یک: شاید آنچه که سید علی خامنه ای را، به یکجور “دشمن سُراییِ دل آشوب” فرا برده، این باشد که: وی از هنر “دوست داشتن” بی بهره یا کم بهره است. هنر دوست داشتن، یکی از کمیاب ترین غوغاهای درونیِ بشر است. برای دوست داشتن، باید به روی حضرت عقل آغوش گشود، و کینه ها را کنار نهاد، و از شرّ وسوسه ی “دیگر آزاری” خلاص شد، و روحِ زندگی را در دوستی معنا کرد. رسیدن به این مرتبه، از هر کسی بر نمی آید. بویژه از فردی چون سیدعلی خامنه ای. که مدام، کیسه های کینه و کج خلقی و نفرت و اوهام را به دوش می کشد. چنین فردی، نه این که نخواهد دیگران را دوست داشته باشد، نخیر، وی ” نمی تواند” از قله ی صعب دوست داشتن بالا برود. و نیز نمی تواند با غواصی در اعماق اقیانوسِ دوستی، گوهرهای شاهوار ادب و مهر را یکی یکی بر بچیند و به کیسه اندازد. البته او ولعِ شگرفی در”بلامنازع بودن” دارد که سخن دیگری ست.
دو: در جوار قله ی بلند و صعب العبورِ دوست داشتن، دره ی پُرسوراخی ست به اسمِ “دوست داشته شدن”. که در هر سوراخش یک جور بیماری و شیدایی خانه کرده. آنانی که به بدخیمِ این بیماری مبتلایند، زندگیِ دیگران را می روبند تا به تک تکِ همان دیگران بفهمانند: تو باید مرا دوست داشته باشی! جناب سید علی، بیش از آنکه بتواند دوست داشته باشد، گرسنه ی “دوست داشته شدن” است. اینجور آدمها، از ناتوان ترین هایند. بله، سیدعلی ناتوان است. و نیز تهی دست است. او به همان گرسنگی ای مبتلاست که در آن، سیرشدن معنا ندارد. آدمهایی که گرسنه ی دوست داشته شدن باشند، بضرب پول و رسانه، جماعتی را به خویش فرا می خوانند تا هم غلیظ دوستشان بدارند، و هم بوقت ضرورت، با قمه هایشان، شکمِ مردمی را بدرند که: نمی توانند دشمن سرایان و کهنه اندیشان و گرسنگانِ دوست داشته شدن را دوست بدارند!
سه: به همدان که می روید، در همان ورودیِ شهر، و بر بدنه ی یک ساختمان نیمه بلند، چهره ی سردار حسین همدانی را نقاشی کرده اند. این سردار، از دور و وری های سیدعلی ست. نورچشمی ست. از خواص است. خودش در یک مصاحبه می گوید فتنه ی هشتاد و هشت که پا گرفت، وی برای خواباندنِ آن فتنه، چاقو کش ها و قمه کش های سابقه دار را شناسایی کرده و با یک فراخوان، همه را در حسینه ها و مساجد سازماندهی می کند. برای چه؟ برای این که تا مردم – بله مردم – به اعتراض، راهیِ خیابانها می شوند، سردار همدانی، چاقوکش ها و قمه کش های سازماندهی شده را بجان مردم بیندازد. خودش می گوید: این چاقوکش ها و قمه کش ها نقش محوری در خواباندن فتنه ی هشتاد و هشت داشتند. این سردار، برای بسیج چاقوکش ها و قمه کش ها و انداختن اینان به جان مردم، مستقیماً از سیدعلی خامنه ای فرمان گرفته بود.
چهار: گرچه سردار همدانی، بعدها در سوریه، بهر دلیل کشته شد، اما آنچه که مرا بر این داشته تا داستانش را برای شما وابگویم، الفتی ست که سیدعلی با چاقو کش ها و قمه کش ها دارد. ولع شگرفِ وی به بلامنازع بودن، او را به این ریخت در آورده. اما چرا نگویم: آدمهای بلامنازع، با همه ی پولها و زورها و آدمهایی که با خویش دارند، افرادی تهی دست اند. اگر گفتید چرا؟ چون دستشان خونی ست. آدمهای خونین دست، همیشه گرسنه اند. حتی گرسنه ی خون. این گرسنگیِ مفرط، جزیی از آیینِ بلامنازع بودن است. آدمهای بی انصاف، بلامنازع طلب اند.
پنج: شاید بپرسید: سردارهمدانی چرا چاقوکش ها و قمه کش ها را سازماندهی کرد و بجان مردم انداخت؟ و چرا بسیجیانِ دم دستش را برای دریدن شکم معترضان بسیج نکرد؟ دلیلش یک چیز است و بس. و آن این که: بسیجیان، گرچه معترضان را کتک می زدند و به آنان فحش و ناسزا می گفتند و با آنان ترشرویی می کردند، اما آدمکش نبودند. و حال آنکه، سیدعلی نیاز به خون داشت. درست مثل قتل های زنجیره ای. که چاقوکشان سیدعلی، بیخ تا بیخ گلوی نویسندگان و معترضان را بریدند و آب از آبِ ولایت تکان نخورد. سیدعلی معتقد است: باید خون مردمان معترض به زمین ریخته شود تا وحشت به نهایت برسد. سیدعلی در سال 88 به وحشتِ ناشی از خون های ریخته شده نیاز داشت. او گرسنه ای بلامنازع بود. گرچه سیدعلی توانست با چاقوکش ها و قمه کش هایش، وحشت ایجاد کند و فتنه ی 88 را بخواباند، اما هرگز نتوانست گرسنگی اش را چاره کند. او تهی دست است. چرا؟ چون دست هایش خونی ست. خونین دستان، دنیا را هم که داشته باشند، تهی دست اند.
شش: چرا سیدعلی بلامنازع بودن و بی رقیب بودن را دوست دارد؟ و چرا برای بلامنازع ماندن، به چاقوکش ها و قمه کش ها متوسل می شود؟ و چرا برای کشتن و دریدنِ شکم مردمِ معترض، بسیجیان را از معرکه های خونین دور می دارد؟ برای این که: آدمهایی که دوست دارند بلامنازع و بی رقیب بمانند، گرسنه ی دوست داشته شدن اند. بسیجیان، این گرسنگیِ سیدعلی را التیام می بخشند. جوری که سید علی حرف که می زند، بسیجیان اشک می ریزند. چفیه که به گردن می اندازد، بسیجیان، آرایش جنگی می گیرند. مقداری از غذایش را که در بشقابش جا می گذارد، بسیجیان برای بلعیدنِ همان ته مانده ی غذایش خیز بر می دارند.
هفت: سیدعلی، بسیجیان را برای روزهای مبادا ذخیره کرده. که چه بکنند؟ که در تنگنای عنقریبی که بلامنازع بودنش ترک بر می دارد، همین بسیجیان، بحکمِ آسمانیِ سید علی، و به برکت نان و نمکِ این سالهای چاکری، و با چاقوها و قمه هایی که همو بدستشان می دهد، کارسازی کنند. سید علی بسیجیان را برای آن روزهای عنقریب ذخیره کرده. نمی خواهد آنان را در این روزهای کم مسئله، مسئله دار کند. نمی خواهد بر صف شیفتگیِ شان شکاف اندازد.
هشت: اشتباه استراتژیکِ سیدعلی این است که بسیجیان را تخته های از هم گسسته ای می داند که با بهم پیوستنشان، کشتیِ ولایتش بر اقیانوسِ موانع می لغزد و پیش می رود. سیدعلی نمی داند که: بسیجیان، کارگزاران سرداران سپاه اند. و سرداران سپاه، کارگزاران روسیه و اسراییل! مثلاً آنجا که سرداران سپاه، با عربده ی چند طلبه ی بسیجی، می توانند یک مرجع و آیت الله صاحب نام را که چند میلیون طرفدار و مقلد دارد، سکه ی یک پول کنند، چرا نتوانند در بزنگاهی دیگر، کشتی ولایت سیدعلی را از هم بدرند و خود سیدعلی را در میان اقیانوس مردم تنها بگذارند؟ سیدعلی نباید فراموش کند که: چاقوکش ها و قمه کش ها را سردار همدانی بسیج کرد و بجان مردم انداخت. در فردا روزی، چرا نباید سردار همدانیِ دیگری مأمور بسیجِ چاقوکش ها و قمه کش ها شود و همانان را به سمت بیت رهبری گسیل کند؟
نه: آنچه که از این نوشته بر می کشم این است: حادثه های خونینی که یک سمتش مردم اند و سمت دیگرش رهبر و سپاه و ملایان حکومتی، بیش از آنکه به یکپارچگیِ سرداران و بسیجیان بینجامد و اعتراض مردم را به وسوسه های آمریکا و اسراییل و عربستان بند کند، به افکندنِ شکاف در میان سپاهیان و بسیجیان روی می برد. تسویه های فراوان و حتی خونین در دل سپاه و بسیج و اطلاعات بلافاصله پس از حادثه ی خونبار سال 88، حتماً و مطلقاً ریشه در غلط بودن صف بندیِ بیت رهبری در مقابل مردم دارد.
ده: ما، سرداران و سپاهیانِ انسان و ایرانی، و اطلاعاتی های انسان و ایرانی، و بسیجیان انسان و ایرانی، و روحانیان انسان و ایرانی، کم نداریم. در فردای عنقریب، همینان، از دل سپاه و بسیج و اطلاعات و روحانیت، به صف مردم خواهند پیوست و سیدعلی و سردارانِ ایرانخوارش را تنها خواهند گذارد. بگذار یکی در این میان، گمان بر این ببرد که هنوز بلامنازع و بی رقیب است و جماعتی همچنان دوستش می دارند.
یازده: اگر گفتید بزرگترین رقیب سیدعلی کیست؟ راهنمایی تان می کنم: نه سید محمد خاتمی ست نه سرداران سپاه نه آمریکا نه اسراییل و نه عربستان سعودی! هیچیک از اینان رقیب سیدعلی خامنه ای نیستند. گرچه خود وی نمی خواهد باور کند، اما من می گویم تان: بزرگ ترین و کاری ترین و نافذ ترین و سرنگونسازترین رقیب سیدعلی، مردم اند. بله، خود مردم ایران. شاید بهمین خاطر است که سیدعلی و همسُفرگانش، تلاش دارند هر چه بیشتر، خلق و خوی و خِرَدِ مردم را از مطالبه گریِ قاطعانه، به خواهشگریِ مفلوکانه سوق دهند.
دوازده: سرنوشت ناجوری که من – محمد نوری زاد – فرا روی سید علی می بینم، خروجیِ حتمیِ بی بهره گیِ وی در دوست داشتنِ مردم است. آنانی که نمی توانند دیگران را دوست داشته باشند، حتماً دوست دارند که دوست داشته شوند. اینجور آدمها، کمی بعد با بلامنازع بودن خو می گیرند. و کمی بعد، با اعتراضِ مردم، نگران می شوند. و برای این که بر نگرانیِ خویش چیره شوند، به چاقو کش ها و قمه کش ها متوسل می شوند. بعدش؟ بعدش درست از جایی فرو می شکنند که: تصورش را نیز نمی کرده اند. از کجا؟ برگردید چند خط بالاتر، نوشته ام برایتان.
محمد نوری زاد
سی ام آذر نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
دم عروب روز بیست و هشتم آذر رفتیم خانه ی جناب رضا خندان و بانو نسرین ستوده. در آنجا جناب طبرزدی و جناب جعفر پناهی و خود من صحبت کردیم.
محمد نوری زاد
فایل صوتی همین نوشته ” چاقوکش ها و قمه کش های آسد علی” با صدای محمد نوری زاد
سلام و درود
مثلاً طنز!
دکتر نوریزاد در ناپدید شدن بزرگان وبسایتش چه نقشی دارد؟
فیلسوف خیلی بزرگ عمودی و افقی که به هیچ وجه به فیلسوف متوسط بودن هم رضایت نمیداد، انگار قطره ای آب شد و از دماغ بز پیر و بیماری فرو چکید و هیچ اثری از آثارش نماند. دکتر شهداد (و ایضاً دکتر شاهرخ و چند دکتر دیگر که اسامی مبارکشان با «ش» شروع میشد) بزرگوار هم با آنکه بطور شبانه روزی تخت تعقیب زاکربرگ همجنسگرا بود (ظاهراً از گهواره تا گور تعقیبش میکرد، برای نیل به چه هدف والایی؟ کسی نمیداند) و کامنتهایش را در زیر کامیونهایی پر از آراء مثبت از دید جهانیان مخفی میکرد ، با اندک فراغتی که مییافت برای پنجاه سال و پانصد سال آیندهٔ ایران نقشه ها میکشید هم، انگار بطور ناگهانی قطره ای آب آفتابه شد و زاکربرگ ناجوانمرد همجنس گرای همسنگر سعید طوسی ، پس از عملیات خدا پسندانه اش خودش را با آن شست و هیچ اثری ازش نماند، جناب روانشناس ناشناس هم انگار دارد به همان سرنوشت دچار میشود و چون قطره آبی که از سیفون سرازیر شده باشد رفت و تمام خاطرات خوشرنگ و خوشبوی خود را هم با خود شست و رفت، به همانجایی که عرب پیانو انداخت !! انگار نه انگار که در این وبسایت خانی آمده و خانی رفته است؟ دکتر نوریزاد جنایتکار بداند که تاریخ چنین جنایاتی را هرگز فراموش نخواهد کرد و برای روز مبادا هم که شده در گوشه چارقدش میبندد ! بنا به سوابقی که در امر آدم ربایی از مدیر محترم این وبسایت تا کنون به ثبوت رسیده است، اگر منبعد کسی ناپدید شود ما اهالی این وبسایت تنها ایشان را مسئول میدانیم! (بخرجمان هم نمیرود که جناب کوروس مشغول تدریس در دانشگاه است) هیچ بعید نیست که همین روزها پلیس جنایی دکتر نوریزاد را به اتهام فیلسوف سر به نیست کنی ، و دکتر محو کنی و روانشناس ناپدید کنی بازداشت و در اسرع وقت، خارج از نوبت بدون محاکمه به اشد مجازات محکوم و او را همچون سلاطین سکه و قیر فی الفور به دار مجازات بیاویزد! ما امضاء کنندگان زیر خواهشمندیم، قبل از رسیدگی به پرونده سلاطین دلار و قند و شکر و نان و گوشت و روغن و برنج و نمک و مرگ موش و کفش و کلاه و کفن و شرت و جوراب و شیرخشک و سرخاب و سفیداب و دوا و دارو، و پوشک و موشک و واجبی و کا….دوم و سایر سلاطین ریز و درشت ارزاق عمومی و انواع کالاها، نقداً ایشان را بگیرید و در اسرع وقت بی کس کشش کنید! ( محاکمه پحاکمه هم نمیخواد، محاکمه و وکیل مدافع و قانون و پانون مال بچه سوسولهاست نه برادران داش مشتی ارزشی خودمان که همه جوانمرد مادر زادند و با کارد و قمه و ضامن دار در مکتب شهید همدانی رحمت الله علیه پرورده شده و ، مجاهدان مجتهد و مجتهدان مجاهدند و هر کاری بکنند خدا از ناچاری و ناعلاجی هم که شده قبول میکند. آنهمه شاعر و نویسنده و روزنامه نگار و سیاستمدار و مترجم و روشنفکر و چه و چه را کشتید آب از آب تکان خورد؟ خاطرتان جمع باشد، مردم ایران از بس گرسنه و گرفتارند اسم خودشان را هم فراموش کرده اند، اسم نوریزاد و پوریزاد، یک روز و نصفی هم بیادشان بماند خیلی هنر کرده اند،، دکتر هکی با آن مرگ فجیع به همین زودی فراموش شد! پس وقتی میگم بیخیال، یعنی بیخیاااااااااااا ل !)
قدیما اگر کسی تنها یک سلطان ناقابل را میکشت کل ایل و تبار و نژاد و نبیره و طایفه اش به «خدای کشان» معروف و الی الابد ملعون و بد نام میشدند، چه معنی دارد که دکتر نوریزاد هینطوری بدون حساب کتاب و آمار و ارقام سلطان کشی کند و هیچ کس هم جیکش در نیاید ؟ (هزار ماشاءالله به خاک پر برکت و سلطان خیز و شاه ساز ایران ! از هر سلول اعلیحضرت پادشاه فقید سابق، هزاران سلطان و شاه و شازده و از هر قطره خون به حق یا به ناحق نریخته والاگهر اشرف پهلوی ریاست عالیه کمیسیون حقوق بشر دولت شاهنشاهی ایران،صدها هزار علیاحضرت و والاحضرت زاییده و مثل مور و ملخ در ایران اسلامی تکثیر شدند تا در همه استانها و شهرها و شهرستانها و شهرکها و روستاها و کوره دهات هم اجاق ایرانیان شاه دوست و سلاطین پرست و سلاطین پرور ایران کور نماند و مثل چراغ موشی هم شده مدام بدرخشد! و برای بیشمارین بار به همه جهانیان ثابت شود که شاه دوستی و شاه پرستی هویت اصلی و ملی مردم عزیز ایرانست و شاهپرستی با خون آنان عجین شده است. هزار انقلاب دیگر هم بشود آخرش همه کما فی السابق یکصدا خواهیم گفت :چه فرمان یزدان چه فرمان شاه! ) اگر اوضاع این وبسایت و مدیر آدم سربه نیست کنش به همین منوال پیش برود، پس از فیلسوف خیلی بزرگ عمودی و افقی و جناب دکتر شهداد نازنین و حضرت دکتر روانشناس ناشناس عزیز، و اوضاع مشکوک جناب کوروس، نوبت به ناپدید شدن سلاطین ویسکی و سلاطین عرق سگی و سلاطین مهمل و سلاطین مزخرف و سلاطین اراجیف و سلاطین فحش و سلاطین تهمت و سلاطین حسادت و سلاطین سوات و سلاطین جهل و….. میرسد و آنوقت باید هر روز، و بلکه هر نصف روزی در
عزای عزیزی از این عزیزان همصدا با قاری و مداحان مرده چران دم بگیریم و : «گلی گم کرده ام میجویم او را» و «آی نمیدونُم دلُم دیوانهٔ کیست» را بخوانیم و سیه پوش بشویم و با این آلزایمر ملی و اجتماعی ای که همه ما، ملت قهرمان ایران به آن دچاریم پس از خوردن یکدست زرشک پلو با مرغ و ادای فاتحه خوان در آوردن و به یک صلوات بسنده کردن هم، همه، این سلاطین را فراموش میکنیم و آیندگان نخواهند دانست که چه دکترها و فیلسوفان و روانشناسان و سلاطین و باسواتان و بدسواتانی در این سرزمین اهورایی ظهور کرده و با دسیسه مدیرانی چون دکتر نوریزاد بطرزی ناگهانی و مشکوک، گم و گور، یا بطور ناغافل جوانمرگ، و یکشبه ناپدید شده و جز قبرکن و مرده شوی کسی از سرانجامشان با خبر نشده است ؟! دیگر کافیست، پلیس هم کوتاه بیاید ما ول کن نیستیم، باید مشخص شود که نقش دکتر نوریزاد در ناپدید شدن این خیلی بزرگان چیست؟
از طرف جمعی از اهالی وبسایت دکتر نوریزاد و حومه .
1_علی زین الدین (شفیعی)
2_….
لطفاً امضاء کنید.
حاجی نامطهری: ولایت فقیه منافی آزادی بیان نیست و عظمت ولایت فقیه این است که با وجود نظرات مختلف، مردم نظر ولی فقیه را اجرا میکنند.
مش قاسم: ای بابا، اکثر این مردم که هر روز دارن …(سه نقطه از مش قاسم)ن به نظر این دومی و جد و آبادش رو بر باد میدن. انگار هرکی که میره توی اون طویله چشم بند و گوش بند بهش بسته میشه.
مزدورانی بنامهای محمد نوریزاد و زنی به نام فریبا یعنی ارباب نوریزاد
در اینکه سالهاست محمد نوریزاد و این زن مشغول دزدیدن مطالب نویسندگان هستند بر بسیاری عیان است بخصوص پاسخ بنده به این زن که علاوه بر یک مطلب جدید و علمی حاوی نمایش بیسوادی و عدم درک مطلب از سوی این زن است.
ولی محمد نوریزاد این بیسواد مطلب دزد باید بداند اعمال کثیفش دیگر قابل تحمل نیست و به تلافی سنگینی خواهد انجامید, اگر پاسخ بنده به این زن منتشر نشود چند روز بعد درب منزلش خواهیم بود و آنوقت غلط کردنهایش در همه جا منتشر میشود و این کمترین مجازات این مزدور مادیات طلب است.
۲- محمد این پیامبر /// /چون خدا احتیاجی به هیچ پیامبری ندارد! کمی فکر کردن هم بد نیست .چوپانی معمولی نبود خدیجه که زنی ثروتمند وبیوه بود نیز با یک /// بزچران ساده وصلت نکرد بلکه اگر ازدواجهای ۱۴۰۰ سال را در نظر بگیریم ، این وصلتها جنبه اقتصادی و قدرت یابی داشته اند. ایشان که در نزد عمویش بزرگ شده بود بی شک از سواد و دانش آن زمانی قبیله بهره مند بود و نشست و برخاستش با ادیان دیگرمجموعه ای را به نام قران پدید آورد.
رفتار خودمحمد بعد از مرگ عمویش و خدیجه را زمانی که تجزیه تحلیل می کنیم به شرایطی می رسیم که ایشان قدرت بسیاری را نه با مالاتجارت بلکه با قلع و قمع مخالفان بدست اورده و این روش تاکنون نیز ادامه دارد.
۳- شما می توانید بحث کنید و عقاید خودتان را مطرح کنید اما دلیل نمی شود که دیگران هر نظریه چه نظریه شمایامن راقبول کنند. و اینقدر جوش نزن ،خیلی ناراحتی شفیعی می تواند با همان طب سنتی شاید به دادت برسد و یا دکتر اختلالات سایت بدرمانت بپردازد.
دانشور نکنه دانشت یوری باشد؟ شما میتوانید بجای تکرار کلمه زن واین زن فریبا واژه خانم فریبا ویا فریبا خانم را ادا کنید که ساده تر و بشما هم سنگینی و وقار خواهد داد
حاجی دریادار/* حسنیمقدم، ناو گروه ناوشکن بالگردبر سهند به پنج ماه ماموریت در اقیانوس اطلس خواهد رفت و در این سفر کره زمین را دور میزند.
مش قاسم: اگه هیچکی مستحق دریافت /* نباشه این حاجی صد در صد هست. امریکا ناو هواپیمابر و هفت هشتا کشتی جنگی دیگه در حفاظت از هواپیمابر فرستاده خلیج فارس، حاجی میخواد همزمان ناو گروه بفرسته اونور دنیا. دلم به حال پرسنل عاقل و باسواد نیروی دریایی میسوزه که یه همچین نادانانی رو میکنن دریادار.
/*: ک
با اجازه جناب نوریزاد از کانال تلگرامی ایشان:
بانو رمضانی:
سوالی از حضور آیت الله نوریزاد دارم لطفاً بفرمایید :
1- تفاوت “حضرت والا” و “حضرت آقا” را توضیح دهید!
2- دو کلمه “مقام عظمای ولایت” و “شاهنشاه آریا مهر” را تعریف کنید!
3- معنی عبارتهای ” جانم فدای رهبر” و ” جان نثار” را به طور خلاصه شرح دهید!
4-دو کلمهء “بيت” و “کاخ” چه تفاوتهايي دارند؟!
5- تفاوت دو گروه “عاشق ولايت” و “فدوي” را در چند سطر توضيح دهيد!
6- “بنياد پهلوي” و “بنياد علوي” چه تفاوتي دارند؟
7- جمله “سلطنت عطيهاي است الهي” چه رابطه اي با عبارت “مقام عظماي ولايت جانشين امام زمان” دارد ؟
8- تفاوت “راي ملوکانه ” با “حکم حکومتي” کدام است؟
9-فرق “شاهرود” با “امامرود” را بيان کنيد.
10- “بندر امام” با “بندر شاه” چه تفاوتي دارد؟
باسپاس از اینکه روشنگری میفرمایید.ا
آیت الله محمد نوری زاد:
بانوی گرامی، درود
همه ی این دوتایی هایی که شما نوشته اید، نمود بیرونی و محتوایی یکسانی دارند. با این تفاوت که ایرانخواری های ولایی، و نکبت های اخلاقی، در جمهوری اسلامی بسیار بسیار بسیار افزون تر و ویرانگرتر از پیش از انقلاب است.
یکی از اون خونواده عراقی همه کاره در ایران: هیچ دولت مهم اروپایی، آمریکایی و کانادایی نیست که حاضر به سرمایهگذاری وسیع و انتقال تکنولوژی به ایران باشد.
مش قاسم: تیر این دومی به سنگ سختی خورده. این بیچاره خیال میکرد با امضای برجام بیفرجام و دادن یه مشت پول یامفت این مملکت به اروپاییها /// حواله امریکا کنه و هر کاری که دلش خواست در منطقه انجام بده. /// رو حالا کی به کی حواله کرده؟
آقای نوریزاد پاسخ بنده را به خانم فریبا منتشر نکردهاید منظورتان چیست؟
” پاره سنگ ”
( ترانه از روزبه بمانی – با صدای مهدی یراحی )
کلیپ رو حتماً دانلود کنید…اگر چه کوتاه ولی مختصر و مفید. ارزش حداقل 5 بار دیدن و گوش دادن را داره… به لباس نظامی با آرم نازی و کلاه تزاری مهدی دقت کنید… کلمه به کلمه را خوب گوش کنید… به این عزیزان میگن هنرمند…
دمت گرم روزبه و زنده باشی مهدی!
و این هم ترانه:
به تک تک شقیقه های پاره سنگ خوردو
یه باره دستمون به ضامن تفنگ خوردو
مرگ بُرد و، دوباره عقل مُردو
تموم خاطراتمون گِره به جنگ خوردو
طرح تخریبِ خونه های ما کلنگ خوردو
تا رسیدیم مدرسه همیشه زنگ خوردو
مرگ بُردو، دوباره عقل مُردو
تموم خاطراتمون گره به جنگ خوردو
من نمیدونم، چرا نمیتونم بفهمم اینو، چرا به ختم جنگ اینهمه درنگ خوردو
یه نسل دیگه رفت جنگ، برنگشت… رفت ووو … رفت وووووو…برنگشت
من آخرین شهید این قبیله ام، قبیله ای که آب و نون ندارن
قبیله ای که خیلی از شهیداش، حتی یه تیکه استخوون ندارن
به من… یک نفر بگه کجای کاریم، تقاص جنگو پای چی باید بزاریم، چرا هنوز… زندگی ندارییییم
به من… یک نفر بگه کجا رسیدیم، چجوریه که زنده موندیم و شهیدییم، یه خواب خوش عمریه ندیدییییم
من نمیدونم، چرا نمیتونم بفهمم اینو، چرا به ختم جنگ اینهمه درنگ خوردو
یه نسل دیگه رفت جنگ، برنگشت… رفت ووو … رفت وووووو…برنگشت
و اینم لینک دانلود کلیپ:
https://www.aparat.com/v/IJOzb/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%8C_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C
بترسید بترسید ما همه با هم هستیم
اگر جابجایی مهره ها را جدی بگیریم متوجه می شویم که اسب و فیل خر و شتر نظام بحرکت در آمده اند ، زیرا سربازان خود را از دست داده اند .
این سربازان همین ملت بودند که دسته دسته با قر و پز و اطوار به قاتل و متجاوزش با خوشحالی رای می دادند ودسته دسته برای بتهای حرمین و اهداف جهانگشایی رهبر کشته می شدند.
ملت به خود آمده دیگر برایش بازی فیل و شتر چندان جالب نیست چون می داندنهشاهی است و نه وزیری و همه بازی ها برای حفظ غارتگری بیشتر است. فقط گوش زدی باید هر از چند بار به عده ای گیج و ملنگ زد و یادآور شد که همراهی با گرگ و چوپان آخرش به قصابخانه ختم می شود. این حاکمیت اگر از خودی هزارفامیل نباشی چنان با تو خواهد کرد که گویی نبودی در جهان.
پرونده سازی و دستگیری ملت از جانب امت بسیجی ضد ایرانی ادامه دارد.و این نشانه ترس حاکمیت از مردم است . حاکمیت داعشی نه اصلاح خواهد شد و نه کنار خواهد رفت .
میگم ها سیدمان غیب شده؟!
رئیس/* سازمان/* بحران تهران: بوی نامطبوعی که روز چهارشنبه در پایتخت ایران پخش شده بود دیگر به مشام نمی رسد.
مش قاسم: ولیکن قیافه نحس تو که هنوز جلوی چش مونه.
اشتری به هیئت فلسطینی: پلیس جمهوری اسلامی در خدمت شماست.
مش قاسم: فاتحه مع صلوات!
رئیس/* دفتر/* این دومی: سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا در حوزۀ علمیۀ قم نفوذ کردهاند.
مش قاسم: …(سه نقطه از مش قاسم)ه! حوزۀ/// قم خودش نماینده سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا در ایران است. /// بریتانیایی تون چهطوره؟ لندنه یا اینجاست؟
/*: ک
نخست وزوزیر/* دو سر طلا: مذاکرات کامل منو با این دومی منتشر کنین.
مش قاسم: اولا، چرا خودت این مذاکرات رو همان زمان منتشر نکردی؟ مگه دستت چلاق بود؟ دوما، تو که اخبار دائم بهت میرسه چرا فقط درباره این موضوع بعد ۱۲ سال اظهار وجود میکنی؟ اخبار تظاهرات که بهت میرسه، چرا لال شدی و راجع به اونا جیکت در نمیاد؟ همشون همیشه هیچی نیستن غیر از یه مشت شیاد!
/*: ک
اخوار: انتشار «بوی بد» در سطح شهر تهران.
مش قاسم: این بوی کثافت کاریهای حکومت اسلامیه در ۴۰ سال گذشته. ملت کم کم داره سولاخ دماغش وا میشه.
بمانی!
——
اسرائیل اگر بو ندارد، خاصیت دارد، شبی نصف شبی به درد می خورد. اگر از صفحه ی روزگار محو شود، بیماران لاعلاجی هم که فقط در اسرائیل قابل علاجند، از صفحه ی روزگار محو خواهند شد. جمهوری اسلامی نیز می رود توی کف دژمن. دشمن است که کشور را زنده نگه داشته است. دشمن باشد، کوفت باشد.
جمهوری اسلامی ایران بمانی است. دعای خیر مادر سید حسن بدرقه ی راهش است. تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، از نهضت خمینی، احفظ لنا.
نه یک بند انگشت تولید علم، نه چهار انگشت خدمت به بشریت و نه یک کف دست حسن همجواری. یک بغل دشمنی، پرخاش، شرارت، پولشویی، توطئه، تهدید، جنگ، وحشت و ترور!
گهی فاطمه واغلب فائزه هاشمی بهرمانی درپی طرز قتل و قاتلانند!
خانم ها ی بهرمانی: چنذ سالیست که عده ای گویندکه جنایت پدر را به اسم فرزندان نمیگذارند و نمینویسند ، آری ونه،چرا؟
رضا پهلوی در18 سالگی ایران را ترک و تاج وتخت را رها و فرار را بر تحقیر واعدام ترجیح داد و دادند که بادیدن دادگاه کذایی هویدا تصمیمشان صحیح میبوده، رضا پهلوی در سنی نبوده که کوچکترین دخالتی در دیکتاتوری و اعدام های پدر میداشته باشد ولی امروز متاسفانه از سوالات درین مورد در میرود وبتاریخ محول میکند که البته در تاریخ نگاشته شده ومیشود . جایزست او از طریق همین شبکه های اجتماعی از خانواده های ستم کشیده درمدت زمامداری پدر آگاه شود.
ولی فرزندان هاشمی رفسنجانی در بلوغ کامل بسر میبردهاند محسن در آغاز انفلاب 25 ساله بوده هم شاهد جنایات پدرش وهمدستان بوده وازین طریق تحصیل و تغذیه میکرده وهرجمعه رجز خوانی بابا را علیه دانشجویان و جوانان میدیده ومیشنیده و در سایه پدر رییس مترو تهران هم میشود و مهدی همه کاره در دانشگاه آزاد که هیچیک شایستگی چنین پست هایی نداشتند، بجوری فرزندان علی اکبر بهرمانی شریک جرم پدرند،بلی، وبا مورد رضا پهلوی جوان متفاوت، علی جنتی هم جنایات پدر را میبیند و آقا آقا میکند و دیگران….
آیا دختران رفسنجانی سیستم مافیا یی یعنی سیستمی که سرقت میکند و میکشد و آنهم بهر طریق را مطالعه کرده اند تا ببینند و پی ببرند که بابا در بین مافیای حکومتی جایگاهی داشت و چون با نفر اول و سرکرده زاویه پیدا کرد میبایست هلاک شود، اورا نمیشد در تصادف رانندگی، باتیر اندازی و یا ربودن کشت، ساده ترین و بی خرج ترین راه رادیو اکتیو واستخر بوده ، او با حذف سیاسی مصباح، ومحمد یزدی از خبرگان ودهن کجی برهبری که خودش رهبرش کرد گور خود را کند.
بابای شما82 سال عمر و جنایت و ثروت اندوزی کرد وبه شمای بی احساس بال وپرداد ولی یتیم نشدید در صورتیکه بابا در یتیم کردن کودکان زیادی نقش اول داشت در بیوه کردن وشوهر کشتن وزن کشتن و خانواده کامل را نابود کردن آهنگ مرگ مینواخت، قتل های زنجیره ای در داخل وترورهای خارج در هنگام ریاست پدر شما اتفاق افتاد او جغدی بود که فریا مرگ میکشید و آنچه هم باندی ها با او کردند حد اقل مجازات بود، بدانید و آگاه باشید آقازاده هایی که جنایات و سرقت های پدران را محکوم نکردهاند و نکنند و قاصله نگیرند شریک جرمند.
بله آیت آملی امروز سخن رانندند و خواستندکه نخبگان به کشور برگردند و اوضاع را سرو سامان بدهند
گویا در خواب 40 ساله بوده، او یا نا آگاه است یا خود را به کوچه علی چپ میزند وتازه میگویدمتدینین بیایند، شیخ نمیداند نخبگان از رنج وظلم شما آخوند ها کشور وخانه پدری را ترک کرده اند شما آخوند ها که از بدو تولد تا الحد در زندگی مردم دخالت بیمورد و غیر منطقی دارید ، بزور در توالت ،حمام،جشن،میدانورزش، کافه و رستوران، اتوبوس و هواپیما میخواهید قوانین 1400 پیش را بهشان دیکته وتزریق کنید، خاطرت جمع باشد تا این دندان عفونتی یعنی حکومت اسلامی از بن کند نشودکسی بر نمیگردد، اینهاکه ذور برشما هستند اغلب فرصت طلب،نا لایق و یا بی احساس نسبت به ایران وایرانیند ویا کودن و بزدل.
سرکار ودوستان حکومت و ولایت را وا گذارید متوجه خواهید شد که ایرانیان برای ساختن وجبران خسارات 40 بدون دعوت برای وظیفه در قبال کشور و مردم فوج فوج خواهند آمد، ولی برای دغوت شما ارزشی قائل نیستند زیرا میدانند روزانه چه با این مردم میکنید.
جناب نوری زاد گرامی
براستی آیا کوروس در سلامتند؟چرا یک خط پیام نمی دهند؟
———–
درود بانوی گرامی
من نیز همین را از ایشان خواستم. گفت: نوشته ی تازه ای دارد که آن را به این سایت می آورد. شاید برنامه اش تغییر کرده. آدمها تا زمانی که ناشناس اند، ظاهرا خیالشان راحت است اما زمانی که شناخته می شوند، نگران می شوند که نکند….؟
.
کوروس گرامی هرجاکه هستند سالم و تندرست باشند. من استادان بسیاری داشته ام اما ایشان نزد من جایگاهی بسیار بلند را دارند. کاش حداقل با او چند مصاحبه درمورد فلسفه تطبیقی و نظراتشان می شد؟ حال حتما نباید فورا پخش شوند ، اینگونه گوهرها کمیابند.
آقای نوریزاد جناب کوروس از زمانی که از اندی جدا شدند دیگر شناخته شده نیستند که بخواهند از چیزی بترسند و نگران باشند پس مطمئن باشید جای هیچ نگرانی نیست!!! از طرفی می دانید هر کدام یک از شمایان که برای مدتی حتی ناپدید شدبعدها مجدداً سر و کله اش پیدا شد و از قدیم گفته اند بادمجان بم که آفت ندارد همانطور که آخوندها عیناً اینگونه اند!!! اگر روزی دیدید که مجددً این جناب کوروس با اندی دست بهر گونه هم نوایی زد شک نکنید که انگاه جای هر گونه نگرانی جدی برای ایشان به خاطر شناخته شدنش وجود خواهد داشت!!!!
هنوز تكليف 20 هزار نفر از شهداي اين سال مشخص نشده است.
برخي عملياتهاي كوچك و متوسط و يا برونمرزي در اين سال انجام شده و
همچنين ارتش عراق در ابتداي سال عملياتهايي كه به دفاع متحرك مشهور
شد انجام داد.
تلفات اينگونه وقايع چندان زياد نيست، هرچند كسر كوچكي از اين خلاء
آماري را پر خواهد كرد. بهعنوان نمونه در عملياتهاي برونمرزيِ قرارگاه
رمضان به دليل استفاده از نيروهاي عراقي، شهداي ايران تعداد بسيار كمي را
براي عمليات مهم فتح 1، تلفاتي « تنبيه متجاوز » تشكيل ميدهد مثلا در كتاب
در حد دو مجروح براي ايران ثبت شده است. يكي از سنگينترين حملههاي
« تنبيه متجاوز » عراق در دفاع متحرك، حمله به مهران بود كه بر اساس كتاب
در اين حمله 70 نفر از سپاه و 9 نفر از ارتش شهيد شدند. مقطع اصلي جنگ
شهرها در اين سال نيز همزمان با عمليات كربلاي 5 است و آمار مقاطع ديگر
عدد بزرگي نيست. اگر براي اين وقايع و همچنين ادامهي عمليات والفجر 8
كه به ابتداي سال 65 هم كشيده شد، بهصورت كاملا مبالغهآميز رقم 5 يا حتي
10 هزار شهيد را در نظر بگيريم هنوز تكليف 10 تا 15 هزار شهيد مشخص
نيست. بدون آنكه قضاوتي در اين باره داشته باشيم آمار رسمي بنياد شهيد و
ستاد كل نيروهاي مسلح ميتواند تكليف را مشخص كند. معمولا آمار اصلي
شهدا در هر سال به عملياتهاي بزرگ آن سال مربوط است بر همين اساس
به نظر ميرسد اين شهدا را بايد در بازهي شروع عمليات كربلاي 4 (سوم
ديماه 1365 ) تا نيمهي اسفند 1365 در قالب عمليات كربلاي پنج و عمليات
تكميلي كربلاي 5 جستجو كرد و اين سوال پيش ميآيد كه آيا آماري كه از
عملياتهاي كربلاي 4 و 5 داده شده، دقيق است؟ بنياد شهيد جمهوري
اسلامي با دقت بالايي ميتواند تعداد شهدا را بر اساس تاريخ و محل شهادت
اعلام كند. اگر بنياد شهيد آمار شهداي اين بازه را اعلام كند ميتوان رقم
شهداي ايران براي عمليات كربلاي 4 و 5 و عمليات تكميلي كربلاي 5 را
مشخص كرد. بنياد شهيد جمهوري اسلامي و ستاد كل نيروهاي مسلح در
حالي كه سه دهه از پايان جنگ ميگذرد موظف به ارايهي آمار دقيق هستند و
آمار دقيق شهداي سال 65 را به تفكيك عمليات » : اميد كه همه با اين مطالبه
بتوانيم از اين ابهامهاي آماري جلوگيري كنيم. « اعلام كنيد
بهراستي در برابر شهداي 41 هزار نفري سال 1365 و چند برابر اين رقم
مجروح و اسير، نتيجهي جنگ در سال 65 چه بود؟ ايران تمام سال 65 را
براي عمليات سرنوشتساز تبليغ كرده بود اما نتيجهي كربلاي 5 با وجود
برخي موفقيتها عملياتي نبود كه بتوان آن را بهعنوان عمليات سرنوشتساز
معرفي كرد. بر اساس گزارش روزشمار مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه،
چهارم اسفند 1365 فرمانده كل سپاه در نامهاي از هاشمي رفسنجاني، فرمانده
از تبليغ در مورد عمليات سرنوشتساز و اينكه عمليات » : عالي جنگ، خواست
و در ادامهي نامه «. بعدي در آيندهي نزديك انجام خواهد شد، خودداري شود
، روزشمار جنگ، ج 47 ) «. تبليغِ محدود بودن عمليات كربلاي 5 تاكيد شده » بر
ص 81 ، از انتشارات سپاه)
بهتدريج كه از واقعه فاصله ميگيريم، روايتها ناخودآگاه و خودآگاه با تغييراتي
گفته ميشوند. اين روزها يكي از مهمترين مسالههايي كه فرماندهان سپاه
بهعنوان دستاورد كربلاي 5 مطرح ميكنند تصويب قطعنامهي 598 در سازمان
ملل است. دربارهي تاثير عمليات كربلاي 5 در تصويب قطعنامهي 598
ترديدهايي وجود دارد اما نكتهي مهمتر اينجاست كه قطعنامهي 598 در زمان
تصويبش با انتقاد شديد ايران همراه شد. موضع رسمي ايران دربارهي
20 مرداد 1366 در نامهاي به دبيركل سازمان ملل اعلام شد ، قطعنامهي 598
توسط ايالات متحده به منظور دخالت آشكار در » : كه قطعنامهي 598
خليجفارس و منطقه تنظيم شده… كه در جهت حمايت از عراق و حاميان اين
كشور در جنگ ميباشد… قطعنامهي 598 بدون مشورت با جمهوري اسلامي
تنظيم شده است. به صورتي كه اغلب پيشنهادات عراق در قطعنامه منعكس
جنگ ايران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد، ج 7، ص 58 تا ) «. شده است
59 ) در فضاي رسانهاي نيز ايران انتقادهاي شديدي از قطعنامهي 598 انجام
داد و به روايت محمدجواد لاريجاني(معاون وقت وزارت خارجه و مسوول
پيگيري قطعنامه) ولايتي(وزير خارجه) قطعنامهي 598 را قرارداد تركمنچاي و
عنصر حرامزاده ميدانست كه به محض پذيرش امامزاده شد! و ميگفت تا من
وزير خارجهام اجازه نميدهم كه اين قطعنامه قبول شود.
با اين حال دكتر ولايتي نيز اين روزها قطعنامهي 598 را از دستاوردهاي
ديپلماسي وزارت خارجهي ايران ميداند.
حال چگونه تصويب قطعنامهاي را كه در زمان صدور اينگونه به آن نگاه
ميكرديم بهعنوان دستاورد بزرگ كربلاي 5 معرفي ميكنيم؟ قطعنامهاي كه
تير 67 و يك سال پس از تصويب آن(در تير 66 ) در شرايط سخت و از روي
ناچاري از سوي ايران پذيرفته شد و رهبر انقلاب پذيرش آن را سركشيدن جام
زهر ناميد.
اگر قطعنامهي 598 قطعنامهاي بود كه خواستههاي ما را تامين ميكرد چرا
يك سال پس از تصويب آن، همچنان از پذيرشش خودداري كرديم و جنگ را
به جبههي غرب و شمالغرب منتقل كرديم؟ بر اساس آمار بنياد شهيد در
21230 شهيد دادهايم. (گزيدههاي ، 21091 شهيد و 1367 ، سالهاي 1366
( آماري منتشرشده توسط اداره كل آمار و اطلاعات بنياد شهيد، 1380 ، ص 4
شايد اگر قطعنامهي 598 در زمان صدورش پذيرفته ميشد امروز بخش زيادي
از اين 42 هزار نفري كه در سالهاي 1366 و 1367 شهيد شدند در ميان ما
بودند.
نكتهي آخر اينكه به نظر ميرسد زمان سخنرانيهاي يكطرفه به پايان
رسيده و اين روزها تمامي مسوولان زير ذرهبين افكار عمومي قرار دارند. مردم
بهواسطهي رسانههاي جديد قدرت و ابزار جديدي براي اظهارنظر پيدا كرده و
از آن استفاده ميكنند و مسوولان بايد از اين موضوع آگاه شوند.
از سوي ديگر ما بهشدت نيازمند نقد گذشته براي جلوگيري از تكرار اشتباهات
هستيم؛ هرچند نقد وقايعي كه بهترين عزيزانمان را در آن از دست دادهايم
سخت و تلخ است اما لازم است با چشمان اشكبار به اين نقد تن دهيم.
https://t.me/jafarshiralinia/263
41 هزار شهيد سال 65 در كجا شهيد شدهاند؟
آمار شهدا را اعلام كنيد
جعفر شيرعلينيا
عيد نوروز 1366 در دل جنگي خونين از راه رسيد، اين هفتمين نوروزي بود كه
ايران درگير جنگ بود. نوروز جشن سنتي ايرانيهاست اما سال 1366 عراقيها
هم آن را جشن گرفته بودند. مسوولان و فرماندهان ايراني از ابتداي سال 65
تبليغ زيادي دربارهي تعيين سرنوشت جنگ در اين سال انجام داده بودند. حالا
با پايان يافتن سال 65 ، بعثيها در عراق ناكامي ايران را جشن گرفتند. صدام
اي شرافتمندان امت عرب در هر كجا كه هستيد، امروز 22 » : پيام داده بود
در اطلاعيهي ارتش بعث از ناكامي سالِ «. مارس 1987 را جشن ميگيريم
با فاجعهاي براي اين » سرنوشت ايرانيها گفته شده بود و اينكه تلاش آنها
دارودسته كه كوشيدند به شهر بصره، شهر شهرها، نزديك شوند به سر آمد.
دشمن نه تنها به بصره نرسيد و به آن نزديك نشد بلكه در بين خود و بصره
در شهرهاي مختلف «. دژهايي از اراده و عزم دليرمردان و آتشهاي آنان يافت
عراق جشن برپا بود، ديكتاتور عراق بيشرمانه جشن گرفته بود و برايش مهم
نبود كه در اين سال چقدر از مردمش در جنگ كشته شدند و چه تعداد زندگي
در كشورش از هم پاشيده بود. جلال طالباني، رهبر اتحاديهي ميهني كردستان
عراق، كه آن سالها با ايرانيها عليه صدام همراه بود به فرماندهان ايراني
گزارشهايي از جشنها داد، از برنامههاي شاد راديو و رقص و آواز و پايكوبي
در بين تظاهركنندگان در نجف تعدادي آخوند بود. » در شهرها گفت و اينكه
در بغداد نيز تعدادي آخوند در مقابل تريبون صف كشيده بودند و زنان
طالباني گفت كه «. بيحجاب در مقابل آنها به رقص و پايكوبي مشغول بودند
با » برنامههاي راديو تلويزيونِ ايران نيز در عراق ديده و شنيده ميشود كه
پخش ديدار آقاي خامنهاي از مشهد و يا ديدار از مجروحين، كل اخبار خود را
روزشمار جنگ، ج 47 ، ص 346 تا 356 ، از )«. در ده دقيقه خلاصه كرد
انتشارات سپاه)
اين سوي مرز ايرانيها وضع خوبي نداشتند. آمار رسمي بنياد شهيد جمهوري
اسلامي نشان ميدهد كه سال 1365 ، ايران 41 هزار و 50 شهيد داشته است.
اين يعني به تنهايي در اين سال حدود 9 هزار نفر بيشتر از مجموع شهداي دو
15066 شهيد و سال ، سال قبل از آن، 63 و 64 ، شهيد داشتهايم. سال 1363
16799 شهيد.(گزيدههاي آماري منتشرشده توسط ادارهكل آمار و ،1364
اطلاعات بنياد شهيد، 1380 ، ص 4) آمار كل شهداي اين سال در منابع سپاه و
سايت مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس نيز با اندكي تغيير تاييد شده است.
سوال مهم اين بود كه جمعيت تكاندهندهي شهداي اين سال در چه
عملياتهايي شهيد شده بودند؟
به دنبال « عمليات پرحاشيهي كربلاي 4 » هفتهي گذشته با نگارش مقالهي
جواب سوالهايي بودم كه با عمليات توييتري فرمانده سپاه در سالهاي جنگ،
برخي از آنها ديده نشد. من در آن مقاله با اشاره به آمارهاي متناقض خواسته
بودم كه تكليف 41 هزار شهيد سال 65 مشخص شود. آيا ميتوان به صرف
اينكه فرمانده سپاه در زمان جنگ، بدون ارايهي سند بگويد آمار شهداي
كربلاي 4 و 5 فلان عدد بوده و اساميشان هم در سپاه و بنياد شهيد هست،
چشم بر تناقضهاي منابعِ خودشان و شواهد فراوان ديگر بست و گفت
خيالمان راحت شد؟
تلاش بسيار تلخي بود؛ يافتن اينكه اين 41 هزار و پنجاه نفر در كجا و به چه
« تنبيه متجاوز » شكلي شهيد شدهاند. ابتدا به جمعبندي آمار ارايهشده در كتاب
اشاره ميكنم؛ كتابِ منتشرشده در مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس سپاه كه
با ديباچهي فرمانده سپاه در سالهاي جنگ، و بهنوعي زير نظر او منتشر شده
و نويسندهاش مرحوم دكتر اردستاني است كه سالها رياست مركز مطالعات و
تحقيقات جنگ سپاه را به عهده داشته است.
عملياتهاي سال 1365 مشخص است. همواره بيشترين شهداي هر سال
مربوط به عملياتهاي بزرگ آن سال است و بقيهي درگيريها و عملياتهاي
كوچك و متوسط، شهداي زيادي ندارند. با اين حال بر اساس منابع مركز اسناد
و تحقيقات دفاع مقدسِ سپاه آمار شهداي اين عملياتهاي كوچك و بزرگ را
بررسي كردم:
عمليات كربلاي 1، آزادي مهران: 70 شهيد
عمليات كربلاي 3، حمله به اسكلههاي البكر و الاميه: 75 شهيد
عمليات كربلاي 4، عمليات لو رفته و شكستخورده: 985 شهيد
7651 شهيد : عمليات كربلاي 5
مرحلهي اصلي حمله به شهرها(بمباران و موشكباران) در سال 65 از
19 دي تا سوم بهمن و همزمان با عمليات كربلاي 5 بود كه آمارش
در اين كتاب: 1918 شهيد است.
آماري كه چند روز پيش فرمانده سپاه در سالهاي جنگ، در تلويزيون ارائه داد
دربارهي عمليات كربلاي 4 يكسان است اما « تنبيه متجاوز » با آمار كتاب
آماري كه دربارهي عمليات كربلاي 5 داد بسيار كمتر از اين رقم بود. با اين
وجود، طبق اين كتاب، جمع حدودي رقم شهدا در عملياتها و اتفاقات مهم
سال 1365 عدد 10699 شهيد است. بين اين تعداد و رقم 41050 شهيد اين
سال يك خلاء سي هزار نفري وجود دارد. تلاش من براي پركردن اين خلاء
بزرگ آماري بهسختي پيش رفت و سعي كردم آمارهاي احتمالي ديگر را براي
افزودن به اين آمار بررسي كنم.
مفقودان عمليات كربلاي 5 را 3529 نفر اعلام كرده « تنبيه متجاوز » كتاب
است. ديروز توانستم از مديران سايت شهداي ارتش آمار دقيق تمام شهداي
ارتش(به تفكيك نزاجا، نهاجا، نداجا، پدافند و آجا) در سال 1365 را بگيرم؛ آمار
دقيق و واضحي بود كه تعداد دقيق شهدا از ميان نيروهاي مختلف ارتش از
رسمي و وظيفه را مشخص كرده بود و عدد 5873 شهيد را براي كل سال
1365 نشان ميداد. اگر تمام مفقودان را شهيد حساب كنيم و به همراه آمار
كل شهداي ارتش در سال 65 ، به عدد اول اضافه كنيم به رقم 20101
ميرسيم. هنوز تكليف 20 هزار نفر از شهداي اين سال مشخص نشده است.
برخي عملياتهاي كوچك و متوسط و يا برونمرزي در اين سال انجام شده و
همچنين ارتش عراق در ابتداي سال عملياتهايي كه به دفاع متحرك مشهور
شد انجام داد. همچنين شهدايي هستند كه در مناطق غيرجنگي شهيد شدهاند.
https://t.me/jafarshiralinia/263
سلام و درود
«گنجعلی
8:30 ب.ظ / ژانویه 1, 2019
عالی بود شفیعی ! تو که این قدر طنازی چرا کم دل میبری پس ؟ عزیزم زالو و گل گاب زبون ونیش زنبور و پشکل ماچلاق رو ول کن و بچسب به طنز! خیلی خندیدم شفیعی جان دست درد نکنه !»
جاسم جان از لطفت سپاسگزارم. پرداختن به کار فرهنگی هیچ وقت توی ایران برای کسی نان نشده، برای منهم نمیشود .در قدیم هر کس به حکمت (فلسفه) میپرداخت چون فرا گیری فلسفه نیاز به مطالعات فراوان، عمیق و گسترده ای داشت و شخص باید در خلوت تنهایی و زاویه انزوای خود راجع به همه چیز فکر میکرد و در نهایت آنهمه مطالعه و تفکر و زحمت هیچ دستاورد مادیی نداشت، باعث شده بود که باسوادان به این جمله که ( حکمت «فلسفه» نکبت میآورد) باور داشته باشند و کمتر کسی جرأت میکرد که به حکمت بپردازد . البته حکیمان حقیقی و کسانیکه عاشق حکمت بودند و ذوق فلسفی داشتند راهی برای گذران امور پیدا میکردند و اغلب در کنار حکمت، طبابت را هم یاد میگرفتند تا بتوانند با طبابت معاش خود را تأمین کنند، به همین خاطر به طبیبان سنتی حکیم میگفتند. ( البته این اتفاق زمانی میافتاد که حکیم یا طبیب قبل از آنکه به عنوان طبیب دارای شهرت شود، در حکمت و فلسفه مشهور شده و مردم او را به عنوان حکیم میشناختند و نام میبردند، در نتیجه وقتی حکیم دست به طبابت میزد و قاعدتاً بایستی به او عنوان طبیب میدادند، طبیب بودنش تحت الشعاع حکیم بودنش قرار می گرفت . در حالیکه حکمت یعنی فلسفه و حکیم یعنی فیلسوف، و کلمه حکیم هیچ ربطی به طب و طبابت نداشت. کلاً در ایران هر کس به کارهای فرهنگی و غیر حکمت هم بپردازد دچار نکبت و تهی دستی میشود. بنا بر این پرداختن و تکیه کردن به نویسندگی اعم از نگارش رمان و داستان کوتاه و نمایشنامه و تفسیر دواوین شعر و طنز و….. نیز ، به عنوان شغل و منبع در آمد، به مراتب بیشتر از حکمت شخص را دچار نکبت و تهیدستی و گرسنگی میکند. شک ندارم که خودت هم بخوبی میدانی که افرادیکه مغزشان پر و جیبشان خالیست چه افراد مفلوکی هستند و چه وضعیتی در جامعه دارند.
در ضمن « ماچلاق »اشتباه و درستش
« ماچه الاغ_ماده الاغ »است.
( امیدوارم قصد شما تحقیر و بی احترامی به آن حیوان مفید و زحمتکش نباشد که نقش زیادی در آسایش انسان در دوران ماقبل ماشینی داشت و دهها سالست که سهم عمده ای در رنگین شدن سفره ما ایرانیها در تولید کباب برگ، کوبیده، شیشلیک و انواع خورشهای خوشمزه دارد.
( گوشتش گوشت شده و به تنمان نشسته، بیخود نیست تا« هُش » میکشند، اطاعت میکنیم و بیحس و حرکت میشویم! )
الاغ حیوان پرکار و کم توقعیست که حتی پشکلش هم بدرد میخورد.
( این موجود ارزشمند را با آخوندها مقایسه کن که با خوردن بهترین غذاها مطلقاً هیچ فایده ای ندارند و اگر کودشان را پای هر درخت و در هر مزرعه ای بریزی، درختان از بیخ میخشکند و بدتر از آثار بمب اتم مزرعه هم استعداد حاصل خیزیش را برای ابد از دست میدهد! انگار گ…. هشان غنی شده است.این عزیزان سالهای قبل از انقلابشان که در عراق بودند،با سختگیریهای نژادپرستانه صدام و حزب بعث به غنی کردن کود خودشان پرداختند و پس از خجسته روز 22 بهمن 57 آنرا در ایران ریختند. اوضاع کنونی نتیجه آثار مخرب آن عنصر غنی شده است که به هیچ وجه نمیشود خنثاش کرد! )
شفیعی جان یعنی میفرمایی که ما به قول دوستان افغانیمان غلط کردیم ( غلط گفتیم ) ؟ ما اسمی که در میان مردم با ادب معمول است را گفتیم برادر ! مردمان قدیم بر عکس مردمان حاضر مودب بودند و برای همین هم به آن داروی حیات بخش میگفتند پشکل ماچلاغ به جای ” بلانسبت پشکل ماچه بلانسبت الاغ ” و به جای ” گل بلانسبت گاو زبان ” هم میگفتند گلگاب زبان . البته شما در این عرصه بلاتردید صاحب نظر و صاحب اختیارید ولی ما مثل همون مردم با ادب تا آخر عمرمان میگوییم ” بلانسبت پشکل ماچلاغ ” و ” گلگاب زبان ” .
دو ﻧﺎن ﭼﻮﮔﻠﻴﻢ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﺮون ﺑﺮدﻧﺪ ﮔﻮﻳﻨﺪ : چه ﻏﻢ ﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺮدﻧﺪ
فروش نفت ایران ادامه دارد و چرا مردم از آن بی بهره اند؟
سپاه موشک ساز و مزدور روس و تروریست پرور و هزینه و جیب گشاد ملایان مگر یک لقمه خوش برای ملت می گذارد؟
چه باید کرد؟ تنها در وحدت و اتحاد است هرکس با ملت نیست ضد و دشمن اوست.
اختلال یاب میگما من یه گونی زالو جمع کردم با یه نصفه گونی پشکل درجه یک ، میخوام بفروشم ،قیمت مناسب میدم ، به دردت میخوره؟
دوست عزیز!!!!متاسفانه بدلیل مشغله دانشگاهی که برای من پیش اومده!!!کمتر فرصت پاسخگویی و آموزش و تراپی دوستان عزیزم در این سایت رو دارم!!!!ولی به تو دوست عزیزم میگم که عمر نعمتیه که فقط یه بار نصیب هر انسانی میشه!!!!به جای اینکه عمرگرانبهای خودت رو به دنبال گوسفندان و صرف جمع کردن پشکل این چهارپایان یا جمع آوری زالو از جوبها کنی به دنبال اساتید فن برو و در راه کسب علم حرکت کن و سعی کن نسبت به رفع اختلالی که قبلا بهت گفتم و به نظر میرسه به مرحله حاد خودش رسیده کوشا باشی!!!!دوست عزیز بازم بهت توصیه میکنم با خودت لج نکن!!!این بازی درآوردنا در من که یه پزشک حاذقم هیچ تاثیری نداره چون معضلاتی به مراتب شدیدتر رو دیدم!!! بلکه فقط خودت رو دچار مشکل و خشم شدید میکنه!!!! و ارتباط با واقعیات رو در تو دوست من تضعیف میکنه!!!!
به شفیعی عزیزم هم سلام میرسونم و باید بگم از مطلبش استفاده کردم!!!!ولی باید بگم که مشغله های دانشگاهی من برای شرکت در دفاعیه های دانشجویان این چند وقته کمتر فرصت پاسخگویی به دوستان عزیزم رو در این سایت به من میده!!!!امیدوارم شفیعی جان از اینکه پاسخی یا نظری راجع به متن طولانیش که زحمت کشیده بود راجع به من نوشته بود و مشخص بود زمان زیادی صرف اون کرده ندادم نرنجیده باشه!!!!بزودی در خدمت دوستان خوبم در این سایت برای رفع معضلات و پاسخ به پرسشهاشون هستم!!!!
استاد علامه آیت الله دکتر تبریزیان
یکی از دکتر های طب سنتی اسلامی شیعی است.
زندگی و افکار او بیشتر اسباب خنده است.
بخوانید و ببینید طب الصادق و طب الرضا و در کل طب اسلامی مورد ادعای اخوندهای شیعه قم و نجف
که ماتحت الاغ را جرواجر کرده
چیست و چه ادعاهایی دارد.
رازهای کشف شده!
کشورهای جهان سوم حتی یک داروی شیمیائی تولید نمیکنند.
بلکه پودر دارو یا محلول به شکل فله و بشکه از خارج وارد میشود و در اینجا آنها را به شکل قرص و کپسول و شربت در می آورند.
رازی که کشف شده اینکه اصلا چیزی به اسم دارو به این کشورها داده نمیشود!
هیچ کدام از ترکیبهای شیمیائی داروها در اختیار هیچ یک از کشورهای جهان قرار داده نمیشود.
بلکه بطور مثال در مورد قرص و کپسول کار آنها فروش گچ است!
به این شکل گچ را از کارخانه های گچ به مقدار زیاد تهیه میکنند و به آن رنگ و احیانا اسانس و در بیشتر موارد حتی بدون رنگ و اسانس به خورد مردم دنیا میدهند.
زیرا تهیه حتی این حجم مواد شیمیائی طوریکه داروی کشورهای جهان تامین شود امکان پذیر نیست.
این راز را یک نفر که در ارتباط با شرکتها داروئی ست فاش کرد.
برای تایید این مساله شما قرصها را بجوید.
هیچ چیز جز گچ نیست احیانا طعمی هم احساس نخواهید کرد.
در حقیقت همه درمانها تلقین و روحی و داروها هم دارونماست.
این کلاه گشاد را سر خودِ پزشکان هم گذاشته اند طوریکه پزشکان عدم تاثیر داروها را قصور در تشخیص یا درمان خودشان میپندارند.
مصرف گچ این همه هزینه نمیخواهد.
اگر مردم به مصرف گچ راضی اند یک کیسه گچ با چند هزار تومان تهیه کنند و میل کنند که گچهای داخلی سالمتر و لا اقل بومی که هستند!
در مورد سایر اشکال دارویی نیز از بی خاصیت ترین و دم دستی ترین و بلکه مضرترین مواد استفاده می شود.
راز دیگر اینکه
تاثیر دارو را قیمت دارو تعیین میکند!
زیرا هرچه قیمت دارو بیشتر باشد اثر روانی و تلقینی دارو بیشتر می شود. بیمار فکر میکند این دارو بسیار موثر است که این همه گران است!
در صورتیکه از نظر ماهیت با داروی ارزان قیمت هیچ تفاوتی ندارد
همه اش همان گچ و امثالش است.
برای امتحان گچ را با بسته بندی مشابه با بسته بندی داروی خارجی تهیه کنند, و به بیمار بعنوان داروی خارجی گران قیمت بدهند.
خواهید دید که بیمار از تاثیر دارو اظهار رضایت میکند!
دیگر دارو از خارج وارد نکنید.
اگر تا حالا وارد میکردید, -که آن هم معلوم نیست!- به این شکل دارو تهیه کنید.
تاثیرش یکی است و بیهوده پول مملکت را هدر ندهید.
به این ترتیب راز درآمد کلان شرکتهای داروئی و کارتلهای داروئی که بیشتر از درآمد فروش نفت و سلاح است کشف شد.
همچنین راز منشا دارائی افراد مرتبط با حوزه دارو و درمان هم کشف شد.
دیگر معمایی در کار نیست.
ما به آنها هشدار میدهیم که کاری با رسانه ها و کانالهای ما و سایر رسانه های طب اسلامی و منتقد نداشته باشند و الا این روند افشاگری ادامه پیدا خواهد کرد.
https://t.me/DaftareAyatollahTabrizian/3785
سرکار Dr Sh Hooshmand گرامی – به گمانم مسئولان پزشگی کشور پند آیت الله را پذیرفته و به آن عمل میکنند چون در چند ماه گذشته به نظر می آید داروهایی را که سالها ست مصرف میکنم دیگر آن تاثیر گذشته را ندارند (بدون شوخی) .
گمانم باید به سراغ آیت الله برای درمان بهتر بروم!
پاسخ به خانم فریبا
ایکاش ذکر میشد با کدام نظر من در مورد پیامبران مخالف هستید؟! شاید به دورۀ زمانی مورد اشاره من در مورد ادوار زندگی پیامبران توجه نشده, و اصلا بنده نظر ندادهام فقط یک واقعیت از تاریخ را گفتهام.
پیامبر اسلام با کدام اهل علم و هنر مراوده داشته؟ در کودکی چوپان بود و بدلیل باهوشی و هشیاری همیشه غرق در افکار و دقت در کار گله و تعیین مسیرها بوده, در گله همواره با سه گروه از گوسفندان مواجه میشده, گروهی که از گله جا میمانند, گروهی که همواره در صراط مستقیم و همراه گله بودند, و گروهی که پیشتاز و در صف مقدم هستند, و در این مسیر سگهای نگاهبانی مراقبند که گله به بیراهه و گمراهی نرود, همچنین اینان با دزدان و گرگها و شیاطین به مبارزه یا سیاست میپردازند, گاه گوسفندانی که از صراط مستقیم جدا شده و به بیراهه رفتهاند پایشان لغزیده و به دره افتادهاند, و این در حالی بوده که او همواره به آنان نهیب میزده که همراه گله باشند و از مسیر او خارج نگردند زیرا که عذابی بزرگ در انتظارشان است ولی افسوس که آنان بی اعتنائی کردند و راه خود را رفتند و هلاک گردیدند, محمد گاه به دره میرفته و با کالبد بیجان و فاسد شده آنان مواجه میشده که کرمها و عقربها و مارها و موریانهها او را فرا گرفتهاند, و این چنین است عذاب جهنم, و گاه به منظور خلاصی از بوی تعفن آنان آتشی به پا میساخته و اینچنین است آتش اعماق دره (جهنم) و جزای گوسفندانی که ناباور (کافر) شدند و از صراط مستقیم روی گردادند, و گاه گوسفندانی که از گله جامانده یا از راه منحرف میشدند طعمه گرگ و کفتارها میگشتند زیراکه گرگها (شیاطین) همیشه در کمین هستند, و جهنم همیشه از برای گوسفندان گمراه و نافرمان است, زیرا که او بر آینده بیراهگان و ناباوران اشراف داشت, از سوی دیگر گوسفندانی که باورمند (مومن) بودند و همراه او در مسیر درست حرکت میکردند در انتهای مسیر به دشتهای سرسبز رسیده و علوفۀ شیرین و آبی گوارا نصیبشان میگشت, و عاقبت مومنان بهشت است.
محمد بر خلاف اسلاف خویش به هنگام گلهچرانی همیشه بدنبال یافتن بهترین مسیرها بود و نیز از مسیرهای ناهموار و خطرناک دوری میجست, به همین دلیل میزان تلفات گله او نسبت به سایر چوپانان کمتر بود و گوسفندانش بهتر بودند, مسیرهای جدیدی که او میافت بمرور مبدل به جاده اصلی برای سایر چوپانان و گوسفندانشان میشد و بر عدد رهروانش اضافه میگشتند, او نقاط ضعف و قوت دشمنان را شناسائی میکرد و اگر با گرگها یا راهزنان مواجه میشد اوضاع را بهتر از بقیه اداره میکرد, همچنین او به سخن کسانی که در عوض تحویل چند گوسفند قولهای گزافی به او میدادند گوش فرا نمیداد, زیرا که میدانست صاحب گوسفندان آگاه است و جزا در انتظار است, محمد گاه در این مسیرها در پشت تپهها و صخرهها چیزهائی از انسانها, چوپانان, و یا حیوانات میدید و آنان بی خبر بودند که او مترصد این اعمال است, همچنین اگر گوسفندان یا سگها به نزاع میپرداختند یا سایر چوپانان دعوایشان میشد بلد بود چگونه میانجگری کند و اوضاع را فیصله دهد, وظیفه او هدایت همه روزه گوسفندان از مسیرهای هموار به دشتها و بازگشت آنان بود, و همواره کارهایی میکرد که صاحب گله از او راضی باشد, و اینچنین بود او را هدایتگر خوبی یافتیم برای کسانی که گوش دل میسپارند و اسیر وسوسههای شیاطین نمیگردند.
(مطلب کاملا جدیست؛ انسان همیشه و بخصوص در تنگنای زمان و به هنگام عجله در سخنگوئی تنها رویدادهایی که در ذهنش باقی مانده را با شرایط فعلی شبیهسازی کرده و فقط چند واژه را عوض میکند, شما اگر سالها در کاری بوده باشید و سپس کارتان عوض شود افکار و نحوۀ عمل و دایرۀ واژگانتان عوض نمیشود, و برای پوشاندن این ضعف بخصوص اگر هنرمند باشد دست به اضافات و پیچاندن جملات میبرد تا دیگران مسحور و مطیع خویش نماید, مثلا جمله “با تکبر بر زمین گام ننهید”, چه نیازی به گفتن “زمین” است آیا انسان در آب و یا هوا گام مینهد).
