یک: آل کاپون، به “صورت زخمی” معروف بود. در نوجوانی به صورتش زخمی نشسته بود از یک درگیریِ. چهل و چهار سال بیشتر عمر نکرد اما همین صورت زخمی، در میانِ جور بجور خلافکاران آمریکایی، برندی شد بی مانند. شگردش، چربکاری بود. چرب کاری از یک سو و ترساندن از دیگر سوی. برای چه؟ برای ربودنِ هر آنچیزی که در میانه ی ترس و چربی خانه کرده است! سبیل بسیاری را چرب کرده بود. از قاضی تا پلیس تا شهردار تا حتی رفتگران شیکاگو. آدم و اسلحه هم که زیاد داشت. غارت، مگر به چیز دیگری محتاج است؟ صورت زخمی با همین دو بازوی ستبرش غارت می کرد. سالها.
دو: صورت زخمی، در ده سالی که در اوج بود، آنقدر از رقیب و مقیب و مردم کشت و کشت و کشت تا رسید به جایگاه رفیع گانگستری. استادی اش هم در این بود که هیچ ردی از خودش بجای نمی نهاد. یعنی آدم می کشت و می دزدید و قاچاق می کرد و رشوه می داد بی هیچ ردی. و همین، راز که نه، شگردِ بزرگِ حرفه ای اش بود. یعنی همه جا بود و جایی نبود. آدم کشته بود و نکشته بود. قاچاق کرده بود و نکرده بود. رشوه داده بود و نداده بود. جوری که وی توانست در همین ده سال، برترین برند گانگستری جهان را برای خود بلوکه کند. کارش چه بود مگر؟ قاچاق مشروبات الکلی و اداره ی قمارخانه ها و اینجورکارها. خب این ها مگر نه این که برای خودش کاری بوده؟ بله، همین را بگو! آل کاپون مالیات را قبول نداشت! خب نداشته باشد. اساساً آنانی که مالیات نمی پردازند، یا به هر جوری خود را از پرداخت مالیات معاف می کنند، یک تفاوت های ماهوی با سایرین دارند. یک جور جَنمِ ویژه دارند. ژنِ شان لابد به دوردست های “از ما بهترانی” تن می ساید. مالیات را آدم های ببو و آنکادره می پردازند، نه صورت زخمی ها.
سه: عجبا که آمریکایی های نمک نشناس، و آنانی که سبیل شان چرب نشده بود، یا بهتر بگویم: آنانی که نخواسته بودند سبیل شان چرب باشد، سر به کارهای ویژه اش فروبردند و برایش پاپوش ها دوختند. جوری که همین نمک نشناس ها و سبیل ناچرب ها، این مرد بی مانند را که یک پنجم شیکاگو را از وزیر و و کیل و قاضی و پلیس و نماینده ی مجلس نان می داد، مفتِ مفت از جایگاه رفیعِ گانگستری اش به زیر کشیدند و بجرمِ ناجوانمردانه ی ” فرار مالیاتی” به یازده سال زندان محکومش کردند. صورت زخمی همینجور که به زندان می رفت، به کف دستش نگاه کرد. که یعنی بشکنی ای دست که نانت نمک نداشت! آل کاپون، هشت سالی هم در زندان “آلکاتراز” ماند اما دوام نیاورد. باید هم بمیرد. مردمی که لیاقت بهره مندی از چنین ستارگان بلند مرتبه ای را ندارند، باید نیز از آنان بی بهره بمانند.
چهار: آل کاپون چهل و چهار سال عمر کرد. اما ده سال از این چهل و چهار سال را در اوج بود. جوری که رییس جمهور آمریکا را هم می توانست متزلزل کند. شهردار که هیچ، قاضی که هیچ، نماینده ی مجلس که هیچ! از این جنمش که بگذریم، آل کاپون مهربان هم بود. آنجا که دید اوضاع دارد پس می رود، به کارهای عام المنفعه روی برد. یعنی همزمان که آدم می کشت و قاچاق می کرد و مالیات نمی پرداخت، برای کودکان و پیران و بازنشستگان و بانوان و در ماندگان و بی خانمان ها فضا می پرداخت مجانی. که بخورند و برقصند و شاد باشند و بهمدیگر مهر بورزند. هرچه جایگاهش بالا و بالاتر می رفت، از صورت زخمی فاصله می گرفت. چه کسی جرأت داشت به آل کاپونی که در اوج بود بگوید: صورت زخمی. پس چه می نامیدندش؟ من چه می دانم؟ من که نبودم آنوقت ها. لابد می گفتند: حضرت مستطاب آل کاپون. یک چیزی شبیه این لابد.
پنج: بعضی ها انگار ساخته شده اند برای ویژه کاری. برای دور زدنِ مزحرفاتِ قانونی. برای پروارگری اصلاً. که هم خودشان بخورند و هم به گلوی دیگران بتپانند. شاید هم اگر اینجوری بنویسم بهتر باشد: بعضی ها ساخته شده اند برای “از بالا به زیر نگریستن”. آل کاپون همینجوری بود. از بالا به زیر می نگریست. همه را کوچک می دید. حتی رییس جمهور آمریکا را. چرا؟ برای این که می گفت: در من جنم و لیاقتی ست که قدرش نه اکنون، بل بعدها آشکار خواهد شد. به درست و غلط این حرفش کاری ندارم اما وقتی که مُرد، آمریکا یک دنگی صدا کرد و تکانی خورد. انگار ترکید. زن و مرد ریختند بیرون. تشییع جنازه ی کم نظیری برایش ترتیب دادند که کمتر دیده بچشمش تاریخ.
شش: من، – نوری زاد – اگر بخواهم تنها و تنها با یک صفت، آل کاپونِ صورت زخمی را توصیف کنم، از واژه ی ” شرّ” بهره می گیرم. آل کاپون یک شرّ بود. یعنی نظم و انظباطی را که هزار هزار دانشمند و استاد و جامعه شناس و هنرمند و ریاضی دان و مهندس و پزشک و کارگر بکار بسته بودند تا به چیزی چون آرامش و رشد دست یابند، این بابا می آمد و همه ی فراورده های انسانی و قانونی را درو می کرد و سفره ی انظباط خاص خودش را پهن می کرد. آل کاپون، همه جا را بهم ریخته بود. شگردها و شیرین کاری های شرارت بارِ این هیولای زمینی، شیکاگو را که لهیده بود هیچ، پای از کل قاره ی آمریکا بیرون زده و به کشورهای دیگر نیز سرایت کرده بود.
هفت: آل کاپون با همه ی شرارت و استادی اش در شرارت، یک پخمگی نیز داشت. و آن این بود که: زمینی بود و به زمین چسبیده بود و از زمین دل بر نمی کند. نه این که زمین دار و زمینخوار باشد! نه، منظور این که: همه چیز را در زمین می کاوید. هم خوشی هایش را و هم هیجان های جور بجورش را. می زد و می کشت و می دزدید و غارت می کرد و روی صورت قانون می رقصید اما فقط و فقط: بر زمین. نیز شاید بهمین خاطر، زمین او را بکام گرفت و پوساندش. آل کاپون اگر کمی فراست داشت و با همه ی زمینی و زمینخواری اش، دستی نیز به آسمان می برد، ماندگاری اش ابدی می شد و همه ی شرارت هایش، به مجاهدت تفسیر می شد.
هشت: آل کاپون، هم صورتِ زخمی، و هم صورتِ زمینی، اما پخمه ای از صورتِ جمهوری اسلامی ست. اکنون اگر بخواهم با این مقدمه ی آل کاپونی، جمهوری اسلامی را توصیف کنم، می شود این: یک شرارت محض. یک وجود ناآرام و بی قرار و پروارگر. یک ویژه پرداز. یک قانونگذارِ قانونگریز. یک شنگولِ شرّ. خنده دارترین شکل این آل کاپون مذهبی، زمین چریِ وی است با دستی که به آسمان دارد. یک مسخره ی زمینی و آسمانی. راستی، آسمان با همه ی قشنگی اش، چه مسخره می شود آنجا که ببینی دست و دهان جمهوری اسلامی در آن می چرد!
محمد نوری زاد
نهم آبان نود و هفت – تهران
یک:
سفر به سمنان
پیشنهاد می کنم حتماً این فیلم را ببینید.
حتماً
حتماً
دو:
سفر به شازند اراک و دیدار با خانواده اش
نکند این فیلم را نبینید یک وقت؟
سه:
سفر به رباط کریم و دیدار با گوهر عشقی
چهار:
سفر به کلاردشت روستانی طویدره
و دیدار با استاد شهرام گودرزی
و اثر سترگش : کورش
قاضی مرگ و معاون/* قوه غذائیه (آشپزهای ضحاک): اتهام فعالان محیط زیستی افساد فیالارض است.
مش قاسم: کجان اون هنرمندان که جهان رو میخوان برضد تحریمها بسیج کنن؟ از قدیم ندیم گفتن چراغی که به خونه روست به مچت حرومه. …(سه نقطه از مش قاسم)ها چرا اینجا جیکتون در نمیاد؟ هان؟؟ تف به اون غیرتی که ندارین.
پاورقی نویس دائمی ، پرکار و بحر العلوم این سایت جناب سید مرتضی یکبار دیگر از گاه بگاه نوشتن من و خصوصا مختصرا ایشان را خطاب کردن ازرده شده و فرموده اند “من نمیدانم شما کی می خواهید از منش کمین کردن و مچ گیری جدا شوید و بجای طعن زدن و مچ گیری اندکی مطالعات خود را تعمیق بخشید” . بدون ادامه مطلب مربوط به مسلمانان چین حضور انورایشان که هیچ اعتقادی به “کم گفتن و گزیده گفتن” ندارند عارضم که :
۱. تا زمانیکه شما با سفسطه بافی و اختلاط راست ودروغ و بشهادت گرفتن دم روباه جهت گمراه کردن افراد ادامه میدهید بنده هم به مچ گیری ادامه خواهم داد. البته تقاضا دارم به خودتان نگیرید. من با شخص شما بعنوان یک انسان تحت هر نامی هیچ مساله ای ندارم. مخاطب گفتار و نقد من چیزی است که آنرا “سید مرتضایسم” یا بطور اختصار “سم” مینامم. سید مرتضایسم بی وقفه بدنبال تحکیم پایه های خرافات و اعتقادات بی پایه ایست که ملت ایران را قرنها در ذلت و جهالت نگه داشته. “سم” هر عملی را هر چقدر سخیف و نادرست اگر از جانب هم صنف هایش باشد مجاز میداند و پشتیبانی میکند ، راست را دروغ و دروغ را حقیقت جلوه میدهد و باسانی جای ظالم و مظلوم را عوض میکند چون معتقد است خداوند چنین ماموریتی باو داده . سم معتقد است بتنهائی به حقیقت مطلق دست یافته و خود را معیار کامل عقل و منطق و علم و هنر میداند چون همه اینها در دین مستتر است و او هم که عالم دین. بله من معتقدم هر انسان آزاده و نوع دوستی موظف است مچ سم را بگیرد و بکوشد که شاید تحولی را در این طرز فکرباعث شود. در اینجا از همه دوستان هم تقاضا دارم از این پس بجای درگیری های شخصی با “سید مرتضی” فقط یقه “سم” را بچسبند!
۲. دوست گرامی ، شما مرا نمیشناسید ولی مطمئن باشید مطالعات من بسیار عمیقتر از آنست که شما فرض میکنید و با سن و تجربه و دنیا دیده گی (بمعنی واقعی ان )که دارم کمی آگاه تر از انم که شما آرزو میکنید. ضمنا جهت اطلاعتان میگویم که “ویکیپدیا” دانشنامه نیست (بمانند بریتانیکا و یا لاروس و یا ایرانیکای نیمه تمام که توسط متخصصین صاحب نام در هر رشته ای تنظیم میشوند) بلکه یک مرکز اطلاعات عمومی است که توسط افراد عادی و گاه بدون تخصص جمع آوری و عرضه میشود . کافیست بدانید که بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا استناد به ویکیپدیا را در نوشته های علمی نمیپذیرند . بنابراین استدعای من اینست که اینقدر افرد را به ویکیپدیا حواله ندهید.
۳. در همین زمینه من هیچیک از لینک های مورد استناد شما را نمیخوانم چون همه آنها سایتهای مربوط به رفقا و همکاران شما یا سانسور شده توسط آنهاست . شما که گویا با زبان انگلیسی هم آشنائی دارید سعی بفرمایید به سایتهای معتبر و مستقل جهانی استناد کنید.
با پوزش از اینکه اینبار مطلب کمی طولانی شد.
به جناب بحر العلومِ پرمطالعه و کم گوی و گزیده گوی و مچ بگیر! احمد أقاي قدیمی:
1-بهتر نبود،ضمن ورود بمسائل حاشیه ای و اتهامات و بدبینی های مختلف نسبت به سید مرتضی و سید مرتضائیسم،با تکیه بر بحر های ذخیره شده علوم و اطلاعاتتان به اصل موضوع (واقعیت نزاع ها در چین و چچن)می پرداختید؟!
2-شما و هرکس دیگری،مجازید بقول خودتان سید مرتضای شخصی یا سید مرتضائیسم را نقد کنید،چه کسی مانع شما شده از دست بردن به کی برد و نوشتن و نقد کردن؟حرف من این است که صاف و ساده و بطور عمومی مطلب بنویسید و دیگران را از ابحار علوم و اطلاعاتی که آرزوی جویندگان علم است! بهره مند کنید و خود را در معرض نقد قرار دهید و با خودحق پنداری و نخوت کنار ننشینید و کم کاری یا نخوت خود را با عناوینی مثل “کم گوی و گزیده گوی و مچ بگیر”! توجیه کنید.
3-آری بنده نیز آگاهم که ویکی پدیا یک دانشنامه یا مخزن اطلاعات آزاد و قابل ادیت و کم و اضافه است،و استناد به مطالب آن استناد فی الجمله و با توجه به رفرنس هایی است که ادیت کنندگان آن ارائه می کنند،منتها اشاره یا ارجاع دم دستی به آن،تنبیه دهنده کسانی است که مایلند شکمی اظهار نظر کنند و بدون آگاهی یا استناد در باب موضوعات خارجی اظهار نظر کنند و در عین حال وقت استدلال و استنتاج طفره بروند که من در عین بحر العلوم و بحر الاطلاعات بودن کم گوی و گزیده گوی هستم و نخوتم بمن اجازه نمی دهد مثل دیگر کامنت گذاران مطلب بگذارم.در هرحال ویکی پدیا یک مستراح مثل بالاترین نیست که هرکه هر جفنگی خواست آنجا بگذارد،و نویسندگان داوطلب در آنجا موظفند مطالب خود را رفرنس کنند.
4-“در همین زمینه من هیچیک از لینک های مورد استناد شما را نمیخوانم چون همه آنها سایتهای مربوط به رفقا و همکاران شما یا سانسور شده توسط آنهاست”!
(پایان فرمایش بحر العلوم و الاطلاعات سایت نوریزاد احمد آقای قدیمی!)
بسیار خوب احسنت! این یکی از نشانه های بحر العلومی و بتعبیری نخوت و خود حق پنداری شماست که در خود احساس نیاز به شنیدن استدلال دیگران احساس نمی کنید! در این احساس بمانید و بر سجیّه “مچ گیر و کم گوی و گزیده گوی”خویش مستدام باشید!
موحدیکرمانی: «امامزمان (عج) غایب است، اما نائبش حاضر است و حکومت را به شکلی اداره میکند که اگر حضرت مهدی (عج) هم حضور داشت به همین شکل اداره میکرد.»
مش قاسم: به این میگن ری…(سه نقطه از مش قاسم)مان به سر تا پای ۱۴۰۰ سال اسلام شیعی! موحدی موحدی تشکر تشکر………
اخوار: همنوایی این بینوا حسن/* یوسفی اشکوری با “همصدایی در برابر تحریم”.
مش قاسم: به این میگن همکاری دست حکومتیچیا و قلم یه اسلامیچی. اینم قسمتی از مقاله فرج سرکوهی به همصدایی ها:
فرج سرکوهی – اخبار روز https://news.gooya.com/2018/11/post-20444.php
نخست
چند نکته برای رفع سوتفاهم های احتمالی و پرهیز از بحث های نامرتبط با موضوع اصلی این یادداشت.
من هم با تحریم مردم مخالفم و هم با ساخت و تجارت سلاح و ابزارهای امنیتی و سرکوب، هم با زورگوئی نظام سلطه جهانی ــ و از جمله دولت آمریکا ــ مخالفم، هم با دخالت دولت ها در امور داخلی کشورهای دیگر. هم با استبداد و فرهنگ کشی و قتل و سانسور و شکنجه مخالفم و هم با سیاست های نظامی جنگ افروزانه و سیاست های داخلی و خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی.
هم با اتلاف میلیون ها دلار برای غنی سازی اورانیوم و صنایع موشکی مخالف بوده و هستم، هم با قربانی کردن جان مردمان و اتلاف سرمایه های عظیم مالی در جنگ های یمن و سوریه، هم با اشغالگری دولت اسرائیل مخالفم و هم با شعار نابودی اسرائیل و هم با حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله و حماس و..
دوم
.
.
سوم
برخی از این «من سیاسی نیستم» ها، آن گاه که پای منافع آنان در کار و امکان رانت خواری مالی و رسانه ای و فرهنگی و سیاسی در میان است، خود را حتا در حد مهره ی تبلیغات انتخاباتی فرهنگ کش ها و سرکوب گرانی چون رفسنجانی و روحانی، مبلغ فهرست های رسوائی چون فهرست قاتلان امید و زینت المجالس نشست های تبلیغاتی دولتمردان فرهنگ کش تقلیل داده اند .
برخی از این «من سیاسی نیستم» ها مشتی سلبریتی قلابی و دکانداران ابتذال فرهنگی هستند که در فضای حذف و سرکوب و سانسور هنر و هنرمندان واقعی مشهور شده اند و..از این حقه بازها بگذریم که روی سخن من با آن ها نیست.
هستند اما هنرمندان و نویسندگان و روشنفکرانی، که چون برخی امضا کنندگان متن «با ما همصدا شوید»، شرافت فردی، استقلال شخصی و هنری و فرهنگی خود را حفظ کرده، تن به حمایت از استبداد نداده، با رانت خواران همکاسه نشده و تا آن جا که توانسته اند زبان به انتقاد و اعتراض باز کرده اند. سخن من با این گروه است. با برخی دوست نزدیک بوده ام و همراه. امید دارم که زبان شاید تلخ مرا در این یادداشت به دل نگیرند.
چهارم
.
.
پنجم. سخن اصلی
در متن «با ما همصدا شوید»، که موضوع این یادداشت است، به درستی نوشته اید «دولتها به زبان سیاست با هم سخن میگویند …ما اهالی فرهنگ و کنشگران مدنی ایران برآنیم با کلامی ورای زبان ناکارآمدِ سیاست با شما مردم جهان سخن بگوییم»
اما و متاسفانه شمایان نیز با «زبان سیاست» سخن گفته اید و چرا؟ وقتی تحریم مردم را، به حق، محکوم می کنید و از یکی از عوامل اصلی تحریم ــ دولت آمریکا ــ به صراحت نام می برید اما در باره عامل دیگر تحریم ها یعنی سیاست های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی سکوت می کنید، زبان شما به مصلحت جوئی و تبلیغات سیاسی آلوده می شود. زبان فرهنگ، چنان که خود نوشته اید، زبان «صداقت» است. پوشاندن بخشی مهم از واقعیت اما «صداقت» نیست هرچند برای سکوت یا پوشاندن بخشی از حقیقت به «مصلحت و ناگزیری و شرایط و پرهیز از خطر» و.. متوسل می توان شد.
می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و حال ما غرق در «گردابی چنین هایل» را نمی دانی.
می توانید گفت که اگر در این گرداب هایل زبان به نقد سانسور، به انتقاد از سیاست های نظامی و امنیتی و موشکی جمهوری اسلامی، به قتل فرهنگ، به زندانی کردن و شکنجه و. باز کنیم بر ما همان می رود که بر تو و بر قربانیان قتل های موسوم به زنجیره ای و.. رفت. هیچ نکنند راه ارائه آثار ما را می بندند، منزوی می کنند، سد خلاقیت ما می شوند و… چنان کرده و شده اند.
حق دارید. اما با این متن، به حق، با چهره روشنفکر درگیر و متعهد به میدان آمده اید پس راه را بر پرسش و نقد بازکرده اید.
وقتی در این متن، به حق، زبان به انتقاد از تحریم ها و دولت آمریکا باز می کنید ــ که بی خطر است و حمایت خواسته یا ناخواسته ی حکومت را هم به ارمغان می آورد ــ به دیگران نیز حق بدهید که از سکوت در باره بخش مهمی از واقعیت انتقاد کنند و بپرسند آیا در ماجرای تحریم ها تنها دولت آمریکا سزاوار انتقاد است یا به مثل سیاست موشکی جمهوری اسلامی، دخالت نطامی در سوریه و یمن و استراتژی نابودی اسرائیل نیز در این میان سهمی دارد ؟ و اگر چنین است، که هست، چرا این سهم در متن مسکوت مانده است؟
وقتی در این متن، به حق، با چهره روشنفکر متعهد به میدان آمده اید ، حق ندارند دیگران که بپرسند آیا فقط دولت آمریکا سزاوار سرزنش است یا سانسور، فرهنگ کشی، سرکوب، قتل و شکنجه منتقدین، تبعیض علیه زنان در ایران نیز؟
و باز البته می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و …
خود می دانید که من در آن گرداب هایل سکوت نکردم و اگر به گفته سعدی «مراد نیافتم ..به قدر وسع کوشیدم».
ششم
…………آن گروه از مردم دنیا که شما آن ها را به «همصدائی» دعوت کرده اید، حق ندارند از شما بپرسند که سیاست های جمهوری اسلامی در گردابی که کشور بدان دچار است تا چه حد موثر بوده است ؟ جق ندارند بپرسند هنرمندان و نویسندگان متعهد در برابر سانسور فرهنگ کش، در برابر شکنجه و قتل زندانیان و.. چه واکنشی نشان داده اند؟
به درستی نوشته اید «خاماندیشانه است بپنداریم که نتیجهی اعمال این تحریمها دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی برای ملت ایران است»
مخاطبان شما حق ندارند بپرسند چه کسانی مردم ایران را از «دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی» محروم کرده اند و چرا در متن کم ترین اشاره ای در این باره نیست؟
هفتم
با این همه احساس مسئولیت در برابر مردم و فرهنگ، اگر گزینشی و متکی به استاندارد دوگانه نباشد، مبارک است و من بر بستر شناختی که از شخصیت شریف و آزاده و کارنامه خلاق برخی از شمایان دارم امیدوارم که مبارک شود.
یاران به از جان درود
با رد (اف آ تی اف) و (سی اف تی) توسط شورای نگهبان علی رغم کاملن قانونی
بودن ارسال وجوه برای تروریست های ازجان عزیز تر به نظرمی رسذ
درماه های آینده دستمزد اعضای این تروریست های زحمت کش بخاطر
تحریم ظالمانه آمریکا بصورت بشکه های نفت خام و یا هرویین و کراک
پرداخت خواهد شد که گارانتی خلوص آن توسط بشار اسد ونصرالله
بغدادی تضمین شده است .این موضوع باعث روی آوردن تعداد زیادی
از جوانان ساکن اطراف دروازه غار وسید اسماعیل وخاک سفید تهران
شده است.
استاد گرامی با درود با چه زبانی باید به این رژیم بگوییم ما راضی نیستیم تا خرابی زلزله و جنگ و … در کشور خودمان است ،حقمان را جای دیگری خرج کنند .
آغاز عملیات بازسازی و تجهیز اماکن مقدس شیعه در سوریه
ستاد بازسازی عتبات عالیات ایران از آغاز بازسازی و تجهیزاماکن مقدس شیعه در سوریه خبر داد.
به گزارش تسنیم، ستاد بازسازی عتبات عالیات چندین سال است که بازسازی و تجهیز زیارتگاههای سوریه از جمله حرم حضرت زینب را همزمان با عراق آغاز کرده، اما در دوره هایی نیروهای داعش مانع از ادامه برخی از آن ها شده است.
براساس این گزارش عملیات بازسازی و تجهیز مهمانسرای حرم حضرت زینب به دست ایرانی ها در حال انجام است.
http://www.bbc.com/persian/live/institutional-46162452
هاشم خواستار آزاد شد!
پیام هاشم خواستار
به مردم ایران پس از آزادی :
ملت قهرمان ایران،
همت و آگاهی و بیداری شما باعث آزادیم شد. قسم به قلم که به جنبش آزادیخواهی شما خیانت نکنم، و تا جان در بدن دارم از جنبش آزادیخواهی شما حمایت کنم.
از شما ملت قهرمان ایران بینهایت سپاسگزارم و امیدوارم این حمایتتان را از زندانیان دیگر دریغ نکنید.
شرح مفصل داستان آدم ربایی ام را بزودی به شما ملت قهرمان ایران گزارش خواهم داد.
✍️ سید هاشم خواستار
نماینده معلمان آزاده ایران / ۱۹ آبان ۹۷
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
جناب نوری زاد
این آیت الله ها و بسیجی هایی که شعار میدن آمریکا در حال فروپاشیه و یا ظریف که میگه آمریکا در انزوا قرار گرفته:
جالبه بدونید
درآمد سالانه فقط یک کارخانه سیگار آمریکایی معادل ۱۵ سال فروش نفت ایران است.
با این حال امریکا درحال افول و فروپاشیه 😐
آقای نوری زاد
یا خودت جواب بده یا یکی از دوستان
ما بکجا داریم می ریم؟
اسامی نهادهای انقلابی معاف از مالیات اعلام شد
▫️سازمان امور مالیاتی کشور، بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی که مشمول مالیات نیستند، را اعلام کرد؛
۱- بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی
۲- کمیته امداد امام خمینی (ره)
۳- سازمان تبلیغات اسلامی
۴- دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
۵- بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
۶- بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
۷- ستاد اجرایی فرمان امام خمینی(ره)
۸- مرکز خدمات حوزههای علمیه
۹- موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
۱۰- جامعه المصطفی (ص) العالمیه /فارس
شاه شیعه!
———-
دوستان شرح پریشانی ما و غم پنهانی ما کم عقلی و خرافه ی ماست که کلنگ آن را حاج محمد رضا شاه پهلوی زد. سنگ را بست و سگ را باز کرد. عقلا، رجال سیاسی، روشنفکران، منتقدان، احزاب، انجمن ها، جمعیت ها و عقلانیت را سپرد به ساواک و رفت کربلا زیارت قبر شش گوشه ی امام حسین. نظر کرده ابا عبدالله بود. ترکیب بند اسم شان رضا بود. عصر ترویج خرافه، عمامه گذاری و رونق دین، مدح، مسجد، مهدیه، حسینیه، زینبیه، فاطمیه، تکیه، مدارس علمیه، هیئت، دسته، علَم، کوتل، روضه هفتگی، روضه ماهانه، روضه عروسی قاسم، سفره ابوالفضل، سفره حضرت رقیه، هیئت متوسلین، عمر سوزان، تیغ برنده ی حضرت عباس، گلوی بریده ی حضرت علی اصغر، پهلوی شکسته ی بی بی فاطمه، ریش پر خون حبیب بن مظاهر، روسیاهی مادر حرمله و تکیه بر نیزه ی غریبی. قیصر، داش پالکی، پاشنه طلا و ضامن دار اینقدری. ملای ده همه کاره بود: قاضی، مرضی الطرفین، حکیم، عاقد، محلّل و امینِ ناموس. شعبان بی مخ قهرمان ملی بود. از ترس کمونیزم یک ملت اکابری و شاخ حسینی ساخت که عکس امام شان را در ماه دیدند. رضا شاه اگر سنگ را بست، سگ را هم بست. هیچ کس شعار نداد محمد رضا شاه روحت شاد.
اگر نجات میهن در گروی سکولاریزم و خرافه زدایی باشد، جمهوری اسلامی بهترین گزینه بود. رد گوز شاه را هموار کرد و چنان تیشه به ریشه ی دین زد که صدایش فردا در خواهد آمد. جوانی را که شاه تربیت کرد، در جنگ حق علیه باطل، ابوالفضل گویان، رفت روی میدان مین، بل نزد خدای خود روزی بخورد، ولی جوانی را که جمهوری اسلامی تربیت کرد، هرگز دوست دخترش را ول نمی کند جُنُب برود دفاع از حرم. در مساجد هم فقط پیرمردها و پیرزن ها و عتیقه های زمان شاه و مادربزرگ های بی سوادمان در دو صف جماعت اقامه می بندند.
من دلم روشن است نظام آتی بهترین نظام سیاسی ایران خواهد بود و مردم چهار چشمی مراقبت خواهند کرد زیر چکمه و نعلین نیفتد. نسل ما سوخت که نسل بعد بشکفد!
https://t.me/jamalsanatnegar
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم
«بچهها ما وارث اسمهای بزرگی هستیم، وارث اسمهای بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلبهای بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچهها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه میدهیم.»
– پوراندرجانی در مراسم فارغالتحصیلی
نام رامین پوراندرجانی با فاجعهی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.
رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.
جسد این پزشک بدون اینکه به خانوادهاش اجازهی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد.
———
دوست گرامی
بار دیگر اگر بخواهید با اسم دیگران طنز یا کنایه فراهم آورید، کامنت شما حذف می شود.
.
نوری زاد عزیزم
در پاسخ به سید مرتضی می گویم:
همین که این روحانی مجتهد با این ادبیات جواب من رو داد, پس من در مسیر درستی قرار دارم.
روح زنده یاد احمد کسروی شاد واقعا این جماعت شیعه رو خوب شناخت.
جواب کسروی رو با سلاخی کردن دادن. ذات اسلام خونریزی و عدم استدلال هستش
راستی
استاد عزیزم امروز در راه بودم نرسیدم که برنامه تفسیر خبر رو ببینم ولی فردا ساعت 2:30 ظهر حتما تکرارش رو میبینم.
مثل همیشه دوستتان دارم
استاد نازنیم یه سوال دارم
البته از مقام آیت الله نوری زاد جواب من رو بدهید:
هر جا که اسلام هست جنایت و آدم کشی و دزدی غارت هست.
ولی آقایان میگن این اسلام واقعی نیست و اسلام واقعی خیلی خوبه
شما به تمام کشورهای اسلامی نگاه کنید
نیجریه, ایران, یمن, عربستان, سودان و…..
در همه این کشورها سلاخی کردن انسان به بردگی کشیدن انسان دزدی ها بی عدالتی ها جواب هر اعتراض و انتقادی رو با مشت دادن هست
پس اگه اسلام این نیست, اسلام جن هست که من نمیتونم ببینمش؟؟؟
جناب نوری زاد
می خواهید سردار سعید قاسمی را برایتان تعریف کنم؟
یکی از سردارانی که فکر میکند از سرداران جنگ است . وی در سال ۱۳٣٩ در یک خانواده به دنیا آمد و خانواده او در سال ۱۳۴۴ به نارمک رفت ، او در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک خواند و در سال ۱۳۵۷ دیپلم گرفت . سعید قرار بود برای ادامه تحصیل به لیون فرانسه برود ولی متاسفانه این عمل اتفاق نیفتاد و خانوادهاش از داشتن یک تحصیلکردۀ موفق محروم شد و بسیاری از ایرانیان هم مجبور شدند سالها افاضات او را تحمل کنند ، ایشان در سال ۱۳۵۹ به جبهه رفت و موفق شد با تمام فرماندهان جنگ عکس یادگاری بگیرد ، تعداد عکسهای شخصی او که همیشه هم در مرکز عکس قرار دارد از تعداد کل عکسهای رزمندگان و فرماندهان شهید جنگ بیشتر است ، مهمترین عملیاتی که او در آن شرکت داشته عملیات مرصاد است که ۶ ماه پس از پایان جنگ انجام شد … سعید قاسمی به طور متوسط هر بار سه تا شش ساعت سخنرانی میکند و رابطۀ شلوار لی ، سریالهای آمریکایی و ظهور امام زمان را تبیین مینماید ، او عاشق گرفتن ژست انسان خسته و نگران است !!
تخصصها : توزیع فهرست انتخاباتی در بسیج ، توهین مستقیم به مخالفانش ، بالا انداختن ابرو هنگام مصاحبه با حالت طلبکار ، مخالف همه دولتهای اهل کار و حامی همه دولتهای فاسد ، انتشار اخبار کذب و غلط …
جملات تاریخی : اگر فائزه هاشمی را نصف روز به زندان بردند من ریشم را بدون کف میتراشم (نتراشید) … بزک نمیر بهار میآد ایرباس با خیار میآد (ایرباس بیخیار آمد) … آیا شاعر برای سرودن شعری که برجک آمریکا را بزند در این مملکت نداریم (؟؟)
.
محمدنوریزاد که ازمفاخر انسانی بسياربزرگی برخوردار است باکمال شجاعت و با قلبی اکنده از محبت ودوستی برپای کودک بهـایـی عزيز که خانواده اش اسیر زنـدان جنایت کاران رژیمند بوسه زد.
اینحرکت مالامال ازعشق ودوستی مورد خروش عده ای خرد باختگان مذهبی و ذوب شـدگان در مکتب ضدانسانی ولایت فقیه قرار گرفت
بوسه بر پای کودک بهایی، نشانه مقام والای انسانیت است نه اسیر خرافات، جهل وکشتار اسلام بودن
هزار بار پايت را ميبوسم
زنده باد زنده باد زنده باد
اين حركت شما خيلي بزرگ بود
بوسه بر پاي كودك بهائي يعنى بوسيدن پاي شما توسط همه مردم فهيم و دگرانديشان
درود بر شرفت
.
افتخار بر تو که شرف و شعور و غیرت و شرف را در هم امیختی و انرا با این بوسه به نمایش گذاشتی ؛ بر این سر زمبن میبالم که هنوز مردانی چنین با غیرت در ان جا خوش کرده اند ؛ شهامت و شجاعت را معنی کردی مجمد نوریزاد !! و نیز خود را جاودانه
روباه بنفش: تحریمها تاثیری بر اقتصاد نداشته؛ آمریکا در پی فشار بر مردم است.
ترجمه تحریمها تاثیری بر اقتصاد نداشته: ۸۰ درصد اقتصاد این مملکت دست دست از ما بهترونه. ۸۰ درصد پول نفت به جیبشون سرازیر میشه.
ترجمه آمریکا در پی فشار بر مردم است: ای احمق نادان، زمانی به مردم فشار میاد که اقتصاد خوابیده باشه. تو که میگی تحریمها تاثیری بر اقتصاد نداشته؛ چرا ملت باید فشار بهشون بیاد؟ وقتی میگن اینا خیال میکنن تناقض مساوی زرنگیه از همچین جفنگیاتی صحبت میکنن.
مش قاسم: اون ۸۰ درصدی که پول نفت به جیبشون سرازیر میشه همیشه هر مقدار نفت که صادر بشه اون پو به جیبشون سرازیر میشه، فشاری به اونا وارد نمیشه. فشار به ماها میاد که حکومتیچیا ازمون میزن که پول از ما بهترون ثابت بمونه.
و اما، از روز اول تاسیس حکومت دزدی و آدمکشی قراردادهای فروش نفت محرمانه اعلام شد. چرا؟ واسه اینکه حساب کتابی وجود نداشته باشه، دستشون باز باشه واسه دزدی. حاج میتی رفسن-جانی ۲۱ ساله رو گذاشتن رئیس/* قراردادهای خارجی، تو…(سه نقطه از مش قاسم)ه …(سه نهقته از مش قاسم) دو کلمه زبون انگلیسی که زبون قراردادهای نفته حالش نبود. چرا اینو گذاشتن سر یه همچین کار مهمی و قراردادها رو محرمانه اعلام کردن؟ چاپیدن ثروت خام این ملت. چاپیدن ثروت خام این ملت خام منقلابی.
به حکومت فساد و جنایت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
نوریزاد گرامی///از اول با غارت و کشت و کشتار و تجاوز به مال و ناموس دیگران شروع شد و تا ابد هم همین خواهد بود. اصولا /// اهل آبادی و سازنده گی نبوده اند. در /// هم صریحا به /// دستور داده شده که بکشید و غارت و تجاوز کنید. همانطوریچه در فیلم هم بخوبی اشاره کرده اید خرابی زندگی شهروندان بهایی تمثیل ویرانی و ایران توسط مشتی اشغالگرست. این اشغالگران انگل و دزد و آدمکش بخوبی چهره/// و /// مشتی دزد و غارتگر مدینه 1400 سال را بر ایرانیان ظاهر کردند. این اراذل و اوباش اشغالگر بخوبی ثابت کردند که بین ایرانی و /// بودن تضادی به اندازه ویرانی و به حقارت کشیده شدن ایران و ایرانیان است.
در جواب به بی سوات گرامی
درود جانان , من از جواب شما خرسند نشدم گرامی یار با وفا . گیرم که رفرادوم خواهان به راهنمایی شما در لحظه تعین شده شروع کنند به اتو کردن و برق هم برود آ ن جا که اجداد سید علی نی انداخت . حالا ما از کجا بدانیم چند نفر بودند که این کار را کردند و چند نفرشان هم رفراندوم خواه بودند ؟ از این گذشته برای خرابکاری در رفراندوم پشنهادی نمیشود که درست در لحظه موعود خود آخوند ها برق را سراسری قطع کنند و گناه آن را هم به گردن رفراندوم خواهان بگذارند و بگویند که آن ها خرابکاری کرده اند . حالا از این ها هم که بگذریم , من بیشتر به آن بینوایی که دشمن نظام است و زیر شکنجه کارش به عمل جراحی کشیده و درست درلحظه ای که بینوا را به اتاق جراحی میبرند اتو کش ها یا آخوند ها کارشان را شروع کنند و برق برود و هزار اشکال دیگر که من پرهیز میکنم از گفتن آنها . من خودم پیشنهادی برای انجام این کار ندارم و آن را هم بی فایده میدانم چون باز پس از آ نهم در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید برای این که برندگان رفراندوم نیروی کافی برای بهره گیری از پیروزی خود ندارند در حال حاضر . اگر هدف نشان دادن نفرت مردم از این نظام است که آنهم فکرمیکنم نیازی به آن نیست . قرائن بسیار نشان میدهند که نظام در حدود ۱,۵ در صد مردم طرفدارش هستند وقتی که کشور توسط امثال ترامپ تهدید نمیشود و در حدود بیست , سی در صد ” طرفدار ” دارد وقتی کشور تهدید میشود بی سوات جان . من بیشتر احتمال میدهم که نظام فرو بپاشد پس از ان که سید علی , سلطان قلبها , به لقاء الله بپیوندد و حضرات دزد و قاتل در سراسر کشور به جان هم بیفتند و آنگاه برای مردم این امکان فراهم شود که کار را یکسره کنند اگر تا آن موقع مخالفین بتوانند بر سر برنامه ای با هم متحد شوند البته والا میرویم همان راه سوریه و لیبی و نظایر این کشور های باشکوه . پس همه باهم دست به دعا برمیداریم :
خدایا! خداوندا! ای رحمان , ای رحیم , ای قاسم الجبارین , ای دادگر و دادگستر , ای توانای دانا , ای صاحب چشمان گریان به حال مستضعفان , ای دشمن دین و مذهب از همه نوع آن , ای جان دهنده و جان ستاننده جاودان , ای دشمن جباران که خود البته به جان ما انداختی , جان این سید علی , سلطان قلبها , را بستان همین الان تا ما به خیابانها بریزم و یکسال تمام دست بیفشانیم و پا بکوبیم از شادی بی امان !
خداوند شما را طول عمربدهد با سلامتی و شادی بسیار جناب بی سوات . در ضمن بد نیست ها که به کلاس اکابر بروید مدتی و با سوات شوید و با اسم ” باسوات حالا دیگر ”
از آن به بعد بنویسید . ناشناس دلبند شما .
سلام آقای نوری زاد
شما در برهه ای خالی از عقلانیت برای سیستم حاکم نوشتید… ما با این دوره کاری نداریم، شما فاصله گرفتید و مسیر دیگری را انتخاب کردید و بهای انتخاب خود را هم داده و می دهید. ولی امروز چه می کنید؟ انتخاب های امروز شما هم همچنان همان تهی بودن عقلانیت را همراه خود دارد، منتهی در مسیر تفریط… شما همچنان بدون شناخت کلیت جامعه دست به قلم می برید، اگر روزی حرف هایی می زدید که فقط به دل سردمداران حکومت خوش می آمد، امروز هم فقط حرف هایی می زنید که به دل متنفران از حکومت خوش می آید، مسیر قبلی شما و مسیر جدیدتان هیچ کدام نشانی از رشد عقلانیت جامعه در خود ندارد، و تنها در هر دو مسیر شما نفرت را انباشته می کنید.
من از دنبال کردن شما دست می کشم و تنها برایتان آرزوی کمتر شدن کینه های شخصیتان را دارم. چون چنین حرف هایی هر چند ظاهری مردمی دارند، ولی مطمئنا از دهان شخصی بیرون می آیند که وسعت دید بلند و مردمی ندارد، شخصی که جهانش به اندازه ی طرف داران و تایید کنندگانش است.
ولی این نصیحت را از یک جوان در همین جامعه بپذیرید، که بسیجی ها و ملا ها و آخوند ها و سپاهی ها و مجلسی ها و طرف داران نظام هم ایرانی هستند و بخش زیادی از جامعه را تشکیل می دهند، “مردم” تنها کسانی نیستند که شما آن ها را تایید کنید، “مردم ایران” مجموعه ای از زندانی ها و زندان بان ها هستند، و در اتحاد این دو ایران معنا پیدا می کند و می تواند رشد کند. نه با شعله ور کردن هر چه بیشتر آتش خشم و کینه بین گروه های مختلف، کاری که رسانه های خارجی هر روز در حال انجام این وظیفه هستند.
و این عمل نیاز به شناختی “عمیق” و “همدلانه” با اقشار مختلف جامعه دارد…
برایتان آرزوی روزهای بهتری دارم…
—————–
درود محمود گرامی.
سپاس از پند و اندرزتان. و از ادب تان. تلاش می کنم بهتر و بهتر باشم. کاش اما یکی از نوشته های مرا نقد می کردی و بشکل کلی نظر نمی دادی. این به انصاف نزدیک تر نیست؟
سپاس از محبت شما
.
آفرین به حسینی پناه،بنظر من اگر جناب محمد نوریزاد سابقا انقلابیِ آن طرف بام،و ضد انقلابیِ این طرف بام امروز،اگر منطقی باشد و در اینگونه نقدها که از دل بر می آید و برخاسته از برخی واقعیت هاست،نیک تامل کند،برای او و گفتمان فعلی او مفیدتر است،بدون اغراق می گویم،نقد جناب حسینی پناه همان چیزی است که در دل من است و بارها آنرا بالفاظ گوناگون خطاب به محمد نوریزاد گفته ام،بنظر من هم همینطور که این دوستمان گفت،نوریزاد سابقا انقلابی،سابقا آنطرف بام بود ،بقول خودش غلیظ!،حالا بسمت اینطرف بام آمده است، غلیظ! من فکر می کنم اینطور نقدها نسبت به رفتار و گفتار شما روزافزون خواهد بود و مسیر فعلی شما بسمت روزمرّگی و هرچه تنهاتر شدن است،این خاصیت رسانه های امروزی و نزدیکی مردم و دیدگاهها به یکدیگر است،و این خاصیت در معرض بودن رفتار و گفتارهای شماست،لطفا در خلوت خود به اینطور نقدهای تکان دهنده بیندیشید و با چنین الفاظ فرافکنانه ای مثل :ای کاش کلی گوئی نمی کردی،ای کاش یکی از نوشته های مرا نقد می کردی و نظائر آن خود را از تامل در وضع فعلی خویش و واقعیت و باز نگری ها محروم نمی کردید.بنظر من جوهره نقد این کامنت گذار،بازگشت به عقلانیت است،بازگشت به تعادل در رفتار و گفتار،و تعدیل خط مشی ها،از نظر این دوستمان شما نه در آن اوانی که بقول خودتان غلیظ انقلابی بودید خط مشی ای عقلانی داشتید نه امروز با این گفتمان خشن و تند و بکار گیری بی حساب و کتاب الفاظی مثل دزد و آدمکش و مطالب بی سند و مدرک،برای ترضیه خاطر چند نفری بقصد سوء استفاده از شما اینجا و آنجا برایتان کف می زنند یا هورا می کشند یا با شما ژست های مختلف در عکس ها می گیرند،من عذر می خواهم از اینکه با وجود دوستی 5-6 ساله با شما از اینطریق،کمی صریح هستم،من مطلب این دوستمان را تقریر می کنم،بنظر من شما روز به روز رو به تنها تر شدن می روید و پوچی برخی اظهارات شما عیان تر می شود،دیدم گاهی در برخی تعبیرات، این تنها شدن و خود گفتن و خود خواندن را برای خود کمالی فرض کرده اید! نه عزیز من اینطور نیست،اینطور نیست که هرگاه کسی در فعالیت های اجتماعی تنها و تنهاتر شد و با آن دمساز شد لزوما این معیارِ درستی راه و روش و گفتمان اوست،بدون تردید انسان متعالی در راه اهداف بزرگ باید با استقامت باشد،اما پیش از آن باید اهداف درست خود را برای خود و دیگران تعریف کرده باشد و گرنه دست و پا زدن و هیاهوگری بی مبنا استقامت بر طریق درست نیست،من فکر می کنم درون مایه نقد این دوستمان بشما همین پرهیز از افراط و تفریط کردن است،هیچ انسانی نیز مطلق نیست،نه می توان گفت گذشته کسی مطلقا غلط و منفی است و نه ضمانتی وجود دارد که حال فعلی یا آتی کسی صد درصد درست و مستقیم است،از این جهت لازم است از این مغلطه ذهنی که دائم به آن دچارید خود را رها کنید،مغلطه ای که شما در آن هستید این است که خیال می کنید گذشته شما مطلقا غلط و باطل بوده است،از این جهت تصور می کنید اگر با یک لحن غلاظ و شداد،خود و گذشته خود و بدنبال آن دیگرانی که در گذشته با آنها دمساز بوده اید را نفی کنید و درشتی کنید،حتما بکمال رسیده اید و حتما راه درست می روید در حالیکه این کلاه گذاشتن بر سر خود و اغواگری دیگری است و فرار از واقعیات.طولانی نکنم،در رفتار و گفتار کشدار خود از سال 88 ببعد بازنگری کن برادر،بقول دوستمان ایران را با همه جور ایرانیش ببین و بپذیر،خیال باف نباش و واقعیت های خارجی را ببین و گفتار و گفتمان خود را با واقعیت ها موازنه کن و بقدر فهم و توان خویش موضع بگیر.چنانکه بارها گفته ام در شما خصوصیاتی هست که لازم است از آنها بهره درست ببرید،خوب نوشتن و زیبا نوشتن و صناعت هنری و مستند سازی،اینها نعمت هایی خدادادی و اکتسابی است در شما که می توان از آن بهره برد در مسیر راه و روش معتدل و میانه،و پرهیز از افراط و تفریط ها و خدمت به جامعه پیرامون خود.در بند مجادله و لفّاظی با اینگونه نقدها هم مباش و در آنها نیک تامل کن دوست عزیز.
والسلام
برادر من شما دوغ و دوشاب رايكي ميكنيد و مثل اين است كه بگوئيم شمر و يزيد و ابن سعد و …… هم شهروندان همان
اقليم بودند و همگي مسلمان و نبايد آنها را از بدنه ي جامعه آنروز جدا دانست .
سلام رفیق قدیمی ،
اما فراموش نکنیم که از قدیم الایام علیرغم محبت متقابل با هم اختلاف نظر داشتیم و متحمل و متذکر بهم بودیم ، قرار هم نبوده و نیست که از هم تبعیت کنیم ، خارج قسمت تابعیت همین اوضاع نابسامان ایران و سایرکشورهای جهان است و دستیابی به مدینه فاضله در واقعیت های موجود ناممکن است .
مرغ هیچ کشوری هم غاز نیست، به چشمانم خودم دیدم و مزه های مختلفی از دموکراسی و حقوق و بشر را هم خودم تست کردم و چشیدم .
.
“امر به معروف و نهی از منکر”
ای دو اصل بیشتر مربوط به امت مسلمانی است که از دست حکام خود به ستوه امدند و هرگاه اجرای این امور توسط حکام بر علیه مردم و ملت ها به کار گرفته شد ، نشان از ضعف عملکرد و ناتوانی همه دولت هایی است که نتوانستند برای رشد و تعالی پیروان خود بستر مناسبی تهیه کنند و حکام برای بقا خوددر قدرت و حاکمیت ، بهر حشیش و مخدری متوسل میشوند .
