سر تیتر خبرها
کلاغ ها را دوست بداریم! + فیلم

کلاغ ها را دوست بداریم! + فیلم

یک: ای بسا سخن من به لطیفه مانَد. که دینی تازه آورده باشم. اما چه جای لطیفه؟ مگر جایگاه پیامبری شوخی بردار است؟ نخیر، من خودم را یک پا پیمبرمی دانم. بی آنکه معجزه ای داشته باشم، و دستی به آسمان. دوست دارید آیا شما نیز پیامبر باشید؟ می گویم: چه بدتان بیاید و چه خوشتان، شما نیز پیامبرید. نه من، نه شما، که همه ی مردمان دنیا پیمبرند. نه مگر ما همگی، هر روز، هر ماه، هر سال، سخنی و پیامی را از این به آن می رسانیم؟ آری، همه ی ما پیمبریم. بی آنکه از آسمان آویخته باشیم. و بی آنکه معجزه ای آورده باشیم. اما تک تکِ ما پیامبران بی آسمان و بی معجزه، در دو چیز با پیامبران معجزه دار و آسمانی هم سخنیم. یک این که هر دو بخود حق می دهیم: حق با من است. و دیگر؟ دیگر این که: ای مردم، مرا باور کنید! این هم سخنیِ دوگانه، نیز سخنان دیگری در پی دارد که من بدانها نمی پردازم. چه سخنان دیگری؟ خودتان پیدا کنید! راهنمایی بکنم؟ نه، نمی کنم. خطرناک است.

دو: یخ بستگی ها و درهم فشردگی های حکومتی، به زایمانِ اندیشه ها و باورهای تازه می انجامند. بهمین خاطر است که من در این دوره ی توحش مذهبی، خودم بفکر پیامبری افتاده ام. کاری هم به شما ندارم. که می خواهید پیامبر باشید یا نمی خواهید. حالا یخ بستگی یعنی چه؟ یخ بستگی یعنی بن بست حقوقی. بن بست عاطفی و انسانی و شعوری. و یعنی زندگیِ قفسی. که مردمی، همه جوره برای پریدن و آسمان گردی، ولع و استعداد و توش و توان داشته باشند، اما تو بر سرشان بکوبی که: بی خیال پرواز و آسمان، به همین قفس قانع باش و بدان خو کن، و نیز دوستش داشته باش. خب، این که نمی شود. بشر و روان بشر، خیارچمبر نیست که بشود در قوطیِ کنسروش فشرد و درش را لاک و مهر کرد و فرستادش بازار. همینی که هست. چه بخواهی چه نخواهی.

سه: من – محمد نوری زاد – هم خدا را قبول دارم هم ندارم. هم مسلمانم هم کافرم. هم زرتشتی ام هم یهودی ام هم مسیحی ام هم کمونیست. شلم شوربا به این می گویند. هم فیلسوفم هم عارفم هم زاهدم هم شیخم هم مفتی ام هم محتسب. هم کارگرم هم کشاورزم هم مهندسم هم پزشک. وهم در ناسا، ماهواره به فضا می فرستم با میمون و بی میمون. این ها را می گویم تا همگان بدانند که من با آنان همدلم. و دیگرانی که در پی بیرون انداختن من از گردونه ی مسلمانی اند، بدانند که من مسلمانی ام که خروجی اسلامش خمینی و خامنه ای و خلخالی نیست. چرا که من اینان را قفس داران و چماقداران و پیامبرانِ قمه بدستی می دانم که هم راه آسمان را بسته اند، و هم به صورت مردمی که خواهان پرواز اند تف می کنند.

چهار: ما این روزها به یک دوره ی توحش مذهبی فرو شده ایم. این توحش مذهبی، بقایش در بی قراری و خسارت زایی و ویرانگری ست. و درعربده کشی و آشوبگری. توحش مذهبی یعنی: تو باید به همین راهی بروی که من نشانت می دهم. یعنی چه؟ این راهی که تو نشان من می دهی رو به دره است و من از همینجا عمق دره اش را می بینم. دره بی دره. برو جلو که راه دیگری نداری. دارم چرا ندارم. نداری. دارم. نداری. در توحش مذهبی، این گفتم گفت های پینگ پنگی، به بن بست می انجامد. به همان یخ بستگیِ قفسی. و درست در همین معرکه ی بن بستی و قفسی ست که نحله ها و باورها و افکار تازه و حتی مالیخولیایی پای به صحنه می نهند تا مخاطبان قفسیِ خود را التیام بخشند. این چهل سالگی جمهوری اسلامی نیز، دقیقاً دوره ای ست که یک دین تازه می طلبد. و من، آورنده ی این دین تازه ام. به من ایمان می آورید که؟

پنج: من مذهبی اختراع کرده ام از ملات «عشق و ادب». نه برای آذینِ زندگیِ قفسی. بل برای بیرون زدن از آن. به من که ایمان بیاورید، من با آموزه های دین تازه ام، راه خروج را دم گوشتان نجوا می کنم. در مذهب من، هرگز کسی بخاطر اعتقادش، و حتی بخاطر خطایی که مرتکب شده، گردن زده نمی شود. در مذهب من، بیش از خشم، لبخند جاری ست. در مذهب من، خدا، با ادب و مهربان و خواستنی ست. در مذهب من، خدا با رقص برگها، و با شکوه تبسم های نمکین، و با اشک ها و خنده های یک طفل شیرخواره، با مردم سخن می گوید. در مذهب من، جاذبه ای که بر دلها می نشیند و دل ها را مخاطب قشنگی های خود می سازد، چیزی جز، «مادرانگی» نیست. در مذهب من، همه «مادر» همدیگرند. و مثل مادر، به همنوع خویش عشق می ورزند و غم همدیگر را می خورند.

شش: در مذهب من، به همه ی خطاکاران فرصت داده می شود که برای یکبار هم که شده، لبخند و ادب و عشق را تجربه کنند! در مذهب من، هر آن که لبخند و ادب و عشق را تجربه کرده باشد، هرگز با اخم به یک شاپرک نمی نگرد! برای این که به مذهب من ایمان بیاورید، کافی ست صادقانه به نخستین کلاغی که بر می خورید، بگوییدش: سلام، دوستت دارم! با همین سلام، و با همین دوستت دارم، دیواره های قفس فرو می ریزد. و شما می توانید با کلاغ هایی که دوستشان می دارید، پرواز کنید. این توحش مذهبی، ما را جوری بی تربیت کرده که نه کلاغ ها را دوست داریم و نه همدیگر را و نه پرواز را. پیشنهاد می کنم به مذهب من ایمان بیاورید. ما چاره ای جز این نداریم که با تربیت شویم. بقای توحش مذهبی در بی تربیتیِ ماست. سخنِ دینِ من یک چیز بیش نیست. این که: هم کلاغ ها را و هم همدیگر را و هم پرواز را دوست بداریم.

محمد نوری زاد
بیست و پنجم آبان نود و هفت – تهران

@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad

من این سخن را در چهارده فروردین سال 96 به یادگار نهاده ام. مردم در آن روزها تهییج می شدند که به حسن روحانی رأی بدهند تا مگر سید ابراهیم رییسی قاتل رأی نیاورد.
بشنویدش
مروری است بر یک واقعیت تلخ قفسی

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

539 نظر

  1. بر شاخ نشستن و بن بریدن!

    احمد زيد آبادي

    هر شاهد صادقی تصدیق می‌کند که هویت ایران با میراث معنوی و اخلاقی پیامبر اسلام گره خورده و در هم آمیخته است؛ همانطور که هویت بسیاری از کشورهای غربی با میراث معنوی عیسی – جوانی یهودی اهل ناصره – نوعی آمیختگی پیدا کرده است.

    آیا به واقع ایران را می‌توان از مفاخر ادبی و عرفانی‌اش چون بایزید و خرقانی و سنایی و فردوسی و عطار و بوسعید و شمس و مولوی و سعدی و حافظ و یا مفاخر فلسفی و علمی‌اش مانند فارابی و بوعلی و خوارزمی و بیرونی و خیام جدا دانست؟ و اگر نمی‌توان، آیا جز این است که اینها همه میراث‌دار تجربۀ معنوی پیامبر اسلام و یا رویکرد معرفتی قرآن بوده‌اند؟

    آنها که این روزها در واکنش به اسلامِ سیاسی، ایران‌خواهی خود را با خصومت علیه فرهنگ و معنویت تاریخی ایرانِ پس از اسلام خلط کرده‌اند، نادانسته بر شاخ نشسته و بن می‌بُرند! اصل و منشأ دین، اساساً امری فراملی است و گرنه چرا فرنگیان یا مردم هندوچین باید پیرو دین مسیح یا آیین بودا می‌شدند در حالی که این دو، ربطی به سرزمین آنها نداشته‌اند؟

    پیامبر اسلام مروج فرهنگ و معرفتی بوده است که الهام بخش هزاران متفکر در حوزه‌های مختلف معارف بشری شده است. تاریخ را نه می‌توان حذف کرد و نه وارونه به روایت نشست. هر کس دل در گرو فردوسی و بوعلی و خوارزمی و مولوی و حافظ و سعدی دارد؛ نمی‌تواند زبان علیه محمد و علی و حسین بگشاید؛ مگر آنکه یا از آنان چیزی نمی‌داند، یا از اینان و یا از هر دو!

    به مناسبت ولادت پیامبر، چند فراز از آخرین خطبۀ او در حجه‌الوداع در زیر می‌آورم:
    ای مردم! بی‌گمان ریختن خون‌هایتان و آبروهایتان بر شما حرام است تا به پروردگار خود برسید، همچون حرمت امروز در همین سرزمین.(اشاره به ماه حرام و بلد حرام)

    ای مردم! از خدا پروا کنید و از مال مردم کم نگذارید و در زمین فساد نکنید و هرکس نزد او امانتی باشد باید آن را برگرداند. مردم در اسلام برابرند، مردم به یک اندازه فرزند آدم و حوا هستند. عرب را بر عجم و عجم را بر عرب فضیلتی جز به تقوای الهی نیست.

    هر خونی که در جاهلیت ریخته شده زیر پای من!

    هر ربائی که در جاهلیت بوده زیر پای من!

    ای مردم! آگاه باشید کسی جز بر جرائمی که خود مرتکب شده مجازات نمی‌شود، پدر به دلیل جرم فرزندش مجازات نمی‌شود و فرزند نیز به دلیل جرایم پدرش مجازات نمی گردد.

     
  2. آقای نوری زاد – در حال خواندن مطلبی در مورد آقای جعفر عظیم زاده بودم که به این پاراگراف برخورد کردم.
    ببینید موضوع مربوط میشود به 2 سال پیش- ولی درست وضعیت کارگران و معلمان در همین چند روز اخیر است بدون کوچکترین تغییری. و یاد جناب مرتضی و ایده اصلاحات تدریجی ایشان افتادم.

    جعفر عظیم‌زاده زندانی مدافع حقوق کارگران، از ظهر روز جمعه ۱۰ اردیبهشت ۹۵ اعتصاب غذای نامحدود خود را به همراه اسماعیل عبدی دبیر کانون صنفی معلمان ایران شروع کرد.[۱۳] آنها تصمیم خود به اعتصاب غذا را در نامه‌ای به رئیس زندان این‌گونه بیان کردند، «در اعتراض به امنیتی کردن فعالیت‌های صنفی و تجمعات و اعتصابات کارگران و معلمان، دست‌مزدهای زیر خط فقر، ممنوعیت برگزاری مستقلانه و آزادانه روز جهانی کارگر و روز جهانی معلم، عدم شفافیت و عمل مؤثر سازمان جهانی کار در قبال نقض حقوق بنیادین کارگران و معلمان ایران و با خواست خارج کردن اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور» و دیگر اتهامات امنیتی از پرونده‌های مفتوح کارگران و معلمان معترض و برداشتن این‌گونه اتهامات جعلی و ساختگی از پرونده‌های خود و دیگر فعالان کارگری و معلمان زندانی از امروز دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ از دریافت غذای زندان خودداری و دست به اعتصاب غذای نامحدود می‌زنم.»

     
  3. روباه بنفش حسن/*: قطعه قطعه شدن یک انسان در استانبول باعث شرم برای ما مسلمانان است.
    مش قاسم: قطعه قطعه شدن صدها انسان در ایران چی؟

    حمید پورحاجی‌زاده معروف به حمید حاجی‌زاده و فرزندش کارون ۹ ساله، در آخرین شب تابستان ۱۳۷۷ در کرمان و در ۴۹ سالگی با ۲۷ ضربه چاقو در حالی به قتل رسید که همزمان ۱۰ ضربه چاقو بر پیکر پسر ۹ ساله اش کارون نشست.

    آقای حاجی‌زاده، دبیر ادبیات، نویسنده و شاعر با تخلص “سحر” بود و کتاب‌های “کنکاش نامه افیون”، “کولی عاشق نمی‌شود”، “کارون در من است”، “آرایه‌های ادبی”، “سرود گمشده و واژه یابی چند”، از جمله آثار او هستند که پیش از به قتل رسیدن‌اش منتشر شده‌اند.

    فرخنده حاجی‌زاده، خواهر حمید حاجی‌زاده می‌گوید: “از همان ابتدا مشخص بود که قتل عادی نیست هر چند می‌گفتند قتل شخصی بوده، خود ما هم که زیاد هنوز نمی‌دانستیم مسئله چیست دنبال انگیزه و قاتل می‌گشتیم اما رئیس ادارۀ آگاهی کرمان می‌گفت: این قتل عادی نیست. بازپرس پرونده می‌گفت: این قتل انگیزه‌ای به بزرگی چنار می‌خواهد.”

    وزارت اطلاعات و حکومت ایران مسولیت قتل حمید و کارون حاجی‌زاده را برعهده نگرفتند و پرونده قتل‌های سیاسی سال ۱۳۷۷ را در ۴ قتل خلاصه کردند. وزارت اطلاعات ایران با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت قتل محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، داریوش و پروانه فروهر را بر عهده گرفت اما این مسئولیت را متوجه گروهی از کارکنان “خودسر” این وزارتخانه کرد. بر اساس اعلام خانواده‌های قربانیان، “رسیدگی قضایی به این قتل‌ها یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد”.

    فرخنده حاجی‌زاده درباره پرونده برادر و برادرزاده اش می‌گوید: “تمام این سال‌ها پیگیری‌های ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی می‌شدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده. یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزاده ام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده. چند سال پیش هم در آستانۀ بازنشستگی من، مرا مجبور کردند بنویسم که در قتل برادرم آنها مقصر نبوده اند”.

    خانم حاجی‌زاده در کتابی با عنوان “من، منصور و آلبرایت” که توسط انتشارات خاوران در پاریس منتشر شده جزئیات قتل حمید و کارون حاجی‌زاده را روایت کرده است. او به دلیل انتشار این کتاب هم بارها احضار و تحت بازجویی قرار گرفته است.
    جرم: دگراندیشی

    حمید و کارون حاجی‌زاده اما تنها قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای نیستند که حکومت حاضر به پذیرش مسولیت قتل آنها نشده است. پیروز دوانی، مجید شریف، ابراهیم زال زاده، حسین برازنده، احمد تفضلی، احمد میرعلایی و دهها روشنفکر و دگراندیش قربانی قتل‌های سیاسی در ایران تا سال ۱۳۷۷ بوده‌اند.

    فرخنده حاجی‌زاده، خواهر حمید حاجی‌زاده می‌گوید: “برادر من معلم و شاعر بود، او حقوق می‌خواند که محروم از تحصیل شد، بعد در جریان انقلاب فرهنگی، رفت کرمان و ادبیات خواند، من بعد از قتل برادرم رفتم دانشگاه بهشتی تا ببینم چرا برادرم محروم از تحصیل شده بود؟ اما پرونده‌ای از برادرم وجود نداشت، بعد از این که ادبیات خواند معلم شد اما در دوران معلمی هم او را تبعید کردند، با این که او از کسانی بود که برای پیروزی انقلاب مبارزه کرده بود اما از همان سال‌های اول انقلاب تبعید شد، محروم شد، منزوی شد، این قدر اذیتش کردند و حلقه را بر او تنگتر کردند که برای چاپ آثارش هم دیگر نمی‌رفت، او قربانی اندیشه اش شد، فقط به جرم بیان و به خاطر ابراز اعتقاداتش کشته شد.”

    خانم حاجی‌زاده می‌پرسد: “کارون چه گناهی داشت؟ او فقط ۹ سال داشت، صحنۀ قتل را برای من بازسازی کردند و نمایندۀ پزشکی قانونی گفت که سه نفر بوده اند، حتی چایی هم خورده اند، شاید فکر می‌کرده‌اند که کارون بعدها می‌تواند آنها را شناسائی کند، شاید می‌خواستند حمید را بیشتر زجر بدهند، نمی‌دانم”.
    محمد حاجی‌زاده، برادر حمید حاجی‌زاده در گزارشی که در نشریه پیام هاجر در سال ۱۳۷۸ منتشر کرده بود درباره کارون حاجی‌زاده توضیح داده: “بعضی که (در غسالخانه) به دقت به صورت کارون نگاه کرده‌اند به قول روستایی‌های ما حالت «گرگ پدمک» را در چهره کارون دیده‌اند. اصطلاح «گرگ پدمک» در خصوص روبرو شدن گوسفند با گرگ به کار می‌رود، در این حالت وقتی که گوسفندی به ناگهان گرگ را در مقابل خود می‌بیند چشمهایش از حدقه می‌زند بیرون و هرگونه توان و حرکتی از گوسفند سلب می‌شود، در برابر گرگ می‌ایستد و گرگ راحت او را می‌درد”.

    حمید حاجی‌زاده اما دو پسر دیگر به نام‌های اروند و ارس داشت که شب قتل پدر و برادرشان خانه نبوده‌اند. اروند حاجی‌زاده در یادداشتی درباره آن شب که در پانزدهمین سالگرد قتل در رسانه‌ها منتشر شد نوشته است: “در را که باز کردم و وارد شدیم، برای اولین بار بود که فهمیدم خون و چاقو و خنجر چه معنایی می‌دهند. اما مگر می‌شد بابا را با آن سینه پاره پاره شده دید؟ پای برهنه و با آجری در دست تمام همسایه‌ها را بیدار کردم. پلیس و سرباز و خون و چاقو و گریه‌های رییس آگاهی که مادرم گمان برده بود قاتل است و مدام می‌پرسید چرا شوهر و بچه ام را کشتید؟ وقتی از پشت پنجره چشمان باز و سینه و صورت پاره کارون را دیدم فریادم به آسمان بلند شد و فهمیدم که خدا هم روزی می‌میرد. هنوز دلم به حال آن شب ارس میسوزد. شوکه شده بود. رد خون را گرفته بود و دور خانه می‌چرخید. حمید که پدرت باشد میفهمی ابد هم برای یتیم شدنت زود است”. او در این یادداشت توضیح داده: “چند روز بعد از دفن پدر، عمو محمد کنارم نشسته بود و گفت ممکن است قتل پدرت سیاسی باشد و من پرسشگرانه نگاهش می‌کردم. وقتی بازپرس پرونده می‌گفت این قتل انگیزه‌ای به بزرگی چنار می‌خواهد و وقتی سرهنگ پوررضاقلی، رییس وقت آگاهی کرمان در برابر سوال‌های ما سرش را پایین می‌انداخت هنوزم نفهمیده بودیم اصل ماجرا چیست.دوماه از قتل بابا و کارون گذشته بود که گفتند آقای مختاری مفقود شده. او به مراسم ختم بابا آمده بود. چندین روز بعد هم آقای پوینده ناپدید شد

     
    • واقعأ غم انگیز٬ غم انگیز٬ غم انگیز. باید خون گریست. هزاران انسان بیگناه ٬ هزاران پدر و مادر داغدیده٬ هزاران کودک آسیب دیده ٬ هزاران٬ هزاران.
      در آنسوی کفتارانی شادمان از شکاری که کرده اند٬ از خامنه ای گرفته تا پایین ترین وابستگان این رژیم مسول این جنایات ضد بشری هستند. شرمتان باد٬ شرمتان باد.

       
  4. یکی از سیاستهایی که ج.ا. در پیش گرفته این است که تا پایان دوران رییس جمهوری ترامپ مقاومت کند تا شاید با آمدن فردی دیگر اوضاع تغییر کند٬ در واقع یک رویای خام. دوره قبل کی پیش بینی میکرد ترامپ انتخاب شود؟ از کجا معلوم دور بعد دوبار ترامپ انتخاب نشود و یا فردی مثل او انتخاب نشود. ولی دو سال دیگر همین ج.ا. به برای انتخاب ترامپ تبلیغ خواهد کرد! چرا؟! ببینید٬ مردم میگن نان نداریم٬ میگن مقصر ترامپه ٬ میگن آب نداریم٬ میگن مقصر ترامپه٬ میگن پوشک نداریم٬ گرانی هست٬ تورم هست٬ جوانان بیکارند٬ مردم بی خانهمونند٬ گرسنگی هست٬ دارو نداریم٬ دزدی و اختلاس هست٬ دلار گرانه٬ ریال بی ارزشه٬ گارگران ماهاست حقوق نگرفتند٬ رانندگان دیگر توان ادامه کار ندارند ……٬ مقصر این مردیکه تاجر و زن باز ترامپه! خدمت از این بزرگتر؟!نتیجه چهل سال بیخردی خودشان را بپای ترامپ مینویسند و راحت٬ مشکل حلّ شد٬ خدا پدر مادر ترامپ را بیامرزد که فورمولی در اختیار ما قرار داد تا تمام مشکلات را یکجا حلّ کنیم٬ آنهم چه حلّ کردنی. هر کسی هم گفت بابا دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست چنان دماری از پدرسوخته عامل بیگانه در بیاوریم که مرغان آسمانی بحالش گریه کنند.

     
  5. کامنت فوری , فوری ,فوری خاله جون برای حازی جون

    حازی جونم سلام , دیدم که به جای این که به من جواب بدی با نوریزاد شروع کردی و به اون جواب دادی , تو که اول همه به من گفتی مریضی دارم پس چرا به نوریزاد میگی بیاد تا اونو اول شفاش بدی ؟ اون نوریزاد رو ولش کن ننه جون مریض نیست که , اون دیونه زنجیریه و خودش هم چند بار اینو گفته و نشون داده . یادته با لحاف و تشک شبها کنار دیوار اوین میخوابید ؟ آخه آدم سالم این کارا رو میکنه ؟ . حرفای این سید مرتضی رو هم بشون اعتناء نکن فکر میکنم حسودیش میشه که تو این همه کمالات داری . خودتم اگه میتونی برو دکتر بشو جونم تا صاحب کمالات بشی ! ننه جون منظورم سید مرتضی حسوده , تو که خودت هم دکتری شکر خدا و هم کمالات داری که بدون دیدن مریض , بدون معاینه , بدون رفتن تو بالین بیمار , فقط با چند کلمه , مرضش رو تشخیص میدی و معالجه اش هم میکنی . ننه جون اینم بگم که با درو و همسایه راجع به تو حرف زدم و کامنت هاتم نشونشون دادم همه رو تا تشویق بشن اونا هم با تو تماس بگیرن . نمیدونم چرا اونا به هم نگاه کردند و خندیدن فقط . شاید تو کامنتات یه چیزایی رو دیدن که من تا حالا ندیدم . چیزی لابلای کلماتت هست ننه جون که با جوهر نامرئی اونا رو نوشته باشی ؟ از این همه که بگذریم من میخوام که تو از همین فردا با من شروع کنی چون متوجه شدم که حالم بدتر شده بعد از اون که گفتی من مریضم و حالا داره کم کم منو ترس برمیداره و شب ها هم کابوس میبینم . هی تو , تو خوابم میای و به من میخندی ! جواب فوری فوری بده حازی من !
    موظب خودت باش .

     
  6. برای نیل به واقعییت در قتل های زنجیره ای باید همه تفسیر های موجود منجمله حرفهای طیفی از مدافعان حکومت را هم شنید :

    تحلیل و ادعای این وفاداران حکومت اینست که بسیاری از کسانیکه در این قتل ها کشته شدند ضرر و خطری نبودند که نیازی به تنبیه و یا کشتن آنها باشد و اگر این اتفاق افتاد به خاطر وجود تعدادی خیانتکار پیچیده و کاملا متشکل به رهبری سعید امامی در دستگاه اطلاعاتی بوده که وابسته به اسراییل و یا دیگر گروه های ایرانی ضد حکومت و شاید همزمان وابسته به هر دو بودند که حتی گاه مخالفین و رقبای خود را همزمان با بدنام کردن نظام و به اسم نظام از بین می بردند ، قاسملو را می گویند که چون به مجاهدین پشت کرد تنبیه شد ، مجید شریف هم مثلا یکی از برگشتگان از مجاهدین بود و ……، ترور بختیار را هم چون قویا تحت حفاظت پلیس بود بدون حمایت اطلاعاتی اسراییل منتفی می دانند که البته هدف اسراییل را بدنام کردن جمهوری اسلامی می گویند، البته بعضی ترورهای مخالفین مسلح و یا کودتاچی مثل بختیار را مشروع می دانند.

    آنها تبلیغات حول شکنجه زن امامی را سناریویی موفق برای منحرف کردن روند افشا و دستگیری دیگر اعضای گروه گسترده و بزرگ خیانتکار سعید امامی می دانند که حتی به عنوان بزرگترین گروه جاسوسی قرن هم از آن نام برده اند، به عقیده این افراد، گروه سعید امامی با کمک دیگر همدستان خیانتکاری که در طیف اصولگرا و اصلاحاتی داشت، قضییه شکنجه زن سعید امامی را که در حد یک تعزیر معمول در زندانها بود بسیار بزرگ کردند تا پرونده ای که در حال نزدیک شدن به کشف تمام قضییه بود را از طیف اول بازجویان گرفته به افراد خودی بسپارند تا هرگز حقیقت گروه خیانتکار داخل حکومت مشخص نشود و البته با فریب بسیاری از مسولین و مبهم و غبارآلود کردن قضایا به اهداف خود هم رسیدند و هنوز هم بسیاری از خیانتکاران در درون حکومت به خرابکاری خود مشغولند

     
  7. آخوند 420 !
    ————-

    اپوزیسیون ایران آخوند را فقط به عنوان دزد بیت المال و مخرّب محیط زیست به چالش می کشد، آن چه را که می بیند، عقلش به چشمش است و چشم پشت سر ندارد، گزیده دزدی را ول و آفتابه دزدی را پی گرفته است.
    گور پدر مالیه دنیا، می خواهم ایرانش نباشد، آخوند بزرگی ما را دزدید، نشاط و رفاه ما را دزدید، امید و آبروی ما را دزدید، تاریخ و جغرافیای ما را دزدید، پاسپورت و شاهنامه ی ما را دزدید، آخوند نظام حکومتی ما را دزدید. آی هوار هوار بردن دار و ندار ما را.
    آخوند تهی کرد ما را، مثل مورچه که یک جا می افتد، مورچه خوار کرد ما را!

     
  8. و در مذهب شما یادداشتی که همراه با واقعیات تاریخی یک پیامبر است، سانسور می شود! می گویی نه؟ یادداشت قبلی ام را مربوط به جواب شما به آقا مرتضی بخوان! شما حتا حقایق تاریخی مربوط به زندگی پیامبر اسلام را سانسور کردی چون بی خبری! مگر پیامبر اسلام در قران به خودش نمی گوید که اینقدر زن نگیر، بس است. اگر خواستی از کنیزان استفاده کن. بعد شما «///بازی » را از یادداشت حذف می کنی! این نشان بی خبری شما است و احساسی نوشتن وگفتن! این گونه دم خروس از لای قبا می زند بیرون!

    ——————–

    خلیل گرامی
    تا آنجا که من می دانم، آیه ای که شما نوشته اید، لااقل به این شکل (پیامبر اسلام در قران به خودش نمی گوید که اینقدر زن نگیر، بس است) من در قرآن ندیده ام.
    با احترام

    .

     
    • جناب نوریزاد:

      این هم آیه ای که شما نخوانده اید. زیرا شما در مورد مسئله مشخصی در قران تحقیق نکرده اید:

      آیه52 سوره«احزاب» به وجود آمده باشد. خداوند مى فرماید: (بعد از این، دیگر زنى بر تو حلال نیست، و حق ندارى همسرانت را به همسران دیگرى تبدیل کنى، هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنهائى که به صورت کنیز در اختیار تو قرار گیرند، و خداوند ناظر و مراقب بر هر چیز است)؛ «لایَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا اَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ اَزْواج وَ لَوْ اَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ اِلاّ ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء رَقِیباً».

       
  9. پیشنهاد حسن/* به عربستان: از شما دفاع می‌کنیم اهانت هم نمی‌کنیم
    مش قاسم: میگن چراغی که به خونه رواست به مچت حرومه. ای شیاد بنفش, تو اول بیا از این ملتی که خودت میگی رییس/* جمهور /*ش هست دفاع بکن و دست از تحقیرش بردار بعد برو به عربستان خدمت کن. بر هفت جد و آباد و آیندگان هرچی شیاد و شامورتیه نعلت .

    /*: ک

     
  10. حسن/*: قطعه قطعه شدن یک انسان در استانبول باعث شرم برای ما مسلمانان است

    ….و ادامه داد: ولیکن اعدام هزاران نفر و از پشت بوم مدرسه علوی بگیرین تا زندان اوین از افتخارات ماست. به حکومت اسلامی دروغ و شیادی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.

    /*: ک

     
    • ادامه سخن رییس جیبببر: و در ایران به آن افتخار میکنیم (پیام رییس جیببر به مناسبت سلاخی کردن فروهرها)

       
    • دوست عزیز!!!اینگونه رفتارهای بیمارگونه که از دولت و مجلس و…بروز پیدا میکنه نشانی از یک بیماری به نام دروغگویی وسواسیه و تا این بیماری درمون نشه الی ماشالله شاهد اینگونه اظهارات هستیم.اما توصیه من به شما اینه که به جای اینطور تکرار کردنهای غیر حرفه ای که تنها فایده یا به عبارت بهتر ضرری که میرسونه تحریک بیماران شخصیت مرزی و شخصیت دوقطبیه یه قدری مطلب راجع به طبیعت ایران بنویسی.اینطوری خیلی کمک بزرگی به اختلالات موجود در کشور کردی.ما روانشناسان بعضا عزیزان بیمار رو که از واقعیات فاصله میگیرن به دیدن طبیعت دعوت میکنیم.طبیعت یعنی واقع گرایی لطیف و بهترین درمون واسه اختلالات است.طبیعت مادر ماست و مادر جز سلامتی فرزند چیز دیگه ای نمیخاد.باقی موندن بسیاری از مشکلات بدلیل راه اشتباهیه که ما برای حل اونا انتخاب میکنیم!!!

       
  11. نوریزاد!!!!ببین اونچیزیکه تو ازش به عنوان مته رو مخ بیمار زدن به غلط تعبیر میکنی چیزی نیست به جز شخصیت قوی روانکاو و اصطلاحا واپس ندادن و نترسیدن دربرابر بیماره.دیدن کلیپ زیر رو که توضیحات عوام فهم یکی از همکاران در مورد اختلال borderlineاست رو به دوستان این سایت توصیه میکنم.البته در این سایت جسته و گریخته این موارد رو گفتم.مهمترین قدم در بهبود این بیماری پذیرفتن اختلال توسط شخص بیماره :
    https://youtu.be/USoIZIFrM_M

     
  12. وقتی ترامپ “بلند بلند فکر می کند!”

    ترامپ صریح است و دلیلی نمی‌بیند بین سیاست اعلامی و اعمالی خود چندان تفاوتی بگذارد. به قول معروف او “بلند فکر می کند.”و به همین خاطر به آبروی ایالات متحده آمریکا، چوب حراج زده است.

    عصرایران؛ مازیار آقازاده – اظهارات و بیانیه اخیر ترامپ درباره رابطه کشورش با عربستان سعودی همچون آب سردی بود که روی سر رسانه‌ها و محافل سیاسی ( اعم از جمهوریخواه و دموکرات به ویژه در کنگره آمریکا) ریخته شد.

    ترامپ بدون کوچک‌ترین پرده پوشی، “رک و روراست” مواضع دولت خود را در قبال موضوع قتل “جمال خاشقجی” روزنامه‌نگار مقتول سعودی اعلام کرد.

    ترامپ گفت:

    – برایش اهمیتی ندارد که آیا ولیعهد سعودی آمر قتل بوده و از آن اطلاع داشته یا نه!

    – رابطه ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی به رغم این واقعه همچنان استراتزیک باقی خواهد ماند.

    – چون عربستان سعودی از آمریکا سلاح می‌خرد و به اقتصاد آمریکا پول تزریق می‌کند، دولت او نمی‌تواند بر سر مسایلی چون قتل خاشقجی از این رابطه بگذرد.

    – برای دولت او برخورد با ایران اولویت نخست است و در این راستا عربستان سعودی متحدی مهم است.

    به بیان دیگر ترامپ اعلام کرد مادامی که یک کشور و یک حاکمیت خارجی برای اقتصاد آمریکا شغل ایجاد کرده و از این کشور خریدهای کلان (اعم از اسلحه و..) انجام دهد، هر طور که در داخل و یا با مخالفان خود رفتار کند، در منظومه متحدان ایالات متحده آمریکا باقی خواهد ماند….

    http://www.asriran.com/fa/news/641400/

     
    • گوگولی به شماها این گرونی ها چرا فشار نمی آره؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟! گوگولی مگه نمی بینی دهن همه رو شما آخوندهای گوگولی با خاشقچی آسفالت کردین جوری که دیگه کارگر می گه: این مردک رو رها کن فکری بحال ما کن!!!! گوگولی تو هم بلند فکر کن ببینیم از برکت امام راحل چه معجزاتی در آستین دارین!!!!

       
      • دوست عزیز از شما میخوام رعایت کنین!!!اینطور رفتارهای اشتباه و محرکهای نادرست نه تنها فایده ای جز خالی کردن لحظه ای شما نداره بلکه صرفا منجر به تحریک بای پلار و غلبه فاز منیک در بیمار میشه!!!این یعنی مشکلات به قوت خودش باقی میمونه.همون نقدی که من همواره به نوریزاد دارم که با برخوردهای اشتباه از رفع اختلالاتی نظیر borderline و bipolarجلوگیری میکنه.حالا نتیجه کار غیر حرفه ای خودتو میبینی.

         
  13. جناب آنارشیست
    من جواب شما در مورد رضا شاه خواندم سپاس .
    نقش انگلیس بسیار وحشتناک است.

     
  14. جناب نوری زاد در جمهوری اسلامی به کسی که سخت کار می‌کند و پول نمی‌گیرد کارگر و به کسی که اصولا کار نمی‌کند و پول فراوان می‌گیرد ومثل اب خوردن مال مردم را زیر بغلش می‌زند طلبه وایت اله می‌گویند! این از عجایب روزگار ماست؟

     
    • سلام برمسلمانان و شیعیان امام حسین ” علیه السلام ”
      برهمه دینداران دموکراسی خواه سکولار دوست
      این خطبه امام حسین “ع” درمنزل بیَضه درمقابل لشگر حربن یزید ریاحی است ,
      پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و آل او فرمود:

      «أيها الناس ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال: «من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله أن يدخله مدخله…»

      «اي مردم، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «هر كس سلطان سركشي را ببيند كه حرام هاي خدا را حلال مي كند و عهد و پيمان خدا را مي شكند و با سنت رسول الله مخالفت مي كند و در ميان بندگان خدا با گناه و ستم حكومت مي كند و هيچ مقابله اي با او نكند، نه با گفتار و نه با كردار، بر خداست كه او را (در روز قيامت) با آن

      سلطان ظالم در يك جا محشور كند».

      آگاه باشيد كه اين ستمكاران شيطان را اطاعت كرده اند و اطاعت رحمان را ترك گفته اند. فساد را ظاهر و حدود شرعي را تعطيل كرده اند. (بر دزدها و شرابخوارها حد خدا را اجرا نمي كنند.» آنچه از اموال كه براي مسلمانان مي رسد و اموال حكومتي است و بايد صرف مسلمان ها شود، براي خود برداشته اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند. در اين حال، من سزاوارترين كسي هستم كه مي بايد قيام كند.» .
      ای مسلمانان وای مردم شریف. آیا این حکومت جور حاکم برایران حرام خدارا حلال نکرده اند , رباخواری را حلال ومجاز نکرده اند دربانک ها ? آیاقوه قضائیه اش رباخواری علنی نمی کند ?
      آیا با پولشوئی وقاچاق اموال مردم را باحمایت ازدزدان , غارت نکرده اند ? ازدزدان عوض حد زدن حمایت نکرده اند ?
      آیا ازشیطان اطاعت نکرده اند در آدمکشی وحبس وحصر بی گناهان وشکنجه در زندان ودزدیدن جوانان وکشتن آنان بدون محاکمه در محکمه صالح ? نمونه اش قتل های زنجیره ای وکشتار در ۷۸ و۸۸ در خیابان های تهران وتبریز ودر کوی دانشگاه , برای حفط مقام حکومت شیطانی خودشان .
      آیا نظر استصوابی خلاف قانون ودموکراسی وخیانت به منتخبین نیست ?
      آیا انتخاب خبرگان بوسیله تصویب شورای نگهبان دور باطل نیست?
      آیا اطلاعات سپاه موازی با وزارت اطلاعات خلاف قانون نیست ?
      آیا هردو خلاف رهبری بدعت نیست ? نقض قانون وزیر پا گذاشتن قانون جامعه نیست ?
      آیا هزینه کردن سرمایه عمومی در فلسطین ولبنان وسوریه درحالی که فقر وفلاکت اکثر ملت را فراگرفته است ظلم به ملت ایران نیست ?
      آیا فراقانون بودن رهبر چه فرقی با حکومت دیکتاتوری وفرعونی است ?
      آیا شرکت های خصولتی سپاه پاسداران تاراج اموال مردم نکرده اند ?که یک سوم اقتصادرا حیازت کرده واقتصاد مملکت را فلج کرده اند, ویک سوم اقتصادرا نهادهای رهبری حیازت کرده اند واقتصادرا مختل کرده اند. ومالیات هم نمی دهند .
      قوه قصشائیه عدالت را زیرپا گذاشته وزندان ها را پر از منتقدان وفعالان سیاسی واجتماعی نکرده اند ?
      کارخانه های فعال وروبراه را ازقبیل نیشکر اهواز وآلمینیوم سازی اراک را باقیمت نازل به نور چشمی های دزد خودشان نداده اند ? آیا این کارها غارت اموال عمومی نیست ?
      سئوآل آخر اینکه آیا حکومت دموکراسی و سکولار برمبنای آرای اکثریت بهتر ازاین حکومت دیکتاتوری استبداد ولایت جور فقیه نیست ?
      اگر سکولاریسم بهتر از حکومت جور است , پس چرا تن به جور وستم فقیه دهیم ? چراقیام عمومی برای بهتر کردن سرنوشت خویش نکنیم ?
      مسلمانان ایران ازحکومت سکولار نترسید دین شما را ازشما نمی گیرد به دین واعتقادتان که محترم است درجامعه عمل می کنید بدون اینکه حاکم جور دین را به استخدام خویش دربیاورد وهرحکم زور را بنام دین برجامعه ومردم قالب نکند واحکام شیطانی برملت مستولی نکند , اگر قیام نکنید این دیکتاتوری برشما تا ابد حکومت خواهد کرد.
      والسلام علی من اتبع الهدی وتجنب عن الهوی والکذب والماله کشی.
      مصلح

       
      • مصلح ، امثال شما را باید یک هفته در کشورهای عراق و افغانستان و لیبی و یا مصر و سوریه و یمن بفرستند تا شوکی به مغز سیاه بینتان شاید وارد شود، ریست شود بلکه واقع بین شوی و فقط سیاهی نبینی، مثل آن فرد که از کشتی می ترسید ، بعد از آنکه خطر غرق در دریا را دید ، ساکت در گوشه ای نشست.

         
    • ⚜️⚜️⚜️⚜️
      #پست_آزاد

      محمّـد(ص)آمدو بنمود سيماى جهان روشن
      زمین روشن ،زمان روشن ،تمام کهکشان روشن
      به نور کبـريايى اش،جمـال مکّـه نـورانى

      شب ظلمت به سرآمد تمام آسمان روشن

      #جعفر_زارع_خوشدل
      #اشعار_استاد_حسین_منزوی
      @hosseinmonzavisher

      ِبسم الله
      ‏ میلاد پیامبر بزرگ اسلام رحمت للعالمین حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و آقا امام جعفر صادق (ع) بر شما عزیزان مبارک و خجسته باد

      تبریکات صمیمانه مرا بمناسبت خجسته مولودین شریفین عالم خلقت بپذیرید
      بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
      کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
      گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را
      دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو
      گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه
      ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو
      تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی
      تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو
      شکرانه دادی عشق را از تحفه‌ها و مال‌ها
      هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو
      یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی
      یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو
      ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
      نطق زبان را ترک کن بی‌چانه شو بی‌چانه شو از مولوی⚜️⚜️⚜️

      ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
      دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
      نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
      به غمزه مسله آموز صد مدرس شد
      به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
      فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
      به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست
      گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
      خیال آب خضر بست و جام اسکندر
      به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
      طربسرای محبت کنون شود معمور
      که طاق ابروی یار منش مهندس شد
      لب از ترشح می پاک کن برای خدا
      که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
      کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
      که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد
      چو زر عزیز وجود است نظم من آری
      قبول دولتیان کیمیای این مس شد
      ز راه میکده یاران عنان بگردانید
      چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

       
  15. درود بر اقای نوری زاد بزرگوار. دیروز در منزل اقای عبدالفتاح، شنیدم از پسر جوانی تقدیر کردید، البته خصوصی، چون نزدیک من بودید شنیدم. گفتید: “ما نمی خواهیم جوانان زیاد دور و بر ما باشند، تا اسیبی برایشان وارد نشود.”جمله شمارو تو خونه گفتم، دقیقا مثل خودم مورد تحسین قرار گرفتید. این حس مسولیت و شرف و بزرگی شما را می رساند. البته اکثریت جوان ها دلشان با نظام و به ویژه با ایدولوژی ان نیست. همه از زشتیها و پلیدیهای ان روی گردانند. همه خسته و منتظر تحولی که فضای تنفس را برویشان بگشاید…
    پاینده باشید.
    از زحماتی که در راه ازادی و برای باز یافتن کرامت و شان انسانی و شهروندی ایرانیان، متحمل می شوید، من شخصا از شما سپاسگزارم.

     
  16. آقای سید مرتضی لطفا یه ماله بکش رو این خبر و نقش سپاه و رهبر و اعوان و انصارشون رو در این داستان برای ما مشخص کنید لطفا

    .
    توییت حمید بعیدی‌نژاد ( سفیر ایران در لندن) درباره «اطلاعات دقیق» مسئولان «ذیربط» از میزان پولشویی و قاچاق در کشور

     
  17. روان شاد جناب کسروی بما گفتند که ما یک حکومت به آخوند ها بدهکاریم ولی متاسفانه نگفتند که که این بدهکاری کی تمام میشود.

     
    • ن.م گرامی
      مردم در دوران ج.ا. خیلی سختی کشیدند و میکشند و تحقیر شدند٬ ولی چهل سال برای روشن شدن ذات این آخوندها و باورهایشان زمان طولانی نیست. هیچ چیز جز ج.ا. نمیتواست مردم را در این مدّت کوتاه تا به این اندازه ضد باورهای دینی کند. شاید ایران بتواند اولین کشور در منطقه باشد که از این سدّ عبور کند و الگویی باشد برای کشورهای منطقه. بر اساس قانون تکامل این نیز خواهد گذشت و بقول حافظ: باغ شود سبز و سرخ گل بدرآید. شاد باشید

       
  18. “…مع الاسف نه سکولارهای وطنی آنرا می فهمند و در نتیجه بوادی نفی و تمسخر دین افتاده اند،نه برخی متدینان ساده لوح که هم آوا با سکولارها شده اند،از این جهت این دو گروه کشک می سایند و در واقع عرض خود می برند و زحمت ملت مسلمان ایران می دارند!…”

    جناب سید مرتضی
    سلام
    آینده متعلق به واقع گرایان و انسانهای منطقی ست. آینده متعلق به کسانی ست که بدور از اختلافات دینی، مذهبی، نژادی، رنگ و زبان، با یکدیگر در صلح و آرامش زندگی میکنند. آینده متعلق به انسانهای متمدن و باهوش است. آینده متعلق به انسان آپدیت شده و به روز شده است.
    موضوع نفی دین نیست، موضوع حق انتخاب و دموکراسی ست، موضوع احترام به خواست مردم است… و افسوس که شما دین باوران همه چیز را مصادره کرده اید و این را حق خود میدانید که دیگران را به استفاده از زور به بهشت نادیده رهنمون شوید!
    چرا میترسید؟! چرا با نبود دین بر اریکه های قدرت، شما همه چیز خود را از دست رفته میبینید!؟ آیا دین و مذهب تا این حد پوشالی و سست است؛ مانند بادکنکی ست که اگر یک سوراخ کوچک بر آن ایجاد کنید…فسسسس…تمام بادش خالی میشود و…تمام؟!
    آیا جولان هزاران ساله ی دین و مذهب در سرزمین ایران و دیگر سرزمین های نگون بخت مانند آن، بس نیست؟ آیا هنوز انسان از نظر شما دین خواهان به آن درجه از درک و شعور نرسیده که خود انتخاب کند؟
    وحشت شما دین باوران از دموکراسی و سکولاریسم چه توجیه و توضیحی دارد؟ چگونه میشود که دین و مذهب یک نوع انتخاب آزاد و شخصی ست و تقلیدی نیست، ولی باید حتماً حکومتی دینی به شکل قهری و با استفاده از زور بر مردم حاکم باشد؟
    رسیدن به کشوری دموکرات و سکولار به همین سادگی ها نیست و مرحله به مرحله باید پیش رفت. مردم ایران اگر میخواهند جایی در مناسبات آینده و در این جهان و بر مبنای واقعیات داشته باشند، منطق و عقل حکم میکند که اگر ادعای با شعور بودن دارند، هر گونه تحکم و استبداد را نفی کنند و بدترین نوع استبداد هم استبداد دینی ست؛ چرا که استبداد دینی زبان نفهم ترین نوع استبداد است.
    ما سکولارهای وطنی خیلی خوب می فهمیم و خیلی خوب درک میکنیم که دیگر زمان شاخ و شانه کشیدن ها و من منم ها گذشته؛ و در همین حال منتظر هستیم تا دیگران هم به این درک و شعور برسند. قرار نیست دموکراسی و سکولاریسم به مردم زور چپان شود…قرار است که مردم خودشان انتخاب کنند و دموکراسی و سکولاریسم مانند هر نوع دیگری از ایسم ها درجه بندی دارد.
    ما امیداواریم که مردم ایران به همین زودی از بند استبداد دینی رها شوند و در خود این قدرت را بیابند که میتوانند خودشان انتخاب کنند…و این انتخاب، انتخابی آزاد و بدون محدودیت خواهد بود، بدور از نظارت های استصوابی و قیّم مأبانه و فرمایشی.
    همین قدم های اول و تاتی تاتی کردن هاست که ما را در نهایت به درست راه رفتن رهنمون میشود.
    دین اگر دین باشد و مذهب اگر مذهب، اگر میخواهد بماند و تصمیم بر ماندن دارد باید به روز باشد و دست از استبداد و تحکم ولایت مدارانه و قیم مأبانه بردارد.
    این متدینان از نگاه شما ساده لوح، در حقیقت دلسوزان واقعی دین و مذهب هستند؛ آنها نمیخواهند آن هدف غایی و نهایی موجودیت دین و مذهب، که همانا سعادتمند کردن انسان در این دنیا و دنیای نادیده است را فراموش کنند.
    از دیگر سو، اگر قرار باشد دین و مذهبی نتواند سعادت دنیا را به باورمندانش بدهد، همان بهتر که از بین برود و این دیر و زود دارد و سوخت و سوز ندارد… دینی و مذهبی که بخواهد به زور مردم را سعادتمند کند، هرگز ماندگار نخواهد بود.
    دستاورد حکومت دینی و مذهبی در ایران:
    1- نبود عدالت اجتماعی
    – اختلاف طبقاتی فاحش بین طبقات اجتماعی در برخورداری از امتیازات اجتماعی که اگر بخواهم توضیح دهم هزاران مورد را باید نام ببرم.
    2- نبود عدالت اقتصادی
    – فساد گسترده در سیستم بانکی، گسترش ربا و انواع کلاه برداری و اختلاس بدلیل خلأ های موجود در سیستم اقتصاد اسلامی. عدم تخصیص حقوق و مزایا بر طبق نوع کار و تخصص افراد. عدم هماهنگی بین دخل و خرج و وجود هزاران کمبود در تأمین معاش مردم و …
    3- نبود عدالت سیاسی
    – سیستم تک حزبی با پیروی از اندیشه ای فاشیستی اسلامی و عدم مکان رقابت دگر اندیشان در فضای آزاد سیاسی. نظارت استصوابی و ولایت مدارانه. محدودیت های بیشمار در ابراز نظر و عقاید سیاسی و …
    4- نبود عدالت قضایی
    سیستم فاسد و پیچیده ی قضایی و نادیده گرفتن کمترین حق افراد در دفاع مجاز و قانونی از خود، مجازاتهای قرون وسطایی و زندان های دراز مدت برای جرم های کوچک. نادیده گرفتن حق و حقوق شهروندی، دخالت سیاست و دین در قضاوت و همچنین نهادهای سیاسی و دینی در امور قضایی و عدم استقلال قوۀ قضائیه در کشور. عدم امکان رقابت بین افراد بی بضاعت در احقاق حق با افراد ثروتمند در نبود قدرت برخورداری از امکانات بصورت یکسان.

    و هزار و یک مرض دیگر که علت آن وجود سیستم حکومتی بر مبنای دین و مذهب است.

    پرسش ایجاست که : راه حل چیست؟
    راه حل، تغییر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی کشور است، بی هیچ برو برگردی. و این امر تنها با کمک مردم و همیاری آنها عملی خواهد شد.
    دیگر امیدی به سعادتمندی در غالب حکومت دین و مذهب نیستف همچنانکه تا کنون هیچ کشوری را نمیتوانید بیابید که با بکار بردن این روش، سعادتمند شده باشد.

    باشد!
    شما جناب سید مرتضی و دیگر باورمندان بر ادامه ی این روش حکومتی فاسد، منفور و شکست خورده، بهتر است همچنان تصور کنید که ما دموکراسی خواهان و دوستداران نظام سکولار، در حال کشک سابیدن یا کشک ساییدن هستیم و یا… بقول شما نمیفهمیم!
    ولی مطمئن باشید که به نتیجه خواهد رسید…مگر نمیگویند: که از تو حرکت، از خدا برکت!
    امیدوارم تمامی مردم ایران یک به یک به گروه کشک سابان اضافه شوند و حتی روزی شما و همفکران شما هم به گروه ما بپیوندید، اگر واقعاً دلسوز ایران و مردم ایران هستید.

    ملت فقط مسلمانان و شیعیان دلبخواه شما نیستند!
    بگذارید مردم خودشان تصمیم بگیرند.

     
    • جناب آنارشیست – عالی بود. مرسی.
      من هم یک کشک ساب هستم.

       
    • سلام برکشک سابان دموکراسی خواهان سکولار پسندان

      ماکشک می سابیم اما ماله برجور وفساد نظام. فاسد وافسادگر نمی کشیم , ماازدین و دینداری بیزار نشده ایم , ما ازدینداران ریاکار وفریبنده عوام وحامی اختلاسگران فاسد پولشویان جبهه پینه بسته تزویر گران هواپرست ومروجان بت پرستی وشریک غارتگران اموال عمومی , ایجاد کنندگان فاصله های وسیع طبقاتی فقر وغنا وازماله کشان این فجایع نظام دینداری قلابی. بیزاریم .
      ما خواهان عدالت اجتماعی وسیاسی واقتصادی وفرهنگی هستیم , وازدوز وکلک وریا وتزویر ورباخواری حتی قوه قضا بنام حکومت ولی فقیه جائر وفاسد که دین را به استخدام خویش گرفته وازهیچ ظلمی وغارتی ابائی ندارد , خسته شده ایم بیزار ی خودرا اعلام می داریم .
      ما نظام سکولار ودموکراسی را صدمرتبه براین حکومت جور ی که دین را به استخدام خویش گرفته وایران را ویران کرده است وازهرفسادی وظلمی ابائی ندارد , براین نظام جور ترجیح می دهیم .
      سکولار بمعنای اینکه دین درسیاست وحکومت نباید دخالت کند ودولت سکولار هم نباید درسیاست وامور کشورداری ازدین مایه بگذارد . وانتخاب مسئولان کشوری برمبنای را اکثریت باشد چه رئیس جمهور وچه مجلس شورا , ومسئولان باید پاسخگوی حیطه مسئولیتشان باشند , نظامیان حق دخالت درسیاست نباید داشته باشند ودراقتصاد وفرهنگ جامعه نیز . حوزه علمیه باید مستقل وازبودجه دولت نباید ارتزاق واستفاده نمایند وحوزویان باید آزادگی را پیشه خود سازند علوم دینی را نشر دهند وازسیاست و سیاست بازی کناره گیرند وهر گز امور دینی را برسیاست تداخل ننمایند ناظر برسیاسیون ومنتقد باشند اما نه برمبنای دین ودستور دینی .
      ملت شریف ایران اگر خواهان زندگی سالم وشرافتمندانه هستند بردموکراسی وحکومت سکولار اصرار ورزند وفراخوان رفراندم براین تغییر همت ورزند وسرنوشت خویش را خودشان رقم بزنند تا از ظلم وجور آخوندهای دغلباز وریاکار ورباخوار وهتاک وسفاک خلاص شوند وگرنه خود کرده وساکت وتنبل را بهتر آنکه شلاق جور آخوندی برسرش باشد . مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد وتلاش برای بهبودی نمود والسلام
      مصلح

       
    • سلام و درود آنارشیست گرامی

      ممنون از نقد شما

      من به جزئیات و محتوای نقد شما نمی پردازم از این جهت که شما فی الواقع سخنی که مورد نظر من بود را نقد نکرده بودید،بلکه دریافتی که خود از سخن من داشتید را نفی کردید،بقول برخی، چیزی را ببر کردید،بعد ببری که ساخته بودید شکار کردید!

      اشاره می کنم :یکی از آسیب ها یا مشکلات در باب نقد،مساله تقطیع است،در موارد زیادی نقد کننده یک عبارت یا یک پاراگراف یا یک مقاله،عبارت خاصی از یک مجموعه یا منظومه گفتار را بیرون کشیده و روی آن زوم می کند و لوازم و ملزوماتی متوجه آن می کند که اگر عبارت در جایگاه خود باشد چنین لوازم و ملزوماتی همراه آن نیست.

      من در عبارت مورد اشاره،اشاره کرده بودم به مساله “براندازی دین در ایران” نه به “امکان یا امتناع سکولاریسم سیاسی در ایران “یا “باید و نباید سکولاریسم سیاسی در ایران”،و نفی “امکان براندازی دین در ایران اسلامی” غیر از نفی”امکان یا لزوم تحقق سکولاریسم سیاسی در ایران”است (دقت کنید)

      عبارت مورد نظر این بود:

      سیّد مرتضی
      11:07 ق.ظ / نوامبر 23, 2018

      “لذا سکولار کردن جامعه و حکومت ایران به براندازی دین خواهد انجامید”
      (پایان نقل قول)

      تحلیل شما واقع بینانه است و با شما موافقم،البته در دنباله این جمله نیز خوب بود می نوشتید که : و براندازی دین در ایران غیر ممکن است.

      این گزاره قهرا لازمه تحلیل درست شماست که به آن تصریح نکرده بودید.و این البته واقعیتی است که مع الاسف نه سکولارهای وطنی آنرا می فهمند و در نتیجه بوادی نفی و تمسخر دین افتاده اند،نه برخی متدینان ساده لوح که هم آوا با سکولارها شده اند،از این جهت این دو گروه کشک می سایند و در واقع عرض خود می برند و زحمت ملت مسلمان ایران می دارند!”
      (پایان)

      می بینید که اشاره من به خلوّ (خالی بودن) عبارت نویسنده آن کامنت از گزاره ای است که من ذکر کردم،اینکه “براندازی دین در ایران اسلامی و حتی در غیر ایران” غیر ممکن است.دنبال آن نیز اشاره کردم به اینکه :از این جهت سکولارهای وطنی چون درکی از عدم امکان براندازی دین در ایران اسلامی ندارند،پس بوادی تمسخر ونفی دین افتاده اند،چنانکه نمونه های فراوانی از آن را در این سایت شاهد هستیم.

      بنابر این بحث من نفی براندازی دین در ایران بود نه امکان یا عدم امکان،لزوم یا عدم لزوم سکولاریسم سیاسی در ایران.

      نیز،بنده بارها گفته ام،علیرغم اینکه معتقدم سکولاریسم سیاسی با بافت جامعه سنتی دینی ما در ایران سازگار نیست،اما میزان رای مردم است،اگر روزی مردم کلّهم اجمعون یا اکثریت ،رای به حکومت سکولار (غیر دینی) دادند نباید حکومت دینی را بر آن تحمیل کرد،منتها تفاوت نظر من با شما سکولارهای وطنی این است که هنوز چنین اتفاقی در ایران نیفتاده است و قرائن زیادی بر خلاف آن وجود دارد،در واقع بنظر من سکولاریسم سیاسی فعلا جایی در ایران ندارد و سکولارها پایگاهی بین مردم ندارند،چیزی که هست فقط صدای آنها در فضاهای مجازی بلند است!
      البته بحث براندازی دین در ایران که تحقق آن مستحیلتر است،از این جهت سکولارهایی که دنبال براندازی دین در ایران هستند حتما حتما کشک می سایند!و همین تلاش آنها برای براندازی دین نشان از عجز آنها و فقدان پایگاه در این جامعه است!

      سپاس

       
      • جناب سید مرتضی
        سلام و درود متقابل مرا پذیرا باشید

        شما اگر به جزئیات محتوای نقد من میپرداختید بسیار قدردان شما میشدم.

        متأسفانه شما خلط مبحث میکنید و یه جورایی با کلمات بازی میکنید.

        پاسخی مشروح نوشتم ولی پاک کردم!… بدلیل برخورد نزدیک از نوع سوم!

        فقط همین یکی دو بند آخر را کافی دانستم:

        تا زمانی که ماندگاری دین و مذهب مساوی باشد با بود و نبود آخوند در قدرت مطلق…بله، ما سکولارها خواستار براندازی دین هستیم؛ آن دینی که آخوند میخواهد، میگوید و نمایندگی میکند؛ آن دینی که آخوند سوار بر آن، دمار از روزگار مردم در آورده…ما سکولارها بدنبال براندازی آخوند هستیم؛ حال اگر آخوند خود را عین دین میداند، این دیگر مشکل ما نیست!

        دین آنست که ببوید
        نه آنکه آخوند بگوید

        برم کمی کشک بسابم… تا زمانی که آن آش رشته ای که برای آخوند حاکم تدارک دیده ایم، آماده بشه… آنوقت است که این کشک بکار می آید… اصلاً، مگه آش رشته بدون کشک داریم؟
        مگه میشه؟ مگه داریم؟… که آخوند حاکم به بهانه ی مهدی موعود و غایب از نظر و تا زمان ظهورش، هی مردم را بدوشه و بچاپه و از هر جرم و جنایت و ظلم و فسادی دریغ نکنه؟

        فعلاً برم کشکم رو بسابم تا…آش آماده بشه!

        با احترام

         
        • درود آنارشیست گرامی

          از شما انتظار می رود در بحث های جدی بوادی شوخی و تکّه پرانی به مخالف نروید.همینطور توصیه می کنم اگر طالب نتیجه گیری و مفید بودن بحث ها هستید،نوشته های خویش را انباشته از دهها مطلب متنوع قابل بحث نکنید با محدودیت هایی که در اینجا از حیث جا و مکان نوشتن و وقت هست.

          روشنتر بگویم:شما یک مورد یا مساله خاص را مطرح کنید و بگویید و بشنوید،چون انباشته کردن دهها مطلب و مقوله و کوفتن آن بر سر مخالف، هم دور از انصاف است و هم فاقد فائده لازم در بحث ها.

          از باب مثال: من خواستم در مورد کامنت دیگری که در مورد مساله خدعه و اظهارات آن فرد امریکائی نوشتید را پاسخ دهم دیدم موارد متعدد تاریخی و مدعیاتی در آن نوشته شما و آن لینک هست که پرداختن به همه آنها مجال واسعی می طلبد،فی المثل اینکه مرحوم امام گفته باشند کمونیست ها در بیان عقائد آزادند،بعد ادعا شود که ایشان خلاف این رفتار کردند،یک خلاف گوئی و مغالطه آشکار است که می شود مبسوطا در آن گفتگو کرد،بعد شمای خوش انصاف اینرا بهمراه موارد متعددی ضمیمه می کنید و خیال می کنید مطلوب باثبات رسید!

          از شما سوال می کنم :واقعا شما که می گویید سنّ و سالی دارید و آن وقایع را دیده اید واقعا صورت مساله این بوده است که امام گفت کمونیستها هم در بیان عقائد خود آزادند، بعد اینرا نقض کرد و کمونیستها را صرفا بخاطر بیان ماتریالیسم تاریخی یا اقتصاد مارکسیستی یا ماتریالیسم فلسفی سرکوب کرد؟! واقعا اینطور است خوش انصاف؟! اگر اینطور است پس آن مناظرات متفکران اسلامی در تلویزیون و دانشگاه و مجالس با سران مارکسیست اعم از توده ای و فدائی و گروههای چپ چه بود؟! آیا واقعا گروههای چپی مارکسیستی بعدها بحثشان با نظام بحث از ماتریالیسم تاریخی و فلسفی و اقتصاد مارکسیستی بود یا توطئه و جاسوسی و ترور و قیام مسلحانه و بهم زدن نظم جامعه؟! بنده معتقدم آن سخن مرحوم امام رضوان الله علیه هنوز نیز بقوت خود باقی است یعنی مارکسیستها در بیان عقائد خویش و بحث و مناظره استدلالی پیرامون آن آزادند اما آیا آنها واقعا با پذیرش نظام و رای مردم بر این روش پایدار ماندند؟ خوب این یک بحث از آن زمینه ایست که شما و آن فرد امریکائی که اشتباهات فراوانی در نوشته و گفته او هست آنرا از پیش خود خدعه می نامید.من عرضم الان این است که منصف باشیم و از فریبکاری و اقدام تبلیغاتی برای رسیدن بمقصود پرهیز کنیم،اگر مطلبی داریم آنرا بصورت متمرکز بیان کنیم و بگوییم و بشنویم.

          نیز ،توضیحی که اینجا پیرامون نقد شما نوشتم روشن بود و خلط مبحثی در آن نبود،من نوشتم “براندازی دین اسلام در ایران غیر ممکن است”. اینرا بخوبی می دانید و خود شما هم در نوشته ها بارها اظهار کرده اید، اگر بحث خاصی پیرامون این گزاره دارید بسم الله،هرقدر دلتان می خواهد مشروح بنویسید و هیچگاه نیز از انتشار مطلب مشروح طفره نروید و مخاطب خویش را نیز تهدید بچیزی نکنید،در اینصورت به اخلاق و فرزانگی نزدیکتر خواهید بود.

          مطلب دیگری که به آن اشاره کردم این بود که من فعلا برای سکولاریسم سیاسی در ایران اسلامی خاستگاهی و پایگاهی نمی بینم مگر صداهای بلند معدودی در فضای مجازی و هیاهو کردن و خود را نماینده قاطبه ملت مسلمان ایران قلمداد کردن.از این جهت تعبیر کردم که سکولارها در ایران -خصوصا آنها که غیر واقع بینانه در پی براندازی دین و مذهب در ایران هستند- در حال کشک ساییدن هستند! حال اگر مایلند در کنار آن آش هم بپزند اختیار خود آنهاست!

          اما مطالب شما:من چطور به جزئیات مطالب شما بپردازم در حالیکه آنها را بی ارتباط با مطلبی می دانم که گفته ام؟ من توضیح دادم که شما گزاره ابراز شده از سوی مرا تحریف کرده اید و شروع به پرداختن بمطالبی کرده اید که لوازم گفتار من نبود.

          در هر بحثی اگر سخن مستدلی دارید آنرا بیان کنید و هیچگاه نه کسی را تهدید به چیزی کنید و نه چیزی را که مستدل است پاک کنید.

          در مورد دو بندی که آوردید:بارها عرض شد که به دین اسلام نباید متعرّض شد مگر آنکه هر قرائتی از آن در نظر هست را تبیین کرد،هیچکس نمی گوید دین و مذهب مساوی است با بود آخوند یا روحانی در قدرت چون این خلط بین نظریه و عمل است،و آخوند نه عین دین است و نه در قدرت بودن اشخاص اعم از آخوند و غیر آخوند تابع این گزاره است،برای اینکه در قدرت بودن اشخاص اعم از روحانی و غیر روحانی تابع رای مردم است و بارها بخلاف زعم شما عرض شد که حکومت ایران حکومت آخوندی اینطور که شما ترویج می کنید نیست بلکه پس از تاسیس نظام اسلامی بر میزان رای مردم، معیار و میزان رای و انتخاب مردم است از صدر تا ذیل این نظام.

          نیز توجه بفرمایید،چه آخوند بر اساس رای مردم در قدرت باشد یا در قدرت نباشد،شما یا هرکسی قدرت براندازی آخوند را هم ندارید تا چه رسد براندازی دین.برای اینکه در این جامعه اسلامی،مردم مسلمان ایران روحانیین را مفسران و مروّجان دین و مذهب خویش می دانند و بر میزان عقلائی رجوع غیر کارشناس به کارشناس،خود را ملزم به تبعیت نظری و عملی از آنان می دانند، و از آنجا که دین مردم قابل براندازی نیست،مبلغان دینی نیز قابل براندازی نیستند مگر البته در فضاهای مجازی و اینترنتی!

          البته بحث قدرت را نیز اشاره کردم که بود یا نبود یک آخوند یا یک روحانی در قدرت تابع رای و خواست مردم است نه تابع میل و سلیقه شخصی شما.

          نیز شما به کشک سائیدن یا آش پختن بپدازید،کسی مانع از کشک سائی و آش پزی شما نیست ،اما معیار خواست و اراده عموم مردم است نه کشک ساییدن یا آش پختن کسانی.

          و در خاتمه : عزیز برادر! در مورد فقره آخر نوشته ات می گویم :بله نه تنها میشه،بلکه شده و داریم! چون مردم مسلمان شیعه برخلاف شما به مهدی موعود سلام الله علیه باور دارند و فلسفه مهدویت و نیابت عامه فقهای امامیه را پذیرفته اند و آنرا در صحنه اجتماع با رای خود تثبیت کرده اند.

          با احترام

           
  19. نازش نده، گازش بده!
    ———————

    چراغ داد بزن کنار، چفت کرد، توی خط سبقت بودم، سمت راستم بند بود، تاخیر افتاد، تو لب شد، پیچید جلوم، گرررمب، کوبید به آینه بغل و در رفت.
    به قول مادرم، رگ کرمانیم زد بالا (مادر شوهرش کرمانی بود)، کلاج، گاز، دنده، فلاشر، افتادم دنبالش، تعقیب و گریز، بوق، چراغ، ویراژ، سبقت، لایی، جلوی “سرزمین موج های آبی” پیچیدم جلوش، ترمز دست را کشیدم و آمدم پایین. چهار جوان بودند، مو دراز، بازو کلفت و ران باریک. پیاده شدند.
    محل ندادم، ترررق، یک لگد کوبیدم به آینه بغلش و برگشتم، پشت سرم را هم نگاه نکردم، نشستم پشت فرمان و بوووق، یعنی بی حساب.
    خدا به جوانی شان رحم کرد رگ مشهدیم نزد بالا، به قول بی بی خدا بیامرزم، خدا به دور!

     
  20. حازی جون

    دیدم که پایین تلگراف من که به مزی جون زده بودم در باره دعای رفع نفخ روده که به مزی جون کمک کنه که نفخش را این جا روی سایت خالی نکنه , چون بده این کار , شما مطلب کوتاهی ظاهرا خطاب به من و سید مرتضی گذاشتی و اینطور که من فهمیدم من از بیماری روانی رنج میبرم و خودم نمیدونم , درست فهمیدم ؟ عیبی نداره مادرجون همون طور که در جا های دیگه هم دیدم نوشته ای , الحمدلله حکیم حاذقی هم هستی شکر خدا . حالا سئوال من اینه که شما اینترنتی هم مریض میبینی و درمان میکنی ؟ دیدم جایی نوشته بودی که حتی با خوندن کامنت بدون آی دی هم میتونی هم نویسنده اش رو بشناسی و هم مرضش رو تشخیص بدی , الله اکبر از این همه کمالات . من البته این اولین کامنتمه و فکر نمیکنم که تو با فقط این یکی بتونی مرضم رو تشخیص بدی و منو درمون کنی . من خیلی دلم میخواد که تو منو اینترنتی درمون کنی پسرم .

    میبخشید من همانطور که مزدکم رو مزی صدا میکنم برای اینکه ملوسه هنوز مثل زمان بچگیش تو رو هم اگر اشکالی نداره “حازی “صدا میکنم که با کمالاتت کاملامیخونه چون همانطور که خودت گفتی “دکتر” ” حاذقی ” هستی و “حازی” به معنی ” کسی که با نگاه کردن به خال و کف دست فال آدم میگیره یعنی خال بین , کف بینه ” که میشه همون دکتر حاذق که تنها با نگاه کردن به دو کلمه , خال و کف دست , میتونه مرزرو تشخیص بده و درمان کنه که الحمدلله تو هستی . پس من برای این که شما با ناشناس های دیگه که اصلا کمالات شما رو ندارن اشتباه گرفته نشی اسمتو حازی میذ ارم . اسم منم خاله جونه . خوشوقتم از آشنایی با شما!
    حازی جون ! خدا عمرش بده این نوریزاد رو که این دکون رو باز کرده و منو با خیلی ها آشنا کرده . یکی از اینا اسمش سید رضی بود که من بش میگم سید رضی دیونه . آیا تو میتونی اول به من بگی اون چه مرضی داشت قبل از این که به من بپردازی ؟ کامنت هاش فراون روی سایتن و در همین پست هم چند تا کامنت با اسم ناشناس گذاشته خدا ذلیلش کنه به حق علی . مثل مزی جونم تو هم مواظب خودت باش حازی جون !

