یک: ترسیدن، همه اش عیب نیست. از روزنی دیگر اگر به ترس بنگریم، می بینیم چه شایستگی ها با ترس است. و اگر ریزتر بنگریم، می بینیم همه ی ما به ترسیدن نیازمندیم. مثل گرسنگی، که ما را از یک نیاز بایسته ی جسمی خبر می کند. مثل عصب های حسی که همه جا با مایند و تا دست و پایمان به سوز و سرما و آتش و تیزی بر می خورند، ما را به پس کشیدن و مراقبت مجبور می کنند. دست و پاهایی که از آتش نترسند، بی حسّ و بی عصب اند. می سوزند و ذغال می شوند و هیچ ما را خبر نمی کنند. حسّ ترسیدن اگر در بشر نبود، نسلش ور افتاده بود زود. ترس است که ما را از قدم زدن بر آتش و آب باز می دارد. و از راه رفتن بر آنسوی لبه ی بام. و از فریاد کشیدن (درجایی که باید فریاد بکشیم). و از زیستن با گرگ ها و کفتارها. اگر ترس نبود، همه همدیگر را می دریدیم و چیزی از ما بجای نمی ماند. ترس است که نوع بشر را به بقا و ماندگاریِ هر چه بیشتر حریص می کند.
دو: بشر از تنهایی می هراسد. که اگر نترسیده بود، شهری و ملتی و مردمی شکل نمی گرفت. بنای همه ی پستوها و سیلوها و انبارهای غله، همه بر ترسِ از گرسنگی بوده است. ما به ترس بسیار مدیونیم. پادشاهانی که دوست می داشته اند فرزندانشان تا همیشه ی تاریخ پادشاه باشند، از انقراض و تنهایی و فراموشی می هراسیده اند. اینها، ترس های مشترکِ بشر است. آنسوتر از ترس های مشترک، ترس های ویژه ای سر بر می کشند که اجداد ما را به درون غارها و قلعه ها و طایفه ها و ساختنِ چاقوها و شمشیرها و سپرها و کلاهخودها و زره ها فرو بردند. اکنون نیز ما را بجوری دیگر به داشتنِ حفاظ خانه ها و به ساختنِ گاوصندوق ها و اتومبیل های محکم و ضد گلوله، و به گماردنِ نگهبان و قاضی و دادگاه، و به خرید و ذخیره کردنِ انواع غذا و دارو و اسلحه های دفاعی مجبور می کند.
سه: این روزها، مردم یک سرزمین، هزینه ی یک عمر زندگی و آموزش و اسلحه ی نظامیان و ارتشیان را می پردازند تا همین نظامیان، در یک بزنگاه و پیشامد و خطر، به دفاع از مردم و کشورشان بر خیزند. یعنی مردمی که از هجوم دیگران می هراسند، نگاهبانانی به اسم ارتشیان استخدام می کنند تا خود آسوده زندگی کنند. و همین ارتشیان، از ترسِ روزهای مبادا، و در زاغه های نفوذ ناپذیر، اسلحه و مهمات انبار می کنند. بعضی ها می گویند: حتی اختراعِ جور بجور خدا و دین و امامزاده و جایی چون جهنم و بهشت، همه از ترسِ بشر بوده. بشرِ ترسو، باید به یکجا پناه ببرد. و در پس کسی که شکست ناپذیر است پناه بگیرد. در میان خدایان یونانی، به هرکول فرزند زئوس بر می خوریم که گرچه عقل و شعور چندانی ندارد اما پهلوانی شکست ناپذیراست. در کودکی دو مار را می کشد و در جوانی شیری را و در دوره ی پهلوانی اش شهر به شهر می رود و با بدان و زشتکاران می جنگد و همه را از پای در می آورد. مردمانِ آسیب پذیر یونان، به زور بازوی هرکول نیاز داشتند نه به شعورش. پس او نباید می مرد. روزی که هرکول می میرد، مردمان ترسو، او را به آسمان می برند و بر جایگاه خداوندی اش می نشانند تا ماندگاری اش همیشگی شود و نیاز نترسیدنِ مردمان را بر آورد.
چهار: مردمی که دروغ می گویند نیز می ترسند. و عجبا که ریشه ی احساسِ مردمی که ورزش می کنند و درس می خوانند و به حوزه و دانشگاه می روند و آخوند و مهندس و پزشک و فضا نورد می شوند و بهنگام بیماری دارو می خورند و مست می شوند و آواز می خوانند و می رقصند و غش غش می خندند و بچه دار می شوند و آشغال هایشان را در زباله دانی می اندازند و پولهایشان را به بانک ها می سپرند، همه از ترس آب می خورد. جماعتی که دیگران را می ترسانند، و در این راه، حتی دیگران را می زنند و می کشند نیز می ترسند. ساختن سیم خاردار و زندان نیز از ترس است. بس است نوری زاد، برو و سر بکوب به آنچه که در سر داری. چه می خواهی بگویی؟
پنج: می خواهم بگویم: اگر چه ترس، با خمیره ی شخصیتی و هویتیِ ما آمیخته و از ما جدا شدنی نیست، و اگرچه این ترس، برای ما زنگ خطری ست که ما را به هزار آسیبِ در کمین هشدار می دهد، اما همین ترس، سوژه ی مناسبی ست برای جماعتی که با فضا پردازی های تخصصی شان، دیگران را بترسانند و ازشان پول بگیرند. عجیب و خنده دار نیست که مردمی بترسند و پول نیز بپردازند؟ مثل چی؟ مثلِ تونل های وحشت. که شما پول می پردازید و بلیط می خرید و بر صندلیِ یک ترن می نشینید و ترن به راه می افتد و در داخل دخمه ای تاریک، شما ناگهان از هر طرف به هجوم و نعره ی اسکلت ها و هیولاها و حیوانات وحشی برمی خورید. جوری که هم می ترسید و جیغ می کشید، و هم پشت بندش غش غش می خندید و با تپش قلب از آن دخمه بیرون می زنید و عجبا که راضی نیز هستید از این که پولی داده اید و ترسیده اید.
شش: اگر برای لمس و تماشای ترس های ریشه دار، به هر تونل وحشتی سر بزنیم و به همه ی وحشت سراها و دخمه های هولناک سر فرو ببریم، شاید هرگز نتوانیم جایی دهشتناک تر و مخوف تر از دخمه ی مذهب های متعصب پیدا کنیم. شگرد بلندگوهای این مذاهب، جوری مردم را در انواع گناه غسل می دهند و گناهکاران را از آتش جهنم و عذاب های الهی می هراسانند که گویا کلید جهنم و فهرستِ عذاب های جور بجورِ پروردگار در دست اینان است و لاغیر. عجبا که این عذاب های جوربجور، جوری طراحی شده اند که مردم را به سمتِ کیسه ی کلید دارانِ اینجور مذاهب هدایت می کنند تا از کلید داران بشنوند: پول که بدهید، ما خودمان ( با فوت و فنی که بلدیم) کوه گناه شما را رفع و رجوع می کنیم.
هفت: اگر یکی بتواند ترسش را با دروغ پس براند، ای بسا بخاطر همان دروغ به عذاب وجدان نیز دچار شود. با این که دروغگویان حرفه ای، کمترین گزشی در وجدانِ مرده ی خویش احساس نمی کنند، مذهب های عبوس اما این عذاب وجدانِ دروغگویانِ خرده پا را نیز چاره کرده اند و به وی دلداری داده اند که تو لابد می ترسیده ای که دروغ گفته ای. و یعنی: این حق تو بوده که دروغ بگویی. چرا؟ چون جان و آبرو و عقیده ات در خطر بوده.
هشت: اگر دیگران بخاطر ترس هایشان دست بدامان دروغ می شوند، کلید داران مذهب های عبوس، هم دروغ های بیشتری می سرایند و هم برای دروغ های فراوانشان بهانه های مذهبی جور می کنند. مثل “تقیه”. که به معنای خودداری کردن از سخنِ راست و اظهار عقیده و مذهب است در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا آبرو در میان باشد. و یعنی دروغی که نه تنها ناپسند نیست بل به شما این فرصت را می دهد که بهنگام خطر، هم دروغ بگویید و هم واهمه و عذاب وجدانی نیزاز دورغگویی تان نداشته باشید. پرسش این که: میزانِ ترس و خطرِ ناشی از آن را چه کسی تعیین می کند؟ و اندازه ی دروغ را چه کسی؟
نه: بنیانِ تقیه، بر ناراستیِ برآمده از ترس است. و به باورمندانش این امکان را می دهد که با سلیقه و اجتهاد خویش دروغ بگویند و واهمه ای نیز از کثرتِ دروغ هایشان نداشته باشند. مثل چی؟ مثل جمهوری اسلامی که بنیانش بر دروغ است. مثل سخنان پاریسی امام خمینی که هیچکدامش عملی نشد. مثل بسیار بسیار بسیار متعصبین مذهبی، که در بزنگاه گرفتاری، دست بدامان دروغ می شوند.
ده: سیدعلی خامنه ای که میخ هسته ای اش به سنگ نشست، مثل شاخِ شمشاد آمد و پشت تریبون نماز جمعه ایستاد و اسلحه بدست گفت: ما از اولش هم در پی ساخت بمب اتم نبودیم. و پشت بندش نرخِ دروغش را بالاتر برد که: اساساً سلاح کشتار جمعی در قاموس دینیِ ما مطرود و منفور است. آسدعلی که به خانه رفت، در آینه به ریخت خود نگریست. خودش هم می دانست که چه دروغ وقیحانه ای سروده. اما، این تقیه ی ناقلا را برای چه خلق کرده اند مگر؟ که در راه خدا دروغ که هیچ، خودِ خدا را نیز می شود انکار کرد. شاید مهوع ترین دروغ آسد علی این سخن نوروزی اش باشد که: “امروز در کشور ما آزادی بیان، آزادی فکر و آزادی انتخاب هست! هیچکس به خاطر اینکه فکر و نظرش مخالف نظر حکومت است، مورد فشار وتهدید و تعقیب قرار نمیگیرد!”.
یازده: سیاست خارجه ی هرکشوری بر دکترینِ ” تأمین و تعمیقِ منافع ملی” و یا بهتر بگویم: یک جور دیپلماسیِ منتهی به: بُرد – بُرد استوار است. سیاست خارجه ی نظامِ جمهوری اسلامی اما بر شگردِ ” تکذیب” می درخشد. سخنانِ وزرای خارجه ی نظام، از جمله جناب ظریف، چیزهایی ست در متنِ عمیقِ دروغ. مثل: ما در سوریه پایگاه نظامی نداریم. ما چیزی به اسم اعدام محکومان سیاسی نداریم. ما به صراحت اعلام کرده ایم که تسلیحاتی در اختیار یمن قرار نداده ایم. بهاییت در ایران جرم نیست. همه ی این دروغها، برآمده از ترس است. بله، گنده نامان جمهوری اسلامی سخت می ترسند. و چون می ترسند، دروغ می گویند. عذاب وجدان چه؟ هرگز! چرا؟ چون تقیه مجوزش را صادر کرده!
دوازده: برای توصیفِ دروغگویی های سرداران سپاه، چیزی جز “تهوع” پیدا نکردم. از: “ما قاچاقچی نیستیم” گرفته تا: “سپاه فعالیت اقتصادی نمی کند”. بروم سراغِ سردار سلیمانی که از ملاتِ دروغ، راست انگاری هایش را بَزَک می کند: ” در تمامی حوزه های ایران اسلامی اعم از نیروهای مسلح، اقتصاد و… در تمامیِ تصمیم گیری ها، استقلال کامل وجود دارد. یا: ایران اسلامی هیچ گاه دنبال ماجراجویی نبوده است. یا: ایران اسلامی صلح طلب بوده و همواره با مدارا و صبورانه رفتار کرده و تاکنون هیچ گزندی از سوی ایران به کشورهای همسایه وارد نشده است. یا: ما در هیچ کشوری دنبال این نبوده ایم که برادران سنی را شیعه کنیم. یا: امروز با وجود موج های متلاطمی که وجود دارد، شاهد امنیت و آرامش در کشور هستیم. یا جناب محسن رضایی، که به تازگی فرموده: عملیات (خونین) کربلای چهار برای فریب دشمن بود!
سیزده: حیفم می آید این نوشته را به نشرِ نمونه های دروغِ جانورانی آلوده کنم که زل می زنند به چشم مردم و دروغ می گویند و هیچ نیز گزشی در وجدان خویش احساس نمی کنند. چرب و شیرینِ حرام، چشم وجدانشان را کور کرده. راستی را می بینند اما به کج اش تفسیر می کنند. و این یعنی: کوری. راستی را می شنوند اما به کج اش تعبیر می کنند. و این یعنی: کری. سخن من در این مقال، به یک وجهِ بنیادین اشاره دارد نه مصداق های دمِ دست. من می گویم: مذهب های عبوس، مخاطبان عبوس می پرورند و آنان را به کری و کوری مذهبی دچار می کنند. این مذهب ها، گرچه سخن از راستی می رانند اما خود در هر بزنگاهی، دست بدامان دروغ می شوند. و آنقدر دروغ می گویند که کیفیتِ و حساسیتِ آن بزنگاه نیز رنگ می بازد.
چهارده: من آن مرام و مذهبی را دوست دارم که به مردم بگوید: راست بگویید اگر چه به زیان خودتان و به زیان پدر و مادرتان و به زیان خویشانتان تمام شود. من آن مذهبی را دوست ندارم که بگوید: راست بگویید اگر چه به زیان خودتان و پدر و مادر و خویشانتان تمام شود، و پشت بندش داستان تقیه را پیش آورد که یعنی: راست بگویید اما اگر احساس خطر کردید یا در جایی گیر افتادید، می توانید به هر تعدادی که خودتان لازم می دانید دروغ بگویید و عذاب وجدان نیز نداشته باشید!
پانزده: مذهب های عبوس، چون از تنهاییِ خویش می هراسند، به دروغگویی جواز می دهند. در یک قلم: فورانِ این همه امامزاده در ایران، نشان از چه دارد؟ جز ترس؟ بله، مذهب های عبوس از تنهایی وحشت دارند. امامزاده ها و نماز جمعه ها و منبرهای دروغ، قرار است به هر قیمتی که شده این تنهایی را پس برانند و شلوغکاری کنند. وگرنه اگر راستی ای در کار بود، به ذات راستی بها داده می شد. دروغ در میان مردمان متعصب، آب شیرینِ تعامل را می مکد و شوره زاری بی حاصل بجای می نهد. در این شوره زار، هیچ بذر بایسته و شایسته ای ثمر نمی دهد. رازِ این که شما در هیچ کجای تاریخ، در میانِ مردمان متعصب، به جمعی بر نمی خورید که: با ادب بوده باشند و انصافی برکشیده باشند و شادمان بوده باشند و رشد کرده باشند و همدیگر را محترم داشته باشند و از دیوار همدیگر بالا نرفته باشند و اهل مدارا و لبخند بوده باشند، پیدا نمی کنید که نمی کنید.
شانزده: چرا در میان مردمان متعصب، شادمانی راه ندارد؟ و چرا گریه و اشک و بر سر زدن و احساس گناه کردن بیشتر رواج دارد؟ رازش در همان ترسی ست که مردمان عبوس، ستون های بقای خود را بر آن چفت بسته اند. با گریه و احساس گناه، می توان مردمان را در اطراف کلید داران بر زمین نشاند و اشک شان را سرازیر کرد و همزمان دست به جیب شان برد. اما مردمان شاد، می روند و دور می شوند و جیب های پر از پول شان را نیز با خود می برند!
محمد نوری زاد
پانزدهم دیماه نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
گزارش تصویری محمد نوری زاد به لرستان نهم تا سیزدهم دیماه نود و هفت
منطقه ی چشم نواز “شیرز”
صخره یا پناهگاه “میر ملاس”
شفیعی ملقب به زین العابدین بیمارگونه
شفیع شفیع شفیع
شفیعی تورا به جان (مولوی لولوی* درپیتیان*) ////////
/////////
//////
//////////
//////////
//////////
——————
نوشته ی شما بخاطر توهین آمیز بودن حذف شد
پوزش
.
دادنستان کل درباره «شکنجه» اسماعیل بخشی: ضربوجرح خاصی نبوده است.
……و ادامه داد، از همین ضرب و جرح معمولی بوده که ما ۴۰ ساله داریم انجام میدیم، بازم شانس آورده که به دست بچهها کشته نشده، تا یکی کشته نشه نمیشه گفت واقعا شکنجه بوده. ما خیلی از این مورد داشتیم، تازه اونا هم شکنجه به اون صورت نبوده، در اسلام هم داریم، سیره نبوی هم بوده، سر میبریدن، دست میبریدن، نامه های امام هم که هست، سینما رکس داریم، همین رییسی زد و چند هزار نفر رو کشت، حال هم در سنگر امام رضا مشغول خدماته، ………..
اخبار: هواپیمای سقوط کرده در اطراف کرج، متعلق به ارتش است. این هواپیمای باری حامل گوشت از بیشکک، پایتخت قرقیزستان بوده.
مش قاسم: همه چی توی حکومت اسلامی مسخ شده. هواپیمای ارتشی توی این مملکت گوشت کشی میکنه. هواپیمای ارتشی که گوشت کشی میکنه، لابد فرمانده آرتششم…(سه نقطه از مش قاسم) کشی میکنه، به جنگ با امریکا هم میخوان برن. اینا بضاعت مملکت داری ندارن.
گزارشی از داستان #کشف_حجاب
❖ مرحوم آیتالله حاج سید احمد زنجانی در کتاب «الکلام یجرّ الکلام» مینویسد:
اين ماه دي است. هفدهم دى سنه 1314 مطابق روز منحوس 13 شوال 1354، روزى بود كه زن شاه كه ملكه اش ناميده بودند، با دو تا دختر شاه، بدون حجاب به دانشسرا رفتند؛ امّا ملكه در عين حال، در حجاب بود؛ چنانچه در عكسى كه همان روز برداشته بودند، فقط يك قسمت از صورتش پيدا بود و بقيّه مستور بود؛ مثل اينكه آثار جبر و اكراه، در پيكرش نمايان بود؛ ولى دخترانش در نهايت لاقيدى، مثل اينكه اصلاً تقيّد به آئين اسلام ندارند.
● … اين آژانهاى شهربانى ها، چه آتشى روشن كردند. اینکه در کوچه ها، چادر از سر زن ها برداشتند و روسری ها پاره کردند، به جاى خود؛ در خانه ها، از صندوقها و در حمّامها، از بقچه ها نيز چادر بيرون آورده، بردند.
يكى از ارباب اطّلاع نقل كرد كه شهربانى مشهد، به مركز راپورت داده بود كه هجده هزار روسرى در شهربانى جمع شده، تكليف آن چيست؟! چه زنهاى عفيف در حالتى كه چون بيد مى لرزيدند، جلب به شهربانی ها كردند و در دادگسترى ها، جرم و حبس نوشتند؛ در صورتى كه اصلاً چنين قانونى نبود كه آن ها را مخالف آن قانون قرار داده باشد. چه قدر زن، از ترس بچّه سقط كرد و چه قدر زهره چاك شد، سر به خاك فنا نهادند، شمارهاش را خدا مى داند. اسم اين، نهضت بانوان بود، با اينكه بيچاره زنها، در زير اين شكنجه ها، سخت در فشار بودند.
● خوشم آمد از يك زنى كه عازم مشهد بوده، همين كه به دروازه مشهد رسيده بود، آژان كه مأمور دروازه بود جلو او را گرفته بود كه بايد سرت را باز كنى، او قبول نكرده بود. آژان هم راه نداده بود. هر چه خواسته بود با پول و التماس، دست تعرّض او را كوتاه نمايد، نشده بود. با اينكه آژان، نوكر پول است و قانون به هر مهمّى را فداى پول مىكند، نمىدانم چه طور شده بود كه پول نيز حلّ اين مشكل را نكرده بود. زن از همان جا، رو به گنبد شريف كرده، عرض كرده بود: «السلام عليك يا علىّ بن موسى الرضا!» من از راه دور، (گويا از تبريز يا اصفهان آمده بود) به قصد آستان بوسى تو آمده ام؛ ولى شريعت جدّت اجازه نمى دهد كه من با هيئت زشت وارد آستانه ات بشوم. همين عرض سلام مرا از اينجا قبول كن و مرا مرخّص كن.
اين عرض را كرده، پس ماشين را برگردانيده، وارد مشهد نشده بود. واقعا مردانگى كرده!
از اين مقوله زن، خيلى سراغ دارم كه از آن تاريخ كه آژانها دست تعرّض به چادر آن ها دراز نمودند، از خانه قدم بيرون ننهادند.
● از انصاف نگذرم، همه آژانها، بد جنس نبودند، آژانهاى نجيب و اصيل هم زياد است. خيلى از آن ها بودند كه خودشان را مورد مؤاخذه قرار مىدادند؛ ولى دست به طرف ناموس مردم دراز نمى كردند.
جميع طبقات همين طورند؛ خوب هم دارند، بد هم دارند. همه را يك كاسه نمى شود حساب كرد. هستند اشخاصى كه در لباس تقوا و پرهيزگارى مى باشند؛ ولى در باطن، از هيچ گونه نافرمانى خدا فروگذار نمى كنند؛ گرگاند در صورت ميش. و بالعكس، اشخاصى هم هستند در جامه نظامی؛ ولى در نهايت پرهيزگارى.
—————
با جرأت می گویم: هر بانویی که امروز نماینده ی مجلس است، یا در دستگاهی دولتی یا خصوصی مدیرو مسئول است، یا در اداره ای و کارخانه ای کارمند و کارگراست، یا در مدرسه ای مدیر و معلم است، یا در رسانه ای خبرنگار و نویسنده و گوینده و گزارشگر است، یا آزادانه در خیابان ها رفت و آمد و رانندگی می کند، همه و همه، مدیون فکر بلند رضا شاه اند! چرا؟ چون اگر رضا شاه نبود، اندیشه ی عهد عتیقی و متصلب امام خمینی، درست مثل اندیشه ی زیرخاکی و هیولاگونِ شیخ فضل الله نوری، مطلقاً به بانوان ایرانی اجازه نمی داد که بی روبنده از خانه ها بیرون بیایند. چه برسد به این که شانه به شانه ی مردان رأی بدهند و انتخاب شوند و مدیر شوند و رانندگی کنند و یکجاهایی به مردان ” نه” نیز بگویند! درست مثل زنان اسیر در چنگِ اندیشه های داعش گون در افغانستان. نیز همین را به پاسداران و اطلاعاتی ها و روحانیان و بسیجیان و خانواده ی شخص رهبر و یک به یک آیت الله ها و همه ی روحانیان و طلبه ها می گویم. که: اگر مادران شما و خواهران شما و دختران شما و همسران شما و عروسان شما و زنانِ خویشان شما، معلم و مدیر و مسئول و کارمندند و در سطح شهر رفت و آمد و رانندگی می کنند و رأی می دهند و گاه به مردان نه می گویند، همه و همه را وامدار رضا شاه اند.
با احترام
محمد نوری زاد
.
آخوند احمد زنجانی 80 سال قبل از جنتی، علم الهدا و طباطبائی نژاد میزیسته و بر خرسوار میشه و گرهان های شپش درلباس و دستارش رژه میرفتند ودرک وشعور آنرا نداشت که زنان،مادران وخواهران را برابر بداند وبحساب بیاورد و آنها را در لباس کنیزان میخواسته و ملا چطور همه جزئیات را میدانسته ولی نمیدانسته که فرد ذکر شده از تبریز آمده یا اصفهان، داستان ساخته زنجانی هست و یا دیگری ساخته و تحویل او داده.
آخوند ها همیشه منبر وگفته هایشان بر دروغ و فریب استوار بوده و آنهم برای طبفات فقیر ومتوسط یکعده ای هم دروبرشان منافعی داشتهاند ویا احمق بودهاند،آنها همیشه برای جامعه مضر بودهاند ولی هنگامی که درسیاست وارد شدند و حکومت اسلامی را برپا کردند دروغ وتزویر سرقت و آدمکشی را افزودند زیرا دانش وتجربه کشور داری نداشتند و امروز نتیجه این 40 سال بروشنی نمایان است.
از کودکی یادم میاید وهنوز هم بر منابر توسط آخوند هاتکرار میشود که ارمنی ای ترمز کامیونش قطع میشود و به دره افتادنش حتمی که به یکبار فریاد میاورد یا ابوالفضل مسلمانان و کامیون میخکوب میشود و حامل ومحمول سالم می مانند
شاید راننده نمیدانسته که ابوالفضل شیعه بوده!
اشتباهی که ما ایرانیان در باب ارامنه میکنیم آنست که ارمنی یعنی مسیحی در حالیکه ما ارمنی جهود ویا مسلمان هم داریم یعنی ارمنی مانند آذری و،بلوچ وکرد یک نژاد و یا اتنی است .
داستان ارمنی و کامیونش چند سئوال را در ذهن میپروراند: درجه جاده ای بوده؟ در چه گردنه ودره ای؟ چه سالی رخ داده؟ اسم این راننده چه بوده؟ کامیون از چه مارکی؟ وبلاخره کی وچطور استمداد راننده و کمک ابوالفضل را بگوش آخوند ها رسانده؟ وآیا جایی ثبت شده؟
سلام حاج آقا
چرا شما و تقريبا” اكثر نزديك به اتفاق روحانيون فكر ميكنند كه بي حجابي نتيجه ي دستور رضا شاه
است و اگر او اين دستور را نداده بود امروز تمام زنان ايراني مانند دوره ي قاجاريه روبنده داشتند ؟
باور كنيد اگر رضا شاه دستور معكوس هم داده بود يعني خروج زنان را از خانه ممنوع كرده بود
باز هم امروز شما شاهد همين وضعيتي كه هستيم مي بوديد بايد قبول كنيد كه پوشش افراد فقط
تابع عقايد آنها نيست وعوامل متعددي در آن دخيل است كه مذهب هم يك فاكتور است و فقط يك
فاكتور و نه بيشتر , من شخصا” در آفريقا (تابستان 1373 در تانزانيا)خانمي را ديدم كه هنگام ظهر در
خيابان نماز ميخواند اما بيش از نيمي از بدنش عريان بود آنجا ايستادم تا نمازش تمام شد و خيلي
محترمانه به او گفتمحداقل هنگام نماز قسمتهاي حساس بدنت را بپوشان , در نزديكي همانجا
گودال بزرگي پر از آب بود كه چندين گاوميش در وسط آبها خود را خنك ميكردند و اين خانم با اشاره
به آن گاوها بمن گفت آنها تابستان را مي فهمند و تو نمي فهمي .
بهر حال بايد قبول كنيد كه پيدايش صنعت مدرن و تكنولوژي و ورود بانوان به عرصه كار نقش بسيار
وسيعي در انتخاب نوع پوشش آنها داشته است بعلاوه امروزه غالبا” در شهرها در هر خانواده اي
چند فارغ التحصل دانشگاهي وجود دارد كه بيش از نيمي از آنها را بانوان تشكيل ميدهند و آنها در
سال 2019 زندگي ميكنند و نميشود آنها را به زور به خواسته اي كه باب ميلشان نيست مجبور
كرد , نتيجه اش همين ميشود كه مي بينيد , اگر قرار است كسي تغيير رويه دهد آن كس شما
هستيد نه ديگران .
سلام و درود
جناب مزدک در سالهای جنگ ایران و عراق، ماهنامه ای منتشر میشد بنام « چیستا »که نشریه زرتشتیان ایران بود و به سردبیری زنده یاد «مهندس پرویز ملک پور» نماینده بسیار آگاه و دانشمند زرتشتیان در مجلس بصورت ماهانه منتشر میشد. در آن ماهنامه افراد مختلفی، که بعضی از آنها از مفاخر و مشاهیر فرهنگی و علمی و ادبی کشور بودند قلم میزدند. یکی از آنها مرحوم دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، یکی هم زنده یاد پرویز شهریاری ریاضی دان معروف بود که نقش بزرگی در تألیف کتابهای درسی و دانشگاهی داشت، و یکی هم فردی بود بنام «دکتر حسین وحیدی همدانی» ( وقتی راجع به دکتر حسین وحیدی در ویکی پدیا سرچ میکنی، یک دکتر حسین وحیدی دیگر که برادر سردار وحیدی، از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای در زمان وزارت امور خارجه آقای منوچهر متکی است هم معرفی میکند که مقصود ایشان نیست، بلکه منظورم دکتر حسین وحیدی همدانی است) دکتر وحیدی مقالات عمیق و وزین فلسفی مینوشت و کلا ً هیچ واژهٔ بیگانه ای اعم از عربی و لاتین و…. را در مقالاتش بکار نمیبرد و برای واژه ها و اصطلاحات بسیار سخت و پیچیده فلسفی که اغلب، لاتین، آلمانی و عربی بودند و تقریباً در اکثر زبانها لغات معادل ندارند واژه ها و اصطلاحات فارسی بکار میبرد و نشان میداد که توان و ظرفیت زبان فارسی کم از زبانهای مطرح دنیا ندارد و گاه به آلمانی پهلو میزند . قدرت قلم و واژه سازی و واژه گزینی فارسی ایشان و تسلطش بر زبان فارسی بسیاری از عاشقان زبان و فرهنگ فارسی از جمله مرا شیفته قلم و دانش ایشان کرده بود. نشریه چیستا علاقه مندان زیادی داشت. ( مثلاً ایشان بجای واژه ترکیبی لاتینی_عربی «الکترو مغناطیسی» ترکیب فارسی اصیل «رخشا هنجشی» و بجای «فلسفه» « فرزان» و به جای نتیجه «هوده» بکار برده بود و با توضیح مختصری به زیبایی و رسایی نشان میداد که دقیقاً خاستگاه و بن مایه هر کدام از این واژه ها در فارسی سَره چیست؟ ما کلمه بیهوده، به معنی بی نتیجه را به سهولت در زبان فارسی بکار میبریم، اما کلمه «هوده» به معنای نتیجه را هرگز بکار نمیبریم! من توانستم سه دوره کامل از آنها را که شامل 12 جلد میشد بصورت دوره یکساله گرد آوری کنم، و تقریباً مجلدات تکی دو سال دیگرش را هم به مرور خریداری کنم و خواندم .ولی بعد زندگی پر از چاله چوله ام اجازه نداد پیگیر تهیه و تکمیل سایر دوره ها باشم، نمیدانم سرنوشت آن ماهنامه پس از مرگ سردبیر دانشمند و خوش قریحه اش، و بعضی از نویسندگان اصلی به کجا کشید، فقط میدانم تا مدتهای مدیدی پس از آنهم منتشر میشد. به هر حال در ماهنامه چیستا مقالاتی در مورد نام و آیینهای کهن ایرانی حتی قبل از آیین زرتشت، مثلاً آیین «مهر» و آیین «مگوش» یا همان آیینی که اعراب به واسطه آن ماها را «مجوس» میخوانند بصورت سلسله مقالات تخصصی و تحقیقی مینوشتند که تا آن زبان چیزی همسنگ و هموزن آنها در این رشته در زبان فارسی بصورت نشریه ای ماهانه نوشته ونشر نشده بود. تا قبل از آشنایی با چیستا فکر میکردم کلمه مجوس به معنای مجسمه پرست و بت پرست است ولی با شرح و توضیحات بسیار علمی و روشمندی که در آنجا خواندم، فهمیدم که نخستین آیین پدید آمده در جهان آیین «مهر» بوده و بعدها آیین «مگوش » از آن منشعب شده است. اتفاقی نیست که مرحوم علامه طباطبایی هم شعر بسیار زیبا، پرمعنا و معروفی که حتی یک واژه غیر فارسی در آن نیست در ستایش آیین مهر سروده است و خود را پیرو کیش مهر میدانست.حضرت مولانا هم اساس و بنیاد خلقت کل هستی را بر عشق میداند.کل آثار مولانا بر محور و بنیان عشق است :
دور گردونها ز موج عشق دان
گر نبودی عشق بفسردی جهان یا :
از برای مهر عالم را بساخت
ذره ها را آفتاب او نواخت
میترائیسم هم به نوعی تلفظی از مهر است. امیدوارم بتوانی آن ماهنامه را بیابی و بخصوص آنها را بخوانی که جهت رمز گشایی از معماهای تاریخی و علل پدید آمدن تنوع در باورها، و از کجا و چرا پدید آمدن آنها، بخوبی و با زبانی علمی و تحقیقی ، در عین حال ساده و قابل فهم مقالات و مطالب مبسوط و ارزنده ای داشت. درسهای آن محقق کُرد گر چه خوبست ولی با غنای درسهای چیستا قابل قیاس نیست. خیلی به دنبال آثار مستقل دکترحسین وحیدی همدانی گشتم ولی نیافته ام. شک ندارم که مقالات ایشان نظر هر علاقمند به فرهنگ و زبان و آیین ایرانی را بشدت بخود جلب میکند. بازهم آرزو میکنم شما و سایر دوستداران تاریخ و فرهنگ و آیین ایران آنها را بیابید و بخوانید.
مزدک گرامی
من این را پیدا کردم امیدوارم کمک کند.
http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3788/ketab3788.pdf
اقای شفیعی درود برشما که مرا با مجله چیستا اشنا کردی من به شدت دنبال یافتن دوره های این مجله خواهم بود چون عشق من زبان پاکیزه فارسی است که از تمامی وازه های بیگانه عاری باشد سپاس./
شفیع تو سالی یه بار حرف بزن اونم بگو عید مبارک. چون زاید بر این حرفهات فقط الودگی صوتیه مثل قیز قیز کردن دو تا اهن که یه بچه روی هم میکشه. بخدا حرفهات بیشتر از این نیست تازه با ارقاق بقول شاعر این عو عوی سگان نیز بگذرد55
مصلح. ژانویه 2019,9
به نظر شما ناظران سایت. چه می توان
کرد ?
شماها چه اندیشه ای دارید ومردم باید چه بکند تا به دموکراسی سکولار نزدیک شود ?
آیا سپاه کودتا نخواهد کرد ?
آیا فرهیخته گان کشور برای ایجاد دموکراسی قیام خواهند کرد ویامثل من وشما درسایت نوری زاد اگر باقی بماند , فقط دیکلمه نویسی نوری زاد را نقد و بررسی خواهند نمود که هیچ نتیجه نخواهد داشت, چنانک تا حالا نداشته است ?
لطفا نظر دهید .
آیا این ظلم و فساد و دزدی و رانتخواری بعد سلطانعلی خان نیز استمرار خواهد داشت ?
نظر جناب نوری زاد چیست ?
مصلح
……………………
جناب مصلح گرامی ؛ در این حکومت فساد ؛ ظلم ؛دزدی ؛دروغ و ریاکاری نهادینه و جزو سرشت هرم قدرت و گردانندگان نظام شده و ربطی هم به اصول گرا و اصلاح طلب و میانه رو ندارد
رهبری هرم قدرت بهتر از هرکس از فقر مردم و فساد و چابلوسی اطرافیان مطلع است و این روش را بهترین تضمین بقا و استمرار حکومت میداند ؛ او از سیری شکم مردم در سال ۵۷ بخوبی اگاه است و ان تجربه را مورد استفاده قرار داده و مردم را چنان سرگرم مشکلات معیشت کرده اند که هیچ دغدغه ای غیر سیر کردن شکم نداشته باشند
رهبری راس هرم اگاهانه حواریون را به فساد می کشاند تا انان را بیشتر به چاکری وادار کند و هم از اوج گیری انان مانع شود
همه قراین نشان از ان دارد که رهبر تمام مسیر ها را برای رهبری اقا مجتبی هموار میکند و اگر قرار بود صادق لاریجانی و یا ریسی جای رهبر را بگیرند هر گز اجازه افشاگری فساد انان را در ان اشل وسیع نمیداد ؛ بزرگ کردن این دو فقط به این خاطر است که در اینده کمک کار اقا مجتبی باشند و نیز نقش رفسنجانی را در رهبر شدن خودش در خبرگان سال ۶۸ ایفا کنند و تا حدودی شریک قدرت باشند
رهبر از اپوزیسیون خارج نشین خیالش راحت است و میداند انان انقدر پراکنده و بی مسیولیتند که از ناحیه انها هیچ خطری نظام را تهدید نمی کند ؛ البته اقای خامنه اصلاح طلبان اطراف رفسنجانی را رقیب بالفعل خود میدانست که با مرگ رفسنجانی این خطر رفع و اصلاح طلبان نیز چکمه ندامت بر گردن اویختند و یک یک به توبه و انابه به درگاه امدند
فرهیخته گان واقعی در این سر زمین انگشت شمارند و بی پناه ؛ جوانان سر خورده و افسرده و در پی لقمه ای نان ، مردن نا امید دل زده از هر گونه تغییر ؛ وقتی وارثان محمد و علی و عالمان کتاب و سنت و عترت اینچنین ریاکار و دغلباز و دروغ ساز از کار در ایند برای تحول و تغییر به کی باید اعتماد کرد؟
متاسفانه از ظواهر چنان بر می اید که مردم ایران به انتظار هولا کو خانی نشسته اند که بیاید و خلیفه را نمد مال کند
بعد از اینهمه کشت و کشتار و بهار عربی دروغین بلاخره قدرت های ذینفوذ به اخر بازی رسیدند ، سوریه از ان جناب پوتین شد و عبور لوله گاز قطر از سوریه مجوز گرفت تا گاز غرب را تامین کند ؛ عراق نیز سهم ترامپ و امریکا شد و عربستان نیز صاحب یمن میشود و بهای خرید انرا به ترامپ حاجی بازاری خواهد پرداخت ؛ نظام ولایت فقیه هم اجازه می یابد سالهای بیشتری بر این سر زمین بلارده نفت خواری کند
سلام و درود
جناب jm چه خوب در پایان کامنتت به عبور لوله گاز جهت مصالحه و شرط لازم سازش میان قدرتهای در گیر در سوریه اشاره کرده ای. اولین با این بنده طی مقاله ای ماهیت رقابت آمیز اقتصادی بحران عراق و سوریه و یمن و علت اصلی دخالت ایران و آمریکا و عربستان و ترکیه و روسیه را تشریح کردم. متأسفانه بجای آنکه بیشتر مورد توجه اقتصاد دان سایت جناب کاوش قرار بگیرد با بدبینی بی دلیل ، آنرا تبدیل به تازیانه ای جهت سرزنش من تبدیل کرد! روزیکه طرفین بحران گنج گاز را میان خود تقسیم کردند و توافقنامه خود را منتشر کردند مشخص خواهد شد که محتوای مقاله و تجزیه و تحلیل بنده تا چه حد درست بوده است؟ توصیه میکنم آن مقاله را در پستهای پیشین بیابی و یکبار بخوانی!
درود بر آتنای عزیز و بانو نرگس محمدی و بانوان بهایی وبانونسرین ستوده و زندانیان…….ایران
حکومت داعشی ،سرکوب میکندو هیچ فرد و انسانی برایش مهم نیست و مبنایش نیز قران و سنت پیامبر و امامانش است.
سرکوبش نیز با قلع و قمع مخالفان یعنی رد هرکس جزمن و تا گرفتن جان انسان است. در این دستورات اخلاق و قانون و انسان جایی ندارند زیرا زمانی که حکم این است ; فقط قران درست می گوید، پس هر چیز دیگر غیر قران و دستوراتش باطل است. زمانی که پیامبر آخرین است ، یعنی رد دیگران. احکام شرعی اقدام علیه نظام و توهین به رهبری نیز از همینجاست.
مخالفت با ۲۰۳۰ هم از همین دیدگاه است. مگر آن سند چه می گوید; جز آینده ای در صلح و دوستی وبا حفظ کرامت انسانی و حقوق بشرو مسئولیت پذیری و مسئولیت خواهی در برابر هم .
چرا این حکومت باسند توسعه پایا ۲۰۳۰ مخالف است زیرا غیر از جهل عمیقی که بدان دچار است دست بازیچه روس نیز است. روسیه مایل است فقط خود را ابرقدرت بداند و برای آن نیز دست به هرکار می زند، مهمترین وسیله و ابزار این حکومتهای توتالیتر بازیچه قراردادن حکومتهای دست نشانده اشان است تا در برابر دیگر قدرتهای جهان از آنها برای به کرسی نشاندن اهدافشان بهره مند شوند. دفاع روسیه از ولایت فقیه و اسد تنها به دلیل نیروی استثمارگری است که در نظام توتالیترنهفته است.
نتیجه این می شود که هست حکومتی که در جهل عمیق و غلیظ ضدبشری غرقه و یکی از فاجعه بارترین حکومتهای تاریخی است.
اهداف اصلی توسعهٔ پایا مورد توافق ۱۹۳ کشور عبارتنداز:
۱.بدون فقر: به تمام انواع فقر در هر کجا باشد پایان دهیم.
۲.بدون گرسنگی : به تمام گرسنگی پایان دهیم، به امنیت غذایی و تغذیه سالم برسیم، و کشاورزی پایا را ارتقاء دهیم.
۳ .مطلو سلامتی: زندگی سالم را تضمین کنیم و برای همه د ر همه سنین سطح سلامتی را بهبود بخشیم.
۴.کیفیت آموزش: آموزش با کیفیت برای همه میسر و مساوی باشد و فرصتهای یادگیری برای همه در تمام طول عمر فراهم شود.
۵.برابری جنسی: به برابری جنسی برسیم و تمامی دختران و زنان قدرتمندتر گردند.
۶.آب سالم و بهداشت: آب تصفیه شده و سالم در دسترس همه قرار گیرد و امکانات بهداشتی برای همه فراهم باشد.
۷. انرژی ارزان و تجدیدپذیر: دسترسی به منابع انرژی ارزان، مطمئن، پایا و مدرن برای همه فراهم شود.
۸. کار و اقتصاد خوب: رشد اقتصادی پایا، فراگیر و با ثبات
۹.زیرساخت خوب و نوآوری: ساخت زیر ساختار مقاوم، ارتقای صنعت پایا و عمومی، و ارائه نوآوری.
۱۰.کاهش نابرابری: کاهش نابرابری در کشورها و بین آنها.
۱۱.شهرها و جوامع پایا: شهرها و اقامتگاههای بشری را عمومی، امن، مقاوم و پایا سازیم.
۱۲.استفاده امن از منابع: تضمین مصرف پایا و الگوهای مصرف.
۱۳.اقدام دربارهٔ آب وهوا: اقدامات فوری برای مبارزه با تغییر آب و هوا و عوارض ناشی از آن.
۱۴. اقیانوسهای پایا: حفظ و استفاده پایا از اقیانوسها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایا.
۱۵. استفاده پایا از زمین: حفظ، بازیابی و بهبود استفاده پایا از اکوسیستمهای خاکی، مدیریت پایا جنگلها، مبارزه با بیابانزایی، متوقف کردن یا معکوس کردن روند تخریب زمین و متوقف کردن روند از دست رفتن تنوع زیستی
۱۶. صلح و عدالت: ارتقای جوامع صلحآمیز و فراگیر برای توسعه پایا، فراهم کردن دسترسی به عدالت برای همه و ساخت موسسات کارآ، قابل اعتماد برای همه و در همه سطوح.
۱۷. همکاریها در توسعه پایا: تقویت ابزارهای پیادهسازی و احیای همکاریهای جهانی برای توسعه پایا.
اخبار: بیمارستانی که نمایشی افتتاح شده بود یک روزه تعطیل شد.
مش قاسم: این اسلامیچیا عرضه ندارن، همش شامورتی بازی. کوبا، یه کشور جزیره ای ر…(سه نقطه از مش قاسم)قو که نه نفت داره، نه آهن، نه…..یکی از بهترین سیستمهای مداوای پزشکی و بهداشت رو در دنیا داره، همش هم مجانی. اینا هرچی بود و نبود یا بالا کشیدن یا فرستادن لبنان و فلسطین و سوریه و خدا میدونه کودوم جای دنیا. اینا بضاعت نداران، یه مشت نادان و دزد و آدمکش و شکنجهگر.
حاج مموت علوی وزوزیر/* در مورد واکنش خود به پیشنهاد وزوزارت/* شکنجه و قتل و دزدی از سوی حسن/* گفت: به حسن/* گفتم، شما با توجه به کدام سابقه کاری این مقام به من پیشنهاد میدهید؟ اما ایشان گفت من الان برای وزوزارت/* شکنجه و قتل و دزدی یک نیرویی که مورد اعتماد این دومی باشد و این گزینه الان شما هستید. …من گفتم اما من با چه آوردهای به این میدان بیایم من آوردهای ندارم. دیدم آقای روحانی با یک حالتی به من نگاه کرد و گفت: علوی تو آورده نداری؟! تو پسر فاطمه زهرا هستی از مادرت کمک بخواهی او تو را رها میکند؟ من بغض کردم و گفتم حالا که اسم مادرم را آوردی چشم قبول میکنم.
مش قاسم: اینا وزوزیر/*شون رو که اینجوری انتخاب میکنن ببینین زیر وزوزیر/*ها دیگه چه …(سه نقطه از مش قاسم)هایی هستن.
/*: ک
جمله ای از شیخ محمد بن راشد حاکم دوبی در پایان ماجرای صدام نوشت:
– صدام، در محاسباتش اشتباه کرد. او گمان کرد که رعب آفرینی و ترس و استفاده از شمشیر، بهترین راه مدیریت اوضاع است. از آنجا که همه اطرافیانش از او میترسیدند، هیچ کس مطلقا جرأت نمیکرد درباره توانمندی واقعی ارتشش با او سخن بگوید.
مش قاسم: کو گوش شنوا؟ یه عده خیال میکنن حاج قاسم دوای دردشونه.
– حاکم دوبی، قذافی را اینگونه توصیف کرد: «قذافی تغییر نمیخواست (بلکه) آرزوی تغییر میکرد. تغییر به سخنرانیها نیاز ندارد بلکه به دستاوردها نیاز دارد.
مش قاسم: ای حواریون اون اولی و ای دومی و حوریانت، میشنفین؟
مزدک :
من بارها دراین سایت نوشه ام که به باور من /// عقیم بوده و هیچ فرزندی نداشته و همین رفتارش با فاطمه خود سندی دیگر بر ادعای من و بسیاری است!
………….
ما که از خودت جز تکرار شر و ور های مشیری و چند تا ی دیگر چیزی ندیده ایم چرا می نویسی ” من بارها دراین سایت نوشه ام که به باور من سندی دیگر بر ادعای من و بسیاری( دیگر ) است ” آخر مرد حسابی شنیدن شر و ور های مشیری و گذاشتن آن ها این جا که اسمش ” باور من ” نیست . تو مگر از خودت باوری هم داری ؟ کسی میگوید به باور من که خودش تحقیق کرده باشد , حرفهای مخالفین و موافقین ادعایی را شنیده باشد و درستی و نادرستی آن حرفها را تحقیق کرده باشد و به صد ها کتاب تاریخی از منابع مختلف مراجعه کرده باشد و در آخر کار آن هم نه با قاطعیت , به این خاطر که هیچ کس نمیتواند صد در صد مطمئن از نتیجه گیریش باشد , نظر خود را بگوید . تو که حرفهای مشیری را این جا دائم گذاشته ای مرد حسابی ! مشیری هم که کارش معلوم است از طبری ان چیز هایی که به درد بی درمانش خورده اند را بیرون کشیده و دائم تکرار کرده مثل خودت که دو سه چیز را مرتب این جا تکرار کرده ای . غیر از این است ؟ همین چند هفته قبل که دوست عزیزت نوریزاد نبش قبر کرد و از رضا شاه بت ساخت دیدیم که چقدر نظرات راجع به رضا شاه مختلف و متضاد بود ند , وقایعی که صد سال هم از رخدادنشان نگذشته آنوقت تو به پادویی مشیری در باره داستان بوسیدن … با این اطمینان میگویی که ” در ضمن آ نزمان محمد که اینکار را میکرده پوشش و حجاب هنوز اجباری نشده بوده و زنان در عربستان هم مثل سایر زنان دیگر چادر و چاروق و پیچه پیچ که نشده بودند. بنابراین بوسیدن صورت و زبان در دهان گذاشتن و سر بین پستانها نهادن هیچ معنی ایی جز ابراز عشق و علاقه از روی شهوت و در اینجا در حقیقت سوء استفاده جنسی از کودکی یا فرزند خوانده ایی نمی دهد ” . آخر تو بر چه اساسی با این اطمینان این را میگویی ؟ تو اولا بیا ثابت کن که چنین اتفاقی افتاده و بعد بیا قضاوت کن که از روی شهوت بوده یا نه . این مشیری استاد تو کارش این است که هر چه که برای رسیدن به هدفش مفید است را بی چون و چرا بر میدارد و از آن ها استفاده میکند . میگویی چرا , جواب میدهد که ما اگر به این منابع اطمینان نکنیم که نمیتوانیم راجع به چیزی حرفی بزنیم اصلا .حرفی کاملا احمقانه به نظر من . میفرماید : ” برای حرف زدن به منابع احتیاج دارم و اگر شما در باره این منابع تردید دارید پس من بر چه اساسی حرف بزنم ؟” این هم منطق جناب استاد شما . جناب آقای مزدک کار به این آسانی ها که مشیری و شاگردانش فکر میکنند نیست . کلیه این منابع تاریخی غیر قابل اطمینان صد در صدند و بر پایه آن ها نمیتوان هیچ حکم قطعی صادر کرد . مشیری برای فریب آدم هایی مثل تو میگوید که : “کار ها و گفته های محمد از سوی پیروانش با دقت ثبت شده “. این را برای این میگوید که بعدا راحت بتواند آن قصه هایی که به درد بی درمانش میخورند را در بیاورد و به آن ها استناد کند . گویا چند نفر روز و شب چسبیده بودند به محمد و حتی نفس کشیدن هایش را هم ثبت میکردند . می بینی بینوا به چه درد بی درمانی مبتلاست ؟
” معراج ” محمد را که در همان کتابها هم آمده را برای مثال نشدنی میداند و دروغ ولی بوسیدن میان …را شدنی و واقعی میداند به دلیل همان ابتلای به درد بی درمان که گفتم . تو هم پسر خوب از این کارت دست بردار و بیش از این پادویی مشیری را نکن . عده ای از فروش دین نان میخورند و عده ای هم از فروش ضد دین . تو اگر کمی هم بتوانی فکر بکنی و حرفهای کسانی که به آن ها اعتقاد داری را هم گهگاه مورد سئوال قرار دهی و از خودت بپرسی “واقعا اینطور بود؟” هم بد نیست . آنوقت کمتر پرت و پلا میگویی و کمترسبکسر به نظر میایی .
دروغ میگویم پس هستم
انگار محور نظام مطلقه فقیه دروغ گفتن است. مهم نیست شنونده هم میداند دروغ است اما باید گفت ، محکم روان و با قاطعیت حتی اگر گفتنش لازم هم نباشد.
رئیس جمهور در مراسم دو سالگی رحلت ، از رای بالای مردم به رفسنجانی در انتخاب خبرگان میگوید و محبوبیت رفسنجانی در بین مردم را نتیجه میگیرد. او نمیگوید دو دوره قبلش برای انتخاب 30 نماینده تهران برای مجلس ، حتی سی و یکم هم نشد و رای ایشان در خبرگان چوبی بود که آگاهانه توسط مردم در چرخ ولایت گذاشتند و خودش را نیز به اشتباه انداخت که فکر کرد آن بخش نارضایتی مردم از نظام به محبوبیت در پشت او مبدل میشود.
او داد سخن از آینده نگری این نخبه سیاسی در ریاست اولین مجلس شورای اسلامی میدهد. همان مجلسی که قاعده بازی دمکراسی را برای انتخابات برهم زدند و آنرا دو مرحله ای کردند تا ورود دگراندیشان را به مجلس به حداقل برسانند و سپس با زعامت و ریاست ایشان همان حداقل را نیز از مجلس با عدم تائید صلاحیت بیرون کردند. اینست دور نگری ، چرا باید محل حل اختلافات سیاسی و احیانا کنار آمدن باهم در مجلس باشد؟ اختلافات با دگراندیشان باید در خیابان و عندالزوم با پاره آجر و اسید و گلوله و سپس با دار و درفش و خلخالی و زندان و کشتن اسرا و قتلهای زنجیره ای و….حل شود.
از فرماندهی عالی ایشان بر نیروهای مسلح کشور در طی هشت سال جنگ و پیروزی های درخشان ایشان چه سخنها که گفتند. گفتند پیروزی مهم نیست ، شکست هم مهم نیست ، پایان دادن به جنگ برای صلح عزت مندانه مهم است که ایشان در پی آن بودند. شهریور سال 61 وقتی خرمشهر پس گرفته شد وعراق برای ختم جنگ حتی آتش بس یکطرفه اعلام کرد و عربستان نیز قبول به پرداخت غرامت کرد موقع صلح عزت مندانه نبود. چه موقع بود؟ وقتی در بهار سال 67 شیرازه و تدارکات نیروهای مسلح به حداقل رسیده و تقریبا از بین رفته بود. مورد بوده که سربازی در جبهه رها شده بود و او برمیگردد تفنگش را میفروشد و تا بیابانهای اراک مشغول فرار از جبهه جنگ بوده است. در همان بهار سرداران سپاه جلسه میگذارند که مغبون شده اند یاران در تهران صاحب مال و منال میشوند و سر آنها بی کلاه میماند. فشارهای بین المللی هم به حداکثر میرسد حالا موقع صلح عزت مندانه و خوردن زهر است. آخر خر از این صحبتها خنده اش نمیگیرد ؟
ایشان همچنین در میان صحبتهایشان نمدی هم برای سر سردار رضائی که اخیرا با مطرح کربلای 4 بد جور قافیه را باخته بود درست کردند. ایشان فرمودند دستور عملیات کربلای 4 با خود شخص رفسنجانی و در حضور ایشان بوده است. همچنین از آه و ناله های رهبر پس از پرواز ملکوتی نابغه بزرگ عالم سیاست و دیانت و سازندگی چه ها که نگفتند. درخاتمه گفتند که آنمرحوم بسیاری از اشکالات من را رفع میکرد. ولی بنظر من این اشکال بزرگ رئیس جمهور که همه را خر فرض میکند رفع نشده.
دو صفر هفت!
—————-
اقتصاد مال خر است. ایضا” سیاست، اجتماع، فرهنگ، آموزش و هنر. کره خر جونم کاه ها بهتر می شه. علف می خوره می ترسم بچاد. پالون پالونه. امّا، امنیت مال آدمیزاد است. آخوند در امور امنیتی متخصص، به روز، مجهز و صاحب سبک است. /// هم می آید.
حفاظت، اطلاعات، ضد اطلاعات، اطلاعات موازی، جاسوسی، ضد جاسوسی، بسیج، نوپو، فتوا، شکنجه، سانسور،اعدام، زندان، دوربین، شنود، هک، فیلتر، فتا، طرح، توطئه و ترور. ریگی را رو هوا زد. بشاشی می فهمد. زنگ بزنی به حلالت می شنود.
– شب جمعه است، شام بچه ها را بده، جوجو!
اخبار: کاووس سیدامامی اطلاعات٬ نقشهها و ارقامی غیرواقعی و نادرست را «زیر نظر و به خواست وزارت اطلاعات» در اختیار اسرائیل قرار میداد.
مش قاسم: درسی باشه واسه بقیه. همکاری با این حکومت هیچ آخر و عاقبتی نداره.
درود ن.م دوست گرامی،
۱- مسئله دین ستیزی نیست، بلکه روشنگری است ، سوالاتی مطرحند ، برعکس این دینداران وبخصوص مسلمانانند که دگر ستیزند و تاب حرف و فرد مخالف را ندارند و در عوض جواب دادن به دگراندیشان به آنها تهمت و دشنام زده و حکم کافر و ارتداد برایشان صادر می کنند .
۲-نه قرنها که هزاره هاست خردمندان، دانشمندان،نسلها و فرهنگها و دگراندیشان توسط جاهلانی دینی کشته و نابود شده اند،
۳-بدبختی بزررگ در آنجاست که روشنفکران به دین اسلامی که تمامی ارکان زندگی فردی و اجتماعی را دربرگرفته نپرداخته اند، ریشه یابی را باید از قران و سنت شروع کرد و در این سایت کمابیش پیش می رود و ما شاهدیم که بجای تفکر و درست دانستن سوالات مثلا راجع به رابطه پیامبر و فاطمه و یا عایشه و …. که همه صحت آن تایید شدهاند.”بحث های واقعا زشت و سخیف”خوانده می شوند ، چرا بایدسوال کننده خجالت بکشد و” خفه “شود؟مگر نه این است که اسلام خود را آخرین دین می نامد و محمد خود را آخرین پیامبر؟ یعنی آنچه او کرده و فرموده حکم لازم اجرایی دارد ، یعنی زمان نمی شناسدآیا اگر او کاری کرده تا اکنون نباید آنرا درست دانست؟ وگرنه اوچه فرقی با یک فرد عادی دارد؟
۴-هنوز به اندازه کافی به دین نپرداخته شده وگرنه شمای نوعی نمی گفتید که به ایمان و دین و باور مردم نباید بندکرد.
اتفاقا همین نگرش بود که باعث شد خمینی بر سر ملت آوار شود. باید معنای دین و ایمان و کافر و مسلمان را برای ملت شکافت.
۵- آنچه کنشگران سیاسی می کشند نتیجه دین سالاری و حکومت دینی است و شما می گویید نباید بدان پرداخت؟
۶- ملاهای حکومتی به چپاول وغارت مردم همچنان ادامه داده و حوزویان در پی استقرار و تحکیم مواضع خودند و با تصویب بودجه برای حوزه ها شروع کرده اند .
۶- چرا نباید به مردم گفت که عقیده به خدا و آخرت که در تو ﴿در نوع بشر﴾ریشه دار است ربطی به دین ندارد. دین وسیله ای برای سرکوب و حاکمیت بر دگران بوده و است .
۷- چرا نباید به ملت گفت آنکه دست در جیبت برای خمس و زکات کرده همان دزد و باجبگیر و رهزن قدیمی بیش نیست قبلا بر سر گردنه راهها کاروانت را غارت می کرد اکنون با دزدیدن عقل و فکرت تمامیتت تورا غارت می کند .
۸- حکومت ولایت به آسانی برچیده نخواهد شد. مگر اینکه عقل و فکر جای جهل و خرافات را در اذهان بگیرد تا زمانی که هر فرد خود را یک انسان اندیشمند و آزاد ندانداین وضع خواهد ماند۱۴۰۰ ماند ۱۴۰۰ سال دیگر هم خواهد ماند.
انسان موجود عجیبی است!
فریبا خانم گرامی – ممنون از پاسخ شما. شما به بخش مهم نوشته من توجه نکردید. بحث من در باره سرشت متفاوت
انسانها بود اندیشه یا باوری که برای شما ترک آن میتواند بسیار آسان و ساده باشد برای بسیاری دیگر میتواند باعث
حالت های روحی و روانی وحشتناک شود به ویژه در حوضه دین و خدا.
برخورد ریشه ای با مسائل اهمیت دارد که همانطور که گفتم تمام این بحث ها چند سال پیش در این سایت انجام شده و
بسیار پربارتر و جامع تر از روش بحث های کنونی.
وارون باور شما بسیار بیش از کافی به روشنگری در باره اسلام پرداخته شده. به گمانم 40 سال زمان کمی نیست ما
قرار نیست چون اسلام 1400 سال به تبلیغ در باره ایدئولوژی اش پرداخته ما هم حداقل 1500 سال ادامه دهیم تا برابر
شویم. سد ها سایت در اینترنت و هزار ها کتاب و مطلب در این باره نوشته اند و گفته اند برای کسانی گه به دنبال
آگاهی هستند کافی است. بنابراین ادامه نوشته و گفتگوهایی که بارها در همین سایت تکرار شده اند فقط وقت کشی
است و بیشتر دیگر به یک نوع سرگرمی تبدیل شده تا روشنگری. اکر شما تا به حال پست های سال های پیش آقای
نوریزاد در این موارد را ندیده اید نگاهی بیاندازید تا منظور من را دریابید.
ما نباید کسانی را که در باره ج.ا با ما هم اندیشه اند ولی باور هاشان در مورد اسلام با ما متفاوت ست از خود بتارانیم آن
هم زمانی که اصلا نیازی به این کار نیست.
ما باید ببینیم چرا روشنفکران ما چه پیش از انقلاب چه بعد از آن مانند یک روشنفکر عمل نکرده اند .
کاوش
12:59 ق.ظ / ژانویه 13, 2019
مزدک۱ گرامی با تشکر از راهنمایی شما؛
من نرم افزار فارسی نویس هم روی لپتاپ هم نصب کردم اما صفحه کلیدم همچنان انگلیسی است؛ و بدون داشتن صفحه کلید دو زبانه یا صفحه کلید کمکی گرافیکی به حافظه سپردن تمام حروف فارسی پشت کلیدهای انگلیسی کار بسیار سخت و زمان بری است؛ البته به توصیه شما امتحان میکنم شاید عملی شد.
……………..
کاوش گرامی بعضی از حروف فارسی روی کیبورد لاتین.
H=آا
F=ب
E=ث
N=د
B = ذ
s=س
A= ش
x =ط
z= ظ
w= ص
q=ض
u=ع
y=غ
v=ر
c=ز-ژ
l=م
k=ن
d=ی
i= ه
p= ح
o = خ
….
جناب امیر حسین میرزایی
ضمن تایید صحبت های مزدک گرامی تازه ترین تحقیقات نشان می دهد بدن انسان قدرت خارق العاده ای در مداوای خود دارد. من به تجربه دریافته ام تمرکز بر احوال جسمی و روحی و دقت در آثار بیرونی بر بدن از جمله انتخاب خوراک مناسب و مقابله با عوامل فشار روحی بسیار حایز اهمیت است.
تصور من این است که شما همه گونه آزمایش های پزشکی را انجام داده اید. هپاتیت و انگل و عفونت و دیابت و کلسترول و تعادل ترکیب خون از مواد معدنی و ویتامین…
توصیه می کنم در کنار مداوای پزشکی مدتی با روزه گرفتن به خود آرامش دهید. اگر فرد مذهبی باشید دعا و نیایش مسافرت زیارتی سفری به مشهد میتواند در بهبود روحیه موثر باشد. حضور در محیط های زیبا گفت و گو با دوستان مشفق.
روزه لازم نیست سختگیرانه باشد. میتوانید روزه تر بگیرید. چند روز یا یکی دو هفته که جهاز هاضمه استراحت کند فرصت باز سازی به دست می آورد. منبعد هم از خوراک سنگین مثل گوشت قرمز پرهیز کنید. سبزیجات بیشتر مصرف کنید. همراه گوشت سفید (مرغ و ماهی). میتوانید در طول هفته یک روز در میان روزه تر بگیرید.
نگران نباشید. روحیه در بهبود جسمی بسیار مهم است.
در ضمن بنده پزشک نیستم. تجارب شخصی ام را بازگو کردم.
ناشناس
10:16 ب.ظ / ژانویه 12, 2019
مزدک عزیز. لطفا آدرس دقیق ادعایتان را بنویسید. نام کتاب، و دیگر مشخصات آن را .
……………….
جناب ناشناس اگر منظورتان ادعای عقیم بودن محمد است من قبلا دلایلی را نوشته ام و این دلایل را برمبنای برداشتم از آنچه مسلمین در باره زندگی محمد نوشته اند آورده ام.همانطور که نوشته اید این یک ادعاست ولی قرائن بسیاری دال بر درستی ان دارد. مثلا همین رفتار محمد با فاطمه و یا نداشتن فرزندی با زنان جوانی که در بهترین دوران باروری خود بودند.و یا احتمال بسیار کم باروی خدیجه در سن نسبا بالا. مسلمین برای توجیه عقیم بودن محمد بهر دروغی مثل بارور شدن و سقط ماریه قبطی که گویا کلفت یکی از زنانش بوده و محمد هول هولکی در غیاب زنش که نوبش بوده باهاش خوابیده! ولی مثل با عایشه که در هنگام مرگ محمد 17 ساله بوده و یا دیگر زنانش که اغلب جوان بوده اند نتوانسه بچه دار شود! کار مسلمین و آخوندهای اسلامی دروغ و ترویج خرافات است برای رونق دکان دین و منبع درآمدشان.
دیدم کامنت گذاری نوشته که ما مخالف باور مردم نیستیم و اسلام ستیز نیستیم و غیره در حقیقت ایشان درست گفته اند ولی اولا آنچه را باور مردم می نامیم باور رسمی عده ایی//////////و مفتخوریست که در طول قرنها به مردم تحمیل شده و از طرفی چنین باورهایی زندگی ملیونها انسان را تیره و تار کرده و ملیونها انسان قربانی چنین خرافاتی شده اند.در همین 40 سال چه انسانهای شریفی قربانی همین باورهای خرافی و ابلهانه ایی نشده اند که بصورت قانون درآمده.حرف ما اینست که ما انسانیم و بر روی زمین زندگی می کنیم و دارای عقل و شعوریم و خود باید قوانینی را که زندگیمان را می خواهد رقم بزند بیابیم.قانون چه ربطی به تقدس دارد؟ قانون و قانون مدار و مجری قانون باید دربرابر قانون پاسخ گو باشد. مقدسات مربوط به حریم خصوصی است و قوانین مربوط به حوزه عمومی است.بنابراین عوض کردن جای آنها نه تنها درست نیست بلکه بضرر هر دوست. خوشبختانه امروزه با وجود پرداختن بهای زیاد دست آخوند و اخوندهای کراواتی برای مردم رو شده و جو ایران امروز بارها از قبلا برای یک سیستم سکولار و دمکراتیک و با قوانینی بر مبنای حقوق بشر و جدایی دین و باور از قدرت و حکومت مهیا تر است.