در مورد عیسا؛ اتفاقا امتیاز و افتخار ایشان برای احترام از مردم و کسب مقام پیامبری از تمامی پیامبران بالاتر بوده, همسر عمران دخترش مریم را وقف کنیسهایی کرد که در آن بالاترین مقامات مذهبی آن زمان و حتا یک پیامبر که حامی او بود حضور داشتهاند, و نیز مطابق با ادعای مریم فرزندش دارای پدر از جنس انسان نبوده و فرمان مستقیم خدا اسباب و علل را فراهم نموده, دیگر چه امتیازی بالاتر از این, میبایست توجه داشت مقامهایی همچون رهبری یا پیامبری یا امامی مستلزم امر والایان یا بزرگان قوم یا افراد سرشناس نیست بلکه جلب نظر آحاد مردم و پذیرش از جانب آنان بخصوص بخش عامی است و این تنها بواسطۀ ویژگیهایی همچون بیان خوب, سیاست, اخلاق خوب, شجاعت و مهمتر از همه خواستن حاصل میگردد, و البته همگی اینها در یک بستر مساعد به لحاظ زمان-مکان شکل میگیرد., فاکتور معجزه نیز که بسیار مهم است تا جائی که من متوجه شدهام خودبخود روی میدهد( این یک بحث از مکانیزم فرگشت است و نیاز به توضیح و دقت دارد) به همین دلیل است که چرا کسانی که مدعی پیامبری بوده و سعی در معجزه داشتهاند هرگز موفق نشده و نمیشوند.
در مورد موسا نیز سخن بنده را تائید نمودهاید (رهبرقوم خود), رهبر یک بخشی از روستائیان و طبقه محروم و ضعیف.
ادامه دارد…
ادامه …
بیان شده “اینگونه تصور می شود که مردم باستان جاهل بودند …” و سپس بدون اثبات این تصور شروع به توضیح یک واقعیت واضح نمودهاید.
انسانهای مدرن از حدود 24000 سال پیش از اجداد غارنشین و جنگلنشین خود فرگشت یافتهاند, و هوش آنان پس از حدود 14000 سال یعنی از حدود 10000 سال پیش که انسانها به سمت زندگی اجتماعی سوق یافتند تقریبا به سطح انسان امروزی رسیده بود, و این روند در هر نسل بصورت بطئی ادامه دارد, و در ضمن جاهل و کم هوش دو مقوله متفاوت هستند.
ولی به منظور توفیق اجباری عرض میشود اهرام یا سایر سازهها و حرکات تاریخی توسط تنها یک ایدهپرداز و چند مهندس یا عامل و بدستور یک پادشاه بنیان گرفتهاند, بخش وسیع مردم فقط بردگانی در بارکشی و اجرای اوامر بودهاند, توسط هزاران انسان و در طول دهها سال و چندین امپراتوری ساخته شدهاند. و تاریخچه اعداد نیز مبحثی به بلندای تاریخ بشر دارد, تا قرون جدید مردم برخی مناطقِ جهان برای شمارش هنوز در مبنای 2 بودهاند, در مدرنترین دانشگاههای اروپا که فقط فرزندان رجال و تجار حق تحصیل داشتند برای ضرب و تقسیم از روش جمعها و منهاهای متوالی استفاده میکردهاند, و عدد پی هم پس از ساخت تجربیِ صدها دایره و اندازهگیری محیط و قطر و از تقسیم محیط دایره بر قطر بدست آمده آن هم نه بدقت امروزی, یا مثلا کشف مثلث قائمالزاویه که در مصر رود نیل همه ساله طغیان میکرد و برای اندازهگیری پیشروی آب نیاز به زاویه قائمه داشتند تا کج محاسبه نکنند در حالیکه بسادگی با یک تیرک بلند و نشانهگذاری سایه نور خورشید همین کار عملی بود و در ضمن صاحب یک ساعت خورشیدی هم میشدند, و تمامی اشکال و نقاشیهای روی سنگها و غارها که توسط هنرمندترین آنان ایجاد شده در مقابل طراحیهای یک بچۀ 12 سالۀ امروزی چیزی بحساب نمیاید, تا پیش از قرن 17 هزاران طرح و نقشه از زمین و آسمان و در غالب اخترشناسی کشیده شده که در هیچیک نه زمین دایره است و نه تفاوتی میان آسمان (اتمسفر) با فضا وجود دارد, صدها سال ساکنان شهرهای ساحلی به هنگام نزدیک شدن کشتیها ابتدا دکل یا نقاط مرتفع کشتیها را میدیدند و متوجه کروی بودن زمین نشدند, و بلاخره آنکه در گذشتههای دور که هیچ امکاناتی نبوده افراد بااستعداد و کنجکاو با هزار مشقت یک کتاب مثلا فلسفی گیر میاوردند و خود را خفه میکردند, برخی مطالب و مفاهیم را نمیفهمیدند که البته امکان داشت غلط باشند, و سپس مینشستند و یکسری ذهنیات خود را در غالب آن نوشتهجات مکتوب میکردند, دنیای نخست, دنیای ثانی, هفت آسمان … و برای هر یک هم کلی مخلفات میچیدند و صرفا ذهنی وصف و شرح میدادند, سینا هم از اینگونه کارها دارد, حال حساب کنید زمانیکه این مقولات وارد سخنان پیامبران که نه دانشمندند و نه فیلسوف وارد شود و سالها بعد دانشمندان را قتلعام کنند که چرا گفته زمین گرد است, چرا سخن از فرگشت میکند …
بله حتا بدون این مثالها هم امروزه علم اثبات کرده که هوش مردم مثلا دو هزار سال قبل به اندازۀ انسان امروزی نبوده.
راستش جناب ، چه بگویم! فقط اینرا، اینگونه نبوده و نیست .
مجموعه کلیپ های روشنگر از کانال تلگرام زئوس
https://t.me/zeus110/553
https://t.me/zeus110/554
https://t.me/zeus110/555
https://t.me/zeus110/556
نقل قول از یک دوست:
توی ساختمان ما کمتر پیش میاد درگیری و دعوایی به گوش برسه،
عمدۀ ساکنین تا حدودی متمول و تحصیلکرده هستند و بسیار ساختمون ساکتیه در کل، اما دیشب ساعت های 11- 12 بود، که شنیدم از توی حیاط صدای داد بی داد میاد.
به شخصه آدم فضولی نیستم اما خب احتیاط هم شرط عقله برای اینکه یه وقت شرّی نباشه که دامنش گریبان ما رو بگیره سرم رو از پنجره بردم بیرون، ببینم چه خبره.
که دیدم «آقای مرزداری» همسایه ط4، تو حیاط در حال مشایعت یه عده ست که همه کراوات زده و شیک و با کفشای فوقِ پاشنه بلند در حال فحاشی و ترک کردن خانه هستند.
جالب اینجا بود که گل و شیرینی دست آقای مرزداری بود و ایشون در برابر تمام فحاشی های مهمانانش که معلوم بود اومدن خواستگاری! سکوت محض بود.
و هیچی نمی گفت.
و وقتی رفتند بیرون جلوی چشمشون گل و شیرینیشون رو گذاشت دم در و برگشت…
i
فردای اون روز آقای مرزداری رو توی پارکینگ دیدم.
بعد سلام و علیک بخاطر سر و صدای دیشب ازم عذرخواهی کرد.
گفتم مساله ای نیست اما عجیب بود از اون چهره ها همچون فحاشی های رکیکی!
گفت نه عزیزم عجیب نیست…
بی اینکه بپرسم قضیه چی بوده خودش شروع کرد به شرح دادن که:
i
این جلسۀ سوم بود و همۀ قضایا حل شده بود
و اومده بودن که قرار عقد و عروسی بذاریم.
وقتی همۀ کارها رو هماهنگ کردیم و نوشتیم.
مادر داماد رو کرد به خانم من گفت:
– خب ایشالله نوگلمون رو کی ببریم برای معاینه دکتر؟
خانوم من گفت: –
هر وقت آقاشون بگن!
من که فکر نمی کردم مساله همونی باشه که فکر می کنم پرسیدم:
– برای چی؟
که گفتن: –
برای معاینه دوشیزگی دیگه…
گفتم: – هیچ مساله ای نیست.
ایشالله خانوما یه قرار بذارین با دختر من برید برای این مساله.
آقا داماد هم تشریف بیارن با بنده که بریم برای معاینه…!
پدر داماد گفت: –
ببخشید برای چه معاینه ای؟
عدم اعتیاد و اینها رو که رسما می رن و می گیرن…
که گفتم:
– نه خیر!
برای معاینه پیش دکتر متخصص کولورکتال (راست روده و مقعد) که ایشون هم متقابلا گواهی کنن آقا داماد گلمون، احیانا اعتیاد به رابطۀ مقعدی نداشته باشن…!
و بعد از اونش رو خودتون می تونید حدس بزنید
گفتم بله!
i
و مدت هاست که دارم به این موضوع فکر می کنم که کاش واقعا تمام پدران و مادران دختران این سرزمین جسارت آقای مرزداری رو داشتند
و مقابل این توهین بی شرمانه و در خواست گواهی بکارت از دختران
به همین شکل ایستادگی می کردند
و شدت وقاحت این موضوع رو به همین صورت نمایان می ساختند.
چه اینکه واقعا هم همین است و درخواست گواهی دوشیزگی به همان اندازه زننده ست که درخواست گواهی سلامت کولورکتال!
اخوار: هشدار سفیر/* اسلامی در اتحادیه اروپا: سوء استفاده از صبر ایران خطرناک است.
مش قاسم: چه شیکری میخوای بخوری؟ میخواهی دوباره اتم بکنی؟ بدو برو حتما این کار رو بکن!
بخش اول
فیلم«بُهتان»:حدیثِ ایدئولوژی،سُلطه گرائی و سرکوب،
علی میرفطروس
به بهانهء نمایشِ مستندِ«بهتان برای حفظ نظام»در بی بی سی
* یکی از ویژگی های رژیم های توتالیتر،مخالفت آنان با روشنفکرانِ دگراندیش است.باسرکوب این دسته از نویسندگان و روشنفکران،تلاش می شودتانوعی همسانی یا«توحیدعقیدتی» ایجادکنند،لنین روشنفکرانِ مستقل و دگراندیش را«غایط(مدفوع)ملّت»می دانست وبه تَبَعِ او،استالین نیز به سرکوب و ترورِ آنان پرداخت.
* جدا ازفتواهای دینی و لنینی،دربحران های اجتماعی و درشرایط سقوط معیارهای اخلاقی(مانندجامعهء کنونی ایران) بسیاری از روشنفکرانِ غیردینی نیز برای«بی اعتبار کردنِ حریف»،ازسلاحِ بُهتان وُ افتراء استفاده می کنند.
****
ازدفترِ بیداری ها و بیقراری ها
۲۹ آذر ۱٣۹۷ / ۲۰ دسامبر 2018
-«قلعهبانان
این حُجّت با ما تمام کردهاند
که اگر میخواهیم در این سرزمین اقامت گزینیم
میباید با ابلیس قراری ببندیم.»(1).
بُهتان به مخالفان یا اهل«بدعت» ازموضوعات مشترک درنظرات بیشترِ فقهای اسلام سیاسی و ایدئولوگ های نظام های فاشیستی و استالینیستی است.30سال پیش،ضمن یک مقایسهء تطبیقی به این وجوه مشترک پرداخته ام.(2).
درسال 1970،فیلم«اعتراف»ساختهء کارگردان بزرگ فرانسوی،گوستا گاوراس(با بازی درخشان«ایو مونتان»و«سیمون سینیوره»)جایگاه اعتراف های اجباری ودادگاه های فرمایشی در رژیم های استالینی را دربرابرچشم جهانیان به نمایش گذاشت.
فیلم مستندِ«بُهتان برای حفظ نظام»ساختهء حسین باستانی،به موضوع بُهتان و بدنام کردنِ مخالفان جمهوری اسلامی پرداخته و دراین کار،ازمستندات فقهی(مکاتبه بامراجع تقلید) و مصاحبه باافرادی چند بهره برده است،هرچندکه حضورافراد دیگر-ازافق های فکری دیگر-در مصاحبه ها می توانست به غنای فیلم بیفزاید.
حسین باستانی بازمینه قراردادن خبری ساختگی برای بی آبروکردنِ یکی ازمخالفان رژیم درسایت خبری«ایرانیان کانادا»(که توسط جمهوری اسلامی«شبیه سازی» وجعل شده) و انعکاس آن خبرِساختگی درحداقل 10شبکهء رسانه ای،فیلمِ«بُهتان»را آغازمی کند و بااستنادبه سخنرانی ها و فتواهای آیت الله خمینی و دیگرمراجع شیعه،جایگاه و اهمیّتِ«بُهتان»و«بی آبروکردن مخالفان»درنظام اسلامی را بازگو می کند.تلاشِ حسین باستانی قابل ستایش است بااینهمه،درگفتگوبامحسن کدیور ،عبدالکریم سروش و یوسفی اشکوری چنین وانمود می شودکه نظراتِ«روشنفکران دینی»فاقد و ناقدِ سُلطه گرائی و سرکوبِ دگراندیشان است درحالیکه جوهرِنظریِ عملکردهای آیت الله خمینی را در عقایدِ برخی پیشگامانِ«روشنفکران دینی» نیز می توان دید،ازجمله،دکترعلی شریعتی می گفت:
-« امام در کنار قدرت اجرائی نیست. هم پیمان و هم پیوند با دولت نیست، نوعی همسازی با سیاست حاکم ندارد. او خود ،مسئولیت مستقیم سیاست جامعه را داراست و رهبری مستقیم اقتصاد،ارتش،فرهنگ، سیاست خارجی و ادارۀ امور داخلی جامعه با اوست یعنی امام، هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت و … مسئوليت امام(رهبر)، ايجاد يک انقلاب شيعی است… مسئوليت گستاخ بـودن در برابر مصلحتها، در برابر عوام (مردم) و پسندِ عوام و بر ذوق و ذائـقه و انتخابِ عوام شلاق زدن…امام، مسئول است که مردم را بر اساس مکتب (اسلام) تغيير و پرورش دهد حتی عليرغم شمارهء آراء … رهبری بايد بطور مستمر، به شيوهء انقلابی –نه دموکراتيک– ادامه يابد … او هرگز سرنوشت انقلاب را بدست لرزان دموکراسی نمیسپارد».
شریعتی دربارهء آزادی و دموکراسی های غربی معتقدبود:
-«آزادی، دموکراسی و لیبرالیسم غربی، چونان حجابِ عصمت بر چهرۀ فاحشه است».
درفیلم«بهتان»سخنان صریحِ مدیرمسئول سایتِ«صلح نیوز»(یکی ازناشران اتهام و بُهتان علیه مخالفان حکومت) بازتاب اعتقادِ وی به نظرات آیت الله خمینی است.مدیرمسئول سایتِ«صلح نیوز»می گوید:
-«سیاست این است که ما باید ضدانقلاب را بی حیثیت کنیم… من دربرابر ضدانقلاب و معاندان هیچ خط قرمزی ندارم. این را در رسانهام تعریف کردم، حال، خبرسازی باشد یا هر چیز دیگری…ما مملکت را که نمیتوانیم به اینگونه اداره کنیم که برای هر چیزی سند رو کنیم. اینطوری سنگ روی سنگ بند نمیشود…ما در صلح نیوز خط قرمزی در برخورد با ضدانقلاب نداریم…».
روزنامه نگارشجاعی تهدیداتِ دوتن از عاملان اینگونه رسانه ها راچنین بازگو می کند:
– آن دو با تهدید به این که:«ما بلَدیم چطور پودرت کنیم و بلَدیم چگونه داغ به دل تو و زن و بچه ات بنشانیم و توی صدتا سایتِ خبری وغیرخبری آبرو برایت نگذاریم»، از خودرویِ من پیاده شدند و رفتند…(3).
این امرنشان می دهدکه درنظرِمسئولانِ رسانه های حکومتی هیچ چیزِاخلاقی وجودندارد و دستگاه اخلاقی شان-ماننددیگرنظام های توتالیتر-دریک جمله خلاصه می شود:
-«آنچه به هدف اصلی نظام خدمت می کند،اخلاقی،و آنچه که درتحقّقِ این هدف مانع ایجادمی کند،غیراخلاقی است».
درنظرِ این ایدئولوگ ها معیارِهمهء ارزش ها(ازجمله آزادی،اخلاق و انسانیّت)مبتنی برتفسیرها یا تصمیم های فردیِ«رهبر»(پیشوا)است که ازطریق یک ایدئولوژیِ تمامیّت خواه،با تفتیش عقاید،تکفیرمذهبی،قهر و خشونت،ارعاب و ترورِمخالفان تبلیغ می شود.
سلطهء ایدئولوژی-به عنوان یک حقیقت برتر- به این معنانیست که محتوای ایدئولوژی،«نصّ»یا مقوله ای مشخّص،ثابت و پایدار است بلکه-برعکس- درمواقع ضروری و به بهانهء«مصالح عالیهء نظام»،ایدئولوژی می تواندبه ضدیا«نقیض»خود تفسیرشود،تأکیدبرخی مراجع مهم شیعی به ضرورت بهتان و لزوم دروغگوئی،هتک حُرمتِ مخالفان،جاسوسی و…نمونه ای از این مدّعا است. کارنامهء 40سالهء حکومت اسلامی ایران،بیانگراین تراژدی هولناک است.
نمونه هائی ازاین«تفسیربه رأی»را درعقایددیگر رهبرانِ نظام های توتالیتر می توان ملاحظه کرد،هیتلردرکتاب«نبردمن»نوشته است:
-«برای بسیاری ازپیروان،جوهرجنبش ما،درنصِّ برنامه ها و اساسنامهء مانیست بلکه درمعناهائی است که که ما می توانیم به آنها بدهیم».
ادامه در بخش دوم
سعدی گلستان
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
سلام و درود
پاسخ به مزدک!
این درست است که آسپیرین را آلمانیها با پوست درخت بید و با روشهای جدید ساختند و ابتدا به صورت پودر در بطریهای مخصوص عرضه و بتدریج به شکل امروزی تولید کردند ولی صدها سال قبل از آنها دارو سازان ایران چیزی بنام جوهر بید ساختند که بیشترین شباهت را به آسپیرین و اثرات درمانی دارد.( به کتاب خداوند الموت نوشته پل آمیر مراجعه کنید که با آنکه رمانی مربوط به فرقه باطنیه و حسن صباح است، ولی بخوبی شرح میدهد که جوهر بید توسط طبیبان فرقه باطنیه ساخته شد ) شرح ساخت جوهر بید در کتابهای« قرابادین » آمده و هیچ بعید نیست که داروسازان آلمانی با دستیابی به کتابهایی که بمدت چند قرن توسط مستشرقین به اروپا میبردند، بر روی دستاوردهای داروسازان ایرانی با روشهای ابداعی خود کار کرده باشند و آنرا به صورت جدید ارائه داده باشند. اینکه در مقاله به آزمایش و پژوهش در تکمیل و تولید فرمولهای قدیمی تأکید داشتم به این دلیل بود که نمیشود منکر اثر درمانی عالی و بی رقیب فهرستی طویل از گلها و گیاهان و دانه های خوراکی شد بیخود نیست که هنوز هم جمعیت قابل توجهی از مردم به طبیبان سنتی و طب سنتی اعتماد بیشتری دارند . واقعیت اینست که طب سنتی با همه محدودیتهایش هنوز هم دارای تواناییهاییست که در موارد بسیاری چنان استعدادی در طب مدرن نیست.
در ضمن جناب مزدک1 که کلمه« شفا » 7شما را به اشتباه انداخته و خیال کرده ای که کتاب شفا راجع به طب است! به اطلاع شما میرسانم که کتاب شفا کتابی در حکمت (فلسفه) بوده و در ادامه فلسفه مشاء و شرح و بسط اندیشه های فلسفی ارسطو و فارابی نوشته شده است. کتاب بوعلی راجع به طب «قانون در طب» نام دارد. کاش شما مجلدات این کتاب و کتابهای رازی بخصوص الحاوی ایشان را خوانده بودی و میدیدی که رازی فقط در کتابی دو جلدی که در خصوص بیماریهای چشم نوشته است در جراحی و تشریح و درمان و حتی نقاشی قسمتهای مختلف چشم چه کارهای عظیمی کرده است ، بعد دست به قضاوت میزدی. شیاطینی که قصد جا انداختن و فروش داروهای شیمیایی و آقایی کردن بر ما را داشتند و به هدف خود هم رسیدند، کاری کردند که افرادی مثل من و شما و خیلیهای دیگر ندیده و نخوانده، دستاوردهای بوعلی و رازی و خوارزمی و…. را کهنه، غیرعلمی، خرافاتی، و… تلقی کرده و چشم بسته رد کنیم و البته ما هم از شدت دانش و تحقیق!!! دقیقاً مطابق میل آنها رفتار کردیم و هنوز هم اگر آنها بگویند حلوا ترش است ما دهانمان آب می افتد! بد نیست بدانی که درمان با حشرات و فراوردهای آنها جز کارهای بسیار موفق و مؤثر اطبای گذشتهٔ شرق بخصوص ایران بوده و چند سالیست که توسط دانشمندان غربی احیا و با جدیت پی گرفته میشود. گیلورد هاوزر یکی از دانشمندان و برجستگان آلمانیست که چندین کتاب علمی و ارزشمند در مورد گیاه درمانی نوشته و البته با آنکه از روشهای علمی مدرن برای کشف خواص گیاهان استفاده کرده است هنوز هم آثارش مطلقاً با آثار بوعلی و رازی و خوارزمی قابل مقایسه نیست. من با طب مدرن آشنایی ندارم و اصطلاحاتش را هم نمیشناسم، بنا بر این در مورد اطلاعات پزشکی شما داوری نمیکنم،ولی امیدوارم اطلاعاتت در خصوص طب مدرن نیز چون معلوماتت در مورد طب سنتی نباشد و شیوه ای که بطور متعصبانه و نا آگاهانه هر آنچه را که رنگ و بوی ایرانی و اسلامی داشته باشد را بطور مطلق مردود میکنی را بطور معکوس در باره طب مدرن بکار نبری و چشم و گوش بسته و نادانسته همه چیز را قبول نکنی.همانطور که کاری به این نداری و تحقیق هم نمیکنی که کتاب شفا کتابی پزشکی نیست و کتابی فلسفی است و هیچ ربطی به طب و طبابت ندارد و تنها کلمه شفا کافیست تا خود را دارای صلاحیت اظهار نظر در باره آن بدانی و حدس بزنی لابد راجع به طب و درمانست و همین مسئله جزئی و کم اهمیت شما را به اشتباه بزرگی می اندازد و سعی میکنی با این اطلاعات غلط ذهن خواننده را هم بفریبی، مرا قدری نسبت به اطلاعات پزشکیت مشکوک میکند * .
با پوزش از اعضای محترم وبسایت بیش از حد در یک سایت سیاسی در خصوص طب سنتی گفتگو کردیم و احساس میکنم ادامه این بحث جفا به سایر دوستان است و از همه آنها معذرت میخواهم .
* شما با همین تعصب و ابرام بدون آنکه هیچ چیزی راجع به تیمورتاش که اصالتاً از فئودال زاده های خراسان بود و به وزارت دربار رضاشاه هم رسید و نهایتاً در سال 1316 بجرم جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی به دستور رضا شاه زندانی و زیر نظر سرپاس رکن الدین مختار رئیس شهربانی وقت و بدست پزشک احمدی به قتل رسید را با سپهبد تیمور بختیار که از لرهای بختیاری و بنیانگذار ساواک بود و سالها هم با بیدادگری و غصب اموال مردم ریاست آنرا به عهده داشت (اسم زنش هم قدرت بود!!) و بعد مورد غضب محمد رضا شاه قرار گرفت و پس از آنکه مدتی در سویس به حالت خود تبعیدی !!!! زندگی کرد، به خیال اینکه میتواند با کمک دولت عراق لرهای بختیاری را مسلح و با خود همراه کند و با جنگ پارتیزانی با رژیم شاهنشاهی درگیر شود و اگر نتوانست آنرا شکست بدهد از آن امتیازات بزرگ بگیرد ، وارد عراق شد و توسط یکی از افسران حزب توده که توسط ساواک استخدام شده بود ترورشد * یکی دانستی و غرورت اجازه نداد که بگویی نمیدانم یا لااقل قدری تحقیق کنی .
* در این مورد اطلاعات نسبتاً صحیحی در کتاب دوجلدی «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» در اواخر جلد دومش وجود دارد.
در مورد جاسوسی عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار هم به کتاب «خاطرات بوریس باژانف» منشی پولیت بورو که از طریق ایران ابتدا به مستعمره هند و سپس به غرب گریخت،و خاطرات آقابگف جاسوس دیگر شوروی که آنهم به غرب( فرانسه) گریخت، همچنین به خاطرات سه جلدی دکتر انورخامه ای مراجعه کنید.( جلد اول« پنجاه نفر و سه نفر »جلد دوم« از انشعاب تا کودتا »جلد سوم« فرصت بزرگ از دست رفته »اطلاعات در مورد جاسوسی تیمور تاش در اول نیست و در جلد دوم یا جلد سوم هست؟ بدرستی به خاطرم نمانده.
جناب شفیعی اولا اشتباه در مورد نام کتاب بوعلی و یا نام تیمور تاش هیچ تغییری در محتوای آنچه من منظورم بوده نداشته و من راجع به اشتباه در مورد تیمور هم در جواب آن دوستمان نوشتم که منظور من همان رئیس ساواک بوده که زد گند یک تروریست را پاک کرد. در مورد شفا هم شما درست می گوئید و کتاب قانون در مورد طب است. ولی این غرور بیخود ایرانیها در بیشتر موارد کار دست آنها داده و از آنها آدمهایی متوهم و پر مدعا ساخته. یکی از همینها هم همین جریان پور سیناست. در اینکه پور سینا در زمان خودش پزشکی بزرگ بوده لاقل با توجه به دادهای تاریخی شکی نیست ولی اینکه آلمانیها و اروپائیان دانش پزشکی را از ما ایرانیان و لابد مسلمین دزدیدن چون لابد ما همه را از قران درآورده بودیم هم از ان مزخرفات است. اولا در ایران همین الانش هم ما نه معنی پژوهش را درک می کنیم و نه اصولا از نظر پژوهش در رشته های مختلف در جهان عددی هستیم. کافی است به بودجه تعیین شده برای اینکار نگاه کنید.بنابراین الکی قمپوز در کردن و به توهمات خود رنگ علمی دادن کاری از پیش نمی بریم. من نه احتیاجی دارم که افرادی مثل تو به دانسته هایم اعتماد کنند و یا نکنند. من آنچه را میدانم می گویم و می نویسم. ولی در مورد طب سنتی بعلت اینکه پژوهشهایی در باره اثراتش نشده و یا پژوهشها کمی شده بیشتر به رجزخوانی های متوهمانی چون تو و تبلیغاتی شبه معجزه بمردم فریبی می پردازند. امروز اثر هر دارویی و یا هر عمل پژشکی بدقت مورد پژوهش علمی قرار می گیرد و هر روشی و یا دارویی بعد از گذراندن مراحل مختلف در ابتدا به افراد خیلی کم و بعد در سطح بیشتر به بیماران ارایه می شود. مسلما دانش پزشکی مثل سایر علوم نتیجه تجربه و پژوهش هزاران سال تمدن بشریست و در ابتدا همین طب سنتی پیشتاز دانش پزشکی مدرن بوده. ولی با پیشرفت دانش و پژوهشهای گوناگون علت و علل بیماریها شناخته شده و با یافته های بسیار در زمینه های درمانی دانش پزشکی به اینجا رسیده. طب سنتی همانطور که قبلا نوشتم اگر دربرابر اوراد و خرافات مذهبی قرار گیرد مسلما پیشرفته است ولی در مقابل دانش نوین پزشکی بیشتر به معجزه و اراجیف مذهبی می ماند تا معالجه و در ضمن اگر گرانتر نباشد ارزانتر نیز نیست. در ضمن تو که زیاد به دین و صوفیگری و باورهای دینی باور دارای آیا می دانستی که تمام ادیان از اول از اهورا بمعنای گاو همه چیزدان که لقب خورشید بوده گرفته شده اند؟ قبل از اینکه بمن جواب دهی لطفا مانگا(ماگا گاوماده/ماه نماد گاو ماده) و اهورا (گاونر/خورشید نماد گاو نر) را در یوتیوب پیدا کن تا بفمی تو و مولوی و محمد و بقیه در کجا جا داری! این ادبیات خوبت وبال گردنت شده چون بجای فهم درست مثل سید مرتضی به مغالطه و سفسطه می پردازی. ولی جناب شفیعی دانش امروزی چهارچوب دارد و در همان چهار چوب بحث می کند و به اشخاص اجازه پریدن از این شاخه به آن شاخه را نمی دهد. طب سنتی درست مثل باورهای دینی تن به پژوهش نمی دهد و درست بهمین دلیل به مردم فریبی می پردازد. اینکه ماده اولیه اسپیرین را مثلا در طب سنتی بکار می گرفته اند دلیلی نمی شود که دانش پزشکی آنرا از طب سنتی دزدیده. همانطوریکه گفتم دانش پزشکی مدرن ادامه منطقی و طبیعی دانش پزشکی سنتی است ولی با گسترش بسیار و قانونمند شدن و پژوهشهای زیاد و اکتشافات زیاد در زمینه پزشکی چه دارویی و چه وسایل پزشکی و جراحی و امروزه به گروهای متخصص زیادی تقسیم شده. در کشورهای متمدن زیر نظر گروهای متخصص اداره و کنترل می شود. امروزه هر دارو و یا راه معالجاتی را بدقت و در طول مدت زیاد مورد آزمایش قرار می دهند و عوارض جانبی آنرا بررسی می کنند. یکی از وظایف هر پزشک معالجی گزارش اثرات جانبی هر دارویی است که تجویز می کند. تمام این بدین معنی نیست که دانش امروز تمام دردها و آلامها را درمان می کند ولی هدفش نهایی اش اینست. متاسفانه افراد و گروهای سود جو در این رشته از دانش نیز کم نیستند. بنظرم افرادی مثل تو همان بهتر که سر در لاک توهمات عرفانی خود کنند و کمتر بموضوعاتی که سر در نمی آورند وارد شوند.
سلام و درود
بجز تکرار حرفها و اتهامات همیشگی که شما به نوشتنشان، و من به خواندنشان، عادت کرده ایم، با بیش از 90 درصد نوشته ات موافقم . به قول استاد نوریزاد *عزیز چیزی از 120 ساله دوم عمرت کم میشود که همیشه اینطوری بنویسی؟
* مضمون و معنای پرسش دکتر نوریزاد منظور است، نه عین سؤالش.
توضیحی مختصر؛
پوسته درخت بید از دوران باستان استفاده می شده یعنی آنرا جوشانده و ضد درد و بیماری ها استفاده می کردند هیپوکراتس ودیوزکوریداس رومی و.. این پوسته ها را بعنوان رسما دوا استفاده می کرده اند.
هم اکنون نیز در مورد طب باستانی وگیاهانی که بوداییان تبتی و شمن های چینی استفاده می کنند کاوش و بررسی می شوند. طب باستان در نزد مایا و اینکا و مصریان و بابلیان بسیار پیشرفته بوده است. باید در نظر داشت ،هرهجوم و تصرف و غارتگری نیز نابودی فرهنگ و دانش را همراه داشته است.
اشاره !از ملانصرالدین پرسیدند مرکز زمین کجاست ؟
ملا میخ خرش را به زمین کوبیدوگفت همین جا.
اقای شفیعی نوشته ایدشیاطینی که قصدجا انداختن وفروش داروهای شیمیائی واقائی کردن برمارا داشتند به هدف خود هم رسیدند.کاری کردندکه افرادی مثل من وشماوخیلی های دیگردست اورد های بو علی سینا.رازی و خوارزمی راکهنه خرافاتی وغیر عملی تلقی کنیم 1انهاکه قصد فروش داروهای شیمیائی داشتند تنها برای ما نبود که قصد اقائی مارا داشته باشند خود نیز از همان داروها استفاده میکردند چون اهل تجارت وسود بودند به همه جای دنیا صادر کرده واز سود حاصله کشور خود را اباد کردند 2-برعکس انچه شما میفرمائید انها سالها کتب بو علی سینا ورازی را در دانشکده های خود تدریس میکردند چون داری عقل وهوش بودند خود نیز شروع به پزوهش کرده داروهای جدیدی چه شیمیائی وچه گیاهی کشف کرده وبههمه دنیا صادر کردند 3ایا شما منکر کشف واکسن ابله توسط پاستور وتحقیقات کخ در مورد سل وچندین واکنسن اکتشافات بیشمار داروسازی انگروهی که به ادعای شما قصد اقائی کردن ما را داشتند هستید جناب شفیعی استفاده از گیاهان داروئی وطب سنتی تا جائیکه قصد مردم فریبی ودر مانهای بی تاثیر نباشد مورد قبول پزشگان ایرانی میباشد چنانکه در همین ایران ما با تمام مشگلات موجودتعدادزیادی داروهای کیاهی با مجوز اداره بهداشت ساخته ومصرف میشود با احترام
آقای نوریزاد تظاهرات امروز بودین؟
———–
درود گرامی
من از چند روز پیش در لرستانم
.
آقای نوریزاد اگر هم بودند در هیچ چیز شرکت نمی جستند؟ شما نیازی به پاسخ نداشتید!
آقای نوریزاد حال که در لرستان بسر می برید، به میزبان خود بگویید از مصرف هرگونه روغن حیوانی در طبخ غذاهای لذیذ برای شما جداً خودداری کند! می دانید استان لرستان به داشتن روغن حیوانی مرغوب و معطر شناخته شده است و برای سلامتی شما نیز بشدت مضر است!!! در عوض برای تفرج خاطر در این سفر خاطره انگیز پیشنهاد می کنم از انواع کاک، نان ساجی، کلوچه، سمنو و انواع حلوا خود را اشباع نمایید تا قوت بگیرید و بتوانید کار سخت مبارزاتی خویش را در اقصی نقاط این سرزمین همچنان دنبال نمایید!!!!!!!!
سلام من را هم به هم میهنان عزیزمان در لرستان برسانید. ما همه با هم هستیم.
آقای نوری زاد از سفر بازگشتی؟!؟! نیاز به گفتن نداشت! طبق معمول آب و هوایی عوض کردی و از شیر بزان آذری نوشیدی و چرخکی زدی و از کره و دوغهای محلی آن دیار به صرف مرغ بریان و گوسفند کبابی چه بهره ها که نبردی!! می بینی! هر جا که می روی کاری جز زحمت برای دیگران نداری!! جای شکرش باقی است هوا سرد است و دیگر در آمدن هایت به دیار خوزستان آنهم در زمانی که آبها از آسیاب افتاده، بی نیاز از علم نمودن پشه بند در زمان خسبیدنهایت خواهی بود!!! میزبانان بیچاره!!! آن بلوچ خوش صدا را بگو که آنقدر عربده زد تا تو فیلمش را بگیری و بیاد جوانی ها در جنوب با دیگران چه جوانی ها کنی!! آنهم از یک شب تا صبح!!!
امیدوارم روزی به قم نیز بروی و این سئوال من را از اساتید حوزه که به برخی از آنان نیز همه جوره ارادت داری بپرسی که:
من تا به امروز فکر می کردم محمد به مرگ طبیعی در 63 سالگی از دنیا رفته است!! اما امروز در کتابی دیدم آورده اند که ایشان را زنی از دیگر زنان بسیارش مسموم کرده است!!! می دانم اگر بیشتر بنویسم به سبب ارادت به زنان و مردان حوزه ای که از برخی از آنان نیز کم و بیش نام می بری همه متن را با سیخونک هایت پر می کنی!! (همان علامت معروف /// را می گویم)
در این کتاب در جای دیگری خواندم که محمد را در زمانی سحر و جادو می کنندو ایشان در بستر آنقدر می ماند تا اینکه فرشته وحی دلش به حال ایشان می سوزد و بر وی نازل می شود و می گوید: علی و تنی چند از صحابه را به درون چاهی بفرست و طلسم را بردار و … آخر این چه پیامبری است که طلسم و سحر و جادو بر او اثر می کند؟!؟!
لطفاً این سئوال مرا از یکی از اساتید حوزه که به وی ارادت داری و می دانم مانند خودت دروغ نمی گوید(!!) بپرس!!!
ناشناس گرامی فراموش کردی نام کتاب رابنویسی (منبع) یا هنوز قرار است نوشته شود
جناب ناشناس – برادر سایبری خوب شد شما همراه نوریزاد نبودی وگرنه لقمه هایش را هم می شمردی.
برادر ارزشی سایبری آن پاراگراف آخری که برای رد گم کردن آوردی که بگویی از مخالفان هستی خیلی تابلو بود. من به سرگروهتون پیشنهاد می کنم بیشتر مراقب شما ذوب شدگان در ولایت باشد. بابا یه آموزشی چیزی شما که با این کارهاتون همش بند و اب میدین که. باور کنید اگر همینگونه ادامه دهید این پولی که می گیرید اصلا حلال نیست.
و من الله توفیق.
رئیس/* اتاق بازرگانی ایران (شما بخون اتاق بخور بخور برادران اسلامی) از آمادگی بخش خصوصی ایران برای تأمین کالاهای اساسی و مایحتاج اصلی مردم سوریه خبر داد.
مش قاسم: اولا اگه اینا اینهمه خوب ساز میزنن چرا این ساز رو توی مملکت ایران نمیزن؟ کلی ملت گشنه است اینا میخوان سوریه رو سیر کنن؟
و اما اصل قضیه: پولهای نفت رو بگیرن به اسم تأمین کالاهای اساسی و مایحتاج اصلی مردم سوریه، بیشترش رو بفرستن کانادا و انگلیس و ….. و یه چ…(سه نقطه از مش قاسم) مثقالشو بفرستن سوریه. برادران راه و رسم دزدی رو خوب یاد گرفتن.
/*: ک
سازمان ملل: شیعیان حوثی یمن کمکهای غذایی را در بازار صنعا میفروشند.
مش قاسم: از برادران در ایران یاد گرفتن.
با درود بر جناب طبرز دی گرامی
راهی که جناب طبرزدی در پیش گرفته با دلایلی که مطرح می فرمایند منطقی و درست است ، در مورد اعتلاف گروهها ;مثلی است;دعوای قبل از ازدواج بهتر از بعد از ازدواج است.
اعتلاف نیروهای سکولار بسیار مهم است و این اعتلاف نه به معنی کنار گذاردن اهداف افراد و احزاب و گروهها بلکه برای باهم بودن و نه “یکی شدن ” است… .مسئله تفاهم یعنی فهمیدن هم مهمتر از پذیرفتن است ، اگرهر جناح کمی برای دیگری/ان فضاباز کند خودبخود توافقی عملی صورت گرفته ، اوپوزیسیون خارج نقش مهمی را برای پشتیبانی از داخل به عهده دارد. اما نقش اصلی را مردم درون کشور به عهده دارند.
با آرزوی موفقیت ایشان
خبر داری ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است نامش نفس؟
چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید
دگر ره نگردد به سعی تو صید
نگه دار فرصت که عالم دمی است
دمی پیش دانا به از عالمی است
سکندر که بر عالمی حکم داشت
در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت
میسر نبودش کز او عالمی
ستانند و مهلت دهندش دمی
برفتند و هرکس درود آنچه کشت
نماند به جز نام نیکو و زشت
چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟
که یاران برفتند و ما بر رهیم
پس از ما همین گل دمد بوستان
نشینند با یکدگر دوستان
دل اندر دلارام دنیا مبند
که ننشست با کس که دل بر نکند
چو در خاکدان لحد خفت مرد
قیامت بیفشاند از موی گرد
نه چون خواهی آمد به شیراز در
سر و تن بشویی ز گرد سفر
پس ای خاکسار گنه عن قریب
سفر کرد خواهی به شهری غریب
بران از دو سرچشمهٔ دیده جوی
ور آلایشی داری از خود بشوی﴿سعدی﴾
ملا روحانی:دولت توان ندارد اما مردم توان دارند؟!!
۱- دولت ناتوان باید کنار برود و رسم دموکراسی این است که هر قدرت اجرایی ضعیف و نابکار را باید جانشین کرد.
۲- دولت جزیی از دستگاه رهبری مافیایی است و بدین خاطر خدمتگذار ولایت است و نه مردم.
۳-دولت قرار نیست که نقش اوپوزیسون را بازی کرده و شعار بدهد اما دولت در سرکوب ملت در پرونده سازی و زندانی و کشتن دستی طولانی دارد .
۴- مردم هیچ چاره ای جز سرنگونی دزدان و قاتلان ولایت ندارند.
ریس جمهوری که شعار می دهد، ورهبری که جوابگو نیست هردو در یک مسیرند. زمانی که قراردادهای بیهوده پایگاههای اتمی به اجرا در می آیند و اسد و نیروهای تروریستی حمایت می شوند تمامی رئیس جمهوران و رهبر و سپاه در یک راه قدم برداشته اند و چون فرا مردمی خود را می دانند، در غارت اموال مردم جوابگو نیستند.
نقش پوپولیستی/عوامفریبانه ریس جمهوران قلابی ﴿زیرا اینان رئیسان انتصابی اند و ربطی به دموکراسی واقعی ندارند. ﴾ را باید علاوه بر آبدارچی بودنشان افزود . آنچه مسلم است جبهه بندی ملایان در مقابل مردم برای حفظ خویش است. این ملایان همانند که عاقلان از دستشان بارها نالیده اند ;
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
و بتهای اینان همان مردگان اند وعقاید باطل و پو چ شرعی و دین ساختگی ایشان و ملت ایران ۱۴۰۰ از دستشان به عذاب.
این حکومت هیچ مشروعیتی ندارد زیرا ضد بشری است و بودنش باعث نابودی ایران خواهد شد.
با درود بر وجدان داران
صفات خمینی چه بودند؟؟؟ امروز نسل بعد از خمینی در سن 30 سالگی هستند و کم ازین بحق بت/// میدانند!
خمینی: بی احساس، متکبر، بی منطق، دمدمی مزاج، نا آگاه از دنیا وعلم روز، خود خواه،خود گم کرده با ورود به ایران، یک دنده،/// بمدت 15 سال درنجف،متعصب و غرف در خرافات و موهومات حوزوی، مردم را گوسفند بین، بیعدالت، ///////////////////، تبعیض گرا یعنی آخوند بهتر از ذیگران، //////////////7 سال رهبری مستبدانه در پیری سابفه 80 ساله /// را هم آشکار کرد، اجنبی پسند،ضد زن، ضد ایرانی وفرهنگ ایرانی،ضد هنر وهنرمند، /// و بی اخلاق ((من دردهن این دولت میزنم))، ////////////////، مستبد، انحصار طلب وتمامی خواه و…………………….. با پروندهای سنگین رفت که یاد چنگیز و تیمور ودیگران را تداعی میکند در حالیکه او بر روی سر مردم بعد یکسال مقاومت در برابر حکومت شاه و خونها که ریخته به تهران آورده شد و یکی دوماه بیشتر طول نکشید که کشتارها این بار بفرمان حضرت امام خمینی در حجم وشتاب بیشتری با شکنجه های بی سابقه ادامه یافت، بلی این بود خمینی در ماه دیده شده.
…(سه نقطه هز مش قاسم) گیجه گرفتن سر کربلای ۴ و ۵ بقیه افتضاحات جنگی که میگفتن نعمت خداست. سردار/*ان شکست خورده و دولت دزدان اسلامی هنوز خیال میکنن دوران طلائی اون اولیه که بشه هر جفنگی رو گفت و ملت رو در تاریکی نگاه داشت. ای بیچارهای دروغگوی شیاد دزد و آدمکش و شکنجهگر، تا یه سال قبل از جنگ هیچ کشوری در منطقه جرات نگاه چپ به ایران رو نداشت چه برسه به عراق زپرتکی. این نادانی و حماقت شما منقلابیون بود که جنگ رو شروع کرد و آخرش هم رسید به جام زهر. اینا خیال میکردن تا ابد میکروفن و دوربین فقط دست اینا میمونه.
در سایت چوپون دروغگوی سردار/* شکست خورده یکی نوشته ای داره با عنوان آخر خلا مطهری هست یا نیست؟! حاجی نویسنده سوال و شکایات میکنه از اینکه در ۴۰ سال گذشته با این دریای امکاناتی که آخوندا داشتن یه مطهری جدید پیدا نشده.
۱- حتی همون مطهری ///////////////////// هم اگه بود تا امروز آبروش رفته بود، اونهم وارد کثافت کاریهای حکومتها میشد و نامطهر مثل بقیشون.
۲- اون زمانی که حاجی //مطهر میتونست ////رو به خورد یه عده نادون بده گذشته. ۴۰ سال ازگاره که صابون اخوندا و دینشون به تن این ملت خورده. آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
سلام و درود
« یک طنز و چند حکایت ! »
«ناشناس
6:22 ب.ظ / دسامبر 26, 2018
سیدجان!!!عزیز دلم مثل شفیعی عزیز به تو هم میگم من دشمن تو نیستم و قصدم فقط کمک به توهه!!!!……..»
دو نفر پیشاهنگ که برای کمک به مردم در حوادث غیر مترقبه تربیتشان میکردند و به عنوان بخشی از کار تربیتی باید هر روز لااقل یک کار نیک میکردند تا به نیکوکاری عادت کنند و نتیجه را به فرماندهشان گزارش میدادند. روزی در حالیکه لباسهایشان پاره، پوره و صورتشان با چنگ و ناخن حسابی مجروح و خونین شده بود، به فرمانده مراجعه کردند و گزارش دادند که ما امروز کار نیکمان را انجام دادیم. فرمانده پرسید: مگر چکار کرده اید؟ گفتند: پیرزنی را از اینطرف خیابان به آنطرف بردیم. فرمانده خوشحال شد و گفت :احسن، آفرین، چه کار نیک جالبی! کارتان عالی بوده بچه ها! حالا بگویید ببینم چرا لباسهایتان پاره، و صورتتان زخم و زیلی شده؟ گفتند :آخه قربان اون پیرزنه نمیخواست بره!
این حکایت کار حضرت اجل جناب روانشناس ناشناس است که با عقل شیرین خود میزگردی در ذهن گرد خود تشکیل داده و افراد زیادی را که در فضای مجازی از روی نوشته هایشان مثلاً شناخته و پی به مرضشان برده، واتفاقاً بطور کاملاً تصادفی، در وبسایت دکتر نوریزاد جمع شده اند و طبق فرض ایشان همه از دم بیمار و نیازمند به کمک و یاری حضرتشان هستند را بزور دور میز گردش نشانده و خود بسان « رفیق لئونید برژنف صدر هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی » بر صدر چنین میزگرد بد شگون و بی شکوهی نشسته و از پشت شیشه های عینکش به صورت تک، تک بیماران خیره میشود و با نگاه سبب سوراخ کن و نافذ خود انواع بیماریهای bpd و pdb و dbp را به طرفة العینی بطور کامل درمان، و حتی درمان بیماری لاعلاج کودکان یعنی ابتلا به pp مداوم و مستمر، و رسم نقشه های جغرافیایی در قنداق، که دیگر لقمه چپ ایشان محسوب میشود و به حساب نمیآید! همچنین انواع بیماریهای بای پلار و بی پلار و بد پلار و فاز منیک و فاز کمیک و فاز خُلیک و فاز جنیک و انواع امراض ارضی و سماوی و زنانه و بچگانه و غیره و باز هم و غیره، حتی بیماری لاعلاج چند نقطه(… ) را که مش قاسم به آن مبتلاست، با تخصص و نبوغ آوانگارد خود که از صد سال آینده سوغاتی آورده با خواندن نوشته های بیماران کشف، و در آن واحد درمان میکند. این عزیز فرهیختهٔ پشم ریخته * که چون اسب اهدایی به مرحوم ملانصرالدین خدابیامرز، از صد سال آینده با دنده عقب به تاخت و یورتمه خود را به امروز رسانده * تا زورکی هم شده به داد ما برسد، هر وقت که اشک چشمانش که در اندوه بیمارانش بمدت یک روز کاری تمام یا 8 ساعت ناقابل، مشغول ریختنشان بوده و مجبور شده که برای اشکریزش به خانم منشی دستور بدهد که مطب را بکلی تعطیل و تابلو پر از سیخ و میخش را خاموش و کرکره اش را پایین بکشد تا ایشان به روش تمساح درمانی 8 ساعت تمام بیماران را بدون آنکه خواسته باشند و بدانند اشک درمانی بکند و به شیوه انرژی درمانگرانی که از راه دور انرژی خیرات میکنند، برایشان اشک ارسال کند، خشک شود، به خانم منشی موهوم دستور میدهد تا مطب موهوم واقع در شهر ناکجا آباد خیابان اوهام، جنب روبرو،کمی بالاتر از اون ورتر را ، حدوداً کمی، زودتر از وقت موهوم دیروزی بگشاید و بیماران موهوم را دور میزگرد موهومش بتمرگاند و چون آن دو پیشاهنگ نیکو کار آنها را بزور هم شده درمان کند.( مگر دست خودشانه که نخواهند درمان بشوند؟ گذشت اون روزها! ) این که از قدیم و ندیم گفته اند : «هنر نزد ایرانیان است و بس»! کهنه شده و دیگه جواب نمیده و باید آنرا آپدیت کرد و گفت: «هنر و تخصص و پرش به آینده و معلق زدن با دنده عقب به گذشته و طبابت زورکی و دوستی اجباری طبابت مجانی و دوستی وهمی، در فضای مجازی دور میز خیالی و نشاندن بیماران موهومی که نمیخواهند معالجه شوند دور میز موهوم، تنها بخش اندکی از کمالات بعضی از ایرانیان است .» ( اینکه اینهمه فضائل مال ایرانیان فعلیست یا اینکه ویژگیهای ایرانیان در 100 سال آینده است ؟ یا فقط اختصاص به روانشناسان آینده ایران دارد بر نویسنده هم معلوم نیست و به کسی هم مربوط نیست.افرادی که چیزی از روانشناسی آیندگان نمیدانند بیخودی فضولی نکنند! )
*جمعی از روستائیان قزوین باستان، قورباغه ای پیدا کردند و ندانستند چیست، آنرا پیش فیلسوف مشهور خود « دخو » بردند و پرسیدند این چه حیوانیست؟« دخو » مدتی در بحر تفکر غوطه ور شد و با تمرکز قورباغه را برانداز کرد و کمی ریشش را خاراند و کارشناسانه گفت :این بلبل است، یا خیلی بچه است و هنوز پشم در نیاورده، یا خیلی پیر شده و پشمهایش ریخته !
*حاکم معاصر ملانصرالدین اسبی داشت که فقط عقب عقب میرفت، مربیهای حیوانات و بیطاران (دامپزشکان) آنزمان نتوانستند اصلاحش کنند. حاکم آنرا به ملا نصرالدین بخشید. روز بعد وقتی ملا دید که قضیه از چه قرار است آنرا بازگرداند. حاکم که بظاهر بهش برخورده بود با ترش رویی پرسید :چرا اسب پیشکشی را باز گردانده ای؟ چطور جرأت میکنی هدیه و مرحمتی حضرت ما را باز گردانی؟ ملا گفت : آخه قربانِ خاک پای جواهر آسای حضرت اجل اکرم همایونی سراسر سرقت و معرفتتان گردم،الهی! این حیوان به اندازه دو اسب بیده « یونجه »و جو می لمباند و دست کم به اندازه سه اسب پشکل خالص میریزد، اما هنگام سواری دادن که میشود، عقب عقب میرود. حاکم دستی به سبیلهای دراز مبارک از بناگوش در رفته اش کشید و گفت :اینکه مشکلی نیست، به هر جا که میخواهی بروی پشت اسب را به آنجا کن، و هفتاد مرتبه سوره مبارکه حمد، و هشتاد بار هم سوره مبارکه قل هو الله بخوان و یه نذر سنگین هم به دل بگیر بلآخره خدا بزرگه، به آنجایی که باید برسی،میرسی ! از حضرت ما میشنوی هیچ وقت نا امید نشو ! .
عالی بود شفیعی ! تو که این قدر طنازی چرا کم دل میبری پس ؟ عزیزم زالو و گل گاب زبون ونیش زنبور و پشکل ماچلاق رو ول کن و بچسب به طنز! خیلی خندیدم شفیعی جان دست درد نکنه !
جماران:
دکتر حمید انصاری، قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (س)، در مطلبی مستدل و مستند پاسخ برنامه «بهتان» در شبکه بی بی سی فارسی را داد.
در این نوشتار چند نکته معلوم خواهد شد:
1- اینکه گفته شد «امام حفظ نظام را به هر قیمتی واجب می دانند» نسبتی غلط و باطل است.
2- هیچ مطلبی از فرازهای کتاب ولایت فقیه، اثر امام خمینی توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام حذف نشده است و آنچه انتشار یافته مطابق با نسخه های منتشر شده در سال های قبل از انقلاب است. ادعای گوینده بی بی سی در این رابطه کذب محض است.
3- در مستند بی بی سی دو مطلب از امام منتشر شده و در آنها تقطیع هایی صورت گرفته که به صورت کامل سخن امام را از محتوای خود خارج نموده و آنرا تحریف کرده است.
4- کلمات امام در درس های ولایت فقیه، مربوط به مبارزه با ظلم است، نه حفظ نظام.
5- در همان صحبت امام از دروغ بستن به مخالفین سخن به میان نیاورده اند بلکه «برملا ساختن ماهیت حقیقی آنها» را گوشزد کرده اند.
6- استناد امام به روایت «فاتهموهم» است و نه «باهتوهم».
7- سخنان امام در سال 1360 هم اصلا در مقام ایراد اتهام به کسی نیست بلکه در حکم عقلی «تقدیم اهم بر مهم» است. در این سخنان امام به کسانیک با متجاوزین ایران را خوش نمی داشتند» پاسخ می دهند.
مشروح خبر در :
http://www.entekhab.ir/fa/news/449622/پاسخ-دکتر-حمید-انصاری-به-مستند-بهتان-شبکه-بی-بی-سی
شکنجه در اسلام و یکی از همان گناه هایی که خدا گفته بود محمد انجام داده یا انجام خواهد داد
سوره فتح آیه ۲:
تا از “گناه گذشته و آینده تو”(محمد) در گذریم و نعمت خود را بر تو به حد کمال برسانیم و تورا به” راه راست”هدایت کنیم
محمد درگذشته گناه کرده و خدابه گناه آینده او اشاره میکند بنابراین در آینده نیز دچار گناه میشود و اگر دچار گناه نشود علم مطلق خدا نقض میشود؛ به بیانی دیگر فاقد ظرفیت عصمت بوده
حــــــدیــــــث
انس بن مالك (رضى الله عنه) مى گويد: عده اى از طايفه عكل يا عرينه به مدينه آمدند و از آب و هواى آن بيمار شدند. رسول الله (ص) دستور داد تا خود را به شتران برسانند و از شير و إدرار آنان بخورند. آنان چنين كردند و از بيمارى شفا يافتند. پس از آن چوپان رسول الله را كشتند و شتران را با خود بردند. پيامبر خدا (ص) صبح زود (از اين جنايت)باخبر شد. بلافاصله دستور داد تا آنان را تعقيب كنند. چند ساعتى از روز نگذشته بود كه آنها را اسير كرده، خدمت رسول الله (ص) آوردند. آنحضرت (ص) دستور داد تا دست و پايشان را قطع و چشم هايشان را كور كنند و آنها را در آفتاب گرم و سوزان قرار دهند.(دستور اجرا شد). آنان از شدت تشنگى، درخواست آب كردند، ولى به آنان آب ندادند.
منبع:
(کتاب صحیح بخاری نوشته یمحمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري؟ الجعفي جلد1 صفحه 56 شماره ی233/دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي))
شما حق ندارید به عقاید مردم توهین کنید
اگر در یک مجله کاریکاتور پیامبر مسلمانان چاپ شود
مسلمانان سراسر جهان به نشانه اعتراض راهپیمایی کرده و ده ها نفر از خودشان را زیر دست و پا له می کنند،
سپس به دفتر آن مجله هم حمله کرده و همه کارکنان آن را می کشند
و یا مانند خمینی دستور ترور نویسنده را صادر می کنند.
اما به راستی مسلمانان خود در برخورد با سایر عقاید چگونه رفتار می کنند؟
با نگاهی به کتاب مسلمانان در می یابیم که
سیاست اصلی خدای مسلمانان در جذب پیروان بیشتر غالباً سیاست تهدید و تطمیع است،
تهدید به شکنجه های وحشتناک و مافوق تصور و ایجاد حرص و طمع برای باغ های بهشتی
اما خدای مسلمانان به این هم بسنده نکرده و به فحاشی و توهین به صاحبان دیگر عقاید روی می آورد!
تا اثبات کند که ماهیتی به جز یک عرب بیابانگرد ندارد.
در زیر به نمونه هایی چند از فحاشی های الله می پردازیم
1- آيه 5 سوره الجمعة
“یهودیان مانند خری هستند که کتاب حمل می کند!”
2- آيه 28 سوره التوبة
“غیر یکتاپرستان نجس هستند”
3- آيه 55 سوره الانفال
“دگراندیشان بدترین جنبندگان هستند!”
4- آيه 30 سوره التوبة
“خدا بکشد یهودیان و مسیحیان را”
5- آيه 161 سوره البقرة
“لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر ناباوران”
6- آيه 171 سوره البقرة
“ناباوران مثل حیوانی هستند که کسی در گوش آن آواز بخواند”
7- آيه 22 سوره الانفال
“بدترین حیوانات همین ناباوران هستند”
8- آيه 59 سوره المائدة
“ای اهل کتاب اکثر شما فاسق هستید”
9- آيه 12 سوره محمد
“ناباوران مانند چهارپایان می خورند و می خوابند !”
10- آيه 50 سوره المدثر
“ناباوران مانند خرهای گریزان هستند”
11- آيه 13 سوره القلم
“دشمنان محمد زنازاده هستند”
12- آيه 67 سوره الانبياء
“اوف بر شما و بر هر چه که غیر از الله عربستان می پرستید”
13- آيه 10 سوره البقرة
“در قلبهای آنها مرضی است و الله هم بر مرضشان می افزاید”
14- آيه 13 سوره البقرة
“غیر مسلمانان سفیه و بی خرد هستند”
15- آیه 176 سوره الاعراف
“ناباوران مانند سگی هستند که له له می زنند”
همچنین لفظ “لا یشعرون” در مورد نامسلمانان در آیه های زیر آمده است
النحل: ٢٦،
النمل: ١٨،
الأعراف: ٩٥،
يوسف: ١٥،
القصص: ٩
،الأنعام: ١٢٣،
النحل: ٤٥،
العنكبوت: ٥٣،
يوسف: ١٠٧،
النمل: ٦٥،
آلعمران: ٦٩،
الأنعام: ٢٦
،البقرة: ٩،
الزمر: ٢٥،
الزخرف: ٦٦
، القصص: ١١،
النحل: ٢١،
البقرة: ١٢،
النمل: ٥٠،
المؤمنون: ٥٦،
الشعراء: ٢٠٢
اینها نمونه هایی از فحاشی های الله است
که اگر یکی از آنها به خود مسلمانان نسبت داده شود
موج ترور برایش براه می اندازند.
لطفاً اگر در آینده خواستید با یک مسلمان در مورد احترام به عقاید ایشان بحث کنید ابتدا کمی قرآن تلاوت بفرمایید!
arash1985@mailinator.com
معجزه اتل متل توتوله
در جملهی اتل متل توتوله، حرف “ت” چهار بار تکرار شده است که تعداد 4 فصل سال است.
حرف “ل” 3 بار تکرار شده است که تعداد ماههای هر فصل است.
از حاصلضرب این دو 12=4*3 تعداد 12 ماه سال بدست میآید،
و مهمتر اینکه تعداد تمام حروف “اتل متل توتوله” 12 حرف است.
… …
نتیجه: آیا به راستی این نظم و ترتیب را خالقی نیست ؟
آیا فکر می کنید این هماهنگی بی هدف و بی منشاء بوده است ؟
این جمله از طرف خداست و اینها نشانههاییست برای افرادی که میاندیشند…..
اگه ایمان نیاوردین ، یه توپ دارم قلقلیه رو تفسیر کنم براتون ؟
arash1985@mailinator.com
آفرین به ذوق و توانایی این پژوهشگر .
arash irani گرامی – بگذریم که سید سایت از اینکه زیبایی کارهای دیگران را به آنها گوشزد و قدردانی کردن را تعبیر به چاپلوسی می کنند ولی با این وجود باز هم ریسک می کنم و به شما دوست گرامی برای این تفسیر بسیار هوشمندانه آفرین میگم.
این توشته های شما دارد تحولی در من کافر ایجاد می کند باشد که با ادامه کوشش شما من دوباره راه رستگاری را بیابم.
موفق باشید.
درود بر شما هموطن گرامی
باید این بدیهیات را همچون سیلی به صورت اخوند ها و اخوند زده های عربزده نواخت!
پایدار باشید!
کلمه محمد از چهار خرف تشکیل شده که نشانه ۴ فصل سال است
کلمه علی از سه حرف تشکیل شده که نشانه ۳ ماه هر فصل است
مجموع حروف کلمات علی و فاطمه و محمد ۱۲ تا ست که نشانه ۱۲ ماه سال است و نیز دلالت بر دوازده امام دارد
مجموع کلمات علی و فاطمه 7تا است که دلالت بر هفت اسمان دارد
مجموع ۱۲ امام و ۱۴ معصوم میشود ۲۶ که اگر تقسیم بر عدد ۲ شود عدد ۱۳!! حاصل میشود ایا همه این نظم و ترتیب نشانه اعجاز و حقانیت نیست ؟
درود بر شما
:-))
نشانه اعجاز اگه نباشه نشانه حماقت /// که هست جیمی مامانی ! خوش باش به چرند گویی ! جیمی جون دوست داریم !
jm گرامی – به به تفسیر شما هم از نام ائمه بسیار هوشمندانه بود. بیخود نبود که سید سایت با این معجزه اعداد در قرآن موافق نبود ایشان که اعجوبه ای در تاریخ تشیع هستند می دانستند که بزودی نابغه های ریاضی سایت آقای نوریزاد دست بکار میشوند تا مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنند (بگذارید ما هم از ادبیات انقلاب شکوهمند استفاده کنیم!).
و آن نتیجه آخر شما از همه شگفت انگیزتر بود!
سقوط و فروپاشی حکومتها و نظامات سیاسی از طریق خیزشهای مردمی و یا شورشهای اجتماعی امری است که علیرغم شعارها دارای پشتوانه ای در دنیای واقعیت نیست و سقوط این نظامها همگی در نهایت بنحوی صورت گرفته که نوعی کودتا و یا پر کردن خلا قدرت از سوی یک قدرت سازمان یافته محقق شده است.
انقلاب اسلامی سال 57 هم از این امر مستثنی نیست و دلیل سقوط حکومت شاه را نمی توان بدلیل خیزشی عمومی دانست بلکه مجموعه ای از اتفاقات سیاسی و اقتصادی و مدیریتی محرک اصلی سقوط پهلوی ها شدند.برای مثال اگر ارتش با دخالت اآمریکائیها متزلزل نمیشد احتمالا وقایع به سمت دیگری میرفت. نمونه سوریه بهترین شاهد این مدعا است که علیرغم خیزش عمومی حکومت اسد سرجای خود ماند هرچند سوریه ویران شد. فرض کنیم اگر آمریکا در آنزمان دخالت میکرد آیا امکان سقوط پهلوی بود؟
اما حکومتهای دیکتاتوری علیرغم این واقعیت تمام تلاش خود را بر مقابله با شورش احتمالی عمومی بسیج میکنند و به این ترتیب به موج نارضایتی دامن زده و در نهایت طلب تغییر اساسی در نظام را جدیتر میکنند.
اگر روحانیون و اهل حکومت قدری حتی به فکر منافع خودشان هم بودند میفهمیدند که وقتی نارضایتی به حد خاصی برسد بنحوی که اکثریت مردم بقایشان با بقای حکوکت و نظام در تضاد قرار گیرد، زمنیه وارد آمدن یک ضربه اساسی از درون خود حکومت فراهم میگردد. این ضربه میتواند از طریق یک جمع سازمان یافته نظامی و سیاسی براحتی محقق شود.
نزدیکترین تجربه تغییر حکومت ،حرکت نظامی-سیاسی رضا خان میرپنج و پسرش و بعد هم همدستی آمریکا و ارتش و سیاسیون و روشنفکران برای سرنگونی پهلوی بود.
وقتی نوه خمینی و دختر هاشمی از فروپاشی سخن میگویند دقیقا به همین نکته توجه دارند..یعنی یک ضربه نهائی این بساط را میتواند بسرعت جمع کند.
کوتوله ها!
———-
/// آسمان سوراخ شده و دو طنز پرور، تالاپّی، افتاده اند به خشت. مهران مدیری و رامبد جوان. دستمزد میلیاردی می گیرند و طنز می دهند بیرون غش غش. ارژنگ امیر فضلی را داخل آدم هم حساب نمی کنند.
این سومی اما کلیپ های کوتاهی با موبایل تولید و در فضای مجازی توزیع می کند. وزین، به روز، با نمک و طنّاز. آدم ری پلی می کند. خندوانه برود جلو، مدیری پارو بزند.
صدا و سیمای ما در انحصار باند هنرمندان درجه 3، داغی، لک و پیس، پاچه خار و در پیت است. ننگ ما. یک آدم حسابی در آن نیست. عین سیاست ما، سیاستمردان، و عین دیانت ما، حجج اسلام. مردم را /// پسند بار آورده اند. قالیباف را می گویند خوشگل مو طلایی!
کوکب خانم گرامی – حق مطلب را ادا کردید. اگر آرژنگ امیرفضلی هم یه چفیه بیاندازد و عکسی از سردار سلیمانی در کانالش بگذارد و چند مرگ بر آمریکای جنایتکار که این تحریم ها را به مردم تحمیل کرده بگوید و درستی این موضوع را که ج.ا اصلا هیچ تقصیری در به وجود آمدن این تحریم ها ندارد را در کانالش به بحث بگذارد او هم میتواند مانند مهران مدیری نه تنها از این دستمزدها که بلکه از نوع بادیگاردهای مدیری هم داشته باشد. آخ این عینک های دودی این بادیگاردها منو کشته. گمانم خود این سلبریتی ها این عینکها برایشان میخرند.
درود دوستان خوبم
پوزش که جابجایی این پست با نوشته ای تازه، کمی به درازا انجامید.
سفری در پیش دارم
حتما شما را در جریان می گذارم
پوزش
و
سپاس
درود بر مصلحان جامعه
حدیثی از پیامبر در مورد فساد جامعه با فساد فقها و امرا :
الخصال : قال رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي ، وإذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي ، قيلَ : يارسولَ اللّه ِ ، ومَن هُما ؟ قالَ : الفُقَهاءُ والاُمَراءُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : دو گروه از امّت من هستند كه اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: اى رسول خدا! آن دو گروه كدامند؟ فرمود: فقيهان و زمامداران.( الخصال : 37/12 )
مسبب لو رفتن عملیات کربلای ٤
حسام الدین آشنا: محسن رضایی مسبب لو رفتن عملیات کربلای ٤ و هزاران قربانی آن بود
رادیو فردا – توئیت محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوره جنگ ایران و عراق، درباره عملیات «کربلای ۴»، واکنشهای گستردهای در توئیتر داشته است.
در همین حال حسام الدین آشنا، مشاور حسن روحانی، خواستار پاسخگویی به سؤالات مطرح درباره « رازهای سربهمهر» جنگ ایران و عراق شد و خطاب به محسن رضایی نوشت که «ما شایدخطاکاران را ببخشیم اما خودشیفتگان را هرگز».
آقای رضایی در توئیتر خود نوشته بود: «عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشتههای او».
وی مدعی شد: «با عملیات کربلای چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. ده روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم».
دعای فرمانده سابق سپاه پاسداران در حالی بیان شده که پیش از این فرماندهان سپاه پاسداران همواره از لو رفتن عملیات «کربلای ۴» سخن گفته بودند.
همچنین پیش از این تحلیلگران از پیروزی «نسبی» ایران در عملیات «کربلای ۵» سخن گفتهاند و این عملیات پیروزی بزرگی برای ایران نبوده است.
این توئیت محسن رضایی می تواند واکنشی به بحثهای چند روز گذشته درباره این عملیات و نوشته جعفر شیرعلی نیا، پژوهشگر جنگ ایران و عراق، باشد.