     
    • تذکراتی به خاله جون

      1-سلام خاله جون! اگر مقصود خاله این بوده که حاذق جون مخفّف بشه پس قاعدتا باید بشه “حاذی جون”به چه مناسبت شده “حازی جون” ؟!

      2- خاله جون! خوبه یک تذکری هم به “حاذی جون” می دادی در مورد معالجه مشکلات روحی “فیلسوف بزرگ” که مدتی است پیداش نیست!

      3-خاله جون! خوبه یه سوالی هم از “حاذی جون” کنی که اگه زبونم لال خود حاذی جون ها دچار مشکلات روحی شده باشن و مطبّشونو رها کنن بیان تو فضای مجازی دست به معالجه این و اون بزنن،خود حاذی جونها چطوری مشکلات روحی شونو حل می کنن؟! چون معمولا در علم روان شناسی گفته میشه یکی از تفاوت های مشکلات روحی با مشکلات جسمی اینه که صاحب مشکلات روحی از مشکلات خودش بیخبره ،و معلومه که تا کسی آگاه از مشکلات خودش نباشه نمیتونه مشکلات خودشو حل کنه! سوال اینه که حاذی جون ها هم خودشونو چک می کنند ببینن مشکلی دارن یا نه؟

      بخش خاله جون تو کار بزرگترها دخالت می کنم!

       
      • سید جون حازی با “ز” به معنی کف بینه , خال بینه , نه حا ذ ی . حا ذ ی با “ذ” به معنای ” برابر” است جونم ولی این حازی من که با کسی تو این سایت برابر نیست که اسمشو
        حاذ ی بزارم , اون از همه سره جونم .

         
      • نوریزاد!!!ببین کار روانشناسان اینه که برخلاف عموم که ظاهر یک شخصیت رو میبینن به زوایای تاریک اشخاص سرک بکشن.حالا هی اظهارات کارشناسانه منو حذف کن و فردی بازی دربیار!!!همونطور که انتظار داشتم و البته علم روانشناسی به اون مهر تایید میزنه بای پلار و borderlineنسبت به هم ابراز علاقه کرده و بعضا قابل شناسایی نیستن.اما توجه تو و دوستان رو به این مطلب جلب میکنم که به شخصیت بیمار بای پلار در اینجا توجه کنین.ما شاهد فاز دپرسیو غالب شده در این بین هستیم.هر چقدر دوست عزیز ما سید سعی میکنه در ارائه گفتار منطقی خود را در فاز منیک حفظ کنه با یه شوک روانکاوی به شخصیت اصلی خودش برمیگرده.خوب این تخصص ماست که با سرک کشیدن به زوایای تاریک روح و روان یماری رو شناسایی و نسبت به درمون اون اقدام کنیم.به نظر دوستان الان با عریان شدن شخصیت بای پلار اثری از اون حس دانشمند بودن و تصور بر دست بالا بودن دیده میشه؟!!اینها هنر روانشناسان است که در جامعه ما بدلیل عدم درک عمومی و رفتارهایی مثل رفتارهای اشتباه تو نوریزاد به انزوا رفته!!!!

         
  21. سلام جناب شفیعی
    این می تونه دستمایه یه رمان باشه

    در حاشیه یک اعدام

    شب‌های پاییز سال ۷۴ مردم سرگرم دیدن دادگاهی بودند که بزرگترین اختلاس تاریخ انقلاب لقب گرفت.
    فاصل خداداد با همکاری مرتضی رفیق دوست(برادر محسن رفیق دوست، رییس بنیاد مستضعفان) و تبانی با کارمندان بانک صادرات اختلاس ۱۲۳ میلیاردی کرد. ریاست بانک صادرات در دستان ولی‌الله سیف بود.
    خداداد اول آذر ۷۴ اعدام شد. اما سیف که بزرگترین اختلاس تاریخ انقلاب در زمان مدیریت او رخ داد، بعدها به مدیرعاملی بانک‌های کارآفرین، ملت، صادرات، سپه و ملی رسید.

    حالا ۲۳سال از آن اعدام می‌گذرد و امروز وحید مظلومین معروف به سلطان سکه اعدام شد. او در آشفته بازاری که اتفاقا بازهم در ریاست سیف بر بانک مرکزی رخ داد، به سلطانیِ سکه رسید.
    این اولین و آخرین اعدام نیست؛ ۲۳ سال پیش خداداد و امروز هم مظلومین بالای دار رفت. اما همچنان مدیریت سیف‌ها ادامه دارد.
    خاصه آنکه رئیس‌جمهور، سیف را به سمت «مشاور رئیس‌جمهور در امور پولی و بانکی» منصوب کرده!
    اعدام امثال خداداد خوب و بجاست اما نباید مدیرانی که در دوران صدارت آنها این فسادها روی می‌دهد مورد مواخذه یا محاکمه قرار گیرند و یا حداقل خانه‌نشین شوند؟

     
  22. واپسین نامه سعیدی سیرجانی

    .
    نامه
    “زنده یاد سعیدی سیرجانی”
    به خامنه ای

    .
    جناب آقای خامنه ای پیام عتاب آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متاسف شدم، نه به علت این که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفته ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب اله حسابم را خواهند رسید،
    که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ایم.
    تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد رفته ام در باره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت.
    بگذریم از لحن تهیم آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید مینمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان.

    حیرتم از این است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد کردید و نا معتقد به اسلام.

    اگر مستند به نوشته های من است ای کاش موردش را مشخص میفرمودید، و اگر مبتنی بر واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که اناله وانا الیه راجعون.
    میدانم در حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت اله منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق مرگ و خانه نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی بی گناهی.
    و میدانم رهبر جلیل والا قدری که با یک نهیبش نمایندگان مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت میخزند، البته میتواند با تیغ بیریغ تکفیر حمله بر من درویش یک قبا آرد.
    فرموده بودید چرا این همه مزایای حکومت اسلامی را ندیده ام و به تمجید نپرداخته ام.

    این وظیفه اخلاقی را شاعران و نویسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در کلک هواداران ولایت فقیه در آمده اند بهتر و موثرتر انجام میدهند.
    وانگهی رژیمی که علاوه بر فرستنده های رادیویی و تلویزیونی هزاران مسجد و منبر و مجلس در اختیار دارد، چه نیازی به مدیحه سرایی مطرودان دارد،

    بخصوص نویسنده کج سلیقه ای که هرگز در مدح هیچ امیر وحاکمی قلم نزده است.

    فرموده بودید چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئیات اداری پرداخته ام؟

    از همین انتقادهای جزئی هم شرمنده ام که به حمداله درین ده سال فرصت شناسان حق مطلب را ادا کرده اند و بر حاکم معزول تاخته اند.
    وضع من در زمان شاه نیز مانند امروز بود. مینوشتم و چاپ میشد و منتشر نمیگشت.
    دیکتاتور مغرور می پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می افزاید.
    قطعا مقالات سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است.
    بفرمایید مطلب از یغما و خواندنیها بیرون کشیده مرا در مقوله سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتالاسیون مضحکه تغییر تاریخ شعبده جشنهای شاهنشاهی به حضور تان بیاورند
    تا بدانید بوده اند مردم از جان گذشته ای که بی هیچ دعوی مبارزی و پیوستگی به دارو دسته ای از بیان حقایق پروایی نداشته اند.
    اما در مورد کتابهای توقیف شده بنده، واقعا نمیدانم کجایش حمله به اسلام است یا اساس حکومت اسلامی.
    من ذاتا از ریا و دروغ و تبعیض و ستم متنفرم و این نفرت در نوشته هایم منعکس است.
    اگر خدای ناخواسته همچو مفاسدی در دستگاه حکومت راه یافته است چه بهتر که مطرح گردد و علاج شود.
    مسئله اساسی در حکومت حاضر این است که انتقاد از هر مسند نشین و مسئولی حمل بر زیر سوال بردن رژیم میشود و لطمه زدن به اساس اسلام، و بهانه ای برای سرکوبی و اختناق و نتیجه اش همین که میبینیم.

    من به آنچه در کتابهای توقیف وخمیر شده ام نوشته ام عمیقا اعتقاد دارم در هر محکمه ای حاضر به پاسخ گویی ام.

    اگر واقعا خلاف اسلام یا حکومت واقعی اسلامی است،چرا بدین شیوه های غیر اخلاقی با من رفتار میکنند. مگر مملکت قانون و محکمه ندارد؟
    جناب آقای خامنه ای، توقع مردم مسلمان ایران از حکومت اسلامی جز اینهاست که میکنند.
    در رژیم کمونیستی تکلیف خلایق معلوم است. همه فضایل و امتیازات در نیروی کار مفید افراد ملت خلاصه میشود و مناصب و مقامات در دست طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامعه.
    در ممالک سرمایه داری تمول و در آمد بیشتر ضامن قدرت اجتماعی است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شیوه و از هر طریق حاجب آلاف و الوافی شده اند.

    اما در حکومت اسلامی ضابطه چیست؟ آیا فضایل منحصر به نماز و دعای بیشتر است و روزه طولانی تر و سجده غلیطت و لقب حاجی و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسیار،

    یا به حکم آیه کریمه آن اکرمکم عنداله اتقیکم، فضیلت افراد محضول تقرب به حق است و قرب یزدان در گرو تقوی؟ اگر چنین است اجازه فرمایید بی هیچ ملاحظه و پروایی عرض کنم
    بسیار از اعمال سران حکوممت خلاف تقواست.
    این را به تجربه شخصا در یافته ام و اثباتش اگر خواستید آسان است.
    بگذریم از دوسال اول که نابسامانیها جواز آشفته گوئیها و آشفته کاریها بود، درهمین چند ماه اخیر، بزرگانی که در خبرنامه ها و جراید مرا عضو حزب توده و خدمتگزار شاه و مامور ساواک معرفی کردند،
    هم از معصیت سنگین بهتان با خبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلق و خوی من.

    اینکه با گذشته زندگی بنده آشنایی نداشتید به فیض مقام و موقعیت
    خویش می توانستند از دستگاه اطلاعاتی کشور جویای سوابق شوند و آن گاه دست به قلم ببرند،
    یا کسانی را مامور که مزاحمتهایی از قبیل سنگ پراندن و شعار نویسی بر در و دیوار خانه ام کنند.

    جناب آقای خامنه ای بنده به خلاف حکم قاطع شما، مسلمانی صافی اعتقادم، وبه دین و عقیده ام مباهات میکنم. هیچ ابله مخالف اسلامی نمیآید پانزده سال عمر خود را صرف تصحیح و چاپ مفصل ترین تفسیر قرآن کند.

    کسی که به اسلام بی اعتقاد است، با چه انگیزه ای قصیده این بارگه که پایه اش از عرش برتر است تقدیم آستانه قم میکند؟

    کسی که دلبسته اسلام نیست در شرایط حاضر خاموش می نشیند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحمیل شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.

    جناب آقای خامنه ای، من بیش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم از شرقی و غربی در وطن عزیزم مخالفم، و بیش از بسیار مدعیان به حقانیت شریعت مقدس اسلام معتقد.

    به هیچ حزب و دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته ام و نه بعداز این میتوانم داشته باشم.
    اگر هوس جاه و منصب داشتم در سال 57 دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمیکردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمیشدم درین سالهای پیر و ممنوع القلمی خانه مسکونیم را که تنها مایملکم در پهنه جهان بود بفروشم و صرف معاش کنم.

    آدمیزاده ام آزاده ام و دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران،

    بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند

    با تقدیم احترام
    سعیدی سیرجانی

     
  23. “آشفتگی هویتی”

    جناب محمد یزدی پس ازشکست درانتخابات 94مجلس خبرگان به یک آشفتگی هویتی مبتلا شده است ونامه سرگشاده ایشان به حضرت آیت الله العظمی آقا موسی شبیری زنجانی بادرج عباراتی موهن نشان از بحران هویتی وشخصیتی ایشان دارد وازطرفی دیگر موضع گیریهای دوستان هم محفلی ایشان دلیل برعدم اطلاع آنان درباره این نامه است که شخص جناب یزدی بدون اطلاع دوستان هم محفلی خود به تحریک کیهانیان آن را نگاشته است. واین واقعیت را درموضع گیری کیهان پس ازانتشاراین نامه به خوبی می توان دیددرحالی که ایشان خودرا عضو جامعه مدرسین ودبیر عالی این جامعه معرفی می نماید. واعتبار مرجعیت را مرهون نظام می شمارد چطورخود حاضر به پذیرش قوانین آن نظام نشده است؟! و تاکنون مدرک قانونی برای وجود این چنین تشکلی را ارائه نداده. تمام گروه ها وشخصیت های سیاسی بخوبی می دانند که گروه هایی که کارسیاسی می کنند طبق کمیسیون ماده ده وزارت کشور می بایست مجوز فعالیت دریافت کنند. جامعه مدرسین تاکنون ازکمیسیون ماده 10احزاب مجوز دریافت نکرده واز نظر قانونی فعالیت آنها غیرقانونی است.اگرچه آقایان مدعی هستند که کار سیاسی نمی کنند که نیاز به مجوز وزارت کشورداشته باشدو کار آنان فقط یک فعالیت درون حوزوی است .درصورتی که حوزه علمیه قم بیش از سی هزار طلبه وده ها استاد ومدرس دارد چگونه یک عده انگشت شمار که نه منتخب حوزویان هستند و نه اعتبار چندانی درمیان حوزویان دارند به خود اجازه می دهند نه تنها برای حوزه بلکه برای مرجعیت هم تعیین تکلیف نمایند !!باید ازاین آقایانی که تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نمیرسد پرسش شود که شما ازچه جایگاهی به مرجعیت امرونهی می کنید؟! واین وهن” مرجعیت نیست که اعتبارش را ازنظام بدانیددرحالی که درصد ساله اخیر منفور ترین افراد نزد ملت وروحانیت روحانی نمایان درباری وحکومتی بوده اند ویکی ازافتخارات روحانیت شیعه درطول تاریخ استقلال روحانیت ومرجعیت شیعه بوده است روحانیون درباری که اعتبار خود را از حکومت گرفته اند’ بابحران هویتی وشخصیتی مواجه شده وازعدم محبوبیت رنج می برند و ازمحبوبیت روحانیت مستقل نیز احساس حسادت وحقارت می کنند وبا نوشتن چنین نامه هایی در صدد جبران کمبود خود هستند. صاحب قلم با نوشتن نامه به افراد واشخاص درهر سطحی مخالف نبوده ونیستم وآن را نشانه دموکراسی می دانم آنچه موجب نگرانی است عبارات دستوری است که دراین نامه آمده است، نه ابراز نظر وعقیده ودرثانی موضع گرفتن نادرست مخالفین این نامه است که نباید به نامشروع مشروعیت داده شود. وقتی جامعه مدرسین مشروعیت قانونی ندارد وریاست شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه هم منتفی است.
    درپایان به جناب یزدی وهم اندیشان ایشان عرض می کنم که امروزه کشور بیش ازگذشته به آرامش ومتانت وهمدلی تمام صاحبان فکر واندیشه نیازمنداست نه به بحران وآشوب. وکسانیکه دست به اختلاف وتفرقه می زنند آب به آسیاب کسانی می ریزند که به آب وخاک ومنابع این کشور طمع ورزیده وتنها راه نجات ارزش پول ملی وراه فائق آمدن برمشکلات وعبور ازبحرانهای موجود به رسمیت شناختن حقوق مخالفین خود باایجاد امنیت ملی وامنیت اقتصادی است. پس به حصروبند های سیاسی خاتمه دهید وبرهمگرایی وهمدلی تمامی گروه های سیاسی بکوشید که تنها را عبور ازمشکلات همدلی وهمگرایی ملی است.
    ابراهیم ملکی

     
  24. ﺧﻄﻴﺐ ﺟﻤﻌﻪ تهران سید احمد خاتمی آیت الله :
    ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ وزیر خارجه ﻣﺎ ﺩﺭ لوزان سویس ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺻﻠﺢ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﻛﺸﻮﺭی ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ هیچگونه خصومتی ﻧﺪﺍشته و ندارﻳﻢ ﻭ ﭘﻴﺎﻡ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺍﺳﺖ …

    ﺣﻀﺎﺭ(نماز گزاران) :

    تکبیر !!!
    ﻣـــــــــــﺮﮒ ﺑﺮ ﺁﻣـــــﺮﻳﻜﺎ
    ﻣـــــــــــﺮﮒ ﺑﺮ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ
    ﻣــــــــــﺮﮒ ﺑﺮ ﺍﻧﮕــﻠﻴـــﺲ
    مرگ بر آل سعود کافر!

     
  25. اجلال قوامی کردستانی

    سلام
    درود
    جناب نوری زاد
    زنده باد لمپنیسم!

    یکم: همه جا سایه گسترانیده و چونان اختاپوسی بر تار و پود سیاست، فرهنگ و مناسبات شخصی چنبره زده و هر روز بر فربهی آن افزوده می شود.شبح لمپنیسم را می توان اینجا و آنجا دید و در عمل کاری از آنتی لمپنیستها بر نمی آید ، جز تاسف گفتنی!
    پوپولیسم و همزاد آن لمپنیسم را مولود دوران محمود احمدی نژاد می دانند، محمودی که محبوب برخی ها بود و او را معجزه ی هزاره سوم می دانستند.در ایام او پوپولیست ها و لمپن ها نضج گرفتند و عقلانیت در پستوی خانه ها نهان گشت.
    کم‌مایه ها میدان دار شدند و ترک تازی ها کردند.در همه امورخود را صاحب نظر و دخالت را در همه حوزه ها مشروع و مقبول می دانستند.لمپن ها به سرعت متشکل شدند و چونان موریانه در همه جا لانه کردند.
    دوم: کردستان هم بی نصیب از این جماعت نبود.در حوزه ی عمومی لمپن ها قد بدافراشتند، از روزنامه و جامعه مدنی تا سیاست و اقتصاد.بر این باورند که همه چیز را داشتن حق آنان است.به عنوان همه چیز دان و خبره به رسانه میلی محلی دعوت می شوند و در باب مطبوعات لب به سخن می گشایند.برنامه ای به شدت نازل که سطح و جایگاهش را همین بس که جولانگاه این کم مایه ها شده است.تاجر صفتانی که از بد حادثه در دامگه روزنامه و روزنامه نویسی گرفتار آمده اند!
    هر فردی در جایگاه خویش محترم اما اینکه شغل شریف این جماعت قلیل شاگرد سبزی فروشی و یا آبدارچی رسانه میلی بوده باشند و اینک به مدد رانت و امتیازات خاص پسوند مدیر فلان جا و سردبیر و سرپرست بهمان نشریه را یدک می کشند، هم جای گریه دارد و هم خنده!
    اکنون لمپن ها در همه جا حضور دارند ، تا جایی که مجری یک برنامه نازل که هیچ شباهت و قرابتی با موسیقی فاخر کوردی ندارد، به تبلیغ گل فروشی هم کیشان خود می پردازد.لمپن ها هوای یکدیگر را در هر شرایطی دارند.پس زنده باد لمپن ها! زنده باد لمپنیسم!

     
  26. اسلام سیاسی
    سکولاریسم را جدایی دین از سیاست گفته اند.برای شناخت موضوع، باید که به تعریف سیاست بپردازیم.سیاست را به کلیه افکار،رفتارها و عملکردهای فردی یا جمعی که به کسب قدرت یا حفظ آن می انجامد تعریف می کنیم.با این تعریف تمام اسلام اعم اصول و فروع آن امری است سیاسی.بعنوان مثال جهاد و انتقاد از بنی اسرائیل یک سوم قرآن را به خود اختصاص داده،بر هر مسلمانی واجب بوده که با فتوای مجتهد مورد وثوق خود، جهاد نماید.
    نماز ، روزه ،زکات ، خمس و انفاق فردی ترین عبادات اسلام بوده اما بسیار سیاسی هستند بدین معنا که می توان اسلام را یک دین سیاسی دانست که مومنین خود را روزی پنج بار در یک متینگ جمع کرده و یا در مجالس اهدای غذا،نذورات،کارهای عام المنفعه،وقف و…قدرت اجتماعی،سیاسی و اقتصادی را نصیب مومنین و صدالبته روحانیت می کند.
    حجاب نماد اسلام و اذان هم بعنوان یک شعار اسلامی کاملا سیاسی بوده و می توان آنها را پرچم اسلام دانست.
    بنابراین هواداران سکولاریسم خوب است با علم به این موارد فرما یشات خود را عرضه بدارند.

     
    • اسلام در سیاسی شدن از دین بودن خارج شده و تبدیل به مرام می شود . چرا؟
      سیاست به اعمال زور و قدرت فرد یا افراد بر فرد یا دیگران گفته می شود و حال آنکه دین رابطه فرد و خدایش است رابطه فرد و خدایش با سیاست همراه نیست زیرا انسان هیچگاه قادر به اعمال زور و قدرت بر خدایش نیست.رابطه انسان و خدایش بی واسطه نیز است. پس این اسلام سیاسی چیست؟
      اسلام سیاسی هر چه است دین نیست ا فکاری پوسیده و ضد بشر ی است. که ما در داعش آنرا در اکنو ن شاهدیم.

      سکولاریسم بدین خاطر جدایی دین از قدرت است تا هر مرامی خاص با قدرت رفتار خود را الهی توجیه نکند.چون نظام ولایت فقیه.

       
  27. حضرت علی (ع) می فرمایند که، روزی از پیامبر مکرّم اسلام (ص) سئوال نمودم ،که کدامیک از حیوانات مسخ شده اند؟

    حضرت (ص) فرمودند :

    فیل ؛ خرس ؛ خوک ؛ میمون ؛ مارماهی ؛ سوسمار ؛ خرگوش ؛ شب پره ؛ عقرب ؛ عنکبوت ؛ کرم سیاه آبی ؛ سهیل و زهره ( نام دو حیوان دریایی است)

    از ایشان علت #مسخ را پرسیدم ؟ که حضرت فرمودند :

    ١- #عقرب : مرد بد زبانی بود که ، هیچکس از نیش زبانش آسوده نبود .

    ٢- #خوک : عده ای نصرانی بودند که ، از خدا خواستند غذای آسمانی برآنها بفرستد و با این که خواسته شان برآورده شد بر کفر خود افزودند.

    ٣- #فیل : مردی بوده که ، اهل لواط بوده است .

    ۴- #خرس : مردی بوده که ، مردان دیگر را به سبب مفعولیت به خود جلب می کرده است.

    ۵- #عنکبوت : زنی بوده است ،که به شوهر خود خیانت نموده است .

    ۶- #خرگوش : زنی بوده است ،که غسل حیض و غیره نمی کرده است .

    ٧- #مارماهی : مردی بوده است ،که زن خود را در اختیار مردم می گذاشته است .

    ٨- #سوسمار : بادیه نشینی بوده است ،که سر راه حاجیان را می گرفته و اموالشان را به غارت می برده است .

    ٩- #میمون : کسی بوده است ،که در روز شنبه برخلاف دستور الهی ماهی گرفته است.

    کتاب نصایح

     
  28. این مقاله رو تقدیم می کنم به آقای علوی نویسنده این سایت که از نوشته هاشون خیلی استفاده می کنم:

    ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ(ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۵ )

    ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
    ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
    ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻫﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .
    ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ” ﺍﺭﯾﮏ ….”
    ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﻋﺪﺩﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ، ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ 23 ﺑﺎﺷﺪ .
    ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ , ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ , ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ , ﺑﻠﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﺶ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺁﻥ 23 ﺑﺎﺷﺪ .
    ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ , ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ , ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺜﻼ 26 ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ . ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ 26 ﺑﻮﺩﻩ , ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
    ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺗﻮﺍﺯﻥ ﺧﻮﺩ , ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
    ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ , ﭘﺲ ﻫﺮ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺍﺟﺪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ .

    ﻭ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮﯼ :

    ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﮐﻮﭼﮏ , ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ , ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ , ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ …
    ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ….
    ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ .
    ﻫﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ , ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
    ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
    ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻣﺮﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ .

    ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮﻡ :
    ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ , ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺩﯾﺪﯾﺪ , ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﯾﺪ؛
    ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ , ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﯾﮕﺮ را صد در صد ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﻳﺪ .

    ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﻠﻢ ﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ . ﭼﻮﻥ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺍﺳﺖ .
    ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
    ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯾﺪ .

    ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻪ نﺭﺍﺣﺘﯽ ﻧﮕﺬﺭﯾﻢ .
    ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﯼ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ .
    ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ .
    ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻭﺻﻒ ﻧﺎﺷﺪﻧﯽ ﺑﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .

     
  29. از آقای سید مرتضی یک سءال شخصی دارم ببخشید شرعی
    تکلیف این پولها از نظر شرعی چی میشه لطفا یه جوری جواب بدین که حق به حقدار برسه
    مرسی
    عباس آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی در سخنرانی در دانشگاه فردوسی مشهد:
    “۳۵۰هزار تومان از جیب هر ایرانی برداشت شده و به سپرده گذاران موسسات مالی غیرمجاز داده شد!
    باید بررسی کرد چنین اقدامی مبنای اخلاقی داشته است؟”

     
  30. حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده: آمریکا از اقدامات نابخردانه خود پشیمان خواهد شد.
    مش قاسم: ۴۰ ساله که اینا هی از اعمال نابخردانه این و اون میگن. اینا توی خونه خودشون آینه ندارن, اینهمه چپاول کردن و بالا کشیدن آینه نمیخرن. چرا؟ از چهره دزد و آدمکش دروغگوو شیاد خودشون وحشت دارن.

     
  31. دولت مخفمه جمهوری اسهالی دیگر توان مهار هیچ بازاری را نیز ندارد!

    این جمهوری اسهالی بر چیده می شود!

    این جمهوری توان پرداخت حقوق کارگران خود را نیز ندارد!

    در برابر هر /// زیادی که می خورد سیری ناپذیر در جبران دروغهای گفته شده قبلی /// زیادی بیشتری می خورد!

    این جمهوری اسهالی برچیده می شود!

    باور کنید!

    پس اونی که باور نداری! باور کن! نیروی مخفمه افتضاحی نیز زور زیادی نزن!! تو می مانی و مشتی آخوند که در سوراخ چپیده اند!!

    اضافه حقوقی نیز دیگر نداری و همانطور که قبلاً نیز گفتم خاک بر سر آن فردی کنند که دیگر بخواهد به تو رشوه بدهد!!!

    دیگر حتی توان دادن ساندیس را نیز ندارند چه برسد به پاداشهای 5 میلیون تومانی در انتخابات 88 به قداره کشان حکومتی!!

    تو ای بچه بسیجی نادان نیز اگر هنوز بزرگ نشده ای بهتر است کاملاً توجیه شوی که سرانجام کاری مانند پاسدارهایی که دیگر آب از سرشان گذشته نخواهی داشت!!!

    تا به امروز به تعداد 1000 طناب دار با بودجه شخصی خود آماده کرده ایم، هر چند می دانیم باید چند برابر این تعداد را بسازیم!!

    دل به ارزان شدن دلار نیز نداشته باشید، دلار ارزان نیز بشود که نمی شود، بازار به شکل کنترل ناپذیری درآمده است! دولت قادر به نگهداری بند تنبان خود نیز دیگر نیست!!!

    نهایت نیروی رژیم جمهوری اسهالی برای سر پا نگه داشتن مقام وقاحت است و بس!!

    رژیم جمهوری اسهالی رفتنی است!

    باور کنید!

     
  32. ما میخواهیم که ایرانیان هم چنین شاد باشند . تماشا کنید !

    https://www.youtube.com/watch?v=Gwg8nDXLWic&list=RDeU9Z70cggW4&index=16

     
  33. یکی از این حاج سردار/*ان شکستخورده گفته امریکا زیر دندون ماست. این یکی از اون سردار/*هاست که در طول جنگ با عراق به ما میگفتن ماهی صدتا هواپیما سرنگون میکردن و ۵۰۰ تا تانک نابود میکردن و چندین هزار سرباز عراقی رو میکشتن. گذشت تا اینکه اون بیچاره رسید به بالا انداختن جام زهر . این حرفشون هم مثل همون جفنگیاته, فقط حرفه. این بیچارهها خیال میکنن جنگ با امریکا هم مثل زدن توی سر و کله زن و بچههای ایرانی توی خیابونای این مملکته. خدا نکنه که کار به جای باریک بکشه که مثل سال ۶۷ -۶۸درعرض چند ساعت ۷۵% نیروی دریآئی سر از کف خلیج فارس در آورد.

    /*: ک

     
  34. این اسلامیچیا غیر از شیادی و شامورتی بازی هیچی حالیشون نیست. همهشون سر و ته یه کرباسچی هستن. به عنوان مثال حاج اکبر جنگی. توی امریکا سالیان ساله که لمیده و اظهار فضل اسلامی میکنه. حاجی تا به حال بیش از ۲۰۰ (دویست) پست واسه عدنان قشوقچی گذاشته. چندتا پست برای فرشید هکی گذاشته؟ هیچ.

     
    • باسلام. برفرهیخته گان
      مسؤولية العالم إذا ظهرت البدع
      قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله عليه و آله ) : ” إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ ، فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ ” الكافي : 1 / 54 ، (إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عَلِمَهُ، فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ، لا يُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَلا عَدْل) ….یونس بن عبدالرحمان قال:
      فأبيت، وقلت لهما: إنا روينا عن الصادقين عليهم السلام أنهم قالوا:
      ” إذا ظهرت البدع فعلى العالم أن يظهر علمه، فإن لم يفعل سلب نور الايمان “ .
      این روایت دراکثر منابع کتب روائی با عبارت های همسان وگاهی به اختلاف اندک آمده است ومعنایش چنین است :” پیامبر وهمچنین از صادقین فرموده اند :” وقتی درمیان امت من بدعتی ظاهر شد , برعالم. زمانه است که علمش را ظاهر کند وبا آن بدعت مخالفت نماید وبدعت وکار زشت بودن آن را آشکار کند , اگر چنین نکند براوست لعنت خدا وفرشتگان و نفرین همه مردمان وازاو هیچ عملی قبول نخواهد شد , ویا نور ایمان ازاو گرفته خواهد شد “.

      هرچند محمد بن جمهور العمی راوی روایت اول ازپیامبر , از غالیان است واما روایتش هر چند مرفوعه ویامرسله است , امامرحوم خوئی وشیخ طوسی روایتش را تضعیف نکرده اند وتوثیق نموده اند وموافق باقواعد کلی احادیث مقبوله شناخته شده است.
      وروایت یونس بن عبدالرحمان که حرفی در آن نیست وبحثش با واقفیه بعد از موسی بن جعفر علیه السلام است که مال فراوانی ازمال امام که اینها عامل ووکیل امام بودند درنزد انها بود ومی خواستند از آن مال بخشی هم به یونس بدهند تا در معرفی امام رضا به امامت وترویج آن درمیان شیعیان , کوتاه بیاید و ساکت باشد وبا آنان درخوردن. ان مال شریک آنان گردد . ولی یونس قبول نکرد وبه آنان گفت : ازدو امام صادق وباقر شنیدم که فرمودند : برعالم است که وقتی بدعتی ظاهر شد علمش رادرمخالفت با آن بدعت اظهار نماید وگر نه نور ایمان ازاو سلب می شود “.
      حال سوال اینست که کدام بدعت بدتر از آدمکشی است که حاکم جور زمانه اشخاص بی گناه رابکشد ویا زندانی وشکنجه کردن آنان به جرم اینکه منتقد نظام جور بوده است ?
      آیا رباخواری رئیس قوه قضا اگر بدعت نیست پس چیست ?
      آیا اعلان جنگ باخدا بدعت نیست ?
      آیا اجازه رهبر براین رباخواری قوه قضا بدعت نیست ?
      آیا هردوی این اجازه دهنده وگیرنده وخورنده , ازعدالت نداشته اش ساقط نمی شود ? آیا اینان دیگر ولایتی برامت دارند ?
      آیا حکومت وقضاوتشان. ظالمانه وجائرانه. نیست ?
      آیاماله کشی بر این ظلم وجور مشمول نفرین خدا وفرشتگان ومردم نیست ?
      آیا اینگونه عالمان ماله کش نور ایمانی درخود می بینند ?
      آیا کشتن یک نفر بی گناه طبق نص صریح قرآن , همانند کشتن همه انسان های روی زمین نیست ?
      آیا سفاکی وخونریزی بی گناهان از سوی حاکم چور اسلامی بدعت نیست ?
      آیاماله کشی براین مظالم وآدمکشی حاکم جور خودش بدعت نیست?
      هذا انذار لکم وتجذیر لعلکم ترجعون الی صراط مستقیم.
      والسلام علی من اتبع الهدی ولاتتبع سبیل المفسدین
      وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین وبرائه من الظالمین.
      مصلح

       
  35. درود جناب نوریزاد عزیز.

    این آقایی که می گوید: خاتمی و کروبی آمریکایی و میرحسین موسوی اسراییلی است، عیسی فرهادی فرماندار تهران و گزینه استانداری خراسان شمالی از سوی دولت است، یجوری میگه ما بابت فتنه سال۸۸ هزینه سنگینی پرداخت کردیم که فکرکردم خونه زعفرانیه یاالهیه یا ویلای شمالش را فروخته ویامیلیاردها تومان موجودی حساب بانکیش را که با تلاش شبانه روزی وعرق جبین بدست آورده هزینه کرده.

    اگر اجازه تحقیق میدهند بررسی کنید، ببینید اگه درست فکرکردم شما همین الان راهی سیستان و بلوچستان شوید برای جمع آوری کمکهای مالی به ایشان.

    واما اینکه فرموددید من این همه گفتم حضرت آقا جاسوس و عامل روسیه هستش اما ایشان اشاره ایی بدان نمیکند ،فکر کنم برادرعیسی روسیه را رو سیه (روسیاه) خونده و فکر کرده این دیگه گفتن نداره. چیزی که عیان است ، چه حاجت به بیان است؟.

    بارخدایا!. اگر من اشتباه فکر میکنم ما را براه راست هدایت فرما که پیش بندگان صالح و مقربین درگاهت روسیه نباشیم!!

     
    • باسلام بر فرهیخته گان
      آیامقام عظمای ولایت قانون شکن نیست وحق ویژه درمقابل قانون ندارد پس این اجازه های قانونشکناه کیست ?

      ✅ قانون منع بکارگیری بازنشستگان، نماد بی‌اعتباری قانون

      ✍حسن‌متین‌گو:

      هنگام بررسی طرح منع بکارگیری بازنشستگان مجلس نظر به معافیت وزرا، نمایندگان رییس جمهور، جانبازان و آزادگان و فرزندان شهدا داد. با اصلاحیه این قانون، مدیران وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح هم از شمول این قانون خارج شدند. همچنین بصورت غیررسمی اعلام شد این قانون شامل نهادهای زیرمجموعه رهبری نمی‌شود

      چند روز قبل وحید یامین‌پور در توییتی خبر داد که مدیران سازمان صدا و سیما با مجوزی که از رهبری اخذ کردند از قانون سن بازنشستگی مستثنا شده‌اند

      مهدی تاج، رییس فدراسیون فوتبال با تمسک به سازمانهای بین‌المللی و ایجاد خطر تعلیق برای فوتبال ملی قانون کشور را مجبور به عقب‌نشینی کرد

      در آخرین مورد مطابق ادعا وزیر نفت، مسعود کرباسیان که شهریور ۹۷ استیضاح و برکنار شد با مجوز رهبری از شمول قانون منع بکارگیری بازنشستگان خارج شد تا بتواند سکان شرکت ملی نفت را بدست گیرد

      توقع میرفت این قانون اسباب خلاصی از دست افرادی باشد که در چند دهه اخیر بر کرسی مدیریت چنگ زده‌اند و با عملکرد نامطلوب کشور را به وضع موجود رسانده‌اند اما با تعدد استثنائات این قانون چنان بی اعتبارشده که نه تنها این افراد همچنان در عرصه مدیریت حضور خواهند داشت بلکه سایرین نیز فرصت را برای دور زدن این قانون مهیا می‌بینند و گویی این قانون برای خانه‌نشین کردن تعداد محدود و مشخصی به تصویب رسیده است همانند افشانی شهردار سابق تهران و چند کارمند دولتی!

      @Sahamnewsorg

      آیادروغگوئی ماله کشان برفجایع وسفاکی وقانون شکنی رهبر دیکتاتور وهوا پرست , با این قانون شکنی های رهبر مستبد ومست ازقدرت , مبرهن وآشکار نیست , پس چیست ?

      آیا این ماله کشی غیر ازبت پرستی چه نامی دارد ?
      به من بگوئید تا با آن نام خطابش کنم !
      مصلح

       
  36. [
    آی استبداد…

    بیست و هشت آبان هزار و سیصد و هفتاد و هفت، مجید شریف سر به نیست شد. او قربانی قتلهای زنجیره ای شد؛ همان قتلهای معروف که بعدها مشخص شد از طرف وزارت اطلاعات سازماندهی شدند‌. می دانم در روزگاری که انبوه مشکلات ریز و درشت کشورمان را فرا گرفته یاد کردن از آن همه قربانی سخت است. شاید فراموش کنیم سر به نیست کردن “مجیدها” را در زمانه ای که گلوی ایران خشکیده است. اما جفاست یادی نکنیم از نخبه ای که هم در زمان شاه و هم در زمان انقلاب دو بار جرات بازگشت به وطن داشت آن هم با عشق کمک به مردمش.
    فارغ التحصیل دانشگاه شریف در ایران در کالیفرنیای آمریکا فیزیک خوانده بود و بعد از انقلاب به فرانسه آمد و در رشته جامعه شناسی سیاسی دکترا گرفت. در سال هزار سیصدو و هفتاد و چهار به ایران برگشت. به آغوش مام وطن. چرا که برای او که دلبسته شریعتی بود زمین کشور مهاجر غریب بود، گویی پایت همیشه لرزان است. او به ایران برگشت تا برای مردم کشورش قلم بزند. از او تالیفات و ترجمه هایی به جا مانده اما بیشتر از هر چیز شجاعت بازگشت به آغوش ایران از او به یادگار مانده.
    شوربختانه سه سال بیشتر زندگی جدیدش دوام نداشت. در لیست سیاه قتلهای زنجیره ای قرار گرفت . یک روز رفت و دیگر برنگشت.
    و چقدر تلخ است که بخواهی به مردم کشورت کمک کنی، از همه جاذبه های زندگی در غرب گذر کنی ،برای تحقق آرمانهایت رویا پردازی کنی اما نگذارند. دوست داشته باشی به مام وطن کمک کنی اما ناخلفها نگذارند.
    و این قصه تلخ استبداد است که چه جانها که نگرفته، چه چشمها که نستانده و چه جمعها که از هم نپاشانده.
    مهم تر از ستاندن جان شریفها و دور کردن آنها از خانه پدری، این پرسش است کی این چرخه تلخ استبداد و حذف دیگری پایان می یابد؟ کی قصه جدایی های اجباری و تحمیلی به سر می رسد؟
    آی استبداد ،تو از دیرباز،چه خونها که نریختی’ چه مادران و پدرانی که سیاهپوش نکردی، چه استعداد ها که نابود نکردی و چه داغها و غمهای بزرگ بر دلها ننشاندی….و چه ” شریف” هایی که قربانی نکردی…َکی این سرزمین پایان تو و، نه بازگشتت را در لباسی دیگر، را به جشن می نشیند؟

    مجتبی نجفی

     
  37. براندازی
    برخی ها در داخل و خارج سخن از براندازی کرده بدون اینکه شناخت صحیحی از واقعیت داشته باشند.آنها سرنگونی حکومت را کنار گذاشتن تعدادی افراد دانسته که به ۱۰۰نفر هم نمی رسند.
    حکومت ایران یک حکومت ایدئولوژیک و دینی است.آیت الله خمینی به درستی آخوند را مساوی اسلام دانست.هم اکنون قدرت اصلی کشور در اختیار روحانیت بوده و در واقع قدرت در اختیار اسلام است.افرادی که دنبال براندازی حکومت بوده در واقع دنبال براندازی روحانیت و اسلام هستند. عده ای سعی دارند با برجسته کردن نقش روحانیون سکولار حساب این حکومت را از اسلام جدا کرده که با مانع بزرگی مواجه هستند زیرا روحانیت و اسلام از هنگام تولد تا زمان مرگ با مسلمانان بوده و براندازی و کندن اسلام از نظام معنایی و اجتماعی ایرانیان اگر نگوییم ناممکن، کاری است بسیار سخت،البته نسلهای متولد ۷۰ و۸۰ وضعیتی دگرگونه داشته و تاحدودی حسابشان با دین روشن است.
    جالب اینکه حتی اهل سنت که مدعی نادیده گرفته شدن حقوق شان در این حکومت هستند هنگام زیر سوال رفتن اسلام و قوانین آن موضع گیری کرده و انگار که با سیستم موضعی واحد دارند.
    سکولاریسم در اروپا شکل گرفت اما شرایط ایران و اروپا بسیار متفاوت بوده ازیرا که جایگاه اسلام و مسیحیت در جامعه ایران و اروپا بسیار فرق دارد.اسلام دینی است که برای نحوه خوابیدن مومنین دستورالعمل دارد تا طریقه ورود به دستشویی و حتی نحوه مجامعت با زنان.اما مسیحیت در بسیاری موارد مداخله نکرده و تصمیم گیری درباره آن را به عقل بشری واگذاری کرده است لذا سکولار کردن جامعه و حکومت ایران به براندازی دین خواهد انجامید.

     
    • “لذا سکولار کردن جامعه و حکومت ایران به براندازی دین خواهد انجامید”
      (پایان نقل قول)
      تحلیل شما واقع بینانه است و با شما موافقم،البته در دنباله این جمله نیز خوب بود می نوشتید که : و براندازی دین در ایران غیر ممکن است.

      این گزاره قهرا لازمه تحلیل درست شماست که به آن تصریح نکرده بودید.و این البته واقعیتی است که مع الاسف نه سکولارهای وطنی آنرا می فهمند و در نتیجه بوادی نفی و تمسخر دین افتاده اند،نه برخی متدینان ساده لوح که هم آوا با سکولارها شده اند،از این جهت این دو گروه کشک می سایند و در واقع عرض خود می برند و زحمت ملت مسلمان ایران می دارند!

       
  38. از ازادي اقاي عبدالفتاح سلطاني بسيار خرسند شديم. اما خسارت ان هفت سالي را كه بي هيچ معيار قابل قبولي در حبس بوده اند نمي توانم در اندازه و ميزاني وزن كنم. براي صادر كنندگان چنين احكامي مفهوم سال و ماه قابل فهم نيست. بايدخودشان را چند روزي در محبس قرار داد تا شايد اندازه ي. سال و ماه را بفهمند.

     
  39. بقلم دکتر احسان شریعتی

    ‍‍ ‍‍ گشتی در «هفت تپهٔ» تمدن و توحش

    هنگامی که معلمان در اعتراض به وضعیت معیشتی خود تحصن و اعتصاب می‌کنند، و به این جرم به حبس محکوم می‌شوند، میزان حرمت و رعایت منزلت «فرهنگ» در آن جامعه سنجیده می‌شود.
    و اما هنگامی که کارگران درازای کار حقوق خود را سرموعد دریافت نمی‌کنند، کوس رسوایی نوعی سیاست اقتصادی-اجتماعی کلان و حاکم بر سر بازار شهر نواخته می‌شود!

    اعتصاب کارگران نیشکر «هفت‌تپهٔ» خوزستان، قدیمی‌ترین کارخانه تولید شکر در ایران، و در سرزمین تمدن باستانی شوش، علاوه بر نمایش ابعاد گستردهٔ بحران اقتصادی-اجتماعی جاری، سویه‌های نمادین فرهنگی و تاریخی خاصی دیگری نیز می‌یابد. این واقعهٔ أسف‌بار، ابعاد غیرعلمی و غیراصولی طرح‌های رشد و توسعهٔ صنعتی بی‌اعتنا به متقتضیات اقلیمی را در سدهٔ گذشتهٔ کشور ما به‌روشنی به‌نمایش می‌گذارد. و بدینسان، پیآمدهای اقتصاد «بازارِ آزاد»ی آشکارتر می‌شود که به‌نام «مقدس‌» اش و در روایت میهنی و «خصولتی»اش، رانت‌خواران، مختلسان، حقوق‌بگیران نجومی، دلالان، و … سلاطین مافیاهای گوناگون، از سکه گرفته تا زباله، به کسب و کار روزمره و پیشهٔ «شرافت»مندانهٔ خود مشغول‌اند. «آزادی» بازاری که از هر آب گل‌آلودی ماهی می‌جوید، و حتی از شرایط جنگی و طوفانِ تحریم‌ها، از قحطی، فقر و فلاکت، استیصال و عُسرتِ مردمان و محرومان..، هرروز بیش از دیروز، سودهای بادآورده می‌اندوزد!

    چنین اقتصاد و جامعه‌ای، دستگاه قضا و سیاست‌هایی، براستی تا کجا و تا به کی، توان پایداری در برابر تهدیدات خارجی قدرت‌های بزرگ جهان و منطقه را خواهد داشت؟
    پرسشِ حیاتی‌ای که امروزه نه تنها اقتصاد و جامعه، حقوق و سیاست، بل‌که فرهنگ و اخلاق و «هویت معنوی» اقلیم ما را به چالش می‌کشد، این‌است که:
    فراسوی تمامی تبلیغات گوش فلک کرکُن رسمی، موعظات و نصایح شبانه‌روزی دینی، و نقاب‌ها و رویه های آشکار و پنهان روح ملی،..، کدامین «چشم‌انداز» خواهد توانست امید به امکانِ تغییر-و-تحولی بنیادین را در برابر همهٔ موانع موجود، در مسیر کرامت انسان و احقاق حقوق مردم، از کارگر و کشاورز تا معلم و کودکان فردا، بار دیگر در دل ملت ما زنده سازد؟

    نیروی جوان و سالم، آگاه و پیشگام، در صحنهٔ امروز چه مسئولیتی دارد؟ این نیرو آیا بجز «سرمایهٔ نمادین» خود، قدرت دیگری برای مقابله با بحران جاری دارد؟ این سرمایه اما در سویهٔ فرهنگی، بواسطهٔ وزن و شأن (پرستیژ) خود، می‌تواند بیش از هر سرمایهٔ اقتصادی-اجتماعی دیگر، نقش مؤثر و تعیین‌کننده‌ای را در «تاریخ فردا» ایفا کند.
    اعلام همدردی با دنیای «کار» و همبستگی با جنبش اعتراضی زحمت‌کشان، نخستین گام در این مسیر است.

     
  40. پس از انتشار مصاحبه قبلی ما با آیت الله فسایی جهرمی شیرازی یکی از خوانندگان آزرده سایت از ما , گنجعلی , که در تمام امور عالم عیان و نهان صاحب فتواییم , خواهش کرد , البته نه چندان مودبانه , که ما خود اگر فتوای بهتری میتوانیم بدهیم , بدهیم . ما به درخواست , نه چندان مودبانه , ایشان جواب به شرح زیر میدهیم :

    فتوای آیت الله العظمی و العظمی محمد خراسانی قمی مکی , مشهور به گنجعلی , برای سعادت مسلمین عالم به شرح زیر صادر میشود :

    بسم الله رحمان رحیم

    سئوال : آیا دوخت و دوز پرده بکارت دختران برای این که بعدا بتوانند خود را به عنوان ” آک بند ” به مردان قالب کنند جایز است ؟

    جواب : اصلا به چنین چیزی نیاز نیست که آن پرده را خدای متعال برای نشانه ” آکبند ” بودن دختران و ارضای جنون انحصار طلبی مردان آ ن جا نگذاشته است . همانطور که بر مسلمین واجب است که میخ پسران خود را در کودکی تیز نمایند بر ذکور آن ها هم واجب است که تنها که با دخترانی که لاستیکشان قبلا پنچر شده ازدواج کنند ولاغیر و بر دختران آن ها هم واجب است که باکره به خانه شوهر نروند و قبل از ازدواج و ترجیحا در همان چهار ده پانزده سالگی بهر صورت ممکن لاستیکشان را بدهند آقا پسری پنچر کند تا از میان امت مسلمان کسی دیگر به این که دختر مورد علاقه اش ” آک بند ” است یا نه فکر نکند و دختری که به خانه بخت میرود با لاستیک چند بار پنچر شده و بی سرو و صدا دوخته شده یک عمر با عذاب وجدان سر نکند که سر شریک زندگیش کلاه گذاشته و او را فریب اساسی داده است از همان ابتدا و یک عمر نگران نباشد که روزی لو برود که این از بدترین شکنجه ها برای دختران بیچاره ماست , دختران بیچاره ای که ما مردان نفهم پدر و برادران آنهاییم . به جای این حماقت که دختر باید اولین بار شوهرش او را پنچر کند لازم است که مانند مردم متمدن عالم از همان دوازه سیزده سالگی در مدارس آموزش های لازم پیشگیری از حاملگی ناخواسته و رعایت بهداشت به پسران و دختران داده شود و لازم است که با پول بیت المال باد کنک در رنگهای مختلف و مزه های گوناگون در اختیار پسران و دختران گذاشته شود . این رسم زمان جاهلیت باید بر افتد که از آلت تناسلی زنان چیز مقدسی ساختند و مردان را با زنجیر به ضریحش قفل کردند . این ها در کل مسائلی نباید باشند که زندگی افراد را به شکلی از اشکال تحت تاثیر قرار دهند . ما به خوبی میدانیم که همین حالا هم با خواندن فتوای ما که بر اساس ضروریات زمان صادرشده رگ “غیرت” خیلی از مردان , که خود قبل از ازدواج هر کثافتکاری که توانسته اند کرده اند , چنان ورم کرده که میشود در آ ن با اتوبوس دو طبقه رانندگی کرد . اشکالی ندارد شما هم مثل مردان متمدن دنیا به این امر عادت خواهید کرد طوری که وقتی دخترتان آخر شب به خانه میاید به جای آنکه او را زیر مشت و لگد بگیرید با مهربانی و خوشرویی خواهید پرسید : ” خوش گذشت دخترم ؟ ” . این است راهی که باید رفت و انشاالله خواهیم رفت . السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

    محمد خراسانی قمی مکی مشهور به گنجعلی

     
    • گنجعلی جان – شما سریع از اعلام نبوت آقای نوریزاد وخالی شدن یک جایگاه آیت اللهی سوء استفاده کردید و آیت اللهی خود و آن هم از نوع عظمایش اعلام کردید. داداشم شاید ما هم میخواستیم آیت الله شویم.

      —–

      دورد نازنینان
      برای آیت اللهی هرگز مجدودیت نداریم. همه ی پدیده های عالم تک به تک برای خود و برای دیگران آیت الله اند. البته داستان حجت الاسلام و المسلمین و ثقة الاسلام و…. بله، اینها محدود به حوزویانی ست که خود را برای اسلام حجت می دانند.
      نگران نباشید.
      همه ی ما پیامبریم و همه آیت الله
      جا برای همه هست
      با احترام

      .

       
      • نوریزاد!!اگه به اون پیامی که بهت دادم و کلا سانسور کردی عمل کنی و اجازه بدی دوستان دارای bpdرو به یه حالت نرمال در جامعه برسونیم این فاز مانیا یا به بیان دیگه منیک که در تو غالبه رو با هم بررسی و گام به گام رفع اختلال میکنیم.به خدا اونوقت میبینی واسه تموم مجهولاتیکه تو ذهنته و آزارت میده راه حل منطقی پیدا شد.دست از لجاجت و دوستی های خاله خرس گونه بردار عزیزم.

         
      • دوست گرامی ن.م عزیزم ما صاحب فتوا در دو عالمیم , عالم عیان و عالم نهان , که این عظمت را خداوند متعال تنها به پیامبرانش میدهد . به این دلیل واجب است که ما را همانطور که حضرت حق امر فرموده اند “آیت العظمی و العظمی” خطاب کنید . اولی برای عالم عیان و دومی برای عالم نهان . افسوس که نمیشود از طریق اینترنت دستم را ببوسید . اما شما زیاد قصه نخورید , دعایتان میکنم در عوض .

         
      • جناب نوریزاد شرایط سنی نداره؟ کنکور چطور؟ پایه تحصیلی؟

         
      • نوری زاد گرامی – این یک فتوا ست یا اولین آیه؟
        با احترام.

         
  41. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود در کشور خودمان این همه مشکل داریم . برگزاری “همایش بین‌المللی حمایت از مردم یمن” در این شرایط و بافتن چرندیات چون”اگرچه زمانی برای ما تهدید بودند اما امروز برای ما فرصت هستند.”ایا برای این بیست که رژیم منفورمیخواهد برای بقا خود جنگی شروع کند ؟ ایا مخارج برگزاری این همایش فریبکارانه را نمیشد خرج یک بیمار سرطانی و یا تجهیز یک مدرسه در جنوب کرد . کدام بهتر بود .چرا مردم از خواب بیدار نمیشن . …
    http://www.bbc.com/persian/iran-46306152

     
    • شما بجای مادی گرائی و فکر هزینه یک همایش محدود در دفاع از ملت مظلوم یمن،لااقل باقتضای اسم انسان و انسانیت که روی شما هست اندکی هم بفکر مظلومیت،گرسنگی و قحطی زدگی مردم مظلوم یمن اعم از زنان و کودکان و جوانان و کهنسالان آنان باش که هر روزه در معرض بمباران های وحشیانه نوکران و نمایندگان امریکا در منطقه هستند.شما چرا خوابید و بیدار نمی شوید و شب و روزی ندارید جز نق زدن به جمهوری اسلامی و ابراز تاسف و ارادت نسبت به آنها که به زباله دانی تاریخ ریخته شدند؟

       
      • مرد محترم – اولا کسی نگفته دلتان برای اهالی یمن و سوریه و فلسطین و بورکینا فاسو و غیره (البته بجز مسلمانان چین و روسیه و میانمار) نسوزد. بگذار بیست وچهار ساعت بسوزد ما که بخیل نیستیم . حرف همه دوستان بجز شخص شما در اینجا آنستکه اندکی هم بفکر مظلومیت و گرسنگی مردم مظلوم ایران اعم از زنان و کودکان و جوانان و کهنسالان باشید . شما چرا خوابید و یا خودتان را به خواب زده اید و فراموش کرده اید که چراغی که بخانه رواست به مسجد حرام است. ثانیا با این همایش ها و خاصه خرجی ها و کنفرانس هولوکاست تشکیل دادن ها برای “دفاع از ملتهای مظلوم” طی چهل سال گذشته غیر از اضافه کردن به بدبختی هایشان درد کدام یک از ملتها را دوا کرده اید؟ بقول نوریزاد فقط یکی را مثال بزن ما قبول داریم.

         
      • جناب مرتضی شما هم
        اندکی بفکر مظلومیت،گرسنگی و قحطی زدگی مردم مظلوم سیستان و بلوچستان- کولبران کردستان و… باشید.
        آنچه که در بعضی یافت می نشود – وجدان – است.

         
      • ای که رو رو برم! یمن را به من و تو چه؟

         
  42. دوست دارم داستانی را برای شما تعریف کنم جناب نوری زاد
    رجبعلی هوایی معروف به رجب علی صراف از تجار بنام شیراز بود، مغازه اش در نبش ورودی بازار وکیل بود کارش حواله دادن پول و صرافی بود و البته پول با دو درصد سود به افراد نیازمند هم وام میداد، عوام او را نزول‌خوار میگفتند، بالاخره هوایی عزم زیارت کعبه میکنه و برای حساب اموال به علما مراجعه میکنه ….
    میگویند : پول شما از راه صحیح بدست نیآمده و حرام هست و قابل محاسبه و کسر خمس و زکات نیست ! و در حقیقت جوابش کردند و گفتند حق نداری مکه بروی! و سپس وی بجای سفر حج با هزینه شخصی درمانگاهی در فلکه مصدق شیراز بنا نمود که تمام موارد پزشکی و درمانی و دارویی در آن رایگان بود در سال ۱۳۵۸مومنین انقلابی گفتند این درمانگاه نجس هست و حرام چون از پول ربا ساخته شده و درمانگاه فوق با آن همه تجهیزات و وسایل تخریب و به توالت عمومی تبدیل گردید و هم اینک توالت نیز به پارکینگی متروکه تبدیل شده ! ای کاش میشد رجب علی خان سر از خاک بردارد و ۲۷ تا ۳۸ درصد سود را که نامش نزول هم نمیباشد را ببیند!
    سود و بهره حلال بانكى

     
  43. چهل دزد بغداد!
    —————

    همسایه بلوک بغلی صدام زد گفت: خیلی مراقب باش، مملکت دزد بازار است، در آکاردئونی بذار، قفل سویچی بزن، دوربین مدار بسته نصب کن، مردم گشنه اند، دیشب، سر شب، ساعت 8، آپارتمان ما را خالی کردند. گفتم: وا! گفت: والله، تلویزیون و کامپیوتر و لپ تاپ و سیستم ام را بردند، همسایه ها هم همه در خانه، دیگر پدر جد من هم نمی تواند یک لپ تاپ بخرد.
    همسایه دیگر گفت: همزلف من هم، در روز روشن، پرایدش را از توی پارکینگ مجتمع ربوده اند. قفل فرمان داشته و قسطش هنوز تمام نشده است.
    گفتم پس دوزار هم من کاسبی کنم: آب داغ برای عینک مضر است، مات می کند، آویزان کردم سر میخ و تالاپّی پریدم تو جکوزی، پشتم بهش بود، 20 دقیقه بعد دیدم میخ تک است و عینک نیست. کورمال شنا کردم!

     
  44. دعوت از آیت‌الله خامنه‌ای به دانشگاه تهران برای پاسخگویی

    یک تشکل دانشجویی اصولگرا از آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، دعوت کرد تا به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه تهران حاضر شود.

    مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران در نامه خود با اشاره به تایید رهبر ایران به “حضور مسئولین در دانشگاه‌ها برای شفاف‌سازی، نقد پذیری و پاسخگویی نسبت به عملکرد خود” از او خواسته ‌است که با حضور در این دانشگاه نسبت به عملکرد ۴۰ ساله جمهوری اسلامی توضیح دهد.

    در این نامه که توسط محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، منتشر شده، از علی خامنه‌ای خواسته شده تا در مورد عملکرد نهادهای نظامی تحت نظر خود از جمله سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و نهادهای انتصابی از جمله قوه قضائیه، صدا و سیما، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام به سوالات دانشجویان پاسخ دهد.

    ————

    درود گرامی
    پشت گوششان را ببینند اگر رهبر را ببینند که نشسته و با یک خبرنگار آزاد دارد صحبت می کند
    مرگ رهبر و نظام ولایی اش در همین پاسخ به پرسش های یک خبرنگار آزاد است. وگرنه اگر قرار باشد یکی پرسش های از پیش مشخص را بپرسد، همان که نپرسد بهتر است.
    با احترام

    .

     
  45. آزادی بیان اسلامی به روایت تاریک الواعظین استمرار طلب: ……ممکن است عده‌ای بگویند چون نظام حکومتی ایران دینی است، تمام رسانه‌های ایران تحت کنترل و فیلترینگ شدید حکومت دینی است. اما من و شما که در این محیط داریم زندگی و فعالیت می‌کنیم چنین قضاوتی را برنمی‌تابیم چون خلاف واقع است این طور نیست. در همین کشور قتل‌های زنجیره‌ای و مفاسد اقتصادی توسط رسانه‌‌ها افشا شده است.

    مش قاسم: اینم از یکی از اینا که قرار بوده گل سرسبد شون باشه. بضاعت عقلشون بیش از این نیست. آخه ای نادان, قتلهای زنجیره ای رو مگه میشد پنهانشون کرد؟ نمیشد. اگه بعد از اینهمه جفنگ گفتن وقت کردی اینو بخون: ناگفته‌های محمد بلوری در بیستمین سالگرد قتل‌ «فروهرها» لینکش رو پایین میزارم . مفاسد اقتصادی که دیگه چی بگم؟ فقط یه اسلامیچی استمرار طلبی مثل تو سعی میکنه روی اینهمه گند و دزدی خاک بپاشه, انشالله کربه است.

    حکومت/* یکی مثل تو رو جلو میندازه که یه عده رو خر کنه که چه آزادی بیانی توی این مملکت وجود داره. ما زدیم و یه مشت بیگناه رو کشتیم ولی خبرش رو اجازه دادیم پخش شه. این حکومت و اعوان و انصارش اینجوری خیال میکنن: سر همه رو همیشه میشه شیره مالید. حاجی! قاتلا کجان؟ فتوا دهندگان کجان؟ چهار محیط زیستی توی همین چند هفته گذاشته کشته شدن, یکیشون همین ماه پیش فرشید هکی، گزارش پلیس شون این بود: مقتول یا اول خودشو کاردی کرد بعد خودشو آتش زد یا اول خودشو آتش زد بعد خودشو کاردی کرد. قاتلها کجان؟ فتوا دهندگان کجان؟ قاتل زهرا کاظمی کی بود و کجاست؟ قاتل شاعری در کرمان و پسر ۹ ساله اش کی بود؟ فتوای قتل رو کی داد؟ هزاران نفر آدم (نوشتم آدم که این اسلامیچیا خیال نکن راجع به شتر دارم سوال میکنم) در این مملکت در طول ۴۰ سال گذاشته به دست همین اسلامیچیا به قتل رسیدن. این قاتلان کجان؟ دستور قتلها رو کیا صادر میکنن؟

    هر بدبختی که ما میکشیم از همین خود-روشنفکر خواندگان حکومت اسلامیه. این اسلامیچیا خیال میکنن وسعت دید بقیه هم باید مثل خود خ …(سه نقطه از مش قاسم)شون محدود باشه. بضاعت عقلشون بیش از این نیست. خمینی زادگان عاقبت خمینی شوند…….

    entekhab.ir

     
  46. برای مزدک سکولار دوست
    اندر باب سکولاریسم
    برخی بدون توجه به تفاوت اسلام ومسیحیت سکولاریسم را نسخه شفا بخش ایران می دانند.آنها درواقع حکم به کنار گذاشتن یک سوم آیات قرآن که پیرامون جهاد و بنی اسرائیل هست می دهند.در زمانه حاضر جهاد یک امر تخصصی وحرفه ای بوده که نیروهای حقوق بگیر تمام وقت عهده دار انجام آن هستند.تجربه جنگ تحمیلی یک استثنا بود زیرا که بیشتر افسران ارشد ارتش توسط انقلابیون اعدام شده وحکومت نیازمند نیروهای داوطلب بود.
    علاوه بر کنار گذاشتن یک سوم آیات قرآن ،آیاتی که پیرامون حدود اسلامی هم هست مثل قطع ید،قصاص، شرب خمر و….بعلاوه آیات مربوط به ارث و…هم مورد نظر آقایان است.
    آیا جامعه ایران حاضر به پذیرش سکولاریسم خواهد بود؟

     
    • حضرت ایشان در پاریس تشریف دارند و از نوادگان‌قاجار هستند.خود را ایرانی می داند و به برابری زن و مرد هم باور دارد و اهل بزن و برقص و شادخواری و عیش و نوش هم هستند.ثروت ایشان هم زیاده.به کشورهای فقیری مثل تاجیکستان و افغانستان و پاکستان جهت پیشرفت انها هم کمکهای بسیاری می کند. در ضمن اغلب پیروانش در صورت عدم توانایی تحصیلی کافیست در یکی از کشورها پذیرش بگیرند تمام هزینه تحصیلات شان را می پردازد و حتی در دوران ابتدایی و بالاتر چنانچه بی بظاعت باشند می توانند تقاضای کمک کنند.مقایسه کنید با /// شیعی دوازده /// !

       
    • جناب ناشناس – سکولاریسم هیچ ربطی به تعطیل کردن دین مردم ندارد فقط از دخالت کردن دین در امور سیاست و کشور داری جلوگیری می کند. و ما تجربه سکولاریسم را در قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی داریم.

       
  47. آقا سید مرتضی سلام
    من اسماعیل پسر بزرگ جعفر صادق امام ششم شیعیان هستم. اول من به امامت انتخاب شدم ولی به شرابخواری و خانم بازی روی اوردم و پدرم مرا از امامت خلع کرد و موسی کاظم را بجای من برگزید. مردم از جعفر صادق پرسیدند پس شما که میگویید امام معصوم است و گناه نمیکند، و از طرف خدا انتخاب میشود، اگر این حرف درست است، پس اسماعیل چرا این کارها را کرد و خدا چرا از اول نفهمید که اسماعیل عیاش است؟ جعفر صادق که گیر افتاده بود و جوابی نداشت گفت بدا حاصل شده است، یعنی خدا تصمیمش عوض شده است!!! در هرصورت شیعیان اسماعیلی هنوز پیرو من هستند و امام اخرمان هم الان در لندن مستقر است، ولی شیعیان اثنی عشری موسی کاظم را به امامت قبول کردند و امام اخرشان هم که غائب است.

     
  48. پیام در کانال شما نوشته:

    آقای نوری زاد،
    فوژان رشیدی و میلاد داوردان زوج بهائی پس از آنکه یکماه از ازدواجشان گذشت، توسط نیروهای امنیتی بهارستان اصفهان بازداشت و در تاریخ ۲۹‌ آبان بدلیل باورمند بودن به آئین بهائی در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان، در مجموع به ده سال زندان محکوم شدند.

    .

    من میگویم:

    درود و سپاس استاد
    بر این باور و گمان هستم از روزی که یکی مثل کسروی اندیشمند توانا و زیرک و هوشمند تمام پته روحانیت شیعه را بسیار بی پروا روی آب ریخت و به درستی با دقت و هوشیاری خاص خود تبیین کرد و آقای خمینی را مجبور کرد تا درسش را تعطیل کند و خانه نشینی اختیار کند و به نگارش کتاب کشف الاسرار مشغول شود ؛ به مانند وحی منزلی بود که کمر به نابودی و نسل کشی این شهروندان مظلوم بسته شد..!!!

    با ارادت و احترام فراوان..

     
    • مردی از اران زنده یاد کسروی مردی پژوهشگر در باره مذهب بخصوص اسلام و شیعه و فرقه های بعدی ان بود.نه /// مثل خمینی.کتاب شیعیگری کسروی خود بیانگر دید کسروی به مذهب است.برای کسروی اسلام و بهائیت و یهودیت …بعنوان دین نقش مخربی در جامعه داشتند.کسروی پدر کشته گی با بهائیان نداشت بلکه دین را /// می دانست و عامل بدبختی. یک پژوهشگر نمی تواند و نه باید تحت تاثیر بعضی واقعیات در جامعه قرار گیرد زیرا چنین تاثیری مستقیما بر نتایج پژوهشش تاثیر می گذارد.مثلا اگر شما
      بخواهید همین الان در مورد بهائیت و یا بابیت پژوهش کنید نباید پژوهشتان تحت تاثیر سرنوشت بهائیان در ایران قرارگیرد.زیرا چنین تحقیقی نمی تواند بی طرفانه و درست باشد.

       
  49. درود جناب نوریزادعزیز.
    در کانال تلگرامی تان فیلمی گذاشته بودید از یک ملا که با حرارت میگه: هرکس بزنه یه منکر فضائل امیرالمومنین را بکشد از 4 کیلو تا 10 کیلو طلا بهش می دیم.
    به این آخوندک تشنه ی خون بفرمائید:
    اولاً؛خودت ودیگر آخوندهای مفتخور لمیدهِ درحوزه هازحمت کشتن افراد مورد نظرتان را بکشید.سکه های چهار و ده کیلویی طلاهم ارزونی خودت ودیگرلاشخورها،که محتاج خمس وزکات وصدقه ودزدی واختلاس وپولهای میلیاردی ازبودجه عمومی مملکت نباشید.
    دوماً؛اگر بخواهیددستمزدآدمکشی حجةالسلام والمفسدین رئیسی، پورمحمدی،نیری،مقیسه وقاضی صلواتی ومرتضوی وهزاران آدمکش دیگر درنظام مقدس رابدهیداین همه طلای ناب راازکجا تهیه میکنید؟
    ثالثاً؛چراسعیدامامی ذوب شده درولایت راکه آن همه آدم طبق فتوای شماکشت،بجای دادن سکه های چهارده کیلویی طلای ناب،واجبی ناب توحلقش ریختید؟
    چرا هرروز وشب باالتماس بدنیا اعلام میکنیدکه ماآدم کش وتروریست نیستیم ومرکز یهودیان دشمن علی را درآرژانتین ومقر تفنگداران امریکای دشمن رادر بیروت مامنفجرنکردیم، وصدهاموردازاین دست؟
    ودرآخربگوئید:شماغلط میکنیدکه خود را روحانی ومعلم اخلاق جازدید.
    شماازهرمفسدی فاسدتروازهرسمی برای بشریت مهلکترید.ازشهدشیرین نبوغ بشر می مکیدوبرای بشریت نقشه شوم میکشید.درحالیکه درپیشرفت جامعه بشری هیچ سهم ونقشی جزنکبت ندارید.

     
  50. یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه‌های شهر مي‌گشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند، شاه عباس وانمود كرد كه او هم دزد است و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كنند
    دزدان گفتند ما سه نفر هر يك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كار می آيد
    شاه عباس پرسيد چه خصلتی ؟
    يكی گفت من از بوی ديوارِ خانه مي فهمم كه در آن خانه طلا و جواهر هست يا نه و به همين علت به كاهدان نمي‌زنيم .
    ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هر لباسی او را ميشناسم
    ديگری گفت من هم از هر ديواری ميتوانم بالا بروم
    از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟
    شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد مي‌شود
    دزدها او را به جمع خود پذيرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .
    فردای آن شب شاه دستور داد كه آن سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز مي‌شناخت فهميد كه پادشاه، رفيق شب گذشته آنها است پس اين شعر را خطاب به شاه خواند كه:
    ما همه ، كرديم كار خويش را
    ای بزرگ، آخر بجنبان ريش را !