مزدک ۱
3:14 ب.ظ / ژانویه 9, 2019
«شفیعی جون بجونت بکنی مسلمونی و کینه توز آنهم از نوع کینه محمدی ! تو که یکبار جواب کاوش و نوشتی مسلمون »
دوست عزیز اشتباه میکنی، هیچ دلیلی ندارد نسبت به کسی کینه بورزم.من مطالعات پراکنده ای در چند مورد دارم که گاه بنا به ضرورتی که حس میکنم آنها را مطرح میکنم. به عنوان مثال
کشور ما در شورش کور 57 سازمان اطلاعتیش را از دست داد و ارتشش ضربه خورد، نتیجه آن، آنهمه کشته و خسارت شد. کشوری مثل اسرائیل فقط 22،145 کیلو متر مربع وسعت * و کمتر از 9،000،000 نفر جمعیت دارد حدود 80 در صد کل کشور ما، با تولید صنعتی و کشاورزی و صنایع و معادن و نفت و گاز و تجارت خارجی و داخلیش ثروت تولید میکند که با بیش از 1،648،000،000 کیلومتر مربع (قریب 75 برابر اسرائیل وسعت دارد) و چهار اقلیم همزمانش و 83،000،000 نفر جمعیت (قریب 10 برابر اسرائیل جمعیت دارد) دارای اقتصادی بیمار و مبتلا به رانت و رشوه و رکود تولید میکند . کشورهای سرمایه داری نو استقلال و نوپایی مثل کره جنوبی و سنگاپور و مالزی از ما پیشی گرفته اند، جمعیت بسیاری از تحصیل کردگان و روشنفکران و کار آفرینان کشور را ترک کرده اند، کشور چون پیکری در حال مرگ مورد هجوم انواع آفتها و انگلهایی قرار گرفته که چون هزاران شپش آخرین قطره های خونش را میخورند، سرزمینی پر از برف و یخ چون روسیه نیز صدها بار از کشور ما ثروتمند تر و صنعتی تر است. ما در این سایت نه کسی هستیم و نه در هیچ جا بحساب میآییم، داریم با هم گفتگو میکنیم که ابتدا آداب گفتگو را بیاموزیم و تبادل نظر و اطلاعات میکنیم که علل عقب ماندگی و در آستانه بحران قرار گرفتن خود را بدانیم و بفهمیم که چرا هم سرمایه داران و هم کمونیست ها بر ما پیشی گرفتند؟ دیدن و تجزیه و تحلیل اقتصادهای سرمایه داری و سوسیالیستی دلیل بر این نیست که نویسنده دارای تفکر کاپیتالیستی یا سوسیالیستی است، هر کشوری ویژگیهای خاصی دارد که او را از سایر کشورها متمایز میکند. آنچه از روی نوشته افراد و نویسندگان این سایت میشود فهمید اینست که هیچکدام از اعضا فیلسوف نیستند، بنابر این افرادی که اطلاعات پراکنده و اندکی در زمینه های مختلف دارند هم میتوانند آراء و نظرات و حاصل مطالعات خود را با سایر دوستان در میان بگذارند. تا حالا بجز آقای کاوش کسی به داشتن اطلاعات و مطالعه در چند زمینه معترض نبوده، در هیچ جا داشتن مطالعات وسیع و متنوع نه منع شده و نه مذموم تلقی شده. مگر یک کارگر مسلمان استثمار نمیشود؟ که نیاز به آگاهی طبقاتی نداشته باشد؟ ، مگر یک ایرانی خود را در معرض خطر و تهدید کشورهای امپریالستی نمیبیند؟ و نباید بداند که امپریالیسم چیست؟ ، مگر تاریخ یک کشور شامل زندگی و تجارب گذشتگان همه ساکنان آن کشور نمیشود؟ آیا این وظیفه تمام اهالی نیست که با گذشته خود آشنا بشوند؟ مگر فرهنگ عمومی حاصل فکر گذشتگان ایرانیان نیست؟ آیا قابل تصور است که کسی بخاطر علاقه به فرهنگ و حیات معنوی کشورش سرزنش شود؟ آقای کاوش اقتصاد دان خوبیست و مقالاتش هم در مسائل روز خوبند.( گرچه من نمیتوانم صحت یا خطای محاسباتش را بفهمم و در آن مورد هم حرفی ندارم، لااقل نثر و جملاتش منظورش را بیان میکند.) اما آن مقداری از دانش ایشان که در سایت منعکس شده، بیشتر بدرد بازار بورس و فهم نوسانات بهای ارز میخورد که به جای خود بسیار مفید است،. آنچه بیشتر در مباحث عمومی به درد خواننده میخورد اینست که سیستمها را بشناسد و بداند چه نوع اقتصادی بهتر میتواند سبب پیشرفت کشور و رفاه و راحت مردم شود. گرچه نه اقتصاد سوسیالیستی بدون عیب است و نه اقتصاد کاپیتالیستی همه اش معیوب است اما تا ماهیت و عملکرد آنها بدرستی حلاجی و آنالیز نشود نمیتوان بدرستی آنها را شناخت و تصوری نزدیک به حقیقت در باره شان داشت . گفتگو در این موارد فقط جهت کسب آگاهی و تبادل اطلاعات است و بس.آقای کاوش به تنوع موضوعاتی که من در باره آنها مینویسم معترض است و به طعنه مرا همه فن حریف خواند، نمیدانم براستی اگر کسی همه فن حریف راست راستکی هم باشد چه ایرادی دارد؟ اگر در مورد هر یک از موضوعاتی که من نوشته ام، کس دیگری مطالب بهتری مینوشت، در آنصورت نوشته من زائد و مزاحم تلقی میشد و خود از نوشتن پرهیز میکردم. اما میدانی که اینطور نیست، و اغلب نویسندگان در نوشتن دارای روش و منشی آخوندی هستند، و با یک جمله تکلیف خود را با موضوعی بزرگ معلوم میکنند، انگار که اگر کسی از امپریالیسم یا سوسیالیسم یا نظام اسلامی متنفر باشد، چاره کار نادیده گرفتن و حرام اعلام کردنشان است! . در باره امپریالیسم هم ابداً ندیده ام که گفتگو کنند و نمیدانند این پدیده که در مدتی کوتاه جهان را به زیر سلطه خود کشید چیست و چرا فقط تعداد کمی از کشورها به قدرت و ثروت رسیدند، و چرا کشورهایی چون ایران، عراق، افغانستان، ویتنام، بخصوص شیلی و اکوادر بیشترین زیان را از
آن دیدند؟( کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی اثر جان پرکینز آمریکایی اطلاعات ذیقیمت بسیاری بر ملا کرده و فیلم گفته های ایشان با زیر نویس فارسی در یوتیوب هم قابل دسترس است )در عین حال چرا و به چه دلیل کشور، پرتغال با آنکه اولین کشور سرمایه داری در تاریخ بود رشدش متوقف شد و کمر راست نکرد. و چرا انگلستان با آنکه اولین قدرت امپریالستی بود افول کرد؟یا چرا ژاپن و آلمان با آنکه مغلوبان جنگ دوم جهانی بودند بالیدند و به پایه و مایهٔ امروز رسیدند؟ ما اطلاعاتمان را از خلاء که نمیگیریم، اطلاعات حاصل مطالعه دقیق کتابست، هر کس دیگری هم برای موضوعات مختلف وقت بگذارد و آنچه میخواند را بفهمد میتواند در باره همه آنها بنویسد و نظر بدهد و لزوماً زیاد خواندن سبب شتر، گاو پلنگی نمیشود، اگر فهم و درک کافی هم نباشد سبب باسوادی هم نمیشود. کاوش با بر آشفتگی مانع ادامه و اتمام مقالاتم در خصوص جنگ شد، در حالیکه بر خلاف پندار ایشان آن سلسله مقالات روایت فتح نبود، بلکه روایت شکست بود که تا کنون کسی آنرا ننوشته است.
شفیع تو سالی یه بار حرف بزن اونم بگو عید مبارک. چون زاید بر این حرفهات فقط الودگی صوتیه مثل قیز قیز کردن دو تا اهن که یه بچه روی هم میکشه. بخدا حرفهات بیشتر از این نیست تازه با ارقاق بقول شاعر این عو عوی سگان نیز بگذرد.
پیگیر بیوگرافی سید حسن آقامیری هسم. میخوام بدونم اهل کدوم شهره و ا کدوم ساداته، شنیدم سادات آقامیر اهل خوزستان اند. لطفا اونائیکه اطلاع دارن ما رو بی نصیب نزارن. این آقا یه پا جوونمرده لایق عنوان سید. خدا حفظش کنه واسه بچه هاش
سلام بر رهگذر
سیدحسن آقا میری اهل کاشان است وبزرگ شده قم وطلبه فاضل نه مثل من حقیر مسکین دست پا چولفتی ونه مثل آقاسید مرتضی
ماله کش بلکه بانطقی گویا و آتشین هم در محله باجک قم مسجدی داشت وسخنان طنز گونه ولی صریح انتقاد های آتشین برمفاسد نظام آخوندی داشتند وهم درتهران در هرهفته دوشب سخنرانی داشت ودر تلگرام واینستاگرام ازاین سخنرانی ها به اندازه یک دقیقه می گذاشت پیج اینستاگرامش خزارن دنبال کننده داشت امشب دیدم ازشش هزار تجاوز کرده بود در تلگرامم نیز پادکیست ها داشتند ومن خودم عضو بودم وازسخنانش در اینستاگرام می گذاشتم .
دیشب خودش دراینستاگرام اعلام کرد بعداز ده سال دادگاه ویژه حکمش را صادر کرد محکوم به خلع لباسی ودوسال زندان واین بیان خودش خست ببینید :
محکومیت حسن آقامیری: حبس تعلیقی و خلع لباس
سید حسن آقامیری سخنران مشهور سالهای اخیر در اینستاگرام خود خبر داده است که به خلع لباس دائم و دو سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
“خلع لباس”
بعد از ده پانزده سال بردن و آوردن و بازداشت کردن و ریختن تو محل کار و انفردای و…
با شکایت دادستان ویژه ی تهران و به حکم قاضی شعبه دوم کیفری در دادگاه ویژه به ریاست دادستان کل کشور اقای منتظری بالاخره آقایون حکمشون رو صادر کردند
دو سال زندان که البته لطف کردند ۵ سال تعلیقش کردند
و خلع لباس دائم
خوب موفق باشید
دعاگوتون هستم.
یا لطیف
سید حسن آقامیری
@Sahamnewsorg
مهمترين دليلي كه حجت السلام آقا ميري خلع لباس شد
حسن آقا ميري در اظهارات صحيحي گفته بود مسجد جمكران مسجدي است مانند مسجد سر كوچه، اين همه دكان و دستگاه درست كردن ندارد
اين سخنان نوعي مخالفت صريح با خرافاتي است كه رهبر ايران با اختصاص هزاران ميليارد تومان در ترويج آن نقش بسيار مهمي دارد
حضرت آيت الله سيستاني هم در سالهاي گذشته در ديدار با مدير مسول روزنامه جمهوري اسلامي فرموده بودايران سهم مهمي در ترويج خرافات دارد و از بزرگ كردن جمكران اظهار ناراحتي و تاسف كرده بود
@Sahamnewsorg
سید حسن آقا میری بدتر است یا شیطان؟
✍️ یاسر عرب
✅حالا خداوند آدمیزاد را آفریده و گفته سجده کنید. همه اطاعت کرده اند غیر شیطان. همه هم در محضر خداوند هستند! اساسا برنامه ی خلقت انسان و آموزش اسماء گویا دارد پخش زنده در هستی می رود روی آنتن! خدا هم که خداست! با همه ی خدایی اش. اما شیطان سجده نمی کند.
✅تازه خدا، چون خداست به علم خدا هم واقف است! اما یک طرفه به قاضی رفتن را نمی پسندد. در حضور جمهور_ملائک او را مورد خطاب قرار می دهد! که چرا سجده نکردی؟ یک لحظه می شود فکر کرد خدا پاسخ شیطان را نمی دانسته؟ نعوذ به الله!
✅پس می پرسد برای روشن شدن جنس منطق شیطان برای عالمیان تا او دلیل بیاورد و ذیل اقامه دعوی تکبر اش دیده شود! و زان پس، جمهور هستی و آیندگان (با روایت کلام الله) بدانند خط قرمز خدا کجاست؟ بعد اش هم به شیطان فرصت پاسخگویی می دهد؛ ابلیس جواب می دهد و می گوید آدم از خاک آفریده شده و من برتری دارم. پاسخ (متهم) شیطان در کنار دادخواست خدا به گوش همه ی تاریخ و جغرافیای خلقت می رسد! حالا خدا چکار اش می کند؟ میاندازد او را به زندانِ جهنم؟ خیر! شیطان را از درگاه خود اش می راند. بعد هم شیطان پررو پرو میایستد که تا قیامت مهلت می خواهم برای گمراه کردن بندگان ات و خدا هم باز مهلت و وعده عذاب اش می دهد!
✅حالا برادر جان من نمی دانم این تدبر در قرآن که اینقدر توصیه شده است برای کیست؟ برای کجاست؟ اساسا این چه دینی است که فقط بعضی ها حق دارند آن را بفهمند و سر هر دهه نسبت به مواضع جدیدشان پیچ اش را چپ و راست کنند! من به عنوان یکی از عوام ، و احدی از رعیت مُلک محروسه ایران، و بنده ای از بندگان ناچیز خدا اینقدر را می فهمم که خدا کار بی حکمت نمی کند و روایت بی عبرت ندارد. مگر می شود خداوند بی دلیل این داستان را برای همیشه تاریخ از زبان انبیا نقل کند و هدفی هم نداشته باشد؟
✅حال سوال اینجاست که می شود در جایگاه خدایی نشست و روش را خدایی نکرد؟ (اشاره به مقوله ی یک بند انگشت فاصله) خوب اصلا سید حسن آقامیری شیطان! از این بدتر داریم؟ یک روحانی بوده که میلیونها نفر صدها میلیون دقیقه پای منبر اش در فضای مجازی بوده اند! شکر خدا هنوز که مملکت مال خودتان است! صدا و سیمای خودتان هم هست! خوب میاوردید اش توی همان برنامه های مناظره محور، یک روحانی برجسته از گفتمان خودتان، می گذاشتید مقابل اش نقد اش می کردید، بنیان های فکری اش را زیر سوال می بردید، یکی یکی جلوی ملت ایران کژی بیان و معوجی بنان اش را نشان خود اش و مخاطب اش می دادید! اصلا با این کار بی سوادی اش را بر ملا می کردید! و در نهایت پیش چشم میلیونها نفر که با سخنان او به مغالطه در دین افتاده اند با منطق حکیمانه و قول سدید گفتمان اش را از حیز انتفاع ساقط می کردید!
✅الان تکلیف آن میلونها نفر که تغذیه فکری شده اند چیست این وسط؟ امشب پادکستهای آقا میری را از تلفن های موبایل و رایانه شان پاک می کنند؟ اگر اینطور می اندیشید در مورد سیل کامنتهای تبریک مخاطبان اش که خلع لباس را به او تبریک گفته اند چه نظری دارید؟ خوب آقا میری که با این حکم محبوبیت اش صدبار افزایش بیشتری یافته و مخاطب حق را بیشتر به جانب او داده!
✅در آن رسانه ملی مگر قرار نبود کمونیستها هم بیایند حرفشان را بزنند! و در مناظره ای با علمای اسلام روبرو شوند؟ و مگر این اتفاقات اول انقلاب تاحدی نیفتاد؟ حالا یکی آمده نه از کمونیسم بلکه با لباس پیامبر و زبانِ دین روایت متفاوتی از اسلام دارد! روایت اش را هم به گوش همه رسانده… اتفاقا مورد استقبال هم قرار گرفته. خوب دادگاه عقاید اش را علنی می کردید تا مردم از این پس خودشان سره از ناسره تشخیص بدهند! بفهمند جنس منطق آقا میری چه مشکلاتی داشته؟ آیا درد فقط این بوده که او با روش و زبان و اهداف شما دین را تبلیغ نمی کرده؟ یا چی؟ با این حکمِ خلع لباس و بریدن زندان که مخاطب رشد نمی کند!
تشکر از روشنگریتون جناب مصلح. همدرد خونواده و بچه هاشم
سلام بر اندیشمندان واقع نگر
مقاله ای که کپی پست کرده وارسال می نمایم , خودم نیز محتوایش را امضا می کنم که آقایان روحانیون محترم وغیر محترم که جلادی وسلاخی و غارتگری و اختلاس و رانتخواری و دزدی و دغلی وفریبکاری و ریاورزی و آدمکشی وشکنجه گری و تزویر را به نحو احسن در این چهل سال آموختند و به کار بردند وملت ایران را مبتلا به فقر وفلاکت کردند ,
دیگر بس است چون سیاست کشور داری را که به نفع ملک وملت باشد یاد نگرفتید ,
محترمانه کشور را تحویل به خود ملت بدهید که فرهیخته گانش خیلی بهتر ازشما کشور را اداره خواهند کرد .
لطفا برگردید به حوزه های علمیه تان ومشغول درس وبحث رشته خویش باشید نترسید دیگر حجره ها نمور وخاکی نیست همه جا مرتب. ومزین به کاشی کاری وشوفاژ و وسایل گرمایشی وسرمایشی شده اند و خانه هایتان نیز مجلل وباصفا کرده اید ازجیب … ومزد این همه سال های خرابکاری اندوخته ای هم داریدد تا آحر عمر بخورید واز نو فکر کنید واز تجربه های گذشته برای سامان دادن کشور اگر توانستید پیشنهادهائی بدهید اگر صواب شد پذیرفته می شود .
پس لطفا به حوزه های علمیه ویابه خانه هایتان برگردید
دیدید سخنان آخوند خراسانی مرحوم. جابچا هرکدام جایش را دراین چهل سال حکومت شما گرفت .
وآن مقاله این است :
فراخوان ملى جهت بازگشت روحانيون به حوزه هاى علميه
✍️كريمى پور*
✅از عمر حکومت روحانیون بر کشور نزدیک به چهل سال می گذرد. این مدت از عمر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، از نیمی از عمر رژیم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی، و از عمر بسیاری از حکومت های دیکتاتوری در امریکای لاتین بیشتر است. در دنیای امروز با سرعت تحولات شگرفی که همه شاهد آن هستیم، چهل سال زمان بسیار زیادی برای آزمودن یک شیوه حکومت داری است.
✅ناکارآمدی شیوه حکومتی فعلی که اساسا مبتنی بر تبعیض وسیع و گسترده به نفع قشر روحانی است، و فسادی که به طور گسترده و ناگزیر بر آن مترتب شده، نیازی به توضیح و استدلال و مستندات، بیشتر از آن که همه روزه می بینیم، ندارد. جهان امروز جهانی نیست که بتوان با چنین تبعیض ناروا و ناشایستی در آن به هیچ گونه پیشرفتی رسید. چنانچه این وضعیت ادامه پیدا کند، موتور نیمه جان توسعه ایران به کلی از کار خواهد افتاد، کشور از ذخیره باقیمانده نیروی انسانی اش خالی خواهد شد و علاوه بر آن شیرازه اخلاق و منش و همبستگی اجتماعی و دینی اش از هم خواهد پاشید.
شگفت انگیز است که در قرن بیست و یکم و پس از انباشت آن همه تجربه تاریخی در جهان، دانشگاهیان ما در عمل، اصل و اساس چنین تبعیضی را که ساخته و پرداخته روحانیت برای حکومت است پذیرفته و خود را تنها به امور جزئی در پیرامون آن سرگرم می کنند و حال آن که از آن ها انتظار می رود با توجه به این که در انزوای فکری نیستند و تجربیات مختلف تاریخی را در جهان می شناسند، خود مبدع، مبتکر و مبلغ یک مدل حکومتی کارآمد و بدون تبعیض برای ایران با توجه به ویژگی های فرهنگی، قومی و مذهبی آن باشند.
اصلاح امور ایران نه با پرداختن به امور جزئی بلکه با درخواست فراگیر ملی مبنی بر بازگشت روحانیون به حوزه های علمیه و پرداختن اصیل و صادقانه آنان به معارف دینی که چهل سال از آن غفلت کرده اند، امکان پذیر است. ماندن روحانیون در عرصه حکومت به شکلی که امروزه می بینیم، روز به روز ایران را به قهقرا خواهد برد و روز به روز نسل جوان امروز از سرچشمه های اصیل معرفت دینی دور خواهد کرد. انباشت فشار های اجتماعی از یک سو و انفعال دانشگاهیان به تدریج ما را به سوی نقطه ای خواهد برد که ممکن است کیان کشور، آن چنان که دکتر فرزانه به درستی گفته اند، در معرض نابودی و انهدام قرار گیرد.
✅فراخوان بازگشت روحانیون به حوزه های علمیه می بایست به یک فراخوان ملی تبدیل شود. در دعوت به چنین گفتمانی دانشگاهیان البته تنها نیستند، چرا که بسیاری از روحانیون متدین، آگاه و آزاده نیز به چنین دعوتی پاسخ مثبت خواهند داد و در این گفتمان ملی مشارکت خواهند کرد. دغدغه توسعه کشور از یک سو و بازگشت به معیارهای اصیل دینداری و تبلیغ معارف دینی از سوی دیگر دغدغه مشترک هردو این قشرهاست.
آیندگان با شگفتی بی حد و حصر به پذیرش این همه جهالت از طرف ما خواهند نگریست و هرگز انفعال و فردگرایی ما را فراموش نخواهند کرد و از نسل ما به بدی و تلخی یاد خواهند کرد.
*استاد دانشكده فيزيك دانشگاه صنعتى شريف
@MostafaTajzadeh
مصلح
انصافا دقیق فرمایشی فرموده اند وپیشنها مسالمت آمیز ومحترمانه ایست وعمل روحانیون حکومتی به این پیشنهاد به نفع خویش وملت است ودیگر نوبت به دریا ریختنشان نمی رسد .
به امید عمل به این فراخوان , تا ما هم زندگی دنجی داشته باشیم وگوشمان ازفحاشی آخوند ستیزان و دین ستیزان راحت باشد ونفس عمیقی بکشیم وجناب نوری زاد و دیگر آخوند ستیزان و دین ستیزان هم آسوده زندگی کنند .
والسلام علی من اتبع الهدی
مصلح
عزیزان شما جامعه ما را از دید خود می نگرید ، اما اگر کمی از دیدگاه خود دور شوید ، متوجه خیل عوام جو گیر می شوید ،ک با اندک امتیازی تمامی خواسته ها را ب باد فراموشی خواهند سپرد ، و چون راضی از اقدام کوچک دولت می شوند ، ارمانهای نداشته خود را ، با ان وعده داده شده ، تعویض می کنند ، انصافا ملت ما را با ملتهای فرانسه و انگلیس مقایسه نکنید ، ملت ایران را با ملت مصر مقایسه کنید ، ک ماهها در میدان تحریر چادر زدند و مبارک را ساقط کردند اما ان دانش سیاسی را نداشتند ک یک دولت فرا جناحی بدور از افکار اسلامی روی کار بیاورند ، بلکه چون ما دور افراطیون اسلامگرا جمع شدند ، و هورا کشیدند تا دست اورد خود را تحویل کودتا دهند ، و السیسی را ب قدرت رسانند ، در یک کلام ملت ما اگر چه کهن است، اما فرهیخته نیست
آقای نوری زاد
این مطلب را در جواب دوستانی نوشتم ک معتقدند ملت ما قدرت تجزیه تحلیل بالایی دارند
جناب گلی سلام . بسیار شناخت عالی از ملت بزرگوار و بخشنده !!! ایران دارید وبنده با فرمایشات شما کاملا موافقم و اجازه بده تندتر و جلوتر از شما گام دارم و عرض بدارم که در بیشتر موارد با ملت مصر هم قابل قیاس نیستیم . چون خیلی به ظاهر متدین هستیم پس شور بختانه با جهت باد براحتی میچرخیم. خیلی خیلی باید رو این ملت کار بشه. دوستی در1365 و سالهای اول انقلاب در کشور نیوزیلند به من میگفت دنیا روزی یک گام به جلو پیش میرود و شما یک گام به عقب حال بعد از این 40 سال فاصله ما با دنیا متاسفانه کهکشانی شده است .حال میدانم اونی که تو نیمکره جنوبی دنیا زندگی میکرد زود متوجه وضعیت کشور ما شد ولی خودمان نه .ما همه در سخنوری استاد ولی در عمل به آن شاگرد. آخر در کدام کشور دنیا سردمداران آن در همه سخنرانیهایشان میگویند : خواهد شد ، باید بشود ، میشود ، باید باشد ، خواهیم کرد و… بغیر از ایران ؟
تقدیم به نوری زاد و دوستان
۸۰ و۹۰ سال پیش روزیکه ابو الحسن صبا تعلیم موسیقی
میداد و استاد نور علیخان برومند آواز تعلیم میداد
رضا خان به تهران بود و به سلطنت رسیده بود و جوانها را بخارج اعزام میکرد چند مدرسه موسیقی هم در ایران افتتاح شد اولی در تهران و سپس تبریز و رشت وساری
مدرسه عالی موسیقی تهران درست روبروی درب کاخ مرمر افتتاح شده بود اما کسی بمدرسه نمیامد روزی رضا شاه از مرحوم داور پرسید خوب بگو بچه ها راضی
هستند از مدرسه موسیقی بعرض رسید قربان کسی فرزندش را بمدرسه نمیفرستد مردم و بچه ها آنها را باسنگ میزنند چون باید آلت موسیقی خود را همراه بیاورند اهل محل به انها میگویند مطرب رضا شاه پرسیده بود چاره کار چیست
گفتند باید تعداد زیادی آلت موسیقی خریداری شود که در مدرسه باشد و بچه ها همراه نیاورند و اسم مدرسه عوض شد هنرستان موسیقی گذاشتند بسیاری از نوازندگان موسیقی ایران یواشکی موسیقی آموخته اند و بسیاری از خوانندگان با نام خود وارد عرصه آواز نشدند مثل گلپا که در اصل اکبر گلپایگانی بود و پدرش روضه خوان بود و ایرج که حسین خواجه امیری بود و یا شجریان که پدرش تعزیه خوان بود و بانام مستعار وارد رادیو شد خیلی ها مثل فرهنگ شریف و برادران ملک و جلیل شهناز و لطف الله مجد که اهل ساری بود و بکل امد تهران گاهی در باغ نورعلی خان برومند که ته کوچه مافی در خیابان امیریه بود گلپا و وفائی و عماد رام که خود استاد هنرستان موسیقی بود وخیلی های دیگر را می دیدم یک ما دام لازاریان هم بود که توی خیابان نادری باله درس میداد و هایده چنگیزیان که در وین درس
باله خوانده بود بجای ما دام که دیگر
پیر شده بود درس باله میداد جای امروزی تالار رودکی یک سالن ورزشی هم بود که دختر ها و پسرها یواشکی سرود تمرین میکردند خیلی ها تا سال ۱۳۴۰ با نام خود در رادیو برنامه اجرا نمی کردند مثل حسن گلنراقی و هایده و مهستی و حمیرا که هر سه محجبه بودند و ناهید دائیجواد که اصفهانی بود و با نام ناهید به رادیو آمد همراه استاد پازوکی سالها گذشت تا اینکه در دهه ۵۰ هنر موسیقی در ایران گل کرد دسته گل هائی بود که شبها برای خوانندگان موسیقی ایرانی به کاباره ها میرفت دیگر موسیقی دانان و خواننده ها بشهرت رسیدند و معروف شدند کاباره باکارا و شکوفه نو ومیامی وونک و قصر شیرین و ده ها کاباره باز شد همیشه یاد کوچه مافی در خیابان امیریه می افتادم که این بنده خدا ها با چه ترسی خواننده شدند امروز که این دختر را برروی سنگ فرش پیاده روی خیابان دیدم که با مانتو و روسری باله میرقصد یاد رضا شاه افتادم رفتم به ۹۰ سال پیش ایران که به مرحوم داور گفت چه کنیم بچه ها ساز بزنند مردم انها را با سنگ نزنند روحت شاد رضا شاه مردی اما نامت هرگز نمرد چه بیسوادی بودی که ۱۰۰ سال پیش من ایرانی را با سواد کردی چه کردی مرد روحت شاد مارا ازکجا بکجا رساندی و با مشتی خاک رفتی…..
1- من بهنحوی بدست رفسنجانی بطور موقت تعیین شدم که مدت اختیاراتم مادامالعمری شد یکی از اختیارات من استخری کردن فضول هاست
2- رئیس قوه قضائیه را من منصوب میکنم
3- 6 نفر فقهای عضو شورای نگهبان را شخصا منصوب میکنم و ۶نفر حقوقدان دیگر را رئیس قوه قضائیهای که او را هم من منصوب میکنم. پس در کل شورای نگهبان را منصوب میکنم
4- فرماندهان کل نیروی مسلح کشورمن منصوب می کنم . نیروی انتظامی نیز زیر نظر من است
5-رئیس صداوسیما (تبلیغات) را من منصوب میکنم. ضمنا هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی حق داشتن رادیو و تلویزیون را ندارند
6- رئیس قوه مجریه را ظاهراً مردم انتخاب میکنند، اما کسی را مردم میتوانند انتخاب کنند که شورای نگهبانی که من منصوب کردهام تعیین و تایید کند
7- اعضای مجلسشورا و خبرگان را هم ظاهراً مردم انتخاب میکنند، اما قبل از انتخاب مردم، توسط شورای نگهبان منصوب من تعیین میشوند، بعد مردم فقط میتوانند به معیین من رای دهند. همین مجلس نمیتواند هر چه را تشخیص داد تصویب کند چون مصوبات مجلس باید توسط شورای نگهبانمنصوب من تائید شود و الا بی ارزش است
8-من در موارد مهم، توسط شوراهای عالی که اعضای آن مستقیم و غیر مستقیم منتخب خودم هستند مثل شواریعالی فرهنگی – شورایعالی امنیت ملی و شورایعالی فضای مجازی و… اقدام به قانونگذاری میکنم و قوانین تصویبی مجلس توسط شورای نگهبان که اعضای آن تعیین شده من هستند تایید یا رد میشوند
9-سیاستهای کلی نظام توسط من و مجمع تشخیص مصلحت نظام (که اعضای آن مستقیم و غیر مستقیم منصوب من هستند) تعیین میشوند و تمام ارکان نظام اعم از قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه در چارچوب آن سیاستها عمل میکنند و باید عمل کنند
10-ائمه جمعه با تمام اختیاراتشان در سراسر کشور، حوزههای علمیه، فرماندهان سپاه و ارتش و… توسط من منصوب میشوند
در زمینه اقتصادی دهها بنگاه اقتصادی مهم و کلان (آستان قدس، سپاه، بنیاد مستضعفان، بنیاد برکت، ستاد اجرایی فرمان امام و…) مستقیم زیر نظر من هستند
11- سیاستهای منطقهای و جهانی کشور را من تعیین میکنم. خودم وزیر خارجه دارم، در دولت هم موظف هستند در چار چوب خطوط قرمز من و بیانات من حرکت کنند
12- معیار استخدام افراد در تمام قوا و دستگاههای کشوری و لشکری قبول داشتن من است
13- 13چون نحس است برای همین هم -من مسئول مشکلات پیش آمده در کشور نیستم = انا ربکم الاعلی- سلام و صلوات همه بر من باد
با درود و عرض ادب خدمت آقای نوری زاد عزیزم
متوجه این موضوع شدید که هر موقع مسئله مهمی داخل ایران روی میدهد فرقه تبهکار اسلامی و عوامل در خارج آن با تمام توان سعی در انحراف افکار عمومی مینمایند.
و اینبار مسئله استشمام بوی گند گاز های شیمیایی را با موضوع شکنجه اسماعیل بخشی و رسانه ای کردن گسترده آن حتی نماینده مجلس و معاون پیگیری اجرای قانون اساسی رئیس جمهوری طوری جلوه میدهند که انگار مورد تعجب همگان میباشد و در حکومت اسلامی ایران تازگی دارد در حالیکه در زمان حال به جرات قسم میخورم هزاران نفر در خانه های امن وزارت اطلاعات سپاه مستقر در خیابان شهید عراقی و بازداشتگاه سپاه در سه راه افسریه و جاهای دیگر مورد سخت ترین شکنجه های روحی و جسمی قرار دارند و آقای نوری زاد عزیزم خودم مورد سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتم تا جایی که دیگر نه نبض داشتم و نه ضربان قلب آن هم به علت اتهامات واهی جاسوس آمریکا و اسرائیل تا بتوانند من را وادار به اعترافات واهی نمایند که مثلا احمدی نژاد با چه اشخاصی در خارج کشور در ارتباط میباشد و دارای چه مدارک مهمی میباشد و به کجا و کدام کشور ارسال نموده در حالی که اگر به دنبال اطلاعاتی از اشخاصی بودند که باعث فساد مالی و اخلاقی در کشور هستند بهترین اعترافات رو از من میکشیدند اما به دنبال چیزهایی بودند که من هیچ نمیدانستم و یادی کنم از دیگر بستگانم به نام تقی روحانی گوینده رادیو و تلوزیون ملی ایران که در اوایل انقلاب به طرز وحشیانه ای مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت که تا همین چند سال پیش ناتوان از کلام و بیان و فلج در گوشه منزل چشم از جهان بگشود و دختر عموی نازنین و با سواد و خلبان پدرم به علت اشتغال در دربار پهلوی در اوایل انقلاب مورد سخترین شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفت و در آخر با بوسه بر چوبه دار چشم بر دنیا فروبست آری دوست خوبم آقای نوری زاد عزیزم شکنجه آقای اسمائیل بخشی محکوم و قابل رسیدگی میباشد اما این مورد نه اولین و نه آخرین با وجود برقراری این فرقه تبهکار اسلامی میباشد بلکه این همه سر و صدا از طرف حکومتی ها و دولتی ها برای به انحراف کشاندن اعتراضات و مسئله اصلی استشمام بوی گازهای شیمیایی در تهران و کرج و تا به ابهر میباشد.
بسیار ممنونم از شما دوست و برادر خوبم
درود جناب نوریزاد گرامی.
اختلاس بابک زنجانی رسما اعلام شد!*
اخبار ساعت 22 شبکه سه سیما
2/900/000/000/000 دلار
یعنی دقیقا
8/700/000/000/000/000 تومان
یعنی چیزی حدود 9 میلیون میلیارد تومان(نه کوادریلیون).
یعنی خدا تومن پول
یعنی کل اروپا و آمریکا رو آتیش بزنی و پولشونو نقدی حساب کنی
یعنی بعبارتی حقوق سی ساله ی سیصد میلیون نفر معلم در کشور
دقت کنید مجموع حقوق 30 ساله ی سیصد میلیون نفر معلم .
یعنی هیچی آقا هیچی
یعنی پرداخت 2/500 دو هزار و پانصد ماه یارانه ی 80/000/000 هشتاد میلیون ایرانی یعنی به عبارتی دیگر پرداخت یارانه ی نقدی 285 سال 80/000/000 نفر ایرانی
شما را بخدا برگردید یکبار دیگر پیام رو بخونید .
مگه خزانه ایران چقدر سرمایه داره که این رو فقط یک نفر اختلاس کرده.
شرایط بانک مرکزی فوق بحرانی است.
♦️جناب نوریزاد عزیز !؛ بااین حساب اگر ایران رهبر نداشت فساد کمتر نبود و کشور بهتر اداره نمیشد؟.
خودت می دونی چی گفتی؟ کل درآمد هشت سال کشور در زمان احمدی نژاد 700 میلیارد بوده ولی در آمد بابک خان 2900 میلیارد؟ چرا هر چیزی به ذهنتان میاد میگید؟ چرا خواننده را این قدر کم شعور فرض می کنید؟ اگر مخالفت هم می کنید عاقلانه مخالفت کنید
———-
درود گرامی
با شما موافقم. به صرف این که با جماعتی مخالفیم، دلیل نمی شود که هر ناپسند و نادرستی را به آنان نسبت بدهیم. و هر چه به قلم و دهانمان آمد بیرون نریزیم.
سپاس
.
درود بر استاد عزیزم…
درود جناب سید مرتضی
نظرتون رو درباره این متن بفرمایید.!
صبح امروز آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه به اتفاق آیت الله صادق آملی لاریجانی عضو فقهای شورای نگهبان ،به اتفاق آیت الله صادق آملی لاریجانی عضو مجلس خبرگان رهبری، با آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کردند .
در این ملاقات که آقایان علی آملی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی ، دکتر محمد جواد آملی لاریجانی معاون بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه و مدیر پژوهشگاه دانشهای بنیادی و دکتر محمدباقر آملی لاریجانی معاون آموزشی وزیر بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی حضور داشتند ، حاضرین ضمن تبریک به آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به خاطر این انتصاب شایسته ، دقایقی را پیرامون رفع مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مردم ،به بحث و تبادل نظر پرداختند.
سلام دوستان
کاش می شد… !
در تدارک برای دیدار از خانواده چند زندانی آبرومند اما محروم با خود اندیشیدم کاش میشد یکی از مسئولین رده بالای نظام بطور چراغ خاموش و بی هیچ خدم و حشم همراهم می آمد تا از نزدیک شاهد این ظلم عظیم باشند !!!
تا خود از نزدیک شاهد زندگی کسانی چون اسماعیل بخشی نباشند علت فریادهای را درک نمی کنند.
کاش میشد آنان را بدیدار خانواده کسانی میبردم که شغل شان زباله گردی بود و اینک به اتهامات واهی چون همکاری با گروهکهای تروریستی در زندان وکیل آباد بسر میبرند!!
بیشتر مردم تصورشان از زباله گردان ، معتادان متجاهرست ولی من با جوانان شرافتمندی مواجه شدم که بخاطر بیکاری و فقر مالی شدید تن بدان کار سپردند.
کاش میشد حداقل یکی از کارمندان رده بالای دستگاههای امنیتی و قضایی با من بدیدار خانواده متهمانی چون ، سعید د” — محمد ب ” و یا برادران عبدالباسط و عبدالواحد و آن هشت هم جرم بیگناه شان می آمدند تا بطور مستند نشان شان میدادم مراحل پرورش دادن عبدالمالک های ریگی درین نظام پر از تبعیض و بی عدالتی چگونه است !!!
خلاصه کاش می شد…!!
کاش میشد به آن بالانشینان فهماند که حاصل چهل سال پرونده سازی و شکنجه و اعدام و زندان، فقط تولید خشمی به وسعت ایران بوده و اگر ازین رویه دست نکشند بزودی با سیلی بنیان کن مواجه می شوند.
کاش می فهمیدند که حکومت بر مبنای رافت و بخشش بسیار آسانتر و با دوام تر از حکومت با ستمگری و وحشت است.
ما دین ستیز نیستیم ما با دخالت دین در امور کشور به هر نوعی مخالفیم. ما مخالف ج.ا هستیم ونه مخالف باور بسیاری
از مردمان میهنمان که خود مخالف ج.ا هستند. برای بسیاری از انسانها ترک دین یا خدا مساوی است با روانی شدن و
جنون. سرشت یا کنش و واکنش های شیمیایی بدن انسان است که درجه آسانی یا دشواری باور به دین یا خدا و یا
درجه ترس یا شهامت انسان ها را تعیین می کند . بدون تردید محیط زیست و تربیت انسان ها هم یکی از پارامترهای
بسیار مهم است ولی در اینجا ما در باره کسانی گفتگو می کنیم که دیگر بزرگسال هستند و این دوره ها را پشت سر
گذاشته اند. بسیاری از کسانی که به این سایت می آیند اگر چه شاید مخالف ج.ا باشند ولی خود را مسلمان میدانند و با
دیدن بحث های سخیفی مانند همین حدیث در باره محمد و دخترش فاطمه و بوسیدن سینه های او بدون شک دچار
شوک میشوند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند.
در طی سالهایی که این سایت برقرار بوده به چالش کشیدن قرآن و آیه های آن در سطحی هوشمندانه و پژوهشگرانه
که توسط بسیاری از دوستان انجام شده عمل روشنگری در مورد اسلام به صورت ریشه ای را به زیبایی انجام داده و
دیگر نیازی به این بحث های واقعا زشت و سخیف نیست. که باعث اذیت و آزار روانی بسیاری از مردم ما که به دنبال
آگاهی هستند می شود.
دین همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود کسانی که گمان می کنند می شود دین را از همه انسانها گرفت زیاد
داستانهای علمی تخیلی خوانده اند. تجربه اروپا و آمریکا شوروی و چین و هر جا که در تاریخ سراغ دارید تایید کننده این
امر است. کمرنگ شدن دین و به صورت تعادل در آمدن آن کاری است که به تدریج انجام می شود و نه با بازی و پنجه
کشیدن به صورت باور و ایمان مردم.
بدبختی بزرگ ما کسانی هستند که روشنفکران ما نامیده می شوند چه قبل از انقلاب شکوهمند و چه بعد از آن. فاجعه
ای که سد راه مبارزه با ج.ا است همین روشنفکرخوانده ها هستند که در طی 40 سال هنوز دارند به سر و صورت هم
می کوبند 40 سال یک عمر کامل است و اینها درس خوانده ها و فیلسوفان و دانشمندان ما هستند و آنوقت برخی از
دوستان میخواهند با باور انسانهای معمولی این سرزمین مبارزه کنند.
هر یک از تظاهرات این سالها نظامی را به زیر می کشید ولی بی ثمر بودن همه اینها و درد و رنجی که بسیاری از
کنشگران سیاسی و مدنی و کارگری و خانواده هایشان کشیدند را در بیماریی که قشر روشنفکر ما به آن دچار هستند
جستجو کنید و آنرا به چالش بکشید نه دین و ایمان و باور مردم معمولی را.
باور کنید به اندازه کافی در مورد اسلام و تمام زاویه های پنهان و آشکار آن در همه جا گفته شد نوشته شد و ما و
بسیاری از مردم هرکدام یک آیت الله و آن هم از نوع عظمی آن هستیم. به پردازید به یافتن چاره راه.
با بیان آسانتر – پیدا کنید پرتقال فروش را!
شما در ایران حضور دارید !لطفا نوع مرگتان را انتخاب کنید!
برای مرگ با زلزله عدد1
آلودگی هوا عدد2
هواپیما عدد3
گرانی عدد 4
پراید عدد5
ریز گرد عدد6
کشتی عدد7
ریزش و آتش سوزی ساختمان عدد8
و برای مرگ با سایر موارد عدد9 را انتخاب کنید!
با ما راحت بمیرید!
“مسئولین”
درود استاد
من که سه دهه است مشغول فلسفهام، و هماره دغدغهی بهاصطلاح “کشفِ رازِ جهان” را داشتم و دارم؛ با خواندنِ این شعر از “رسول یونان” آنچنان به وجد آمدم که گویی رازِ جهان بر من مکشوف شده است. این شعر زیبا تقدیم به شما:
《 کشفِ رازِ جهان 》
به دور میرفتم
به جستجوی رازِ جهان
که دودکشِ خانهات را دیدم
نزدیک که شدم
دریافتم
آنچه به دنبالش بودم تویی
زنی در سرزمینی برفی
با گیسوانی بافته
و آوازهایی که
خوابِ خرسها را
پر از کندوهای عسل میکند
اینجا فرود آمدم
و برای بخاریات هیزم جمع کردم
: رسول یونان
من مادر آتنا دائمی دختری هستم که بارها در زندان شکنجه شد، زمانی که دخترم در انفرادی بود بارها با فکر شکنجه شدنش شکستم، هرگز نتوانستم از دخترم در مورده شکنجههای دوران بازجویی سوال کنم اما هربار که کسی از من یا آتنا در مورده شکنجهها سوال کرد و من مجبور به شنیدن شدم، شکستم.
شکنجه نه فقط در دوران بازجویی بلکه در تمام مدت انفرادی و بازجویی و حبس و دادگاه و زندان و دادسرا در ایران رایج است،در تمام لحظههایی که همراه با آتنا بودم در دادگاه و دادسرا شاهد بودم که قاضی و بازپرس و دادیار و… هرگز دست از تحقیر و شکنجه روانی فرزندم بر نداشتند.
این شکنجهها فقط مختص زندانیان نیست، همراه با زندانیان خانوادههایشان نیز شکنجه میشوند، نه فقط شکنجه روحی و روانی که خود من و دخترم هانیه سال گذشته زمانی که در مقابل زندان اوین برای پیگیری پرونده انتقال آتنا رفته بودیم به مدت پنج ساعت بازداشت شدیم و مورد ضرب و شتم ماموران و نیروهای لباس شخصی سپاه و زندان قرار گرفتیم، کتک زدن و فحاشی به یک مادر در کدام مسلک و دین و کشور مورد تایید است.
زمانی که در مقابل زندان به همراه دختر کوچکم مورد هجوم حداقل ۱۰ مامور مرد قرار گرفتیم، خود را در مقابل دختر کوچکم قرار میدادم تا ضربههای باتوم و شوکر به جگر گوشهام اصابت نکند که آن ضربهها بعد از گذشت یکسال آثار خود را نشان داده و امروز قادر به راه رفتن نیستم، زمانی که ماموران لباس شخصی الفاظ رکیک و جنسی به زبان میآوردند در خود شکستم و تحقیر شدم، اما تنها نگرانی من در آن زمان دخترم بود با تمام قدرتم دستش را در دستم نگه میداشتم که مبادا او را هم مانند آتنایم از من جدا کنند.
شکنجه من، خورد شدن من، زمانی تکمیل شد که بعد از آن ضرب و شتم درد به جانم افتاد بارها با خودم تکرار کردم چه بر سر فرزندم در انفرادی آمده؟ یا زمانی که دخترم را به زندان قرچک بردند چگونه او را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟ زمانی که به منِ مادر رحم نکردند با او چه کردند؟ پس از گذشت چهار سال اکنون من آن فرد سالم سابق نیستم، مادری هستم با روحی آزرده و جسمی آسیب دیده که حتی ایستادن و راه رفتن برایم دشوار شده، و شکنجه امروز من این است که به دلیل بیماری و جراحی شاید نتوانم برای مدت طولانی دخترم را ملاقات کنم و در آغوش بگیرم.
من هم همراه با آقای اسماعیل بخشی خواهان پاسخ وزیر اطلاعات هستم، که مامورانشان بر اساس چه قانونی من و دخترم را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟”
این متن را مادر آتنا دائمی نوشته است.
برای آشنایی بیشتر با آتنا دائمی، به لینک زیر بروید:
bit.ly/2wspFHT
ثمره سرنگونی حکومت شاهنشاهی و پذیرش اسلامی که شناختی از آن نداشتیم و جنگ فرسایشی را که حماسه پنداشتیم وچهل سال دشمنی با آمریکا را که روحانیت شیعه هادی و پیشگام آن بود یکی از کاربران شبکه های اجتماعی به شرح زیر تشریح نموده است
کدام دشمن می توانست در عرض ۴۰ سال :
جنگلهایمان را نابود
رودخانه هایمان را بی آب
دریاچه هایمان را باتلاق
تالاب هایمان را خشک
مزارع مان را ویران
دشتهایمان را کویر
آثار باستانی مان را تخریب
صنایع مان را ورشکسته
فرهنگمان را نابود
هویتمان را تحقیر
کشاورزمان را دربدر
معلمانمان را بیچاره
کاسبانمان را دزد
پزشکانمان را بی و جدان
جوانانمان را معتاد
زنان مان را منزوی
نخبه هایمان را فراری
دانشگاه هایمان را بی خاصیت
دانشجویان مان را کم سواد
اساتیدمان را منفعل
بازنشستگانمان را محتاج
کارمندان مان را بیکار
کارگران مان را گرسنه
کارآفرینان مان را بدهکار
بانکهایمان را کم رمق
مسئولانمان را اختلاس گر
مدیرانمان را رانتی
پاسپورتمان را بی اعتبار
و پول ملی مان را چهار هزار برابر بی ارزش کند ؟؟؟!!
یاللمسلمین چرا اینقدر بی غیرت شدید و بی عرضه و انگل و دنیاپرست و بزدل و….؟؟!
این خلخال نیست که از پای انسانی باز کنند، بلکه جان یک انسان است…!!؟؟
محضر مبارک ولی امر مسلمین جهان! نایب المهدی! امام المسلمین! امیرالمومنین!! خدایگان! سرور و بزرگ و برترین موجود خلقت و…!!
حضرت آیت الله العظمی الامام خامنه ایی “لعن الله”
الامام!؛ امروز جان انسانی بخاطر تجاوز به عنف توسط یکی از وحوش حامی شما از وجودش پرکشید! و به ملکوت اعلی پیوست و این مهربانوی جوان و رشیده، یک مسلمان شیعه بود، نه یک یهودی و…
در روایات آمده است که حضرت ابوتراب علی (ع) وقتی شنید که از پای زن یهودی خلخالی را به زور درآورده اند، آن مردخدا، شب را تا صبح در خود پیچید، تا فاعل کثیف این فعل زشت را به اشد مجازات برساند و آنگونه که راوی میگوید، آن شب از شبهای فراموش نشدنی آن امام که شما خود را جانشین او میدانید بود! تا اینکه شب به سحر ختم میشود و دستور میدهند تا آن کارگزار کثیف را دستگیر کرده و در میان سایر کارگزاران بعضا پلید به اشد مجازات برسانند…
حضرت مولای متقیان جناب خامنه ایی؟!
امروز گل بانوی ایرانی از تبار آذریان که چند سال پیش بطور وحشیانه و فجیعی مورد تجاوز یک متجاوز حرامزاده قرار گرفته بود و دستگاه کثیف قضایی و امنیتی و انتظامی جنابعالی به شکواییه او هیچ توجهی نکردند!! در حالیکه او برای پیدا کردن کار به محل دفتر نماینده بیشرافت شهرش (ملکان) یعنی نجاستی از حرامیان طویله بهارستان (سلمان خدادادی) که از کارگزاران معتمد شما و حکومت تحت دیکتاتوری شماست، رفته بود، که ۵ دوره نماینده مجلس میباشد تا کاری برای خود دست و پا کند و از بخت بد او کارگزار شما در اوج وقاحت به وی تجاوز میکند و از بد روزگار آن مرحومه هوای دادرسی مینماید، ولی دادرسان بی انصاف و بیشرافت و بی وجدان بجای احقاق حق، او را از تظلم خواهی نهی میکنند!!
تا جائیکه به مجلس شورای ضداسلامی و شورای کثیف و فاسد نگهبان که همگی منتخب شماست مراجعه میکند و در کمال ناباوری از متجاوز زنازاده و زناکار دفاع میشود و وقیحانه و بیشرمانه فرد مظلوم و ستمدیده تهدید نیز میشود!!!
لذا امروز حتما مستحضرید، چرا که در جریان تمام دروغها و دزدیها و جنایات و خیانتهای همکاران منتخب خود بوده و هستید و اکثرا شریک آن!! که آن گلبانوی مظلومه و شهیده ناباورانه و بطور کاملا مرموز و مشکوک کشته میشود!!
در این بین مرگ این بانوی مرحومه که خود ترک زبان بوده و حضرتعالی نیز متاسفانه و با نهایت شرمندگی خود را آذری زبان میدانید!! (البته که در مشهد و بازار سرشور و حمام منصوری و حجره های مدرسه سلیمان خان نوجوانی و جوانی ناپاکی را سپری کرده اید!!؟)
همه را بهت زده نموده، لذا وظیفه حتمی شماست، هرگونه پاسخ فوری در جهت تنویر افکار عمومی و اجرای حکم الهی در خصوص این متجاوز را اعلام و ساری و جاری کنید تا در قیاس خلخال یهودی و جان مسلمان (شیعه اثنی عشری) به عینه مشاهده کنیم که….
و لکه ننگ دیگری بر انبوه ننگ و نکبت و جنایات بر دامن حکومت کثیف و دیکتاتوری شما افزوده نشده و به شیعیان اثبات شود که علی خامنه ای جانشین ابوتراب است، نه دشمن واقعی ایشان…
هر چند که دشمنی شما را با انسانیت و بشریت و خدا و رسولش را کاملا مطمئن هستیم.
جمعی از مردم ایران، فارس و ترک و لر و بلوچ و…
بستوه آمده از جنایات شما.
و نوری زاد از روایت معتبر میگوید! و با چه آب و تابی!
نوری زاد جان
شما در مناظره با صادق زیباکلام از او پرسیدید یک کار نمونه در طراز کارهای رضا شاه بگوید که در نظام جمهوری اسلامی انجام شده . من از سید مرتضی می پرسم یک نفر از وزرا و شخصت های این نظام را در طراز شخصیت های اطراف رضا شاه معرفی کند:
*معرفی چند تن از نمایندگان مجلس شورای ملی* *(عصر پهلوی ها)*
۱- *بدیع الزمان فروزان فر*-
محقق و ادیب برجسته، دارای آثاری همچون تصحیح احادیث مثنوی، دیوان شمس، تصحیح رساله ی قشیریه، کتاب سخن و سخن وران، تاریخ ادبیات ایران، تصحیح فیه مافیه مولانا و آثار متعدد دیگر.
۲- *دکتر رضا زاده شفق*
شاعر،نویسنده، روزنامه نگار، مترجم، پژوهش گر برجسته صاحب آثار فرهنگ سخنوران، ادبیات معاصر، تاریخ جراید، ادیان شرق و غرب، فرهنگ شاهنامه و….
۳- *محمدعلی فروغی*
ادیب و سیاست مدار، صاحب آثار سیر حکمت در اروپا، پیام به فرهنگستان، آیین سخنوری، تاریخ ایران قدیم، تصحیح کلیات سعدی ، دیوان حافظ، رباعیات خیام و…..
۴- *احمد کسروی*
تاریخ نگار، زبان شناس، پژوهش گر و نظریه پرداز، محقق امور دینی، نویسنده تاریخ مشروطیت، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تاریخ خوزستان و ده ها آثار دیگر.
۵- *علی دشتی*
نویسنده، مترجم، منتقدادبی، روزنامه نگار، دیپلمات،
آثار: کاخ ابداع درباره ی حافظ، دمی با خیام، نقشی از حافظ، درقلمرو سعدی، تصویری از ناصر خسرو، نگاهی به صائب تبریزی و…..
۶- *دکتر محمد مصدق*
حقوق دان و سیاست مدار بزرگ که نیاز به معرفی ندارد.
۷- *ملک الشعرای بهار*
شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه نگار،
آثار: سبک شناسی شعر، دیوان اشعار، مصحح تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص، تاریخ مختصر احزاب، فردوسی نامه، زندگانیما، گلشن صبا، یادگار زریران، منظومه چهار خطابه و آثار متعدد دیگر
۸- *دکتر حسین خطیبی*
دکترای زبان و ادبیات فارسی، سبک شناس و پژوهش گر.
او پس از ملک الشعرای بهار اولین تحقیق را در سبک شناسی نظم و نثر انجام داد.
لازم به ذکر است که بعضی از این افراد مخالفت هایی هم با سیاست های حکومتگران خود می کردند و به زندان می افتادند و پس از آزادی از زندان بار دیگر به مجلس راه می افتادند.
هیچ خبری هم از شورای نگهبان نبود .
مثال:
*علی دشتی پس از پنج ماه از زندان آزاد شد و یک سال پس از آزادی از زندان ، نماینده ی مردم دماوند در مجلس سیزدهم شد*
( نسیم بیداری، شماره ۱۱، سال دوم، آذر ماه ۱۳۸۹،ص۳۹)
حال، این شخصیت ها را مقایسه کنید با نماینده ای که کلمه ی لوور( موزه لوور) را نمی تواند تلفظ کند ویا نماینده ای که واژه ی *مرهم درد* را *مُرَهّم درد*
(به ضم میم و فتح ه مشدد) تلفظ می کند.
یا نمایندگانی که در مجلس ، اعمال بچه گانه و احساساتی انجام می دهند مانند آتش زدن پرچم امریکا و دادن شعار مرگ بر……..
درود و صد درود به این همه دانش و شجاعت و وطن پرستی در برنامه تفسیر خبر
چکار دارید بنده خدا آقای زیبا کلام رو با خاک یکسان کردی
خیلی خیلی متشکرم دوست و برادر بزرگم
آقای نوریزاد عزیزم اما خیلی خیلی مراقب باشید نمیدونم چطور اما حالا حالاها حتی در فردای براندازی به وجود و دانش و شجاعت شما ایران احتیاج داره
الان چند وقتی است که شما وارد مبارزه با افرادی شده اید که حکومت سعی کرده آنان را به ظاهر رنگ مبارزاتی و مخالفت با نظام همچون شما در بیاورند برای مرحله و پایان حکومت که به اصطلاح و اعتقاد خودشان بتوانند تعقییر از داخل را به مردم دیکته کنند چون به شدت در هراس سرنگونی و براندازی هستند به دلایل های گوناگون چون میدانند چه کردند و چه جنایتها و چه اعدامهای انجام داده اند و چه سرنوشت شومی در انتظارشان میباشد
به همین دلایلی که عرض کردم شما وارد فاز جدیدی شده اید که حکومت و این دسته از افرادی که خودشان را به رنگ شما درآورده اند از قبل پیش بینی این موقعیت را نمیکردند پس احتمال اینکه خطری جدی برای شما به وجود آورند حتمی میباشد.
لطفا خواهشن بیشتر مراقب باشید و احتیاط کنید در رفت و آمد و حتما اطلاع رسانی کنید در رابطه با این موضوع
از خدای مهربان برای شما سلامتی و طول عمر خواهانم
حتی دعا میکنم خدا از عمر من کم کند و به سلامتی و پایداری شما بیافزاید
درود براستاد نوریزاد گرامی .
امشب مناظره شما را با آقای زیباکلام به اتفاق دوستان از تلوزیون “ایران فردا” مشاهد کردیم و همگی با هر ناک اوت آقای زیبا کلام در گوشه رینگِ مناظره به وجد آمدیم ،دست زدیم و به شما و پدر و مادر ارجمندتان با تقدیم چنین فرزند دلاوری به ملت ایران درود فرستادیم. و یقین بدانید که همه ملت ایران چنین کردند . الحق که شیرمادرحلالتان باد!.
گویا در مناظره چهارشنبه آقای زیباکلام قصد دارند از آزادی مطبوعات در نظام ولایت مطلقه فقیه دفاع کنند. از ایشان بپرسید که:
در نظامی که نوشتن یک نامه ساده را به رهبری برنمی تابد و نویسنده نامه را زیروحشیانه ترین شکنجه ها بقتل میرساند مانند امید میرصیافی و یا نویسنده یک ویبلاگ چند خطی، مانند ستار بهشتی را زیرشکنجه میکشد دفاع از آزادی مطبوعات در چنین نظامی آیا شوخی نیست تادفاع؟
https://www.youtube.com/watch?v=vBXJAz8ZiYE
امشب آقای زیباکلام از شمادرس شجاعت، از خودگذشتگی ، وطنپرستی ، آگاهی ، ادب و انصاف آموخت، نشان داد که عنوان استادی شایسته شماست نه او که هیچ حرفی در دفاع از رژیم ملایان برای گفتن ندارد. نه تنها او، بلکه رهبر این نظام شخص خامنه ایی هم اگر جای او بود عرق شرم از زیر عمامه اش سرازیر میشد وبا شرمندگی صحنه ترک میگفت.
حالا آقای زیبا کلام یک هفته فرصت دارد تا درس خود را حاضر کند و به صحنه بیاید.اما من چشمم آب نمیخورد که اودر مقابلشما حاضر شود و در دفاع از نظام ولایت فقیه او بجای رهبرعرق شرم برصورت بریزد .
باز هم دست شما را میبوسیم و از شما میخواهیم که مواظب خودتون باشید که در فردای آزادی ایران بوجود شما بسیار نیازمندیم.
نوریزاد گرامی
سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیهای مرگ امیدرضا میرصیافی وبلاگ نويس ايرانی را در زندان اوین تهران «قتل» خواند و خواستار تشکیل یک کمیسیون مستقل برای پیگیری چگونگی مرگ او شد.امید رضا میرصیافی روز ١٩ بهمن ماه سال ۱۳۸۷، به شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران احضار و زندانی شد و روز چهارشنبه ۲۸ اسفند ماه ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت. بنا بر اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز، تناقضات و نشانههای اهمال کاری جدی میان اسناد رسمی بازداشتگاه اوین و بیمارستان لقمان حکیم و پزشکی قانونی درباره ساعت انتقال به بیمارستان و ساعت فوت وجود دارد. پیام یزدیان خبرنگار ما از گفتگوهای تلفنی با معصومه و امیرپرویز میرصیافی خواهر و برادر امیدرضا، و رضا معینی مسئول بخش ایران در سازمان گزارشگران بدون مرز در پاریس درباره اين تناقضات گزارشی تهيه کرده است. اين گزارش همچنين حاوی عکسی پس از مرگ از امیدرضا میرصیافی است که به گفته نزدیکانش ، مويد کتک خوردن شديد وی، و وجود آثار کبودی و خونریزی بر چهره اوست
معصومه میرصیافی: برای ما هم طبق گفته های کلانتری، زندان و بیمارستان، هر سه تناقض وجود دارد. و هیچکدام از مطالبی که گفته شده، همخوانی ندارد و این تناقض در مطالب باعث شده که ما به هر حال به موضوع پی ببریم
امیرپرویز میرصیافی: ما صبح فردایی که خبردار شدیم، رفتیم برای شناسایی جسد، من خودم جسد را دیدم، گوش سمت چپ خونریزی شدید داشت، بینی اش پر از لخته های خون بود، صورتش کبود بود، پشت کتف ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه ای که جسد را پیچیده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زیر سر. بعد آنجا جسد را به ما تحویل دادند فرستادیم پزشکی قانونی کهریزک، چهار ساعت طول کشید، ظاهرا کالبد شکافی انجام شد به ما توضیح خاصی ندادند. یک فرمی به ما داده شد که داخلش توضیحاتی خواسته بودند از سوابق بیماری امید که ما همه را رد کردیم ، ایشان نه بیمار بود نه معتاد بود و نه هیچی. بعدش یک قسمتی نوشته بود که آیا شما شکایتی دارید؟ من هم نوشتم که بله. البته افرادی آنجا بودند می گفتند که اگر بنویسید شکایت دارید جسد را ممکن است تحویل تان ندهند. من هم آنجا گفتم که اصلا جسد را نمیخواهم تحویل بدهند و جسد امید به چه درد من می خورد؟ من نوشتم ما شکایت داریم، مسئولین زندان اوین مقصر هستند این قتل مشکوک است و باید پیگیری شود و امضا کردم. بعد از چهار ساعت جسد را برای تدفین به ما تحویل دادند موقعی هم که داشتند پیکر پاکش را شستشو می دادند هنوز گوشش داشت خونریزی می کرد. در حالی که اینها به ما گفته بودند که ایشان قرص خورده، فشارش افت کرده و فوت کرده در حالی که کسی که فشارش افت کنه، پدر من سی سال بهیار بیمارستان سینا بوده، چنین چیزی نمی تواند صحت داشته باشد و ایشان قطعا کتک خورده، این را مطمئن هستم، ما فقط یکی از اقوام مان توانست موقعی که جسد را شناسایی میکردیم یک تصویری از سمت راست صورت بگیرد که ای کاش از سمت چپ گرفته بود. وقتی که جسد را در واقع تحویل دادند گفتند که ما گزارش پزشکی قانونی را بعدا اعلام می کنیم که ما از کسانی که قبلا چنین حوادث مشابهی برایشان پیش آمده بود پرسیدیم گفتند ممکن است دو تا سه ماه اینها طولش بدهند، و یک چیزی را هم من بگویم، ما هیچ امیدی به گزارش واقعی پزشکی قانونی نداریم، قطعا آنها هم تحت فشار خواهند بود و چیزی جز آنکه حکومت خواهد خواست نخواهند نوشت، قطعا آنها چیزی را می نویسند که به مذاق حکومت خوش بیاد، ولی من ایمان دارم که امید کتک خورده بود و بنده خدا آدم نحیفی هم بود، خیلی ظریف بود این بشر، و می دانم که زیر کتک حالش بد شده و رسیدگی نشده و ایشان در گذشته
اطلاعاتی تازه در مورد مرگ امید رضا میرصیافی در زندان اوین
به سوي ازادي
لازم بذکرست که موضوع شهادت آقای میرصیافی توسط جناب چالنگی زمانی که در voAکار میکرد افشاء شد.
جناب نوری زاد با درود
باید گفت که آفرین و صدآفرین برشما چه خوب روکم کنی کردید در برنامه اقای چالنگی از میهمان دیگر برنامه که در جایی درسخنرانی اش از کورش گقت که یک موی پیامبر را له صدتاکورش نمیدهم
https://www.youtube.com/watch?v=vBXJAz8ZiYE
نامه سعید ماسوری را امروز با دقت خواندم. حس کردم پیام مهم یا شاید بهتر باشد بگویم نقشه راهی در بین سطرهای آن است و آنها که مسئولیتی روی شانه حس میکنند باید آن را پیدا کنند.
***
به بهانه ۱۹ دیماه، نوزدهمین سال زندانم
زندان طلسم ترس و وحشت، حاکمیت ترس، کشتن انگیزه ها، خاموش کردن صداها و ضد هرگونه حرکت و جنبش است و این مدلول اصیل لفظ زندان است در حاکمیت جور…
۱۹سال است که در هر هفته چند روز را شاهد کشتن و اعدام و قتل عام جوانان این سرزمین بوده و هستم و نزدیکترین این فجایع اعدام نزدیکترین عزیزانم (چه به لحاظ عاطفی و چه از نظر سلول و بند و زندان) یعنی زانیار و لقمان مرادی سرفرازان کرد هموطنم بود… و یا شاهد فشار و محرومیت و ارعاب هر روزه زندانیان و خانواده های آنها بوده ام… از تهدید و دستگیری و آزار و اذیت تا گروگانگیری از آنها و وادار کردنشان به سکوت در مورد آنچه که بر سر عزیزان زندانیشان میاورند.
طلسم ارعابی زندان نه فقط شکنجه و انفرادی و اعدام که عدم تعین و بلاتکلیف نگهداشتن دائمی زندانیان و پیوسته در معرض کینه توزی و انتقام نگهداشتن آنهاست تا جائیکه متهم همانطور که بی هیچ دلیل و مدرکی دستگیر میشود، میتواند بی هیچ دلیل و یا به هر بهانه ای (از جمله مصلحت نظام) مورد اذیت و آزار، شکنجه و انفرادی و محرومیت از همه چیز قرار گیرد… و حتی اعدام…!!! اینرا ۱۹سال است بی وقفه و بی استثنا چه در حاکمیت اصولگرا، چه اصلاح طلب و اعتدالی تجربه کرده ام.
از خاطرات زندان
برای من جز خاطرات زندان تقریبا چیزی باقی نمانده و آنچه باقی مانده هم اغلب در ارتباط با زندان است، روزهای فوت و تولد عزیزان، به مدرسه رفتن و دانشگاه، فارغ التحصیل و ازدواج شان را هم اگر شنیده ام تنها با شماره سلول و بند و زندان به خاطر میاورم…!!!
زندان در ایران فعلی و تحت این حاکمیت مترادف کشتار نه فقط انسانها که مفهوم انسانیت و آزادگی است و میخواهد که همه چیز را در منجلاب ضد انسانی و تاریکی خود فرو برد. از اینرو آن را طلسم میخوانم که همچون بختکی نحس آنرا بر سر همه مردم و جوانان این میهن فرا گسترانیده اند… تا کسی را یارای کمترین تحرک و اعتراض نباشد و صرف تصور آن هر انگیزه واقعی، جنبشی و حرکتی را قفل و طلسم کرده و در خود فرو بلعد و همین کارکرد زندان بود که از دست رفتن آن برای حکومت زمانی مورد اعتراض به اصطلاح اصلاح طلبانی چون محسن آرمین قرار گرفت که: با دستگیریهای فله ای کارکرد این بختک و طلسم از دست میرود (منظورش ترس از ۲۰۹ بود). آری ایشان نگران دستگیریهای خودسرانه و فله ای نبود، بلکه نگران از دست رفتن کارکرد آن بود و یا دیگر استاد و به اصطلاح روشنفکر اصلاح طلب میگوید: اینها را دیگر چرا (منظورش کارگران هفت تپه و فولاد بود) دستگیر و زندانی و شکنجه میکنید؟؟ که مفهوم مخالف حرفش این است که بقیه مردم را میتوان دستگیر وزندانی و شکنجه کرد!!! طریقت آن ایرادی ندارد… موضوعیت را رعایت کنید!!! این هم تراوشات یک مغز اندیشنده است که احتمالا جدا از بدن و در یک حفره مغزی می اندیشد نه در بدن و در واقعیت اجتماعی موجود!!
داستان این سرزمین که تبدیل به مزرعه و کشتگاه زندانها شده البته سر دراز دارد… همیشه این مردم ستمدیده را در مقابل خود مورد سوال قرار میدادم که با این اوضاع که شما را مورد بدترین عذابها، تعدیات و تجاوزات قرار میدهند و فرزندانتان را میکشند چه میکنید؟؟؟
حتی اگر بخواهند کاری کنند آن طلسم و بختک زندان و اعدام را چگونه پس بزنند؟؟؟
طرفه آن که توسط عمله و اکله روشنفکر و ایادی فرهنگیشان، خشونت طلب قلمداد میشوند و به کمک عوامل کشتار و زندان و اعدام بر علیه آنها کیفرخواست محارب، مفسد، منافق و اغتشاشگر و… تدوین میکنند و در زندان بدارشان می آویزند (و یا در کشتار سفید، یا بیماری و سکته و… یا خودکشی شان میکنند) و بعد عزیزان بازمانده شان را روزها جلوی درب زندان منتظر اعدام و تحویل اجسادشان نگه میدارند نهایتا هم تحویل نمیدهند و اجساد را از زندان به محلی برده و دفن میکنند و باز تا مدتها محل دفن را به خانواده ها اعلام نمیکنند.
این همه و فرجامی اینچنینی به تمامی در کلمه زندان مستتر و محفوظ است و شاید به همین خاطر کلمه و کارکرد زندان مترادف با تضمین بقا حکومتهای مستبد و سقوط و در هم پیچیدن آن نمایانگر و سنبل نابودی سیستمی ظالمانه و مستبد است. درست به همین دلیل و به عنوان نمونه سقوط و فتح زندان باستیل (در ۱۴ژوئیه ۱۷۸۹) نماینده انقلاب کبیر فرانسه و روز ملی فرانسه است و نه آنهمه تحولات دیگر. هر چند به روایت تاریخ زندانیان زندان باستیل حتی به ۱۰ نفر هم نمیرسید.
در ایران امروز اما وضعیت اسفبار زندانها و نقض فاحش ابتدایی ترین حقوق انسانها به درجه ای غیر قابل اصلاح و وحشتناکی رسیده و از آنجائیکه هیچ راه حل اصلاحی در آن وجود ندارد چاره را در ایزوله کردن، محدود کردن شدید و منع کامل ارتباط زندانیان با دنیای بیرون یافته اند و من نیز تنها میخواستم به بهانه شروع نوزدهمین سال زندانم نه جزئیات شرایط (که پیشتر در چند نوبت آنها را نوشته ام) که اینبار فلسفه و کارکرد زندان را بویژه در شرایط فعلی یادآوری کنم و در انتها با اقتباسی از انتوان گرامشی متذکر شوم که بیان و افشای آنچه که در زندان میگذرد (چه توسط زندانی و چه خانواده او) نه تنها یک وظیفه و واجب عینی است (به عقیده من) بلکه هر افشاگری، خود به تنهایی یک دادخواست یا کیفرخواستی است علیه نظام استبدادی، در تمامیت آن و ذی صلاح ترین مرجع رسیدگی و قضاوت هم، البته خود مردم میهنمان هستند. در حال حاضر و در آینده ای دورتر هم، تاریخ به قضاوت خواهد نشست. حاکمان و ایادی آنها همه این واقعیتهای تلخ و ضد انسانی را، البته افترا و نشر اکاذیب و شایعه سازی و سیاه نمایی و غیره قلمداد خواهند کرد که طبعا انتظاری هم غیر از این نمیرود. اگر مرجعی برای رسیدگی وجود داشت و به جای اینهمه مهره های حلقه بگوش و مجیزگو عنصری از مسئولیت و پاسخگویی امکان پدید آمدن داشت نه شرایط استبدادی بود و نه زندانها و زندانیان در این وضعیت…
سعید ماسوری
زندانی سیاسی
چهارشنبه ۱۹ دی ۹۷
زندان گوهردشت کرج
جناب آقای نوری زاد
بعضی از دوستان هنوز به خاطر مواضع قدیم شما در سالهای قبل از ۸۸ از شما کینه دارند.