مرکز اسناد سپاه پاسداران روز سوم دی و در سالروز عملیات«کربلای ۴» مدعی شده بود که این عملیات «با توجه به موانع موجود در همان ساعتهای اولیه متوقف شد» و «برخلاف تبلیغات برخی رسانههای خارجی» تعداد نیروهای ایرانی کشته شده در این عملیات « کمتر از هزار نفر است».
جعفر شیرعلی نیا در مطلبی در کانال تلگرامی خود این ادعای مرکز اسناد سپاه پاسداران را «عجیب» خوانده و با اشاره به گزارشهای پیشین این مرکز و سخنان و نوشتهها و سخنان مقامات جمهوری اسلامی آن را رد کرده بود.
از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی نوشته که در این عملیات «نزدیک به هزار شهید و سههزارو ٩٠٠ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ١١هزار مجروح که حدود نصف آنها سرپایی معالجه شده یا میشوند».
جعفر شیرعلی نیا همچنین به نقل از محمد درودیان، راوی دفتر سیاسی سپاه پاسداران نوشته که محسن رضایی خود گفته که این عملیات « از رده به کلی سری لو رفته است».
موضوع این عملیات در سال ۹۴ و پس از کشف جسد ۱۷۵ غواص ایرانی مطرح شده بود.
توئیت محسن رضایی واکنشهای گستردهای در توئیتر داشته است.
حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهور ایران، نیز در مطلبی با عنوان «فرمانده عملیات فریب»در کانال تلگرامی خود خواستار پاسخگویی به سئوالات مطرح درباره « رازهای سربهمهر» جنگ ایران و عراق شد:
«فرمانده کل، سلام بر شما
دهها هزار رزمنده و خانواده هزاران شهید هیچگاه از شما نپرسیدند چرا از چند شب قبل از عملیات کربلای چهار آسمان از روشنایی منورهای چلچراغی دشمن مانند روز شده بود. بچههای توپخانه لشکر ۲۷ هیچگاه از شما نپرسیدند چرا تنها ۴۵ دقیقه پس از آغاز عملیات، تقریبا تمام قبضهها مورد اصابت توپهای دشمن قرار گرفت. هیچیک از هزاران مجروح عملیات نپرسیدند چرا وقتی اولین موج مجروحان به بیمارستان صحرایی علیبن ابیطالب رسید هنوز پزشکان و پرستاران از وقوع عملیات آگاهی درستی نداشتند، ولی رادیوی منافقین و رادیو بغداد هر لحظه وضعیت عملیات را اعلام میکرد.
برادر محسن
بین عملیات فریب و عملیات لورفته تفاوت از زمین تا آسمان است. تحلیلهای پسینی مشکلی را حل نمیکند. ما شاید خطاکاران را ببخشیم، اما خودشیفتگان را هرگز. پشت نام شهدا نمیتوانید مخفی شوید»
مشاور فرهنگی رئیس جمهور در توئیت دیگری نوشت:
«فرمانده عملیات فریبنده
سلام بر شما
وقت آن رسیده که در سیامین سالگرد پایان جنگ و چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی تن به شفافیت داده و به سوالات کهنه بسیجیان و خانوادههای شهدا و ایثارگران درباره رازهای سربهمهر دفاع مقدس پاسخ دهید شما تا به حال در قامت یک قهرمان ملی جلوه کردهاید، اما اکنون با این سخنان در باب آن عملیات تلخ دیگر نمیتوانید پشت نام سرداران شهید پنهان شوید و باید خود را برای سوالات سخت آماده کنید.
درخواست عذرخواهی کاربران از محسن رضایی
به گزارش فررو، حسین دهباشی فعال رسانهای نیز نوشت: «سردار حذف فرمودهاند که کربلای۴ در شرایطی انجام شد که مرحوم هاشمی (فرمانده جنگ) از موعد و جزئیات آن بیخبر بود، اما دشمن به مقیاس گروهان حتی کالک عملیاتی ما را داشت!»
اشاره حسین دهباشی به خاطره مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی است که از زمان عملیات ابراز بیاطلاعی کرده بود. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود مینویسد: «معلوم نبود که امشب حمله آغاز میشود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ده خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شدهاست؛ غافلگیر شدیم.»
هاشمی رفسنجانی همچنین با انتقاد از مدیریت عملیات نوشته: «مدتی به تنهایی در کنار ساختمان محل اقامت قدم زدم و فکر کردم. شکست عملیات (کربلای چهار) با آن همه امکانات و تبلیغات که داشتیم بسیار تلخ است… دکتر هادی (محمد علی هادی) و دکتر روحانی (حسن روحانی) آمدند. از مدیریت عملیات انتقاد داشتند. معمولا در شرایط شکست درددلها اوج میگیرد.»
توئیتهای محسن رضایی با واکنشهای دیگری نیز رو به رو شد. آسیه باکری، فرزند شهید حمید باکری و برادرزاده شهید مهدی باکری نوشت: «ه عمو مهدی میگن برگرد عقب میگه: برگردم به مردم بگم بچه هاشون رو کجا جا گذاشتم! آقای رضایی برای آخر عاقبت خودتون و راحتی اعصاب بازماندگان جنگ تحمیلی دیگه ننویسید، مرهم نیستید عذرخواهی بلد نیستین، لااقل سکوت رو تمرین کنید!»…….
https://news.gooya.com/2018/12/post-21991.php
دراین همه پستی و رذالت دست شیطان را بسته اند.
ساسانم , آی ساسانم !
ساسانم شما که نمیدانی که کورس و حامی مرده اند یا زنده اند از کجا پس می گویی که ” اطمینان دارم اطمینان دارم کورس و حامی به طور روز مره تمامی مندرجات وبلاگ نوریزاد را مطالعه می کنند ” ؟ فرض کنیم که زنده باشند و کاملا آزاد از هر محدودیتی شما باز از کجا اطمینان دا ری که آن ها ” به طور روز مره تمامی مندرجات وبلاگ نوریزاد را مطالعه می کنند ” ؟ علم غیب داری ؟ این دیگر چه معنی میدهد که میفرمایی : ” از شدت بیماری توان دسترسی به وبلاگ را نداشته باشند ” ؟ یعنی در حالت اغماء هستند ؟
و یا “دستگیر و زندانی شده باشند ” ؟ چرا ؟ به خاطر آن چیز هایی که نوشتند تو این سایت ؟ جان من کمی سر و گوش آب بده ببین خود طرفداران نظام از بالا تا پایین چه میگویند , این نق و نق کردن های نوریزاد و یارانش که پیش آن ها چیزی نیستند که ! چرا جو هیجانی میخواهید در این سایت کاملا بی اهمیت از نظر حاکمان ایران درست کنید ؟ اگر آن ها برای این سایت و مندرجاتش اهمیتی قائل بودند که آن را مسدود میکردند برادر . چقدر این برادر نوریزاد تا به حال تلاش کرده که مثل خزعلی بگیرندش و ببرند اوین و کسی هم ذره ای اهمیت نداده ؟ بینوا بد شانس است , در زمان اشتباهی زندگی میکند دیگر ! باید در زمان رضا شاه و پسرش میبود و این “غلط” ها را میکرد تا میدید چه به سرش میاورند . قسمت نبود که او هم نامش در کنار نام شهدای آزادی ثبت بشه , چه کار میشه کرد ؟ شما عزیزان هر چه میخواهید بنویسید و فحش دهید کسی کاری به کار شما ندارد , کیه که فحش نده ؟ اول صبح خود حضرت آقا برای تبرک تو آینه که نگاه میکنه میگه ” ای …… ” به خودش حالا شما حساب کن بقیه رو . اما اگر همین نوریزاد متوهم یه روزی آمد و دارو دسته ای , حزبی , سازمانی … , انهم علنی نه مخفی و چریک بازی , درست کرد آنوقت میبرندش آن جا که عرب نی انداخت و اینو خود نوریزاد هم میداند . شما عزیزم برای پرت و پله های روی این سایت اصلا اهمیت قائل نشو و بگو هر چه دل تنگت میخواهد . خوب خیلی ها دیگر چیزی به این سایت ارسال نمیکنند و لابد دلا یل خودشان را هم دارند ولی اگر شما به امتیاز هایی که به کامنت ها داده میشوند نگاه کنید خیلی واضح میبینید که مطالب خوب خیلی کمتر خواننده دارند و بر عکس مطالبی که پر از فحش و توهین به گردانندگان امور کشور و دین و مذهب هستند بیشترین طرفدار را دارند و آنوقت آدم از خودش میپرسد چرا باید زحمت بکشد و چیزی به درد خور ارسال کند و آنوقت نهایتا سایت را رها میکند .
جناب ناشناس اشنا شما هم مثل بعضی از کاربران مثل اینکه برزخی هستید عزیز! مشکل شما هم مثل همین شفیعی ولی مثلا کمی سکولارتره! شما هموطن یک سری مطالب ضد و نقیض تو سایت می نویسید. اگر یه آدم بی غرض و مرض و بی طرفی هم نگاهی به نوشته هاتون بیندازه به این نتیجه می رسه که شما عزیز برزخی هستید! ببین رفیق تو این سایت همه یا جهنمی هستند و یا بهشتی چون برزخ اخه! من با تحلیل شما درست همانجا که نوریزاد را به مهمل گویی متهم کرده بودید تا حدودی موافقم که نباید فرد /رست و یا گروه /رست باشیم و به کسی چک سفید دهیم. ولی شما بنوعی در کامنتهای دیگرت مثل همین اراذل و اوباش اسلامی اوضاع را می بینی و شعارهات باب دل تنها سید مرتضی دراین سایت بود. هموطن شرایط ایران امروز به جایی رسیده که باید انتخاب کنی و یکی به نعل کوفتن و یکی به پاشنه یا سم و یا در برزخ موندن جواب نمی ده! فرض را براین بگذار که ساسانم و یا نوریزاد مهمل می گویند و هر چه ما در این 40 سال نوشته ایم کشکه و دروغ و تو و سید مرتضی درست می گوئید؟ ولی اینها جواب بازماندگان جنگ 8 ساله و ویرانی و نکبت این 40 سال حاکمیت جهل و جنون مشتی اراذل و اوباش ایران و تمدن و انسان و زن و انسانیت ستیز نمی شود! هموطن این اشغالگران دیر یا زود مچبور به ترک قدرت خواهند شد و مردم ایران می ماند با ویرانیهای بعد از این جنایتکاران دزد و آدمکش. اگر به آنچه در همان کامنتی که نوریزاد را به مهمل گویی متهم کرده ایی باور داری با هم و با شماری از هموطنانت مرز مشترک دارید. نوریزاد و بسیاری از هموطنت هم همین را می خواهند. بنابراین مشکل شما با نوریزاد و دیگرانی که با تو هم آوازند در چیست؟ شما می فرمائید چون نوریزاد از رضاشاه و اقداماتش تعریف کرده سلطنت طلب است؟ شما اشتباه می کنید. من نیز از خدمات مثبت رضاشاه و محمد رضاشاه تمجید می کنم ولی بهمان اندازه که خواستار حکومت دین هستم سلطنت طلب هم هستم!
جناب مزدک میفرمایی که : ” شرایط ایران امروز به جایی رسیده که باید انتخاب کنی و یکی به نعل کوفتن و یکی به پاشنه یا سم و یا در برزخ موندن جواب نمی ده ”
عزیزم من نمیدانم منظورت از ” شرایط ایران به جایی رسیده ” چیست , بهتر بود که شما این شرایط را شرح میدادید . برداشت من از ” یکی به نعل کوفتن و یکی به پاشنه یا سم ”
( یکی به نعل , یکی به میخ درست است دوست من ) گفتن شما این است که ما حالا در آستانه تقسیم غنائم ایستاده ایم و هر یک با کاسه ای در دست برای گرفتن سهم خود . من فکر میکنم تا آن روز ما خیلی فاصله داریم دوست من و بهتر است که شما مرا تشویق نکنید که به جبهه شما نقل مکان کنم تا شما قدری آش در کاسه من بریزید .
از طرف دیگر من به جهنم و بهشت و دوزخی که شما برای گروه بندی آدمها از نظر موضع گیری سیاسی آنها درست کرده ای اعتقاد ندارم دوست عزیز . این بهشت و جهنم و دوزخی که شما برای خود تعریف کرده ای و آدم ها را در آن ها جا داده ای چیز هایی هستند که برای همه وجود ندارند , فکر نکن که همه مثل خودت فکر میکنند . چه اشکالی دارد که من و سید مرتضی در مواردی یکسان فکر کنیم ؟ یا من و شما در موارد دیگری یکسان فکر کنیم ؟ مگر شما با همه آن چه که سید مرتضی گفته مخالف بوده ای ؟ فکر نمیکنی که قرار دادن سید مرتضی در جهنم و خودت در بهشت و من در برزخ کاری از سر نادانی باشد ؟ در مورد این دوست ما نوریزاد هم من ننوشتم که او سلطنت طلب است بلکه نوشتم که او به آن خاندان با وجود همه آدمکشی ها , آزادی کشی ها و خیانت ها و غارتها ارادت دارد و این را هم بارها نشان داده است . برای این دوست ما دو جور جنایت وجود دارد , دو جور آزادی کشی وجود دارد , دو جور غارت وجود دارد , و, و, و آن ها که از سوی کسانی که مورد نفرت اویند میشوند بد هستند و آن ها که از جانب محبوبان او میشوند خوبند یازیاد هم بد نیستند . این از خصوصیات این دوست ماست و این را شما مثلا در برخورد با توهین کنندگان و فحاشان سایت هم به وضوح میبینید که توهین های مش قاسم ” شکلات با بو و طعم عالی “نام میگیرند و مال دیگران چیز دیگر . شما دوست عزیز بهتر است که در هر کامنتی که میخوانید نکات درستش را ستایش کنید و نادرست ها را اگر میتوانید نقد کنید و درستش را نشان دهید و از گروه بندی و قشون کشی در سایت هم پرهیز کنید . با تشکر از شمای عزیز که توجه کردید و کامنت گذاشتید بر کامنت من .
مزدک چیطوری؟ خوبی؟ میگم یه گونی زالو جمع کردم با یه نصفه گونی پشکل درجه یک ، به فریبا بگو یادش نره به ساسان بگه که از شفیعی بپرسه مشتری دست به نقد برام سراغ داره یا نه؟
فضای اختناق کشور در زمانی که جناب کورس ناپدید شد بسیار فراتر از این سالهاست, و مطالب مهمتر آنکه حساسیت رژیم بر افراد با تحصیلات بالا و تحلیلگر بسیار زیاد و خطرناک است.
گفته نوریزاد مبنی بر اینکه جناب کورس تلفن ندارد و من با خانمش در تماس هستم قضیه را نه تنها روشن نکرد بلکه بیشتر بر شبهه ها افزود؛ اگر کورس در منزل خودش است چطور اقای نوریزاد فقط با همسر ایشان ارتباط دارد و حال کورس را از همسرش می پرسد ؟
————
دوست گرامی
دوست دارید چه بگویم؟ مشخص کنید تا همان را بگویم تا خیالتان راحت شود. خوبست؟
.
سید مرتضی
6:09 ب.ظ / دسامبر 25, 2018
نگاه کنید! وقتی من و برخی دیگر می گوییم این مزدک شامپاین و ودکا و عرق سگی میزنه و میاد پای کی برد! شاید کسی باورش نشه! حالا مصرف شامپاین و زهر ماری های دیگه یکطرف،وای بوقتی که جنسی که بهش دادند ناجنس باشه! نگاه کنید چطور پیلی پیلی رفته و چشمش آلبالو گیلاس چیده! قطعه ای از نقد من بخودش رو نقل کرده،بعد وقتی پاسخ به نقد میده مخاطبش میشه شفیعی! حالا از اون عنوان سید مرتضی که هنوز بالای عبارت کپی شده هست که بگذریم! طوری چشمهای مزدک آلبالو گیلاس چیده که شفیعی رو سید مرتضی خونده و سید مرتضی رو شفیعی! ببین ما با چه جور سکولاری طرفیم که ادعاش هم اینه که باید دین رو از ایرون ریشه کن کرد و همه مسلمونارو هم ریخت توی دریا! بعد هم لابد قدرت دو دستی تقدیم اینجور آدم کرد!
مزدک مطمئنی چشمات سالمه؟! یک ویزیت برو سراغ چشم پزشک! اگر اینطور که گاهی نشون میدی پزشک هم باشی ،باز پزشک هم برای چک کردن وضعیت چشمهاش باید به چشم پزشک مراجعه کنه! به چشم پزشک بگو :دکی! من چرا تازگی ها وقتی میرم توی سایت نوریزاد بنویسم شفیعی رو سید مرتضی می بینم و سید مرتضی رو شفیعی؟! حتما راهنمائیت میکنه!
……………….
سید من هم چشمام خوب می بینه مسلما با عینک و هم جنس خوب می خورم! تو که اینهمه تیزی چرا فراموش می کنی که من بارها نوشته ام که من به ویسکی علاقه دارم و آنهم از نوع اعلی یش! بنابراین عرق سگی و ووکا(هر دو یکی هستند!) و شامپاین و آبجو … اگر هم گاه وقتی بخورم از سر تفنن است نه عادت! در ضمن من تقریبا از سن نوچوانی تا حالا مشروب می خورم یا خورده ام و تقریبا هیچوقت نشده که چشمم بیلی بیلی ببینه! در مورد کامنت شما باید بگویم که من چون طرف بحثم شفیعی بود در حین نوشتن جواب به بحث طب سنتی جواب من بیشتر متوجه شفیعی بود تا شما بهمین دلیل هم نوشته شما در اینمورد زیاد قابل اعتماد و اعتنا نبود.چون شما نه چیزی از طب سنتی و یا دانش نو در اینمورد می دانید و نه طرف بحث بودید. یکی از خصیصه های خوب کشیشان مسیحی با سواد بودنشان است و خدماتیکه که به علم کرده اند هر چند که آنها هم دست آوردهای علمی را برای توجیه اراجیف دینی شان قربانی کرده اند نمونه اش مندل … ای کاش در بین شما آخوندها لاقل یکی یکی یکی و یا یک نمونه یافت می شد تا در مقابل اینهمه جهل و نکبت و خرافات ابرویی برایتان می آورد.ولی افسوس که بقول مولوی گشته ایم ما و یافت می نشود!سید عادت ما عرقخورها مستی و راستی و جونمردیه حالا یک آخوند با این صفات اگه یافتی سلام بهش برسون! نگی خودم آ
پاسخ فتورچی با دهباشی :
ایمان و اعتقادی به نظام برای مردم باقی نمانده!
“فتوره چی” روزنامه نگار داخل کشور به یکی از ادعاهای “حسین دهباشی” درباره چرایی عدم دفاع مردم از نظام چنین پاسخ داده است:
4000آقازاده در انگلیس زندگی میکنند و ایران بزرگترین واردکننده پورشه (ماشین آقازادهها) در خاورمیانه است.
طی 3ماه 30 میلیارد دلار از کشور خارج شده که قطعا «مردم عادی» این پول را خارج نکرده اند. هزاران میلیارد اختلاس شده، اما با غارتگران مثل «تاج سر» رفتارمیشود.
حالا صبحت از مقاومت در برابر جنگ سرد می شود. از خطر سلطه استکبار جهانی گفته می شود. آیا با این ساختار فاسد چنین مقاومتی ممکن است؟
مردم وقتی «محمدساشا»ها و«عیسی هاشمی»ها (فرزند ابتکار) و ویلای لواسان سردار فیروآبادیها و پرادو سواری امام جمعهها را میبینند، از خودشان میپرسند «چرا من باید برای آرمانی که نیست، جان بدهم. مردم وقتی میبینند برادران تمامی اعضای ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، پرونده «فساد اقتصادی» دارند، از خود میپرسند «ما دقیقا بر سر چه آرمانی باید ایستادگی کنیم؟»
مردم وقتی میبینند طی این سالها هزاران دستگاه مازراتی و پورشه و بنز با ارز دولتی وارد شده، اما برای خرید لودر و گریدر و هلیکوپتر امداد و نجات بودجه نیست، از خود میپرسد «ما دقیقا بر سر چه آرمانی باید ایستادگی کنیم؟»
مردم وقتی میبینند با آمدن زلزله، تمام دم و دستگاه حاکمیت، تنها کاری که از دستش برمیآید «توصیه به خواندن آیات الکرسی» است. هر کس فقط یکبار از خیابان اندرزگو، یا فرعیهای بالای نیاوران رد شود و کاخها و قصرهای آنجا که نظیرش حتی در بورلی هیلزامریکا هم دیده نمیشود را با «امکانات توسعه»ای چابهار و ایلام و کردستان و خوزستان و…مقایسه کند، اعتمادش به نظام به همینجایی میرسد که میبینید!
مردم وقتی میبینند در همه جا مشتی ته ریشدارِ یقه آخوندیِ زیر30سال، در مقام «مدیرعامل» و «رئیس هیات مدیره» و «رئیس» و «معاون» و… مدام درحال انجام معاملات میلیاردی برای شرکتهای صوریشان هستند، حال آنکه عرضه مرتب کردن تخت خوابشان را هم ندارند، به همینجا میرسند که میبینید.
مردم وقتی فرزندان لایقشان را میبینند که کنار میدانها پلاکارد«استخدام نیرو برای اسنپ» به دست گرفتهاند، ناگهان یاد «احمد عراقچی» با سابقه 2سال نصب ویندوز میافتند که از روزی که معاونت بانک مرکزی شده، دلار 6500 تومان گران شده است. اینطوریست که مردم به اینجا میرسند که میبینید رسیده اند.
مردم ایران عاشق آمریکا نبودند، جمهوری اسلامی آنها را عاشق آمریکا کرد. مردم عاشق رضا پهلوی نبودند، جمهوری اسلامی آنها را عاشق «خاطره پهلویها» کرد. مردم ایران دچار انحطاط اخلاقی هستند، اما مقصرش خودشان نیستند نظام است!
مردم«انقلاب»کردند، یعنی از همه چیزشان گذشتند،نه فقط النگوهای طلا، آنها بر سر امرمحال قمار کردند،عرش را به لرزه انداختند، حالا اما قیافه «شنگول» مشتی دزد و بچه مزلف آویزان از نام «انقلاب» را میبینند که در اروپا و امریکا جت اسکی میکنند.
مردم علی انصاریها و حسین هدایتیها را میبینند که مالها و بانکها و ویلاهایشان کفاف دهها سال «مقاومت» دربرابر هر اهریمنی را میداد، اما کدام «مقاومت»؟ برای کدام «آرمان»؟ که علی انصاری چاق و چله تر شود؟ برای چی؟ شما را بخدا یک دلیل بیاور که من به پیک موتوری سوپر سرکوچه بگویم!
http://www.pyknet.net/1397/03dey/08/page/dehbashi.htm
زندگی 4000 آقازاده در انگلیس دروغ است ، راست میگویی اسم 20 نفرشان را بیاور بقیه پیش کش ، هر کس گفته پورشه مخصوص فرزندان مقماامت هست هم /// خورده ، بیشتر صاحبان آنها پزشکان و مهندسان هستند که بدون مالیات پول پارو می کنند ، با کدام غارتگر مقل تاج سر برخورد شده ؟. فتورهچی غلط کرده اگر این دروغها را برای ملت ساده لوح گفته
امیر
12:18 ق.ظ / دسامبر 29, 2018
جناب نوری زاد
كاوه آهنگر ضحاك كش كجاست ؟
ضحاک فرزندان مردم را به زور می گرفت و مغز آنان را به جای غدا به مارهای روی دوشش میدادتابتواند آرامش داشته باشد
…………..
امیر گرامی فریدون ضحاک را به بند کشید تا مردم از جورش در امان باشند ولی ما ایرانیان بعلت دین خویی و نا آگاهی انهم صدها قرن بعد از آن واقعه از بند رهایش کردیم و با ایرفرانس و با تمام اوباشان و اراذل و چاقوکشان و آدمکشها و دزدانش بجان خود انداختیم تا به خوردن جان و مال و مغز فرزندانمان برای نسلها بپردازد و کشور را به ویرانه ایی تبدیل کند! اگر ضحاک دومار بردوش داشت حضرات مارها در آستین دارند و 1400 سال آنها را برای چنین روزی آماده کرده اند! کاوه عزیز دیگر نه پیش بندی برای بستن و نه پتکی برای کوفتن ندارد! بنابراین اگر منتظر کاوه نشسته اید فعلا منتظرباشید عزیز!
ابوبکر محمّد بن زَکَریای رازی (۳۱۳-۲۵۱ ه..ق)متولد ری پزشک فیلوسوف و شیمیدان و کاشف اسید سولفوریک والکل و نفت سفید . یکی از هزاران دانشمند ایرانی در برخورد با عرب مهاجم است و همانگونه که آثار اورا از بین بردند تا کنون نیز مسلمانان در حال از بین بردن دانشمندان و آثارشان همچنان دست پیش وکشنده و نابودکننده دارند.فرهنگ ایران باستان بر مبنای خرد و ارزش زندگانی بود و بدین خاطر بعد از دو قرن سکوت شوکه از اسلام مرگزا دوباره جانی گرفته و ما شاهد دانشمندانی چون فارابی
بیرونی بوعلی سینا و ووو هستیم ولی این ریشه های تنومند بزودی با دین مرگ
زا دیگربار هرس می شوند.
رازی کتابهایی را در تقبیح مذاهب و در باب روشهای شیادی پیامبران نوشت که اگر چه امروز خودشان موجود نیستند اما بخشهایی از آنها در آثار دیگران بحث و بررسی شدهاند. به گفته بیرونی رازی نه تنها اسلام که تمامی مذاهب را تقبیح کرد. او تمامی کسانی که از ابتدا ادعای پیغمبری کردند را شیادانی میدانست که در بهترین حالت بیماری روانی داشتند. وی همچنین قرآن را مجموعهای از افسانههای سراسر تناقض میخواند که هیچ اطلاعات مفید و بدردبخوری ندارد. هانری کربن در مقدمهای که بر جامعالحکمتینِ ناصرخسرو نوشته (بخشی از آن با نامِ «نقد آراء محمد زکریای رازی در جامع الحکمتین » به فارسی ترجمه شدهاست)، میگوید وی نبوت و وحی را نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت.
در تفکر رازی همهٔ انسانها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند، و لذا از لحاظ توانایی کسب معرفت با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتری ندارند. از دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسانها همگی به منافع و مضار خود صاحب علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد به این معناست که آنها را بر دیگر انسانها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسانها میشود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد .
رازی دربارهٔ قران میگوید:تو ادعا میکنی که معجزهای که [نبوت محمد را اثبات میکند] حاضر و در دسترس است، یعنی قرآن. تو میگویی که هر کس انکارش میکند یکی مشابه اش را بیاورد. در واقع ما میتوانیم هزاران مشابه اش را بیاوریم از آثار لفاظان، فصیح گویان و شاعران که بسیار بهتر از قرآن جملهبندی شدند و مفاهیم را موجزتر میرسانند. آنها معانی را بهتر میرسانند و وزن شعری بهتری دارند. به خدا که آنچه تو میگویی ما راشگفت زده میکند. تو دربارهٔ کتابی سخن میگویی که [مشتی] افسانهٔ باستانی را بازگویی میکند و در عین حال سراسر تناقض است و هیچ اطلاعات یا توضیح مفید وبدردبخوری ندارد و آنگاه تو میگویی چیزی شبیه آن بیاور؟ -۱
۱-مناظره محمد زکریای رازی با ابوحاتم رازی/ ترجمه و تعلیقات محب الاسلام (چاپ اول ed.). [تهران]: نشر منیر. 1998
پیامبران در دورانهای زمانی (قدیم) و مکانهایی محدود زیستهاند, در دوران نوجوانی و جوانی جز موسی اغلب با انسانهای دانشمند و هنرمند و حتی شاعر هم چندان تماس یا مراودهایی نداشتهاند, غالبا چوپان بدون سواد بودهاند, هیچیک با اثار فلاسفه یونان و سایر دانشمندان و شاعران و هنرمندان سایر مناطق جهان آگاهی نداشتهاند, و در دوران بلوغ فکری بنابر ویژگیهای سخنران بودن و سیاست و شهامت, عدهایی انسانهای عامی و بیسواد یا یاغی یا معارضان حکومتها و البته همگی خرافاتی را گرد خود جمع کردهاند, لذا خودبرتر بینی آنان بدین سبب است که در جمع محدود خود کسی را برتر از خود ندیدهاند, کما اینکه هر چه زمان پیش میرود و آگاهیها بیشتر میشود از تعداد مدعایان بشدت کاسته شده و میشود.
دوست گرامی من با شما در مورد پیامبران موافق نیستم.آنها درجه و مرتبه ای در راس خاندانی داشتند بجز عیسای مسیح . در مورد موسی نیز زمانی که به تورات رجوع می کنیم اورا رهبرقوم خود می یابیم.
اینگونه تصور می شود که مردم باستان حاهل بودند. اگر اینگونه بود اهرام چگونه ساخته شدند؟ صفر و اعداد و عدد پی و هندسه بزرگترین معجزات بشری اند.
این افراد چه بوده و یا اسطوره ای ساختگی باشند توانسته اند حرکت و تغییری را در تاریخ ایجادکنند،البته که نماینده “خدا” نبوده و نیستند ، ولی نماینده اقوام و روش زیستی دوران خودند. زمانی که شما آثار باستانی و تورات را مطالعه می کنید بی پرده سخن گفتن را متوحه می شوید و این بی پروایی در گفتار نشان دهنده از جمله زندگی باستان است نابود کردن نسلها و کشتار محمد حکایتی از دوران اوست. دزدان دریایی در جزایر یونان نیز دارای رسم و رسوم و قواعدی هر چند نانوشته بودند.
دانشمندانی چون فارابی و بیرونی و رازی و سینا با کمک ماورالعلطبیعه ارسطو و افلاطون
سعی در تعریف جهان داشته اند و همه بخصوص فارابی تحت تاثیر عقاید زرتشت قرار گرفت او متوجه شد که تمدن قدیم تمدنی جاهلیت نبود.
در گوشه ای از نیل شما به بنایی عظیم می رسید و این بنا که شامل دالانها و تالارهای عظیمی بود روی تمامی آنها شما نقش زنان و رابطه آنها با محیط و از جمله سزارین و زایمان و انواع وسایل و آلات جراحی را مشاهده می کنید و از جمله ستاره شناسی را .
تاریخی بیش از پنج هزار تا هفت هزار سال پیش را بازگو می کنند. این مردمان خودبخود از بین نرفتند.
در هر حال برای من نظرات فلسفی این بزرگان ایرانی قابل تامل و جالب است و نظرات ایشان ربطی نیز با اسلام ندارد.
در ضمن هر زمان که قدما خود را مسلمان می نامند باید توجه داشت که مقصود باخدایی است اینرا طبری و بیهقی توضیح داده اند.
خوب این مطلب را بگویم و رفع زحمت کنم, آقای نوریزاد هر وقت که سر و کله بنده پیدا شد میتوانید حدس بزنید که اوضاع یا خراب است و یا امن و امان, فعلا امن و امان است, چون دیدم فاصله پستهایتان زیاد شده.
سید رضی گرامی – خوب شد دوباره تشریف آوردید چون می خواستم از شما خواهش کنم از جن ها سئوال کنید که بالاخره وضع ما با این حکومت ج.ا. به کجا خواهد رسید. چون اگر این همه تظاهرات و شلوغی در هر کشور دیگری روی این کره خاکی اتفاق افتاده بود چندین حکومت سرنگون شده بود ولی چرا ج.ا هنوز برقرار است. راستش من دیگر نزدیک است باور کنم که این یک حکومت “اللهی” است و دست های غیبی در کار است.
از جن های گرامی بپرسید که آیا آنها در این کار دستی دارند؟
ن.م گرامی
ممنون از جنابعالی ، یله مدتی گرفتار حل و فصل درگیری بین دو طایفه از اجنه بودم که این درگیری که حاصل اختلاف نظری بود در خصوص قد هابیل و قابیل و عدم مطابقت ان با درازای قیر انها که در سوریه واقع است که گویا طول این قبور حدود 12متر است ، حسابی من را مشغول نموده بود ولی اکنون در خدمت شما هستم. از طرفی نیز این سید مرتضای بی تشدید خودمان کم مانده نوشته های صحیفه نور حضرت راحل و همچنین دست نوشته های گراهام بل را نیز منتسب به بنده نماید و انچنان غرق در بازی “این فلانی است و فلانی ، فلان کس است” شده که حتی اگر حوزه علمیه را نیز اب فرا گیرد و جانماز ایشان خیس شود باز دست از بازی نخواهد کشید(خدای شفا دهادش) و اینگونه جای خالی مرا-البته اگر خالی باشد- ایشان پر میکند. فامیلی برای همین روزهاست دیگر! نه اقا؟؟؟
سید رضی گرامی – شما می دانید که فامیلتان (جناب سید مرتضی) انسانی بسیار جدی است و عمر خود را
بیهوده تلف نمی کنند. ایشان حتی علاقه ای به شعر و رمان هم ندارند تا وقت گرانبهای خود را برای یادگیری درس
های حوزوی از دست ندهند. بنابراین اگر ایشان زمانی است ناخودآگاه به تاثیر بازی هراز گاه در بهبود وضعیت
روحی انسانها پی برده اند و این بازی ( تو این نیستی – به ظن قوی تو اون هستی ) که برساخته خود ایشان است
را شروع کرده اند بهتر است به ایشان زیاد سخت نگیریم و اجازه دهیم ادامه دهند شاید از این راه تغییراتی
در روش اندیشه ایشان پدید آید و حداقل درک کنند که برای مثال در بحث ها میشود هر از گاهی از منطق هم بجای
سفسطه و مغلطه هم استفاده کرد.
سید رضی گرامی پاسخ من را در مورد دخالت جن ها در پایداری ج.ا ندادید. و همینطور میخواستم بدانم که آیا
جنجنبانک هم مدل های مختلف دارد یا نه؟ مثل ماشین های با شیشه دودی و یا ضد گلوله . یا به عبارت دیگر آیا در
میان جن ها هم مانند انسانها که بعضی ها از بعضی های دیگر برابر ترند -که در ج.ا بسیار می بینیم – وجود دارد یا
نه؟
با احترام
آقای نوریزاد چرا از خانم جناب کورس تقاضا نمیکنید که از همسرشون بخواهند یک کامنت در اینجا بنویسند و همه را از نگرانی خارج سازند.
پرسش بعدی از جناب مزدک دارم که آیا شما کرد هستید؟
دانشور گرامی من ایرانیم!
مگه کرد نمیتونه ایرانی باشه؟
جناب سید مرتضی – شما آلزایمر داری؟ مرد حسابی این واژه “چاپلوسی” فقط یکی از چندین توهین های حضرت عالی به من است. خاله زنک – فضول – نخود هر آش – و این هارا بارها وبارها به من نسبت داده اید. حالا چون من هم آنرا در موقعیت یکسان برای جنابتان بکار بردم آشفته می شوید. به اندازه کافی از این توهینهای شما نسبت به خودم و دیگران در این سایت را در مقابل چشمان دیگران قرار داده ام تا همه بفهمند با چگونه مرد خدایی طرف هستند. واقعا شما از خودتون به خاطر این همه تکبر و خودپسندی خجالت نمی کشید؟
سید! جامعه انسانی را جامعه دینی خواندن غلط است. جامعه چون از تکثر شکل گرفته نمی توان آنرا یک شکل کرد.
اصل جهان وجود در تکثر وچند گانگی است و وجود تنها وحدت این تکثر است. ایدئو لوژی و دین هیچگاه قادر و توانایی تفسیر جزبجز دنیای موجود نبوده و نیستند ،آمیزش دین با اخلاق نیز کژراهه ای بیش نیست چه اخلاق نیز کاربردی عقلانی و اندیشه و درایت فردی/اجتماعی دارد حال آنکه اخلاق دینی فردیت زدایی محض است. مسئله حرام و حلال و دستورات دیگر بی چون وچرایند و بس. نتیجه بی چون و چرایی زدودن فکر و اندیشیدن است.معنای امت همان جامعه دینی است که همه برای یک هدف رهبر سعی و کوشش می کنند و بدین سان جامعه امتی شما غیرآزاد و دربند است.
این دربندی امت ،بردگی محض است حتا اگر اینگونه در نظر بگیریم که هر یک امت در قصری زندگی کند ، همه باید آداب و رسومی که رهبر به آنها دیکته می کندبکار برند ،در غیر این صورت مجازات می شوند مثلا اگر کسی مایل بود لخت ظاهر شود شلاق و زندان در انتظارش است.این جاست انسانی که فکر و اندیشه خود را بکار نبرد و فقط فرمانبردار باشد نه تنها برده بلکه به حیوانی درنده تبدیل می شود و نمونه اش سران ولایت فقیه اند.
جامعه دینی را شاید بتوان به چند ملا برای اهدافشان در دایره ای محدود شمرد اما نه در سطحی وسیع ، زیرا دین جزیی محدود و ناچیز در جامعه است و هیچگاه نمی تواند یک جزء جای کل را بگیرد . مثل آنگه بگوییم یک سنگ مساوی کل جهان است.
بسم الله الرحمن الرحیم
میبینم اقای نوریزاد بعضی دیگر تمام مشکلات کشور را متوجه رهبر میدانند که این واقعا دور از انصاف است.
من هم موافق خیلی از سیاست های نظام نیستم ولی الحق و الانصاف حساب رهبری از مدیران و مسولین نالایق جداست و جدا مقام رهبری یک فرزانه به تمام معنا هستند و اگر نبود رهبری حکیمانه ایشان تا کنون ایران تبدیل به افغانستان و سوریه دیگری شده بود.
یکی از دوستانم که علی قول خودش از مهره های اصلی وزارت اظلاعات است همین دیروز برایم گفت که هفته گذشته ترامپ یک جلسه فوق سری با رییس سیا و رییس ستاد مشترک ارتش امریکا و دو نفر از سران پنتاگون برگزار میکند که همکار این دوست اطلاعاتی من هم که ماموری باسابقه است و تا راس تشکیلات نظامی امریکا و پنتاگون نفوذ کرده و مهمترین مهره نفوذی ایران در راس نیروی نطامی امریکاست جزو دعوت شدگان با ان جلسه فوق سری بوده و خودش شخصا برای این دوست اطلاعاتی من تعریف کرده بود که ترامپ در ان جلسه میگوید ما باید نیروی خود را برای تخریب چهره رهبر ایران متمرکز کنیم زیرا تا زمانی که ایشان در جایگاه رهبری ایران است تمام نقشه های ما برای نفوذ ایران و استعمار ان بی نتیجه خواهد بود که مامور نفوذی ایران که در جلسه حضور داشته از ترامپ میپرسد تا الان چقدر برای تضعیف رهبری ایران امریکا هزینه کرده؟ که ترامپ پاسخ شگفت اوری میدهد و میگوید از زمان ریاست جمهوری من و با دستور مستقیم من دقیقا یک سوم کل بودجه نظامی امریکا برای همین کار هزینه شده ولی متاسفانه هیچ نتیجه ای نداشته است و باید این بودجه تا چندبرابر افزایش یابد.
حالا اگر ما در گشورمشکلاتی میبینیم اینها نتیجه ضعف مسولین به غیر از رهبر است و واقعا رهبر ما یک سیاستمدار استثنایی و فرزانه در قرن بیستم است که به اعتراف دوست و دشمن نظیرش را دنیا ندیده است و حتی از جهت سیاست و فرزانگی خیلی بالاتر از امام خمینی هم هستند و ما اگر کمی حس وطندوستی داشته باشیم باید از هر حرف و حرکتی که تضعیف رهبر را باعث شود شدیدا اجتناب کنیم.
–——
درود گرامی
شوخی می فرمایید البته
رهبر، همین که یک ملاست، برای بی کفایتی اش کفایت می کند
.
نوریزاد جان عزیزم طرف مسخره کرده سید علی رو چرا دوزاریت کجه برادر !
سلام و درود
داستان دوستی من با حضرت رحمةًللعالمین (ص)
قسمت دوم (پایان)
باری مهمان چنان از گند کاری خود شرمسار میشود که گردنبندی قیمتی را که در ضمن مجسمه بت مورد پرستشش هم بوده (چیزی شبیه به شمایل یا مریمی امروزی، منتها با حجم و وزن بیشتر که احتمالاً از مواد ارزانتری ساخته میشدند ولی برای اعراب فقیر آنزمان هست و نیست و خانه و خزانه و خاک و خدا و خرما و همه چیزشان محسوب میشده است ) را جا میگذارد و فرار میکند.صبح کنیزک خادم برای جمع کردن رختخواب مهمان میرود و متوجه شاهکار بیمانند مهمان گدا چشم و پرخور دیشبی میشود، رختخواب ملوث را با عصبانیت به پیامبر نشان میدهد و با درشتی و عتاب میگوید:
که چنین کردست مهمانت ببین!
خنده ای زد رحمةً للعالمین
که بیارآن مطهره اینجابه پیش
تابشویم جمله رابادست خویش!
مطهره=تمیز کننده
در ادامه داستان زمانیکه کافرک متوجه میشود که گردنبند و مجسمه خدایش را جا گذاشته است با همه شرمی که داشته برای باز گرداندنش باز میگردد:
گر چه شرمگین بود، شرمش حرص برد
حرص اژدرهاست نه چیزیست خُرد
از پی هیکل شتاب اندر دوید
در وثاق مصطفی و آنرا بدید
کآن یدالله آن حدث را هم به خود
خوش همی شوید که دورش چشم بد
حدث = مدفوع، چمین، افکنده انسان.
و در حالیکه سعی میکند مخفیانه برود و خدایش را باز گرداند و بطور نامحسوس خانه حضرت را دید میزده است، حضرت رسول الله(ص) رادرحال شستن رختخواب آلوده میبیند
هیکلش از یاد رفت و شد پدید
اندر او شوری گریبان را درید
میزد او بر سر که ای بی عقل سر
میزد او بر سینه که ای بی نور بر
سجده میکرد او که ای کل زمین
شرمسار است از تو این جزو مهین
هر زمان میکرد رو بر آسمان
که ندارم روی این قبلهٔ جهان
چون ز حد بیرون، بلرزید و تپید
مصطفااش در کنار خود کشید
ساکنش کرد و بسی بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
تا نگرید ابر کی خندد چمن؟
تا نگرید طفل کی جوشد لبن؟
این سخن پایان ندارد آن عرب
ماند از الطاف آن شه در عجب
خواست دیوانه شدن عقلش رمید
دست عقل مصطفی بازش کشید
گفت اینسو آ! بیامد آنچنان
که کسی بر خیزد از خواب گران
آب در رو زد در آمد در سَخُن
کای شهید حق شهادت عرضه کن
این سخن پایان ندارد مصطفی
عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتا
گشت مؤمن گفت او را مصطفی
کامشبان هم باش تو مهمان ما
گفت والله تا ابد ضیف توأم
هر کجا باشم به هر جا که روم
گشت مهمان رسول آنشب عرب
شیر یک بز نیمه خورد و بست لب
کرد الحاحش بخور شیر و رقاق
گفت سیر گشتم والله بی نفاق
این تکلف نیست نی ناموس و فن
سیرتر گشتم از آنکه دوش من
حرص و وهم کافری سر زیر شد
اژدها از قوت موری سیر شد
در عجب ماندند جمله اهل بیت
پر شد این قندیل زین یک قطره زیت
آنچه قوت مرغ بابیلی بود
سیری معدهٔ چنین پیلی شود
پچ پچه افتاد اندر مرد و زن
قدر پشه میخورد آن پیلتن
( حضرت مولانا در ابیات آخر به نکته بسیار عجیبی اشاره میکند و آن اینست که مؤمنین حقیقی حرص نمیزنند و با حداقل داشته ها احساس بی نیازی و استغنا میکنند. این نکته نشان میدهد که راهزنانی که بر مقدرات مردم سوار شده اند و با هیچ چیزی احساس سیری و بی نیازی نمیکنند و به قیمت به فقر و فلاکت کشاندن توده مردم چون اختاپوسی افسانه ای نه فقط با هشت دست و پا! بلکه با هزاران دست و دهان و پا خود و اقربایشان را برای همیشه نجات داده اند.آنان فکر میکنند خدا مرده است و دیگر به کسی رزق و روزی نمیدهد و خزانه غیبش چون خزانه ملی ایران توسط ملائک مقرب دله دزد و خائن دچار افلاس شده است و تنها این برگزیدگانند که با تاراج هست و نیست مردم فقیر و اسیر ایران و با صد در را به یک دیگ محتاج کردن و مستضعفین را به کاویدن زباله ها واداشتن، برای صده ها و هزاره های آتی نسل و نژاد خود را بیمه کرده و در شمار زبردستان جهان درآورده اند، در باطن از هر کافری پلیدترند و هیچ بهره ای از ایمان نبرده اند.) باز گردیم به ادامه داستان :
عرب میهمان از رفتار پیامبر چنان منقلب میشود که پس از گریه و زاری مسلمان میشود!شرح جاندار و اشعار نافذ و مؤثر حضرت مولانا از این جوانمردی بیمانند،طوری مرا دگرگون کرد که مسیر زندگی و جهت افکارم را بطور کامل عوض کرد .
این داستان چنان تأثیر غریبی بر من گذاشت که عاشق و شیفته مصطفای جوانمرد حضرت محمد( ص ) «رحمةً للعالمین » شدم.از این عشق غریب، پنهان و خاموش هیچ کس آگاه نشد. خودم هم بدرستی حال شگفت آور خود را نمی فهمیدم و بدون اراده پیوسته به مصطفی فکر میکردم. صدها بار صحنه های این داستان را تجسم کردم و هر روز بیش از پیش دلباخته مصطفی میشدم .پس از آزادی از زندان در سال بعد تا مدتها هر روز و بعد یک روز در میان ،سپس هر هفته و در اواخر هر ماه خود را به دادگاه انقلاب معرفی میکردم ولی در حسرت داشتن مثنوی معنوی مانده بودم ،با آنکه آنزمان هم چون حالا بهای آن کتاب چندان زیاد نبود، اما تهی دستی شدید مانع خرید میشد و این آتش اشتیاق مرا روز بروز تیزتر میکرد.پس از حدود هشت ماه که توانستم پولی بیشتر از مخارج ضروری و کرایه خانه عقب افتاده ام داشته باشم اولین کاری که کردم خرید یک جلد مثنوی معنوی بود که برایم از ارزشمندترین گنجهای عالم ارزشمندتر بوده و هست. آن داستان بدون آنکه خواسته باشم یا سعی در حفظ کردنش بکنم حفظم شد سپس قسمتهای دیگر و دیگر.الآن قریب 34 سال است که از زمانی میگذرد که ظاهراً بطور تصادفی با حضرت رحمةًللعالمین و مثنوی و خداوندگار عشق حضرت مولانا دوست شده ام، بیشتر عقایدم را از این کتاب گرفته ام، کتابهای دیگر هم به فهم آن کمک کرده اند اما هیچ کتابی جای آنرا نگرفته است،با این وجود حتی یکبار هم قرآن را نخوانده ام و بجز آیات و سوَری که در مثنوی تفسیر شده اند، چیزی در باره قرآن نمیدانم. از روی صداقت و وجدان نمیتوانم ادعای مسلمانی کنم و بدرستی نمیدانم در شمار مسلمانان محسوب میشوم یا نه؟ البته چندان اهمیتی هم به این موضوع نمیدهم.
پایان.
شفیعی چیکار کرده بودی که رفتی زندان؟ چی زده بودی؟
شفیعی یعنی تو اونهمه کشت و کشتار و غارت و تجاوزات ///و یارانش را ندیدی؟ خوب بود ماجرای کنیزک و خاتون و قسمت آخرش را هم که خاتون خطاب به کنیزک می گوید می خواندی!
سلام و درود
هزل تعلیمست آن را جد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جدی هزلست پیش هازلان
هزلها جدست پیش عاقلان
هم خوانده ام و هم در حافظه ام جاداده ام. تا حالا کسی بهتر از حضرت مولانا اسیر و تسلیم نفس شدن را آنقدر مؤثر بیان نکرده است. مگر تمام این اعمال از انسانهای بی تقوا سر نمیزند؟ اگر کسی آنرا به عنوان کار افراد شهوت ران و اسیر نفس و زیاده طلب و انسانهایی که شأن انسانی خود را فراموش کرده و همبستر و همبالین بهائم شده اند، برای نشان دادان فرجام بدکاران به عنوان درس عبرت برای دیگران تعریف کند کار بدی کرده است؟
سلام و درود
« داستان دوستی من با حضرت رحمةً للعالمین ( ص )»
قسمت اول :
اواخر زمستان سال 1362 پس از سه ماه از سلول انفرادی (قبری به پهنای سه موزاییک “90cm ” و درازای هفت موزاییک” 210cm “و ارتفاعی قریب چهار متر با دریچه ای کوچک که شیشه ای ثابت در نزدیک سقف داشت،و رو به راهرو سلولهای زندان انفرادی نصب شده بود تا ظاهراً از راهرو نور بگیرد به بندی که عمومی نامیده میشد منتقل شدم،در آن بند تعدادی از مجرمان مواد مخدر در حال بازجویی و در انتظار محاکمه بودند. یکی از آنها دیوان مثنوی معنوی را با خود آورده یا برایش آورده بودند.این کتاب در دست سه نفرشان، که علیرغم قاچاقچی و معتاد بودنشان آدمهای نسبتاً با فرهنگ و با معلوماتی بودند میچرخید،گاهی یکی از آنها با تحسین واعجاب بعضی از ابیات را به دیگران نشان میدادو برای لحضاتی هر سه در آن دوزخ به وجد میآمدند .
روزی کنجکاو شدم و کتاب را از دست یکی از آنها گرفتم،کتاب به صفحه ای باز شد که داستان تعدادی از غیر مسلمانان و به تعبیر حضرت مولانا “کافران” بود که به عنوان مهمان بر رسول اکرم (ص) و سایر مسلمانان وارد شدند را حکایت میکرد،داستان را تا پایان خواندم .خلاصه داستان چنین است:
در شرایطی که نیمی از مسلمانان، یعنی مهاجران بسیار فقیر و تهی دستی بودند و انصار مدینه هم با تقسیم هست و نیستشان با مهاجران. و محاصره اقتصادی و تحریم غذایی و تجاری اوضاع مالی و بخصوص غذایی مناسبی نداشتند و آنطور که در تاریخ آمده است طفلان و پیران بیش از بقیه در عسرت و محرومیت بودند و علیرغم تحمل انواع رنجها از جمله گرسنگی دائمی، روز بروز ایمانشان مستحکمتر میشد. ( رنج بیشتر پیران و کودکان در قبال گرسنگی نسبت به جوانان و میانسالان حقیقت دارد، زیرا پیران تمام اندوخته هایی که جسم ذخیره میکند را مصرف کرده اند و در کودکان آن ذخیره هنوز بوجود نیامده است لذا پیران و کودکان برای خوردنیها کم طاقتترند. خوبست که خانواده ها نسبت به بیطاقتی افراد سالخورده توجه کافی بکنند و بدانند که چون جسم سالخوردگان نیاز شدیدی به اغذیه دارد گاهی چون کودکان به خوردنیها واکنش نشان میدهند و این واقعیت دلیل علمی و منطقی دارد. ) کافران بین خود قرار گذاشته بودند که با خوردن تمام آذوقه مسلمانان باعث شرمندگی و سر شکستگی آنها بشوند.*( در سنت مردم عرب اگر میزبان نمیتوانست میهمان را سیر کند گرفتار شرمساری و آبرو ریزی بسیار بدی میشد و در جامعه آنروز عربستان، انگشت نما و به این سادگیها نمیتوانست آثار بد و تبعات ناگوار آنرا جبران کند. ) به هر حال جمعی از کافران با چنین نیتی به حضرت رسول (ص) گفتند که به میهمانی آمده اند. و چون تعدادشان زیاد بود، پیامبر به مسلمانان اشاره کرد و :
گفت ای یاران من قسمت کنید
که شما پر از من و خوی منید
هر یکی یاری یکی مهمان گزید
در میان یک زَفت بود و بی ندید
یکی از آنها که از همه خشن تر و بد ریخت تر و پرخورتر، و به بد نامی و پر خوری و بی نزاکتی و بی نظافتی معروف بود در آخر ماند، زیرا داشتن مجموع این صفات رذیله او را انگشت نما کرده بود و همین سبب شد که هیچ کس از مسلمانان رغبت نکند تا او را تعارف کند و مهمانش هم نکردند در نتیجه پس از همه ماند و در پایان مهمان ویژهٔ پیامبر شد!
جسم ضخیمی داشت کس او را نبرد
ماند در مسجد چو اندر جام دُرد
مصطفی بردش چو واماند از همه
هفت بُز بود شیر ده اندر رمه
که مقیم خانه بودندی بُزان
بهر دوشیدن برای وقت خوان
نان و آش و شیر آن هر هفت بُز
خورد آن بوقحط عوج ابن عُز
معده طبلی خوار،همچون طبل کرد
قسم هیجده آدمی تنها بخورد!
او با خوردن تمام غذای اهل منزل، باعث گرسنگی همهٔ آنها میشود در نتیجه:
جمله اهل بیت خشم آلو شدند
که همه در شیر بز طامع بُدند
وقت خفتن رفت و در حجره نشست
پس کنیزک از غضب در را ببست
از برون زنجیر در را در فگند
که از او بُد خشمگین و درد مند
در هنگام خواب کنیزکی که از این رندی و زرنگی چنین مهمانی گرسنه مانده بود به انتقام گرسنگیش زنجیر درب اتاق خواب مهمان را از بیرون می اندازد و در واقع او را حبس میکند.نیمه های شب مهمان نیاز به قضای حاجت پیدا میکند ولی درب را بسته مییابد، تلاش زیادی میکند تا بتواند درب را بگشاید و پس از کلنجار رفتنهای زیاد موفق به گشودن درب نمیشود و در عین بی طاقتی و انباشتگی روده و فشار معده مقاومت میکند، سرانجام میخوابد تا گذر ثانیه ها و دقایق قابل تحملتر باشد ولی محاسبه اش درست در نمیآید و در خواب لباس و رختخواب را به نجاست میکشد!
گبر را در نیمه شب یا صبحدم
چون تقاضا آمد و درد شکم
از فراش خویش سوی در شتافت
دست بر در چون نهاد او بسته یافت
در گشادن حیله کرد آن حیله ساز
نوع،نوع و خود نشد آن بند باز
شد تقاضا بر تقاضا خانه تنگ
ماند او حیران و سر گردان و دنگ
حیله کرد او و بخواب اندر خزید
خویشتن در خواب در ویرانه دید
زانکه ویرانه بُد اندر خاطرش
شدبه خواب اندر همانجا منظرش
خویشتن درخواب چو در ویرانه دید
او چنان محتاج اندر دم برید
گشت بیدار و بدید آن جامه خواب
پر حدث دیوانه شد از اضطراب
ز اندرون او بر آمد صد خروش
زین چنین رسوایی بی خاک پوش
گفت خوابم بتر از بیداریم
که خورم اینسو و آنسو میریم.
او با نتیحه کردار زشت و شرم آور خود تنها میماند. هنگام نماز صبح که میشود،ناشناسی درب را به رویش باز میکند و پنهان میشود،
مصطفی صبح آمد و در را گشاد
صبح آن گمراه را او راه داد
در گشاد و گشت پنهان مصطفی
تا نگردد شرمسار آن مبتلا
تا برون آید رود گستاخ او
تا نبیند در گشا را پشت و رو
یا نهان شد ذر پس چیزی و یا
از ویش پوشید دامان خدا
مهمان هیچ چاره ای بجز فرار ندارد. (این نکته در داستان بسیار قابل اعتنا و پر معناست، اغلب افرادی که از تعالیم پیامبر گرامی اسلام میگریزند و تن به منطق و تسلیم در برابر حق نمیدهند در حقیقت گرفتار کارها و اعمال نجس خود هستند، آنان در حقیقت از شخصیت حقیقی خود میگریزند.)
ادامه دارد.
آقای نوریزاد گرامی – چون مدیریت سایت شما به مزاق سید مرتضی خوش نمی آید – و بارها هم دخالت کرده اند که چه کسی جه بنویسد و چه ننویسد. و حالا هم زمان نوشتن پست و تعداد کامنت ها را هم مشخص فرموده اند به شما پیشنهاد می کنم این سایت به ایشان بفروشید و یا با اجاره و رهن به ایشان وا گذار نمایید.
آیت الله نوریزاد:
درود بانوی گرامی
آقای خمینی، یک روحانی ساده و دنیا ندیده بود که مطلقاً اطلاعی ازچگونگیِ اداره ی یک مدرسه را نیز نداشت چه برسد به آیین مملکت داری! بهمین دلیل، گمانش بر این بود که با یک دستور می شود هر سنگی را جابجا کرد و دل مردم را بیش از پیش بدست آورد. نیز گمانش بر این بود که اگر آب و برق و اتوبوس مجانی نیست، به این دلیل است که شاه نمی خواسته دستور بدهد یا شهامت دستور دادن را نداشته! در حالی که پشت سرِ آب و برق و اتوبوس و اینجور خدمات، دنیایی از پیچیدگی های پولی و اقتصادی و اجتماعی نهفته است. تصویر ساده ای که آقای خمینی در ذهن داشت، مجانی بودنِ اینجور چیزها در کشورهای کمونیستی بوده است. نیز این بگویم: این که آقای خمینی یک آدم ساده بوده باشد، خود بخود ایرادی ندارد، ضایعه اینجاست که همین آدم ساده لوح، کهکشان دستاوردهای فکری و ذوقی و مدیریتی و سیاسی بشری را به نخِ قبایش نیز حساب نمی کرد! گیرِ کار اینجا بود!
……………………………………………………………………….
بدو بیا خیال دارم , مهمل دارم , جیگرتو حال میاره !
آیت الله نوریزاد (س) بفرمایید در کدام کشور کمونیستی ( درست آن سوسیالیستی است البته حضرت آ یت الله ) و در طول چه دوره زمانی آب و برق و اتوبوس ( وبه قول شما ” اینجور چیزها” ) مجانی بودند ؟ تا آن جا که ما میدانیم در آن کشور ها مثل دیگر کشورها هرکس حقوق ماهیانه میگرفت و برای هر کالایی و خدماتی هم پول پرداخت میکرد . بهداشت و آموزش البته رایگان بودند و حق کار و مسکن هم تضمین شده بود . هر کس باید کار میکرد و بیرون خواب و کارتن خواب و قبر خواب هم در آن کشور ها نبود . استاندارد ها بالا نبودند البته و لی کسی از گرسنگی و بی جایی و بیماری هم تلف نمیشد چیزهایی که بسیار در آن کشور ها اکنون رخ میدهند پس از برقراری نظام سرمایه داری ( در واقع مردمان این کشور ها شده اند برده کشور های اروپای غربی مخصوصا آلمان و فرانسه . صنایعشان نابود شده اند و اگر چیزی هم باقیمانده در تملک آلمانی ها و فرانسوی ها و …است) . در همین روسیه بنا بر گفته اخیر پوتین ۶۶ در صد مردم نظام گذشته را میخواهند . در دیگر کشورهای سوسیالیستی سابق هم وضع به همین گونه است . میگویم حضرت آیت الله فکر نمیکنید که پس از سرنگونی نظام اسلامی خودمان و گذشت ده , بیست سال مردم دقیقا مثل همین کشور های سوسیالیستی سابق بگویند هزار رحمت به دزدان و آدمکشان قبلی ؟ فکر میکنید که دارو دسته نوه رضا ماکسی, که شما خیلی ارادت دارید به آنها , اگر روی کار بیایند وضع مردم بهتر میشود یا این که دزدان فعلی جای خودشان را میدهند به دزدان بعدی و سر مردم دوباره بی کلاه میماند ؟ من فکر میکنم که حضرت آیت الله نوریزاد (س ) کمتر از امام راحلمان ساده لوح نیست . من میگم که همه اون ها که با شازده رضا بر میگردند برای این بر میگردند که ته مانده نفت و گاز را هم اونا ترتیبش را بدهند . آخر حضرت ایت الله فکرکنید که اونا که با ثروت فراوانی که بردند قبل از فرار شاه و بعدا هم با فروش املاک خود در ایران وخارج کردن پول ها و سر مایه گذاری در این جا و آن جا هر کدام ماشالله برا خودشان یه پا راکفلر شده اند . خوب آدم از خودش میپرسه که خبر مرگشان برای چی میخواند برگردند پس , اونا که تا صد نسل بعدیشان هم دارند ؟ یعنی حضرت آیت الله فکر میکنند که اونا از عشق به میهن و برای خدمت به بینوایان و مجانی کردن آب و برق و اتوبوس میخواهند برگردند ؟ من که فکر نمیکنم این طور باشه بلکه فکر میکنم که اونا هم مثل همین دزدای حاضر فقط فکر بیشتر دزدی کردنید و فرقی هم نمیکنه از کی بدزدند . ایران را ترجیح میدهند چون این جا راحت تر میشه دزدی کرد تا مثلا تو امریکا و اروپا و برا همین هم هست که به ایران ” عشق میورزند ” همان طور که دزدان فعلی به ایران عشق میورزند . بهتر نیست حضرت آیت الله کمی مطالعه کنند به جای خیالبافی و مهمل بافی ؟ من فکر میکنم که امام راحل شما ( تاقبل از سال ۸۸ ) لااقل صادق بود اگر می خواست که آب و برق و اتوبوس را برای به قول خودش مستضعفان مجانی کنه ولی دارو دسته نوه رضا زمین خوار اگر روزی وعده بدهند که آب و برق و اتوبوس رو میخواهند مجانی کنند شما فورا بدو تا میتونی برق و آب و بلیت اتوبوس پیش خرید کن چون منظور اونا یه چیز دیگست .
رفيق ناشناس آشنا اف
اي كاش يك مرگ بر توده اي ويا مرگ بر روسيه هم ميگفتي كه ما راحت تر بتوانيم باور كنيم مزدور روسها نيستي
چرا باید من به توده ای ها و روسیه مرگ بر بگویم دوست عزیز ؟ و اصلا مرده باد و زنده باد گفتن چه ربطی به کامنت من دارد ؟ شما بهتر نیست آشکارا بگویید که دردتان چیست تا من برای شما دارو تجویز کنم ؟
کار بر قدیمی گرامی
من اطمینان دارم اطمینان دارم کورس و حامی به طور روز مره تمامی مندرجات وبلاگ نوریزاد را مطالعه می کنند.
مگر آن که
فوت کرده باشند
از شدت بیماری توان دسترسی به وبلاگ را نداشته باشند
یا
دستگیر و زندانی شده باشند
هر سه مورد بنا به گفتار جناب نوریزاد لا اقل در مورد کورس منتفی است چرا که ایشان فرمودند کورس را در حال رفتن به دانشگاه یا دیگر مکان های عمومی مشاهده کرده اند
احتمال باقی مانده آن است که نوریزاد کورس را ندیده بلکه فردی شبیه به او را دیده و مرتکب خطای باصره شده باشد.
در هر حال دوستانی که در فضای مجازی فعال هستند می توانند کمپینی برای جست و جوی کورس و حامی راه اندازند. میتوانند از تلگرام و اینستاگرام یا حتی تویتر استفاده کنند.
تقاضا می کنم کسانی که این امر برایشان مقدور است کمپین را راه بیاندازند تا ما از نگرانی بدر آییم.
جناب کورس و جناب حامی اگر به هر دلیل مایل به ادامه فعالیت و نویسندگی در این وبلاگ نیستید لا اقل ما را از چگونگی حالتان با خبر سازید و از نگرانی بدر آورید.
———
درود دوست گرامی ام
نخیر
حال جناب کورس خوب است.
به خانه اش رفته ام
با همسر گرامی اش در تماس هستم. چون خودش تلفن همراه ندارد.
البته از جناب حامی و عزیزان دیگر خبری ندارم.
با احترام
.
جناب نوری زاد گرامی
سلام به جناب کوروس عزیز برسانید، با آرزوی سلامتی ایشان.
جناب نوری زاد
چرا خمینی نتوانست آب و برق و اتوبوس را مجانی کند. او در پایان وعده هایش حتی می گوید: این کارها خواهد شد! برای من سئوال است که خمینی چرا نتوانست به وعده ای که داده بود عمل کند؟
———————-
درود بانوی گرامی
آقای خمینی، یک روحانی ساده و دنیا ندیده بود که مطلقاً اطلاعی ازچگونگیِ اداره ی یک مدرسه را نیز نداشت چه برسد به آیین مملکت داری! بهمین دلیل، گمانش بر این بود که با یک دستور می شود هر سنگی را جابجا کرد و دل مردم را بیش از پیش بدست آورد. نیز گمانش بر این بود که اگر آب و برق و اتوبوس مجانی نیست، به این دلیل است که شاه نمی خواسته دستور بدهد یا شهامت دستور دادن را نداشته! در حالی که پشت سرِ آب و برق و اتوبوس و اینجور خدمات، دنیایی از پیچیدگی های پولی و اقتصادی و اجتماعی نهفته است. تصویر ساده ای که آقای خمینی در ذهن داشت، مجانی بودنِ اینجور چیزها در کشورهای کمونیستی بوده است. نیز این بگویم: این که آقای خمینی یک آدم ساده بوده باشد، خود بخود ایرادی ندارد، ضایعه اینجاست که همین آدم ساده لوح، کهکشان دستاوردهای فکری و ذوقی و مدیریتی و سیاسی بشری را به نخِ قبایش نیز حساب نمی کرد! گیرِ کار اینجا بود!
ادامه تحقیقات من
متوجه شدم که مهرداد یکی دو نفر نیست و پنج نفر است. سید مرتضا و سید ابراهیمی یک نفرند. انارشیست مصلح نیست و مصلح دو نفر است. مزدک و فریبا قیلن یک نفر بودند ولی الان دونفرند. شفیعی با یک ناشناس یک نفرند و مصلح دو نفراست ولی ناشناس نیست. بچه جوادیه فقط یکنفر ناشناس است که با نم یک نفر هستند.بقیه را هم بزودی مشخص و رسوا میکنم
بفرما جناب سید مرتضی اینقدر گفتید این تو نیستی اون هستی – فلانی اون نیست اون هست که بالاخره از علم غیب یک متخصص شناسایی به سایت فرستاده شد تا وضعیت را روشن کند.
زبل خان گرامی لطفا به پژوهش خویش ادامه دهید تا ما بفهمیم کی هستیم. چون سید سایت از بس گفت تو بردیا هستی نه علی1 هستی نه آرتین هستی – راستش را بخواهید من خودم هم گیج شدم الان چه کسی هستم. به امید خدا با کوشش شما این مشکل که بوسیله سید پوارو درست شده حل شود.
باسلام و عرض ادب به فرهیخته گان سایت
گفتگوی من با آقای منکر فساد سیستماتیک شبیه گفتگو زیرین نادر فتوره چی است باحسین دهباشی می باشد لطفا توجه بفرمائید :
آیا این وضعیت حکایت از وضع نامطلوب حکمرانی فاسد سلطانعلی خان نیست پس چیست ?
آیا این وضعیت از نشانه های فساد سیستماتیک نیست سلطانعلیخانی ?
یعنی من مسکین هم به این آقای منکر فسادسیستماتیک درکشور ایران به رهبری سلطانعلی خان , گفتم همانی که نادر فتوره چی به حسین دهباشی می گوید , وحالا گوش بدهید ببینید چه می گوید,
البته ناگفته نماند شاید اوهم مثل من ساده لوح و زودباور است وشاید هم بعکس او و حسین دهباشی بدباور است و واقعیات ملموس ومحسوس را حس نمی کند تا باورش شود چون ….جواب چون بماند وقتی دگر بادرود برنوری زاد که به من اجازه سه کوپی پست راداده اند وبه دیگران بیشتر , آیا این ازعدالت ورزی جناب نوری زاد بدور نیست ? حتما خواهید گفت بله .
علی ای حال به گفتگوی ویژه خبری جناب فتوره چی باحسین اقای گلباشی گوش جان بسپارید : ولی حسین آقا هنوز نمی داند که آرمان های انقلاب که جناب نوری زاد و امثال من مسکین نیز خیلی بر آن آرمانها دل بسته بودیم و امیدی داشتیم , توسط جناب سلطانعلی خان با باجدهی به متحجران ازقبیل مصباحیون وجنتیون ویزدیون , در زیر نعلین استبدادی این آقایان لگد مال شد ورفت .
حالا گوش کنید دیگر شوخی نمی کنم وجدی می گم :
نادر فتوره چی در پاسخ به حسین دهباشی که پرسیده بود مردم چرا دیگر النگوهایشان را در راه آرمان انقلاب نمیدهند، گفت ؛
1-چون:
*4000آقازاده در انگلیس زندگی میکنند.
*ایران بزرگترین واردکننده پورشه(ماشین آقازادهها)در خاورمیانهست.
*در3ماه30میلیارد دلار ازکشور خارج شده که قطعا در توان«مردم عادی»نیست.