    امروز يكی اختلاس مي‌كند، يكی دزدی، یکی تجاوز، و يكی هم ريش مي‌جنباند و آزادشان مي‌كند و ما مانده‌ايم و سفره‌های خالی از نان و مغزهای خالی از فکر و ایمان…

     
  51. اقای نوری زاد ببینید حتی این گوزن زبان بسته هم به دین شما ایمان آورده و دراولین قدم بازبان بی زبانی به این کلاغ میگوید دوستت دارم.
    او با این کارش ثابت کرد که برخلاف ملاها به زندگی مسالمت امیز سخت معتقد است.

     
  52. برای نوری زاد

    ‍ ساعت ۹.۵ دقیقه شنبه شب ۳۰ آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد. داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود٬در را گشود . دو مرد٬ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی٬با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارش های دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است . فروهر تنها پاسخ داد اما من داریوش فروهر هستم و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران و پی بردن به اشتباهشان کافی دانست. عالیخانی گفت: شما را می شناسیم ولی ماموریم و معذور. مسلمی هم نامه ای جعلی را با مهر و امضای نیروی انتظامی به فروهر نشان داد که در ان موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود. فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود٬تطبیق داد . آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود . میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند . آن دو در را پشت سر خود نبستند . در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند .در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفت و گو با آن دو نفر بود٬پروانه فروهر٬ همسرش٬روی پله ها ایستاده بود داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است و خود توضیح داد که احتمالا آنها از اتومبیل سوء استفاده کرده اند . پروانه نیز تعجب کرد . عالیخانی ٬مسلمی و صفایی پور به همراه فروهر وارد ساختمان منزل شدند یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم ور رفتن با اتومبیل رنو نشان دادند .فروهر روی یکی از صندلی های اطاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود٬سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد . لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی٬بنابر نقشه قبلی٬رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید٬اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه٬او وعلی صفایی پور را همراهی کند . در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت و گو بود٬سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند . چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده محمد حسین اثنی عشر یک دست داریوش را گرفت٬مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد٬محمود جعفرزاده ۲۶ ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد.
    چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می شود . فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت . صفایی پور از او پرسید: عملیات را شروع بکنیم یا نه و فلاح به مسلمی دستور داد : شروع کنید صفایی پور از پشت٬گردن و دهان و مسلمی دست های پروانه را گرفتند٬هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت . پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی ۲۵ ضربه کارد بر قلب او فرود می آورد.
    ابوالفضل بیهقی در کنار فردوسی از خدایگان خرد در تاریخ این سرزمین است و در کنار سعدی از قله‌های نثر پارسی. امروز بخوانید از ذکر بر دار کردن حسنک وزیر، این چند سطر هولناک و تکان‌دهنده از یک شاهکار مسلم ادبیات ایران و جهان. به یاد کشته‌های بی‌گناه و سلاخی‌شده ؛ داریوش و پروانه فروهر
    « و حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگزننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچ‌کس دست بسنگ نمی‌کرد و همه زار می‌گریستند، خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت و اگر زمین و آب مسلمانان بغصب بستدند، نه زمین ماند بدو و نه آب و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت، هیچ سودش نداشت. او رفت و آن قوم که این مکر ساخته بودند، نیز برفتند. … احمق مردی که دل درین جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند… چون ازین فارغ شدند بوسهل و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنانکه تنها آمده بود، از شکم مادر … حسنک قریب هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فرو تراشیده و خشک شد، چنانکه اثری نماند تا بدستوری فرود گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست و مادرحسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو سه ماه ازو این حدیث پنهان داشتند و چون بشنید جزعی نکرد، چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست بدرد، چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند

     
  53. به این میگن دولت!

    دولت گرجستان گفته است برای برداشتن فشار اقتصادی از روی خانواده‌ها و بازگرداندن شهروندان به فعالیت‌های اقتصادی، بدهی حدود ۶۰۰ هزار شهروند این کشور به بانک‌ها را پرداخت می‌کند.

    این تسویه، اصل بدهی و سود بانکی را در برمی‌گیرد.

    با این اقدام تعداد زیادی از بدهکاران بانکی این کشور از “لیست سیاه” خارج می‌شوند.

    ماموکا باختادزه، نخست وزیر این کشور گفته است پرداخت بدهی بانکی توسط دولت شامل شهروندانی می‌شود که میزان بدهی آنها به بانک‌ها و موسسات مالی از ۲۰۰۰ لاری (معادل ۷۴۷ دلار آمریکا) بیشتر نباشد.

    بنابر اعلام دولت این کشور، مجموع بدهی مشمولین این طرح به بانک‌ها در حال حاضر ۱.۵ میلیارد لاری گرجستان (حدود ۵۶۰ میلیون دلار) است.

    نخست وزیر گرجستان گفته این طرح “بار مشکلات را از دوش صدها هزار خانواده برمی‌دارد؛ همه ما قبول داریم که ریشه کن کردن فقر بدون از بین بردن بدهی مازاد ممکن نیست.”

    قرار است روند تسویه بدهی شهروندان مقروض این کشور از نیمه دسامبر شروع ‌شود و تا قبل از فرا رسیدن سال جدید میلادی (۲۰۱۹) به پایان برسد.

    با این طرح تعداد زیادی از خانواده‌های مقروض می‌توانند سال نوی خود را بدون بدهی شروع کنند.

    آقای باختادزه همچنین گفته است: “این تصمیم باعث می‌شود صدها هزار نفر از هموطنانمان در فرآیندهای اقتصادی و اجتماعی جامعه مشارکت کنند و همچنین به ثبات بیشتر اقتصادی و سلامت بیشتر سیستم بانکی می‌انجامد.”

    – و دولت مردان ایران در این 40 سال حکومت چه کردند برای مستضعفان و مقروضان بانکی؟!
    747 دلار با قیمت این روزها، رُند شده اش میشود 10 میلیون تومان… و میدانید چه تعداد بدهکار بانکی در ایران داریم که تا 10 میلیون بدهی دارند؟ …
    خاک بر سر این دولت جمهوری و این نظام اسلامی! که با برنامه های فساد گستر و فاسد پرور خود، اکثریت مردم ایران را فقیرتر کرد و فقط یک عده مفت خور، فرصت طلب، بازاری، آغا زاده و سفره خوارِ قالتاق به نان و نوایی رسیدند.

     
  54. مهدی از تهران

    عرض ادب و احترام
    1-جمله ای با آقای علی خامنه ای و باند او (رژیم ولایت مطلقه فقیه)
    در فرهنگ ایرانی از قدیم تا کنون پیدا کردن آشنا و رابطه برای پیشرفت در زندگی و کسب مال و منال کاملا جا افتاده است.
    خبری برای شما دارم ، از سال 1357 تا به امروز تعداد بسیاری ایرانی بصورت روز افزون از این افراد کاسته می شود ، لابد تا اینجا را که میخوانید بادی به قب قب می اندازید و پیش خود بر استبداد نعلین افرین میگویید. اما بخوانید بقیه خبر را، می دانید این افراد چه کسانی هستند!؟
    اینان همان خانمهای ایرانی هستند که استبداد نعلین “مورد تایید اکثر مردم ایران” – خواننده عزیز زود بخاطر جمله قبلی از من نرنج لطفا داخل پرانتز را بخوان (سکوت اکثریت مردم درمقابل استبداد نعیلن علامت رضای انهاست ) روزگارشان را سیاه کرده و فرهنگ قید شده در بالا را نه در را ه مثبت بلکه در راه تباهی یعنی بدنبال نا اشنا و غریب گشتن برای تن فروشی فراموش کردند
    2- سخنی با معترضین و اعتصابیها
    اگر در پی نجات ایران هستید همزمان با کارهای اعتراضی که انجام میدهید, کمی هم بدون تعصب و با بکار گیری سلولهای خاکستری مغز خود سعی کنید در این مسیر خواستار تغییر قانون اساسی فعلی با قانون اساسی بر گرفته از عقل و خرد بشری باشید.
    3- سخنی با اکثریت مردم ایران
    شمای ایرانی هیچ وقت کتب دینی و مذهبی به زبان عربی را به زبان پارسی یا هر گویش دیگری که گویش مادری شماست مطالعه کرده اید؟ مثلا برای شروع فکر کنم بد نباشد کتاب قران را به زبان پارسی یا گویش استانی خود بدون تعصب مطالعه کنید.

    به امید روزی که ویروس و میکرب جهل و خرافات دینی و مذهبی با ضد ویروس و میکرب عقل و خرد برای همیشه از فرهنگ تک تک ما ایرانیها از بین بروند
    مهدی از تهران

     
  55. گور پدر آمریکا و انگیس و تمام اروپا همه اینها در به قدرت رساندن ج.ا. شریک جرم هستند و مردم ایران حداقل آنهایی که بی تفاوت نیستند این را فراموش نخواهند کرد. شما فکر می کنید با فرافکنی و متهم کردن امسال مزدک و دیگران به نوکر آمریکا بودن میهن پرستی امثال خود را به نمایش می گذارید. شما چون خودتان در همان سالهای اول انقلاب هنوز در جا میزنید گمانتان بر این است که ما هنوز همان جوانهای خام 40 سال پیش هستیم و هنوز سیاست بازان حقه باز کل دنیا را نمی شناسیم؟ و چون ترامپ گفت که حساب مردم ایران از حکومت جداست ما هم مانند 40 سال پیش که به صنف مردان خدا اعتماد کردیم و چنین ضربه سختی خوردیم باز در همان چاه خواهیم افتاد؟ ظاهرا متن دوست گرامی علی مسکرانیان را درست نخواندید و تصور کردید ایشان از ج.ا. تعریف و تمجید کردند و از ذوقتان متوجه موضوع نشدید .خیر ایشان گفتند که اگر ج.ا. گوشه چشمی به آمریکا نشان دهد آن ترامپ حقه باز تمام مردم ایران را فراموش کرده و به فکر سود بزرگ خویش خواهد بود.
    چطور برای هر واژه ای که از دهان آیت الله خمینی درآمده کلی بحث های فلسفی میکنید که نه منظورشان این نبوده و آن بوده ولی در مورد ترامپ چنین چیزی امکانپذیر نیست؟
    شنیدن میهن دوستی از طرف شما واقعا مانند این است که بگوییم یک نابینا می بیند. شما همانگونه که پیش از این گفتم نداری وتهیدستی مردم را می بینید ودر کمال شجاعت از فرستادن حق این مردم به کشور های دیگر دفاع میکنید.
    بنابراین خجالت را شما باید بکشید نه آقای نوریزاد. از نظر شما مسئله 40 سال پیش است ولی برای آنها که عزیزترین هایشان را از دست دادند و برآنها 400 سال با آه و ناله حسرت و دل سوختگی گذشته مسئله زنده زنده است.
    جناب مرتضی به خاطر خدا کمی رشد کنید.

     
  56. دو سال فاصله میان لقب “امام” تا لقب “دجال”!

    هیچ تحقیق منصفانه ای درباره مواضع احزاب و سازمان های سیاسی در جریان انقلاب 57 نمی تواند بدون جمع آوری و مطالعه اعلامیه هائی باشد که آنها در جریان آن انقلاب صادر و منتشر کردند و مطبوعات وقت نیز عموما یا تمام و یا بخشی از آنها را منتشر کردند. این احزاب روزنامه های مخصوص (ارگان) خود را نیز داشتند و متن کامل اطلاعیه ها و بیانیه های آنها در این روزنامه ها نیز منتشر می شد. بدین ترتیب تحقیق درباره احزاب و سازمان های سیاسی فعال در انقلاب 57 سه منبع دارد:

    1- روزنامه های ارگان آنها،
    2- روزنامه های رسمی کشور در آن زمان
    3- و بالاخره اعلامیه ها و بیانیه های این احزاب.

    از جمله این سازمان ها، سازمان مجاهدین خلق است که علیرغم این که خود را متولی و پدرخوانده انقلاب می دانست و داعیه رهبری آن را داشت، اعلامیه بالا را در آبان ماه 1358 خطاب به آیت الله خمینی با القابی که می خوانید منتشر کرد و در روزنامه ارگان این سازمان بنام “مجاهد” منتشر شد. این که دو سال پس از این اطلاعیه این سازمان با دادن لقب “دجال” به آیت الله خمینی چه کرد و چه مواضعی را رونمائی کرد (اعلام قیام مسلحانه و بلافاصله انفجار و ترور) و یا این که امروز در مهاجرت چه می گوید و چه مواضعی دارد یک بحث است، اما بحث مهم تر آنست که آنها در جریان انقلاب چه مواضعی داشتند و نبايد فراموش شود.
    ما این اطلاعیه ها از احزاب و سازمان های سیاسی را نیز تا آنجا که بتوانیم در کنار صفحه اول روزنامه ها منتشر خواهیم کرد. چه از دوران شاه و چه از دوران انقلاب و سالهای اول پس از انقلاب.
    http://www.pyknet.net/1397/04azar/01/page/ruz.htm

     
    • جناب سید مرتضی
      سلام

      شاید پاسخ شما در لینک زیر باشد.
      بسیاری از مردم ایران را فریب داد آقای خمینی…او کسی بود که ادعا میکرد حتی مارکسیستها و کمونیستها هم در ابراز عقیده آزادند. یادتان هست که؟! و اینکه نمیخواست در حکومت دخالت کند و میخواست مستقیم بره قم… ولی امان از طعم شیرین قدرت، که وقتی به دهانت مزه کرد دیگر نمیتوانی بی خیال شوی…امان از وسوسه های شیطان…امان! امان!… امان از اینکه دور و برت را هواداران بگیرند…امان از چه چه و به به!
      مجاهدین هم به گمان اینکه مارکسیستها هم در ابراز عقیده آزادند و خمینی قرار است در حکومت دخالت نکند؛ ابتدا او را ستایش کردند ولی وقتی خمینی شروع به تصفیه کرد و حتی به رفیقان قدیمی هم رحم نکرد…از آیت الله شریعتمداری بگیر که او را در اقدامی بی سابقه از مرجعیت خلع کرد و بی آبرویش کرد تا آیت الله طالقانی که با همکاری عوامل روس سر به نیست شد…او وقتی به مراجع و روحانیون اینگونه میتازد و در حکومت اینگونه مداخله میکند، دیگر از مجاهدین چه انتظاری داری؟…بله…خمینی خدعه کرد و نه آن تعبیری که شما بکار بردی و تفسیری که کردی! بلکه همان تعریف عامیانه از فریب دادن و کلک زدن مرسوم بین مردم…او همه را فریب داد!…امان از قدرت طلبی و چراغ سبزی که از طرف مردم و استعمارگران به تو بدهند…آنوقت دیگر خدا را بنده نیستی و خود ادعای خدایی میکنی…خمینی از بندگی خدا به مقام خدایی رسید! و ادعای “ان الحق” کرد…و این نه همانند آن ادعایی ست که منصور حلّاج کرد!…مثل حکایت تفسیر متفاوت از “خدعه” است…متوجه هستید که!؟

      ریچارد فالک؛ پرفسور حقوق بین الملل

      از خمینی میگوید

      بعضی از پاراگراف ها:

      شور و هیجان مردم معترض و دیدار با رهبر انقلاب این حقوقدان بین المللی را چنان تحت تاثیر قرار داد که پس از بازگشت به آمریکا، قلم را برداشت و مقاله‌ای تحت عنوان «اعتماد به خمینی» در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رساند که در آن ضمن دفاع از آیت الله خمینی، پیش بینی کرد که انقلاب ایران «الگوی به شدت مورد نیاز حکمرانی رئوفانه برای یک کشور جهان سوم را به ما عرضه کند.»
      از قضای روزگار، مقاله روزی چاپ شد که صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، در پشت بام مدرسه رفاه در تهران، «اعدام‌های انقلابی» سران حکومت سابق را شروع کرده بود. آن اعدام‌ها سرآغاز روند خشونت باری شد که خیلی زود دوستان انقلابی آقای فالک در طیف لیبرال و چپ را هم از گردونه قدرت حذف کرد. این اتفاقات چنان سرخوردگی و ندامتی در وی به وجود آورد که چند سال بعد، در‌‌‌ همان نیویورک تایمز مقاله «تقبیح جنایات خمینی» را به چاپ رساند.

      آقای فالک می‌گوید: «او گفت که سیاستمدار نیست ولی وارد عرصه سیاسی شده زیرا بین مردم و شاه جوی خون راه افتاده است. گفت مشتاقانه منتظر است – فکر کنم این دقیقا عبارتی بود که به کار برد – که زندگی طلبگی را از سر بگیرد، به قم برگردد و در آینده سیاسی کشور مداخله نکند.»

      آقای فالک، مانند اکثر هواداران آیت الله خمینی، کتاب «ولایت فقیه و جهاد اکبر» که مجموعه‌ای از سخنرانی‌هایش بود را نخوانده بود. نگاهی گذرا به کتاب نشان می‌دهد او تا چه حد به روحانیونی که وارد سیاست نمی‌شدند به دیده تحقیر نگاه می‌کرده و بر این موضوع که باید «فقها» زمام امور حکومت را در دست بگیرند تاکید داشته است.

      آیت الله خمینی نوشته بود: «شما به حوزه علمیه نگاه کنید. آثار همین تبلیغات و تلقینات استعماری را مشاهده خواهید کرد. افراد مهمل و بیکاره و تنبل و بی‌همتی را می‌بینید که فقط مسئله می‌گویند و دعا می‌کنند و کاری جز این از آن‌ها ساخته نیست.»

      او می‌افزاید: «ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجب‌تر است. همین تکلیف است که ایجاب می‌کند خون‌ها در انجام آن ریخته شود.»

      به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب، روشی که او و شاگردانش در حزب جمهوری اسلامی در پیش گرفتند، خیلی‌ها را شگفت زده و مایوس کرد. حامیان انقلاب مانند آقای فالک انتظار نداشتند مرجع تقلید بسیار پرطرفداری که آن روز‌ها بیرق مبارزه با استبداد را در دست گرفته بود و می‌گفت در حکومت اسلامی مارکسیست‌ها در ابراز عقیده آزادند و در حجاب زنان اجباری در کار نخواهد بود، بخواهد ولی فقیه بلامنازع یک حکومت دینی شود و با قلع و قمع رقبا، قدرت را به انحصار خودش و حلقه روحانیان در آورد.

      آقای فالک می‌گوید: «آیا او (آیت الله خمینی) نقشه‌اش را پنهان کرده بود؟ یا اینکه بعد از بازگشت به ایران تازه متوجه شد که چقدر طرفدار دارد و نظرش عوض شد؟»

      به خاطر نگرانی از افتادن ابتکار عمل به دست چپ‌ها بود که آیت الله خمینی نیز برای صدور فرمان جهاد و مبارزه مسلحانه با حکومت عجله‌ای نداشت، ولی با قاطعیت از هرگونه مصالحه با شاه یا بختیار خودداری می‌کرد.

      ریچارد فالک هنوز این زیرکی تاکتیکی آیت الله خمینی را در خور ستایش می‌داند و او را یک انقلابی واقعی توصیف می‌کند.

      ریچارد فالک می‌گوید: «پرسید چرا ما پیش او آمده‌ایم، چرا در چنین شرایط متلاطمی به ایران رفته بودیم؟ پاسخ ما این بود که آمده‌ایم تا انقلاب ایران را بهتر از آنچه در آمریکا به ما گفته می‌شد درک کنیم.»

      وی می‌افزاید: «همان موقع بود که آیت الله خمینی حرفمان را قطع کرد و گفت این یک انقلاب ایرانی نیست. اسلامی است؛ برای تمام جهان اسلام اهمیت دارد.»

      آن‌ها از آیت الله خمینی سوال می‌کنند که وقتى شیعه به قدرت برسد چگونه عمل خواهد کرد؟

      رهبر انقلاب در جواب می‌گوید: «تمامى انسان‌ها در مذهب تشیع آزادند، مستقل هستند. و بر حسب تشیع، با تمامى ملت‌ها و دولت هایى که با حکومت تشیع خوش رفتارى و احترام متقابل کنند، اگر مذهب تشیع بر جایى غلبه کند، آن گونه عمل می‌کند که حکومتهاى آن‌ها هرگز چنین رفتارى ندارند.»

      *** دعوت از همه ی ناظران >>> پاراگراف آخر

      و این هم لینک:

      http://www.bbc.com/persian/iran/2015/02/150202_u01-revolution-falk

      با احترام

       
      • جاویدان سپاه ایران

        جناب آنارشیست

        در مورد آیت الله شریعتمداری درکتاب خاطرات آقای فلسفی واعظ مشهور تهران اشاره میکند من واسطه بین امام خمینی وآیت الله شریعتمداری بودم خواسته آقای شریعتمداری از امام واگذاری امور استانهای ترک زبان به آقای شریعتمداری بود وامام بشدت با این کار مخالفت میکند واز آن به بعد رابطه قطع میشود.
        مارکسیستها از آزادی که در ایران بود به ویژه چریکهای فدائی خلق گرگان وگنبد را به تصرف خود درآوردند وبا روشهای مسلحانه به دنبال اهداف خود بودند وارتش بود که وارد عمل شد واستان گلستان امروزی را آزاد کرد از کسانی که از آزادی برای تجزیه ایران میخواهند سوئ استفاده کنند چکار باید کرد ؟
        پادگان سنندج را چه کسی غارت کرد ایا دولت در آنجا نیرو متمرکز کرده بود ؟هدف تجزیه طلبی بود باز ارتش وارد عمل شد وکردستان را آزاد کرد.

        سازمان مجاهدین وقتی قانون اساسی را مانع اهداف خود دیدند بلا درنگ راه براندازی را پیش گرفتند و وضعیت حاکم بر کشور را در ان زمان بهترین فرصت برای خود میدیدند وبه روش داعش می خواستند پیروز شوند که حضور مردم ومدیریت امام و حافظان امنیت نقشه انها را خنثی کرد تا به دامان صدام پناه برند.

        این سازمانها وتشکیلات بودند که خدعه کردند واز آزادی که داشتند راه خیانت را پیش گرفتند. امام در مقابل اینها ایستاد .

        آفرین بر امام

         
  57. با سلام و درود

    تولید نقدینگی کلاه شرعی برای پولشویی کلان

    تاریخ جرمشناسی و قانون ضد پولشویی به ایام زود گذر “زهد گرایی افراطی” عمو سام و ممنوعیت تولید و فروش و مصرف نوشیدنی‌‌های الکلی در سالهای ۱۹۳۰ میلادی در ایالت متحده بر میگردد؛ در این ایام تشکیلات تبه کاران سازمان یافته با تولید غیر قانونی مشروبات الکلی و فروش مخفیانه آن سود هنگفتی به جیب زدند؛ چهره برجسته این خلاف کاران هم آلکاپون بدنام است که نهایتا به جرم فرار مالیاتی محاکمه و به زندان افتاد؛

    قوانین مربوط به فرار مالیاتی آنزمان پاسخ گوی معضل پولشویی یعنی‌ کسب درامد و دارایی و ملک غیر قانونی پنهان از اداره مالیات نبود، چون که وقتی‌ خلاف کاران شروع به پرداخت مالیات میکردند این قوانین برای تعقییب و محاکمه خلاف کاران جامع نبود و مقررات خاص این پدیده را میطلبید؛

    عمو سام در سال‌های ۱۹۸۰ در دوران ریاست جمهوری شلول بند هالیوود ریگان اعلام جنگ علیه تولید کنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر در امریکای لاتین کرد و در این رابطه مقرارات جدیدی وضع شد که بر اساس آن اموال قاچاقچیان را شناسایی و مصادره کنند؛ این سیاست گزاری زحمت ثبوت جرم را از روی دوش مجریان قانون بر دوش مظنونین به قاچاق مواد مخدر و پولشویی انتقال داد؛ البته این راهبرد ظاهرا صرفا قانونی مولفه ی امنیتی و تجاوز نظامی نیز داشت که عمو سام جهت سرکوب چریک‌های چپی امریکای لاتین (خصوصاً ساندینیست ها) بکار برد که جنگلهای مرکزی آنجا را جولانگاه خود قراد داده و با حکومتهای دست راستی‌ و نظامی دست نشانده عمو سام می‌جنگیدند.

    پس از واقعه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی یعنی‌ حملات تروریست‌های عرب تبار القأده به برج‌های دوقلو مرکز تجاری نیویورک عمو سام بر آن شد که مقرارت بسیار سخت تری جهت شناسایی و متوقف سازی و دستگیری و مصادره شبکه منابع مالی‌ و عوامل طراحی‌ و اجرایی عملیات تروریستی در چهار چوب تکمیلی قوانین مبارزه با پولشویی در سطح بین المللی معرفی‌ و اجرأ کند که لوایح “فاتف و سفت” ماحصل این تلاش‌ها و اقدامات است که موجب جناح بندی و نزاع پنهان و پیدا، چنگ و دندان نشان دادن بین دولت منتخب برجامی غرب گرا و دولت ولایی در سایه و شرق گرا و تهدید و افشای همدیگر در اجرای اعمال فساد مالی‌ و پولشویی و قاچاق در عرصه نهاد‌ها و رسانه‌های کشور گردیده.

    پولشویی فرایندیست که در آن منابع پولی‌ و مالی‌ و ملکی‌ “کثیف” یعنی دارایی که از طرق غیر قانونی و دور از نظارت و مهار اداره مالیات کسب شده یا انتقال پیدا کرده “تطهیر” شده و وارد شبکه پولی‌، مالی‌ و دارایی مشروع گردیده.

    این عمل از طرق گوناگون تا بحال شناخته شده انجام میگیرد؛ اما روش شناسی‌ این صنعت شامل ۳ مرحله اجرایست؛ کاشتن، نهفتن، پیوستن؛

    کاشتن پول نقد در دخل کسبهای خدماتی که از تراکنش نقدی بالایی بر خوردار است؛ نهفتن پول کثیف در لابلای پول تمیز برای مدتی‌ و سپس پیوستن پول کثیف درون شبکه پول “تمیز” یا مشروع؛

    رویه‌ها و ساز و کار‌های گوناگونی برای فرایند پولشویی تا کنون تجربه و شناخته شده است؛ خُرد کردن پول کلان و سپرده گذاری آن بطوریکه موجب شک و هشدار نظام نظارتی پذیرنده سپرده نشود؛ انتقال پول کثیف کلان به حوزه قضایی ضعیف و یا سپرده گذاری در “بهشت مالیاتی” و انتقال پول از آنجا به درون شبکه پولی‌ مورد نظر؛ تجارت و خرید فروش با صورت حساب‌های غیر واقعی (یا خیلی زیر قیمت یا خیلی‌ بالای قیمت برای کالاهایی که قیمت‌های “ذهنی‌” دارند مثل آثار هنری و عتیقه)؛ خرید نقدی توکن کازینو و باز گرداندن عمده یا همه پول به صندوق و دریافت چک از کازینو به معنای تعویض پول کثیف با پول تمیز؛ یا شرطبندی در دفاتر مربوطه بر روی انواع مسابقات ورزشی و اسب دوانی و سگ دوانی و غیره؛ شمردن و نهفتن پول کلان نقدی کثیف با پول نقدی اهدایی نذری مردم در ضریح عتبات و امام زاده‌ها و حواریون مقدس و همچنین صندوقات دفع بلا؛

    اما موثرترین و سهلترین رویه داشتن سهام و ارتباط با نظام بانکیست و مهتر اینکه پولشویان خود صاحب شبکه مشروع بانکی نیز باشند؛ به راحتی پول کلان نقدی را در شبکه شعبات بانکی خود در موجودی نقدی مشروع خود کاشته، پنهان کرده و سپس به پول تمیز می‌‌پیوندند.

    طبق تخمینات آمار‌های جهانی‌ دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل میزان پولشویی در شبکه پولی‌ جهانی‌ رقمی حدود ۲ % تا ۵ % تولید ناخالص جهانیست.

    رقم تولید ناخالص جهانی‌ برای سال ۲۰۱۷ طبق آمار صندوق بین المللی پول حدود ۸۰ تریلیون بوده؛ اما میزان کل بدهی جهانی‌ توزیع شده در شبکه پولی‌ جهانی‌ به میزان ۳۰۰ تریلیون دلار تخمین زده میشه یعنی‌ معادل ۴ برابر تولید ناخالص جهانی‌؛

    با فرض رقم بالا یعنی‌ تخمین ۵% دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل و رقم ۱۶۰۰ تریلیون (هزار میلیارد) تومن تولید ناخالص کشور میبایست رقمی معادل ۸۰ تریلیون تومن در سال در کشور پولشویی انجام گیرد.

    اما طبق اعتراف صریح و علنی و عمومی‌ اخیر رئیس جهور دغل کار و نیرنگ باز روزانه نظام بانکی کشور یک هزار میلیارد تومن نقدینگی یا “پول تمیز” بدون پشتوانه تولید می‌کند؛

    با توجه به میزان نقدینگی ۱۶۰۰ تریلیونی تخمینی خود بانک مرکزی نرخ رشد نقدینگی معادل ۲۳% تخمین زده میشود در حالیکه خیلی‌ خیلی‌ خیلی‌ خیلی‌ خوشبین باشیم رقم رشد واقعئ اقتصادی ایران به میزان ۴% هم نمیرسد؛ پس نتیجه میگیریم که دولت به میزان ۱۹% مازاد به رشد اقتصادی پول بدون پشتوانه یا در واقع پول کثیف به اقتصاد ایران تزریق می‌کند پس تبه کاران اصلی‌ متولیان و نهاد دولت و سهام داران اصلی‌ و حاکمین نظام هستند که بطور مستدام مشغول پولشویی کلان هستند و اکثریت محروم و فرودست و مزد و حقوق و مستمری بگیران و اقشار تحتانی جامعه با کاهش قدرت خرید، معیشت و کاهش سلامت و عمر مفید خود هزینه این اقتصاد کلان متکی‌ بر طرفند پانزی و پولشویی را میپردازند.

    با سپاس

     
    • ✅ وقتي رهبري تاكيد كرد عاملان قتل ها وابسته به خارج هستند تكليف شرعي بازجويان براي شكنجه بازداشت شدگان مشخص شد

      ✍️حسين باستاني

      در خرداد ۱۳۸۰، فیلمی سه ساعته از مراحل بازجویی فهیمه دری نوگورانی، همسرسعید امامی و تعدادی دیگر از بازداشت شدگان پرونده قتل های زنجیره ای منتشر شد و بخش هایی از آن بر روی اینترنت قرار گرفت. این فیلم، حکایت از شکنجه شدید این زندانیان برای اخذ اعترافات عجیب در مورد ضدیت با جمهوری اسلامی، ارتباط با سرویس های جاسوسی بیگانه و فسادهای گسترده جنسی داشت.

      انتشار این فیلم در شرایطی صورت گرفت که محمد نیازی “قسم جلاله” خورده بود اعترافات دستگیرشدگان، بدون شکنجه و “در کمال آرامش” صورت گرفته است (“دو قسم جلاله دیگر نیز در این پرونده خبرساز شده بود: زمانی که قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات در زمان وقوع قتل ها، در هیات دولت سوگند یاد کرد که قتل ها کار نیروهای اطلاعاتی نیست، و زمانی که در پی تاکید دستگیرشدگان بر اخذ دستور قتل ها توسط دری نجف آبادی، وی با قید قسم از خود “رفع اتهام” کرد).

      علنی شدن این نحوه بازجویی از متهمان که نتیجه آن، ‏انحراف پرونده بر مبنای صدها صفحه اعترافات ساختگی بود، با پیگیری های بعدی محمد ‏خاتمی رئیس جمهور وقت، منجر به دستگیری اعضای تیم بازجویی و سر تیم آنها به نام جواد عباسی کنگوری معروف به “جواد آزاده” شد – وی همان کسی است که در فیلم اعتراف گیری از همسر سعید امامی، چند بار با نام مستعار دیگر خود یعنی “آملی” مورد خطاب این زندانی قرار می‌گیرد.

      به گفته یک مقام آگاه از مضمون بازجویی های جواد آزاده، وی به این پرسش که چرا زندانیان را تا آن حد برای کسب اعترافات دروغ ‏شکنجه کرده، پاسخی تامل انگیز داد. وی گفت وقتی رهبری تاکید کرده که ممکن نیست عاملان قتل ها نیروهای نظام بوده یا به خارج وابسته نباشد، درواقع تکلیف سازمانی و شرعی بازجویان مشخص شده: اینکه آن قدر بازداشت شدگان را شکنجه کنند تا به جاسوسی برای سرویس های بیگانه و فسادهای شخصی اعتراف کنند.

      جواد آزاده و همکارانش، پس از مدتی کوتاه از زندان آزاد شدند.

      @Sahamnewsorg

      سلام بر راستگویان اهل شرم وحیا

      برخی ازدوستان ماله کش فجایع ورسوائی نظام جور, درمورد مقاله سکولاریسم سیاسی نوشته بودند که مرجع دینی ویارهبر حق ویژه ای درمقابل اجرای قانون ندارند .
      آیامی شود بگویند که اجازه رهبری به ابقای چندین نفر ازجمله کرباسیان باز نشسته سنی وخدمتیدر وزارت نفت وبرخی ازصدا وسیمائی یان ودر وزارت ورزش , برخلاف. قانون جدید التصویب. که شهردار افشانی وچندین استاندار وغیره را ملزم به کناره گیری کرد , اجازه ابقای افراد فوق چه معنائی دارد ?
      آیا برخورداری فقیه یاوقیح ازحق ویژه نیست پس چیست ?
      دروغگوئی وماله کشی برفاجایع. و فساد و گندکاری ولایت وقیح آیا حد واندازه ای دارد یانداارد ?
      من نمی خواستم. با این آقای ماله کش رو دررو باشم وبا سفسطه های او جدال کنم ولی چکنم. خودش وادارم کرد که دروغگوئی هایش را افشاکنم .
      اگر شما شاگرد مرحوم آیت الله مجاهد نستوه. منتظری هستید , ازصداقت واخلاص او وحقیقت گوئی اش , هیچ بوئی. نبرده اید ,
      هیچ می دانید او بخاطر چه چیزی از قائم مقامی اش گذشت ?
      وافسار شتر حکومت جور را به گردنش آویخت ورها کرد ?
      بخاطر همین اعدام های فله ای حواداران زندانی منافقانی. که حکم جرمشان زندان صادر شده بود ویکی از آنان برادر شهید همت بود بنام حسن همت که اصلا زندانش را کشیده وتمام کرده بودند ولی به او گفته بودند که هر روز خودت را به زندان معرفی کند .
      اورا هم با آن گروه اعدام کردند وبرخی دیگررا , به صرف اینکه سر موضع هستید یانه ?
      مگر همین پارسال نبود که آن ویدیوی استادمرحوم را درسایتش گذاشتند که استاد به آن سه نفر نیری وپورمحمدی و رئیسی. تشر می زند که این اعدام های این بی گناهان رسوائی نظام است ?
      فاجئه ایست که بعدا درتاریخ بگویند وبنویسند که خمینی چقدر سفاک وبی رحم بوده است ?
      مگر این سخنان را استادشما ومن مسکین در آن جلسه به این سه جلاد نگفته است ? اگر این ویدئو را ندارید برایتان در تلگرام بفرستم ?
      مگر شما به حقیقت گوئی وبه قیامت ایمان ندارید?
      من مخالف منافقین آدمکش هستم وبدتر وسفاکتر از از ج, ا, بوده اند ولی سفاکی نظام ج, ا, روی آنان وساواک را سفیدت کرد وجنایات. انان را ازصفحه. ذهن ها پاک کرد.
      من حکومت. دموکراتیک. سکولاریزم سیاسی را براین حکومت سفاک وغارتگر ترجیج می دهم .
      بقول استاد مان رحمت الله علیه , کار تخصصی فقیه مسائل اسلامی گفتن است نه چیز دیگر ونه ماله کشی برجنایت دیگران .
      شماهم دراین سایت مساله ات را بگو لطفا ماله کشی برجنایت حاکمان وظیفه شمانیست , اینان در آخرت نمی توانند ازشما دفاع کنند واز خودشان نیز .
      آیا این ژست گرفتن شما درماله کشی در دفاع ازافساد نظام یک نحوه بت پرستی نیست , پس چیست ?
      بگذار دهن من بسته بماند باز مکن وجدال مستبدانه با نوشتار وارسالی من نکنید لطفا .
      وآن نوشته همانطور که گفته بودم همانند سایر نوشته های احمد خمینی بود وامضای امام هم برآن زده بود واین مساله را مرحوم استاد به کارشناسی مداقه فرستاد وکارشناسان خط گفتند این نوشته خط امام نیست , درخاطرات مرحوم موجوداست , ونوری زاد هم شاهدی دیگر آورد برایتان .
      مگر ازاین دفاعیات چیزی برایت می ماند ? من که هنوز باورنکرده ام مزدور باشید , چرا از حقیقت دفاع نمی کنید ?
      چرا ازمظلومیت. ملت ستمدیده دفاع نمی کنید?
      چرا وصیت مولا علی ” علیه افضل صلوات المصلین “را زیر پاگذاشته اید که فرمود به حسنین اش وبه من بلغ , ” کونا للظالم. خصما وللمظلوم عونا ” ?
      بیش ازاین تصدیعتان نمی کنم وهنوز رشته امید هدایتت را قطع نکرده ام ولی این مقال را نوشتم تاحجتی ازسوی من. به بیدار شدن شما باشد واگر ندیدم شمارا درقیامت. این نوشتارم حجت خداهست برشمای نازنین که درآنجا نگوئی چرا دوستم مرا متنبه نکرد .
      والسلام علی من اتبع الهدی وتجنب عن الهوی وصدق وقایع الزما

       
      • “من نمی خواستم. با این آقای ماله کش رو دررو باشم وبا سفسطه های او جدال کنم ولی چکنم. خودش وادارم کرد که دروغگوئی هایش را افشاکنم”.(پایان)

        خوب شما حالا مثلا رو در رو شدنت چیست جز اینکه مطالب مخدوش دیگران را کپی پیست کنید؟! من حرفی ندارم هرچه می خواهی بنویس و احتجاج کن،این فضای عمومی آزاد است هرکس ابراز نظر می کند و نفی و اثبات می کند،دیگر چرا تهمت می زنی و بحث آخرت مطرح می کنی و از مفاهیم دینی سوء استفاده می کنی جناب خوش سلیقه؟! اینقدر هم بی ادب نباش و بجای ابطال سخن دیگری هی ماله کش ماله کش تحویل من نده.ادب ات کجا رفت؟! فرض کن مطالب من اشتباه و مطالبت درست،دیگر چرا آخرت آخرت می کنی و تهمت می زنی؟ ارزش تفکر انسان نیز به این است که خودش حرف داشته باشد و احتجاج کند نه اینکه مقلدانه سخنان مخدوش دیگران را بلغور کند.حسین باستانی! حسین باستانی ها بفکر کشور و مملکت و دین سرزمین شما هستند یا مزدبگیران و اجیران بی بی سی؟ آن بازجویان در مورد همسر سعید امامی خطا کردند و توبیخ شدند،همچنین کسانی که دخیل در قتل های زنجیره ای بودند محکوم و مجازات شدند،الان طرح دوباره عملیات گروهی خودسر چه نفعی بحال دنیا و آخرتی که از آن دم می زنید دارد؟! مراد از حق ویژه ای که نفی شد اختیارات و وظائفی نیست که در شرع و قانون برای حاکم تعیین شده است،آیا در قانون یا در عملکرد خارجی حق ویژه در جهت نفع حاکم وجود دارد؟ اگر چشم باز کنید -همانطور همان عمامه بسر سابق و کت و شلواری لاحق ساکن امریکا-در قانون اساسی برای رفع بن بست ها و معضلاتی که برای نظام اسلامی پیش می آید اختیار تعیین شده است،این اختیار برای جیب حاکم است یا برای رفع معضلات نظام؟ پس حق ویژه ای در کار نیست.در متن قانون منع بکار گیری بازنشستگان در خدمات،افرادی و گروههایی استثناء شده اند متن کامل قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان:https://www.eghtesadonline.com/
        با قانون دعوا دارید؟! این قانون ابلاغ شده و در مسیر عملی شدن است،در مورد رئیس فدراسیون فوتبال،رئیس فدراسیون نه پسرخاله رهبر است و نه دیگر مسئولان عالی،موضوع این است که فیفا اعمال نفوذ دولتی -حتی ناشی از قوانین-در فدراسیون های فوتبال را دستمایه محرومیت فوتبال هر کشوری می کند.پس این موردی اضطراری و لابدی است (مطلب را بفهم و فوری با بی ادبی ماله کش را چماق نکن).مورد کرباسیان نیز بحث نقض قانون نیست،بحث رفع اضطرار در موقعیت فعلی جنگ اقتصادی است،این فرد فردی تحصیلکرده و با تجربه است و عملکرد او از نظر دولت خوب بوده هرچند مجلس اختیار استیضاح داشته و او را برکنار کرده،حال در این شرائط برای رفع معضل فعلی در فروش نفت درخواست استثناء شده است و روشن است که مساله مساله موقتی است مادام الدوله،این فرد نیز باز نه پیوندی با رهبر دارد و نه بودن او نفع شخصی برای رهبر است تا حق ویژه مورد ادعا درکار باشد.این مثل رفع اضطرار در مسائل شرعی است،لابد این بگوش شما خورده است که الضرورات تبیح المحذورات،والضرورات تتقدّر بقدرها،اینکه در شرائط خاص و اضطراری و برای رفع معضل موردی استثناء باشد از آنکه شراب در حل عادی حرمت دارد و در اضطرار و مقام تداوی و معالجه استفاده می شود مهمتر است؟!
        بنابر این اعمال چنین موارد ربطی به حق ویژه ندارد و در همه سیستم های حکومتی نیز وجود دارد و عقل نیز اگر باشد تجویز می کند.شما ذهن ساده ای دارید و در عین حال خیلی هم مدعی! بنده در آن اوانی که خاطرات مرحوم استاد منتشر شد و بصورت پنهان کپی شده بود جز اولین نفراتی بودم که مکتوب آنرا گرفتم و یکهفته پیاپی آنرا مرتب خواندم،حالا شما آمده ای بمن می گویی خاطرات را بمن قرض دهی؟! همینطور نوار منتشر شده اخیر را.پس اینها را پیش از شما دیده یا شنیده ام،اما شما چرا تصور می کنی هرکس شاگرد فقاهت مرحوم استاد بود لزوما باید همه آراء سیاسی او را نیز بپذیرد؟! من چند بار عرضکردم برداشت های ایشان در مورد اعدام های منافقین را نادرست می دانم،حالا شما اینجا برای خودنمائی باید بیائی شاگردی ایشان را چماق علیه من کنی؟حتی شاگردی یک استاد در یک رشته لزوما موافقت در فتاوای او در آن رشته نیست تا چه رسد بمسائل سیاسی که دهها و صدها وجه و احتمال و ماخذ در آن مطرح است،مگر همان شاگرد اخیرا کت و شلواری شده ایشان که از او مقلدانه مطلب نقل می کنید به همه آراء فقهی مرحوم استاد پایبند مانده است؟!
        پس این چماق ریاکارانه را غلاف کنید.مساله سر موضع بودن فقط یک تعبیر نیست،شما مطالعات ات ضعیف و سطحی است،یک مراجعه ای بقانون مجازات اسلامی سال 61 بکنید آنجا تعبیر کرده “عضویت در گروه محارب مستوجب اعدام است”این عبارت اخرای قانونی سر موضع است.کجا مرحوم استاد در مآثیر خود گفته است که کار تخصصی فقیه مساله گفتن است؟! یک جمله ای را ایشان در یکی از نوشته ها از مرحوم کمپانی نقل می کند،آیا فقیهی که حدود هشت سال بحث ولایت فقیه می کند در چهار مجلد و ولایت انتخابی مشروطه را اثبات می کند اعتقادش این است که فقیه فقط مساله گوست؟! خوب حالا شما معتقد بحرف مرحوم کمپانی،شما خودت چرا مساله گوئی اسلامی را رها کرده ای و در سیاست دخالت می کنی؟! وقتی به مساله گویی می رسید شر و ورهای برخی روشنفکر نما بعنوان اعجاز عددی قرآن را بدون تحقیق و بررسی از شبکه های اجتماعی نقل می کنی و کنار می نشینی! این می شود مساله گوئی اسلامی و دفاع از معارف اسلام و قرآن؟بعد بمسائل سیاسی که می رسید نیز باز تقلید و کپی از این و آن و تهمت های دگماتیک به این و آن و سطحی نگری.من کجا خواستم در فضای عمومی رو در رو شویم-هرچند باکی از گفتگو ندارم- جز اینکه شما شروع به شر و ور گفتن کردی و مرا مورد خطاب قرار دادی و اظهار شجاعت و قهرمانی؟! حالا گفتگو مانعی ندارد و من همانطور که با سکولار جان هایت گفتگو می کنم با شما هم گفتگو می کنم،اما شما سعی کن باقتضای طلبگی و باقتضای سن و سال و بدون خشم و تکبّر و خود حق پنداری فقط بر مدعا استدلال کنی و چماق و عنوان بر کسی بار نکنید.
        .

         
        • سلام بازهم ماله کشی ازنوع دیگر

           
          • سلام و خداحافظ قهرمان!

            چنانکه قبلا در تلگرام نیز گفتم،من با کسانی که نه ادب در گفتار دارند،نه حجت و منطق در استدلال،گفتگو و همراهی نمی کنم.

            هذا فراق بینی و بینک

             
  58. گفته های بزرگان

    زمانی در این سایت کامنت ها خواننده داشتند نه مثل حالا که به نظر میرسد که تقریبا هر کسی سری داخل به قول نوریزاد دکان میکند تنها برای آنست که یک مال دزدی , یک جنس بنجل که به درد خودش و درو همسایه دیگه نمیخورد را وقف امامزاده ( دکان ) بکند و به سایر اموال دزدی و بنجل نگاهی هم نیندازد . برای اثبات درستی این ادعا من سطری از کامنت یکی از کامنت گذاران بنام سایت را این جا میگذارم , به قول عوام حضرت عباسی , بدون گشتن دنبال آن بگویید از چه کسیست .

    کامنت گذار بنام : ” من به عنوان یه روانشناس حاذق حتی اگه همه کاربرای این سایت آیدیشون رو آف کنن میتونم تشخیص بدم که کدوم نوشته مال چه کسیه. “

     
  59. نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

    نوریزاد به ” دکتر ” :

    “نوشته ی شما بخاطر بند کردنِ بیش از اندازه به یکی از دوستان حذف شد. راستی، بجز جسی، دوستان دیگری نیز هستند که می تواند دستمایه ی ولع روانشناسانه ی شما شود. لطفا روان خود مرا، سید مرتضی را، مصلح را، آنارشیست را، فریبا را، علوی را، یاران را، مش قاسم را، منوچهر را، علی مسکرانیان را، و……. واشکافی کنید. همین که شما جاسم را جسی خطاب می کنید، نشان از کم لطفیِ روانی خود شما ندارد؟ و این که: این همه دوست در این سایت می نویسند، شما چرا به جاسم بند کرده اید؟
    با احترام ”
    …………….

    کوتاه مینویسم ! جناب نوری زاد از جناب “دکتر” پرسیده اند چرا جاسم و نه دیگران ؟ این را قبلا میخواهم بگویم که به نظر من سایتی که گرداننده اش آن را برای رسیدن به هدف بزرگی , با اهمیتی , برای یاری رساندن به دیگران که تحت ستمند راه انداخته باید مثل یک موجود زنده دائم چیزی را که برای ادامه حیاتش و رسیدن به مقصودش لازم است جذب کند و آن چیزی را که برای ادامه حیاتش مضر است دفع کند . این دکتر ما در همین بالا دو کامنت گذاشته است که در آنها به خوبی دیدگاه سیاسی او مشخص است و این در کامنت های ریز و درشت او هم دیده میشود . خلاصه بگویم این دوست ” دکتر ” ما ترکیبی از دوستش مزدک و دوست دیگرش مش قاسم است . از طرفی وقیح و خود شیفت و از طرفی دلقک و بی شخصیت . این احتمال هم وجود دارد که او یکی از این دو باشد ولی این مهم نیست . جناب نوریزاد پاسخ پرسش شما این است : دلیل لجن پراکنی های “دکتر” بیسواد این است که من خواستار پاک کردن سایت از این قبیل جانوران شده ام بطور پیگیر . دوستان دیگری هم به شما بار ها در این رابطه تذکر داده اند البته . دست ها را بالا بزن دوست گرامی و پاک سازی کن . پنج کامنت که ارزش خواندن داشته باشند و ترا در رسیدن به هدفت یاری کنند بهتر از پانصد کامنت جلف و از روی کینه و به قصد انداختن تفرقه و ایجاد نفرت در میلیونها هموطنت است , مثل کامنت های همین /// لانه کرده در سایتت است .

    هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ! ( پیامبر, حافظ شیرازی )

     
  60. خبر آزادی موقت جناب عبدالفتاح سلطانی بسیار خوشحال کننده است. اما،چرا باید او و بسیاری دیگر زندانی می شدند ؟در کنار آزادی ایشان ما مواجهیم با;
    دستگیری شهروندی بهایی درقائم شهر و

    احضار یک شهروند به دادگاه انقلاب کرمانشاه همزمان با ادامه‌ی بازداشت چهار تن دیگر در سنندج

    تفتیش منزل و احضار یک شهروند بهایی در تهران

    محکومیت هشت شهروند بهایی ساکن بهارستان اصفهان به چهل و دو سال حبس

    زخمی شدن دو جوان بلوچ در اثر تیراندازی و ضرب و شتم ماموران در خاش

    سه زندانی در ملاعام در شیراز اعدام شدند/ ویدئو

    شبنم عیسی‌خانی، شهروند بهایی در تبریز بازداشت شد

    بلاتکلیفی سه ساله یک شهروند بازداشت‌شده‌ در زندان سنندج

    افزایش نگرانی ها پس از سی روز بی خبری از سرنوشت عبدالمجید بهرامزهی

    شهرزاد نظیفی، قهرمان موتورکراس بانوان بازداشت شد

    و ما شاهدیم ;هسته اصلی داعشی نظام ملایی با دستگاه قضا و قوانین ضد بشری شرعی اش پیوسته و مدام وشدت تمام همچنان مشغول سرکوب ملت است.

     
  61. سیّد،اگر من در مورد مغلطه گری و مغشوش بودن “گزاره های ” شما بپردازم همه از حوصله سایت حارج می شوند.فقط به یک گزاره درست می پردازم:
    «گزاره درست :پایه دولت در تعاونی ها و سندیکاههاو گروههای مختلف مردم روستایی و شهری قرار دارد”
    گزاره غلط شما:”تعاونیها و سندیکاها یکی از تکیه گاههای مهم دولت برای رفع مشکلات مردم در شهرها و روستاها هستند.مگر در جمهوری اسلامی تعاونی و سندیکا وجود ندارد؟!”»

    بی جهت من در کنار تعاونی هاو سندیکاها گروههای مختلف شهر و روستایی را نیاوردم چون مردم تنها به گروههای صنفی تقسیم نمیشوند بلکه گروههای مختلف عقیدتی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و علمی و…..یک جامعه سالم را تشکیل می دهند که همه برهم تاثیرگذار ند.

    در جواب: نه ، در ایران امکان آزادتشکلات مختلف وجود ندارد مگر در راسش یک آخوند و یانوکر و چاکر نظام نباشد.

    در سیاست ما رفتار گفتاری ورفتاری کرداری داریم. آلترناتیوها اغلب درگفتار و مباحثه و در اگرند زیرا قدرت اجرایی در دستشان نیست و آنچه ابراز می کنند و مایلند انجام دهند در اگرهاست. اینرا ما در دولت های مختلف نظام ملایی شاهدیم.دولتها یک “دستمال بدست” یا در حدّ “آبدارچی “بیشتر نیستند.

    دولت برای چه انتخاب می شود؟ یک دولت بخاطر قدرت اجرایی در راس قرار می گیرد . مردم عده/گروه/فردی را انتخاب می کنند و این انتخاب کردن معنای قدرت اجرایی دادن به گروه/فرد است. اصل حاکمیت نیزدر قدرت اجرایی است نه در شعار دادن و در اگر ماندنها. شعارها را آلترناتیوها می دهند.

    آنچه ما شاهدیم فقط یک دروغ و فریب بزرگ ملت است که چیزی مثلا بعنوان دولت در راس قرار دارد و به خواسته های ملت پرداخته وقدرت اجرایی دارد که ندارد. در حالی که این دولت پوشالی بیش نیست و عجوزه و عفریته استبداد را فقط در زیر قبایش پنهان دارد،قدرت اصلی و مخفی همان ولایت فقهاست که در ستاد رهبری و سپاه رشته اصلی کارها در دستانشان است.ما در ایران با استبداد ملایی مواجهیم که مرتجعترین استبدادهاست و ملت و کشور برایش فقط وسیله ای بیش نیست.
    نخیر جناب سیّد مردم و ملّت ایران هیچگاه با اّمت پروری قشری و گروهی شما ملایان همساز نخواهند شد و این اول کار است.

     
  62. سردار/* شکست خورده حاجی شمخونی: تصمیمات لازم را برای بازگشت به شرایط پیش از برجام اتخاذ کرده‌ایم.
    مش قاسم: چه شیکری میخوای بخوری؟ دوباره اتم بازی شروع کنی؟ آفتابه دستته بزا زمین و برو اتم کن. بدو! معطل نکن.

     
    • سلام , حالا که ما به کپی پست مشهور شده ایم این هم سهم امشب بمناسبت. افشای قتل های نظام ولایت فقیهی است

      ✔️قتل‌های زنجیره‌ای را چگونه افشا کردم؟

      ناگفته‌های محمد بلوری در بیستمین سالگرد قتل‌ فروهرها

      برایمان روشن می‌شد که قربانیان نه در منزلشان بلکه در نقاط مختلف شهر ربوده و بدون پرسش و پاسخ به مسلخ کشانده می‌شوند. آن‌ها معمولاً در روشنی روز یعنی بعدازظهر و تقریباً در محل‌های شلوغ و پررفت‌و‌آمد شهر ربوده می‌شوند؛ معمولاً قربانیان انتخاب شده را از اتومبیلشان پیاده می‌کنند و سپس آن‌ها را سوار خودروی خودشان می‌کنند و سپس به مسلخ می‌کشانند.

      اسماعیل افتخاری با ورود به کمیته‌های انقلاب اسلامی، به فرماندهی کمیته منطقه ۱۲ انقلاب رسید و سرانجام با چندین اتهام تحت تعقیب قرار گرفت و محاکمه‌اش در دادگاه کیفری تهران چنان سروصدایی در میان مردم برانگیخت که برای همه شوک‌آور بود.

      همزمان با نخستین محاکمه این فرد که در آبان ماه سال ۷۸ برگزار شده بود، دبیر گروه حوادث روزنامه ایران بودم و هر روز جریان این محاکمه را در صفحه حوادث منتشر می‌کردم که خوانندگان بسیاری داشت. در این دادگاه طبق کیفرخواست دادستان این فرد متهم به انواع سوء‌استفاده تحت عناوینی چون معاون وزارت اطلاعات، ربودن زنان، تعرض به عنف، همکاری با افراد برای باجگیری ضمن تهدید اشخاص، تنظیم پرونده‌های جعلی قضایی برای افراد بی‌گناه با هدف دریافت پول و انتقال سند زمین محاکمه می‌شد.

      گفته شد: برخی از اعضای باند وابسته به سعید امامی در وزارت اطلاعات در جریان اعترافاتشان درباره قتل‌های زنجیره‌ای پیرامون اجرای قتل فاطمه قائم‌مقامی هم توضیحاتی داده‌اند. به این ترتیب روشن شد این سرمهماندار در همکاری با باند سعید امامی در رفت‌و‌آمد به اروپا برای او مأموریت‌هایی انجام می‌داد تا اینکه برای جلوگیری از افشای اسرار جنایت‌آمیز این باند به دستور سعید امامی توطئه‌ای برای کشتن این زن ترتیب داده و چند ماه بعد هم توطئه شکار نویسندگان و چهره‌های سیاسی و کشتن آن‌ها توسط قصابان سعید امامی معروف به قتل‌های زنجیره‌ای افکار عمومی را شوکه کرد.

      یکی دیگر از کسانی که قربانی جنایت رازآلودی شد، جوان ۲۸ ساله‌ای به‌نام سیامک سنجری بود که قربانی ساده دلی‌های خود شد و عوامل باند سعید امامی او را کاردآجین کردند و در صفحه حوادث روزنامه ایران در چند سطر نوشتیم: «جسد مرد جوانی صبح دیروز (آبان ماه ۷۵) درون دره‌ای در زیر پل کاوه پیدا شد که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. به تشخیص پلیس، این جوان را در نقطه‌ای دیگر کشته‌اند و سپس جسدش را به زیر پل انداخته‌اند…» همسر حاج آقا پی برده بود سنجری از برخی میهمانی‌های خصوصی اطلاعاتی دارد، او را به حرف کشیده و سنجری هم ساده‌دلانه قضیه برخی از میهمانی‌ها را به گوش حاج خانم رسانده. حاج آقا هم وقتی مطمئن شده این حرف ‌ها از طریق سنجری به گوش همسر حاج آقا رسیده اسلامی (سعید امامی) را مأمور کشتن سنجری کرده. در حالی که یک روز به جشن عروسی سنجری باقی مانده بود، توسط افراد باند سعید امامی کشته شد در حالی که کارت دعوت به عروسی در جیب قاتلش بود.
      https://goo.gl/DphnGV

      @Sahamnewsorg

       
      • دروغ نگویید،این قتل ها مستند به نظام جمهوری اسلامی نیست،قتل ها را گروه خودسر سعید امامی با سوء استفاده از امکانات وزارت اطلاعات وقت مرتکب شدند و بعد هم رسوا و مجازات شدند،اینقدر عقل داشته باشید که اگر بنای کلیت نظام کشتن اینطور مخالفان بود،هرگز دولت رسمی جمهوری اسلامی آنرا با بیانیه رسمی افشاء نمی کرد،قتل ناحق و ترور بدون تردید در اسلام حرام است و کسی از قتل حمایت یا خوشحالی نمی کند،این قتلها بدست یک باند خودسر و منحرف در وزارت اطلاعات صورت گرفته بود بزعم اینکه خدمت بنظام است،و عوامل آن نیز البته محاکمه و مجازات شدند.منصف باشید و دروغ بافی نکنید،مخالفت با جمهوری اسلامی لزوما نباید با دروغ پراکنی همراه باشد خصوصا از جانب کسی که در لباس روحانیت است.
        .

         
      • جاویدان سپاه ایران

        با درود وسلام جناب مصلح

        جناب مصلح اگر نظام سیاسیی وجود داشت که قادر به ادره کشور ایران ومیتوانست این خطرهایی که ما را تهدید میکند را برطرف کند من تعصبی در جایگزینی این جمهوری اسلامی نداشتم و دنیا به آخر نمیرسید.مشکل اینجاست که مخالفین حکومت ایران انقدر با هم اختلاف دارند که طی 40 سال گذشته نتوانسته اند یک برنامه حداقلی را برای اداره ایران داشته باشند.شما به این توجه کنید امام خمینی را از ایران تبعید کردند وخودش بازگشت اما مخالفین جمهوری اسلامی از کشور خودشان فرار کرده اند ودر خارج برای خود زنگیی دست وپا کرده اندو حاضر به بازگشت به ایران نیستند وخیلی از آنها درآمدی هم ندارند وفقط با نوشتن مقالات برای رسانه های خارجی بر علیه ایران روزگار میگذرانند.همین نوریزاد خودمان اگر میتوانست در ایران به شغل فیلم سازی خودش ادامه دهد قطعا رفتاری متفاوت با آنچه که امروز داشت پیش میگرفت .

        جناب مصلح امروز ایران مورد تهدید قدرتهای جهانی است .مشکل قدرتهای جهانی تنها نوع حکومت ایران نیست بلکه وجود کشوری با پتانسیلهای بالا برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی در غرب آسیا است .ایران اول باید تبدیل به یک قدرت شود وما حاکم بر سرنوشت خود شویم وبلاهایی که طی دوقرن گذشته سر ما اورده اند پایان یابد.ایران قدرتمند خیلی بهتر میتواند مشکلات خود را با داشتن امکانات وقدرت حل کند.نظام اداری کشور باید از یک فکر پیروی کند یک استراتژی وبرنامه را دنبال کند .تفکرات شله قلمکار مخالفین جمهوری اسلامی چگونه میتواند کشور ما را اداره کند.مخالفین جمهوری اسلامی هیچ نیرویی را برای اداره جامعه هنوز تربیت نکرده اند.اینها هر روز یا گرفتار ریزش نیرو هستند ویا انشعاب میکنند .

        شما کشورتان را به چه کسی میسپارید؟
        نظام بروکراسی ایران از چه تفکری اطاعت خواهد کرد؟
        مگر میشود مجری قانون عمل به قانونی کند که آن را قبول ندارد؟
        شوروی سابق با تضعیف حاکمیت خود با آنکه قدرتی جهانی بود در یک شب تبدیل به 14 کشور شد.شما چه تضمینی برای تمامیت ارضی ایران میدهید؟

        در عراق بارزانی به بهانه اینکه دولت مرکزی قادر به اداره کشور نیست وبه خواسته های او نمیتواند پاسخگو باشد رفراندم استقلال برگزار کرد اگر مخالفت ایران نبود هیچ کشوری نمیتوانست جلو این کار را بگیرید زیرا امریکا واسراءیل بزرگترین پشتیبان استقلال کردستان عراق بودند.

        شما به عنوان یک روحانی شیعه سکولارحداقل به رفتار امام علی در بیعت با خلیفه اول توافق امام حسن با معاویه وهمکاری امام رضا با مامون برای مصالح کشور توجه کنید.

        سحام نیوزی که شما مرتب ازآن کپی پیست میکنید با سحام نیوز سال 1388 فرق دارد.
        من به سکولار بودن شما هیچ عیبی نمیگیرم اما از شما میخواهم به این گفته که میگویند امنیت وسلامت دو نعمتند که تا آنها را از دست ندهید به ارزششان پی نمیبرید توجه کنید.این را در کلان جامعه ایران در نظر بگیرید وبا دید سیاسی به آن نگاه کنید.مخالفین جمهوری اسلامی برنامه ای ندارند که ارزش آن را داشته باشد تا مردم ایران به آن رای آری یا خیر دهند.

        این روشنفکران همانهایی هستند وقتی دیدند مردم به حرف آنها گوش نمیکنند مردم را به خرافه پرستی متهم کردند وگفتند مردم ایران امام خمینی را در ماه دیده اند.

        ایران باید بماند
        بعد به مسائل دیگر میپردازیم

         
  63. رئیس/* به اصطلح بانک/* مرکزی: نرخ‌ ارز در کوچه پس کوچه‌ها شکل می‌گیرد.
    ترجمه: بانک مرکزی یعنی کشک! یه روزی تو این دنیا بانک مرکزی ایران و پول این مملکت عزت قربی دشت. ریال این مملکت ارزشش مساوی یه دونه زرشک شده. منقلابیون ۵۷ چشتون روشن.

     
    • سلام یاران فرهیخته

      مابرای رهائی. ازظلم وجور و غارتگری حکومت ج,ا, چاره ای جز رفراندم نداریم تا به به حکومت دموکراتیک برسیم که نه دین درسیاست دولت دخالت کند ونه دولت از دین در سیاست استفاده کند . واین کار به همت مردم ایران بستگی دارد که همگی. جانانه قیام کنند وبدون اغتشاش وتخریب خواهان عزل حاکم سوئ استفاده جو ازدین باشند کاری کنند که درنظام آینده. دین ودینداری در سیاست ودولت اصلا نباید دخالت کند .
      برای این کار باید بر رفراندم. اصرار کنیم وپافشاری وگرنه همین ظلم وستم ودزدی و غارتگری را این آقایان راهش را خوب آموخته اند ودوغورتو ونیمشان هم باقی است .
      خوب وقتی دزد ها وهتاکان وسفاکان ابرویشان ریخته شود وزر وزور وداشته باشند واز تزویر وریا وماله کشی استفاده کنند وصدای معترض را درگلو خفه کنند , مردم عوام را گول می زنند وباخفقان به حکومتشان. ادامه می دهند .
      وماله کشان مردم عوام را از حکومت سکولار می ترسانند , ولی چاره ای جز راضی شدن به حکومت سکولار نداریم یعنی. دین و اعتقاد دینی نباید درسیاست و کار دولت دخالت کند ودولت هم از دین نباید از دین به هیچ وجه استفاده نماید , یک حکومت دموکراتیک برمبنای آرای اکثریت مردمی وشفاف برقرار شود.
      براین هدف باید کوشید وحوزه علمیه هم مستقل و مردمی باشد وهیچگونه ازرانت وبودجه دولت نباید استفاده کند تابه دولت بدهکار باشد وبه استخدام دولت در آید وبه فساد دولت ماله کشی نماید بلکه در راس منتقدین. ازسیاست غلط دولت حاکم باشد چنانکه. قبلا بودند وآزادگی داشتند ولی بعداز انقلاب اکثر حوزویان. ماله کش فساد سیستماتیک حکومت شده اند در حالی که سیاستمداران متعددی به فساد سیستماتیک نظام معترف هستند از قبیل. توکلی مطهری صادقی پزشگیان ودر اواخر جناب ظریف و حمایت گران او ازقبیل هاشمزه ای ودیگران درمجلس شوری متعددبودند

       
  64. موضوع رابطه جنسی امری بسیار خصوصی و شخصی است و طرح ان در افکار عمومی همواره زشت و کربه میباشد و نباید فردی و بخصوص یک زن در شرایطی قرار بگیرد که انرا به هر دلیلی آشکار کند.
    سئوال از جناب مکارم اگر بقول دوستمان احتمالا از جانب خانمی بوده که دچار این مشکل شده، در اینصورت امر و مشکل شخصی وی است و باید انرا در خفا جواب داد. اگر مشکل عمومی است که حساب دیگری دارد و جناب مکارم از طرح آن در انظار عمومی خجالت بکشد.
    این خیلی شرم اور است که بیایم عنوان زنا کار را به همه زنانی بدهیم که بکارتشان دست خورده است. این عنوان “زنا” همیشه بر دوش این زن بیچاره هست و جالب اینکه از طرف دیگر زنا هیچ خبری نیست.
    موضوع دیگر اینکه پرده بکارت تنها به دلیل رابطه جنسی دچار مشکل نمیشود بلکه بعضی ها از بدو تولد آنرا ندارند و یا اینکه در اثر ورزش و فعالیتهائی عیر جنسی هم می تواند آسیب ببیند. پس هر کس که این مشکل را دارد به این معنا نیست که در رابطه جنسی بوده.
    بنظر میرسد فقها زبان دیگری به غیر از زنا و واژگانی این چنینی زبان ارتباطی دیگری ندارند و اصولا دارای شعوری هم برای درک مشکلات مردم و همدردری با آنها نیستند و هر چه میکنند بر گنداب اخلاقی موجود اضافه میشود.
    از کوزه همان برون تراود که در اوست!

     
    • علوی گرامی

      باز شما همینطور فلسفه بافی کردید و بریدید و دوختید و رفتید جلو!

      اول اینکه: با شما موافقم که لزومی ندارد همه جور سوال -خصوصا سوالاتی که صبغه توصیه ای دارد نه فقهی و باصطلاح مورد است- حتما منتشر شود،ممکن است سوالی بصورت درخواست راهنمائی باشد و غرض پرسش کننده با پاسخ یا توصیه تامین شود،در این صورت لزومی به نشر سوال و جواب موردی نیست مگر اینکه سوال کلی باشد و پاسخ نیز جنبه فتوائی و کلی داشته باشد در اینصورت نشر آن لازم است برای آگاهی یافتن دیگر مقلدان مرجعی که مورد سوال واقع شده است.

      دوم اینکه:دیشب خبری از سوی دفتر مرجع محترم مورد نظر منتشر شد که با توجه به سوء فهم یا شیطنت هایی که برخی شیاطین در شبکه های اجتماعی کرده بودند،متن این سوال و جواب از وبسایت این مرجع حذف شده است.

      سوم اینکه:این مطلب که پرده بکارت دختران ممکن است در اثر علل و عواملی غیر از رابطه جنسی از بین برود مثل ورزش یا جهش یا مریضی یا علل دیگر،کشفی نیست که اختصاص بشما داشته باشد! اینرا خود فقهاء در بحث های مختلفی در کتاب النکاح ذکر کرده اند و اشاره به فروعاتی در مورد آن نیز کرده اند.

      چهارم اینکه:رابطه جنسی خارج از محیط زناشوئی شرعی (نکاح دائم یا موقت) چه منجر به ازاله بکارت بشود و چه نشود،حرام است و در صورت مدخوله واقع شدن زن از پیش یا پس(حتی بقدر ورود حشفه مرد) این عمل بلحاظ حکم شرعی حرام و مصداق عنوان “زنا”خواهد بود و این ربطی به پسند یا عدم پسند شما ندارد،چون زنا عنوانی شرعی است که بر عمل جنسی خارج از محیط زناشوئی شرعی اطلاق می شود و محکوم به احکامیست.

      پنجم اینکه:در سوال و جواب منتشر شده،موضوع مطرح شده از سوی خود پرسش کننده ناشناس این است که خارج از محیط زناشوئی شرعی عملی انجام شده که منجر به زوال بکارت شده است و پاسخ مرجع تقلید نیز پاسخ در فرض سوال است،در واقع وقتی موضوع سوال از سوی پرسش کننده عمل جنسی خارج از ازدواج مطرح شده است که شرعا مصداق زناست،دیگر نمی شود کاسه داغتر از آش شد و عمل جنسی حرام و خارج از محیط زناشوئی شرعی قانونی را زنا ندانست.بله البته در جای خود در کتاب النکاح بیان شده است که اگر بعد از نکاح شرعی،مرد دریافت که همسر او پرده بکارت نداشته است نمی تواند مدعی زناکاری او شود یا معترض باشد برای اینکه چنانکه اشاره شد زوال پرده بکارت در دختران ممکن است معلول عوامل مختلف دیگری باشد.
      توصیه من بشما این است که مسائل را درست و در چهارچوبه واقعی آن، فهم و حلّاجی کنید تا چنین مطالب بی اساسی از کوزه فکری شما تراوش نکند!