میگویند شما خامنه ای را تبدیل به امام کردید ، میگویند دست های شما هم خونی هست و….
ای کاش شما این موضع شجاعانه را مطرح میکردید که : بنده از زخم خوردگانی که میگویند ، رد پای مرا در نابودی عمرشان میبینند ، تقاضا دارم که از بنده شکایت کنند و از دادگاه تقاضا کنند که مرا بابت اعمال گذشته ام محاکمه کنند و تقاضای مجازات داشته باشند ، ولی چونکه به محض شروع دادگاه بنده ، پای تمامی عناصر این رژیم به میان می آید، اینها مرا محاکمه نخواهند کرد و به شکایت شاکیان رسیدگی نخواهند کرد .
بنده بی صبرانه منتظر رسیدن روزهایی هستم که در این سرزمین، آیین دادرسی به مرتبه ای برسد که هموطنانم مرا به دادگاه فرا بخوانند و بنده مجبور به دفاع از خویش بگردم و یا به کیفر اعمال گذشته ام محکوم بگردم .
آخوند چیست؟
موجودی راحت طلب است که عمامه ای به سر دارد و به واسطه همان عبا و عمامه شکم سیر و خیالی اسوده داشته و کسی بخاطر اشتباهاتش او را مجازات نمی کند و از بهترین امکانات نیز استفاده می کند… جالب تر اینکه هرگونه خوشی و لذت برای دیگران را حرام میداند
سلام آقای نوری زاد این مطلب فتوکپی حاکمان ماهستند
سلطان محمود غزنوی شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ،
غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.
پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .
اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛
در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :
سلطان محمود هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛
سلطان گفت : چه میگویی؟
من محمودم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟
آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد .
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد .
شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :
هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .
شب بعد ؛
باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .
سلطان محمود ؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .
پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛
پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،
آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟
شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛
سلطان در جواب گفت:
آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛
چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛
پس سجده شکر گذاشتم .
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛
با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.
گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی
جناب نوری زاد
یک نفر در میان آیت الله های بقول شما ولایی پیدا کنید که وقتی از دنیا میره، اینجور وصیت نامه نوشته باشه
سلام آقای نوری زاد اخیرا جناب علی مظفری رئیس دادگستری خراسات رضوی گفت که حبس در جمهوری اسلامی «آثار اخروی»هم دارد از جمله این مجازات در اخرت از آنها برداشته میشود» ایشان غیرمستقیم گفت که زندانهای ولایی با جهنم برابری میکنند وبااین حساب حبس در زندانهای ولایی از مجازات اخروی کم میکنم اقای نوری زاد میشود گفت که این یک خبر بسیار خوب برای جنابعالی و زندانیان سیاسی چون محمد مهدوی فر محمد نجفی وبانو انی چون نرگس محمدی نسرین ستوده واتنادایمی وکلیه حبس کشیدگان در زندانهای همچون جهنم حکومت ولایت فقیه است این بهشت جاویدان گوارای وجودتان باد
معصوم یعنی /// یعنی آدم مرده نه زنده ایی که راه می رود و غذا می خورد و مثل بقیه زندگی می کند. بزرگترین توهین به محمد و سایر رهبران دینی همین معصوم دانستن آنهاست. آخوند آنکه را خود می پندارد به فرد و یا عناصر موهوم نسبت می دهد و با تقدس بخشیدن به آنها در حقیقت افکار و باورهای خود را بعنوان مرجع بمردم قالب جی کند. این معصوم بودن محمدی که خودش بقول همین کتابی که به او نسبت داده اند انسانی مثل دیگرانست مثال بارز و آشکار تفکر آخوندیست.
راستی سید در کجای قرآن گفته که زنان باید حجاب داشته باشند.؟ میشه شما اینو نگاه کنید و جوابی به ایشان دهید و چون طرف عربی را خوب می دونه! کار شما آخوندها جز دروغ و ترویج خرافات هیجی نیست.
https://www.youtube.com/watch?v=4QrzpFF68nI&t=1s
سوره های النور و احزاب
سلام به دوستان عزیزم
تاریخچه آخوندیسم در ایران
بر اساس شواهد تاریخی ؛ دولت انگلیس ، قبل از فرستادن برادران شرلی به ایران ، فردی بنام مقصود علی را که یک هندی الاصل در لباس دراویش بود را روانه ایران میکند .
مقصود علی با کسوت درویشی اطلاعات زیادی را در در مورد فرهنگ و آداب و رسوم و مسائل داخلی ایران ، در اختیار دولت انگلیس قرار میدهد .
بعدها برادران شرلی بر اساس اطلاعات مقصود علی وارد ایران میشوند .
درویش علی چنان به زبان ایرانی تسلط داشت که حتی شعر فارسی میسروده است .
او ، اولین ویروس شومی بود که انگلیس روانه ایران کرد .
و همین درویش علی صنعت ملاسازی و اخوند سازی را در ایران راه اندازی کرد .ورود مقصودعلی ، سال ۹۹۸ هجری گزارش شده است .
در این زمان خانقاه های زیادی در ایران وجود داشت . گرداننده های خانقاه را مجلس آرا میگفتند .
از آنجا که مقصود علی درویش بود و شغلش مجلس آرایی خانقاه بود ؛ به مجلسی معروف شد .
این آقا ، پدر مجلسیهای معروف میباشد .شاه عباس در سال ۱۰۰۲ هجری ؛؛ بنا به دلائلی با صوفیان و دراویش به مخالفت بر میخیزد و شروع به مبارزه و کشتار آنان میکند . (در صورتیکه خود در ابتدا از طرفداران صوفیان بود)
این مبارزه بقدری شدید و پر از تعصب بود که مقصود علی بناچار از ایران میگریزد و دو پسرش بنامهای محمد تقی و محمد صادق را در ایران جا میگذارد .
محمد صادق هنگام فرار پدر ؛ فردی نابالغ بوده و در بزرگسالی به صوفیان می پیوندد و بدون ترس به خانقاه رفت و آمد داشته است .
این محمد صادق ، همان علامه مجلسی اول میباشد .
بعد از مرگ شاه عباس ؛ پسرش شاه صفی به سلطنت میرسد و در ادامه کار پدرش ، به کشتار صوفیان ادامه میدهد .علامه مجلسی نیز به حمایت از شاه صفی دستور قتل صوفیان را میدهد و وقتی مردم به او اعتراض میکنند که چرا صوفیان را میکشی در حالیکه پدر خودت نیز یک صوفی بود ؛ میگوید :
پدر من یک درویش واقعی نبود ؛ برای رسوخ و نفوذ در صوفیان و کسب اخبار ، به لباس دراویش در آمده بود .
در واقع پدر علامه مجلسی اول ؛ جاسوس شاه عباس بوده است . پسرش محمد صادق هم جاسوس شاه صفی بوده است در بین دراویش .
و بهمین دلیل بدون ترس از شاه به خانقاه رفت و آمد میکرده است .
چیزی نمیگذرد که محمد صادق هم مورد غصب شاه صفی قرار میگیرد و مانند پدرش مجبور به فرار به هندوستان میشود .
علامه مجلسی اول هم دو پسر داشت به نامهای عبدالله و عزیز الله
عبدالله را با خود میبرد و عزیز الله در ایران میماند . او به ثروت بسیار زیادی دست مییابد که مشخص نیست منبع و ریشه اینهمه ثروت از کجا پیدا میشود .
چندی بعد،محمد تقی که عموی علامه مجلسی بوده ؛ از طرف انگلیس،با شخصی بنام مراد هندی به عراق فرستاده میشود .
مراد در آنجا خود را سید مراد معرفی میکند و لقب سید از اینجا ببعد وارد فرهنگ ما میشود . زیرا او خود را سید مراد هندی معرفی میکند .
محمد تقی هم پسری داشته بنام محمد باقر که در عراق تحصیل میکرده . چندی بعد محمد تقی به اتفاق سید مراد و منشی های فراوانش و پسران سید مراد به ایران برمیگردند .
محمد تقی با ثروت بسیار زیاد خود که هیچگاه مشخص نمیشود از کجا بدست آورده است ، حوزه های علمیه مذهبی متعددی در ایران براه می اندازد و طلبه های زیادی را جذب حوزه های علمیه خود میکند و به آنها آموزش میدهد و باصطلاح آخوند تربیت میکند .
ماموریت محمد تقی مجلسی ؛ رواج خرافات تا سر حد افراط در بین مردم بوده است .زیرا انگلیس متوجه شده بود که تنها راه سلطه بر ایرانیان ؛ رواج خرافات و تفرقه افکنی در بین آنهاست . که البته تشخیص درستی هم بوده است.
محمد تقی در ادامه کار خود ؛ شروع میکند به نوشتن کتابهای خود.با همان نام خودش یعنی علامه مجلسی .
محمد تقی برای تمام امور و اوقات شیعیان ؛ از بدو تولد تا لحظه مرگ؛ دعاهای مخصوص را اختراع میکند.
هر روز هفته یک دعا؛هر روز ماه یک دعا ؛ هر مراسم یک دعا و آداب وتعقیبات نمازهای مختلف .
آنقدر دعا که هیچکس در واقع نمیتواند تمام انها را انجام دهد .
منشی های او موظف میشوند که به سراسر ایران رفته و کتب و دعاهای او را تبلیغ کنند .
محمد تقی یکی از فرزندانش را به ازدواج یکی از سادات در میاورد و از آنرو کلمه طباطبایی را ابداع میکند و پس از آن فرزند دو سید را طباطبایی مینامند .
پس کلمه سید و طباطبایی یادگار مجلسی هاست.
دخترش را هم به محمد اکمل میدهد . که نوه اش میشود وحید بهبهانی معروف . همان که اجتهاد و تقلید در شیعه را اختراع میکند.پس از او پسرش محمد باقر مجلسی؛ کار پدر را ادامه میدهد . بعد از محمد باقر مجلسی ؛ پسرش میر محمد حسین ادامه دهنده کار میشود .از آنروز تا کنون ؛ بیشتر امامان جمعه ؛ فرزندان میر محمد حسین بوده اند .
میر محمد حسین مجلسی ؛ همان آخوندیست که باعث شکست ایرانیان از افغانها شد.
و هم او بدستور انگلیس ؛ شاه سلطان حسین را وادار کرد که وزیر با تدبیرش فتحعلی خان اعتماد الدوله را بقتل برساند . به این بهانه که خواب نما شده و به او گفته اند که وزیر در پی کودتاست . و خود سید محمد حسین ؛؛ نخست وزیر را کور میکند و سپس به قتل میرساند .
آخوندها از بدو بوجود آمدن؛در تمام مدت ورودشان به عرصه تاریخ؛جزء مخالفان سرسخت روشنفکری و جریانات اصلاحی در کشور بوده اند.از جمله از مخالفان امیر کبیر ؛ جنبشهای مردمی و مشروطه مدارس؛ واکسیناسیون و هر جنبش اصلاحی دیگر.و ما این سوغات را مدیون علامه های مجلسی هندی تبار هستیم .
—
منابع تاریخ اجتماعی ایران — مرتضی راوندی — جلد سوم صفحه ۴۸۳ ببعد
تاریخ عباسی — محمد منجم یزدی ، تاریخ ایران — عباس اقبال آشتیانی
روابط خارجی ایران در عهد شاه عباس صفوی
Bingo
Well done
🙂
يكي از زيان بارترين خساراتي كه نظام مقدس چهل ساله به ملك و مملكت وارد ساخته، مهاجرت نخبگان به خارج از كشور است. علي رغم اينكه هر انساني به زادگاهش عشق ميورزد وميل به اباداني اش دارد، اما در طول چهل سال حكومت نكبتان بر كشور سيل مهاجرت همچنان ادامه دارد و روزي نيست كه تعدادي از بهترين فرزندان اين اب و خاك كشور را ترك نكنند. جالب ان است كه فرزندان همين حكومتيان هم اكثراً در خارج از كشور سكونت دارند و اشتهاي سيري ناپذيرشان براي أخذ اقامت بي وقوفه ادامه دارد.
آیا این انصاف است که چنین افرادی در معرض رأی عموم قرار داده شوند و سپس از مردم خواسته شود تا نمایندگان خود را از بین آنها انتخاب کنند!
سپس همین افراد برای 80 میلیون نفر تصمیم بگیرند و بعد بگویند خودتان انتخابشان نمودید!
آیا این افراد حق دارند به صرف مُعمم بودن، تمام امور کشور را در انحصار خود درآورند و برای سرنوشت یک کشور تصمیم بگیرند؟
کدام عقل سلیمی حکم میکند که در هزاره سوم تمدن بشر، فردی بدون نظارت و پاسخگویی به صورت نامحدود بر همه مقدرات و امور کشور منصوب شود و به عنوان نماینده خدا بر روی کره زمین معرفی گردد؟!
اگر چنین قانونی استمرار همان قانون تئوکراسی قرون وسطای کلیسا نیست پس چیست؟
آسید مرتضی
آیا این انصاف است که چنین افرادی در معرض رأی عموم قرار داده شوند و سپس از مردم خواسته شود تا نمایندگان خود را از بین آنها انتخاب کنند!
سپس همین افراد برای 80 میلیون نفر تصمیم بگیرند و بعد بگویند خودتان انتخابشان نمودید!
آیا این افراد حق دارند به صرف مُعمم بودن، تمام امور کشور را در انحصار خود درآورند و برای سرنوشت یک کشور تصمیم بگیرند؟
کدام عقل سلیمی حکم میکند که در هزاره سوم تمدن بشر، فردی بدون نظارت و پاسخگویی به صورت نامحدود بر همه مقدرات و امور کشور منصوب شود و به عنوان نماینده خدا بر روی کره زمین معرفی گردد؟!
اگر چنین قانونی استمرار همان قانون تئوکراسی قرون وسطای کلیسا نیست پس چیست؟
باهر
با درود و عرض ادب
جناب آقای نوریزاد
در مورد مناظره با آقای زیبا کلام که در مورد دستاوردهای جمهوری اسلامی را بیان فرموید ، با توجه به احترامی که برای آقای زیبا کلام دارم با اجازه جنابعالی ، یکی از دستاوردها را برای شما و دوستان ارائه نماییم که شاید از ذهن ها دور مانده است .
باید حادثه ای در ممکلت رخ میداد و ایرانیان شاهد و ناظر به ماهیت روحانیون پی میبرد.البته کسان زیادی این اسرار را درک کرده بودند و هر یک نیز به زبان و به شیوه ای ، آگاهی هایش را به گوش مردم زمان خود رسانده بودند ولی ، با این همه رخدادی که در کشور مان رخ داده باورم بر این است که ، به این زودیها این اندیشه جامعه روحانییت ، آنطور که باید و شاید ، در میان مردم جا باز کرده بود از بین برود .
بر هیچکس پوشیده نیست ، اززمانی که شیعیگری در ایران بعنوان مذهب رسمی اعلام شد و آخوندگری در ایران رواج پیدا کرد ، در تمام جنبش ها و نهضت ها و انقلابات سیاسی و اجتماعی روحانیون دخالت داشته تا آنجا که ممکن بود به نفع خود مصادره میکردند و مردم را به سمت خودشان میکشاندند ، با توجه بااینکه خودشان مستقیاٌ نمیخواستند و یا نمی تونستند حاکمیت کشور را بدست بگیرند ولی در پشت پرده حکومتها، نه تنها نظارت بلکه دخالت میکردند ، تمامی حاکمان و شاهان و شاهزادگان تحت امر روحانیون بودند . این دخالتها در دوران قاجاریه و حتی پهلوی بطور آشکار واضح بود. .
بعد از رواج شیعگری در ایران ، مردم و حاکمان ، باسواد و بی سواد همیشه گوش بفرمان روحانیون بودند (تقریباٌبه غیراز دوران نادر شاه و رضا شاه ) و در دل مردم جا باز کرده بودند ، در مساجد وحسینه ها و محلهای روضه خوانی ، آخوندها هر چه میگفتند مردم و دولت عمل میکردند . روحانیون زیاد علاقه نشان نمیدادند که مستقیم فرمانروای حکومت را بدست بگیرند ، چرا که خودشان میدانستند که اینکاره نبودند و نیستند ، حتی درطول انقلاب 57 هم امام خمینی زیاد به فرمانروای علاقه نداشت ، در تمامی سخنرانی که در نوفل لوشانو ایراد میکردند ،نشانگر این امر بود ،ایشون اشتیاق به حکومتداری ابرازعلاقه نشان نمیداد . با اینکه تاریخ نگاران این سخنرانی را به خدعه و حیله تفسیر میکردند و میکنند.
ولی باورم براین است که امام خمینی می خواست رهبر انقلاب باشد نه رهبر ایران ، ولی دست های پشت پرده بود که باید این دگرگونی در ایران به آخر میرسید وجامعه روحانیت یکبار هم که شده سیاست و حکومت ایران را بدست میگرفتند تا ماهیت و اصالت روحانیون آشکار میشد .
انقلاب 57 چه از نظر تاریخی و چه از نظر جغرافیایی ، بهترین موقعیت و مکانی بود .
چرا انقلاب اسلامی از نوع شیعه در ایران و سال 57 رخ میداد ؟
ایران کشوری بود دارای منابع زیرزمینی و پتانسیل های کارآمد ، ودارای مردمان شیعه نشین و گوش بفرمان مبلغان دینی و مذهبی ، و در عین حال حاکمی داشت چون محمدرضا پهلوی که بلندپروازی میکرد ، میخواست از منابع زیر زمینی ، در برابر کشورهای صنعتی بعنوان حربه استفاده کند ، حاکمی که در مقابل کشورهای اروپایی و استفاده کننده از منابع زیرزمینی ، سازمانی بنام اوپک تشکیل داده بود ، میخواست بلند پروازی کند و ژاندارم منطقه خاورمیانه باشد .ودر برابر کشورهای منطقه قدعلم کند ،بایستی دگرگونی در ایران رخ دهد .
از سوی دیگر برای رسیدن به این هدفهای بلند پروازی آقای پهلوی ، وقت میبرد و حداقل به 10 سال وقت نیاز داشت و سال 57 از نظر تاریخی بهترین موقعیت است . اگر انقلاب اسلامی در سال 67 رخ میداد ، محمدرضا پهلوی از پتانسیل های موجود استفاده میکرد و ایران از کشورجهان سومی و دومی عبور میکرد به کشور جهان اول تبدیل میشد ، کشوری دارای نیرو گاههای اتمی و شاید هم یکی از کشورهای میشد دارای بمب اتمی . ( نقشه های موجود در امر پارس جنوبی و یا متروها نشانگر این امر هستند ، بیشترشان طرح نظام قبلی بود و هست . نیروگاه بوشهر نمونه میباشد.)
همه این پیشرفتهای علمی و صنعتی بصورت آماده بدست جامعه روحانییت میافتد وایران کشوری میشد افسارگسیخته تر از امروز و دیکتاتور تر از امروز .
و اما دستاوردهای حاکمان ایران که شما از آقای زیبا کلام سوال کردی
آکاهی یافتن مردم ازماهیت و اصالت قشر روحانیون و حکومت های ایدیولوژی . جناب آقای نوریزاد ، آیا روحانیون قبل از انقلاب مورد احترام بودند یا امروز ؟ قبل از انقلاب مساجد ها و حسینه ها پربود یا امروز ؟ آیا عظمت مراجع تقلید از بین نرقته ؟
برای هر حکومتی ، دو سه میلیون آوردن به خیابانها هنری نیست ،و با میلیارها هزینه کردن و تبلیغ کردن ، به کربلا فرستادن چندان کار سختی نمیباشد .
همین که مردم از ماهیت و اصالت روحانیون آگاهی پیدا کردند بزرگتری پیروزی برای مردم ایران بود .
درسته که عملکردهای حاکمان امروز به ضرر نسل امروز است هر قدمی که بر میدارند و هر حرف و حدیثی که بزبان میاورند و قانونی که به تصویت میرسانند و هر دزدی و اختلاسی که در ایران میشود
به ضرر نسل امروز است ولی به سود نسلهای آینده است . چرا که در طول این 40سال ثابت کردند که سیاست عین دیانت نیست ،
در این میان وظایف سنگینی بر عهده تاریخ نگاران و فیلمسازان و نویسندگان و گویندگان و روزنامه نگاران است که با دقت و بدون خدشه و افراط ، تاریخ ایران و عملکرد حاکمان امروزی را بدست نسلهای آینده برسانند . باید به فرزندانمان یاد بدهیم که حکومت های ایدیولوژی و مذهبی از هرنوعی باشد بجز آدمکشی و دزدی و اختلاس و یاوه گویی نخواهد بود .
جناب آقای نوریزاد ، آگاهی دادن به مردم در این مورد یکی از وظایف شما مبارزان خستگی ناپذیر میباشد ،
امیدوارم در هفته جاری در تفسیر خبر با آن زبان و ادبیات خاص و منحصر بفردی که دارید ، در این مورد بیشتر توضیح دهید .
جناب آقای نوریزاد ، ، تا مردم آگاه نباشند هیچ اتفاقی خاصی نخواهد افتاد .
اگر اشتباه میکنم و ذهنم را با این موضوع مشغول میکنم به راهنمایی شما نیاز دارم
———-
با شما موافقم دوست گرامی
.
حضرتباسی کفر ننویسید زبونم لال یکی نوشته بود حضرت محمد فلان کار رو میگردنند و حضرت فاطمه رو میبوسیدند. خاب پدربیامرز ایشون بابای حضرت فاطمه بودند غریبه و نامحرم که نبودند. خوب معلومه هر پدری فرزند خودش را میبوسد این کجاش عجیبه؟ قرانی در مورد دین و پیغمبر و اینا چیزی ننویسید چون یمرتبه عذاب خدا میزنه به ادم و بیچاره میشیم. مخصوصند من که خیلی تو این چیزا بدشانسم . به قران پیرزنه از کس دیگه ناراحت بود داشت اه میکشید من از کنارش رد شد بخدا اهش منو گرفت و یه چرخی همون وقت زد به من با اینکه من اصلن هیچکاره بودم و اصلن نمیشناختمش ولی چون نزدیک من بود و اه کشید اهش خورد به من و منو گرفت. اگر یه اه یا عذابی بیاد اولین کسیو که میگیره منم .این چیزا شوخی بردار نیست به قران. بجاش خاطره بگویید که پند و عبرت بشه برا بقیه ادما و خدا هم ناراحت نشه و عذابش کسیو نگیره. خداوکیلی بد میگم؟
https://www.youtube.com/watch?v=cJ9jKjfKSYs&t=17s
ایرانیان و خود فریبی
https://www.youtube.com/watch?v=8mCQpTIgRwA&t=12s
/// پیروان خود را دروغگو میخواند
https://www.youtube.com/watch?v=GPZJ44HQnUg&t=227s
سورۀ توبه و دستور به برادر کُشی
https://www.youtube.com/watch?v=c8XxRkDi_5U&t=17s
/// در قرآن، بت پرستی خود را آشکار میکند
سید مرتضی بنظرت ایشان هم
https://www.youtube.com/watch?v=4QrzpFF68nI
سوره های النور و احزاب
خیلی ممنون آقای یو تیوب !
حاجی شم خونی به اجلاس لهستان با موضوع ایران: امریکا قافیه را باخته.
مش قاسم:
اولا قافیه چی بوده که آمریکا باخته؟
دوما، آیا باختن قافیه آمریکا معادل بردن قافیه شماهاست؟
سوما، از این قافیه باختن امریکا چی نصیب ملت گشنه و کارگر بیکار و مالباختهای ثامن و کارخونه دارهای ورشکسته و کشاورز بی آب و ……بقیه میشه؟
چهارما، مرده شور قافیه جفتتون رو ببرن.
پاسخ
امیر حسین میرزایی
11:46 ب.ظ / ژانویه 6, 2019
با سلام و عرض ادب
از آقای نوریزاد معذرت خواهی میکنم.
جناب دکتر مزدک ببخشید که اینجوری مزاحمتان میشوم.
برج سه سال 94 برای مأموریت کاری 3 هفته در ماهشهر بودم بعد حدود یکماه هم در عسلویه بودم و از آبی که همه میخوردند منهم میخوردم، بعد از آن در برگشت به تهران بیماریم شروع شد.
این مشکلات را دارم. تنگ نفسی مخصوصا اگر هیجان ایجاد شود یا دود جوشکاری و بوی مواد شیمیایی به من بخورد . وسط دو عده غذا معده ام بشدت درد میگیرد و 1 تا 2 ساعت طول میکشد. بسرعت خسته میشوم و گاهی موقع برخاستن چشمام سیاهی میرود که باید چند دقیقه بنشینم. زیر چشمام پف کرده و بدنم ورم دارد و رنگم هم پریده . احساس گرسنگی شدید میکنم ولی تا دست به غذا میبرم اشتهایم از بین میرود. گاهی حالت تهوع دارم، هفته ای سه یا چهار بار. ولی تا حالا استفراغ خونی نداشته ام. اگر یک ذره میوه خام یا غذای چرب بخورم خیلی حالم بد میشود نفخ هم دارم و بعضی وقتها حس میکنم که مری ام مثل چوب خشک شده و سر معده ام هم میسوزد. یبوست شدید و بعضی وقتها سوزش ادرار و ریزش مو دارم . با دستور دکتر گیاهی مدت شش ماه رژیم چای سبز و عسل گرفتم و داروهای ملین میخورردم و سبوس گندم در ماست میریختم و میخوردم کمی بهتر شدم ولی خوب نشدم آخر هم طوری شیرینی از چشمم افتاد که نتونستم ادامه بدهم. در آزمایشات تنفسی وجود گاز در نفسم ثابت شد، ولی قبل از آن چون فکر میکردم مشکل از دندانهایم است، دو دندان کرسی که قبلاً پر کرده بودم کشیدم که بیفایده بود. یبوست شدید دارم ولی با آزمایشات خون در مدفوعم نبوده. دیروز در باره آنغوزه که آقای شفیعی گفت از چند عطاری سؤال کردم، یکی نمیدانست چیست، یکی دانست ولی نداشت، سومی داشت و 50 گرمش را میخواست به من 80000 تومان بفروشد که نخریدم. نظر شما در باره آنغوزه که شیره یک جور گیاهست چیست؟ به نظر شما ممکنست من تنها با همان یک دارو خوب بشوم ؟ نه پرهیزی، نه عرقیاتی و نه جوشانده و نه هیچ چیزی. قبلا یک کارتن که نزدیک 20 کیلو وزن داشت خوردم و خوب نشدم حالا ایشان میفرمایند دارو و پرهیزات قبلی را کنار بذار و تنها یک نوع دارو برای همه مشکلاتت بخور آنهم بدون پرهیز ! نظر شما چیست؟
………..
درود چناب میرزایی من از طب سنتی چیزی نمی دانم و انغوزه را هم نمی شناسم. ولی در مورد داروهایت با شفیعی موافقم . شاید یکی از علل بهم خوردن معد ه تان و کلا دستگاه گوارشتان هم همین خوردن دراز مدت و بدون هیچ توجیهی علمی همین دوتا آنتی بیوتیک قوی است.برای درمان هلیکوباکتر یک و حداکثر دو هفته داروهایی که شما بقول خودتان چندین ساله می خورید کافیست. تجویز چنین داروئیی هم بعد از ازمایش و ثابت شدن باکتریست.بنابراین خوردن انتی بیوتیک دراز مدت بی معنی و مضر است. درد دستگاه گوارش شما مزمن شده و به احتمال زیاد تورم مخاط معده باعث سوزش و درد شدید معدتان است ولی بی اشتهایی و حالت تهوتان بیشتر به خوردن همین انتی بیوتیکها بر می گردد. حتی داروهای ضد اسید یا ضد ترشح اسیدی هم که مصرف می کنید در دراز مدت باعث بدتر شدن معده تان می شود. در ضمن مصرف آنتی بیوتیک در دراز مدت می تواند باعث رشد قارچ در دستگاه گوارش هم شود.بهمین دلیل نهایت بی مسئولیتی و سوداگرانه است که چنین داردوهایی را بدون /شتوانه علمی تجویز کنند! من نمی توانم در مورد تجویز آنغوذ شما را راهنمایی کنم ولی خب اگر شفیعی چنین تجربه ایی را دارد با خود شماست که در اینمورد تصمیم بگیرید.اما از آنجایی که بیماری شما مزمن است احتیاج به درمان درازمدت و مسئولانه ایی دارد که بیشتر انرا خود شما باید انجام دهید.بنظر من اول از همه تمام انتی بیوتیکها را ترک کن و بعد به یک دکتری مراجعه کن تا برایت یک اندوسکوبی مری و معده بنویسد تا لاقل بدانی وضعیت مخاط معده ات چطوره. مسلما موقع درد می توانید داروهای ضد اسید مثل همین پانتوپرازوا یا نکسیم یا هم داروهای انتی هیستامین 2 (چون آنتی هیستامین1 برای الرژیست) مثل رانی تدین بخورید. ولی مهم ترین کاری که باید خودت در هر صورت انجام دهی خوردن و آشامیدن درسته. اولا سعی کن تا حد ممکن از استرس و اضطراب دوری کنید چیزی که متاسفانه امروزه بسیار مشکل است. با توجه به بیماری تنفسی تان این موضوع بسیار مهم است. سعی کن از نظر مواد غذایی بیشتر مواد فیبردار بخور و آب زیاد یا مایع بنوش چون بسیار مهم است که مشکل یبوستت را درمان کنی میوه های خشک یا تر مثل انجیر و گلابی و الوچه …هم برای بکار انداختن شکم مفیدند سعی کن کمتر داروهای مسهل استفاده کنی چون استفاده از آنها در دراز مدت باعث عادت شده و درست نیست. ولی خب اگر 5 یا 6 روز مدفوعی نداشتید حتما استفاده کنید چون بکار افتادن روده باعث تخلیه راحت تر معده شده و برای درمان تورم معده ات و سلامتی روده ات مفید است. اگر یبوست مزمن دارید باز هم به دکتری مراجعه کنید تا برایتان اندوسک/ی روده بزرگ بنویسد مسلما اگر قبلا یا به این نزدیکیها انجام نداده اید. در مورد رنگ زرد و غذاهای چرب هم با یکسری ازمایش بگیری چون بیماریهای زیادی مثل ه/اتیت و بیماریهای صفراوی و خونی و کلیوی و …می توانند باعث چنین علائمی شوند که می توان با تعدادی آزمایش خون و یک ستی اسکان به علت انها /ی برد. البته خوردن درازمدت آنتی بیوتیک هم بی تاثیر نیست. بهمین دلیل بسیار مهم است که خوردن دارو هر دارویی را بسیار با احتیاط و تحت نظر /زشک معالج مصرف کنی و تا علت بیماریت تشخیص داده نشده هیچ دارویی بجز در مواقع ضروری مصرف نکن. بجای خطوط مورب p بگذارید!
جناب امیر حسین میرزایی
در مورد یبوست اگر بیش از 24 ساعت باشد برگ سنا به صورت دم کرده مصرف کنید. هشت ساعت پس از مصرف اثر می کند.
با آمدن اسلام اصول دین سه تا بود توحید نبوت و معاد و با پیدایش مذهب شیعه اصول دین و مذهب پنج تا شد که عدل و امامت اضافه شد و با آمدن حکومت اسلامی ولایت فقیه دزدی و تهمت و دروغ به آن اضافه شد که جمعن هشت تا شده حال اگر دوستان اطلاع بیشتری دارند لطفن اطلاع رسانی کنند.
—————-
درود دوست گرامی
نهمین رکن اساسی شیعه، حتما و مطلقا موجودی ست به نام “ملا”. اگر دروغ می گویم یک ملا پیدا شود و بگوید و بنویسد که: نخیر، شیعه بدون ملا همان شیعه ی اصیل است. و خودش نیز پای این سخنش بایستد و بگوید: من خودم میروم بیرون تا ببینید که شیعه ی اصیل هیچ خللی نمی پذیرد.
با احترام
.
سلام
دهمین هم ریاکاری. وتزویر و فریب کاری است که از یادتان رفته است بر آن ها اضافه کنید
البته من خودم ملا هستم , اما نوری زاد هم دروغ نگفته است ولی من از آن ملاهای ریاکار و اهل تزور وفریبنده نیستم
مصلح
———-
درود مصلح گرامی
من بارها گفته و نوشته ام که: ملا بودن عیب که نیست، می تواند خوب هم باشد. بشرطی که فرهنگ مفتخواری در میان این جماعت نباشد.
ما شما را ملایی نیکوخصال می دانیم.
با احترام
.
باسلام و درود برهمگان
مفید است خواند این داستان که مردان روزگار بچه هایشان را چگونه تقدیم دفاع ازحیثیت ایران کرده اند وحاکمان فاسد مفتخور چگونه ایران را با فسادشان به ویرانه. و فقر وفلاکت
تبدیل کرده اند . ازایثار این مرد ناشناخته بخوانید وعبرت گیرید برا اصلاح ونجات وطن از دزدان و اختلاسگران و رانتخوران فاسد زالو سفتان درنده خو وشکنجه گر و آدمکش :
او كه نشناختمش!
✍️دكتر سيد محمد ميرهاشمي،
✅ چندي پيش مردي سالخورده همراه خانم ميانسالي كه ظاهرا دخترش بود به مطب امد، پوست چروكيده صورت و دستان زبر و پينه بسته اش نشان از زحمات سختش ميداد، مشكلش را پرسيدم، گفت؛ مدتيست نميبينم، مداوايم كني تا اخر عمر دعاگويت خواهم بود.
✅ خواهش كردم پشت اسليت بنشيند و به دقت معاينه اش كردم، چشمانش ديگر هيچ سويي نداشت، انقدر اب مرواريدش پيشرفت كرده بود كه به سياهي ميزد، بعلاوه مشكلاتي ديگر كه شانس موفقيت عمل را كم ميكرد!
✅گفتم پدر جان چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! گفت نميتوانستم، پاسخ درستي نداد و طفره رفت!
✅چشمانتان نياز به عمل دارد هرچه سريعتر، اما توقع زيادي از نتيجه عمل نداشته باشيد شايد در حد ديدن مسير و عبور.
✅از خدا خواسته ام سلامتي و بينايي ام را نستاند كه رزق خانواده ام بسته به كار يوميه من است، در همين حد كه بتوانم كارم را ادامه دهم راضيم.
✅كارت چيست؟!
بنايي.
✅ دلمان بدرد آمد، اين سن و سال و اين كار سنگين! فلان روز نوبتت دهم ميتوانيد تشريف بياوريد؟!
هزينه عمل چقدر ميشود؟!
✅دفترچه بيمه داريد؟!
بله و دفترچه تامين اجتماعي اش را دراورد و روي ميز گذاشت.
✅گفتم پدرجان نوبت در بيمارستان دولتي ميدم، هزينه زيادي ندارد.
آقاي دكتر شما هم زحمت ميكشيد، راضي به حق العمل كم شما نيستم!
✅از نظر بلندش شرمنده شدم. نه پدر جان من وظيفه ام را انجام ميدهم بيمارستان دولتي هم حق شماست.
✅در تمام اين مدت حس ميكردم دخترش ميخواهد چيزي بگويد، حرفش را مزه ميكرد اما نميگفت من هم نپرسيدم. برگه پذيرش را دستش دادم منشي را صدا زدم و گفتم ويزيتش را پس دهد. اما برگشت و گفت قبول نكرده و رفته است!
✅ ساعتي بعد تقريبا همه بيماران ويزيت شده بودند و اماده رفتن به منزل ميشدم كه منشي گفت دختر همان پيرمرد برگشته و با شما صحبتي دارد.
✅ گفتم راهنماييش كند داخل.
✅آمد، سلام كرد و گفت اقاي دكتر پدرم بيمه بنياد شهيد دارد اما استفاده نميكند! بضاعت كافي هم براي عمل ندارد!
✅خشكم زد، خب چرا همان موقع نگفتيد؟!
✅ راضي نيست، دو پسرش شهيد شده اند و يكي جسدش هم برنگشت، هيچ جا نميگويد ما هم بگوييم دلخور ميشود، ميگويد من بابت تقديم دو فرزندم از دنيا هيچ نميخواهم!
✅حتي براي درمانش؟!
✅حتي براي درمانش!
✅برگه پذيرش را گرفتم و براي بيمارستان ديگري كه طرف قرارداد بيمه اش بود نوشتم و گفتم فلان روز بياوريد و به او هم چيزي نگوييد!
✅در راه برگشت فكرم پيش اين پدر بود و گوشم به اخبار راديو اتومبيل: سخنگوي قوه قضاييه اخرين خبرها از اختلاس سه هزار ملياردي، حقوق ٢٥٠ ميليوني مدير بانك رفاه كارگران! و بانك ملت! و …..را تشريح كرد…..
* جراح و متخصص چشم
@MostafaTajzadeh
و بالاخره ،جمع بندی در مورد این روایت ضعیف السند-بر فرض درستی آن- این است که وقتی در بین خانواده ای معمولی و افراد عادی برخورد ملاطفت آمیز ایرادی ندارد، در میان معصومان با یکدیگر به ویژه پیامبر (که درود خدا بر او باد) با دخترش، نیز هیچگونه مشکلی وجود نخواهد داشت مخصوصا که آن بزرگواران معصوم بودند و تصور گناه در باره ی آنان جایگاهی ندارد.
………….
سید حدیث می گوید زبانش را در دهان فاطمه می گذاشته و بین سینه هایش یا پستانهایش می گذاشته .در ضمن انزمان محمد که اینکار را میکرده پوشش و حجاب هنوز اجباری نشده بوده و زنان در عربستان هم مثل سایر زنان دیگر چادر و چاروق و پیچه پیچ که نشده بودند. بنابراین بوسیدن صورت و زبان در دهان گذاشتن و سر بین پستانها نهادن هیچ معنی ایی جز ابراز عشق و علاقه از روی شهوت و در اینجا در حقیقت سوء استفاده جنسی از کودکی یا فرزند خوانده ایی نمی دهد. من بارها دراین سایت نوشه ام که به باور من /// عقیم بوده و هیچ فرزندی نداشته و همین رفتارش با فاطمه خود سندی دیگر بر ادعای من و بسیاری است! در ضمن ما که بارها گفته ایم که تمام تاریخی که مسلمین نوشته اند چیزی جز دروغ و ///نیست ولی زمانیکه شما بر درستی آنچه با باورتان همخوانی دارد پای می فشارید و آنچه را که باورهای شما را غیر مستند و ضعیف!مدتی پیش علت بوی بد در تهران را یافتند و به فاضلابی رسیدند که گویا سالها بسته مانده بوده. سید ایرانیان هم با روی کار آمدن اراذل و اوباش اسلامی در 40 سال پیش علت تعفن فرهنگی خود را یافته اند و با هر چه بیشتر بهم زدن این مرداب سعی در پالایش فرهنگی دارند!
————–
درود سید مرتضای گرامی
درود مزدک گرامی
برای من از این بحث پرسشی پدید آمد. این که: مگر نه این که جناب پیامبر اسلام(ص) اسوه و نمونه بوده اند؟ و نه مگر هر چه ایشان کرده باید کاری باشد که پیروان ایشان انجام بدهند؟ حالا عبادات خاص ایشان بماند برای خود ایشان. در همین زمینه ی بوسیدن بین پستان های فاطمه (س) آیا هیچ مسلمانی می تواند به چنین کاری بپردازد؟ اگر در جوامع اسلامی شنیده شود که پدری پیدا شده که بین پستان های دختر نوباوه اش را می بوسد و می بوید، از این کار پدر چه برداشتی می شود؟ بویژه این که یکی از ملاهای قم که در کار امور جنسی صاحب سخن است به مخاطبان خود توصیه می کند که تا شش سالگی دخترتان را ببوسید اما بعد از آن هرگز دست به دست دخترتان نزنید، چه برسد به این که بین پستان هایش را ببویید و ببوسید. البته این سخن که پیامبر معصوم بوده، هرگز پاسخی مطلوب نیست.
سپاس اگر پاسخی بتراشید.
سپاس
.
طبق گفته مورخان شیعه همچون مجلسی ؛ زمانی که خدیجه فاطمه را زایید هیچ زنی از زنان قریش و عرب در وضع حمل او حضور نداشته اند و از بهشت اسیه و مریم و سارا در وضع حمل به کمک او امدند!! از طرفی قبل از انهم اثاری از ابستنی در خدیجه دیده نمیشد و بر عکس شکم خواهر خدیجه نشان از ابستنی داشت !! بنا بر این با یک نتیجه گیری منطقی میشود دریافت که //////////////////////// زیاد هم غیر طبیعی نبوده
سید جواب این علاف ها , مخصوصا این نوریزاد را , نده لطفا . این ها همین چند وقت پیش رضا ماکسیم را از گور در آوردند و بر او سجده کردند و حالا هم این داستان جعلی بوسیدن را . ای علاف های حرفه ای آخر مگر چنین چیزی امکان دارد که اتفاق افتاده باشد ؟ محمد میان دو پستان دخترش را میبوسید و میرفت برای دیگران تعریف میکرد ؟ یا دخترش میرفت این را تعریف میکرد برای دیگران ؟ شاید محمد در میان جمع آن کار را میکرد ؟ ای علاف های حرفه ای اگر چنین چیزی امری عادی بود در آن زمان در میان اعراب که ما باید خبری از آن در جایی خوانده باشیم که . اگر هم امری ناپسند بوده که منطقا محمد هم نمیتوانسته مرتکبش بشود و اگر هم دور از چشم دیگران این کار را میکرده که دیگر نمیتوانسته آن را برای دیگران تعریف کند . چرا شما این قدر پرتید ای علاف های حرفه ای . جریان کاملا رواشن است به نظر من . این هم مثل بسیاری از شر و ور های دیگر ساخته و پرداخته انگل هایی است که مثل زالو از دسترنج دیگران خوردند و داستان های بی سر و ته ساختند برای عوام قرن در خرافات و جهل و این آخوند های انگل هم آن ها نگاه داشته اند برای ادامه راه همان انگل ها , به همین سادگی . شما در میان این شر و ور های ساخته شده در طول این همه قرن نمیتوانید چیزی پیدا کنید که با عقل جور در بیاید . حالا آن انگل ها از قبل این شر و ور ها زندگی کردند بی زحمت و رنج شما علاف ها چرا از قبل این شر و ور ها برای خود اعتبار دست و پا میکنید که یعنی شما میفهمید و اشکالات را میبینید . چه اشکالی آقایان علاف ؟ اگر داستان از اصل ساختگی است دیگر چه ارزشی دارد پرت و پلا های شما ؟ عده ای شیاد چرندیاتی ساختند و شایع کردند و حالا پس از قرن ها شیادانی دیگری آن قصه ها را بهانه کرده اند و دستمایه دکانداری خود . بس کنید این شرو ور ها را ای علاف های حرفه ای .
———-
درود دوست گرامی
این بوسیدن بین دو پستان فاطمه (س) توسط پیامبر(ص) از دل روایت های معتبر به ما رسیده و من ندیده ام که هیچیک از ملاهای شیعه و سنی آن را تکذیب باشند.
با احترام
.
و نوری زاد از روایت معتبر میگوید! و با چه آب و تابی!
تقدیم به انارشیست عزیز
ای انار انار دلبندم انار
ای انار انار یار دردونه
بیا به بالینم
ای انار انار بیا به بالینم
ای انار انار بیا به بالینم
ای انار انار یار صددونه
ای انار انار برو به بالینم
ای انار انار برو به پایینم
دلبند انار یار دردونه
یار صد دونه
اقای ناشناس در سطر 8 شعرتان گفتید که انار یا همان انارشیست عزیز خودمان به کجا برود؟ من به شما نصیحت میکنم که خودتان را به سطل زباله تبدیل نکنید و هر اشغالی را در ان نیندازید. زیرا تن و بدن ما با ارزش تر از انست که هر زباله ای را در ان جای بدهیم. ولی سرجمع شعرتان خیلی با مسما و جالب بود خصوصن همان سطر هشتمش که مد نظر شما بوده.
حالا دیگر جناب نوریزاد به روایات معتبر و غیر معتبر معتقد شده اید ؟؟؟؟ از کی تا حالا ؟ از سال هشتاد و هشت به بعد یا قبل از آن هم ؟ این معتبر بودن یا نبودن یک روایت هم از آن شگرد های دکانداری دینفروشان بوده و هست و من میدانم که تو خود میدانی که پشت همین هم چه نهفته است . پس چرا باز کلاهبرداری میکنی برادر ؟ کنار بگذارید این شر و ور های ساخته و پرداخته انگل ها را و بپردازید به مسائل روزتان اگر میتوانید .
و یکی از اتهامات کذایی جناب نوری زاد در گذشته عمل به این روایت معتبر! بود. و دلیل تأکید وی به معتبر بودن مشخص شد.
انارشیست این چه سخن شرم اور و مزخرفی است که در باره نوریزاد و فرزند گرامی ایشان در کامنت بالا نوشتی مردک بی غیرت؟؟؟یعنی اگر دره ای شرف داشتی چنین سخن شرم اوری بر ان دهان مستراح گونه ات جاری نمیکردی! اف بر تو اف بر تو!!!
انارشیست تو با این تهمت ها و بی احترامی ها که به جتاب نوریزاد و خانواد محترم ایشان میکنی بین ادم ها جایگاه و وزنی پیدا نمیکنی و کسی با اینگونه فحاشیها و توالت دهنیها تو را داخل ادم حساب نمیکند. از این حیث مطمئن باش و زیادی زور نزن چون با این حرفها فقط بیشتر و بیشتر محیط و سطح درک و شعور والدینی که تو را اینگونه تربیت کرده اند و سطح خانواده ای که در ان رشد کرده ای را به مردم نشان میدهی و ابروی خودت و خانواده ات را بیشتر از این بر باد میدهی. اما با این نوشته یک خطی بالا و جسارت و بیشرمی که به خانواده نوریزاد کرده ای من قاطع و با یفین کامل به تمام عالم و ادم قسم میخورم که تاکنون خدا موجودی چندش اورتر و نامردتر و حال بهم زننده تر و تهوع اورتر و تر و رذل تر و نجس تر و وقیح تر و کثیف تر و ترسوتر و پشت کوهی تر و بیسوادتر و بی غیرت تر از تو نیافریده و الحق که جایگاهت همانجاست که در سطر هشتم شعر انار ناشناس گفته گرچه انجا هم از سرت زیاد است. شرم بر تو شرم بر تو که کل معنی شرف و غیرت و انسانیت و حیا و نجابت را به لجن کشاندی با این سخن بیشرمانه ات!! اف اف!!!
———-
درود دوست گرامی
آنارشیست و دیگرانی چون وی ایرادی ندارد که به من فحاشی کنند و توهین کنند. اما من و دوستان اجازه نداریم به کسی اهانت کنیم. من خودم را در این میان مستثنا کرده ام.
با همدیگر مهربان باشیم.
باشد؟
.
قبلا بهت گفتم که من از نرم افزار بهنویس برای متن فارسی نوشتن استفاده میکنم؛ یعنی فینگلیش تایپ میکنیم و به فارسی ترجمه میشه؛ یکی از حروفی که سخت ترجمه میشه حرف “عین” است؛ به واسطه فقدان تصحیح کننده نرم افزاری و علیرغم باز خوانی متن قبل از ارسال گاهی اغلاط املایی هم در متن پیدا میشه؛ مثل “متفرنانه” که با اضافه کردن حرف a بد از e در enaaneh درست با حرف “عین” نوشته میشه یعنی motfareanaaneh میشود متفرعنانه؛ در مورد حرف “ح یا ه ” نیز به واسطه چند مورد بودن میبایست بعد از تایپ کردن حرف “ح” مورد صحیح را در کلمه با اصلاح جاه داد یا به نحوه تلفظ فارسی کلمه توجه جدی داشت مثلن تایپ maslahat به فارسی میشود مصلهت و maslaht میشود مصلحت. واژه خاک نثارِ (معشوق) هم به عنوان یکی از خصایل رایج عاشقان و عارفان و دراویش به عاریت گرفته شده بود، که متکبر برای تو همچنان زیبنده تر است . شیر فهم شدید مولا لغتی؟
…………..
کاوش گرامی شما می توانید زبان فارسی را مثل زبان انگلیسی یا زبانیکه کامپیوتر شما دارد بعنوان زبان دوم و یا سوم بگذارید و بعد از روی همان کیبرد انگلیسی یا لاتین می توانید کلمات فارسی را تایپ کنید. البته این کار کمی تمرین لازم داره ولی بسیار جالبه و ساده و براحتی می تونید با بکار گیری کیبرد با حروف لاتین فارسی بنویسید برای مثال
برای ا آ روی اچ و برای ب روی اف و ث روی ایی و ش آ … بعد از مدتی تمرین خود بخود یاد می گیرید و براحتی می توانید بنویسید!
مزدک۱ گرامی با تشکر از راهنمایی شما؛
من نرم افزار فارسی نویس هم روی لپتاپ هم نصب کردم اما صفحه کلیدم همچنان انگلیسی است؛ و بدون داشتن صفحه کلید دو زبانه یا صفحه کلید کمکی گرافیکی به حافظه سپردن تمام حروف فارسی پشت کلیدهای انگلیسی کار بسیار سخت و زمان بری است؛ البته به توصیه شما امتحان میکنم شاید عملی شد.
مشکلات دیگه از قبیل سخت بودن بکار گیری علایم غیر حروف موجود بر صفحه کلید و اعداد که از راست به چپ نوشته میشه توام با متن فارسی ضعف و ناتوانی زبان فارسی رو برای نوشتن متون مرکب با ابزار نوینِ نوشتن به وضوح نشان میده. زبانها و الف بای آنها هم در مسیر تداوم حیات و تنازع و تکامل خود تابع قانون تکامل فرگشتی هستند.
ب.ظ / ژانویه 9, 2019
بوسه بر دهان و سینه های فاطمه توسط محمد :
احادیثی در مورد بوسه محمد بر دهان و سينه هاى دخترش فاطمه نوشته داوود احمدی (انتشارات صلوات قم ۱۳۸۸) است را بخوانید و درباره اش کمی فکر کنید. .
امام صادق فرمود:
عایشه [از روی حسادت]…
گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی.
پیامبر اکرم فرمودند: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم دهان فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم…
من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی آسمانیست”.
…………….
اینهم دلیلی بر اینکه محمد ///////////////////////
مزدک عزیز. لطفا آدرس دقیق ادعایتان را بنویسید. نام کتاب، و دیگر مشخصات آن را .
درود متقابل
جناب کاوش
عرض من اینست که من معتقدم، و بارها به جناب نوری زاد هم تذکر دادم، که در باب نقد شخصیت و عملکرد، هم حضور فیزیکی ناقد و هم طرف نقد شما به شکل همزمان الزامی ست تا اینکه فرصت دفاع داده شود. یا اینکه رجوع شما به زمان شخص مورد نقد الزامی ست، از باب عقبگرد به زمان ماضی و بررسی اجمالی اوضاع و احوال آن زمان و قرار دادن خودتان در آن محیط و عصر… در مورد حضرت مولانا باید عرض کنم که ایشان هم عقل گرا بودند و هم سالک و اهل شهود؛ در لابه لای اشعار و پندهای عرفانی، نکاتی مهم و درخور توجه حاکی از نگرش عقل گرایانه در نوشته های ایشان وجود دارد. اگر به همان زمان برگردید و با توجه به عصری که ایشان حضور داشتند، ایشان از نظر من یک نابغه بودند و این نگاه یکسویه به ایشان از جانب شما، حاکی از کم لطفی ست… به فرض اختلاف با شفیعی و نقد ایشان، دلیل نمیشود گریز بزنید به 800 سال قبل و بخواهید کسی را نقد کنید که نه خودش حضور دارد و نه شما متعلق به آن دوران هستید… کافیست پیش از نقد شخصیت و عملکرد کسی در گذشته های دور، کمی تأمل کنید.
بله، همانگونه که خود هم اشاره کردید، بحث و تبادل نظر و نقد سخنان جناب کوروس، که هر جا هستند خود و خانواده سلامت باشند، چون هر دو، هم عصر هستید و زنده و در قیدحیات و فرصت دفاع هم هست، میشود یک بحث دو طرفه و بسیار مفید که دیگران هم نظارت میکنند.
پایان سخن:
توجه کنید که مولانا در 800 سال پیش می زیسته و آثار و اشعار او را با توجه به ذهنیتی که او در آنزمان داشته مورد نقد و بررسی قرار دهید… چه بسا اگر ایشان امروز بودند، نگاهشان بسیار متفاوت تر می بود و یا کاملتر… هر چند حتی امروز هم، بیش از نیمی از برداشت های ایشان مورد قبول اکثریت اندیشمندان حاضر، چه عقل گرا و چه اهل شهود و عرفان است.
یک نکته: اینکه بتوانی در آن دوران و با آن همه محدودیت، تراوشات ذهنی خود را آنگونه آزادانه عرضه کنی که تا 800 سال بعد هم خواننده و طالب داشته باشد… و در ضمن الزامی برای هیچکس در قبول و یا رد نوع بینش ایشان نیست… حضرت مولانا به یقین شخصیتی قابل احترام است، آنهم به سبب دانش و بینشی یگانه و منحصر به فردی که داشت، چه برای عقل گرایان و چه عارفان و سالکان.
سپاس از توجه شما
بدرود
درود آنارشیست گرامی
نگاه من به حضرت مولانا به جهان بینی و معارف و بینش سیاسی و اجتماعی وی و غیر مفید بودن و کاربری نداشتن و راه گشا نبودن دستگاه تفکر و عقل ایمانی مبتنی بر کشفیات و شحودات و تجربیات دینی و تمثیلات بافی و زهد گرایی در کنج خلوت عافیت و خرابات و عشق ورزی عارفانه برای رسیدن به معشوق و غرق شد و فنا شدن در ساحت لایتناهی و نور لایزال ابدی خالق هستی از منظر و افق تفکر عقلانی و فلسفه حیات انسانی، نظام ارزشی و اخلاقی و خاستگاه اجتماعی و عدم سازگاری این نوع بینش زهد گرایی به عنوان الگویی اجتماعی با زندگی جهان امروز ماست نه بی خاصیت و بی اعتبار بودن آن در عصر خود به عنوان بدیلی آنهم نه عمومی در مقابل نظام اعتقادی مبتنی بر شریعت.
مولوی بیش و پیش از هر چیزی انسان زمانه خود است و قطعا تلاش کرده که در تقابل با قیل و قال مدرسه و شریعت مداران تند خو، عبوس، متعصب و متصلب و فقیهان قصاص و حکام شریعتمدار و ظالم و ریا کار سلوکی عارافانه یا طریقتی مطلوب تر بر بنیاد شریعت در پیش گیرد و چشم خود را بروی عملکرد خرافی و ریاکاری و خود پرستی و ظلمات بینش و منش این اقوام بندد. ما درون را بنگریم و حال را ….این بینش
محافظه کارانه سیاسی و اجتماعی و اعتقادی از آن روزگاران تا روزگار ما و تا آینده نیز میتواند حامیان و طرفدارانی در بین خاص و عام داشته باشد.
ضمنا نیش تیز “عقرب” نقد اینجانب متوجه درویش متعصب این زمانه مسلح به ماتریالیسم تاریخی مارکسی و فرگشت زیست شناسی داروینی و روان شناسی فرویدی و سرنجام فلسفه “هیچ عظیم” بود نه حضرت مولانا.
سپاس از توجه شما
يكي از زيان بارترين خساراتي كه نظام مقدس چهل ساله به ملك و مملكت وارد ساخته، مهاجرت نخبگان به خارج از كشور است. علي رغم اينكه هر انساني به زادگاهش عشق ميورزد وميل به اباداني اش دارد، اما در طول چهل سال حكومت نكبتان بر كشور سيل مهاجرت همچنان ادامه دارد و روزي نيست كه تعدادي از بهترين فرزندان اين اب و خاك كشور را ترك نكنند. جالب ان است كه فرزندان همين حكومتيان هم اكثراً در خارج از كشور سكونت دارند و اشتهاي سيري ناپذيرشان براي أخذ اقامت بي وقوفه ادامه دارد.
سلام جناب نوریزاد:ترا به هرکه برات بیشتر مقدسه اگه امکان داره در رسانه ای که داری بنویس که:دولت بیش از سه ماهه که بیمه تکمیلی جانبازان شاغل وباز نشسته را از پوشش بنیاد شهید خارج کرده واین درحالیست که هیچ بیمه ای حاضر نیست این قشر ستمدیده را پوشش دهند وحرفشان این است که مخارج بیماری ومداوای جانبازان بالاست ومقرون به صرفه برای شرکتهای بیمه نیست که انها(جانبازان)راتحت پوشش قرار دهندودولت هم میگه بودجه ندارد ما هم به صورت انفرادی هرانچه توانستیم به مسئولین فشاراوردیم اما گوش شنوایی نیست،قبلا۱۰۰/۰بیمه جانبازان با بنیاد شهید ومصوبه مجلس بود ،حال چند روز پیش مجلس بی خاصیت مجددا مصوبه قبلی را تصویب کرد یعنی تصویب در تصویب حتی نمیدانند که این کار نیاز به تصویب ندارد چون قبلا این کار شده اما ماشاالله نمایندگان از قوانین مصوب قبلی خبر ندارند،سوالات زیادی برایمان پیش امده از جمله ایا دولت ما اسیب دیدگان نظامی حزب الله لبنان وحماس راهم از پوشش بیمه ای بنیاد خارج کرده است؟ایافریاد ما نمیتواند برایمان تف سر بالا باشد؟ وووو پس ما چه کنیم با بیماری ودرد ووو ناتوانی مالی که خود شاید دران نقش نداریم،وشاید هم نقش داریم به هر روی اگر امکانتان هست پیام جانبازان تحت ستم را انعکاس دهید خداراچه دیدی شاید کاری برای بازگشت بیمه جانبازان به بنیاد شهید صورت گرفت،خدا یارتان
با درود بر نیک اندیشان
جمعیت اراک : 520 944
اعضای شورای شهر :11 نفر
اعضای علی البدل : 7 نفر
اکثریت اعضاء اصلی شورای شهر اراک که توسط مردم شهر یعنی520944 انتخاب شدهاند فردی را بعنوان شهردار گزینش کردهاند که حقشان بوده و درست قانونی ولی شیخ دری نجف آبادی که به استبداد گری و آدم کشی عادت دارد این انتخاب را بر نتافته و برای جمعیت بیش از نیم ملیونی اراک و رایشان ارزشی قائل نیست چون اینها مردم را گوسفند و خود را شبان میدانند ودر قله تبعیض.
به نارضایتی او ازین انتخاب در ذیل توجه فرمایید:
اختلاف بی سابقه امام جمعه و شورای شهر برای انتخاب شهردار
قربانعلی دری نجفآبادی امام جمعه اراک بخاطر انتخاب شهرداری که با او مخالف بود، به اعضای شورای شهر اراک به تندی تاخته و خطاب به آنها گفته که «هر خاکی خواستید سرتان کنید.»
دری نجفآبادی در اعتراض به انتخاب سعید نادری به عنوان شهردار اراک این جمله را گفته و حملات تند دیگری متوجه اعضای شورای این شهر کرده است.
سعید نادری جوان اصلاحطلب و عضو سازمان «عدالت و آزادی»، سال گذشته عضو شورای شهر اراک شد و حالا با بازنشستگی داود تاجران، به عنوان شهردار جدید این شهر انتخاب شده است.
هشت عضو فراکسیون امید شورای شهر اراک به سعید نادری رای دادهاند، اما حالا اصولگرایان به خصوص امام جمعه اراک از این انتخاب عصبانی هستند.
دری نجف آبادی گفته که « انتظار داشتم شورای شهر برای ریش سفید ما ارزش قائل باشد. این ریش را در آسیاب سفید نکردم. چطور شورای شهر روی من را زمین گذاشت؟ مگر کشور مسخره است؟»
وی گفته «یعنی چه که آقای دری شخصیت خودش را دارد؟ هر کس اینجا هر غطلی خواست بکند؟ بی ادبی هم حدی دارد. ما دلسوز شما هستیم. پس مزاحم ما نشوید. میخواهید ok را از ما بگیرید و بروید هر غطلی خواستید بکنید؟»
امام جمعه اراک خطاب به اعضای شورای این شهر گفته «این آخرین بار بود. تمام! باید بروید سرتان خاک کنید؟ مگر آقای دری اینجا شوخی است؟ مگر نظام، انقلاب و مردم شوخی هستند؟»
مرتضی سورانه که در انتخابات شورای شهر اراک نفر اول شده است، در واکنش به صحبتهای دری نجف آبادی هم گفته اگر این شورا سیاست باز بود هرگز پای آقای تاجران به اراک نمیرسید.
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
در حال حاضر اختلاف بین شورای شهر اراک با امام جمعه این شهر به اوج خود رسیده و استاندار استان مرکزی نیز به صراحت از صحبتهای امام جمعه حمایت و از شورای شهر به خاطر انتخاب یک چهره سیاسی به عنوان شهردار انتقاد کرده است.
درود دوستان خوبم
پوزش مرا بپذیرید که چند روزی نتوانستم به بخش مدیریت سایت داخل شوم و نوشته های خوب شما را ببینم و بخوانم. مشکلی در فیلترشکن من پیش آمده بود که سواد اندک من نمی توانست از آن عبور کند. ناگزیر دست به دامان دوستانی شدم که کارشان همین است.
امیدوارم از این پس چنین مشکلی باعث نشود بین ما جدایی بیفتد.
ما خودمان را برای مشکل های بزرگ مهیا کرده ایم. فیلترشکن که نباید مشکل آفرین باشد.
سپاس
و
پوزش
.
حاج محمد قوچانی در روزنامه کارگزاران به مدح هاشمی رفسن جانی نوشته.
مش قاسم: بضاعت اسلامیچیا بیش از نیست.
وزوزارت خارجکی: آمریکا در پی تفرقهافکنی در خاورمیانه است.
مش قاسم: ۴۰ ساله که اینا در پی تفرقهافکنی در خاورمیانه هستن. حسودیشون شده.
فرمانده/* بی نیروی هوایی: آماده پاسخگویی به هر تهدیدی هستیم.
مش قاسم: حاجی، همونه که با کلی تبلیغات فیلم داد پیرون که خلبان یه هواپیمایی بود که اورهال کرده بودن. هواپیمایی که روی زمین بود تک خلبان بود، هواپیمایی که پرواز کرد دو خلبانه. متاسفانه این حرفش رو هم باید بزاریم در کنار تقلب پروازیش.
وزوزیر/* خارجکی ایران: دولت لهستان میزبان یک «سیرک ضد ایرانی» است.
مش قاسم: ۴۰ ساله ملت ایران میزبان یک «سیرک ضد ایرانی» است، حسودیت شده؟ سیرک رو فقط تو هم پالکیات باید بازی کنی؟
ایرانستان!
———-
ایران سوریه ای می شود. می لنبد، می پوکد، می پاشد و شخم می خورد. باور نمی کنید؟ یک چیز بیاورید قسم بخورم. اصلاح طلبان گتره ای حرف نمی زنند. این کاره اند. زیبا کلام استاد دانشگاه است. روی باد معده نمی گوید.
سوریه را آخوند کلنگی کرد. برای حفظ بشار اسد. شیمیایی کن تا رئیس بمانی. پای ولایت خودش که در میان باشد کلاهک هسته ای می زند، موشک بالستیک، کوتاه برد، هوا به زمین، کاتیوشا، آرپی جی و خمسه خمسه. با دوشکا می زند. مال باباش نیست. دیگی که برای آخوند نجوشد، در آن کله ی سگ بجوشد. جایی را ندارد برود بنده ی خدا. سر می برد. سنت نبوی و آیین علوی!
واقعیتها در اسلام و مذهب شیعه
١. زمانی که محمد با عایشه دختر ابوبکر ازدواج کرد ۵٣ ساله بود و عایشه فقط ٩ سال داشت.
٢. ابوطالب، عموی محمد، ۴٠ سال با محمد زندگی کرد.
اما هرگز دعوت او را به مسلمان شدن نپذیرفت.
٣. دلیل دشمنی سخت ابوطالب، یکی از عموهای محمد، با محمد این نکته بود که
وقتی ابولهب از محمد پرسید که اکنون پدرش در بهشت است یا در جهنم، محمد گفته بود در جهنم است.
۴. محمد حتی در زمانی که در اوج قدرت بود، بردهداری را لغو نکرد.
رسم چند زنی یا تعدد زوجات را که متداول بود از بین نبرد و علیه ثروتمندان بزرگ اقدامی نکرد.
۵. ثروتمندان مکه زمانی مسلمان شدند که اطمینان یافتند اسلام برای ثروت آنان خطری نخواهد داشت.
۶. بزرگترین انگیزه جنگجویان عرب در دوران محمد، دستیابی به ثروت، دختران و زنان زیبا بود
. آیههای قرآن هم جنگجویان را به این امر تشویق میکرد.
٧. یهودیان و مسیحیان محمد را پیامبر نمیدانستند. این یکی از دلایل جنگهای محمد با آنان بود.
٨. زمانی که گروهی از سپاهیان اسلام پنهان شدند و نجنگیدند، به دستور محمد دست و پای همه آنان بریده شد و چشمهایشان را درآوردند.
٩. بزرگترین دلیل حمله جنگجویان اسلام در دوران محمد به کاروانها، غارت آنها و گردآوری مال و ثروت بود.
١٠. محمد در آغاز دعوی پیام آوری برای بدست آوردن پشتیبانی یهودیان، بسیاری از رسوم و آداب آنان را پذیرفت.
١١. تا زمانی که محمد زنده بود و فاطمه همسر علی بود. پیام آور اجازه زن گرفتن به دامادش نداد.
١٢. علی در کتاب «نهجالبلاغه» از عمر به نیکی یاد کرده است. نام سه تن از پسران علی، ابوبکر، عمر، عثمان بوده است.
١٣. سندی در دست نیست که نشان دهد محمد، علی را جانشین خود کرده است.
١۴. علی یکی از کسانی بود که عایشه، همسر محمد، را////// کرد.
یکی از دلایل دشمنی این دو نفر با یکدیگر همین اتهام بود.
یکی دیگر از دلایل جنگ محمد با یهودیان تصاحب ثروت انان بود زیرا در ان زمان یهودیان مدینه و خیبر و دیگر مناطق دارای ثروت زیاد بودند که متاسفانه محمد به بهانه جهاد در راه الله کل ثروت انان را تصاحب ؛ بسیاری کشت و زنان و فرزندان خردسال را به بردگی گرفت و عده ای نیز اواره کرد
به غیر از علی که نان خور محمد بود هیچکدام از اقوام محمد به او ایمان نیاورند ؛ عباس در اخرین دم و به هنگام فتح مکه با ابوسفیان بصورت ظاهری و از روی ناچاری اسلام را پذیرفتند ؛ حمایت حمزه از محمد بر اثر تعصب قومی ؛ قبیله ای بود و اسلام اوردن او محل شک است
مبالغه دروغگوئی ادیبانه است. علی در نهج البلاغه ازعمر و ابوبکر با استعاره سامری و گوساله اش یاد کرده
داور گرامی این علی و عمر و محمد و ابوبکر و غیره همه در هم تنیده و فامیل بوده اند. آخه وقتی محمد ابوبکر را صدیق می نامد /// را کی داخل آدم حساب می کرده؟ اصلا هم وطن از همه این راست و دروغ بودن های آخوندی که بگذریم به من و توی ایرانی چی که کی تخم کی بوده و یا نبوده؟ هموطن ما در یک دعوای راست یا دروغ خانواده گی شده ایم کاسه از آش داغ تر . باور کنید که عربها و حتی دیگران از این همه بی شعوری و ابلهی ما هم می خندند و هم در عجب اند. هموطن وجود آخوند دال بر بی شعوری و حماقت ماست!
///
//
///
♦️سوگند
یک عادت بسیار زشت دیگر ما ایرانیها سوگند خوردن است آنهایی که بیشتر دروغ میگویند بیشتر هم سوگند میخورند، به قرآن به حضرت عباس، به علی، به پیغمبر، به خدا، به جان امام حسین! به جان بچهام و دهها سوگند دیگر نشانگر رواج دروغگویی و بیاعتمادی در بین ما ایرانیان است، انسان راستگو نیازی به سوگند خوردن ندارد. این کار را پیش فرزندانمان انجام ندهیم و به آنها سفارش کنیم که در هر موردی و برای هر موضوع سوگند نخورند.
♦️انشاءالله
با گفتن انشاءالله مسئولیت را از گردن خود به گردن کس و یا نیروی ناشناخته دیگری انتقال میدهیم و خودمان را از زیر بار وظیفه بیرون میکشیم.
در سخنان خود مرتبا میگوییم، انشاءالله درست میشود، انشاءالله در امتحانات قبول میشوی، انشاءالله حالتان خوب میشود انشاءالله چنین، انشاءالله چنان!