*هزاران تریلیون اختلاس شده،اما با غارتگران مثل«تاج سر»رفتارمیشود.
مردم اینطور به اینجا رسیدند جناب دهباشی!
2-«مقاومت» در برابر جنگ سرد «سلطه و استکبار جهانی» با ساختاری عمیقا فاسد ناممکن است.
3-مردم وقتی«محمدساشا»ها و«عیسی هاشمی»ها(فرزند ابتکار) و ویلای لواسان سردار فیروآبادیها و پرادو سواری امام جمعهها را میبینند، از خودشان میپرسند «چرا من باید برای آرمانی که نیست، جان و مالم را بدهم».
مردم، اینطور به اینجا رسیدند، جناب دهباشی!
بله، بالا که بگندد، پایین هم میگندد.
4-مردم وقتی میبینند برادران تمامی اعضای ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، پرونده «فساد اقتصادی» دارند، از خود میپرسند «ما دقیقا بر سر چه آرمانی باید ایستادگی کنیم؟!»
مردم اینطور به اینجا رسیدند، جناب دهباشی!
5-مردم وقتی میبینند در طی این سالها هزاران دستگاه مازراتی و پورشه و بنز با ارز دولتی وارد شده، اما برای خرید لودر و گریدر و هلیکوپتر امداد و نجات بودجه نیست، از خود میپرسد «ما دقیقا بر سر چه آرمانی باید ایستادگی کنیم؟»
مردم اینطور به اینجا رسیدند، جناب دهباشی!
6-مردم وقتی میبینند با آمدن زلزله، تمام دم و دستگاه حاکمیت،تنها کاری که از دستش برمیآید«توصیه به خواندن آیات الکرسی»ست،و با گذشت 9ماه مردم هنوز در چادر و تراخم و توآلت صحرایی دست و پا میزنند، سعی میکنند«النگو»هارا برای روز مبادا نگه دارند.
مردم،اینطور به اینجا رسیدند جناب دهباشی!
7-هر کس فقط یکبار از خیابان اندرزگو، یا فرعیهای بالای نیاوران رد شود و کاخهاو قصرهای آنجا که نظیرش حتی در بورلی هیلز دیده نمیشود را با «امکانات توسعه»ای چابهار و ایلام و کردستان و خوزستان و…مقایسه کند،به همینجایی میرسد که میبینید!
مردم اینطور به اینجا رسیدند جناب دهباشی!
8-مردم وقتی میبینند در همه جا مشتی تهریشدارِ یقهآخوندیِ زیر30سال،در مقام «مدیرعامل» و «رئیس هیات مدیره» و «رئیس» و «معاون»و… مدام درحال انجام معاملات میلیاردی برای شرکتهای صوریشان هستند، حال آنکه عرضه مرتب کردن تختخوابشان را هم ندارند،به همینجا میرسند که میبینید جناب دهباشی!
9-مردم وقتی فرزندان لایقشان را میبینند که کنار میدانها پلاکارد«استخدام نیرو برای اسنپ»به دست گرفتهاند،ناگهان یاد«احمد عراقچی»با سابقه 2سال نصب ویندوز میافتند که از روزی که معاونت بانک مرکزی شده، دلار 6500 تومان گران شده است. اینطوریست که به اینجا میرسند که میبینید جناب دهباشی!
10-مردم ایران عاشق آمریکا نبودند جناب دهباشی، جمهوری اسلامی آنها را عاشق آمریکا کرد.
مردم ایران عاشق رضا پهلوی نبودند جناب دهباشی، جمهوری اسلامی آنها را عاشق «خاطره پهلویها» کرد.
مردم ایران دچار انحطاط اخلاقی هستند، اما مقصرش خودشان نیستند قربان، نظام شماست!
11-مردم«انقلاب»کردند، یعنی از همه چیزشان گذشتند،نه فقط النگوهای طلا،آنها بر سر امرمحال قمار کردند،عرش را به لرزه انداختند،حالا اما قیافه «شنگول» مشتی دزد و بچه مزلف آویزان از نام «انقلاب»را میبینند که در اروپا و امریکا جتاسکی میکنند.
مردم، اینطوری به اینجا رسیدندجناب دهباشی!
12-مردم علی انصاریها و حسین هدایتیها را میبینند که مالها و بانکها و ویلاهایشان کفاف دهها سال«مقاومت»دربرابر هر اهریمنی را میداد،اما کدام «مقاومت»؟برای کدام«آرمان»؟که علی انصاری چاقوچلهتر شود؟برای چی؟شما را بخدا یک دلیل بیاور که من به پیک موتوری سوپر سرکوچه بگویم جناب دهباشی!
@Sahamnewsorg
واقعا آقای دهباشی مثل اینکه در سر کوه زندگی می کرده اند که حالا از آرمان پایمال شده با نعلین متحجران سلطانعلی اطلاع نداشته اند یا مثل این دوست من , خودرا به کوچه علی چپچپ زده اند که فساد سیستمی. دردربار شاه سلطانعلی خان را منکر هستند و فریاد اسحاق جهانگیری را ازصدا وسیمای میلی نشنیده اند ویاصدای علی مطهری وپزشگیان را درجراید ندیده اند ?
با اینکه می دانم دیده اند وبا اینحال مرا متهم غریقی که متشبث. به حشیش کرده اند , ای کاش متشبث به تریاک می کردند که درمان هزاران درد است . والسلام با ارادتی که هنوز به دوستم دارم از طنزها ومتلک هایش نرنجیده ام , یعنی کافری است درطریقت ما رنجیدن
جناب نوری زاد گرامی
خمینی فردی ساده نبودآو رویایی را در سر می پروراند و آنهم بیداری و تسلط مردگان بود بدین خاطر نیز ابتدا به بهشت زهرا می رود او که طبق گفته اش هیچ احساسی به ایران و نسبت به مردم نداشت تمام سعی اش این بود که بر قدرت بنشیند و با فریب و بهتان هر مخالف را نابود کند. خمینی به هیچ وجه ساده نبود . این مردم ساده لوح بودند که سرشان کلاه رفت و فریب خورده و می خورند.
بیعت با مرگ پرستان چیزی حز اینی که هست نیست.
جناب نوری زاد
كاوه آهنگر ضحاك كش كجاست ؟
ضحاک فرزندان مردم را به زور می گرفت و مغز آنان را به جای غدا به مارهای روی دوشش میدادتابتواند آرامش داشته باشد
مردم، جوانان خود را یک به يك از دست میدادند بی آنکه به این ستم ضحاک اعتراضی کننداما وقتی هر دوفرزندکاوه آهنگر راضحاک کشته وبه مارها دادند،كاوه برآشفت و به دادخواهی بپاخاست پدری داغ دار كـه همه هستی اش را ظلم ضحاک ببادداده بوداوچیزی برای از دست دادن نداشت و همین کافی بود تا آتش خشم او مردم را بیدار کند…
سپاهی از پدران داغ دار گرد آمدند بارهبری کاوه آهنگ ضحاک رانابود كردند
روزگار ما با وجود رژيم و خامنه اي مانند روزگار کاوه آهنگراست مردم ماهر یک دردی از رژیم خون خوار آخوندى بدل دارند و دسته دسته جوانان آزاديخواه را اعدام ميكنند
آخوندهابا استفاده از سرمایه های ملی کشور و غارتگرى برای مردمان جهل و نادانی و خرافات به ارمغان آوردند
ویران کردن پایه های اخلاق،هنرى فرهنگی اقتصادی،سیاسی، علمى ايران را ويران و تن فروشي، اعدام، فقر نيستى بدبختى را گستراندند
با نابودی و حذف تمام آخوندها از ايران وجهان،دنیا گلستان میشود!
———–
با خط پایانی نوشته ی شما موافق نیستم. آخوندکشی حتما پایان کار نیست. بل ماجرا از نقطه ی دیگری به اسم مظلوم کشی شروع می شود. ملاها را باید بجایی که از آنجا آمده اند گسیل کرد.
با احترام
.
دوست گرامی
کاوه اهنگر ضحاک را نکشت فقط مردم را به قیام برعلیه او برانگیخت.
ولی سقوط ضحاک بدست فریدون صورت میگیرد و فریدون نیز ضحاک را نمیکشد و اساسا ضحاک هیچگاه کشته نمیشود چه اینکه اگر کشته شده بود اکنون ما شاهد حضورش نبودیم.
جناب نوری زاد درست می فرماید، این مردمند که بت خمینی و خامنه ای و ..می سازند. تا جهالت است آخوند نیز هست. پای منبر یک آخوند را مردم جاهل پر کرده اند
تنها زمانی می توانید چیزی را که ریشه های عمیق در فرهنگ شما دارد به وضوح ببینید که آن چیز در کار دور شدن از شما و فرو رفتن در دور دست باشد . جی.هیلیس میلر
پس اگر زوایای پنهان عیوب فرهنگ کثیف کنونی ایرانی را که چه بسا بدان مبتلا هستید را در خود نمی بینید، بدانید به آن معضل همچنان گرفتارید و بس!! خودشیفتگی و سوسول بازی دیگر بس است!!
تقدیم به سید مرتضی
اگه می تونی اسم خمینی را هم در ادامه ای این ها بیارید
محبوبترین شاهان ایران:
کورش کبیر (ذوالقرنین):
بدون شک محبوبترین شاه تاریخ ایران کورش بزرگ است. تنها شخص ایرانی که نام او با افتخار در قرآن به عنوان ذوالقرنین آمده است. در تورات نیز به عنوان بنده صالح خداوند از وی نام برده شده است و پیامبران بنی اسرائیل او را مسیح موعود و نجات دهنده ملت ها می دانستند. شاهنشاهی که اولین منشور آزادی را در تاریخ بشر نوشت. اولین شاهنشاهی را تشکیل داد که وسعت آن از رود سند تا کناره های دریای مدیترانه را در بر می گرفت. کورش سه امپراتوری بزرگ آن روزگار را شکست داد وبه قلمروش افزود ؛ ماد ، لیدی و بابل ولی کوچکترین بی احترامی با پادشاهان مغلوب ننمود و با عطوفت و مهربانی با ملل مغلوب رفتار نمود. کورش بزرگ انقلاب اخلاقی را در دنیای قدیم به وجود آورد و به حق عنوان برترین شاه تاریخ ایران و حتی جهان برازنده او است. از مهم ترین خصوصیات اخلاقی کورش بزرگ ، علاقه و محبتی است که به قوام خانواده داشته است. وفاداری او به همسرش کاساندان زبانزد بود . او بیش از یک همسر اختیار نکرد و پس از وفات همسرش نیز به او وفادار ماند.
داریوش بزرگ:
شاهی عاقل و دارای اراده ی قوی و عزم راسخ. این شاه، شاهنشاهی هخامنشی را از نو تأسیس کرد و به آن تشکیلاتی داد که در آن زمان بسیار مهم می نمود، چنان که اسکندر و سلوکی ها و بعدها ساسانیان همان روش را در پیش گرفتند. بعضی از محققان داریوش را مهمترین شاه ایران دانسته اند و فقط کورش بزرگ و انوشیروان را قابل مقایسه با او دانسته اند. وسعت شاهنشاهی داریوش از شبه جزیره هند در آسیا تا مقدونیه و رود دانوب در اروپا و از سویی مصر و لیبی و قسمتی از سودان در افریقا را در بر می گرفت.
انوشیروان عادل:
خسرو انوشیروان پادشاه محبوب ساسانی بود که مورخین شرقی وی را بزرگترین پادشاه ایران دانسته اند، ولی حالا که معرفت به اوضاع و احوال ایران باستان بیشتر شده است نمی توان او را دارای این مقام دانست . اما در این که او بزرگترین شاه سلسله ساسانی بوده تردیدی نیست. او شاهی عادل و سختگیر، جنگی و مدبر، سردار و دلیر بود. در زمان او سلسله ساسانی به اوج عظمت خود رسید و بارها سپاهیان روم را شکست داد. دولت هیاطله را از صفحه روزگار محو نمود. خزرهای وحشی را گوشمالی داد. ترک ه ای آن طرف رود جیحون را در جای خود نشاند و حبشی ها را از یمن بیرون راند و این مملکت را دست نشانده ایران نمود. از طرف دیگر اصلاحات او در امور داخلی روح جدیدی به کالبد ایران دمید.
شاپور اول:
شکست دهنده سه امپراتور رومی و اسیر کننده والریانوس امپراتور روم. او یکی از پادشاهان نامی سلسله ساسانی است شکیل و با عزم بود و مردم ایران وی را دوست داشتند.
شاپور دوم (ذوالاکتاف):
این پادشاه نامدار بیشترین مدت پادشاهی در تاریخ ایران را به مدت هفتاد سال داشته است. او با اقتدار توانست دست اعراب وحشی ، هون ها ، گرجی ها را از تجاوز به ایران کوتاه کند. در چندین نوبت امپراتورهای روم را شکست داد و از آنها غرامت گرفت.
شاه عباس کبیر:
پادشاه نامدار صفوی ، در زمان او ایران به اوج عظمت خود رسید و بارها سپاه عثمانی و ازبکان را در دو جبهه متفاوت شکست داد. شاه عباس همچنین بندر گمبرون را از دست پرتغالی ها در آورده و از آن به بعد این بندر، بندر عباس خوانده شد. او اصلاحاتی را در ایران به وجود آورد و ایران مهد تمدن جهان محسوب می شد. تا جایی که پایتخت او اصفهان نصف جهان خوانده می شد و به حق نامدارترین پادشاه ایران بعد از اسلام محسوب می شود.شاه عباس در اواخر عمر رویه دیگری گرفته وبه ظلم وستم به مردم و کشتن و کور کردن فرزندانش پرداخت.
نادر شاه افشار:
کوتاه کننده دست افغانهای یاغی ، روس ها و عثمانی ها از ایران و تسخیر کننده هند. او سرداری قابل و بسیار شجاع بود ولی در امر مملکت داری ناموفق بود.
کریم خان زند:
بیشتر به خاطر عطوفت ذاتی و سادگی و بی آلایش بودنش محبوب عوام شد. تا جایی که خود را وکیل الرعایا خواند.
رضاشاه پهلوی:
معمار ایران قرن بیستم ، تا قبل از بر سر کار آمدنش خاندان قاجار به واقع ایران را به خرابه ای بزرگ تبدیل کرده بودند ، او در طول دوران سلطنت ۱۸ ساله اش از هیچ کوششی جهت آبادانی ایران دریغ نکرد و نام ایران را در دنیای تازه صنعتی شده آن دوران در ردیف کشورهای پیشرفته جهان قرار داد
سلطان روح الله خمینی هندی
این سلطان پس از سوار شدن بر توسن قدرت میدان دار اماده کرد و جلادی دستار بند به نام خلخالی را بر جان ومال ایران مسلط کرد و فرمان کشتن داد ؛ دو سال ازگار هر چه توانستند کشتند و بدار اویختند ؛ انگاه جهت رسیدن به قدس از طریق کربلا ۸ سال ازگار مملکت را در باتلاق جنگی خانمان سوز قرار داد و هزاران هزار جوان ایرانی را قربانی شیعه گستری خود گرد در اخر عمر پر برگت نیز با نوشتن ۲ خط مجددا هزاران جوان اسیر در زندان را بالای دار فرستاد و در نهایت با ارامش راهی دیار باقی شد و سلطنت را به دستار بندی چون خود واگذار نمود
چگونه به آیندگان بگوییم
سال 1397 ما با بدون چون و چرا در حالی که مدافع حرم و انواع گروه هارا برای دفاع از اعراب میفرستادیم اما دریای خزر را از دست دادیم…
اعدام خدمتگزار و مدافعان قانون بابهانه حفظ اسلام و انقلاب!؟ چرا بزرگانی مثل معلم خلبان جهانبانی وخلعتبری وزیر امورخارجه ایران را اعدام کردند!!؟ اعدام وزیرآموزش وپرورش با چـه هدفی انجام شد؟
انصافا اسلام خمینی و داعش چه فرقی باهم داشت !؟
انقلابی که خلبان و استاد دانشگاه راتیرباران کردامروزلاشه متعفن بد بوست كه بوى تعفن و فسادش در همه زمينه ايران وجهان را پركرده است
اخلاقی که امثال خمینی وخلخالی وخامنه ای دررژيم آخوندى بما یاد دادندعین بی اخلاقی ضد انسانیت بود.
رهبران مذهبی انقلاب برای حفظ مذهب و پیشرفت اسلامیت انقلاب دست بجنایات بسیاری زدند وهمه بهانه شان حفظ اسلام و قرآن بود! بهترین سربازان خادم به ایران رادر عنقلاب57به جوخه اعدام سپردند بابهانه حفظ اسلام، 40 سال است انسانیّت زیر پا گذاشته شده است
.
سیاستمداران ما همگی جهش ژنتیکی کردهاند و تبدیل به موجودی دوزیست بهنام «مدیرـمنتقد» شده که هم از رانتهای مدیریتی بهرهمیبرد و هم از شأن اجتماعیِ منتقد بودن فربه میشود.
مدیران ما همه منتقداند. درست در همان لحظهای که در حال خوردن و چاپیدند در مذمت خوردن و چاپیدن میگویند.
محمدعلی آهنگران فرزند حاج صادق آهنگران درصفحه اینستاگرامش با انتشار تصویر سوختن دو دانش آموز زاهدانی در مدرسه نوشت……
چه ایرادی دارد اگر موسسه آیت الله مصباح یزدی بجای بیست و هشت میلیارد ؛ پانزده میلیارد بودجه خرج کنند یا مثلا مطمئنم اگر آقای حداد عادل و فرهنگستان زبان فارسی و بنیاد سعدی و بنیاد ایرانشناسی کلا یک سال تعطیل کنند و بجای خرج کردن پنجاه میلیارد تومان به مطالعه و استراحت در منزل بپردازند به هیچ جای عالم بر نمی خورد و افتخار تجهیز تعداد زیادی از کلاسهای درس به نام نامی حضرت ایشان ثبت خواهد شد. یا چرا راه دور برویم ؟ استاد عزیز و نور چشممان حضرت آیت الله حاج سید حسن خمینی می توانند موسسه تنظیم و نشر آثار امام و حرم مطهر ایشان را با نصف بودجه هفتاد و یک میلیارد تومانی اداره کنند و در خیر و ثواب تجهیز مدارس فرسوده و جلوگیری از به خطر افتادن جان فرزندان این ملت سهیم و شریک باشند و روح امام راحل عظیم الشان را شاد نمایند.
هنوز زخم شین آباد بهبود نیافته است. هنوز از دست و صورت آنها آثار جراحت و سوختگی محو نشده است هنوز قلب خانواده های آنان از دخترانی که دیگر بزرگ شده اند اما زیبای خود را باز نیافته اند مجروح است.
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز
ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت
باسلام
جناب محمد علی خان آهنگران خودش نیز از می پرستان باده نوشان سرمست ولایت سلطانعلی خان است که می خورده وسنگ بر جام اندازد . بشنوید حال اورا ازحافظ شیرین سخن که می سراید :
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد
ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف
سر و دستار نداند که کدام اندازد
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد
آن زمان وقت می صبح فروغ است که شب
گرد خرگاه افق پرده شام اندازد
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد بادهات و سنگ به جام اندازد
حافظا سر ز کله گوشه خورشید برآر
بختت ار قرعه بدان ماه تمام اندازد*
او “آهنگران “باده بامحتسب شهر بنوشیده
که بخورده باده و سنگ به جام انداخته
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس آهنگران خبری نیست که نیست
تخصص اوچیست که در وزارتخانه نفت
اینهمه باقول وغزل نرده تخت رخ شطرنج بیندازد
بقول اون یارو می خورند می مفتکی
جفتک نقد و انتقاد همینطوری بیندازند
من که گفتم یک سوم بودجه از آن مفتخواران است
گر قبول ندارید برجدول بودجه یک نگاهی بیندازید
مصلحا بهتر انست که هرکس نان ازعمل خویش خورد
منت از حاتم طایی و سلطانعلی خان نبرد
ورنه درمحفل رندان منتقد جز مفتخواری خبری نیست
بادرود مصلح
دیشب در خانه ی پدری مصطفی کریم بیگی(از جانباختگان عاشورای 88) 97/10/7
به سبکِ “الهه ناز” استاد بنان
زدم زیر آواز و این را خواندم. شعرش هم از خودم است. اگر که بشود اسمش را شعر نهاد:
آه
ننه گوهر بیا
با لباس سیا
روی سنگِ ستّار
گلاب و گل بذار
آه
خون ستّارِ تو
تنِ تبدارِ تو
ماه و مهتاب ماست
روح بی تابِ ماست
تا
زنده ایم ننه گوهر
می خوانیم یکسر
این ماییم هواخواهِ
گلهایِ پرپر
ننه گوهر ما
این
همه عمامه بر سر
اینهمه سردار
همگی خونِ ستارت کردند انکار
ننه گوهر ما
آنکه او
زد و کاشانه ات ویران کرد
او همین ویرانی با ایران کرد
تو الهه یِ داغی
می سوزی در خویش
ما همه در پیِ تو
تو اما در پیش
ننه گوهر ما
ناله و ضجه هایت
می سازد ویران
کاخ قپه داران و
عمامه بسران
ننه گوهر ما
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
باسلام ودرود بر نیک اندیشان
آثار ضرب و جرح قمه کشان سیدعلی مستبد و دیکتاتوردوران :
گرامی باد یاد شهدای عاشورای ۸۸
شهرام فرجزاده، ۳۰ ساله، شهادت با زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
سید علی موسوی حبیبی، ۴۲ ساله، شهادت با اصابت گلوله
شبنم سهرابی، شهادت توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد
شاهرخ رحمانی در چهار راه ولی عصر در تظاهرات آن روز توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
مهدی فرهادی راد بر اثر اصابت دو گلوله به سر و سینه شهید شد.
مصطفی کریم بیگی، در خیابان نوفل لوشاتو بر اثر اصابت گلوله به پیشانی شهید شد.
محمد علی راسخی نیا، ۴۰ ساله، شهادت در اثر اصابت ساچمه شکاری
جهانبخت پازوکی، ۵۰ ساله نحوه شهادت اصابت ضربه باتون به سر در چهارراه ولیعصر
امیر ارشد تاجمیر، ۲۵ ساله، شهادت با زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
@Sahamnewsorg
8⃣
#انقلاب (8)
✌️ تأملاتی در چهل سالگی یک انقلاب
#اردشیرمنصوری
دی ۱۳۹۷
بخش هشتم: «دینی/مقدس شدنِ» امر سیاسی، فرصت یا تهدید؟
میشد هویت اسلامی خود را پاسداشت، اما جلوگیری کرد از آن که با تخصیص زدن انقلاب، و حکومت پس از انقلاب با عنوان «اسلامی»، آسیبهایی سهمگین به جامعه و نیز دین وارد آید! هم عدالت و انصاف، و هم مصلحت عملی ایجاب میکرد که انقلاب به نفع یک صنف (اسلامی-روحانیت) مصادره نشود و نقش گروههای گوناگون به رسمیت شناخه شود.
به گمانم میشد مسلمان بود و مسلمان بودنِ اکثریت مردم ایران را نیز در نظر داشت و حتی خواستار آن شد که زندگی مردم صبغۀ دینی بیشتری از قبل داشته باشد، اما نقش نیروهای غیر روحانی و غیر متعلق به گفتمان اسلام سیاسی را در پیروزی انقلاب نادیده نگرفت، در این صورت با وجود چندصدایی و باز بودن باب نقد بر مناسبات قدرت، از نقصانهای «فرآوردهای» و «فرآیندی» و در امور کاست. [در بارۀ «نقصانهای فرآیندی» و «فرآوردهای» در شمارۀ بعد توضیح داده خود شد]
نقل است که زمانی اشپینگلر (متفکر آلمانیِ اندیشۀ سیاسی)*[رجوع شود به پاورقی] گفته بود: ایران متأسفانه به امان «فیلولوگها» رها شده است! این سخن را چگونه باید فهمید؟
نظر به دوران کوتاه زندگی اشپنگلر (۱۸۸۰ – ۱۹۳۶ میلادی)، او باید مقارن جا افتادن انقلاب مشروطۀ ایران، حدود اواخر دورۀ قاجار یا آغاز دوران پهلوی آن سخن را گفته باشد. شاید غلبۀ اندیشههای ادیبان و شاعران سلف و خلف، بر فرهنگ ایرانی، و حتی بر فرهنگ سیاسی دوران مشروطه، محل تأمل و نقد اشپنگلر از اوضاع ایران بوده است. شاید او دیده بود که آموزههای امثال فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ طی سنت گذشته و سپس ملکالشعرا بهار و دهخدا و فروغی و میرزادۀ عشقی در دوران متأخر، بیش از فیلسوفانِ تاریخ و فرهنگِ ایران، دستمایۀ اندیشهورزی ایرانیان و حتی انقلاب سیاسیشان بوده است. و شاید او خلأ یک تفکر عمیق فلسفۀ سیاسی را گمشدۀ ایران یافته بود و از این منظر غلبۀ فیلولوژی را مادرِ مشکلات ایران مییافت.
فعلاً قضاوتی در بارۀ رأی اشپنگلر نکنیم، در مقام همدلی با او میتوان گفت که مراد نفی سرمایههای فرهنگیِ به جا مانده از ادبیات غنی فارسی نیست، بلکه نقد غلبۀ آموزههای لفظپردازانه و عاطفهبنیان بر ذهن ایرانی، و در عوض کمرنگ بودن تفلسف و فهم علمی و عقلبنیان است.
اما اگر اشپنگلر امروز بود و میخواست برای روزگار کنونی ایرانیان اظهار تأسف کند، از چه تعبیری میتوانست استفاده کند؟
شاید او میگفت: «ایران متأسفانه به امان تئولوگها رها شده است»!
باز آشکار است که مراد ما نفی کلی تئولوژی بهتمامه نیست؛ تئولوژی لابد کارکردی دارد که هنوز زنده است. مراد ما نقد گونهای تفکر و خطِمشی سیاسی است که امر سیاسی را چنان با تئولوژی گره زده است که راه را بر هر گونه نقد و اصلاح این نظام سیاسی بسته است. مگر میشود نظامی را که «مقدس» خوانده میشود، نقد کرد؟ در واقع شاید ریشۀ فروبستگی کارهامان در عرصههای اجتماعی و سیاسی، تقلیل همۀ امور و وجوه زیست جمعی، به تئولوژی است. چنین است که حتی سخن گفتن از ناکارآمدی احتمالی این نظام، نفی امر قدسی تلقی میشود و این به منزلۀ ورود به منطقۀ ممنوعه است. حال اگر بپذیریم که عقلاً و نقلاً بشر باید حد خود را بداند و امر بشری را مبری از خطا نپندارد و راه را بر انتقاد اصلاحی نبندد، آشکار میشود که مقدسپنداری این نظام سیاسی، به جای آن که تضمین کنندۀ بقای آن باشد، دارد به پاشنۀ آشیلِ کلیت نظام تئولوژیک تبدیل میشود.
_______پاورقی______
*اسوالد اشپنگلر، متفکر انزواگزین و تلخکام آلمانی را نظریهپرداز انحطاط تمدنها میدانند. او به فهم فراز و فرود تمدنها حساس بود و معتقد بود فرهنگها و تمدنهای بزرگ هر کدام مراحلی از تولد و بلوغ را طی میکنند و هر کدام به دلیلی به ضعف و پیری و اضمحلال میگرایند. در آراء اشپنگلر، به پیروی از نظریههای نیچه، نوعی طرفداری از حکومت غیردموکراتیک نخبگانی وجود داشت و این آراء دستمایۀ بهرهگیری نازیسم هم بود، اما بهتدریج بین او و نازیهای آلمان فاصله افتاد و در نظریات متأخر اشپنگلر پیشبینی زوال حکوکت نازیسم، به دلیل انحراف از معیارهای حکومت صحیح نخبگانی دیده میشود. او البته زوال تمدن اروپایی را نیز پیشبینی کرده بود. به باور او سه عامل: «انحصارگرایی»، «ماتریالیسم» و «تحدید حدود اختیارات شهروندان» میتوانستند از عوامل زوال فرهنگ غربی باشند.
ادامه دارد
جان آگه با #فرهیختگان
t.me/IRANIntellectuals
پاسخ
مزدک ۱
4:06 ب.ظ / دسامبر 27, 2018
JM گرامی شفیعی خودش تاریخ می نویسد و تو دهن تاریخ نویسان و تاریخ شناسان می زند!طب اش هم دست کمی از تاریخش ندارد.
…………….
نازنین مزدک با درود ؛ بنیان ادیان بر مقوله ای موهوم بنام خالق بنا نهاده شده است و از این روی است که تاریخ زندگی دین باوران اکنده از مو هو مات است و متولی گسترش این موهومات در طول تاریخ همچون ” دوالپا” بر گرده پیروان سوار و تاریخ ؛ طب ؛ فلسفه ، جامعه شناسی ؛شعر و هنر و… انان اغشته به موهومات و از عالم هور قلیایی است ، همان طوریکه در ریاضیات عالی مبحثی بنام اعداد و توابع موهومی داریم که مبنای ان بر رادیکال منهای یک (جذر عدد منهای یک) استوار است اختلاط امور موهومی و حقیقی در یک جامعه نیز خود عالمی دارد ؛ همانی که امروز در نظام ولایت فقیه با ان مواجه ایم
سلام و درود
قابل توجه جناب مزدک1
قسمت (3) پایان.
و پس از آن برای سنجش سردی و گرمی و تری و خشکی طبایع و مزاجها ابزارهای خاصی بسازند تا بتوان بطور علمی و منطقی درجه طبایع اغذیه و اشربه و میزان غلبه مزاجها را در بیماران سنجید و خیلی کارهای دیگر باید انجام داد که اجتهاد در این علم اقتضاء میکند صد البته که اینهمه کار تحقیقی تازه از توان یک یا چند نفر خارج است و انجام این مهم بایستی حالتی مستمر و اجتماعی و با اسلوب آموزشی، علوم تجربی داشته باشد . متأسفانه با آنکه بخشی از امکانات دانشکده ها جهت آموزش طب سنتی اختصاص داده شده ، چون اینکار نظام مند نیست و افرادی که مدعی طب اسلامی و طب قرآنی و… هستند نیز در شمار اطباء سنتی فهرست میشوند، معجونی از طب و اعتقادات دینی و خرافات با هم مخلوط شده و نام طب سنتی را آلوده کرده اند. ( این طب اسلامی هم از آن حرفهاست! اگر این منطق و نامگذاری صحیح است پس باید طب یهودی و طب مسیحی و طب زرتشتی و طب بودایی و….. نیز وجود داشته باشند و به رسمیت شناخته شوند!!) کون اساتید باسواد و آموزگار به اندازه کافی نیست، دانشجویان به از بر کردن همان فرمولها و فراگیری همان معلوماتی که گرد و غبار قرون آنها را پوشانده و در بسیاری موارد از اعتبار انداخته واداشته، و به همان بن بست همیشگی هدایت میشوند و نهایتاً در همان کوچه بن بست متحیر و مجبور به ایست کامل و درجا زدن میشوند. ( در کنار همه اینها هنوز هم کسانیکه رگی از دیوانگی یا نوآوری دارند گاهی دست به ابتکاراتی میزنند و مثلاً همانطور که یکی از این افراد چند داروی بیمانند جدید ساخته است، داروی جدیدی میسازند و برای آنکه بتوانند بطور قانونی و در مراکز معتبر و داروخانه های رسمی توزیع کنند به دنبال ثبت قانونی میروند و با چنان ضوابط پیچیده و نفی و انکارهایی مواجه میشوند که هیچ امیدی به، به نتیجه رسیدن آن ندارند. شخصی که دارای شرکت کشت و صنعت بزرگیست و علاوه بر دانش از توان مالی کافی هم بر خوردار است، توانسته است سه نوع داروی مؤثر و مفید از گلها و گیاهان و فرآورده های طبیعی بسازد، او برای ثبت آنها حدود 14 سال دوندگی کرده و زحمت کشیده و هزینه های هنگفتی هم کرده است تا توانسته بر این مهم فائق آید . او سالهاست که حدود 300 نوع داروهای مفرد و مرکب و معجونهای مختلف تولید میکند و براحتی میفروشد (مردم و مشتریها هم از او راضیند و اعتباری شایستهٔ دانش و زحمات خود کسب کرده است، اما بندرت شخصی اینقدر خوش شانس است که هم دارای بضاعت علمی و هم امکانات مالی باشد. ) ، این فروش تنها به خاطر آنست که بلااستثنا اسم آن سه موردی را که ثبت کرده است چون ترجیع بند در ابتدای لیست، عناصر سازنده همه داروهایش درج میکند تا به اعتبار مجوز همان سه مورد قانون را دور بزند. افرادی که در این رشته کار میکنند نیز بشدت با هم رقابت میکنند و، نه تنها یار شاطر همدیگر نیستند بلکه مانع و مزاحم و بار خاطر همدیگرند و با هر نوآوری و کشف و احیاء میراثهای گذشته که فروش و منافع آنان دچار مخاطره کند خصومت میورزند. همین امر در کنار سایر موانع و کاستیها سبب گشته که پیشرفت و ابتکاری در این زمینه صورت نگیرد. در خصوص پرهیز دادن جناب مصلح از خوردن گوشت قرمز : بیماری آرتروز و نقرس بسیار به هم شبیهند، بطوریکه در خیلی از موارد بیماری نقرس با آرتروز و التهاب مفاصل آغاز و به نقرس حاد منجر شده است. بزرگان طب سنتی بدون آنکه چون دانشمندان امروزی بدرستی بدانند که چه عناصری در گوشت قرمز هست که خوردن و بخصوص افراط در خوردن آن سبب ابتلا به نقرس میشود، بر اساس تجارب طولانی در یافته اند که ادامه مصرف افراطی گوشت قرمز میتواند آرتروز را به نقرس حاد تبدیل کند. البته دریافته بودند که یک رژیم سرکه خواری هم در اربعینهای متوالی میتواند آثار زیان آور گوشتخواری را بزداید و از ابتلا به آرتروز و نقرس پیشگیری کند. ( خوردن مقدار معینی دارو یا گرفتن رژیمی خاص در 40 روز یک اربعین محسوب میشود. طبق محاسبات گذشتگان بدن در طول چهل روز بتدریج به دارو عادت میکند و باید وقفه ای در میان اربعینهای متوالی باشد که بمدت 7 الی 10 روز «بنا به طبع بیمار و تشخیص طبیب» میان هر اربعین باید فاصله باشد ) ، نیش زنبور در درمان آرتروز بسیار سریع عمل میکند، سالهاست که در کشور ژاپن زنبور دارانی هستند که کار اصلیشان تولید و فروش زنبور فقط برای درمان آرتروز است و به نوعی ژاپنیها در این مورد نیز چون موارد بسیاری پیشرو و پیشتازند. انبوهی از فیلمهای مربوط به زنبور درمانی در یوتیوب قابل دستیابی است که خوانندگان محترم میتوانند بجای اعتماد به نفی و تخطئه افراد تند خو و عصبانی و کسانیکه در این زمینه معلومات کافی ندارند، مراجعه و به چشم و گوش و عقل و هوش خود اعتماد کنند و ببینند و بشنوند و بخوانند تا بدانند که در زمینه زنبور درمانی که اصولاً ماهیتی طبیعی و تجربی و خاستگاهی شرقی دارد در دنیا چه خبر است؟ علاوه بر آنها در این زمینه کتابهای معتبر و مستقلی چون زنبور درمانی، درمان با عسل، ژل رویال معجزه طبیعت، موم، بره موم، گرده گل و…. ، توسط دانشمندان معتبر بین المللی نوشته شده و تعدادی از آنها هم به فارسی ترجمه شده اند، امیدوارم اهل فن به بره موم و خواص بیمانندش در درمان مشکلات پروستات و درمان انواع عفونتهای حاد داخلی توجه کافی بکنند. حُسن بزرگ داروهای طبیعی اینست که بجز در چند مورد محدود و بصورت استثنا عوارض جانبی زیان آور ندارند بدترین اتفاق ممکن در طب سنتی که در رابطه میان بیمار و طبیب ممکنست بیفتد اینست که بیمار هزینه ای بکند و علاج نشود. که اینهم میتواند به علل و دلایل قابل توجیه از جمله تشخیص خطا، مراجعه دیر هنگام بیمار، فاسد بودن داروها و…. باشد.
پایان.
چناب شفیعی آنچه شما دراین کامنتهای بلندت جز قلمفرسایی و بیان سرگذشت درد آور ایرانیان و بخت برگشته گان اسلام زده چیزی ننوشته اید. ای کاش بجای انداختن تقصیر به گردن این و اون حاکم کمی هم نقش اسلام را در این بین می شکافتی! مسلما از فردی ذوب شده در توهمات و ///مذهبی غیره از این هم نمی توان انتظاری داشت. جناب شفیعی مهمترین و نفس گیرترین عامل فقر فکری و فرهنگی و عقب افتاده گی ایرانیان همین اعتقادات پوچ و توهم زای اسلامی بوده که بزرگان و نوابغی مثل پور سینا و خوارزمی و زکریای رازی و توسی و هزاران ایرانی را مجبور به در خدمت /// اسلامی درآوردن خرد خودشان و نمود. مسلما چنین کسانی نه وقتی و نه امکانی برای پرداختن به نوآوری نداشتند. و بهمین دلیل هم می بینیم که غرب زمانی به پیشرفت نایل می شوند که دست دین و اینجا مسیحیت را از حیطه علم و معرفت و خرد کوتاه کرده و بانیان دین و انگلهای دین خوار و متزورین و متوهمین دینی را وادار به پذیرش حاکمیت خرد و دانش می کنند. نه من و نه کس دیگری در اینکه طب سنتی پایه گذارش شرق و پایه و بنیان طب جدید بوده شکی ندارد. تاریخ طب سنتی در چین بیش از 8تا 10هزار سالست. و من در رابطه با سفارش شما برای درمان آرتوروز از نیش زنبور نیز نوشتم که امروزه در بعضی از دردهای مفصلی از طب سوزنی استفاده می کنند و چنین درمانی عوارض جانبی نیش زنبور مثل آلرزی را هم ندارد. که گویا شما اصولا چون مکانیسم آلرزی را نمی دانید آنرا با باد کردن موضعی یکی گرفته اید و اسپرین آنهم موضعی تجویز کرده اید!( اینو بعدا توضیح خواهم داد).ولی مشکل طب سنتی به بن رسیدن و عدم قدرت رقابت با طب چدید و اصولا در بیشتر موارد خطرناک بودن و یا بیهوده بودن تجویزات آنست. شما نوشته اید که پژوهشی در طب سنتی مثلا در ایران نشده ولی مسلما در کشورهای اروپایی و مدرن در باره بسیاری از داروهای سنتی پژوهش شده و چون اکثریت آنها را یا نا کافی دانسته اند و یا بی اثر از تجویز آنها سرباز زده اند.شما همین داروی آسپرین را که ربطی به طب سنتی ندارد بغلت تجویز می کنید. شما اگر لاقل خوردن آنرا تجویز میکردید باز هم هرچند تا حدودی بیراهه است ولی موثر تر بود تا بر محل تورم بگذارید! جناب شفیعی با این تجویز جناب عالی اگر شیخ شاهزاده مصلح به نیش زنبور حساسیت شدید داشته باشد که در صد چنین حساسیی کم نیست همین روزهاست که باید ایشان را زنده یاد مصلح(لااقل بعنوان شیخی که گویا شاهزاده گی اش بر باورهای دینی اش غلبه کرده و به طرفداری از مردم پرداخته )می نامیدیم! آلرژی شدید به بیمار وقت چنین درمانی را نمی دهد و بسرعت باعث شک شده و با تورم و فشار ارگانهای حیاتی بدن در وهله اول دستگاه تنفس و جریان خون و قلب و مغز براثر لخته شدن خون(اینجاست که گفتم اگر لاقل اسپرین را تجویز میکردی که لاقل بیمار قبل از حالت کما رفتن بخورد اثری شاید برای جلوگیری از لخته شدن خون می توانست داشته باشد!)را از کار انداخته و بیمار را بحالت کما می برد که اگر قبل از این مرحله به بیمار نرسند برگشتن بیمار به زندگی محالست! علتش هم امروزه کاملا شناخته شده و داروهایی موثر دراین زمینه هست. چون با تماس بدن با موادیکه شخص بدان آلرژی دارد موادی بنام هیستامین از بدن برای دفاع ترشح می شود و همین مواد باعث عوارضی که بالا گفتم می شود که در صورت قطع نکردن فوری اثراتش حتما بیمار را از پای در می آورد. بهمین دلیل آنها را انتی هیستامین می نامند.که البته در شرایط سخت آدرنالین و استروئید هم اضافه می کنند. .بگذریم.
ولی در مورد گوشت قرمز و آرتوروز و نقرس که دو چیز مختلفند و گویا شما درکی از آنها ندارید و و همه چیزو باهم طبق معمول قاطی می کنید تا خود را همه تن حریف جلوه دهید! ارتوروز مجموعه ایی از تغییراتی است که در غضروف بین استخوانها مثل زانو و … و هرجا دو استخوان با هم بوسیله غضروفی وصلند اتفاق می افتد و باعث سائیده شدن غضروف و بهم نزدیک کردن دو استخوان و درد و سفتی مفاصل و سختی حرکت در استخوانها و ماهیچه هامی شود. چنین اتفاقی معمولا با سن بالا و سفتی مفاصل و …بوجود می آید.ولی نقرس نوعی آرتریت (تحریک پی و مقصل معمولا قسمتهای نرم مفصلها است مثل روماتیسم که در هر سنی ممکنست فرد به آن مبتلا شود. علت نقرس رسوب مواد کریستالی در مفصل است! آرتروز تغییراتی است پایدار و بیماری مزمن است و دردش بتدریج و بیشتر در مواقع استراحت و یا اوایل حرکت است ولی معمولا بعد از بحرکت افتادن شخص دردش کمتر می شود. علاج قاطع برای آن نیست ولی تجویز پزشک داروهای ضد تورم و درد … و فیزیوتراپی است. در مواقعی که هیچ علاجی نیست هم عمل جراحی می تواند موثر باشد. ولی آرتریت از نوع نقرس یا گوت…تورم و تحریک و اذیت و آزار قسمتهای نرم مفصل بر اثر رسوب شدن مواد کریستالی در مفاصل است و باعث دردی شدید و سرخ و متورم شدن بافتهای پیوندی می شود. در مواقع اوژانس و درد شدید داروهای ضد تورم و حتی استروئیدر تجویز می شود. این بیماری بخصوص در کسانیکه داروهای شاش آور مثلا براثر نارسایی قلبی و یا فشار خون و …می خورند بیشتره .امروزه داروهایی برای پیشگیری از نقرس هست و موثرند.
در مورد طب سنتی باید گفت که درست بهمان دلیل که امروزه دین و باورهای خرافی حرفی برای گفتن ندارند طب سنتی هم از نفس افتاده و اگر هم نوآوریی در آن پدید آید حتما مجبور به ورود به حریم طب جدید و در نتیجه درست مثل نوآوریهای من درآوردی در دین نتیجه ایی جز توهم و پافشاری بر خرافات نخواهد بود. دلیل آنکه دانش آموختگان طب سنتی فقط نوشته های کهن را می خوانند هم همین است!کافیست همین الان کتاب شفا… را برداریم و با دانش نو پزشکی مقایسه کنیم! در مورد مواد غذایی امروزه در اغلب مواردی مثل بیمارهای قلبی مرض قند و فشار خون و روماتیسم هم انواع و اقسام موادغدایی همزمان تجویز می شود و علت اصلی توصیه به کم خوردن گوشت قرمز یکی سرطان زایی و بیماریهای قلبی و رگها و بالا بودن کلسترول!
مخصوص دختران مدافع اسلام
احادیث کوتاه از محمد
با پوزش از بانوان، صرفا جهت نشان دادن تفکر بدوی اسلام
در باره زنان از خدا بترسید که آنها پیش شما اسیرند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 46
بهترین زنان آن است که رویش خوبتر و مهرش کمتر است »
نهج الفصاحه حدیث شماره 356
ِ از دنیا بترسید و از زنان بپرهیزید زیرا شیطان نگران و در کمین است و هیچ یک از دامهاى وى براى صید پرهیزکاران مانند زنان مورد اطمینان نیست. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 51
محکمترین سلاح شیطان زنانند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 970
از بى لباسى براى نگهدارى زنان کمک جوئید زیرا زن وقتى لباس فراوان و زینت کامل دارد مایل به بیرون رفتن است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 282
از گفتگو با زنان بپرهیزید که هر وقت مردى با زنى خلوت کند، قصد او میکند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1004
زنان را بى لباس بگذارید تا در خانه بمانند.»
نهج الفصاحه حدیث شماره 343
هر زنى که بدون اجازه شوهر از خانه خود بیرون رود مورد خشم خداست تا بخانه بر گردد»
نهج الفصاحه حدیث شماره 1020
حضرت محمد: من زنى را که از خانه خود دامن کشان براى شکایت از شوهرش بیرون شود دشمن دارم. »نهج الفصاحه حدیث شماره 965
از هیچ فتنه اى که خطرناکتر از زن و شراب باشد بر امت خویش بیم ندارم. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2611
اگر زنى خود را معطر کند و بر مردمى بگذرد که بوى او را دریابند زناکار است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 177
وقتى زنى براى کسى جز شوهر خود بوى خوش بکار برد مایه آتش و عار است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 188
هر چشمى زناکار است و زن وقتى خشبو شود و بر انجمنى بگذرد زناکار است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2157
از همه زنان پربرکت تر آنست که خرجش کمتر باشد. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 357
وقتى زنى بشوهر خود گوید از تو خیرى ندیدم اعمال نیکش بى اثر مى شود. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 226
گروهى که زمام کار خویش بزنى سپارند هرگز رستگار نشوند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2294
گروهى که زمامدارشان زن است رستگارى نه بینند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2551
وقتى زنى دور از بستر شوهر خود شب را بروز آورد فرشتگان تا صبح او را لعنت کنند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 187
جوانى شعبه اى از دیوانگى است و زنان دام شیطانند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1792
خطرناکترین دشمن تو همسر تو است که با تو همخوابه است و مملوک تو. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 339
در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن فقیرانند و در جهنم نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن زنانند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 331
کمترین ساکنان بهشت زنانند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 603
هر زنى که بمیرد و شوهرش از او خشنود باشد ببهشت میرود. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1022
بدترین زنان شما آرایش کنان و متکبرانند و آنان منافقانند و از آنها جز به اندازه کلاغى که خط سفید بگردن دارد به بهشت نمیروند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1535
اگر زن نبود مرد ببهشت میرفت. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2358
اگر زنان نبودند خدا چنان که شایسته پرستش اوست پرستیده میشد. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2361
واى بر زنان از دو چیز رنگین طلا و جامه زیبا. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 3190
زنان دامهاى شیطانند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 3153
هر زنى که بدون جهت از شوهر خود طلاق خواهد بوى بهشت بر او حرام است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1021
حق شوهر بر زن آنست که بدون اجازه او جز روزه واجب نگیرد و اگر گرفت گناهکار است نپذیرند و بدون اجازه او چیزى از مال او بکسان ندهد اگر داد ثوابش از شوهر و گناه از زن است و از خانه او بى اجازه اش بیرون نرود و اگر رفت خداوند و فرشتگان غضب او را لعنت کنند تا توبه کند یا باز گردد اگر چه شوهرش ستمگر باشد. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1388
حق شوهر بر زن آنست که از بستر وى دورى نگیرد، و قسم او را انجام دهد و فرمانش را اطاعت کند و بى اجازه او بیرون نرود و کسى را که دوست ندارد بخانه او نیاورد. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1389
خدا مماطله گر را لعنت کند یعنى زنى که شوهرش ببسترش خواند و گوید: «کمى بعد»تا خوابش ببرد. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 2237
زنانى که بى حضور شاهد شوهر میکنند زنا کارند. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1112
براى نطفه هاى خود جاى مناسب انتخاب کنید و از سیاهان بپرهیزید که سیاهى رنگ زشتى است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 1133
زن بنده مایه اصلاح خانه است و زن آزاد موجب فساد خانه است. »
نهج الفصاحه حدیث شماره 14
بن مایه: کتاب آنلاین حلیه المتقین، از کتابخانه تبیان :
http://library.tebyan.net/ar/Viewer/Text/82451/3
(برای یافتن، واژه زن یا کنیز را جستار کنید)
باب چهارم – فصل اول (در فضيلت تزويج كردن و نهى از رهبانيت):
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه خوشم نميآيد كه دنيا و آنچه در دنياست داشته باشم و يكشب بىزن بخوابم
باب چهارم – فصل چهارم: در بيان آداب زفاف و مجامعت
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود كه زن آزاد را در برابر زن آزاد ديگر جماع مكن اما كنيز را در برابر كنيز ديگر جماع كردن باكى نيست.
در حديث صحيح وارد شده است كه باكى نيست با كنيز و طى كند و در خانه، ديگرى باشد كه بيند و شنود و مشهور ميان علماء آن است كه باكى نيست كه مرد در ميان دو كنيز خود بخوابد اما مكروهست كه در ميان دو زن آزاد بخوابد.
چون حضرت امام زين العابدين عليه السلام اراده مقاربت زنان مىنمودند خدمتكاران را دور مىكردند و درها را مىبستند و پردهها را مىانداختند.
يا على ايستاده با زن خود جماع مكن كه آن فعل خران است و اگر فرزندى بهم رسد مانند خران بر رختخواب بول مىكند.
کعبه چیست؟
کعبه که در زمان جاهلیت و پیش از اسلام جایگاه بیش از چهارصد بت اقوام مختلف تازیان(عربها) به شمارمیرفت در میان این اقوام و برای سرپرستی ان به قیمت یک خیک می (پوست بزپرشده از شراب) خرید و فروش می شد.
در این بتخانه چهار بت به نام های الله(حجر الاسود) – لات – منات (هبل) و عزا از همه بزرگتر و ارزشمند تر بودند
در واقع از کلمه اله ساخته شده است.در دوران محمد به هر یک از بتها یک اله میگفتند و به خدایان کوچک زمینی بهه میگفتند و وقتی کلمه ال به آن اضافه کنیم چنین می شود ال اله.و در عربی وقتی چنین حالتی پیش آید الف از بین می رود و روی ل تشدید قرار میگیرد.معنی لغوی الله یعنی تنها بت
الله اکبر یعنی چه ؟
الله اکبر به معنی الله بزرگتر است در روز بارها به زبان مسلمانان جاری می شود ولی از خود نمی پرسند که الله از چه چیز بزرگتر است واین جمله در قیاس با چه ساخته شده است. اگر مقصود بیان بزرگی الله است باید گفته می شد الله کبیر.
اما مطلب دیگر این است که کلمه الله نه در تورات به کار رفته و نه در انجیل.
و اگر منظور محمد از الله یک موجود غیبی بوده از همان نامی استفاده میکرد که در تورات استفاده شده بود
.الله رنگی تیره داشت و از بقیه بتها بزرگتر بود .به همین خاطر به آن حجرالاسود به معنی سنگ سیاه هم میگفتند و به دلیل بزرگی آن نسبت به سایر بتهای دیگر لقب اکبر هم به آن میدادند
الله برای قبیله ی قریش بود و پدر محمد یعنی عبدالله(نوکر الله) از کسانی بود که جز الله هیچ بت دیگری را نمی پرستید و نیز او سرایدار کعبه نیز بود و بنی هاشم هم یکی از فقیرترین تیره های قریش به شمار می رفت.
اما پدر عبدالله یعنی عبدالمطلب(پدربزرگ محمد) الله را نمی پرستید و بت ساختگی دیگری به نام مطلب را می پرستید و به همین دلیل خود را عبدالمطلب نامید .از اینجا معلوم میشود که محمد و خانواده اش نسل در نسل بت پرست بودند و روی بت ها تعصب خاصی داشتند. پس از چیره شدن محمد برمکه، پس از گریختن وی به مدینه، او پیمانی با ابوسفیان که فرمانروای بزرگ مکه بود می بندد
و بجز چهار بت بزرگ دیگر بتها را از میان بر می دارد و الله را برتر از بقیه بتها میخواند و علنا شعار الله اکبر میدهد
این کارموجب خشم مردم مکه شده و او را وامی دارند تا در برابر بتهای دیگر و برای اینکه نشان دهد دیگر بت ها نیز گرامی هستند سجده نماید.اما محمد برای اینکه این سجده خود را توجیه کند آیه ای می سراید به نام آیه غرانیق.
غرانیق، جمع غرنوق یا غرنیق است. غرنوق به معنای مرغ آبی است که گردن بلندی دارد و سپید یا سیاهرنگ است، به معنای جوان سپید زیباروی نیز به کار رفتهاست. برخی غرنوق را لکلک، بوتیمار (غم خورک) نیز معنا کردهاند. از این رو این آیات را غرانیق مینامند که به این گمان اعراب که بتها، مانند پرندگان، به آسمان عروج میکنند و برای پرستندگان خود شفاعت مینمایند، نزدیکی معنایی دارد.
چنین است که محمد روزی در نزدیکی کعبه سورهٔ نجم را بر جمعی از قریش برمیخواند. در این سوره (آیههای ۱۹ و ۲۰) اشارهای به سه بت معروف تازیان جاهلیت (لات عزی و منات) هست.
طبق داستان غرانیق محمد دو آیهٔ دیگر در ادامهٔ این دو آیه برخواندهاست که بعدها به عنوان اینکه این آیهها را شیطان بر زبان محمد جاری ساختهاست و محمد از ابراز آن پشیمان شدهاست از متن قرآن حذف شدهاست. متن تازی دو آیهٔ ادعا شده چنین است:
«ایشان مرغان بلند پروازند که بر شفاعتشان اومید میرود
افرایتم اللات و عزی تلک الغرانیق العلی و شفاعتهن ترتجی
ایا لات و عزی را دیدید.لات و عزا بزرگند و همانا شفاعت آنها پذیرفته شده است.
در واقع در این آیه گفته که لات وعزا هم مانند الله بزرگند و میتوانید آنها را پرستش کنید.اما محمد بعدا با خود کمی فکر میکند
و به این اشتباه خود که باعث از دست دادن اعتبار خود میشود پی میبرد
و در حدیثی میگوید که این آیه را شیطان بر زبانم جاری کرده بود و دستور میدهد تا این آیه را حذف کنند .
دوستانی که باور این مطالب برایشان دشوار است میتوانند به تفسیر طبری( جلد 7 صفحه 1770 چاپ 1344 تهران) و نیز در تفسیر شریف لاهیجی (جلد 3 ،صفحه 1و2 چاپ علمی 1340) مراجعه کنند
به آیات شیطانی از سلمان رشدی هم میتوانند مراجعه کنند.
چندی قبل من نوشته ذیل را به عنوان یک اخطار و به لحاظ مناسبات غیر متعارفی که در این سایت در حال شکل گیری بود ارسال کردم. اکنون دوباره شاهد بالاگرفتن همان مناسبات هستم لذا مجدد این متن را ارسال میکنم و از دوستان صاحب اندیشه ای که نام برده ام خواهش میکنم به صورت جدی به مطالبی که نوشته ام دقت فرمایند.
فسمت اول
جناب ساسانم، حاشا به کرم ات که یادی از اقیانوس اندیشه استاد کورس بزرگوار نمودی تعجب می کنم از دیگر کاربران فرهیخته این سایت که چرا یادی از این جهان پهلوان عرصه آگاهی ایران نمی کنند این فرزند غیور خاک ایران با آن اطلاعات عمیق و ژرف اش که حاصل سالها زجر و ممارست و مطالعه، که اقیانوس در برابرش سر تعظیم فرو میآورد این مرد بزرگ ، بهتر است گفته شود این ابر مرد اندیشه حاصل یک عمر زحمت و مطالعه و رجوع به منابع اولیه با دانستن چندین زبان خارجی را در این سایت با بیش از 400 کامنت که هر کامنتش دریایی از اندیشه بود بی محابا در اختیار هموطنانش قرار میداد و تمامی نداشت کامنتهای پر از مطالب بدیعش و تازه خود بارها وعده داده بود که پس از این کامنتهای مقدماتی وارد عرصه فرهنگ مدرن می شود ولی افسوس که دولت مستعجل امانش نداد! راستی جناب ساسانم واقعا سرنوشت استاد کورس گرامی چه شد!؟ ای کاربران بی وفای این سایت سرنوشت استاد کورس عزیز چه شد!؟ این یل اندیشه و آگاهی ایران دست گذاشته بود روی ریشه درد ایران زمین و عنوان تمام کامنتهایش نیز یک کلمه بیش نبود و آنهم “ریشه ها”!!!!! میدانید چه کسی به ماموریت به پر و پای استاد می پیچید!؟ همان کسی که به پر و پای “حامی” پیچید و حریفش نشد و بعد “حامی” محو شد!! و همان کسی که امروز با این ادبیات چاله میدانی اش شمشیر از رو بسته است و علنا در این سایت بدون هیچ شرم و حیایی در جلوی چشم شما کاربران محترم این سایت در صدد حذف و محو علی1 برآمده است این شخص و سلفش یعنی “آخوند مصلح” وقتی خود را در مواجهه با استاد کورس ناتوان دیدند بارها به ادبیات آخوندی ملحد و انکار خدا، استاد کورس را متهم نمودند و استاد با طمانینه و ادب کامل پاسخ علمی به آنها می داد و آنها را خلع سلاح می کرد و آنها می فهمیدند با دم شیر نمی توانند بازی کنند!! ای مگس عرصه سیمرغ نه جولنگه توست!! یادتان هست استاد کورس شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ را چه شیرین و مستدل تفسیر می کرد!؟ یادتان هست استاد تفکر قرون وسطایی ابن سینا را با استناد به نوشته های خود ابن سینا چگونه فاش می کرد!؟یادتان هست استاد انکار خدای عربستان را از منظر زکریای رازی با استناد به نوشته های خود رازی چگونه فاش می کرد و این مرتضی و مصلح از ناتوانی در مواجهه با استاد چه جلز و ولزی می کردند!؟ آخرین باری که مرتضی دل به دریا زد و به پای استاد پیچید در مورد فلسفه اسلامی!! بود که استاد دلائل متقن علمی و با رفرنس معتبر اثبات نمود که چیزی بنام فلسفه اسلامی نداریم در واقع فلسفه را مسلمانان از یونان سرقت کرده اند و دقیقا نشان داد که کجاهایش را دستکاری کرده اند و به دروغ نام آن را گذاشته اند فلسفه اسلامی!! در صورتی که مبدع فلسفه یونان خودش بت پرست بوده است مرتضی که در محاجه استاد ناتوان شد گیر داد که چه کسی گفته است ارسطو بت پرست بوده است؟ استاد نیز بلافاصله گفته خود ارسطو را در منظر مرتضی قرار داد که خودش گفته است به بتخانه می روم!! عزیزان خواننده و جناب ساسانم واقعا سرنوشت استاد چه شد!؟ یک سرنخ به شما میدهم و آن اینکه او هم به نمایشگاه نوریزاد رفت اگر ناپدید شدن “حامی” را “مهرداد” و رد وبدل شدن ایمیل افشا نمود نمایشگاه رفتن استاد کورس را خود جناب نوریزاد در یک پرسش مطرح کرده است…….ادامه در قسمت دوم
من پس از برسی فراوان فهمیدم که سید مرتضا و شفیعی یک نفر هستند و مزدک با نم هم یک نفر است اما فریبا و انارشیست دونفرند و سید رضی همان دکتر روانپزشک است و مزدک هم همان روانپزشک است و مصلح برای خودش یکنفر است و سیدرضی و فریبا هم یکنفرند و شفیعی با ناشناس یکنفرند و کاوش و ناشناس هر کدام یکنفر جدا هستند ولیزبل شفیعی و کاوش صد در صد یک نفر نیستند و دونفرند و انارشیست با مش قاسم و انار سه نفری یک نفرند و دوتا از ناشناس ها هم یکنفرند ولی یک ناشناس هست که خودش تنهاست و با کسی نیست. در مورد بقیه اسامی هم تحقیق میکنم و به زودی اعلام میکنم که کی با کی یک نفرند و کی با کی دو نفرند. به زودی.
همه اش درست است غیر از انجا که گفتید دوتا ناشناس یکنفرند چون ان دو تا ناشناس و یه ناشناس دیگه سه تایی جمعا یک نفرند. تحقیقاتتان را ادمه بدهید.
خوش بحالت!اگر گفتی جناب نوری زاد به چه نامی می نویسد؟
دوربین مخفی واقعی از ایرونی ها (البته با رعایت موازین اخلاقی کافی) می خواین ببینین لینک زیر رو ببینین. (متاسفانه در دوربین مخفی های صدا و سیما تمام مردم ایرون پاکدست، انسان، سطح بالا و همه چی تموم معرفی می شن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
https://www.youtube.com/watch?v=hGSN7tkVbgA
ابن سینا خرد مبتنی بر منطق داشت و به تقدم عالم
معتقد بود و می گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتی دارد نه زمانی) او به
موجودیت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود …..سینا میگفت افعال و حوادث
مستقیما از خدا بوجود نمی اید بلکه در نتیجه عمل غایی داخلی تکامل میابد .
سینا کو شش زیاد کرد تا نظریات فلسفی خود را با عقاید عامه مسلمانان توافق
دهد سینا همه قضایا را تنها به روش عقلی و کاملا مستقل از قران مورد بحث
قرار میداد از این سبب بود که تا قرن ها از طرف خلافت ها و هیت های حاکم
ارتجاعی اورا مظهر کفر و الحاد میدانستند و سوزاندن کتابهایش از سیاستهای
متداول طی چند قرن در کشور های اسلامی منطقه بود زمانیکه اورا کافر و ملحد
خواندند او گفت:
“کفری چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود”
”
برداشتی از﴿پایگاه اطلاعرسانی معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی بم﴾
“سینا میگفت افعال و حوادث مستقیما از خدا بوجود نمی اید بلکه در نتیجه عمل غایی داخلی تکامل میابد”
سینا به دلیل هوش بالا و مطالعات فراوان و دقت عمیق بدرستی متوجه روند تکاملی افعال و حوادث شده بود ولی بدلیل عدم ابداع نظریۀ تکامل داروین یا شاید مقدور نبودن سفر به جزایر گالاپاکوس به تکامل موجودات یا در اصل تکامل ماده در تمامی ابعاد و اشکال پی نبرده بود.
سید مرتضی ۲۷ دسامبر۲۰۱۸;و نمی شود کسی- خصوصا کسی که اهل
فتوا هم نیست و همینجوری فتوا می دهد- همینجوری بنشیند یک تقابلی بین
بایسته های یک جامعه دینی و چیزهایی مبهم و نامشخص درست کند و اقدام به حذف
و اضافه کند.بنده عرضم این است که نباید شعاری و بلندگوئی در مقولات و
آسیب های اجتماعی وارد شد،
………
فتوا به معنای بیان حکم خدا به وسیلهٔ فقیه است.و در جایی که فقه در لغت، به معنای دانستن و فهمیدن،است ودر متنهای فارسی کهن تا قرنهای هفتم و هشتم هجری، معمولاً واژۀ دانشمند در زبان فارسی به معنای فقیه در زبان عربی استعمال میشدهاست یعنی فقیه کسی است که می داند و می فهمد .
پس ما با دانش یعنی دانستن و فهمیدن سرو کار داریم، و هر فرد عاقل و بالغ در هر تصمیمی که می گیرد خود فتوایی را صادر کرده است یعنی تصمیمی را با فهم و دانش گرفته که همان فتوا است. البته در عصر کنونی فتوی/فتوا یعنی هر تصمیم و رای تخصصی است یک دانشمند شیمیدان نظریه/فتوایی که صادر می کند با یک فیزیکدان متفاوت است اما در اصل یعنی بیان علمی و با اصول علمی یعنی منطق و سنجش و تجربه و گزینش و بیان خود با هم همسانند.
فتوا دادن شامل هر کس می شود، زمانی که مادری به فرزندش می گوید دستت را به آتش نزدیک نکن ، می سوزد و چه مثلا من تصمیم می گیرم امروز نیم ساعت در خیابان بدوم. یعنی همه ما در هر حالتی در حال فتوا دادن هستیم.
اما، در فتوای دینی ما شاهد یک مغلطه بزرگیم، وآن حکم خداست. در صورتی که هر یک ازما یک حکم خدا یم وا مغز و اندیشه وخرد یاور ما برای زیستن اند ، حکم خدا همان زندگی وبودن ماست .
آنچه فتوای دینی است ربطی به خدا ندارد بلکه فقط ربط به راه و روش و دین روحانیون دارد که خود را پیام -بر خدا می دانند در حالی که پیام -بر راه و روش عرف و عادات پیشینگان هستند وربطی نیز با علم و دانش و فهم و دانستن ندارند.
از اینرو بدرستی جناب نوری زاد فتوا می دهند و بنا بر فکر و اندیشه فهیم ایشان نکاتی که بیان می فرمایند درست و قابل بررسی و توجه اند. هر انسان در روی زمین یک آیت الهی است و باید ارزش خود را با خرد و اندیشه در راه زندگی پاس بدارد.
سلام جناب نوریزاد . مطلب کوتاهی نوشته ام حیفم آمد که با شما در میان نگذارم با اینکه سعی میکنم کمتر وقت شما را بگیرم.
آزادي پایدار بدون دمکراسی دست نیافتنی است.
فرض کنید در موردی بین من و شخص شما اختلاف نظر باشد و فرض بر این که برداشت هریک از ما صادقانه باشد. در اینجا شما به نظر خود باور خواهی داشت و من به نظر خودم در صورتی که حقیقت در یکی از دونظر نهفته است یا حتی در هیچکدام نیست یا هر دو نظر حاوی بخشی از حقیقت است. این در فطرت انسان ها است که به برداشت خودشان تکیه کنند زیرا نتیجه تفکر خودشان است لذا در سازمان و جامعه ای که خرد جمعی حاکم نباشد حتی صادق ترین مقام ها از آنجا که نظر خود را عین حقیقت میدانند در پروسه امور در مقابل دیگران قرار گرفته و و نظرات مغایر با نظر خودشان را” ناخودی یا نخودی” تلقی خواهند کرد. تشکیلات یا جامعه ای که شرایط سنترال دمکراسی یا به عبارت دیگر خرد جمعی حاکم نباشد عملا به ضد دمکراسی و ازادی تبدیل میشود.اعتماد به یک شخصیت به صرف اینکه در او صداقت و پتانسیل می بینیم خطایی ویرانگر است. مصداق برجسته آن اعتماد ملت ایران به صرف تصور صداقت و پتانسیل در خمینی بود که حیات و حیثیت ملت ایران را به ویرانی کشاند. آیا ملت ایران با توهم نوستالژیک عنان خود را به نادان های پرادعا خواهند سپرد یا پیشاهنگان دمکراسی خواهی ضرورت سازمان یابی و خرد جمعی را به اعتماد ترجیح داده و تشکیلاتی بنا میکنند که شرایط اعتماد کردن در آن نهادینه شده باشد.
عباسعلی فتاح
باسلام ودرود بر نیک اندیشان
آثار ضرب و جرح قمه کشان سیدعلی مستبد و دیکتاتوردوران :
گرامی باد یاد شهدای عاشورای ۸۸
شهرام فرجزاده، ۳۰ ساله، شهادت با زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
سید علی موسوی حبیبی، ۴۲ ساله، شهادت با اصابت گلوله
شبنم سهرابی، شهادت توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد
شاهرخ رحمانی در چهار راه ولی عصر در تظاهرات آن روز توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
مهدی فرهادی راد بر اثر اصابت دو گلوله به سر و سینه شهید شد.
مصطفی کریم بیگی، در خیابان نوفل لوشاتو بر اثر اصابت گلوله به پیشانی شهید شد.
محمد علی راسخی نیا، ۴۰ ساله، شهادت در اثر اصابت ساچمه شکاری
جهانبخت پازوکی، ۵۰ ساله نحوه شهادت اصابت ضربه باتون به سر در چهارراه ولیعصر
امیر ارشد تاجمیر، ۲۵ ساله، شهادت با زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
@Sahamnewsorg
8⃣
#انقلاب (8)
✌️ تأملاتی در چهل سالگی یک انقلاب
#اردشیرمنصوری
دی ۱۳۹۷
بخش هشتم: «دینی/مقدس شدنِ» امر سیاسی، فرصت یا تهدید؟
میشد هویت اسلامی خود را پاسداشت، اما جلوگیری کرد از آن که با تخصیص زدن انقلاب، و حکومت پس از انقلاب با عنوان «اسلامی»، آسیبهایی سهمگین به جامعه و نیز دین وارد آید! هم عدالت و انصاف، و هم مصلحت عملی ایجاب میکرد که انقلاب به نفع یک صنف (اسلامی-روحانیت) مصادره نشود و نقش گروههای گوناگون به رسمیت شناخه شود.