       
      • آقا سید مرتضی عزیز:
        در مورد بند یک یادداشتتان که خوب بحمدالله عرایض بنده را تائید کرده اید . بقیه مطالبتان هم که توضیح فقه است که اگر بدهید کس دیگری بخواند و برایتان توضیح دهد خواهید دید که از فرط خنده و بی ربطی نخواهد توانست کلام را منعقد کند.
        اما نکته بند 2 شما از همه جالبتر و بدردبخورتر است و نشان میدهد که از کوره فکری استاد و مرجع احتمالی و یا مورد علاقه شما که امروز جلو پیشانی حوزه است چه چیزی تراوش میکند.
        بنده هم به سایت ایشان مراجعه کردم و دیدم خبر را برداششته اند و شما هم تائید کردید که این کار واقع شده. براستی آقا سید خوش فکر که مثل ما نمی بری و نمیدوزی، چرا باید یک مرجع تقلید چنان حرف یاوه ای بزند که حتی قدرت و جرات دفاع از آن را در سایت خودش هم نداشته باشد؟ یعنی بقول شما توطئه شیاطین آنقدر قوی است که یک فقیه جانشین امام زمان را به این عقب گرد وادار کرده؟
        البته من بر خلاف تفسیر نا آگانه و مغرضانه شما این کار وی را تحسین میکنم که حداقل این میزان افکار عمومی را درک میکند که بسرعت فهمید چه نامربوطی گفته و آنرا به عبارتی معدوم کرد.
        در ضمن بنده که ادعای کشف پزشکی نکردم که شما انقدر آشفته شدی. خوب حقیقتش ما جرات شما و اقای خمینی و بقیه مراجع عالیمقام را نداریم که در رزو روشن بیایم در مورد تفاوت حیض زن سیده و زن غیر سیده رطب و یابس ببافیم و آن قدر هم جرات نداشته باشیم که بگوییم ببخشید.. اشتباه شد و هنوز هم با حرارت از این حرف تاسف بار که بنام خدا و پیغمبر میزنیم و آبروی آنها را هم میبریم دفاع کنیم.
        این فقه و مرجعت ارزانی خودت سید جان…

         
        • علوی گرامی،اندکی از مسیر ادب خارج شدید،کوشش کنید مودب باشید و فقط استدلال کنید.
          شما در بخش نخست مطالب خود زنا بودن عمل جنسی خارج از چهارچوبه ازدواج قانونی را صریحا نفی کردید به این ادعا که عمل جنسی عمل شخصی است! آیا شخصی بودن یک عمل توجیه کننده خروج آن از عنوان های شرعی وارد در کتاب و سنت است؟! شما مگر مسلمان نیستید؟ اگر مسلمان نیستید بسیار خوب نامسلمانی و سکولار سیاسی بودن ارزانی خودتان بنابر این فضولی در مورد احکام مسلم اسلامی نکنید.اما اگر مسلمان هستید و آگاه بمسائل شرعی نیستید بدانید که شخصی بودن عمل جنسی خارج از محیط زناشوئی قانونی توجیه کننده زنا نبودن آن نیست.
          نیز هیچگاه با بی ادبی سخن مخالف را به تمسخر و خنده برگزار نکنید مگر اینکه حرفی برای احتجاج داشته باشید چون فضای عمومی جای لودگی و دلقکی نیست،جای فهم و استدلال است.
          ایشان مرجع محترمی هستند البته من نزد ایشان درس نخوانده ام که استادم باشد و بحمدالله اینقدر تحصیل کرده ام و استاد دیده ام که نیازمند بتقلید از کسی نباشم اما شما سعی کنید از ادب اسلامی انسانی خارج نشوید و مسائل و کینه ورزی های سیاسی با یک مرجع را با مسائل شرعی و فقهی مخلوط نکنید.
          سخن ایشان – علیرغم تعبیر یاوه ای که کردید و از ادب خارج شدید -نیز سخن نادرست و نامطلوبی نبوده آنچه موجب این بحث ها شده سوء استفاده افراد کم سوادی مثل شما در شبکه های اجتماعی از این مساله بوده،چون مساله ترمیم بکارتی که بهر علتی زایل شده یک تکلیف وجوبی یا استحبابی نیست بلکه گرایش غالب بین مراجع ممنوعیت آن است از این جهت که این عمل مستلزم لمس یا رویت عورت است،از این جهت عمل ترمیم بکارت بنظر غالب مراجع حرام است،مگر در فرضی که جان کسی بخطر بیفتد یا عرض و آبروی او در معرض خطر باشد و این مبنای چیزی است که ایشان گفته است،عبارت دفتر این مرجع اینطور است :
          «اخیرا برخی از نا آگاهان یا مغرضان در فضای مجازی فتوایی از آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی درباره ترمیم بکارت نقل کرده بودند که توأم با تحریف و خلاف‌گوئی بود. ایشان در توضیح مطلب فرمودند: اصل مطلب چنین بوده که از ما سؤال کرده بودند: اگر دختری به هر دلیل بکارت خود را از دست داده باشد و آگاه شدن اقوام جان او را به خطر اندازد و ممکن باشد که منتهی به خون‌ریزی شود، آیا اجازه ترمیم به او می‌دهید؟ ما در جواب گفته‌ایم: اگر کار به اینجا برسد از باب ضرورت و برای حفظ جان مسلمان ترمیم جایز است».
          https://www.radiozamaneh.com/420809

          کشف پزشکی در اینجا چه صیغه ای بود؟! من در کدام عبارت اشاره به نفی یا اثبات کشف پزشکی کردم که یاوه هایی دنبال آن بافتید؟ حرف من این بود که مسائل فقهی و شرعی را در چهارچوبه ای که مطرح است ببینید و بررسی کنید نه پزهای روشنفکری ناشی از کم سوادی یا بی ایمانی که :رابطه جنسی -هرچند خارج از شرع و قانون-امری شخصی است بنابر این اطلاق زنا بر عمل جنسی زن یا مرد خارج از حیطه ازدواج نباید کرد!
          نیز مزخرفات روشنفکری ناشی از بی ایمانی بشریعت نیز ارزانی شما!

           
    • به ازجان یاران درود

      دوست و سرورم جناب علوی فرموده اید”” بنظرمی رسدفقها زبان دیگری به غیر از

      زنا و واژگانی این چنینی ندارند””گرچه درمورد این شخص نظرشما کاملن درست است

      چنانکه چند وقت پیش خطاب به مسیحیان گفتند “” خوب است ما هم پیامبر شما را

      زنا زاده ببنامیم””شاید برد فکری ایشان وحتا دیانت باطنی اونمی پذیرد که همین عمل

      را هم الله او انجام داده است وتنها کاری که میشود کرد آن است که فریشته ای قبل از

      عمل به پاکسازی و استریل محوطه!!! به صورتی که در شان الله باشدگمارده شود.

      شما هم حکمن بارها شنیده اید که این تیپ افراد دم از اندک آبرویی که داشته اند و در

      معامله ای با خدا این آبرو را داده اند شنیده اید. این زمانی گفته میشود که شخص با

      هر استانداردی که میشناسد کار خلاف وجنایتی رامیبیند اما فاعل آن راهم معصوم میپندارد.از طرفی

      مکتوبات و روایات وووو هم آنقدر واضح وقوی اندکه هیچ خللی برآن متصور نیست مثل خواستگاری

      رسول الله ازطفل یکی دوماهه وعروسی در 7 یا 9 سالگی وعجله در کار که بقول خودشان

      تصصرف یا دخخول در همان پشت در به کوچه انجام شد.(لابد الله اکبر) .کار او دیگرانرا مجبور به صدور جواز

      لذت بردن از طفل یا گردن زدن هفت سد تا هزار نفر اسیر در یک نیم روز (در دوران طلایی امام خودمان

      پنج تا ده هزار اسیر* در طول زمان لازم برای نوشتن فرمانی هف هش خطی که حدود یک ربع ساعت

      است).پس جناب علوی که علو درجات انسان دوستیت را آرزومندم فرمول کار این شد که اگر امری

      که انسانهای این زمان و شاید هف هشت سده قبل زشت وجنایت می دانند را اگر باتکذیب

      وبامبول های ضعیف غیر متواتر وحتا تخریب شخصیت ثبت کنندگان و یاتغییر معنای وازه ها* * ووو

      نشد که ماست مال شود.آنگاه نوبت به عادی سازی و نرمال کردن می رسد کهبا ترویج وعادی سازی

      آن کار یابقول عامیانه جا انداختن می رسد.اگر یادتان باشد صیغه و به ویژه متعه قبل از انقلاب

      کاری شرم آور بود و وهنوز هم بسیاری متعه چند روزه ویا چند ساعت راهمان تکیه کلام مکارم

      یعنی زنا میدانند.
      ————————————————————-
      (*)کشتار 67 زندانیان دلیرانه تر از عمل علی بوده چه اینان حکم زندان (قراردادی بین زندانی ونظام

      داشتند و حتا عده ای مدت را سپری کرده و می بایست آزاد می شدند) با مهر وامضای داشتند.

      (**) یکی از آنها همین نکاح که اعراب گویا به عملی که شتر نر دهن کف کرده با ماده شتر انجام می دهد

      تا لذت ببرد وآتش درونش راخاموش کند.

      عده ای هم در صددندتا شغل قوم لوط را عادی سازی کنند باشد که مومنان از این چشمه لذت

      محروم نشوند. مگر قاری مشهور که قصد ورود از هر طرف ممکنه به مزرعه را داشته تب ریه نشد؟!!

       
  65. دو ترانه بسیار زیبا با اجرای خواننده ی افغانستانی؛ ” مژگان عظیمی ”
    خواننده ای بسیار با استعداد، خوش صدا و البته زیبا
    میتوانید هم فایل صوتی و هم تصویری این ترانه ها را دانلود کنید.
    من که هم لذت بردم و هم گریستم!
    ویدئوی این ترانه ها مخصوصاً آیه را حتماً تماشا کنید.

    1) «آیه»
    گر تن بدهی، دل ندهی، کار خراب است
    چون خوردن نوشابه، که در جامِ شراب است
    گر دل بدهی، تن ندهی، باز خراب است
    این بار نه جام است و نه نوشابه سراب است
    اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند
    چون دغدغه ی مردم این شهر حجاب است
    تن را بدهی، دل ندهی، فرق ندارد
    یک آیه بخوانند، گناه تو ثواب است

    خریدند تنت را، ببریدند کفنت را
    به یک آیه و چند سکه، ببستند دهانت را
    نه روحی به کار است، نه عشقی به بار است
    فقط شهوت مردانه، به اندام تو یار است

    آنکس که زنی را بفروشد پیِ پیسه (پول)
    حق است که روحش، ته دوزخ به عذاب است
    هرجای جهان، مرتبه ی زن، بلند است
    در کشور من، زن مثل میت به حساب است
    ای کاش که دلقک شده بودم، نه شاعر
    در کشور من ارزش انسان، به نقاب است
    تن را بدهی، دل ندهی، فرق ندارد
    یک آیه بخوانند، گناه تو ثواب است

    2) «حاکمان»

    چه کردند با نام خدا، چه کردند با جانِ بشر
    چه کردند که تماماً شده است زندگی، وهم و خطر
    چه کردند با ذهن شما، بشستند افکار شما
    صد حدیث و گپ بیجا گفتند، همه از قول خدا
    عمرتان رفت پی حوری و زنانِ لخت جنت بودید
    و رعیت ماندید، حاکمانِ شهرتان، تن و طلا میبردند
    هی نماز میخواندید، هی دعا میکردید

    جای اندیشه به فرق سرتان، جنگ و شهادت کردند، تا که باور کردید
    حاکمانِ شهرتان، کاسه ی خون میخوردند
    هی نماز میخواندید، هی دعا میکردید

    گور کنی بی عقل، با ذهنی مریض، رهبری شد بی باک
    و خزانه لبریز، از پول است و الماس
    کارش این است، که جوانان وطن را، بکند چال در خاک
    قاضیان ترسناک، با شکلی عجیب، غرق در ریش و پشم
    و غروبِ ترس است در کشور، و طلوعی از خشم
    عمرتان رفت پی حوری، و زنان لختِ جنت بودید
    و رعیت ماندید، حاکمانِ شهرتان تن و طلا میبردند
    هی نماز میخواندید، هی دعا میکردید
    جای اندیشه، به فرق سرتان جنگ و شهادت کردند، تا که باور کردید
    حاکمان شهرتان، کاسه ی خون میخوردند
    هی نماز میخواندید، هی دعا میکردید

    خواهش میکنم از ناظران، مخصوصاً خانم های حاضر در این سایت که در مورد ترانه “آیه” نظر خودشان را بدهند.

    سپاس و احترام

     
    • آنارشیست گرامی
      هر دو ترانه قشنگ هستند و شجاعت این خانم هم قابل تحسین است که تابوها را میشکند و باورهای دینی و ظلم حاکمان را به چالش میکشد. امیدوارم مورد خشم برادران مسلمان آدمخوار قرار نگیرد و آسیبی به او نرسد. البته هر دو ترانه با شرایط ایران هم مناسبت دارند. تشکر از شما بخاطر معرفی ترانه ها.

       
  66. روحانی: وقتی مواد مخدر هست، پول کثیف و پولشویی هم هست

    در واکنش به بحث‌ها و دعواهای لفظی شدیدی که پیرامون مسئلۀ پولشویی در ایران به راه افتاده، حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی این مجادلات را بیهوده دانست و گفت که مسلماً در ایران پولشویی و انواع فساد وجود دارد و تنها راه، مبارزه با آن است.

    روز چهارشنبه ٣٠ آبان/٢١ نوامبر، حسن روحانی در جلسۀ هیأت دولت گفت: اشکالی ندارد که اختلاف نظر داشته باشیم اما نباید “با صدای بلند و با لحن توهین‌آمیز با هم حرف بزنیم”.

    او توصیه کرد که موضوعات تخصصی را “به سطح خیابان نیاوریم، نادرست مطرح نکنیم و مردم را به جان هم نیندازیم”.

    روحانی در ارتباط با بحث پولشویی گفت: “مسایل خیلی روشن است: بله همۀ دنیا گرفتار پولشویی است اما همه باید تلاش کنیم تا مفاسد را کم کنیم و راه پولشویی را ببندیم. چرا اینقدر جر و بحث می‌کنیم؟”

    در هفتۀ اخیر، بخصوص بعد از آن که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه صریحاً گفت که کسانی در ایران پولشویی می‌کنند، مجادلات تندی به راه افتاد و جناح اصولگرا حتی ظریف را تهدید به استیضاح کرد.

    اما حسن روحانی توضیح داد که در ایران هم مثل همۀ کشورهای جهان پولشویی، دزدی، فساد و مواد مخدر وجود دارد. او گفت: “آیا کسی که در این منطقه مواد مخدر می‌فروشد، پولش کثیف نیست؟ و آیا این پول کثیف در کشور و منطقۀ ما وجود ندارد؟”

    او تأکید کرد که “وقتی مواد مخدر هست، پول کثیف هم هست… یعنی یک گوشه و کناری پولشویی انجام می‌گیرد و این پولشویی ممکن است در افغانستان، ایران، ترکیه یا اروپا انجام بشود”.

    روحانی نتیجه گرفت که بحث و جدل در مورد وجود پولشویی معنایی ندارد اما باید با هر نوع فساد مبارزه کرد. او گفت: “باید حرف کارشناسی بزنیم” و از صف‌بندی بیهوده بین این جناح و آن جناح پرهیز کنیم.

    http://fa.rfi.fr/%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AE%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D8%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84-%DA%A9%D8%AB%DB%8C%D9%81-%D9%88-%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D9%85-%D9%87%D8%B3%D8%AA-20181121/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86?xtor=CS1-52
    .

     
  67. ازدواج در اسلام یعنی////////////// و آخوند همان /////////////////.مکارم شیرازی چون باید پول ////////////////////////// بگیرد بهمین دلیل هم به دخترا چنین توصیه ایی را می کند. درد این//////////////////////// همان نوندونیه.می گی نه از سید مرتضی بپرسید.تنها تفاوتی که زنی با مردی بخوابد مگر اورادی که آخوند بلغور می کند نیست؟ تو همین اوراد آخوند از زن میپرسد که آیا حاضرست درمقابل وجه معینی اجازه دخول به آن مرد دهد! وقتی زن ۳ بار گفت آره اخوند وجهش را می گیرد و آنها را زن و شوهر اعلام می کند! درست بهمان ترتیب که یک ////// زنی را برای مردی ببرد و وجهی دریافت کند.بله شغل شریف جناب آیه الله های گوناگون با همه بالا و پائینی همان ///////////////// است.

     
    • خاله جون این حرفت را من هزار بار قبلا هم شنیده ام و صد باره هم به همه همسایه ها گفته ام . هم خودم خستم از این حرف و هم همسایه ها . از من میپرسند این مزی جونت همینو بلده فقط که بگه ؟ و من هم از خجالت آب میشم . به نظر میرسه که باد روده ات کم که نشده هیچ زیاد هم شده . میدونستم که دوای سید علی بی خا صیته مثل همون دعایی که مامانم برای من گرفت که بختم باز بشه ولی تا حالا که هفتاد سالمه هنوز بستست که بستست . شاید با این فتوای آقا مکارم جونا بیان سراغ ما در با جای دختر های وصله پینه شده و بخت منم باز بشه . سعی میکنم دعای “سید کا شی” رو پیدا کنم که میگن برای رفع نفخ کولاک میکنه. برایت میل میکنم اگر پیدا کردم . مواظب خودت باش خاله به فدات شه الهی !

       
    • 1- ازدواج یا نکاح یعنی پیوند زناشوئی بین زن و مرد و التزام به برخی آثار و لوازم آن مثل نفقه و ارث و مهریه و احکام فرزندی،بنابر این ازدواج در اسلام عبارت از خوابیدن یک زن با یک مرد نیست.

      2-در اجرای صیغه ازدواج،شرط نشده است که حتما دیگری آنرا بخواند، بلکه خود زن و مرد داوطلب ازدواج بشرط قصد انشاء و آگاهی از الفاظ می توانند آنرا اجراء کنند چه بزبان عربی و چه بزبان و الفاظ فارسی،و در فرض عدم توانائی بر اجرای صحیح صیغه عقد،می توانند یک یا دو نفر را وکیل اجرای صیغه نکاح کنند،و در اجرای صیغه عقد نکاح،هیچگاه،نه در روایات و نه در فتاوی اهل فتوا و نه در قوانین رایج کشور،شرط نشده است که اجرا کننده صیغه یک “روحانی یا آخوند”باشد.بنابر این معلوم شد بطلان همه مزخرفاتی که روبوت فحّاش سایت (مزدک1 و بقول یکی از نویسندگان سایت:مَزی جون!) از باب نفخ شکم سرهم كرد.

      3-چون نون دونی! (نان دانی) یکی از تکیه گاههای فحاشی های مزدک روبوت این سایت است پرسش و رفع ابهام پیرامون آن یکی از سوالاتی است که ذهن اهالی سایت را اشغال کرده است،بالاخره اهالی سایت نفهمیدند که نون دونی (نان دانی) وی چیست؟! مزی جون بالاخره میگه نون (نان) او را چه کسی یا چه کسانی تامین می کنند یا نیاز به زیر لفظی است؟!!
      مزی جون! بفرما!

       
      • نوریزاد!!!وقتی میگم جای گیردادن های الکی به بیماران باید مشکلات اساسی مرتفع بشه یعنی همین.الان تو این چهارخط بالا من حداقل واسه دو جلسه بحث فشرده در کلاسهام مطلب دارم.ما شاهد رفتار هیستریک با چاشنی سادیسم و به تبع اون تحریک بیماریهای شخصیت مرزی و بای پلار هستیم.با من باشه میگم این عزیزان باید مورد روانکاوی و درمان قرار بگیرن تا با روانی سالم در خدمت مردم کشورشون باشن.حالا روش برخورد تو چیه؟!!اولی رو هاشور بارون میکنی تا بیشتر تحریک بشه.دومی رو ناشیانه و از سر دلسوزی بی مورد از مراجعه به دکتر منع میکنی و سومی رو چندساله بهش گیر دادی عمامه زمین بکوبه!!!غافل از اینکه عمامه زمین کوبیدن هم خودش یه اختلاله و درستش اینه که عمامه بر سر بذاره و برای رفع اختلالات کمر همت ببنده.خوب نتیجه دو برخورد چیه؟!!!با من بود این دوستان با شخصیتی مناسب سر خونه زندگیشون بودن و با تو باشه که متاسفانه هست این وضعیت اسفناک رو شاهدیم!!یکی مثل آنارشیست هم که دارای سلامت روانیه یهو از اینهمه افسار گسیختگی قاطی میکنه بقیه که هیچ تخصصی ندارن ناآگاهانه بهش حمله میکنن که تو چنینی و چنانی و مشکل داری.این عزیزان هم که با برخورد اشتباه تو درمون نشدن بهش یه مشت حرف بی ربط بار میکنن!!!عزیرم وقتی بهت تذکر میدم دخالت نکن نتیجش اینه.یکی هم این وسط سالم باشه با روش امثال تو به اختلال میرسه!!!

         
  68. بدون شرح!

     
  69. به این میگن کشور!

    “با درخواست یک گاودار سوئیسی روز یکشنبه ۴ آذرماه (۲۵ نوامبر) میلیون‌ها نفر پای صندوق‌های رای می‌روند تا در مورد بریدن شاخ گاوها و بزها نظر دهند.”

    “…گفته می‌شود مزرعه‌داران شاخ ۷۵ تا ۹۰ درصد گاوهای سوئیسی را می‌برند. این عمل به دلایلی اقتصادی صورت می‌گیرد، چرا که گاوهای بدون شاخ جای کمتری در طویله اشغال می‌کنند و در هنگام نزاع به هم آسیب نمی‌زنند. با این حال مخالفان معتقدند این عمل سبب می‌شود که متابولیسم و بهداشت آنها با خطر مواجه شود و همچنین نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.”

    https://fa.euronews.com/2018/11/21/switzerland-is-finally-set-to-vote-this-sunday-on-the-issue-of-cow-and-goat-horns

    برای اینکه با سیستم سیاسی حاکم در سوئیس بیشتر آشنا شوید:

    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AF%D8%B1_%D8%B3%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3

    ——————

    درود گرامی
    ما نیز برای این که شاخ بعضی ها را ببریم، به رفراندوم نیاز داریم.
    حتما

     
  70. فایل صوتی قتل خاشقچی فاش شد

    جزئیات جدید از قتل خاشقجی

    هفت دقیقه از این فایل صوتی نیز حاوی بحث و مشاجره میان خاشقچی و چهار نفر از اعضای تیم قتل وی است./ صدای دیگر موجود در این فایل صوتی به محمد العتیبی سرکنسول عربستان تعلق دارد که او بلافاصله بعد از ورود خاشقچی به داخل، فریاد می‌زند: «خائن، حساب پس خواهی داد.»

    ایرنا: محتوا و جزئیات فایل صوتی ۱۱ دقیقه‌ای لحظات قتل جمال خاشقچی روزنامه‌نگار منتقد حکومت عربستان در ساختمان کنسولگری عربستان در استانبول منتشر شد.

    وبسایت روزنامه خبر ترک طی گزارشی خبری با انتشار جزئیات این فایل صوتی نوشت: در فایل صوتی موجود، صدای چهار نفر از تیم قتل ۱۵ نفری خاشقچی در بدو ورود وی به کنسولگری عربستان به گوش می‌رسد.

    به نوشته این رسانه، یکی از اعضای گروه قتل خاشقچی بلافاصله بعد از ورود وی، بازوی او را می‌گیرد و خاشقچی نیز می‌گوید: «دستت را بکش، چکار می‌کنی؟»

    به نوشته خبر ترک، هفت دقیقه از این فایل صوتی نیز حاوی بحث و مشاجره میان خاشقچی و چهار نفر از اعضای تیم قتل وی است.

    بنا به اعلام این رسانه، بر اساس صداهای موجود در فایل صوتی، این چهار نفر خاشقچی را از بخش عادی به بخش کارکنان کنسولگری عربستان منتقل کرده‌اند و در این بخش صدای فریاد، دعوا و ضرب و شتم به گوش می‌رسد….

    http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/77545/

     
  71. پنچرگیری

    اخیرا فتوایی از یکی از مراجع صادر شده مبنی بر این که دخترانی که سالها برای پرده برداری شرعی منتظر نشسته اند و خبری از پرده بردار شرعی نشده خود پرده برادر انتخاب کرده اند و….. . مردم در این باره از آیت الله فسایی جهرمی شیرازی استفتاء کرده اند و ایشان فرموده اند که بدون سر و صدا بدوزید و پر سر و صدا به ریش پسران بگوزید . ما ابتدا باور نکردیم و به خود گفتیم درست است که زمانه عوض شده و حالا تنها پول است که ذکر و فکر مردم است ولی آخر نه تا این حد . زنگ زدیم و از دفتر حضرت آیت الله وقت گرفتیم که با ایشان مصاحبه ای بکنیم و ببینیم پشت این فتوا چه استدلال شرعی قرار دارد . وقت دادند و ما رفتیم .

    در اطاق خیلی معمولی بود که حضرت ایت الله ما را به حضور پذیرفتند . چند صندلی کهنه و میز کوچک کنارحضرت آیت لله و قفسه بزرگ کتابی چسبیده به دیوار . حضرت آیت لله دستشان را که انگشتر عقیقی بر یکی از انگشتانش بود جلو آوردند برا ی بوسیدن ما که ما هم با کلی کلنجار رفتن با خودمان برای این که حضرت آیت الله مثل سید علی خودمان , زمانی که قرار بود معجزه قرن دستش را ببوسد و دست را هم دراز کرده ولی بوسه بر دست خود نگرفت , کنف شود خدای ناخواسته و البته برای این هم که بتوانیم مصاحبه را انجام دهیم , دست مبارکشان را بوسیدیم . نشستیم و چای متبرک آوردند که نوشیدیم و تشکر کردیم از آن همه محبت .

    ما : حضرت آیت لله اخیرا فتوایی صادر فرموده اید مبنی بر بلامانع بودن دوختن پرده بکارت دخترانی که صبر کردند و صبر کردند تا لاستیک آنها شرعی پنچر شود و نشد و تحملشان بالاخره تمام شد و خود از جایی که میخ رو به هوا بلند شده ای بود گذشتند و لاستیک را پنچر کردند . حالا حضرت آیت الله فرموده اند که بی سر و صدا بدوزند و “دست نخورده” بار دیگر ماشین روی میخ برانند . خوب این برای دختران ما برد صد در صد است ولی از طرف دیگر برای پسران ما باخت صد در صد . به نظر مبارک شما پسری که یک میلیارد مهریه میکند , که هر زمانی دحتر میتواند به اجراء بگذارد و وصول کند , و به این خیال است که لاستیک “آک بند ” خریده در حالی که لاستیک بارها پنچرگیری شده , آیا این کلاهبرداری نیست و این پسر در معامله مغبون نشده و طبق قوانین شرع مقدس اسلام معامله باطل نیست در اصل ؟ حال چه پسر متوجه شود , چه نشود .

    (یکی از خادمان منزل آقا به داخل میاید و چیزی در گوش آقا میگوید)

    آقا : شما تشریف ببرید و هفته بعد بیایید من جواب شما را میدهم !
    ….
    هفته بعد در منزل آیت الله فسایی جهرمی شیرازی

    ما : با سلام مجدد خدمت حضرت آیت الله

    حضرت آیت الله: سلام و علیکم , خوش آمدید

    ما : با تشکر از شما که دوباره به من وقت ملاقات دادید حضرت آیت الله . من به خوبی میدانم که وقت گرانبهای شما را گرفته ام ولی خوب مردم برایشان سئوال پیش آمده و نمیشود همینطور جواب نداد

    حضرت آیت الله: بله همینطور است که شما میفرمایید

    ما: این را هم اجازه میخواهم , نه برای تملق بلکه برای قدر دانی , بگویم که خدا شما مراجع عظیم الشان را برای ما امت اسلامی نگهدارد که بدون وجود شما کار این امت همیشه لنگ است و دلیل آن هم این است که از همان آغاز چشمشان به دهان و دست شما مراجع مکرم معزز بوده است . بفرمایید یاد داشت میکنم فرمایشات راهگشای شما را

    حضرت ایت الله : شما صحبت از مغبون شدن پسران کردید در این معامله , همینطور است ؟

    ما : بله درست میفرمایید

    حضرت ایت الله : غبنی در کار نیست در این معامله

    ما : چطور ؟

    حضرت ایت الله : شما به من بفرمایید که این لاستیک مورد بحث را چه کسی پنچر کرده اولین بار ؟

    ما : خوب یکی از پسران به احتمال زیاد

    حضرت ایت الله : و اگر این پسر که لاستیک نویی را مجانی پنچر کرده برود لاستیک دست دوم پنچر گیری شده ای را به عنوان نو تحویل بگیرد دیگر ضرری نکرده چون قبلا لاستیک نویی را پنچر کرده بود مجانی که بعدا وصله گیری میشود و به پسری دیگر فروخته میشود به عنوان نو که او هم به نوبه خود مجانی لاستیکی را قبلا پنچر کرده و همین طور بگیر تا تک تک پسران ما . به عبارت دیگر پسران ما هر یک خود لاستیکی که قرار است زیرماشین دیگری برود را پنچر میکنند و به نوبه خود لاستیک قبلا پنچر گیری شده ای را زیر ماشین خود میاندازند به خیال نو بودن آن , به همین سادگی ! و این عین عدالت است و مساوات که از اصول دین الهی است .

    ما : خدا شما را از ما نگیرد که بدون شما مجبوریم زحمت پنچر کردن لاستیکی را که قرار است تا آخر عمر زیر ماشینمان باشد خودمان بکشیم .

     
    • درود و سلام

      پاسخ آقای مکارم، بسیار درست و سنجیده است. اگر از شما و سایر کسانیکه انتقاد کرده اند پرسش میشد چه پاسخی میدادید؟ افرادی که انتقاد کرده و ایراد گرفته اند، اگر وجدان دارند باید بگویند که جواب و راهکار خودشان چیست ؟

       
  72. محمد نوری زاد

    جناب عبدالفتاح سلطانی آزاد شد. وی یکی از توانا ترین و خردمند ترین و انسان ترین و درستکار ترین و ایرانی ترین و قانونمند ترین وکلای ما بوده و است.

    من به شرافت همه ی پدیده های هستی سوگند می خورم: جناب عبدالفتاح سلطانی، یکی از شایسته ترین وکلایی است که می بایستی قد و بالایش را با سپاس و تقدیر آراست و نه این که به ضرب یک پرونده ی فرمایشی، وی را به تحمل هفت سال و نیم زندان مجبورش کرد.

    نیز من یک ثانیه از این هفت سال و نیم زندان را، هم برای ایشان و خانواده اش، و هم برای کشور، و هم برای بلندای ادب، ضایعه و ظلم می دانم. تنها خطای ایشان، فهم سترگ و انسانی ایشان بوده و است.

    با همه ی احترامی که برای بعضی از آیت الله ها دارم، اغلب اینان را برای کشور مضر می دانم. این را گفتم تا بگویم: من – محمد نوری زاد – فردی چون جناب عبدالفتاح سلطانی را هشت میلیون مرتبه مفید تر و شایسته تر و ایرانی تر و خردمند تر از شخص سید علی خامنه ای و کل بساط آیت الله های ترسیده و چاکر مسلک بیت رهبری می دانم. برای مقایسه ی جناب عبدالفتاح سلطانی با سرداران ایرانخوار سپاه، من عدد و رقمی پیدا نکردم. پوزش

    دادگاه وی را به تحمل ۱۸ سال حبس در تبعید به شهر برازجان و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم کرده بود.

     
    • شما بد نیست بیشتر صحبت از آن عده ای کنیدکه نه تنها مثل خود شما و بعضی دیگر مجازاتهای حبس و تبعید و شلاقشان منتفی نشد بلکه عملی هم شد! یک تعداد دیگر را نیز آنچنان در آب نمک خواباندند تا نه فقط تحمل حبسشان کامل شود بلکه شلاق را نیز با تمام وجود نوش جان کرده و سپس با ظاهری آش و لاش راهی دیار نیستی شوند!!!! از این عده بیشتر و بیشتر باید گفت و شنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! در این نقطه است که آخوند یه لا قبای تازه به دوران رسیده و مشتی نو کیسه چاپلوسِ دیگر در دور و بر بر خود می بالند که عجب زهر چشمی و عجب کاهدانی مملو از کاهی!!! تا روز قیامت نیز هم برای ما و هم برای هفت جدمان کافی است!!!

       
    • آقای نوری زاد از شما که نویسنده این سایت هستید سئوال می کنم:

      سناریوی آزادی این افراد چگونه است؟
      نه به آن بگیر و ببند و نه به این آزاد کردنهای اینجوری؟
      از شما نیز تعهد گرفته اند؟
      اگر گرفته اند، پس چرا در ازاء این صحبتهایی که می کنید شما را بازداشت نمی کنند؟
      می دانم مشابه افرادی مانند خزعلی احتمال لابی کردن به این حد برای افراد مشابه و یا حتی افرادی مانند نوری زاد وجود ندارد، پس با توجه به اینکه این آزادی را در برابر یک حکم که حتی به نصفه و نیمه خود نیز نرسیده بود تجربه کرده اید داستان این آزادی از چه قرار بوده است؟
      تعهد اگر بوده است خب نسرین ستوده و نرگس محمدی ها هم در برابر آزادی قبلی خود تعهد داده بودن اما در برابر نقض آن شروط مجدداً بازداشت شدند، نشدند؟
      عده ای می گویند نوری زاد فردی است که بدلیل خودزنی، ماموران جرات دستگیری و بردن او را بجایی ندارند و او را دیوانه می دانند، اما مگر ندیدید در همین یکی دو هفته پیش در جنبش معلمان و اعتصاب آنان یکی از ابن افراد را بعنوان لیدر درون آمبولانس انداختند و به بیمارستان روانی بردند، ندیدید؟ مگر خون نوریزاد رنگین تر است؟
      آیا نوری زاد با این توصیفات می تواند حتی سوپاپ اطمینان رژیم قلمداد شود؟ شاید به لحاظ چرب زبانی شما در خام نمودن افراد این حس بدور از ذهن نباشد!
      از اساس می دانیم نوری زاد دست به اعتصاب غذا زد و دست و پایش را گرفتند و بردند بیمارستان و بعد یکهو آزاد شد! اگر به اعتصاب غذا است پس چرا از بین این تعداد زیادی از افراد که دست به اعتصاب غذا می زنند تنها نوری زاد و خزعلی و یک تعداد مشخص آزاد می شوند!
      فیلمهایتان را دیده ام! قانع کننده نبودند!
      به این جمله خودتان نیز بد نیست توجه کنید:
      “با همه ی احترامی که برای بعضی از آیت الله ها دارم، اغلب اینان را برای کشور مضر می دانم”
      دو کلمه “احترام” و “اغلب” نشان می دهد که می گویید من نه تنها به عده ای از آیت الله که مثلاً در فیلم ها آنها را پشه می نامم اعتقاد دارم بلکه در برخی موارد نیز دوست دارم از وجودشان بهره مند شوم!
      واژه اغلب حالت اقلیت را در ذهن ایفا می کند اما آیا اگر تعداد آیت الله ها یا پشه های مورد علاقه نوری زاد تعدادشان رو به فزونی برود، این حالت “اقل” شکل “اکثر” بقول آیت الله ها یا همان پشه ها بخود نمی گیرد!
      بقول قدیمی ها یا زنگی زنگ یا رومی روم! به نظر من اگر فردی به جنابعالی اعتقاد داشته باشد و بخواهد با این شیوه به جلو برود نتیجه ای جز درجا زدن و سکون و لاف اندر لاف بدنبال نمی آورد!

       
      • نه جناب ناشناس،در مورد آزادی ایشان بحث تعهّد مطرح نیست یعنی بصرف تعهّد زندانی آزاد نمی شود،این از باب حق استفاده از “آزادی مشروط” است که در ماده 58 قانون مجازات اسلامی هست،ماده 58 قانون مجازات اسلامی مقرر می‌دارد که در مورد محکومیت به حبس تعزیری، دادگاه صادر کننده حکم می‌تواند در مورد محکومان به حبس بیش از ده سال پس از تحمل نصف و در سایر موارد پس از تحمل یک سوم مدت مجازات به پیشنهاد دادستان یا قاضی اجرای احکام با رعایت شرایطی حکم به آزادی مشروط را صادرکند.البته آزادی مشروط باید بدرخواست خود زندانی باشد.
        لینک زیر را ببینید،جزئیات دقیق مطلب در آن هست:

        http://www.asriran.com/fa/news/641316/

         
  73. از مَزدُخت به خاله جان

    خاله جان سلام، این دعایی که از آ سید مصلح گرفته بودی هم اثر نکرد، در محله شایعه شده که آ سید مصلح هم پیر و کم حوصله شده و دیگه مثل قدیم دعا نمیده، یکی دو کلمه از قلم خودشه بقیه دعاهاش هم کپی پیسته! قبلنا در محله فقط مش قاسم و مَزی جون دچار اسهال مزمن بودند و ما هی ناشکری کردیم، کم کم بقیه هم مبتلا شدند حتی دکتر روانشناس محله هم سخت مبتلا شد و یکسره ازش میره! باز دلمان خوش بود که پیشنمازمان حضرت آیت الله نویزاد سالمه و نمازهایی که به او اقتدا میکنیم مقبول میشود! از روزیکه آقامون از امام جماعت بودن خسته شد و ادعای نبوت کرد، بی ادبیه گلاب به روت بوی گند سرتا پای این محلهٔ خراب شده را گرفت و معلوم شد که آقامون از مش قاسم و مزی جون و بقیه بیمارتره.
    ( کاشکی ادعای امام زمانی میکرد تا اینجوری نمیشد، خیر ندیده ها از بس ادعای امام زمان بودن کردند که دیگه امام زمانی نظر کسی را جلب نمیکنه، آقامون از ناچاری و ناعلاجی ادعای پیغمبری کرد. )
    اونایی که زیرک و عاقل بودند، زود فهمیدند و قبل از اینکه مبتلا بشن، دماغ خود را گرفتند و یکی، یکی در رفتند.خاله جون الهی خیر ببینی ما در این غربت جز تو کسی رو نداریم بلکه کاری کردی اکیپی، چیزی از وزارت بهداری فرستادی تا محله را قرنطینه و مایه کوبی کنند، یا چه میدونم دارو و درمانی دادند و یه خاکی بسر اینهمه مریض مبتلا به اسهال مزمن کردند،خدا را چه دیدی شاید با دست آنها و دعای خیر شما این اپیدمی مهار و محله خالی السکنه نشد. وقتی پیشنماز اینطوری دم دروازه اصلی را گلمالی و طلا کاری میکنه، معلوم نیست از این پس باید منتظر چه چیزهایی از پس نمازهای محله، که بیشترشان هم اصلاً بهداشت را هم رعایت نمیکنند باشیم؟ گاهی به سرم میزنه که مثل خیلی ها که رفتند ما هم جُل و پلاس و کاسه، کوزه مان را جمع کنیم و از این محله بریم.

     
    • خشم شدید همراه با ترس از طرد شدگی.نیاز به توجه.خودشیفتگی.تزلزل مرزی=borderline=اختلال شخصیت مرزی

       
      • ! Game over

        اینقدر خود را آزار نده “دکتر” . کامنت بالا از من نیست به جان تو !

         
      • آن نوشته از منست و از جاسم نیست.
        تو چه جور روانشناسی هستی که خط و انشاء و سبک نوشتاری افراد را نمیشناسی؟
        تو نبودی که ادعا کردی، نوشته اعضا را تحت هر نام و عنوانی میشناسی؟
        آن قلم شکستهٔ دست قلم شده کیست که مدرک دکترای تو را امضاء کرده است؟
        اگر کاغذ آن مدرک قدری نرمتر بود و اینطوری حرام نمیشد، میشد با آن دستمال توالت مناسبی جهت ک…. پاک کردن درست کرد و به قیمت خوب به زنان بچه دار یا ارامنه فروخت!
        آنکس که در میان جمع راجع به تواناییهای خود ادعاهای گنده، گنده میکند و لاف پر گزاف میزند و نمیتواند آنها را اثبات کند، تنها خود را مفتضح و بی اعتبار کرده است و ممکنست شکر زیادی خوردن سبب دیابتش بشود . درست است که نویسندگان واقعی سایت را ترک کرده و دیگر در این تیمارستان نمینویسند، ولی ممکنست بعضی هایشان هنوز هم گاهی نگاهی بیندازند و مطالب دیگران را بخوانند.
        مطمئن باش که بیشتر آنان دوغ و دوشاب را از هم باز میشناسند.
        اگر واقعاً بهره ای از روانشناسی و حذاقت داری اول توهم و خود بزرگ بینی و تکبر و پرمدعایی خودت را درمان کن!
        نویسندگان صاحب فکر یک جوری با ضعفهای خود میسازند و کنار میآیند.
        با آرزوی شفای عاجل!

         
    • فرازی از کتاب خدامردان قرآنی،
      ⭕️ حکومت فرعونی بر پایه جهل مردم
      آنچه به حکومت باطل و طاغوت قوام می‌بخشد و ماندگاری می‌دهد، «استحمار»[خر و نفهم نگه داشتن مردم] است همچنان که دو رکن دیگرش استعمار و استکبار می‌باشد(مثلث شوم زر، زور و تزویر). وقتی مردم استحمار شوند و تطمیع و تهدید گردند، مطیع و رام حکومت ظلم می‌شوند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»[زخرف/54] = (فرعون) قوم خود را در جهل نگه داشت (استحمار) و تحقیر کرد و سبك شمرد (استکبار)، در نتيجه از او اطاعت كردند (استعمار).
      استخاف یعنی خفیف و خوار خواستن، و چون سنگینی و ارزش انسان به عقل اوست ، “استخفاف” یعنی عقل انسان‌ها را گرفتن و اجازه رشد عقل و فهم به انسان‌ها ندادن و آنها را جاهل بار آوردن تا نتوانند حق را تشخیص دهند و بتوان باطل را در لباس حق به آنان قالب کرد و جلوه‌های باطل را نشانه حق شمرد.
      آیات قبل استخفاف فرعونی را به خوبی نشان می‌دهد. در آیات قبل استدلال‌های فرعون بر حق بودن خودش و باطل بودن موسی این گونه بیان می‌شود: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمى‏بينيد؟ مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى‏تواند فصيح سخن بگويد ، برترم؟ (اگر راست مى‏گويد) چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده، يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامده‏اند (تا گفتارش را تأييد كنند)؟!» [زخرف/51-53]
      وقتی قومی از لحاظ عقلی رشد نکردند و به ایمان و معنویت نرسیدند و در فسق و فساد نگه داشته شدند، بر اینان می‌توان با چاشنی زر و تهدید حکومتی با دوام داشت و اگر هم شعله نوری روشنگر در جایی پیدا شد، فوری با سرکوب و خفقان خاموشش کرد.
      حکومت فرعونی چنان مردم را در جهل نگه داشته است که وقتی موسی عصای خود را به عنوان آیت نبوتش اژدهایی عظیم و چابک می‌کند، به قدرتنمایی ساحران دل بسته و موسی را به مبارزه با ساحران فرامی‌خواند و حضور مردم را شرط می کنند: «موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلّف نكنيم آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!» [طه/58] و بعد هم با خیال راحت از همراهی مردم غوغایی و طمعکار و برده نان و نام و تسلیم بودن آنها، اعلام می‌کند در میدان مبارزه با موسی گرد آیید تا ساحران را در صورت پیروزی، پیروی کنید و تشویق نمایید.(شعراء/39-40)

       
    • باسلاام برنواندیشان فرهیخته

      #انتظار_از_دین و #نواندیشی_دینی

      پرسش انتظار از دین پرسشی بسیار مهم است و بر همه پرسشهای دیگر درباره دین تقدم دارد. أمور زمان مند و مکان مند در زمره انتظارات ثابت از دین قرار نمی گیرد.

      رئوس انتظارات آدمی از دین:
      اول ـ معنی بخشی به زندگی؛
      دوم ـ آشنا کردن انسان با امر متعالی، شناخت مبدء؛
      سوم ـ آشنا کردن انسان با معاد؛
      چهارم ـ آشنائی با غیب و ملکوت؛
      پنجم ـ ضمانت اخلاق، به این معنی که گزاره های اخلاقی توسط عقل آدمی قابل دست یابی است و تعبدی نیستند؛
      ششم ـ آموزش مناسک و عبادات؛
      هفتم ـ آموزش شِبه مناسک، در خوردنیها، آشامیدنیها، و امور جنسی چه آدابی را رعایت کنیم؟
      هشتم – ذکر برخی مثالها و تذکر پاره ای أمور مهم حوزه اجتماعی از قبیل حرمت ربا و کم فروشی، ناپسندی تفرعن، لزوم مشورت.

      بحث در چهار رشته سیاست، اقتصاد، مدیریت و حقوق متمرکز است.
      این أمور با عقل آدمی اجمالا قابل دسترسی هستند. اینها علومی عرفی هستند، و در ذات خود دینی نیستند.

      موارد اجتماعی مطرح در کتاب و سنت لزوما سرخطها یا برنامه ها یا اهم امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و حقوقی در همه زمانها نیستند. البته ممکن است اهم أمور یادشده در صدر اسلام بوده باشند.

      فلسفه سیاست، فلسفه اقتصاد، فلسفه مدیریت، و فلسفه حقوق از یک سو و نیز اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی، اخلاق مدیریتی و اخلاق حقوقی با دین هم پوشانی دارند. مکتب سیاسی علم سیاست نیست، اخلاق اقتصادی علم اقتصاد نیست و بر همین منوال.

      به میزانی که این علوم متناسب با شرایط زمانی مکانی هستند از فهرست انتظارات از دین حذف می شوند، و اتفاقا هر چهار رشته آکنده از أمور زمان مند هستند.

      دین نظام سیاسی خاص، و روش سیاسی خاصی را تجویز نکرده است. دین علم اقتصادی بنام اقتصاد اسلامی یا مدیریت اسلامی تجویز نکرده است.

      حداقل در دو رشته حقوق جزا و حقوق بین الملل، دین حقوق خاصی به عنوان احکام دائمی تجویز نکرده است. احکام دینی در این دو رشته علی الاغلب موقت و موسمی هستند.
      اما در حقوق مدنی و حقوق تجارت بین دین و علم حقوق تعامل است. أحوال شخصیه و حقوق خانواده با رعایت تساوی حقوقی زن و مرد از این زمره است.
      احکام تجارت در فقه علی الاغلب ارتکازات عقلایی است که بسیاری از آنها به قوت خود باقی است.
      نوشتاری ازدوست قدیمی

       
  74. “دکتری” از جنسی دیگر (۲)

    خوبست “دکتر” جان ” ناشناس ” که در نقاب “ناشناس معقول ” رفتی برای یکبار هم که شده و چیزی نوشتی که “ای” ارزش خواندن دارد . امیدوارم که گشادی این نقاب ترا آزار ندهد که باز همان نقاب ” نا شناس بی شخصیت و جلف ” را که کاملا اندازه رخسارت است برصورت بیاویزی . مثل آدم بنویس و در باره مطلب بنویس و به این که یکی مثل خودت هست یا نیست هم کار نداشته باش , به عبارت ساده تر که تو هم بتوانی بفهمی , خودت را در مرکز قرار نده و با مزه پرانی هایی واقعا چندش آورت که نمونه هایشان را در بالا آوده ام هم فضای سایت را مثل فضای خانه ات نکن تا از من جواب بگیری . در همین نقاب ” ناشناس معقول ” بمان مدتی تا ببینیم بعد چه پیش میاید . در مورد ادعایت مبنی بر کامنت گذاشتن من با نام دیگران باید بگویم که این کاراغلب به دلیل ترس از جواب , اعتراض , توهین متقابل شخصی که به نام او کامنت گذاشته شده انجام میشود . من از کسی در این سایت واهمه نداشته ام و از درستی حرفهایم میتوانم دفاع کنم و از زمانی هم که در این سایت نوشته ام , که زیاد هم ننوشته ام البته, (و البته با نامهای مختلف نوشته ام و دلیل این کارم را هم چند بار نوشته ام ) , هیچگاه به نام کس دیگری کامنت نگذاشته ام و در خیلی از موارد هم توهین کرده ام و تحقیر هم کرده ام و به سخره هم گرفته ام آن هایی را که مثل تو تو خالی و پر مدعا بوده اند مثل همین مزدک , مثل همین ایراندوست های رنگ و وارنگ , مثل همین مش قاسم مسخره و… آن جا که مثل تو مزخرف نوشتند یا ” گشاد بازی ” در آورده اند مثل نوریزاد خودمان و این را در آینده هم ادامه خواهم داد . توهین و تحقیر و فحش و .. به نظر من از ضروریات حیات اجتماعی انسانی بوده اند و الا به وجودشان نمی آوردیم .این کلمات در بین همه ملل عالم وجود دارند و همه هم آن ها را کم و بیش استعمال میکنند با درجاتی متفاوت . مثلا به آدم دلقک مسخره بی سوادی مثل تو چه باید گفت ؟ یا به آ ن ” ایراندوستی” که حدود شصت , هفتاد سال دارد اکنون و نکبت زندگی اکثریت مرد ایران را در زمان شاه به چشم خود دید و در همه تظاهرات برای سرنگونی شاه هم شرکت کرد و حالا به خاطر گند و کثافتی که مملکت دچارش شده با بی حیایی تمام جانماز آب میکشد که ” من نبودم , من از سالها قبلش امروز را میدیدم” خوب به این آدم چه میشود گفت جز بی شرم , جز فرومایه و کلاش ؟ فحش و توهین و تحقیر برای همین جانوران ساخته شده و من فکر میکنم اکنون که درجه وقاحت در کل اینقدر بالا رفته باید خیلی بدتر از این ها ابداع کرد برای این جور افراد فرومایه . من این فرو مایه ها را نه از سر تفریح و لودگی , مثل تو , بلکه از سر درد دشنام داده ام برای آنکه همانطور که قبلا هم نوشته ام افرادی مثل مزدک فرومایه کارشان این است که لجن های روحی خودشان را این جا خالی می کنند به بهای ایجاد تفرقه و نفرت در بین همه کسانی که به اعتقادشان این جور حمله میشود . اکثر قریب به اتفاق کسانی که به اعقاداتشان به رکیک ترین وجه اهانت میشود در این جا کسانیند که در تلاش برای آزادی کشور از جور استبداد حاکمند و دائم زیر ضربه استبدادند و هم ایننانند که در آینده باید با کمک و مشارکت دیگران که اعتقادات دیگری دارند کشور را بسازند و آن وقت این جا که باید جایی برای گرد آوردن همه برای سر نگونی استبداد باشد شده است محلی برای ایجاد تفرقه و نفرت . آقای نوریزاد تو که چنین سایتی را , که پر است از بدترین فحش ها به افراد مورد احترام مسلمانان , میگردانی با چه رویی به دیدار مادر ستار بهشتی که معتقد به اسلام است میروی ؟چطور انتظار داری که مادر ستار بهشتی از خوانندگان سایتت باشد ؟ چطور انتظار داری که مثلا طرفداران منتظری , مثل همین سید خودمان , خزعلی , خاتمی و میلیونها هموطنت ترا در جمع خود جای دهند روزی که بساط استبداد برچده شده است ؟ من این را بارها به توی متاسفانه” خود قدر خود نشناخته” و “خود , خود را تلف کرده ” نوشته ام . نوریزاد تو زمانی که این سایت را راه انداختی واقعا هدفت گذاشتن تکه پرانی های امثال این دکتر بی سوادمان روی سایتت بود ؟ ایجاد تفرقه در بین مردم بود ؟ چرا از میان این همه چهره شناخته شده که درگیر با استبدادند کسی در این سایت نمینویسد ؟ این همه انرژی گذاشته ای , این همه کتک و توهین و زندان تحمل کردی که خروجیش این باشد ؟ این را که مش قاسم مسخره , مزدک خل و چل , همین دکتر بیسواد خود شیفته خودمان و “ایراندوست “های رنگارنگ فرومایه این سایت هم میتوانستند بکنند که برادر من ! اما تو “دکتر جان” از چیز دیگری میسوزی و این را تکه پرانی هایت نشان میدهند کاملا واضح . سوای خوی دلقکیت و بیان لمپنیت , آ ن چه که ترا میسوزاند آنست که میبینی چیز زیادی در طول عمر تا این جا تلف کرده ات نیاموخته ای و در نتیجه چیزی که ارزش خواندن داشته باشد نمیتوانی عرضه کنی . به نوریزاد پیشنهاد میکنم که اعلام کند که از این به بعد از گذاشتن کامنت های با اسم ” نا شناس ” معذور است تا جایی برای “دکتر هایی ” مثل همین “دکتر” بیسواد خودمان باقی نماند .
    تو “دکتر” جان اسمی برای خودت انتخاب کن و اگر کامنتی بر کامنتت گذاشته شد و بحثی در گرفت با همان اسم پاسخ بگو تا ختم ماجرا . پس از ختم ماجرا اگر میخواهی با نامی دیگر بنویس و این گونه ادامه بده . به نظر من این بهترین شیوه حضور در یک سایت است و امتیاز برتر آن هم این است که خواننده به مطلبت بدون پیش داوری توجه میکند و به مطلبی که گذاشته ای احتمالا پاسخ میدهد و دکتر جان بیسوادی مثل تو هم امکان باز کردن گره های سالها بر هم انباشته شده روانیش پیدا نمیکند که سایت جای این چیز ها نباید باشد که متاسفانه هست . به این ترتیب به بسیاری از جدل های بیهوده خاتمه داده میشود . روانشناسیت را هم بگذار برای بیماران بیچاره ات و با آنها خود ارضائی کن .

    ———-

    درود جاسم گرامی
    دوستانی که خواستند شما را عصبانی کنند، ظاهراً تیرشان به هدف خورده.
    کاش اینهمه عصبانی نمی شدید.
    به هر روی، قلم، قلم شماست.
    اما ایکاش عصبانی نمی شدید.
    با احترام

    .

     
    • جسی!!!ا//////////
      ////////////
      //////////////
      ////////////////
      ///////////////////

      //////////////
      //////////

      —————————
      نوشته ی شما بخاطر بند کردنِ بیش از اندازه به یکی از دوستان حذف شد. راستی، بجز جسی، دوستان دیگری نیز هستند که می تواند دستمایه ی ولع روانشناسانه ی شما شود. لطفا روان خود مرا، سید مرتضی را، مصلح را، آنارشیست را، فریبا را، علوی را، یاران را، مش قاسم را، منوچهر را، علی مسکرانیان را، و……. واشکافی کنید. همین که شما جاسم را جسی خطاب می کنید، نشان از کم لطفیِ روانی خود شما ندارد؟ و این که: این همه دوست در این سایت می نویسند، شما چرا به جاسم بند کرده اید؟
      با احترام

      .

       
      • نوریزاد گرامی!!!دو بار بهت تذکر دادم اینقدر روانی روانی راه ننداز.ما در علم رواشناسی اصطلاحی به نام روانی اونم با این غلظت نداریم.اونچه که هست اختلال روانیه.ضمنا قرار نیست که من همه رو روان درمانی کنم!!!وقتی روان شخصی سالم باشه نیاز به روان درمانی نداره.مثل این میمونه که تو بخوای به زور قلب سالم یه انسان رو به جراح قلب بسپاری.روان درمانی جایی مطرحه که مشکلی داشته باشه.مثلا من در مورد آنارشیست گفتم از سلامت روانی مناسبی برخورداره.حالا هر کی هرچی دلش میخواد بگه حقیقت رو که نمیشه کتمان کرد.یا آسید مرتضی از نوعی بای پلار رنج میبره،مزدک نوعی خفیف از سادیسم رو به نمایش میذاره و…در مورد خود شما هم به فازمانیا مشکوکم.اگه به مسایل مردم ما اینجوری فکر کنن اونوقت علت بسیاری از مشکلات کشور شناخته میشه و خیلیا از رنج و عذابی که بابت این افسارگسیختگی ها میکشن رها میشن.همه میفهمن آسید علی از فازمانیای شدید رنج میبره.احمدی نژاد به بای پلار مزمن مبتلاست.ائمه جماعات کلهم اجمعین سایکوپاتی دارن.بسیاری از دوستان سپاهی و اطلاعاتی دچار سادیسمن.برادرای روضه خون و مداح به مازوخیسم دچارن.بسیاری از آیت الله ها،مجلسیان،دولت و در راس اون شخص حسن روحانی دچار بیماری دروغگویی وسواسی هستن و…
        اینجوری ما میفهمیم مشکلات کشور با گیر دادن به این و اون درمان نمیشه بلکه این مشکلات توسط افرادی بوجود اومده که دچار انواع اختلالات و بیماریهای روانی هستن.خود تو نوریزاد اینهمه این ور اونور رفتی مشکلی حل شد؟!!!چرا؟!!چون اگه بیماریها درمون نشه مشکلات باقی خواهند بود.مثل این میمونه که هی بخوای اصرار کنی که یه گیاه تو یه شوره زار رویش پیدا کنه.مدام هم تانکر تانکر پاش آب بریزی.شدنیه ؟!!نه چون علت و مشکل اصلی به قوت خودش باقیه.من خوب میدونم دارم چی میگم ولی اگه تو به جای روانی روانی راه انداختن و فردین بازی یه قدری به این مشکلات بصورت اساسی فکر کنی کلا مسیرت عوض میشه.

        ———-

        درود دوست گرامی
        این، یکی از نوشته های خوب شماست.
        همینجور بنویسید. بی آنکه به یکی بند کنید و مدام به مخش مته بزنید. حالا این فازمانیا چی هست که من به آن مبتلایم. کمی در باره اش بنویسید
        سپاس

        .

         
        • ناشناسی دیگر که روانشناس نیست!

          فاز مانیا= فاز (حالت)+مانیا(شیدایی)

          شیدایی یا مانیا (به انگلیسی: mania) عکس حالت افسردگی است. در شیدایی خُلق
          و انرژی بیمار بسیار بالاست. تظاهرهای اصلی مانیا عبارت اند از نشاط‌زدگی، تحریک‌پذیری، پرکاری و عقاید خودمهم‌انگاری. خلق بالا به صورت شادی، خوش‌بینی افراطی و خوشحالی سرایت‌کننده تظاهر می‌کند. ممکن است خُلق بیمار در طول روز تغییر کند، مثلاً صبح مانیک و شب افسرده باشد، هرچند که مانند افسردگی شدید تغییرات منظمی ندارد.

           
    • جاسم …تو برو ……
      ……………

      ——————
      کامنت شما بخاطر فحش آلود بودنش حذف شد.

      .

       
    • جناب ناشناس
      فکر کنم تو و جسی فعلا میهمان هستید آخه جای سوسکها ///////////

       
  75. روایت دعایی از دیدار با صدام (پاسخ سفیر اسبق ایران در عراق به یک ادعا)

    “ماجرا از این قرار است که عبدالعلی بازرگان در مصاحبه‌ای که با یکی از سایت‌های خبری داشته است به نقل خاطره‌ای پیش از آغاز جنگ می‌پردازد. در آن خاطره آمده است «روزی در سال ۱۳۵۹ از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم. وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعایی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند آقای دعایی ‏گزارشی دارند. آقای دعایی بیان کرد که… هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد..”

    “این خاطره در روزهای گذشته ظاهرا به طور گسترده‌ای در فضای مجازی باز‌نشر شده است. این در حالی است که قبلا سید محمود دعایی این موضوع را تکذیب کرده بوده است. مدیر‌مسئول روزنامه اطلاعات در گفت‌وگو با «شرق» از ماجرای سفارت خود در عراق سخن گفته است:‌

    ‌در دورانی که در عراق سفیر بودید،آیا ملاقاتی هم با شخص صدام حسین داشتید؟

    دعایی: “در عراق زمانی که به‌عنوان سفیر انتخاب شدم، دو طیف حاکمیتی در عراق وجود داشت. یک طیف میانه‌رو بود که شخصیت‌های جهان‌دیده، پخته و کارآزموده‌ای بودند. یک طیف هم از شخصیت‌های تندرو و خشنی بودند که همدیگر را به‌سختی تحمل می‌کردند. من در زمان حسن البکر به‌عنوان سفیر انتخاب شدم. او از این انتخاب استقبال کرد و حسن نیت امام را کاملا درک می‌کرد و ملاقات خیلی خوبی هم با هم داشتیم. منتها طیف تندرو که عمدتا صدام و اطرافیانش بودند، مخالف این انتخاب بود…”

    “..من ۱۵ خرداد ۵۸ وارد عراق شدم و در اسفند‌ماه ۵۸ از عراق فراخوانده شدم و پایان مأموریت من در عراق بود. در این هشت ماه و خورده‌ای که من در عراق بودم، عمده ملاقات‌هایی که داشتم، با وزارت امور خارجه عراق بود. اولین ملاقات من البته با حسن البکر بود. جلسه مفصل و طولانی بود که نزدیک به دو ساعت طول کشید که تمام آن با حسن نیت و مثبت بود. منتها حسن البکر در عراق تحمل نشد و با کودتایی از کار خود استعفا داد و صدام حسین حاکم شد. در زمان تصدی صدام دو ملاقات تشریفاتی با صدام داشتم، اما هیچ‌گاه مذاکره‌ای با صدام نداشتم…”

    “‌لطفاً درباره آن دو ملاقات تشریفاتی توضیح دهید؟

    دعایی:”اعیادی بود که معمولا رؤسای جمهور به مناسبت آن نشستی را داشتند و سفرای مقیم را به حضور می‌پذیرفتند. ما به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران به آن ملاقات دعوت شده بودیم. در آن ملاقات تبریک گفتیم. طبیعتا من در آن ملاقات، چون اولین ملاقاتی بود که با او داشتم، درخواستی را مطرح کردم. درخواستم این بود که ایرانی‌های زندانی که در عراق هستند، به میمنت و مبارکی آن جشن، آزاد بشوند. ظاهرا صدام هم دستوری داده بود و تعدادی از زندانی‌ها آزاد شده بودند. به غیر از آن من ملاقاتی نداشتم. جز اینکه صدام از یک سفر خارجی به عراق بازآمده بود. مرسوم بود که وقتی رئیس‌جمهور از سفر مهمی از خارج می‌آید، هیأت‌های دیپلماتیک از رئیس‌جمهور استقبال می‌کردند. وزرات خارجه عراق هم از ما دعوت کرده بود که برای استقبال از صدام در فرودگاه حاضر شویم. من هم در صف نمایندگان سیاسی ایستاده بودم که صدام از جلوی ما رد شد و با تک‌تک ما دست داد و با من هم دست داد. دیگر غیر از آن ملاقاتی با صدام نداشتم..”

    خبرنگار:”‌خاطره‌ای مجدداً در فضای رسانه‌ای درحال بازنشر است. مبنی بر جلسه سه‌جانبه‌ای با حضور مرحوم آیت‌الله بهشتی، آقای ابراهیم یزدی و شما در محضر امام. ظاهرا گفته می‌شود که همگی نسبت به خطر جنگ و لزوم مذاکره با صدام صحبت کرده‌اید و البته شما گفته‌اید صدام شخصا درخواست مذاکره داده و امام قبول نمی‌کنند. شما قبلا هم این ماجرا و این روایت را که ظاهرا آقای عبدالعلی بازرگان طرح کرده‌‌اند، تکذیب کرده‌اید”.

    دعایی:”سناریو را جوری طراحی کرده‌‌اند که از جوانب مختلفی مخدوش است. یکی اینکه در سال ۵۹ مدعی شده‌‌اند که من از عراق آمده‌ام و حامل پیامی از طرف صدام هستم. من سال ۵۹ دیگر مسئولتی نداشتم؛ اواخر سال ۵۸ فراخوانده شدم و مسئولیتم تمام شد. در آن زمان مسئولیت روزنامه اطلاعات را عهده‌دار شده بودم. بعد هم مدعی شدند که صدام من را احضار کرده است. درحالی‌که گفتم من با صدام ملاقاتی نداشتم و در همان حد تشریفاتی بوده است و ملاقات شخصی با صدام نداشتم و صدام پیغامی را توسط من نفرستاده بود که من بخواهم آن را در خدمت بزرگان به امام منتقل کنم. تنها موردی که آنها برای مذاکره پیشنهاد کرده بودند، آن هم به دنبال اعتراضاتی بود که ما نسبت به تحرکات آنها داشتیم و اینکه چرا نسبت به حسن نیت ما بی‌اعتنا هستند، این بود که نماینده تام‌الاختیاری از طرف ایران برای مذاکره بیاید. این پیشنهاد را هم سعدالحمادی، وزیر خارجه وقت، مطرح کرده بود. به غیر از آن، پیغام و پیشنهاد دیگری نبود. البته امام هم به این پیشنهاد پاسخ باتدبیری دادند. امام گفتند که من ترجیح می‌دهم که نماینده‌ای مذاکره کند که از طرف منتخبین مردم باشد و رسمیت داشته باشد. ما انتخاباتی در پیش داریم، که قرار است مجلس و ریاست جمهوری در آن انتخاب شوند، من ترجیح می‌دهم که مذاکره‌کننده رسمی مقامی باشد که مسئولیت سیاسی رسمی در کشور داشته باشد و اگر شما حسن نیت دارید؛ تا زمانی که این مقامات تشکیل می‌شود، شرایط را شرایط آرامی انتخاب کنید که امکان مذاکره وجود داشته باشد..”.

    ‌خبرنگار :کلاًً فکر می‌کنید که امکان این وجود داشت که با همه تحریکاتی که صورت گرفته بود، از وقوع جنگ جلوگیری شود؟

    دعایی:”زمانی می‌توانست از جنگ پیشگیری شود که ما تسلیم خواسته‌های عراق شویم و از حاکمیت ملی خود صرف‌نظر کنیم. هیچ انقلابی تن به این کار نمی‌دهد. آنها می‌خواستند که مسئله اروندرود را برخلاف قرارداد الجزایر کان‌‌لم یکن تلقی کنند و مدعی شوند که شط‌العرب برای آنهاست آنها سر مسائل جزایر سه‌گانه مدعی بودند که این جزایر برای ایران نیست و باید به صاحبان عربی آنها بازگردد. همچنین نسبت به هموطنان عرب‌زبان و کُردزبان خود…”

    http://www.ettelaat.com/etint/?p=51887

     
  76. این دشمن خارجی نیست بلکه داخلی است.(دوست ناشناس روانشناس شاید بهتر بود به این مسئله می پرداخت که چگونه بیمارانی روانی هر عیب و نقص را پیش از آنکه در خود جستجو کنند در دیگران توجیه می کنند)
    عربستان و دیگران شاید در خارج از ایران بر ضد حاکمیت در ایران اقداماتی می کند. اما،دزدی های داخلی کلان را چه کسانی انجام می دهند؟
    راس هر شرکت آقازاده ها چه می کنند؟
    ثروت ملت را مگر ستادرهبری و سپاه ندزدیده و صرف سوریه و لبنان و یمن و…نمی کنند؟
    چرا باید نهادهایی بیخود و زائد مالیات ندهند؟
    ولایت فقیه با سپاه واوباشان قوه قضا و در راسش لاری جانی مگر در سرکوب مردم نقش ندارند؟
    این سکه ها آخر کجا رفتند ؟لابد دو میلیون سکه نزد امام زمان اند؟
    دزدی و کلاشی و فریب و آدم کشی و سرکوب مردم را عربستان و اسراییل و آمریکا می کنند یا سپاه و کل ولایت فقیه؟
    دشمن درونی است و آن کل سیستم مافیایی حاکمیت است که در مقابل ملّت ایران قرار گرفته و چون همیشه به دروغهایش ادامه می دهد و مردم دیگر حوصله چرندیات را ندارندو دیگر ساده انگار نیستند که به ساز نظام برقصند. .

     
  77. امروز بیانیه ای از سوی کاخ سفید صادر شد در مورد ماجرای خاشقچی و موضع آمریکا نسبت به سعودی.بخش مهم این بیانیه حمله به ایران بود بعنوان یک خطر اصلی که آمریکا برای مقابله با آن نیاز به سعودی دارد. دو سناتور آمریکائی از حزب ترامپ برخورد شدیدی با او کردند. یکیشان گفت باورش سخت است که کاخ سفید بعنوان روابط عمومی بن سلمان کار کند و دیگری گفت این ایران ترسی ما دارد برایمان فاجعه میشود و همچنین اضافه کرد که این بیانیه در حقیقت انشاء جان بولتون است و نه ترامپ.
    به هر حال هر چه که هست، شعارهای ضد آمریکائی و سیاست ابلهانه این 40 سال عملا کار آئی خودش را برای سعودی ها و اسرائیل بخوبی دارد نشان میدهد و میتوان گفت این نقشی است که برای ایران در نظر گرفته شده. ایران فحاش بی منطق بهترین توجیه این سیاستها است.
    اینکه این نقش تا کی قرار است ادامه یابد معلوم نیست ولی میشود گفت چاه آمریکا ستیزی اگر برای ما آب ندارد برای دیگران نان خوبی دارد!

    ———

    درود یاران گرامی
    نوشته ی شما گرچه کوتاه است اما بهره مند از بن مایه ای محکم است.
    سپاس

    .

     
  78. برگرفته از محمود دلخواسته

    بخشی از نوشته محمود دلخواسته :

    ” شدت اصلاح ناطلبی شاه آنقدر بود که در خاطرات علم می‌بینیم که به فرح می‌گوید که قانون اساسی مشروطه باید آنگونه که او می‌فهمد اجرا شود! یعنی قانون بی قانون (البته ایشان از اول به قانون اساسی مشروطه باور نداشت. چرا که بنا بر گفته مصدق، شاه در چنین قانونی باید سلطنت می‌کرد و نه حکومت. ولی از آنجا که عمل به قانون اساسی مشروطه، بمانند پدرش، با شخصیت مستبد او سازگاری نداشت، پیشنهاد کودتا بر علیه نخست وزیر خود را به سفیر آمریکا داد و خود در آن شرکت کرد.)