راستی یه نکته ای هم برای همه همه ملت و بخصوص به همه خانم هایی که زیادی و یا کمبود اعتماد به نفس دارند و حب ریاست و یا احساس کمبود شخصیت به همه مردها و زن های دیگه عالم دارند ، من الباب تذکر عرض کنم :
هرچقدر هم که زن فمنیسم و قوی و متفکر و مدیر و بی نیاز از مرد باشد ، قطعا زن بدون داشتن یک مرد صادق و همراه که تکیه گاه عاطفی و تصحیح کننده افکار و سلیقه های متنوع و مشوه و توهمات مشوش باشد خوشبخت و با نشاط نیست ، یقینا هر مرد و زنی در ایران و سایر کشورهای دنیا وقتی در خلوت میشوند و یا تنها به رختخواب میروند ، تمام امیال ارضا شده روز و شب بدون داشتن همسری مناسب که میتواند کانون و منشا خانواده باشد ، روابط زناشویی بی ارزش میشود .
مطالب فوق مشمول همه زنان و مردان عالم به طور مساوی میشود .
داشتن صداقت و معرفت و شفافیت زن و مرد نمی شناسد .
اما غرور و خودخواهی جاهلانه و ثروت و مقام پرستی انچنان در همه جوامع کم و یا زیاد چنان شیوع و تسری یافته که اکثر زنان و مردان دنبال اشخاص خیالی و توهمات و مرتکب تظاهراتی از دوست داشتن و نفرت و خشم و حسادت و رقابت با هم برای هوسرانی و بهره برداری کوتاه مدت و موقت هستند ، فرقی هم نمی کند که زن و یا مرد باشد ، اکثرا قدر لحظات شیرین عمر و داشته های خودرا کمتر کسی میداند ، یکی از نمونه های عصر حاضر همین وضع موجود، همین احساسات احاد اجتماعی مردم ایران است که اکثریت مردم همیشه افسرده و پرخاشگر افسوس گذشته ها را میخورند و از حال و اینده غافلند و بیشتر میخواهند راه فراری از وضع موجود نابسامان پیدا کنند .
اقلیت شبکه حکام و صاحبان ثروت و جاه و مقام و شوکت و عالمان حراف بی عمل و متظاهر اکثرا در تشویش و هراس از دست دادن موقعیت و امکانات موجود خود هستند .
اینگونه ها که حرف های خوب و بد را با هم زدیم و خلف وعده ها کردیم ، الوده دروغ و ریا و جنایات و از سلامت و مسلمانی کثرا دور شدیم ، که کمتر کسی از فقیر و غنی دیگر در سرزمین ثروتمند تاراج شده ایران احساس نشاط و خوشبختی می کند .
اکثریتی از مغزها و انبوهی از ثروت ها پر کشیدند و از ایران رفتنند و بعید میدانم اگر کسی نتواند در زادگاه خود خوشبختی را به دست اورد در مکان ها و اجتماعاتی که متعلق به ان نیست کسی بتواند به مفهوم حقیقی خوشبخت شود .
بنده شخصا تنها راه نجات مردم و مسولین کشور را از وضعیت بحرانی این ایام صداقت و شفافیت و ایمان خالصانه به خالق منان و رفع تبعیضات اجتماعی و برابری حقوق اجتماعی زن و مرد و بازسازی نظام عدالت و مساوات همه احاد ملت در مقابل قانون میدانم که عملا بسیار دور از دسترس می باشد .
لذا به همه مسولین کشور عرض میکنم بهتر است قبل از اینکه دیر شود دست از این اشرافیت بازی های سی ساله اخیر بکشید و قوانین مصوبی را که به نام اسلام چماقی از قیمویت و جاهلیت بر سر ملت نهاده اید بردارید .
این راه ورسم توحید و مسلمانی نبود و نیست که اینگونه با اسلام و ملت مسلمان ایران رفتار کردید .
حوایج انسانی افراد متفاوت است و اصولا در حکومت استبدادی که آزادی و برابری چون مفهوم انسان بی معنایند نمی توان به زندگی سالم که بنیاد جامعه سالم است رسید.
اتوپیایی فکر کردن کافی است فکر کنید شما یک میلیون دلارپیدا کرده اید حال حاضرید آنرا با مثلا همسایه اتان تقسیم کنید؟ البته این نظام کشتار کرده و برای غصب اموال مردم دروغ و پلیدی بسیار بکار برده، فکر می کنید خامنه ای و ری شهری و یزدی و دیگر ملایان می آیند و ثروتهای غارت شده را به ملت پس می دهند و با الاغ به حجره کپک زده اشان بر می گردند؟
زهی خیال باطل.
این ملایان ولایت فقیه که تحریمها را به ملت تحمیل کرده اند نه قصد کنار رفتن دارند و نه قصد پس دادن اموال مردم.
تنها چاره نیز مردم برای گرفتن حقشان باید با اتحاد بپاخیزند…
درود برجنابنوریزاد
(بهبهانهمطالباخیرکانالتان)
ملّتیکهسالهایطولانی،طوقِ بندگیِ، خدا، شاه، میهن را بر او اعمال کردند، آیا امروز سزاوارِ آن نیست که قانونِ بردهپروری، خدا، قرآن و سنتوسیرهپیامبر را بر او تحمیل کنند؟
غفلت و جهلِ این مردم آنقدر زیاد است که حقیقتِ عینیِ خود را در این جهان با کمالِ میل با توهمات و باورهای خرافی معاوضه میکنند و اصلاً در فهمِ خود، خودی نمیشناسند، شما از این مردمِ نادان چه توقّعی دارید؟
اجازه بدهید تا در آخورِ مبارکشان به نشخوارِ مقلدانه خود دلخوش باشند. ملّتی که از ترسِ چوبِ خدا، شعورش را برای فهمِ هستی کور کردهاند، انتظارِ شعورمداری امری باطل خواهد بود.
ازدردورنجاینمردمهرچهبگوئیدوبنویسید
قطرهایازدریاست،راهرهاییچیست؟
بهگمانمباآنچهکهدرسطوربالاخواندید
رهائیبهزودیوبهآسانیمحققنخواهدشد.
اگرسادهلوحانهبراینباورباشیمکهباسقوط
حکومتاسلامیورویکارآمدنیکنظام
دمکراتیکوسکولارمابهآزادیوعدالت
خواهیمرسید،اینمردمکهدرحقخودجفا
میکنند،نخواهندگذاشت.
رهاییوآزادیدرشرایطکنونی،بهلحاظ
باورهاواعتقاداتاینمردممیوهایکال
ونارَساست.
راهتانپررهرو،گامهایتاناستوار،
پیامهایتانآگاهیبخش،قویومقاوم،
تندرستوپایندهوبرقرارباشید.
اینقدر بدبین نباشید.
مگر در دی ماه ملت نبودند؟ مگر معلمان و مردم خوزستان و بلوچ و کرد و دختران صیغه ای مشهدی ملت نیستند؟
نه دوران تقلید عنتران بپایان رسیده و سرکوب هم دورانی گذرا دارد.
ملت می داند چه نمی خواهد و آن ولایت فقیه ملایان است.
بهترین نوشته ای که می تونم به نوری زاد و دوستان این سایت هدیه بدم:
“آداب خردمندی”
✍️پدرام سلطانی
در ١٥ سال گذشته در صدها نشست و جلسه و گفتگو در سطوح مختلف و موضوعات گوناگون شرکت داشته ام و با اشخاص زيادى در حاكميت، بخش خصوصى، جامعه ى مدنى و اقشار گوناگون همنشين بوده ام. این حضور فراوان و متنوع بیشترین بهره ای که برایم داشته است، آشنا شدن با انواع رفتار، گفتار و کردار و یافتن فرصت مقایسه ی آنها با یکدیگر بوده است. در این مدت بسیار کوشیدم که روش خردمندان را در میان جمع شناسایی کنم.
باید بگویم که منظورم از خردمندی، هوشمندی نیست، زیرا بسیار افرادی را دیده ام که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بوده اند اما ویژگیهای خردمندی را کمتر داشته اند.
خردمندی به باور من حاصل جمع هوش، اخلاق و اراده است. به هر حال گزیده ی آداب خردمندان را چنین یافتم، ٢٠ ویژگی که البته با قوت و ضعف در افراد مختلف وجود دارد. به گمان من خردمند واقعی کسی است که اقلاٌ ١٥ مورد از موارد زیر را (که مورد بیستم حتماٌ یکی از آنها باشد) همزمان داشته باشد:
١-بسیار خوب و بادقت گوش می کنند و وسط صحبت دیگران نمی پرند. هنگام سخن گفتن دیگران، با بغل دستی خود حرف نمی زنند.
٢- سنجیده، کوتاه و دقیق سخن می گویند. در سخنانشان اثری از کنایه، تهدید، تحکم، خشونت و توهین نیست.
٣- بسیار اهل مطالعه هستند و عطش یادگیری دارند. در كنار به روز بودن در حوزه تخصصيشان، در علوم انسانى مطالعات زيادى دارند.
٤- از گفتن “نمی دانم” ابا ندارند و از تصحيح اشتباهاتشان توسط ديگران استقبال مى كنند.
٥- راستگویند. هرجا که راست گفتن را مصلحت نبينند، بجای دروغ گفتن سکوت می کنند.
٦- نگاهشان توأم با احترام و خوشامدی است. در سلام و احترام کردن به دیگران، به جایگاه اجتماعیشان توجه نمی کنند. رفتارشان با فروتنی و آرامش همراه است. چهره ای گشاده و بشاش دارند.
٧- اهل افراط و تفريط نيستند. در نگهدارى اموال عمومى و محيط زيست كوشش مى كنند و از جيب ديگران خرج نمى كنند.
٨- نسبت به باورها و نظراتشان تعصب ندارند و مدام آنها را پالايش مى كنند. از اين روى، نظر مخالف را با گشاده رویی می شنوند و پيش داورى نمى كنند.
٩- گفتار و کردارشان با تغییر منصب و مسئولیتشان تغییر نمی کند. در مديريتشان اهل كار گروهى و تعامل هستند.
١٠- روابطشان بر تصميماتشان تأثير نمى گذارد و سفارش پذير نيستند. براى خوشايند ديگران اظهار نظر مساعد نمى كنند.
١١- به مکان نشستنشان در مجلس حساسیت ندارند. روی اولین صندلی که خالی باشد می نشینند.
١٢- برای به دست آوردن مسئولیتی با دیگران، مستقیم یا غیر مستقیم، مذاکره یا لابی نمی کنند.
١٣- برای دیده شدن تلاش نمی کنند. داوطلب عکس گرفتن یا مصاحبه کردن نیستند. تلاش نمى كنند كه كارها را به نام خود تمام كنند.
١٤- بسیار نکته بین هستند. از تکرار گفته هایشان پرهیز می کنند و در سخنانشان همیشه نکات تازه و بدیع یافت می شود. در موضوعات خارج از تخصصشان اظهار نظر نمى كنند.
١٥- از پذیرش همزمان چند مسئولیت پرهیز می کنند. اگر مسئولیتی را بپذیرند برای تحقق اهداف آن بسیار تلاش می کنند.
١٦- افراد را قضاوت نمی کنند و در خصوص پیشینه، اعتقادات و احوالات خصوصی افراد کنجکاوی و تجسس نمی کنند. بجای سخن گفتن از افراد، از افکار و اندیشه ها سخن می گویند.
١٧- مسئوليت اشتباهاتشان را مى پذيرند و از اعتراف به خطا يا شكست خود طفره نمى روند. در پذيرش اشتباه فرافكنى نمى كنند.
١٨- وارد محاجه و یکی به دو نمی شوند وحاضر جوابى نمى كنند. در برابر تندی و توهین صبور و با سعه ی صدر هستند.
١٩- به هیجانات خود مسلط هستند. در رفتارشان خشم، ترس، اضطراب یا شادی مفرط دیده نمی شود.
٢٠- به هیچکدام از ویژگیهای بالا تظاهر نمی کنند.
اگر چنین افرادی را می شناسید، قدر آنها را بدانید. آنها در این زمانه ی پرآشوب مانند گلهایی هستند که در شکاف صخره ها گم شده اند. جامعه ی بالنده و آرمانی از اینگونه افراد در لایه های زبرین خود بیشتر دارد. کشوری که هرم خردمندی در آن وارونه باشد، یعنی هرچه بالاتر روی بیشتر از جنس خردمندان بیابی، جامعه ی رهیده ایست.
دختر ۲۸ساله ایرانی در آمريكا وارد پارلمان شد
۱/ ما توی کشورمون هنوز درگیر اینیم که اگه پدر ایرانی نباشه، فرزند نه شناسنامه خواهدداشت نه حقوق!
۲/ یکسال از وقت کشور درگیر دعوای سپنتا نیکنام تماما ايرانى بود چون…
————-
دوست گرامی
این اسمی را که برای خودتان انتخاب کرده اید عوض کنید. چرا که از آن بوی توهین بمشام می رسد.
لطفا
و
سپاس
.
درود جناب نوری زاد گرامی
من هم با شما موافقم، درست است که افراد این سایت با هم بحث و جدال می کنند ، بحث بر سر طرز تفکرو نگرش و نه شخصی و فردی است. سید مرتضی شاید نیز نامی حقیقی و حقوقی باشد اما بحث با اوبراساس نگرش اوست که تنها او را شامل نمی شود. ..
با احترام
جناب نوریرزادبزرگوارودوست داشتنی درودبرشما؛
بیش ازنیم قرن است که پای منبر آخوندهاوبخصوص دراین چهل سال بعدازانقلاب در رسانهای تحت سیطره ملایان از فضائل و مناقب اهل و بیت بسیار شنیده ام.اما هرگزحتی برای یک بارهم نشنیده ام که آخوندها بگویند امامان چه کارمثبتی درعمل برای پیشرفت بشریت و مشخصاً برای جامعه ایرانی انجام داده اند. جز اینکه در تاریخ خوانده ام که امام حسن و امام حسن تحت فرماندهی سعیدبن عاص در زمان خلافت عثمان خلیفه سوم با پیمودن بیش از ۴۰۰۰هزار کیلومتر راه از مدینه تاگرگان، به شهرهای شماایران حمله کرده اند و ضمن قتل و غارت مردم بیگناه؛ زنان و دختران ایرانی را به اسارت برده اند. حال دم خروس را باورکنیم یا قسم حضرت عباس را.
امروزکه ملت شعار میدهند رضاشاه روحت شاد اگر از آنها پرسیده شود به چه دلیل برای رضاشاه شادی روح طلب میکنید بلافاصله خواهند گفت:
علی رغم کم وکاستیش که هیچ شخصی بی عیب واز نقص مبراء نیست، برای ایرانیان دانشگاه تأسیس کرد.آموزش و پرورش مدرن آورد.راه و راه آهن احداث کرد.دادگستری و بانک بصورت امروزی بوجود آورد،امنیت به ارمغان آورد.بیمارستان ساخت وارتش را سروسامان دادوخلاصه ایران راظرف مدت ۱۶ سال متحول کرد.اماعربها و اذنابشان برای ما چه کردندویاکدام فرمول ریاضی،کدام اختراع،کدام کشفیات را انجام داده اند؟.
شماامروز شهادت امام حسن را تسلیت گفتید.حال قسمتی از نامه نامه سی ویکم امام علی به فرزندش امام حسن در نهج البلاغه که بقول پدرش اسیرشهوات است رابرایتان ارسال مینمایم تا خودقضاوت کنید و یا لااقل بنده را روشن کنید که آیا مرگ چنین شخصیتی تسلیت گفتن دارد و یا اساساً چنین شخصی میتواندامام و مقتدای نسل امروزماباشد؟.
که البته از این دست مسائل درتاریخ زیاداست.
اگرنسل امروز ماهنوزپس از ۱۴۰۰سال اسیرخرافات وقدیسه تراشی آخوندها هستندخودمادرآن چقدرسهیم هستیم؟.
من نمیگویم که باآخوندهاومذهبشان پنچه در پنچه شوید، اما با اینگونه پیامها نسل امروز ماراکه میرودتا با آگاهی از تاریخ و با قداستزدایی ازهرانچه بناحق مقدس شمرده شده راه خود راپیدا کندوازچنبره آخوندنجات یابد،دچار تردید و شک وشبهه نمیکنید؟
ملت اگرامام لازم داشته باشد بایدامامش زنده،بروز،پیشاپیش ملت و آشنابه مسائل روز ومناسبات جهان امروزباشد.والااز خروجیهای اسلام درقم امام حسن هافراوان است.
واماقسمتی ازنامه؛
♦️للْحَسَنِ بْنِ عَلِی(ع)، کَتَبَها إلَیْهِ «بِحاضِرَیْنِ» عِنْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفین امام علی(ع) به حسن بن علی(ع) نگاشت به هنگام بازگشت ازسرزمین حاضِرَین درجنگ صِفین
منَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ،الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیا،السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَی، وَالظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً;
إِلَی الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لایدْرِكُ، السَّالِكِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ، غَرَضِ الاَْسْقَامِ، وَ رَهِینَةِ الاَْیامِ، وَ رَمِیةِ الْمَصَائِبِ، وَ عَبْدِ الدُّنْیا، وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ،
وَ غَرِیمِ الْمَنَایا، وَأَسِیرِ الْمَوْتِ، وَحَلِیفِ الْهُمُومِ، وَقَرِینِ الاَْحْزَانِ، وَنُصُبِ الاْفَاتِ، وَصَرِیعِ الشَّهَوَاتِ، وَخَلِیفَةِ الاَْمْوَاتِ.
ترجمه.
این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سخت گیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در منزلگاه پیشینیان که از دنیا چشم پوشیدهاند سکنی گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد.
این نامه به فرزندی است آرزومند، آرزومند چیزهایی که هرگز دست یافتنی نیست و در راهی گام نهاده است که دیگران درآن گام نهادند و هلاک شدند (و چشم از جهان فرو بستند) کسی که هدف بیماریها و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بنده دنیا، بازرگان غرور،
بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوهها، قرین غمها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است.
❤️درپایان عذرخواهی میکنم بابت این که ازسواد وانشاء خوبی برخوردارنیستم و وقت عزیزتان را گرفتم. فقط امیدوارم که توانسته باشم بدون اینکه آزرده خاطرشده باشید اداء مقصودکرده باشم.
بنده به شما ارادتی خاص دارم ودر مقابل شجاعت،صراحت،لیاقت، مردم دوستی ، مردانگی و همه صفات نیک و پسندیده شما سرتعظیم فرود می آورم. دست شمارا میبوسم.همیشه ته دل نگران سلامتی شما هستم و برایتان از خداوند آرزوی سلامتی میکنم. مملکت ما به محمد نوریزاد و نوریزادها نیاز فراوان دارد که متأسفانه کم هستند. باور کنید آنقدر خودم را به شما و افکارتان نزدیک میبینم که دلم میخواد شما را ممدجان خطاب کنم اما ادب بنده وصلابت شما اجازه نمیدهد. دوستت دارم.مواظب خودتون باشید. شما متعلق به خودتون نیستید ، متعلق به همه ملت ایران هستید.پس این دُر گران را برای ملت محافظت نمائید. به امید رهایی ایران.
منتظرجوابتون هستم .
آقا سیاوش،شما نوشته اید:
“..در تاریخ خوانده ام که امام حسن و امام حسن تحت فرماندهی سعیدبن عاص در زمان خلافت عثمان خلیفه سوم با پیمودن بیش از ۴۰۰۰هزار کیلومتر راه از مدینه تاگرگان، به شهرهای شماایران حمله کرده اند و ضمن قتل و غارت مردم بیگناه؛ زنان و دختران ایرانی را به اسارت برده اند. حال دم خروس را باورکنیم یا قسم حضرت عباس را..”
(پایان نقل قول)
—
اگر ممکن است لطف کنید ماخذ و منبع این مطالبی که در تاریخ خوانده اید را بما نشان دهید.
آقای نوریزاد من شما رو از زمان جنگ میشناسم
از تلویزیون
سال ۸۸ که شما تفکراتت تغییر کرد ؛ من خیلی خوشحال شدم
وقتی دکتر مهدی خزعلی رو هم دیدم مبارزه میکنه خیلی خوشحال شدم
نمیدونم اگر بخوام بخش هایی از زندگیمو براتون بگم ؛ احتمالا /////// نابود میشم
من در سالهای جنگ حدودا ۱۷ ساله بودم و مجموعا ده ماه سابقه جبهه دارم
از بعد از جنگ تا الان داروی اعصاب مصرف میکنم
سالها تلاش کردم به یک حقوق و مستمری برسم ولی هیچ کمکی به من نشد
من میدونم الان که ۴۹ سال سنم هست اگر به بلاد کفر مثل آمریکا یا یک کشور اروپایی برم ؛ و ثابت کنم برای آب و خاک وطنم همه چیزم از دست رفته ؛ اونها برای من حق و حقوق و مستمری درنظر میگیرن
ولی در کشوری که من همیشه براش یه سرباز داوطلب بودم ؛ هیچ حق و حقوقی ندارم
چند سال پیش به من گفته شد بیا عضو فعال بسیج باش و یه امکاناتی بهت میدیم
ولی من قبول نکردم
پارسال ؛ بهمن ماه به من برگه تقدیری بعنوان جانباز دادن ولی فقط درحد یک برگه تقدیرنامه
این مطالبی رو که گفتم از شما انتظار پول و کمک مالی ندارم
ولی دوست دارم خیلیا بدونن این حکومت حتی برای کسانی که از جون و جوونیشون هم گذشتن هم کوچکترین ارزشی قایل نیست و فقط توی این مملکت جای چاپلوسا و نوکرای مدیحه سراست
آقای خمینی در زمان حیاتشون فرمودن ؛ اگر در این مملکت اسلام سیلی بخورد تا قرنها در این کشور اسلام سر بلند نخواهد کرد و دقیقا جانشینانش همین کار رو کردند
درودی دوباره به نوری زاد گرامی
شاید من ندیده باشم٬ اما تنها کسی که ظلمی که بر هموطنان بهائی می رود را«باصدای بلند» فریاد میزند٬ شمائید.این است آئین انسانیت! همان که ریاکاران فقط شعارش را میدهند که اگر دین ندارید٬ لااقل آزاده باشید!
مانا باشید
.
خون بازی به سبک جمهوری اسلامی !
برخی قرائن نشان می دهد رژیم جمهوری اسلامی بوسیله «مهندسی معکوس» درپی ساخت کاریکاتورگونه تکنولوژی روز دنیاست٬ حتی به قیمت جان و فلاکت مردم ایران!
انفجار سایتهای موشکی سپاه در خرم آباد و تهران٬ زلزله های مشکوک کرمانشاه و سقوط تعدادی از موشک ها٬ هواپیماها و هلیکوپترهایی که با استفاده از تکنولوژی از رده خارج بلوک شرق و با بهره گیری از تکنیک مهندسی معکوس انجام شده٬ علاوه بر اتلاف جانی و مالی بسیار٬ موجودیت ایران٬ منابع آب٬ خاک٬ جنگلها و مراتع آن را به مخاطره انداخته است.
کشتن کاووس سید امامی٬ تهدید کاوه مدنی و فشارهای اخیر بر فعالان و صاحب نظران محیط زیست در همین راستا قابل تبیین است.
این رژیم برای بقای خود نه تنهاآسمان و زمین بلکه حتی زیرِ زمین را با ساخت سایتهایی در کویرهای ایران٬ از تعفن خود بی نصیب نگذارده است.
ح ک
اولا :اینطوری که سازمان انرژی اتمی ایران اظهار می کند،منابع شناخته شده اورانیوم در ایران محدود هستند به معدنی در بندر عباس و معدنی در نزدیکی یزد.
ثانیا:استخراج اورانیوم از معادن آن از وظائف تخصصی و ذاتی سازمان انرژی اتمی ایران است،و هیچگاه دیده یا شنیده نشده که استخراج اورانیوم به سپاه پاسداران محوّل شده باشد،بر چه اساسی می گویید سپاه پاسداران اورانیوم استخراج کرده است، آنهم به این وسعت اغراق آمیز در این نوشته.
ثالثا:استناد شما به اینکه این نویسنده این مطلب،کاووس سید امامی مرحوم بوده است به چیست؟یعنی ما از کجا بدانیم که این نوشته از سید امامی است؟ و اگر چیزی بنا بوده در ژورنال های بین المللی بچاپ برسد و نرسیده است شما چگونه بر بخشی از اطلاع یافته اید؟!
رابعا:بقول شما کاووس سید امامی در ایران محذور داشته که چنین مطالبی را نشر دهد،محذور آن همکار ایشان در دانشگاه ارگان امریکا چه بوده که آنرا لااقل بعد از مرگ او منتشر نکرده است؟!
جناب نوری زاد
وقتی این را خواندم تف کردم به صورت خودم
می دانی چرا؟
جاده ابریشم٬ راهی برای ترانزیت نیکی و خرد یا صدور پلشتی و تباهی !
با کوتاه شدن دست جمهوری اسلامی از تاراج نفتی٬ طرح قدیمی سعید امامی با توجیه سیاسی و اقتصادی و پشت بند مذهبی٬ تشدید می شود. دستیابی به منابع مالی برای توسعه هلال شیعی و انجام بمب گذاری و ترور٬ و توزیع موادمخدر در میان جوانان برای فروپاشی جوامع اروپایی٬ توجیه مناسبی برای ترانزیت مواد مخدر است. حالا اگر نشتی منفعت طلبانه و عامدانه این بیزینس٬ باعث گسترش اعتیاد در ایران هم شد٬ باکی نیست
کشف هروئین در ایتالیا از کشتی با مبدأ ایران
این محموله ٢٧٠ کیلویی هروئین در یکی از کانتینرهای کشتی ای جاسازی شده بود که از بندرعباس در ایران بارگیری کرده و در مسیر خود پیش از رسیدن به بندر جنوا ایتالیا در هامبورگ آلمان و والنسیای اسپانیا توقف کرده است.
چرا پیش از بررسی دقیق خبر یا روشن شدن دقیق ماجرا توسط پلیس شروع می کنید به روضه خوانی یا تف کردن بصورت خود؟! راستی اول بگو ببینم چطوری خودت به صورت خودت تف می کنی؟!
اما اصل خبر این است که یک کشتی از مبدا بندر عباس حرکت کرده و طبعا حاوی کانتینرها و بار زیادی بوده،اول باید دید این کشتی اصلا متعلّق بکدام کشور بوده و تحت کدام پرچم حرکت می کرده،شما بصرف اینکه یک کشتی از مبدا ایران بارگیری می کنه و دهها کانتینر و بار حمل می کنه کافیست حکم کنی که این قاچاق مستند به ایران،مردم ایران یا دولت ایرانه؟! اصلا کشتی متعلّق به هر ملیتی هم باشه نمیشه بصرف جاسازی مواد قاچاق در آن،صاحب آن کشتی یا ملیت را مورد حمله قرار داد،فرض کن اصلا کشتی ایرانی،یا متعلق به ملیت ایکس یا ایگرگ،آیا پیدا شدن 250 کیلو هروئین لابلای بارهای مجاز یک کشتی یعنی محکومیت صاحب کشتی یا محکومیت آن مبدائی که کشتی آنجا بارگیری کرده؟! در حالیکه پلیس ایتالیا میگه این کشتی در چند بندر اروپائی توقف و بارگیری یا تخلیه بار کرده،سلول های خاکستری پوآروئی مغز تو چه جوری به این سرعت نتیجه گرفت که این کار در ایران صورت گرفته؟! حالا اصلا فرض کن در بندر عباس اینکار صورت گرفته ،تو باید فوری حکم کنی این کار رسمی حکومت ایرانه؟! بنازم به این عقلت و عقلانیت ات و سلول های خاکستری مغزت! خوب اندکی دندان بجگر بگذار صبر کن ببین تحقیقات پلیس ایران و پلیس ایتالیا و هلند در اروپا بکجا می رسه بعد شروع کن به ضغری کبری و روضه راه ابریشم خوندن! قاچاق مواد مخدر در ایران ممنوعه و هرکس خلف کنه باید مجازات بشه،همینطور در کشورهای دیگر،اینجا بر اساس کار پلیس مهم نیست کشتی کجا بارگیری کرده از کجا حرکت کرده و تحت کدام پرچم بوده،چون ممکنه قاچاقچیان مواد مخدر با هر ملیتی در همه جای دنیا کار جاسازی و ترانزیت مواد رو انجام بدهند.بنابر این اینقدر زودجوش و زود نتیجه گیر نباش و معقول باش.
اینهم اصل خبر در رسانه های داخل و خارج:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/08/17/1871563/
https://fa.euronews.com/2018/11/08/italian-police-make-major-heroin-haul-on-ship-from-iran
http://fa.rfi.fr/
جاده ابریشم چه ربطی به کشتی و راه دریایی دارد ؟ منبع عکس و خبر لطفا ! کار شما به اصطلاح مخالفان/ شاه پرستان به مضحکه کشیده . حالا شما که آشغالهای بی ارزشی بیش نیستید که کارتان گرم نگهداشتن تنور استبداد است با دروغ هایی که ظاهرا برای مبارزه با نظام سر هم میکنید ( بسیاری از این مزخرفات را جیره خواران استبداد روی این سایت میگذارند با نقاب مخالفت با نظام ). میدانید استبداد چه میکند با این کامنت ها ؟ خیلی ساده , آ ن ها را به جوانان آلوده به خرافات و ساندیس خورهایش نشان میدهد و دروغ بودن آن را هم نشان میدهد و آن ها را در حمایت از استبداد معتقد تر و مصمم تر میکند . حالا شما پادو های بی جیره و مواجب استبداد به کنار این نوریزاد چرا سایت خود درب و داغون کرده اش را به این مزخرفات می آرا ید , این جالب است . آقا در دکانت را ببند و بیش از این خودت را خوار نکن یا این که درش را بر روی این مزخرفات ببند و به آن ابرو بده دوباره , من چند بار این را به توی باشعور بگویم ؟ چرا مثل یک پابو یکدنده ای ؟
درود به نوری زاد گرامی
طاها یا زرتشت٬ فرقی نمی کند: هردو از جنس دردند!
طاها غفاری یکی از قهرمانان هموطن کردزبان ورزش دوومیدانی است که در سختترین شرایط توانسته مدالآور ملی و آسیایی این کشور باشد اما امروز برای گذران زندگی در مناطق مرزی کردستان کولبری میکند.
اخبار ورزشی شبکه ۳ صداوسیمای میلی پس از فشار رسانه ها و فعالان مدنی ناگزیر به پخش گزارش وضعیت و مصاحبه با طاها و رئیس فدراسیون دوومیدانی شد.
خبر خوش اینکه رئیس فدراسیون قول استخدام وی در آتش نشانی تهران را داد.
خبر ناگوار اینکه محل کار او جایی است که چندی پیش یک فعال مدنی بنام زرتشت احمدی راغب بجرم حمایت از امثال طاها٬ از آنجا اخراج شد.
ح ک
– خالق «افسانه» حسین فهمیده درگذشت!
حمید هوشنگی از روزنامه نگاران و خبرنگاران قدیمی در تهران در سن ۷۰ سالگی درگذشت.
او از ۱۳۵۲ فعالیت خود را در حوزه خبرنگاری در رادیو تلویزیون آغاز کرد و در سال های جنگ بین ایران و عراق نیز در خبرگزاری جمهوری اسلامی (پارس سابق) فعال بود. او به عنوان معاون ستاد تبلیغات جنگ نیز فعالیت می کرد.
او در ماه های آخر عمر خود از طرف دستگاه قضایی و به اتهامات سیاسی به دو سال زندان محکوم شد که اجرایی شدن آن به علت سرطان به تعویق افتاده بود. قوه قضاییه همچنین مانع از خروج او از کشور برای درمان سرطان شد.
اما نکته جالب درباره حمید هوشنگی آنجاست که «نگین شیرآقایی» پس از فوت او دست به یک افشاگری جالب توجه می زند و آن اینکه حمید هوشنگی خالق «افسانه» حسین فهمیده بود و اساسا هیچگاه هیچ کودکی زیر تانک نرفته بود!
نگین شیرأقایی در این باره در توییتر خود می نویسد: «حمید هوشنگی درگذشت. چند بار در لندن دیدمش. آدم جالبی بود. در چهار دهه خیلی تغییر کرد. یک بار با هم مصاحبه کردیم. پشت صحنه حرف خیلی مهمی زد که هیچ وقت از ترس جونش راضی نشد جلوی دوربین ضبطش کنه. واقعیت پشت داستان حسین فهمیده. امیدوارم جایی سندی از خودش به جای گذاشته باشه.
شاید بهتره بگم افسانهحسینفهمیده هوشنگی در بخش پروپاگاندای جنگ فعال بود. از این میگفت که چطور استدلال کردند جنگ به قهرمان نیاز داره، اینکه چطور باید قهرمانسازی کرد و قهرمانسازی کردند. افسانه تبدیل به واقعیت شد و یک داستان برای ما مردم اون سرزمین در لباس واقعیت فروخته شد.
نوجوان ۱۳ ساله کشته شد. اسمش حسین فهمیده بود. بقیه ماجرا بال و پری بود که هوشنگی و اطرافیان برای تهییج افکار عمومی به داستان دادند. گویا پدر حسین فهمیده هم از اینکه پسرش زیر تانک نرفته مطلع بوده».
پیش از این هم یکی از فرماندهان ارتش در زمان جنگ، زیر تانک رفتن حسین فهمیده را دروغ خوانده بود.
سرتیپ دوم مسعود بختیاری، از فرماندهان نیروی زمینی ارتش در زمان جنگ، سال 1396 در برنامه خشت خام زیر تانک رفتن نوجوان سیزده ساله و منفجر کردن آن با نارنجک را زیر سوال برد و گفت: «به هر حال در جنگها اینگونه اسطورهسازی میکنند. من فکر نمیکنم بشود زیر تانک رفت و آن را منفجر کرد.»
خیلی ممنون که منو دوست داری! منم تورو خییییلی دوست دارم،اما لازم نیست برای جلب توجه من به محتوای چیزهایی که اینجا می گذاری دائم اسمت را عوض کنی،چون اولا من همه نوشته هارو دقیق می خوانم،ثانیا مطلبی که نویسنده بفضای عمومی ارسال میکنه مخاطبش فقط سید مرتضای سایت ممّد نوریزاد نیست،مخاطبش همه خوانندگان محترم سایت و همه کسانی است که اونو در اینترنت می بینند،پس کافیست مرد و مردانه یک اسم انتخاب کنی و با اون بنویسی،مثلا بنویسی: مهرداد! مطمئن باش من مطالب همه از جمله مطالب ترا می خوانم و اگر لازم دیدم اظهار نظر می کنم.
جناب نوری زاد با سلام.من یک فرهنگی هستم با توجه به این مستندات تقاضای انعکاس این مطلب را دارم…هر گونه که صلاح میدانید .اقدام بفرمائید
ترجمه قسمتی از مصاحبه جیمی کارتر
من خمینی را برای ادامه حکومت بعد از شاه انتخاب کردم
چون او به ما و کل غرب قول همکاری داد که بر سر قرارداد های نفتی بماند
و با ما همکاری کند
ما از شاه ترسیده بودیم
شاه درست شش سال قبل از انقلاب تصمیم جدی گرفته بود که اپک را ترک کند و دیگر پای قراردادهای نفتی را امضاء نکند
تصورش هم برای اروپا و آمریکا غیرممکن بود
شاه با این کارش اقتصاد ما را فلج میکرد
ولی وقتی به خمینی کمک کردیم و او بر سرکار آمد به وعده های خود عمل نکرد و دوسال بعد سفارت آمریکا را تسخیر کرد
من حتی تصمیم داشتم به ایران بمب اتمی بزنم و اگر رئیس جمهور آمریکا باقی میماندم حتما این کار را میکردم
و اینجا بود که دولتمردان غربی فهمیدند که اشتباه کردند و حق با شاه بود
ولی دیگر کار از کار گذشته بود
و ایران برای منطقه خطرناک شده بود
این بود که به کمک صدام حسین جنگ با ایران را شروع کردند تا جلوی گسترش شیعه گری خمینی را بگیرند
ولی خمینی توانست به کمک تسلیحاتی که شاه خریداری کرده بود مقاومت کند که نتیجه آن یک میلیون کشته و زخمی از ایران و پانصد هزار کشته و زخمی از عراق بود
خوب شما منبع اصلی مصاحبه ایشان را ارائه کنید، من در گوگل سرچ کردم،ماخذ اصلی این مطلب چیزی نبود جز تویتر،در اون فیلم ناقصی که آنجا گذاشته بودند چنین جملاتی نبود که : من خمینی را برای بعد از شاه انتخاب کردم!
حتی اگر ذیل آنرا نگاه کنید بسیاری از توئیت کنندگان تصریح می کنند که چنین عبارتی در این مصاحبه نیست،عبارت یکی از توئیت کنندگان این است:
Herman Goofy
@GoofyHerman
Oct 21
منم فیلم کامل رو از طریق لینکی که دوستمون قرار داد دیدم و به انگلیسی هم تسلط کافی دارم و کارتر فقط داره در مورد گروگانهای امریکایی و شرایط اون زمان و توضیح میده و هیچ اشاره ای به روی کار آمدن خمینی ودخالت ایالات متحده در اون نمیکنه !!! نمیدونم این توهمات از کجا اومده.
—-
کارتر خیلی باید کلاهش رو بالا می انداخته که آیت الله روح الله خمینی اونها را پذیرفته باشد.بارها گفته ام،مرحوم آقای خمینی پیش از رفتن به پاریس بارها قاطع گفته بود که شاه باید برود،و این شاه باید برود خواسته عموم مردم ایران بود در تظاهرات و اعتصابات که از زبان رهبرشان بیان شده بود،پذیرش مرحوم امام خمینی آنها را از بابت نگرانی های آینده امریکائی بود در مورد خرید نفت از ایران،آنها مادّی بودند و وابسته به خرید نفت از ایران و نگرانی آنها طبیعی بود،این یک نکته برای ملاقات ایشان با نمایندگان امریکا،و نکته دیگر اینکه مرحوم آقای خمینی فردی تیزهوش بود و از نفوذ امریکا در بین سران ارتش ایران خبر داشت،چون ایشان نگران بود مبادا ارتش شاه دست به یک خونریزی وسیع بزند،هدف اصلی او استفاده از نفوذ امریکائی ها برای جلوگیری از قتل عام مردم ایران بود،و این در اسناد مربوط به این دیدارها هست و نشانه هوشمندی و تیزهوشی آیت الله روح الله خمینی سلام الله علیه بود،وگرنه کارتر و غیر کارتر عددی نبودند که ایشان را به رهبریت ایران انتخاب کنند،و آیت الله خمینی پیش از اینها در دل و قلب مردم انقلابی ایران یک رهبر کاریزماتیک بود،تلاش امریکائی ها این بود که شاه را نگه دارند اما وقتی خروش مردم انقلابی ایران را دیدند او را فراری دادند،بعد هم دنبال حفظ منافع خود در ایران بودند و این طبیعی بوده است که از خمینی درخواست ملاقات کنند…این واقعیت تاریخ است،و امروز افراد بی ریشه ای که توان درک و هضم انقلاب عظیم ملت ایران را ندارند دنبال این هستند که با اینگونه دروغ پراکنی های ذلیلانه کاریزما و ابّهت ایشان را خدشه دار کنند،هیهات..
https://twitter.com/Leila__Sadeghi/status/1053836320739594240
“به مناسبت سالروز شهادت امام علی ابن موسی الرضا(ع)”
آنانکه اهل بیداریِ سحرهای ماه رمضان بودهاند «دعای سحر» را میشناسند؛ البته همنسلانِ من اگر اهلش نیستند هم شاید از خاطرات دورشان صدای دعای سحرِ معروف رادیو یادشان باشد: «اللهم إنّي اسئلک مِن جَمالک بأجمَله…». مضمون و معنای این دعا بخشی از میراث عرفانیِ انسان و جهان است. برخی عارفان و صوفیان ما همهی عمرشان را (و نه فقط ماههای رمضان را) با این دعا مأنوس بودند و حیات عارفانه بدون این متن حتما چیزی کم داشت. راویِ این تجربهی پیامبرانه، علیبنموسیالرضاست. اگر از امام رضا هیچ ارثی نمیماند جز انتقال همین تجربهی عظیم، باز هم سزاوار «سُلطان» بود!
اما حیف! نمیدانم آن بارگاهِ مطلّا با میراث این مرد چه کرد؛ گویی اگر روزی روزگاری خواستید کسی را نابود کنید کافیست سر تا پایش را طلا بگیرید تا برق اندامش چشمی برای تماشای خودش باقی نگذارد! نمیدانم زائرانش از ارثیهی معرفتِ او چه میدانند جز اینکه «حاجت میدهد» و البته همین هم «آگاهیِ کاذب» است؛ اولیای خداوند «بابُالحوائج»اند نه «قاضیالحاجات» و میان این دو تفاوت از ایمان است تا شرک!
همنشینی اولیای خدا جان را تازه میکند، مُرده و زندهشان در انسان و جهان اثر دارد. میشود در محضرشان آموخت، خواند و نوشت. میشود با آنها حرف زد، میشود کنارشان اندیشید، راه رفت، سماع کرد، نوشید و نوشاند… اولیای خدا رفیقان خلقاند و «زیارتِ» دور یا نزدیکشان به همین معنا مبارک است.
سلام اقای نوری زاد آخوند خلخالی یه زمانی باپشتیبانی شدیدی که از جانب اقای خمینی میشد ودلگرمی که به وی داده می شد میخواست رضاشاه را از قبر بیرون بیاورد ودور بندازد ایشان یک بیمار روانی بود شک ندارم دستور دهندگان به ایشان هم مشکل روحی وروانی داشتند وهنوز هم دارند ، اخیرا در خبرها خواندم که یک عده جانور انسان نما شبانه به قبرستان هموطنان شریف بهاییمان درقبرستان شهر گیلاوند از توابع دماوند رفتند و قبر یک پیرزن بهائی بنام شمسی اقدس اعظمیان را شکافتند واو را از قبرش بیرون اورده ودور انداختند این خبر بسیار ناراحت کننده بو چنانکه افسرده ام کرد با خودم گفتم بدا بحال ما که ۴۰سال است با این جماعت کینه توز وروانی تا داندان مسلح طرف هستیم وانها را تحمل میکنیم جماعتی که حتی به قبر غیر خودیها وخارج شدگان از دایره نظام ولاییشان هم رحم نمیکنند ، من بنام یک ایرانی به این وسیله واز اینجا با تمام هموطنان بهائیم مخصوصا با خانواده این بانوی تازه درگذشته اعلام همدردی میکنم من بنام یک ایرانی جز شرمندگی چیزی ندارم که بگویم بدابحال ما بدابحال ما
اخوند خلخالی درحال نبش قبر رضاشاه پهلوی او میخواست عقدهایش را سر جنازه وی خالی کند که خوشبختانه هرگز دستان نابکارش به ان جنازه نرسید
تقدیم به نوری زاد و قلم جادویی اش
.
فاحشه بسترش را ميبوسد،
ورزشکار چهار گوش زمين را،
و آخوند قرآنش را…
نان از هر کجا که باشد، مقدس است، بايد بوسيد…
عده ای….
نماز اجاره ای می خوانند!…
و روزه اجاره ای میگیرند!…
برای امواتی که…
در حیاتشان وقت نداشته اند!
خودشان انجام دهند!
ولی پولی داشته اند!
که بدهند به نماز خوانان!
و روزه گیران حرفه ای!
تا برایشان انجام دهند!
پدر پول بسوزد!…
که در دستگاه خدا هم کار میکند!
آنهم چه کاری!…
جانشین پرستش خدا…!
پول میدهند!…
تا دیگران برایش خدا را بپرستند!
و او به بهشت برود!!
و ثواب نماز و روزه آنها را ببرد!
براستی که عجب!
حماقتی است جهل مذهبی!
در حقیقت ما همه بشر بودیم
تا اینکه،
#نژاد
ارتباطمان را برید؛
#مذهب کور کورانه،
از یکدیگر جدایمان ساخت؛
#سیاست
بینمان دیوار کشید؛
و #ثروت
از ما طبقه ساخت؛
همه آزادی میخواهند بی آنکه بدانند اسارت چیست،
اسارت به میله های دور جسمت نیست.
به حصارهای دور #تفکرت است…!
جرم جهنمیان هم خوابی بانامحرم و مشروب بود و پاداش بهشتیان هم خوابی با نامحرم و مشروب
آیندگان ما به سادگی ما میخندند…ﺗﻮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻢ !ﻓﺮﻕ ﺣﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻳﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺧﺪﺍ… ﺧﺪﺍﻳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺶ ﺣﻮﺭﯼ ﺭﺷﻮﻩ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ! ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﻨﺪ؟ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﻤﺶ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ؛ ﯾﺎ ﺣﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻟﺬﺕ ﺗﻨﺶ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ؟ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ!
غصه نخور نابینا!
دراین دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد””
ماهم که میبینیم خودمان را به کوری زده ایم…!
ماهی ها گریه هایشان دیده نمیشود،
عقابها سقوطشان،
و انسانها درونشان،،،
صادق هدایت
سلام و درود
آقای نوریزاد عزیز
یک سئوال ؛
آیا اپوزیسیون داخل ایران و شناخته شده ای مثل جنابعالی ، جناب طبرزدی و مبارزین مدنی و شناخته شده نباید تحریم های ظالمانه آمریکا علیه ملت ایران را محکوم کرده و رسما اعلام کنند ؟!
ادعای بنده این است ؛
آمریکا از ۷۰ سال پیش و با قدرت گرفتن بعد از جنگ دوم جهانی ، آنچه کرده است برای به زیر سلطه بردن ایران و استفاده تمام و کمال از منابع آن بوده است !
آیا آمریکا در جلوگیری و اضمحلال دمکراسی در ایران نکوشیده است ؟! که کوشیده است ! و شما قطعا از بنده بهتر واقف هستید و در این مسیر دکتر مصدق را سرنگون کرده است !
چرا آن موقعی که دکتر فاطمی را به اعدام محکوم کردند صدایی از آمریکا در نیامد !
بگذارید با این انگ که در گذشته گیر کرده ام مواجه نشوم ، چرا امروز با همین عربستان که گردن میزند و اعدام و میکند و … رقص شمشیر می کنند پس ؟!
بنده از حکومت ملایان پلید و اهریمن صفت نه راضی نیستم ، که مایل به سرنگونی ایشانم !
اما آمریکا دشمن ملت ایران بوده و هست و ظاهرا خواهد بود !
آمریکا ملت ایران را به گروگان گرفته تا حکومت ملایان برای از گرسنگی نمردن مردم و ملت با آمریکا وارد مذاکره شود ، آخوند و ملا هم ملت ایران را گروگان گرفته تا برعلیه اش اقدامی نکند و آخوند همچنان بخورد و بِچِرد !
ملت ایران بدبخت ترین ملت دنیاست !
چه ، نه حکومتش حکومتی است که دل در گروی او داشته باشد ، دشمن قسم خورده هفتاد ساله اش هم که امروز شمشیر را از رو بسته و به ملت ایران می گوید حکومت را سرنگون کن یا از گرسنگی بمیر ، اپوزسیون داخل و خارج هم که با حکومت مخالفند و در تلاش سرنگونی آن ، هیچگاه در هیچ برنامه ای و در هیچ جایی یک کلمه از مظلومیت این ملت در مواجه با تحریم ها سخن یاد نکرده است و تحریم کنندگان را تقبیح نکرده است !
من تریبونی ندارم ! اما همانقدر که خامنه ای و آخوندها و ملایان درباری و پاسدارهای مفت خور را تقبیح می کنم ، ترامپ و امریکای جنایتکار را نیز محکوم می کنم و لعنت می فرستم ! شما چطور ؟!
——-
درود دوست گرامی
گاه، عبور از یک گذرگاه حساس، با دشواری و آسیب همراه است. من نیز چون خود شما می اندیشم. نیز اما از هر چه که به بقای بیشتر این نظام بیانجامد پرهیز میکنم.
.
امریکا هیچ دشمنی با ملت ایران یا هیچ ملت دیگری ندارد. امریکا بدنبال تامین منافع خویش است و از هر کسی که منافعش را تضمین کند یا لااقل صدمه ای به ان نزند در هر کجای دنیا پشتیبانی میکند خواه شاه باشد خواه ملا ، شیعه یا سنی ، مسلمان یا مسیحی یا کلیمی و یا لائیک. تکرار این حرف مبتذل که امریکا دشمن قسم خورده ملت ایران است عاقلانه نیست . دشمن واقعی ملت ایران همان کسانی هستند که هر روز این کلمات را تکرار میکنند و هیزم به تنور دشمن تراشی میریزند و ما را با همه دنیا درگیر میکنند. گفته اند “در خانه ات را ببند و همسایه را دزد نکن”.