انشاءالله چه معنایی دارد که جای اراده و تلاش انسان را بگیرد. بجای انشاءالله، از «حتما» درست میشود، «حتما» در امتحانات قبول میشوم، «حتما» حالم خوب خواهد شد و یا «امیدوارم» که بتوانم چنین و چنان کنیم بایستی استفاده کرد. این من و ما هستیم که باید به آرزوهایمان واقعیت ببخشیم، هیچ نیرو و دست غیبی وجود ندارد که برنامهای را تغییر بدهد و به سود ما دگرگون کند.
گویندگان رادیو بیشتر از این واژه «انشاءالله» استفاده میکنند که امیدواریم، واژه امیدواریم و یا حتما را به جانشینی به زبان آورند.
یا احتمالا یا شاید باید…بجای انشاالله! منم با شما موافقم ایرانیان باید چنین فرهنگ عقب افتاده ایی را بتدریج از بین ببرند!
دین کارخانه دروغ پردازی است
بخوانید و قضاوت کنید:
⏪ یکی از این دروغها این است که میگویند دینها برای صلح و برادری آمدهاند:
ولی میبینید که پایه دینها بر فشار – تبعیض – کشتار ۔ زورگویی بوده و هنوز هم هست . موسی مصر را به آتش میکشد و بلاهای دهگانه بر مصریان وارد میکند. محمد به کاروانها حمله میکند مردها را میکشد – زنها و اموال را بین پیروان خود تقسیم میکند حتی عیسی هم آنچنان آشوبی راه میاندازد که خود او را به صلیب میکشند تا از دستش راحت شوند. علاوه بر این پیروان این ادیان که برای صلح و برادری آمده اند چشم دیدن همدیگر را ندارند.
⏪ دروغ دیگر: دین ها برای بشریت آزادی آوردهاند؟!
ولی میبینیم که هر دین با دستورات خود تمامی آزادیها و خواستههای بشر را یا سرکوب میکند یا محدود حتی آزادی فکر کردن را هم از مردم میگیرند. نمونه این آزادی فرمان قتل سلمان رشدی است و یا در ایران و عربستان مشاهده میکنید که مردم حتی آزادی لباس پوشیدن هم ندارند.
⏪دروغ دیگر: دینها پیام آور مساوات انسانها هستند؟!
ولی همین دینها در اسلام حق زن را نصف مرد میداند و در قوم یهود مردها در نماز خود از خدا تشکر میکنند که زن آفریده نشدهاند و زنها در هنگام عادت ماهیانه تبدیل میشوند به یک موجود نجس ولی مردها اگر از تمام منافذ بدنشان خون بیاید نجس به حساب نمیآیند. و اگر برای فریب شما میگویند در اسلام سید قریشی و سیاه حبشی برابرند این برابری بدون شرط نیست شرطش آن است که سید قریشی و سياه حبشی هر دو مسلمان باشند و هذیانهای مذهبی را قبول کرده باشند.
⏪ دروغ دیگر: دینها برای خدا پرستی آمدهاند؟!
ادیان توحیدی ادعا میکنند که برای مبارزه با بت پرستی آمده اند؟! ولی میبینید که خود این ادیان بت جدیدی بنام خدایی که قابل دیدن نیست خلق کردهاند آن را در جایی که هیچکس نمیداند کجاست پنهان کردهاند. در حقیقت بتهای قدیمی و زمینی را که میشد دید و لمس کرد را برداشتهاند بجایش بت نادیده و ناشناخته ساخته و پنهان کردهاند و از زبان این بت هرچه بخواهند میگویند و هرچه میلشان است اجرا میکنند و آن را دستور مخصوص از طرف خدا در حقیقت همان بت پنهانی که برای فریب مردم خلق کردهاند مینمایند. آنها به نمایندگی این بت کشتار میکنند – قتل میکنند – بی شرمی میکنند و بدین ترتیب زیان و بدآموزی این بت اختراعی و نادیده که خدا نامیدهاند زیاد تر از بتهای سنگی است که بشر اولیه داشته است. آری بت پرستی همچنان ادامه دارد فقط شکلش عوض شده و بجای اینکه در معابد باشد در ناکجا آباد فضا پنهان است و کسی نمیداند کجاست.
نکته
حساسترین انسانها پس از فوت مادر یا پدرشان حداکثر تا دو، سه و یا پنج سال برای آنها دلتنگی و گریه و زاری میکنند و سپس ماجرا به سردی میگراید و بعد هم فراموش میشود. مگر آنکه گهگاه خاطراتی از آنها به یادشان بیاید، والا انسانی را نمیبینید که بعد از بیست، سی سال هنوز هم برای مادرش ختم بگیرد و برای پدرش گریه و زاری کند، اصولا این کار با روند طبیعت که رو به جلو و حرکت دارد جور در نمیآید، عملی است بیهوده و شاید هم خنده آور.
حال، آیا این یک بیماری، بدبختی، کم عقلی و نا آگاهی نیست که ما ایرانیان پس از یکهزار و چهارصد سال پس از مرگ چند نفر بیگانه که نه با ما فامیلی داشتهاند، نه ایرانی بودهاند و نه دوستدار ایرانیان که حتی دشمن نابکاری هم برای ما بودهاند و خون بسیاری از پدران و مادران ما را به زمین ریختهاند و تجاوزهای جنسی کردهاند. هر سال آن هم دو سه بار برای مرگشان مراسم ختم و عزاداری و سوگواری بر پا میکنیم و به سر و صورت خودمان میکوبیم، بعضی هامان با قمه فرق سرمان را عمیق میشکافیم. با سیخ و میخ و زنجیر به پس و پیش خود آنچنان میکوبیم که خون فوران کند که هیچ حیوانی با تن خود چنین نمیکند. ایراد از بیسوادها و عوام نمیگیریم انتقاد ما بر تحصیل کردههای ما است پزشکان، مهندسان، معلمان، متخصصان، دانشگاه رفتهها، زنان و مردان بظاهر آراسته و فهمیده به اصطلاح طبقه بالا که سالی دوازده ماه مراکز مذهبی مساجد و بنیادها را پر و خالی میکنند، در شب تاسوعا و عاشورا به پهنای صورت خود اشک میریزند که برای مرگ مادر و پدرشان هم نریختهاند.
این چه مصیبت و بدبختی ملی است که تحصیل کردههای یک ملتی چنین مغزشویی شدهاند آن هم نه در اثر مطالعه و تحقیق، بلکه ادعاهایی را که یک عده روضه خوان بیسواد برایشان تعریف میکنند به مغزشان فرو رفته و چنان آسیبی به روان و جان وجودشان گذارده که اگر هفت شب هفته هم روضه تکراری و دروغ کشته شدن امام حسین و آن دیگران را یک آخوند بدکاره برایشان بخواند باز هم گریه میکنند گریه میکنند و گریه میکنند. این جماعت ننگ جامعه بشری هستند که به جز آسیب برای مردم جهان و برای مردم میهن ما ارمغانی نداشتهاند. عقب ماندگی ایران از دست همین تحصیل کردههای افسون شده است بیجهت از رژیم فعلی، رژیم پیشین یا از انگلیس و آمریکا و کمونیست و امپریالیست و غیره ایراد نگیریم. از ماست که بر ماست.
به اینها می گویند نکبت فرهنگی/فکری در جامعه! برای رهایی از این نکبت فرهنگی راهی جز از نیرو و توان انداختن عامل اصلی ان اسلام و خرافات و مزخرفات دینی و بیرون راندن ان از قدرت و کوتاه کردن دست اسلامیان و دین باوران از آموزش و پرورش و کل سیستم ارتباطی در روابط اجتماعی بین مردم نیست. مهم تر از آن کار فرهنگی و روشنگری و قطع منبع درآمد دین باوران و ارتزاقشان از دین و باورهای مردم است.
باز شدن پای وزیر سابقهدار در ماجرای هپکو/ وامهای کلان گرفتند و هپکو را 10 میلیون تومان فروختند
او با اشاره به واگذاری هپکو و اتفاقاتی که در حین واگذاری این شرکت رخ داده بود اظهار کرد: زمانی، صنعت منحصر به فردی مثل هپکو، تامین کننده اصلی ماشینآلات راهسازی کشور بود؛ این مجتمع بزرگ در سال 83 به اقوام یکی از وزرای وقت واگذار میشود و آقای وزیر یکی از اعضای هیئت مدیره هپکو میشود و مبالغ قابل توجهی وام در اختیار صنعت ماشین آلات راهسازی هپکو قرار میگیرد؛ با گذشت زمان و با واردکردن ماشین آلات راهسازی مستعمل، عملا هپکو از حیز انتفاع ساقط میشود و نهایتا این صنعت منحصر به فرد با قیمت 10 میلیون تومان به یک شکلات فروش فروخته و واگذار میشود.
واگذاری مجتمع گوشت اردبیل مشابه رشت الکتریک/ وزارت اطلاعات بگوید چه ارتباطی بین خریداران گوشت اردبیل و کشت و صنعت مغان است؟
علیرضا بیگی درباره ابهامات واگذاری مجتمع گوشت اردبیل که توسط رئیس فعلی سازمان خصوصی سازی و رئیس وقت سازمان خصوصی سازی در زمان اعلام فروش این شرکت بود، گفت: خریدار مجتمع گوشت اردبیل، فردی بوده که در سال 84 رئیس سازمان خصوصی سازی وزارت اقتصاد و دارایی بوده؛ این فرد 3 ماه قبل از اینکه از این سمت کنار گذاشته شود، ترتیب فروش مجتمع گوشت اردبیل را میدهد و یک ماه بعد از کنار گذاشتهشدنش از این سمت، این مجتمع را خریداری میکند. جالب اینجا است که فروش مجتمع گوشت اردبیل به شرکتی انجام میشود که سال بعد از واگذاری، تازه متولد میشود؛ این یعنی سال بعد از واگذاری این مجتمع، شرکت خریدار مجتمع گوشت اردبیل، ثبت شده است. مشابه آنچه در جریان واگذاری «رشت الکتریک» رخ داد در واگذاری مجتمع گوشت اردبیل هم اتفاق افتاده است.
به گفته وی امروز وزارت اطلاعات و دستگاههای اطلاعاتی کشور باید مشخص کنند چه ارتباطی بین خریداران مجتمع گوشت اردبیل و خریداران کشت و صنعت مغان وجود دارد. چراکه مجتمع گوشت اردبیل بخشی از شرکت کشت و صنعت مغان بوده ولی به نظر میرسد برخیها قصد داشتند در یک بازه زمانی 12-13 ساله از این واحد کوچکتر به کل مجتمع کشت و صنعت مغان برسند و آن را تصرف کنند.
88 میلیارد دلار (3 برابر بودجه سال) توسط سازمان خصوصی سازی واگذار شده
نماینده تبریز در مجلس با انتقاد از قیمت واگذاری ماشین سازی تبریز نیز گفت: در جریان واگذاری این شرکت منحصر به فرد که 5 هزار میلیارد تومان ارزش زمین آن بدون تاسیسات بوده و 5 هزار میلیارد تومان هم ارزش ماشینآلات آن بوده و در شرایط فعلی تحریم که دیگر نمیتوان این ماشینآلات را وارد کشور کرد، قیمتگذاری روی این ماشینآلات ممکن نیست، قیمت کارشناسی را 1700 میلیارد تومان اعلام کردند و جالبتر اینکه از این رقم، تنها 70 میلیارد تومان پرداخت شد؛ یعنی کل مبلغی که بین خریدار و فروشنده رد و بدل شده تنها 70 میلیارد تومان بوده است.
او با اشاره به قیمتگذاری و نحوه فروش نیشکر هفت تپه نیز خاطرنشان کرد: خریدار نیشکر هفت تپه، یک صنعتِ 2000 میلیارد تومانی را به قیمت 226 میلیارد تومان خریداری میکند که از این مبلغ هم فقط 10 میلیارد تومان را پرداخت میکند. این کارخانه با این نحوه درحالی واگذار شد که ابعاد دامنهدار امنیتی، اجتماعی و اقتصادی این واگذاری را مردم مظلوم خوزستان متحمل شدند.
باورها وتفکرات آخوندی
قسمت دو
احمد خاتمی
“این که زنها در نظام اسلامی سرطان پروستات نمیگیرند به خاطر نگاه ویژه اسلام به زن است و آنرا مدیون امنیت ابراهیم وار مقام معظم رهبری هستند.”
سید احمد خاتمی: کانادا کشور قابل توجهی نیست
احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران با هشدار نسبت به افزایش «بیغیرتی» در میان مردان ایران گفته «متأسفانه برخی بدحجابیهای زنان جامعه ما از بیحجابی بدتر است.»
خاتمی افزوده «بیغیرتی در میان مردان جامعه در حال گسترش و عادی شدن است، این امر نگرانکننده است.»
نوری همدانی:
آیتالله نوریهمدانی: هرکس به تصمیم شورای نگهبان اعتراض کند مفسد فیالارض است
حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری در گفت وگویی مطرح کردشهید لاجوردی می تواند الگویی برای جوانان باشد/شخصیتی که عامدانه تخریبش کردند
حداد عادل:
رییسی در عمر خود حکم قتل صادر نکرد/ مردم در برابر شورای نگهبان سکوت کردند ولی باید دید در دل چه دارند؟
نماینده مجلس: ۲۰۰ خانواده سرنوشت ایران را به گروگان گرفتهاند
به گفته یک نماینده مجلس، برخی ایرانیان برای تأمین زندگیشان اعضای بدن خود را میفروشند. هدایتالله خادمی با اشاره به استیصال مردم در برابر فقر افزود، ۴۰ سال است که ۲۰۰ خانواده سرنوشت کشور را به گروگان گرفتهاند
قسمت 1
باورها و تفکرات آخوندی
حسن روحانی: هاشمی رفسنجانی مظلوم تاریخ ما بود
امام جمعه مشهد تاکید کرد: حجت خدا چهار سال بیانیه میدهد، هشدار میدهد ولی چشم ما به چهار تا لبخند اروپایی کافر است که به ما لبخند بزنند یا نزنند. این کشور امام زمان (عج) است؟
جنجال جدید علیه یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی| داستان خودکشی دختر جوان چیست؟
رئیس دادگستری مشهد: ما به نمایندگی از خدا و امام زمان در امور مردم دخالت میکنیم
حاکمیت ملی و رأی مردم بزرگترین دستاورد انقلاب است
رییسجمهور: انقلاب کردیم که یک نفر به عنوان شاه بر مردم حاکم نباشد| سلطنت پدر و پسری را در انقلاب از بین بردیم| از حکومت فردی نجات پیدا کردیم| امروز مردم تصمیمگیر اصلی هستند
پ
فوتونیوز؛
کنایه حجتالاسلام زائری به آیتالله یزدی: کسی که میگوید در ۴۰ سال به اندازه ۴۰۰ سال پیشرفت کردیم از جامعه خبر دارد؟/۹۸، سال سخت کارگران برای زندگی!
فوتونیوز؛
سید ابراهیم رئیسی: کشوری که محور آن امام رضا(ع) است، همه رفتارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم آن باید متأثر از پایتخت فرهنگیاش باشد
علی اکبر شمس امام جمعه یزد:در گفتوگو با میزان، با اشاره به اجرای یک کنسرت با حضور یکی از خوانندههای کشور در چند روز اخیر در استان یزد، اظهار کرد: متأسفانه در این کنسرت یک سری از اتقاقات خلاف عرف، شرع و قانون رخداده است و این اتفاقات، مذموم و غیر قابل دفاع است و عدم برخورد با این قبح شکنی موجب تکرار و تداوم این گونه رفتار خواهد شد.
آیتالله سید محمدمهدی حسینی همدانی، نماینده ولی فقیه در استان البرز: دشمنان به اسم آزادی، کشف حجاب را مطالبه زنان ایرانی عنوان میکنند در حالی که چنین نیست، اسلام مخالف آزادی نیست و هیچ دینی مانند اسلام به زنان آزادی نداده است بنابراین افراد فرصت طلب بدانند که با توطئه کشف حجاب در جامعه نمیتوانند زنان را فاسد کنند و تقوا را از آنان بگیرند.
آیتالله علمالهدی در خطبههای نماز جمعه مشهد: خیرا در فضای مجازی و حتی همایشها تحت عنوان مدارا با جوانان، نمادهایی از بیحجابی را نشان میدهند. عکسهایی از امام موسی صدر را نشان میدهند که در مجامع زنان بیحجاب در آن زمان حضور داشته است. ایشان یک شخصیت برجسته مبارز بوده آنهم در زمانی که فالانژها در لبنان حاکم بودند. ایشان به اعتبار رئیس مجلس اعلای شیعیان باید در همه مجامع حضور مییافت و طبیعی است عدهای زن بیحجاب هم بودند. الان به اسم مدارا این عکسها را نشان میدهند و میگویند با بیحجابها مدارا کنیم
جنتی: میخواهند نابهسامانیها را به پای رهبر انقلاب بنویسند
آیت الله جنتی: حاج احمد آقا، جعبه سیاه امام بود
آیت الله جنتی با بیان اینکه “ما باید امام را بشناسیم و امام را معرفی کنیم”، گفت: من سال گذشته هم گفتم باید در دنیا کرسی امامشناسی راه بیندازیم و اگر این کار بشود بسیار مهم است. متأسفانه در دانشگاههای خودمان این کار را نکردیم و این خلأ موجود است.
آیت الله جنتی گرانی ها را به گردن خدا انداخت و گفت : رسانه ها مردم را نسبت به مقامات جمهوری اسلامی بدبین نکنند !
رئیس شوارای نگهبان جمهوری اسلامی ایران که امروز امامت نماز جمعه تهران را بر عهده داشت در خطبه های نماز جمعه امروز تهران گفت : گرما و سرما و گرانی دست خداست و تاکید کرد که رساه ها نباید مردم را نسبت به مقامات جمهوری اسلامی بدبین کنند
آیتالله یوسف طباطبایینژاد، نماینده رهبر جمهوری اسلامی در استان اصفهان و امام جمعه اصفهان فعالیت کاری زنان و مردان را بر اساس جنسیت آنها تقسیمبندی کرد و گفت مرد باید هزینه خانه را تأمین کند و زن باید از مرد خانه پول بگیرد.
امام جمعه اصفهان خواستار استفاده از اسید رقیق شده در گشت های بسیج و سپاه شد
به گزارش خبرگزاری فارس در پی اعلان فرماندهی سپاه از تشکیل و فعالیت گشتهای مقابله با اراذل و اوباش و بدحجابان به منظور کاهش آسیبهای اجتماعی، آیتالله سید یوسف طباطبایی نژاد امام جمعه اصفهان خواستار استفاده از انواع متداول اسید رقیق شده موسوم به دیلوتد اسید برای برخورد قهرآمیز تر با بدحجابان و متجاوزان به عفت جامعه شد.
مام جمعه اصفهان: اجازه داده نمیشود رقاصهها بعد از انتخابات جشن پیروزی بگیرندا ا
مام جمعه اصفهان: كسي كه تبعيت از رهبري نداشته باشد شيعه و بلكه حتي مسلمان نيست ا
آیتالله طباطبایینژاد:
تمام تلاشم را برای حل مشکل کشاورزان انجام میدهم/ اشرافیگری انسان را به ارتجاع میرساند
امام جمعه اصفهان: زنده ماندن سران فتنه از روی مصالحی است / دلائل بسیاری بر «مفسد فی الارض» بودن و حکم اعدام اینها وجود دارد
امام جمعه اصفهان: ۳۰ گرم هروئین اعدام است اما سران فتنه در خانه خود خوش میگذراننـد
امامجمعه اصفهان: کسانی که آب را بهانه کردهاند فتنهگرند
بکارت
یوسف طباطبایی امام جمعه اصفهان،در اظهاراتی عجیب و غریب عنوان کرده است که:74 درصد دختران ايراني باكره به خانه بخت نمي روند»
علم الهدا: انگلیس دانشگاه را برای مقابله به حوزه ایجاد کر!
امیر کبیر با تاسیس دارالفنون خیانت کرد!
صدیقی:
امام جمعه موقت تهران گفت: امام زادگان برای انجام فریضه به ایران میآمدند وهر امام زاده ماموریتی جداگانه دارد که بعد از شهادت و وفات هم ادامه خواهد
امام جمعه تهران: شهدا خون دادند شما مالتان را بدهید
کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران:
بیماران روانی در روسیه با قرآن معالجه میشوند
کاظم صدیقی:
«زنا احتمال زلزله تهران را افزایش میدهد»
اگر وزرای خوبی به مجلس معرفی نشوند ،تایید کردنشان حرام است.
امام جمعه موقت تهران: مبدأ سکولاریسم شیطان است.. مشکلات اقتصادی امتحان خدا است
مردم مثل اسرای کربلا گرسنگی را تحمل کنند!
اگر قدر نعمتهایمان را ندانیم،رضا شاه دیگری می آید واز چپ وراست همه را نابود میکند!
زمانی که عقیده بی ارزشتر از یک آدامس است و نجویده قورت داده می شود ، دیگر نباید تعجب کرد و پرسید ولایت داعشی از کجا ست و کی اصلا تاییدش کرده ؟
صبر ملایان زیاد است چون گرسنه نیستند، و مردم برای ایشان پشیزی ارزش ندارند.
می ترسانند تا بگویند هستند، کشتن و شکنجه و توهین وسیله اسلام از ابتدا بوده و است. مرگ یا تسلیم/اسلام.
مردم تا با مرگ پرستی و بت پرستی که نامش را اسلام گذاشته آشنا نشده و با آن خط کشی نکند همچنان قربانی آن خواهند بود.آ
این جنگ تاریخی ظلمت و نور و جهل و دانایی است.
پیام رسان!
———
حفظ حجاب پیام شهدا است، نه پیام رزمندگان، معلولین، مجروحین، مفقودین، اسرا، جانبازان و آزادگان. صاحب دارد!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
دو گفتگو در یک موضوع
1- محمد نوري زاد از شكنجه اسماعيل بخشي و دروغ هاي رهبر و مقامات نظام مي گويد!
http://radio-neda.blogspot.com/2019/01/blog-post_10.html
2 – همدردي معصومه نعمتي، مادر زنداني سياسي آتنا دائمي، با اسماعيل بخشي كارگر شكنجه شده
http://radio-neda.blogspot.com/2019/01/blog-post_9.html
حسن/* : هاشمی رفسن جانی (همون سردار چاپندگی خودمون) مظلوم تاریخ ما بود.
مش قاسم: آخیش حیوونی، لابد بیش از اینکه میدونیم در قتل و دزدی دست داشته و این ابعاد شخصیت منقلابی ایشون بطور کامل تبیین نشده و از این جهت به ایشان ظلم شده.
/*: ک
اخبار: حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده علاوه بر وزوزیر/* خارجی طالبان وطنی به مقام وزوزیر/* خارجی طالبان افغانستان نیز منصوب شد.
مقاله جالبی از اکبر گنجی:
از «ائمه برتر از قرآنند» تا «دیوثی» مذاکرهکنندگان هستهای، اکبر گنجی
https://news.gooya.com/2019/01/post-22319.php
آیت الله جوادی آملی در سخنرانی تازه ای فرموده اند:
“…ما دو نوع طلبه در حوزهها داریم: دلالها و تولیدکنندگان مبتکر. اینکه فقها دائماً فتوای فقهای گذشته را نقل
میکنند، این دلالی علم است، نه تولید و ابتکار.”
البته از نظر ما سید مرتضی – که سالهاست با ایشان در این سایت آشنایی مجازی داریم – بدون تردید یکی از
روحانیان تولیدکننده و مبتکر است. که اگر ج.ا ایشان را کشف کرده بود و برای مثال او را وزیر فرهنگ و ارشاد
اسلامی کرده بودند الآن با این همه مشکلات مثلا در باره کشتار 67 مواجه نبودند چون اصلا هیچ سند مطلب
مصاحبه ای در این مورد در هیچ کجای تاریخ انقلاب اسلامی یافت نمی شد که ضد انقلاب از آن برای ضربه زدن به
انقلاب شکوهمند استفاده کند. ولی چه می شود کرد ج.ا از این اشتباه ها و غفلت ها و سومدیریت ها فراوان
داشته که کارش به اینجا رسیده . ولی از نظر استاد جناب سید مرتضی ایشان یک طلبه دلال است چون همیشه
فتوای فقیهان گذشته را نقل می کنند و اصرار دوستان ایشان در این سایت درطی سالها بحث و گفتگو که این فتوا
ها برای سده های گذشته شاید کار ساز بوده ولی در این دوران نه تنها کارآمد نیستند بلکه بر ضد خود اثر میکنند
هیچ اعتنایی نکردند. و اگر اشتباه نکنم یکی از دوستانی که بارها این موضوع را پیش کشیده و مطرح کردند جناب
آرتین ایران بودند ( راستی آقا سید آرتین ایران کجا هستند؟ ) یعنی ایشان می خواستند که شما از نظر استاد
گرامیتان یک تولید کننده و مبتکر باشید ولی شما گمان کردید آرتین ایران چون مخالف شماست میخواهد شما را به
بیراهه بکشاند یعنی او در حق شما دوستی کرد ولی شما به او جفا کردید!
حالا گذشته گذشته دیگر کاری نمیشود کرد ولی به شما توصیه میکنم از این به بعد بیشتر به پند مخاظبان خود در
این سایت توجه کنید چون اگرچنین کرده بودید الان یکی از شاگرد اول های استاد گرامیتان بودید.
امیر کبیر:
”اگر من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردند و کشور میشد دزدخانه!
همه هم دنبال دزد میگشتیم و چون همه دزد بودیم هیچ دزدی را محکوم نمیکردیم.”
حکایت امروز ایران!
امروز بیستم دی ماه سالروز شهادت امیرکبیر است، مردی که همزمان با اروپا کمر به اصلاح ایران و ترقی آن بسته بود اما کمرش را شکستند و رگش را زدند تا داغ عقبماندگی بر پیشانی ملت ایران بماند.
روحش شاد و یادش گرامی
سلام و درود
« نخستین قدم، فرجامین درس، آغازی نو» (2 ) پایان.
حال که به دعوای خود و جناب کاوش مینگرم، بی اختیار به یاد این ابیات افتادم که بدرستی نفهمیدم از کیست؟ کمی جستجو کردم دیدم به حضرت مولانا و بابا طاهر و خیام نسبت داده شده و تحقیق در خصوص جستجوی بیشتر را هم بیهوده میبینم زیرا اگر به اندرز نهفته در ابیات توجه کنیم باید گفت این ابیات از یک هیچ بزرگ است!
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ « شعر از هیچ »
و این هیچ که توانسته به چنان عظمتی برسد که چنین حقیقتی را کشف کند در نظرم هیچ عظیمی است.
پایان.
سلام و درود
« نخستین قدم، فرجامین درس، آغازی نو » ( 1 )
یک متفکر کنجکاو به عنوان ناظری که میخواهد تکلیف خود را بداند که کیست و چیست؟ در مواجهه با نظام هستی و ویژگیهای انسانی خود در درک و تغییر جهان و کشفیاتی که حاصل حرکات تکاملی ماده و حیات شعور مند انسان است چه چیزی در برابر خود میبیند؟ آنچه در نگاه نخست دیده میشود اینست : دنیایی بی ابتدا و بی انتها، افقی گسترده از هر طرف که، به هیچ جایی محدود نیست و معلوم نیست ابتدا و انتهایی دارد یانه؟ و پدیده های بیشمار و متنوعی که از هر طرف او را احاطه کرده اند که قادر به شمارش آنها نیست و همه با هزاران رشته مرئی و نامرئی به هم وابسته اند و همدیگر را تکمیل میکنند. گویی عالم هستی چون پازلی نامحدود از قطعات بیشماری ساخته شده و با هزاران دندانه در هم فرو رفته اند.حتی مشخص نیست که هر قطعه در حقیقت چند قطعه است؟! پرداختن به هر قطعه از قطعات پازل یا پازلهای هستی و میزان توفیق آدمی در فهم و کشف نقاط تاریک و وجوه ناپیدای آن، گاه سبب تکبر و غرور میشود، گویی انسان دست خالق هستی را در آن موارد خوانده و توانسته است با زیرکی تمام سر از شاهکارهای خلقتش در آورد!! . کشف قوانین و ارتباط عملکرد هر پدیده و استثمار و بخدمت گرفتن گوهرهایی که در هر جزء هستی پنهان شده، جهت رفاه و راحت، بر میزان غرور و کبر محقق تازه کار و تازه فهم میافزاید. اما هشیار حقیقی آنگاه که قدری از آنها فاصله بگیرد و متفکرانه و از سر کنجکاوی آن اندک از آنها را که کشف شده و قدری کار محققانه و روشنگرانه وداستثمار گرانه بر رویشان صورت گرفته است، و آن پرتو ضعیفی که وجوهی را روش کرده و در عین حال صدها وجه تاریک را کشف کرده است و تا در نتیجه تلاش و تحقیق خود یک معما و ابهام را رمز گشایی کرده، چندین معمای تازه نیز کشف و مطرح شده اند که در انتظار دست و ذهنی و چشمی محقق و محرم هستند تا کلید اسرار خود را عرضه کنند، بنگرد، بیگمان از پندار پیشین پشیمان خواهد شد. سالها پیش آلبرت انیشتین گفت :چیزی بنام هیچ وجود ندارد، در آنجاهایی که خلاء فرض میشوند و به ظاهر هیچ چیز نیست، انرژی جریان دارد، وقتی این نکته را در کنار این اصل قرار دهیم که :ماده و انرژی صورتهای مختلف یک حقیقت واحدند، آنگاه در مییابیم که در هر نقطه از خلاء امکان آفرینش همه چیز وجود دارد، و اندکی بسیار اندک، که در این اندک زمان قرون روشنگری بدانها دست یافته ایم، یافته ها و دستاوردهای علومی هستند که بشر خام را بخود غره کرده است، در قیاس با انبوه بیشمار پدیده های هستی و فهرست بی پایان اسرار و قوانینی که همه این پدیده ها در حال هستی و حرکت و تکامل و ارتباط و تأثیرات منطقی و قانونمند با هم مرتبط وتأثیرات متقابل قرار داده است، در کاسه غرور و تکبرمان چیزی جز شگفتی، حیرت، و مات و مبهوت شده باقی نمیگذارد. هنگامیکه انسان خردمند به این مرحله رسید، بی اختیار فروتن میشود، زیرا به حکم وجدان خود میفهمد که این همه قوانین خردمندانه و حرکات منطقی و این نظم حیرت آوری که از اراده ای متعالی و فوق توان درک و دریافت انسان، لباس هستی پوشیده است، بینهایت عظیمتر از آنست که ذهن و درک محدود بتواند بر آن محیط شود و آنرا به عنوان یک کل بفهمد. فایده چنین تلاشی اینست که انسان با فهم ناتوانی خود، به وجود قادری متعالی که اینهمه عجایب در گردش پرگار دارد مطمئن و مؤمن میشود و این قدم نخستین با همه کوتاهی و کوچکیش نخستین سنگ زیربنای تفکرش میشود.
بنده حقیر با آنکه در این وبسایت به درویش بودن و گرایش به عرفان متهمم، این سؤتفاهم را بیشتر ناشی از ستایشم از تفکرات عرفانی، سبب این عنوان بخشی از طرف هموطنان لقب بخشم میدانم و دیگران فکر کرده اند لابد درویش بودن و عارف بودن، موجود مبتذلی است شبیه به علی زین الدین! . اما واقعیت امر اینست که علیرغم تلاش و کوشش هرگز چنین سعادتی نداشته و ندارم که خود را شایسته چنین اسامی و القاب بزرگی بدانم. با اینحال تمام تلاشها بی فایده نبوده اند، زیرا یک چیز را از دروایش دانشمند آموخته ام و آن این پند گوهرین است که باید «پا بر سر خود بگذاری و این حقیقت را بفهمی که هیچ نیستی، نه خودت،نه آنچه گذشتگانت بوده اند و نه آنچه کسب کرده ای و نه آنچه آموخته ای در پیشگاه حقیقت به هیچ اعتباری نداشته و ندارنددو به هیچ چیزی شمرده نمیشوی و نمیشوند. » باری به این آموخته و این پند بی مانند که فکر میکنم میبینم که معلوم نیست تا کنون چه شمار غیر قابل خواندن و نوشتنی از جانداران اعم از موجودات میکروسکپی و آبزیان و خاک زیان و هوازیان و دوزیستان و مهره داران و خونگرمها و پستانداران و انسانها تا کنون بر روی این ذره خاک شناور در فضا که از فرط حقارت به چیزی شمرده نمیشود بوجود آمده و از میان رفته و هیچ کس نیست که در بند آمار گرفتن یا فکر کردن یا بیاد آوردن آنها باشد و تو تنها یکی از آنهایی! آنچه از دانش و معلومات اندوخته و آموخته ای نیز هیچ ارزش و اعتباری ندارند،همانطور که دانش و اعتقادات پیشینیان و آنچه بدان مغرور بودند پس از چندی به خرافات و خام اندیشی تبدیل، و امروز آگاهی از آنها مایه مزاح و تفریح تو شده اند، تو نیز هر آنچه اندوخته و آموخته ای و خود را ابلهانه به چیزی میگیری و عددی میشماری نیز با چند سال کم یا بیش به خرافات خنده دار و مایه مزاح آیندگان مبدل میشوند. خود و باورهایت نمیتوانید از هیچ شدن سرنوشت محتوم خود بگریزید. پس به عنوان حاصل عمر چه در دست داری؟ وقتیکه سر را بالا میگیری و باد در سر و دماغ میاندازی و با حقارت به سایر جانداران و حتی بعضی از همنوعان خود نگاه میکنی و دچار توهم اشرف مخلوقات بودن میشوی، اشرف بودن تو و آموخته و اندوخته ات بجز هیچ، هیچ نیست!
کمی ادامه دارد.
زیرا یک چیز را از دروایش دانشمند آموخته ام و آن این پند گوهرین است که باید «پا بر سر خود بگذاری و این حقیقت را بفهمی که هیچ نیستی، نه خودت،نه آنچه گذشتگانت بوده اند و نه آنچه کسب کرده ای و نه آنچه آموخته ای در پیشگاه حقیقت به هیچ اعتباری نداشته و ندارنددو به هیچ چیزی شمرده نمیشوی و نمیشوند. »
………….
این مزخرف ترین حرفی است که می شود زد! تو همینکه هستی این یعنی چیزی هستی و این هیچ نیستی بی معنی است. از طرفی بودن تو و من و دیگران و آنچه می بینی خود حقیقت است پس در پیشگاه حقیقت چیزی جز آنچه می بینی نیست. جالبه که همین کسانیکه خود را حقیر و فقیر و کوچک و الاحقر میدانند در تاریخ زمانیکه قدرت گرفته اند سمبل سفاکی و بی رحمی و شقاوت و خونخواری بوده اند.بنابراین جناب شفیعی بهتره خودت باشی و به آنچه هستی افتخار کنی و بقولی مزورانه شکسته نفسی نفرمائید. بقول زنده یاد کسروی همین دراویش زمانیکه بهایی کشی بود از همه در کشتن حریص تر بودند و با هر تبرزینی یک یا هو و یا یا علی می گفتند. راستی پیروان شیخ صفی هم خود دراویش بودند. برای کاربران این سایت لاقل نوشته های و توهینها و فحاشی هایت به کسانیکه از تو و افکار مالیخولیائی و شتر گاو پلنگی ات انتقاد کرده اند باز گو کننده این حقیقت ساده است که آنچه نوشته ایی جز اراجیفی متزورانه و فریبکارانه نیست. من خود هم غرور دارم و هم به آنچه که هستم افتخار می کنم و به همه هم توصیه ام اینست که زندگی را انسانها می سازند و انسان موجودی سرافراز و سزاوار ستایش و احترام و بزرگیست و زندگی هم برای شادی و خوش زیستن است نه غم و رنج و تعصبات ابلهانه و … برآنچه تو و امثال تو حقیت و پیشگاه حقیقت می دانید اف می کنم و نوشته های چنینی را ابلهانه و فریبکارانه می دانم! ما را امام خمینی بس بود بنابراین دست از اراجیف بردار و دامت را برگیر و بر دیگران نه!
سئوال
آیا #چت_کردن دختر و پسر اشکال دارد؟
✅پاسخ
از نظر شرع مقدس اسلام هر گونه ارتباط بین #دختر و #پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد. با نگاهی به پاسخ مراجع عظام تقلید به برخی از استفتاءات، این مطلب روشن می شود:
▫️سؤال1: آیا در گفتگوی زن و مرد نامحرم، فرقی بین گفت و گوی مستقیم و از راه دور هست؟
همه مراجع: خیر، هیچ تفاوتی در حکم نمی کند و در هر دو مورد، اگر با قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال دارد.
▫️سؤال2: چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی، چه حکمی دارد؟
همه مراجع: در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد. جایز نیست.
▫️سؤال3: آیا سلام کردن مرد به زن نامحرم و زن به مرد نامحرم، جایز است؟
همه ی مراجع: اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال ندارد.
▫️سؤال4: شوخی کردن با نامحرم چه حکمی دارد؟
همه ی مراجع: اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا بترسد به گناه بیفتد، جایز نیست.
▫️سؤال5: آیا ارتباط صمیمی بین دختر و پسر در هنگام همکاری یا مهمانی اشکال دارد؟
همه ی مراجع: دوستی بین دختر و پسر جایز نیست؛ چون ترس افتادن به گناه در میان است. اما ارتباط شغلی، اگر باعث #مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد.
▫️سؤال6: نامه نگاری با #نامحرم و طرح مسائل شهوانی از طریق ایمیل، چه حکمی دارد؟
همه ی مراجع: طرح مسائلی که باعث ایجاد فتنه و فراهم آوردن زمینه فساد است، اشکال دارد.
☘️از مجموع مطالب و مسائل مطروحه ی فوق نتیجه می گیریم که: هر گونه ارتباط بین دختر و پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد.
اما ارتباط شغلی و حرفه ای و علمی و تحصیلی، اگر باعث فتنه و مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد.
https://t.me/velayattv/10208
معروف ترین حرز برای دفع بلایای زمینی و آسمانی حرز امام جواد (ع) است.
.
امام جواد (ع) درباره این حرز میفرمایند: خود را به این دعا، حرز کن که اگر همه اهل زمین علیه تو قیام کنند، از همه آنها ایمن باشی.
.
کاربرد حرز امام جواد (ع)
با توجه به متن حرز امام جواد (ع) می توان به این نتیجه رسید که این دعا برای رفع بلاهای زیر کاربرد دارد:⇩⇩⇩
۱: دور شدن نگاه و زبان سوء دشمن
۲: دفع شرور مردم و سلاطین و شیاطین و جنیان و غولان
۳: دفع چشم زخم
۴: دفع سحر و جادو
۵:حفظ از فریب و دشمنی و حیله
۶:حفظ از جراحت و فساد و غرق شدن و هلاکت و شکست خوردن
۷:حفظ آبرو
۸:حفظ از قتل و انتقام و قطع شدن
۹:حفظ از بیماری و ناخوشی و آزار
۱۰:حفظ از فقر و گرسنگی و عطش
۱۱:حفظ از وسوسه
۱۲:حفظ از نقصان در دین و معیشت در زندگی
و…
.
منبع موثق حرز امام جواد (ع)⇩
⇦حرز امام جواد (ع) را سید بن طاووس در صفحه ۳۹ کتاب شریف مهج الدعوات و منهج العبادات آورده است و مرحوم مجلسی نیز در بحار الانوار جلد ۹۱ صفحه ۳۵۴ این حرز را از ایشان نقل کرده است. خواندن و به همراه داشتن حرز امام جواد (ع) بسیار موثر است و سفارش فراوانی به خواندن آن شده است.
.
⇦سید بن طاووس:روایت است به برکت این حرز، مامون در همه جنگ های با روم پیروز شد.
.
⇦علامه مجلسی: سحر به عوذات (دعاهای ماثور مثل دعای حرز امام جواد) و آیات و توکل بر خدا دفع می شود.
.
⇦علامه سید بحرالعلوم:حدیث حرز امام جواد (ع) مشهور است و مؤید جواز گذاشتن دعا در قاب نقره ای است.
.
⇦آیت الله سید علی قاضی: حرز امام جواد (ع) كه باید به بازو بسته شود و خاصیت آن، (خصوصا برای باطل كردن سحر و طلسم) فقط در صورت بستهشدن به بازوی راست است.
.
⇦آیت الله بهجت: برای جلوگیری از چشم زخم یا باطل شدن سحرهمراه داشتن حرز امام جواد مفید است.
.
⇦آیت الله خرازی:یادم می آید که حتی از قبل انقلاب این حرز بین بزرگان معروف و مشهور بود.
.
⇦مرحوم آیت الله بهاءالدینی:دیدم که فردی با سنگ بزرگ برسر فردی زد ولی اتفاقی برای آن فردنیفتاد زیرا حرز امام جوادهمراه او بود.
.
نکاتی در موردحرز امام جواد(ع)⇩⇩⇩
.
⇦توجه داشته باشید که با بستن این حرز شما درحفاظت خداوند متعال قرار گرفته اید بنابراین هیچ کس و هیچ چیز را موثر در نفع و ضرر خودجز خدا ندانید واین خداست که حوادثی را به لطف و رحمت خود از شما رفع می کند زیرا«همانا خدا بهترین حافظ است و او مهربانترین مهربانان است»
این حرز بهترین وسیله برای دفع بلایا از جمله دفع سحر و طلسم است و از منابع وحی اخذ شده است.
اگر علیرغم داشتن این حرز حادثه ای برایتان رخ داد بدانید که حادثه ای بزرگ تر در انتظار شما بوده است که به عنایت خدا تبدیل به این بلای کوچک تر شده است
زمان همراه داشتن این حرز از گناهانی که موجب نازل شدن بلا می شود (مثل زنا، کم فروشی،ندادن زکات،ظلم کردن و کمک به ظالم، خوردن حق الناس مخصوصا حق یتیم، قطع رحم،عاق والدین،ترک امر به معروف و نهی از منکر، زیر پا گذاشتن دین برای رسیدن به دنیا،کفران نعمت،تمسخر،دروغگویی و… به شدت بپرهیزید.
این حرز دارای اسماء متبرکه است و دست زدن بی وضوبه آن جایز نیست.
مواظب باشید که حرز به هیچ وجه داخل چاه دستشویی نیفتد و در صورت بروز چنین اتفاقی سریعا حرز را در آورده وآب بکشید وخشک نمایید.
باتوجه به روایت امام صادق (ع)همراه بودن حرز در هنگام دستشویی رفتن و هنگام جنابت اشکالی ندارد اما خانمهای حائض و نفسا یا حرز را نبندند یا داخل یک پوست چرمی قرار دهند و سپس ببندند.
خطوط و صور خاصی که در ضمن روایت بعد از عبارت «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ كُلِّهَا وَ صِفَاتِهَا وَ صُورَتِهَا وَ هِی» آمده مربوط به علوم غریبه می باشد و حتی اگر نویسنده از این علوم بهره ای هم نداشته باید علاوه بر متن عربی، این خطوط و اعداد را هم دقیقاً مثل خودش بنویسد؛ حتی اندازه انحنای آن خطوط دقیق کشیده شود تا تاثیر بیشتری داشته باشد.
در نوشتن حرز ، نیازی به گذاشتن اعراب کلمات نیست.
بنا به قول بعضی علما، پرینت و کپی متن حرز هم ظاهراً همان اثرات فوق را دارد لکن ترتّب اثرات کامل بر کتابت و نوشتن آن است. مضافاً این که جهت تاثیرگذاری کامل، بهتر است حتماً رو به قبله بنویسید و از قلم و جوهر و کاغذ ساخت مسلمان استفاده کنید بلکه جهت اطمینان کامل می توان از چوب کبریت (به عنوان قلم) و محلول زعفران بر روی کاغذهای کاهی که معمولا ساخت داخل (مسلمان) هست استفاده نمود.
حتماحرز را به بازوی سمت راست خود ببندید زیرا در روایت عضد الایمن (بازوی راست) گفته شده.
وقتی برای اولین بار حرز را می بندید دقت کنید که قمر درعقرب نباشد(با توجه به روایت، این نکته درهنگام نوشتن دعاهم رعایت می شود) ونیز بهتراست نوشتن احراز را در زمانی سعدو مبارک انجام دهیم
https://t.me/basijtv/27524
نظر امامصادق در مورد مارمولک و سخن گفتن پدرش امام باقر با مارمولک
305 – عنه، عن صالح، عن الوشاء، عن كرام، عن عبد الله بن طلحة قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الوزغ فقال: رجس وهو مسخ كله فإذا قتلته فاغتسل فقال: إن أبي كان قاعدا في الحجر ومعه رجل يحدثه فإذا هو بوزغ يولول بلسانه فقال أبي للرجل: أتدري ما يقول هذا الوزغ؟ قال: لا علم لي بما يقول، قال: فإنه يقول: والله لئن ذكرتم عثمان بشتيمة لأشتمن عليا حتى يقوم من ههنا، قال: وقال: أبي ليس يموت من بني أمية ميت إلا مسخ وزغا، قال: وقال: إن عبد الملك بن مروان لما نزل به الموت مسخ وزغا فذهب من بين يدي من كان عنده وكان عنده ولده فلما أن فقدوه عظم ذلك عليهم فلم يدروا كيف يصنعون ثم اجتمع أمرهم على أن يأخذوا جذعا فيصنعوه كهيئة الرجل قال: ففعلوا ذلك وألبسوا الجذع درع حديد ثم لفوه في الأكفان فلم يطلع عليه أحد من الناس إلا أنا وولده.
منبع: روضة من الکافی ج ۸ ص ۱۲۶ روایت ۳۰۵ چاپ منشورات فجر بیروت.
✍️ترجمه : از امام صادق در مورد مارمولک پرسیدم
گفت: پلید است و همه انواعش از حیواناتی به شمار می روند که مسخ شده اند
پس چون آن را کشتی غسل کن
سپس امام صادق گفت :
پدرم در حجر اسماعیل نشسته بود و مردی با وی بود که با پدرم صحبت می کرد ٬
ناگاه مارمولکی را دید که با زبانش صدایی بر می آورد ٬
پدرم گفت : آیا می دانی که این مارمولک چه می گوید ؟
آن مرد پاسخ داد : خیر ٬ نمی دانم چه می گوید .
پدرم گفت : او می گوید :
به خدا قسم اگر عثمان (خلیفه سوم) را دشنام دهید تا هنگامی که این مرد (امام باقر) از اینجا برخیزد ٬ من علی [بن ابی طالب] را دشنام خواهم داد ٬
آنگاه (امام صادق) گفت :
پدرم فرمود:
هیچ یک از بنی امیه نمی میرند مگر آنکه به صورت مارمولکی مسخ می شود.
☪️بوسه بر دهان و سینه های فاطمه توسط محمد :
احادیثی در مورد بوسه محمد بر دهان و سينه هاى دخترش فاطمه نوشته داوود احمدی (انتشارات صلوات قم ۱۳۸۸) است را بخوانید و درباره اش کمی فکر کنید. .
امام صادق فرمود:
عایشه [از روی حسادت]…
گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی.
پیامبر اکرم فرمودند: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم دهان فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم…
من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی آسمانیست”.
☑️این روایت در کتاب اعلام الوری صفحه ۱۵۰ نیز آمده است نکته قابل توجه، مغلطه نخ نمای شخص پیامبر است که با آن پاسخ عایشه را داده و دهانش را می بندد.
محمد به عایشه می گوید: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم دهان فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم…
رسول الله پیش از خواب گونهها و بین دو پستان فاطمه را میبوسید…
❎الباقر و الصادق (ع):
☪️انه كان (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجه فاطمه و یضع وجهه بینثدیی فاطمه و یدعو لها و فی روایه: حتى یقبل عرض وجنة فاطمة أو بین ثدییها
⬆️(مناقب آل أبی طالب تألیف ابن شهر آشوب جزء 3 صفحه 114)
ترجمه :
❎اما باقر و امام صادق میگویند:
☪️همانا رسول (ص) نمیخوابید تا اینکه گونهی فاطمه را میبوسید و صورتش را بین دو پستانش قرار میداد….
❎كان رسول الله (ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة (ع) أو بین ثدییها.
❎و عن جعفر صادق (ع) كان النبی(ص) لاینام لیلة حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمة (ع)
✅⬆️كشف الغمه إربلی /جزء2/صفحة 95
ترجمه :
☪️رسول الله نمیخوابید مگر اینکه گونهی فاطمه یا بین دو پستانش را میبوسید و از جعفر صادق (ع) نقل است که رسول الله (ص) نمیخوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار میداد
❎الباقر والصادق (ع):
أنه كان النبی (ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجه فاطمة یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعو لها و فی روایه حتى یقبل عرض وجنه فاطمه أو بین ثدییها
⬆️✅(بحار الانوار/ جزء 43/صفحه 42)
ترجمه:
❎باقر و صادق (ع):
☪️همانا پیامبر (ص) نمیخوابید مگر اینکه صورت فاطمه را میگرفت و صورتش را بین دو پستان فاطمه میگذاشت و در روایت دیگر اینکه یا گونه فاطمه را و یا بین دو پستانش را میبوسید.
❎و عن حذیفة كان رسول الله ( ص) لا ینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها .
❎وعن جعفر بن محمد ع كان النبی لا ینام لیلته حتى یضع وجهه بین ثدیی فاطمه (ع)
⬆️بحار الانوار/جزء43/صفحة55
❎كان النبی ( ص) لاینام حتى یقبل عرض وجنة فاطمة ع أو بین ثدییها
❎و عن جعفر بن محمد (ع) قال:
كان رسول الله ( ص) لاینام حتى یضع وجهه الكریم بین ثدیی فاطمه (ع)
⬆️بحارالانوار/جزء 43صفحه 77
ترجمه:
رسول الله نمیخوابید مگر اینکه گونه یا بین دو پستان فاطمه را میبوسید…
حسن/*: انقلاب اسلامی به حکومت فردی و موروثی در ایران خاتمه داد……
…و ادامه داد: در عوض حکومت نادانان و نامردان و دزدان و شکنجه گران و آدمکشها را تاسیس نمود.
/*:ک
علی مطهری: اگر حجاب به همهپرسی گذاشته شود، رای میآورد
فرزند آن استاد دقیانوسی که خود هم استاد و نماینده مجلس ملایی است ژنتیکمان با زنان و پوششان مشکل دارد و یا پشم صورت به او اجازه فهم حقوق بشر را نمیدهد باید به او گوشزد کرد که اگر همه زنان ایران با حجاب اجباری و انتخابی موافق باشند ولی یک خانم نخواست حجاب داشته باشد این حق اوست و حجاب و پوشش معقول انتخاب است و آنهم توسط خانم ها، بلی حقوق بشر گوید . انسانها در انتخاب مکان زندگی،مسکن،پوشش و تغذیه خود آزادند و این مسئله به رفراندوم ارتباطی ندارد
ولی رفراندوم برای تغییر قانون اساسی و حذف ولایت فقیه لازم وجایزست.
در پایین کامنت jm گرامی – ناشناسی از ایشان خواسته بودند که مرجع های این نوشته در باره قزلباشان صفوی
را بدهند اگر چه رفرنس هایی در پایین کامنت بود.
در پاسخ جناب سید مرتضی کامنتی در تکذیب گفته ها در باره قزلباشان آوردند. 3 یا 4 سال پیش موضوع قزلباشان
در این سایت به بحث گذاشته شد و کامنت های بسیار جامعی از دوست خوبمان آقای کاوه (که جایشان خالی
است) در سایت گذاشته شد.
من در اینجا با اجازه جناب نوریزاد دو تا از کامنت های آن دوران در رابطه با این موضوع را اینجا میگذارم :
کاوه
9:54 ب.ظ / اکتبر 1, 2015
جناب نوری زاد عزیز با سپاس
ملاحظه فرمودید پاسخ و منطق جناب مصلح را ؟؟؟!!!!
امیدوارم شما نیز، اندکی با منطق و رویکردِ حضرات آشنا شده باشید. در روز روشن و مقابل هزاران ناظر محترم
سایت، دست به تهدید و ارعاب میزند!!!!
به استاد و اندیشمند ارجمند کورس گرانمایه و “متحیر ! “هم بفرمایید بهوش باشند، حواسشان را جمع کنند و
دست از الحاد (روشنگری ) بردارند – واگر نه، با تیغ قزلباشی حضرات طرف اند !!! بالاخره، رئیس ما هستند!!! دفتر
آقایان از اسامی ما و ایشان پر گشته!!!
در مورد اسلاف حضرات (قزلباشان، که از آن به افتخار و مباهات یاد میکنند) باید بگویم، پدیده ی قزلباشان زاینده ی
تشیع صفوی در کشور ما است و از ننگین ترین و بحث انگیزترین موضوعات تارخ ایران است، ایران شناسانی چون
براون و والتر هینتس و لرد استانلی و چارلز گری، این پدیده را یک ضرورت تاریخی برای حفظ وحدت ملی و استقلال
میهنی ایران تلقی کرده اند و محققان آکادمی شوروی چون پطروشفسکی و پیکو لوسکایا عقیده داشتند که
سلطنت قزلباشان یک امر عادی و استمرار طبیعی حاکمیت ترک در ایران بوده است و بزرگان ایرانی معاصر به ویژه
شیخ فضل الله روزبهان خنجی و شیخ شرف الدین بدلیسی، از پدیده ی قزلباش به عنوان بلای ایران ستیز و دین
برانداز یاد کرده اند و گروهی از مورخان سده ی اخیر، ظهور صفویه را یکی از الطاف خدایی برای انتشار و تقویت
اسلام و اهل بیت دانسته اند که اگر بتوان اشخاصی مانند سید مصلح و سید مرتضی را مورخ بشما آورد، از این
ردیف اند.
برای آشنایی ناظرین ارجمند سایت از شجاعت ها و “برکات ! ” قزلباشان که طبق گواهی تاریخ و اسناد غیرقابل
انکار تاریخی، امر لواط با اسیران نوجوان ایرانی و شرابخواری در بین آنان امری مقدس شمرده می شد، در زیر، به
ذکر نمونه ای بسنده میکنم و اضافه میکنم امروزه، وجود سقاخانه ها در سر برخی کوی و برزن های قدیمی گواه
مطلب است. همین روزها هم، در سر برخی کوچه ها و گذر ها به مکان هایی بر میخوریم که با پارچه های سبز
آذین شده و مردم علی الخصوص دختر خانمهای شوهر نکرده، شبهای جمعه در آنها شمع روشن میکنند و نذر و
نیاز میکنند. این امکنه همان سقاخانه های موصوف است که قزلباشان در ساعات مختلف روز، هر که را از مقابل
آنان عبور میکرد مجبور میکردند شراب بنوشند و به عمر و عثمان و ابوبکر فحش و ناسزا بگویند و چنانچه کسی از
اینکار سرباز میزد با گرز و تیغ ماموران سروکار داشت ماموران به عنف در خانه های آنان وارد میشدند زن و بچه اش
را در مقابل دیدگانش مورد تجاوز قرار می دادند و خودش را زنده زنده در آتش میافکندند و پسرانش را برای لواط
باخود میبردند و قس علیهذا…
” حسین کیا ” حاکم فیروزکوه بود پس از سقوط فیروزکوه، قزلباشان وقتی دیدند این حاکم حاضر نیست به سه
خلیفه فحش و ناسزا بگوید و شیعه شود، زن و فرزندان و وابستگانش را در برابر دیدگان او زنده زنده در آتش
افکندند، حسین کیا را به دستور شاه اسماعیل برهنه کردند پوستش را با لبه های شمشیر خراش دادند، بر بدنش
شیره مالیدند و او را در قفسی چوبی افکندند و قفس را پر از مورچه کردند. حسین کیا چندین روز در زیر چنین
شکنجه ای طاقت آورد و باز هم حاضر نشد از مذهب تسنن دست بکشد و چون پوستش عفونت کرد و کرم در آن
ایجاد و رشد و نمو کرد، تاب مقاومت از دست داد و یک شب گردنش را به میله های قفس سایید تا رگ های
گردنش پاره شد ولی نگهبانان فهمیدند و مانع خودکشی وی گردیدند و او چندین روز دیگر تجت شکنجه بود. وقتی
او در این حالت در گذشت جسد بی جانش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.
سعی خواهم کرد از قزلباشان بیشتر بگویم البته اگر مخالف طبع لطیف و شیعی نوری زاد عزیز نباشد.
بادرود و سپاس سالم وپایدار بمانید.
ادامه دارد.
ن_م نازنین با درود و سپاس ؛ خواستم عرض کنم این افراد ولایی همچون گربه اند که هر طور انها را به هوا پرتاب کنی نهایتا روی جهار دست و پا فرود می ایند وگرنه جریانات رزالت قزلباشان با اب و تاب و افتخار در تاریخ همان مورخان درباری عهد صفوی امده و تنها کافی است همان تواریخ نوشته شده همان ایام را مطالعه کرد تا به عمق فاجعه پی برد من یقین دارم اخند ملا مرتضی خیلی بیشتر از من ان تاریخها را خوانده باشد منتها یکی از فجایع ایدیولوژیها اینست که پیروان خود را ماشین بار می اورد
jm گرامی – حق با شماست دوست من. داستان میخ آهنین نرود در سنگ است. ولی آن کامنت را گذاشتم که یادآوری
باشد برای جناب سید مرتضی – برای آن بحث های چند سال پیش در باره این موضوع.
بخش 2:
کورس
3:37 ب.ظ / اکتبر 11, 2016
کاوه ارجمند درود برشما
شما چرا باید برای اظهار نظر پوزش بخواهید. شما نظرتان را گفته اید و من هم نظرم را. از قضا این دو نظر چندان با
هم تعارضی ندارند. شما از اولویت ها می گویید و من با اجازۀ شما از تقسیم کاری نانوشته که در همۀ جنبش های
بزرگ اجتماعی و سیاسی پیش می آید. مثلاً فرض کنید کسی چون زنده یاد امیر حسین خنجی که شوربختانه
شما از ادامۀ مطالب کتاب بسیار ارزشمند ایشان منصرف شدید ، این کتاب را با این عنوان که اولویت با فعالیت
های مدنی و اجتماعی است ، نمی نوشت. کاوه عزیز عده ای نمی خواستند که مطالب کتاب قزلباشان در ایران در
گسترۀ وسیع تری به اطلاع دیگران برسد. من خود را مقصر می دانم که همان وقت با این گمان که نظر این
غوغاییان نظر اکثریت اهالی سایت است از شما دفاع نکردم. من از قضا یکبار با امیر حسین خنجی از نزدیک دیدار
کرده بودم و ایشان را مورخی شریف، دقیق، شجاع و میهن دوست یافتم . من بسیاری از اهل قلم را می شناسم
که در عین کارهای فرهنگی ، در هیچ اعتراض و تظاهراتی نیست که شرکت نداشته باشند. هر یک به جای خود و
در جای خود. حرف من این است.به جای درازنفسی بهتر می دانم از همین کتاب برگزیدۀ شما چند خطی را
بازنویسم:
• «ﺳﺨﻦ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ دشمن ﻓﺮﻫﻨگ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧـﺪﻳﺶ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴـﺎﻥ ﺑـﻮﺩ ﻭ ﭼــﻪ ﻣــﺬﻫﺒﯽ ﺩﺍﺷــﺖ . ﺳــﺨﻦ
ﺑــﺮ ﺳــﺮ ﺭﺧــﺪﺍﺩﻫﺎﺋﯽ ﺍﺳــﺖ ﮐــﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯﻫــﺎ ﺑــﺮ ﻣــﺎ ﺭﻓﺘــﻪ ﻭ ﻣــﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ قوم ترسو ﻭ ﺩﻭﺭﻭ ﻭ ﻧﻔـﺎ ﻕ ﺍﻧـﺪﻳﺶ
ﻭ ﮐـﻴﻦ ﭘـﺮﻭﺭﯼ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ .ﺩﺭ ﺑﻴـﺎﻥ ﺑﻼﻫــﺎﯼ ﺟﺎﻧﮕـــﺪﺍﺯﯼ ﮐـــﻪ ﺣﺎﮐﻤـــﺎﻥ ﺳـــﻨﯽ (ﺗﺮﮐـــﺎﻥ ﻏﺰﻧـــﻮﯼ ﻭ ﺳـــﻠﺠﻮﻗﯽ )ﺑ
ـــﺮﺍﯼ تحمیل مذهب خودشان ﺑﺮ ﻧﻴﺎﮐﺎﻥ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﻣـﻦ ﺩﻓﺘـﺮ ﺩﻳﮕـﺮﯼ ﺗﺮﺗﻴـﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﻭ ﺩﺭ آنجا ﺍﺯ ﮐـــﺸﺘﺎﺭﻫﺎﯼ
ﺩﻫﻬـــﺎ ﻫـــﺰﺍﺭﯼ ایرانیان ﺑـــﺎﻃﻨﯽ ﻣـــﺬﻫﺐ (ﭘﻴـــﺮﻭﺍﻥﻣﮑﺘـــﺐ ﺍﺧـــﻮﺍﻥ ﺍﻟــﺼﻔﺎﺀ )ﻭ ﺯﻳــﺪﯼ ﻣــﺬﻫﺐ ﻭ ﻣﻌﺘﺰﻟــﯽ ﻣــﺬﻫﺐ
ﺗﻮﺳــﻂ محمود ﺳــﺒﮑﺘﮕﻴﻦ، ﻭ ﺍﺯ ﺗﻼﺷــﻬﺎﯼ ﻓﻘﻴﻬـــﺎﻥ ﻣـــﺪﺍﺭﺱ ﻧﻈﺎﻣﻴـــﻪ ﺩﺭ ﺯﻣـــﺎﻥ ﺳـــﻠﺠﻮﻗﻴﺎﻥ ﺑـــﺮﺍﯼ امحای ﻣ
ـــﺬﺍﻫﺐ ﻏﻴﺮﺧـــﻮﺩﯼ ﻭ ﻓﺘﻮﺍﻫــﺎﯼ ﺗﮑﻔﻴــﺮ ﺗﻮﺳــﻂ ﻓﻘﻬــﺎﯼ ﻋــﺮﺏ ﺗﺒــﺎر ﺳــﻨﯽ ﻣــﺬﻫﺐ ﺩﺭ ﺍﻳــﺮﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨــﮓ ﺳــﺘﻴﺰﯼ
ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺳﺘﻴﺰﯼ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺳﺘﻴﺰﯼ آنها ﮔﺰﺍﺭﺷﻬﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ، ﻭ ﺩﺍﺳﺘان های رنج هایی ﮐـﻪ ﺍﺯ ﺩﺳــﺖ ﺣﺎﮐﻤــﺎﻥ ﺗــﺮﮎ
ﺳــﻨﯽ ﮐــﺸﻴﺪﻩ … ﻭ ﺑﻼﻫــﺎﺋﯽ ﮐــﻪ ﺗﻮﺳــﻂ ﺁنها ﺑــﺮ تمدن ﻭ ﻓﺮﻫﻨگ ﺍﻳﺮﺍﻧﯽ ﺁﻣﺪ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺯﻧﻮﻳﺴﯽ ﮐﺮﺩ ﻩ ﺍﻡ. ﻭﻟﯽ ﺍﻟﺒﺘﻪ
ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻗﺰﻟﺒﺎﺷﺎﻥ ﺻﻔﻮﯼ ﺑـﺎ مردم ما ﻭ با تمدن ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺑـﺎﺭ ﺑـﻮﺩ ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺗـﺎﺭﻳﺦ ﻣـﻴﻬﻦ ما
نمونه ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ .ﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭﯼ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻴﻢ ﮐﻪ ﮐﻤﺮﻣﺎﻥ رﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻢ ﺷﺪن راست ﮐﻨﻴﻢ ﻭﻟﯽ ﺿـﺮﺑﺖ ﻗﺰﻟﺒﺎﺷـﺎﻥ ﺻ
ـﻔﻮﯼ ﺑـﺎ ﻣـﺎ ﭼﻨـﺎﻥ ﮐـﺮﺩ ﮐـﻪ ﺗـﺎ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺩﺭﺩ ﻣـﯽ ﮐـﺸﻴﻢ ﻭ ﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻴﻢ ﻭ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺍﻥ برخاستنﻧﺪﺍﺭﻳﻢ
.ﻣﻠﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎﺭﻳﺨﯽ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺁ ﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ نخواند ﻭ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ همچنان ﺩﺭ ﺧﻄﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺯﻳﺴﺖ ﻭ ﺧﻄﺎﻫـﺎﯼ ﮔﺬﺷـﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫـﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫـﺎ ﺗﮑـﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫــﺪ ﮐــﺮ ﺩ .ﻣــﺎ ﺍﮔــﺮ گذشته ﻫــﺎﯼ ﺧــﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺩﺭﺳــﺘﯽ ﻭ
ﺑــﻪ ﺁﻧﮕﻮﻧــﻪ ﮐــﻪ ﺑــﻮﺩ ﻩ ﺍﺳــﺖ ﺑﺎﺯﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﮑﻨﻴﻢ ﺧﻮﻳﺸتنﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﺎﻳﮕـﺎﻩ ﺍﺯﺩﺳـﺖ ﺭﻓﺘـﮥ
ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻧﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﻳﺎﻓﺖ »( ﻧﺸﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﻴﮏ :ﻭﺑﮕﺎﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ
• ص ۳۵۴) همچنین در ص 93 ایشان با اشاره به فقیهی که در همین چند دهۀ اخیر با بولدوزر می خواست تخت
جمشید را ویران کند و تنها ایستادگی مردم دلاور مرودشت در برابر بولدوزرها مانع از این توحش شد، به ما یادآور
می شوند که این توحش بقایای همان قزلباش ها در زمان کنونی است.کاوه گرامی در پاسخ قبلی من پیشاپیش
نوشته بودم که یکی از مسائل مربوط به رازی و دیگرانی که در نظریه بر ساختار متصلب فرهنگ ترک انداخته اند
این است که چرا کارشان ادامه نیافته است.من به سهم ناچیز خود برای ادامۀ کار آنها قدمی ناچیز برمی دارم و
مهم هم نیست که به نام من باشد یا نباشد. مهم هم نیست که تأثیرش را در عمر خود ببینم یا نبینم. منتها کار من
تاریخ نگاری نیست .وقایعی که امثال زنده یاد خنجی نگاشته اند در واقع مصادیق ملموس و رخ داده ای هستند از
همان جنگ هفتاد و دو ملتی که من در لایۀ قلسفی و مفهومی تحلیلش می کنم. به امید دوام دوس
و در پایان هم یادی کنیم از آنیتا گرامی :
Anita
10:18 ب.ظ / اکتبر 10, 2ߵ
از يك كارگردان غربى سينما پرسيدند بهترين هنرپيشه اى كه تا حالا ديده اى كدام است؟ گفت به عنوان توريست
به بازار اصفهان رفته بودم ديدم همه در حال عزادارى و در غم و اندوه بسيار بودند و برخى هم اشك ميريختند. من
هم با احترام و اندوه در كنارى ايستاده بودم كه ناگهان يكى از افرادى كه بسيار بسيار غمگين بود و داشت به
پيشانى اش ضربه ميزد و گريه مى كرد تا مرا ديد پرسيد “فرش ميخواهى؟” اين بهترين هنرپيشه اى است كه تا
كنون ديده ام.
در پایین کامنت jm گرامی – ناشناسی از ایشان خواسته بودند که مرجع های این نوشته در باره قزلباشان صفوی
را بدهند اگر چه رفرنس هایی در پایین کامنت بود.
در پاسخ جناب سید مرتضی کامنتی در تکذیب گفته ها در باره قزلباشان آوردند. 3 یا 4 سال پیش موضوع قزلباشان
در این سایت به بحث گذاشته شد و کامنت های بسیار جامعی از دوست خوبمان آقای کاوه (که جایشان خالی
است) در سایت گذاشته شد.
من در اینجا با اجازه جناب نوریزاد دو تا از کامنت های آن دوران در رابطه با این موضوع را اینجا میگذارم :
کاوه
9:54 ب.ظ / اکتبر 1, 2015
جناب نوری زاد عزیز با سپاس
ملاحظه فرمودید پاسخ و منطق جناب مصلح را ؟؟؟!!!!
امیدوارم شما نیز، اندکی با منطق و رویکردِ حضرات آشنا شده باشید. در روز روشن و مقابل هزاران ناظر محترم
سایت، دست به تهدید و ارعاب میزند!!!!
به استاد و اندیشمند ارجمند کورس گرانمایه و “متحیر ! “هم بفرمایید بهوش باشند، حواسشان را جمع کنند و
دست از الحاد (روشنگری ) بردارند – واگر نه، با تیغ قزلباشی حضرات طرف اند !!! بالاخره، رئیس ما هستند!!! دفتر
آقایان از اسامی ما و ایشان پر گشته!!!