    حتی در زمان خروج از کشور، در جریان انقلاب، هم به فرماندهان ارتش دستور می‌دهد که از دکتر بختیار اطاعت نکرده و فقط از هویزر اطاعت کنند و بعد از خروج، بر خلاف موافقت قبلی بین کارتر و خمینی، به جای به آمریکا رفتن به مصر می‌رود و منتظر کودتا می‌شود تا مانند ۲۸ مرداد به کشور بر گردد! دکتر بختیار هم با هویزر در انجام کودتا همراه می‌شود و در ۱۹ بهمن ساعت دو بعد از ظهر دستور منع رفت و آمد از ساعت چهار بعد از ظهر را اعلام و دستور بمباران هوایی دوشان تپه و دستگیری بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر را به ساواک (ساواکی که انحلال آن را ۳۵ روز قبل اعلام کرده بود و اینگونه معلوم شد دروغی بیش نبوده است.) داده و زندانی کردن آنها را در زندان باز در کویر‌های جنوب داده بود. گردانهای تانک کرمانشاه و همدان و دیگر تیپ‌ها و لشکرها نیز به تهران فراخوانده شده بودند، که حضور شبانه روزی مردم در خیابانها آن را خنثی و ارتش از رویارویی با مردم خوداری کرد. (در خاطرات سولیوان می‌خوانیم که از تجربه جنبش سال ۶۸ در فرانسه درس گرفته بود و هشدار داده بود که چنین کاری انجام نشود چرا که ارتش را در برابر مردم قرار دادن، در واقع ارتش را در مقابل خانواده و فامیل خود قرار دادن است و نظامیان از کشتار گسترده خوداری و این به فروپاشی ارتش منجر خواهد شد. ولی کو گوش شنوا؟ کارتر و برژینسکی، بشدت با نظرات سولیوان مخالف و بهایی به آن نمی‌دادند.)”

    https://news.gooya.com/2018/11/post-20726.php

     
    • اي كاش بختيار و ارتش شاهنشاهي كودتا ميكردند و 300 هزار نفر را ميكشتند و شاه را برميگردانند
      آيا اگر چنين شده بود ما امروز بازنده بوديم يا برنده .؟

       
      • قبول می کنی خودت یا عزیزانت جزو کشته شدگان می بود یا مرگ را برای همسایه میخواهی ، کسی که به صورت ناشناس پیام می دهد قطعا اهل هزینه دادن آنهم از جانش نیست، پس حرف مفت نزن

         
        • خودم را يكي از آن 300 هزار فرض كرده بودم كما اينكه در دوره تظاهرات بارها تا مرز مرگ پيش رفته بودم اين را شرافتمندانه ميگويم

           
        • مگر اينها كه كشته شده اند از عزيزان نبوده اند كدام خانواده است كه داغي نديده باشد. ؟
          بعلاوه اگر آن بالا بنويسم تقي يا نقي مشكل تو حل ميشود .؟

           
      • ناشناس گرامی اگر اینگونه میشد مردم باید چگونه اسلام واقعی امام زمانی را با گوشت و پوست خود میشناختند ؟ مادر من بعد از 12سال که از ان قلاب گذشت نماز و چادرش را کنار گذاشت .

         
  79. یاران به از جان درود

    در یادداشتکی(کامنت)لزوم دقت همه جانبه به حکایت مرحوم احتمالی

    قاشقچی را به ویژه خانمی که تا دو سه متری درب کنسول گری وی را آورده

    و هرلحظه را فیلم گرفته و پس از تاخیر یکی دو ساعته اعلام کشته شدنش را

    می کند.اینکه اردوغان از دار ودسته اخوان المصریین است شکی نیست

    از طرفی شریک قطر در تسلیح و حمایت همه جانبه برادران مکتبی داعش میباشند**.

    وسر کارخانم نامزد قاشقچی دانشجوی ترکی که چند ماه پیش یکهو عاشق و دلباخته

    مردی که سال قبل مشاور و راز دار شاه عربستان و اینک روزنامه نگار؟شده می شوند واعتنایی

    هم به 70 سالگی و یوز لس (کسی که انکحت نتواند) بدلیل پیر تر بودن از پدرش نمی کند.خوب

    مسلمانی که می تواند چهار عقدی و3/5 ملیارد زن صیغه ای(برابرکل زنان روی زمین)

    داشته باشد واین صیغه را با حضور دو شاهد وکسی که ورد مخصوص را بتواند بخواند

    در همان نیویورک وسر کوچه خانه اشان قابل انجام است . چرا باید به کنسولگری کشورش

    آن هم درترکیه که از تمام رفتار وگفتار ها در همه اتاق های سفارت خانه وکنسول گریها

    دیگر کشور ها فیلم ونوار تهیه میشود(لابدحتا اتاق خواب وتوالت سفرا ومهمانان)**. ساواک

    ترکیه بیچاره دین اسلام ومسیحیان کاتولیک را باهم قاطی کرده.(برای زن مجدد گرفتن

    شاه انگلستانزمان های دور تنها راه تهمت هرزگی واعدام ملکه بودکه آخوندها سریع با محاکمه

    آآدلانه انجام دادند.خوب به نظر هرعامی و آمی این حکایت و دو ماه تیتر اول کردن آن.

    با ادا واطوار کسی که 200 هزار نفر رابه جرم تمایل به اویی که اردوغان را اردوغان کرده بود

    وبستن حدود 50 نشریه مهم و150 زندانی نویسده و تحلیلگر عجیب نیست.جالب است

    که کمتر کسی نام این عروس زیر سی سال برای داماد هفتاد ساله و سوابقش را میداند.

    این در گیری های کثیف وتهوع آور سازمان های اطلاعاتی همیشه بوده وهست مثل

    سی دی وپرونده هایی که نتان یابو ارایه داد و یاشیمیایی هایی که پوتین گهگاه میزند
    ———————————-
    **به احتمال زیاد اردوغان باشنود تلفن وشنود ازسفارت خانه وسفیر وغیره.کامیون و

    محموله طلا ودلار را که 18/5 میلیارد دلار بود دو سه سال قبل کشف کرد وملا خور.

    که در مجلس همه از این نعمت خدادای که از گلوی مردم بلوچستان وکردستان

    ووووهمه مردم ایران بریده شده بود نمایندگان مجلس ترکیه سجده شکر بلی سجده شکر

    بجا آوردند) وزیر لب دعای تا ابله درجهان است زبل در نمی ماند را سد ویک دور تسبیح ذکر

    فرمودند.

     
  80. قابل توجه اون عده ایکه هنوز باور نمی کنند:

    رژیم جمهوری اسلامی ایران رفتنی است! رفتنی است! رفتنی است!!

    پس:

    اون مامور پلیسی که هنوز باورت نشده! باورت بشه! زور زیادی نزن! اضافه حقوق خبری نیست! خاک بر سر اونی هم بکنن که به تو بخواد دیگه رشوه بده! به شکمت صابون نمال! بخودت بیا! چشم باز می کنی می بینی رژیم کله پا شده و تو مونده ای و رو سیاهی که به زغال می مونه!! تازه این کمترینشه!! باور کن!!!! اون ممه رو لو لو برد که مثل انتخابات 88، اومدند 5 میلیون تومن دستخوش از طرف حضرت آغا دادند به پاسدارهایی که به خیال خودشون همه چیز رو بخوبی و خوشی تموم کردند!!!!

    این وسط کی می مونه!! یه مشت پاسدار و بچه بسیجی که از صبح تا شب پول مفت می گیرند که روزی بالای 200 هزار پیج رو روی نت رصد کنند!!! آخرش هم که چی؟!؟! هیچی! اون پاسدارها که آب از سرشون گذشته با اون بچه بسیجی هایی هستم که معلوم نیست کی قراره بزرگ بشن؟؟!!!!

     
    • پاداش ۹۰۰ میلیون تومانی برای برخی از بازنشستگان!

      احسان قاضی‌زاده هاشمی، نماینده مجلس امروز مهمان برنامه حالا خورشید بود و در بخشی از مصاحبه خود، از پاداش های نجومی برخی بازنشستگان گفت.

      @Sahamnewsorg

      آیا این کار غارتگری نیست پس چیست ?
      مصلح

       
      • غارتگریِ كی و چی؟! یک آقایی آمده ادعایی کرده،شما مهلت دهید ببینیم استنادش به چیست؟ کدام بازنشسته را گفته؟ تخلّف مربوط به کدام فرد یا نهاد یا سازمان است،بعد شروع کنید به روضه خوانی و شاهد آوردن بر مدعاهای کلّی قبلی.این روش شما الان چه تفاوتی دارد با روش سکولارهای محض و مخالفان کلیشه ای جمهوری اسلامی که پیش فرض قبلی آنان نفی اسلام و نفی جمهوری اسلامی است و بر اساس آن در کمین می نشینند برای اثبات پیش فرض خود به هر چیزی تشبّث کنند؟! بله ما هم مثل شما می گوییم اگر جایی مسلّم شد کسی یا نهادی نقض مقررات و قوانین کرده و از اموال عمومی سوء استفاده کرده،بتعبیری پولشوئی کرده و چه و چه،خوب آنهم که بجمهوری اسلامی اعتقاد دارد عمل او را محکوم خواهد کرد و او را غارتگر خواهد دانست،حرف من اما این است که اگر در موردی یا مواردی اشخاصی تخلّف کردند ما باید کل سیستم را محکوم کنیم و کل نظام را غارتگر بدانیم برای تثببیت پیش فرض های ذهنی خود؟! وزیر خارجه گفته در ایران اجمالا پولشوئی وجود دارد،این حرف البته که صحیح است؛در ایران پولشوئی هست چون قاچاق کالا هست،چون قاچاق مواد مخدر هست،چون فرار مالیاتی هست و برخی تخلفات دیگر،اینها در جاهای دیگر هم با درصد کم یا زیاد هست،خوب حالا ما باید حکومت دینی یا جمهوری اسلامی را نفی کنیم چون وزیر خارجه گفت پولشوئی در ایران وجود دارد؟! اگر او نمی گفت کسی نمیدانست؟! یا تخلفات اشخاص یا مدیران یا احیانا نهادها را (بر فرض سند و اسناد) را به فساد سیستماتیک تعبیر کنیم؟! یعنی کل سیستم فاسد؟! بله یک آقایی (توکلی) خواسته گفته،خواسته مبالغه کند و البته روی دلسوزی هم گفته یا می گوید،ما باید دائم حرف او را در بوق کنیم بخاطر هواهای نفسانی خود که فساد در ایران سیستماتیک است؟! یعنی چه سیستماتیک؟ اگر مثلا خاوری نامی بعنوان یک مدیر فاسد و بی تقوا تخلف کرد،سرقت یا اختلاس کرد و گریخت،ما آیا مجازیم کل سیستم بانکی را فاسد بدانیم؟! و کل پرسنل و کارمندان بانکها را فاسد بدانیم؟! فساد سیستماتیک مگر معنایی غیر از این دارد؟!
        کسی نمی گوید ایران بهشت است،مقصودم این است که ما بخاطر مخالفت با مصداق خود را جهنمی نکنیم و همه را متهم نکنیم و خود را منزّه بدانیم.این ادعای این نماینده را من هم امروز شنیدم،عقلانیت اقتضاء می کند ببینیم مطلب چه بوده نه اینکه تا چیزی شنیدیم آنرا حمل بر امیال خود کنیم.

         
        • حاج آقاي ماله كش تو فقط ماله بكش مبادا خسته بشي ها چون روزي هزاران هزار
          از اين چپاول ها اتفاق مي افته

           
          • جناب شجاع و قهرمان! بنام خاصّت بنویس و در موضوع بنویس،ما الان در این مورد گفتگو می کنیم،هزاران هزار را هم باید یک یک بررسی کرد و با کلی گوئی مهمل نبافت

             
        • شما در سال 57 – 58 گیر کرده اید.
          استاد سفید نمایی در میان این ظلمت و تاریکی.

           
  81. دم مرجعیت و جناب مکارم گرم با این فتوای رهگشا!! .زنا کاران عزیز نوجوان که پرده بکارتشان پاره شده میتوانند بی سر و صدا بدوزند!..یعنی سر و صدا صلاح نیست!..بعد هم کارهای خوب بکنند تا زنا کاریشان رو نشود!…نتیجه میلیاردها بودجه عفاف و حجاب شده جامعه زنا کاران پرده دریده و تخصص پرده دوزی!!

    ————

    دوست خوبم،
    اگر این فتوا درست باشد، نشان از این دارد که ضروریات عصری، چگونه سخت بیخ گلوی این آیت الله های همینجوری را گرفته است. خب، این کار بی اذن ایشان انجام می شده بی سر و صدا. چرا بی سر و صدا؟ پس سهم آیت اللهی من چه می شود؟ لابد آن کارهایی که بی سرو صدا و بی اذن من انجام شده، ایراد شرعی دارد اما هرکس به فتوای من مراجعه کند، من خودم به یک شکلی رفع و رجوعش می کنم. خلاصه این که حضرت آیت الله از همین کار مخفیانه و بی سرو صدا باید برای خود سفره ای برآورد. من گریبانچاکِ زنان و دختران و پسران و مردانی ام که همین آیت الله های خشک مغز، در درازنای قرن های جهالت، به اسم زنا، آبرویشان را بردند و در میان مردم انگشت نمایشان کردند و با سنگسارها و شلاق های برگرفته از اعماق منجمدشان هیچ مفری برای بازگشت و تربیت باقی نگذاردند.

    با احترام و سپاس

    .

     
    • اینطور که شفقنا گزارش کرده است،متن پرسش و پاسخ اینطور است:

      پرسش: اگر دختری مرتکب زنا شود و بکارت او از بین برود دختر توبه کرده است، برای حفظ آبرویش باید چکار کند؟

      ‏پاسخ آیت‌الله مکارم شیرازی: می تواند بدون سر و صدا نزد طبیبی برود که او را ترمیم کند و جدا توبه نماید و با اعمال نیک آینده، گذشته را جبران نماید./ شفقنا

      اشخاص بی توجه که معمولا از سر بیکاری مایلند در مورد هر چیزی سوژه سازی کنند و خودی بنمایند،خوب است توجه کنند که نه سوال سوال فقهی است، و نه پاسخ پاسخ یک موضوع و سوال فقهی که بتوان آنرا “فتوا” نامید و بر اساس آن چیزهایی را بهم بافت و خودنمائی کرد،مراجع تقلید محترمند و ممکن است مورد سوالاتی واقع شوند که پاسخ آن جنبه توصیه داشته باشد نه فتوای الزامی شرعی،در این مورد نیز دختری بصورت ناشناس سوالی کرده و اذعان کرده است به عمل نامشروع و اینکه بقول خودش برای حفظ آبرو (با اینکه خود عمل اگر فاش نشده باشد ربطی به حفظ آبرو ندارد) چه کند؟ اینجا مرجعی که مورد چنین سوالی واقع شده است توصیه به توبه و اعمال نیک کرده است و در عین حال در مورد ترمیم بکارت نیز توصیه ای کرده است.احتمالا برداشت ایشان از تعبیر حفظ آبرو در پرسش پرسش کننده این بوده است که غرض او بکارتی بوده است که زایل شده،با اینکه روشن است که بر فرض وقوع چنین خطاها یا جرایمی،ترمیم بکارت از وظائف و تکالیف وجوبی یا استحبابی شخص خاطی نیست.
      البته بنظر من ممکن است مقصود پرسشگر از حفظ آبرو اصلا مساله زوال بکارت نبوده باشد بلکه مقصودش فاش نکردن این خطا نزد هیچکس جز خدا بوده.
      نیز کسانی که زود دست بقلم می برند و سوژه سازی می کنند باید بدانند که بنای اسلام در مورد چنین مواردی فاش شدن و هتک حرمت اشخاص نیست و حتی لزومی به اقرار و اعتراف شخص خطاکار نیست و توبه واقعی بین خود و خدا کفایت می کند،چنانکه در روایاتی در باب حدّ زنا وارد شده است که اشخاصی نزد پیامبر یا امام علی آمده بودند و اقرار به زنا کرده بودند و ایشان اعراض فرموده اند که تو اشتباه می کنی و اقرار را نمی پذیرفتند مگر اینکه فرد در مجالس متعدد تکرار کندو جرم به اصرار خاطی یا تحقق شرائط بینه شرعی در سطح جامعه افشاء شود که اینجا البته محل اجرای حدّ شرعی و وظیفه حاکم شرع است.در هرحال،در باب اجرای حدّ زنا،اثبات آن برای حاکم شرع بسیار مشکل است و دارای شرائط خاصی است که معمولا تحقق نمی یابد،اما اگر فرضا اقرارهای متعدد و با اختیار تحقق یافت یا فرضا بینه شرعی با شرائط سخت آن در مورد رویت عمل زنا بصورت واضح تحقق یافت،البته که وظیفه حاکم شرع اجرای حدود الله است و اینطور موارد ربطی به پرسش فوق ندارد مگر نزد افراد بی ایمانی که مایلند در مورد هر چیزی سوژه سازی کنند و بر بی ایمانی خویش به شریعت و احکام آن مباهات کنند و خودی بنمایند.

      ————-

      سید مرتضای گرامی درود
      من نیز نظرم چون جناب آیت الله مکارم شیرازی ست. و این که بسیار پیش از این که حضرتش چنین فتوایی بدهد، مردم همین کار را می کردند. بی سر و صدا.
      راستی نوعِ “با سر و صدایش” چگونه است مگر؟
      در این فتوا، یک سمت ماجرا بضرب راهکار حضرت مکارم رفع و رجوع شد و رفت. آیا حضرت آیت الله برای سمت دیگر این ماجرا فتوایی صادر نفرموده اند؟ این که: آن پسری که با این دختر ازدواج می کند تکلیفش و حقش چه می شود؟ آیا حضرت آیت الله در ادامه ی فتوایی که صادر فرموده اند، به این مهم اشاره نکرده اند؟ و نگفته اند: زندگی و جامعه ای که بنیاد و بنیانش بر پایه ی یک فریب و دروغِ به این بزرگی رفو شده پایه گذاری شود، آینده اش چه می شود؟
      من پاسخِ پرسش خود رامی دانم اما اگر شما خبری از ادامه ی فتوای ننوشته ی حضرت ایشان دارید ما را بی نصیب نگذارید.
      با احترام

      .

       
      • درود بر شما

        ظاهرا مقصود از “سرو صدا” این است که اگر کسی خدای ناکرده مرتکب چنین عمل حرامی شد غیر از لزوم توبه به درگاه خدا ضرورتی ندارد که در مورد اصل عمل به غیر خدا (حتی نزدیکان خود) چیزی بگوید،اینکه بخواهد چیزی را ترمیم کند یا نکند هم مربوط می شود به حوزه اختیار شخصی او و چنانکه عرض شد در این مورد تکلیف الزامی خاصی متوجه او نیست.
        در مورد پرسشی نیز که مطرح فرمودید،برای مردی که بعد بخواهد با چنین دختری که علی الفرض مرتکب فجور شده است، تکلیف یا حق خاصی وجود ندارد و می تواند با او ازدواج کند و شرعا نیز دختر چه ترمیم بکند یا ترمیم نکند باکره محسوب می شود و آثار شرعی باکره بر او مترتب است زیرا که زوال بکارت از غیر طریق ازدواج شرعی اعتباری ندارد و دختر زناکار باصطلاح مدخوله (ثیّب) بحساب نمی آید و اساسا بکارت دختر ممکن است بعلل و عوامل مختلف دیگری مثل مریضی یا پرش یا حادثه از بین برود و اینها ارتباطی با باکره محسوب شده شرعی ندارد،نیز فرایند ذکر شده ارتباط خاصی با آینده شوهر ندارد.این مطالب نیز البته ممکن است در این پرسش و پاسخ مطرح نشده باشد اما در سایر فتاوی مراجع تقلید ایّدهم الله و در کتابها و رساله های عملی فقهی آمده است،البته از فتوای فقهی و رساله جنابعالی بی خبرم!(شوخی)

        با احترام

        ————

        سپاس آقا سید مرتضی
        با این پاسخ، میزان شعور موجود در فقه و میزان منطق و انصاف و عقل را در کله ی فقیهان نشان ما دادید. ایکاش در فقه و در کله ی فقیهان، مختصری نیز خردمندی و انصاف و انسانیت می بود. راستی اگر بخواهم از بزرگترین اختراع بشر اسم ببرم، همانا می گویم: کلاه!. البته نوع شرعی اش. که با تار و پودی از خدا و پیغمبر و قرآن بافته شده و می شود و بقیمت کم نظیری بر سر مردم نهاده می شود. هیچ اختراعی نبوده و نیست که اینهمه سودآوری داشته باشد. بقدر درازنای یک تاریخ!

        سپاس

        .

         
        • جناب مرتضی – یادم می آید یکی دو سال پیش شخصی بنام پویا یا پویان که بسیار هم باادب بودند از شما در مورد این واژه مدخوله سئوال کردند و شما بجای پاسخ سروصدایی برپا کردید و سایت را ترک کردید. چطور حالا به این راحتی از این واژه استفاده می کنید؟ البته این در زمانی بود که آقای نوری زاد پستی در باره امام علی گذاشته بودند و شما که دیگر از پاسخ به سیل کامنتهایی که بسوی شما می آمد و درمانده شده بودید تنها راه گریز این بود که به انسانی بی گناه بتوپید. تا خود را خلاص کنید. همین کاری که در رابطه با کامنت اخیر من کردید.

           
        • درود بر شما

          کلّه حضرتعالی حظّی و بهره ای از بنیادهای فقه اسلامی ندارد،توصیه می کنم شما بهمین چیزهایی که بدان مشغول هستید مشغول باشید:چیزهایی و خودنمائی هایی مثل اینکه:سر قبر و جنازه من موسیقی بنوازید! و فتوا می دهم کذا و کذا! و….،شما مشغول به این امور و همین بی کلّگی ها باشید چون فعلا اینها متاع تجارت در دکّان های مجازی است!

          سپاس

          ———

          درود گرامی
          بله حتما من به توصیه ی شما عمل کرده و می کنم. سپاس که بر این توصیه تأکید می فرمایید. من همه ی هر آنچه که از “همه و هیچ” در فقه جمع آورده شده، برای شما وامی نهم.
          باشد؟
          با احترام

          .

           
          • درود متقابل

            من مطابق با نوع تعبیراتی که می کنید از شما تعبیر می کنم و بشما پاسخ می دهم،در حقیقت همچون آینه ای، بشاعت و زشتی تعبیرات گاه و بیگاهتان را پیش رویتان می گیرم.
            دیدم امروز به قم آمده بودید و دیدار دو تن از فقهاء و مراجع قم،پیشنهاد می کنم بجای اهداء تابلوهای نقاشی به آقایان،بخشی از تعبیرات اهانت آمیزِ خاص ( مثل بی کلّه – بی شعور) که از فقه و فقیهان امامیه در وبسایت و کانال تلگرامی خود می کنید را بعنوان تحفه به آنان اهداء کنید تا بیشتر شما را بشناسند.آن دو فقیهی که بدیدن آنها رفتید هرگز مثل شما خواستار سقوط و براندازی جمهوری اسلامی نیستندهرچند به چیزهایی منتقد باشند،در حقیقت احترام شما به آنها احترام به فقه و فقاهت و فقیهان نیست اینطور که در این عبارتها خود را لو می دهید،شما با چنین رفتارهای متناقضی بخوبی نشان می دهید که در پی سوء استفاده از پرستیژ دیگران هستید و در حقیقت،خویشتن خویش را پاس می دارید نه فقه و فقیهان را.
            با احترام

            ————-

            درود گرامی
            من بارها گفته و نوشته ام که در میان روحانیان و مراجع دوستانی دارم. اما نگاه من به روحانیت، نگاه به صنفی ست که واقعیت صنفی دارند و باید آنان را به جای معهودشان هدایت کرد. اما واژه های بی کله و بی خرد و قاتل و آدمکش و چاکر مسلک و ترسیده ی من، در باره ی مراجعی است مثل مکارم با همین فتوای اخیرش در باره ی رفوکاری و آیت الله هایی مثل شیخ علی فلاحیان و…..، جایتان خالی، کلی خندیدیم.
            با احترام

            .

             
          • درود متقابل

            چرا به آیت الله مکارم شیرازی اهانت می کنید؟خود این نوعی بی کلّگی نیست؟اگر بحث علم و فقه است،شما بعنوان یک فرد عادی در حدّ نویسنده و کارگردان درکی از مسائل فقهی ندارید تا پیرامون فتاوی تخصصی فقهاء اظهار نظر کنید،اگر در مورد مساله ای ابهامی دارید از من بپرسید تا در مورد آن توضیح دهم.اگر به آراء سیاسی ایشان نقد دارید می توانید آن آراء را نقد کنید،اگر مقصود شما ماجرای دروغ و تهمت شکر است که این بارها تکذیب شده و حجتی بر آن ندارید.اگر هم مقصود از چاکر مسلکی حمایت و موافقت ایشان با جمهوری اسلامی است خوب این اولا بشما ربطی ندارد چه عالمی با جمهوری اسلامی موافق است و چه عالمی موافق نیست،ثانیا این کمال دوری از ادب است که کسی را بصرف عدم موافقت با برداشت های سیاسی شما و بی کلّگی هایی که بعد از سال 88 در پیش گرفته اید “بی کلّه و بی خرد و قاتل و آدمکش و چاکر مسلک و ترسیده بدانید”،بنابر این بنده از بنمایندگی از ایشان که مورد اهانت شما قرار گرفته است می گویم:بی کلّه و بی خرد و قاتل و آدمکش شما هستید بر همان وزانی که بدیگران تهمت می زنید.واقعا گناه ایشان چیست؟ یک مرجعی است که سالهاست تدریس دارد،شاگردانی داشته است و تالیفاتی دارد که اهل علم از آن بهره می برند،این چه بی اخلاقی و خودنمائی است که شما دارید که برای مطرح کردن خود به بزرگان اهانت می کنید؟لطفا منصف و مودب باشید چون ادعای شما این است که پیامبر ادبید مثلا!

            با احترام

            ———–

            تمام مسائل فقهی مبارک خودتان. مکارم شیرازی یک چاکر مسلک و ترسیده است و نانخور نظام. هیچ شعور و درکی از مردم و از دنیا و داخل ندارد. تا زمانی که اینان در خط و نشان های حکومتی نباشند و به امورات جاری و فقهی مردم بپردازند، برای ما محترم اند، حتی اگر خرافه بر خرافه بنشانند، اما آنجا که طرف با آن عمامه ی گنده اش، برای چند و چون جامعه تعیین تکلیف می کند و اجازه نمی دهد مثلا مثلا آلات موسیقی در تلویزیون نشان داده شود، و بانوان به استادیومها بروند، و ججابشان اختیاری باشد، اما همزمان، حضرتش بر میلیاردخواری شخص سیدعلی خامنه ای و مجتبی خامنه ای و اطرافیانش و سرداران ایرانخوار سپاه، لب فرو می بندد و از همین اکنون تب و لرز گرفته که بعد از آقای خامنه ای، سپاه با او و امثال او چه خواهد کرد، من او و امثال او را گنده های پوک می نامم.
            اسمم را به پلیس فتا بدهید.
            با احترام

            .

             
          • درود

            من به توصیه خود شما،این نوشته شما را عینا به پلیس فتا گزارش کردم،چون اهانت کردید و بر اهانت اصرار کردید.
            در مورد عنوان “چاکر مسلک”توجه کنید که هیچکس را بصرف اعتقاد و موافقت با نظام جمهوری اسلامی نمی توان معنون به این عنوان کرد،و اگر موافقت آزادانه با جمهوری اسلامی یعنی چاکرمسلکی،بنابر این خود شما نیز از ابتدای انقلاب یک چاکر مسلک بوده اید بلکه با افراط هایی که داشتید اصل و اول و آخر چاکر مسلکی شما بودید.همینطور عاقلانه نیست اگر کسی بر اساس حجت و اختیار خویش با نظام و امور آن موافق است او را “ترسیده”نامید،چون نترسیدن هرگز برابر با مخالفت و بی کلّگی نیست.پس اگر موافقت اختیاری با نظام یعنی ترسیدگی پس باید کثیری از مردم ایران را که موافق با نظام اسلامی هستند ترسیده نامید،اتهامی مضحک!،بنابر این شما نیز زمانی که با نظام موافق بودید و چاکر مسلک هم بودید لابد یک “ترسیده”بودید.نانخور نظام،مقصود شما از نانخور نظام چیست؟ به یک معنا همه آحاد شهروندانی که در این کشور زندگی می کنند و از امنیت و سایر امور رفاهی برخوردارند نانخور نظام هستند و شما نیز همینجور هستید منتها نانخور ناسپاس.سابقا نیز نانخور نظام بوده اید و لابد بر اساس چاکر مسلکی و ترسیدگی که ملازم شما بود از طریق نانخوری نظام به آلاف و الوف رسیده اید و بار خود بسته اید،منتها حالا چون به جاده خاکی زده اید موافقان نظام را نانخور نظام می دانید،حالا من اصلا نانخور نظام را یک سیّئه نمیدانم،این شمایید که اشتباه دارید،کسی اگر از طریق خذمت مشروع نانخور نظام باشد هیچ گناه یا مذمتی بر او نیست،احتمالا حالا شما چون راه جدا کرده اید و مثل سابق نانخور نیستید لابد به نانخور بودن دیگران رشک می برید!
            نیز اشتباه نکنید تصادفا شعور و درک مراجع و بزرگان این کشور خیلی بیش از شعور و درک امثال شماست و شعور و درک به اداء و اطوار خاص نیست.
            در باب مسائل دینی و اسلامی،شان شما دون از این است که در حیطه افتاء و اظهار نظر مراجع و فقهاء اظهار نظر کنید،البته اظهار نظر آزاد است،لکن نزد عقلای جهان اظهار نظر غیر کارشناسی افراد کم سواد در حیطه های تخصصی فاقد ارزش است خصوصا اگر قرین توهین و گزافه گوئی باشد.
            نیز عالمان و فقیهان امامیه دخالت در سیاست و مسائل اجتماعی و فتواهای کارشناسی و ارشاد مردم و اهتمام بامور مسلمین را از وظائف و تکالیف غیر قابل اجتناب خود می دانند چون دین در رای آنان از سیاست جدا نیست،بنابر این بشما مربوط نیست که آنان در مسائل اجتماعی دخالت کنند یا نکنند چون میزان شما نیستید و مردم نیز برای فقهای اهلبیت علیهم السلام ارج و اعتبار قائلند رغم انف شما.
            اتهامات تکراری شما در مورد میلیاردخواری اتهاماتی مضحک و فاقد سند است،بارها عرض شد اگر خارج از حیطه های اختیارات و وظائف قانونی مسئولان و نهاد در عمل بقانون و وظیفه قانونی ،سندی بر خلاف و تخلف از قانون دارید آنها را بمقامات قضائی ارائه کنید،اگر آنها را نیز خود پسندانه قبول ندارید،از طرفی بادعای خود، مدعی “ترسیده نبودن” هستید این گوی و این میدان ماهواره ها و فضای مجازی و سایت و تلگرام شما،اسناد میلیارد خواری را افشاء کنید،اگر هم سند ندارید و فقط کینه دارید بنابر این مهمل نبافید و تظاهر نکنید.نیز آنها هم البته متقابلا شما را گنده که نه، اما البته پوک می دانند.
            من مایل نبودم با این ادبیات (که ادبیات خود شماست)با شما سخن بگویم،نیز مایل به برخورد با شما نبوده و نیستم و تاکنون گزارشی در مورد مطالب شما نداشتم اما چون خودتان خواستید و بر اهانت اصرار کردید،این نوشته شما را به سایت فتا ارسال کردم خواه آنان ترتیب اثر دهند یا ندهند.اینرا هم بدانید که اتفاق خاصی نخواهد افتاد،اگر بنای برخورد قانونی با شما باشد موارد زیادی از مطالب و گفتمان شما مصداق اهانت،نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی است،اینها کافیست مثلا ده پانزده سالی بزندان بروید و بیرون بیایید،البته مطمئن باشید فاجعه ای وقوع نخواهد یافت و آب از آب هم تکان نخواهد خورد،فقط اینهایی که معمولا بدیدار آنان می روید و با آنها عکس می گیرید این نوبت آنها خواهند آمد و با شما عکس خواهند گرفت!

            با احترامات فائقه

            —————–

            دوست گرامی
            نمی دانم فیلم تبر کوفتن بر گردن خاشقچی را دیده اید یا نه؟ من، آینده ی خودم را آنگونه می بینم. که حتما با فتوا و با استنادهای قانونی یا با یک اشاره ی همینجوری افرادی چون شما، تکه تکه ام خواهند کرد. این را اینجا نوشتم و بارها نیز بدان اشاره کرده ام تا بماند برای آیندگان. که من سالهاست که خود را با فتوای جوزویان و مراجع و قاضیان بیت رهبری و بدست آدمکشان ولایی، شقه شقه می بینم.
            لذت ببرید از آدمهایی که همینجوری و در راه اسلامتان کشته اید و می کشید همچنان. یک سئوال تکراری. بازای اینهمه مردمی که کشتید و اموالشان را جارو کردید، چه دارید که ارائه بدهید تا بگویید: ما اینهمه کشتیم تا به اینجا برسیم؟ می شود؟
            با احترام

            .

             
          • درود گرامی

            من شخصا نه کسی را کشته ام،نه رای به کشتن کسی داده ام،نه از کشتن یا کشته شدن کسی خوشحال می شوم،آنچه هم در نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است را باید یک به یک بررسی جدا کرد،ترور و آدمکشی و قتل نابحق البته در اسلام حرام است،اگر کسی چنین کرده خودسرانه،عمل او قبیح و محکوم است و مواردی هم اگر بوده نظام اسلامی به آن رسیدگی کرده است.مجازات مجرمان و قاتلان و محاربان نیز برخلاف زعم اشتباه شما،قتل ناحق نیست تا قبیح یا محکوم باشد.شما اشتباه خویش را رفع کنید.

            اما در مورد شما خواهش می کنم ننه من غریبم را کنار گذارید،من قبلا هم گفته ام،از نظر من و فهم من از شرع و قوانین،شما عملی که مستحق کشته شدن چه بصورت ترور و قتل خودسرانه باشد که محکوم است و نباید هرگز باشد هستید،نه مستحق اینکه از طریق قانون و مجازات قانونی کشته شوید،بنابر این بحث را بسمت مطالب پوچ و بی محتوا نبرید.آنچه در مورد شما هست-چنانکه در نوشته بالا اشاره کردم-بنظر من بحث عدم کنترل نفسانی و زبانی و قلمی است که دارید و انتقاد کردن را با اهانت به این و آن،یا نشر اکاذیب بی سند و مدرک،عوضی می گیرید،این البته نظر من است،اما معیار البته قوانین است و احکام دادگاه صالح،من اینجا فقط بعنوان مسلمانی و امر بمعروف و نهی از منکر می گویم لطفا اهانت بکسی نکنید چون اهانت کردن با انتقاد کردن متفاوت است.حرف بنده فقط این بود و هست که مثلا بفلان مرجع اهانت نکنید من که نگفتم اهانت به آقای مکارم مجازاتش قتل است! در قانون برای افتراء بستن مجازاتی تعیین شده،برای نشر اکاذیب مجازاتی تعیین شده،برای مشوّش کردن ذهن جامعه بسخنان پرت و پلا مجازاتی تعیین شده،نمیدانم چه اصراری دارید که تعبیرات زشت و بی محتوا کنید بعد که تذکر داده شد بروید بسمت لجاجت و تغلیظ در کلام که بله من چنین ام و چنان ام و برو اسم مرا بفلان جا بده! بعد که بتوصیه اتان عمل می شود باز می روید سراغ فاز مظلوم نمائی و اینکه من آماده کشته شدن هستم و چه و چه!
            الان متاسفانه این شده زندگی شما که دائم در حال وانمود یا تظاهر بچیزهایی هستید. برادر من!بنظرم هیچ نیازی به این امور نیست و انسان معتدل و متعادل،نه خود را بورطه هلاکت می اندازد (ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه)،نه اظهار شجاعت و ابّهت توخالی می کند،نه گزافه گوئی می کند و تندروی می کند،نه مظلوم نمائی می کند،بلکه یک مصلح اجتماعی دارای درد، بنحو متعادل و منطقی مسائل مهم جامعه را موضوع شناسی می کند و اگر نقدی پیرامون آنها دارد،بطرز صحیح و بدور از افراط و تفریط و لج کردن یا اهانت و درشتی بدیگران می گوید یا می نویسد.شما متاسفانه در بحث هم نرمال رفتار نمی کنید،چیزهایی می گویید و این شاخه آن شاخه می کنید،در انتها هم همینطور که می بینیم دیگران را آماج تهمت کشتن و کشتار قرار می دهید.من این بحث را خاتمه می دهم چون بنظر می رسد بحث با شما بیفائده است.
            با احترام

             
      • ای //////////////////////////////////////// و باور و هر چه مقدساتته با این اراجیفی که می نویسی!

         
        • آنچه که ذیل چنگک ها نوشتی نثار حلقومت و گواری وجودت و اراجیفی که می نویسی!

          ———

          فحش را با فحش پاسخ نگوییم.
          باشد؟

          .

           
          • شما که پیامبر ادب هستید فحش و اهانت به مقدسات را جوری منتشر نکنید که بقرینه معلوم باشد.
            باشد؟

             
          • گور بابای مزدک ولی شما که آخوند فهمیده ای هستی یه وقت بچه ات می فته حداقل یه جوری جوش بزن که تنها شیرت خشک بشه! راستی جناب حضرت مستطاب نوری زاد من مایلم بدونم ایشان (مرتضی) آیت الله هستند واقعاً؟!

             
      • اگر قرار بر سوژه شدن نبود نیازی به اینترنتی کردن هم نبود.
        و وقتی هم که اینترنتی شد وسوژه- با پیشنه ای که آقایان در کار تجارت دارند فکرکردیم شاید دستگاه های پرده دوزی از چین وارد کرده اند.

         
    • از دو حال خارج نیست. یا //////////////// یا پس افتاده ////////////////// کاری که نباید میکرده کرده و اینجوری میخواد جلوی درز خرابکاری رو بگیره. از اینا هرچی بگی ور میاد.

       
  82. بیانیه رئیس جمهور آمریکا در مورد نقش سران عربستان در قتل روزنامه نگار سعودی؛

    ترامپ: احتمالا بن سلمان از قتل خاشقجی اطلاع داشته / شریک سعودی باقی می مانیم / ایرانی ها بسیاری از آمریکایی ها را کشته اند!

    دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، با صدور یک بیانیه رسمی در مورد نقش سعودی در قتل خاشقجی با انتقاد شدید از سیاست های ایران در منطقه، اعلام کرده علیرغم اینکه چه شخصی دستور قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد سعودی را صادر کرده باشد، ایالات متحده “شریک ثابت قدم” حکومت عربستان باقی خواهد ماند.

    پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

    ترامپ: احتمالا بن سلمان از قتل خاشقجی اطلاع داشته / شریک سعودی باقی می مانیم / ایرانی ها بسیاری از آمریکایی ها را کشته اند!

    دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، با صدور یک بیانیه رسمی در مورد نقش سعودی در قتل خاشقجی با انتقاد شدید از سیاست های ایران در منطقه، اعلام کرده علیرغم اینکه چه شخصی دستور قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد سعودی را صادر کرده باشد، ایالات متحده “شریک ثابت قدم” حکومت عربستان باقی خواهد ماند.

    به گزارش انتخاب، ترامپ روز سه شنبه (۲۰ نوامبر) در ابتدای بیانیه خود با اعلام اینکه “دنیا جای بسیار خطرناکی است!” به طور نمونه، ایران را مسوول جنگ یمن، بی ثبات کردن عراق و حمایت از حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، دانست و ادعا کرد: “ایرانی ها همچنین بسیاری از آمریکایی ها و مردم بی گناه را در سراسر خاورمیانه کشته اند.”

    او مدعی شد: “ایران بزرگ ترین حامی تروریسم در دنیا محسوب می شود.”

    رئیس جمهوری آمریکا سپس به تمجید از عربستان سعودی پرداخت و گفت: “اگر ایرانی ها خروج از یمن را بپذیرند، عربستان سعودی با خرسندی از یمن خارج خواهد شد.”

    او گفت: “عربستان سعودی همچنین قبول کرده است که برای مبارزه با تروریسم اسلام افراطی میلیادرها دلار هزینه بکند.”

    محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، در شبکه توییتر این بیانیه دونالد ترامپ را “شرم آور” توصیف کرده است. او نوشت: “آقای ترامپ به طور عجیب و غریبی اولین پاراگراف بیانیه شرم آورش درباره جنایت های سعودی را اختصاص داده به اینکه ایران را به هر تخلفی که به ذهنش رسیده است متهم بکند.”

    این بیانیه در حالی صادر می شود که رسانه های آمریکا جمعه گذشته به نقل از منابع ناشناس گزارش دادند که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، به این نتیجه رسیده که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، دستور قتل جمال خاشقجی را داده بود.

    در پی انتشار این گزارش، فشار بر کاخ سفید برای اتخاذ اقدامی جدی علیه عربستان سعودی و ولیعهد این کشور افزایش پیدا کرده است.

    اما دونالد ترامپ روز سه شنبه گفت که “سازمان های اطلاعاتی آمریکا به بررسی همه اطلاعات ادامه می دهند، اما این احتمال کاملا وجود دارد که ولیعهد عربستان سعودی از این واقعه غم انگیز اطلاع داشته- شاید داشته و شاید هم نداشته است!”

    او افزود: “ما شاید هرگز به همه واقعیت های مرتبط با قتل آقای جمال خاشقجی دست پیدا نکنیم. در هر صورت، رابطه ما با پادشاهی عربستان سعودی است. آنها در مبارزه مهم ما با ایران یک متحد عالی بوده اند.”

    رئیس جمهوری آمریکا گفت: “ایالات متحده قصد دارد که یک شریک ثابت قدم عربستان سعودی باقی بماند تا از تامین منافع کشورمان، اسرائیل و سایر شرکای ما در منطقه اطمینان حاصل کنیم.”

    http://www.entekhab.ir/fa/news/442095/

    به مزرعه حیواناتِ دهکده جهانی خوش آمدید!

    بدو بیا بابا مش قاسم!

    طوطيِ سخنگو کجاست؟ پیداش نیست!

     
    • از این آدمکشها خیلی زیادند این هم یکی دیگر با حکم آدمکشیش.دستور قتل عام چند هزار جوان با نوشتن چند خط. حداقل بشکل ظاهری بود عوامل قتل خاشقچی تنبیه شدند ولی در ایران آدمکشان حکم غارت کشور را به عنوان پاداش دریافت کردند. شرمتان باد

       
      • حرف دهنتو بفهم! نکند تو هم از پس مانده های آن انگلهای اجتماع هستی؟ مجازات محاربان مسلّحِ خائنِ جاسوسِ تروريست که هزاران نفر از مردم و مسئولان این کشور را ترور کردند و قصد براندازی جمهوری اسلامی منتخب مردم را داشتند،آدمکشی نیست مگر در قاموس کسانی که درکی از قوانین و شرائط امنیتی آن زمان ندارند.
        آن جانیان حقّشان بود اعدام شوند چون با اصرار بر سر موضع عضویت در گروهک مسلّح محارب مانده بودند و بر اساس قانون مجازات اسلامی مصوب سال 61 نفس عضویت در گروههای محارب مجازات اعدام در پی داشته و دارد،در عین حال آنان بر اساس گزارشاتی که هست حتی در نشریات خود آنها، با پرروئی بنای بر پیوستن به نیروی مهاجم را داشتند.

        ————–

        آقا سید مرتضای گرامی
        نوشته اید:
        …………………….مجازات محاربان مسلّحِ خائنِ جاسوسِ تروريست….آن جانیان حقشان بود اعدام شوند…….
        .

        خوش انصاف، آیت الله، حجت الاسلام و المسلمین، ثقه الاسلام، آقا سید مرتضی، این القاب و توصیفات مجرمانه برای هر کس اگر بوده، برای زندانیان نمی توانسته باشد. آنانی را که اینگونه بودند، گرفتند و اعدام کردند. اما آن چندین هزار زندانیان، طبق قوانین شرع مکرم شما، به یک سال و پنج سال و هفت سال و ده سال، محکوم شده بودند و داشتند دوران محکومیت خود را می گذراندند. بی آنکه در همان دوران زندان، کار مجرمانه ای کرده باشند. صمیمانه می گویم: پرپر بزنید، نمی توانید این داغ ننگ را از پیشانی گنده های جمهوری اسلامی محو کنید.

        با احترام

         
        • اگر مردم قبلأ نمیدانستند که انگل یعنی چی بعد از سال ۵۷ و در چهل سال گذشته خوب معنی انگل را فهمیدند و به چشم خود دیدند(در کامنت قبلی هم توهین کردی٬ تایپ چند کلمه کار سختی نیست اگر میخواهی توهین نشوی توهین نکن).این سرنوشت یکی از آنانی که تو جانی میخوانیشان: دوستم که از شهرستان به تهران آمده بود یکروز به خانه برنگشت٬ از دوستان سوال کردم که کسی از او خبر دارد٬ چند روز بعد فهمیدیم دستگیر شده و چند ماه بعد لباس و وسایلش را به خانواده اش تحویل دادند و گفتند ببخشید پسر شما اشتباهی اعدام شد! یکی دیگر: همسایه ما بچه های یتیمی بودند (پدر فوت کرده بود و مادر بخاطر فقر مجبور به ازدواج شده بود تا سربار فرزندانش نشود)٬ یکی از این بچه ها که ناراحتی قلبی هم داشت و ۱۷ سالش بود بخاطر گزارش یک بسیجی بدون هیچ دلیل و مدرکی دستگیر شد و ۲۰ سال حکم گرفت٬ بعد از مدتی دیدند که این آدم نه سر پیاز است نه ته پیاز و ممکن است بخاطر ناراحتی قلبی در زندان فوت کند آزادش کردند٬ ولی سال ۶۷ دوباره از او خواستند خودش را معرفی کند و چند روز بعد اعدام شد. دوستم دانشجوی پلی تکنیک در جبهه های جنگ دستگیر شد و بعد از اتمام دوران زندانش اعدام شد (اینها زمانی که تو آنرا دوران جنگ مسلحانه میگویی در زندان بودند٬ چطور یک زندانی به سلاح دسترسی دارد تا جنگ مسلحانه کند) از این نمونه ها بسیار است . از شنیدن این سرگذشتها از سنگ ناله بر میخیزد. اینها جانیانی بودند که میخواستند نظام را سرنگون کنند؟!! وقتی در آینه نگاه میکنی از خودت خجالت نمیکشی؟ ببین این قدرت چهار روزه از شما چی ساخته! بجای گریبان چاک کردن و بدون تفکر دهان باز کردن کمی فکر کن٬ میدانم فکر کردن سخت است ولی سعی کن تا یاد بگیری. ج.ا. این ننگ را نمیتواند از دامنش پاک کند و کلام آخر اینکه آن گروهی که تو از آنها نام میبری دستکمی از ج.ا. ندارند ولی با اینحال حکمشان اعدام نبود و نیست.

           
          • از این مزخرفات و شایعاتی که امثال شما و ایرج مصداقی حرّاف دروغگو سر هم کرده اند زیاد شنیده ایم.من توضیح دادم که آنها که در عملیات مرصاد بودند و در شهرهای مرزی ایران ارعاب کردند و عده ای را بخاک و خون کشیدند که بیشترشان به درک رفتند و بقایایشان نیز که محارب بالفعل بودند اعدام شدند،کسانی نیز که در زندان ها بودند نیز حکم اولی آنها اعدام بوده است بحکم عضویت در گروه محارب و اصرار و لج بازی بر عضویت،آن تعبیر سر موضع یعنی همین.توضیحات مسئولان و شاهدان عینی این بوده است که آنها علاوه بر اصرار بر عضویت،حتی زندانبانان را تهدید می کردند که هفته دیگر ما زندانبان شما خواهیم بود! پس بنای شورش و ادامه کارزار داشتند.اینطور که قضات آن زمان توضیح داده اند،حکم آنها اعدام بوده است لکن از باب ارفاق و احتمال گرفتن اطلاعات آنها را بحبس ها محکوم کرده بودند،علاوه اینکه بعد از قیام دوباره آنان و صدور حکم مرحوم امام پرونده های آنان بازخوانی شده و اطلاعات جدیدتری از دخالت های آنان در ترور و انفجار و کارهای دیگر بدست آمد،ضمن اینکه کسی که لج می کند و حاضر به برائت از سازمان محارب نیست مطابق قانون حکم اش اعدام بوده است.بنابر این در شرائط خاص امنیتی پرونده های یک یک آنها توسط نماینده دادستان و حاکم شرع و نماینده اطلاعات بررسی شد.بسیاری از آنان نیز که نادم بودند و بطور مکتوب از سازمان ترور اظهار برائت کردند،چرا از آنها سخن نمی گویید؟ و چرا آنها اعدام نشدند؟ این مواردی نیز که می گویید اسم و مشخصات و سند بیاورید وگرنه شما با این کینه و نفرت و دید سیاهی که دارید از کجا که دروغ نگویید یا به شایعات دامن نزده باشید.این را بهرحال بدانید که در اسلام حکم محارب مسلّح اعدام است خواه یکی،خواه ده تا خواه صدها نفر.بنابر این اینکه جمهوری اسلامی صرفا زندانیان و اسیران را اعدام کرده است شر و ورهایی است که دشمنان جمهوری اسلامی ترویج کرده و می کنند.یک مقاله ای را اکبر گنجی سابقا نوشته بود و در آن رفرنس به رضا فانی یزدی داده بود (بعد لینک گنجی را پیدا خواهم کرد) که گفته بود زندانیان مجاهد نقشه هایی تهیه کرده بودند برای شورش و پیوستن به مرصادیون وقتی بشهرها رسیدند.اینها مسائل تاریخی و قانونی است که بوده است منتها امثال شما چون کینه نسبت به امام خمینی و جمهوری اسلامی دارید مایلید از جنایات و ترورهای آن انگلهای اجتماع چشم پوشی کرده و صرفا مجازات آنها را در بوق کنید،جمهوری اسلامی از بدو تاسیس صدها و هزاران مخالف داشته است چرا آنها اعدام نشدند؟پس بحث بحث مخالفت سیاسی نبوده است بحث ترور و انفجار و قلدری و تلاش برای براندازی بوده است،بحث ترور قریب به سیزده هزار نفر از کسانی که امثال شما خود را هموطن آنها قلمداد می کنید.
            من چند لینک اینجا از اظهارات برخی قضات ارائه می کنم تا ببینید فضای آن دوره چه بوده است و این نبوده که صرفا چند زندانی محکوم را بگیرند اعدام کنند،در یک جمله مشکل اساسی امثال شما این است که هم نسبت به پرونده های آن مجرمان نا آگاهید و هم غرض ورزید:

            حجت الاسلام و المسلمین احمدی شاهرودی: منافقین گفتند آزاد شویم دست به اسلحه می‌بریم/ رد ادعای آیت‌الله منتظری در نوار حاشیه‌ساز/ از حکم ۶۷ امام دفاع می‌کنم

            https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/05/17/1474271/

            روایت علی فلاحیان از اعدام‌های 67:
            منافقین همزمان با «مرصاد» در زندان شورش کردند/ هیات 3 نفره هیچ حکم اعدامی صادر نکرد/ علت تردید « آیت الله منتظری» در خصوص اعدام منافقین

            https://www.mashreghnews.ir/news/764162/

            رازینی :اعدام‌ تروریست‌های منافق در سال ۶۷ عادلانه و قانونی بود

            https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/04/11/1438610/

            «دلیل اعدام‌های ۶۷ شورش زندانیان پس از عملیات مرصاد بود»

            https://www.radiofarda.com/a/b22-on-execution-summer-1367-result/25111580.html
            —-
            ناگفته های یک محقق جنگ از عملیات مرصاد

            http://www.ion.ir/news/241348/

            اعدام‌های سال 67 به روایت عضو سابق سازمان مجاهدین
            نقشه منافقین زندانی پس از حمله هم‌قطارانشان به ایران چه بود؟

            file:///E:/wordpad/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86/%D9%86%D9%82%D8%B4%D9%87%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%BE%D8%B3%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87%20%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%82%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%DA%86%D9%87%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F%20-%20%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%82%20%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2.htm

             
        • داغ ننگ حمایت از تروریست های منافق خلق الی الابد بر جبین شما نیز نقش بسته است،در این مورد مکرّر توضیح داده شد که نفس عضویت در گروههای محارب مجازات اعدام داشته است،علاوه اینکه پرونده های آن مجرمان در شرائط جدید امنیتی پیش آمده بررسی شده است،عده ای آزاد شده اند،جرایم دیگری برای دیگران بثبوت رسیده است جدای از اینکه اصرار بر سر موضع عضویت بر این گروه ننگین،مطابق قانون مجازات اعدام را در پی داشته است.شما البته به خودنمائی و گزافه گوئی خویش ادامه دهید و بقول خود پرپر هم بزنید اما:داغ ننگ حمایت از گروهک خائن مسلّح محارب که بطور سازمانی دهها هزار از هموطنان را بقتل رساند و به دشمن متجاوز پیوستند و جاسوسی کردند و اطلاعات بدشمنان دادند و دست آخر قصد براندازی جمهوری اسلامی داشتند و زندانیان نیز با اصرار بر موضع پلید سازمانی خود قصد پیوستن به بقیه محاربان را داشتند،همچنان الی الابد بر پیشانی شما و امثال شما حکّ شده است و نمی توانید آنرا محو کنید.
          با احترام

          ————

          درود گرامی
          از این که شما را تا به این حد آزرده ام، پوزش می خواهم.
          شما با این درجه از عصبیت، اگر قاضی باشید، نسل بشر را بیخ بر می کنید قربة الی الله. بینوا متهمانی که اسیر چنین عصبیتی شده اند.
          با احترام

          .

           
          • وقتی مطلبی را میخوانی با دقت بخوان٬ من نوشتم که« سازمانی که تو از آنها نام میبری دستکمی از ج. ا. ندارند». ترفند همیشگی انگ زدن را کنار بگذار.بسیاری از کارها و موضعگیری آن جریان سیاسی غلط بود و هست٬ فرق آنها با ج.ا. این است که بجای عبا و عمامه٬ یونیفرم میپوشند. در ضمن افراد هوادار جریانات دیگر چرا اعدام شدند٬ حتّی جریاناتی که پیرو خط امام بودند؟! آنها که در حال محاربه نبودند. بجای دفاع کورکورانه از یک جنایت هولناک اگر جرات محکوم کردنش را نداری حداقل کمی زرنگ باش و سکوت اختیار کن٬ جنایت را دیگران کردند و تو حالا شدی مدافع آنها !

             
          • درود

            چنانکه در نوشته دیگری عرض شد،من مطابق تعبیرات شما تعبیر می کنم،اگر تعبیرات شما بهداشتی باشد من نیز بهداشتی تعبیر خواهم کرد،بنابر این ریشه اینگونه تعبیرات در مباحثی که مباحث مبنائی است و دیدگاههای ما متفاوت است،تعبیرات خود شماست و اهانت هایی که به مرحوم امام خمینی و برخی از مسئولین و نظام اسلامی یا فقه امامیه می کنید،یا به چنین مباحثی نپردازید،یا تعبیرات غیر بهداشتی خویش را اصلاح کنید.من البته آشنا با فقه و کلیات قضاء اسلامی هستم ولی قاضی نیستم،ولی اگر قاضی هم بودم قضاوت اسلامی دارای معیارهای شرعی و قانونی است و رسیدگی دقیق به پرونده ها،که معمولا شما و امثال شما از آن ناآگاهید،یعنی نه فقه اسلامی و کتاب القضاء فقه را می شناسید،نه مطلع از قوانین و آیین دادرسی هستید و نه معمولا از مسیر پرونده ها مطلعید،من اینرا کاملا در همین پرونده متهمان معاصر خودمان کاملا یافته ام (مثل جر کردن بی مبنا در مورد محارب مسلحی که مسلحانه زخمی شده و بدست پلیس دستگیر شده بود و اعدام شد) از حال شما،تا چه برسد پرونده هایی امنیتی مربوط به حدود سی سال قبل یا بیشتر!،مع الاسف حال فعلی شما از سال 88 رفتن به یک لاک لجبازی و چشم فروبستن بر همه هنجارها و قوانین و هر روز دست بکار روزمرّگی خاصی (مثلا ادعای نبوت!) است.گمان نمی کنم دوستی دلسوزتر از من پیدا کنید که اینگونه صریح و صمیمی حال فعلی شما را و کنش های شما را وصف کند.

            با احترام

             
        • عملیات مرصاد توسط منافقین و با طراحی ایران و عراق انجام شد این عملیات یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به منظور نابودی لشکر منافقین در عراق صورت گرفت که دیگر کاربردی برای صدام نداشتند، رجوی هم نمی دانست چگونه هزینه این تعداد نیرو را باید بپردازد،ایران هم که از دو طرف سود می برد یکی که این لشگر مسخ شده که باید تهران را ظرف ۴۸ ساعت تسخیر میکرد با حدود ۵۰۰۰ هزار کشته در ۲ روز که حتی از حدود مرزی نتوانستند جلوتر بیایند ، را نابود کرد و همچنین با این بهانه همه زندانیان سیاسی را اعدام کرد، بزرگترین قربانی این داستان ،جوانان مسخ شده و ناآگاه بودند که تحت نظر روسای خائن خود همگی کشته شدند،توجیهات این دوستمان در این سایت هم شبیه توجیهات استالین ،پینوشه، پول پوت ،و …. در نابود کردن مخالفین می باشد

           
      • اگر حقیقتا ایرانی هستی و ادعای ایرانیت داری و خود را هموطن معرفی می کنی،خجالت بکش و بجای نبش قبر مسائل امنیتی قضائی چهل سال قبل و مزخرف گوئی در باره محاربان و براندازان،در برابر تروریست خواندن “ملت ایران”توسط یک تاجر هتّاک حامی تروریست های وهّابی عربستان موضع بگیر:

        در اقدامی هتاکانه؛ترامپ ملت ایران را تروریست خواند

        http://ana.ir/fa/news/32/327767/

        برای دومین بار طی یکسال گذشته
        ترامپ، ملت ایران را «تروریست» خطاب کرد+فیلم

        https://www.yjc.ir/fa/news/6737258/

        فیلم/ ترامپ: مردم ایران تروریست هستند

        https://www.mashreghnews.ir/news/785526/

         
        • (مودب باش٬ منهم در همان فرهنگ بزرگ شدم و شیوهَ سخن گفتن تو را بلدم و در کامنتی دیگر نمونه کوچکی را نشانت دادم. توهین کردن و از زور استفاده کردن جایی خودنمایی میکند که منطق به اتمام میرسد. وقتی توهین میکنی در درجه اول به خودت توهین میکنی سپس به مخاطبت)
          اینکه عربستان وهابی است بمن چه٬اسلام هزارتا شاخه دارد یکیش هم وهابی٬ تو وهابیت را قبول نداری وهابی هم شیعه را کافر میداند.
          اینکه ترامپ تاجر است به من و تو چه! یک ملتی او را بر اساس معیارها و منافع خودشان انتخاب کرده اند و به او رای داده اند.
          اینکه ترامپ از عربستان دفاع میکند٬ باز بمن و تو چه! یگ گاو صد من شیرده گیر آورده اند و دارند میدوشند.
          اینکه عربستان عمل تروریستی کرده٬ کار بسیار خلاف انسانیت و وقیحانه ای کرده ولی قبل از اینکه عمل عربستان را محکوم کنیم (که محکوم است) یک نگاهی هم به ترورهای ج.ا. در دنیا از جمله ترکیه بیندازیم شاید لازم باشه که ج.ا. را هم محکوم کنیم٬ همان کشوری که مسولین درجه یکش بخاطر اعمال تروریستی تحت تعقیب هستند و از کشور نمیتوانند خارج شوند.
          مرگ آقای خاشقچی هم در واقع بلیط بخت آزمایی هست که ترکیه برنده شده و میخواهد از آمریکا و عربستان باج بگیرد و تا حالا هم موفق بوده٬ در ضمن آقای خاشقچی بخاطر خبرنگار بودنش کشته نشد٬ او مسولیتهای بسیار مهم امنیتی در عربستان داشته و اطلاعات مهمی از دستگاه حکومتی عربستان و از سوی دیگر نزدیکی بسیار زیاد به اخوان المسلمین (مخالفان سرسخت حکومت عربستان) با این توضیح معلوم است که چرا حکومت عربستان دست به این جنایت زده.
          و اینکه ترامپ به ملّت ایران توهین کرده٬ از قدیم گفتن آقا آقا از خونه در میآد. وقتی علم الهدی در مورد ایران آن حرفها را میزند چرا از ترامپ نباید انتظار توهین داشت. کلمه ای که ترامپ بکار میبره (نیشن) در انگلیسی متفاوت معنی میشه٬ هم معنی ملت را میتونه بده و هم معنی کشور را ٬ حالا شما از کجا فهمیدید که منظورش ملت است؟
          با پاس دادن تمام مشکلات به خارج از کشور دردی از ج.ا. حلّ نمیشه و مرهمی برای هزاران درد مردم پیدا نخواهد شد. تا عقلانیت بر صدر ننشیند همین آش خواهد بود و همین کاسه٬ اگر دیگران به ما توهین میکنند و ما را تحریم میکنند دلیلش را باید در داخل جستجو کرد نه بیرون.

          ———–

          درود گرامی
          نوشته ی محکم و منصفانه و جامع الاطرافی ست.
          سپاس

          .

           
          • این بمن چه و بتو چه حاکی از نوع شعور و میزان انسانیت توست(چون بازگشتی به منطق دروازه غار من نیز تو را تو خطاب کردم) بحث من محکوم کردن وهابیت نبود،همینطور بحث من مذمت کردن تجارت ترامپ نبود،بحث من این بود که توی باصطلاح ایرانی که اینجا ریاکارانه نام خود را هموطن می نامی اینقدر شعور داشته باشی و توجه کنی کسی مثل ترامپ که همه همّ و غمش پول و مادیت و بالاتر بردن درآمدهای امریکاست یک بیانیه نیم بند صادر کرده و بدون اینکه صریح آدمکشی گاوی که از او می دوشد را محکوم کند،با کمال وقاحت به کشور تو (اگر واقعا ایرانی هستی) و به ملت تو (اگر ایرانی هستی) اهانت می کند،اینجا جای این نیست تویی که ادعای ایرانیت داری بجای محکوم کردن فرد وقیحی که کشورت و ملت ات و ملیت ات را مورد اهانت قرار داده بروی سراغ عقده گشائی پیرامون مجازات محاربان تروریست سی چهل سال قبل،قدری شعور کافی بود اگر مراجعه به لینک ها هم می شد،بعد شرم و حیا نیز خوب است ،طرف تعبیر کرده “تروریست نیشن”تروریست نیشن یعنی چه؟ اگر این بی شعور می خواست اشاره بحکومت ایران کند (البته در مورد حکومت ایران نیز گه می خورد چنین کند) باید می گفت تروریست گاورنمنت نه تروریست نیشن! حالا نیشن را در قاموس و فهم شما چه به ملیت ترجمه کنیم چه به کشور،آیا تروریست خواندن یک کشور یعنی کشور ایران از نظر توی روشنفکر نما اهانت نیست؟! اینقدر بی غیرتی؟! لااقل برای اینکه غیرت بیادت آید مراجعه ای به کامنت ذیل همین لینک ها داشته باش تا شاهد غیرت هموطنانی باشی که خود را بتزویر هموطن آنان می خوانی.یک جو شرف و غیرت کافی است که یک ایرانی خونش از چرندیات این مردک زن باز بجوش آید اما افسوس که شماها…!

             
          • قبل از هر چیز من هیچ مشلکی ندارم از اینکه مرا تو خطاب کنی٬ ولی از آنجایی که بر اساس نوشته ام به میزان شعور و انسانیتم پی بردی و مرا خالی از شعور و انسانیت یافتی پس نوشته خودت نشانگر چیست؟ نشاندهَ فرهیختگی و معلم اخلاق بودن؟! این جمله که نوشتی نشان از چه دارد ؟ یکبار دیگر بخوان:(البته در مورد حکومت ایران نیز گه می خورد چنین کند) . حالا اگر یکی با همین ادبیات گهربار جنابعالی در باره مسولین نظام ج.ا. سخن بگوید عکس العملت چگونه خواهد بود. باور کن برایم بسیار سخت و آزار دهنده است که کسی را تحقیر کنم و یا مورد توهین قرار دهم٬ ولی از قرار معلوم برای تو اینکار بسیار عادیست و به آن میبالی.
            در مورد بمن چه و بتو چه باید بگم که حاضرم همان حرفها را تکرار کنم چون آن مسایل و بسیاری از مسایل دیگر در دنیا بمن و تو ربطی ندارد٬ نمونه اش اینکه مردم آمریکا بقول تو یک زن باز و تاجر را انتخاب کردند٬ لازم نیست به دیگران درس بدهی من بسیار بهتر از تو ترامپ و اطافیانش را میشانسم اگر تو به ترامپ ده تا ایراد بگیری من صد تا ایراد میگیرم ولی شما میخواهید از این مسله بنحو دیگری استفاده کنید. در مورد کلمه «نیشن» قبلأ توضیح دادم برای درک درستر به کلمه «یونایتد نیشن» توجه کنید که منظور از «نیشن» دولتها و یا کشورها هستند نه ملّل. اینرا هم اضافه کنم که نه ترامپ و نه هیچ سیاستمدار دیگری بخود اجازه نمیدهد و جرات نمیکند که به ملّتی توهین کند پس مقصودش حاکمیت تروریست بود که با توجه به تاریخچه ج.ا. این حرف درست است.اگر کشتن مخالفین در داخل و خارج (قتلهای زنجیر ه ای)و و و بمب گذاریها در کشورهای مختلف مثل آرژانتین و لبنان … اسمش ترور و عاملش تروریست نیست پس چیست؟ بعد از دستگیری فردی در دانمارک بجرم برنامه ریزی برای ترور٬ نخست وزیر دانمارک گفت که ایران در قرون وسطی زندگی میکند این حرف توهین آمیزتر از حرف ترامپ بود چون او همه را یکپارچه کرد هم حکومت را از نوع قرون وسطی خواند هم ملّت را که در قرون وسطی زندگی میکنن٬ چرا شما با غیرتها به اضافه دولتمردان با غیرت و ایران دوست و ملّت دوست کلامی در این باره نگفتید؟! چون او یک تروریست را دستگیر کرده بود و دستش پُر بود و دهان شما را بست؟
            در نوشته قبلی گفتم که آمریکا گاو صد من شیر ده گیر آورده (حکومت عربستان) و دارد میدوشد٬ ولی آمریکا برای دوشیدن آنها به کمک احتیاج دارد و کشور سومی که شرایط این دوشیدن را مهیّا کند و ج.ا. به بهترین شکل ممکن در حال انجام وظیفه است. ترامپ از تشکیل ناتوی عربی میگوید٬ برای اینکه کشورهای عربی را به تشکیل این پیمان نظامی بکشاند در وحله اول باید به آنها نشان دهد که دشمنی بزرگ در کمین نشسته است و چه کسی بهتر از ایران که روز و شب برای دنیا عربده میکشد و تهدید میکند و در تمام درگیریهای منطقه دست دارد و امروز هم صحبت از سلاحهای شیمیایی ایران است٬ میبینی چه خوابی برایتان دیده اند؟ طرف دیگر این سکه روسها هستند ٬ که از یکطرف هندوانه زیر بغل ج.ا. میگذارند و آنها را تشویق به جنگ ضد آمریکایی میکنند و از طرف دیگر با آمریکا و اسراییل فالوده میخورند٬ توسط نیرو و پول و تجهیزات ایران سوریه مشتری قدیمی خریدار تجهیزات نظامیشان و پایگاه دریاییشان را حفظ میکنند و از خود وزنه ای در منطقه میسازند که بتوانند مشکلات خودشان را با اروپا و آمریکا حلّ کنند و فردا هم بازسازی سوریه نان خانه جدیدشان خواهد بود٬ میبینی چگونه عامل بازی روسها شدید؟ روسها به ج.ا. سیستم دفاعی اس ۳۰۰ میفروشند٬ یک هفته بعد نتانیاهو به مسکو میرود و روسها کُدهای سیستم را در اختیار او میگذارند٬ چندین ماه پیش دو هواپیمای اف ۳۵ اسراییلی بر فراز ایران پرواز کردند٬ چرا سیستم دفاعی شما نتوانست ردیابی کند؟! و از روسیه خواست که درستی این خبر را تایید کند. میبینی که اسراییل چگونه شما را دور میزند و شما سرتان به دور زدن تحریمها گرم است؟ به روسها اجازه میدهید که دریای خزر را به منطقه جنگی تبدیل کند و از آنجا موشک به سمت سوریه شلیک کند و جان هزاران ایرانی که موشک از فضای شهر و روستایشان میگذرد را در محرز خطر قرار دهد٬ به روسها اجازه میدهید که از پایگاه نظامی و فضای هوایی ایران برای حمله به سوریه استفاده کند و البته تا دلشان میخواهد اطلاعات جمع کنند و بر روی میز نتانیاهو بگذارند تا روابط روس و آمریکا خوب شود٬ میبینی که پوتین با هدیه دادن یک قرآن عتیقه به رهبر چه چیزهای گرانبهایی بدست میآورد؟! کسانی که این مجوزها را صادر کرده اند باید دادگاهی شوند. حالا میبینی چرا میگویم بعضی مسایل بمن و تو (بخوان مردم ایران) ربطی ندارد٬ وقتی به مسایلی که بما ربط ندارد٬ از جمله دخالت در سوریه٬ لبنان٬ عراق٬ یمن٬ فلسطین٬ و و و دخالت میکنیم و منطقه را به آشوب میکشیم ( در بالا گفتم که آمریکا و اسراییل و روسیه از این بابت ضرری نمیکنند٬ آنها سود خواهند برد) خودمان را بازیچه دست این و آن میکنیم و از هر طرف ما را میدوشند. حالا با این توضیحات مختصر این منم که به تزویر خودم را هموطن و ایرانی میخوانم یا شما و دوستان با غیرتی که از آنها حرف میزنی؟ حالا من ایرانیترم و دلم برای کشور و ملتم بیشتر میسوزد یا شما که ترجمه غلط از یک کلمه (بنظرم به عمد) میخواهید الم شنگه بپا کنید و آدرس غلط به مردم بدهید. آقای عزیز من هیچ قصد مجادله با شما را نداشتم ٬ یکسو نگری را بکنار بگذارید و کمی به اطراف خود بنگرید و سخن دیگران را گوش کنید. دچار بیماری« من همه چیز را میدانم » نشوید که بسیار خطرناک و علاج ناپذیر است.
            در مورد کامنت دیگرت در مورد کشتار زندانیان: هنوز خاوران و قبرهای گروهی هستند که میتوانید بروید و ببینید که چگونه «شایعات» را دفن کردند. آنچه را مردم باید بدانند میدانند.

