دارد. من رفتار سیاسی مادور را طی سالهای گذشته مورد مداقه قرار نمی دهم و نمی گویم که تمام کارهای او درست بوده است.

    سئوال: در حالی که پرزیدنت مادور خود را آماده گفتگو نشان می دهد رقیب او گوآیدو هواداران خود را دعوت به مقاومت کرده است. آیا امکان گفتگو بین آن دو هست؟

    پاسخ: البته اقای گوایدو پشتش به امریکا گرم است. ما باید نخست از خود بپرسیم که انتخابات در ونزوئلا در 20 سال گذشته چگونه بوده است؟ وقتی سر و کله تفنگداران امریکائی در سواحل ونزوئلا پیدا میشود تا نشان دهند که قدرت در دست کیست. ما در 20 سال گذشته همیشه ناظر این وضع بوده ایم. من نمی خواهم بگویم که پیشنهاد مادور ناشی از ضعف اوست. ولی در هر حال بسیار سنجیده است.

    سئوال: شما پرزیدنت مادور را شخصا می شناسید . او را در دیدار خود چگونه شخصیتی یافتید؟

    پاسخ: ما بنا به دعوت سفیر آلمان که روابط خوبی با دولت ونزوئلا داشت، مانند دیگر سفیران ما در امریکا لاتین که روابط بسیار خوبی با دولت ها دارند، تمام شب را به گفتگو با یکدیگر گذراندیم . آنچه من از دیدگاه خود می توانم بگویم این است که او مردی است خردمند، بطور کلی بسیار مطبوع ولی در عین حال باید دانست که او مردی است رزمنده که در شرائط حاکم بر این کشور رشد کرده و نمیتواند خود را جز آنگونه که هست نشان دهد. از این رو میل دارم با نهایت احتیاط این نکته را روشن کرده باشم.

    https://aayande.wordpress.com/

     
  86. چهارصد آیه قران برای جهاد است.در همین تعداد می توان به اهمییت حکم جهاد پی برد. آنانی که اسلام را دین صلح و مماشات می دانند باید به قران و سنت رجوع کنند .

    آیه ۲۰ سوره توبه : «الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسانى‌که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏‌اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند».

    در آیه ۲۹ سوره توبه : «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آن‌چه را خدا و فرستاده‌‏اش حرام گردانیده‏‌اند حرام نمی‌‏دارند و متدین به دین حق نمی‌گردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دست‏ خود جزیه دهند»

     
  87. حکم یاشار سلطانی از زبان دادستان تهران

    به گزارش «تابناک» به نقل از فارس، عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران در گفت‌وگو با برنامه پارک شهر رادیو تهران آخرین وضعیت رسیدگی به پرونده‌های قضایی را تشریح کرد.

    درخصوص عفو های مربوط به چهل سالگی انقلاب گفت: به خاطر اینکه در چهل سالگی انقلاب قرار داریم و به لحاظ این اهمیت و به مناسبت ۲۲ بهمن همیشه عفوهایی داده می شده است اما استثنائاتی دادشتیم که باعث می شد تعداد بالا نباشد اما امسال برخی از استثنائات کاهش یافته است

    البته اینگونه نیست که با مسائل امنیتی و مهم دچار مشکل شویم بلکه با برخی جرایمی که می‌شود کنار آمد تلاش کنیم تا از افرادی که برای اولین بار به زندان رفته اند یا شرایط خاصی دارند از این عفوها استفاده کنند.

    محکومان مالی اگر شاکی خصوصی داشته باشند باید رضایت بگیرند یا ترتیبی برای اخذ رضایت بدهند بعد آزاد شوند….

    وی افزود: فساد منحصر به یک جا نیست بلکه می‌تواند در هرجایی که منفذی وجود داشته باشد وقتی شما اجازه بدهید رانتی برای یک عده خاصی ایجاد شود حتما فساد به بار می آورد و رانت را ما برخورد می‌کنیم اما متاسفانه برخی موارد ما متوجه نمی شویم که از مردم می خواهیم به ما این رانتها و فسادها و امضاهای طلایی را اطلاع دهند….

    جعفری دولت آبادی درخصوص یک حکم صادر شده برای یک فرد رسانه‌ای گفت: این پرونده دو بخش داشت که یک بخش همین مطلب بحث عمومی بود و یک بخشی هم بخش شکایت افراد بود ما اعتقاد داریم که حفظ آبروی افراد یک چیز است و مبارزه با فساد یک چیز دیگری است.

    وی ادامه داد: در بزه افترا متهم باید ثابت کند که چیز یکه گفته است درست است در این پرونده بخشی مربوط به این بود که برخی آمدند از این فردی که شما گفتید شکایت کردند و این فرد هم نتوانست در برابر شکایت اشخاص حقیقی از خود دفاع کند. اما اینجا یک خلط مبحثی رخ داد که گفتند ایشان به خاطر افشاگری محکوم شده است.

    دادستان تهران گفت: یاشار سلطانی به خاطر افشاگری محکوم نشده است و پرونده افشاگری وی هنوز مفتوح است ایشان به خاطر شکایت یک سری افراد حقیقی و اینکه نتوانست ادعایش را ثابت کند محکوم شد.

    جعفری دولت آبادی تصریح کرد: فرض کنید یک فردی می آیاد ادعا می کند می گوید من داماد فلانی هستم در صورتی که این موضوع صحیح نیست خب این افشاگری نیست بلکه این افترا است و ما مرزی بین افترا و افشاگری قائل هستیم.

    وی در پاسخ به این سوال که پرونده حصر و شایعاتی که منتشر شده گفت: پرونده حصر در شورای عالی امنیت ملی بررسی می شود و اطلاع رسانی به عهده دبیرخانه شورای عالی امنیت است…

    دادستان تهران در خصوص پرونده برادر جهانگیری گفت: بخشی از پرونده به دلیل بانک گردشگری است اما هنوز تحقیقات نهایی نشده است.

    وی درخصوص مالباختگان موسسه کاسپین و فرشتگان کارهای زیادی شده است اما موسسات مالی و اعتباری مشکل عده شان کمبود پول موجودی بوده است که باید به مالباختگان ارائه می شده است.

    جعفری دولت آبادی درباره حکم حمله کنندگان به سفارت عربستان گفت: این حکم بعد از تایید اجرا شده است…

    دادستان تهران گفت: در پرونده سکه ثامن باید بگویم که این پرونده شاکی زیادی دارد و دادستانی هم وقت زیادی برای آن گذاشته است از جمله اینکه اموال زیادی از متهمین کشف شده است

    جعفری دولت آبادی درخصوص کشفیات از متهم گفت:۶ دستگاه خودرو به ارزش ۵ میلیارد، ۶۰ میلیارد پول نقد و یک ملک در بناب، دو واحد تجاری و یک واحد اداری در تهران به ارزش ۱۰ میلیارد تومان، تعداد ۷۰ سکه، انسداد حساب افرادی که تراکنش بالای یک میلیارد تومان داشته اند و کشف یک پول بزرگی حدود ۴۰ میلیارد تومان در ترکیه که در حال بررسی همه اینها هستند.

    https://www.tabnak.ir/fa/news/874028/

     
    • فقط يك احمق اين حرف ها را درباره ياشار سلطاني باور ميكند , او فقط و فقط به اين دليل محكوم شد
      كه چپاول و غارت خودي ها را فاش كرده بود .

       
      • من و شما در مورد وقایعی که در حال حاضر اتفاق می افتد با این آقا اینقدر اختلاف نظر داریم به همین نسبت ارزیابی از صحت مطالب ایشان در خصوص وقایعی که صدها سال پیش اتفاق افتاده ،قابل تامل است.

         
  88. مگرمی شودالله را زیر سوال نبرد؟
    الله ی که خود را برتر از خدایان می داند و غیر خود را رد می کند ! اگر به همین بسنده می کرد می شد به او کاری نداشت ، اما در آنجا که ، الله فرمان نیستی دگران و دگران اندیشان را می دهد، به این نیز بسنده نکرده و فرمان جهاد می دهد ، البته باید او و خدابودنش رازیر سوال برود.
    وجود کلمه دلیل عقلانی بودن دارد.و زمانی که یک کلمه بوجود می آید برای ابد یک معنا نمی دهد. کلمات در طول اعصار مفاهیم مختلف به خود گرفته واصل وذات خود را حفظ و یاا تغییرداده اند .
    کلمه بیان قدرت فکری انسان است . اگر کسی باور داشته باشد آسمان و کهکشان و رعد و برق و انسان را خدایی پدیدآورده و وجودشان را کلام خدایی بداند. پس چه احتیاجی به کلام انسانی است .
    زمانی سوال براثبات و ردوجود اصل خدا ست در مورد الله به دلیل وجود قران البته که باید قران تجزیه وتحلیل شده تا هرکس بداند چه دستوراتی را پیروی می کند.مردم اگر کاری با طرفداران الله نداشته باشند کاری خطا کرده اند زیرا الله با آنان کار داشته و دارد و بدین خاطر باید جدی گرفته شود.

    چندنمونه:

    سوره_توبه آیه ۱۲۳

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
    ترجمه: ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوندبا پرهیزکاران است

    سوره_محمد آيه ۴
    فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
    ترجمه: چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يابه منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند.

    سوره_انفال آیه ۳۹
    وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
    ترجمه: با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند ، خدا کردارشان را می بيند.

    سوره_احزاب آیه ۶۱

    مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا

    ترجمه: اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند.

    سوره_مائده آیه ۳۳
    إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ
    أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِعَذَابٌ عَظِيمٌ
    ترجمه: سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

    امادر مورد شان انسان:
    سوره‌ی الفرقان آیه‌ی ۴۴:أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَ‌هُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا ﴿۴۴﴾
    ترجمه:آیا گمان می‏بری اکثر آنها می‏شنوند یا می‏فهمند؟ آنها فقط همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر!

    سوره الانبیأ، آیه‌ی ۶۷: أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴿۶۷﴾ ترجمه:تًف بر شما و بر آنچه غیر از خدا مى‏پرستید مگر نمى‏اندیشید.

    سوره بقره آیه‌ی ۱۷۱:
    وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ﴿١٧١﴾
    ترجمه:و مَثَل کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى نمى‌شنود بانگ مى‌زند [آرى،] کرند، لالند، کورند [و] درنمى‌یابند. (۱۷۱)
    آیا این نمونه ها ساخته ذهن بشر نیستند؟

     
  89. جهانگیری در نشست مطبوعاتی مشترک با نخست وزیر سوریه نمایشگاه دائمی محصولات ایرانی در سوریه دایر خواهد شد

    به گزارش حوزه دولت خبرگزاری فارس، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور عصر دوشنبه در مصاحبه مطبوعاتی مشترک با نخست وزیر سوریه، با تبریک پیروزی های اخیر دولت و ملت سوریه، هم در نبرد با تروریست ها و هم در صحنه های سیاسی و نظامی، از آغاز اقدامات موثر سوریه در جهت بازسازی ابراز خرسندی کرد و افزود: دولت و ملت سوریه در طول سال های قبل با گروه های تروریستی بسیار خشن درگیر بودند و دولت و ملت ایران نیز در کنار آنها بود.

    معاون اول رئیس جمهور با تأکید بر اینکه جامعه جهانی باید نسبت به منطقه حساس خاورمیانه و امنیت آن توجه ویژه داشته باشد، تصریح کرد: امنیت این منطقه امنیت جهان است. امروز منطقه، گام به گام به سمت امنیت حرکت می کند و تروریست ها را از مناطق مختلف اخراج می کند و این یعنی جهان به سمت امن تر شدن حرکت می کند.

    جهانگیری افزود: جهان باید از پیروزی سوریه علیه تروریسم خشنود باشد و از پیشگامان این پیروزی ارزشمند قدرشناسی کند زیرا اگر سیاست مبارزه جدی با تروریسم در عراق و سوریه به نتیجه نرسیده بود، امروز مبارزه با تروریسم باید در اروپا انجام می شد.

    وی در ادامه با اشاره به برگزاری چهاردهمین اجلاس کمیته عالی همکاری های اقتصادی ایران و سوریه خاطرنشان کرد: در این اجلاس توافقات بسیار خوبی در جهت توسعه همکاریهای دو کشور شکل گرفت و این توافقات تأییدی بر این است که جمهوری اسلامی ایران همانطور که در دوره مبارزه با تروریسم در کنار سوریه بود، در دوره بازسازی نیز در کنار دولت و ملت این کشور خواهد بود.

    معاون اول رئیس جمهور پیش نیاز هر اقدام اقتصادی را همکاری بانکی دانست و اظهار داشت: روسای بانک مرکزی دو کشور امروز در اجلاس اعلام کردند که توافقات خوبی برای همکاری های بانکی میان دو کشور صورت گرفته است.

    جهانگیری افزود: در اجلاس امروز همچنین تأکید شد که موافقتنامه سال 2015 میان ایران و سوریه که در تهران به امضا رسید باید به سرعت اجرایی شود و اتصال ریلی خلیج فارس به مدیترانه توسط ایران، عراق و سوریه نیز از مهمترین محورهای مطرح شده در اجلاس بود.

    معاون اول رئیس جمهور با اشاره به تجربه و دانش ایران در احداث نیروگاه گفت: ایران یکی از کشورهای مطرح در زمینه احداث نیروگاه است و مقرر شد احداث و بازسازی نیروگاه ها در سوریه در دستور کار ایران قرار گیرد و فردا عملیات اجرایی احداث نیروگاه در لاذقیه آغاز خواهد شد.

    وی با بیان این که همکاری مشترک بخش خصوصی ایران و سوریه در زمینه های مختلف مورد حمایت طرفین خواهد بود، تصریح کرد: فردا اتاق مشترک بازرگانی دو کشور در دمشق آغاز بکار خواهد کرد و نمایشگاه دائمی محصولات ایرانی نیز در سوریه دایر خواهد شد.
    معاون اول رئیس جمهور با تأکید بر اینکه ما به دنیا نشان خواهیم داد که روابط ایران و سوریه کمک به صلح جهانی است، از آمادگی ایران برای همکاری با دو کشور ثالث در زمینه های مورد علاقه سوریه خبر داد و اظهار امیدواری کرد مناسبات تجاری تهران – دمشق به سطح روابط ممتاز سیاسی فیمابین برسد.

    نخست وزیر سوریه نیز در این مصاحبه مطبوعاتی مشترک با اشاره به ایستادگی ملت سوریه در برابر جنگ با تروریسم گفت: ملت سوریه توانست توطئه ها را پشت سر بگذارد و در سایه حمایت کشورهای دوست و برادر در مقابل دشمنان پیروز شود.

    عماد خمیس افزود: مردم سوریه موفق شدند توطئه های سیاسی نظامی دشمنان را شکست دهند اما این توطئه وجه دیگری نیز دارد که جنگ ظالمانه اقتصادی است که برای مقابله با آن همچنان ایستادگی خواهیم کرد و همکاری خود را با دوستان خود از جمله جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهیم داد تا بتوانیم به اقدامات ویرانگر دشمنان غلبه کنیم.

    وی بر لزوم ارتقاء مناسبات تجاری و اقتصادی تهران – دمشق و رسیدن آن به سطح ممتاز روابط سیاسی تأکیدکرد و با اشاره به امضاء موافقتنامه های مختلف میان دو کشور تصریح کرد: موافقتنامه همکاری های اقتصادی راهبردی بلندمدت میان دو کشور می تواند تحولی تاریخی و بی سابقه در روابط فیمابین ایجاد کند.

    نخست وزیر سوریه همچنین کلنگ زنی نیروگاه 540 مگاواتی در لاذقیه و وجود ده ها پروژه همکاری نفتی و کشاورزی میان ایران و سوریه را نشان دهنده عمق روابط دو کشور توصیف کرد و افزود: دولت سوریه تسهیلات و شرایط مطلوبی را برای شرکت های ایرانی جهت سرمایه گذاری و مشارکت در بازسازی سوریه فراهم کرده است.

    https://www.farsnews.com/news/13971101000915/

     
  90. سید،این شاه دزد برایت نامه داده .جوابش را بده .

    بزرگترین اشتباه من خرج ۲۲ ميليون دلار برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود نباید پول دولت خرج نشان دادن شکوه و عظمت و قدرت ایران به مردم دنیا میکردم،
    راستی از ۳ ملیارد دلار چه خبر؟
    شنیدم دیگه زیاد کشش نمیدین؟
    خاوری پیداش کردین؟
    بابک زنجانی حالش چطوره؟
    از ۱۸ ميليارد دلار تریلی‌های طلای تو ترکیه خبری نشد؟
    اون ۲۸ ميليارد دلار پولهای تو فرودگاه روسیه آخر صاحبش پیدا شد؟
    ببینم این ۸۷ ميليارد یورو پول شویی در ترکیه داستانش چیه؟
    شنیدم خامنه‌ای هم ۹۶ ميليارد دلارشو داره برای مردم خرج میکنه نه؟
    میگن گنبد حرم امام حسین تو کربلا رو هم که قراره خرجش رو بدین و ۷ متر بالاتر ببرید،
    شرمنده دیگه بهتر از این کشور داری بلد نبودم خوشحالم که الان پولی خرج الکی نمیشه و همه چی بر وفق مرادتونه

     
    • سلام ایرانی

      بحث کارنامه مفاسد حکومت پهلوی و شخص شاه بحث وسیعی است که باید جداگانه مطرح شود و بنده نیز متناوبا مطالب مستندی در این مورد نقل کرده ام و خواهم کرد.

      برخی از این مطالبی که اینجا ردیف شده چیزهایی در حدّ شایعات غیر مستند و رسانه ای است،برخی موارد نیز پرونده های خرد و کلان قضائی است که یا ختم دادرسی شده و احکام آن صادر شده است،یا در مسیر بررسی ها و تحقیقات قضائی است که مرجع بیان روند آنها مقامات قضائی هستند نه رسانه های شایعه ساز موافق یا مخالف.

      در مورد پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی،آن تعبیر کش ندهید که معمولا مورد استناد یا استهزاء رسانه ها و افراد مخالف جمهوری اسلامی قرار می گیرد،ناظر به روند قضائی بررسی پرونده نبوده است،بلکه آنچه مورد نظر بوده است این بوده است که از هیاهوهای رسانه های و حدس و تخمین های بی اساس و گمانه زنی پرهیز شود تا اختلالی به مسیر پیگیری قضائی وارد نشود.
      این پرونده ضمنا متهمان زیادی داشته است که برخی از آنها محکوم به افساد فی الارض و اعدام شده اند مثل مه آفرید خسروی،برخی نیز به حبس و ردّ مال محکوم شده اند و برخی متهمان در خارج از کشور دستگیر شده اند و شخص خاوری نیز که بخشی از عوامل این پرونده بوده است محکوم به حبس و ردّ مال و توقیف اموال او در داخل کشور شده است و از طریق اینترپل تحت پیگرد قضائی بین المللی است.چیزی که در این پرونده مهم است و معمولا مخالفان به آن توجه نمی کنند این است که بخشی از این سه هزار میلیارد تومان از کشور خارج شده است نه همه آن و مطابق گزارش مقامات قضائی،عمده این وجه از اختلاس کنندگان استرداد شده است،به این گزارش سخنگوی قوه قضائیه توجه کنید:

      در تاریخ 4 شهریور 97 غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی دستگاه قضا اعلام کرد: «مه آفرید خسروی حدود ۲۹۰۰ میلیارد بدهی داشت و کل این مال به بیت المال برگشت و ۶۲۵ میلیارد تومان هم جزای نقدی گرفته شد.»
      https://fa.wikipedia.org/wiki/
      —-
      محسنی اژه‌ای گفت: برخی از پرونده ها مطرح میشود اما همه مردم کامل در جریان آن قرار نمی‌گیرند مثلا مردم فکر می‌کنند گرفتند و بردند و تمام شد، اما زمانی که مه آفرید خسروی دستگیر شد حدود ۲۹۰۰میلیارد بدهی داشت و کل این مال به بیت المال برگشت و ۶۲۵ میلیارد تومان هم جزای نقدی گرفته شد و افراد دیگری هم در این پرونده که ۱۰۱ مورد حکمشان قطعی شده بیش از ۴۰۰۰ میلیارد تومان از آنها وصول شده و چند میلیارد هم جریمه شده اند.
      http://www.rajanews.com/news/291547/

      —-
      شما تلاش کنید با رعایت انصاف،مسائل مربوط به پرونده های قضائی یا مقولات سیاسی اجتماعی را به انگیزه مخالف خوانی های سیاسی کلیشه ای مورد اشاره قرار ندهید.

       
      • انصاف یعنی همان که محسن اژه ای میگوید یا سعید مرتضوی میگفت. چطور تا بحال متوجه نشدید که این پاکدستی و شفافیتی که در این مملکت میدرخشد و رونق و رفاهی که ایجاد شده حاصل چنین پاکان و نامفتخوران است.

         
      • سید اگر واقعا این پولها برگشت شده در کجا خرج شده که هر روز مردم ایران بدبخت تر از روز قبل میشن ؟ شاید منظورت خرج شدن در سوریه و فلسطین و … است و خوابی که این همه گرانی و تورم را نمیبینی ؟ ولی حق داری اخوند با بافتن چرندیات بهم روزی مفت از رهبر و … دریافت میکنی .
        لعنت بر باعث و بانی کسانی که مردم را به روز سیاه نشاند . روحشان به بدترین ها بپیوندت

         
    • ادامه.
      راستی میگن اب و برق و گاز مجانی شده

      ایرانی ها برای مسافرت به کشورهای اروپایی نیاز به ویزا ندارند و دلار در همان پایه ۷ تومان مانده و از همه مهمتر کلا اموزش و پرورش و بهداشت رایگان و در روستاهای دور دست این دانش اموزان از تغذیه رایگان که شامل پسته و سیب و موز بود بر خوردار شده اند و دیگر دانش اموزی در کلاس درس از فرط گرسنگی غش نمیکند ؛ فقر و ناداری ریشه کن شده و رهبران امیر نشین پیرامون خلیج فارس برای مسافرت به اروپا چون خود هواپیما ندارند هنوز به ایران می ایند ؛ راستی پول نفت سر سفره تان امد ؟ شنیده ام تصمیم گرفته اید اسراییل را از صفحه خاورمیانه محو و نابود کنید ؛ گفته بودید که مستضعفین را وارثان زمین خواهید کرد انشاالله که این پروژه تمام شده باشد و در ۴۰ سالگی انقلاب پایان انرا جشن بگیرید ؛ راستی بعد از انقلاب روحانیان به حوزه بر گشتند و مشغول هدایت معنوی مردم شدند ؟ احتمالا انقدر سطح معنویت مردم انقدر زیاده شده باشد که گرگ و میش در یک مکان با هم زندگی میکنند؛ از بهره های بانکی دو درصد چه خبر که ایت الله اعلام حرمت ان را داده بودند ؟ دیگر بانکها بهره نمی گیرند و ربا ریشه کن شده ؟ و خی

       
  91. باسلام و درود برفرهیخته گان ناظر

    مقاله اردوست عزیز جلای وطن شده مان جناب دکتر محسن کدیور دام عزه در موضوع شکنجه ممنوع در قانون ویا تعزیر به حکم حاکم
    حکومتی جور وستم است :

    #یادداشت
    خلاصه

    چرا اصل ممنوعیت #شکنجه هرگز در جمهوری اسلامی عملی نشده است؟

    در حمایت از درخواست شجاعانه #اسماعیل_بخشی نماینده کارگران نیشکر هفت تپه از وزیر اطلاعات

    درباره منع شکنجه یک اصل در قانون اساسی، و سه ماده در قوانین عادی داریم. اما به همین موارد هم در این چهل سال عمل نشده است!

    دو مصوبه دوره ششم مجلس شورای اسلامی با عناوین «طرح اجرای اصل ۳۸ قانون اساسی در منع شکنجه» و «طرح الحاق دولت جمهورى اسلامى ایران به کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهاى ظالمانه، غیر انسانى و تحقیرآمیز» از درخشانترین فصول قانونگذاری در تاریخ ایران است.

    هر دو طرح قانونی با ایرادهای بهانه جویانه شورای نگهبان و حکمیت غیرمنصفانه مجمع تشخیص مصلحت نظام متوقف شد و نهایتا هیچکدام به قانون تبدیل نشد.

    مفسران رسمی قانون اساسی با اطلاق اصل ۳۸ منع شکنجه موافق نبوده و نیستند. از آن بالاتر تفکر رسمی جمهوری اسلامی با مفهوم قانون ناآشناست.

    سر را بالا می گیرند که در جمهوری اسلامی احدی شکنجه نشده است! ما به حکم خدا حدود و تعزیرات را اجرا می کنیم! تعزیر پذیرفته شده در فقه سنتی مجازات بعد از ثبوت جرم و برگزاری محاکمه است، نه ضرب و جرح و فشار برای کشف جرم!

    تاریخ جمهوری اسلامی از بدو تولد با شکنجه گره خورده است.
    در میان مسئولان جمهوری اسلامی دو نفر به شکنجه نهادینه در زندانهای جمهوری اسلامی اعتراض کردند و هر دو هم برکنار شدند، یکی بنی صدر، و دیگری آقای منتظری.

    دیگر مسئولین جمهوری اسلامی همواره وجود شکنجه را در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی انکار کرده آن را «دروغ بزرگ!» نامیده اند.

    چرا اصل ممنوعیت شکنجه هرگز در جمهوری اسلامی عملی نشده است؟
    چون اراده ای برای ریشه کن کردن آن نبوده و نیست.

    چون از منظر تفکر رسمی در جمهوری اسلامی تعزیر (بخوانید شکنجه!) با اذن حاکم شرع اصولا نه تنها ممنوع نیست بلکه از اسباب حفظ نظام بوده و هست و باعث افتادن رعب و وحشت در دل بدخواهان می شود و این یعنی اقتدار نظام!

    پس چیزی که چنین تاثیر شگرفی در حفظ نظام داشته معلوم است که نباید ممنوع باشد، مهم این است که با اجازه و به میزانی که حاکم شرع تجویز کرده اعمال شود.

