یکی از دوستان به نام “رسول” با فرستادن عکسی از ضریح امام حسین(ع) و آگهی زیر:
☎️ تماس مستقيم
با ضريح مطهر سيدالشهدا
🕰 در تمام ساعات شبانه روز
📞شماره تلفن 009647435777777
که ظاهراً از طرف خودِ حرم منتشر شده، از من پرسید:
آقای نوری زاد، با این ادا و اطوارا، کل اعتقادات مردمو لوث نمیکنن؟
در پاسخش نوشتم:
رسول گرامی، برای خود شما، کدام امام حسین و امام رضا خواستنی تر است؟
امام حسین و امام رضایی که زیر هزار خروار طلا و نقره و آینه دفن اند یا امامانی که در زیر یک سنگ ساده آرمیده اند؟
آدمهای کوچک، با تزریق اشرافیت مفرط به مزار بزرگان، برای خودشان ناندانی درست می کنند! بی خیال ساده زیستی و اینجور توصیه های امامان.
باور کن همین اکنون اگر امام رضا از مقبره ی اشرافی اش بیرون بیاید و به سید ابراهیم رییسی قاتل بگوید: من نه تو را قبول دارم و نه این مضجع و گنبد و بارگاه اشرافی را، همین سید ابراهیم رییسی با بیل بفرق امام می کوبد که: برگرد سرجات و گرنه تکفیرت می کنم.
چرا؟ چون امام بفکر آبروی خود است و این جماعت بفکر نانی اند که از قلک و بارگاه امامان و امامزاده ها نصیب شان می شود!
نوزدهم آبان نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
مصاحبه حسن اعتمادی با محمد نوری زاد
اپوزیسیون داخل و خارج
https://www.youtube.com/watch?v=hFAnH5tdQgE
برنامه ی تفسیر خبر (ایران فردا)
مصاحبه با محمد نوری زاد
آقای نوریزاد!
فکر نمی کردم که اینقدر سانسورچی باشی! شما که به آزادی عقاید و نظرات معتقدی – به گفته خودت – چرا جای واژه پیامبر یادداشت من سه تا خط گذاشته ای؟ و جای /// بازی اش را هم سه خط گذاشته ای؟ مگر ایشان پس از همسر اولش سیزده تا زن نگرفت از عایشه ۹ ساله تا آن زن هفتاد ساله ؟ مگر به علت /// از خانه یکی از زنانش رانده نشد؟ مگر در آیه قرآن به خودش نمی گوید اینقدر زن نگیر امابرای هوسرانی از کنیزکان استفاده کن! یعنی شما از خود پیامبر هم مطالب واقعی زندگی او را سانسور می کنی؟ ایول
علی آباد کتول!
—————
مغزهای روستا فرار کردند به شهر، مغزهای شهر فرار کردند به مرکز استان، مغزهای مرکز استان فرار کردند به تهران و مغزهای تهران فروختند رفتند خارج. در تهران اغلب در جایگاه خودشان قرار گرفته اند. از تهران که کج می کنی سمت استان و شهرستان و شهر و بخش و ده، عقلانیت رقیق تر و حاکمیت روحانیت غلیظ تر می شود تا می رسی به یک جامعه ی بی طبقه ی توحیدی. در شهر تربت حیدریه یک زن مانتویی ندیدم، همه چادری. در هر شهر، در هر کوچه پس کوچه، یک پایگاه بسیج وجود دارد، مسجد جامع، پادگان سپاه، تابلوهای اداره اطلاعات، نیروی انتظامی، ستاد اقامه نماز، امام جمعه و چند ده امامزاده. با زنت راه بروی گیر می دهند سرکار علیّه کی باشند، دریغ از یک بند انگشت مکان که بنشینی با دوست دخترت چیپس بخوری، فقط سکس چت. داف و شاخ مال تهران و کلان شهرها است. از هر اداره در تهران یک کپی هم در شهرستان ها پِیست کرده اند که کار مردم از چانل آنان بگذرد و اسیرشان کنند. مدیریت ها هم کمپلت به آقازاده ها سپرده شده که ساکت شان کنند.
خیزش 97 قیام شهرها بود. یعنی حاوی یک کد است: خیلی باید ببخشین، دیگه باید بلند شین!
جناب مرتضی – ظاهرا سعدی تشریف بردن به اینستاگرام در کانالی بنام – نذورات – این حکایتشان نقل کرده و در همانجا نوشته اند.
بله جناب ن.م،اینجور دروغ پراکنی ها و کثیر میلیاردی دروغ ها در شبکه های اجتماعی و سوء استفاده از همه چیز-از جمله از شخصیت های برجسته علم و ادب-یکی از ابتلائات دوران ماست،همان تز مارکسیستها که هدف وسیله را توجیه می کند،من تصور می کنم اگر امروزه امثال شیخ اجلّ سعدی علیه الرحمه سر از گور در آوردند از این رفتارها و سوء استفاده های برخی،برعشه در آمده و دوباره بگور در خواهند غلتید!
به منظور تقویت مرجعیت آقای خمینی، مرحوم آیت الله منتظری، در نجف به بیت آیت الله حکیم رفته و با مرحوم حکیم و بعضی از اعضای دفتر گفتگو می کند. وی بعد از اینکه با مرحوم حکیم صحبت می کند، چند دقیقه ای هم با یکی از حواریون آیت الله حکیم، بابِ صحبت را باز می کند. مرحوم منتظری خود ماوقع را چنین شرح می دهد:
«چند دقیقه بعد یک سیدی که از علما و از حواریون آیت الله حکیم بود، آمد، نشست. ایشان، آقا زادۀ یکی از علما بود و از اطرافیان آقای حکیم بحساب می آمد. آقای عمید من را به او معرفی کرد که بله، ایشان آقای منتظری، از شاگردان آقای بروجردی و آقای خمینی هستند. یکدفعه دیدم سید گفت: “خدا لعنت کند انگلیسی ها را، خدا لعنت کند انگلیسی ها را، یک روز یک سید جمال الدین افغانی درست می کنند می اندازند جلو، یک روز هم یک سید خمینی می آید و روحانیت و دین و اینها را…”. من گفتم سید این چه حرفی است که می زنی؟ گفت نخیر، شما نمی دانید،-. بالاخره دیدیم اصلاً نمی شود با او مباحثه کرد، به آقای عمید گفتم پاشو، برویم»
خاطرات آیت الله منتظری، چاپ انتشارات انقلاب اسلامی فوریه ۲۰۰۱، ص ۱۱۸
اینطور یعنی خواستید وابستگی امام خمینی به انگلیسیها را ایهام کنید؟ اصلا بحثی که مرحوم شیخنا الاستاد آقای منتظری ره در این بخش از خاطرات عنوان کرده اند این است که ایشان رفته است به نجف برای اینکه در مورد صداقت مرحوم امام ابهام زدائی کند،چون تبلیغات سوء دشمنان روحانیت و رژیم شاه این بود که چهره امام ره را ملکوک کند و روحانیت و مراجع نجف را نسبت به ایشان بدبین کنند،چرا مطالب قبل و بعد این جملات را ذکر نکردید و اینکه عنوان بحث شیخنا در این بخش این بود:
“تماس با آیت الله حکیم برای رفع شبهات نسبت به آیت الله خمینی”.
در اینجا یعنی ص 256 از جلد یکم خاطرات،ایشان توضیح می دهند که من مطالبی در مورد دقت های سیاسی آیت الله خمینی برای عدم اختلاط با احزاب سیاسی رایج برای مرحوم آقای حکیم بیان کردم که موجب تعجب آقای حکیم شد،مقصود آیت الله منتظری در این بخش این بود که دشمنان روحانیت و دشمنان آیت الله خمینی با تبلیغات سوء و از جمله ادعای وابستگی ایشان به انگلیس شبهاتی در ذهن مراجع نجف ایجاد کرده بودند با توجه به اینکه آنها خیلی سیاسی نبودند،خلاصه تمام مقصود شیخنا الاستاد آیت الله منتظری قدس سره در این بخش این است که ایشان در گفتگوها و دیدارهایی که با بزرگان از مراجع قم و خصوصا مرحوم آیت الله حکیم داشته است این شبهات را از ذهن آنها دور کرده است.این مقصود مرحوم آقای منتظری است در خاطرات،بعد عثمان این سایت با شیطنت در اینجا فقط اصل این شبهه را نقل می کند! من اگر بخواهم عبارات قبل و بعد از این جملات را اینجا نقل کنم مفصل است و جا نمی شود،هرکس مایل است به آدرس پیش گفته یا نرم افزار مربوطه مراجعه کند تا بمیزان شیطنت عثمان این سایت و امثال او پی برد.
.
چه استناد محکم و علمی و غیر قابل رد و استواری آوردی، از یک فرد بی نام که او هم چقدر با سند سخن گفته که عثمان را مفتون و همه مخالفین عثمان را کیش و مات کرد .
واقعا مخالفینی که اینقدر استدلال و دلایل پوچ و بی ارزش را در وابستگی رهبر یک انقلاب بزرگ و مسالمت آمیز مطرح کنند خود برای بدبختی و 40 سال شکست خود کافی اند
جناب جاویدان سپاه ایران -بزرگترین اشتباه شما این است که دشمنی امریکا واسرائیل و غرب ودیگران با – نظام ج.ا. – را باور ندارید و می پندارید که آنها با مردم ایران دشمنی دارند. خیر دوست من آنها اگر مشکلی دارند با نظام محبوب شماست.
برای مثال آیا سرقت 3000 میلیارد تومان و رفتن به تبعید خودخواسته به کشوری بد آب و هوا مانند کانادا را هم قدرتهای بزرگ برای ما بوجود آورده اند؟ ما برعکس شما این کارها را به حساب سو مدیریت مسیولین می گذاریم.
جناب مرتضی – فریبا بسیار با سوادتر از شماست. در این چند سالی که ایشان در اینجا مینویسند بسیار بعید است که شما متوجه این موضوع نشده باشید. وقتی که ایشان با فارسی دست و پا شکسته مینوشتند هم آشکار بود که ایشان مطالعه بسیار دارند. متاسفانه چون شما عادت دارید هر که مانند شما نمی اندیشد را بکوبید شروع کردید به ایراد گرفتن از ایشان – با اینکه فریبا چند بار به شما توصیح دادند که زبان محاوره ای ایشان فارسی نیست یعنی اینکه یا در یکی از کشورهای اروپایی به دنیا آمده اند یا از بچگی در انجا بزرگ شده اند ولی شما به این روش زشت خود ادامه داده اید. شما همیشه از وطن دوستی سخن می گویید پس چرا میهن دوستی فریبا به چشم شما نمی آید. ایشان چنان علاقه ای به زبان فارسی دارند که شیوه نوشتن ایشان در این زمان کوتاه چنان زیبا شده که اگر از نوشته های خود شما زیبا تر نباشد لااقل کم هم ندارد و این نشان از تلاش زیاد ایشان در یادگیری درست فارسی است و این بدون علاقه به ایران ممکن نیست. البته مطلب های ایشان از نطر محتوایی سالها از شما جلوتر هستند .
شما تلاش می کنید تااز کسی که با شما هم باور نیست با پیداکردن نقطه ضعفی – که البته از نظر شما که شخصیت بسیار ضعیفی دارید نقطه ضعف به حساب می آید – او را تحقیرکنید.
با فریبا همواره در حال یافتن غلط املایی هستید.
با علی1 که در باره دوران کودکی و نوجوانیش نوشت … بارها چوب چرخاندن او را به او یادآوری کردید که به خیال خود او را تحقیر کنید. ولی نمی دانید که از نظر بسیاری از جمله من نوشتن علی1 درباره گذشته اش نشانگر شخصیت بسیار محکم ایشان است نه آنگونه که شما می اندیشید.
و حالا هم که قرعه بنام جناب مصلح پاکدل افتاد. چون ایشان ولایت فقیه شما را قبول ندارند باید بروند و به – زراعتشان – بپردازند.
باور کنید حتی یک شیطان پرست هم این روش های زشت را بکار نمی گیرد.
میذانید جناب مرتضی سه چیز در مورد شما ستودنی است – تکبر شما – پشتکار شما و مستبد بودن شما.
یاران به از جان درود
ما در ایران پولشویی حتا در سطح ریال و سنت هم نداریم.
چن وقت قبل با دلایل محکم و بانکی وبین بانکهای گوناگون
داشتیم که فلان شرکت مخابراتی موبایل که موسس و مالکش
قطر است بخشی از هزینه های داعش را نه از سود که از درآمدش
پرداخت می کند.بعبارت روشن تر همه هزینه ها از قطر وهمه فروش و
در آمد به فروشندگان سلاح بداعش پرداخت می شد.حساب کتاب ها پس از
حسابرسی معتبرشده هم زیانی سنگین را نشان می داد که میتوان
به حساب نا امنی واز بین رفتن تاسیسات توجیه کودکانه ای بدست داد.
مملکت گل وبلبل ماهم که حسابش سوا است و تمامی کمک ها به
کشور وگروه های خارجی در مجلس و در انظار مردم تصویب واجرا می
شوند.بیگانگان هم اگر یک بار اتفاقی رادار نفت کشی یک روز خراب شود
ویدکی هم نباشد مثل سانچی داد و هوار راه می اندازند که نفت می
فروشیم پولش را دربانک مرکزی دمشق ولبنان وبغداد و بقیه کشور هایی
که کنترلشان باماست برایمان دریافت و هزینه میکنند .این پولشویی نیست .
واگر در آمد امام زاده ها و شرکت هایشان ویا پول سرمایه گذاران بانک ها و
وصندوق های ورشکسته هم از آن کشور های دوست وبرادر سر در بیاورد آن هم
پولشویی نیست .علاوه بر اینها اگر پول مرده دست شیطان بزرگ را هم آزاذ کردیم
وبا طیاره به تهران رسید وتقسیم شوداز همان فرودگاه به کشور هایی که دوست
وبرادرند برود آیا مصداق پولشویی می شود؟. مگر قاطعانه ریاست جمهور کلیدساز
نفرمودند:”” افتخار می کنند به این کار ها وقاچاق حتا هرویین هم گاه گداری می
کنند چرا که نامش پولشویی نیست”” بعضی فی قلوبهم مرض هم می گویند قاچاق یا
دزدی از مردم ایران است .نمی بینند بابت هپلو کردن چندین میلیون ملیارد تومان پول مردم
ریس بانک مربوطه را به سه ماه وده روز زندان و200 هزار تومان جریمه محکوم کردیم .
وقرار است از بودجه عمومی جبران کنیم آن ملیون ملیاردها وجه گمشده نه شسته شده.
سلام و درود
« جاسم
1:48 ق.ظ / نوامبر 16, 2018
جایت واقعا خالی بود شفیعی خوش آمدی ! قصه نا تمامت به دل نشست فقط آن قسمت هایی که روغن داغش را زیاد کرده ای را با علامتی مشخص کن . موسی واقعا آن کار را کرد ؟»
جاسم گرامی مطمئن باش حتی یک کلمه به آنچه واقعاً روی داد اضافه نکرده ام و درویش موسی دقیقاً همان کار را کرد. هیچ دلیلی هم ندارد که بخواهم به قول شما روغن داغش را زیاد کنم، موسی زنده و حداکثر چهل ساله است، اساتید و شیوخ موسی هم در خانقاهای کوردستان بویژه اطراف پاوه هستند . جعل چنین چیزی نه تنها هیچ سودی برای کسی ندارد بلکه به علت عجیب بودنش با انکار و تکذیب و نسبتهای ناروا مواجه میشود. در ابتدا که تأثیرات مشاهده آن موضوع برایم تازه بود آنرا بصورت شفاهی با افراد نسبتاً زیادی مطرح کردم، بعضی چنان نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکردند که با گفتن «خدا شفایت دهد! » هیچ فرقی نداشت و مرا از گفتن پشیمان میکردند. بعضی هم داستانهایی مشابهی تعریف میکردند و با گفتن این جمله : «دراویش موکل دارند!» توضیحات خود را بسنده میدانستند! افرادی هم با نقل کارهای عجیب و غیر قابل توضیح علمی و منطقیِ جوکیان و مرتاضان هندی و بودایی مطالب قویتری میگفتند و توضیح میدادند که چنین اعمالی اختصاص به دراویش مسلمان ندارد، گویی همینکه چنان اعمالی در انحصار مسلمانان نبود توجیه و توضیح کافی خرق عادت بودن اصل مسئله بود! وقتی هم از افرادی که خیلی ادعای داشتن« بینش علمی »و توضیح« دیالکتیکی » کل پدیده های عالم هستی!! را داشتند میپرسیدم که :توجیه و توضیح علمی اعمال همان مرتاض هندو و بودایی بت پرست و سرخپوست غیر مسلمان و…. چه میشود؟ هیچکدام نتوانستند با توضیحات علمی و تجزیه و تحلیل دیالکتیشان مرا قانع کنند.البته فیلمی هم از راهبی بودایی در ارتفاعات هیمالیا دیدم که در حال نواختن آلتی موسیقی و خواندن اورادی طبق توضیح فیلمبردار شکاک که یکنفر انگلیسی بود برای دقایقی در هوا شناور شد! چنانچه واقعاً افرادی مشتاقند چنین اعمالی را بچشم خود ببینند فکر میکنم با سفری به کوردستان ایران و آشنایی با دراویش آن سامان بتوانند ناظر چنین اعمالی بشوند. البته بنده موفق نشدم درویشی دیگر را به چنین عملی وادار کنم، یکی از آنها با تنفر از اعمال خارق عادت به عنوان «حیض الرجال» نام برد و گفت :دراویشی که بهره ای از معنویت دارند با چنین اعمالی آلوده شده و تا مدتها از تابش انوار معنوی محروم میشوند و قدرتشان از آنان سلب میشود.
اصل موضوع مورد نزاع در نوشته جناب ناشناس اینبود که پیامبر اسلام
( ص) به هذیانهای ابوجهل ترتیب اثر نداده است و به خیال نویسنده اصلی گویی همین مسئله دین و پیامبر اسلام را از حقانیت انداخته است! جالست که گواهی هزاران مسلمان که دروغ گفتن را جزء گناهان کبیره میدانند بر سایر معجزات پیامبر نادیده گرفته شده و تنها آن داستان و پرسش و پاسخهایی که ادعا شده بین پیامبر و ابوجهل در کتابی که هیچکس آنرا نمیشناسد و از اصالتش مطمئن نیست روی داده را
بزرگ کرده اند. هیچ معلوم نیست که چرا هیچ اثری از آثار« ابوالحکم! » نه وجود دارد و نه گزارش شده است و آنوقت افرادی به چنین اوهام و اکاذیبی چنگ میزنند!
به هر حال ظاهراً وجود دراویش و مرتاضان به گفته حافظ شیرین سخن : « معمائیست که تحقیقش فسون است و فسانه!».
سلام برجناب شفیعی طبیب سنتی دام عزه
ایگونه آثار خارق عادت که کرامت نامیده می شود ازاولیا وعرفا کم نیست درتاریخشان واحوالاتشان , وهمچنین ازمرتاضان هندی و چینی نیز .
در جلسه ای که مامون. ازدانشمندان هرآئین دعوت کرده بود تا امام رضا علیه آلاف التحیت و السلام را درنزد. آنان خفیف کند یک دانشمندی بود که ادعا می کرد من به همه جزئیات روی این کره زمین. آشناهستم واحاطه دارم وموجوداتش را می بینم , امام دستش را حرکت وداد ازجائی چیزی برداشت وبه او گفت که حالا نگاه کن ببین همه چیز در جای خودشان هستند ? ایشان نگاهی کرد وگفت درافق دور یک لانه. پرنده ای بود که دوتا تخم گذاشته بود ولی حالا نیست , امام مشتش را بازکرد ونشانش داد , بعد ازاو پرسید چگونه این قدرت را بدست آورده اید ? گفت بامخالفت باهوای نفسم , امام گفت حالا بانفست درچه موردی مخالفت نداری ? گفت درنپذیرفتن. دعوت به اسلام وآئین شما , امام گفت اگر دراین مورد هم بانفس مخالفت کنی واسلام را بپذیری این علم و آگاهی ات را ازدست می دهید واما سعادت سرای آخرت شمارا من تضمین می کنم
اگر اهل عمل نیک وصالح باشید , واین آگاهی وقدرت علمی تو بخاطر مخالفت بانفس اماره , به تو اهدا شده است که فقط تازنده ای دارای این علم هستی ولی آخرتت سعید نیست .
واو دین را پذیرفت ودراین مورد نیز بانفسش مخالفت کرد .
نظیر ایگونه داستان های عجیب وغریب ازاولیاءالله زیاد است , معروف است که آقاسیدعلی آقای قاضی طباطبائی استاد علامه طباطبائی طی الارض داشته اند وبه کسی هم ابراز نمی کردند وآنانی که به مشاهده دریافتند واو که ساکن نجف بوده آخرماه رمضان را شخصی ازآشناها درمشهد الرضا دیده بودند وپاسپورتشان مشگلی داشته به آقای قاضی عرض حال کرده بود وایشان یک توصیه به اداره گذرنامه نوشته بود وحل مشگل شده بود , بعدا که درنجف آن شخص گفته که من آقای قاضی را درمشهد دیدم ومشگل مرا حل کرد , آقای قاضی انکار کرده بودند .این داستان را آقای علامه درمهر تابان نقل کرده اند .
وقضیه دیگر اسناد می دهند به ملاحسینقلی همدانی شوندی که استاد اخلاق خیلی ازشاگردان بنام است همانند شیخ محمد بهاری وسید احمدکربلائی وخود آقای قاضی طباطبائی وغیرهم .
وآن اینگونه تعریف کرده اند که آخوند ملاحسینقلی می خواسته اند بعد ازدرس به حرم حضرت ابوالفضل العباس بن علی علیهما السلام , وارد شوند یکی ازطلبه ها می گویند استاد هنوز داخل حرم نشوید که عبید فرار رئیس اشرار کربلا درحرم است ممکن است به شما توهین کند , آخوند به این سخن اعتنا نمی کنند ووارد حرم که می شدند در جای کفش کنی عبید فرار ونوچه هایش بیرون می شدند , وقتی روبرو می شوند , آخوند می گوید : ماسمک یافتی ? ایشان جواب می دهد انا عبید فرار , آخوند می گوید : امن الله فررت ام من رسوله ? یکوقت همین را که شنید دیدند رعشه ولرزه بجان عبید فرار افتاد وخواست بیفتد زمین. نوچه هایش گرفتند وبخانه اش بردند .
فردا آخوند بعد ازدرسش. به شاگردان می گوید ولی خدائی. ازدنیا رفته است ومراسم تشییع ودفنش هست که من میروم آنجا هرکس می آید بیاید , برخی ازشاگردان هم می روند می بینند همان عبید فرار است که با تصرف ولائی آخوند بخود آمده وتوبه کرده وازدوستان خداشده واجلش رسیده وبه ملاقات خدا رفته است .
ازاین گونه کرامات زیاد است به همین جا بسنده می کنم . با احترام
مصلح
“فارن پالیسی”: تحریم ایران هیچ کمکی به منافع آمریکا نمیکند
نشریه “فارن پالیسی” آمریکا در مطلبی به قلم “فیلیپ گوردون” و “رابرت مالی” نوشت: تحریمهای اعمالی دولت ترامپ علیه ایران نه تنها در جهت منافع و امنیت ملی آمریکا نیست بلکه برعکس نتایجی معکوسی در پی خواهد داشت.
به گزارش عصرایران، در این مطلب با اشاره به اینکه دولت ترامپ انتظاری شبهجادویی و غیرواقع بینانه از تاثیر تحریمهای یکجانبه خود علیه ایران دارد؛ نوشت این تحریمها نه تنها به کاهش نفوذ منطقهای ایران نخواهد انجامید، بلکه انگیزههای این کشور را برای همکاری با آمریکا و متحدانش در جهت صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه را هم از بین خواهد برد.
فارن پالیسی با اشاره به اینکه ترامپ با این تحریمها، ایالات متحده آمریکا را از هرگونه اهرم قابل استفاده در برابر ایران محروم کرده است؛ نوشت: پس از قتل خاشقجی در کنسولگری سعودی در استانبول، دولت ترامپ نشان داده است که خواستار پایان دادن به حمایت از جنگ یمن و رسیدن به یک راهحل سیاسی است.. متأسفانه، حتی اگر عربستان سعودی و امارات متحده عربی به نحوی بتوانند مجبور به پذیرش آتشبس و توافق در مورد مصالحه لازم در مذاکرات صلح یمن باشند، ایالات متحده در حال حاضر نسبت به مخالفان “حوثی” ائتلاف عربستان و حامیان آنها در ایران کمتر نفوذ دارد.
پس از اعمال تحریمها علیه ایران و ارایه 12 پیش شرط لغو تحریمها که بسیار غیرواقع بینانه است (شروط 12 گاه مایک پمپئو) دولت ترامپ خود را از هر گونه اهرم قابل استفاده در قبال ایران محروم کرده است؛ چون پیام این تحریمها به ایرانیان این است که اگر آنها به حفظ آتشبس کمک کنند و حوثیها را تشویق به مصالحه کنند آنها همچنان تحت تحریمهای جامع ایالات متحده باقی خواهند ماند و اگر آنها کمک نکنند، اتفاق و فشار بیشتری در راه نیست؛ پس در کل تهران اکنون هیچ دلیلی برای همکاری در موضوع یمن ندارد.”…
فارن پالیسی نوشته است: تحریمهای آمریکا علیه ایران میتواند همان طور که اقتصاد این کشور را هدف قرار داده، تاثیرات مخربی را نیز بر امنیت و ثبات منطقهای برجای گذارد.
این مطلب در پایان نوشته:” مسئولان دولت ترامپ طی روزهای گذشته مدام درباره تاثیرات تحریمها بر اقتصاد ایران سخن میگویند؛ چرا که به گفته آنها سرمایهگذاری خارجی در ایران به شدت کاهش یافته ، صادرات نفت ایران به میزان قابل توجهی رو به کاهش گذارده و اقتصاد ایران لرزان شده است. اما مساله اصلی هرگز این نبوده است که آمریکا با تحریمها ، صرفا به ایران درد بچشاند و این درد را افزایش دهد؛ بلکه مساله اصلی این است که آیا این درد- که متاسفانه تجربه نشان داده بیش از آنکه حکومتها را آزار دهد به مردم عادی آسیب میزند- به حصول منافع ملی ایالات متحده آمریکا منتهی خواهد شد؟ بر این اساس، تحریمهای ترامپ تا حالا دقیقا نتایج متضادی در پی داشته چون هیچ نشانهای از تمایل تهران برای همکاری در مواردی چون برنامههای هستهای و موشکی و امضای برجامی جدید، عدم حمایت از پروکسیهای منطقهای مخالف آمریکا و یا تغییر حکومت ایران در اثر گسترش نارضایتیهای مردمی، دیده نمیشود.”
http://www.asriran.com/fa/news/640332/
حکایت این عکس منتسب به یک آخوند که در شیش و بش نعقیب کردنش توسط یک خرس و فرار او به مسجد و لبیک گفتن خرس با خامنه ای و … که اینجا گذاشتید و این همه هیاهو که آخوند مرتضی بپا کرد، من توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
1- هر چه از معجزات حضرت آغا می گویید، خب بگویید، بجز معجزاتی که پای جان در میان باشد! بر فرض اگر قرار باشد آخوند مرتضی با عکسی از خامنه ای به غاری که در آنجا این خرس زندگی می کند برود ، آیا اینکار را می کند؟!؟!؟!؟!؟ آیا این خرس مجدداً خامنه ای را لبیک گفته و با آخوند مرتضی عقد اخوت می بندد؟؟!؟!؟!؟
2- بر فرض که خامنه ای این معجزه را کرده است!! آیا حضرت آغا حاضر است با این خرس که او را لبیک گفته است رو در رو شود و این خرس را در آغوش بکشد و مانند سردارهای سر بر باد خواهد دادِ سپاه، بوسه بر شانه این خرس بی زبان که زبان باز کرده است بزند؟؟!؟!؟!؟!
3- ذکر معجزاتی مانند یا علی گفتن و مانند آن ایرادی ندارد زیرا این موضوعات نه تنها خطر جانی ندارد بلکه در اثبات یا عدم اثبات آن می توان شک در دل مخاطب ایجاد کرد!!!!! دندان لق اونی کرده که باور نمی کند!!
4- من روزی گفتم اگر امام زمانی باشد و اگر خامنه ای نایب او باشد، در برابر این همه تف و لعنت حداقل یک معجزه از خود نشان می دهد!! از آن روز نمی دانم که چه شد این همه معجزه از حضرت آغا دیده شد!!!!! من که کسی نبودم اما نمی دانم چه شد که از آن پس یک مرتبه حضرت آغا و یاران به فکر این همه معجزه افتادند!!!
5- من اگر قرار باشد بین معجزه یا علی گفتن و خرس یکی را انتخاب کنم، مطمئناً خرس را انتخاب می کنم زیرا اثبات آن نه تنها کاملاً عملی است بلکه برای حضرت آغا ساده تر نیز است!
…………………………
درود دوست گرامی
چه طنز لایه به لایه ای
و البته تلخ
سپاس از شما
.
یاران به از جان درود
ناشناس دلبندم شاید محکمترین دلیل اینان همین معجزات
ساختگی است .اما چرا شما در این قصه کوتاه از خرس فرار
کردن وبه معنویات (مسجدی که نشانی از خامنه ای است)
توجه نمی کنید همه دنیا روسیه را با نماد خرس وایران گرفتار را
با نماد مچت ومنبر وآغا می شناسند .یکبار دیگر لایه زیرین این
این قصه و معجزه*(قران هدیه پوتین به آغا )را بررسی نمایید.
روسیه که سد سال دین را غدغن کرده بود و کا گ ب بعنوان
نگهدارنده این سیستم ضد دینی ریس یا یکی از خبره ترین هایش
با یک جلد قران شبه عتیقه در بیت رهبری نه شرقی نه… کمتر
از معجزه است .{کسی که خبره بینهایت ها بود وپاره ای از آنها
را نهایت دارکرد (سرعت نور وفضا وووو فرمودند تنها بی نهایت واقعی
نادانی عده ای از انسان هاست که سر وصدا (کامنتشان هم)بیشتر
از دیگران است .باش تا آل کور وجن وآدم فضایی وماهی ابن سرسره
ابن غرغره ابن سر سره را ببینی.کدام کتاب ناموافق دین به امروز رسیده
که اثر ابوالحکم برسد؟
امروز با دوستی که از صنف صرافان است صحبتی داشتم در باره آنچه که ذر بازار میگذرد. نکته جالبی که این دوست ما میگفت نشانه ای کامل از بهم ریختن تاروپود اجتماعی کشور است. او میگفت ما هر روز با دو قشر مواجهیم که هر دو در مانده هستند. اول کسانی که ارز لازم دارند و دیگر کسانی که می خواهند ارز خود را بفروشند. این دو گروه کاملا در تضاد با هم هستند. یکی دعا میکند ارز پائین بیاید و دیگری میخواهد ارز بالا برود. هر دو هم از اقشار متوسط و نه رانت خوار هستند. آنکه ارز دارد کسی است که در بازی حکومت دارو ندار خودش را داده و ارز با قیمت بالا خریده . امروز که قیمت آن دارد پائین می آید میبنید که دارد زندگی خود را لحظه به لحظه از دست میدهد و بر مسبب آن لعنت می فرستند و آن دیگری بر خلاف او آرزو میکند. او میگفت اگر یک روز در صرافی ما باشی در هم شکسته شدن روحی و مالی یک ملت را به چشم خود میبینی.
حکایت اصلاح طلبان و اصولگرایان در حکومت به سبک آخوندیسم!
سلام و درود
«تجربه ای و مشاهده ای از اعمال دراویش و پاسخی به جناب ناشناس که مطلبی در رد معراج پیامبر اسلام (ص) از کتب قدیمی به اشتراک گذاشت.»
قسمت سوم (پایان)
من و ماموستا دوباره از دو طرف بازوانش را گرفتیم , من در سمت چپ موسی قرار گرفته بودم و در آن حالت حیرت و هیجان و شوک عصبی نه تنها متوجه زخم و نگران خونریزی نشدم بلکه اصلاً به آن موضوع هم فکر نمیکردم هنوز هم از آن بیدقتی و بی توجهی خود از خودم شاکیم ! ماموستا بنا کرد به بوسیدن صورت و دست موسی ,و مرتب او را به خویشتن داری دعوت میکرد,رنگ موسی از بنفش هم گذشته بود,به مخلوطی از سیاهی و زرد مبدل شده بود! و اینبار انگار با نیروی کمتری زور میزد که خود را از دست ما خلاص کند تا برود و به ادعای خودش سر آقا کمال را ببرد,ناگهان رو به من و ماموستا کرد و داد زد : شما دو تا هم دست کمی از اون بی دین ندارید,معلوم است که شما ها هم ایمان ندارید!زن آقا کمال با دیدن دست بریده نیم جیغ ضعیف دیگری زد و صدایش بکلی از وحشت بند آمد و دچار تشنج و غش و ضعف شد,آقا کمال سر پا ایستاده و مثل گچ دیوار سفید شده بود و بشدت میلرزید,ماموستا گفت آقا موسی صلوات بفرست و خودش دهان را بیخ گوش موسی قرار داد و به آهستگی و نجوا مانند شروع به خواندن دعایی به عربی کرد که من چیزی ازش نفهمیدم, دعا تمام و موسی اندکی آرام شد، باز هم آرام، آرامتر شد , خیلی آرام با تکان کوچکی از دست ما خلاص شد,رنگش از سیاه و بنفش به زرد و سیاه و اینک به سفیدی گراییده بود،اندکی میلرزید، رفت دستش را بر داشت و سر جایش گذاشت و کف دست راست را به زیر و روی قسمت جدا شده کشید انگار که بسادگی دستکشی پوشیده باشد! ,نه قطره ای خون,نه نشانی از زخم ,انگار,نه انگار که هرگز اتفاقی افتاده است ! تیغه چاقو را بست و در این حال گفت:چقدر عقل,عقل میکنی؟ حالا با اون عقلت توضیح بده ببینم که من چطوری دستمو بردیم؟
ها !بگو ببینم با اون عقل نداشته و نمانده ات توضیح بده ببینم؟هی عقل، عقل میکنه!
انگشتر یا ساعت موسی گونه راست آقا کمال را قلوه کن کرده وثلث صورتش را زخمی بزرگ پوشانده بود,موسی با همان آرامی به آقا کمال نزدیک شد و دستی روی گونه اش کشید, آقا کمال مثل کودکی مطیع نه دفاعی کرد،نه گریخت و نه هیچ واکنشی نشان داد همانطور ایستاده ماند ،کف دست موسی روی زخم صورتش را پوشاند،لمسش کرد و به آرامی از پایین به بالا کف دستش را کشید،نه اثری از خون ماند,نه نشانی از زخم و نه چیزی بنام خراشیدگی !صدای هق,هق آقا کمال که مثل بچه مطیعی ایستاده بود بلند شد بی اختیار گریه میکرد,موسی بدون حرف یا حرکتی دیگر از در بیرون رفت دقایقی بعد سلما خان همسر ماموستا شربت آورد و در سکوت به آقا کمال و زنش خوراند,همه سکوت کرده بودیم، زالوهایی که از پای همسر آقا کمال جدا شده و در کیسه نایلونی افتاده بودند را جمع کردم و زخم او را بستم , آقا کمال حق الزحمه ام را که از قبل شمرده بود روی صندلی گذاشت. زن و شوهر بدون خداحافظی یا حتی یک کلمه حرف رفتند! زن آقا کمال عصاهایش را فراموش کرد، راه افتادند، سلما خان متوجه آنها شد و برد و به آقا کمال سپرد. وسایلم را جمع کردم و همچنان در سکوت با ماموستا به هم نگاه میکردیم . دختر ماموستا ما را به شام دعوت کرد! دست و رویی شستم و رفتم! , موقع شام موسی نبود، پرسیدم موسی کجاست؟ماموستا گفت :جای دوری نیست,همین دور و برهاست!!
_ماموستا انگار خواب عجیب غریبی دیده ام,براستی کار موسی را با هیچ عقل و منطقی نمیشودتوجیه کرد,عجب کارشگفت آوری کرد، دیدی چطوری دستش را برید و بعد سر جایش گذاشت؟
_بار اوله که کار درویشها را میبینی؟
_درویش دیده ام,ولی این یکی ,غیر از همه دیده ها و شنیده ها بود.
_تا حالا روزهای جمعه جلو مسجد بزرگ سلیمانیه نرفته ای؟
_نه,من هر جای سلیمانیه رفته باشم شما هم خبر داری.
_فردا بیا,بعد از نماز جمعه,درویشها را
ببین ,بعضی وقتها کارهایی ازشان سر میزند که به قول خودت با هیچ عقل و منطقی جور در نمیاد ولی کسی هم مثل تو اینطوری متعجب نمیشود .
فردا همراه ایشان به نماز جمعه رفتیم، نماز خیلی شلوغ بود و نتوانستم نماز خواندن دراویش را ببینم ولی ,پس از نماز آنها را نشانم دادند، کمتر از بیست نفر از دراویش را در سنین مختلف دیدم که بدون هیچ جلب توجه یا کاری خاص و غیر عادی از مسجد خارج شدند,تنها احترام فوق العاده جوانترها نسبت به مسن ترها اندکی جلب توجه میکرد.
پایان.
بیش از پنج سال از آن واقعه میگذرد گر چه بنا به عللی از رفتن به کوردستان عراق محروم شده ام، اما با ماموستا و بستگانش روابط خانوادگی دارم و خود یا آشنایانش هر از چند گاه تعدادی بیمار برای معالجه با خود میآورند. تقریباً هر بار هم که ایشان را ملاقات میکنم احوال درویش موسی را میپرسم و بحث کار عجیب او را پیش میکشم، اما ایشان چندان اهمیتی نمیدهد و بیشتر از تعجب من متعجب میشود! زیرا بنا به گفته خودش بقدری از اینگونه اعمال را دیده که ابداً باعث تعجبش نمیشوند! گاهی بیماران هم اعمالی غریبتر از آنچه من دیده ام از دراویش نقل میکنند گویی مشاهده چنان اعمالی از دراویش برایشان امری بسیار عادی است! بنده همان یکبار و همان یک مشاهده را داشته ام، گاهی با خود می اندیشم که بزرگترین دراویش اگر براستی بدانند که دین و ایمانشان مقبول حضرت حق و مقام نبوّی قرار بگیرد بینهایت خود را خوشبخت میدانند و هیچ مسلمانی نه جرأت میکند خود را با مقام نبوّی مقایسه کند و نه احدی دیگر را با پیامبر قابل مقایسه میداند ! و به عبارتی کلیه دراویش خود را در مقایسه با رسول الله( ص) هیچ و کمتر از هیچ بحساب میآورند، در عین حال چنان کارهای محیر العقولی از آنان سر میزند که هیچ کدام کمتر از در هوا معلق ماندن نیست و با عقل عادی و علوم تجربی قابل فهم و توضیح نیستند و همه هم کشف و کرامات و اعمال عجیب خود را نتیجه ایمان به پیامبر و دین پیامبر میدانند.
حاشا که چنان یگانه ای از انجام خواهش ابوجهل ناتوان بوده باشد.
از این داستان فهمیدم ، آنهائی که دارای کرامات و اعمال عجیب منتج از ایمان هستند، اهل خون و خونریزی و خشونت هستند ، بجای اینکه با عقل غیر عادیشان طرف را متقاعد و مجاب کنند یا مفیدی برای جامعه شان باشند اول رنگ به رنگ میشوند بعد میخواهند سر طرف را ببرند و وقتی نتوانند دست خودشان را میبرند و بقیه ماجرا هم مسئولیت و تفسیرش با راوی. فقط در این داستان مظلوم ریاضیات و منطق و عقل بود .
سلام و درود
«تجربه ای و مشاهده ای از اعمال دراویش و پاسخی به جناب ناشناس که مطلبی در رد معراج پیامبر اسلام (ص) از کتب قدیمی به اشتراک گذاشت.»
قسمت سوم (پایان)
من و ماموستا دوباره از دو طرف بازوانش را گرفتیم , من در سمت چپ موسی قرار گرفته بودم و در آن حالت حیرت و هیجان و شوک عصبی نه تنها متوجه زخم و نگران خونریزی نشدم بلکه اصلاً به آن موضوع هم فکر نمیکردم هنوز هم از آن بیدقتی و بی توجهی خود از خودم شاکیم ! ماموستا بنا کرد به بوسیدن صورت و دست موسی ,و مرتب او را به خویشتن داری دعوت میکرد,رنگ موسی از بنفش هم گذشته بود,به مخلوطی از سیاهی و زرد مبدل شده بود! و اینبار انگار با نیروی کمتری زور میزد که خود را از دست ما خلاص کند تا برود و به ادعای خودش سر آقا کمال را ببرد,ناگهان رو به من و ماموستا کرد و داد زد : شما دو تا هم دست کمی از اون بی دین ندارید,معلوم است که شما ها هم ایمان ندارید!زن آقا کمال با دیدن دست بریده نیم جیغ ضعیف دیگری زد و صدایش بکلی از وحشت بند آمد و دچار تشنج و غش و ضعف شد,آقا کمال سر پا ایستاده و مثل گچ دیوار سفید شده بود و بشدت میلرزید,ماموستا گفت آقا موسی صلوات بفرست و خودش دهان را بیخ گوش موسی قرار داد و به آهستگی و نجوا مانند شروع به خواندن دعایی به عربی کرد که من چیزی ازش نفهمیدم, دعا تمام و موسی اندکی آرام شد، باز هم آرام، آرامتر شد , خیلی آرام با تکان کوچکی از دست ما خلاص شد,رنگش از سیاه و بنفش به زرد و سیاه و اینک به سفیدی گراییده بود،اندکی میلرزید، رفت دستش را بر داشت و سر جایش گذاشت و کف دست راست را به زیر و روی قسمت جدا شده کشید انگار که بسادگی دستکشی پوشیده باشد! ,نه قطره ای خون,نه نشانی از زخم ,انگار,نه انگار که هرگز اتفاقی افتاده است ! تیغه چاقو را بست و در این حال گفت:چقدر عقل,عقل میکنی؟ حالا با اون عقلت توضیح بده ببینم که من چطوری دستمو بردیم؟
ها !بگو ببینم با اون عقل نداشته و نمانده ات توضیح بده ببینم؟هی عقل، عقل میکنه!
انگشتر یا ساعت موسی گونه راست آقا کمال را قلوه کن کرده وثلث صورتش را زخمی بزرگ پوشانده بود,موسی با همان آرامی به آقا کمال نزدیک شد و دستی روی گونه اش کشید, آقا کمال مثل کودکی مطیع نه دفاعی کرد،نه گریخت و نه هیچ واکنشی نشان داد همانطور ایستاده ماند ،کف دست موسی روی زخم صورتش را پوشاند،لمسش کرد و به آرامی از پایین به بالا کف دستش را کشید،نه اثری از خون ماند,نه نشانی از زخم و نه چیزی بنام خراشیدگی !صدای هق,هق آقا کمال که مثل بچه مطیعی ایستاده بود بلند شد بی اختیار گریه میکرد,موسی بدون حرف یا حرکتی دیگر از در بیرون رفت دقایقی بعد سلما خان همسر ماموستا شربت آورد و در سکوت به آقا کمال و زنش خوراند,همه سکوت کرده بودیم، زالوهایی که از پای همسر آقا کمال جدا شده و در کیسه نایلونی افتاده بودند را جمع کردم و زخم او را بستم , آقا کمال حق الزحمه ام را که از قبل شمرده بود روی صندلی گذاشت. زن و شوهر بدون خداحافظی یا حتی یک کلمه حرف رفتند! زن آقا کمال عصاهایش را فراموش کرد، راه افتادند، سلما خان متوجه آنها شد و برد و به آقا کمال سپرد. وسایلم را جمع کردم و همچنان در سکوت با ماموستا به هم نگاه میکردیم . دختر ماموستا ما را به شام دعوت کرد! دست و رویی شستم و رفتم! , موقع شام موسی نبود، پرسیدم موسی کجاست؟ماموستا گفت :جای دوری نیست,همین دور و برهاست!!
_ماموستا انگار خواب عجیب غریبی دیده ام,براستی کار موسی را با هیچ عقل و منطقی نمیشودتوجیه کرد,عجب کارشگفت آوری کرد، دیدی چطوری دستش را برید و بعد سر جایش گذاشت؟
_بار اوله که کار درویشها را میبینی؟
_درویش دیده ام,ولی این یکی ,غیر از همه دیده ها و شنیده ها بود.
_تا حالا روزهای جمعه جلو مسجد بزرگ سلیمانیه نرفته ای؟
_نه,من هر جای سلیمانیه رفته باشم شما هم خبر داری.
_فردا بیا,بعد از نماز جمعه,درویشها را
ببین ,بعضی وقتها کارهایی ازشان سر میزند که به قول خودت با هیچ عقل و منطقی جور در نمیاد ولی کسی هم مثل تو اینطوری متعجب نمیشود .
فردا همراه ایشان به نماز جمعه رفتیم، نماز خیلی شلوغ بود و نتوانستم نماز خواندن دراویش را ببینم ولی ,پس از نماز آنها را نشانم دادند، کمتر از بیست نفر از دراویش را در سنین مختلف دیدم که بدون هیچ جلب توجه یا کاری خاص و غیر عادی از مسجد خارج شدند,تنها احترام فوق العاده جوانترها نسبت به مسن ترها اندکی جلب توجه میکرد.
پایان.
بیش از پنج سال از آن واقعه میگذرد گر چه بنا به عللی از رفتن به کوردستان عراق محروم شده ام، اما با ماموستا و بستگانش روابط خانوادگی دارم و خود یا آشنایانش هر از چند گاه تعدادی بیمار برای معالجه با خود میآورند. تقریباً هر بار هم که ایشان را ملاقات میکنم احوال درویش موسی را میپرسم و بحث کار عجیب او را پیش میکشم، اما ایشان چندان اهمیتی نمیدهد و بیشتر از تعجب من متعجب میشود! زیرا بنا به گفته خودش بقدری از اینگونه اعمال را دیده که ابداً باعث تعجبش نمیشوند! گاهی بیماران هم اعمالی غریبتر از آنچه من دیده ام از دراویش نقل میکنند گویی مشاهده چنان اعمالی از دراویش برایشان امری بسیار عادی است! بنده همان یکبار و همان یک مشاهده را داشته ام، گاهی با خود می اندیشم که بزرگترین دراویش اگر براستی بدانند که دین و ایمانشان مقبول حضرت حق و مقام نبوّی قرار بگیرد بینهایت خود را خوشبخت میدانند و هیچ مسلمانی نه جرأت میکند خود را با مقام نبوّی مقایسه کند و نه احدی دیگر را با پیامبر قابل مقایسه میداند ! و به عبارتی کلیه دراویش خود را در مقایسه با رسول الله( ص) هیچ و کمتر از هیچ بحساب میآورند، در عین حال چنان کارهای محیر العقولی از آنان سر میزند که هیچ کدام کمتر از در هوا معلق ماندن نیست و با عقل عادی و علوم تجربی قابل فهم و توضیح نیستند و همه هم کشف و کرامات و اعمال عجیب خود را نتیجه ایمان به پیامبر و دین پیامبر میدانند، حاشا که چنان یگانه ای از انجام خواهش ابوجهل ناتوان بوده باشد.
سلام و درود
«تجربه ای و مشاهده ای از اعمال دروایش و پاسخی به جناب ناشناس که مطلبی در رد معراج پیامبر اسلام( ص)از کتب قدیمی به اشتراک گذاشت.»
قسمت دوم
آقا کمال حق الزحمه مرا پرداخت و در حال رفتن گفت:دکتر! منهم قبلأ اینقدر خر بودم که مدام به فکر نماز و عبادت بودم,همیشه یا مدرسه بودم یا مسجد! ,نمازهای واجب را میخواندم هیچ,بسکه نماز نافله هم میخواندم که چیزی نمانده بود نافله دونم پاره بشه ها,ها,ها…آی نفهم بودم ,آی نفهم بودم ,تا اینکه کتابهایی به دستم رسید و فهمیدم که اینها همه اش کشک,پشمه,همه اش نون دونی برای یک عده مفتخوره,همه اش کلاه برداریه.نمیدانی چه کتابهایی اند! وجداناً حیفه تو باید آنها را بخوانی.
دختر ماموستا با سینی چای و میوه آمد,هر چه به آقا کمال تعارف کردم نماند و رفت.ساعتی بعد ماموستا و موسی آمدند.ماموستا علاقه و تسلط مفرطی به بحث های مذهبی داشت و بدون آنکه آزار دهنده و افراطی باشد خیلی منطقی و جذاب صحبت میکرد و برای هر عبادت و اعتقاد و اصول و فروع دینی دلایل عقلی و خرد پذیر می آورد.,موسی هم گاهی با شنیدن حرفهای ماموستا لبخند معنا داری میزد و باز سر در لاک سکوت مأنوس خود میکشید.روز بعد آقا کمال با ماموستا تماس گرفته و بابت کار من تشکر و اظهار رضایت کرده بود,هر کس به دنبال کارخود رفت.عصر چهارشنبه بود ابتدا ماموستا و بعد موسی آمدند موسی کار نگهبانی پیدا کرده بود که قرار بود ضامنی بیابد تا برود ضمانتش بکند و این به روز جمعه موکول شده بود . مشغول معالجه یک مرد بیمار بودم ,دو بیمار هم در نوبت داشتم ,اذان مغرب گفتند,ماموستا و موسی راهی مسجد شدند,در برگشت آقا کمال هم با آنها آمده بود,باز تشکر و اظهار رضایت
کرد و گفت فردا همین موقع همسرم را هم میارم,چون بیمارانم عروس و مادر شوهر بودند ,مادر شوهر مسن بیشتر به فکر علاج مشکل نازایی عروسش بود,تا آسم و تنگ نفسی خودش ,لذا هیچکدام پیشم نماندند و رفتند, موسی روز بعد باز به دنبال کار رفته بود,به امیدی که کار آهنگری و جوشکاری بیابد,و مجبور به قبول کار نگهبانی نشود. عصر پنج شنبه خیلی سرم شلوغ نبود,آقا کمال و خانمش به موقع آمدند,زنی میانسال و نیمه فلج با دو عصای زیر بغل که از کمر درد و پا درد شدید مینالید همسر آقا کمال برادر زاده ماموستا و چون پدرش پیشمرگه و هنگام جنگ با ارتش حزب بعث عراق کشته شده بود دختر شهید محسوب میشد(شهید حزب کومه له کوردستان عراق! ) و محرمش بود,در ضمن در عملیات مرحله اول معالجه که زالو درمانی بود، فقط پا ها، که آنهم حداکثر تا بالای قوزک پاها درگیر میشد,لذا ماموستا هم پیشمان ماند! دقایقی بعد موسی هم یک سینی چای آورد و چون شرایط مناسب بود ماندگار شد,آقا کمال دوباره شروع کرد و صفحه سوزن خورده همیشگی را گذاشت :
_میگن یه نفر یهودی آمد پیش پیغمبر مسلمانها و گفت بی زحمت پای راستت را بلند کن,او هم بلند کرد,یهودیه گفت بدون اینکه این پا را پایین بیاری آن یکی پا را هم بالا ببر,پیامبر مسلمانها گفت نمیشه ,مگر میشه که من در هوا معلق بمانم؟یهودیه گفت:تو که نمیتوانی
یک وجب از زمین فاصله بگیری چطور ادعا میکنی که به آسمان هفتم رفته ای؟
ها، ها، ها، هه، هه، ه دکتر گرفتی؟
موسی به شدت سرخ شد و بلند خندید,هرگز ندیده بودم اینقدر سرخ شود,اولین بار بود که خنده صدا دارش را میدیدم و میشنیدم.
آقا کمال با این تصور که موسی را متقاعد کرده تشویق شد و ذوق کرد و گُر گرفت و ادامه داد :
_آخر ترا خدا این عقله؟این شعوره؟ هزار و چهار صد سال پیش یک نفر عرب یه همچین ادعایی کرد,اون وقت این مردم نادان باور کرده و هنوز که هنوزه میگن راست گفته و هیچ عقل و منطقی هم قبول نمیکنند,این عقله؟این شعو……
موسی اینبار بلند,خیلی بلند خندید,بر گشتم، رنگش از سرخی گذشته بود، از رنگ بنفشش به وحشت افتادم,یکدفعه دیدم تیغه چاقویی در دستش میدرخشد به سرعت حمله ور شد که خود را به آقا کمال برساند، من بینشان بودم و بایستی از روی من عبور میکرد، چهره اش از شدت خشم و غضب بکلی دگرگون شده بود گویی توپی ترکید یا بمبی منفجر شد :مادر قح….. ، خواهر جن….. ، بیشرف الآن سرت را میبرم و منطق را نشانت میدهم مرتیکه کافر پدر سوختهٔ بی همه چیز که داری از بی غیرتی و بی ایمانی ما سؤ استفاده میکنی و به پیامبرمان توهین میکنی! از تو پست ترم اگر بذارم زنده در بری ! من و ماموستا هر یک از سمتی پریدیم و دستانش را گرفتیم ،موسی کف بر لب آورده و زور میزد که خود را به آقا کمال برساند،ما دو نفر هم با تمام نیرو او را گرفته و مانعش میشدیم ،ماموستا دست و صورتش را میبوسید و میگفت: موسی جان به من بزن،بیا، بیا، سر منو ببر، آقا کمال مهمان ماست، احترامش واجبه،تو چطور مسلمانی هستی که حرمت مهمان را حفظ نمیکنی،؟ موسی اندکی سست شد و رنگش به مخلوطی از سفید و زرد گرایید و دست از تلاش برای حمله بر داشت،ما نیز با احتیاط او را رها کردیم،ناگهان موسی به خودش
حمله کرد! با شتاب آستین دست چپش را بالا زد و از وسط آرنج، یعنی بین آرنج و مچ را با چاقو برید! برید و برید!پوست و گوشت و استخوان را برید و کاملأ دست چپش را جدا کرد,ماهیچه های بریده ازعرض حالتی وحشتناک پیدا کرده بودند , گویی ماهی بزرگی دهان باز کرده ،ماهیچه ها و عضلاتی که از عرض بریده شده بودند حجم زیادی پیداکرده بودند یا به چشم من حجمی بیش از دو برابر داشتند ! خانم آقا کمال از همان ابتدای این مجادله و نزاع جیغی زد و صدایش گرفت و حالتی نیمه بیهوش داشت. هر چهار نفرمان یعنی من و ماموستا و آقا کمال و خانمش انگار دچار برق گرفتگی شده بودیم و توان هر فکر و واکنشی از ما سلب شده بود، پیش روی ما دست موسی جدا شد و بر روی فرش افتاد,موسی با دست راست ,دست جدا شدهٔ چپش را برداشت و محکم به سوی صورت آقا کمال پرت کرد و باز هم گفت:مادر قح… خواهر جن… ازت نمیگذرم،و نمی بخشمت,موسی دوباره خیز بر داشت تا حمله کند!
ادامه دارد.
یاران به از جان درود
{ناگهان به خودش حمله کرد( شاید اولین بار است در زبان پارسی
کسی به خودش حمله میکند)آستین دست چپش را بالا زد(منطقه
محروم است اگر با آستین می برید چرخ خیاطی برای دوختن نبود؟)
دست چپش را ……. )یکی از اشکالات رمان آن است که گروه سنی
ویژه (الف وب) را به معنای تا شیش سال ذکر نفرموده .
اقای شفیعی اگر دست کسی از مچ بریده شودشریانها وعروق دیگر قطع شده خون فواره میزند اگر فورن به وسیله ای جلوی خون ریزی گرفته نشود در مدت کوتاهی منجر به مرگ میگردد چگونه است که مدتی دونفر موسی را گرفته بودند که حمله نکند وموجب قتل کمال نشود در تمام این مدت که افسونی ماموستا به گوش موسی خواند نه رنگ روی موسی تغییر کرد نه بیحال وسست شد وتوانست دست خود را بردارد وبچای قبلی گذاشته وبا لمس کردن اطران مچ ان رابه حالت اول در اورد اگر عقل را قبول ندارید مطالب پزشگی را که نمیتوانید قبول نداشته باشید احتیاجی نیست که در سایت نوریزاد این مسائل را بخوانیم در تذکره اولیا خوانده ایم
سلام و درود
« ناشناس
6:08 ق.ظ / نوامبر 11, 2018
خادم الاهرام ملقب به سید رضی
6:57 ق.ظ / نوامبر 10, 2018
در کتاب “اخبارالرسول فی مرات العقول” اثر بشری نعییم چاپ کلکته صفحه 237 اینگونه امده:
“و این ابوجهل تا قبل از ان بواسطه علم و دانش گسترده ای که داشت به اباالحکم… »
نوشته فوق بنده را بیاد یکی از مشاهدات و تنها تجربه ام به شرح زیر انداخت :
بنده طبیب هستم و تا پایان سال ۹۳ به تناوب و هر از چند گاهی برای کار طبابت به کردستان عراق و مشخصأ به شهر سلیمانیه میرفتم,با شخصی روحانی کورد اهل سُنّت دوست شدم که ابتدا خودش و بعد همسرش و کمی بعد تر دخترش را با روشهای طب سنتی معالجه کردم.آن آقای شخصیتی شبیه به زنده یاد مرحوم «راشد» در جامعه کوردستان دارد! (مرحوم راشد=روحانی دانشمند و عالیقدری بود که شغل اصلیش کشاورزی بود و قبل از انقلاب اسلامی هر شب جمعه در رادیو سخنرانی های مذهبی مؤثری میکرد) و در شبکه های مختلف تلویزیونی و رادیویی کوردستان عراق به تفسیری نوین از اسلام میپردازد در ضمن شخصیتی روحانی هم هست. همه او را «ماموستا» خطاب میکنند. (کوردها احترام فوق العاده ای برای آموزگار قائلند و آنها را ماموستا که مخفف کردی “عمو استاد”است خطاب میکنند,یعنی به معلم چه دینی و چه غیر دینی، نسبتی نسبی از جانب پدر میدهند و به آنها ماموستا میگویند) ماموستا بخشی از منزلش را بدون هیچ توقعی در اختیار بنده گذاشت که موقتأ تبدیل به مطبی غیر رسمی شد. در طول روز بیماران رجوع میکردند و بنده هم با هر آنچه که از گلها و گیاهان شفا بخش میدانستم و آموزه های خانوادگی و آنچه بصورتهای مختلف آموخته بودم در علاج آنها میکوشیدم. ماموستا صبحها به استودیو های مختلف میرفت و عصرها بر میگشت،پس از مختصری استراحت و عبادت سری هم به من میزد اگر بیمار مرد بود یا حتی زن و از بستگان محرمش بود و بیمار اعتراضی نداشت کنار مطب مینشست و معمولا ًبا همراهان بیماران گرم میگرفت.سلما خان همسر ایشان ایرانی و از اهالی پاوه بود (کوردهای عراق به جای خانم بانوان را با عنوان خان مورد خطاب قرار میدهند,مثلأ به جای زهرا خانم, زهرا خان میگویند).آقا موسی برادر سلما خان هم برای کار به سلیمانیه آمده بود و روزهای اولش بود,هنوز کاری گیرش نیامده بود, موسی دارای موهایی بلند و پوشیده با توری مخصوص، آهنگری درویش، یا درویشی آهنگر و مردی بین 30 الی 35 ساله با قامتی متوسط و نسبتاً ورزیده و چهره ای بشاش نیز گاهی به ما ملحق میشد، گاهی هم به تشخیص خودش یا اشاره نا محسوس ماموستا ما را ترک میکرد! ,روزی بیماری میگرنی بنام آقا کمال که معلم ریاضی بود به من مراجعه کرد ایشان نه تنها لاییک,بلکه ضد دین بسیار متعصبی بود، بسیارحرّاف و هر گاه سرش درد نمیکرد مثل رادیو مدام حرف میزد,موسی از دراویش بود (نقشبندی؟ یا قادری؟ هنوز هم نمیدانم.) او بسیار ساکت بود و جز به ضرورت کلمه ای حرف نمیزد,ماموستا و موسی نشسته بودند و بنده هم سرگرم کار علاج با زالو و هم شنونده اجباری امر به منکر و نهی از معروف آقا کمال معلم بودم.
_بله، دکتر! همه دینها خرافاتند,همه ناشی از جهل وحماقت بشرند,همیشه هم افرادی زیرک و با هوش بوده اند که از این حماقت و خریت عمومی سؤاستفاده میکرده اند,آخر این عقله که میگن آدم و حوا را از بهشت بیرون کرده اند؟خوبه که داروین با کلکسیونی کامل از هزاران اسکلت ثابت کرد که انسان تکامل یافته نژاد خاصی از شامپانزه هاست! آخر این فهمه که کسی بیاد و بگه من این عصا را تبدیل به اژدها میکنم؟ ,بقیه هم چشم بسته این ادعای گزاف را قبول کنند؟ کی دید؟گیرم معاصران دیدند,الآن چطور میشه ثابت کرد که راست گفته ؟مردم بدبخت,نادان,خرافاتی هم همیشه از کاهی کوهی میساختند و البته هنوز هم میسازند,همیشه تعدادی انگل و بیکاره اجتماع هم بوده اند که با شعبده بازی زندگی میکرده اند,همین الآن هم هستند که تکه ای طناب را تبدیل به ماری میکنند که میرقصد,یا کلی خرگوش و کفتر از داخل یک کلاه خالی در میارند. ماموستا در خانه خودش گرفتار محذور شده بود و هیچ نمیگفت. آقا کمال هم مرتب میگفت و موسی هم گاهی به نرمی لبخند میزد,گاهی هم سرخ و گاهی سفید میشد و نفس عمیقی میکشید. هر گاه مایه ضد مذهبی گفته های آقا کمال غلظت بیشتری داشت ,موسی خیلی آرام و کم صدا میخندید.!
آقا کمال ادامه داد:
_حالا,این هیچ ,اون یکی، حضرت عیسی! ادعا کرده که مرده را زنده میکند این مردم بلا نسبت احمق هم ایمان آورده اند و تعدادی رند هم کشیش و اسقف و کاردینال و چه ,و چه شده اند تا وجوهات شرعی بگیرند و از مردم مالیات خریتشان را بگیرند آخر این کلاه برداری نیست؟تو که دکتری,به من بگو کسی که مُرد و جریان خون و طپش قلبش متوقف شد میتواند بافوت کردن کسی دیگه زنده شود؟
_من دکتر نیستم,طبیب طب سنتیم. چه بگویم آقا کمال ظاهراً ادیان منطقی دیگر دارند که با علوم تجربی فرق …..
_عزیز من تو دیگه چرا؟یه چیزی بگید که عقل پذیر باشد,از شما بعیده که داری توجیه میکنی!
موسی سرخ شد و خندید,سری تکان داد,به ساعتش نگاه کرد مبادا نمازش قضا شود.
_بله برادر من! خداوند به انسان عقل داده ,میگن یونس در دهان ماهی بود ,ها,ها,ها,و اینقدر مردم را ببو گیر آورده اند که انگار آن حیوان آبزی از مناسبات میان انسانها و باورهای دینی و تفکرات فلسفیشان آگاه است و با عق
ل حیوانیش جانب فلسفه دینی و تفکر یونس را گرفته بود! ها,ها,ها,هه,هه,هه,…. که با وجودیکه طعمه به آن خوشمزگی زیر دندانش رفته بود نه تنها او را نخورد بلکه ازش مواظبت کرد و به او ایمان هم آورد! از همه خنده دار تر اینکه انگار یونس موقتأ آبشش در آورده و با آب شش تنفس میکرده,هه,هه,ها,ها,آی خدا ترکیدم ازخنده! دلم درد گرفت از کلاه برداری یهودیها! یا خر عزیز,خر پوسیدهٔ عزیز!
الله اکبر,الله اکبر…..
داشتند اذان میگفتند,ماموستا و موسی که معمولاً همیشه وضو داشتند به سرعت عازم مسجد شدند. دقایقی بعد منهم کارم را تمام و وسایلم راجمع کردم.
ادامه دارد.
جایت واقعا خالی بود شفیعی خوش آمدی ! قصه نا تمامت به دل نشست فقط آن قسمت هایی که روغن داغش را زیاد کرده ای را با علامتی مشخص کن . موسی واقعا آن کار را کرد ؟
با سالم و درود به نوریزد و دوستان گرامی
وحید مظلومین بمانند بابک زنجانی از کار گذاران بیرونی بانک مرکزی و پادوی رئیس بانک مرکزی وقت تجسم عینی خوش باوری و سودورزی نامشروع کلان و بازیچه دست شیادان لیبرال غرب گرا تا شیعه دو اتشی حجتیهای سرنوشتی مشابه و پایانی غم انگیز را برای خود و خویشان رقم زدند.
قاضی القضات رانت خوار و رباه خوار با اجرای نمایش و غوغای مضحک مبارزه با مفسدین و اخلال گران بازار ارز و سکه و اقتصاد کلان کشور سرمست از محاکمه و محکومیت پادوهای بانک مرکزی و دلالان خرده پای بازار ارز و سکه به حبس و اعدام آنها مشغول و خیال خود و صاحبان و سهام داران اصلی کشور و امت شهید پرور همیشه در صحنه و بی خبر از پشت پرده ریا کاری و مفاسد کلان حکام و مدیران و کارگزارن بلند مرتبه را راحت و آسوده میکند.
کیهان امروز: معاون اول دستگاه قضا با اشاره به دستگیریهای ماههای اخیر می گوید: «به عنوان مثال نیروی انتظامی در کف خیابان افراد را شناسایی میکند. به عنوان مثال در پاساژ علاءالدین و سبزه میدان یک دلال را دستگیر میکنند و بعد از بررسی مشخص میشود فلان دلال برای آقای وحید مظلومین و یا سالار آقاخان کار میکند و بعد از دستگیری سالار آقاخان از وی تحقیقات میشود و سپس به آقای عراقچی(معاون ارزی سابق بانک مرکزی که اکنون به قید وثیقه آزاد است) میرسند و این فرد مطالبی را میگوید که در نتیجه آن از آقای سیف تحقیق میکنند. بنابراین خیلی از اوقات از رده پایینها و مباشرها شروع میکنیم و به دانه درشتها میرسیم و راهی جز این نداریم. هیچ مرزی نیز در اینجا وجود ندارد.»
البته جعفر برمکی زیر سایه خلیفه هارون الرشید و خوش کیش هم زیر سایه همایونی تشریف داشتند; بهمنی هم تو جیب کاپشن مموتی، نور بخش هم زیر عبای حجت السلام کوسه و سیف هم زیر عبای روحانی قایم شده. آقای روحانی هم میگوید همگی ما زیر سایه مقام معظم و پشت سر ایشان نماز میگذاریم؛ ایشان هم که شاگرد امام خمین و خادم امام آهو هستند؛ آهو هم که از اقتصادی مشابه خر بهرهمند است.
نهاد شورای پول و اعتبارات، بانک مرکزی (مجاز و غیر مجاز) ، متولیان (روًسا و مدیران کل) نظام بانک داری ذخیره کسری، صنعت خود ساخته تولید پول و بدهی به مفهوم تولید نقدینگی، نرخ گذاری تعیض آمیز ارز و بهره بانکی که البته همگی در خدمت حاکمین و سهام داران و الیگارشیهای فامیلی پیروان امام زمان و دلارهای عمو سام هستند، مسببین و ذینعفان نظام آشفته و لجام گسیخته و فاسد پولی-مالی متکی بر اقتصاد نفتی و رانت خواری میراث داران شاهپور ذوالاکتاف، سلطان سنجر، برمکیان و ترکان خاتون و غایر خان، شاه قجر و پهلوی هستند، سلسله و دودمان دزدان مفت خور ایران زمین.
علل اصلی ساختاری نظام فاسد پولی-مالی-اقتصادی کشور- نه تاریخی و فرهنگی:
اقتصاد متکی بر پول فیات (دستگاه چاپ پول) و انتظار خام انضباط مالی طبق اصول اقتصاد سالم و سلیم داشتن از متولیان فاسد و دزد نظام ;
بانک داری ذخیره کسری – یعنی تکثیر پایه پولی یا تولید نقدینگی یا در اصل افزایش بدهی با تکیه به ضرایب فزاینده دلبخواه و در پی آن بنگاه داری و وام خواری خود شبکه بانکی با حمایت و رشوه و ویژه خواری متولیان بانکی;
نظام پولی-مالی-اقتصادی متکی بر طرفند پانزی – یعنی پرداخت سود از دارایی سپرده گذار پسین به سپرده گذار پیشین و حفظ گسترش قاعده این هرم با تکیه به تولید پایه پولی توسط بانک مرکزی و تکثیر آن توسط شبکه نظام بانک داری متکی بر کسری ذخیره – این “دولوپ” یا “تکرار چرخش” تا فروریزی نظام متکی بر آن میتواند ادامه داشت باشد.
باز توزیع و تولید فقر ( نه تولید ثروت) و سرازیر شدن لایههای میانی هرم به سمت قاعده تحتانی و انتقال دست رنج لایههای پایینی به سمت راس هرم در سایه تورم پولی یا اعمال مالیاتهای گزاف پنهان یعنی کاهش شدید قدرت خرید فرودستان مزد و حقوق و مستمری بگیر نتیجهٔ محتوم و حساب شده دو ساختار بر شمرده بالا و سیاست گذاریهای آنهاست.
سپاس
گر بود بناکه دزد گیرند از خامنه ای تا سلیمانی گیرند.
چرا ایران اکنون ویرانه ای است؟
تنها یک نمونه از هزاران دزدی های اموال ملّت ایران توسط حکومت ملایی؛
«مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۳ قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن به دولت سوریه یک میلیون تن نفت مجانی تحویل داده میشد و پنج میلیون تن نفت نیز با تخفیف ۵/۲ دلار در هر بشکه به این کشور فروخته میشد. متن کامل این قانون به شرح ذیل است:
1- به وزارت نفت اجازه داده میشود از تاریخ تصویب این قانون به مدت یک سال: الف – مقدار یک میلیون تن نفت خام سبک ایران را به صورت مجانی در اختیار دولت سوریه برای مخارج جنگ با اسرائیل قرار دهد. ب – تا مقدار پنج میلیون تن نفت خام سبک ایران را با تخفیف 5/2 دلار در هر بشکه طبق ضوابط وزارت نفت به دولت سوریه بفروشد.»