             
      • جناب. هموطن سلام
        این انشاء در مورد اعدام منافقین زندانی که به بررسی گروه سه ویاچهار نفره واگذار شده است , به انشائ امام خمینی نمی خورد هرچند امضای ایشان را دارد . بنظر من مسکین این نوشته دستخط سید احمد خمینی باشد که ازاین نمونه دستخط را آسید احمد به آیت الله منتظری هم داشته اند در اوخر عمر امام بوده است . والسلام علی من اتبع الهدی

         
        • جناب مصلح٬ چه فرقی میکند که این دستخط خمینی هست یا نه٬ این جنایت به دستور خمینی انجام گرفت و مجریان آنهم امروز هستند حالا خط احمد خمینی باشه یا با ماشین تایپ شده باشه٬ بدبختی بزرگ ما اینه که هنوز افرادی این عمل را درست میدانند و از آن دفاع میکنند.
          من از عملکرد آن سازمان سیاسی دفاع نمیکنم٬ آنها دستکمی از ج.ا. ندارند ولی با هیچ منطقی نمیتوان این جنایت را توجیه کرد.

           
          • اگر از عملکرد آن سازمان دفاع نمی کنید پس سخن نابجا نگویید،در کشوری که قانون وجود دارد،عملکرد یک فرد یا یک سازمان مورد سنجه قانونی قرار می گیرد و نمی شود با این پزهای روشنفکر مآبانه از کنار عملکرد تاریخی یک گروهی که صریحا و رسما بیانیه می دهد و اعلام قیام مسلّحانه می کند و دنبال آن هزاران نفر از مردم این کشور اعم از مسئولین و مردم عادی را بخاک و خون می کشد و در ادامه به دشمن متجاوز به ایران اسلامی می پیوندد،جاسوسی می کند و دست آخر بعد از اتمام جنگ ،تازه هوس حمله به پایتخت و براندازی مرکزیت حکومت منتخب مردم ایران می کند،گذشت و بی خردانه مجازات قانونی شرعی آن گروه را جنایت نامید.

            قانون مجازات اسلامی مصوب 61 که در زمان صدور حکم اعدام منافقین برقرار بود :

            ماده 196- هرکس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی وامنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب میباشد .
            تبصره 1- میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست  
            ماده 197- سارق مسلح و قطاع الطریق هرگاه با اسلحه امنیت مردم و جاده را بهم بزند و رعب و وحشت ایجاد کند، محارب است.  

            ماده 198- هرگروه یا جمعیتی متشکل که در برابرحکومت اسلامی قیام مسلحانه کنند تمام افراد وهوادارانی که موضع آن گروه یا جمعیت را میدانند و بنحوی در پیشبرد اهداف سازمان فعالیت وتلاش موثردارند محاربند اگر چه درشاخه نظامی شرکت نداشته باشند

             
            ماده 199- هر فرد یا گروه که طرح براندازی حکومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه کند و نیز کسانیکه با آگاهی و اختیار وسایل و اسباب کار وسلاح در اختیار آنها بگذارند محارب و مفسدفی الارض میباشند

            روشن است که سازمان منافقین خلق ایران با همه افراد و هواخواهان آن مصداق بارز مواد
            196 و 198 و 199 این قانون بوده اند چه کسانی که در کارزار بالفعل بودند و چه دستگیر شدگان آنها که ارفاقا یا روی عدم تکمیل پرونده جنایات آنها محکوم به حبس هایی شده بودند،وقتی شیرین کاری آخر این گروه اتفاق افتاد و برخی شورش ها در زندان ها اتفاق افتاد،از سوی مرحوم امام خمینی هیئت های سه نفره مامور به کارشناسی موضوعی شدند در مورد کسانی که اعلام انصراف از عضویت در این سازمان نمی کردند و اسناد جنایت های دیگری از آنها بدست آمده و در عین حال بر سر موضع نفاق و لجاج بودند،این دسته مطابق این قانون مجازات شوند.

             
        • در باب کارشناسی خط،میزان رای و نظر کارشناسان خط شناسی است نه رای و نظر افراد عادی مثل شما.مرحوم سید احمد خمینی نیز هرگز جرات و جسارتِ نوشتن بجای پدر بزرگوارش را نداشته است آنهم چنین مساله مهمی که هم پای امنیت و بنیاد نظام اسلامی در میان است ،هم پای جان های بسیار.اینها ظنیاتی است که کسانی که باور به احکام اسلامی و باور به قوانین نداشته و ندارند و باور به درایت و شجاعت و قاطعیت بزرگواری مثل مرحوم امام ندارند اظهار کرده اند و من فکر می کنم این مطالب را برخی از اطرافیان مرحوم شیخنا الاستاد مطرح کردند برای اینکه نوشته های مرتبط با استاد را نیز زیر سوال ببرند!،آنچه هم که در خاطرات مرحوم استاد آمده است چیزی جز ابراز تردید نیست و اینکه برخی گفته اند این دستخط ید احمد خمینی است بلحاظ شباهتی که دستخط او با دستخط پدر داشته است،و ایشان نیز هرگز قطع به اینکه این حکم شرعی دست نوشته مرحوم امام نبوده است نکرده اند و صرفا ظن و گمان این و آن را نقل کرده اند.جدای از اینکه اگر فرضا کارشناسی خط بطور قاطع و اجماعی به این نتیجه برسند -که البته چنین اتفاقی نیفتاده-که این نوشته دستخط سید احمد خمینی است،این لزوما بمعنای انشای آن بوسیله خود او نبوده است و ممکن است سید احمد خمینی کاتب چیزی باشد که از سوی مرحوم امام املاء شده است،و مفاد و مضمون این جملات و طرز استدلالهای آن به سید احمد خمینی نمی خورد و چنانکه اشاره شد بسیار بسیار بعید است که سید احمد خمینی جرات کرده باشد با اینهمه ارادت و تعبد و عشقی که به پدر بزرگوارش داشته است چیزی را از پیش خود بنویسد و مهر و امضای پدر را جعل کند آنهم در چنین مساله مهم امنیتی.بنابر این،اینها جعلیات و جفنگیاتی است که عده ای بصورت احتمال آنرا مطرح کرده اند و تطرّق چنین احتمالات موهومی نتیجه ای جز این ندارد که در همه بیانیه های ایشان شک کنیم! با اینکه ادبیات نوشته های ایشان بر یک وزان است.
          والسلام علی من اتبّع الهدی و تجنّب عن الهوی!

          ————

          سید مرتضای گرامی
          من – محمد نوری زاد – مستقیما و بی واسطه، از یک قاضی صاحب نام (که این روزها بازنشسته شده) شنیدم که در یک پرونده، (بعد از وفات آقای خمینی) شاکی (مرحوم بازرگان) مدعی شده بود که: این نامه ی معروف امام در باره ی نهضت آزادی خط امام خمینی نیست بل خط دیگری ست. این قاضی به من – نوری زاد – گفت: خط را دادیم به کارشناسان. و تأیید کردند که خط، خط امام نیست. گفت: وقت گرفتم و رفتم پیش حاج احمد آقای خمینی. از خواب بیدارش کرده بودند. آمد و گفت چیه؟ گفتم: کارشناسان تأیید کرده اند که این خط، خط امام نیست. جاج احمد آقا برآشفت و با عصبانیت گفت: بله، خط امام نیست. اما او گفته و من نوشته ام!

          .

          بله دوست گرامی. این یک گزارش صد در صد مطمئن است که منجر به صدور رأیی شده بود که حکم نهایی اش به من – نوری زاد – نیز گفته شد. حاج احمد آقا می گوید: بله، من نوشتم. اما امام گفته. از کجا معلوم که امام گفته؟ امام که نیست تا بگوید : من کجا گفتم؟ من نمی دانم چرا اینها را با شما می گویم. بهر روی، برای شما هیچ عاملی که بشود پای یکی از گنده های نظام را بر وسعت پلیدی ها کشاند و رد پایش را در نفرت ها و زشتکاری ها نشان داد، از مادر هنوز زاده نشده لابد. این داستان را پیشتر نیز یکبار برای شما یا برای دیگری نقل کرده بودم.

          با احترام

          .

           
          • تعبیرتان را اصلاح کنید،این تعبیر گنده تعبیری است دور از ادب،شما هم بقول خودتان پیامبر ادبید! خوب نیست پیامبر ادب عامل به ادعاهای خود نباشد،اگر کسی جایی از شما تعبیر کند به “گنده”آزرده نمی شوید و آنرا دور از ادب نمی دانید؟ بگذریم.

            این مطلبی که به آن اشاره می کنید و قاضی که به او اشاره می کنید،قبلا توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی تحت عنوان “تکذیب دروغ پردازی های محمد نوریزاد” نفی و تکذیب شده است! که لینک های آنرا خدمتتان ارسال خواهم کرد.
            گذشته از اینها ما اصلا فرض کنیم سخن شما درست است،من که در مورد این احتمال توضیح دادم که فرضا فرضا فرضا اگر کارشناسی خط تصدیق کند در این مورد و آن مورد خط خط سید احمد است نه خط امام،چنین چیزی اثبات نمی کند که نوشته انشاء خود سید احمد باشد،نامه هایی صادر شده و در زمان حیات خود امام ره منشا اثر بوده (مثلا قضیه استعفای مرحوم استاد پیش آمده و ایشان نامه دوباره نوشته و دوباره پاسخی دریافت کرده) بعد چطور کسی احتمال دهد امام در جریان آن نامه نباشد؟! همینطور در قضیه اعدام ها که در زمان حیات ایشان انجام شده،اگر نامه از ایشان نباشد برای امام سوال پیش نمی آید کسانی که اعدام شدند چرا اعدام شدند؟! آخر عقل هم چیز خوبی است! همینطور در مورد نهضت آزادی.غرضم این است که نمی شود مکتوباتی منشا آثار مهمی در جامعه باشد بعد امام در جریان نباشد! مگر اینکه ایشان را بیهوش کرده باشند و نامه نوشته باشند و این وقایع همه در بیهوشی انجام شده باشد.بعد عرضکردم امام فرد قاطعی بود و هیچکس از اطرافیان از جمله سید احمد چنین جراتی نداشتند مبادرت به چنین کارهای مهمی کنند.شما می گویید از کجا معلوم امام گفته؟! خوب از کجا معلوم نگفته؟! هم خط خط ایشان است مثل سایر موارد و هم مهر و امضاء،و در تکذیبیه موسسه نشر نیز آمده که خود آنها کارشناسی خط کردند و خط شناسان تصدیق کردند خط امام است.
            اینهم لینک های تکذیب ادعای دروغ شما!:
            پاسخ موسسه نشر آثار امام به دروغ پردازي نوري زاد

            http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2616902

            محتشمی‌پور سال87: ابراهیم یزدی به خاطر عدم اثبات این تهمت به شلاق محکوم شد!

            http://www.rajanews.com/news/203052

            پاسخ موسسه نشر آثار امام به دروغ‌پردازي نوري‌زاد

            http://jamejamonline.ir/online/671412233956504704/

            ————

            درود گرامی
            این را صادقانه از من بپذیرید. چه؟ بعد از آنکه نشریه ی جماران بر نوشته ی من تکذیبیه بست، پاسخی بدان نوشتم و تمام ادله ی خودنویسی های احمد خمینی را در آن نامه واگشایی کردم. اما این نامه را منتشر نکردم. بردم و دادم به دست خود حسن آقا خمینی. و گفتم: من این نامه را منتشر نمی کنم مگر این که بخواهید بخش هایی از آن را تکه برداری و منتشر کنید. یکجور همراهی بود. و شاید همدلی. نامه ی حاج احمد خمینی بعد از وفات آقای خمینی رو شده بود.
            با احترام

            .

             
          • خوب منتشر کنید! از چه چیزی می ترسید؟ شما که اشخاصی را ترسیده و خود را نترسیده می دانید.در هرحال اختیار با شماست،اما چنانکه عرض شد کاتب نامه یک فرد بزرگ بودن استلزامی با “خودنویس”بودن ندارد،چون ممکن است مثلا آن بزرگ دستانش می لرزیده و با اعتماد به فرزند املاء می کرده و او می نوشته و ایشان امضاء می کرده است،پس تصدیق خط شناسان نیز تلازمی با اینکه مرحوم سید احمد خودنویسی می کرده ندارد.و شما خوب است توجه کنید که این نسبت زائد (خودنویسی مرحوم سید احمد) نسبت دادن و اتهام “جعل و کلاهبرداری و جعل امضاء”است که خانواده آن مرحوم می توانسته اند و هنوز می توانند از شما یا هر فرد دیگری که چنین اتهامی زده است شکایت کنند،و بنظرم آنها بزرگواری کرده اند،من خاندان امام ره را می شناسم و با یکی از نوه های دختری ایشان دوستی دیرین دارم حقیقتا آنها انسانهایی اخلاقی و والا هستند.
            نیز بیادتان می آورم آن فراز های وصیت مرحوم امام را که فرموده است:الان که زنده ام تهمت های ناگوار به منسوبین من می زنند،و مظنون این است که این تهمت ها بعد از من مضاعف خواهد شد(نقل بمضمون) دنبال آن هم در مورد انتساب چیزها به ایشان گفته بودند که آنچه صوت و تصویر در صدا و سیماست و دستخط و مهر و امضای من است از من است و در نامه های مختلفی نیز بر مراتب وفاداری و امانت فرزندش سید احمد تاکید کرده است.بنابر این بنظرم این تهمت ها به سید احمد نمی چسبد و مهمتر از همه اینکه مضمون نامه های مورد نظر مضامین مهمی بوده است و آن بیانات و مضامین هم با شخصیت و بزرگی مرحوم امام سازگار است (هرچند کسانی روی قصور فهم خود به آنها ایراد داشته باشند) هم با ساختار شخصیت مرحوم سید احمد هماهنگ نیست و بهر حال مسلمان باید از تهمت بدون سند به دیگران پرهیز کند.
            با احترام

            ——–

            سید مرتضای گرامی
            شما یک مورد به من نشان بدهید که در داخل یا خارج، و در این چهل سال، جنایت و خیانت و دروغ و اختلاس گنده ای توسط گنده های نظام صورت گرفته باشد، و مسئولیتِ همان یک مورد را گنده های نظام پذیرفته باشند. یک مورد نشان من بدهید. پذیرش داستان قتل های زنجیره ای، که بعد از ظهور فاجعه، وزارت اطلاعات بیانیه می دهد و آن فاجعه را از گردن وزارتخانه به گردن جمعی خودسر می اندازد، تنها موردی ست که نظام، مسئولیت آن را پذیرفت اما همزمان در همان اطلاعیه به دروغی گنده تر داخل شد. که: اینان را خودسران زده اند و کشته اند. درحالی که طرف حکم مأموریت گرفته و شخض وزیر در جریان بوده از فهرست یک به یک افرادی که باید کشته می شدند. این تنها موردی ست که نظام مطلوب شما مسئولیت گندکاری اش را پذیرفته اما آنهم در دل یک دروغ بزرگ، بعد از آن، چه در داخل و چه در خارج، نداریم یک مورد که نظام گنده ی ولایی، مسئولیت جنایت کاری ها و زشتکاری ها و دغلبازی ها و دروغ هایش را پذیرفته باشد. حتی رهبر – آنجا که گند اتمی اش بر می خیزد – رسماً به دروغ و با صدای بلند اعلام می دارد که: ما بدنبال ساخت بمب اتمی نبوده ایم و اساساً ساخت اینجور بمب ها در نظام دینی ما ممنوع است.
            در باره ی آن نامه، شما انتظار داشتید دفتر حفظ آثار می آمد و تأیید می کرد؟ و ناندانی اش را در مدار تعطیل قرار می داد؟ بعد از تکذیبیه ی دفتر آثار، نامه ای نوشتم و به سیدحسن آقا گفتم: شما این نامه را بخوانید که در پاسخ به تکذیبیه ی شما نوشته ام . اگر مایل باشید آن را منتشر می کنم. که بعد، یکی از همراهانش تماس گرفت که: حاج حسن آقا سلام رساند و گفت: منتشر نکن.
            سیاست خارجی جمهوری اسلامی مگر نه این که بر پایه ی تکذیبیه بنا شده؟
            لذت ببرید از این همه فساد پیچ در پیچ که از رهبر گرفته تا پایینی ها، هیچ کس مسئولیت گندکاری هایش را نمی پذیرد. راستی از خاوران چه خبر؟ اگر یک روز شما را فرا بخوانند که در خاوران برای کشتن های همینجوری نظام ولایی روضه بخوانید، می پذیرید؟ اگر بفرمایید: نه، کمی لطفی فرموده اید. چرا؟ چون شما در آنجا روضه ی کربلا را می خوانید نه روضه ی خاورانی ها را. پس بپذیرید لطفا. خودم از نغمه های جانسوز شما برای مظلومیت امام حسین و یارانش فیلمبرداری می کنم. باشد؟

            با احترام

            .

             
          • درود

            باز این شاخه آن شاخه کردید! مطالب نوشته آخر شما بی ربط به موضوع بحث بود.ضمنا چنانکه بارها گفته ام مشکل اساسی در گفتمان شما این است که گند می بینید و گند می فهمید و بر اساس گند بینی و گند فهمی چیزهایی سر هم می کنید.
            تنها قسمتی از نوشته که مربوط بود نامه شما به نوه امام بود که پاسخ این است که شاید آنها خواسته اند نزاع و جنجال قطع شود نه اینکه مدعای شما درست است،من از استدلال شما ناآگاهم،اما آنها در موسسه نشر کارشناسی خط کرده اند و کارشناسان خط به نتیجه ای غیر از آنچه دیگران رسیده اند رسیده اند،اگر فرضا بیّنه ای در اینسو باشد -که نیست- قاعده در تعارض بینات تساقط آنهاست و ادعا اثبات نمی شود،با هم در آنچه در نوشته های قبل نوشتم تامل کنید،شما فقط ادعا می کنید،نه به استدلال طرف گغتگو اعتنا می کنید،نه چیزی بعنوان استدلال ذکر می کنید جز :حواله به امور نامعلوم،این شاخه آن شاخه کردن و…
            نهضت (دکّان) ادامه دارد!
            نه؟!
            با احترام

            ————-

            دوست گرامی
            من می پذیرم که نگاهم فهمم و شعورم به گند آلوده بود. تلاش کردم از این گند خروج کنم. گندی که به عصبیت های مذهبی آغشته بود. اکنون نه این که کاملا از آن گند بزرگ مبرا شده باشم اما به گند مراجع و بیت رهبری و سرداران ایرانخوار و به گند مجلسیان و به گند برادران لاریجانی و دزدان بیت رهبری معترضم. به گندی که کشور ثروتمند ایران را به منفورترین و پرخشونت ترین و بدهکار ترین و پر دزد ترین و بی تربیت ترین و پر فریب ترین کشور جهان بدل کرده. این همه زشتی، همه از ملایان بیت رهبری برخاسته. این چیزی نیست که بشود انکارش کرد. کل بیت رهبری و کل بساط ایت الله هایش به گند آلوده است. این مطلقا چیزی نیست که با پرخاش و ادا و اطوار من نبودم دستم بود، منزه اش کرد. خروجی گند ملایان، همین سپاه است که فردا دمار از روزگار تک تک تان بر می آورد و تک تک تان را بعنوان عمله های ایرانخواری اش به چاکری فرو خواهد نشاند. وگرنه، مردم خشم گین و متنفر، دو روزه فرو می بلعندتان. اینها را هم می شود به پلیس فتا گزارش بدهید. می شود؟ به گمانم اینها کاربردی تر است برای پلیس فتا.
            با احترام

            .

             
          • دوست گرامی

            من با نگاه شما موافق نیستم و آن را ناشی از افراط می دانم،همینطور با پیش بینی های بدبینانه شما،بحث را ادامه نمی دهم چون ظاهرا شما خو کرده اید به بدبینی و تکرار برخی سخنان تکراری،برای شما و خود،عاقبت نیک آرزو می کنم.
            آفرین! شما خیلی شجاعید و پاک باخته.
            موفق باشید
            با احترام

             
    • تا مش قاسم نمازش را بخواند وبیاید من از فرصت استفاده می کنم که بگویم در حدود یکی دو هفته پیش شخصی را می کشند و بعد آتش می زنند و می گویند خود کشی کرده و صدای کسی هم در نمی آید. بهتر است یه سوزن به خودمون بزنیم و بعد یه جوالدوز به دیگران.

       
      • اگر دلیلی بر مزخرفی که ادعا می کنید دارید آنرا ارائه کنید وگرنه هم سوزن و هم جوالدوز را به بدن مبارک خود بزنید.

        ————-

        درود گرامی
        از شما و دوستان دیگر خواهش می کنم از کلمه ی ” مزخرف و مزخرفات” استفاده نکنیم. بجای این کلمه، ذاتِ این مزخرف را بشکافیم. اطلاق مزخرف به سخن یا نوشته ی یکی، جهیدن از سر موضوعی است که ما بنای نادیده گرفتنش را داریم.
        باشد؟
        سپاس

        .

         
        • درود

          بدترین از این تعبیر را در نوشته های وبسایتی و تلگرامی حضرت مستطاب عالی شاهد هستیم!
          مایلید آنها را جمع آوری و احصاء کنم؟!
          بگم؟! نه صلاح نیست.
          دو صد گفته چون نیم کردار نیست!

          با احترام

          ———–

          درود گرامی
          من اگر بی تربیتم، شما که لباس پیغمبر و علی به تن دارید، با تربیت باشید. بی خیال اشداء علی الکفار
          با احترام

          .

           
  83. یک گزارش جالب توجه:

    در کدام کشورهای مهم اروپایی و آمریکایی بیشتر به زنان متلک می‌گویند؟

    “… در این تحقیق کشورهای فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، آلمان، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا در نظر گرفته شده‌اند.”

    “… بین جوان بودن زنان و مورد آزار خیابانی قرار گرفتن، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. در همه کشورهای مورد مطالعه هرچه زنان جوان‌تر باشند، بیشتر در معرض آزار خیابانی قرار می‌گیرند.”

    “…طبق نتایج به دست آمده از این تحقیق ۱۴ درصد از زنان کشورهای اروپایی گفته‌اند در طول سال گذشته با مردانی مواجه شده‌اند که برای جلب توجه‌شان در خیابان سوت زده‌اند. در این میان اسپانیا با ۲۳ درصد بیشترین تعداد و ایتالیا با ۱۰٪ کمترین موارد سوت زدن را داشته‌اند.”

    “…۸ درصد از زنان کشورهای اتحادیه اروپا در طول سال گذشته به طور متوسط با «کلمات توهین‌آمیز یا جنسیت‌زده» مورد خطاب قرار گرفته‌اند. بیشترین میزان در میان زنان آلمانی با ۱۳ درصد و کمترین زنان ایتالیا با ۵ درصد گزارش شده است.”

    “…تجربه مواجه شدن زنان با «حرکات بدن با اشاره به مفاهیم جنسی» در خیابان در بیشتر کشورهای مورد مطالعه ۶ درصد است. بیشترین میزان اسپانیا با ۸ درصد و کمترین ایتالیا با ۵ درصد گزارش شده است.”

    https://fa.euronews.com/2018/11/20/women-in-which-country-face-more-street-harassement

     
    • جناب آنارشیست
      این آمار نمی دانم از کجا درآمده اند ، اما، شاید ربطی هم به میزان وجود پناهندگان در این کشورهادارد.
      در مورد آزار و اذیت زنان من خود شاهد بوده ام که اغلب خارجیان بوده اند.

       
      • از کجا در آمده اند؟! خوب لینک را برای این می گذارند که آنرا باز کنی و چشمت را باز کنی و آنرا مطالعه کنی.بالاخره موسسه ای که تحقیق می کند لابد در تحقیق و گزارش و آمارهای خود به این نکات توجه می کند که کدام کشور چه میزان پناهنده دارد یا اصلا پناهنده نمی پذیرد…

         
      • عینکی که بر چشمان دارید مشکل داره!
        نگاه شما نگاهی واقع گرا نیست!
        از نظر شما اروپائیان مسیح هستند و جهان سومی ها کثیف!
        شاهد بوده اید؟! یا اینکه چارتا خبر از اینور اونور خوندید؟!

         
        • خوب گفتید:چون اکثر مردان خارجی مسلمان بی تربیتد ،در مورد حقوق و برابری زنان و مردان اغلب خبرها یا کشتن زن و فرزند، چاقوکشی چون خواهر ودختروزن کشی و زن آزاری است. من تاکنون بی تربیترین مردمان را مردان مسلمانان دیده ام، بخاطر افکار ارتجاعی اشان و توهینهایشان نسبت به زنان فکر می کنند چون دختری با آنها خندید اجازه دست زدن به او را دارندو خیلی موارد دیگر.
          یک فرد اروپایی /آمریکایی از کودکی با حق و حقوق آشنا می شود، دختر و پسر بخاطربرخورد برابر در برابر قانون و جامعه یکسان نگر به حق انسان بودن دیگری احترام می گذارند.از زمانی که تعداد پناهندگان بیشتر شده جرایم جناعی و کیفری بیشتر شده است.
          من شاهد بی تربیتی مردان مسلمان بوده و هستم .

           
          • بی تربیت کسی است که حکم برخی افراد را به همه نسبت می دهد و در عین خود را در مورد آمار آزار و اذیت جنسی نسبت به زنان در امریکا و اروپا بکوری می زند.این چیزی جز تعصب و دین ستیزی و نفرت به دین اسلام و مسلمانان نیست.مسلمانان نیز از اشخاص دگمی مثل نویسنده بالا تنفّر دارند.

             
          • فریبا خانم گرامی اینطور نیست که ادم بی تربیت در کشور های اروپا وکشور امریکا اصلن وجود نداشته باشد من در لندن از خیابانی میگذشتم که جند کار گر ساختمان کنار سازه نیمه کاره هنگام ظهر مشغول خوردن چیری بودند دختر جوانی ار انجا میگذشت سه نفر از این کارکران متلکهائی به ان دختر بار کردند که ناشنیده گرفت وردشد البته میدانم که چنین افرادی دراروپا یا امریکا بسیار نادر هستند ولی وجود دارند با اخترام

             
    • آماری هم از ایران و کشورهای اسلام زده بیار تا بیشتر زن آزاری را درک کنی. کافیست کتاب بدون دخترم هرگز را بخوانی تا شمه ایی از اذیت و آزار زنان را در ایران درک کنی.

       
  84. یه بسیجی قدیمی

    سلام آقای سیدمرتضی
    خواستم ببینم شما بقول آقای نوری‌زاد از بیست، چه نمره ای به امام خمینی و خلخالی و حضرت آقای خامنه ای می دهید؟ خیلی دوست داشتم نظر شمارو بدونم. مثلاً اگه نمره یاران راستین پیامبر مثل ابوذر و عمار و مالک اشتر و سلمان فارسی بیست باشه!!!!!

     
  85. شاخ امریکا لای درختان جنگل «صفحه شطرنج» برژینسگی گیر کرد

    رؤیای ژئو استراتژیک » زبیگنیو بریژینسکی» که ایالات متحده امریکا باید یگانه قدرت استراتزیک مسلط بر جهان باشد، محکوم به شکست است. این شکست فقط ناشی از درگیری های سوریه نیست. اما چرا؟
    بنظر می رسد روزِ مرگِ استراتژی ِ- تسلط ایالالت متحده امریکا بر جهان، آن روزی بود که در ماه مه 2017 روسیه، ایران و ترکیه تفاهم نامه ای را برای ایجاد 4 منطقه آرام در سوریه به امضاء رساندند. این توافقنامه فقط برنامه ای برای حل و فصل اختلافات و استقرار صلح در سوریه نیست بلکه در عین حال پاسخ این سه کشور به سیاست تهاجمی و بی رحمانه امریکا و متحدانش در خاورمیانه و نزدیک نیز هست که بی وقفه ادامه دارد.

    اتحادیه اتلانتیک که امریکا رهبر آنست برای رسیدن بر تسلط بلامنازع بر جهان، که بریژینسکی در اواخر دوران جنگ سرد مطرح ساخت، از هیچ تلاشی برای دامن زدن به جنگ سوریه و کش دادن آن روی گردان نیست، گرچه می داند که این تلاش می تواند بقیمت جان میلیونها انسان تمام شود. اما با توافقنامه ای که ذکرش رفت این مرحله نیز به پایان رسید. آخرین امکان برای تداوم آن تهاجم و تخریب توافق سه دولت، استفاده از وضعیت پیچیده ادلب بود که آن نیز در سوچی با توافق در باره ایجاد یک منطقه غیر نظامی در ادلب از میان برداشته شد.

    بنظر بسیاری از ناظران سیاسی غرب برداشتن چنین گامی از سوی سه دولت ، نه تنها قابل پیش بینی نبود ، بلکه اصلا نامنتظر بود که ترکیه و روسیه اختلافات خود را به یک سو نهند و بتوانند به یک همکاری پایدار دست یابند. پیش بینی این باصطلاح کارشناسان غربی در گدشته هم نادرست از آب درآمده بود که نه تنها مرگ قرارداد آستانه را اعلام کرده بودند، حتی پیش بینی می کردند که بزودی سه دولت امضاء کننده قرارداد باهم شاخ به شاخ خواهندشد.

    این رویدادها که وقوع یافته اند با آن روایت استراتژی اورآسیای امریکا در تناقض است. به این معنی که طبق توصیه بریژینسکی در کتاب صفحه شطرنج خود، ایران، روسیه و ترکیه هرگز نباید با یکدیگر همکاری کنند، در غیر این صورت این خطر وجود دارد که در عرصه نبرد ژئو پلیتیک امریکا شاخ مات شود.
    در حال حاضر ترس واشنگتن از این است که ممکن است » بازی بزرگ» پایانی فاجعه بار داشته باشد. خود پسندی تحلیلگران و طراحان راهبردها در واشنگتن که کشورهای جهان را چون مهره های بی اراده شطرنج تصور می کنند، آنها را سخت به وجد می آورد.
    قدرتی که ایالات متحده امریکا پس از فرو افتادن اتحاد شوروی بدست آورد سبب شد که طراحان راهبردی در امریکا دچار خوش خیالی شوند و ارتباط با واقعیت را بکلی از دست بدهند.

    ایالات متحده امریکا که با این سطح بی سابقۀ همکاری منطقه ای بین مسکو، آنکارا و ایران مواجه شده است بر آن شد تا بار دیگر با نشان دادن شدت عمل جدی، شکافی در فرمات آستانه بوجود آورد.

    فقط چند ساعت پس از توافق سوچی میان روسیه و ترکیه ، یک هواپیمای نظامی روسیه با 15 سرنشین ، بگونه ای حیرت انگیز، بر فراز دریای مدیترانه مورد اصابت موشک قرار گفت و ساقط شد. چند روز بعد، یک رژه نظامی در اهواز، مورد حمله گرفت و دهها نفر کشته و مجروح بر جای نهاد. همزمان با این رویدادها چند ماهی است که ترکیه با سقوط ارزش لیره خود در مبارزه است، که ناشی از تحریم امریکا و آغاز یک جنگ بازرگانی است.

    برغم تمام این احوال مناسبات سه کشور که خود را با خطر یکسانی روبرو می بینند محکم تر شده است. در عین حال عرصه عمل امریکا در منطقه دائما تنگ تر می شود.

    به تحریکاتی که قبلا در ادلب و دیگر بخش های سوریه صورت گرفت اعتنائی نشد. افزون براین ها نفوذ ایالات متحده امریکا در منطقه اوراسیا، از جمله از طریق سازمان همکاری های شانگهای که 17 سال از تاسیس آن می گذرد، پس رانده می شود.

    سازمان همکاری های شانگهای نه تنها یک اتحادیه بازرگانی قدرتمند است بلکه این توان بالقوه را نیز دارد که در عرصه همکاری های امنیتی نقشی چون ناتو و اتحادیه اروپا ایفا کند و افزون بر این ها عرصه ایست برای گسترش اعتماد سازی متقابل.

    این سازمان برخلاف ناتو، سخت پایبند به تضمین مفید بودن مناسبات دو جانبه برای کشورهائی است که با هم همکاری می کنند ( برُد- برُد) در این سازمان پیشرفت بمعنی پیشرفت همزمان کشورهاست.

    افزون بر این ها آنچه در سازمان همکاری های شانگهای مورد تاکید قرار می گیرد احترام متقابل بر تفاوت های مذهبی و فرهنگی است. این ها ارزش هائی هستند که در برابر اندیشه های کهنه » غربی» قرار دارند، مانند نظرات هانتینگتن مبنی برخورد فرهنگ ها و یا شیوه های زمخت جنگ سرد مانند جتگ تجاری و ذهنیت حاصل جمع صفر.

    امروز سازمان همکاری های شانگهای نماینده نیمی از جمعیت کره زمین و راههای بازرگانی با اهمیت است که پروژه جاده ابریشم نوین نیز بر آنها افزوده می شود.

    امروز می توانیم شاهد انتقال قدرت از اتلانتیک بسوی دنیای قدیم، بسوی «Pivot Area» و «Rimland», باشیم ، یعنی مناطقی که استادان بریژینسکی » اسپایکمان» و » مک کیندر»مطرح کرده اند و گفته اند قدرتی می تواند بر جهان حکم براند که این سرزمین ها را در اختیار داشته باشد.

    این رویدادها نیز قابل توجه هستند که ترکیه عضو ناتو و اخیرا هند، برغم تهدیدهای ایالات متحده امریکا، قرار دادی با روسیه منعقد ساختند برای خرید پنج سامانه دفاعی اس 400 .
    دنباله را در این آدرس بخوانید https://aayande.wordpress.com/2018/11/19/%D8%B4%D8%A7%D8%AE-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%84-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%D8%B4%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%AC/#comment-5141

     
  86. سیاست کشورداری با منبرداری فرق دارد، علم سیاست بحث و مباحثه وکنکاش و راهیابی برای ملت و کشور ونسلهای آینده ایجاد رفاه و ثبات جامعه است . یک دولت مجری مردم است. پایه دولت در تعاونی ها و سندیکاههاو گروههای مختلف مردم روستایی و شهری قرار دارد. دولت نقشش فعالیت در جهت منافع کشورملت است و فعالیتهایش باید شفاف و زیر ذره بین و حامی و مجری و تابع حقوق بشر باشد.
    یک دولت کوشا تکنوکرات است و بوروکراسی اش در حداقل ممکن است . یک دولت باید جوابگوی ملت باشد .فعالیت آشکار دولت اجازه ای به فساد پروری نخواهد داد.
    همه اینها در صورتی ممکن است که قوانین کشور بر حقوق بشر بنا بوده و تفکیک قوا و جدایی دین حاکمیت صورت گرفته شده باشد،درغیراین صورت می شود همینی که هست حکومت و دولتی مافیایی و دزد.

     
    • گزاره های مغشوش و گزاره های نامفشوش یا بهتر
      ——-
      گزاره مغشوش :”سیاست کشورداری با منبرداری فرق دارد”

      گزاره بهتر: مقوله سیاست و کشور داری غیر از مقوله منبر رفتن است.

      تحلیل:حالا مگر کسی گفت سیاست و کشور داری یعنی منبرداری؟!

      گزاره مغشوش:”علم سیاست بحث و مباحثه وکنکاش و راهیابی برای ملت و کشور ونسلهای آینده ایجاد رفاه و ثبات جامعه است”

      گزاره بهتر:علم سیاست،علمی است که موضوع آن، تلاش برای یافتن راههای بهتر ایجاد رفاه و ثبات نسل فعلی و نسل های آینده در هر کشور است.

      تحلیل:مگر کسی چیزی غیر این گفت؟!

      گزاره مغشوش :”پایه دولت در تعاونی ها و سندیکاههاو گروههای مختلف مردم روستایی و شهری قرار دارد”

      گزاره بهتر:تعاونیها و سندیکاها یکی از تکیه گاههای مهم دولت برای رفع مشکلات مردم در شهرها و روستاها هستند.

      تحلیل:مگر در جمهوری اسلامی تعاونی و سندیکا وجود ندارد؟!

      گزاره مغشوش:”دولت نقشش فعالیت در جهت منافع کشورملت است”

      گزاره نامغشوش:وظیفه اساسی دولت ها تلاش برای تامین منافع کشور-ملت است.

      تحلیل:چشم بسته غیب گفتید؟!

      گزاره مغشوش: “و فعالیتهایش باید شفاف و زیر ذره بین و حامی و مجری و تابع حقوق بشر باشد”

      گزاره نامغشوش:دولت ها باید حامی،تابع و مجری مفاد بیانیه حقوق بشر باشند و فعالیتهای آنان ،کاملا شفاف بوده و بطور مستمرّ زیر ذرّه بین نظارت شهروندان باشد.

      تحلیل:الان در جمهوری اسلامی اینطور نیست؟! غالب کشورهایی که سند حقوق بشر را امضاء کرده اند آنرا با تحفّظ بر قوانین و فرهنگ خود امضاء کرده اند.

      گزاره مغشوش:”یک دولت کوشا تکنوکرات است و بوروکراسی اش در حداقل ممکن است”

      گزاره نامغشوش:دولت فعّال و کوشا دولتی است که تکنوکراسی (فن گرائی) را سرلوحه عمل خویش قرار داده و بوروکراسی را به حدّ اقل برساند.

      تحلیل:غالب دولتها در جمهوری اسلامی فن گرا بوده اند و فن گرایی با هیچیک از قوانین در جمهوری اسلامی تنافی ندارد،بلکه خاستگاه بسیاری از قوانین ماست.تلاش برای حداقل کردن بوروکراسی نیز در دولتها وجود داشته و دولت الکترونیک در دولتهای اخیر یکی از شواهد چنین رویکردی است.

      گزاره مغشوش:”یک دولت باید جوابگوی ملت باشد”

      گزاره بهتر:دولت مطلوب دولتی است که پاسخگوی شهروندان باشد.

      تحلیل:درست است.این رویکردها در دولت های مستقر در جمهوری اسلامی وجود داشته و باید روز به روز بیشتر شود.

      گزاره مغشوش:”فعالیت آشکار دولت اجازه ای به فساد پروری نخواهد داد”

      گزاره بهتر:اگر دولت شفّاف باشد زمینه های بروز فساد از بین خواهد رفت.

      تحلیل:درست است.چنین بوده و خواهد بود.

      گزاره مغشوش :”همه اینها در صورتی ممکن است که قوانین کشور بر حقوق بشر بنا بوده و تفکیک قوا و جدایی دین حاکمیت صورت گرفته شده باشد،درغیراین صورت می شود همینی که هست حکومت و دولتی مافیایی و دزد”

      گزاره نامغشوش و تحلیل: کی گفته موارد پیش گفته منوط به جدایی دین از سیاست است؟! مافیائی و دزد خودتی! گزاره آخر رو هم خودت اصلاح کن!

       
  87. سلام اقای نوری زاد عزیز بسیار از لطف شما ممنون و سپاسگزارم بااینکه کمی بیمارم اما در حدتوان سعی کردم جواب نقد جناب سید مرتضی را بدهم کاستیهایش را ببخشید ،….
    بیشک اگر انرژی مبارزه با نابکاران ودزدان در وجودامثال ما هست از برکت وجود مبارک جنابعالی است زنده باشید❤️

    .
    سلام جناب سید مرتضای عزیزم پیش از هر چیز بسیار خوشوقتم که در جمع دوستان شاهد حضور یک روحانی هستم حال چه بهتر ونیکوتر که آن روحانی جلیل القدر یک نقاد پرانرژی بنام سید مرتضی ای خودمان باشد من بارها نقدهای تند جنابتان را خوانده ام و بشخصه این اتفاق را بفال نیک می‌گیرم ، حال با اجازه شما به چند موضوع میخواهم بپردازم سید مرتضی بسیار متأسفم که شما اصولا حافظه تاریخی خیلی ضعیفی دارید واصلا به مسائل وموضوعات دوران انقلاب اشنایی ندارید میخواهم از شما بپرسم ایا شما از موضوعی بنام کنفرانس گوادلوپ در سال 57 که باعث شد ملاها سال‌ها بر سر ما آوار بشوند با خبرید ایا اصولا این اسم تا کنون بگوش مبارکتان رسیده است سید در قسمت دوم بحث اگر مایل باشید مفصل در مورد این کنفرانس پرخسارت توضیح می‌دهم، سید می‌خواهم بگویم من هر گز یک سلطنت طلب نبودم اما ملاها باعث شدند نه تنها من بلکه بیشترایرانیان به حکومت پیش از انها رضایت بدهند وبا عشق واشتیاق به یک عقبگرد چهل ساله رضایت داشته باشند جالب تر اینکه اما نیک میدانم واگاهم که ان گریه وان اشک‌های پادشاه در حال ترک وطن هزاران برابر بهتر و باشکوهتر از پاسخ تاریخی حضرت امام به ان خبرنگار خارجی بودکه از ایشان درداخل هواپیمای ایرفرانس پرسید بعد از حدود 15سال تبعیدودوری از میهن اکنون که دارید پیروزمندانه به کشورت بازمیگردید چه احساسی دارید که امام همه را بهت زده کرد وگفت هیچ احساسی ندارم؟ سید مرتضی حال از شما می پرسم ایا مگر می‌شود که ادم بعد از سال‌ها دوری وکشیدن درد غربت بگوید هیچ احساسی ندارم؟ من می‌گویم می‌شود وقتی دل انسان از سنگ باشد بی احساسی امری بسیار عادی است، از شما سید مرتضی در مورد ثروت بیکران مراجع وایت اله ها می پرسم ومیگویم آیا ثروت جناب ناصر مکارم شیرازی و ایت اله نوری همدانی وامثالهم از کجا امده وبکجا می‌رود و ایا چرا اینان و روحانیون ریزودرشت هیچکدام به خدمت سربازی نمی روند چرا؟از شما می پرسم آیا شما از سرنوشت آن دو تن سکه مرحوم مظلومین ومحل نگهداریشان خبری دارید ایا چرا واژه شفاف سازی در کشور ما اینقدر غریب است؟فرمودید انقلاب با همت همه ی مردم وتمام اقلیت‌های مذهبی پیروزشد ودررفراندم98درصد رأی اورد میگویم درست است اما از شما از جایگاه متزلزل اقلیت‌های مذهبی چون دراویش و بهائیان و زرتشتیان وغیره می پرسم ایا در امن وامان وارامش زندگی می‌کنند می پرسم ایا اگر روزی جمهوری اسلامی به یک رفراندوم منصفانه وسالم تن دهد چند درصد از ان 98درصد باز با اشتیاق سال 57به این حاکمیت رأی می‌دهند وبه ان لبیک می‌گویند؟از شعارارمانی نه شرقی نه غربی سخن به میان اوردی آیا بنطر شما روسیه خواستنی رهبر و اخوندها شرق نیست ؟درمورد قتل های زنجیرای ودست نابکار دوستان خودسرونادان و بیگناهی مرحوم هاشمی در قتل های زنجیره ای سخن راندی آیا سعید امامی عضو ارشد وزارت اطلاعات بود یا نبود خدای من کی دست این نابکاران خودرأی وخودسر برای همیشه از این دیار قطع می‌شود از شما سؤالی دارم آیا جریان استخرفرح در نیاوران وفوت اقای هاشمی جه بود میتوانی منصفانه وشجاعانه از چگونگی ان اتفاق شوم برایم کمی سخن بگویی سید مرتضی ببخشید سخن به درازا کشید مطلب زیاد است اگرفرصت باشد حاضرم ساعت‌ها برایت از پایمال شدن حقوق ملت ایران وظلم ظالمان بگویم اما نمیخواهم بیشتر از این وقتت را بگیرم در اخر می‌خواهم خدمتت عرض کنم اقا سید ما هم عضوی از این مملکتیم من سال‌های انقلاب وجنگ وبارش بمب‌ واتش وپرپرشدن جوانان وطن را خیلی خوب یادمه وان روزها را با تمام وجودم تجربه کرده ام شاید درست زمانی که شما در حوزه مشغول بودید من در جبهه ها بودم سید بدن من الوده به مواد شیمیایی بحثی هاست سید مزتضی تندنرو روزی را بیاد می آورم که امام سخن میگفت ومن از عشق به او فقط گریه می‌کردم ومن بفرمان او سال‌ها در جبهه بهترین روزهای عمرم را در در میان خون واتش گذراندم سید جان من درست از وقتی که در این حکومت اولین ظلم را دیدم از ش جدا وکنده شدم و راستش بابت گذشته ام وان همه اطاعت کورکورانه سخت پشیمانم من حاضرم بابت تمام ساعاتی که با این حکومت همراه بوده ام مجازات بشوم ؟ بازهم برایت می‌نویسم بدرود سید مرتضی جان بدرود ❤️

     
    • یاران به از جان درود

      جناب منوچهر خوان نمیدانم سن شما بالای 55 سال است یا نه ولی بهر

      روی پدر و پسری بودند مثل همه انسان ها اشکالاتی وخوبی هایی هم داشتند.

      پدر که همان رضا شاه باشد با ملتی در اوج فقر مادی وبی سوادی پیچیده

      شده درهزار توی خرافات سروکار پیدا کرد.آنگاه که ندای جمهوریت سرداد

      یک پارچه آیات سوپر عظام ونوچه هایشان به همراه بسیاری دیگر وا اسلاما

      سردادند و با رشوه سلطنت راضی اش کردند ازقهر رودهن برگردد.(اسلامیون

      میدانستند ومی دانند با اسقرارجمهوریت واقعی و دموکراسی در حد شهردار

      شدن شهرستانی کوچک هم نیستند و آزادی واقعی که مردم چشیده باشندش

      بهشت و مدینه فاضله شان خرابات خانه ای بی قانوناست که زنان و و و

      تحت ستم اند).بهر روی آنچه که در توان داشت رضا شاه کوشید وبزرگ ترین

      دستاوردش دادگستری و صدور شناسنامه ودیوان اداری منظم ودر یک کلام

      تبدیل ایلی بزرگ و بی نظم به کشوری بود .اما پسرش از سال 1350 با

      فشار دیگران درپی آزادی های دکوری حزب رستاخیز ساخت که شکست

      خورد.غافل از 25 سال بستن دهان همه بجز روحانیون .سپس نرمش قهرمانانه

      رادر56 بازی کرد.مردم ذوق زده که بارها با خیانت سران آشنا بودند.تا یافتن

      ایده آلشان امینی موقت گزیدند (چه امین پاک دستی) تظاهرات شروع شد آن هم

      کودکان و بانوان کودک به بغل صف اول زنان پشت سرشان ودر ردیف سوم

      مردان مسن ودر آخرین صف هاجوانان غیور که با تمام توان شعار های

      بعضن ناموسی حواله آبجی شاه**می کردند. این شاه هم نه عرضه آدم کشتن

      ونه حتا نپرداختن حقوق ودستمزد به اعتصاب کنندگان را داشت .وتا همان 22

      بهمن نه حقوق پرداخت نشده ای بود و نه لحظه ای قطع آب وبرق {{ امسال

      مناطق گرمسیری نه آب داشتند نه برق}}.رفیق دوست رسمن اعلام کرد با تانکر

      از کشتارگاه خون می آوردیم ودر جوب های محل تظاهرات خالی می کردیم .یا

      در 17 شهریور رقم کشته ها را هزاران نفر اعلام می کردند اما در بهشت زهرا

      67 نفر در آن روز مرده بودند آن هم 60 نفرشان مرگ طبیعی. به همین دلایل

      است که آرشیو روزنامه ها از سال 55 تا 1385 را در هیچ یک از دانشگاه ها

      نمی توانید پیدا کنید.جناب منوچهر دلبند به عقیده شما اگر شاه دستور

      آتش به اختیار به تیمسارهای ارتشی میداند ومی رفتند چه می شد؟

      آیا هنوز هم همافران که عقده درجه داشتند ویا دویست سیسد نفر مسلح

      وارداتی از لیبی و سوریه و فلسطین یک ربع ساعت توان مقاومت ویا

      سوزاندن سینما رکس را داشتند؟گرچه عمامه بسر ها برای هر مطلب

      هزاران توجیه می تراشند((داعشی در حال گردن زدن اسرا مقوایی که

      رویش نوشته بود به حساب مکتبم نگذارید آویزان کرده بود) اما جوانا ن

      با گوشت وخونشان مکر این جماعت را زندگی کرده اند.
      ——————————-
      **قبل از انقلاب شایعه کرده بودند کل هرویین وتریاک توسط آبجی شاه از

      خارج وجاهای که مامور ومرزبانی نیست وارد میشود.لابد همان هاست که

      چند تن چند تن از کشتی های ما در ایتالیا ودیگر کشورها کشف می شود .

       
    • چگونگی شروع جنگ عراق وایران به روایت مهندس بازرگان
      باسند ابراهیم یزدی قابل توجه. است :

      برگی از تاریخ :
      خاطرات مرحوم دکتر #ابراهیم_یزدی

      در سال ١٣٧١ که به ایران آمده بودم به دیدن مرحوم مهندس بازرگان ‏رفتم و صحبت از جنگ ایران و عراق شد ، از ایشان پرسیدم که آیا واقعا نمیشد از این جنگ پیش گیری کرد ؟ مهندس ‏خاطره‌ای را در این زمینه نقل کردند که دانستن آن برای آیندگان خالی از لطف نیست :

      ۵ ماه قبل ازحمله صدام حسین به ایران در ٣٠فروردین ١٣۵٩ تیتر بزرگ روزنامه کیهان این بود : امام ارتش عراق را به قیام بر علیه صدام دعوت کرد.

      در اوایل اردیبهشت ١٣۵٩ شورای انقلاب از من خواستند برای رسیدگی به مسئله مهمی جلسۀ شورا را تشکیل دهیم، وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد گفتند آقای دعایی ‏گزارشی دارند.

      آقای دعایی گفت: در چند ماه‌ اخیر هرچند روز یکبار مرا به ‏وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق ‏اعتراض میکنند اما هفته گذشته شخص صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید خود نسبت به دخالت‌ها گفت:

      این وضع برای من قابل تحمل نیست، شما بروید تهران و به آقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر مایلند خود من (صدام) شخصا به ایران می‌آیم تا با مذاکره اختلافات را حل کنیم و اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند یک هیئت ‏عالی رتبه به ایران میفرستم و یا آنها یک هیئت برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات حل ‏شود چوم در صورت ادامۀ این وضع مطمئن باشید که به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد.

      شورای انقلاب تصمیم میگیرد که آقای دعایی به همراه مهندس بازرگان و دکتر بهشتی برای تعیین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند، در این دیدار ابتدا آقای دعایی شرح کامل ماجرا و تهدید صدام را ‏بیان میکند و رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند : محلش نگذارید!!

      سپس مهندس بازرگان به استدلال میپردازد ‏که باید توجه کرد که امروز موقعیت ما در ‏جهان به علت انقلاب چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم همه از طرف مقابل حمایت خواهند کرد، از این گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان ارشد آن خوب نیست و به کلی فاقد روحیه لازم برای جنگیدن است بنابراین واجب است از وقوع هرگونه جنگ احتمالی پیشگیری کنیم.

      رهبر انقلاب باز میگویند: محلش نگذارید.

      مجددا دکتر بهشتی شروع به استدلال میکند که آیت‌الله خمینی تحمل نمیکنند و از جای خود برمی‌خیزند و برای بار سوم میگویند: گفتم که محلش نگذارید و به طرف ‏در حرکت میکنند، آقای دعایی که خیلی ناراحت شده بود میگوید: آقا من دیگر به بغداد نمی‌روم

      آقای ‏خمینی پس از تامل کوتاهی رویشان را به طرف دعایی برگردانده و میگویند: ‏وظیفه #شرعی‌ به تو میگوید که بروی و بدون اینکه منتظر پاسخ شوند از اتاق بیرون میروند …

      در مسیر بازگشت به شورای ‏انقلاب آقای دعایی در حالی که گریه میکرده است می‌گوید: به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد و هیچکس کاری نمی‌تواند بکند!!

      مدتی بعد عراق به ایران حمله کرد.
      در این کانال بچاپ رسیده بود:

      @Neyestan5

      ————-

      درود مصلح گرامی
      قرار شد به ما کلک نزنی و روزی یک کپی پیست داشته باشی. حالا می بینم دو خط اولش یک چیزکی می نویسید و بقیه اش همان کپی مطالب دیگران است.
      دوست من
      کم بنویسید اما از خودتان
      ما گرسنه ی سخنان بدیع و تازه ی خود شماییم.
      سپاس

      .

       
      • مصلح جان اطلاعات شما درست نیست چون ناقص است . برای رسیدن به واقعییت یک موضوع اولا باید تعصب و پیشداوری را کنار بگذاری که مخالفت همه جانبه و سیاه بینی شما در مورد جمهوری اسلامی این شرط را از شما گرفته، و بعد هم مطالعه فراگیر و همه جانبه در موضوع داشته باشی و فقط با یک مطلب و سند نتیجه نگیری، بر فرض که همه خاطره نقلی درست باشد آیا مفهوم آن اینست که ارتش که فرمانده کل قوای آن بنی صدر فراری بود نباید وظیفه خود برای آماده گی را حفظ کند ، در ضمن خیانت بختیار در تدارک کودتای نقاب یا همان نوژه که به پاکسازی شدید ارتش در حال ترمیم منتهی شد و حضور بختیار ساده لوح و اطرافیانش در بغداد که آماده اعلام ایران آزاد در هفته اول جنگ بودند را پنهان نکنید . طبق اعتراف کودتاچیان قرار بود اگر کودتا موفق نباشد حمله عراق صورت بگیرد که این نشانه خیانت بختیار و اطرافیانش به موجودیت ایران و نه فقط جمهوری اسلامی بوده و او با این همراهی شریک جنایات 8 ساله صدام حسین بود. در ضمن مهم است که بدانی مطابق خاطرات یکی از مقامات وقت دولت عراق صدام حسین از همان ابتدا قصد تجاوز به ایران را داشته :

        دو ماه بعد از تصدی پست ریاست جمهوری، صدام حسین در سپتامبر ۱۹۷۹ در نشست جنبش عدم تعهد که در هاوانا برگزار شد، شرکت کرد. در مقر محل اقامتش از وزیر امور خارجه ایران، دکتر ابراهیم یزدی که بعد از پیروزی «انقلاب اسلامی» به این سمت منصوب شده بود، استقبال کرد. صلاح عمر العلی، نماینده عراق در سازمان ملل نیز در آن جلسه حاضر بود. صلاح دوست قدیمی صدام بود. او در ۱۷ جولای ۱۹۶۸ زمانی که صدام بر کاخ [ریاست جمهوری] مسلط شد در کنار او بود، بعد از آن روز او عضو شورای رهبری انقلاب و کادر رهبری قُطری حزب بعث شد.
        در ظاهر دیدار «سازنده و ایجابی» بود. بعد از آن صدام به باغ رفت و به دنبالش صلاح‌الدین که تلاش می‌کرد رئیس‌جمهور را بر بهبود روابط با ایران امام خمینی به رغم وجود حساسیت‌ها و نگرانی‌ها ترغیب کند، رفت. اما با این حرف صدام شوکه شد: «صلاح مراقب باش. این فرصت شاید هر صد سال یک بار به وجود آید. این فرصت امروز به دست آمده است. سرهای ایرانی‌ها را خواهیم شکست و هر وجب به وجبی که اشغال کرده‌اند را باز خواهیم گرداند. و شط العرب [اروند رود] را هم باز خواهیم گرداند.»

        ؛ صلاح متحیر خیره نگاه می‌کرد و صدام افزود: «این حرف راه‌حل مسالمت‌آمیز و انسانی برای حل مشکلات با ایران را ابدا نمی‌خواهم بار دیگر از زبانت بشنوم. خودت را برای سازمان ملل آماده کن. بشنو چه به تو می‌گویم. سرهای ایرانی‌ها را خواهم شکست و وجب به وجب محمره [خرمشهر] تا شط العرب [اروند رود] را باز خواهم گرداند.»

        یک سال بعد از حرف‌هایی که در هاوانا زده شد جنگ عراق – ایران آغاز می‌شود، جنگی که صد‌ها هزار نفر را به کشتن داد و فجایع انسانی و مالی به دنبال آورد و زمانی که بعد از ۸ سال این جنگ متوقف شد، رهبر عراقی شادی خود را مخفی نکرد وقتی که گفت: «زنده ماندم و شنیدم که [امام] خمینی می‌گوید جام زهر را می‌نوشم و آتش‌بس را می‌پذیرم.» اما کسی که «پیروز» از «قادسیه صدام» خارج شده بود و از اینکه لقب «نگهبان دروازه‌های شرقی» را گرفته بود شاد بود بدون تاخیر با جنگ کویت عملیات انتحاری انجام می‌دهد.

        http://www.tarikhirani.ir/fa/news/All/bodyView/4074/0/صدام.بعد.از.دیدار.با.ابراهیم.یزدی.چه.گفت؟.html

         
    • علیکم السلام منوچهر گرامی

      1-در مورد مسائلی که مطرح کردی بارها اینجا بحث و توضیح داده شده و تکرار آن موجب ملالت و جدال بیهوده است،
      2-شما که حافظه تاریخی خوبی دارید برایمان در مورد کنفرانس گوادلوپ و کم و کیف آن بنویس.

      3-من بحثم این نیست که کسی مسائل سیاسی یا تاریخی انقلاب را مطرح یا نقد نکند،بحثم تعبیران زشت و خودنمایانه ای بود که بصورت تفنّن ذکر کرده بودی (سلطان سلطان کردن در مورد اشخاص و دفاع خاص از شاه خائن)

      4- تعبیر “هیچ چی” مرحوم امام خمینی در پاسخ به سوال خبرنگار که از بازگشت به ایران چه احساسی دارید،ربطی به سنگدل بودن یا نبودن ندارد،مرحوم امام خمینی رضوان الله علیه اگر نسبت به ایران اسلامی و ایرانیان بی تفاوت بود هرگز در برابر سرنیزه شاه و حکومت ظالمش سینه سپر نمی کرد و قریب به پانزده سال تحمل تبعید از ایران نمی کرد،بنظرم درک شما از شخصیت عالی وعرفانی و تکلیف مدار آن مرد بزرگ درکی ناقص و کودکانه است،سوال خبرنگار از یک مرجع تقلید عامل بتکلیف دینی و از یک پیرمرد عارف بالله بی توجه به دنیا و مافیها،سوال از “احساسات”است،و احساسات،نزد مردان خدا و مردان تکلیف مدار که برحسب وظائف الهی اقدام می کنند،جایی ندارد،یک رهبر الهی در مسیر عمل بتکالیف الهی و دینی خود توجهی به احساس و احساسات ندارد و آنچه که مدار و محور تفکر و عمل اوست عمل دقیق بتکالیفی است که میفهمد،در واقع این تعبیرات عرفی و عامیانه که من خرسندم،احساس طرب می کنم و احساس شادی می کنم و ذوق می کنم از اینکه از جایی به جایی و سرزمینی بسرزمین منتقل می شوم مربوط است به افراد عادی نه کسانی که رسالت های الهی و رضایت الهی را محور و مدار حرکت و خدمت خویش قرار داده اند.ایران دوستی و مردم دوستی آنجا ظهور می کند که شخص بی محابا و در زمانه ای که ترس همه را فراگرفته است سکوت قبرستانی را می شکند و علیه مظالم و انحرافات نظام شاهی می خروشد و می گوید من سینه ام را برای سرنیزه های شما آماده کرده ام،و آنجا ظهور می کند که در غربت نیز راهبرد خویش در مبارزه با ستمشاهی و احقاق حقوق هموطنان مسلمانش را ترک نمی کند و رنج آوارگی از این فرودگاه به آن فردگاه را بجان می خرد و می گوید:اگر تا آخر هم مرا به ایران راه ندهند فرودگاه به فرودگاه در پی افشای مظالم شاه خواهم بود و از مردم مدافعه خواهم کرد،و همه اینها ناشی از ایمان راسخ و عمل بتکلیف و شجاعت و اخلاث لله تعالی است و در این مسیر برای مردان خدا جایی برای احساسات وجود ندارد،این مسیر مسیر عقلانیت و رسوخ در رسیدن به اهداف بزرگ است.

       
    • سلام بر نو اندیشان دینی و غیر دینی
      و سلام برخواهان یک حکومت دموکراتیک
      برمبنای آرای اکثریت مردم

      #سکولاریسم و #نواندیشی_دینی

      نواندیشی دینی از سکولاریسم به معنی جدایی نهاد دین از دولت دفاع می‌کند، و آنرا به نفع دین و دولت هر دو می‌داند.

      لازمه‌ی سکولاریسم نفی هرنوع حکومت دینی، و انکار هرگونه حق ویژه‌ای برای دینداران یا صنفی از ایشان از قبیل فقیهان در قضاوت یا حق وتوی قوانین یا حق نظارت عالیه بر قانونگذاری، أمور اجرایی یا حتی فرهنگی جامعه است.

      هیچ مسلمانی نمی‌تواند به سکولاریسم ذهنی قائل باشد. ایمان به خداوند أساس مسلمانی است و سکولاریسم ذهنی یا فلسفی ضد اسلام است.

      سکولاریسم عینی یا سیاسی یعنی جدایی دولت از نهادهای دینی.
      «جدایی دین از سیاست» نه ممکن است نه مطلوب. تاثیر دین در سیاست امری فارغ از اراده و تمایل افراد است.

      محل نزاع در سکولاریسم «امتیاز حقوقی» نهاد دین در دولت است. این امتیاز حقوقی به دو سوال اساسی برمی‌گردد.

      سوال اول: آیا معتقدان دین یا مذهب خاص یا برخی أصناف آنها از قبیل فقیهان از حقوق یا امتیاز ویژهای در هیأت حاکمه برخوردارند؟

      سوال دوم: آیا نهادی دینی «حق وتو»ی قوانینی که نمایندگان مردم در مجلس قانونگذاری وضع کرده‌اند، دارد؟ آیا نهاد دینی «حق نظارت» بر تقنین و اجرائیات و فرهنگ کشور را دارد؟

      اگر نژاد و رنگ منشأ هیچ امتیاز حقوقی نیست، اگر جنسیت نباید منشأ هیچ تبعیض منفی حقوقی و امتیاز حقوقی جنس مذکر بر جنس مونث بشود، معنای سکولاریسم این است که باور دینی و مذهبی هم نباید منجر به «امتیاز حقوقی» بشود.

      اگر نمایندگان مردم قانونی را تصویب کردند که به باور برخی علمای دین نادرست است و عالم دین از اقناع اکثریت شهروندان ناتوان بود، تحمیل نظر اقلیت بر اکثریت مجاز نیست.

      سکولاریسم به تنبلی ناشی از انحصار در بازار سیاست خاتمه می دهد و فعالان دینی و مذهبی را به کار بیشتر وامی‌دارد تا متاع دینی خود را روزآمد کنند و به افکار عمومی و دانش روز احترام بگذارند.

      سکولاریسم از مفاهیم و نهادهای مدرن است. در دوران پیشامدرن به دنبال آن نگردیم. سیاست جزء انتظارات از دین نبود تا شیوه حکومت پیامبر (ص) یا ائمه (ع) که متناسب با شرایط زمانی مکانی خاصی بوده در دیگر زمانها و شرایط متفاوت قرار باشد تکرار شود.

      دیانت را در جامعه مدنی می توان و باید در فضائی رقابتی و آزاد دنبال کرد. اما از دست‌درازی متشرعان به دولت و نیز دست‌درازی دولت به نهادهای دینی باید قویا جلوگیری کرد تا هر دو در سلامت به وظایف خود ادامه دهند.

      http://kadivar.com/?p=16262
      @Mohsen_Kadivar_Official

       
      • این مطالب متناقض است،بحث سکولاریسم فلسفی (اینجا از آن تعبیر به ذهنی شده است) که باذعان خود نویسنده از محلّ نزاع خارج است و مسلمان یا جامعه دینی گرایشی به آن ندارد و بما هو مسلمان نمی تواند هم گرایش داشته باشد وگرنه مسلمان نخواهد بود و هذا خُلفٌ.
        اما سکولاریسم سیاسی،فرض کنیم ما بجهت ادله داخلی اعتقادی به حکومت اسلامی (فارغ از قالب و شکل آن) نداشته باشیم و دلائل کسانی را که معتقد به حکومت اسلامی یا ولایت فقیهان در عصر غیبت است ناتمام بدانیم،چگونه این نویسنده چند سطر جلوتر اینگونه می نویسد:

        “سکولاریسم عینی یا سیاسی یعنی جدایی دولت از نهادهای دینی.«جدایی دین از سیاست» نه ممکن است نه مطلوب. تاثیر دین در سیاست امری فارغ از اراده و تمایل افراد است”.(پایان)

        این گزاره صریحا می گوید سکولاریسم عینی (جدایی دولت از نهادهای دینی و بتعبیری جدایی دین از سیاست) نه ممکن است و نه مطلوب،بسیار خوب،از یکطرف عنوان یا ایده حکومت اسلامی را نفی می کنید،از طرفی اذعان می کنید جدایی دین از سیاست نه مطلوب است و نه ممکن! نتیجه این دو گزاره چیست؟ اینکه بافت دین از سیاست جدا نیست،یعنی جدایی نه ممکن است (بلحاظ محتوایی که در کتاب و سنت می بینیم) و نه مطلوب،حال اگر فرض کنیم در جغرافیائی غالب آحاد آن مسلمانند و اسلام را بعنوان ایدئولوژی و آیین زندگی خویش برگزیده اند،اگر بخواهند جامعه خویش را اداره کنند (سیاست و حکمرانی) بدون تردید اداره جامعه باید بر اساس خواست و انتخاب آزاد مردم باشد،الان ما بر فرضی که نویسنده مشی کرده است پیش می رویم،یعنی پیش فرض ما ،عدم حکومت دینی است،از طرفی نویسنده مدعیست جدایی دین از سیاست نه ممکن است (یعنی شرعا و بلحاظ التزام مسلمان به اسلام) و نه مطلوب،یعنی چه؟یعنی اینکه جامعه مسلمانان یا جامعه اسلامی قهرا باید در امر تقنین و در اجراء، مراعات قواعد و قوانین اسلام یا بایدها و نبایدهای اسلامی را بکند.
        سوال:وقتی شما اصل حکومت اسلامی را نفی کرده اید و در عین حال جدایی دین از سیاست را غیر ممکن و نامطلوب می دانید،چه ایده ای برای اداره جامعه بر اساس لزوم مراعات بایدها و نبایدهای اسلامی در تقنین و اجراء دارید؟! آیا اداره جامعه نیازمند قانون گذاری کلان و خرد نیست؟! سوال این است که تضمین اسلامی بودن قوانین و مراعات آن در اجراء از نظر شما مکانیسمش چیست؟همینجور اتوماتیک قوانین اسلامی می شوند؟! یعنی یک برنامه ای می دهید به رایانه که بر اساس هنجارهای اسلام برای شما قانون جعل کنند؟! آنکه سکولار است و ملتزم به سکولاریسم سیاسی است سخن اش بر خلاف شما روشن است:او قائل به جدایی دین از سیاست است کلّا،نه فقط جدایی نهاد دین از نهاد سیاست،خوب بر اساس نظریه او،مردم خودشان قوانین جعل می کنند بر اساس حقوق بشر و آنچه که فهم و کارشناسی جمعی خود آنهاست،و هیچ اجباری و التزامی نسبت برعایت قواعد شریعت و هنجارهای آن و بایدها و نبایدهای آن ندارند،خوب این مبنا مبنای روشنی است.آنهم که می گوید دین بافت اش از سیاست و اداره جامعه جدا نیست و در اسلام و سیره رسول الله قواعد و هنجارها و راهبردهای کلی برای اداره جامعه وضع و تشریع شده است که فهم و تبیین آن بعهده پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام و عالمان وارسته و شاگردان آنهاست برای قانون گذاری و اجرای قوانین،خوب مبنای او نیز روشن است (مبنای امثال مرحوم محقق کرکی و نراقی و امام خمینی و شیخنا الاستاد و من تبعهم).
        سوال این است که : باصطلاح نو اندیشان دینی چه می گویند با این پارادوکسها و تناقضات؟! از طرفی :دین از سیاست جدا نیست و تنها باید نهاد دین (روحانیت) از نهاد سیاست جدا شود.و از طرفی:حکومت اسلامی فاقد دلیل معتبر و بی اعتبار است.
        بسیار خوب شما که بافت دین را از سیاست جدا نمی دانید و بحکومت اسلامی (بهر شکلی) نیز قائل نیستید،بفرمایید اسلامی بودن قوانین برای اداره جامعه اسلامی چگونه تامین می شود؟! بتعبیری ضمانت اسلامی بودن قوانین (روی مبنای شما که دین را از سیاست جدا نمی دانید) از کجا تامین می شود؟! از روشنفکر سکولار؟! از فکل کراواتی غیر معتقد به اصل دیانت یا دیانت اسلام؟! راهی ندارید جز اینکه بگویید ضمانت اسلامی بودن قوانین موکول بر کارشناسی کارشناسان خبره اسلام شناس است،و کارشناس خبره اسلام شناس چیزی است که از آن به فقیه جامع الشرائط تعبیر شده است.فقیه جامع الشرائط را چگونه بر کارشناسی دین و تضمین اسلامی بودن قوانین،یا لااقل مخالف نبودن قوانین با قواعد اسلام،بگماریم؟ راه روشن است:انتخاب مردم،حال یا انتخاب بی واسطه مردم (بین چند فقیه واجد شرائط یکی یا چند تا را اختیار کنند) یا انتخاب مع الواسطه،یعنی گماردن اشخاص و کارشناسانی که کارشناس خبره یا کارشناسان خبره را می شناسند (خبرگان) که این چیزی است که در ایران با اختیار و رای مردم اتفاق افتاده است.
        اینکه می گویید “حق ویژه”نخیر،فقیه کارشناس دین حق ویژه ای نسبت به افراد دیگر جامعه ندارد،یعنی فقیه نیز در برابر قوانین مثل دیگران در یک ردیف قرار می گیرد،چیزی که اینجا هست این است که فقیه بما هو فقیه،بتناسب حکم و موضوع،کارشناس متخصص دین است که از سوی مردم گزینش می شود بر امر کارشناسی دین،و نظارت بر اسلامی بودن قوانین یا عدم مخالفت قوانین مصوّب با منطق اسلام،و این معنای لزوم مراجعه غیر متخصص به متخصص است و هیچ ربطی به حق ویژه ندارد.نیز هیچ “نهاد دینی”سمت “وتو”کردن قوانین مصوب را ندارد،این یک مغالطه کاملا آشکار است،برای اینکه بتوضیحی که عرض شد،بر مبنای عدم جدایی دین از سیاست-که علی الفرض مبنای شماست-مراعات قواعد و هنجارها و بایدها و نبایدهای دین اسلام،لازمه تقنین و اجراء قوانین در اداره جامعه اسلامی است و در این جهت رجوع به کارشناس دین نیز امری عقلی و عقلایی است که نیازمند به تجشّم استدلال بر آن نیست.برگزیدن کارشناس دین نیز چیزی است که بعهده عموم مردم است،بنابر این فقیه یا فقیهان برگزیده با انتخاب مردم مشروعیت و مقبولیت می یابند برای کارشناسی و نظارت بر قوانین.