در مورد اسلاف حضرات (قزلباشان، که از آن به افتخار و مباهات یاد میکنند) باید بگویم، پدیده ی قزلباشان زاینده ی
تشیع صفوی در کشور ما است و از ننگین ترین و بحث انگیزترین موضوعات تارخ ایران است، ایران شناسانی چون
براون و والتر هینتس و لرد استانلی و چارلز گری، این پدیده را یک ضرورت تاریخی برای حفظ وحدت ملی و استقلال
میهنی ایران تلقی کرده اند و محققان آکادمی شوروی چون پطروشفسکی و پیکو لوسکایا عقیده داشتند که
سلطنت قزلباشان یک امر عادی و استمرار طبیعی حاکمیت ترک در ایران بوده است و بزرگان ایرانی معاصر به ویژه
شیخ فضل الله روزبهان خنجی و شیخ شرف الدین بدلیسی، از %B#یده ی قزلباش به عنوان بلای ایران ستیز و دین
برانداز یاد کرده اند و گروهی از مورخان سده ی اخیر، ظهور صفویه را یکی از الطاف خدایی برای انتشار و تقویت
اسلام و اهل بیت دانسته اند که اگر بتوان اشخاصی مانند سید مصلح و سید مرتضی را مورخ بشما آورد، از این
ردیف اند.
برای آشنایی ناظرین ارجمند سایت از شجاعت ها و “برکات ! ” قزلباشان که طبق گواهی تاریخ و اسناد غیرقابل
انکار تاریخی، امر لواط با اسیران نوجوان ایرانی و شرابخواری در بین آنان امری مقدس شمرده می شد، در زیر، به
ذکر نمونه ای بسنده میکنم و اضافه میکنم امروزه، وجود سقاخانه ها در سر برخی کوی و برزن های قدیمی گواه
مطلب است. همین روزها هم، در سر برخی کوچه ها و گذر ها به مکان هایی بر میخوریم که با پارچه های سبز
آذین شده و مردم علی الخصوص دختر خانمهای شوهر نکرده، شبهای جمعه در آنها شمع روشن میکنند و نذر و
نیاز میکنند. این امکنه همان سقاخانه های موصوف است که قزلباشان در ساعات مختلف روز، هر که را از مقابل
آنان عبور میکرد مجبور میکردند شراب بنوشند و به عمر و عثمان و ابوبکر فحش و ناسزا بگویند و چنانچه کسی از
اینکار سرباز میزد با گرز و تیغ ماموران سروکار داشت ماموران به عنف در خانه های آنان وارد میشدند زن و بچه اش
را در مقابل دیدگانش مورد تجاوز قرار می دادند و خودش را زنده زنده در آتش میافکندند و پسرانش را برای لواط
باخود میبردند و قس علیهذا…
” حسین کیا ” حاکم فیروزکوه بود پس از سقوط فیروزکوه، قزلباشان وقتی دیدند این حاکم حاضر نیست به سه
خلیفه فحش و ناسزا بگوید و شیعه شود، زن و فرزندان و وابستگانش را در برابر دیدگان او زنده زنده در آتش
افکندند، حسین کیا را به دستور شاه اسماعیل برهنه کردند پوستش را با لبه های شمشیر خراش دادند، بر بدنش
شیره مالیدند و او را در قفسی چوبی افکندند و قفس را پر از مورچه کردند. حسین کیا چندین روز در زیر چنین
شکنجه ای طاقت آورد و باز هم حاضر نشد از مذهب تسنن دست بکشد و چون پوستش عفونت کرد و کرم در آن
ایجاد و رشد و نمو کرد، تاب مقاومت از دست داد و یک شب گردنش را به میله های قفس سایید تا رگ های
گردنش پاره شد ولی نگهبانان فهمیدند و مانع خودکشی وی گردیدند و او چندین روز دیگر تجت شکنجه بود. وقتی
او در این حالت در گذشت جسد بی جانش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.
سعی خواهم کرد از قزلباشان بیشتر بگویم البته اگر مخالف طبع لطیف و شیعی نوری زاد عزیز نباشد.
بادرود و سپاس سالم وپایدار بمانید.
کورس
3:37 ب.ظ / اکتبر 11, 2016
کاوه ارجمند درود برشما
شما چرا باید برای اظهار نظر پوزش بخواهید. شما نظرتان را گفته اید و من هم نظرم را. از قضا این دو نظر چندان با
هم تعارضی ندارند. شما از اولویت ها می گویید و من با اجازۀ شما از تقسیم کاری نانوشته که در همۀ جنبش های
بزرگ اجتماعی و سیاسی پیش می آید. مثلاً فرض کنید کسی چون زنده یاد امیر حسین خنجی که شوربختانه
شما از ادامۀ مطالب کتاب بسیار ارزشمند ایشان منصرف شدید ، این کتاب را با این عنوان که اولویت با فعالیت
های مدنی و اجتماعی است ، نمی نوشت. کاوه عزیز عده ای نمی خواستند که مطالب کتاب قزلباشان در ایران در
گسترۀ وسیع تری به اطلاع دیگران برسد. من خود را مقصر می دانم که همان وقت با این گمان که نظر این
غوغاییان نظر اکثریت اهالی سایت است از شما دفاع نکردم. من از قضا یکبار با امیر حسین خنجی از نزدیک دیدار
کرده بودم و ایشان را مورخی شریف، دقیق، شجاع و میهن دوست یافتم . من بسیاری از اهل قلم را می شناسم
که در عین کارهای فرهنگی ، در هیچ اعتراض و تظاهراتی نیست که شرکت نداشته باشند. هر یک به جای خود و
در جای خود. حرف من این است.به جای درازنفسی بهتر می دانم از همین کتاب برگزیدۀ شما چند خطی را
بازنویسم:
• «ﺳﺨﻦ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ دشمن ﻓﺮﻫﻨگ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧـﺪﻳﺶ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴـﺎﻥ ﺑـﻮﺩ ﻭ ﭼــﻪ ﻣــﺬﻫﺒﯽ ﺩﺍﺷــﺖ . ﺳــﺨﻦ
ﺑــﺮ ﺳــﺮ ﺭﺧــﺪﺍﺩﻫﺎﺋﯽ ﺍﺳــﺖ ﮐــﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯﻫــﺎ ﺑــﺮ ﻣــﺎ ﺭﻓﺘــﻪ ﻭ ﻣــﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ قوم ترسو ﻭ ﺩﻭﺭﻭ ﻭ ﻧﻔـﺎ ﻕ ﺍﻧـﺪﻳﺶ
ﻭ ﮐـﻴﻦ ﭘـﺮﻭﺭﯼ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ .ﺩﺭ ﺑﻴـﺎﻥ ﺑﻼﻫــﺎﯼ ﺟﺎﻧﮕـــﺪﺍﺯﯼ ﮐـــﻪ ﺣﺎﮐﻤـــﺎﻥ ﺳـــﻨﯽ (ﺗﺮﮐـــﺎﻥ ﻏﺰﻧـــﻮﯼ ﻭ ﺳـــﻠﺠﻮﻗﯽ )ﺑ
ـــﺮﺍﯼ تحمیل مذهب خودشان ﺑﺮ ﻧﻴﺎﮐﺎﻥ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﻣـﻦ ﺩﻓﺘـﺮ ﺩﻳﮕـﺮﯼ ﺗﺮﺗﻴـﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﻭ ﺩﺭ آنجا ﺍﺯ ﮐـــﺸﺘﺎﺭﻫﺎﯼ
ﺩﻫﻬـــﺎ ﻫـــﺰﺍﺭﯼ ایرانیان ﺑـــﺎﻃﻨﯽ ﻣـــﺬﻫﺐ (ﭘﻴـــﺮﻭﺍﻥﻣﮑﺘـــﺐ ﺍﺧـــﻮﺍﻥ ﺍﻟــﺼﻔﺎﺀ )ﻭ ﺯﻳــﺪﯼ ﻣــﺬﻫﺐ ﻭ ﻣﻌﺘﺰﻟــﯽ ﻣــﺬﻫﺐ
ﺗﻮﺳــﻂ محمود ﺳــﺒﮑﺘﮕﻴﻦ، ﻭ ﺍﺯ ﺗﻼﺷــﻬﺎﯼ ﻓﻘﻴﻬـــﺎﻥ ﻣـــﺪﺍﺭﺱ ﻧﻈﺎﻣﻴـــﻪ ﺩﺭ ﺯﻣـــﺎﻥ ﺳـــﻠﺠﻮﻗﻴﺎﻥ ﺑـــﺮﺍﯼ امحای ﻣ
ـــﺬﺍﻫﺐ ﻏﻴﺮﺧـــﻮﺩﯼ ﻭ ﻓﺘﻮﺍﻫــﺎﯼ ﺗﮑﻔﻴــﺮ ﺗﻮﺳــﻂ ﻓﻘﻬــﺎﯼ ﻋــﺮﺏ ﺗﺒــﺎر ﺳــﻨﯽ ﻣــﺬﻫﺐ ﺩﺭ ﺍﻳــﺮﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨــﮓ ﺳــﺘﻴﺰﯼ
ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺳﺘﻴﺰﯼ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺳﺘﻴﺰﯼ آنها ﮔﺰﺍﺭﺷﻬﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ، ﻭ ﺩﺍﺳﺘان های رنج هایی ﮐـﻪ ﺍﺯ ﺩﺳــﺖ ﺣﺎﮐﻤــﺎﻥ ﺗــﺮﮎ
ﺳــﻨﯽ ﮐــﺸﻴﺪﻩ … ﻭ ﺑﻼﻫــﺎﺋﯽ ﮐــﻪ ﺗﻮﺳــﻂ ﺁنها ﺑــﺮ تمدن ﻭ ﻓﺮﻫﻨگ ﺍﻳﺮﺍﻧﯽ ﺁﻣﺪ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺯﻧﻮﻳﺴﯽ ﮐﺮﺩ ﻩ ﺍﻡ. ﻭﻟﯽ ﺍﻟﺒﺘﻪ
ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻗﺰﻟﺒﺎﺷﺎﻥ ﺻﻔﻮﯼ ﺑـﺎ مردم ما ﻭ با تمدن ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺑـﺎﺭ ﺑـﻮﺩ ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺗـﺎﺭﻳﺦ ﻣـﻴﻬﻦ ما
نمونه ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ .ﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭﯼ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻴﻢ ﮐﻪ ﮐﻤﺮﻣﺎﻥ رﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻢ ﺷﺪن راست ﮐﻨﻴﻢ ﻭﻟﯽ ﺿـﺮﺑﺖ ﻗﺰﻟﺒﺎﺷـﺎﻥ ﺻ
ـﻔﻮﯼ ﺑـﺎ ﻣـﺎ ﭼﻨـﺎﻥ ﮐـﺮﺩ ﮐـﻪ ﺗـﺎ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺩﺭﺩ ﻣـﯽ ﮐـﺸﻴﻢ ﻭ ﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻴﻢ ﻭ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺍﻥ برخاستنﻧﺪﺍﺭﻳﻢ
.ﻣﻠﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎﺭﻳﺨﯽ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺁ ﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ نخواند ﻭ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ همچنان ﺩﺭ ﺧﻄﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺯﻳﺴﺖ ﻭ ﺧﻄﺎﻫـﺎﯼ ﮔﺬﺷـﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫـﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫـﺎ ﺗﮑـﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫــﺪ ﮐــﺮ ﺩ .ﻣــﺎ ﺍﮔــﺮ گذشته ﻫــﺎﯼ ﺧــﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺩﺭﺳــﺘﯽ ﻭ
ﺑــﻪ ﺁﻧﮕﻮﻧــﻪ ﮐــﻪ ﺑــﻮﺩ ﻩ ﺍﺳــﺖ ﺑﺎﺯﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﮑﻨﻴﻢ ﺧﻮﻳﺸتنﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﺎﻳﮕـﺎﻩ ﺍﺯﺩﺳـﺖ ﺭﻓﺘـﮥ
ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻧﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﻳﺎﻓﺖ »( ﻧﺸﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﻴﮏ :ﻭﺑﮕﺎﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ
• ص ۳۵۴) همچنین در ص 93 ایشان با اشاره به فقیهی که در همین چند دهۀ اخیر با بولدوزر می خواست تخت
جمشید را ویران کند و تنها ایستادگی مردم دلاور مرودشت در برابر بولدوزرها مانع از این توحش شد، به ما یادآور
می شوند که این توحش بقایای همان قزلباش ها در زمان کنونی است.کاوه گرامی در پاسخ قبلی من پیشاپیش
نوشته بودم که یکی از مسائل مربوط به رازی و دیگرانی که در نظریه بر ساختار متصلب فرهنگ ترک انداخته اند
این است که چرا کارشان ادامه نیافته است.من به سهم ناچیز خود برای ادامۀ کار آنها قدمی ناچیز برمی دارم و
مهم هم نیست که به نام من باشد یا نباشد. مهم هم نیست که تأثیرش را در عمر خود ببینم یا نبینم. منتها کار من
تاریخ نگاری نیست .وقایعی که امثال زنده یاد خنجی نگاشته اند در واقع مصادیق ملموس و رخ داده ای هستند از
همان جنگ هفتاد و دو ملتی که من در لایۀ قلسفی و مفهومی تحلیلش می کنم. به امید دوام دوس
و در پایان هم یادی کنیم از آنیتا گرامی :
Anita
10:18 ب.ظ / اکتبر 10, 2016
از يك كارگردان غربى سينما پرسيدند بهترين هنرپيشه اى كه تا حالا ديده اى كدام است؟ گفت به عنوان توريست
به بازار اصفهان رفته بودم ديدم همه در حال عزادارى و در غم و اندوه بسيار بودند و برخى هم اشك ميريختند. من
هم با احترام و اندوه در كنارى ايستاده بودم كه ناگهان يكى از افرادى كه بسيار بسيار غمگين بود و داشت به
پيشانى اش ضربه ميزد و گريه مى كرد تا مرا ديد پرسيد “فرش ميخواهى؟” اين بهترين هنرپيشه اى است كه تا
كنون ديده ام.
داش محمد سلام، مدتی بود که مقاله ای ا البرز ایرانزاد توی روزنامه عصر امروز چاپ لس آنجلس دیده نمی شد تا امروز که ا ایشون این نوشته رو دیدم . احتمال داره انتشار این مقاله تحرکات تازه ای رو میون هموطنای داخل و خارج رو بدنبال داشته باشه
نقدی بر نوشتهای از داریوش میر احمدی
بهشت و دوزخ دو واژه بر گرفته از گویش های ایران باستان اند که پیدایش آنها به هزاره های پیشین و در باور های مهر پرستان همانا باورمندان میترائسم میرسد. این باور که حتی دیرینگی اش از باور شمن های مصر نیز کهن تر است بعد ها درمتن همه ادیان یکتا پرستی خاورمیانه جاگرفته و به ابزاری تربیتی برای بازداشتن انسانها از رفتار های ناشایست بکار گرفته شده. باورمندان آئین اهورائی ایران که به اقرار تاریخی هرودوت دروغ نمیگفتند و از دروغگو نفرت داشتند کسانی بودند که به ابدی بودن انسان پس از مرگ ایمان داشتند و باور داشتند که راستگو به بهشت و دروغگو به دوزخ میرود.، جائیکه انسان بدکردار تا ابد در عذاب خواهد بود. جناب میر احمدی ایران امروز در وضعیتی نیست که اثبات یا رد این مطالب و اصولاً نقد این مقال آنهم در یک روزنامه برون مرز تأثیردینی- سیاسی داشته باشد. برعکس نقد حال حکام جور در ایران دروغزده بر اسا س همان اصولی که والیان ولایت جیم الف از آن دم میزنند میتواند در آگاه کردن ملت در خواب غفلت فرو رفته و خود فریفته تأثیر بسزائی داشته باشد. در آغاز شکوفائی دانش نوین بسیاری در برابر دانش فرامادی ایستادند و گمان میرفت که پایان کار متافیزیک فرارسیده، اما فاکت های منتشر شده و کاوش ها بر روی آن فاکت ها بسیاری را وادار به عقب نشینی کرد. یکی از آخرین نمونههای آن مباحث مربوط به بانوی سالخورده و نابینای بلغاری بابا وانگا است که شما نیز کما بیش در جریان هستید. من بر آن نیستم تا از این مبحث بهانهای بدست والیان از خدا بیخبر حاکم بر ایران داده باشم تا از آن در جهت منافع نامشروع و ضد بشری خود بهره گیرند که برعکس میخواهم از همین راه به آنها بفهمانم که آنان همگی اهل دوزخند. میخواهم به آنها بفهمانم که دروغ بزرگترین گناه و نابخشودنی است. جناب میر احمدی من بر اساس همین اصول مقاله نوشتم و اثبات کردم که حضرات بنا به اسناد و مدارک غیر قابل انکار بجا مانده از محمد و آل محمد دشمن دین و متجاوزان تبهکار به دایره حیثیت اسلام و غاصبان حقوق محمد و آل محمد اند. آری انتشار همین مقاله ها در عصر امروز بود که مایه خشم و وحشت والیان ولایت فقیه شد که به هک شدن روزنامه در دنیای مجازی انجامید. !!تقریبا تمام اندیشمندان مدرسههای طلبگی که در موضع مخالفت با حاکمیت جیم الف قرار گرفتند و کشته شدند و یا به عزلت رفتند کسانی بودند که بنا به همان اسناد و مدارکی که نمونه آنهأ را به نظر خوانندگان رساندم ایمان داشتند و از ترس عواقب اخروی همانا دوزخ بعبارتی جهنم و شرمساری از روبرو شدن با پیامبربه جمهوری جهل و جنون نه گفتند . من از مطالب صرفاً تئوریک سخن نمیگویم بلکه عملاً در متن جریانهائی قرار داشتهام که شخصا از وقوع آ نها شگفتزده شده ام. من قصد داشتم تا گژارش آن رویداد ها را در عصر امروز منتشر کنم که یا به سبب مشغله زیاد خود و یا احیاناً غفلت جناب هوشیار نژاد کار به انتشار نینجامید .برایتان خیلی جالب و مایه کنجکاوی میتواند باشد که بگویم مقاله مذکور تجربهای بود که به پیشنهاد و ابتکارجناب درویش همبند ایام زندان بودنم در دوران شاه فقید از حضور در گردهمائی اسپریتیست های یکی ازشهرهای ایران در آغاز جنگ ایران و عراق داشتم .آنها همگی شاگرادن استاد ابوالقاسم فرزانه بودند که در مجله اطلاعات هفتگی آن روزگار مقاله مینوشت . در آن هنگام که تقریباً یکسال از فوت محمد رضا شاه میگذستت این مدیوم های متبحر با شاه فقید تماس گرفتند و چون از ایشان سوال شد در چه وضعیتی هستند پاسخ داد که در وضعیتی خوبی قرار دارد!!. من که در این مورد تردید داشتم خواستار اثبات مدعا شدم. از سوی شاه فقید شاهدی ارائه شدکه من پیگیری کردم و در نهایت شگفتی محرز شد که اولاً جهان فراماده یا متافیزیک یک حقیقت غیر قابل انکار است و ثانیابهشت و دوزخ نیز وجود دارد و سوم اینکه پندار و گفتار و کردار ما تعیین کننده است که ما در بهشت یا دوزخ باشیم دیگر اینکه شاه فقید دروغ نگفته بود و در وضعیت خوبی بسر میبرد. جالبتر آنکه چند سال بعد در ملاقاتی که با درویش داشتم چند ماه از فوت خمینی میگذشت. وقتی از درویش پرسیدم آیا دوستان اسپریتیست ما روح او را احضار کردهاند سری تکان داد و گفت چندین بار تلاش کردهاند ولی بی نتیجه مانده و در نهایت از ارواح نگهبان شنیده اند که خمینی در دالان ظلمت است و حق خروج و تماس ندارد
البرز ایرانزاد
.
می گویند یکی از مزایارای ی حذف 4 صفر از واحد پولی تاثیر مثبت روانی است که روی مردم دارد. راست میگویند
برای مثال از این به بعدخ میگویند فلانی 3 میلیارد تومان اختلاس کرده به جای اینکه بگویند 3000 میلیارد تومان. و
این نشان میدهد که آنقدر ها هم که دشمن میگوید اینها دزد نیستند.
و اینکه در این دوره که کشور در حال نابودی است و با این گستردگی از مشکلات به یکباره به فکر افتاده اند که این
کار را انجام دهند واقعا جای شگفتی است.
پس از ماه ها اعتراض های گسترده همه قشرهای مختلف مردم باز هم دهن کجی مسئولان ج.ا را بوضوح میشود
دید. اصلاحات تدریجی که گروهی همیشه تبلیغات آنرا میکنند دارد کم کم شکوفا می شود.
آخ ای اصلاحات ای اصلاحات میدانستم که بالاخره کم کم می آیی !
مژده به اصلاح طلبان که بعد از بیش از 20 انتظار این بردباری مردم دارد نتیجه میدهد!
“… سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ،علی نجفی خوشرودی سهشنبه ۱۸ دی/ / ٨
ژانویه پس از پایان این جلسه گفت که بر اساس گزارش وزیر اطلاعات و مدیران وزارت اطلاعات، “اسماعیل
بخشی” بهیچوجه در دوران بازداشت در وزارت اطلاعات شکنجه نشده است.”
“سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، علی نجفی خوشرودی گفت که وزیر اطلاعات و
مدیران وزارت اطلاعات در جلسه امروز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، ﺗﺄکید کردند که اسماعیل
بخشی بهیچوجه در دوران بازداشت در وزارت اطلاعات شکنجه نشده است. به گفته وی، آنان همچنین گزارشی از
دلایل دستگیری و بازداشت اسماعیل بخشی به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارائه کردهاند.”
“غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان شنبه ۱۵ دی ماه گفت که چرا اسماعیل بخشی پس از گذشت ۲۵ روز از
آزادیش این نامه را نوشته است. من پرسوجو کردهام. هیچ شکنجهای در کار نبوده.
وی همچنین گفت که احتمالاً چون اخیراً تقاضای اسماعیل بخشی برای عضویت در شورای اسلامی کار هفتتپه
پذیرفته نشده است، او به دروغ ادعا کرده که در مدت بازداشت شکنجه شده است.”
ذخیره:
سلام و درود
کل جامعه ایران به جک خالص تبدیل شده و از فرق سر تا کف پایش را انواع لطیفه ها و جکها و شوخیهای سیاه فرا گرفته است به همین خاطر، نویسنده و هنرمند و شاعر و ادیب که هیچ،لااقل انواع طناز و طنز نویس را که باید در مرکز جک عالم قدر و قیمتی میداشتند ، به اندازه همزون خودشان تپاله هم نمیخرند و بها نمیدهند . ( وطنم، پاره کننده تنم)
حرمت ابدی زن و شوهر جوان به دلیل جهل به احکام شرعی!
جهل به یک حکم شرعی در خصوص شرایط و آداب رضاع (شیردادن) موجب حرمت ابدی یک زن و شوهر جوان شد.
به گزارش ایسنا، چندی پیش زوج جوانی که کمتر از ۵ سال از زندگی مشترکشان گذشته بود و تنها ۳ ماه از تولد اولین فرزندشان می گذشت، عازم سفر حج می شوند و نوزاد سه ماهه خود را به مادربزرگ می سپارند تا زمان بازگشت مادر و پدر از نوه خود مراقبت کند. مادر بزرگ که خود او نیز صاحب فرزند نوزادی بوده است، با کمال میل، مراقبت از نوه خود را می پذیرد، زیرا از آنجا که خود فرزند نوزادی داشته است، به گمان خود می تواند همزمان به نوه اش شیر دهد. حدود بیش از یک ماه، این فرزند نزد مادر بزرگ مادری خویش مراقبت شده و از شير او استفاده می کند؛ پس از بازگشت پدر و مادر این نوزاد، فرزند نزد مادر خود بازگردانده می شود؛ مدتی بعد مادر بزرگ که در جلسه ی روضه ای شرکت کرده بود، پس از سخنرانی خطیب آن جلسه، از احکام شیر دادن به فرزند اطلاع پیدا می کند و آنجاست که تمام دنیا را در مقابل خود تیره و تار می بیند. خطیب آن جلسه در رابطه با احکام شیر دادن به فرزند، گفته بود ” در صورتی که مادربزرگی به فرزند دختر خود شیر دهد، مادر و پدر آن نوزاد بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و باید از هم جدا شوند و به هیچ عنوان امکان بازگشت و ازدواج مجدد آن زوج وجود ندارد”. مادر بزرگ پس از این جلسه، از تمامی مراجع برای حکم شرعی و فقهی این مسئله تحقیق می کند و متوجه می شود که مراجع عظام در رساله ها و توضیح المسائل خود در رابطه با این مسئله، حکم به “حرمت ابدی” این زوج می دهند و هیچ راه حلی برای رفع این مشکل وجود ندارد. در فقه اسلام، حرام ابدی یا حرمت مؤبد، به حرام بودن ازدواج مرد و زنی برای همیشه گفته می شود؛ به این معنا، هنگامی که مرد و زنی به یکدیگر حرام ابدی می شوند تحت هیچ شرایطی نمی توانند با هم ازدواج کنند.
( یک لحظه، فقط یک لحظه تصور کنید که اگر مراجع از این حرام مؤکد که چیزیست مثل رباخواری و خوردن اموال دزدی و خوردن گوشت درنده گوشتخواری مثل گربه، و شرب خمر و…. جلوگیری نمیکردند، چه میشد؟!!)
باز چشمم افتاد به اون کفرا گفتم بزار یبار دیگه بگم . تکرارش ضرر نداره. من یکی از دوستام این سایت رو بهم نشون داد و بهم گفت تو که اهل مطالعه و دانشی و قبلن هم با دانشگاه کار میکردی روزها بیا تو این سایت چیزای خوبی مینویسند. بیشین بخون بد نیست. منم گفتم باشه . ولی به قران اصلن فکر نمکردم که کسی هم کفر بنویسه . بخدا ننویسید دری وری و کفر وایتا. من به خدا اگر بخاد اینجوری باشه از سایت میرم. به قران واینمیسم. شوخی که نیست. یه مرتبه میزنه به جد و اباد ادم بیچاره میکنه. من بخاطر اه چارتا قورباغه دوماه رفتم زندان عادل اباد شیراز و تموم دار و ندارم رو دادم تغاص اه کشیدن چندتا قورباغه. حالا جرات کنم کفر بخونم که یه مرتبه بزنه شندر و پندر بشم. به قران شوخی بردار نیست. به خدا اگر بخاد اینجوری باشه من که نیستم . میرم از سایت بیرون. تا پرش به من نگیره . شمارو نمدونم. خداوکیلی ننویسید . خاطره بنویسید جک بنویسید تعریف کنید ولی کفر نه . بخدا خطریه بدجور. من اینجور واینمیستم . میرم بخدا. ننویسید.
باز چشمم افتاد به اون کفرا گفتم بزار یبار دیگه بگم . تکرارش ضرر نداره. من یکی از دوستام این سایت رو بهم نشون داد و بهم گفت تو که اهل مطالعه و دانشی و قبلن هم با دانشگاه کار میکردی روزها بیا تو این سایت چیزای خوبی مینویسند بیشین بخون بد نیست. منم گفتم باشه . ولی به قران اصلن فکر نمکردم که کسی هم کفر بنویسه . بخدا ننویسید دری وری و کفر وایتا. من به خدا اگر بخاد اینجوری باشه از سایت میرم. به قران واینمیسم. شوخی که نیست. یه مرتبه میزنه به جد و اباد ادم بیچاره میکنه. من بخاطر اه چارتا قورباغه دوماه رفتم زندان عادل اباد شیراز و تموم دار و ندارم رو دادم تغاص اه کشیدن چندتا قورباغه. حالا جرات کنم کفر بخونم که یه مرتبه بزنه شندر و پندر بشم. به قران شوخی بردار نیست. به خدا اگر بخاد اینجوری باشه من که نیستم . میرم از سایت بیرون. تا پرش به من نگیره . شمارو نمدونم. خداوکیلی ننویسید . خاطره بنویسید جک بنویسید تعریف کنید ولی کفر نه . بخدا خطریه بدجور. من اینجور واینمیستم . میرم بخدا. ننویسید.
جوانمرد شیرازی گرامی – داداشم شما نگران نباشید. ما در این سایت آیت اللهی داریم به نام سید مرتضی. خدا
اجرشان بدهد . ایشان شفاعت همه ما را خواهند کرد. وگرنه گمان میکنید ما جسارت تحمل این همه کفرگویی را
داشتیم؟ بنابراین شما وایسا !
کامنت ها را با خیال راحت بخوانید و اگر کامنتی کقرآمیز بود فقط یک لعنت الله علیه کامنت نویس بگویید و رد شوید.
اجرتان با سید مرتضی.
ن_م گرامی به نظر میرسد این جوانمرد شیرازی. زیاد هم نا جوانمرد نیست از نمونه نثر ایشان بر می اید حضور شان در این سایت مسبوق به سابقه است البته قبلا با نام دکتر و ….
jm گرامی – من در مورد دکتر روانشناس مطمئن نیستم ولی گمانم این نوع طنز سید رضی جان است. البته باید صبر کنیم تا جناب سید مرتضی نظر قطعی را بدهند.! ایشان در این کار استادند.
امروز دیدم بعضیا کفر گفته بودند به قران تموم جوارح بدنم با خوندن اون کفرا لرزید.حضرتباسی کفر و اینا ننویسید. به قران یهو سکته میکنید یا تو ماشینید چپ میشد یا یه بلای به سرتون میاد. بهرحال به یه جاتون یا به یکی از کساتون بیخبر میزنه بدم میزنه. به قران بجا این حرفا خاطره بنویسید که توش پند و عبرت باشه. خداوکیلی این پیشنهاد خوبیه من نمدونم چرا قبول نمکنید. کفر و اینا اخر عاقبت درست و راستی نداره. بخدا من که جرعت نکردم کفرا رو تا اخرش بخونم .این از من. حالا نمدونم طرف چجوری جرعت کرده کفر تایپ کنه. به قران اینا شوخی بردار نیست. من دیدم که میگما.تهش بخدا خیلی بد تموم میشه خیلی بد.از من گفتن بود.
رئیس/* قوه بیدادگری به دادنستان کل کشور: “هیأتی مستقل” را برای بررسی موضوع “شکنجه” اسماعیل بخشی تشکیل دهد و این هیأت پس از اعزام به خوزستان نتایج بررسیهای خود را منتشر کند.
گزارش بازرسی یه سال دیگه: بعد از بازرسی کامل و بازجویی از اسماعیل بخشی هیأت مستقل اعلام کرد در طول خوش و بش ماموران حکومتی با آقای بخشی یا دست آقای بخشی به خا…(سه نقطه از مش قاسم)هاش خورده یا خا…(سه نقطه از مش قاسم)هاش به دستش خورده.
سلام و درود بر نوریزد گرامی و دوستان;
شفیعی ناشناس ملا لغتی:
چی شد نتیجه بازی رو باخت ۲-۰ اعلام کردی بعد تصمیم گرفتی برگردی و واسه خودت سوت بزنی و پنالتی بگیری؟
نیش “عقرب نقد” نه از ره کین است
اقتضای سلیم و سالمش این است
قبلا بهت گفتم که من از نرم افزار بهنویس برای متن فارسی نوشتن استفاده میکنم؛ یعنی فینگلیش تایپ میکنیم و به فارسی ترجمه میشه؛ یکی از حروفی که سخت ترجمه میشه حرف “عین” است؛ به واسطه فقدان تصحیح کننده نرم افزاری و علیرغم باز خوانی متن قبل از ارسال گاهی اغلاط املایی هم در متن پیدا میشه؛ مثل “متفرنانه” که با اضافه کردن حرف a بد از e در enaaneh درست با حرف “عین” نوشته میشه یعنی motfareanaaneh میشود متفرعنانه؛ در مورد حرف “ح یا ه ” نیز به واسطه چند مورد بودن میبایست بعد از تایپ کردن حرف “ح” مورد صحیح را در کلمه با اصلاح جاه داد یا به نحوه تلفظ فارسی کلمه توجه جدی داشت مثلن تایپ maslahat به فارسی میشود مصلهت و maslaht میشود مصلحت. واژه خاک نثارِ (معشوق) هم به عنوان یکی از خصایل رایج عاشقان و عارفان و دراویش به عاریت گرفته شده بود، که متکبر برای تو همچنان زیبنده تر است . شیر فهم شدید مولا لغتی؟
قبلا هم بهت گفتم که من ۴۰ سال است متون علمی (ریاضی، فیزیک، فنی، فن آواری و اقتصاد سیاسی) به زبان انگلیسی مینویسم و میخوانم؛ سبک نوشتن من طنازی لغوی و چرخیدن مستانه عارفانه و چهچه بلبل باغ و بستان و چغانه و ترانه نظام ادیبانه اشعار عروض و نثر تذکرةالاولیاء نیست؛ صریح و شفاف و دقیق و مرتبط با قالب و محتوا و مفهوم مطلب و موضوع مورد نقد و برسی است.
خاطر بسیار نازک اما بسیار متعصب شما از بازگویی داستان نبی و شکم گنده عرب جاهل با سبک نوشتاری بنده بدون آنکه کلامی و معنایی خارج از چارچوب ذوب و ذوق عرفانی داستانِ نغز مراد شما گفته باشم ترک خرده و موجب کدورت شدید دَماغ و دِماغ شما شده که لجام و مهار چاک دهان و عنان را مجددا باخته و هر آنچه که لایق خود است نسیب شخصیت من کردید بدون آنکه در مقابل نقد من حرفی برای گفتن داشت باشید؛ این داستان ساخته و پرداخته ذهن من نیست از مبانی اعتقادی و ایمان الهی مبتنی بر روایتی از گونهٔ تاریخ رستگاری مولای تو و به همین طریق هزاران مثل تو است. از من چرا عصبانی و بر آشفته شدی؟ ریش مولایت را بگیر که نبی مقدست را پای طشت تطهیر برای تشریح ایمان الهی مجسم میکند. اینجانب هیچ گونهُ اسائه ادب یا توهین به نبی (به گواه تحقیقات مورخین بی ایمان الهی شخصیتی همچون سایر انبیا شبه تاریخی -اسطوره ای- افسانه ای) نکردم من در نقطه مقابل شما آخوند، اسلام، خلیفه، امام و نبی ستیز قمی و بینش تاریخ رستگاری وی را هم نقد کردم. وجه اشتراک شما هر دو تعصب و جهل تاریخی است، ایمان و عقیده و تعصب شخصی شما به من چه مربوط است؟
برای پیدا کردن پاسخ به سئوالاتت به نقدهای گذشتم مراجعه کن.
شیخ ملحد دی گرد شهر همی گشت با چراغ
کز مومنین متعصب ملولام و آزاد اندیش خردمندم آرزوست
در ضمن IQ تو از نوع Dogmatic دگماتیک بالا هست نه از نو Cognitive کاگنیتیو.
یا حق
مصباح یزدی: آیا شهید دادیم که رفاه افزایش و تورم کاهش یابد؟
مش قاسم: نه حاجی، شهید دادیم که یه نادانی مثل تو بهمون بکن و نکن بگه. اینم از مواهب منقلاب اسلامیچیا.
درود سید مرتضی
۱- سید;[و البته تقید به دین و شریعت و مذهب و اختیار آن نیز بنوعی پذیرفتن برخی
قیود است و در عین حال این قیود تنافی با اصل آزادی انسان ندارد(این پرانتز
بسته).]
…….
اصل آزادی چیست؟ می توانید آنرا مشخصا تعریف کنید ؟
۲-سید:[من نمیدانم اصلا تعبیر “مذهب عبوس”چه تعریفی دارد،]
…….
خوب شما تعریف کنید تا ما روشن شویم اصلا مذهبی غیر عبوس نیز وجود دارد؟ من می گویم نه.زیرا هر مذهب تنهاخود را محق می داند واین محق بودن رد دیگری است که با “اصل آزادی “در تضاداست.
۳- سید:[حتی می توان گفت عارض شدن ترس یا خوف،خاصّه انسان بما انسان نیست،خاصّه حیوان است اعم از حیوان ناطق (خردمند) که انسان است و حیوان غیر ناطق که دیگر حیوانات هستند و ترس و خوف از چیزهایی،عارض حیوانات نیز می شود.پس اصل
ترس و خوف از چیزهایی در انسان خاصّه و خصیصه ای طبیعی است و خودبخود
موصوف به قبح نیست،بلکه باید دید ترس از چه چیزهایی بجاست،و از چه چیزهایی
بجا نیست،یا منشا نفسانی و بیرونی ترس و خوف چیست]
……….
نوزادی را کنار شیری بگذارید به شیر لبخند می زند.
۱-ترس آموختنی است.
هر موجود زنده واکنشی در برابر خطری که فرا گرفته دارد. ترس اعلام اخطارمغز و اعصاب برای حفظ جان است.
۲-ترس یک واکنش (چه فردی، اجتماعی) است.
از آنجایی که ترس با اعصاب و مغز و یادگیری در ارتباط است قابل کنترل نیز است.
۳- ترس قابل پیشگیری نیز است. اما سرکوب هیچگاه مانع و باعث ترس نمی شود. زیرا در آنجایی که انسان به لحظه انتخاب مرگ و یازندگی می رسد ، دیگر ترسی درمیان نخواهد بود.
درود فریبای گرامی.اینکه طرف کی هست در حقیقت برای من زیاد اهمیتی ندارم .بقول خودش مردی در حد دیپلم شاید هم دیپلم ردی مثل همین هموطن باغبون خرم آبادی در فیلم نوریزاد ولی کرد! ولی آنچه در باره آغاز و بنیان دین و باورهای دینی و پیدایش دین مطرح میکنه تازه و بسیارجالبه. مسلما پذیرفتن چنین ادعایی از فردی مثل ایشان ساده نیست ولی بنظر من در صد حقیقت و واقعیتی که در آنچه ایشان بیان می کنند دهها برابر بیشتر از مدعیان دین و پژوهشگران ادیان است. در ضمن آنچه ایشان در مورد پدیده باور دینی مطرح می کنند مربوط به انسانهای بیش از ۴ تا ۵ هزار سال پیش و شاید قدیمی ترست.زیرا ایشان به زمانی اشاره می کنند که انسان علفخوار بوده و با سایر حیوانات علفخوار در مدارا و مسالمت می زیسته و کم کم یاد گرفته که از شیر گاو تغذیه کند و بهمین دلیل نیز بدنبال گاوها کوچ میکرده و گاو برایش حیوانی حیاتی بوده. با این دید بنظر من تقدس گاو در هند براحتی قابل توجیه است بخصوص آئین گیاهخواری بخصوص در هند.از طرفی در حقیقت دستگاه گوارش انسان بیشتر برای گیاهخواری بوجود آمده تا گوشت خواری.
درود دوستان گرامی
نظرات استاد ایمان سلیمانی امیری
بسیار جالب و قابل توجه اند.
باسلام ودرود
رهبر ایران: تا من زنده ام اين حصر پابرجا خواهد بود/رئیس جمهور وقت: در ايران يك كسى مخالفت كرده و مردم هم جواب او را داده اند.
✍️مرحوم آیت الله منتظری
متأسفانه اصلاح طلبان داخل حاكميّت نيز از سر مصلحت اندیشی یا ترس به شكل ديگرى با استبداد همفكرى و مماشات كردند.
آقاى خاتمى -رئيس جمهور وقت- بعد از آورده شدن صدها شبه نظامى به خيابانها و حتى تعطيلى مدارس در چند استان توسط وزارت آموزش وپرورشِ زير نظر ايشان، و كشاندن دانش آموزان به تظاهرات و شعار عليه من، به طور رسمى به سؤال يكى از خبرنگاران خارجى به اين مضمون پاسخ گفت كه معناى دموكراسى همين است كه وقتى كسى مخالفت مى كند، مخالفت با او هم آزاد باشد؛ و در ايران يك كسى مخالفت كرده و مردم هم جواب او را داده اند!.
آيا ايشان نمى دانست اينها كه به خيابانها آورده شدند مردم عادى نبودند، بلكه اكثراً از پايگاه هاى بسيج و پادگانهاى سپاه بودند؛ و دانش آموزان هم نوعاً از خود اختيارى نداشتند و آنان را به زور آوردند؟ آيا مخالفت با مخالف به معناى زدن و شكستن و زندان و حصر است؟ واقعاًايشان از دموكراسى چنين تصويرى در ذهن خود داشته اند؟
پس از آن هم در شوراى عالى امنيت ملى به بهانه هايى همچون حفظ امنيت يا حفاظت از جان من! به شكل غيرقانونى مرا محصور كردند و بعد – عليرغم تلاش نه چندان جدّى بعضی مقامات – با اعمال نفوذ بلكه دستور مستقيم مقام بالاتر، اين حصر بيش از پنج سال به طول انجاميد.
مرحوم آقاى خلخالى مى گفت آقاى خامنه اى در پاسخ به اعتراض وى نسبت به ادامه حصر، به او گفته بود: «تا من زنده ام اين حصر پابرجا خواهد بود.»
و اگر مشيّت خداوند نبود و حاكميّت از كسالت من و برخى فشارهاى داخلى و خارجى واهمه نداشت، هيچگاه رفع حصر تحقق نمى يافت.
از قرارى كه يكى از دوستان (آقاى كيميايی) می گفت، هنگامى كه او اعلاميه مرا -كه بعد از حمله به خانه و دفتر و حسينيه با عنوان: “إنّا للّه و إنّا إليه راجعون” نوشته بودم- به معاون اصلاح طلبِ وزير كشور نشان داده بود، او گفته بود: “مضمون اين نامه براندازى نظام است!.”
گويا به نظر آقايان كسى كه خانه و كاشانه اش مورد حمله وتخريب وحشيانه قرار گرفته است و خانواده او در منزل شخصى در معرض خطر است، يا بايد سكوت كرده و يا ازحمله كنندگان تشكر كند؛ در غير اين صورت اگر صداى فرياد و مظلوميتش بلند شد، يك حركت مخالف اصلاحات و درجهت براندازى انجام داده است؛ البته با گذر زمان بسیاری از مسایل برای این افراد که ان شاء الله نیت خیر داشته اند روشن شده است.
آقاى خاتمى -عليرغم برخى دستاوردها- فرصتهاى زيادى را سوزاند و مردم را مأيوس كرد، و حتى آقاى دكتر معين نيز چون شعارهايش بيشتر شعارهاى آقاى خاتمى را تداعى می كرد، مردم به او اميد و رغبت چندانى پيدا نكردند.
(انتقاد از خود، پرسش دهم) از آیت الله مرحوم استادنا المنتظری
@Sahamnewsorg
مصلح
بسمه تعالی
باسلام ودرود
احمدتوکلی: فساد نظام را تهدید می کند
احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه امروز هیچ تهدید سختی نظام را تهدید نمی کند، گفت:
فساد و شیوع آن ممکن است نظام را تهدید و با خطر مواجه کند.
فساد نابرابری را زیاد کرده و به تولید ملی هم ضربه وارد می کند.
فساد سازماندهی شده و شبکه ای در بخشی از جامعه وجود دارد. با استمهال وام های میلیاردی برخی افراد که به سادگی انجام می شود، هزاران جوان از گرفتن وام ازدواج محروم می شوند./ایرنا
✅@kaleme
آیا این گفتار احمد توکلی را دوستمان باز انکار می کنند ?
مصلح
باسلام ودرود بسیار
نگاهی به بعد رهبری ازتقی رحمانی
رهبری در چه فکریه؟
✍️تقی رحمانی
چیدمان رهبری اینده برای کنترل حاکمیت با انتصاب صادق لاریجانی به مقام رئیس شورای تشخیص مصلحت بارز تر شد.
در امد نفت و سپاه و نهاد های انتصابی و بنیاد های مالی بال های رهبری نظام برای کنترل حکومت ایران هستند.اما توجه به اصول قانون اساسی در باره رهبری نظام اهمیت انتخاب لاریجانی را به سمت جدید نشان می دهد.
شکل چیدمان ریاست قوه قضائیه و شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام نشان از نگاه خامنه ای برای اینده نظام دارد. چرا که وی می خواهد حاکمیت انقلاب به سازش و نفوذ مبتلا نشود .
هاشمی و روحانی و خاتمی و حسن خمینی را کانال سازش و نفوذ می داند، نهاد های انتخابی را هم بستر این نفوذ می داند.اخرین سند ادعای ما هم مستند خارج ازدید است که از شبکه ۳ در حال پخش است.
رهبری نظام توان کافی برای مثله کردن نهاد های انتخابی را دارد اما نیروی کافی برای منتفی کردن انتخاب مردم را ندارد پس تلاش می کند حکومت را کنترل کند. این کنترل هم هزینه زا برای ایران و مردم است. البته به این حالت می گویند بن بست ساختاری اما با بالا دستی آقای خامنه ای.
خامنه ای برنده نهائی نیست اما جلوتر از اصلاح طلبان و روحانی افتاده است،اما باید روشن شود که او در چه فکری است؟
حکومت عجیب و غریب دینی در ایران که بی سابقه بوده است گونه ای از التقاط را نشان می دهد که مقام دینی در جای شاه نشسته است اما ظواهر جمهوریت را نمایش می دهد.
بیش از ۱۰۰ سال است که کهنه در ایران نیمه جان نفس می کشد اما لباس نو پوشیده است پس نه کهنه است نه نو.کهنه در حال جان کندن است و نو هنوز متولد نشده است از دوره مشروطه به این سو هر بار نو متولد شده است مرده بود. پس پوستش را کنده و آن را را به تن کهنه کرده اند که یکبارمحصولش شده است شاهنشاهی مشروطه اما مطلقه . بار دیگر شده است جمهوری اما حکومت ولایت فقیه مطلقه.
حکومت ایران نه به صفوی مانند نیست اگر چه شباهت های گول زننده به ان را دارد. در صفویه شاه و نظامیان و دیوانیان و روحانیون سر جای خود بودند و مقام روحانی سلطانی نمی کرد و پدیده سلطان-فقیه در دوره صفویه وجود نداشت.
برخی فقیه زادگان در حکومت ایران جایگاه موروثی هم پیدا کرده اند. منتها با پوشش جمهوری خواهی چنین می کنند.
حسن خمینی فقیه زاده – رهبر زاده ای منتظر است که برای اصلاح طلبان در کنار خاتمی و روحانی بدیلی برای مقام رهبری حساب می شود.
خامنه ای با توجه به لاریجانی و رئیسی و بعد مجتبی خامنه ای چیدمانی را در نظر دارد که جلو بدیل اصلاح طلبان را بگیرد.
اگر امتیاز حسن خمینی وارثتی است.امتیاز رئیسی و لاریجانی عنایت رهبری نظام است و البته بیت قدرتمند وی که زیر نظر مجتبی خامنه ای است.مجتبی که به قول خوشوقت از تمام پسرها به رهبری نظام شبیه تر است.
در این وادی است که خامنه ای برای نجات میراث خمینی از دست بازمانده گان آقای خمینی به لاریجانی و رئیسی و پسرش روی کرده است.
اما این چیدمان پست مقام در حکومت برای جامعه ایران پیام تلخی دارد در نبود خامنه ای سکان دار حکومت می شود مجتبی و رئیسی و لاریجانی و سپاه و بنیاد های زیر نظر این جریان.
موتلفه و راست میانه مانند علی لاریجانی و ناطق نوری می شوند دنباله روتحقیر شده جریان اصلی .اگر قدری تعامل در خامنه ای بود ناطق نوری و یا علی لاریجانی را به ریاست شورای تشخیص مصلحت نظام می گذاشت.
اصلاح طلبان و هم کارگزاران هم می شوند منت کش جریان اصلی نظام اگر بخواهند پست کوچکی در نظام داشته باشند.
اما جامعه ایران از این جریان و انفعال اصلاح طلبان آسیب کلان می بیند، پس باید کاری کرد.
البته همیشه هم اتفاقات مطابق خواسته افراد نمی افتد
@Sahamnewsorg
به نظر شما ناظران سایت. چه می توان کرد ?
شماها چه اندیشه ای دارید ومردم باید چه بکند تا به دموکراسی سکولار نزدیک شود ?
آیا سپاه کودتا نخواهد کرد ?
آیا فرهیخته گان کشور برای ایجاد دموکراسی قیام خواهند کرد ویامثل من وشما درسایت نوری زاد اگر باقی بماند , فقط دیکلمه نویسی نوری زاد را نقد و بررسی خواهند نمود که هیچ نتیجه نخواهد داشت, چنانک تا حالا نداشته است ?
لطفا نظر دهید .
آیا این ظلم و فساد و دزدی و رانتخواری بعد سلطانعلی خان نیز استمرار خواهد داشت ?
نظر جناب نوری زاد چیست ?
مصلح
سلام ودرود بی انتها براندیشمندان
آخرین کپی پست من مسکین :
هشدار نماينده مجلس به سران نظامشوروی با ۱۳۰۰۰ کلاهک هستهای از هم پاشید و همان موقع در ۲۰کشور نفوذ و حضور داشت!!رحیمیجهانآبادی، نماینده مجلس در نطق صحن علنی:اگر چه نفوذ ما در منطقه مهم است اما فراموش نکنیم بعضی وقتها هزینههای زائد ممکن است ما را در خیابانهای تهران زمینگیر کنداتحاد جماهیر شوروی در زمان سرنگونی ۱۳۰۰۰ کلاهک اتمی و در بیش از ۲۰ کشور نفوذ و حضور خارجی داشت اما در خیابانهای مسکو تکه پاره شدمردم برای تامین معیشت خود مشکل دارند؛ اگر نتوانیم هزینههای زائد سیاست خارجی و داخلی را درمان کنیم آسیب امنیت ملی ما نه توسط دشمنان ما که در خیابانهای شهرهای ما رخ خواهد داد.@Sahamnewsorg
بعد ازادعای شکنجه علی بخشی یکی دیگر نیز نترسیده و ادعا کرده است که من هم شکنجه شده ام , البته این دو خیلی شانس داشته اند که زیر شکنجه مثل کاوس سید امامی نمرده اند .
من هم شکنجه شدم✍مسعودعلیزادهتیرماه سال ۸۸ شب سوم بازداشتگاه کهریزک”Y
بعد از چند روز در کهریزک میخواستم کمی بخوابم که در همان لحظه یکی از همبندان خواهش کرد که من نیم ساعت از جایم بلند شوم و او کمی جای من دراز بکشد و کمی بخوابد، دلم برایش سوخت، چون میدانستم ۳ روز است که نخوابیده، از جایم بلند شدم، رفتم به سمت دستشویی برای خوردن آب، که محمد کرمی ( وکیل بند ) داخل قرنطینه یک آمد و از میان آن همه آدم، «سامان مهامی» و «احمد بلوچی» را بیرون کشید و بعد نگاهش به من افتاد که جلوی دستشویی ایستاده بودم، صدایم زد: «تو هم بیا بیرون…» من میدانستم بروم بیرون کتک بدی خواهم خورد، گوشهای نشستم تا من را از یاد ببرد ولی دوباره وارد قرنطینه یک شد و به زور کتک به همراه دو نفر دیگر من را از قرنطینه بیرون برد و خمس آبادی ( افسر نگهبان ) شروع کرد به زدن من با لوله پیویسی.
کتک خوردن من حدود بیست دقیقه طول کشید، بعد محمد کرمی به همراه دو نفر به من پابندهای آهنی زدند و من را از یک میله آهنی آویزان کردند، دیدم سامان مهامی و احمد بلوچی هم آویزان هستند…پابندها آنقدر تیز بودند که وقتی آویزان شدم، از مچ پاهایم خون میآمد… استوار خمس آبادی با استوار گنج بخش (افسر نگهبان های شب سوم ) شروع کردندبه زدن من با همان لوله پیویسی، میگفتند:« باید بلند داد بزنی و بگی گه خوردی».
من نمیتوانستم آن را بگویم و تنها سکوت کرده بودم… صدای بچهها را میشنیدم که بلند صلوات میفرستادند تا شاید آنها از کتک زدن من دست بردارند ولی آنها همچنان ادامه میدادند، دیگر آنقدر زدند که مجبور شدم این جمله را بگویم و پیوسته تکرار میکردم… دهانم خشک شده بود… فکر میکردم که تمام اینها را دارم خواب میبینم، سخت و باورناپذیر بود اما واقعیت داشت، تمام آن دردها و فریادهایم واقعیت داشت…
بعد از بیست دقیقه مرا پایین آوردند… در شوک بودم… چند تن از مجرمان مرا به داخل قرنطینه بردند، سپس یکی دو نفر از همبندیان من را به دستشویی بردند تا روی صورتم آب بریزند و زخمهایم را بشویند که در همان لحظه استوار خمس آبادی یک قفل کتابی به محمد کرمی داد تا دوباره من را بزنند.
محمد کرمی وارد دستشویی شد و شروع کرد با قفل بر سر و صورت من کوبیدن و من یک لحظه از حال رفتم و تمام سر و دهنم خونی شده بود. او من را از شلوارم میگرفت و بلند میکرد و محکم بر زمین میکوبید، کم کم شلوارم پاره شد و دیگر کاملا برهنه بودم و برهنگیم در میان آن همه فشار و درد، درد بزرگ دیگری بود که مدام از ذهنم میگذشت، بعد از آن روی گردنم ایستاد و با پاهایش محکم فشار میداد تا مرا خفه کند، حدود سه چهار دقیقه طول کشید… خفگی را کاملا احساس کردم، بینفسی و به تدریج بیزمانی… انگار همه چیز برایم بیرنگ میشد و مقابل چشمهایم نقطه روشنی داشت بزرگ و بزرگتر میشد… مثل مرگ بود… خود مرگ بود!
دیگر از حال رفته بودم و محمد کرمی که فکر کرده بود دیگر من مردهام، پاهایش را از روی گردنم برداشت… بعد از دقایقی نفسم برگشت و به هوش آمدم… سپس همبندانم من را به داخل قرنطینه بردند. آن شب حال خوبی نداشتم و تا صبح کابوس میدیدم… انگار خودم نبودم… انگار مرده بودم!
فردای آن روز با بدنی پر از درد از خوابی سرد و سیاه بیدار شدم، زخمهایم عفونت کرده بود و تنم ناگزیر در انتظار شکنجههای روز دیگر بر زمین ِ سخت کهریزک بیجان افتاده بود… در انتظار روز چهارم…@Sahamnewsorg
آیا دوست من این شکنجه هارا هم انکار می کند ?
مصلح
سلام نوری زاد گرامی
سایتت. خیلی تنبل و عاطل وباطل شده است و به آن نمی رسی چرا?
تقاضای رسمی احمدینژاد برای تجمع در اعتراض به «نحوه اداره کشور»
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور سابق، در نامهای رسمی که روز چهارشنبه منتشر شد از وزارت کشور خواستار مجوز برگزاری تجمع اعتراضی در تهران شد.
در این نامه که در کانال تلگرامی آقای احمدینژاد منتشر شد آمده است که این تجمع در اعتراض به «سیاستها و عملکردهای مقامات مسئول و نحوه اداره کشور از سوی قوای مختلف» برگزار خواهد شد.
رئیس جمهور سابق در نامه خود خطاب به عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، او را به «بهانهجویی… برای ممانعت از اعمال این حق مسلم» [تجمع اعتراضی] متهم کرده است.
به گفته محمود احمدینژاد، عدم صدور مجوز برای او «آشکارا جرم و موجب سلب مشروعیت» از وزیر کشور است.
آن طور که در این نامه آمده است، این تجمع در صورت صدور مجوز روز ۳۰ دیماه در میدان انقلاب تهران برگزار خواهد شد.
@Sahamnewsorg
سلام
نوری زاد چند روزاست که به خواب رفته و استراحت جانانه ای می نماید.
خواب خوش بیند وتنش بسلامت باشد ورایش روشنگر ما ملت بخواب رفته والسلام
مصلح
حاج علی نجفی خوشرودی، سخنگوی/* کمیسیون/* بی امنیتی ملی و سیاست خارجی طویله: طبق توضیحات وزوزیر /* اطلاعات به هیچ وجه اسماعیل بخشی کارگر کارخانه نیشکر هفت تپه شکنجه نشده است.
مش قاسم: و ادامه داد….بچهها چند روزی باهاش نون بیار کباب ببر بازی میکردن.
/*: ک
ولی نگفت چرا اعتراف کرد در گروه کمونیستی هست بعد به دماغ یارو هم یک نگاهی بکنید لابد ستار بهشتی هم نان بیار کباب ببر خوب بلد نبوده
سردار/* شکست خورده شم خانی : ایران هیچ نیروی نظامی در سوریه و دیگر کشورهای منطقه ندارد.
مش قاسم: و ادامه داد…..این برادرانی که ما میفرستیم اینور و اونور واسه کار پیش آهنگیه.
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، إسماعيل الأنصاري الزنجاني ج 8 ص 154
.
.
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
كشف الغمة في معرفة الأئمة ، المحدث الإربلي جلد : 2 صفحه : 179
..
فاطمه زهرا گفته : امام حسن و امام حسین را از ران چپ زاییده است
منبع : بحار الانوار جلد ۴۳ صفحه ۲۵۶ روایت ۳۴
.
.
.
/// فاطمه زهرا ، امام حسن و حسین
✍️فاطمه ،حسن و حسین را می رقصانده است
بحار الانوار ج ۱۶ صفحه ۲۹۷
⁉️چگونه مدعی هستن رقص حرامه در حالی که فاطمه زهرا و حسن و حسین می رقصیدند؟
His Niyyat was elahi.
اینگونه مطالب که قبلا هم در این سایت درج شده است،در واقع نقد محتوا نیست،بلکه طعن دین ستیزانه است و نوعی معارضه، سادیسم یا آزار دادن مخاطب متدیّن،در حالیکه باید از مفاهیم دینی پرسش و استفهام کرد نه طعن و آزار دادن چنانکه از نامی که ارسال کننده مطلب بر خود گذاشته است نیز چنین رویکردی استفاده می شود.
به هرحال،در مورد مطلب اول (یعنی بوسیدن و اظهار محبت فطری و طبیعی پدر نسبت به دخت خویش) روایات ما به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته روایاتی که قابل اعتماد و استناد هستند و به عنوان حدیث صحیح، قوی و … از آنها یاد می شود، و دسته ی دوم روایاتی که قابل اعتماد نیستند و به عنوان ضعیف، مجهول و .. از آنها یاد می گردد.
روایتی که مورد پرسش واقع شده و در بحارالانوار آمده است، منبع اصلی آن کتاب مناقب آل ابی طالب مرحوم ابن شهر آشوب است.
متن حدیث در مناقب اینطور است: عن الباقر و الصادق (ع): “انه کان النبی (ص) لاینام حتی یقبل عرض وجه فاطمة و یضع وجهه بین ثدیی فاطمة و یدعولها، و فی روایة: حتی یقبل عرض وجنة فاطمة او بین ثدییها”.(المناقب،ابن شهر آشوب، ج 3، ص 334).
ترجمه :امام باقر و امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر (ص) نمی خوابید تا این که وسط چهره فاطمه (س) را می بوسید و صورت خویش را بین سینه های او می نهاد و برایش دعا می کرد.در روایتی هم چنین آمده است: تا این که کنار یا وسط گونه فاطمه یا بین سینه های او را می بوسید.
باید توجه داشت که مرحوم ابن شهر آشوب صاحب کتاب مناقب آل ابیطالب ( 588)در مقدمه کتابش می گوید: من این روایات را از جماعتی از اصحاب خود یا از اهل سنت گرفته ام، ایشان یک سند و طریق کلی نیز برای بیشتر کتاب هایی که از آنها نقل کرده – چه آن کتاب ها از عامه و چه از خاصه – آورده است.و این روایتی که مورد سؤال واقع شده،در این کتاب سند و مأخذی برای آن ذکر نشده و به اصطلاح بصورت مرسل آمده است، بنابراین،این روایت مورد اعتماد و استناد صد در صد نیست.
حال،بر فرض صحیح بودن این حدیث، توجه به چند نکته مشکل را حل می کند:
1. توجه به جایگاه پیامبر و اهل بیت و گواهی قرآن بر طهارت و پاکیزگی آنان و آیه تطهیر که حاکی از عصمت آنان است.
2. حضرت فاطمه در میان دختران پیامبر و اهل بیت، از ویژگی خاصی برخوردار بود. در بدو خلقت او، شرایط ویژه ای برای پیامبر رخ می دهد و خدای متعال این دختر را به پیامبر عنایت می فرماید.
3. برخوردهای محبت آمیز و توأم با لطف و مهربانی در میان خانواده ها، یک امر طبیعی است مانند این که انسان مادر یا خواهر یا دخترش را به جهت برگشتن از سفر زیارتی و یا کسب اجر معنوی، ببوسد. این نوع از ابراز محبت از روی شهوت نیست و جنبه ی انسانی و عاطفی دارد.
4. به نظر می رسد منشأ اصلی سؤال این است که از این عبارات، این گونه توهم و خیال شده که پیامبر(ص) سینه ی حضرت فاطمه(س) را در حالی که پوششی نداشته می بوسید در صورتی که این توهم و خیال باطل است.در میان انسانهای معمولی نگهداشتن این گونه حریمها و پوششها امر عادی است و رعایت نکردن این امور را خلاف آداب اجتماعی و خانوادگی می دانند، چرا باید نسبت به ساحت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) چنین تصور و خیال باطلی داشته باشیم؟
و بالاخره ،جمع بندی در مورد این روایت ضعیف السند-بر فرض درستی آن- این است که وقتی در بین خانواده ای معمولی و افراد عادی برخورد ملاطفت آمیز ایرادی ندارد، در میان معصومان با یکدیگر به ویژه پیامبر (که درود خدا بر او باد) با دخترش، نیز هیچگونه مشکلی وجود نخواهد داشت مخصوصا که آن بزرگواران معصوم بودند و تصور گناه در باره ی آنان جایگاهی ندارد.
—
2- در مورد مطلب دوم،عبارت حدیث نقل شده در بحار اینطور است:
“في عيون المعجزات للمرتضى: رُوِىَ أنّ فاطمة ولدت الحسن و الحسين من فخذها الأيسر”.
كه تعبير به “رُوِيَ”(روایت شده است) شده است که از آن در علم الحدیث و علم رجال حدیث به روایت مرسله تعبیر می شود،که یک قسم از روایات ضعیف است،چون روایت مرسله روایتی است که برای آن سند قابل بررسی ذکر نشده است و قابل ارزیابی سندی نیست.پس این روایت قابل استناد و اعتقاد نیست،ضمن اینکه در دیگر کتابهای معتبر حدیث چنین مطلبی نقل نشده است،بنابر این چنین مضمونی قابل استناد و باور نیست و برخلاف محسوسات تجربی ماست.
—
3- در مورد مطلب سوم:این تعبیر در بحار الانوار(ج16 ص 297) از کتاب لغت “النهایه” ابن اثیر از طریق اهل سنت نقل شده است :”و قال: فيه (فی الحدیث) :”أنه (ص) كان يرقّص الحسن و الحسين ع و يقول حزقة حزقه ترق عين بقه فترقى الغلام حتى وضع قدميه على صدره”.(النهایه،ابن الاثیر ج1 ص 379).
در مورد بازی و شوخی پیامبر با امام حسن و امام حسین وارد شده است نه در مورد فاطمه علیها سلام.اصل لغت رقص یرقص نیز بمعنای جست و خیز کردن یا خیزاندن و تحریک است،البته این تعبیر در منابع حدیثی نیست و چنانکه اشاره شد در کتابهای لغت به حدیث اسناد داده شده است.
مضمون عبارت نیز این است که پیامبر حین بازی و شوخی با نوه های خود آنها را تحریک می کرد که از او بالا روند،و آنها نیز باصطلاح طوری از سر و کول ایشان بالا می رفتند که قدم بر پشت ایشان می گذاشتند.در هر حال این تعبیر یرقّص بلحاظ لغت در اینجا یعنی تحریک و وادار کردن به جست و خیز و بالا رفتن،و ربطی به معنای اصطلاحی عرفی رقص ندارد.
سلام و درود
این نظام امتیاز دادن چیز بسیار جالبی است و مثل یک دماسنج میزان ابتذال افکار عمومی این سایت را نشان میدهد که اعضایش از چه کیفیت دانش و قضاوتی و چه میزان مطالعاتی برخوردارند. 22 امتیاز مثبت و نمره عالی برای تارعنکبوتهایی که قرنها پس از ظهور پیامبر توسط وعاظ بیسواد و بیشعور منبری پدید آمده و بیشعوران دیگری که خود از قدرت استنباط و تفکر و تحقیق بی بهره بوده اند آنها را گرد آورده اند.( خیلی هم معلوم نیست که واقعاً چنین رفرنسها و نسبتهایی تا چه حد درستند، چه کسانی واقعا به آن منابع رجوع کردند و دیدند حقیقتاً چنین اراجیفی در آنجاست.؟ )به فرض بودنهم اصل منبع هیچ اعتباری ندارد. از فردای پس از رحلت پیامبر هر چه اتفاق افتاده و گفته و نوشته شده سلیفه و فکر و روش افراد مختلف بوده و آگاهی از آنها برای هیچ مسلمانی حتی توصیه هم نشده چه رسد به آنکه کمترین ارزش یا اعتباری داشته باشند. خواننده کم حوصله ای که چون تخمه شکستن به خواندن متن های یک و دو سطری عادت کرده چشم بسته اینها را میفهمد و امتیاز خیرات میکند. این امتیازهای عالی انسان را بیاد آن بزرگی میاندازد که هر گاه مورد تحسین و تأیید عوام قرار میگرفت فوراً از خودش میپرسید :فلانی باز هم چه غلطی کردی؟.
رقص ودزدی و آدم کشی یرای مردم عادی حرام است همچون غیبت ولی برای از ما بهتران سران آپارتاید آخوندی از گوشت بره آهو حلال ترست.
اقای شفیعی من حدس میزنم درویشی که دست خودش را برید صد در صد دستش مصنوعی و از جنس پلاستیک بوده چون چاقو قادر نیست استخوان دست را ببرد و اینجوری شما را فریب داده اند. شما در اینخصوص دقت کردید که دست بریده شده مصنوعی است یا واقعی؟؟
سلام و درود
چه بگویم دوست عزیز، آن درویش تنها یک کار غیر عادی کرد که عقل ببننده و خواننده و شنونده چنین چیزی را قبول نمیکند. ظاهرا ایران پر از درویشهایی چون او و درویشتر از اوست که بصورت فردی و جمعی دست به کارهایی میزنند و میزنیم که عقل هیچ عاقلی قادر به درک و فهمشان نیست. خود نوشتن داستان آنها کم درویش بودنی نیست.
میگیم بهتر نیست ماها دیگه حرف سیاسی نزنیم و بجاش خاطره هامون رو تعریف کنیم تا از همودو چیز یاد بگیریم چون سیاست پدر مادر نداره و حرف زدن ما هم فایده ای نداره گور باباشون هر غلطی میخاند بکنند به ماچه. به نظر من اگر ما هر کدوم خاطراتی که توش پند و عبرت داره رو اینجا برا همدیگه تعریف کنیم بخدا استفادش هزار برابر این حرفا سیاسیه که نه سر داره نه ته داره من خودم سیاسی نیستم ولی خداوکیلی نمازم رو میخونم فقط صبح به صبح یه کم کاهلی میکنم که اونم تا الان قضاش رو خوندم و ادم تعصبی هم نیستم پاش بیفته محرم و صفر نباشه و روز گناه هم نباشه یه پیکی هم سر میکشم تو عروسی هم پا بده یه دستی تکون میدم چون میدونم خدا ارحم راحمینه و این چیزها رو میبخشه ولی هیچ دشمنی هم با اخوند جماعت ندارم چون اونا هم مثل خود ما تهش بدبختند بخدا. نیگاه نکنید چارتاشون وضعی بهم زدند اونا هم صدی نود و نه بدبخت بیچارند به همین خاطر خدا رو خوش نمیاد که بخایم پشت سرشون بد بگیم و بشون تهمت بزنیم حالا رو پبشنهاد من فکر کنید بخدا پیشنهاد خوبیه.
از خاطرات چه باید گفت؟ از هدر دادن عمر ؟بیکاری یا از بام تا شام دویدن و به هیچ کجا نرسیدن؟
از برباد رفتن رویاها؟ از رودست خوردن ؟ از بدختیو فلاکت و بیماری و بی عاری و عداوت و کلاشی و …..آیا همه ملت در بدبختی شریک نیستند؟
بهتر نیست که به سرچشمه همه این خاطرات درد و غم و عمر بربادرفته بپردازیم؟
که چرا اینگونه است و چرا؟
تغییر را باید از خود شروع کرد و این تغییر با نپذیرفتن وضع موجود امکان پذیر است، و معنایش در جامعه ایران بیش از آنکه اجتماعی باشد سیاسی است. زیرا هر یک از بدبختی های مردم به اداره کشور و ملت برمی گردد. هر حرکتی در تصادم با نحوه و راهبردهای کشورداری است .درقفس نمی توان پرواز کرد.