    شکنجه با هر اسمی ولو تعزیر، حتی با اجازه حاکم شرع، خلاف شرع، غیراخلاقی، غیرقانونی و نقض موازین حقوق بشر است.
    از قرائتی از اسلام که شکنجه را ولو با عنوان تعزیر تجویز می کند باید به خدا پناه برد.

    https://kadivar.com/?p=16862
    https://youtu.be/uH821bTjZoY
    @Mohsen_Kadivar_Official

     
  92. وزوزیر/* دفاع از اخوندا: شان دفاع مقدس شان حضرت سیدالشهداست.
    مش قاسم: اینا یه مشت نادونن که نه بخاطر لیاقتشون به جایی رسیدن بلکه بخاطر جفنگ گفتنشون. حاجی! بیچاره حرضت خوش بصیرت، سرش به دست یزید بریده شد و شان اون مرحوم هم که شماها ر…(سه نقطه از مش قاسم)////.

     
  93. این انارشیست پاک روانی شده یکی شعر درباره انار میگوید این بابا به خودش میگیرد. دچار توهم خود بزرگ بینی شده. فکر میکند ام ای سیکس و موساد و سیا صرفا برای تحت نظر گرفتن او ساخته شده اند و در جهان کسی به اهمیت او نیست. حکایت همان مورچه ایست که در اب افتاد و گفت جهان را اب برد و یگی گفت جهان را اب نبرد و فقط تو را اب برد. حالا این انارشیست از بس ریز و بی اهمیت است که وقتی در اب می افتد حکایت همان مورچه را دارد. خدا شفایش دهد.

     
    • توهم من اگر که باشد. از جنس نوری زاد است.
      خدا توی////////////// را شفا دهد که حرفی برای گفتن نداری جز دنبال کردن من. میخوای برای تو هم … شعری از همان جنس بگم تا خوش بحالت بشه؟!
      ////////////////////////

       
      • نوری زاد عزیز

        من پاسخ هتاکان را میدهم و به تو هم حواله میکنم … و تو هم سانسور کن!
        ببینیم چه کسی سرانجام خسته میشود.
        یکی از اهدافی که تو در رسیدن به آن مؤفق شدی اینست که در این چند ساله، همه را سرکار گذاشتی و همه را باهم درگیر کردی و دریغ از اتحاد به دور محور نوری زاد!
        از آن موقع که کسی به فراخوان تو لبیک نگفت این کینه در تو متولد شد و در این یکی دوسال به اوج رسید… یعنی، نوری زاد اینگونه می اندیشد که: اگر قرار است اتحادی باشد و حول محور من نباشد… پس چه بهتر که اصلاً نباشد.
        پس تمامی توان خود را بر حمایت بی دریغ از پرت و پلا گویان قرار دادی و کینه ی درونی خود را به محیط سایت و کاربران سرایت دادی.
        و در فقره ی آخر در همین پست، از هر گونه مرام سیاسی، مرامنامه و تشکیلات سیاسی برائت جستی.. یعنی، مرام و تشکل در نوری زاد خلاصه میشود و اگر نوری زاد نقش محوری نداشته باشد، آن تشکیلات و گروه هیچ اعتباری ندارد… همه چیز با نوری زاد است که معنی پیدا میکند و بدون نوری زاد هر چیزی بی معناست…آزادی، اخلاق، ادب، سیاست، اقتصاد…و هدف…همه و همه حول محور نوری زاد ارزش دارد!
        در پایان و به رسم دوستی، می ایستم و پاها را به هم کوبیده و جفت میکنم و دست راستم را به رسم نازی ها به سمت روبرو و مایل به بالا پرتاب میکنم و با صدای رسا میگویم که:

        هایل نوری زاد!
        هایل ماین فوهرر!

        ————

        درود آنارشیست گرامی
        در باره ی من کمی و البته به وسعت بسیار بسیار بسیار زیاد، اشتباه می فرمایید.
        من هرگز به هیچ جمعی فراخوان نداده ام. بل یک روز در ساااااالها پیش و از سر سادگی و دوستی، به دوستان این سایت پیشنهاد دادم با هم برویم کوه. آنقدر ساده بودم که گمان نمی کردم کسی از کوه رفتن با نوری زاد واهمه داشته باشد. و یا لابد تصور جمعی از دوستان بر این بوده باشد که نکند یکهویی بریزند و همه ی ما را در همان کوه بازداشت کنند. و نکند که نوری زاد در این سایت تور پهن کرده و دارد ما را به کام نابودی می کشاند. بله، دوستان به سادگی من اعتنایی نکردند و رفتن به کوه منتفی شد. بعد از آن کار به همین منوال ادامه یافت. دوستانی بفراخور حال، آمدند و مدتی به این سایت گرما بخشودند و رفتند و جایشان را به گرما بخشانی چون شما سپردند. من هرگز بدنبال محور بازی نیستم. من یک تنهای بزرگ ام. یک تنهای ورشکسته. که مدتهاست دارم تلاش می کنم شکستگی های روحی و روانی و هویتی ام را ترمیم کنم. شاید توانسته باشم شاید نیز نه. و شاید از نگاه برخی، دیوانه ای باشم آواره ی هرکجا. در این سایت مگر چند نفریم که با هم سخن می رانیم؟ دویست نفر؟ هزار نفر؟ پنج هزار نفر؟ صفحه ی مرا در اینستاگرام با هفتاد هزار نفر فالوور هک کردند. من چه کردم؟ غمباد گرفتم؟ نه ، از نو یک صفحه باز کردم و با یک نفر یک نفر دوباره سخن پراکنی هایم را شروع کردم.
        با احترام

        .

         
        • جناب نوری زاد
          آن موقع که از سر سادگی پیشنهاد کردی بجمعیم…این فقط من بودم که قبول کردم.
          بار دیگر هم همین یکی دو ماه پیش بازهم من بودم که قبول کردم.
          قرار شد باهم برویم کوه و عکس بندازیم… راستی چی شد؟… خبری نشد؟
          شما نه هدف داری و نه انگیزه… تمامی این داستانها؛ سایت و تلگرام و اینستاگرام ( با هفتاد هزار فالوور… عجب! ) همه، برای روز را به شب رساندن و احساس بودن کردن و مطرح شدن است…تو فقط بدنبال خواسته های خود هستی و مهم اینست که یکجورایی صبح را به شب برسانی…شبها هم که اگر دل و دماغی داشتی و پس از مصاحبه های آتشین، با نقاشی و خط و جوهر بازی خود را سرگرم میکنی…فکر کنم خیلی وقته که دست به رنگ نشدی!
          حرف من اینست:
          من تنها کسی بودم که به درخواست و پیشنهاد تو لبیک گفتم… ولی، تو یک نفر به کارت نمیآید… نوری زاد باید در میان یک جمع بدرخشد و حواریون بدورش…بودن با یک نفر چه سودی دارد؟… و همان یک نفر امروز دارد با تو کلنجار میرود و تو حتی نمیتوانی یک نفر را هم کنار خود نگهداری…گرفتی مطلب را؟!
          یک نفری که حداقل 5 یا 6 بار آمد و به تو سر زد…جلوی زندان اوین…جلوی دادگاه انقلاب…میدان ونک… نمایشگاه … و حتی به ملاقات تو در بیمارستان آمد… به مراسم ختم در سعادت آباد… تو را در آغوش کشید و بر گونه و پیشانیت بوسه زد… این یک نفر برای دوستی با تو ارزش قائل بود و در کناری ناظر… و تو را دید که با چه ولعی به جمع پیرامونت توجه داشتی… تصویر و چهره ی این یک نفر را یقین میدانم که بخاطر نمیآوری، چون او به دنبال جلب توجه نبود…بگذریم.

          حالا هی بدو دنبال فالوور…اگر به تعداد فالوور باشد که حتی آرتیستهای فیلمهای پرونو ده ها و صدها برابر تو فالوور دارند… دلت را به فالوور های مجازی خوش کن!
          تمامی این فالوورهای دو آتشه و مجازی را که کنار هم بزاری از آتش و گرمای آنها یه لیوان آب به جوش نمی آید … یعنی بخاری از این جماعت بلند نمیشود.

          باشد… من اشتباه میکنم…به وسعت بسیار بسیار بسیار زیاد!

          آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.

          حق یارت

           
      • انارشیست گرامی منظور از جایگاه تو در سطر هشتم اشعار چیست؟ دیدم چندبار این نوشته شده چجور جایگاهی است که نوشته اند در انجا خوراکیها هم همه تلنبار شده؟ اگر اندکی در اینباره توضیح دهید سپاسگزار میشوم. و اینکه لطفن بفرمایید جنابعالی تاکنون چندبار انجا رفته اید؟

         
        • از نوری زاد بپرس که در این امور خبره است و شعر شناس… و البته با این اشعار خاطرات شیرین گذشته اش هم برایش تداعی میشود! من که نه شعر گفتم… نه ارسال کردم…نه به اشتراک گذاشتم و نه زیر نویس زدم تنگش… پس یا از خودت بپرس یا از آن خود دیگرت و یا از نوری زاد… آنچه بین شما مشترک است، همان علاقه به انار و /////////////////////////////
          توصیه ی من به شما و آن دیگری اینست که به پارک دانشجو تشریف ببرید و یا اینکه روی در توالت عمومی تلفن بزارید تا بلکه کسی شما را دریابد…من که دورم از شما و شخصیت مجازی دارم و شما بدنبال الاحساس و المشاهده هستید و هیبتی سه بعدی. و دیگر اینکه شماها ناشناسید…من با ناشناس ها هیچ نوع ارتباطی ندارم… ناشناس هایی که معلوم نیست قبلاً ///////////////////////////////////////
          ————

          درود آنارشیست گرامی
          کامنت های فحش آلود بعدی شما حذف می شود.
          خود دانید
          سپاس که مراعات می فرمایید
          .

           
          • نوری زاد عزیز

            من پاسخ هتاکان را میدهم و به تو هم حواله میکنم … و تو هم سانسور کن!
            ببینیم چه کسی سرانجام خسته میشود.

             
  94. حاج مم جفات خارجکی: متأسفانه دولت امارات متحده عربی علی‌رغم روابط گسترده اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران خود را از روابط نزدیک با ما محروم کرد آن هم به دلیل اشتباهات سیاسی و راهبردی مسئولان دولت امارات متحده عربی.
    ترجمه: ما را از مدرسه بیرون رفتیم.
    مش قاسم: حاج مم جفات یکی از اون مفتخورهای حکومت/*یه. ۴۰ ساله که توی وزوزارت خارجکی نون مفت خورده و جفنگ گفته. میگین نه؟ به جمله بالا توجه کنین. حاجی میگه امارات ری…(سه نقطه از مش قاسم)و که حدود یکی دو ملیون جمیعت داره واسه یه مملکت ۸۰ ملیونی که دهها برابر وسعت جغرافیایی داره شاخ و شونه میکشه. حاجی، این تو و همپالکیهای نادانت کار این مملکت رو به جایی رسوندی که امارات ری…(سه نقطه از مش قاسم)و میتونه واسه ایران شاخ و شونه بکشه. امیر همین امارات ری…(سه نقطه از مش قاسم)و دست پادشاه ایران رو میبوسید و مردمش میآمدن نون خشکه و لباس کهنه از ایران میخریدن. بضاعت یه بچه بازاری اسلامیچی بیش از این نست.

    حاج مم جفات: با توجه به وجود مشکل در روابط اقتصادی امارات با ایران٬ شورای عالی امنیت ملی ایجاد راهکارهای جایگزین را تصویب کرده است.

    حاج مم جفات: دولت تسهیلاتی برای تجار و صرافی‌ها در نظر گرفته که «به کشورهای دیگر که با جمهوری اسلامی ایران رابطه بهتری دارند نقل مکان کنند که این کار انجام شده است.
    ترجمه: بابک زنجانی جدید آوردیم.

    /*: ک

    ————–
    درود گرامی
    یعنی:
    تمام درهای زبل بازی و دور زدن و زیرآبی رفتن و فرارهای بین المللی… یکی یکی برای پخمه های و دزدان و آدمکشان ولایی بسته می شود.

    .

     
  95. کار به جایی رسیده که یکی مثل حاج امیر محبیان به فکر آینده خودش و زن و بچش افتاده.

    گفته: دغدغه واقعي احياي اعتماد و اميد مردم به كفايت دستگاه مديريتي كشور است. شأن مردم ما و ظرفيت‌هاي كشور اقتضا مي‌كند در نقاط بالاتري از سطح رفاه و آسايش زيست كنند ضعف مديريتي منابع كشور را به هرز داده است. انقلاب مديريتي لازم است.

    مش قاسم: این منقلابیون مدیریت حالیشونه؟ تنها مدیریتی که اینا حالیشونه کشتن و زندان و شکنجه، دروغ و شیادی و شامورتی بازی. این حاجی هم فهمیده این کارا دیگه جواب نمیده، این حرفها رو گفته که پس فردا بتونه بگه که از اینا بریده بوده.

     
  96. برای محمد نجفی وکیل زندانی که از پشت میله های زندان اراک برای ما مینویسد!
    برای من و صدها زندانی شکنجه شده به دست دژخیمان رژیم که بیصدا تحمل حبس کردیم و بعدتر تحمل درد!عادت به کابوس شکنجه های سلول انفرادی،اتاق بازجویی،قرنطینه و بندهای عمومی و امنیتی کردیم.سلام دکتر درود به قلمت که از بیداد میگوید.آقای نجفی من خواستم صدای بیصدایان باشم خواستم مبتلا به خاموشی نشم!اما پس از آزادی و دور شدن دوستانم و زخم خوردن از دشمنان خیلی محتاط بودم فکر میکنم به قدر توانم ادامه ندادم!منی که بخاطر قلمم و نوشتن از دردهای اجتماعی محکوم شدم!پس چرا قلمم کُند شد!من سال گذشته در یادداشتی که از کانال توانا منتشر شد بخاطر صحبت حمیدبقایی درباره هم سلولیش و بُهت اغراق آمیز او از عدم دسترسی او به تلفن و ملاقات از مشاهدات خودم از بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد گفتم بارها از ظلم های که بر زندانیان بند تنبیهی و امنیتی زندان وکیل آباد بنام #بند_شش_یک میرود گفتم و نوشتم اما بخاطر تهدید معاون دادستان مبنی بر رصد شدنم در فضای مجازی با احتیاط ومحدود،از وقتی که سایه حبس تعلیقی از من دور شد شاید رُک تر شدم!اما کافی نبوده این را خودم میدانم و هم اتاقی تبعیدی زندانم،همخرج سیاسی ام که بهش قول دادم از زندگی سخت آنها بگویم.بعد از شرح شکنجه اسماعیل بخشی و بیانیه های دیگر زندانیان سیاسی از دکترموسوی تا دوستم علی قلیلو و امشب که دستنوشته شما را از زندان دیدم و گریه های مادر سینا قنبری را شنیدم(بغض مادری که از مظلومیت سینا و بی پناهی خودش میگفت و شرم بر همه ظالمان و شکنجه گران و خاموشان که بازوی دیکتاتوری شدند که باعث میشه یک مادر داغدار از یک حس غریب بگوید: یکسال عزادار فرزندت باشی و همچنین مدیون او باشی! هم حسرت نداشتن پسر رو داری هم عذاب وجدان نسبت بهش)تصمیم گرفتم حرف بزنم از بیدادی که بر من رفت بگم از ظلمی که دست سرنوشتم را تا امروز قلم کرده! چهل سال شکنجه رژیم،زندگی همه ما غیر هزارفامیل را قلع و قم کرده آسیب هایی که از روز بازداشتم در آذرماه سال ۹۴ تا امروز به زندگیم وارد شده بی اندازه بوده.بازماندنم از تحصیل و شغل،ازدست دادن دوستانم،فشار و تهدید خانوادم.اما من پشیمان نیستم از راهی که رفتم.با همه این تلخی ها خوشحالم که خودم را نفروختم و آدمی که آنها میخواستند نشدم!من اینها را تا به حال نگفتم که دشمن شاد نشم و اینکه میدونم اداره اطلاعات مشهد از افشای چهره رعب آورش خوشحال میشه! (بارها با افتخار میگفتن میدونی ما با آدمای مثل تو و دانشجوهای پُررو چکار میکنیم) پنج روز عینکم را به من نمیدادند جز ساعت های بازجویی آنهم بخاطر اینکه بتوانم بنویسم!چشم درد همراه سردرد های میگرنی و بی اعتنایی نگهبان ها! سلول و اتاق بازجویی سرد و وعده دادن درست شدن گرمایش بازداشگاه! کتک زدن و تحقیر توهین از طرف مامور انتقالم به دادگاه انقلاب در جلسه اول تفهیم اتهام در اتاق #قاضی_حیدری معاون دادستان و بازپرس پرونده من که بخشی از این آزار در حضور خود آقای حیدری بود! فقط بخاطر اینکه گفتم احتیاج دارم برم توالت، مامور اطلاعات میگفت میخواستی توی سلولت کارت رو بکنی گفتم اون دوساعت قبل بود من نمیدونستم وقتی چشمبندم را زدید بجای اتاق بازجویی سر از دادگاه درمیارم!(صبح سرد زمستان با یک لا پیرهن من رو به دادگاه بردن) چندین بار تهدید به شکنجه از طرف همان مامور در سلولم. بازجویم در اعتراف گیری همان ابتدای امر گفت راه های دیگر بجز پرسش و پاسخ برای به حرف آوردنت داریم که روش سختیه! ساعت ها در اتاق سرد بازجویی مریض و گرسنه باید بابت شعرهای دفتر خاطراتم و متن هایی که پیامک کرده بودم توضیح میدادم!بازجو میگفت باید دلایل عناد تو با نظام مشخص بشه!در بند شش یک زندان مشهد هنگام مراجعه با چند نفر از همبندی ها به پزشک زندان فردی بنام کوچکی که افسر نگهبان بود کنار دکتر نشسته و وقتی دکتر از زندانی سوال میکرد آن مردک مریض با تحقیر و تمسخر به ما توهین میکرد و به حساب خودش مزه میریخت!دکتر به زندانی میگفت نام پدر؟ کوچکی آرام میگفت همون که کلید داره رو بگو و بعد با آن دکتر میخندید! قانون جدا بودن زندانی سیاسی از سایر زندانیان برای من هم مثل خیلی ها رعایت نشد و من در ۶/۱ بودم که بند تنبیهی برای زندانی بود که خلاف کرده بود!روزهایی بود آمار به ۲۸نفر رسید اتاقی که فقط دوازده تخت داشت!ما از آشپزخانه هم محروم بودیم!آقای نجفی من پارسال در صفحه اینستاگرامم از شما نوشتم و قدردانی کردم امروزم از شما سپاسگزارم که به من تلنگر زدید دوباره! به من دلیل دادید تا بخشی از خاطرات آن روزها را بنویسم.قلم اگر از بیداد ننویسدقلم باد و من شاپور کرمانی برایتان نوشتم به امید آزادی شما و همه زندانیان و تمام مردم ایران از بند بیدادگران به امید احقاق حق از مادران سینا ها و نداها!ّ
    #من_هم_شکنجه_شدم
    #من_پشیمان_نیستم
    #من_ادامه_میدهم

     
  97. ⁉️فایده روحانیون برای جامعه؟؟؟

    کارل‌مارکس درباره روحانیون می‌گوید: “تا زمانی که جامعه، شغل شرافتمندانه‌ای برای روحانیون پیدا نکند، این گروه مفت‌خور، سربار و انگل اجتماع انسان خواهد ماند

    آیا براستی چنین نیست؟ یک روحانی چه حرفه‌ای بَلَد است و از چه راهی نان می‌خورد؟ آیا بدون حضور روحانیون در جامعه، نبودشان احساس شده، کارِ مملکت خوابیده و چرخه اقتصادی از بین می‌رود؟

    زنده یاد احمد کسروی درباره روحانیت می‌نویسد: “آخوندها دسته‌ای هستند در این کشور که مفت می‌خورند و تنها کاری که از دست‌شان بر می‌آید ایستادگی در برابر پیشرفت است؛ آن ها نه بافنده‌اند، نه ریسنده‌اند، نه سازنده‌اند، نه کارَنده‌اند، نه دوزنده‌اند، نه می‌خرند و نه می‌فروشند. در یک جمله، هیچ‌کاره‌اند

    روحانیون حرفه‌ای جز دروغگویی، شیادی، گدایی و فریب‌دادن مردم بلد نیستند؛ این جماعتِ مُفت‌خور مُرده‌پرست و خرافاتی با افکار پوسیده‌شان، هر سال مردگان هزاران سال پیش را از قبر بیرون کشیده و برای در آوردنِ اشک مردم دوباره ایشان را کشته و روانه گورستان می‌کنند

    این طایفه بی‌هنر و بی‌علم دربرابر هر‌گونه پیشرفت و ترقی ایستاده و مانع رسیدن مردمان به جوامعی دموکرات، سکولار و متمدن هستند و نان‌شان را از راهِ نگاه‌داشتن مردم در جهل، خرافات و عقب ماندگی در‌می‌آورند. براستی در تمامی دوران تاریخِ بشریت، جماعتی بی‌ذوق‌تر و بی‌مصرف‌تر از روحانیون، وجود نداشته و نخواهد داشت

    پ.ن روحانیون با استفاده از سرمایه‌های ملی یک کشور و دستبرد‌ زدن به بیت‌المال و چاپیدن مردمان و خالی‌کردن جیب ملت، برای مردمان، جهل و نادانی و خرافات به ارمغان می آورند و ویران‌کردن پایه‌های اخلاقی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی، ورزشی و علمی یک کشور، از جمله خدمات برجسته آنان به جامعه‌ای‌ست که در آن به دین‌فروشی مشغول‌‌اند

     
    • باسلام برابراهیم عزیز

      با این استدلال کسروی که اول خودش ر شامل است زیرا که خود او طلبه ای ازحوزه علمیه مدرسه طالبیه تبریز بود همانند سیدمحمدهلی باب که طلبه ای ازحوزه علمیه نجف بود,
      طبق. این استدلال. استادان دانشگاه نیز همین طور است. نه دوزنده اندو نه بافنده ونه کارنده اند نه نجارند ونه بقال نه کارگرند ونه مهتر ونه کهتر وووو …
      علما وروحانیون ربانی اصیل نیز همانند اساتید دانشگاه کاری که وظیفه شان است علم دین متدینان را به آنها آموزش دهد وطبق آموزه دینی گریزی هم به جهاد وانسانیت شهدای کربلا در آخرسخنانشان بزنند ویاد آوری جوانمردی واخلااق انسانیت وتوحید الهی واز عدل واحسان وگذشت وعفو وانسانیت وشجاعت رادرجامعه دینی زنده نگه دارند که درمواجهه باظلم ستمگر ستم پذیر نباشند وعدالت واخلاق انسانی را رعایت کنند وزندگی مسالمت آمیز بادیگر اقلیت وقومیت ها داشته باشند .
      آیا این امور انصافا بگو کار نیست ? پس چیست ?
      مگر معلمان در مدرسه واساتید اخلاق و روانشاسی ویا اساتید فیزیک وشیمی ویاصنایع دیگر به دانش آموزان و دانشجویان آموزش می دهند , اگر اینان بیکاره هستند روجانیون اصیل بی کاره هستند , کارهای هردو صنف باید تعطیل شود .

      اما روحانیونی که دین فروشی می کنند وبرای ارتزاق خویش این مسلک را برگزیده اند حرف شما وکسوی درست است اینان را باید شناخت وازجامعه طرد کرد نه همه را .
      ویا روحانیتی که در دستگاه ظلم و جور و ستم وارد شده اند , وظلم وجور حاکم را تایید می کنند وربا می ورزند وربا می خورند ودزدی و دغلی می کنند , با آنان باید چنگید نه بطور کلی. همه روحانیون را بایک چوب مذمت راند که دور از عقل وانصاف است .

      بله ریاورزی وتظاهر و تزویر و مفتخوری وبی دینی و دین فروشی برای متاع و زخارف دنیا رسیدن نزد همه عقلا مذموم است .
      آورده اند :
      ✅در بسطام یک مسیحی بود که مسلمان نمی شد. مردم هر چه اصرار کردند مسلمان شود تا شهر شان مسیحی نداشته باشد، قبول نمی کرد.

      او را پیش بایزید آوردند، در پاسخ به بایزید گفت: من دوست دارم چون بایزید مسلمان شوم و گناه نکنم، لیک خود می دانم نمی توانم از شراب دست بردارم.
      ای بایزید،من بسیار آرزو داشتم که می توانستم چون تو مسلمان واقعی شوم، ولی می دانم نمی توانم و نمی خواهم مانند بقیه مردم شهر مسلمان شوم و دروغ بگویم و آبروی تو را ببرم.
      حیف نیست به تو هم مسلمان گویند به من هم؟!!

      بایزید را اشک در چشم جمع شد و گفت: برو مسلمان واقعی تو هستی که احترام دین مرا نگه می داری.

      مؤمن آن باشد كه اندر جزر و مد
      كافر از ايمان او حسرت خورد
      یابقول حافظ :
      رونق عهد شباب است دگر بستان را
      می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
      ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
      خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
      گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
      خاکروب در میخانه کنم مژگان را
      ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
      مضطرب حال مگردان من سرگردان را
      ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند
      در سر کار خرابات کنند ایمان را
      یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
      هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
      برو از خانه گردون به در و نان مطلب
      کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
      هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
      گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
      ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
      وقت آن است که بدرود کنی زندان را
      حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
      دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

      مقصودم همین بیت آخر بود که اگر کسی ویا روحانیی. دین و قرآن را دام تزویر کند , نبود خیلی بهتر است به حال جامعه .
      بیش ازاین تصدیع نکنم مقصودم این بود که , کلیت سخن گسروی وحرف حاشیه ای جنابعالی درست نیست و نباشد .
      با احترام
      مصلح

      —————

      درود مصلح گرامی
      نوشته اید:

      علما وروحانیون ربانی اصیل نیز همانند اساتید دانشگاه کاری که وظیفه شان است علم دین متدینان را به آنها آموزش دهد وطبق آموزه دینی گریزی هم به جهاد وانسانیت شهدای کربلا در آخرسخنانشان بزنند ویاد آوری جوانمردی واخلااق انسانیت وتوحید الهی واز عدل واحسان وگذشت وعفو وانسانیت وشجاعت رادرجامعه دینی زنده نگه دارند که درمواجهه باظلم ستمگر ستم پذیر نباشند وعدالت واخلاق انسانی را رعایت کنند وزندگی مسالمت آمیز بادیگر اقلیت وقومیت ها داشته باشند .