         
  88. با سلام وادب قای نوری زاد اگه این که فرستادم واقعا صحت داشته باشه ؟!!!! میشه ی ریزه امید داشت ک هستند هنوز تواین صنف منفور اشخاصی تقریبا نزدیک ب دیدگاه حضرت آیت الله منتظری.گفتم بفرستم برای شما ک ی تحقیق کنید ببینید چنین اشخاصی هنوز وجود خارجی دارن یا فقط ی رویاست و یا چون تو خود دستگاه هم احساس کردن . سحر نزدیکه از رو مصلحت چنین جوابی ب پادشاه مشهد نوشته شده؟؟؟

    متن پاسخ حجت الاسلام سید احمد فقیه مدیر حوزه علمیه نی ریز به بیانات اخیر امام جمعه مشهد:

    آقای علم‌الهدی، بر عکس شما، ما عاشق ایران هستیم

    آقانی علم‌الهدی، اگر فکر می‌کنی که ایرانی بودن اینقدر سخت است، لطفا تشریف ببرید ثبت احوال و بگوئید عنوان ایرانی بودن را از شناسنامه شما بردارند، بعد ببینید چه هویتی دارید؟ قرار نیست که ما میان هویت دینی و ملی خودمان شکاف ایجاد کنیم و گزگ به دست دشمنان قسم‌خورده این مملکت بدهیم تا هر چه دلشان می‌خواهد بگویند. سیطره تفکرات افرادی مانند شماست که باعث شده هر کشور نوظهوری یک جایی قد علم کند و هر روز یکی از شخصیت‌های تاریخی را از ما بدزدد. بروید به همین کشورهای آسیای مرکزی نگاه کنید. نگاه کنید که چگونه برای یک شاعر، یک فیلسوف و یک منجم و دانشمندی که در حوزه ایرانِ فرهنگی می‌زیسته سر و دست می‌شکنند تا او را از آن خود کنند؟ بروید ببینید همین مولوی را چگونه ترکیه دزدیده است، نظامی را چگونه حکومت باکو از آن خود کرده و حالا هم دندان طمع برای شهریار، قطران تبریزی و … تیز کرده است.

    بروید در همین افغانستان که در قسمت شرقی شما است، تحقیق کنید که برای سنایی غزنوی چه می‌کنند؟ در ازبکستان بروید نگاه کنید که به بچه‌هایشان درس می‌دهند که تخت جمشید را قوم ازبک ساخته و بعد شما و دوستان‌تان تاریخ ایران را 1400 سال خلاصه می‌کنید و همه چیز را تخطئه؟ بروید و نگاه کنید که در تاجیکستان چگونه رودکی سمرقندی را بزرگ می‌دارند و برای فردوسی چه می‌کنند؟ کشورک‌ امارات عربی به چه شکل در حال دزدیدن هویت تاریخی جنوب ایران است و اطرافیان ما به چه شکل هر روز یکی از میراث‌های تاریخی ما را به اسم خود سند می‌زنند. همه دنیا در حال تاریخ سازی برای خود است، دنبال این هستند تا خود را به جهان معرفی کنند و بعد شما می‌آیید و زیر همه چیز می‌زنید، ای کاش یکی بود به شما می‌گفت در جهان امروز اوضاع از چه قرار است. ما تاریخی را که می‌توانیم سالانه میلیاردها دلار از آن درآمد داشته باشیم، حذف می‌کنیم آن هم به چه قیمتی؟

    یک آمار از مردم بگیرید که در مورد حرف‌های شما چگونه فکر می‌کنند. چند درصد مردم حرف‌ها و مواضع شما را تایید می‌کنند. درست است که به برکت خون شهدا امروز به مقامی رسیده‌اید که تریبون دست‌تان است و هر چه دوست دارید می‌گوئید، اما آیا یادتان به خودتان در دانشگاه امام صادق (ع) در دوران جبهه و جنگ می‌آید؟ یادتان هست که چه کار می‌کردید؟ من نیازی به توضیح ندارم، اما آنهایی که در آن دوران در دانشگاه امام صادق (ع) درس می‌خواندند می‌توانند گواهی دهند که شما به همراه یک بنده خدای دیگر در مورد جبهه و جنگ و دفاع از کشور چگونه فکر می‌کردید!! اگر نبود نقش کاریزما و دوست‌داشتنی بنیانگذار انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، شک نداشته باشید که با مدیریت امثال شما تهران سقوط کرده بود!! همانگونه که در سال آخر جنگ فاو سقوط کرد، شاید دلیلش را بسیار بیشتر از من بدانید که آن روزها سن و سالی نداشتم؟

    ما امروز در گرداب مشکلات غوطه‌‌ور هستیم، لطفا شما نمک بر زخم مردم نپاشید، در این روزهای سخت و طاقت‌فرسا اگر شما سکوت کنید و چیزی نگوئید، به مراتب بهتر است، البته اگر خیلی‌ از شماها چیزی نگویند. تریبون نماز جمعه به شکلی شده که متاسفانه روز به روز مردم بیشتر و بیشتر از آن گریزان شده‌اند. بروید تحقیق کنید چرا در همین کشورهای همسایه ما در نماز جمعه جایی برای نشستن نیست، اما در کشور ما به جز در روزهایی که رهبر انقلاب خطبه می‌خوانند یا نماز عید برگزار می‌کنند، کسی برای شنیدن سخنان شما نمی‌آید؟ در این مورد هم تحقیق لازم است. قرار نیست در چارچوب اتاق خود نشسته و با مردم لج‌بازی کنید و از این دست حرف‌ها بزنید، همین صدا و سیما که مردم را چند پاره کرده و آنها را به سمت تلویزیون‌های معاند سوق داده، کافی است.

    آقای علم‌الهدی، شما یک مسلمان ایرانی هستید، اما من یک ایرانی مسلمان هستم. اجداد من اول زرتشتی بودند و بعد مسلمان شدند، بعد هم که مسلمان شدند، پاسدار دین بودند. کسی حق ندارد به هویت من توهین کند، کما اینکه من به هویت کسی توهین نمی‌کنم. ما در این کشور اهل سنت، زرتشتی، کلیمی، ارمنی و عاشوری داریم که در کنار ما در برابر دشمن مقاومت می‌کنند. ما هشت سال با عراقی جنگیدیم که بیشتر نظامیانش شیعه بودند، اگر بحث تشیع بود، پس آنها هم حرفی برای گفتن دارند. من بر اساس وظیفه دینی خودم و بعد هم برای دفاع از هویتم باید این حرف‌ها را می‌زدم. شما تریبون و رسانه دارید، تریبون من همین کانال است که دوستان محبت می‌کنند و روزی 20 تا 30 نفر از آن کم می‌کنند… در پایان آنکه، برعکس شما من عاشق وطنم هستم، استخوان‌های 100 پشت من در دشت‌های ایران پوسیده است و من به احترام آنها کلاه از سر بر می دارم/

     
    • جاویدان سپاه ایران

      جناب امیر درود وسلام

      این متن ما میتوانید در کانال اخبار سوریه بیابید. آدرسش را پایین گذاشته ام
      مطلبی را ما در کانال اخبار سوریه منتشر کردیم در نقد برخی از سخنان سیداحمد علم‌الهدی امام جمعه محترم مشهد، این نقد یک نقد درونی و دعوای یک بچه آخوند با یک آخوند دیگر بود و اصولا آنچه نوشته شد، به قلم اینجانب بود، اما متاسفانه عده‌ای با سوءاستفاده از این مساله، آن را به برخی دیگر نسبت داده‌اند، مثلا این پیج در اینستاگرام که این مطلب را برداشته و به اسم آقای سیداحمد فقیه رئیس حوزه علمیه نی‌ریز زده است. بنده نه آقای فقیه را می‌شناسم، نه واقعا می‌دانم که چنین فردی وجود خارجی دارد.

      متاسفانه در فضای مجازی بی‌اخلاقی بسیار است و عده‌ای کم دانش، صرفا برای ایجاد فضای بدبینی اقدام به نسبت دادن نوشته یک فرد به فرد دیگر می‌کنند، از کسانی که نوشته اینجانب را به آقای سیداحمد فقیه نسبت داده‌اند دو درخواست دارم، یکی آنکه فورا از آن تبری بجویند و دیگر آنکه از نامبرده عذرخواهی کنند، چرا که وی در جایگاهی خاص خودش است و نه در مقام منِ روزنامه‌نگار. البته دوستانی که در کانال اخبار سوریه حضور دارند خودشان می‌دانند، اما خواهش می‌کنم به اطلاع آنهایی که بی‌اخلاقی می‌کنند، برسانید.

      ✔️ادمین کانال اخبار سوریه

      @syriankhabar

       
  89. داماد سر خانه!
    ————–

    یک دوست کلمبیایی در چت پرسید: چرا شما ایرانیان همیشه مشت تان بالاست و داد می زنید؟ نوشتم: اگر تاریخ ملل جهان را مطمح نظر قرار دهی، در می یابی هیچ ملتی به اندازه ی ملت ایران برای آزادی مایه نگذاشته است. دو بار انقلاب کردیم، تلفات دادیم، زندان، شکنجه، اعدام، تیرباران، ترور، تبعید و شیشه نوشابه. زن و شوهر را کاردی و دختر باکره را ریپ کردند، آتش زدند، ربودند، چاقو کش آوردند، بمب گذار فرستادند و با یک بند انگشت امضا چوبه های دار بر پا کردند. ولی ملت ایران هرگز از پای ننشست. مشت بالا بردیم و داد زدیم، اعتراضات مدنی، اعتصابات، تظاهرات و حمله به بانک صادرات. ولی خواستگار خوب همیشه به خانه ی همسایه ی بی جهاز رفت. پشت قباله ی ما چاه نفت است!

     
  90. در ایران اعتماد ازاین بالاتر که یک مملکتی را به وسعت ۱۶۴۸۰۰۰کیلومتر با تمام ذخائر ومنابع خدادادیش در اختیار آیت الله های متولی اسلام ناب محمدی وخودپاک ومنزه پندار قراردادند و آنها همه را بخون آغشته کردند و یکجابلعیدند؟!!

     
  91. “دکتر”ی از جنسی دیگر

    تشر “دکتر “جا ن به جناب ن.م :

    ” اما دوست عزیز تو در چیزی که تخصص نداری دخالت نکن ”
    …..

    واضح است که هر کس در چیزی که تخصص ندارد هم میتواند و باید دخالت کند والا میشود همین آش و کا سه ای که در مملکتمان دست همه داده اند . چند نفری اجتهاد دارند و بقیه گاو و گوساله هایی مثل همین دکتر خودمانند که باید تنها شیر دهند و دهان ببندند .

    حالا” دکتر” جان چرا با این همه عصبانیت ؟ نکنه به بیماری خود شیفتگی مبتلایی ؟ دوست ما ” ن.م. ” ترا تنها نصیحت کرد کمی آدم باشی , این که برایت خرجی نداشت که دستپاچه شدی و تعادلت بهم خورد پسر خوب . آرام جانم , آرام ! همیشه در بین مردم گفته میشد که ” روانشناسان خل و چلند و خود کلکسیونی از بیماری های روانی” . عزیزم تو لازم نیست بپری جلوی صف فورا و با خوشحالی بگی : ” بهترینشون من ” , این خود از گفتارت پیداست عزیزم سر جایت بنشین آرام ! اگر در چرندیاتت نکته ای بود که ارزش نقد کردن داشت من حتما آ ن را نقد میکردم ولی” دکتر” جان تو چیزی تا به حال نگفته ای که حتی ارزش خواندن داشته باشد . من نظیر این ها را از تو در این سایت دیده ام تا بحال . واضح است که میتوانی انکار کنی و بگویی ” این نفهم , من نفهم نیستم , نفهم دیگریست ” چون همه میتوانند خودشان را زیر نام ” ناشناس ” پنهان کنند و مزخرف بگویند.

    نمونه هایی از افاضات دکتر جان ” نا شناس ” تنها در همین پست :

    -ناشناس
    4:43 ق.ظ / نوامبر 20, 2018
    مزخرفات پامنبری بدرد خودت و رفقات می خورد. عقل هم خوب چیزی است.

    -ناشناس
    11:54 ب.ظ / نوامبر 19, 2018
    تو عزیزم اول بدون شیعه مذهبه نه دین بعدش بیا واسمون از شیعه سنتی بگو.

    -ناشناس
    6:25 ق.ظ / نوامبر 20, 2018
    بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد!!!چهل سال آزگار این مزخرفات گفته شده فقط یه روی زیاد میخواد که دوباره تیترش کنه!!!

    -ناشناس
    11:35 ب.ظ / نوامبر 19, 2018
    جسی!!!!باز لامصب این اختلال شخصیت مرزی سیمات رو قاطی کرد گنجی و منجی و …ول کردی اینجا.عزیزم واسه خودت میگم یه روانشناس باتجربه برو.

    -ناشناس
    11:50 ب.ظ / نوامبر 19, 2018
    جسی!!!به جان عزیزت واسه خودت میگم.همه کسانی که اختلال روانی دارن فکر میکنن کاملا سالمن.اینو یه روانشناس با بیش از چند دهه فعالیت حرفه ای داره بهت میگه.یه دکتر بری که اشکالی نداره!!داره؟!!الان این جناب نوریزاد که به نوریزاد گفتی رو اگه بذاریم کنار اون فحشایی که تو پست قبل بارش کردی دقیقا نشان از خشم شدید،بی ثباتی روابط فردی،ترس از طرشدگی،رفتارهای خود ویرانگری و بالاخره وابستگی شدید و سپس طرد دیگران داره.یا مثلا از نشانه های روشن این اختلال تمایل به بیان مطالب با چند شخصیت ولی مشابهه.الان اینهمه بهت گیر دادم باز اومدی با وطندوست و گنجی و جسی و ناشناس و ….نوشتی.این گیرای من در واقع گیر نیست بلکه تست پزشکیه که بفهمم تو داری بازی درمیاری یا واقعا دچار اختلالی!!!باور کن واسه خودت میگم.یه سری به یه روانشناس بزن.اگه به خاطر رعایت حال شیخ الاشراق و دوستای فتاییش نبود آدرس مطب خودمو یا یکی از همکارای خبره رو بهت میدادم هم یه چایی با هم بخوریم و هم در یک فضای دوستانه به اختلالت رسیدگی کنم.

    -ناشناس
    12:03 ق.ظ / نوامبر 20, 2018
    دوست گرامی اولا اینکه کسی بیمار باشه بهش بگن بیمار توهین نیست بلکه تشخیصه و بعدش توصیه بابت رفت به دکتر هم کمکه.دوما این مطلب شما شامل توهین به شعور افرادم میشه یا نه؟!!!سوما اگه فرضا یه جسی نامی یهو هوس وطندوستی زد به سرش و مزی مزی راه انداخت اینجا این مشمول بند توهین میشه یا نه؟!!چهارما اگه این جسی فرضی هی رنگ عوض کرد و با رنگهای مختلف به همه فحاشی کرو اسمش مشمول بند توهین و هتاکی میشه یا نه؟!!!پنجما من واقعا تخصص اصلیم روانشناسیه و در مورد جسی حاضرم در حضور شما و نزد یک روانشناس این مطلب رو ثابت کنم.
    اجرکم الله

    -ناشناس
    8:14 ق.ظ / نوامبر 20, 2018
    اصولا دوست گرامی در کار روانشناسی دلسوزی وجود نداره و صرفا کمک به بیمار مدنظره.هرچند من بعضا شده واسه مشکلات برخی از بیماران خودم های های گریه هم کردم.متاسفانه این از خصوصیات انسانه که چه بخواد چه نخواد احساس داره و روانشناس و غیر روانشناس هم نداره!!حالا هرکی میخواد باشه.اما دوست عزیز تو در چیزی که تخصص نداری دخالت نکن.من یه بار یه بیمار بهم معرفی شد که یه مغازه دار بود که سه تا از همسایه هاش رو سلاخی کرده بود.اهل نماز و مسجد و ظاهرا فردی موجه بود.این فرد به نوعی از اسکیزو فرنی مخفی مبتلا بود و چنان با اندوه صحبت میکرد که هر کی نمی دونست به گریه میفتادخودشم تو همون وهم و خیال دنیای خودش سیر میکرد.بعد دو جلسه در گزارشی که پر کردم نوشتم اسکیزوفرنی نیاز به کنترل شدید.خانوادش هر چند خوشحال بودن که این گزارش از اعدام اون فرد جلوگیری کرد ولی باور نمیکردن پدر خانواده واقعا چنین اختلالی داشته باشه.در مورد جسی من بعضی از مشخصات رو گفتم و گفتم تشخیص دقیق تر نیاز به بررسی بالینی داره.هر چند ۹۰درصد مطمئنم تشخیصم درست بوده زر زر زر زر زر
    ……..
    و یک تعداد دیگر از همین قبیل مهملات سبک در همین پست و تا دلتان بخواهد از این نوشته های سبک بیمارگونه در این سایت و البته در گذشته , که دکتر جان هنوز از اعتماد به نفس اندکی برخوردار بود , با نامهای دیگر . ما به سهم خود شفای عاجل برای دکتر جان طلب میکنیم , و این که کسادی بازار از بین برود و ” دکتر ” جانمان چند مشتری مثل خودش خریدار دانش نداشته اش بشوند تا او بتواند جانور های روحیش را با قربانی کردن آنها خوراک دهد , آمین !

    توضیح لازم : این “دکتر” ها هم حکایتی هستند غم انگیز در مملکت ما . مملکت پراست از “دکتر” و “مهندس” و “کارشانس” و…… قریب به اتفاق آن ها هم مثل همین دکتر خودمان بیسواد , که اگر جز این بود میبایستی وضعمان خیلی بهتر از این باشد که هست . این همه تحصیلکرده و این همه بد بخت و عقب افتاده ؟

    ———–

    جاسم گرامی
    پیشنهاد می کنم به کنایه های این دوستان توجه نکنید. من تلاش کردم ایشان از این اخلاق ناجور دست بشویند اما نشد.
    به اینان می گویم: اگر دوستی از دوستان ما روانی ست، منِ نوری زاد از وی روانی ترم.
    با احترام

    .

     
  92. دوست ناشناس گرامی اغلب ما دچار بای پلار و یا دپرسیویم، این درجه اش بسته به جامعه و امکانات و محیط زیست نیز است. مثلا در زمستان بخصوص در کشورهایی که در معرض تغییر آب و هایی شدید و کمبود یکباره نور خورشید اند چون ترشح هورمون های چون سروتونین و اندورفین و..دائم درتغییراند مردم بیشتر دچار خطر دپرسیون اند.

    حال در جامعه ناسالم ایران که پخمه ها سرکارند بیشترین رنج را باهوشترین ها می کشند. و این گروه شاید دپرسیو باشند اما بیمار روانی نیستند. من در چندگانگی جاسم چیزی منفی نمی بینم.
    جامعه ای که کودکان را به دروغ گویی ترغیب می کند و افراد بسیج و سپاهیش دارای چند اسم و شناسنامه قلابی اند ، این حرکات طبیعی و نه بیمار گونه است.
    نوشته های گنجعلی خواندنی و قابل تاملند، درحالی که نوشته های جاسم بیش از یکبار ارزش خواندن ندارند.در هر حال بگذاریم هرکس هر گونه که مایل است خود را بیان کند.

     
    • دوست گرامی منیک دپرسیو اصطلاح درست تری واسه این اختلاله که شما گفتی.اول اینکه متاسفانه در جامعه ما روانپزشک و روانشناس مترادف با دیوانگی و روان پریشی تفسیر میشه که اصلا درست نیست.همونطور که ما واسه یه سرماخوردگی به پزشک مراجعه میکنیم واسه اختلالات روانی هم نیازمند مراجعه به پزشک هستیم و این نه عیب بلکه نشانه ای از بلوغه.متاسفانه در جامعه ما این اشتباه سبب شده که اختلالات روانی به شدت افزایش پیدا کنه چون مراجعه به روانشناس و روانپزشک مترادف با دیوانگی قلمداد میشه!!!مثلا همین نوریزاد ما مدام لفظ روانی رو به کار می بره و این رو معادل با توهین و دشنام میدونه!!!!در حالیکه ما چیزی تحت عنوان روانی در علم روانشناسی نداریم بلکه اختلال روانی درسته.یا به عنوان مثال در فیلمها و سریالهای ایرانی روانپزشکان به صورت یه مشت خل و چل نشون داده میشن و مردم رو از مراجعه به اونا به طور غیر مستقیم نهی میکنن!!!دوما در مورد اینکه شما میگی گنجعلی منطقیه ولی جاسم غیرمنطقی و غیرقابل تحمل!!!(هرچند به نظر من نه اون منطقیه و نه این غیرفابل تحمل بلکه دو بعد شخصیتی در یک مرز مشترک هستن.مثل این میمونه که شما بگی دنده یک ماشین مصیبته و دنده چهار خوبه!!!پس اینا در عملکرد با هم متفاوتن در حالیکه این قیاس درست نبوده و هر دو در عین تفاوت ظاهری شباهتهای زیادی با هم دارن.مثلا شما نگاه کن جاسم میاد از یه بعد به نوریزاد حمله میکنه و گنجعلی با یه عنوان دیگه و یه برخورد دیگه همونکار رو میکنه.یا مثلا جاسم شیفته شفیعیه و این رو در یه مصاحبه خیالی توسط گنجعلی به زبون دیگه مطرح میکنه.اینا ریزه کاریهای روانشناسیه و شناختش کار هر کسی نیست)این همون چندگانگی بعد روانی انسانهاست که اگر مرزهای اونها با هم از بین بره اختلالات بروز میکنه که ما بعضا با هیپنوتیزم به لایه های درونی و تاریک این اختلالها نفوذ کرده و علت اصلی رو شناسایی و درمان میکنیم.به هر حال بر خلاف گفته شما اختلال شخصیت مرزی کمتر به تراکنش جامعه برمیگرده و بیشتر مربوط به برخوردهای دوران کودکی میشه.مثلا اگر در کودکی اعتماد به نفس کودک تقویت نشه یا والدین وابستگی بی دلیل و با شدتی نسبت به کودک از خودشون نشون بدن زمینه ساز یکی از دلایل اصلی این اختلال است.یا اگه والدین به دلیل سرسپردگی کودک به اون پاداش یا به خاطر دوری کودک به اون تنبیه و تشر وارد کنن کودک دچار نوعی دوگانگی وابستگی عاطفی و در عین حال نگرانی از طرد شدگی میشه.مثلا من بیماری از این دسته داشتم که بعضی وقتا به شدت خشمگین شده و دشنامم میداد اما در غیابم به شدت کلافه شده و چندبار با من تماس میگرفت.این دوگانگی بر خلاف اصطلاحی که یه دوست دیگه به عنوان ابر بهاری به کار برد واقعیت خارجی نداره بلکه نشانه بارزی از شخصیت مرزیه.
      حالا امیدوارم نوریزاد دوباره روانی روانی راه نندازه!!!اینطور برخوردهای احساسی و صدالبته اشتباه جز مقاومت به درمان هیچ کمکی به بهبودی بیمار نمیکنه.یه چیز دیگه که در مورد جاسم باید بگم و ممکنه موجب تحیر همه بشه اینه که جسی همونه که جای اشخاص مختلف و با نام اونها بعضی وقتا تو این سایت مطلب میذاره.این یکی از نشانه های اینگونه بیمارانه که اگه نوریراد جای اصلاح روش مدیریتی سایت باز روانی ام و روانی هستی راه نندازه در پستهای قبلی سایت اینو به کاربران نشون میدم.

       
      • دوست قدیمی و عزیزسپاس از توضیحات شما
        البته اختلالات روحی وروانی در رفتار خود را نشان می دهند و دوران کودکی نقش بسیار پر اهمیتی را دارند. اما، یک جامعه استبداد زده چون ایران این اختلالات در حد جامعه گسترش یافته و عمومیت یافته ، و ناثباتی اقتصادی به این اختلالات دامن می زند سویسید کودکان زنگ خطر بزرگی برای کل جامعه یعنی اضمحلال یک جامعه است.

        اختلالات روانی زمانی دوره ای وزمانی ثابتند،درجه ثبات آنرا نیز در جامعه ایران باید در جامعه و روابط ناسالم آن جستجو کرد.
        رفتار جاسم بیمار گونه نیست، ایشان خیلی راحت نظراتش را بیان کرده و این توانایی را دارد که چند گانه بنویسد این هنر است . اگر او روانی است پس هنرپیشگان روانی ترینند. دوست گرامی در فضای مجازی مسئله برخورد افکار مطرح است،روانکاوی مگر جز بیان کردن و روشن شدن درون و ناگفته هاست؟
        در ثانی، رفتار انسانی و اخلاقی مگر این نیست که یک پزشک رازدار بیمار است؟

         
        • دوست گرامی.border line personality disorder یا با مخفف BPD یک بیماری روانی نیست بلکه یک اختلال شخصیتیه.این دو تفاوت آشکاری در مباحث روانشناسی یا هم دارن که اینجا جای این مباحث نیست.کسانیکه دارای اختلالات روانی هستن بعضا مشاهده میشه که ظاهرا دارای گفتار منطقی هم هستن از قضا در همین مورد مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی که این برای افراد غیر متخصص ایجاد شبهه میکنه.مثلا در اختلال روانی بای پلار که در نوع خودش بدتر از bdp است ما شخصیتهای معروفی رو میشناسیم که اگه به شما دوست گرامی بگم شاخ درمیاری.ارنست همینگوی،ونسان ونگوگ،ناپلئون بناپارت،بریتنی اسپیرز،کاترین زتا جونز ، وینستون چرچیل و صادق هدایت تنها بخشی از فهرست بلند بالای مشاهیر دارای این اختلال هستن.متاسفانه عوام فکر میکنن اختلال یا حتی بیماری روانی یعنی دیوانگی و جنون و تصور میکنن اینطور آدمها حتما باید با پاره آجر تو سر بقیه بزنن که این اشتباه در گفتار تو دوست عزیز هم مشاهده میشه.شاید نوع شدید مثلا اختلالی مثل اسکیزوفرنی واجد این شرایط باشه ولی بقیه اختلالات چنین نیستن.در مورد شخصیت شناسی یا در این مورد خاص شخصیت مرزی ما تستی داریم تحت عنوان bpi که با انجام اون از اختلال آگاه میشیم و اینجوری نیست که شما همینجوری بگی فلانی منطقه پس همه چی اوکیه./// من این تست رو در کامنتهای مختلف پیاده کرده و با شگردی تحت عنوان action;reactionپاسخها رو دریافت و تشخیص نهایی رو اعلام کردم.دوست عزیز ده سال تحصیلات آکادمیک و افتخار شاگردی اساتید بزرگ این رشته و تماس نزدیک با بیش از ۱۰۰۰نفر مراجعه کننده و برگزاری و شرکت در سمینارهای مختلف و مطالعه و تدریس در سالیان متمادی لازمه تا بشه به این سطح از علم روانشناسی رسید.بازهم تاکید میکنم با به کار بردن لفظ غلط روانی مردم رو از برخورداری از موهبت وجود روانشناسان و روانپزشکان محروم نکنیم.این مثل این میمونه که بیماران جسمانی رو از مراجعه به پزشکان و متخصصان بدن محروم کنیم.اینطوری ما بیماران روحی رو از مراجعه به پزشکان روح و روان محروم خواهیم کرد.اینگونه برخوردهای عوام با مسایل مهم یکی از معضلات جامعه ماست.مثلا ما عینک رو بد نمیدونیم ولی سمعک باعث شرم و خجالته چون تو
          فرهنگ ما این موضوع بد جاافتاده.این اشنباه فرهنگی باعث شده که ۱۴۰۰۰۰۰ نفر از مردمی که مشکلات شنوایی در ایران دارن از درمان صحیح باز بمونن. امیدوارم توضیحات من واسه شما دوست عزیز مفید فایده بوده باشه.

           
      • ” دکتر ” : ” جسی همونه که جای اشخاص مختلف و با نام اونها بعضی وقتا تو این سایت مطلب میذاره ”

        – بیش از آنچه فکر می کردم فرو مایه ای مردک ! خجالت بکش ////////// !

         
      • شما و آندسته از همکارانتان که مانند شما می اندیشند پیشنهاد می کنم که در روزنامه ها آگهی دهید که همه مردم برای اثبات روانی نبودن به شما مراجعه کنند چون بر پایه تئوری شما همه دیوانه و روانی هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
        هیچگاه بیمارانتان را با زور درمان نکنید اجازه دهید تا بیمار از شما تقاضا کند چون امکان دارد پروانه پزشکی شما باطل شود و آنگاه مجبور شوید در فضای مجازی به طبابت بپردازید.

         
        • تاحدی با شما موافقم.این اتفاقا یکی از انتقادهای من به همکارانمه.دلیلش هم مشخصه اونم اینه که اصولا ما منتظریم تا بیماران به ما مراجعه کنن و قرار نیست ما با افراد نرمال در تماس باشیم و همین نوعی حس خاص به روانپزشک می بخشه مخصوصا اینکه سالیان متمادی در جریانه.اما برخلاف کشور ایران در بسیاری از کشورها سلامت روانی خانواده جزو سبد رفاهی خانوار به حساب میاد و اتفاقا درآمد روانشناسان بسیار بیشتر از سایر رشته های پزشکیه و این دلیل بر بیمار بودن آن جامعه نیست بلکه ناشی از اهمیت اون جامعه به سلامت روانه.من مقاله ای نوشتم تحت عنوان روان و مشکلات بنیادی جامعه.در این مقاله نشون دادم بسیاری از مشکلات جوامعی مثل ایران ناشی از بیماری روان مردم اون کشورهاست و با اعداد و آمار مشخص کردم که نسبت مراجعه اشخاص به روانپزشکان با پیشرفته بودن کشورها نسبت مستقیم داره.در ایران به نادرستی تبلیغ شده که این به خاطر دوری کشورهای متمدن امروزی از معنویاته در حالیکه دلیل اصلی فقر فرهنگی جوامعی مثل ایران در مقوله با اهمیتی چون روان انسانهاست.الان خود شما و بسیاری دیگه در همین سایت مدام لغت روانی رو به کار میبرن که ناشی از فرهنگ ناصحیح حاکم بوده و غیرمستقیم مراجعه کنندگان به روان پزشکان رو افراد دیوانه نشون میده.خوب نتیجه چی میشه؟!!!افراد بیمار از درمان خودداری کرده و آنتروپی اختلالات روانی در جامعه افزایش و به دنبال اون گسترش یافته و مشکلات متعددی رو بوجود آورده و بدبختانه چون همگان از علت اصلی غافل موندن در مکانی مثل اینجا میان و خودشون رو یا با فحش یا گیردادن به زمین و زمان یا تو سر و کله همدیگه کوبیدن تخلیه میکنن.امیدوارم ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

           
  93. اختلاسهای نجومی ، حقوقهای نجومی و….
    مدتهاست صدای اعتراض ملت برای نجومی بودن اختلاسها و حقوق ها بلند است در حالیکه ملت آگاه نیست !. این نجومی بودن یعنی خیلی خیلی عدد بزرگ ، بد نیست ، حتما پدیده خوبی است که زعما و دست اندرکاران در اسقرار آن تا بدین حد کوشا هستند. میفرمائید چطور ؟ عرض میکنم : اول بار که صحبت از فیشهای حقوقی نجومی شد در کجا بود ؟ بیمه مرکزی ایران . همان موقع بود که نظر گردانندگان بدین پدیده شگرف جلب شد و تصمیم به تعمیم آن به جوانب دیگر گرفتند. تصور کنید روزی را که نرخ یک قرص نان بربری دو صفر ناقابل دیگر هم در جلویش بپذیرد (مگر تا حالا سه تا نپذیرفته؟ ) آنوقت میشود 1000،000 ریال ، لابد دستمزد شاطر آقا هم بایدعدد نجومی 1000،000،000 ریال شود تا لااقل زنده بماند.
    البته ما از دست اندرکاران مدیر و مدبر و زحمتکش کمال قدردانی را بویژه از رئیس بانک مرکزی که قبلا در بیمه مرکزی هم بوده اند داریم که نرخ دلار را به 150000 رسانده اند. به امید باریتعالی بزودی دوصفر ناقابل هم جلویش میرود تا آنوقت نشود با 5000 حرف آقای نوریزاد صفرهای رقم اختلاسها را بیان کرد.

     
  94. وصیت نامه اردشیر ریپورتر
    بر گرفته از جلد دوم ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (اعترافات ارتشبد حسین فردوست)
    ( 8 )

    گاهی از خود می پرسم که مبادا خود شاه هم که تماس سابق را با مردم ندارد در باره ثبات و استحکام اخلاقی آنها دچار اشتباه و خوشبینی شود و بیش
    از آنچه واقعیت حکم می کند آسوده خاطر گردد. رضاشاه تا آخرین حد قدرت خود سعی دارد به کشورش خدمت کند. آنان که اطلاعی از جریانات پشت پرده راه آهن بغداد از سال ۱۹۰۷ به بعد دارند می دانند که انگلستان اجازه نمی داد که خطوط مواصلاتی دسترسی به هندوستان و مناطق نفوذش در ایران را تسهیل نماید و در زمان رضاشاه هم هنوز این اصل سیاسی و سوق الجیشی مورد نظر بود ولی چنانکه اشاره کردم قدرت دول بزرگ هم در مقابل مردانی چون رضاشاه نرمش و انعطاف را بر جبر و تحميل ترجیح می دهد و این حقیقت را قبول می کند که هدف رضاشاه تأمین مصالح ایران است که نباید تابع منافع دیگران شود.
    ایران هنوز مستعد قبول تلقین های سیاسی است که از آن سوی مرز و خاصیت غیرایرانی داشته باشد و نباید آنی غافل بود که افکار انقلابی کنونی روسیه به میزان وسیعی از سرحد ایران بگذرد. من به عرض شاه رسانیده ام که خطر موقعی جدی خواهد شد که مسکو از گرفتاری های داخلی آسوده و متوجه کشورهای همجوار شود. از جمله مطالعات دائمی من در سی و هشت سال گذشته هدف های سیاسی و سوق الجیشی روسیه در ایران بوده است. به جهت موقعیت جغرافیائی دو کشور و عدم توازن قدرت نظامی آنها لااقل پاره ای از این هدف ها از لحاظ روسیه دائمی و غیر قابل تغییر است بدون توجه به اینکه در مسکو حکومت تزاری باشد و یا حکومت دیگری برای اطمینان های روسیه به ایران هم ارزش چندانی قائل نیستم، روس ها به مراتب بیش از انگلیس ها این خو و خميره را دارند که در حصول مقاصد خود نهایت خشونت را اعمال و هر قراردادی را لگدمال کنند بدون اینکه حتی برای يك لحظه دچار ملامت وجدان گردند. در دوره قاجاریه دوستان تزاری سلاطين قاجار مخالفین ایرانی را علناً دستگیر و به روسیه تبعید می کردند و اجازه بازگشت به ایران را تا اجازه شاه به آنها نمی دادند. هم اکنون قرائنی در دست است که روسیه از افکار انقلابی به عنوان حربه بر علیه رژیم استبدادی و اتوکراسی ایران استفاده خواهد کرد. عجب آنکه در بیست و پنج سال قبل نهضت مشروطیت که من در آن نقش فعالی داشتم بر علیه استبدادی قیام نمود که مورد پسند کامل سن پترزبورگ بود ولهذا مورد حمایت انگلستان قرار گرفت ایران در موقعیت و وضع جغرافیائی است که همیشه مورد نظر و طمع دول نیرومند قرار خواهد گرفت ولی ایرانیان با قوه اعتماد به نفس و ثبات اخلاقی و حس غرور ملی می توانند آزادی خود را حفظ کنند. من اکنون افق سیاسی ایران را روشن می بینم و هرچه هندوستان به
    سوی احراز مقام Dominion دمینیون در امپراطوری بریتانیا پیش رود به سود ایران است. جنگ بین الملل آمریکا را به اروپا کشاند و من به عنوان يك طلبه تاریخ اطمینان دارم که آمریکا با منابع دست نخورده و ملتی جوان نمی تواند خود را از جریانات سیاسی جهان برکنار دارد. به تعبير واقعی تاریخ، خاصیت قدرت اعمال آن است و قدرت راکد کمتر دیده شده. تطوبل نفوذ و قدرت در مقیاس جهانی هدف آن چیزی است که آن را به ابهام سیاست می خوانیم و داستان همه امپراطوری های گذشته همین کوشش در ابقا و ازدیاد قدرت بوده است که اغلب منجر به زوال آن گردیده در یازده سال قبل وزارت خارجه انگلیس طرحی را عنوان نمود که طبق آن منافع بازرگانی آمریکا در ایران و بخصوص در نفت احتمالی شمال ایران ترغیب شود و فلسفه این طرح آن بود که بریتانیا و آمریکا توأماً بهتر خواهند توانست در مقابل روسیه منافع بازرگانی خود را حفظ کنند. این طرح مسکوت ماند ولی روزی به مرحله عمل درخواهد آمد و شامل علائق و مصالح سیاسی نیز خواهد شد و به سود ایران خواهد بود.
    شناسائی و دوستی با رضاشاه بزرگترین افتخار زندگی من است. ایرانیان بدانند که رضاشاه عمر دوباره به ایران داد و فرصتی را در اختیار ایرانیان گذاشت که به خود آیند و به صورت مردمی آزاد با تاریخ و فرهنگ درخشان در عرصه گیتی عرض اندام کنند. این بر ایرانیان است که خود را مستحق فرصتی سازند که رضاشاه به آنها داده است.

    اردشیر جی نوامبر ۱۹۳۱

    پایان.

    دوستان میتوانند خود به جلد دوم کتاب دوجلدی و ارزشمند «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» صفحه 143 مراجعه فرمایند و این وصیت نامه را در آنجا باز یابند. امیدوارم و پیشنهاد میکنم که دوستان هر دو جلد را مطالعه کنند، زیرا در فصول آخر تا حدودی از سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) کالبد شکافی به عمل آمده است. سازمان ساواک بسیار عالی و کم نظیر طراحی و سازماندهی شده بود و جهت دفاع و حفاظت از کشور و ارتش و امنیت ملی کشور و دادن مشاوره های تخصصی به وزرا و زیرمجموعه های تحت مدیریتشان کار آمدی فوق العاده ای داشت. بدبختانه ریاست و فرماندهی بر چنان سازمان ارزشمندی به تبهکاران بیسواد و فاقد فضل و فضیلت و بیشعوری همچون تیمور بختیار و نصیری سپرده شده بود که تنها هنرشان شکنجه و خشونت و کشتار و قساوتهای افسانه ای بود، بطوریکه چنان سازمان مفید و کارآمدی در آستانه شورش 1357 به منفورترین نهاد و سازمان نظام سلطنتی
    تبدیل و انحلال آن بصورت یکی از عمده ترین خواستها و اهداف انقلابیون تبدیل شد و در روزهایی که موج انقلاب و فروپاشی کل کشور را در بر گرفته بود منحل شد و با انحلال آن عمده ترین مانع جهت تجاوز به خاک ایران از راه صدام ملعون و حزب منحله بعث عراق برداشته شد.

     
  95. محمد نوری زاد

    اشاره:
    دوستی به نام ابراهیم با ارسال یک فیلم کوتاه که در آن طلبه ای جوان بر بالای منبر و در عزای امام حسین، عمامه از سرش بر می گیرد و محکم بر زمین می کوبد و لیوان آب دم دستش را محکم بر سرش می زند و می شکند و به صورت خود سیلی می زند، از من پرسیده است: جناب نوری زاد، من می خواستم نظر شمارو در باره این آقا بدونم. این آقا داره چکار می کنه؟ یعنی یک ناظر بیرونی وقتی به این کار نگاه می کنه چی برداشت می کنه؟ بله اسمش اینه که ایشون داغدار کربلاست. خواستم نظر شمارو بدونم. تشکر
    در پاسخش نوشتم:

    —————–

    ابراهیم گرامی، بشر، هماره درگیر باورهای خویش بوده و است. حتی در آینده و در عمیق ترین لایه های دانشمندی و مدنیت، نمی شود روزگاری را تجسم کرد که بشر، تهی از باور باشد. این باورها، اما، کانون رشد و نموّ خرافه ها نیز هستند. همین امروز در غرب متمدن، خرافه مگر کم است؟ ا

    این خرافه ها و باورها – چه درست و چه نادرست – می توانند در کنار هم بهمزیستی برسند. بی آنکه مزاحم همدیگر باشند. نمونه ی بهشتی اش، هندوستان است. که چند صد باور و عقیده و مرام و مسلک و دین، در آنجا به همدلی رسیده اند و هیچ مزاحمتی برای همدیگر ندارند. اما در همین هندوستان، چیزی که برتر از همه ی باورها و دین ها، بر سرِ همگان سایه انداخته، قانون است. در هندوستان و در غرب، این قانون است که برتر از هر باور و عقیده و دینی، و بی هیچ اغماضی، به همگان به یک چشم می نگرد.

    برعکسش پاکستان در همسایگی هندوستان. که با این که یک دین غالب دارد اما در سبد روزانه ی مردمش حتما باید در گوشه ای از کشورشان یک کشت و کشتاری باشد. در جاهایی مثل پاکستان و کشور ما، قانون، ذلیل دینِ رسمی ست. با این همه پس دوست من، باورها و خرافه ها بخودی خود ایرادی ندارند. مردمی با این یکی دلخوش اند و مردمی دیگر با آن یکی.

    اما در باره ی این طلبه که بر بالای منبر اینگونه خود زنی می کند. تا اینجای کارش ایرادی ندارد. که برای امام حسین(ع) شیون کند و عمامه از سر برگیرد و لیوان مسجد را بر سر خودش بشکند و بخودش سیلی بزند. این ها بخودش و به مردمی مربوط است که اینجور کارها را دوست دارند. ایراد یا مشکل از آنجا شروع می شود که همین طلبه، با کلتی که به کمر بسته و با چماقی که به دست گرفته، جلوی ورزشگاه ها بایستد و بگوید: ورود زنان ممنوع.

    یا همین طلبه ی لیوانی، جلوی بانکها بایستد و بگوید: باید اینجوری کار بکنید. یا پولهای مردم را از جیب شان بردارد و اجازه ای نیز از مردم نگیرد و با پول های مردم در اعماق زمین برای خودش و باور خودش، زاغه های هسته ای بسازد و با بعضی از کشورها نرد عشق ببازد و با دیگر کشورها ستیز کند و ایران را به سمت نابودی ببرد و مردم که اعتراض می کنند، اعتراض مردم را با زندان و با همان چماق توی دستش و با کلت کمرش پاسخ بدهد.

    پس ابراهیم گرامی، باورها تا زمانی محترم اند که در کار مردم دخالت نکنند و هرگز نیز وارد ساست های کلی کشور نشوند و برای دیگر همجواران فکری مزاحمتی فراهم نیاورند.

    اما در باره ی این فیلم، می گویم: این طلبه که برای امام حسین عمامه از سر بر می گیرد و لیوان مسجد را بر سرش می شکند، یک این که بلافاصله بعد از مراسم، دست به جیب ببرد و پول آن لیوان را به مسجد بپردازد، و بعد عمامه ی مبارک را برای فرزندان کشته شده ی این مرز و بوم نیز از سر بردارد. مثلا برود خانه ی گوهر عشقی و پیش روی این مادر داغدار، عمامه اش را بر زمین بکوبد و شیون سر دهد و بصورت خودش سیلی بزند. من خودم هر چه لیوان بخواهد تقدیمش می کنم. با احترام
    97/8/29

    @nooriZADmohammad1331
    @MohammadNoorizad

     
    • دوست گرامی و عزیز
      کسی که به خود صدمه می زند و رفتاری بی عقل را دارد یک دیوانه است یافردی که بویی از انسان و انسانیت نبرده است، فردی که خود را انسانی شریف می داند ارزش انسانی خود را دانسته و قدر سلامت خود و وجودو هستی را می داند زیرا می داند باید مراقب رفتار خود باشد که نه به خود و نه به دیگری صدمه بزند وبودن را پاس بدارد.
      از رفتار هر کس می توان فهمید که آن فرد تا چه حد از انسان و انسانیت بوبرده است کسی که خود زن است رحمی نیز بردیگران ندارد.
      دروغ یعنی همین .یعنی کاری بی خرد و مضر. دوست گرامی احترام بخود لازمه تفکر و بینش است. زمانی که بدانم ابر و باد و فلک در کارند تا من زنده باشم ، قدر دانسته و سعی دارم به خود و دنیا احترام بگذارم در این صورت است که حاضر به کمک به دیگرانم چون می دانم با دیگران و در جامعه ای سالم می شود سالم زندگی کرد و خوشبخت بود. افرادی که انتروار مقلدند و یا خودزنی می کنند از انسان بودن خود را دور کرده اند.زیرا رفتار آنان غیرمنطقی و ضدبودن است.

       
    • سلام برنوری زاد و دیگر فرهیخته گان

      ✅ تمام فساد موجود در كشور در ذيل و درون بانكهادر گردش است

      ✍عباس عبدی

      مخالفت با FATF مطلقاً ربطی به کمک هایمان به گروه های مقاومت ندارد. مگر الآن که به این سازمان‌ها یا هر سازمان دیگری کمک می‌شود، از طریق نظام بانکی انجام می‌شود؟

      جالب است که بدانید فرآیند الحاق به FATF، چهار سال پیش از برجام آغاز شده است و هیچ ارتباطی با برجام ندارد. بنابراین آقایان اصولگرا اگر صداقت دارند، بفرمایند کجا بودند آن زمان که در دولت اصولگرا لایحه تهیه و ارائه کردند. حتی برنامه عملیاتی این الحاق در سال 1390 تهیه و به تصویب نهایی رسید.

      پس مشکل کجاست؟ مشکل در قاچاق کالا و مواد مخدر و رشوه و پورسانت و امثال این است.

      یک خانم خانه‌دار در طی سه سال 710 میلیارد تومان گردش پول داشته است. FATF این را نمی‌پذیرد. معتقد است آن خانم باید توجیه قابل قبول مناسبی برای این گردش پول ارائه کند و اگر نکرد، مجرم است. در نمونه دیگر یک کودک 5 ساله گردش مالی 100 میلیارد تومانی داشته است. هنگامی که شبکه این روابط را پیدا کرده‌اند، 2 هزار و 800 میلیارد تومان گردش مالی حول همین زن یا کودک بوده است.

      روشن است که اینها همه پول سیاه است. تمامی فساد موجود در کشور در ذیل و درون شبکه پولی در بانک‌ها گردش دارد. این ارقام نجومی را که نمی‌توان اسکناس کرد و با چمدان جابه‌جا کرد. همه اینها در شبکه بانکی جابه‌جا می‌شود. FATF اجازه این جابه‌جایی‌ها را نمی‌دهد، لذا روشن است که چرا با این الحاق مخالفت می‌شود.  با این حال مسأله اصلی مخالفت آقایان نیست. 

      مسأله این است که باید مسئولیت این اقدام خود را بپذیرند. در جهان کنونی فقط ایران و کره شمالی بیرون از دایره FATF هستند.

      اقتصاد کره شمالی با این وضع سر می‌کند و مشکلی ندارد ولی ایران نمی‌تواند و نمی‌باید هم بیرون باشد. مشکل اینجاست کسانی که می‌توانند تهدید به رد این لایحه کنند، چرا مسئولیت تبعات آن را نمی‌پذیرند؟ اختلال خرید و فروش کالا با جهان خارج، نقل و انتقال پول و… که ریشه بخش مهمی از مشکلات ما است، ریشه در همین نگرش دارد.

      چگونه به خود حق می‌دهیم که اعمال قدرت و اعمال نظر کنیم ولی نتایج فاجعه‌بار آن را نپذیریم؟ بارها و بارها گفته‌ام که شکاف میان قدرت و مسئولیت از هر چیز دیگری برای سیاست زیانبارتر است.

      اینکه عده‌ای مسئولیت هیچ چیزی را نمی‌پذیرند ولی قدرت خود را برای تأیید و رد هر چیز لازمی به رخ می‌کشند، ریشه فاجعه است. این حد از عقلانیت و درایت حتی برای اداره یک جامعه در شرایط عادی نیز کفایت نمی‌کند، چه رسد به جامعه‌ای که با انواع و اقسام مشکلات مواجه است. 

      @Sahamnewsorg
      مصلح : این حکومت ولایت فقیه. است که دزد پرور ورباخوار پرور
      است , که رئیس قوه قضایش. ازپول وثیقه مردمی که برخی اش را خود حکومت بدون جرم وگناه متهم کرده است , ازپول وثیقه آنان سود وربایش را بحلقوم قوه قضائیه می ریزد ,
      حکومتی که قوه قضایش رباخوار ی علنی و در حال اعلان جنگ باخداوند است , آیا غیر ازغارت گری وفساد و دزدی میلیاردی واختلاس های چند هزار میلیادی وغیر از آدمکشی وحبس و حصر فرهیخته گان ومخالفت با پولشوئی. است , غیر منتظره است
      ویا تعجب آور است ?
      هرچند براین. مظالم و غارت ها وتجازها افرادی ماله بکشند , چه کسی باور می کند ?
      بقول معروف عرض واعتبار خودرا برباد می دهد وزحمت ما می دارد.
      عطر مشگ آنست. که خود ببوید ومشام هارا عطر آگین کند , نه آنکه عطار بادرغ های شاخدار به بوغ و کرنا گذارد.
      بوی تعفن گندهای حکومت آخوندی دیکتاتوری چنان مشام انسان های خردمندو خردورز فرزانه هارا آزرده. است که نیازی. به اثبات اسناد آن نیست , همین یک قلم درمعرفی اش بس است که. قاضی القضاتش رباخوار علنی با شست وسه حساب بانکی است , وباچنان پر روئی وبدون شرم بگوید از ولی فقیه. براین رباخواری اجازه گرفته ایم .
      وازاین اجازه هم عاقلان متشرع فهیم می فهمند که این ولی فقیه. چقدر قلابی. وبی سواد از شرع مبین است دیگر ظلم وفساد هایش را ازاین. اجازه. غیر مشروع اثبات می شود که او بیچاره وبدبخت. در روز انتخابش می گفت : وای به حال ملتی که همچومنی رهبر آنان شوم , وباید بحالشان خون گریست ” .
      ولی همه فهمیدند که بعد ازسوارشدن برمرکب. حکومت , چقدر خونریز بوده است. که روی هیتلر و مغولان را سفید کرد .
      وچه قدر جاه طلب وریاست دوست بوده است با اینکه. می بیند فدائیانش چگونه. ایران را غارت می کنند , هیچ ککش هم نمی گزد که هیچ , می گوید این اخلاس را دیگر در رسانه ها کشش ندهید .

      گفته بود :” نمّی دییم آغلویوم گور باگور , یعنی کدام ننگت را بگویم وبرایت گریه کنم گوبگور شده هیچ فعل مثبتی ازتو ندیدیم غیر ازفساد ودزدی وعارت وسفاکی وهتاکی وکشتار منتقدین تو ,
      هرچه بگویم. وبنویسم. ازفساد ولایت فقیه همه اش احصاشدنی نیست , فقط اشارتی بود براهل خرد. بدرودتان باد
      مصلح

       
    • ✅ مهدي طائب رئيس قرارگاه عمار:

      -رهبر معظم انقلاب اسلامی در هر فنی بگویید اعلم هستند

      اگر ایشان (رهبری) نبودند نابود شده بودیم.

      ولایت فقیه یک موضوع عقلی است و آنچه عقلی می باشد همان را شرع نیز تایید می کند.

      در این دنیا مردم یا تحت ولایت طاغوت هستند یا ولایت خدا. اکنون که حجت اصلی خدا غایب است آنچه به او نزدیک می باشد ولایت فقیه است

      @Sahamnewsorg

      آن طلبه هم همانند این طلبه خایه مال وتشنه قدرت وقصاوت وکشتار بوده است ,
      کدام عقل به ولایت سفاک خونریز اجازه و رضایت داده است ?
      ولایت فقیه بشرطی که عادل باشد بنابر مبنای اثبات نشده , حکومتش معقول است نه حکومت سفاک وبی خرد , که امثال طایب هم بمنزله چنگال اوست که آغوشته. بخون بی گناهان است .و آدمریائی وکشتن جوان مردم امثال سعید زینالی .
      مصلح

      ————

      درود مصلح گرامی
      امروز بیش از سهم خود کپی پیست برای ما ارسال فرموده اید.
      خودتان را کنترل کنید.
      هر روز یکی
      باشد؟
      سپاس

      .

       
    • این مطالب هرچند تلاش می شود در قالبهایی زیبا بخورد جامعه یا برخی ذهنیت ها در جامعه داده شود،مبنای درستی ندارد جز “اباحیگری های پیامبر گونه”! چه کسی گفته است “باورها و خرافه ها بخودی خود ایرادی ندارند”؟ یا باید نسبت به باورهای درست یا نادرست بی تفاوت و باری بهر جهت بود؟ آیا می توان آلت پرستی، گاو پرستی،یا پرستش بت و سنگ و موثر دانستن آن در جهان و انسان یا اعتقاد به تصادفی بودن جهان و موهوماتی از این قبیل را در ردیف توحید و اعتقاد به مخلوقیت و آفرینش انسان و جهان دانست؟ البته اگر مقصود از ایراد نداشتن،عدم تحمیل عقیده یا عدم اهانت به صاحبان یک گرایش باشد،سخن درستی است اما عدم ارزش سنجی و بررسی محتوائی گرایشات و آنها را با اباحیگری در یک ردیف قرار دادن از ناحیه کسانی که دائم در حال نمره دادن به این شخص و آن شخص هستند عجیب است! در واقع در باب عقائد نباید با محور قرار دادن سیاست یا اقتصاد یا جامعه و حکومت،نسبت به ارزیابی و ارزش گذاری آنها مسامحه کرد و مثلا اهداف توحیدی که پیامبران بدنبال آگاه کردن بشریت نسبت به آنها بودند را در ردیف چیزهایی مثل آلت پرستی و شیطان پرستی و گاو پرستی و بت پرستی و هزاران پرستی دیگر قرار داد چنانکه عادت پیامبرگونه نویسنده نوشته فوق است.
      و نکته مهمتر اینکه:با تکیه بر چنین ارزشگذاری ها یا ارزیابی های نادرست،چنگ بریسمان سکولاریسم زد بدون توجه به بافت و مقصود و مرام اسلام در باب سیاست،عدالت و جامعه،اینکه منافع و مضارّ سکولاریسم سیاسی چیست بحثی است و قضیه ای است،اینکه آیا عند التحلیل،دیانت اسلام نسبت به سیاست یا اداره اجتماع پیامی دارد بحث دیگری است و تشبّث به این سخنان اباحیگرانه و ظاهر پسند که تو در باب عقائد و گرایش هرچه دل تنگت می خواهد بگو اما مثلا سیاست و اداره جامعه را کلّا از چهارچوبه عقیده و ایدئولوژی جدا کن،هماهنگی با اهداف عالیه اسلام در باب توحید و در باب عدالت و سیاسه الاجتماع ندارد،مگر اینکه کسی خود را و درون خود را از پیام و اهداف والای اسلام که در کتاب و سنت نبوی ظهور پیدا کرده است تهی کرده باشد.
      نیز تعریض هایی که در این نوشته نسبت به برخی مسائل اجتماعی شده است که :کلتی بکمر و …،مسائل واقعی نیست،آنچه الان در کشور ما و جمهوری اسلامی ایران برحسب قانون اساسی مطرح است خواست و اراده سیاسی مردم در اداره جامعه بر اساس داده های علوم جدید و احکام مسلّم اسلامی است،بحث هم بحث کلت بکمر زدن نیست بحث اجرای قوانین و مراعات حلال و حرام های مسلّم اسلامی است در یک جامعه مسلمان،این در جوامع دیگر نیز چنین است که اجرا و عمل بقانونی که مردم به آن رایداده اند از بایسته های اجتماعی است و هیچکس مثلا اگر در یک جامعه دموکرات و سکولار،مراعات عمل بقانون شد یا برای جلوگیری از نقض قانون اقدام شد ،نمی گوید حکومت کلت بکمر زده و فلان جا ایستاده است.بنده شخصا با ورود مناسب و کنترل شده زنان بورزشگاهها مخالف نیستم چون ورزش کردن و ورزش دیدن حق انسان بما هو انسان است و اختصاصی بمردان ندارد،منتها در همه رویکردهای اجتماعی در یک جامعه اسلامی لازم است بایدها و نبایدهای مسلّم شریعت اسلام مراعات شود.
      در مورد آن تصویر و نوع آن عزاداری،اینها البته گرایشات و عملکردهای غالب اهل علم یا مردم نیست،آنچه در باب عزاداری سید الشهداء و بزرگداشت و تذکّر فلسفه قیام و فداکاری او مهم است و مورد نظر در روایت ها،سوز دل و اشک و ارادت مبتنی بر تذکر فلسفه دقیق کار سیدالشهداست،و کارهای خلاف عرف یا غقلانیت مثل آسیب زدن بخود و اموری افراطی خارج از محتوای روایات است.بله لیوان نیز اگر از اموال شخصی اشخاص است باید تاوان آن ادا شود،همچنین اگر از اموال عمومی است باید جبران شود و در باب عرض ارادت نسبت به سیدالشهداء که از بایسته های حتمی شیعه است نیازی به ضرر و زیان زدن بخود و دیگران نیست.
      مایل نیستم در مسائل شخصی و مصداقی ورود کنم،اما بنظرم مقایسه کردن شخصیت بزرگ امام شیعیان امام حسین علیه السلام و شهادت و فداکاری او و اصحاب با کشته شدن سهوی و غیر عمدی یک انسان عادی که بسا او نیز ارادتمنند امام حسین بوده است،از رویکردهای افراطی نویسنده نوشته بالاست مثل دیگر افراط و تفریط ها.یعنی چه که در مورد کشته شدن غیر عمدی فردی عادی هرچند محترم،که فاعل آن محاکمه و مجازات شده است دیگران را دعوت به عمامه بزمین کوبیدن و شیون و سیلی بصورت زدن کنیم؟! چه تفاوتی هست بین اینکه مثل این فرد روی منبر بر سر بزنیم یا سیلی بصورت خویش بزنیم؟! چطور است که اگر فرد در مورد امام حسین بر سر و صورت زند می شود عمل نابهنجار و افراطی،بعد اگر در مورد کسی که در اثر یک حادثه و بطور غیر عمد از دنیا رفته،سیلی بصورت زنیم می شود عمل نیکو و مستحسن؟! اینها آیا همان روش و سجیّه همیشگی صاحب این نوشته نیست در افراط ها و تفریط ها در گذشته و حال؟!
      با احترام

      ———-

      درود و سپاس جناب سید مرتضی
      نوشته اید:
      …..در مورد کشته شدن غیر عمدی فردی عادی هرچند محترم،که فاعل آن محاکمه و مجازات شده است…..

      می شود برای ما بنویسید که این اطلاع را از کجا برداشته و برای ما در اینجا به یادگار نهاده اید که: فاعل فتل غیر عمد ستار بهشتی محاکمه و مجازات شد؟
      کجا مجازات شد؟
      غیر عمد؟
      بارها برای شما نوشته ام که در دادگاه، جلوی قاضی، گوهر عشقی – مادر ستار بهشتی – از قاتل می پرسد: چرا پسرم را کشتی؟ او – جلوی قاضی – می گوید: من هرچه ستار را می زدم می خندید. و من لجم می گرفت. آنقدر زدم که دیگر نخندید. این را می فرمایید غیر عمد؟
      وکیل این خانواده سرکار خانم گیتی پورفاضل نیز در دادگاه حاضر بوده و شاهد این گفتگو بوده اند.
      انتظار ذره ای غیرت مندی آیا بگمان شما زیادتخواهی است؟
      لطفا برای ما بنویسید که این عامل قتل غیر عمد کجا مجازات شده؟ رفرنسی، عکسی، نوشته ای….

      .

       
      • وجدان کیلو چند است سید؟
        تن آدمی شریف است به جان آدمیت.. نه!
        همین لباس زیباست نشان آدمیت
        مگر نه سید !

         
    • ✅ راست افراطی، مروج سکولاریسم سیاسی
      ✍️ مرتضی کاظمیان

      این یادداشت می‌کوشد مکتوب عتاب‌آلود رییس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را از زاویه تبلیغ ناخودآگاه آن برای موضوع مهم «ضرورت تفکیک نهاد دین از حکومت»، بررسی کند.

      تفکیک میان نهاد دین و نهاد حکومت، گوهر سکولاریسم سیاسی به‌شمار می‌آید؛ وضعی که به‌واسطه استقرار نظام سیاسی متکی‌شده بر ولایت مطلقه فقیه، در ایران امروز جاری نیست.

      زیر سایه جمهوی اسلامی، از یک‌سو، بخش مهمی از حوزه‌ها و نهادهای دینی از بودجه‌ای بس معنادار منتفع و ارتزاق می‌شوند، و از سوی دیگر، روحانیانی که در پیوند با هسته اصلی قدرت به ایفای نقش مشغول‌اند، پرشمارند.

      رژیم سیاسی مستقر در ایران، تبیین‌گر «استبداد دینی» است. نظام سیاسی که با نظریه سیاسی «ولایت مطلقه فقیه» سامان یافته، و جایگاهی ویژه با اختیارات گسترده برای شخص اول نظام تعریف کرده است.

      افزون بر این، باید از استقرار مداری بسته از فقهای شورای نگهبان و مجتهدان مستقر در مجلس خبرگان رهبری، در پیوند با رهبر جمهوری اسلامی یاد کرد. ساختاری که آشکارا تداوم حکومت دینی را پیگیری و بازتولید می‌کند. حکومتی که نه‌تنها تمام راه‌ها در رأس هرم نظام سیاسی آن به فقیهی شیعی ختم می‌شود، بلکه غیرشیعیان در آن از امکان تصدی ریاست جمهوری (قرارگرفتن در جایگاه دوم نظام) نیز محروم‌اند.

      دستگاه‌های سرکوب (نهادهای امنیتی و قضایی) در خدمت بازتولید ایدئولوژی و نظم سیاسیِ مستقرند و پروایی از تحدید و خشونت علیه «غیرخودی»ها و منتقدان و مخالفان و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی ندارند.

      در چنین بستر و وضعی، محمد یزدی، از چهره‌های برجسته اردوگاه راست افراطی در جمهوری اسلامی، آیت‌الله شبیری زنجانی، از چهره‌ای برجسته اردوگاه فقهای غیرحکومتی در ایران را هدف مؤاخذه و تهدید تمامیت‌خواهانه قرار داده است.

      صرف‌نظر از بازتاب سیاسی ـ اجتماعی نامه تند یزدی، این مکتوب در درون حوزه‌های علمیه، پیامدهای ویژه خود را به‌جا خواهد گذاشت. یکی از این پیامدها، دلزدگی فزاینده از فقهای حکومتی و اقبال مضاعف به مراجع مستقل و باورمند به ضرورت تفکیک نهاد دین از حکومت است؛ روحانیانی که با نقطه‌عزیمت‌های مختلف، باوری به حکومت اسلامی و دخالت مستقیم فقها در مدیریت جامعه ندارند.

      به بیان دیگر، هم‌زمان با تقویت طیفی از حوزویان ازسوی حکومت که نگاهی حداکثری به دین دارند، طیفی از روحانیان نیز متأثر از کارنامه جمهوری اسلامی و رویکردهای اقتدارگرایانه حاکم، رویکردی حداقلی به دین یافته‌اند.

      اگر حکومت دینی می‌کوشد بر تنور انتظار از فقها و دین بدمد، نگاه‌هایی نیز در حوزه علمیه تکثیر شده‌ که بی‌اعتنا به قدرت سیاسی‌اند. ترجیح این طیف‌ها، ترویج مناسک سنتی مذهبی، تبلیغ ارزش‌ها و اخلاق دینی، و نیز پالایش منابع و اصلاح فقه است. اینان، نه‌تنها دغدغه حکومت و زمامداری ندارند، بلکه از اینکه به بازوی ایدئولوژیک نظام تبدیل شوند، گریزان‌اند.

      با اطمینان می‌توان گفت که نامه تند یزدی به آیت‌الله شبیری زنجانی، اقبال به ضرورت تفکیک نهاد دین از حکومت را در حوزه ـ و حتی در بخش دین‌دار جامعه ـ تقویت خواهد کرد.

      از این زاویه، راست افراطی که می‌کوشد استبداد دینی را در ایران تداوم بخشد، ناخواسته و به‌گونه‌ای غیرمستقیم، خود به‌مثابه مؤلفه‌ای برای ترویج سکولاریسم سیاسی ایفای نقش کرده است.

      @Sahamnewsorg

       
    • ✅اهليت چپاول و غارت
      ✍️ راضی سرخه

      بنده از مدیران سابق شرکت نیشکر هفت تپه هستم که در اذر ۹۶ بازنشسته شدم .
      در خصوص اعتراضات کارگران شرکت هفت تپه و دروغ پردازی شب گذشته مدیر خصوصی سازی در گفتگو خبری شبکه دو سیما، مطالب زیر جهت تنویر افکار عمومی بیان میگردد:
      ۱- شرکت نیشکر هفت تپه با ۱۲ هزار هکتار قابل کشت و۱۳ هزار هکتار قابلیت تسطیح و بکار گیری و سه کارخانه فعال ( تولید شکر – تولید خوراک دام و تولید الکل
      که هر سال ظرفیت تولید ۱۰۰ هزار تن شکر سفید و ۳۰ هزار تن ملاس و ۴۰ هزار تن خوراک دام و۱۰ میلیون لیتر الکل ۹۸% را دارند !!) و با کلی تجهیزات و مواد اولیه و ماشین آلات و …؛
      را در سال ۱۳۹۴ به مبلغ ۶ میلیارد تومان نقد و کمتر از ۳۰۰ میلیارد با اقساط ۱۵ ساله واگذار کردند.
      حتی زمین کویر و لم یزرع را با ۶ میلیارد تومان نقد و مابقی ۳۰۰ میلیارد تومان به طور اقساط خریداری کردند.
      مالکان شرکت نیشکر هفت تپه ، پارسال به بهانه احداث کارخانه های پتروشیمی و رب گوجه و mdf و تولید زغال و باغ انگور ۸۰۰ میلیون دلار وام گرفته اند.
      ۸۰۰ میلیون با دلار ۴ هزار تومان یعنی ۳۲۰۰۰ میلیارد تومان بنام شرکت هفت تپه گرفتند و بر بدهی های هفت تپه افزودند و اکنون بصورت خوش بینانه !!! اگر همین مقدار دلار دریافتی را در بازار ازاد فقط زحمت فروش ان را کرده باشند انگاه ( فروش دلارهای دریافتی در بازار با دلاری حداقل ده هزار تومان ) معادل ۴۸۰۰۰ میلیار تومان مالکان هفت تپه کاسب شدند لذا هفت تپه از این به بعد دیگه بدردشان نمیخوره که حقوق کارگر را بدهند در حالی که ادعای مدیر بخش خصوصی در مورد سرمایه گذاری ۳۰۰ میلیارد تومانی مالکان هفت تپه، دروغی بیش نیست زیرا همه این کارخانه ها فقط روی کاغذ طرح ریزی شدند و بعضا پی کنی در حد فندانسیون دارند و از هزار هکتار باغ انگور امید فقط ده هکتار اجرا شده و مابقی در حد حرف مانده است .
      اقایان با نام هفت تپه خوردند و بردند و متواری شدند ؛
      نه اهلیت فنی و تخصصی دارند
      نه اهلیت مدیریتی فقط اهلیت چپاول و غارت را بخوبی دارند و از سوی ……. حمایت قوی می شوند که خدا به داد این مردم برسند.
      در واقعیت ، واژه های تاراج و غارت در مقابل این نوع رفتار و عملکرد کارفرمایان خصوصی واژه های ناقصی هستند . این مورد هفت تپه مثالی از مشت نمونه خروار است

      @Sahamnewsorg

       
    • ✅ دعوت به اطاعت از غير معصوم شرك است

      ✍️ احمد حيدري
      لقمان حکیم با دعوت به ترک شرک به طور مطلق[یا بنیّ لاتشرک بالله]، از فرزندش می‌خواهد دست رد به سینه همه انسان‌ها و غیر انسان‌هایی بزند که ادعای خدایی دارند و مردم را به اطاعت بی قید و شرط از خود فرامی‌خوانند یا غیر خود را که مطاع مطلق [معصوم] نمی‌باشد و خدا به اطاعت مطلق از او دستور نداده، مطاع مطلق معرفی می‌کنند و دعوت لقمان به ترک شرک، دعوت به “بزرگترین طاغوت ستیزی” در طول تاریخ است.
      تنها اطاعت از معصوم است که چون تضمین شده می‌باشد و هیچگاه با معصیت و نافرمانی خدا همراه نمی‌شود، به صورت مطلق خواسته شده و در مقابل او باید مطیع بی چون و چرا بود و اطاعت بی چون و چرا از هیچ کس دیگر جایز نیست و فقط تا زمانی که امرشان با امر خدا همراستا باشد، باید مطاع باشند و دعوت به اطاعت بی قید و شرط از غیر معصوم، دعوت به شرک است که باید با قاطعیت ردّ شود.