به گمانم میشد مسلمان بود و مسلمان بودنِ اکثریت مردم ایران را نیز در نظر داشت و حتی خواستار آن شد که زندگی مردم صبغۀ دینی بیشتری از قبل داشته باشد، اما نقش نیروهای غیر روحانی و غیر متعلق به گفتمان اسلام سیاسی را در پیروزی انقلاب نادیده نگرفت، در این صورت با وجود چندصدایی و باز بودن باب نقد بر مناسبات قدرت، از نقصانهای «فرآوردهای» و «فرآیندی» و در امور کاست. [در بارۀ «نقصانهای فرآیندی» و «فرآوردهای» در شمارۀ بعد توضیح داده خود شد]
نقل است که زمانی اشپینگلر (متفکر آلمانیِ اندیشۀ سیاسی)*[رجوع شود به پاورقی] گفته بود: ایران متأسفانه به امان «فیلولوگها» رها شده است! این سخن را چگونه باید فهمید؟
نظر به دوران کوتاه زندگی اشپنگلر (۱۸۸۰ – ۱۹۳۶ میلادی)، او باید مقارن جا افتادن انقلاب مشروطۀ ایران، حدود اواخر دورۀ قاجار یا آغاز دوران پهلوی آن سخن را گفته باشد. شاید غلبۀ اندیشههای ادیبان و شاعران سلف و خلف، بر فرهنگ ایرانی، و حتی بر فرهنگ سیاسی دوران مشروطه، محل تأمل و نقد اشپنگلر از اوضاع ایران بوده است. شاید او دیده بود که آموزههای امثال فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ طی سنت گذشته و سپس ملکالشعرا بهار و دهخدا و فروغی و میرزادۀ عشقی در دوران متأخر، بیش از فیلسوفانِ تاریخ و فرهنگِ ایران، دستمایۀ اندیشهورزی ایرانیان و حتی انقلاب سیاسیشان بوده است. و شاید او خلأ یک تفکر عمیق فلسفۀ سیاسی را گمشدۀ ایران یافته بود و از این منظر غلبۀ فیلولوژی را مادرِ مشکلات ایران مییافت.
فعلاً قضاوتی در بارۀ رأی اشپنگلر نکنیم، در مقام همدلی با او میتوان گفت که مراد نفی سرمایههای فرهنگیِ به جا مانده از ادبیات غنی فارسی نیست، بلکه نقد غلبۀ آموزههای لفظپردازانه و عاطفهبنیان بر ذهن ایرانی، و در عوض کمرنگ بودن تفلسف و فهم علمی و عقلبنیان است.
اما اگر اشپنگلر امروز بود و میخواست برای روزگار کنونی ایرانیان اظهار تأسف کند، از چه تعبیری میتوانست استفاده کند؟
شاید او میگفت: «ایران متأسفانه به امان تئولوگها رها شده است»!
باز آشکار است که مراد ما نفی کلی تئولوژی بهتمامه نیست؛ تئولوژی لابد کارکردی دارد که هنوز زنده است. مراد ما نقد گونهای تفکر و خطِمشی سیاسی است که امر سیاسی را چنان با تئولوژی گره زده است که راه را بر هر گونه نقد و اصلاح این نظام سیاسی بسته است. مگر میشود نظامی را که «مقدس» خوانده میشود، نقد کرد؟ در واقع شاید ریشۀ فروبستگی کارهامان در عرصههای اجتماعی و سیاسی، تقلیل همۀ امور و وجوه زیست جمعی، به تئولوژی است. چنین است که حتی سخن گفتن از ناکارآمدی احتمالی این نظام، نفی امر قدسی تلقی میشود و این به منزلۀ ورود به منطقۀ ممنوعه است. حال اگر بپذیریم که عقلاً و نقلاً بشر باید حد خود را بداند و امر بشری را مبری از خطا نپندارد و راه را بر انتقاد اصلاحی نبندد، آشکار میشود که مقدسپنداری این نظام سیاسی، به جای آن که تضمین کنندۀ بقای آن باشد، دارد به پاشنۀ آشیلِ کلیت نظام تئولوژیک تبدیل میشود.
_______پاورقی______
*اسوالد اشپنگلر، متفکر انزواگزین و تلخکام آلمانی را نظریهپرداز انحطاط تمدنها میدانند. او به فهم فراز و فرود تمدنها حساس بود و معتقد بود فرهنگها و تمدنهای بزرگ هر کدام مراحلی از تولد و بلوغ را طی میکنند و هر کدام به دلیلی به ضعف و پیری و اضمحلال میگرایند. در آراء اشپنگلر، به پیروی از نظریههای نیچه، نوعی طرفداری از حکومت غیردموکراتیک نخبگانی وجود داشت و این آراء دستمایۀ بهرهگیری نازیسم هم بود، اما بهتدریج بین او و نازیهای آلمان فاصله افتاد و در نظریات متأخر اشپنگلر پیشبینی زوال حکوکت نازیسم، به دلیل انحراف از معیارهای حکومت صحیح نخبگانی دیده میشود. او البته زوال تمدن اروپایی را نیز پیشبینی کرده بود. به باور او سه عامل: «انحصارگرایی»، «ماتریالیسم» و «تحدید حدود اختیارات شهروندان» میتوانستند از عوامل زوال فرهنگ غربی باشند.
ادامه دارد
جان آگه با #فرهیختگان
t.me/IRANIntellectuals
سایت خبری تحلیلی کلمه : سید حسن خمینی: دینداری ما کاریکاتوری است؛ همه دنبال کاسبی هستیم
شبیه مش قاسم: در این که هم دین خودت و اولی و دومی کاریکاتوره هم همتون دنبال کاسبی هستید اصلا احتیاج به سند و مدرک نیست.
سیدجان!!!من آدم سیاسی نیستم و اصلا نمیدونم سیاست و روابطش چیه؟!!!تخصص اصلی من روانشناسی بالینیه و البته علاقه خاصی به نورولوژی دارم که متاسفانه مشغله این سالها مانع شده که به تحقیق و آموزش و یادگیری بصورت حرفه ای تو این رشته بپردازم!!!دوست من!!!عواطف انسانی جزیی از مختصات روانیه یه انسانه مشروط به اینکه به جا بروز کنه و دچار افراط و تفریط نشه!!!!یه روانشناس هم قبل از تخصصش یه انسانه و عواطف داره!!!قبلا هم گفتم واسه برخی بیمارانم گریه هم کردم!!!!مثلا یه بار از یکی از بیماران از شرایط خانوادگیش و پدر و مادر حیوانی که داشت پرس و جو کردم!!!با بررسی روانشناسانه تشخیص multiple personality disorderیا شخصیت چندگانه که بسیار نادره رو دادم!!!!این دختر من دچار شخصیتهایی بود که بعضا از وجودشون بی خبر بود!!!!و گرفتار شده بود به خاطر کاریکه خودش دراون مقصر نبود!!!!مثلا یکی از چیزایی که آزارش میداد این بود که یه لباسای عجیب غریب میپوشید و صبح یادش نبود چرا اونو پوشیده و یه عده حاهل کنار اون بدون اینکه مشکل رو بدونن مدتهای متمادی مسخرش کرده بودن!!!!وقتی رفتار مادر بیمارش رو واکاوی کردم مشکل بروز کرد!!!به دلایلی نمیتونم بگم اون فرد چه مشکلی داشت و واسه چی گرفتار شده بود ولی مدتی به خاطر اون دختر گریه کردم!!!!یا مثال ملموس ترش که واسه تو دوست عزیزم بهتر قابل درک باشه!!!!تو این سایت یه بار که دوستان به خاطر پریشان گویی به آزار تو دوست عزیزم پرداخته بودن به شدت ناراحت شدم و مطلبی در نکوهش این کار اونا نوشتم!!!چون عمق رنجی رو که بیماران بیشتر به خاطر حهل بقیه میکشن قابل تصور نیست!!!!پس روشن شد که یه روانشناس بدلیل انسان بودن عواطف داره مگر اینکه بگیم انسان نیست که خودش نشونه ای از یه اختلال جدیه!!!!
حالا کجا ما مشکوک میشیم؟!!!وقتی در موضوعی ناهنجاری ببینیم!!!!بذار یه مثال واست بزنم که بهتر بفهمی!!!ببین دوست من!!!!مثلا کسی میاد تعریف میکنه که یه مادر و پدر پیر فرزندشون رو بردن و برنگردوندن و حال خوشی ندارن!!!!هیچکسم جوابگو نیست!!!خوب اگه یکی این وسط به خاطر رنجی که اونا میکشن گریه کنه کار سیاسی کرده؟!!!چون یه طرف ماجرا حکومت قرار داره؟!!!نه فقط عواطف انسانیش تحریک شده!!!پس این یه هنجاره نه ناهنجاری!!!!حالا اگه با شنیدن این حرف از اون فرد یکی بیاد بگه چرا مطالب در این پست زیاد شده من راحت نیستم و نمیتونم بخونم و بنویسم و….!!!!خوب تو چه ارتباط منطقی بین دوموضوع میبینی؟!!!!پس یک اختلال بروز کرده و روانشناس حاذقی مثل من رو مشکوک میکنه!!!!پس گریه کردن به جا اختلال نیست و جزیی از خواص روانی انسانهاست ولی رفتاری غیرمرتبط نشون دادن قطعا غیرعادی و اختلاله!!!!سیدجان!!!!ممنونم که به بحثای روانشناسانه من علاقه نشون میدی!!!
اقای ناشناس روان شناس شما تکه هائی از مسائل روان شناسی را جمع اوری میکنید وبعد انها را مانند تکه هائی از چند پازل بدون اربتاط به هم کنار یکدیگر می جینید وبعد احساس خود روانشتاس بینی انهم نوع متخصصش به شما دست میدهد .نوشتید سیاسی نیستید واز سیاست اطلاعی ندارید ولی نظر من این است که شما اگر همین رویه تکه برداری را در مسئل سیاسی به کار بندید بیشر مفید فایده خواهد بود با احترام
امی جان!!!!من در یکی از اصول چندگانه روانشناسی خو بارها گفته ام که واقعیت وجود دارد!!!!پس اگر با تو نیست نپذیرفتن تو آن را تغییر نمیدهد و اگر با توست سعی نکن دیگران را قانع کنی چون واقعیت نزد تو انکارناپذیر است!!!!دوست عزیزم!!!!به کرات گفته ام من سیاسی نیستم و باز دوستان اصرار بر سیاسی شدن من دارند!!!!در پست جدید نوریزاد جان!!!!مطلبی در مورد سیاست مینویسم تا ببینیم اصولا کسی در اینجا سیاسیست یا توهم سیاسی بودن غالب است!!!!ممنون از اعلام نظرتان!!!
در مورد نارسیست که احتمالا خودت مبتلا هستی هم بنویس ای حاذق
آرزوها و حسرتهای بزرگ اهل اسلام:
1- اگر میگذاشتند امام علی به جای ابوبکر خلیفه میشد ،چی میشد!
2- اگر ابوبکر فدک را نمیگرفت چی میشد!
3- اگر امام حسن صلح نمیکرد چی میشد!
4- اگر اهل کوفه به امام حسین پشت نمیکردند چی میشد!
5- اگر مطهری را ترور نمیکردند چی میشد!(گوینده پسر مطهری)
6- اگر بهشتی ترور نمیشد چی میشد!”پسر بهشتی)
6- اگر به امام خمینی فرصت میدادند چی میشد!
7- اگر بدل امام خون نمی کردند چی میشد!
8-اگر قدر هاشمی را میدانستند چی میشد!
از این حسرتها زیاده!
سلام و درود
برادر ارجمند جناب آقای مصلح !
ضمن آرزوی شفای عاجل برای آن وجود نازنین ، حسب امر و تمایل جنابعالی بنده شماره ای برای جناب استاد دکتر نوریزاد فرستادم که در اختیار شما قرار دهد. چنانچه هنوز هم تمایل آن گرامی به ایجاد ارتباط بین الاثنین به قوت خود باقیست میتوانید از طریق ایمیل یا id جناب استاد که به سهولت قابل دسترسی است اقدام و شماره را دریافت نموده و بنده را سرافراز فرمایید.
چنانچه به هیچ وجه امکان تماس فراهم نشد، لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید :
1_هر شب مفصلهای در گیر را با روغن بادام تلخ بقدری ماساژ دهید که روغن جذب پوست شود و بعد لباس بپوشید.
2_حتی الامکان از مصرف گوشت قرمز پرهیز کنید چون اگر آرتروز درمان نشود و پرهیز هم نشود، در ادامه و در پله پنجم بیمار مبتلا به نقرس خواهد شد.
3_اگر اضافه وزن دارید بهر ترتیب که میتوانید به وزن نرمال برگردید.
3_کلم بروکلی یکی از بهترین محصولات غذایی و گیاهی در درمان آرتروز است، در هر وعده همراه با ناهار و شام حداقل 75 گرم به هر صورت که مایلید میل کنید، چنانچه مقدار مصرف بیشتر شود بهتر است، ولی در هر وعده از یک سیر کمتر نباشد.
4_نور آفتاب و نرمشهای سبک جهت درمان بسیار مفیدند، سعی کنید عضوهای مبتلا را بدون لباس یکساعت در معرض نور آفتاب قرار دهید.
5_مقداری مخلوط مساوی از شیره انگور و خرما و توت را که به سه شیره معروفند تهیه کنید و با هم
مخلوط کرده قبل از خواب با آب مخلوط کرده و یک لیوان از شربتش را میل کنید.
6_شیر کم چرب تازه را یک روز با عسل، روز دیگر با خرما و روز بعد با 2 قاشق غذا خوری پودر سنجد که با هسته اش آسیاب شده را مخلوط کرد و 2 الی 3 ساعت بعد از ناهار میل کنید .
7_غذاهای گرم برای شما بسیار مفیدند، چنانچه از خوردن شیرینیها زده شدید در هر لیوان یک قاشق غذا خوری سرکه انگور خانگی مخلوط کنید.(سرکه های صنعتی ابداً خواص درمانی ندارند، گاهی به بیمار توصیه میشود که سرکه مصرف کند، ولی بیمار سرکه صنعتی مصرف میکند و نتیجه مطلوب نمیگیرد و طبیب را متهم میکند.)
8_بدیهی است که جهت درمان کامل هیچ چیزی جای نیش زنبور عسل را نمیگیرد و در درمان با آن قابل مقایسه نیست، چنانچه حساسیت به نیش آن نداشته باشید، هیچ مشکلی ایجاد نمیشود ولی اگر حساسیت داشته یا ندانید حساسیت دارید یا نه ؟ تحت نظر طبیب حاذق هیچ مشکلی پیدا نخواهید کرد. ممکنست روش هر طبیب جهت پیشگیری از عوارض احتمالی نیش زنبور فرق کند ولی احتیاطاً یکی دو عدد قرص آسپیرین بزرگسالان را همراه داشته باشید و در صورت بروز مشکل یکطرف قرص را با آب دهانتان خیس کنید و بر محل نیش زنبور بگذارید. خیساندن مقداری نمک طعام و روی محل نیش گذاشتن هم از عوارض احتمالی پیشگیری میکند و هم در صورت بروز عارضه آنرا خنثی میکند.
9_ پرهیزات و توصیه ها را با هم بمدت 40 روز (یک اربعین) انجام دهید و بعد بمدت حداقل 7 و حداکثر 10 روز نه پرهیز کنید و نه به توصیه ها عمل کنید، و پس از حداکثر 10 روز دوباره اربعین دوم را تا بهبود کامل ادامه دهید. (ممکنست چند اربعین این شیوه را انجام دهید، ولی تا بهبود کامل ادامه دهید.)
10_چون اغلب غذاها طبع سرد دارند و کمتر کسی میتواند از مصرف آنها صرفنظر کند همیشه مقداری زنجبیل در دسترس داشته باشید و پس از صرف غذای سرد نیم تا یک قاشق چایخوری از آنرا در چای یا آبجوش ریخته و به هر ترتیب دوست دارید با نبات یا عسل یا قند میل کنید تا آثار زیانبخش طبع سرد را خنثی کند.
انشاءالله نتیجه مطلوب خواهید گرفت.
زنبور درمانی را دست کم نگیرید، نیش زنبور در درمان فهرستی از بیماریها معجزه میکند ولی تنها عیب بزرگش اینست که چون دستاورد مادی چندانی برای طبیبان آزمند ندارد به اشکال و انحاء مختلف سعی میکنند بیمار را نسبت به آن بی رغبت کنند.
آنچه حق آموخت مر زنبور را
آن نباشد شیر را و گور را
خانه ها سازد پر از حلوای تر
حق بر او آن علم را بگشاد در
چونکه «اوحی الرب الی النحل» آمدست
خانهٔ وحیش پر از حلوا شدست
او به نور وحی حق عز وجل
کرد عالم را پر از شمع* و عسل
نحلها بر کوه و کندو و شجر
مینهند از شهد انبار شکر.
انشاءالله شما هم شهد و شیرینی شفای جانبخش زنبور درمانی را بچشید و به این بنده هم اطلاع دهید. زیرا :
چو بیمار از شفا سرمست گردد
طبیب از جام شادی مست گردد
خدا خود شافی و این افتخار است
طبیبی با خدا همدست گردد.
*شمع =در قدیم که امکانات امروزی جهت روشنایی نبود عالیترین و گرانبها ترین شمع ها را از موم میساختند. اشاره به شمع در کنار عسل به این دلیل است .
اقای شفیعی گرامی شما دستور درمان سنتی به اقای مصلج فرموده اید بسیار خوب چه قدر بهتر بود که به جای ارتروز هم لغت دردمفاصل یا انچه در طب سنتی نام دارد(متاسفانه من به علت کم سوادی ان را نمیدانم) به کار میبردید ضمنن ضمن اینکه اش خود تان را میخوردید حلیم پزشگ های بیچاره راهم به هم زدید با تشکر از قدر دانی شما از پزشگ ها با احترام
سلام بر جناب شفیعی عزیز و گرامی
ازالطاف بی دریغ حضرت عالی بی نهایت سپاسگزارم .
شادمانی و سلامتی و رستگاری در هردو دنیا وشادکامی را برایتان ازدرگه حق متعالی و منان برایتان مسالت دارم .
امید است جناب نوری زاد لطفی کرده باشد شماره تلفن ویا ایمیلتان را برایم ایمیل کنند تا بیشتر ازراهنمائی تان بهره مند شوم .
واین دستورات مکتوب وسفارش شده حضرتعالی را گپی برداری می کنم . باز سپاسگزاری خویش را ابراز می دارم , ارادتمندتان
مصلح
جناب شفیعی
من طبیب نیستم لیکن چون جناب مصلح فصد درمان از طریق معمول را ندارد و بیشتر تمایل به بهبودی از طرق ماوراطبیعی دارند و بنده هم به واسطه مجالست با اجنه اندک اشنایی با روش در مانی انها دارم لذا میتوانم به ایشان در این زمینه کمک کنم.
البته جنابعالی مستحضرید که روشهای درمانی ماوراطبیعی بسیارند و کارامد ، که بعضی از این روشها مانند ضریح درمانی که به ان قفل درمانی نیز گفته شده(چون بیمار خود را با زنجیر به ضریح قفل میکند) و نیز قبر درمانی و همچنین جمکران درمانی بین مردم ایران معمول است . اما روشی که از نظر من بسیار موثر است روش جن درمانی است که با روش جادو درمانی معمول بین سرخپوستان و مسلمین تشابهاتی نیز دارد. حتما شما در خصوص تبحر اجنه در درمان بیماریهای مفصلی و غیره اطلاع کامل دارید و شنیده اید که سابقا شخصی قوزی روزی دلتنگ میشود و تنبکی برمیدارد و به خرابه ای میرود و اهنگهای شادی برای فراخ دل خود مینوازد و میخواند که از قضا در همان هنگام در ان خرابه مجلس عروسی یک زوج جن برقرار بوده و اجنه از مطربی ان قوزی در مجلس عروسی خود ، خوشحال شده و به پاس زحمات او ، با یک عمل سریع جراحی قوز او را برمیدارند. القصه چندی بعد قوزی دیگری که در همسایگی وی بوده از او نحوه رفع قوزش را میپرسد و قوزی ما که دیگر قوز نداشته ، ماوقع را برای او میگوید و این قوزی دوم هم تصمیم میگیرد مانند او عمل کند تا اجنه قوز او را نیز درمان کنند. خلاصه او نیز روزی تنبکی برداشته و به همان خرابه میرود و بنای مطربی اغاز میکند ولی متاسفانه در ان هنگام یکی از اجنه فوت کرده بود و در ان محل ، مجلس عزای وی برقرار بوده و اجنه از رقص و اواز این قوزی در مجلس ترحیمشان نارحت شده و به عنوان مجازات ، ان قوزی که از پشت فوزی اول برداشته بودند را ، بر پشت این قوزی بینوا تعبیه میکنند و پیوند میزنند که اصطلاح “قوز بالا قوز” از همانجا باب میشود. اینرا بعنوان شاهدی بر پیشرفت انها در علم پزشکی بیان کردم.
به هر حال اگر جناب مصلح که ظاهرا اعتقادی به علم پزشکی نوین ندارند و احتمالا نیز نتوانسته اند از روشهای ضریح درمانی و جمکران درمانی نتیجه مطلوب را بدست اورند ، تمایلی به روش جن درمانی داشته باشند ، من میتوانم از طریق دوستان اجنه ام به ایشان کمک کنم. اینرا نیز بگویم که خود من چند بار به جهت تصادف با “جنجنبانک”(همان وسیله نقلیه اجنه که قبلا انرا تشریح و توصیف کرده ام) دچار شکستگی های متعدد شدم لیکن دوستان اجنه با روش درمانی خود به طرفه العینی مرا مداوا کردند.
سلام و درود
خدا پدر و مادر سید مرتضی را بیامرزد که تو را بدرستی لوده نامید. براستی که آدم شناس کم نظیریست .
جناب شفیعی
ممنون از ابراز لطف تون. ولی من اصلا شما رو پر از خالی تصور نمیکردم.
جناب شفیعی
از ابراز لطف جنابعالی بسیار سپاسگزارم. لیکن من اصلا تصور نمیکردم که شما نیز پر از خالی باشید وگرنه ابدا با جناب شما شوخی نمیکردم.متاسفم/
گرچه همگان دانند که آخوند خوب آخوند مرده است و نیز همگان دانند که آخوندهای روضه خوان دیروزی به لطف سفره غنی ولایت امروز به مزدوری سقوط کردهاند، اما هنوز کم نیستند از همولایتیهای ما که در دام این اهریمنان اسیرند.
نکته جالب و قابل تامل این است که آخوند جماعت چندان خوش ندارد واژه «آخوند» را! واژه آخوند از نخستین واژههایی بود که پس از بهمن ۵۷ سانسور شد، و مسخرهتر این بود که واژه «آخوندک» که نام حشرهای است نیز سانسور شد و بجای آن دستور داده شد که از «دعاگو» استفاده شود.
بد نیست بدانید «آخوندک بسیار خونآشام است و حتی به هم نوعهای خود هم رحم نمیکند. این حشره میتواند مدت درازی را بدون آب و خوراک تاب آورد. شباهت بسیار آشکار است و نیاکان بی سبب نبوده که این جانور را آخوندک نام دادهاند.
این چه حرفیه؟!!!یعنی چی همه میدونن آخوند خوب آخوند مردست؟!!!!دوست عزیزم بهت توصیه میکنم که با یه روانشناس مجرب مشورت کنی چون این حرف نشونه یه اختلال خطرناکه!!!!آخوند خوب مثل هر کس دیگه آخوندیه که دارای روان سالم باشه و درخدمت بقیه مردم!!!درسته که متاسفانه بسیاری از دوستان آخوند بدلیل رشد در یک منطقه مشکل زا دچار اختلالات مختلفی هستن ولی این فراگیر نیست!!!!ما آخوند خوب هم داریم!!!هرچند خوب و بد با تعریف شما وگرنه خوب و بد کلا معنی نداره!!!!
خودت گفتی “بسیاری از دوستان آخوند “!! چاقو دسته اش رو که نمی بره!!! تو بچسب به بسیاری از دوستان آخوند خود!!!!
دروغ همهاش گناه است مگر، دروغی که مسلمانی را سود دهد. – نهج الفصاحه ۲۱۹۲ –
ابوهریره از نزدیکان محمد پیامبر اسلام روایت کرده که روزی پیامبر اظهار داشت اگر قرار بود دستور دهم انسانی به انسان دیگر سجده کند، بطور یقین دستور میدادم که زن به شوهرش سجده کند.
اسامه بن زید از قول محمد روایت میکند، محمد گفت من پس از خودم هیچ عاملی که بیش از زن مایه نفاق باشد باقی نخواهم گذاشت. ابن عمر روایت کرده، پیامبر گفت، زن خانه و اسب نشانه نحوست هستند. مجلسی از قول امام جعفر صادق نقل میکند که حضرت رسول فرمود عیالهای مرد، اسیران اویند، محبوبترین بندگان نزد خدا کسی است که بیشتر به اسیران خود احسان کند.
و در روایت دیگر محمد گفته زنان را در غرفه و بالاخانه جا ندهید، نوشتن به آنها نیاموزید و سوره یوسف را به ایشان تعلیم ندهید. امام غزالی در کتاب احیاء الدین مینویسد، اگر زنی نافرمانی کرد، شوهر بدون اینکه فورا روابط زناشویی خود را با وی قطع کند (زعمای اسلام همواره نگران قطع روابط جنسی خود هستند) نخست او را نصیحت کند، اگر نافرمانی ادامه داشت مجددا نصیحتش کرده و در اتاقی زندانیاش کند.
⏪ ۱۴۰۰ سال است در سرزمینهای عربی که امامان و پیامبران از آنجا برخواستهاند هر روزه خون انسانها به زمین ریخته میشود، عراق از روزی که اسلام پدید آمده زمیناش از خون انسانها سیراب نشده است. این خاک خونخوار هرگز جای زندگی و امنیت نخواهد شد.
⏪جنگ جهانی سوم بدون شک بین اسلام و جهان متمدن خواهد بود، شمارش معکوسی این جنگ خطرناک اگرچه سالهای زیادی است شروع شده ولی در یازدهم سپتامبر کلید اصلی و رسمی این پروژه زده شد.
⏪بپرسید، مسلمانها در کشور کفار چه میکنند؟ اگر آنها مسلمان راستین هستند، در سرزمین کفر نمازشان باطل، غذایشان نجس و حرام، رفت و آمد و نشست و برخاستشان با کفار گناه است، یک نفر نیست از این مسلمانها بپرسد اینجا چکار میکنید، از این جهنم کفار به بهشت مسلمانها مانند عربستان و تونس و ایران برگردید، نکند که شما همهتان میدانید بهشت و جهنم و دین اسلام همه دروغ و برای گذران زندگی است.
⏪آنکس که انسان را بیشتر از خدا دوست نداشته باشد، خدا دوستی او هم دروغی بیش نیست، بلکه خدا را برای سود مادی و شخصی میخواهد نه چیز دیگری، دینیها بدنبال خدا هستند که چیزی بگیرند و سودی گیرشان بیاید.
⏪تا مذهب هست جنگ و خونریزی هم هست، تا مذهب هست فقر و بی عدالتی، استعمار قوی و ضعیف، شکنجه و زندان، تبعید و بی خانمانی، دروغگویی و فریبکاری هم هست. تا مذهب هست از زندگی راحت انسانی و پیشرفت سریع علم و رفع اختلافات خبری نیست، بشر روزی به دوستی و آسایش راستین میرسد که مذاهب گورشان را گم کرده رفته و یا بسیار ضعیف شده باشند.
⏪اخلاق اسلامی جز ریا کاری، جز کلاهبرداری، جز دروغگویی و جز خونریزی نیست. اخلاق انسانی جز راستگویی، جز عدالت و جز اندیشه و کردار و گفتار نیک نیست.
برحذر باش که این دست و دهن آب کشان خانمانسوزتر از سیل فنا می باشند. – صائب تبریزی –
⏪ دین مانع دزدی یک انسان گرسنه نمیشود. بیشتر زندانیهای مسیحی، صلیب عیسی به گردن دارند و بیشتر مسلمانهای خطا کرده و زندانی نماز و روزهشان قطع نمیشود.
⏪ دین مانع هیزی یک انسان چشم ناپاک نمیشود. نمونه خوبش خود آخوندها هستند که چشم ناپاکترین انسانها هستند.
⏪ دین مانع دروغگویی یک انسان فریبکار و نادرست نمیشود. بیشتر کلاهبرداران در صف اول نماز جماعتها میایستند و یا با رفتن مکه و کسب لقب حاجی جواز کلاهبرداری میگیرند.
arash1985@mailinator.com
اگر شعر «یه توپ دارم قلقلیه»، سورهای از قرآن بود برخی از مسلمان ها؛ چون مرحوم بازرگان و مرحوم طالقانی، آن را اینچنین مینوشتند و تفسیر میکردند:
✍️يه توپ دارم قل قليه(١)سرخ و سفيد و آبيه(٢) مي زنم زمين هوا ميره(٣)نميدونی تا كجا ميره(٤)من اين توپو نداشتم(۵)مشقامو خوب نوشتم(٦)بابام بهم عيدی داد يه توپ قلقلی داد(٧)
اين سوره به شرحی که خواهد آمد، بيانگر بسياری از اصول و ظرایف دين است و از مصادیق بارز اعجاز قرآن می باشد:
1⃣یه توپ دارم قلقلیه:
در آيه يك مي بينيم به قلقلی بودن اشاره دارد و منظور از توپ كره زمين است كه ١٤٠٠ سال قبل در قرآن به كروی بودن آن اشاره شده است.
2⃣سرخ و سفید و آبیه:
این آیه اشاره به سير تكاملی كره زمين دارد كه بنا به گفته دانشمندان امروزی زمين اوليه به صورت مذاب بوده كه می شود سرخ. سپس به عصر يخبندان رسيده كه نشانه آن سفيد است و در نهايت با انبوهی از آب مواجهيم كه زمين را در بر گرفته و آبی است در اين آيه به صورت حکیمانه ای به اين سه عصر زمين شناسی اشاره شده است.
3⃣می زنم زمین هوا میره:
اشاره به حركت توپ دارد كه همان زمين است در زمانی كه زمين را ثابت و مركز جهان می دانستند. اين آيه اشاره به حركت زمين دارد؛ همچنين حركت توپ بر اثر سقوط كه حركتی شتابدار است بيانگر نظريه جهان شتابدار می باشد و اين اعجاز محتوايی است كه در قرن ها پيش چنان دقتی در آن ديده می شود.
4⃣نمی دونی تا کجا میره:
اين آيه نيز به صورت عجيبی به بی پايان بودن جهان اشاره مي كند مفاهيمی كه با محاسبات پيچيده توسط انيشتن سعی در توجيه آن داشت. نظرياتی مانند قانون هابل و انبساط جهان به سادگی از اين آيه قابل برداشت است.
5⃣من این توپو نداشتم:
اشاره به خلقت زمين و توحيد در خالقيت و اين كه زمين بعداً به وجود آمده و از ابتدا نبوده است.
6⃣مشقامو خوب نوشتم:
اين آيه سعی در ارشاد انسان ها دارد؛ انسان های نیک و وارسته و باتقوی با انجام تكاليف به آن مرتبه رسيده اند و لذا انسان ها را به انجام تكاليف دعوت می كند.
7⃣بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد:
پدر اينجا خداست كه روح خود را در انسان دميد؛ پس پدر همه انسان ها محسوب مي شود. اين اصل كه روح انسان از خداست، در این آيه به طور تلویحی بیان شده است. همچنين اشاره دارد به اين كه زمين هديه ای از سوی پدر (خدا) به انسان است. این آیه به پاداش اعمال نیک و اختیار انسان نیز اشاره ی مُضمری دارد.
آيا با وجود چنين نظمی در اين آيات پی به وجود خدا نمی بريد؟ آيا اين ها می تواند كلام انسان باشد؟ اگر ايمان نياورده اید، «اتل متل توتوله» را برايتان تفسير كنم؟
arash1985@mailinator.com
حقایقی از عملیات کربلای ۴ رو که منبعشون از داخل همین نظامه نقل کرده، و بش حمله کردند.
بعد پیشنهاد میده بیایید مناظره کنیم اگه قبول ندارید!..
هیچجای دنیا درباره اینکه تعداد کشتههای یک عملیات چقدر بوده مناظره برگزار نمیکنند.
اینجا همهچیز وسط دعوا تعیین تکلیف میشه.
اما خود دعوا هم چیزی بیشتر از یک حاشیه سرگرمساز نیست، چون چیزی رو تغییر نمیده،
چون هیچکس پاسخگو نیست که چرا ۵ هزارنفر در عرض دو سه ساعت به خاطر هیچ و پوچ کشته شدند
که بیشترشون هم بچه بودند،
و هیچ ساز و کاری وجود نداره تا مسئولین مربوطه رو به زور قانون به دادگاه کشوند.
حداکثر جابجایی که صورت میگیره، بلندتر کردن ارتفاع هرم مظلومیت شهداست! که بشون مصونیت انتقاد هم داده. مصونیتی که من یکی قبولش ندارم.
اتفاقا، باید گفت شرم بر این به اصطلاح شهدا! که جان خودشون رو در اختیار نالایقترین و بیکفایتترین حاکمان تاریخ این سرزمین دادند
که جرئت پیدا کنند که به راحتی خرجش کنند.
هیچ پتکی بدون سندان کارایی نداره.
شرم بر شهدا که انقدر خودشون رو مفت در اختیار خلیفه قرار دادند که قیمت خون ایرانی انقدر پایین بیاد که از ریختهشدنش هیچ باکی نداشته باشند.
شرم بر شهدا که نقش «ابله مفید» رو بازی کردند
و اسمش رو گذاشتند «خدمت به قرآن».
و شرم بر ما، که اجازه دادیم مسببان این قتلعام کودکان، در مسند خودشون باقی بمونند
و هزار بار شرم بر ما که اسم نحسشون رو در برگههای رأی نوشتیم. یادتون هست شب انتخابات پشت شیشه ماشینها نوشتند Hashemi 2005؟
چه کژطبع جانوری تبلیغاتچی قاتل دههاهزار کودک و نوجوان میشه؟
شرم بر ما به خاطر حتی لحظههای خیلی کوتاهی که در ذهنمون تصور کردیم اینها گزینه بهتر هستند.
شرم بر همه ما که از پدر و مادرمون خواستیم به خاطر ما شهریه دانشگاهی رو بپردازند که هدایتش به عهده این آدمکشها بود.
شرم بر ما به خاطر تمام فرصتهایی که میشد ازینها ابراز انزجار کرد، و نکردیم.
شرم بر ما که احاطه کثافات و تسلط نجاسات اینها، تغییری در هدفگذاریهای زندگیمون ایجاد نکرد.
ما با این شرم خواهیم مرد، و آیندگان هر بد و بیراهی که نثارمان کنند، حق دارند.
https://t.me/jafarshiralinia/258
سردارکان شکستخورده: در جریان یک مانور نظامی در جزیره قشم در آب های خلیج فارس گفته اند بهترین دفاع حمله و هجوم است و حتی اگر دشمن علیه کشورمان نیتی داشته باشد، باید به آن هجوم ببریم.
مش قاسم: هنر اینا زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایرانه. اینا خیال میکنن سال ۵۸ته. اونایی این حرفها رو میزنن که ملتشون پشت سرشون باشه. اینا زورشون به صدام نرسید حالا میخوان به کی هجوم ببرن؟ با چه پشتوانه ای؟ با پشتوانه اونایی که هنرشون زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایرانه؟ اینا جرات خالی کردن کوچه خیابونای ایران و رفتن به جنگ رو ندارن، همش خالی بندیه.
کافر همه را به کیش خویش پندارد – جناب سید پوآرو من این بخش ا ز نوشته را از مقاله ای بنام خانم آسیه امینی
برداشتم. حالا در کدام سایت بود واقعا دقت نکردم چون به لطف ج.ا سرعت اینترنت بقدری پایین بود که مرورگر آنرا
باز نمی کرد و مجبور شدم از cache گوگل استفاده کنم. اکر مقاله ای در سایت توده ای ها – (که برادر دینی
سیاسی شیعیان هستند و بدون کمک آنها انقلاب شکوهمند پا نمی گرفت و بدون یاری برادر دینی مسلمان
کمونیست پوتین تا الان رو پا نبود – پس چرا وانمود می کنید آنها دشمن هستند.) – نشر پیدا کرد نشان از این
است که نویسنده حتمن کمونیست است؟ بر اساس این منطق پس شما هم که سالهاست در سایت آقای نوریزاد
می نویسید حتمن یک برانداز هستید.
این موضوع به قدری سر و صدا کرده بود که از عفو بین الملل و بسیاری سازمانهای بین الملل اطلاعیه صادر شده
بود. سن این دختر بیچاره ( روحش شاد) بی شک 16 سال بوده. و شما که پژوهشگری برجسته هستید زحمت
بکشید و ببینید اینگونه بوده یا نه. که تمام کسانیکه گفته شد دستگیر شدند یا نه. که جسد این دختر دزدیده شد یا
نه. من چرا باید شماره رفرنس ها را پاک میکردم؟ شما به قول خودتان به محتوا توجه کنید و از حاشیه رفتن
بپرهیزید.
شما که به پل صراط و مو از ماست کشین باور دارید چرا باید به خاطر توجیه یکی دیگر از جنایت های ج.ا از دختر
بیگناهی که اینگونه ناجوانمردانه به قتل رسیده مطلبی دیکته شده در آن سایت که تلاش کرده از او یک روسپی
تمام عیار بسازد اینجا نشر دهید.
شما و مانند شما به خاطر باورتان حاضرید دنیا را به آتش بکشید. ولی من اولین و مهمترین باورم انسان و انسانیت
است و به همین دلیل نیازی به دروغ گویی نمی بینم.
به اندازه کافی اطلاعات در این مورد در اینترنت هست که هرکسی میخواهد حقیقت را بداند می تواند به آن رجوع
کند. و در ضمن دریابد که روحانی این سایت با وجود دلیل و مدرکی که در برابر چشمان همه هست باز دست از
دروغگویی بر نمیدارد و من را متهم به کپی کردن جعلیات از سایت های ضد انقلاب می کند.
گر مسلمانی از این است که -سید- دارد وای اگر از پس امروز بوَد فردائی
جابری:
حضرت آیت الله محمد نوری زاد دامت افاضاته، می خواستم از شما خواهش کنم این فیلم را ببینید و در باره ارزش کار ژاپنی ها نظر بدین. ژاپنی ها موادی برای داخل لاستیک ماشینا ساختن که هرگز لاستیک سوراخ یا پاره نمی شه در نتیجه ماشینا کمتر چپ می کنن و کمتر کسی کشته و زخمی میشه!
آیت الله محمد نوری زاد:
فرزندم، جابری جان، فیلمی را که فرستاده بودی دیدم. فتوا می دهم که ارزشِ تنها همین یک کار ژاپنی ها، از ارزشِ وجودیِ هزار هزار ملا مثل علم الهدی بیشتر است. چرا؟ چون این کار ژاپنی ها در راستای نجات بشر است و فلسفه ی وجودی ملاهایی چون علم الهدی، بر نابودی جان و مال و فکر و اندیشه و سلامت و پویایی و ادب و انصاف و قانونمندی مردم یک جامعه است. این کار ژاپنی ها: آبادگری ست، و کار علم الهدی ها: ویرانگری .
خب شاید بگویید این که نشد فتوا، بله فرزندم، من بعضی وقتها اینجوری فتوا صادر می کنم. راستش این که: آیت اللهی من، بجوری دیگر است.
بازنشر یک گفت و گو در آستانهی سالگرد عاشورای 88: چطور پنج هزار نفر از اوباش با قمه و چاقو به مردم حمله کردند
کلمه – گروه خبر: نهمین سالگرد عاشورای 88 از راه رسیده و امپراطوری دروغ پراکنی باز بر همان سیاق سابق، مشغول به بازنشر دروغ های ساخته و پرداختهی خود است.
سیمای جمهوری اسلامی به جای آنکه برای تمام مردم باشد و از شبنم سهرابی، علی موسوی، مصطفی کریم بیگی، امیراردشیر تاجمیر، شاهرخ رحمانی، مهدی فرهادی راد، شهرام فرج زاده و دیگر شهدا و آسیب دیدگان عاشورای تهران بگوید، به جای آنکه از ماشین نیروی انتظامی که از روی مردم رشد و عابرانی که ازبالای پل به پایین پرت شدند بگوید، بازهم متوسل به دروغ شده و فیلم های ساخته شده در استودیوهای خود را منتشر می کند.
از این رو کلمه، اقدام به بازنشر مصاحبه سردار همدانی می کند، فرمانه سپاه محمد رسوال الله تهران که در سوریه کشته شد. او در عاشورای تهران، اراذل و اوباشی را که تربیت کرده بوده، به میان مردم فرستاد تا در کنارنیروهای امنیتی، با چوب و چماق و قمه مردم را سرکوب کنند.
همدانی خود در این باره گفته است:
اولاً در فتنه 78 بنده جانشین نیروی مقاومت بسیج بودم و تجربه آن حوادث را داشتم. این تجربه به من کمک میکرد. یک سابقهای در دو دوره در تهران داشتم در سالهای 60 و 61 در تشکیل لشگر حضرت رسول(ص)، در سال 82 هم فرمانده لشگر تهران بودم. لذا کاملاً تهران را میشناختم و برآورد خوب اطلاعاتی از منطقه داشتم.
شناخت خوبی نسبت به جغرافیای انسانی و زمینی و شرایط اقتصادی و فرهنگی تهران داشتم. اشراف خوبی نسبت به احزاب و گروهها داشتم و آنها را در قرارگاه ثارالله به دقت بررسی کرده بودیم.
کار اطلاعاتی که از پیش در قرارگاه ثارالله انجام داده بودیم جواب داد. هیچ کار موفقی بدون آمادگی و تمرین صورت نمیگیرد. همه فرماندهان پایگاههای بسیج را در دو تجمع بزرگ جمع کردم و به همه مأموریت دادم. از همه خواستم تا سازماندهی خود را حفظ کنند و امنیت محله خود را تأمین کنند.
گفتم پایگاهی که نتواند این دو اقدام را انجام دهد پایگاه نیست. با کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. 5 هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم.
بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از اینها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز 70 درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.
وقتیکه جلسه شورای تأمین استان تهران در شب عاشورا برگزار شد همه برآوردها این بود که فردا تهران آرام خواهد بود. برآورد من این بود که روز عاشورا اتفاقاتی در پیش خواهد بود. به همین خاطر دو بار دیگر درخواست جلسه فوق العاده دادیم و جلسه تشکیل شد و آماده باش اعلام کردیم. همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه ها را در اختیار گرفتیم.
بچه ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به 30 هیئت را هم که با من مرتبت بودند را هم آماده کردیم و گفتم دسته ها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید. در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند.
این حرفها باید در تاریخ ثبت شود. در این اتفاقات 830 نفر جانباز دادیم. فتنه 88 از سوریه و جنگ هشت ساله مهمتر است. حضرت آقا در این مورد فرمودند كه این کار خدا بود و عمق این فتنه زمانی روشن خواهد شد که من دیگر نیستم. ما به ابعاد فتنه نپرداخته ایم. 45 هزار بسیجی در این صحنه بودند و نه تنها پولی دریافت نمیکردند که پول بنزین موتور و بقیه مخارج خود را هم میپرداختند.
https://goo.gl/fBVHm9
✅@kaleme
چه کار کنم من ساده لوح هرخبری را باور می کنم .
فساد سیستمایک در نظام آقائی را فقط توکلی نگفته وازترس عاقا توجیهات بی ربطی هم کرده اند بلکه اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور باصدای رسا گفت واز سیما هم پخش شد وعلی مطهری وجناب پزشگیان دو نایب ریس مجلس فعلی نیز گفته اند.
این قصه انکار دوستمان قصه آن قاچاقچی باروت شده است که درمرز گمرک گرفته بودند وانکار می کرد باروت است ومی گفت سیاهدانه است , وقتی مشتی به کفش ریختند و آتش زدند ودست وریشش سوخت , دستی به ریش سوخته اش کشید وبازهم گفت دیدی جناب حاکم سیاهدانه بود !
حاکم با تعجب به ریش ابوشریفی سردار قاچاقچی نگاهی کرد وگفت :” داهو بو اوزوی دیبی وار ?” یعنی آیا دیگر این پر روئی انتهائی دارد مگر!?
این فساد سیستمایک. نیازی به اقامه برهان ندارد ماجامعه پائین دست. باپست وگوشت و استخوان. آثار این فساد را در گرانی ارزاق روزمره و کالاهای مصرفی می بینیم و می بینند . بدتر از ساده لوحی من مسکین زود باور که سخن معاون اول رییسجمهور وسخن دو نایب رئیس مجلس راباور کرده ام شاید وجهی ازواقعیت جامعه خبر داده اند باور کرده ام ولی در کشش و وزن آن منکر فساد سیستماتیک باید اندیشید .
چه کنم همانطور که “حب الشیی یعمی و یصم ” تاثیر در بینش ها دارد ” بغض الشیئ ایضا یعمی و یصم ” است ,وموئثر دربینش حتی انکار واقعیات ملموس جامعه باشد همانند آن قاچاقچی باروت حتی ریشش هم سوخته است باز باروت را می گوید سیاهدانه است , ” بو اوزوی داهو دیبی وار ?! که مرا متشبث به حشیش لقب داده است با اینکه جناب کاوش که متخصص علم اقتصاد هستند به این مقاله ارسالی من مسکین ازیک اقتصاد دان برنده جایزه نوبل تکمله مفصلی نوشته اند وجناب علوی هم تمثیل انداختن به حوض را برای منکر آب مثال زده اندبرای این دوست منکر فساد سیستماتیک ولائی ما . بله قضیه آنست که حب الشیئ یعمی ویصم , دوستی نظام فاسد ولائی انسان را کر و کور می کند تامتشبث به برهان محسوس
مصلح
باسلام بر نیک اندیشان
نمونه ای کوچک ازفساد سیستماتیک که از اهل رانتخواری هستند:
ادا و اطوار هدایت الله خادمی نماینده راهیافته #ایذه هنگام سخنرانی رییس جمهور؛ وی که از رانتخواران مشهور مجلس است همشهریان خود را عقب افتاده می خواند، حقوق ماهیانه ۲۷ میلیونی از شرکت نفت می گیرد و دو آپارتمان سازمانی ۲۹۰ و ۵۰۰ متری در اختیار دارد و …
✅ @kaleme
واقعا قیافه ای که به رئیس جمهور درمجلس گرفته اند تماشائی است
مصلح
——
مصلح خوب ما
تعداد کپی پیست های امروز شما دارد زیاد می شود. به یکی و دو تا و نهایتا سه تا بسنده کنیم.
باشد؟
سپاس
.
سلام بر اندیشه ورزان نیک
نمونه ای دیگر از فساد سیستماتیک درشهرداری قالی باف بعلاوه دوازده مورد ی که جناب نجفی شهردار سابق مستعفی به زور ولایتمداران به خاطر شکایت از فساد دوازده موردی شهررداری حکومت ولائی. ولایتمداران فاسد :
این گزارش از وضعیت موسسه #همشهری را بخوانید تا معنای مدیریت جهادی #قالیباف را بدانید
بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیق و تفحص از مؤسسه همشهری، این مؤسسه از سال 86 اقدام به راهاندازی گروه مجلات میکند که در طول زمان، تنوع مجلات تا 18 نوع افزایش یافته و در سال 96 به علت زیانده بودن مجلات، شرکت صرفاً به چاپ و انتشار 8 مجله شامل هفتهنامه جوان، دو هفتهنامه سرنخ، دوهفتهنامه دانستنیها، دوهفتهنامه بچهها، ماهنامه تندرستی، داستان، سرزمین من و 24 مبادرت میکند.
مجلات در سال 96 به علت کاهش 56 درصدی فروش نسخ نسبت به سالهای قبل با وجود افزایش 50 درصدی قیمت، نسبت به سالهای 94 و 95، 33 درصد کاهش درآمد داشته است. در طول مدت تحقیق و تفحص، مبنای محاسبه قیمت فروش هر نسخه ارائه نشد و بر اساس این گزارش، به طور متوسط 45 درصد بهای تمام شده مجلات، سربار تولید است.
در بخش دوم این گزارش که به استخدامهای سال 95 اختصاص دارد، آمده است که 136 پست جدید، خارج از طبقهبندی مصوب سال 83 اجرایی و به افراد تخصیص داده شده و متناسب با پست جدید غیرمصوب گروهها و پایه حقوقی به پرسنل، اعطا و در نتیجه حقوق و مزایای پرداختی افزایش یافته است.
در بخش دیگر این گزارش آمده است: با وجود تراکم در نیروی انسانی و به طبع آن افزایش قیمت تمام شده، شرکت همشهری در سال 95 با استناد به دستور ابلاغی شهردار وقت، نسبت به تغییر وضعیت استخدامی نیروهای انسانی کرده است.
بر این اساس بالغ بر 250 نفر از نیروهای قراردادی به نیروهای دائمی، تبدیل وضعیت یافته و با این تغییر وضعیت، تعهدات حقوقی و استخدامی شرکت افزایش پیدا کرده است. همچنین 30 نفر از نیروهای پیمانکاری تبدیل وضعیت یافته و به کارکنان شرکت همشهری افزوده شدهاند.
در بخش دیگری از این گزارش مشخص شده 12 نفر از کارکنان مدرک جعلی ارائه دادهاند و بر اساس آن، شغل، پست، حقوق و مزایا دریافت کردهاند که پس از افشا شدن موضوع، 6 نفر به کمیته انضباطی و 6 نفر نیز پروندهشان در حال بررسی است.
همچنین در بخش دیگری از گزارش هیئت تحقیق و تفحص، به حقوق و مزایای مدیران عالی و میانی پرداخته شده و مشخص شده در سال 94 حقوق مدیران عالی بیش از 10 میلیون، در سال 95، 10 میلیون و 140 هزار تومان، شش ماهه اول سال 96 نه میلیون و 100 هزار تومان و 6 ماهه دوم 10 میلیون و 200 هزار تومان پرداخت شده است.
مدیران میانی نیز در سال 94 شش میلیون تومان، در سال 95 هفت میلیون و 700 هزار تومان و در سال 96 نه میلیون و 100 هزار تومان دریافت کردهاند.
جزئیات در
https://goo.gl/RG3Kc1
✅@kaleme
باسلامی مجدد
نمونه ای ازرانتخوارکردن روحانیان. فرهنگی برای صیانت از کیان رهبری در وزارت نفت , نوعی باج دهی جزئی رهبر برای ایجاد مشاغل برای روحانیان :
در حال حاضر ۱۸۰۰ روحانی در وزارت نفت فعال هستند!
حسنوند، رئیس کمیسیون انرژی مجلس:
این حجم از به کارگیری روحانیون به معنای آن است که دستور مقام معظم رهبری مبنی بر اجرای پیوست فرهنگی برای پروژه ها پیگیری میشود.
✅@kaleme
نمونه ای دیگر ازفساد سیستماتیک
قلعهِ قدرتمندان دور ِ شستا/دولت هیچ اختیاری در واگذاری شرکتهای شستا ندارد
کامبیز نوروزی میگوید: دولت «نمیتواند» و نباید با شستا به مثابه مال دولت برخورد کند. دولت در این زمینه هیچ اختیاری ندارد؛ منتها مشکل اصلی همان پنهانکاریهای گسترده است؛ وقتی نمیدانیم در شستا چه میگذرد، دیگر نمیتوانیم توقع داشته باشیم که در تصمیمگیریهای این نهاد عظیمالجثه اقتصادی، کارگران و یا کارفرمایان را مداخله بدهند./ ایلنا
✅@kaleme
سلامی دیگر به همگان
ای کاش سپاه این مصاحبه سردار همدانی را هم تکذیب می کرد؛ آیا وقت آن نرسیده که برادران ما از راه ستمکاران به آغوش ملت برگردند؟
کلمه- گروه سیاسی:
کاش سپاه این سخنان فرمانده وقت قرارگاه ثارالله را تکذیب می کرد. کاش حتی می گفتند این حرفها را ضد انقلاب برای بدنام کردن سپاه گفته است! کاش مانند ادعای سردار همدانی مبنی بر قطع نخاع شدن ۸۳۰ نفر در جریان فتنه! که به سرعت به طور رسمی تکذیب شد، این اظهارات هم تکذیب می شد. وگرنه هیچ توجیهی نمی تواند این حجم از رذالت را لاپوشانی کند که یک نیروی نظامی، اراذل و اوباش را برای سرکوب مردم به خدمت بگیرد.
در عاشورای 88، قرارگاه ثارالله سپاه ماموریت داشت که سرکوب تظاهرات مردمی در آن روز را مدیریت کند. سردار همدانی فرمانده وقت این قرارگاه، در مصاحبهای چند سال پس از عاشورای 88 اعتراف کرد که سپاه در آن زمان جماعت گسترده ای از “اشرار و اراذل” تهران را در قالب سه گردان سازماندهی کرده و به گفته وی “در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند.” این عین عبارات اوست:
“۵ هزار نفر از کسانی که در آشوب ها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان می کردیم. روزی که فراخوان می زدند اینها کنترل می شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم.”
به زبان ساده یعنی سپاه پاسداران که قرار بوده یک نهاد مردمی و انقلابی باشد، به جایی رسیده که اراذل و اوباش تهران را به استخدام در بیاورد، آنها را در قالب گردان های تحت امر خود به خط کند و با چماق و قمه و باتون به سمت تظاهرات آرام مردمی گسیل کند تا به ضرب و جرح و کشتار و سرکوب بپردازند. این سقوط اخلاقی، به سختی قابل باور است.
سخنان این فرمانده سپاهی به همین جا محدود نمی شود. برخلاف تبلیغات گسترده رسانه های حکومتی که مدعی بودند در روز عاشورای ۸۸ به امام حسین توهین شده و همین باعث اعتراض مردم متدین شده، سردار همدانی در این مصاحبه از تدارکات گسترده سپاه برای سرکوب مردم و ایجاد درگیری دو طرف پرده برداشته است:”همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه ها را در اختیار گرفتیم. بچه ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیئت را هم که با من مرتبط بودند را هم آماده کردیم و گفتم دسته ها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید.”
سردار آنچنان راحت و بی پروا از استخدام اشرار در سپاه برای سرکوب سخن می گوید و به لشکرکشی هیئات مذهبی به سمت کسانی که لابد پیشاپیش دشمنان امام حسین معرفی شده اند اشاره می کند که گویی همه آنچه ما در هجو جنایات دیکتاتوری های تاریخ همچون صدام و هیتلر و دیگران خوانده و شنیده ایم، شوخی و قصه است و یا مرگ خوب است اما برای همسایه.
خون شهدای ۸۸ هنوز خشک نشده است تا راه آنها بی رهرو بماند. جرایم کودتاگران و ایادی سرکوب نیز حق الناس است و تنها صاحبان آن خون ها و حق ها مجاز به بخشش آن هستند؛ حقوق تضییع شده ملت نیز به جای خود محفوظ است.سنت آیینی احترام به درگذشتگان به جای خود؛ اما قرار نیست از خطاهای ویرانگر جماعتی که هنوز هم بر آن جرم و جنایت ها اصرار دارند، چشم پوشی شود.
حسین همدانی رفته است و به حکم ایمان و وجدان، درباره شخص او جز این نمی توان گفت که خدا بر حسناتش بیفزاید و از بدی هایش درگذرد. اما تاریخ بی رحم است و به هرحال روزی بر حقیقت گواهی می دهد.
خون شهیدان گواه این شهادت است و آه مظلومان ضمانت این واقعیت، که حقیقت برای همیشه پشت پرده نمی ماند. به خصوص شهدای مظلوم عاشورای ۸۸ که در عزای سالار مظلومان سیاهپوش بودند و به آنها ظلم مضاعف شد؛ و چه بسا ظالمان کسانی بودند که روزی برای دفاع از همین مردم در جبهه ها رشادت ها کرده بودند…
این احساسات متناقض را جز با یادآوری کلامی از امیرمومنان نمی توان تسکین داد که درباره دشمنان خود گفت: “آنها برادران ما بودند که بر ما ستم کردند”.
متن کامل:
https://goo.gl/oqsGS8
✅ @kaleme
محمد نوری زاد:
جمهوری اسلامی یعنی خلخالی. و خلخالی یعنی جمهوری اسلامی. مغز و ناب و زلال جمهوری اسلامی یعنی خلخالی. خلخالی همان استعدادی ست که در کیسه های بیت رهبری و در کله های بسیاری از آیت الله ها پنهان است. وقتش که برسد، درِ آن کیسه ها و کله ها را می گشایند و خلخالی ها را بیرون می ریزند تا بضرب خزعبلاتی چون “حکم خدا”، بکشند و مصادره کنند و به زندان بیافکنند و هست و نیست مردم را جارو کنند.
خلخالی ها، ارّه ای هستند برای جمهوری اسلامی تا بر بیخِ هر چه انصاف و ادب و انسانیت، بنشینند و ببرند و جلو بروند. با همه ی عرّ و تیزی که خلخالی های ارّه گون بپا می کنند، اما، بسیار نیز ترسو و شکننده اند.
روزی که مردم بپا خیزند، با همان خروشِ نخست، خلخالی ها با ارّه های در گلو مانده، به سوراخ ها می خزند و چون بید می لرزند. در آن روز، خلخالی ها، نمی دانند با ارّه های مانده در گلویشان چه بکنند. فرو ببرند یا بیرون بکشند!؟
یک هموطن:
با سلام و عرض ادب محضر حضرت آیت الله نوری زاد
سئوالی از جنابعالی دارم: چرا موسیقی از نظر علمای شیعه حرام است؟ این دختر با این زیبایی مردم را شاد می کند چرا اینا از شادی مردم می ترسند؟
آیت الله محمد نوری زاد:
فرزندم، موسیقی اگر در جامعه ای جلوه کند و پر و بال بگیرد و زیبایی های خودش را به رخ بکشد، برای ملایانِ خرافه گستر و مفتخواری چون موحدی کرمانی و صدیقی و جنتی و احمد خاتمی و پناهی و مکارم و حتی برای خود خامنه ای، هیچ فضا و فرصتی باقی نمی گذارد. موسیقی، همه ی مردم را بخود می خواند و منبرهای پوکِ این جماعت، بی مخاطب می ماند. خب، شما خودتان بگویید، چرا نباید موسیقی حرام باشد؟
با اطمینان می گویم: جدی ترین رقیب اینجور ملایان، موسیقی ست. موسیقی که باشد، کسی به سخن اینان توجه نمی کند! با این توضیح مختصر، شما آیا می توانید بگویید علم الهدی چرا با کنسرت مخالف است؟
منوچهر:
جناب آقای محمد نوری زاد با توجه به اینکه حضرتعالی هرازگاهی در جایگاه یک آیت اله ظاهر می شوید و در این جایگاه فتواهای منصفانه انسانی و خداپسندانه برای خلق الله صادر میکنید، بر این اساس از حضرتعالی تقاضا میکنم در مورد پیشانی پینه بسته این آقا که سالهاست با استفاده از آن و اصولا با دین فروشی بر سر این ملت و سرزمین کهن مثل بختک سایه افکنده و حکومت میکند، یک فتوای منطقی مرحمت بفرمایید با تشکر❤️
آیت الله محمد نوری زاد:
فرزندم، منوچهر گرامی درود
بارها در این باره فتوا داده ام. نیز بار دیگر می گویم: هر آیت الله یا هر طلبه یا هر کت و شلواری ای را دیدید که پیشانی اش پینه بسته، اطمینان داشته باشید که وی، حتماً و مطلقآ ریاکار و فریبکار و دروغگوست.
آنانی که پیشانی شان زیادی پینه بسته، اطمینان داشته باشید که دزد اند و مفتخوار و مال مردمخوار.
و آنانی که پیشانی شان زیاد زیاد پینه بسته، اطمینان داشته باشید که فتوا به آدمکشی می دهند و هیچ نسبت و تعلقی به ایران و ایرانی ندارند الا به دارایی های ایران و ایرانیان!
در باره ی این آقا هم می گویم: حیف فتوا !
ناصر:
حضرت آیت الله نوری زاد، با علم به این که در گذشته و تا همین اواخر برده داری رایج بوده، من که مسلمانم چگونه می توانم از بار سنگین این شرم بزرگ خودمو رها کنم؟
آیت الله محمد نوری زاد:
فرزندم ناصر درود،
فتوا می دهم تمامی ما مسلمانان ( دیگران را نیز شامل می شود) بویژه تمامی آیت الله های ریز و درشت و گنده نام، رسمآ از تمامی بردگان و کنیزان هزار و چهارصد سال گذشته پوزشخواهی کنیم و با تجسم این که هم خودمان و هم زنها و بچه ها و خویشانمان در این سالهای خفت به اسیری رفته ایم، به تمامی کنیزان و بردگان و کودکان اسیر بگوییم: اگر پدران ما غلط کردند، ما اما هرگز به این خفت خونین، و به این هیولاگونگی، و به این وحشی گری بشری راضی نبوده و نیستیم و راه پدرانمان را نه تنها تآیید نمی کنیم بل از آن متنفریم.
این کمترین کاری ست که می شود کرد، وگرنه همه ی ما در تک تک آن جنایت ها و وحشی گری های پدرانمان سهیمیم و باید پاسخگو باشیم.
بامداد ۴ دی ۱۳۶۵
۳۲ سال پیش، عملیات کربلای چهار
۱۷۵ غواص به آب زدند؛
و ۳ دهه بعد، اجسادشان را با دستهای بسته از زیر آب در آوردند.
دوست خوب ما، جناب محمد مهدوی فر، یکی از اینان بوده است که تنها بخاطر این که گفته: « ما می فهمیم» اکنون در زندان مرکزی اصفهان زندانی ست.
بفرستید بالا اون عمامه ی چِرک اندر چِرک سید حسن نصرالله را !
آیت الله محمد نوری زاد:
فتوا می دهم تا زمانی که حتی یک ایرانی – چه زن چه مرد چه کودک چه کهنسال، گرسنه است، و تن پوش مناسبی ندارد، و سقف مطمئنی بر سر ندارد، و در آمد درستی ندارد، هیچ یک ریالی به آیت الله ها و به مداحان و به اماکن مذهبی (چه در داخل و چه خارج) داده نشود. چه برسد به این که پول مردم ایران را از جیبشان بیرون بکشند و بدهند به امثال سیدحسن نصرالله قاتل!
فتوا می دهم: تا زمانی که بچه های ما مدرسه ی مناسبی ندارند، و یا تا زمانی که زنان و دختران و پسران، از فقر تن به تن فروشی می سپرند، می شود حج و عمره و اینجور چیزها را تعطیل کرد و پولش را به مستمندان داد.
یک جو غیرت و یک جو شعور و یک جو عقل و معرفت می خواهم که فتوا بدهد: نخیر، می شود زنان و دختران و پسران تن فروش و بچه های بیسواد و بی مدرسه داشت اما همزمان پول خرج کرد و مردم را به حج برد تا به شیطان بزرگ و کوچک و متوسط سنگ بزنند و هروله سر بدهند. و یا می شود مردمی بیکار و معتاد و بیمار داشت اما همزمان در عراق و سوریه و نیجریه برای رقیه و حضرت زهرا و دو طفلان مسلم، مسجد و حوزه ی علمیه و ضریح و گنبد و گلدسته و شبستان از طلا و نقره و فیروزه ساخت!
زمین و هوا سرد و دستان من هم سرد!…و دلم… دیر زمانی ست که به سردی گرائیده…بدنبال چیزی میگردم که دستان سردم را اگر چه موقت، گرما بخشد… به ناگاه چشمم به دستگاه جوجه گردان می افتد که جوجه ها درونش به رقص آتش مشغولند…و به سویش خیز برمیدارم…دستانم را به بدنۀ فلزی اش میچسبانم …و چه گرمای دلپذیری!
بعد از آن که دستانم گرم شد…تازه متوجه خودم میشوم و خود را به نظاره مینشینم…انگاری که روبروی آینه ای تمام قد ایستاده ام و تمام هیکلم و بخصوص صورتم… عجیب جلب توجه میکند!… تا این لحظه هیچگاه با این لباس و چکمه ها، خودم را کامل در آینه تماشا نکرده بودم!… غرق در افکار خودم هستم که بوی مرغ بریان مرا از خود بی خود میکند…من که دیگر با این حقوق و دستمزد حتی قادر به خرید مرغ هم نیستم…پس تا میتوانم ریه هایم را پر از بوی کباب میکنم و در ذهنم ضیافتی به پا میکنم…ولی به به یاد خانواده میافتم… که سهمی از این خوشی ندارند… و … به اینکه چرا تا این حد خودخواهم، خود را سرزنش میکنم!
آیت الله محمد نوری زاد:
اجازه می دهم تا زمانی که حتی یک فقیر و یک تن فروش و یک بیمار و یک معتاد و یک بیکار در کشورمان است، تمامی اماکن مذهبی فروخته یا اجاره داده شوند و پولش به فقرا و تن فروشان و بیکاران و… داده شود.
یک روز که بیکاری و تن فروشی و.. برچیده شد، حالا اماکن مذهبی می توانند به فعالیت شان ادامه بدهند.
یک جو غیرت می خواهم یکی از آیت الله ها فتوا بدهد که نخیر، می شود هزار هزار اماکن و نانخور مذهبی داشت و همزمان بیکار و بیمار و تن فروش و… نیز داشت!
با سلام و درود
نظری اجمالی بر مطالب فساد سیستماتیک / اقتصاد دولتی / کلیپتوکراسی گزارش شده در کامنتهای مصلح گرامی و نظارات آقایان توکلی، صادق زیبا کلام و پروفسور داگلاس نورث؛
ریشه و سرچشمه اصلی فساد کلان و نجومی مالی/ پولی/ اقتصادی در کشور دست باز حاکمین، و متولیان و مدیران کلان نظام پولی متکی بر ارز فیات (پول چاپی) و بانک داری مرکزی و نظام بانکی لجام گسیخته و متکی بر ذخیره کسریست. یعنی نظامی که بشکل دلبخواه دستش بر روی دکمه استارت ماشین چاپ پول یا تولید بدهی و به تبع آن تولید تورم خود ساخته و پرداخته است که درون شبکه بانکی با احتساب ضریب تکثیر نقدینگی (در اصل بدهی) را ده برابر میکند و تورم لجام گسیخته حاصل را بر سر فرودستان و دستمزد و حقوق و مستمری بگیر و بازنشسته و بیکاران فرو میریزد.
ترکیب سرمایه داری و سرمایه خواری دولتی کج راه رفته مکتب کینزی به سبک ایرانی اسلامی (هیئتی- موتلفه ای) و اقتباس پولساز “نظریه کمی پول” آقای میلتون فریدمن شیاد استاد اقتصاد آزاد مکتب شیکاگو و پیروان مکلا و معمم، لشکری و کشوری و حوزوی درس اقتصاد نخوانده، کم خوانده تا خود استاد بین (از الیاس نادران گرفته تا دکتران زیبا کلام، حسین راغفر، فرشاد مومنی، طبیبیان، طیب نیا، مسعود نیلی، موسی غنی نژاد همگی بدون استثنا هوادارن و پیروان آگاه یا ناگاه ایرانی مکتب اقتصاد شیکاکو با گرایشات کلاسیک/نئوکلاسیک/ لیبرال مروج اقتصاد بازار آزاد، نیمه آزاد / نیمه دولتی یا تمام دولتی، نهادگرا در واقع امر پیرو و رانت خوار و جیره خوار اقتصاد دولت آزاد در تولید تورم و فقر برای فرودستان و ثروت نجومی زحمت نکشیده برای حکام، و دولتمردان رانت خوار و تاجر و بازرگان و دلال پیشه در لباسهای گوناگون هستند.
بانک مرکزی بشکل انحصاری تولید اسکناس ریال میکند؛ شرکتهای نفت و گاز و پتروشیمی در انحصار بخش دولتی و خصولتی در ایران بشکل انحصاری در آمد ارزی تولید میکنند؛ بانک مرکزی به شکل انحصاری نرخ بهره بانکی و نرخ تبدیل ارز را بر مبنای خودی / نخودی / ناخودی قیمت گذاری میکند؛ بانک مرکزی بر مبنای آمارهای خود ساخته سالانه پایه پولی کشور را بدون هیچ گونه ارتباط اقتصادی سلیم و حقیقی با رشد اقتصاد و در عین رکود عیان افزایش میدهد (تولید پول پر قدرت و تولید تورم پولی)؛
شرکتها و بانکها و موسسات انتفاعی دولت بر بیش از ۳ برابر بودجه عمومی اهالی کشور متکی هستند؛ پس هر قمبر و قمری را بر راس و مدیریت آنها میشود گماشت; وابستگان خونی و دینی و سیاسی قلچماق و وقیح و فرمان بر و فرصت طلب بر سایرین میچربند؛ خویشاوندی و رفاقت سالاری بر شایسته سالاری سوار است؛
شرکتهای دولتی / خصولتی تامین کننده اقلام و کالاها و خدمات اساسی مردم از گندم و برنج و شکر و چای وداروجات گرفته تا سوخت و برق و آب و تلفن، و سایر مایحتاجهای عمومی همچنین شرکتهای تولید کننده فولاد و سیمان، شرکتهای مونتاز و وارد کننده و دلالی انحصاری خود روهای شخصی و تجاری همگی دزدان سر گردنه نظام اقتصادی و بازرگانی و تجارت واردات محور و بخش مهمی از لایه تحتانی نظام فاسد و فساد سیستماتیک حکومت امام زمانی ایرانیان و ساسانیان شیعه شده را تشکیل میدهد.