      می گویم: خب اگر روحانیان بر منبر و کتابهایشان این سخنان را می پراکنند، جامعه ی مخاطب، باید بر بستری از نور می خسبید. اما چگونه بوده است که این سخنان بوده و مردم سال به سال در دروغ و نکبت های اخلاقی فروتر می شده اند. می دانید چرا؟
      دیدم روحانیان را با استادان دانشگاه و با معلمان مقایسه فرموده اید. این مقایسه مطلقا درست نیست. من خود نیز چون شما روحانیان را با استادان و معلمان همسنگ می دانستم. شاید فصل مشترک این سه صنف، سخن گفتن شان باشد. برای مخاطبانی که در مقابل دارند. اما یک استاد دانشگاه، بر اصولی درست و معین و چارچوبدار سخن می گوید. و یک معلم نیز. و حال آنکه روحانیان را چارچوبی در کار نیست. این همه سخنان مسخره ای که بر منبرها گفته می شود و چند تایی از آنها به فضای مجازی راه یافته، از این روی است که هر جفنگی را می شود بر منبر گفت بی آنکه کسی متعرض این سخن جفنگ شود. و حال آنکه یک استاد، یک معلم، اگر ذره ای از ن چارچوب سخن بگوید، هم حضرت علم مسخره شان می کند و هم مخاطبان. در سخنان و درس استادان و معلمان، هرگز چیز خزعبلی به اسم کلاه شرعی و مصلحت و.. وجود ندارد. علم، مستقیم و بی اعوجاج است. و بی رحمانه توسط همه ی متخصصان نقد و پاکسازی می شود. و حال آنکه مقولات حوزوی، بسیاری اش بر باد هوا استوار است. چرا؟ چون اگر بر باد هوا استوار نبود، از این همه درس و بحث و سخن و سخن و باید و نباید، لااقل یک شهر قم باید نور ازش به آسمان ساطع می شد نه این که اول شهر فاسد کشور باشد در آمارهای کشوری.
      با احترام

      .

       
      • مغالطه ای که در اینطور اظهارات انحرافی کسروی گون از سوی برخی از سکولارها و بریدگان از اسلام و انقلاب و روحانیت ابراز می شود این است که گمان می کنند شان انحصاری روحانیت شیعه عبارت است از منبر و خطابه.
        در حالیکه چنین نیست و روحانیت شیعه در طول تاریخ تاکنون دارای ابعاد و شئون مختلفی در ادای رسالت تبلیغ و ترویج اسلام و شیعه داشته اند،از عالیترین مقامات روحانی گرفته که مراجع عظام تقلید هستند و وظیفه اسلامی و شرعی آنان افتاء و پاسخ های تخصصی به استفتاء کنندگان،و تاسیس کرسی های تخصصی آموزش فقه اسلامی و تربیت شاگردان گرفته تا اهتمام به امور اجتماعی مسلمین و تالیف رساله ها و کتابهای تخصصی فقهی و اصولی و نظارت بر گردش و هزینه وجوه شرعیه مقلدان، که این یک بخشی از سازمان روحانیت است که در جامعه اسلامی ضرورت دارد و طبیعتا بریدگان از دیانت اسلام و غرب گرایان و اباحه گران حظّی از فهم ضرورت آن ندارند.

        بخش دیگری از سازمان روحانیت، افرادی هستند که اهل قلم و تالیف هستند،کتاب می نویسند،مقاله می نویسند،دفع شبهات نو به نوی دینی می کنند و در باب تاریخ اسلام و فقه و فلسفه و عرفان و تفسیر قرآن اجتهاد می کنند و دهها و صدها مقاله و کتاب تخصصی تولید می کنند که خوراک مورد نیاز جامعه دینی است و ربطی به کوچیدگان از دین و مذهب ندارد که در این شان از شئونات جامعه دینی فضولی کنند.

        بخش دیگری از سازمان روحانیت افرادی هستند که به شغل مقدس معلّمی و استادی در مدارس و دانشگاهها اشتغال دارند و ضمن آموزش اصول و فروع دین اسلام و مذهب شیعه در یک جامعه دینی و اکثرا شیعی از این راه ارتزاق می کنند همانند سایر معلمان و مدرسان دانشگاهی در علوم و فنون دینی دیگر.

        بخشی دیگر از افراد سازمان روحانیت،البته وعّاظ و ائمه جمعه و جماعات محترم هستند که بتناسب سطح سواد دینی و تحصیلات خویش در مساجد و منابر دینی اشتغال به وعظ و ارشاد اخلاقی و بیان احکام دینی مورد نیاز جامعه دینی دارند.

        البته در باب منبر و خطابه می پذیریم که همیشه ایرادات و اشکالاتی سلیقه ای در بین اهل منبر وجود داشته است که به مطالب ضعیف یا روایات ضعیف یا حتی اموری خلاف اصول مبنائی اسلامی تمسک کرده اند و اینرا بزرگان و مراجع دینی همیشه تذکر داده اند و البته باید برای منبر رفتن و سنجیده سخن گفتن درب و پیکری وجود داشته باشد و همه این مطالب در مقاله مبسوطی که استاد علامه شهید مرتضی مطهری طاب ثراه بنام “مشکل اساسی در سازمان روحانیت”و آثار دیگر خود نوشته است آمده است و به بی حساب و کتاب بودن وضعیت ورودی حوزه ها و منابر و اهل منبر اشاره فرموده است.و حرکت هایی در این زمینه البته در حوزه های علمیه برای تربیت و توجیه طلاب و اهل منبر صورت گرفته است یا در حال انجام است.در عین حال در طول تاریخ روحانیت، اهل منبر خوب و منطقی و خوش بیان و اهل عمل و تقوا نیز وجود داشته اند که مردم متدین و مذهبی ایران از منابر و مواعظ آنان برخوردار شده اند مثل مطهری ها و شوشتری ها و فلسفی ها و کافی ها و..،چرا اگر کسی و کسانی اهل غرض و مرض نیستند و مزوّرانه دنبال خشکاندن ریشه روحانیت شیعه در این کشور شیعه نیستند، به منابر و اهل منبر خوب اشاره نمی کنند و تنها بمدد رسانه های جدید، بر برخی گفتارهای جزئی و ضعیف برخی منبری های کم سواد زوم می کنند یا حوزه و روحانیت شیعه را منحصر می کنند در وعظ و منبر چند نفر اهل منبر؟ همین حوزه های دینی مگر متخصصان و کارشناسان بزرگی در علوم و فنون مختلف تفسیر قرآن و فلسفه و عرفان و فقه و کلام امثال شیخ طوسی ها و شیخ مفیدها و صاحب جواهرها و ملاصدراها و علامه طباطبائی ها و شهید مطهری ها و منتظری ها و جوادی آملی ها به جامعه عرضه نکرده است که برخی با منطق فاسد کسروی فاسد ،در نوشته ها و زبان هرزه گوی خود ،روحانیت را مفتخوار معرفی کنند یا آنها را منحصر کنند در چند منبر و چند نفر منبری و برخی از کسانی که بظاهر در زیّ روحانیت هستند در برابر این هتّاکی ها سکوت یا با این روحانیت ستیزان مماشات می کنند؟

        چطور شد که هر فن و علمی، کارشناس و متخصص و آموزش لازم دارد نوبت به اصول و فروع اسلام و آموزش دین که می رسد کسانی که قبلا بار خویش را با تولید متاع های هنری فیه ما فیه آنطرف بامی در گذشته ارتباط خود با نظام جمهوری اسلامی بسته اند و خود، اکنون بیکاره و مفتخور هستند و در این طرف بام تفکّر خویش، شبانه روز با نیش قلم و زبان بی تقوای خود روحانیت معظّم شیعه و مراجع تقلید را که اشتغال به خدمات دینی و تهذیب و تعلیم مردم دارند،گستاخانه و بی ادبانه و کسروی وار به مفتخواری متهم می کنند و در عین حال خود را کانون ادب و انسانیت قلمداد می کنند؟

        و آیا چنین افراد متظاهری که چنین مطالب گستاخانه ای بر قلم آنها جاری می شود و در عین حال مزوّرانه در اینجا و آنجا با برخی از روحانیونی امثال آقایان محترم دستغیب ها و صانعی ها و بیات ها که در برخی امور سیاسی (و نه در همه چیز) با این نظام زاویه و انتقاد دارند و کریمانه این گستاخان را می پذیرند،حقیقتا رویشان می شود اینگونه نوشته های هتّاکانه و دور از ادب و اخلاق و نظائر آن در توهین به مذهب و علما و روحانیت شیعه را به آن روحانیون نشان دهند؟

        ———–

        درود سید مرتضای گرامی
        نوشته اید:

        ….روحانیت شیعه در طول تاریخ تاکنون دارای ابعاد و شئون مختلفی در ادای رسالت تبلیغ و ترویج اسلام و شیعه داشته اند…..

        می شود خواهش کنم یکی از برکات و یا بهتر بگویم: یکی از خروجی های رسالت این صنف را برای ما تشریح بفرمایید؟ مثلا بفرمایید که اگر روحانیان شیعه با این توصیفی که شما فرموده اید نبودند و رسالتشان بر زمین می ماند، فلان بخش از خصوصیات دنیوی و اخروی مردمان لنگ می زد.
        بعدش فرموده اید که باید برای منبری ها یک درب و پیکری معین شود. کی؟ چه زمانی؟ این چهل سال کافی نبوده برای این کار؟ آنهم با این همه پولی که حضرات آیت الله ها می بلعند از جیب مردم؟ بعدش شما برای این درب و پیکر، ما را به مقاله ی مبسوط مطهری اشارت می دهید؟ فضاحت های اینجور منبری ها پوست از تن شعور مردم دریده و شما ما را به یک مقاله ارجاع می دهید؟ مثلا چه مدت زمان نیاز دارید تا چنین خزعبلاتی از منبرها روفته شود؟ یک بدبخت اگر راجع به اسلام و قرآن و پیامبر و خدا کج بگوید فی الفور زندانی و اعدام می شود اما چرا در این چهل سال برای بلاهت های جاری منبری ها فکری نشده؟ در ضمن فرموده اید من امروز بیکاره و مفتخورم. نیستم. بخاطرکارهایم در جهاد سازندگی و حضورم در نقاط محروم و کارهای مستندی که از این مناطق ساخته ام و بعدش بازنشسته شده ام، اکنون مختصری – نزدیک به دو میلیون – بازنشستگی می گیرم و همزمان نقاشی هم می کنم و تابلوهایم را می فروشم. شما می فرمایید تعلیم اصول و فروع دین باید با مزد باشد. چرا؟ چون اساتید دانشگاه و معلمین هم مزد می گیرند. من می گویم: خروجی تدریس معلم و استاد می شود دکتر و مهندس. خروجی تعلیم و تعلم های حوزوی چیست که مردم باید بابتش پول بپردازند؟ مثلا در این چهل سالی که مردم به ملاها پول داده اند، اخلاق مردم بهتر شده؟ دزدی کمترشده؟ اختلاس کمتر شده؟ ملاها دروغ نگفته اند و بجان مردم نیفتاده اند و مردم را نکشته اند؟
        با احترام

        .

         
  98. تقدیم به سید مرتضی

    پیدایش سید به روایت شادروان عبدالحسین زرین کوب
    ریشه‌ی واژه‌ی سیّد ، پس زمینه‌ی جامعه شناختی‌اش و اشتباه جا افتادنش در مورد نسبت‌شان با قوم قریش ؛

    سيّد واژه ای عربی است و معني آن در زبان پارسی ” آقا ” و در زبان انگليسی “مستر” است ، اعراب زن را سيّده مینامند ؛

    پس از چيرگی تازيان بر ايران
    که در نيمه‌ی سده‌ی هفتم ميلادی روی داد بکار بردن واژها و سرنامهای عربی رواج يافت ؛ مردم به هنگام بانگ زدن اعراب آنها را با سرنام عربی سيّد بانگ ميزدند ؛ خود اعراب هم يکديگر را با سرنام سيّد بانگ ميزدند ؛ شگفت‌انگيز اين بود که اعراب ايرانيان را سيّد نناميدند و خود ايرانيان هم همديگر را سيد نگفتند
    زيرا اعراب خود را بالاتر از ايرانيان میدانستند و چنين کاری را روا نمیداشتند که به زیردستان و بندگان خود سیّد بگویند ؛ امّا آن دسته از اعراب که زنان ايرانی را اغلب به همسری گرفتند ، از آنها دارای فرزند شدند ؛

    اين فرزندان چون پدر عرب داشتند میتوانستند سرنام بکار ببرند ؛ فرزندان اين فرزندان نيز ميتوانستند همين کار را بکنند ؛ از اين رو گروهی ايرانی پيدا شدند که پدر يا نيای عرب داشتند
    و سيد ناميده شدند ؛ به ياد داشته باشيد اين گروه فقط عرب‌زاده بودند ، نه از خاندان ويژه‌ای مانند خاندان محمّد يا قريش يا ديگران ؛ ده‌ها سال گذشت و چيرگی حکومتی اعراب از ميان رفت ، ولي سيّدها که از بازماندگان عرب‌زادگان بودند ماندگار شدند ؛

    صفوی‌ها که در ۱۵۰۱ ترسایی برآمدند شاخه ای از اسلام را با کشتار گسترده و با زور شمشیر دين رسمی ايرانیان که بیشینه‌ی آنان سنّی بودند کردند ؛ انگیزه‌ی آنان تنها و تنها سیاسی بود : آنها نمیخواستند از خليفه گری اسلامی باشند که اینک در دست عثمانیها بود.

    ايرانيان از چيرگی تازيان و رفتارهای ددمنشانه‌ی آنها در ميهن ايرانی ، يادمانده‌های تاريخی تلخی داشتند ؛ برنامه‌ريزان دوران صفوی همه‌ی جنایتهای مسلمانها را به پای اعراب و به پای سه خليفه نخستين اسلام (ابوبکر/عمر/عثمان) ، بني اميّه و سپس بنی عبّاس و گماشتگان آنان نوشتند و مدّعی بودند که خود حضرت محمّد و علی و زادگان آنان با ايرانيان دوست بوده‌اند و اگر علی و زادگان او در رهبری میبودند ، رفتارهای بدی با ايرانيان نمیشد ؛ آخوندهای صفوی نیز برای این دروغها حدیث‌سازیهای گسترده کردند ؛ از جمله عروسی دختر یزدگرد با حسین بن علی ، با این همه ، زور شمشیر و حدیث‌سازی اثر خود را گذاشت و اين برداشت دروغ کم کم پذيرفته شد و جا افتاد و در پی آن ايرانيان کين خود را از امامان ، از دل بيرون کردند تا جایی که محمد و آل‌اش را ستمزده‌ی ديگر اعراب نیز ديدند !!!
    به همان اندازه که خوبی و دوستی محمّد و زادگانشان درميان ايرانيان مسلمان تبليغ میشد ، از ديگر رهبران عرب مانند سه خليفه‌ی نخستين اسلام و بنی عبّاس و بنی اميّه بدی گفته ميشد و يادمانده ها‌ی تلخ و تاريخی ايرانيان در کارهای آنها ريشه‌يابی میشد ؛
    در اين ميان سيّدها که برایند عینی تجاوز مسلمانها به ایران زمین بودند ، در خطر افتادند ، زيرا اينان عرب‌زاده بودند و ايرانيان از عربان دلهای پرخون و چشمان گريان داشتند ؛ ياری دولت و مجتهدان شيعه که صفویها از لبنان آورده بودند ، سيّدان را از هر گزند رهايی داد ؛
    مجتهدان و دولتيان گفتند که سيّدها همه از زادگان محمّد و علی هستند و نه از ديگر اعراب ، که البتّه این یکی از بزرگترین دروغهای تاریخی بود ؛ از آن زمان معنی واژه‌ی عربی سيّد در ايران ديگر عوض شد و گفتند سيّد يعنی زادگان پيغمبر اسلام و امامان ؛ اين برداشت و دروغ هم مانند ديگر برداشتهای دروغ دوران صفوي کم کم جا افتاد تا جایی که اینها خود را برتر از دیگر ایرانیان میدانند و بر این باور هستند که چون از نسل محمّد و علی هستند ، از حقّ ویژه‌ای برخوردارند …
    سیدوسیده
    دوقرن سكوت
    عبدالحسین زرین کوب

     
    • موضوع بسیار مهمی را مطرح کرده اید . لطفا شماره صفحه، نام ناشر و سال چاپ را بنویسید. با تشکر

       
    • این عبارات در دو قرن سکوت نیست،اگر هست صفحه یا سر فصل این بحث ها را در کتاب زرین کوب نشان دهید.

      نیز بارها اشاره شد که عنوان “سید” یا “سادات” اصلا موضوع یا عنوان شرعی نیست،و این واژه واژه ای عرفی است،و آنچه که در ادله شرعیه موضوع برخی احکام شرعی هست واژه یا عنوان “هاشمی” است که بفرزندان علی علیه السلام و فاطمه علیها سلام اطلاق می شود چون کسانی که از طریق تسلسل و تعاقب نسلی به علی علیه السلام و فاطمه علیها سلام ختم می شوند،از آنجائی که جدّ مشترک علی و فاطمه هاشم بن عبد مناف بوده است که جدّ اعلای پیامبر اسلام بوده است،آنها را هاشمی می نامند و عنوان سیّد عنوانی عرفی بوده است که مردم بتدریج از باب احترام به خاندان پیامبر اطلاق کرده اند.
      بنابر این شرافت یا احترام خاندان پیامبر یا موضوع برخی احکام شرعی مثل جواز اخذ خمس یا حرمت اخذ زکات و نظائر آن،ربطی به فرادستی و فرودستی بین عرب و عجم نداشته است و هیچ دلیل معتبری در کتاب یا سنت بر برتری عرب بر عجم ندارد،بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد مثل آیه معروف قرآن که می فرماید “انّ اکرمکم عند الله اتقاکم”یعنی با کرامت ترین انسانها نزد خدا آنانند که با تقواتر باشند در مراعات احکام خدا و حلال و حرام خدا،پس میزان ارجمندی و کرامت در اسلام به تقواست و نه به نژاد عرب یا عجم،و تبعیض نژادی چیزی است که از اول در کتاب و سنت اسلامی نفی شده است و باصطلاح راسیسم جایی در اسلام ندارد.

      بنظر بنده مطلب بالا ربطی به مرحوم محقق ارجمند عبد الحسین زرین کوب ندارد و دور از شان ایشان است ،اینها ادبیات گروهی ناسیونالیست و دین ستیز افراطی است که مایلند هوس های خود را مستند به بزرگان اهل تحقیق کنند.

       
      • درباره سید و سیادت

        سخن برسراین نیست که واژه ی سید شرعی است یا عرفی. حرف سراین است که
        یک:سیدها فرزندان علی وفاطمه اند، یا نه؟
        دو: به چه دلیل نام سید روی خودشان گذاشته اند و در حفظ این نام اینهمه کوشایند؟
        سه : برفرض که یک نفر یا یک گروهی این اسم را به اینها داده باشند ؛ ایا هنوز در سده بیست ویک هم باید سید و عام داشت و یکی آقا ودیگری غیر آقا بود؟
        چهار : پی آمد این تبعیض نژادی وخود برتر بینی چه خواهد شد؟ آیا این کار سبب نمی شود تا نخست روشنفکران وسپس عموم مردم نسبت به سیدها موضع گیری کنند و همانطور که سیدها سعی در برتری جویی دارند غیر سیدها این تحقیر را نپذیرفته و مقابله به مثل کنند ودست به تحقیر عرب واسلام و بنیانگذارانش بزنند و وضع از آنچه هست بدتر شود؟

        ———-

        درود گرامی
        بلحاظ علم ژنتیک، امکان ندارد امکان ندارد امکان ندارد یکی را پیدا کنید که نسبش به پیغمبر برسد. چرا؟ چون در این میان، نسل ها بشکل تصاعدی در هم فرو می شوند و هرگز نمی شود امتداد نسل یک نفر را به صد نسل گذشته منتسب کرد.
        دکان یادمان نرود
        با احترام

        .

         
  99. جایی که تعداد پلیساش زیاده یعنی امنیتش کمه
    جایی که رسانه ها تحت اختیار حکومتن یعنی مسئولین دروغگو هستن
    جایی که مردم مدام بیمار میشن یعنی پزشکاش برای پول کار میکنن
    جایی که مردم بی دین شدند یعنی مبلغان دینیش فاسدند جایی که دین، سیاسی است یعنی سیاست، دینی نیست
    جایی که قوانین سخت و شدید بهمراه سازمان نظامی خاص، برای حفظ حکومت میزارن یعنی حکومت، مشروعیت عقلی و عمومی نداره
    جایی که به مرده ها متوسل میشن یعنی زنده ها برای هم کاری انجام نمیدن
    جایی که چاپلوسی زیاده یعنی احمقها مسئولند
    جایی که ارتش رو ضعیف میکنن یعنی مسئولین، عرق ملی ندارن
    جایی که قانون زیاد وضع میکنن یعنی مسئولین مقبولیت ندارن
    جایی که پینه پیشانی نوعی ارزشه یعنی پینه دست بی ارزشه
    جایی که کلاهبرداری زیاده یعنی مسئولین کلاهبردارن
    جایی که سوسک و انگل و مگس جمعند یعنی فضولات، اونا رو دور هم جمع کرده
    جایی که مردم فقیرند یعنی مسئولین دزدند
    جایی که ثروت کشور رو صرف کشور دیگه میکنن یعنی مسئولین، وطنی نیستند
    جایی که زنبور عسل، پروانه و بلبل جمعند یعنی اونجا گلی وجود داره

     
  100. ملانصرالدین رفت خرشو بفروشه، یکی رو گاز گرفت، به یکی لگد زد، دامن یکی رو هم آلوده کرد. گفتن: «خب کی اینو می‌خره؟» ملا گفت: «منم نیاوردم بفروشمش آوردم مسلمین ببینن من با چه خری زندگی می‌کنم.» حالا حکایت اعترافات تلویزیونیه، پخش می‌کنن دنیا ببینه ما با چه نازنین‌هایی شدیم ۸۰میلیون.

     
  101. مختار زارعی کردستانی هستم

    سلام جناب نوری زاد
    داستان مرا بشنو و بخوان
    حکم غیابی
    جناب آقای شرفی رئیس محترم شعبە دو دادگاه انقلاب اسلامی سنندج، تقبل زحمت نمودە و بە صورت “غیابی و فوق العادە” سە سال ناقابل حکم زندان را برای اینجانب صادر نمودەاند.
    با توجە بە متن رای، تصور میکنم جلسە دادگاه بە این صورت برگزار شدە باشد. جسارتا پا در کفش نمایش نامە نویسان کردە و تصور خودم را از جلسە دادگاه بە تصویر میکشم.
    قاضی شرفی: بە نام خدا جلسە رسیدگی بە اتهامات مختار زارعی، توهین بە “رهبر معظم و نظام مقدس” را آغاز میکنم. با توجە با آیین دادرسی کیفری لطفا بە ترتیب از شاکی محترم، دادستان(یا نمایندە ایشان) آغاز، خواهشمند است شکواییە خود را بیان فرمایید.
    منشی دادگاه: قربان شاکی تشریف نیاوردەاند.
    قاضی شرفی: خوب با توجە بە تحقیقات انجام شدە در دادسرا اشکال ندارد همینطوری هم قبول است.
    اکنون از متهم، جناب آقای مختار زارعی میخواهم اگر دفاعی دارند بفرمایند.
    منشی دادگاه: قربان متاسفانە متهم احضار نشدە است.
    قاضی شرفی: خوب اشکال ندارد از آنجا کە ایشان وکیل معرفی کردەاند از وکیل ایشان میخواهم اگر دفاعی دارند بفرمایند.
    منشی دادگاه: قربان متاسفانە وکیل هم احضار نشدە است.
    قاضی دادگاه: خوب حداقل از پلیس اطلاعات میخواهم مدارک و مستندات خودش را بیان بفرمایند.
    منشی دادگاه: قربان پلیس اطلاعات هم بە همان بازجوییهای دوران بازداشت متهم اکتفا نمودەاند و خود تشریف نیاوردەاند.
    قاضی شرفی: خوب آخە بیشعور چهارتا صندلی خالی گذاشتید جلوی من هی میگید قربان متاسفانە قربان متاسفانە.
    تلفن دادگاه: زرررررررررر
    قاضی شرفی: بلە؟ سلام عرض شد قربان. بلە. بلە. آخە هیشکی نیومدە حتی اینوریها. بلە چشم. حتما. اطاعت.
    خوب با اعلام ختم رسیدگی و با استعانت از درگاه خداوند متعال بە شرح ذیل مبادرت بە صدور رای مینماید.
    دو سال حبس تعزیری بە جرم توهین بە “رهبر معظم” و یک سال بە جرم تبلیغ علیە “نظام مقدس”.
    خوب دیگە برید گورتونو گم کنید.
    منشی دادگاه: قربان کی؟ اینجا کە کسی نیست!
    قاضی شرفی: تو بیشعور کە هستی.

     
  102. جناب سیدمرتضی

    «قرآن» را در کتابخانه‌ای بگذارید و به اشخاص نگویید که کتابی مقدس است محال است کسی اشتیاقی به خواندن محتوای آن نشان دهد. مقدس بودن قرآن برگرفته از محتوای آن نیست، برگرفته از حاکمانی است که آن را تبدیل به خط قرمز و حاشیه امن برای خود کرده‌اند تا به‌نام دستور الهی هرچه می‌خواهند با مردم کنند.
    اگر در قرآن آیات بی‌شماری برای کشتار و تجاوز و بردگی و خشونت وجود نداشت محال بود امروز حکومت‌های اسلامی داشته باشیم. در اصل قرآن کتاب نیست که بشود از آن چیزی آموخت؛ مجموعه قوانین بدوی برای سرکوب انسان‌ها است.

    به بند کشیدن آزادی انسان‌ها مقدس نیست //// است.