شفیعیی این روزا که قیمت اجناس تساعدی میره بالا خاستم بدونم بازار پشکل و زالو چه خبره اونا هم افزایش قیمت داشتن یا نه و الانه یک کیلو پشکل مرقوب چند خرید و فوروش میشه و قیمت زالو کیلوییه یا دونه یی یا سانتیمتریه؟ من خودم قبلندا قورباغه میگرفتم و میفروختم به دانشگاه دامپزشکی شیراز دونی 100 تومن .کی سال 69 و 70 سگ ولووی رو میدادم بشون 500 تا 700 بعد یکی بم گفت این سگارو شیکمشونو پاره میکنند و برا دانشجوها تشریح میکنند و منم همون موقه یه تصادف بدی کرده بودم و فهمیدم تغاص همین سگهاست که میگیرم میدم به دانشگاه و اونها میکشندشون دیگه توبه کردم ولی قورباغه رو گفتند طوری نیست چون اه نمیکشه تغاص نداره برا همین تا اخر سال 70 فقط قورباغه میفروختم به دانشگاه و با پولش تونستم یه پیکان مدل59بخرم و رفتم مسافرکشی روز سوم زدم به یه زن ترکه و دوماه رفتم زندان و مجبور شدم ماشین رو برفوشم و دیه زن ترکه رو بدم و فهمیدم قورباغه هم اه میکشه و کلن هر جونداری اگر بکشیش اه میکشه خداوکیلی از اونوقت تا حالا دیگه حتا سوکسهای تو خونه رو هم نکشتم و وقتی میخاند پیف پاف بزنند صبر میکنند که من برم بیرون بعد میزنند چون منکه باشم نمیزارم بزنند و به قران همین سوکس هم اه میکشه گفتم که بدونی جوندار با جوندار فرقی نداره و همین زالو هم اه میکشه و اهش ادمو میگیره شاید زندان رفتنت تقاص کشتن زالوها باشه من اینو خودم ایمان دارم بش برا همینه که سعدی گفته نیازار موری که دانه کش است که جانداردو جانش خوش است. قدیمیا خیلی بهتر از ما این چیزها رو بلد بودند
زالوهاتو عطاریها سر جمع جفتی هشت تا ده هزار تومن میخرن. ولی پشکلاتو نگر دار، و حالا که میتونی نگر داری به آنها اضافه کن. بهار گرانتر میشه.
هفت بار سلام و هشت بار درود
شما خیلی خبره و آزموده شده و در رشته انواع آه کشیدنهای زنانه و مردانه و بچگانه و جانوری و حشراتی و غیره به چنان اوجی صعود کرده و آنچنان مقام عظمایی رسیده ای که اگر خدای ناکرده، زبانم لال، گوش شیطان کر، اگر کسی بی احتیاطی و ناپرهیزی کند و چشم گشت ارشاد و گشت نسبت و گشت بلانسبت و اینها را دور دیده باشد و ناغافل نیشگونی چیزی بگیرد و خودت شخصاً آه بکشی، از کلیه بمبهای اتمی بورکینافاسو یا شاخ بزرگهٔ آفریقا هم، که چه عرض کنم؟ از کود افشانی آخوندها هم ویرانگرتر و خطرناکتره.
دستم به دامنت *خیلی مواظب خودت باش و با آدم بدا نگرد و هیچ وقت آه نکش.
بعدالتحریر :
*ببخشید! خیلی هم مطمئن نبودم، همینطوری از ناچاری گفتم: دامن! واقعاً نمیدانم دامن پاتونه یا به سبک عصر طلایی خدا بیامرز با شرت و جوراب میگردی یا طبق مد نیمه مخفی، نیمه عمومی با مینی ژوپ و آرایش کمرنگ و چادر عربی حال میکنی؟
دوباره خیلی ببخشید!!
اسمتو یواش نوشتی خیلی مطمئن نیستم جوانمردی یا جوان چیز دیگه!
سلام و درود
« به کاوش »
جناب کاوش، بیشک سایر دوستان املا و انشای مغلوطت را میبینند. شاید تشخیص نکات نگارشی قدری دشوار باشد ولی موارد زیر خیلی تابلو است.
«خاک نثاری» غلط است. خاکساری درست است. ثار لغتی عربی و به معنای خون است. ایثار یعنی خون و جان خود را فدا کردن. مخلوط خاک نثاری که ترکیبی مصنوعی نیمه فارسی و نیمه عربیست معنی خاصی ندارد.
مصلهت غلط و درستش مصلحت است.
متفرنانه غلط و هیچ معنایی ندارد. درستش متفرعنانه به معنای تکبر بیش از حد و فرعون صفتی است.
ظاهراً خیلی از تواضع و فروتنی خوشتان میآید ولی خود هیچ بهره ای از آن نداری. من تنها یکبار شکسته نفسی دروغینی بخرج دادم و به شوخی دانش خود را اکابری خواندم، حالا توسط استاد کاوش که شیفته (خاک نثاری!) است چوبکاری میشوم و تقاص پس میدهم. البته خود را مستحق شماتت های ایشان میدانم، چون دروغ، چه شوخی و چه جدی، چه به قصد تکبر و فخر فروشی و چه به قصد فروتنی و شکسته نفسی، کلاً به هر شکلش مضر و نفرت انگیز است، خواه چون حضرت کاوش «متفرنانه!» ادعا شود که «تو به اندازه یک بند انگشت منهم نمیدانی» خواه چون بنده که دانشهایی را که با رنج و هزینه های فراوان بدست آورده ام را اکابری بخوانم. (اینهم درسی بود) . البته اکابری بودن نه تنها ننگ و عار نیست بلکه افتخار است اگر واقعاً کسی چون چوپان و فارغ التحصیل اکابری همدانی که یکی از بر جسته ترین سازندگان قلب مصنوعی در تاریخ شد، بتواند با همت و تلاش و نبوغ خود بجای شایسته ای برسد افتخار و فضیلتی هزاران برابری دارد نسبت به کسی که همه چیزش مهیا بوده و دیگران کارکرده و زحمت کشیده و در آخُرش ریخته اند و او فقط چریده و لمبانده است و در پایانهم به جایی رسیده است. از اکابر به پایه و مایه ای رسیدن، نبوغ، کوشش، زحمت، هنر، تواضع، قناعت، حقشناسی، و …. میخواهد و ابداً شوخی نیست . ( گرچه بنده از این فضیلت بی بهره ام و بجز کل کل کردن و سر و کله زدن با حضرت اجل جناب کاوش به هیچ جا نرسیده ام. ). در داستانی که با اقتباس از مثنوی معنوی نقل کردم ،در آن حدیث یا داستان حفظ حرمت و پیشگیری از شرمساری یک انسان توسط نبی اکرم (ص) تمام کسانیکه از نعمت داشتن سرسوزنی انسانیت. معنویت و جوانمردی برخوردارند و تمام فطرتهای پاک را به خضوع و تعظیم واداشته را با کمال بیشرمی و بی حرمتی به ایمان و احساسات صدها میلیون انسانی که او را بیشتر از جان و چشمان خود دوست دارند «تطهیر و ریدمان شویی» نامیدی و نشان دادی که از نظر انسانی در چه حضیض تاریک و نازلی قرار گرفته و به چه مرحله ای از اسفل درجات سقوط کرده ای. ( لابد با خودت میگویی هر کی ناراحت میشه، بشه، به یه ورش!!؟ ) بنده افتخار میکنم و به خود میبالم که تحت تأثیر حضرت محمد (ص) و رفتار و کردار و گفتارش هستم و در حد دانش اندک خود او را میشناسم و به حضرتش ایمان دارم.(این تنها چیزیست که در کل عمرم به آن مباهات کرده و میکنم) با توجه به طول و عرض و عمق دانش و فضائل علمی و اخلاقیت،عقل و دانش و معلوماتی که در سُم آن خری که کتاب بارش هست و سعدی مثالش زده است، هزاران بار از دانش و معلوماتی که در فندق پوکت ذخیره کرده ای، بیشتر و ارزشمندتر است.
کسب علم و دانش واقعی فروتنی و خضوع به آموزگاران بشریت و عشق به افراد دانا و مهر به همنوعان و سایر جانداران و حتی احترام به محیط زیست و تلاش برای حفظ آن میآورد، نه بخل و نفرت و کینه به هر کس که از تو بیشتر آموخته و با کمال نادانی امر به سکوت کردنش میدهی تا صدای انکر الاصوات خودت بهتر شنیده شود!
در ضمن من نفهمیدم که :
1_آیا من مقاله و داستان و تحلیل بد نوشته ام؟
2_ موضوعات بد و بی ارزشی انتخاب کرده ام که نیاید مطرح شوند و به رسمیت شناخته شوند ؟
3_کلاً اینجور نوشته ها را هر کس دیگری هم که بنویسد بد هستند و باید به ریشخندش گرفت ؟
4_ اگر تنها من بنویسم کار بدی محسوب میشود و ممکنست آیات انسانی و جاودانه جناب کاوش در سایه قرار بگیرد و در میان آنها گم شوند ؟
5_از روی چه قرائنی متوجه تکبر و خود پسندی من شدی ؟
6_آیا تا حالا کسی مقاله یا داستانی یا اثری هنری و فرهنگی پدید آورده که در خلال یا پایان آن «مصلهت! » گرایانه بنویسد: « من آدم بیچاره و نادان و نفهمی هستم و اگر جسارت نوشتن و ساختن و سرودن بخود دادم، غلط کردم و تقاضا مندم خوانندگان مرا ببخشند!!؟»
تا خواننده متوجه تواضع و روحیهٔ غیر (متفرنانه!!) و (خاک نثارانه!) او بشود و به خود خواهی و خود پسندی متهمش نکند ؟
و یا اینکه :
7_چنین مسائلی در انحصار خاص جناب کاوش دانش آموخته اقتصاد دو پولی از دانشگاه دارقوز آباد وسطی میباشد و بدون کسب اذن و اجازه از حضرت ایشان کسی حق ندارد در آن وادیها و حریمهای ممنوعه و قرق های خاصه و انحصاری ورود کند؟
« مادح خورشید مداح خود است
که دو چشمم روشن و نا مرمد است»
( آنکه در باره خورشید مقاله ای درست و محققانه بنویسد ضمن آنکه دارد از ویژگیهای خورشید تعریف میکند، ناخواسته معلومات خود را هم آشکار میکند و خواننده منصف به او درود میفرستاد و ستایشش میکند. این در مورد هر کسی صادق است و اگر نویسنده عمداً هم بخواهد خود را کوچک کند و با «خاک نثاری!» بخواهد روحیه «متفرنانه » خود را انکار و پنهان کند و جهت خوشنودی خاطر افراد حقیری که محتوای معده شان شریفتر از محتوای مغزشان است، مبلغ و مقدار نا معتنابهی خاک مرغوب هم بر سر کند باز نمیتواند مانع ستایش خواننده نیک فطرت و بخل و حسادت خواننده پست فطرت شود.نقطه مقابلش هم صحیح است، یعنی آنکس که مثلاً منکر نور درخشان آفتاب میشود، به کور و بی حس بودن خود گواهی داده است.)
( لطفاً از بحث فرار نکن و بحث را هم منحرف نکن، به پرسش ها پاسخ بده و نگو عیب از iq تو است که اگر فرضاً iq منهم به سرنوشت شوم iq منجمد و فریز شده تو مبتلا و بکلی تعطیل هم شده باشد، ابداً بیسوادی و نادانی و رذالت و حسادت و حقارت جبلی تو را توجیه نمیکند. )
سلام و درود
با پوزش که نوشته بدون نام ارسال و با نام ناشناس نشر شده است. نوشته فوق از بنده است. شفیعی.
شفیعی جون بجونت بکنی مسلمونی و کینه توز آنهم از نوع کینه محمدی ! تو که یکبار جواب کاوش و نوشتی مسلمون!
سلام ناشناس جان
متفرعنانه ” صحیح است ,ودیگر هیچ
مصلح
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
يكي از كشاورزان ورزنه اصفهان در گفتگو با راديو ندا با بيان اينكه ” يكسري مافياي آب و مافياي قدرت در مقابل قشر ضعيف كشاورزان” قرار دارند، گفت : ” ما كشاورزان از حق مان كوتاه نمي آئيم!”
http://radio-neda.blogspot.com/2019/01/blog-post_4.html
حضرت ایت الله نوریزاد ادام الله ظلکم وارف
چه باید کرد ؟
بنده حقیر سن زیادی ندارم که همه چیز را خود دیده باشم اما تاریخ خون بار و حسرت افزای مردم این سر زمین را از دوران پهلوی با روایات مختلف مطالعه کرده ام و نیز جریانات انقلاب پر شکوه اسلامی !! را از اول تا کنون به چشم خود دیده ام .
دهه ۳۰ باسواد ترین جوانان فرهبخته جذب تشکیلات حزب توده شدند و فرجام غم انگیز ان ؛ جمعی را میدانهای تیر لشگر زرهی ؛ جمعی را زندانهای طویل المدت و جمعی دیگر را اواره گی غربت در شوروی سوسیالیستی و المان شرقی نصیب گردید و غم انگیز تر انکه افسران پاک و ارمانخواه ارتش که برای ساختن دنیایی بهتر به سازمان افسری حزب پیوسته بودند نیز برخی به میدان اعدام اعزام شدند و برخی تا سال ۵۷ به زندگی در زندان خو گرفتند و طنز روزگار انکه اینان که در سال ۵۷ به بیرون از زندان رانده شدند در سال ۶۱ مجددا نصیبشان زندان و شکنجه و اکثرا دیگر روی بیرون را ندیدند و در همان زندان برای همیشه خاموش شدند و اکنون در خاوران ارمیده اند ؛ اه ای روزگار چه ها که نکردی با فرزندان سر زمینم !!
در میانه ده ۴۰ و پس از مدتی رخوت و خاموشی دو باره این سیکل معیوب به چرخش در امد و این بار هولناکتر و غم انگیز تر و زبده ترین و با استعداد ترین جوانان این مرز و بوم پس از فارِغ التحصیلی از دانشگاه بجای جذب شدن در بازار کار که بوجود انان نیاز مبرم و حیاتی داشت ؛ حذب خانه های تیمی چریک سازی شدند ؛ دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی اریامهر که بار علمی انان با بهترین دانشگاه های غربی برابری میکرد مهندس و دکتر تحویل خانه های تیمی میدادند !!
جوانانی که شدیدا مورد نیاز کشور و شغل انان تضمین بود جهت پیوستن به گروه های چریکی سر از پای نمی شناختند و جان را صادقانه به بازی گر فته و فدا شدن را به شیرینی عسل پذیرا بودند ؛ خلاصه انکه ماجراها و حکایت های اندوه بار بر جوانان این سر زمین رفت تا به ۲۲ بهمن ۵۷ رسیدیم ؛
شور بختی انجاست که هر کسی که توانسته در باره این مقطع از تاریخ خون بار ابن سر زمین قلم فرسایی کرده ولی هیچکس تحلیل عمیق و منصفانه ای از چرایی ان نتوانسته است ارایه دهد .
چرا چنین شد ؟ چرا مهندس فارغ التحصیل دانشکده فنی و اریا مهر که اجتماع ان زمان منتظر فارِغ التحصیلی او بود و با احترام بر صدر مینشاندش و حرمتش را پاس میداشت و از نظر مادی و اجتماعی هیچ محدودیتی نداشت بجای بر خورداری از یک زندگی مرفع و ابرومند ؛ شورشگر ارمانخواه میشد و به گروه های مارکسیستی و مذهبی می پیوست ؟ انهایی که بوده اند و انهایی که تحقیق و بررسی کرده اند میدانند که اعضای سازمانهای مجاهدین خلق و فداییان و دیگر گروهای مبارز ؛ زیر ۳۰ سال سن و بلا استثنا همه دانشجو و یا فارغ التحصیل و عمدتا زبده گان علوم پایه و مهندسی بوده اند.
اما این پایان ماجرای نیست اغاز تراژدی و قصه پر غصه این نسل سوخته از پایان رژیم پهلوی و فردای خلافت ولایت فقیه اغاز میشود ؛ انگاه که چهار پایه تخت سلطنت فقیهان بر گرده جهل توده عوام ولایی استوار و گزمه های میدانهای تره بار و شاگرد حجره های حاج اقا های متدین بازار را تحت عنوان کمیته های انقلاب و سپاهیان پاسدار در تاریکخانه های جهل و جنون ؛ روش قزل باشی اموختند و انان را در کوچه پس کوچه های ولایات رها ساختند تا هرکس نگوید : علی ولی الله خمینی روح الله شکم بدرانند.
امار انهایی که خلخالی به یمن جلوس خلیفه بر تخت خلافت خون ریزان کرد به جای خود محفوظ که تقریبا تا پایان سال ۵۹ در ارتباط با این قضیه خونها شستند و دار ها بر چیدند اما از سال ۶۰ که قزلباش لاجوردی شروع به خون ریزان کرد ؛ در شش ماهه اول سال ۶۰ عملکرد ایشان به اندازه چند برابر دوران ۵۰ ساله سلطنت پهلوی بود ؛ و اه که ای چرخ معیوب چه ها که نکردی تو با فرزندان سر زمینم .
بعد از بهمن ۵۷ و در یکسالی که روحانیون سرگرم تثبیت پایه های قدرت و جمع و جور کردن غنایم درون کاخها و بنیاد ها بودند جوانان فراوانی به گروه های چپ روی اوردند که از سال ۶۰ دستگیری و داغ و درفش انان شروع و لاجوردی در اوین دکان قصابی با مجوز امام روح الله دایر نمود و تا اخر سال ۶۷ این دکان قصابی با ظرفیت کامل می چرخید و ایکاش روزی امار دقیقی از قربانیان این دکان ارایه میشد و ایکاش مردی از اینان پیدا میشد و فقط میگفت چند هزار نفر را در خاورانه با لودر و بلدزر. خاک پوشان کرده اند .
اه که چه درد اور است انانی که از زندانهای پهلوی رهیده بودند گرفتار زندانهای ولایت فقیه شدند و نهایتا در خاوران خاک پوشان گشتند و عده اندکی هم که جان سالم بدر بردند اکنون در دیار غربت پایان عمر را به تماشا نشسته اند و یکی از اینان که ۲۵ سال در رژیم شاه و ۱۲ سال در رژیم شیخ
دنباله چه باید کرد
یکی از اینان که ۲۵ سال در زندان شاه و ۱۲ سال در زندان شیخ مهمان بوده است میگوید : هر یک سال زندان شیخ معادل ۲۵ سال زندان شاه بود .
اه ای چرخ معیوب چه ها که نکردی با بابک های سر زمین من .
تا اخر سال ۶۷ به بیرحمانه و سبعانه تر ین شکل ممکن خون بهترین جوانان این مملکت بر زمین ریخته شد و تا به امروز نیز ادامه دارد تا خلافت مداران و اوهام باوران بدون اعتراًض و مزاحتمی بتواند با مغزهای فندقی و پخمگی ژنتیکی بر سرنوشت و همه چیز این سر زمین مسلط شوند و همه چیز انرا تحت عنوان غنایم جنگی و طبق دستور شریعت چپاول کنند.
بتازید و غارت کنید که کسی جلو دارتان نیست ! بیشه از شیران تهی شده است و هنگام ترکتازی شغالان است ؛ سفره ای پر نعمت گسترده است و کسی در خانه نیست ؛ سهم خود بر دارید که فردا دیر است
اه ای وطن چه زخمها که بر تن داری
و اکنون که بعد از این همه مصیبت نسلی به جا مانده است که مات و مبهوت ؛ افسرده و دل مرده زانوی غم بغل گرفته و چشم به دور دست های کویر نا امیدی دارد چه باید کرد؟
چگونه این چرخ معیوب را می باید متوقف کرد ؟ ایا قرار است کسی بیاید ؟ اگر نه پس چه باید کرد؟ ایا میشود الماس را به غیر از الماس برید؟
ایا نشسته ایم تا تاریخ بار دیگر هولاکوخانی بزاید تا بیاید و برایمان خلیفه را نمد مال کند ؟
jm گرامی – چقدر زیبا این تاریخچه پر از درد و رنج و البته نادانی روشنفکران نسل ما را بیان کردید. ممنون از شما.
و همینطور این عبارت ” قزلباش لاجوردی ” به نام شما در تاریخ ایران ثبت شد.
سپاس از شما نازنین ن_م
فرض محال!
————
گزینش می پرسد دین؟ دانشجو می نویسد بهایی و اخراج می شود. بنویسد مسلمان منعی ندارد. ولی او آتش می زند به مالش.
فرض محال بگیریم -دور از جان- جمهوری بهایی ایران به پا بود و شیعه را -زبانم لال- فرقه ی ضاله بر می شمرد.
گزینش می پرسید دین؟ دانشجو، با وضو و دهان روزه، می نوشت بهایی. شاهد هم داشت. تقیّه می کرد. مصلحت بود تهمت هم میزد. شامپو هم می زد!
———
با شما موافقم بانوی مجازی!
/
دشمنان اسلام که با خط گیری از عوامل صیهونیست از هر فرصتی برای ضربه زدن به مقام والای ولایت و ولایتمداران استفاده میکنند بدنبال غیبت موقت حضرت سید مرتضی از این سایت شایع کرده اند که ایشان به کیریسمس هالیدی رفته. البته سید ما اهل این قرتی بازیها نیست و من از یک منبع بسیار موثق شنیدم که دلیل غیبت ایشان یک مرخصی استعلاجی بوده . گویا ایشان انقدر از دست رضا شاه و طرفداران او در این سایت حرص خورده که اعصابش داغون شده بود و مقامات بالا با یک مرخصی استعلاجی کوتاه مدت ایشان موافقت کردند بشرط آنکه در بازگشت کم کاری این مدت را جبران کند بنابراین منتظر کتیبه های طولانی تر ایشان در جهت ارائه حق و حقیقت و نشان دادن صراط مستقیم به عموم گمراهان و مشرکین باشید . خدا قوت.
آخر به قیافه ات نگاه کن ، ببین چکار کردی.
مگر آدم به خودش اسید می پاشد؟
مگر آدم به خودش شلاق و چاقو می زند و یا دست وپا ی خودش را می برد؟
مگر آدم به خودش تف میکند ؟
هیچ به خودت نگاه کرده ای؟
اینکارها که با خودت کرده ای از بیماری توست . قبول کن بیماری؟
چرا ؟ چون تنها در آنوقت به درمان رو می آوری.
آخر کجای تاریخ بشر، کشور و ملتی با ثروت بیشمار دیده که اینگونه قحطی زده، فقیر، تبدار و بدبخت باشد ؟
هرروز یکی خودش را از نداری آتش می زند.
هر روز کودکانش خودکشی می کنند.
هر روز اعدام و کشتار مخالفان .
چهره مخوف ژنده ای پیدا کرده ای که هیچکس دلش برایت نمی سوزد.
می دانی چرا؟
زیرا تو اولین کسی هستی که ارزش خودت را ندانسته ای!
جناب نوریزاد، معذرت میخوام از اینکه تعداد زیادی پست امروز گذاشتم. والله تقصیر من نیست، این اسلامیچیا در طول ۲۴ ساعت گذاشته جفنگ گویی شون زیاد بوده، هرچه میگم مش قاسم، بسه دیگه، میبینم یکی دیگه از اینا یه جفنگ گنده تر از قبلی گفت.
درود مش قاسم گرامی
کار نیکو کردن ازپر کردن است.
یکی از ورود کنندگان به اون طویله: حداقل محکومیت جاسوس باید اعدام باشد.
مش قاسم: حداکثرش باید چی باشه؟ بیخود نیست به اونجا میگن طویله.
( ۸۳ سالگی کشف حجاب؛ از “قیام طاهره” تا “دختران خیابان انقلاب” )
عنوان یک گزارش تصویری 17 تکه در “دویچه وله فارسی” حاوی مطالبی جالب، کوتاه و مفید.
اشاره :
2 “قیام طاهره”
طاهره قرةالعین، احتمالا اولین زن نامداری است که بدون روبنده که رسم آن روزگار بود، در میان مردم ظاهر شد. او در سال ۱۲۲۷ خورشیدی، یعنی حدود ۹۰ سال پیش از کشف حجاب رضا شاه، برای سخنرانی در گردهمایی بهائیان در روستای بدشت از توابع شاهرود بدون روبنده حاضر شد. او در این سخنرانی جدایی دین بابی از دین اسلام را اعلام کرد.
3 پیش از فرمان “کشف حجاب”
پیش از صدور فرمان کشف حجاب نیز، بودند زنانی که به مقابله با حجاب برخواسته بودند. مهلقا ملاح، رئیس انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست، به حوالی سال ۱۳۰۷ خورشیدی اشاره میکند: «قبل از کشف حجاب، مادر من چادر سیاهش را روپوش کرده بود، پشتاش هم کلاه گذاشته بود. برای من هم همین کار را کرده بود. وقتی میرفتیم در کوچه، به ما سنگ میزدند، من گریه میکردم، مادرم میگفت هیچی نگو، مبارزه است، مبارزه.»
4 “پوشش فقر”
شهلا لاهیجی، نویسنده و ناشر در مورد رابطه کشف حجاب رضا شاه با حجاب اجباری جمهوری اسلامی معتقد است در گفتوگوی که چند سال قبل با دویچهوله فارسی داشت، گفت: «چادر برای خیلیها پوشش فقر بود. یعنی شما یک چادر سرت میکردی، دیگر آن زیر اشکال نداشت که چه چیزی تنات هست. چادر سنتی که مثلا زنان سنتی طبقات بالاتر، تجار و خانمهای تجار سر میکردند، متفاوت بود با آن چادری که عامهی مردم سر میکردند.»
= برای خواندن هر 17 تکه، لطفاً به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.dw.com/fa-ir/iran/g-46984803
رئیس/* بانک مرکزی: حذف ۴ صفر از پول ملی.
مش قاسم: این عمل از آینده نگری حکومت اسلامیه. اینجوری که پیش میره روی اسکناسها یا باید جا واسه صفر باشه یا تصویر اون اولی. دیدن آبرو ریزیه که صفرها جای تصویر رو بگیره، صفرها رو حذف میکنن.
/*: ک
سلام مش قاسم
لطفاً تذکر بده که کمی دیگر صبر کنن تا اون عدد اولیه هم به صفر برسد ، تا یه باره بجای 4 تا صفر، 5 تا صفر وردارن، اینجوری خیال همه راحت تر میشه.
اگر بیای و هجوم اعراب به شهرهای مرزی و چپاول کالا و بخصوص مواد غذایی رو ببینی میفهمی چی گفتم.
درود مزدک گرامی
من چند ایراد در این نظریه ها می بینم( البته ممکن هم است همه درست باشند).
۱-زمانی که از گذشته صحبت می شود ، احتیاج با ماخذ است ، ( حتا به این مسئله سید مرتضی واقف است )
۲- ایشان چه کسی است که این نظریه ها را می دهد؟ این مهم است زیرا دیدگاه و تشریحات و بررسی جامعه شناس و فلیوسوف و تاریخدان و لغت شناس و….. نسبت به یک موضوع فرق دارند.
۳- هر نظریه را نمی توان علمی تایید کرد مگر به اثبات و این اثبات با مدارک قدیمی/دست نوشته و تجزیه و تحلیل آنچه در دسترس است امکان پذیر است.
۴-گذشتگان بخصوص مصریان و بابلیان و ایرانیان در ستاره شناسی بسیار پیشرفته بودند اینرا گواهی های بسیاری ثابت کرده است. در هر صورت مردمان قدیم وسعت دانش ستاره شناسی اشان وسیع بوده است.
-یکی از قدیمی ترین ستاره شناسی ها در غاری در فرانسه با نام Lascauxکشف شده است که قدمتش به ۱۸هزار سال پیش می رسد.
-در آلمان The Goseck circleدر محیطی وسیع کشف شده متعلق به ۷۰۰۰ هزار سال پیش و در انگلیس حدود ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد مسیح استون هنج است.
در مورد موقعیت ستارگان در آسمان MUL.APIN ﴿ آسوری، بابلی سومری)مربوط به ۲۳۰۰ پیش از میلاد حدس زده می شود.
-پیتاگوروس ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح عقیده داشت که ستارگان و خورشید دور زمین در گردشند.
-همینطور در نزدمایا و اینکا و چین نیزستاره شناسی قدمتی طولانی داشته.
-سه هزار سال پیش از میلاد بابلی ها چرخه ستارگان را دقیق حساب می کرده اند مثال: چرخه ستاره زهره و مریخ با(۰/۲- ۱ )ساعت اشتباهشان می بوده وهمینطور ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی،یا ۳۶۰ درجه ساعت رابابلیان حساب کردند .
غرض این است که بشر از قدما کم می داند و دانش قدما بسیار بیشتر از آن بوده که تصور می شود .
اشکال از زمانی آغاز شد که توهم دین جای خرد و بینش پویا را گرفت.
محسنی اژه ای: بخش زیادی از امول بنیاد شهید در اختیار خانواده جانبازان و شهداست.
ترجمه: من دزد نیستم، من زمین خور نیستم، بنیاد شهید دزد و زمین خوره.
دادنستان تهران: فعلا با تاکسی های اینترنتی برخورد نشود.
مش قاسم: به این میگن ترس!
وزوزیر/* کشور: در فضای مجازی ولنگاری وجود دارد.
مش قاسم: در حکومت اسلامی ولنگاری وجود دارد. تو اول خودت و همپلکیات رو از ولنگاری در بیار بعد برس به فضای مجازی. این نادانان مملکت رو به …(سه نقطه از مش قاسم) کشیدن برای خاک پوشانی روی کارای خودشون از این جفنگیات میگن. ولیکن انصافا، اینا غیر از جفنگ گویی چیزی حالیشون نیست، چارتا کلمه حرف حساب که نداره بزنه، میاد جفنگ میگه.
جهانگیری به یورونیوز: آیا اروپا قادر است مستقل از آمریکا تصمیم بگیرد؟
مش قاسم: آیا حکومت آخوندی قادر در راستای منافع ملت ایران تصمیم بگیرد؟
سردار/* شکست خورده شمخانی: آمریکاییها دو بار در افغانستان به من پیشنهاد مذاکره دادند.
ترجمه: در شهر به ما پیشنهاداتی داده شد.
سردار/* شکست خورده شمخانی : ایران هیچ نیروی نظامی در سوریه و دیگر کشورهای منطقه ندارد.
….و ادامه داد: …. نیروی نظامی در این مملکت رو برای زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی کوچه خیابونای ایران داریم.
سردار/* شکست خورده مؤیدی : اگر لازم باشد لیست آقازادهها و مسئولان قاچاقچی را منتشر میکنیم.
مش قاسم: چه الزامی باید به وجود بیاد که لیست رانت خورها و قاچاقچیها منتشر بشه؟ به این میگن حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات.
/*: ک
نوریزاد یه مشت بیسوادو دور خودت جمع کردی، ندیدم کارهای خوب لایک بشن.
جناب کاوش
سلام
جدای از نوع نگاه سیاه شما به حضرت مولانا که البته محترم است؛ سبک نگارش و نحوه ی کاربرد کلمات، نشان از پختگی شما دارد و به اصطلاح، شما نشان دادید که دود گردسوز خورده اید! علی رغم گلایه ی بعضی، که نشان از کم سوادی آنها دارد، شما بسیار خوب کلمات و مفهوم آنها و محل کاربرد آنها را میشناسید.
یکی از اشخاصی که من همیشه کامنت هایش را میخوانم، شما هستید. نمیدانم از نویسندگان قدیمی هستید و یا به تازگی به جمع حاضران و ناظران پیوستید، ولی لازم دیدم از شما بابت نوشته هایتان قدردانی کنم.
سپاس که هستید
سلام دوست گرامی آنارشیست،
با سپاس از لطف شما که خواننده کامنتهای اینجانب هستید، من هم به نوبه خود برخی از کامنتهای شما را میخوانم؛
نگاه من به حضرت مولانا نگاه به سیاهی مطلق نیست بلکه نگاه به پس زمینهای خاکستری و معجونی از شریعت و سلوک مناسب حال خود ساخته معلق در هوا پر از تمثیلات عامیانه و دیگران را جملگی نادان یا نادان تر از خود دانسته؛ شیدای شناخت شهودی و بی عتنا به شناخت عقلی، خرد سوز و آشفته و شیفته حکم الهی زاده و پرورده عصر تاریکی. نقاد لجباز بی ایمانی بر خلاف حافظ که نقاد بی امان تعصب و ایمان و ریاست.
من تقریبا دو سالی میشود که در این سایت هر از گاهی نقدها و کامنت هایی عمدتا با مضامیین اقتصاد سیاسی و نقش بنیادین عوامل و شرایط متغیر منابع مادی از قبیل اقلیمی، جقرافیایی و منابع انرژی و آبی لازمه توسعه تمدنها مینویسم (اخیرا کمی بیشتر آنهم به خاطر زنجیره پاسخها به نقدهای متفاوت) چون که اغلب نقدهای اقتصاد سیاسی اینجانب بدون نقد یا سوال سپری میشود. پیش از پایان سلسله نقدها و نوشتههای کورس گرامی با ایشان هم چندین مورد بحث و گفت گو پیرامون فلسفه تاریخ، فلسفه حق و معقولیت شَر و تاریخ ساسانی و دلائل فرو پاشی آن و ظهور اسلام داشتم. امید است که این سلسله بحثها و همینطور مباحث جدید عصر مدرن با باز گشت ایشان از سر گرفته شود.
سپاس که حضور و توجه دارید.
آورده اند که ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ به همراه مریدان ﺟﻬﺖ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ مدرک IELTS خویش ﺑﻪ کاخ ﺯﺑﺎﻥ برفتی ﻭ ﺟﻬﺖ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻭ ﺗﻌﯿﯿﻦ سطح و ﻭﺿﻌﯿﺖ خویش ﺑﻪ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ بنشستی!
رییس کاخ زبان که شخص امتحان گیرنده بودندی از حضرت همی بپرسید:
Do you speak English?
شیخ فرمودند: Yes
رییس: Name ؟
شیخ: sheikh
رییس:Sex ؟
شیخ:
.Five times a day
رییس:
No, I mean male/female ?
شیخ:
Oh…Yes, male,female and sometimes camels !!!
رییس:
oh , Holy cow !
شیخ:
Yes, cows, sheep…Animals in general!!!
رییس: Oh dear !!!
شیخ: No, deer runs too fast
گوینتد رییس پس از انجام این مصاحبه نعره ها زدندی
و فلفور خود را از پنجره ی اتاق خویش به پایین پرتاب بنمود!
مریدان نیز که همچون بزی کوهی، هیچ نفهمیده بودند به صورت ورتيكال با سيمبل ريت 27500 خشتک ها دریدند و جملگی عریان گشتتند
آیا چینیهای مسلمان، مسلمان نیستند؟!
✍️به این چند سطر خبر توجه کنید:
بازداشتگاه هوتان، یکی از بازداشتگاههای در حال گسترش در منطق شین چیانگ چین است که در آن حدود یکمیلیون مسلمان بازداشت شدهاند و مجبورند دین و زبان خود را تعییر دهند و تحت آموزشهای سیاسی باشند.
آنها مجبور به کار میشوند و هیچ پولی در یافت نمیکنند و با آنها مانند یک برده برخورد میشود.
در شهر کاشغر واقع در منطقه مسلماننشین سینکیانگ، یکی از کارمندان، دو زن را در خیابان متوقف میکند و کارت ملی آنها را برای ثبت اسمشان درخواست میکند. تنها گناه این دو زن، داشتن حجاب است.
محدودیتهای جدید شامل ممنوعیت برگزاری عقد عروسی مذهبی و استفاده از عنوان «حلال» برای اغذیه است.
چین هرگونه تبلیغ آزادانه و غیرقانونی دین را در فضای مجازی سرکوب میکند.
همچنین تبلیغ مذهبی آنها خارج از طرح و زمینه اینترنتی مشخص شده خود، ممنوع است. نیروهای امنیتی دائما موبایل افراد در مناطق با اکثریت مسلمان را بازرسی میکنند و هرکس دادههای مذهبی داشته باشد که به تأیید حکومت نرسیده مجازات میشود.
گذاشتن اسامی اسلامی بر روی نوزادان، پوشیدن برخی لباسهای مذهبی و ریش بلند نیز ممنوع است.
دولت تدابیر سختی علیه دانش آموزان و دانشجویان ماه مبارک رمضان به کار گرفته و علیه آنان تجسس می کند تا روزه نگیرند. تمام مدارس منطقه «تکسی» توافق نامه ای امضا کردند که در اثر آن حق روزه گرفتن از تمام کارمندان آن ها سلب شد.
نیروهای امنیتی به درون خانه های مسلمانان وارد و به آنان میوه و نوشیدنی می دهند و آنان را مجبور می کنند که این مواد را در حضور مسوولین مصرف کنند و هر کس از چنین دستوری سرپیچی کند به جرم غیرقانونی روزه گرفتن متهم خواهد شد.
✍️گزارش های فوق نه از زبان خبرنگاران مسلمان بلکه توسط خبرگزاری های غربی مانند: اکسپرس، آسوشیتدپرس، رویترز،
گاردین، و همچنین سازمان حقوقی آمریکایی خانه آزادی « فریدوم هاوس» منتشر شده است!
بر اساس آمار، از جمعیت یک میلیارد و 300 میلیون نفری چین، 39 میلیون نفر مسلمانند که 3 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهد که شامل 36 میلیون نفر سنی مذهب و بیش از سه میلیون شیعهمذهب است.
حدود 9 میلیون مسلمان ایگور در منطقه شین کیانگ زندگی می کنند که از نظر دینی و فرهنگی دارای محدودیت های زیادی هستند، با وجود آن که این منطقه نفت خیز است اما از نظر اقتصادی بسیار عقب مانده است.
بر اساس اصل 152 قانون اساسی سیاست خارجی ما بر دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان استوار است. حمایت های معنوی و مادی دست دل بازانه در حمایت از مسلمانانی که در برخی کشورهای غربی و خاورمیانه مورد ظلم قرار می گیرند هماره وجود داشته است اما در یک تبعیض غیرقابل توجیه، کشورهای بلوک شرق چون چین و روسیه که گاه خشن ترین اقدامات ضد انسانی را علیه مسلمانان اعمال می کنند، به دلیل مصلحت اندیشی از اعتراض استثنا شده اند.
با اینکه ظلم کشورهایی چون روسیه با پرونده ضد حقوق بشری در منطقه چچن و چین با اویغورها بر جمعیت مسلمان، کمتر از ظلمی نیست که در بالکان از سوی صرب ها، غزه از سوی اسرائیل، یمن و بحرین (از سوی برخی کشورهای با حکومت مسلمان)، بر مسلمین روا داشته شده است!
ریشه این دوگانگی در حمایتهای معنوی و مادی از سوی ج.ا.ا چیست؟!
آیا مسلمانان چچن در روسیه و اویغور در چین، مسلمان نیستند؟!
آیا دفاع از مسلمین در یک منطقه مطابق منافع و جای دیگر مخالف آن است؟!
اگر در نگاه به حقوق بشر، منافع و سیاست دخیل است سرزنش دیگرانی که چنین روشی در سیاست خارجی خود دارند بی معنا نیست؟!
سلام و درود
در یک از کتابهای اکبر گنجی خواندم که هنوز هم در آلمان شبکه ای تلویزیونی برنامه ای ثابت و هفتگی دارد و در آن برنامه، روشنفکران و آگاهان آلمانی تاریخ جنگ جهانی دوم را با جزئیات مورد بحث و بررسی قرار می دهند و گاهی بصورت نقاشی یا انیمیشن صحنه های مختلف جنگ جهانی دوم را بازسازی و بر روی تک، تک دستورات نظامی پیشوای آلمان، آدلف هیتلر بحث میکنند و بدون تعصب و اغماض تمام تصمیمات نظامی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی واطلاعاتی و…. آن دوران را با موشکافی مورد تجزیه و تحلیل و نقد و انتقاد قرار می دهند. بدیهیست که این مباحث شامل دوران پس از جنگ، یعنی دوره صدراعظمی دکتر کُنراد آدنائر و بازسازی کشور تخریب شده و بدون پشتوانه مالی جهت چاپ اسکناس با راهکارهای، اقتصادی اقتصاد دان بزرگ، دکتر کینز هم میشود که منجر به معجزه اقتصادی در آلمان و رسیدنش به پایه و مایه امروزی هم میشود. نمیدانم این اطلاع یا ادعا تا چه حد درست است و صحت دارد؟ ولی ضرورت راه اندازی چنین بحث منظمی را در این وبسایت احساس میکنم و فکر میکنم هر کس از اعضای کنونی تا حالا هر چه احساسات داشته بخرج داده و اکثراً هم متوجه بیفایده بودن فحاشی و تخلیه روانی و نک و نیش زدن و متلک گوییها شده ایم. بنا بر این اگر سایر اعضای محترم نیز در این فکر با بنده همراهی کنند و موافق نظرم باشند، میتوانیم ما نیز چنین گفتمانی داشته باشیم که بیگمان از بحثهای آشفته و بی هدف و جنجالی فعلی که اغلب به جرّ و بحث بیهوده بین دو یا چند نفر منجر میشود و چون تماشای دعوای دیگران تنها مایهٔ تفریح و سرگرمی سایر حاظران و ناظران است، بهتر خواهد بود. امیدوارم دوستان با مداقه و تعمق و تفکر راجع به این پیشنهاد بیندیشند و اگر با کلیت چنین بحثی موافقند، قصورات و کاستیهای موارد پیشنهادی را با پیشنهادات خود تکمیل و اصلاح کنند تا با موافقت مدیر محترم این وبسایت بتوانیم ضمن نظم بخشیدن به فعالیتهایمان به مباحث و مطالعات نیز جهت و هدف خاصی بدهیم ، باشد که در مورد شکل عملی کار، به توافقی هدفدار و منطقی و عملی برسیم.
مثال :
یک هفته « بسته به نیاز یا توافق، کمتر یا بیشتر» در مورد مسائل دوران جنگ یا سازندگی و تصمیماتی که مردم و کشور ما را به جایگاه کنونیش رسانده است گفتگو کنیم و هر کس در خود صلاحیت و دانش کافی سراغ داشت، اندیشه ها و برداشتها و منابع مطالعاتی و رفرنسهای خود را نیز با سایر دوستان در میان بگذارد.فکر میکنم راه اندازی چنین شیوه ای هم در ارتقای دانش و مطالعه مؤثر خواهد بود و هم تمرینی برای فراگیری گفتمانهای نتیجه بخش میتواند باشد.
آقای دکتر نوریزاد لطفاً در این خصوص اعلام نظر فرمایید. با سپاس.
يه روز اعضاء بدن تصميم ميگيرن براى خودشون رئيس جمهور تعيين كنن
مغز و قلب رو كانديد ميكنن
/// ميگه :
منم نامزد ميشم
رأى گيرى شروع ميشه
و قلب با اكثريت آرا رئيس جمهور ميشه
به /// بر ميخوره و ميگه :
من بايد رئيس جمهور بشم
اعضاء قبول نميكنن
/// هم ميگه :
حالا كه اينطور شد منم ديگه كار نميكنم و نميرينم !
ديگر اعضاء بهش ميگن :
خب نرين
روز اول همه تحمل ميكنن
و روز دوم هم همينطور
روز سوم ميبينن نميشه
به همه جا داره فشار مياد . . .
كليه ، كبد ، قلب ، مغز و همه دارن از كار ميافته
ميرن پيش /// ميگن : برين ديگه لا مصب!
ميگه : نميرينم
ميگن : بابا برين همه داريم از كار ميافتيم
ميگه : به شرطى كه رئيس جمهور بشم
همه ميگن : باشه تو رئيس جمهور
/// ميگه : خوب حالا من بايد چيكار كنم ؟
اعضاء ميگن : هیچی تو فقط برین !
عجب داستان آشنايي!
آهن تافته هم نمی سوزاند.
ابن جوزی مینویسد: «مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون میآورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری ندارد. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود.
گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم.
پرسید: چگونه میشود با اینکه انجام چنین کاری جز به دست بندگان صالح خدا ممکن نیست؟
او پاسخ داد: صحیح است، ولی کرامتی که دیدی سببی دارد.
آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود.
آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوش اندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگ دستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم [و] گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمی آورم.
با حالتی که حاکی از تأثر فوق العاده بود، گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم.
گفتم: در این صورت، برخیز و دنبال کار خود برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همان قدر بدان [که] تنگ دستی طاقت فرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم.
من دکان را بسته، با او به خانه رفتم. وقتی وارد اتاق شدیم، در را قفل کردم. دیدم مانند بید میلرزد.
پرسیدم: از چه میترسی که این قدر به لرزه افتادی؟ گفت: هم اکنون خدا شاهد و ناظر ماست؛ چگونه نترسم. آن گاه ادامه داد و گفت: اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش دنیا و آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت.
همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار که تاجی از یاقوت بر سر داشت، به من فرمود: «یا هذا جَزاکَ اللهُ عَنّا خَیراً؛ خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند. » پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «قالَتْ أم الصّبِیهِ الَّتِی اتَتْکَ وَ تَرَکْتَها خَوْفاً مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ لا أحْرَقَکَ اللهُ بِالنّارِ لا فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الّاخِرَهِ؛ من مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند میخواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند پرسیدم: آن زن از کدام خانواده بود؟ گفت: از بستگان رسول خدا. سپاس و شکر فراوانی کردم. به همین جهت، حرارت آتش در من تأثیر ندارد».[۱]
———-
[۱]: موسوی خسروی، پند تاریخ، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۸، چ ۱۳، ج ۲، ص ۲۴۳
آیا در اسلام به علم و علم آموزی اهمیت داده شده؟
#قسمت اول
✍️اسلامگرایان دائما تکرار می کنند که در اسلام به علم و تعقل ارزش فراوانی داده شده و سپس استناد می کنند به قسمتی از آیه ۹ سوره زمر که چنین آمده :
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۹﴾
بگو آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند (۹)
سپس ازین آیه نتیجه میگیرند که در اسلام به تعلم و تعقل اهمیت داده شده.
✍️پاسخ ما
در ابتدا باید گفت این روش اسلامگرایان بر ارائه آیات قرآن دقیقا مخالف قرآن است زیرا در آیه ۴۶ سوره نسا چنین آمده است :
مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا.
✍️ترجمه :برخی از آنان کسانی اند که حقایق را از جایگاه های اصلی و معانی حقیقی اش تغییر می دهند، و می گویند: شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو که [ای کاش] ناشنوا شوی…
اسلامگرایان برای اثبات سخنانشان مبنی بر علم آموزی به ایه ۹ سوره زمر استناد می کنند ولی از روی عمد فقط قسمتی از آنان را می آورند و کل آیه را چون بضررشون است نقل نمی کنند ، ما کل آیه را نقل می کنیم:
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۹﴾
✍️ترجمه : [آيا چنين كسى بهتر است] يا آن كسى كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت [خدا] مى كند [و] از آخرت مى ترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد بگو آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند (۹)
⁉️آیا انصافا این آیه در مورد علم آموزی و تعقل است؟؟؟ این آیه به صراحت می گوید آیا کسی که شب عبادت و سجده می کند با کسی که چنین نمی کند برابر است ؟ به عبارت دیگر طبق این آیه دانایان کسانی هستند که به عبادت و سجده در شب می پردازند و هرگز مدعای آیه تفکر و علم آموزی نیست.
در تفاسیر شیعه از ائمه نقل شده است که مقصود ازین یعلمون در آیه ۹ سوره زمر(کسانی که در شب عبادت و سجده می کنند و دعا می کنند) ائمه هستند و دشمنان ائمه لایعلمون هستند و شیعیان نیز اولوالالباب هستند.
شیخ صفار از علمای بزرگ شیعه بابی را تحت همین عنوان می آورد :
24 – باب في الائمة ع انهم هم الذين قال الله تعالى انهم يعلمون واعدائهم الذين لا يعلمون وشيعتهم اولو الالباب
بصائر الدرجات نویسنده : محمد بن الحسن الصفار جلد : 1 صفحه : 75 و 76
در این باب ۹ حدیث از ائمه می آورد که مقصود از این دانایان در ایه ۹ زمر فقط ائمه اهل بیت هستند و مقصود از نادانان دشمنان اهل بیت هستند و مقصود از اولوالالباب شیعیان هست.
⁉️حال سوال اینجاست این در کجای آیه به علم اموزی اشاره شده است ؟
اگر فرض را بگیریم این آیه در مورد عبادت و شب زنده داری و قرآن خوانی سجده نیز نبود باز بیان علم آموزی نبود زیرا قرآن شناسان(امامان!) گفتند که مقصود از دانایان خودشان(امامان) هستند و دشمنانشان نیز نادانان هستند و چقدر خودخواهی و خودبزرگ بینی ائمه را می رساند که مخالفین خود را نادان و خود را عقل کل و دانا می دانند!!
به اسلامگرایان پیشنهاد می کنیم به این آیه در باب علم آموزی و تعقل استناد نکنند چون به شدت بضررشون خواهد بود.
اسلامگرا چنین نوشته است : در اسلام طلب علم بر همگان واجب است چنانچه پیامبر چنین گفته است :
قال رسول الله(ص): طَلَبُ العِلمِ فَریضَةُ عَلی کُلِ مُسلِمِ،أَلا إنَّ اللهَ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ
رسول الله(ص)میفرمایند:طلب علم برهرمسلمانی واجب است.آگاه باشید که خداوند جویندگان علمرا دوست دارد.
اصول کافی…باب فرض علم وجوب حدیث ۱
پاسخ ما
✍️روایتی که اسلامگرا بدان استناد می کند از کتاب کافی در باب فرض العلم آمده است که در آن ۹ روایت وجود دارد که طبق نظر علمای شیعه هیچ کدام از آن صحیح نمی باشد.
طبق بررسی علامه مجلسی :
حدیث اول : مجهول
حدیث دوم : مجهول
حدیث سوم : مرسل
حدیث چهارم : مرسل
حدیث پنجم : مرسل
حدیث ششم : ضعیف
حدیث هفتم : ضعیف
حدیث هشتم :مجهول
حدیث نهم : ضعیف
مرآه العقول ج ۱ صفحات ۹۸ تا ۱۰۱
علامه مظفر نیز در بررسی خود در کافی عین همین بررسی علامه مجلسی را کرده است و هیچ کدام ازین روایات را صحیح نمی داند.
الشافی فی شرح اصول الکافی ج ۲ صفحات ۴ تا ۱۵
تا اینجا مشخص شد که هیچ کدام از این روایات صحیح نیستند ولی ما فرض را بر صحت آن میگیریم.
⁉️مقصود از علم در نظر امامان چیست؟ ایا شامل تمامی علوم بالخصوص علوم تجربی میشود یا خیر؟
به تصریح خود ائمه ، علمای شیعه و اهل سنت مقصود از علم تنها شریعت و دین می باشد ؛ علامه مجلسی چنین می نویسد :
قوله صلىاللهعليهوآلهوسلم طلب العلم فريضة : المراد بالعلم العلم المتكفل بمعرفة الله وصفاته وما يتوقف عليه المعرفة والعلم المتعلق بمعرفة الشريعة القويمة.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامه المجلسی جلد : 1 صفحه : 98
✍️قول پیامبر در خصوص اینکه طلب علم واجب شرعی است ، مقصود از علم صفات الله و شریعت می باشد.
☑️همچنین آیت الله کورانی استاد حوزه علمیه قم می نویسد :
أحاديث وجوب طلب العلم أحاديث وجوب طلب العلم متفق عليها لأن منها أحاديث صحيحة، وهي بمجموعها متواترة في مصادر الشيعة والسنة.. فإذا كان طلب العلم فريضة، وعلم الدين إنما هو في كتاب الله تعالى وسنة رسوله صلى الله عليه وآله
نشر اکاذیب و اوهام توسط آموزش و پرورش حکومت جمهوری اسلامی
⁉️آیا جمله《ز گهواره تا گور دانش بجوی کلام پیامبر اسلام محمد بن عبدالله است》؟؟
نشر اکاذیب و اوهام یکی از روشهای اسلامگرایان است، حال برای گمراه کردن و منحرف کردن اذهان نوجوانان دانشآموز دست به دروغ گویی می زدند؛ به عنوان مثال در کتاب تفکر و سبک زندگی ویژه پایه هفتم در دوره اول دبیرستان صفحه ۳۷ سخنی را به دروغ به محمد نسبت می دهند در حالی که چنین نیست.
⚡️این سخن به تصریح علمای بزرگ اسلام از پیامبر نیست و چنین سخنی از پیامبر ثابت نیست؛ چنانچه شیخ عبدالفتاح ابوغذه چنین می گوید :
هذا الكلام: (طلب العلم من المهد إلى اللحد) ويحكى أيضا بصيغة (اطلبوا العلم من المهد إلى اللحد): ليس بحديث نبوي، وإنما هو من كلام الناس، فلا تجوز إضافته إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم كما يتناقله بعضهم، إذ لا ينسب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا ما قاله أو فعله أو أقره.
قيمة الزمن عند العلماء نویسنده : عبد الفتاح أبو غدة جلد : 1 صفحه : 30
✍️ترجمه : این سخن: دانش را از گهواره تا گور بجوی حدیث نبوی و سخن پیامبر نیست، بلکه همانا این سخنی از مردم است و جایز نیست که ما سخنانی را به پیامبر نسبت دهیم در حالی که سخنان پیامبر نیستند؛ چنانچه بعضی چنین کردند…این حدیث جعلی است. چیزی به پیامبر نسبت داده نمیشود مگر اینکه سخن او و فعلی که انجام داده است باشد.
***
جواز ازدواج باکودکان، یک دلیل بر … امام صادق است
⚡️امام صادق میگوید بادختر9ساله میتوان ازدواج کرد چون بالغ شمرده میشود
ترجمه فروع کافی ج۶ص۴۱۸
⁉️آیا شرافتمند جواز ازدواج با کودکان میدهد؟
***
روايت يكى از معتبرترين كتاب حديث مسلمانان يعنى #صحيح_مسلم
#متن_عربى_روايت:
حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَعْلَى، حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللهِ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرٍ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَأَى امْرَأَةً، فَأَتَى امْرَأَتَهُ زَيْنَبَ،
وَهِيَ تَمْعَسُ مَنِيئَةً لَهَا،
فَقَضَى حَاجَتَهُ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ، فَقَالَ: «إِنَّ الْمَرْأَةَ تُقْبِلُ فِي صُورَةِ شَيْطَانٍ، وَتُدْبِرُ فِي صُورَةِ شَيْطَانٍ، فَإِذَا أَبْصَرَ أَحَدُكُمُ امْرَأَةً فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَرُدُّ مَا فِي نَفْسِهِ»
#ترجمه: از جابر نقل شده است که همانا رسول خدا زنی را دیده است و فورا خود را به همسرش زینب، می رساند.
هر چند زینب مشغول پخت نان بود؛
اما پيامبر اسلام نیاز جنسی خود را برآورده کرد و پیش اصحاب و یارانش باز گشت و به آن ها گفت: زن در شکل و صورت شیطان، به انسان روی می آورد و در همان شکل و شمایل نیز، به انسان پشت می کند.
#منبع: صحيح مسلم ، كتاب النكاح ، بَابُ نَدْبِ مَنْ رَأَى امْرَأَةً فَوَقَعَتْ فِي نَفْسِهِ، إِلَى أَنْ يَأْتِيَ امْرَأَتَهُ أَوْ جَارِيَتَهُ فَيُوَاقِعَهَا، حديث ١٤٠٣
ببينيد آن دوستان متعصبى كه ميگويند هدف محمد از ازدواج مسئله جنسى نبوده توجه كنند كه اين روايت را نه يهود نوشته است و نه صهيونيست، خود علماى مسلمانان نوشته اند و ما آنرا نقل ميكنيم.
دقت كنيد: ميگويد زينب در حال پخت نان بود، و در همان حال محمد نياز جنسى اش را برطرف كرد.
تو خود حديث مفصل بخوان …..
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
مجمع النورين ،الشيخ أبو الحسن المرندي جلد : 1 صفحه : 35
⁉️کدام پدری بین پستان دخترش را می بوسد؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
مناقب آل ابی طالب از ابن شهر آشوب ج 3 ص 382
⁉️آیا چنین عمل شرم آوری در شان یک انسان است؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی ، أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 111
⁉️آیا شرم آور نیست؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
بحار الأنوار ،العلامة المجلسي جلد : 43 صفحه: 55
پستان دخترش را می بوسد ؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
بحار الأنوار ،العلامة المجلسي جلد : 43 صفحه: 42
⁉️آیا این رفتار پیامبر اخلاقیست؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ، السيد نعمة الله الجزائري جلد : 1 صفحه : 31
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، إسماعيل الأنصاري الزنجاني ج 8 ص 154
⁉️آیا اعتقاد به چنین شخصی عقلانیست؟
***
پیامبر نمی خوابید مگر اینکه صورتش را بین دو پستان فاطمه قرار می داد و آنجا را می بوسید.
كشف الغمة في معرفة الأئمة ، المحدث الإربلي جلد : 2 صفحه : 179
***
امام حسن و حسین همانند #گوشواره می انداختند!
✍️پیامبر دستور داد گوش امام حسن و حسین را سوراخ کنند تا همانند دختران گوشواره بیندازند.
الکافی از شیخ کلینی ج ۶ صفحه ۲۳ روایت ۶
***
امام حسن و حسین همانند #گوشواره می انداختند!
✍️پیامبر دستور داد گوش امام حسن و حسین را سوراخ کنند تا همانند دختران گوشواره بیندازند.
بحار الانوار از علامه مجلسی ج۴۳ ص۲۵۷ روایت ۴۰
***
تصریح شیخ هاشم بحرانی به معتبر بودن گوشواره انداختن ائمه شیعه
✍️پیامبر دستور داد گوش حسن و حسین را سوراخ کنندتا مانند دختران گوشواره بیندازند و سند این روایت معتبر است
تعریب منتهب ج۱ص ۴۲۰
***
آیت الله خویی(بزرگترین مرجع تاریخ شیعه)می گفت : خمینی دنیا را به آتش می کشد!
⚡️آیت الله سید محمد باقر صدر در کتاب خویش در خصوص ملاقات خمینی و آیت الله خویی چنین می نویسد:
زيارة السيّد الخميني السيّد الخوئي رحمه الله :
أمّا لدى زيارته السيّد الخوئي، فقد طلب السيّد الخميني منه عقد جلسة انفراديّة بمعزلٍ عن أصحابهما، وقد طال وقتها ليخرج السيّدان بعد فضّها وعدم الارتياح بادٍ على وجهيهما. وبعد أن انصرف السيّد الخميني سئل السيّد الخوئي عن سبب عدم ارتياحهما فلم يجب، ولمّا ألحّوا عليه قال لهم: «هذا السيّد إذا كان باستطاعته أن يحرق العالم لفعل!».
#ترجمه : آقای خمینی خواستار یک جلسه خصوصی با آیت الله خوئی شده بود بعد از اتمام طولانی شدن جلسه آثار عدم رضایت و خرسندی در چهره آنها مشهود بود و بعد از اینکه آقای خمینی رفت از آیت الله خوئی علت عدم خرسندی و رضایت را جویا شدند؛ آیت الله خوئی گفت: این سید اگر بتواند دنیا را به آتش بکشد این کار را انجام میدهد!
محمد باقر الصدر السيرة والمسيرة في حقائق و وثائق، جلد۲ صفحه۴۰
⚡️این سخنان آخوند خویی مربوط به قبل از انقلاب می باشد که در آن زمان خمینی در عراق بوده
***
عمر بن خطاب صحابی پیامبر اسلام و داماد فاطمه زهرا هیچ وقت از آب برای شستن خود استفاده نمیکرد.
اسلامگرایان انسانی هایی کثیف بودند که هیچ گاه بهداشت و نظافت را رعایت نمی کردند و شعار نظافت در اسلام صرفا یک افسانه است.
متقی هندی در کنزل العمال به سندش از بیهقی می نویسد :
“عن مولى عمر يسار بن نمير، قال: كان عمر رضي الله عنه إذا بال قال: ” ناولني شيئا أستنجي به ” قال: فأناوله العود والحجر، أو يأتي حائطا يمسح به أو يمس الأرض، ولم يكن يغسله ”
ترجمه : یسار بن نمیر خدمتکار عمر میگوید: هر وقت عمر بول (ادرار) میکرد، به من می گفت: «چیزی تا خود را با آن پاک کنم» من هم چوپ یا سنگی به او می دادم، یا او خودش (آلتش) را به دیوار یا زمین می مالید و پاک میکرد ولی هیچ وقت آن را با آب نمی شست
کنزل العمال، جلد ۹، صفحه ۵۱۹
***
اسلامگرایان خوردن گوشت خداناباوران را جایز می دانند، امام شافعی از علمای بزرگ اهل سنت در این باره می گوید :
《خوردن گوشت انسان جایز است…قتل انسان حربی و زناکار و خوردن گوشت آن جایز است》.
کتاب الجامع لاحکام القرآن، نوشته امام قرطبی، جلد ۳ صفحه ۴۱، موسسه رساله
***
حيوانات نيز از آزار #اسلام در امان نيستند
براستى چرا اين دين و پيروانش هر کجا پايشان را ميگذارند، به جز ويرانى و #قتل و كشتار و #توحش، عايدى ندارد؟
حتى حيوانات باوفا و نجيبى مانند #سگ ها نيز از گزند دين محمد بن عبدالله در امان نبوده و نيستند.
الله موجود وحشتناک است كه نه فقط انسانها را كباب ميكند و لذت ميبرد بلكه دستور نابود يكى از نجيبترين حيوانات روى زمين را صادر كرده است.
متاسفانه مسلمین حکومتی نیز در جمهوری اسلامی دست به کشتار هزاران سگ بیگناه میزنند و این دستور دقیقا از پیامبر اسلام صادر شده است.
پیامبر اسلام به #علی_بن_ابیطالب دستور می دهد که تمام سگان مدینه را به قتل برساند که علی بن ابی طالب در این خصوص چنین می گوید :
#متن_عربی
۳۴. عَنْهُ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ (ع) عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ.
#منبع
المحاسن نوشته البرقی جلد ۲ صفحه ۴۵۳
✍️ #ترجمه : علی بن ابی طالب می گوید : رسول الله مرا به مدینه فرستاد و سپس امر کرد که تمام صورتها را از بین ببرم و قبرها را همسان زمین سازم و سگ ها را به قتل برسانم.
همچنین آیت الله شیخ محمد سند، این روایت را معتبر می داند :
في معتبرة السكوني عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: «قال أمير المؤمنين عليه السلام: بعثني رسول اللَّه صلى الله عليه و آله إلى المدينة فقال لا تدع صورة إلّا محوتها و لاقبراً إلّا سويته و لا كلباً إلّا قتلته.
#منبع
سند العروة الوثقى، كتاب الطهارة نویسنده : الشیخ محمد السند جلد : ۵ صفحه : ۳۶۶
همچنین در خصوص سگ کشی علی بن ابی طالب به دستور پیامبر اسلام در صحیح بخاری چنین آمده است :
#متن_عربی
۳۳۲۳ – حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ، أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمَرَ بِقَتْلِ الكِلاَبِ».
#منبع
صحيح البخاري نویسنده : البخاري جلد : ۴ صفحه : ۱۳۰
#ترجمه : عبدالله بن عمر گفت : همانا رسول الله به کشتن سگ ها دستور داده است.
***
اهانت پیامبر اسلام به زنان : “زن همه اش شر است”
➖قال رسول الله: النسا شر کلهن و شر ما فیهن قله الاستغنا عنهن.
ترجمه: پیامبر گفت : زن همه اش شر است و بدتر از آن اینکه بی نیازی از آنها کم است.
منبع: محاضرات الادبا و محاورات الشعر و البلغا ج ۲ ص ۲۳۹ ٬ تحقیق: عمر الطباع ٬ ناشر: دار القلم بیروت
نثر الدر فی المحاضرات ج ۱ ص ۱۳۴ ٬ تحقیق: خالد عبدالغنی محفوظ٬ ناشر: دار الکتب علمیه بیروت
***
کتاب المحاسن
نوشته البرقی
جلد ۲ صفحه ۴۳۶
⬅️شخصی نزد امام علی میآید و ایشان به او میگوید که دخترت را به حسن نده که در آن خیر نیست زیرا بسیار طلاق دهنده است.
⚡️یک لحظه با خودتان تجسم کنید : پدر عروس نزد پدر خواستگار آمده است، سپس پدر خواستگار به پدر عروس میگوید که دخترت را به پسرم نده چون زنباره است و پی در پی زنان را طلاق میدهد.
***
کتاب روضه المتقین
نوشته علامه محمد تقی مجلسی
جلد ۹ صفحه ۵
#زنبارگی_امام_حسن
در حدیثی صحیح آمده است : امام حسن ۵۰ زن را طلاق داد، سپس امام علی به مردم کوفه گفت به حسن زن ندهید چون بسیار طلاق دهنده است
————
درود دوست گرامی
من دو سه تا از نوشته های ارسالی شما را حذف کردم
پوزش
.
می گویند یکی از مزایای حذف 4 صفر از واحد پولی تاثیر مثبت روانی است که روی مردم دارد. راست میگویند برای مثال از این به بعد میگویند فلانی 3 میلیارد تومان اختلاس کرده به جای اینکه بگویند 3000 میلیارد تومان. و این نشان میدهد که آنقدر ها هم که دشمن میگوید اینها دزد نیستند.
و اینکه در این دوره که کشور در حال نابودی است و با این گستردگی از مشکلات به یکباره به فکر افتاده اند که این کار را انجام دهند واقعا جای شگفتی است.
سلام و درود
استاد اقتصاد یکی از دانشگاههای آمریکا صبح زود داشت به سر کارش میرفت که باجگیر خرده پایی جلویش را گرفت و از او 5 دلار خواست. استاد که نسبتاً پیر و کمی تند خو و کم حوصله شده بود با دلیری تمام با دزد درگیر شد و نهایتاً به قتل رسید. دزد هم تمام هر آنچه نقدینه و اشیاء قیمتی همراه استاد بود برداشت و گریخت. طبق معمول آیین بزرگداشتی در کلیسای محل بر گزار و همکاران و دانشجویان استاد را جهت شرکت در مراسم دعوت کردند. همه رفتند بجز یک دانشجو که در تنهایی فکر میکرد ! وقتی علت عدم شرکتش در مراسم را جویا شدند گفت:راستش وقت ندارم، میخواهم بروم استادی دیگر بیابم و تمام درسهایی که با استاد فقید داشته ام را از ابتدا بخوانم. این امر سبب تعجب بیشتر دعوت کنندگان شد. یکی گفت :دوست من لابد شوخی میکنی؟ دانشجو گفت نه، به هیچ وجه، خیلی هم جدی هستم. دوستش پرسید لابد قصد داری تغییر رشته بدهی؟ باز هم دانشجو به نشانه نفی سرش را تکان داد . دوستش گفت تو چند سالست که تحت نظر و تعلیم و تدریس استاد فقید درس خوانده و بخوبی درسهای پیشین را هم پاس کرده و نمره قابل قبول هم گرفته ای، دیگر چرا میخواهی زحمات چند ساله خودت را هدر بدهی و از نو بخوانی؟ اگر تغییر رشته میدادی باز یه چیزی!. دانشجوی زیرک گفت : آخر استادی که قدر و قیمت جان و اشیاء قیمتی همراه خود را ندانست و برای حفظ تنها 5 دلار ناقابل همه را با جانش از دست داد، چیزی از علم اقتصاد و عملکرد پول نمیدانست و گرنه به این مفتی جان و مالش را نمی باخت .