سلام استاد نازنینم . این متن و خودم برای شما نوشتم . نمیدونم خوشتون بیاد یا نه . ممنون که وقت گذاشتین و خوندین . ارادتمند شما ،
از خصوصیات رباعیات خیام :
دارای متنی فلسفی است . یعنی در همان بیت اول حاوی پرسش و یا مطلبی فلسفی بوده و خواننده را به تفکر وا میدارد . خیام محال است پاسخ را با دین و مذهب بدهد .
اصلا اهل پاسخ نیست . به گونه ای راه را باز و هموار میکند که خودتان به پاسخ برسید . بنوعی که خواننده رباعی های او در بیت اول با پرسشی روبروست و به فکر فرو میرود و در بیت دوم خود خواننده به پاسخ میرسد . پاسخی نه از باب آنچه تا کنون در مذهب و دین یافته . پاسخی نو .
او ریاضیدان و منجم است . بی گمان تقویم جلالی اش گویای میزان دقت و توانایی و شناخت او از گیتی است . اما گویی او این جهان را به سان جزایری از نظم در میان اقیانوسی از بی هدفی و بی سرانجامی میداند . حکیم معتقد است در پشت خلقت بشر ، طبیعت و هستی ، عنصر شانس و پوچی قرار دارد و هیچگونه هوشمندی نیست . به این دلیل است که در رباعی هایش ، بارها جهان هستی را “چرخ” و یا “گردون” می نامد . او میخواهد به سرگردانی و بطالت این نظم اشاره نماید .
غم ظریفی در عمق دل خیام و شعر او مستتر است . غمی حاصل از بی هدفی و بی سرانجامی خلقت . غمی ناشی از دانایی او و حاصل ذهن متفکر ریاضی دانی فیلسوف . او دارویی برای این غم ندارد . شراب را تنها به عنوان مسکن میخورد تا آنجا که بیهوش گردد و از غم رها . شراب او شراب شاهد و شادی و بهار نیست . می او می تلخی ست که تنها مسکن رهایی بخش خیام از دست غم گردون بی هدف میباشد .
پس از او بسیاری به اندیشه خیام راه یافتند و در اشعار بسیاری میتوان اشاراتی به اثرات اندیشه خیام کرد . اما هیچکس را یارای اینگونه صریح گفتن نبوده است .
او شعر میگوید . اما شاعر نیست . میداند طبع شنونده اش اینگونه می طلبد . رباعی میگوید . چون کوتاه است و مختصر . مردم کوچه و بازار میتوانند به راحتی آن را از بر کنند . پس می ماند و ماندگار میشود .
شگفت اینجاست که در رباعی های خیام ، هیچ اثری از هیچ صنعت ادبی نمیتوان یافت .
او صریح ، مختصر و بی پیرایه ، ما را به تفکر میخواند .
———-
نیمای گرامی
من بعید می دانم نگاه خیام به هستی، الابختکی و همینجوری و شانسی بوده باشد. هر چرخی که می چرخد، حتما عاملی و دلیلی با خود دارد. چه برسد به چرخ گردون با میلیاردها کهکشان و….!
با احترام
.
سلام آقای نوری زاد اخیرا آیت اله علم الهدی خلیفه ی خراسان در مراسم نماز جمعه مشهد گفت اینکه مردم ایران درمقابل استکبار جهانی مقاومت میکند و پوزه استکیار جهانی را بخاک می مالد مال این نیست که ایرانی ووارث آرش وبرزو هستند بلکه بخاطر این است که ما شیعه ی علی هستیم .، جناب نوری زاد از توهم بخاک مالیدن پشت وپوزه استکبار جهانی اگر بگذریم ایشان با این سخن دقیقا بین ایرانی بودن و شیعه بودن مرزبندی کردند، جوموکنیاتا اولین رئیس جمهور بعد از استقلال کنیا میگوید: وقتی مبلغین ومروجین مذهبی به سرزمین ما امدند در دستان انها کتاب مقدس بود و در دستان ما سرزمین و باغهایمان بعد از۵سال دردستان ما کتاب مقدس بود ودر دستان آنها سرزمین وباغهای ما ،..همه ی ما میدانیم وقتی آقای خمینی بنام دفاع از اسلام و قران ایران را فتح کرد گفت این سرزمین غنیمت اسلام است واین یعنی شما ایرانیان هیچ سهمی از این غنیمت بزرگ ندارید آقای خمینی ۵سال به ما فرصت نداد بلکه بااین سخنش از همان روز اول تکلیف همه را روشن کرد وبقول معروف گربه را دم حجله کشت متاسفانه سردمداران حکومت ولایی چهل سال است که با اسم شیعه علی بر سر مردمان ما چوب دین و مذهب میزنند ودراین مدت داروندار مارا از دستمان خارج کردند، وبرتمام منابع و ذخایر ما چوب حراج زدند!در آخر پرسش این است آیا این قصه ی تلخ و طولانی کی بپایان خود می رسد ومردم ما کی از این خواب پریشان واین کابوس پراز ترس ووحشت بیدار می شوند؟سپاس
آقای خمینی کی و کجا گفتند”این سرزمین غنیمت اسلام است “؟
——–
در همان روز نخست. در بهشت زهرا
.
در سخنرانی ایشان در بهشت زهرا،نه واژه “غنیمت”بکار رفته و نه واژه “سرزمین”
صحیفه امام،ج6 ص 10-20
————
سید مرتضای گرامی
در بهشت زهرا، و در همان روز ورودشان، آنجا که می فرمایند ما آب و برق را مجانی می کنیم، بلافاصله پشت بندش می فرمایند: اینها از غنایم اسلام است. حالا اگر واژه ی غنیمت بکار نبرده اند، شما ببخشایید. مثل این که غنایم، جمع غنیمت است. نه؟
با احترام
.
سلام گرامی
بله واژه غنائم جمع غنیمت است،اینرا می دانم،اما شما چند جور اشتباه می کنید که مایه تاسّف است:
اولا:دقت کنید در بحث با این دوستمان کدام عبارت مورد سوال واقع شد؟ این جمله: “این سزمین (ایران) غنیمت اسلام است”،من پرسیدم این عبارت را ایشان کجا بکار برده؟و شما گفتید این عبارت در سخنرانی ایشان در بهشت زهرا بوده،تا اینجا درست؟ من عرضم این است که این عبارت در سخنرانی بهشت زهرا نیست،نه تنها این عبارت نیست،بلکه کلمه “غنیمت”در آن سخنرانی نیست،شما الان می گویید کلمه غنائم بصورت جمع در آن سخنرانی بکار رفته دنبال آنکه ایشان گفته ما آب و برق را مجانی می کنیم؟بنده عرضم این است که این اسناد شما هم درست نیست! چون در سخنرانی بهشت زهرا که الان متن مکتوب آن بصورت کتاب و نرم افزار در اختیار من است،نه واژه “غنائم”بکار رفته،و نه قضیه آب و برق مجانی! یعنی مشکل اینکه غنیمت و غنائم در سخنرانی بهشت زهرا وجود نداشته یکی بود،مشکل دیگری هم درست کردید!:اینکه اصلا عبارت آب و برق را مجانی می کنیم نیز در سخنرانی بهشت زهرا نیست!
شما می گویید هست؟لطف کنید منشا استناد خود را نشان دهید.
ثانیا: من که می دانم و قبلا هم گفته ام که مشکل فعلی شما الان دو چیز است:یکی کینه ای که الان از ایشان در سینه دارید که در ارزیابی های شما دخالت دارد،و دیگری اینکه علیرغم اینکه پیشه و تخصص شما امور هنری است ،مایه تعجب است که هم تحت تاثیر فضا سازی ها و شگردهای فریب اینترنتی و مقطّعات یوتیوبی قرار می گیرید،هم خودتان الان مشغول به اینگونه فضا سازی ها علیه امام و انقلاب هستید.
ثالثا: من قبلا چند بار مفصّل توضیح داده ام که اصلا عبارت “ما آب و برق را مجانی می کنیم”بصورت یک وعده از ایشان صادر نشده است،این ایده ای بوده که در دولت موقت مطرح بوده،و ایشان در یکی دوجا در مقام بیان مطالبی دیگر در مورد اهداف انقلاب و لزوم پایداری بر اهداف و احکام اسلام عبارتی دارند به این صورت که ” ..دلخوش نباشيد كه مسكن فقط مى سازيم، آب و برق را مجانى مى كنيم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى كنيم براى طبقه مستمند، دلخوش به اين مقدار نباشيد..”(صحیفه امام ج 6 ص 273).
این عبارت هم در سخنرانی بهشت زهرا نیست و مربوط است به بعد از شروع بکار دولت موقت،دقت فرمودید؟ حالا الان من بحثم در جمله آب و برق مجانی نیست که شما و دیگر مخالفان در مورد آن دچار سوء فهم و تعبیر هستید،غرضم به اشتباه اندر اشتباه! شماست که هم می گویید کلمه غنائم و غنیمت در سخنرانی بهشت زهراست- که نیست البته- هم علاوه بر آن آدرس غلط دیگری می دهید:اینکه تعبیر غنائم یا غنیمت بعد از جمله آب و برق مجانی است!
خوب تفاوت من با شما هم این است که من می روم سخنرانی بهشت زهرا را مکتوبش را در میاورم و آنرا می بینم یا واژه های مورد ادعا را در نرم افزار آثار ایشان که گردآوری آن کار خود ماست می بینم و ادعایی می کنم،بخلاف شما که روی آن پیش ذهن های خاص کینه توزانه یا تحت تاثیر کارهای هنری! در فضای مجازی واقع می شوید و حدسی سخن می گویید.
رابعا : جدای از این،اگر مایل باشید من حاضرم تمام مواردی که کلمات غنیمت و غنائم در سخنان و نوشته های ایشان بکار رفته و من همه آنها را دیده ام،برای شما بصورت مستند نقل کنم و روشنتان کنم که در اشتباهید.
خامسا: جدای از اینجور اشتباهات اسنادی،من نکته ای فقهی خدمت شما عرض کنم،کسی که به ایشان نسبت می دهد ایشان گفته است “این سرزمین (یعنی ایران) غنیمت اسلام است”که البته هرگز از ایشان صادر نشده است،توجه نمی کند که اصطلاح غنائم و غنیمت جنگی بلحاظ فقهی مربوط می شود به چیزهایی که در کارزار و جنگ با کفار بدست می آید،و یک فقیه مجتهد صاحب فتوا و رساله،هرگز نمی آید اموالی را که از رژیم منحوس گذشته و بدنبال یک انقلاب عمومی مردمی بجا مانده به “غنائم یا غنیمت “جنگی تعبیر کند،برای اینکه مگر بدنبال انقلاب اسلامی مردم ایران که منجر به فرار وابستگان رژیم سابق شد،آیا ایرانیان با کفار جنگ کرده بودند که سرزمین یا چیزهای بجا مانده را به غنائم تعبیر کنیم؟! مگر جنگی بین اسلام و کفر صورت گرفت و سرزمین ایران دست کفار بود و ما با آنها جنگ اصطلاحی کردیم که چیزهای بجا مانده یا اصل سرزمین را به غنائم تعبیر کنیم؟! نخیر،یک انقلاب عمومی واقع شده و ملتی،یک رژیم مستبد شاهنشاهی را با تیپا به زباله دانی تاریخ فرستاده اند،و اموال بجا مانده از آنها متعلق بمردم ایران است که مصادره شده است.بنابر این اصلا تعبیر “این سرزمین غنیمت یا غنائم اسلام است” تعبیری نیست که از یک فقیه مرجع تقلید صاحب فتوا صادر شود،چون فتاوی ایشان در باب جنگ و اینطور مسائل در کتاب الجهاد تحریر الوسیله ایشان قابل مراجعه است.
سوال :پس این تعبیر غنائم یا غنیمت که در برخی سخنرانی های ایشان هست چیست؟
جواب: آنها را اگر اهل فهم حقیقت باشید می توانم نقل کنم،که در مواردی اشاره به سلاح هایی است که در جنگ ایران و عراق بدست سپاهیان ایران افتاد،و در مواردی اشاره به اموالی است که از رژیم سابق و وابستگان آنها بدست آمده است و مصادره شده است.بنابر این اصلا این تعبیر که ایران و سرزمین ایران غنائم اسلام است نه در سخنرانی بهشت زهراست و نه در غیر سخنرانی بهشت زهرا،آن تعبیر آب و برق مجانی که بارها در مورد آن توضیح داده ام نیز اصلا در سخنرانی بهشت زهرا نیست!
از اینجا معلوم می شود که شما بر اساس استناد دقیق نمی گویید و نمی نویسید،بلکه آنچه می گویید و می نویسید معمولا چیزهایی است که سایت هایی مثل یوتیوب یا دشمنان انقلاب اسلامی به خورد اتان داده اند و شما هم با فضا سازی بخورد دیگران می دهید!
من استناداتم روشن است:آدرس سخنرانی بهشت زهرا را به صحیفه امام داده ام،زحمتی بکشید بجای مراجعه به کلّاشی های سایت یوتیوب یک مراجعه ای به صحیفه امام بکنید،یا استناد خود به چیزهایی که بالای این نوشته من نوشتید را مشخص کنید.
با احترام
——————–
امام خمینی در بهشت زهرا یا مدرسه ی فیضیه یا هرجای دیگر، مهم این است که این امام با همه ی ید بیضائش، بی آنکه اساسا اطلاعی از جریان آب و برق و گردش پولی و درآمدهای دولتی داشته باشد، وعده ای به این آشکاری ابراز فرموده اند. و مهمتر این که: ایشان، اموال عمومی مردم را غنایم اسلام می دانند. غنایم یعنی هر آنچه از مال و زمین و ساختمان و برده و کنیزی که در جنگی بین مسلمین و کفار بدست آمده. ایشان با غنایم دانستن اموال عمومی، در اصل می فرمایند: دارایی های کشور را باید بین مجاهدین اسلام تقسیمش کرد. و نه هر ایرانی لابد. تعریف غنایم اسلام مگر نه این است؟ نگاه ایشان به آب و برق بعنوان غنایمی که از پس جنگی بدست آمده، یک فاجعه ی شعوری ست. که البته در قاموس مسلمانی عین درستی ست. و در این سالها نیز بیت رهبری و برادران سپاه و اطرافیان حضرات، همین را بهانه ی بالاکشیدنهای خود کرده اند. حالا شما بیا بگو در بهشت زهرا نبوده در مدرسه ی رفاه یا علوی بوده. مهم این است که نگاه ایشان یک نگاه زیرخاکی ست. حضرتش می فرمایند:
ما هم آب را مجانی می کنیم و هم برق را هم اتوبوس را. داستان، بوی مشمئز کننده ی آن کلاهی ست که به سر مردم رفته و بویش نه در ایران بل در کل منطقه پیچیده.
تازه ادامه می دهند: دلخوش به این مقدار نباشید. ما هم دنیای شما را آباد می کنیم هم آخرت شما را.
این هم سندش که می فرمایند:
این دارایی، از غنایم اسلام است
https://www.youtube.com/watch?v=B_umNLqJ0NE
.
اولا :اهانت نکنید، اتفاقا بعکس،نگاه امروز خود شما یک نگاه زیر خاکی و دگم است.
ثانیا:چنانکه بارها گفته ام اهل بحث متمرکز نیستید،و فقط مایلید هیاهو و این شاخه آن شاخه کنید،بحث بهشت زهرا را من مطرح کردم یا شما خوش انصاف؟! البته این یوتیوب را که دیدم مطلب را فهمیدم و درستی حدسم در مورد شما و اینکه اهل مطالعه عمیق نیستید و نوع منابع تحلیلی شما منابع ثانوی و ناقص یا تحریف شده است تایید شد،چون حضرت یوتیوب تصویر سخنرانی بهشت زهرا را روی اول این کلیپ گذاشته لابد می شود سخنرانی در بهشت زهرا! بقول شما حالا مهم نیست یک مطلب کجا ایراد شده،اما در عین سادگی و سطحی نگری که دارید توجه کنید که گذاشتن این تصویر روی این کلیپی که عنوان آب و برق مجانی روی آن است یک رندی رسانه ایست که هنرمندی مثل شما را نیز فریب می دهد! بله می خواهند بگویند امام موقع ورود به ایران به مردم وعده آب و برق داد و آنها را در مورد جمهوری اسلامی فریفت! اینطور نیست؟ در حالیکه سخنرانی مربوط به آب و برق تاریخش روشن است که بعد از تشکیل دولت موقت است و بحث جمهوری اسلامی و رفراندوم و تاییدات مردم همه مربوط به پیش از ماجرای بقول شمایان آب و برق مجانی است!
بهرحال، حالا بحث ما بحث آب و برق نبود،راجع به آن جدا نوشته ام،امادیدید حالا اهل این شاخه آن شاخه هستید؟!اما بحث ما بحث غنائم اسلام بود،خوب چرا حالا اصل عبارت ایشان و قبل و بعدش را نقل نمی کنید؟موضوع بحث ما این بود که آیا ایشان گفت “سرزمین ایران غنیمت اسلام است”؟ شما خودتان بدرستی عبارت ایشان را با ضمیر اشاره نقل کرده اید،بمن بگویید “این دارائی”در قاموس لغت شما یعنی “سرزمین ایران”؟! نه آقا،این دارائی اشاره به دارائی های باقی مانده از شاه و اطرافیانش است نه سرزمین ایران!سرزمین ایران که متعلق بمردم ایران است و مردم ایران نیز علیرغم کجراهه امروز شما حکومت اسلامی در قالب جمهوری اسلامی را برگزیده اند بنابر این منابع این سرزمین نیز بخواست مردم ایران و رغم انف شما بر اساس احکام اسلام و منافع عمومی توزیع می شود.
بعد،خوش انصاف! چرا دنبال عبارت و قبل و آنرا نمی روی باز کنی ببینی؟ یک تکّه از کلیپ یوتیوب کافیست که با افکار زیر خاکی خود مسائل را تحلیل کنید؟! عبارت کامل ایشان این است:
” اين دارايى (یعنی دارائی های باقی مانده از شاه و اطرافیانش) از غنايم اسلام است و مال ملت است و مستضعفين، و من امر كرده ام به مستضعفين بدهند”.
صحیفه امام ج 6 ص 273.
این کلمه “مال ملت و مستضعفین است”را البته نباید هم چشم و گوش شما ببیند و بشنود چون اینجور حذف ها هنر و رندی یوتیبیان است برای افراد ساده لوح یا مغرض.
حالا من عبارات قبل را که معمولا یوتیوبی ها آنرا برای فریب افراد بی توجهی مثل شما حذف می کنند را نیز نقل می کنم:
“داراييهاى دودمان پهلوى
ما بسيار كارها در پيش داريم كه بايد من بعضى از آنها را براى شما عرض كنم. من در اين آخر كه از تهران مى خواستم بيرون بيايم، دستور دادم كه “”تمام املاك و دارايى سلسله منحوس پهلوى و تمام دارايى آن اشخاصى كه وابسته به او بودند”” و اين ملت را چاپيدند مصادره بشود. براى طبقه ضعيف مسكن ساخته بشود… همين دارايى شاه سابق و خواهر و برادرش براى يك مملكت، براى آباد كردن يك مملكت كافى است تمام كميته هايى كه در تمام اطراف ايران هست موظفند كه آنچه به دست آمد از مخازن ايران، هر چه كه اينها بردند و مخفى كردند و اتباع آنها بردند و مخفى كردند، آنها را كه به دست آمده است به بانكى كه شماره اش را بعد تعيين مى كنند تحويل بدهند كه براى كارگرها، براى مستضعفين، براى بينوايان، هم خانه بسازند هم زندگى آنها را مرفه كنند.ما علاوه بر اينكه زندگى مادى شما را مى خواهيم مرفّه بشود، زندگى معنوى شما را هم مىخواهيم مرفّه باشد. شما به معنويات احتياج داريد. معنويات ما را بردند اينها. “دلخوش نباشيد كه مسكن فقط مى سازيم، آب و برق را مجانى مى كنيم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى كنيم براى طبقه مستمند، دلخوش به اين مقدار نباشيد. معنويات شما را، روحيات شما را عظمت مى دهيم؛ شما را به مقام انسانيت مى رسانيم. اينها شما را منحط كردند؛ اين قدر دنيا را پيش شما جلوه دادند كه خيال كرديد همه چيز اين است. ما، هم دنيا را آباد مى كنيم و هم آخرت را. يكى از امورى كه بايد بشود همين معناست كه خواهد شد. اين دارايى از غنايم اسلام است و مال ملت است و مستضعفين. و من امر كرده ام به مستضعفين بدهند، و خواهند داد..”
(منبع پیشین)
—
بنابر این اگر زحمت بکشید و خود را از رندی های یوتیبیان جدا کنید و به اصل حرف رجوع کنید و منصف باشید می فهمید که تعبیر غنائم یا غنیمت که در این سخنرانی و چند سخنرانی دیگر بکار رفته است بمعنای لغوی آن است یعنی آنچه از دارائی های حکومت سابق و آنچه از منابع زیر زمینی و رو زمینی که بدنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سقوط رژیم شاه به زباله دانی تاریخ،بدست مردم انقلابی ایران افتاده است متعلق به عموم مردم است،و از اموال عمومی است که باید در مسیر منافع ملی و احکام اسلامی صرف شود.
پس معلوم شد عبارت “این سرزمین غنیمت یا غنائم اسلام است”که مورد ادعای نویسنده بالا بود نه در سخنرانی بهشت زهرا بود -که شما همینجوری نسبت دادید- و نه در سخنرانی های دیگر. و دیگر اینکه مقصود از چیزهایی که بدست مردم افتاده است و غنیمت است،اموال باقی مانده از رژیم شاه بوده است،جهت اطلاع شما عرض می کنم در برخی سخنرانی های دیگر ایشان باز کلمه غنائم یا غنیمت بکار رفته است اما در مورد سلاح هایی که از پادگانها بدست مردم افتاده بود،یا سلاح هایی که در جنگ با عراق بدست سپاه اسلام افتاده بود،که اینها البته از حریم این بحث خارج است.
حالا بفرمایید دوباره یک حاشیه یا شاخه دیگر از کلام من بیرون بیاورید و با آن بازی کنید!
با احترام
آسید مرتضی!!میشه بگی این مستمند کجای فرمایشات حضرت امام بوده؟!!شما که هی دم از خوندن صحیح مطلب و چه میدونم گزینشی انتخاب نکردن میزنی کجا این مستمند رو تو فیلم موجود دیدی؟!!!!بگی ممنون میشیم یا شیخ!
سلام
این در متن کامل سخنرانی ایشان در صحيفه امام، ج6، ص: 273 هست،می توانید مراجعه کنید.مشخصات این سخنرانی هم این است:
سخنرانى در جمع مردم (نتايج مبارزات ملت- تأكيد بر «جمهورى اسلامى»)
زمان: 10 اسفند 1357/ 2 ربيع الثانى 1399
مكان: قم، مدرسه فيضيه
موضوع: تبيين نتايج مبارزات ملت ايران- برنامههاى رفاهى مادى و معنوى- تأكيد بر «جمهورى اسلامى» و خودسازى
مناسبت: ورود امام خمينى پس از پيروزى انقلاب اسلامى به قم
حضار: اهالى قم و ديگر شهرستانها
—
دقیقا مشکل اساسی همین است که کسانی یک بریده هایی از سخنان ایشان را در امثال یوتیوب بصورت کلیپ در میاورند و سر و ته آنرا می زنند،تصاویری یا اصواتی روی آن ادیت می کنند،مثل اینکه روی همین کلیپ یوتیوبی که جناب نوریزاد سند آوردند تصویر سخنرانی ایشان در بهشت زهرا در بدو ورود به ایران را الصاق کرده بودند! یعنی اینکه این قضیه وعده آب و برق مجانی را ایشان هنگام ورود به ایران بیان کرده و مردم را فریب داده و باعث شده مردم در دو رفراندوم 98 درصدی به جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن رای دهند!
در حالیکه این سخنرانی (آب و برق) مربوط به بعد از رفتن ایشان به قم و در مدرسه فیضیه ایراد شده است یعنی مدتها بعد از وقوع دو رفراندوم بزرگ.
حرف من این بود که اینطور کلیپ ها را آنطور که می خواهند آب و رنگ می دهند و به خورد افراد ساده لوح یا مغرض می دهند،حتی بخورد افراد سابقا انقلابی مثل جناب نوریزاد! طوری هم این بریده ها اصالت پیدا می کنند که وقتی اصل مکتوب سخنرانی را جلوی نسل های بعدی مثل شمای ناشناس می گذاریم،می پرسید کلمه مستمند که در بریده یوتیوب نیست! لابد چون بریده یوتیوب ناقص عبارات ایشان را نقل کرده و صحیفه امام تمام سخنرانی را نقل کرده باید پذیرفت که مستمند در عبارات ایشان وجود نداشته!
————
حالا بریده یا نابریده، مهم این است که حضرت امام خمینی شما، هم آب و برق مجانی را گفته و بعد زیرش زده، و هم آزادی های اجتماعی را و قانون اساسی مثل فرانسه و….. و غنائم اسلام است را.
این ها را هم که نگفته باشد، همین که در چهار خط نوشته، چندین هزار زندانی را به سینه ی دیوار سپرد و کشت، اسمش در ردیف آدمکشان تاریخ ثبت است. چه آب و برق را مجانی کرده باشد چه نکرده باشد. چه غنائم اسلام را گفته باشد یا نگفته باشد.
فکری برای این آدمکشی های همینجوری بکنید. آب و برق پیشکش.
راستی یک پرسش: اگر فردا مردمان سوریه با مراجعه به مجامع حقوقیِ بین المللی مثل دیوان لاهه از جمهوری اسلامی شکایت بکنند و در آنجا غرامت سنگینی بقدر هزار میلیارد دلار تصویب شود و ایران مجبور باشد به پرداخت این غرامت در اقساط صد ساله( سالی ده میلیارد دلار)، عکس العمل شما بعنوان یک روحانی شیعه ی طرفدار این نظام شیعه چه خواهد بود؟ با این احتساب، که مردمی باید این اقساط را بپردازند که هنوز به دنیا نیامده اند!
با احترام
.
کمی تلاش کنید مطابق سنّ و سالتان سخن بگویید،در پست بعدی دیدم یکی از دوستان خطاب بشما نوشته بود که گاهی مثل نوجوانان 12 ساله موضع می گیرید،اگر بشما بر نمی خورد باید عرض کنم سخن او فی الجمله صحیح است و بنده در این چند ساله هم از روان شناسی رفتاری شما اینطور متوجه شدم که غالبا مایلید با برخی تکرارها و اسم آوردن از این و آن،دیگران را آزار دهید که از این در روان شناسی به دگر آزاری تعبیر می شود که ناشی از برخی مشکلات روانی است.بهرحال من توضیحات خود را می دهم حالا اگر دائم اسم آوردن از این بزرگ و آن بزرگ و طعنه زدن و تکرارهای خنک،احساس روح و ریحان می کنید گوارای وجودتان.در مورد آب و برق که صد بار توضیح دادم -والعاقل یکفیه الاشاره-که اصل حرف در دولت موقت مطرح شد و در دو سه موردی که بعد در سخنرانی های ایشان در قم به آن اشاره شد غرض اصلی بیان مطلب دیگری بود و اینکه اهداف انقلاب اسلامی منحصر در مادیات نیست،حالا شما چون مطلب منطقی قابل طرحی ندارید دائم مایلید مثل نوجوانان سوء فهم خود را چماق بر دیگران کنید و بعد برای خودنمائی بیشتر،با مثله کردن سخن دیگران آنرا در کانال تلکرام بیاورید که بله یک روحانی چنین گفت و من با شجاعت به او چنین گفتم و مثلا زدم بدهان او و خردش کردم!
حالا شما فرض کن آقای خمینی وعده آب و برقبه مردم داد و بعد بقول شما زیرش زد،اما آیا عقل شما حکم می کند که ملت ایران دنبال خمینی رفتند و کشته ها دادند و شاه را بزیر کشیدند و در جنگ هشت ساله فداکاری ها کردند و شهید شدند و ناقص شدند و معلول برای آب و برق مجانی؟! اندکی خرد و واقع بینی اینجا خوب نیست باشد؟علاوه اینکه شما فرض کن یک حاکم یا سیاستمدار وعده ای دهد و طرحی داشته باشد و بعد آنرا بصلاح حکمرانی جامعه نداند،چه ایرادی بر این هست در حالیکه آنرا دائم در رفتارهای حاکمان در دنیا می بینیم،اینجا حالا ما باید برای خودنمائی و خالی نبودن عریضه دائم یک سخن سست و بی مایه را تکرار کنیم؟غنائم و غنیمت را هم که توضیح دادم و آنرا در کامنت های بالاتر در عبارت ایشان نشان دادم،حقیقتا زشت است برای یک مسلمان و یک فرد نزدیک به دهم هشتم عمر خود که بعد از روشن شدن مطلب اینطور لج کند و عناد ورزد و در عین حال نو به نو دم از انسانیت و ادب و اخلاق بزند و آنرا چماق بر فرق رقبای سیاسی خود کند.
در مورد آدمکشی،خوب روی مبنای فخیمه خودتان عرض شد اگر مجازات قانونی و بقول شما سکوت در برابر آن موجب این است که کسی را آدمکش نامید بنابر این خود شما نیز که آنروز سکوت کرده اید روی منطق خودتان یک “آدمکش “هستید.
اما چنانکه عرض شد مجازات قانونی محاربان و منافقان و جاسوسان مسلح خائن به کشور در هیچ قاموس حقوقی آدمکشی نام ندارد مگر در قاموس کینه توزانه جناب شما،و بنظر من شما پیش و بیش از آنکه در پی اطلاق آدمکش به این و آن باشید باید به داغ ننگ حمایت از منافقان و جاسوسان محارب که بر جبین شما در همیشه تاریخ نقش بسته است باشید.
در مورد پرسش در ماجرای دفع شر تروریسم در سوریه نیز چنانکه بارها عرض شد اینطور برداشت ها و تحلیل های شاذّ و عجیب و غریب در قوطی هیچ عطار تحلیل گر مسائل سیاسی نیست مگر در قوطی دگم عطاری محمد نوریزاد! ایران بحق و بر اساس خواست دولت قانونی سوریه و برای استقرار امنیت منطقه در سوریه همکاری های مستشاری با دولت قانونی مردم سوریه داشته است در دفع شر تروریسم و داعش،بنابر این اصل تحلیل شما غلط اندر غلط است و طبیعتا وقتی حضور ایران در آنجا حضوری قانونی و موجّه بوده است که حتی سازمان ملل متحد نیز خدشه ای بر آن نداشته است جا برای اینجور تحلیل ها و پیش بینی های مالیخولیائی و ناشی از پندارهای غلط و دگم نیست.
با احترامات فائقه
———————–
درود سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
….. از روان شناسی رفتاری شما اینطور متوجه شدم که غالبا مایلید با برخی تکرارها و اسم آوردن از این و آن،دیگران را آزار دهید که از این در روان شناسی به دگر آزاری تعبیر می شود که ناشی از برخی مشکلات روانی است…..
می گویم: طرف، سید اولاد پیغمبر، نیامده از نجف، ماشین کشتارش را بر بام مدرسه علوی یا رفاه براه انداخته و در یک نامه ی چهار خطی، چندین هزار انسان زندانی را به سینه ی دیوار سپرده، آنوقت شما از نوشته های من آزرده می شوید و اسم این یاد آوری ها را دیگر آزاری می گذارید؟ داستان آدمکشی های این سید اولاد پیغمبر، هزار مرتبه خونین تر و دلخراش تر از داستان کربلاست. داستان کربلا را هزار چهارصد سال است که تکرار می کنند و می سوزند و می گدازند. اگر در کنار این روضه های سوزناک کربلایی، یک یزیدی و یا یک شمری نشسته بود، کارش از آزار و خسارت روانی گذشته بود. بله، من شاید مشکل روانی داشته باشم. اما نوعش، اینی نیست که شما بدان دخیل بسته اید. رنج روانی من، اتفاقا بخاطر کلاه گشتادی ست که یک عمر بر سر داشته ام از جانب شمایان. وگرنه، هر روز که هیچ، هر ساعت و هر دقیقه، نه تنها محمد نوری زاد، که یک ملت، باید شیون کند. که در سال 67، یک سید اولاد پیغمبر، با چهار خط نوشته، چه خون ها که نریخت، و چه مادرها و همسرها و پدرها و خواهر ها و برادرها و چه نسل ها را که بیخ بر نکرد و نسوزاند و چه جگرهایی را که شرحه شرحه نکرد. می خواهید راز آزردگی های شما را از یاد آوری کشتار سال 67 بگویم؟
بگم؟
بگم؟
نه، من که احمدی نژاد نیستم. همان که شما در خود می گدازید و نگران روزی هستید که این جنایت بزرگ، در محاکم حقوقی بین المللی، بعنوان جنایت علیه بشریت ثبت شود و تبعات بعدی این ثبت خونین، روی به سوی شما و دیگرانی چون شیخ مصطفی پورمحمدی و سید ابراهیم رییسی و گنده های نظام بیاورد، کافی ست. شنیدید که پورمحمدی به دروغ چه گفت؟ گفت: در این سالها، یک شب نبوده که من راحت نخوابیده باشم. او دروغ می گوید. او هر شب از شنیدن فریادهای زندانیانی که به سینه ی دیوار سپرد، از خواب می جهد. او اگر قرص نخورد، خواب نخواهد داشت. قرصش می دانید چیست؟ خود فریبی.
با احترام
.
درود
منطقی در گفتار شما دیده نمی شود،یعنی فقط تعصب دارید بر مخالفت کور،در پشت بام مدرسه رفاه یا در جریان اعدام و مجازات قانونی محاربان منافق جاسوس و تروریست های قاتل هزاران نفر از مردم ایران،آیا گروهی بیگناه اعدام شدند که اینطور عربده می کشید؟ کسی با اعدام بیگناه موافق نیست،شما متاسفانه چشمتان را می بندید وفقط اقدام به خروس خوانی می کنید،هیچ عاقلی و هیچ منطقی و هیچ سیستمی اجرای مجازات یا قانون را به کشتار تعبیر نمی کند مگر شما با این سخنان بی اساس و تکراری،من نه از چیزی یا آینده ای واهمه دارم و نه دست اندرکار مجازات های قانونی بوده ام که نگرانی از چیزی داشته باشم،من یک طلبه ام که مسائل را بر اساس دیدگاه شرع و قانون تحلیل می کنم و نیازی به خود نمائی و دکان باز کردن ندارم.شما اگر تلقی اتان این است که کلاه به سرتان رافته است این باز می گردد به نوع درک و فهم خودتان،بنظر من شما نه در گذشته متعادل و منطقی بودید نه اکنون، حالا من دنبال انگیزه خوانی نیستم اما در گذشته هم طرز دیگری افراط می کردید و در مورد این و آن مبالغه و زیاده روی می کردید،امروز نیز طرز دیگری.الان هم منطقی در گفتارهای شما دیده نمی شود جز اسم آوردن از این و آن،من چند بار گفتم نه پورمحمدی را می شناسم و نه ارتباطی با او داشته ام اما غلط شما این است که اشکالی را که بحکم شرعی مرحوم امام خمینی دارید که ناشی از عدم درک صحیح شما از مسائل دینی و قانونی است دائم چماق بر سر پورمحمدی و امثال او می کنید،پورمحمدی و چند نفر دیگر در آن قضایا برحسب وظیفه قانونی و شغلی خود فقط مجری یک حکم شرعی قانونی بوده اند و از این جهت بر حسب انجام وظیفه کاری و اعتقادی سخن او درست است که می گوید من حکم را اجراء کردم،این تکرار شما نمیدانم چه اساسی می تواند داشته باشد.شما دلخوش باشید به محاکم حقوق بشری! اگر کسی بر اساس وظیفه شرعی قانونی کاری کرده باشد به آن پایبند خواهد بود و این بشما مربوط نیست،دلتان خوش باشد به محافل و مجامع خارجی اما توجه داشته باشید که میزان و معیار حکومت،خواست مردم است نه چند نفر مثل شما.آن نامه چند خطی رغم انف نا آگاهی یا غرض ورزی شما عملی درست،قاطع و شجاعانه بوده است در برابر انگلهایی که هزاران نفر از هموطنان شما را ترور کردند و با پیوستن به دشمن متجاوز و مهاجم به این کشور به او اطلاعات دادند و دست آخر ب کمال پرروئی و بیشرفی قصد داشتند به تهران بیایند و نظامی را که 98 درصد هموطنان شما به آن رای داده بودند ساقط کنند،بله آن چند خط نقشه های این نابکاران را نقش بر آب کرد و آنان را به درک فرستاد و امروز امثال شما روضه آن تروریست ها را می خواند و تاسف می خورد که چرا موفق نشدند نظامی که هزاران خون پاک برای ایجاد و بقاء آن روی زمین ریخت را ساقط کنند،الان هم شما در پی اسقاط این نظام هستید بروش و حیله های دیگری،منتها شهامت ابراز آنرا ندارید، گاه منافقانه می گویید من با جمهوری اسلامی مشکل ندارم با آدمهای جمهوری اسلامی مشکل دارم!
گاه نیز از دست اتان در می رود و به براندازان می نویسید:صبور باشید!
باز هم بگم؟! نه صلاح نیست.
با احترام
—————
درود سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
….آن نامه چند خطی رغم انف نا آگاهی یا غرض ورزی شما عملی درست،قاطع و شجاعانه بوده است در برابر انگلهایی که هزاران نفر از هموطنان شما را ترور کردند و با پیوستن به دشمن متجاوز و مهاجم به این کشور به او اطلاعات دادند و دست آخر ب کمال پرروئی و بیشرفی قصد داشتند به تهران بیایند و نظامی را که 98 درصد هموطنان شما به آن رای داده بودند ساقط کنند…….
.
من می پذیرم که نامه ی چهار خطی آقای خمینی بسیار قاطعانه و شجاعانه بوده. شاید کمتر کسی بر کل کره ی زمین پیدا شود که همچون وی، جرأت کند با چهار خط نوشته جمعیتی از زندانیان را بکشد. اما شما را به خدایی که بدان معتقدید، اعدام شدگان، همینجور بوده اند که شما نوشته اید؟ یعنی آن زندانیان اعدام شده، چنین قصدی داشته اند؟ دوست گرامی، برای فرار از عواقب یک جنایت بزرگ بشری، به دروغ متوسل نشویم.
باشد؟
دوست دارید به سبک خودتان بنویسم؟
می گویم: همین نوشته ی شما سند می شود برای کسانی چون شما تا در محکمه ای که به آن جنایت بزرگ رسیدگی خواهد کرد در پرونده ی شما نهاده شود.
سپاس
.
درود
در این مورد،بارها نوشته ام،بنظرم بحث با شما بواسطه دگم هایی که به آن مبتلا هستید بی فائده است چون شما در حال فعلی ،نه اعتبار و ارزشی برای احکام شرعی قائلید،نه آگاهی و التزامی به قانون.
من برداشتم از این مساله شرعی،قانونی تاریخی این است، اسم و مشخصات مرا نیز که می دانید، شما اگر مایلید از شهود سندی باشید که از آن سخن می گویید.
موفق باشید
در کتاب “اخبارالرسول فی مرات العقول” اثر بشری نعییم چاپ کلکته صفحه 237 اینگونه امده:
“و این ابوجهل تا قبل از ان بواسطه علم و دانش گسترده ای که داشت به اباالحکم معروف بود و مرجع قریش بود در رفع مشکلات ودادن پاسخ سوالات انها ، تا اینکه روز پس از معراج وقتی رسول اکرم برای صحابه از عروج شبانه خود سخن میراند این اباالحکم در میان سخن پیامبر در امد و گقت : ای برادر زاده شب معراج تا کجا عروج نمودی؟ پیامبر با انگشت مبارک خود اسمان را نشان داد و فرمود تا اسمان هفتم عروج کردم
اباالحکم به پیامبر گفت: ای برادر زاده اکنون من از تو خواهشی دارم و هر ایینه نمیدانم خواهش من قبول فرمایی یا خیر؟
پیامبر گفت : یا ابالحکم خواسته خود بگوی که من هر چه باشد ان بپذیرم و چه نیکوتر از انکه خواهش عم خود را اجابت کنم.
اباالحکم گفت: خواهش من انست که تو لختی از جای خود برخیزی و بر پای ایستی.
حضرت رسول از جای خود برخاست و در مقابل او بر پای ایستاد
اباالحکم گفت: یا محمد اکنون یک پای خود از زمین برگیر و بر روی دیگر پای خود بایست.
حضرت رسول انچنان کردند و بر یک پای خود ایستادند.
باز اباالحکم گفت: یا محمد اکنون ان پای خود که بر زمین نهاده ای را نیز برای لحظه ای از جای بلند کن.
حضرت رسول گفتند:این کار فقظ از عهده مرغان هوا ساخته اید و من را این کار ممکن نباشد چه اینکه اگر هر دو پای از زمین برگیرم ، به زیر خواهم افتاد و بر زمین در غلظم.
اباالحکم گفت : یا محمد در حالیکه تو از عهده بلند کردن دو پایت از زمین حتی برای یک لحظه ، بر نیایی پس چگونه ادعا میکنی دیشب تا اسمان هفتم عروج کرده ای؟! وقتی تو یک لحظه توان برگرفتن هر دو پایت از زمین را نداری چگونه ما باور کنیم که تو دیشب هر دوپایت را و خودت را از زمین برگرفته و تا اسمان هفتم رفته ای؟! و سپس روی بسوی صحابه کرد و گفت: ای جماعت ابله چگونه شما این دروغهای برادرزاده من را میپذیرد بی انکه به عقل خود رجوع کنید؟! اگر او راست میگوید و دیشب تا اسمان هقتم بالا رفته از وی بخواهید اکنون نیز هر دو پای از زمین برگیرد و نه تا اسمان هفتم بلکه به اندازه یک وجب از زمین بالا رود ، اگر این توانست چنین کند سخنش بپذیرید و اگر نتوتنست ، انگاه در صحت عقل خود شک کنید.
با این سخنان شک و تردیدی ضعیف صحابه را فرا گرفت و به پچ پچ افتادند و نگاه های خود را متوجه پیامبر نمودند.
حضرت رسول وقتی اثار شک و تردید را در چهره انها مشاهده کرد دریافت که اگر فی الفور چاره ای نیندیشد کم نباشد که برای اثبات ادعای عروجش به اسمان ، از وی بخواهند برای یک لحضه هر دو پای خود از زمین برگیرد.
لذا حضرت رسول روی به صحابه فرمودند: هرگاه شیطان بخواهد مومنی را از مسیر بهشت خارج کند و او را به مسیر جهنم دراندازد ، ابتدا پرده ای از شک و تردید بر دل و قلب او میپوشاند تا او به سخن خدا و رسولش شک و تردید کند و ایمانش کمرتگ شود و وجودش مستعد برای پذیزش قرمان شیطان شود و هر اینه تا چشم باز کند خود را در میان اتش سوزان جهنم بیابد در حالیکه موکین جهنم مایع متعفنی اغشته از چرک و خون به او میخورانند و او را چنان در اتش بسوزانند که ضجه های دردش از هزار فرسخی شنیده شود و سپس فرمودند بدانید که هرکس حتی به قدر خردلی به سخن خدا و رسولش شک کند جایگاهش در اسفل السافلین است که پایین ترین طبقه جهنم است و سپس از صحابه پرسیدند ایا در میان شما کسی به سخن من شک و تردید دارد؟ همگی گفتند هرگز مباد که کسی از ما کوچکترین تردیدی به سخن رسول خدا کند.
اباالحکم گفت: یا محمد چرا با ترساندن این جماعت از دوزخ ، مانع از تعقل انها میشوی و انها را میفریبی؟
پیامبر از صحابه پرسید: ایا من شما را میترسانم؟ بیدرنگ پاسخ دادند : هرگز
اباالحکم گفت: چرا بجای این سخنان بیهوده یک لحظه هر دو پایت را از زمین برنمیگیری تا من دریابم که تو توان برگرفتن خود از زمین را داری و بدانم که داستان سفرت به معراج ، با توانایی هایت مغایرتی ندارد و باشد که من نیز به تو ایمان اورم؟
پیامبر فرمودند: خداوند به جهت انکه از تو بیزار است گردی بر چشم دل تو افشانده که هیچگاه موفق به یافتن راه درست نشوی تا روز قیامت جزای درد اوری به تو بدهد پس از هم اکنون خود را برای عذاب جهنم اماده کن.
اباالحکم گفت: این سخنان را رها کن ، فقط وقتی که تو خودت اذعان داری اگر هر دوپایت از زمین برگیری همان دم بر زمین خواهی افتاد پس بگو دیشب چگونه تا اسمان هفتم بالا رفتی و بر زمین نیفتادی؟
پیامبر گفت: تو این را نخواهی دانست زیرا تو نادان تر از ان هستی که بتوانی این را درک کنی و سپس روی به صحابه فرمود بخدا هیچکس نادانتر و جاهل تر از ابوالحکم در روی زمین یافت نمیشود و بدانید که سخنان وی نیز جاهلانه ترین سخنانی است که تاکنون کسی بر زبان رانده ، پس لغنت خدا بر او باد و از این پس به جای اباالحکم او را “ابوجهل” بنامید زیرا او پدر جهل و نادانی است. پس لعنت خدا بر ابوجهل باد.
صحابه نیز یکصدا فریاد براوردند : “لعن الله علی ابوجهل….”
ابوجهل نیز در حالیکه سرش را تکان میداد و لیخند تلخی بر لب داشت انجا را ترک کرد. “وسلام علیک رسول الله و لعن الله علی ابوجهل الی یوم القیامه”.
با سلام
ایا این کتاب اخبارالرسول فی مرات العقول در کتابفروشیها یافت میشود یا از کتب ممنوعه میباشد؟در اینصورت چگونه و از کجا من میتوانم این کتاب را تهیه کنم؟ با تشکر از شما
جسی!واقعا نگرانت شدم.خودت ناشناس مینویسی خودتم ناشناس جواب میدی!!دیگه کار از رنگ به رنگ شدن گذشته به جنون کشیده.عزیزم یه دکتر برو.واسه خودت میگم.
مش قاسم: هنرمندان متعهد، لطفا گوشه چشمی به بچههای ایرانی که در دومین زمستان بعد زلزله بدون سرپناه هستن نشون بدین. لطفا یادی از بچهای ایرانی که به دلیل استفاده از بخاری غیر استاندارد توی کلاس درسشون جزغاله شدن هم بکنید. لطفا………..
یه مشت نون به نرخ روز خور …(سه نقطه از مش قاسم) …(سه نقطه از مش قاسم)
هنرمندان غیور! ممنون از نامه تان! اکنون منتظر اعتراض تان به حکومت اسلامی هستیم!؛ ف. م. سخن
نامه ی فوق دلسوزانه ی عده ای از هنرمندان ایرانی را بر ضد تحریم های امریکا علیه ج.ا. با اشتیاق وافر مطالعه کردیم و به آن ها آفرین ها فرستادیم!
ممنون اصغر آقا فرهادی، جناب فرمان آرا، سرکار خانم گلستان، خانم مریم زندی گرامی!
از جوان ترها تشکر نمی کنم چون هنوز راه طولانی برای این رو آن رو شدن نظرهای سیاسی شان در پیش دارند و کماکان فرصت کافی برای معلق زدن و دگرگون شدن افکارشان وجود دارد.
کباب شدن جگر این هنرمندان کهنه کار باعث کباب شدن جگر ما نیز گشت. اصولا عادت کرده ایم که با متن های جگرسوز و دراماتیک، اشک به چشم بیاوریم و آه و فغان سر دهیم.
امروز که به مثال نرسیدن دارو در اثر تحریم ها به کودکان سرطانی بر خوردیم، حال مان دچار دگرگونی گشت، و دچار «تشویش اذهان» نسبت به «امریکای تحریم کار» شدیم.
مطمئن هستیم به دنبال برخاستن این موج در داخل کشور، عده ای از اهل قلم و هنرمندان در آب نمک خوابانده شده ی ایرانی ساکن خارج از کشور نیز به این موج خواهند پیوست و روزگار امریکای تحریم کار را سیاه خواهند کرد.