     
    • نیازی نیست قرآن را در کتابخانه یا جای خاصی بگذاریم،قرآن بعنوان وحی و کتاب آسمانی در اختیار همه هست خواه در کتابخانه خواه در غیر کتابخانه، در مسائلی این چنین نیز ،کلی و تبلیغاتی سخن نگوئید،هر آیه ای مورد نظر شماست آنرا جدا جدا مطرح کنید و مضمون آنرا مورد سوال قرار دهید.
      در قرآن البته مساله جنگ و قتال با کفار و مشرکان مورد اشاره واقع شده است،و جنگ و دفاع نیز از شئون غیر قابل اجتناب زندگی بشر بوده و هست،همانطور که صلح نیز از شئون زندگی بشری است و آنهم مورد توجه واقع شده است،و بسیاری از شئون دیگر،پس قرآن فقط عبارت از جنگ نیست چنانکه فقط عبارت از صلح نیست و ابعاد گوناگون دیگر زندگی انسانی فردی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.
      نیز هرگز در قرآن “تجاوز” بما هو تجاوز مورد تاکید قرار نگرفته است بلکه در آیه 190 سوره بقره فرمود:

      وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ ”

      و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏ جنگند، بجنگيد، و[لى‏] از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى‏ دارد.
      پس قرآن تجاوز به دیگران را نفی فرموده است.
      خشونت نیز لازمه طبیعی جنگها بوده و هست و هرگز خود خشونت بما هو خشونت مورد مدح قرآن نیست،بلکه قاطعیت و محکم بودن در برابر مشرکان و کفار متجاوز مورد تاکید واقع شده است،آنجا که فرمود :اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم.
      یعنی مومنان با کفار محارب و متجاوز شدید و قاطعند در عین حال که بین خود با یکدیگر مهربانند،پس مهربانی مورد مدح و ستایش قرآن است و نه خشونت،اما خشونت و قاطعیت در مقام جنگ البته لازمه طبیعی جنگ است و دو طرفه هم هست.
      در مورد مساله برده داری نیز بارها در این سایت توضیح عرض شد،که برده داری از لابدیت های تاریخی زندگی قدیم بوده است که لازمه جنگها بوده است و امکان لغو دفعی و یکباره آن وجود نداشته است و قرآن و اسلام آنرا بصورت یک حکم موقت مادام الموضوع در تاریخ تصویب کرده است،که معنای موقت و مادام الموضوع بودن آن این بوده است که اگر روزی بشریت بطور عموم و کلی از برده گیری ناشی از اسارت در جنگها صرفنظر کند،در این صورت برده داری ملغا خواهد بود.
      البته صور دیگر برده گیری و به بند کشیدن انسان از اول در اسلام نفی شده است.

       
  103. سوره قصص آیه۷۶
    ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ﴾
    شادى مكن كه خدا شادى ‏كنندگان را دوست ندارد.
    سیاه بپوش
    عزاداری کن
    غمگین باش
    ریش بزار
    ماتم بگیر

    الله اینجوری دوست داره

     
    • اینطور نیست،چون فَرَح بمعنای شادی و شادمانی،دو قسم است،شادی و فرحی که ناشی از اسباب باطل یا حرام است که معمولا ملازم با غرور و خود پسندی است،و دیگری شادی به امور مباح یا حلال و پسندیده است که این مورد مذمّت یا نفی شریعت و قرآن نیست.و در قرآن به هردو نمونه از فرح اشاره شده است.
      فرحی که در اینجا مورد مذمّت واقع شده است مربوط است به ذیل داستان قارون،که باصطلاح،ثروتمند و سرمایه دار مغرور زمان خویش بود و ثروت و گنجهای فراوان او،او را بوادی غرور و سرکشی و تکبّر کشیده بود،کامل آیه ای که شما فقط به ذیل آن اشاره کردید اینطور است :

      إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين‏”.(القصص/76).

      ترجمه : قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد، و از گنجينه ‏ها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مى ‏آمد، آنگاه كه قوم وى بدو گفتند: «شادى مكن كه خدا شادى‏ كنندگان را دوست نمى ‏دارد.

      همینطور که از ابتدای آیه پیداست،این شادی نفی شده در آیه شریفه،شادی مذموم و متلازم با تکبّر و نخوت و ظلم بوده است نه مطلق شادی یا شادی کنندگان.شاهد این مطلب نیز این است که در آیات دیگری شادی کنندگان مورد مدح قرار گرفته اند،مثلا در آيه 4- 5 سوره روم آمده است :وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ:” در آن روز (كه روميان اهل كتاب بر مشركان مجوس پيروز گردند) مؤمنان شاد خواهند شد.که شادی مومنان در آنروز موعود نه تنها مورد مذمّت واقع نشده بلکه بصورت مدح و وعده مورد اشاره واقع شده است.
      بنابر این،شادی که در آیه سوره قصص مورد نفی واقع شده است مطلق شادی نیست بلکه بقرینه اول آیه شادی خاصی است از امور دنیوی که سبب کبر و نخوت و غرور شده باشد.از این قسم فرح و شادی مذموم در قرآن باز هم بکار رفته است،مثلا در آیه 70 سوره غافر نیز فرموده است:
      “ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُون‏”

      ترجمه :اين [عقوبت‏] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى مى‏ كرديد و بدان سبب است كه [سخت به خود] مى ‏نازيديد.
      که پیداست،این خطاب به تکذیب کنندگان انبیاء و مشرکان معاند است که در قیامت هنگام عذابی که نتیجه اعمال خود آنهاست به آنها اینگونه خطاب می شود.
      بنابر این،از نظر قرآن مطلق شادی مذموم نیست بلکه شادی های خاص ناشی از اسباب باطله یا حرام که موجب غرور یا نخوت یا غفلت انسان از خداست مورد نفی و مذمت واقع شده است.

       
  104. نمی دونم چرا به این عکس که نگاه می کنم یاد نوری زاد می افتم خیلی بهم شبیه اند.
    با همدیگه فصل مشترک دارن حالا کجا و چطور نمی تونم توضیح بدم
    شاید آبراهام لینکلن جوابش درست باشه

    كسی كه بسيار می‌خواند و می‌داند اما به هر دليل وارد مبارزه برای
    «آزادی» نمی‌شود ،
    مانند فروشگاهی بزرگ است كه در ورودی آن نوشته باشند:
    «تعطيل است» !

     
  105. روايتي آشنا از ديدگاه حاكمان ايران نسبت به مردم

    ✍️ نامه تاریخی محمد علی شاه قاجار…

    ظل الله خشمگین فریاد می زد:

    خون جواب آزادی است!!
    رعیت را چه به سرکشی!!!
    رعیت را چه به استنطاق صاحب قران!! رعیت را چه به فریاد حق طلبی!؟.

    ماییم که آبرو می دهیم…
    ماییم که مالک ایرانیم،
    ماییم…
    رعیت غلط می کند اعتراض کند!!
    غلط می کند مطالبه حق کند!!
    غلط می کند دیوان مظالمه بخواهد!! غلط می کند نظارت کند!!
    غلط می کند قدرت ما را محدود کند!! غلط می کند مشروطه بخواهد!!
    غلط می کند خلاف روس تزاری باشد!! غلط می کند دل باخته غرب باشد!!
    غلط می کند متحصن در زاویه شاه عبدالعظیم شود!!
    غلط می کند متحصن به سفارت خانه اجنبی شود…
    ملت غلط می کند ما را نخواهد…
    سایه ماست که آرامش می دهد…
    امنیت می بخشد…
    نعمت ارزانی می دارد…
    دفع بلا می کند..
    سایه ماست، نه رعیت….

    ملت را چه به آزادی!!
    مشق مردم سالاری می کنند مصلحین.. فریاد قانون می زنند…
    خدا لعنت کند یوسف خان مستشارالدوله بی شرف را…
    که قانون قانون می کرد در این مملکت…

    به جهنم که نان ندارید!!
    به جهنم کار ندارید!!!
    به جهنم سرپناه ندارید!!
    به جهنم که آزادی ندارید!!
    به جهنم که آب ندارید!!
    به جهنم که جوانانمان درگیر افیون اند…
    به جهنم که زنان تن فروشی می کنید!!
    به جهنم…

    همین که سایه مان بر سر شما رعیت است کافی است…

    عجب ، آخر الزمان شده !
    این پدر سوخته ها پایشان را از گلیم شان دراز تر کردند…
    شاه شاهان را محکوم می کنند به دروغ گویی!!
    محکوم می کنند به خرافه پرستی!! محکوم می کنند به دست اندازی به بیت المال…
    محکوم می کنند به دیکتاتوری…
    محکوم می کنند به زد و بند..
    محکوم می کنند به چپاول..
    محکوم می کنند به عیاشی…

    رعیت غلط می کند مارا که زینت کشوریم محکوم کند؟!…

    ما که سایه خداییم دوست داریم ظلم کنیم، به کسی چه !!
    دوست داریم ذخائر طبیعی مملکت را به اجنبی تحفه دهیم…
    دوست داریم تمام امور کشور را به بستگان مان بسپاریم …
    دوست داریم هر آن چه که به میل مان است انجام دهیم…

    رعیت گوسفند، ما شبانیم….

    به خدای احد و واحد قسم…
    دستور دادیم به قزاق ها هر که نافرمانی کرد امان اش ندهند…
    هر که اعتراض کرد پوست اش را کنده، کاه پر کنند….
    هرکس را که خواست بیاندیشد؛ محبوسش کنند…
    هرکسو که خواست در افکارش به ما ناسزا گوید؛ معدوم اش کند..

    دستور دادیم هر که به خیابان بیاید، هر که شعار دهد، هر که معترض شود، هر که قانون بخواهد، هر که مطالبه آزادی کند، مهمان اش کنند به گلوله…

    ما رعیت سربزیر می خواهیم، ما رعیت بله قربان گو می خواهیم، ما رعیت کر و کور می خواهیم…

    ما رعیت می خواهیم، همین بس…

    این جا ممالک محصوره ایران است و ما هم قبله عالمیم و پرچ مدار عدالت و پاکی…

    هر کس نمی خواهد بسم الله!!!
    ازین مملکت برود…
    شما رعیت لیاقت سروری ما را ندارید…

    بروید از خاک ما بروید ای بی لیاقتان مجوس….

    محمد علی شاه قاجار
    طهران، ۱۲۸۷ ش
    استبداد صغیر

    منابع
    انقلاب مشروطه، ابوالقاسم خان ناصرالملک
    علی‌اکبر دهخدا، چرند و پرند
    انقلاب مشروطه ایران، ژانت آفاری

     
  106. آقای نوریزاد از آقای زیبا کلام بپرسید:

    حتما آقای زیبا کلام در مخمصه آسمان و ریسمان را به هم خواهد بافت و اگر دستاوردی ذکر کرد باید پرسید به چه قیمت
    به یاد داشته باشیم که ما در یک سو خسارات قابل اندازه گیری داریم که با عدد و رقم مشخص می شود نمونه شاخص آن ارزش پول ملی است یا توان اقتصادی و یا فساد سیستماتیک که رتبه بندی می شود یا تلفات تصادفات جاده ای و ….
    از سوی دیگر خساراتی داریم که متر اندازه گیری ندارد یا کسی آنها را اندازه گیری نمی کند
    روان نژندی و نا امیدی میلیونها نفر چگونه اندازه گیری می شود امید نداشته آنها چطور؟
    آوارگی میلیونها مهاجر ایرانی و سختی هایشان و حالات روحیشان چگونه اندازه گیری می شود؟
    شما به درست از رضا شاه نام می برید که ایران را ساخت اما همراه رضا شاه و شاه دو یا سه نسل کوشیدند و با میهن دوستی و سخت کوشی سختی ها را تحمل کردند وایران را به اوج رساندند. بخش عمده تلاش و عمر و دستاورد آنها نابود شد. آموزش عالی و آموزش و پرورش و صنعت نمونه هایی هستند که نابوده اند و چیزی از آنها باقی نمانده.
    دستاورد به چه قیمتی؟
    دستاورد بزرگ اشاعه جهل و خرافه ، کشتن ایران در ذهن ایرانیان ، فساد و فحشا و نهادینه کردن روح نادرستی در ایرانیان بوده.
    از بین بردن هرچه نیکی و بالا آوردن هر چه پستی

    نکته:
    آوردن به فرض یک دست آورد مثبت مثل این است که در کارنامه یک درس 18 گرفته باشد و لی معدل کل 5 باشد

    نوری زاد عزیز خسته نباشی گاهی دلم برای دلت می سوزد که آنچه را روزانه می بینی چطور تحمل می کند؟ چه غوغایی است در آن؟

     
    • بنظر من ،برعکسِ چاپلوسی که در مورد جناب محمد نوریزاد کردید،روش صادق زیبا کلام،روشی رئالیستی و واقع بینانه و مبتنی بر پروسه تدریجی دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی است که واقعیات جامعه ما را در نظر می گیرد و از افراط و تندروی های ایده آلیستی و غیر واقعی جداست.
      بر عکس، روش جناب نوریزاد یک روش افراطی،تندروانه و ایده آلیستی مبتنی بر تخیّلات و برداشت های یکسویه و خروج از انصاف و ادب و اخلاق محوری،و محور قرار دادن طعن زنی،خشونت کلامی و نفی اسامی و مصادیق خاص و افراط و تفریط های این طرف بامی و آنطرف بامی در مورد اشخاص و در نظر نگرفتن مصالح عمومی جامعه و واقعیت های خارجی،و خیال بافی های بی نتیجه و کسل کننده است که طبعا مخاطبان یا فالوورهایی مثل شما را باشتباه می اندازد.من فکر می کنم گفتمان امثال ایشان که اقلیت ناچیزی از این جامعه را نمایندگی می کند،تاثیر خاص و مهمی در حرکت رو به جلوی جامعه اسلامی ما ندارد و همانند کف های روی آب است که نمایش محدودی دارند و بعد محو می شوند و آنچه باقی می ماند آب است:َ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْض‏..

      ———-

      درود سیدمرتضای گرامی
      سپاس که برای چندمین بار مرا نقد فرمودید. و من از این بابت از شما سپاس مندم. در توصیفاتی که از من بجای نهاده اید، حتما تأمل می کنم که مباد راه به خطا بپیمایم. اما باور کنید رویکرد کلی رفتار و سخنان من به این است که نان مفت از پیش روی مفتخواران(از هر صنف – روحانی – کت شلواری) برداریم. این را باید خود شما نیز کمک کنید که عملی شود. نه این که بر من برآشوبید و بر گسترش این سفره اصرار بورزید. من با همه ی هیاهو و سخنان کسل کننده ام دارم داد می زنم: ای مردم بیایید این سفره را از پیش روی مفتخواران برداریم. خداوکیلی این آیا سخن بدی ست؟ کسل کننده است؟ البته اگر حضرتعالی زاویه ی نگاه خود را تغییر دهید می بینید که چه سخنان گوارایی از زبان من جاری می شود. بله، من شاید تنها باشم و جمعیتی نداشته باشم و شاید نتوانم در برچیدن این سفره، توفیقی داشته باشم اما حتما بدانید در آینده ای نزدیک، حتما و مطلقا این سفره برچیده خواهد شد. پیشنهاد می کنم جمعیت مفتخواران بسراغ کارهای شرافتمندانه بروند. من خودم کشت گلخانه ای را پیشنهاد می کنم. زحمت کمتری دارد و مراقبت بیشتری می طلبد. تجسم کنید اگر از صنف روحانیان، پانصدهزار روحانی بروند سراغ کشت گلخانه ای و مثلا بادمجان و خیار و گوجه و فلفل و سبزیجات تولید کنند، من شخصا به همه ی خوبی ها سوگند می خورم که: در پیشگاه خدا قدر بسیار بسیار بسیار مطلوب تری خواهند یافت تا این کارهایی که امروزه می کنند. روی پیشنهاد من کمی فکر کنید. وقت اضافی شان را می توانند بر منبر نشینند و مردم را به خوبی ها اشارت دهند. البته قبول دارم در کشت گلخانه ای کمی تحرک و جنب و جوش و نگرانی و سود و زیان وجود دارد که در بساط ملایان این تحرک و نگرانی و سود و زیان نیست و شاید پیشنهاد من با اقبال و استقبال شمایان مواجه نشود. خود دانید! راستی می بینم در باره ی این نوشته ی من – فرهنگ مفتخواری – چیزی قلمی نفرموده اید.
      با احترام

      .

       
      • با سلام و درود

        جناب مرتضای گرامی با عرض پوزش از دیدگاه و مشابهات تاریخی میشود گفت که نقش جناب دکتر صادق زیبا کلام به نقش ابو القاسم عنصری بلخی از مداحان سینه چاک در بار سلطان محمود بیشتر شبیه است تا ابو القاسم فردوسی‌؛

        و با توجه به نامه سر گشاده اخیر و انتقادی برادر ایشان دکتر سعید زیبا کلام به حکومتگران و دولتمردان وی را باید با امام غزالی و نصیحت گویی وی به سلطان سنجر سلجوقی مقایسه کنیم.

        https://news.gooya.com/2019/01/post-22800.php / یادداشت سعید زیباکلام خطاب به مسوولان

         
      • اقا مرتضی گرامی لااقل سی سال از چهل سال گذشته اصلاح طلبان پروسه تدریجی به طرف دموکراسی را شروع کرده اند وهمانند اقای زیبا کلام رئالیست بوده وهستند اما کشور ما نه تنها به دموکراسی وازادی نرسیده بلکه روز به روز بگیرو ببند بیشتر شده .نمونه رفتار حکومت با کارگران که ققط به دنبال بهبود معیشت خود بودند.دیدیم که انان را نیز به بهانه های مختلف دستگیر وزندانی کردند واقعیت این است که هم اقای زیبا کلام هم شما خوب میدانید که اشکال کار در کجاست منتها دفاع شما وایشان به زبان منبری تحاهل العارف است

         
  107. گویی سطرها توصیف اکنون هستند
    تنها با یک تفاوت:
    هر که نمی خواهد بسم ا.. از این مملکت برود
    اما امروزه…ممنوع الخروج! بمان و رنج بکش
    گویا از جهنم قاجار جهنم تر است

     
  108. با سلام و درود به مصلح گرامی یاور زحمتکشان و آزادی خواهان؛

    آقای حجاریان ایدولوگ شهیر و شبه جانباز و محبوب اصلاح طلبان است که در روزگار جوانی و شور انقلابی به همراه مادر در کمیته محل (گویا

    جوادیه) نقش پاسدار و بازجو و مبلق نظام تازه استقرار یافته توحیدی را بازی میکرد؛ وی از شیفتگان سینه چاک امام جماران از عناصر بنیانگذار

    سازمان یا دفتر اطلاعات دولت مهندس موسوی بود و از نوچه‌های آقای موسوی خوینی ها (عالی‌ جناب خاکستری)‌ و از کارگزارن مرکز تحقیقات

    استراتژیک تحت زمامت ایشان و از منتقدین حجت السلام لیبرال غریق ناکام (عالی‌ جناب سرخ پوش) در دوران چپ گرایی بود که بعد‌ها نیز خود

    همین مسیر را با تاخیر فاز به همراه بسیاری از انقلابیون سابق بر امواج سهمگین و پیاپی لیبرالیسم و فرصت طلبی طی‌ طریق کرده .

    ایشان در ارائه تحلیل‌های معرفتی جامعه شناسانه گوگولی‌مگولی یا به ذعم خودش “هگلی- وبری” و تدوین سیاست‌های “فشار از پائین و

    چانه زنی‌ از بالا” استخراج شده از تاریخ فقاهتی و رساله فقیه مورد تقلید خود سابقه مبسوطی دارد.

    ایشان بطور خلاصه و با ارائه تمثیلی فردی جناح بندی درون حکومت نظام ولات فقیه را در تضاد آرا و خاستگاه‌های آقایان بهزاد نبوی و سرحدی

    زاده (میانه رو- اصلاح طلب) و عسگر اولادی و مرتضی نبوی (راستگرا- محافظه کار) میبیند.

    وی معتقدست که در تعاملات سیاسی آغازین انقلاب حقه “تدلیس” انجام شده؛ یعنی‌ هنگام خواستگاری دختر کوچولو و خوشگل (نماد

    جمهوری اسلامی ) به آقا داماد (امت اسلام) نشون داده شده ولی‌ پای سفره عقد دختر بزرگ زشت و ترشیده (حکومت فقاهتی) را کنار آقا

    داماد نشوندند؛

    وی ریشه این تدلیس یا کلاه برداری را نیز در “محکمات و متشابهات” کتاب و روایات و فقه میبیند که با باز گذاشتن دروازه فراخ “تاویل” از

    متشابهات میشود هم نهج‌البلاغه باحکومت عدل علی‌ هم نهج‌‌الفقاهه باحکومت سلطان علی‌ را استخراج کرد.

    در هفتمین آیه سوریه آل عمران می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ و َمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا…» (اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن‌] را بر تو فرو فرستاد. پاره‌اى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن‌] است. آنها اساس كتاب‌اند؛ و [پاره‌اى‌] ديگر متشابهات‌اند [كه تأويل‌پذيرند]. اما كسانیكه در دل‌هايشان انحراف است براى فتنه‌جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى‌كنند، با آنكه تأويل‌اش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست).

    ایشان سپس در پایان با تحلیل مرسوم گوگولی‌مگولی یا هگلی – وبری خود در چهلمین سالگرد تولد انقلاب با نوید آغازی جدید این گونهٔ افق

    جمهوری اسلامی و انقلابی را ترسیم می‌کند؛

    در پایان باید گفت، «آغاز نو» را باید به تحدید حدود گره زد. اگر زینت مشروطه عدل مظفر بود، زینت انقلاب اسلامی عدل علی است. هر چند

    عده‌ای بازگشت به عدل مظفر را دنبال می‌کنند.

    در پایان مصلح گرامی همه ما اینجا میهمان خوانده یا ناخوانده جناب نوریزاد گرامی هستیم؛ ایشان نامه فدایت شوم یا حکم اخراج برای کسی‌

    تا کنون ننوشته؛ منش ایشان همواره دوستانه و مشفقانه بوده و نقد عار ی از بکار گیری کلمات زشت و رکیک و فحاشی و هتاکی و خشونت

    کلامی و چاپلوسی و ریا کاری را نکوهش کرده و در طرد این گونه مکالمات هم تلاش می‌کند. اینجانب نیز ناچارا پس از واکنشهای زشت و

    فحاشی آشکار و هتاکی و به کار گیری ادبیات چاله میدانی به رغم هشدارهای متوالی با زبانی‌ که هتاک مورد نظر میفهمید به وی پاسخ دادم،

    چونکه از خزعبلات متناقض ایشان میشد گذر کرد اما از هتاکیشان خیر.

    اما به نظر میاد که ایشان به رغم اجرای نمایش “ملکه دراما” و تسلیم استعفا نامه خود به جناب نوریزاد و انجام مراسم تلخ تودیع مجازی, طاقت

    دوری از “تازیانه دوزخ” را نداشته با انشأ‌نامهٔ ادبیاتی بلند “نوریزاد فدایت شوم” به بهانه سفر ایشان به کوهدشت از کوهدشت سر بر آوردند و

    قانون عدم بکار گیری بازنشستگان نظام را زیرپا گذاشتند و خود را در “هیأت تحریره” سایت ابقا کردند.

    ما که بخیل نیستیم و هیچ دوست نداریم که مصداق مهمون از مهمون بدش میاد صاحب خونه از هر دو” بشیم؛ اما دانش آموخته اکابر که جای

    خود دارد گدای خانقاه قونیه نیز در صورت اظهار فضل متناقض با یافته‌های علوم پیشرفته فیزیک ذرات بنیادین و کیهانی و علوم طبیعی تکاملی

    زیستشناسی داروینی و سایر علوم انسانی‌ و تاریخ و اقتصاد، از مزایای نقد “تازیانه دوزخ” قطعا بهره‌مند خواهند شد.

    والسلام علیکم و رحمت الله، یا حق.

     
    • سلام و درود بر
      جناب کاوش محترم ودانش آموخته و فرهیخته عزیزم
      درمورد چناب حجاریانی که مقداری از سوابق و بیوگرافی ایشان را انشاد فرمودید , بله. ایشان خودرا و البته برخی دیگر نیز اورا مغز نسبتا متفکر جناح چپ می نمایانند . وهمچنین جناب تاجزاده که اگر به مناظره اش با زاکانی گوش داده باشید درهمین هفته گذشته , این دو مغز متفکر این نظام سرتا پا فاسد را قابل اصلاح می دانند وانتقادات صریح از نظام را دارند , جناب تاجزاده دراین مناظره دخالت سپاه به امور سیاسی و اقثصادی و فرهنگی ووو را چنین گفتند :
      ✍️مصطفي تاجزاده

      هیچ فتنه‌ای بزرگتر از دخالت نیروهای مسلح در سیاست، اقتصاد، انتخابات و دیگر حوزه‌های اجتماعی، به‌ویژه در کشورهایی با نهادهای مدنی ضعیف نیست. نتیجه این خطای استراتژیک، انسداد روزافزون سیاسی، تنگ‌نظری فرهنگی، فساد فراگیر اقتصادی و ماجراجویی بین‌المللی است.