ارقام مشابه و نزدیک به هم تولید ناخالص ملی، تولید نقدینگی، بدهی کلان بدون باز گشت بخش دولتی و بدهی کلان بدون وثیقه کافی یک مشت کلان بدهکارن قلدر و اختصاص بودجه سالانه سرسام آور به شرکتها و بانکها و موسسات انتفاعی دولت – دیوان سالاری انگلی بازوی اجرایی نظام و همزمان معیشت زیر خط فقر بیش از نیمی از جمعیت کشور همگی نشانههای صریح و آشکار و غیر قابل کتمان و پوشش فساد سیستماتیک نظام امام زمانی در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب مستضعفین و کوخ نشینان بر علیه طاغوت زمان و کاخ نشینان است.
در خاتمه در عین تأیید نظرات جناب پورفسور داگلاس نورث در مورد ساختار و عوارض اجتماعی و اخلاقی نظام اقتصاد سیاسی مبتنی بر کلپتو کراسی یا “غارت گرایی” توجه ایشان را هم به رابطه بین خزانه داری و بانک فدرال عمو سام، خیابان گرگها
بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، شبکه قمار خانههای بازار بورس جهانی یعنی نظام مونتوریسم متکی بر میلتاریسم لجام گسیخته و کارنامه تولید ناخالص سال گذشته جهان با ۸۰ تریلیون و تخمین بدهی بیش از ۳۰۰ تریلیون دلار، جنبش وال استریت در آمریکا ، جلیقه زردها در فرانسه و سایر جنبشها و اعتراضات مردمی که در سطح جهان در راه است معطوف میکنم؛
من پیشگو نیستم؛ سرکوب مطالبات (حق اشتغال، دستمزد عادلانه، حق معیشت متناسب با کرامت انسانی، ثبات اقتصادی، حذف چرخهٔ تباهی رونق و رکود بازار پول چاپان و ارتقا کیفی سلامت و طول عمر و بهرمندی شاد و طبیعی از حیات انسانی، فرصتی که یک بار و برای لحظهای در درازای بی پایان هستی برای آدمیان شکل میگیرد) یا با سهیم کردن دستمزد بگیران در محصول کارشان انجام میگیرد آنگونه که مکتب اقتصاد اتریش (نظام پولی متکی بر استاندارد طلا و حذف بانک داری ذخیره کسری) آقای کارل منگر مطرح میکند یا باز گشت روح سرگردان کارل مارکس. تاریخ قضاوت خواهد کرد.
تورم جمیعتی توام با تورم پولی مواد منفجره و جرقه انفجارات جهانی را تامین میکند، اعتصابات و تظاهرات میلیونی تودههای عصیان زده از فقر نیز اتمسفر لازم را.
برای اناهیکه علاقه مند به برسیهای دقیق تر علمی محصول هم کاری و هم فکری محققین علوم اقتصادی، انسانی، تاریخ و ریاضیات و شبیه سازی کامپیوتری هستند به مقاله زیر ارجاع کنند. (قابل دسترسی در اینترنت)
پویش انسان و طبیعت: مدل سازی نابرابری و بهره برداری منابع در فرو پاشی یا پایداری جوامع
(Human and Nature Dynamics (HANDY
Modeling Inequality and Use of Resources in the
Collapse or Sustainability of Societies
سپاس
اسم گذاری بچه سیروس!
——————
کسانی که با تعویض نام ایران به پرسیا موافقند، لایک ها بالا.
ایران یک نام معاصر است و به نفت، کودتا، انقلاب، دیکتاتوری، خشکسالی، جنگ، گروگانگیری، ترور، اختلاس، مواد مخدر، فقر، زلزله، حمله به سفارت، اعدام، شلّاق، بمب هسته ای، موشک بالستیک، خاور میانه، حزب الله، تشیّع، آخوند و آلات متحرک گره خورده است. اسم بد نومی. آبروی ایران شده است آب جو. از تسکره اش پیداست. هم خانواده ی ایراک (عراق) است. آدم خجالت می کشد. بپرسند ور آر یو فرام؟ جواب می دهم پرسیا.
تاریخ مدوّن جهان هم ایران را با پرسیان امپایر، پرسیان آرت، پرسیان کالچر، پرسیان استراکچر، پرسیان لنگوئیج، پرسیان گلف و سایروس هیومن رایتز می شناسد. گوگل کنید.
خاک برایش خبر نبرد. شب جمعه ای خدا بیامرزی می خواست. ایران خانم دستپخت رضا شاه خدا بیامرز بود!
دوست گرامی پایان شب سیاه نزدیک است . باید نام اسلامی از نام ایران زدوده شود و مفتخوران به مساجد برگردند وحتی نباید در قبرستان ها کار کنند تا تن مردگان در قبر بلرزد. صدای بلندگوها از مساجد قطع شود ووو تا مردم نفس راحت بکشند . مطمئن باش دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد . بزودی باید مانند بقیه کار کنند وزحمت بکشند و دیگر با فریب دادن و … امرار معاش نکنند . …
خانم محترم ایکاش از روی نا آگاهی و تعصب چیزی ننویسید. سرزمین ما همیشه نامش ایران بوده و شما اگر یک سطر از شاهنامه را خوانده بودید اینرا میدانستید. پرشیا نامیست که یونانیها به ایران داده اند همانطور که تخت جمشید را پرسپولیس (شهر پارس) نامیدند. پارس یا فارس تنها گوشه ای از ایران بزرگ بوده و هست. بله در کتب تاریخی غربی که تماما بر اساس دیدگاه و جهان بینی یونان و رم قدیم بنا شده از ایران با نام پرشیا یاد میکردند تا زمانیکه در دوره رضا شاه دولت ایران از همه دنیا خواست که این مملکت را با نام تاریخی اش یعنی ایران بنامند. داستان ایراک (عراق) موضوع دیگریست که بر میگردد به اوائل قرن بیستم وقتیکه انگلیسها ان مملکت را با تکه تکه کردن امپراتوری عثمانی بوجود آوردند.
———-
درود دوست گرامی
کوکب خانم عنوان طنزهای دوستی ست به نام جمال. اگر از زاویه ی طنز به نوشته های کوکب خانم بنگرید نگرانی شما بر طرف می شود.
با احترام
.
چرا فساد در ایران «سیستماتیک» نیست؟
به گزارش مشرق، صادق خلیلیان وزیر جهاد کشاورزی دولت دهم با اشاره به صحبتهای اخیر مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه در کشور ما فساد سیستمی وجود ندارد، تصریح کرد: فساد در کشور ما سیستمی نیست چراکه فساد سیستماتیک دو ویژگی دارد یکی اینکه از صدر تا ذیل همه فاسدند و دیگری اینکه فساد به یک هنجار در جامعه تبدیل شده باشد…
وی در ادامه افزود: ما در حکومت پهلوی شاهد فساد سیستماتیک بودیم در آن زمان بدنه حکومت درگیر فساد و زد و بند با کشورها و شرکتهای خارجی بود و این یکی از نشانههایی است که نشان میدهد فساد سیستمی بوده از خود خاندان پهلوی در راس تا وزرا و درباریان همه درگیر فساد بودند…
خلیلیان با بیان اینکه اکثر مدیران ما پاکدست هستند، خاطرنشان کرد: به نظر من این ویژگی الان در حکومت جمهوری اسلامی وجود ندارد زیرا به جز تعداد اندکی بخش قابل توجهی از دولتمردان ما در این 40 ساله و در دولتها و بخشهای مختلف نظام واقعاً پاکدست هستند ممکن است در دولتی افرادی دچار خطاهایی شوند که آن خطاها توسط خود نظام با آن مقابله میشود…
وزیر جهاد کشاورزی دولت دهم با بیان اینکه اکنون فضاسازیها و تبلیغات علیه ما است، اذعان کرد: به نظرم یک مقدار هم فضاسازی رسانهای توسط دشمنان خارجی و داخلی از همین معدود فسادهایی که انجام میشود بزرگنمایی میکنند و اینگونه القا میکنند که در جامعه ما فساد عادی شده است الان اکثریت قریب به اتفاق جامعه ما خواستار مبارزه با فساد در هر سطح آن هستند. بنابراین به هیچ عنوان بحث فساد سیستماتیک در جامعه ما مطرح نیست…
خلیلیان درباره لزوم برخورد با مفسدان اقتصادی، تصریح کرد: با وجود اینکه ما فساد سیستماتیک در جامعهمان نداریم اما مردم باید همین فساد اندکی را هم که میبینند احساس کنند یک اراده قوی در برخورد با آن وجود دارد این کمک میکند دشمنان نتوانند در این زمینه علیه ما تبلیغ کنند و خود مسئولان هم باید به حرفها و شعارهایی که میدهند پایبند باشند تا ما بتوانیم مسیر مبارزه با فساد را هرچه سریعتر طی کنیم…
https://www.mashreghnews.ir/news/884315/
———
دوست گرامی
چون رهبر یک روز فرمود: فساد در ایران سیستماتیک نشده، همه ی تلاش شما و دوستانتان بر این است که ثابت کنید: بله فساد در ایران سیستماتیک نشده. درست مثل آن روزی که حضرتش فرمود: قتلهای زنجیره ای کار اسراییلی هاست. و بازجوهای هیولا، همسر سعید امامی را به وحشیانه ترین شکل عذاب می دادند که بگوید از اسراییل خط می گرفته و چند نفر نیز همزمان با وی….
پرسش من از شما این است که اگر بفرض محال، در ایران فساد سیستماتیک بود، مثلا چه رخ می داد؟ یا بهتر بگویم: چه دیگر رخ می داد؟ از محیط زیست گرفته تا کشتن دانشمندان محیط زیست یا اعدام زندانیان با چهار خط نوشته تا اختلاسهای نجومی تا دست به جیب مردم ایران بردن و پول شان را بیرون کشیدن و به سیدحسن نصرالله قاتل دادن، بیش از اینها رخ می داد و اوضاع بدتر از اکنون می شد؟. یا مثلا اگر فساد سیستماتیک بود، سرداران سپاه بجای یکصد و بیست اسکله ی غیر رسمی، از یکصد و پنجاه اسکله قاچاق می فرمودند و بجای مثلا سیصد برج بزرگ، چهارصد برج بزرگ خارج از ضوابط می ساختند و به سوراخ های بیشتری سر فرو می بردند؟ و یا حضرت رهبری، امپراطوری های غارتش را گستره تر از اینی که هست می فرمود؟ و کولبران ما از اینی که هستند بیشتر بدبخت تر می شدند؟ و زنان تن فروش، تعدادشان بیشتر می شد؟ و هزینه های غارتگری در دم و دستگاههای مذهبی از اینی که هست بیشتر می شد و….؟ و یعنی می فرمایید: از این که فساد در ایران سیستماتیک نشده، باید خوشحال باشیم؟
توضیح می دهید؟
.
اگر رهبر معظم شان روز روشن به خورشید نگاه کند و بگوید امشب عجب مهتاب زیبایی است، همه چاکران و ریزه خوارن درگاهش بلافاصله میگویند به به چه مهتابی چه ماهی! اگر این اسمش فساد سیستماتیک نیست سید باید از جدش برای تعریف ان کمک بگیرد.
با درود جناب مرتضی
در مورد جمله آقای توکلی چون سالها پیش با یک جمعی مدتی با ایشان کار سیاسی کردهام باید بگویم که از تمامی مسائل کشور و بخصوص مفاسد و اختلاسها کاملا آگاه است, ایشان در بسیاری از مجامع اصولگرایان و تبلیغات و ستادهای انتخاباتی از مهمترین تعیین کنندگان سیاست و سخنران و تقریبا همه کاره بود, با توجه به امکانات و ارتباطات بخش مهمی از کار این مجامع تحقیق و تفحص از مفاسد و تخلفات و انحرافات در سطوح مختلف مدیریتها بوده و در این موارد جزوات و کتابهای زیادی منتشر کردهاند که البته به منظور استفاده عمومی نیستند. توکلی فرد محافظهکاری است و واژه فساد سیستماتیک چیزی نیست که بر اساس فرضیات یا موارد معدود بکار گرفته شده باشد, تا این چند سال اخیر منتقدان زیادی ایشان را متهم به چاپلوسی و عدم احساس مسئولیت و عدم انجام وظایف نموده بودند, در واقع زمانیکه جامعه و نخبگان جان به لب شدهاند و پس از سالیان دراز تذکر دادن به عینه مشاهده میکنند که بر میزان مفاسد تصاعدی افزوده گشته و بر ایشان معترض شدهاند که شما بودید که تبلیغات میکردید, شما بودید که قول شفافیت و اصلاح امور را میدادید و … پس نتیجه آنهمه صرف مخارج و سخنرانی در چنین ساختاری به چه منظور بوده؟
به عبارت صریح ایشان بدلیل فعالیتهای زیاد و بی ثمر خود در مظان تهمت و انجام پاسخگوئی واقع شده, و از سوی دیگر با توجه به اشراف و آگاهی بر وضعیت کشور با ادامه روال پیشین راهی به صلاح نمیبیند.
ترامپ: ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم، اما متاسفانه ناچارم کاملا مخفیانه به آنجا سفر کنم!!
http://eghtesadeiranonline.com/vdca6wnei49nyo1.k5k4.html
—
ترامپ: ناچارم مخفیانه به خاورمیانه سفر کنم!
https://donya-e-eqtesad.com/
—
این واقعیت پوشالی و بزدلانه یک ابرقدرت و حاکم پول پرست و زن باره اوست! آنگاه قلیلی بی جنبه،خائن بوطن و متوهّم از قبیل چاکران جقّه همایونی و برخی دیگر، با پشت کردن به وطن و منافع ملی خود متوهمانه دل بسته اند به این بت های پوشالی! و تحریم های اقتصادی و قدرت نظامی آنان!
———
کاش از میلیاردها دلاری که شخص سیدعلی خامنه ای از پول مردم ایران دود کرد و فرستاد هوا و یا میلیاردهایی را که خودش و بستگانش بالا کشیده اند نیز چیزکی می نوشتید.
.
سید ترا به جان جدت قسم که کمی به منابع اصلی هم مراجعه کن و ببین چه نوشته . شما منبع فارسی را معرفی کردی که وابسته است و برای پاچه خواری باید اینها را بنویسد . ناگفته نماند که همه رئیس جمهور و اشخاص مهم سیاسی برای مسافرت باید در هوا اسکورت شوند تا هواپیمایشان سرنگون نشود .ایا رئیس جمهور ایران که فقط دشمنانش در ایران هستند با چه هواپیمایی به امریکا رفت ؟ احتمالا میگویی بلیط گرفته و رفته !!!!! ساعتش هم همه میدانستند . کمی تا دیر نشده به خود بیا
رهبر معظم که با خرج کردن میلیاردها دلار حتی مخفیانه هم نمیتواند به جایی سفر کند ! قاه…قاه…قاه.
،سلام و درود
قابل توجه جناب مزدک1
قسمت ( 2 )
همان دستاوردها و اندوخته های گذشته نیز با بی اعتنایی و تبلیغات منفی و محدویت ها و ممنوعیت های قانونی سرکوب میشود و به بهترین طبیبان عالیقدر که اغلب چون زاهدان و افراد تارک دنیا به تأمین کمترین نیازها قناعت میکنند، دکتر علفی گفته میشود و بدون آنکه دلیل خاصی داشته باشد هرگز یک طبیب به اندازه یک پزشک دارای وزن و اعتبار و اعتماد اجتماعی نیست. اینها و بسیار بیشتر از آنچه گفتم و نوشتم سبب شد که با فوت و از میان رفتن اساتید و طبیبان برجسته و صاحب ابتکار، جامعه نتواند نسلهای جدیدی از آنها را تربیت کند و رشد و تکامل این علم را تعقیب کند. علم طب تا قبل از صفویه حالتی عقلی داشت و طبیبان برجسته مدام در حال تحقیق و تجربه و کشف و نو آوری بودند و کارهای بزرگی کردند که باید در تاریخ علم خواند. کیفیت و اهمیت کارهای آنان سبب شد که آثار بزرگانی چون ابن سینا و رازی قرنها در دانشگاههای اروپا تدریس شوند. با ظهور موجی از عالم نمایانی که در دوران صفویه با تأسیس کمپانی حدیث به جعل احادیث و تولید انبوه اباطیل و افسانه های مذهبی توسط صوفی نمایان بلند شارب و کوتاه عقل پرداختند، این بدعتهای مضر و واکنش خشن سایر مسلمانان، بخصوص سیاست دولت عثمانی که به نوعی جهان اسلام را نمایندگی میکرد سبب شد که بیشتر کشورهای اسلامی بخصوص جامعه ایران دچار خواب و خستگی و رخوت علمی شوند .در همان حالیکه شاه سلطان حسین صفوی دست ارادت و بیعت به رندان هفت خطی که قطب القطاب دراویش بودند، در دربار صفویه عقل و اراده و شعور تعطیل شد و بجای آن بازار اوراد و اذکار و علوم غریبه و رمالی و جن گیری و جنبل و جادو رونق گرفت و شاهزادگان بنگی و افیونی و دائم الخمر به جای دفاع در برابر اشرف افغان و محمود افغان در قفای درویش صافی ضمیر و خرد باخته یعنی شاه سلطان حسین نوحه «ای تاج و تخت کیان الوداع، الوداع. ای سرزمین شهان الوداع الوداع ) میخواندند و چند روز بعد همه چون گوسفندان سلاخ خانه بدست افغانیهای مهاجم قتل عام و بسمل شدند. سپس نادر شاه افشار با بیرون راندن و کشتار افاغنه صاحب قدرت و شوکت و اختیارات مطلق شد و بجای آبادانی و توسعه اجتماعی و احیا و توسعه علمی، دست به ماجرا جویی نظامی و کشور گشایی زد و به قتل عام ایرانی وافغانی و هندی و عراقی و عثمانی پرداخت. پس از آنکه نادرشاه نیز با کودتای نظامیان خود در چاه خشونت و دیکتاتوری خود افتاد و جنگ بر سر جانشینی ایران را وارد یک سلسله کشمکشهای خونین کرد، سر انجام کریم خان زند، آن لر کمازانی در صدد عمران و آبادانی و احیای ملک بر آمد و گرچه در توسعه اقتصادی و اصلاحات مالی و کشاورزی توفیقات بزرگی بدست آورد، اما چون دست به اصلاحات سیاسی نزد، پس از مرگ وی دوباره لهیب آدمیخوار جنگ داخلی شعله کشید و کارهای علمی و عمرانی کریم خان ابتر ماند. پس از آنکه زکی خان و علیمراد خان و صادق خان و سایر خانهای زند همدیگر را از میان برداشتند، دلاوریها و شجاعت بخرج دادنهای لطفعلی خان مؤثر واقع نشد و سر انجام با جگرخراشترین شیوه های ممکن لطفعلی خان و هر کس از خاندان زند باقی مانده بود نیز اعدام شدند. به تخت سلطنت نشستن آغا محمد خان، نه تنها سبب پی گرفتن و تکمیل اصلاحات اقتصادی و آغاز اصلاحات سیاسی نشد بلکه در همان بدو امر ایشان به ستم و کشتار و انتقام ابعاد جدیدی داد و با شیوه ای ابتکاری هزاران جفت چشم از کاسه سر هموطنان خود در آورد و کرمانرا بشهر کوران تبدیل کرد. پس از کشمکشهای داخلی جنگ با روسیه بر سر قفقاز آغاز شد و حضرت خان بجای دلجویی از ایرانیان قفقازی با در هم آمیختن تعصبات ملی و مذهبی به قتل عام مردم گرجستان پرداخت و ضمن به آب انداختن کشیشان ارتدکس و پیران و سالخوردگان و غارت هست و نیست مردم قفقاز، زنان جوان و دختران و پسران گرجی را اسیر کردند و در بازارهای داخلی ایران بخصوص در اصفهان به فروش رساندند. (شرح استفاده اصفهانیها از بردگان گرجی را باید در کتاب بسیار ارزشمند«جامعه شناسی نخبه کشی در ایران» اثر علی رضاقلی )خواند در اواسط دوران حاکمیت قجرها، دهقانان ایران دچار فتنه های ظهور مذاهب جدیدی شدند که استعمار در جهت اهداف دراز مدت خود و با سؤ استفاده از اعتقادات دینی مردم ساخت و با ظهور 63 فقره امام زمان و جنگ بر سر تلقی و تعریف از دنیا و آخرت باز هم ایرانرا وارد چرخه بی پایان منازعات داخلی کرد، گرچه سرانجام با کشف عالَم جدیدی! بنام «هورقلیا» ظاهراً به جنگها خاتمه داده شد، ولی چون هرگز اصلاحات بنیادی سیاسی صورت نگرفت( جنگهای علنی از سطح جامعه وارد ژرفای آن شد و تا کنون، هر از چندی شعله میکشد و بصورت یک تهدید دائمی پیوسته امنیت ملی کشور را مورد تهدید قرار میدهد.) و در جریان آن میلیونها نفر نابود شدند، اروپاییان پا بپای آنکه انقلاب صنعتی و اجتماعی کردند و چرخهای نخ ریسی دستی و ابریشم تابی شرق را به ماشینهای بافندگی تبدیل کردند، در هیچ رشته ای بجز مسیحیت توقف نکردند و با گامهای فرسنگی سیر تاریخ را دگرگون کردند و به هر چیز از جمله طب بوعلی و رازی و حکیم مؤمن و بختیشوع و…. تکامل دادند و با سیل صدور تولیداتشان، عرب و عجم و چینی و هندی و ایرانی و بنگالی و مالایی و….. وادار به تسلیم و به مصرف کالاهای خود واداشتند. بدین سان پس از صفویه کلیه علوم از جمله علم طب از حالت عقلی به حالت نقلی تغییر ماهیت داد و از آنزمان تا کنون بهترین طبیبان طب سنتی خوش حافظه ترین افرادند و هر کس بیشتر محفوظات داشته باشد، طبیب بهتری تلقی میشود. هم اکنون اگر طبیبی مبتکر یا داروسازی نواندیش دست به ابتکار و کار جدید و تولید تازه ای بزند با چنان انکاری روبرو میشود که اگر او را تحویل تیمارستان ندهند، قصر در رفته و باید خدا را شکر کند.
طب سنتی (گیاهی_طبیعی) به دانشمندی چون مندلیف و پیروان راه و روش او نیاز دارد که بتوانند ابتدا آنرا از زندانهای چهارگانه و تئوریهای غلط نجات دهند.
ادامه دارد.
میگم کلّا جناب نوریزاد از هیاهو و شلوغ کردن و رونق بازار خوشش میاد! نگاه کنید اخیرا پست میزنه،بعد میذاره کامنت های زیر هر پست تا 500 تا یا بیشتر بره جلو! فکر کنم دنبال اینه که هر بار ذیل هر پست ،آمار کامنت ها بقول جوونا بترکونه! و رکورد بشکنه! تا بگن عجب سایت شلوغ و پر رونقی داره این محمد نوریزاد!!! حالا نگاه کنید این پست و چند پست قبلی مثل یک چاه 500 متری می مونه! یعنی اگر بخوای طناب بندازی بری پایین و همه نوشته ها و کپی پیست های مختلف و سخنان دری وری و فحش و غیره رو بخوانی باید چند ساعت وقت بگذاری تا برسی آخر چاه!
واقعیتش هم بخوای اینقدر هم کامنت گذار نداره اینجا! یعنی خیال نشه اگر 500 تا کامنت اینجا هست یعنی پانصد نفر اینجا کامنت گذاشتن! (البته کور بشه اگر کسی بخیل باشه نسبت به رونق سایت نوریزاد و دکان اینترنتی او) واقعش اینه که مثلا ممکنه 150 تاش نوشته های مختلف من طلبه باشه که ناچارم سوالها و شبهه ها و طعنه ها و گاهی فحش ها رو جواب بدم،100 تاش مثلا فحش های مزدک به دین و آیینه،60 تاش مزخرفات و بی تربیتی های فریبای غیر انسان سایته و همینجور برو جلو! حالا از اختلال یاب سایت و برخی افراد اتو کشیده و یکی دوتایی که دم بدم مثل پر طاووس رنگ برنگ میشن می گذریم! پس خلاصه کمیت هیاهویی 500 تا کامنت نشان از رونق دکان محمد آقای نوریزاد نیست.
حالا عرضم چیه؟ عرضم و پیشنهادم اینه که جناب محمد آقای نوریزاد بجای ایجاد اینجور تراکم های کاذب و صفحات انفجاری و مطالب تکراری در پست ها و پانوشت ها،یک تعهدی بکنه،اینکه پست بزنه اما تعهد کنه که مثلا وقتی عدد کامنت ها به 150 یا 200 کامنت رسید،حتما پست جدید بزنه،فائده این تعهد دو چیزه،یکی اینکه صفحات بحالت انفجار و تراکم و تبدیل شدن به یک چاه عمیق 500 متری در نمیاد،دیگر اینکه ایشون بجای صرف وقت برای خط خطی و نقاشی های غیر حرفه ای یا مصاحبه های تکراری با شبکه های پوچ و پوک ضد انقلاب یا فتواهای غیر تخصصی و بی ربط و اظهار نظرات غیر کارشناسی در همه مسائل،مقیّد میشن که سر وقت (یعنی مثلا 200 تا 250 تا شدن کامنت ها) بنشینند فکر کنند در باره یک پست یا نوشته جدید و طبعا صفحات سایت ایشون از این تراکم انفجاری و صرف وقت های بیهوده برای کاربران و خود ایشان جدا میشه،و قاعده کار غالب سایت ها هم اینه،یعنی شاید اگر شما میلیاردها سایت رو هم بگردید یک سایتی پیدا نکنید که تراکم انفجاری کامنت هاش به حد 500 تا و 600 تا برسه مگر سایت محمد نوریزاد!
حال خود دانید،نگید که نگفتم!
دوستان هم نظر بدهند،تعصب هم نداشته باشید که گوینده این مطلب یک طلبه ای بنام سید مرتضی است که با او مخالفیم و بخونش تشنه ایم!
———-
درود گرامی
باور کنید اینجور نیست. برای من تعداد کامنت ها مهم نیست. بل کیفیتشان مهم است.
این که فاصله ی بین دو نوشته کمی به درازا می کشد، به تنبلی و گرفتاری های من برمی گردد. همین اکنون شش موضوع را چارچوب بندی کرده ام که در باره ی شان بنویسم اما دستم به نوشتن نمی رود. من در نوشتن، مثل روزنامه نویس ها، حرفه ای نیستم. چه بشود که چیزی – بعنوان سوژه ای مستقل – در من بجوشد و دستم را به قلم ببرد. دارم به این فکر می کنم که: مثلا هر هفته روزهای جمعه ساعت ده شب نوشته ای جدید منتشر شود. چه با کامنت چه بی کامنت. منتها رسیدن به این مهم، و عملیاتی کردنش مرا در منگنه ی بیشتری قرار می دهد. گاه سفرها تمامی فرمولهای مرا بهم می زنند.
بحساب تنبلی و گرفتاری ام بگذارید.
نه چیز دیگر
با احترام
.
آقای سید مرتضی سید ابراهیمی (تا اینجا شد سه تا آقا ، خداوند از آقایی کمتان نکند!) .
اولا تقریبا بدون استثنا بالاترین تعداد و طولانی ترین کامنتها را زیر همه مقاله های نوریزاد شما میگذارید. بد نیست خودتان لطف کنید کمی کوتاه بیایید که مسلما تراکم کامنتها بشدت کاهش خواهد یافت . ثانیا با قاطعیت فرموده اید “اگر شما میلیاردها سایت رو هم بگردید یک سایتی پیدا نکنید که تراکم انفجاری کامنت هاش به حد 500 تا و 600 تا برسه مگر سایت محمد نوریزاد!” . متاسفانه اینهم مانند بیشتر ادعاهای شما نشان از بی اطلاعی و عدم بررسی دارد. بسیاری از مقالات سایتهای پر خواننده مانند روزنامه های پر تیراژ دنیا تقریبا هر روز هزارها کامنت دریافت میکنند . البته برخلاف آقای نوریزاد بیشتر ان سایتها مطالب توهین آمیز و دروغ را قبل از انتشار حذف میکنند و حتی نام نویسنده کامنت را میگذارند ولی مینویسند این مطلب بدلیل بی حرمتی یا کذب بودن یا مغایرت با خط مشی ما حذف شد. اگر آقای نوریزاد هم همین روش را پیش بگیرد احتمالا بسیاری از مطالب کامنتگذاران حرفه ای و بحرالعلوم این سایت حذف میشود و نظر شما هم تامین خواهد شد .
دوست عزیزم آسید مرتضی!!!!من اینهمه مطالب بدیع با تو در میون گذاشتم!!!!فقط این طرز نگارش رو یاد گرفتی!!!!دوست من در بکار گیری علامات تعجب کمی دقت کن!!!!چون وقتی تو دوست عزیز علامت تعجب میذاری(البته نه مثل من بدون دلیل خاص و صرفا جهت شناسایی)!!!یعنی داری در اونچه میگی حکم جزمی صادر میکنی!!!!در حالیکه قضاوت تو درست نیست!!!!و این یکی از نشانه هاییه که قبلا به تو گفتم!!!من به تو توصیه میکنم یک پست نوریزادجان!!!به خودت استراحت بده و بعد آمار رو چک کن!!!!دوست من وقتی به توصیه من عمل نمیکنی و با خودت لج میکنی متاسفانه ارتباط با واقعیات در تو دوست عزیز ضعیف میشه!!!! و احکامی صادر میکنی که صحیح نیست!!!!و مورد تعجب واقع میشه!!!!
موضوع فساد سیستماتیک که به احمد توکلی نسبت داده میشود دارای تعریف و قرائنی است که نیازی به این است که بخواهیم ثابت کنیم نظر احمد توکلی که خودش مظهر فساد حکومتی و رانت خواری است چه هست و چه نیست. مگر اضلا میشود تجسم کرد که توکلی جرات تحلیلی داشته باشد که در آن مدام از مقام عظمای ولایت کد نیاورد.
یکی از فلاسفه وقتی در بحث و جدل با شاگردش بود که آیا در حوضی که مقابل آنها است آبی وجود دارد یانه؟ بعد از تلاش شاگرد برای اثبات آب، استاد مشتی آب را برداشت و بصورت شاگرد پاشید و گفت به همین دلیل که خیس شدی آب در حوض هست و بقیه استدلالت برای خودتت.
حال به دوستانی که علامه دهرشان توکلی است عرض میشود فساد سیستماتیک که به معنای این است که قدرت پاسخ نگوی متمرکز بی اخلاقی در این 40 سال ملتی را به فساد کشیده امری نیست که بخواهیم در مورد آن مثل جادوگران فرعون هی جر و بحث بکنیم و ریسمان بیاندازیم تا مار به نظر آید.
با دروغکوئی و شارلاتان بازی و لفاظی مشکلی حل نمی شود. آب واقعا در حوض است!..فساد سیستماتیک عین ذات ولایت فقیه است!
جناب یاران سلام و درود برشما
خوب چه کار کنیم. بعضی. ازدوستان علامه صاحب نطر در همه علوم واقعیات. ملموس و محسوس را هم انکار می کنند همانند آن باروت قاچاق کن هزمرز یک کشوری که اورا مرزبانان گمرکی گرفتند وگفتند بار تو باروت است و قاچاق وما اجازه ورود به کشورمان نمی دهیم قاچاقچی گفت نه این کالا سیاهدانه است و باروت نیست, خلاصه ازااینان اثبات باروت وازوی انکار .
گزارش پیش حاکم بردند ,و حاکم قاچاقچی را طلبید .
حاکم گفت جناب سردار فرق باروت وسیاهدانه را می دانی درچیست ?
او گفت بله جناب حاکم سیاهدانه از اتش اشتعال نمی گیرد ولی باروت می گیرد .
حاکم ~ خیلی مشتی ازاین بارت به دستت بگیر .
سردار کله پوک قاچاق فروش مشتی از کالایش که می گفت سیاهدانه است به عمامه و ولایتت قسم سیاهدانه است مشتی ازآن به کف دستش ریختند .
وقتی کبریت زدند و نزدیک باروت که شد , باروت شعله ور شد وآتش گرفت ومقداری از ریش ابوشریفی سردار هم سوخت . سردار دستش را به ریشش کشید و باکمال پر روئی ابوشریفی. گفت دیدی جناب حاکم سیادانه بود, به ولایتت قسم سیاهدانه .
حالا جناب یاران قضیه فساد سیستماتیکی اقتصاد ایران برهمگان ملموس و محسوس است ولی بعضی ازدوستان مان قاچاقچی هم نیستند ولی چنان ساده لوح وسخن دروغگویان را زود باور می کنند
قضیه به این روشنی ومحسوس همگان بخصوص کم در آمدها و فقیران و طبقه پائین باگوشت و پوستشان درک کرده اند این فسادرا چون دودش به چشم ما طبقه پائین زودتر اثر گذاشته است واین گرانی اثر همین فساد است که در برنامه بودجه امثال وپارسال معلوم شد رانتخواران ومفتخوارا ازبودجه عمومی چه کسانی هستند , لابد از آن بودجه شندر قاز به منکر این فساد بعنوان دستمزد تحقیقاتی تعلق می گیرد بدین خاطر فساد سیستماتیک را انکار می کنند که آن هم باج دهی جناب رهبر است به مفتخواران تا ازبقای سلطنتش دفاع نظامی وفرهنگی و تبلیغی کنند.
ثلث بودجه کشور به امر حزرط عاقا به این باج گیران تعلق می گیرد چنانکه حسام الدین آشنا هم اشاره کردند که بایک قرانش چونه می زنند وتنطیم بودجه کشور درگرو این مفتخواران است اگر قران کم. شود نمی گدارند به مجلس تحویل شود.
آخر از موسسه اندیشه فرهنگی رشاد ویامصباح ویا حداد ناعادل , راهیان نور , بسیج , جامعه مدرسین , دفتر تبلیغات و گروه آمران بمعروف , معروف به گروه ناصحان و ….وو, چه عایدی و چه نفعی به حال عمومی کشور می رسد ?
مدافعان این امور و منکران فساد سیستمایک لطففا با وجدانی بیدار عاقلان ومنصفانه به من ساده لوح زود باور جواب. قانع کننده بدهند وشما جناب یاران و دیگر فرهیخته گان ناطر بحث قصاوت بفرمائید من ساده لوح , یعنی احمق هستم یادیگری ?
با احترام فایقه
مصلح
سلام متقابل
راجع به رسیدگی بعد از انقلابها،عیبی نداره،شما بخودتان زحمت ندهید،بگذارید هروقت انقلاب واقع شد هر اتفاقی که لازمه بیفته،ما الان قبل از چیزهای تخیّلی و رویائی در حال گفتگو از وقایع گذشته و چند و چون آنها هستیم.
رفع و رفو هم نیست،شما جور دیگری مسائل رو ارزیابی می کنید،عده ای قیام مسلحانه کردند برابر نظام مردمی قانونی،در قانون هم هست که عضویت در گروه های محارب مجازاتش اعدام است،آنها هم محاکمه و اعدام شدند،رفع و رفو یعنی چه؟ شما تلاش کنید نقصان در درک را جبران کنید.
در مورد حکم خدا،بله قانون محاربه برخاسته از حکم خداست،عمل بقانون هم جنایت علیه بشریت نیست،جانیان علیه بشریت اونهایی بودند که 12 هزار نفر مردم بیگناه این کشور رو که هموطن شمای مدعی وطن دوستی بودند را بانحاء مختلف بقتل رسوندند که لکّه ننگ دفاع از اون جانی ها الی الابد در ناصیه شما حکّ شده مگر اینکه از این خبط و خطا توبه کنید.بله قانون محارب در قرآن هست و در روایات هست،فهم قانون و حکم خدا در قرآن نیز در عهده شما نیست،اگر مایلید با احکام الله آشنا شوید راه و رسم داره،بیایید در حوزه ها و با درس خواندن و طی مقدمات و استادها دیدن یاد می گیرید چطور حکم خدا استنباط میشه،قرآن هم بازیچه امثال شما نیست،قرآن را باید قرآن فهم نبیین کنه.
الان بحث ما در مورد محارب و آدمکش خواندن الکی مرحوم امام خمینی بود،چه ربطی به زنان تن فروش داشت؟! اما در هر حال،بله در قرآن و سنت حکم تن فروشی هم روشن شده،مهم اینجا اما ایمان به کتاب و سنت است که شما ندارید،یعنی در حالیکه تخصصی در این امور ندارید در مورد احکام الهی گزافه گوئی و دخالت غیر تخصصی می کنید.
غارتی هم در کار نیست،شما اینجور درک می کنید،ضمن اینکه مردم وقتی حکومتی رو انتخاب کردند و قوانینی وضع شد،بشما مربوط نیست که فلان هزینه را به غارت تعبیر کنید.هیچکس در ایران دنبال تخریب محیط زیست نیست،اینها شعرهایی است که افراد بیکار می بافند.اینهمه زندانی هم بزندان رفته و می روند و بیرون می آیند چطور آنها کشته نمی شوند؟! معلوم می شود که شما دنبال بهانه گیری و نسبت دروغ دادن بنظام هستید.
احتراما
.
—————–
آیت الله محمد نوری زاد:
اجازه می دهم تا زمانی که حتی یک فقیر و یک تن فروش و یک بیمار و یک معتاد و یک بیکار در کشورمان است، تمامی اماکن مذهبی فروخته یا اجاره داده شوند و پولش به فقرا و تن فروشان و بیکاران و… داده شود.
یک روز که بیکاری و تن فروشی و.. برچیده شد، حالا اماکن مذهبی می توانند به فعالیت شان ادامه بدهند.
یک جو غیرت می خواهم یکی از آیت الله ها فتوا بدهد که نخیر، می شود هزار هزار اماکن و نانخور مذهبی داشت و همزمان بیکار و بیمار و تن فروش و… نیز داشت!
.
مافیای مدینه در ایران
عبدالغنی الرصافی در کتاب« شخصیت محمدی» می نویسد:
« سراقه بن مالک نزد پیامبر بود. هنگامی که سراقه قصد بازگشت نمود، پیامبر به او گفت: ای سراقه نظرت چیست اگر دستنبندهای کسرا را بدست خود کردی؟ سراقه گفت: منظورت کسرا فرزند هرمز است؟ محمد گفت: آری.
در اینجا می بینیم که قصد محمد روشن و آشکار است، او می خواهد به سرزمین فارس دست یازد و دارایی کسرا را بچنگ بیاورد. حتا دستبندهایش را سراقه بن مالک مدلجی بدست خواهد کرد.
محمد در جنگ خندق بار دیگر هدفش را آشکار ساخت، که در این باره حلبی و ابن هشام و سیره های خود از قول سلمان چنین نقل می کنند:
در قسمتی از خندق مشغول کندن بودم که با زمین سخت برخوردم و پیامبر در نزدیکی من بود، چون دید کار بر من سخت شده است پایین آمد و کلنگ را از دستم گرفت و با آن، چنان ضربتی بر زمین کوبید که جرقه ای در زیر کلنگ برق زد، سپس ضربه ای دیگر و همان شد، و برای بار سوم باز هم جرقه زد، به او گفتم: ای رسول خدا این چه بود که با هر ضربه کلنگ برق زد؟ گفت تو هم آنرا دیدی سلمان؟ گفتم آری، گفت: در ضربه اول، الله یمن را برای من گشود، و در دومی شام و سمت غرب را و در سومی، الله سمت شرق را بر من گشود.
و در روایتی، هنگامی که کندن زمین سخت، بر سلمان مشکل گردید، رسول الله کلنگ را از دست او بگرفت و ضربتی بر آن سنگ زد، و یک سوم آنرا خرد کرد و برقی ظاهر شد، رسول الله تکبیر گفت و فرمود: کلیدهای یمن را دریافت کردم، دروازه های صنعا را از همین جایی که ایستاده ام همچون نیشِ سگان می بینم، سپس ضربت دوم را وارد کرد و یک سوم دیگر آنرا خرد کرد، و برقی از سمت روم ظاهر شد،
رسول الله تکبیر فرمود و گفت: کلیدهای شام را دریافت کردم، بخدا قصرهای سرخ آنرا می بینم و ضربت سوم را فرود آورد، و باقیمانده سنگ را خرد کرد و جرقه ای پدیدار شد، رسول الله تکبیر فرمود و گفت:
کلیدهای فارس را دریافت کردم، به خدا از همین جا که ایستاده ام، قصرهای حیره و مداین را همانند نیش های سگان می بینم، و شروع به وصف گوشه و کنارهای فارس برای سلمان کرد.»
هجوم گُراز وارِ مسلمانان به ایران و تسلط مافیای مدینه بر جان و مال مردم ایران یکی از تلخ ترین و دردناکترین صفحات تاریخ ایرانزمین را رقم زده است.
کَفتارهای اسلام با شمشیرهایی برهنه به مدت دو قرن در دریایی از خون ایرانیان به پیش می تاختند. مردان جوان و زنان و کودکان را در زنجیر می کردند و در بازارهای برده فروشی مکه و مدینه به حراج می گذاشتند.
امروز یقین بدانیم که اگر در زمان حیات خود محمد، مجاهدان و جهادگران و وحوش مسلمان به ایران هجوم آورده و ایرانیان را به اسارت می گرفتند و در بازارهای مکه و مدینه به عنوان برده و غلام به فروش می رساندند، قطعاً از میان آنان پهلوانی ایرانی مانند /////////// پیدا می شد و برمی خاست تا //////////////////////////////////////عرب را هم به درک واصل کند.
همانطور که یک ایرانی بنام فیروز نهاوندی معروف به ابولؤلؤ عمرابن خطاب خلیفهء دوم را به قتل رساند؛ همانطور که ایرانی ِ اصیلی بنام بهمن جازویه ملقب به ابن ملجم //////////////////////////////////////////////////////////////
این ادعای دوم در مورد بهمن جادویه مشکوک است
قرن ها پس از هجوم وحوش مسلمان و لاشخورهای مدینه به ایران، مافیای مدینه به شکل سازمان روحانیت شیعه دگردیسی یافت. این تشکیلات مافیایی پس از سده ها که بصورت جنینی و انگلی به آشامیدن خون جامعهء ایران مشغول بود، ناگهان در سال 57 با یورشی بی محابا ظهور کرد و بر تمامی منابع و ثروت های ملی ایران تسلط یافت. اموال و املاک و حتا خانهء شخصی افراد را مصادره کرد و یکصد هزارنفر را اعدام کرد و به قتل رساند و بالغ بر پنج میلیون تن را آواره ساخت._
پیش از این تاریخ، دزدها و راهزنان و حرامی های سرزمین حجاز و نجد و اطراف آن بصورت گروه های کوچک و پراکنده و مستقل به کاروان هایی که غالباً کالاهایی را به مقصد شامات و روم حمل می کردند دستبرد میزدند و یا به قبیله ها و طایفه هایی با جمعیت کم که قدرت دفاع از خود نداشتند هجوم آورده و به قتل و غارت و برده گیری می پرداختند.
اما محمد در مدینه اغلب این دار و دسته های غارتگر را گردهم آورد و متحد و مجاب ساخت که تحت گروهی واحد و قوی، هم موفقیت بیشتری در دزدی ها و حملات خود به کاروان های تجاری و طوایف خواهند داشت و هم با هجوم به شهرها و سرزمین های آباد و ثروتمند دور و نزدیک درآمد و سهم بیشتری از غنایم نصیب آنان می شود.
در حقیقت محمد با تبیین«ایدئولوژی دزدی» که به دین اسلام شهرت یافت و تدوین مرامنامه مافیای مدینه که قرآن خوانده می شد، به غارت و چپاول رسمیت بخشید و چنان قداستی برای دزدی و قتل و غارت و برده داری تراشید که اگر راهزنی و جنایت و چپاول تا آن زمان فرضاً نزد برخی افراد نکوهیده بود و وجدان بعض راهزنان را گهگاه دچار عذاب می نمود، از آن پس دزدی و جنایت به عنوان کاری نیکو که بعد از مرگ نیز پاداشی برای آن در نظرگرفته شده عمومیت یافت و رفته رفته اکثریت مردم ساکن شبه جزیره در این شغل شریف! به محمد پیوستند.
از طرفی حضور اعضای وحشی مافیای مدینه که مسلمان خوانده می شدند، در میان هر قبیله و شهر و آبادی، آنچنان رعب و وحشت و اضطرابی در دل ساکنین می افکند که جملگی به خواسته ای آنان تن می دادند. مخالفت و مقاومت در برابر دزدان و جنایتکاران مدینه تقریباً غیرممکن بود.
دزدان مدینه زمانی که موفق شدند مکه را تصرف کنند و رؤسای گردن کلفت قبایل همچون ابوسفیان را با خویش همراه و هم پیمان نمایند، به چنان قدرت مخوفی دست یافتند که تقریباً هیچ نیروی معارضی در سرزمین عربستان قادر به مقابله با آنان نبود.
در این زمان آدمها و شمشیرکش های محمد به همه سو گسیل بودند و از هر قبیله و عشیره ای طلب باج می کردند و چناچه با مخالفت روبرو می شدند همه را قتل عام می کردند و زنان و کودکانشان را برده می ساختند و اموالشان را غارت می کردند. طبق مرامنامهء مافیای مدینه یک پنجم از برده ها و اموال و غنایم سهم پدرخوانده می شد.
مافیای مدینه فریضه ای بنام« جهاد» برای اعضاء خود در نظر گرفت که طبق آن حداقل سالی یکبار موظف بودند به مردمان دیگر سرزمین ها حمله برند و آنان را غارت کنند. به این طریق هرگاه اموال و ثروت های مسروقه مصرف و تمام می شد، در فرصتی دیگر و با حمله و جهاد، برای سال پیشِ رو تأمین آذوقه و پول و برده و زن می کردند. این مرام و طریقه و شریعت، همان روشی است که بعدها به اقتصاد اسلامی و یا اقتصاد توحیدی معروف گشت.
در ایران معاصر، اجرای اقتصاد توحیدی و نقش و وظیفهء مجاهدان و جهادگران در صدر اسلام را بازاریان سنتی به عهده گرفته اند.
یک پنجم از انفال و غنایمی را که جهادگران اسلام پس از قتل عام و غارت غیرمسلمانان به پدرخوانده های مافیای مدینه پرداخت می کردند، امروز بازاریان با غارت عامهء مردم ایران به صورت خمس به مراجع تقلید و آیات عظام و سایر پدرخوانده های مافیای روحانیت شیعه می پردازند.
بازاریان سنتی که مؤمنین و متدینین و شرکای واقعی مافیای اسلام را شامل می شوند، دست در دست روحانیت، فریضهء جهاد با کافران و مشرکان یعنی سنت غارت مقدس در اسلام را به شکل بسیار زیرکانه ای با انحصار و احتکار نان و خوراک و مواد و نیازهای مصرفی جامعه بجا می آورند.
مافیای روحانیت شیعه نیز هرزمان که بازاریان با مشکلی مواجه شوند مانند جریان تنباکو به حمایت از منافع ایشان بر می خیزد. به غیر از بازاریان هیچ گروه و قشر و طبقه ای در ایران امروز بطور مستقیم خمس و زکات و سهم امام به آخوند نمی دهد.
همانگونه که کم و بیش به نوع فعالیت گروهای مافیایی و گانگستری آشنایی داریم، می دانیم که این گروه ها در هر منطقه ای که فعالند با مراجعه به هتل ها و رستوران ها و فروشگاه ها و یا از افراد متمول طلب باج می کنند و چنانچه جواب رد بشنوند، گروهی را می فرستند تا این مکانها را به آتش بکشند و تخریب کنند. سپس آدمهایی دیگر از همان گروه با این ادعا که ما امنیت شما را تضمین خواهیم نمود باج خواهی می کنند.
نسبت گانگستریسم و تشکیلات مافیایی و یا تبه کاری سازمان یافته ///////////////////////////////////////
بیشتر از هرکجا در مفهوم “کافر ذمی” نمود و واقعیت ميابد.
در منابع و مهملات اسلامی و در ذیل تعریف “کافر ذمی ” آمده است :”کافر ذمی، غیر مسلمانی است که جان و مالش در پناه اسلام است”.
جالب اینجاست که هیچ زمان هم به این سؤال پاسخ داده نشد که مگر جان و مال غیرمسلمانان از جانب چه نیرویی به غیر از مجاهدان اسلام مورد تعرض واقع می شده که اسلام با ازخودگذشتگی به نجات ایشان مأمور گشته است؟! نه تنها جان و مال غیرمسلمان که حتا جان و مال خود مسلمانان نیز همواره از جانب اسلام و مجاهدان اسلام مورد تجاوز و تعرض و تهدید بوده است.
پیدایش و ابداع و اختراع اصل تقیه نزد شیعیان، تمهید و تهیه ای به جهت حفظ خود از تجاوز دیگر فرقه های اسلامی بوده است و هرگز هیچ نیرو و قدرت و گروهی به غیر از اسلام و مسلمانان و به دلیل تفاوت های ایمانی و عقیدتی و اندیشه ای و وجدانی کسی را مورد تعرض قرار نمی داده است.
کافر ذمی باید پول و جزیه می داد تا جان و مالش را مجاهدان اسلام از تعرض خود مصون بدارند و در غیر این صورت باید مسلمان می شد و زکات می پرداخت. در هر حال باید باج می داد.
در این زمان شورای مرکزی مافیای مدینه تشکیل می شود که شامل محمد //////////////////////// و ده تن /////////////////////////////// مکه و مدینه موسوم به عشرهء مبشره از قرار ابوبکر ـ عمر ـ عثمان ـ علی ـ طلحة بن عبیدالله ـ زبیر بن عوام ـ عبدالرحمن بن عوف ـ سعد بن ابی وقاص ـ سعید بن زید و ابوعبیدة بن جراح است.
از این گروه دوتن //// نزدیک ترین بودند.”عمر و علی.”
عمر مردی زیرک و باهوش و در عین حال قسی القلب و دگم و راست کیش بود.از جنم آدم هایی که در قضاوتشان، برای کمترین گناه، اشد مجازات را در نظر می گیرند.بطوریکه فرزند خود را به جرم نوشیدن شراب تا کمی بیشتر از سرحد مرگ تازیانه می زند.(لازم به توضیح است که مفهوم گناه در مشرب مافیای مدینه به معنی مخالفت و سرپیچی از احکام /////////////////// پیامبر می باشد.) بعد از مرگ محمد و در دوره ای که عمر به مقام پدرخواندگی دست یافت،حوزهء فعالیت و سیطرهء مافیای مدینه با درایت و سیاست وی به اقصی نقاط عالم گسترش یافت.
اما علی ابن ابی طالب ملقب به قتال العرب، ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////. جالب اینجاست که سیرت علی بر خلاف معمول در اکثر افراد، اما در صورتش به کمال متجلی بود. قد کوتاه با پاهایی از بالاتنه کوتاهتر، بازوهای پیچ پیچ و قوی، شکم برآمده، دندان های پیش آمده، چشم های ////. علی، علی الظاهر بسیار شبیه /////بود. با این تفاوت که //////////////////////نازنینی است.
این دو تن پس از مرگ پدرخواندهء مافیای مدینه، سرنوشت تاریخی آنچه را که بعدها به« دین اسلام» شهرت یافت و به شعبه ها و سازمان های تبهکاری ریز و درشت تقسیم شد،تا حدود زیادی دگرگون ساختند.البته شرح آنچه سپس تر بر این دگرگونی مترتب گردید موضوع این نوشتار کوتاه نیست.اما لازم است بدانیم که مافیای روحانیت شیعه که امروز بر ایران حاکم است،پیشینه و ریشهء سازمان و تشکیلات خود را به علی منسوب می داند و بعد از محمد اورا پدرخوانده می شمارد.
…………….
همانگونه که کم و بیش به نوع فعالیت گروهای مافیایی و گانگستری آشنایی داریم، می دانیم که این گروه ها در هر منطقه ای که فعالند با مراجعه به هتل ها و رستوران ها و فروشگاه ها و یا از افراد متمول طلب باج می کنند و چنانچه جواب رد بشنوند، گروهی را می فرستند تا این مکانها را به آتش بکشند و تخریب کنند. سپس آدمهایی دیگر از همان گروه با این ادعا که ما امنیت شما را تضمین خواهیم نمود باج خواهی می کنند.
نسبت گانگستریسم و تشکیلات مافیایی و یا تبه کاری سازمان یافته ///////////////////////////////////////
بیشتر از هرکجا در مفهوم “کافر ذمی” نمود و واقعیت ميابد.
………….
نوریزاد گرامی جناب آخوند ستیز گرامی تحلیل بسیار جالبی از مافیای اسلامی از بدو شروع تا همین الان داده و در هیچ جا هم فحش نداده. شما با هاشورکردنتان تحلیل ایشان را ناقص کرده اید. جالبه که آیه قرآن را هم هاشور کرده اید.راستی اگر محمد می خواست در سایت شما بنویسد با اون ادبیاتی که در قرآن دگراندیشان را مورد خطاب قرار داده چندتا هاشور می زدید؟ آیا درآن صورت کتابی را که هاشور نزده آنچنان /// نوشته که نمیشه فهمید طرف چه منظوری داشته چگونه باید دیگران درکش میکردند؟ دوست ارچمند شما قرار بود بقول خودتان فقط فحاشی را هاشور بزنید!
مافیای مدینه
( آموزش اسلام در یک جلسه!)
در صفحات تاریخ اسلام بطور خلاصه خوانده ایم که مردم ساکن مکه، پس از آنکه از مزاحمت ها و خرابکاری ها و نفاق افکنی های اراذل و اوباشی که به گرد محمدابن عبدالله جمع شده بودند به ستوه آمده و تحمل تجاوزها و اخلال گری های آنان در زندگی روزمره و آرامش شهر بر مردم گران آمده بود، مصمم شدند که با دار و دستهء محمد به مقابله برخیزند. تعقیب عُمال و آدم های محمد با فراز و نشیب ها و هزینه ها و سختی هایی همراه بود، اما سرانجام مردم مکه موفق شدند آنها را از شهر خود برانند و آرامش را به زندگی خود بازگردانند.
شصت هفتاد نفری که به سرکردگی محمد در بیابان ها آواره شده بودند، پس از یک دورهء گرسنگی و سختی و سرگردانی در صحراهای خشک، عاقبت به شهر مدینه که فاصلهء کوتاهی از مکه داشت رفته و در آن شهر ساکن می شوند.
بخش اصلی و هیجان انگیز تاریخ اسلام از همین زمان شروع می شود که نطفه های سازمانی مافیایی و گانگستری مرکب از اوباش گریخته از مکه، بعلاوهء شمشیرکش ها و گردنه بگیرها و قطاع الطریق های مدینه که به دو قبیلهء اوس و خزرج وابسته بودند شکل یافته و ظهور می یابد. تشکیلاتی مافیایی که بعدها در« سازمان روحانیت شیعه» در ایران، به کمال انسجام ساختاری و کارآمدی و گستردگی و سودآوری فرارویید.
در این زمان شورای مرکزی مافیای مدینه تشکیل می شود که شامل محمد //////////////////////// و ده تن /////////////////////////////// مکه و مدینه موسوم به عشرهء مبشره از قرار ابوبکر ـ عمر ـ عثمان ـ علی ـ طلحة بن عبیدالله ـ زبیر بن عوام ـ عبدالرحمن بن عوف ـ سعد بن ابی وقاص ـ سعید بن زید و ابوعبیدة بن جراح است.
از این گروه دوتن //// نزدیک ترین بودند.”عمر و علی.”
عمر مردی زیرک و باهوش و در عین حال قسی القلب و دگم و راست کیش بود.از جنم آدم هایی که در قضاوتشان، برای کمترین گناه، اشد مجازات را در نظر می گیرند.بطوریکه فرزند خود را به جرم نوشیدن شراب تا کمی بیشتر از سرحد مرگ تازیانه می زند.(لازم به توضیح است که مفهوم گناه در مشرب مافیای مدینه به معنی مخالفت و سرپیچی از احکام /////////////////// پیامبر می باشد.) بعد از مرگ محمد و در دوره ای که عمر به مقام پدرخواندگی دست یافت،حوزهء فعالیت و سیطرهء مافیای مدینه با درایت و سیاست وی به اقصی نقاط عالم گسترش یافت.
اما علی ابن ابی طالب ملقب به قتال العرب، ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////. جالب اینجاست که سیرت علی بر خلاف معمول در اکثر افراد، اما در صورتش به کمال متجلی بود. قد کوتاه با پاهایی از بالاتنه کوتاهتر، بازوهای پیچ پیچ و قوی، شکم برآمده، دندان های پیش آمده، چشم های ////. علی، علی الظاهر بسیار شبیه /////بود. با این تفاوت که //////////////////////نازنینی است.
این دو تن پس از مرگ پدرخواندهء مافیای مدینه، سرنوشت تاریخی آنچه را که بعدها به« دین اسلام» شهرت یافت و به شعبه ها و سازمان های تبهکاری ریز و درشت تقسیم شد،تا حدود زیادی دگرگون ساختند.البته شرح آنچه سپس تر بر این دگرگونی مترتب گردید موضوع این نوشتار کوتاه نیست.اما لازم است بدانیم که مافیای روحانیت شیعه که امروز بر ایران حاکم است،پیشینه و ریشهء سازمان و تشکیلات خود را به علی منسوب می داند و بعد از محمد اورا پدرخوانده می شمارد.
کلاً مافیای مدینه نظیر نمونه های مشابه آن در دوران معاصر ما ازجمله مافیای سیسیل در ایتالیا و یا دارودستهء ال کاپون در شیکاگوی نیمهء اول قرن بیستم، حول دو محور و خواست و مطالبهء اساسی اما با حاشیه های بسیار شکل گرفت:”پول و زن.”
مافیای مدینه برای نخستین بار با حمله به کاروانی تجاری در نقطه ای بنام بدر که کاروانیان برای استفاده از چاه های آب آن منطقه توقف کرده بودند و قتل عام بازرگانان و محافظان کاروان، مزه و طعم پول و طلای فراوان را چشیدند. قریب نهصد تن را به قتل رساندند و زنهای و بچه های همراه کاروان را به کنیزی و بردگی بردند.( کاروان اصلی در جنگ بدر با کیاستِ ابوسفیان رم داده شد و از غارت مسلمین در امان ماند)البته در این نوع یورش به کاروانها و قبایل، گاهی پدرخواندهء مافیای مدینه بلافاصله و همان روز، به زنی که شوهر و برادران و بستگانش را به قتل رسانده و به کنیزی گرفته بود تجاوز می کرد.
در مرامنامهء مافیای مدینه که سال ها بعد به سرپرستی یکی از آدمهای محمد بنام عثمان گردآوری و تألیف شد و به قرآن موسوم گشت به صراحت از اهداف و مقاصد//////های مدینه سخن رفته است.به عنوان مثال پدرخواندهء مافیای مدینه زمانی که آدم هایش از دزدی باز می گردند به آنان می گوید:” آنچه به غنيمت برده ايد حلال و پاكيزه بخوريد.”_
_(یعنی کِیفشو ببرید و هیچ وجدانتان معذب نباشد!)
“هر چند صاحبان اموال فراز گردنشان را زده باشید و همه سرانگشتانشان را قلم کرده باشید.” انفال 12 و 69
همچنین در مرامنامهء مافیای مدینه آمده است که پدرخوانده مجاز است همسرانی که مِهرشان را داده و کنیزانی که از غنیمت جنگی به دست آورده و دختران عموهایش و دختران عمه هایش و دختران دایی و خاله اش و زنانی که خود را به او بخشیده اند… و کلاً تمام زن های روی زمین را ////! (احزاب 50)
آخوند را نقد کنید و بفرمایید دارای چه وزن سیاسی و اجتماعی است ؟
هااا آخوند احتیاج به نقد کردن نداشته بید خودش نقد نقد بید فقط باید وزنش وکنیم اگر یک آخوند را در کفه ترازو قرار ودیم باید در کفه دیگر چند درد و قاتل و بچه باز وگزاریم تا مساوی وشد ! ماشالله هااا
———–
مثلا این شد نقد؟
نقد کنیم
و ناسزا نگوییم
باشد؟
.
هاااا باشد
این شعر از خودم بید اگر توهین نبید منتشر وکنید تشکر وکنم
داغ ننگ
ای آنکه پیشانیت بستــــه پینــــه
دانــــی که نشــــان ریــــا اینــــه
زیــــن داع ننگ ز عالــــم دیرینــــه
چه حاصل که شدی چو بوزینــــه
عقلی اگر هست زیر نقاب پینــــه
چه سنخیتی است با دزدان ///
این داغ نه از مهر که از آتش کینه
جای عقل مینشاند جهل دیرینــــه
شفیعی
7:47 ق.ظ / دسامبر 25, 2018
جواب به jm
” بهتر است قدری مطالعه و تحقیق کنی تا بفهمی که آن حضرت تا پایان حیات شریفش بطور شبانه روزی تحت نظر جاسوسانی بود که هر حرف و حرکت. و ارتباط ساده او را دهها بار و هر یک با سبک و شیوه و ادبیات خود به ثابت بن ارطاة رئیس دستگاه خفیه یزید گزارش میدادند، اما از آنجا که ستمگران علیرغم قدرت و شوکت ظاهریشان احمقند، در همان حال بردگان جوان را که دیگران از سرزمینهای غیر عربی و غیر اسلامی اسیر کرده بودند به قصد آزاد کردن و نجاتشان میخرید و ابتدا زبان عربی به آنها میآموخت و بعد باسواد و تربیتشان میکرد، و همینها بودند که پس از رحلت امام طوری از رژیم بنی امیه مشروعیت زدایی کردند و به جامعه اسلامی آگاهی دادند که اکثریت مسلمانان بر علیه حاکمیت بنی امیه قیام کردند و بگونه ای طومار زندگی ننگینشان را در هم پیچیدند که تنها یک تن از آنان توانست به اندلس( اسپانیا) بگریزد و زنده بماند.( اگر اشتباه نکنم و حافظه ام خیلی تحلیل نرفته باشد شخصی بود بنام عبدالرحمن داخل که به اندلس گریخت. )”
……………………….
.شفیعی جان بیا و بالا غیرتا به همان تخصص در طب و فلسفه و عرفان و مولوی شناسی اکتفا کن و بی خیال تاریخ شو ؛ عزیز من تاریخ که رمان طبیب سلیمانیه نیست که هرچه دلت خواست بنویسی و به خورد مخاطب بدهی ؟ برادر من هر بی سوادی میداند که بنی امیه با حرکت مردم خراسان و به همت و پایمردی ابو مسلم خراسانی سقوط کرد نه برده هایی که امام زین العابدین خریده و به انان زبان عربی اموخته بود!! راستی شغل شریف و محل در امد حضرت در ان زمان و در مدینه چقدر بود که ایشان اینقدر برده خریده بود که این برده ها توانستند حکومت بنی امیه را ساقط و انرا تحویل بنی عباس دهند ؟ پس چرا این برده های تاج بخش حکومت را تحویل ال علی ندادند که تا زمان سید روح الله خمینی ارزو بدل از دنیا رفتند ؛ اقای عزیز اگر ابو مسلم از خراسان بر نمی خواست حکومت بنی امیه را هم می باید هولاکو خان مغول به زباله دان تاریخ بیاندازد نه بردگان تربیت شده امام سجاد ؛ راستی بغیر از قیام حره مردم مدینه بر علیه یزید چرا امام سجاد از قیام مختار حمایت نکرد ؟ ضمنا شما میدانید چرا عمه جان سادات حضرت زینب بعد از رساندن اهل بیت به مدینه؛ سریع به شام بر گشت ودر جوار یزید اقامت گزید و بنا به قولی اصلا با اسرا به مدینه بر نگشت ؟ جناب شفیعی من توانایی قلمت را می ستایم تخصصت را در طب و فلسفه و عرفان و مولوی شناسی و دیالکتیک مارکسیستی چون اطلاعی ندارم بخودت واگذار میکنم اما تخصصت در تاریخ را نمره ۵ از بیست میدهم .
JM گرامی شفیعی خودش تاریخ می نویسد و تو دهن تاریخ نویسان و تاریخ شناسان می زند!طب اش هم دست کمی از تاریخش ندارد.
استاد گرامی با درود در خبرها امده بود که مجلس با منع ازدواج دختران زیر 13سال موافقت نکرد چون نظر مراجع و رهبری اینچنین بوده . حال خواهش میکنم از رهبری و یا مراجع ونماینده گان مجلس که پاسخ بدهند که ایا حاضرند فرزند یا نوه دختری زیر 13 سال خود را به عقد مردی در اورند ؟
اختلال یاب
اخه تو که /////////// از سید مرتضا میترسی مرض داشتتی یه غلطی بکنی که الان لازم بشه دم به دقیقه به اشکال مختلف یگی خوردم و نخوردم- یا مثلن ایه قران بنویسی یا بگی مرتضا فقط یه اختلال جزیی داره و کاملن سالمه یا مرتب بگی دوستش داری یا دایم دنبال این باشی که ثابت کنی سدرضی نیستی یا مرتب بنویسی مرحوم امام فرمودند…و از اینجور خ..مالی ها بکنی؟ اخه تو که مال این حرفا نیستی پس دهنت رو بسته نگهداری واسه خودت هم بهتره.
من بارها در این سایت بالاخص به دوستان بای پلار!!!! و BPDخودم توصیه کردم جهت جلوگیری از خستگی و دوری بیشتر از واقعیات!!!!تلاش کنن که حتی الامکان نیمه های شب خواب رو بر هرچیزی ترجیح داده و به استراحت بپردازن!!!
دوست شخصیت مرزی من!!!من از آسیدمرتضی عزیز بسیار ممنونم که با شکستن تابوهای موجود به من اجازه داده تا پل ارتباطی باهاش برقرار کنم و این به معنی ترس یا عدم ترس نیست!!!!بلکه صرفا برقرای یه پل ارتباطیه!!!من به جای اینکه از رفتارهای سیدجان!!!!دچار نوعی اختلال بشم با دیدن نقاط مثبت ازش تشکر میکنم و سعی میکنم مراجعه کننده به این ارتباط ادامه داده و به من متقابلا کمک کنه تا بتونم بهش کمک کنم!!!! همونطور که قبلا به دفعات گفتم وظیفه اصلی متخصصان SCIENCE OF REALITY در دوچیز خلاصه میشه!!!!برقراری ارتباط با بیمار و برقراری ارتباط بین بیمار و واقعیات و من تا حالا در اینجا به گواه همگان از این دو وظیفه اصلی خودم خطور نکردم!!!مثلا وقتی شفیعی عزیز!!!از من یه اصطلاح فلسفی یا جامعه شناسی پرسید به راحتی گفتم نمیدونم!!!و این نشانه ای از یک آدم سالمه!!!جای اینکه هفتاد صفحه با شخصیتهای مختلف توضیح بدم در چیزیکه تو اون تخصص ندارم!!!!یا از طرفی ببین پس از کلی جنگ و جدل!!!در این سایت من با تخصصم تاحالا تونستم دوستان با عقاید مختلف رو نسبت به هم هرچند شکننده تا حدی علاقمند کنم!!!!در حالیکه همه من جمله خودت میگفتن من قصد دو به هم زنی دارم!!!!چه کسی حتی خوشبین ترین افراد میتونستن تصور کنن که مزدک عزیرم!!!!به دفاع از سیدی که به دفعات اون رو انگل معرفی کرده بپردازه و سیدجان!!!هم قربون صدقه مزدک بره!!!!یا جاسم جان که من قلبا و باطنا دوسش دارم!!!!به جای اینکه خشمش رو رو سر همه خالی کنه!!!!با بقیه احساس همدردی کنه اونم نصفه شب؟!!!خوب همه سطحی موضوع رو میدیدن و توهم میکردن که قصد من اضافه کردن معضلی به سایر معضلات اونهاست!!!!درحالیکه من عمق مطلب و مشکل رو میدیدم و داشتم بهشون کمک میکردم و میکنم!!!!
پس روشن شد که من از چهارچوب تخصصیم خارج نشدم و روشن شد که قصد کمک دارم و همینطور روشن شد که تو مو را ببینی و من پیچش مو!!!!به هرحال سپاس گزارم که همچنان به بحثا علاقه نشون میدی!!!