خیلی خوشحالیم که هنرمندان ما به سطحی از شهرت و نام آوری جهانی رسیده اند که نامه شان را برای «همه ی دولت ها و همه ملت های ایران و جهان» و هف هشت میلیارد «مردم جهان» نوشته اند.
اکنون از چین و ماچین، تا آن سوی دریای بالتیک و آدریاتیک، مردم جهان چشم شان به دور دوم تحریم های امریکا علیه جمهوری اسلامی و سرنوشت کودکان سرطانی ایران دوخته شده که ببینند سرنوشت این بچه های بیمار چه خواهد شد.
فقط چون مخاطب این دلسوزان، همه ی مردم جهان هستند، گفتیم یکی دو نکته هم ما به موضوع اضافه کنیم، تا خدای نکرده چیزی کم و کسر نماند و نامه ی خانم ها و آقایان هنرنما و هنرفروش، دو قبضه بلکه سه قبضه شود.
اولا این که چرا امریکای تحریم کار، به تحریم جمهوری اسلامی همت گمارده، ولی مثلا امارات یا عمان یا چه می دانم افریقای مرکزی و گینه ی بیسائو را تحریم ننموده برای ما سوال شد!
آیا امریکا همینجوری، مرض داشته که این کار را با ما کرده؟
آیا امریکا دوست دارد بچه های سرطانی ما را بکشد؟
آیا امریکا کِرم دارد و دوست دارد که مردم آزاری کند و قرعه ی کرم ریختن اش به نام ما افتاده؟
این ها را که می گفتیم، خبر آمد که امریکا اصلا دارو تحریم نکرده، و اگر بچه ی سرطانی وضع اش خوب نباشد هم، او را به امریکا می برد و در بیمارستان بستری می کند و همینجوری به او کمک می رساند.
گفتیم این را به نامه نگاران جهانی مان بگوییم که یهو وسط کار، خیت (همان خیط سابق) نشوند و نامه نگاری جهانی به آبروریزی جهانی ختم نشود. آخر این روزها همین طور در حال سوتی دادن های پی در پی هستیم و می شود که عده ای از حکومتیان که در وزارت جلیله ی اطلاعات نشسته اند ما را «دیزاینفورماسیون» کنند و بعد هار هار به ریش ما بخندند.
نکته ی دوم، یادمان آمد که مرحوم کریستف کلمب، امریکا را در سال ۱۴۹۲ کشف کرده و امریکا همین دیروز و قبل از اِعمال تحریم ها به وجود نیامده است.
لذا کمی به سوابق ماجرا خاصه از سال اشغال سفارت امریکا توسط دانشجویان نازنین و نازنازیِ خط امام مراجعه کردیم و دیدیم که این تحریم ها یک سابقه و داستانی داشته، که آخرین پاراگراف نوشته شده اش فعلا همین است که امروز می بینیم، و پاراگراف بعدی اش احتمالا یک داستان جنگی پر از خون و خونریزی یا یک کودتای خیلی اسلامیِ داخلی یا یک شورش و بزن بزن کاملا «ایرونی» خواهد بود تا ببینیم دست تقدیر برایمان چه خواهد نوشت.
یعنی اگر تحریم اثر نکند، کودک سرطانی که هیچ، کودک غیر سرطانی و همین هنرمندان و کل مردم ایران زیر گلوله و موشک باید زندگی کنند که البته این هنرمندان امریکا ستیز، چون هنرمند و مشهور و رفیق فابریک کمپانی های فیلمسازی و نامداران عرصه ی داستان و نقاشی و فرزندان بابا مامان پولدار هستند، جهت کوبیدن به دهان امریکای قبلا «تحریم کار» و این بار «جنگ آفرین»، به امریکا خواهند رفت و ضمن زندگی محنت بار در آنجا، مرگ بر امریکا خواهند گفت و از آن جا به جهانیان نامه خواهند نوشت.
لذا پیشاپیش از این هنرمندان دعوت می کنیم، یک مرحله از تحریم ها عقب تر بروند، و یک نامه هم خطاب به حکام حکومت اسلامی بنویسند و بگویند برای آن که آن بچه ی سرطانی بی دارو نماند، اولا خِر آقازاده های وارد کننده ی دارو را بگیرند و آن ها را بیخ دیوار بگذارند، ثانیا دست از کارهایی که باعث تحریم و جنگ می شود بردارند و گورشان را گم کنند از سرزمین پدری ما به همان صحاری و بیابان های آغاز اسلام هجرت نمایند.
با سپاس بسیار
ناهنرمندِ نامشهورِ ناسلبریتی
ف.م.سخن
یاران به از جان درود
مش قاسم دردانه ما گمان کرده که هنرمند را میتوان خردمند
به حساب آورد . دلبندم بسیار اندکند هنرمندانی چون فردوسی
خیام شجریان وامثالهم که جزیی از خیل لشکر عمله جات همایونی
ویا دینی نباشند .بنگرید به مولوی وعطار وبقال و که یا سرسپرده
شاهان ویا آخوندها وکشیشان بوده اندو هستند.هنرمندان خردمند
بسیار بسیار اندکندقدرشان را بدانید.
داش شهرام، گلی به جمالت، میخام بگم هنرمندی و نابغه ای ، میخام هزار عنوان شایسته تقدیمت کنم اما می بینم هنوز کمه دست آخر به این نتیجه میرسم که تو براستی سرباز میهنی . با درفش کاویانی به میدون رزم اومدی تا دست ناپاک اهریمن رو ا سرزمین اهورائی کوتاه کنی. زنده باشی مرد
اندر اصول قانون/* اساسی واسه فضولی در امور کشورهای دیگه. ولاکن از آنجا که ولی مزرعه حیوانات همچین یه جوری گزینشی، ببینی نبینی، اینور و اونور دنیا نیگاه میکنه در مورد بعضی از کشورها به اصل مترقی انشالله گربه است توسل شده و کارهای حاجی شین جین پین چینی و حاجی پوتین و چنتایی مثل اینا در مورد ظلم به امت واحده زیر سیبیلی رد میشه، (ترجمه جمله قبلی: چون ذلیل ایناست جیکش در نمیاد).
مقدمه:
شیوهٔ حکومت در اسلام:
….قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم میکند بویژه در گسترش روابط بینالمللی، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی میکوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند (ان هذه امتکم امه واحده و اناربکم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد…..
چن جای دیگه هم توی قانون/*شون از این شیکرها خورده شده، ولاکن با پیروی از قانون گر در شهر کس است یک حرف بس است به همین یه مقدار بسنده میشه.
/*: ک
گزارش المیادین از بازارهای اقتصادی ایران در ساعات اولیه پس از تحریم؛
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تحریمهای ترامپ علیه ایران به این ۴ دلیل به نتیجه دلخواه کاخ سفید نمیرسد
ملحم ریّا در المیادین نوشت: ایران اولین ساعتهای ورود به دور دوم تحریمهای آمریکا را پشت سر گذاشت، بدون اینکه بازارهای اقتصادی و تجاری شاهد کاهش ارزش ارزهای داخلی در مقابل دلار آمریکا باشد یا خللی در روند فعالیتهای تجاری ایجاد شود؛ درست برخلاف انتظار نخست وزیر اسرائیل که تصور میکرد تحریمهای آمریکا تاثیر شدیدی بر معاملات تجاری بگذارد.
به گزارش «انتخاب»، این رسانه عرب زبان ادامه داد: ساعتهای اولیه اجرایی شدن تحریمهای ایالات متحده علیه ایران، همبستگی و انسجام اقتصاد ایران را نمایان کرد که نه در نتیجه خروج آمریکا از توافق هسته ای، یا تحت تاثیر دور اول تحریمهای آن، بلکه به دلیل سوء مدیریت اقتصادی، ماههای سختی را پشت سر گذاشت و همین مساله رئیس جمهور ایران را بر آن داشت تا تغییراتی در کادر اقتصادی دولت ایجاد کند تا در نتیجه، این تغییرات منجر به استقرار بازارهای مالی ایران، پیش از ورود به مرحله دوم تحریمهای آمریکا شود.
رئیس بانک مرکزی ایران، عبد الناصر همتی، در مورد آمادگیها و اقداماتی که دولت برای مقابله با تحریمهای آمریکا تدارک دیده بود، خوش بین به نظر رسیده و دیگر مسئولان ایرانی نیز بر قدرت جمهوری اسلامی برای پایداری و عبور از این مرحله، تاکید میکنند. تهران برای این خوش بینی، بر عواملی تکیه دارد که خوانشی سریع نشان میدهد در صورتی که مواضع بین المللی در مورد تحریمها به شکل کنونی باقی بماند، این عوامل منطقی به نظر میرسد:
۱- تحریمهای آمریکا، یک جانبه است، نه بین المللی. در ادامه، میتوان گفت: امکان دور زدن این تحریمها، در سایه مواضع بین المللی مخالف اقدامات آمریکا، سادهتر میشود.
۲- عقب نشینی آمریکا از موضع خود در مورد به صفر رساندن صادرات نفتی ایران و معافیت ۸ کشور از این تحریمها، که اصلیترین دولتهای وارد کننده نفت ایران هستند، دلایل متعددی داشته است:
اول-عدم همراهی اغلب دولتها با فشارهای آمریکا، که این مساله دو گزینه در برابر آمریکا قرار میدهد؛ اول، ادامه مقابله با جهان، که موجب افزایش عزلت بین المللی آن میشود و دوم، عقب نشینی از تحریم تعدادی از دولتهای وارد کننده نفت ایران.
دوم-نگرانیهای مربوط به افزایش قیمت نفت خام، که تاثیر منفی بر اقتصاد جهانی و به تبع آن، بر اقتصاد آمریکا میگذارد.
سوم-عدم توانایی عربستان و دولتهای هم پیمان آمریکا برای جایگزینی و جبران نفت ایران در بازارهای جهانی، تا به حال.
چهارم-مواضع اروپایی حامی ایران که بر پایبندی کامل برای مقابله با تحریمهای ایالات متحده تاکید میکنند و در همین راستا، یک نظام بانکی اروپایی ایجاد شده است تا جایگزین نظام مبادلات مالی جهانی شود.
۳- تکیه بر ارزهای داخلی از سوی تعدادی از دولتهای دوست و همسایه ایران، در مبادلات تجاری دو جانبه، به تهران قدرت بیشتری میدهد تا از محدودیتهای دلار و وزارت خزانه داری آمریکا، رهایی یابد.
۴- موضع سازمان ملل در حمایت از ایران و نیز موضع گیری دادگاه لاهه در مخالفت با تحریمهای آمریکا، که آن را مخالف قوانین و توافقهای بین المللی میداند.
این عوامل تا حدی منطقی هستند، اما سوال اول آن است که اروپا تا چه میزان میتواند راه حلهای مفیدی ارائه دهد و شرکتهای اروپایی تا کجا میتوانند با تحریمهای آمریکا مقابله کنند؟ بویژه انکه دولتهای اتحادیه اروپا از این تحریمها مستثنی نیستند. سوال دوم، به قدرت دولتهای هشت گانه معاف از تحریمهای آمریکا، برای گذر از سقف تعیین شده دولت ترامپ، برای خرید نفت ایران توسط آنها، مربوط است. اما حتی اگر پاسخ این دو سوال مثبت نباشد، تهران توان ایستادگی و عبور از این مرحله را دارد، همانطور که ۴۰ سال پیش، در شرایطی بسیار دشوارتر، ایران موفق به چنین ایستادگی شد.
http://www.entekhab.ir/fa/news/439807/
آقا جان اگز این تحریمها الکی است پس چرا میگوئید آمریکا در حق ما دارد جنایت میکند..ما که بالاخره سر در نیاوردیم!
آقا جان! شما یک کلمه الکی از خودت جعل می کنی بعد اونو مقابل حرفهای دیگران قرار می دهی؟! کی گفت تحریم ها الکی بوده که اونو مقابل با حرف درست دیگر قرار می دهی؟ این تحلیلی که من ارسال کردم داره میگه امریکا به این دلیل و آن دلیل به اهداف مدّ نظرش نمی رسه،یعنی با فشار و تحمیل نمی تونه ایران رو به مذاکره ناخواسته بکشونه،خوب این یک تحلیله،از آنطرف هم کسی نمی گوید و نگفته است تحریم ها بهیچوجه من الوجوه اثر تخریبی و ایذائی نداره،تحریم بدون تردید همیشه باقتضای شرائط تاثیرات خاص خودشو داره،پس کسی هم که گفته امریکا با تحریم کردن در حال نقض قانون،و نقض قطعنامه سازمان ملل است و در عین حال ریاکاری میکند و برای افراد ساده دلی قر و قمیش میاد که من طرفدار مردم ایرانم یا من غذا و دارو رو تحریم نکردم،در حال جنایت علیه مردم ایران است حرفش درست هست برای اینکه هرچند امریکا خرید و فروش دارو و مواد غذائی رو در لیست تحریم قرار نداده اما همینکه در کار ارتباطات بانکی و پولی اختلال درست می کنه،این خودبخود باعث صدمه به نظام داروئی وغذائی کشور هم میشه.پس هردو حرف بجای خودش درسته و تناقض یا تضاد نیست چون در تناقض یا تضاد شرط است موضوع واحد باشه و اینجا موضوع ایندو قضیه با هم متفاوته :یکی میگه امریکا باهداف پلیدش نمی رسه،یکی هم میگه با این کار در حال ظلم و جنایت نسبت به مردم ایرانه،پس تناقضی نیست این وسط،بلکه باید شنونده عاقل باشه و حرف ها رو درست بفهمه،ضمن اینکه بحکم ایرانی بودن و انسان بودن بیش از اینکه بفکر تمسخر هموطنانش و کسانی که از حقوق هموطنانش دفاع میکنند باشه و شاید در درونش از فشار دشمنان ایران به ایران خوشحال باشه،نسبت به فشار به هموطنان ایرانیش ناراحت و نسبت بدشمنان ایران خشمگین باشه.
حالا مطلبو گرفتی؟
درود یاران به از جان
اگر تحریم ها در جهت نگهداری منابع این ملت درجایشان به عوض حراج
و پرداخت به نصرالله ها وبشارها وووباشد .بگذارید همه تحریم ها بیایند تا
نسل های بعدصدمه کمتری از پدران نالایق خود به ارث برده باشند.اگر یک از سد
غیرت کارکنان استخراج قبل از 57 را اکنونیان می داشتندخودشان با دیدن
بودجه دولت به ویژه ایدیولوجی گستری آن و وضع معیشت مردم خود اقدام
به تخریب تاسیسات استخراج به نفع نسل آتی میکردند . افسوس .کدام
دولتی را در طول تاریخ جهان دیده اید که به عمد در یک ماه قدرت خرید مردمش
را هفتاد در سد کاهش دهد و طلبکار هم باشد و بالا ترین مراجع قانونیش
به عدم پرداخت پول به تروریست ها کتبن رای منفی بدهند؟.
مسئول/* شیاشی دفتر/* عقیدتی سیاسی (شما بخون مروج بی عقلی و حماقت) فرمانده/* کل/* تو سر و کله زن و بچههای این مرز و بوم زدنها: سردار(/*) (شکستخورده) حاج قاسم در میان مردم ایران و منطقه محبوبیت بسیاری دارد و مواضع پمپئو برای آمریکا خفت به بار می آورد.
مش قاسم: اولا اگه اون فرمانده/* جرات داره خودش رو بزاره جلوی رای آزاد ملت تا ببینیم خودش و سردار/*ش چه محبوبیتی دارن. دوما، پمپئو و خفت برای آمریکا به تو چه ربطی داره، تو اول بیا بفهم که چه خودت و فرمانده/*ت اینهمه خفت برای این ملک و ملت آوردین.
طلاب //////// که از /// ایرانیان ارتزاق می کنند، موجوداتی ////////////// ، بی تفکر و وسیله ای بیش نیستند، تاریخ بارها ثابت کرده که طلاب به دلیل تربیت بی وجدانی اشان ضد بشر و هستی اند.
ولایت فقیه داعشی با احکام شریعتی اش خطری بزرگ برای همه انسانهاست. زیرا همانگونه که ثابت کرده است انسان نقشی در ساختارش ندارد، بلکه مسلمان و آنهم شیعی و آنهم نه هر شیعه بلکه شیعه خاص تربیت اوست که در آخر یک بسیجی داعشی از کار در می آید که برای او حاضر به قتل و ترور است….
قوانین شریعت از آنجایی که قوانین /// اند غیر و ضد انسانی اند. /// ی که زمانی نام بتی در کعبه بود و اکنون بت مرده پرستان شده است.
با درود
جناب نوری زاد
لازم بود که در باره نامه چهلم تان و این که شما سپاه و رهبر را کارگزار روس و اسراییل می دانید شما را به چالش بکشم چون ممکن است فردا دیر باشد.ً یکیاز دوستان من ساعتی پیش این مقاله را برای شما فرستاد ولی من ترجیح دادم ادیت شده آن را برایتان بفرستم.
مقاله دیگری که چند سال قبل نوشته ام را نیز در این لینک می فرستم.
http://iranshahrnewsagency.com/NewsImage/201442612056Iran%202.pdf
ممنونم
بیژن خلیلی
یک بار دیگر روشنفکران ایرانی برای نشان دادن چهره مخوف خمینی و خامنه ای و هواداران اشان به حربه اسراییل ستیزی روی آوردند. حربه ایی که به یک اپیدمی خطرناک تبدیل شده و به عنوان یک فکت ( حقیقت) محض مورد قبول عام قرار میگیرد که ضد اسراییلی صحبت کردن هیچ ایرادی ندارد و اندوهناکتر این که هیچ کس هم چون و چرا نمی کند و این نه فقط امروزخطرناک است برای آینده ایران آزاد نیز خطرناک است. یادآوری یک نکته را هم این جا ضروری می دانم آن که علیه ایران سخن می گوید به معنای آن است که علیه ایرانی نیز سخن گفته است و آن که علیه ایرانی سخن میگوید به معنای آن است که علیه ایران نیز سخن میگوید. در مورد اسراییل نیز به همچنین است آن که علیه اسراییل سخن می راند به معنای آن است که علیه یهودیان سخن می گوید و بالعکس .
فقهای شیعه که از بدو پیدایششان در اوان دوران صفویه، یهودیان بی دفاع را سلاخی کرده اند، آنها را نفی بلد کرده اند، آنها را به تغییر مذهب واداشته اند و در آغاز فتنه خمینی در خرداد 1342 نیز آماج بیشترین حمله ها از سوی این روحانیون ضد بشر بوده اند هرگز در پیش از انقلاب اسلامی کسی از روشنفکران و قلم بدستان چپ و راست کوچکترین دفاعی از این اقلیت بی دفاع و هم میهن خود در برابر تهدیدها – دروغ ها – کافر خطاب کردن آنان – نجس محسوب کردن آنان ننمودند. پس از انقلاب قلابی (اسلامی) نه فقط فقهای شیعه بلکه دولتمردان حکومت اسلامی ( برای نمونه ) احمدی نژاد (با انکار هولوکاست)، محمد رضا رحیمی ( با دروغ پردازی در مورد تلمود)، اوپوزیسیون ملی مذهبی ( ابراهیم یزدی – مدعی یهودی بودن احمدی نژاد ) اپوزیسیون مذهبی ( مهدی خزعلی- مدعی یهودی بودن لاریجانی ها) اپوزیسیون روشنفکری خارج از کشور( کوروش عرفانی – یهود ستیز و اسراییل ستیزبه سایت او مراجعه بفرمایید ) اپوزیسیون سلطنت طلب ( اردشیر زاهدی – پس از 40 سال یادشان افتاده نسخه میهن پرستی بنویسند و خودشان که نتوانسته اند یا نخواسته اند جلوی هجوم آخوندها را بگیرند، اسراییل را برای سقوط کشور به دست آخوندها مسئول می دانند) و اینک آقای نوری زاد روس و اسراییل را در یک کفه می گذارد تا به حساب خود شناعت خامنه ای را بیشتر نشان دهد. آیا خمینی و خامنه ای مامور یهودیان و اسراییل بوده اند و یا هستند؟
روسیه در ایران پایگاه نظامی دارد و یا حداقل این که از آسمان میهن ما با اجازه جمهوری ننگین اسلامی استفاده می کند و اسلحه برای بشار اسد ضد ایرانی حمل و نقل می کند، اسراییل چطور؟
روسیه در همه موارد در محکوم کردن جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی بویژه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد رای منفی داده است و اسراییل رای مثبت
روسیه با جمهوری اسلامی داد و ستد میلیاردی دارد در حالی که از جمهوری اسلامی نمی توان یک نامه عادی برای اسراییل فرستاد.
خامنه ای هر روز روابط خود را با روسیه گسترش می دهد و زبان انگلیسی را حذف می کند و زبان روسی را در مدارس جایگزین می کند و از آن سو اعلام می کند که اسراییل را تا 25 سال نابود می کند.آیا روس و اسراییل یک حکم را برای خامنه ای دارند که آقای نوری زاد این چنین استدلال می کند.
ایا ترس خامنه ای و اعوان و انصارش از اسراییل به معنای مامور اسراییلی بودن او است. آخر این چه جور استدلال کردن است؟. در ماجرای کشتی ماوی مرمره نمایندگان مجلس شورای اسلامی عر و تیز کردند که چنین می کنیم و چنان می کنیم و کشتی از بندرعباس راهی غزه خواهد شد، بلافاصله دولت اسراییل عکس العمل نشان داد که اگر هم چنین کشتی حرکت کند و به آبهای اسراییل بخواهد تجاوز کند اسراییل آن را به مثابه اعلان جنگ از سوی جمهوری اسلامی می داند و در جا جمهوری اسلامی از ترس، جل و پلاس مربوطه را جمع کرد که این زمین سفت جای این کارها نیست.
یهودیان با این قبیل افکار مالیخولیایی یهود ستیزانه و ضد استقلال کشور اسراییل که هیتلر را که 6 میلیون یهودی بی گناه و بی دفاع را کشتار کرده بود را از نژاد یهود و مامور صهیونیستها معرفی می کرد آشنایی دارند و این تازگی ندارد. آقای نوری زاد می گوید ” خامنه ای مامور است ایران را به سقوط قطعی بکشاند” و از سوی دگر می گوید ” خامنه ای مامور اسراییل است”. مفهوم مخالف این گفته این است که اسراییل می خواهد ایران را ساقط کند. آیا این حقیقت دارد؟ تنها کشور و حکومت و دولتی که در منطقه خاورمیانه ، خلیج فارس را خلیج فارس می داند ( جمهوری اسلامی آن را خلیج اسلامی نام گذاری کرد و بقیه کشورها آن را خلیج عربی می نامند حتی سوریه بشار اسد ) و خیابان به نام کوروش بزرگ دارد و بنیاد به نام کوروش بزرگ دارد و پارک به نام کوروش بزرگ دارد ، فقط یک کشور است و آن هم اسراییل است. جای قاتل و مقتول را تغییر دادن زیبنده آقای نوری زاد و دوستان هم فکر او نیست. من به مبارزات آقای نوری زاد با استبداد سیاه مذهبی حاکم به چشم احترام نگاه می کنم ولی نگاه اشتباه او را در مورد اسراییل نمی توانم بپذیرم و هیچ ایران دوست و به طور کلی هیچ انسانی نباید بپذیرد.
برای ختم کلام ، فرازی از گفته های شادروان پروفسور امنون نتصر را می آورم و به آقای نوری زاد پیشنهاد می کنم فقط بر اساس مدارک متقن و مسلم یک هم چنین اظهار نظرهایی بنمایند نه بر اساس فرضیات و توهمات :
“بالاخره باید پرسید چه کشوری جز کشور اسراییل و کدام ملتی جز ملت یهود تا امروز با ایران و ایرانیان با منتهای گشاده دستی ، حسن نیت ، صمیمیت و برادری رفتار کرده اند؟ اگر چنین کشور و ملتی را پیدا کردید ما را بی اطلاع نگذارید، چون ما تاریخ را ورق زده ایم و نیافته ایم.”*
* اندیشه ها، خاطره هاو نامه ها – پرفسور امنون نتزر – از انتشارات شرکت کتاب 2009 میلادی
با احترام
بیژن خلیلی
————–
درود جناب خلیلی گرامی. شما در این نوشته مرتب از اسراییل ستیزی افرادی چون من سخن رانده اید. من هرگز اسراییل ستیز نیستم و کشور اسراییل را بعنوان مردم می شناسم. البته سران اسراییل را در عین حال که بسیار زیرک می دانم، یکجورهایی شبیه همین سران جمهوری اسلامی اند از نظر شقاوت. پس من هماره حساب مردم اسراییل را با سرانش جدا دانسته ام. این که خامنه ای و سپاه برای منافع اسراییل کار کرده اند، نه چیزی ست که بشود انکارش کرد. شما اسراییل چهل سال پیش را با اسراییل امروز مقایسه کنید. اسراییل امروز، بسیاری از مقبولیت هایش را مدیون پخمه های نظام جمهوری اسلامی و مردم شعارگوی ایران است. یکی ممکن است بدون این که مزدی از کشوری بگیرد برای همان کشور سود آوری داشته باشد. به گمان من، سپاه و رهبر در ایران اینگونه بوده اند و هستند. که برای اسراییل سود آوری کرده اند. بی این که مزدی از اسراییل دریافت کرده باشند. و البته میلیاردها از جیب مردم نیز در این راه هزینه کرده اند.
با احترام
“آن که علیه ایران سخن می گوید به معنای آن است که علیه ایرانی نیز سخن گفته است و آن که علیه ایرانی سخن میگوید به معنای آن است که علیه ایران نیز سخن میگوید. در مورد اسراییل نیز به همچنین است آن که علیه اسراییل سخن می راند به معنای آن است که علیه یهودیان سخن می گوید و بالعکس “.(پایان نقل قول)
—
این گزاره ها درست نیست،توضیح دهید میزان درستی این گزاره ها چیست؟اول از ایران و ایرانی صحبت می کنیم،آیا هرکس علیه ایرانی سخن می گوید علیه ایران سخن گفته است؟ چنین نیست،چون خیلی از ایرانیان به رفتار و گفتار دیگر ایرانیان اعمّ از حاکمان و مردم عادی نقد دارند و علیه آنها سخن می گویند،بقول شما همین مخاطب شما که امروز پوستین عوض کرده و هویت مردم اسرائیل را -نه رژیم اسرائیل را-برسمیت میشناسد،مگر سپاه پاسداران -یکی از نهادهای قانونی این کشور-و رهبر فعلی ایران را کارگزار روس و اسرائیل نمیداند؟آیا سپاه یا رهبر قانونی ایران ایرانی نیستند؟ پس از نظر شما چون ایشان علیه برخی از ایرانیان سخن می گوید-الان به چرند بودن یا نبودن مطلب ایشان کاری نداریم-پس علیه ایران سخن گفته اند؟! چنین نیست،پس این گزاره ضابط شما گزاره درستی نیست،در واقع همه ایرانیان می توانند ایرانیان دیگر را و حکومت ایران را نقد کنند در عین حفظ هویت ایرانی نقد کننده و نقد شونده،البته نقد باید روی میزان صحیح باشد نه گزافه گوئی و احساسات بخرج دادن و تهمت زدن و خود حق پنداری.
روی همین معیار،سخن شما در مورد یکسان دانستن هویت یهودی و هویت اسرائیلی و حکومت جعلی اسرائیل نیز،سخن نادقیق بلکه غلطی است،چه کسی گفته هرکس علیه اسرائیل (یعنی رژیم جعلی و غاصب آنجا) سخن گوید،علیه هویت یهود سخن گفته است؟! اسرائیل-یعنی رژیم غاصب و جعلی-و کسانی که زیر پرچم آن بعنوان یهودی جمع شده اند،البته یهودی اند و خود را یهودی می دانند،اما نقد اسرائیل و علیه آن سخن گفتن هرگز مساوی و مساوق با یهودی ستیزی نیست یا مساوق علیه هویت یهود سخن گفتن نیست،چون نقد رژیم آپارتاید اسرائیل نقد عملکرد غاصبانه و متجاوزانه آن است نه نقد دین یهود،شاهدش هم این است که بسیاری از یهودیان آزاده جهان،با دولت غاصب حاکم بر فلسطین اشغالی مخالفند و علیه آن سخن می گویند.پس این گزاره مبنائی شما نیز نادرست است.البته عکس این گزاره صحیح است یعنی اگر کسی دین یهود و هویت یهود را نقد کرد،این نقد اسرائیل و اسرائیلیان هم است بحکم یهودی بودن آنها،اما خوب نقد محتوای دین یهود یا کتاب تورات و احکام آن در بحثی دین شناسانه،جدای از بحث سیاست و نقد عملکرد یک حکومت غاصب جعلی است.اما اینکه گفته شد من کشور اسرائیل را بعنوان مردم اسرائیل برسمیت می شناسم،این هم سخنی غلط و عوامفریبانه است،کسی با تک تک یهودیان جهان اعم از آنها که در فلسطین اشغالی ساکنند یا یهودیانی که در نقاط دیگر جهان زندگی می کنند،بعنوان یک یهودی یا یک انسان ذو حق شهروندی مخالفتی ندارد،اما در فلسطین اشغالی، برخلاف کسانی که هویت باخته اند و سخنان خودنمایانه می گویند ،ما هویتی بنام “مردم اسرائیل” یا کشور اسرائیل نداریم و آنرا برسمیت نمی شناسیم،آنجا اصالت با “مردم فلسطین نسل اندر نسل”است اعم از فلسطینی یهودی،فلسطینی مسلمان و فلسطینی مسیحی،یعنی مجموعا مردم فلسطین اصالت دارند نه یهودیان ساکن آنجا تحت هویت جعلی رژیم اسرائیل.از این جهت،روش صحیح و دموکراتیک در آنجا این است که رژیم جعلی و غاصب و یهودی اسرائیل منحلّ شود و با بازگشت همه آوارگان فلسطینی به آنجا، در یک رفراندوم دموکراتیک ،مردم فلسطین در مورد حکومت خود تصمیم بگیرند.
بنابر این مغلطه نکنید،نقد هویت جعلی رژیم اسرائیل،نقد دین یهود نیست،و اسلام با یهودیت بعنوان یکی از ادیان توحیدی ابراهیمی مخالفتی ندارد،و بحث های سیاسی معاصر را نباید با بحث های دین شناسانه در حیطه نقد درونی ادیان خلط کرد.روسیه نیز البته در ایران پایگاه نظامی ندارد،اینکه در چهارچوبه همکاری های امنیتی استراتژیک منطقه ای در دفع تروریسم،بطور محدود و با اجازه ایران از فضای ایران یا پایگاه نظامی ایران استفاده موقت و محدود کنند نیز بمعنای کارگزار روس بودن نیست که حرف مفتی است در زبان برخی اشخاص معلوم الحال.نیز ایران البته روابط همسایگی،منطقه ای و اقتصادی سیاسی با روسیه دارد چنانکه با دیگر کشورها دارد،و این همکاری مبتنی بر استقلال و احترام متقابل،هرگز بمعنای وابستگی نیست،بعد ایران کجا زبان انگلیسی را حذف کرده و زبان روسی را جایگزین کرده است؟! آیا تحلیل سیاسی باید متکی بر عناصر دروغ باشد؟زبان های زنده و مهم دنیا همه جا و از جمله در ایران مورد اهتمام است اعم از انگلیسی و فرانسه و اسپانیائی و روسی و عربی و غیره،در این جهت رجحانی وجود ندارد.ایران ضمنا هرگز نگفته است اسرائیل را 25 سال آینده نابود می کند،سخن دروغ به دیگران نسبت ندهید،آنچه در پاسخ عربده جوئی های حکّام اسرائیل و حامیان آن مبنی بر تغییر جمهوری اسلامی در ایران گفته شد،این بود که شما ببینید اصلا در فعل و انفعالات آتی جهان در 25 ساله آینده رژیم جعلی اسرائیل تداوم خواهد داشت یا نه؟ این یک پیش بینی در مورد محو این رژیم جعلی است و اینکه مردم فلسطین خودشان در آنجا سرنوشت خود را بدست بگیرند.
اجمالا من در نقدی که به توهمات مخاطب خود می کنید با شما همراهم،اما محتوای استدلال های خود شما نیز آبکی است،بله که رژیم اسرائیل خواستار نابودی جمهوری اسلامی منتخب مردم ایران است،اینرا شبانه روز مقامات مختلف اسرائیل مثل نقل و نبات در رسانه ها اظهار می کنند و در عین حال با ریاکاری خود را مدافع مردم ایران قلمداد می کنند،حتی اگر شما هویت ایران را از جمهوری اسلامی منتخب مردم ایران هم جدا کنید،اما توجه کنید که مزدوران آنها یا افشاگران آنها بوضوح سخن از لزوم تجزیه ایران و تضعیف جغرافیای قومی ایران رانده اند،پس بدون تردید اسرائیل دشمن ایران و دشمن جمهوری اسلامی منتخب مردم ایران است. مگر آنکه کسی ساده و پخمه باشد یا سر خویش زیر برف کرده باشد.
این گزارهها درستند. زیرا در مقابل امت مسلمان بکار می آیند. اکنون خط و مرزها مشخصند ، عده ای که در حاکمیتند خود را نه ایرانی بلکه در درجه اول مسلمان می دانند و این در نقطه مقابل ایرانی بودن و فردی که خود را در درجه اول یک ایرانی می داند است.
یک فرد ایرانی در چهارچوب ایران یک ایرانی است یعنی با سرزمین ایران پیوند خورده و با تمامیت ارضی ایران رابطه دارد.در حالی که حاکمان مسلمان شیعه ابتدا خود را مسلمان شیعه دانسته و سرزمین ایران برایشان در حد وسیله است و نه رابطه ای با ایرانی بودن که شامل زبان و فرهنگ و آداب است دارند و نه با سرزمین. این افراد زبان اصلی اشان عربی و آدابشان غیر ایرانی و اهدافشان همانگونه که در عمل ثابت کرده اند ضد سرزمین ایران بوده و است.
علت ممانعت کشتی علیرضا کریمی کشتی گیر با اسراییل نمونه واضحی است وآن برسمیت نشناختن اسرییل است. ملت یهود دارای کشوری به نام اسراییلند واگر نظام ترور شیعی نبود چه بسا سالیان سال صلح برقرار شده بود وبه حق دنیا متحدا در برابر غاصبان تروریست داعشی شیعه ایستاده است.اما سپاه و خامنه ای چه در مرزهای لبنان و اسراییل می جویند؟
نظام طلاب تروریست حاکم نه تنها وجه قانونی حاکمیت در ایران را ندارد بلکه در همه موارد اعمالش ضد قانون و ضد کشور و ملت ایران بوده و حاکمیت مردم را غاصب است، چه کسی به خامنه ای رای داد؟این نظام غصب شده و ملت این کشور را نه در اختیار خامنه ای ونه سپاه داده و بنابراین حق قانونی حاکمیت ازآنها سلب است .
قواعد شرعی که انسان در آن تعریفی ندارند را نمی توان قوانین خواند. قوانین در تعریف دنیای کنونی بر اساس انسان و هستی تعریف می شوند و زمانی که این دو نباشند هر قاعده ای خود را از قانونی بودن جدا کرده است.که بارها بحث کرده ایم.
سیّد مغلطه وماله کشی تا بکی؟
قبلا مناین نامه یا ناما ایی شبیه را خوانده بودم. جناب نویسنده از اونور بومافتاده. همانطور که نوریزاد بارها گفته منافعی که دولت اسرائیل چه سیاسی و چه اقتصادی از قبل سیاستهای ایران ستیزانه و ویرانگر اراذل و اوباش اشغالگر در ایران در این چهل سال برده بی نهایت است. مهمنر از همه مقبولیت یافتن خشونت علیه چه فلسطینی ها و چه در خارج از اسرائیل در مورد دیگران.چندین برابر شدن کمک های اقتصادی به اسرائیل و خلع سلاح نیروهای طرفدار صلح و مخالفان سیاستهای اسرائیل در منطقه و…
جناب خلیلی اولن واقعیت این است که دین یهود به دلیل واهی گفته ای از یهوه خدای خود ساخته خود فلسطین راکه هیچ تمام خاور میانه را از ان خود میدانند با توجه به اینکه اگر هم این گفته یهوه را درست بدانیم مربوط به قرنها پیش میباشد واز انتان تاریخ به بعد اقام بیشماری در فلسطین سکنی داشتند وچندین بارهم این سرزمین دست به دست گشته یهودی های صحیونسیت که در ممالک مختلف اروپا وامریکا ساکن بوده اند با پول بانک روچیلد واسلحه انگلیسی به سرزمین فلسطین حمله کرده وانرا غصب کرده اند دوم اینکه مذهب ودین ارتباطی باملیت ندارد اگر چنین باشد زردشتی ها اگر قدرت پیداکنندتمام ایرنیات غرزدشتی را حق دارند از ایران بیون کنندوخود حکومت جدیدی بر پا سازند ولی بای در نظر داشت که در حال حاضر کشور اسرائیل تشکیل شده و وجودارد غصب کننده ای فلسطین تقریبن نود درصدشان در گذشته اند لذا عقل حکم میکند که کشور اسرائیل را باید به رسمیت شناخت ودست از اسراویل ستیزی برداشت در مورد نشته های اقای نوریزاد خود جواب لازم را داده اند با احترام.
سلام و درود
بعدها شاید بفهمیم یا خیلی بعدها !
امروز ما از رژیمی متنفریم که غارت کرده است ! دروغ گفته است ! آدم کشته است ! کشور نازنین و عزیز ما را به ویرانی کشیده است ! آزادی های مردمان ما را به دلایل پوچ و احمقانه بسیار محدود کرده است ! و در یک کلام کشور ما را به نابودی کشیده است ! همان نابودی که در ذات و باطن آخوندهای حکومت گر و فاسد بوده است ، همان ذات و باطنی که با آن طی این چهل سال فقط ستایش مرگ بوده است و برافراشتن گنبد و بارگاه و مقبره و امامزاده های دروغین و رواج خرافه و بت پرستی !
تو گویی که تمامی خرافه پرستان اداوار اعم از جادوگران ماقبل تاریخ تا یهودیان و مسیحیان قرون وسطی در دوران انگیزاسیون ، همگی شان در ذات و باطن آخوندهای ما دوباره حلول کرده اند تا آخرین تلاش های خود را برای باقی ماندن دروغ و شکنجه و غارتگری و جنایتکاری و هرچه پلیدی است ، بکنند !
اما باید بدانیم که ؛
این آمریکا ، آمریکای ترامپ ، همان آمریکایی است که از دهه های ۴۰ و پنجاه میلادی تا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی امثال دکتر آلنده را کشته است ! امثال دکتر مصدق بزرگ را با کودتا سرنگون کرده است و در آمریکای جنوبی و آسیا یکسره توطئه و جنایت و وحشیگری کرده است ! این آمریکا ، آمریکای اوباما نیست ! برای این آمریکا فرقی نمی کند که هشتاد میلیون ملت ایران از گرسنگی بمیرند و زندگی مردم عادی به ویرانی و فلاکت کشیده شود ! آمریکای ترامپ ، یک اهریمنی است مانند همین اهریمن حکومت آخوندهای خودمان !
بقول آقای مطهری و در مشابهت با سخن مشهور او ؛
آمریکای ترامپ و حکومت آخوندهای ایران دو لبه یک قیچی هستند که برای قطع شریان های مردم به حرکت در می آیند ! در ظاهر با هم در تقابل اند اما در نهایت یک هدف را دنبال می کنند ؛
ذبح زندگی و انسان و انسانیت
اما یک توصیه برای اپوزسیون خوشنام و پرآوازه این روزها دارم ؛
می خواهید صبر کنید تا مردم از گرسنگی بمیرند آنوقت به آمریکا نهیب بزنید ، که آی چرا اینطور کردید و مردم ما دارند از گرسنگی میمیرند و …. ؟!
یا شاید هم شما مثل آمریکا فکر می کنید ؟! و برای شما هم هدف وسیله را توجیه می کند ؟! آخوند برود به هر قیمتی ؟!
آخوندها دارند کیف می کنند در محافل خود !! در این فکر هستند که با تحریم های آمریکا مردم از گرسنگی میمیرند و مردن از گرسنگی ایرانیان به گردن آمریکا میافتد !!!
چقدر نادان هستیم ، چقدر کم هوش هستیم !!!
اینطور ملاها و آخوندها بیشتر قدرت می گیرند ، بدون شک !
یادمان باشد آمریکا یک جنایت پیشه قدیمی است و سالیانی در خواب بودهاست و با بر کشیدن ترامپ مجددا بیدار شده است . آمریکا هرگز برای ملت های مظلوم باب خوشبختی نبوده بلکه باب بدبختی و نکبت بوده است !
اپوزسیون داخل باید یکصدا ترامپ و تحریم های او را هو کنند ! تا دیر نشده !
و به قیمت جان ملت ایران راضی به سرنگونی آخوندها نشوید که این خود ظلمی مضاعف به ملت ایران است !
.
امان از دست اصلاح طلبان ، امان !
کشور ما را به بیش از ۱۱۵ سال از نظر سیاسی به عقب باز گرداندند ، تازه یکی از گردن کلفت هایشان به تازگی افاضات فرمودند که براندازی که سرش به تنش بیارزد نمی بینم !
اینکه براندازی که سرش به تنش بیارزد را نمی بینید یا به چشم چال تان مربوط است ، یا به رویی که دارید و یا به منافع تان بستگی دارد !
چطور برانداز به این بزرگی را نمی بینید ؟! چطور ملت ایران را نمی بینید ؟!
مگر نمی بینید که جوانان ما را رژیم شما در زندانها به اسارت برده و می کشد ؟! نمی بینید که اساتید دانشگاه ما را در زندانها برده و می کشند و می گویند خودکشی کرده ؟! چقدر بیشرم هستید ؟! چقدر ؟!
تازه از شما بیشرمان ، تعدادی آمده اند و مشروطه در ولایت فقیه را مطرح کرده اند !!!
شما اصل ۱۱۰ قانون اساسی را خوانده اید ؟! می دانید ولایت فقیه چیست ؟! مطلقه آن را چطور ؟!
تازه آمده اید که ما را ببرید به دوران مظفرالدین شاه قاجار ؟!
خیر ! این ملت قبلا انقلاب مشروطه را پشت سر گذاشته است !
رژیم آخوندی شما ، یک رژیم غیر قانونی ، غیر مشروع ، جعلی ، غیر ایرانی ، غارتگر ، جنایتکار و ویران کننده ایران بوده است و بر پایه دروغ ها و وعده های کذب و فریب ها و خدعه های بنیانگذار آن شکل گرفته است ! و محکوم به نابودی است !
اگر امروز در این وضعیت هستید ، این بر می گردد به ذات و باطن شما ( همانطور که بنیانگذار تان گفت ) .
هنوز براندازی که سرش به تنش بیارزد نمی بینید ؟! منتظر نباشید ! چون هیچگاه نخواهید دید ! فقط در زمان مقتضی احساس اش خواهید کرد .
بدرود
فرزاد گرامی من که درک نکردم شما چی می خواهید.اینو فقط بعنوان درد و دل نوشته اید ؟
جناب نوری زاد
عده اى فکر میکنند دین اعتقادات مردم است
اینطور نیست!
دین یک صنعت است.
صاحبى دارد.
به نفع عده اى است و باعث ثروت مادى و قدرت سیاسى طیف معینى در جامعه میشود و به یک حاکمیت سیاسى و طبقاتى در جامعه خدمت میکند.
مذهب صنعتى است که میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود. هزینه تبلیغاتش توسط این پولها پرداخت میشود. این پولها را با کلاهبردارى و اخّاذى از جیب مردم بیرون میکشند. در ایران این پولها را از طریق دولت از جیب مردم درمی آورند.
این یک دستگاه نشر اکاذیب است. دروغ تحویل مردم میدهند. مردم را میترسانند. مردم را در این دنیا از خشونت میترسانند و در آن دنیا از عقوبت. این درست مثل مافیا است.
نهاد مذهبى، چه مسیحیت باشد، چه اسلام چه یهودیت، قبل از اینکه مجموعه اى از باورهاى اجتماعى باشد، یک ساختمان و عمارت بزرگ اجتماعى است که روى پاى خودش ایستاده، مالیات میگیرد
پول میگیرد و خرج بقا و حاکمیت خودش میکند
دین شراب ناب نیست.،،
اتانول است که مستی میدهد،
اما به قیمت کوري
در پاسخ به اشکان:
لطفا مزخرف نبافید،دین صنعت نیست،چون هم دین تعریف دارد،هم صنعت تعریف دارد،برخلاف نظر شما،اساس دین نیز باور و اعتقاد است،اگر باور و اعتقاد را از دین بردارید دیگر دین دین نخواهد بود،حالا شما چون دین ستیز یا باری بهر جهت هستید و می خواهید بیرون از تقیّدات دینی و بایدها و نبایدهای شریعت،هر غلطی مرتکب شوید،بخودتان مربوط است،اما لطفا در مورد تعریف دین فضولی دین ستیزانه نکنید.البته بدون تردید و جدای از گوهر و جوهر اصلی ادیان حقّه که ره آورد پیامبران راستین الهی هستند،ممکن است کسانی از متدیّنان و حتی غیر متدیّنان، از دین و مفاهیم دینی سوء استفاده کنند در جهت امیال و شهوات دنیائی خود،اما سوء استفاده از دین،یا سوء برداشت و بد فهمی دین،توجیه کننده این نیست که ما برای نفی دین و تامین شهوات دنیائی خود، دین را صنعت بنامیم.چون دین تعریف خاص خود و اصول و بنیان های ثابت یا متغیّر خود را دارد ،پس دین را نمی شود از جنس صنعت دانست،چه اگر بتوان با توجیه اینکه عده ای از دین و مفاهیم دینی سوء استفاده می کنند،اصل جوهر و گوهر دین را “صنعت”نامید،با همین توجیه می توان دین ستیزی یا لاقیدی افرادی مثل شما در نفی دین و تبعیت از هواهای نفسانی را “صنعت دین ستیزی”نامید! و دین ستیزی را شراب ناب ندانست و آنرا اتانولی دانست که مستی دنیائی می دهد اما بقیمت کوری از حقیقت دین و خدا و رابطه انسان و جهان با خدا.
دین زمانی که درحاکمیت است تبدیل به وسیله می شود و این وسیله اختیاج به ساختارهای مختلف برای درآمد و ارتزاق گروههای مختلف چون دستگاه رهبری و ساس و سپاه وحوزه ها دارد و بدین سان تبدیل به یک صنعت درآمد می شود. وگرنه هزینه طلاب از کجا می آید؟
ادیان همیشه وسیله ای ساده برای سواستفاده عده ای مفت خور روحانی بوده و در ولایت فقیه ما شاهد اوج دین ستیزی از طرف ولایتی فقیه یم.
اشکان گرامی با شما کاملا موافقم که دین ناندونی مشتی //////////////////////////////////////////////////////// نیست .ولی اتانول نیست حتما منظورتون متانول است. لطفا به ساحت مقدس اتانول بخصوص با در صد ۴۰ توهین نکنید. بقول افغانها با این توهینتان به مقد سات ما ما را جگر خون نکنید!لطفا رعایت بفرمائید.توهین بمقدسات مردم خوب نیست. اتانول صد شرف داره به هرچه ////////////////////////////////////////////////////
دینی و دین خو!