این کمکها هیچگاه قطع نشدند و تا کنون نیز ادامه دارند ، دلیلش نیز ادامه حضور سپاه ملایی جنگ طلب در لبنان و مرزهای اسراییل است.
میزان کمک های ایران به سوریه در طول سال ۲۰۱۴به حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار می رسد.
پولهای مردم را سپاه با ستاد رهبری برای جنگ افروزی و فقط برای امیال خود بهدر داده ومی دهند .هرکس به این حکومت داعشی ملایی دخیل ببندد باید انتظار حتا کفن را فراموش کند.
پولشویی چون خون در رگهای نظام است.مرکز پولشویی را باید در نهادهاییکه از مالیات معافند یعنی حوزه ها و ستاد رهبری خامنه ای و در آستان قدس جستجو کرد.
پولشویی را باید در جنگ طلبی نظام و در سوریه و لبنان و سپاه ملایان جستجو کرد.
ستاد اجرایی رهبری ام الفساد و مرکزتمامی بدبختی های ملت ایران است.
زمانی که صندوق حقوق کارگران و بازنشستگان بر اثر دزدی ها خالی شده است. حوزه هاو ستاد رهبری مشغول پر کردن کاسه هایشان از مال مردمند.صدور نفت مجانی به اسد یعنی برداشتن حقوق بازنشستگان و کارگران برای جنگ طلبی نظام آخوندی است.
مردم نگران و گرسنه اند و نظام مالیات ندادن نهادها را تصویب می کند.
چرا؟
چون دقدقه نظام ملت ایران نبوده و نیست.برای نظام حفظ نظام اوجب الواجبات است نه ملت ایران. حفظ نظام را هم طلاب و نوکران بسیجی سپاهی اشان عهده دارند.نگاهی به لیست تصویب معافیت مالیات ها بیاندازید. آیا اثری از ملت ایران یا دقدقه فکری برای کارگران و بازنشستگان می یابید؟
“سازمان امور مالیاتی کشور، بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی که مشمول مالیات نیستند، را اعلام کرد؛
۱- بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی
۲- کمیته امداد امام خمینی (ره)
۳- سازمان تبلیغات اسلامی
۴- دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
۵- بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
۶- بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
۷- ستاد اجرایی فرمان امام خمینی(ره)
۸- مرکز خدمات حوزههای علمیه
۹- موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
۱۰- جامعه المصطفی (ص) العالمیه /فارس”
برایان هوک: مجبور شدیم برخی کشورها را از تحریم ایران معاف کنیم!/ نمیخواستیم قیمت نفت به ۱۰۰ دلار برسد!
رئیس گروه ضدایرانی وزارت خارجه آمریکا اعتراف کرد که واشنگتن برای کنترل قیمت نفت مجبور شد برخی کشورها را از تحریم های نفتی ایران معاف کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
برایان هوک: مجبور به معافیت برخی کشورها از تحریم های ایران شدیم«برایان هوک» رئیس گروه اقدام علیه ایران در وزارت خارجه آمریکا در گفت و گو با یک رسانه صهیونیستی به شکست سیاست قطع کامل صادرات نفتی ایران اعتراف کرد.
هوک گفت: مجبور شدیم چند معافیت (از تحریم های ایران) به هشت کشور بدهیم چرا که نمی خواستیم قیمت نفت به 90 یا 100 دلار در هر بشکه برسد.
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا اردیبهشت ماه سال جاری با اعلام خروج کشورش از برجام دستور بازگشت تحریم ها را صادر کرد. پس از اجرایی شدن دور اول تحریم ها در 15 مرداد ماه، دور دوم این تحریم ها علیه ملت ایران در 14 آبان ماه اعمال شد.
در حالی که سیاست اعلام شده آمریکا به صفر رساندن صادرات نفت ایران بود، کاخ سفید پس از شکست این تلاش ها مجبور به معاف کردن 8 کشور از تحریم های نفتی و حفظ دسترسی چند بانک ایرانی به سوئیفت شد.
هوک با این ادعا که «غذا، محصولات کشاورزی، دارو و تجهیزات پزشکی» تحت تحریم نیستند، افزود: این نشان می دهد هدف تحریم های واشنگتن مردم ایران نیستند.
این در حالی است که مقام های اروپایی تاکید کرده اند با وجود مراجعات مکرر به وزارت خارجه و خزانه داری آمریکا پاسخی برای شفاف سازی چگونگی تبادلات مالی برای این کالاها دریافت نکرده اند.
هوک پیشتر با فرافکنی گفت که آمریکا وظیفه خود را با معاف کردن کالاهای اولویت دار از تحریم ها انجام داده و ایجاد کانال های لازم برای تبادلات مالی در این زمینه بر عهده واشنگتن نیست.
ژرار آرود سفیر فرانسه در واشنگتن گفت که بانک های اروپایی از ترس تحریم های آمریکا حتی حاضر نیستند تبادلات مالی مربوط به کالاهای غذایی و دارویی را انجام دهند.
http://www.entekhab.ir/fa/news/441011/
اخبار جهان: دولت امریکا درباره مسلمانان چینی از دولت چین انتقاد شدید کرده و به سازمان ملل کشونده.
اخوار حکومت/*: ولی امر مسلمین جهان (شما بخون ولی امر مزرعه حیوانات) درباره مسلمانان چینی جیکش هم در نیمده.
مش قاسم: …(سه نقطه از مش قاسم) هر روز در مقابل ملت ایران گردن کلفتی میکنه، ولی جرات جیک زدن جلوی چین نداره. چرا؟ ذلیل چینیا و روسها و برمه ایها و……………ست. ای بیچاره کوته آستین.
/*: ک
یکی به اسم حاج کاوه معینفر (فرزند خوش ژن اولین وزوزیر/* نفت بعد از منقلاب؟؟؟) مقاله ای نوسته در سایت عصر ایران که هنرمندان شکایت دارن از مشکلاتشون برای دریافت روادید از کشورهای دیگر، درخواست روادیدشون دیر صادر میشه یا اصلا صادر نمیشه. چند خطش رو با هم بخونیم:
فرزاد خوشدست: سفارتخانههای اروپایی چندی است به دلیل تحریمها و اتفاقات سیاسی سختگیری شدیدی را اعمال میکنند و جدای از این شیوه دریافت تقاضاهای روادید را به شرکتهای خصوصی واگذار کرده که در کمال تاسف، این سیاست، مشکلات دریافت روادید را بیشتر کرده است.روز قبل از آغاز تعطیلیهای نوروز، به سفارت مراجعه کردم و نه تنها ویزا برای حضور من در فستیوال صادر نشده بود، بلکه همه مدارک ترجمه شده من نیز که بسیار هم برای آنها هزینه کرده بودم، برگشت داده شده بود!
مش قاسم: بازم خدا پدرشون رو بیامرزه که مدارکت رو بهت پس دادن. اگه داده بودی دست برادران حکومت/* اسلامی یه چیزی هم ازت میخواستن که مدارکت رو بهت پس بدن.
محمدرضا وطن دوست: سفارتخانهها، حرمت هنرمندان این مملکت را نگه دارید.
مش قاسم: توی مملکتی که سفارت خونها رو اشغال میکنن و کارمنداشو گروگان میگیرن و حکومت/*ی هم از این عمل طرفداری میکنه و بهش منقلاب دوم میگن از این اتفاقات میفته. این ممالکی که تو میخواهی ازشون روادید بگیری نگران این هستن که حکومت/* به جای هنرمند یه عده ای رو بفرسته برای کشتن مخالفین و عملیات تروریستی. سولاخ دعا رو گم کردی، برو از حکومت/*ی شکایت کن که اینگونه اعمال رو انجام دادن تا کار به اینجا رسیده.
محمد اطبایی: در این راستا نکته غمانگیز شکل گرفتن گونهای دلالی و فساد در این بخش است؛ به گونهای که شماری دلال و حتی تعدادی از آژانسهای مسافرتی با دریافت مبالغ هنگفت به راحتی وقت سریع روادید را ترتیب داده و حتی روادید را هم دریافت میکنند. این کار عملاً رشوه دادن است و چون اخلاقی نیست، هنرمندان حاضر به انجام آن نیستند. جای تعجب است که مسئولان سفارتخانههای اروپایی در ایران به این فساد شکل گرفته واکنشی نشان نمیدهند! پدیده زشت رشوه و دلالی هم رواج پیدا کرده است.
مش قاسم: برادران منقلابی اسلامی هر جا که دستشون رسیده فسق و فجور رو رواج دادن. سولاخ دعا رو گم کردی، برو از حکومت/*ی شکایت کن که ۴۰ ساله فسق و فجور رو توی این مملکت زیر لوای اسلام رواج دادن.
محمد اطبایی: همواره حضور فیلمهای ایرانی و جوایز جشنوارههای جهانی از موارد قابل ذکر و مایه مباهات مدیران سینمایی و وزارت ارشاد و دیگر ارکان دولت است، سکوت و انفعال در این زمینه ظلم بزرگی به سینما و سینماگران ایرانی است.
مش قاسم: آهان، نکته جالبی رو گفتی. ۱- این مدیران سینمایی و وزارت ارشاد و دیگر ارکان دولت کیا هستن؟ یه مشت سانسورچی و دزد و آدمکش. اینا مباهات حالیشون نیست، ولاکن مایه تا دلت بخواد. ۲- دلم کباب شد از این ظلم بزرگی که به این هنرمندان میره. اینا همونایی هستن که رفتن زیر بودجه تبلیغاتی حکومت/*.
اینو نمیدونم نویسنده گفته یا یکی از هنرمندان: اگر این امر را به تحریم فرهنگی تعبیر نکنیم در خوشبینانه ترین حالت آن بی احترامی به هنرمندان مملکت است.
مش قاسم: بازم سولاخ دعا رو گم کردی. توی مملکتیکه هر روز خدا به یک یک آهاد این مملکت بی احترامی میشه تو شکایت از کار خارجیها میکنی؟
استاد کرامی با درود
پدرت پادشاه باشه خودت ولیعهد باشی بعد تو عکس صف دوم اون گوشه باشی….
سید و اسلامیون بیت رهبری به این نکات کوچک توجه کنید تا به خیلی مسائل اون روزگار پی ببرید
عکس یادگاری از شاهزاده رضا پهلوی با همکلاسی ها….
————————————————————————————————-
خاندان پهلوي
ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ، ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ،
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩﺳﺎﺧﺖ، ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﺳﺎﺧﺖ،
ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ ﺳﺎﺧﺖ، ﺟﺎﺩﻩ ها ﺭﻭ ﺳﺎﺧﺖ،
ﭘﻞ ﻫﺎﺭﻭ ﺳﺎﺧﺖ، ﻣﺮﺯﻫﺎﺭﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩ،
ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩ،
ﮐﺸﻮﺭﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﺭﻭ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﮐﺮﺩ،
ﻧﻔﺖ ﺭﻭ ﻣﻠﯽ ﮐﺮﺩ،
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭ ﺳﺎﺧﺖ،
ﺑﯿﻤﻪ ﺭﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ،
ﺩﺯﺩﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩ،
ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ ،
ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﺭﻭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻧﻔﺘﯽ ﮐﺮﺩ،
ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ،
ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭﻣﻮﺳﯽ ﺭﻭ ﺍﺯ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﻤﻠﻪ ﯼ ﻋﺮﺑﻬﺎ ﮔﺮﻓﺖ،
104 ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﺟﻨﮓ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧﯿﺮﻭ ﻣﻨﺪﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ .
ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﻮﺩ
ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺻﻨﻌﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﻮ ﻭ ﻧﺎﺗﻮ ﺭﻭ
ﺟﺬﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ،
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺭﺍﮎ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﺰ را ﺳﺎﺧﺖ و از
ﻏﺮﺏ ﻭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ نفت و ﮔﺎﺯ و ﺧﻮﺩﺭﻭ، ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺭﻭ ﻭﺍﺭﺩﮐﺮﺩ،
ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩ،
ﺯﻧﺎﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭﻣﺪﯾﺮﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺳﺎﺧﺖ،
ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﻭ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ،
ﻭﺭﺯﺵ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩ،
ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ 10 ﺍﺭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ
ﺍﮔﺮ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿا ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﮐﻨﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻦ ﺑﺎ ﺭﯾﺎﻝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻥ،
ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ،
ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ،
ﺍپکﺭﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﻧﻔﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺮﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻔﺮﻭﺷﻪ،
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺍﻭﭘﮏ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ داشتند، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭘﻮﺷﺶ ﺑﻮﺩ،
ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩند ،
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻧﺪ،
ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺩﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ،
ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﯼ ﺁﻥ ﺭﻭز ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻥ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻥ، ﻭ …
ﺍﮔﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺘﻪ ﭘﺲ ﺗﻌﺎﺭﯾﻒ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ ﻋﻮﺽ ﺷده …
درود تاریخ فراموش نشده خوب و نازنین
قرار شد ما از تراوشات قلمی خودتان بهره بگیریم و کمتر بر سر ما آثار کپی پیستی ببارید.
باشد؟
سپاس
دوست گرامی با درود شوربختانه من مانند شما و دیگران تراوشات قلمی ندارم ولی این تنها هنر و توانایی من کوچک است و چون فکر میکنم اگر مطلب تکراری هم باشد ولی ارزش خواندنش و یا دیدنش را دارد به این دلیل مزاحم شما و استاد گرانقدر میشوم و از ایشان خواهش میکنم که اگر فکر میکند بدرد نخور است ان را نثر ندهد .
روزگار نیک را برایتان از خداوند میخواهم .
بله، علت اینکه ایران امروز به این فلاکت افتاده، همین اندیشه های “کیش شخصیت” محور است که امثال شما دارید.
حکایت چوپان و گوسفندان!
امثال شما حاضرید آزادی خود را فدای رفاه و زندگی حیوانی کنید!…من قبلتر از این شرایط زندگی مردم در زمان پهلوی ها را به شرایط “زندگی در باغ وحش” تعبیر کرده بودم!
بیشتر ما مردم ایران در زمان پهلوی ها زندگی ای داشتیم به سبک زندگی حیوانات در باغ وحش! در باغ وحش، مسئولان به حیوانات بسیار ارزش قائلند و تمام حوائج آنها را برطرف میکنند. مهمترین ارزشی که حیوانات باغ وحش دارند این است که خود را به بازدید کننده ها نمایش دهند؛ اینکه سالم هستند، سرحال هستند، در رفاه هستند،…و هیچ کم و کسری ندارند.
این حیوانات تا زمانی که مشکلی ایجاد نکنند، یاغی گری نکنند، هوس آزادی به سرشان نزند، به مربیان یا مراجعه کنندگان حمله نکنند،… و تا زمانی که پیر و بدرد نخور نشوند؛ از آنها به بهترین شکل مراقبت میشود.
شاهان پهلوی خدمات بیشماری داشتند…آمّا بدترین عیبشان این بود که نقد پذیر نبودند و اینکه از دادن آزادی سیاسی به مردم وحشت داشتند… همه جور آزادی را کما بیش به مردم میدادند، فقط کسی حق اعتراض نداشت!
من از این جناب پرسشهایی دارم و آن اینست که:
آیا شاهان پهلوی به روستائیان،کشاورزان که حدود 70 درصد جمعیت ایران بودند، آیا به آنها هم اهمیت میدادند؟ و در زمان پهلوی ها کشاورزی ایران شاهد رشد و شکوفایی بود؟
مهمترین شاخه از صنعت که همان خودرو سازی ست چه پیشرفتی داشت؟ یعنی با اینهمه برند معروف که تا امروز هم دارند خودرو تولید میکنند، چرا شاه باید مجوز میداد که “پیکان” تولید شود؟… با توجه به نبوغ ایرانیان!، پیکان از زمانی که بداخل ایران آمد تا زمان انقلاب چه تغییر و پیشرفتی کرد؟
اینکه پیکان را مثال زدم، چون همه کمابیش آن را میشناسیم…حال توجه کنید که ایرانیان در دیگر صنایع وارداتی چه تغییری دادند؟ آیا مثل همین پیکان نبود که نه تنها کیفیت آن بهبود نیافت، بلکه هر سال بدتر هم شد.
ژاپنی ها، کره ای ها و حالا چینی ها هم با صنعت کپی پیست شروع کردند و امروز هر کدام غول صنعت هستند.
لُپ کلام اینکه، رفاه بدون آزادی دادن، رفاه بدون حق تفکر دادن، رفاه به سبک باغ وحشی… میشود همانی که پهلوی ها بر سر ما آوردند!… و گر نه “پیکان” باید حداقل تا 1357 نه به تمام دنیا که فقط به آسیا صادر میشد.
بله، امثال شما چوپان پرست ها که به شرایط زندگی در باغ وحش عادت دارید، باید هم پهلوی ها را پرستش کنید!
انگاری که در تمام دنیا در آن زمان هیچ شاهی، رئیسی و یا وزیری نبوده که برای مردم کشور خود اینگونه خدمت کند!
شاهان پهلوی فقط یک تقلید کننده بودند و یک بی جنبه! تقلید کردند تا برسند به سطح اربابانشان و بی جنبه بودند که زود شاخ درآوردند و شروع کردند به جفتک پرانی!… بدون آنکه فوت کوزه گری را بیاموزند…
اگر رضا شاه یا پسرش محمدرضا به فکر مردم و کشور ایران بودند، وضعیت ما الان این نبود.
ما هم، رفتار اینچنینی را از همین شاهان آموختیم…خوب تقلید کردیم ولی جنبه نداشتیم!
ولی ژاپنی ها، کره ای ها، چینی ها و تازگی ها هم هندی ها، مالزیایی ها و اندونزیایی ها، آنها تقلید کردند و جنبه هم داشتند و دارند.
همین رسیدگی به سبک باغ وحشی و دربسته بود که ما مردم ایران را از واقعیات دنیای بیرون دور کرد و ما را لوس و ننر ، از خود راضی و پر توقع بار آورد.
بله، مهندسان ایرانی و کارگران، در کارخانه هایی با تکنولوژی بالای آن روزگار کار میکردند، ولی حق هیچگونه تغییری نداشتند؛ حتی اگر به روند تولید و کیفیت کمک میکرد!
ما کم کم داشتیم وارد کننده ی انواع میوه و سبزیجات میشدیم…چون حکومت پول داشت و چون به کشاورزان نه کود میداد و نه کمک میکرد و نه آموزش میداد که محصولات با کیفیت تولید کنند… تمامی کارخانجات در ایران راه اندازی شدند ولی همان گونه ماندند و تا زمان انقلاب در اکثر آنها هیچ تغییر و به روزرسانی انجام نشد… بهترین مهندسان و پزشکان به ایران آمدند ولی از انتقال دانش و تکنولوژی خبری نبود!…
شاهان پهلوی انگاری داشتند از ما ایرانیان و البته بیشتر، شهر نشینان و مرکزیت نشینان، نگهداری و تیماری میکردند.
بله، خصوصیت ما ایرانی ها که تمام دنیا هم از آن مطلع هستند؛ این است که خوب تقلید میکنیم، خوب و زود یاد میگیریم، ولی ولی… زود ادعّا میکنیم و بی جنبه هستیم… صبر نداریم … در هر کاری خیلی زود رشد میکنیم، ولی خیلی زود بدنبال مستقل شدن هستیم!…بی آنکه در خفا یه کار و کاسبی راه بیاندازیم و برای خود اعتباری کسب کنیم و مشتری ها را تور بزنیم!…زود گند میزنیم!
شاهان پهلوی خوب تقلید کردند، خوب و زود یاد گرفتند، ولی ولی… زود ادعّا کردند! و گند زدند!
آنها به فکر پیشرفت ایرانیان نبودند، آنها به فکر پرستیژ خودشان بودند و پز دادن و فخر فروشی به دیگران. آنها به جای سرمایه گذاری در آموزش و نو آوری، فقط ایرانیان را اپراتور حرفه ای بار آوره بودند؛ ایرانی بهترین بود ولی فقط در اپراتوری…
احترامی که ایرانی در دنیا داشت نه بخاطر فرهنگ و شعور و دانش و علم، که بخاطر ارزش پولش بود؛ ما ایرانیان اگر در زمان محمد رضا ارزشی هم داشتیم نه از نوع ارزش سوئیس و آلمان و آمریکا و ژاپن…که از نوع عربستان و کویت و قطر و بحرین بود.
یک مثال:
رانندگان مینی بوس و اتوبوس، دلشان به حال من و شما نسوخته که ما را سوار بر همدیگر میکنند. آنها هر یک از ما مسافران را یک اسکناس فرض میکنند و نه یک انسان!… حکایت احترام به ایرانیان در زمان پهلوی ست!
شاهان پهلوی اگر بدنبال رشد و پیشرفت اساسی برای ایران و ایرانی بودند، اینک وضعیت ما اینگونه نبود.
مردم ایران از ابتدای تاریخ تا امروز هر چه میکشند از حماقت حاکمان و خریت خودشان است.
مردم ایران شاید هنوز به آن سطح از شعور نرسیده باشند که؛ آزادی، مهمترین دارایی یک انسان است.
تا زمانی که حاکمان در حکمِ چوپان هستند و مردم در حکمِ گوسفند، امیدی نیست!
5000 تا شد!
دوست گرامی خواهش میکنم حرف اخوند ها را گوش نده و خودت تحقیق کن که کار سپاه ترویج ابادانی و سپاه دانش و … در ان زمان چه بود در کجا فعالیت میکردند ؟ من خودم روستا زاده هستم و در روستا بزرگ شدم و تحصیل کردم و وقت ان قلاب دانشجو سال سوم رشته پزشکی دانشگاه اصفهان بودم . یا جوانی و یا … . کمی خردت را بکار بگیر و از بزرکترها از قبل از ان قلاب بپرس .
راستی فکر میکنی که بغد از 40سال در امریکا ازادی است ؟ چرا ترامپ خبرنگار را از کاخ سفید بیرون کرد؟فکرش را بکن که اگر 40سال قبل بود چکارش میکردند. تازه سوال کرد نه اینکه خرایکاری و اتش زدن سینما رکس ابادان و کشتن … و انداختن ان گردن ساواک
اصل سواد آموزی و سپاه دانش یا سپاه بهداشت کار بدی نبوده است اگر مقصود فقط همان سواد آموزی یا تامین بهداشت در روستاها بوده باشد اما آنها مقاصدی غیر از این داشتند،چیزهایی مثل مدّاحی شاه و ترویج غرب و غربی ها که اربابان شاه بود،من فرازهایی از سخنان یا نوشته های مرحوم امام خمینی که آن زمان حاضر و ناظر این رویدادها بوده است را گزینش می کنم:
” غافل از آنكه ما آنها را خوب مى شناسيم، و به گفتار آنها اعتماد نداريم. دخترها را به «سپاه دانش» دعوت يا تشويق مى كنند. و خودشان تصريح مى كنند كه بايد قبلًا به سربازى بروند. و چون مواجه با نفرت عمومى مى شوند، به انكار برمى خيزند. و در مطبوعات تصريح مى شود كه تصويبنامه سربازى دخترها در دست تنظيم است؛ با اين وصف آن را انكار مى كنند و به تشبّثات مضحك دست مى زنند!”.
(صحیفه امام ج1 ص 199)
—
“..نقشه استعمار محو اسلام و احكام مقدس قرآن است. دستگاه جبار مجرى مقاصد شوم آنهاست؛ نقشه آن است كه به اسم اصلاحات، مملكت را به حال عقب افتادگى نگاه دارند و به اسم دانش دوستى و سپاه دانش، دانشگاه و مدارس علميه را بكوبند و با نام اسلام احكام مقدس آسمانى را پايمال كنند و با اسم مقدس اسلام و قرآن احكام مسلّمه آن را يكى پس از ديگرى محو كنند. كاخ نشينان بايد در شهوات و هرزگيها غوطه ور شوند تا خوش خدمتى كنند و طبقه مزاحم يعنى علماى اعلام اسلام و دانشمندان و جوانان بيدار را از سر راه بردارند؛ خطبا و گويندگان بايد از گفتار دم ببندند، مگر آنكه از جنايات و خيانتهاى آنها به اسم ترقى و پيشرفت تمجيد كنند. نقشه محو و مسخ قانون اساسى است كه در آن تضمين اسلام و مذهب و احكام شده است؛ قانونى كه در آن تضمين آزاديهاى فردى و اجتماعى شده است بايد برود و به جاى آن سرنيزه، اختناق، حبس بيايد..”
(صحیفه امام ج2 ص 129)
—
“اينك اين جانب به حكم وظيفه، شمّه اى از گرفتاريهاى ملت مظلوم ايران را تذكر مى دهم تا مسلمين جهان بدانند كه به مردم بى پناه اين كشور اسلامى چه مى گذرد. آثار شوم استعمار در اين مملكت از ساير ممالك اسلامى بيشتر به چشم مى خورد. اسرائيل كه امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانهاست و مدتهاست كه با ملل مُسْلم در حال جنگ است، به دست دولت خبيث ايران در تمام شئون اقتصادى، نظامى و سياسى دخالت دارد؛ و بايد گفت ايران به صورت پايگاه نظامى اسرائيل و در واقع امريكا درآمده است. اجانب در اين كشور به تمام معنى مصونيت دارند ولى علما، دانشمندان، فرهنگيان و ساير طبقات از هيچ ظلمى مصون نيستند. بازرگانان محترم، يكى پس از ديگرى، ورشكست شده؛ ظلم و فشار دستگاه حاكمه بشدت هر چه تمامتر گلوى اين ملت مظلوم را مىفشارد. اختناق، حبس و زجر قرون وسطايى حكومت مىكند. (با اسم سپاه دانش و سپاه بهداشت و ديگر اسامى فريبنده، مقاصد شوم استعمار، همزمان با اشاعه فحشا- در اعماق قصبات و دهات در جريان است). مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بيشتر ادامه دارد و مى خواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقب مانده نگه دارند..”
(صحیفه امام ج 2 ص324)
—
“سپاهيان انقلاب سفيد، مأموران گمراهى
(آن چيزهاى ديگرى كه مثلًا سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مى دانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته توى دهات و قصبات. اينها همه اش براى ثناخوانى براى ايشان است؛ همه اش براى ترويج باطل است؛ همه اش مأمور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند؛ اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه تابع شاه باشند و «چه امر خداوند و چه امر شاه» منطق مردم باشد). تمام اين كارهايى كه اين آقا كرده است براى اين مملكت، اينها را برگردانده است به عقب، عقبِ عقب.
نمى گذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود. اينها از آدم مى ترسند؛ مى ترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا، چرا اين كار را مى كنيد؟ اينكه وكيل (نماینده مجلس) نمى گذارند ما داشته باشيم، براى اين [است] كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان مى ايستد مى گويد: چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند، استيضاحش مى كنند؛ شاه هم بخواهد يك غلطى بكند، خوب به او مى گويند، به او اعتراض مى كنند، استيضاحش مى كنند، اعتراض به او مى كنند. البته كه نمى گذارد مردم وكيل به مجلس بفرستند..”
(صحیفه امام،ج4 ص 77)
—
“..اين روحيه «حزب رستاخيز»، كه اين قدر برايش اين(شاه) مديحه سرايى كرد و اين قدر پافشارى كرد و اين قدر كه هر كس كه وارد نشود در اين حزب، ديگر بايد برود!، اين ايرانى نيست!، ديگر وطن ندارد!، بايد از اينجا برود!… من از روز اول گفتم كه حزب نيست اين؛ اين حرف است مى زند. حزب رستاخيز كه آن قدر با آن [پافشارى مطرح كردند]؛ خودشان حالا مى گويند: هيچ!…
(ساير كارهايشان هم اين طورى است. بعد كم كم اصلاح ارضى هم مى گويد [هيچ]!؛ براى اينكه اين اصلاح كه نبود، اين فساد بود. اصلاح ارضى اين نيست اصلش، كه سپاه دانش، سپاه كذا، سپاه، … آخر چه كارى اينها مى كنند، جز اينكه بروند براى شما مداحى بكنند يا الزاماً بروند براى شما مداحى بكنند و شاه را ترويج بكنند؟!)…الآن مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستاده اند، مى گويند: ما نمى خواهيم اين را. رفراندم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مى گويد: من نمى خواهم اين را. خوب، امريكا چه مى گويد؟ مملكت خودمان است، نمى خواهيم اين را..”
(صحیفه امام ج 4 ص 94)
به نظر من، این شمایید که باید کمی خرد خود را قلقلک دهید! من نه جوانم و نه …
صحبت بر سر کل کشور ایران است و تغییرات اساسی و بنیادین و بدون در نظر گرفتن زبان، دین، نژاد و اقلیمی خاص.
اگر سپاه دانش بود فقط نمایشی بود و به شکل گلچین شده…شما هم خوش شانس بودی که در روستایی بودی که سپاه دانش سهمیه داشت…من هزاران روستا را نام ببرم که هیچ خبری از سپاه دانش در آنها نبود؟… شما فقط نوک بینی خود را میبینی…شاه اگر به تو خدمت کرد پس این مبنایی میشود برای قضاوت شما در مورد تمام ایران!؟
من خود، هم در زمان شاه بودم و هم به روستاها سفر کردم… وضعیت کشاورزی و معیشتی و بهداشت در روستاها افتضاح بود.
شاهان پهلوی تمامی خدماتشان نمایشی بود.
در روستاهای بزرگ و بخش ها آنهم بعضی از آنها مدرسه ای بود یک یا دو کلاسه که تمام کلاسها در مقطع ابتدایی را درس میدادند… برای تحصیل در مقاطع بالاتر باید به مرکز شهرستان میرفتی…روستائیان باید کیلومترها در برف و یخ و سرما پیاده روی میکردند و یا با چهارپا و دیگر وسایل خود را به کلاس میرساندند…
راستی نگفتی شما در کدام روستا بودی؟ این روستا نزدیک جاده بود یا در کوه و کمر بود؟ این روستا برق داشت؟ این روستا نفت داشت یا از هیزم استفاده میکرد؟ این روستا چه امکاناتی داشت؟ این روستا چند نفر جمعیت داشت؟…
اگر در استان اصفهان بودی که : امان از شما اصفهانی ها! هم در زمان پهلوی نور چشمی بودید و هم در زمان آخوندها! ( شوخی )
احسنت به فکری که این نکات تاریخی را فهمید و انگشتانی که این نکات را تایپ و ارسال کرد، بسیار زیبا،این امتیاز عالی از من بود،بسیار زیبا و با ویرایشی کم نظیر،محتوای حکومت شاهان پهلوی را تصویر کردید،شاه بیت این تصویر زیبا،آنجا بود که نوشتید:
“شاهان پهلوی فقط یک تقلید کننده بودند و یک بی جنبه! تقلید کردند تا برسند به سطح اربابانشان و بی جنبه بودند که زود شاخ درآوردند و شروع کردند به جفتک پرانی!… بدون آنکه فوت کوزه گری را بیاموزند…”.
نیز آنجا که :
“شاهان پهلوی خوب تقلید کردند، خوب و زود یاد گرفتند، ولی ولی… زود ادعّا کردند! و گند زدند!
آنها به فکر پیشرفت ایرانیان نبودند، آنها به فکر پرستیژ خودشان بودند و پز دادن و فخر فروشی به دیگران. آنها به جای سرمایه گذاری در آموزش و نو آوری، فقط ایرانیان را اپراتور حرفه ای بار آوره بودند؛ ایرانی بهترین بود ولی فقط در اپراتوری…”
—
من این نوشته زیبا را بعنوان یکی از آموخته های خود از سایت محمد نوریزاد در جایی ذخیره کردم.
بدون شرح!
( شایدم کمی شرح داشته باشه؛
عکسی برای تشریح اوضاع و احوال جامعه در ایران امروز! )
باسلام ودرود برهمگان
اگر این حکومت جمهوری آخوندی همه متصدیانش اعم از رهبری وغیرهم. با انتخابات. سالم ومردمی بوده است ومدعیان این سخن در ادعایشان راسخ هستند , بیایند ازنو انتخابات. آزادرا برگزارکنیم بدون نظر بدعتی شورای نگهبان اول درمورد رهبری ویااول خبرگان رهبری بدون اعمال نظر هیچ حزبی و ارگانی خبرگان انتخاب. شوند .
آنوقت خواهیم دید که هیچ یک ازاین اعضای متملق خبرگان انتخاب نخواهند شد وبالملازمه. برای انتخاب رهبری هرگز جناب سیدعلی خامنه ای انتخاب نخواهد شد .
ودر مورد نمایندگان مجلس نیز ازاین متملق های فعلی. هیچیک. انتخاب نخواهد شد. پس دیگر دم ازانتخابات و قانون نباید بزنیم .
مساله دیگر بیائید قبل ازاین مرحله. برای اصلاح قانون اساسی. رفراندمی برگزار کنیم , ببینیم. چه کسانی. با این پیشنهاد موافق یامخالف است?
حتما طرفداران وحامیان پولشوئی ودزدی و چپاول وقهر وکشتار وبگیر وببند , بااین پیشنهاد مخالف هستند .
چرا ?چون با اصلاح قانون اساسی وبازنگری آن بوسیله فرهیخته گان ملت دیگر ولایت فقیه درآن جائی نخواهد داشت , چون سابقه. نکبت. سی ساله آن برهمگان مبرهن شده است.
راه چاره فرار ملت ایران از ظلم و جور و آدمکشی و حبس وحصر وشکنجه در زندان , اول قدم همین اصلاح قانون اساسی است وحذف ولایت فقیه از آن واصلاح تضادهای. فصول واصول دیگرش.
چرا ازسخن وشعار رفراندم. برخی ها می ترسند. و لرزه براندامشان مستولی می گردد ?
آیا ملت ایران بعد ازسی سال حق بازبینی قانون کشوررا ندارند ?
رفراندم که درقانون فعلی پیش بینی شده است , پس چرا ازخواسته مشروع وقانونی. عده قلیلی. هراس دارند. وتب ولرز می گیرند ?
چرا بعدازگذشت. چهل سال نکبت , نوع حکومت. به رفراندم عمومی گذاشته نشود ?
اگر آنهائی که. پوز ویا سنگ انتخاب شدن رهبر ورئیس جمهور ومجلسین را به سینه می زنند
چرا ازانتخابات آزاد بدون واسطه استصواب بدعتی شورای نگهبان می ترسند ?
اگر به رای ملت احترام می گذارند بیاند واین بدعت را بکشند , وانتخاب هرسه مسند را مستقیما ازملت. رای گیری بعمل آرند , آنگاه پوز دموکراسی. وانتخابات. آزادرا به سینه بزنند وآزادی انتخابات را بارای مردم به نمایش بگدارند همانند کشورهای پیشرفته ودموکراتیک دیگر . بیش ازاین تصدیع نمی کنم ودر ذیل به سخنان علی قدیانی توجهتان را جلب می کنم والسلام
مصلح
بنام خدا : سلام
سوالی خودمانی
در کشور عزیز ما نفت،گاز،معادن،خمس، زکات،مالیات
نهادهای مختلف اقتصادی ،دولتی،
حاکمیتی،خصوصی و. ……..وجود دارد.
پس علت اینکه ملت زیر خط فقر
و فقیر هستند چیست؟
رانت ها؟
اختلاسها؟
دزدی ها؟
من فکر میکنم؛ اگر موارد بالا و غیر آنها وجود داشته باشند،مهمترین جواب سوال بالا
عدم مدیریت کلان کشور است،که متاسفانه پاسخگو هم نیستند.
حال چه باید کرد؟
آگاهی و عمل به آگاهی و آگاه نمودن جامعه تنها راه نجات کشور است.
ملتی که گرسنه است، چگونه میشود آگاه کرد؟!
علی قدیانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFJ0vIX3aZVHSEQZSQ
سلام بر مصلحان غیر افراطی
چون بحث و مجادله در فضای عمومی را علنی کردید،بسیار خوب از این ببعد بدون رودر بایستی نوشته هایت را نقد خواهم کرد.
اولا: اطلاق “جمهوری آخوندی” بر “جمهوری اسلامی” آنهم از جانب کسی که ملبّس به لباس آخوندی است سخنی عجیب و مایه تاسّف است! لطفا دروغ نگوئید،این جمهوری بر اساس رایی که مردم به آن در صدر اول انقلاب دادند -شما را نمیدانم رای دادید یا مثل مرحوم شریعتمداری استنکاف کردید- جمهوری اسلامی است نه جمهوری آخوندی،یعنی اینکه تمام ارکان قدرت در آن از رهبر گرفته تا ریاست جمهور و پارلمان بر اساس رای مردم انتخاب می شوند،چنانکه بارها نوشته ام،ماعدای رهبر و برخی مناصب مثل فقیهان شورای نگهبان،هیچ منصبی در این جمهوری مشروط به آخوند بودن متصدی آن نیست،اگر مشروط بودن تصدی یک منصب در این جمهوری به آخوند بودن در نصی از قوانین این کشور آمده آنرا نشان دهید و بر سنت فکل کراواتی های غرب زده، گزافه نبافید که “جمهوری آخوندی”،حتی ریاست عالی قضائی در قوانین ما فقط مشروط به اجتهاد است و نه مشروط به روحانی یا بقول شمای آخوند،آخوند بودن.
ثانیا: پوزی(پزی) در کار نیست،انتخابات در ایران اسلامی آزاد است،یعنی اینکه رای دهندگان آزادند در انتخابات شرکت کنند یا نکنند و هیچگاه هچکس شما یا دیگری را کشان کشان به رای دادن مجبور نمی کند،این از رای دادن،اما در ناحیه منتخبان یا کاندیداها،خوب انتخابات،قانون دارد و در قانون برای رای دهنده و انتخاب شونده یا کاندیدا شرائطی تعیین شده،نظارت استصوابی نیز قانونی است متکی بر یک برداشت قانونی از قانون اساسی،می توان نظارت استصوابی یا برداشت حقوقی را نقد کرد اما نمی توان در برابر قانون طغیان کرد و عربده کشید،جدای از محتوای نظارت استصوابی،در همه جای دنیا معمولا شرائط عامّه ای برای کاندیداها در نظر گرفته می شود،در ایران نیز بر اساس هنجارهای اسلامی و شرعی ضوابط و شرائطی برای کاندیداها در نظر گرفته شده است،اینکه کسی فاقد شرائط باشد مثلا یک نظامی را از اساس قبول ندارد و نتواند کاندیدا شود یا شرائط دیگر،این باز می گردد به قانون و التزام بقانون،مثلا یک واقعا فکل کراواتی پخمه را که نه نظام را قبول دارد نه قائل به ولایت فقیه است و صراحتا از براندازان دی ماه گذشته حمایت می کند نمی توان کاندیدای مجلس خبرگان کرد،مجلسی که مطابق قانون باید رهبر انتخاب کند بر اساس تئوری ولایت فقیه،از این جهت با بی ادبی نمی توان خبرگان محترم را که عده ای از اساتید من و شما مثل آیت الله جوادی آملی در بین آنان بودند و رهبر فعلی را انتخاب کردند با خروج از ادب به “پخمگی” تعبیر کرد.
در باب رفراندوم،بله من شخصا با رفراندوم در امور مهمه و مسائل کلان کشور مخالف نیستم،و این بقول شما نص قانون اساسی هم هست،اما رفراندوم در مورد تثبیت یا تغییر اصل این نظام،نص قانون اساسی نیست،بگویید در کجای قانون اساسی صحبت از رفراندوم برای تغییر نظام شده است؟ علاوه اینکه نشان دهید در قرن های معاصر ما در دموکراسی های مختلف کجاها بعد از استقرار یک نظام،مخالفانِ مدیریت ها یا قوانین دائم نقِّ رفراندوم تغییر اصل یک نظام زده اند؟در امریکا؟ در فرانسه؟ در سوئیس؟ در جمهوری ها و دموکراسی های دیگر،آیا اینطور است که هر مخالف نق بزنی هر روز سر برآورد از رفراندوم بر سر اصل نظام دم بزند؟! نظام فدرالی امریکا الان حدود 400 سال است تاسیس شده و قانون اساسی آن تدوین و تصویب شده،آیا هر روز مخالفان مدیریت یا قوانین داد رفراندوم بر تغییر اصل نظام داده اند؟ در جمهوری ها و دموکراسی ها رایج در دنیا نشان دهید چند مورد رفراندوم در باب تغییر اصل نظام صورت گرفته است؟
اگر مقصود از رفراندوم،رفراندوم برای اصلاح قانون اساسی باشد،بله این در قانون اساسی هست و مکانیسمی نیز برای آن تعیین شده،قبلا نیز یکبار اصلاحاتی در قانون اساسی انجام گرفته و اکثر مردم نیز به آن رای داده اند،اینکه شما یا فکل کراواتی ها چیزی را قبول نداشته باشید دلیل این نمی شود که هر چند یکبار زبان و قلم باز کنید و هر مزخرفی دلتان خواست بگویید.
اما اینکه اصل ولایت فقیه از قانون اساسی حذف شود که ایده شماست،چگونه با اسلامیت این جمهوری هماهنگ است؟! شما که قبلا گفته ای مخالفت با وضع فعلی بمعنای موافقت با سکولاریسم نیست،در فرض حذف ولایت فقیه لطفا بیان کنید که مشروعیت دینی این نظام را چه کسی یا کسانی تامین خواهند کرد؟ فکل کراواتی ها یا آنها که در لباس آخوندی هستند و نان آخوندی خورده اند و تحصیلات آخوندی کرده اند در عین حال عارشان می آید ولایت و سرپرستی هم لباس خود را تحمل کنند و بدامن فکل کراواتی های بی دین و بد دین می افتند و حرفهای روشنفکران مخالف با دین از هنجره شان خارج می شود؟!
از اینها گذشته،اینهمه اطمینان شما بر مخالفت اکثر مردم با اصل ولایت فقیه که ضامن تامین مشروعیت دینی این نظام است از کجاست؟ غیب می دانید یا از مخالفت قلیلی در فضاهای مجازی به چنین نتیجه ای رسیده اید؟! نکبت یعنی چه؟! اینکه شما و عده ای عینک سیاه بچشم زده اید و برداشت های عوضی از مسائل دارید یعنی اینکه جمهوری اسلامی جمهوری آخوندی است یا جمهوری نکبت است؟ علیرغم همه مشکلات و موانعی که دشمنان این کشور ایجاد کرده و می کنند اینهمه کار و پیشرفت از اول انقلاب در این کشور صورت گرفته،آیا ما باید صرفا بخاطر کینه ورزی با کسی یا برداشت های عوضی چشم مان را هم بگذاریم و جمهوری اسلامی تاسیسی مردم ایران را به جمهوری آخوندی تقلیل دهیم؟
حالا شما فرض کن شما هم مثل مرحوم شریعتمداری قائل بثبوت ولایت فقیه نباشید،خوب نباشید،اما در این کشور بزرگانی مثل مرحوم امام رضوان الله علیه و مرحوم شیخنا الاستاد طاب ثراه تئوری ولایت فقیه را در کتابهای خود اثبات کرده اند و به آن التزام داشته اند و بر آن اساس مردم را راهبری کرده و نظام طاغوت را سرنگون کرده اند و این ولایت به رای مردم گذاشته شده است،بنابر این اگر کسی این تئوری را قبول ندارد برود منزل بنشیند یا بزراعت بپردازد
.
“…حالا شما فرض کن شما هم مثل مرحوم شریعتمداری قائل بثبوت ولایت فقیه نباشید،خوب نباشید،اما در این کشور بزرگانی مثل مرحوم امام رضوان الله علیه و مرحوم شیخنا الاستاد طاب ثراه تئوری ولایت فقیه را در کتابهای خود اثبات کرده اند و به آن التزام داشته اند و بر آن اساس مردم را راهبری کرده و نظام طاغوت را سرنگون کرده اند و این ولایت به رای مردم گذاشته شده است،بنابر این اگر کسی این تئوری را قبول ندارد برود منزل بنشیند یا بزراعت بپردازد.”
جناب سید مرتضی
سلام
اثبات “ولایت مطلق فقیه” دیگر چه صیغه ایست؟ … یعنی چه که اثبات شده؟
آیا التزام دو نفر، که یکی بقول شما “امام” است و دیگری “الاستاد”، به یک تئوری که تا بحال در هیچ کجای دنیا جامه ی عمل نپوشیده، میشود مبنای یک حکومت؟ میشود مبنای یک نظام؟
آیا تئوری، پژوهش و تحقیق بر مبنای مدارک مستدل و مبتنی بر شواهد نیست؟… با کدام مدارک مستدل و بر مبنای کدام شواهد قابل درک، تئوری ولایت فقیه ثابت شده؟
و اینکه… میشود بفرمایید تشابهات و تفاوتهای بین نظام طاغوت و نظام ولایت فقیه در چیست؟
اگر این ولایت به رأی مردم گذاشته شده، آیا تاریخ مصرفی ندارد و تا قیام قیامت باید پابرجا باشد؟
شما خود میگویید ” اگر کسی این تئوری را قبول ندارد برود منزل بنشیند یا بزراعت بپردازد”… پس این یک تئوری بوده و هست! … بنابراین این تئوری نه در گذشته و نه امروز…هنوز ثابت نشده!
آیا کسانی که به یک تئوری بی پایه و اساس و بی بنیان اعتقادی ندارند و تا کنون هم کارایی آن ثابت نشده، باید نادیده گرفته شوند؟ آیا این منطقی و حکم عقل سالم است؟
حالا که این تئوری اثبات نشده، آیا یک حکومت آینده نگر و خیرخواه باید در اثبات آن سماجت کند و یا اینکه به رفراندوم و رأی عموم مردم بسپارد؟ آیا زمانی که حاکم مستبد، درک نمیکند که زمان آن رسیده این تئوری را رها کند، و تن به خواسته ی اکثریت مردم برای رفراندومی مسالمت آمیز نمیدهد…آیا نباید او را کله پا کرد؟
یعنی آخوند جماعت هر حرفی، هر فعلی، هر … کرد باید تا قیام قیامت دست نخورده باقی بماند…یعنی اگر یکی “امام” باشد و دیگری “الاستاد” در اثبات تئوری کفایت میکند؟ … آیا این اسمش دیکته کردن و دیکتاتوری نیست پس چیست؟
چه کسی به آخوند مجوز داده که اختیار دار است در تمامی امور؟ … فرض کنید مردم 35 سال پیش یه غلطی کردند و چشم و گوش بسته یه سندی را امضاء کردند…مگر آخوند هر حکمی داد میشود در حکم وحی مُنزل؟
تئوری “ولایت مطلق فقیه” هم شده بهانه ای برای جنایت و استبداد آخوند حاکم. و از وحی الهی هم پا را فراتر گذاشته…مردم دیگر صاحب اختیار نیستند و در همین دنیا عقوبتی سخت در انتظار منکران این تئوری ثابت نشده است.
آیا یک تئوری نباید جامع، قابل اتکا، منطق پذیر، عقلانی و از همه مهمتر قابل درک و قابل نقد باشد؟
صدور فتوای “برود منزل بنشیند و یا زراعت کند” از جانب شما که دیگر جای بسی تأسف دارد!
حق پذیر و حقیقت جو باشیم.
حق یارتان!
سلام جناب آنارشیست منصف. وبامرام انسانی باصداقت
متشکرم که به استبداد جناب آقاسید مرتضی قبلا گلم , جواب معقول ومستدلی ارائه فرمودید من اگر جواب جنابعالی را دیده بودم برای ایشان جواب پنج هزار کلمه ای نمی نوشتم , من بحال ایشان تاسف. می خورم ازاین بابت که یک انسان سلیم النفسی مثل ایشان وبا اینکه می دانم ازخبرها ی جنایت حکومت ولایت فقیه که نه ولایت وقیح خبردارد باز ماله کشی می کند و واقعیات ملموس را انکار می کند بیشتر تاسف می خورم . خودش می داند که بفرص قبول مبنای ولایت فقیه , اگر او خطایی بکند , خود بخود منعزل است ودیگر هیچ ولایتی برهیچکسی ندارد , وبرخبرگان است که دیگری فقیه عادل انتخاب کنند , هرچند مبنای ولایت فقیه هیچ اصل وسندی ندارد ومقبوله عمربن حنظله چنان ضعیف است که محدثین اسمش را مقبوله گذاشته اند , با همه این صعف سندش خوب حکومت ولایت فقیه برمبنای اجرای عدالت درجامعه است که ملت رای دادند ولی اگر حالا خلافش به هزاران سند ثابت شد که این رهبر یک هواپرستی آدمکش واجحاف گر وحامی دزدان وآدمکشان وغارتگرانی بیش نیست , چراملت. ستمدیده ومالباخته ایران برحکومتش گردن نهد?
وچرا براعتراض ورفراندم پایکوبی واصرار نورزند ?
وقتی حکومتی بارای مردم برسر کار آمده ومشروعیت پیدا کرده است , بارای مردم هم عزل وکنار می رود وخود انتخاب ملت به هرنوع حکومتی که بخواهد رای دهد همان مشروعیت آن است ونیازی به مشروعیت بخشیدن آخوندی ویامجتهدی نیست وآیت الله منتطری مرحوم نیز درکتاب ولایت فقیهش برهمین مبنای مشروعیت بخشی آرای مردم را ملاک ومعیار مشروعیت حکومت معرفی کرده اند , بایدسیدمرتضی ازنو آن بخش را مطالعه بفرمایند .
بیش ازاین تصدیع نمی کنم ازصراحت گفتار منصفانه تان خواستم تشکری بنمایم ومن مسکین همان مصلح قدیمی هستم که برحال سیدمرتصی تاسف می خورم که حقایق جفا وظلم حکومت ولایت وقیح را انکار می کند. بادرودی دیگر وبا احترام به این وجدان سالم ونفس پاکتان بدرود می گویم.
ارادتمند مصلح
بنده به حواشی این نوشته کاری ندارم،فقط چون نسبت استبداد به بنده داده شد می گویم،یا باید بر اساس مبانی و بصورت مستدل سخن گفت و اتهام زنی را در گفتگوهای علمی سیاسی دخالت نداد،یا باید نظر خود را نوشت و از دیگران اسم نیاورد چون اینجا میتینگ سیاسی نیست که علیه یکدیگر شعار دهیم.نیز باید ادب در گفتار را رعایت کرد و سخن خویش را با بی ادبی ناشی از تکبّر قرین نکرد،ما در این کشور و برحسب قانون اساسی عنوانی داریم بنام “ولایت فقیه”که مردم به آن رای داده اند و کثیری برای مصداق آن احترام قائلند،بنابر این نباید با وقاحت از یک عنوان شرعی و قانونی به “ولایت وقیح”تعبیر کرد.نیز چنانکه قبلا گفته ام ادب گفتگو اقتضاء می کند فقط مدعا و ادله طرف گفتگو را نقد کرد،و از نهاد دوری از ادب سخن دیگران را به ماله کشی تعبیر نکرد.
در مورد انعزال قهری ولی فقیه از منصب خود،بله چنین تعبیری در بحث های ولایت فقیه که خود مرحوم امام خمینی هم دارند وجود دارد،منتها اولا باید دید کدام خطاست که موجب انعزال قهری متصدی این منصب است،و ثانیا باید عنایت داشت که این انعزال قهری باز می گردد به مقام ثبوت،اما مقام اثبات آن در عهده نهاد خبرگانی است که وظیفه انتخاب یا عزل مصداق بدست آنهاست.قدر مسلّم از خطایی که سبب انعزال قهری در مقام ثبوت و بدنبال آن عزل در مقام اثبات است،مساله فاقدیت یک یا چند شرط از شرائطی است که در قانون برای مصداق این منصب ذکر شده است که تشخیص چنین فقدانی باز بعهده نهاد خبرگان رهبری است،بنابر این نمی توان با طرح عنوان کلی خطا در مسائل گوناگون نظری و قابل بحث،کسی را از پیش خود فاقد شرائط و منعزل دانست،و بعبارت روشن تر،تشخیص چنین امری در صلاحیت نویسنده سطور فوق نیست.
اینکه ولایت فقیه اصل و سندی دارد یا ندارد،در صلاحیت مجتهدان و کارشناسان واجد شرائط بررسی مسائل فقهی است و محلّ این بحث مبسوط نیز فضاهای محدود و سیاسی سایت ها یا شبکه های اجتماعی نیست.نیز یکی از نشانه های سطحی نگری نویسنده سطور بالا این است که گمان کرده است که ادله اثباتی موضوع ولایت فقیه منحصر است در روایت مقبوله عمر بن حنظله! در حالیکه چنین نیست و قائلان به ولایت فقهاء در عصر غیبت بادله عقلی و نقلی و شواهد فراوانی در این موضوع تمسک می کنند که محل طرح آنها اینجا نیست.چنانکه در نوشته قبل نیز اشاره شد ما فرض می کنیم کسانی از فقهاء جامع الشرائط ادله لفظی و عقلی مساله ولایت فقیه را ناکافی بدانند،اینکه کسی اجتهادا یا تقلیدا ولایت فقهاء در عصر غیبت را ثابت نداند،هیچ الزام یا التزامی برای فقیهان دیگری که ادله را کافی می دانند ایجاب نمی کند،چون هیچ مجتهدی در مسائل علمی و اجتهادی از مجتهد دیگر تقلید نمی کند،بنابر اگر فرض شد در زمانی (چنانکه در زمان ما) فقیهان قائل به بسط ید فقهاء در تشکیل حکومت اسلامی بنیابت از معصوم،اقدام کردند و اکثریت یا همه یک جامعه دینی با او بیعت کردند،در اینجا تکلیف از دیگر فقیهان قائل بولایت فقیه ساقط است بجهت وجود من به الکفایه،همچنانکه فقیهانی نیز که ثبوتا و اثباتا قائل بولایت و نیابت معصومین در باب تشکیل حکومت در عصر غیبت نیستند،نیز حق ندارند برای فقیهی که چنین التزامی دارد و متصدی شده است و مردم نیز بسط ید او را فعلیت داده اند،مزاحمت ایجاد کنند.البته ارشاد و امر بمعروف و نهی از منکر از وظائف عمومی اسلامی است.
مقبوله ابن حنظله اگر مقبوله نبود که به آن مقبوله نمی گفتند!ملتفت بودید چه گفتید؟ اشکالی که نافیان ولایت عامه به استدلال به مقبوله ابن حنظله می گیرند که اشکال سندی نیست یولداش!بحثی که آنجا هست بحث در استدلال بالفاظش هست که آیا لفظ “حکم”که در آن بکار رفته منصرف به حکم قضائی است یا اعم از آن است و حکم بمعنای حکومت را هم شامل می شود.حالا این بحث ها جای خودش،جای این بحث ها اینجاست؟ بعد،کسانی که بولایت عامّه فتوا می دهند استنادشان فقط بمقبوله است؟!لااقل نویسنده وقتی بگذارد و بجای گشت و گذار در اینستا و شبکه های اجتماعی کتاب البیع مرحوم امام و دراسات قای منتظری ببیند بد نیست.در باب خلاف نیز خوب است کلی گوئی نکرد و هزاران سند را ببحث کشید.بله اگر حکومتی با رای مردم روی کارآمد با رای مردم کنار می رود،اما مادامی که رای مردم در رفراندوم دیگری نقض نشده عقل و شرع و حقوق می گویند استصحاب حکم سابق برقرار است.اینکه شما حدس و ظن خاصی دارید دلیل عمومیت آن در جامعه نیست.چون میلیونها نفر بر خلاف شما نیز معمولا موافقت خودشان با ولایت فقیه و مصداق را نشان می دهند از اینجهت گفتم کسی که نافی است یا قاعد فی المنزل باشد یا زارع در کشتزارها و حرف های بزرگتر از کوپن خویش نزند،این استبداد نیست،این لازمه حاکمیت رای اکثریت است.شما برخی مطالب را هم درست نمی گیرید،بحث من از مشروعیت،مقبولیت سیاسی یا مشروعیت در اصطلاح سیاست نیست،من پرسیدم شما نافی ولایت فقیه که می گوئی ولایت فقیه از قانون اساسی حذف شود و در عین حال این بمعنای سکولاریسم سیاسی نیست،توضیح دهید ضمانت اسلامیت قوانین کشور کیست؟ فکل کراواتی ها یا کسانی مثل شما که منکر ولایت فقیه هستی؟! من کجا گفتم مشروعیت و مقبولیت نظام به رای مردم نباشد؟بنده در آن درسها حضور داشته ام و مکرّر مکتوب ایشان را هم دیده ام و قادر بتوضیح نظرات ایشانم نیازی نیست مرا بمطالعه مبانی ایشان سفارش کنید.نیز بنده نیازی به تاسف امثال شما ندارم و بیشتر در مورد یک معمّم و هم لباس تاسف می خورم که بحث های مدرسه ای را اینگونه سطحی و ناشیانه بفضای عمومی می آورد برای خوش باش چند نفر سکولار یا بی دین و بد دینانی که اگر مجال پیدا کنند ریشه دین و دیانت و روحانیت را از این کشور خواهند کند و بعد ممکن است اصل دین را هم برفراندوم بگذارند! وقتی اینطور شد اگر در این جهان باشید یا آن جهان تاسف خواهید خورد که چطور با ساده لوحی با بی دینان و بد دینان و سکولارها هم آواز شدم برای به زدن نظامی که چه خون های پاک بپای برپائی آن ریخته شد.
سلام بر آنارشیست گرامی
علیرغم دقت نظری که دارید،اینجا کم دقتی کردید و اندکی نیز شلوغش کردید،و این ناشی از عدم توجه به فضای بحث و شخص مخاطب بود،توجه داشته باشید که نوع بحث و نوع تخاطب با مخاطبان گوناگون متفاوت می شود.در اینجا گفتگو و خطاب من با هم لباسی بود که علی الظاهر اعتقاد و التزامی به ولایت فقهاء و بسط ید آنان در تشکیل حکومت در عصر غیبت معصوم ندارد،از این جهت پیشنهاد حذف اصل ولایت فقیه از قانون اساسی و رفراندوم برای این تغییر داده است و در عین حال می گوید پیشنهاد حذف اصل 110 قانون اساسی “جمهوری اسلامی ایران”بمعنای التزام به سکولاریسم سیاسی نیست.خطاب من در نوشته بالا با چنین مخاطبی با چنین رویکردی است،شما اگر بازنگری دوباره ای نسبت به این فضای بحث کنید حتما ملتفت بی وجه بودن برخی سوالات خود خواهید شد،در عین حال هر چند تفصیل بحث در اینجا ممکن نیست اما برسم دوستی طوری مطلب را بیان می کنم که پاسخ به همه سوالات باشد:
در عبارتی از من که مورد اشاره قرار دادید لفظ ولایت مطلقه فقیه نبود،من از ثبوت و اثبات “ولایت فقهاء در عصر غیبت معصوم”سخن گفتم، اثبات ولایت فقیه نیز صیغه خاصی نیست،بحث از ولایت فقهاء در عصر غیبت،بحثی فقهی است که از اول عصر فقاهت بعد از غیبت معصوم مورد بحث و اشاره بوده است،در واقع اصل ولایت فقیهان در عصر غیبت امری مفروغ عنه و مورد تسالم و توافق همه فقهای شیعه است،چیزی که هست این است که محدوده ولایت فقیهان مورد بحث و گفتگوی فقهی است،برحسب ظاهر آنچه که گرایش رایج در فقه امامیه بوده است این است که محدوده ولایت فقها و نیابت آنان از امام معصوم محدوده “قضاوت” و “بیان احکام فقهی و ارشاد مردم” بوده است،برخی از فقیهان نیز علاوه بر این موارد معتقد بودند که فقیه در صورت بسط ید و درخواست مردم بلاد می تواند بنیابت از معصومین،در محدوده “اجرای حدود شرعی”نیز وارد شوند،اینهم یک گرایشی است در بین فقیهان که حتی بزرگانی از فقهاء مثل مرحوم آیت الله خوئی که قائل به ولایت فقیه بمعنای جواز تشکیل حکومت اسلامی و اداره اجتماع از این طریق نیستند در عین حال برحسب ادله فقهی ،علاوه بر حق بیان احکام اجتهادی فقهی ،معتقد به ولایت فقیه بر امر قضاوت و بر امر اجرای حدود شرعی هم هستند.دسته ای از فقهاء نیز ولایت فقیهان راباصطلاح در محدوده”حسبه”و ولایت بر اموال قاصران و غائبان و بیان احکام دانسته اند و به تسلط فقیه بر امر اجرای حدود قائل نبودند و اینها را از اختیارات خاص معصومان می دانسته اند.این اجمالا محدوده بحث از اصل ولایت فقیه در فقه امامیه بصورت گرایش رایج بوده است،یک نظر و فتوا هم نظر و فتوای امثال مرحوم امام خمینی و شیخنا الاستاد و دیگر شاگردان آنها بوده است،البته این نظریه و فتوا اختصاصی به این بزرگان نداشته است و پیش از آنها مرحوم ملا احمد نراقی در عوائد الایام و پیش از او مرحوم محقق کرکی در برخی آثار خود چنین نظری داشته اند که فقیه جامع الشرائط در صورت امکان بسط ید و بیعت مردم،می تواند یا لازم است بر او که برای اجرای قوانین اجتماعی اسلام و تحقق عدالت،حکومت اسلامی تشکیل دهد،البته قالب و شکل حکومت اسلامی می تواند باقتضای شرائط زمانی مکانی متفاوت باشد.حتی مرحوم شیخنا الاستاد در کتاب مبسوط “دراسات فی ولایه الفقیه”که مجموعه درس های ایشان در باب ولایت فقیه است و بنده افتخار حضور در آن درسها را داشتم،معتقدند که تصریح نکردن بسیاری از فقهاء ما به ولایت فقیه بمعنای جواز تشکیل حکومت و اداره جامعه با اجرای احکام اجتماعی اسلام در فرض بسط ید و تحقق شرائط و بیعت مردم،از باب این بوده است که آنها گمان نمی کرده اند چنین شرائطی برای بسط ید فقیه حاصل شود.در هر حال این کلیت تصویر اصل بحث در این موضوع فقهی است که بحث مبسوطی است که در آن به دلائل عقلی و نقلی از آیات و روایات تمسک می شود.
من گمان می کنم چیزی که رهزن ذهن شما شد و انگیزه برای تکثیر این پرسش های سیاسی،کاربرد تعبیر “نظریه” یا تئوری”در نوشته من بود که اشتراک لفظ باعث شد شما آنرا با تعبیر اصطلاحی “نظریه یا تئوری”در باب علوم تجربی اشتباه کنید که در آن مقبولیت و فعلیت یک نظریه یا تئوری در خارج موکول برتثبیت علمی آن و پذیرش آن در آکادمی های علوم تجربی است تا زمانی که مورد نقض و ابطال نطریه دیگری واقع نشده است.در حالیکه چیزی که مورد نظر من بود یک نظریه یا فتوای فقهی در یک مساله فقهی بود نه نظریه و تئوری اصطلاحی در علوم تجربی،در واقع مقصود من از خطابم به آن دوست این بود که در باب حدود اختیارات فقیه در عصر غیبت بین فقهاء اختلاف نظر فقهی وجود دارد و هر فقیهی ممکن است فتوای خاصی داشته باشد در این مورد،عرض من به ایشان این بود که نهایت اینکه ایشان اجتهادا یا تقلیدا نظریه ولایت فقیه بمعنای اختیار تشکیل حکومت در عصر غیبت معصومین را قبول ندارد،مثل اینکه مرحومین آقایان خوئی و شریعتمداری و گلپایگانی و مرعشی و برخی دیگر قبول نداشتند،بسیار خوب در اینجا انظار آنان بعنوان انظار فقهی محترم است،لکن بزرگانی مثل مرحوم امام خمینی و آیت الله منتظری ره بلحاظ فتوائی و در صورت بسط ید و اقبال و بیعت مردم شیعه،قائل به جواز یا وجوب تشکیل حکومت اسلامی بودند و در برهه ای از زمان که در برابر مفاسد حکومت پهلوی ایستادند که با کمک و همیاری مردم ایران منجرّ به سقوط رژیم پهلوی شد،و امکان بسط ید و تشکیل حکومت اسلامی در قالب جمهوریت اسلامی پیش آمد و مردم ایران نیز در دو رفراندوم بزرگ و اجماعی با صاحبان این نظریه یا فتوا بیعت کردند و حکومت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرد.من عرضم این بود در این فرضی که فقیهان واجد شرائط و قائل بولایت فقیه بدین معنا بسط ید یافتند و مورد اقبال مردمی و بیعت آنان در قالب رفراندوم و انتخابات واقع شدند،دیگر فقیهانی که بلحاظ فقهی اعتقادی به ولایت فقیه به معنای تشکیل حکومت ندارند شرعا و عقلا حق مزاحمت با فقیهی که بمیدان آمده و مورد بیعت مردم واقع شده را ندارند.
اگر ابهامی هست بفرمایید
ابهامی نیست.مثل همیشه مزخرفات به هم بافتی.همین.
با درود وسلام جناب مصلح
من از نظر مشروعیت دینی به مسئله نمی پردازم آن را سید مرتضای بزگوار با ادبیاتی که هر دوی شما به آن آشنا هستید میتوانند جواب دهند.
من از منظر سیاسی چند نکته را بیان میکنم.
ولایت فقیه از منظر سیاسی یعنی اینکه یک نفر ویا یک شورا حرف آخر را بزند. در کشورها همیشه شرایطی پیش میاید که به آن شخص یا شورا اجازه میدهند تصمیم نهایی را بگیرد یکی از کارکردهای ولایت فقیه این است.وهمه کشورها در درون نظام سیاسی خود چه به شکل ظاهر ویا مستتر چنین نقشی را برای نهادی قائل هستند.
در جمهوری اسلامی نقش ولایت فقیه هماهنگ کننده هم هست و با اختیاری که به آن داده میشود قوای سه گانه مملکت را هماهنگ و از بروز اختلاف لاینحل جلوگیری میکند .
برای انتخاب چنین فردی یک مجلس خاص با تخصصهای خاص در نظر گرفته شده که میتوان به چنین ترکیبی انتقادهای زیادی هم داشت وشاید جای بعضی تخصصها هم از نظر قانونی خالی باشد اما موضوع لاینحلی نیست ومانع قانونی یا شرعی برای رفع آن وجود ندارد.
حضرت امام فقه رایج را کافی برای حل مشکلات نمیدانستند واختیارات ولی فقیه را برای عبور از بن بستها لازم میدانستند وبرای مدیریت بهتر مجمع تشخیص مصلحت را بنیان گذاشتند تا همه قوا درگیر این بن بستها شوند واتفاقا تصمیمات آن با اکثریت آرا تصویب میشود ونه صرفا با معیارهای شرعی.اول انقلاب نظر بر این بود که تصمیمات بر اساس شرع گرفته شود اما بعد با مشکلاتی که پیش آمد نظر براین شد که خلاف شرع نباشد ومجمع تشخیص هم بعد اضافه شد.
اما در مورد رفراندم
از نظر من رفراندم ابزاری است که در مواقع خاص برای تصمیمات خاص که مردم را درگیر تصمیمی کند که نیاز به پذیرش عواقب این تصمیم مهم برای کشور باشند در واقع اهمیت مسئولیت پذیری مردم در شرایط خاص.ونه برای دعواهای جناحی .
جناب مصلح گرامی
کشور ما را تاکنون رهبری حضرت امام وایت الله خامنئی و همراهی مردم حفظ کرده وگرنه همه انتخابات ما جنگ جناحها بوده شما نگاه کنید از آغاز انقلاب تا کنون همه جناحها وگروه های سیاسی چشم دیدن همدیگر را نداشته اند چه آنهایی که ابتدای انقلاب راه خود را جدا کردند وچه آنهایی که هنوز با انقلاب همراه هستند ورقابت میکنند.
جناب مصلح
بزرگترین اشتباه ما این است که دشمنی امریکا واسرائیل و غرب ودیگران را باور نداریم ومشکلاتی را که قدرتهای بزرگ برای کشور ما بوجود می آورند را به حساب سوئ مدیریت مسئولین زحمت کش کشور میگذاریم .البته عیبهایی مدیریتی هم کم نداریم اما وقتی امریکا از همه ظرفیتهای خود در سطح جهان برای مقابله با ما استفاده میکند ما چشممان را بروی همه اینها میبندیم ومسئولین کشور را متهم میکنیم.
وبسیاری دیگر
داستان حکومت ایران یک کمدی- درام به تمام معنی است که روی صحنه آمده..همه چیزش در نهایت فاجعه است..آدمی مثل ظریف که معتقد است در ایران زندانی سیاسی اصلا وجود ندارد و هنوز فکر میکند برجام شاهکار سیاسی قرن است ،کارش به جائی رسیده که به وجود پولشوئی و قدرت پولشویان در سیاست ایران اعتراف میکند و بقیه همه به او حمله که حواست به انقلاب باشد!!
وقتی جلوی صحنه چنین درامی این میزان تهوع آور است، ببین پشت صحنه چه فاجعه ای است!
چند نکته مهم:
1- بعد از حرفهای اخیر جناب ظریف در مورد حقیقت داشتن پولشوئی و پول کثیف و توضیح قدرت آن در کشور، فریادها بلند شده که دست آورد انقلاب را دارند بباد میدهند..یعنی برادران انقلابی میخواهند بگویند دست اورد انقلاب شکوهمند اسلامی پدیده مبارک “پولشوئی” و نظام سیاسی حاصل از آن است!
2- جناب مکارم هم فرموده اند آمریکا بدتر از اعراب حجاز زمان پیفمبر است!..مثل اینکه این بزرگواران با هیچ جای دیگری برای مقایسه آشنا نیستند!!
3- رهبر معظم هم به ورزشکاران فرموده اند که “چادر” لباس ملی است!! فکر کنم ایشان از اعراب حجاز عصر پیغمبر هم عقب تر تشریف دارند و یا شاید از جانب باری تعالی به رهبری جای دیگری قرار بود برود و اشتباهی در ایران جاگیر شده!!