من در اینجا از دوستان عزیزم که علاقه مندی بسیار خودشون رو به بحثای من!!!با سوالات مکرر نشون میدن!!!خواهش میکنم یکی رو به عنوان نماینده انتخاب کنن و سوالات رو به اون بسپرن!!!تا اینجوری در وقت کمتر نتایج بهتری بگیریم!!!!پیشنهاد خود من آسیدمرتضاست که به نظرم مطالب رو بصورت مطول و با جزییات مطرح میکنه!!!!و این توان رو داره که حرفی رو که تو یه خط میشه زد در چهارصفحه توضیح بده!!!!فکر کنم این عزیز بتونه متقابلا مطالب من رو واسه دوستان عزیزم واشکافی کنه!!!!به هر حال این یه پیشنهاده و من هیچ اجباری واسش ندارم!!!!و دوستان هرطور راحت ترن همونجوری باشن منم راحت ترم!!!!
یاران به از جان درود
نوریزادعزیز / یارانی که در جنگ های حیدری نعمتی سایت شرکت
نمی کنید و بزرگواری وانسانیتتان حکم می کندفشرده وکوتاه بنویسید.
بعید میدانم گرفتار عربده کشان و صلوات فرستان در بین سخنان صاحب
تفکر واستدلالی را ندیده و یا به آن مبتلا نشده باشید.مدتی است این سایت
در گیرجنگ زرگری بین دو سه نفر وجواب های 5 هزار کاراکتری شده است .اگر
در هر موضوع یک یا دو بار از این 5 هزار استفاده می شد تا اندازه ای قابل تحمل بود
اما شور بختانه با ده ها (درموضوع قبلی رضا شاه و…کمینه نزدیک به سد کامنت
از فردی که میتوانست با چند جمله مقصود را برساند شمردم) کامنت سوپر طویل
که 99/99 درسد آن زایدات وضایعات است البته که بسیاری به حکم تجربه با دیدن
نام وطول کامنت آنرا رد میکنند.اما قانون 5هزار کاراکتر اگر قابل تکرار مکرر باشد
نقش برآب زدن است .لذا با عرض پوزش درخواست دارم که یا این محدودیت صوری
را بردارید یا اگر یاران دوست دارند آنرا به هزار کارکتر برای هر روز تقلیل دهید تا نه
مشق قصه نویسی واوستا شدن کسی بکند نه کسی بزور سد کامنت 5هزارتایی
حشویات و ضایعات و زایدات دیگران را به تسلیم ورضا مجبور کند .فراتر از ادب رفتنم
رابه حساب زیادی مهربانیت بگذار ید.
بیسوات جان گرامی
چه نیکو بیان کردید، من که تنها بعضی نامها را می خوانم ووالسلام. بقولی نه وقتش هست و نه میلی به چرندخوانی.
این بیسوات (بیسواد) چون ادبیاتش ادبیات قجری زمان میرزا ارسلان بهادری! است و نمیتونه 5000 حرف بنویسه اینجور لجش گرفته و حسودی می کنه! خوب بیسوات جان! یا ادبیات قجری رو آپ کن و سعی کن 5000 تا بنویسی، یا فتیله تولرانستو 5000 تا بالا بکش و در مورد نوشتن آزاد دیگران حسودی نکن!
باشد بیسوات؟!
اختلال یاب سایت! بیا این بیسوات هم یکی از کسانی است که باید بحساب اختلالات او و اختلالات ادبیات قاجاری او برسی! چرا اختلال یاب سراغ اختلال بیسوات سایت نوریزاد نمیاد؟!
نادان صد چندان از دانا گریزان است که دانا از نادان
آقای محترم و فهمیده چرا از این مساله که بین عده ای از کامنتگذاران بحثی , جدلی در گرفت و بعضی ها هم زیاد مطلب در ارتباط با موضوع داشتند که بنویسند ناراحتی ؟ بارش بر دوش شما که نبود جان من . شما این گونه مطالب را نخوان و پرت و پلا هم در باره نویسندگان آنها ننویس و حرمت خودت را هم نگهدار . از بی مایگی خودت در رنجی ؟
( ویرایش شده )
به بهانۀ روز 25 دسامبر یا روز “کریسمس”
کریسمس جشن تولد حضرت مسیح است.
بیشتر مسیحیان دنیا، از جمله کاتولیکها، پروتستانها و بخش بزرگی از ارتدکسها معتقدند که تاریخ تولد حضرت مسیح ۲۵ دسامبر است. آسوریهای ایران کاتولیک هستند و کریسمسشان را با باقی دنیا جشن میگیرند. اما کلیسای ارمنی، که کلیسای مستقلی است و به هیچ یک از فرقههای بالا تعلق ندارد، مانند تعدادی دیگر از فرقههای مسیحی، معتقد است تاریخ تولد ایشان ۶ ژانویه است ( یعنی اینکه تبریک کریسمس در روز 25 دسامبر بی مورد است ). آسوریها و ارمنیها دو گروه قومی هستند که هر دو مسیحیاند. ارمنی و آسوری، به زبان و هویّت قومی آنها اشاره دارد. لازم بذکر است که بخشی از ارمنی ها ممکن است کاتولیک باشند. ارمنیهای کاتولیک، کلیسای مخصوص خودشان را دارند و کریسمس شان همان ۲۵ دسامبر است.
دین مسیحیت به سه مذهب بزرگ کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان تقسیم شده.مهمترین مذهب، مذهب كاتولیک است و در مرتبۀ بعد مذاهب ارتدوكس و پروتستان قرار دارند. غیر از این سه مذهب بزرگ، مذاهب و فرقه های کوچک دیگرى در دامان مسیحیت پدیدار شدند.
– مهمترین و بزرگترین مذهب مسیحى، مذهب کاتولیک است که پاپ پیشواى آن است.مراسم مذهبی كاتوليك ها، شامل خطبه و ادعيه و نماز به زبان لاتين و گاه به زبان بومی است.
پاپ در واتیکان، رهبر کاتولیکهای جهان است. روحانیون کاتولیک معتقدند که کلیساى آنها نمایندۀ حقیقى کلیساى مسیح است. کاتولیک ها باور دارند که پاپ ضامن تأمین سعادت ابدى مسیحیان است. جامعۀ کاتولیک پاپ را معصوم و مصون از خطا مى داند و فرمان او را لازم الاجرا.
– در قرن 15 میلادى پس از تجزیۀ امپراطورى روم به روم شرقى و غربى و وجود دو پاىتخت رم و قسطنطنیه ( اسلامبول یا استانبول فعلی )، تشکیلات کلیساى کاتولیک تجزیه شد. کلیساى شرق که ارتدوکس نام گرفت، از کلیساى کاتولیک روم جدا شد. پیروان کلیساى ارتدوکس عدم امکان اشتباه پاپ یا معصومیت او را قبول ندارند، کشیشان این مذهب ازدواج مى کنند، مراسم عبادى را به زبان منطقه اى و کشورى که در آن زندگى مى کنند انجام مى دهند.
قدیسین در کلیساهای کاتولیک و ارتدوکس گروه خاصی از مردم مقدس می باشند که تکریم می شوند. آنها می توانند به عنوان شفاعت کنندگان میان انسان و خدا عمل کنند و می شود خطاب به آنها دعا کرد.
– مذهب پروتستان با نام “مارتین لوتر” عجین است. واژۀ انگلیسی پروتستان به معنی معترض و مخالف سرسخت است و به این دلیل به پیروان مکتب دینی پروتستانیسم اطلاق میشود که آنها در مقابل شماری از قوانین کلیسای کاتولیک روم ایستادند. در قرون وسطى و پس از جنگهاى صلیبى، در اثر پیدایش افکار نوین در اروپا، گروهى دریافتند که کلیساى روم از کلیساى اولیۀ دین عیسى دور شده است. از طرفى بعضى از پادشاهان اروپا از استیلای پاپ رنج مى بردند و در صدد بودند خود را از بند پاپ رها سازند. اخذ مالیات هاى ارضى بوسیله کلیسا موجب وخامت اوضاع و تحریک مردم علیه دستگاه روحانى شد. این علل اخلاقى و سیاسى و اقتصادى در قرن شانزدهم میلادى اصلاحات جدیدى را در دین ایجاد کرد.
لوتر از این فرصت مناسب استفاده کرد و در مخالفت با دستگاه کلیساى کاتولیک روم قیام کرد و سازمان کلیساهاى پروتستانى را بوجود آورد.
کلیساهاى مذهب پروتستان با وجود اینکه در برخى از مسائل با یکدیگر اختلاف دارند، ولی در بیشتر امور اعتقادی مشترک دارند: همگى با قدرت الهى پاپ مخالف اند؛ برخلاف کلیساى کاتولیک داراى تشکیلات دموکراسى خواهانه هستند؛ مؤمنان براى ارتباط با خدا احتیاج به روحانیون ندارند؛ کشیشان ازدواج مى کنند؛ اعتراف به گناهان اجبارى نیست؛ اساس شریعت کتاب مقدس است؛ مؤمن مى تواند آزادانه اصول عقاید خویش را از کتاب مقدس بدست آورد و احتیاجى به روحانیان کلیسا ندارد؛ به باکره بودن مریم و همچنین مقدسین و عالم برزخ عقیده ندارند.بعضى از علماى آزادیخواه پروتستان، عقاید مسیحى را طبق مقتضیات زمان براى متجددین تفسیر مى کنند. خودخواهى، گناه اصلى است. جهنم وجود ندارد ولى جهت شایستگان در جهان دیگر، سعادت برقرار است.مراسم به زبان همان کشور انجام مى گیرد. پروتستانها اکثراً در شمال اروپا، آمریکا، استرالیا، کانادا و کشورهاى اسکاندیناوى سکونت دارند.
مسیحیت به لحاظ جمعیتی، بزرگترین دین جهان محسوب میشود. این دین با جمعیت تقریبی ۲.2 میلیارد نفر، بیشترین تعداد پیرو را در سرتاسر جهان در اختیار دارد.
با توجه به نظر دوستمان “بی سوات” در بالا آیا واقعااین اظهار فضل طولانی را از آنارشیست لازم داریم؟
بیچاره نوریزاد که التماس میکند راجع به موضوع هایی که ایشان مطرح میکند بنویسید ولی کو گوش شنوا .
این موضوعاتی که نوریزاد در باره شان می نویسد صد ها بار عینا توسط خودش تکرار شده اند دوست عزیز . از سوی دیگر هیچ دلیلی ندارد که ما نوریزاد را بکنیم ولی فقیه سایت و چند تا دوست عزیز هم مواظب باشند که کسی جز خواست “آقا” نکند . دوستان به جای به پر و پای هم پیچیدن هر چه را که دوست دارند بخوانند و اگر خواستند هم نظر بدهند . نوریزاد هم به جای تکرار مکررات بهتر است که شروع کند به گزارش نویسی به نظر من . یادش بخیر گزارشی که در باره تراژدی شلر نوشت , من کمتر نظیر آن را خوانده ام جایی . یعنی تو این تهران به این بزرگی توی خیابان هایش جایی که خردسالان برای زنده ماندن جان می کنند , لابلای زباله ها دنبال چیزی که بشود فروخت یا خورد میگردند و , و , چیزی که ارزش نوشتن داشته باشد پیدا نمیشود ؟
ببین مزدک! یاد بگیر! می شود مطلب نوشت و کلی اطلاعات در اختیار دیگران قرار داد بدون کاربرد الفاظ فحش،و بدون حتی یک مورد لزوم چنگک سانسوری نوریزادیه!
یاد بگیر بجای فحاشی و تندی و تحقیر دیگران اینطوری مطلب بنویسی! یاد بگیر مزدک و بفهم که تاثیر گذاری در واقعیت های بیرونی جامعه فقط به درشتی و پرخاشگری و هیاهو نیست،مزدک جامعه ایران رو درست بشناس و خودت را خسته نکن!
شد غلامی به جوی کاب آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد
” دکتر مهندس ” , نامدار در میان بی شخصیت های روزگار , بی جهت خودت را آزار نده . من در همان ابتدا نوشتم که تو از سه چیز , لااقل , رنج میبری ۱- سادیسم ۲.
نارسیسیم ۳- بی شخصیتی تا حد نفرت آور آن . می بینی که دیگران هم در این یا آن قضاوت من در باره تو حالا دیگر با من شریکند . در واقع خیلی ناشیانه شروع کردی و همه را متنفر کردی از خودت . اما تو چون خود شیفته ای برایت مهم نیست و شاید اصلا این تنفر را طرز دیگری میبینی و بر عکس آن را نشانه استقبال دیگران ازخودت به حساب می آوری . ببین دکتر مهندس جون از نظر من تو دیگر مصرف شده ای و برای من هیچ جالب نیستی و من دیگر دلیلی برای نوشتن به تو نمی بینم . زمانی که من شروع کردم در باره ات بنویسم هدفم رسوا کردن و بی اعتبار کردنت بود که به هردو هدف هم رسیده ام . خیلی ساده که زیاد آزارت ندهد بگویم دکتر جون بازی من با تو تمام شد دیگر خودت را آزار نده .
کل ماجرایت تاسف آور است به نظر من . کاش به همان چرندیات ناشی از بی شخصیتت ادامه میدادی مهرداد جان ( “شیخ قم نشین” که بعدا شد “شیخ الاشراق فی زمان الحاضر” به عنوان مثال که با تذکر من روبرو شدی و از همانجا شروع کردی به دکتر بازی و خودت را رسوا تر کردی ) .مهرداد بینوا گهگاه مطلب خوبی هم می نوشت ولی چون بی شخصیت بود کشیده شد به این جا که می بینیم . من کاملا مطمئنم که تو با هر نام دیگری که در آینده بنویسی فورا شناخته میشوی به این خاطر که این بی شخصیتی تو در همه نوشته هایت دیده شده اند و در آینده هم خواهند شد . ساده بگویم در نوشته هایت همان سه درد علاج ناپذیرت روشن دیده میشوند ,همان ۱ و ۲ و ۳ بالا دکتر جان !
جاسم جان!!!ممنونم ازت که همچنان در بحثهای روانشناسی من حضوری فعال داری!!!تمام تلاش من در این مدت این بوده که بهت کمک کنم خشم تو دوست عزیزم رو به کنترلت دربیارم!!!!که هرچند بعضی وقتا تا حدی موفق بوده ولی بعضی جاها بدلیل اینکه این معضل اساسی رو نادیده گرفتی یا نوریزاد عزیز دخالای داشته مجددا بروز کرده!!!!جاسم جان تو هوش خوبی داری!!!ولی این هوش خوب وقتی به کارت میاد که اختلالات رو رفع کرده باشی!!!!یکی از نشونه های اختلال موجود خشم غیرقابل کنترله که امیدوارم به اون فایق بیایم!!!!مواردی رو مطرح کردی که متاسفانه بدلیل عدم انسجام و به اصطلاح افسار گسیختگی کلام یا همون پریشات گویی که از تشانه های BPD است قابل پاسخگویی مشخص نیست!!!!ولی بصورت کلی به تو دوست نازنینم بگم که نفرت و خشم بعضا نشونه یه اختلال جدیه و یه دکتر حاذق مثل من که هر روز با این مسایل آشناست رو نگرون نمیکنه!!!بلکه اونچه نگران کنندست اینه که شاهد باشه آنتروپی اختلالات رو به افزایشه بدون اینکه درمونی رو شاهد باشیم!!!ممنونم که با ما در بحث هستی و امیدوارم به توصیه من با خودت لج نکنی!!!
سلام و درود
قسمت ( 1 )
جناب مزدک1 توجه فرمایید :
تمدن کلمه ای عربیست و با مدینه به معنای شهر از یک ریشه اند. پس تمدن یعنی شهرسازی ولی در جامعه شناسی به مجموعه ساخته ها و اندوخته های مادی که با حواس پنجگانه قابل درک و دریافت است و ازقدیمیترین زمانها که آثاری از زندگی جمعی بشر بر جای مانده تا زمان حال، برای زندگی اجتماعی ساخته شده اند تمدن اتلاق میشود. مثل آثار باستانی و هر اثری که از ساختمانهای شهرها و روستاها از قدیم مانده و هر آنچه موجود است، حتی سیستمهای لوله کشی آب آشامیدنی و زهکشی کشاورزی، حفر چاه و قنوات، پلها، عبادتگاهها، مرده شویخانه ها، قبرستانها،سیستمهای دفع فاضلاب، جاده ها، اختراعات و اکتشافاتی که به ابزار یا کالا تبدیل شده اند و میشود آنها را با چشم دید و با دست لمس کرد تمدن گفته میشود. (مقدار زیادی از تعریف شما هم درست بود بدون آنکه ظاهراً جامعه شناسی خوانده باشید تعریف خوبی از تمدن ارائه داده بودید ) هر چه شهر بزرگتر باشد مردم با مسائل و امتیازات و مشکلات بزرگتر و پیچیده تری هم در گیرند و برای زندگی در چنین مکان بزرگ و پیچیده ای نیاز به دانش هست که آن دانش فرهنگ نام دارد. تعریف ساده فرهنگ در قدیم اینبود :فرهنگ یعنی زبان و خط! ولی پابپای رشد و تکامل اجتماعی آن تعریف درست و ساده بدون آنکه نفی شده باشد توسعه پیدا کرد و دردحال حاضر میتوان گفت که فرهنگ یعنی مجموعه ساخته ها و اندوخته های معنوی که شامل کتابها، دین، فلسفه، قوانین و آداب اجتماعی، رسوم، آهنگها و نتهای موسیقی، نیایشها و عبادات،ترانه ها، سرودها، آوازها، غزلوارها (آنچه هنگام شادی و جشن خوانده میشود ) سوگواره ها (آنچه در فراق اموات گفته و به زبان میآید ) بویژه خط و خواندن و هر آنچه وجودی قابل لمس ندارد.
گاهی یک اثر تمدنی در عین حال یک اثر فرهنگی هم هست مثلاً خطوط و مجسمه هایی که در تخت جمشید و طاق بستان و شهرک آناهیتا و آثار چغازنبیل و سایر جاها باقی مانده، همزمان آثاری فرهنگی و مدنی هستند. همچنین یک ساز که برای نواختن موسیقی و انجام کاری فرهنگی بکار گرفته میشود، خودش وجودی ملموس دارد و میتوان آنرا اثری از تمدن دانست. تمدن و فرهنگ با آنکه یکی به جنبه مادی حیات اجتماعی و دیگری به بُعد معنوی زندگی جمعی انسان مربوطند ولی لازم و ملزوم هم بوده و همیشه همراه و همزاد یکدیگر بوده اند. ( تنها یک مورد در تاریخ هست که فرهنگ یک مردم بسیار شکوفا شده بدون آنکه تمدنشان پیشرفتی داشته و اصولاً بدون آنکه تمدن قابل توجهی داشته باشند،و آن فرهنگ عرب قبل از اسلام است که مطالعه آن مایه شگفتی و اعجاب جامعه شناسان است و هنوز کسی بدرستی نتوانسته دلیل علمی این تناقض را توجیه علمی و منطقی کند که به چه دلیل با آنکه تمدن عربی حالتی بدوی داشت، چنان زبان توانا و فرهنگ شکوفایی پدید آورده بودند که جهان را دگرگون کرد؟ )
در خصوص طب سنتی :طبی که اکنون مردم بنام طب سنتی میشناسند همزاد بشر است و بصورت مدون پس از اختراع خط بصورت نوشتاری دهها قرن سابقه دارد، ولی متأسفانه به علل مختلف چند قرن است که در شرق دچار ایستایی و تحجر شده، گویی از زمان صفویه تا کنون در این رشته هیچ اجتهاد و ابتکار قابل توجهی روی نداده است و این رشته از دانش با متداول شدن طب کلاسیک مدرن غربی از نفس افتاد و متوقف شده است و هنوز هم چون گذشته های دور در چهار چوب و بر اساس عناصر چهار گانه (آب، آتش، باد، خاک) و طبایع چهار گانه (گرم، سرد، تر، خشک) و مزاجهای چهارگانه (صفرا، سودا، دم، بلغم) و مزه های چهارگانه (شور، شیرین، تلخ، ترش) و رنگهای چهار گانه (سفید، سیاه، سرخ، زرد) تعریف میشود!! ( انگار با عدد 4 قرارداد بسته اند و هیچ کس نباید و نمیتواند عددی به 4 بیفزاید، گویی عدد 4 در اینجا عددی مقدس است که نباید از مرزهایش گذشت!!!) که چنین تقسیم بندی ای از اساس درست نیست و علوم جدید تعریفی دیگر از عنصر دارند و هیچکدام از عناصر اربعه عنصر نیستند ( عنصر به ماده ای گفته میشود که تنها از یک نوع اتم ساخته شده باشد، بنا بر این آب و خاک و هوا و آتش هیچکدام عنصر نیستند) و اساساً چیزی بنام گرمی و سردی مورد قبول پزشکان طب کلاسیک نیست. با اینحال طب سنتی بدون تردید دارای تواناییهای خاصی است که حاصل هزاران سال تجارب بشر و کسب معلومات در خصوص تفاوتهای سرشتی انسانها و جغرافیا و اقلیمهای مختلف و خوردنیها و نوشیدنیهای گوناگون و اثر بخشی برآیند این فرضیات در درمان بیماریها سبب شده که علیرغم حریف قدر و آهن پایی چون طب مدرن، تا روزگار ما به حیات خود ادامه دهد و هنوز هم کسانی در صدد احیای این دانش باشند. البته این طب محدودیتهای خاصی هم دارد، مثلاً به بیماری که به خدمات اورژانسی نیاز دارد، تقریباً هیچ کمکی نمیشود کرد، به کسانیکه به جراحی نیاز دارند به همچنین. داروهای طب سنتی چون داروهای شیمیایی سریع الاثر نیستند که بتوانند چون داروهایی که از راه ورید مستقیماً وارد خون بیمار میشوند عمل کنند، در عین حال نسبیت شامل طب سنتی و کلاسیک هم میشود و این مسئله مطلق نیست و در خیلی از موارد هم اثر بخشی داروهای شیمیایی در ریشه کن کردن بعضی بیماریها با سرعت و بدون عارضه، با روشها و داروهای طبیعی قابل مقایسه نیستند . شوربختانه قرنهاست که در طب سنتی اجتهاد و تحولی بنیادی صورت نگرفته، زیرا علوم از نتایج و دستاوردهای همدیگر تغذیه میکنند، همین امر گاهی سبب بوجود آمدن رشته های دیگری میشوند که قبلاً نبود، مثلاً رشته هایی چون رشته فیزیکوشیمی، ریاضی فیزیک و…. مستقل و در عین حال مرتبط از رشته های مادر پدید میآیند، اما بنا به علل مختلف از جمله به انحطاط گراییدن تمدن و فرهنگ اسلامی و نفوذ استعمار و امپریالیسم و سیل واردات تولیدات صنعتی از جمله انواع داروها و ذینفع شدن کسانیکه دارای قدرت سیاسی و منافع اقتصادی هستند در واردات و فروش کالاهای انحصاری ، ضمن آنکه به طب سنتی اجازه رشد و عرض اندام نمیدهد و به آن بها داده نمیشود……
ادامه دارد.
در پایین کامنت یکی از دوستان به نام ابراهیم که گزارشی از کشتن یک دختر جوان به نام عاطفه رجبی را آورده بودند – گزارشی دروغ از سایتهای پر از ناراستی ج.ا می گذارند و میروند که شاید کسی پی گیری نکرد و چون آخرین کامنت در این مورد بود ذهن خواننده ای را که در آینده ممکن است آنرا بخواند آلوده کنند که آن گزارش اصلی دروغ بوده است.
در مورد این رسوایی بزرگ در اینترنت مطلب بسیار است ولی فقط همین بخش کوتاه را می آورم تا ثابت شود که عزیز مردم را بی گناه می کشند و این کم نیست دختر بیچاره را به شکل یک روسپی تمام عیار نیز نشان میدهند.
چرا درستکار بودن برای برخی از انسان ها تا این حد دشوار است؟
سرانجام پرونده عاطفه
قاضی رضایی و افسران و سایر متخلفان و متجاوزان توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و بازجویی شدند و به تجاوز و شکنجه عاطفه اعتراف کردند. قاضی رضایی گفت که برای جلوگیری از افشای نام خود و همدستانش در جرایمی که نسبت به عاطفه مرتکب شده بودند حکم اعدام وی را صادر و اجرا نمود.67 البته اقدام وزارت اطلاعات جنبه نمایشی داشت و بنا به آن چه در رسانه ها منتشر شد، مدتی بعد از دستگیری افراد مزبور، به جز ۲ نفر، بقیه آنان آزاد شدند.68 متاسفانه ازیک مقطع زمانی، دیگر خبری از موضوع عاطفه در رسانه ها نیست. و مشخص نیست چرا در مورد این پرونده، خانواده عاطفه و وکیل مربوطه سکوت اختیار کردند. معلوم نگردید که بر جسد ربوده شده عاطفه چه رفت و این عمل چه هدفی را تعقیب می کرد. آیا شایعه انجام آن توسط نیروهای اطلاعاتی با هدف آتو گرفتن از دادگستری و نیروی انتظامی، واقعیت داشت و یا اقدام پیشگیرانه رژیم در جلوگیری از برملاشدن آزار و شکنجه عاطفه (با احتمال بررسی جسد) بود؟ آیا شایعه پرداخت دیه به مبلغ ۱۰ میلیون تومان توسط دولت به پدر عاطفه که در رسانه ها منتشر شد22، صورت واقعیت به خود گرفت یا خیر. انتظار می رفت کسانی که در پرونده عاطفه دخیل بودند، در پی خروج از کشور، برخی ابهامات از جمله سرانجام پرونده را برای سایرین روشن سازند.
خوب بود،رفرنس این اطلاعات را هم ذکر می کردید! اگر استناد من به سایت ها و خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی است،استناد شما هم به سایت توده ایها (پیک ایران) و سایت ها و کتابهای مخالفان هیاهوگر جمهوری اسلامی مثل روشنگری و شیرین خانم ها و امثال آنهاست.چه خوب بود که وقتی به سرانجام این پرونده اشاره می کنید با کپی کردن از سایت پیک ایران (سایت توده ایها) لااقل ناشیگری نمی کردید و هنگام کپی اند پیست شماره های رفرنس ها در متن را هم کپی نمی کردید! یا لااقل وقتی شماره های رفرنس ها را ناشیانه کپی کردید،اقلا رفرنس های مربوطه ذیل این شماره ها را هم صادقانه ذیل مطلب می گذاشتید تا شما که حتما اهل “ریاکاری” نیستید! اینجور ریاکارانه وانمود نکنید که مطالب بالا مطالب رسمی و خبرهای رسمی خبرگزاری ها یا نشریات داخل ایران است.
بر دار کردن عاطفه
مهرداد مهرپور محمدی
زمستان ۱۳۹۰
http://gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews%5Btt_news%5D=19130&tx_ttnews%5BbackPid%5D=18&cHash=cf3cc2448ed449655eda30a7956b93ca
—-
به انگیزه ششمین سال اعدام عاطفه سهاله (رجبی ) / م.م (آینده)
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=20448
—
در حقیقت،شما که حتما “ریاکار”نیستید! دروغ ها و گزارشات دروغ سایت های ضد انقلاب و ریاکاران ضد انقلاب متظاهر به حقوق بشر را بخورد دیگران دادید!
کافر همه را به کیش خویش پندارد – جناب سید پوآرو من این بخش ا ز نوشته را از مقاله ای بنام خانم آسیه امینی
برداشتم. حالا در کدام سایت بود واقعا دقت نکردم چون به لطف ج.ا سرعت اینترنت بقدری پایین بود که مرورگر آنرا
باز نمی کرد و مجبور شدم از cache گوگل استفاده کنم. اکر مقاله ای در سایت توده ای ها – (که برادر دینی
سیاسی شیعیان هستند و بدون کمک آنها انقلاب شکوهمند پا نمی گرفت و بدون یاری برادر دینی مسلمان
کمونیست پوتین تا الان رو پا نبود – پس چرا وانمود می کنید آنها دشمن هستند.) – نشر پیدا کرد نشان از این
است که نویسنده حتمن کمونیست است؟ بر اساس این منطق پس شما هم که سالهاست در سایت آقای نوریزاد
می نویسید حتمن یک برانداز هستید.
این موضوع به قدری سر و صدا کرده بود که از عفو بین الملل و بسیاری سازمانهای بین الملل اطلاعیه صادر شده
بود. سن این دختر بیچاره ( روحش شاد) بی شک 16 سال بوده. و شما که پژوهشگری برجسته هستید زحمت
بکشید و ببینید اینگونه بوده یا نه. که تمام کسانیکه گفته شد دستگیر شدند یا نه. که جسد این دختر دزدیده شد یا
نه. من چرا باید شماره رفرنس ها را پاک میکردم؟ شما به قول خودتان به محتوا توجه کنید و از حاشیه رفتن
بپرهیزید.
شما که به پل صراط و مو از ماست کشین باور دارید چرا باید به خاطر توجیه یکی دیگر از جنایت های ج.ا از دختر
بیگناهی که اینگونه ناجوانمردانه به قتل رسیده مطلبی دیکته شده در آن سایت که تلاش کرده از او یک روسپی
تمام عیار بسازد اینجا نشر دهید.
شما و مانند شما به خاطر باورتان حاضرید دنیا را به آتش بکشید. ولی من اولین و مهمترین باورم انسان و انسانیت
است و به همین دلیل نیازی به دروغ گویی نمی بینم.
به اندازه کافی اطلاعات در این مورد در اینترنت هست که هرکسی میخواهد حقیقت را بداند می تواند به آن رجوع
کند. و در ضمن دریابد که روحانی این سایت با وجود دلیل و مدرکی که در برابر چشمان همه هست باز دست از
دروغگویی بر نمیدارد و من را متهم به کپی کردن جعلیات از سایت های ضد انقلاب می کند.
گر مسلمانی از این است که -سید- دارد
وای اگر از پس امروز بوَد فردائی
*منظورم از فساد سیستماتیک این است که…
خبر نگار : شما بهمن سال گذشته نسبت به فساد سیستماتیک به مسئولان هشدار دادید. معنی این فساد سیستماتیک چیست و چرا در کشور دارد اتفاق می افتد؟
احمد توکلی : تعریفهای مختلفی از فساد سیستماتیک در اقتصاد سیاسی وجود دارد؛ یک تعریف که مورد اعتراض رهبری هست، این است گفته میشود سر تا پای نظام فاسد است و واعتقادشان این است که این حرف درست نیست و رهبری درست هم میفرمایند و این جمله تهمت است. شاهدش این است که من و شما نشستهایم درمورد آن بحث میکنیم. براساس تحقیقی که انجام داده و تعریفی که از فساد سیستماتیک دارم این است که وقتی دستگاه های مسئول مبارزه با فساد و یا ناظر بر سلامت به درجاتی از آلودگی پیدا میکنند و سیستم (دستگاهی) که به طور طبیعی دیگر از خودش درست دفاع نمیکند، که به این فساد سیستمی (سیستماتیک) میگویم….
https://www.mashreghnews.ir/news/888050/
جناب آیت الله محمد نوری زاد
یه چیزی برای این عکس بنویس
————-
درود فرزندم امیر
لطفا با مقام آیت اللهی من شوخی نفرمایید
خودتان بنویسید
باسلام. و درود بر نو اندیشان
این مقاله که می خوانید گویای روشن و صریح حال حکومت فاسد ما ایرانیان است که چگونه فساد سیستماتیک شده است :
«کلپتوکراسی» چیست؟
✍️ پروفسور داگلاس نورث (برنده جايزه نوبل اقتصاد١٩٩٣).
✅
«کلپتوکراسی» نوعی از حکومت است که بر پایه ٔ غارت اموال عمومی و تاراج منابع ملی بنا شده است.
این نوع حکومت بیشتر در کشورهای توسعه نیافتهٔ دارای رژیمهای دیکتاتوری، سرزمینهایی که مردمش از سطح آگاهی اندکی برخوردارند و به حقوق خود واقف نیستند و از بلوغ سیاسی و فرهنگی فاصله دارند و همچنین اقتصاد آنها دولتی است دیده میشود. همسنگ فارسی مناسب و رسا برای این مفهوم ، «دزد سالاری» یا «یغما سالاری» است.
از مشکلات و آسیبهای کلپتوکراسی یکی این است که در آن فساد از سطوح مدیریتی کلان به خُرد گسترش مییابد و در جامعه شایع میشود و هرکس که به منابعی دسترسی دارد، بسته به میزان نفوذ و توان و جایگاه خود دست یغما و چپاول بدان مییازد، پدیدهای که خود تباهی جوامع و سقوط اخلاقیات آن را به دنبال خواهد داشت.
دیگر این که چون مبالغی که توسط سردمداران و صاحبان پست و قدرت به تاراج میرود همه از منابع عمومی است که بایستی خرج پیشرفت و توسعه شود، بنابراین سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدت رو به کاهش مینهد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد.
علاوه بر این به علت دست داشتن صاحبان اصلی قدرت در فسادها، اجازهٔ شفافیت در اقتصاد داده نمیشود تا به راحتی به سودجوییهای خود بپردازند و نتیجهٔ این است که اقتصاد در این کشورها انحصاری، مریض، فاسد، غیرشفاف و ناایمن است.
مشکل دیگر این است که به علت نبود سیستم بوروکراسی درست و مراجع بررسیکننده در این موارد و عدم وجود عدالت، کسانی که بر مشاغل دولتی مینشینند در هر جایگاهی که باشند بر گردهٔ مردم سوار شده و بر آنان ظلم میکنند و درعین حال وظایف خود را انجام نمیدهند.
برآیند همهٔ موارد یاد شده این است که در این جوامع فساد، دزدی، رشوهخواری و رانتبازی رواج مییابد و نیز طبقهای ناراضی بهوجود میآید که همان عامهٔ مردمند.
این طبقه براین باورند که حقوقشان ضایع شده و عدهای در کشور حقشان را میخورند و به ایشان ظلم میکنند.
بنابراین، این گروه هم در هر جا که بتوانند دست به تلافی زده و با تخریب کردن، دزدی، درست کار نکردن، کوتاهی در انجام وظایف، کمفروشی و احتکار خشم خود را فرو مینشانند و با این توجیه که «حق ماست، همه میخورند چرا ما نخوریم» خود و دیگران را قانع میکنند.
اینگونه است که اقتصاد یک کشور به سراشیب سقوط و تباهی میغلتد و دچار رکود میشود.
بدینترتیب فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی «سقوط اخلاقیات و انسانیت» است.
ــــــــــــــ
برگرفته از كتاب ؛ رانت و فساد در سايه خشونت ، نوشته پروفسور داگلاس نورث (برنده جايزه نوبل اقتصاد١٩٩٣).
انتشار ترجمه توسط نشر روزنه ١٣٩٥
منبع: @zaviyyedid
✅
@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/2EmQh3y
آیا وضعیت فساد در ایران ما غیر از اینگونه است ?
از قدیم گفته شده است الغریق یتشبث بکلّ حشیش! تا حالا برای اثبات دروغ فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی تشبّث می شد به سخن مبهم یکی از کارگزاران عالی این نظام که موافق این نظام است و همه وجهه همّتش حفظ و اصلاح و صیانت و پاکسازی نظامی است که طالب بقاء آن است،وقتی مشت کشک سابان اغواگر و ساده اندیش با نقل کلام دقیق او باز می شود،این بار برای غرق نشدن تشبّث می کنند به پروفسورهای خارجی! پروفسور داگلاس نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد!
به پای هم پیر شین! حالا کی مهر میده و کی مهر می سونه؟
اجازه هست ما بگیم؟
گدا به گدا مرگ بر آمریکا
“اجازه هست ما بگیم؟
گدا به گدا مرگ بر آمریکا”
این کامنتو من در ارتباط با چندتا کامنت بالاتر که عکسی در آن است و سئوال شده “یه چیزی برای این عکس بنویس” نوشتم.
فساد سیستماتیک چگونه شکل میگیرد؟
توکلی نوشت: هنگامی که سیستم بخشی از قدرت دفاع خود را از دست میدهد و نمیتواند فعالانه برخورد کند، میگوییم فساد سیستمی است.
فساد سیستماتیک چگونه شکل میگیرد؟به گزارش مشرق، احمد توکلی در یادداشتی نوشت:
“مقصود از فساد سیستمی این است که دستگاههای مسئول مبارزه با فساد، خودشان مشکل پیدا کردهاند. این واقعیت را هیچ کس انکار نمیکند. خود آیتالله آملی هم گفتند پارسال 50 قاضی را معلق کردهاند. این عدد در مقابل تعداد کثیر قاضی پاک، زیاد نیست اما چون اینها در یک جا متمرکز نیستند و پخش هستند، محیط را خراب میکنند و تلقی مردم هم این است که وضع بیشتر از اینها خراب است.
البته طبیعتاً هم باید این عدد از 50 تا بیشتر باشد، چون باید پذیرفت که همیشه تمام مجرمان پنهان یک باره به تله نمیافتند. در نتیجه اعتمادی که باید به این دستگاه که محل پناه است، وجود داشته باشد مخدوش میشود.
وقتی اعتماد به دستگاه قضا مخدوش شد، همچنین بازرسی کل، دیوان محاسبات، کمیسیون اصل 90، سازمان حسابرسی و همه جاهایی که مسئول مبارزه با فساد هستند، همین طور اعتماد به آنها مخدوش شد؛ دیگر سیستم به راحتی نمیتواند از خودش دفاع کند. درست مانند وضعیتی که گلبولهای سفید که حافظ سلامت و مدافعان بدن هستند کارشان مخدوش شود، سیستم «ام.اس» میگیرد و به این صورت از هر جا امکان دارد آسیب ببیند.
ما ادعایمان این نیست که همه سیستم خراب است، ما میگوییم سیستم بخشی از قدرت دفاع خود را از دست میدهد و لذا نمیتواند فعالانه برخورد کند. لذا میگوییم فساد سیستمی است. اگر ما قانع شویم که فساد سیستمی است، آنگاه با آن سیستماتیک مبارزه میکنیم و مبارزه نقطهای نمیکنیم. میفهمیم که باید خیلی چیزها را با هم ببینیم و لذا بر اساس این تحلیل نظام یافته، با فساد نظام یافته برخورد میکنیم.
من با صراحت عرض میکنم در مجلس شورای اسلامی در سالهای اخیر وقتی چیز جدیدی مطرح میشد، مخصوصاً وقتی بدون مقدمه بود، ما همیشه نگران این بودیم ببینیم به جز اینکه خود حرف چیست، پشت حرف چیست.
مثلاً پیشنهادی در حین بررسی لایحهای در سال 94 میآمد که قاعدهای مالیاتی را تغییر دهیم بعد در انتهای پیشنهاد این جمله بود که این حکم شامل پروندههای در دست بررسی باقی مانده از سال 1390 تا کنون نیز میگردد.
ما اینجا حساس میشدیم که پرونده چه کسانی از سال 90 تا الآن مانده است؟ قاطعانه میگویم که حق داشتیم شک کنیم. نمیگویم حتماً شک ما درست بوده ولی حق داشتیم. چون ما دیدهایم که در مجالس تصمیم گیری، آدمهای فاسد نشستهاند. وقتی آن کسی که رئیس کمیسیون است، بعد ردصلاحیت میشود، معنی این چیست؟
https://www.mashreghnews.ir/news/608529/
—
از این نوشته جناب توکلی اینطور استفاده می شود که فساد سیستماتیک در تلقّی ایشان این است که خود نهادهای مسئول مبارزه با فساد دچار مشکل و اختلال شده باشند،این تعریفی است که از نوشته ایشان استفاده می شود.
برخی نیز فساد سیستمی یا سستماتیک را اینطور تعریف کرده اند که کلیت یک سیستم،و یک نظام طوری فاسد شده باشد که فساد دیگر در آن مجموعه یک استثناء نیست و تبدیل به یک قاعده شده باشد:
“فساد سیستمی (به انگلیسی: Systemic corruption) (یا فساد بومی) فسادی است که عمدتاً به دلیل ضعف یک سازمان یا یک فرایند به وجود می آید؛ و معمولاً با مقامات مسئول که در داخل سیستم فاسد عمل میکنند، در هماهنگی است. عاملهایی که فساد سیستمی را تشویق و ترویج میکنند عبارتند از تعارض منافع، کاربرد اختیاری قدرت discretionary powers، انحصار قدرت، عدم شفافیت ، دستمزدهای پایین، وجود فرهنگ عدم مجازات. انواع اصلی فساد از جمله رشوهخواری، اخاذی و اختلاس در نظامی موجودند که در آن فساد به جای استثنا یک قاعده است. محققان بین فساد سیستمی مرکزیت دار و فساد سیستمی بدون مرکزیت بسته به اینکه در چه سطحی از دولت وقوع یافته باشند، تفاوت قائل میشوند؛ در ممالکی نظیر جمهوریهای مستقل بعد از اتحاد شوروی هر دو گونه از فساد مشهود هستند. برخی محققین معتقدند که دولتهای غربی وظیفه دارند؛ دولتهای توسعه نیافته را در مقابل فساد سیستمی حفاظت کنند”.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
—-
من از این نوشته و تعبیرات جناب توکلی آنچیزی که مخالفان کلیشه ای نظام برداشت می کنند نمی فهمم،ضمن اینکه خود ایشان نیز در ادامه می نویسد:
“..ما ادعایمان این نیست که همه سیستم خراب است، ما میگوییم سیستم بخشی از قدرت دفاع خود را از دست میدهد و لذا نمیتواند فعالانه برخورد کند..”
عبارت ایشان در مستثنی و مستثنی منه بخوبی روشن است،در واقع ادعای ایشان این است که خود دستگاههای مبارزه با فساد در نظام ما دچار اشکالاتی هستند،مثل اینکه گلبولهای سفید بدن انسان دچار مشکل باشد.پس تعبیر ایشان حتی این نیست که خود دستگاههای مبارزه با فساد فاسد هستند تا فساد در آنها قاعده باشد و عدم فساد استثناء باشد،تا چه رسد به اینکه کل سیستم و نظام فاسد باشد،بنابر این کسانی که تمسّک و تعبّد به سخن ایشان می کنند برای ابراز مخالفت های کلیشه ای باید به قیود سخنان ایشان توجه کنند.در عین حال،بنده اینطور می فهمم که دیگر کارشناسان اقتصادی این نظام سخن ایشان را فی الجمله صحیح می دانند نه بالجمله،یعنی مطلب ایشان مطلب غیر قابل خدشه و مسلّمی نیست،فی الجمله یعنی اینکه ممکن است نارسائی هایی در قوانین مربوط به مبارزه با فساد وجود داشته باشد،کاستی هایی در اجراء و مدیریت وجود داشته باشد یا حتی برخی فسادها در برخی افراد وجود داشته باشد و در هر حال نه اصطلاح فساد سیستمی بطور رایج این است که کل یک نظام فاسد شده است! آنطور که برخی می پندارند، و نه بدین معناست که دستگاههای مبارزه بفساد کلا فاسد شده اند،بلکه این اشاره به وجود اختلال فی الجمله و فسادهای نقطه ای و ایجاد انگیزه برای دفع فساد است….
ادامه دارد
باسلام بر صلح دوستان و مصلحان عدالتجو
ضمن تبريك شب كريسمس و تولد وجود نازنين حضرت عيسي مسيح سلام الله عليه محضر دوستان ارجمند پيام هايي بسيار زيبا و قابل تامل از آن حضرت تقديم دوستان :
1 اگر عطای سخن گفتن به زبانهای مردم و فرشتگان را داشته باشم زبانهایی که هیچگاه نیاموخته ام ، اما در وجود خود نسبت به انسانها محبت نداشته باشم همچون طبلی توخالی و سنجی پر سر و صدا خواهم بود.
2 اگر عطای نبوت داشته باشم و از رویدادهای آینده آگاه باشم و همه چیز را درباره هر چیز و هر کس بدانم اما انسانها را دوست نداشته باشم چه فایده ای به ایشان خواهم رساند ؟ یا اگر چنان ایمانی داشته باشم که به من کوه ها جابجا گردند اما انسانها را دوست نداشته باشم باز هیچ ارزشی نخواهم داشت.
.3 اگر تمام اموال خود را به فقرا ببخشم و بخاطر اعلام پیغام انجیل زنده زنده در میان شعله های آتش سوزانده شوم اما نسبت به انسانها محبتی نداشته باشم تمام فداکاریهایم بیهوده.
4 کسی که محبت دارد صبور است و مهربان ، حسود نیست و به کسی رشک نمی برد ، مغرور نیست و هیچگاه خودستایی نمی کند، به دیگران بدی نمی کند ، خودخواه نیست و باعث رنجش کسی نمی شود . کسی که محبت دارد پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بیجا ندارد ، عصبی و زود رنج نیست و کینه به دل نمی گیرد.
.5 هرگز از بی انصافی و بی عدالتی خوشحال نمی شود بلکه از پیروز شدن راستی شاد می گردد .
6 اگر کسی را دوست بدارید به هر قیمتی که باشد به او وفادار می مانید همیشه سخنان او را باور می کنید و سعادت او را می خواهید و از او دفاع می کنید.
7 همه عطایایی که خدا به ما می بخشد روزی به انتها خواهد رسید. نبوتها و سخن گفتن به زبانها و دانستن علم و اسرار روزی پایان خواهد پذیرفت. اما محبت تا ابد باقی خواهد ماند و از میان نخواهد رفت
8 در حال حاضر با وجود تمام این عطایا علم و نبوتهای ما جزئی و نارساست.اما زمانی که از هر جهت کامل شدیم دیگر نیازی به این عطایا نخواهد بود و همه از بین خواهند رفت .
9 می توانم این مثال را بیاورم که به هنگام کودکی مانند یک کودک سخن می گفتم و مانند یک کودک فکر و استدلال می کردم. اما چون بزرگ شدم فکرم رشد کرد و کارهای کودکانه را ترک کردم.
.10 آنچه اکنون می دانیم بسیار اندک است و آنچه می بینیم تار و مبهم ، اما روزی همه چیز را واضح و روشن خواهم دید به همان روشنی که خدا حالا قلب مرا می بیند .
.11 پس سه چیز همیشه باقی خواهد ماند : ایمان و امید و محبت اما از همه اینها بزرگتر محبت است.
.12 پس خوشا بحال آنان که برای برقراری صلح در میان مردمان و پرهیز از خشونت کوشش می کنند ، زیرا ایشان دوستداران خداوند نامیده خواهند شد .!
مصلح
باسلام بر اندیشمندان
.
#دکتر_صادق_زیباکلام
از فردای پیروزی انقلاب ، تفکری در ایران ظاهر شد مبنی بر اینکه ریشۀ مشکلات اقتصادی کشور در وجود باندهای مافیایی اقتصادی نهفته است .
یعنی اگر آجر و آهن و گوجهفرنگی گران میشود ، اگر قیر و سیمان و لاستیک کمیاب میشود ، اگر همه اقدامات و برنامهها برای مهار تورم نقش بر آب میشود ، اگر علیرغم درآمدهای نجومی کشور ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و فقرا فقیرتر و در یک کلام اگر به جای پیشرفت و توسعه اقتصادی فقط پسرفت میکنیم همگی به واسطۀ وجود یک مافیای اقتصادی و مخفی در قدرت است که از آن پشتیبانی میکنند …
و هرگاه هم سخنی از وضعیت اقتصادی مردم بهمیان آمد عدهای شروع به سر دادن یکسری شعارهای تکراری و رنگ و رو رفته کردند مثلا : اینکه چرا قوۀ قضاییه از عزم و اراده جدی برای مبارزه با فساد برخوردار نیست ، اینکه چرا قوه قضاییه شهرام جزایری و بابک زنجانی را چهارشقه نمیکند تا عبرتی برای سایرین شود ، اینکه چرا نام دانه درشتها اعلام نمیشود ، اینکه عامل اصلی بحران اقتصادی ایران استکبار جهانی و اسراییل است و از این دست ادبیات که آنقدر تکرار شدهاند که بچههای دبستانی هم دیگر آنها را حفظند …
اما موفقیت و توسعۀ اقتصادی کشورهایی مانند ترکیه ، مالزی ، برزیل ، آرژانتین ، هند ، چین ، امارات و امثالهم که اکثرشان تا همین ۴ دهه قبل از ایران عقبتر بودند نشان میدهد داستانهای مافیا و باندهای قدرت چیزی جز افسانه نیست
منظورم این است آن آقازادهای که جلوی واردات سیگار را گرفته یا آن خانمی که واردات آهن را در انحصار دارد یا آن آقازادهای که قند و شکر دستش است هیچکدام #علت_اصلی بحران اقتصادی ایران نیستند بلکه همۀ آنها معلول یا محصول یک اقتصاد درماندۀ #دولتی و ورشکستهاند که باعث رویش اینگونه علفهای هرز شده است پس مادامی که آقایان بجای مبارزه با علت اصلی یعنی #اقتصاد_دولتی به دنبال معلولهایی مانند مافیای اقتصادی ، دستهای نامرئی ، دشمن و سایر چیزها هستند این قافله هم تا به حشر لنگ خواهد ماند …
همین کشور ترکیه در همسایگیمان نه یک پیت نفت دارد نه یک کپسول گاز اما در پرتو یک برنامه اقتصادی اصولی امروز بدل به اقتصادی شده که شانه به شانۀ کشورهای اروپایی نظیر اسپانیا و ایتالیا میساید و ما هنوز اندر خم همان کوچۀ بنبستیم !!
———————————
https://telegram.me/joinchat/DTHqfkB3Qtf5prWa0dimHg
این قدرت مافیائی غیر از سپاه و نهادهای اقتصادی وابسته به رهبری چه کسانی می تواند باشند ?
مصلح
مطالب صادق زیبا کلام از جهاتی درست است و ربطی به ادعای دروغ فساد سیستماتیک ندارد،و از جهتی هم نادرست و مبالغه است،آنچه که درست است و محور بحث او در این نوشته است و کپی کننده ناشیانه آنرا شاهد بر مدعای گزاف و دروغ فساد سیستماتیک در نظام جمهوری اسلامی ایران شده و از این جهت با ساده اندیشی هم نوا با دشمنان نظام اسلامی شده،این است که یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران -از قبل و حتی پیش از جمهوری اسلامی- محور بودن اقتصاد دولتی در آن و ضعیف بودن بخش خصوصی و عدم برخورداری کافی آن از امکانات عمومی است،و این سخن زیبا کلام البته سخن صادقی است و سخن بسیاری از اقتصاد دانان هم هست البته چون زیبا کلام یک استاد سیاسی و جامعه شناس است نه یک اقتصاد دان،در هر حال این انتقاد بجایی است و البته دولتها و مجلس ها و مسئولان جمهوری اسلامی نیز همیشه انگشت تاکید بر آن گذاشته اند و یکی از سیاست های کلّی مدوّن در سیاست های کلی نظام است که در قانون اساسی نیز اشاراتی به آن هست،یعنی تلاش در سیاست گذاریها و قوانین در جهت تقویت بخش خصوصی و غیر دولتی و تقویت تجارت آزاد و در اختیار گذاشتن امکانات عمومی برای بخش غیر دولتی،خوب البته حرف زدن و نق زدن بیرون از گود که لنگش کن راحت است،اما جدای از قضیه لنگش کن بیرون از گود،این سیاست بصورت تدریجی پیش رفته و پیش می رود و اقدامات قانونی و اجرائی در جهت خصوصی سازی و واگذاری در دولت های بعد از انقلاب همیشه مورد توجه بوده است.این بخش مربوط به درستی سخن جناب صادق زیبا کلام.
اما بخش نادرست سخن ایشان نفی کلی باندهای فاسد اقتصادی و سوء استفاده کنندگان است،چطور ایشان اینرا انکار می کند و آنرا به توهم تئوری توطئه پیوند می زند؟! کسی نمی گوید هرچه ضعف الان در ساختار اقتصاد ایران از گذشته تاکنون وجود داشته و دارد مرتبط به باندهای مافیائی ثروت و مفسدین اقتصادی است (سخنی که تصادفا ادعای برخی ساده اندیشان سیاسی است) و هیچ ضعف ساختاری یا مدیریتی یا قانونی وجود نداشته است،حرف این است که اجمالا وجود مفسدین اقتصادی را نباید بکلی انکار کرد،و تجربه عینی از گذشته تا حال همین بوده،مگر بطور مکرّر اشخاص یا باندهای فساد افشاء نشده اند یا محاکمه نشده اند تا زمان ما؟ اما بحث این است که برخی ساده اندیشان بتبع تبلیغات دشمنان و شایعات بی اساس تکراری و تلقینی،فقط تهمت بدون سند نزنند،چه در سیاست و چه در اقتصاد،از باب نمونه یک سوال ساده شد در مورد ماجرای قتل شخص مرحومی بنام هکی،چرا فقط حدس و تهمت می زنند و وقتی بحث سند و استناد مطرح می شود خاموش می شوند و سوژه دیگری دنبال می کنند؟ پرسیدم چه دلیل و سندی بر خلاف آنچه که نهادهای قانونی و رسمی این کشور مثل پزشکی قانونی و پلیس و نهادهای دیگر و رسانه ها می دهند که شخصی چاقو خورده و سوزانده شده،ادعای کلی می شود که نظام یک مخالف خود را کشت و سوزاند؟! تقوا کجا رفت؟!اخلاق کجا رفت؟ و لزوم ارائه سند و مدرک ورای تخیلات و حدسیات دروغ کجا رفت؟
حالا تهمت می زنید که سپاه و نهادهای اقتصادی وابسته به رهبری قدرت مافیائی اند و فساد مرتکب شده اند؟ بفرمایید بجای سخنرانی و تبلیغات پوچ و تکراری دشمنان این نظام،برای ادعاهای خود سند بیاورید.تمسک متعبدانه و ناقص به سخن این و آن استدلال نیست ،فقط مصداق ساده اندیشی و الغریق یتشبّث بکل حشیش و مطرح کردن خود در برخی فضاهاست.
این بابا تا حالا فقط حرف مرده ها رو تفسیر میکرد و هر چی میخواست توی دهانشان میذاشت حالا دیگه حرف یکی از همپالکی های خودشو که زنده هم هست و میتونه هر چیزی رو که میخاد راست و پوست کنده بگه ماله کشی میکنه.
فساد ، هیچگاه با فساد برچیده نخواهد شدهمانگونه که سرطان سلولهای سالم را از بین می برد، فساد که ذاتش در دزدی و دروغ و تهمت و کشتار است همچنان با ولایت فقیه آخوندی /خود سرطان ، در تمامی ارکان جامعه نشو ونما کرده و روزبروز باعث نابودی بیشتر می شود.
از پس غده های سرطانی گلبولهای سفید بر نمی آیند ، پس خطاست که تصور شود با غده سرطانی /ولایت فقیه می توان مسالمت آمیز زندگی کرد .
سالگرد عملیات کربلای ۴ و ۵ است و کشتار جوانان وطن در سال ۶۵ و جنگی که…!؟
در این عکس تخریبچی غواص و جانباز و آزاده و برادر شهید:
دکتر کمال جعفری یزدی
که از سال ۶۱ و سن ۱۶ سالگی همه نوجوانی و جوانی خود را فدا کرد، دیده میشود…
و چون در سالهای اخیر و سن ۵۲ سالگی فریاد برآورد که من میفهمم که ما را بازی دادید و خون برادر و همسنگرانم را پایمال کردید و…
ماهها در بازداشتگاه اطلاعات و زندان وکیل آباد مشهد اسیر شد و با وثیقه ناجوانمردانه و سنگین ۱/۵ میلیاردی رهایش کردن و منتظر بیدادگاه و… است! با تنی مجروح و معیوب و قلبی بیمار و دلی سرشار از امید به آینده ایران آزاد و دموکراتیک..
عمامه های همهء حضرات ولایی که تاج و تخت و ناموس و همه چیز خود را مدیون او و امثال او هستند و بیشرمانه و وقیحانه خود و خانواده ایشان را آزار و اذیت کردند، بالا، بالا و بالاتر…
آقای نوری زاد سلام
من شما را یکی مثل آبراهام لینکلن می دانم که روستایی هستید و پدرتان کشاور بود و شما هم همیشه این را گفته و نوشته اید مثل داستان خرمنکوب
آبراهام لینکلن هم پسر یک کفاش بود.
پدر او کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر می کرد.
لینکلن پس از سالها تلاش،
به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.
اولین سخنرانی او در مجلس سنا بدین صورت گذشت:
نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند.
یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد:
آبراهام!
حالا که بطور شانسی رئیس جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی!
آبراهام لینکلن لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد:
من از آقای نماینده بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدرم انداخت.
چه روز خوبی و چه یاد آوری خوبی! من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم.
آقایان نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم ماهر نیستم.
با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام.
پس اگر کسی از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش خواهم بود.
یکی از اقدامات مهم او خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری بود.
و در پایان جمله ی معروف او:
“معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم،
چقدر می ارزیم”
جناب نوری زاد
می دانم خواهشی بیجا شاید باشد ولی اگر امکانش هست لطفاً زحمت بکشید دلنوشته ی یلدایم را برای مهراوه جان و نیماجان و… بفرستید تا بدانند ما هرگز تنهایشان نمی گذاریم.هرچند تمام تلاشم براین است که از تمام فرصتهایم استفاده ی بهینه کنم تا کمی از مسئولیتم را جامه ی عمل بپوشانم ولی اینروزها خیلی غبطه میخورم کاش خود تهران بودم بخدا هرگز جمع دوستان را تنها نمی گذاشتم ولی هزار حیف و صدافسوس .
يلدا…
آزمون تلخ صبر و شكيبايي قوم ستم ديده ما بود.
باز انگار…اين سیاهی وباروت و تباهي سپيده ای ندارد…
اما…در پس نقاب رنگ ها و دانه هاي سرخ انار و بوسه ها بر دست حافظ…از یلداچه بنويسم؟؟؟
از
مهراوه و نيما…فرزندان نسرين ستوده…فرزندان نرگس و ديگر زندانيان مانند نويد اميني و…..نوشته ي “من گرسنه ام” در دستان نحيف كودكي كه به فرزند كارگر هفت تپه بودن متهم است…
برايتان مي نويسم.
از
تمام كارگرهاي زنداني، فرهاد میثمی و بیماری اش ،آرش صادقی وسرطانش دختران خیابان انقلاب و دیگر زندانیان سیاسی دربند و رخت سیاه خانواده ی وحید صیادی ها برتن …قلم هاي شكسته…دهان هاي بسته…معلم هاي دربند…كودكاني با جرم بهاييت پدر و مادرشان امشب تنهایند…
من از كودكان كار با خط چاقو، چون داغ گناه بدسرپرست و بی سرپرست و خودسرپرست بودن،بر صورت…و دست هاي منجمد از سرماي بي مهري…و گونه هايي در حسرت يك بوسه ی پدر و مادر….برايتان مي نويسم آنگاه كه امروز در جشن يلداي جمعيت امام علی ساری براي لحظه اي خندان و پايكوبان سرود كودكان خورشيد مي خواندند و لحظه اي بعد…تاريكي هزاران شب بي پايان بر سرنوشتشان سايه مي انداخت…
من مي نويسم…شما تصويرش كنيد…
از دوست كوچك گل فروشم مي نويسم كه با تمام جذابيت هاي كودكانه اش…با كلام شيرين اش…در خيابان انقلاب از فقر و مشكلات اقتصادي گلايه مي كند…
كه خيابان انقلاب ساری مملو از اين كودكان و جوانان است…خياباني كه قرار بود “كارگر “را به “آزادي”برساند…
نگاه حسرت بار پيرمرد و سرمايه اش كه چند دستمال است جلوی قصابی …..با پيچيده ترين سوال ؛ فروش چندین عدد دستمال با يك كيلو گوشت برابر است پس من ؟؟
از زني…همسري زيبا…مادری فداکار می نویسم و كاسه هاي كوچك آش…با درد از كار افتادگي همسر، و بيمه ي درماني نداشته ، و دوراهي هميشگي اجتماع بر سر راه آش و شرافت انساني…
به راستي…به راستي…سكوت آدمي فقدان جهان و خداست…چون سكوت آفتاب كه ظلمات است و امشب يلداست…ظلمات محض…….
..اما…يلداي دختركي كه دوشنبه در انجمن می گفت قيمت داروهاي ميليوني اش چند برابر شده،چگونه است؟؟ من با درد مي نويسم ناياب شدن دارو هاي چند ميليوني چند برابر شده و پول نداشته اش را….شما تصويرش كنيد…
چگونه مي توان از كودكان کلاس اولی كه آب را دوره نكرده به آتش رسيده اند نوشت؟و رقص شعله هاي آتش در کلاسشان…كه معلول بي كفايتي مسئولان و سهم فرزندانمان از نفت_اين سرمايه هنگفت ملي_ تا هميشه سوختن و سوختن است…
از شرم نگاه مردی میانسال می نویسم در بازار رجایی هنگام خرید میوه های زخمی کرم خورده درون سینی طبقات زیرین …..که گویی بهای یک تکه اش ….روح شکسته ی آدمی است….
تو اما…خطوط شباهت را تصوير كن…خطوط درد بر صورت دانشجویان این جوانان حق طلب …دادخواهان هميشگي ملتي در خود شكسته…جوانی که بناحق براثر شکنجه و زندان جوگندمی موهایش حسابی ستاره دارش کرده ست…ستاره ي مرگ بر خطوط عميق پيشاني شان نشسته…ستاره ي تبعيد…ستاره ي اخراج…ستاره ي اعدام…
كه گناهشان اين است: خاموشي هرگز تقوايشان نبود…
من اما…از يلدا نمي نويسم…من از مردي مي نويسم كه در ٢٩ آذر ماه فرياد برآورد…آي ي ي ي هواررررر ما مردمیم …شرمتان باد…ما همان هايي هستيم كه در هجده سالگی خودمان شما را به قدرت نشاندیم ..امروز كاش…فقط اندكي از حقمان را بدهيد…چون قصاب كه آبي به قرباني مي دهد…قبل از سر بريدن…
از زمزمه ي پر درد معلمان كه ديگر بدل به فريادي شده :
“نيروي انتظامي…تو هم فرزند مايي…”
مگر نه اینکه امام اولتان می گوید به راستي كه هركس كلمه اي بيآموزدمان…تا ابد ما را بنده ي خود كرده است…توحش را چگونه بنويسم؟؟؟تو تصويرش كن…
تمام توانم را در سرانگشتانم جمع مي كنم تا از درد كارگران هپكو و هفت تپه…كارگران كفن پوش…اسماعيل بخشي ها… كه قرباني ابدي ضحاكان خون خوارجمهوری اسلامی است…رد باتوم و دست هاي خالي…سرهاي فرو افتاده در برابر خانواده…شرم از نگاه در چشم زني كه عاشقانه مي پرستي اش…و يا شنيدن صدای سمفونی گرسنگي از شكم فرزندان دلبندت….نه…نميتوانم…حالم منقلب مي شود…تصوير چشمان از حدقه بيرون زده…اعتصاب كه از فرط نداري خانوادگي شده است…نعره هايي كه دل سنگ را هم آب مي كند… ما كه انسانيم…تمام ذهنم پر از جمله اي از عزيزيست كه:
“شرمسارم ازین ناله آوری ،برخود نبخشم من این فتنه گستری ”
نه نميتوانم بيش از اين بنويسم…
به يلدا فكر مي كنم و……پدران و مادرانی که با چشمانی نمناک دور سفره خالی از عزیزانشان به دری که شاید هرگز بازنشود خیره شده اند و به آینده ی نامعلوم آنها می اندیشند همچون مادر و پدرم . گويي اين شب هرگز برايشان سحر ندارد…و فرزندان در بند كه همه ی شبشان در زندان بلند است و جانكاه…
گویی که یلدا تنها فسانه ايست كه در آن نور بر تاريكي غلبه مي كند…
آری باز به مادرم در تمامی آن سالهایی که بود مي انديشم. به یلداهای مقارن با تولد برادر عزيزم مازیارجان و لطف خواهرجون زیبا و مهربانم زهراجان . تولد بازي ها در آغوش پر مهر خانواده…حتی شاید گاهی بدون سفره ی همیشه رنگين يلدا…با تمام بستگان يك دل و يك رنگ…
به دهه سال هاي شوم شصت فكر مي كنم…جنایات بي پرده و ناتمام که هویداشده بود به پرواز خواهرجون دلبندم و مهاجرت اجباری برادرهایم…آخ برادرهای عزیزتراز جانم…
چقدر در شبهای یلدا بغض قورت می دادیم در حالیکه میخواستیم وانمود کنیم شکیبائیم ومی خواستیم به کوری چشم نظام محکمتر بمانیم .یادش بخیر از سال ۶۲ به بعد ، هرشب یلدا آقاي سیاری عزیز و بزرگوار فال “یوسف گمگشته باز آید ….”جناب حافظ را برای مامان جان میخواندند و مامان با ذوقی وافر، هر سال به ما می گفت: بالاخره امسال خواهند امد…
تاسال ۷۶ که خودش هم به خواهرجون پیوست و رفت و باز برادرهای عزیزم نیآمدند ….
ولی ما همچنان یلداهایمان را به بركت حضور پر مهر پدر نازنين مان حفظ میکردیم. بعد از پرواز مامان ، پدرمان هنوز حضوری پررنگ داشت و چقدر امیدمان می داد و طبق معمول هرسال از چگونگی شب یلدا میگفت و با عشق به بخش فال حافظش گوش جان می سپرد ونت بر می داشت .ولی متاسفانه آقاجون در سال۹۳ و روزبه جان_آن جوان باسواد و شاعر و نویسنده ام در سال ۹۶ مارا تنها گذاشتند و به مامان و خواهرجون پیوستند.
..آخ خ خ خ ……چقدر هستند عزیزانی که دیگر نداریمشان و دراین شب بخصوص چه سخت و دردناک است تحمل نداشتن شان…خسته شدم ازبس همه چیز ندارم. از خاطره بازی بتنگ آمده ام ، مردمم درد نداری ،دارند . هم میهنمانم از اینهمه جور و جفا و زندان، اندوهی به وسعت اقیانوس دارند و یقین دارم در طول تاریخ یلدایی کشورم ، امسال هموطنانم غمگین تربن یلدای عمرشان را رقم زده اند .
با اینهمه درد و کم طاقتی و لبریز شدن صبرم اما جمله ی زیبای آقاجون عزیزم را باجان ودل برای خودم تکرار می کنم که می گفت :”ببین دخترجان یلدا یعنی جنگیدن سپیده با ظلمت و آنقدر سپیده تحملش زیاد بود که تاریکی حریفش نشد و به اجبار کنار رفت تاسپیدی به ما چشمک بزند. اما دخترجان خرامان خرامان .صبور باید بود “. به روي چشم آقاجونم تمام سعی ام براین است که چون گذشته گوش بفرمان باشم .کاش همه ی ما مردم عادی و دوستان روشنفکر که امروز خودشان را کنار کشیده اند ….با اینکه دردمشترک داریم …نترسیم و صف معترضین را اینگونه تنها نگذاریم و همصدا شویم. در اینصورت امیدوارم بتوانیم سال آینده یلدایی داشته باشیم کم نظير…. شاید هم آن زمان برای اولین بار ما ايراني ها در خیابان جشنی برپا کرده باشکوه و تاخود سپیده دمان رقص و پایکوبی کنیم .به امیدرسیدن به رویاهایمان
#کودکان کار
#کارگران هپکو
#یلدا
ماریا رشیدی یلدای۹۷
علم الاشیاء!
————–
پرسیدم آقای دکتر چرا من نمردم؟ سُر و مُر و گنده، جای شما را تنگ کرده ام؟ گفت قدیم بود سرطان می کشت.
جدید، انسان همه ی علوم عقلی و نقلی را شکافته و دست علمای اعلام را از قفا بسته است: طب، فیزیک، شیمی، الکترونیک، مکانیک، هوا، فضا، روبات، اینترنت و موبایل. شیش تا را هشت تا می کند و هشت تا را ده تا.
پسرفت فقط در علوم انسانی بوده است، در انسانیت، در خاور میانه، بالاخص در جمهوری اسلامی. رجعت به ریش پر خون حبیب بن مظاهر، موجودات اسطوره ای وهم آلود، فشار قبر، پشگل ماچه الاغ و تیغ اوستا ربیع!
درودجناب نوریزاد عزیز؛
♦️به گفته حسنوند،رئیس کمیسیون انرژی مجلس”۱۸۰۰ روحانی دروزارت نفت فعال هستندکه این حجم ازبکارگیری روحانیون به معنای آن است که دستور مقام معظم رهبری مبنی براجرای پیوست فرهنگی برای پروژه ها پیگیری می شود.”
استخدام۱۸۰۰ روضه خوان در وزارت نفت بدستوررهبر باجیست که رهبر به مفتخوران اطراف خودمیدهدونیز مسئولین وزارت نفت به رهبر تا همه هوای همدیگر را داشته باشند.این درحالیست که فرزندم مهندس نفت وکارشناس ارشدعلوم سیاسی ازدانشگاه تهران است وبا توجه به اینکه خدمت سربازی راطی کرده وازازدواجش گذشته،مدت سه سال است که بیکاراست!