      @Sahamnewsorg

      واماین دوبزرگوار ودیگر اصلاح طلبان راستین , اگر اشاره زانشان به صراحت به سوی منشا و ریشه فساد و دیکتاتوری باشد , نمی گذارند نفس بکشند همانطوری که حجاریان را می خواستند یک مرتبه حذفش نمایند , وتاجزاده را هم هفت سال در سلول اوین زندانی کردند . من مسکین شهامت وشجاعت ونسبتا صراحت گوئی شان را طبق نظر خودشان که نظام اصلاح پذیراست , تحسین می کنم , هرچند معتقد به اصلاح نظام نیستم . وبقول شما این عقد فریبکارانه دختر زشت را ویاوعده عدل علی را دادند وبا سیاست معاویه و یامامون گونه رفتار نمودند وقالب کردند , این عقد فسخ شدنی نیست بنظر این حقیر , هرچند آنان می خواهند فسخ نمایند .
      واما اشخاصی فرهیخته وپخته ای همچون ابوالفضل قدیانی که تیر حملات را بسوی مرکز ومنشا فساد نشانه گرفته اند , اینان را تحسین جدی می کنم وباور من مسکین نیز اینگونه است , اینان اگر گروه وحزب وتشکلی منسجم وبرنامه ریز وطراح برای بعد از فتح قله فساد داشته باشند , جای تقدیر وپشتیبانی اینان نیاز مبرم جامعه ما است .
      واما نسبت به رقیبتان در این سایت مدارا وگذشت وعفو بهترین رویه اخلاقی انسانی است , واین سخنم به جناب ایشان نیز هست که استدعای من حقیر ومسکین را که فضولی می کنم وازشما ها تقاضای عاجزانه وبرادرانه که متعرض یک دیگر نباشید .
      واینکه ایشان درویشانه قلمفرسائی کنند چه اشگالی دارد مگر مولوی که شهرت درویشی و صوفی گری اش شهره آفاق است ودر عین حال سخن ازعشق ورزی به خدای قادرمتعال می سراید وحکایت نی را می گشاید وشیفته شمس تبریزی است که ازاو شراب وشاهد ومی خواست وگفت بتید تهیه کنید چون من مهمان توهستم باید پذیرایی کنید , اورفت ازمحله ارمنی ها شرتب بخرد , مخالفان وی درکوچه فهمیدند وبه تمسخر وقصد کتک کاری ورسوایی اورا داشتند , یک دفعه شمس رسید وگفت قصیه چیست چرا شیخ را اذیت می کنید گفتند او شیخ شراب خوار است وشراب هم در دست دارد , شمس شیشه شراب را ازدستش گرفت ونوشید وگفت این سرکه است بیایید بچشید شیخ اهل شراب نیست ومن این سرکه را ازاوخواسته بودم , برخی ازان چشیدند ودیدند سرکه است وشراب نیست , وشیخ را رهاکردند , شیخ وشمس باهم آمدند به خانه شیخ , شمس گفت ای شیخ همه حیثیت تو با این پیش نمازی ومدرسه ومنبر وقیل وقال ها , همه اش بایک شیشه شراب خریدن برباد می رفت که به دادت رسیدم . این ظواخر را رهاکن به اصل حقیقت وحق عاشقانه بپیوند که عشق او رستگاری است .
      مولوی چنین چیز های خارق العاده ای بنابرنقل داستان سرایان ازشمس تبریزی دیده بود وشیفته اوشده بود ودر فراقش نالید ودیوان شمس اثر این نالیدن ها است .
      بالاخره. عالم معنی وماورای طبیعت. و کارهای خارق العاده در عالم انسانیت , خالی ازاین امور نیست .
      واین دوستمان جناب شفیعی آن وقایع را دیده ونقل می کند , هرچند به نظر شما باعلم روز صادق نباشد . وازاین امور قضایا در کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابور زیاد منقول است .
      واگر واژه درویش را در گوگل سرج کنید فیلم های متعددی خواهید دید که درمراسمشان سیخ آرواره شان می کنند وعلی علی می گویند گروهی این کار می کنند. ومن همین الآن درگالری خود نمونه اشرا دارم . واما بقول عارفی روی آب راه رفتن که کاری نیست , خسی هم روط آب است و شناگر است , واین واقعیت دارد که مردان عارف وعاشق خدایی طی الارض وطی السما داشته اند وبه کسی هم نشان نمی دادند ولی دیگران ازقراین احوال فهمیده بودند . واین ازمراتب بندگی دور نیست که عمری به خداوند بندگی کرده است واز دوستان خدا شده است وخداوند هم چنین مقامی به اودا ده اسا وصاحب مقام هیچ. ادعایی ندارد ونمی خواهد فاش شود , ولی اطرافیام فهمیده اند.
      آیا جنابعالی این امور را انکار می کنید ?
      واگر هم منکرش هستید سزاوار نیست که با ناقل ان در افتید .
      اگر مرا بخاطر نقل این سخنانم فردا نقد کنید و به باد استهزا هم بگیرید هیچ به دل نمی گیرم وجواب هم نخواهم نوشت .
      زیرا که می بینید دین ستیزان چه ایرادها ونقدها وفحاشی ها به خدا ودین وقرآن واسلام اهلبیت عصپت وطهارت دارند وقبلا وحالا دوست عزیزمان جناب آقا سید مرتضی جوابگو خستند وبودند وبنده نیز گاهی متعرض می شد دراین پنج سال , ولی چه می شود گفت اعتقادشان این است ویا عقده گشائی می کنند بخاطر طلمی ناروا ازحکومت دینی می بینند ومی خواهنند دین نقد وتمسخر واستهزاء وپرخاش کنند بقول جناب نوری زاد بگذار عقده شان خالی شود . من مسکین دیگر حاضر به پاسخگویی ومقابله نیستم چون اکثر ایرادها وشبهه ها قبلا ازطریق دوستمان جوابگویی شده است وچیز جدیدی مطرح نمی کنند . باعرض پوزش ازاین درازا گویی و ور راجی بنده حقیر , وممکن است غلط های املایی داشته باد نوشتارم دیگر چشمم صعیف است وبا گوشی تلفن تایپ کردم
      ارادتمند مصلح

       
      • زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

        از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد

        مصلح گرامی ما شهامت و صداقت و تواضع و داد خواهی‌ و نقد پذیری صبورانه شما و حمایت شما از مظلومین و ستمدیگان و زندانیان سیاسی دگر اندیش را ارج میگذاریم.

        اینجانب موضوع پست حاضر “فرهنگ مفت خوری” را در چهار چوب ولنگ و وار که چه عرض کنم در هم شکسته و بی‌ در و پی کار ساختار و نظام سرمایه خواری انگلی خصولتی رفاقتی دولتی آقای کینز و بانکداری بدون ذخیره کسری کافی‌ متکی‌ به پول فیات و “نظریه کمییت [نامحدود] پولی‌” مکتب مونوتوریسم آقای میلتن فریدمن شارلاتن یعنی‌ چاپ پول لجام گسیخته بدون پشتوانه در کامنت‌های متفرقه تشریح کردم.

        با این حال طبق سیاق رایج فرهنگ ما از قدیم الیام و خصوصاً بواسطه علم داری و حکومت داری و دولت گردانی موبدان شیعه شده ساسانی در دوران انقلاب خواه ناخواه نهاد روحانیت سپر بلائ همهٔ ته ریش داران و ریش بزی و پرفسوری آنکارد کرده، یقه سفید دو تابیعتی ظاهرأ یا باطناً شدیدن دین خو ولی‌ لیبرال از پیروان متعصب فرهنگ ارتشا و دزدی و اختلاس و فساد و سؤ مدیریت، شده ا‌ند و کماکان چوب کارخانه و رواج روایت سازی سنتی‌ و کاسبی دین و منبر را میخورند.

        اما متاسفانه هر قدر که از “اتهام” این گونهٔ موارد سؤ استفاده پولی‌ و مالی‌ و اقتصادی (فرهنگ مفتخوری) خلاف شرع و فقه و قانون اساسی‌ به نهاد روحانیت بشود فاصله گرفت، انکار و فرار آنها از نقش و سهم اساسی‌ داشتن در تصمیمات کلان سیاسی و اجتماعی و فقهی‌ در طی‌ ۴۰ سال حکومت ناب محمدی و امام زمانیشان بر کشور و پی آمد‌های اغلب جبران ناپذیر و فاجعه آمیز گریزی نیست، و امضایشان بر برگ برگ تاریخ معاصر ما هک شده.

        می خور که شیخ و حافظ [رند] و مفتی و محتسب

        چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

         
    • روی دروغگوی تهمت زن سیاه باد. گر چه افراد بی مایه و بی شخصیت ارزش پاسخگویی ندارند، اما وظیفه آن هموطن کوهدشتی، که قاعدتاً باید از هموطنان لر باشد و لرها به شهامت و رک گویی شهره اند،اینست که اگر در خود خصوصیات لر بودن و صداقت انسانی میبیند پاسخ یاوه گوی کذاب و حسود را بدهد که کینه به جنون حاد دچارش کرده و چون همجنسان هارش پاچه میگیرد.

       
      • باز هم که با باز کردن چاک دهان //////////////
        //////////////////////
        /////////////
        ////////

         
      • نویسنده جماعت برای خواننده مینویسد، تا زمانی که نوشته قابل خوانندن و خواننده در خور زحمت نوشتن باشد، جریان نوشتن و خواندن بر قرار میماند. وقتی نویسنده چنان نازل و بیمایه باشد یا خواننده چنان ناقابل و نفهم باشد، ادامه کار موضوعیت ندارد. من به عنوان نویسنده بنا به دلایل خودم دیگر در این سایت نمینویسم، اگر هم بنویسم به نام خودم مینویسم که حاصل زحماتم به خودم برگردد. اما تا بتوانم و اوقاتم اجازه دهد نگاهی به مطالبی که دیگران مینویسند می اندازم. بدیهی است که حق پاسخگویی به هتاکی و فحاشی و تهمت زنی را برای خود محفوظ میدارم و حق هتاک و فحاش را کف دستش میگذارم .اگر منطق حالیت میشود و علت و دلایل اعمال خودت را درک میکنی یک لحظه نگاهی به قفای خود کن و ببین به چه علتی بنیاد کینه توزی و دشمنی را با من گذاشتی؟
        این انسانیت است که تو به من توهین میکنی که چرا زیاد خوانده و مطالعات متنوعی داشته و دارم. فرض کنیم مقالات و نوشته های من پر از اشتباه و تحلیلهای غلط است، شما با این ذهن ریاضی فهمی که داری میتوانستی نکات خطایم را فاش و خدمت بزرگی به من و خواننده کنی، نه اینکه چماقی برداری و مرا به اتهام نوشتن در خصوص دین و عرفان و سیاست و تاریخ و مسائل نظامی و تحلیل حوادث شومی که بر همه ما گذشت بباد حمله بگیری. اگر تو هم مطالعاتت متنوع نبود متوجه تنوع مطالعات من نمیشدی، ظاهراً زیاد خواندن برای تو حُسن است و برای من قبح! تو یک لحظه به حرمت سایر خوانندگان فکر میکنی که باید اوقات و اعصاب خود را صرف کنند و توهین و حرفهای یخ کرده ما را بخوانند که بدون هیچ دلیل و انگیزه منطقی یا انسانی به هم توهین میکنیم و هر توهین را با توهینی غلیظتر جواب میدهیم؟ فکر نمیکنی داری نقش همان کسی را بازی میکنی که تنها نماد بودن و نمود شخصیتش اذیت و آزار جنون آمیز آنارشیست است؟ منتها در فازی دیگر و با ادبیاتی متفاوت. بخشی از کار نویسنده خلق شخصیت و آفرینش حوادثی است که حاصل تخیل اوست که برای آنکه در ذهن خواننده بنشیند و بر افکارش اثر بگذارد به سبکهای مختلفی نوشته میشود. بدیهیست که هیچ نویسنده ای در خلق تمام آثارش موفقیت صد در صدی ندارد، محمود دولت آبادی آثار بسیاری دارد ولی کلیدرش از هم بیشتر اثر گذار و معروفتر است، همینگوی هم همه آثارش همسنگ زنگها برای که به صدا در میآیند نیست. گورکی هم همینطور، تولستوی نیز همچنین. یک لحظه با خودت خلوت کن و وجدان خودت را قاضی کن ببین چه کاری کردی و دقیقاً جرم و گناه من چه بود؟

         
  109. و باز هم پخش اعترافات تلویزیونی

    *مجبورساختن فرد به مصاحبه تلویزیونی حرام است چون موجب درهم شکستن شخصیت اجتماعی آنان می گردد.

    فارغ از اینکه اظهارات افراد در اعترافات شان درست باشد یا نباشد، از نظر حقوق بشری و شرعی مطلقا اعتباری ندارد. اگر اظهارات فرد درست باشد نیز، معیار حرام بودن پخش اعترافات، حرمت شخصیت افراد است.اگر هم توجیه شان برای پخش تلویزیونی اعترافات، مقابله با اقدامات افراد در ادعای شکنجه است باید به شیوه خردمندانه و حقوق بشری به دفع آن پرداخت. آیت الله منتظری در دهه60 حتی نسبت به اعترافات اعضای گروه مجاهدین که دست به اقدامات تروریستی می زد و همراه ارتش صدام علیه ایران می جنگید در کتابی که توسط حکومت، کتاب نمونه معرفی و همان زمان آیت الله خامنه ای آن را اثری استثنایی و ….خواند، می گوید: مجبورساختن فرد به مصاحبه تلویزیونی حرام است چون موجب درهم شکستن شخصیت اجتماعی آنان می گردد.
    فقیه آزاده و وارسته عصر آیت الله منتظری در صفحه 84 از جلد 4 کتاب مبانی فقهی حکومت می گوید :«بر پایه مطالبی که مطرح کردیم آشکار گردید که نمی توان شخص زندانی را مجبور به انجام دادن اموری ساخت که منافی با سلطه بر جان و نفس خویش باشد؛ مانند شرکت در مراسم و بعضی از جشن‌ها یا بر عهده گرفتن برخی از مسئولیت ها یا کارها یا کمک به اطلاعات و امثال این‌ها. این بحث بسیار شایسته‌ی تعمق و دقت است.» این عبارت را در کتاب ایشان کسی می تواند متوجه شود که بازگردد به دهه 60. کاملاً متوجه می شود که در زمان بیان این حرف، این سخن برای مقابله با روش های امثال آقای لاجوردی بود. چون ایشان بر اساس همین نظرشان که قائل به سلطه‌ی شخص بر جان و نفس خویش هستند، در جای دیگر در صفحه81 که اصلا یک تیتر دارد تحت عنوان :«اجبار زندانی برای مصاحبه‌ی تلویزیونی» بحث می کنند که «مجبور ساختن زندانی برای مصاحبه تلویزیونی به سبکی که در زمان ما رایج می باشد»، (این ها اشاره به آن زمان دارد) از نظر شرع حرام است چون موجب تحقیر و در هم شکستن شخصیت اجتماعی آنان می گردد و شارع مقدس هم به این امر رضایت ندارد”. این حرف، با توجه به اینکه این درس ها ، سال 63، 64 و 65 گفته می شد، زمانی که آقای لاجوردی زندانی های همین گروه ها را دسته دسته به نماز جمعه می بردند و در تلویزیون نمایش می دادند. یک سری مراسم و جشن هایی برگزار می کردند و زندانیان را به آنجا می بردند یا فرد را تواب می کردند و می گفتند باید به وزارت اطلاعات کمک کنی، هیچکس اهمیت این جمله را متوجه نمی شود مگر اینکه تصویری از آن شرایط در آن زمان داشته باشد. آیت الله منتظری می گویند که منافی با سلطه بر جان و نفس خویش باشد مانند شرکت در مراسم و بعضی از جشن‌ها یا بر عهده گرفتن برخی از مسئولیت ها یا کارها یا کمک به اطلاعات و امثال این‌ها. می گویند شما حق ندارید زندانی را مجبور کنید به توبه کردن، بعد بگویید باید با ما همکاری کنی، بعد بیاوریدش پشت تلویزیون، مصاحبه کنید(برگرفته از گفتگوی نشریه دانشجویی آزاد راه با عمادالدین باقی، شماره 13 بهار 1394 ص 27-17).
    مبنای این حکم، اصالت فرد، اهمیت عِرض و دِماء(آبرو و خون) انسان، سلطه فرد بر نفس خویش و رعایت شخصیت و کرامت انسانی است و دستگاه های قضایی و اطلاعاتی باید با روش های حقوقی و علمی به کشف جرم بپردازند. مشکل اصلی «بحران اعتماد» است که هر روز در حادثه ای جلوه گری می کند.اگر «اعتماد» وجود نداشته باشد اعترافات صحیح متهم نیز به سختی پذیرفته می شود و با وجود این بحران، اعترافات هم سودی ندارد. نهادهای حکومتی باید برای حل مشکل اعتماد چاره اندیشی کنند.
    عمادالدین باقی

     
  110. بس که عمری غصه ها در پرده خوردم خسته‌ام
    بس که هی خود گفتم و خود هم شنفتم خسته‌ام

    در میان آشنایانم غریب افتاده‌ام
    من ازین غربت که بالاجبار هستم خسته‌ام

    «با همه نامهربانان مهربانی کرده ام»
    از همان که ذره‌ای با خود نکردم خسته‌ام

    بس که با فریاد آزادی به بند افتاده‌ام
    از به قاضی گفتن من بی گناهم خسته‌ام

    از تمام ناله‌های رفته تا هفت اسمان
    در سکوت تلخ این دنیای مبهم خسته‌ام

    زهر اگر داری بیاور ساقیا جای شراب
    از شرابی که به دردم نیست مرهم خسته‌ام

    دیگر از دست خدا و صبر بی معنای او
    در تماشایش به من که رو به مرگم خسته‌ام

    «فرشاد خدایی»

     
  111. فرق ایران و ژاپن تو این عکس کاملا مشخصه!

     
  112. سید این را اگر این … نگفته باشد هم واقعیت دارد یا نه؟

     
    • نه،ظاهرا او این را نگفته،و واقعیت هم ندارد،جنگهای گذشته تابع علل و عوامل خارجی خاص خود بوده است و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان نیز بتدریج در بستر خود صورت گرفته است و پذیرش دین و مذهب ارتباطی با اکراه و جنگ نداشته و ندارد،بله جنگ و تصرفات ارضی در گذشته زمینه های نزدیکی و اختلاط فرهنگ های مختلف را پدید می آورده است اما در هر حال جنگ اعراب با ایران علت العلل پذیرش دین اسلام و مذهب شیعه در ایران نبوده است ،همانطور که اصلا گسترش اسلام در ایران دفعی و یکباره نبوده است،و مردم ایران بتدریج آیین اسلام را در طی قرنها پذیرفته اند و با خدمات متقابلی که بین ایران و اسلام صورت گرفته است فرهنگ اسلامی ایران بالیده است.
      نیز،در اسلام سجده بسوی اشخاص صورت نمی گیرد،سجده بعنوان عالیترین رسم بدنی عبودیت،مخصوص ذات پاک آفریدگار است و قبله سمبل اسلامی توجه به آفریدگار است و ربطی به کشور خاص،نژاد خاص،یا فرقه و افراد خاص ندارد.
      .

       
  113. نورعلی مرادی

    لرهای بهایی در سرزمین بختیاری

    …. شاید کمتر کسی بداند که این شعر مشهور ” به تو چه ! ” که دیگران به استقبال و تقلید آن رفتند و آواخوان ها و موسیقیدان های معاصر آهنگ رویش گذاشتند و خواندنش ، از یک شاعر لر بهایی از سرزمین بختیاری است .
    لرهای بهایی یا بهایی های لر ، عمدتا در بویراحمد و کهگیلویه و همچنین در سرزمین بختیاری زندگی می کنند و یکی از سرشناس ترین آنان شاعر فهيم میرزا جعفر بختیاری متخلص به ” خازن” فرزند میرزا هاشم در سال ۱۲۹۶ هجری قمری در جانکی از توابع شهرستان لردگان بدنیا آمد .
    سواد خواندن و نوشتن را نزد پدرش آموخت و رشد کرد و به کارگزاری یکی از خوانین بختیاری مشغول خدمت گردیده و در سال ۱۲۹۹ شمسی که حکومت یزد با خوانین بختیاری بوده او نیز به یزد رفته و در آنجا ساکن گردید و همانجا هم در حدود سال ۱۳۲۹ شمسی وفات یافت .
    زاهدا من که به میخانه نشستم به تو چه؟
    ساغر باده بود بر کف دستم به تو چه؟

    تو که مشغول مناجات و دعایی چه به من؟
    من که شب تا به سحر یک سره مستم به تو چه؟

    تو که در وهم گرفتار شدستی چه به من؟
    من که از ورطه اوهام بجستم به تو چه؟

    تو اگر شیشه رندان بشکستی چه به من؟
    من اگر توبه صد ساله شکستم به تو چه؟

    تو که پا بسته تقلید و ریایی چه به من؟
    من اگر رشته تقلید گسستم به تو چه؟

    تو به محراب نشستی احدی گفت چرا؟
    من به میخانه اگر باده پرستم به تو چه؟

    آتش دوزخ اگر روی به ما و تو کند؟
    تو که خشکی چه به من ، من که تراستم به تو چه؟

    گفته بودی شده گمراه به عالم (خازن)
    جان من هر چه تو گویی همه هستم ، به تو چه؟

    _ شرح حال خازن را از صفحه فیسبول همتبار عزیز آقای ” مهرداد زیلایی ” اخذ کردم .
    .
    .
    بهائیان برای جامعه ایران چه کارهایی انجام داده اند؟
    .

     
    • نور علی گرامی مهمترین کار باب و بها الله این بود که اولا با آئین جدید اسلام را منسوخ کرد و از همه مهمتر به شهرهای ایرا بجای شهرهای عربستان تقدس بخشید!

       
  114. بنده به تمامی عقاید احترام میگزارم ولی چه شما بپذیرید یا نپذیرید خداوند وجود دارد وتمامی امور به دست او کنترل و اجرا میشود ولی سوال اینجاست.ایا ما خداوند را همانگونه که هست شناخته ایم؟یا به قول مسلمانان خداوند دارای صفات بینظیری چون بخشنده و مهربان و رحمان و رحیم است ..باید به شما بگویم که هیچ هم اینطور نیست چون در این کره خاکی کسی به اندازه من خداوند را نمیشناسد .خداوند یک موجود عقده ای و سراسر کینه است و تنها دلیل اینکه انسان را آفریده است این است که به نوعی انتقام بگیرد و این انسان را با روشهای مختلفی در این دنیا عذاب بدهد (حال ما به جهنم و بهشت کاری نداریم و به همین دنیا میپردازیم)خداوند عقده ای و دارای کینه فراوان است چون هرگاه عملی خلاف اعمال گفته شده از سوی خدا انجام بدهیم سریع ما را باز خواست میکند و عذابی برای ما نازل میکند ولی دریغ از اینکه پاداشی برای کار خیر ما در نظر بگیرد چون خود او در بدترین کتاب جهان گفته است هر کار خیری که انسان انجام بدهد به لطف ما بوده است یعنی هر چه خوبی هست از جانب خداوند و هر چه بدی هست از جانب انسان میباشد.اگر به گذشته های دور نگاه کنیم همین خدا عذابهای آسمانی برای اقوام عاد و ثمود و لوط و هود فرستاد و همه آنها را نابود کرد فقط بخاطر اینکه از گفته های خدا که بوسیله پیامبرش ابلاغ شده بود سر باز زدند به نظر شما چنین خدایی رحمان و رحیم است .؟.و بخاطر خوردن یک سیب یا گندم بشر را به سخت ترین روشها مجازات کرد و هنوزم میکند..این خدا حتی با تمام مخلوقات مشکل دارد حتی آزارهای زیادی به حیوانات میرساند که مجال بحث در اینجا نیست.خداوند عقده ای برای آخرین قوم بشر که ما هستیم دیگر باد و باران سنگ و طوفان برای نابودی ما نفرستاد ولی بلایی فرستاد چون قران ودین اسلام که بوسیله همین کتاب جان خیلی از انسانها بدون دلیل گرفته شده و بعد از این هم گرفته خواهد شد .در آخر هم فرد موهومی چون مهدی می آید و به غیر از 7000 نفر بقیه را گردن میزند .آری این است خداوند بخشنده و مهربان (عقده ای و کینه ای)..برای بخش پایانی عرایضم شما را به نکته ای که قابل تامل است ارجا میدهم..معنی جمله لاحول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ جنبش(حتی یک پلک زدن شما میشه جنبش)و هیچ حرکتی در هستی انجام نمیشود مگر به اجازه و قدرت خداوند.حال با فهمیدن این معنی دقت کنید که خداوندی که سرمنشا تمام کارهای این دنیا است باز چنان عقده ای است که برای کاری که خودش انجام میدهد و ما تنها ادمکهایی هستیم که او مارا بازی میدهد باز هم عذاب نازل میکند…واین جاست که باید التماس تفکر داشته باشم از همه عزیزان…

     
    • بادرود
      بر من قلم قضا چو بی من رانند
      پس نیک و بدش ز من چرا میدانند
      دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
      فردا به چه حجتم به داور خوانند﴿خیام﴾

      لا قُوَّة إِلّا باللّه یک بار در آیه ۳۹ سوره کهف به کار رفته است. ترجمه : «هر دگرگونی و نیرویی، تنها به دست خدا است.»

       
    • فهم تو به اندازه ی همین کلمات و جملات است.
      اینکه سیاه ببینی یا سپید، این هم بر میگردد به بینش تو.
      تو با این عقل محدود و دید محدود و فکر محدود و شعور محدودی که داری، تمامی آنچه ادراک محدود و پنج گانه ی تو میگیرد را بازپخش میکنی. تو هر که را میخواهی خدا بدان یا به هیچ خدایی باور نداشته باش، ولی آدم باش و حداقل هرآنچه که ادعا داری خدا دارد و از نظر تو منفی ست…یعنی عقده ای بودن… تو عقده ای نباش!
      به قدر یک سر سوزن شعور داشته باشی به هیچ خدایی توهین نمیکنی. چرا که قرار نیست خدای تو که صاحب توست بخواهد به تو جواب پس بدهد.خودت میگویی خدا، پس باید بین خدا و بنده تفاوت باشد تا بینهایت.
      شعور محدود تو و زمان محدود تو در گذر از این دوران زندگی هرگز برای شناخت خداوند کافی نیست و هرآنچه تعریف از خداوند از هزاران سال پیش تا امروز بوده بر مبنای همان درک محدود انسانی ست و یک سری حدس و گمان.
      سرت بکار خودت باشد و هر خدایی که دوست داری برای خود بساز و او را ستایش کن و یا اینکه کلاً بیخیال خدا شو…مگر اصلاً مهم است که توی نوعی به چه باور داری؟… برداشت و شناخت تو از خداوند در این نوشته هم برمیگردد به کشفیات انسانها در گذشته های دور و نه یک آدم امروزی، تو از خودت، آن خود امروزی، چیزی نگفتی؛ مبنای خزعبلات تو و یاوه گویی هایت همه مربوط به روایات و داستانهای بسیار کهن است.
      تو خودت با این شعور و درک امروزی ات تلاش کن و کمی وقت برای اندیشیدن خرج کن…خرجی ندارد و فقط کافی ست هرآنچه خودت درک میکنی را برای خود الگو کنی. بی شک کسی با خدای درون تو کاری ندارد.
      پس کمی مرام و معرفت و انسانیت چاشنی سخنانت کن تا به این فهم برسی که توهین به دیگر خدایان یک عمل ناشایست و نمایانگر بی شعوری توست.
      برای شروع این پرسش را از خود بپرس:
      من که هستم؟

      آدم باش!