جناب اقتصاد دان سایت دکتر نوری زاد، هم اگر براستی بهره ای حقیقی از علم اقتصاد داشت و پی به تهی و بی ارزش بودن شفیعی (به قول خودش درویش آنابولیک و…… فهرستی از دهها عنوان اتهامی و توهین آمیز دیگر) میبرد نه اینهمه تعصب بخرج میداد و نه اینهمه کینه و حسادت میورزید و نه با این موشکافی تمام نوشته هایش را میخواند و نه به قول خودش نقد میکرد! ( نقد؟ واقعاً ایشان میداند نقد کردن چیست؟ کاش ایشان تعریف خود از نقد کردن را که لقلقه زبان و قلمش شده مینوشت تا مشخص بشود که ایشان تا چه حد با روش و معنای نقد و نقادی و انتقاد اصولی از یک اثر یا از یک شخص، بیگانه است ؟ ) بخوبی مشخص است که این استاد علم اقتصاد همچون بیگانگیش با عرفان و دین و تجزیه و تحلیل علمی و جامعه شناختی جوامع گوناگون در مراحل مختلف رشد اقتصادی و اجتماعیشان، از دیدگاه بزرگترین و مطرح ترین فیلسوفان جامعه شناس، و اقتصاد دانان چیزی بارش نیست، همانطور که مارکسیسمی را که با همه معایب و کم و کاستیهایی که واقعاً دارد و همه آنچه بدان نسبت میدهند بیش از 70 سال دوام آورد و در درون سرزمین خسیس پر از برف و یخ روسیه ابرقدرتی صنعتی و اقتصادی و نظامی و علمی ساخت، که قریب هفت دهه تنها رقیب راستین کل نظام امپریالیسم و ایالاتمتحده بود را نمیشناسد. و همانطور که با شناخت نظام سرمایه داری امپریالیستی جهانی و نقشی که نهادها و بازوها و اهرمهای امپریالیسم، چون سندیکاها و کارتلها و تراستها و کنسرنهای آن در برکشیدن و مسلط کردن آن و غارت و خفه کردن کشورهای وابسته و تحت سلطه اش و راه اندازی انواع جنگهای نظامی و دخالت در همه جای دنیا، و رقابتهای کشنده اقتصادی جهت به ورشکستگی کشاندن هر رقیب واقعی یا احتمالی دارد،بیگانه است. او حتی فرق نظام سنتی شاهنشاهی را، که چون ستاره دنباله دار ستاد و مرکز اتفاق همه دوله ها و سلطنه ها و الملک ها و مرتجعین است را با شخص شاه نمیداند و تشخیص نمیدهد که تخت خالی و تاج تهی هم، نماد سلطه اشرافیت سنتی و مدرنست و سمبل شاه در آن، نمود عینی حاکمیت اشرافیت و نجیب زادگان فئودال، و وابستگی بورژوازی نانجیب مدرن به کشورهای متروپل است،او فرق نظام پادشاهی را با شخص پادشاه به مثابه یک فرد، نمیداند و به خیالش که همه اینها یکی هستند !این اقتصاد دان دو پولی نیاموخته که هنگامیکه شاه در چهارچوب فردیتش مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، ذاتاً و ماهیتاً با نظام پادشاهی فرق دارد و هیچ تحلیلگری که با الفبای آنالیز علمی و جامعه شناختی آشنا باشد هرگز این دو را یکی نمیگیرد ! عجیب اینجاست که او تجربه چهل سال گذشته کشورمان را در از میان رفتن ظاهری و صوری پادشاهی در پیش چشم دارد و با آنکه بر هر بیسوادی هم بخوبی اثبات شده است که با از میان رفتن شاه و شاهنشاهی، نه تنها ماهیت جامعه دگرگون نشده، بلکه از روزگار شاهنشاه آریامهر هم به مراتب سلطنتی تر و پادشاهی تر است و باز هم همان حاکمیت اشراف و سلطه سرمایه داران، باز هم همان دزدی ها و خیانتها و گرانجانی ها و احتکارها و تیول داریها و انحصارها ریشه های سرطانی خود را تا ژرفای ظاهر و باطن و ماده و معنای جامعه دوانده و نه تنها نسبت به چهل سال پیش تصعیف نشده اند بلکه با دین و مذهب هم تطهیر و تحکیم شده اند!! این اقتصاد دان دو پولی که گویی از سوراخ دو ریالی در آمده،جز در زمینه ای که رشته درسی و کاریش هست، چیزی نیاموخته، زیرا نه نقد بلد است،نه انتقاد میداند چیست؟ نه راست میگوید و نه با این پیچ و تاب و جلیز و ولیزی که بخرج میدهد چیزی از ارزش وقت و عمر و اعصاب خود و دیگران میداند.
زمانی بود که اکثریت مردم ایران کمونیسم را معادل هرج و مرج جنسی معنا میکردند، اما نسل جدید چنین نیست، آگاه است و هر چه آگاهتر هم بشود بسود آینده ایرانست. در کشور کوچک اسرائیل تجربه هایی روی داده که مطالعه اش میتواند برای ما با این سیستم عقب مانده کشاورزیمان بهترین درس باشد.
چون تجربه مزارع خصوصی (کلخوزها) و مزارع دولتی (سوخوزها) در اتحاد شوروی سابق تجربه ارزشمندی بود، یهودیانی که از اتحاد شوروی به اسرائیل مهاجرت کردند بدون آنکه کمونیست و مارکسیست باشند،نحوه سازماندهی و مالکیت آن مزارع را در اسرائیل، بنام کیبوتص احیا کردند و توانستند با آن روش هم غذای خود را تأمین، و هم در شمار صادرکنندگان در آیند. چه عیبی دارد ما مطالعهٔ همه این سیستمها را با هم به بحث بنشینیم؟
شفیعی داستانسرا، داستان رو از خودت درآوردی. اینجا موو از ماست میکشن چه فکری کردی ؟
بدون شرح:
بزرگترین اختلاس تاریخ ایران – ۱۴۰ هزار میلیارد تومان
https://www.youtube.com/watch?v=QWFwCIXSL7w
علیرضا دانشگر:
پیشگاه آیت الله محمد نوری زاد،
سلام استاد، این فیلم مربوطه به مراسم افتتاح مدرسه موسوم به امام خمینی در برطله عراق نزدیک شهر موصل که با پول ما ساخته شده. نظرتون چیه؟
آیت الله محمد نوری زاد:
درود پسرم، من پیشتر راجع به اینجور کارهای بیت رهبری فتوا داده ام. باز هم فتوا می دهم که: تا زمانی که ما خودمان مدارس کپری و بی سقف و محروم داریم، و دانش آموزانی داریم که نان و خورشی به سفره، و رخت و لباس مناسبی به تن، و لوازم تحصیلی متعارفی در اختیار ندارند، فرستادن حتی یک ریال از پول مردم ایران به دیگر کشورها برای ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و گنبد و گلدسته و صحن و شبستان، حرام اندر حرام است و دزدی!
اگر از بیت رهبری زنگ زدند و پرسیدند: آیت الله نوری زاد از کجا به این فتوای مهم دست یافته؟، از قول من به آنها بگویید: از دیدن شیطان هایی که در بیخ ریش تک به تک آیت الله هایی که با دیدن فقر و گرسنگی در ایران، به ساخت مدرسه و بیمارستان و نیروگاه و شبستان و… در عراق و سوریه و هرکجا – با پول مردم ایران – رضایت داده اند!
https://t.me/MohammadNoorizad
=====
مدرسه امام خمینی (ره) در استان نینوی عراق افتتاح شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سپاس؛ بغداد الیوم نوشت: مدرسه امام خمینی (ره) در استان نینوی عراق افتتاح شد. این مدرسه به همت موسسه خیریه پارسیان بنا شده است.
مدرسه امام خمینی (ره) در مقطع تحصیلی دبستان و در منطقه “برطله” استان نینوی عراق احداث شده است. موسسه خیریه پارسیان در سال 2012 برای بنای این مدرسه از راه های قانونی اقدام کرده و توانسته است، موافقت مقامات محلی و کشوری عراق را به دست بیاورد.
http://www.dana.ir/news/1193851.html/
—-
شفقنا- رسانه های خبری عراق از افتتاح یک مدرسه ابتدایی در شمالی غرب این کشور از سوی یک سازمان ایرانی و زیر نظر کنسول کشورمان خبر داد.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از السومریه نیوز، خبرنگار این پایگاه خبری در استان نینوا در شمال غرب عراق ظهر امروز (پنج شنبه) اعلام کرد که بخش «برطله» در شرق این استان مرزی امروز شاهد افتتاح مدرسه ابتدایی «امام خمینی» از سوی یک سازمان ایرانی بوده است.
بر اساس این گزارش، خبرنگار السومریه نیوز در این باره تاکید کرد که مدرسه ابتدایی امام خمینی (ره) را سازمان ایرانی «خلانی» با نظارت مستقیم کنسول کشورمان احداث کرده و یک مدرسه دیگر در همان بخش برطله که در ۱۵ کیلومتری شرق موصل، مرکز استان نینوا واقع شده و بیشتر ساکنان آن نیز مسیحی هستند، در دست احداث است.
http://fa.shafaqna.com/news/447734/
سلام و درود
«Jm
10:42 ب.ظ / ژانویه 6, 2019
جناب مزدک با درود ؛ من حدس میزنم شما دکترا در طب باشی درست حدس میزنم ؟ »
جناب jm کاش این سؤال را یواش نوشته بودی ! به جناب مزدک پیشنهاد میکنم که خیلی یواش و با احتیاط پاسخشان را بنویسند!! ،چون ممکنست اقتصاد دان سایت سکته سوم را بزند و ریق رحمت را سر بکشد و در این وضعیت ناهنجار اقتصادی و ورشکستگی عمومی بی اقتصاد دان بشویم. آنوقت خر بیار و اقتصاد دان بار کن!
دعوت از حجت الاسلام علوی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی به مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی
جناب آقای علوی در 25 روزی که ناعادلانه در بازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنج هایی بر من تحمیل شد که هنوز از شرّ آنها خلاص نشدم و برای رهایی از آن ها به داروهای اعصاب و روان پناه آورده ام، اما در این مدت دو پرسش اساسی مثل خُره مغز مرا درگیر خود کرده است که پاسخ دهنده ی اصلی آنها فقط شخص شما میباشید و این حق بنده و ملت شریف ایران است که پاسخ این پرسش ها را بدانیم.
اول اینکه در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا 72 ساعت در سلولم از جایم نمیتوانستم تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد خوابیدن هم برایم زجر آور بود و امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت در دنده های شکسته ام، کلیه ها، گوش چپم و بیضه هایم احساس درد میکنم جالب اینکه شکنجه گران خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند اما به بنده و خانم قلیان انواع اقسام فحش های رکیک جنسی میدادند و ایشان راهم کتک میزدند اما از شکنجه ی جسمی بدتر، شکنجه های روانی بود، نمیدانم چه بر سرم آوردند که مثل موش آب کشیده شده بودم و هنوز دستهایم میلرزد، منی که زمین زیر پایم میلرزید تحقیر شدم و به شخصیت دیگری بدل شده بودم و هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حمله های شدید عصبی روحی و روانی می شوم، اکنون از جنابعالی بعنوان وزیر اطلاعات و کسی که خودش یک روحانی مذهبی ست این پرسش را دارم : از نظر اخلاقی، حقوق بشری و بخصوص دین اسلام حکم شکنجه ی یک بازداشتی چیست؟ آیا رواست؟ اگر رواست به چه میزان؟
مسئله دوم که برای من و خانواده ام بسیار بسیار مهمتر از شکنجه های جسمی و روحی ست بحث «شنودِ» مکالمات تلفنی بنده و خانواده ام توسط دستگاه اطلاعاتی شماست، بازجویم میگفت ما از همه چیز تو خبر داریم حتی میدانیم همسرت چند بار بخاطر مبارزاتت با تو دعوا کرده است گفتم از کجا میدانید گفت مدت ها تماس های تو «شنود» می شد که باعث عصبانیت شدید من حین بازجویی شد حال پرسش بنده و خانواده ام از شما بعنوان وزیر اطلاعات و یک شخصیت روحانی و مذهبی این است که : آیا «شنود» خصوصی ترین مکالمات انسانها از نظر اخلاقی، حقوق بشری و دین اسلام رواست؟ به چه حقی مکالمات تلفنی خصوصی بنده و همسر عزیزم را دستگاه اطلاعاتی شما باید «شنود» کند؟؟؟
لذا جناب آقای علوی اینجانب اسماعیل بخشی برای شنیدن پاسخ هایتان شما را به یک مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکنم
اسماعیل بخشی
حال عده ای در این سایت قلم بزنن که نوک یک سوزن چند تا فرشته می نشیند
شکم سیری و هزار درد
درد بی دردی علاجش آتش است
روزینامه ملا خور شده کیهان مطلبی نوشته به عنوان: به نام خصوصیسازی به کام اشراف و اشک تمساح برای کارگران! خلاصه، انتقادات فراوان از روند خصوصی سازی دادن شرکتها و کارخونهها به افرادی که توان اداره آنها رو نداشتن (این حرف درست میباشد) و قصدشون کشیدن بیرون کشیدن پول از این شرکتها و فرستادانشون به اروپا و امریکا و کانادا و انگلیس و استرالیا و اتریش و …… تنها کسی که حرفهایی که توی این مطلب نوشته شده ندونه شیخ عطار میباشد.
و اما اصل مطلب: کارخونهها رو دادن دست یه عده که تخصصشون یه ته ریش بوده و دیگر هیچ. افرادی که میتونستن این کارخونهها و شرکتها رو بگردونن فراریشون دادن به خارج از کشور. همهشون هم در خارج موفق هستن. کدوم یک از این افراد توانا میان جلوی چارتا آخوند دزد و آدمکش تعظیم و تکریم کنن؟ هیچ کدوم! فقط یه مشت سالوس که ذره ای غرور ندارن تعظیم و تکریم آخوندا رو میکنن. از این حکومت اسلامیها و اسلامیچیا مملکت داری بر نمیاد.
سلام و درود
«Jm
10:42 ب.ظ / ژانویه 6, 2019
جناب مزدک با درود ؛ من حدس میزنم شما دکترا در طب باشی درست حدس میزنم ؟ »
جناب jm کاش این سؤال را یواش نوشته بودی ! به جناب مزدک پیشنهاد میکنم که خیلی یواش و با احتیاط پاسخشان را بنویسند! چون ممکنست اقتصاد دان سایت سکته سوم را بزند و ریق رحمت را سر بکشد و در این وضعیت ناهنجار اقتصادی و ورشکستگی عمومی بی اقتصاد دان بشویم. آنوقت خر بیار و اقتصاد دان بار کن!
جناب شفیعی ملقب به امیر حسین میرزایی و اکبر رحمتی مکرر فرموده اند که همه افراد این سایت از او کم مطالعه تر هستند. یعنی میگوید از همه افراد این سایت با مطالعه تر و داناتر است. زکی خان کجایی که بقول شاعر این عو عوی سگان نیز بگذرد.و اینجاست که قورباغه ابوعطا میخواند.
حاضرید بخوانیدش استاد ؟! سلام و درود و مخلصم .
شاید حاوی نکته ای باشد ! دوستت دارم همچنان .
باغ وحش انسانی
نقاش که می خواهد نقاشی کند ابتدا طرح می زند مثلا صورت کسی را که می خواهد نقاشی کند ابتدا ابعاد را طرح واره رسم می کند بقول ما مهندسین ابتدا سیستم را مدل می کند و بعد آرام آرام به سمت آنچه در پیش چشمانش و یا در ذهنش هست میل اش میدهد .
اما طرح من شامل چند کلمه است !
1- خامنه ای 2 – محتبی یش 3 – لاریجانی ها 4 – انگلیس 5- رئیس دفتر خامنه ای با همسر جوان انگلیسی 6 – احمد خمینی 7- رحیم مشایی و آتش زدن احکام بقایی جلو سفارت انگلستان 8 – تحویل پست رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به صادق لاریجانی 9 – هدیه دریافتی صادق از پادشاه سعودی که ویلایی حسابی در منطقه اعیان نشین لندن است 10 – حسن روحانی 11 – جمهوری اسلامی 12 – نفت و گاز 13 – عاقبت ملت ایران
حال سعی می کنم با یک داستان ، این طرح واره اسم گونه را تا آنجا که ممکن است به آنچه که به نظر من حقیقت است مرتبط کنم ! اگر قشنگ نیست مقصر من نیستم !! چه آنچه می بینم قشنگ نیست !
انگلستان آتوهای بسیار سنگینی از خامنه ای و مجتبی یش دارند و مثل آب خوردن می توانند کل خاندان اینها را بی آبرو کنند این اطلاعات را نه فقط از طریق جاسوسه خود در خاندان رئیس دفتر بدست آورده باشند ، آن جاسوسه فقط حال و هوای بیت را گزارش میدهد نه چیز دیگر .
آنچه را آتو می نامم بواسطه پول هایی است که خامنه ای برای فرزندان دلبندش در بانکهای انگلستان و سوئیس و … کنار گذاشته است و اجازه حمل و نقل داده است .
خامنه ای میداند که سرنوشت احمد خمینی عینا سرنوشت یک به یک فرزندانش خواهد بود لذا ایشان را با پول های ملت ایران به زندگی بدون هرگونه دقدقه و بدور از هرگونه مسئولیت در بهترین نقاط کره خاکی بشارت داده است و ایشان را راضی به بخشیدن عطای قدرت به لقای آن نموده است !
خامنه ای بازرنگی هرچه تمامتر این بلا و مصیبت خانمانسوز را که حکومت مملکت محروسحه ایران باشد ، به سفارش انگلستان و بواسطه گرو کشی های آنها ، در حال واگذاری به خاندان لاریجانی هاست و این تفیض پست اندر پست به صادق شان از برای همین است .
انگلیسی ها که روابط بسیار خوبی با اعراب و بخصوص سعودی ها دارند از جیب ایشان برای تطمیع لاریجانی ها و نشان دادن در باغ سبز برای داشتن حکومت ایران استفاده بسیاری برده اند ، از جمله دادن هدیه از طرف سعودی ها به صادق لاریجانی ، آنهم آن هدیه استثنایی در منطقه اعیان نشین لندن که برای استراحت و تفریح و خوش گذرانی هیچ چیزی کم ندارد ! چه نه از جیب دولت شان می توانند این هدیا را بدهند و نه از جیب ملکه شان ! و این قول به سعودی ها نیز داده شده است که این هدیه در آینده کار خود را خواهد کرد و بسیار سودمند تر آنچیزی خواهد بود هدیه داده شده است .
اما حسن روحانی که از ماجرا کاملا آگاه است مایل است با ارتباطات با مغرب زمین از طریق دارو دسته نیویورکی ها در وزارت خارجه که ظریف ایشان را نمایندگی می کند از پشم موجود ، کلاهی برای خود دست و پا کند که شاید نظر دوست تغییر کرده و هودج نور او را بر سریر قدرت برساند و مستدام و پایدار بماند !
حسن کلک ، خود بازیچه اربابانی است که دکترایش را با برنامه ریزی های سالیان برایش درست کردند ! فقط یادشان رفت به او انگلیسی یاد بدهند !! چون انگلیسی ها نمی دانند که هر که در ایران حتی دکترا بگیرد باید یا تافل ارائه کند یا آیلتس بالای 7 ! وگرنه دکترایش را نمی دهند که نمی دهند !
حسن سرخه ای که فرزند خود را نیز در راه رسیدن به قدرت قربانی کرده بی شرافت تر از آنست که کاری نکند ، لذا انگلستانی ها از او نهایت استفاده را می برند و او را مثل لولو به طرف لاریجانی ها نشانه می روند تا چم لاریجانی ها را بخوبی در دست داشته باشند !
اما مشایی که به اسنادی دست پیدا کرده است بنا بر دلایلی که اینجا جایش نیست جلوی سفارت انگلستان احکام بقایی را به اتش کشید تا به ایشان بفهماند که ما میدانیم داستان چیست !
اما جمهوری اسلامی که ثمره خونهای امثال من و بسیاری از فریب خوردگان است در همان سال 1360 از بین رفت . از بین رفت چون هیچ نبود بجز لاطائلات مغزی یک آخوندی خرفت که بالاترین تکنولوژی که دیده بود همان آفتابه پلاستیکی بود که با آن سر آجر می نشست و وضو می ساخت ! روابط بین الملل و سیاست های جهانی و غیره که جای خود دارد ! فقط جهانیان ابتدا گول خوردند که شاید گاندی دیگر از مشرق زمین طلوع کرده باشد که خیالی باطل بود و نشان داد که مذهب شیعه بجز کینه و نفرت حسین از خولی و شمر و یزید هیچ نیست که نیست !
شاید پیش خود اندیشیده باشید که چرا و تا به کی این داستان باید ادامه یابد ؟! توطئه پشت توطئه از طرف استعمار و همچنان ادامه دارد !!!
زیرا ، ما ملت ایران مردمانی هستیم بواسطه جبر تاریخ عقب مانده ! و این روزگار ماست تا انسانهایی شایسته ای بشویم و راهی بجز این نداریم وگرنه شاه و ولایت و شحنه و هر آن که بیاید عاقبت کار ما همین است و همین ! اگر همین مطالب از طرف دلسوزان ایران به فرزندان این بوم بر آموزش داده شود آیا تاثیرگذار نخواهد بود ؟ آیا اگر به فرزندان مان هویت ملی را آموزش بدهیم و به ایشان یاد بدهیم ، کشور ما هتل نیست که تا خدمات خوبی ارائه نکرد برویم و با هر دروغی به بیگانگان پناه بیاوریم ، امروز جمهوری اسلامی زنده مانده بود ؟ امروز روزگار بهتری نداشتیم ؟ سرافراز و سربلند نبودیم ؟
کلاف اصلی اینجاست ! بهتر است خود را جای دیگری مشغول نکنیم !
با درود
سلام ودرود بر ناظران فرهیخته
#افشاگری_قسمت۱
✅شرح مذاکرات آیت الله خامنه ای و میرحسین بعد از انتخابات ۱۳۸۸ مطابق نقل قول سعید شریعتی فعال اصلاح طلب از شخص موسوی
ميرحسين: قصدشان بر هم زدن انتخابات بوده است از اول، نتایج در درجه دوم اهمیت است. کودتا کردهاند.
خامنهای: این چه حرفی است آقای موسوى؟ کودتا یعنی چه؟
ميرحسين: کودتا یعنی بریزند ستادهای ما را به آشوب بکشند و نیروهای حامی ما را شبانه بگیرند و ببرند زندان
خامنهای: منظورتان را نمیفهمم!
ميرحسين: آیا نوزدهم خرداد خبری بوده که حکم دستگیری همه فعالان ستاد ما را به درخواست سپاه، دادستانى صادر کرده؟
خامنهای: چه کسی گفته؟ آنچه که به من گفتهاند، اجازه احضار محسن ميردامادى و مصطفی تاجزاده برای چند سؤال بوده! قرار هم شده که روند انتخابات لطمه نخورد
ميرحسين: نه خیر، حکما جنابعالی بیاطلاعید!
خامنهای: مگر چنین چیزی ممکن است که من بیاطلاع باشم؟
ميرحسين: بیاطلاعید که بهزاد نبوی، رضا خاتمى، صفایی فراهانى، عبدالله مومنى، سعید حجاریان و دهها تن از جوانترهاى ستاد ما را شبانه بردهاند اوین. به چه جرمی به چه اتهامی؟
اگرمن ادعایی کردهام به دیگران چه ارتباط دارد بیایند خود مرا ببرند
خامنهای: بیجا کردهاند. امکان ندارد. من جویا میشوم، آقای حجازى! دادستان تهران را بگیرید، هیچ کس از فعالان نباید در زندان باشند، فورا همه را رها کنند.
ميرحسين: خوب پس ممکن است شما از بقیه اقدامها هم بیاطلاع مانده باشید
خامنهای: نخير، انتخابات با صحت و اتقان پایان یافته. شما بروید هر چه مستند دارید جمع کنید و بیاورید
ميرحسين: ما در حد امکان در این دو روز اطلاعات گستردهای از تخلفات به دستمان رسیده، با همین میزان هم اگر گروهی منصف بررسی و داوری کنند باید انتخابات ابطال شود و متخلفین مجازات شوند
خامنهای: این حرف غلطی است آقای موسوی، ۴۰ میلیون رای را که نمیشود باطل کرد. تو دهنی به مردم است!
ميرحسين: بخش زیادی از مردم از بنده جلوتر و مدعی رأیشان هستند. الان دارند میگویند«موسوى کوتاه بیای خائنی»، «موسوى، رأی ما رو پس بگیر»
خامنهای: اینها که همه مردم نیستند. یک عده تحریک شده توسط رسانهها و عوامل داخلی دشمنان نظاماند. از جنس من و شما نیستند. جنس شما با این حرفها و شعارها متفاوت است
ميرحسين: آقا نفرمایید این حرف را، اینها همان مردمی هستند که جمعه با امید به حرف و سخن ما به پای صندوق آمدند. شما هم در پیام دیروز فرقی نگذاشتید میان یک عده که حالا به قول شما تحریک شدهاند و کسانی که خالصا مخلصا رأی دادند. همانطور که به آقای ح. ع عرض کردم باید انتخابات تجدید شود
خامنهای: بنده تعمیم نمیدهم، عرضم این است که این شعارها کار قلیلی است که معلوم نیست با شما باشند. حالا قانون اساسی به همه حق داده که بیایند اعتراض کنند ولی شما نباید محرک باشید. به گونهای موضع بگیرید که مردم را به نافرمانی فرا بخوانید. بالاخره قانون فصلالخطاب انتخابات را معلوم کرده
ميرحسين: بله فرمایش شما درست است، اما بنده دو اشکال دارم، اول اینکه فصلالخطابی که حداقل ۷ نفرشان در تبلیغات علنا و با اسم و رسم از یک طرف جانبداری کردهاند، اصلا رقیب ما را فرستادهی امام زمان میدانند و برای خود تکلیف شرعی ساختهاند، سخنگویش سخنران تجمعات رقیب ماست، چه داوریای دارند؟
دوم اشکال و مهمتر از اولی این است که حضرتعالی وقتی هنوز مراحل رسیدگی تمام نشده صحبت از احراز صحت و اتقان میکنید و پیام تبریک صادر میفرمایید بدون اینکه دلایل و مدارک ادعای ما عرضه شده باشد، کار را تمام شده میدانید، چه کسی از آقایان بالای حرف شما حرف خواهد زد؟
خامنهای: هر چه که هست این آقایان از جهت ما به عدل و صائنا لنفسهم تصمیم میگیرند، مگر از آقایان جنتی و مومن مورد اعتمادتر داریم؟ شما نگران این معنا نباشید. همان که عرض کردم صحت و اتقان انتخابات برای بنده که محرز است، ولی شما هم بروید هر چه هست از یک صندوق تا دههزار تا بدهید به آقایان.آقای حجازى تماس با دادستان گرفتید؟
اصغر حجازی: بله حاج آقا، خبر آقای موسوی درست است، عدهای از سران حزب مشاركت را در محل دفتر سیاسیشان و سایر افراد را از منازلشان بازداشت کردهاند و همان دیشب به اوین منتقل کردهاند و عمدهشان در انفرادی بودهاند.اما هنوز تفهیم اتهام و تحقیقات آغاز نشده
خامنهای: بگویید همه افراد با حفظ احترام تا پیش از وقت اداری امروز رها شوند و سابقهای هم برایشان درست نکنند. آقاى موسوى نگذارید دعوا و اختلاف بالا بگیرد که شروعش با شماست و نهایتش معلوم نیست چه شود
#ادامهدر #پستبعدی
#افشاگری۲
✅ادامه جلسه محرمانه میرحسین و آیت الله خامنه ای بعد از انتخابات ۸۸
ميرحسين: ولی دشمنی و اختلاف را این آقا که بزرگواران او را نظر کردهی حضرت ولی امر میدانند آغاز کرد و بیمحابا هرچه خواست به بنده و خانواده و بزرگان نظام و یاران امام و انقلاب نسبت داد و هیچ عتابی نشنید و تازه صدا و سیما هم وقت اضافهمشبعی در اختیارش گذاشت که یکطرفه هر چه میخواهد بگوید.
خامنهای: ایشان هم کار بسیار اشتباهی کرد و در وقت مقتضی به ایشان عارض خواهم شد و تذکر و انتباه خواهم داد اما باقی اطراف هم رعایت شئون رقابت سالم را کنار گذاشتند.
حال دیگر بس است و باید مهیای نماز شویم. شما هم نگران نباشید و سعی در آرام کردن فضا داشته باشید.
ميرحسين: بله بنده هم فکر میکنم که بیش از این فعلا مصدع وقت شریف نباشم، شما به فریضه برسید، بنده هم مرخص شوم تا فرائض فوت نشود ولی عرض آخرم اینکه منصفانه نیست این مردم معترض را بدون اینکه اقناع شوند تنها رها کنیم. زخمی میماند که محل عفونت میشود و درمان آن سختتر از پیشگیری است.
خامنهای:شما از طریق شورای نگهبان پيگيرى كنيد انشاله ختم به خير ميشود، اما به فكر ابطال انتخابات نباشيد كه خط قرمز من است.
ميرحسين: انشاله عاقبت همهی ما ختم با@tehran_timse✅
باسلامی مجدد برنوری زاد
وخسته نباشید ازسفر به لرستان و کوهدشت
سفر بی خطر , دراین مقاله ترس چیز تازه نبافته اید این ها همه تکرار مکررات خودتان بوده است واما ترس مهمتر از کشف ان که کشف شده است وهمه افتراهای گنده لات های سلطانعلی خان را برباد داده است و آن مکالمه جناب میر حسین. با سلطانعلی خان بعد از واقعه تقلب انتخاباتی بوده است وآن لو رفته است که قسمت دومش کامل درکامنت اول نیامد اینجا می گذارم بدرود .
#افشاگری۲
✅ادامه جلسه محرمانه میرحسین و آیت الله خامنه ای بعد از انتخابات ۸۸
ميرحسين: ولی دشمنی و اختلاف را این آقا که بزرگواران او را نظر کردهی حضرت ولی امر میدانند آغاز کرد و بیمحابا هرچه خواست به بنده و خانواده و بزرگان نظام و یاران امام و انقلاب نسبت داد و هیچ عتابی نشنید و تازه صدا و سیما هم وقت اضافهمشبعی در اختیارش گذاشت که یکطرفه هر چه میخواهد بگوید.
خامنهای: ایشان هم کار بسیار اشتباهی کرد و در وقت مقتضی به ایشان عارض خواهم شد و تذکر و انتباه خواهم داد اما باقی اطراف هم رعایت شئون رقابت سالم را کنار گذاشتند.
حال دیگر بس است و باید مهیای نماز شویم. شما هم نگران نباشید و سعی در آرام کردن فضا داشته باشید.
ميرحسين: بله بنده هم فکر میکنم که بیش از این فعلا مصدع وقت شریف نباشم، شما به فریضه برسید، بنده هم مرخص شوم تا فرائض فوت نشود ولی عرض آخرم اینکه منصفانه نیست این مردم معترض را بدون اینکه اقناع شوند تنها رها کنیم. زخمی میماند که محل عفونت میشود و درمان آن سختتر از پیشگیری است.
خامنهای:شما از طریق شورای نگهبان پيگيرى كنيد انشاله ختم به خير ميشود، اما به فكر ابطال انتخابات نباشيد كه خط قرمز من است.
ميرحسين: انشاله عاقبت همهی ما ختم بخیر شود اما خط قرمز بنده حق مردم است که ضایع شده!
@tehran_timse✅
واین هم سخن تاجزاده درمورد. این مکالمه :
✍️مصطفي تاج زاده
عدم انتشار بدون سانسور مذاکرات مهندس موسوی با رهبری پس از انتخابات ۸۸ معنایی ندارد جز اینکه:
۱. اتهامات حاکمیت در ۹سال گذشته به محصوران سست و بیاساس است.
۲. دلیل تشکیل ندادن دادگاه علنی، ترس از افشای حقایقی است که مطلوب آنان نيست
@Sahamnewsorg
واین ترس ازافشای حقایق. با پست ترس شما تناسبی داشت و دارد .
واین یکی هم هشدار نماینده مجلس به دیکتاتوران حاکم :
هشدار نماينده مجلس به سران نظام
شوروی با ۱۳۰۰۰ کلاهک هستهای از هم پاشید و همان موقع در ۲۰کشور نفوذ و حضور داشت!!
رحیمیجهانآبادی، نماینده مجلس در نطق صحن علنی:
اگر چه نفوذ ما در منطقه مهم است اما فراموش نکنیم بعضی وقتها هزینههای زائد ممکن است ما را در خیابانهای تهران زمینگیر کند
اتحاد جماهیر شوروی در زمان سرنگونی ۱۳۰۰۰ کلاهک اتمی و در بیش از ۲۰ کشور نفوذ و حضور خارجی داشت اما در خیابانهای مسکو تکه پاره شد
مردم برای تامین معیشت خود مشکل دارند؛ اگر نتوانیم هزینههای زائد سیاست خارجی و داخلی را درمان کنیم آسیب امنیت ملی ما نه توسط دشمنان ما که در خیابانهای شهرهای ما رخ خواهد داد.
@Sahamnewsorg
بیش ازاین مزاحم اوقات لطیف وشریفتان نمی شوم والسلام علی عبادالله الصلحین
مصلح
تقاطع: اکبر اعلمی، “نماینده” سابق تبریز در مجلس جمهوری اسلامی میگوید که جسد زهرا نویدپور، زن جوانی که پیشتر مدعی شده بود سلمان خدادادی، “نماینده” کنونی ملکان، به وی تجاوز کرده، در منزل مادرش پیدا شده است.
خانم نویدپور در یک سال گذشته با انتشار فایلهای صوتی و ویدئویی به افشاگری در خصوص این موضوع پرداخته و در عین حال فایل تهدید جانی خود از سوی سلمان خدادادی را نیز منتشر کرده بود. همچنین تلاشهای او برای پیگیری حقوقی و قضایی شکایتش نیز چه در قوه قضاییه و چه در قوه مقننه جمهوری اسلامی بینتیجه مانده بود.
خدادادی که از دوره پنجم تا دهم (به جز دوره نهم) عضو مجلس جمهوری اسلامی بوده، چهرهای پرنفوذ در استان آذربایجان شرقی به شمار میرود. او در کارنامه خود، فرماندهی سپاه شهرستان ملکان، مدیرکلی اطلاعات اردبیل، معاون مدیرکلی اطلاعات آذربایجان شرقی را دارد. وی همچنین در دولت اول حسن روحانی، مشاور جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بود.
@Sahamnewsorg
استاد درود
جانقربان یک تراشکار در اصفهان بوده.جنگ که میشه میره جبهه.بعدش با سهمیه رزمندگان و درصد جانبازی پزشکی عمومی میخونه بعد با همان سهمیه تخصص جراحی مغز و اعصاب.با خانمش که تخصص پوست میخونده ازدواج میکنه.بعد از پایان تحصیلات با همان سهمیه استخدام هیات علمی دانشگاه اصفهان و رییس بیمارستان امین میشه.یک شرکت به اسم اریا گستر تاسیس میکنه که نمایندگی شرکت زیمر سویس که سازنده اصلی پروتزهای ستون فقرات است را برمیداره.بعد به ذهنش میزنه با استفاده از دانش تراشکاری که از قبل داشته پروتزها را در کارگاه خودش کپی برداری کنه و با برند سویسی تقلبی به بازار عرضه کنه.سطح تولید را افزایش میده.و کل ایران را تامین میکرده برای فروش هم به تمام دانشگاههای دولتی و مسیولین وزارتخانه ای پور سانت میداده تا فقط و فقط از شرکت اون خریداری کنند.بتدریج پروتزها مشکل دار میشند بیماران با برگه گارانتی از شرکت سویسی شکایت میکنند شرکت طی بررسی اعلام میکنه شماره سریالها تقلبی است.و ساخت انها نیست.پرونده ۷ سال قبل لو میره با توجه به اینکه بسیاری از مسیولین رده بالای وزارتخانه ای و استانها درگیر بودند مرتب مسکوت میمانده تا اینکه هفته قبل حکم اعدام میزنند تجدید نظر تایید میکنه.در دیوانعالی کشور با توجه به اینکه ایشان رزمنده و جانباز بودند تبدیل به بیست سال حبس میشه،استعفا.وزیر بهداشت و معاوناش هم در این پرونده سهیم هستند
خجالت از این جانبازان نمی کشه؟
جناب نوریزادبه واژگان حک شده برپشت این فدائیان رهبر نگاه بفرماییدچرااینان که مفسربهشت ودین ودیانتندازادب تهی هستند.چرااینان که آموزه های خودرابحق میدانندازسخیف ترین واژه ها برای تحقیرمقابل استفاده میکنند.البته یادم رفت بگم درپاسخ پرسش خودم بهتره ادبیات سران نظام جمهوری اسلامی رادرطول این چهل سال یه مرورگوتاه بکنیم.
از این دو عکس چنین بر می آید که حسینه = با ؟.
جناب نوریزاددرود
این تصویر شاید واضع ترین و گویاترین حال وروزیک دیکتاتور مستبدخود رای باشه.منکه تصویری از این گویاتر در وصف به دیکتاتور سراغ ندارم.
ولی ایکاش بجای اون تاج یه عمامه ازجنس عمامه ی آسد علی بود
بهین یاران جان درود
در اجاقی طمع شعله نمی بندم
اندک شرری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟(1)
گفتند :ما را از سوریه ای شدن نترسانید ما خودمان سوریه را سوریه ای کردیم
عده ای ساده اندیش گمان دارند پا فشاری در مورد جمعیت 200 میلونی وبیشتر
از نفهمی و نادانی ذات نامبارک صادر میشود لاکن اوشان خوب میدانند با نسل جوان
حال حاضر چه کرده اند و به چند سالگی می رسند. خیر سر پدرانشان
که چک سفید امضا به اویی که بارها وباره ها خود را جانشین پیامبر (نه امام)
می دانستند و بجای تغذیه رایگان فقر و آتش و تجاوز رایگان به دانش آموزان
داده اند.براستی سقف اختیاراتی که در بیعت نامیمون ولی این دانش آموزان به
خمینی کلاه بردار داده شده تا کجاست ؟ آیا ایشان وجانشینشان اجازه
دارند تمامی استعدادکشوری بزرگ را خرج یهود و آمریکاستیزی دروغین (حتا
با فرض راستین) بکنند؟پس خیار غبن و معامله ای که یک طرف نه تنها کل
دارایی بل آینده وگذشته اش را از دست بدهد را برای چه عنوان کرده اند؟
آنگاه که مردم فهمیدند دیکتاتور ها به لشگر سرکوبشان باید بسیار بیشتر از قبل
حقوق و مزایا بدهند ولی تمام آشنایان و فامیل و همسایگان آن مزدوران به
خونشان تشنه میشوند وبه این علت است که شهرک هایی دور از مردم
عادی اسکان داده میشوند تا بیشتر بکشند ودوام بیاورند اما دور باطل است.
———————————————————————————————–
م الف سایه که چی فکر می کرد وچی شد کاش شریعتی همشریرا بی نقاب
به مردم می نمایاند آنگاه که نظرش را در مورد آزادی وحکومت عدل علی و و و
میگفت اما منتشر نمی کرد .هزاران بار از شعرش ارزشمند تر بود.
اخوار: با درخواست این دومی تمام طرحهای استیضاح وزرا در مجلس ایران منتفی شد.
مش قاسم: نشانه ترس از ملت، از ایرانی جدید، پس لرزه نامه اسماعیل بخشی. پیش به سوی ریختن ترس ملت.
اژهای: اگر اسماعیل بخشی شکایت کند دادستان وارد میشود.
مش قاسم: به این میگن پشتک وارو.
سلام و درود
« ناشناس
5:34 ب.ظ / ژانویه 6, 2019
به به! اینهم از ادب و ادبیات آقای شفیعی مولانا شناس و کتاب خوان. »
حافظ شیرازی معاصر با چند پادشاه از سلسله آل مظفر بود، که یکی از آنها شاه شجاع و به نوعی ممدوح حافظ بود. گاهی اعلیحضرت شاه شجاع و علیا حضرت شهبانویش، حافظ را به
دربار دعوت میکردند و جلسه شعر و شعر خوانی داشتند. روزی بانوی شاه شجاع از حافظ پرسید چرا گفته ای :دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند…… گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند.؟
حافظ هم پرسید به کجای بیت اعتراض داری؟ شهبانو گفت به اینجاش که گفته ای گل آدم بسرشتند.
حافظ هم گفت:
خوب، مگرآدم از گِل درست نشده ؟ شهبانو که کمکی شوخ بود و قصد سر به سر گذاشتن حافظ داشت، گفت :
از کجا معلوم که از گل خالص درست شده ؟ شاید از کاهگل درست شده باشد!
حافظ هم که میخواست این بحث به جاهای باریک نکشد با مدارا و ملایمت گفت :
نه قطعاً انسان از کاهگل درست نشده! شهبانو گفت آخر از کجا معلوم؟
حافظ هم که خداوند ادبیات و سخن بود و دید که شهبانو دارد به ریشش میخندد، گفت :اگر از کاهگل درست شده بود تَرَک نمیخورد!!
دوست من توجه کن عظمت عظیمی چون حافظ که آموزگار همهٔ ما بوده هم در پاسخ یاوه گو، چنین پاسخ تند و خارج از ادبی داد. به گفته عوام جواب های هوی است. تا حالا چه کسی مؤدبانه چیزی خطاب به بنده نوشته و بنده جرأت و اجازه جسارت به او یا پاسخی غیر مؤدبانه بخود داده ام ؟ ما هر اعتقاداتی داشته باشیم، باز هم آدمیم، با تمام نقطه ضعفهایی که به نها دچاریم و هر یک تحمل و توان محدودی داریم. قرار نیست که هر بی سر و پا و بیسوادی توهین کند و من منفعل و کتک خور بمانم و با اشعار و ادبیات عاشقانه حافظ و سعدی و مولانا جوابش بدهم!
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
پاسخ هر کس انعکاس رفتار و گفتار خود اوست. آنکه توهین شنید، ابتدا توهین کرد.
آقای شفیعی گرامی – جناب حافظ این بیت را هم دارند:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
سلام و درود
هم حافظ و هم شما جوابی خوب و عادلانه داده اید.
آفرین.
ولی فراموش نکنید که در هتاکی پیشقدم نشوید.
دانش آموزان بی مدرسه و بی کفش بلوچ
علیرضا دانشگر:
پیشگاه آیت الله محمد نوری زاد،
سلام استاد، این فیلم (عکس) مربوطه به مراسم افتتاح مدرسه موسوم به امام خمینی در برطله عراق نزدیک شهر موصل که با پول ما ساخته شده. نظرتون چیه؟
آیت الله محمد نوری زاد:
درود پسرم، من پیشتر راجع به اینجور کارهای بیت رهبری فتوا داده ام. باز هم فتوا می دهم که: تا زمانی که ما خودمان مدارس کپری و بی سقف و محروم داریم، و دانش آموزانی داریم که نان و خورشی به سفره، و رخت و لباس مناسبی به تن، و لوازم تحصیلی متعارفی در اختیار ندارند، فرستادن حتی یک ریال از پول مردم ایران به دیگر کشورها برای ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و گنبد و گلدسته و صحن و شبستان، حرام اندر حرام است و دزدی!
اگر از بیت رهبری زنگ زدند و پرسیدند: آیت الله نوری زاد از کجا به این فتوای مهم دست یافته؟، از قول من به آنها بگویید: از دیدن شیطان هایی که در بیخ ریش تک به تک آیت الله هایی که با دیدن فقر و گرسنگی در ایران، به ساخت مدرسه و بیمارستان و نیروگاه و شبستان و… در عراق و سوریه و هرکجا – با پول مردم ایران – رضایت داده اند!
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
امام زین الدین در پاسخ نقد من بر مبانی فکری و درک تاریخی ایشان نوشته:
حس حسادت و کینه توزی شدید…..
متن بی معنا و پر از طعنه…..
حس خفه کننده و شکنجه آور حسادت نسبت به……
این حس منفور حسادت بی دلیل است که روانت را در تنگنای زجر آوری میفشارد .
دلیل و توجیهی برای حسد و خصومت شما نمیبینم.
گر فحش هم میدهی لااقل به اندازه مزدک1 باشرف و رو راست باش و قابل فهم بنویس.
بنده نه ادعای تحصیل کرده بودن دارم و نه ادعای خیلی باسواد بودن، تنها چیزی که در مورد خودم وجداناً در باطن به آن باور
دارم اینست : احتمالاً دیگران و یقیناً جناب کاوش از منهم کم مطالعه ترند.
اگر کمترین مطالعه و تحقیقی در خصوص مسائل عرفانی بویژه عرفای ایرانی میداشتی متوجه میشدی که عرفان که در حقیقت شناخت نسبی خداوند است چه اقیانوس ژرف و بیکرانیست و جهل من و شما به آن نه چیزی از ارزشش میکاهد و نه سبب خدشه و آسیبی به آن میشود.
اما تنها مقالات اقتصادی جنابعالی قابل فهمند و با این حس حسادت و کینه توزی شدیدی که داری تمام متون غیر اقتصادیت چنان گنگ، مغلق، نامفهوم و فاقد انشاء و معناست که بعید میدانم کسی بتواند آنها را به زبان پارسی ترجمه کند. چه اصراری داری در اموری که مطلقاً در آن موارد مطالعه نداری و تنها چون عوام چیزکهایی بگوشت خورده است در مقام نقادی و داوری بنشینی و اینطور مشت خودت را باز کنی.
=============================
درویش متکبر اکابری درس نخوانده به اعتراف خودت;
من به کدام دارایی دِماغی و کمالات و دانش فیلسوفانه و تواضع و و فروتنی و شکست نفسی و خاک نثاری درویشانه شما این همه حسسسسسسسسسسسادت و کیییییییییییییییینه و نفررررررررررررررت میورززززززززززم؟
من به کدام اثر و جایزه ادبی و منزلت عرفانی شما شدیدا حس حسادت دارم؟؟؟
تو حکایت همان چهار پا ی حامل کتاب سعدی هستی که در این سایت در مقابل “فیلسوف بزرگ” احساس افلاطون بودن میکنی و مجتهد و آیت الله سایت را به آموزش ایمان الهی و عشق نبوی و علوی از طریق حضرت مولانا و تمثیلات بی نظیرش میکنی و برای سرنوشت غمگین شاه مهربان نوحه میخوانی و در تحلیل مارکسیستی ادوار تاریخ در دایره برده و رعیت و کارگر و بازگشت به برده گیج دور خودت میچرخی و با تکیه به ماتریالیسم تاریخی تاریخ رستگاری نبی پای طشت تطهیر و ریدمان شویی جاهل شکم گنده پرخور را تفسیر میکنی؛
ساختارهای نظامی ورماخت و لوفت وافه آلمان نازی و نقاط ضعف و قوت استراتژی های نظامی و امنیتی آنها را بر ملا میکنی؛
سپس سری به صحرای شام میزنی و از تنازع و تقابل نظامی آمریکا و روسیه و کانسرنهای نفتی برای عبور خطوط نفت و گاز به سواحل مدیترانه و امتداد آنها به اروپا تحلیل امنیتی نفتی میبافی؛ در مقام بچه کدخدا یا شاید هم خود خدا به اهالی زبون و مستاصل و حاصلِ کشت باخته دهکده به واسطهٔ سیل حکمت الهی رسولانه پند و اندرز توسل به الطاف الهی میدهی و نتیجه این ایمان الهی و کرامات را اهالی در برداشت بینظیر در طی سالها پس از چند هفته از پس مانده ناچیز کاشت خود میگیرند؛ اگر این اتفاق در گذشتههای دور به وقوع پیوسته بود اکنون نوادگان خلفت از تو نه به عنوان امام بلکه پیامبر زین الدین در این سایت با احترام یاد میکردند.
اخیرا هم نیز هم با تحلیل و برسی سریالی تاریخ نظامی در نقش متخصص جنگهای نظامی کلاسیک و متقارن و غیر متقارن و چریکی به تیمور و چنگیز و ناپلئون و چه گوارا میگی زکی و همزمان برای برخی از درماندگان و مراجعه کنندگان سایت نا امید از درمان دردهای نا علاج خود نسخه ٔگل و گاو زبان و جوشانده و نیش شیرین زنبور عسل همراه با انشأ و اظهار فضل ادبی تجویز میکنی. براستی که معجون متکبری چون تو استاد همه فن حریف در انبان هیچ عطاری پیدا نمیشه. صبح طبیب، ظهر حکیم، عصر استراتژیست، شب عارف، سحر مورخ؛ جای شما بر کرسی ریاست تشخیص مصلهت نظام خالیست. شیخ صادق هاپوی کی باشد. خودت به تنهایی میتونی عارف شاه، رئیس جمهور و اعضای کابینه بشی (وزیر ارشاد و معارف، دفاع، آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و درمان،…..)
رمان و اخبار و انشاه نویسی و خود ارضایی لغوی و املایی را هم جاهلانه و متکبرانه در زمره کمالات فیلسوفانه و معارف عارفانه خود میپندارید.
من با نقل صریح مبانی ایمانی مُرادت و خودت که مثنوی شو قورت دادی و نقل قولهای خودت و افکار مغشوش و آشفته و کند ذهنی دغل کار و زبان درازیها و مدعی همه دانا بودن در عین ریا کاری عا لمانه و جاهلانه و واکنشهای متفرنانه به سایر نقادین نوشتههایت را مورد نقادی قرار دادم؛ من کلامی بر آنها افزون نکردم. ولی باز هم به اقرار خودت تو نقدهای صریح و روشن من را درک نکردی و نفهمیدی که البته خودت را به نفهمی میزنی و یا اشکال از IQ شماست چون پاسخی به نقد نداشتی پشت جفنگیات و یاوه هایی از قبیل حسادت و کینه ورزی و نفرت بی دلیل (افادهها طبق طبق) سنگر گرفتی.
درویش و کد خدا، صنعتگر صاحب سند اختراع از مثنوی ، طبیب ، حکیم، امام و نبی (خدا رحم کند اینها همه فقط از موهبت کلاس اکابر است اگر فارغ التحصیل آکسفورد بودی و وزیر مثل کُردان چی میشدی)
من در آن نقد مشت تو و آخوند ستیز قمی و تعصب ایمانی و ضد ایمانی مورخین رستگاری را باز کردم؛ همون عاملی که سبب میشود نخواهی و نتوانی نقد مرا همچون نقدهای اقتصاد سیاسی من درک کنی.
یا حق
—————-
درود کاوش گرامی
هم به شما و هم به شفیعی عزیز پیشنهاد می کنم بجای تلخ گویی های بی پایان، با مدارا نوشته های همدیگر را نقد کنید و ما را از لذت مطالعه ی نقدهای خوبتان سرشار سازید.
قبول؟
باشد؟
سپاس
.
سلام و درود
بجز مقالات اقتصادیت که میپسندم، اینکه با دقت تمام نوشته های مرا میخوانی هم مورد پسندم است. با آنکه چون عقرب بندبندت پر از زهر است این دو خاصیتت را تأیید میکنم و ارج مینهم. فعلاً ( 2 ) گرفتی.
درویش شفیعی
نیش “عقرب نقد” نه از ره کین است
اقتضای طبیعت سالم و سلیمش این است
یا حق
کاوش هر کاری شفیعی کرده را بصورت کلی رد کرده ای.
حتی یک مقاله یا نوشته از ایشان را باز نکرده ای و نشان نداده ای که عیب و ایرادهاش کجاست.
از هر کار او خبر داری همه را لیست کرده و به ریشخند گرفته ای.
اینطوری میشه همه کار و همه کس را رد کرد.
به نظر خودت این نقد کردنه ؟
با این کار مشت خودت بیشتر باز شده تا او.
یا نقد کردن بلد نیستی، یا هیچیک از کارهای شفیع نقد نشده.
سلام و درود
دوست عزبز محض رضای خدا ناشناس ننویسید. )هر چند تا حالا دو مورد از کامنتهای خودم سهواً بدو نام ارسال و ناشناس درج شده اند. )ایشان در نیم جملهٔ ناقص به من فرموده اند :خودت و مرادت( مولانا)را نقد کرده ام!!! که خودت یعنی بنده که حق دارد و نقد کردن بنده از هر کسی، از جمله از ایشان بر میآید و هنری نیست. اما نقد کردن مولانا!!؟ مدعی میفهمد چه گفته و چه نوشته است؟ اصلاً چنین کاری ممکنست؟ تا حالا کسی، چه موافق و چه مخالف توانسته حتی به دروغی آگاهانه چنین ادعایی بکند؟
منکه نه دیده و نه خوانده و نه شنیده ام. این اولین بار است که در طول تاریخ کسی توانسته با نیم جمله آسمانی به عظمت مولانا + و مولکول گم و ناپیدایی را با هم یک جا نقد کند!!
رسد ایرانی به جایی که بجز خود را نبیند….. بنگر تا به کجاست مقام ایرانیت؟
باغت آباد انگوری!
جناب نوری زاد
بگرد ببین در میان سخنان بزرگان و آیت الله ها سخنانی به این عمیقی پیدا می کنی؟
—–
وقتی یک نفر دچار توهم میشود دیوانه خطابش میکنند، اما وقتی بسیاری از مردم دچار یک توهم میشوند، آن را دین مینامند.
رابرت م. پیرسیگ
———
برای خداوند متاسفم!
زیرا که از قرار دادن کتابخانه و وعده مطالعه در بهشت غفلت کرده است.
دين هرگز نخواهد توانست که در این جهان نيازهاى اساسی مردم را برآورده کـنـد در نتیجۀ وعدۀ تامین آنها را در جهان دیگری به مردم میدهد !!
زیگموند فروید
——
در طول دههزار سال گذشته ،
انسانها تقریبا صدهزار مذهب را بر
پایه حدودا ۲۵۰۰ خدا ایجاد کردهاند !
بنابراین تنها تفاوت من و مذهبیون
این است که من به وجود ۲۵۰۰ خدا
شک دارم در حالی که آنها به ۲۴۹۹
تای آنها شک دارند !
———
بنابراین برای رسیدن به توافق
تنها یک خدا باقی مانده است
مایکل شرمر
https://www.youtube.com/watch?v=FkqzWNDUWo8&t=65s
پیغمبران در اسرائیل و در ایران امام زاده ها میمیرند
https://www.youtube.com/watch?v=Ak4krZjnHmc
واژۀ “اورشلیم” چگونه پدید آمده و چه معنی میدهد
https://www.youtube.com/watch?v=SjEp1XhaBcE&t=2s
خدا ، یعنی “خود آموخته”
https://www.youtube.com/watch?v=EsN4zPOPSBc
مسجد – چگونه پدید آمده است
https://www.youtube.com/watch?v=TA-LKIOI1zk
دوزخ و برزخ ، چه معنی میدهند
https://www.youtube.com/watch?v=Mlxn7te2Yg4
دو پندار که سبب پیدایش مذهب میشوند
جنایت بنام امام زمان
برای دفاع از استبداد و اختناق
نامه نماینده کارگران هفتتپه پس از آزادی از زندان
«اسماعیل بخشی» نماینده کارگران هفتتپه پس از آزادی از زندان نامه ای خطاب به وزیر اطلاعات نوشته که خلاصه ای از آن را می خوانید. آنچه او در این نامه به آن اشاره می کند، سرگذشت 40 ساله همه زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی است. این سرگذشت و سرنوشت از رهبران و فعالان احزاب سیاسی، روشنفکران، روزنامه نگاران و حتی برخی روحانیون عبور کرد و کارگران و معلمان و حقوقدانان را شامل شده است و این آسیاب با باد استبداد و خودکامگی هنوز می چرخد:
جناب آقای علوی وزیر اطلاعات!
۲۵ روز در بازداشت وزارت اطلاعات بودم. در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه کردند و زیر مشت و لگد گرفتند که تا ۷۲ ساعت در سلولم از جایم نمیتوانستم تکان بخورم. امروز پس از گذشت تقریبا دو ماه از آن روزهای سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش چپم و بیضههایم احساس درد میکنم.
شکنجهگران خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند. نمیدانم چه بر سرم آوردند که هنوز دستهایم میلرزد، منی که زمین زیر پایم میلرزید، تحقیر شدم و به شخصیت دیگری بدل شده بودم و هنوز با وجود قرصهای اعصاب و روان گاهی دچار حملههای شدید عصبی روحی و روانی میشوم.
بازجویم میگفت ما از همه چیز تو خبر داریم حتی میدانیم همسرت چند بار بخاطر مبارزاتت با تو دعوا کرده است. گفتم از کجا میدانید؟ گفت مدتها تماسهای تو «شنود» میشد که باعث عصبانیت شدید من حین بازجویی شد. حال پرسش بنده و خانوادهام از شما بعنوان وزیر اطلاعات و یک شخصیت روحانی و مذهبی این است که: آیا «شنود» خصوصیترین مکالمات انسانها از نظر اخلاقی، حقوق بشری و دین اسلام رواست؟
http://www.pyknet.net/1397/03dey/15/page/titre.htm
ناشناس گرامی – بخش خنده دار این قضیه این است که نماینده مجلس می گوید شکنجه در قانون اساسی جرم است و اگر آشکار شود این موضوع صحت دارد با آن برخورد خواهد شد. و یا علی مطهری میگوید برخی هنوز فکر می کنند برای حفظ نظام میتوان دست به هر کاری زد.
اینگونه مردم را گوسفند فرض کردن و آن هم از کسانی که قرار است نمایندگان مردم باشند بغیر از نهایت بیشرمی چه نام دیگری بر آن میتوان گذاشت؟
ناشناس گرامی – بخش خنده دار این قضیه این است که نماینده مجلس می گوید شکنجه در قانون اساسی جرم
است و اگر آشکار شود این موضوع صحت دارد با آن برخورد خواهد شد. و یا علی مطهری میگوید برخی هنوز فکر
می کنند برای حفظ نظام میتوان دست به هر کاری زد.
اینگونه مردم را گوسفند فرض کردن و آن هم از کسانی که قرار است نمایندگان مردم باشند بغیر از نهایت
بیشرمی چه نام دیگری بر آن میتوان گذاشت؟
https://www.aparat.com/v/jCOou/کتاب_مانگا_و_اهورا،_قسمت_1
کتاب مانگا و اهورا، قسمت 1
335
در کتاب مانگا و اهورا شما با سبک زندگی و عقاید ایرانیان در ایران باستان آشنا میشوید. این کتاب فراگیرنده دو بخش است: یک بخش به معنی واژه ها میپردازد مانند هفت سین، جشن قربان و کاویان.
مذاكرات ١٣٨٨/٣/٢٤ میرحسین موسوی و علی خامنهای
میرحسین: قصدشان بر هم زدن انتخابات بوده است از اول، نتایج در درجه دوم اهمیت است. کودتا کردهاند.
آقاى خامنهای: این چه حرفی است آقای موسوى؟ کودتا یعنی چه؟
میرحسین: کودتا یعنی بریزند ستادهای ما را به آشوب بکشند و نیروهای حامی ما را شبانه بگیرند و ببرند زندان.
آقاى خامنهای: منظورتان را نمیفهمم!
میرحسین: آیا نوزدهم خرداد خبری بوده که حکم دستگیری همه فعالان ستاد ما را به درخواست سپاه، دادستانى صادر کرده؟
آقاى خامنهای: چه کسی گفته؟ آنچه که به من گفتهاند، اجازه احضار محسن میردامادى و مصطفی تاجزاده برای چند سؤال بوده! قرار هم شده که روند انتخابات لطمه نخورد.
میرحسین: نه خیر، حکما جنابعالی بیاطلاعید!
آقاى خامنهای: مگر چنین چیزی ممکن است که من بیاطلاع باشم؟!
میرحسین: بیاطلاعید که بهزاد نبوی، رضا خاتمى، صفایی فراهانى، عبدالله مومنى، سعید حجاریان و دهها تن از جوانترهاى ستاد ما را شبانه بردهاند اوین. به چه جرمی به چه اتهامی؟ اگر من ادعایی کردهام به دیگران چه ارتباط دارد بیایند خود مرا ببرند.
آقاى خامنهای: بیجا کردهاند. امکان ندارد. من جویا میشوم، آقای حجازى! دادستان تهران را بگیرید، هیچ کس از فعالان نباید در زندان باشند، فورا همه را رها کنند.
میرحسین: خوب پس ممکن است شما از بقیه اقدامها هم بیاطلاع مانده باشید.
آقاى خامنهای: نخیر، انتخابات با صحت و اتقان پایان یافته. شما بروید هر چه مستند دارید جمع کنید و بیاورید.
میرحسین: ما در حد امکان در این دو روز اطلاعات گستردهای از تخلفات به دستمان رسیده، با همین میزان هم اگر گروهی منصف بررسی و داوری کنند باید انتخابات ابطال شود و متخلفین مجازات شوند.
آقاى خامنهای: این حرف غلطی است آقای موسوی، ۴۰ میلیون رای را که نمیشود باطل کرد. تو دهنی به مردم است!
میرحسین: بخش زیادی از مردم از بنده جلوتر و مدعی رأیشان هستند. الان دارند میگویند «موسوى کوتاه بیای خائنی»، «موسوى، رأی ما رو پس بگیر»
آقاى خامنهای: اینها که همه مردم نیستند. یک عده تحریک شده توسط رسانهها و عوامل داخلی دشمنان نظاماند. از جنس من و شما نیستند. جنس شما با این حرفها و شعارها متفاوت است.
میرحسین: آقا نفرمایید این حرف را، اینها همان مردمی هستند که جمعه با امید به حرف و سخن ما به پای صندوق آمدند. شما هم در پیام دیروز فرقی نگذاشتید میان یک عده که حالا به قول شما تحریک شدهاند و کسانی که خالصا مخلصا رأی دادند. همانطور که به آقای ح. ع عرض کردم باید انتخابات تجدید شود.
آقاى خامنهای: بنده تعمیم نمیدهم، عرضم این است که این شعارها کار قلیلی است که معلوم نیست با شما باشند. حالا قانون اساسی به همه حق داده که بیایند اعتراض کنند ولی شما نباید محرک باشید، به گونهای موضع بگیرید که مردم را به نافرمانی فرا بخوانید. بالاخره قانون فصلالخطاب انتخابات را معلوم کرده.
میرحسین: بله فرمایش شما درست است، اما بنده دو اشکال دارم، اول اینکه فصلالخطابی که حداقل ۷ نفرشان در تبلیغات علنا و با اسم و رسم از یک طرف جانبداری کردهاند، اصلا رقیب ما را فرستادهی امام زمان میدانند و برای خود تکلیف شرعی ساختهاند، سخنگویش سخنران تجمعات رقیب ماست، چه داوریای دارند؟
دوم اشکال و مهمتر از اولی این است که حضرتعالی وقتی هنوز مراحل رسیدگی تمام نشده صحبت از احراز صحت و اتقان میکنید و پیام تبریک صادر میفرمایید بدون اینکه دلایل و مدارک ادعای ما عرضه شده باشد، کار را تمام شده میدانید، چه کسی از آقایان بالای حرف شما حرف خواهد زد؟
آقاى خامنهای: هر چه که هست این آقایان از جهت ما به عدل و صائنا لنفسهم تصمیم میگیرند، مگر از آقایان جنتی و مومن مورد اعتمادتر داریم؟ شما نگران این معنا نباشید. همان که عرض کردم صحت و اتقان انتخابات برای بنده که محرز است، ولی شما هم بروید هر چه هست از یک صندوق تا دههزار تا بدهید به آقایان.
آقاى خامنهای: آقای حجازى تماس با دادستان گرفتید؟
اصغر حجازی: بله حاج آقا، خبر آقای موسوی درست است، عدهای از سران حزب مشاركت را در محل دفتر سیاسیشان و سایر افراد را از منازلشان بازداشت کردهاند و همان دیشب به اوین منتقل کردهاند و عمدهشان در انفرادی بودهاند. اما هنوز تفهیم اتهام و تحقیقات آغاز نشده.
آقاى خامنهای: بگویید همه افراد با حفظ احترام تا پیش از وقت اداری امروز رها شوند و سابقهای هم برایشان درست نکنند.
آقاى موسوى نگذارید دعوا و اختلاف بالا بگیرد که شروعش با شماست و نهایتش معلوم نیست چه شود.
ميرحسين: ولی دشمنی و اختلاف را این آقا که بزرگواران او را نظر کردهی حضرت ولی امر میدانند آغاز کرد و بیمحابا هرچه خواست به بنده و خانواده و بزرگان نظام و یاران امام و انقلاب نسبت داد و هیچ عتابی نشنید و تازه صدا و سیما هم وقت اضافه مشبعی در اختیارش گذاشت که یکطرفه هر چه میخواهد بگوید.
آقاى خامنهای: ایشان هم کار بسیار اشتباهی کرد و در وقت مقتضی به ایشان عارض خواهم شد و تذکر و انتباه خواهم داد اما باقی اطراف هم رعایت شئون رقابت سالم را کنار گذاشتند. حال دیگر بس است و باید مهیای نماز شویم. شما هم نگران نباشید و سعی در آرام کردن فضا داشته باشید.
ميرحسين: بله بنده هم فکر میکنم که بیش از این فعلا مصدع وقت شریف نباشم، شما به فریضه برسید، بنده هم مرخص شوم تا فرائض فوت نشود ولی عرض آخرم اینکه منصفانه نیست این مردم معترض را بدون اینکه اقناع شوند تنها رها کنیم. زخمی میماند که محل عفونت میشود و درمان آن سختتر از پیشگیری است.
آقاى خامنهای: شما از طریق شورای نگهبان پيگيرى كنيد انشاله ختم به خير ميشود، اما به فكر ابطال انتخابات نباشيد كه خط قرمز من است.
ميرحسين: انشاله عاقبت همهی ما ختم بخیر شود اما خط قرمز بنده حق مردم است که ضایع شده!
پايان مذاكرات.
هر دو لینک را باز کردم و دیدم، آقایی کُرد دارد معنای لغوی اوستا و پهلوی و بابل و… را به شیوه دبیران دبیرستان و ربط دادن آن کلمات به زبان بسیار تحول یافته و متنوع کُردی فعلی میشکافد و تلویحاً کلمه اوستا و پهلوی را کلماتی کُردی میداند.
…………….
شفیعی چون با کارهای ایشان آشنا نیستی اینطور فکر می کنید. ایشان به این دلیل زبان کردی را برای اینکار و در پژوهشهایش انتخاب کرده اند که گویشهای زیادی دارد و خود ایشان هم به بیشتر مسلط هستند.چندی پیش شخصی که اکنون مرده بنام پورپیرا که از توده ایهای سابق و بعد تواب و…بود ادعاهایی شبیه همین فرد میکرد ولی او همه چیز را به یهودها منتسب میکرد و باور داشت که هخامنشیان گروهی شرور بودند که توسط یهودیان اجیر شده اند و تمدن منطقه را که قبل از آنها بوده نابود کرده اند و در مدت 1200 سال قبل از اسلام هیچ تمدنی در فلات ایران نبوده تا مسلمین آمدند و تمدن کنونی را ساختند.و معتقد بود که همه آثار ادبی و تاریخ و فرهنگ و تمدن را بعدها نوشته و ساخته اند. مثلا از ادعاهایش نا تمام بودن تخت جمشید یا بنایی که بنام تخت جمشید است بود…بگذریم.ایشان چون دستی در سپاه و وزارت اطلاعات داشتند مشخص بود که حرفهایش کاملا بی پایه و اساس است. اما کسیکه مانگا و اهورا را نوشته استدلالش فرق می کند. باور دارد که تمام مذاهب از همین فلات ایران برخاسته و در اصل نمود همه هم صلیب بوده و بمعنی گاو است! باور دارد که آنچه بنام آثار باستانی چه در تخت جمشید و یا بیستون و…می بینیم همه آئینهای مذهبی است و ربطی به شاهانی چون هخامنشی و غیره ندارند. مثلا موجودات بزرگ و شاخ و بالداری را که بر سر در تخت هستند تندیسهایی از اهورا یا اهورا مزدا (گاو نر) و یا الا میهیترا (گاو ماده)که سمبل باور ایرانیان بوده می داند و نشانه فروهر را هم! چون باور دارد که اینها تنها مربوط به زردتشتیان نیستند بلکه مربوط به باوری بسیار فراگیرنده ایی بوده که گاو را بعنوان سمبل خود انتخاب کرده اند و اصولا چیزی بنام پرستش در فرهنگ شان وجود نداشته! ایشان حتی روس و مصر(مسر) را هم خورشید می نامد و مجسمه به ابولهول را تندیش آلا میهیترا می داند. ایشان باور دارند که این زبانها با گویشهای متفاوت در تمام طول تاریخ بوده و اصولا زبانیهای گمشده باور درستی نیست! باور دارد که چون مردمان در جهان کوچنده بوده اند بهمین دلیل هم کلمات مشترک در همه زبانها وجود دارد و زبانی براثر یورش از بین نرفته و بر عکس آنچه ایرانیان باور دارند که اعراب به ایران حمله کرده چنین چیز اتفاق نیفتاده و ایشان با مقایسه گویشهای گوناگون سعی در نشان دادن ریشه و منبع اصلی کلمات دارد. مسلما نمی توان گفت که انچه می نویسد درست و عین ثوابست اما برای رد کردن ادعاهایش سالها زمان لازمست.چون طرف واقعا برای آنچه ادعا می کند هم نیرو گذاشته و هم به اندازه کافی دلیل دارد. مسلما در گفتارش بخصوص آنجا که به تمدن و وجود تمدنها و یا موضوعات تاریخی رجوع می کند تناقضات بسیاری هست ولی از نظر واژه شناسی من حتی کامنتهای زیر نوشته هایش را که می خوانم گویا دست بالایی دارد! مثلا کلمه مسجد! ایشان باور دارند که این کلمه از اول بوده و به دیوارهایی گفته می شده که دور چشمه های آب و برای سپاسگزاری از اهورامزدا(گاو نر رهبر) یا آلا میترا (مانگا یا گاو ماده رهبر) درست می شده ! بهمین دلیل آرام گاهی که بنام کورش نامیده می شود یکی از همین بناهاست.و باور دارد که بزرگترین صلیب دنیا در پاسارگاد است! به شکل ساختمان پاسارگاد نگاه کنی براحتی اینو می بینی و جالبه که چنین بناهایی در بسیاری از کشورها درست بهمین نحو هست. چندی پیش به فیلمی از روی کنجکاوی از ایالت تخار افغانستان نگاه میکردم اتفاقا دو نمونه از همین پاسارگاد را درآنجا دیدم که کاملا شکل صلیب دارند. در صورتیکه از نظر باستان شناسی این اشکال صلیبی مربوط به قرنها قبل از مسیح هستند و تازه خود نام ایسا و موسی و مسیح و جیزز… هم همان نام خورشید و اهورا یا همان گاو نرند و کوتاه شده اخورا شای دانا است! در ضمن باور دارد که تمام /یامبران آخوندهای مذاهب و باورهای گوناگون بوده اند!
https://www.youtube.com/watch?v=9iQjGTvcji8
آرامگاه کوروش، مسجد جامع المَلَک نام داشته بوده است
https://www.youtube.com/watch?v=cbY6Pz2jbhA&t=2s
دروغهای تاریخ نویسان در باره تخت جمشید
https://www.youtube.com/watch?v=0RzyFd7SMnU
درفش کاویانی، نماد مسیحیها بوده است
https://www.youtube.com/watch?v=JOWNtYH-1hw
بزرگترین صلیب جهان، در ایران
https://www.youtube.com/watch?v=5qoZSDxnMOg
نماد فروهر از آغاز تا پایان (بخش 1)
https://www.youtube.com/watch?v=10nMbUMN11M
https://www.youtube.com/watch?v=PYKB1fVnrnA&t=7s
نماد فروهر از آغاز تا پایان
https://www.youtube.com/watch?v=No8YFrVZcq8
https://www.youtube.com/watch?v=c8XxRkDi_5U&t=2s
محمد در قرآن، بت پرستی خود را آشکار میکند
https://www.youtube.com/watch?v=7Y23awwe0-8
اهورا(گاو رهبر) و آغاز پیدایش مذهب
https://www.youtube.com/watch?v=PjGHfGkC2g8
https://www.youtube.com/watch?v=9dDgY_C15qo
نماد فروهر از آغاز تا پایان
https://www.youtube.com/watch?v=PFoV1TGuaho
نماد فروهر از آغاز تا پایان
————-
شوخی
می میری اینجوری بنویسی مزدک؟
بسیار خوب بود. من شخصا استفاده کردم. چهره ی دیگری از مزدک در اینجا خودش را می نمایاند.