4- در مشهد هم قرار شده برابر احکام شرع خانمها برای رفتن به کوه نوردی از همسرانشان اجازه بگیرند..فقط ما نفهمیدیم اگر نخواهند بروند هم باید اجازه بگیرند یانه؟!!ا
سلام بر همه ناظران گرامی
یک حدیث :
كافى از امير مؤمنان آورده است كه رسول خدا فرمود : « به زودى بر مردم زمانى خواهد آمد كه از قرآن جز خط و نشان ، و از اسلام جز اسمى باقى نمى ماند . به آن شناخته مى شوند ، در حالى كه دورترين مردم از قرآن و اسلام اند. مساجدشان آباد اما خالى از هدايت و ارشاد است . فقيهان آن زمان ، بدترين فقهاى زير آسمانند . فتنه از آنها برمى خيزد و به خودشان هم بازمى گردد . مانند حديث در ثواب الاعمال /301 و اعلام الدين /4
بله این روایت وارد شده است،اما الان شما به علم ایقوف متوجه شدید که مقصود این روایت،جامعه ما یا حکومت شیعه در ایران است؟! الان در جمهوری اسلامی از قرآن جز خط و نشان و از اسلام جز اسم باقی نمانده؟! لابد آن سینِ سیاتی و ترجمه فارسی آن به بزودی حتما حتما اشاره به جمهوری اسلامی و ایران بوده است؟! قبلا در زمان بنی امیه و بنی العباس اسلام و قرآن پامال نشد؟ یا اصلا این حدیث ممکن نیست که به اعصار بسیار دورتر از زمان ما اشاره داشته باشد؟ باید وقتی حرف مستدلّی برای کینه ورزی های خود نداریم تمسّک به ظنیاتی این چنین کنیم؟! و اگر بناست به چنین ظنیاتی تمسک کنیم چرا احادیثی مثل حدیث موسی بن جعفر سلام الله علیه (زبر الحدید..و لایملّون من الحرب …) که به ظّن قوی اشاره به ایران اسلامی است تمسّک نکنیم؟ حقد و کینه مانع است یا خودنمائی در برابر به به و چهچه بی دینان و سکولارها مقتضی است؟!
باسلام. برعزیزان. فرهیخته
نامه علی قدیانی در ذیل می آید که سخن دل من نیز هست :
بنام خداوند بخشنده مهربان
رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت الله سید علی خامنهای
رئیس جمهور ،رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه، رئیس مجلس خبرگان،رئیس شورای مصلحت نظام
مراجع محترم تقلید، علمای حوزه علمیه
و استادان دینی و هواداران جمهوری اسلامی ایران
سلام
وظیفه هر انسانی که خود را در رابطه با
اسلام ناب محمدی ص مسئول میداند
امر به معروف و نهیی از منکر واجب
الهی است.
همان امری که نوه رسول خدا و فرزند
فاطمه و علی ع حضرت حسین بن علی
برای انجام آن خود و عزیزانش را به
راه شهادت و اسارت کشاند و سرافراز
تاریخ این جهان و آن جهان شد.
بر چه کسی پوشیده است، کمر مردم
نجیب و شریف ایران اسلامی خم شده
است و انسانهای چه مرد و چه زن که
سرپرست خانواده هستند، چنان زندگی
برایشان سخت و دشوار گردیده که………..
چه کسی جوابگوی این ملت نجیب و
شریف است؟!
آیا شماها و مدیران کشوری و لشگری
و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و
خبرگان و شورای مصلحت نظام از این
درد ملت رنج دیده خبر دارید؟
اگر دارید، وای به حالتان و
اگر ندارید، باز هم وای به حالتان.
دنیا فانی است و زود گذر و دنیای
حق و عدالت ماندنی و باقی است.
اگر کاری از دستتان بر نمیاید، چرا استعفا نمیدهد و اگر بر میاید! این چه وضعی
است برای ملت به ارمغان آوردید؟ !
باید به این ملت نجیب و شریف ایران گفت : از شماست که بر شماست.
باور نمیکنم، شماها مستاجر و برای مخارج روزمره خود در تنگنا باشید که اگر بودید، فکری به حال این ملت با وفا
به اسلام میکردید.
آیا فکر میکنید ملتی که پای صندوق رای میآیند، از شما و مدیریت شما راضی هستند؟
ملت هنوز هم پای اسلام و انقلاب اسلامی و شهدای گمنام و. ……..ایستاده
و صبوری میکند.
اما آیا روزی نخواهد رسید صبر پایان یابد و. ………..
نان و. …..مسئلهی سیاسی نیست که بشود با…………آن را درست کرد.
آی مسئولین از رهبری تا…………………
بترسید از خدای که خدای دادرس است.
برادر شهید، جانباز و رزمنده بسیجی امام خمینی ره علی قدیانی
https://t.me/joinchat/AAAAAFJ0vIX3aZVHSEQZSQ
————–
درود مصلح خوب و نازنین
قرار شد ما از تراوشات قلمی خودتان بهره بگیریم و کمتر بر سر ما آثار کپی پیستی ببارید.
باشد؟
سپاس
.
این حاجی قدیانی هم از نباوغ شیادی میباشد. حاجی دوباره از اسلام ناب محمدی و داستانهایی از نوه های این و اون که هزارتا طناف ضخیم لای درز که هیچ ترکهای گشادش میره و طلبکاری که برادر شهید و اینجور چیزا بوده. از دروازه دارن بیرون میشن زمینه چینی میکنن که از دربچه وارد شن. حاجی! در زمان زندونبانی و شکنجهگری در سازمان جهنمی منقلاب اسلامی هم این فکرها توی کله منگت بود؟
باسلام وعرض ادب برهمگان ناظران گرامی
تقلب انتخاباتی سال ۸۸ باهشت میلیون ناچیز در ستاد انتخاباتی وزارت کشور جمهوری اسلامی که همه انتخاباتش اینگونه بوده است.
آنوقت بگوئیم. که همه امور با انتخابات. مستقیم و غیرمستقیم بوده است. وهیچ ظلم وستمی براحدی نرفته است وهیچ رسوائی کهریزکی وقتل های زنجیره ای صورت عینی نداشته است ویاسید امامی وفرشید هکی باشکنجه کشته نشده اند ویا کشتار خیابانی تهران درسال ۸۸. دروغ بوده است ویا به دراویش ستم بزرگی نرفته است ویا تعدادی ازآنان. بناحق کشته نگشته اند وقطب شان هنوز درحصر وحبس خانگی اش نیست , کدام عاقل فهیم که در ایران زندگی می کند این فجایع ضد بشری حکومت جور ولایت فقیه را کتمان می کند ?
مگر کسی که ازانسانیت. بشر دوستانه بخاطر منافعی زودگذر , تخلیه شده باشد وفطرت انسانی اش را لگد مال کرده باشد .
⭕️ هشت سال حصر بهخاطر هشت میلیون رای
✍ محمدرضا سرداری
هشتمین سال حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد با ناگفتهای دیگر از انتخابات سال ۸۸ همراه شد؛ افزوده شدن ۸ میلیون رای در ستاد انتخابات کشور به رای محمود احمدینژاد. ناگفتهای که برای نخستین بار از سوی یک چهره اصلاحطلب رسانه ای شد.
سال ۸۸ شواهد و مستندات زیادی از تقلب و تخلف در انتخابات از سوی کمیته صیانت از آرای میرحسین موسوی منتشر شد اما هیچگاه چنین ادعایی از سوی ستاد نامزدها و فعالان اصلاحطلب به صورت رسمی و علنی از صورت گرفتن چنین تخلفی مطرح نشده بود.
اما چگونه این عملیات مخفی در وزارت کشور رخ داد، چه کسانی مجری آن بودند و چرا هیچیک از ناظران نامزدها نتوانستند به شواهد آن در این زمینه دست یابند؟
محمدرضا خاتمی، نایب رئیس اسبق مجلس، فعال اصلاح طلب و برادر رئیس جمهوری پیشین ایران، در مصاحبهای با شبکه اینترنتی «رودرو» ناگفته ای را گفت که پیشتر اصلاح طلبان از بیان صریح آن در فضای عمومی پرهیز داشتند.
https://tinyurl.com/y9y26krq
متن کامل
https://zeitoons.com/57370
✅ @Sahamnewsorg
خوب سید محمد رضا خاتمی چنین ادعایی کرده است،باید دید شاهد و مدرک و استناد او به چیست،آیا باید صرفا بخاطر اینکه کسی چنین ادعایی کرده است برای ما یقین پیدا شود؟! در آن انتخابات بی شکّ تخلّفات زیادی صورت گرفته بود که برخی مواردش که احراز شده بود اعلام شد،اما اینکه 8 میلیون رای تخلّف شده باشد بادعای رضا خاتمی اثبات می شود؟! مگر رضا خاتمی مسند پیامبری دارد برای شما یا سخن او بمنزله وحی است برای شما؟
بله انتخابات چنانکه در نوشته ای دیگر ارسال کردم از ابتدای انقلاب در مورد مناصب با واسطه و بی واسطه صورت گرفته است چه قبل از تصویب قانون نظارت استصوابی و چه بعد از آن،اینکه الان ما با چیزهایی مخالف باشیم و بدون توجه به جایگاه حقوقی،نسبت به کسی کینه داشته باشیم توجیه کننده این است که همه چیز این انقلاب را زیر سوال ببریم؟ خوب شما اگر روی معیارهای فقهی یا رای و بیعت مردم،تصدی مرحوم امام خمینی را قبلا پذیرفته بوده ای،آیا باید بعد از رحلت ایشان همه هنجارهای قانونی،و قانون اساسی و رای و گرایش مردم را بخاطر کینه نسبت به یک فرد و هم لباس زیر سوال ببرید؟این تذهبون؟
نیز هیچکس نمی گوید هیچ ظلم و ستمی در این کشور واقع نشده است یا اشتباهات وجود نداشته یا ندارد،اما آیا ما باید چیزهایی را که وجوهی دیگر داشته اند چماق کنیم علیه کلیت نظام؟خوب منظورت از رسوائی کهریزک چیست؟ کهریزک را رهبر یا کلیت حکومت دستور داده بود یا تخطّی و اشتباه یک قاضی و چند مامور؟ بعد مگر با این قاضی و دیگرانی که پیرامون آن جنایت بودند برخورد قانونی نشد؟ ما باید دائم یک چرک نویس درست کنیم برای توجیه مخالفت های خود با این نظام؟کسی تابحال گفته است قتل های زنجیره ای صورت عینی نداشته؟ قتل هایی زنجیره ای و خودسرانه توسط باندی خودسر با سوء استفاده از امکانات وزارت اطلاعات انجام شده،کلیت نظام و ریاست جمهوری وقت آنرا نفی کرده اند و کسانی مجازات شده اند،شما دائم باید این را مثل مخالفان کلیشه ای نظام سیاهه کنی و نق بزنید؟ همه شواهد و قرائن نشان می دهد سید امامی در زندان خودکشی کرده و قوه قضائی آنرا رسما اعلام کرده است،بعد شما باید دائم یک نسبت دروغ به نظام بدهید؟ خوب اگر سید امامی یک فعال محیط زیستی متهم به جاسوسی بقتل رسیده و بنا بوده در غیر روند محاکمه بقتل برسد چرا سایر افراد این گروه زنده اند و پرونده در مسیر قضائی خود پیش می رود؟ شما از کجا اینطور یقین پیدا کرده ای که فرشید هکی بقتل رسیده؟ احتمال خودسوزی یا احتمال منازعات شخصی یا انگیزه های دیگر جرم و جنایت همه از نظر شما منتفی است در حالیکه پلیس و پزشکی قانونی هم اظهار نظر کردند؟ بعد اصلا فرشید هکی کی بوده و چه معروفیتی داشته یا چه گفته یا می کرده که نظام بخواهد کشتن مشکوک او را بخود تحمیل کند؟در اینجا آیا نباید ورای تبعیت از کینه و هوی کلاه عقل را قاضی کرد؟من برخی اظهارات هکی را خوانده ام،امروزه با این وضع رسانه ها همه نظرات و انتقادهای خرد و کلان خویش را مطرح می کنند بقول معروف خیلی غلیظ تر از فرشید هکی مرحوم،چه معنایی دارد که نظام بخواهد یک فرد معمولی با گفتاری معمولی را بقتل برساند،آیا ما باید تحت تاثیر کودکانه رسانه های اجتماعی که هر مزخرفی را نشر و تکثیر می کنند به ظن و گمان هر چرندی را بپذیریم و بطور مبهم نظامی را محکوم کنیم؟ در جریان اعتراض های سال 88 که اعتراض به یک انتخابات بالا گرفت و ماهها این کشور در تب و تاب بود،بنای اولیه کشتن و نابود کردن معترضان نبوده است،چرا شما در یک بلبشو احتمال دخالت خارجی یا دخالت منافقین در کمین را مدّ نظر قرار نمی دهی؟ وقتی نزاع و زد و خورد بالا می گیرد،گروهی برانداز نیز مجال پیدا می کنند ریشی بجنبانند خصوصا اینکه تحریکات خارجی هم وجود داشت،عقل شما آیا نباید مسائل را بصورت جامع و همه جانبه ببیند و با ظنیات و محتملات آخرت خود را بباد ندهد؟ ماجرای دراویش نیز ماجرای پیچیده ای بوده و هست،مطلب اینطور سر راست نیست که ساده لوحانه از مظلومیت دراویش حرف بزنید و خودنمائی کنید،یک فقره از همین ماجرای دراویش را مگر چشم شما نابینا بود ببیند که برداشت اتوبوس بزرگ را زد و چند نفر را بقتل رساند؟ درویش درویش است باشد ،اما این درویش ها آنجور که شمای ساده گمان می کنید برّه معصوم نبوده و نیستند،اگر جایی در این مملکت نظم را بخواهند تحت هر عنوانی بهم بزنند بی نظمی و اغتشاش تحمل نمی شود خواه بهم زنندگان نظم عارف و درویش باشند یا عناوین دیگر.مشکل شما چنانکه بارها گفته ام همین برداشت های یکسویه،و کلیشه ای در مخالفت است نه چیز دیگر.
یا علی
خوب اقاسید سلام
من باهیچ کسی ازحکومتیان ورهبر وغیره اش خصومت وپدر کشتگی ندارم تاکینه ورزی کنم .
اما من باظالمان آدمکشان نمی توانم کنار بیایم وهمانند شما به مداحی شان بپردازم وبر این جنایت ها ی فاحش آنان کسانی که ماله کشی کنند نمی توانم دفاعی ازآن هاداشته باشم والسلام
سلام متقابل
من غرضم هرگز تخریب شما نیست،من با یکسو نگری و عدم رعایت انصاف شما مخالفم و اینکه مصالح عمومی این کشور را می خواهید فدای اظهار شجاعت و قهرمان نمائی کنید، عرضم این بود که شما به هر ادعا یا خبر غیر مستندی ترتیب اثر می دهید و آنها
را واقعی فرض می کنید و کسانی را مورد اتهام قرار می دهید،بنده دنبال ماله کشی بر چیزی نیستم و دنبال مداحی از کسی نیستم،از نظر من این انقلاب و این نظام را که ما به الوحده مردم ایران از 40 سال قبل بوده است باید حفظ کرد و تخریب نکرد و به عواقب تفرقه افکنی و بهم زدن نظم و نظام آن اندیشید،و در عین حال آنرا تهذیب کرد و با انتقادهای سازنده آنرا اصلاح کرد و نغمه شوم و متوهمانه برخی در اصلاح ناپذیری این نظام و جامعه را خنثی کرد،اصلاح کردن و اصلاح شدن همیشه ممکن است،اگر اصلاح شدن یا اصلاح کردن ناممکن باشد باید همه انبیاء عظام الهی در برابر کفر و انکار و مقاومت ملحدان در برابر اهداف انبیاء زود نا امید می شدند و می گفتند بشر قابل اصلاح نیست،در حالیکه چنین نیست،ما و شما نیز شاگردان انبیاء هستیم،من تعجب می کنم از آقایی که زبان و قلم اش را باز می کند و متوهمانه از اصلاح ناپذیری این نظام می گوید و می رود آنطرف ینگه دنیا کت و شلوار می پوشد و آن فآن علیه نظامی که خونها بپای آن نثار شده و علیه نهادهای آن تبلیغات سوء می کند و مع الاسف شما سخنان گزاف و روشنفکر مآبانه او را تکرار می کنید،من بر خلاف شما و او معتقدم جامعه ایرانی اسلامی ما روز به روز در تکامل و اصلاح بوده و هست و اصلاح قوانین و اصلاح مدیریت ها همیشه ممکن است،کجا وضعیت رسانه ای و آزادی رسانه ای و نقد و انتقاد فعلی با چند سال قبل و چند سال قبل تر قابل مقایسه است؟ و کجا مدیریت های فعلی -علیرغم وجود اشکالات-با مدیریت های دهه قبل و دهه های قبل قابل مقایسه است؟آیا قوانین در ایران روز به روز بروزتر و کار آمدتر نشده است؟ آیا تکنولوژی های روز و روش های جدید در کشور نسبت به دهه های ابتدای انقلاب کارآمدتر نشده است؟این شواهد نشان می دهد که جامعه ما رو به کمال است و رو به صلاح و پیشرفت است و نباید از اصلاح و اصلاحات از طریق نقدهای سازنده و در عین حال حفظ کلیت نظام و نهادهای آن ناامید شد و به حلقوم هایی که نه دیانت شما را قبول دارند و نه اسلام را و نه مسلمانی این مردم را بر می تابند همصدا شد و همان سخنان سکولارهای بی دین یا بد دین را تکرار کرد و نظم این جامعه را در برابر فشارهای ناجوانمردانه خارجی برهم زد.
من دیدم جایی بمن طعنه زدید که مداحی می کند برای جلب نفعش! خوش انصاف! تو که بمحل کار من آمده ای و می دانی من هیچ سمت اجرایی جایی ندارم و خوف و طمع از کسی ندارم و وسیله امرار معاشم خدمات تحقیقاتی است،پس چرا باید با انگ زدن و تهمت زدن به هم لباس حجت خویش را رفو و مستحکم کنی؟
نخیر بنده ماله کش کسی نیستم،عرضم این است چیزهایی را که برایمان بیّن و روشن نیست فورا چماق تهمت به این و آن نکنیم،این مسلمانی است که تا جایی یک قتل مشکوک اتفاق افتاد از گزارش رسمی پلیس و مقامات مسئول عدول کنیم و تهمت بزنیم به یک نظامی که خودت رفتی جبهه ها جانت را بر سر حفظ آن بخطر انداختی؟ شما می گوئی من با ظالمان و آدمکشان نمی توانم کنار بیایم،بله من هم همینطورم،این تعلیم دینی ماست،پس نزاع ما نزاع کبروی نیست ،اما خوش انصاف! جایی که ظلم و آدمکشی بشرط الموضوع محقق باشد! نه اینکه به توهم هرجا هرچیزی دیدیم دیگران را ظالم و آدمکش بخوانیم! در واقع نزاع من با شما در صغریات است نه کبریات،می بینید که صغریاتی را مطرح می کنید وقتی در آن صغریات بحث و تشکیک می شود حرفی ندارید جز کلی گوئی که من ماله کش نیستم یا ظالمان و آدمکشان کنار نمی آیم.
من مایل نبودم در فضای عمومی با یک هم لباس مجادله سیاسی کنم،متاسفانه خود شما خواستی و چیزهایی مطرح کردی وگرنه هرکس می توانست انظار خود را غیر منعطف به دیگری بنویسد.البته بحث طلبگی خوب است و مشکلی ندارد و در انتها هم بر گذشته صلوات می فرستیم! فقط لطفا در بحث ها تهمت نزنید،قهرمان نمائی نکنید و دیگران را که مخالف برداشت های سیاسی شما هستند به ماله کشی متهم نکنید.
والسلام
جناب مرتضی گرامی
خوب منظورت از رسوائی کهریزک چیست؟
بعد مگر با این قاضی و دیگرانی که پیرامون آن جنایت بودند برخورد قانونی نشد؟
چرا جناب مرتضی برخورد قانونی صورت گرفت .200000 هزارتومان جریمه شدند. و مدتی هم در داخل زندان خارج زندان داخل زندان خارج زندان…… و و به تازگی هم برای اربعین و اینکه سرشان بادی بخورد و از تنهایی در بیایند و…….
آقا مرتضی شما واقعا انسان هستید یا روبات (همانگونه که حتما دیده اید حتی گوگل هم گاهی نمی تواند بین انسان و روبات را درست تشخیص دهد) چون من برایم بسیار مشکل است که شما با این همه مطالعه که داشته اید از درک این همه فاجعه غافل باشید.
داداشم دیگر زمان زیادی برای ما با سن هایی که داریم باقی نمانده کمی به خود بیایید.
ن.م گرامی،آیا سعید مرتضوی فقط محکوم به پرداخت 200 هزار تومان پول در همه پرونده هایش شد؟ شما فرض کن من یک روبات هستم،اما شما که یک روبات نیستید نباید ملتزم باشید به اینکه به او دروغ نگویید؟! یا نکند خود ن.م هم یک روبات است برای پرده پوشی مسائل واقعی؟! اما امروزه روبات ها نیز می دانند که با وجود اطلاعات جامع در عصر انفجار انفورماتیک دیگر حتی نباید به یک روبات نیز دروغ گفت!
گرامی،سعید مرتضوی قاضی معزول،چندین پرونده داشته که در مورد هریک باحکام مختلفی محکوم شده است از عزل و سلب مصونیت قضائی و انفصال از خدمات دولتی و محرومیت های اجتماعی و حبس و شلاق،من زیاد توضیح نمی دهم،شما چه یک روبات باشید یا نباشید،سید مرتضای سایت نوریزاد نیز یک روبات باشد یا نباشد،اما با اطلاعاتی که در دسترس همه هست و در رسانه ها منتشر شده نمی شود بازی کرد و محکومیت سعید مرتضوی متخلّف و قاضی معزول را به 200 هزار تومان پول تقلیل داد،سعی کنید وجدان و انصافتان را و دیانتتان را -اگر معتقدید-بخاطر مسائل سیاسی چوب حراج نزنید.بحث و مجادله لفظی بیحاصل را رها کنید و به این لینک های دم دستی نگاهی بیندازید:
“سعید مرتضوی (زادهٔ ۱۳۴۶ در تفت) قاضی و سیاستمدار ایرانی است. او از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۹ دادستان تهران و از ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ معاون دادستان کل کشور بود. از ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ ریاست سازمان تأمین اجتماعی را بر عهده داشت. او به دلیل پروندههای تعطیلی مطبوعات و شکنجه معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، و قتل زهرا کاظمی شناخته میشود….وی از سوی دولت کانادا و کمیته اصل ۹۰ مجلس ششم، پیرامون قتل زهرا کاظمی روزنامهنگار و عکاس ایرانی-کانادایی که در بازداشت دادستانی تهران کشته شد، مقصر اعلام شدهاست. پس از تغییر ریاست قوه قضائیه از سمت خود بر کنار و به معاونت دادستان کل کشور منصوب شد. یکسال بعد در ارتباط با کشته شدن ۵ تن در بازداشتگاه کهریزک، مصونیت قضایی وی در شهریور ۱۳۸۹ توسط دادگاه انتظامی قضات لغو و از قضاوت تعلیق شد. او سپس توسط احمدی نژاد به ریاست ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز و سپس به ریاست سازمان تأمین اجتماعی منصوب شد. پس از تعلیق از تمام سمتهای حکومتی، ۴ پرونده علیه وی تشکیل شد که اولی در خصوص عملکردش در شکنجه معترضان به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال ۱۳۸۸، به صدور حکم و تبرئه از معاونت در قتل منجر و در آذر ۱۳۹۶ به دو سال حبس محکوم شد.
مرتضوی در تاریخ دوم اردیبهشت ۹۷ دستگیر و برای اجرای حکم به زندان منتقل شد”.
“انفصال دائم
مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران در تاریخ ۲۴ آبان سال ۱۳۹۳ به صورت دائم از احراز شغل قضا انفصال پیدا کرد و همچنین انفصال وی از مشاغل دولتی به مدت ۵ سال نیز مورد تأیید قرار گرفت”.
محکومیت حبس
مرتضوی آذر ۱۳۹۶ به دو سال حبس محکوم شد. با وجود صدور این حکم مرتضوی خود را برای اجرای حکم معرفی نکرد تا درتاریخ ۲اردیبهشت ۹۷درشمال کشور بازداشت شد”.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
—
سعید مرتضوی در پرونده کهریزک به دو سال حبس محکوم شد.
https://fa.euronews.com/2017/11/26/mortazavi-tehran-ex-procureur-sentenced-to-2-years-jail-due-to-kahrizak-murder
—
حکم جلب سعید مرتضوی صادر شد
https://fa.euronews.com/2018/03/03/arrest-warrant-for-saeid-mortazavi-kahrizak-prison
—
«حکم ۷۰ ضربه شلاق» سعید مرتضوی در پرونده سازمان تامین اجتماعی تایید شد
https://www.radiofarda.com/a/f4_iran_court_confirm_70_lash_mortazavi/29199202.html
—
داداشم دیگر زمان زیادی برای ما با سن هایی که داریم باقی نمانده کمی به خود بیایید.
جزییات ذخایر دارویی ایران در تحریم
دکتر غلامرضا اصغری، معاون وزیر بهداشت و رییس سازمان غذا و دارو
رییس سازمان غذا و دارو ضمن تشریح وضعیت بازار دارویی کشور بعد از اعمال تحریمها از سوی آمریکا، گفت: در حال حاضر مشکل اصلی حوزه دارو در نقل و انتقال پول و کالا است.
دکتر غلامرضا اصغری در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت بازار دارویی کشور با توجه به تحریمهای آمریکایی، گفت: با توجه به این که از قبل مطلع بودیم که تحریمها ایجاد شده و تشدید میشود، پیشبینیهای لازم انجام شد تا ذخایر کافی از داروهای مورد نیاز و بهویژه مواد اولیه دارویی تامین شود. به همین دلیلی نگرانی از بابت تامین دارو در بازار وجود ندارد.
چالش نقل و انتقال پول دارو
وی افزود: در حال حاضر آمریکاییها ادعا میکنند که دارو و مواد غذایی در لیست تحریم قرار ندارد و این به مفهوم آن است که شرکتهایی که فروشنده دارو به ایران بودهاند، همچنان میتوانند با ایران معامله کنند؛ این چیزی است که اعلام شده است، اما مشکل اصلی در نقل و انتقال پول و کالا است که به دلیل شرایط جدید تحریمها مشکلاتی در این زمینه ایجاد شده که البته برای آنها راهحلهایی پیدا کردیم و نقل و انتقال پول و کالا میتواند از طریق مکانیسمهایی اتفاق بیفتد. البته برای این کار هزینههایی هم به کشور تحمیل میشود.
ذخایر دارویی در کشور چقدر است؟
اصغری با بیان اینکه در حال حاضر میزان ذخایر ما در حوزه دارو و مواد اولیه بین شش ماه تا دو سال است، افزود: بنابراین حداقل شش ماه فرصت داریم تا از طریق مکانیسمهای اشاره شده، دارو و مواد اولیه را تامین کنیم، اما به هر حال این کار با زحمت بیشتری انجام میشود. در عین حال تمام تلاش ما این است که هیچ فشاری به بیماران منتقل نشود. البته هزینههایی برای انتقال پول و کالا به کشور تحمیل میشود….
http://www.asriran.com/fa/news/640151/
آقا جان..پس خدا را شکر مشکلی نیست..فقط کمی زحمت دارد..6 ماه تا 2 سال هم خیلی جالب و دقیق است…18 ماه اختلاف در یک برآورد ساده!
در روزگاری که هنوز پای ماشین به زندگی ایرانیان باز نشده بود، مردم جهت حمل مصالح ساختمانی از الاغ استفاده میکردند، و جماعتی را که این شغل را پیشه خود
کرده بودند، الاغدار می نامیدند.
درمیان این صنف، شخصی بود بنام عباس گچی که صاحببیشترین الاغ بود، و برای خودش صاحب اسم ورسمی بود.عباس گچی آدم خوش مشرب و مردم داری بود،
و همه اورا بخاطر درست کاریش دوست داشتند، وبا وجودیکه مشروب زیاد میخورد، و همیشه به دنبالالاغ هایش درحال جابجایی مصالح، با صدای دلنشینشآواز هم میخواند، با اینحال مردم کاری به مشروبخواریاونداشتند .دست برقضا بعداز مدتی ورشکست می شود، و از مال دنیا هیچ چیز برایش باقی نمی ماند، و مجبوربه فروش الاغ هایش میشود، و محل زندگی خودرا ترکنموده، و عازم سفری بدون مقصد، باجیب خالی، و بدونهیچ امیدی، سر به بیابان میگذارد…پس ازطی یکی دو روز پیاده روی، تشنه و گرسنهبه شهرکوچکی میرسد،و بخاطر اینکه جایی نداشته وارد مسجدجامع شهر میشود و درگوشه ای مینشیند، و تا چند روز توسط خادم مسجد پذیرایی مختصری میشود وکم کم وارد صف نماز جماعت شده، ساکن مسجد میشود ، و دراین مدت به خطبه های ملای مسجد گوش داده..، و از کتاب های مذهبی مسجد جهت کسب دانش مذهبی استفاده میکند، و خیلی زود در دل مردم جا باز میکند.
پس ازمدتی… ملای مسجدفوت نموده، و مردم اورا به عنوان جانشین ملای فوت شده به امام جماعت مسجد انتخاب میکنند..! روزگار بدین منوال میگذرد، وبعد از چهار – پنج سال، گذر یکی از همشهری های او به همان شهر می افتد، و برای ادای نماز، عازم مسجدجامع میشود، و به صدای دلنشین موعظه و تلاوت قرآن توسط ملای مسجد گوش میدهد، و شک میکندکه آیا این، همان عباس گچی است؟ پس از نماز، سراغ امام جماعت رفته، و ضمن سلام و احوال پرسی میگوید : حاج آقا…! شما شباهت بسیار
زیادی به یکی از آشنایان سابق من دارید…؛ به اسم عباس گچی..
ملای مربوطه پاسخ میدهد :
من همان عباس گچی هستم، که میگویی…
شخص میگوید ؛
آخر چطور میشود که یک آدم عرق خور، که همیشه کارش پشت سر الاغ ها.. و آوازخواندن بود..،کارش به اینجا برسد که به یک مرد خدا…!، و روحانی…!،
تبدیل شود..؟!، این یک معجزه ی الهی است….!!!! عباس گچی میگوید :
زیاد شلوغش نکن، و هندوانه زیر بغل من نگذار… من هیچ فرقی نکرده ام، و همان عباس گچی هستم. تنهافرقی که پیش آمده…
جابجایی من و الاغ هاست…
قبلا من پشت سر الاغ ها بودم…،
حالا الاغ ها پشت سر من هستن..
ریشه ی ناسالم هیچگاه باری سالم نخواهد داد.
اسلام و ادیان دیگر یک اشکال دارند و آن رابطه “خدا “با “انسان ” و بلعکس است.
این خدای با هر اسمی که هست احکامی بر انسان صادر می کند.
انسان این احکام را گرفته و باید آنها را بکار برد.
در حالی که می دانیم تمام جانوران و موجودات زنده آزادند و بنا بر طبیعتشان زیست کنند.
پس چرا انسان آزاد نیست؟
یا اصلا پیام و حکمی نیست؟
وهمه ادیان ساخته ذهن بشرندو بدنبال توضیح و توجیه و نظمی برای زیستن و همزیستی ساخته شده اند.
آنچه مسلم است، هر گاه تئوری در واقعییت شکست بخورد باید آنرا کنار گذاشت. اما تئوری اسلام چه چیز را برای انسان ارمغان آورده است؟
آیا خداپرستی است ؟ در حالی که بشر همیشه به خدایی اعتقاد داشته !
ما شاهد بوده ایم خدای پیامبر الله بر هبل وبعل و دیگر خدایان کعبه پیروز می شود و قبایل با کشتارپاکسازی می شوند.
چگونه است که وسیله کشتار است؟
همانگونه که شاهدیم اسلام به وسیله ///راهش را ادامه داده ودر این میان وسیله ////// عده ای به نام ملا و طلاب و دزد و جاهل شده است.تئوری /// شکست خورده و انسانها را نیازی بدان نیست.
شکست این تئوری و تئوری دیگر ادیان ثابت کرده است که:
نه انسان برای یافتن و دریافتن خدا احتیاج به واسطی بنام پیامبر دارد و نه به دینی محتاج است.
انسان به خرد و بینش بیش از هر دینی محتاجتر است.تنها در این صورت است که پرده های جهل کنار زده خواهد شد.
دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
قتلهای عمدی حاکمیت اسلامی شیعی همچنان ادامه دارد.
و زمان برخواهد گشت .ای مفسدان فی الارض ولایت فقیه و شورای نگهبان و طلاب تروریست از خشم مردم بترسید!
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از دادستانی تهران، سحرگاه امروز چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ حکم “وحید مظلومین” (معروف به سلطان سکه) فرزند حبیبالله و “محمد اسماعیل قاسمی” فرزند غلامعلی که به اتهام “افساد فیالارض از طریق تشکیل شبکه فساد اخلال در نظام اقتصادی و ارزی و پولی کشور با انجام معاملات غیرقانونی و غیرمجاز و قاچاق عمده و کلان ارز و سکه” به اعدام محکوم گردیده بودند، به اجرا گذاشته شد.
من زور میگویم، پس هستم!!!
قسمت دوم
✅ زبان حال فعال مدنی و زندانی سیاسی آقای محمد نجفی از نظر دکتر محمد نوریزاد:
#من میفهمم، پس هستم#
یعنی:
[ما زندانیان سیاسی (نسرین ستوده، رضا خندان، نرگس محمدی، محمد مهدویفر، عبدالفتاح سلطانی و…) 《میفهمیم》 و دردمندانه و شجاعانه در جهت نیل به آرمان آزادی و عدالت 《مبارزه میکنیم》؛ پس هستیم].
(بیندیشیم به اینکه زندگانی چه کسانی غنی و هدفمند و سرشار از معناست، و زندگی چه کسانی پوچ و تهی از معنا و خالی از آرمان: حکمرانان یا زندانیان سیاسی؟).
آقایان:
✅ محمدجواد لاریجانی:
من کلی زمین و استعداد عجیبی در پیدا کردن
سوژه برای استهزاء و مسخرهکردن آدمها دارم؛ پس هستم.
من شخصیت اساساً جذاب و محبوبی دارم، و آنقدر دوستداشتنیام که رجال مملکتی انگلیس برای رفاقت با من شدیداً رقابت میکردند؛ پس هستم.
من رئیس ستاد حقوق بشر ایرانم و با نژادپرستی و تبعیض نژادی خیلی مخالفم و با شجاعت تمام به رئیسجمهور پیشین آمریکای جهانخوار گفتم “کاکاسیاه”؛ پس هستم.
✅ علی لاریجانی:
من رئیس مجلس هستم، داماد شهید مطهری هستم، آیتاللهزاده هستم، دکترای فلسفه دارم؛ پس هستم.
ما موفقترین پنجبرادران کشوریم و دو تا از قوههای مملکت دست دو تا از ما برادران بسیارموفق است؛ پس هستم.
✅ صادق لاریجانی:
من مورد عنایت خاصهی حقتعالی هستم؛ زیرا بدون حتی یک روز سابقهی کار قضایی، “قاضیالقضات” شدم؛ پس هستم.
من با استقبال از پست ریاست قوهی قضائیه، به غلیظترین وجهی این فرمودهی پیامبر(ص) که《”تجربه” برتر از علم است》را نقض کردم؛ پس هستم (تازه بگذریم از اینکه علما در علم قضا هم مرا شدیداً فقیر و تنگدست میدانند).
من همچنین این فرمودهی مشهور امام علی(ع) را با شجاعت تمام نقض کردم:《خائن است کسی که میداند تواناتر از او برای پذیرش مسئولیتی هست؛ ولی آن مسئولیت را میپذیرد》؛ پس هستم.
من در ویرانهتر ساختن ویرانهای که قوهی قضائیه نام دارد، گوی سبقت را از روسای ویرانگر پیشین ربودم؛ پس هستم.
#ادامه دارد#
من میفهمم، پس هستم
یعنی:
[ما زندانیان سیاسی (نسرین ستوده، رضا خندان، نرگس محمدی، محمد مهدویفر، عبدالفتاح سلطانی و…) 《میفهمیم》 و دردمندانه و شجاعانه در جهت نیل به آرمان آزادی و عدالت 《مبارزه میکنیم》؛ پس هستیم].
(بیندیشیم به اینکه زندگانی چه کسانی غنی و هدفمند و سرشار از معناست، و زندگی چه کسانی پوچ و تهی از معنا و خالی از آرمان: حکمرانان یا زندانیان سیاسی؟).
آقایان:
✅ غلامحسین محسنی اژهای:
من قندان پرت میکنم و گاز میگیرم؛ پس هستم.
من تنها آخوندی هستم که با فروتنی تمام جلوی دانشجویان و دوربینها سوتبلبلی میزنم؛ پس هستم.
✅ سعید قاسمی:
من خیلی حرف میزنم و هر جا تریبونی و میکروفونی هست، من هم هستم؛ پس هستم.
من بیوقفه و خستگیناپذیر به همهکس(جز رهبر) توهین میکنم؛ پس هستم.
من خیلی عادل هستم و بشدت با تبعیض مخالفم، و برای همین در توهین به آدمها هیچ تبعیضی بین مرده و زنده قائل نمیشوم؛ پس هستم.
هیچکس در این مملکت در کوچهبازاری حرفزدن، عصبانیشدن و روی میز کوبیدن در حین سخنرانی، به گرد پای من نمیرسد؛ پس هستم.
✅ حسن عباسی:
من غر میزنم؛ پس هستم.
من داد میزنم، پس هستم.
من شجاعانه بر سر دشمن در هزاران کیلومتر آنسوی مرزها، فریاد میکشم؛ پس هستم.
من با شجاعت تمام، پیراهنهای رنگی و آستینکوتاه میپوشم؛ پس هستم.
من اگرچه دکترا ندارم، ولی دکترین دارم؛ پس هستم.
من فقر و فحشا و تنفروشی و اختلاس و دزدی و نجومیبگیری و تاراج بیتالمال و همهی مسئولان کشور(جز مقام عظمای ولایت) را شدیداً محکوم میکنم؛ پس هستم.
من در بسیاری از زمینههای مذکور، تنها رقیب جدی سردار سعید قاسمی هستم؛ پس هستم.
من میفهمم، پس هستم
یعنی:
[ما زندانیان سیاسی (نسرین ستوده، رضا خندان، نرگس محمدی، محمد مهدویفر، عبدالفتاح سلطانی و…) 《میفهمیم》 و دردمندانه و شجاعانه در جهت نیل به آرمان آزادی و عدالت 《مبارزه میکنیم》؛ پس هستیم].
(بیندیشیم به اینکه زندگانی چه کسانی غنی و هدفمند و سرشار از معناست، و زندگی چه کسانی پوچ و تهی از معنا و خالی از آرمان: حکمرانان یا زندانیان سیاسی؟).
آقایان:
✅ سید علی خامنهای:
من خیلی دشمن دارم؛ پس هستم.
من ولی امر مسلمین جهان هستم؛ پس هستم.
من بهتنهایی برای هشتاد میلیون نفر تصمیم میگیرم؛ پس هستم.
من خیلی محبوب هستم، عکسهایم روی دیوارهای همهی ادارات کشور هست، خیابانها و میادین زیادی هم به نامم هست، هزاران نفر مخلصانه دستم را میبوسند و عاشقانه پشت ماشینم میدوند؛ پس هستم.
من برعکس پیامبر(ص) بالاتر از همه مینشینم؛ پس هستم.
خیلیها فرمایشات گهربار مرا تندتند یادداشت میکنند (از بیم اینکه نکند خدای نخواسته صدا و سیما دچار نقص فنی شوند و نتوانند فرمایشات مرا پخش کنند)؛ پس هستم.
مخالف من مخالف خداست (اگرچه در زندگی و کارنامهی شخص مخالف من، هیچ نقطهی منفی و تاریکی جز مخالفت با من وجود نداشته نباشد)؛ پس هستم.
من اگرچه تقریباً هشتاد سال دارم، ولی ماشاءالله خیلی سر حالم و بحمدالله در دوران کودکی عقل بشر سیر میکنم؛ پس هستم.
✅ حسن روحانی:
من اگرچه وعدههای دروغین زیادی دادم (حتی وعدهی آزادی!!)، ولی بالاخره که رئیسجمهور شدم و هستم؛ پس هستم.
معروف است که من آدم بااصولی نیستم؛ یعنی من آدم بیاصولی هستم؟ من همینم که هستم.
اگرچه من تقریباً از عهدهی هیچیک از وعدههایی که دادم، برنیامدم؛ ولیکن بحمدالله اصلاً خجالتی نیستم، و ماشاءالله اعتمادبهنفس خیلی بالا و فن بیان خیلی خوب، و علی برکتالله “روی”
خیلی زیادی دارم، و هر چند وقت یکبار میآیم توی تلویزیون و زل میزنم توی چشم هموطنانم و با آنها صمیمانه “سخن میگویم”؛ پس هستم.
✅ محمود احمدینژاد:
من معجزهی هزارهی سوم هستم؛ پس هستم.
من رکورد دار تعداد سخنرانی در تاریخ روسای جمهور جهان هستم (که این تعداد سخنرانی، خود، معجزهایست)؛ پس هستم.
من هالهی نور و کلی طرحهای بزرگ و بامزه برای مدیریت جهان دارم؛ پس هستم.
ادامه دارد
من سبورچیان از بنی اسرائیلم پس هستم
من ایران را ویران کردم پس هستم
ملّت ایران:
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
رضا شاه روحت شاد
چه اشتباهی کردم که انقلاب کردم
استقلال آزادی جمهوری ایرانی”
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر اصل ولایت فقیه
خامنه ای حیا کن مملکتو رها کن
سید علی حیا کن مملکتو رها کن
سید علی ببخشید دیگه باید بلند شید
مرگ بر حزب الله
اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا
خلق جهان بدونه ایران شده دزدخونه
در ایران چی آزاده، دزدی و ستم آزاد
لیسانسهها بیکارند آخوندا راس کارند
کار سه قومون چیه پاسکاری و ماسمالیه
فلسطین رو رها کن فکری به حال ما کن
پس هستم!!
من زور میگویم، پس هستم!!!
(قسمت اول)
چندی پیش دکتر محمد نوریزاد در کانال تلگرامیاش ویدئوی کوتاهی را منتشر کرد که مربوط بود به سنت حسنهی دیدارش با خانوادههای زندانیان سیاسی. و اینبار او به دیدار خانوادهی فعال مدنی و زندانی سیاسی آقای محمد نجفی رفت. نوریزاد در این ویدئو از زبان حال نجفی سخنی گفت با این مضمون:
#من میفهمم، پس هستم#
یعنی:
[ما زندانیان سیاسی (نسرین ستوده، رضا خندان، نرگس محمدی، محمد مهدویفر، عبدالفتاح سلطانی، محمد نجفی و…) 《میفهمیم》 و دردمندانه و شجاعانه در جهت نیل به آرمان آزادی و عدالت 《مبارزه میکنیم》؛ پس هستیم].
✅ روشن است که در پس پشت ذهن نوریزاد جملهی معروف دکارت #من میاندیشم، پس هستم# حضور داشته است. نوریزاد به درستی و زیبایی《فهمیدنِ》 یک انسان را دلیل《هستی》 یا بودن او میداند (البته فهمی که با دردمندی و شجاعت درآمیخته و به اقدامی هدفمند و موثر در جهت مطالبهی آزادی و عدالت میانجامد).
✅ حال که هستیِ زندانیان سیاسی بر “فهم” و “عدالتخواهی” و “شجاعت”شان مبتنی است، هستی یا وجود حکمرانان کشور ما بر چه مبتنی است؟ یعنی وقتی ما ایرانیان به آنها فکر میکنیم، بیشتر چه چیز یا چیزهایی به ذهنمان خطور میکند؟ (برای آنکه بدانیم در این میان، زندگانی چه کسانی غنی و هدفمند و سرشار از معناست، و زندگی چه کسانی پوچ و تهی از معنا و از خالی از آرمان: حکمرانان یا زندانیان سیاسی؟).
✅ (پیشاپیش متذکر میشوم که این نوشته دو مقصود دارد:
یکاینکه؛ به حکمرانانمان تفهیم کند که غالب مردم سرزمین ما، شمایان را نهتنها واجد هیچ “حقیقتی” نمیدانند، بلکه شما را عامل تباهی و رنجوری این سرزمین دانسته و سالیان درازی است که از همهتان قطع امید کردهاند و شما به “زور” حکومتتان را تداوم بخشیدهاید. این توصیهای مشفقانه است: تردید نکنید که به نفع خودتان و این ملت و بشریت و جهان و کائنات و آفرینش است که کار را به اهلش وا گذارید و بروید به کاری درخور قابلیتِ اندکتان بپردازید.
دواینکه؛ با الهام از لاروشفوکو به مردممان یادآور شود: اینان که سادهلوحانه بزرگشان میانگاشتیم، نه قادرند به ما سلامت تن دهند و نه راحت جان؛ پس چه گران خریدیم آنچه را که هرگز توان دادنش را نداشتند).
✅ و اما خطورات ذهنیمان دربارهی مسئولان کشورمان.
آقای:
✅ علیاکبر ولایتی:
من شانزده سال وزیر امور خارجهی این مملکت بودم؛ پس هستم.
من بشدت مورد اعتماد مقام معظم رهبری و مشاور ایشان هستم؛ پس هستم.
من از خانوادهای فقیر و تنگدست برخاستم و به اینجا، این بالا بالاها رسیدم؛ پس هستم.
پدرم یک شغل داشت و من حدود چهل شغل دارم (علی برکتالله)؛ پس هستم.
من پزشک متخصص هستم و از این چشمانداز خوبی که بحمدالله خانهمان این بالا در سعدآباد دارد میتوانم بهخوبی بیماران پاپتی جنوبشهری و عموم ملت ایران را رصد و معاینه کنم و برای سلامتیشان اشکنه و لنگ و نانخشک تجویز کنم؛ پس هستم.
من میفهمم، پس هستم
یعنی:
[ما زندانیان سیاسی (نسرین ستوده، رضا خندان، نرگس محمدی، محمد مهدویفر، عبدالفتاح سلطانی و…) 《میفهمیم》 و دردمندانه و شجاعانه در جهت نیل به آرمان آزادی و عدالت 《مبارزه میکنیم》؛ پس هستیم].
(بیندیشیم به اینکه زندگانی چه کسانی غنی و هدفمند و سرشار از معناست، و زندگی چه کسانی پوچ و تهی از معنا و خالی از آرمان: حکمرانان یا زندانیان سیاسی؟).
آقایان:
✅ احمد جنتی:
من سببساز رهبری مادامالعمر مقام عظمای ولایت هستم؛ پس هستم.
من در ۹۳ سالگی حالم بحمدالله کاملاً خوبه و جدیداً هم ازدواج کردهام؛ پس هستم.
✅ عباسعلی کدخدایی:
من همهکارهی شورای نگهبان هستم؛ پس هستم.
من سالها در انگلیس زندگی و تحصیل کردهام و از آنجا دکترا گرفتهام، و دیدهام که چه بلای خانمانسوز و بیماری مسری و مهلکی است این دموکراسی. و خیلی مراقبم و رصد میکنم و از دل و جان و آبروی خود مایه میگذارم تا خدای نخواسته امت غیور و قدرشناس ما به این بیماری خطرناک مبتلا نشوند؛ پس هستم.
✅ اعضای مجلس خبرگان:
ما اگرچه غالباً پیر و فرتوت و فرسودهایم؛ اما بحمدالله دلمان جوان است و بعونالله تبارک و تعالی هر ساله یکیدوتا دورهمی داریم، جمع میشویم، دیدارها تازه میشود، و توفیق بیبدیل شرفیابی به حضور مقام عظمای ولایت نصیبمان میشود، و با اشتیاق فرمایشات گهربار معظم له را یادداشت میکنیم (از بیم آنکه نکند خدای نخواسته صدا و سیما دچار نقص فنی شوند و نتوانند فرمایشات معظم له را پخش کنند). معظم له هم ما را مورد تفقد قرار میدهند و برایمان دعا میکنند….؛ پس لابد ما هم هستیم.
ادامه دارد
این دو هدفی را که نوشته مغلوط شما دنبال می کند،هردو عند التحلیل بی پایه و نادرست است،در مورد شایستگی یا عدم شایستگی مسئولان،میزان رای و انتخاب مردم ایران است،برای اینکه همه مناصب در جمهوری اسلامی ایران تابع انتخاب و رای مردم است،از انتخاب رهبر گرفته تا انتخاب ریاست جمهور و نمایندگان پارلمان.برخی مناصب نیز ناشی از اختیارات کسی است که منتخب بی واسطه یا با واسطه مردم قرار گرفته اند،مثلا انتخاب مسئول قضائی کشور یا قاضی القضات کشور،مطابق قانون بعهده رهبری است که در قانون اساسی چنین اختیاری برای او پیش بینی شده و شرائطی که برای مسئول قضائی شرعا و قانونا در نظر گرفته شده،البته مدیریت قضائی نیز بخشهای مختلفی دارد که کارها بر اساس تخصص اشخاص توزیع می شود و اینطور نیست که همه شوون و کارهای قضائی بعهده مسول اول دستگاه قضائی باشد.در سایر موارد نیز مردم رئیس جمهور تعیین می کنند و به او مطابق قانون اختیار می دهند که وزیر و معاونان خود را تعیین کند و انتخاب استانداران و فرمانداران نیز تابع ضوابط خاص و تخصص یا تجربه های مدیریتی آنهاست،همینطور انتخاب نمایندگان مجلس،بنابر این،تعیین این مناصب و توزیع قدرت تابع رای و انتخاب مردم است و چیزهایی که شما گفتید برداشت های خاص و مغرضانه شماست که در برابر رای مردم ارزش و اعتباری ندارد.
در مورد اشخاص و محکومینی که نام می برید و گناه آنان را به دروغ “فهمیدن”قلمداد می کنید،خوب این سرگرمی هایی است که شما و امثال شما در فضاهای خاص برای خود ایجاد می کنید و با هم بده بستان می کنید،در ایران کسی را هرگز بجرم “فهمیدن”محاکمه یا محکوم نمی کنند،چون “فهمیدن”در قوانین کشور “عنوان مجرمانه”نیست،بلکه اشخاص نامبرده کسانی هستند که اتهامات یا عناوین مجرمانه متوجه آنهاست که یا در حال تحقیق و رسیدگی است یا بر اساس تحقیق و دادرسی قضائی ،این عناوین مجرمانه که در قانون جرم معرفی شده است در حق آنها باثبات رسیده و مراحل قضائی خود را طی کرده است،این هم که شما یا امثال شما ارتکاب یک “بزه” یا “جرم”را مصداق فهمیدن بدانید ،بی اعتبار است چون درک شما در اینجا معیار نیست،بلکه معیار در مسائل قضائی،متن قانون،تحقیقات قضائی،و وقوع خارجی قول یا فعل یا ترک فعلی است که مصداق عنوان های مجرمانه تعیین شده در قانون است. در واقع معیار این مسائل اینهاست که عرض شد و باقی مطالبی مثل مطالب بالا که امروزه مد شده است در شبکه های اجتماعی آنها را تکثیر و خوراک برای یکدیگر قرار دهند،هجویاتی است که ارزش خاص و نتیجه خاصی ندارد جز هیاهو و سرگرمی و خوش باش های گذرا.
مرحوم پدر بزرگ من وقتیکه از وقاحت شخصی کلافه میشد میگفت ای تف بریش آدم دروغگو . مطمئنا چون در این سایت آدم وقیح و دروغگویی وجود ندارد آقای نوریزاد این گفته را هاشور نخواهد زد!
مرحوم پدر بزرگ من هم عادت داشت به همه کسانی که به دیگران میگفتند ” تف به ریش آدم دروغ گو ” میگفت تف به ریش خودت و با پدر بزرگ شما از شب تا صبح محشور بود .
جسی!!!
پس نتیجه ای که میگیریم اینه که پدر بزرگ تو هم رنگ ثابتی نداشته که البته بدیهیه و چون دائما ریشش توسط پدربزرگ اون یکی ناشناس به همین دلیل تفی بوده که البته خودتم گفتی همیشه با هم محشور بودن عصبانی شده بوده مثل خودت و هی تف فرستاده به ریش پدربزرگ اون یکی.عجب روزگاری بوده.یاش بخیر!!
سیّد توروز روشن و دروغگویی!!انتخاب بد از بدتر هیچگاه شایسته سالاری نیست. رانت خواری و بذل و بخشش اموال به هر کس و ناکس فامیل شایسته سالاری نیست. انتصاب چند جیره خوار و نوکر انتخابات نیست.
رهبر خود خوانده از کی با رای ملت روی کار آمده؟
اصل ۱۱۰ را یادت رفت !!
سفسطه نکن، این سرگرمی شماست نه مصیبت زدگان حاکمیت شیعی داعشی.
اونایی که چیزی حالیشونه: در ایران فقط بازار تبعیض رونق دارد!
مش قاسم: نخیر!این اصلا درست نیست، حکومت/* اسلامی بازارهای پر رونق فراوان دیگری هم داره: بازار دزدی، آدمکشی و شکنجه، ریا، زور، شیادی حکومتی، و هرجور فسق و فجور دیگر هم که بگین رونق داره.
اخوار: الزامی شدن اجازه همسر برای کوهنوردی زنان مشهدی.
مش قاسم: …… و ارسال گردان شیخ خزعل برای انجام این قانون/*. به جمهوری اسلامی زور و تزویر کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
/*: ک
اصغرزاده: فکر کردیم ما قهرمانان این خلق هستیم.
مش قاسم: قهرمانان خلق بودی ولی اون قسمت از خلق که یه مشت نادان و احمق و لات اسلامیچی بودن.
حاج عباس گروگانگیر: به میزانی که ایران بتواند شفافیت و حاکمیت قانون و مردمی بودن خود را ثابت کند، در عرصۀ بینالمللی و داخلیاش میتواند ظرفیتهایی ایجاد کند که به دور زدن تحریمها منجر شود.
مش قاسم: ای منقلابی گروگان گیر، حاصل ضرب صفر در هر چیزی صفر میشه. حکومت/*ی که نه شفافیت داره نه حاکمیت قانون و مردمی هم نیست نمیتونه ظرفیتهایی ایجاد کنه که به دور زدن تحریمها منجر شه. میدونی چیکار میکنه: حاج بابک زنجانی دیگری رو پیدا میکنه. میدونی حاج بابک دومی چیکار میکنه؟ هرچی پول بهش دادن که جنس بخره میریزه توی جیبش و غیب میشه. میدونی چرا؟ به سرنوشت حاج بابک اولی نیگاه میکنه.
/*: ک
سلام اقای نوریزاد
ما که سید مرتضی و کلا همدیگر را نمی شناسم
ولی یک امر مسلم و پر واضح که بین همه ملت ایران در مورد طلاب واخوند مطرح است وحتی به ضرب مثل هایی هم تبدیل شده
و در فرهنگ ما جا افتاده اینکه
اخوند ها هم خسیس هستند و هم بی رحم و بی انصاف وخیلی کم عاطفه
و مانند سایر ایرانیها زیاد پایبند نون و نمکی که با کسی خورده اند نیستند
و لوطی گری و مردانگی کمتر ی دارند
و بر عهد وپیمان رفاقت زیاد ارزش قایل نیستند
و حتی نسبت به هم لباسی های خود حسادت می کنند
اینها استباط و برداشت شخصی من نیست
هر چند برای خود من خیلی پیش امده با طلاب و طلبه هایی که همگام انقلاب با هم بودیم
و من خیلی کمگ و همراه انها بودم با همدیگر عهد و پیمان هایی داشتیم
که بلا فاصله بعد از پیروزی انقلاب اصلا از ما هیچ حال و احوالی نپرسیدند
از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان شد
طلابی که برای انها از جان و مال خود مایه گذاشتیم
هر چند هیچ توقعی نداشتیم
ولی معرفت و صداقت انسانیت چی؟
الان نیز تعدادی از دانش اموزان من لباس طلبه گی پوشیده و ملبس به لباس روحانیت شده اند
وقتی که اینها را ملاقات میکنم
فکر میکنم اولین درسی که در حوزه علمیه یاد میگیرند خود خواهی و غرور و کبر و تکبر است و برتری جویی
طوریکه فکر میکنند از همه بالاترند
و همه وظیفه دارند که به انها احترام بگذارند
و دیگر اینکه این لباس. لباس ازادی است و انها دیگر هر کاری می توانند انجام دهند وبقیه نه
حالا منکه نمردم هستم و ان طلبه های درس اخلاق خوانده هم هستند یک سند زنده
ما که خصومت شخصی با این جماعت نداریم خدا گواه است خواستار حفظ قداست وشخصیت انها هستیم
ولی چه کنیم که خود نمی خواهند
با همین اعمال ورفتار شان بوده که امروز نسبت به گذشته ان جایگاه مردمی را ندارند
من و شما خوشحالیم؟ نه والله
مگر ما نبودیم که در خیابان فریاد میزدیم
که
با مشت محکم میزند این ملت
بر دهن دشمن روحانیت
مگر ما برای حمایت قشر روحانی سینه سپر نکردیم و برای شان و منزلت انها کتگ نخوردیم
ولی حالا شدیم ضد روحانیت
چرا ؟
برای همین پیمان شکنی و عهد شکنی
و بی مهری و جور و جفایی
و عوض کردن مسیر حق و عدالت و برابری
فراموش نمودن محرومین و مستضعفین
به بند کشیدن منتقدین و مبارزین
و امروز نیز سکوت مطلق اقایان در برابر اینهمه ظلم و ستم
و غارت و چپاول مردم
و از حکومت شاهنشاهی صد برابر بدتر
تمام سرنوشت این مملکت و ملت
بدست کسی که جوابگوی هیچ کسی نیست
نه کنفرانس خبری داخلی و نه خارجی نه مجلس و دولت و ملت
به هیچ احدی پاسخگو نیست
و امروز ملت و مملکت در بدترین اوضاع داخلی و خارجی بسر میبرد
که باید قبول کنیم
عزیز من
انگار واقعیت ها ظهور بلاهاست
که امروز شاهدیم
هر سکوتی امروز خیانت بر اسلام و ایران است
از من مسلمان تر و پایبند تر به دین وائین خدا وپیغمبر وجود ندارد. نه من بلکه همه انهایی که امروز مثل من فکر میکنند
وتمام رزمندگان وازادگان و غواصان جبهه وشاعران ونویسندگان وپیشکسوتان انقلاب که امروز در زندان های جمهوری اسلامی هستند
امیدوارم خدای مهربان ما را از احساسات واعتقادات بی پایه واساس باز دارد وما را در تفکر وتعقل وخرد ورزی وکسب علم ومعرفت کمگ نماید
خدایا با خلوص نیت که خود میدانی
برای وطنم عزت وشرافت وسربلندی وسرافزایی
برای ملتم سلامتی وشادابی واسایش وارامش وخوشی
برای دشمنانم اگاهی و هدایت ودانایی
برای علمای گشورم بینش واگاهی وصبر وصبوری
برای حاکمان رحم ومروت ومردانگی وعفو وگذشت وبرباری
وکسب عبرت از تاریخ
وبرای همه اقلیت های قومی ومذهبی مهر ومحبت ودوستی ورفقات وبرادری
وبرای عموم ازادی وازاد اندیشی
وبرای همسایگان گشورم صلح وصفا ودوستی وبرادری خواستارم
ارزوی سلامتی برای جهان وجهانیان
محمدی
شما “رزمنده سالهای جنگ” غیر از نسبت های دروغ و ناروائی که به کلّیّت روحانیت شیعه زدید،جایی از این نوشته یکطرفه نوشتید:
“وتمام رزمندگان وازادگان و غواصان جبهه وشاعران ونویسندگان وپیشکسوتان انقلاب که امروز در زندان های جمهوری اسلامی هستند”.(پیان نقل قول)
من از شما که خود را رزمنده سالهای جنگ معرفی کردید،نیز خود را به صداقت و آزادگی وصف کردید و در بخشی از نوشته اتان بمن طعن زدید،می پرسم:آیا واقعا الان “تمام”رزمندگان و آزادگان و غوّاصان جبهه و شاعران و نویسندگان و پیشکسوتان انقلاب در زندان های جمهوری اسلامی هستند؟!
آیای دعوای آزادگی و صداقت با نوشتن چنین دروغ و تهمت واضحی هماهنگی دارد؟
*((سعدی و مرد حقه باز))*
*سعدی علیه الرحمه می نویسد در سفرم به روستایی بزرگ برخوردم که هیچ کس در آن نبود ،به بیرون روستا متوجه شدم دیدم جماعت انبوهی بیرون بر تپه ای گرد درخت کهن سالی جمع اند.*
*به آنان نزدیک شدم ،مشغول* *عبادت درخت بودند و نذورات فراوان به پای درخت میریزند و درخت با آنان سخن میگوید.*
*هرکس مال بیشتری هدیه میکند ،درخت با نام و کنیه وی را مورد تفقد قرار میدهد*
*ساعت ها به کناری ایستادم تا مراسم تمام شد ،گوشه ای مخفی شدم ببینم این چه معرکه ای است ؟!*
*ساعتی پس از رفتن مردم ،مردی از درون درخت* *بیرون آمده و شروع به جمع* *آوری غنائم جهل مردم شده.*
*خودم را به وی نزدیک کردم* *نزدیک بود از ترس قبض روح شود.*
*گفت:کیستی*
*گفتم :من ازطایفه جهال نیستم ولی چرا بر سر این مردم این چنین میکنی ؟!*
*گفت:سزای مردمی که نه فکر* *میکنند و نه تعقل همین است.*
*به درون روستا رفتم و شب را در خانه بزرگ طبق رسومشان مهمان شدم.*
*از او پرسیدم حال این درخت چیست؟*
*آن مرد بزرگ دهها حدیث و قصه بر اثبات کرامات درخت گفت .*
*القصه مدعی شد که این همان درخت است که خدا با موسی از درون آن سخن گفت.*
*گفتم ای مرد خداوند خالق و صاحب اشیاء است و قادر متعال و بر همه ذرات احاطه دارد و پیامش را به بندگان خاصش از طرق مختلف می رساند.این چه ربطی به این جادو دارد.*
*به من فرصتی ده تا فردا این حقه بازی را رسوا سازم و با او هم سوگند شده و اسرار آن مرد را گفتم .*
*چند روزی در خانه اش مخفی شدم تا روز موعود که مجددا مردمان برای سخنرانی درخت جمع شدند.*
*مقداری آتش و هیزم تهیه کرده و با بزرگ روستا به کنار درخت آمدم و فریاد زدم ای شیطان از آن درخت بیرون می آیی یا تورا با درخت بسوزانم .*
*مقداری آتش و دود راه انداختم ،به یکباره مردک از میان*درخت بیرون پرید و رسوا شد.*
*مردم که سالیان سال دچار جهل و حماقت و جادوی تقدس*درختی به خود شرم کرده بودند ،درخت را با تبر قطع و هیزمش کردند.*
*آری وقتی یک جامعه با دست خودش بت هایی میسازد نمی تواند به راحتی به آنان پشت کند و خودش هم باور میکند .*
*اوهام دست ساخته برایشان حقیقت میشود و عده ای که سور وساتی از قبل این نذورات دارند به سختی و هراسان و سینه چاک از این بت ها حمایت میکنند.*
*حق مالکیت برای خودشان قائل میشوند و خود را صاحب اختیار مردم می دانند .*
*اگر کسی بخواهد وارد عرصه منافعشان شود یا خطری ایجاد کند به جانش می افتند و قصه و رنج ها برایش ایجاد میکنند.*
*پس راه نجات مردم خودشان هستند که دیو ها و بچه دیوها را به زنجیر بکشند .*
*امروز کمی فرصت داریم بر جهل خود بخندیم .
من به محتوا یا نفی و اثبات آن کاری ندارم اما می شود بگویید سعدی این حکایت را کجا نوشته است؟
کا مم از تلخی غم چون زهر گشت
سید در این سایت به قول افغانی های پارسی گو ” هرکس هر چی خوشه ” حاکم است عزیز من ” سعدی در کجا چنین گفته ” کیلویی چنده به قول دکتر نوریزاد ؟ آقا شلم شورباییه در این سایت دیگر و کار افتاده دست فریبا و مش قاسم و چند تا علا ف دیگر و دکتر جان هم کاره ای نیست دیگر یعنی نمیخواهد باشد , ” هر چه آ ید خوش آ ید “. لااقل خود دکتر باید قبل از شما از خودش میپرسید سئوال شما را , یا سعدی نخوانده است و نمیشناسد دکتر جان و یا این که گور پدر سعدی . شما تا به حال جایی دیده اید نشانه ای از این که دکتر جان سعدی و حافظ و مولوی و دیگر پیامبران پارسی گو را میشناسد و از اشعار آن ها چیزی در حافظه خود دارد ؟ کجایی شفیعی جان خفه شدیم از مهملات سایت عزیز بیا دیگر که دل تنگیم . اگر مزدک علاف خل و چل شر و وری میگوید شما عزیز اعتناء نکن و جواب نده کمی وز و وز می کند و می کپد بعد .
نه جسی!!!شفیعی از وقتی فهمید با تو چه شباهتهایی داره فعلا تو اغماست.نگران نباش حالش بهتر شه میاد.
سلام و درود
دوست ارجمند از اینکه دانش نازل و قلم نازک و قامت ناساز بی اندام، این بندهٔ حقیر را میپسندی بخود میبالم.گر چه گاهی از دوستانی که رعایت نمیکنند و تنفر از آخوندهای حاکم سبب میشود که کفر گویی و سب نبی کنند، دلگیر میشوم و توهین و نا آگاهیشان بنده را بشدت آزار میدهد، ولی خدا شکر هرگز از کسی چنان کینه به دل نمیگیرم که یک شبانه روز دوام بیاورد و با آنکه دعاهایم مستجاب نمیشود قبل از خواب همه آنها را میبخشم و از خداوند طلب خیر و هدایت و غفران برایشان میکنم .
از جنابعالی هم صمیمانه سپاسگزارم.
در این مورد سوال سید درست است.
سپاس جناب سید مرتضای گرامی
از این که به پرسش من بها دادید و پاسخ فرمودید. اما این پاسخ شما، در دل خود پرسش های چند بچندی دارد. یکی این که: می فرمایید: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هرعیب که هست از مسلمانی ماست. بله؟ پس می فرمایید: ذات اسلام، چون الهی و وحیانی و آسمانی ست، یک ودیعه ی کاملا بی عیب و نقص است. و هرچه عیب هست، از مسلمانانی ست که هرکدام بفراخور حال خویش، برداشتی متفاوت از این ودیعه ی آسمانی و بی عیب و نفص داشته اند. بله؟ من با شما همراه می شوم و برای این که بتوانم به پرسش دوم دست یابم، با شما هم آواز می شوم که هرچه برده داری و کنیزداری و کشت و کشتار و دزدی و کافرکشی و مرتد کشی و زندیق کشی و منافق کشی بوده، همه وحیانی و آسمانی بوده. یعنی در ذات اینها نور بوده اما هر کس بنا به سلیقه اش از این نور شعله ای برگرفته و به بیراهه رفته. بله؟ دوهزار و دویست فرقه ی اسلامی داریم که یکی اش شیعه اثنی عشری ست.
پس می فرمایید که همه ی آنها باطل اند و همین یکی نور را دریافته و به منبع نور فرو شده. و می فرمایید همین شیعه ی نورانی، باز نه که توسط شیعیان فهمیده نشده و مردمان شیعه، به اصل نور متمایل نبوده اند، پس با نگاه به شیعیان هر عصر، نمی شود آنان را ملاک کاشفان نور تلقی کردشان. بله؟ با این همزبانی، از دل تاریخ بیرون می زنیم و می آییم و می آییم و بقول شما بر گذشته ها صلوات می فرستیم و به اکنون می رسیم. پرسش دوم من از همین اکنون پای می گیرد. که: آیا جمهوری اسلامی ایران، همان تشیع و نور معهود است؟ یا اگر نه، تلاش که دارد به همان تشیع نورانی برسد؟ حتما پاسختان بلی است. که همین جمهوری اسلامی، در این چهل سال تلاش کرده که به منبع نور برسد. اکنون پرسش سوم که اصل سخن من بر گلیم همین سومی می نشیند: آیا شخصیت های شیعه ای چون خمینی و خامنه ای، در تراز بزرگان نور نوشِ شیعه رقم می خورند؟ یعنی این دو و مثلا آقای مکارم، ( به تناسب بضاعتشان) به منبع نور تشیع یا به تراشه هایی از نور اسلام و تشیع دست یافته اند؟ گستاخانه تر می پرسم: شما خودتان را در کدام تراز تشیع جای می دهید؟ که اگر نمره ی مردان شاخصِ نور نوشِ تشیع بیست باشد، شما از بیست، چه نمره ای به خمینی و خامنه ای و مکارم و خلخالی و منتظری و خودتان می دهید؟ شاید بپرسید: ای نوری زاد، شما خودت بخودت چند می دهی؟ می گویم: من به منبع نوری که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد کافرم. صفر.
با احترام
———————
درود استاد گرانقدرم
استدلال متقن و محکمی است و احتجاج قوی و سؤالی همچنان بی پاسخ!
استاد ارجمندم بعید میدانم احدی در این قماش پیدایش شود و پاسختان گوید!
و جای طرح این پرسشهای بدون مقدمه و ذی المقدمه و رک و صریح ؛ چه خالی می نمود..
سپاس سپاس سپاس..
این استدلالها نه متقن است و نه استحکامی دارد و نه ارزشی برای پاسخگوئی دارد وقتی گوینده آن هر بحث محتوائی و مفهومی را ختم می کند به بحث های مصداقی از این و آن و نمره دادن به این و آن یا درخواست نمره به این و آن! و در عین حال هنوز بحث خاتمه نیافته،دوان دوان به کانال تلگرامی خویش می رود و با زدن سر و ته سخن طرف پرسش و آب و تاب دادن تبلیغاتی به مطالب بی بنیان خود ،اقدام به نمایش ها و اغواگری های رایج در دکان های اینترنتی می کند!
بله اینگونه روش ها و نمایش ها برای امثال شما که مبتلا به پیش ذهن های از قبل تعیین شده اید متقن و مستحکم است،خوش باشید به این تبلیغات!
———–
درودسیدمرتضای گرامی
مثلا حالا شما به آن سه پرسش من پاسخ فرمودید؟
لطفا به آن سه پرسش پاسخ بدهید. چه این پرسش ها منطقی بوده باشند و چه نه.
باشد؟
ببینیم به آن سه پرسش من چه پاسخی می دهید.