دین صنعتی است که بر اساس ایمان و اعتقادات و باورهای غیر علمی و متاقیزیک و خرافی مردم بنا گشته و میگردد
فاجعه کربلا نتیجه «معصوم شمردن مقام حاکم»
بعد از وفات پیامبر خلافت از «امامت معصوم» جدا شد و تقدّسی که در قرآن و روایات نبوی در باره «ولی امر معصوم» وارد شده بود، به خلیفه نسبت دادند و خلیفه معیار و میزان حقانیت و «وحدت حول محور خلیفه» اصل دین گردید و هر گونه مخالفت با خلیفه «شقّ عصاى مسلمین» و «خروج بر خلیفة» شمرده شد که باید سرکوب شود. سال صلح امام حسن(ع) با معاویه «عام الجماعه» نام گرفت زیرا بنا بر آن اعتقاد، جامعه یکپارچگى خود را حول محور خلیفه(معاویه) به دست آورد. عبدالله بنعمر مفتی آن جامعه، در مقابل پیشنهاد معاویه مبنى بر بیعت با یزید گفت: «من بعد از تو با هر کس که امت بر خلافت او اجماع کند، بیعت میکنم ولو اینکه بندههاى حبشى باشد» و امام حسین(ع) را نصیحت کرد: «از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، بترس(از نظر او امام حسین(ع) در صدد گناه و مخالفت با خلیفه و شکننده وحدت امت بود!) میدانى که مردم این مرد -یزید بن معاویه- را ولایت دادهاند»(موسوعة الامام الحسین/305)
امام صادق(ع) فرمود: بنی امیه تعلیم ایمان را اجازه دادند ولی تعلیم شرک را اجازه ندادند(کافی، 2/415) زیرا «وجوب اطاعت مطلق از خلیفه غیر معصوم» و «فتنه شمردن هر گونه مخالفت و اعتراض با عنوان “شقّ عصای مسلمین”»، بزرگترین شرکی بود که رواج دادند و مبنای حکومت و تسلطشان شد و نباید مردم شرک بودنش را میفهمیدند تا انکارش کنند. معاویه به همین استدلال امام حسین را فتنهگر خواند(بحار، 44/212) و مفتیان اموی با همین استدلال به جنگ با حسین بن علی فتوا دادند و عبیدالله که افتخارش این بود که «شعر بلد نیست چون نخواسته به غیر قرآن مشغول باشد»(البدایه والنهایه، 8/283)، با همین استدلال جنگ با امام را به عنوان «عاصی بر خلیفه» واجب شمرد و عمر سعد با همین تفکر بعد از ادای نماز جماعت به جنگ با امام حسین به عنوان بزرگترین عمل صالح دعوت کرد: «يا خيل اللّه اركبي»(وقعة الطف، 193). سردارانشان با همین استدلال، حسین و یارانش را واجب القتل شمردند و کشتند و بدان بالیدند. شمر بن ذی الجوشن با همین تفکر و باور، در نماز و دعا به خدا عرض کرد: «خدایا تو شریف و دوستدار شرافتی؛ و میدانی که من هم شریفم پس مرا بیامرز!»؛ فردی شنید و با تعجب پرسید: آیا با وجود این که پسر پیامبر را کشتهای، باز هم امید آمرزش داری؟ و او با افتخار جواب داد: «وای بر تو، چه باید میکردیم؟ امیران به ما امر کرده بودند و ما اطاعت کردیم و اگر اطاعت نمیکردیم از این الاغها بدتر بودیم!»(تاریخ اسلام ذهبی، 5/125).
متأسفانه در جمهوری اسلامی نیز جریانی بعد از انقلاب آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد تقدّس بخشی به رهبری و نشاندن او بر «مسند عصمت و واجب الاطاعه مطلق شمردن» وی و منع هر گونه مخالفت با آراء، نظریات و منویات رهبری است. البته «رهبرِ عادل، دلسوز، آگاه و توانمند» به طور طبیعی در جامعه اسلامی حرمت و محبوبیت بالایی دارد و اوامر قانونیاش مطاع است همچنان که راهنماییهایش را به گوش جان میخرند ولی حفظ حرمت رهبری با نقد و مخالفت منطقی با آراء و نظریات او منافاتی ندارد بلکه خیر و صلاح رهبر و جامعه در وجود این نقد و اعتراض است و به همین جهت امام علی که امام معصوم و واجب الاطاعه است، بدان دعوت می کند.
✅ این که امروز افرادی بعض شخصیتهای انقلاب را صرفا به دلیل مخالفت با بعض آراء، افکار و منویات رهبر، «فتنهگر، باغی، مسألهدار و …» میشمرند و بدون محاکمه و استناد به قانون «حصر، ممنوع التصویر، ممنوع السخن، ممنوع الکار و …» میکنند و حتی به خود اجازه میدهند یک مرجع مسلّم را به جهت ملاقات با این افراد توبیخ کرده و تهدید نمایند، نشان از قوت و قدرت این تفکر خطرناک دارد. از دید این افراد، رهبری مافوق قانون است و همه آراء، نظریات و منویّاتش واجب الاطاعه است و هر گونه مخالفت با رهبری، عصیان و شقّ عصای مسلمین است. البته وجود چنین افکاری در جامعه طبیعی است ولی مشکل آنجاست که صاحبان این تفکر بر مناصب کلیدی نظام گمارده شوند و امر مهم نظارت بر انتخابات آن هم مطابق تفسیر موسع از نظارت استصوابی، بدانان سپرده شود. طبیعی است که صاحبان این تفکر که به خود اجازه میدهند مرجع مسلّمی را به خاطر یک ملاقات عادی در نامهای سرگشاده توبیخ و تهدید کند، طبیعی است که همه افرادی را که به مشار الیهم و افکارشان تمایلی داشته باشند، به عنوان منحرف، غیر ملتزم به ولایت فقیه و عبور کننده از خط قرمز فتنه و …، ردّ صلاحیت کنند و بر این اقدام خود ببالند و آن را ذخیره آخرت بشمرند!
آقای نوری زاد
نویسنده این احمد حیدری پژوهشگر و محقق سابق سپاه پاسداران است.
کسی نیست از این پاسدار پژوهشگر بپرسد کی و کجا حسینو مردم امام کردند؟حسن مجبور به صلح با معاویه شد چون مردم همانطور که پدرش را قبول نکردند خودش را هم رها نمودند و به معاویه پیوستند.حسین هم سعی کرد که از مردم بیعت بگیرد شکست خورد و ناچارا مجبور به جنگ شد.نه کسی او را امام می دانست و نه مقامی داشت.حسین بعنوان فرزند علی و نوه دختری محمد یکی از مدعیان خلافت و قدرت بود مثل بسیاری از بزرگانعرب! اگر همین روایت سنتی از اسلام را ملاک بگیریم بعد از محمد در بین پیروانش بر سر قدرت دعوا و در گیریها و بعدا جنگها و کشت و کشتار بسیاری در گرفته و واقعه کربلا در حقیقت از هیچ اهمیتی برخوردار نبوده و تا زمان دیلمیان ایرانیان برای رهایی از نفوذ و تسلط عرب آنرا دستاویز می کنند.و احمد دیلمی است که اولین بار این واقعه را یادآوری می کند. در حقیقت کل این جریان مثل خود اسلام دستاویزی برای سیاست بازان بوده و هست و هیچ حقیقتی در آن نیست همچون کل اسلام.همه مشتی /////////////////////// و اصولا توهین به شعور ما ایرانیان است که چنین خود را خوار و پست و بی مقدار در برابر /////////////////////////////////////////////////////////// در طول ۱۴۰۰ سال شمرده ایم.شما هیچ مردمی را چنین خوار و حقیر در برابر ///////////////////////////////////////////////////////////// تر از خود نمی یابید.
تلگراف فوری از خاله جون به مزی جون
ای خاله به قربونت دیگه داری دیونم میکنی , تو که به ما یاد داده بودی که محمد اصلا عقیم بود که , حالا میگی حسین نوه دختری محمد بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه آدم عقیم که نمیتونه نوه داشته باشه ! عزیز دل خاله من در همین سایت خواندم که یکی ترا مسخره کرده بود که میشینی پای حرفهای ا ین مشیری خدا ذلیل کرده . عیبی نداره ولی آخه خودت هم کمی فکر کنی بد نیست خاله فدات شه ! من که دیگه جرات نمیکنم حرفهای تو رو به در و همسایه بگم چون تا همن جاش هم میگن که من خل و چلم . موظب خودت باش عزیز جون . خاله فدات شه الهی !
جناب نوریزاد گرامی درود برشما
درخصوص سید مرتضی که از شما پرسیده بودند که شما به قاتل بودن حسن روحانی اطمینان دارید!!! و شما به منطقی ترین نحوه پاسخ گفته اید
خواستم عرض کنم نه تنها تمام عوامل جمهوری اسلامی بلکه تمام کسانی که حامی و مدافع و طرفدار جمهوری اسلامی هستند همه در قتلهایی که در طول عمر جمهوری اسلامی رخ داده شریک جرم و قاتل هستند زیرا اگر جمهوری اسلامی تایید و همراهی این افراد را نداشت انقدر گستاخ نمیشد که بتواند جامعه و ملتی بزرگ را به خاک سیاه بنشاند
پس این افرادی که مثلا انقدر نکته بین هستند که از یک کلمه شما ایراد میگیرند اگر راست میگویند تعداد قتلهایی که در ان شریک جرم هستند را در نظر بگیرند
اگر روز دادخواهی بود که انروز همه تقاص خواهند داد و اگر نبود که هیچ
اما به قول معروف
گیرم که خلق را به فریبت فریفتی
با دست انتقام طبیعت چه میکنی
تا کی ریا ؟؟؟
امیدوارم روزی به خود بیایند
با درود برشما جناب اقای نوریزاد گرامی و درود بر تمام ازادیخواهان جهان
در پاسخ به کورش:
خوب شما هم مثل مخاطب خود،فقط عوامفریبی کردید و احساسات بخرج دادید و خود را از التزام به لغت و زبان و مبناهای حقوقی،راحت کردید،من ارزشی برای اینگونه احساسات بخرج دادن ها و خودنمائی ها قائل نیستم که آنرا پاسخ دهم چون گویندگان اینطور مطالب فقط کم سوادی یا غرض ورزی خود را نمایش می دهند برای برخی جلب توجهات.توجه کنید و به کتاب لغت و عرف و سیستم های حقوقی مراجعه کنید،واژه “آدمکش”برحسب لغت به انسان یا انسانهایی اطلاق می شود که آدم کشته اند،لااقل یک فقره آدم کشته اند،حتی شاید نتوان بکسی که یک بار به عمد یا سهو جان انسانی را از او سلب کرده باشد اطلاق آدمکش کرد -مگر عرض کردم نزد افراد کم سواد،بی توجه یا غرض ورز-چون آدمکش برحسب لغت و اطلاقات عرفی به کسی اطلاق می شود که شغل او آدمکشی است،و حرفه یا عادت او این است که مثلا پول بگیرد یا دستور بگیرد و انسانها را سلب حیات کند.از نظر قواعد حقوقی نیز تا کسی مباشرتا سلب حیات انسان دیگری نکرده باشد نمی توان با مزخرف گوئی او را آدمکش یا قاتل نامید،حتی در بحث های حقوقی و فقهی این بحث مطرح است که اگر کسی فرضا کسی را بعمد بقتل رساند،حین ارتکاب قتل که باصطلاح متلبّس به مبدا اشتقاق یعنی “قتل”است و پس از آن در مقام محاکمه یا دادرسی می توان او را “قاتل”نامید،اما بعد از مجازات و بعد از اینکه باصطلاح دیگر متلبّس به مبدا اشتقاق (یعنی قتل) نیست،آیا می توان همیشه او را قاتل نامید هرچند دیگر متلبّس به قتل نباشد؟ بهر حال این یک بحث لغوی اصولی حقوقی است،اما من سوالم و اشکالم بمخاطب شما و خود شما این است که فارغ از بحث های مصداقی که مثلا شما روی غرض ورزی یا فهم نادرست خود،مجازات قانونی تروریست ها و محاربان مسلّح یا مفسدین فی الارض را به غلط قتل و آدمکشی تعبیر می کنید،وقتی رئیس جمهور منتخب مردم را با بی ادبی آدمکش می نامید و کودکانه بر اشتباه خود اصرار می ورزید،باید بحکم حسّ و عقل و فطرت و وجدان انسانی خود بطور محسوس یک مورد مستند نشان دهید که کسی که او را با بی ادبی آدمکش می نامید کی و کجا فلان آدم را یا فلان آدم ها را کشته است،بحث من این بود،وگرنه اینکه انسان با مزخرف گوئی و برداشت های نادرست از وقایع خارجی،سکوت فلان شخص در فلان قضیه را که برداشت او با برداشت شما متفاوت است،مجوّز اطلاق آدمکش بر او کنید،چیزی است که در قوطی هیچ عطار منصفی یافت نمی شود،چون روی اینجور قوطی های مبتنی بر “گنه کرد در بلخ آهنگری،به شوشتر زدند گردن مسگری”! خود اینگونه افرادی که بدروغ و خود حق پنداری به دیگران نسبت آدمکشی می دهند را نیز آدمکش نامید!
دانستن و سکوت و بی عملی در برابر قتل و غارت و تجاوز برای یک فرد عادی شریک جرم حساب می شود. چه برسد به مسئولان کشور؟ عقل و سواد مثقالی چند؟جناب سواد را می توان آموخت، اما، با بی عقلی چه باید کرد ؟
روحانی، مسئول تمام فجایع کنونی و دورانهای قبلی است همانگونه که خامنه ای و دم و دستگاه آدم دزدی و آدمکشی لاری جانی ها و سپاه و طلاب و دیگران.
هر کس که تاکنون مسئولیتی داشته درکشتار مردم ایران سهیم است.این گونه نیست که ملتی را غارت و تجاوز کنید و بگویید من نبودم و به من چه؟
ای خدا پدرت را بیامرزد کورش , همان موقع که بهترین فرزندان این آب و خاک در شکنجه گاه های نظام اسلامی زیر ضربات کابل کلیه هایشان از کار میافتاد همین نوریزادی که حالا عاقل شده و دست از چاکری استبداد برداشته داشت هیزم در تنور استبداد میریخت و دستش به خون آلوده بود غیر مستقیم . حالا هم آ نقدر مخالف شده که کسی دیگر از مخالفین استبداد راقبول ندارد و به کمتر از سرنگونی بلادرنگ نظامی که خود هم از گارگزارانش بود رضایت نمیدهد . انقدر در سرنگون کردن نظام عجله دارد که با هر عملش دائم به طول عمر همین نظام میافزاید از سر نادانی .
کورش گرامی ایناراذل و اوباش ///////////////////// و دزد تا چماق مردم تو سرشون نخوره و طناب دار بگردنشون نره محاله بخود بیایند.نترس روزش خواهد رسید.بقول شاعری…
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعوی سگان (/////////////////////////////و …) شما نیز بگذرد.
جناب نوری زاد
در اینستا دیدم یکی از شما پرسیده بود چرا برای پیامبر و امام حسن تسلیت گفته ای؟ اینا که فلان و فلان بودند؟ و شما به زیبایی پاسخ داده بودید: من برای مسلمانان خوب این را گفته ام. نه برای کسانی که مسلمان اند و آدمکش و دزد. بله من هم یک مسلمانم اما در قالب های فقهی ملاها گیر نکرده ام. بلکه به دیگر ادیان حتی مشرکان و کافران بخدا هم احترام می گذارم و کاری به کارشون ندارم. از شما یاد گرفتم که هرگز زیارت عاشورا نخوانم برای این که باز بقول شما یک شیعه نمی تواند زیارت عاشورا بخواند و با سنی ها احساس خوبی و انسانی داشته باشد. در زیر نوشته ای از یک مسلمان خوب تقدیم شما می کنم. مسلمان خوب کسی ست که عباداتش را وجب نمی کند و آزاری به کسی نمی رساند. دروغ نمی گوید و فحش نمی دهد و ذات الریه اش را به اسلام ربط نمی دهد و در عین حال که امامزاده ها را بت کده می داند اما به همان بت کده ها هم احترام می گذارد.
.
سنگسار انسان به نام خدا؟!
محمد مجتهد شبستری
امروز در کشور ما با فتوای فقیهان انسان را به نام خدا سنگسار میکنند! بارها گفتهام و نوشتهام که ابدیّت احکام جزائی مسلمانان هیچ دلیل قانع کنندۀ علمی ندارد. توضیح دادهام که آنچه آن را فقه سیاسی مینامند، بر هیچ پایه و تحلیل محکم استوار نیست و همۀ مبانی و دلائل آن قابل نقض است. من میدانم که بسیاری از فقیهان، خود بهتر از دیگران این حقیقت را میدانند، اما چه میتوان کرد قرنها است که فقاهت یک مشغلۀ پربرکات شده است و ظاهراً دوام این برکات با اظهار آن حقیقت نمیسازد!
در این چند روز اخیر دوبار حکم سنگسار یک شهروند زن در ایران خبر مهم پاره ای از رسانههای جهان شده است. من که همیشه آرزو کردهام جامعه ی ایران الگوی زندگی انسانی مسلمانان در جهان گردد بار دیگر دچار نهیب وجدان شدهام. اخلاق وجدان به من میگوید با صراحت بنویسم که سنگسار انسان به نام خدا هم «نفی قداست خدا» است و هم «نفی کرامت انسان» و بر قباحت و شناعت این عمل با هیچ توجیهی نمیتوان سرپوش گذاشت.
آن فقیه که فتوای سنگسار میدهد باید شخصاً در صحنه ی سنگسار حاضر شود و آن صحنه ی دلخراش را از نزدیک مشاهده کند و چند سنگ نیز پرتاب کند تا واقعا درک و لمس کند که سنگسار انسان چیست و چقدر شقاوت از آن می ریزد؟
اگر وی آنجا حاضر شود میبیند که یک انسان که تا سینه در گودال دفن شده با بمباران سنگها چه شکنجههای جانکاه و عذابهای دردناک میکشد، چگونه ساعتها میان مرگ و زندگی بر اثر ضربات سنگها از این طرف به آن طرف میافتد و چون یک حیوان تیر خورده زوزه میکشد، چگونه بر همه ی آنان که به او سنگ میزنند لعنت میفرستد و چگونه در آن لحظات جهنمی رابطهاش را با خدایش که اینک خدای انتقام شده قطع میکند و به آن خدا دشنام میدهد و بالاخره چگونه انسانیت او در امواج خشم و نفرت حاضران به نام خدا درهم کوبیده شده و انکار میگردد و چگونه این امواج خشم و نفرت در جامعه پراکنده و نهادینه میشود و خشونتها و قساوتهای بیشتر پدید میآورد.
اگر فقیه همه ی اینها را ببیند و باز هم فتوای سنگسار دهد معنای آن فتوا چه خواهد بود؟ معنای آن فتوا این خواهد بود که خدا میگوید این شکنجهها و عذابها را به نام من ادامه دهید و انسانیت این انسان را به نام من در هم بکوبید و له کنید تا خداوندی من لکهدار نشود! (العیاذ بالله)و «سبحان الله عمّا یصفون».
من از فقیهان محترم میخواهم حداقل یکبار در یک صحنه ی سنگسار شخصاً حاضر شوند و اقلاً یک سنگ هم پرتاب کنند و در آن لحظات صدای نهیب آمیز وجدان خود را در آن صحنه بشوند آنگاه ببینند آیا باز هم حاضرند مسئولیت فتوای سنگسار را بپذیرند؟ در مسند پر جاه و جلال إفتاء نشستن و غیر مسئولانه فتوی دادن شرط انصاف و مروت نیست. آیا تجربه ی خشونت و قباحت جهانیان از عمل سنگسار نشان نمی دهد که مبانی فقاهتی فتوای سنگسار خلل دارد و باید در آن تجدید نظر گردد؟
نگارنده ی این سطور از فقهای محترم درخواست میکند یکبار شجاعت تاریخی نشان دهند و حکم سنگسار و مانند آن را از فتواهای خود حذف کنند. این کار فقط شجاعت میخواهد و هیچ مانع علمی در پیش پای نیست. اگر فقیهان ایران چنین کنند عمل آنها سرمشق بسیار نیکوی تاریخی برای همه ی جهان اسلام خواهد شد.
چرا ما میخواهیم فقط در خشونتها الگوی جهان اسلام شویم؟ چرا برای یکبار هم که شده الگوی حفظ کرامت و شرافت انسان نمیشویم؟ اگر روزی حکومت ایران اعلام کند که هر آنچه نام آن مجازات مجرم ولی حقیقت آن شکنجه شنیع انسان است از قوانین جزائی ایران حذف شد، آنروز جمهوری اسلامی ایران الگوی انسانیت خواهد شد.
اما اگر حکومت ما معتقد است سنگسار انسان مجازات است و نه شکنجه، پس چرا این همه در اجراء این مجازات مخفی کاری میکند و آن را از چشم جهانیان میپوشاند و به کرات اجرای آن را بر اثر اعتراض دیگران متوقف می کند و اگر دیگران چنین صحنههائی را از تلویزیون پخش کنند این کار را توطئه استکبار جهانی مینامد؟!
بیائید عقلانی و اخلاقی زیست کنیم.
علم یه چیزی در ولایت میزبان برادران عراقی ویژه: واقعیت اجتماعات را فتنه ها برهم زده و از روزی که پیامبر اکرم(ص) مردم را به سوی یگانه پرستی دعوت کردند در همه جنگ ها پیروز بودند اما بعد از رحلت ایشان تا امروز آنچه موجب شد جامعه اسلامی برهم بخورد فتنه ها بوده است.
مش قاسم: آخه بعد از س…(سه نقطه از مش قاسم) ایشان دمب خروس زد بیرون. امثال تو هم که بر مسند نشستین دیگه نور علا نور شد. خدا هفت جد و آباد اونی که رادیو و تلویزیون دستگاه ضبط و ثبت صدا و تصویر و اینترنت رو راه انداخت بیامرزه.
وزوزیر/* اقتصاد آخوندی اسلامی: با ريیس/* جمهور/* برای عبور از شرایط کنونی برنامه و اراده آهنین داریم.
مش قاسم: ای نادان، تو و حسن/* و برنامه؟ در باره برنامه نویسی این نادانان به ۳۰ قلم عوارض منقلابی اسلامی بودن در همین صفحه مراجعه کنید.
/*: ک
به هیچ عنوان نگران چیزی نباشید!!!!!!!!!!!! ملت شهید پرور ایران همچون هشت هفت سال پیش که تحریم ها به اوج خود رسید و احمدی نژاد گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند اینبار نیز آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!!! مگر نمی بینید؟!؟!؟! نه کسی از این ملت شهید پرور تاکنون از گرسنگی مرده و نه از برکت آخوندها و تعریف داستانهای سکسی صدر اسلام براشون دچار کم کاری غدد جنسی و یا حتی فقدان هویت جنسی شده اند، آنطور که حتی به آنها پیشنهاد پس انداختن 14 فرزند به نیت چهارده معصوم و یا 12 فرزند به نیت 12 امام و یا 5 فرزند به نیت 5 تن زیر عبا به آنها می شود!! (شبکه /// را محض خنده و فقدان برنامه های کمدی غیر خندوانه ای من که بارها تماشا می کنم!!!)
مگر نمی بینید این مردم نجیب(!) از زن و مرد و کوچک و بزرگ مانند بز سرشان را پایین می اندازند و به مغازه ها می روند و کالاهای مورد نیاز خود را فروتنانه بی انکه حتی نق بزنند یا تصمیم به خودزنی و … در بیرون مغازه بکنند، مثل بچه آدم تهیه می کنند و با دلی مملو از امید به آینده به منزل خویش باز می گردند!!! حالا گور پدر این مردم و گور پدر آخوندا کرده اما ما چه گناهی کرده ایم که مونده ایم بین یه آمریکای زبون نفهم و یه آخوند زبون نفهم تر!!! همشون هم می گن بفکر مردم هستیم!! دارو و شورت و کرست رو آمریکا بخاطر مردم تحریم نمی کند اما شعورش نمی رسد که با این تحریم و این گرانی های افسار گریخته مگر پولی در بساط می ماند که بشود با این قیمتها دارو تهیه کرد!!! آخونده هم عیناً همین طور!!! اما خودمونیما!!!!!!! یادمون نرفته که در همون بحبوبه تحریمها از زمان احمدی نژادها و ماقبل تر تاکنون حتی چه زیر زیرکی این دو طرف پای میز مذاکره نشستند و تنها از فرصتها برای خر کردن این و اون نهایت استفاده را بردند!!!!!!!!! دلارهایی رو هم که اوباما با هواپیما براشون پست سفارشی کرد رو هم که یادتون نرفته!!!!!!!!!!!!! زمان جنگ رو هم که زیر زیرکی کلی قطعه یدکی و … از آمریکا وارد کردند رو هم که یادتون نرفته!!!!!! تحویل این و اون بعنوان تروریست یکی از این ور آب و یکی از اون ور آب رو از طرف رژیم ایرانی یا آمریکایی رو هم که یادتون نرفته!!!! آخرش اگر اینا و سپاه تروریست هستند پس این بدبستونها از سر چی بوده ما که هنوز سر در نیاوردیم!!! بازم بگم…..
یاران به از جان درود
نامه دراز تر از ماه روزه نویسندگان و (روشن فکرها) حشمی بیش از چهارسد
نفر را ملاحظه فرمایید که دادسخن از پیش رفت واصلاح امور داده اند وکلی
نسخه نوشتندام اما اما دریغ از کلمه استبدا یا ولی فقیه که جای خود خدا
نشسته بگذریم که از آزادی ودیگر پذیری و تحمل نه رندانه بل احمقانه گریخته اند.
بیچارگان گمان دارندقذافی صدام هیتلر موسولینی حتا خدایان مصر 5 هزار
سال پیش ودیگر مستبد های گذشته بجز نکبت چیزی به ارث وا نهاده اند.اما
استادما نوری زاد دلبند که حزب مودبان تاسیس می نمایند آن هم در جامعه ای
که اگر حزبی با مرامنامه واساسنامه وبرنامه ای صریح وروشن بدون هیچ تعارف
واشاره ای به هرآنچه غیر زمینی است داشتیم بدون استثنا دور دوم تمامی
ریس جمهورانمان هر ثانیه اش خیانتی به رای دهندگان نبود(مانور کلیدساز
و واکسینه کردن نظام با دلار 20 هزارتومنی وآماده سازی برای دلار50 هزارتومنی
که دیدید را اگر دور اول رقیب او بود نمی دیدیم) بهر روی رمز سلامت وآزادی جناب
نوری زاد هم می تواند دخالت نکردن در امورخطر ناکی چون آموزش یا تاسیس
حزب واقعی ویا هماهنگ کردن عده ای حتا قلیل باشد وگرنه میتوان با روشن کردن
واطوی لباس دقیقن راس ساعتی مشخص (مثل ساعت الله اکبر پشت بام وغیرو)
رفراندم کرد (اگر 800 هزارنفر لباسشان را درزمانی مشخص اطوکنند اضافه باری معادل
ده در سد برق کشور است که سیستم را میخواباند)هیچ کس هم نه از خانه بیرون
آمده ونه کوچک ترین جرمی انجام داده .لطفن علت عدم توجه به این گونه رفراندم ها
رابیان فرماییدممنون.ما زیاران چشم….
حالا چرا باید سیستم برق را خواباند جناب بی سوات ؟ چه سودی در آنست ؟
درود یاران جان
ناشناس دلبند امام جمعه تهران گفتند “آقای ریس جمهور آرزوی رفراندم
را به گور خواهی برد”.برادرخاتمی اسهال چی کسی که سرش به تنش
بیرزد را خارج از دولتیان نمی بینند وجفات خارجه هم تهمت خودمان
انتخاب کردیم را می زند .شما بگویید چگونه میتوان تعداد رفراندم خواهان
وهماهنگ بودن آنان را بدون هیچ هزینه ای آشکارا درهر زمان که لازم باشد
را نشان داد.سپاس از توجهتان دلبند ناشناس.
به نقل از علی اکبر امیدمهر
در جلسه مهمی، مصادره قانونی اموال غصبی رژیم و عمال اش، در همه بانکها و موسسات مالی دنیا، کلید خورد:
با توجه به این که مدتی هماهنگ کننده امور(با اسم مستعار) در اداره مهاجرت محل بودم.اخیرا افتخار شرکت در جلسه حقوق دانان و مبارزین حقوق بشری ،متشکل از بشردوستان مبارز سوریه ای،عراقی،افغانی،لبنانی و….نصیب ام شد.خلاصه آنچه که از سوی این عزیزان و همکارانشان در سرتاسر دنیا و با همکاری بین المللی در مورد مصادره قانونی اموال غصبی رژیم و سپرده های خون آلود عمالش در همه…. از جمله بانک های دنیا،از هم اکنون تدارک دیده شده، عبارتند از:
– با توجه به سابقه شکایت قربانیان فاجعه بشری هلوکاست از آلمان بعد از جنگ جهانی دوم و خساراتی که دریافت شد. با توجه به شکایات قربانیان فاجعه 11 سپتامبر و خساراتی که پرداخت شد.اقدام مشابهی علیه تمام جنایاتی که در گوشه و کنار دنیا از ابتدا تاکنون و بخصوص درهلال شیعه ازایران و یمن تا بحرین،از افغانستان تا غزه و سوریه و… از سوی رژیم ج.ا و عمال و مزدوران اش،انجام گرفته،از هم اکنون اقداماتی انجام گرفته که شامل:
1-اقدام قانونی در راستای مصادره اموال و سپرده های بانکی تمامی شخصیت های حقیقی و حقوقی رژیم درصحنه بین المللی ،که در ارتکاب جنایات مشابه مزبور،دست داشته یا شریک جرم بوده اند.لیست قربانیان شامل کودکان افغانی و.. نیز میشود که رژیم از آنها تحت عنوان زینبیون و فاطمیون و حشد الشعبی ،در سوریه و عراق و…در تحقق اعمال تروریستی و ارتکاب جنایات ضد بشری،سوء استفاده نموده است.
2-به غیر از مصادره اموال، لیست بالا بلندی از افراد و شخصیت های سپاهی امنیتی بسیجی لباس شخصی،اعضای بیت رهبری و روئسای نهادی مربوطه،امام جمعه ها و…رژیم،تهیه شده ،که در ارتکاب جنایت علیه بشریت مستقیم یا غیر مستقیم دست داشته، یا همچون گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر در آلمان نازی ،تنها با پروپاگاندا و تبلیغات زهر آگین و دروغ و تهییج افکار و اذهان و شستشوی مغزی و.. مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند.
بنا به فرموده یکی از ازین عزیزان ،که وکیل و حقوقدان برجسته ای است.برابر قوانین بین المللی ناظر بر مسائل بانکی پولی و مالی،مکانیسم های لازم و ضروری ،برای افشای رسمی این حساب های بانکی و بستن و فریبز کردن آنها، جهت مصادره های رسمی از بانک های بزرگی مثلا در سوئیس تا حساب های مخفی و غیر رسمی مثلا در پاناما(حسابهای پول شویی) شامل این قوانین و ضوابط میگردد.
3- همچنین در لیست مرتکبین جنایت علیه بشریت ،همه نوع ،اعم از وزیر،نماینده مجلس تا امام جمعه،سردار سپاه،سردار بسیج،نیروهای امنیتی- شخصی ،بخصوص شکنجه گران و عمال و مزدوران دیگری که به عنوان خبرنگار و ژورنالیست و فعال سیاسی و حقوق بشری قلابی-صادراتی و…وجود دارند.که ثبت دفاتر مربوطه گردیده ،که اگر تا فروپاشی رژیم کماکان به این جنایات و همکاری با رژیم ج.ا ادامه دهند.محاکمه شدنشان درین دادگاه (رسیدگی به جنایت علیه بشریت )جبری و حتمی است.
آقای نوریزاد
بقول خودت بیا اینطرف بازار
ببین چی برات پیدا کردم.
جنس اعلا
از کشوی تفخیذ حضرت امام در آوردمش
این بار
حضرت آیت الله العظمی: شاهرودی افاضه فرموده اند
آقای نوری زاد
نمیدانم شما هم ان گفتگوی معروف گورباچوف (اخرین رهبر شوروی سابق) با تلویزیون ایران را که بعد از فروپاشی پخش شد را دیده بودید یا نه. اولین گفتگوی گورباچوف با تلویزیون ایران بود.
گورباچوف در ان گفتگو از عظمت و اهمیت انقلاب ایران، و نامه اقای خمینی به خودش که پیشبینی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را کرده و بازگشت به دین و مذهب سخن گفته بود، یاد کرد. گورباچوف در ان گفتگو با تلویزیون جمهوری اسلامی علت فروپاشی شوروی را گوش نکردن به نصایح و توصیه های اقای خمینی ذکر کرد و اینده جهان را از آن انقلاب اسلامی ایران دانست.
ان گفتگو نزد مسئولین جمهوری اسلامی و کثیری از دلباختگان نظام مقدس، چنان شور و شعف و غروری برانگیخت که هنوز که هنوز است، نان انرا میخورند.
اما چیزی که هرگز گفته نشد و دلبستگان نظام مقدس ندانستند، این بود که ان گفتگو کلا ۵ هزار دلار خرج داشت. تلویزیون ایران فهمیده بود که گورباچوف بعداز فروپاشی، تقریبا یک شومن شده است که به ازای دریافت مبلغی، هر مصاحبه ای میکند و هر حرفی میزند. ارزشش را داشت. ۵ هزار دلار دادیم، چند صفحه گذاشتیم جلویش تا بخواند و سالها نانش را خوردیم! من مع الاسف در جریان آن معامله بودم. چون در شبکه چهار سیما کار میکردم. معامله ای که در تولید «وهم» نزد کثیری از دلبستگان جمهوری اسلامی موثر بود. من هرگز خود را به خاطر آن معامله نخواهم بخشید. هرگز…
@jabbariakbar
—————-
درود جواد گرامی
این که چیزی نیست. یک بابایی در مجلس خبرگان می گوید: خون باید گریست اگر که من رهبر شوم. بعدش که همینجوری رهبر می شود، چنان با دست و دندان و همه ی اعضا و جوارح و دوستان امنیتی اش، ریسمانِ همین رهبری را می چسبد که گویا از شکم مادر، نه برای رهبری ایران که برای رهبری مسلمین جهان خلق شده بوده است.
با احترام
.
این گفتگو کجا پخش شدکه تنها تو دیدی ؟ ما ان سالها تماما چشم و گوشمان به رادیو و تلویزیون بود چرا چنین چیز مهمی را ندیدیم ؟ در چه کانالی بود ؟ چه ساعتی ؟ چه روزی ؟ مردک////چرا دروغ میگویی ////////////////////// ؟
————-
فحش ندهید.
فحش های رکیک پایین تنه ای، هیچ گره ای از شما وا نمی کند الا این که چهره ای شکست خورده از شما بجای می نهد. رجز هم اگر می خواهید بخوانید، فهیمانه باشد.
سپاس
.
نه اینکه با این رفتار سوسولی جنابعالی ////////////////////////////////////////////////////////////////// این حرفها به گروه خونی شماها نمی خوره!!
مقصود نوری زاد بود، ترسید //// گذاشت!
ودیدی بجای خون گریستن چه. خونهای پاکی ریخت. وچه خونریزی های تاریخی ازخود بیادگار گذاشت ومی گذارد.
آن مجلس چقدر پخمه بود که این اعتراف ساده به نالایقی خودرا نادیده می انگارد. واورا موقتا انتخاب می کند !
ویا دامی برای اوچیده بود جناب. رئیس که دامش لورفت وسرش زیر آب شد ونفسش برنیامد
https://www.youtube.com/watch?v=zqCj-3F2o04
محمد نوری زاد:
در جمع دوستان
در باره ی روز کورش و شخص کورش و فواید ملی و انسانی اش سخن گفته ام.
نویسنده یا بادمجون فروش ؟!
اون روزها من یک جوان خجالتی بودم که سرم همیشه توی کتاب ومطالعه بود . همه ی دورو بری هام ،حتی خانواده ام از اینکه من خیلی منزوی و اهل مطالعه بودم ، نگران بودند . مادرم که یک زن ساده و بیسواد بود اعتقاد داشت که من رو باید ببرند پیش جن گیر محله که به آمیز قاسم معروف بود !! و برد . آمیز قاسم از پشت عینک شیشه کلفتش که با نخ به گوشش آویزون بود ، به دردل مادرم گوش می داد و گهگاهی هم یک نگاه عاقل اندر سفیه به من میانداخت ! مادرم مثل مسلسل و بی تنفس حرف میزد .
آمیز قاسم من ده تا شکم زاییدم که نه تا شون خوب وسالم هستند ، فقط این یکی باهمه فرق داره !! انگار جنی شده !! صبح تا شوم سرش تو کتابه . نه نون و آبش معلومه ، نه زندگی کردنش شبیه آدمیزاده !! نصف شب که همه خوابن با خودش بلند بلند حرف میزنه !! آمیز قاسم ایشالاخدا بهت عمر با عزت بده ، تورو به جون ننه کلثوم بچه مو برگردون !!
ننه کلثوم زن آمیز قاسم بود که همه به جونش قسمش می دادند . آمیز قاسم دستی به چونه پرچروک وصورت نتراشیده اش کشید واز مادرم پرسید .
می بخشی خواهر .این بچه مال شب گناه نباشه ؟!
یعنی چی ؟! یعنی باباش یکی دیگه س ؟!
نه خواهرم .چرا حرف تودهنم میذاری ؟! میگم شب قتل و حرام این بچه رو نساختین که ؟!
مادرم از خجالت مثل لبو سرخ شدو لبش روبه دندون گزید .
واه خدا مرگم بده . شمام عجب حرفی میزنین آمیرزا . مگه من وشووهرم کافر سلبی هستیم ؟!
چرا ناراحت میشی؟ یک سئوال بود .همین ! حالا بذار به کتاب رجوع کنم ببینم چی میگه .
آمیزقاسم کتاب رنگ ورو رفته ی خودش رو تورق زد و در حالیکه به من خیره شده بود زیر لب چیزهای نامفهومی می خوند.
من از ترس داشتم قالب تهی میکردم .از یک طرف قیافه وصدای ترسناک آمیز قاسم واز طرف دیگه چهره ی نگران مادرم داشت دیونه ام میکرد .بالاخره ورد آمیز قاسم تموم شدو بعد از یک نگاه تهدیدکننده ، به مادرم گفت :
این بچه قمر شانسش به برج ریقه !!
بعد که تعجب مادرم رو دید ،ادامه داد :
اوضاع پسرت قمر در عقربه !
مادرم با نگرانی و صدای بغض کرده پرسید .
علاجش چیه ؟!!
چندتا کار باید انجام بدین . اولندش تموم کتاهاشو بسوزونین .
مگه میذاره آمیرزا ؟! خیلی سرتقه !جونش به کتابهاش بنده !
آمیز قاسم نگاه تندی به من کرد وپرسید :
چی میخونی بچه ؟
با ترس ولرزو بریده بریده گفتم :
مسخ اثر فرانتس کافکا ……
آمیزا قاسم حیرت زده گفت .
مخس؟! پرانز کافیکو ؟ !
بعد روبه مادرم گفت : اووووووهههههه این پرنز تاپکووو یک نا مسلمونیه که نگو ونپرس !! میگن بچه های مردم رو از راه به در میکنه !
از بیسوادی وبی اطلاعی آمیز قاسم داشت خنده ام میگرفت اما جرئت نکردم . آمیز قاسم خطاب به مادرم ادامه داد:
هرچی کتاب داره بریزین تو باغ وبسوزونین . اسمش چیه ؟!
مادرم محترمانه وخاضعانه گفت :نوکرشما کامبیز .
آمیز قاسم ابروهایش رو درهم کشید وگفت : اه اههههههه کامیزهم شد اسم ؟! تو طالعش خوندم اسمش رو باید بذارین اسد .
اگه این کارها رو بکنیم بچه ام بر میگرده ؟!
آمیز قاسم نگاه متکبرانه ای به من کرد وگفت :
آره خواهرمن ، بچه ات تازه آدم حسابی میشه .
مادرم درحالیکه تند وتند آمیز قاسم و امواتش رو دعا می کرد ، از پر چادرش چندتا اسکناس درآورد وگذاشت توی مشت اون وما به خونه بر گشتیم . فردا صبح اسمم از کامبیز به اسد تغییر پیداکرد ومراسم کتاب سوزان توی با غ مون با شکوه تمام وبا مشارکت همه ی اهل خانه برگزار شد !! من با حسرت به صفحات کتابهام که طعمه ی شعله های آتیش می شدند ، خیره شده بودم . زنبق دره اثر بالزاک .لبه ی تیغ ، سامرست موام ٍ غرور وتعصب ، جین اوستین و………..
حالا من اسد شهابی هستم .بادمجون فروش ایستگاه چاله .روزگارم خوبه وپول زیادی هم کاسبم . قراربود بشم کامبیز شهابی نویسنده اما شدم اسد شهابی دستفروش !! هروقت یاد اون روزها میفتم به پدر ومادرم و آمیز قاسم دعا میکنم . درسته که نویسنده نشدم اما نویسده هایی رو میشناسم که پول خرید یک کیلو بادمجون رو ندارن !! من هم به خاطر کمک به هنر وفرهنگ این مرزو بوم بهشون یک کیلو بادمجون مجانی میدم .
سلام استاد بزرگوار ، من دقیقا پیگیر کانال شما هستم، اما نکته ای که خواستم خدمت شما بگم:
در کانال شما، و حجم زیادی از فضای مجازی ما، به مشکلات عدیده و دزدی بی حساب مسئولان و…. پرداخته میشود، که در اصل این صورت مساله هست.
البته در کشور ما بدترین نوع حکومت هست، اما راه حل را کمتر کسی ارائه میکند، قطعا قدرت را هم کسی با مذاکره تقدیم نخواهد کرد!
اما یک راهکار بسیار ساده و تاثیر گزار:
اگر کسی مثل شما که همون کانال تلگرامی پرمخاطب را داره، از مردم بخواهد در هر شهری، تمام افراد بیکار بعنوان کارگر روزمزد، هفته ای یک روز در میدان اصلی شهر جمع بشوند و جویای کار بشوند، قطعا حکومت را بفکر چاره خواهد انداخت.
فکر کنید یک میلیون جوان بیکار ساکن تهران، در میدان انقلاب تجمع کند
….بالاخره کدام تفسیر قرآن درست و اصلا به تفسیر احتیاجی است؟چرا کلام خدا انقدر واضح نیست تا همه مردم براحتی آنرا دریابند؟
درود بر جناب نوری زاد در تائید تشعشعات
رادیو اکتیو به دو سند می توان اشاره نمود هرچند خود رفسنجانی بقول خودشان ام الفتنه ج.ا بود و بیشترین نقش را در سیاه روزی و بدبختی این سرزمین داشته و فرزندان وی عصاره ای از وجودش هستند اما خاطرتان باشد بعد از مرگ مشکوک رفسنجانی خانواده وی ادعا نمودند جسد شیخ اکبر بیش از حد آلوده به مواد رادیو اکتیو هست و از اون جالب تر در بدن خانواده هم نشان از در معرض بودن تشعشعات هست دومین مورد که قابل استناد هست نقل قول پزشک متخصصی که با دستگاههای
عکس برداری در بیمارستانی سروکار داشت میگفت بر اثر فوت همکار جوان مان به نشتی دستگاهها شک بردیم و وقتی برای چک کردن دستگاه آمدند و گفتند دستگاه نشتی ندارد با تکنیسین در این مورد گفتگو میکردیم گفت دکتر نگران نباش بیا بریم تو محوطه بیرون دور از دستگاهها و تست گرفت میزان تشعشعات
رادیو اکتیو بیش از حد استاندارد بود بعله جناب نوری زاد بقول معروف تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها هر چند این چیزک چیز کمی نبوده که تا الان باعث مرگ مشکوک چند نفر فعال محیط زیستی شده قبلن عرض شد قصه پر غصه ای داره این سرزمین نفت،استبداد، و استعمار سه عضو اصلی این پیکره سرزمین اند و جهل و نا آگاهی و کم آگاهی و خرافه پرستی مردمانش جریان خونی این پیکره اند!!!
به نقل از سایت ایران امروز
محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه در یادداشتی که در وبسایت شخصیاش منشر کرد، سی ویژگی مردمان کشورهای جهانسومی را به قرار زیر برشمرد:
مش قاسم: بجای سی ویژگی مردمان کشورهای جهانسومی شما بخونین سی ویژگی منقلابیون اسلامی و بهخصوص راهبرانشون از اون اول اولی تا این دومی.
۱- اول عصبانی میشوند، بعد شاید فکر کنند. (مش قاسم: وقتی رهبران اسلامی این بند رو خوندن سوالشون این بود: فکر چیه؟)
۲- سوال کردن را افت شخصیتی میشمارند. (مش قاسم: …. و جواب دادن رو افت افت افت شخصیتی میشمارند. البته باز هم چن تا شون پرسیدن شخصیت چیه؟)
۳- در تنظیم اولویتها بسیار سرگردانند. (مش قاسم: این بند کاملا اشتباهه. در تنظیم اولویتها اصلا سرگردان نیستن: اول شیکم دوم زیر شیکم!)
۴- خیلی تلاش میکنند خود را اثبات کنند. (مش قاسم: و وقتی نتونن خود را اثبات کنن دستور سر بریدن و اعدام دسته جمعی میدن).
۵- مخاطبان خود را دست کم میگیرند.(مش قاسم: رهبران اسلامی مخاطبان خود را دست کم نمیگیرن، اونا رو در زمره گاو و گوسفند میگیرن. میگین نه، قانونک به اصطلاح اساسی حکومت/* اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات رو بخونین).
۶- موفقیت را در پول زیاد خلاصه میکنند. (مش قاسم: زدی تو خال، یه نگاه به چاپیدنی که این اسلامیچیا ۴۰ ساله دارن انجام میدن کافیه).
۷- خیلی به هرم مازلو اعتقادی ندارند. (مش قاسم: آخه یکی باید بفهمه هرم چیه و مازلو کی بوده تا برسه به فهمیدن هرم مازلو. اینا همینکه لغت هرم به گوششون خورد یا دیدن خیال میکنن غلط املاءیه. توی کله شون میره حرم یه کسی یا چیزی، بعد بلافاصله میرن توی خط اینکه ضریح مطهر درست کنن و صندوق نذورات بذارن و صد البته دعوت از برادران عراقی برای بازدید از …(سه نقطه از مش قاسم)ها و …(سه نقطه از مش قاسم)ها و ورود به کشتزار.
۸- تغییر و شکست را یکی میدانند. (مش قاسم: به عنوان مثال: دیروز حاجی ترامپ گفت مجوز خرید نفت ایران رو به چند کشور داده، دلیلی هم که گفت اینکه نمیخواد قیمت نفت بره بالا. همین ۵-۶ ماه پیش گفت میخواد صادرات نفت ایران رو به صفر برسونه. رهبران اسلامی منقلابی ما میان میگن جنگ جنگ تا پیروزی، بعدش هم جام زهر میخورن و خمش قهرمانانه و الباقی).
۹- از این که از زحمات افراد تقدیر کنند، پرهیز میکنند. (مش قاسم: در حکومت/* اسلامی افراد وجود ندارن، امت وجود داره و اونهم در زمره گاو و گوسفند. تا بحال دیدن یکی بعد از یه گاو یا گوسفند تقدیر کنه؟)
۱۰- از ناهماهنگی با یکدیگر لذت میبرند. (مش قاسم: ای کاش فقط از ناهماهنگی با یکدیگر لذت میبرند، …(سه نقطه از مش قاسم)ها از از ناهماهنگی با بقیه دنیا لذت میبرن).
۱۱- کنترل دیگران را ارزش میشمارند. (مش قاسم: این دین و حکومت/* تنها هدفی که داره کنترل امته. چرا؟ نگاهشون به ماها که در اینجا زندگی میکنیم نگاه به گاو و گوسفنده که باید! باید! چوپونشون مطمئن بشه توی گله بمونن.)
۱۲- علاقه شدیدی به ورود در مسایل دیگران دارند. (مش قاسم: اینجوری سر ملت رو یه جا دیگه گرم میکنن که از خودشون پرسیده نشه …(سه نقطه از مش قاسم)ها توی این ۴۰ سال چه کردن).
۱۳- در مورد طبع بشر بسیار کم میدانند. (مش قاسم: طبع؟ بشر؟ اینا تنها چیزی که میفهمن غرایز حیوانی میباشد که مشمول خودشون هم نمیشه).
۱۴- به ندرت ناخودآگاه خود را خانه تکانی میکنند. (ترجمه: حاج ممد مستراح پناه)
۱۵- قابل اتکاء نیستند و با آگاهی این کار را میکنند. (ترجمه: خدعه کردم!)
۱۶- زیستن در تناقضات را زرنگی قلمداد میکنند. (نمونه: کلیه اینایی که در این ۴۰ سال بر ما حکومت کردن. مثال: هزاران هزار……، آقای نوریزاد ۴۰۰۰ حرف بیشتر اجازه نمیده، برسیم به بقیه لیست)
۱۷- برای تحقق کارآمدی، کارها را به صد قسمت تقسیم نمیکنند. (ترجمه: تقسیم و کار؟ اینا؟)
۱۸- با بیاحترامی به دانشمندان خود آنها را به مهاجرت سوق میدهند. (مش قاسم: اخه این …(سه نقطه از مش قاسم)ها از دانش فقط همین رو میخوان که امت چهگونه دست و صورت و سولاخ…(سه نقطه از مش قاسم)نشون رو بشوره که بتونن رو به ک…(سه نقطه از مش قاسم)ن یکی از اینا پیشونی بر خاک بمالن).