سپاس
مزدک گرامی
من هنوز فرصت نکرده ام که منابع شمارا بررسی کنم چون به صلیب اشاره شد. صلیب در نزد مردمان باستان مظهر آب و باد و خاک و آتش بوده این چهار عنصر جمعنا در صلیب مظهر قدرت اهوراییند. در هند باستان می توان آنرا مشاهده کرد.و در ضمن گئوش/گاو اوستا همان گیتی و کیهان است.معانی کلمات هر زمانی بنا به شرایط تغییر کرده أست برای مثال:
این دنیای کیهانی/گئوش راخیام اشاره می کند:
گاویست در آسمان و نامش پروین(ستاره پروین ستاره پیشاهنگ و صبح و باران زا و نویدبخش بوده .)
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین(اشاره او شاید به خورشید یا ماه باشد؟؟)
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین (اینرا برای اکنون سروده!)
فریبای گرامی درود! ایشان باور دارند که صلیب را از روی شکل سر گاو گرفته اند. گاو وقتی به شما از روبرو نگاه می کند گوشه هایش را در یک خط مثل دوبازوی انسان قرار می دهد که در کل با کله اش شکل صلیب می شوند. و اگر از دور و از جلو به گاو نگاه کنید بخصوص گاوهای فربه با شکمهای برجسته یک دایره می بینید. ایشان باور دارند که مردمان آندوره بعلت علاقه ایی که به گاو بعنوان موجودیکه در حقیقت زندگی شان را مدیون آن می دانسته اند وقتی به خورشید نگاه میکرده اند آنرا گرد و به شکل گاو می دیده اند و بهمین دلیل هم آنرا اهورا گاو نر رهبر یا گاویکه در جلو گله گاو حرکت میکرده نامیده اند.و چون پشت سر گاو نر رهبر گاوی ماده بوده بهمین دلیل هم ماه را که خورشید را دنبال می کند و در شب از همانراهی می رود که خورشید در روز رفته الا مهیترا یا ماده گاو رهبر نامیده اند! و جالبست که خود را فرزندان آلا میهیترا دانسته و دلیل اینکه شب یلدا را جشن می گرفته اند باورشان به این بوده که آلا میهیترا در شب یلدا انسان را زائیده و بهمین دلیل و در حقیقت زاد روزخود را جشن می گرفته اند! و بهمین دلیل جشن سده از نوروز مهمتر بوده.و این همان شبی است که مسیحیان بعنوان کریسمس جشن می گیرند! کنانکه قبلا نوشتم روی بسیاری از انتقاداتش و نظریاتش بخصوص راچع به تاریخ و /زوهشهای باستانی و دیدگاهای سیاسی که گاه گاه و در بعضی موارد خسته کننده و تکراری مطرح می کند می شود بحث کرد و موضع گرفت اما آنچه در مورد دین و باورها و شکافتن و ریشه یابی واژهها مطرح می کند شایسته ستایش و در عین حال عبرت انگیزست! جالبست که خود کلمه اسلام را نام یکی از خدایان سرزمین کنعان می داند که از آنها کلمات سلام و شلام و …بمعنی ارامش بر توباد ساخته شده! من تا بحال کسی را که اینچنین واژه ها را بشکافد و ریشه یابی کند نیافته ام. زنده یاد استاد منوچهرجمالی (jamali.info)چنین شیوه ایی داشتند ولی تجزیه و تحلیل و برداشتهای دیگری از وازه ها و متون گذشته داشتند. نظریه این هموطنمان بیشتر شامل زمانیست که انسانها هنوز بطورت گروهی و سیار بوده اند.
منظور ا گاو دگر زیر زمین اشاره به باور افسانه ای اقوام سامیه که عقیده داشتن زمین رو یه شاخ گاوه، اینم یه سند که احتمالا جعل حدیثه
مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هِيَ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ «2» قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ. آیا سند این حدیث صحیح است؟ همانطور که علامه مجلسی آن را صحیح دانسته است. در رابطه با شرح این حدیث نظر علمای بزرگ شیعه چیست؟
می بخشید ،تصحیح این نوشته:
پروین یا خوشه پروین همان صورت فلکی گاو / هفت خواهراست که با چشم غیر مسلح هم دیده می شود و جناب رهگذر اشاره درستی فرمودند که عقیده برسواربودن جهان بر شاخ گاو هم بوده است، همانگونه که هندیان تصور می کردند زمین روی پشت لاک پشت است….
یعنی خیام دو گاو را مثال زده است.
۱- گاوی که افلاکی و کیهانی است .
۲- گاوی که زمینی است.
فریکای گرامی شعری که در مورد قرار گرفتن زمین بین دو گاو زبرین وزیرین از خیام اورده ای از خیام نیست خیامی که هم فیلسوف هم منجم هنریاضی دان بود به انسانهائی که در پهنه زمین ززندگی کرده ومیکنند چنین توهینی نمکند که تمامی انانرا به خر تشبیه کند این شعر جزو تعدادی از اشعار است که دیگران سروده به نام خیام نشر کرده اند با احترام/.
سلام و درود
درسهایی که باید از جنگ ایران و عراق آموخت
درس سوم
…. و تولید کننده برق و باطری و بنزین و گریس و گازوئیل و روغنهای مخصوص و جوراب و خمیردندان و مسواک و صابون و وسایل زخم بندی و آهنگر و مکانیک و تجهزات کامل اورژانسی نظامی و بیمارستانی اعم از کادر مجرب و ورزیده تا انواع نیازهای بیمارستانی و…. نیازمند است و هنگام جنگ بویژه در حین عملیات کلیه این افراد باید طوری دست بدست هم بدهند که گویی همهٔ آنها یک نفرند و چون تنی واحد و اجزای یک ماشین عظیم هماهنگ با هم کار بکنند تا آن سرباز خط آتش بتواند مطابق آیین نامه های نظامی بطور استاندارد بجنگد. در نتیجه وضعیت نیروهای مسلح و کیفیت سازمانی و آمادگی دفاعی ایران طوری مضمحل و مختل شده بود که امکان تمرکز مورد نیاز از میان رفته بود و دومین قانون جنگ (نیروهایت را متمرکز کن.) را نیز به نحو دردناک و خسارتباری بسود دشمن نقض کرد!
پس از پیروزی شورش کور سال 57 با اعدام بیشتر افسران ارشد و از کار بر کنار کردن آنهایی که به هیچ وجه نمیشد آنها را متهم و اعدام کرد عملاً از ارتش بجز پوسته ای پوک و اسمی بدون مسما چیزی باقی نمانده بود . خلاء چنین ارتشی و از میان رفتن نظم و انضباط و بویژه خدمت غیر لازم و بی ارزش نظامیان در شهرهای زادگاه یا شهرهای دلخواه خود، تقلیل دادن خدمت وظیفه عمومی به یکسال در زادگاه! نظامیان را از جای سازمانی و مشاغل تخصصی خود دور و از خدمت نظامی به معنای واقعی کلمه چیز قابل توجهی باقی نگذارده بود. از همه بدتر تصرف چند پادگان استراتژیک و بسیار مهم در ابتدای هجوم به ایران بود که اگر مطابق قوانین و قواعد نظامی و وظایفی که برای پرسنل آنها تعریف شده بود رفتار میشد، هر یک از آنها میتوانستند با ذخایر انبوه و کاملی که از سلاح و مهمات داشتند و از قبل برای چنین روزهایی آماده و انبار شده بود، مدتهای مدید مقاومت، و دشمن را تا رسیدن قوای امدادی اصلی معطل نگه دارند و مانع تصرف نقاط استراتژیک نظامی و اهداف با ارزش اقتصادی شوند. اما با تأسف هر آنچه از سلاح و مهمات و تدارکات در پادگانهای مرزی قرار داشت توسط مهاجمان عراقی به غنیمت گرفته شد. و به گفته صدام حسین، که هنگام یکی از رجز خوانیهای معروفش، گفته بود :
« ما بقدری سلاح و مهمات از ایرانیها به غنیمت گرفته ایم که اگر تا 4 سال آینده آنها را شبانه روز بر سر خودشان بریزیم کفایت میکند.»
گزارشات روزهای اول تهاجم ارتش بعث عراق از دفاع کردن نخستین واحدهایی از نظامیانی که به مقابله شتافتند حاکیست که هیچ چیزی سرجای خود و هیچ کس در رشتهٔ تخصصی خود و جای سازمانی خود قرار نداشت، گویی شورش و جنگ توطئه ای برای نابودی جوانان ایران و از میانبردن توان نظامی و فروکاستن هر چه بیشتر بنیه دفاعی ایران بود. از یکطرف دادگاههای انقلاب و چند نیروی اطلاعاتی موازی و مستقل هر یک چون کنتراتچی ها بخشی از جمعیت جوان را هدف انهدام قرار داده بودند، همه میگرفتند و میکشتند و هیچ کس به هیچ کس پاسخگو نبود و هیچ مقامی از این گروههای آدمکش وابسته بقدرت حسابرسی و حسابکشی نمیکرد و اصولاً قانون در عمل منحل شده و جز بر روی کاغذ چیزی بنام قانون وجود نداشت . دامنه این آشفتگیها و کشتارها و سرعت ماشین انهدام کشور، بحدی بود که گاهی افراد کاملاً بیگناهی را که نه سر پیاز و نه ته پیاز بودند و حتی افرادی را که در خدمت نظام تازه بودند را کشتار میکرد و چون بعدها به هیچ وجه نتوانستند آنها را متهم کنند یا جرائمی را به آنها که خدوم و وفادار بودند بچسبانند، به عنوان شهدای درجه 2 قلمداد شدند. ( در جریان سرکوب شورش مسلحانه سازمان مجاهدین، تعدادی از نیروهایی که از کمیته های شهرستانها به کمک نیروهای مرکز آمده بودند نیز بازداشت و هرچه با ارائه کارت شناسایی و تمنا جهت یک تماس تلفنی برای احراز هویت، سعی در اثبات هویت خود کردند مؤثر واقع نشد و آنها هم همراه شورشیان اعدام شدند.) توطئه قتل عام جوانان ایرانی که با شورش کور 57 کلید خورده بود، در جبهه ها بصورت دیگری عمل میکرد یعنی جمعیت عظیمی از آنها را بدون آموزش و تجهیزات کافی و بدون فرماندهی و حتی بدون تعیین هدف نظامی خاصی، با ایجاد سر و صداهای عمدی و سردادن شعارهای انقلابی و لو دادن موضع، به مقابله دشمن فرستادند که طعمه خمپاره و مسلسلها و بمبهای ممنوعه شیمیایی شدند. هنوز کسی بدرستی از آمار واقعی تلفات آنها آگاه نیست.شبه نظامیانی که تنها به ایمان مذهبی و ریش دراز خود متکی بودند و بسیاری از آنها بر اثر باورهای مذهبی هدف خود را شهید شدن در راه اسلام اعلام میکردند به تنها هدفی که رسیدند همان شهادت بود! اما شبه نظامیان، بدلیل عرصه خاص نیروی هوایی و نیروی دریایی که یکی در اوج آسمان و دیگری در قلب دریا بود و کوچکترین تحرکی در آنها نیاز به آموزشهای تخصصی و دقیق داشت، از همان ابتدا توفیقی جهت اختلال در این دو نیرو را نتوانستند بدست بیاورند و آنانرا آشفته و از نظم خارج کنند در نتیجه این دو نیرو توانستند مطابق قواعد علمی و تخصصی خود بجنگند و نیروی دریایی بدون هزینه و تلفات قابل توجهی، با بمب گذاری، یکشبه نیروی دریایی عراق را به قعر آبهای خلیج فارس فرستاد و نیروی هوایی هم با عملیات تحسین بر انگیز حمله به پایگاه الولید ( h3 )بهترین جنگنده بمب افکنهای مدرن دشمن را با جمع کثیری از خلبانان و پرسنل آن پایگاه طی چند ساعت عملیات خارق العاده نابود کردند. اما نیروی زمینی که نیرویی زمین پایه است بسیار شوربخت بود و دخالتهای غیر تخصصی شبه نظامیان چنان کلیه آموزشها و تدابیر نظامی و عملیاتی را مختل کردند که نیروی زمینی ارتش در نهایت کاری بر خلاف رسالت خود کردند، یعنی بجای آنکه کلیه نیروها را بصورت مشتی فشرده در بیاورد ناچار شد که بین خود و شبه نظامیان مرز بکشد تا لااقل نقشه های ستادیش قبل از عملیات لو نرود و زودتر از فرماندهی غیر حرفه ای جنگ، روی میز رؤسای استخبارات و اطلاعات نظامی دشمن قرار نگیرد.
ادامه دارد.
سلام و درود
داستان اون درویشه را به تفصیل نوشتم، نمونه هایش در کردستان هست، ولی نیاز به تنها یک چشم دارد که کور نباشد و آدمی که آنقدر با خودش رو راست باشد که منکر درک و مشاهدات خودش نشود. اگر چنین خصوصیاتی داری به آن گوشه از وطنت برو و تحقیق کن تا بیابی.
سلام و عرض ادب
جناب آقای زین الدین( شفیعی) من 38 ساله ام و کارم هم حسابداری است. دو سالست که به بیماری هلیکوباکتر پیلوری مبتلا شده ام، بارها دکتر رفته و انواع داروها را خورده ام، ولی فایده ای نداشته است، بار آخر دکتر فوق تخصص گوارش داروهای
آموکسیسیلین، و بیسموت و امپرازول و کلاریترومایسین برایم تجویز کرده، کمی بهترم، ولی از بس دارو خورده و پرهیز کرده ام کلافه شده ام، اسم شیر برنج که میاد حالت تهوع میگیرم. در این دوسال هم 12 کیلو وزن کم کرده ام، پیش دکتر طب سنتی هم رفته ام ولی یک کارتن دارو داد و 750000 تومان پول از من گرفت، اما هیچ نتیجه ای نگرفته ام، آیا در طب سنتی درمانی برای بیماری هلیکوباکتر پیلوری وجود دارد ؟ اگر کسی را میشناسید که کارش تضمینی باشد ممنون میشوم که معرفی کنید. بند پولش نیستم، فقط میخواهم خوب شوم.
email ya tel.?
سلام و درود
از جناب استاد نوریزاد گرامی پوزش میخواهم که علیرغم آنکه سایتش سایتی سیاسی است، با سعه صدر بی انضباطی های ما را تحمل میکند. همچنین از همه اعضای محترم این سایت عذر خواهی میکنم که ناچارم به خواهش عزیزی پاسخ بدهم که به اندازه هر یک از اعضای گرامی برایم قابل احترام و دستورش را مطاع است .
برادر گرامی جناب امیر حسین میرزایی، هر چه دارو از هر کس گرفته ای چه شیمیایی و چه گیاهی و چه هر چه. همه را کنار بگذار و از هیچکدام نخور، به یک عطاری معتبر برو و از او 50 گرم آنغوزه بخر.( نوع خراسانیش تمیزتر ولی نوع افغانیش قویتر است اما با آنکه ظاهر نوع افغانی خیلی خوشایند نیست شما ترجیحاً آنغوزه افغانی بخر ) احتمالاً حدود 10000 تومان یا کمی بیشتر قیمت خواهد داشت. بجز فست فودها و نوشابه و چیپس و پفک و نوشیدن هر نوع نوشیدنی در وسط غذا و هنگام غذا خوردن، هر چه دلت خواست بخور فقط دقت کن که پرخوری هم نکنی ، و همراه با غذاهایی که حسرتش به دلت مانده، بمدت 5 روز صبح قبل از صبحانه 3 گرم و شب بعد از شام هم 3 گرم آنغوزه را خورد کن و در دهان بریز و با 2 لیوان آب میل کن، پس از 5 روز اثری از بیماری هلیکوباکتر در دستگاه گوارشت نخواهد ماند.جهت اطمینان کامل از خوب شدن و پیشگیری از بروز مجدد بیماری پس از گذشت 5 روز، بمدت 7 روز دیگر، صبح و شب از آن میل نکن بلکه، یکساعت قبل از ناهار مقدار 3 گرم آنغوزه بخور تا تمام 50 گرم در مدت 12 روز تمام شود. در طول روز بوی تندی که کمی به بوی سیر( البته خیلی ضعیفتر از آن ) شباهت دارد از دهانت بخصوص هنگام آروغ زدن استشمام میشود، تنها عیب خوردن آنغوزه همینست. با اینکار هیچ اثری از آثار بیماری در بدنت باقی نخواهد ماند و خطر عود مجدد هم نمیماند و بیماری هلیکوباکترت بکلی درمان میشود. ممکنست نفخ و سوزش و سفت شدن فم معده و رفلاکس و سایر ناراحتیها ناشی از بیماری هلیکوباکتر کهنه و مزمنت باشد ولی احتمال هم دارد که بجز ابتلا به هلیکوباکتر دچار زخمهای دستگاه گوارش هم شده باشی، پس از آن اگر مشکلی بنام زخم معده یا زخم روده یا زخم قولون داشتی بطور مختصر اطلاع بده تا تدبیری جهت ارتباط بیندیشیم و داروی تضمینی درمان این بیماریها را حتی بدون رعایت پرهیز غذایی برایتان ارسال کنم. (تنها استثنا پرهیزات، نوشیدن مشروبات الکلی است که آنها هم غذا محسوب نمیشوند، انشاءالله که اهلش نیستی و بعید میدانم که با وجود ابتلا به هلیکوباکتر اگر اهلش هم باشی بتوانی بنوشی. )
شما اگر اینهمه دارو خورده اید که اولا غلط تجویز شده و دوما هلیکوباکتر پیلوریک ندارید و همه آن داروها هم بی خودند!
جناب مزدک با درود ؛ من حدس میزنم شما دکترا در طب باشی درست حدس میزنم ؟
JM گرامی من علاقه مندم!
با سلام و عرض ادب
از آقای نوریزاد معذرت خواهی میکنم.
جناب دکتر مزدک ببخشید که اینجوری مزاحمتان میشوم.
برج سه سال 94 برای مأموریت کاری 3 هفته در ماهشهر بودم بعد حدود یکماه هم در عسلویه بودم و از آبی که همه میخوردند منهم میخوردم، بعد از آن در برگشت به تهران بیماریم شروع شد.
این مشکلات را دارم. تنگ نفسی مخصوصا اگر هیجان ایجاد شود یا دود جوشکاری و بوی مواد شیمیایی به من بخورد . وسط دو عده غذا معده ام بشدت درد میگیرد و 1 تا 2 ساعت طول میکشد. بسرعت خسته میشوم و گاهی موقع برخاستن چشمام سیاهی میرود که باید چند دقیقه بنشینم. زیر چشمام پف کرده و بدنم ورم دارد و رنگم هم پریده . احساس گرسنگی شدید میکنم ولی تا دست به غذا میبرم اشتهایم از بین میرود. گاهی حالت تهوع دارم، هفته ای سه یا چهار بار. ولی تا حالا استفراغ خونی نداشته ام. اگر یک ذره میوه خام یا غذای چرب بخورم خیلی حالم بد میشود نفخ هم دارم و بعضی وقتها حس میکنم که مری ام مثل چوب خشک شده و سر معده ام هم میسوزد. یبوست شدید و بعضی وقتها سوزش ادرار و ریزش مو دارم . با دستور دکتر گیاهی مدت شش ماه رژیم چای سبز و عسل گرفتم و داروهای ملین میخورردم و سبوس گندم در ماست میریختم و میخوردم کمی بهتر شدم ولی خوب نشدم آخر هم طوری شیرینی از چشمم افتاد که نتونستم ادامه بدهم. در آزمایشات تنفسی وجود گاز در نفسم ثابت شد، ولی قبل از آن چون فکر میکردم مشکل از دندانهایم است، دو دندان کرسی که قبلاً پر کرده بودم کشیدم که بیفایده بود. یبوست شدید دارم ولی با آزمایشات خون در مدفوعم نبوده. دیروز در باره آنغوزه که آقای شفیعی گفت از چند عطاری سؤال کردم، یکی نمیدانست چیست، یکی دانست ولی نداشت، سومی داشت و 50 گرمش را میخواست به من 80000 تومان بفروشد که نخریدم. نظر شما در باره آنغوزه که شیره یک جور گیاهست چیست؟ به نظر شما ممکنست من تنها با همان یک دارو خوب بشوم ؟ نه پرهیزی، نه عرقیاتی و نه جوشانده و نه هیچ چیزی. قبلا یک کارتن که نزدیک 20 کیلو وزن داشت خوردم و خوب نشدم حالا ایشان میفرمایند دارو و پرهیزات قبلی را کنار بذار و تنها یک نوع دارو برای همه مشکلاتت بخور آنهم بدون پرهیز ! نظر شما چیست؟
به از جان یاران درود
بوی بد در تهران بزرگ و تحمیق مردم
به هیچ روی نمی توان از منبعی در کل سطح شهر تهران چیزی را
منتشر کرد بدون داشتن بزرگراه(لوله هایی که با اتومبیل میتوان در آن حرکت کرد)
سپس خیابان (منهول= لوله هایی که انسان ایستاده میتواند در آن راه برود)
و بعد کوچه (کت هول= لوله هایی که گربه میتواند برود) .بلی اگر شب ها
شعله گاز و یا بخاری گازی یا آبگرم کن را نگاه کنید تاج شعله قرمز مسی است
خواهید دید.به عبارت دیگر گاز تسویه نشده طبیعی را به همان حالت ترش (اسید سو لفوریک دار)
که نه تنها سمی وبسیار مضر برای انسان است بل در مدت تقریبن کوتاهی
تمام تاسیسات را هم خورده از بین می برد از سر چاه تا شعله مصرف
منزل.
همه این مصیبت هم بخاطر نخریدن گاز از همسایه شمالی و فروش تضمینی
وبدون تاخیر به ترکیه بابت خسارتهای سال های قبل است .
بدیهی است بوی بد هم از تصعید گاز ها و هم از مدیریت کشور است .
نا گفته نماند کارشناسان در پی یافتن علت آن هستند و حکمن چند وقت دیگر
وزیر خارجه خواهند فرمود یک سی سی گاز تسویه نشده در ایران توزیع نشده
است وما خودمان انتخاب کردیم در مدارس بجای تغذیه رایگان سرما و سوختگی
ومرگ به فرزندان ایران بدهیم .
تو فقط چرند بنویس !
بی گمان طنز جناب تلقرافچی زیبا و دلنشین است.
اما مرغی قُدقْد میکند که تخمی هم گذاشته باشد، تو چه چیزی نوشته ای که در آمار آدمهای سایت بگنجی ؟ نکند به جای تخم گذاشتن ر…. باشی؟ و خیال بکنی که تخم دادن هم به همین سادگیهاست؟ کو؟ بیار ببینم اگر واقعاً راست میگی و هنری داری .
اگر هیچی نداری بهتر است خفقان بگیری و مزاحم آدمها نشوی !
به به! اینهم از ادب و ادبیات آقای شفیعی مولانا شناس و کتاب خوان.
سلام و درود
« مزدک1
6:29 ب.ظ / ژانویه 5, 2019
شفیعی گرامی کلاه گشادی که سر ماها رفته توسط همین اوستا شناسان بزرگ بوده که بقولی پزوهشگری معنی کلمه اوستا را هم نمی دانسته اند تا چه رسد بزبان اوستایی!….. »
هر دو لینک را باز کردم و دیدم، آقایی کُرد دارد معنای لغوی اوستا و پهلوی و بابل و… را به شیوه دبیران دبیرستان و ربط دادن آن کلمات به زبان بسیار تحول یافته و متنوع کُردی فعلی میشکافد و تلویحاً کلمه اوستا و پهلوی را کلماتی کُردی میداند. اگر براستی این ادعا درست است منطقی تر خواهد بود که محتوای اوستا یعنی «یشت ها» و «گاثاها» هم کُردی باشند، حال آنکه چنین نیست. شک نیست که زبان دین دبیره (زبان اوستا) از رشته زبانهای آریاییست و هیچ بعید نیست که واژه ها و عناصری از زبانهای کْردی و فارسی و لْری و اورامی و…. در آن باشد که وجود چنین چیزی چیز خاصی را رد یا اثبات نمیکند. اساتید بسیار باسوادی که اعتبار بینالمللی داشته و دارند و با زبانهای پهلوی و سانسکریت و هندو و ریشه زبانهای هند و اروپایی هم آشنا هستند بر روی اوستا کار کرده اند، ولی هیچکدام چون آن آقا خود و نژاد خود را مرکز عالم ندانسته اند و چنین تفسیرهای کودکانه محدود به زبان و نژاد و جغرافیای خاصی نکرده اند و این تفاَسیر را هم به رسمیت نمیشناسند. گیریم تمام حرفها و ادعاهای آن آقا هم صحیح باشد، این چه چیزی را ثابت یا مردود میکند؟ تحقیق در خصوص زبانهای فراموش شده و متون ادبی و دینی کهن، حتی خط نگاره ها و نقاشیخط ها و توتم ها و سمبلهای باستانی بصورت علمی و آکادمیک در دانشگاههای معتبر تدریس میشود و هر از چندی یافته های جدید، برداشتهای قبلی را مردود میکند. شما در نوشته ات به گاو و مادگاو( مانگا )اشاره کرده بودی و بدرستی نوشتی که این کلمات را به قصد توهین بکار نبرده ای، که درست گفتی، ولی به درستی نفهمیدم که چرا تحقیق در خصوص اوستا را عنوان کردی؟ هر چند برای اهل تحقیق سبب خیر شد تا در مورد ترکیب اوستایی« گئوش ارون » یا روح جهانی که معنای بسیار ژرف و گسترده ای در فلسفه هگل دارد، به نظر آقای منوچهربیگدلی خمسه هم که به نظرم بسیار قابل اعتناست توجه کنند .
سلام و درود
اگر در این گفته ات صادقی چرا طنز را نقد نمیکنی و نشان نمیدهی که کجایش عیب و ایراد دارد؟اگر فکر میکنی که من نمیدانم اصولاً نه نقد کردن بلدی و نه میدانی معنای نقد چیست؟ و نقد کردن چه فرقی با انتقاد کردن دارد؟ و تمام این ناشناسها یکنفرند و به چه علتی اینهمه میجوشی و میسوزی و دقیقاً چه کسی هستی؟ پس هر چه خوانده ام بیهوده خوانده ام !دعا کن دلم رحم بیاید و نقد کردن و انتقاد کردن علمی، روشمند و درست را یادت بدهم، هر چند با این استعداد و نبوغی که از خودت بروز دادی چشمم آب نمیخورد که بجز اراجیف و فحاشی بتوانی چیزی بیاموزی. آموختن کار انسانهای فروتنی است که اگر آموزگاری نکته ای به آنان بیاموزد تا زنده اند نسبت به او احساس دین و بندگی میکنند و تواضع در برابر استاد را وظیفه و افتخار میدانند. این طرز نوشتن نه نقد است و نه انتقاد، تنها ناله ایست از سوزش درون و احساس حقارت و حسادتی است که بی اختیار به جلیز ولیز کردن وادارت کرده است. مگر من مانع دُرّ فشانی و نوشتن و بروز کمالات و اظهار فضائلت شده ام ؟ راست میگویی؟ کسی مانع و مزاحمت نیست. بفرما تو بهتر بنویس ! ببینم بجز کپی پیست کردن و فحاشی و دریدگی چیز دیگری هم آموخته ای؟
دو بیت از حضرت مولانا تقدیمت میکنم :
آن یکی نایی *خوش نی میزدست
ناگهان از مقعدش بادی بجست
نای را بر ک… ن نهاد او که زمن
گر تو بهتر میزنی بستان بزن!
* نایی = نَی زن، نَی نواز.
سلام و درود
این پاسخ برای نوشته زیر قلمی شد نمیدانم چرا در اینجا قرار گرفته است ؟
« ناشناس
3:32 ب.ظ / ژانویه 5, 2019
وافعن که شفیعی چرت و پرت نوبسی برازندت ات باد. وقیح بی مزه و ///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// »
پاسخت را گرفتی؟
شفیعی جان گوش کنو کیف کن!
https://www.youtube.com/watch?v=JhE9qLebP5k
بتهای کعبه و نامهای آنان
سلام و درود
قابل توجه عزیزی که ناشناس نوشته و اینطور :
« ناشناس
3:37 ب.ظ / ژانویه 5, 2019
صد واو بخوان تو از یکی واو
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx »…..
آغاز کرده و نوشته سید رضی در پست پیش چنان به دلش نشسته که آنرا در پست جدید هم تکرار کرده مبادا کسی از اعضا از معانی بلند و مفاهیم ژرف آن بی بهره بمانند و ناکام از دار دنیا بروند.
دو فن باشد كه اهل مُلك دارا
در آن ناخوانده استادند و ملا
يكي از اين دو مطلب فن طب است
كه گويد هر كسی دارم در آن دست!
چو گويی فی المثل پايم كند درد
دهد دستور، آن جوشنده، اين گرد
يكي گويد يقين سردريت كرده است
علاجش فی المثل تخم دو زردهست!!
يكی گويد كه اينها نيست، با دست!
كه باد اين روزها خيلی زيادست!
علاجش آب ترخون است و گشنيز
كمی هم خرفه اندر آن بياميز !
دگر از اين دو مطلب فن شعرست
كه هر كس اندكی دارد در آن دست
به هر كس می رسی از اهل ايران
اگر او را نباشد جُنگ و ديوان
دو سه بيتی زمانی گفته، يا بيش
كه چون جان داردش همواره با خويش
بگويد شعرم ار نيك است و گر بد
زمن اشعار حافظ كس نخواهد
مرا جان عزيزت ادعايی
نباشد، ای … نوشتم چيزهايی!
شگفتا، گركسی دارد تمنا
شود نجار يا خياط و بنا
به زير دست استادی كند كار
به خود هموار سازد رنج بسيار
كه بعد از سالها زحمت كشيدن
به آيين، چوب بتواند بريدن
و يا دوزد لباسی بهر انسان
گذارد خانهای را يا كه بنيان
وليكن فن شعر خاك بر سر
ز بنايی و نجاری است كمتر
كه نی استاد می خواهد نه تعليم
فقط كافی است در اين كار تصميم!
از اين رو «موج نو» آسان ترين كار
شده از بهر جمعی مردم آزار…
مداد و كاغذی گردد چو پيدا
نبوغی می شود ناگه هويدا
…. ( اصل شعر قریب 60 بیت است )
خداوند مرحوم عماد خراسانی را بیامرزد، شاید اگر امروز در میان ما بود به جای« دو فن باشد که اهل ملک دارا
……. در آن ناخوانده استادند و ملا »
لااقل دو فن دیگر هم به آنها اضافه میکرد و« چهار فن » میگفت و دین و سیاست را هم به آن فنون اضافه میکرد.
عجیبترین ویژگی ما ایرانیها اینست که به دهان و قلم طرف مقابل نگاه میکنیم و بلانسبت شماها که میخوانید بیشترمان دقیقاً مثل بوزینه ای که بدون درک و فهم حرکات انسان
« ادا » در میآورد و به قول حضرت مولانا :
هر چه مردم میکند بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دم بدم
او گمان کرده که من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزه رو
این کند از امر و او بهر ستیز
بر سر استیزه رویان خاک ریز
بدون خواندن و تحقیق مطابق دانش و هنر او داد سخن و فریاد فضائل میزنیم. این عیب بزرگیست که بسیاری از ما به آن مبتلاییم و ناگزیر باید هر چه زودتر در صدد درمانش باشیم.
اقای شفیعی من ان نوشته را به این پست اوردم . شما اشتباه متوجه شدید. واو یعنی مزخرف و چرند
سلام و درود
اگر اشتباه متوجه شده ام، لطفاً توضیح دهید که کجا خطا کرده ام و در کجا « واو »به معنای مزخرف و چرند است؟در ضمن اسائه ادب هم نکرده ام و اگر شما چنین احساس و برداشتی داری عذر خواهی میکنم. توجه بفرمایید که اغلب ما که با فرهنگ فارسی مینویسیم و میخوانیم کلمه مزخرف را درست بکار نمیبریم، زیرا مزخرف یعنی دارای رنگ و لعاب و یا به اصطلاح یعنی دارای زرق و برق و جذابیت ظاهری. اما در اینکه نوشته سید رضی چرند و بیربط و بی معنی است باشما موافقم.
اشاراتی پیرامون تعبیرات جور بجور! یا ناجور این پست جناب نوریزاد
اول در مورد این تعبیر “جور بجور”که از تکیه کلام های مدیر این سایت است ،اشاره کنم که :تا جایی که بنده بررسی کردم این تعبیر در دهخدا و کتابهای معتبر لغت بکار نرفته و در زبان فارسی نیز دیده نشده که رواج استعمالی داشته باشد،آنچه در دهخدا و کتب لغت هست و شایع بین فارسی زبانهاست تعبیر “جورواجور”و “جوراجور”است.اینطور هم که از جستجو در گوگل بدست می آید ظاهرا این تعبیر از ناحیه برخی مترجمان باب شده است که لغت “چینج فول”در انگلیسی را از پیش خود به “جور بجور”ترجمه کرده اند.
در هر حال،چه “جور بجور”و چه “جوراجور” و چه “جور و واجور”،در این پست نیز نویسنده تعبیرات جور و واجوری از برخی مطالب کرده اند و در موارد حق و باطل را بهم آمیخته یا چیزهایی را از پیش خود تغسیر و تاویل کرده و دیدگاهها یا عقائد یا اشخاصی را برسم همیشگی خود مورد حمله یا اهانت قرار داده اند.
1-این تعبیر که “یک: ترسیدن، همه اش عیب نیست…” (پایان)
تعبیر درستی است البته،چون ترس یک کیفیت نفسانی است که از ناحیه عواملی خارجی در انسان بما هو انسان پیدا می شود و انسان بما هو انسان،سنگ یا جماد نیست که محل عروض وصف ترس یا خوف نباشد،حتی می توان گفت عارض شدن ترس یا خوف،خاصّه انسان بما انسان نیست،خاصّه حیوان است اعم از حیوان ناطق (خردمند) که انسان است و حیوان غیر ناطق که دیگر حیوانات هستند و ترس و خوف از چیزهایی،عارض حیوانات نیز می شود.پس اصل ترس و خوف از چیزهایی در انسان خاصّه و خصیصه ای طبیعی است و خودبخود موصوف به قبح نیست،بلکه باید دید ترس از چه چیزهایی بجاست،و از چه چیزهایی بجا نیست،یا منشا نفسانی و بیرونی ترس و خوف چیست.پس در واقع آنچیزی که متعلّق (بفتح لام) خوف و ترس انسان است سبب اتصاف ترس به حسن یا قبح است.
در قرآن کریم نیز خوف و خشیت از خدای عظیم و آفریدگار و مربّی جهان،یا خوف از سوء عاقبت،یا خوف ازشقاوت جاودان در سرای دیگر،نه تنها خوف مذموم یا قبیح شمرده نشده،بلکه چنین ترسی و چنین خشیتی از اوصاف عالمان وارسته حقیقی و از اوصاف متقیان و مقرّبان درگاه الهی شمرده شده است که به برخی آیات بصورت گذرا اشاره می کنم:
1- “وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون”.(الانعام/51)
ترجمه : و به وسيله اين [قرآن] كسانى را كه بيم دارند كه به سوى پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [چرا] كه غير او براى آنها يار و شفيعى نيست، باشد كه پروا كنند.
اشاره این آیه شریفه به خوف ممدوح در باره حشر و سعادت یا شقاوت جاودان است.
—
2-“وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب”
(الرعد/21)
ترجمه : و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده (صله ارحام) مى پيوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بيم دارند.
در این آیه نیز اشاره به خشیت از خدای یکتای جهان آفرین و خوف و هراس پیرامون بدی حساب عمل انسان شده است ،که باز مصداق خوف ممدوح است نه خوف مذموم.
—-
3-“ُ ..وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَه..”(الاسراء/75)
ترجمه : و به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مى ترسند.
—
4-“رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار”.(النور/37)
ترجمه :کسانی كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى دارد، و از روزى كه دلها و ديده ها در آن زيرورو مى شود مى هراسند.
که باز در این آیه اشاره به خوف و هراس مومنان و متقیان از یوم معاد است.
—
در هر حال،از این دست آیات در قرآن زیاد هست که اشاره به خوف ممدوح یعنی خوف از خدای عظیم القدر،و خوف از عاقبت سوء و بد عاقبتی و خوف از روز معاد انسان و عذاب اخروی می کند.در عین حال از برخی از آیات و روایات اینطور استفاده می شود که انسان باید در خوف و هراس نیز موحّد باشد،یعنی از غیر خدا نترسد و خشیت نداشته باشد.پس خوف و هراس و عروض خوف بر انسان عارضه ای طبیعی است و بخودی خود موصوف به حسن یا قبح نیست.نیز همینطور که نویسنده پست بالا بدرستی توضیح داده است،اصلا وجود خوف در انسان یکی از امور لازم و دفع کننده شرور و خطرات از انسان است،در واقع اینکه انسان مثلا از وحوش و درّندگان بترسد و به ترس خود ترتیب اثر دهد و از آنها بگریزد،ترسی با مبنایی عقلائی است که قبحی هم ندارد.بنابر این فارغ از اصل طبیعی بودن وصف خوف و هراس در حیوان ناطق و غیر ناطق،باید موارد خوف و هراس یا بتعبیری متعلّقات ترس و خوف در انسان را تحلیل کرد و بر اساس تحلیل حکم به قبیح بودن یا نیکو بودن مصداق هر ترس کرد.و نقطه مقابل با ترس و خوف ممدوح نیز ،البته تهوّر و بی باکی بیجا در همه موارد خوف های پیش گفته است که مصداق بی خردی یا خفّت عقل است و ارتباطی به وصف شجاعت که حدّ وسط بین بزدلی و بی باکی و تهوّر است ندارد…
عرض نکردم که سید بحرالعلوم ، این یگانه کارشناس کلیه امور دنیوی و اخروی و سیاسی و مالی و اقتصادی و فرهنگی وهنری و طبی و هسته ای و غیره و غیره فقط چند روزی به “کریسمس هالیدی” رفته و بزودی برمیگردد. بفرما.
نحوه شیعه شدن اجباری ایرانیان در عصر صفویان
صفويان در تبریز ۲۰ هزار مرد را کشتند و مساجد اهل سنت را یا تخریب ویاتبدیل به طویله شان کردند .
برای نمایش پیروزی و تسلط به تبریز۱۲ نفر جوان زیبا روی تبریزی راانتخاب کرده وبه دربار بردند و شاه به همه شان تجاوزکرد .
شکم زنان باردار دریده می شد و جنین شان به جرم کافر بودن کشته می شد .
در اردبیل هرکس را که به تغییر مذهبش راضی نمی شد به همراه همه ی اعضای خانواده در درون خانه اش به آتش می کشیدند .
یکی شکنجه هايي كسي كه حاضر به تغيير مذهبش به تشيع نميشد این بود که زن یادختر فرد مورد نظر را در برابر دیدگانش بر پشت ماده خری می بستند و ترتیبی داده می شد که خر نری به وی تجاوز کند .
یک شکنجه ی دیگر بر روی نیزه نشاندن دختر خانواده بود برای فشار آوردن بر پدرش نیزه را از نشیمن گاه وارد کرده و تا بالا در بدنش فرو می کردند وآن را همچون میله ی پرچم در زمین می کاشتند .
شكنجه رايج دیگر زمان صفویه این بود که یک مفتول تیز را از پوست کمر وارد بدن فردکرده و از پوست پشت گردنش بیرون میآوردند و مانند گوسفند او را بر آتش کباب می کرده و می خورده اند .
پوست بدن قربانی را با یک جسم برنده خراش می دادند وشیره ی خرما بر آن میمالیدند و در یک صندوق انداخته و صندوق را با مورچه می انباشتند .مورچه ها به هوای خوردن شیره ها گوشت تن قربانی را ذره ذره می جویدند و باعث می شدند که فرد قربانی از خونریزی و عفونت و خورده شدن بدنش با زجر زیاد در طی چندین روز به آهستگی بمیرد .
زنده در روغن یا آب جوش انداختن قربانی هم مرسوم بود .
ریختن قیر یا سرب داغ در گلو و برکندن زبان و چشم هم يكي ديگر از شكنجه هايي بود براي ترساندن و شيعه كردن الباقي مردم استفاده ميشد .
زنده خواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام شراب يكي از شيوه هاي رايج بود.در دوران حکومت صفویان دسته اي جلاد خامخوار وجودداشته است که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده می خوردند. گاهی شاهان صفویآنان را احضار کرده و دستور می دادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند.این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری می شدند چگين نام داشتند.نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی میکردند و قربانیان را می خوردند.دسته آدم خواران «چگین» یا گوشت خام خور نامیده می شدند.این جماعت {آدم خواران} آلت دست شاه بودند تا غضب خود را بنشاند آنان گنهکاران را از یکدیگر می ربودند و بینی وگوش های او را می کندند سپس بقیه اعضای بدن مجرم را می خوردند!
جالب است که گاهی بر سر خوردن بدن مجرمین بین آنها نزاع در می گرفت مثل گروه کفتارانی که بر سر لاشه بودند این جماعت لباس های مخصوص می پوشیدند تاج آنها بی عمامه بود اطراف تاج را با موم می آراستند اکثر آنها مردانی قوی هیکل و زشت صورت بودند .
☑️ برگرفته از کتاب «شاه عباس کبیر»نوشته دکتر پناهی سمنانی انتشارات کتاب نمونه :
شاه عباس شیخ احمد آقا میرغضب را به همرا لشکریان جلادش با چوب و چماق” و کارد و خنجر، میل و منقل و نطع و سه پایه و سایر آلات و ابزار ضرب و جرح و کشت و کشتار به گیلان فرستاد و آنها وارد عمل شدند.آنها هر گیلانی را که یافتند یا شکنجه کردند و یا کشتند .
بریدن دست و پا و گوش و بینی و زبان، کوبیدن گوش به دیوار، داغ کردن با میله های آهنی، فرو بردن درفش سرخ کرده در بدن، پا برهنه راه بردن روستاییان ساده و بیچاره روی مجمعه تفتیته و داغ از شکنجه های رايج بود
☑️ پاریزی در کتاب “اقتصاد عصر صفوی” می نویسد :
در مجموع شیخ احمدآقا؛میرغضب باشی شاه عباس؛ قریب یکسال درگیلان ماند کوچک و بزرگ، علیل و بیمار و حتی کودکان شیر خواره را در گهواره هایشان کشت.فاجعه آن چنان هولناک و سبعانه بود که شکم زن های حامله را دریده، جنین ها را خارج نموده، بر سر نوک نیزه ها کرده و جهت زهرچشم گرفتن و عبرت اهالی به تماشا می گذاشتند .
☑️امیر حسین خنجی در کتاب شاه اسماعیل صفوی ص 17 و 18مینویسد :
دسته ای از تبر به دستان قزلباش ، کودکان خردسال را زنده زنده به میان آتش پرتاب می کردند و خانوادهاي کودکان را مجبور به تماشاي زوزه های کودکانشان و كباب شدن انها ميكردند یکی از بزرگان تبریز که نخواسته بود شیعه شود را گرفته ، کف دست ها و
پاهایش را بر کنده ی درخت میخکوب کرده و در این حال زنده زنده ، پوستش را مثل پوست گوسفند میکشيدند .
منابع براي مطالعه بيشتر :
☑️کتاب: دانشنامه ی شکنجه و کشتار شاهان، و قدرتمندان ایران
☑️کتاب شاه اسماعیل صفوی
☑️كتاب اقتصاد عصر صفويه
و اینگونه ایرانیان به مذهب شیعه روی اوردند و با اغوش باز شیعه رو پذیرفتند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا یا خانم Jm ! لطفا ماخذ دقیق نوشته هایتان را با ذکر صفحه و سال چاپ و ناشر مرقوم بفرمایید تا مورد استفاده محققین و پژوهشگران قرار گیرد.
بله ناشناس،همینطور که شما اشاره کردید،مسائل تاریخی را باید با ارائه منابع اصیل و دقیق تاریخی و با اتّکاء به قرائن گوناگون تحلیل کرد که بنده در نوشته دیگری بتفصیل به آن اشاره کردم،کسانی که با ذکر برخی مطالب تاریخی قابل بحث و تعقیب،ادعا می کنند که شیوع و انتشار و استقرار مذهب تشیع و شیعه امامیه در ایران،تنها و تنها معلول شمشیر و زور حکّام صفویه امثال شاه اسماعیل موسس سلسله صفویه یا شاه عباس و دیگر شاهان این سلسله بوده است،فارغ از غفلت از اینکه مسائل و تحولات تاریخی اموری تک علّتی نمی توانند باشند،از چند نکته اساسی تاریخی نیز غفلت می کنند که:
1- بر اساس مستندات تاریخی، مذهب سنی از طرف حکومتهای وقت القا و اجبار می شده اما گرایش مردم به تشیع بوده است.
2. اکثریت ایرانیان با ورود اسلام عاشق و شیعه اهل بیت (ع) شدند و یکی از دلایل انتقال امام رضا(ع) به طوس نیز فشار شیعیان ایران بر مأمون بود.
3. به قدرت رسیدن صفویه با حمایت شیعیان و بدلیل همسویی با مذهب اکثریت مردم ایران بود که شاه اسماعیل و شاه عباس از آن به نحو احسن استفاده نمودند.
4. بزرگانی از شعرا، فقها و علماء و… نیز که مجبور به تقیه بودند،پیش از عصر صفویه در آثارشان به کرّات به مدح و ثنا و معرفی اهل بیت پرداخته اند.
5. اگر اعتقادات ایرانیان با زور تحمیل شده بود، نباید بعد از آن تاکنون، پیروان سایر ادیان و مذاهب کسی وجود داشته باشد! چنانکه در حمله افاغنه و تلاشهای نادرشاه افشار در حذف تشیع نیز موفقیتی برای آنان حاصل نشد که این نشان دهنده مقبولیت و پذیرش عمیق و ریشه دار تشیّع و مبانی آن است.
6. تشیع ایرانیان حاصل شناخت از دعوت پیامبر(ص) و از روی عقل، بصیرت و عشق به حقیقت است، چنانکه بدون توجه به تحمیل عقاید حکومتهای گوناگون، تا امروز بر استحکام اعتقادی خود افزوده اند.
7. در اثبات حقانیت تشیّع، نه در ردّ مذاهب دیگر و نه در تأیید تشیع، هیچگاه به صفویه یا هیچ حکومتی استناد نمی شود! بلکه بر وحی، سنّت و سیره پیامبر اکرم (ص) و براهین عقلی استدلال می شود.
8. عدم مخالفت جدّی با اعلام تشیع بعنوان مذهب رسمی ایران از عصر صفویه ببعد از سوی عامّه مردم، خود بهترین دلیل بر پذیرش آزادانه و ارادی تشیع از سوی ایرانیان است.
9. از صدر اسلام تا پیش از صفویه ایرانیان با مبانی تشیّع آشنا شده و حبّ اهل بیت علیهم السلام در دل حقیقت جویشان قرار گرفت. تلاشهای جناب سلمان فارسی محمّدی سلام الله علیه، اعلام برابری عرب و عجم توسط مولی علی علیه السلام، آزاد کردن بندگان زیادی از غیر عرب توسط امام سجاد علیه السلام.. از این جمله است.
10. فهم تفاوت اسلام یزیدی و حسینی با شهادت امام حسین علیه السلام، حضور شاگردان امام صادق و سایر ائمه علیهم السلام، حضور امام رضا سلام الله علیه و بسیاری از امام زادگان در ایران، تبلیغ تشیع در عصر آل بویه توسط بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید و بزرگان دیگری از عالمان وارسته شیعی، حضور خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلّی رضوان الله علیهما در زمان ایلخانان در ایران و… نیز عوامل مهم تشیع ایرانیان بود.
بنابر این،این سخن که “ایرانیها تا قرن دهم (عصر ظهور صفویه در ایران) سنّی بودند و از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند،و ایرانیها اساسا به تشیع گرایشی نداشته اند !!”
که حاصل اینطور نوشته ها و نقلیات قابل بحث است،سخنی است بغایت سست و سخیف.
این مطلب با همین نظم و اندکی تصرّف،برگرفته است از لینک ذیل:http://shayeaat.ir/post/405
—
البته،نوشته مفصّل دیگری در این زمینه،همین جا ارسال کرده بودم که نمیدانم چرا درج نشده.اگر دریافت نشده،دوباره ارسال کنم.
جناب ناشناس حدا قل ۱۰ کتاب تاریخ نوشته شده در زمان شاهان صفوی وجود دارد که فجایع قزلباش را با اب و تاب و افتخار شرح داده اند
تاریخ عالم ارای صفوی ؛ حبیب السیر
احسن التواریخ ؛روضه الصفا ؛جهان گشای خاقان ؛سفر نامه ونیزیان در ایران و…....اینها کتابهایی هستند که در زمان صفویه نوشته شده و همه مورخان درباری صفویند و شاهکارهای !! گروه قزلباش و چگونه شیعه شدن ایرانیان را شرح داده اند ؛
این مطلب کلیشه ای بارها در این سایت کپی پیست شده است و پاسخ آن نیز بلحاظ تاریخی روشن است.اینکه فلان شاه چه کرده است یا چه نکرده است بحث تاریخی است که باید در آن به منابع تاریخی مراجعه کرد و بین منابع جمع بندی کرد،بدون تردید همه شاهان و سلسله های شاهی در تاریخ گذشته ما باقتضای حکمرانی، هم کارهای خوب داشته اند،هم کارهای ناپسند،پس عمل فلان شاه یا فلان سلسله پادشاهی محور بحث های دینی و مذهبی نیست.بارها نیز عرض شد که در مباحث تاریخی باید منابع را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد،چون منابع تاریخی مختلفند،منابع دست اول و قدیمی و منابع ثانویه که ممکن است در آنها رطب و یابس و نقل های غیر مستند،اغراق آمیز و متناقض یا ناشی از اغراض متفاوت وجود داشته باشد،اینهم که مثلا بگوییم چون فلان مطلب در کتاب تحقیقی فلان محقق یا فلان دکتر-مثلا سمنانی-آمده است پس حاقّ واقع است،بررسی و استناد تاریخی نیست،باید دید فلان کتاب،یا فلان محقق استنادش بکدام منبع تاریخی است و مطلب را با منابع تاریخی دیگر مقایسه و سنجش کرد.
حال فارغ از جهت منبع مورد نظر،بحث چگونگی پیدایش یا گسترش مذهب تشیع در ایران یا اصلا چگونگی انتشار و گسترش دین اسلام در ایران،بحث گسنرده ای است.یعنی علل و عوامل گسترش تشیع در کشور ما ایران،علل و عوامل مختلفی دارد و نمی توان همینطور بصورت دگم حکم کرد که چون پیش از فلان سلسله در ایران مذهب رایج مذهب اهل سنت و فرقه های مختلف آن بوده است و بعد از صفویه-از قرن 9 و 10 ببعد-تشیع در ایران گسترش یافته است،و از طرفی رویّه برخی پادشاهان بعضا رویّه خشونت آمیزی در مورد مخالفان بوده است،بنابر این گسترش و شیوع مذهب تشیع در ایران معلول یک علت انحصاری خاص بوده است و آنهم چیزی جز خشونت شاهان صفوی نبوده است! نه این مطلب صحیح نیست،برای اینکه پدیده های تاریخی معمولا پدیده های تک علتی نبوده و نیستند،در واقع همینطور که نمی توان وجود و رواج مذهب اهل سنت تا پیش از پیدایش پادشاهان متمایل به تصوف و تشیع صفویه را معلول علت انحصاری “خشونت”دانست،انتشار تشیع در ایران را نیز نمی توان معلول علت انحصاری برخی خشونت ها از ناحیه برخی پادشاهان دانست،ضمن اینکه خود این ادعاهای تاریخی را چنانکه اشاره شد باید بروش درست مراجعه به منابع تاریخی ارزیابی کرد نه اینکه صرفا استناد به ادعای فلان محقق مخالف اسلام یا مخالف شیعه،یا فلان وهّابی مسلک مخالف شیعه کرد و مطلب را تمام دانست.اینگونه خشونت ها و تکفیر و تفسیق ها نیز نوعا و طرفه و متقابل و واکنشی بوده است،شما اگر بتاریخ مربوط به عثمانیان نیز مراجعه کنید می بینید شاهان عثمانی نیز جنایت هایی در حق شیعیان یا اولاد پیامبر مرتکب شده بودند چه در بلاد تحت تصرف عثمانیان و چه در ایران سنّی مذهب و در دولت های پیش از عصر صفویه.یک نکته ای نیز که باید به آن توجه کرد این است که شیعه با ظهور صفویان حادث نشده است و شیعیان از قرن ها پیش از بروز و حدوث صفویه در ایران و غیر ایران،در خود عربستان،عراق و جاهای دیگر وجود داشته اند منتها در اقلیت بوده اند و همیشه تحت فشار و تهدید،حتی ائمه شیعه و اولاد پیامبر که از آنها به علویون تعبیر می شود تحت فشار و تبعید و شکنجه بوده اند و مهاجرت برخی از ائمه شیعه به ایران و مهاجرت اولاد آنان به ایران بیشتر روی این جهات بوده است که آنان از سوی سلاطین جور اموی و عباسی تحت فشار بوده اند،حالا در عصر امویان فشار طاقت فرسا،و در عصر عباسیان با فشار کمتر،و معمولا امنیت در ایران برای آنها بیشتر بوده است و آن جهت تقیه که استراتژی معقول و عقلائی شیعه بلکه همه مکاتب برای حفظ جان و ادامه حیات و عدم انقراض مذهب بوده است فلسفه اش همین اقلی بودن و مظلومیت شیعیان و علویین در طول تاریخ بوده است،بنابر این تاریخ را باید همه جانبه و با منابع اصیل ارزیابی و داوری کرد.اجمالا کاری که صفویه کردند یکی ایجاد استقلال و تمامیت ارضی در ایران بود که تا پیش از آن مبتلا به ملوک الطوائفی و حتی سلطه بیگانگان بر ایران بود،و دیگری اعلام رسمی مذهب شیعه در ایران و رسمیت دادن به آن بوده است،و این بمعنای این نیست که سلاطین صفوی بنیان مذهب شیعه در ایران را بوجود آوردند،نه، بنیان مذهب شیعه باز می گردد به عصر نبوی و مساله سقیفه و جانشینی پیامبر و مطالب کلامی و فقهی که بنیان آن در همین کتاب و سنت و سیره عترت پیامبر بوده است،پس شاهان صفویه شیعه را ایجاد نکردند،بلکه مذهب شیعه را رسمیت دادند و آنرا اعلام رسمی در ایران کردند.اینکه فلان شاه در مواردی چه کاری با فلان مخالف کرد،موضوع بحث تاریخی دیگری است،و بدون تردید ظلم هم واقع می شده است از طرف هردو طرف ماجرای تشیع و تسنّن و کسی هم از ظلم فلان پادشاه دفاع نمی کند یا عمل او را عمل مذهب نمی داند،چون بنای مذهب شیعه بر کشتن مخالفان اهلبیت نبوده است و اهلبیت و عترت پیامبر علیهم السلام چنین سنت و سیره ای نداشتد و سرّ محبوبیت آنها در بین ایرانیان نیز همین بوده است.بعلاوه اینکه اگر چنین مطالبی که در نوشته بالا آمد عمومیت و رواج همیشگی داشت اصلا نباید هیچ مذهب یا فرقه ای از اهل سنت در طول تاریخ ایران بجا می ماند،در حالیکه چنین نیست و مذاهب و نحله های دیگر اهل سنت در همیشه تاریخ ایران قبل و بعد از صفویه وجود داشته و دارند.و نکته اساسی تر اینکه،اساسا عقیده با شمشیر و زور قابل تحمیل نیست،چون عقیده یعنی گرایش قلبی ناشی از میل و اراده آگاهانه متکی بر اطلاعات و مقدمات صحیح و پذیرفته شده،و نهایت چیزی که می تواند دنبال فشار و شمشیر و زور باشد این است که زورگو با شمشیر یا تهدید،جسم و بدن شخص را خاضع و رام کند نه قلب و عقل او را،چنانکه در کریمه “لا اکراه فی الدین”به این حقیقت اشاره شده.
علل واقعی گسترش تشیع در ایران، در نوشته بعدی بیان می شود.
من بطور اجمالی و فهرست وار به “علل گسترش تشیع در ایران”اشاره می کنم و تفصیل بحث را -بجهت کمی جا و فرصت-به گزارش برخی لینک ها حواله می دهم.
تاریخ نشان می دهد که منشا اصلی و نشو و نمای
————-
درود سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
…همه شاهان و سلسله های شاهی در تاریخ گذشته ما باقتضای حکمرانی، هم کارهای خوب داشته اند،هم کارهای ناپسند..
ما که از سلسله های پادشاهی گذرکرده ایم. می شود یکی دو تا از کارهای خوب نظام مقدس جمهوری اسلامی را برای ما بنویسید؟ کارهای بدش را خودمان می دانیم.
.
دادنستان تهران: ادعای تقلب ۸ میلیونی در انتخابات سال ۸۸ صحت ندارد.
مش قاسم:…..و ادامه داد…..ما کمتر از ۹۹% تقلب اصلا دست نمیزنیم.
حاج ممد عطریانفر:
-اصلاحطلبی فرزند مشروع این نظام و خلف صالح این ملت است.
مش قاسم: کاملا درسته، فرزند مشروع این مشروعه میباشند.
خلف صالح ؟ انتخابات آزاد توی این مملکت باشه میفهمیم کی فرزند خلف و کی فرزند ناخلف این ملته.
– دغدغه صیانت از قانون اساسی و حفظ شرافت ملی را دارد.
مش قاسم: صیانت تون رو توی این ۴۰ ساله دیدیم. صیانت از این قانون اساسی=لگدمال کردن حقوق ملت، خود …(سه نقطه از مش قاسم)شون هم در همه این افعال شریک بودن. هر جا پای صیانت از حقوق ملت و شرافت ملی بود پشت ملت رو خالی کردن شرافت رو هم یا برباد دادن یا از محتوی خالی کردن.
-دغدغه نظام و ثبات و آرامش جامعه را دارد
ترجمه: حفظ نظام از اوجب واجبات است.
-حاضرند برای آینده ایران فداکاری کنند و برای حفظ نظام قربانی بدهند
ترجمه: ما رو یه کم تحویل بگیرین واستون آدم کشی هم میکنیم.
-در بزنگاهها مأموریتهای مهمی را انجام دهند.
ترجمه: برای انجام اوجب واجبات با تانک هم از روی ملت رد میشیم.
به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
…و اگر ما اصلاح طلب ها در این چند ماه گذشته از هیچ اعتراضی – کارگران آموزگاران کشاورزان مالباختگان و … –
دفاعی نکرده و خفه خون گرفتیم به دلیل صیانت از قانون اساسی و حفظ شرافت ملی بوده. در کجای قانون
اساسی آمده که اگر حقوق کارگران چندین ماه پرداخت نشده آنها میتوانند به خیابان ریخته و امنیت ملی – امنیت
روحانیان و نظام را – به خطر بیاندازند. در کجا گفته شده کشاورزان – مرفه های بی درد – وقتی آب برای پر کردن
استخر هاشان ندارند میتوانند به دروغ از کم آبی شکایت کنند و به خیابان ها بریزند؟
واقعا چیزی که این جماعت ندارند و نمی شناسند شرم است. این چند ماه گذشته بهترین آزمون برای این گروه بود
که به مردم نشان دهند واقعا پشتیبان مردم و خواسته هاشان هستند. آنها درست بر علیه مردم جبهه گرفته و
عمل کردند.
.
▪️موسیقی حرام است
▪️شادی حرام است
▪️زندگی حرام است
فقط نِی حلاله، تازه اونم باید بزنی گریه کنی شاد بزنی باز حرامه
▪️عوضش اختلاس حلاله
▪️دزدی حلاله
▪️اعدام حلاله
▪️فقر حلاله
▪️گرسنگی حلاله
▪️گریه و زاری حلاله
هویت تشیع با مراسم غم و اندوه پیوندخورده است اگر مراسم عزا و توسری زدن را از شیعیان بگیریم، قسمتى از تشیع را حذف كرده ایم!
هدف از غم و اندوه مسخ بشر آيا بجزبرده گى و بهره بردارى است !؟
چرا دراسلام و نظام آخوندى شادی بداست و باید نالید و زوزه کشید؟
.
درود جناب نوریزاد عزیز و دوست داشتنی
همانطوری که در دیدار شما گفتم اگر بیاد داشته باشید رشته دانشگاهی من تغذیه است تفسیر علمی منو در خبر زیر بخوانید
۱۸۰۰ ملا و آخوند در بهترین و پولدارترین وزرات خانه به چه دلیلی ست؟
چرا فارغ تحصیلان دانشگاهی بیکار بوده و به شغلهای کاذب روی می آوردند.
توضیح اش را من میدهم؛
من کارشناس ارشد تغذیه هستم و دلیل اش کامل توضیح میدهم:
در یک چرخه اکوسیستم دو نوع موجود یا عنصر مورد نیاز بوده و وجود هر یک به حیات و دوام دیگری وابسته و پیش نیاز میباشد و بتنهایی نمیتواتد به حیات ادامه دهد.
اولی تولید کنندگان یا همان فتوسنتز کنندگان یا موجودات دارای کلروفیل و سبزینه که ایجاد اکسیژن می نمایند.
دومی مصرف کنندگان که با تولید دی اکسید کربن مورد نیاز فتوسنتز کنندگان به گردش این چرخه کمک میکنند.
اما با پیدایش آخوند و معرفی آن توسط روباه پیر یعنی انگلیس موجود سومی بنام انگل به چرخه تولید و حیات اضافه شد.
انگل نه کار میکند نه عملی انجام میدهد و هیچ نقشی در این چرخه حیات نداشته و هیچ کمکی به این چرخه نمیکند،
کار انگل چسبیدن به بدن میزبان خود و تغذیه از خون آن میباشد و بعنوان مضر و سالب حیات شناخته میشود.
دقیقا همان کاریست که امروزه/// به بدنه مردم چسبیده و از خون ملت ارتزاق مینمایند.که ناقل انواع بیماریها و خارشها میباشد.
پیشنهاد میکنم انسان یا هر موجود زنده ایی که در این چرخه اکوسیستم مفید بوده، هر اندازه از شر این انگل زودتر خلاص شود به همان مقدار جسم در آسایش و آرامش خواهد بود و از بیماری و درد و افسوس و اندوه و استرس بدور خواهد بود.
نتیجه میتوان گرفت هر کجا پول و زندگی هست انگل به حد وفور پیدا میشود.فقط همت لازم است تا با هماهنگی و اتحاد و اندیشه با تجویز و استفاده از داروی ضد انگل قوی از شر این موجود بطور کامل خلاص شد.
حضور ۱۸۰۰ آخوند در ارز آورترین وزارت خانه مصداق مطلب بالاست که خواندید.
سید جلال طاهرنژاد
سید جلال گرامی این عناصر همان افت گیاهی هستند که باغی را بدون سمپاشی خشک خواهند کرد.ایران در این 40 سال متاسفانه باغی را ماند که به این حشرات الوده شده و باغبانش (مردم ایران)با سستی و یا ناتوانی نتوانسته اونو سمپاشی کند! باغ ایران خانم به یک حشره کش قوی محتاجست تا بتواند دوباره سر براورد و رشد کند و شاداب و تر و تازه گشته و میوه های خوش مزه و سالم بدهد! /// باید پیف پاف شوند عزیز!
سلام
جناب سید جلال اگر این انگلها تنها در یک یا چند وزارتخانه تجمع میکردند، چاره کار آسان بود میشد آنها را قرنطینه یا سمپاشی کرد، اما با تأسف کل سر تا پای این موجود میزبان، ایرانی بدبخت را گرفته اند، مگر میزبان هم بمیرد تا انگل از میان برود.
تغییر نام ” پرشیا ” به ” ایران ”
در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژههای پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند. تا اوایل سده بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی پارس یا پرشین میشناختند اما در دوران پادشاهی رضاشاه این ایراد اصلاح شد و کشورهای خارجی ملزم به بکاربردن نام درست کشور ما شدند. ”سعید نفیسی” از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد. این پیشنهاد در دیماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت.
آقای نوری زاد
این نوشته( می ترسند پس هستند) نشان می دهد که شما با کله به کوه می کوبید. دلیل این که مرتب از شما می پرسند چرا شمارو نمی کشند بهمین خاطره. یک فکری برای نوع مرگ خودتان بکنید.
داستانی یادم آمد:
اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد.
شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده
میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت:
ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم.
من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد.
سلام و درود
قابل توجه جناب مزدک 1
پسر خیلی خوش شانسی ، با آنکه بیشتر از 5 درصد امیدی به یافتن کتاب مورد نظر نداشتم،و حتی اسم کتاب را هم فراموش کرده بودم، با اینحال آنرا با زحمتی نه چندان زیاد پیدا کردم.شکل ظاهری کتاب خیلی در یاد آوری خیلی کمک کرد. به هر حال در زیر نویس جلد اول رمان « گردبادهای جنگ» صفحه 300، اثر هرمان ووک و با ترجمه مترجم کم مانند و بسیار باسواد و چیره دست جناب «منوچهر بیگدلی خمسه»( اگر زنده است خداوند سلامتش بدارد و اگر وفات کرده خدایش بیامرزد و از او راضی باشد که ترجمه هایش بسیار پاکیزه و رسا است. )شرح زیر در خصوص تعبیر اوستایی «گئوش ارون» یا روان گاو آمده است :
« روح جهان، ترجمه World Soul و یا World Spirit است که در فارسی روح عالم و جهان نیز اصطلاح شده است. به نظر من تعبير اوستائی «گئوش ارون» به همین مفهوم است. گرچه بیشتر پژوهندگان فرهنگ باستانی ایران گئوش ارون را «روان گاو» معنا کرده اند، اما به تفسیر معدودی از عاشقان فرهنك ایران از جمله این مترجم نا تو ان – گئو به معنای گاو نیست، بلکه به معنای گیتی و جهان است و کلمات «ژئو» و «جئو» اصطلاح «ژئوگرافی» ، که به فارسی جغرافيا تلفظ می شود، با آن همریشه اند، و این گئوش ارون، یعنی «روان گیتی» وجهان است که به درگاه اهورامزدا می نالد نه روان گاو.
والله اعلم به حقایق الامور.»
روح جهان، ترجمه World Soul و یا World Spirit است که در فارسی روح عالم و جهان نیز اصطلاح شده است. به نظر من تعبير اوستائی «گئوش ارون» به همین مفهوم است. گرچه بیشتر پژوهندگان فرهنگ باستانی ایران گئوش ارون را «روان گاو» معنا کرده اند، اما به تفسیر معدودی از عاشقان فرهنك ایران از جمله این مترجم نا تو ان – گئو به معنای گاو نیست، بلکه به معنای گیتی و جهان است و کلمات «ژئو» و «جئو» اصطلاح «ژئوگرافی» ، که به فارسی جغرافيا تلفظ می شود، با آن همریشه اند، و این گئوش ارون، یعنی «روان گیتی» وجهان است که به در