برای پرسش مردم ارزش قائل شوید.
باشد؟
سپاس
.
درود نوریزاد گرامی
من آماده بحث های مفهومی در مسائل دینی یا تاریخی هستم،نیز بارها به اشکال تفکّر شما هم اشاره کردم،شما معمولا این شاخه آن شاخه می کنید،سوالی مطرح می کنید،وقتی پاسخ داده می شود،یا سوال متقابلی مطرح می شود که دخالت در نتیجه گیری در بحث دارد از آن طفره می روید و بحث ها را می کشانید به مصادیق و نام اشخاص و پورمحمدی و خلخالی و اسامی از این قبیل! با پوزش در واقع ذهن شما استقامت بر تمرکز بر مسائل فکری ندارد یا معمولا با رندی مایلید هر بحثی را به بحث از ایکس و ایگرگ تنزّل دهید! من اگر از آسمان و زمین تفکّر هم بنویسم و استدلالی کنم، شما به این اعتبار که از جهت دیدگاه سیاسی با من مخالفید،مایلید بحث را به اینکه فلانی خوب است یا بد است؟ فلانی نمره اش چند است؟آن دیگری عملکردش چیست؟ و چیزهایی از این قبیل بکشانید! خوب البته بحث در سیاست و بحث های مصداقی سیاسی هم بحثی است و می بینید که من در باب سیاست هم انظارم را شفاف بیان می کنم اما حقیقتا من از خلط مبحث منزجر می شوم و از اینکه مثلا یک بحث قرآنی تاریخی را یا این گزاره که دیدگاه دین نسبت به حکومت و سیاست چیست؟ یا اینکه دین از سیاست جداست یا نه را می کشانید به اینکه نمره آقای مکارم چند است! یا نظرت در مورد پورمحمدی چیست؟! من واقعا از این سبک تفکر سهوی یا عامدانه مشمئز می شوم،شما عدم پاسخ گهگاه مرا حمل بر بی اعتنائی یا تحقیر نکنید چون اینها بنظر من سطحی نگری است یا رندی در فعالیت سیاسی،چون شما اکنون همه همّ و غمّتان مسائل سیاسی و اجتماعی است،بسیار خوب اگر بحث های مصداقی و سیاسی و اسم آوردن از این و آن برای شما اصالت دارد و آنها را برای تبلیغات خود مفید می دانید آیا بهتر نیست شما از اول به آنها بپردازید و مباحث را خلط نکنید؟ من در نوشته بالا هم اشاره کردم،شما از من سوالی کردید در باب رابطه دین و سیاست،و اینکه نسبت این با مساله پلورالیسمی که تحت دین بواسطه وجود نحله ها و مذاهب مختلف وجود دارد چه نسبتی است؟ یا نظر قرآن در این مورد چیست؟ بحث در این چیزهاست و من بحثی مقدماتی مطرح می کنم و حتی پرسش هایی در مورد بنیاد برخی چیزهایی که اظهار می کنید مطرح می کنم و بنای ادامه بحث دارم،ناگهان می بینم محمد نوریزادی که دوست من است دوان دوان و وسط یک بحث که یک دنیا مسائل ذیل آن است می رود یک ان قلت قلتی را که درسایت جریان دارد آنجا بدلخواه خود مطرح می کند که بله یک روحانی که در سایت من زیاد می نویسد و درسخوانده هم هست بطور خلاصه این مطلب را بمن گفت من هم این دو سه پاراگراف را بر او آوار کردم!
من باکی ندارم که آنجا مطالب مرا مطرح کنید یا به اینجا رفرنس کنید،بحثم این است که این نشانه دوستی نیست که سخن ناقص مرا که هنوز ادامه دارد بروید آنجا چماق تبلیغاتی برای کارهای سیاسی خود کنید،این نه نشانه دوستی است ،نه نشانه جوانمردی و انصاف در گفتگو.از این جهت من پاسخ سوالات شما را ندادم چنانکه شما هم از پاسخ بسوالات کلیدی من طفره می روید،روی این جهت صلاح می بینم بطور محدود با شما گفتگو کنم ،در مواردی هم بحث ها را دائم تکرار می کنید مثل اینکه حتما یا باید من بشما چیزی را تحمیل کنم یا شما بمن! مثل همین بحث های اعدام های منافقین که در پیج قبل در جریان است،خوب بحث ها و نگرش ها روشن شده ،دیگر منتهی کردن همه بحث ها به این خطاب بمن چه معنایی دارد؟ شما هرچه دوست دارید در مورد اعدام و مجازات منافقین بانگ بزنید اما چرا هر بحثی را ختم به آن می کنید؟ این آیا همان نکته روان شناختی نیست که به آن اشاره کردم؟!
موفق باشید
———–
دوست گرامی
جناب سید مرتضی درود و سلام
مردم ما چهل سال است که گرفتار و در گیر مصداقهای فقهی و احکامی هستند و شما تمایل به طرح مسائل نظریِ فقهی و احکامی دارید. ایرادی ندارد. جامعه ی ما، گرفتار این هر دو است.شاید نمود و چهره ی بیرونی مقولات فکری و فلسفی و علمی و خرافی است که بر صورت جامعه می نشیند. غرب، و آنچه که در قوانین و صورت ظاهریِ حسرت و حیرت برانگیز غرب می بینیم، خروجیِ منافق و مرتد و زندیق و ضد انفلاب خواندن و روانی خطاب کردنِ منتقدان و متفکرانش نیست. بل خروجیِ هزار هزار کتاب و نشست و مجادله های علمی و فلسفی و جامعه شناسی و روانشناسی و پتک زدن بر سر مشکلات فکری و اجتماعی بوده و است. من می گویم: نمود بیرونیِ همان مسائل فقهی و فلسفی و علمی ای که شما مدعی آنید، دقیقاً همین جامعه ای است که در آن معلقیم. تلاش من به این است که من و شما در دل همین پرسش ها و پاسخ ها، دست ببریم به مصداق های مشخص و آشکاری که خروجیِ بی واسطه و بلافصل اندیشه و باور و تفقه شما حوزویان است. من از شما می پرسم: شما مگر نه این که از میان دوهزار و دویست فرقه ی اسلامی، همین تشیع اثنی عشری را کامل و حق مطلق می دانید و بقیه را – اگر چه با زوایای کم و زیاد – باطل؟ خب، این تشیع باید یکجا در این هزار و چهار صد سال درخشیده و نوبرانه های خوشگوار پدید آورده باشد. نه؟ من می توانم به جوامع غربی اشاره کنم و یک جاهایی با مردمانی فهیم و با ادب و بانزاکت و محترم و اهل مدارا نشان شما بدهیم که خروجی فهمی اند که در کشورشان جاری بوده و است. شما چرا نمی توانید جایی را در این هزار و چهارصد سال نشان ما بدهید که اینگونه بوده باشد. در پرسش بعدی، من از یک جامعه ی نمونه ی شیعی در دل تاریخ، سطح توقعم را پایین کشاندم و از شما خواستم ده نفر از پرورش یافتگان این دین و مذهب حق را که خدا از میان همه ی ادیان و مذاهب دست انتخاب بر آن نهاده، نشان ما بدهید. مثلا بگویید: شیخ کلینی محصول پرورش شیعی است. خمینی و خامنه ای و خلخالی نمونه ی درستی از پرورش شیعی اند. این درخواست آیا به روان آشفته ی من کله می کوبد؟ من حتی سطح توقعم را پایین تر کشاندم. به این که: از شما – سید مرتضای شیعه ی درس حوزوی خوانده ی مدافع نظام جمهوری اسلامی ایران – می پرسم: اگر نمره ی یک شاگرد ناب مکتب شیعه بیست باشد، شما به خمینی و خامنه ای و خلخالی و خودتان چند می دهید؟ من خودم به خودم صفر می دهم. چرا؟ برای این که نوشتمتان: من به منبع نور و مذهبی که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد کافرم.
لطفا پاسخ بدهید.
مشخص
نمره بدهید
لطفا
طفره نروید
سخن نپراکنید.
با احترام
.
سلام آقای نوری زاد اخیرا جناب/// با من تماس گرفت ومن را بهت زده کرد ایشان ودوستانش میخواهند مانند پیامبران اعلام یک دین جدید بکنند ودر قالب نواندیشان دینی نظر دارند که باصطلاح بزودی یک نسخه دست ساز از دین اسلام را بنام اسلام مترقی به جامعه ارائه بدهند ،… اقای نوری زاد آقای /// بعد از کلی گفتگو وبحث از بنده حقیر خواستند که در این باره نظرم را عرض کنم جالب است بدانید من خدمتشان عرض کردم که دوستان عزیز اگر شما مسلمانید وبه اصل خاتم بودن پیامبر اسلام ایمان دارید که خودبخود نسخه اسلام جدیدتان پیچیده میشود دوم اینکه عزیزان توجه داشته باشید که درد ما نوع مذهب نیست درد اکنون جامعه ای ما فرهنگ ضد ایرانی عربزدگی است که مثل موریانه ریشه ی این کشور کهن سال وبا تمدن را دارد میجود گفتم اقایان دوستان لطفا با این کارها افکار عمومی را از دزدیها ونابکاریها وظلمهای اخوندها منحرف نکنید لطف بفرمایید کمی بفکر ایران تسخیر شده باشید فرصت برای نسخه پیچیدن زیاد است،
————-
درود منوچهر گرامی
این آقایی که شما از او اسم برده اید، یکی از بسیجیان نیک نام، و یکی از عزیزان آزاده ی ماست. وی قرآن پژوه است. من می فهمم که او از چه رنج می برد. از ریختی که دین و دینداری پیدا کرده. از چمبره ای که ملایان حکومتی بر سفره ی دین بسته اند. او به عذاب وجدان گرفتار شده. راه گریزی یا راه نجاتی برای دین می جوید. می خواهد گریزپایان را مگر به سمت دینی که چهره ای مطلوب داشته باشد فرا بخواند. اما دریغ، تا زمانی که دین در این کشور حاکم است، جز نفرت، چیزی به روان مردم تزریق نمی شود.
با احترام
.
آقای محمد نوری زاد یکی از نامه های شما عنوانش هست: خوسوزی آیت الله های شیعه، که بصورت کنایه از آیت الله ها خواسته بودید که یه کاری بکنند و هم ملت را و هم حیثیت خودشان را نجات بدهند.
حدود هزار سال پیش، لیدی گودایوا همسر یکی از بزرگان و کارگزاران حکومتی انگلیس، در اعتراض به افزایش بی رویه ی مالیات برای مردم شهر خود،
هر روز به سراغ همسرش میرفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند. همسر او که سیاست و تصمیم های سیاسی خود را بر خواسته ی همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت:
اگر یک روز، برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر را از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد!!
گودایوا اسبش را زین کرد. لباس هایش را بر زمین ریخت؛ در شهر گفتند: گودایوا در حمایت از مردم، برهنه در میان شهر میگردد!
تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار، منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد.
گودایوا به خانه برگشت و مالیات ها کاهش یافت. مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است…
اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند.
بلکه در بستری از
فهم و شعور
و
حمایت اجتماعی
شکل می گیرند…
این داستان را که خوندم، آقای نوری زاد یاد خلبانانی افتادم که در یک توطئه بزرگ روسی، و در یک ماجرای کاملا نفرت انگیز به اسم نوژه، همه شونو درو کردن . بقول شما آخوند و سانترفیوژ؟
این متن منو به گریه انداخت حتما بخونین! بهم حق میدین!
خاطره ماندگار و به یاد موندنیِ خلبانِ فقیدِ زنِ نیروی دریایی آمریکا،
کارا هولتگرین جمعی ناو هواپیمابر آبراهام لینکن!
سال ۱۹۹۱ در جنگ اول خلیج فارس درگیری در اوج خودش بود که دستور ماموریت برام صادر شد، خیلی سریع با کابین دومم سرگرد توماس مسئول رادار هواپیما به سمت هواپیمای خودمون روی عرشه ، اف ۱۴ دی به شماره ۳۲۶۵ رفتیم ،
(سرگرد هولتگرین خلبانِ زنِ فقيد، بعدها در همین هواپیما کشته شد) سریع تیک آف کردیم به سمت بصره هدایت شدیم و بعد از یک درگیری مختصر به سمت ناو برمی گشتیم که صدای آژیرهای اخطارِ هیدرولیک هواپيماي تامکتمون بلندشد!
دقایق زیادی با مهندسان و کارشناسان مستقر در ناو به رایزنی از پشت بیسیم و در ارتفاع ۱۲۰۰۰ پایی پرداختیم؛ هر یک از اونها سعی خودشون رو دادن راهکار برای برطرف کردن نقص فنی هواپیما کردند ولي ما همچنان بدون نتیجه و مستاصل به حر فهای مختلف روی فرکانس اورژانسی بیسیم گوش می دادیم..
حتی خلبان های قدیمی مستقر در پایگاه عربستان که تجربه ای در پرواز با تامکت (F14) داشتن با نگرانی انواع راهنمایی های ناکارآمد رو کردند ولی با دیدن عقربه سوخت و نداشتن هیدرولیک ، جهت نزدیک شدن به تانکر آماده بودیم که دستور اجکت رو در یک منطقه امن بِهِمون بدن..
صداها یکی یکی قطع شد اما در همین حین صدایی آرام و متین با لهجه تگزاسی، به من وقت بخیر گفت.
جناب سرگرد ، خلبانِ تامکت به گوشی ؟
گفتم بله..
خیلی آرام گفت حواست رو به من جمع کن ؛ چه قدر سوخت داری؟
گفتم حدودا” تا ۱۱ دقیقه.
گفت دو موتور در حالت آوانسن و… تک تک چک لیست رو مرور کرد و در آخر حرف عجیبی زد که در هیچ کتابی نوشته نشده بود..
اون گفت چرخ هات رو باز کن و موتورهات رو روی ساسات کامل بذار.
من و توماس این پیشنهاد برامون عجیب بود ولي چون چاره ای نداشتیم و دیگه هواپیما رو از دست رفته می دونستیم مو به مو بهش گوش دادیم. رادار ناو هم که صدامون رو می شنید منتظر بود که این تلاش هم تموم بشه و دستور ترک هواپیما رو بده…
دوباره اون صدای آروم گفت :
حالا با توکل به خدا با حداکثر سرعت به پایین شیرجه بزن!
من كه در حال اجرای فرمان بودم باهاش شمردم یک دو سه چهار ارتفاع ۱۰، ۹، ۸ و در ارتفاع ۴۰۰۰ پایی ناگهان گفت به حالت ایستا و مانور دکا کج بشو… کردم، بعد آروم گفت عقربه هیدرولیکت رو نگاه کن.
سرگرد ! خدای من ! روی حداکثر توان بود ! انگاراین هواپیما هیچ مشکلی نداشت..
سریعا با ناباوری به رادار ناو گفتم من میام برای نشستن و اونم درحیرت گفت راجرررر… و نشستم.
خدمه همگي دورم جمع شدن! بعد از لختی آرامش به مسئول هدایت عملیات گفتم اون مهندس یاخلبان جادوگری که من رو هدایت کرد کیه ؟ الان کجاست؟ در عربستانه یا ناو خودمون یا از مرکز (آمریکا) هدایتم کرد؟
سرهنگ برایان با خیره شدن به زمین و صدای لرزان به شمال و افق دریا اشاره کرد و گفت نمیتونی ازش تشکرکنی!!!
من بجات ازش تشكر کردم ؛ چون اون الان اونجاست..
من به شمال خلیج فارس در امتداد انگشت اشاره سرهنگ نگاه کردم و گفتم کجا ؟!؟ و سرهنگ گفت ایران..
من که هنوز متوجه منظور سرهنگ نشده بودم، دوباره گفتم اون تو ایران چکار می کنه؟ اون کیه؟ و سرهنگ نفسی کشید و گفت آخه ایرانیه..
او خلبان تامکته که از پايگاه بوشهر در حال گشت زني بر روي جزيره خارك است صدای بيسيم تو رو شنید و اومد روی خط تا کمکت کنه..
دوباره با ناباوری پرسیدم آخه لهجه اش تگزاسی بود! گفت آره، ۲۱ سال قبل در پایگاه آموزش تگزاس با هم بودیم ؛
اسمش اسدالله عادلیه! کاپیتان خلبان ، اسداله عادلی و من با صدای لرزان تکرار کردم کاپتان عادلی…
چند روز بعد نیروی دریایی ایالات متحده به صورت غیر رسمی از نیروی هوایی ایران و سرهنگ شجاع خلبان و قهرمان جنگ ایران و عراق ، تیمسار عادلی فعلی، مراتب تشکر و قدردانیش رو اعلام کرد..
اما امریکایی ها هیچ وقت عیب تامکت ۳۲۶۵ رو که عادلی در هوا و از فاصله ۴۰۰ میلی تشخیص داده بود ، اون هم فقط با شنود بیسیم ، نفهمیدند، تا نهایتاً در يك ﮔردﺵ مرگبار به چپ ، موجب مرگ خانم سرگرد شد..
درحال حاضر تیمسار عادلی در کانادا زندگی می کنه و مادر خلبان کارا هولتگرين ، سال ۲۰۱۱، چندین سال پس از مرگ دخترش به دیدار عادلی رفت و از قول دخترش کارا به عادلی گفت : کاپتان! دخترم می گفت زیباترین ، زندگی بخش ترین ، مطمئن ترین صدای عمرم رو تو اون چند دقیقه ای که با اون خلبان دلاور ایرانی حرف می زدم ، شنیدم..
ای کاش روزی بشه حتی به صورت غیر رسمی باهاش پرواز کنم..
نوشته رضا فخری
آقای نوری زاد
جناب مصطفی تاج زاده نوشته است:
سرنوشت ما یا جنگ است یا مذاكره
امید من به اصلاحات بیش از آنکه ناشی از عقلانیت حاکمیت باشد که متأسفانه پا به پای تحولات پیش نمیرود، به رشد عقلانیت در مردم و ضعف سیستم در سرکوب یکجای همه نیروها است.
یکی از شانسهای ما برای تداوم اصلاحات، ناتوانی بخشِ به شدت اقتدارگرای حاکمیت در ادارهی کودتای احتمالی است. یعنی اگر امروز کودتا کنند، معلوم نیست که در ۶ماه آینده توان پرداخت حقوق کارمندان را داشته باشند.
به «عقلانیت حاکمیت در دقیقه نود» امیدوارم؛ چون حاکمبت ما جایی برای رفتن ندارند! این حکومت اگر نخواهد با مردم بجنگد، در نهایت باید با آنها کنار بیاید.
اگر مردم به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز سرنگونی نیست، من باز هم اصلاحطلب خواهم بود. مثل اقلیتی که سال ۵۷ اصلاحطلب بودند و ما به راحتی آنها را کنار زدیم
————
به ایشان می گویم:
آقای تاج زاده !
مخاطب ضمیر «ما» کیست؟ اگر ملت ایران است٬ برخلاف شما سالهاست به مذاکره باور دارد اما شما و نظامی که سنگ آن را به سینه می زنید هیچگاه نماینده واقعی روحیه صلح دوست و مداراگر مردم ایران نبوده اید.
برخلاف ادعای شما غیر از گزینه های جنگ و مذاکره در عرصه خارجی٬ بنظر می رسد در قدم اول ابتدا لازمست این رژیم باب مذاکره با مردم ایران را باز کند و البته کم هزینه ترین راه دست کشیدن این رژیم از سریر خون آلود قدرت است. آنگاه تهدید خارجی خودبخود بلاوجه می شود!
شما و این رژیم هنوز به مردم و بلوغ آنها باور ندارید. آیا اگر مردم با شما نیستند و می گویند «اصلاح طلب٬ اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»٬ نشانه عدم بلوغ آنهاست؟
آیا شما نگران ناتوانی بخش اقتدارگرا در اداره جامعه پس از کودتای احتمالی هستید یا در پی سهم خواهی و گرفتن ماهی از این آب گل آلود؟ درهرصورت منافع مردم در کجای معادله شما جای می گیرد؟
الحق که صفت محترمانه «استمرارطلب» برازنده تفکر شماست والا رفیق دزد و شریک قافله مثل گویاتری است؟ اگر صادق هستید حداقل مانند ابوالفضل قدیانی آزادگی خود را نشان دهید.
این هم نشانه طمع قدرت و یکی به میخ و یکی به نعل شماست. خیلی ها مانند شما به امید عافیت طلبی چشمی به قدرت دارند و خود را سرباز نظام و نه فدایی مردم می دانند غافل از آنکه از آنجا رانده و از اینجا مانده اند.
و نکته آخر اینکه نام آنها که در سال ۵۷ اصلاح طلبشان می نامید٬ بزعم شما٬ «سازشکار» بود نه اصلاح طلب! مانند زنده یاد امیرانتظام.
حاج مصطفی عمامه زاده، تو و همپلکیات کجا و اونایی که سال ۵۷ خطر حکومت اسلامی رو میدیدن و زنهار میدادن کجا. …(سه نقطه از مش قاسم) تو بیخود خودتو با اونا مقایسه نکن، آنها مردان و زنان شریف میهن پرست بودن تو خمینی پرست. این جفنگیاتی هم توی شیاد میگی و مینویسی از قبیل همون “خدعه”ای میباشد که اون اولی به ملت زد. …(سه نقطه از مش قاسم) قبله امالش دوران طلاءیی که اون یکی نادان کشته و مردشه.
تاج زاده عقلش و عقلانیتش و واقع گرائی اش خیلی بیشتر از شما و شعارهای پوچ شماست که از طرف “مردم”سخن می گوئید،مردم بشما چه؟!
آن شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” را هم قلیلی ضد انقلاب و ایده آلیست در دی ماه سال گذشته با تکیه بر فراخوان های محدود در تلگرام و در چند شهر جار زدند،و البته سه روز پیاپی مردم ایران بطور خودجوش و در تظاهرات های میلیونی،این زمزمه های شوم و تفرقه افکنانه آن عده قلیل را شستند و پاکسازی کردند،اجتماعات و انتخابات های آتی نیز پوچی این شعارهای معدودی تفرقه افکن را بیشتر اثبات خواهد کرد هرچند در این چهل سال هربار تفرقه افکنان تو دهنی خورده اند ولی باز از رو نمی روند و از رو نمی روید که این البته خاصیت سنگ پای قزوین است،حالا هنوز امثال شما در حال ریش جنباندن با شعار تفرقه افکنانه و براندازانه آن عده قلیل هستید!
جناب نوری زاد درود !
من در ارتباط با مطلب خودم٬ نقدی در شأن سایت شما و مطلب خودم دریافت نکردم تا آن را شایسته پاسخ بدانم. جز مشتی ادعاهای توهین آمیز که در طول ۴۰ سال گذشته در راستای ترور شخصیت از بلندگوهای رژیم(توسط دینخواران یا مأموران) نصیب منتقدین شده است.
احتمالاً شما نیز واقفید که مجال دادن به این گونه افراد٬ هرچند ممکن است برای آرایش سفره نقادانه ای که گسترده اید٬ مناسب باشد اما از طرف دیگر ممکن است بر توهم آنها در عالِم بودن و بر خود حق پنداری اشان بیفزاید.
اتفاقاً نقد مجمل من و پاسخ دور از ادب و انصاف این فرد نشان داد٬ آنان که سقف معیشتشان بر ستون شریعت و بدتر از آن بر پایه های پوشالی رژیم جمهوری اسلامی استوار است٬ ناگزیر از دفاع از آنند.
درپایان به شما بخاطر این مجال(وبسایت) تبریک می گویم که درست به هدف زده اید. زیرا مدعیان دروغین کرسی های آزاد اندیشی حتی در فضای مجازی نیز آن را برنمی تابند چه رسد به عرصه عمومی و واقعی. بطوریکه یک عالِم دائم الحضور عالَم علوی٬ و مسلط بر تمام رموز عالَم سفلی٬ بر خوان کرمتان برای چالش آفرینی گمارده اند. اگرچه تاکنون جز برباد دادن عرض خود و زحمت دادن همراهان آگاه٬ طرفی نبسته اند.
درپایان ادعای این عالِم عالَم بالا و ژن خوب(ترجمه روحانیِ سیّد) مبنی بر «شعارهای غیرمردمی٬ پوچ٬ ایده آلیستی٬ ضدانقلابی» بودن را راجع به یک انسانِ زمینیِ ایرانیِ جاهلِ حاضر در انقلاب ۵۷ و جنگِ باصطلاح تحمیلی٬ که بدون استفاده از هیچ رانتی در بهترین دانشگاه های ایران تحصیل کرده و ۳۰ سال از طریق شغل آموزش و تحقیق امرار معاش نموده٬ به قضاوت نظرات مندرج در ذیل مطالب خودم و مدعی٬ واگذار می کنم.
سپاس و بدرود
—————
دوست همراه ما درود
ما را چاره ای نیست که قلم دوستان را تحمل کنیم. مگر قلمی که ناسزا می نگارد. تحمل قلم دوستان، هرگز به معنای پذیرش هر چه که می نگارند نیست. بل به ما می آموزد که یک جامعه ی آرمانی، همینجور است. که یعنی همگان امکان حضور و شعور دارند. بله، میزان حضور جناب سید مرتضی از همگان ما بیشتر است. این البته ایرادی به ایشان نیست. شاید به کم کاری ما مربوط باشد. و شاید هم نه کم کاری، بل قابلیت قلم است که تشخیص می دهد چه بنویسد و چه ننویسد. پُر نویسی به معنای درستی در سخن نیست. یکی کم می نویسد و یکی زیاد. ایرادی در کم و زیاد این دو نیست. مهم این است که ریخت جامعه را نیز می شود از همین سفره ی قلمی در این سایت تماشا کرد. یکی که کمتر می نویسد، کمتر از وسعت سفره ی قلمی بهره دارد. و دیگری که بیش می نویسد، بیشتر. در جامعه نیز بسیاری از ما به لاک خود خزیده ایم و میدان حضور را به دیگران سپرده ایم و خود به وادی نق زدن فروشده ایم. در این سایت، همه آزادند که هرچقدر که دوست دارند بنویسند. این دیگر به وقت و حوصله و ضرورت سنجیِ دوستان بند است. من در باره ی نوع ادبیات دوستان کاری نمی توانم بکنم. ادبیاتی که دوستان بکار می برند، نشان از شخصیتشان دارد. یکی منتقدانه و معمولی می نویسد یکی گزنده یکی با کنایه یکی تند یکی تلخ و دیگری فهیمانه و دیگری بزرگوارانه و آن یکی در چارچوب درست نقدنگاری. اینها را نمی شود کاری کرد. که مثلا قالبی بتراشیم تا همگان مقصود خود را در آن بریزند. شاید پسندیده نیز همین باشد که اجازه بدهیم هرکس خودش را با نوع ادبیاتش تعریف کند. ما اینجا با نامهای استعاری و انتخابی مواجهیم. گرچه نامها استعاری و انتخابی اند، اما نوع قلم دوستان، و نحوه ی چینش کلماتشان، و تندی و تلخی و کنایه ها و واژگانی که بکار می برند، مختصری ما را به واقعیت وجودشان نزدیک می کند. با این همه، اجازه بدهیم دوستان هرجور که دوست می دارند بنویسند. بقول شما کرسی آزاد اندیشی مگر نه اینگونه است؟ چیزی که حضرات ولایی، هم هرگز به آن روی نبرده اند، و هم همزمان از آن وحشت نیز داشته و دارند. شما یک نمونه بیاورید که حضرت رهبری با یک خبرنگار مستقل و آزاد سخن گفته باشد. وحشت از چه دارندحضرات؟ بگذریم. لابد مردم را قابل نمی دانند.
سپاس
.
حالا مگر من چه گفتم جز اینکه مطابق لحنی که در نوشته خود بکار بردید موضعگیری کردم،ضمنا من متوجه نشدم چرا نقدی که من نسبت بنوشته کرمی-ح نوشتم به تریجه قبای کامنت گذار “همراه”برخورد؟! یعنی همراه همان کرمی-ح بود؟! یعنی اینقدر عدم ثبات در شخصیت ندارید که با یک آی د افاضه فضل کنید و با یک آی دی پاسخ بنقد دهید آنهم با این لحن عصبی؟! خوب شما الان همه مخالف جمهوری اسلامی بقول خودتان کرسی آزاد اندیشی درست کرده اید اینجا،اینقدر تحمل ندارید که یکی هم بعنوان موافق جمهوری اسلامی بنویسد؟! وای که اگر امثال شماها روی کار باشید لابد روش اتان می شود روش استالین! چطور جمهوری اسلامی اینهمه نق و نوق امثال شما را تحمل می کند،چطور تحمل یک نوشته بر خلاف کرسی آزاد اندیشی را ندارید و آه و فغان بره می اندازید؟ بعد مگر من حالا اگر اینجا می نویسم مقصودم از نوشتن بر خلاف نظرات شما به این معناست که می خواهم بقول خودتان کرسی آزاد اندیشی شما را که غالبا توهین و اهانت و نسبت های دروغ و ناروا به نظام جمهوری اسلامی است را تعطیل کنم؟! شما بر کرسی آزاد اندیشی تان جلوس فرمایید اما تحمل نوشته بر خلاف را هم داشته باشید و الا دیگر این کرسی آزاد اندیشی را کرسی چاره اندیشی ها خصوصی دانست! اضافه بر این،همین سید مصطفی تاجزاده هم که یک نقّاد جمهوری اسلامی است و در رده اصلاح طلبی این نظام قرار دارد چرا او را تحمل نمی کنید؟! من فقط خواستم به ساحت کرسی آزاد اندیشی شما عرض کنم که اینقدر که دم از آزادی و آزاد اندیشی و کرسی های کذائی می زنید لااقل اگر اپوزیسیون این نظام هستید حرمت اپوزیسیون دیگر نظام را عاقل است و مثل شما الکی زیر میز نمی زند و دنبال براندازی نیست را حفظ کنید،آیا چنین توصیه ای اینهمه آخ و ناله و داد و فغان داشت؟! تازه مگر ایرادی دارد که کسی از امکانات آموزشی این نظام بهره بگیرد و تحصیل کند یا در خدمت نظام باشد؟ هرکس اینطور باشد آنوقت می شود جاهل و شما مدعیان می شوید عالم و پروفسور؟! بقول امروزی ها شما که اون بالای کرسی آزاد اندیشی جلوس می کنید اندکی تولرانس داشته باشید!
“کارگرزاده” و “شاهزاده”
س: میشه خودتان را معرفی کنید؟
پ: من یک “کارگرزاده” هستم.
س: کارگزاده دیگه چیست؟
پ: البته پدرم مرا نزاییده، بلکه مادرم مرا زاییده. منتهی چون پدرم کارگر بودم، من هم یک “کارگرزاده” هستم.
س: یعنی داری از روی “شاهزاده” برای خودت هویت سازی می کنی؟
پ: چه اشکالی دارد؟
س: خوب شاهزاده به صرف شاهزاده بودن، دارای امتیازهای ویژه است. یعنی دارای “ژن برتر” شاهی است. این او را از بقیه متفاوت و متمایز و دارای “حق ویژه” می کند.
پ: خوب من هم به صرف کارگرزاده بودن دارای حق ویژه “بدبخت” بودن هستم. همان که روشنفکران به آن می گویند “طبقه کارگر”. ارزش اضافی را ما تولید می کنیم و استثمارگران مفت خوار بهره کش چپاولش می کنند.
س: این چه امتیازی است؟
پ: خوب کارگرزاده همش کار می کند و هیچ ندارد، شاهزاده هیچ گاه در عمرش کار نمی کند و صاحب و مالک همه چیز است.
س: این چه ربطی به عدالت و استحقاق دارد؟ آن که تمام وقت کار می کند استحقاق هیچ چیزی ندارد، اما آن که هیچ کاری انجام نمی دهد صاحب همه چیز می شود. تفاوت ژنتیک “کارگرزاده” و “شاهزاده” چیست؟ حتما یک تفاوت هایی دارید؟
پ: در یک حکومت دیکتاتوری خوب کارگر شبانه روز کار می کند و قادر به تهیه آب و نان برای فرزندانش هم نیست. اوقات فراغت و تفریح برای او دروغ های بزرگ اند. اما شاه در همان حکومت مالک همه چیز است. مالک زنان. خدمت زنان و دختران زیبا می رسد و همسرش هم چیزی نمی تواند بگوید.
س: شما “کارگرزاده ایرانی” هستید و دارید متلک می اندازید؟
پ: نه من “کارگرزاده عربستان سعودی” هستم. مرا با “شاهزاده محمد بن سلمان” مقایسه کنید.
س: کلک می زنی؟ تو ایرانی هستی.
پ: نه، کلک زدن کار “شاهزاده” هاست. ما بدبخت بیچاره ها به نان شب محتاجیم، چه کلکی داریم بزنیم؟
س: با این زبان درازت زندانی هم شده ای؟
پ: بله، سال ها زندانی و شکنجه شدم. فقط گفتم شاه ما را استثمار می کند و نوکر آمریکاست.
س: دیدی گفتم ایرانی هستی و کلک می زنی.
پ: چه کلکی. بابا شما خبرنگارها هم مثل بازجوها برای آدم پرونده سازی می کنید. خوب ملک سلمان ما را استثمار می کند و نوکر آمریکا است. خودت نمی بینی دونالد ترامپ علنی به او دستور می دهد قیمت نفت را پایین بیاور و می آورد.
س: پیشنهاد تو به جای این حکومت پادشاهی چیست؟ حکومت اسلامی می خواهی؟
پ: ما را چه به این حرف ها؟ ملک سلمان خادم الحرمین شریفین است. من از این حرف های روشنفکران درباره حکومت طبقه کارگر و این ها هم سر در نمی آورم. فقط یک حکومتی باشد که حق ما بدبخت بیچاره ها را بدهد و هیچ آدمی را فقط به خاطر این که “شاهزاده” است به حکومت نرساند.
س: منظورت کی بود؟ ناقلا بازی داری در می آری؟ ایرانی هستی؟
پ: نه بابا. عرب عربم. می توانم برات اثبات هم کنم. منظورم این است که شاهزاده محمدبن سلمان که این همه یمنی را قتل عام کرد و خاشقچی را هم کشت و تکه تکه اش کرد و در اسید ذوبش کرد، شاه نشود. در فایل صوتی یکی از عوامل تیم ترور خاشقچی لحظاتی بعد از قتل به صورت تلفنی به فردی در ریاض میگوید که “به رئیست بگو ماموریت انجام شد”. منظور همان “شاهزاده” است. به خاطر بیضه پدرش که او نباید شاه بشود. فردا نری تیتر بزنی با یک مارکسیست اسلامی مصاحبه کردم. من می گویم حکومت نباید محصول بیضه و از این جور چیزها باشه. این نوع می تونی تیترش کنی. شما ایرانی ها مولوی را دارید که خیلی صریح در مورد آلات سخن گفته است. منتهی ما نمی توانم از کلمات او استفاده کنم.
اکبر گنجی
نوشتن، گفتن نیست
فرزندان ما با اندوهی که در جان داریم بیگانه اند. آن ها از خستگی که با غم گره خورده و آرام آرام به درون مان پا می گذارد بی خبرند. ما انقلابی را از سر گذرانده ایم. جنگی و جنگ هایی را پشت سر نهاده ایم. دروغگویان، دیوانگان و قلدرانی را تحمل کرده ایم. عزیزانی را از دست داده ایم و چه بسیار از همه چیز خود چشم پوشیدیم تا به واژه عدالت، آزادی و استقلال جامه عمل بپوشانیم، غافل از آن که گروهی از ابتدا در پی آن بودند تا از انقلاب، حواشی جنگ و خون های ریخته شده، خلاء های خود را پر کنند. جانوران بی ریشه ای که هرگز نه کیسه های شان پُر می شود، نه عقده های شان خالی. اکنون همان گونه که مردم به نوبه خود تجربه هایی بدست آورده اند؛ من نیز از سی و چند سال گذشته که عمده آن با ترکش های انقلاب و جنگ سپری شد، درس ها آموختم.
آموختم: ملتی که زندگی و آینده اش را صرفاً بر اساس شور و شلوغی، احساسات و ریاکاری و توهم و خیال برپا می کند زمانی به بی اعتمادی و سردرگمی می رسد. آن چه از زندگی، مبارزه و تلاش خود ساخته است گلویش را می فشارد و ناگزیر بار دیگر باید پوست بیندازد.
آموختم: حکومت ها می آیند و می روند و عادات حاکمان پا برجاست. پول مملکت همواره بی صاحب بوده و در تمام حکومت ها، بخصوص در این سالها، هر کس آمد، هر قدر توانست برداشت و هر قدر خواست به این و آن بخشید.
آموختم: برای مردمی که به آگاهی کامل نرسیده باشند انتخابات نمایشنامه ای است به سمت پوچی؛ و آن زمان که ما با شور و شوق پای صندوق های رأی می رفتیم، جماعتی رِند و فرصت طلب، قدرت را از پیش، بین خودشان تقسیم کرده بودند. ما مردمانی بی خرد نیستیم، اما چندان هم وقت صرف نمی کنیم تا خالص را از ناخالص جدا سازیم. گاه تند می رویم و گاه کُند. همین ضعف می شود اساس قدرت برای قدرت طلبان و سیاه کاران.
آموختم: وقتی حکومتی فقط از منظر سیاسی و تقسیم بندی های جناحی به مردمش نگاه می کند، زندگی، فرهنگ، تاریخ و رابطه صمیمانه ملت را به تباهی خواهد کشاند و مردم را به ستون دو، سه، چهار به جنگ یکدیگر می فرستد.
آموختم: میان حُسن نیت و رسیدن به نتایج خوب بسیار فاصله است. بسیار کسان آمدند که در لباس عالم ، عابد، روحانی، مدرس، مدبر و استاد مردم را نشادند، واژه های عشق، برادری، عدل، آزادی، قناعت، ایثار،مهربانی، بخشش، انسانیت و رستگاری را بر لب رقصاندند. روضه ها خواندند و دیگران را گریاندند، لاکن با دست های لطیف شان جیب ملت را خالی کردند و بر صورت یتیمان سیلی نواختند.
آموختم: برای ممانعت از بازگشت استبداد نیازمند درک کامل مکانیزم های استبدادیم و تا چنین درکی وجود نداشته باشد، شور و شوق انقلابی دوام زیادی نخواهد داشت.. بزودی همه چیز به روال گذشته بازمی گردد و دوباره تیغ و طلا و تزویر حرف اول را می زند.
آموختم: نه تنها سیاست پدر و مادر ندارد، بلکه اغلب سیاست مداران بی پدر و مادرند. دست شان دست مرگ است. چنان سیاه که نتوان فشرد. چهره شان نیز آن قدر زشت است که هیچ چیز غبطه آوری در نگاه و حال شان نخواهی یافت.
آموختم: هر دولتی که فقط لفاظی می کند تا به قدرت برسد و بیش از همه دولت ها ادعای خدمتگزاری دارد، نه تنها کفش در پای پابرهنگان نخواهد کرد، بلکه شلوار هم از پای شان بیرون می کشد و چنین دولتی محصول پیوند میان ابتذال است و بورزواژی است که امتحان خود را بارها و در طول تاریخ پس داده است.
آموختم: در نظامی که شایسته سالاری معنا و مفهوم ندارد، فقط تازه به دوران رسیده ها، دلال ها و دیگرانی موفق اند و صاحب حرف؛ که نان خود را در تنور چابلوسی و تملق، گردنکشی و تهدید و بت آفرینی و فرصت طلبی می پزند.
آموختم: رفراندوم نقطه ضعف دیکتاتورهاست. آن ها در برابر این واژه بسیار حساس ند و از آن جا که در خیال باطل خویش تا ابد در جایگاه شان پابرجا می مانند، تاب هیچ رقیبی را ندارند. آن را که در برابر نظرات شان بگوید ” آری ” بر خان بالا می نشانند و تعریف و تمجید می کنند و آن را که بگوید ” نه ” می گیرند و می بندند و به حبس و حصر و تبعید می فرستند.
آموختم: آن دسته از هنرمندان و نویسندگانی که نخواهند بنده زر و زور و تزویر باشند، همواره در موقعیت صفرند. برای نوشتن کتاب های ماندگار و غیر حکومتی ناگزیرند جوهر قلمشان را از خون دل تأمین کنند و برای خلق یک اثر خود را ویران سازند.
آموختم: دولتمردانی که می خواهند به مردم یاد دهند که صداهای درون شان را خاموش کنند و فقط به صدایی گوش دهند که از روزی نامه ها و بلندگوهای تحت کنترل پخش می شود، برای ماندن در صحنه و حفظ قدرت، در وقت مقتضی، عزیزترین یاران و هموطنان خویش را اگر نتوانند در امواج تحقیر و تنهایی غرق نمایند، در آغوش خود آنقدر می فشارند تا خفه اش کنند.
آموختم: در زمان بحران، اشخاص مطابق شخصیت شان واکنش نشان می دهند. حکومت ها نیز در حد شآن و منزلت خود. دولت مردانی که ناپایدارند نسبت به منتقدان خود غرض ورزی می کنند و برای رودر رویی با مخالفان، فقط در قید دستبند، باتوم و گاز اشک آورند.
آموختم توپ، تانک و مسلسل هم حریف منتقدانی که صادقانه و محکم بر خواسته ها و حقوق خویش تاکید می کنند، اثر نخواهد داشت.
آموختم: همه چیز تقصیر نظام و حکومت نیست. مردم هستند که نظام ها و حکومت ها را می آفرینند و باز مردم هستند که رهبران و دولت مردان را از راه به در می کنند. آن ها را فریب می دهند. مغرور می کنند و خودرآی بار می آورند. یعنی از ترس جان یا طلب نان دست شان را می بوسند. زبان می ریزند و باعث می شوند که بالاتری ها احساس کنند دنیا را به زیر نگین دارند و احدی نباید دست به نقد، افشاء یا برکناری شان بزند.
آموختم : دزد زده از براي دزدزدگي خود بيتقصير نيست. بی شک از جايي ما غلط بازي می کنیم و گرفتار ضعف و خوش باوری می شویم. به خيال مان قلب همه رهبران، عالمان، روحانیان، دولتمردان و حاکمان شفاف است. به مدد آنها راه روشن است و از رهگذر این اعتماد، از پائين به بالا مي رويم، به جوار ستارهها. غافل از آن که ریاکاران، فرصت طلبان و سوداگران مردم ستیز پا بر شانه ما نهاده و ستاره ها را می چینند.
آموختم: آن ها که خود را خداي هوش، بصیرت، شجاعت و فهم و دیانت مي دانند و ديگران را سمبل ناداني و بي خردي و کفر. نه حق را شناخته اند، تا اهلش را بشناسند، نه از باطل چیزی می دانند تا پيروانش را ارزیابی کنند. در بارگاه خویش عدالت را نادیده می گیرند و وقتی در دیگران جرات اعتراض و انتقاد می بینند، فوری متوسل می شوند به تهمت و دشنام و ناروا که دم دست ترین سلاح برای ناکسان است.
آموختم: در كشور ما انسان در خيابان ها سرگردان است و انسانيت در كتاب ها. متأسفانه مامردمی بی تفاوت نسبت به اندیشه ایم. اندیشه ها را در کتاب ها می ریزیم و کتاب ها را در کتابخانه ها نگهداری می کنیم. واژه اصلاح و تغییر را هزاران بار بر زبان رانده ایم. کلمه رشد و آگاهی را بسیار روی کاغذ گریانده ایم و از اجرای نظم و پیشرفت بسیار گفته ایم، اما نه نوشتن گفتن است، نه گفتن عمل می شود.
درود نوری زاد
من مطلقا جمهوری اسلامی را قبول ندارم. مطلقا. اگر در پی سند هستید، این سند: من – محمدرضا عسکرزاده – جمهوری اسلامی و گنده هایش را و آیت الله هایش را و سردارانش را پلید ترین و دزد ترین و آدمکش ترین و پخمه ترین موجودات روی زمین می دانم. اگر چه دیگر دزدان و آدمکشان و فریبکاران نیز پلیدند اما این اعجوبه های ولایی، نه که برای کشتن و دزدیدن و فریب دادن، به لباس دین فرو شده اند، پلیدی شان افزون تر و مضاعف تر است.
نیز من تا زنده ام، بر مخالفت با جمهوری اسلامی اصرار خواهم ورزید. کل سیستم اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی و قضایی جمهوری اسلامی را هرزگاه و البته گزمه گاهِ بیت رهبری و شخص سیدعلی خامنه ای و سرداران ایرانخوارش می دانم.
و نیز می گویم: من به منبع نوری که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد کافرم. و نمره صفر میدهم.
بابت لباس لری بختیاری هم ک پوشیدن تبریک و تشکر ازتون
جناب نوری زاد عزیز عرایضی دارم که اصلا بحث قوم گرایی و تعصبات قومی درش دخلی نداره بل بحث و یک موضوع ملی هست…ن ب عنوان یک لر بل ب عنوان یک ایرانی ک نگران تنش بین اقوام هست….روزی که خدمتتون بودم در سرای قلم و مفتخر ب همصحبتی باشما بعد خرسندی چندیست ک افکارم سخت مشغول هست که میبینم حتی جناب نوری زاد که یک تحلیلگر منصف یک تحصیلکرده و اگاه ب تاریخ و مسائل کشور هست چه شده که ایشان هم دچار این سوبرداشت شده و لک ها رو کرد میبینه و میدونه که قطعا از ندانستن و واقف بودن بر اصل ان است…و این نشون میده که ناسیولاسیم کردی و تبلیغات و شبکه های ماهواری متععد کردی و احزاب متععد کردی و اتاق فکرشون چگونه قدرتمندانه پیش بردن این هدفو…عرضم مردم کرد نیست به هیچ عنوان منظور احزاب سیاسی و اتاق فکر تشکیل کشورکردستان هست ک تمام سرزمین های لرنشین اعم از لکوبختیاریو مینجایی ممسنی لیراوی دشتستانی وووو جز کشورکردستان ونفشه کردستان کنجاندون ..توسط شخصی فکرکنم ب اسم.میشیل ایزدی ک از اعضای نزدیک ب بارزانی هست… غریب بیست سالی هست این موضوع رو درحال باورندون و تحریف و جعل بزرگ تاریخی هست….که البته عاشق چشم و ابروی لرهای لک زبان نیستن میخواهندعلاوه بر بزرگی کشورشون به منابع بیشمار نفتی گازی معادن و اب این مناطق دست پیدا کنند و جدای اون به دسترسی شون به ابهای گرم براحتی حاصل خواهد شد…وازاین روی بشدت درحال تبلیغات گسترده ماهواره ایی رادیویی تلویزیونی و مجازی هستند برای پیشبرد این راهبرد و جعل بزرگ تاریخی….متاسفانه بارها هم
بارهاهم به سران و دستگاهای جمهوری اسلامی فعالیت این تجزیه طلبان و جاعلان در استانهای لرستان ایلام کرمانشاه و بختیاری ….داده شده اما جمهوری اسلامی هم بدنبال هلال شیعیش هست…و برای همین میخواد کردهای سنی رو شیعه کنه که نتونسته تا الان و با کرد معرفی کردن لرهای لک زبان ذنبال چیزی به اسم کرد شیعه هست تا راهش ب عراق و سوریه و اسراییل هموار تر بشع و همونطور ک عرض کردم خدمتتون شبکه استانی ایلام وصداسیمای .. ک زیر نظر مستقیم رهبری اداره میشه شبوروز درحال تبلیغات و پخش سریال ها ب زبان کردی سورانیو دیگر اعمالش هست مجری های شبکه لباس کردی برتن دارن.حال که لباس لک ها شال و ستره لریست ..ازلباس اصیل واصلی خودشونم پیشی گرفتن و کردی برتن کردن…مراسماتشون کردی شده قلعه والی های لرستان ک مربوط به دوره والی های لرستان و فکرکنم حسین ابوقداره هست موزه مردم شناسیش لباس لری رو ازتن ادمک هاظ دراوردن ولباس کردی برتنشون کردن… خیلی مسائلا دیگه که تواین مجال نمیگنجه
درصورتی که خوده کلمه لک یک کلمه جدید هست
و شما درتمام سفرنامه ها و کتاب ها و مقاله های تاریخی معتبر رجوع کنید با عنوان لرهای فیلی یا پیلی یاد شده ازشون….و تمام رسومات رقص لباس عروسی عزا نامها با سایرلرها یکیست..وشما بهترمیدونید واقفید ک خوده ایلام تا دوره رضا شاه پشتکوه لرستان بوده و رضاشاه بود ک از پیکره لرستان کنونی جداش کرد و یک استان جدید بنام ایلام ک خود نام ایلام هم برگرفته ازعیلام باستان ک سرزمین لرها بوده برگرفته شده…دوره عثمانی ها به بعد بود ک خانقین و کوت و مندلی دیاله و بدره هم از پیکره لرستان جدا شد
هر دو عکس مربوط به سال ۱۹۳۸ یعنی ۷۸ سال قبل می باشد.
عکس بالا میدان توپخانه مرکز قدیم تهران پایتخت،و عکس پایین مربوط به مرکز شهر ریاض پایتخت عربستان می باشد.
جناب نوری زاد
دوستان
درود
کشور ایران می تواند ادعا کند که آمریکا را منزوی کردیم واین کشور علیرغم تلاش فراوان نتوانست صادرات نفت ما را به صفر برساند
در حال حاضر حداقل یک ونیم میلیون بشکه نفت خام به هشت کشور که آمریکا از تحریم معاف کرده نفت صادر می کنیم
تازه نفت قرار بوده بشکه ای ۳۵ دلار باشد ما الان بشکه ای ۷۰ دلار صادر می کنیم یعنی عملا آمریکا هیچ کاری نتوانسته بکند
آمریکا هم راضی است چون با هشت کشور وارد کننده نفت ایران شرط کرده که پول نفت را اولا به پول همان کشور مبادله کنند ثانیا معادل پول نفت ،ایران می تواند جنس از آن کشورها وارد کند
سوماً از طریق سوئیفت بانک مرکزی وچند بانک دیگر ایران را تعلیق کرده واصولا نمی توانند هیچ پولی را جابجا کنند
هند هم راضی است چون هم نفتش را از ایرن براحتی می خرد وهم قرار نیست نه دلار ونه حتی روپیه را بدهد ایران می تواند از طریق بندر چابهار از هند بجای پول نفت زردچوبه وبادام زمینی وفلفل وارد کند
چین هم راضی است چون روزانه ۳۵۰ هزار بشکه نفت از ایران وارد می کند حتی یوان هم به ما نمی دهد می تواند هر چی کالا روی دستش مانده روانه ایران کند
روسیه وعربستان هم راضی هستند چون مابقی سهمیه نفت ایران در اوپک را از چنگ ما در آورده اند
مردم ایران هم راضی هستند چون بدون هیچ دردسری می توانند همچنان هر وقت خواستند شعار مرگ بر آمریکا سردهند واز اینکه آمریکا نتوانسته کاری از پیش ببرد می توانند خشنود باشند
اروپا هم وقتی همه راضی هستند نیازی نیست دنبال راهکاری برای مبادله پول به ایران باشد برجام هم که سرجایش هست می توانیم از مواهب برجام همچنان همه بهره مند باشیم
می ماند اسرائیل که این وسط خیلی جلیز ولیز می کند فکر کنم اسرائیل هم با این وضعیت مشکلی نداشته باشد چون پولی نمی ماند که ما به سوریه وحزب الله کمک کنیم
بدین ترتیب همه راضی هستند وآب از آب تکان نمی خورد
از ترکیه هم می توانیم دوجین دوجین تی شرت وشلوار ترک وارد کنیم
بقیه دنیا هم سرشان به کار خودشان بند است وخیلی با ما کار ندارند
قدری فشار گرانی وتورم و بیکاری می ماند که آنهم دولت وعده داده اگر مردم فقط چند ماه تحمل کنند بحران را پشت سر می گذاریم
ما هم قول می دهیم چند تا چند ماه تحمل کنیم
صاحبان موسسات اعتباری کیستند؟
پرده ها را کنار بزنید
تا مردم چهره ها را ببینند!
روحانی در همایش مدیران اقتصادی به نکات خبری اشاره کرد که باید در جریان سئوال از رئیس جمهور در مجلس مطرح می کرد اما گفت که رهبر گفته آرامش جامعه را حفظ کنید و او در همین چارچوب به سئوالات نمایندگان پاسخ میدهد.
تمام مسئله بر محور پولهائی می گردد که صاحبان موسسات مالی خورده اند و دولت مجبور شده طلب مردم را از کیسه خود بدهد.
حق با رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی است که می گوید: هنوز هیچکس جرئت نکرده اسامی متخلفان را فاش کند.
این باصطلاح متخلفان و در واقع سارقین پر قدرت کیستند؟
عبدالله رمضانزاده، ادامه میدهد:
جبران تخلفات این مؤسسات و پرداخت حدود 20 هزار میلیارد تومان از موجودی بانک مرکزی برای بازپرداخت مطالبات سپردهگذاران، پایه پولی را 14 درصد افزایش داده و در هر اقتصادی افزایش پایه پولی تورم زاست.
مؤسسه ثامن، 12هزارمیلیاردتومانی پول مردم را خورد.
مؤسسان و گردانندگان موسسات اعتباری آزاد هستند.
این مؤسسات با یک جنگ رانی- تبلیغاتی مردم را فریب دادند تا پول خود را از بانکها بیرون کشیده و در این مؤسسات سپردهگذاری کنند. پس از مدتی، بانکها نیز برای آنکه بتوانند منابع خود را حفظ کنند و دچار کمبود نقدینگی نشوند، وارد جنگ قیمتها شدند و بهجای اعلام سودهای واقعی و محاسبهشده، سودهای بالایی را برای سپردهها در نظر گرفتند. به این ترتیب، پس از مدتی ترازنامههای آنها بههم ریخت و نظام بانکی دچار مشکل شد.
آنها که نامشان فاش نمی شود هر زمان لازم بدانند شوک قیمتی به این بازار وارد می کنند و باعث فرار قیمتها و ایجاد حباب، مثلا در بازار مسکن میشوند. گاهی با ورود به بازار سرمایه و با هدفگرفتن چند سهم خاص، قیمت آنها را به شکل غیرمتعارفی بالا میبردند و گاهی نیز با هجوم به بازار طلا و ارز، هیجاناتی را در آنجا به وجود میآوردند.
آقاي نوريزاد گرامي اين مطلب از پيك نت ارگان وطن فروشان توده اي كپي شده است لطفا”
سايت را از اين بي وطن ها مبرا كنيد .
اخوار: ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی.
ترجمه: ۴۰ سال آزگار ثروت این مملکت رو یا بالاکشیدن یا برباد دادن. اینا هیچ کدومشون یه سنگ رو سنگ نذاشته بودن. اینا خیال میکردن با …(سه نقطه از مش قاسم) شعر گفتن و لات بازی میشه مملکت داری کرد. اینا خیال میکردن چون مسلمان و بچه مسلمان هستن همین کافی بود که بشن دولت مدار. یه مشت نادان از خود راضی بیمقدار و آستین کوتاه مملکت رو به اینجا رسوندن ولکن هم نیستن مگه به زور. اگه ایران سوریه بشه نه گردن براندازان نخواهد بود بلکه به گردن این استمرار طلبان خواهد بود.
سلام بر نوری زاد خرافات. ستیز
ودیگر فرهیخته گان ناظر
این گفتار جناب تاجزاده دیدنی وشنیدنی است :
#ببینید✅ سرنوشت ما یا جنگ است یا مذاکره #گفتگو (قسمت اول)#سید_مصطفی_تاجزادهآبانماه یکهزار و سیصد و نود و هفت•••••••••••••••••••••••••••••••••••امید من به اصلاحات بیش از آنکه ناشی از عقلانیت حاکمیت باشد که متأسفانه پا به پای تحولات پیش نمیرود، به رشد عقلانیت در مردم و ضعف سیستم در سرکوب یکجای همه نیروها است. یکی از شانسهای ما برای تداوم اصلاحات، ناتوانی بخشِ به شدت اقتدارگرای حاکمیت در ادارهی کودتای احتمالی است. یعنی اگر امروز کودتا کنند، معلوم نیست که در ۶ماه آینده توان پرداخت حقوق کارمندان را داشته باشند. به «عقلانیت حاکمیت در دقیقه نود» امیدوارم؛ چون حاکمبت ما جایی برای رفتن ندارند! این حکومت اگر نخواهد با مردم بجنگد، در نهایت باید با آنها کنار بیاید. اگر مردم به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز سرنگونی نیست، من باز هم اصلاحطلب خواهم بود. مثل اقلیتی که سال ۵۷ اصلاحطلب بودند و ما به راحتی آنها را کنار زدیم.
جناب نوریزاد،این تصویر را در کانال کشکول گونه تلگرامی خود منتشر کرده و ذیل آن اینطور پانوشت کرده است:
“محمد نوری زاد:
با هم داستان این حجت الاسلام والمسلمین را بخوانیم و با وی همگریه شویم. گریه ی ایشان را برای خودش وابنهیم اما خودمان برای آن خرس بینوا و برای بخت و اقبال و سرنوشتمان گریه کنیم.”
(پایان نقل قول)
—-
جناب نوریزاد گرامی
با سلام،توضیح می دهید این مطلب را از کجا نقل کردید و این شیخ ذبیحی کیست؟
—————–
درود دوست گرامی
تصویر این صفحه ی آقای ذبیحی را دوستی برای من فرستاده بود. از دو حال خارج نیست. یا واقعی ست و شخصی روحانی به این اسم هست. که ظاهر قضیه این را می گوید. یا این فرد وجود خارجی ندارد. گرچه فرقی هم نمی کند. غلیظ تر از این هم داریم بوفور که این جماعت از معجزات حضرتش می گویند. یاعلی در شکم مادر که یادتان هست؟ معتقدم خود شما روحانیان باید خط قرمزهایی برای این خزعبلات داشته باشید و خودتان این مشنگ های حوزوی را مفتضح کنید. گرچه خود می دانم چرا این نمی کنید. شما نیز می دانید.
با احترام
.
سلام مجدّد
جناب نوریزاد،شما پیش از آنکه به عیوب دیگران بپردازید یا بقول خودتان به این آن نمره دهید،تلاش کنید و تلاش کنیم از اصلاح نفس و درون خویش آغاز کنید و آغاز کنیم،چنانکه در روایات ما وارد شده است که رحم الله امرء اشتغل بعیوب نفسه یعنی خدا رحمت کند بنده ای را که پیش از مشغول شدن به عیوب دیگران به عیوب نفس خویش توجه کند و پیش از دیگران نفس خویش اصلاح کند که این مضمون در روایات زیادی آمده است،من در مورد آن حرف مزخرف آن امام جمعه قبلا اظهار نظر کردم که آن حرف غلوّ و ناروا و برخلاف اصول و مبانی کلامی شیعه است و خود شخصی که چنین چیزی در مورد او نقل شده چنین ادعایی ندارد و نباید هم داشته باشد چون نه پیامبر است و نه امامی از امامان شیعه.این که از این مطلب.
اما در مورد مطلب مورد اشاره در این تصویر،ایراد من بشما چنانکه در نوشته ای شب قبل نوشتم این است که اخلاق و انسانیت و ادب اسلامی و قرآن اقتضاء می کند که تا چیزی را احراز و تثبّت نکرده اید آنرا منتشر نکنید و فضای عمومی را متوجه آن نکنید و بتعبیری تشویش اذهان عمومی نکنید،این یک ادب قرآنی است که اگر کسی برای شما خبری آورد مادامی که آنرا احراز نکرده ای به آن ترتیب اثر نده (ان جاء کم فاسق بنبا فتبیّنوا..)،بنده کسی یا طلبه ای به این نام را که اساسا نمی شناسم،اما چون این مطلب برایم عجیب بود سر شب اندکی در گوگل مضمون و الفاظ این تصویر را در گوگل دنبال کردم و اصلا به چنین موردی بر نخوردم که کسی در شبکه های اجتماعی با این شکل و شمایل و نام چنین مطلبی نوشته باشد،بنظر می رسد این مطلبی جعلی یا شیطنت آمیز است که تصویر یک طلبه و نامی را کنار آن گذاشته اند و برای شما ارسال کرده اند،بنده از شما متعجّبم که اولا همینطور بدون تثبّت و بررسی هرچه برایتان ارسال می شود را الله بختکی نشر می دهید و بدتر از آن اینکه ذیل آن افاضاتی هم از پیش خود صادر می کنید،من از شما می پرسم این چیست و ارسال کننده آن کیست؟ و منبع آن چیست و آن طلبه کیست و در کدام آستان اینترنتی آنرا ابراز کرده است،شما فوری بجای تصحیح خطای خود می پرید به شاخه دیگری و روز از نو و روزی از نو! چنانکه روش روزمرّه شما و سرگرمی هایتان در فضای مجازی این شده،حالا بنده روی دلسوزی برای خودتان این موارد را می گویم و می نویسم که اینها آسیب زننده به اعتبار و عقلانیت شماست که اولا هر مطلب نامستند را زود می پذیرید و ثانیا به آن ترتیب اثر می دهید و کسانی را هم مورد حمله یا اهانت قرار می دهید،این روش ها درست نیست برادر،آنرا اصلاح کن.
با احترام
————-
دوست گرامی
ترهات، یعنی لاطائلات، خزعبلات، گندگویی ها، مزخرفات،
اینها را گاه در همه ی اقشار بشود دید. اما بر منبرها، اینجور چیزهای ترهاتی، نقل مجالس است. اگر بشود دائره المعارفی از ترهات منبریان را جمع آوری کرد، به هرزنامه ای قطور دست می یابیم که هم در مکاتبات و مکتوبات حضرات روحانی بوفور هست هم در سخنانشان. رفتارشان که هیچ. پرده ی آخر آقای مهدی فلاحتی بهمین ترهات اشاره دارد. البته ذات سخن شما را می پذیرم. که تا از چیزی مطمئن نشده ایم، به نشر آن دست نبریم. سپاس از توصیه های اخلاقی تان. همه را بجان می نیوشم. توصیه های اخلاقی شما، هر کدامش، برای من آموزنده بوده و است. دریغ نکنید. این را صمیمانه می گویم.
سپاس
.
با سلام و درود
جنگ عیان در عرصه عمومی بین دولت آشکار و منتخب با دولت پنهان و منتصب بر سر لوایح FATF که لایحه CFT مرتبط با قانون ضد پولشویی و حمایت مالی تروریسم امروز در یاداشت شریعتمداری و همچنین مقاله مربوطه دیگری در کیهان امروز نشان از بالا گرفتن این جنگ سیاسی و در بطن و کنه خود نشان از جنگ قدرت بر سر کنترل نظام پولی کشور دارد. صرف داشتن سازمان اطلاعاتی و ضد جاسوسی، نیروی زمینی ، دریائی، هوایی، فرامرزی، بسیج و شبکه قضات فرمانبر و اماکنی برای بازداشت و بازجویی و حبس و زندان مزاحمین و مخالفین یعنی اعمال قدرت مستقل از قوه قضایه ، داشتن و به رخ جهان کشیدن موشک و صنایع نظامی و شرکتها و نهادهای مرتبط و متکی به بودجههای هنگفت دولتی، و انواع شرکتهای مشورتی، پیمانکاری و تامین مواد و تجهیزات، شرکتهای بازرگانی صادرات و واردات و شبکه گسترده حقیقی و مجازی رسانه ای، نهادهای فرهنگی، مذهبی-مدنی و خیریه، و شبکه بانکها و صندوقات پس انداز و قرض الحسنه….و غیره این مجموعه را به تعریف سیاسی یک حکومت یا دولت در سایه یا پنهان نزدیک میکند؛ اما مهمترین وجه هر حاکمیتی داشتن خزانه داری یا با مفهوم جدید داشتن بانک مرکزی یا نهاد تولید و کنترل پول، و لاجرم کنترل مالی و اقتصادی کشور است. اینجا محل نزاع دولت منتخب آشکار دارای نهاد بانک مرکزی انحصاری و (البته حاکمیت یک دست بطور معمول و در گذشته) و دولت قدرتمند و پنهان منتصب اما فاقد بانک مرکزی است. در آمد اصلی و ارزی کشور یعنی دلارهای عایدی حاصل از صادرات نفت و گاز – ثروت ظاهرا ملی – در انحصار دولت و نزد بانک مرکزی و با سیاست گذاریهای شورای پول و ارز و متولیان و بنگاه داری و دلالی و صرافی گری بانک مرکزی در مقابل ارز ملی که بانک مرکزی بشکل انحصاری چاپ میکند با نرخهای “خودی، نخودی و بیخودی” تعویض و معامله میگردد و چرخهای ماشین بازرگانی خصولتی و ارایه تسهیلات بانکی و تامین بودجههای دیوان سالاری عظیم انگلی و ناکار آمد را تامین و روغن کاری میکند. دولت در پنهان دسترسی مستقیم به دلارهای نفتی ندارد، از طرفی برای دسترسی به دلارهای هنگفت نفتی نیاز به اسکناسهای ریالی در مبالغ نجومی دارد، اعزام روزانه نیروی نظامی با ماسک به چاپ خانه بانک مرکزی و انتقال اسکناسهای چاپ شده با کامیون کانکس دار به انبار اصلی پولی شبکه بانکی دولت پنهان نه عملیست نه آبرو مندانه. اما داشتن تأسیساتی بمانند چاپ خانه بانک مرکزی و ماشین چاپ پول و تامین کاغذ پول مشابه پنهان در داخل یا بیرون از مرز در اماکن امن با خرج چند میلیین دلار کاری شدنی، ممکن، محتمل و نه دور از عقل و بصیرت است خصوصا اگر عطش قدرت و ثروت نیروی محرکه آن باشد. حال براحتی میشود مبالغ نجومی ریالی چاپ شده را از طریق مرزهای مطمئن و حراست شده تحت حفاظت مرزدارن و نیروهای امنیتی حفاظتی به مراکز اصلی توزیع پول اسکورت و انتقال داده و سپس از آنجا به شبکه صندوقات قرض الحسنه، صندوق باز نشستگی و شبکه بانکهای متعلق به دولت پنهان این مبالغ نجومی را در شبکه سراسری پولی و مالی کشور “پول شویی” کرده و به عنوان رقیب بانک مرکزی وارد رقابت حاکمیت پولی-مالی یا رقابت اقتصادسیاسی با دولت منتخب قد علم کرد. تصور غالب نسبت به منابع “پول شویی” نامشروع و غیر قانونی عمدتا به منابع پولی ناشی از عایدی قاچاق مواد مخدر و قاچاق سوخت و همچنین قاچاق کالاهای مصرفیست که در مرزهای بی در و پیکر و نا امن کشور انجام میگیرد؛ اینها به قوت خویش در این قضیه نقش دارند؛ اما جدال عمومی و اتهام زنی ظاهرا آشکار و سربسته وزیر امور خارجه و ترس ایشان از نام بردن اشخاص حقیقی و حقوقی و یا نهادهای فعال خارج از دولت منتخب در این فرایند کلان پولشویی و تشریح آن به فرض این که به آن واقفند فراتر از پول شویی تعریف شده، معمول و مرسوم در جهان و مورد نظر و هدف پیمان FATF میباشد. طبق گفته وزیر در یک قلم ۳۰ هزار میلیون تومن پول شویی انجام شده،ادعای وی البته بدون سند است و نیز آشکار نمیکند که توسط چه کسانی و یا چه گونه این عمل انجام شده؟ اما میشود حدس زد که پولشویی کلان دولت پنهان از طریق خرید دلار و سکه ارائه شده توسط بانک مرکزی دولت منتخب در بازار آزاد به هر قیمت با تکیه به پولهای چاپ شده دولت پنهان از طریق نهادهای پولی خود انجام شده این تهاجم پولشویی و صعود قیمت دلار و سکه در بازار ناشی از تورم پولی نجومی دو دولت متخاصم و جنگ آنها بر سر قدرت سیاسی و اقتصادی در کشور است. این پولشویی میتواند از طریق باز پرداخت بدهیهای کلان دولت پنهان به دولت منتخب، شرکتهای دولتی و یا بانک مرکزی نیز انجام گیرد (باز پرداخت وام با پول چاپ شده بدون پشتوانه در مقابل وام مشابه از بانک مرکزی – چیزی که عوض دارد گله ندارد – تصور کنید پول وامی که از بانک گرفتید سر موعد باز پرداخت در منزل خود چاپ کنید و به آنها بر گردانید؛ این یک معضل ساختاری و جهانشمول است، اینجانب قبلا در مورد تاریخ و ساختار نظام پولی فیات و بانک داری ذخیره کسری چندین کامنت مفصل در این سایت نوشتم). عمو سام عمدتا نگران تامین مالی دلاری سازمانهای به ذم وی تروریستی و کشورهای موسوم به محور مقاومت شیعه است و پولشویی ریالی داخل شبکه پولی ایران برایش اهمیت چندانی ندارد، مگر اینکه موجب نارامیهای اقتصادی در جامعه شود. مقایسه دقیق تطبیقی زیر میکروسکوپ یا اشعه نور ماورای بنفش میتواند متنوع بودن نوع چاپ و نوع کاغذ اسکناس را آشکار کند و این مستلزم آزمایش مجموعهای از نمونههای متراکم و پخش شده اسکناس در سطح کشور است. این گمانه زنیهای معقول مبتنی بر دادههای پراکنده و مرتبط با وضع آشفته، فساد مزمن و لجام گسیخته پولی و مالی کشوریست که رئیس بانک مرکزی آن بعد از اخراج به عنوان مشاور پولی مخصوص رئیس جمهور انتخاب شده اما ضمنا معاون و سخن گوی قوهٔ به دنبال شایعات بازداشت وی آخیرا اعلام کرده که وی ممنوع الخروج است اما باز داشت نیست؛
سلام،
این حرف برای دل آقاسید مرتضی ها خوب است. اما واقعیت این است که زندگانی ///- از نرم گویی اش در مکه، از حملاتش در مدینه ، از ///// اش، از بخشش های کلان به قریش پس از فتح مکه از قتل های زنجیره ای مخالفان همه چیزهایی است که در جمهوری ولایی وجود دارد و پا جا پای رهبرمعظم اسلام گذاشته اند.