۱۹- آموزش ندیدهاند کارها را برای درازمدت انجام دهند. (مش قاسم: آموزشی که اینا دیدن همینه که بتونن بند ۱۸ رو به امت بچپونن).
۲۰- گرفتار چند غریزه هستند. (مش قاسم: در مورد اسلامیچیای منقلابی این بند اصلا صدق نمیکنه. اینا چند غریزه ندارن، اینا فقط دو غریزه دارن. لطفا به بند ۳ بالا رجوع کنید).
۲۱- در استفاده از واژهها بسیار کم دقت میکنند. (مش قاسم: آخه اینا که مخاطبشون رو گاو و گوسفند حساب میکنن براشون اهمیتی نداره چه واژه ای استفاده کنن).
۲۲- برنامهریزی و تخیلات برای آنها مساوی هستند. (مش قاسم: اینا همه زندگیشون رو در تخیلات گذروندن، چه توقعاتی از اینا دارین؟ ولاکن تخلیات رو خوب میفهمن).
۲۳- تمایل شدیدی به یکسانسازی انسانها دارند. (مش قاسم: از نقطه نظر اینا انسان وجود نداره، همه امت واحده (شما بخون گاو و گوسفند) هستن).
۲۴- بارها اشتباهات قبلی را تکرار میکنند. (مش قاسم: اینا که خیال میکنن نمآینده خدا هستن اشتباه حالیشون نیست).
۲۵- تعداد اشتباهاتشان بسیار بالاست. مش قاسم: به بند قبلی رجوع شود).
۲۶- پس از این که بلند شدند، صندلی را جای خود نمیگذارند. (مش قاسم: اینا مگه از صندلی بلند میشن که سر جاش بذارن؟)
۲۷- در شهرهایشان هنوز آداب مدنی بسیار ضعیف هستند. (مش قاسم: از نقطه نظر اینا گاو و گوسفند و آداب مدنی معنی نداره).
۲۸- خودنمایی را با اعتماد به نفس اشتباه میگیرند. (مش قاسم: اینا غیر از خودنمایی دیگه چیزی حالیشون نیست).
۲۹- از خودشان بیش از اندازه راضی هستند. (مش قاسم: آخه اینا خودشون رو شجره طیبه میدونن، بقیه در زمره گاو و گوسفند)
۳۰- و بنابراین رشد نمیکنند. مش قاسم: فقط همین که رشد شیکم و زیر شیکم داشته باشن واسشون کافیه).
/*: ک
بدون شرح
نابغه : ” جناب شفیعی تو که بدرستی دم از تنوع در جامعه و بین مردم و انسانها می زنی چرا دست از سر خدای یکتا بر نمی داری؟ “
نوابغ روزگار
حسن : هیچ میدونی تقی هم مرده ؟
نابغه : اه ؟ اون دیگه چرا ؟ اون که دیپلم داشت !!!!!!
نامه ای از خدا…
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﺑﺮﻭﻳﺪ ،ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﻴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻴﺪ ،
ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺷﻌﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﮑﻨﻴﺪ .
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ میخواهید ﺳﺮ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﮐﻼﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ، ﭼﺮﺍ ﭘﺎی ﻣﻦ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪ؟
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻳﻢ ﭼﺮﺍ موسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺷﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﮐﻨﺪ ، عیسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻳﮏﺷﻨﺒﻪ ﻭ به مسلمانها ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ؟
ﭼﺮﺍ ﮐﺎﺭی ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻋﻴﺴﻮی ﺷﺮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻠﻴﺴﺎ یعنی خانه خدا راحت ﺑﻨﻮﺷﺪ! ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺷﺮﺍﺏ، ﺷﻼﻕ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟
ﭼﺮﺍ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﯿﭻ ﻧﭙﻮﺷﺪ؟
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍئی که شما میگوئید ﺑﻮﺩﻡ، ﭼﺮﺍ باید بگذارم به اسم من ﮐﻠﻴﺪ ﺑﻬﺸﺖ بفرﻭﺷﻨﺪ ؟!
ﻳﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ کنند ؟
ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺟﻬﻨﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ،!!
ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁنﭼﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﯽﺩﻫﺪ…!!!
ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ !
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ايد !!!!!!!!
اگر به دنبال من میگردید مرا در عشق، مهربانی، بخشش ،آگاهی، گذشت، راستگوئی و انسانیت پیدا کنید
البته اگر …. به دنبال من میگردید !
(عباس واحدیان شاهرودی )
https://telegram.me/ghalamban_97/8832
استاد گرامی با درود با پوزش میخواستم ایرادی ازت بگیرم که همیشه برای نمونه در همین فیلم مرتب میگویی “… شما اقلیتها ضزبه میخورید …. سیلی میخورید ولی نمیزند” مگر میشود زد و نمی زنند! مگر خودتان که بازجویان بهت فحش دادند و … توانستی کاری بکنی! پس خواهش میکنم داغ کسی را تازه نکن که ….
امیدوارم که همیشه سلامت باشید
استاد گرامی با درود خواش میکنم راهکارتان را بیان کنید .با سپاس
هشدار و اخطار شدید به هم میهنان
بر اساس مذاکرات محرمانه و از پیش انجام شده بین ایران با دولت چین ، اخیرا یک تیم از کارشناسان و ماموران اطلاعاتی چین وارد ایران شده اند، که اکثرا نیز دوره دیدههای ام آی سیکس انگلستان هستند، و در حال آماده سازی امضا قرارداد ننگین دیگری با ایران در کشور ما، مبنی بر واگذاری صددرصد جزیره کیش به مدت بیست و پنج سال به دولت چین هستند.
از قرار معلوم پیش نویس و مقدمات قرار داد کاملا آماده شده است ، و ایران در نظر دارد با دریافت میلیاردها دلار از دولت چین، این قرار داد ننگین را بطور پنهانی در چندروز آینده امضا کند و به عنوان نمایندهی قانونی ملت ایران، با یک قراداد کاملا معتبر بین المللی، جزیره کیش را برای مدت بیست و پنج سال در اختیار دولت چین بگذارد.
طبیعی است که دولت چین پس از امضا و دریافت این قرارداد ، بمرور زمان، تمام ساکنین محلی جزیره کیش را اخراج و تمام امکانات تجاری جزیره کیش، در اختیار تجار چینی و روسی و انگلیسی قرار خواهد گرفت.
انگلستان و روسیه و چین یکبار دیگر در شرف تکرار قرارداد ترکمنچای با رژیم اسلامی هستند ، و همانگونه که ملت ایران هرگز توان پس گرفتن کشورهای جداشده از ایران، بر اساس قراداد ترکمنچای را بدست نیاورد ، پس از گذشت بیست و پنج سال حتما توان پس گرفتن جزیره کیش را نیز از انگلسیها ، روسیها و چینیها نخواهد داشت.
بسیار روشن است که دولت روسیه با بدست آوردن جزیره کیش به آرزوی دیرینه اش برای رسیدن به آبهای گرم خواهد رسید ، انگلستان با حضور مستقیم در جزیره کیش کنترل تمام کشورهای نفت خیز خلیج پارس را بدست میگیرند ، و دولت چین نیز با بدست گرفتن شریان اقتصادی جزیره کیش ، که به بندر آزاد منطقه تبدیل خواهند شد، سالیانه میلیاردها دلار از سرمایههای ملی ملت ایران را خواهد برد.
این حیله از سیاست کثیف دولت انگلستان سرچشمه میگیرد ،ایران میخواهد جزیره کیش را با دریافت میلیارها دلار از چینیها ، برای مدت بیست و پنج سال به چین واگذار کند.
هشدار و اخطار شدید به میهن پرستان و تمام آنانیکه به یکپارچگی ایران باور دارند و از دین گو ایمانشان مهمتر است.
هشدار به تمام جوانان میهن ، این وظیفه یکایک همه مردمانی است که بنام ملت ایران در ان سرزمین زندگی میکنند.
فقط خیزش و حرکت مردم میتواند جلو امضا این جنایت نامهی ننگین و ضد ملی را بگیرد.
هموطن این پیام سیاسی نیست
خیانت وطن فروشان
کشورمان در معرض نابودی است.
میگن یکی//// تو گل گیر کرده شده حکایت این دومی. بیچاره میگه ولی امر مسلمین جهانه، صدها هزار مسلم رو توی چین ریختن توی زندونهای اردوگاهی جیک اینم در نیمده. چرا؟ چون در مقابل چینیا ذلیله. گردن کلفتش فقط واسه ملت ایرانه که زندونشون بندازه، بکشه، شکنجه کنه،، گشنگیشون بده. در مقابل چین روی زانو و مشغول حال دادن. به حکومت اسلامی فقر و فساد و جور و تزویر کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
اولا: توهین نکنید،نقد کردن غیر از توهین کردن و عقده خالی کردن است.
ثانیا :از کی تابحال غصّه دار اسلام و مسلمانان شده اید؟! شما که همه منطق و گفتمانت،توهین و اهانت به اسلام،مسلمانان،و مظاهر و شعائر اسلامی است و اینرا همه در این سایت شاهد هستند. علاوه بر این،شما که دیگران را به تناقض متهم می کنید و دم از حقوق بشر و انسان دوستی و حقوق انسانها می زنید،چطور است که وقتی به مسائل مربوط به حقوق فلسطینی ها می رسد،یا سکوت می کنید در برابر غصب و خشونت و وحشی گری و تجاوز و توسعه طلبی اسرائیل،یا مخالفت با اسرائیل را محکوم می کنید و در مواردی از ان رژیم جعلی،غاصب و متجاوز،دفاع می کنید؟ پاسخ شما به تناقضی که دارید چیست؟
ثالثا:قتل و فشار و ظلم به انسانها همه جا و از جمله در چچن و سین کیانگ در مورد مسلمانان محکوم است،چیزی که هست باید موارد را دقیق دید،بحث در چچن بحث این است که آنجا مسلمانان اتباع روسیه خواستار جدایی طلبی و استقلال از روسیه -یعنی کشور متبوع خود-هستند،اینجا یک امر داخلی در کشور روسیه است و محدودیتی که ایران مطابق قانون اساسی خود دارد این است که نمی تواند در امور داخلی کشورهای مستقل دخالت کند،یعنی اینکه چچن بتواند مستقل باشد از روسیه مساله ای داخلی است که به تنازع و مخاصمه انجامیده است و برقراری نظم و امنیت هر کشور مربوط به دولت مرکزی آن است هرچند قتل و کشتار و شکنجه محکوم است.
در مورد مسلمانان ایغور در استان سین کیانگ چین نیز،صورت مساله،بود و نبود اسلام یا مسلمانان در آنجا نیست،یعنی دولت چین کسی را یا کسانی را بعنوان اینکه مسلمانند سرکوب نکرده است،بلکه مساله آنجا اختلافات قومی بین مسلمانان و غیر مسلمانان در آن مناطق است که باز این نیز امری داخلی مربوط به دولت مرکزی چین است.
رابعا:اینطور نبوده است که نظام جمهوری اسلامی ایران در مورد سرکوب مسلمانان در چچن (هرچند بنیان شورش ها در آنجا جدایی طلبی از دولت مرکزی بوده)،یا سرکوب و تضییق بر مسلمانان ترک زبان ایغور چین (هرچند نزاع و شورش و بی نظمی در آنجا نیز منشا اختلاف قومی داشته) بطور مطلق سکوت کرده باشد،بلکه در هر دو مورد،مراجع تقلید،و مسئولان جمهوری اسلامی و وزارت خارجه وقت چه در زمان دولت آقای خاتمی و چه در زمان دولت بعد از او،موضع گیری داشته اند و در عین لزوم عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورهای مستقل که سیاست اساسی جمهوری اسلامی است ،دولت های روسیه و چین را به پرهیز از خشونت و شکیبائی توصیه کرده اند و کشتار و خشونت ها را محکوم کرده اند،و چیزی که از سوی منتقدان سیاست های جمهوری اسلامی مطرح بوده است این بوده است که چرا این اعتراض و انتقاد و توصیه ها پررنگ تر نبوده است که البته به محذور جمهوری اسلامی در مورد وقایع پیش گفته اشاره شد .در این مورد نگاه کنید به نکاتی که در لینک ذیل مطرح شده است:
http://www.siasi.porsemani.ir/node/2290
https://www.dw.com/fa-ir/world/a-45045239
————
درود سید مرتضای گرامی
می شود یکی از سخنان رهبر مسلمین جهان را در باره ی کشتار و نسل کشی چچنی ها و ایغورهای چین را برای ما سند بیاورید؟
این که مثلا یکی در نماز جمعه یا یک مرجع تقلید در سخنان همینجوری اش سخنی گفته و از مسلمانان چین و چچن جانب داری کرده، دلیل نمی شود که حضرت رهبری در مقابل چین و روسیه، آن شأن جهانی خود را برای رهبری مسلمین موقتا کنار بگذارد! حضرتش که برای هر ریز و درشت آمریکا و اروپا نعره های ولایی سر می دهد، چرا در این دو مورد نطق نکشید و از فرط ترس، نوچه هایش را جلو فرستاد تا چیزکی به سمت چین و روسیه پرتاب کرده باشند؟ ای بسا مشتاق باشید این ترس آشکار را نشانه ای از زیرکی حضرتش بدانیم؟
با احترام
.
همین دیگر نوریزاد , من وقتی میگویم تو بی شعوری برای همین است . مرد نا حسابی در مجادله دیگران چرا جانبداری میکنی از یک طرف ؟ تو با این کارت به صراحت میگو یی که به قول خودت دکانت برای فروش بنجل هایی مثل مقالات خودت است و دیگران را که بنجل نمیآورند به دکانت برای فریب دادن دیگران به راه میدهی آن هم با نثار کردن دائمی لگد و مشت به آ ن ها . تو چرا این قدر نفهمی ؟ کی میخواهی دست از این کارت برداری؟ خبر مرگت هر روز این حرفهای صد بار تکراری ” رهبر مسلمین جهان زر زر زر زر…” , ” آیت الله ها زر زر زر زر…” , ….. را بزن , هزار سطر بنویس هر بار ولی دخالت در جدل های دیگران نکن , همین کار احمقانه را کردی که سایتت خالی شده از آدم های فهمیده و تنها تک و تکی باقی مانده . میگویی دوستانت خود را در آینه ات دیده اند ( و لابد به حقارت خود پی بردند , روت نشد این را هم بگویی ) و کنار کشیدند . نه جانم خود را در اینه ات ندیدند بلکه حماقتت آشکار شد و آنها کناره گرفتند . من واقعا متاسفم که کار من و تو به این جا کشیده , روزی من به همه سایت را معرفی میکردم , حالا از آن کارم سخت پشیمانم .
———-
درود جاسم گرامی
هر شعله ای یک روز فرو می کشد. سهم من و سایت من نیز همین بوده و است.
اما یک چیز را اشتباه کرده اید. فرموده اید: سایت من از فرهیختگان تهی شده. چرا به خود جفا می کنید؟ تا شما در این سایت شکوفه می افشانید، سایت من تهی از فرهیختگی نیست. البته گاه، فرهیختگی را می شود به معنای معکوسش فرو کشاند.
با احترام
.
درست مانند یک نوجوان ده سیزده ساله جواب میدهی نوریزاد , من میگویم سایتت را که محلی بود برای گذاشتن مطالبی که سودمند بودند برای رهایی از دست استبداد به حال قبل برگردان , مزخرفات سبک که علیه دوستان مردم که کم یا زیاد در گیر با استبداد هستند را اجازه نده , به دین و مذهب دیگران اهانت نکن و نگذ اردیگران هم بکنند چون با این کارت درخت استبداد را آبیاری میکنی و مردم را به خیال دفاع از دین خود به دفاع از استبداد میکشانی , و نظایر این ها را که من بارها در این سایت نوشته ام . من روزی خیال میکردم این جا میشود جایی که سپاهیان وطندوست , سیاستمداران وطندوست , نمایندگان مجلس و خلاصه زمامداران وطندوست پنهانی از دید دیگران شبها سری به آن میزنند تا درس وطندوستی و آزادی خواهی و مروت و راستی , صداقت و سلامت روحی و پاسداری از وجدان سالم خود و نظایر این ها بگیرند , تا این حد من دچار خیالات بودم . حال هرکس میخواهد فحش و لگدی نصر آخوند ها و حاکمان در رده های های مختلف , معتقدان به اعتقادات گوناگون کند اولین و در زمان مناسب وطنفروشی هم بکند مثل خودت که کردی اولین سایتی که به فکرش میافتد سایت تو است . هدفت این بود از راه انداختن این سایت ؟ چرا از همان اول نگفتی تا ما خود را مسخره این و آن نکنیم ؟ سالهاست میگویی که همین روز هاست که ترا میکشند , خوب با همین روحیه بود که کار سایت را به این جا کشاندی و فکر همراها ن اولیه ات را نکردی . خودخواهی تا این حد ؟ حالا هم بیا رو راست بگو که این سایت جای چه کسانی است , نگو که این سایت جای هر کسی است که بنویسد و بخواند چون غیر از خودت کسی به این باور ندارد . ما باید بالاخره تصمیم بگیریم که بمانیم یا برویم پی کار خودمان .
جسی ناقلا سورپرایزمون کردی!!!ما فهمیده بودیم تو در کل عقل کل سایتی ولی نگفته بودی قصد داشتی اینجا رو پر از آفتاب پرستا کنی!!ای شیطون!
حضرت سید مرتضی در پی سالها ماله کشی بر اعمال هم لباسانش در جمهوری اسلامی حالا در پی تطهیر رفقای “آقا” در سرزمین کفار است. میفرماید “در مورد مسلمانان ایغور در استان سین کیانگ چین نیز،صورت مساله،بود و نبود اسلام یا مسلمانان در آنجا نیست،یعنی دولت چین کسی را یا کسانی را بعنوان اینکه مسلمانند سرکوب نکرده است،بلکه مساله آنجا اختلافات قومی بین مسلمانان و غیر مسلمانان در آن مناطق است که باز این نیز امری داخلی مربوط به دولت مرکزی چین است.”
اولا که خود دولت چین میگوید در گیر سرکوبی “تروریست های اسلامی” است . پس صورت مساله دقیقا و به تاکید دولت چین بودن اسلام و مسلمانان در آنجاست.
ثانیا خنده دار ترین جمله در نوشته سید آنجاست که میگوید ” لزوم عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورهای مستقل که سیاست اساسی جمهوری اسلامی است….”! البته فضولی در امور داخلی عربستان و لبنان و عراق و ،،،، مشمول دخالت در امور کشورهای مستقل نمیشود.
من نمیدانم شما کی می خواهید از منش کمین کردن و مچ گیری جدا شوید و بجای طعن زدن و مچ گیری اندکی مطالعات خود را تعمیق بخشید و سخن دیگران را آنطور که هست بفهمید،من کجا بدنبال تطهیر دولت چین بودم که اینگونه تهمت می زنید؟ من عرضم این بود که نزاعی که آنجا در ایالت سین کیانگ چین مطرح است یک نزاع و رقابت قومی و نوعی جدایی خواهی تاریخی است بلحاظ سابقه و تاریخ ترک زبان های اویغور در آنجا،یعنی اینکه بحث دولت چین در هیچ جای چین بحث انتخاب نوع دین و مذهب نیست،شما یک مراجعه ای به وکی پدیا و صفحات دیگر اینترنتی بکنید ذیل عنوان هایی مثل ایغورهای چین یا همان استان سین کیانگ،تا در یابید که نزاع اوّلی و اصلی آنجا بین هان ها و ایغورها که ریشه های قومی و تاریخی دارد،البته با خاستگاههای اقتصادی،نزاعی قومی و جغرافیائی و بنوعی استقلال خواهی و جدایی خواهی است،طبیعتا در آنجا خشونت ها و کشت و کشتارهایی بین طرفین و دولت مرکزی صورت گرفته و تداوم یافته است،پس بحث اصلی و محوری این نبوده و نیست که کسی آنجا مسلمان نباشد یا بر فرهنگ اسلامی خویش نباشد.من عرضم این نبود که هرکاری دولت مرکزی چین آنجا می کند خوب است یا می شود یا باید مسلمانان را در آنجا بجرم مسلمان بودن سرکوب کرد،گفتم تنازعی که آنجا هست اصالتا تنازع و نزاعی قومی تاریخی با اهداف استقلال خواهانه است،طبعا در این مسیر دو طرف مصمّم اند و خود را محقّ می دانند،و خشونت ها جاری است.نیزاینکه دولت چین در مورد یکطرف که مسلمان هستند و احیانا خشونت هایی از آنها صادر می شود به تروریست های اسلامی تعبیر کند،ماهیت یک نزاع قومی تاریخی را تبدیل به چیز دیگری نمی کند.در هر حال حرف من این است که این یک نزاع داخلی است،البته در یک نزاع داخلی می توان خشونت یا ترور یا بیرحمی را محکوم کرد یا در مورد تجاوز به حقوق مسلمان یا غیر مسلمان هشدار داد یا توصیه کرد که عرض شد از طرف نظام جمهوری اسلامی ایران و مراجع و علماء و مسولان صورت گرفته است،اما در یک نزاع داخلی که اصالتا ماهیت آن ماهیتی قومی تاریخی است نمی شود در مسائل داخلی یک کشور دخالت کرد.البته این نکته عجیبی هم هست که معمولا کسانی که به رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت بوقایع دیگر کشورها یا مظلومان یا مسلمانان مظلوم،نق و نوق می کنند که چرا ایران در سوریه چنین کرد در عراق چنان کرد و..،حالا اینجا کاسه های داغتر از آش یا دایه های مهربانتر از مادر شده اند! من حرفم مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران روشن است:جمهوری اسلامی نمی تواند نسبت به ظلم به مظلومان در همه جای دنیا بی تفاوت باشد و بی تفاوت هم نبوده و نیست،اما بحث موضعگیری یا محکوم کردن غیر از مساله دخالت فیزیکی است.این مواردی نیز که قیاس می کنید و بی ادبانه آنرا مضحک می خوانید،قیاس مع الفارق است،ایران در عراق اگر موضعگیری یا دخالت فیزیکی کرده است برای دفع شر تروریسم،با اذن و اجازه و هماهنگی صاحب خانه بوده است،همینطور در سوریه و لبنان،در عربستان هم ایران کجا دخالت کرده است؟اینکه آنجا حقوق شیعیان پایمال شود و ایران محکوم کند یا توصیه کند می شود دخالت؟
ضمنا این لینک را نیز یک مطالعه ای کنید تا ریشه های تاریخی و قومی ایغورهای مسلمان چین را دریابید:
https://www.shafaqna.com/persian/articels/item/57060-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%BA%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F-%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F?tmpl=component&print=1
—
https://fa.wikipedia.org/wiki/
آنارشیست جان دیدی بابا؟!!اینم جمال بی مثال شیخ الاشراق که ماشالله به همه میگه توهین نکنین چون خودش انحصارا باید توهین کنه!!!این شیخ ما نه به حرف تو میاد نه به حرف من میره.تو چقدر ساده ای جوون قدیم!!!
جناب سید مرتضی
من با استدلالهای شما موافق نیستم و آنها را به شدت محافظه کارانه میدانم. همانطور که جناب نوری زاد اشاره کردند؛ برخورد مراجع عظام و شخص علی خامنه ای که خود را رهبر مسلمین جهان میداند و همینطور بقیه ی سفره خوران پیرامون، در مواجهه با وضعیت مسلمانان در نقاط مختلف جهان، برخوردی دو پهلو بوده و همچنان هم همینگونه میباشد. متأسفانه وقتی دین در سیاست خود را زورچپان کند؛ نتیجه همین میشود که ما امروز شاهدیم.
من به نوبه ی خود در حرکتی انفرادی یک برگه ی حاوی یادداشت اعتراضی را با دست خودم بردم چسباندم به در سفارت چین و به آنها فهماندم که؛ نخیر، در ایران همه مثل سید علی نمی اندیشند… از نظر من، موضوع نه دفاع از مسلمانان بلکه دفاع از مظلومان بود.
حال، شما اینگونه ناشیانه از حرکت های مارمولکی سران نظام دفاع میکنید!؟
آیا مشکل سوریه داخلی نیست؟ آیا مشکل یمن داخلی نیست؟ لبنان چطور؟ فلسطین چطور؟ دیگر نقاط جهان چطور؟…به فرض که دیگران به ناحق دخالت کردند، آیا این مجوزی میشود برای دخالت؟
میگویند: سیاست پدر مادر ندارد… و من میگویم: وقتی دین با سیاست ترکیب شود، دیگر سیاست میشود یک حرام زاده به تمام معنا!
حاکمان ایران بدنبال نفع شخصی همراه با صدمه زدن به رقیب هستند، سیاست آنها سیاست موش دوانی ست!… این روش از ابتدای سپه سالاری آخوند جماعت و عهده داری فرماندهی کل قوا بر سیاست خارجی ایران حاکم بوده؛ حاکمان ایران فقط بدنبال نفع شخصی و قدرت نمایی و نفوذ بیشتر هستند، درست مثل تمامی دیگر قدرتها و نظام های مستبد با انگیزه های امپریالیستی و استعماری در دنیا.
حکایت حکومت ایران در سیاست خارجی با شعار دفاع از اسلام و به نام اسلام به مردی میماند که زن و بچه هایش از او ناراضی هستند، افراد خانواده اش از او دل خوشی ندارند؛ یا اینکه همسایه و دوست و آشنایش آه در بساط ندارند، از حال برادر و خواهر و مادرش بی خبر است… از جیب و شکم آنها میزند و برای خود مال و منالی بهم میزند… با این اوصاف هر سال برای اینکه حاجی بشود به مکه میرود! و هوس زیارت خانه ی خدا دارد آنهم هر سال پشت سرهم! … نه یکبار و دوبار که هر سال میرود! روش آخوند حاکم هم اینگونه است… مردم ایران خود هزار و یک مشکل دارند، مردمی که اکثرشان مسلمان و شیعه هم هستند… خودی ناراضی ست و آنها بدنبال رضایت بیگانگان و خدا هستند!
از قانون اساسی گفتید و اینکه ایران بر مبنای آن دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را جایز نمیداند…ما که نگفتیم لشگر کشی کنند و دست به ترور بزنند، یا اینکه از یک طرف دعوا دفاع کنند.
شما بفرمایید که از نظر جنابعالی وقتی مسلمانان یا شیعیان کشوری در اقّلیت هستند و مورد ظلم حکومت مرکزی، آیا نباید این مدعیان اسلام ناب، کمی رگ غیرت دینی آنها باد کند و وقتی نمیتوانند یا نمیخواهند در امور داخلی کشور دیگری دخالت کنند، حداقل به شکل یک یادداشت اعتراض رسمی، فراخواندن سفیر کشور مربوطه، کاستن سطح روابط دیپلماتیک و غیره… اقدام کنند؟ یعنی به شکل رسمی و ثبت شده و بر مبنای معیارهای انسان دوستانه.
از نگاه دیگر، شاید هم خوب شد که این آخوندهای حاکم در چین و روسیه دخالت نکردند! آنچه که نمیتواند از نظرها پنهان بماند، اینست که حاکمان ایران در هر کشوری که دخالت کرده اند و فی سبیل لله! و برای حمایت از مستضعفان و مظلومان! درهر دیاری قدم پیش گذاشته اند، جز فاجعه نیافریدند.. نه تنها خبری از آشتی نبوده بلکه بر آتش کینه ها و دشمنی ها افزوده.
مگر اوضاع فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، افغانستان و عراق پس از دخالت حاکمان ایران سر و سامان گرفته و بهبود یافته؟
یا اینکه، شما یک جا را نام ببرید که با دخالت حاکمان ایران، اوضاع بهبود یافته و هر دو طرف دعوا دعاگوی ایران بوده اند.
داوری و دخالت اگر بیطرفانه باشد و نیّّت اگر خیر باشد، حتی سر سخت ترین دشمنان هم نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
سخن پایانی:
قصد و نیّت، انگیزه و هدف، آرمان و آرزوی آخوندهای حاکم، همه و همه زهرآگین و سمّی ست.
هر کس که گرفتار مرض خود حق پنداری و خود محوری شود، دیگر به هیچکس غیر از خود اهمیت نمیدهد و حتی به مرحله ای از جنون میرسد که دیگر حتی نفع واقعی و حقیقی خود را تشخیص نمیدهد یا برایش مهم نیست و بیشتر به فکر ضربه زدن به دیگری ست بجای نفع خودش، تا بدینوسیله خودش را به او ثابت کند…
امروز، آخوندهای حاکم بر ایران به این مرحله از جنون رسیده اند. امید که به زودی زود سرنگون شوند و بیش از این به مردم و کشور ایران خسارت نزنند.
آنارشیست گرامی،خوب من هم با استدلالهای شما موافق نیستم،اما پیش از پرداختن به محتوای مطلب شما حرفم این است که شما فرض کن استدلال من ضعیف و استدلال شما قوی و سیاست و موضعگیری جمهوری اسلامی در این مورد بخصوص غلط یا ضعیف،آیا باید از یک سیاست غلط یا ضعیف فورا لزوم سقوط یا اسقاط جمهوری اسلامی را نتیجه گرفت و رفت بسمت آینده نامعلوم،مبهم یا شعاری؟! این است که بنده همیشه گفته ام: ایراد شمای گرامی و دیگر منتقدان این است که پیش از نقد در یک مورد،مخالفت کلیشه ای با جمهوری اسلامی را مبنای نقد یا تحلیل های سیاسی قرار داده اید،بنده حرفم این نیست که جمهوری اسلامی یا مسئولان آن یا قوانین و عملکردها نقد نشوند،حرفم این است که نقد را با توهین عوضی نگیریم،دیگر اینکه رویکرد ما رویکرد اصلاحی باشد و دائم بر این سخن گزافه یا چرند تکیه نکنیم که جامعه ما یا حکومت ما یا جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست.شما وقتی از اول ذهنتان درگیر این چند جمله سخن پایانی،یعنی امید و آرزوی سرنگونی جمهوری اسلامی است طبیعتا نمی توانید یک ناقد مصلح و اصلاح کننده باشید و از اول مبنای خود را سرنگونی جمهوری اسلامی قرار داده اید و این مبنا مبنای بنده نیست.
اما در مورد محتوای نقد شما،خوب شما همان سخن احمد قدیمی را تکرار کردید،تفاوت فرمایش شما با گفته احمد قدیمی چه بود؟ عرض من این بود که هم، قیاس دو ماجرای چین و روسیه با موارد دیگر قیاس مع الفارق بود،هم بر اساس اطلاعات نادرست جمهوری اسلامی را محکوم به ضعف موضع می کنید،من در یکی از رفرنس هایی که نشان دادم نشان دادم که هم نظام دیپلماسی ایران در زمان دولت آقای خاتمی و هم در دولت بعد از آن،در مورد حقوق مسلمانان چچن موضع گیری کردند که این در رسانه های آنموقع منعکس شد،هم علماء و مراجع در مورد سرکوب مسلمانان هشدار و توصیه داشتند،در یکی از رفرنس ها اینطور بود:”..به عنوان نمونه در قضيه چچن مسئولان جمهوری اسلامی موضع گيری و واکنش نشان دادند تا جائيكه رئيس جمهور وقت روسيه ايران را متهم به حمايت از مبارزان چچن نمود (روزنامه اطلاعات 28/10/74) آقای خاتمی رئيس جمهور وقت كشورمان هم به روسها در مورد ادامه حملات هشدار داده و به عنوان رئيس سازمان كنفرانس اسلامي اين مسئله را پي گيري نمود.( همان 10/ 10 /1379) در مورد سين کيانگ چين نيز علما و مراجع تقليد و مسئولان نظام واکنش نشان داده و ابراز نگرانی و نارحتی ار کشتار مسلمانان نمودند…”
http://www.siasi.porsemani.ir/node/2290
—
من امکان مراجعه به آرشیوهای مورد اشاره در رفرنس بالا را نداشتم،شما اگر ممکن است لطف کنید به آرشیو روزنامه اطلاعات مراجعه کنید.
پس موضعگیری از جانب نظام صورت گرفته،حالا آقایی کودکانه و روی نفرت یا کینه با رهبر نظام مایل است حتما رهبر هم موضع گرفته باشد یا مراجع یا علمای محترم را بچه های نظام فرض کند این دیگر مربوط به بینش یا غرض ورزی اوست،والا وقتی وزارت خارجه یا وزیر خارجه وقت یا رئیس جمهور وقت موضعگیری می کند،این موضع موضع نظام است،همینطور موضعگیری مراجع مختلف تقلید که قطع نظر از ماهیت نزاع در چچن یا آن استان چین،موضعگیری از نهاد دین است در دفاع از حقوق مسلمانان.
اما جدای از این نکات،نکته اساسی که هم شما و هم احمد قدیمی به آن توجه نکردید این است که قیاس قضایای چچن و آن استان چین با مسائلی بنیادی یا امنیتی و منطقه ای مثل فلسطین و سوریه و عراق قیاس مع الفارق است،آری همه اینها اموری داخل در کشورهای دیگر بوده است،اما تنازع و نزاعی قومی تاریخی بین مسلمان و غیر مسلمان در چچن و سین کیانگ کجا و بحث تروریسم خطرناک منطقه ای در سوریه و عراق و غیره کجا؟! نزاع قومی و دو طرفه توی سر و کلّه هم زدن کجا و ماجرای اشغال فلسطین و تضییع هفتاد ساله فلسطینیان و آواره کردن آنها کجا؟چطور شما اینها را با هم قیاس می کنید و توی سر جمهوری اسلامی می گوبید؟ در چچن هرچند مسلمان،و همینطور در سین کیانگ هرچند اویغورهای مسلمان،دو طرف یکدیگر را ترور می کنند و خشونت می کنند،چطور می شود از مسلمان ایغور که ترور کرده و خشونت کرده دفاع مطلق کرد؟ این است که اقتضای قضیه این بوده است که ضمن هشدار به دولت چین،بر لزوم حفظ امنیت و حقوق مسلمانان آنجا تاکید کنند،و جمهوری اسلامی این کار را کرده است،درست مثل همین اعلامیه چسباندن شخصی شما،زائد بر این که نمی شود علیه چین و روسیه شمشیر کشید و روابط سیاسی و غیر سیاسی را به بهانه یک نزاع ماهیتا قومی بهم زد.بالاخره شما که نقد می کنید و چیزی یا کسانی را بطور مطلق محکوم می کنید باید توجه کنید که نمی شود در مورد استقلال و تمامیت ارضی کشورهای دیگر خصوصا کشورهای دوست نزاع و مخاصمه براه انداخت بصرف اینکه جایی مسلمانانی دنبال استقلال خواهی هستند یا دنبال قضایای قومی.من ضمنا متوجه نشدم مقصود شما از استدلال محافظه کارانه چیست؟ استدلال من روشن است،من می گویم مطابق اصول و قواعد بین الملل و مطابق با قانون اساسی ایران،در امور داخلی دیگر کشورها نباید مداخله فیزیکی خودسرانه کرد،اما در هر مورد باید بجا موضعگیری کرد و ضمن حفظ و در نظر داشتن منافع ملی،از حقوق مظلومان در جهان دفاع کرد خواه مظلومان مسلمان ،خواه مظلومان غیر مسلمان،خواه مظلوم شیعی،خواه مظلوم سنّی.نیز من در محدوده بدبینی مطلق شما به آخوندی و آخوندها و کلیت جمهوری اسلامی نمی توانم دخالتی کنم،اما عرضم این است که بدبینی ها را شالوده تحلیل مسائل خاص قرار ندهیم.
با احترام
علم یه چیزی در ولایت میزبان برادران عراقی ویژه: واقعیت اجتماعات را فتنه ها برهم زده و از روزی که پیامبر اکرم(ص) مردم را به سوی یگانه پرستی دعوت کردند در همه جنگ ها پیروز بودند اما بعد از رحلت ایشان تا امروز آنچه موجب شد جامعه اسلامی برهم بخورد فتنه ها بوده است.
مش قاسم: آخه بعد از س…(سه نقطه از مش قاسم) ایشان دمب خروس زد بیرون. امثال تو هم که بر مسند نشستین دیگه نور علا نور شد. خدا هفت جد و آباد اونی که رادیو و تلویزیون دستگاه ضبط و ثبت صدا و تصویر و اینترنت رو راه انداخت بیامرزه.
به نقل از سریع القلم:
۱۶- زیستن در تناقضات را زرنگی قلمداد میکنند.
حاج اسحاق: نمیتوانم دروغ بگویم…..
مش قاسم: چی شد؟ …(سه نقطه از مش قاسم) ۴۰ ساله غیر از دروغ چیزی نگفته حالا یه هویی میگه نمیتونه؟ یعنی اوضاع اینقده پسه که حاجی داره فکر چهار روز دیگه رو میکنه که بالاخره یه دفاعی داشته باشه؟
سلام جناب سید مرتضی
از آنجا که جناب نوری زاد در پست قبل، آن کامنت کذایی را پاک کردند؛ و همچنین بازگشت مجدد حقیر، درخواست دارم شما هم برگردید.
و دیگر اینکه… یک شبهه دارم و درخواست پیگیری از شما برای رفع آن؛
از چندین پست قبل من مطالب جناب “مصلح” را پیگیری میکنم و به اینکه این مصلح همان مصلح خودمان باشد شک کرده ام؛ هم در نوع نگارش و فونت بکار رفته و هم در نوع بیان و جبهه گیری، هم در کیفیت و کمیت مطالب، بین آنها تفاوت بسیاری وجود دارد…
درخواست دارم اگر مقدور باشد، با برقراری تماس تلفنی یا به هر شکل ممکن دیگر، از ایشان در مورد ارسال مطالب جدید به سایت جناب نوری زاد بپرسید.
حق یارتان
آنارشیست!!!
سرجدت واسه شیخ الاشراق سفره پهن نکن.خواست بیاد نخواست نیاد.کسی واسه کسی اینجا دعوت نامه نفرستاده.خیالت راحت آخوند جماعت یه هنر داره اونم اینه که فقط حرف بزنه.اگه حرف نزنه خفه میشه.مطمئن باش عنقریب چشممون به جمال شیخ الاشراق فی الزمان الحاضر روشن میشه.چه شما دعوت کنی چه نکنی.از این فیلما ازش زیاد دیدیم.
“شیخ قم نشین” که دائم /// میکردی شده حالا ” شیخ الاشراق فی الزمان الحاضر ” ؟ ///////// این هم شد کار ؟ حرفی داری که ارزش شنیدن داشته باشد بزن , این شر و ور ها چیه میزنی //////////////// ؟ شده ای “کنه” سایت و دائم میچسبی به این و آن ؟
همین دیگر جسی!!! , من وقتی میگویم تو بی //// برای همین است . مرد نا حسابی در مجادله دیگران چرا جانبداری میکنی از یک طرف ؟ تو با این کارت به صراحت میگو یی که به قول خودت اینهمه رنگ برای فروش بنجل هایی مثل مقالات خودت است و دیگران را که سطل رنگ نمیآورند به دکانت برای فریب دادن دیگران به راه میدهی آن هم با نثار کردن دائمی لگد و مشت به آ ن ها . تو چرا این قدر نفهمی ؟ کی میخواهی دست از این کارت برداری؟ خبر مرگت هر روز این حرفهای صد بار تکراری ” زر زر زر زر…” , ” زر زر زر زر…” , ….. را بزن , هزار سطر بنویس هر بار ولی دخالت در جدل های دیگران نکن , همین کار /// را کردی که دور و ورت خالی شده از آدم های فهمیده و تنها تک و تکی باقی مانده . میگویی دوستانت رنگهای تو را قبول کرده اند( و لابد به حقارت خود پی بردند , روت نشد این را هم بگویی ) و کنار کشیدند . نه جانم رنگهای مد روز تو را ندیدند بلکه حماقتت آشکار شد و آنها کناره گرفتند . من واقعا متاسفم که کار من و تو به این جا کشیده , روزی من به همه رنگ بندیهای جدید تو را معرفی میکردم چون فکر میکردم مد روز است, حالا از آن کارم سخت پشیمانم !!!!!
دوستان اگر میخوان بفهمن که این هاشورا چیه به افاضات چند کامنت بالاتر دوست فرهیخته جسی خطاب به نوریزاد مراجعه کنن.اونجا بدون هاشورش موجوده و من فقط با تغییر نام نوریزاد به جسی و چند تغییر کوچیک عین مطلب رو اینجا آوردم.
واقعا موندم با این مشکلات شدید شعوری و فرهنگی چطور گیر دادیم به حکومت؟!!!
مردک نفهم نوریزاد چون مدیر سایت است نباید جبهه گیری کند در مجادله دیگران , دیگران که باید این کار را بکنند بی شعور. این جا محل بحث و مجادله است و همه مجازند دخالت کنند ولی نه صاحب سایت با نام خود , صاحب سایت با نامی دیگر بیاید وارد مجادلات شود این اشکالی ندارد . تو چرا این قدر احمقی پسر ؟
نوریزاد تو هم سرجدت اینهمه شل کن سفت کن در نیار!!! این آنارشیت مگه تحفه نظنز بود که اون نظر رو حذف کردی!!! مثل زنها اینقدر هی شل کن سفت کن در نیار و هی تصمیمت رو عوض نکن!!! وای به روزی که یکی بخواد به امثال تو چیزی بفروشد!!! صبح میگی می خری و شب مثل زنها تصمیمت عوض می شه و می گی نمی خری و باز صبح می گی می خری و آخرش هم هیچ چی نمی خری!!!
این زن هایی که منظورت هست //////////////////////////////////////////////////////////// مردک چرا به زن ها توهین میکنی ؟ خیلی مردی با مقیاس خودت چرا ناشناس مینویسی پس ؟
سلام آنارشیست. جان.
چرازخود مصلح نمی پرسی. راه دور رفته اید .
این. مصلح همان مصلح است که گاهی میرآقا وگاهی مصطفی وگاهی میرزاحسن می شد همانند شما که از بی نهایت دم زدی وآمدی در آنارشیست. هنوزهم گیر کرده اید .
ول کن بابا این آنارشیست را مگر نمی بینی حکومت آنارشیستی را دروطننم. عاقا چیزی می گوید وحکم می راند سردار چیز دیگر , آن یکی سردار هم. آن چیز دیگر وشیخ الرئیس حکومت اعتدالی را می نمایاند اسحاق هم یک دموکراسی را تعقیب می کند ,قاضی القضات. رباخوار وقاصی های مقیصه ونقیصه هم هرکدام احکام جوری خاص بر فرهیخته گان دارند . وساس سپاه هم مشغول آدمکشی های خودش است بطوزی که ازخودش اثری. بجا نگذارد .
مصطفای تاجزاده ما هم. درانتظار فردای بهتری بااعمال شاقه قانون دموکراسی وحذف بدعت استصواب است و منتظر رفراندمی برای اصلاح امور ودیگر ناقدان هم نقدشان را می نویسند. امام جمعه ها ازنوع موحدی کرمانی وعلم الضلال مشهد تیوری پردازی هایشان را دارند که نیازی به آمدن امام زمان نیست چون رهبر نادان همان کاری می کند که اگر اوهم حاضر راضی به نیابت فضولی اش می شد .
خوب این ها نمایش. حکومت آنارشیستی است دیگر مگر از این آنارشیت ها. خیری دیدید که این نام را برای خود برگزیدید .
بیا وکاری بکن که ازآن طرحی دگر برآید رطلی گران بنوشی وصلحی دگر. بسازی , ازجور این استبداد نعلین ها راهی رها بسازی , راهی جدا بیاری , هرچه می خواهی. باش. اما شکاک نباش .
مصلح. ازاول قدمگذاری به این سایت مخالف دیکتاتوری نعلینیان بوده است وهست وامیدی. به اصلاح نمی رود اگر چه مصلحان. یک جا قد علم کنند ومخالفتشانرا علنا وبااعتراضات تظاهراتی انجام دهند , همه شان قتل عام. می شوند , چون سیاست هارونی حاکم بر معز حاکمان کشور است که ” الملک عقیم ” اگر کسی چپ به او نگاه کند چشمانش را ازحدقه درمی آورند اگر چه سید هادی خامنه ای باشد.
حرف های جناب نوری زاد هم. همان لالائی. برای حاکمان مستبد وجائر است و آدمکش , ادمکشی. سید امامی وفرشید هکی وآن یکی که معلم. آزاده است وآزادیخواه به دستور ساس سپاه درمشهد به بیمارستان روانی ببرند وآنجا نوعی بکشند که اثری ازخودشان باقی نماند وکشتار وزندان دراویش مظلوم و زندانی بیشتر روزنامه نگاران و وکلای دادگستری از ادیخواه .
لقب
دیکتاتوری خون آشام به این حکومت. نعلین سزاوار است هرچند برخی می خواهند ماله کشی کنند !
آخر مگر می شود این آدمکشی هارا ازقتل های زنجیره ای بگیر بیا تا رسوائی کهریزک وقتل های خیابانی هفتادوهشت وهشتادوهشت. تهران وقتل سید امامی وفرشید هکی ودیگرانی که نگذاشتند برود درخارج معالجه شود , دفاع ازاین حکومت هرکسی باشد یامنافع. مهمی ازآن دارد که با انسانیت. وتدین. به دین اسلامش. منافات علنی وآشکاری دارد ویا نقایص درکی دارد امیداست به تکامل برسد .
فرموده مولی الموحدین است :” کونا ِللظالم خصما وللمظلوم. عونا ” بادفاع ازظلم ظالم ویا بانادیده گرفتنش ازخواص مسلمانی نیست .
مخالف نظام استبداد نعلین. بودن بمعنای. التزام. به حکومت سکولارنیست هرچند حکومت سکولار با دموکراسی وآزادی انتخابات خیلی شرف دارد به این حکومت اسلامی درطاهر وباطنش ظلم وآدکشی و عارت واختلاس ورباخواری ورشوه خواری ورانتخواری است .
شما توجه کنید به حکم سلطان سکه فراری ثامن الحجج. بادوازده میلیارداختلاس پانزده سال زندان وآن دیگری ها بایک دهم او هم برابر نبوده است حکم اعدام صادر شده است .
این چه قضاوتی است ?
با این کامنت مشخص شد که تو “مصلح” اصلی نیستی. تو یکی از آن کامنت گذاران چند رنگ و بی تربیت هستی که از شدت عدم وجود، در قالب این و آن رخ مینمایی!
مردانگی آموز اگر طالب فیضی!
از جناب سید مرتضی و همینطور نوری زاد عزیز تقاضا دارم به موضوع درخواست من رسیدگی کنند.
مصلحی که این اواخر مینویسد، مصلح اصلی نیست!
سلام و درود جناب آنارشیست
مایل نبودم در فضای عمومی مورد اشخاص،خصوصا کسی که هم لباس من است اظهار نظر کنم،اما دیدم چون این نوبت دوم است که در این مورد از من سوال می کنید،درست ندیدم پاسخ سوال شما را ندهم،البته در این ادبستان نوریزادیه امکان اینکه کسی بنام دیگری بنویسد وجود دارد،من الان با دوست مورد نظر دیگر ارتباطی ندارم بجهت اختلاف نظری که با ایشان در باب مسائل سیاسی دارم،اما تصورم این است که این نوشته ها از همان دوست روحانی است که قبلا نسبت بمن ابراز محبت می کرد و اکنون بلحاظ اختلاف منظر سیاسی بمن نیش و کنایه می زند،اینکه شبهه کردید که سبک ویرایش و نوشته او با قبل فرق دارد جهت اش این است که ایشان در یکی از پست های قبلی نزدیک اظهار می کردند که اخیرا با گوشی تایپ و ارسال می کنند.من شخصا شبهه ای ندارم که این نوشته ها از همان دوست ماست،خوب دیدگاه سیاسی ایشان الان این است که جمهوری اسلامی اصلاح شدنی نیست و باید رفراندوم شود و چیزهایی از این قبیل،به رهبر فعلی جمهوری اسلامی نیز خیلی ایراد و انتقاد دارد که می بینید در نوشته هایش هست،من راست حسینی نوبت اول که ایشان اشتیاق داشت با من دیدار کند او را در موسسه ای که کار تحقیقی می کنم دیدار کردم بعد از باب اینکه چند سالی از من مسنّ تر است برسم ادب دو یا سه بار بدعوت ایشان یا برای زیارت قبول کربلا به منزل ایشان رفته ام و در موردی بخاطر کمک به امور رایانه ای بمنزل ایشان رفتم و بقول خودش نان و نمکی خوردیم و از من پذیرائی هم کرد که من از او سپاسگزارم،در باب مسائل دینی و عقیدتی نیز اختلاف نظر خاصی نداریم،تصور اولیه من این بود که ایشان هم مثل من فردی باصطلاح اصلاح طلب است که مایل به بقاء و حفظ جمهوری اسلامی است علیرغم انتقاداتی که دارد یا داریم،اما کم کم در برخی بحث های تلگرامی متوجه شدم با ایشان اختلاف نظر دارم،در مورد همین مطالبی که در این نوشته هایش می بینید،و برخی تعبیرات تند یا ناپسند یا غیر واقع بینانه که دارد،این است که بنده بدون تعارف دیگر ادامه دوستی را بصلاح ندیدم،بحث های تندی هم در تلگرام داشتیم که از برخی تعبیراتش آزرده شدم از این جهت تلگرامم را بلوک کردم که دیگر مطلبی در این زمینه ها نفرستند.واقعیت مطلب همین است که عرض شد.بهرحال بنظر می رسد که در باب مسائل سیاسی آراء ایشان در نفی جمهوری اسلامی یا رهبریت فعلی مثل شماست،از اینجهت می توانید با ایشان تفاهم کنید علیه من! (شوخی!) البته در یکی از این نوشته های بالا اظهار کرده است که نسبتی با سکولاریسم ندارد و فقط مایل به تغییر برخی از اصول قانون اساسی از جمله اصل 110 است.بهر حال هرکس آراء و نظراتی دارد اما در باب مسائل سیاسی من با ایشان موافق نیستم و او را در عین سلامت نفس و بی شیله پیله بودن و صراحت ،فردی ساده می دانم که درک درستی از برخی وقایع سیاسی ندارد و تحت تاثیر بمباران تبلیغات پوچی قرار می گیرد که همه در شبکه های اجتماعی شاهد آن هستیم و هستید،البته برخی تهمت ها و شک ها در مورد نیز ابراز داشته است که آنها را بخدای احکم الحاکمین وا می نهم.