       
  115. درود استاد
    با اندوهی عمیق عرض می‌کنم که برای مردمان یک سرزمین، شوربختیِ تاسف‌بارتری از این نتوان تصور کرد که حکمران‌شان “ممزوجی” از این‌دو باشد:
    شیر و گوسفند؛ غرور و بلاهت، سخت‌دلی و نادانی و…
    (اگر چه این‌ها اوصافِ “انسانی‌”ست که ما به حیوانات نسبت می‌دهیم و حیوانات متصف به هیچ ویژگیِ انسانی نیستند و بر این اساس، معاف‌اند از هرگونه داوریِ اخلاقی. من بیش از بیست سال است که عمیقاً دلبرده‌ی فرموده‌‌ای از “فرانچسکو” هستم که گرگ را “برادرگرگ” خواند؛ گرگی که مترصد دریدن گوسفندان است، را. و مقصودِ شفقت‌آمیزش این بود که “برادرمان گرگ” ناگزیر و به‌اقتضای طبیعت‌اش می‌درد. و مقصودِ دیگرش نیز این بود که “برادرانگیِ گرگ”، “پدرانگیِ خداوند” را بر ما مکشوف می‌سازد).

    و کماکان برآنم که، فرانچسکو و مسیح و گاندی و ماندلای درون شما بسیاربسیار نیرومندتر است از چه‌گوارایِ درون‌تان. و چقدر شورانگیز و تفکرانگیز و تحسین‌برانگیز و احترام‌برانگیز است این چگونگی.

    به امید دیدارتان در نزدیک‌ترین زمان ممکن
    و بدرود استاد

     
  116. عباس واحدیان شاهرودی(4)

    بخش سوم
    قلاده بر گردن ….

    این معضل درمان سریع ندارد و نیازمند تغییر ساختارهای علمی ،تربیتی و آموزشی آنهم بصورت ریشه ایست.
    اما هر کدام از ما وظیفه داریم بنا به توان خویش در روشنگری پیرامون خانواده و آشنایان بکوشیم. برای این منظور اگر همه ما روزانه یکساعت از فضای مجازی فاصله بگیریم و در محیط کار و جامعه و خانواده برای اطرافیان خویش وقت بگذاریم شاهد تحول عظیمی خواهیم بود.

    اما بدترین و مهلک ترین معضل ما !!!
    جریان سازی کاسبکاران بطور حتم بدترین مشکل جنبش آزادیخواهی ایران است.
    در طی دهها سال گذشته چشم امید مردم ایران معطوف فعالان و رهبران اپوزیسیون در خارج از کشور بوده که بخاطر برخورداری از موهبت آزادی می توانستند در متحد کردن ملت جهت رهایی ازین اختناق کشنده مثمر ثمر باشند.
    اما وجود عده ای شیاد در میان ایشان باعث گشته تا بجای اتحاد اپوزیسیون ما شاهد چند پارگی مداوم باشیم بگونه ایکه هرساله چندین جبهه ، حزب و جریان بظاهر مبارز با پیدایش شان سبب پراکندگی بیشتر شدند.
    آن افراد با اطلاع ازینکه دشمنان خارجی نظام حاضرند پول خوبی خرج تشکلهای سیاسی و مبارز نمایند هرازگاهی با نوشتن یک برنامه و آلترناتیو و طرح آن با مقامات کشورهای مربوطه چراغ سبز ثبت نام از فعالان داخل و خارج را دریافت نمودند.

    بعنوان مثال وقتی بنده جریانی را استارت میزنم برای دریافت کمکهای مالی هنگفت نیازمند مشارکت چند چهره شناخته شده سیاسی و مدنی بویژه مبارزان داخل کشور هستم .
    وقتی تعداد آن چهره ها به یک حد نصاب مقبول برسد میتوانم با دریافت آن کمکها مابقی عمرم را بیمه شده نمایم !
    اینگونه است که ما تاکنون شاهد پیدایش و نابودی دهها حرکت سیاسی بودیم که با سروصدای زیاد آمدند و جراغ خاموش در جاده ناامیدی ملت ایران گم شدند !
    هر بار با ناپدید شدن یکی از آن تشکل ها و جریانات تندباد یاس و سرخوردگی خرمن امید این ملت مصیبت زده را بر باد داد تا جایی که دیگر امروز نمی توانیم بهیچ کس و هیچ جریانی برای پیوستن و آغاز قیامی ملی اطمینان کنیم !

    این یاس فقط دامنگیر مردم و فعالان داخل نشد بلکه همه ایرانیان مهاجر و وطن دوست اعم از مردم عادی و فعالان و رهبران سیاسی نیز در سراسر دنیا بدان مبتلا گشتند.
    حال با این مشکل چه باید کرد و راهکار آن چیست !
    بنده عقیده دارم که امروز وضعیت فلاکت بار ملت ایران بهترین آزمون گاه وطن دوستان است.
    هر فرد و جریان و حزبی که ادعا دارد برنامه و آلترناتیو موثری داشته چنانچه در ادعای میهن دوستی خویش صادق است می بایست بیدرنگ در راستای انسجام اپوزیسیون بکوشد.
    تاخیر در تشکیل و پیوستن به شورای فراگیر مدیریت گذار در چنین برهه حساسی بزعم بنده خیانت محض به ایران است.
    همانطوریکه بارها عرض نمودم چنین شورایی باید کاملا بیطرف و بیرنگ باشد بگونه ای که همه جریانات سیاسی ، احزاب و نمایندگان اقوام مختلف ، اصناف و فعالان داخل و خارج با اطمینان کامل ازینکه شورا متعلق به آنانست در تشکیل و ساماندهی اش بکوشند.

    زمان برگزاری اجلاس آتی لهستان بسرعت در حال نزدیک شدن است و کوتاهی اپوزیسیون در تشکیل شورا و معرفی نمایندگان منتخب شان گناهی نابخشودنی است.
    امروز مردم ایران برای نجات ازین رنجها نیازمند فداکاری فرزندان آزادیخواه و متفکرین خویش است . اگر به یاریشان بر نخیزید مطمئن باشید همانطوریکه آنان در طی چند ماه از اصلاح طلبان گذشتند از چنین اپوزیسیون متفرق و بی مسئولیتی نیز خواهند گذشت .
    بدترین حالت ممکن در چنین شرایطی آنست که مردم تهیدست و ستمدیده بی هیچ برنامه ای و فقط برای خلاص شدن از فقر و گرسنگی به خیابانها بریزند و هرج و مرج خواهان فرصت طلب با ربایش رهبری آن خروش ، دوباره قیام شان را به یغما ببرند.

    حال باید بنگریم که آینده ایران مان چقدر برای ما می ارزد !
    آیا حاضریم بخاطر ایران بهترین طرح و برنامه خویش را به رایگان در اختیار سایر هموندانمان بگذاریم ؟!
    آیا حاضرم با کوتاه آمدن از مواضع سیاسی ام و با تفکری ملی با سایر مبارزان و رهبران سیاسی همکاری صادقانه داشته باشم ؟
    اگر همه تئوریسین ها با تمامی طرح و برنامه های خویش در چنین اجماعی همکاری نمایند ایران نیز همچون ونزوئلا با صرف کمترین هزینه و وقت به خواسته اش میرسد.
    بیاییم بخاطر ایران کمی از خود بگذریم حتی اگر تلاش مان بنام دیگران ثبت شد بازهم خالصانه در راه زدودن رنج این مردم قدم برداریم و برکت ایثارمان را از آفریدگار یکتا طلب کنیم !
    بدینسان تکلیف همگان روشن خواهد شد و معلوم میشود چه کسانی قلاده نوکری بر گردن دارند و چه کسانی طوق و گردنبند شرافت بستند !

    بامید نجات ایران ✌️
    ✅ ۸ بهمن ۹۷
    @ghalamban2019

     
  117. عباس واحدیان شاهرودی(3)

    بخش دوم

    قلاده بر گردن کیست ؟!
    ✍️عباس واحدیان شاهرودی

    اما هدفم از طرح این موضوع چیست؟
    آیا شیطنت یک مقاله نویس مغرض ارزش این اتلاف وقت را دارد !؟
    برای بنده که مسلما پاسخ منفی است چون میدانم با پای گذاردن درین راه پر مخاطره علاوه بر تحمل حبس و اعدام و یا حتی کشته شدن در یک صحنه سازی ،باید نیش و کنایه چنین افرادی را هم بجان بخرم .
    اما این بهانه ایست برای یک تذکر مهم !

    امروز همه آگاهان میدانند بزرگترین مانع بر سر راه آزادی ملت ایران و رها شدن ازین اختناق ویرانگر ^ تفرقه و نفاق ^ میان صفوف مخالفانست .
    مردم ایران متاسفانه بر اثر این جدایی ها مبدل به ۸۰ میلیون نفر مخالف یکه و تنها شدند که حتی از ایجاد یک تشکل ده هزار نفری منسجم عاجزند چه رسد به آنکه * ملتی * واحد بحساب آیند .
    چند عامل مهم سبب تشکیل این جو سیاه شده که عبارتند از :

    — تلاش دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نظام و تربیت شبه اپوزیسیونهای مختلف و موازی با گرایشات سیاسی در قالب مزدوران و عوامل تربیت شده شان !
    — ناآگاهی عمومی مردم و پایین بودن فهم سیاسی برای متمرکز نمودن مبارزات و پرهیز از پذیرش شایعات و تخریبها
    — وجود کاسبکاران شبه آزادیخواه که برای سرکیسه کردن ایرانیان داخل و خارج کشور و جلب کمکهای مالی هنگفت از کشورهای دیگر در طی چهل سال گذشته مدام اقدام به تاسیس جنبشها و حرکتهای قلابی نمودند !
    — شهرت طلبی ، عافیت خواهی ، عدم صداقت برخی از رهبران و لیدرها و چندین پارامتر دیگر از جمله نواقصی هستند که سبب تیره شدن سپهر سیاسی اپوزیسیون گشتند.

    وقتی ما بدقت رفتارهای فعالان سیاسی را دنبال می کنیم در می یابیم که بسیاری از آنها در راستای شهرت طلبی بجای آفرینش راهکار برای مبارزه ای هدفمند به تخریب سایر جریانات و رهبران مخالف نظام مشغول اند !!!
    چهل سال است که اغلب سیاسیون با دریافت و پرداختن به چنین اخباری نه فقط کمکی به مردم ایران نکردند بلکه باعث شدند تا امروز تمرکز مبارزان داخل کشور بجای آنکه مصروف دیکتاتوری شود معطوف دنبال کردن اخبار و شایعات این چنینی گردد.
    هر روزه بسیاری از دوستان مبارز مجبورند که وقت زیادی را در دفاع از خویش به اتهامات وارده از سوی مزدوران ، مغرضان و ناآگاهان اختصاص دهند.
    این عمل بانی از بین رفتن تمرکز و امید یک فعال میگردد. تهمتها همانند سمومی هستند که بمرور اندیشه ما را تحت سیطره خود میگیرند و باصطلاح مبتلا به ^ فلج مبارزه موثر ^ می شویم !

    ما نمی توانیم از نفوذ مزدوران و فعالیت شان جلوگیری کنیم اما با هوشیاری خویش می توانیم ترفندهایشان را کم اثر نماییم.
    کافیست در برابر سمپاشی آنها و بدگویی هایی که در ارتباط با مبارزان و فعالان شناخته شده می کنند بی تفاوت بوده و از انتشار چنین اخبار دروغی خودداری نماییم !
    مبارزان آزادیخواه را بر اساس گذشته و خانواده شان قضاوت نکنیم بلکه با دقت در نحوه فعالیت امروزشان آنان را بشناسیم !
    چون فلان کس در گذشته درون حاکمیت فعالیت داشته و یا فرزند فلان مقام حکومتی بوده دلیل نمی شود که افشاگریها و فعالیتهای ضد دیکتاتوریش را نادیده انگاشته و بر چسب مزدور رژیم بر پیشانیش بچسبانیم !!

    اگر بنده از فلان فعال که صراحتا و با شجاعت سرگرم افشاگری و نقد نظام است بدگویی نمودم بجای باور حرفهایم به سوابق مبارزاتی ام بنگرید و ببنید بجز تخریب دیگران چه کار مهمی کردم و کجا و چقدر در راه آزادی وطن هزینه نمودم !!!
    اینگونه اپوزیسیون نماها از مبارزان راستین قابل تشخیص می شوند.
    اما دوای درد ناآگاهی عمومی چیست !

    ✅ ادامه دارد

     
  118. عباس واحدیان شاهرودی(2)

    بخش اول
    قلاده بر گردن کیست ؟

    ✍️ عباس واحدیان شاهرودی

    دیشب دوستی پیغام داد که فلان شخص در مقاله ای از شما و دکتر جعفری و محمد نوریزاد بعنوان یک مزدور و انگلوفیل نام برده !
    با خواندن مقاله بیش از آنکه برای خود ناراحت شوم دلم بحال غربت کمال جعفری سوخت.
    از آن بدتر دلم بحال ایران مان سوخت که در میان اینهمه ظلم و جور باید شاهد چه صحنه های رقت انگیزی باشد !!
    وقتی عده ای از دوستان در آن گروهی که نویسنده مقاله آنجا عضوست به ایشان انتقاد کردند ، مثلا مرحمت فرمودن و اسامی ما را پاک و بجایش《 فلان 》 نوشتند !
    اما در فایل صوتی که منتشر کردند ضمن تاکید بر یافته های بسیار مستند و هوشمندانه خویش!!!! جهت اقناع ذهن منتقدان گفتند :
    《من که بچه نیستم ، واحدیان در کدام بازداشتگاه اطلاعات بوده که پس از چهل روز با ریش آنکارد کرده جلوی دوربین ظاهر میشود!؟
    در زندان و انفرادی مگر تیغ پیدا میشود که زندانیان خودشونو اصلاح کنند!!؟
    آنجا چطور بازداشتگاهی بوده که عکاس با خیال راحت عکس گرفته و واحدیان نیز لبخند بر لب علامت پیروزی نشان میدهد!!!
    ما که بازداشتگاههای اطلاعات را دیدیم ازین خبرها نبوده ….!!!》
    البته به ایشان حق میدهم که فرق زندان و بازداشتگاه اطلاعات و تفاوت بین لباسهای آبی راهدار مخصوص اداره زندانها که در آن عکس بنده بر تنم می باشد با لباسهای استخوانی وزارت اطلاعات ( خاکستری مایل به سفید) را نداند چون کاملا معلوم است بر خلاف ادعای شان هنوز با آن اماکن مخوف آشنایی ندارند.
    اما از ریش آنکارد شده و تیغ ریش تراشی گفتند.
    بنده پس از ۳۶ روز بازداشت اولیه توسط اطلاعات به زندان ملحق شدم و چند روز بعد از زندان وکیل آباد به دادگاه اعزام شدم. آن عکس و لباس زندان گویای این حقیقت است.
    ضمن آنکه کسانیکه بازداشتگاههای اطلاعات را دیدند میدانند در سلول انفرادی و اتاقهای عمومی آنجا اعلامیه هایی بدیوار زده شده که قوانین مکان را در آنها ثبت کردند. یکی از آن قوانین مربوط به روز نظافت است!!
    چهارشنبه ها زندانبان می آمد و اگر زندانی درخواست ماشین اصلاح و ناخن گیر و شانه داشت برایش می آوردند.
    پس آنکارد ریش حتی در اطلاعات هم ممکن است.
    خلاصه همانروز دخترم که هنوز دربدر یافتن پدرش بود با مراجعه چند باره به زندان میفهمد که من به دادگاه منتقل شدم و آنجا در راهروی دادگاه پس از هفته ها دوری یکدیگر را دیدیم.
    چون ممنوع الملاقات بودم سربازان مانع نزدیک شدن دخترم میشدند. به او گفتم بیرون دادگاه منتظرم باشد تا در پایان وقت حین سوار شدن به اتوبوس زندان اگر شد با هم صحبتی داشته باشیم .
    آن عکس بنده که گویا خاری در گلوی سیستم قضایی و برخی از دوست نمایان شده بیرون دادگاه انقلاب مشهد و حین خروج توسط موبایل دخترم گرفته شده است.
    افسر زندان با دیدن علامت پیروزی من متوجه دخترم شد و بسمت او حمله ور گشته و گوشی موبایلش را گرفت.
    با داد و بیداد دخترم را تهدید می کرد و سرگرم پاک کردن عکسها شد !منهم با دیدن حرکت زشت او شروع به فریاد زدن در خیابان کردم و گفتم حق ندارد به گوشی دخترم دست بزند.
    خلاصه آنکه به یمن آن بلوا و جمع شدن تعدادی از مردم یکی از عکسها به یادگار ماند.

    حال با این مقدمه به اصل ماجرا می پردازم و امیدوارم که رسم و راه مبارزه هوشیارانه و شرافتمندانه را درک کنیم !

    ✅ ادامه دارد…
    ۷ بهمن /۹۷

     
  119. عباس واحدیان شاهرودی(1)

    درود و سلام به نوری زاد عزیز
    مقاله ای نسبتا مهم و بلند بالا نوشتم در پاسخ یک آقایی که بمن شما و دکتر جعفری انگ انگلوفیل بودن زد.
    اما هدفم آگاهی عمومی بود
    اول نوشته ایشان را تقدیم می کنم:

    قهرمان سازی و آلترناتیو سازی انگلیسی ها برای فاز دوم جمهوری در ایران

    نوشتاری از اردشیرثابت

    در اواخر عمر حکومت پادشاهی پهلوی انگلیسی ها تقریبا می دانستند که شاه رفتنی است و طرح جایگزینی نظامی جمهوری با معیارهای واپس گرایی مذهبی بزودی در ایران به تحقق می پیوندد
    اما مشکل اینجابود که پس از رفتن شاه بی درنگ می بایست مهره های خودشان را در روندی به نما دموکراتیک وارد شطرنج سیاست ایران میکردند
    فریب مردم برای نخبگان اتاق های فکر لندن کارسختی نبود مردم را بسادگی میتوان برسرصندوقهای رای فریب داد
    کافیست تا به آنها حس توهم دانایی را القاء کنید تا هرکدام تا در قامت یک برژینسکی و چامسکی و کسینجر دربرابرت ظاهرشوند و خود را الهه سیاست و پاک از هرگونه اشتباه بدانند
    اصلا جمهوری بهشت شیادان و جهنم نادانان است
    برای جایگزین کردن مهره های جمهوری خواه و خائن در قوه قضاییه و ساواک نفوذ کردند افرادی را پیش ازانقلاب برای مدتی کوتاه زندانی میکردند و سپس آنها را کسوت انقلابی و قهرمان به خورد مردم کم هوش میدادند
    همه آنهایی که پیش از پیروزی انقلاب مدت کوتاهی به زندان افتادند و نامی بهم زدند شدند آلترناتیوهای انگلیس و در جمهوری اسلامی پستهای حساس را از آن خود کردند
    اکنون نیز همان روند تاریخی درحال تکرارشدن است
    انگلیس میداند که جمهوری اسلامی اگر کاملا سرنگون نشود اما به زودی دچار تغیر ماهیت خواهد شد بنابراین در حال آلترناتیوسازی برای ورود مهره های تازه به سپهرسیاسی فاز دوم جمهوری در ایران است
    عوامل نفوذی در قوه قضائیه فلان فعال سیاسی گمنام که عموما جمهوری خواه و ضد پادشاهی هستند را میگیرند او را یک ماه یا نهایتا دوماه و در مواردی حتا تا چند ساعت میگیرند سپس رها میکنند
    عکس شخص بازداشت شده در شبکه های مجازی و کانال های ماهواره ای وابسته به سعودی ها و انگلیسی ها مانند بی بی سی و ایران اینترنشنال و شبکه من و تو پخش و شخص مورد نظر برجسته میشود
    اکنون یکی از مهره های جمهوری خواه وابسته به انگلیس در نظر مردم تبدیل به قهرمان شده است و در صورت سرنگونی یا تغیر ماهیت جمهوری اسلامی این مهره از طریق صندوقهای رای به رده های بالای نظام راه میابد
    شاید از خودتان پرسیده باشید فلانی چگونه به شخص نخست کشور سیدعلی خامنه ای فحاشی میکند و او را به مبارزه فرا میخواند اما همچنان رها و آزاد میگردد؟ آیا جمهوری اسلامی تا این اندازه دموکرات و آزادمنش شده است؟
    نه جمهوری اسلامی دموکرات شده است نه آن آقایی که در برابر دوربین به خامنه ای ناسزا میگوید احمق و دیوانه شده است
    این ها همه بخشی از همان پروژه آلترناتیو سازی انگلیس است
    بخش انگلوفیل قوه قضائیه برای او حاشیه ای امن ایجاد کرده است
    و اگرهم او را بازداشت کنند نه شکنجه ای در کار است نه مرگ و اعدام
    همه آنهایی که در راستای برقراری فاز دوم جمهوری در ایران مبارزه میکنند دارای حاشیه امن هستند اما پادشاه خواهان و مبارزان راستین همگی یا کشته میشوند یا سربه نیست و در غربت و گمنامی در گوشه زندان ها میپوسند
    چرا شبکه من و تو و بی بی سی از مردی که در میدان کیش کفن پوشید و فریاد جاویدشاه سرداد هیچ نمیگویند؟
    آن مرد اکنون کجاست؟
    نامش چه بود؟
    چرا هیچ کس از پادشاه خواهانی که هر روز بازداشت و سربه نیست و ناپدید میشوند چیزی نمیگوید؟
    فرق آنها با محمدنوریزاد و عباس واحدیان شاهرودی و کمال جعفری و غیره چیست؟
    فرق شان این است که ضدولایت فقیهان و جمهوری خواهان فردای براندازی در راستای منافع انگلیس به مقام ریاست جمهوری و وزارت میرسند اما پادشاه خواهان یا استخوان های شان زیرخاک پوسیده است و یا حداکثر میتوانند در اندازه یک حزب کوچک کنترل شده گاهی میتینگی داشته باشند
    در این جا یاد فیلم هوشمندانه قلاده های طلا میفتم جایی که یک مقام ارشد به ظاهر اپوزیسیون به جوانی خام میگوید همه ما قلاده برگردن داریم اما قلاده یکی از آهن است و قلاده یکی مان از طلا

    همه این سناریو برای ما برملا شده است
    ملتی که تاریخ بداند و هوشمند باشد فریب نمیخورد.

    .
    در ادامه این نوشته را نقد می کنم.
    واحدیان شاهرودی

     
  120. جناب نوری زاد
    میخائیل کلاشیکف مخترع کشنده ترین اسلحه تاریخ می گوید:هرروز صبح به خودم می‌گویم امروز صبح قرار است چند نفر با اختراع لعنتی من جونشون را از دست بدهند وکشته شوند؟کاش من یک ماشین چمن زنی ساخته بودم؟، جناب زیبا کلام هم اخیرا در مناظره تلویزیونی که با دکتر نوری زاد داشتند فرمودند کاش ما بجای صنعت موشکی واتمی یک کارخانه ساخت دوچرخه در کشورمان میساختیم؟ این در حالی است که سرداران وفرماندهان طرازاول سپاه و ارتش ومقامات بالای حکومت اسلامی ازمحو کشور مستقل اسرائیل برای ما سخن میگویند بدا بحال ما

     
    • با سلام

      آقای زیبا کلام یا هرکس دیگری که گفته باشد : کاش بجای صنایع موشک سازی و اتمی، کارخانه دوچرخه سازی میساختیم، حرف کاملاً نادرست و مطلقاً غلط و مضری به حال کشور و مردم ایران زده است و شکر زیادی میل کرده است ! در دنیایی که مدام میلیتاریستها و شرکتهای عظیم اسلحه سازی غرب در سه شیفت کاری شبانه روز انواع سلاحهای متعارف و نا متعارف و اتمی و شیمیایی و میکروبی و…. تولید میکنند و جهت ایجاد بازار فروش پیوسته در حال اختلاف افکنی و آتش افروزی و راه اندازی جنگند، کشوری که اراده و توان دفاع از کیان و موجودیت و تمامیت ارضی و امنیت ملی و منطقه ای و جهانی خود و میهن و مردمش را نداشته باشد محکوم به فناست و بزودی مضمحل یا وابسته در بست میشود و اگر استقلال ظاهری هم داشته باشد در باطن تا خرخره نوکر و کنیز و کارگزار امپریالیسم است. آمریکاییها بقدری در فریبکاری و دغلکاری و تبلیغات استادند و طوری افکار ملل فریب خور و تحصیل کردگان روشنفکر نما را جهت میدهند که هیچکدام نمیپرسد تو چرا بقدری سلاح اتمی تولید و انبار کرده ای که برای چندین بار انهدام کل کره زمین کافیست؟ یا ابداً در خیالشان هم نمیگذرد که از او بپرسند که تو از آنسوی کره زمین به چه حقی به ویتنام و عراق و افغانستان لشگرکشی کرده و مخربترین سلاح ها را بر علیه مردمشان بکار میگیری و با راه اندازی کودتا و تبلیغات بسود جاسوسانت مزدوران و جاسوسان وطن فروش را به ریاست جمهوری و وزارت و فرماندهی کل ارتش میگماری؟ این تیپ روشنفکر نمایان، بدون آنکه خود بدانند مثل بدنامترین و بدسابقه ترین سیاست مداران آمریکا حرف میزنند و البته افکارشان راهم از دهان إنها میگیرند تا به مردم خودشان ثابت شود که تا چه پایه و مایه ای روشنفکرند! آنان انگار حق ویژه ای برای آمریکا قائلند و برای هر جنایتی که مرتکب میشود به به و چه چه سرمیدهند و هورا میکشند ، اما به پندار آنها اگر ایران از شکل گیری اتحادهایی که هدف اصلیشان تجاوز و تصرف خاک ایران و به خاک و خون کشیدن و به اسارت و بردگی گرفتن مردمش،باشد، با نثار جان عزیزترین و فداکارترین فرزندانش در آنسوی مرزهای جغرافیایی خود پیشگیری کند و توطئه ها را خنثی کند مرتکب تجاوز و جرم و جنایت شده است!! اگر ایران گرفتار آشفتگهای پس از انقلاب نبود و از به قدرت مطلقه رسیدن صدام حسین و حزب بعث پیشگیری، و حتی اگر صدام را ترور میکرد به سود مردم و کشورهای ایران و عراق و کویت نبود؟ درست ترین کار ایران از هم پاشیدن اتحادیه ای بود که حول نام داعش شکل گرفت تا اینبار با تحریک و فریب و بخدمت گرفتن مردم و جوانان متعصب و نا آگاه اهل تسنن ایران به اهدافی برسند که صدام و متحدینش با هشت سال جنگ نرسیدند. خوشبختانه مردم اهل سنت آگاهتر از آن بودند که فریب بخورند. عجیب است که بعضی از این به ظاهر روشنفکران ایرانی چنان بر علیه منافع و امنیت ملی کشور متبوعشان داد سخن میدهند و قلمفرسایی میکنند که گویی آمریکاییند و از منافع نامشروع این ابر قدرت ظالم و متجاوز و غارتگر دفاع میکنند!
      مغزی که درست نیندیشد و جمجمه ای که خالی از فکر باشد با کدو تفاوت چندانی ندارد.