باور کنیدسالها دورازخانواده سربر بالش غربت گذاشته ام تااو بدین درجه علمی رسیده.
آیا سزاوراست که خیل روضه خوانهای مفتخوربی تخصص دروزارت نفت استخدام شوندوفرزندان تحصیل کرده این مرزو بوم بیکار بگردندونیروی جوانیشان هدررود.
مگرقرارست هر آخوندی دروزارت نفت برای خودش روضه بخواندکه این همه آخونداستخدام کرده اند!
آخرآخوندهاچه تخصصی دارندجزبلغورکردن چندجمله عربی؟
اگرخواندن ونوشتن زبان عربی علم بودکه هربچه عربی یک دانشمند بود!
بنظر شما آیاراه حلی وجودداردیاتا سرنگونی رژیم بایدصبرکنیم؟
——-
درود سیاوش گرامی
امروز یکی از من می پرسید: دلیل این همه دزدی و عقب ماندگی و تخریب محیط زیست و غارتگری و فوران بحران های داخلی و منطقه ای در چیست؟
عجبا که همانموقع به یک روحانی اشاره کردم که داخل یک اتومبیل ب ام و و بر صندلی عقبش نشسته بود و راننده آژیر کشان چراغ قرمز را رد کردد و رفت.
با احترام
.
مگر یک ماشین شحصی غیر از پلیس و اورژانس می تواند همینطوراز چراغ قرمز رد شود؟
چرا هیچ وقت یکی از کلاسهای حوزه علمیه دچار آتیش سوزی نمی شه؟؟؟
چرا هیچ وقت اتوبوسهای هیچ آخوندی چپه نمی کنه؟؟؟
چرا هیچ وقت هیچ آخوندی در زندان های #جمهوری_اسلامی خودکشی نمیکنه؟؟؟
چرا هیچ وقت هیچ آخوندی در جنگ و مصیبت ها کشته نمیشه؟؟؟
——–
درود حبیب گرامی
البته یک موردش را من شاهد بودم که یک جا در قم دچار آتش سوزی شد. و آن: حسینیه دراویش بود که طلاب بسیجی زحمتش را کشیدند.
با احترام
.
چرا هیچ اخوندی به زیارت هیچ امام زاده ای نمی رود
چرا هیچ اخوندی برای شفای بیماری خود را به ضریح نمی بندد
چرا هیچ اخوندی پول در صندوق امام زاده ها و صندوق های کمیته امداد نمی ریزد
چرا هبچ اخوندی در روز عاشورا قمه و زنجیر نمی زند
چرا هیچ اخوندی طلا های خانمش را جهت گنبد امام حسین نمیدهد
چرا هیچ اخوندی جهت افطا ری ماه رمضان مردم را به خانه اش دعوت نمی کند
چرا آخوند مفتخور مال مردم خور مالیات نمی پردازد ؟
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما ؛این متن در خصوص فوت آقای هاشمی شاهرودی نوشته شده لطفن اگر مقدورتان هست منتشر کنید
با آرزوی توفیق الهی برای همگان
انا لله و انا الیه راجعون
همه از خداییم و به سوی خدا می رویم
دلم می خواهد حالا که ایشان در میانمان نیستند از کارهایی که برای آبادی ایران و مردم انجام داده اند بگویم ، بگویم که ایشان چه حماسه ها آفریدند و چه باغها به بار نشاندند ،چه دانشگاهها و مدارسی ساختند که بلااستثنا همه ی آموزش دیده هایش از نخبگانی شدند که کل جهان را بر سر انگشت می چرخانند ؛ دلم می خواهد بگویم خدابیامرز چه انسان صالح و صلح طلبی بودند که در مرام و معرفت بی قیاس و بی تکرار بودند و کم نگذاشتند از بیت المال برای ساخت و ساز جاده ها و بیمارستانها و مراکز فرهنگی و هنری و چه و چه و هرگز حتی به قدر مزد و مزایای اندک هم به مال مردم دست درازی نکردند و از مال مردم بذل و بخشش برای ورود عزیز دردانه ها و فک و فامیل و عروس و داماد و نوکر و کلفتهایشان به خاک غربت نکردند و می دانستند که ذرت المثقال یره یقه ی شان را دودستی می چسبد…ولی ای کاش حداقل آن زمانی که بر صندلی قدرت تکیه می دادند به یادشان می ماند که این صندلی ارثیه ی پدرشان نیست که تا ابد بر آن تکیه می زنند و باید روزی از آن دل بکنند که هنوز هستند حتی جنازه های متحرکی که نه دل می کنند و نه چشم می پوشند تا زمانیکه عزرائیل به زور از مسند جدایشان کند که آنهم باز عزرائیل بیچاره چند ماهی در بیمارستانها سرگردان است تا بلکه این حضرات دست از دنیاطلبی و دنیا دوستی بشویند …کاش می دانستند که قدرت و غرور ،سرمایه شان نیست تا نامشان را به نیکی نقش زنند …کاش زبانشان را به خدمت مردمشان و دستانشان گره گشا بود نه زبانشان تیغ برنده و دستانشان امضا کننده ی رنج و فلاکت و مرگ مردمانی باشد که روزی او را بر صندلی قدرت و صدارت ،وزیر و وکیل و ناجی و باجی خود کردند …خداوند از گناهانشان بگذرد که بی نهایت ظلم کردند و از خون مردم برای خودشان پالان و دالان ساختند و پسر و دختر و اهل و عیالشان به نان و نام حرام زینت شدند، خدابیامرز گرگی در پوستین گوسفند بودند که تا توانستند بردند و خوردند و پاره کردند اما امشب شب اول قبرشان است و نکیر و منکری او را صدا می کنند که نه با پول و نه با اسم و آدرس پدر و پارتی و مدرک جعلی ،نمی توانند جلوی برگزاری دادگاه عادل را بگیرند …اینجا دیگر کسی نیست تا سفارش کند هوای آقایان را داشته باشید از بزرگان و رجالند و خرشان می رود خر هیچ کس آن دنیا هیچ کجا نمی رود دم همان دادگاه چنان لگدی به صاحبش می زند که رَب و رُب شان را بخاطر بیاورند …
این یک درد دلیست با تو … با تویی که صندلیهای کاخ بهارستان را به اشغال خود ،تسخیر هوا و هوس کرده ایی و مجالی برای شنیدن مردم نداری … این انتهای احوالات توست بعد از مرگت که هیچ کسی برایت فاتحه خیرات نمی کند و به روحت چپ و راست فحش و ناله و نفرین در سرازیری قبر سرازیر می شود …
این نوشته را واجب است قبل از مرگ ،هر کدام از سران که دستی در قلمرو قدرت و چشمی در طمع صندلی دارند بخوانند و بدانند پایان همگان مرگ است امروز نوبت آقای هاشمی شاهرودی بود و فردا نوبت توست …
با آرزوی توفیق الهی برای همه ی صندلی نشینان
زهرا شفیعی دهاقانی
زهرا خانم گرامی . دلتان را با این حرفها خوش نکنید و سر خودتان شیره نمالید .
ملاها و حکومت داران زمانی دیگر نمیدزدند و ظلم نمیکنند که شما حواله شان را به نکیر و منکر و شب اول قبر و دادگاه عدل الهی ندهید و همینجا یقه شان را بگیرید و چوب توی آستینشان بکنید. تمام!
یک زن شجاع ایرانی در مترو در پاسخ به فاطمه کماندوهای خامنه ای می گوید: چرا مرگ بر اسراییل، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر جمهوری اسلامی
http://www.youtube.com/watch?v=_tAAl2LvxVY
جناب آقای مصلح
با اینهمه جنایاتی که این حکومت کرد و ابتدای آن آتش سوزی در سینما رکس و هنوز هم ادامه دارد در واقع این انقلاب انقلاب جهل بر ظلم بود و هست و شما گوشه ای از این جنایات را به سید مرتضی یاد آوری کردید
ایها الاخ المکرم ماله کش بر مفاسد نظام ظلم فقاهتی با ولایت مطلقه وفراقانونی آدمکش ودرویش کش وبهائی کش و وکیل کش و فعال مدنی کش و کارگر بیچاره کش و رسانه آزادکشو قانون کش وووو…. بالاخره مخالف خویش کش بافساد سیستمایک رانتخواری و قاچاق فروشی وزورگوئی و مال ملت. غارتگری .
من دگم هستم یاجنابتان که به اصل نوشتار من توجه نکرده اید وجواب های آن را نداده اید وبه احمد توکلی لیدر واقتصاد دان اصولگرایان بی ریشه دریک سمیناری درشیراز در همین هفته گذشته گفته است که من چند سال است می گویم فساد سیستماتیک اداری فقط این نظام را ساقط خواهد کرد نه انقلاب مخملی ونه کودتا ونه مداخله خارجی “) آ
https://www.youtube.com/watch?v=vawnzEFe8NE
در کلیپ بالا به صراحت گفته شده که سینما را چه حکومت جاهلی آتش زد
ساسانم
12:38 ب.ظ / دسامبر 25, 2018
جناب مزدک
شما ابتدا کشوری در دنیا به من معرفی کنید که عاری از دین باشد.
در همین مسیحیت اگر تحقیق کنید احکام و شرایع وحشتناکی پیدا خواهید کرد که دست کمی از جمهوری اسلامی ندارد. روشنگری در غرب به معنی نفی دین نبود. روشنگری به مردم کمک کرد قرایت دیگری از دین به دست آورند. جدایی دین از سیاست و سکولاریسم به معنی نفی دین نیست. بیشترین طرفداران روشنگری و سکولاریسم کشیشان مسیحی بودند که بنا بر ضرورت زمان و برای احیای آبروی از دست رفته دین قرایت تازه ای از دین ارایه کردند.
………………..
ساسانم گرامی مگر من جایی نوشته ام که سکولاریسم یا سیستمی سکولار و لائیک نفی دین در چامعه است_مگر من منکر وحشتناکی احکام و شرایع در مسیحیت و یا نقش کشیشان در روشنگری بوده ام؟ من بارها نوشته ام که در یک سیستم سکولار و لائیک دمکراتیک تمام باورها با هم برابرند و هیچ باوری یا دینی بعنوان دین رسمی نیست و هیچ باوری نباید بتواند از خزانه ملی بنفع خود استفاده کند.باور و دین مربوط به حریم خصوصی اند و نباید در حکومت و قدرت و حریم عمومی وارد شوند و متولیانش سربار جامعه باشند و انگلوار از خزانه ملی و دسترنج دیگران استفاده کنند.باور و دین تنها در حریم خصوصی است که محترم شمرده شده و اتفاقا جزء حقوق فردی انسانها در جامعه است ولی بمحض ورود به سیاست و حکومت و قدرت از تقدس و احترام می افتد و مثل تمام نحله های فکری نقد می شود و به لجن کشیده خواهد شد. چون نوع برخورد با هر باوری که به حریم عمومی وارد شود را فرد منتقد و مخالف با آن دین و باور تعیین می کند نه باورمندان به آن دین و باور! این بعنوان جزئی از حقوق شهروندی مخالفان و یا منتقدان آن باور و دین و ایدیولوژی … است درست بهمان علتی که باورمندان حق داشتن چنین باوری مثلا اسلام را دارند منتقدان هم حق هر برخوردی با اسلام را که مناسب بدانند دارند. بهمین دلیل هم هیچ جرمی بنام توهین به مقدسات در یک سیستم سکولار و لائیک دمکراتیک نیست. در چنین سیستمی مبنای قوانین حقوق بشرند نه الطاف و احکام و شرایع الهی! بنابراین اسلام یا مدعی حکومت کردنست که می شود نوعی ایدیولوژی حکومتی مثل هر ایدیولوژی دیگری همانطوریکه خود محمد چنین حکومتی تشکیل داد و بازماندگانش بعد از او همان روش را ادامه دادند و هم اکنون هم در هر جای دنیا که مسلمین قدرت را می گیرند چنین ادعایی را دارند. بنابراین برخورد با اسلام برخورد با یک باوری در حریم خصوصی نیست بلکه برخورد با یک ایدیولوژی حکومتی است. در یک حکومت سکولار و لائیک دمکراتیک هر فرد مخالف اسلام درست بهمان ترتیبی که با هر ایدئولوژی مدعی حکومت برخورد می کند با اسلام هم همین کار را می کند. و هر هوادار اسلامی که بخواهد بر ضد منتقد ان اسلام چه فحشان به اسلام و بنیانگذارانش و قرانش و مقدساتش و … هر نوع برخوردی با اسلام حرکتی بجز مقابله بمثل مثلا نقد نظراتش و یا فحاشی نه به شخص بلکه به نظراتش …با قانون طرف است. چون باور و ایدیولوژی و تفکر و ایده و ایدولوژی …در تملک کسی یا گروهی و یا کسانی نیستند و هرآنچه در سرنوشت انسانی و یا انسانهایی بنوعی موثر بوده و هست می تواند مورد هر برخوردی که ان فرد و یا گروهی از انسانها صلاح می دانند با آن انجام دهند. ولی مسلما توهین بفرد و یا افراد مسلمان یا یهودی و یا بهایی … بخاطر مسلمان و یهودی و بهایی … بودن جرم است و عدول از قانون و تجاوز به حقوق آن افراد است.
تصمیم جدی و قاطع دارم که او را با گاز کربنیک خفه کنم حالا چه موافق باشد و چه مخالف. اینکه تعارف ندارد چون هردست که بدی از همون دست میگیری. شاهدش هم همین فقر و فلاکت. موفق باشید.
پاشنه اشیلش را هدف بگیر و یا با سوزن و نخ اشاراتی به وضع موجودش بکن.
چیزی به اسم «فضای مجازی» دیگر وجود ندارد
آفرینندگان شبکههای مجازی این نیازهای بشری را شناسایی کردهاند و بر اساس یک رفتارشناسی و روانشناسی اجتماعی آن این نرم افزارها را طراحی کردهاند. همه گیری، اثرگذاری و نفوذ این شبکه ها اتفاقی نیست.
عصرایران؛ احسانمحمدی- ما در فضایی که اسمش را «مجازی» گذاشتهایم خرید میکنیم، به آدمهایی که هرگز ندیدهایم اعتماد میکنیم، پول به حسابشان میریزیم، در این فضای مجازی با هم به صورت واقعی حرف میزنیم، از هم گله میکنیم، غذای واقعی سفارش میدهیم، اوقات فراغتمان را اینجا میگذرانیم، روزمان را آنجا شروع میکنیم و شب هم آخرین تصویری که میبینیم آنجاست، چطور اسمش هنوز مجازی است؟
با یکی از سلبریتیهای سینما در مورد شبکههای مجازی حرف زدم. اینکه تا چه اندازه زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده اند. میگفت فارغ از اینکه امتیازات برجستهای مثل سنجیدن نبض جامعه و ایجاد ارتباط مستقیم با هواداران را ایجاد کرده، به شدت روی میزان حضور یا حذف بازیگرها تاثیر گذاشته است. بسیاری از کارگردان و تهیه کنندهها بر اساس تعداد فالور بازیگر انتخاب میکنند. یعنی با خودشان میگویند فلان بازیگر چندمیلیون فالوور دارد، وقتی فیلمی که بازی کرده را توی صفحهاش تبلیغ کند، درصدی از آنها هم به سینما بیایند بخشی از فروش فیلم را تضمین میکنند…..
http://www.asriran.com/fa/news/646036/
دوستان گرامی
هنرمند گرامی بانو سولماز بدری صدای بسیار دلنشینی دارند ، با آرزوی موفقیت بیشترایشان
دین ، مخلوطی از عرف و احکام شرعی قدیمی است ، معجونی قدیمی که در حد جادو جنبل و فال و تفسیرات مردم کهن است . دین بازگوکننده افکار و آداب سه هزارساله پیشین است. دین دائم در تغییر نیز است و به دلیل جهل عمیقش تاکنون سپربلای خرافات و جهل مانده .
دین ساخته بشر و نماینده افکار اوست. دین، بزرگترین دروغ بشر است. عده ای بزرگترین دروغ را خدا می دانند اعتقاد به خدا شخصی است در حالی که دین
سعی در بر هم زدن این رابطه انسان باخودش- انسان با خدایش – داردو سعی در جانشینی این رابطه دارد تنها در این صورت می تواند از انسان یک برده بسازد. بزرگترین و خطرناکترین دروغ بشر دین است پایگاه و حامیانش هم روحانیان بوده وهستند فقط برای کسب قدرت و بردگی دیگران .
انسان به دین همانقدر محتاج است که به دروغ.
جناب سید مرتضی جهت اطلاع:
آفتابنیوز :
بر اساس اطلاعات موجود در بند “مالیات اشخاص حقوقی” در لایحه بودجه تقدیمی دولت به مجلس شورای اسلامی برای سال ۱۳۹۸ شرکتها و موسسات وابسته به آستان قدس رضوی همچنان معاف از مالیات هستندشرکتها و موسسات وابسته به آستان قدس رضوی با ۱۰۰ هزار تومان مالیات، کماکان معاف از مالیات هستند.
به گزارش آفتابنیوز؛ با این حال نهادها و بنیادهای انقلاب اسلامی نیز که در ماههای گذشته شایعاتی که پیرامون معاف بودن از پرداخت مالیات در مورد آنها وجود داشت تنها به پرداخت ۱۶ میلیارد و ۶۶۶ میلیون تومان مکلف شدهاند.
همچنین مجموع مالیات پیشبینی شده برای عملکرد اشخاص حقوقی غیردولتی مبلغ ۲۴ هزار و ۷۴۷ میلیارد و ۴۷۴ میلیون تومان است. مالیات عملکرد شرکتهای دولتی هم برای سال آینده هفت هزار و ۲۵ میلیارد و ۵۲۸ میلیون تومان است.
در بند “مالیات بر درآمدها” نیز مالیات حقوق کارکنان بخش خصوصی مبلغ شش هزار و ۴۲۴ میلیارد و ۲۴۲ میلیون تومان است. همین مالیات برای کارکنان بخش عمومی نیز شش هزار ۹۶۹ میلیارد و ۶۹۷ میلیون تومان است.
مجموع مالیات بر ثروت هم که شامل مالیات بر ارث، اتفاقی، نقل و انتقال سرقفلی، نقل و انتقال سهام، نقل و انتقال املاک و حق تمبر اوراق بهادار است مبلغ چهار هزار و ۱۳۶ میلیارد و ۷۶۷ میلون تومان است. مجموع مالیات بر کالاهای و خدمات هم ۶۲ هزار و ۸۲۷ میلیارد و ۴۱۵ میلیون تومان است.
مجموع مالیات بر واردات هم ۲۷ هزار و ۷۸۸ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان است. مجموع مالیات بر ارزش افزوده هم ۳۸ هزار و ۹۹۶ میلیارد و ۷۶۷ میلیون تومان است. مالیات بر مصرف سیگار نیز ۱۵۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده است.
گفتنی است؛ مجموع درآمدهای مالیاتی دولت برای سال آینده ۱۵۶ هزار و ۹۳۲ میلیارد و ۲۸۰ میلیون تومان پیشبینی شده است، در حالی که این رقم برای سال جاری ۱۳۱ هزار و ۶۸ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان بوده است.
اجازه دهید بودجه کل کشور در مجلس بررسی و نقد و کارشناسی و تصویب شود،بعد گفتگو می کنیم،چون مطابق معمول سنواتی الان مد شده که بعد از انتشار سیاهه بودجه کلی کشور هرکس مطابق فهم و ذوق و سلیقه خود و با اغراض مختلف غرو لند و نقاره ای بزند که بخصوص در شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی شاهد آن هستید.اما سخن اصلی این بود که فساد سیستماتیک ماهیتا ربطی به نوع یا کمّ و کیف مالیاتی که برابر قوانین برای نهادها تدوین می شود ندارد.عرضم این است که فساد سیستماتیک الان یک حرف مفت و حربه تبلیغاتی است در دست بدخواهان و نافیان کلیشه ای نظام اسلامی،البته نفی فساد سیستماتیک بمفهوم فقدان کلی فساد نیست که زمینه های بروز مختلفی دارد.
———-
درود گرامی
علم اقتصاد مثل دانش هسته ای مثل علم سیاست مثل ذاتِ دانش و فنون و تکنولوژی، یک تخصص هزار شاخه و شگرف است که هرکسی نمی تواند بدان داخل شود. ورود شما به اقتصاد مثل ورود ملایان به دانش هسته ای ست که شوربختانه آسیب های پولی و حیثیتی فراوانی بجای نهاد و کسی نیز مسئولیت این گند بزرگ را نپذیرفت. پیشنهاد می کنم تنها به میزان پولی که دستگاههای مذهبی از کیسه ی مردم بر می دارند اشاره بفرمایید.
باشد؟
با احترام
.
آری،بدون تردید اقتصاد یک علم و تخصص است که در مورد آن باید کارشناسان و متخصصان آن سخن گویند،من به چنین ضابطی التزام دارم و هیچگاه در باب مسائل اقتصادی اظهار نظر نکرده و نمی کنم و فقط به برآیند نظرات کارشناسان و مسئولان مربوطه مراجعه و استناد می کنم و معیارم اخبار جعلی و غیر جعلی رسانه های مجازی و یوتیوب و امثال ذالک نیست،امیدوارم شما نیز چنین باشید و فقط در حوزه مسائل تخصصی خود -فیلم و مستند سازی-بقدر علم خود سخن گوئید و شب روز از اصدار فتاوی مضحک در زمینه های گوناگون پرهیز کنید چون رحم الله امرء عرف قدره.
احتراما
——-
درود گرامی
من در پایان برخی از اصدارهای افتاییِ خودم (این عبارت شاید درست نباشد – راهنمایی بفرمایید) می نویسم: من از ایت الله ها یک جو غیرت و عقل و شعور می خواهم که فتوا بدهند که: (مثلا) نخیر می شود در کشور، هم هزاران تن فروش و میلیونها بیکار و بیمار و معتاد و بیسواد داشت و هم می شود برای فلان مکان مذهبی گلدسته و گنبد طلا و ضریح نقره درست کرد.
لطفا یک فتوا از آیت الله های صاحب نام بیاورید که: نخیر، می شود.
با احترام
.
ِاصدار که در لغت یعنی صادر کردن،اِفتاء نیز یعنی فتوا دادن و فتوا صادر کردن،تعبیر صحیح این است که بگوییم اصدار فتوا یا اصدار فتاوی.چون در زبان عربی مصدر جمع و تثنیه بسته نمی شود برخلاف فارسی.در هرحال حالا لفظ مهم نیست و لازم هم نیست قلمبه سخن بگوییم.
البته معمولا بحث و مجادله با شما به نتیجه مفیدی ختم نمی شود چون شما در وضع فعلی یک موضع تبلیغاتی پیشه کرده اید و با سیاه و سفید بینی و نمائی مایلید یک کلمه ای و فتوائی اظهار وجود کنید!، جسارت نشود، از باب مثال مثل دست فروشانی که یک بلندگو دست گرفته اند و فقط کالای خود را داد می زنند و گوششان بدهکار چیزی نیست مگر مشتری!شما هم تقریبا اینطور هستید.قبلا در مورد اینگونه مقایسات یا فتاوی شما اشاره کرده ام،بنظر من کار شما فقط تبلیغ و بوق است و فاقد محتواست،یعنی فقط مایلید کسانی را چیزهایی را هو کنید و خود را اثبات کنیدو اینها که می گوید ربطی به غیرت و عقل و شعور ندارد،چون هیچکس نمی گوید تن فروشی خوب است یا بیکاری خوب است یا اعتیاد و بیسوادی خوب است! اینها که مشخص است،نه در ایران بلکه در همه جا،هر سیستمی برای آن برنامه ریزی و راهبرد دارد و هزینه های مربوط به آن.پرداختن به شعائر دینی و رونق اماکن مذهبی نیز ممکن است از نظر فهم شما نادرست و بی مبنا باشد،اما در یک جامعه دینی مذهبی،نمی شود دائم با خودنمائی و احساس روشنفکری هی اخ و تف نثار اینطور چیزها کرد و بین اینها و چیزهای دیگر تقابل درست کرد.شما توجه نمی کنید که عمده امور هزینه ای مربوط به اماکن مقدسه هزینه های دولتی و حکومتی نیست،نمی گویم حکومت و دولت ها اصلا هزینه نمی کنند،می گویم عمده وجوه اینها ناشی از تبرّع و صدقه و وقف های داوطلبانه خود مردم یا افرادخیّر است.عرض من این است که شما در اینگونه تک گوئی های تبلیغاتی خود اقدام به یک تقابل و مقایسه نادرست می کنید،حالا عرض کردم بحث مبارزه با بیسوادی و اعتیاد و بیکاری در هرجکومت و دولتی دارای هزینه هایی است،بحث تن فروشی نیز بارها عرض شد شما فقط در مورد آن شعر می بافید،اصلا تن فروشی مگر در جامعه دینی یک هنجار قانونی یا شرعی پذیرفته شده است؟!اصلا غلط می کند کسی که برود سراغ تن فروشی،تن فروشی در اسلام و در قوانین کشور ما مصداق زنا و از محرّمات دارای مجازات های سنگین است،آمار مشخصی هم در مورد آن نیست چون پدیده قانونی و مشخصی نیست،خود شما هم هیچ آماری ندارید و همینجوری یک عنوانی را مطرح می کنید.البته عرض کردم قبلا،در حکومت اسلامی یکی از وظائف اصلی و ذاتی حکومت رفع فقر و ایجاد شرائط برخورداری عموم مردم از منابع عمومی است،و همیشه هم فقر عامل اصلی فحشاء و زنا نبوده نیست،گاه کرم از خود درخت است،اصلا ممکن است زنا دادن یا زنا کردن از باب عیش و نوش و تنوع طلبی،طبیعت ثانویه اشخاصی شده باشد،همینطور ممکن است مثلا اعتیاد خود عامل وقوع در زنا و فجور باشد،و..علل ممکن دیگر،پس لزوما همیشه فقر عامل اصلی فسق و فجور و فحشاء نیست “بل یرید الانسان لیفجر اَمامه”.
حالا بحث من الان فرو رفتن در علل و عوامل فحشاء و تن فروشی نیست.بحثم این است که شما در مقابل قرار دادن این امور در اشتباهید،و توجه نمی کنید که حتی آنجا که عامل فحشاء فقر هم هست،به فرد بزه کار و زانی و گناهکار دستخوش نمی دهند! بله باید زمینه فحشاء را از بین برد،کار اقتصادی کرد ،کار فرهنگی کرد و..و همه اینها هریک بجای خویش نیکوست :جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی بجای خویش تیکوست و نمی شود کسی- خصوصا کسی که اهل فتوا هم نیست و همینجوری فتوا می دهد- همینجوری بنشیند یک تقابلی بین بایسته های یک جامعه دینی و چیزهایی مبهم و نامشخص درست کند و اقدام به حذف و اضافه کند.بنده عرضم این است که نباید شعاری و بلندگوئی در مقولات و آسیب های اجتماعی وارد شد،باید مطالعه کرد،آمارها را بیرون کشید،مقایسه کرد،هزینه ها را در دو طرف دید و سنجید و بکارهای انجام شده هم نگریست بعد قلم بدست گرفت و نوشت یا میکروفون گرفت و سخن گفت.
احتراما
———
سپاس دوست گرامی
سپاس
.—–
آیت الله محمد نوری زاد:
اجازه می دهم تا زمانی که حتی یک فقیر و یک تن فروش و یک بیمار و یک معتاد و یک بیکار در کشورمان است، تمامی اماکن مذهبی فروخته یا اجاره داده شوند و پولش به فقرا و تن فروشان و بیکاران و… داده شود.
یک روز که بیکاری و تن فروشی و.. برچیده شد، حالا اماکن مذهبی می توانند به فعالیت شان ادامه بدهند.
یک جو غیرت می خواهم یکی از آیت الله ها فتوا بدهد که نخیر، می شود هزار هزار اماکن و نانخور مذهبی داشت و همزمان بیکار و بیمار و تن فروش و… نیز داشت!
.
گفتم،اینها حرفهای عوامانه و تبلیغاتی است برای فضاهای خاص،تاثیر خاصی هم نداره،کسی هم به اینجور تعبیرات بهائی نمیده،فقط اظهار وجود در برابر اونهایی است که وسط میدون حکومت و عمل هستند، کار می کنند ،زحمت می کشند و با مشکلات درگیرند،حرف زدن البته راحته.
خوش باشید
کسی حقیقتی را بیان می کند – وکیل مدافع ج.ا طبق معمول آنرا رد می کند. آن شخص حقیقتگو از سایت داخلی که مورد علاقه وکیل مدافع ج.ا است مدرک می آورد. ولی وکیل مدافع ج.ا که از تکبر زیاد در رنج است به جای عذرخواهی از دروغی که گفته شروع میکند به مغلطه.
به قول عرفانیان گرامی – خدا همه ما را شفا دهد.
شاه فرار کرد به معنای “شاه در رفت “است.یعنی قدرت خمینی بیش از شاه بود که واقعیت ندارد. شاه را از ایران خارج کردند و او راآمریکا کنار زد.زیرا اگر شاه از حمایت خارجی برخورددار بود ، با ارتش سازمان یافته اش براحتی قادر به سرکوب مخالفان برمی آمد اما او حاضر به خونریزی نبود و ارتشش را فدای ملایان کرد و بدین سان ناخواسته خونهای فراوان ریخت، او اگر در ایران می ماند با اتکا بر ارتش مردمی اش نه جنگ ایران عراق و نه سوریه پدیدمی آمد و نه ارتشش قتل عام می شد. پس در این مورد رفتن شاه بزرگترین خطای او بود و ناخواسته باعث ریختن خونهای فراوان شد ، بدین خاطر است که در سیاست کار هر کس نیست خرمن کوفتن، سیاست علمی چون چاقو است می تواند کشنده و یا نجات دهنده باشد یک سیاستمدار باید گذشته و حال و آینده را بسنجد و عمل کند.
اوباما جایزه صلح گرفت و دردوران ریاستش خونهای بسیار ریخت و جنگ سوریه ادامه وگسترش یافت. در حالی که در دوران ترامپ با همه هارت وپورتهایش ، در واقعییت ما شاهد گسترش سیاست مذاکره و قرارداد یم تا جنگ . ارزش ترامپ را تاریخ قادر به درکش خواهد بود .غرض از این مثال فقط پیجیدگی سیاست است. سیاست با اقتصاد پیوسته است، اقتصاد نیز دوره و دورانی دارد و سرچشمه قدرت است. اینرا ژاپن بخوبی با علم و صنعت پیشرفته داخلی و چین با درهای باز و اروپا با بزرگ کردن قشر متوسط و… درک کردند و بکار می برند .
شاه اگر می ماند ایران قدرتی بزرگ در منطقه بوداما در اگر نمی توان نشست. مسئله مردم ایران این است که چگونه حاکمیت مردمی سکولار خود را برقرار کنند چون دستگاه مخوف ولایت فقیه همچنان در حال خونریزی و قتلهای زنجیره اش چه در زندان و خیابان…. است.
زمان آن رسیده که بگوییم ولایت فقیه برای ابد از میان رفت.
روز معلم و مطهری
معلمی شغل انبیاء است!
این جمله خمینی را بارها و بارها از رادیو و تلویزیون شنیده اید و آن را بر روی دیوارهای مدرسه دیده اید.
اما بیایید به این پرسش بپردازیم که شغل انبیاء دقیقاً چه بوده؟!
برای مثال محمد و موسی به چه چیزی مشغول بوده اند؟
یا نوح و ابراهیم به چه کاری پرداخته اند؟
اگر در این پرسش مداقه کنیم متوجه خواهیم شد شغلشان آنچنان نیست که آموزگاران بدان مشغولند.
ببینیم محمد به /////////////// و کشتار یهودیان مشغول بوده و در تمام عمر کتابی به اصطلاح آسمانی نوشته که پر است از تناقضات علمی، توحش، زن ستیزی و برده داری!
موسی مشغول به جنگ با فرعون بوده تا قوم برتر (!) را از چنگال وی نجات دهد.
بله تبلیغ فاشیسم و نژادپرستی و کشتی گرفتن با یهوه و همان موارد محمد را در کتابش تورات آورده است.
خدای نوح که به نظر می رسد یک موجود دگرآزار است تمامی مخلوقاتش را جز یک جفت از هر کدام را از بین می برد حتی این پیامبر برای خشنودی خدایش از پسرش نیز می گذرد!
ابراهیم عقاید دیگران را زیر سوال برد و خدایشان را شکست، ارتش مگس ها را به جنگ نمرود فرستاد و در تلاش بود تا بنا بر دستور خداوندگارش سر پسرش را ببرد!
حال چگونه ممکن است آموزگاران چنین چیزهایی را به دانش آموزان بیاموزانند؟!
چگونه ممکن است مغز کودکان بی گناه را مورد تجاوز قرار داده و آن را پر از خرافه کنند؟!
باری پس معلمی شغل انبیاء نبوده و معلمان کار انبیاء را نمی کنند!
جمهوری اسلامی طی چهار دهه عمر ننگین خود سعی در جایگزینی فرهنگ عقب مانده و افکار متحجر دینی را داشته است.
دینی سراسر خرافه و بلاهت که برای تبلیغ آن آخوند پرورش داده است.
در این صورت آیا صحیح خواهد بود که روز آموزگار را به نام یک خرافه پرداز (مطهری) نامگذاری کنند؟!
به هیچ وجه چنین چیزی درست به نظر نمی رسد.
شغل آموزگاران خرافه پردازی نیست و نباید باشد!
بعضی از کامت نویسان این سایت افرادی وابسته به گروههای معاند و ذاتا تروریست هستند که زندگی در اردوگاه اشرف و یا سابقه زندان به دلایل اعمال گاه تروریستی، تبدیل به افرادی بیمار و غیر نرمال و رباط شده اند که دانسته و با آگاهی کامل سیاه نمایی می کتند و با آنها که افتخارشان جاسوسی برای آمریکا و اسراییل و تشویق تهاجم نظامی به کشور و مردم خود است بحثی وجود ندارد چون در خیانت آنها به کشور و نه فقط نظام شکی وجود ندارد ، گروه دیگر انقدر چرندیات و سیاه بینی رسانه های آمریکایی انگلیسی و هواداران اینها را گوش کرده اند که مغز و ذهن آنها کانالیزه شده و قدرت دیدن همه جوانب واقعییت از آنها سلب شده و فقط نقاط ضعف کشور و نظام را و آنهم به صورت لگاریتمی و ده برابر بیشتر می بینند.
آنهایی که کشور و مردم را فقیر و بدبخت می بینند را باید چند هفته به هند و پاکستان و بنگلادش و …. فرستاد تا بفهمند که مردم ایران در فقر زندگی نمی کنند، آنها که ایران را کاملا دیکتاتوری می بینند را باید به عربستان و مصر و …. فرستاد تا اگر در اسید حل نشدند بفهمند که ایران کشوری دیکتاتوری نیست، آنها که قدر امنیت مردم ایران را نمی دانند را باید به عراق و افغانستان و سوریه و لیبی و یمن فرستاد تا بفهمند برای پشت کامپیوتر نشستن و چرندسرایی نیاز به امنیت و برق و سیری شکم هست که این کامنت نویسان تقریبا همه دارای آن هستتد.
کشورهای نامبرده همه همسایه و یا اطراف ایران هستند و مقایسه ایران با آنها منطقی و متناسب است، بیشعور تر از افراد فوق مخالفینی هستتد که کشور خود را با اروپا و کانادا مقایسه می کنند ، غافل از عدم تناسب جغرافیایی و فرهنگی مقایسه و غافل از اینکه این کشورها هم طی یک پروسه زمانی طولانی پیشرفت کرده اند و همین کشورها برای حتی جان مردم دیگر کشورها اغلب ارزشی قایل نیستند و غافل تر از اینکه رفاه بالای کشورهای فوق تا حدی ناشی از غارت منابع معدنی و ثروت و مغزهای کشورهای دیگر توسط این کشورهای غربی می باشد که هنوز هم البته با شکلی جدید ادامه دارد مثلا با تهدید کشورهای عملا مستمره خود مثلا عربستان به ارزان کردن نفت و غارت مفت کشورهای نفتی ادامه می دهند و یا با ایجاد نامنی و جنگ در دیگر کشورها ، علاوه بر فروش تسلیحات نظامی، مانع پیشرفت دیگر کشورها شده و برای شرکت های خودی در بازسازی اشتغال ایجاد کرده و با جذب برده وار و ذلتبار تحصیل کرده گآن و نیروی جوان کار این کشورها، برده گی مدرن ایجاد کرده اند.
بسیاری از این افراد که ادبیاتشان در همین سایت آکنده از فحاشی و تهمت های ثابت نشده و بی ادبی و بی تربیتی و دروغ بافی و جعل پراکنی است حتی عرضه و توان کنترل و مدیریت یک نانوایی را هم ندارند و فقط انتقاد البته با ادبیات وصف شده را دارند و اکثرا هیچ توانایی اجرایی ندارند چون اگر یک نانوایی را هم اداره می گردند باید می فهمیدند که کنترل و مدیریت بدون نقص یک کشور 80 میلیونی با اقوام مختلف و در منطقه ای پر آشوب و با وجود سابقه دشمنان تاریخی مثل عثما نی ها و اعراب و روس ها کار ساده ای نیست و چنین دیکته های سختی حتما خطایی هم دارد .
———
درود محمد گرامی
کاش راجع به پولهای مردم ایران که برادران و سرداران سپاهی و ملایان ولایی بالا می کشند و پولهای درشتی در حجم های درشت به سوریه و لبنان و فلسطین و غزه و افغانستان – همینجوری – بخشیده شده و می شود نیز چیزکی می نوشتید. مثلا وقتی من می نویسم: تا زمانی که یک بانوی تن فروش (بخاطر فقر) یا یک بیکار یا یک معتاد یا یک بیمار در کشور است که بخاطر فقر در رنج است، خرج کردن یک ریال از پول عمومی مردم ایران برای عتبات عالیات و سوریه و … و برای اماکن مذهبی حرام اندر حرام و دزدی ست، ایا درست می گویم یا نه؟
با احترام
.
نه!
موافق کلیشه ای هم یعنی سید مرتضی!
احسنت جناب محمد،شما حق سخن را ادا کردید.البته جناب مدیر این سایت نیز در گوشه و کنار این تحلیلی که در مورد انواع سیاه نمائی های خائنانه و وطن فروشانه بیان کردید جای ویژه خود را دارند!
———–
درود گرامی
من – محمد نوری زاد – در شمار وطن دوستان هستم. که برای رهایی وطنم از دست ایرانخواران سپاه و بیت رهبری و ملایان سیری ناپذیر بقدر وسع خودم تلاش می کنم. اگر – بفرض – من سیاه نمایی می کنم، سپاه و بیت رهبری و ملایان ولایی، مردمان را به سیاهروزی در انداخته اند. نشانه های سیاهروزی را می توانید از زنان و دختران تن فروش بپرسید. گوارای وجود
با احترام
.
از زنان و دختران تن فروش زیاد می گوئید و در باره آنان زیاد فتوا صادر می کنید،آمار و سراغ مشخصی از آنها دارید؟
احتراما
———
آیت الله محمد نوری زاد
طبق آمار رسمی کشوری، در میان تمامی شهرهای کشور، شهر قم، رتبه ی نخستِ برخورداری از انواع مفاسد اجتماعی را داراست.
.
ظاهراً آمارهای اینجوری، دم دست شما و آیت الله های قم نشین است.
با احترام
.
طفره نروید لطفا،گفتم،پدیده تن فروشی در جامعه شرعا و قانونا ممنوع است و اگر باشد -که هست-پدیده پنهان است،شما در بحث علمی طعنه پرتاب نفرمایید،پرسیدم شما که دائم از پدیده تن فروشی در ایران سخن می گوئید و غالبا وانمود می کنید که عله العلل آن هم فقر است،ادعایتان ادعایی کلان است و اختصاصی به شهر قم و غیر قم ندارد،پرسیدم شما آیا سراغ و آمار مشخصی از تن فروشان سراغ دارید یا نه؟ برای اینکه خوب مطلب را تصویر کنیم می گویم شما فرض کنید الان رهبر این کشور یا مثلا رئیس دولت و قوه مجریه این کشور باشید،برای برنامه ریزی برای مقابله با پدیده تن فروشی چکار می کنید؟ دائم فتوا یا شعار می دهید یا باید اول آماری از تن فروشی داشته باشید تا بتوانید برای دفع آن برنامه ریزی و هزینه کنید؟ من حرفم این است که باید بواقعیات توجه کرد و دائم بلندگو دست نگرفت و بوق زد،حرف این است که زنا و تن فروشی در کشور ما از محرّمات و امور ممنوع قانونی است که باید مرتکبین آن را مجازات کرد،پس تشخیص آماری تن فروشی امر سهلی نیست و نمی شود صرفا بادعای یک یا چند نفر،طوری سخن گفت که گویا سرتاسر کشور را تن فروشی فرا گرفته است.بنابر این اگر آماری در دست ندارید و کارتان فقط تیر انداختن در تاریکی است،دائم یک تقابل بین این امر و هنجارهای پذیرفته شده جامعه مذهبی ما درست نکنید و به این و آن یا مجموعه حکومت سرکوفت بزنید.می خواهم در یک جمله بگویم هدف و روش شما اصلاح جامعه در زمینه این آسیب ها نیست،هدف شما الان فقط و فقط طعنه و سرکوفت زدن به حاکمیت دینی ایران است و سیاه نمائی صرف و نفی کلی و نادیده گرفتن کارها و زحمات.
قبلا هم در یک بحثی عرض کردم که عنوان فساد عنوان عامّی است که زمینه های مختلف دارد که شاخص های آن مختلف است دارای معیارهای متفاوتی باشد،یعنی مثلا اگر فلان نهاد بین المللی ادعا کرد که مثلا رتبه ایران از نظر فساد چندم است،این بطور مطلق قابل قبول نیست چون اولا باید به منابع آماری اینطور احکام نگاه کرد و ثانیا باید دید تعریف و شاخص فساد در آن محاسبه چیست.در مورد شهر قم نیز همین نکته ای که عرض شد جاری است.اهل اصلاح باشید نه اهل طعن و سیاه نمائی.
احتراما
نوریزاد ، اختلاس در همه دنیا هست ، چند ریس جمهور ! کره جنوبی و برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا به همین خاطر زندانی شدند، در ایران در حد وزیر هم مختلس نداشیتم ، اتفاقا بسیاری از دزدها مثلا امیر خسرو و فاضل خداداد و و سلطان سکه و سلطان قیر و بسیاری از رشوه گیران ادارات نه روحانی بودند و نه پاسدار بلکه مثل من و شما مکلا بودند
همه کشورهای توانا برای حفظ منافع کشور خود به دیگر گروهها و کشورهای دوست خود کمک می کنند ، اگر از ترس موشکهای حزب الله و حماس نبود اسراییل بارها تاکنون ایران را بمباران کرده بود ، اگر سوریه نبود کمک به حزب الله هم بسیار مشکل بود آیا در کشورهای دیگر معناد و یا فقیر وجود ندارد که بر طبق تشخیص منافعشان به کشورهای دوست کمک می کنند ، همه کشورها این الزامات را نمی دانند ولی شما آیت الله قلابی نوریزاد که یکدفعه 180 درجه عوض می شوی می دانی ، حداقل چند حوضه علمیه در اروپا و آمریکا تاسیس کن شاید چند دیوانه پیدا شوند و مقلد تو شوند و طبق فتوای شما ، آنها هم به دوستانشان کمک نکنند و چیزی از تو یاد بگیرند ، البته اگر دو باره 180 درجه برنگردی
۱- با چیزهایی که حسن/* در اون طویله گفت شک ورم داشت که نکنه اجنه در این ۴۰ سال گذاشته در این مملکت حکومت میکردن.
۲- ببینین چگونه مملکت رو چاپیدن: زمانی وقتی مشکلی داشتیم به سمت صندوق ها میرفتیم. صندوق بازنشستگی آنقدر پول و ذخیره مالی داشت که به دولت کمک میکرد.
ترجمه: درحکومت قبلی صندوق بازنشستگی بر پایه و اصول درست و حسابی گذاشته شده بود و از نظر ملی کاملا تامین بود.
– در زمان جنگ در شرایطی این کار را کردیم در یک مقطعی از صندوق کمک گرفتیم. این صندوق که به دولت کمک می کرد، امروز ببینید به چه روزگاری افتاده است.
ترجمه: هر آنچه که از گذشتگان روی هم گذاشته بودند چاپیدیم. خودمونم هم هرچی دستمون آمد خوردیم. پول آیندگان رو هم فرستادیم کانادا و امریکا و انگلیس و اتریش و بلژیک ………………..
طویله جایی است که مش قاسم دائم در آن نشسته و همچون پیرزنان غرغرو غرو لند می کند!
یاران جان درود
هرکس که زنان سالمند وبزرگ مادران که گنجینه هایی بی همتایند را
با دشنام وکوچک نمایاندن نوازد بدون شک انسان نیست حتا حیوان
بی آزار همچون خر واسب هم نیست شک نکنید .انسان ادب دارد وپاره ای
از حیوانات هم از بی ادبی کردن خود داری میکنند.
جناب روانشناس ناشناس – در پست پیشین جناب مرتضی در پاسخ به کامنتی از آقای نوریزاد در باره کشتار سال
67 همان دفاع های جانانه خود را در این مورد که سالهاست در این سایت مطرح کرده اند نوشتند و من در پاسخ به
ایشان کامنت زیر را نوشتم –
“ن.م.
9:30 ب.ظ / دسامبر 20, 2018
درست مانند احمدی نژاد تو چشم طرف نگاه می کند و دروغ می گوید.
چگونه کسی می تواند ادعا کند که برای خودش اندیشه می کند و تصمیم میگیرد وقتی فقط در انتظار است تا
ببیند حکومت چه می گوید و روش لاپوشانی جنایت هایش چکونه است و بعد طوطی وار آنرا تکرار می کند.
ایشان در پاسخ چنین نوشتند –
سیدابراهیمی
2:05 ق.ظ / دسامبر 21, 2018
قال رسول الله (ص) :”ثلاثٌ مُهلِکاتٌ :شُحٌّ مطاع،و هَوَیً متَّبَع،و اِعجابُ المرء لِنَفسِهِ”
سیدابراهیمی
2:17 ق.ظ / دسامبر 21, 2018
در پاسخ به ن.م.(کسی که در حال فرار از گذشته خویش است و حتی جربزه ابراز نظر با نام مجازی گذشته خویش
ندارد):
روش شما آن چیزی است که در عرف به آن “پامنبری” و بزبان خاص تر “فضولی”،و بزبان اخصّ “گفتارهای خاله
زنکی”گفته می شود که نشان از فقدان تفکّر و استدلال و انسجام فکری،و چاپلوسی کردن برای دیگران و
خودنمائی است.شما سعی کن بجای سخنان خاله زنکی و فضولی کردن در گفتگوی دیگران و نسبت های ناروا به
دیگران دادن،اگر مطلبی،استدلالی و سخن قابل طرحی داشتی،آنرا مطرح کنی و از حاشیه سازی و خودنمائی
های کودکانه بپرهیزی.
چنانکه قبلا گفتم،زبان شما و قلم شما چیزی جز تلخ گوئی،کنایه و بدگوئی و خود را نخود هر آش نمودن
نیست.بقول معروف:اگر محتوائی داری بیا جلو و مطرح کن،و اگر چیزی در بساط تفکر نداری،سکوت و یاد گیری
انسب است از بحث های حاشیه ای و ابراز احساسات کودکانه. ”
حالا با توجه به اینکه من بارها به ایشان گفته ام که من فقط با این اسم %8 نویسم و تا بحال به هیچ نام دیگری
ننوشته ام ولی ایشان همچنان بر موضع خود پافشاری می کنند آیا این روش ایشان هم نوعی اختلال روانی
است؟
و همینطور زمانی که ایشان از پاسخ دادن باز می مانند و از واژه هایی مانند – خاله زنک چاپلوس فضول – استفاده
میکنند آیا بر طبق نظریه “نقد شخصیت ” که ایشان برای کوبیدن مخاطب خود بارها و بارها از آن استفاده کرده اند
نیست؟
و همینطور زمانی که شخصی با نامی مجازی که اختیار می کند می نویسد و ایشان دائم به او میگوید این تو
نیستی شما یا آرتین یا علی1 یا بردیا و …. هستی – پس چرا ایشان همیشه به کسانی که با نام “ناشناس” می
نویسند می گوید بزدل و ترسو و …. حداقل شهامت داشته نامی برای خود انتخاب کن؟
اکنون می خواهم بدانم آیا میشود کاری برای این سید سایت کرد یا خیر؟
ن.م عزیز!!!!ببینید ما هر رفتار ناهنجاری رو نشونه ای از یه اختلال روانی میدونیم نه خود اختلال!!!بعد با سوالات بیشتر و استفاده از ترفندهای مختلف به اصل اختلال یا بیماری میرسیم وسپس نسبت به درمون چاره اندیشی میکنیم!!!!مواردیکه تو دوست عزیز گفتی قطعا نشانه ای از اختلاله!!!واسه همینه که وقتی سید میگه من نمیدونستم جاسم با چند اسم مینویسه!!!با صراحت بهش میگم واسه من از این بازیا درنیار هرچند بدش بیاد!!!و بعد با رندی اسم اینو توهین بذاره!!!! ولی واقعیت همینه که بهش نشون دادم هرچند خوشش نیاد!!!!و این به خاطر اینه که من حداقل تا الان بیش از 1000مراجعه کننده داشتم و به خوبی میدونم کی مراجعه کننده قصد داره منو فریب بده و مساله رو جور دیگه وانمود کنه!!!!به هرحال اونچه که مسلم است اینه که اختلال به خودی خود بوجود نمیاد و وابسته به وجود سایر شرایط و اختلالات است!!!!من در یکی دوپست پیش مطلبی گذاشتم در مورد اختلال جامعه با محوریت خرید گوشت تنظیم بازار توسط مردم!!!!!نوریزاد عزیز حذفش کرد!!!!دوباره بهش این فرصت رو دادم تا یکی از بهترین نوشته های سایتش رو به نمایش عمومی بذاره و ارسال کردم!!!!بازهم حذف کرد!!!!بعد به شکل کاملا غیر تخصصی تو همون پست اومد بحث فتوا رو در مورد خرید گوشت منجمد پیش و پس از انقلاب پیش کشید!!!!و هرگز از خودش نپرسید مردم که همون مردمم پس چرا قبل و بعد چنین شدن؟!!!و آیا همه اینا تقصیر مرحوم امام است؟!!!!خوب وقتی ما از مواجهه با واقعیات وحشت داریم و سعی میکنیم خودمون رو فریب بدیم چه باید کرد؟!!!!منم موافقم این کارای دوست عزیزم آسید مرتضی قطعا نشونه اختلاله که خودم هم قبلا به دفعات گفتم!!!!ولی یک اختلال به تنهایی بوجود نمیاد و وابسته به سایر اختلالات است!!!!مثلا همین که عده ای از دوستان این سایت فکر میکنن حتما باید آسید مرتضی جوابشون رو بده!!!!و بعد فکر کنن که خوب مثلا نتونست جوابشون رو بده!!!!و کلا در توهم خودشون خیال میکنن با این حرکت کل اختلالات جامعه رفع شد!!!!خودش نشونه ای از اختلاله!!!به نظر من اصلا مهم نیست آسید مرتضی یا هرکس دیگه ای جوابی بده یا نده بلکه واقعیات با نظر این و اون تغییر ناپذیرن!!!!آُسیدمرتضی عزیز به جز اختلال مربوط به خودش مشکل دیگه ای نداره و خودش هم در این اختلال مقصر نیست!!!!بلکه قربانیه و اگه با این دید بشه بهش نیگاه کرد دیگه اینهمه ناراحتی و بحث و جدل بوجود نمیاد!!!!همه دوسش دارن و بهش کمک میکنن که از شر اختلال خلاص بشه!!!!ولی افسوس که خودشون هم گرفتاری خاص خودشون رو دارن!!!!
ناشناس گرامی نه سید مرتضی و نه کسان دیگری که در این سایت اظهار نظر می کنند گفته ها و نوشته هایشان نه بخاطر اختلالات روانی است و نه خودشان دارای اختلالات روانی اند.من قبلا بشما نوشتم که خوش بحالتان ولی گویا شما کنایه مرا درک نکردید عزیز! مرز رفتارهای عادی و روانی تعیین اش بشدت مشکل است. چون همین برخورد شما با دیگران و تحلیل شخصیت و حالات روانی دیگران خود نوعی اختلال روانی است. شما بنوعی نارسیستی هستید که خود و گفتار و رفتار خود را مرجع دانسته و رفتار دیگران را با خود می سنجید! خب این بدترین نوع اختلال روانیست. در این سایت افراد از باورهایشان دفاع می کنند و در حال جدل اند مسلما گاهی تند و گاهی آهسته و گاهی با تلخی و یا با بد دهنی و ناسزا و یا جک و…که همه آنها حالات روحی انسانهاست و نمی توانند غیره عادی باشد شما با برخورد غیره حرفه ایی و عدول از مسئولیتهای شغلی یک روانسناس یا روانپزشک(منظورم این نیست که شما یکی از آنها هستید که حتما نیستید و اگر هستید و دراین سایت اینچنین گستاخانه به شخصیت افراد بنام روان شناس و یا روانپزشک توهین می کنید باید فورا گواهی تحصیلی و شغلی تان را بگیرند و شما را بزندان و جریمه بیندازند بنام دکتر قلابی!) در این سایت به دیگران از جمله نویسندگان این سایت و حرفه روانپزشکی و روان شناسی و جامعه روان شناسان و روانپزشکان و همه افراد دست اندرکار چنین حرفی …توهین می کنید.
این یکی از نادر نوشته های غیر چنگکی خوب مزدک است که من با آن موافقم و به آن امتیاز خوب دادم چون در آن از مجموعه نویسندگان این سایت در برابر توهین های اختلال یاب قلّابی دفاع شده است.
سید مرتضی – چاپلوسی کردن ممنوع.
ن.م.حرف دهانت را بفهم! کم کم داری از ژست و پزیشن جدید خارج شده و واقعیت آنچه که قبلا بودی را نشان می دهی،جایی بمن نسبت ریا دادی،جایی نسبت تکبّر و حالا نسبت چاپلوسی،من با مزدک همیشه درگیر بوده و هستم،اگر جایی حرف درستی زد تایید می کنم و این به شما مربوط نیست.
ابوالفضائل! و معدن اخلاق! لطفا فضول نباش و بجای پامنبری و فضولی ذیل نوشته های من که حاکی از همان منش حسود و تلخگوی سابقت است،اگر نقدی به محتوا داری مودبانه بنویس،و اگر مطلبی نداری،لطفا خاموش!
——–
درود سید مرتضای گرامی
من کاری به نوع نوشته های شما ندارم اما می بینم امروز – امشب – نوشته هایتان کمی زیادی عبوس است.
پیشنهاد می کنم عصبیت نوشته هایتان به همان میزان سابق باشد.
باشد؟
.
مزدک جان!!!امروز یک ساعتی گریه کردم!!!!مطب رو هم تعطیل و به خانم منشی هم گفتم ضمن عذرخواهی از بیماران یه وقت دیگه در اولین فرصت بهشون بده!!!!میدونی چرا؟!!!!روز گذشته یه اتوبوس از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تحقیقات تهران سقوط کرد!!!تا الان ۱۱نفر کشته داده و قطعا بیشتر میشه!!!برخوردا جالبه!!!!دادستان رفته دنبال پیمانکار انگار همین امروز اون راه ساخته شده!!!رییس محترم جمهور گفته به وضع مصدومان برسن
نه خیلی به فکر سلامت زنده هاشون بوده؟!!!!نیروی انتظامی نیروی ضدشورش فرستاده محل نمیدونم شاید میخواسته کشته ها شورش نکنن!!!!مسولان محترم به خاطر مرگ یه سایکوز قدیمی امروز رو عزای عمومی اعلام کردن(اونا تو جوونی مردن چه ربطی به عزای این داره؟)!!!!مردم به گرونی دلار طی امروز و دیروز واکنش نشون داده و صدر اخبار به این موضوع اختصاص پیدا کرده و البته خبری مهمتر اونم اینکه مرغ شده کیلویی ۱۴۰۰۰ت و…!!!!
در این سایت مزدک و کاوش در حال چپه کردن شفیعی هستن!!!شفیعی دست از مزخرف گفتن برنمیداره!!!!مش قاسم توپخونه رو همچنان به روی مسولان و غیرمسولان گرفته!!!سید مرتضی دوست عزیزم یقه سیدرضی رو دودستی چسبیده که اختلال یابه!!!!بقیه تمام مشکلات رو گردن آنارشیست انداختن!!!یه عده هم گیر دادن که پزشک حاذقی مثل من هتاکه چون داره واقعیات رو بصورت عریان نشونشون میده!!!!نوریزاد بازم نوشته های منو حذف میکنه و افتاده دنبال آخوندا که چرا اینهمه مشکلات بوجود آوردن!!!!و….
ببینم میتونی ارتباط منطقی بین اینهمه آشفتگی ببینی؟!!!حالا این وسط کی برای انسان ارزش قائله و کجا به فکر اون خبر اول هستن که یازده موجود عزیز که هنوز در این جامعه آلوده به اختلالات نشدن به خاطر سهل انگاری همه ما به دیار باقی رفتن؟!!!کار ما روانشناسا بررسی مسایل و پیدا کردن رابطه ای منطقی بین اونهاست که اگه چنین نشد نشونه اینه که اختلال بروز کرده!!!!مزدک جان!!!!فکر کردی اختلال روانی چه جوریه که مدام این حرف مسخره رو میزنی که همه چی عادیه؟!!!!کجا عادیه که به نظر تو دوست عزیزم!!!!اینجوری اومده؟!!!!به خدا اگه امروز تموم مردم ایران به روانپزشکا مراجعه میکردن حرجی بهشون نبود!!!!حالا بذار من بهت بگم مزدک جان خوش به حالت!!!!خوش به حالت که کل هم و غمت اینه که حال سید مرتضی عزیزم رو بگیری!!!!خوش به حالت که نگرانیت اینه که اونچنان قدرت نداری که حتی بچه شرخواره مسلمونا رو هم بکشی!!!!خوش به حالت که کل مشکلت فقط یه سادیسم خفیفه که هربار روی یکی خالی میکنی و این تا یه مدتی راحتت میکنه!!!خوش به حالت که هیچی از روانشناسی نمیدونی و راحت واسه خودت میچرخی!!!!نمیدونم اختلال تو یه جامعه باید به چه حدی از بحران برسه که یه کمکی نگرانمون کنه!!!!اصلا چی باید بشه که ما بگیم بحران اختلالات روانی داریم!!!!مزدک جان!!!!واقعا خوش به حالت!!!!
بالاخره اختلال یاب سایت نوریزاد!!! با یک گریه سیاسی!!! و از حالت تمرگیدن روی صندلی مطبّ خارج و از فاز بای پلار وارد فاز منیک سیاسی شد!!! و نشون داد که روان شناس ها و اختلال یاب ها هم از فاز منیک سیاسی بی بهره نیستند!!!
البته اختلال یاب سایت خوب می دونه که گریه و تعطیل کردن مطبّ و خروج از وظائف و عهد نامه پزشکی هم نوعی اختلاله!!! نگفتم روان شناس ها هم نیاز به چک های اختلالی دارند!!! چک کردنی که فقط توسط روان شناس حاذق دیگری که راحت مطبّو تعطیل نمی کنه و زیر گریه نمیزنه باید صورت بگیره!!!
البته یکی دو مورد مثبت از اختلال یاب سایت هم مشاهده شد!!! اینکه خیلی بفکر رضی سایته که خودش زبون داره و توهمات دیگران هم براش هیچ اهمیتی نداره و به نقاشی های خودش در نقش های مختلف ادامه خواهد داد!!! و اینکه اختلال یاب بفکر برقراری صلح بین کاوش متخصص در اقتصاد و شفیعی و مزدکه!!! این البته رویکرد خوبیه که بعیده ناشی از اختلال هایی مثل بای پلار و فاز منیک سیاسی و خود حق پنداری باشه که یکی از نشانه های بای پلاره!!!
یکی از نشانه های اختلال،همین چیزهایی است که در این پرسش و پاسخ آمده است!!!
چنانکه گذشت،اختلال یاب مدّعی سایت،خود بشخصه دارای اختلال هایی است که باید در موارد آنها به دیگری رجوع کند چون شناخت اختلال شخصی و رفع آن،کار خود شخص مختلّ نیست!!! و در این مورد،لازم است که اختلال یاب مدّعی سایت!!! حتما به هشدارهای دیگران ترتیب اثر داده و با مراجعه به روان شناس متخصص دیگری غیر خود!!! اقدام به چک آپ شخصی نماید!!!
اضافه بر این،چنانکه عرض شد،یکی از نشانه های اختلال و از جمله نوعی اختلال سیاسی در اختلال یاب مدّعی سایت!!! این است که او فقط اقدام به اختلال یابی در مورد برخی اشخاص می نماید!!! و این خود نوعی اختلال است که باید نام علمی را یافت!!! از جمله کسانی که اختلال یاب این سایت به او نمی پردازد بلکه او را با عزیز خواندن ناز و نوازش می کند همین جناب ن.م.است!!!
لازم است اختلال یاب سایت با رفع اختلال خود در این زمینه،پیرامون اختلال های خاص این جناب که در نوشته های قبلی من به شمّه ای از آنها اشاره شد نیک بیندیشد!!! و ضمنا در مورد
وجود همین اختلال ها در نفس خویش نیز بی توجه نباشد!!!
سیدجان!!!!به نظر میاد جواب تو رو سید رضی گرامی باید بده!!!!متاسفانه نوریزاد عزیز!!!با حذف پاسخ من به سید رضی نازنین!!!طبق معمول نادانسته کمک کرد تا تو دوست من در فاز منیک!!!بمونی و در عین حال بزرگترین کمکی که من به سیدرضی کردم به مقصد نرسه!!!با پوزش از تو دوست عزیز!!!
واقعا جناب نوریزاد این جواب رو حذف کرده؟!!! خیلی مشکوک بنظر میرسه که نوریزاد جواب اختلال یاب به همه افراد سایتو درج کنه ولی جواب اونو به سید رضی حذف کنه!!!ظاهرا یک اختلالی اینجا وجود داره!!! اختلال یاب تو که متخصص اختلال یابی هستی چه نظری داری؟!!! نکنه از یکی تون اختلال بندها را آب دادن سر زده باشه؟!!!
“هر” ناهنجاری رفتاری بدلیل اختلال روانی نیست.
شرط لازم است ولی کافی نیست
حناب ن.م
سید چون خودرا و عقایدش را برتر می داند بقولی “متلک” بار نمی کند. بلکه ایشان به خاطر حوزوی بودنشان خلط مبحث و مغلطه را آگاهانه بجای برهان و دلیل بکارد می برد .چون در چرا می ماند سعی در نقدشخصی افراد می کند. مثلا به مزدک می گوید:”
نگاه کنید! وقتی من و برخی دیگر می گوییم این مزدک شامپاین و ودکا و عرق سگی میزنه و میاد پای کی برد! شاید کسی باورش نشه! حالا مصرف شامپاین و زهر ماری های دیگه یکطرف،وای بوقتی که جنسی که بهش دادند ناجنس باشه! نگاه کنید چطور پیلی پیلی رفته…”
ایشان اغلب اشاره به عرق خوری مزدک می کند که مثلا مردم ببینید این مزدک کافر یک عرق خور هم است.
حال آیا صدمه منبر بیشتر است یا عرق را باید به نقد کشید. فقط این بس ،کسی که عرق می نوشد به خودش صدمه می زند و منبریان به خلقی.
اما متلک گویی به مزدک کافر احساس نزدیکی سید نسبت به مزدک دارد! در واقع مزدک و سید نزدیکترین ها در این سایت به همند، هر دودو سوی دیوار جهل ایستاده اند مزدک این دیوارر را خراب و سید تعمیر می کند.اینگونه بنظر می رسد که هردو کاری بیهوده می کنند در حالی که هر بار از بنای دیوار کاسته و تبدیل به یکذره کوچک از آینه می شود واین دورا ذره ذره بدون آنکه خود بخواهندبه هم نزدیکتر می کند.
این خاصییت کلمات است، کلمات نقش مهمی درشناخت دارند. هرچند که اغلب چه در بیان و اندیشه بجز شعرو فلسفه نادیده انگاشته می شوند من این گفته شاعرانه را تعمل انگیز می دانم، ابتدا کلمه بود و کلمه خدا بود.
فریبا خانم گرامی – صحبت شما درست است. ولی منظور من نشان دادن دوگانکی در حرف ورفتار سید مرتضی است. مزدک دیگران را به رعایت ادب دعوت نمی کند ولی سید به هرآنچه دیگران را از آن پرهیز میدهد برای خود استثنا قائل می شود. منظور نشان دادن ریاکاری اوست.
در هرصورت از شما ممنونم.
یاران به از جان درود
جناب نوریزاد دلبند بسیار لازم است از دوستانی که سد در سد
به آنان اعتماد دارید بخواهید نحوه دست رسی
به سایت ومشکلات احتمالی را به شما انعکاس دهند .به نظر
می رسد یکی از خیل فحاشان متن ارسالی اش را با بد افزار
آلوده می فرستد. بدنیست این ناشناسان را هم شماره دار کنید
چه “نه مرد کم از اسب ونه می کمتر از آبست”زمانی که موتور سیکلت
هم شماره دارد انسان کمتر از آن نیست .سپاس بیکران
حضرت ایت الله نوریزاد انار الله براهانکم و ادام الله ظلکم
جناب بی سوات درست می فرمایند این ناشناس بازی باعث سر درگرمی میشود که انسان با کدام ناشناس طرف است ؛ حال که دوستان بنا ندارند غیر از ناشناس اسم دیگری انتخاب کنند حداقل ان حَضرت ایت الهی زحمت را تقبل و به هر ناشناسی یک اندیگس اضافه کنند
——–
بله دوست گرامی
برای من اما بسیار مشکل است که هر ناشناس را شناسایی و مثلا بنویسم: ناشناس 1 و برای دیگری بنویسم: ناشناس 2 و بعدی : ناشناس 3 و….
.
مقام/* وزارت علوم: ۲۰ هزار دانشآموخته دکترا فاقد شغل هستند.
مش قاسم: اینا خیال میکنن مدرک دکترا هم مثل مدرک آخوند شدنه. خیال میکنن دانشگاه هم مثل دخمهها و بیغولهای قم و نجف و اینجور جاهاست. نه علم رو میفهمن نه دکتری رو. همه چیز رو در این مملکت لوث کردن. ارزش همه چیز رو از بین بردن بهخصوص علم و دانش رو. نعلت بر منقلابیون و منقلابشون.
/*: ک
اما مش قاسم گرامی طبق گفته نماینده طویله مجلس ۱۸۰۰ اخوند دستار بند در یونجه زار وزارت نفت می چرند حتما همین تعداد در گندم زار جهاد کشاورزی سم بر خاک می کوبند و اگر هر وزارت خانه را نگاه کنی همین اندازه بلکه بیشتر از این بیکاره های الندک را در خود جای داده حال این دستار بندان در این وزارت خانه ها چه میکنند بماند سوای این موارد؛ امسال نیز همانند سالهای پیش ۲۵ درصد بودجه ملا خور شده و به نهاد های بیکاره و خرافه پرور حوزه های دینی تحت عنوان پژوهش کده ها ی علوم اسلامی و دفتر نشر اثار اختصاص داده شده بنا بر این جایی برای فارغ التحصیلان دانشگاه ها نمی ماند ؛ اصلا در حکومت اسلامی ما نیازی به فارِغ التحصیل علوم پایه نداریم و با فقه ال محمد تمام مسایل را حل میکنیم مثلا شما از این اخند سایت که ظاهرا در یکی از این پژوهش کده های دینی مشغول است سیوال کنید حاصل پژوهش چند ساله انها چیست و انگاه خواهید که اینها به چه نتایج محیر العقولی دست یافته اند که اگر این نتایج تحقیقات را بیرون بدهند تمام دانشمندان دنیا انگشت به دهان میشوند ۰ البته گوشه کوچکی از نتیجه تحقیقات ؛همین افاضاتی است که در این سایت امثال بنده و شما از ان مستفیض میشویم دو
———
درود گرامی
بدون بکار بردن الفاظ ناجور هم می شد نقد کرد
از بکار بردن الفاظ ناجور پرهیز کنیم.
مگر این که برای همان یک لفظ، معادل دقیق بیرونی داشته باشیم. مثل این که یکی دزدی کرده باشد و به وی بگوییم: دزد
.
نازنین نوریزاد از اینکه باعث ازردگیتان شدم پوزَش میخواهم
ترجمه بودجه حسن/*: تف کردن به صورت ملت ایران.
باسلام بر