لطفا دیگر در این موارد از من پرسش نفرمایید.
والسلام
تک برده ای
ناموس
صحنه : کلانتری دروازه غار , روبروی جناب سروان , رییس کشیک شب , رمضون یخی با موهای فرفری و صورت تیره به کرات چاقو خورده با هیکل پهلوانیش رو صندلی ای که برایش خیلی کوچک است بی خیال نشسته و در کنار آنها منشی , که سرباز وظیفه ایست , و سئوال و جوابها را تایپ میکند . بر خلاف شب های دیگر که کلانتری پر از خلافکارست امشب ساکت است به خاطر برگزاری مرسم عزاداری امام حسین در مسجد محل که همه خلافکاران در آ ن جا جمعند تا به گفته آخوند “سید مبتلا” گناهانشان امشب تماما پاک شود و به بهشت بروند و از ساقی مه روی کوثر جام می بگیرند .
رییس : مرد حسابی بازم که پات کشید اینجا , تو میخوای تا آخر عمرت ما را عذاب بدی ؟
رمضون یخی : به ناموس ما فحش داد شما بودی ماچش میکردی ؟
رییس : یعنی اگر کسی به ناموس کسی فحش داد باید چهل سانت قمه تو شکمش کرد ؟
رمضون : معلومه که باس کرد , اگه نکنی که میگن بی غیرته !
رییس : اگه کسی نگه چی ؟ بازم میکنی ؟
رمضون : معلومه که میکنیم , ما ناموس پرستیم جناب سروان !
رییس : حالا این ناموس چی هست که به خاطرش آدم میکشی ؟
رمضون : یعنی اینم شوما نمیدونی ؟
رئیس : میخوام بدونم تو ناموس رو چه می دونی
رمضون : ناموس ما زن ماست , مادر ماست , خوار ماست , دختر ماست , عمه و خاله ماست , همه اینا ناموس ماست دیگه !
رییس . یعنی همه زنای فامیلت ؟
رمضون : آ ره دیگه !
رییس : مثلا یکی به زنت بگه نفهم ؟
رمضون : اینکه فحش ناموسی نیست که , ما خودمون روزی ده بار اینو بش میگیم !
رییس : مثلا بگه دهنت رو جر می دما ؟
رمضون : اینو هم که روزی ده بار ما بش میگیم , آخه خیلی زبون درازه !
رییس : مثلا بگه ببیند اون دهنتو سلیطه ؟
رمضون : اینو که مام میگیم وقتی خیلی عصبانی میشیم , اینم ناموسی نیست برو بالا جناب سروان !
رییس : روم نمیشه رمضون آخه ..
رمضون : نه بگو , شوما که فحش واقعی که نمی دین که , میخاین مسله براتون روشن شه , اشکالی نره ..
رییس : مثلا بگه ///
رمضون : بارک الله , آره همین یا چیزش رو حواله کنه به ….
رییس : خب این که تقریبا همون سلیطه است که تو هم بش میگی
رمضون : خب ما بگیم اشکالی نره ناموس خودمونه , مال ماست …
رییس : چه فرقی میکنه برای زن شما که شما بش بگید یا کسی دیگه ؟
رمضون : فرقش اینه که اگه کس دیگه ای به زن ما بگه ما از ناموسمون دفاع میکنیم تا مردم ما رو بی غیرت ندونن جناب سروان ولی اگه خودمون بگیم معنش اینه که غیرت داریم و زیر بار زن نمیریم !
رییس : پس همه این ناموس ناموس کردن تو بخاطر خودته نه زنای فامیلت ؟
رمضون : برا اونام هست جناب سروان , مردم اون وقت میگن ببین چه مرد باغیرتی دارن و این برای ما افتخاره دیگه !
در راه سفر به اراک و شازند هستم. برای دیدار از خانواده ی یک وکیل شازندی. محمد نجفی. که نخواست سکوت کند و در سکوت به زندگی اش رنگ بپاشد. و در کنار سکوتش، خون جاری باشد. او بر خون ریخته شده ی یک جوان زندانی اصرار ورزید. که برادران ولایی، خودکشی اش اعلام فرموده بودند. برای محمد نجفی هشت پرونده ساخته اند. که حالا حالاها در زندان بماند. ایرادی نیست. زمان می گذرد. و آینده نشان همگان خواهد داد که چه کسانی تزویر می ورزیدند همزمان که سخن از ادب و انسانیت و مردم و حق مردم می راندند.
شانزدهم آبان نود و هفت
پنج و نیم صبح
سلام و درود
دوست محترم جناب ناشناس
قسمت دوم (پایان)
جامعه انسانی چون مرغ ماشینی نیست که تنها به صرف داشتن آب و دانه خوشبخت و بی نیاز باشند، بر عکس جانوران، که گونه های هر نوع همه به هم شبیهند، انسانها بسیار کم به هم شباهت دارند، حتی در میان دو قلوهای ظاهراً یک شکل ویژگیهای روحی، روانی یکسانی وجود ندارد، دین داران متعصب هم، همه تعریف و تلقی یکسانی از معارف و باورهای دینی ندارند، گویی هر انسانی آیین ویژه ای دارد که تنها مختص اوست ، پس چنین موجودات بسیار متنوع و مختلفی، علیرغم بعضی همسانیها نیازهای روحی مختلفی هم دارند، سلایقشان هم به گونه ایست که به انواع محصولات فرهنگی از جمله دین، فلسفه، حقوق، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، شعر، موسیقی، نقاشی، سناریو، فیلمنامه، فیلمسازی، نقادی، مجسمه سازی، آواز،رقص، تصنیف، ترانه، مرثیه سرایی، حماسه سرایی و….. نیازمندند و میشود گفت که هر گروه انسانی به یکی از آنها توجه بیشتری نشان میدهد، باز اگر دقیقتر به مجموعه سلایق و نیازهای فرهنگی جامعه انسانی بنگریم، میشود گفت که هر انسانی سلیقه فرهنگی و روحی و روانی ویژه ای دارد که حتی با اعضای گروهایی که خودش هم عضو آنهاست فرق میکند، مثلاً دو نفری که عضو یک گروه هنریند و هر دو تئأتر را مثل هم میپسندند، ممکنست نسبت به شعر یا موسیقی یا نقاشی نظرات متفاوتی داشته باشند، پس قلم زدن در چند زمینه فرهنگی و هنری نه تنها امری مذموم نیست بلکه از کار و زحمت و بهره برداری حداکثر از استعدادها و امانتهای خداوندی دارد و در میان ملل متمدن امری ممدوح و پسندیده است. مگر همین استاد نوریزاد خودمان در زمینه ها و موضوعات کمی دارای آثار ارزشمند، نفیس و وزین و ماندگار است؟آیا ایشان فردی هنرمند، با فضیلت، وبا استعدادهای متنوع محسوب میشود یا به گفته شما فردی بند باز به حساب میآید که هر روزی بر روی بندی می جهد ؟
4_ شما خیلی راحت تفسیر قرآن را به تمسخر گرفته ای ،در صورتیکه اگر، مطلقاً بی دین هم باشید و فقط به دمکراسی هم اعتقاد و التزام داشته باشی، لااقل بنا به اصول دمکراسی ناگزیری تا به عقاید و باور دینی جمع کثیری از مردم احترام بگذاری، ولی نه تنها چنین نیستی بلکه بی پروا به اشکال مختلف به دین و ایمان و آیین مخاطبانت توهین و فحاشی میکنی!
5_شما بنده و سید مرتضی و جاسم و جاوید سپاه را در یک طیف و یک فهرست قرار داده و ما را «گنده لات» و « خل و چل» نامیده ای! انصافاً متن خودت و تمام متون هم فکرانت را یکبار مرورکن و با بدترین نوشته های بنده مقایسه کن، آنگاه، وجداناً ببین چه کسی یا چه کسانی «لات» و «خل و چل» و «بی ادب» و «بی فرهنگ» و «بی هنر» و «بیشعور» و «بی شرافت» و «بی انصاف» و «بی شرف» و « لمپن» و بی همه چیزند؟
پایان.
شفیعی جان من بگم غلط کردم قبوله.ماشالله پا رو روپدال میذاری تخت گاز میری ها.اول اینکه پدرجان از کجا فهمیدی کی با کی همفکره؟!!!مثلا من کجا با استاد فرزانه مزدک همفکرم؟!!یا اصلا کی همچین غلطی بکنم که بگم مثلا با مش قاسم تو یه طیفم؟!!شفیعی باباجان.مشکل تو و جسی و آسیدمرتضی و مخلص لشکر و امثال شما اینه که فکر میکنین اوج فرزانگی هستین.کلا باید مزخرف بگین بقیه گوش کنن بعد یکی دیگه حق نداشته باشه مزخرف بگه چون از نظر شما حق گفتن مزخرف انحصاریه.من تو یه نوشته کوتاه با چاشنی طنز بهت نشون دادم که نوشته ها و سکنات شماهام چنگی به دل نمیزنه پس نباید به خودتون حق بدین که به دیگران بگین خفه شو چون دیگرانم دارن شماها رو تحمل میکنن ولی کو گوش شنوا؟!!الان مثلا تو با شیخ الاشراق فی الزمان الحاضر معروف به سید مرتضی یا جسی هفت رنگ مگه دارای یه عقیده هستین؟!!چرا شماها رو یه جا آوردم؟چون یه وجه مشترک همتون دارین اونم اینه که مزخرف کم نمیگین ولی فکر میکنین عقل کلین و این حق رو دارین به بقیه هرچی خواستین بگین و بقیه هم باید سمعا و طاعتا باشن.مثلا همین جسی هفت رنگ خودمون.مردک داره به شعور همه توهین میکنه با چند اسم مینویسه فکر میکنه بقیه مثل خودش خرن نمی فهمن.تو همین پست به نامهای وطندوست و جاسم و مش قاطر و دوستدار مش قاسم و گنجعلی و چندتا ناشناس نوشته اونوقت مرتیکه الدنگ(سرجدت نوریزاد این صفت و موصوف رو هاشور نکن که وصف دقیقی از اعمال جسی است) از اخلاق داره واسه نوریزاد رو منبر میره.شماها مخصوصا تو و شیخ الاشراق (چون اون بابا مخلص لشگر که اصلا تو باغ نیست) یه بار شده بزنین تو دهنش که مثلا مردک به شعور بقیه احترام بذار.نه. چون چرندیاتی که میگه بدتون نمیاد بگه واسه همین تو یه طیفین از این لحاظ.حالا یه مش قاسمی یه مشت چرت و پرت بگه به کسی بر میخوره؟!!حداقل خوبیش اینه که اینهمه فحش میخوره سرش تو کار خودشه به کسی هم تو این سایت نگفته خفه شو رنگ به رنگ شدنم بلد نیست.دیدی حالا شفیعی جان!!باید اول یه سوزن به خودت بزنی بعد واسه بقیه جوالدوز بلند کنی.گفته بودی خفه شم ولی این مثنوی رو که نوشتی مجبور شدم عهد شکنی کنم. عزت زیاد.
” چون یه وجه مشترک همتون دارین اونم اینه که مزخرف کم نمیگین ”
…………………
تو در باره ” مزخرفات ” من با اسمی مشخص بنویس تا جواب بگیری . با اسمی هم که من در ارتباط با یک موضوع خاص انتخاب میکنم کاری نداشته باش , به خودم مربوط است این .
جسی!جسی!!جسی!!!
داشتیم.باز حس گرفتی رفتی تو ژانر چیزفهمی خودت؟!!هر وقت تونستی بگی رنگ اصلیت چیه منم باهات جدی حرف میزنم.تا اونموقع لیاقتت در این حده که فقط رنگ شناسیت کنم.مفهوم؟!!!
من میدانستم در چه حدی هستی خوب شد خودت هم نشان دادی آشکار . حیفت شد شانس بزرگی را از دست دادی ! میتوانستی خیلی چیز ها یاد بگیری . افسوس !
در جواب ۱.جناب نوری زاد حق دارد هر چه مایل است با وب سایتش بکند. این حق انسانی است که هر افکاری را مطرح کند. این حقی ازلی و با وجود انسان گره خورده و گرفتن آن بمنزله گرفتن حق انسان بودن است.
این همه مولوی کپی کردی و آخرهم حق برای این و آن تعیین می کنی؟
در جواب ۲. سید مرتضی نماینده بخشی از عقایدحاکمان در ایران است، برخورد با او شخصی نیست وگرنه چه کسی وی را می شناسد؟ آنچه اوعلنی مطرح می کند حق برخورد کردن را نیز داراست چون عقاید مش قاسم ومن و دیگران .مسئله برخورد عقایدند و این عقاید را هرکسی به نحوی که خود انتخاب می کند بر می گزیند. رو به میدان یا نظاره باش/ فکرو تن آماده یا آواره باش
در جواب ۳.افراد سلایق مختلف دارند و نمونه اش نیز این سایت. اما این چه ربطی با عقایدحکومتی دارد؟ عقاید حکومت واضح و روشنند و بر پایه ی شریعت اسلام بنا شده اند. برخورد حاضران سایت نیز برخورد با نمایندگان این عقایدند. زمانی که حاکمیتی مبنایش مذهبی و ایدئولوژیک می شودیعنی به خود حق تعیین سرنوشت انسان را می دهد و در حقوق فردی و شخصی افراد دخالت می کند، این حق هر فرد است که با آن برخورد کرده و از حقوق خود دفاع کند.
در جواب ۴. تفسیر قران را کسانی مسخره گرفته اند که از زیر چراها طفره می روند.
در جواب۵.نگاهی به جوابهایتان کنید.و در کل ، درماندگی شما و امثالهم در جوابها، روی آوردنتان به دشنام به دیگران است.
جناب شفیعی تو که بدرستی دم از تنوع در جامعه و بین مردم و انسانها می زنی چرا دست از سر خدای یکتا بر نمی داری؟ و ایهمه در این سایت زور می زنی که مردم //// ۱۴۰۰ سال پیش مشتی/// را که حتی مردم همان دوران قبول نداشتند قبول کنند؟ برای چندین و چند بار تکرار می کنم جناب شفیعی مگر/// قرانی بگفته خود قرآن مبین و روشن و ساده و قابل درک برای مردم عادی نبودند؟مگر عرب بی سواد /// ۱۴۰۰ سال پیس گفتار محمد را درک نمی کرد؟پس اینهمه سر و سر کردن صوفیانه و /// عرفانی برای چیست؟ کجای قرآن گفته که عرب عادی قرآن را در زمان محمد درک نمی کرد و احتیاج به تفسیر داشت؟ ۱۴۰۰ سال مشتی /// و بسیاری هم از ترس آنچنان دور مشتی/// ۱۴۰۰ سال خرافات بهم بسته اند که گویا هیچ انسانی درکی از //////////// دینی /اسلامی نداشته و اینها مامور توضیح و تفسیر برای درک /// قرآنیند.نه جناب آنچه تو و مولوی و دیگر عرفا از ترس گفته و در هم تنیده اند هیچ ربطی به اسلام ندارد و هیچ ارزش دینی/اسلامی بجز دست آویز برای گمراه کردن مردم ندارد. هیچ نوشته ایی غیر از همین/// که بنام قران نوشته شده
از نظر پژوهش در باره قرآن ارزش /// هم ندارد.
سلام و درود
دوست محترم جناب ناشناس!
1_راجع به پیشنها دکتر نوری زاد در خصوص حزب مؤدبان به عرضتان میرسانم که استاد نوریزاد که به عنوان لیدر و مؤسس این وبسایت نظر بخشهایی از جامعه را بخود جلب کرده و افرادی چون بنده و جنابعالی هم در وبسایتشان خواننده و نویسنده محسوب میشویم، ایشان حق ندارد پیشنهادهای نسنجیده و ادعاهای گنده و مطالعه نشده را بدون مشورت با افراد خبره و اعضای وبسایتش همینطوری کتره ای و بدون پیگیری مطرح کند و بدون سر و صدا و هیچ توضیحی از آن بگذرد مگر از این دست گنده گوییها توسط رؤسای جمهور و حتی نمایندگان مجلس کم دیده و شنیده ایم؟در اینصورت فریق ایشان با عوام فریبان در چیست؟ یک لحظه فرض کنید ایشان هم به اندازه مرحوم آیتالله خمینی دارای نفوذ و قدرت میبود و ناگهان پیشنهاد تأسیس چنین حزبی را مینمود، بدون تردید افراد چاپلوس و فرصت طلب همین را تبدیل به باندی برای فریب و ناندانی بزرگی برای دوشیدن عوام تبدیل میکردند، همانطور که شیادان و دینخواران حرفه ای فقط پیرامون اسامی و القاب پیامبر اکرم (ص) دهها مؤسسه درست کرده و ارقامی حیرت آور و نجومی، از بودجه عمومی ملتی فقیر و گرسنه را که هر روز شکلی از اشکال بیشمار رنج و بدبختی های اسارت بی پایانشان سوژه مطبوعات و فضای مجازی میشود را بخود اختصاص داده اند و با سلام و صلوات میدزدند! آقای نوریزاد نباید عادت کند و خود را چنان عقل کلی بداند که ابداً نیازی به مشورت و همفکری کسی ندارد و از مطالعه و تحقیق بی نیاز است. آقای نوریزاد دارای ارزشهای اخلاقی و انسانی و هنری بسیار خوبیست، آنچه سبب جلب نظر بنده و احتمالاً بسیاری دیگر به ایشان شد صداقتشان در بیان آنچه که درست میپنداشت و میپندارد بوده و هست. ایشان با آنکه میتوانست در لفافه و با گوشه و کنایه و در سایه ابهام و ایهامهای هنری، کنایه های چند پهلو و چند تفسیری بزند و همچون شاعران انقلابی نوپرداز چنان گنگ و نامفهوم بنویسد و بسازد و بسراید که بجز خودش کسی نفهمد چی گفت و منظورش چی بود در عین حال مطابق ذوق هر گروهی آنها را چون خمیری به هر شکل در آورد ، اما ایشان با صداقت و شجاعتی ستودنی ، یکباره به صراحت از یک عمر خطاکاری و آب به آسیاب ستمگران و دشمنان مردم ایران و دین فروشان و آدمیخواران ریختن خودش گفت، خود را تبرئه نکرد، چون فرزندی خطا کار در پیشگاه مردم ایران زانو زد، حتی طلب بخشش هم نکرد، قبل از آنکه دست عدالت انسانی گریبانش را بگیرد و رسوایش کند، خود کوس رسوایی خود را بلندتر از هر دادستانی کوبید! بنده اولین بار که ایشان را در مصاحبه با آقای مهدی فلاحتی دیدم و ایشان با حزن و اندوه گفت :ما آدم کشته ایم، ما مردم را به گرسنگی کشانده و به خاک سیاه نشانده ایم!! فکر کردم ایشان واقعاً در شکنجه و کشتار مردم بی پناه ایران دست داشته و لااقل قاتل بیشتر از یک نفر است! اما بعداً مشخص شد که ایشان قاتل فیزیکی و جلاد جان نیست، ایشان به فکر و دین و عزت و فرهنگ جامعه آسیب رسانده بود، و در مقطعی از حیاتش، چون کثیری از ایرانیان دنباله رو و یاور ستمگران شده و خواسته یا ناخواسته در استحمار و به قهقرا کشاندن جامعه یار و مددکار مرتجعین ضد اسلام و ایران و انسان و آزادی شده بود، ایشان با کشف ماهیت ستمگرانیکه در خدمتشان بود از گذشته خود نادم شد و برخلاف منافع شخصیش در پیروی از وجدان خود به صف ستمدیدگان بازگشت. آیا سزاوار است اکنون با ستایشهای غیر عادی و بله قربانگویی و تأییدهای نابجا و چشم بستن بر روی خطاهایی که او هم مثل هر انسان دیگری از ارتکاب آنها ایمن نیست او را گمراه کرده و از او یک دیکتاتور خود پسند و خود پرست بسازیم؟مرحوم آیت الله خمینی در اوایل کار خود را یک طلبه میدانست، اما بیخرد چاپلوسی چون مرحوم فخرالدین حجازی سوگندش میداد که ادعای مهدویت کرده و خود را آشکار کند!جمع کثیری از نزدیکان ایشان و میلیونها ایرانی دیگر هم به درجات مختلف چون مرحوم حجازی فکر میکردند! این افراط گرایی و ستایشهای غیر عادی از فرشته ای هم دیکتاتور میسازد.
2_در مورد سید مرتضی : دوست عزیز من کتمان نمیکنم که با موضع سیاسی و بسیاری از عقاید خرافی و انحرافی سید مرتضی مخالفم، بارها هم با ایشان مجادله داشته ام، اولین بار هم طی مقاله ای او را «روضه خوان شمر» نامیدم، با اینهمه منکر فضایل و دانش و زحماتش نمیشوم، شما یک لحظه دانش و استدلال و منطق و کنکاشهای ایشان را با کثیری از هم لباسانش که نمونه های فراوانی از اکاذیب و اباطیلشان در فضای مجازی منتشر شده، مقایسه کن، و ببین که ٱیا او به محققان دانشگاهی بیشتر شباهت دارد، یا به روضه خوانان ابله خرافه ساز کذاب که هر یک روایت خاص خود از واقعه کربلا دارند و طبق سلیقه خود امام حسین و خاندانش را شهید میکنند؟ بنده با این صنف از اساس مشکل دارم و کلیت صنف آخوند را، به حال دین و دنیای مردم مضر میدانم و مطلقاً هیچ حقانیتی برای این صنف که چون پاجوش بر ریشه های اسلام روئید و رمق دین را طوری کشید که اکنون همین پوسته پوک از اسلام باقی گذارده اند قائل نیستم ، اما حتی کسانیکه در همین لباس هم اهل دانش و تحقیق و منطق و ادب و انصاف باشند را گرامی میدارم و بواسطه دانششان قابل احترام میدانم . (آنها با انحراف هایشان سبب خروج فوج، فوج مردم بخصوص روشنفکران از دین اسلام شدند، امیدوارم ما بتوانیم آنها را با ارشادهایمان به مسیر دیانت و انسانیت بر گردانیم! اگر بتوانیم کاری کنیم که فقط سر جای خود بنشینند و به انجام وظایف خود بپردازند و لااقل دست از خسارت و زیان رساندن به جامعه بردارند هم نتیجه خوبی گرفته ایم).
3_نمودهای علوم اجتماعی و فرهنگ عمومی منحصر به یک یا دو شکل خاص نیست، مورخ از منظری، فیلسوف از منظر دیگری،ادیب و نویسنده از زاویه ای، موسیقیدان و خواننده از زاویه دیگری، سناریو نویس و کارگردان با دیدگاهی و فیلمساز و منتقد هنری از دیدگاه دیگری و…. به کندوکاو در مورد نیازهای فکری و فرهنگی جامعه میپردازند.
ادامه در قسمت دوم.
وقتی مسولین نظام دستپاچه میشوند حرکات و حرفهایشان جالب و خنده دار است. ظریف یک ویدیو خیلی ظریف از خودش گذاشته تا مثلأ در جنگ تبلیغاتی با آمریکاییها کم نیاره٬ اولین چیزی که با دیدن این ویدیو به فکر آدم میرسه وزیر تبلیغات صدام هست٬ که یک گوشه ای از شهر ایستاده بود و میگفت همه چیز در امن و امان است در حالی که ارتش آمریکا به دروازهای بغداد رسیده بود. آقای ظریف قدم رنجه بفرمایید و بروید در میان همان مردمی که از آنها مایه میگذارید این ویدیو را تهیه کنید تا مردم هم حرف شما را تایید کنند. روحانی دم به دم میگوید ما مقاومت خواهیم کرد٬ باز مایه گذاشتن از مردم ولی معنی حرفش یعنی اینکه ما هیچ برنامه ای نداریم جز مقاومت که آنهم مسولش مردم هستند٬ فردا هم اگر کنترل اوضاع از دستشان در رفت و بدتر شد یک چیز هم طلبکار خواهند بود چون مردم مقاومت نکردند. روحانی میگه آنهایی که میگن اَبر تورم داریم یا اقتصاد را نمیفهمند یا دروغ میگویند بعد در ادامه میگه البته متاسفانه تورم دو رقمی شده! اولأ این آخوند روضه خوان به مرگ میگیره تا مردم به تب راضی باشند و خوشحال از اینکه اَبر تورم نداریم٬ دومأ آقای اقتصاد دان و راستگو عدد ۱۰ دو رقم هست و ۹۹ هم دو رقم٬ بیا بگو منظورت از دو رقم کدام است. هر کی موجودی پُر روحتر از آخوند معرفی کنه یک جایزه خوب داره.
اخوار: حاج ممد شریعتمداری دائم الوزوزیر/*: در ماه های اخیر ایران در لبه پرتگاه بود.
مش قاسم: اولا این حاجی اسمش درسته. این مظهر کامل شریعت و اعمالش هم مظهر کامل شریعتمداری میباشد بخصوص در مورد اعمالی که منجر به ورود ماشین قاچاقی بشود. دوما، حاجی! تا وقتی که تو و همپلکیات در این مملکت مصدر کار هاستین این مملکت همیشه در لبه پرتگاه خواهد بود.
/*: ک
( جناب نوری زاد، شما مختارید این کامنت را در سایت قرار دهید یا اینکه قرار ندهید )
سلام به تمامی حاضران و ناظران
و
سپاس از جناب نوری زاد به خاطر پاک کردن کامنت مورد مناقشه و همچنین دیگر کامنتهایی که در پی آن آمده بود.
ولی از آنجا که جناب نوری زاد هیچ توضیحی در این پست قرار ندادند و یواشکی کامنتها را پس از کلی درگیری لفظی و اعتراض من پاک کردند، من این واکنش ایشان را همراه با اکراه میدانم و به زبان ساده تر اینکه؛ ایشان به نوعی شاید مجبور به پاک کردن آن کامنت شدند!
پرسش اینجاست که: آیا نوری زاد هنوز تمایل دارد کامنت مملو از فحش های ناموسی را در این سایت قرار دهد؟ و اینکه چرا و به چه علت یا با چه نیتّی، نوری زاد، یک کامنت پر از فحش های ناموسی را چندین روز در سایت و در برابر چشم تمامی حاضران و ناظران قرار داد؟ و اگر اعتراض و پیگیری من و حمایت جناب سید مرتضی نبود، آیا این کامنت قرار بود همیشه بماند؟
نوری زاد وجداناً، قانوناً و اخلاقاً موظف است توضیح دهد و حداقل من یکی را روشن کند که… براستی …چرا؟
من خود با فحش در مواقع عصبانیت و یا مقابله به مثل موافقم، و گاهاً خودم فحش داده ام و خواهم داد؛ ولی فحشی که شخص را هدف قرار دهد و نه ناموس او و خانواده اش را.
آیا نوری زاد این سایت را همیشه فقط به عنوان مدیر مورد بازنگری قرار میدهد و صفحه ای که او میبیند با ما تفاوت دارد؟ آیا او خسته شده و دیگر نای خواندن مطالب کاربران را ندارد و این خستگی باید حتماً جایی بروز کند که نباید!.. یعنی در کامنتی که نویسنده اش یک ناشناس بوده!
ختم کلام:
به قول سید مرتضی؛ بر گذشته ها صلوات!
و
نوری زاد
سپاس.سپاس.سپاس
————
درود آنارشیست گرامی
در روزهای نخست زندان اوین و در روزهای نخست بازجویی، دو بازجوی ولایی تلاش داشتند مرا به راه بیاورند. یکی لهجه ی اصفهانی داشت و دیگری صدایی گرفته و خفه. و البته هر دو بشدت پخمه. همان که اصفهانی بود، در همان جلسه ی نخست بازجویی به من فحش ناموسی داد. و دیگری محکم بر شانه ام کوفت و بر سرم فریاد کشید. من پاسخی ندادم. چه می گفتم؟ می گفتم: خودتی؟ تنها گفتم: از زندان بیرون بروم، من این رفتار شما را طی نامه ای به رهبر گزارش می دهم. آنکه صدایش خفه و گرفته بود گفت: بنویس. اگر در این مدت به تو تجاوز هم شده، این را هم بنویس. ترجیح دادم سکوت کنم. یک هفته بعد شبانه و با چشمان بسته مرا از سلول بیرون کشاندند و بردند مقابل یک تلفن کارتی. مآمور کمی چشم بند مرا بالا داد و گفت: این کارت، به خانواده ات زنگ می زنی و تنها و تنها می گویی حالت خوبست. بی هیچ گزافه ای. محکم گفتم: من زنگ نمی زنم. مرا به سلولم بازگرداندند. باز بازجویی و تندی و تندی. یک هفته بعد، باز مرا با چشمان بسته بردند و مقابل تلفن کارتی ایستاندند. که زنگ بزن به خانواده ات. گفتم: من زنگ نمی زنم. یک ماه گذشت. هر بار مرا می بردند مقابل تلفن، می گفتم زنگ نمی زنم. دو ماه گذشت. زنگ نزدم. سه ماه گذشت زنگ نزدم. تا این که کم کم ورق برگشت. در بیرون هیچ خبری از من نبود. که این بابا کجاست و چه بلایی سرش آمده. و این بی خبری برای اطلاعاتی ها گران تمام می شد. یک بار دستیار بازجوی پخمه _ که هیچ اطلاعاتی از هیچ چیز نداشت و تنها سخن از سیدعلی می گفت و دشمنش را کافر می دانست و مستحق اعدام – آمد و مرا برد بجایی که تلفن غیر کارتی بود و به التماس گفت: زنگ بزنید. ممکن است خانواده تان نگران باشند. گفتم: زنگ نمی زنم. گفت: پس بنویسید که این خودتان هستید که زنگ نمی زنید. خانواده تان فکر می کنند این ما هستیم که اجازه ی تماس گرفتن نمی دهیم. گفتم: کاغذ قلم بیاورید تا بنویسم. رفت و کاغذ قلم آورد. نوشتم: بدلیل فحش های ناموسی ای که بازجوها به من داده اند، نه تلفن می زنم نه ملاقات می روم نه هواخوری. گفت: من که این را نمی توانم به خانواده اتان نشان بدهم. گفتم: این دیگر مشکل خودتان است. آنارشیست گرامی، این را نوشتم تا یاد آور این باشم که من – محمد نوری زاد – به هر چه که حساس نباشم، به اینجور الفاظ زشت ناموسی حساسم. ای بسا کامنتی و نوشته ای از چشم من دور افتاده باشد. این را به تمایل من وصل نکنید. من بیش از هر چیز، از انبوه فحش های زشت و ناموسی در میان مردم مسلمان و شیعه در وحشتم. من از شانزده سالگی هرگز به کسی ناسزا نگفته ام. یعنی از شانزده سالگی، زبانم بر ناسزا قفل شده. در زندان یک نگهبان بر سر من داد زد خفه شو. بر سرش داد زدم: زبان من قفل است بر فحش. هرچه می خواهی فحش بده. خلاصه این که: من از هر چه بگذرم، از فحش و ناسزا نمی گذرم. و حتما آن را حذف می کنم. بسیار نوشته ها که فحش آلود بوده اند و من حذف شان کرده ام. اگر کامنتی که شامل فحش بوده و از چشم من دور افتاده، حتما دزدکی از لابلای خستگی من عبور کرده و در اینجا منتشر شده.
بازهم پوزش
با احترام
.
سلام و سپاس
خوشحالم از اینکه جناب نوریزاد-مدیر محترم سایت-بالاخره کامنت مملوّ از فحشی را که سبب تنفّر و ناراحتی بنده و آنارشیست و شفیعی شده بود و بالای کامنت های اعتراضی من و آنارشیست در پست قبل چشمک! می زد را دیدند و آنرا از ساحت وبسایت حزب مودّبان محو فرمودند.نیز خوشحالم از اینکه دوستمان آنارشیست با میل و رغبت به نوشتن در این سایت بازگشت.بنده نیز گفته بودم مادامی که آن کامنت جسورانه فحش آلود که ضمن آن به ساحت موسّس جمهوری اسلامی ایران امام خمینی ره نیز اهانت شده بود در آن پست باقی باشد و آنارشیست نیز با میل و رغبت دوباره ننویسد من نیز دیگر در این سایت نخواهم نوشت،دیدم هم،جناب نوریزاد آن کامنت لکّه ننگ را از ساحت اینترنتی خویش محو نمود،هم جناب آنارشیست اقدام بنوشتن کرد،الکریم اذا وعد وفی،ضمن تشکر از جناب نوریزاد و سپاس از حمیّت و پایداری آنارشیست،بنده نیز به نوشتن خود در این سایت ادامه می دهم.
البته مایلم اشاره ای نیز به یک مغلطه رایج در کلام نوریزاد داشته باشم،اینکه عرفا بین “فحش” و “ناسزا”تفاوت هست و ممکن است کسی فحّاش نباشد و در عین حال ناسزاگوی قهّاری باشد، چون فحش، معمولا به الفاظ رکیکی اطلاق می شود که جهات ناموسی و خواهر و مادر و نزدیکان و خود طرف را هدف قرار می دهد،این قطعا خلاف شرع،خلاف عرف و خلاف اخلاق و ادب است و البته ناشی از ضعف نفس انسان و عدم پایداری و عدم شکیبائی او برابر ناملایمات است.جناب نوریزاد البته اهل اینجور ناسزاها و فحش های رکیک نیست و بقول خودش،زبان خود را از 16 سالگی بر فحش های چارواداری و الفاظ هتّاکانه ناموسی قفل کرده و فرو بسته است،دقیقا ایراد و اشکال من و آنارشیست نیز به او در مورد انعکاس چنین الفاظی و عدم حساسیت به رعایت ادب و آداب نشر، همین بود که خوب بحمدالله جبران شد.اما بحث ناسزا – که البته فحش رکیک را نیز در بر می گیرد و نسبت بین فحش و ناسزا بلحاظ منطقی عموم و خصوص مطلق است یعنی هر فحشی ناسزا هست ولی هر ناسزائی فحش نیست- که در گفتمان محمد نوریزاد به بهانه هایی مثل شجاعت و افشاگری و آزادگی و چیزهایی از این قبیل وجود دارد،غیر از فحش است،چون ناسزا مواردی از قبیل تهمت و غیبت و اهانت را نیز فرا می گیرد و ما در موارد زیادی از ادبیات گفتاری و نوشتاری محمد نوریزاد مستند ساز سابقا انقلابی شاهد کاربرد احساسی ناسزاهای بی حساب و کتاب و بی سند و مدرکی مثل آدمکش و دزد و پخمه و مزدور و خائن و چیزهایی از این قبیل هستیم مثل نقل و نبات! که طبعا چراغ سبز خوشگل و درشتی هم هست برای مخاطبان او در کاربرد اینها،مثلا چند روز قبل دیدم ایشان با کمال ادب و متانت و قفل زدگی بر زبان از سن 16 سالگی! تصویری از شیخ حسن روحانی رئیس جمهور منتخب این مردم را منعکس کرده بود و ذیل آن نوشته بود این شیخ آدمکش! روشن است که البته آدمکش خواندن بی سند اشخاص -خصوصا منتخبان مورد توجه اکثر مردم-مصداق فحش رکیک که زبان ایشان بر آن قفل است نیست،اما در صورت عدم اثبات جرم و ارائه سند،حتما مصداق ناسزا،تهمت،غیبت و دور شدن از ادب هست که البته زیاد هم در ادبیات گفتاری و نوشتاری ایشان بکار می رود.در هر حال امیدوارم زبان ایشان علاوه بر فحش،بر ناسزاگوئی بصورت تهمت و غیبت و کاربرد الفاظ دروغ و بی حساب و کتاب نیز قفل شود.با همه اینها من نیز می گویم:بر گذشته ها صلوات! و بر آینده های دور و نزدیک ادب و خردمندی و انصاف سلام!
سپاس و احترام
———–
درود دوست گرامی
جناب حسن روحانی، در این فیلم، مثلا شلتاقی فرموده اند و کشتن خبرنگاری به نام “خاشقچی” را چماق کرده و این چماق را بر سر عربستان سعودی و به نوعی بر سر آمریکا فرو کوفته اند. این، یعنی شارلاتان گری. چرا که در داخل کشور، دهها و صدها انسان آزاده و بی تقصیر، طعمه ی کشتارگری جنابان ولایی شده اند و حضرت ایشان لام تا کام سخن که نگفته اند، حتما نیز با سکوتشان تأیید فرموده اند.
وی از نگاه من یک آدمکش است. به این دلیل که شانزده سال دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و در قبال کشتار های بزرگ مثل کشتار سال 67 و قتل های زنجیره ای و بعدها در باره ی کشتارهایی که در همین فیلم آمده، سکوت و حتی جانبداری فرموده اند. آیا فیلمی را که ایشان در نماز جمعه سخنرانی می کنند و پیشنهاد اعدام برخی ها را در محیط نماز جمعه می دهند دیده اید؟
من یک بار مستقیم و بی هیچ پیرایه ای به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم: شما چه بخواهید و نخواهید، یکی از دو نفری هستید که آدم کشته اید و پول مردم را بالا کشانده اید و بسیاری را زندانی کرده اید و جمعی را دق مرگ فرموده اید و جمعی را نیز از کشور تارانده اید. نفر بعدی شما، آقای خامنه ای ست.
و گفتم: این آدمکشی ها و مال مردمخواری های شما و آقای خامنه ای چه مستقیم و با نظارت شما بوده و یا چه با سکوت و رضایت شما. یا نه، خبرش به شما رسیده و شما لب فرو بسته اید. یا نیز به نوعی شما در تأیید آن کشتارها همراه بوده اید. آدمکشی به این نیست که یکی چاقو بردارد و شکم دیگری را بدرد. مسئولی که در دایره ی مسئولیتش قتل های زنجیره ای اتقاق می افتد و وی همچنان و بی هیچ تزلزلی مسئول باقی می ماند، در آن آدمکشی ها سهیم است.
حسن روحانی از آن روی فریبکار و شارلاتان و ناجوانمرد و دروغ پرداز و آدمکش است که کشته های عزیزان ما را (در این فیلم) پیش چشم دارد و با وقاحت تمام قتل خبرنگاری به اسم خاشقچی را بر سر عربستانی ها چماق می کند.
با احترام
.
.
سال پیش آمریکاییها ۴۳۵ بیلیون دلار برای کارهای خیریه پول دادن. در این مملکت سال گذشته حکومتی چیهای اسلامی ۳۵ بیلیون دلار از جیب ملت کشیدن بیرون و فرستادن امریکا و کانادا و …….کشورهای دیگه. حکومت امریکا دینی نیست. حکومت/* ما دینیه. به حکومت اسلامی فسق و فجور کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
درود جناب نوریزاد گرامی ؛
ببینید در این وانفسای فقر و فلاکت تحمیل شده بمردم ایران ازطرف رژیم صاحب مرده ی خمینی که ازسر استیصال در تأمین معیشت مردم همه را به صرفه جویی و قناعت توصیه میکند و ملت را بویژه زلزله زدگان کرمانشاه را در تنگدستی و بی خانمانی بحال خود رهاساخته، چگونه شرکت جهادالبناء به ظاهرلبنانی باسرمایه های غارت شده ایران توسط رژیم تازی پرست ننگ و نکبت اسلامی آوار شده برسرملت ، در سوریه بیمارستان میسازد، پول ماهیانه میدهد و پتو وسوخت و مایحتاج زندگی را (که خود ایرانیان بیشتر از هرملتی به آن محتاجند)توزیع میکند!.
این کار اگر دردین و فرهنگ آخوندها خیانت بمردم ایران نیست ، پس چیست؟
رژیم بی آبرویی که نسبت به مشکلات ملتش بی تفاوت، ملتهای بیگانه را به ملت ایران ترجیح میدهد و قوت لایموت ملت را به شکم آنان سرازیر میکند و خودش نیز از هیچ دشمنی در حق مُلک و ملت فروگزار نکرده، غلط میکند دشمن ایران را خارجی معرفی کند.
آیا چنین رژیمی سرنوشت محتومی جز سرنگونی پیش روی خود ندارد؟.
سیاوش گرامی با درود چه انتظاری داری؟ اگر به ایران و ایرانی فکر کنند که باید مانند شاه بروند . واقعن اگر این مردم سیر بودند نمیگفتند چرا باید زندان سیاسی داشته باشیم ؟ تظاهرات نمیکردند که ازادی سیاسی میخواهیم؟ ولی حالا فقط فکر پر کردن شکم زن و بچه ایم . استاد ، دکتر،دانشمند، معلم، کارگر، …. در زندان هستند !! به من چه؟ همین که اختلاس گر و دزد و قاچاق چی بیرون است خوبه دیگه . باید هم اینطور باشد چون اگر اینطور نباشد نمیشود کشور اسلامی ! مگر همه کتاب های ایران را به اتش نکشیدند که همه انها که لازم است در قران امده !! یادت باشد که ازقدیم گفته اند که “ایرانی را گشنه نگه دار و عرب را سیر ” . مگر ایران خرابی جنگ و زلزله و … نداریم که داریم سوریه و فلسطین و لبنان وعراق و… بازسازی میکنیم ؟ایا تا بحال فکر کردی چرا ؟
اگر ایرانی هستی به خرد خودت مراجعه کن چون این خواست پیغمبر ایرانی است که حتی برای داشتن دینت باید به خرد مراجعه کرد . یاد اوری کنم که من مسلمان زاده هستم و بیشتر قران را بدون اینکه معنی ان بدانم حفظ کردم ولی بعد از مراجعه به خردم و خواندن معنی ان …. . فقط افسوس میخورم که چه بودیم و چه شدیم .
علمای بزرگ شیعه
همچون ، کلینی ، طوسی، فیض کاشانی و…
با اسناد صحیح و معتبر روایتی طولانی را نقل می کنند
که در آن تصریح شده بر اینکه
تمام یاران امام علی و فرزندش محمد///// بوده اند که مختصر آن به شرح زیر است :
متن عربی
علي بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن محبوب ، عن علي بن أبي حمزة ، عن أبي بصیر ، عن عمران بن
میثم أو صالح بن میثم ، عن أبیه قال أتت امرأة مجح أمیر المؤمنین علیهالسلام فقالت یا أمیر
المؤمنین إني زنیت فطهرني طهرك الله فإن عذاب الدنیا أیسر من عذاب الآخرة … أیها الناس إن الله
تبارك وتعالى عهد إلى نبیه صلىاللهعلیهوآله عهدا عهده محمدصلىاللهعلیهوآله إلي بأنه لا یقیم
الحد من لله علیه حد فمن كان علیه حد مثل ما علیها فلا یقیم علیها الحد قال فانصرف الناس
یومئذ كلهم ما خلا أمیر المؤمنینعلیهالسلام والحسن والحسین علیهالسلام فأقام هؤلاء الثلاثة
علیها الحد یومئذ وما معهم غیرهم قال وانصرف فیمن انصرف یومئذ محمد بن أمیر المؤمنین
علیهالسلام.
منابع :
۱ ( الكافي- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الكلیني جلد : ۷ صفحه : ۱۸۶
۲ ( تهذیب_الأحكام نویسنده : شیخ الطوسی جلد : ۱۰ صفحه : ۹
۳ (الوافي نویسنده : الفیض الکاشانی جلد : ۱۵ صفحه : ۲۶۷ الی ۲۷۰
✍️مختصر ترجمه روایت :
زنی حامله نزد امام علی آمد و گفت
: ای امیر مومنان من زنا کرده ام ]با
سنگسار[ مرا پاک کن ،
چون عذاب دنیا آسانتر از عذاب رستاخیز است …
امام علی گفت :
خدایا من حدود تو را تعطیل نمی کنم
و خواهان دشمنی با تو نیستم
و احکام تو را ضایع نمیسازم ،
بلکه
مطیع تو و پیرو سنت پیامبرت هستم …
امام علی بر منبر رفت و گفت :
ای قنبر مردم را به نماز فرابخوان
و قنبر نیز مردم را صدا زد و همه جمع شدند و مسجد پر شد ،
امام علی بر پا خاست و به مردم
گفت :
اى مردم
به خواست خدا و امامِ شما به همراه این زن ، براى اجراى حد بر وى)سنگسار( به
پشتِ كوفه مى رود و امیر مومنان به شما دستور مى دهد
كه وقتى آمدید ، به گونه اى بیایید كه
ناشناس باشید ،
و با خود ، سنگ بردارید
و هیچ كدام ، خود را به دیگرى معرفى نكند
تا هنگامى كه به خانه هایتان برگردید ، …
امام على به همراه زن زنا کار به بیرون كوفه رفت و مردم به صورت ناشناس … نزد على آمدند …
على فرمان داد گودالى كندند و زن را در آن دفن كردند .
على بر مَركبشَ سوار شد …
و آن گاه…با صداى بلند ، فریاد زد :
«اى مردم … هر آن كس كه بر وى حدّ الهى واجب است)منظور هر کس که زنا کرده است نباید مشارکت در سنگسار کند و زنا کاران را سنگ زند( ،
بردیگرى حد جارى نكند
پس ، هر كس كه بر وى حدّى چون حدّ این زن است ،
بر این زن ، حدْ اقامه نكند . »
در آن روز ، جز علی ، حسن و حسین ، همه مردم بازگشتند
و همین سه نفر بر آن زن ، حدْ جارى كردند و هیچ كس به همراه آن سه نفر نبود و از جمله کسانی که بازگشت محمد بن علی
فرزند علی بود)یعنی محمد فرزند علی بن ابیطالب هم چون زنا کرده بود مشارکت در سنگسار نکرد و
بازگشت .
همانطور که متوجه شدید طبق این روایت ، تمام یاران علی و فرزندش محمد ،
زناکار بوده اند و
این نشان از این است که علی بن ابیطالب برخلاف ادعای شیعه حتی نتوانسته هیچ یک از
شیعیانش و فرزندش را تربیت کند.
این رسوایی به قدری برای شیعه بزرگ بوده است که آیت الله محمد محمدی ری شهری در کتابش ،
ترجمه این روایت را تحریف می کند و نامی از محمد فرزند علی که زنا کار بوده است ، نمی آورد
منبع
دانش نامه امیرالمؤمنین )ع( بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ نویسنده : محمد محمدی ری شهری جلد
: ۱۱ صفحه : ۵۶۳
http://lib.eshia.ir/27250/11/563
مدعای این نوشته بر اساس نقل روایتی از کافی دو چیز است:1- همه افراد و یاران و مردم زمان علی بن ابیطالب “زنا کار”بوده اند یا لااقل در یک مورد زنا کرده بودند!.2- محمد بن حنفیه یکی از فرزندان علی علیه السلام که از مادری دیگر غیر از فاطمه علیها سلام بوده است نیز “زنا کار بوده است یا لااقل در یک مورد زنا کرده است! بنابر این امام علی امام شیعیان نتوانسته است فرزند خود یا مردم زمان خود را تربیت کند! بنابر این اسلام نقد شد و معلوم شد اسلام و قوانین آن ناکار آمدند!