      ———–

      درود دوست گرامی
      کاش کمی از اطراف بیت رهبری دور می شدید و چشم انداز درست تری برای تماشای دنیای اطراف و بین الملل اختیار می فرمودید. این نوشته، عجیب طعم تحلیل هایی را می دهد که مرتب از صدا و سیمای شخص رهبر پخش می شود. که در آن هیچ انگار عقلانیتی در کار نیست که بگوید: اگر در دور دست های مرز، دشمن عربده می کشد، این به تو چه؟ دوست من، همه ی عرّ و تیز حضرات در سوریه، تنها و تنها نجات سید حسن نصرالله و حزب الله بود. نشانی غلط به مردم ندهید. اگر درگیر شدن با دشمن در دوردست های مرز، کاری گزیده بود، بجز ابرقدرتها، همه ی کشورهای دیگر نیز تا کنون این کار را کرده بودند. راه را برای بیت رهبری گشودند تا هم پول هایش را (ببخشید پولهای مردم ایران را) بالا بکشند و هم دست از پا درازتر بازشان گردانند و آبروی ایرانیان را خفیف کنند. می بینید اسراییل تا این روزها نزدیک به دویست و پنجاه بار مواضع سپاه را دود کرده و به هوا فرستاده اما برادران نُطُق نکشیده اند. اگر گفتید چرا؟
      با احترام

      .

       
  121. سلام اخیرا جناب عباس جعفری دولت ابادی دادستان انقلاب فرمودند که از سلطان سکه هیچ سکه ای کشف نشده بود این در حالی است که رسانه های حکومتی ومشخصا رئیس پلیس تهران بزرگ در آن ایام از کشف 2تن سکه معادل با 245هزارسکه بهار ازادی از سلطان سکه خبر داده بودند، آقای نوری زاد بنظر شما ان همه سکه را یکجا چه کسی بلعید جریان این غارت بزرگ درروز روشن انهم در مملکت امام زمان چیه چرا همه ی آیت اله ها ومراجع وسرداران سکوت کرده اند؟ بنظرتان سهم سید حسن نصراله از این غارت بزرگ چقدر بوده است؟

     
  122. حضرت زينب در کنار بستر مادرش دعا کرد ولي مادرش خوب نشد. در کنار بستر پدرش دعا کرد ولي پدرش خوب نشد . در کنار بستر برادرش حسن ام يجيب خواند ولي از گلوي برادرش خون مي آمد، امام حسن هم خوب نشد. در کنار خيمه براي عباس ام يجيب خواند ولي او از نهرالقمه برنگشت. براي حسين ام يجيب خواند ولي حسين از جنگ برنگشت. در خرابه ي شام هر چه ام يجيب خواند رقيه چشمش را باز نکرد.

    اینها را عزیز کرده های خدا میدانند، دعایشان نگرفت،
    برای سلامتی خودتان، غذای سالم و اندک بخورید، ورزش کنید،
    به نظافت خود رسیدگی کنید،
    از امواج مضر دوری کنید،
    حسادت نکنید،
    بخیل نباشید،
    بد دیگران را نخواهید،
    مواظب باشید،
    با احتیاط رانندگی کنید،
    شاد باشید،
    بخندید،
    برقصید،
    سفر کنید،
    و……
    دعا اگر کارساز بود، خیلیها چندمیلیون سال عمر میکردند،
    خیلی از پدرها و مادرها و فرزندها زیر خاک نبودند،
    دست از خرافات بردارید و زندگی کنید

     
    • یک بار گفتم و باز تکرار میکنم:
      برای اینکه یک تلنگر به شعور و درک تو بزنم، این پرسش را از تو میکنم:
      اگر مادر یا پدر یا خواهر یا برادر یا فرزند یا همسر یا یکی از عزیزترین کسان تو دچار یک بیماری سخت شدند، آیا تو برای بهبودی آنها دعا نمیکنی؟…مرد باش و صادقانه پاسخ بده… در مورد انرژی مثبت و منفی چه میدانی؟ به روح اعتقاد داری؟
      برای شروع به این پرسش ها پاسخی کوتاه بده تا برویم سر اصل مطلب.
      در این فاصله سعی کن کمتر چرندیات بنویسی و کمی بیاندیشی… اینکه ورزش کنیم، بخندیم، برقصیم و …ربطش به دعا چیست؟ چنس دعا چیز دیگری ست که …اول پاسخ پرسشهای مرا بده تا بعد…
      تو تلاش کن خودت ابتدا این توصیه ها را بکار گیری و در پایان نتیجه را به اطلاع ما برسانی و بعد برای دیگران نسخه بپیچی …از یک طرف کودکانه مینویسی و درکی کودکانه و ابلهانه در مورد زندگی داری و از طرف دیگر نسخه های فلسفی تجویز میکنی!

       
      • انارشیست هنوز هم در کار دکتر بازی هستی؟

         
        • آری هستم اگر تو بخواهی به شرطی که شناس شوی… با ناشناسی چون تو پَست، ریسک دارد دکتر بازی…و نه با هر هرجایی ناشناسی مثل تو که از سر کوچه گذر میکند.
          تو برو پارک دانشجو یا تلفن درج کن بر در توالت عمومی… هرجایی ناشناسی چون تو باید که با هرجایی ناشناسی کند دکتر بازی… ملتفتی که؟
          دکتر بازی هم قوائدی دارد برای خودش…
          یقین بدان که نوری زاد هم تجربه ها دارد و اوستای اینکار است… او هم اینک هم، لقب دکترا را یدک میکشد، کارَت را راه می اندازد بی شک… پیام خصوصی بده بهش… ردیفه…
          امان از درد خماری… نوری زاد مریض را تحویل بگیر… آمپول لازمه…

           
  123. سلام آقای نوری زاد اخیرا جنابعالی در کانال تلگرامیتان به پدیده شوم کودک همسری که متأسفانه در این سالها درکشورمان رو به افزایش است پرداختید فعالان حقوق کودکان می گویند این پدیده در آینده بر سلامت خانوادهای ایران تأثیر منفی می‌گذارد اما در چنین وضعیتی با کمال تأسف می‌بینیم وشاهد هستیم که برخی از چهرهای مذهبی ومشخصا آیت اله ها و مراجع تقلید شیعه به شدت دنبال تبلیغ کودک همسری هستند و حدیث هایی از قول پیامبر اسلام و امامان و بزرگان دین نقل میکنند ودر واقع ساخته و پرداخته می‌کنند من بنام یک هموطن از شما بخاطر پرداختن به چنین مسائل حساس ومهمی تشکر وقدردانی می‌کنم ،پاینده باشید

     
  124. جناب آقای نوریزاد لطفآ این نوشته را منتشر کنید.

    شاید برخی هنوز باور داشته باشند که جمهوری اسلامی اگرچه نتوانسته است رفاه برای مردمش به بار بیاورد حداقل توانسته است اسلام را زنده نگه دارد. باید اینها بدانند که این شیادان، اسلام را هم کشته اند. فی المثل در بحث حجاب آیه 59 سوره احزاب که معروفترین آیه درباره حجاب است میفرماید.

    یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَیٰ أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحیمًا

    ترجمه: ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‌های خود را بر خود فروتر گیرند تا از دیگران شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خدا آمرزنده مهربان است

    در سایه سیاستهای این ریا پروران، دیگر حتی زنان مومنه هم از نفعی که حجاب برایشان داشته بی بهره مانده اند. چرا که مردان متجاوز به حریم دیگران چه بسیار فاحشه ها که در زیر چادر دیده اند و می دانند که داشتن حجاب معنای مومنه بودن نمیدهد. در حالی که قرار بوده است که این حجاب زنان مومن را از دیگر زنانی که در جامعه حضور دارند تمیز بدهد و آنان را از آزار و اذیت در امان نگه دارد واصلا قرار نبوده است که یک زن نامومن حجاب کند و وجه تمایز را از بین ببرد.

    همچنین در آیه 60 سوره نور که تکمیل کننده آیه اصلی است می فرماید

    وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ‌‏

    ترجمه: و بر زنان سالخورده‏ای که دیگر امیدی به ازدواج ندارند گناهی نيست كه چادر یا روسری خود را زمين گذارند، به شرطى كه زينت خود را آشكار نكنند. و عفّت ورزيدن براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و آگاه است.

    واضح است که در این آیه تشخیص اینکه آیا آنها سالخورده اند یا نه را به خود زنان مومن واگذار کرده و این چنین نبوده که پیامبر سازمانی برای تشخیص آن ایجاد کرده باشد. در حقیقت پیامبر دارد به زنان مومن می گوید که اگر شرایط شما جوری است که این حجاب را برای خود مفید نمی دانید می توانید آن را فرو بگذارید و خدا نیز برای شما گناهی محسوب نخواهد کرد.

    از این رو باید همه بدانند که این///دین و دنیای ما را هر دو را با هم تباه کرده اند.

     
  125. دوست گرامی جناب آقای نوری زاد عزیز

    پس از سلام و عرض ارادت فرصت را مغتنم شمرده مختصری از اهداف شبکه رسانه ای بیان را خدمت جنابعالی عرض می کنم، بیان علاوه بر تلاش برای اطلاع رسانی درست از طریق برنامه های صوتی تصویری و یا گزارشها و‌مقاله های منشتر شده در وب سایت، کانال و سایر شبکه ها اجتماعی بیان برای تحقق چند نکته دیگر تلاش میکند.

    – اشاعه آزادی بیان در کشور و‌گردش اطلاعات بطور کاملا آزاد و شفاف.

    – فرهنگ سازی در جامعه، زیرا این نظام در طول چهل سال از عمر خود خلقیات ما ایرانیان را به کلی تغییر داده و جامعه ای پر از نفاق دروغ دو رنگی چاپلوسی ساخته است، بی تفاوتی نسبت به سر نوشت خود و دیگران در میان ملت ما غوغا می کند، و تغییر این زیر بنای نا سالم نیازمند تلاش ‌مستمر و ‌بی وفقه می باشد.

    – زنده کردن فرهنگ تحمل مخالفان فکری، عقیدتی و‌ سیاسی، یعنی دیگران را آنطوری که هستند باید پذیرفت نه آنطوری که ما می خواهیم، یعنی با تمام اختلافات فکری و‌ سیاسی و‌ قومیتی که ما ایرانیان داریم بتوانیم با هم صمیمانه بطور مسالمت آمیز زندگی کنیم.

    – تقویت روحیه نقد پذیری در خود و انتقال این روحیه نقد پذیر به جامعه خود. زیرا بر این باوریم ترقی و پیشرفت همیشه از آن جوامع منتقد و ‌نقد پذیر می باشد، ‌که متاسفانه ما ایرانیان اعم‌ از د‌ولت و‌ ملت نقد سازنده را مساوی با توهین می دانیم ، و‌بیان تمام سعی و‌تلاش خود را بر تقویت این روحیه نقد پذیر در خودت و‌انتقال آن به جامعه خود بکار می برد. و‌با ضرس قاطع عرض می‌کنم‌که بیان تنها رسانه فارسی زبان ایرانی می باشد اعم از مذهبی و‌سکولار که از منتقدان خود بیش از ستایش کنندگان استقبال کرده و‌ میکند.

    – و‌مهمتر از همه شبکه رسانه ای بیان به هیچ حزب و گروه سیاسی وابسته نیست اما تریبونی است آزاد برای تمام ایرانیان از هر دین و‌مذهب و‌ مسلک و‌ حزب یا طیف سیاسی که سخنی برای گفتن دارند، و‌در این راستا از همه احزاب و طیفهای مختلف فکری و‌سیاسی که برای ایرانی آزاد و آباد و‌مردم سالار تلاش می کنند دعوت کرده ودعوت می کند، همچنین در آینده ای نه چندان اگر بتوانیم این مشکلات سد راه خود را از بین ببریم بر برنامه های تصویر شبکه خواهیم‌ افزود و میزگردی هفتگی خواهیم‌داشت در این میزگرد هفتگی همه موافقین و‌ مخالفین نظام‌جمهوری اسلامی دعوت می شود تا برنامه های سیاسی و‌اقتصادی و‌اجتماعی خود را برای ملت توضیح دهند زیرا این حق ملت ماست که دوباره چشم‌ بسته انتخاب نکنند بلکه همه را زیر تیغ بران نقد و انتقاد خود ببرند و پس از اطمینان از برنامه های احزاب سیاسی برای ایران فردا آنانی را انتخاب کنند که معتقد به عدالت و دموکراسی و‌مردم سالاری هستند نه اینکه عمامه به سران را ‌با کروات پوشان عوض کنیم همانطوریکه تاج را با عمامه عوض کردیم.

    در این راستا بیان سخت نیازمند حمایت انسانهای فرهیخته ای همانند جنابعالی که قلبشان برای ایرانی آباد و آزاد ومردم‌سالار می تپد تا با حضور شان در برنامه های تصویری و با قلم سیالشان بیان را یاری دهند تا بتواند به اهدافش جامه عمل بپوشاند و از طرفی قطره آب خنکی باشند برای خاموش‌ کردن عطش ایرانیانی که برنامه های بیان را با شور و شوق دنبال می کنند.

    ما در شبکه رسانه ای بیان بعنوان از شخص جنابعالی و‌دوستان و‌اطرافیان شما دعوت می کنیم تا با قلیم سیال خود هفته ای یک مقاله در باره آنچه که خود صلاح می دانید‌ بنویسید و اگر برایتان میسر باشد هر هفته یک کلیپ پنج تا ده دقیقه ای برای شبکه بیان ارسال بفرمایید.

    قاسم درانی
    مدیر عامل شبکه رسانه ای بیان – لندن

     
  126. خمینی خطاب به محمد رضا شاه:
    این آقا می گوید که باید از خورشید ما چیز بگیریم!
    شما می خواهید از خورشید قدرت بگیرید؟! این حرفها جه است؟

    http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=3&tid=295&sc=494&q=%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C%20%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C
    کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد ۳ » صفحات ۴۸۹ تا ۴۹۹

    جلد ۳ – صفحه ۴۹۴

    ادعای شاه در مورد انرژی خورشیدی!
    اینها می‌خواهند که تمام مخازن ما را ببرند؛ و این ملت بیچاره بعد از اینکه نفتش رفت و منابعش از بین رفت، بعد چه باید بکند؟ خدا می‌داند چه باید بکند. این آقا می‌گوید که باید از خورشید ما چیز [انرژی‌] بگیریم! تو چراغ نفتی را نمی‌توانی روشن کنی؛ شما می‌خواهید از خورشید قدرت بگیرید؟! این حرفها چه است؟ این حرفها برای اغفال مردم است. تمام این صحنه سازیهایی که دارند می‌کنند برای این است که این مردکه را نگهش دارند آنها با قدرتهای خودشان.

     
  127. وزوزارت خارج/*ی حکومت اسلامی: با فرانسه درباره برنامه موشکی‌مان مذاکره‌ای نداشتیم.
    …و ادامه داد ….ولی در مورد صادرات آلبالو خشکه مذاکره مهمی داشتیم.

     
  128. استمرار طلبان چه کسانی هستن: کسانی که از این حکومت/* سود مادی می‌برند، کسانی که از آشکار شدن حقیقت واهمه دارند و یا کسانی که از سر تعصب فقط عاشق افکار خویشند و به مردم نمی‌اندیشند.

    /*: ک

     
  129. درود
    فرهنگ را باید در رفتار جوامع و فرد جستجو کرد فرهنگ مجموعه کنشها و واکنشهای فردی و جمعی است ، فرهنگ لازمه باهمزیستن است اجتماع وسیاست و اقتصاد و هنر و ادبیات و دین و…..جزوی از فرهنگند و هیچکدام نمی توانند بخودی خود معنای فرهنگ بگیرند مگر در ارتباط با دیگر علوم. پس فرهنگ قبل از آنکه احساسی و یا ماورای طبیعی باشد عقلانی و انسانی است . بقولی جامعه بدون فرهنگ جامعه بدون زبان است و جامعه بی زبان انسانی تاکنون وجود نداشته.

    اما آیا حکومت ولایت اسلامی دارای فرهنگی است؟ حکومت اسلامی با احکام شرعی و با تکیه برقران و سنت پیامبر و امامان در تلاش پیاده کردن احکام و دستوراتی است که غیرعقلانی و ضد بشری اند. در واقع حکومت ولایت اسلامی از سال۵۷ باقدرت تمام مشغول فرهنگ زدایی است. این فرهنگ زدایی را در دزدی ها و قتلها و دستگیری ها و دروغ و غارت اموال و حساب پس ندادن و….سرکوب شدید شاهدیم. یعنی این حکومت نه تنها ضربه بر عقلانیت و انسانیتبلکه سعی در نابودی فرهنگ ایرانی دارد.

    هیچکس نمی تواند لباس دوران کودکیش را دوباره بپوشد ، بدین سان نیز حکومت اسلامی را نمی توان بر تن جامعه امروزی ایران پوشاند.آنچه باقی می ماند چیزی جز خرابی و ویرانی جامعه و فرهنگ زدایی بیش نیست.فرهنگها و تمدنها در تبادل مستقیم و غیرمستقیم ند و این جریانی دائمی است.
    حکومت اسلامی ولایی چون ضد عقلانیت و بشریت است در نتیجه ضدفرهنگ و ضدبشرعمل می کند. چه بایدکرد در دست خود مردم است ، یاد بگیریم که عقلانی و برای زندگی قدم برداریم .ایرانی دارای فرهنگی غنی و پر از حکایتها و مثلها و ادبیات کهن فرهنگ شادزیستی و نگاه زیبا و بااحترام و مسولیت پذیرمی باشد. آنچه نظام اسلامی سعی در نابودی اش داشته است از بین بردن تمامی دستاوردهای تلاش پدرانمان برای صلح و جامعه ای سالم است.

    «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
    ﴿۲۶۹﴾
    ترجمه:(خدا) به هر كس كه بخواهد حكمت مى ‏بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين‏، خيرى فراوان داده شده است‏؛ و جز خردمندان‏، كسى پند نمى‏ گيرد. »

    فرهنگ با حکمت و حکمت با عقل و عقل بابشر پیوند دارد. یعنی حکمت کسبی است. ///که به هرکس بخواهد می بخشد و بانی تمایز و تبعیض است ، خروجی ذهنی دلالگر و بی استدلال و غیرمنطقی و توجیه گربیش نیست.

     
  130. آخوند ستیز هستم از قم

    مثال اول: در آمریکا معتقدن gender wage gap وجود داره به دلایل سکسیستی. یعنی زنها به ازای هر $ درآمد مردها (خوکهای کثیف!) 77 سنت درآمد دارن. این آمار درسته. اما تنها بخشی از واقعیته. نتایج تحقیقات آماری یک ارگان فمنیستی رو ببینیم: American Association of University Women یا AAUW:

    اگر زنها رو در هر شغل با مردها در همون شغل مقایسه بشن و نه کل زنها با کل مردها! و چند فاکتور دیگه هم لحاظ بشه (سن، دموگرافی، نوع شعل و …) اون فاصله 23 سنتی نهایتاً به 6 سنت تقلیل پیدا میکنه! متن کامل گزارش برای علاقه‌مندها اینجاست:

    https://t.co/orKOcCV6D4

    مثال دوم: جنبش black lives matter بر این اساس شکل گرفته که پلیسهای آمریکایی از لحاظ نژادی سوگیری دارن و به سیاهپوست‌ها بیشتر شلیک میکنن. این ادعای آماری هم در مجموع درسته. اما تمام واقعیت نیست!

    پژوهش اقتصاددان هاروارد «رونالد فرایر» جالبه. با مطالعه بیش از 1000 مورد استفاده از اسلحه: 24 درصد احتمال اینکه پلیس بر علیه سیاه‌پوستها از اسلحه استفاده کنه کمتره!

    و از اون جالبتر احتمال اینکه یک سیاهپوست یک پلیس رو بکشه 18/5 برابر اینه که یک پلیس یک مرد سیاهپوست رو بکشه.

    پس چرا آمار مطلق چیز دیگه‌ای میگه؟ «اثر متغیر پنهان» یادتون هست؟

    پلیس به تعداد بیشتری از سیاهپوست ها شلیک میکنه به این دلیل ساده که تعداد بیشتری سیاهپوست مجرم وجود داره! وقتی اثر نسبت جمعیت هم وارد بشه آمار ترسناک میشه!

    به طور مثال در شهر نیویورک 23 درصد جمعیت سیاهپوسته. اما بیشتر از 75 درصد تیراندازیها رو انجام میدن!

    البته این آمار بالای جرم میتونه به فقر، نبود عدالت آموزشی و … مرتبط باشه که در جای خودش قابل بحثه. یک چیز اما واضحه: پلیس‌ها بابت رنگ پوست نمیکشند (رفتار تحقیر آمیز چرا).

    در واقع جنبش black lives matter با ندیدن متغیر پنهان در این مسئله و مجبور کردن پلیسها به حضور کمتر در مناطقی که سیاهپوست‌ها بیشتر اونجا زندگی میکنن باعث شده که آمار کشته شده‌های سیاه‌پوست در عمل بالاتر بره!

    تحقیق فرایر رو میتونید اینجا دنبال کنید:

    https://t.co/SlhSw4B69v

    تمام این مباحث طولانی مطرح شد تا به یک نکته برسم: همه اینها مربوط به دمکراسیه! و فضای آزاد تحقیق آماری که در اون گروه‌های سیاسی و علمی با دیدگاه‌های متفاوت میتونن داده‌ها رو بررسی کنن. یعنی آمار و ریاضیات وسیله پیشرفت جامعه و رسیدن به حقیقته. در دیکتاتوری داستان اما متفاوته!

    آمار در دیکتاتوری عموماً 3 تا کاربرد داره: 1. فریب و پروپگاندا 2. ارضای منویات متوهمانه دیکتاتور 3. مشروعیت بخشی به حکومت سرکوبگر

    هرکدوم رو سعی میکنم با مثالهایی نشون بدم.

    برای مورد دوم مثال جالب قحطی بزرگ چین در زمان مائوئه: مائو که قصد داشت چین را به سرعت به ابرقدرت تبدیل کند، از 1958 تا 1961 برنامه «جهش بزرگ به جلو» رو اجرا کرد. یکی از اهداف 3 برابر کردن محصولات کشاورزی بود! تا مازاد تولید صرف تامین مالی پروژه‌های صنعتی بشه!

    طبیعتا در اون اقتصاد متمرکز با اون بوروکراسی عریض و طویل در اون زمانبندی امکانپذیر نبود. نتیجه اینکه مقامات محلی درباره میزان تولید آمار فیک تولید میکردن و این آمار تا بالاترین سطح کشور میرسید و مبنای استراتژی قرار میگرفت. خطای اندازه گیری تولید واقعی بیش از 50 درصد بود!

    بر همین اساس چینی که میلیونها تُن برنج به کشورهای دیگه در ازای اسلحه و ماشین آلات سنگین میفروخت دچار بزرگترین قحطی تاریخ بشر شد!

    تلخ‌تر از این کثافتکاری کمونیسم، این بود که کشورهایی مثل تانزانیا هم آمار «معجزه کشاورزی چین» رو باور کردن و رفتن سراغ مزارع اشتراکی اجباری. نتیجه؟

    بزرگترین صادرکننده مواد غذایی آفریقا تبدیل شد به وارد کننده محض. 90 درصد کشاورزها در مزارع اشتراکی زندگی میکردن. ولی فقط 5 درصد غذای کشور رو تولید میکردن ( مقایسه کنید با دو درصد جمعیت آمریکا که به اندازه یک میلیارد نفر دارن غذا تولید میکنن)

    برای مورد سوم هم یکی از قبله‌های عاشقان کمونیسم رو بررسی کنیم با هم: سیستم بهداشت و درمان کوبای برادر فیدل کاسترو! تا زوایای پنهان اون چیزی که انقدر در این سالها روش مانور داده شده باهم ببینیم یعنی بهداشت و درمان باکیفیت رایگان برای همه مردم.

    معروف‌ترین شاخص اندازه‌گیری سطح بهداشت و درمان یک کشور «میانگین مرگ و میر نوزاد»ه. سال 2017 در کوبا این نرخ 4.4 در 1000 تولد بوده. برای آمریکا این عدد 5.9 در 1000 تولد بوده! بریم آمار رو شکنجه کنیم ببینیم داستان چیه!

    https://t.co/eZdOp8S2Tg

    یکی از نکات جالب اینجاست: آمریکا خیلی سختگیرانه تر محاسبه میکنه این عدد رو: یعنی نرخ مرگ و میر جنین دیررس رو هم در این شاخص لحاظ میکنه. در حالی که کشوری مثل کوبا نرخ مرگ جنین دیررس (22 هفته) و نوزاد (هفته اول تولد) رو جدا میکنه و فقط دومی رو گزارش میکنه!

    https://t.co/kiwcPbS0yY

    یکم عمیق‌تر بشیم. اگر واقعا دارن با آمار بازی میکنن باید یکجایی خودش رو نشون بده. بله: اون نرخ سقط جنینه! یکی از بالاترین سطوح سقط جنین رو در دنیا داره کوبا که هرچند عوامل اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذارن، ولی اجبار زنان به سقط کردن فرزندشون کاملا روتینه!

    https://t.co/DKY6fuD0PS

    بریم سراغ پزشکی بین الملل کوبا که ورد زبونهاست: 37000 پزشک کوبایی در 77 کشور دنیا مشغوط طبابتن. درآمد دولت کوبا از این مسیر چیزی حدود 8 میلیارد دلاره. از سال 2013-2015 دولت برزیل بابت هر خدمات پزشکی 4300 $ به کوبا میداد که حدود 1100 $ به پزشک میرسید.

    https://t.co/Dc6l7TOON3

    درآمد داخلی پزشکها چیزی حدود 250-300 $ هست در مقام مقایسه و دیگه اینکه میتونن بخش زیادی از درآمد برون مرزی خودشون رو برای خانوادشون بفرستن بدون مالیات. این انگیزه دوسال دوری از خانواده رو بهشون میده. یعنی بردگان خودخواسته دولت!

    https://t.co/mJBf9m8LpC

    آمریکا در حدود 17 درصد از GDP خودش رو صرف بهداشت و درمان میکنه. کوبا در حدود 11 درصد.

    https://bit.ly/2RfJ4cw

     
  131. آخوند ستیز هستم از قم

    کاربرد «آمار» در دیکتاتوری و دمکراسی!
    درد مشترکJanuary 06, 2019

    از جنبش black lives matter و مسئله gender wage gap در آمریکا تا افسانه بهداشت و درمان کوبا و «جهش بزرگ به جلو» در چین مائو!