متن کامل گفت و گوی ظریف با «العربی الجدید»؛
در پاسخ به این سوال که آیا همانطور که حسن روحانی، رئیسجمهور ایران میگوید تحریمهای اقتصادی روی شما تاثیر نگذاشته است، اگر اینگونه باشد چرا شما در تمامی سطوح تلاش میکنید تا شرکایی پیدا کنید که با تحریمها مخالفت کنند، گفت: طبیعتا تحریمها تاثیرات اقتصادی به دنبال دارند اما بر سیاست ما تاثیری نگذاشته است و دور دوم تحریمها چیز جدیدی نداشت. ما نتایج تحریمها را از شش ماه پیش یعنی از زمان خروج آمریکا از برجام و بلکه از اکتبر گذشته وقتی که فعالان اقتصادی فهمیدند دونالد ترامپ این تصمیم را اتخاذ میکند لمس کردیم. از آن زمان تبعات آن روی اقتصاد تاثیر گذاشت و مردم را هدف قرار داد و آمریکاییها امید داشتند که این فشار موجب میشود ملت به دولت فشار بیاورد تا سیاستش را تغییر دهد و یا حتی تمام نظام را تهدید کند…
وزیر خارجه در رابطه با معافیت برخی کشورها گفت: ما پیش از این گفتیم که آمریکا نمیتواند صادرات نفت ایران را به صفر برساند و این همین چیزی است که به دست آمد و به دست می آید ، آمریکا نمی تواند صادرات ما را به طور گسترده کاهش دهد. ایران توان صادرات نفت خود را دارد و بازار جهانی به آن نیاز دارد و به همه ثابت خواهد کرد که با قدرت در آینده در بازار حضور پیدا می کند..
ظریف در پاسخ به این سوال که حتی با برخی طرفهای اروپایی دشمنیهایی دارید و .. گفت: با اروپاییها در برخی مسائل توافق نظر داریم و در برخی مسائل اختلاف نظر داریم، در بخش منطقهای ما به عنوان جزئی از منطقه مطمئن هستیم که سیاست ما منطقیتر و واقعیتر از سیاست غرب است. اگر به تاریخ رجوع کنیم به بسیاری از سوالها پاسخ میدهیم؛ چه کسی از صدام دفاع کرد سپس مجبور شد در برابر آن بایستد؟ چه کسی از گروهک القاعده در برابر شوروی حمایت کرد سپس مجبور شد با آن مبارزه کند؟ کدام کشورها طالبان را یک سازمان رسمی به حساب آوردند؟ کدام کشورها به داعش و النصره کمک کردند؟ کدام کشور نخست وزیر کشور دیگری را بازداشت کرد؟ کدام کشورها قطر را محاصره کردند؟ در مقابل ایران در تمام این پرونده ها نقش مثبت ایفا کرد و عربستان که مورد حمایت غرب است را از موفقیت در حصر قطر منع کرد. بنابراین سیاستهای ما موجب به وجود آمدن مشکلات در منطقه نشده است بلکه سیاستهای دوستان آمریکا و غرب موجب مشکلات شده است..وی افزود: در بخش نظامی نیز لازم است معادلات نظامی را مقایسه کنیم، من در رابطه با آمار و ارقامی که موسسات بینالمللی منتشر کرده است صحبت می کنم؛ امارات به میزان 22 میلیارد دلار سلاح خرید، عربستان به میزان 67 میلیارد دلار اسلحه خرید و موشک هایی با برد 2500 کیلومتر دارد در مقابل حجم و میزان تجهیزات نظامی ایران بین 12 تا 16 میلیارد دلار است و برد موشک های آن بیشتر از 2000 کیلومتر نیست .خلاصه قول این است که آمریکا منطقه را به یک انبار تسلیحاتی تبدیل کرده است و آن همان سلاحی است که در جنگ یمن به کار گرفته می شود، آیا این سلاح غربی نیست؟ کسی که باید سیاستش را عوض کند غرب است نه ایران..
وزیر خارجه در مورد اتهامات اروپائی ها به ایران و اینکه آیا این مساله بر روابط ایران و اروپا تاثیر نمیگذارد گفت: زمان این اتهامات مهم و قابل توجه است ؛ متهم کردن ایران به تلاش برای منفجر کردن کنفرانس مخالفان در پاریس در 29 اکتبر و همزمان با سفر رئیس جمهور ایران به سوئیس و اتریش بود و دقیقا در روزی که قرار بود اروپاییها مکانیزم اقتصادی اس پی وی را اعلام کنند شخصی به اتهام برنامه ریزی برای هدف قرار دادن معارضان اهوازی بازداشت شد. برخی حقایق نیز لازم است ذکر شوند ؛ برخی افراد که در دانمارک زندگی می کنند از تلویزیون لندن اعلام کردند که مسئولیت حمله اهواز را برعهده می گیرند و برخی دیگر که در فرانسه زندگی می کنند پیش از این اعلام کردند که مسئو لیت کشته شدن 15 هزار ایرانی در یک عملیات را برعهده می گیرند. کسانی که از تروریسم حمایت می کند اروپایی هایی هستند که تروریست ها را به خاک خود راه می دهند و باید در رابطه با این مساله تفکر کنند. ایران نمی خواهد اروپا را با هیچ تهدید امنیتی مواجه کند و ما به فرانسه و دانمارک اعلام کردیم که آماده هستیم برخی اطلاعات در رابطه با این افراد رابه آنها بدهیم..
ظریف در پاسخ به این سوال که ایران حتی در رابطه با مساله فلسطین نیز امروز با برخی سرزنشها مواجه است گفت: ما با شفافیت دیدگاههایمان را به همسایگان منتقل میکنیم ، دیدگاه های ما بر اساس واقعیت است و نمی خواهیم آنها را به کسی تحمیل کنیم. ایران مطمئن است که معامله قرن بدست نمیآید زیرا حقوق فلسطینیان را درنظر نمیگیرد . در این راستا موضع ما واضح است و آنرا بدون هیچ تعارفی به کشورهای عربی همسایه منتقل میکنیم..
ظریف در پاسخ به این سوال که آیا پیام جدیدی در رابطه با وساطت عمان میان ایران و اسرائیل و یا آمریکا به شما نرسید گفت: خیر ، نه از آمریکا نه از اسرائیل..
وی در پاسخ به این سوال که آیا در آینده شاهد وساطت مسقط میان ایران و آمریکا خواهیم بود و آیا به میز گفتوگویی که ترامپ شما را به آن دعوت کرد می روید گفت: ما پیش از این اعلام کردیم که هر گفت وگویی مشروط به احترام متقابل است نه اعتماد متقابل و این احترام باید از سوی طرف مقابل و پایبندی به تعهداتش باشد، هرگاه آمریکا این مساله را بپذیرد ما آماده گفتوگو خواهیم بود اما در وقت کنونی در رابطه با چه چیزی گفتوگو کنیم؟ سالها با آمریکا گفت وگو کردیم و به نتیجه ای رسیدیم که منجر به توافق هسته ای شد اما هیچ تضمینی نداریم که آمریکا دوباره همان رفتار را نکند و زیر تعهداتش نزند..
وی در رابطه با خروج نیروهای ایرانی از جنوب سوریه گفت: نیرویی از ایران در آنجا وجود نداشت تا بخواهد خارج شود. نیروهای حزب الله لبنان نیز در آنجا حضور ندارند و تنها برای جنگ با داعش و به درخواست دولت قانونی آن کشور به آنجا رفته بودند..
http://www.entekhab.ir/fa/news/440657/
«سید به جناب نوری زاد : اشکال در عملکرد مسلمانان و نوع تدیّن آنها به اسلام است،
اینکه یکجا در تاریخ اسلام،جایی را آباد کنند یا ادب و انسانیت را به کمال برسانند،سوال مغلوط و عجیبی است،چون این امور اموری نسبی هستند و هیچ کجای تاریخ انسان را در هیچ سیستم حکومتی و بشری نمی توان یافت که ادب و انسانیت و آبادانی را به درجه اعلی و مطلق رسانده باشند.
حکومت های اسلامی و حاکمان اسلامی هیچگاه بطور کامل ،عامل به احکام و اهداف اسلامی نبوده اند.
شما زیاد ذهنتان را با اینگونه تشکیک های تاریخی درگیر نکنید و هیچ روش حکومتی در هیچ زمانی را هم مطلق نپندارید،باید نسبی به مزیت ها و معایب نگریست.»
روشهای حکومتی دنیا براساس قدرت بوده و این قدرت یا بدست اقلیتی یا اکثریتی اعمال شده است.
اما دین اسلام شیعی درسیاست قدرت چه می جوید؟
بجز پرورش قشری به نام آخوند؟
بدین خاطر نیز این دین که خود را برحق ترین می داند خطرناکترین و ضد بشری ترین به تمام معناست .زمانی که فرد یا افرادی خود را برحق ترین بشمارند هر جنایتی را باید از آنان انتظار داشت. چگونه دین مطلق در سیاست و قدرت نسبی عمل می کند را ما در حکومت داعشی ایران مشاهده می کنیم که با احکام شرعی عهد عتیق و افکار مالیخولیایی و افرادی قاتل چون لاری جانی وخامنه ای و طلابان دیگر ملت ایران را سرکوب می کنذ و ما شاهدیم که چگونه دین در دست قشر آخوند وسیله ای برای قدرت است.
هر چیز چه سیاست و چه انسان در دست قشرروحانی برای حفظ اوست و وسیله ای بیش نیست بدین خاطر نیز این قشرخطرناکتریند.همانگونه که تاریخ بارها و بارها ثابت کرده و ما در ایران کنونی شاهدیم هیچگاه نظامی که خودبرتربین وتمامیت خواه است در قدم قانون و آبادی و بشریّت و برای صلج گام نخواهد برداشت ، زیرا مبنای صلح و آبادی بر آزادی و احترام به دیگری و برسمیت شناختن دیگری و دیگرگونه بودن و برابری است و این در حکومت دینی تمامیت خواه امکان پذیر نیست.
من هیچوقت قصد پاسخگویی به مطالب نوشته شده توسط تو را (سید مرتضی) نداشتم ولی از آنجایی که طبق معمول بخودت اجازه میدهی که به هر کسی توهین کنی چند نکته را توضیح میدهم.
– چیزی که من زیر مطلب طلبه نوشتم٬ یقین دارم تمام دوستانی که خوانده اند آنرا یک شوخی حساب کردند ولی واقعیت امر این است که گروهی سعی میکنند با آسمان و ریسمان بافتن مطالب قرآن را علمی نشان بدهند و از جمله نسبیت انشتین را به قرآن بچسبانند٬ حتی آخوندی در ایران هم این را مطرح کرد و اگر سوادش را داری سری به این سایت بزن
https://youtu.be/DIcUmhR0_mY
– نشستن جلوی کامپیوتر و انگشت را روی کیبورد چرخاندن و توهین به دیگران نیازی به شجاعت ندارد فقط نشان دهنده شخصیت فرد است.
– اگر تو و همفکرانت به قرآن باور دارید این انتخاب شماست٬ دیگران هم میتوانند که باورش نداشته باشند.
– قرآن به نظر من کتابیست که نه ارزش تاریخی دارد٬ نه ارزش ادبی و نه ارزش هنری. مقداری کپی شده از قوانین یهودیت به اضافه یک سری قوانینی که محمد برای قبایل صحرانشین وضع کرد تا کارش را پیش ببرد.
– من قبلأ نوشتم که بحث با افرادی که به یک ایدولوژی ایمان آورده اند ره بجایی نخواهد بُرد٬ چون مومن فکر نمیکند فقط شنیده ها و باورهایش را تکرار میکند. در بزرگان قومتان آیا نشانی از تفکر هست؟
– بزرگترین و مخربترین کار دین آنست که انسان را از فکر کردن باز میدارد و ما اینرا در تاریخ مسیحیت دوران قرون وسطی دیدیم که چه فجایعی ببار آورد و امروز در ایران و کشورهای اسلامی میبینیم و متاسفانه عواقبش سالها گریبانگیر ملّت ما خواهد بود.
و کلام آخر را از امانویل کانت: (با ترجمه مختلف) شجاع باش و فکر کن٬ یا شجاعت و جرات فکر کردن داشته باش.
– فقط روزها و هفته ها باید به همین جمله کانت فکر کرد تا بفهممی چه میگوید
در پاسخ به هموطن1:
“من هیچوقت قصد پاسخگویی به مطالب نوشته شده توسط تو را (سید مرتضی) نداشتم ولی از آنجایی که طبق معمول بخودت اجازه میدهی که به هر کسی توهین کنی چند نکته را توضیح میدهم”.(پایان)
من توهینی به صاحب این نوشته نکردم جز اینکه گفتم گاه مخالفت دین ستیزانه با قرآن موجب اینگونه تعبیرات کنائی و عقده گشائی می شود.بد نیست صاحب این نوشته که نشانه های نخوت و تکبّر از این نوشته و نوشته های دیگر او ظاهر است در این مورد که هیچوقت قصد پاسخگوئی به مطالب تو (چه با ادب!) را نداشته توضیح دهد،و اینکه چنین قصدی ناشی از سوپر فرهیختگی او و پرهیز از مجادله و دیالوگ بوده است یا ناشی از ترس و شاید هم ناشی از خود بزرگ بینی و نخوت!
—-
“چیزی که من زیر مطلب طلبه نوشتم٬ یقین دارم تمام دوستانی که خوانده اند آنرا یک شوخی حساب کردند ولی واقعیت امر این است که گروهی سعی میکنند با آسمان و ریسمان بافتن مطالب قرآن را علمی نشان بدهند و از جمله نسبیت انشتین را به قرآن بچسبانند٬ حتی آخوندی در ایران هم این را مطرح کرد و اگر سوادش را داری سری به این سایت بزن”.(پایان)
اولا بیجا می کنی بخواهی با اشاره به نظرات ضعیف برخی و بصورت شوخی قرآن را بتمسخر بگیری و به آن اهانت کنی.
ثانیا:بحث مورد نظر بحث مورد مناقشه اعجاز عددی در قرآن بود نه بحث نسبیت انشتین.
ثالثا:سخن هر آخوندی در ایران حجیت اسنادی و کارشناسی ندارد و در جمع بندی باید به آراء معتبرین از متفکران اسلامی نظر کرد،نیز در اینگونه موارد تنها و تنها باید به نوع استدلال و پاسخ به تمرکز کرد نه بر خودنمائی و تمسخر.
رابعا:مودب باش و بدان که رفرنس کردن به یک ماخذ هرگز نشان سواد و درک بالا نیست،این آقایی که به او ارجاع کرده ای یک پزشک و رادیولوژیست و استاد دانشگاه است نه یک کارشناس متخصص دین و قرآن،اینکه مطالب او تا چه حد از نظر علم فیزیک و انطباق آن با آیات قرآنی قابل پذیرش باشد
دو جهت دارد،یکی جهت علم فیزیک که آن تخصص من نیست و اظهار نظری نمی کنم،اما در خصوص انطباق آیات قرآن بر مدعای مورد نظر می توان او را نقد کرد و بر اساس بحث ها دلالتی درون قرآنی نشان داد که غایت نزول قرآن و اساسا بعثت انبیاء الهی مسائل دیگری است غیر از غایات و مسائل و موضوعات علوم تجربی و بنده بارها اشاره کردم که بر اساس تحقیقات دقیق و عمیق دین شناسانه و تفسیری،قرآن کتاب فیزیک و شیمی و طب و علوم تجربی دیگر نیست و چنین مدعایی نه مدعای قرآن است و نه مدعای آورنده قرآن،اینکه فلان متخصص علوم تجربی بذوق یا سلیقه خود مدعی انطباق فلان نظریه یا فلان تئوری تثبیت شده و نشده بر آیات قرآن باشد موضوع یک بحث تفسیری در حدّ دلالت های لفظی قرآنی است و نفی یا اثبات چنین انظاری نیازمند نفی کلی قرآن یا خودشیرینی ها و مزه ریختن ها نیست.
—
“نشستن جلوی کامپیوتر و انگشت را روی کیبورد چرخاندن و توهین به دیگران نیازی به شجاعت ندارد فقط نشان دهنده شخصیت فرد است”.
کاری که شما انجام دادی و پرده از شخصی ات برداشتی!
—
“اگر تو (چه با ادب!) و همفکرانت به قرآن باور دارید این انتخاب شماست٬ دیگران هم میتوانند که باورش نداشته باشند”.(پایان)
بله،مگر من گفتم شما حتما به قرآن باور داشته باش؟! چیزی که گفتم این بود که مزه نریز،خود شیرینی نکن،مودب باش و به باور و انتخاب دیگران نیش نزن.
—
” قرآن به نظر من کتابیست که نه ارزش تاریخی دارد٬ نه ارزش ادبی و نه ارزش هنری. مقداری کپی شده از قوانین یهودیت به اضافه یک سری قوانینی که محمد برای قبایل صحرانشین وضع کرد تا کارش را پیش ببرد”.(پایان)
خوب این اساسی ترین حرفی بود که زدی و منشا همان بی تربیتی بود که کردی.
بله اگر بنابر اینگونه ارزیابی های کلی و سطحی باشد،من هم ارزشی نه برای نظرت قائل هستم و نه درکی که از ادبیات یا هنر داری.
اما اینکه ادعا کردی قرآن مقداری کپی شده از قوانین یهود است،چیزی است که آماده هستم در باب آن گفتگو کنیم،چون ارزیابی کلی و بدون استدلال و شاهد و مدرک،ارزش علمی ندارد،اجمالا بدان که فارغ از تحریفی که در کتب پیش از قرآن واقع شده و همه آنها در دست نیست، ادیان توحیدی در خطوطی کلی اشتراک دارند و در بسیاری موارد و باقتضای زمان نزول تشریع با هم متفاوتند،و تفاوت محتوایی بین اسلام و یهودیت و نصرانیت را آنها که احاطه به این کتابها دارند و مقایسه کرده اند می توانند بفهمند،و نفس این ادعای توخالی و کلی حاکی از این است که نه احاطه ای بقرآن داری و نه احاطه ای به آنچه که میراث بجا مانده از یهود است.
—
“من قبلأ نوشتم که بحث…الخ”(پایان)
این ارزیابی و این تحاشی از بحث هم نخوت آلود است و مبنی بر خود حق پنداری شما،هم حاکی از عدم توانائی بر استدلال در بحث های نظری،هم حاکی از نوعی راحت طلبی و خوش باش نسبت به یافته های خود،بنابر این یا کسی در باب این امور نباید در فضای عمومی پارازیت صادر کند یا خودشیرینی کند،یا اگر مدعایی در باب ادیان و دین اسلام و قرآن کریم دارد بتواند آنرا موجّه بیان کند،و در یک جمله:نخوت و خود حق پنداری کلی و کنار کشیدن از بحث نه دلالتی بر فهم دارد و نه دلالتی بر سواد.
—
“بزرگترین و مخربترین کار دین آنست که انسان را از فکر کردن باز میدارد..الخ”(پایان)
چه کسی اینها را در کلّه شما فرو کرده؟! من به دین مسیحیت و عملکرد کلیسای مسیحی در قرون وسطی کاری ندارم چون مدافع مسیحیت محرّف یا عملکرد پاپ یا روحانیت مسیحی نیستم،اما در باب تفکر اسلامی در پهنه معارف وسیع اسلامی آماده ام گفتگو کنیم و اثبات کنم که کاملا در اشتباهی.در واقع اگر باور کلی شما این است و کنار کشیدن از بحث و احتجاج و استدلال،تفاوت شما با مومنانی که آنها را فاقد تفکر می دانی چیست؟!
کانت هم البته یکی از متفکران و فیلسوفان بوده است که قابل نقد و بررسی است،اماکسی که چنین مطلق اندیشی نسبت به کانت یا دیگر متفکران دارد چه جای این است که مومنان و معتقدان را به عدم تفکر و استدلال متهم کند؟! معنای تناقض را لابد می فهمی؟!
بی تردید خیلی وقایع در جمهور اسلامی مصداق “نعمت” و یا “الطاف خفیه” را دارند و با این توضیح که هر دویشان هم برای حاکمیت و حاکمان فعلی برکت دارند از جمله این امور همین موضوع تحریمها است.
از سال گذشته که تحریمی هم نبود، قیمت ارز های خارجی در طی مدت کوتاهی چندین برابر شد و برابری ارزی -ریالی هم برای گشایش اعتبار اسنادی بسیار افزایش یافت و در سیاست انقلابی- ولائی ارز 4200 تومانی، برابر گزارشات خود دستگاه ها و اقرار خود رئیس جمهور، منابع عظیم ارزی کشور به غارت رفت. زنجیره افزایش ارز در صنعت و واردات خود را نشان داد و با در نظر گرفتن قوانین مصیبت بار و مقررات عجیب و غریب عملا صنایع کشور و بخصوص صنایع داروئی در تله تحریم زود رس گرفتار شدند.
حال با این همه مشکلات، حکومتیان که تحریم ترامپ برایشان مائده آسمانی است به جنب و جوش افتاده اند که مردم بیایید که تحریم شدیم.یعنی این چند روز تحریم تمام این مصائب را ایجاد کرده است.!
حکومت با ادعای نه جنگ و نه گفتگو عملا کشور را بیش ار بیش در تعلیق قرار داده است و دیگر هیچ شرم و حیائی هم ندارد که به لحاظ شرعی از پولشوئی و پول کثیف و قاچاق حمایت کند و یا همه مشکلات را متوجه ترامپ بکند.
بالاخره ترامپ هم اخرین نعمت آسمانی برای چند روز بیشتر ماندن بر سر قدرت است …از این ستوت به ان ستون هم احتمال فرج است!
سلام برنیکان
نامه به رهبری آینده✍️شعری از هادی خرسندی
رهبری محترم آینده، سلام!نمیدانم زنی یا مرد؟ پیری یا جوان؟ سرداری یا لباس شخصی؟ شاهی یا رئیسجمهور؟ وکیلالرعایایی یا امپراتور؟ …. امیدوارم هیچکدام نباشی، بلکه شورایی باشی از آدمها، سیاستمدارها، اقتصاددانها، جامعهشناسها، آزادگان، آزادیخواهان، انساندوستان، دمکراتمنشها، وطندوستان و ملیگراها … و چنان قابل باشی و لایق باشی تا من ایرانی، از هر گروه و قوم و طیف و طایفه، خالصاً مخلصاً، خودم را به تو معرفی کنم. و تو که یکی از منهایی، بتوانی تمام منها را -که همه ایرانیان باشند- بشناسی و دریابی و برای تأمین زندگی بهترِ آنان بکوشی و وقت سحر از غصه نجاتشان دهی!ایرانیم و شاه و خمینی ثمراتم من عامل تکثیر ژن این حضراتم انگار که آن شب که سرشتند گِلم را مانده مِی آنها ته پیمانه ذاتم. من مدعیم، مدعی عالم و آدم خود شیفته بدجور ز مجموع جهاتم. من مبدأ تاریخم و توضیح مسائل من مایه پیدایش فرهنگ لغاتم. با هوشترین ملت منظومه شمسی، من هستم و انگشتنما بین کراتم!گه زاده خُردادم و گه مرده مرداد زین ماه به آن ماه بود موت و حیاتم گه دایره دنبک زن ِ ایام سرورم گه گریه کن تعزیه شام وفاتم گه فاتح و پیروز و پِر و فول و برنده گاهی کُت و سگمارس و کلکخورده و ماتم. گه سُنتیام، شیره سوهان قمم من گه شیک و مدرنم، شکلاتم، شکلاتم. گه تا به فلک فاصله دارم ز خرافات گاهی بپرد جت به هوا با صلواتم!گه کافر و بیدینم و لائیک و سکولار گه غسلکنان در طلب خمس و زکاتم. ایرانیم و مظهر تفریطم و افراط گه قطرهچکانم به مثل، گاه قناتم بیدارم و در فکر گروه هپروتم هشیارم و دلواپس جمع هپراتم. هربار به یک واقعهای سوخت فیوزم زیرا که بهم ریخته بود آمپر و واتم. من وارث وارونه دارایی خویشم نفت است که انداخته در این ظلماتم از خاک وطن لاله دمیده ست فراوان وقت است که گندم دمد از خاک فلاتم. آماده نباشم به دموکراسی کامل یکذرّه دمو هستم و یکخرده کراتم!ایرانیم و هیچ حقوق بشرم نیست هرچند خودم مبتکر این کلماتم. ایرانیم و اهل دل و کاشف الکل من شاعر ابیات میان قطراتم ایرانیم و عاشق زیبایی انسان تحسین کن مرد و زن شیرین حرکاتما. یرانیم و مایهور از حرمت و عزت تاریخ شهادت بدهد بر برکاتم. ایرانیم و وارث شیرینی طنزم قندم، عسلم، نیشکرم، توت هراتم من شب همه شب فکر وطن بودم و افسوس وقت سحر از غصه ندادند نجاتم!
درود جناب مصلح
این چرندیاتی که آقای خرسندی ردیف کرده ویژگی مخالفین ناامید وفراری از وطن است نماد روشنفکری خجالتزده که نگرانند در رسانه های غربی چه در مورد آنها گفته میشود .ملت خود را به لجن میکشند تا ثابت کنند چیزی میفهمند.حماقتشان آنقدر زیاد است که رفتار ددمنشانه امریکا ومتحدانش را نمیبینند که همه ظرفیتهای خود را بکار گرفته تا ایران را وادار به تسلیم کنند.
جناب مصلح شما با چه استاندارد های به این نتیجه رسیده اید که حرف آقای خرسندی را منتشر میکنید.
سلام برنوری زاد ودیگر فرهیخته گان
✨﷽✨
✍️در محضر فقیه اهل بیت حضرت آیت الله العظمی سید علی محمد #دستغیب
نياز انسان به تذكّر دائمى
انسان در تمام لحظات عمر نيازمند هدايت پروردگار است؛ يعنى بايد همواره منذرى از طرف خداوند او را به سوى خود بخواند و هر روز متذكّرش سازد كه متعلّق به مادّيات و دنيا نيست؛ متعلّق به صفات ناپسند و اخلاق حيوانى نيست بلكه تعلّق او به عالم بالا و استعدادش در كسب معنويات و تحصيل مدارج كمال و فضايل انسانى است.
«رَأسُ آلفَضائِلِ مِلکُ آلغَضَبِ و إماتَةُ آلشَّهوَة»
«سرآمد فضيلت ها تسلّط بر خشم و ميراندن شهوت است.»
«طَهِّروا أنفُسَكُم مِن دَنَسِ الشَهواتِ تُدرِكوا رَفيعَ آلدَّرجاتِ»
«درون خود را از پليدى هاى شهوات پاك نماييد تا به درجه هاى بلند برسيد.»
بنابراين راه بندگى خدا پاگذاشتن بر شهوات و اميال است.
«قَد خَلَعَ سَرابيلَ آلشَّهواتِ و تَخَلّى مِن آلهُمومِ اِلّا هَمّآ واحِدآ انفَرَدَ بِهِ»
«محبوب ترين بندگان خدا كسى است كه لباس هاى شهوت را كنده، ذهن را از افكار بيهوده خالى نمايد و تنها يك همّ داشته باشد (و آن يگانه پرستى و توحيد باشد).»
اگر اين چنين شد، نه تنها بنده بلكه دوست خدا خواهد شد؛ زيرا اگر توانست همّش را خداى تعالى قرار دهد و خود را از تبعيّت شهوت و غضب و نفس رها كند، در راه عبوديت قرار مى گيرد.
به فرموده ى اميرالمؤمنين (ع) :
«طُوبى لِمَن أطاعَ مَحمودَ تَقواهُ و عَصى مَذمُومَ هَواه»
«خوشا به حال آن كه از تقواى پسنديده ى خود پيروى كند و با هواى ناپسند و مذمّت شده اش مخالفت ورزد.»
فرعون فرياد (أنا رَبُّكُمُ الأعلى) مى زند. نفس نيز خود را همه كاره و مؤثّر مى داند؛ خود را رازق و منعم و مدبّر خويش مى پندارد در حالى كه بايد متوجّه مؤثّريّت خداى تعالى و عجز خويش گردد.
(يا أيُّهَا النّاسُ أنْتُمُ الفُقَراءُ إلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَميدُ)
«اى مردم شما هستيد كه به خدا نياز داريد و خدا بى نيازِ ستوده است.»
در عجز آدمى همين بس كه با همه ى غرور و تكبّرش اگر مختصر تبى عارضش شود از پا مى افتد؛ چند ميكروب ناچيز مى توانند او را ناتوان و مغلوب نمايند؛ حتّى در برابر تخيّلات و توهّماتش نيز عاجز است و نمى تواند آنها را مهار كند؛ كمترين نقصى در مال و فرزند و مقام او را به شدّت آشفته و سرگشته مى كند، به گونه اى كه خود را محتاج خداى تعالى مى بيند.
(فَإذا رَكِبُوا فِي الفُلکِ دَعَوُا اللهَ مُخلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إلَى البَرِّ إذا هُم يُشرِكُونَ)
«هنگامى كه به كشتى نشستند، با اخلاص خدا را خواندند و چون خداوند آنها را به سلامت به خشكى رساند باز شرك آوردند.»
برگرفته از کتاب شریف طلیعه توحید
https://t.me/habib175
https://t.me/telavat1safhehqoran/
سلام. آقای نوری زاد گرامی. ودیگر فرهیخته گان
تحقیقی ازیک دکتر قرآن پژوه مصری بامحاسبه. اعداد , ارسال می شود اما خواهشمندم منکران وحی قرآنی اگر نقدی دارند بفرمایند اما فحاشی نکنند نه این محقق را ونه من مسکین را والسلام :
دكتر مجدی تبعه کشور مصر از طریق قرآن به اثبات تعداد امامان شیعه پرداخت. دكتر مجدى وهبة الشافعى، خطيب و استاد دانشگاه دینی الأزهر با تحقیقات خود به ارقام و اعداد جالبی دست پیدا کرده که باعث شگفت همگان شده است ومتعاقب آن به مذهب تشیع روی آورد.
توجه توجه توجه
با توجه به اینکه تعداد و ارقام در قرآن بی دلیل نبوده و دارای هدف خاصی هست همچون تعداد کلمه یوم (روز) که ۳۶۵ بار تکرار شده و همانا تعداد روز در یک سال میباشد، و یا كلمه شهر (ماه) که در قران ۱۲ بار آمده که همان تعداد ماهها در یک سال میباشد، و مثالهای زیاد دیگری …
وی با توجه به این معلومات، تحقیقات خود را در این زمینه انجام داده و به این نتایج جالب رسیده است که:
✅ که کلمه امام دوازده بار آمده و با تعداد امامان شیعه یکی میباشد.
کلمه امام در ۱۲ سوره ذیل و در این آیات میباشد:
البقره آیه۱۲۴ التوبه ۱۲ هود ۱۷ الاسراء ۷۰ الانبياء ۷۲ القصص ۵ الحجر ۷۹ السجدة ۲۴ يس ۱۲ القصص ۴۱ الفرقان ۷۴ الأحقاف ۱۲
✅ کلمه شیعه یا مشتقات آن ۱۲ بار در قرآن آمده است.
✅ کلمه العصمه (عصمت) که شیعیان اعتقاد دارند که ۱۲ امام (ع) و فاطمه زهرا (س) و حضرت محمد مصطفی (ص) معصوم اند (۱۴معصوم) در قرآن ۱۴ بار تکرار شده است.
در این آیات :
النساء آیه۱۴۶ آل عمران ۱۰۱ النساء ۱۷۵ المائدة ۶۷ آل عمران ۱۰۳ يوسف ۳۲ يونس ۲۷ هود (دو کلمه در این آیه) ۴۳ الأحزاب ۱۷ غافر ۳۳ الممتحنة ۱۰ الحج ۷۸
✅ كلمه الكساء ( یا همان آل عبا ) در قرآن كريم با تمام انواع لفظش، که به نقل از أم سلمة در کتب اهل سنت (صحیحین) همسر پیامبر که تعداد آنها پنج نفر که شامل نبى محمد (ص) و امام على و فاطمة الزهراء و حسن و حسين عليهم السلام اجمعين؛ که پنج بار در قرآن آمده است:
البقرة آیه۲۳۳
البقرة ۲۵۹
المائدة ۸۹
المؤمنون ۱۴
النساء ۵
ما باید افتخارکنیم که شیعه ( اثنى عشرى ) هستیم و کسی یا کسانی در هیچ زمانی قادر به تخریب یا از بین بردن این مکتب بر حق نخواهدبود.
✅ چرا در قرآن تعداد چشمه هایی که نبى موسى برای شرب قومش بوجود آورد ۱۲ چشمه بود؟
✅ و همچنین تعداد ۱۲ ماه (شهر) در قرآن
و کلمه الأسباط ۱۲ سبط و النقباء ۱۲ و البروج ۱۲ و الحواريين ۱۲ و كلمه توحيد ( لا اله إلا الله ) ۱۲ حرف و ( محمد رسول الله ) ۱۲ حرف و ( النبي المصطفى ) ۱۲ حرف و ( الصادق الأمين ) ۱۲ حرف، همانا امامان اهل بیت ۱۲ إمامند. و ( أمير المؤمنين ) ۱۲ حرف و ( فاطمة الزهراء ) ۱۲ حرف و ( الحسن والحسين ) ۱۲ حرف و ( الحسن المجتبى ) ۱۲ حرف و ( الحسين الشهيد ) ۱۲ حرف و ( الإمام السجاد ) ۱۲ حرف و ( الإمام الباقر ) ۱۲ حرف و ( الإمام الصادق ) ۱۲ حرف و ( الإمام الكاظم ) ۱۲ حرف و ( الإمام الرضاء ) ۱۲ حرف و ( الإمام الجواد ) ۱۲ حرف و ( الإمام الهادى ) ۱۲ حرف و ( الحسن العسكرى ) ۱۲ حرف و ( القائم المهدى ) ۱۲ حرف و ( خليفة النبيين ) ۱۲ حرف و ( و خاتم الوصيين ) ۱۲ حرف و ( و هؤلاء العترة ) ۱۲ حرف و ( سادة أهل الجنة) ۱۲ حرف و ( محبهم مؤمن تقى ) ۱۲ حرف و ( عدوهم كافر شقى ) ۱۲ حرف.
✅ اکنون به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم :
( إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا )
این آیه دارای ۴۷ حرف میباشد، تعداد حرفهای اسامی زیر :
فاطمة ۵ على ۳ حسن ۳ حسين ۴ على ۳ محمد ۴ جعفر ۴ موسى ۴ على ۳ محمد ۴ على ۳ حسن ۳ محمد ۴
در مجموع ۴۷ حرف.
❤ لطفاً از انتشار این اعجاز دریغ نکنید …
و صاحب این تحقیقات را دعا کنیم .
یا علی (ع) مدد.
این مقال تمام . تحقیق فوق را اینجانب نه تایید. صد درصد تایید می کنم ونه کلا تکذیب می کنم .
ومن مسکین مصلح را نیز اهل دعا ,دعاکنند تا به ظلم وستم این حکومت آخوندی ازاین بیشتر مبتلا نشویم. بلکه بزودی. بحق این قرآن منزل الهی ازشر ستم ودزدی واختلاس ورانتخواری ورباخواری و آدمکشی وشکنجه گری شان راحت شویم , اگر کسی این اوصاف را ازحکومت ایران انکار می کند مارا با او کاری نیست نه بحثی ونه. جدالی. با آنان نداریم .
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب. مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم. . با احترام
با سلام
چنانکه قبلا اشارتی شد،بحث از اعجاز عددی قرآن که در این اواخر از سوی برخی قرآن پژوهان عرب و شاگردان آنها مطرح و بر آن اصرار می شود از چند جهت مخدوش است:
یک جهت اینکه:در خود قرآن که بتعبیر وصفی خود،خود را تبیانا لکلشی معرفی فرموده اشاره ای به این جهت بعنوان یکی از جهات اعجاز نشده است و معجز بودن قرآن از وجوه دیگری است که در تفاسیر مبسوط و تحقیقی مثل المیزان و غیر آن بوسیله بزرگان علم تفسیر تحقیق شده است.همینطور در سنت و روایات ما نشانی از چنین وجهی از اعجاز برای قرآن نیست.
جهت دوم:این است که چنین تحقیقاتی از سرحدّ چیزی جز برخی ظنون و گمانها و حدس ها تجاوز نمی کند،و ظن فی نفسه لا یغنی من شی خصوصا در بنیان های اعتقادی، مگر ظنون خاصه ای که بوسیله شارع اقدس جعل و امضاء شده باشد مثل خبر واحد در احکام عملی و بقیه ظنون خاصه که در علم اصول معتبر شده است و محلّ و مورد آنها احکام عملی است نه اعتقادیات.
و جهت سوم:این است که معمولا این ظنیات و حدسیات بصورت استحساناتی ذوقی اظهار و منتشر می شود بی آنکه منتشر کنندگان آنها دنبال این بروند که ادعاهای مطرح شده را تحقیق و بررسی کنند.من فرصت بررسی تفصیلی همه موارد را ندارم اما فقط اشاره می کنم به این مورد که ادعا شده است که چون تعداد روزهای سال بر حسب تقویم شمسی 365 روز است ،از طرفی در قرآن کلمه “یوم”بهمین تعداد مطرح شده است بنابر این مطابقت چنین عددی در ذکر کلمه “یوم”با تعداد روزها در یک سال،نشان از اعجاز عددی قرآن است.در حالیکه چنین نیست و اگر کسی یک نرم افزار قرآنی مشتمل بر همه الفاظ قرآن در اختیار داشته باشد و مثلا کلمه “یوم”را بهمه حالات اعرابی آن از حالت رفع و نصب و جر جمع آوری کند می فهمد که این کلمه بصورت های مرفوع و منصوب و مجرور و حالت منصوب ظرفی،مجموعا 277 بار در قرآن ذکر شده است نه 365 بار،این در مورد کلمه “یوم”بصورت نکره و بدون داشتن الف و لام.من بررسی احتیاطی کردم حتی اگر موادی از قرآن که کلمه یوم بصورت معرفه و دارای الف و لام مطرح شده است (الیوم) را که 64 مورد است،با این عدد 277 جمع کنیم باز حتاصل جمع این تعداد می شود 341 بار نه 365 بار.و چنین محاسبه ای حتی بدون داشتن نرم افزارهای حاوی الفاظ قرآن از طریق کتابهای معجم الفاظ قرآن و معجم المفهرس قابل جمع آوری دستی است. بنابر این چنین ادعایی در مورد کلمه یوم صحت ندارد.
—
نیز در مورد کاربرد کلمه “العصمه”نیز نوعی اشتباه یا مغالطه صورت گرفته است و عدد داده شده انطباقی ندارد و در برخی موارد تعبیراتی مثل “اعتصموا” نیز وارد محاسبه شده که با اینکه از ریشه “عصم”است لکن معنای آن ربطی به مقوله و معنای عصمت ندارد،چون واعتصموا یعنی چنگ بزنید بریسمان خدا و این ربطی به معنای عصمت ندارد.بنده احصاء کردم مواردی که مرتبط با لغت و معنای عصمت است اینهاست:”یعصمنی”(نگه می دارد مرا) در آیه 43 سوره هود،و کلمه “عاصم”(نگهدارنده) سه بار یکی در آیه 43 هود،و دیگری در آیه 27 سوره یونس.و دیگری در آیه 33 سوره غافر.
نیز کلمه “یعصمک” (نگاه می دارد ترا)که یکبار در آیه 67 سوره مائده آمده.و کلمه “یعصمکم”(نگاه می دارد شما را) که در آیه 17 سوره احزاب وارد شده است.نیز کلمه “فاستعصم”(پس خود را نگاه داشت)که در سوره یوسف آیه 32 وارد شده است.اینها مجموعا کلماتی است که مشتقات ریشه “عصم”هستند بمعنای نگاه داری که در همین معنای نگه داشتن استعمال شده اند.
حال مجموعه این موارد را که ملاحظه کنیم می شود 7 مورد نه 14 موردی که ادعا شده.
اگر گفته شود سایر مشتقات دیگر “عصم”را هرچند بمعنای نگه داشتن نیست و مثلا بمعنای “چنگ زدن بریسمان”است مثل “واعتصموا”را هم به اینها اضافه می کنیم.پاسخ این است که:
اولا سایر مشتقات عصم دیگر بمعنای عصمت و نگهداشتن نیست که ادعا شده “العصمه” یا “عصمت”در قرآن 14 بار تکرار شده.
ثانیا :حتی اگر این موارد غیر مرتبط با معنای نگه داشتن را هم به این تعداد اضافه کنیم باز عدد 14 بدست نمی آید بلکه عدد 13 بدست می آید.بنابر این روی هیچ محاسبه و تسامحی نمی توان به تکرار 14 بار کلمه عصمت یا العصمه رسید.
این دو موردی است که بنده فرصت کردم استقصاء کنم و سابقا نیز وقتی این ادعاها مطرح بود مواردی را بررسی کردم که ادعاها تطابقی با آنچه در قرآن کریم آمده است نداشت.
بنابر این بنظر بنده ادعای اعجاز عددی در قرآن ارتباطی با قرآن ندارد و از محدوده برخی محاسبات نادرست یا تسامحی و ذوقی فراتر نمی رود و جهات و وجوه اعجاز در قرآن موارد دیگری است که در محل خود تحقیق شده است.
و بالاخره اینکه تعداد 12 امام از نظر شیعه امامیه نیز برحسب روایات متواتر یا مستفیض بین شیعه و شنی از مسلّمات مذهب ماست که در آن روایات حتی نام ائمه از فرزندان فاطمه زهراء سلام الله علیها و علی علیه السلام مورد تصریح قرار گرفته است،و اثبات امامت ائمه دوازده گانه شیعه علیهم السلام و عصمت آنها هیچ نیازی به چنین تخمین های مخدوش یا تسامحی و حدسی ندارد و چنین امور حدسی،و استحسانی را نباید بدون تثبّت و بررسی منتشر و تکثیر کرد.
تمام جوابهای سید را یکجا می نویسم!
۱-دروغ پشت دروغ، کدام انتخابات را می گویی؟ از کی انتصابات نامش را به انتخابات داده است؟ کدام مردم؟ کدام آمار ؟ سال ۸۸ یک نمونه اش .
۲- بت کده وحرم وقبور امامزادها همه یکی اند و هر کس نیازی دارد با نذری به آنجا می رود. همه بت پرستی اند .
۳-غارت منابع کشوری و تجاوز و سرکوب ملتی چون ایران بدست افرادی غیر ایرانی چون حزب الله و روسیه معنای استعمار می دهد.
۴-قانون چه ربطی به شریعت دارد؟ چه ربطی به لاری جانی و مقیسه و ری شهری و جنتی و یزدی و… دزد و آدمکش دارد؟ ۹۹ درصد اعدامهای حاکمیت قتل عمد بوده و باید حساب پس بدهد.من سر آن یک درصد هم بحث دارم.چون مخالف اعدامم.
کلا ارزش جواب دادن را نداری، همه شما یکی هستید جاهل، پرمدعا، بددهن، فحاش ومال مردم خور.
حضرت آیتالله خامنه ای در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای قزوین تصریح کردند: اگر روحیه جهاد و شهادت گسترش یابد، گرایش به شرق و غرب، و کفر و الحاد رخت برخواهد بست.
این آخرین فرمایشات رهبر است که نگاهی به آن خالی از لطف نیست.ایشان می فرماید “اگر” چنین بشود چنان میشود و سئوال ما از ایشان و یا طرفداران ایشان این است که آیا در این 40 سال که همه چیز کشور در دست شما است و مرتب از شهید و شهادت صحبت میکنید این روجیه را توانسته اید بر قرار کنید یا نه؟ بنظر میرسد پاسخ ایشان منفی باشد چون اگر روحیه ای که مورد نظر وی است محقق شده بود دیگر نیازی به “اگر” نیود و میگفت این نبود کفر مدیون آن روحیه است.
سئوال دیگر این است که ایشان رابطه مورد نظر خودش را بین این دو گزاره از چه طریقی بدست آورده؟ برای مثال ما در صدر اسلام میبینیم که بسیاری از مجاهدان بزرگ در نهایت به تعبیری دشمنان خدا میشوند و اگر هم به این صفت متصف نیستند رفتارشان چیزی از وحشی ترین افراد بی دین کم نداردو نمونه اش هم زیاد است . نکته دیگر اینکه مثلا ما در بین داعش و طالبان و القاعده و همین بسیجی های خودمان هم کم روحیه شهادت و جهاد نداریم و البته با این توضیح که هرکدام خود را حق مطلق و دیگری را جهنمی میدانند. پس صرف روحیه جهاد و شهادت مشکلی را حل نمیکند.
از سوی دیگر جهاد و شهادت باید بر آیند یک ایمان باشد و در حقیقت آن ایمان است که در کشاکش دهر کار ساز است. برای مثال نماز هرچند خوب است ولی در قرآن نماز گزاران مال مردم خوار به طعنه گرفته شده و وعده عذاب دریافت میکنند. پس نماز مشکلی را حل نمیکند بلکه اصل ایمان پایه ای می تواند مورد نظر باشد.
اما از این نظر هم اسلام مقام رهبری را چیزی در حد کفر و یا به تعبیر مرحوم آقای خمینی که ایشان را جاهل به اسلام میدانست میشود تصور کرد که باتعالیم پایه ای اسلام در تضاد جدی است.
بنا بقول مشهور و مورد توافق فریقین پیامبراسلام معتقد بود که “وقتی فقر بیاید کفر هم به همراه آن می آید” و همچنین “کسی که دنیا ندارد آخرت هم ندارد” و نقل است که پیامبر از کفر امت خویش چندان بیم نداشت که از سوء تدبیر در امتش.
پس میبینیم که اساس ایمان و اعتقاد آقای خامنه ای با تعالیم پیامبر اسلام تضادی به فاصله زمین تا آسمان دارد چه آنکه نظام تحت رهبری وی تا کنون ارمغانی به غیر از فقر و فساد و تباهی برای مردم ایران نداشته و لاجرم بنا به فرمایش پیامبر ایرانیان نه ایمانی باید داشته باشند و نه آخرت خوبی در انتظارشان است و مصداق دقیق “حسر الدنیا و الآخره” هستند.
این روز ها که لیست ناقص معافان مالیاتی در کمال بیشرمی منتشر شد هر چه بیشتر جهنمی بودن رهبر معظم و یارانش معلوم شد که مصداق همان آیاتی هستند که نمازگزاران ریا کار و مال حرام خوار را به عذابی دردناک تهدید کرد.
ما به لحاظ مسلمانی به این وعده باور داریم و میدانیم که وعده خدا حتما محقق میشود و دور نیست روزی که این فریبکاران آه حسرت سر بدهند..
اعدامهای اهواز؛
چه کسی دروغ میگوید؟چه کسی باید پاسخگو باشد؟
خانوادهها به مقامات دادستانی و اطلاعات گفتهاند اگردروغ نمیگویند و عزیزانشان زندهاند اجازه ملاقات و یا تماس با آنها را بددهند. خانواده پرسیدهاند اگر این خبرها دروغ است چرا دیروز به آنها دروغ گفتهاند؟
اطلاعات اهواز به خانواده احمد حیدری گفتهاند برای دریافت پیکر فرزندشان به تهران بروند. علاوه بر این چنانکه خانواده احمد حیدری میگویند، قاسم پسرعموی ایشان از زندان تماس گرفته و خبر اعدام او را تائید کرده است.
به خانواده علی بیت صیاح اهل حمیدیه هم خبر اعدام فرزندشان را دادهاند.
به یکی از بزرگان عشیره سواری هم خبر اعدام حاتم سواری داده شده است.
همسر محمد مقیمی تیماس میگوید از زندان با ایشان تماس گرفتهاند و او مطمئن است کسی که با او صحبت کرده است همسرش محمد بوده است اما او هم از پسر بزرگش نصار خبری نداشته است و نمیداند او زنده است یا اعدام شده است.
این بازی تازه امنیتی و حلقه به گوشان آنان در دادستانی انقلاب است؟
آنچه میدانیم این است: چند فعال شناخته شده و معتبر عرب از خانوادهها و فعالان داخل خبر اعدام جمعی از زندانیان عرب اهواز را میگیرند. این خبر به روزنامهنگاران منتقل میشود و در رسانههای اجتماعی بازتاب مییابد.
یک روز پس از انتشار خبر این اعدامها، استاندار خوزستان گفته اعدام 22 زندانی عرب اهوازی کذب محض است. کذب محض است همچون اعدام انتقامی دستهجمعی زندانیان بلوچ؟ ما امیدواریم نه 22 نفر که حتی یک نفر اعدام نشده باشد اما استاندار باید ابتدا ثابت کند دروغ نمیگوید و منبعی قابل اعتماد است
.
استاندار زنده بودن این زندانیان را نه با ادعاهای بیارزش که از ج.ا بسیار دیدهایم که با دادن اجازه ملاقات این زندانیان با خانوادهها ثابت کنند و سپس برای پایان دادن به آزار خانواده زندانیانی که تنها جرمشان عرب بودن است لگامی محکم بر دهان ماموران اطلاعاتی و دادستانی اهواز بزنند.
من امیدوارم مقامات ج.ا ثابت کنند این بار دروغ نمیگویند و همه زندانیان سیاسی عرب زنده هستند و انتشار خبر اعدام انها ناشی از بیماری حاد ماموران اطلاعاتی بوده است.
کسی که باید مسئول شناخته شود و زیر سوال برود آنها هستند نه روزنامهنگارانی که تصمیم گرفتهاند صدای بیصدایان باشند.
@AlaviShahed
حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده: منافع دهها هزار میلیاردی دلیل فضاسازی علیه لوایح پولشویی است.
مش قاسم: در ممالک اسلامی از روز اول اول چپاول و راهزنی طرز حکومت اینا بوده. تا رسیدیم به امروز که هرچه اتفاق میفته بلافاصله در دنیا پخش میشه همه خبردار میشن. این همونیه که گفت ما این طرز حکومت رو توی این مملکت انتخاب کردیم. حال چی شده که این…(سه نقطه از مش قاسم) یه هو پریده وسط و حرف از منافع دهها هزار میلیاردی میزنه؟ این همونیه که همین چند هفته پیش گفت ما این طرز حکومت رو انتخاب کرده ایم. این همونیه که ۴۰ ساله داره میگه ما در این مملکت زندانی سیاسی نداریم، هموطنان بهایی ما به خاطر آیینشون زندون نیستن. این از هیچ دروغی که به نفع حکومت/* باشه روگردان نبوده.
ما طرز حکومتی رو انتخاب کردیم که توی اون منافع دهها هزار میلیاردی همپلکیهای این بچه بازاری شیاد تامین بشه؟ حاجی ماها همه میدونیم منافع دهها هزار میلیاردی اینور و اونور میشه، تو چه منفعتی واست حاصل میشه که این حرف رو حالا میگی؟ خیلی ساده، شیره مالی به سر ملت، سیاست از این ستون تا اون ستون فرجه و شاید هم زیربنای دفاع از خود در آینده نزدیک.
/*: ک
برگی از تاریخ ایران
لطفاً مطالب لینک زیر را مرور کنید:
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-46227712
نکات جالب توجه :
1-
بخشهایی از ارامنه ساکن قلمرو عثمانی در سالهای ۱۹۱۴–۱۹۱۵ به کمک روسها اقدام به تأسیس دولتی در اطراف دریاچه وان کردند که «ارمنستان غربی» نامیده میشد. اما این دولت در جریان کشتار ارامنه توسط عثمانیها قلع و قمع شد. جمعیت بزرگی از آنها، به ویژه افراد مسلح آنان، به خاک ایران فرار کردند. در ایران به آنها «جیلو» میگفتند. «جیلو» یا «جلو» نام منطقهای کوهستانی در جنوب دریاچه وان و ناحیه حکاری در قلمرو عثمانی بود. جیلوها در درگیریهای مرتبط با جنگ جهانی اول در آذربایجان ایران همراه و همپیمان نیروهای روسیه بودند و در کشتوکشتار شرکت داشتند.
= اینکه ارامنه در خلال جنگ جهانی اول، در قتل و کشتار هموطنان ما در آذربایجان سهیم بودند، من نمیدانستم!
ارامنه هی در بوق و کرنا میکنند که عثمانی ها نسل کشی کردند، ولی معلوم شد که خود آنها هم دستی بر آتش داشته اند!… با خواندن این مطلب دیگر نظرم نسبت به ارامنه تغییر کرد…آنها دیگر مظلوم نیستند!
2-
تخلیه ایران
در میانه این همه فجایع جنگ، وقوع انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ در روسیه، خبر و حادثهای مسرتبخش برای ایرانیان بود زیرا آغازی برای پایان حضور مداخلهگرانه روسیه در ایران بود. چند هفته پس از انقلاب اکتبر، بلشویکها اعلامیهای با عنوان «خطاب به مسلمانان روسیه و شرق» به امضای لنین منتشر کردند که در آن درباره ایران آمده بود: «ما اعلام میکنیم که تقسیم و بخشبندی سرزمین ایران بیمعنا و باطل است. به محض این که عملیات نظامی پایان گیرد، ما نیروهای خودمان را از ایران خارج خواهیم کرد. ایرانیها حق این را خواهند داشت تا آزادانه دربارهی سرنوشت خود تصمیم بگیرند.»
= اینکه لنین ( رهبر انقلاب اکتبر ) اینگونه سخنانی گفته بود و بدین شکل پس از جنگ جهانی اول، از نیمه ی شمالی کشور و تحت اشغال خارج شدند …من نمیدانستم! پس … روحش شاد!
البته نکته های دیگری هم هست که باید خودتان مطالعه کنید.
سلام و درود
ضمن تایید اصل مطلب،یاد آور می شود،در مورد بهره مندی ایران از دریای خزر بصورت مشاع،که مدتی قبل محل بحث ها و مجادلات زیادی در این سایت بود،در متن آن قرار دادی که بین ایران و بلشویک ها بجا مانده است،تضییقات و محرومیت هایی که دولت ظالم تزاری علیه ایران اعمال کرده بود محو شد و بر حق بهره مندی مشاع ایران از رفت و آمد کشتی ها و ماهیگیری تاکید شد که البته همان تعبیر در بسته و مبهم حق مشاع،منشا توهّم فعلی کسانی است در مورد حق پنجاه درصدی ایران از دریای خزر،که از نظر کارشناسان حقوق بین الملل و دریاها موجّه نیست.
ارمنیان در ایران خدمات بسیار شایسته ایی کرده اند و یپرم خان سردار مشروطه خواه از بزرگان و سران مشروطه بوده. ارامنه در طول تاریخ خود بارها توسط ایرانیان و رومیان و بعدا هم ترکان سرکوب شده اند.ولی ارامنه در ایران بطور کلی نقش مثبتی داشه اند.شاع سرشناس کارو و برادر هنرمندش،ویگن و ایلن ویگن دخترش و بسیاری دیگر از ارمنیان هموطنان خوب و ایراندوستی بوده و هستند.تازه اگر همین هم درست باشد باید علتش را در کشتار یک ملیون ارمنی توسط ترکها ی عثمانی یافت.چون این کشتار بی رحمانه ارامنه را وادار به کمک گرفتن از روسیه کرد.
گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری!
بعضی ها همیشه باید یه جوایی نشون بدن با دیگران مخالفند!
” تازه اگر همین هم درست باشد…”؟!
اگر مثلا مسلمونای آذربایجان, ارمنی ها را قتل عام کرده بودند بازهم از خدمات آنها داد سخن سر میدادی!؟
مثل اینکه این فقط مسلمانها هستند که جز قتل عام هنر دیگه ای نداشتند!
تحریمهای جدید آمریکا در گفتوگو با عباس عبدی: اصلاح سیاست داخلی مهمترین راه مقابله با تحریمهاست
به میزانی که حکومت ایران در سیاست داخلی اتحاد و انسجام و مقبولیت و پایه مردمی پیدا کند، ارزشهایی را در جامعه بپذیرد و رسمیت ببخشد که این ارزشها جهانی باشند، راحتتر میتواند علیه تحریمها اقدام کند.
عصرایران؛ هومان دوراندیش – تحریمهای جدید و گسترده و یکجانبۀ دولت آمریکا علیه ایران، یکی از مهمترین وقایع سیاسی روزهای اخیر بود که حرف و حدیث فراوانی در داخل و خارج کشور برانگیخت. اینکه ایران در مقابله با این تحریمها چه باید بکند و چه میتواند بکند، موضوع این مصاحبه با عباس عبدی است.
عبدی در مجموع معتقد است اصلاح سیاست داخلی مهمترین ابزار جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تحریمهای ایالات متحدۀ آمریکاست.
وی همچنین هشدار میدهد که افزایش صادرات نفت را نباید مهمترین مساله اقتصاد ایران تلقی کرد؛ چراکه ایران در هر صورت میتواند روزانه 1 میلیون بشکه نفت بفروشد و همین مقدار برای رفع نیازهای اساسی کشور تقریباً کافی است.
از نظر عبدی، مشکلات اساسی اقتصاد ایران فقدان اعتماد میان ملت و دولت و نیز خمودگی و انفعال جامعۀ مدنی است و در صورتی که این مشکلات مرتفع شوند، کاهش فروش نفت لطمۀ مهمی به اقتصاد ایران نخواهد زد.
متن این گفتوگو پیش روی شماست…..
http://www.asriran.com/fa/news/639843/
جناب سید مرتضی
سلام
من درخواست دارم که در مورد اینگونه خطاب کردن جناب نوری زاد در این پست، توضیح دهید لطفاً؛
“… این یکی از نوشته های کانال ممّد نوریزاد خودمونه: …”
“… کانل ممّد نوریزاد را هم مرتّب می بینم،… ”
“… مّد آقا! لطفا بمن ایراد نگیر،…”
اینگونه خطاب کردن؛
1- آیا مقابله به مثل است؟… یعنی نوری زاد شما را، مثلاً در جایی به شکل “سد مُری” یا “سیّد مُری” یا ” آ سد مُری” یا … مورد خطاب قرار داده؟
2- شما میخواهید اینگونه اعتراض و عصبانیت خود را نسبت به نوشته های ایشان ابراز کنید؟!
3- شاید هم خودتان پیش خودتان محاسبه کردید و به خود نهیب زدید که : حال که نوری زاد، حضرت محمد را آنگونه که من می پسندم و قبول دارم، قبول ندارد؛ پس حکم میدهم که لیاقت نامیدن به نام “محمد” را ندارد و باید “ممد” خطابش کنم.
4- شاید هم در خطاب قرار دادن دیگران، سبک کوچه بازاری را برگزیده اید! و اگر کسی شما را “سد مُری” یا “سیّد مُری” و … خطاب کند ناراحت نخواهید شد.
5- اگر شما به خود مجوز میدهید که برای برخورد قهری با کسی به نامی که حتی خودش در انتخاب آن سهمی نداشته، حمله کنید و آن نام را به نوعی به شکل تحقیر آمیز بیان کنید؛ آیا به دیگران هم این حق انتخاب را میدهید که شما را هرگونه که میخواهند خطاب کنند؟
6- گیرم تمام افراد این سایت شما را به شکل تحقیر آمیز مورد خطاب قرار دادند؛ آیا این مجوزی میشود برای شما که هر زمان کیف تان کشید، بقول خودتان، ” نیشتر ” را حواله ی حریف کنید تا دمی کوک شوید؟
7- آیا از جناب نوری زاد پرسیدید و ایشان راضی بودند که شما احساس خودی بودن بیش از حد داشته باشید و در فضای عمومی و نه برخورد خصوصی، ایشان را اینگونه “خیلی خودمونی” مورد خطاب قرار دهید؟ آیا اگر کسی با شما خیلی خودمونی و ندار بود، میتواند همانگونه که شما را در مجالس خصوصی،”مُری” که مخفف ” مرتضی” ست، خطاب میکند، در محل عمومی هم اینگونه خطاب کند؟
8- اگر حتی جناب نوری زاد در اینجا پانویس کند که : من مشکلی ندارم! … آیا حتی در اینصورت، با توجه به توضیحات، ابهامات و پرسش های من، همچنان در اینگونه خطاب قرار دادن ایشان اصرار دارید؟
جناب سید مرتضی، شاید هم هیچکدام از این پیش فرض ها نباشد و من خیلی پیاز داغش را زیاد کرده ام!
پس، من از شما درخواست دارم که اگر تمایل داشتید، علت و چرایی اینگونه خطاب قرار دادن جناب آقای محمد نوری زاد را، ساده و روشن توضیح دهید.
با سپاس
سلام علیکم
بله،کم که نه،هم زیادی پیاز داغش کردید،هم دخالت بی مورد در گفتگو و روابط دیگران کردید.
البته هیچیک از ظنّیّات شما در کار نبود،مگر اینکه خواسته ام خطابی دوستانه و خودمانی و در عین حال با توجه به مطلب ارسالی، طعن آمیز به ایشان داشته باشم،اینکه ایشان ناراضی باشند یا راضی باشند خودشان می توانند آنرا ابراز کنند و طبیعتا این خدشه یا آسیبی به آنارشیستی آنارشیست ما وارد نمی کند.در واقع من موقع نوشتن فقط تنوّع در تعبیر مورد نظرم بود چنانکه تعبیرات مختلف دیگری از ایشان داشته ام مثل “جناب نوریزاد”، “آقای نوریزاد”،”نوریزاد”،محمد آقای نوریزاد”،”محمد نوریزاد”و …بنابر این،یک تعبیر خاص ،تفنّنی و دوستانه نیازمند اینهمه فلسفه بافی یا بقول خودتان پیاز داغ نداشت!
در مورد دیگران،نیز من قادر به کنترل نوع تعبیرات آنها نیستم خصوصا اینکه غالبا مخالف یا دشمن من هستند ،یعنی نمی شود کسی را از اینطریق کنترل کرد که اینو بگو،اونو نگو! مثل اینکه الان من قادر نبودم و نیستم به آنارشیست تحکّم کنم که از من به مری یا سید مری تعبیر نکند چون ریش و قیچی از آنطرف دست خود اوست. می بینید که در مورد خود شما و من نیز تعبیرات مختلفی می کنند،فحش هایی می دهند،و کنایات یا استعاراتی بکار می برند.اما چیزی که مهم است این است که حسّ احترام متقابل حفظ شود،ممّد ، یا ممّد آقا هم تعبیری عرفی وخودمانی است و هیچ اِشعاری به مذمّت یا تحقیر ندارد، یاد خطاب های بچه های جبهه بخیر، ،آخ که من چقدر این شعر “ممّد نبودی ببینی”را دوست دارم و اشکم را جاری می کند و…
اصرار البته ندارم،من یک فکر پیش از نوشتن می کنم در مورد کلیت محتوای مطلبم،اما انتخاب الفاظ را باور کنید موقع نوشتن بطور اتومات و ارتجالی بذهنم می رسد و البته در انتهای نوشتن گاه الفاظ را با ویرایش تعدیل می کنم،در این دو سه مورد اینطور بود که ارتجالا نوشتم و غرض خاصی مثلا بعنوان تحقیر یا انتقام یا احتمالاتی که دادید هم در کار نبود.
نه از ایشان نپرسیدم،اما قبلا دیده ام که ایشان خیلی اهمیتی نمی دهد به اینکه پیشوند آقا یا جناب برایش بگذارند یا نه،یعنی بقول طلبه ها لابشرط و راحت است از این جهت.
مورد “نیشتر” ربطی به این بحث نداشت،بنظرم کمی قاطی کردید و اینرا کم انصافی کردید،من هرگز تمایلی ندارم بدوا بکسی بد بگویم یا ناسزا نثار کنم،طبعا خوشم هم نمی آید کسی مرا فحش دهد یا تحقیر کند،فکر می کنم این طبیعی یا فطری همه باشد،شما هم اینطورید،اما خوب مقابله بمثل با کسی که تعمد به فحش یا تحقیر دارد یا به محترمین و محترمات من اهانت می کند شاید در مواردی لازم باشد،مبنای خود شما هم این بوده و هست،اینطور نیست؟ چطور شد داداش نیشترک تجرّ و نیشتری لا یجرّ؟!( بر وزان باوک تجرّ و بائی لا تجرّ؟!)
فکر می کنم سوالات شما را پاسخ دادم،حالا زیاد سخت نگیر داداش!
اگرجنابِ آقایِ محمدِ نوریزاد مدّ ظلّه العالی (با همان آهنگی که فرمانده رژه یا سان ارتش لب هایش را جمع می کند و صدا را تفخیم می کند!) از اینکه من او را بر وزان “ممّد نبودی ببینی”ممّد نوریزاد تعبیر کرده ام آزرده شده است خوب من از او عذرخوهی میکنم و دیگر آنرا تکرار نخواهم کرد،استغفر الله و اتوب الیه!
ممنون از تذکّرتان
————-
درود دوستان خوب
برای من فرقی نمی کند. هر جور که دوستان راحت باشند. مهم همین است.
سپاس
جناب سید مرتضی
سلام
من پاسخی مبسوط برای شما نوشتم، ولی بعد منصرف شدم و همه را پاک کردم! چرا که احتمال دادم باعث اوقات تلخی شود.
ولی حیفم آمد این بخش را پاک کنم:
آیا “امر به معروف و نهی از منکر” نوعی فضولی و دخالت است؟
آیا کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند باید “معصوم” باشد؟
آیا هر کس هر زمان از ما نکته ای منفی، حال به تعبیر خودش، دید یا شنید. و یا برای رفع ابهام نیاز به توضیح داشت، آیا باید در پاسخ، به شکلی او را بچزانیم؟! و به او به زبان بی زبانی بفهمانیم که : تو خودت ختم کلومی داداش! حالا اومدی به ما درس ادب بدی؟… آیا این رویکرد در پذیرش انتقاد و یا امر به معرف و نهی از منکر درست است؟
جناب سید مرتضی، به هنگام خشم به یاد من باش! ( شوخی )
ختم کلام:
من، هم از شما و هم از جناب نوریزاد عذر خواهی میکنم به سبب دخالت بی مورد در گفتگو و روابط فی مابین. و همچنین بابت پیاز داغ بیش از حد و سوزاننده!
و البته دیگر آنرا تکرار نخواهم کرد.
قول پیشاهنگی میدهم…آ آ آ آ
سپاس از توجه تان
جناب آنارشیست گرامی
سلام و ارادت
اولا: به جدّم و اجدادم قصد چزوندن ات را نداشتم.
ثانیا:اول بنا داشتم اصلا پاسخ ندهم چون بنظرم تعبیر کردن تفنّنی از یک اسم در خطاب با یک دوست اینقدر مهم نبود،اما خوب پیش خودم گفتم اگر پاسخ ندهم یا حمل بر بی ادبی می شود یا حمل بر قصد تحقیر،این است که سعی کردم سوالات داداش را پاسخ دهم،نمیدونم چرا از پاسخ به سوال چزوندن تعبیر شد.بگذریم بر گذشته ها دوباره صلوات!
اما در مرقومه شما دو سوال مهم هم بود،قبلا هم در بحث هایی به عنصر امر بمعروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلامی اشاره ای داشته اید و خطاباتی.البته بحث از امر بمعروف و نهی از منکر و وجوب و لزوم آن و شرائط آن،مسبوقید که مفصّل است بلحاظ قرآنی و روایی و احکام فقهی و شرائط و مراتب آن.من فقط کوتاه خواستم به دو سوال شما در بحثی که پیش آمد اشاره کنم:نه،امر بمعروف و نهی از منکر هرگز بمعنای فضولی نیست،بلکه بتعبیر قرآن،لزوم اجتماعی و فردی امر بمعروف و نهی از منکر،ناشی یا متفرّع از ولایت مومنان بر یکدیگر در جامعه اسلامی است،و این ولایت و سرپرستی ولایتی دو طرفه بین تک تک مومنان است.این از برخی آیات قرآن بخوبی قابل استفاده است و سرّ وجوب آن یا غایت آن مصونیت افراد جامعه و به تبع آن مجموعه جامعه اسلامی از فساد،انحراف و تزلزل و معصیت است.بنابر این بحث های روشنفکرانه خاصّ مکاتب اومانیستی زمان ما با تاکید بر حقوق شخصی،بحث هایی است که در معارف اسلامی و قرآنی بحث هایی ناموجّه و بی مبناست،پس اجمالا این تعبیر که امر بمعروف یا نهی از منکر -چه در حوزه روابط شخصی بین آحاد جامعه اسلامی،و چه در سطح رابطه شهروندان نسبت به حکومت و حاکمان جامعه یا بالعکس از طرف حکومت نسبت به شهروندان و آحاد مومنان-فضولی است یا دخالت در حریم شخصی است،دیدگاهی غیر اسلامی و غیر قرآنی است که با معیار و مناط وجوب ایندو عنصر در جامعه اسلامی در تعارض است.این بحث از کلیت امر بمعروف و نهی از منکر که بمعنای فضولی نیست،چیزی که هست باید توجه کرد که یکی از شرائط لزوم امر بمعروف و نهی از منکر،اصل تحقق منکر است،یعنی ابتدا باید دید چیزی که مورد نظر است اصلا مصداقی از مصادیق منکر است یا نه؟ و دنبال آن اینکه اساسا معروف چیست؟ این است که فقیهان ما در کتاب امر بمعروف و نهی از منکر، یکی از شرائطی که برای آن ذکر می کنند این است که آمر بمعروف و ناهی از منکر،آشنا و آگاه به معروف و آشنا و آگاه به منکر باشد،و اینها همه فرع بر تحقق و مفروض بودن اصل منکر است.البته واقفید که یکی از شرائط مهم و کاربردی این عنصر قرآنی نیز رعایت و حفظ مراتب آن در لحن گفتار و تشدید آن است که امری ذو مراتب است تا برسد به مراتب بالاتر که مشکل تر است و در مواردی موکول به اذن حکومت حاکم بر جامعه اسلامی است مثل مراحل سخت تر در برخوردهای فیزیکی و اعمال زور که بطور عموم برای همه جایز نیست چون ممکن است سر از نقض غرض در آورد.
در مورد سوال دوم شما نیز پاسخ این است که :خیر،لزوم و وجوب امر بمعروف در موارد وجوبی یا مطلوبیت و استحباب آن در موارد استحبابی موکول به این نیست که حتما آمر یا ناهی معروف و منکر حتما معصوم باشد، چون اگر چنین بود که در قرآن نباید می فرمود:وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر..”
یا “كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر..”