      @Sahamnewsorg

       
    • جناب نوری زاد گاهی خیلی با نمک میشوید. پاراگراف آخر عالی بود. مرسی

       
  96. تقدیم به دوستانی که می خوان با ستاره های جمهوری اسلامی آشنا بشن. آقای نوری زاد از سید مرتضی پرسید به خمینی و خامنه ای و خلخالی چند نمره میدی از بیست؟ حالا این خلخالی
    شماها چند میدین از بیست ؟

    .
    خلخالی کی بود ؟؟

    محمد صادق صادقی گیوی معروف به خلخالی (۱۳۰۵، خلخال – ۱۳۸۲، قم)، روحانی شیعه و حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی بود,..
    خلخالی پس ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻮﻗﺖ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺑﻨﯽ ﺻﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﻃﯽ ﺑﯿﺴﺖ ﺭﻭﺯ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﮐﺮﺩ,..
    ﻭﯼ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﭘﺎﺭﺳﻪ (تخت جمشید) ﻫﻢ ﻋﺎﺯﻡ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻮﻗﺖ ‏(ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭ ﻓﺎﺭﺱ ﻧﺼﺮﺕﺍﻟﻠﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﻭ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺮﻭﺩﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﻨﻞ ﭘﺎﺭﺳﻪ) ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﻣﺎﻧﺪ,..

    ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺍﻋﺪﺍﻣﯿﺎﻥ ﺳﺮﺷﻨﺎﺱ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ:

    ﻣﻘﺎﻡﻫﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ
    ﺍﻣﯿﺮ ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻮﯾﺪﺍ = ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮ(کسی که 13 سال ثبات اقتصادی به کشورداد)
    ﻓَﺮُّﺥﺭﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ = ﻭﺯﯾﺮ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭﺯﯾﺮ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ(بنیانگذارتغذیه رایگان برای جلوگیری از سوء تغذیه دانش آموزان؛ رایگان کردن تحصیلات ازابتدایی تاپایان متوسطه؛ تحویل رایگان لوازم اتحریر؛ کفش ولباس به دانش آموزان مرزنشین؛ اجباری کردن تحصیلات دختران تاسطح ابتدایی)
    ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﯽ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ = ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻮﯾﺪﺍ(منعقدکننده قراردادالجزایر به نفع ایران؛ که عراق برای لغوش 8سال درگیرجنگ شد؛ تنظیم کننده قرارداداحداث نیروگاه اتمی بوشهرباآلمان)
    ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﮐﯿﺎﻧﭙﻮﺭ = ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﮕﺮﺩﯼ ﻭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﮐﺎﺑﯿﻨﻪ ﻫﻮﯾﺪﺍ ﻭ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭ
    ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﻧﯿﮏﭘﯽ = ﺷﻬﺮﺩﺍﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ(احداث اولین ترمینال حمل ونقل مسافری درجنوب تهران؛ انجام طرح مطالعات احداث خطوط متروی تهران؛ احداث میدان آزادی؛ احداث اولین گورستان مدرن کشوردرتهران بنام بهشت زهرا؛ احداث اولین بزرگراههای شهری درتهران بنام مدرس.چمران.فداییان اسلام. شهیدرجایی؛ طراحی ومطالعات برج میلادبرای احداث؛
    ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺁﺯﻣﻮﻥ = ﻭﺯﯾﺮ ﻣﺸﺎﻭﺭ، ﻭﺯﯾﺮ ﮐﺎﺭ، ﺭﯾﯿﺲ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﭘﺎﺭﺱ
    ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﻋﻼﻣﻪ ﻭﺣﯿﺪﯼ = ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ
    ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺟﻌﻔﺮﯾﺎﻥ = ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﻠﯽ ﻭ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﺣﺰﺏ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ
    ﭘﺮﻭﯾﺰ ﻧﯿﮑﺨﻮﺍﻩ = ﻣﺪﯾﺮ ﻭﺍﺣﺪ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺧﺒﺮ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ
    ﺳﺎﻻﺭ ﺟﺎﻑ = ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻣﻠﯽ

    ﻣﻘﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﻟﺸﻜﺮﯼ:
    ﺍﺭﺗﺸﺒﺪ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺼﯿﺮﯼ = ﺭﺋﯿﺲ ﺳﺎﻭﺍﮎ
    ﺍﺭﺗﺸﺒﺪ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺍﻭﯾﺴﯽ ‏( ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﮑﻢ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﺗﺮﻭﺭ ﺷﺪ ‏)
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻧﺎﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﺒﺎﻧﯽ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﻣﯿﺮﺣﺴﯿﻦ ﺭﺑﯿﻌﯽ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺭﺣﯿﻤﯽ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﻣﯿﻦ ﺍﻓﺸﺎﺭ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﺮﻧﺠﯿﺎﻥ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﯿﺪﺁﺑﺎﺩﯼ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻧﺎﺻﺮ ﻣﻘﺪﻡ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻧﻮﺭﯼ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻣﺤﻤﺪﺗﻘﯽﻣﺠﯿﺪﯼ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺟﻌﻔﺮﻗﻠﯽ ﺻﺪﺭﯼ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻋﻠﯽ ﺣﺠﺖ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ
    ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﺻﻐﺮ ﺟﻼﻟﯽ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﺟﯽ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺷﻤﺲ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺧﺴﺮﻭﺩﺍﺩ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺣﺴﻦ ﭘﺎﮐﺮﻭﺍﻥ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﻋﻠﯽﺍﮐﺒﺮ ﯾﺰﺩﺟﺮﺩﯼ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﻓﺨﺮ ﻣﺪﺭﺱ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮﺍﯾﺮﺝ ﻣﻄﺒﻮﻋﯽ
    ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺷﻬﻨﺎﻡ ﺭﺿﺎﯾﯽ
    ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺣﺴﯿﻦ ﻫﻤﺪﺍﻧﯿﺎﻥ
    ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺷﻬﻨﺎﻡ
    ﺳﺮﺗﯿﭗ ﻣﻠﮏ
    ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺗﺎﺑﻌﯽ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﻭﺛﯿﻖ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺟﺎﺑﺮ ﻭﻟﯽﻧﮋﺍﺩ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﻣﻌﺘﻤﺪ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺩﻩ ﭘﻨﺎﻩ
    ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺑﺪﯾﻊ
    ﺳﺮﻫﻨﮓ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ
    ﺳﺮﮔﺮﺩ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ
    ﺳﺮﮔﺮﺩ ﻣﻬﺪﯼ ﺳﺎﻗﯽ
    ﺳﺮﻭﺍﻥ ﮊﯾﺎﻥ ﭘﻨﺎﻩ
    ﺳﺮﺟﻮﺧﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺣﯿﺪﺭﻃﺰ
    ﺳﺮﺟﻮﺧﻪ ﺻﻤﺪ ﻣﺤﺘﺮﻣﯿﺎﻥ
    ﭼﻬﺮﻩﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ
    ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻘﺎﻧﯿﺎﻥ
    ﺭﺣﯿﻢﻋﻠﯽ ﺧﺮﻡ

    ﺑﺎ درگذشت ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﻴﻨﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1368, ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﻧﻴﺰ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﮐﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ,..
    ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ نوزدهم دیماهﺳﺎﻝ ۱۳۸۲ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻗﻠﺒﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ,..

    ﻣﻨﺎﺑﻊ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺁﯾﺖﺍﻟﻠﻪ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ,ﻧﺸﺮ ﺳﺎﯾﻪ
    ‏« ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ؛ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﮔﺮﯼ ﺗﺎ
    ﺍﻧﺰﻭﺍ ‏». ﺑﯽﺑﯽﺳﯽ ﭘﺎﺭﺳﯽ، ۲۷ ﻧﻮﺍﻣﺒﺮ

    ﺑﺮﮔﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ:
    ” ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﻱ ﻣﺘﻬﻤﺎﻥ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﻛﺸﻢ، ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ “.
    ﺻﺎﺩﻕ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ

    ﺻﺎﺩﻕ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺮﯾﻪ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﯾﻦ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:ﺑﺮﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﻢ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﺎﻧﺪ؟
    ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ,ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮﭼﻪ- ﻣﻨﺰﻝ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ
    ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ- ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﮕﺮﺩﻧﺪﺷﺎﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭼﯿﻪ.
    ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﯿﻒ ﭘﺴﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﯾﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ. ﯾﺎﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩ.
    ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺑﺎ ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﭘﺮﻭﯾﻦ – ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺻﻔﺮ، ۱۳۸۱ج

     
    • آقای ناشناس ، احتمالا سن شما کم است و جو اوایل انقلاب را ندیده اید، تفسیر وقایع بدون در نظر گرفتن شرایط زمان وقایع، بازی با تاریخ و زمان است نه تاریخ نگاری
      1_ بعد از تمام انقلاب های بزرگ عوامل رژیم قبلی به حق یا نا حق و درست یا نادرست به شدت سرکوب می شوند انقلاب های روسیه و فرانسه و هزاران بار خونین تر از انقلاب ایران با مخالفین برخورد کردند و این برخوردها ، در قرن گذشته ملازم و نتیجه هر انقلابی بوده، ضمن اینکه بعضی از امرای ارتش و عناصر شکنجه گر ساواک در هر محکمه ای سزاوار اعدام بودند.
      2_ خلخالی کاندید حزب توده برای ریاست جمهوری شده بود، هواداران مجاهدین و فداییان خلق و تقریبا همه مخالفین فعلی جمهوری اسلامی در دو سال اول انقلاب برای هر اعدامی هورا می کشیدند و حتی مسولین را به خاطر کوتاهی در اعدام وابستگان رژیم پهلوی شماتت می کردند، آنقدر که گروهی از بازپرسان وابسته به مجاهدین به علت تندروی در برخورد با زندانیان پاکسازی شدند و البته کلی گرو خاک هم در اعتراض به عدم برخورد انقلابی با عوامل رژیم پهلوی به پا کردند.
      3_ اعدام نوجوان فوق توسط خلخالی جعلی هست، فردی به نام فضلی نژاد به نقل از خلخالی موقعی که او کاملا بیمار و دچار اختلال حواس بوده این ادعا را کرده ، ( از نظر قانونی اظهارات فردی بیمار که اختلال عقلی داشته باشد فاقد ارزش است ) خود خلخالی هم بخش هایی از آن مصاحبه را مجعول خواند، خود مجاهدین خلق هم تاکنون چنین ادعایی نداشته اند که نشانه دروغ بودن این ادعاست.

      در نهایت اینکه خلخالی هم یک انسان بود که حتما اشتباهاتی در قضاوت های داشته، ولی این موضوع که تشویق کننده گان خلخالی به اعدام اکنون از نقش خود سخن نمی گویند اشتباه نیست، پستی است.

       
  97. نوری زاد عزیز
    دوستان خوب
    ایرانیان
    خردمندان
    با انصاف ها
    چهارده قرن پیش
    بزرگترین نسل کشی و فرهنگ کشی تاریخ توسط اعراب در ایران اتفاق افتاد و هزاران تن از اجداد ما قتل عام شدند . به نظر شما :
    چند هزار نفر اونا با لبای تشنه شهید شدند؟
    چند هزار سر بالای نیزه رفت؟
    چند هزار دست بریده شد؟
    چند هزار تازه داماد به مسلخ رفت؟
    گلوی چند هزار کودک شش ماهه پاره شد؟
    چندهزار زن و دختر ایرانی به کنیزی برده شد؟
    ایا به زنان ایرانی اجازه سخنرانی داده شد؟
    ایا …؟
    به گفته‌ی بیشتر مورخان به خاطر سوزانده شدن کتابخانه‌ها و دانشگاه‌های ایران و کشته شدن دانشمندان و اساتید توسط اعراب دنیا هزار سال دیرتر به تکنولوژی امروز دست پیدا کرد…
    هموطن . اعتقاد و باور شما هر چه باشد برای ما محترم است . ولی تاریخ فراموش شدنی نیست .
    شمایی که چهل روز برای حسین سیاه پوشیدین و عزاداری کردین . بد نیست امشب هم به خاطر همه‌ی پدران و مادران مظلوم خودمان هم شمعی روشن کرده و پنج دقیقه بهش فکر کنیم.

     
    • تاریخ فراموش نشدنی است،اگر مستند باشد،ادعاهای گزاف و قطار کردن عنوان های مثل “نسل کشی”، “فرهنگ کشی”، “قتل عامّ”، “سوزانده شدن کتابخانه ها و دانشگاهها”، “کشته شدن دانشمندان و اساتید”،تا زمانی که متّکی بر استناد به تواریخ معتبر و اسناد دقیق تاریخی نباشند،صرفا حرف های مفت عده ای ناسیونالیست افراطی متظاهر است که باندازه باد هوا ارزشی ندارد.عقل و عقلانیت حکم می کند:وقتی ادعایی می کنید،بر مدعای خود اقامه دلیل کنید و گرنه سکوت کنید چون اگر سکوت حکمت آمیز کنید کسی بشما لال نخواهد گفت!
      پس حرف مفت نزنید و ادعا و تبلیغ سوء نکنید،بر اساس تاریخ و رفرنس دقیق به اسناد تاریخی نشان دهید و اثبات کنید:

      1-نسل کشی در ایران را

      2-فرهنگ کشی(؟!)در ایران را

      3-قتل عامّ در ایران را

      4-سوزانده شدن کتابخانه ها و دانشگاهها در ایران را

      5-کشته شدن اساتید و دانشمندان در ایران را

      این عناوین را اثبات کنید،اما نه با حرف مفت های صادر از نهاد ناسیونالیسم افراطی و کلی گوئی ،با چه؟ با اسناد تاریخی معتبر.

       
    • این عمامه بالا انداختن و لیوان شکستن بخاطر نوندونی است.همین سید مرتضی ۵ سال /// در این سایت برای رضای الله و /// اسلامی /// نمی نویسد. نوریراد گرامی طرفداری از ستار بهشتی و گوهر عشقی و هزاران مادر و پدر داغدار در این ملک ویران شده توسط ارازل و اوباش،اشغالگر اسلامی نون که توش نیست چیزی جز رنج و بدبختی و دربدری و محرومیت و زندان …ندارد. این /// دست بکاری نمی برند که درد سر داشته باشد.اینها بنده گان ///////////// مدینه اند و کارشون سرگردنه زنی و فریب و دروغ و دزدی و پستی است. اینها خود به همان///// که خود می گویند هم باور ندارند. همین الان‌این حرامیان اشغالگر سقوط کنند سید مرتضی ریشو می زنه و عبا از دوش برمی دارد و لباس شیک و کراواتی و با صورت دوتیغه شروع به به لجن کشیدن ///////////////////// مقدس است خواهد نمود.

       
    • امیر گرامی باور مشتی /////////////////////////// ایران و تمدن و انسان ستیز نه تنها برای ما قابل احترام نیست بلکه ما چنین باورهایی را به لجن می کشیم.ر…هر چه مقدسات ///////////

       
  98. روحانی یک دروغگوست وبا پنبه سر مردم را می برد. زیرا!
    کسی که وعده داده و می داند که قادر به انجامش نیست پس یک خدعه کار و دروغگوست. در غیر این صورت به قولی باید عمامه اش را زمین می زد و زمین و زمان را بدون مراعات بر هم می زد.
    ایشان نیز چون خمینی شعارش خدعه است.

    نه اینکه اصولگرایان بهترند، هردو جناح نظام در یک وجه با هم شریکند و آن خدعه و دروغ است .
    این جناحان دست بر اموال مردم گذاشته و حقی جز حق خود نمی شناسند. مردم دوستی و انسانیت در نزدشان بی معناست، دستانشان آلوده است و در ترسند، حال آنکه عالم از نابکاری هایشان باخبر است.
    و اما، دروغ و خدعه بدترین گناهان در نزد ایرانیان بوده زیرا هر دروغ خرد را نابود کرده و از بین می برد و چون انسان با خرد معنا می گیرد و با خرد از حیوانات دیگر جدا می شود، هر خدعه و دروغ از انسان بودن کاسته و انسان را تبدیل به حیوانی ابزاری می کند.

    زمانی که خمینی گفت ; خدعه کردم. باید حساب دست همه می آمد که باچه کسی طرفیم. تا به اکنون نتایج وحشی گری های ملایان در حاکمیت را شاهدبوده ایم.دروغ خوره خرد و فکر است و بزرگترین دروغ نیز ایمان به چیز و یا دیگری است. زمانی بنا بر واقعییاتی که می شناسیم کسی را باور می کنیم، وتصدیق می کنیم که مثلا، درخت روبرو چنار است و یا غارغار کلاغ است که همه به آگاهی نسبی ما بستگی دارند اینکه مثلا چنار چند سالش است و بعضی برگهایش آفت زده و…را احتیاج به بررسی دقیقتری است. پس آگاهی ما نسبت به هر چیزی نسبی است.

    ما نسبت بخود چقدر آگاهایم؟ احساس درونی ماهیچگاه قابل انتقال به دیگری نیست چون رنج و دردو شادی و…اما تفکر را می توانیم بیان کنیم و رفتارو گفتار ما بیانگر تفکر ماست.از این رو فکر و گفتار و کردار بیانگر ماهستند، این سه به هم مرتبطند وخلل در یکی خلل در دیگری است . فکر و گفتار و کردار نیکو تنها کرم و مهربانی به دیگری نیست بلکه مبارزه با دروغ است زیرا دروغ صدمه به انسان بودن و انسانیت است .انسان راست گو با شهامت است هر چرا و تردید برایش یک امکان و دری است.حال آنکه ایمان درها و امکانات را بسته و خرد و تفکر را تعطیل وخفه می کند و پایه دروغ است.

    هر چه بیشتر به خود و انسان بودنمان ارزش قایل شویم،از دروغ فاصله گرفته فکر و خرد را پیشاهنگ قرار می هیم.خرد برتر از هر چه ایزد بداد/ستایش خرد را به از راه داد.

    نظام ملایان دروغگوو خدعه گری بزرگ است و ملت ایران باید حساب دستش باشد که با چه افرادی طرف است!

     
    • فریبا خانم، سلام
      روحانی به این علت بعضی از وعده های خود را نتوانست عملی کند که اسراییل و عربستان و بعضی از گروههای برانداز که شاید شما سنگ آنها را به سینه می زنید با پول تقدیمی سعودی، بعضی از جمهوریخواهان تندرو را خریدند و بعد آنها ترامپ را البته با وسوسه پول خرید اسلحه سعودی، به خروج غیر قانونی و غیر اخلاقی از توافق برجام قانع کردند ، در کنار اینها عده ای خاین در داخل کشور که بعید نیست مهره همان خارجی ها باشند هم سفارت سوزی راه انداختند.

      یک کلمه خدعه را شنیدید ولی معنی آنرا متوجه نیستید ، تمام سیاستمداران دنیا در کل تاریخ در جهت منافعشان، ممکنست رقبای خود را فریب دهند، حتی اگر منظور امام خمینی از خدعه آن بوده که منظور شماست، آیا این کار او در مقابل مثلا دستور ریس جمهوری آمریکا که بمب اتم بر سر غیر نظامیان ریخت و هزاران تخلف و جنایت سیاستمداران همان دمکراسی ها که شما شیفته آنها هستید اصلا جای بحث و بررسی پیدا می کند. ؟ آمریکا و غرب با بهانه هایی که خودشان معترف شدند دروغ و پوچ بوده به عراق حمله کردند و خاورمیانه را آتش زدند، چند نفر در آمریکا و اروپا به خاطر این جنایت حاصل از حمله بی دلیل محاکمه شدند ؟ اما شما تحت تاثیر شبکه های ماهواره ای انگلیس و امریکا و سعودی یک کلمه خدعه را از میان هزاران سخنرانی پیراهن عثمان کرده اید.

      در خاتمه شما که اینقدر با همه مخالفت می کنید ، لطفا یک گروه سیاسی ایرانی برانداز یا غیر برانداز را نام ببرید که بتوانید از اقدامات آن دفاع قوی کنید و ما هم بتوانیم شما را نقد کنیم، نمیشود که شما فقط مدعی باشید و حمله کنید چون همانطور که دیکته نانوشته خطایی هم ندارد و شما مثل الان ممکنست دچار توهم شوید و خود را حق مطلق و بدون خطا فرض کنید ، نگو که این گروه هنوز به وجود نیامده که قابل قبول نیست و به قول کشاورزان وعده سرخرمن می شود.

       
      • جناب محمد،چهل سال در حکومت هنوزهم ملایان از سنگ پا روی شان بیشتر است. شما زمانی که به عنوان یک پدر پول اندازه یک نان را دارید به فرزندتان قول چلوکباب یایک دست لباس را نمی دهید هرچند که ملت برای این حاکمان چون فرزندان یتیمند. دروغ آنجاست که بی مسولیتی است آنجایی که بی تفاوتی و وعده های بی سر و ته است ، آنجایی که دکتر فرشیدهکی و کاووس امامی کشته می شوند و وعده به زلزله زدگان داده می شود و….از هر جا بگیریم همه سرنخها به دزدی و دروغ می رسد.یک فرد باید آنقدر یک انسان باشد که بداند چه می گوید و می کند و اگر نمی تواند باید بکنارد و کنار بروداما مگر مفت خوری اجازه می دهد!

        من ناقد نظامم و نویسنده ای در حد دانشم هستم ، به اندازه کافی گروه های مختلف نیز وجود دارند، دلیل نمی شود که هر کس باید در گروهی خاص باشد. البته این بسیار مفید است .هر کس به عنوان یک انسان در هر جای دنیا اگر شاهد ظلمی است نباید ساکت بنشیند.

         
    • 1- تعبیر “جناحان”غلط است،جناح در عرف سیاسی یعنی یک دسته و گرایش سیاسی،و جمع آن در لغت فارسی می شود “جناح ها” نه “جناحان”.چنانکه “آخوندها”صحیح است نه “آخوندان”!

      2-مزخرف نگویید،مرحوم امام خمینی رحمت الله علیه نه اهل خدعه و فریب بود و نه هیچگاه گفته است :”من خدعه کردم”.اگر ایشان جایی در گفته یا نوشته ای چنین گفته است آنرا رفرنس کنید و مزخرف نبافید.

      3- آنچه که ایشان بعد از سوء استفاده گروههای فاسد و محارب از آزادی های بعد از انقلاب گفتند این بود که :ما وعده آزادی دادیم و عمل هم کردیم و گروهی سوء استفاده کردند،از این ببعد قاطع با متخلّفان از قانون برخورد قانونی می کنم،این تمام محتوای حرف ایشان بوده است در این جهت که آزادی ها در جامعه اسلامی و بر اساس خواست و رای مردم باید در چهار چوبه قوانین باشد،و آزادی و وعده آزادی به این معنا نبوده و نیست که همه آزادند حق آزادی خویش را اعمال کنند هرچند که اعمال چنین حقی مستلزم نقض قوانین باشد،این در هیچ جای دنیا و در هیچ دموکراسی وجود ندارد،یعنی آزادی در هیچ دموکراسی و هیچ سیستم حقوقی یا حکومتی “مطلق” نیست،آزادی فقط در محدوده قانون.

      4-با توضیحات فوق روشن شد که :دروغگو و خدعه کننده،نویسنده مطلب بالاست که با حسودی و بی تربیتی،منتخب اکثریت مردم ایران را به دروغگوئی نسبت داد.
      مودب باشید

       
      • سیّد، واقعا چه بگویم که نگفتنش بهتر و آب در هاون کوفتن است ضمن سپاس از تصحیحات املایی، کاش شما آن غلط غلوطهای کوفته در مغز و چشمتان را هم تصیحیح می فرمودید چون گفتن خمینی در روز روشن و نه درگوشی ;من خدعه کردم .
        اما، آزادی را البته جنایتکاران و دزدانی چون خلخالی ویزدی و…. خامنه ای بدست آوردند.
        این حسودی را نفهمیدم که از کجا آمد!

         
      • توضیحی کوتاه; من فکر می کنم دلیل “ان” اضافه کردنم ناخودآگاه به دلیل آسان بودن تلفظش از “ها” است.وقصد توهین نیست. که البته باید دقت کنم. سپاس

        آزادی را تا شما چه تصورش کنید! آزادی یک پرنده در قفس یا آزادی پرنده درآسمان؟
        و اما در مورد آزادی نیز بحث زیاد شده، آزادی ربط مستقیم با قانون دارد و فرق من و شما در دو دیدگاه است که من احکام شرعی را قانون بشری نمی دانم و توهینی به مقام انسان و انسانیت دانسته واحکام دینی را بدون آزادی و تبعیضی می دانم که نمونه اش نیز اکنون ایران است.

         
  99. لطفأ گوش کنید. من درست میشنوم!! این متخصص میگه مادر امام رضا مال اطراف فرانسه هست!! درست شنیدم!؟ /// امام زمان هم میگه اسراییلی هست!!
    https://youtu.be/5VyV5leKxso

     
    • تعیین نسب مادران ائمه از بنیان های اعتقادی نیست و بحث در آن صرفا صبغه تاریخی دارد.این مطلب که مادر ایشان باعتبار کنیز بودن از بلاد کشور فرانسه باشد مسلّم نیست،چون با توجه به منابع تاریخی روایی اصل و نسب ایشان به طور قطع مشخص نیست،بلکه با توجه به ام ولد (کنیز) بودن ایشان و اسامی مختلفی که داشته اند،برخی با تکیه بر اینگونه شواهدی احتمالات مختلفی داده اند،در واقع بطور کلی در مورد نسب ایشان سه احتمال مطرح است:

      ۱- ایشان کنیزی از بلاد جنوب اسپانیا و یا فرانسه بوده اند.

      ۲- ایشان کنیزی از بلاد جنوب مصر و شمال آفریقا (تونس کنونی) بوده اند.

      ۳- ایشان کنیزی از بلاد ایران بوده اند.

      نمی توان هیچیک از این اقوال را به صورت حتم صحیح دانست اما آنچه با سایر شواهد سازگاری بیشتری دارد، گزینه دوم (یعنی جنوب مصر) می باشد.

      در اینمورد به این لینک رجوع کنید:

      http://shobhe.net/Archives/3356?print=1

       
  100. جناب مرتضی – تمام گفتار و کردار و نوشته های شما در این سایت مرا به یاد حزب اللهی های اول انقلاب می اندازد. که ما هم خودمان جز آنها بودیم چنان غلیظ از این انقلاب دفاع می کردیم . شما باید فهمیده باشید که بسیاری از کسانی که سالها در این سایت نوشته اند و یا هنوز مینویسند در یک دوره ای طرفدار سفت و سخت ج.ا. بوده اند. برای ما حدود ده سال بود. ولی در آن زمان تنها منبع های آکاهی ما روزنامه ها و رادیو تلویزیون ج.ا. بود. ما در همین دوره هم گاه چیزهایی می دیدیم که اصلا به نظرمان درست نبود ولی همیشه برای خودمان توجیه می کردیم. در هر صورت وقتی اینترنت و ماهواره آمد می دیدیم و می خواندیم و …. ولی دیگر آن توجیه کردن هایمان کارساز نبود.
    من شخصا احساس می کردم که فریب خورده ام. میخواهم بگویم ما بیمار نبودیم که به یکباره علیه ج.ا. جبهه بگیریم به یکباره باورهای ده ساله خود را فراموش کنیم . اگر می خواستیم باز مثل گذشته ادامه دهیم باید وجدان خود را تعطیل می کردیم که
    آن هم نشدنی است. تا وقتی باور داشتیم که از حق دفاع می کنیم در کنار ج.ا. ایستادیم.
    این دفاع های سرسختانه شما از این فاجعه هایی که پیش آمده و هر روز به چشم می بینیم اصلا از شخصی که ادعا می کند مرد خداست پذیرفتنی نیست.
    شما بعد از 40 سال هنوز در باره اصلاحات می گویید ولی چگونه ؟ آیا شما کمترین کورسویی از جانب دست اندرکاران این نظام می بینید. آیا دهن کجی همه مسئولان به مردم را نمی بینید؟ در چنین دوران سختی برای مردم راهپیمایی اربعین الویت دارد به کمک به مردمی که پول های خود را نزد موسسه هایی با اطمینان به ج.ا. امانت گذاشته اند و موسسه هم آنها را دزدیده اگر هم اعتراض کنند با باتون و زندان جوابشان میدهند. و بسیار بسیار مورد های دیگر که خود بهتر از من میدانید.
    شما آیا پیمانی با خدا یا آیت الله خمینی بسته اید که در هر شرایطی از ج.ا دفاع خواهید کرد ویا جیزی شبیه به این؟ چون تمام فساد وستم و … چنان روشن و آشکار است که حتی اکر چشمان خودتان را هم ببندید نمی توانید آنها را احساس نکنید.
    امیدوارم خدا شما را از راه کجی که در پیش گرفته اید به راه مردان خدا یعنی آنچه که باید با شید راهنمایی کند.
    با احترام

     
    • بنظر می رسد شما یکی از گذشتگان این سایت هستید که همه نوشته های مراد دیده و می بینید و از نام قبلی خود درگذشته اید! و به نام اختصاری ن.م. کوچ کرده اید و هیچ سمت وسویی ندارید جز نقد شخصیت من و ایراد برخی اتهامات و مقایسه با این و آن و برخی داوری ها.من قبلا بارها گفته ام که نقد شخصیت-اعم از شخصیت من یا دیگری-در بازار اهل معرفت و علم و در وضع رسانه ای امروز ارزش و اعتباری ندارد و برای تکامل خود و دیگری باید به نقد محتواها و مفاهیم و استدلالها پرداخت.از این جهت مهم نیست که شما چه نوع داوری در مورد من داشته باشید یا بخواهید با یک سلسله کارهای تلقینی و روانی بر روش کاری کسی تاثیر گذاری کنید. از این جهت این را می نویسم و اگر آی دی فوق -هرکس هست- روش خود را در تهمت زدن و نقد شخصیت که بنوعی حاکی از کینه ورزی یا احساس ضعف و حقارت یا رشک بردن است تغییر نداد، دیگر اعتنایی به صاحب آن نخواهم داشت مگر اینکه بحث و نقد بحث و نقد محتوایی و ناظر به ادله و استدلالها باشد.
      بنده هیچ جا نگفته ام من مرد خدا هستم،رابطه انسان و خدا رابطه خاصی است که بازگشت به نوع معرفت انسان و نیّات او و میزان اخلاص او می کند و اینگونه مسائل شخصی را نباید اهرم فشارو چماق بر رویکردهای اجتماعی یا طرز تفکر او قرار داد.

      اینکه شما قبلا حزب اللهی بودید یا نبودید نیز دخلی در نوع دریافت های فعلی شما یا درستی یا نادرستی آن ندارد چنانکه دخلی در نوع داوری شما در کج بودن یا نبودن راه دیگران ندارد.نیز صرف تحولات رسانه ای و پیدایش ماهواره و نت و شبکه های اجتماعی عیار درستی یافته های فعلی شما،من یا دیگری نیست،مسائل سیاسی ،اجتماعی و فکری و اعتقادی را باید مستدل بررسی و تحلیل کرد،چون مظاهر تمدن جدید مثل تحولات انفورماتیک و ماهواره و نت و شبکه ها چیزی نیست که فقط در اختیار شما باشد،این تحولات اکنون بستر تحولات فردی و اجتماعی همه انسانهاست،پس مهم اینجا اصل این ظرفیت ها نیست،مهم محتواها و میزان صحت و سقم داده های رسانه ای است که داد و ستد می شود.بنده جزمیت خاصی در دفاع از همه چیز و همه کس ندارم اما با جزمیت مخالفان در نفی همه چیز موافق نیستم،البته به اصل جمهوری اسلامی ایران رای داده ام و به آن اعتقاد دارم علیرغم همه فرازها و فرودها و ضعف ها و قوت ها،و بنظرم پس زدن نظامی که زائیده انقلاب عظیم و عمومی مردم ایران در 40 سال قبل بوده است نه کار آسانی است و نه بصلاح مردم ایران است، خصوصا با این روش های غیر اخلاقی و کینه توزانه و فریبکارانه نوع اپوزیسیون این جمهوری که معلوم نیست تاریخ و جغرافیای این مملکت را بکدام ناکجا آباد خواهد برد،از این جهت بشدت با براندازی و حرکات تخریبی با استفاده از رسانه های جدید که اطلاعات و اخبار اعم از درست و نادرست آن در ثانیه ها بلکه صدم ثانیه ها جابجا می شود و احیانا اثرگذاری های سوء یا نیک را نیز بدنبال دارد،مخالفم و معتقدم جامعه ایران اسلامی چنانکه تاکنون با شدت و ضعف یا فراز و نشیب یا تندی و کندی رو به پیشرفت بوده است همگام با تحولات جهانی و مدرنیته،در آینده نیز چنین خواهد بود و نسل فعلی و نسل های آتی این جمهوری را -علیرغم معدودی اپوزیسیون اشتباه کار و کج سلیقه- حفظ خواهند کرد و آنرا با تکیه بر داده های علوم جدید به پیش خواهند برد،علیرغم بدخواهی دشمنان ایران و اسلام که دست شان از منافع نامشروعشان در ایران قطع شده است.از این جهت بنده روش رفورم و اصلاح و کار آمدتر کردن قوانین و مدیریت ها را روش متعیّن و ناگزیر وضع فعلی جامعه مان می دانم و ضمن موافقت با اصل انتقاد دلسوزانه و پیگیری آن و مشارکت های فعال در انتخابات ها و اصلاح رویکردها که تاکنون هم چنین بوده است و پرهیز از تفرقه و بخطر انداختن تمامیت ایران اسلامی ،با براندازی ونغمه های تفرقه افکنانه و بی توجه بمنافع ملی،مخالفم چون جامعه ما الان نه جامعه زمان شاه است و نه جامعه اوان انقلاب و یکی دو دهه قبل. نیز بر اساس درکی که از اسلام و کتاب و سنت دارم،هم بطور بنیادی با سکولاریسم سیاسی مخالفم،هم آنرا با جامعه عمیقا دینی ایران ناهماهنگ می دانم.
      نیز رویکرد من در مسائلی که از سوی مخالفان مطرح می شود بررسی دقیق اسنادی و محتوائی آنهاست،و من مقلد کسی نیستم نه در شرق نه درغرب،بلکه مسائل را- اعم از مسائل بنیادی اعتقادی و اعم از جزئیات رخدادهای گذشته و حال جامعه- یک به یک بررسی سندی و محتوائی می کنم و بر خلاف اپوزیسیون ایده آلیست و غیر رئال ،معتقد نیستم مثل مارکسیستها هدف وسیله را توجیه می کند بنابر این بگوییم مباح است برای نفی وضع موجود و نفی جمهوری اسلامی به هر دروغ و نیرنگ و مغالطه ای که معمول در رسانه های فعلی است تمسک کنیم.
      شما نیز سعی کنید بجای نقد شخصیت و داوری های مقایسه ای غلط یا درست،محتواهای انظار اشخاص- اعم از من یا دیگری-را بررسی کنید و از تهمت زدن و نسبت های خاله زنکی برای تخریب حریف یا از میدان بیرون کردن او پرهیز کنید.
      شما فرض کنید راه من کج و اهداف من نادرست و روش های من ماقبل تاریخی!و فهم شما و روش های شما مدرن! بالاخره شما درکی از مسائل دارید،من درکی دارم و دیگری نیز درکی دارد،و هرکدام آراء و نظرات یکدیگر را می بینیم،داوری می کنیم،نفی یا اثبات می کنیم و..پس در این میان باید دید نگرانی ن.م. از سید مرتضی چیست؟! مقصود شما این است که من اینجا ننویسم یا حتما باید برداشت هایم با شما طابق النعل بالنعل باشد؟! خوب هیچکدام از اینها در اختیار شما یا دیگری نیست،من هروقت خواستم در فضای عمومی حضور پیدا می کنم و می نویسم،هروقت هم نخواستم یا خسته شدم یا فرصت نکردم حضور پیدا نخواهم کرد،و هیچ الزامی هم ندارم که مثل شما فکر کنم،مهم این وسط این است که شما حزب اللهی سابق و غیر حزب اللهی لاحق ،این نکته را خوب درک کنید که جهان امروز جهان استدلال و فهم و اقناع است نه جهان شانتاژ و تحمیل و اثر گذاری روانی از طریق نقد و تخریب شخصیت چون به اخلاق نیز باید اندیشید.

      با احترام

      ———–

      درودگرامی
      من نیز باورم بر این است که هرگز به نقد شخصیت افراد فرو نشویم. بل رفتار و گفتار و آثار و نوشته های همدیگر را نقد کنیم. کاری به این نداشته باشیم که یکی روانی ست یا فرزند چندم خانواده است و عقده ای ست یا حسود یا شکلش چگونه است و فقیر است یا ثروتمند و….
      با احترام

      .

       
      • جناب مرتضی – چرا اینقدر برافروخته شدید؟ این نقد شخصیت که هرگاه از پاسخ باز می مانید تلاش میکنید به صورت مخاطب خود بکوبید دیگر چه صیغه ای است؟ در حکومت های دیکتاتوری مفهومی بنام دشمن ساخته اند که هرآنجه شکست و اشتباه و بدبختی است به گردن آن بیاندازند. و یکی از دستاوردهای ج.ا. هم که در علوم سیاسی باید به اسم ج.ا. ثبت شود و شما همیشه از استفاده می کنید وجود افراد – خودسر – است که در همین پست از آن درپاسخ به مخاطب خود بارها استفاده کرده اید. ودیگری هم این – نقد شخصیت – است که شما در هرکجا کم می آورید از آن استفاده می کنید. اگر من به شما انتقاد می کنم از اینکه این همه فاجعه های گوناگون را می بینید و تمام آنها را تقریبا بدون استثنا توجیه می کنید آیا این نقد شخصیت است؟ اگر من شما را مرد خدا که نامی دیگر برای آخوند وروحانی است می نامم این نقد شخصیت شماست که شدید به من می توپید که من کی گفته ام من مرد خدا هستم. من در این نوشته کوتاه کجای آن به شما توهین کرده ام که مرا متهم به توهین می کنید.
        و باز هم همان بازی شیرین که دیگر تردیدی ندارم آنرا بسیار دوست میدارید و دوباره مرا متهم کردید که من قبلا با نامی دیگر می نوشته ام. ودر بخشی هم که تهدید به ندادن پاسخ کردید خدا را سپاس گفتم چون فکر کردم که از من هم می خواهید به کلانتری -فتا- شکایت کنید.
        ظاهرا انتقاد از شما در مورد فریبا بسیار به شما سنگین آمده –…… و از تهمت زدن و نسبت های خاله زنکی برای تخریب حریف یا از میدان بیرون کردن او پرهیز کنید. –. نگرانی ن.م. از سید مرتضی چیست؟ شما درک می کنید چه می گویید؟ آیا چند انتقاد این همه شما را آشفته کرد ؟
        شما در پایین همین پست نوشته خود را که آنارشیست را پند می دهید بخوانید و کمی از گفته های خود را به گوش بگیرید.
        بدون تردید کسان دیگری هم در این سایت نوشته من و پاسخ شما را خواهند خواند و قضاوت را به آنها بسپاریم.
        قبلا به شما گفته بودم که شما تلاش می کنید دیگران را تحریک کنید. همان کاری که با مزدک و آرتین و دیگران کردید. ولی من سعی میکنم به دامی که آنها افتادتد نیفتم و تلاش میکنم خویشتن دار باشم.
        یکبار دیگر نوشته و لحن گفتار من و بعد پاسخ خود را بخوانید.
        با احترام

         
        • من در غیر مورد توهین به مقدسات یا توهین به بزرگان این کشور که در قانون برای آن تعیین مجازات شده،هرگز به -بقول شما-کلانتری فتا شکایت نکرده و نمی کنم،البته در موارد تخلف و شکایت نیز اگر آنها بنا باشد حسب وظیفه بسراغتان بیایند،بر اساس همان آی دی و همان مختواهای مورد شکایت که هنوز روی این سایت ثبت هست یا برای آنها ارسال و ثبت شکایت شده خواهند آمد و کاری به این ندارند که کسی الان با چه آی دی می نویسد!
          با احترام

           
    • ن.م گرامی این سید ////////// سر در نوندونی//////////////////داره .شما توقع دارید اینهمه امتیازو بگذاره و به شما بپیونده؟

       
  101. اخوار از سایت چوپون سردار/* شکست خورده: سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در مراسم افتتاحیه هفتمین دوره مجلس شورای این کشور در خصوص سیاست‌های داخلی و خارجی ریاض سخنرانی کرد و به مسائل کشورهای یمن، فلسطین، سوریه، عراق و ایران پرداخت و اعلام کرد از تلاش‌های سازمان ملل برای پایان جنگ در یمن استقبال می‌کند.

    مش قاسم: پادشاه عربستان خودشو ملزوم میدونه بره جلوی مجلس کشورش و درباره سیاستهاش به مجلسیون کشورش توصیح بده. مقایسه کنین با این /// ما. خنده داره که /// ما ایراد میگیره از پادشاه عربستان که دیکتاتوره. حال ممکنه که اون دیکتاتور باشه ولی حداقل سالی یه بار میره توی اون مجلس و توصیحات خودشو میده. /// ما اونایی رو که خودش فرستاده توی اون طویله مثل یه زائده نجس باهاشون رفتار میکنه که حتی ارزش یه ساعت رفتن توی اون طویله و قشو کردنشون رو هم ندارن.

    /*: ک

     
  102. *اسماعیل بیشکچی ، نویسندە‌ی ترک میگوید :*

    در یکی از ‌مساجد ترکیە از شیخی شنیدم که در نماز جمعە با صدای بلند می‌گفت: “به خدا هر کس ترکی نداند بهشت را به چشم نخواهد دید”
    در آن جلسه مردی به شدت می‌گریست، من که چنین دیدم به نزد او رفتم و گفتم : مگر تو ترک نیستی و ترکی نمی‌دانی؟
    مرد گفت: برای خودم گریە نمی‌کنم، برای پیامبر اسلام گریه می‌کنم که ترکی نمی‌دانست !!

    *مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد*
    *که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد*

     
    • باسلام بر ناشناس عزیز
      تفسیر آیه شریف را از المیزان ملاحظه بفرمائید :

      ﻭ ﻗﻠﻨﺎ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻩ ﻟﺒﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﻜﻨﻮﺍ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻓﺎﺫﺍ ﺟﺎء ﻭﻋﺪ ﺍﻟﺁﺧﺮﻩ ﺟﺌﻨﺎ ﺑﻜﻢ ﻟﻔﻴﻔﺎ”.
      ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻘﺪﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ” ﺍﺩﺧﻠﻮﺍ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﺍﻟﻤﻘﺪﺳﻪ ﺍﻟﺘﻰ ﻛﺘﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﻜﻢ” ﻭ ﺁﻳﺎﺗﻰ ﺩﻳﮕﺮ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻘﺪﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻴﺎﻕ ﺑﺮﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺭﺽ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻗﺒﻠﻰ، ﻣﻄﻠﻖ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻳﺎ ﺧﺼﻮﺹ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﺼﺮ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
      ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ:” ﻓﺎﺫﺍ ﺟﺎء ﻭﻋﺪ ﺍﻟﺁﺧﺮﻩ” ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻭﻋﺪﻩ ﺑﺎﺭ ﺩﻭم ﻭﻳﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﻭم ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻄﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﻣﻔﺴﺮﻳﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺟﻤﻠﻪ:” ﺟﺌﻨﺎ ﺑﻜﻢ ﻟﻔﻴﻔﺎ” ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻠﻔﻮﻑ ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﻰ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
      ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺮﻕ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺑﻪ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﻛﻨﻴﺪ- ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﻨﺪ- ﻭ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﻯ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ.
      ﺑﻌﻴﺪ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻭﻋﺪﻩ ﺁﺧﺮﺕ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻀﺎﻳﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭﻝ ﺳﻮﺭﻩ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ:” ﻓﺎﺫﺍ ﺟﺎء ﻭﻋﺪ ﺍﻟﺁﺧﺮﻩ ﻟﻴﺴﻮﻭﺍ ﻭﺟﻮﻫﻜﻢ ﻭ ﻟﻴﺪﺧﻠﻮﺍ ﺍﻟﻤﺴﺠﺪ ﻛﻤﺎ ﺩﺧﻠﻮﻩ ﺍﻭﻝ ﻣﺮﻩ ﻭ ﻟﻴﺘﺒﺮﻭﺍ ﻣﺎ ﻋﻠﻮﺍ ﺗﺘﺒﻴﺮﺍ” ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻔﺴﺮﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻟﻴﻜﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺻﺪﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﺎ ﺫﻳﻞ ﺁﻥ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺫﻳﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺮﻕ ﻓﺮﻋﻮﻥ، ﺑﻪ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﻛﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻣﻨﺰﻝ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺗﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﺑﻠﺎﻫﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﻗﺘﻞ ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺍﺳﻴﺮﻯ ﻭ ﺟﻠﺎﻯ ﻭﻃﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻓﺸﺮﺩﻩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻳﻢ (ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﻭ ﺟﻠﺎﻯ ﻭﻃﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻜﭙﺎﺭﭼﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﻞ ﺁﻣﺪﻧﺪ).
      ﻭ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻪ، ﻧﻜﺘﻪ ﻓﺎء ﺗﻔﺮﻳﻌﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺟﻤﻠﻪ:” ﻓﺎﺫﺍ ﺟﺎء ﻭﻋﺪ ﺍﻟﺁﺧﺮﻩ …” ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻣﺘﻔﺮﻉ ﺑﺮ ﺟﻤﻠﻪ:” ﻭ ﻗﻠﻨﺎ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻩ ﻟﺒﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺳﻜﻨﻮﺍ ﺍﻟﺎﺭﺽ” ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻭﺟﻪ ﺳﺎﺑﻖ ﻫﻴﭻ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺮﻳﻊ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﻰ ﺁﻳﺪ
      مصلح

       
  103. به یاد مجید عزیزی

    آقای نوری زاد
    مجيد عزيزي فعال حقوق بشر و فعال حوزه زنان كارشناس بازيگري سينما(سمت چپ در نمایشگاه شما) كه از جنبش دختران خيابان انقلاب نيز در شيراز حمايت كرده بود و پس از باز داشت و ضرب و شتم وحشيانه توسط نيروهاي انتظامي و امنيتي، به جرم تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان محکوم شده بود و حکم در دادگاه تجدید نظر هم ناعادلانه تایید شد، امروز بیست هشت آبان ماه پس از حضور در دادگاه بادستبند جلوی چشم مادر نگران وخانواده جهت اجرای حکم یک ساله به زندان عادل آباد شیراز منتقل شد مجید عزیزی در صفحه اینستاگرام خود امروز پستی گذاشت و نوشت من نمیتوانستم در برابر ظلم ستم تبعیض علیه زنان سکوت کنم ماهم صدای رفیق در بندمان میشویم و سکوت نمیکنیم
    بنای ازادی
    بی مرگ و خون
    کی میسر شد؟
    اینست عشق من
    میدانی
    من ایرانیم……….

     
    • هسته اصلی ولایت فقیه همان داعش است که زنان رابرده و کنیز می داند وسایلش هم احکام ضد بشری شرعی است در راس نیز لاری جانی و طائب و خامنه ای و…دیگر داعشیانند.

       
  104. سلام آقای نوری زاد گرامی

    《 آه ای “تردید” گمشده!! 》

    1⃣ زنده‌یاد “احمد شاملو” حسرت‌زده‌ و سوگوارِ یقینِ از دست‌ رفته، سرود:
    《آه ای یقینِ گمشده/ ای ماهیِ گریز…》

    2⃣ و زنده‌یاد “احمد عزیزی” که فیلسوفان را راهزنان و سارقان ایمان و یقین می‌دانست، نوشت:
    《این فیلسوفان خلق شده‌اند تا دمار یقین‌ها را در بیاورند، تا شک‌ها را پرورش دهند، شک‌شان مثل موریانه به قندان یقین می‌زند…》

    3⃣ و ما چقدر رشک بردیم و می‌بریم به ایمان و یقین آن جوان که در پاسخ این پرسش پیامبر که《چگونه صبح کردی؟》، گفت:《صبح کردم در حالی‌که اهل یقین هستم》……….

    4⃣ “اریش فرید” اما، از مخاطراتِ یقین سخن گفت، و سرود: 《تردید مکن به آن‌کس که می‌گوید می‌ترسم/ بترس از آنکه می‌گوید تردید را ابداً نمی‌شناسم》.

    5⃣ و “نیچه” مخاطرات یقین را بیشتر از دروغ دانست و نوشت: 《”یقین‌ها” برای حقیقت، دشمنان بزرگتری از “دروغ” هستند》.

    6⃣ و “وندرپست” نیز با مطالعه‌ی تاریخ زندگی بشر، یقین را بسیار مخاطره‌آمیز یافت و نتیجه گرفت: 《انسانها وقتی یقین پیدا می‌کنند که در هر زمینه‌ای حق با آنها و اعتقاداتشان است؛ از هر حیوان درنده‌ای خطرناک‌تر و بی‌رحم‌تر می‌شوند》……….

    7⃣ واقعیت این است که “یقین‌” مطلوبِ همیشگی انسان بوده و هماره از او دلبری کرده است. ما ابهام و رازآلودبودنِ جهان و اضطرابِ اجتناب‌ناپذیرِ ناشی از آن‌را برنمی‌تابیم و در جستجوی قطعیت و یقین، و آرام و قرارِ حاصل از آنیم.

    8⃣ همیشه دلمشغول این پرسش بودم که 《آیا “تردیدها” برای نوع بشر آسیب‌زاتر بوده‌ و رنج و مرارت بیشتری بر او تحمیل کرده‌اند، یا “یقین‌ها”؟》 پاسخ‌های مبتنی بر باورها و تحلیل‌های انتزاعی را نمی‌پذیرم؛ چون از بطن و متن واقعیتِ زندگی انسان اخذ نشده‌اند و نمی‌توانند اقناعم کنند و متقاعدم سازند. از این رو، پاسخ پرسشم را با جُستن مصادیقی در تاریخ زندگی بشر و همچنین زمانه‌ی خودمان می‌جویم، و بی‌هیچ‌گونه توضیح و تفسیری، می‌گذارم تاریخ و زمانه، خود سخن بگویند:

    9⃣ “ایوان مخوف” را می‌یابم که او را عداد فاسدترین، خونریزترین و سخت‌کش‌ترین حکام تاریخ زندگی بشر دانسته‌اند، و او خود را 《ماموریت‌یافته از سوی خدا و مسیح برای نجات و رستگاری روسها》 می‌انگاشت.

    و “موسولینی” را، که خود را 《نظرکرده‌ی خدا》 می‌پنداشت.

    1⃣1⃣ و “هیتلر” عامل کشتار پنجاه تا هشتادوپنج میلیون انسان را، که می‌گفت: 《من مسیری را می‌روم که خدا به من دیکته می‌کند و اعتمادبه‌نفسی کسی را دارم که در خواب راه می‌رود》.

    2⃣1⃣ و “صدام حسین” را، که حتی پس از دستگیری‌اش، بی‌آنکه ذره‌ای احساس ندامت کند، با قرآنی در دست، هزاران کشته به فرمان خود را، خائنینی می‌نامید که مستوجب مرگ بودند.

    3⃣1⃣ و پیرترین باصطلاح رئیس‌جمهور جهان “رابرت موگابه” را، که در ۹۳‌ سالگی و پس از ۳۷ سال زمامداریِ سرکوبگرانه، باز هم از قدرت دل نمی‌کَند و آن‌را “ماموریتی آسمانی و الهی” می‌دانست که نمی‌تواند از آن سر باز زند.

    4⃣1⃣ و آن داعشیِ اسیر شده در عراق را، که اصرار داشت او بلافاصله بکشند(شهیدش کنند) تا “ناهارش با پیامبر بخورد”. و عراقیان نیز به تمسخر به او گفتند: “بعد از ناهار تو را خواهیم کشت، تا “بروی ظرف‌های ناهار پیامبر و همنشینان‌اش را بشویی!”

    5⃣1⃣ و چرا راه دوری برویم؛ حکمرانانِ “خود حق مطلق پندار” خودمان را، که با این‌همه تباهی و خسارت و فلاکت متراکمی که بر مردم سرزمین‌مان تحمیل کرده‌اند، خود را نمایندگان انحصاری خدا برای حاکمیت بر انسان می‌انگارند.

    6⃣1⃣ واقعیت این است که “همه‌ی انسانها فکر می‌کنند خدا همان سو ایستاده است که آنها ایستاده‌اند و طرفدار آنهاست”. و این “خدا را طرفدارِ خود پنداشتن” بویژه آنگاه شدت می‌یابد که در زمینه‌‌ یا زمینه‌هایی (بویژه ثروت و قدرت) ارتقا یابند و “فاصله‌”ای بیابند با دیگرمردمان. و اینجاست که بخاطر همین تمایز، خود را مشمول عنایت ویژه‌ی حق‌تعالی و پشتگرم به حمایت او می‌پندارند.

    7⃣1⃣ آری، اینها نتایج یقین‌هایند؛ همان یقین‌هایی که مردم دیگر سرزمین‌ها هوشمندانه به مخاطرات‌شان پی برده و از آنها دست شسته‌اند. اما همین یقین‌ها کماکان در متن زندگی اهالی خاورمیانه جاری‌اند؛ و پیروان مذاهب گوناگون اسلامی پیوسته از همدیگر می‌کُشند، و همه‌ی طرفهای درگیر نیز کشته‌های خود را “شهید” و مخالفان خود را دشمنان خدا می‌انگارند.

    8⃣1⃣ من هنوز هم دلبرده‌ و مشتاق ایمان و یقین امام علی هستم که می‌گفت: “اگر پرده‌ها کنار رود، ذره‌ای بر ایمان من افزوده نمی‌شود”، اما این دلبردگی و اشتیاق و ایمان را به خلوت زندگی شخصی خود می‌برم و از تلقی‌ آن بعنوان یک امتیاز در عرصه‌ی زندگی اجتماعی می‌پرهیزم. و برآنم وقت آن فرا رسیده است که بطور اجتناب‌ناپذیری از بسیاری از یقین‌هایمان بکاهیم و به تردیدهایمان بیفزاییم.

     
  105. محمد نوری زاد

    سلام و درود دوستان خوبم

    بخاطر کمک هایی که در این مدت بجساب جناب حسن یزدانی واریز فرموده اید، از تک تک شما خوبان سپاس مندم. از ضرب المثلِ “کفگیر و دیگ: کمک بگیرم و بگویم: دستِ تهی ام بسوی شما دراز است. برای کمک به خانواده های زندانیان سیاسی. که در این مدت، با کمک های شما، توانسته ایم اندکی از اندوهِ جمالِ این عزیزان را پس برانیم.

    کم یا زیادِ این کمک ها مهم نیست. مهم این است که بخودمان نشان بدهیم: در قبال عزیزانِ دربندمان، و خانواده هایشان، بی تفاوت نیستیم. بارها بچشم خود دیده ام که خوبانِ زندانی ما، با دیدن و شنیدنِ اینجور حمایت ها از خانواده هایشان، انرژی مضاعف تری برای پایداری یافته اند.

    پس، چراغ اول را کدامین دوست خوب ما روشن می کند؟ از ده هزار تومان تا ….. هرچه بیشتر بهتر. که اگر دستمان گشاده تر باشد، بخانواده های بسیارتری می توانیم کمک کنیم.

    سپاس که همچنان به محمد نوری زاد اعتماد دارید. من شمارگانی از این خانواده ها را تهیه کرده ام. که مرتب نیز بدان افزوده می شود. با جناب حسن یزدانی، ماه به ماه، و متناسب نیاز هر خانواده ها، امانت های نقد شما را بین خانواده ها سرشکن می کنیم. گرچه این کمک ها آنقدر نیست که بتوان سنگ بزرگی را از پیش پا برداشت. اما چرا نگویم: هستند خانواده هایی که اگر همین کمک های شما نبود، به تنگنا و مشقت در می افتادند.
    باز هم سپاس
    با احترام و ادب

    5022 2910 0283 6979
    به نام حسن یزدانی
    بانک پاسارگاد

    IR 020570021880010161663001

    شبای بانک پاسارگاد

    @nooriZADmohammad1331
    @MohammadNoorizad

     
  106. روزی جوانی نزد پدرش رفت وگفت: دختری را دیده ام و شیفته زیبایی و جادوی چشمانش شدم، می‌خواهم با او ازدواج کنم
    پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
    پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند، اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی خوشبختش کنی، او باید به مردی مثل من تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر کسیکه با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!
    پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید، ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.

    قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با که ازدواج کند؛ قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است! پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند. وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند!

    بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید. اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با اوازدواج خواهم کرد! و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پسر، پدر، قاضی، وزیر و امیر به دنبال او… ناگهان هر پنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند. دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
    من “دنیا” هستم!! من کسی هستم که اغلب مردم به دنبالم می‌دوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من ازخانواده، دین، ایمان ومعرفتشان می‌‍گذرند و حرص و طمع آنها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالیکه هرگز به من نمی‌رسند…

     
  107. علی مسکرانیان

    سلام مجدد خدمت دوستان
    بگذارید بررسی کنیم که این حکومت چرا تغییر نمیکند !
    سوال مهم
    اپوزیسیون این نظام چه جذابیتی دارند که برای اقبال مردم و قدرتهای خارجی از این حکومت بیشتر باشد ؟
    سوالهای مهم از اپوزیسیون
    مگر شما میتوانید باندازه ی این نظام شیعی در منطقه اشوب کرده و منافع قدرتهای بزرگ را تامین کنید و در جهت شیعه گستری تمام منابع خود را به مفت ارزانی کنید ؟
    این نظام هم ضد یهود است وهم ضد وهابیت
    کدامیک از شما چنین مشخصه ای دارید ؟
    این نظام در این 40 سال نشان داده انجاییکه فشار ببیند کوتاه امده وبا خسارت زیاد بدنبال تامین منافع قدرتهای بزرگ است !شما چگونه میخواهید بهتر از انها عمل کنید ؟
    در مورد مردم
    این نظام با تکیه بر خون شهدا و جانبازان ذخیره ای زوال ناپذیر در جهت مشروعیت خود فراهم میکند !شما با چه ذخیره ای که از خون بالاتر باشد بدنبال مشروعیت هستید ؟
    این نظام با بازی دادن تمام طیفهای مردم در مجلس و شوراها و ریاست جمهوری با فیلتر حداقلی مردم را قانع کرده و علیرغم تمام فشارها میتواند با یک شوی تبلیغاتی انها را به صحنه بیاورد !
    شما چطور میتوانید در برابر این نگاه حداقلی با نگاه حداکثری مردم را مجاب به اینده ای بهتر کنید ؟
    مشکل این است که از پهلوی به بعد تمام دست نشاندگان تو زرد از اب درامدند چگونه به شما اعتماد کنند ؟
    در این کشور موسوی و کروبی در قیاس با ماندلا که در داخل کشورش با تحمل مشقت و زجر صدای ازادی سر داد بمراتب از تمام فراریان خارج کشور مشروعیت بیشتری دارند !
    شما چطور میتوانید مدعی شوید که بدون تحمل ناملایمات داخلی توان مدیریت کشور را در این دنیای پر از تلاطم وناملایم دارید ؟
    سوالها زیاد است ومن به همین تعداد بسنده میکنم ولی معتقدم
    این نظام فقط به یک صورت نابود میشود!
    دخالت خارجی
    دیدیم صحبت تحریم چطور انها را به تلاطم انداخت ونتوانستند جلوی اشفتگی را بگیرند
    اصلا توان نداشتند
    این ارامش امروز از چیست ؟
    چیزی که حرفش مملکت را به بحران کشید چطور عملش اینچنین ارامش دارد ؟
    جواب ساده است
    کوتاه امده اند
    قولها را داده اند
    تضمینها را گرفته اند
    اینها را دستکم نگیرید
    قدرتهای جهانی هیچ حکومتی بهتر از جمهوری اسلامی در منطقه را نمیتواند حمایت کنند !
    بازی سیاست پیچیده نیست
    قاعده دارد
    قاعده را رعایت کنید
    مستدام ترید !

     
    • با مطالب شما در مورد پوچی،تفرقه و بی بنیانی و انزوای اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران،موافقم.

      نیز شما درست فهمیدید که اهداف دشمنان بر انداز جمهوری اسلامی اعم از باند فاسد و متکبّر ترامپ و دیگران،از تحریم های اخیر،بیشتر فشار روانی و ایجاد بی نظمی و تلاطم در ایران بود که مدتی است به بازار ارز و واردات و صادرات ایران آسیب زده است،آنها می خواستند و البته هنوز می خواهند که با فشار روانی ناشی از تحریم ها و فضولی های امریکا،مردم ایران را علیه حکومت منتخب خود تحریک کنند،البته محاسبات و ارزیابی های آنان غلط و مبتنی بر اطلاعات ناصحیح از جامعه ایران و در هم تنیدگی حکومت با مردم بوده است طبعا نتیجه نگرفتند جز اینکه قدم بقدم عقب نشینی کنند با عقب نشستن از صفر کردن صادرات نفت از ایران،یا معافیت دادن به فلان کشور و فلان کشور،در آینده نیز حتما مجبور به عقب نشینی های بیشتری خواهند شد چون محافل داخلی خود آنها آنها را تحت فشار قرار خواهند داد…

      اما در تحلیل اینکه “آرامش امروز از چیست”؟ دچار خطای تحلیلی هستید،چون هیچ خبر دقیق و موثقی و هیچ قرینه خاصی حکایت از “کوتاه آمدن” یا “قول دادن” یا “تضمین های خاص” ندارد،بلکه شواهد و قرائن داخلی و خارجی و اظهارات و عملکرد خود باند امریکائی همه حکایت از خلاف این چیزهایی دارد که شما بافتید.
      پس آرامش امروز و به تعبیری تحت کنترل درآمدن اوضاع و رو به بهبود رفتن مسائل مربوط به ارز و طلا ،ناشی از چیست؟

      اگر دقت کنید و غرض و پیش ذهن خاص نداشته باشید می فهمید که آرامش و رو به بهبود رفتن اوضاع و عدم تحقق آرزوها و اوهام و خیالات باند فاسد و متکبّر و پول پرست حاکم بر امریکا ناشی است :

      از ایستادگی و نهراسیدن ایران و حکومت ایران از زورگوئی امریکا

      از پایبندی بر اصول و حقوق غیر قابل اغماض در سیاست های داخلی و خارجی

      از اقتدار قضائی و امنیتی در پیشگیری از فساد و سوء استفاده و ایجاد هرج و مرج
      از دیپلماسی قوی و کارآمد و تکیه بر قوانین و هنجارهای بین الملل و قطعنامه های شورای امنیت و کنواسیون ها و قرار دادهای بین المللی و منزوی کردن باند فاسد حاکم بر امریکا

      از نظم و برنامه ریزی و زیرکی همه دستگاهها و قوای حاکم بر کشور خصوصا دولت روحانی

      از بهره گیری از ناسیونالیسم بجا و غیر افراطی و میهن دوستی طبیعی ایرانیان
      از پایبندی بر قرار دادها و تعامل با دیگر کشور و دیپلماسی عمومی و مراوده با اروپا و منزوی کردن باند خودخواه و احمق حاکم بر امریکا

      و…در یک کلام:برنامه ریزی جمعی و وحدت و پرهیز از اختلاف

      و اینها هیچ ارتباطی با کوتاه آمدن یا قول و قرار و..ندارد

       
      • فاسد تر از ” باند فاسد و متکبّر ترامپ و دیگران” باند فاسد و متکبّر ج.ا است که همتایش را در طول تاریخ بشر بندرت بتوان پیدا کرد.
        “آرامش امروز از چیست”؟ آرامش امروز از این جهت است که برادر کمونیست و مسلمان ک.گ.ب. پوتین به ترامپ پیام فرستاده که اگر از حجم تحریمها علیه ایران بکاهد او ایران و تمام دوستان تروریستش را از سوریه خارج خواهد کرد.

        اگر دقت کنید و غرض و پیش ذهن خاص نداشته باشید می فهمید که آرامش و رو به بهبود رفتن اوضاع و عدم تحقق آرزوها و اوهام و خیالات ناشی است :

        نقشه پیش از شروع تحریم ها به جمع کردن دلار و سکه از بازار و بعد دوباره وارد کردن آن به بازار و ایجاد آشفتگی در بازار و رساندن دلار به نزدیک 20000 تومان و به ورشکستگی کشاندن بسیاری از مردم و کلی پول به جیب زدن دولت و بعد رساندن قیمت دلار نه 15000 تومان که به مرگ بگیرند و به تب راضی کنند و نشان دهند که باشروع تحریمها آب از آسیاب تکان نخورد که بعد مفسرانشان مانند شما بتوانند سخنسرایی کنند و چنین فاجعه هایی را سفید نشان دهند.

        واقعا شما از این همه دروغ گفتن شرم نمی کنید. چگونه خود را ایرانی و میهن دوست می دانید و گرسنکی بیچاره گی تهیدستی در سیستان و بلوچستان در کردستان در خوزستان و …… می بینید و باز این همه دزدی و جنایت را در حق این مردم توجیه می کنید.
        شما وجدان خود را در سال 57 – 58 جا گذاشتید.

         
  108. سلام
    جناب نوریزاد بنظر شما کدام سناریو درست است؟
    البته نظر من این هست که نظرات و تئوریهای علمی و تخصصی چه سیاسی و چه جامعه شناسی زمانی میتواند کارکرد خود را داشته باشد که یک ملت و جامعه مدنی بر این باور باشد که با همدلی و مساوات اجتماعی و قبول شرایط منطقی بدون تعصبات قومی و مذهبی میتواند روی پای خویش بایستد و به این باور یقین داشته باشد و به سایر کشورهای متجاوز و سلطه گر و تمامیت خواه از لحاظ دیپلماسی جهانی نه بگوید … متاسفانه درکشوری هستیم که مافیای تمامی منابع اقتصادی ، سیاسی ، نظامی واداری و شئونات اجتماعی در اختیار یک گروه خاص است که بنام دین عدالت اجتماعی را قربانی میکنند و در پناه سکوت علمای دینی حقایق را پامال نمود و کارهای زشت خود را توجیه میکنند و متاسفانه مملکت را رو به ویرانه میکشانند

     
  109. روزی مریدی پرسید یا شیخ:
    آیا در باب ملیت حضرت آدم و حوا ، تفحص گشته؟
    برخی آنان را انگلیسی و برخی فرانسوی میدانند !؟

    شیخ گفت : وقتی که نه لباسی برای پوشیدن و نه خانه ای برای سُکنی داشته اند و تنها آذوقه آنان یک سیب بوده که خوردن آن هم “حرام” محسوب میشده و با این همه مصیبت باز هم فکر میکردند در ” بهشت ” ساکن هستند ، بطور قطع الیقین “ایرانی” بوده اند…!!!

     
  110. از کانال اکبر گنجی

    آیت الله خامنه ای برای چادری کردن زنان، به ایرانی گری و ملی گرایی توسل جسته است. او در این پروژه، تا آنجا پیش می رود که اعیان و اشراف ایران باستان را برتر از پیامبر اسلام می نشاند. به تعبیر دیگر، برساخته طبقه اشرف ایران پیش از اسلام را برتر از نظر پیامبر اسلام یا وحی محمدی قلمداد کرده و می گوید در این هیچ تردیدی نکنید. البته این مدعا مطابق فقه و کلام مسلمین کفرآمیز است، اما ولی فقیه از خدا هم برتر است. زن شناسی چادری او تا بدان جا پیش می رود که ادعا می کند یک زن چادری، با چادرش کل فرهنگ منحط غربی را شکست داد و از عظمت ایران و ملت ایران دفاع کرد. البته او آرای دیگری هم درباره حضور زنان در قلمرو سیاسی و برابری جنسیتی دارد که در این مورد نیز با توسل به نظریه ای درباب عدالت- که نظریه ارسطویی است- برابری جنسیتی را رد می کند. لطفا مقاله را بخوانید و مرا از نقدهای خود بهره مند سازید:

     
    • ایران از اقوام مختلف تشکیل شده و لباسهای محلی هیچکدام شامل چادر نمی شوند.از یک ملای بیسواد دروغگو چه انتظاری بیشتر از این است.

       
  111. جناب نوری زاد درود بر شما نمی دانم در باره قلمبیزم چه می دانید. مکتبیست که همه چیز را قلمبه در گلو می تپاند مثل بعضیا که نمی خوام اسمشونو ببرم اما در باره کلپتوکراسی چی شنیدید؟

    – «کلپتوکراسی» چیست؟

    «کلپتوکراسی» نوعی از حکومت است که بر پایه ٔ غارت اموال عمومی و تاراج منابع ملی بنا شده است.

    این نوع حکومت بیشتر در کشورهای توسعه نیافتهٔ دارای رژیمهای دیکتاتوری، سرزمین‌هایی که مردمش از سطح آگاهی اندکی برخوردارند و به حقوق خود واقف نیستند و از بلوغ سیاسی و فرهنگی فاصله دارند و همچنین اقتصاد آنها دولتی است دیده می‌شود. همسنگ فارسی مناسب و رسا برای این مفهوم ، «دز