    در نهایت این سوال که : ««آمار و ریاضیات ابزار پیشرفت دمکراسی است یا تثبیت دیکتاتوری؟»»

    «بیل کلینتون» یکبار گفت: ««سرتیتر مطبوعات (headlines) را دنبال نکنید! روند داده‌ها (trend lines) را دنبال کنید»»

    هدفم در این نوشته اینه که نشون بدم چرا دنبال کردن دومی بدون داشتن بینش درست هم می‌تواند گمراه کننده باشد!

    این موضوع به ویژه در حکومتهایی مثل ج.ا اهمیت داره.
    ////////////
    //////////
    //////////

    بقیه را از اینجا بخوانید.

    https://bit.ly/2RfJ4cw

     
  132. آخوند ستیز هستم از قم

    دو نمونه از ترفندهای ثروتمند شدن قارون های جمهوری اسلامی
    ✍️اكبر اعلمي

    در یادداشت قبلی با عنوان «قارون های جمهوری اسلامی چگونه به این ثروت نجومی رسیده اند و چرا!؟»، به صورت کلی به شیوه های قارون شدن اشاره کردم

    در این یادداشت بصورت مصداقی به دو مورد از نحوه بدست آوردن ثروت نجومی توسط قارون ها در جمهوری اسلامی اشاره شده است:

    ۱- اهل یکی از روستاهای رفسنجان است و هم دانشگاهی ما بوده، بدون اینکه از نبوغ و درجه هوشی بالاتری نسبت به هم دوره ای های خودش برخوردار باشد صرفا بدلیل اینکه داماد یکی از ائمه جمعه مشهور بوده و از طریق همسر به یکی از روسای جمهور وصل است. در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، شرکتی را تاسیس و انحصار واردات یکی از شرکت های خارجی تولیدکننده لوازم صوتی و تصویری در ایران را دراختیار گرفت و دیری نپایید که در دولت های هاشمی و خاتمی وارد صادرات قیر و فرآورده های نفتی شد.

    در مجلس ششم که پیگیر قاچاق فرآورده های نفتی بودم، ردپای وی هم در این حوزه بدست آمد. روزی که مانند سایر قارون ها برای رتق و فتق امورات خود و لابی با برخی نمایندگان دلال به مجلس آمده بود او را دیدم و با ایما و اشاره باو فهماندم که ردپایش در قاچاق فرآورده های نفتی مشهود است!
    جالب است که او هم خود را اصلاح طلب می نامد و اکنون هم پول پارو می کند و هم اینکه در اتاق بازرگانی برای کشور و اقتصاد ایران سیاستگذاری می کند!

    گمان می کنم یکی از افرادی که از رد صلاحیت بنده توسط خدایگان روی زمین بسیار دلشاد شد همین برادر مومن و سایر برادران مومنی است که به شغل شریف صدور فراورده های_نفتی از جمله قیر و گازوئیل اشتغال دارند و از اینرو فرایند ردصلاحیت امثال ما، بعنوان باقیات صالحات در کارنامه اعمال اشخاص موثر در ردصلاحیت بویژه جنتی و سایر اعضای شورای_نگهبان ثبت شده است، زیرا در حدیثی آمده است؛ اگر كسي دل مومنی را شاد كند به بهشت مي رود!!

    ۲- دومین مورد؛ برادر یکی از قارون های بسیار سرشناس کشورمان است و برای خودش یک نیمچه_قارون محسوب می شود. زمانی که قرار بود به پرونده اش ورود نمایم حدود ۳۲-۳۰ سال سن داشت.
    موکلم که از بوکسورهای معروف است، وکالت داده بود تا علیه او طرح دعوا نمایم. داستان از این قرار است که این برادرِ قارون، چند شرکت صوری تاسیس کرده است و بدون اینکه چنین شرکت هایی اصلا وجود خارجی داشته باشند، افراد مختلف را به عنوان مدیرعامل در راس آنها قرار می دهد و از طریق آنها بنام شرکت_صوری، از بانکی که متعلق به برادرش می باشد و سرمایه آن هم متعلق به مردم است، دهها میلیارد تومان وام و تسهیلات بلند مدت با نرخ بهره پایین دریافت و سپس در امور غیرتولیدی سودده سرمایه گذاری می کند.
    گاهی هم با اعلام ورشکستگی شرکت موهوم از پرداخت طلب بانک محروم می شود!
    این موکل بوکسور می گفت پس از مدتی از معاونت در این اقدام نادم شده و از مدیرعاملی یکی از این شرکت های صوری استعفا داده است. طرف هم پس از کش و قوس هایی که وجود داشته سرانجام آبدارچی مورد وثوق خود را به عنوان جایگزین مدیرعامل مستعفی تعیین و به مراجع مربوطه معرفی کرده است!

    از آنجا که این موکل خود صادقانه اقرار کرد که هدفش از طرح شکایت علیه برادر قارون موصوف این است که با تحت فشار قرار دادن طرف مقابل مقداری از تسهیلاتی را که بنام او دریافت شده است را از آن خود کند، لاجرم در همان ابتدای کار عطای این پرونده را هم مانند بقیه پرونده های مشابه به لقایش بخشیدم اما این یکی حداقل این حُسن را داشت تا با جزئیات یکی دیگر از شیوه های کسب ثروت های نجومی توسط یکی از قارون های جمهوری اسلامی آشنا شوم!

    اگر گمان می کنید که اشخاص و دستگاه های ناظر با جزئیات قارون شدن این افراد بیگانه اند، زهی خیال باطل.
    درواقع آنها بدلیل مشغله های فراوانی که دارند، فرصت رسیدگی به امور پیش پا افتاده ای از این دست را ندارند!

     
  133. آخوند ستیز هستم از قم

    دکتر تورج اسماعیلی یکی از طراحان و آنالیستهای اصلی سازمان پدافند جمھوری اسلامی
    و مشاور سایبری شورای عالی امنیت ملی نظام،
    با اسناد سری قابل توجھی از کشورخارج و به ترکیه گریختە است.

    بنا بە گزارش رسیدە بە آواتودی:

    سه شنبه شب محل سکونت موقت دکتر اسماعیلی در استانبول شناسایی و مورد یورش نیروهای اعزامی واجا و میت ترکیه قرار گرفت،
    ولی با اقدام بە موقع، وی موفق به فرار و مراجعه به کنسولگری یک کشور غربی در استانبول شد.

     
  134. درود

    بزرگترین نقطه ضعف مردم ایران از نظر اخلاقی علاقه به مفتخواری است. متأسفانه به هر علت یا دلیلی اکثریت مردم گرایش بیمارگون و هیستریکی به هر چیز مفت نشان میدهند.
    نمود این نمونه از فساد اخلاق را که میشود گفت در شمار ننگین ترین مراتب سقوط شرافت و کرامت و انسانیت است در پخش آش نذری و خودکشی و چاقوکشی و فحاشیهای چاله میدانی و زنده و مرده همدیگر را جنباندن و توهینهای ناموسی فراوان دیده ایم و صدها نمونه بدترش را بخوبی میشود دید.
    به علت کسادی کار و نبود در آمد با تعدادی از همکاران در مورد رفتن به یکی از کشورهای اروپایی گفتگویی پیش آمد،محور اصلی بحث چاره جویی این بود که : بیایید ره توشه برداریم و قدم در راه بی برگشت بگذاریم و به سرزمینی کوچ کنیم که آسمانش چنین تیره و تار و هوایش اینقدر اندوهبار نباشد. یکی از همکاران که قبلاً مدتی در آلمان زندگی کرده بود و یکسره زنش را نفرین میکرد که باعث باز گشتش شده، با شور و شعف تعریف میکرد که اگر بتوانیم خود را به اروپا برسانیم دیگر دغدغه هیچی نخواهیم داشت و تا عمر داریم با خوشبختی زندگی میکنیم.
    از مرزهای یونان که خارج شویم، مردم اروپا، کفش و لباسهایشان را که خیلی هم شیک و در حد نو است در مسیر حرکت مهاجران قرار میدهند، همه مفت! هر کدام اندازه ات بود و پسندیدی بپوش و کراوات بزن و کیف کن!
    کافیست وارد خاک آلمان بشوید که من بوده ام، اولین کاری که باید بکنید اینست که پاسپورتتان را از بین ببرید، به شما خانه ای تک نفره با امکانات در کمپ داده میشود مفت!
    اگر ازدواج بکنید خانه دو نفره ای به شما میدهند، بچه دار بشوید خانه ای میدهند که اتاق مخصوص کودک داشته باشد همه هم مفت مفت!
    حقوق ماهانه ای برایتان در نظر میگیرند، مفت! بخواهید جیره بگیرید، در رستوران سه وعده به شما غذا و دسر میدهند مفت مجانی!
    نخواستید جیره خشک میدهند که مطابق سلیقه خودت پخت و پز کنی.
    بعد از مدتی کلاس برات میذارن و به شما زبان یاد میدهند مفت!
    مریض بشوی مجانی معالجه ات میکنند، دکتر مفت، دارو هم مفت!
    نه غم و غصه کرایه خانه دارید و نه خورد و خوراک و نه هیچی!
    من دو تا از دندانهام خراب بود و خودم هم نمیدانستم، معاینه ام کردند و فهمیدند برام ترمیمشان کردند مفت!
    اگر صد مور مرض دیگری هم داشتم باز مفتی معالجه ام میکردند.
    کافیست بهانه ای جور کنی و به آنها ثابت کنی که در ایران جانت در خطره! اگر ثابت کنی که مشکل سیاسی داری از همه بهتره ولی این یکی خیلی سخته و خیلی سواد و اطلاعات میخواد.
    پناهندگی سیاسی گرفتن کار هر کسی نیست.
    بیشتر بچه ها تغییر مذهب میدهند چون از همه راحت تره و الکی مسیحی میشن چند بار به کلیسا میروند تا تأیید کنند که تو کلیسار رو منظمی هستی!
    خلاصه باید زرنگ باشی و حتی در خارج از کلیسا مثل یک مسیحی رفتار کنی چونکه ممکنست ترا زیر نظر بگیرند اونا ما ایرانیا رو دروغگو میدانند!
    واسه پناهندگی یا باید ادعا کنی که همجنس بازی و در ایران امنیت نداری ، یکی از بچه ها با همین ترفند پناهندگیشو گرفت و الآن با یک پیرمرد هلندی ازدواج کرده در حقیقت شوهر گو یرمرده شده !
    بعضیهای دیگه ادعا میکنند که با آنکه مردند ولی گرایش زنانه دارند، برای امتحان آنها را میبرند و سیاهپوست قوی هیکل همجنس بازی را هم میآورند تا زیر نظر مسئولین پناهندگی مثلاً به آنها تجاوز کند و ثابت شود که براستی مفعولند!
    در بیشتر موارد تجاوزی صورت نمیگیرد و بستگی به شانس دارد.
    فقط متقاضی پناهندگی را میترسانند و آزمایشش میکنند شخص باید محکم و شجاع و نترس باشد و وا ندهد و گرنه کارش زار است و همه زحماتش هدر میرود و دیپورتش میکنند.
    پنج شش سالی که بلاتکلیف ماندی بطور رسمی پناهندگی میگیری و دیگه خیالت راحته که تا آخر عمر همه مخارجت مفت مفته!
    تازه ممکنه اجازه نان فروختن و جاروکشی و نظافت و خدماتی که خودشان عارشان میشه انجام بدهند به تو بدهند و آنوقت نور علی نور است و نانت تو روغنه!
    برادر زن من برای رفتن مجبور شد که هشت ماه در ترکیه چوپانی کنه و گوسفند بچرانه، ولی بلآخره موفق شد.
    تو آلمان ادعا کرد که مفعول جنسیه و در ایران امنیت نداره.
    با آنکه لختش کردن و سیاهپوست خیلی گنده ای که گویا بوکسر هم بوده، حاضر کردن تا به او تجاوز کنه، نترسید و خودشو خوشحال هم نشان داد، خوشبختانه شانس آورد و بدون آنکه به او تجاوز کند ادعایش را قبول کردند.
    الآن در قلب اروپا زندگی میکنه! اگر خلاف و کار غیر قانونی نکنه و پلیس نظر خوب براش گزارش کنه تا سه سال دیگه پناهندگیشو میگیره!
    جشن تولدی برای خودش گرفته که دلم میخواد عکسهاشو ببینید میزی واسه خودش چیده که روش پر از کیک و انواع مشروباته !
    سگهای اونا از کارگر و راننده کامیونهای ما خیلی خوشبخت ترند!
    افسوس که گرفتار زن و بچه ام و پدر و مادر پیرم غیر از من کسیو ندارن، و گرنه با هر بدبختیی بود خودمو به اروپا میرسوندم!
    سیاست عوامفریبانه احمدی نژاد در گران کردن ارزاق عمومی و فریفتن مردم ناآگاه و مفت پسند ایران با دادن یارانه نقدی سوق دادن هر چه بیشتر جامعه نگون بخت ایران بسوی انحطاط اخلاقی بیشتر و باختن عزت نفس و مناعت طبع و کرامت نفس بود. خداوند محمدرضاشاه را غریق رحمت و مغفرت فرماید، غذای سلف سرویس دانشگاه را که در خارج از دانشگاه حدود 180 ریال قیمت داشت تنها با 5 ریال به دانشجویان میفروخت تا دانشجو بد عادت نشود و احساس کند که پول داده و غذا خریده و عزت نفسش خدشه دار نشود.
    خداوند محمدرضاشاه را رحمت و نادانهای پلیدی که کشور ثروتمند و مردم عزتمند ایران را به این خواری و مذلت نشاندند به لعنت ابدی گرفتار کند.

    ———

    درود دوست گرامی
    چه نوشته ی تلخ اما درست و فهیمانه ای است این نوشته ی شما
    سپاس

    .

     
    • مفتخواری مختص فقط ایرانیان نیست، مفت خواری به انسان و خصوصیت راحت طلبی او بر می گردد انسان در میان حیوانات شبیه به کفتار است ، انسان هرگز چون عقاب نبوده و نیست. همه ما از هدیه خوشحال می شویم هدیه هم نوعی مثبت مفت بدست آوردن چیزی است.
      در مورد تجاوز برای پناهندگی نمی دانم که تا چه حد درست است. اروپا قانون حاکم است و هرکارخلاف بزودی کشف وبررسی می شود.
      در هر صورت مفتخواری/از سفره دیگران خوردن یک معضل بزرگ اجتماعی و زایده نه تنها سرمایه داری است. اما این نوع مفتخواری با مفتخوری حاکمان اسلامی یعنی غارت وچپاول فرق دارد.غارت کردن هست نیست کشوری دزدی در روز روشن است.

       
    • ایرانی خدای دروغ و غلو و ناراستیه !خود اینکه یک سیاهو میارن یعنی توهین به سیاهپوست و نژادپرستی از یکطرف و توهین به همجنسگرایان از طرف دیگر و فراموش نکن که اتحادیه های آنها دمار از روزگار چنین دولتی در می آورند! بقیه هم اراجیفه و هیچ درستی و راستی در آن نیست. شما تو هر جامعه ایی که وارد شوید بعد از یه مدتی باید کاری دست و پا کنی و خودت زنده کیتو روبراه کنی.مسلما در کشورهای متمدن امکانات بیشتری هست و اگر به کسی پناهنده گی دهند او مثل هر شهروندی می تواند به کاری شرافتمند روی آورد و زندگیش را بچرخاند.ولی اینکه مفت و مجانی همه امکانات زندگی را در اختیار کسی قرار دهند نه چنین‌نیست. مسلما اوایل ورود و پذیرش پناهنده گی کمکی دریافت می کنند ولی بعد از مدتی هر فردی مجبور به یافتن کار برای گذران زندگی خود است.

       
      • باسلام

        مسلما هیچ جامعه ای طالب افراد انگل و مفتخور و مفت پسند نیست و محال است که در جوامع سرمایه داری بدون انتظار کسب حداکثر سود یک سنت برای مهاجران مفتخور هزینه کنند. گوینده آن کلمات که مهاجرت و اقامت در اروپا را چون بهشتی رؤیایی تصویر و تعریف میکرد تمام تکیه اش بر مفت بودن امتیازاتی بود که به راست یا دروغ ادعای دادنش به پناهندگان داشت و هر وقت کلمه مفت را تکرار میکرد با لذت آب دهانش را قورت میداد و بیشتر شنوندگانش هم با تحسین و لذت گوش میدادند و حسرت برخورداری از آن لقمه های مفت را میخوردند .ممکنست که کل ادعاهایش دروغ بوده باشد، ولی آنچه راست بود علاقه خود و اکثریت حضار به مال مفت بود. مگر ملت بزرگ و با کرامت و زیاده از حد بزرگ ایران به عشق آب و برق و اتوبوس و پول نفت مفت به این بلیه چاره ناپذیر دچار نشد؟ مگر هنوز هم کاندیداها وعده مال مفت نمیدهند و با اخذ اکثریت آرا راهی مجلس و به قول مش قاسم اون طویله و سایر مراکز قدرت نمیشوند؟ همه میدانیم که اگر خدای نکرده وانت یک خربزه یا هندوانه، یا مرگ موش فروش بینوا در ایران چپ شود، یا در جایی آش نذری خیرات کنند، آنوقت رفتار مردم مفت پسندی که توسط آخوندهای //////// فاسد شده اند از هزاران مقاله و سند و مدرک مستند گویاتر نشان میدهد که در باطن و ذات این مردم فاسد شده ای که مفت هم نمی ارزند چه میگذرد.با آنکه نظام پادشاهی در بیشتر کشورهای متمدن ملغی شده و دیگر کمتر ملتی تن به توهین تحمل نظام پادشاهی میدهد اما محمدرضا پهلوی صدها بار از سر ملت خرافه پذیر و مفت پسند ایران زیادتر بود. او ابتدا شاهزاده و پس از آن ولیعهد و بعد شاه و سپس شاهنشاه شد و در هر صورت فردی اشراف منش، چشم و دل سیر و آقا صفت با تحصیلات عالیه و دنیا دیده بار آمده بود، رفتار خود و زیردستانش و فرهنگی که ایجاد کرده بود طوری بر افرادی که به رادیو و تلویزیون و روزنامه و مجلات و سینما دسترسی داشتند اثر گذاشته بود که حتی مردم متوسط الحال جامعه اگر به هتل یا رستورانی میرفتند انعامی هم به پیشخدمت میدادند و در عین گدایی لاف پادشاهی میزدند ، اما با سلطه نابکاران بی هنر و تبهکاری که نه هنری داشتند و نه تن به کار و زحمتی میدادند بتدریج فرهنگ مخربی شکل گرفته که الآن اگر بتوانند غذای مفتی بخورند و ناجوانمردانه و رندانه هزینه اش را نپردازند خود را زرنگ به حساب میآورند و بخود میبالند . گدازادگان و گداصفتانی که به مقامات بزرگ رسیدند فرهنگ مفتخواری و گداچشمی و انگل صفتی خود را همگانی و ملتی متمدن را به نکبت و گدایی و بیشرافتی مبتلا کردند. معلوم نیست چطور میشود جامعه را از اضمحلال نهایی نجات داد؟

         
  135. بسوی آرمان بزرگ
    پیشنهادی برای از میان بردن اختلاف سیاسی
    بین دو گروه بزرگ میهن خواه ایران
    و ضرورت آن برای خیزش همگانی مردم

    ایران دارای دو گروه بزرگ سیاسی می باشد،دوستداران شاه فقید ایران محمد رضا شاه پهلوی و
    دوستداران زنده یاد دکتر محمد مصدق ،که از بد روزگار دیر زمانی است رویداد 28 مرداد سال 1332
    اختلافی بارز و زیانبار میان آنان بوجود آورده است . از آن رویداد تلخ سیاسی نزدیک به شصت و پنج سال
    میگذرد که هیچ یک از سردمداران و بازیگران اصلی آن واقعه دیگر در قید حیات نیستند

    پس از استقرار حکومت جمهوری اسلامی در ایران ، رهبران و هواداران این دو‌گروه بزرگ همواره
    مورد حمله وهجمه بیرحمانه و غیر انسانی حاکمان جمهوری اسلامی قرار داشته اند، و به گمان
    بیشتر آگاهان سیاسی برای جلوگیری از آسیب های جانی و مالی بیشتر رژیم غارتگر جمهودی اسلامی
    ضروری است هر چه زودتر این دو گروه بزرگ و مهم ، به یک آشتی ملی و توافق سیاسی برسند

    برای از میان بردن این جدایی بین دوستداران پادشاه فقید و زنده نام دکتر محمد مصدق پس از رایزنی
    های بسیار با فرهیختگانی چند از این هردو گروه ایرانخواه ، این نتیجه بدست آمدکه تنها راه منطقی
    و عادلانه ای که به این اختلاف و دوگانگی می تواند پایان بخشد این است که این دو‌ گروه سیاسی درحال
    حاضر توافق کنند پس از سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری حکومتی ملی
    یک هیئت حقیقت یاب از سوی مجلس شورای ملی موضوع 28 مرداد سال1332 را دقیقا رسیدگی و نتیجه نهایی را به ملت ایران اعلام نماید ، نتیجه گزارش را هرچه که باشد طرفداران این دو گروه پذیرا شوند تا بزرگترین مانع همبستگی مردم از میان برداشته شود . و از هم اکنون نیز تا رسیدن به آن روز موعود، موضوع مورد اختلاف را بخاطر پایان یافتن آن به کنار نهاده تا به یک توافق برای ساقط کردن رژیم
    ضد ایرانی جمهوری اسلامی برسیم . این مهم بفرجام نخواهد رسید مگر با حسن نیت رهبران و فعالان امروز این دو گروه بزرگ ایرانی که بی تردید بدون اتحاد آنها
    توانایی ساقط کردن رژیم میسر نخواهد شد این اختلاف از مهم ترین عوامل ماندگاری جمهوری اسلامی تا به امروز بوده است و این دو گروه ملی اگر اراده کنند می توانند با این توافق رهایی میهن را تسریع بخشند. به متن تفاهم نامه در زیر توجه نمایید
    البته طبیعی است کسانی هم باشند که با این طرح و یا هر نوع دیگر از همبستگی مخالفت کنند مانند کسانیکه علاقمند ماندگاری رژیم هستند، کسانیکه از این تفرقه سود مادی میبرند، کسانیکه از آشکار شدن حقیقت واهمه دارند و یا کسانیکه از سر تعصب فقط عاشق افکار خویشند و به مردم نمی اندیشند
    تفاهم نامه ملی
    ما دوستداران پادشاه فقید ایران محمد رضا شاه پهلوی و
    ما دوستداران زنده یاد دکتر محمد مصدق و
    ما آرزومندان سرافرازی مردم ایران
    که در اثر رویداد 28 مرداد سال 1332 به یک اختلاف
     بزرگ سیاسی و کدورت 65 ساله دچار گشته ایم،اینک
    برای رهایی مردم از روزگاری که درآن گرفتارشده اند
    و ضرورت ایجاد همبستگی بین اپوزسیون رژیم جمهوری
    اسلامی و در نهایت برای سرنگون کردن این حکومت
    از ادامه بحث درباره آن رویداد ، تا سرنگون شدن رژیم 
      مسئولانه خود داری کرده و حل موضوع را به هیئت
    حقیقت یاب که از سوی مجلس شورای ملی آینده ایران
    تعیین می گردد واگذار می کنیم و ازهمه ی نویسندگان و
    پژوهشگران وتحلیل گران وبرنامه سازان ومدیران رسانه های
    ایرانی درخواست می نماییم تا تشکیل هیئت حقیقت یاب با
    خویشتن داری میهن دوستانه ، گفتگوهای در مورد
    مسایل 28 مرداد رامسکوت گذارده و به این پیمان توان ماندن
    دهند تا دسیسه هایی را که حتما از سوی جمهوری اسلامی
    برای برهم زدن این پیمان بکار خواهد رفت خنثی کنیم

    **************
    از این رو از پیروان این دو گروه ، صاحبان قلم ، تحلیل گران سیاسی و میهن دوستانی که
    آزادی ایران درصدر آرزوهای آنان قرار دارد با احترام درخواست می کنیم که هماهنگی خود
    را با این تفاهم نامه بهر شکلی که شایسته میدانند اعلام و در اجرای این مهم بکوشند از نظر
    دهنگان و نویسندگان گرامی خواهش می کنیم دیدگاه خود را راسا با رسانه های فارسی زبان
    در میان گذاشته و یا به ایمیل زیرفرستاده تا در رسانه های با اعتبار ایرانی درج و منتشر شود
    پاینده ایران – ماهنامه بیداری
    bidari2@hotmail.com

    —————–

    درود سیاوش گرامی
    خواهش می کنم از این سایت برای انتشار نوشته ها و مرامنامه ها و بیانیه های تشکیلاتی استفاده نکنید.
    این بار آخر است و من دیگر بیانیه های اینچنینی را حذف می کنم.
    سپاس که رعایت می فرمایید

    .

     
  136. درود بر آقای نوریزاد
    حالا که مردم ونزوئلا بساط مادرو
    را جمع کردند تکلیف اون همه سرمایه های که ملاها در آنجا کردند چه میشود
    میلیاردها دلار یک شبه دود شده
    وبه هوا رفت
    بااین وضعیت فعلی نشانه بسمت ایران است که فقط با یک تلنگر این رژیم بسمت سقوط میرود
    فدایی داری❤️❤️❤️❤️❤️