یعنی باید می فرمود :بر معصومین واجب است امر بمعروف کنند یا نهی از منکر کنند،در حالیکه در دو آیه مورد اشاره ضمن اثبات ولایت متقابل مومنان بر یکدیگر می فرماید هریک از مومنان بر اساس این ولایت متقابل باید از کنار خطا یا لغزش مومنان دیگر گذر نکند و بی تفاوت نباشد و امر بمعروف و نهی از منکر کنند،چرا و به چه غایت و انگیزه ای؟ برای سلامت جامعه و اینکه خیر امّه اخرجت للناس باشید…
پوزش از طولانی شدن مطلب
سپاس از تذکّر و توجه تان
بهترینش قوری زاد خودمونه! مزدک رو پشمک، سید مرتضی رو /// و آنارشیست رو همون انار-شِیت خطاب کنین!!! نوریزاد باور کن اگر هی آخوند خوب یا آخوند بد بکنی جون سالم تو هم بدر نمی بری چون کم از توبره این آخوندها نخورده ای که الان فرمانیه نشینی و … خودت بهتر می دونی!! درسته آدم مهمی نبودی و حتی اسم تو رو هم کسی نشینده بود چرا که روایت فتح حکم روایت ضجر داشت و بس!!!! ولی همین که سر در توبره آفت الله ها داشته ای کفایت می کند!! اگر روزی می گفتید رژیم شاهنشاهی همه اش بد است پس حالا هم عادت کن بگویی رژیم جمهوری اسلامی همه اش بد است!!! من با حکومت شاهنشاهی مخالفم اما حکومت شاه کجا و حکومت این آخوندا کجا!!! امان از روزی که گدا معتبر شود!!!!!
احتمالا منظورت دهه زجر بود دیگه؟!!
ضجر درسته نه زجر! بعد صد البته حق با شماست چون ما از این ضجرها زیاد داریم مثل: دهه ضجر (دهه فجر)، روایت ضجر (روایت فتح) و قس علیهذا بقول آخوندها!
حمله به 2 آخوندک نیشابوری با چاقو
http://www.poolnews.ir/fa/news/290205/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-2-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D8%A7%D9%82%D9%88
به نظر من خوب و بد اینا از هم توفیری نمی کنه!! همشون ////// هستند و از جمله اونایی که همچنان در ///// به اصطلاح خوباشون موس موس می کنن حتی اگه این فرد آدمی از خود راضی مثل حضرت آیت الله پشه نوری زاد باشه!
استالين «روحت شاد !!!»
✍️ طرفدار دمكراسى:
آقا اين شعار را نده استالين يك ديكتاتور بود و خفقان ايجاد كرد و آزادى بيان را نابود كرد!
طرفدار استبداد:
برو آقا اين حرفهارا نزن استالين كبير بود كه روسيه عقب افتاده و مرتجع را كه ٩٠٪ مردم بيسواد بوده و همگي تيفوس و مالاريا و كچلى داشتند را به ابر قدرت جهان تبديل كرد
استالین اولين کسی بود که در كشور آزادی و حق رای به زنان داد و برابري زن و مرد را ايجاد كرد
سطح دانش و سواد اموزي را پنج برابر كرد
كشاورزى عقب افتاده را با ماشين آلات جديد به كشاورزى صنعتى تبديل كرد .
✍️ طرفدار دمکراسی :
ولي اينها ملاك دمكراسي نيست.
استالين حدود چهل ميليون از مخالفين و معترضين و دهقانان را يا كشت و اعدام كرد يا به تبعيد سيبرى فرستاد
دادگاههاى نمايشى تشكيل داد و همه را تصفيه كرد بدون وكيل .تروتسكى را ترور كرد!!
طرفدار استبداد :
اين حرفهارا بريز دور
استالین امنيتى ايجاد كرد كه به شوروى ديوار پولادين ميگفتند.
در برابر فاشيسم و هيتلر ايستاد و پيروز شد.
كشورگشايي كرد تا جايی كه نصف اروپا را تسخير كرد زبان روسى را گسترش داد بمب اتم ساخت.
اولين انسان را به فضا فرستاد.
خرافات مذهبى را زدود.
جاده كشيد و پل و دانشگاه ساخت ميانگين طول عمر را تا چهل سال افزايش داد
ازنظر علمى بسيار پيشرفت كرد
تجزيه طلبان را سركوب كرد
ارتش مدرن بنا كرد .
….
آقای نوری زاد
این نوشته منتسب است به عطاالله مهاجرانی. نمی دانم درسته یا نه. البته به گروه خونش نمی خوره از این چیزا بنویسه. اما هرکی نوشته دمش گرم. خیلی به نوع نگاه شما نزدیکه
.
از اول ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) قرار بود دلار اوپک جایگزین دلار آمریکا در نظام پولی دنیا شود. در ایران انقلاب به راه انداختند تا اوپک عقاب خود را از دست بدهد و این تغییر ارزی هیچوقت اتفاق نیفتد، ما مردم ایران خیال کردیم که “انقلاب” کرده ایم!!
.
زمانی که ۲۱ میلیارد دلار پس انداز در آمریکا داشتیم و بیش از ۴۰ میلیارد قرارداد، در ایران ۵۲ آمریکائی را گروگانمان “کردند” تا آمریکا بدون حمله به ایران یک شبه بیش از ۶۰ میلیارد دلار پول مان را بلوکه کرده و بالا بکشد!!
با گروگانگیری، کشورهای نفتی عربی فورا دلارهای خود را در بانک های جهان تبدیل به طلا کردند. قیمت هر اونس طلا ۱۵۱ دلار بود. با هجوم اعراب برای تبدیل دلار به طلا قیمت هر اونس طلا از ۱۵۱ دلار به ۸۵۰ دلار افزایش یافت. پس از آزادی گروگان ها، قیمت طلا به شدت سقوط کرد و اعراب طلای خود را به دلار آمریکا تبدیل کردند. آمریکا در این جابجائی طلا با دلار، ۱۸۶میلیارد دلار سود برد، خیال کردیم چه شجاعانه “لانه جاسوسی” را فتح کردیم!!!
و امروز ۳۷ سال است که در نوکریشان و خدمتشان هستیم، اما با دهان کف کرده “مرگ بر آمریکا” می گوییم و تکه پارچه ای بی ارزش به شکل پرچمشان را آتش می زنیم، آنها هم به ریشمان و حماقتمان می خندند!!!
عطاالله مهاجرانی
مهاجرانی از این غلطا نمی کنه!
دوستان! یکی از آسیب های امروز شبکه های اجتماعی:
نگاه کنید،دم دستی،این یکی از نوشته های کانال ممّد نوریزاد خودمونه:
اعدام دسته جمعی در اهواز
22 تن از شهروندان عرب اهوازی روز ۱۷ آبان به صورت دستهجمعی در زندان مرکزی اهواز اعدام شدند.
جسد افراد اعدام شده به خانواده ها تحويل داده نشده و خانواده ها اجازه داشتن مراسم ترحیم ندارند.
اسامى بعضى از افرادى كه اعدام آنها محرز شد بشرح زير است:
محمد مومنی تيماس ۵۸ ساله
نصار تيماس فرزند محمد با پدرش
احمد حيدرى
حاتم سوارى
احمد سیلاوی
علی بیت سیاح
و…
—-
این نوشته رو من ظهر امروز در کانال ایشان دیدم و البته در برخی کانال های دیگر مثل سحام نیوز و کلمه و غیره بود.نگاه کنید حتی اسامی اعدام شدگان را هم نوشته و فوت کرده به کانال ایشان و ایشان به اوشون و اوشون به اوشون ها…!
—
حالا نگاه کنید به این خبر که همین بعد از ظهری منتشر شد:
استاندار خوزستان اعدام شماری از بازداشت شدگان پس از حمله اهواز را تکذیب کرد
غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان اعدام جمعی از بازداشتشدگان پس از حمله به رژه اهواز را تکذیب کرد.
به گزارش ایرنا، آقای شریعتی،در پاسخ به اینکه آیا اطلاعی از مراحل دادرسی افراد بازداشتشده مرتبط با این حادثه دارد یا خیر گفت: “تفهیم اتهام صورت گرفته است، اما باید این اطلاعات را از دادگستری بپرسید.”
فعالان حقوق بشر روز گذشته اعلام کردند که شماری از بازداشت شدگان پس از حمله اهواز بدون اطلاع خانواده و وکیل اعدام شدند.
به گفته این فعالان حقوق بشر اداره اطلاعات اهواز با خانوادهها تماس گرفته و پس از گرفتن تعهد نسبت به عدم برگزاری مراسم به آنها برگه فوت اعدام شدگان را داده است.
همچنین گفته شده که جنازهها به خانوادهها تحویل داده نشده است.
در ادامه واکنشها به این خبر جمال عالمینیسی، فرماندار اهواز نیز تأکید کرد که این خبر “اساسا صحت ندارد.”
—
خوب این خبر کجا بود؟!
در کانال تلگرام بی بی سی که من در آن عضو هستم!
این حالا یک مورد ملموس دم دستی بود که من به آن اشاره کردم،و کم له من نظیر!
—-
متاسفانه الان یکی از آسیب ها در فضای نت و در شبکه های متنوع اجتماعی این است،من خودم تلگرام دارم (هرچند فرصت داشتن و دیدن تویتر و فیس بوک و ایستا و چیزهای دیگر رو ندارم) و اخبار رو از کانال های مختلف می بینم،کانل ممّد نوریزاد را هم مرتّب می بینم،و با نت و فضای عمومی و شبکه های اجتماعی هم موافقم و سرعت این شبکه ها و دم دستی بودن آنها و کنار هم بودن مردم جهان از اینطریق را می پسندم،اما یک آسیب بزرگ این شبکه ها همین تکثیر خوراک های غیر اصیل،مطالب غیر یقینی و اثبات نشده،و تکثیر میلیونی و میلیاردی دروغ است در چشم بهم زدن ها،حال اینگونه بی تعهدی ها و بقول قرآن “عدم تثبّت ها” (ان جاء کم فاسق بنبا فتبیّنوا..یعنی خبر را تبیّن و تثبّت و احراز کنید،بعد آنرا نقل کنید،بعد آنرا تحلیل کنید و بعد ذهن دیگران را بسازید) چه بلاها بر سر اذهان انسانها و اعتقادات آنها و اخلاق آن می آورد،خدا می داند.یک مشکلی هم که اینجا وجود داره اینه که معمولا یک خبر کذب،یک نسبت نادرست و خلاف واقع،یک شایعه و جفنگ که ای بسا آبروی انسان یا انسان هایی را می برد،تزلزل های اجتماعی و یاس و نومیدی ایجاد می کند،ایمان ها و اخلاق را زایل می کند در آنی میلیاردها بار با یک کلیک تکثیر می شود و کار خود را می کند،ذهنی را عوض می کند،اذهانی را عوض می کند و به آنها جهت می دهد، ذهنیت یک جامعه ای را جهت می دهد یا منحرف می کند،بعد آیا اگر چیزی واقعا دروغ و عاری از حقیقت بود،آیا تکذیبیه معتبر آنرا هم همه آن ذهن ها و فکرها و همه افراد جامعه می بینند؟! گمان نمی کنم،اصلا فرض کنید ببینند،آیا رویت این امر خلاف آن مطلب قبلی واقعا آثار فردی و اجتماعی مطلب اول را تصحیح می کند؟ حتی گاهی یک خبر کذب،یا یک مطلب خلاف واقع ممکن است مشکلات امنیتی و اخلاقی برای یک جامعه ایجاد کند،موجب یک واکنش یا قتل یا سوء ظن ،جدایی ،کشمکش خانوادگی و چیزهایی از این موارد شود.اینجاست که مساله تعهد اخلاقی انسانی دینی،تعهد روشنفکری و انسانی باید انسانها را و کاربران مقیم اینگونه شبکه ها را وادار با بازگشت به اخلاق قرآنی و اخلاق انسانی کند در این جهت که تا چیزی برای آنها محرز نیست آنرا تکثیر نکنند،فوروارد نکنند و اذهان دیگر انسانها را مشوّش نکنند.
چنین باد.
سید!
اینقدر از اکثریت مردم نگویید.
اکثریت مردم کجا خواسته اند که جنگ نیابتی سپاه در سوریه و یمن و..باشد.
اکثریت مردم کجا خواسته اند که بجای آبادی محله اشان لبنان وغزه و نجف و کربلا آباد شود.
اکثریت مردم کجا اسد جنایتکار را تاییدکرده اند و حاضر به دادن نفت مجانی به اویند.
اکثریت مردم کجا خرابی کشور و فروختن جنسی دختران را تایید کرده اند.
اکثریت مردم کجا خواسته اند که بیکار و مال دزدیده شوند تا عده ای طلبه مفتخور گردن کلفت کنند و بجای مردم حرف بزنند.
اکثریت مردم کجا مایل به دخالت در امور دیگر کشورهایند.
اکثریت مردم کجا رای به خامنه ای و سپاه دزد و جنایتکارداده اند.
اکثریت مردم کجا موافق تاسیس حوزه بجای دانشگاه بوده اند.
اکثریت مردم کجا خود را شیعه و نه ایرانی می نامند.
چند طلبه و رانت خوار دزد همه مردم نیستند. از این دروغ پراکنی شرم کنید .شما طلاب که نه دین و نه خدا و نه آخرت می شناسید حداقل نگاهی به خود در آینه بیاندازید.تا پلیدی را ببینید.
فریبا چقدر واق واق میکنی خسته نشدی؟
کسی که شعور مردم را به تمسخر بگیرد لایق همین حرفها است.
من شاه پرست نیستم اما:
جاویدان سپاه ایران یه گارد جاویدان شنیدی فکر کردی در /// سپاه یه جاویدان ببندی می شه همون جوری!!! شما که شکر زیادی می خوردین همه چیز اون شاه اووووغه چی شده دوباره رفتید سر مدالها و اصطلاحات و شمایل اون دوران!!!! این سپاه جاویدان اگر تونست حتی /// رو درست بشوره من بهت یه جایزه می دم!!! واسه همین مطمئنم چند روز دیگه هم می رین سراغ /// شورهایی که شاه اون دوران وارد کرد و هنوز نمی دونستین چیه و بعضی وقتها بازش می کردین و صورتتون رو می شستین و حتی وضو هم که جای خود!!!!
به لال مونی گرفتن این مردم هم توجه نکن بعد شاه وقتی از سیاست بازی سر درآوردن و فهمیدن آخوند چه جوری به بخشنامه الهی همین جوری جور می کنه تا یکی رو بفرسته زیر اخیه دیگه تخم جیک زدن ندارند!! دوای درد این موضوع اینه که بدونی اگر در این راه کسی را هم بکشی اسمش قتل نیست و اسمش دفاعه!! یادت که نرفته توی اون محرم بعد انتخابات چه جوری مجلس محترمه اومد گفت اگه قانون برای کشتن کم دارین بما بگین قانون بیشتر وضع کنیم! یادت هست یا هنوز اون موقع توی/// بودی و جوجه نشده بودی؟؟؟
ناشناس خودت را کشتی یه چیزی بگی
اما بدان امروز روز ماست ما آینده را رقم خواهیم زد ما تعیین خواهیم کرد چه کسی خوب است چه کسی بد ما تعیین خواهیم کرد چه چیزی خوب است چه چیزی بد .در دهه 50 قرن بیست میلادی آقای دالاس وزیر خارجه امریکا این حرف را زده بود وامروز ما با قدرت میگوییم از این به بعد در روابط بین الملل این ما و متحدانمان هستیم که این حرف را میزنیم.
از این به بعد جهان از ایران بیشتر میشنود ومردم جهان هر روز بیشتر از ایران خواهند شنید.
ایران
ایران
ایران
همیشه ماندنی با سرداران وامیران پیروز خود.
واسه همینه روحانی دستش این روزها می لرزه؟!؟!؟!؟!؟ چهار روز پیش می گفت تحریمها باعث شد ارزش واقعی کالاها مشحص بشه (مردک دیوانه می خواست بگه همه چیز در این مملکت مفت بوده!!!) اما بعد اعتصاب معلمین و عدم پرداخت حقوق کارگران نیشکر درخوزستان و شونصد جای دیگه حالا که دیگه همه ریختن بیرون و دست به اعتراض می زنند آمده می گه (آنهم با دست لرزان) که بله ما می دانیم مشکلاتی (تازه مشکلاتی نه فوق مشکلاتی) هم هست!! این حرفها مثل حرفهای خامنه ای واسه فاطی تنبون نمی شه!!! بله از شما ها زیاد خواهیم شد اما وقتی توی گور رفتید؟؟ تا زمانی که بیرون گور ایستادید زیاد حرف می زنید اما در زمان در گور بودنتان دیگر با وراجی هایتان سر کسی را درد نمی آورید و صحبت های زیادی از شما جاویدانان پس از در گور بودنتان خواهیم شنید!!! از این نقطه نظر با تو موافقم!!!!
درود جناب نوری زاد
سلبریتی های خودفروش !
در اینکه تعدادی از سلبریتیهای کشورمان با اعتراض به تحریم دارویی کشور! از نظام منفور جمهوری اسلامی دفاع و عملا خودفروشی کردهاند، تردیدی نیست.
فعالان فضای مجازی در این مورد زیاد نوشتهاند ، اما ندیدم کسی به چرایی این کار پرداخته باشد.
برای اینکه علت این اقدام کثیف را بدانیم ، باید به چند نکته توجه کنیم :
۱- بیشتر این سلبریتیها وضعیت مالی بسیار خوبی داشته و حقوقبگیر حکومت هم نیستند و امکان ندارد حکومت این افراد را با پول خریده باشد.
۲- حاشیههای زیاد زندگی این سلبریتیها اثبات میکند این افراد تمایلات مذهبی و حکومتی ندارند تا انگیزه دفاع از حکومت را داشته باشند.
۳- کشور در چند سال اخیر در بحرانهای متعدد غوطهور بوده است ، زلزلههای مکرر ، گرانی مهارگسیخته ، رفتن بیشتر مردم ایران به زیر خط فقر مطلق ، دستگیری گسترده فعالان حقوق بشر و فعالان حفظ محیط زیست و….. اگر این سلبریتیها به فکر مردم بودند ، لااقل در یک مورد از این مشکلات ، یک کلمه حرف میزدند ، اینکه سلبریتیها به ناگاه مدافع مردم شده باشند ، باورنکردنی است.
۴- سلبریتیها ادعا کردهاند دلسوز بیمارانی هستند که به علت تخریم به دارو دسترسی نخواهند داشت.
هر کس که در مورد تحریمها حساس باشد ، لااقل چند ثانیه در فضای مجازی جستجو کرده و متوجه خواهد شد که دارو جزء موارد تحریم نیست ، مگر اینکه ادعا کنیم این سلبریتیها سواد ندارند یا از دسترسی به اینترنت و حتی ریسیور جهت دیدن شبکههای ماهوارهای محروم هستند.
۵- استفاده بیشتر سلبریتیها از متن و عکس مشابه ، خودجوش نبودن و دستوری بودن این کار را اثبات میکند
این کار سلبریتیها همچون خودزنی است ، به راستی چه عاملی سلبریتیها را وادار کرده به شخصیت اجتماعی و انسانی خود چوب حراج بزنند و در اقدامی هماهنگ متن ابلاغی حکومت منفور جمهوری اسلامی را منتشر کنند ؟
برای درک علت این موضوع باید به قبل از انقلاب برگردیم .
پرویز ثابتی در ساواک برای تحت کنترل درآوردن روحانیون ، از دختری برای دامگستری استفاده کرده و با تهیه فیلم و عکس از روحانیونی مثل خطیب اول روحانیت ایران محمدتقی فلسفی ، حجتالاسلام جعفر شجونی و چند روحانی فعال دیگر در حین انجام ارتباط جنسی مدرک گرفته بود.
در این زمان هم برای اقدام هماهنگ سلبریتیها ، دلیلی جز اجبار آنان به علت ضعفی که حکومت از آنان دارد ، نمیتوان متصور بود.
اما گذشت زمان باعث خواهد شد با سرنگونی جمهوری اسلامی ، کارهای خلاف اخلاق سلبریتیها افشا شود.
در آن زمان آنان متاسف خواهند شد که هم خود را به ملاهای جمهوری اسلامی فروختند و هم در نهایت آبروی خود را از دست دادند.
—————
درود امیر گرامی
هیچوقت آرزو نکنیم آبروی کسی و کسانی برود. بویژه در حوزه های خصوصی.
این نامه، در مجموع خوب است یا بد؟ برای مردم فایده می خواهد یا نمی خواهد؟ رویکرد مردمی دارد یا ندارد؟
سپاس
نظام ملایان نشان داده که هر چیز را و بخصوص انسانها را بمثابه وسیله می نگرد. زمانی که به مردم احتیاج دارد آنها را به خیابان و جنگ و رای دروغین می کشاند و از هر ترفندی برای فریب عامه مردم استفاده می کند. در حالی که بی ارزشترین برایش توده مردمند.اکنون نظام که در نیمه جان دادن است بیش از هر چیز به منیژکهای دربای احتیاج دارد غافل از اینکه جان رفته را بازآمدن محال است.
آنچه به گوشت خورده و بلد نیستی درست بنویسی “ملیجک های دربار”بوده نه “منیژکهای دربای”!
طبیعی است کسی که معمولا از هول حلیم توی دیگ میفته و عجله برای فحاشی و بی ادبی و تهمت زدن داره،چنین گاف هایی بده.
موفق باشی فحاش!
.
سلبریتی کدوم خریه؟ یه مشت دندون گراز لمینتی یا کچل مو کاشته یا شیره ای بدنساز پودری هورمونی یا هنوز طلاق نگرفته ی تو بغل یکی دیگه خوابیده ی ……..
————-
توهین نکنیم.
دوست دارید یکی خود شما را اینگونه توصیف کند؟
سپاس
.
با درود
نقل شده از مولیر نمایشنامه نویس و طنز پرداز شهیر فرانسوی در قرن هفده که؛ ابلهان با سواد از ابلهان بی سواد، ابله تر هستند. متاسفانه قشر به اصطلاح روشنفکر و متجدد ما سورنا را از سر گشاد آن مینوازند. گمان نمی کنم کشوری به اندازه ایران در صد سال گذشته تاوان نادانی قشر بولد جامعه اش ( شما بخوانید روشنفکر آکادمیک) راداده باشد. از کدام یک از این مشاهیر بیشرم صدائی درامد به هنگامی که فرزند عبدالفتاح سلطانی که وکیل است نه مجرم از قصه پدر دق کرد. ایا این حضرات به اندازه کافی شجاع و منصف هستند که از حاکمیت بخواهند که تا از خطوط هوائی مسافر بری برای مقاصد نظامی و جا به جائی نیروهای نظامی و مهمات نظامی استفاده نکنند تا مشمول تحریم نشوند؟ آیا کسی از این مشاهیر انساندوست تا به حال به خود اجازه داده تا از مافیای تولید و پخش دارو انتقاد کند که حالا از تحریم ( که نشده) انتقاد می کنند. نه دوستان ما را به خیر شما امید نیست لطفا شر نرسانید.
به یاد محمد مهدوی فر که امروز بیش از سیصد روز است که در زندان است. یکی از نامه هایش را تقدیم می کنم:
متن کامل نامهی بیست و نهم محمد مهدوی فر به رهبری به شرح زیر است:
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیتالله خامنهای
بعد از سلام و عرض احترام
از شخصی سؤال کردند، آیا فلانی نماز میخواند؟
گفت، من ندیدهام نماز بخواند ولی دیدهام که روزه میخورد.
رهبر عزیز
ما ندیدهایم که شما داعش را خارج از مرزهای ایران سرکوب کنید ولی دیدهایم که شما مخالفان و منتقدان خودتان را داخل مرزهای ایران سرکوب کنید، تهدید کنید. بیحیثیت کنید. به آنها تهمتِ فتنهگری و نفوذی و عاملیت بیگانه بزنید. به زندان بیفکنید. ! و سالهای سال، بدون محاکمه و بدون داشتن حق دفاع که از حقوق اولیه یک انسان است، در مخالفت با نص صریح قانون اساسی و در مخالفت با نص صریح شرعِ مقدس، به حبس و به حصر بیندازید!!
عقل سلیم به ما میگوید، آنچه را که ندیدهای باور مکن و آنچه را که دیدهای باور کن، هر چند بوق تبلیغاتی خیلی قوی باشد.
ما از تلویزیون خیلی چیزها میشنویم، تلویزیون خیلی چیزها میگوید، مگر هر چه تلویزیون میگوید، ما باید باور کنیم؟
ما سالهاست که دیگر حرفهای صدا و سیما را باور نمیکنیم. شخص دوم مملکت یعنی رئیسجمهور به صدا و سیما میگوید رسانهی میلی!! مگر نمیگوید؟
او رئیسجمهورِ مملکت است، ضد انقلاب که نیست! حتماً یک چیزی میداند که میگوید.
من این حرفِ رئیسجمهور را به زبان ساده ترجمه میکنم.
رسانهی میلی یعنی رسانهای که به میل رهبری و سپاه سخن میگوید.
اصلاً از خود شما میپرسم، آیا صدا و سیما به میل مردم سخن میگوید یا به میل شما؟
زمانهی غریبی شده است.
آمریکا ادعا میکند، داعش زائیدهی ایران و منهدم شدهی آمریکاست.
ایران ادعا میکند داعش زائیدهی آمریکا و منهدم شدهی سپاه است.
عقل میگوید، هیچ سخنی را بدون تحقیق باور نکنیم. این حق ماست که تحقیق کنیم.
زمانهایی بود که ما بدون تحقیق هر سخنی را از شما میپذیرفتیم. آن زمانها هنوز اعدامهای دستهجمعیِ هزاران زندانی سیاسی صورت نگرفته بود.
هنوز در حرم امام رضا علیهالسلام بمبگذاری نشده بود. قتلهای زنجیرهای صورت نگرفته بود. عاشورای هشتاد و هشت، به صورت وارونه برای مردم تفسیر نشده بود. در اعتراضات خیابانی آدمهای بیگناه کشته نشده بودند. در خیابانها اسیدپاشی به صورت زنانِ مظلوم نشده بود.
ولی حالا مدتی است که ما عجیب تحقیق میکنیم و به عجیب نتایجی میرسیم. جلالخالق!
جناب آقای خامنهای، ممکن است شما به شدت عصبانی بشوید که چرا من پیروزیهای شما را در سوریه زیر سؤال میبرم.
آقای رهبر چه اشکالی دارد که من ادعاهای شما را زیر سؤال ببرم و شما سؤالات مرا را زیر جواب ببرید و توضیحات شما نیز به گونهای باشد که هم من قانع بشوم و هم مردم.
به نظر من، شایستهتر آن بود که در موضوع شکستِ داعش، قبل از اقدام به جشن و سرور و قبل از انجام تبلیغات فراگیر، ابتدا ثابت میکردید که شما در سوریه، انحصاراً با داعش میجنگیدید، زیرا برخی بر این باورند که شما در کشور سوریه، فقط برای حفظ بشار اسد با مخالفان وی جنگیدهاید و از قضا بعضی از آن مخالفان که شما با آنان جنگیدهاید، خودشان در جبهههای دیگر با داعش در حال ستیز بودهاند و در مواضع عقیدتیِ خود، هیچ وجه مشترکی با داعش نداشتهاند.
رهبر عزیز؛
از اینکه این نامه را با دقت میخوانید و با دقت بیشتری پاسخ میگویید و به خاطر نوشتن این نامه، مجدداً مرا به سلول انفرادی نمیاندازید، پیشاپیش صمیمانه تشکر میکنم، زیرا من به خاطر نامههای قبلی تازه از حبس آزاد شدهام.
خداوند به شما جزای خیر بدهد.
محمد مهدوی فر
تخریبچی و غواص دفاع مقدس
دوم آذر نود و شش
منهم مثل طلبه شیرازی این عکس و این متن رو به نوری زاد و دوستانش تقدیم می کنم. به اون طلبه شیرازی و سید مرتضی و طلبه همدانی هم تقدیم می کنم. بخیل که نیستم. تقدیمه دیگه. اصلا به همه ایرانیان و جهانیان و زنده ها و مرده ها تقدیم می کنم:
سه تا تنبل شب میخواستن بخوابن، میگن یکی پاشه چراغ رو خاموش کنه؛ کسی بلند نمیشه
با هم شرط میبندن که هرکی حرف بزنه، باید بلند شه چراغ رو خاموش کنه
چند روزی شد ازشون خبری نبود تا اینکه همسایه ها در خونشون رو شکوندن سه تاشونو مرده پیدا کردن
اولی رو غسل دادن و کفن کردن
دومی رو هم غسل و کفن کردن
سومی رو تا غسلش دادن
گفت من زنده ام!
یهو اون دوتا گفتن هورااااا باختي پاشو چراغ رو خاموش کن
حکایت ما ایرانیاست جناب نوری زاد
ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ. ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ. ۱۲ ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ!!! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ها متعلق به ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن ها ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩند!
“ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻰ ﺁﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ می شوند. ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ”
این گلها رو تقدیم می کنم به سیدمرتضی و طلبه همدانی و همه مسلمانان و عاشقان حق
————
درود دوست شیرازی ما
خوشحالم که خود را عاشق حق می دانید.
و سپاس تان می گویم که صبح ما را با اهدای دسته گلی به دوستان تان و مسلمانان، زیباتر فرمودید.
اما “عاشقان حق” چه کسانی اند؟ اساساً “حق” چیست و عاشقش چه خصوصیاتی دارد؟
می شود از شما که درونی زیبا پسند دارید، خواهش کنم اسم چند نفر از مسئولین کشور و علمای بزرگ نام و آیت الله های مشهور را برای ما بر بشمرید که: هم حق را می شناسند و هم عاشق حق اند.
می شود؟
سپاس
حیف گل نباشه که شما ///// بهم دیگه تقدیم می کنید؟ گل دسترنج انسانی باشرف و زحمتکش است .شما////را به شرافت و زحمت و راستی و درستی زیستن چی؟
طلبه شیرازی ،این دسته گل را نثار ستارها و اعدام شدگان و قربانیان این رژیم سفاک میکردی . مگر آنها چه چیزی جز حق می گفتند و می خواستند؟؟؟ دنیای طلبگی چه حقیر است !
نوری زاد
تو نخواستی امضایت پای غارتگری های خامنه ای و سپاهیانش باشد. تو نخواستی امضایت پای ویرانه های سوریه باشد. تو نخواستی امضایت پای اختلاسهای نجومی باشد. پای خودت را بیرون کشوندی. این خودش خیلی مهمه. من دیدم طرف نماینده مجلسه اما جوری نظام نظام میگه که انگار شیشه نازکه مبادا بشکنه. این شیشه خیلی وقته شکسته. از اون زمان که دل ها رو شکست. از اون زمان که مردمو شقه شقه و خودی ناخودی کرد. پس اون نماینده در جنایت های این رژیم سهیمه. اما این نظام چرا سر پاست؟ این نظام برای این سرپاست که برای منافع آمریکا و اسراییل بسترسازی کنه. خیلی مفیده برا آمریکا و اسراییل و روسیه و چین. کدوم نظام می تونست با پول مردم خودش سوریه رو این شکلی کنه؟ سوریه این شکلی، واسه کدوم کشور مطلوبه؟ عراق اینجوری چی؟ خلاصه تو نخواستی سر در آخور اینها داشته باشی و به مردم پشت کنی؟ زدی بیرون. ضرر کردی؟ ظاهراً بله، اما من شاهدم که توی خونه ها یه شاخه گل به اسم تو لب پنجره گذاشتن که وقتی رد می شی ببینی که مردم تفاوت خائن و خادم رو می فهمن و تو رو دوست خودشون می دونن. دیدم بعضی از طرفلدارای رژیم به تو میگن کوری زاد. میگن مگه کوری که اینهمه پیشرفتو نمی بینی؟ کوری که امنیت رو نمی بینی؟ کوری که موشک و میمون رو در فضا نمی بینی؟ کوری که قدرت نظام رو در منطقه نمی بینی؟ بله تو کوری اما اون کوری که بینایی رو براشون تعریف می کنی. یاد یه مثل افتادم از حضررت جامی که میگه:
نابینائی در شب تاریک، چراغی در دست و سبوئی بر دوش، در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
نوشته ها و صحبت های تو همون چراغی ست که بدست گرفتی تا کسی به سبوی تو که شعور و عشق توست پهلو نزنه. حالا به من بگید در این داستان، این فرد نابینا کوره یا اون فضول؟
نوریزاد یه چادر سرت کن سرخاب سفید آب کن برو سر محل وایسا اینجوری شاید دو تا مشتری بهتر پیدا کنی! آخه مردک (زنک!!) این رفتار زنونه چیه از خودت بروز می دی! یه بار می آی نظر یکی رو منتشر می کنی بعد دوباره می آی اون رو پاک می کنی که چی به این آخونده و اون پسره که با /// عوض شده اومده و اسمش رو دوباره از ناشناس به انارشیست عوض کرده یه چیزی گفته!! تو اینکاره نیستی و برو همون چادر رو سرت کن وایسا سر محل!!!
این انار-شیت 30 سال هم بزور داره نمی دونم چرا هی در مورد جنگ و اینا ////// زیادی می کنه! از طرز حرف زدنش هم معلومه //////////// تشریف داره!!
نوریزاد رو حتی با چادر هم بگیرند باز ولش می کنند بره! نوریزاد حتی سینه مصنوعی هم بذاره و مانتوی تنگ هم بپوشه و کلاً هر کاری واسه زن شدن انجام بده و حتی بره توی حموم زنونه و خلاصه بره بین مردم و لو هم بره و دوباره بگیرنش باز ولش می کنن بره!!!!!!! نوریزاد خودت بگو!!!
تولد در تولد , تولد در مرگ
سی و یکسال قبل در چنین روزی کودکی را بدنیا اوردم که اکنون نیست . که چهار سال است بر بال باد نشسته و ندیدنی ست . مثل هر مادری که در داغ پاره تن است میگویم کاش مرده بودم و جای خالی ش را نمیدیدم. هر سال در پانزده ابان , من به او تولدش را تبریک میگفتم و او مادر شدنم را . گاهی هم منت سرم میگذاشت که اگر من نبودم نمیفهمیدی مادری چه طعمی دارد!
کاش بود و منت سرم میگذاشت . کاش میشد نفسهایم را به او بدهم .
سخت دلتنگم . بقول معروف فیل م هوای هندوستان و دلم هوای ریحانم کرده.
وقتی این عکس انداخته شد ذره ای به جای خالی ش فکر نمیکردم . انچنان مست کودک شیرین تر از جانم بودم که نفهمیدم صدها مادر پنهان از چشم ما مردمان مست , سوگوار سروهایشان هستند .
انان صورتهایشان را در بالش فرو میبردند و میگریستند و ما صورتهایمان را به گونه کودکانمان میچسباندیم و بوسه های هوش ربا میکردیم .به تازگی یکی از همبندیان ریحان مادر شده . او در چهارده سالگی زندانی شد و وقتی هجده ساله شد به زندان بزرگسالان منتقل گردید . ریحان او را که به شدت ترسیده بود زیر بال و پر گرفت . اینها را خود سمیرا برایم گفت . ریحان نصیحتهای بزرگسالانه اش را نثار او کرد . طوری که همه سمیرا را نوه ریحان میدانستند.. او هنوز هم ریحان را اقاجون یعنی پدربزرگ میخواند . او هرگز باور نکرد که ریحان از دنیا رفته و عجیب انکه در چهارمین سالگرد بردار شدن ریحان زایمان کرد. همان روز پیامی خطاب به ریحان نوشت و قول داد دخترش را مثل او شجاع و عاشق زندگی و انساندوست تربیت کند . قصه هایی که از ریحان به یادگار مانده در گوش دخترک چند روزه ی سمیرا نجوا خواهد شد . شک ندارم که اکنون “نوه ی ریحانم ” مست و دلشاد از مادر شدن است . درست مثل من زمانی که این عکس را گرفتم.
اهای همه زنان تازه مادر شده ! شادیتان پایدار . کودکانتان چراغ اسمان دلهایتان.
زنده باد نوزادانی که غبار فراموشی از سربداران پاک میکنند.. زنده باد زندگی
چه غریبیم در زمینی که تبعیدگاه است…
چند مادر را میشناسی که فرزندش را غریبانه به خاک سپرد و در تنهایی های کابوس وار , ورق زد البوم خاطرات کودکش را؟
از میان ان مادران , کدام مادر است که فراموش کرده باشد دلهره های زندان و پریشانی روزهای اشفتگی و اعدام و رویاهای ناتمامش را؟
از میان ان مادران , کدامشان بخشیده اند دستانی که باغ بهارش را اتش زد و بر خاکسترش گرد فراموشی پاشید؟
تو , بله تو, سراغ چند مادر رفته ای تا برای لحظاتی کوتاه همراه او به واگویه ی افسانه ی کودکی بپردازی که روزی بود و اکنون نیست؟
تو , بله خود تو , چند بار از گونه های یک بازمانده اعدام(به هر اتهام و جرمی) اشکی را پاک کرده ای؟
تو , بله خود خود تو, چند بار تلاش کرده ای که پژواک صدای دادخواهی کسانی باشی که ظلم روا شده بر خویش را فریاد میزنند؟
تو میدانی که در سیاهترین روزهای تاریخ ایران , یا باید شمع باشی یا اینه. راه سومی وجود ندارد .
پس ای شمع های فروزان , روشن کنید سیاهی شب تاریک را .
ای اینه ها صد برابر کنید نور شمع هایی را که میسوزند به قیمت جانهای شیفته ی خفته در خاک .
هزاران هزار زیبای خفته در خاک…
سلام به دوستان
سلام به سیدمرتضی
می خواستم نظرتون رو در باره سخنان این نماینده ریز به ریز بدونم
ممکنه؟
مرسی
فرشته حسینی نماینده مجلس به بيان ساده مشكل اصلى كشور را به حاكمان گفته است:
راه رفته درست نیست بر ادامه آن اصرار نکنید. شما بخواهید هم نمیتوانید به سرعت شرایط اقتصادی را تغییر دهید. تمام دنیا بر علیه شما است. یک همسایه بی طمع نمانده که دوست شما باشد.
فشار جهانی روز به روز بیشتر خواه شد. وضعیت اقتصادی بدتر، لشکر بیکاران انبوه تر، نیروهای بریده از شما بیشتر و به سرنوشت قذافی ها نزدیک تر می شوید! چرا بنام اينكه ميخواهيد آزاد و مستقل باشيد چنان رفتار و سياستى اعمال كرده ايد كه اين همه دشمن در دنيا داشته باشيد كه هم مردم كشور تان شما را قبول نداشته باشند و هم مردمان سايركشورها.
اين چه استقلال و آزادى و رفاه است كه به اميد رسيدن به آن سال ها كشور و ملت را گرفتار سياست خود كرده و همه دنيا را با ما دشمن كرده ايد ولى بعد چهل سال هنوز نه تنها هيچ آرامش و آسايشى براى ملت نداشته بلكه روز بروز بدتر و فقر و اختلاف طبقاتى واختلاس بيشتر شده است و ميشود.
مگر كشورهايى كه داراى استقلال و آزادى و رفاه اجتماعى هستند بمانند آلمان و ژاپن و كره و امثال آن،
آنرا با دشمن تراشى و مرگ بر اين و آن بدست اورده اند.
اين رفتار و سياست كلان نظام است كه موجب شده است كه اين همه دشمن داشته و هر ناكار آمدى خود را با آن توجيه كنيد. تیغ و درفش و دشنه و گلوله و سانسور و زندان كه شما در مقابله و كنترل ملت از آن استفاده ميكنيد اگر کار میکرد خیلی ها در بهار عربی خزانشان نمی رسید که در کشتن و به زندان افکندن از شما ناتوان تر نبودند! با ملت خود و دنيا تعامل و گفتگو کنید.
وعده های اغفال كننده و آمار دروغ ندهید سياست جهانى خود را تغيير دهيد ، ملت ایران بزرگ و بالغ است، صدا و سیما چشم در چشم مردم نشود مثل وزیر تبلیغات صدام که تا ثانیه آخر رجز پیروزی میخواند!
آدم های مفت خوار و ریا کار را حذف کنید، همین آدم ها اوضاع اقتصاد و سیاست را به اینجا کشانده اند. همین ها که نظرشان به نظر شما نزدیک تر است و بعد میشوند مثل استخوان در گلوی ملت و حاکمیت.
آقایان برای راه خود چهل سال فرصت داشته اید، اگر نشده دیگر نمی شود! فکر میکنید طی یک سال آینده ،
ده سال آینده ، چهل سال آینده می شود؟ فکر میکند چهل سال دیگر می شود مردم را به زور به خانه فرستاد؟اینترنت را قطع کرد؟ شعار داد و شعور را به حاشیه راند؟ اگر می شود بسم الله و اگر نمیشود که هر عقل سلیمی با بررسی شرایط میدانی منطقه ای و جهانی میگوید نمی شود، پس فکر دیگری کنید پیش از آن که کار از کار گذشته باشد.
شاه روزی گفت صدای رعد انقلاب ملت را شنیده است که برق آن پیشتر خرمن حاکمیت را سوزانده بود. بیشتر کمر به ویرانی این کشور نبندید دلخوش به جنگجویان حزب الله لبنان و حشد الشعبی عراق و حامیان روسی و چینی نباشید.
اینجا ایران است، سوریه نیست. اینجا سرزمین کاوه و آرش و بابک و یعقوب لیث صفاری و ابومسلم است. اینجا غرور ملی بیداد میکند و وقتی ملت رگ غیرت اش بجنبد دماوند را جا به جا میکند!
جنگل ها را بیابان، رودخانه ها را خشک و دریاچه ها را کویر کردید! دایره ی خودی و غیر خودی را چنان تنگ کردید که کسی کنارتان نمانده. رفیقان ریا کارتان پینه ی مهر به پیشانی هر روز به چند هزار میلیارد بیشتر رکورد های اختلاس را به سطوح بالاتری می بردند.کارخانه ها ورشکسته کفگیر ها همه به ته دیگ خورده و دیدید ترامپ برجامتان را که به نرمش و کرشمه قهرمانانه بدست آمده بود بی اعتبار کرد!!!
آقایان محض نجات خودتان هم که شده ریل عوض کنید! این راه بن بست است .این به خیابان آمدن ها واکسن نیست، ایمن نمیشوید. اوضاع خراب است. سال ۸۸ نیست که مردم بروند ده سال بعد بیایند. میلیون میلیون جوان تحصیلکرده بیکار را در پستوی خانه ها محبوس نمی توان کرد..!
نسل اینترنت و ماهواره را نمیتوان با زناکار خواندن نارنگی و ولایی بودن بادمجان توجیه کرد! چهل سال فرصت سوزاندید. دکل دزدیدید،
موی زنان را مشکل لاینحل کردید، رابطه با دنیا را معضل ناموسی کردید که خودتان هم نتوانید حل کنید، ریا کاری را رواج داده و بر راد مردی خراج سنگین نهادید، دست به دامن جن گیر و رمال و ساحر تا اینجا تاختید،
اما دیگر بس است..!
کارد به استخوان رسیده است!
.
ایرانی که این خانم نماینده تصویر کرده، نشون میده که در این چهل سال آدم درسته ای بالا سرش نبوده. انگار همه از این کشور دزدیدن و چیزی به این کشور نیفزودن.
چرا کسی مسئولیت اینهمه خرابکاری را نمی پذیره؟
چرا؟
همه منتقدن
همه ناراضی ان
تنها کسانی که راضی اند حوزویانند
فکر کنم
چون هیچوقت نشده پاسخگوی ضایعاتشون باشن
یکی می گفت:
ملا چه بلایی تو، که این دانه ی تسبیح
از دست تو ، سوراخ به سوراخ گریزد
مرسی
اولا: فرشته حسینی نه و سیده فاطمه حسینی!
ثانیا:این مطلب از ایشان نیست و در بسیاری خبرگزاری های رسمی،این مطلب که در شبکه های اجتماعی تکثیر شده است تکذیب شده است!
بنگرید:
در یادداشتی مطرح شد:
مطلب “راه رفته درست نیست” متعلق به فاطمه حسینی نیست
سرویس فرهنگی
فاطمه حسینی نماینده مردم تهران در مجلس، انتشار مطلبی با عنوان “راه رفته درست نیست بر ادامه آن اصرار نکنید” را به نام خود در شبکههای اجتماعی تکذیب کرد.
جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۵۱
فاطمه حسینی
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، سیده فاطمه حسینی نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در پیامی انتشار مطلبی با عنوان «راه رفته درست نیست بر ادامه آن اصرار نکنید» را از سوی خود در شبکه های اجتماعی تکذیب کرد.
متن این تکذبیه در ذیل آمده است:
مدتی است مطلبی با عنوان «بیان ساده مشکل اصلی کشور به حاکمان» با مضمون «راه رفته درست نیست بر ادامه آن اصرار نکنید»، به نام اینجانب سیده فاطمه حسینی نماینده تهران در مجلس در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی دست به دست می شود. این مطلب به هیچ عنوان متلعق به من نیست. هرچند این موضوع از نوع نگارش و ادبیات مطلب کاملا پیداست.
در این میان اهداف نگارندگان و منتشرکنندگان این مطلب دروغین به صورت گسترده در فضای مجازی، به نظر ایجاد شائبه، ادامه تخریب ها و تلاش برای دور کردن مسئولان و مردم از یکدیگر است.
براین اساس، ضمن تکذیب نسبت این مطلب با خود، تاکید میکنم که مطالب، موضعگیری ها، یادداشت ها و مصاحبه هایم، به صورت رسمی در کانال تلگرامی، توییتر و صفحه شخصی ام در اینستاگرام قابل دسترسی عموم است.
سیده فاطمه حسینی نماینده مردم تهران، ری، اسلامشهر، شمیرانات و پردیس در مجلس./
http://www.icana.ir/Fa/News/387546/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8-
—–
مطلب “راه رفته درست نیست” متعلق به فاطمه حسینی نیست
https://tnews.ir/news/2414112715120.html
—-
مطلب “راه رفته درست نیست” متعلق به فاطمه حسینی نیست
فاطمه حسینی نماینده مردم تهران در مجلس، انتشار مطلبی با عنوان “راه رفته درست نیست بر ادامه آن اصرار نکنید” را به نام خود در شبکه های اجتماعی تکذیب کرد. … ادامه خبر
https://khabarfarsi.com/u/55364618
—-
خیلی ذوق کرده بودید؟!
مرسی مریم خانم!
از فرانکفورت و سارا خانم چه خبر؟!
————
درود سید مرتضای گرامی
شما کاری را که باید من پیگیری می کردم، به شایستگی انجام دادید و متوجه کذب مطلب شدید. گرچه حسی در درون من می گفت: این ها نمی تواند سخنان یک نماینده ی مجلس باشد. چرا که ما هم مجلس را می شناسیم و هم نماینده گانش را.
از این بابت سپاس تان می گویم.
این البته به زیرکی و نگاه فراخ شما در همین حوالی باز می گردد که به کنه قضایا بها می دهید. من در این خصوص بسیار سهل انگارم.
یک پرسش اما
شما دروغ بودن انتساب این سخنرانی را به بانو حسینی ثابت فرمودید. اما آیا محتوای همین سخنرانی کذب را می توانید با دلیل و مدرک، کذب بدانید؟ یعنی بگویید: گرچه این سخنرانی به دروغ به این خانم نسبت داده شده، محتوایش هم دروغ است و ریختِ جمهوری اسلامی چنین نیست. بله؟
با احترام
.
من اگر بجای خانم سیده فاطمه حسینی نماینده مجلس بودم، بجای تکدیب میگفتم کاش مطالب این یادداشت از من بود، حالا هم که بجای او نیستم میگویم کاش از من بود. بقول آقای نوریزاد، نماینده مجلس را چه به این آزادگی گفتن ، نماینده های مجلس جمهوری اسلامی را چه به این خواست و اراده ملت ، فریاد زدن . اینها که نماینده ما نیستند. نظارت استصوابی را بردارید و فضای سیاسی را از امنیتی خارج کنید تا معلوم شود چه تعداد از این نمایندگان شورای نگهبان و بیت رهبری و سپاه در مجلس آینده باقی خواهند ماند ؟.
نوریزاد یک جایی برای این صهیونیستهای بدبخت پیدا کن اینها هم مثل تروریستهای ادلب که یک معضل بزرگ برای ترکیه شده اند جایی ندارند بروند.
حس انسانی شما بد جوری گل میکنه به هر صورت دوست یک جایی باید به درد بخوره حالا که در دروغ پراکنی در صف اونها قرار گرفته ای انتظار بی جایی نیست
به نوری زاد گرانمایه سلام می گویم
تو را به هر چه که بدان عقیده داری، دست از سر این ملایان بردار. اینان واقعیت جامعه هستند. شما نمی توانید مفتخواری تاریخی اینان رو با مسخره کردن و نقد کردن به تولیدو کار و روزی خوردن از زور بازو بدل کنید. داستان شما داستان شیرین است و داستان اینها داستان لیلی
سیمای دو زن:(ایرانی و عرب)
داستانهای عاشقانهٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هر دو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سراینده ٔتوانمند ایرانی هستند.
منظومهٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهٔ در جوانی از کف رفتهٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهرهٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهرهٔ زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهٔ جامعهای است که دلبستگی را مقدمهٔ انحرافی میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیباییست. در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهٔ دخترش را با جهان خارج قطع کند.
اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهٔ زنی است که به گفتهی نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد برمینشیند و با جماعتی از دختران همسن و سال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهٔ نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
این است سیمای دو زن
سلام دوستان عزیز و بزرگوار…
صحبت از جناب نجفی(شهردار مستعفی)، شخصیت سیاسی، اجتماعی ایشان و ارتباطش با اصلاح طلبان، این روزها درفضای رسانه ای کم و بیش انجام میشود.
این درست که افراد در مناصب سیاسی و گروهی، باید مراعات خیلی چیزهارو بکنند. خصوصا وقتی در حکومتی سنگدل و میان مردمی به واقع جو گیر و بی سواد زندگی میکنی و تلاشت نیز، بدست آوردن شرایطی خوب برای حکومت و مردم باشد.
اما اشکال از سواد و حکومت نیست. اشکال را من در بافت فرهنگی-مذهبی میبینم. چرا که مردمان افریقای جنوبی و هندوستان در زمانهای گاندی و ماندلا، به مراتب حکومتهای سنگدلتر و مردمی بی سوادتر داشتند. اما در همان زمان رفتار و افکار نازل گاندی را نسبت به زنان و رفتار ماندلا را در طلاق دادن همسری که ۳۰ سال به پای مصیتها و بدبختی های او ایستاده و به خاطرش زندان رفته بود را، علم نمیکنند و باعث شکست شخصیتهای آنان نمیدانند. چرا که برای آنان روشها و تاثیرش بر زندگیشان مهم است، نه شخص و رفتار خصوصی در زندگیش. این از فهمیدگی ملتها نیست. ریشه در بافت تربیتی، فرهنگی ومذهبی آنان دارد.
فقط بین مسلمانان و خصوصا شیعیان است که اشخاص اهمیت دارند نه تاثیر آنان بر زندگانی مردم و آیندگان.
معصوم بودنشان، و اینکه یک آدم شایسته احترام وپیروی باید فاقد هر گونه اشتباه باشد. ای کاش اشتباه هم تعریف مشخصی داشته باشد. اشتباه از نگاه آنان یعنی آنچه که ما به عنوان چهارچوب فهمیدیم و عرف هم چه با دلیل و چه بی دلیل آن را مراعات میکند.
لذا برای معصوم بودن و معصوم دیده شده، به راحتی ریا، تزویر، دروغ، جنایت و صحنه سازی عرف میشود و همه نیز میدانند.
از نظر من آقای نجفی فارغ از نقطه نظرات سیاسی و اجتماعیش، هر ارتباطی که داشته و دارد، مربوط به خودشه. فقط زمانی مستحق باز خواست میشود که حکم دهد چنین ارتباطی زشت است وفلان و فلان… کاری که همه این حکومتیان در طی این چهل سال کرده اند و هزاران در خفا، خودشان مرتکب شده اند.
امااین صحبت اصلاح طلبان دیگه آخر خودشیفتگی و بی خبریست.
اینکه میگویند این حرکت جناب نجفی باعث تضعیف و ضربه زدن به اصلاح طلبان و….
آخه مگه این اصلاح طلبان تا حالا چه گلی به سر این ملت گذاشتن؟ کدام قدرت؟ زمانی که دولت و مجلس در دستشان بود، چه کردند؟ گروه امیدشان را در مجلس نگاه کنید؟ لیست مورد تاییدشان را در خبرگان ببینید؟ شرم نمیکنند از اینهمه بی عرضگی و نان به نرخ روز خوردن؟ تسخیر کنندگان سفارت آمریکا حالا داعیه مابهتریم را دارند، بدون آنکه بلد باشند بهتر شوند.
والله که من با اصلاحات موافقم و با خشونت بسیار مخالف. اما این گروه اصلاح طلبی را به نظرم ساکت باشند، ملت اسوده ترند و نتیجه بهتری میگیرند.
۹۷۰۸۲۰
استاد عزیز و برادر بزرگترم
جناب آقای دکتر محمد نوریزاد
سلام و درود
رژیم آپارتاید همیشه مورد پشتیبانی آمریکا و اروپا بود تا آن اواخر که دیگر بی آبرویی رژیم آپارتاید در مجامع بین الملل هیچ جای دفاع و پشتیبانی نگذاشته بود !
نیت آمریکا سرنگونی آخوند و ملا نیست !
آمریکای ها آخوند و ملا را افسار زده و رام شده می خواهند !
اما اینکه فرمودید باید دوجانبه با تحریم ها درافتاد را می پذیرم !
اما باید بدانیم کار بسیار دشواری در پیش رو داریم !
تحریم یک ملتی مثل ایران تا حد گرسنگی و مرگ و … عواقب بسیار جدی دارد ! از جمله ؛
– به خطر افتادن منزلت و انسانیت و ورود به فساد و فحشا برای مردمانی که پرهیز از زشتی در زندگی خود داشته اند !
– شورش های قومیتی و منطقه ای که عواقب آن تا تجزیه کشور نیز می تواند پیش برود !
– از هم گسیختگی اجتماعی و سیاسی و هرج ومرج ( که این از همه بدتر است ) . خامنه ای اگر خودش نباشد و حکومت نکند ، راضی به این وضع برای کشور است ! حتی راضی به از بین رفتن یک به یک ملت ایران و تجزیه کشور است !
خامنه ای اهریمنی تمام عیار است !
چگونه از این فجایع ملت ایران عبور خواهند کرد ؟! چه کسی یا کسانی مدیریت عبور دادن کشور و ملت ایران را از چنین بحران فاجعه باری خواهد پذیرفت ؟! در انتها مسئولیت هر فاجعه ای با کیست ؟!
با آمریکا ؟! او گردن می گیرد و خسارت می دهد ؟!
خامنه ای و آخوندها و ملاها مسئولیت می پذیرند ؟!
آقای دکتر ! ابعاد فاجعه ای که می تواند رخ دهد آنقدر می تواند بزرگ باشد که ملت به خامنه ای راضی شوند ! مثل امروز که به دنبال شاه و پسرش افتاده اند !
تحریم های آمریکا داروی با دوز بسیار بالایی است و ممکن است بیمار بکشد !
مسئولیت کشتن این بیمار را چه کسی قبول می کند ؟! هیچکس !
در انتها مایلم این اختلاف نظر را که بوجود آمدهاست با جناب ابوالفضل قدیانی در میان بگذارم ! چون تجربه ایشان بگونه دیگری است !
اگر تلگرامی از ایشان دارید به بنده لطف بفرمائید تا سئوال خود را مطرح کنم و نظر ایشان را بدانم که راهگشا خواهد بود .
با درود
در خانه ام جنگ است
************************
در یک سو سربازانی مرده
مردگانی که راه میروند
با تیرهایی بر قلب هاشان نشسته
با غرورهایی لگد مال شده
با سرهایی پر همهمه
با چانه هایی به سینه چسبیده
زخمی٬ رنجور٬ شکست خورده
خسته از بریدنِ گوشِ همرزمشان
از ربودنِ نان از یکدگر
از فروختن شرف در ازای نان
فروختن کلیه٬ قرنیه٬ تن
سربازانی با دستانی خالی و البته پر از پینه
نام تک تکشان را خوب میدانم
نامشان پدر است
نامشان مادر است
نامشان نان آور است
روبرو دیوهایی با شکم هایی بر آمده
با قلب هایی سیاه
در جامه هایی سفید
با دستانی پر و پینه هایی بر پیشانی
بشکه های نفت در جیب هاشان
موشک ها به جای قلم در دستی
و چوبه هایِ دار در دست دیگر
مردگان را از مرگ می ترسانند
کلامشان پر از وحشت
لولو، بابایاگا*، دشمن
کتابهاشان مقدس
اما دهانهاشان متعفن
بر پاها زنجیر می بافند
بر دهانها مهر می زنند
اما دستها و قلم ها را با هم می شکنند
شکم های برآمده غول می زایند
غولهای فقر٬ فریب٬ فساد
غولها شیر را از دهان کودکان می ربایند
مردگان هر بامداد به جنگ می روند و هر شامگاه باز میگردند
زخمی تر٬ شکسته تر٬ اسیر تر
مرگ آرزوست
مرگ برای مرده آرزوست
مردگان هزاران ساله را امید رستاخیزی هست؟
چهل سالگان را چه شده؟
بر دهانهاتان خیره می مانم
رهایی به کدامین سیاه چال در بند است؟
نشانش را می دانید آیا… ؟
لیلا رضایی
آبان ۹۷
* «بابایاگا» در ادبیات اروپای شرقی خصوصا اسلاو و روس همتای لولو خورخوره است.
سلام آقای نوری زاد
طلبه هستم از همدان
سالهاست که مطالب شما را دنبال می کنم
خیلی مشتاق بودم در جواب دوستانی که به قرآن معترض اند این را منتشر کنید
ممنون
.
واقعاجالبه تا آخر بخوان
*شناسنامه ی قرآن*
نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری است
اسم اصلی قرآن فرقان می باشد
لقب قرآ ن: مجید
زبان قرآن:عربی
زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر
محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا
فرستنده: الله جل جلاله
ملکه وحی: حضرت جبرئیل
گیرنده: حضرت محمد
تعدادوحی:۲۴۰۰۰ مرتبه
مدت نزول:۲۳ سال
اولین آیه: *إقرا باسم ربک الذی خلق*
اولین سوره: العلق
آخرین سوره: النصر
آخرین آیه: *الیوم اکملت لکم دینکم*
تعدادجزء:۳۰ جزء
تعداد سوره:۱۱۴ سوره
با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی
طولانیترین سوره: سوره بقره
کوتاه ترین سوره: سوره کوثر
بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره
کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم
تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره
تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره
تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره
سوره نصف قرآن: سوره کهف
مادر قرآن: فاتحه
قلب قرآن: یس
عروس قرآن: سوره ی الرحمن
سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل
سوره ای که بسم الله ندارد: توبه
تعداد حزب: ۱۲۰ حزب
سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله
تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه
تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه
تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف
تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه
قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا ، قصص ، احکام
سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره ی اخلاص
و …
قابل تامل:
در زمان نزول قرآن چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب , کامپیوتر , ماهواره , تلسکوب , وسیله پرواز و زیردریایی , اسکنر
و…
واقعیات شگفتانگیز در مورد قرآن
برابری مرد با زن:
واقعیت اعجابآور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشود ۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشود هم ۲۴ مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بیاشکال است، یعنی ۲۴=۲۴
برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشود:
دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵
ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸
زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵
سود ۵۰ / زیان ۵۰
ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰
ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱
مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵
صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧
مسلمین ۴١ / جهاد ۴١
طلا ۸ / زندگی راحت ٨
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠
زکات ٣٢ / برکت ٣٢
ذهن ۴٩ / نور ۴٩
زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵
آرزو ٨ / ترس ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨
سختی ١١۴ / صبر١١۴
محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴
* همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم.
نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵
دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ — دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲ — دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳۲ —
خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳ — دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین را فراگرفته است.
از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود دارد .
و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی است که تاریخ فتح ماه توسط بشر است.
همچنین درسوره ۱۹ (مریم) آیه ۵۷ در ذکر ماجرای ادریس نبی (علیه السلام)می فرماید:
*و رفعناه مکانا علیا* : و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم.
۱۹۵۷ تاریخ تسخیر فضا توسط انسان است. فضاپیمای اسپوتنیک روس در ۴ اکتبر این سال به خارج از جو پرتاب شد.
در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر است و زنبور عسل تنها حیوانی است که ساختار کروموزومی آن با سایر حیوانات متفاوت است زیرا زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم دارد در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم دارد و جالب است که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده است.
همچنین در چند جای قرآن کلمه حمیر(الاغ) همراه نام سایر چهارپایان به کار رفته است اما تنها در دو آیه قرآن نام این حیوان به تنهایی ذکر شده است.
*ان انکر الاصوات لصوت الحمیر (سوره لقمان)* و,
*مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (سوره جمعه)*
این حیوان ۳۱ جفت کروموزوم یعنی: ۶۲ کروموزوم دارد و این دو سوره سوره های ۳۱ و ۶۲ قرآن هستند.
گويا یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی زیبای الله و تکرار آن ونیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می شود واسترس و نگرانی را ازبدن انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد.
خداهم که درقرآن میفرماید
*(الا به ذکر الله تطمئن القلوب)*
*ما که برای قرآن کاری نکردیم حداقل در نشر اعجازش قدمی برداریم*
آقای طلبه یادتون رفت که بگویید فرمول نسبیت انیشتین هم در قرآن آمده. (این حرفهای مفت نتیجه مالیات ندادن حوزه است)
هموطن گرامی ندادن مالیات پیشکش این حوزه سالی میلیارد ها تومان ار اعتبارات دولتی را بالا میکشد تا پژوهشهای !! اینچنینی را تحویل مردم دهد مثلا این طلبه دارای دکترای علوم قرانی با گرایش قران و چهار عمل اصلی است ؛ و یا طلبه ای دیگر دارای دکترای علوم قرانی با گرایش ” اجنه و قران” است و جالب است طلبه ای در حوزه دکترای عاشورا با گرایش علی اصغر و یا طلبه ای دیگر دکترای عاشورا با گرایش حبیب ابن مظاهر
جیمی جامپ! باز پریدی وسط میدون؟! این شرّ و ورها چیست بر می داری می نویسی؟ مساله اعجاز عددی قرآن یک گرایش رایج و پذیرفته شده عمومی نیست،جهات اعجاز قرآن چیزهای دیگری است که بارها اشاره اجمالی به آن شد،این طنّیات مربوط به اعداد مورد قبول همه قرآن شناسان و مفسران نیست و بنظر من حقانیت قرآن و معجزه بودن قرآن نیازمند تمسک به چنین ظنیاتی ندارد، اینها ظنیاتی است که در مواردی هم استقصاء در مورد آن دقیق نیست و خود قرآن نیز در باب تحدّی به چنین چیزهایی اشاره نمی کند و در بیانات پیامبر و امامان ما که محیط به قرآنند چنین چیزهایی نیست.همینطور بارها عرض شد که قرآن کتاب هدایت و سازندگی انسان است نه کتاب فیزیک و شیمی و ریاضی و جبر و هندسه،بنابر این مطلبی هم که هموطن 1 گفت صرفا یک عقده گشائی است،نشان دهید کدامیک از مفسران و قرآن شناسان معتبر اسلامی ادعا کرده اند که فرمول نسبیت انیشتین در قرآن آمده؟در قرآن به مظاهر و آیات الهی و سنت های الهی و تدبیر متقن نظام وجود برای توحید اشاره شده است. چرا برای انکار و ستیزه جوئی خود و برای خودنمائی مزخرف می نویسید؟
قرآن کتابی است الهی که در بسیاری از آیات آن اشاره به عقل و خرد مندی و خردمندان شده است،مسائل مربوط به علوم و دستاوردهای علوم در تسخیر طبیعت نیز چیزی است که ره آورد عقل خدادادی،فکر و تعقل بشری است و قرآن و اسلام نه تنها با آن مخالف نیست بلکه تحریض بر آن کرده است،چرا برای خود نمائی و برای موجّه کردن بی ایمانی خود بوحی و شریعت یا آزار دادن مومنان، از هر وسیله ای کمک می گیرید برای کوبیدن اندیشه دینی یا قرآنی ولو اینکه این وسیله چیزی از سنخ تهمت و دروغ باشد؟ این آیا نشانه عجز شما و دوری شما از انسانیت نیست؟
جناب طلبه گرامي سلام
درصد خشكي و آب روي كره زمين ثابت نيست و همواره در حال تغيير است بطوري كه در ابتداي پيدايش زمين
هيچ آبي وجود نداشت و اقيانوسها قريب به 100 ميليون سال بعد بوجود آمدند ودرصد خشكي و آب دائما”
تغيير ميكند , جزايري وجود دارند كه مسكوني نيستند و زير آب ميروند و يا بر عكس , مثلا” در ايران خودمان
درياچه اروميه خشك شده است و همه ي اينها باعث ميشود كه نتوان يك عدد دقيق از نسبت خشكي و آب
روي كره زمين ارائه داد .
ای ///!مثل همیشه زندگی ////!خب اگر //// قرآنی تا اینحد علم پروره و همه چی در آن یافت می شود چرا شما مسلمین تا اینحد عقب افتاده و بی خرد هستید و هیچ دست آوردی برای تمدن بشری که نداشته اید هیچ تا توانسته اید تمدن و انسان ستیزی کرده اید؟.آیا میشه یک ده ره نشون بدی که در این ۱۴۰۰ سال شما مسلمین گرفته اید و بجای غارت و کشتن و به اسیری گرفتن مردمش آباد کرده اید؟مسلما شرم چیز خوبیست و از آن انسانهای باشرف است ولی شما /////را به ////// و راستی و …چی؟ شما اول کاری شرافتمندانه پیدا کنید و از زندگی//// دست بکشید تمدن ساختن ارزونی تون!
کورش
جناب نوریزاد گرامی درود برشما
درخصوص سید مرتضی که از شما پرسیده بودند که شما به قاتل بودن حسن روحانی اطمینان دارید!!! و شما به منطقی ترین نحوه پاسخ گفته اید
خواستم عرض کنم نه تنها تمام عوامل جمهوری اسلامی بلکه تمام کسانی که حامی و مدافع و طرفدار جمهوری اسلامی هستند همه در قتلهایی که در طول عمر جمهوری اسلامی رخ داده شریک جرم و قاتل هستند زیرا اگر جمهوری اسلامی تایید و همراهی این افراد را نداشت انقدر گستاخ نمیشد که بتواند جامعه و ملتی بزرگ را به خاک سیاه بنشاند
پس این افرادی که مثلا انقدر نکته بین هستند که از یک کلمه شما ایراد میگیرند اگر راست میگویند تعداد قتلهایی که در ان شریک جرم هستند را در نظر بگیرند
اگر روز دادخواهی بود که انروز همه تقاص خواهند داد و اگر نبود که هیچ
اما به قول معروف
گیرم که خلق را به فریبت فریفتی
با دست انتقام طبیعت چه میکنی
تا کی ریا ؟؟؟
امیدوارم روزی به خود بیایند
با درود برشما جناب اقای نوریزاد گرامی و درود بر تمام ازادیخواهان جهان
—————-
سیّد مرتضی
در پاسخ به کورش:
خوب شما هم مثل مخاطب خود،فقط عوامفریبی کردید و احساسات بخرج دادید و خود را از التزام به لغت و زبان و مبناهای حقوقی،راحت کردید،من ارزشی برای اینگونه احساسات بخرج دادن ها و خودنمائی ها قائل نیستم که آنرا پاسخ دهم چون گویندگان اینطور مطالب فقط کم سوادی یا غرض ورزی خود را نمایش می دهند برای برخی جلب توجهات.توجه کنید و به کتاب لغت و عرف و سیستم های حقوقی مراجعه کنید،واژه “آدمکش”برحسب لغت به انسان یا انسانهایی اطلاق می شود که آدم کشته اند،لااقل یک فقره آدم کشته اند،حتی شاید نتوان بکسی که یک بار به عمد یا سهو جان انسانی را از او سلب کرده باشد اطلاق آدمکش کرد -مگر عرض کردم نزد افراد کم سواد،بی توجه یا غرض ورز-چون آدمکش برحسب لغت و اطلاقات عرفی به کسی اطلاق می شود که شغل او آدمکشی است،و حرفه یا عادت او این است که مثلا پول بگیرد یا دستور بگیرد و انسانها را سلب حیات کند.از نظر قواعد حقوقی نیز تا کسی مباشرتا سلب حیات انسان دیگری نکرده باشد نمی توان با مزخرف گوئی او را آدمکش یا قاتل نامید،حتی در بحث های حقوقی و فقهی این بحث مطرح است که اگر کسی فرضا کسی را بعمد بقتل رساند،حین ارتکاب قتل که باصطلاح متلبّس به مبدا اشتقاق یعنی “قتل”است و پس از آن در مقام محاکمه یا دادرسی می توان او را “قاتل”نامید،اما بعد از مجازات و بعد از اینکه باصطلاح دیگر متلبّس به مبدا اشتقاق (یعنی قتل) نیست،آیا می توان همیشه او را قاتل نامید هرچند دیگر متلبّس به قتل نباشد؟ بهر حال این یک بحث لغوی اصولی حقوقی است،اما من سوالم و اشکالم بمخاطب شما و خود شما این است که فارغ از بحث های مصداقی که مثلا شما روی غرض ورزی یا فهم نادرست خود،مجازات قانونی تروریست ها و محاربان مسلّح یا مفسدین فی الارض را به غلط قتل و آدمکشی تعبیر می کنید،وقتی رئیس جمهور منتخب مردم را با بی ادبی آدمکش می نامید و کودکانه بر اشتباه خود اصرار می ورزید،باید بحکم حسّ و عقل و فطرت و وجدان انسانی خود بطور محسوس یک مورد مستند نشان دهید که کسی که او را با بی ادبی آدمکش می نامید کی و کجا فلان آدم را یا فلان آدم ها را کشته است،بحث من این بود،وگرنه اینکه انسان با مزخرف گوئی و برداشت های نادرست از وقایع خارجی،سکوت فلان شخص در فلان قضیه را که برداشت او با برداشت شما متفاوت است،مجوّز اطلاق آدمکش بر او کنید،چیزی است که در قوطی هیچ عطار منصفی یافت نمی شود،چون روی اینجور قوطی های مبتنی بر “گنه کرد در بلخ آهنگری،به شوشتر زدند گردن مسگری”! خود اینگونه افرادی که بدروغ و خود حق پنداری به دیگران نسبت آدمکشی می دهند را نیز آدمکش نامید!
———————–
پاسخ من – سیاوش – به سید مرتضی درمذمت و نکوهش جناب نوریزاد عزیز و کورش گرامی در رابطه با آدمکش خطاب کردن ملاحسن روحانی.
آسید مرتضی یابن رسول الله ؛! دراین جامعه آخوندزده ما آنقدر جنایت عیان و مشهوداست که فقط دیدنش دو چشم بصیرت و کمی تا قسمتی هوش و تیزبینی لازم دارد (که البته به نظر میرسد شماالحمدالله از این بابت راحتید) و نیازی چندانی به دانستن بارحقوقی و فقهی و فلسفی واژه ها نیست.
امروز اگر یک کارگرساده و یا یک پیرزن روستایی از ته دل مینالد و فریادش به آسمان بلنداست که اقتصاد مملکت خراب و برآب است ، دیگر نیازی نیست که او مانند مشاوران اقتصادی رهبر و یا رئیس جمهور در دانشگاه علم اقتصاد فراگرفته باشد. همینقدر که او به فروشگاه مراجع میکند و میبیند که از خرید ابتدائی ترین مایحتاج زندگیش نتوان است با تمامسلولهای بدنش خرای اقتصاد مملکت را لمس میکند. بنابراین آیا تو بخود اجازه میدهی که با کلمات سخیف مانند مزخرف گویی او را ملامت کنی که مثلاً تو که علم اقتصاد نخوانده ایی در مورد اقتصاد اظهار نظر نکن؟
آیا اگر او اظهار نظر کرد تو میتوانی اورا متهم به مزخرف گوئی، بیسوادی و خونمایی کنی؟
گو اینکه از نوشته هایت پرواضحست که تو هم مانندمن ازسواد چندانی برخوردار نیستی و تنها با اینگونه الفاظ و اوصاف بدیگران میخواهی خودنمایی ، بیسوادی و مزخرف گویی خود را کم رنگ و پنهان کنی.
بگذریم ؛! جنابعالی آسمان ریسمان بهم بافتی و از فقه و حقوق و فلسفه و اخلاق و سفسطه و مغلطعه مدد گرفتی که با آن تمام سردمداران آدمخوار رژیم را غسل تعمید دهید و آنان را که دستشان تامرفق بخون هزاران انسان بیگناه آلوده است تبرئه کنی. در حالیکه آنقدر حالیت نیست که در اینجا مسئله مجرمیت یک شخص عادی در یک دادگاه جنایی مطرح نیست . اینجا محاکمه یک رژیم مطرح است که بطور سیستماتیک آدم میکشد و این اینگونه جنایت آمرانی دارد و عاملانی. که هردو به یک اندازه در این جنایت سهیم و شریکند.
ملتی که انقلاب کرده و با اعتماد مملکتی را به اشخاصی سپرده اند تا آنرا بنحو احسن اداره کنند و آن اشخاص با پشت پازدن به اعتماد مردم سیستمی را پای ریزی میکنند که درآن جز قتل و غارت صورت نمیگیرد آیا تو آنان را بیگناه میدانی که مثلاً چون رئیس جمهور مستقیم تیر خلاص شلیک نکرده پس بیگناه است؟.
اگر قانع نشدی حال به این سؤال پاسخ بده که :
پس براساس کدام احکام شرعی ، فتوای فقهی و اصول حقوقی و اخلاقی یزید بن معاویه را قاتل امام حسین میدانی و به اولعنت میفرستی که در روز عاشورا درشهرشام بودو حتی از قتل امام حسین هم خبر نداشت؟
و یا چرا از عبیدالله بن زیاد بعنوان یک جنایتکار تاریخ نام میبرید که در کوفه بود و در صحنه کربلا حضور نداشت؟.
چرا همین آدمکشان مصدر قدرت، در انقلاب ۵۷ محمدرضا شاه را، شاه جلاد خطاب میکردند و خواهان محاکمه وی بودند در حالیکه حتی برای یک بار پایش به ساواک باز نشده بود و حتی عامل ترور خودش را بخشید و او را به پست شهرداری تهران منصوب کرد؟. (نیکنام).
آیا از نظر تو جلادانی مانند رئیسی ، پور محمدی ، اژه ایی، اشراقی ، نیری که در دادگاههای سه دقیقه ایی هزاران جوان بیگناه ایرانی به زیر خاک فرستادند که حتی آیت الله منتظری آنان را جنایتکار و عملشان جنایت خواند بیگناهند؟
ویا همین امروز قاضی صلواتی که بطور صلواتی حکم قتل و زندان صادر میکند مانند اطفال شیرخواره پاک است؟.
آیا خمینی که با یک دستخط چند سطری فتوا مرگ صادر میکند وبا قلبی مطمئن و ضمیری آرام از این دنیا راهی بهشت میشود بیگناه است و فقط مجریان فتوا و تیرخلاص زنان مجرمند؟
پس بفرمائید بار حقوقی مشارکت و معاونت درقتل و دیگر جرائم چیست؟ آیا کسانی که بستر قتلها را فراهم کردند هیچ مسئولیتی در قبال اعمالشان ندارند، همه پاک و منزه و بیگناهند؟. شگفتا از این همه نبوغ!!.
اگر جوابت منفیست با کدام استدلال فقهی و حقوقی صدام و میلاسویچ و قذافی و شارون و امثالهم را جنایت کار میخوانید و در زمان حیاتشان خواهان محاکمه آنان بودید در حالیکه شخصاً یک ترکه ی تر هم به مخالفین خود نزدند؟
در هرصورت در خوشبینانه ترین حالت از دوحال خارج نیست.یا از وقوع چنین جنایاتی خبر داشته اند و جلوگیری نکرده اند ، درقبال آن مسئولند وشریک جرم. و یا خبرنداشته اند، که گناهیست نابخشودی و باید گفت عجب مسئولان بیخبری هستند. لذا فاقد صلاحیتند و باید استعفا میدادند ، که ندادند! بهرحال چیزی از مسئولیت آنها نمیکاهد.
درپایان استدعا دارم اگر قانع نشدید به یک روان پزشک مراجع بفرمائید.
فکر میکنم همینقدر کافیست .
لطفاً جواب بدهید
در پاسخ به سیاوش:
از توهین هایت می گذرم،فقط بیادت می آورم که از دو موضوع غفلت کردی،یکی اینکه قتل دو قسم است قتل و مجازات بحق، دیگری قتل ناحق،این مواردی که مثال می زنی که مثلا منافقین را بدستور آیت الله خمینی مجازات کردند این مصداق مجازات و قتل بحق است نه قتل ناحق،بنابر این آمر یا فاعل مجازات قانونی را نمی توان آدمکش نامید.
نکته دیگری که از آن غفلت کردی این بود که بحث من با جناب نوریزاد بحث در مورد اطلاق آدمکش بر شیخ حسن روحانی رئیس جمهور منتخب اکثر مردم بود،من گفتم اگر کسی عقل دارد و می خواهد بکسی عنوانی بدهد مثلا او را آدمکش بنامد،باید بتواند نشان دهد که آن شخص لااقل مرتکب یک فقره قتل شده است،من ندیدم نه ایشان و نه در مزخرفاتی که تو دوباره بافتی و خود را خسته کردی نشان داده باشید که شیخ حسن روحانی رئیس جمهور فعلی ایران کسی را بقتل رسانده باشد و در دادگاهی محکوم شده باشد،گذشته از اینکه کسانی که عقل دارند یا اهل مطالعه و مراجعه به لغت و عرف و مفاهیم حقوقی هستند (البته غیر از شما ،جسارت نشود)می دانند که “آدمکش” برحسب لغت و عرف و دید حقوقی به کسی اطلاق می شود که کار او کشتن انسانهاست و بطور مکرّر فعل آدمکشی از او صادر می شود و انسانهایی را سلب حیات می کند.
در اینجا اینگونه مزخرف گوئی ها که اگر تعدادی مجرم یا محارب یا جاسوس و خائن را مطابق قانون مجازات کردند و اعدام کردند،و مثلا شیخ حسن روحانی و امثال او سکوت کردند یا حتی تایید کردند،بنابر می شود به چنین شخصی “آدمکش”اطلاق کرد،مزخرفی است که در کت و کول کسی نمی رود مگر افراد مغرض یا کم سواد یا بقول خودت کسانی که نیازمند مراجعه به روان پزشک یا اورژانس اجتماعی اند!
در مورد مزخرفات تاریخی هم که گفتی و کسانی مثل یزید و عبید الله زیاد و شاه را تطهیر کردی،این هم ببحث ما ربطی نداشت،چطور ادعا می کنی یزید از کشتن امام حسین آگاه نبود در حالیکه اینکار به امر او و بدنبال آن بامر عبیدالله زیاد صورت گرفت؟! حال این بحث های تاریخی را بگذار کنار،من بحثم این بود که شیخ حسن روحانی نه کسی را بقتل رسانده است و نه سکوت یا تایید او نسبت به مجازات قانونی منافقان و محاربان و جاسوسان و خائنان کار نادرستی بوده است و نه هیچ عاقلی بواسطه سکوت بحق یا تایید بحق کسی نسبت به مجازات قانونی،می تواند او را آدمکش بنامد،من قصد اهانت بکسی ندارم اما قبلا هم گفتم اگر این استدلال های آبکی و مغرضانه امثال آقای نوریزاد که هرکس در مورد اعدام منافقین خلق سکوت کرد پس آدمکش است یا دزد است درست باشد ،بنابر این روی همین استدلال باید خود محمد نوریزاد را هم که آن زمان سکوت کرده است را در حال حاضر موصوف به این صفت کنیم که :محمدِ نوريزادِ دزد و آدمکش!
آیا شما و ایشان چنین استدلالی را قبول دارید؟! من که این استدلال را حرف مفت و مزخرف می دانم چون بر اساس لغت و عرف و سیستم های حقوقی فقط کسی را می توان دزد یا آدمکش نامید که بالفعل فعل دزدی و آدمکشی را مکرّرا مرتکب شده باشد،و من فکر می کنم نمی شود محمد نوریزاد را دزد و آدمکش نامید و بهمین جهت از دوستی که او را خونریز معرفی می کرد خواستم چنین وصف یا لقبی به وی ندهد.این حکایت عرف و لغت و قواعد حقوقی و قانونی است،حالا شمای سیاوش اگر لغت و عرف و قواعد حقوقی را نمی شناسی یا قبول نداری من نیز بشما توصیه می کنم اولا قدری مطالعه کنی و ثانیا باز اگر دیدی نمی خواهی منطق لغت و عرف و قانون و حقوق را بپذیری و دوست داری در عین حال با خودنمائی در فضای عمومی بلبل زبانی کنی،لطفی بکن و یک مراجعه ای به یک روان پزشک حاذق داشته باش.
قتل بحق و قتل ناحق! سفسطه ای بیش نیستند، چه در اصل موضوع یعنی قتل با هم شریکند چه بگوییم سوزاندن با هیزم و یا سوزاندن با نفت. اصل سوزاندن یکی است.
اولا هیچ انسانی حق قتل و کشتن صادر کردن را ندارد چه برسد به یک بی خرد که برای دلش و قدرت فرمان مرگ صادر می کند.دوماـخمینی جانی بزرگ بود که انقلاب مردم را به لجن کشاند.
روحانی بدلیل سکوتش و گذشته اطلاعاتی بودنش در کشتار و خرابی ها سهم داشته وشریک قاتلان دیگر است.
سید ثابت کردی که: مفت خوری و /// گویی دوری یک سکه اند.
مفت خور خودتی! سعی کن مودب باشی تا اهلیّت گفتگو پیدا کنی،کسی که ادعای دموکراسی و لزوم دیالوگ میکنه اول باید سعی کنه مودب باشه و دیگران رو بفحش نگیره،من ارزشی برای نوشته های آی دی فریبا قائل نیستم،چون هم مشوّش می نویسه و در همه چیز اظهار نظر میکنه و مطالب بی ربط می نویسه،هم چون ظاهرا بچه لوس خانواده بوده آداب گفتگو و توهین نکردن به دیگران رو بلد نیست و هم درست فارسی نویسی بلد نیست،بنابر این تا مودب نباشی و در نوشته هایت از الفاظ متکبرانه استفاده می کنی محلّت نمی گذارم.
اما در مورد قتل،همینجور پارازیت زیر مطالب نگذار،بمن بگو اگر در قوانین یک کشور مجازات اعدام برای یک جرم تعیین شده باشه و فردی مصداق یک قانون باشه و اعدام بشه،از نظر قانونی و حقوقی این قتل بحق است یا ناحق؟! پس چطور شماها اینطور ریاکارانه از قانون و دموکراسی صحبت می کنید بعد به ایران و قوانین ایران که میرسه عربده می کشید و لاف و گزاف؟ الان اگر در امریکا یک قاتل تروریست رو بگذارند روی صندلی الکتریکی یا بهر شکلی اعدامش کنند این رو شما چی می گی؟ اینو مجازات قانونی می دانی یا اینجا هم با فلسفه بافی های سوسول مآبانه،آنرا سلب حیات یا قتل ناحق می دانی؟ حالا اگر نظر شخصی شما هم مخالفت با اعدام و سلب حیات قانونی باشه،خوب این نظر شخصی توست،اما در مسائل اجتماعی نظر شخصی یک فرد معیار نیست،نظر اکثریتی که به یک قانون رای می دهند معیار است،این معنای ساده ای از دموکراسی است اگر بفهمی.
سیاوش گرامی این عنصر /// این نظام فکریست و از ناندونی آن بهره می گیرد. شما که انتظاری از کنین عناصری دارید؟ می فرمائید نان خود را بخاطر دیگرانیکه خواهان سهمی از قدرتند آجر کند؟
سیاوش بگوید ، غیر از اعدام های سران دوره پهلوی، که بعد از همه انقلاب ها درست یا غلط به طرز شدیدتری از انقلاب ایران رخ داده ، چند نفر از نفرات گروههای سیاسی قبل از شروع مبارزه مسلحانه مخالفین که همراه با انفجارات فراوان بود یعنی قبل از 28 مرداد 60 اعدم شدند ؟ در کشورهای پیشرفته دنیا همین امروز ، به خصوص اگر در حال دفاع مقابل تجاوز یک کشور خارجی و در حال جنگ باشند ، با اعضای گروهی که با دشمن همکاری کنند و بمب گذاری و به اقرار خود هزاران نفر ترور بکنند و مسولین کشور خود را بکشند و امنیت کشور را در مقابل متجاوز به خطر اندازاند چه می کنند ؟ حکم بیشتر گروههای مخالف که یا متحد این تروریست ها بودند ( بنی صدر، قاسملو، متین دفتری، ……) و یا در مقابل آن ترورها سکوت کردند چیست آیا طبق منطق شما همه مخالفین ساکت حکومت که در مقابل آن ترورها ساکت بودند و یا هستند قاتل محسوب می شوند یا نه ؟
28 خرداد یعنی روز صدور اعلامیه مبارزه مسلحانه منافقین صحیح است نه 28 مرداد
آقای نوریزاد عزیز
من را عفو کنید که در این خصوص شاید سماجت می کنم !
تنها شخصی که بی مهابا به ترامپ تاخت بهرام مشیری بود ! آنهم نه بواسطه تحریم های آن !
بنده حقیر عرضم این است ؛
اپوزسیون داخل مثل استاد گرامی و بزرگی چون حضرتعالی ، اگر از ملت ایران در مقابل تحریم های ظالمانه آمریکا دفاع نماید ، مردم بجای پناه آوردن به آخوند و ملا میفهمند که اپوزسیون داخل و بخصوص دکتر نوریزاد عزیزشان به فکر شان است ! مردم که میدانند این تحریم ها نه به دلیل حمایت های آمریکا از مردم ایران ( آنطور که ادعا می کنند ) است بلکه به دلیل ناتوانی آمریکا در مقابله با مشتی آخوند و ملا و پاسدار قاتل در مواجه با ایشان در سوریه و عراق و یمن و … است !!!
در جنگ و توسعه طلبی و در مواجه با آخوند و پاسدار کم آورده اند ، یقه مردم را گرفته اند !
آمریکا در جنگ با ژاپن کم آورد با بمب اتم مردم را نابود کرد !! نکرد ؟!
شما و آقای طبرزدی اینها را نمی دانید ؟! مگر می شود که ندانید ؟! از عموم مردم به مراتب بهتر میدانید !!!
اما چه دلیلی دارد که حضرتعالی و آقای مهندس طبرزدی که ستونهای اپوزسیون در داخل هستید ، تا کنون از این موضع گیری رسمی اجتناب نموده اید ، فقط خود میدانید و خدای خود !!
آقای نوریزاد عزیز ؛
///////////// بنده کمترین را خوب میشناسد و امروز با ایشان در همین مورد صحبت می کردم !
به ایشان عرض کردم اگر آقای دکتر نوریزاد و آقای مهندس طبرزدی از مردم در مقابله با تحریم های آمریکا دفاع نمایند ، مردم می فهمند که اپوزسیون داخل به فکر ملت ایران است و سیاست روی رای و نظر ایشان که خواستن سعادت ملت است تاثیر نداشته و به دلیل مبارزه با نظام هار و استبدادی آخوندی حاضر به قربانی کردن منافع ملت ایران نیستند !
آقای دکتر وقت گرانبهای تان را گرفتم ! این حقیر عفو نمائید .
با درود سید حسین
————
سید حسین گرامی
بله ما هم به این تحریم ها اعتراض کرده و می کنیم اما نباید از این نیز غافل شویم که علت العلل این تحریم ها، خزعبلی به اسم شیعه گستری بوده توسط حضرات بیت رهبری بوده. یعنی این عمامه بسران وقیح اند که این فلاکت را برای مردم بی نوای ایران پدید آورده اند. صرفا بخاطر خزعبلات شیعه گستری شان.
نلسون ماندلا که در زندان بود، یارانش در به در می زدند که آمریکا و اروپا، رژیم آپارتاید(و مردم آفریقای جنوبی یعنی مردم خودشان و خودشان) را تحریم کنند. سوال این که چرا آنان چنین کردند؟ نوشته اید آمریکا عاجز از مقابله با ملایان است. بله؟ عاجز است؟ کمی صبور باشید. دوجانبه باید با این تحریم ها درافتاد. جوری که سهم جنایتکاری ملایان و سردارانشان نباید نادیده گرفته شود.
با احترام
.
چنانکه بارها گفته ام بیشتر عناصری که گفتمان سیاسی غوغائی جناب محمد نوریزاد را تشکیل می دهند عناصری دروغ،عوامفریبانه و بی بنیان است فقط و فقط برای جلب توجه و جلب توجه،مثل دزد و آدمکش و پخمه و دروغگو خواندن این و آن و تعبیرات دور از ادب دیگری مثل اینها،در بین این عناصر هیچ خزعبلی خزعبلتر از تعبیر “شیعه گستری”نیست که ایشان مثل نقل و نبات بکار می برد و از این راه کینه و نفرت خود نسبت به مذهب شیعه یعنی مذهب اکثریت مردم ایران را نشان می دهد.چند بار پرسیده ام مقصود از شیعه گستری که شما دائم مثل چماق آنرا بر سر هموطنان خود می کوبید چیست؟ و جمهوری اسلامی ایران کجا و چگونه این مفهوم خیالی و خزعبل را که دائم در ادبیات گفتاری و نوشتاری خود آنرا تکرار می کنید بوجود آورده یا دنبال می کنند؟ آیا مقصود از شیعه گستری تبلیغ و دفاع از حقانیت مذهب شیعه بر اساس مستندات تاریخی و متن کتاب و سنت است؟ خوب این چه ایراد و اشکالی دارد؟ مگر میسیونرهای مسیحی یا مبلغان آیین یهود و دیگر ادیان و مذاهب از آیین خود دفاع نمی کنند و آنرا حق نمی دانند و آنرا ترویج نمی کنند؟ خوب این واقعا چه کینه یا مرضی است که شمای بظاهر مسلمان و شیعه،از ترویج و تبلیغ مذهب شیعه اندیشناک یا عصبی باشید؟
اگر هم منظور از شیعه گستری،کمک های مادی و معنوی به شیعیانی است که در نقاط دیگر جهان زندگی می کنند و تحت ظلمند یا نیازمندند،بله چنین وظیفه ای
رغم انف شما بعنوان یک وظیفه دینی و مذهبی بلکه قانونی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به آن اشاره شده است برای مسئولان و حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد و بشما بعنوان یک فرد مربوط نیست،اما نام اینها را خزعبلانه شیعه گستری نمی نامند چنانکه کمک مردم یا حکومت های دیگر به امکانات مذهبی دیگر ادیان و مذاهب را مسیحیت گستری یا یهودیت گستری نمی نامند و کسی هم جاهلانه و برای خودنمائی این رویکرد را خزعبل نمی نامد.
اما نکته دیگر در کلام ایشان این تناقض و رندی و در عین حال رسوائی است :از یکطرف تعبیراتی ریاکارانه مثل:”بله ما هم به این تحریم ها اعتراض کرده و می کنیم”(کی و کجا اعتراض کردید؟! وقتی در رسانه های خارجی علیه کشور و حکومت کشور خود و روحانیت دروغ می بافید؟) و در پست قبل تعبیر رسوای :”گاه، عبور از یک گذرگاه حساس، با دشواری و آسیب همراه است. من نیز چون خود شما می اندیشم. نیز اما از هر چه که به بقای بیشتر این نظام بیانجامد پرهیز میکنم”.
از طرف دیگر تعبیر :”نوشته اید آمریکا عاجز از مقابله با ملایان است. بله؟ عاجز است؟ کمی صبور باشید..”
اینها یعنی چه؟ اینها آیا تظاهر یا نفاق یا خیانت اگر نیست پس چه نامی دارد جز یکی به تخته زدن و دیگری به نعل زدن برای متفاوت نشان دادن خود؟
دو جانبه در افتادن شما با تحریم ها چطور ظاهر می شود؟! و شما کی بنیاد تحریم های باند ترامپ علیه کشورت را محکوم یا نفی کردید؟آیا مقصود از صبور باشید چیزی جز این است که در حال مرحبا گفتن و خوشامد گفتن به اجنبی متکبری مثل امریکا هستید؟ و این رویکردها آیا ناشی از غیرت و میهن دوستی شماست که مثلا امریکا بر ایران غلبه کند،یا با فشاری که بر جمهوری اسلامی ایران بیاورد هم به مردم ایران صدمه بزند و هم باعث فروپاشی و هرج و مرج در ایران شود که معترضان را دعوت به صبر و صبور باشید می کنید؟ و آیا اینگونه دو پهلو سخن گفتن ها معنایی جز حقارت و عجز شما دارد که چون خودتان زورتان به این حکومت نمی رسد و تاثیری در جامعه ایران ندارید اینگونه چشم امید به قهر و قدرت و غلبه حکومت معلوم الحال و متناقض و زورگوئی مثل امریکا داشته باشید؟
و آیا صداقت و شهامت این نیست که بجای چند رنگی و چند گانه سخن گفتن بگویید من خواستار سقوط و براندازی جمهوری اسلامی هستم هرچند چنین عملی خلاف خواست اکثر مردم ایران باشد و بدست اجانبی که دنبال منافع خود هستند باشد؟ و آیا این نفاق نیست که یک روز بگویید من با جمهوری اسلامی مشکلی ندارم و فقط با آدمهای جمهوری اسلامی مشکل دارد،در عین حال روز دیگر که صحبت از فشار و تهدید دشمن است دوان دوان بروید آن سمت ماجرا و خواستار اسقاط نظام جمهوری اسلامی ایران توسط دشمنان غدّار و معلوم الحالی مثل امریکا شوید؟ این تذهبون؟
حکومتهای دیگر را با حکومت اسلامی داعشی ولایت فقیه یکی نکنید. کلیسا به این شعور رسید که برای ادامه بقا باید پای خودرا از سیاست و حکومت بیرون کشد .
حال کجای حکومت ترور ملایی شبیه دیگر حکومتهاست؟ زمانی که دین شما حقوق انسانی را ضبط کرده و مهمترین آنها آزادی و حق انتخاب وحق برابری را نادیده می گیرد و هر فرد را از حق اولیه انسانی خود یعنی حق آزادی کلام باز داشته و افراد را بخاطر عقاید و کلمات زندانی و اعدام می کند چگونه می تواند خود را شبیه دیگران بنامد ! استبداد دینی ملا محوری نه حقی می شناسد و نه از انسانیت بویی برده است.
شما ملایان گروهی بی دینید که دین را برای امیال خود بکار می برید و به دلیل جهل عمیقتان منجلابی که اسیرش هستید را حس نمی کنید.
کلیسا غلط کرد،مگر هر کاری کلیسا کرد درست است و برای ما حجیت دارد؟ کلیسا را ما هم به آن نقد داریم،کلیسای فعلی مسیحیت در همه شعب آن از کاتولیک و پروتستان و ارتدوکس و سندیت و محتوای اناجیل چنانکه بارها بحث شد از نظر ما معتبر نیست و دین مسیح بتدریج بعد از مسیح سلام الله علیه تحریف شده است و بخصوص رویکرد مسیحیت و روحانیت مسیحی در قرون وسطی رویکردی بی ربط با واقعیت تعلیمات و اهداف انبیاء الهی و از جمله عیسی مسیح علیه السلام بوده است،اینکه کلیسا و روحانیت مسیح در تلقی و فهم و ترویج آیین مسیح دچار افراط و تفریط بوده اند و دیانت را با علم و داده های علم معارض می پنداشته اند گرایشی افراطی و بی ربط با واقعیت اهداف انبیاء است،بعد هم از آنطرف بام افتادند و با رویکردی تفریطی دین را از صحنه زندگی بشر خارج کردند و منحصر کردند به لاهوت ملکوت ،این سیر اجمالی آیین مسیحیت و روحانیت مسیحی و کلیسا بعد از عیسی مسیح و قرون وسطی بوده است،ما به اینها ایراد داریم در جای خود،حال بحث این است که فرض کن مسیحیت یا کلیسای مسیحی به این نتیجه رسید یا جامعه سکولار و لامذهبان و بی دینان آنان را از صحنه اجتماع و قدرت و حکومت کنار بزنند،بسیار خوب زده باشد،این به دین اسلام و وظائف اسلامیون چه ربطی دارد؟ قول و فعل متدینان به آیین مسیحیت چه حجیتی برای ما دارد؟ دین اسلام یک دین متاخر است که برای حکومت و سیاست خطوط کلی و برنامه دارد و نگرش سیاسی و اداره جامعه و کنترل آن جزء بافت دین اسلام است و این از قرآن کریم و سنت نبوی ظاهر است، نیز دیانت اسلام هیچ تعارضی با علوم و دستاوردهای علوم ندارد ،بنابر این سکولاریسم یا بی دینی و بی خدائی ارزانی خودتان،مردم مسلمان ایران نیز اینجا در یک نقطه عطف تاریخی حکومت بر اساس اسلام و احکام اسلام و اجرای احکام اسلام را خواسته اند،و شمای اقلیت اگر اینها را بر نمی تابید و طالب سکولاریسم سیاسی هستید می توانید تشریف ببرید به آنجاهایی که قبله گاه شماست آنجا زندگی کنید،اینجا ایران اسلامی است و میزان هم رای و خواست و اراده اکثریت مردم مسلمان ایران است،کلیسا! کلیسا!،کلیسا بمن مسلمان چه؟! و به جامعه اسلامی چه؟!
جاهل هم خودتی،بی تربیتِ بی سواد!
————–
درود سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
…..دین اسلام یک دین متاخر است که برای حکومت و سیاست خطوط کلی و برنامه دارد و نگرش سیاسی و اداره جامعه و کنترل آن جزء بافت دین اسلام است و این از قرآن کریم و سنت نبوی ظاهر است…
البته دین اسلام، نه تنها برای حکومت و سیاست و اداره ی جامعه خطوط کلی و برنامه دارد، نیز برای هر مسلمان و حتی برای هر برده و کنیز دارد.
حتما نیز این خطوط کلی، برای عصر پیامبر نبوده که؟ برای تمامی اعصار الی الابد بوده و است. درست؟
یک بار از شما خواهش کردم که یکجا از این دنیا را نشان ما بدهید که: مسلمانانی در یک گوشه ی خاورمیانه یا هرجای دیگر، توانسته باشند با بهره مندی از خطوط کلی و جزیی و فردی و حکومتی و سیاسی اسلام و قرآن، یکجایی را آباد کنند و ادب و انسانیت را به اعلا درجه برسانند. این یکجا را در این یکهزار و چهار صد سال گذشته، نشان ما می دهید؟ خدا وکیلی برای یک مرام، هزار و چهارصد سال زمان، فرصت کمی ست؟ در این سالها و قرن های متمادی سپری شده و اکنون، بالاخره این برنامه ها و خطوط کلی و کنترل های اسلامی(چه در میان شیعیان و چه سنیان و چه دیگر فرق اسلامی)، در یکجا باید خودش را نشان می داد و انسانهای فهیم و آزاده و دانشمند و انسان و با ادب و مردمی و اهل مدارا و تعامل می پرورانید. نه اینگونه است آیا؟
اما در نقطه ی مقابل، سند و مدرک فراوانی داریم از وحشی گری ها و درندگی ها و ویرانگری جماعت هایی که اسمی از مسلمانی با خود داشته اند.
سپاس
.
سلام
خوب مقصودتان از این سوال و لفّاظی چیست؟ مقصودتان این است که اسلام چنین اقتضایی ندارد؟ یا در اسلام این اقتضا هست اما من و توی مسلمان نتوانسته ایم درست مسلمان باشیم؟اگر مقصود شما شق اول است،خوب بفرمایید پس چرا خود را مسلمان می دانید یا اسلام را پذیرفته اید؟
اگر هم مقصود شق دوم است -که من هم ظنّم این است که مقصودتان همین است-خوب پس اشکال در عملکرد مسلمانان و نوع تدیّن آنها به اسلام است،بتعبیری عیب از مسلمانی من و توست نه از اسلام و احکام فردی یا اجتماعی اسلام.
اما اینکه یکجا در تاریخ اسلام،جایی را آباد کنند یا ادب و انسانیت را به کمال برسانند،سوال مغلوط و عجیبی است،چون این امور اموری نسبی هستند و هیچ کجای تاریخ انسان را در هیچ سیستم حکومتی و بشری نمی توان یافت که ادب و انسانیت و آبادانی را به درجه اعلی و مطلق رسانده باشند.
نیز بحث اساسی این است که در سراسر تاریخ مسلمانان درست و کامل به احکام متعالی اسلام عمل نکرده اند،حتی در زمان درخشان حکومت 5 ساله حضرت امیر علیه السلام با اینکه منش ایشان منش عدالت و عمل به احکام اسلام بود باز اما نمی شود گفت همه چیز مطلوب بود یا همه والیان منصوب او بی نقص بودند،پس ارزیابی ها باید نسبی باشد نه مطلق.البته حکومت های اسلامی از عصر خلفاء تشکیل شده است و باقتضاء زمان هریک امتیاز و نقص هایی داشته اند اما چنانکه عرض شد حکومت های اسلامی و حاکمان اسلامی هیچگاه بطور کامل ،عامل به احکام و اهداف اسلامی نبوده اند.
گذشته از همه اینها که باید در جای خود آسیب شناسی شوند،شما فرض کنید که تاکنون چنین نبوده یا چنین نشده یا مرتبه کامل و عالی آن باقتضای زمان و کمالات بشری در زمان ظهور امام مهدی متحقق شود،این اما دلیل نمی شود که ما در اصل قابلیت اسلام و احکام اجتماعی اسلام شک کنیم یا در زمان خود بقدر مقدور تلاش نکنیم.
شما زیاد ذهنتان را با اینگونه تشکیک های تاریخی درگیر نکنید و هیچ روش حکومتی در هیچ زمانی را هم مطلق نپندارید،باید نسبی به مزیت ها و معایب نگریست و آسیب ها را درست شناخت،من پیشنهاد می کنم اندکی از درگیر شدن با فضای مجازی و دل دادن به یوتیوب ها کاسته و بخش علل انحطاط مسلمین ضمیمه کتاب انسان و سرنوشت مرحوم مطهری را بازخوانی کنید.
با احترام
————
سپاس جناب سید مرتضای گرامی
از این که به پرسش من بها دادید و پاسخ فرمودید. اما این پاسخ شما، در دل خود پرسش های چند بچندی دارد. یکی این که: می فرمایید: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هرعیب که هست از مسلمانی ماست. بله؟ پس می فرمایید: ذات اسلام، چون الهی و وحیانی و آسمانی ست، یک ودیعه ی کاملا بی عیب و نقص است. و هرچه عیب هست، از مسلمانانی ست که هرکدام بفراخور حال خویش، برداشتی متفاوت از این ودیعه ی آسمانی و بی عیب و نفص داشته اند. بله؟ من با شما همراه می شوم و برای این که بتوانم به پرسش دوم دست یابم، با شما هم آواز می شوم که هرچه برده داری و کنیزداری و کشت و کشتار و دزدی و کافرکشی و مرتد کشی و زندیق کشی و منافق کشی بوده، همه وحیانی و آسمانی بوده. یعنی در ذات اینها نور بوده اما هر کس بنا به سلیقه اش از این نور شعله ای برگرفته و به بیراهه رفته. بله؟ دوهزار و دویست فرقه ی اسلامی داریم که یکی اش شیعه اثنی عشری ست.
پس می فرمایید که همه ی آنها باطل اند و همین یکی نور را دریافته و به منبع نور فرو شده. و می فرمایید همین شیعه ی نورانی، باز نه که توسط شیعیان فهمیده نشده و مردمان شیعه، به اصل نور متمایل نبوده اند، پس با نگاه به شیعیان هر عصر، نمی شود آنان را ملاک کاشفان نور تلقی کردشان. بله؟ با این همزبانی، از دل تاریخ بیرون می زنیم و می آییم و می آییم و بقول شما بر گذشته ها صلوات می فرستیم و به اکنون می رسیم. پرسش دوم من از همین اکنون پای می گیرد. که: آیا جمهوری اسلامی ایران، همان تشیع و نور معهود است؟ یا اگر نه، تلاش که دارد به همان تشیع نورانی برسد؟ حتما پاسختان بلی است. که همین جمهوری اسلامی، در این چهل سال تلاش کرده که به منبع نور برسد. اکنون پرسش سوم که اصل سخن من بر گلیم همین سومی می نشیند: آیا شخصیت های شیعه ای چون خمینی و خامنه ای، در تراز بزرگان نور نوشِ شیعه رقم می خورند؟ یعنی این دو و مثلا آقای مکارم، ( به تناسب بضاعتشان) به منبع نور تشیع یا به تراشه هایی از نور اسلام و تشیع دست یافته اند؟ گستاخانه تر می پرسم: شما خودتان را در کدام تراز تشیع جای می دهید؟ که اگر نمره ی مردان شاخصِ نور نوشِ تشیع بیست باشد، شما از بیست، چه نمره ای به خمینی و خامنه ای و مکارم و خلخالی و منتظری و خودتان می دهید؟ شاید بپرسید: ای نوری زاد، شما خودت بخودت چند می دهی؟ می گویم: من به منبع نوری که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد کافرم. صفر.
با احترام
.
تربیت حوزه ها برای رسیدن به نوربوده است. چون نور کشتن کسروی و سینما رکس آبادان و قتلهای پی در پی تا کنون چون فرشید هکی.
جناب نوری زاد من مقایسه ای نمره میدهم ونه با معیارهای مدینه فاضله .تاریخ شاهد خوبی است ما در 400 سال گذشته کمتر دارای معیار های یک دولت توانمند بوده ایم اما امروز وبا تلاش دلاورمردان سخت کوش خود راهی را آغاز کرده ایم که با ادامه آن به استاندارهای لازم برای یک ایران قوی ومقتدر که در مناسبتهای جهانی نقشی پر رنگ بازی خواهد کرد آماده میشویم.
خیاط سیزدە آبان
داستان سیزدە آبان، کپی برابر اصل داستان خیاط شیاد و پادشاه است. خیاط شیاد بە پادشاه گفت: فاخرترین لباس را برایتان خواهم دوخت. لباسی کە فقط حلال زادگان قادر بە دیدن آن هستند و حرام زادگان را بصیرت دیدن نیست. پادشاه ازخوشحالی در پوست خود نمیگنجید. خیاط شروع بە دوختن لباس فاخر نمود. روزی پادشاه و همراهانش برای بازدید از مراحل دوختن لباس فاخر بە کارگاه خیاطی رفتند. خیاط شیاد هم ماهرانە، سوزن و قیچی را در هوا حرکت میداد. پادشاه و همراهاننش هیچ پارچە و لباسی را ندیدند اما از ترس متهم شدن بە حرام زادگی جرات بیانش را نداشتند و اتفاقا از زیبایی لباس فاخر حرفها میگفتند. خلاصە روز موعود فرا رسید و پادشاه بیچارە با تصور پوشیدن لباس فاخر اما لخت مادرزاد بە میان مردم شهر رفت. مردم شهر هم همگی از ترس متهم شدن بە حرام زادگی، فاخر بودن لباس را بە پادشاه تبریک میگفتند تا کودکی “گستاخ و بازیگوش” از وسط مردم فریاد برآورد. پادشاه لخت است. مادر بیچارە کودک هر کاری کرد نتوانست جلوی فریادهای پی در پی فرزند بازیگوشش را بگیرد. کم کم مردم هم در گوشی بە همدیگر میگفتند: راست میگوید. پادشاه لخت است.
داستان سیزدە آبان ما هم عینا چنین است. بر خلاف تمام قوانین بین الملل و نزاکت دیپلماتیک بە سفارت کشوری در خاک خودمان حملە کردەایم. سفرا و کارمندان بیچارە و غیر مسلح را بازداشت کردیم. چهارصد و چهل و چهار روز آنها را بازجویی، تهدید و تحقیر کردیم. اکنون بە جای شرم و عذرخواهی بە آن فضاحت افتخار میکنیم. آیا کسی از ما جرات ندارد مثل آن کودک بازیگوش فریاد برآرد؟ آقا بە خدا این کار ما زشت بود و هیچ فخری برای ما ندارد و بازداشت کنندگان شیاد میبایست مجازت و تنبیە میشدند. آخە بی انصافا این کجاش جای افتخار است کە بیایم مهمانان قانونی خودمان را اسیر کنیم؟ چند سال پیش در ادامە این سنت سیئە کە متاسفانە ما بنیانگذارش بودیم!! طالبان بە سفارتمان در افغانستان حملە کرد. آیا برای طالبان جای افتخار بود؟ اگر کماکان افغانستان در دست طالبان میماند و هر سال آن روز را گرامی میداشتند و پرچم ما را آتش میزدند و مرگ بر ایران میگفتند ما چە قضاوتی در مورد آنها داشتیم؟ اکنون کشورهای دیگر در بارە ما چنین قضاوتی را دارند.
امید
– درباره وضعیت جامعه و مطالباتش گفتیم.ما ۸میلیون ایرانی ثروتمند و تحصیلکرده را اندوخته کرده ایم در آنسوی مرزها،آمدن آنها جهشی بزرگ به ایران خواهد داد از نظر اقتصادی و…
-ایران امروز تحت استثمار طبقه سرمایه دار زالو صفتی است که تمام همتش، در کم و زیاد کردن قیمتهاست تا اندک پس انداز و سرمایه ایرانیان را ربوده و به فرنگ منتقل کند؛ البته لازم است مراتب احترام خود را تقدیم سرمایه دارانی که پول خود را با عرق جبین و کد یمین به دست آورده اند تقدیم کنیم،آنها نخستین قربانیان زالو صفتان بوده و بازشدن زنجیرها انرژی آنها را در ساختن ایران صد چندان می کند.
-باز شدن زنجیرها از هدر رفتن تریلیون ها تومان پول جلوگیری کرده و آنها را را به چرخه تولید باز خواهد گرداند.
– باز شدن زنجیرها سبب بهبود روابط کشور با جهان،پایین آمدن هزینه های تولید،افزایش سرمایه گذاری خارجی و…خواهد شد.
-باز شدن زنجیرها سبب خواهد شد در زمانی کمتر از ۲سال، گردشگری ایران به اندازه اسپانیا و یونان رسیده و وضعیتی را سبب شود که نه تنها بیکار نداریم بلکه باید برادران افغانی را ستایش کنیم که زحمت تولید مثل و صدور نیروی کار را می کشند.این سخن توهم نیست زیرا که ما جزء ۵کشور اول در جاذبه های طبیعی و ۱۰ کشور اول در جاذبه های تاریخی هستیم؛ به بیان دیگر وضع ما از یونان واسپانیا هم بهتر است.
-باز شدن زنجیرها سبب کاهش قیمت دلار به کمتر از ۲۰۰تومان خواهد شد.
بند بگسل ای عزیز
——–
اسلام وسیاست
بعد از انقلاب ۵۷ با همه انتقادات- براساس رای مردم- اسلام وسیاست تلفیق شدند که نماد آن را در نهاد ولایت فقیه می بینیم وهمچنین شورای نگهبان.در آغاز قاطبه جامعه خواهان اجرای اسلام واقعی بوده که عدالت را در سایه اجرای آن در دسترس می دیدند.آیت الله خمینی و روحانیت با تصویری عارفانه و زاهدانه ، عهده دار سیاست دینی شدند.جنگ که تمام شد مردم منتظر چیدن میوه سیاست دینی بودند که با پیاده شده برخی روحانیون از اتومبیل های گرانقیمت،پارتی مدار شدن دستگاههای دولتی،اعطای سهمیه های ویژه به خانواده های ایثارگران و…،تبلیغ ارزشهای مدرن از جمله مادی گرایی،منفعت جویی و…از سوی سازمان صدا وسیما،حاکمیت پول در همه بخشهای اجتماعی،فرهنگی وسیاسی؛ کاملا ناامید شده و سکولاریسم را مناسب شمردند از آنجا که به جای سیاست دینی شاهد دین سیاسی بودند که مبنایی درست می کرد برای مشروعیت بخشی به عملکردهای مسئولین.
جامعه سکولار شده با مواردی مواجه شد که او را به سمت دین گریزی و بعدها دین ستیزی سوق داد مثل:
-عملکرد های کمیته انقلاب،گشت ارشاد،انصار حزب الله
-زندانی شدن مردها به خاطر مهریه،نفقه و اجرت المثل سبب ناامیدی و حتی ستیز فرد و خانواده اش با اسلام می شد.
-اعطای سهمیه های ویژه به خانواده های ایثارگران و همچنین دادن سمتها و مسئولیتهای مدیریتی به آنها و وابستگانشان روند دین گریزی را تشدید می کرد.
-سیستماتیک و مدرن شدن دستگاههای دولتی سبب ناامیدی بخشهای بسیاری، از توسلات مذهبی و … می شد زیرا که با دعا و مناجات مشکلاتی که سیستم درست کرده حل ناشدنی می نمود.
-بالا رفتن سن ازدواج سبب رواج دوستی های پسر و دختر و همچنین به ابزاری برای مخالفت با مذهب تبدیل گردید.
– دلایل گوناگونی سبب افزایش مصرف الکل شد که در دین گریزی موثر بود.
–میل جوانان به اشکال فانتزی حجاب نیز مخالفت با مذهب را تشدید کرد.
-بروز پدیده اختلاس و فساد اقتصادی همراه با فساد اخلاقی برخی، زمینه تشدید دین گریزی را فراهمکرد.
-فضای مجازی هم در تشدید دین گریزی بسیار موثر بود.
-آموزش های مذهبی در مدارس و صدا وسیما ، گسترش سواد در جامعه و همچنین تقویت جایگاه مداحان، سکولاریسم را تعمیق بیشتری بخشید.
پيامبر اگر مبعوث نمى شد ❗️
نقدى بر نوشته محمد نورى زاد،
محمد اگر مبعوث نمى شد ، هنوز مردم تازى عربستان زندگى بدوى و قبيله اى خود را داشتند و هنوز امپراطورى ايران برقرار بود و سرزمين باستانى ما یکی از بزرگترين و پرقدرت ترين كشور های خاورميانه و حتى جهان بود.
محمد اگر مبعوث نمى شد ، جنايت و خون ريزى در عربستان سرچشمه نمی گرفت که تبدیل به رودخانه ای شود و از چهارده قرن پیش تاکنون نه تنها ایران بلکه خاور میانه و جهان را بخون و جنایت سیراب كرده و تخم نفرت و کینه را در جهان گسترش دهد.
محمد مبعوث شد که با ده ها آیه از طرف /// دروغین دستور کشتار و غارت اموال مخالفین خود و محمد را دهد و هر زمان كه محمد/////////////////////////////////////// شد ، برایش آیه نازل كند و روى كشتار او ماله كشد.
آقاى نورى زاد ، شما در كجاى این دین عقب مانده و قرآن ، پندار ، گفتار و کردار نیکی را سراغ داريد كه هر از گاهى آنرا روايت فتح ديگرى مى كنيد ! امروز داستان های دروغین /// که نهنگى يونس را بلعيد و قصه خيالى کشتی نوح را حتى مسلمانان بسخره گرفته و معجزه هاى /// را بچه ها نيز باور نمی کنند و با روايت دروغین شق القمر طنز می سازند.
رفتار محمد با رفتار خمینی چه تفاوتی دارد ؟ مگر محمد در مکه امین مردم نبود ولى در مدينه غارتگری و خون ریزى را بنيان گذاشت. خمینی نيز در نجف مگس ها را با عبا از اطاق خود بيرون می کرد و در تهران که قدرت گرفت کشتار را از روی پشت بام مدرسه علوی آغاز کرد. چه تفاوتی بین محمد و سیدعلی بوده که شما او را چماق کرده بر سر خامنه اى می زنید !؟
و ایکاش محمد هرگز مبعوث نمى شد.
خرد یارمان
—————-
درود دوست گرامی
کاش با مغز محدودیت های من در نگارش ها و سخن گفتن ها همراه می شدید. بر عکس شما معتقدم زوال حکومت های مقتدر بخاطر زوال راستی و درستی هایشان بوده است. مثل ابرقدرتی چون شوروی سابق. ساسانیان نیز حتما منقرض می شدند. نه اگر توسط مسلمین، حتما توسط رومیان و… چرا که این ابر قدرتها، در درون شان آنقدر ظلم و ستمگری به فوران انجامیده بود که خواه ناخواه به تلنگری بند بودند برای فرو ریختن. اما در باره ی اسلام و مسلمین. من خود اکر بسیار فراتر از جناب شما، به مفاسد مسلمانان آگاه نباشم، کمتر از شما نمی دانم. اما
مسلمانان تا قیام قیامت خواهند بود. چه ما بخواهیم و چه نخواهیم. مهم، کنار گذاردن مسلمانان و دیگر باورمندان از دایره ی حکومت مذهبی ست. وگرنه اگر مسلمانان، مثل همکیشانشان در اروپا و آمریکا و مالزی و دوبی و کویت و…، سر به زیر و تابع قانون باشند، بگو چوب بپرستند و گاو. ما را چه؟
.
////////////////////
//////////////////
//////////////////
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
————
درود سید مرتضای گرامی
من اشتباه خودم را اصلاح کردم. اما در باره ی گزارش به بمقامات در باره ی خلاف کاری های من. حتما این کار را بکنید. این نوشته را من نه به خواست شما، که به خواست خودم اصلاحش کردم. چرا؟ چون فحش هایش را ندیده بودم. نوشته ی شما، مرا متوجه آن کرد. رفتم و اصلاحش کردم. این اخلاق من است که اجازه نمی دهم فحش و ناسزا و توهین کسی به باورهای مردم منتشر شود. حالا این نوشته به کنار، مگر در همین پست، یا در پست پیشین، یا در نامه ی چهلم، یا در نامه به امام علی و نامه به خدا و بسیاری از نوشته های من، من کم بنیان و هست و نیست جمهوری اسلامی را فرو ریخته ام؟ من اساسا در متن تخلف علیه جمهوری اسلامی روزگار می گذرانم. چرا که بنیان فکریِ من، خلاف جمهوری اسلامی است.
من مطلقا جمهوری اسلامی را و گنده هایش را قبول ندارم. مطلقا. اگر در پی سند هستید، این سند: من جمهوری اسلامی و گنده هایش را و آیت الله هایش را و سردارانش را پلید ترین و دزد ترین و آدمکش ترین و پخمه ترین موجودات روی زمین می دانم. اگر چه دیگر دزدان و آدمکشان و فریبکاران نیز پلیدند اما این اعجوبه های ولایی، نه که برای کشتن و دزدیدن و فریب دادن، به لباس دین فرو شده اند، پلیدی شان افزون تر و مضاعف تر است.
نیز من تا زنده ام، بر مخالفت با جمهوری اسلامی اصرار خواهم ورزید. کل سیستم اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی و قضایی جمهوری اسلامی را هرزگاه و البته گزمه گاهِ بیت رهبری و شخص سیدعلی خامنه ای و سرداران ایرانخوارش می دانم. خب، این ها برای سند کافی ست؟
حتما بروید و از من شکایت کنید. من در به در بدنبال بزرگواری چون شما هستم که بر این باقی عمرم خط بکشد. این را شعار نمی دهم. من سالهاست که دار خویش را بدوش می کشم. سالهاست.
این نهایت بزرگواری شما خواهد بود اگر که بمقامات گزارش بدهید. به آنها بگویید: یک خائنی ست به اسم نوری زاد که هر روز، به هست و نیست نظام شکوفه می بارد. شاید این بزرگواری شما، افق های دور مرا در دسترس قرار بدهد. این منت را بر من روا می دارید؟
سپاس
سپاس
سپاس
محمد نوری زاد
بیست و دوم آبان نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
.
جمع کن بابا تو هم.هی گزارش میکنم گزارش میکنم.مردک به همه توهین میکنه اونوقت گزارش میکنم گزارش میکنم راه میندازه.اینجا مزد واست داره دیگه //////// مزدت رو بگیر//////زیادی نکن.
دهنتو ببند بی ادب!
من حرفم اینه که شماها منطق ندارید،چون منطق ندارید توهین می کنید خصوصا شما اراذل ناشناس که جربزه ندارید با یک آی دی مشخص بنویسید و پای توهینی که می کنید بایستید.اگر اندکی فهم داشته باشی می فهمی که من به توهین حساسم نه به نقد و انتقاد مستدل،یعنی چیزی که شما بی ادبان بلد نیستید.حالا حرفم به توی بی ادب اینه:شاید نویسنده مطلب توهین آمیز بالا تو بودی بی ادب؟! تو که ناشناس می نویسی و الفاظ بی ریخت بکار می بری مرد هستی با آی دی مشخص بنویسی و پای لرز خربزه چیزهایی که می نویسی بنشینی یا مثل ترسوهای بزدل و بنداز در رو مایلی ناشناس یا با اسامی متغیر چیزی بندازی و بروی داخل سوراخ موش؟!
دیگه نبینم از این ….خوری ها کنی ها.
آسید تو هم که حساس!!!مودب!!!نقدپذیر!!!کم حرف!!!!اهل گفتگو!!!!فروتن!!!یه حسنی هم داری کم
…خوری میکنی!(ببخشیدا! این نکته مودبانه رو به کار بردی گفتم شاید حرف خوبیه منم بهت گفتم حال کنی)خوب شد من جاش ازت تعریف کردم روح لطیفت جلا بگیره.حالا بدو برو گزارش کن.باشه؟!!ضمنا من با اون ناشناس قبلیه که بهش ادب آموختی فرق دارم.این احساست منو کشته مخصوصا اینکه چندهزار نفر رو بیخ دیوار فرستادین داری بشکن میزنی.حساس من!
این تناقض است برادر که وقتی نکته اهانت آمیز را بدرستی سانسور کردید،نقل قول من از آن را ابقاء کنید.اگر اهانت را بدرستی سانسور کردید باز نشر بنده و کامنت مرا نیز قاعدتا باید حذف می کردید،وگرنه این یا تناقض و بی توجهی است یا رندی در حفظ مطلب.
جناب نوریزاد من یک مخالف خیرخواه شما هستم،اگر به انعکاس این جسارت ها در سایت شما حسّاسم،جدای بحث از لزوم احترام به مقدسات از سوی یک مسلمان،اساسا انعکاس مطالب تهی،بی محتوا و اهانت آمیز،هم سایت و ساحت شما را از ریخت می اندازد،هم پرستیژ آزاد منشی،انصاف و خردمندی شما را.من دنبال مجادلات اهانت آمیز دو طرفه نیستم،این برخی مریدان و مخاطبان بی ادب سایت شما هستند که این مسائل را پیش می آورند و گرنه محیط آرام و توام با ادب و احترام زمینه بحث های خردمندانه و مفید است.
با احترام
————–
سپاس دوست گرامی
چون اجازه نداشتم، کامنت شما را حذف نکردم. اگر مایل باشید حذفش می کنم.
سپاس
.
سلام نوریزاد گرامی
اینجا پاسخ هردو کامنت شما را می نویسم چون بالاتر شلوغ شد. در مورد کامنت من که حتما آنرا حذف کنید،چون غرض من متوجه کردن شما به سهو بود و معنا ندارد که چیزی را بعنوان ناسزا حذف کنید،در عین حال همان ناسزا را ضمن کامنت دیگر ابقاء کنید! اینکه قضیه اش روشن است.
اما در مورد پانوشت بالاتری لازم است برخی سوء تفاهمات را رفع کنم،اشتباه نکنید،من که تصادفی و بعد بتمایل خودم اینجا هستم و چند سال است می نویسم،خیال نکنید از طرف کسی یا از طرف نظام مثلا اینجا هستم تا با شما مقابله کنم،والله اینطور نیست،پس اینجور محاسبات را نکنید که من اینجا آمده ام برای محکومیت شما سند درست کنم!این اشتباه است و من اندکی هم از این بدبینی شما آزرده شدم.من واقعا نمیدانم و اطلاعی ندارم که تصمیم نظام یا دستگاه قضائی ایران در مورد شما چیست،در اینجا هیچ نیازی هم به سند سازی من نیست،چون شما هم معروفید،هم چیزهایی که می گویید یا می نویسید بمرآی و منظر آنهاست،حالا اینجا که برخی نوشته های شماست که از نظر من اشکالات قانونی،حقوقی،اخلاقی هم دارد،اما مهمتر چیزهایی است که در رسانه های ضد انقلاب (بقول شما رسانه های مستقل!) می گویید و اکاذیب یا تهمت ها و دروغ هایی است که منتشر می کنید که اگر آنها بخواهند با شما برخورد قضائی کنند خیلی راحت بسیاری از موارد اظهارات شما مصداق نشر اکاذیب،و تشویش اذهان عمومی جامعه است و در یک نظر خوش بینانه تحلیل های غلط یا نامستند است که خوب برخی از آنها را با هم مجادله داریم.حالا اینکه چرا با شما برخورد نمی کنند قبلا هم گفه ام من واقعا من بی اطلاعم،البته مایل هم نیستم،اما حدسم این است که باعتبار سابقه خدمات شما با شما مسامحه می کنند یا مثلا بخاطر دوستی با رهبر،رهبر گفته است که کاری بشما نداشته باشند،یا اصلا شاید خیلی شما را علیرغم هیاهویی که در فضای مجازی می کنید تاثیر گذار در جامعه نمی دانند،اینها البته حدسیات من است و خدا را شاهد می گیرم من بی اطلاعم چون ارتباطی با کسی ندارم.بنابر این خیالتان راحت کنم من دنبال سند سازی برای شما نیستم چون سند اگر بخواهد باشد علیه شما عیان است و چیزی که عیان است چه حاجت ببیان است؟! هدف من نیز گفتگو و بحث و تبلیغ دینی است که وظیفه خود می دانم و هیچ چشمداشتی به کسی یا چیزی یا مدح و ستایش شما یا دیگران ندارم.اما چیزی که مرا ناراحت می کند گاهی تساهل شما در امر انعکاس توهین هاست،حالا شما می گویید آن توهین و جسارت به پیامبر را نه بخاطر من بلکه بخواست خود حذف کرده اید؟ من خوشحالم که چنین کردید،مگر من گفتم بخاطر من باشد؟ حالا عیبی ندارد خواستید با این بیان و تکرار مکررات چیزهایی که در ذیل نوشته تان آوردید بگویید باکی از کسی ندارید و در حال تخلّفید و چه و چه،اما غرض من تهدید نبود غرض من هشدار به تخلّف از قانون بود و اینکه شما بعنوان مسلمانی و انصاف و لزوم رعایت قانون موظفید طوری مطالب را منعکس کنید که افراد بی تربیت یا عقده ای یا هرزه بخود اجازه اهانت ندهند.
در مورد مخالفت با جمهوری اسلامی که آنرا با تخلّف از قوانین مخلوط کردید،خوب شما مخالف باشید با جمهوری اسلامی،مگر من گفتم نباشید یا مگر من گفتم مخالف نیستید؟ خوب جمهوری اسلامی هم مخالف شماست و کسانی که بجمهوری اسلامی اعتقاد دارند نیز با شما مخالفند،مخالفت که عیب ندارد،اما نقطه اختلاف ما و شما نوع مخالفت شماست،من نوع مخالفت شما را نمی پسندم و آنرا اغواگرانه و هیاهویی می دانم،و اصلا خود این روش شما برای کسی شک برانگیز است و برخی بدیده تردید بشما نگاه می کنند و شما را وصل به قدرت می دانند،من خودم این اعتقاد را ندارم،اما بارها گفته ام،مخالفت با جمهوری اسلامی و نقد آن حتما لازم نیست بصورت الفاظ شداد و غلاظ و غلو و تعبیرات بی منطق و نامستند و تند باشد که دیگران را نیز احیانا اغوا کند،حالا این روش شماست؟ بسیار خوب باشد،اما از نظر من این روش شما روشی ناکارآمد و نوعی سرگرمی خود و دیگران و خود را خسته کردن است.حالا این نظر من است.
اما در تخلّف،شما تخلّف را با مخالفت مخلوط نکنید،چون شما چه مخالف کلیت یک سیستم باشید یا نباشید،مخالف قوانین یک نظام باشید یا نباشید بخودتان مربوط است و می توانید قوانین را نقد هم بکنید،اما تخلّف از قانون شایسته هیچ انسان عاقلی نیست،من فقط اشاره کردم تذکرم را می دهم،اما وقتی تذکر تاثیر نکرد،به تخلف شما اشاره می کنم،شما باید بدانید و می دانید که توهین به برخی مقدسات دین اسلام -دین غالب ملت ایران-مثل مقام مقدس نبوی،و قرآن و امامان بزرگوار شیعه و برخی دیگر از بزرگان و حتی مسئولان،ممنوعیت قانونی دارد،یعنی مجازات قانونی برای آن تعیین شده،اینکه من مخالف کلیت نظام ام و تعبیرات متهورانه ای نظیر این،قانونا توجیه کننده این نیست که ما هرچه خواستیم بگوییم یا هرچه خواستیم نشر دهیم و تخلّف خود از قانون را عیار شجاعت و جسارت و پاک باختگی و چیزهایی از این قبیل بدانیم.بنابر این فقط خواستم اشتباه شما را رفع کنم که من اولا دنبال سند سازی علیه شما نیستم و از این جهت لطف کنید تهمت نزنید.و ثانیا وقتی شما خودتان اهانت به پیامبر و اسلام را مراقبت کنید و سانسور کنید مرا دیگر با شما و سند سازی علیه شما چه کار؟ فقط خواهشم بعنوان یک دوست از شما این است که در این مورد دقیق تر باشید و به اشرار و افراد عقده ای مجال اهانت ندهید چون خردمندان می دانند که اهانت ماهیتا غیر از نقد و ایراد علمی و مستدلّ است.
با احترام
———–
سپاس دوست گرامی
سپاس
سپاس
سپاس
.
درود جناب نوریزاد،آیا بنا نشد که این کامنت من که حاوی رونوشت ناسزای مذکور در کامنت سینا بود را حذف کنید؟ پس چرا آنرا هنوز حذف نکرده اید؟ الکریم اذا وعد وفی
نوری زاد جان من همان “من سید مرتضی را دوست دارم” هستم. و همان” برای سید مرتضی”. به احترام شما اسم رفیقدوست را انتخاب کردم. من بالاخره باید یکیو دوست داشته باشم. نمیشه که
این نوشته رو خیلی خوشم اومد براتون می فرستم آب دستتونه بذارید زمین بخونینش.
بقول نوری زاد باشد؟
ایران، گرگ قبرستان می خواهد!!
رضاشاه سفری یک ماهه داشت به ترکیه. یکی از همراهان خاطره جالبی دارد: روزی در میان گفتگوها، یک مرتبه آتاتورک یکی از روزنامه های محلی را در دست می گیرد که راجع به اختلاس یکی از کارمندانِ وزارتخانه ای نوشته بود. آتاتورک آن روزنامه را به «عصمت اینونو» نخست وزیر ترکیه نشان داده و دستور رسیدگی می دهد.
رضاشاه با تعجب می پرسد چرا به روزنامه نگاران اجازه می دهد چنین مطالبی را نوشته و مامورین دولت را زیر سوال ببرند!!؟ من در ایران به هیچیک از جراید اجازه نمی دهم که کوچکترین انتقادی از رفتار مامورین دولت بکنند!!
آتاتورک در جواب داستان جالبی نقل می کند: روزی یک خانمی ثروتمند و زیبا به یکی از رمالها مراجعه می کند و می گوید که شوهرم مرا خیلی دوست دارد اما من او را دوست ندارم و می خواهم طلاقم بدهد!! رمال که نمی خواسته چنین مشتری پولداری را زود از دست بدهد روی کاغذ، چیزی نوشته و به خانم می دهد تا در یکی از شبهای تاریک، کاغذ را در قبرستانی دفن کند اما در زمان دفن کردن، نباید اصلا به «گرگ» فکر کند چرا که در این صورت، نوشته تاثیری نخواهد داشت. خانم، کاغذ را مدام به قبرستان می برده اما بلافاصله به یاد گرگ می افتاده و نمی توانسته کاغذ را دفن کند و ناچار برمی گشته!!.
آتاتورک در ادامه می گوید روزنامه نگاران به منزله آن گرگ اند که به محض اینکه مقامی بخواهد اختلاس کند و رشوه ای بگیرد بلافاصله آن گرگ یعنی (افشاگری روزنامه ها) در خیالش مجسم خواهد شد و دست از پا خطا نخواهد کرد!! بدون وجود روزنامه های آزاد، حتی اگر بر هر مقام دولتی یک مامور مخفی هم گذاشته شود باز هم قادر به کنترل فساد نخواهد بود چرا که ممکن است آن مامور مخفی با آن مقام ساخت و پاخت کرده باهم بخورند!! (برگرفته از نوشته علی مرادی مراغه ای بر اساس کتاب روزها از پی سالها).
تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر خواهان جامعه ای به دور از ويژه خواری، رانت خواری، امضاهای طلایی، آقازادگی و خویشاوندسالاری هستیم به این چهار نکته توجه کنیم:
1-از گرگ ها حمایت کنیم!!
انگلیسی ها میگویند: «دولت انگلیس در هر کشور دو سفیر دارد، یکی سفیر حکومت و یکی خبرنگار گاردین و چه بسا در بسیاری موارد نظر خبرنگار گاردین بر نظر سفیر ترجیح داده میشود.» این جمله انگلیسیها به این خاطر است که آن ها عمیقا باور دارند مطبوعات کتاب مقدس دموکراسی است.
2-گرگ بی دندان نباشیم:
اگر رسانه ها به میزان 100% آزاد باشند اما چرخش آزاد اطلاعات رخ ندهد آن گرگ بدون دندان خواهد بود و بی خاصیت!!. بر همه ماست که خواهان اجرای کامل قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات باشیم. برای آنکه به قدرت انتشار اطلاعات پی ببرید کافیست به این فکر کنید که اگر لیست کسانی که در طول سال های اخیر ارزهای دولتی، پست های دولتی، وام های دولتی و امتیازات دولتی (که همه شان شیرین هستند!!) می گرفتند منتشر می شد کار ما به اینجا نمی کشید!!.
3-آزادنگار باشیم.
همه ما نمی توانیم روزنامه نگار باشیم اما همه ما می توانیم یک آزادنگار باشیم. اطلاعات خود را به بهترین فرد/نهاد/سامانه ای که میدانیم منتقل کنیم. آمارهای جهانی نشان میدهد ۴۳% از مفاسد مالی به وسیله گزارشهای مردمی و ۲۵% از سوی کارمندان گزارش میشود. دیر یا زود قانون حمایت از افشاگران (آزادنگاران) تصویب خواهد شد. همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه، یک مبارز راه روشنایی باشیم.
4-حریم ممنوعه نداریم!!
در جامعه ما هیچ کس و هیچ نهادی عاری از خطا و اشتباه نیست. حتی نهاد مذهب. بگذارید مثالی بزنم. در سال 2001، تیم افشاگری با نام «Spotlight»
در روزنامه بوستون گلوب آمریکا تشکیل شد با تمرکز بر سوء استفاده های جنسی کلیسا. آن تحقیقات به سونامی عظیم افشاگری علیه رسوایی جنسی در کلیسا های کاتولیک جهان انجامید. «اسپات لایت» نشان داد که نه تنها کلیسای کاتولیک، این فساد درون سیستم خود را پنهان کرده بلکه برخی مقامات بانفوذ نیز در این لاپوشانی نقش داشته اند. کلیسای کاتولیک در آمریکا در 10 سال اخیر مجبور به پرداخت بیش از 3 میلیارد دلار برای درمان و هزینه های قضایی شده است. همین تلاش ها باعث شد از سال 2004 تا 2013 میلادی مجموعا 900 کشیش به اتهام کودک آزاری خلع لباس و از کلیسا اخراج شدند. انسان های عادی در هر لباس و مقامی، مانند ما در معرض خطا و اشتباه هستند. ما حریم ممنوعه نداریم!!.
توسعه با فساد به دست نمی آید!!. فساد نیز خود به خود رفع نمی شود!!. همه باید کمک کنیم با آزادسازی حریم های ممنوعه، گردش آزاد اطلاعات و آزادنگاری، گرگ ها خواب را از چشم کفتارها بگیرند.
توسعه پشت دیوارهای فساد مانده است!!.
مجتبی لشکربلوکی
هاااا وگوم از اینکه ناحق و بیگناه و صد البته ناخواسته در شناسنامه مسلمان بیدم در مقابل عالم و آدم احساس شرم وکنم بشدت ! هر چند در عمل کاملا بی دین بیدم و حالمم خوب بید !
اکنون در آمریکا و اروپا، دهها میلیون مسلمان دارند بی هیچ گزندی و تندروی و رفتار ناجوری در آرامش زندگی می کنند. همین رویه را باید در مدار خواست خود قرار دهیم. که یعنی : هر باوری که می خواهی داشته باش، اما، زیر چتر قانون. مذهبی که از دایره ی قدرت بدور افتد، چرا باید ترس آور باشد؟ می خواهد با جهالت فرقش را با قمه بشکافد، بگذار بشکافد. می خواهد خودش را گل مالی کند، خب بکند.
…………….
چناب نوریزاد مسلمان و مدارا ؟شوخی می فرمائید. دوست ارجمند نفرتی که مسلمین از غرب و غربیان و اصولا تمدن غربی دارند نهایتی ندارد. اینهمه خرابکاری و ترور و کشت و کشتار مردمان عادی تنها گوشه ایی از این نفرت است. غرب اکنون به کمک هشیاری و آگاهی نیروهای مخفی و اطلاعاتی اش هر ساله هزاران تروریست و خرابکار اسلامی را دستگیر و جریانهای تروریستی را خنثی می کند. دوست گرامی اصولا مسلمان باورمند یک خرابکار و تروریست و پدوفیل و دزد و آدمکش بالقوه در هر مکان و زمان است و این درست بخاطر تفکر اسلامی /قرانی اش می باشد. تمدن ستیزی و خراب کردن آنچه را که بشر ساخته و با /// قرآنی همخوانی ندارد جزیی از رفتار مسلمین از همان صدر اسلام بوده و از خود محمد و آنهم در مدینه شروع شده. شما یک لحظه خود را در مدینه زمان محمد قرار دهید و رفتار محمد با یهودیان را با رفتار همین اراذل و اوباش با همین هموطنان بهایی که خود شما از آنها فیلم تهیه کرده اید مقایسه کنید تا به کینه مسلمین باورمند به ////////// اسلامی/قرآنی از روز نخست تا کنون پی ببرید. مسلمان از دست مسلمان به غرب فرار می کند و در آزادی و با کمک کشورهای غربی مسجد و همه امکانات برای ادای //// دینی خود و زندگی خود و عیالی که همچنان مجبور به زیر لچک کردن است و چندین بچه و…از مالیات مردم در اختیارش قرار می دهند. ولی او در عوض سپاسگزاری به تنفر از جامعه روی می آورد.
چرا چون مردمی را که بهش خدمت کرده اند و جا و مکان و زندگی بهش داده اند کافر می داند و خونشان را مباح و زنانشان را فاحشه و بر طبق نص صریح قرآن ماموریت دارد که مردان را بکشد و زنان و کودکانشان را به کنیزی و برده گی بگیرد. ولی چون اینکار برایشان مقدرور نیست و هدفی دور از دست رس است به خرابی و ستیز با قوانین در جامعه و دزدی و بیکاری ظاهری ولی کار سیاه و فرار از مالیات و انگلوار سوءاستفاده از منابع عمومی …روی می آورد. چنین نفرتی را نیز به فرزندانش انتقال می دهد و با ساختن اتوپیا یی از مزخرفات دینی اش آنها را نیز به ستیز با تمدن و دست آوردهای انسانی در غرب وا می دارد. بهمین دلیل هم می بینیم که کودکانیکه در غرب متولد شده اند و آنجا درس خوانده و حتی دانشگاه رفته اند و …براحتی در دام تروریستهای اسلامی می افتند. این درست ریشه در کینه و نفرت باورمندان اسلامی و خود اسلام به تمدن و علم و آثار آن در جوامع پیشرفته دارد. وقتی از این منظر به جنبش محمد و یارانش مسلما برطبق روایات سنتی خود مسلمین از اسلام بنگریم تمدن ستیزی و غارتگری و آدمخواری و پدوفیلی و ترور و رعب و وحشت آفرینی و انگل پروری و ستیز با حقوق ابتدایی انسانها و عدم مدارا و …در بین مسلمین را بخوبی می شود ریشه یابی کرد. بهمین دلیل سوختن و ویران کردن بهشتی کوچک و شاداب در کویری که انسانهایی فهیم و با شعور و صبور و پرکار در مدت نزدیک به یک قرن ساخته اند بر طبق نص صریح قرآن است و بهایی و این و آن کشتن هم!
.
اصولا مسلمان بر طبق قوانین قرآنی/اسلامی هدفی جز مسلمان کردن دیگران ندارد و یک فرد مسلمان باورمند هیچگونه تعهدی در مقابل همنوع خود و جامعه ندارد. فرد مسلمان حق دارد از هر منبعی و هر فردی و در هر شرایط زمانی و مکانی از هرآنچه که در دسترس دارد بنفع اسلام و برای گسترش اسلام استفاده کند و از هیچ قانونی بجز شریعت اسلامی پیروی نمی کند. مسلما این تنها پیروان اسلام نیستند بلکه پیروان تمام ادیان و ایدیولوژیها موظف به چنین دیدی هستند ولی این دید در اسلام بشدت اشکار و تازنده است و موظف کننده است. شما در هیچ جای قرآن حتی یک ایه برای سازندگی اجتماع و بنفع جامعه و مردم در باره کاری مفید نمی یابید و پیروان اسلام از خود محمد تا کنون حتی یک آبادی کوچک را اباد نکرده اند و هر جا نیز پا گذاشته اند درست مثل همین بهشت کوچک در کویرهای سمنان را به ویرانه ایی تبدیل کرده اند. کافیست مقایسه کوچکی بین ایران پس از 40 سال حکومت مشتی اراذل اشغالگر را با همان ایران قبل از سال منحوس 57 نمائید تا بخوبی و با توجه به قدرت مخرب همین اراذل در همان زمان بعنوان قدرتی پنهان بر استعداد ویرانگرانه و تمدن ستیزانه مسلمین پی ببرید. در غرب با توجه به تجارب بسیاری و برای حفظ سیستم سکولار و دمکراتیک و مردمی خود که قوانیش بر مبنای حقوق انسان یا فرد گذاشته شده با توجه به آزادی دین و باور انسانها باور را به حریم خصوصی رانده اند و هر چند هم که گروهای دینی و شرور چه مسیحی و چه یهودی و چه اسلامی و نیروهای تمدن ستیز دیگر همچون راستها و چپهای رادیکال …سعی در بر هم زدن نظم جامعه داشته باشند بعلت قوی بودن جامعه مدنی و نیروهای دمکراتیک و لیبرال در جامعه از قدرت چندانی برخوردار نیستند. بهمین دلیل هم براحتی با کمک مردم و نیروهای اطلاعاتی پیوسته این جریانها زیر ذره بین گذاشته می شوند و حرکات و رفتارهایشان برملا میگردد و بخوبی رصد می شوند و قدرت تخریب و ویرانگریشان را به حداقل می رسانند.شما یک لحظه به ویرانی دست آورد 80 سال از چند نفر از هموطنان بهایی ما را با وجود همه گرفتاریهایشان آنهم در یک کویر در نظر بگیرید. این مقایسه خوبیست بین دو باور !یکی مخرب و ویرانگر و ایران و تمدن و انسان ستیز و برده و بنده و حقیر کردن ایرانی و انگل پرور …دیگری که هم ریشه در تمدن ایران دارد با تقدس دادن به شهرهای ایران دل در گرو ابادی و پیشرفت ایران و سربلندی ایرانی دارد آنهم با کار مفید! یکی ویرانگر و دیگری آباد کننده و تمدن ساز!
————
مزدک گرامی
تصور شما از مسلمان، دقیقا تصویری از یک داعشی ست. اما میلیونها مسلمان در جهان در آرامش و با ادب زیست می کنند بی آنکه یکی از نفرت های داعشی در آنان بوده باشد. مسلمانان مالزی نرمخو ترین هایند در این میان. مسلمانان اروپا و آمریکا و دوبی نیز. در این میان، بله، جمعی از مسلمانان افراطی اند که بقول شما نان مدنیت غرب را می خورند و بفکر مالیخولیای خویش اند. این نگاه نفرت انگیز شما به مسلمانان، گونه ای دیگر از یک نگرش داعشی ست. بله دوست من، شما با این نفرت غلیظ، هیچ فرقی با داعشی ندارید. اگر داعشیان همانی اند که: همه ی مسلمانان، چرا در میان جوامع مسلمان و حتی در میان مسلمانانی که در غرب بدنیا آمده یا در آنجا زندگی می کنند، هیچ اقبالی نیافتند و از آنان جانبداری نشد؟ بل مسلمانان از آنان متنفر نیز بودند. مسلمانان صلح جوی امروز، کلا از آن نگرش افراطی و داعشی فاصله گرفته و اگر قرآن میخوانند، فوقش برای بهره های اخلاقی و نزدیکی به خداست. وگرنه هیچ مسلمان امروزی هرگز با خواندن آیات قتال، بفکر جنگ با دیگران نیست. کرک و پر بسیاری از باورهای تند در هر مذهب فرو ریخته. اما آری، در این میان هستند جماعتی وحشی که برای وحشی گری های خود دست به آیات قرآن می برند. مثل کشتار زندانیان به اسم محارب، و آدمکشانی چون شیخ مصطفی پورمحمدی که خودش می گوید: خوب کردم که کشتم. فرمان خدا را اجرا کردم. یا شیخ علی فلاحیان. اینان، وحشیانی اند که عمامه به سر نهاده اند. در اصل، برق سفره است که بدنبال آیه هایی می گردد تا بقای همان سفره را برای خود آسمانی کند. با اطمینان به شما می گویم: اگر فکری برای نفرت غلیظ خود از مسلمانان نکنید، شما را هیچ تفاوتی با داعشیان نیست. این اندیشه که همه ی مسلمانان باید روفته شوند، یک تفکر وحشیانه و داعشی است بلا استثناء
با احترام
.
برخی میپندارند ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ساختاری یکدست است که همه به یک گونه مینگرند و یکسان می اندیشند و برای «جزیره»های مختلف درون نظام و اقدامات آنان علیه یکدیگر هیچگونه اعتباری قائل نیستند. ساختار جمهوری اسلامی پس از انقلاب سال ۵۷ از ساختار آمریکایی به ساختار روسی تغییر شکل داد و بخشهای مختلف به طور موازی در آن ایجاد شدند تا یکدیگر را خنثی و قدرت مطلقه تنها در دست ولیفقیه باقی بماند.
انقلاب فرانسه را همه کمابیش آشنایند، اما، انقلاب آمریکا به نوبه خود یکی از پرثمرترین انقلابات باید دانست. رهایی از مستعمره انگلیس وبنای حقوق بشر به عنوان حق زندگی و آزادی و تلاش برای خوشیختی یکی از دست آوردهای بزرگ بشریت است.
انقلابی که برای اتحاد و شکل گیری کشوری مستقل بر علیه مستعمره انگلیس در آمریکا انجام پذیرفت ، اتحادی درونی را می طلبید، هدف رهایی از استعمار بریتانیا ورهایی از مستعمره بودن ونیزشناخت آمریکا بعنوان یک کشور آزاد بود و نیز اهداف اقتصادی و سیاسی بودند .افرادی که رهبر این انقلاب بودند جزو الیت جامعه و قشر مرفه جامعه بودند.آنچه مهم است درک و سنجش این افراد است که برای رهایی از استعمار انگلیس و استقلال اقتصاد و سیاست احتیاج به کنش و یکپارچگی و اتحاد است.
پس از به ثمر رسیدن انقلاب آمریکا ما شاهد تاثیر آن درانقلاب فرانسه ایم. البته در انقلاب فرانسه عامل استعمار داخلی یعنی اشرافیت بود و شکل انقلاب ترور و کشتار داخلی بود که سرانجام نیزنا پلئون انقلاب کبیر فرانسه را پایان داد.
اما، همه چه ربطی به اکنون ایران دارد. ما در ایران با گروهی مواجهیم که ایران مستعمره خود کرده است و با دردست داشتن اقتصاد و سیاست، ایران را استعمار می کند و حقوق بشر را زیر پا می گذارد.
این گروه هیچگاه نمی توانست و نمی تواند بدون کمکهای خارجی بماند . دلیل مخفی کاری های بیش از حدش نیز نفوذ بیگانگان در این سیستم استعماری است ، چون حزب الله و روسیه.
نگاهی به اقتصاد نظام می توان سودبردگان از این نظام و وابستگی نظام به بیگانگان را بخوبی ارزیابی کرد یعنی علاوه بر قشر روحانیت و رانتخواران ما به روسیه و حزب الله می رسیم.
ملت ایران تا کنون وسیله ای بیش نبوده اند و از کمترین حق حتا برای تامین معاش نیز بی بهره اند. دلیلش چیست؟ راندن هفتادمیلیون ایرانی از کشورشان چون امکان پذیر نیست پس سرکوب آنان باید به شدیدترین وجه باشد که بطور سیستماتیک در اجراست.
ملت ایران تنها با اتحاد این سرطان را نابود خواهد کرد.
آخر تو معنای استعمار و مستعمره را می فهمی که همینطور بی حساب و کتاب و احساسی آنرا بکار می گیری؟ مردم ایران انقلابی کرده اند و رژیم شاهنشاهی را اجماعا به زباله دانی تاریخ ریخته اند و تحت رهبری یک رهبر و مرجع دینی کاریزماتیک که به پیوند دین و سیاست باور داشت،از طریق دو رفراندوم آزاد جمهوری اسلامی و قانون اساسی آنرا تایید و تصویب کردند،آخر یک انقلاب مردمی و یک انتخابات آزاد و تاسیس یک سیستم حکومتی با مدل و قالب جمهوری،چه ربطی دارد به استعمار و مستعمره؟! خدا عقلت دهد،اینکه توی فرد خاص مخالف دین یا مخالف اسلام یا مخالف این سیستم هستی یا طرفدار سکولاریسم هستی که دلیل نمی شود حرف مفت بزنی و از یک نظام مردمی به استعمار و مستعمره تعبیر کنی!
سرطان هم خودتی! ملت ایران نیاز به سخنگوئی چون تو ندارد،ملت ایران حرفش را در انتخابات ها و گردهم آیی ها و در رسانه های مختلف می زنند و آمارها و شواهد هم مشخص اند،حالا هی شما حرص بخور و مستعمره مستعمره و داعش داعش و سرطان سرطان کن،کی برای مطالبت ارزشی قائل است جز خودت که ظاهرا تک بچه ننر خانواده بوده ای؟! یک قدری بکو مامان برایت اسپند دود کند چشم نخوری!
آقاى نورى زاد كتابى هست به نام games بازيها اثر اريك برن از دانشجويان فرهيختهء فريود پدر علم روانشناسى بخوانيد لطفاً ! معنى بازى اين است : حباب تو خالى و غير واقعيتى كه در اثر رفتار جمعى و اشتباه اكثريت تبديل به نماد مقدسى ميگردد كه هيچ كس را ياراى مخالفت با آن و نقد آن نخواهد بود ! شما فرياد ميزنيد ميبينم ، ميدانم ، خواندم ، جستجو كردم ، نيست ! و آنها نميخواهند باور كنند ، آنها اين بازى را دوست دارند سالها اين سرگرمى آنها بوده ، بدون آن هويتشان زير سئوال ميرود ( حاج آقا هيت آنچنانى و اينچنينى دارد
خادم ائمه است)شما از چه وارد اين بازى ميشويد !؟ نه قبرى نه استخوانى و نه جسدى در كربلا به جا مانده ! به روايت تواريخ معتبر اسلام از جمله طبرى بارها قبور كشته شدگان واقعهء سال ٦١ هجرى توسط خلافاى اسلام ويران شده كه شديدترين آنها توسط متوكل خليفهء عباسى بوده چنانكه حتى آب بروى آن ميبندند ، سپس شخم ميزنند و روى آن زراعت ميكنند !!!! كدام قبر ؟ كدام ضريح ؟ كدام مدفن !؟ شما چرا وارد بازى ميشويد
درست می فرمایید، اما، واقعییت این است که بت کده هایی به نام حرم و امامزاده برای تحمیق بیشترمردم حاکمان تروریست و اموال غارت شده ملت ایران تاسیس کرده اند و وجود این بتکده ها دلیلی بر پرداختن به آنهاست.
باید مردم دیو جهل و خرافه را بیرون اندازند تا فرشته آزادی پدیدار شود.
اولا: بت کده نه و “بتکده”.هنوز دو کلمه فارسی نویسی بلد نیستی و اینجور دگم گنده گوئی می کنی.
ثانیا:بی ادب نباش و حرف دهانت را بفهم،مشاهد شریفه و مزار بزرگان دین و ائمه علیهم السلام،هرگز بتکده نیست،چون اگر عقل داشته باشی یا به لغت آگاه باشی باید بدانی که بتکده یعنی جایی که بتی را نصب کنند و آنجا بت را نیایش،پرستش و عبادت کنند،در حالیکه اولین پیام پیامبران بزرگ الهی و ائمه طاهرین ما نفی شرک و بت پرستی و موثر دانستن غیر خدا بوده است،این قرآن است و این کلمات توحیدی پیامبر ما و آن کلمات توحیدی امامان ما در روایات معتبر و در مناجات ها و دعاها اگر البته عقلت به این چیزها برسد،کجا و در کدامیک از کلمات توحیدی قرآن یا سخنان پیامبر و امامان بزرگوار شیعه گفته اند که زنده یا مرده ما را پرستش کنید و ما را بت بدانید؟ اگر اندکی اهل مطالعه باشی و لختی از هجویات و کتابهای مزخرف فاصله گرفته و زندگی و سیره این بزرگان دین را مطالعه کنی می فهمی که از نوع و غالب بشر خاکسارتر و خاضعتر و خائف تر در برابر خدای تبارک و تعالی بوده اند،آن پیامبر ماست که آنطور که از قرآن ظاهر است و در روایات و تواریخ هست آنقدر شبها به عبادت و گریه می ایستاد “حتی ورمت یا تورّمت قدماه”یعنی کف پای مبارکش ورم می کرد،و آن ائمه ما بوده اند که “حلیف السجده الطویله”یعنی قرین سجده های طولانی بودند و عبادتها و ریاضت ها و بندگی ها داشتند،چه درکی دارید امثال شما از این مقامات و از قرب معنوی اولیاء الهی به جهان آفرین،همینجور یک تصوری دارید مادی که انسان یعنی همین آدم دوپای یک سر و دو گوش و شکم و نواحی زیر شکم!
خوب اینها سنت و سیره و عبودیت و بندگی و خاکساری اینها بوده است برابر خدا،و همه غایت آمال آنها و حتی شاگردان و عارفان کمتر از آنها توحید و بندگی خدا و دوری از شرک و بت پرستی،اینها را چه ربطی به مزخرفات پوچی مثل بت و بتکده؟!
مردم مسلمان و شیعه نیز هرگز در زیارت های پیامبر و امامان به پرستیدن بت یا موثر دانستن آنها نمی رود،غرض آنها توسل و واسطه قرار دادن بندگان مقرّب خدا در دعا و خواست از خداست.
پس شما بجای جفنگ گوئی های ناشی از کم سوادی یا غرض ورزی تلاش کنید سطح فکر و عقل خود را از هوا پرستی و غرض ورزی ارتقاء دهید.
قابل توجه دوستانی که یادشان افتاده مردم تحریم شده اند!:
حداقل چهار بانک ایرانی (بانک حکمت ایرانیان، بانک مهر ایران، موسسه مالی توسعه و بانک خاورمیانه) که می توانند برای مراودات بانکی و مالی در جهت تهیه دارو و غذا و بقیه مواد ضروری مورد استفاده قرار بگیرند، از فهرست تحریمهای ایالات متحده آمریکا خارج شده اند. وانگهی جمهوری اسلامی می تواند به حداقل هشت مشتری قدیمی خود نفت بفروشد، و در مقابل آن دارو، مواد غذایی، و محصولات کشاورزی آزادانه وارد کند. پس نگرانی اصلی جمهوری اسلامی دارو و مواد غذایی برای ملت ایران نیست؛ بلکه بزرگترین نگرانی عدم دسترسی به دلار است تا برای حزب الله لبنان و حوثی های یمن و حشدالشعبی عراق و حماس و جهاد اسلامی و گروه های دیگر بفرستد.
امروز صبح حسن روحانی رئیس جمهور اعلام کرد که تحریم ها هیچگونه تاثیری در روند اقتصادی کشور نداشته است. وانگهی بر اساس گزارش خبرگزاری های جمهوری اسلامی اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور صبح روز یکشنبه ٦ آبان، در آیین نکوداشت روز ملی بیمه سلامت که در مرکز همایش های بین المللی صدا و سیما برگزار شد، تاکید کرد بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی داریم. بر طبق گزارش ایسنا، حسین سلاح ورزی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران نیز در روز یازده مهر سال جاری تاکید نموده است “مجموعا بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار ذخائر ارزی داریم”. پس با این همه ذخایر ارزی و آزادی فروش نفت به حداقل هشت کشور دنیا و آزادی خرید دارو و همه نوع وسایل پزشکی، مواد غذایی و محصولات کشاورزی و غیره؛ و تاکید رئیس جمهور بر عدم تاثیر تحریم ها در اقتصاد کشور، این همه نگرانی برای تهیه داروهای سرطان کودکان از کدام “اتاق فکر” نشئت می گیرد؟ مدتی پیش وزیر بهداشت در مورد هزینه دلارهای نفتی موجود برای خرید داروهای ضدسرطان گفته بود که “نظام نمی تواند برای افزودن یک سال یا دو سال عمر بیشتر یک بیمار سرطانی یا صعب الاعلاج دلارهای موجود را صرف کند؛ زیرا اولویت ما جای دیگری است. بسیاری به این سخنان وزیر کشور و رفتار غیر حرفه ای و توهین آمیز وی نسبت به یک هموطن در مورد “هزینه فیزیوتراپی” اعتراض کردند. باید پرسید کجا بودند آن زمان این هنرمندان دلسوز تا “دردمندانه” به “بیدردی” وزیر بهداشت اعتراض کنند؟
اگر دارو و لوازم پزشکی در ایران کمیاب است، که است، پس چرا طبق گزارش خبرگزاری تسنیم و ایسنا، و خبرگزاری مهر یک ماه پیش سیدعلی مرعشی رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال احمر با افتخار می گوید بیش از ١٨ تریلی مملو از ۲۰۰ تن دارو و تجهیزات پزشکی به عتبات برای خدمت رسانی به زائران اربعین به همراه دو هزار پزشک ایرانی به عراق فرستاده شده. بر طبق خبرگزاری فارس معاون عتبات و عالیات مرکز پزشکی حج و زیارت هلالاحمر مقدار دارو و تجهیزات پزشکی را ٣٠٠ تن اعلام می کند و نه ۲۰۰ تن. سوال اینجاست کجا بودند ماه پیش این هنرمندان بظاهر دلواپس تا از بهر دلسوزی برای ملت ایران به “نظام” بگویند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. در مناطق محروم کشور از جمله سیستان و بلوچستان صدها هزار نفر از خدمات پزشکی و تسهیلات بدوی و ملزومات اولیه زندگی محروم هستند. اما در عرض چند هفته گذشته، بر طبق گزارش خبرگزاری های متعدد، جمهوری اسلامی با پول بیت المال از جمله ارز خارجی بیش از ۶۷ هزار زائر شیعه پاکستانی را برای مراسم اربعین از نقاط مختلف پاکستان وارد استان سیستان و بلوچستان کرد؛ و دبیر ستاد مردمی اربعین سیستان و بلوچستان با افتخار گفت امسال تسهیلات بهتری نسبت به سال گذشته از لحاظ ارائه خدمات رفاهی و بهداشتی برای این زائران فراهم شده است. این در حالی است که مردم استان با فقر و “نداری” دست و پنجه نرم می کنند. شاید بپرسید چرا؟ چون اولویت نظام ولایت فقیه، ایران و ایرانی نبوده و نیست! حال چرا این هنرمندان دایه های مهربانتر و دلسوز تر از مادر شده اند، والله العلم!
ترامپ از سال 2016 تا بحال مرتب تکرار میکرد که از برجام بیرون می آید و تحریمها را بر میگرداند. پاسخ دوستان ایرانی خلاصه اش ان بود که بفرمایش ماندگار امام راحل که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند الان هم نمی تواند و اگر آنرا پاره کند ما آتشش میزنیم و یا جناب ظریف که کلا آنرا نشدنی میدانست و یا آقای روحانی که میگفت صد تا ترامپ هم نمی تواند برجام را آسیب بزند.
اما آمریکا آمریکا است و از این کارها فراوان کرده و سیاست در آنجا جساب و کتاب خاص خود را دارد. مسئولین ولائی طبق معمول با بلاهت نشستند و با یاوه سرائی منتظر نزول بلا شدند همانطور که سلفشان شاه سلطان حسین صفوی سعی کرد با دعای توسل و آش نذری خود را نجات دهد.
حالا هم بلا بر سر ملت نازل شده و رهبر مسلمین و اعوان و انصارش یادشان افتاده که باید آمریکا را محاکمه کرد…ملت ایران مثل خانواده بدبختی است که پدری نادان و بی عقل تمشیت امورش را بدست دارد و قوت روزانه اش دست لاتهای محل است!..و خودشان هم هرشب در هیئتی شبیه خوانی میکنند!
خادم الاهرام ملقب به سید رضی
6:57 ق.ظ / نوامبر 10, 2018
در کتاب “اخبارالرسول فی مرات العقول” اثر بشری نعییم چاپ کلکته صفحه 237 اینگونه امده:
“و این ابوجهل تا قبل از ان بواسطه علم و دانش گسترده ای که داشت به اباالحکم معروف بود و مرجع قریش بود در رفع مشکلات ودادن پاسخ سوالات انها ، تا اینکه روز پس از معراج ، وقتی رسول اکرم برای صحابه از عروج شبانه خود سخن میراند این اباالحکم در میان سخن پیامبر در امد و گقت : ای برادر زاده شب معراج تا کجا عروج نمودی؟ پیامبر با انگشت مبارک خود اسمان را نشان داد و فرمود تا اسمان هفتم عروج کردم
اباالحکم به پیامبر گفت: ای برادر زاده اکنون من از تو خواهشی دارم و هر ایینه نمیدانم خواهش من قبول فرمایی یا خیر؟
پیامبر گفت : یا ابالحکم خواسته خود بگوی که من هر چه باشد ان بپذیرم و چه نیکوتر از انکه خواهش عم خود را اجابت کنم.
اباالحکم گفت: خواهش من انست که تو لختی از جای خود برخیزی و بر پای ایستی.
حضرت رسول از جای خود برخاست و در مقابل او بر پای ایستاد
اباالحکم گفت: یا محمد اکنون یک پای خود از زمین برگیر و بر روی دیگر پای خود بایست.
حضرت رسول انچنان کردند و بر یک پای خود ایستادند.
باز اباالحکم گفت: یا محمد اکنون ان پای خود که بر زمین نهاده ای را نیز برای لحظه ای از جای بلند کن.
حضرت رسول گفتند:این کار فقظ از عهده مرغان هوا ساخته اید و من را این کار ممکن نباشد چه اینکه اگر هر دو پای از زمین برگیرم ، به زیر خواهم افتاد و بر زمین در غلظم.
اباالحکم گفت : یا محمد در حالیکه تو از عهده بلند کردن دو پایت از زمین حتی برای یک لحظه ، بر نیایی پس چگونه ادعا میکنی دیشب تا اسمان هفتم عروج کرده ای؟! وقتی تو یک لحظه توان برگرفتن هر دو پایت از زمین را نداری چگونه ما باور کنیم که تو دیشب هر دوپایت را و خودت را از زمین برگرفته و تا اسمان هفتم رفته ای؟! و سپس روی بسوی صحابه کرد و گفت: ای جماعت ابله چگونه شما این دروغهای برادرزاده من را میپذیرد بی انکه به عقل خود رجوع کنید؟! اگر او راست میگوید و دیشب تا اسمان هقتم بالا رفته از وی بخواهید اکنون نیز هر دو پای از زمین برگیرد و نه تا اسمان هفتم بلکه به اندازه یک وجب از زمین بالا رود ، اگر توانست چنین کند سخنش بپذیرید و اگر نتوتنست ، انگاه در صحت عقل خود شک کنید.
با این سخنان شک و تردیدی ضعیف صحابه را فرا گرفت و به پچ پچ افتادند و نگاه های خود را متوجه پیامبر نمودند.
حضرت رسول وقتی اثار شک و تردید را در چهره انها مشاهده کرد دریافت که اگر فی الفور چاره ای نیندیشد کم نباشد که برای اثبات ادعای عروجش به اسمان ، از وی بخواهند برای یک لحضه هر دو پای خود از زمین برگیرد.
لذا حضرت رسول روی به صحابه فرمودند: هرگاه شیطان بخواهد مومنی را از مسیر بهشت خارج کند و او را به مسیر جهنم دراندازد ، ابتدا پرده ای از شک و تردید بر دل و قلب او میپوشاند تا او به سخن خدا و رسولش شک و تردید کند و ایمانش کمرتگ شود و وجودش مستعد برای پذیزش قرمان شیطان شود و هر اینه تا چشم باز کند خود را در میان اتش سوزان جهنم بیابد در حالیکه موکین جهنم مایع متعفنی اغشته از چرک و خون به او میخورانند و او را چنان در اتش بسوزانند که ضجه های دردش از هزار فرسخی شنیده شود و سپس فرمودند بدانید که هرکس حتی به قدر خردلی به سخن خدا و رسولش شک کند جایگاهش در اسفل السافلین است که پایین ترین طبقه جهنم است و سپس از صحابه پرسیدند ایا در میان شما کسی به سخن من شک و تردید دارد؟ همگی گفتند هرگز مباد که کسی از ما کوچکترین تردیدی به سخن رسول خدا کند.
اباالحکم گفت: یا محمد چرا با ترساندن این جماعت از دوزخ ، مانع از تعقل انها میشوی و انها را میفریبی؟
پیامبر از صحابه پرسید: ایا من شما را میترسانم؟ بیدرنگ پاسخ دادند : هرگز
اباالحکم گفت: چرا بجای این سخنان بیهوده یک لحظه هر دو پایت را از زمین برنمیگیری تا من دریابم که تو توان برگرفتن خود از زمین را داری و بدانم که داستان سفرت به معراج ، با توانایی هایت مغایرتی ندارد و باشد که من نیز به تو ایمان اورم؟
پیامبر فرمودند: خداوند به جهت انکه از تو بیزار است گردی بر چشم دل تو افشانده که هیچگاه موفق به یافتن راه درست نشوی تا روز قیامت جزای درد اوری به تو بدهد پس از هم اکنون خود را برای عذاب جهنم اماده کن.
اباالحکم گفت: این سخنان را رها کن ، فقط وقتی که تو خودت اذعان داری اگر هر دوپایت از زمین برگیری همان دم بر زمین خواهی افتاد پس بگو دیشب چگونه تا اسمان هفتم بالا رفتی و بر زمین نیفتادی؟
پیامبر گفت: تو این را نخواهی دانست زیرا تو نادان تر از ان هستی که بتوانی این را درک کنی و سپس روی به صحابه فرمود بخدا هیچکس نادانتر و جاهل تر از ابوالحکم در روی زمین یافت نمیشود و بدانید که سخنان وی نیز جاهلانه ترین سخنانی است که تاکنون کسی بر زبان رانده ، پس لغنت خدا بر او باد و از این پس به جای اباالحکم او را “ابوجهل” بنامید زیرا او پدر جهل و نادانی است. پس لعنت خدا بر ابوجهل باد.
صحابه نیز یکصدا فریاد براوردند : “لعن الله علی ابوجهل….”
ابوجهل نیز در حالیکه سرش را تکان میداد و لیخند تلخی بر لب داشت انجا را ترک کرد. “وسلام علیک رسول الله و لعن الله علی ابوجهل الی یوم القیامه”.
…………………………………………………………………………………
با سلام
من در باره این نوشته چند سوال دارم لطفن پاسخ بدهید
1-ایا این کتاب اخبارالرسول فی مرات العقول در کتابفروشیها یافت میشود یا از کتب ممنوعه میباشد؟در اینصورت چگونه و از کجا من میتوانم این کتاب را تهیه کنم؟
2-همینطور میخواهم از سیدمرتضی و سیدرضی که در مسابل دینی تخصص دارند بپرسم که ایا این داستان ابوجهل که در این کتاب نوشته شده حقیقت دارد یا خیر؟ و اینکه اصلن ایا ابوجهل عموی پیامبر بوده یا نبوده است؟با تشکر از شما.
سید مرتضی! چرا جواب نوری زاد را ندادی؟
یاران به ازجان درود
گرامی نوری زاد نادره دوران درود
خدا وکیل راس حسینی در این وضعیتی که این ابلهان بزرگ برای
مردم ایران ساخته اند درست است بند کردن به حواشی و زوایایی
از 1400 سال قبل ؟البته هرگز این جسارت را نمی کنم که انگیزه
نپرداختن به عمق فاجعه امروز است و انحراف از موضوعاتی که در زیر
چند تایی ذکر می شود.
ا- ترامپ در کیسه را در آخرین ساعات شل می کند آنگاه که وزیر خارجه و
حسن کلید مذاکره کردن را بی عیب و مباح مینامند.(مذاکره شروع شده؟)
2-چندین نفر از مشاهیر درصدد تلقین آنند که هیچ شخص قابلی نیست کو
بتواند به جایگاه ریس جمهور و وزرا ووو تکیه بزند .ماها فقط میتوانیم که سرمان به …..
3- بزرگان لااقل بیش از ده تایشان به غلط گفته اند “این نظام سرنگون
بشو نیست.انگار که صدام وحسنی مبارک و بن علی وقذافی وهیتلر و
میلیونها حیوان از این نوع تا ثانیه های آخر میدانسته اند وخودشان قصد
خودکشی داشته اند .(آن بیت که خمینی در آن کام گرفت/ آهو بچه کرد و
روبه آرام گرفت.
4 اگر این جماعت عبرت نگیر به پوتین دلگرمند تاریخ را ورق بزنند تا دریابند
پوتین(چه درپای سپاهی وچه در راس روسیه ) بازرگانند وپوتینشان را فدای
نعلین نمی کنند.چه زود معامله کنند چه معامله ای که معامله گرند .
————
بهتر نیست هر هفته یک ماده قانون اساسی فعلی را با قوانین چند کشور
چون فرانسه سویس انگلیس وآمریکا مقایسه وبا کمک دوستان جایگزین مورد
موافقت اکثریت قاطع را مشخص نمود.
شاید هم بهتر باشد توصیه ها وسخنان حکومت گران فعلی را نقد کنند آنگاه
که می گویند تحمل کنید تا آمریکا شکست؟؟؟؟ بخورد.لابد از ما وطی ده هزار
سال آینده.
گذشته و حال همین آخوندهای امروزی گواه چگونگی زندگی و طرز فکرشان است٬ این جماعت ساده میزیستند چون امکانش را نداشتند که اشرافی زندگی کنند ولی وقتی این امکان برایشان فراهم شد داریم میبینیم که چگونه غرق در اشرافیت شدند٬ گذشتگان این جماعت هم همین بودند. حسین به جنگ نرفت تا بتواند بعد از قبضه کردن قدرت راه ساده زیستن را در پیش بگیرد٬ امام هشتم هم به درگاه مامون برای ساده زیستن نرفت. حالا اگر عده ای دوست دارند خود و یا مردم را با این حرفها که گذشتگان خوب بودند ساده میزیستند گول بزنند و گذشتگان را مقدس بخوانند انتخاب خودشان است. بنابر این فکر نکنم که امام رضا اگر از مقبره اش بیرون بیاید یقه رییسی آدمکش را بگیرد برعکس دست در همان کاسه ای خواهد برد که رییسی و رییسیها بردند. دست از مقدّس سازی برداریم و تابو سازی نکنیم٬ در چهار دهه گذشته ایرانیان شاهد ظهور دو امام بودند شاید این به مردم ما کمک کند که امامان قبلی را بهتر بشناسند. ما که شاهدان زنده ظهور امام خمینی بودیم امروز میبینیم که هوادارانش چگونه تاریخ را وارونه جلوه میدهند و بر خلاف واقعیت از او چهره ای انسانی و بشر دوست به نمایش میگذارند٬ دو فردای دیگر گروهی همین کار را در مورد خامنه ای خواهند کرد٬ حالا خودتان فکر کنید چقدر از مطالبی که در مورد امامان گذشته گفته میشود میتوانند به واقعیت نزدیک باشند٬ بخصوص وقتی تاریخ زندگیشان توسط پیروانشان نوشته شده باشد.
در پست قبلی دیدم فردی که قوری زاد برای کوچکترین حرف کذایی به وی از علامت //// برایش استفاده می کند، نوشته:
“توهین نکنید،نقد کردن غیر از توهین کردن و عقده خالی کردن است”
من در تعجبم از این افراد خوش چس که اندر احوالات خوش بادِ شکمشان، دائماً نیز بر لب پنجره می نشینند و دیگران را معطر و عطر آگین از بوی خوش چس خویش(ببخشید باد شکم) می کنند!!!
این فرد اولاً معلوم نیست چی می زند که دائماً توهین می کند و به قوری زاد نیز می گوید همه توهین می کنند و اینجا دائماً چس نفسی می کند.
ثانیاً نقد کردن مال زمانه خوش خوشانه وگرنه با این سوسول بازیها نه کاخ آخوندی به زیر می آید و نه کوخی آباد می شود!!! جمع کنید بابا این اد و اطوارها رو!!!
پاسخ
نیما
8:43 ق.ظ / نوامبر 10, 2018
سلام استاد نازنینم . این متن و خودم برای شما نوشتم . نمیدونم خوشتون بیاد یا نه . ممنون که وقت گذاشتین و خوندین . ارادتمند شما ،
از خصوصیات رباعیات خیام :
دارای متنی فلسفی است . یعنی در همان بیت اول حاوی پرسش و یا مطلبی فلسفی بوده و خواننده را به تفکر وا میدارد . خیام محال است پاسخ را با دین و مذهب بدهد .
اصلا اهل پاسخ نیست . به گونه ای راه را باز و هموار میکند که خودتان به پاسخ برسید . بنوعی که خواننده رباعی های او در بیت اول با پرسشی روبروست و به فکر فرو میرود و در بیت دوم خود خواننده به پاسخ میرسد . پاسخی نه از باب آنچه تا کنون در مذهب و دین یافته . پاسخی نو .
او ریاضیدان و منجم است . بی گمان تقویم جلالی اش گویای میزان دقت و توانایی و شناخت او از گیتی است . اما گویی او این جهان را به سان جزایری از نظم در میان اقیانوسی از بی هدفی و بی سرانجامی میداند . حکیم معتقد است در پشت خلقت بشر ، طبیعت و هستی ، عنصر شانس و پوچی قرار دارد و هیچگونه هوشمندی نیست . به این دلیل است که در رباعی هایش ، بارها جهان هستی را “چرخ” و یا “گردون” می نامد . او میخواهد به سرگردانی و بطالت این نظم اشاره نماید .
غم ظریفی در عمق دل خیام و شعر او مستتر است . غمی حاصل از بی هدفی و بی سرانجامی خلقت . غمی ناشی از دانایی او و حاصل ذهن متفکر ریاضی دانی فیلسوف . او دارویی برای این غم ندارد . شراب را تنها به عنوان مسکن میخورد تا آنجا که بیهوش گردد و از غم رها . شراب او شراب شاهد و شادی و بهار نیست . می او می تلخی ست که تنها مسکن رهایی بخش خیام از دست غم گردون بی هدف میباشد .
پس از او بسیاری به اندیشه خیام راه یافتند و در اشعار بسیاری میتوان اشاراتی به اثرات اندیشه خیام کرد . اما هیچکس را یارای اینگونه صریح گفتن نبوده است .
او شعر میگوید . اما شاعر نیست . میداند طبع شنونده اش اینگونه می طلبد . رباعی میگوید . چون کوتاه است و مختصر . مردم کوچه و بازار میتوانند به راحتی آن را از بر کنند . پس می ماند و ماندگار میشود .
شگفت اینجاست که در رباعی های خیام ، هیچ اثری از هیچ صنعت ادبی نمیتوان یافت .
او صریح ، مختصر و بی پیرایه ، ما را به تفکر میخواند .
———-
نیمای گرامی
من بعید می دانم نگاه خیام به هستی، الابختکی و همینجوری و شانسی بوده باشد. هر چرخی که می چرخد، حتما عاملی و دلیلی با خود دارد. چه برسد به چرخ گردون با میلیاردها کهکشان و….!
با احترام
………………….
درود بر نیمای گرامی منهم درست به این اندیشیده ام و بهمین دلیل خیام را نابغه ایی میدانم که قبل از همه دست آوردهای مدرن درست به همان رسیده که دانش امروز رسیده و وجود هستی را از وجود خالق و یا سازنده ایی بی نیاز دانسته! بله جناب نوریزاد تمام عالم هستی آلا بختکی بوجود آمده درست بهمان دلیل که اگر پدر و مادر من و شما و سید مرتضی //// در همان آن با هم آمیزش نمی کردند که کردند و نتیجه اش من و شما و /// بنام سید مرتضی شد موجودات دیگری و شاید هیچ موجودی پدید نمی آمد! آره دوست ارجمند کل هستی برا اثر یک تصادف است و اسلام و ادیان و خدا همه //// هستند که بشر ساخته و خود را سر کار گذاشته!
حسینی پناه
9:57 ق.ظ / نوامبر 10, 2018
سلام آقای نوری زاد
شما در برهه ای خالی از عقلانیت برای سیستم حاکم نوشتید… ما با این دوره کاری نداریم، شما فاصله گرفتید و مسیر دیگری را انتخاب کردید و بهای انتخاب خود را هم داده و می دهید. ولی امروز چه می کنید؟ انتخاب های امروز شما هم همچنان همان تهی بودن عقلانیت را همراه خود دارد، منتهی در مسیر تفریط… شما همچنان بدون شناخت کلیت جامعه دست به قلم می برید، اگر روزی حرف هایی می زدید که فقط به دل سردمداران حکومت خوش می آمد، امروز هم فقط حرف هایی می زنید که به دل متنفران از حکومت خوش می آید، مسیر قبلی شما و مسیر جدیدتان هیچ کدام نشانی از رشد عقلانیت جامعه در خود ندارد، و تنها در هر دو مسیر شما نفرت را انباشته می کنید.
من از دنبال کردن شما دست می کشم و تنها برایتان آرزوی کمتر شدن کینه های شخصیتان را دارم. چون چنین حرف هایی هر چند ظاهری مردمی دارند، ولی مطمئنا از دهان شخصی بیرون می آیند که وسعت دید بلند و مردمی ندارد، شخصی که جهانش به اندازه ی طرف داران و تایید کنندگانش است.
ولی این نصیحت را از یک جوان در همین جامعه بپذیرید، که بسیجی ها و ملا ها و آخوند ها و سپاهی ها و مجلسی ها و طرف داران نظام هم ایرانی هستند و بخش زیادی از جامعه را تشکیل می دهند، “مردم” تنها کسانی نیستند که شما آن ها را تایید کنید، “مردم ایران” مجموعه ای از زندانی ها و زندان بان ها هستند، و در اتحاد این دو ایران معنا پیدا می کند و می تواند رشد کند. نه با شعله ور کردن هر چه بیشتر آتش خشم و کینه بین گروه های مختلف، کاری که رسانه های خارجی هر روز در حال انجام این وظیفه هستند.
و این عمل نیاز به شناختی “عمیق” و “همدلانه” با اقشار مختلف جامعه دارد…
برایتان آرزوی روزهای بهتری دارم…
—————–
درود محمود گرامی.
سپاس از پند و اندرزتان. و از ادب تان. تلاش می کنم بهتر و بهتر باشم. کاش اما یکی از نوشته های مرا نقد می کردی و بشکل کلی نظر نمی دادی. این به انصاف نزدیک تر نیست؟
سپاس از محبت شما
………………
ای //////////// با او اسمی که انتخاب کردی. ای من /////////////////////////////////// و او دینی و باوری که امثال توداری. آخه /// جان کی گفته که سپاهی و بسیجی که پول ////////////////////////// هموطن خود را می کشند ایرانیند. ////////////////////////////////////////////و سید مرتضی که از تو پشتیبانی می کند. آخه ////////////// تو از اینکه یک ///// ایران ستیز از تو در این سایت حمایت می کند شرم نداری؟ با کدام رو تو بسیخی و سپاهی را ایرانی میدانی در صورتیکه 40 سال چیزی جز جنایت و ایران ستیزی از این اراذل و اوباش ایران ستیز ندیده ایی؟ ////////////////////////////////////////
آنهائیکه سگ در خانه دارند میدانند که در طول روز چند بارباید با سگ ملوس خودشان بیرون بروند تا او دستشویی کند . سگها مثل بعضی آدم ها شامه خیلی قوی ای دارند . هر جا که بوئی ناشی از گذر سگی دیگر احساس کنند که در همانجا قطره فشانی کرده قبلا , در همان جا لنگ را بالامیبرند و چند قطره میافشاند و به این ترتیب ” منم منم ” میکنند . انسان ها هم در واقع به نوعی همین کار را میکنند با این تفاوت که به جای شاشیدن متوصل به ر….ن میشوند . ما نگران این هستیم که یکی از دوستان سایت در اثر افراط در ر….ن دچار مشکل کم بود مدفوع شوند و کارش بکشد به دوا دکتر . عزیز جان کم بر…ن برای سلامتت خوب نیست .
جسی!!!!
فکر کنم حالا فقط خود خرتی که فکر میکنی کسی نمی فهمه این نوشته ها مال توهه.پس چه ایرادی داره شکسپیرجان که به نام همون جسی شکسپیر فحاشی کنی.لابد فکر کردی جسی خیلی برند فرهیخته و نابیه میخوای اینجوری حفظش کنی جسی بلا؟!!من از این مزدک خوشم نمیاد ولی //// شرف داره به امثال تو.
پاسخ
اشکان
9:29 ب.ظ / نوامبر 10, 2018
نوری زاد عزیزم
در پاسخ به سید مرتضی می گویم:
همین که این روحانی مجتهد با این ادبیات جواب من رو داد, پس من در مسیر درستی قرار دارم.
روح زنده یاد احمد کسروی شاد واقعا این جماعت شیعه رو خوب شناخت.
جواب کسروی رو با سلاخی کردن دادن. ذات اسلام خونریزی و عدم استدلال هستش
راستی
استاد عزیزم امروز در راه بودم نرسیدم که برنامه تفسیر خبر رو ببینم ولی فردا ساعت 2:30 ظهر حتما تکرارش رو میبینم.
مثل همیشه دوستتان دارم
استاد نازنیم یه سوال دارم
البته از مقام آیت الله نوری زاد جواب من رو بدهید:
هر جا که اسلام هست جنایت و آدم کشی و دزدی غارت هست.
ولی آقایان میگن این اسلام واقعی نیست و اسلام واقعی خیلی خوبه
شما به تمام کشورهای اسلامی نگاه کنید
نیجریه, ایران, یمن, عربستان, سودان و…..
در همه این کشورها سلاخی کردن انسان به بردگی کشیدن انسان دزدی ها بی عدالتی ها جواب هر اعتراض و انتقادی رو با مشت دادن هست
پس اگه اسلام این نیست, اسلام جن هست که من نمیتونم ببینمش؟؟؟
………………..
اشکان گرامی اگر روایت سنتی از اسلام را باور کنیم اسلام از اول با دروغ و دزدی و کشت و کشتار و خدعه و تجاوز به عرب و بعد به سایر بلاد غیره عرب انهم جهت دزدی و غارتگری و برده و کنیز گیری .
سلام و درود
توسعه بینظیر اقتصادی و زیر ساختار ارتباطی اتوبانی چند خطی امن و فناوری حمل و نقل ماشینی کالا در غرب کشور به شرح ساده تصویر در طی یک صد سال کشف و بهره وری از عایدی ذخائر سرشار نفت و گاز کشور.
ارتقاع کیفیت سبک معأش و میزان سلامتی و ایمنی حیات شهروندان نیز به وضوح در تصویر بروز پیداست و این فواید و دست آورد ها قطعا موجب مسرت و مفرح اهالی و مایه مباهات دولت انقلابی و حامی مستضعفین پیروان راستین حکومت عدل الهی و علوی گشته و جایگاه خصوصی و بلند مرتبه آنها را در بهشت موعود نزد سایر اولیا الهی تضمین میکند.
چناچه کولبرم محترم و زحمتکش بی جهت یا با جهت مورد ظن نیروهای مسلح مرزبانی قرار بگیرند از آنها به عنوان قاچاقچی یا هدف متحرک برای تیر اندازی با گلولههای داغ سربی استقبال میکنند.
کولبران عمرتان دراز تر از عمر نظام برده داری شاهی و شیعه باد؛ شما که خیری از شاه و شیخ و مفتی و محتسب، مالک و تیول دار و رانت خواران سرمایه خوار ندیدید.
جناب نوری زاد
سلام
گذشته از تأیید سخنان شما، عارضم که:
شما باز صورت مسئله را ندیدید!… مشکل اصلی خود ما مردم هستیم؛ اعتقادات ما مردم بر مبنای تجسّم است. شاید نه 100 درصد که بسیار بیشتر، هزینه ی مرمت و زیبا سازی و اشرافی سازی این بناها، به عهده ی مردم بوده و باقی مانده هم به جیب آقایان سرازیر شده!
وقتی که ما مردم از این بت سازی ها و نماد سازی ها استقبال میکنیم؛ عقل سلیمِ فرصت طلب و منفعت طلبِ حاکمان! حکم میکند که چه؟… که همه جوره هیزم این تنور بت پرستی را محیا سازند!
مشکل، یک مشکل اساسی ست که ریشه در تاریخ دارد و نژاد ما!
آیا تا کنون متوجه شباهتها، بین مذهب شیعه و دین هندو، شده اید؟
یکی از مهمترین شباهت ها در تعداد زیاد خدایان است! فقط در هندوستان این خدایان را با عنوان “خدا” میشناسند و در ایران با عنوان “امام”، “معصوم” و… و همه اش بر میگردد به اشتراکات تاریخی و فرهنگی بین دو ملت.
ما ایرانیان و به شکل خاص شیعیان و همچنین هندوها، بسیار دوستار ساختن حرم و بارگاه و بتکده هستیم و تمایل شدیدی داریم که چندین نماد را پرستش کنیم؛ به مظاهر مادی و قابل لمسِ خداوند محتاجیم. هرچند سایر ادیان هم کمابیش اینگونه هستند ولی ما شیعیان و هندوها بسیار افراطی هستیم.
خدای عدالت علی ست، خدای ایثار حسین است، خدای صلح حسن است، خدای غریبان رضاست، خدای حبس کشیده ها موسی کاظم است، و …و به همین شکل، خدایان هندو مانند ویشنو، شیوا، کالی، کریشنا و …
پس مشکل اصلی استقبال اکثریت مردم از مظاهر مادی خداوند و زیر مجموعه ی او یعنی امامان و معصومان و …میباشد.
حالا هر چه مردم فقیرتر و نادان تر باشند، میزان و شدت و حرارت استقبال نیز بیشتر است و البته بازار حاکمان هم گرم تر!
وقتی میلیونها نفر به زیارت این اماکن میروند، باید این اماکن هر سال بر شوکت و عظمت خود بیافزایند تا چیزی برای زیارت کردن باشد. مگر مردم حس و حال دارند که بروند سر یک گور خاکی و بی آلایش !؟
خدایان، پیامبران، امامان، معصومین و … همگی متعلق به مردم هستند و از همان زمان که مردم بی چون و چرا رو به سوی آنها آوردند و به آنها لبیک گفتند و ازآنها اطاعت کردند، درست از همان زمان دیگر از خود اختیاری ندارند! و این امتیازی بود که مردم بابت اطاعت خود خواستار آن بودند و گرفتند!
مردم دوست دارند خدایان را، پیامبران را، امامان را و … همانگونه که دلبخواه خودشان است بزک دوزک کنند و هر چه این ظاهر با شکوه تر باشد به آنها آرامش خاطربیشتری میدهد و آنها را مطیع تر میکند و البته رقابت بین پیروان خدایان متفاوت هم بی تأثیر نیست و هر طرف سعی دارد که بر دیگری پیشی بگیرد.
در این دنیا خدایان و قدیسانِ بی بارگاه یا بی جا و مکان، در اقّلیت و ناچیز هستند و همینگونه است پیروانشان! حتی خدای لا مکان مسلمانان هم در جایی به نام کعبه نماد ظاهری پیدا میکند و مسکن میگزیند!
از ابتدای تاریخ و از دوران بت پرستی، همینگونه بوده و تا امروز هم ادامه دارد. فقط نام ها، عنوان ها، نمادها، دکوراسیون و آداب و روش ها تغییر کرده، وگر نه در اصل همه یکی هستند… آثار بجا مانده در مصر و یونان و بابل و ایران و تمام خاورمیانه و هند و چین و آمریکا و دیگر نقاط جهان، خود گواهی میدهد که مردم جذب شکوه و عظمت ظاهری میشوند! تفاوت نمیکند به چه بهانه و با چه نامی باشد، فقط کافیست با شکوه باشد.
هر چه نماد ظاهری خدایان و قدیسین با شکوه تر باشد، بندگان بیشتری را هم جذب خود میکند.
حال شما هر چه بگویید و هر چه تلاش کنید ثمری نخواهد داشت؛ با پیشرفت تکنولوژی و بکار گیری آن در صنعت بارگاه و مقبره سازی، بر شکوه این اماکن و مظاهر ظاهری خداوند افزوده خواهد شد.
حتی خود شما هم، حسی متفاوت دارید و ظاهری متفاوت، زمانی که به زیارت یک بارگاه با شکوه بروید تا زمانی که به یک گور خاکی و ساده خیره شوید!
ختم کلام:
این شلم شوربا یک فعلی ست که فاعلش خود ما هستیم. خدایان، پیامبران و امامان هیچ اختیاری ندارند و همه را در همان ابتدای ادعای خویش به مردم واگذار کرده اند.
آقا چقدر بخیل هستی! بگذار مردم هر جوری عشقشون میکشه با خدا و پیامبر و امامان حال کنند! دوست دارن پولشون رو خرج ساختن بارگاه و زیارت گاه کنن و کیفش رو ببرن… تو رو سَن نه! (شوخی)
انسان ناخودآگاه سر تعظیم در برابر عظمت و شکوه ظاهری فرود می آورد! و چه بهتر که این شکوه ظاهری بنام خدایی، پیامبری یا امامی باشد و یادآور بندگی و حقارت انسان!
—————–
درود آنارشیست گرامی
در پایان این نوشته آورده اید: ….آقا چقدر بخیل هستی! بگذار مردم هر جوری عشقشون میکشه با خدا و پیامبر و امامان حال کنند!…
بله، من به این سخن شما باور دارم. که مردمان را با هرجور عشق و حال شان آرام بگذاریم. مردم بله، اما من شخصا اصرار به این دارم که تا زنده ام، کاسبکارانی را که از همین عشق و حال مردم نان می خورند و تا می توانند بر طبل خرافه می کوبند، و همزمان سخن از خرد و شعور و تفکر می رانند، مفتضح کنم. بقدر خودم. تنهایی. یکبار یکی به من گفت: تو با این تنهایی بجایی نمی رسی. به وی گفتم: چرا می رسم. اقلش این است که بخودم می گویم: تو نخواستی که بی شعور باشی. و این، خودش دستاوردی ست بزرگ.
با احترام و سپاس
.
همه کاسه کوزه ها را هم سر مردم نمی توان شکست. این یعنی ساده کردن موضوع و برخورد عامیانه با دین و فرهنگ و توجیه کردن جنایات قدرتمندان متکی به دین یا دینداران. مگر در غرب مردم خرافی نیستند؟ سیستم فکری حاکمیت در فرهنگ عمومی تاثیر بسیار و تعیین کننده دارد. در ایران در طول تاریخ حاکمیت چه در قبل و چه در بعد از اسلام یا متکی بر خرافات و باور دینی بوده و یا دردست دینداران. مردم همیشه رعیتی دانسته شده اند که باید تو سرشون کوفت و به خرافات عادتشون داد. مجموعه ایی از ترس و فریب و بریدن تماس آگاهان و مصلحان جامعه از مردم و نابود کردنشان و سرکوب دانش و خرد ورزی و سرگرم کردن مردم به جنگها و درگیریهای قوم و قبیله ایی و دینی … در درازای تاریخ مردم را از قدرت تفکر باز داشته اند و چنین مردمی براحتی طعمه های خوبی در دست مشتی شیاد و انگل در جامعه هستند. غرب بخوبی از قدرت تخریبی جهل و خرافات در جامعه آگاه شد و با برخورد با دین و قدرت کلیسا از یک طرف و به حاشیه راندن باور دینی و از قدرت انداختن و یا محدود کردن نیروهای قدرتمند در جامعه و جلوگیری از تمرکز قدرت در دست گروه و یا حزب خاصی و رواج دانش و آگاهی و اجباری کردن دانش آموزی و دانش پروری و تشویق و گسترش جامعه مدنی و برپایی سیستمی سکولار و دمکراتیک و بیرون کردن دین و باور و ایدیولوژی از قدرت و قوانین مردم بطور اتوماتیک به حقوق طبیعی خود بعنوان یک فرد و انسان آگاه شدند. در چنین جوامعی با وجود خرافات بسیار ولی مردم اول به فکر نان و مسکن و کار و روابط عادی زندگی خود هستند و چهت گیری سیاسی شان هم درست بهمین دلیل و در همین چهت است تا دل در گرو خرافات دینی و غرق شدن در عرفان و مزخرفاتی از این دست. شما در هیچ نشریه برنامه و یا نوشته و گفتار و دیالوگ و یا برنامه رادیویی و یا در تلویزیون… روزانه چه سیاسی و چه اچتماعی واقتصادی و فرهنگی …در غرب نمی بینید که چیزی با نام خدا و یا موضوعات دینی شروع شود مگر اینکه آن بحث و یا موضوع مربوط به باور دینی باشد. بهمین دلیل نقش دین و باور دینی در چوامع غرب و متمدن بشدت کمرنگ شده. بنابراین نقش حاکمیت در تربیت فکری انسانها در جوامع تعیین کننده است و بهمین راحتی و ساده گی نمی توان برای نادیده گرفتن نقش حاکمیت در بزوال و انحراف فکری کشاندن توده مردم بر سر مردم کوفت هر چند که نمی توان نقش مردم در بوجود آمدن اوضاع کنونی را کاملا نادیده گرفت اما عمده کردن نقش مردم درست نیست. نقش حاکمیت در فرهنگ سازی بعلت امکانات وسیع تعیین کننده است.
———-
یک شوخی!
مزدک، می میری اگر که هماره همینجوری بنویسی؟
با پوزش
لطفا همینجوری بنویسید.
با منطقی که در حواشی نقد و ابراز نظر، در دسترس همگان است اما شوربختا که جمعی بنا بر فحاشی و هوچیگری و .. دارند.
سپاس
عملکرد حاکمیت و قوانین حکومت هر کشوری را مردم پشتیبانی و یا نفی میکنند. تا حمایت مردم نباشد, حکومت هیچ کاری را پیش نخواهد برد. فراموش نکنیم که نوع حکومت و قوانین را مردم تعیین و تأیید میکنند. در ایران اکثریت هنوز خواهان بارگاه و زیارتگاه هستند آنهم از نوع با شکوهش!
پس خواسته ی مردم نقش محوری در اعمال سیاست های حکومت دارد.اگر مردم نمادهای ظاهری دین و مذهب و خدا را نخواهند و برایش هزینه نکنند دیگر حکومت پیگیری نمیکند.
این حرفها هم هرچند الفاظ چنگکی توش نیست ولی خوب یک مرتبه ای از خُماری توش هست! مشکل مزدک شما این نیست که می میره اینطور باشه یا نمی میره،مشکل میزان خَمّاری و درجه خُماري ناشی از شامپاین و عرق سگی و ویسکیه!
ممّد آقا! لطفا بمن ایراد نگیر،اینهمه این مزدک شما بمن و عقائد و وابستگی هام فحش میده،اجازه بده یکبار هم یک نیشتر نوش جان کنه!
برای سید مرتضی
9:36 ب.ظ / نوامبر 10, 2018
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم
«بچهها ما وارث اسمهای بزرگی هستیم، وارث اسمهای بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلبهای بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچهها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه میدهیم.»
– پوراندرجانی در مراسم فارغالتحصیلی
نام رامین پوراندرجانی با فاجعهی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.
رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.
جسد این پزشک بدون اینکه به خانوادهاش اجازهی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد.
———
دوست گرامی
بار دیگر اگر بخواهید با اسم دیگران طنز یا کنایه فراهم آورید، کامنت شما حذف می شود.
……………..
برای سید مرتضی گرامی
حیف از تو که نام ///////////////////////////// را انتخاب می کنی. هموطن نام چنین عناصری اصلا زیبنده انسانی چون شما نیست.
کار بسیار شایسته ایی کردید که از پزشک جوانی که در گمنامی و تنهایی خودکشی کرده شد نام بردید. از دیدن نام و عکس این پزشک جوان و متعهد و ایران و انساندوست قلبم بدرد می اید.40 سال کشت و کشتار و دزدی و جنایت و تجاوز و شکنجه و بی ناموسی و پستی و کینه توزی و ایران و انسان و تمدن ستیزی مشتی اراذل اشغالگر را هموطن باید جوابی باشد.اولین جوابش ////////////////////// است! هموطن آنچه را که بوی اسلام می دهد از زبان و زندگیت بیرون کن! این نه خرجی دارد و نه خطری !
هر نهادی که از مالیات معاف باشد باید زمینه و ریشه فساد دزدی های اموال و ثروت کشور دانست
▫️سازمان امور مالیاتی کشور، بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی که مشمول مالیات نیستند، را اعلام کرد؛
۱- بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی
۲- کمیته امداد امام خمینی (ره)
۳- سازمان تبلیغات اسلامی
۴- دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
۵- بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
۶- بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
۷- ستاد اجرایی فرمان امام خمینی(ره)
۸- مرکز خدمات حوزههای علمیه
۹- موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
۱۰- جامعه المصطفی (ص) العالمیه /فارس
تمامی این نهادها اعضایشان توسط رهبری ایران انتخاب می شوند. یعنی زیر نظر رهبرند.
حال باید دید چرا در وضعییت کنونی که ایران به مالیات احتیاج دارد این نهادهای زیر فرمان رهبری رسما از مالیات معاف شده اند؟
۱- دلیل نیز حساب پس ندادن و دزدی های بیشتراموال مردم
۲- ایجاد ثبات در بین طلاب و رانت خواران نظام
۳- استحکام قدرت خامنه ای
هزینه این نهادها از کجا تامین می شود نیز نامشخص است. نهادی که مالیات نمی پردازد صوری وجود دارد و احتیاجی به حساب پس دادن ندارد.
ولایت فقیه مجموعه ای از ام الفسادهاست که هر چه بیشترعمرش ادامه می یابد تعفنش نیز بیشتر می شود. …
————
البته در این فهرست، به تعمد، اسم آستان قدس رضوی نیامده. اینجا، ام الفسادی ست عمیق و وسیع و عظیم و البته رجیم.
.
ببخشید،نعریدن های شلم شوربا!
این کامنت کوتاه،دنباله کامنت اصلی بود که در مورد مالیات هم توضیح داده بودم.معلوم نیست چرا کامنت اصلی را منعکس نکردید و کامنت دنباله را منتشر کردید.
معافیت های مالیاتی
ماده ۲ :اشخاص زیر مشمول پرداخت مالیاتهای موضوع این قانون نیستند:
۱ – وزارتخانهها و موسسات دولتی
۲ -دستگاههایی كه بودجه آنها وسیله دولت تامین میشود
۳ – شهرداریها
۴ – بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی دارای مجوز فعالیت از حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری
تبصره۱- شركتهایی كه تمام یا قسمتی از سرمایه آنها متعلق به اشخاص و موسسههای مذكور در بندهای فوق باشد، سهم درآمد یا سود آنها مشمول حكم این ماده نخواهد بود. حكم این تبصره مانع استفاده شركتهای مزبور از فعالیتهای مقرر در این قانون، حسب مورد نیست.
تبصره۲- درآمدهای حاصل از فعالیتهای اقتصادی از قبیل فعالیتهای صنعتی، معدنی، تجاری، خدماتی و سایر فعالیتهای تولیدی برای اشخاص موضوع این ماده كه به نحوی غیر از طریق شركت نیز تحصیل میشود، در هر مورد به طور جداگانه به نرخ مذكور در ماده (۱۰۵) این قانون مشمول مالیات خواهد بود. مسئولان اداره امور در این گونه موارد نسبت به سهم فعالیت مذكور مكلف به انجام دادن تكالیف مربوط طبق مقررات این قانون خواهند بود. در غیر اینصورت نسبت به پرداخت مالیات متعلق با مودی مسئولیت تضامنی خواهند داشت..
http://www.eata.ir/fa/rules/506
—
«فعالیتهای اقتصادی نهادها و بنیادها مشمول مالیات است»
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-46243743?maca=per-rss-per_politik-4076-xml-mrss
—-
فعالیتهای اقتصادی نهادها و بنیادها از مالیات معاف نیستند
https://www.isna.ir/news/97081909003/
—
فعالیتهای اقتصادی نهادها و بنیادها از مالیات معاف نیستند
http://www.ibena.ir/news/93487/
—
سازمان مالیاتی نهادهای معاف از مالیات را اعلام کرد
http://www.asriran.com/fa/news/639606/
—
وقتی ناآگاهی از قانون با غرض ورزی عجین شده باشد نتیجه آن همین “نعریدن”های خودنمایانه خواهد بود.
درست می فرمایید ،گرفتن آستان قدس رضوی و حوزه ها از ملایان به معنای قطع سراژدهای فاسد ولایت فقیه ا ست.
نوریزاد گرامی تو هم بنوعی داری بر خریت ما می افزایی عزیز! دوست ارجمند رضا مگر برای///// بر گرده ما ایرانیان سوار نشد؟ تازه بقیه رهبران و امامان مسلمین آیا جز مشتی ////////////////////////////////////////////// حتی توانایی جلو گیری از شهوت خود در مقابل شیرخوارگان نداشتند بودن؟ پس اون و اونها هم //////////////////////////////////////// مثل همین اراذل و اوباش و اشغالگر بوده عریز! ما ایرانیان باید یک بار برای همیشه به هر چه اسلام و باور اسلامی است ب..م! و خودمونو از این لجنزار نکبت و بدبختی و بی شعوری و برده گی و بی هویتی نجات دهیم عزیز! شترسواری دولا دولا نمیشه!
—————
مزدک گرامی
من در این مدت، حریف کینه های غلیظ شما نشدم. بارها برایتان نوشتم که: خودتان را مردم ایران ندانید. و آرزوهای فردی اتان را آرزوهای مردم ندانید. مردم در هرکجا به باوری دلخوش اند. از مردم نخواهید که خودشان را با شاقول فهم شما همسنگ کنند. اسلام آنسوتر از نفرت شما، تا قیام قیامت خواهد ماند. مثل سایر باورها. اکنون در آمریکا و اروپا، دهها میلیون مسلمان دارند بی هیچ گزندی و تندروی و رفتار ناجوری در آرامش زندگی می کنند. همین رویه را باید در مدار خواست خود قرار دهیم. که یعنی : هر باوری که می خواهی داشته باش، اما، زیر چتر قانون. مذهبی که از دایره ی قدرت بدور افتد، چرا باید ترس آور باشد؟ می خواهد با جهالت فرقش را با قمه بشکافد، بگذار بشکافد. می خواهد خودش را گل مالی کند، خب بکند.
با احترام
.
با سلام به نوریزاد
شما مطمئنی که امام رضا این را میگوید ؟ با توجه به آنچه که تاریخ در باره او میگوید بیشتر به حقیت نزدیک است که بگوید : ” فورا دستور بده تمام نقره کاری ها بشوند طلا کاری و سنگها را هم بده از ایتالیا بیاورند و عوض کن و چاکران را هم دو برابر کن . تو ما را دست کم گرفته ای ؟ نمیدانی که در زمان خودمان ولیعهد بودیم و چه برو بیایی داشتیم ؟ ”
برادر نوریزاد همین داستانها را برای این امامانتان ساختید و به خورد عوام دادید که کار به این جا کشید دیگر . امامان ” عادل ؟؟؟؟” , امامان ” ظلم ستیز ؟؟؟؟؟؟؟” , امامان ” مظلوم “( تازه به ما چه ؟) , امامان قانع به یک زن ( کدامشان ؟؟؟؟) , امامان ……. آقا جان دست از این داستان ها و دین و مذهب بر دارید و به مسائل روزتان , به روزگار سختی که به سمتش میرویم بپردازید .امام رضا , حسن و حسین و … را به مردگان واگذارید که به همان ها تعلق دارند .
در ضمن این بنا ها در همه جا باعظمت ساخته شده اند برای تداعی این امر که فرد مدفون در آنها جلیل لاقدر بوده نه مثل زیارت کنندگان قبرش بی سر و پا . نتیجه آن که “خادمان” آن اماکن ( کلاهبردار های حرفه ای ) هم میشوند افرادی جلیل القدر و سوار بر مردم عامی و آن ها را می دوشند یک عمر.
سید مرتضی معذرت میخواهم ولی چاره ای نیست باید حقیقت را گفت !
————-
درود نازنین
می فرمایید با اعتنا به مسائل روز، من، ول کنم این موضوعات را. بله؟ خب من اگر ول کنم، این خودش ول نمی کند. یعنی وقتی طرف، با اعتنا به همین خزعبلات، کاروان مدافعین حرم راه می اندازد و بعد از کلی خرابگری و ویرانگری و ریختن پول مردم ایران بر سر سوریه و لبنان و به کشتن دادن عزیزان ما، دست از پا درازتر بر می گردد و البته طلبکار، خب، من چگونه ولش کنم؟ مگر نه این که همین اکنون، میلیاردها پول مردم روانه ی سوریه و عراق می شود برای ساخت همین گنبدهای طلا و نقره و … ؟ و اما مگر نه این که در فردا روزی، از خاکستر همین فضاحت های مذهبی، مردمان سوریه از ما مردم ایران به مجامع بین المللی شکایت خواهند برد و علیه ما ادعای غرامت خواهند کرد؟ گمان می کنید در آنروز، همین ملایان، ابراز شرم می کنند از این که نسل های به دنیا نیامده ی ما را نیز بدهکار ناجوانمردی ها و بی خردی های خویش کرده اند؟ حتما در آن روز، وقیحانه و طلبکارانه سخن از دشمنی استکبار جهانی خواهند راند. خودتان ببینید، من اگر ول کنم، طرف بیخ گلوی مرا گرفته و ول نمی کند.
با احترام
.
نه رستمی آید، نه مهدی، یا که کاوه
این گفتهها پوچاند و بس بیجا و یاوه
رستم تویی، مهدی تویی، کاوه تو هستی
گر جز به خود امید بندی بت پرستی
نیرنگها کردند و ما را رنگ کردند
افیون به ما دادند و ما را منگ کردند
یکتا خدا، یکتا پیامبر، آفریدند
ما را نخست ترساندن و زآن پس خریدند
شد زنده خوار و گشت والا مرده در گور
نادان توانمنداست، و دانا بی زر و زور
بیدار شو باور مکن گفتار دین را
آباد کن شهر و ستایش کن زمین را
در آسمان نه هست فرشته نه خدایی
در پی نباش تا آیدت مشگل گشایی
گر چارهای باشد تو تنها چاره سازی
هشدار خود را زیر دست و دون نسازی
در این جهان بالاترین و برترینی
این یاوه است ملا بگوید کمترینی
ملا نخست خوارت کند در پیش الله
گوید: گنه کاری بگو استغفرالله
گوید گنهکاری، بدی، پستی، پلیدی
توبه نما، تو بندهای ، عبدی، عبیدی
چون باورت این شد که خوارو بنده هستی
پالان نهد پشتت که تو زیبنده هستی
ملا خدا را ساخته تا سود گیرد
افیون دین آورده است تا دود گیرد
هشیار شو، پرسش نما، چون و چرا کن
با عقل و با اندیشه نیک از بد جدا کن
بر باد دادند زندگی ها و زمان را
کشتند زن و کودک و هم پیر و جوان را
با نام اله بس جنایتها نمودند
در پوشش دین بس خیانتها نمودند
نابود شد سوریه و لبنان، یمن نیز
صد سال عقب رفته عراق و هم وطن نیز
این دین به جز بدبختی و ذلت چه آورد
سوغات او خون بود، و نابودی رهآورد
ای مسلمین! دین را رها، آزاد گردید
در غیر این صورت همه برباد گردید
———–
درود دوست گرامی
کمی اگر به “وزن” شعرتان بها می دادید، بد نمی شد ها؟
سپاس
خدا رحمت کنه مرحوم استاد و فقیه عالیقدر ملّا و با سواد و در عین حال شوخ و بذله گوی ما یعنی آیت الله العظمی منتظری طاب ثراه را،ایشان گاهی وسط بحث شوخی می کرد و با جمله “اِ جُك فور يو”برای ما شاگردان خود لطیفه و جک تعریف می کرد و فضا را از خستگی بحث ها عوض می کرد خصوصا در بحث های خصوصی مثل نهج البلاغه و شرح و توضیح اصول کافی،یادمه ایشان می گفت :”بعضی شعر میگن،برخی هم مِعر میگن! اما من دارم براتون فقه میگم که نه شعره نه معره! پس برف انباری درس نخونین!”
خدایش رحمت کند و درجاتش را در اعلی علیّیّن بیفزاید که عالم وارسته و فقیه و ملّای حقیقتا با سواد و پخته ای بود.
حالا بقول ایشان،برخی مایلند جفنگیات دین ستیزانه خود را شعر بنمایند در حالیکه معر هم نیست!
ها ها ها ها ها! چقدر خندیدم.خدا خیرت بده آخوند ملای وارسته.چهل ساله همینجوری شیخکم الاستادکم و مرحومنا امامنا تفخیذکم مملکت رو به قهقرا بردن و شمام خندیدی به ریش ملت.خوب شد این مزه رو ریختی مام یه خورده خندیدیم.ها ها ها!