—-
هردو ادعا نادرست و متّکی بر پیش فرض ها و اطلاعات غلط است زیرا:
اولا:این ذیل که محمد بن حنفیه را جزء حضّاری معرفی می کند که بعد از هشدار علی علیه السلام از سنگسار کردن منصرف شدند،منحصر است به نقل کافی،و دیگرانی مثل شیخ طوسی در تهذیب یا فیض کاشانی در الوافی یا مجلسی در مرآت العقول،فقط روایت کافی را نقل کرده اند و این ذیل در “المحاسن”برقی که آنرا بهمین سند کافی نقل کرده،یا در “من لایحضره الفقیه”مرحوم صدوق که بسند دیگری از اصبغ بن نباته نقل کرده،وجود ندارد،بنابر این،برخلاف وانمود نویسنده متن فوق،کثرت روایی در این مورد وجود نداشته است.
ثانیا:سند روایت کافی سندی است که از جهاتی مورد مناقشه و تضعیف است،هم از جهت علی بن حمزه بطائنی واقفی -قبلا امامی مذهب- که گرچه برخی گفته اند روایات اش را قبل از واقفی شدن شنیده و نقل کرده است،لکن در این کلام و عمومیت آن بین رجالیین اختلاف است،هم از جهت دو راوی دیگر در انتهای سند که گرچه امامی ممدوح هستند لکن توثیقی در مورد نقل قول های آنها وجود ندارد،بنابر این، روایت کافی،هم از جهت سند مخدوش است،هم در عین حال معارَض است به آنچه که در همین قضیه (اقرار زن آبستن) نقل شده در المحاسن برقی و من لایحضره الفقیه صدوق که این ذیل را ندارند،هم از جهت اینکه مضمون آن در برخی از بخشها با برخی ضروریات فقه و حدیث مثل لزوم تسریع در اقامه حدود الهی،تنافی دارد.
ثالثا: روایت کافی مخدوش است از جهت تنافی آن با روایت نقل شده در “رجال کشّی”مبنی بر مدح محمد بن حنفیه با این مضمون که : قال الكشّي: “قال نصر بن الصبّاح: حدّثني أمير بن علي، عن أبي الحسن الرضا عليه السلام قال: كان أمير المؤمنين عليه السلام يقول: إنّ المحامدة تأبىٰ أنْ يعصىٰ عز و جل، قلت: و مَنِ المحامدة؟ قال: محمّد بن جعفر، و محمّد ابن أبي بكر، و محمّد بن أبي حذيفة، و محمّد بن أمير المؤمنين عليه السلام ابن الحنفية.(رجال الکشی،ص 70،شماره 125).
معنای این روایت رضوی این است که علی علیه السلام مستمرّا می فرمود:محامده(محمد ها) ابا دارند از اینکه معصیت خدا کنند،امیر بن علی می گوید از امام رضا پرسیدم مقصود شما از محمدها چه کسانی است،فرمود:محمد بن جعفر و محمد بن ابی بکر و محمد پسر حذیفه و محمد پسر امیرالمومنین (یعنی ابن الحنفیه)،بنابر این محمد بن حنفیه مطابق این روایت نمی توانسته است فردی عاصی یا فاعل زنا که یکی از کبار معاصی است بوده باشد،اگرچه کسی ادعای عصمت او را نمی کند.
رابعا:اِسناد زنا کاری به “همه مردم زمان علی” یا “همه یاران علی” نیز،سخنی نادرست و متّکی بر پیش فرض ها و اطلاعات نادرست است،برای اینکه،مطابق قرآن کریم و روایات و سنن اسلامی،هیچ دلیل روشنی بر لزوم حضور همه افراد جامعه هنگام اجرای حدود الهی و از جمله حدّ زنا -اعمّ از سنگسار یا تازیانه-وجود ندارد،بلکه دلیل کاملا بر خلاف آن است،زیرا در قرآن در سوره نور آیه 2 در ذیل امر به جَلد (تازیانه) زانی و زانیه در زنای غیر محصنه فرمود :”ِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ “.یعنی:باید هنگام اجرای حدّ زانی و زانیه “طائفه ای”از مومنین حضور یابند تا آنرا برای عبرت جامعه شهادت دهند،در اینکه آیا این امر “لیشهد”امر الزامی و وجوبی است یا سنّتی مستحب است بین فقهاء و مفسّران اختلاف نظر وجود دارد،لکن بر اساس روایات،نظر رایج فقهاء این است که این امر امری استحبابی است نه وجوبی،پس حضور “طائفه ای از مومنان”حضوری الزامی نیست و حاکم شرع می تواند حدّ خدا را بر مجرم جاری کند ولو بدون حضور ناس،نهایتا اینکه برخی احتیاط کرده اند که تعدادی برای عبرت جامعه و امتثال ظاهر امر در آیه هنگام اجرای حدّ حضور داشته باشند.نیز اینکه مراد از “طائفه”در این آیه چیست نیز مورد خلاف است،و در تعبیرات برخی روایات حضور یکی دو مومن نیز محقِّق عنوان طائفه معرفی شده است،و قدر مسلّم این است که “طائفه من المومنین”بمفهوم همه افراد جامعه و همه مومنان نیست.بنابر این وقتی در این روایت و روایات دیگر گفته می شود “ناس”حضور یابند یا ناس حضور یافتند معنای آن حضور همه ناس و مردم نبوده است.ممکن است تعدادی حضور یافته باشند که عنوان ناس بر آنها صادق باشد،در عین حال امام فرمود بصورت چهره پوشیده حضور یابند و وقتی فرمود هرکس بر ذمّه او یکی از معاصی موجب حدّ یا تعزیر هست نمی تواند مجرمان را سنگ بزند،این تعداد رفتند و خود امام و امام حسن و حسین بجا ماندند که در روایات دیگر نیز هست بی آنکه ذیل مربوط به محمد حنفیه در آن باشد،این یعنی اینکه اصلا محتمل است محمد بن حنفیه در آن جمع حضور نیافته باشد،و بنا هم بر این بود که حاضران چهره پوشیده باشند.
بنابر این،نه حضور عموم مردم آن زمان و آن جامعه در آن مراسم قطعی یا الزامی بوده است تا رفتن حاضران کاشف از زناکار بودن آنها باشد،نه حضور محمد بن حنفیه مورد تایید روایات دیگر بوده است.
در عین حال باید توجه کرد که مراد از تربیت اسلامی چه در صدر اسلام و عصر حضور معصومین،و چه در زمان غیبت آنها،این نبوده و نیست که بطور کلی همه انسانها یا مسلمان،معصوم و مصون از خطا و اشتباه شوند،که اگر چنین امری ملازم با تربیت اسلامی یا جعل و تشریع احکام و حدود اسلامی بود،طبیعتا دیگر نیازی به تشریع احکام دینی و حدود الهی و تداوم آن نبود.
والحمدلله
هموطنان عزیز
جناب نوریزاد
همگی به میزان وقاحت و /// جماعت آخوند بنگرید!
هر جایی که مطلبی مستند از کتب معتبر تاریخی شیعیان نقل شود و بر اساس ان قرار باشد نتیجه ای گرفته شود که مورد پسند انان نباشد
بلافاصله شروع میکنند بگویند این روایات معتبر نیست!
به ادبیات متعفن انان بنگرید:
-روایت کافی مخدوش است از جهت تنافی آن با روایت نقل شده در …
– سند روایت کافی سندی است که از جهاتی مورد مناقشه و تضعیف است…
– این ذیل که … را جزء حضّاری معرفی می کند که …منحصر است به نقل کافی،و دیگرانی مثل شیخ طوسی در …فقط روایت کافی را نقل کرده اند و … که آنرا بهمین سند کافی نقل کرده،یا در … که بسند دیگری از… نقل کرده،وجود ندارد،بنابر این،برخلاف وانمود نویسنده متن فوق،کثرت روایی در این مورد وجود نداشته است.
یعنی حتی اگر شما از متن کتب تاریخی هزار ساله انان نقل قول کنید
باز هم عین گربه مرتضی علی چهاردست و پا بر زمین میایند:
راه فرار را در هر حال برای خود باز گذاشته اند!
فرار از نپذیرفتن حرف حساب
و استدلال
این لب لباب و خلاصه مفاد اخوند های شیعه است!
بقیه مسلمانان هم وضعی بهتر از این ندارند.
اصولا مسلمان بودن یعنی تعطیل عقل و منطق.
اسلام و مسلمانان را بشناسید!
این طاعونیست که ۴۰ سال است بر کشور ما همچون بختک افتاده است.
همتی کنید تا از شر این موجودات /// ازاد شویم.
سلام و درود
منشأ و اصل چنین داستانی انجیل یوحناست و احتمالاً با تغییرات و تفاوتهای اندکی در سایر اناجیل هم هست « اگر اشتباه نکنم این داستان را در سه انجیل از اناجیل اربعه با تفاوتهای کوچکی خوانده ام » معلوم نیست این داستان ابتدا توسط چه کسی و به چه منظوری و در چه دورانی «آپدیت» شده و به دوران امام علی (ع) و قضاوتهای ایشان نسبت داده شده است؟ و آخوندهای بیسواد هم آنرا برای روضه خوانی و فضیلت سازی و منقبت بازی مناسب دیده با آن کاسبی کرده اند و در کتابهایی که هیچ اعتبار و سندیتی ندارند منتشر کرده اند؟ آقای ری شهری هم اگربه همان شغل شریف و خداپسندانه!!! قتل عام نویسندگان و روشنفکران و روز نامه نگاران و مترجمان و اساتین دین و دانش و فرهنگ ایران اسلامی!! ادامه میدادند، احتمالاً کمتر خسارت میزدند، تا جمع کردن و باز نشر چنین احادیث جعلی و بدون سندی!
« در انجیل یوحنا داستان زنی به متن زیر تحریر شده است: « پس آنها همه به خانه های خود رفتند اما عیسی به کوه زیتون رفت. و صبح وقت باز به عبادتگاه آمد و همۀ مردم به دور او جمع شدند و او نشست و به تعلیم دادن آنها مشغول شد. در این وقت علما و فریسی ها زنی را که در حین عمل زنا گرفته بودند پیش او آوردند و میان جمعیت ایستاده کردند آنها به او گفتند:«ا ی استاد، این زن را در حین عمل زنا گرفته ایم. موسی در تورات به ما امر کرده است که چنین زنان باید سنگسار شوند. اما تو در این باره چه می گویی؟» آنها از روی امتحان این را گفتند تا دلیلی برای تهمت او پیدا کنند. اما عیسی سر بزیر افگند و با انگشت خود روی زمین مینوشت، ولی چون آنها با اصرار به سؤال خود ادامه دادند، عیسی سر خود را بلند کرد و گفت: «آن کسی که در میان شما بی گناه است، سنگ اول را به او بزند.» عیسی باز سر خود را بزیر افگند و بر زمین می نوشت. وقتی آن ها این را شنیدند، از پیران شروع کرده یک به یک بیرون رفتند و عیسی تنها با آن زن که در بین ایستاده بود باقی ماند. عیسی سر خود را بلند کرد و به آن زن گفت:«آنها کجا رفتند؟ کسی تو را ملامت نکرد؟«زن گفت:«هیچ کس، ای آقا»عیسی گفت:«من هم تو را ملامت نمی کنم، برو و دیگر گناه نکن.» ( یوحنا:8 –11)
ای شما عوام ملت کی باور می کنید که شما آن “مردم “خامنه ای وروحانی ملایان نیستید!
آنها حرفهایشان متوجه خودی هاست. آخر ای ملت شما کی باور می کنید زمانی که روحانی و خامنه ای وامثالهم از مردم صحبت می کنند مقصود شما ملت نیستید . شما برای ملایان وجود ندارید هیچ دیده اید که چوپانی برای گوسفندانش سخنرانی کند؟ زبان شما با هم متفاوت است. بعد از چهل سال دیگر باید بدانیدمردم گفتن اینان خودی ها و روحانیونند مرگ بر آمریکا گفتنشان مرگ بر ملت ایران گفتن است. جنگ کردنشان کشتن ایرانیان است .
بعد از چهل سال هنوزبا لبخند به خیابان برای ولایت جنایتکار و تروریست می روید و از //// خود شرم دارید! می دانید چرا؟
این حکومت ترور ،دروغ را در شما پرورش داده ومی دهد و روزی با زنجیر شما را خفه ، چاقو زده و بر دار خواهد زد زیرا شما ای ملت اهمیتی برای این ملایان ندارید.
۴۰ سال پیش در چین ۹۰ درصد ملت در فقر مطلق بود،با روزی کمتر از دو دلار زندگی میکردن. امروز ۹۰درصد ملت یک میلیارد و ۴۰۰ میلیونی چین بالای خط فقر زندگی میکنه. ۴۰ سال پیش در ایران فقر مطلق نداشتیم. امروز به گفته خود حکومتی چیا (ایسنا) حداقل ۳۳ درصد ملت ایران در فقر مطلق زندگی میکنن و از اون بدتر ۶ درصد جمیعت ایران هر روز گشنگی میکشن.
ای منقلابیون ۵۷، آیا زمان اون نرسیده به داد بچهای گشنه ایرانی برسین بهجای اینکه ثروت این مملکت خرج عراق و سوریه و لبنان، فلسطین و یمن و خدا میدونه دیگه کجا بکنین؟ شرم ندارین؟
مش قاسم ، شما بدون توجه به نظر جاسم ، بنویسید . این فرد از یک طرف میگوید آخوندهای جنایتکار افراد حسابی را فراری داده اند ، از یک طرف از غیبت سید مرتضی شاکیست . این آدمهای مشکوک یا عامل رژیمند و می خواهند با توهین و تحقیر و تضعیف روحیه ، افراد ثابت سایت را برانند و یا مامور امنیتی هستندو می خواهند با فراری دادن افراد ، البته در لباس دلسوزی برای آقای نوریزاد ، میدان را برا ی سید مرتضی ها باز بکنند و در نهایت اینکه سایت با از دست دادن نویسندگانش به تعطیل کشیده بشود .گوش شما بدهکار نباشد . هر فردی حق دارد باهر شیوه نگارشی از رژیم انتقاد بکند ،جدی یا طنز …جاسم هم از دست شما و مزدک و فریبا بسوزد !
شفیعی عزیز این نوریزاد با شعور فحش ها و دلقک بازیهایش را توسط همین مسخره مش قاسم این جا خالی میکند . من قبلا به این نوریزاد غلط انداز با شعور و این دلقک مسخره باره تذکر دادم که دوستان مردم را قاطی دشمنان نکنید و خاک در چشمان مردم نپاشید . وقتی کسی خود بزرگ بین است در حالی که حقیر اندر حقیر است به این جور حرف ها که گوش نمیکند . ما بد بختی بزرگمان این است که آخوند های جناتکار کشور را از انسانهای فرهیخته عمدتا خالی کردند و باقی ماند امثال همین کور و لنگ ها . در این سایت یک وقتی سی چهل نفر مینوشتند و بسیاری از مطالب هم ارزش خواندن داشتند در واقع . حالا چه مانده از آن همه ؟ فریبای مسخره بیسواد , مزدک دیوانه بیسواد وقیح , مش قاسم مسخره لمپن و صد البته “ریز بین و تیز بین ” و چند تا مسخره دیگر که ناشناس مینویسند . سید مرتضی را که نوریزاد باشعور دست در دست اراذل سایتش فراری داد , آنارشیست به همچنین , و, و , و, … این چند نفرباقیمانده از از آدم های سایت هم که بروند دیگر میماند فریبای مسخره و مزدک روانی و مش قاسم لمپن و خود نوریزاد بی شعور و چند تا ولگرد , مش قاسم بیسواد برای لمپنی و دلقکی و فحش کاری و خاک پاشی در چشم دیگران , مزدک روانی بیسواد برای سیخ کردن در چشم مسلمانان و آخوند ها و ایجاد نفرت و تفرقه , فریبای مسخره بیسواد برای خالی نبودن عریضه و ولگرد های سایت هم برای مزه پرانی و لودگی . همین حالا بیش ازنود درصد مطالب این سایت , که مطلقا مهمل هستند , را چهار پنج بیسواد مسخره مثل فریبای بیسواد , مش قاسم دلقک لمپن , مزدک بیسواد و روانی و چهار , پنج ولگرد حرفه ای مینویسند . اگر این نوریزاد آدم حسابی بود اینطور نمیشد شفیعی گرامی . میگو یند ” بگو دوستانت که هستند تا بگویم خود تو کیستی ”
———
درود دوست گرامی
من این سایت را برای هرکس که بخواهد بخواند و بنویسد براه انداخته ام. جمعیت پر شمار آن گرچه برای این سایت اعتباری بوده اما، جمعیت کمش آیا نشان از تنهایی من دارد؟ من در اینجا چراغی روشن کرده ام. یا بهتر بگویم: دکانی باز کرده ام. اما نه برای کاسبی. در دکان من، چیزی نیست جز آینه هایی که دوستانم در آنها بخود بنگرند. و دو بازویی که قرار است شانه های مخاطب را بگیرد و تکانش بدهد. همه ی نوشته ها همینجورند. که: بر مخاطب اثر بگذارند. وگرنه، نوشته هایی تکراری و ملالت بار خواهند بود. من خود می دانم که نوشته هایم گاه، از مرز خط قرمزهای رایج حکومتی فراتر می روند و بهمین خاطر دوستانم را بهر دلیل یک به یک از دست می دهم. بله، نوشته های خط قرمزی من، دوستان را می راند. و ای بسا روزی برسد که خودم بنویسم و خودم بخوانم. که البته تنهایی زیاد هم بد نیست. این که خودم برای خودم بنویسم. پس من می نویسم، اگرچه تنها خواننده ی نوشته هایم خودم باشم. این هرگز گونه ای از کله شقی نیست. بل شاید نشان از این داشته باشد که جمعی از دوستان، آینه های مرا دوست ندارند. آینه هایی که در آنها خود را و قابلیت های اجتماعی خود را تماشا کنند.
با احترام
.
سلام استاد عزیزم
روحانی رییس دولت ریا و فریب در همه سخنرانی هایش مردم رو خطاب قرار میده که صبر کنید و مقاومت کنین تا از این شرایط عبور کنیم…
چرا باید تحمل کنیم؟
گیرم تحمل کردیم و هر طور شده با این تورم و نداری و بدبختی ساختیم
بعدش چه میشود ؟
آمریکا نابود میشود ؟
همه کشورها به عظمت و قدرت ما پی میبرند و به امریکا پشت کرده و در مقابل ما زانو میزنند؟
در طول تاریخ آخرین بار که یک کشور با تحمل در برابر تحریم و انزوای جهانی به شکوه و افتخار رسید و مردمش به خوشبختی رسیدند کی بود ؟
آیا اگر حقوق همین دولتمردان با قشر کارگر و کارمند جامعه همسان شود آنها و خانواده هایشان برای یکماه هم که شده صبر و تحمل میکنند ؟!
مگر ما چقدر عمر میکنیم ..؟ در حالی که 40 سالش در صبر و مقاومت و مجاهدت و سختی گذشت……
سلام جناب نوری زاد
آنروز طبق بخشنامه اداره آموزش و پرورش سبزوار همه دانش آموزان مدرسمون رو بردیم راه پیمایی ۱۳ آبان،حدود ۲۰۰ نفر،هرچی مدیرمون رو التماس کردم نیام گفت که برات برگه عدم همکاری رد میکنمخلاصه رفتیم اما بین راه مردم و صاحب های مغازه ها رو که میدیدم واقعا خجالت میکشیدم و باعث تاسفم بود که چرا در چنین شرایطی راهی یک راهپیمایی حکومتی شدم
همه همکارها با اکراه اومدن وهمه از این اجبار ناراضی بودیم منتهی ما میترسییم وشجاعت ایستادگی در مقابل ظلم رو نداریم خدا به همه ی ما شجاعت مقاومت و مبارزه برای حق طلبی رو عطا کنه
درود استاد.
کاریکاتور زیبا و با مفهومیه.
ولی کاش به جای بانوی قهرمان وطن «گوهر عشقی» نقشه ایران گذاشته میشد.
همه ما از خون ستار انرژی میگیریم
.
استالين
استالين «روحت شاد !!!»
✍️ طرفدار دمكراسى:
آقا اين شعار را نده استالين يك ديكتاتور بود و خفقان ايجاد كرد و آزادى بيان را نابود كرد!
طرفدار استبداد:
برو آقا اين حرفهارا نزن استالين كبير بود كه روسيه عقب افتاده و مرتجع را كه ٩٠٪ مردم بيسواد بوده و همگي تيفوس و مالاريا و كچلى داشتند را به ابر قدرت جهان تبديل كرد
استالین اولين کسی بود که در كشور آزادی و حق رای به زنان داد و برابري زن و مرد را ايجاد كرد
سطح دانش و سواد اموزي را پنج برابر كرد
كشاورزى عقب افتاده را با ماشين آلات جديد به كشاورزى صنعتى تبديل كرد .
✍️ طرفدار دمکراسی :
ولي اينها ملاك دمكراسي نيست.
استالين حدود چهل ميليون از مخالفين و معترضين و دهقانان را يا كشت و اعدام كرد يا به تبعيد سيبرى فرستاد
دادگاههاى نمايشى تشكيل داد و همه را تصفيه كرد بدون وكيل .تروتسكى را ترور كرد!!
طرفدار استبداد :
اين حرفهارا بريز دور
استالین امنيتى ايجاد كرد كه به شوروى ديوار پولادين ميگفتند.
در برابر فاشيسم و هيتلر ايستاد و پيروز شد.
كشورگشايي كرد تا جايی كه نصف اروپا را تسخير كرد زبان روسى را گسترش داد بمب اتم ساخت.
اولين انسان را به فضا فرستاد.
خرافات مذهبى را زدود.
جاده كشيد و پل و دانشگاه ساخت ميانگين طول عمر را تا چهل سال افزايش داد
ازنظر علمى بسيار پيشرفت كرد
تجزيه طلبان را سركوب كرد
ارتش مدرن بنا كرد .
استالین خواست آرزوی پطر کفیر را برآورده کنه ومرز روس منحوس را به آبهای گرم دریای فارس برساند و ایران را محو کند ، آتش بگورش
تقدیم به استاد بادکوبه ای خوش تیپ و شیک پوش که حتی به زندان هم با کراوات می روند،
به مناسبت آزادی موقتشان
و به امید آزادی ایران و ایرانیان:
روزی در کلاس استاد دکتر بنی احمد دانشجوئی پرسید استاد شما چرا همیشه کراوات میزنید؟
استاد گفت از روزی که در فرانسه دانشگاه رفتم
آنروزها در ایران به کراوات میگفتند افسار اما میدانید کراوات چه تغیری در زندگی من داد؟
کسی که کراوات میزند باید یقه پیراهنش تمیز باشد پس باید پیراهن او تمیز باشد، کسی که کراوات میزند و پیراهنش تمیز است باید کت و شلوارش تمیز باشد، کسی که کراوات میزند پیراهن، کت و شلوارش تمیز است باید کفش او واکس زده باشد، کسی که کراوات میزند و لباس تمیز میپوشد و کفش او واکس زده است در خیابان درست راه میرود زیرا اگر لباس او کثیف باشد کراوات به گردن او گریه میکند …!
چقدر سخت بود اما از فردا همه در دانشگاه کراوات زدیم راست گفت، درست راه میرفتیم به یکدیگر احترام میگذاشتیم با کسی که کراوات نمیزد دخترها نگاهش هم نمیکردند در نهار خوری تنها می نشست. کم کم همه کراوات زدند عکس کارت دانشجوئی ما دیگر با کراوات بود.
من یاد ندارم بدون کراوات جائی رفته باشم در اداره در مهمانی در سخنرانی و کم کم در زندگی تا اینکه انقلاب شد. در دانشگاه کراواتی ها را اخراج کردند در ادارات کراواتی ها را راه ندادند در خیابان کراواتی ها را میگرفتند.
کم کم ترسیدم کراوات بزنم اول کت و شلوارم عوض شد بعد بدون اتو شد بعد پیراهنم کثیف شد بعد کم کم من ماندم با یک عرق گیر ویک زیر پیراهنی با یک جفت دمپائی پلاستیکی با یک عدد پیرژاما و یا یک شلوار کردی.
دیگر از وسط خیابان رد میشوم فحشم میدهند مهم نیست من هم فحش میدهم. آشغال توی خیابان میریزم نه دیگر کسی به من سلام میکند نه من به کسی احترام میگذارم اتوبوس بی نوبت سوار میشوم نان را بی نوبت از نانوائی میگیرم چقدر تازگی ها حرف زشت میزنم.
به راستی خودم هم نمیدانم اونهمه احترام و ادب بخاطر کراوات من بود یا در جامعه ای زندگی میکردم که همه یاد گرفته بودیم. شاید برای پیشرفت در هر جامعه ای ابتدا باید کروات زد!
“حیف شد کراواتم را باز کردند”
تقدیم به ملیحه
حدود 20 سال پیش، روزی با یکی از تکنسین های متخصص کانادایی که قرار بود برج مراقبت پرواز جدید در فرودگاه مهرآباد را راه اندازی کنند، همراه شدم و با او گپ و گفتی داشتم و چون نزدیک او بودم و در کنارش یا روبرویش نشسته یا ایستاده بودم، لذا پوشش و سرو وضعش از نگاه من دور نماند؛ او پیراهن و شلوار و کفش بسیار تمیزی داشت و کراوات هم نداشت؛ او یقه ی پیراهنش نخ نما شده بود ولی از تمیزی برق میزد! بسیار با ادب بود و با آنکه سرپرست تیم کانادایی بود و جایگاه ویژه ای داشت، ولی با من با فروتنی خاصی صحبت میکرد. ( من هم به عنوان تکنسین راهنما در مورد یکی از دستگاهها با او بودم )
زیادی طول و تفسیرش نمیدم؛
تمیز بودن لباس و پوشش و زیبایی در کلام و رفتار، هیچ ربطی به کراوات داشتن یا نداشتن، ندارد. و کسی که با یک کراوات تمیز میشود و با ادب و پس از نبود کراوات شلخته و بی نزاکت…این نه حُسن کراوات را میرساند و نه عیبش؛ عیب و حُسن همه اش متعلق به شخصی ست که تمیز است و با ادب یا کثیف و شلخته است و بی نزاکت… این اوست که کراوات را انتخاب کرده و نه اینکه این کراوات است که او را …
کسی که برای آنچه هست نیازمند یک محرّک است و رفتاری منفعل دارد؛ رفتارش همانند یک حیوان دست آموزی ست که واکنشی دارد در برابر محّرک ها. اگر قرار باشد با بستن یک کراوات، کسی رفتار و پوششی را که درست و صحیح است انتخاب کند، پس باید در تمامی اوقات شبانه روز کراوات را بسته باشد؛ پس این نه تربیت که واکنش به محّرک است. در مورد آن شخصی که پس از بستن کراوات رفتار و پوششی درست و صحیح دارد هم، اگر پس از برداشتن کراوات، تغییر رفتار و پوشش دهد…او هم نه تربیت شده که واکنشی همانند واکنش حیوانات به محّرک بیرونی داشته!
تمیزی پوشش و نزاکت در رفتار اجتماعی ربطی به بودن و نبودن کراوات ندارد و کسی که با بود و نبود کراوات، تغییر رفتار و پوشش میدهد، انگاری میخواهد با زبان بی زبانی بگوید که: ” این من نیستم که اینگونه بودم و هستم، این بود و نبود کراوات است که اینگونه ام کرد!”
شاید هم بستن کراوات، فرد را ترغیب میکند به ریاکاری و ظاهر سازی؛ شاید هم به نوعی افسار شبیه باشد که میکشد تو را آنجا که خاطر خواه اوست؛ شاید هم به چوبی میماند که بر بالای سر توست و تو را هدایت میکند… و این زمانی میتواند حقیقت داشته باشد که تو بدون کراوات نه اختیار لباست را داری و نه کلامت را و نه هیچ چیز دیگر را…
لازمه ی تمیز بودن و خوش تیپ بودن، نزاکت داشتن و ادب داشتن… بستن کراوات نیست.
آیا کسی که پوشش، گفتار و رفتارش با کراوات و بدون کراوات، 180 درجه توفیر دارد میتوان انسان نامید؟ یا حکایت همان حیوان دست آموز است که فقط به محرک ها واکنش نشان میدهد!
بسیار افرادی هستند که با وجود بستن کراوات، هم کثیف هستند و هم بی نزاکت و بسیار افرادی را میتوان یافت که بدون بستن کراوات هم تمیز هستند و هم با نزاکت…
اینکه کسی آنچه که هست و آنچه که می اندیشد و پیامد آن را، به وجود و عدم وجود کراوات گره بزند، جای علامت سؤال داد و تعجب!؟ شخصیت یک انسان واقعی را نمیتوان به کراوات گره زد و یا اینکه گره یک کراوات بر گردن تو، برای تو شخصیت نمیاورد…شاید موقتاً از تو آنچه که نیستی را نمایش دهد و یا تو را مجبور به رعایت کردن اصولی بکند… ولی روزی که بدون کراوات شدی، آنزمان آنچه که در حقیقت هستی بروز خواهی داد!
《تو به چه دل خوش کردهای دوست اطلاعاتی من؟!》
1⃣ دوست اطلاعاتی من!
رتبهی سلامت نظام اداری و مالی سرزمین من و تو، فاجعهبار و شرمآور و در ردهی کشورهایی همچون “کامرون” و “نپال” است. “حب ذات” با ترفندی فریب و تسکینت میدهد و متقاعدت میسازد که اگر تو نبودی، اوضاع بدتر از این هم میتوانست باشد، و تو عمرت را به عبث سپری نکردهای؛ و میگویدت: 《اگر “تو”ی اطلاعاتی نبودی، محتمل بود اکنون کشور تو همتراز پایانیترینهای این لیست و در ردیف کشورهایی همچون “سومالی” و “گینهی بیسائو” باشد، و تو مانع آن شدی؛ پس درود بر تو، آفرین، و سپاس!》
اما آیا واقعاً این دستاورد بشدت ناچیز و حداقلی، میتواند تسکینت دهد؟ آیا فراموش کردهای که قرار بود کرهی جنوبی و ژاپنی بشویم برای خودمان؟ آیا فراموش کردهای که قرار بود آرمانشهری بسازیم و نمونه باشیم در آزادی و عدالت و اخلاق و معنویت، و الگو باشیم برای همهی ملتهای جهان؟
“تو به چه دل خوش کردهای دوست اطلاعاتی من؟”
2⃣ در کشور من و تو، مدیران دهها و بعضاً صدها برابر کارگران حقوق و مواجب دارند، و بعضی از آنها صاحب دهها شغلاند. کشورمان سرآمد است در رشوهخواری، اختلاس، ویژهخواری، اخذ حقوقهای نجومی و…
و همچنین در این کشور ثروتمند، دختران دوازده سالهای تن میفروشند، هموطنانی در گور میخوابند، و سرپرستان فقیر خانوادههایی با بیماریهایی نهچندان سخت، میمیرند، و بیکاری و اعتیاد و افسردگی و احساس پوچی و بیهودگی بیداد میکند.
آنوقت تو محافظهکارانه همهی شاهدزدان و اَبَرتبهکاران را رها میکنی و یقهی اویی را میگیری و به زندانش میافکنی که به حمایت از محرومان برخاسته و دردمندانه بر سر نابکاران فریاد کشیده است؟
مپسند که مصداق سخن آن روزنامهنگار آمریکایی باشی که دهها سال پیش گفت: “وظیفهی ماموران امنیتی، اختفای اعمال سرّی دولت نیست؛ اختفای اعمال سرّی مقامات دولتی است!”
تو چه کردهای با خودت؟ بهراستی “تو به چه دل خوش کردهای دوست اطلاعاتی من؟”
3⃣ مدام از نقشهها و دسیسههای اجانب به گوشَت میخوانند؛ اما تو که باهوشی (و اگر نبودی نمیتوانستی اطلاعاتی شوی)، لختی بیندیش که عامل اصلی این حجم گستردهی فساد و تاراج بیتالمال و گسل طبقاتی و… اجنبیها هستند یا همین مقامات وطنی و ساختار معیوب و قرون وسطایی طراحیشده؟ نکند عافیتطلبی بر وجودت چیره شود و مجبورت کند که محافظهکارانه و خطرگریزانه به گفتهی فریبکاران گوش بسپاری و صرفاً بیگانگانی را مقصر بپنداری که هزاران کیلومتر با تو فاصله دارند و نمیتوانند گریبانت گیرند و آسیبت زنند. تو را نمیدانم؛ من اما، اگر توسط برادر و هموطنم مورد ستم واقع شوم و حقم را بخورند، بیشتر دردم میگیرد و میسوزم، تا بیگانگان.
واقعاً “تو به چه دل خوش کردهای دوست اطلاعاتی من؟”
4⃣ آیهی یاس نمیخوانم و وضعیت را سیاهتر از آنچه که هست، نمینُمایانم. معتقدم که مصیبت جهل در رضایت بیدلیل از خود است، و تنها کسی میتواند این چگونگی را بهبود بخشد که بتواند تشخیص دهد اوضاع بههیچوجه خوب نیست. معلوم نیست که حکمرانان ما با کدام سنجه و معیار، اوضاع را سنجیدهاند که اینگونه بیدلیل از خود راضیاند. و آیا تا به این پایه فهم و بیناییشان نقصان پذیرفته است که از عهدهی تشخیص فلاکت متراکمی که بر این ملت تحمیل کردهاند، برنمیآیند؟
تو در راستای بهبود این اوضاع اسفبار، چه کردهای دوست اطلاعاتی من؟
5⃣ “سیزیف” را به مجازاتی سخت و جانکاه محکوم کرده بودند: اینکه هر روز از صبح تا شام صخرهای حجیم را در غایت دشواری و عرقریزان به نزدیکی قلهی کوهی ببرد و بلافاصله آنرا رها کند تا به دامنهی کوه درغلتد. فردایش نیز همچنین؛ روز از نو، روزی از نو. و بر همین منوال برای همیشهی روزگار.
در تحلیل این محکومیتِ شگفت، گفتهاند: “مجازاتی بزرگتر و سختتر از این متصور نیست: اینکه آدمی را به کار عبث و بیهوده و بیثمر بگمارند”.
آیا سیزیفوار احساس بطالت و بیهودگی نمیکنی دوست اطلاعاتی من؟
آیا هر از چند گاهی این فراز از نامهی امام علی به عثمانبنحنیف به ذهنت خطور نمیکند؟ :
《مرا نیافریدهاند که بیفایدهام وا گذارند، یا بیهودهام انگارند، یا گمراهم خواهند و در طریق حیرت سرگردانم پسندند…》
“تو به چه دل خوش کردهای دوست اطلاعاتی من؟”
علی ایرانی – (۱)
درود جناب نوریزاد عزیز،
عکس فوق متعلق است به آقای اکبر تقی زاده همان مأمور پلیس فتا که ستاربهشتی رازیر شکنجه به شهادت رساند.
چنین افراد درنده خوئی که انسانهای پاک و آزادیخواهان رابه بندمیکشند، گوشت واستخوانشان را از هم میدرند ونهایتاًبقتل میرسانند،ماموراجرای فرامین کسانی هستدکه حاضر نیستند ننگ بدنامی شغل شکنجه گری را برخود هموارکنند. وگرچه آبرویی ندارند،امامانند اختاپوس روی پستهاومقامهای بالا وآبرومند مملکتی چنگ انداخته وبه اشغال خود درآورده اند، اماشغل کثیف شکنجه گری را(که درذات هیچ جانوری نمیگنجدکه همنوع خودرابقتل برساند) به این فرومایگان پست واگذارده اند تا اینهاآدم بکشند و خودشان بتوانند حکومت کنند.
این پست فطرتان آدمکش بایدبدانندکه مانند سعید امامی وقتی تاریخ مصرفشان بسرآمد هم به ناموسشان دست درازی میکنند وهم آنهارا سگ کُش ومانند کهنه حیض بدورمی اندازند. یعنی آنقدردر نگاه اربابانشان پست وحقیرو کثیفند که حاضر نیستند با آنان سریک سفره بنشینند وننگ بدنامی رابطه باآنان را بپذیرند. لذا تنهابه دیده یک سگ محافظ گله به آنها مینگرند و بهر نحوی ازآنها دوری میجویند.
این جانیان بالفطره بدانند که روز حساب نزدیک است و در دادگاه خلق آمرانشان مسئولیت اعمالشان را بگردن نمیگیرند،تنهای تنها میمانندبا کوله باری از جرم و جنایت که بگردن آنهاست.
در آنروزدیگرجمله ” مأمور بودم و معذور” از آنها پذیرفتنی نیست.
این رانوشتم تابه آنهایادآوری کنیدکه: تصور کنید روزی را که یکجا شما و اربابانتان را در دادگاه بپای میز محاکمه کشانده اند، بااین تفاوت که آنهارا بجرم وکیل و وزیر و رئیس بودن و شما را به جرم شرم آور شغل شکنجه گری. آیا در آن روز این ننگ و سرافکندی برای خود ،فرزندانتان و خانوادهایتان نیست؟…. پس بگذارید هرگز که در رأس حکومت است خودش هم شکنجه گری کند!
باخودبیندیشید که هرچقدر در ظاهر برای اربابتان عزیز وگرامی باشید از سعید امامی و همسرش به بیت رهبری نزدیکتر نیستید و نخواهید بود. پس برای که و برای چه آدم میکشید؟
آخه شکنجه گری هم شد شغل؟!!.
سلام
روز سیزده آبان از جلوی سفارت امریکا رد می شدم دیدم یه عده دارند فریاد مرگ بر امریکا و زدن مشت محکم بر دهانش داربست نصب می کنند بی مناسبت ندیدم یه خاطره براتون تعریف کنم. سال 63 تو منطقه کردستان و اطراف مریوان داشتیم آماده می شدیم برای عملیات والفجر ۴. ده راس قاطر با۳ نفر نیرو مسٸولیتشان با من بود. شب اول عملیات ما وارد منطقه عملیاتی شدیم و پس از استقرار در محلی امن و دور از تیرس ترکش توپ ها و خمپاره ها منتظر دستور حرکت شدیم. ساعت حدود ۱۲ شب بود که به ما ماموریت دادند با یک بلد راه از گروه شناسایی لشکر مقداری مهمات و آذوقه به یک گردان برسانیم که روی یک تپه جنگلی در محاصره نیروهای عراقی بودند. باتوجه به محاصره نیروها و حساسیت ماموریت قرار شد من از بین نیروهای قدیم و جدید چند نفر را انتخاب کنم و بوسیله چند راس قاطر جنگ دیده ماموریت را انجام دهیم. وقتی همه چیز آماده حرکت شد بلد راه با چراغ قوه نگاهی به نیروها و قاطر ها انداخت و گفت قاطر آخر صف را با خودتون نیارید. من با تعجب گفتم چرا؟ بلد راه که عضو نیروی سپاه بود گفت: این قاطر یه بار این مسیر را رفته و در بین راه سر خورده اگر دوباره از همون مسیر برویم.با توجه به محاصره نیروها مجبوریم از اون مسیر بریم ولی این قاطر محاله دوباره همان مسیر را برود و با این ترتیب امنیت این ماموریت به خطر می افته. من هم بالاجبار قاطر آخری را با یکی دیگه عوض کردم و ماموریت محوله را با موفقیت انجام دادیم.
این خاطره را گفتم تا بدونید یه حیوان تو شب تاریک و تو منطقه جنگی یه مسیر خطرناک را دوبار نمی رفت اما تو جمهوری اسلامی یک عده ۳۹ ساله هر سال بر یک اشتباه احمقانه که هزاران میلیارد دلار به این کشور خسارت زده و رهآوردی جز دشمنی و تحریم و تخریب اقتصاد و فقر و بدبختی نداشته اصرار می ورزند. دردناک این است که اون یک عده تو این کشور همه کاره اند و مردم راگروگان بی تدبیری و حماقت خودشان کرده اند.
از نوزدهم مهرماه 1397 که ماموران حکومتی با لباس شخصی به داخل منزل ما امدند تا الان 25 روز می گذرد و هم چنان از پدرم بی خبرم .حال و اوضاع روحی خواهر کوچکترم مناسب نیست و از دوری پدرم به شدت رنج میبرد.پدرم بی گناه و فقط به جرم نوشتن حقایق و تلخی های جامعه دستگیر شد ولی این را یک دختر 10 ساله درک نمیکند.خواهرم فکر می کند که به گفته ماموران پدرم تا الان باید کشته شده باشد انها علاوه بر پدرم که ربودند ارامش زندگی را از من ,خواهرم و برادرم هم ربودند حتی ازادی را از پدرم هم ربودند.در عجبم که قدرت یک قلم چقدر می تواند باشد که یک حکومت را به لرزه در اورد!!شاید هم این قدرت ازادی باشد ازادی ای که همه ما با اینکه درون زندان نیستیم از ان بی بهره ایم .حتی من را از نوشتن می ترسانند,اطرافیان هم میترسند که به سرنوشت پدرم دچار شوم,از شما چه پنهان خودم هم میترسم ….اما چاره چیست؟؟چاره ای جز این ندارم که اگر داشتم و دستم به جایی بند بود به جای نوشتن برای پدرم و تمامی زندانیان سیاسی حتما اقدامی برای ازادی همه انها می کردم که جای معلم و قلم بان و ازادی خواه در زندان و دیوانه خانه نیست!کوچکتر که بودم فکر میکردم تمامی انسانهای بد و خطا کار در زندان هستند ولی اکنون فهمیدم در اینجا خیلی از قوانین و افکار کودکان نقض میشود و خیلی از انسانهای با شرف در زندان و خیلی از بی شرف ها در بیرون از زندان پرسه می زنند.تا کی می توانند امثال پدرم را به جرم نوشتن از ازادی و حقایق زندگی هامان به زندان بیندازند و بکشند نمی دانم اما این را خوب میدانم که نسل من هرگز شما را نمیبخشد شمایی که در برابر این همه ظلم فقط سکوت میکنید که مبادا اتفاقی برایتان بیفتد و از ازادی نداشته تان بی بهره شوید!!!از قدرت خودتان بی خبرید اگر من از ازادی بنویسم اگر تو ازادی سخن بگویی اگر همه ما با هم از حقایق جامعه مان بگوییم بالاخره صدامان به جایی میرسد و در گلو خفه نمیشود.من نمیخواهم مثل دهه پنجاه زندگی کنم.من و امثال من نمیخواهد بترسد از خیلی چیزهایی که حق اوست.من از زندگی کردن حتی میترسم,از حرف زدن هم میترسم حتی امنیت هم ندارم و از جان پدرم هم میترسم.از اینده خواهر و برادرم هم میترسم و مسئول تمام اینها شما هستید که سکوت میکنید,سکوت میکنید و سکوت.
استاد گرامی با درود چند روز قبل به یکی از روستای … رفته بودم که پیرمردی حدودا 100ساله بهش دیوانه میگفتند !!!
اهالي روستا اوايل جمهوري اسلامي ازش سوال ميكنن كه شما شخص خميني و روحانيت را چه جور مي بينيد ؟ پاسخش در يك جمله بود كه نوعي عملكرد چهار دهه حكومت پر برکت اسلامی بود
ايشان گفته : محمدرضا شاه لباسي بر تن ميكرد كه دو انگشت خود به زور درون جيب هاش ميرفت ، خميني و جامعه روحانيت لباسي بر تن ميكنند كه جيب هاش از لگن تا قوزك پاشون هست
اين افراد با وجود اين جيب ها چيزي عايد ملت نمي كنند
حال فکر میکنید که این پیرمرد دیوانه است یا بقیه مردم که به او دیوانه میگویند .
استادگرامی با درود دوستی برایم این مطلب را فرستاده و نوشته بود واقعی است . اگر که بنظر بعضی از دوستان هم غیر واقعی است ولی پند خوبی است
هویدا در زمان نخست وزیری نزد محمد رضاشاه رفت و گفت: قربان در طرح تغذیه رایگان مدارس آماری که مدیران مدارس از تعداد دانش آموزان ارائه کرده اند بالاتر از تعداد واقعی دانش آموزان است اجازه دهید یک سرشماری کلی از تعداد دانش آموزان مدارس انجام شود شاهنشاه موضوع صحبت را عوض کرد و هویدا را مرخص نمود
چندی بعد در دیداری دیگر با شاهنشاه دومرتبه موضوع را مطرح نمود اینبار هم شاهنشاه موضوع صحبت را عوض کرد و هویدا را مرخص نمود
هویدا در دیدار بعدی با شاهنشاه موضوع را مطرح کرد و خاطرنشان کرد چرا هر موقع موضوع آمارگیری دانش آموزان را مطرح میکنم شما موضوع بحث را عوض میکنید؟
شاهنشاه در پاسخ به نخست وزیر گفتند: من میدانم شما میخواهید برای جلوگیری از حیف و میل بودجه، آمار دقیق دانش آموزان را حساب کنید و به تعداد آنها تغذیه توزیع کنید ولی اگر اینکار صورت بگیرد مدیران مدارس برای زیاده خواهیِ سهم خودشان هر روز تعدادی از دانش آموزان را از خوردن تغذیه محروم میکنند دانش آموزان خردسال چیزی از زیاده خواهی و طمع کاری نمیدانند و این باعث ایجاد عقده و حقارت در نسل آینده خواهد شد
ما نمیتوانم اخلاق زشت مدیران مدارس را عوض کنیم ولی میتوانیم نسل بعدی را درست تربیت کنیم جناب نخست وزیر اجازه دهید نسل آینده را درست تربیت کنیم این مسائل حل خواهد شد…
هویدا اذعان داشت که بار دیگر به عظمت و بزرگی روح شاهنشاه، در تعالی نسل آینده کشور پی بردم … و این همان نسلی شد که در دفاع از سرزمینمان در دوران جنگ آنچنان ایثارگری و جانفشانی کردند…..
امروز چه نسلی برای آینده سرزمینمان تربیت کردیم؟!؟
امان از دست شما شاهپرست ها ! چه کسی آنوقت این ماجرا را تعریف کرده ؟ خود شاه ؟ نه نمیشود , خود هویدا ؟ نه نمیتواند او هم باشد , چه کسی پس ؟ در کدام کتاب این آمده ایراندوست من ؟آیا این هم افسانه ای نظیر افسانه های ساخته شده در باره ” اولیاء الله ” نیست ؟ ما ایرانی ها وقتی می بینیم واقعیت خلاف ان چیزیست که ما دوست داریم باشد , فورا افسانه میسازم به جای چاره یابی و در فضای آ ن افسانه زندگی میکنیم . ادبیات ما , دعا های ما به ” درگاه الهی ” و ….. همه پرهستند از همین فرار از واقعیت سخت تلخ . ” دید موسی یک شبانی را به راه …. ” . امیدوارم که نوری که قرار بود به قبر خمینی بباره و نبارید به قبر شاه بباره شما هم از شا یعه پراکنی دست بردارید دوست من چون کمکی به بهبود حال و روز آن شاگردان سابق مدارس آنزمان نمیکند .
باشناس گرامی با درود من در اول هم نوشتم که اگر واقعی هم نباشد پند خوبی است ولی بعد از یادداشت شما ، من از نویسنده سوال شما را پرسیدم که در جواب گفت ” منشی هویدا که هنوز هم در قید حیات است را گفته ” . شاه هم نیازی به دعای من و شما ندارد و لیاقتتان همین رهبر فرزانه است که باید بهش سواری بدهید و دستمال کشش باشید تا لقمه ای نان و … را به سویتان پرت کند .در حالی که این اگهی نشان میدهد که تور به امریکا و اروپا کمتر از یک دلار فعلی (باورت نمیشود مساوی با 1دلار جمهوری پر پرکت اسلامی) بوده . باور نداری از شزیعتمداری … بخواه تا روزنامه کیهان قبل از انقلاب را در اختیارت بگذارد ولی مواظب باش چشمانت از حدقه بخاطر رفاه انزمان در نیفتتد . من شاه دوست نیستم ولی ازادی و رفاه را دوست دارم . ان موقع همه نوع ازادی بود بجز ازادی خیانت به کشور ، شاه ومردم .( شامل کمونیست ها و مجاهدین و چریکهای فدائی و اسلامیون که خیانتکار و وطن فروش بودند میشد) /.
ین گفتگو ( جعلی ) که در دفتر هویدا نمی تواند انجام شده باشد چون هویدا ” شرفیاب ” میشد به حضورشاه نه شاه به حضور هویدا . منشی هویدا آنوقت آن جا چه میکرده مرد نادان ؟ ما اگر مثل تو ببو بودیم که حالا هنوز سایه شاه بالا سرمان بود که پدر من . در ثانی شما با منشی هویدا که حالا باید بالای هشتاد سال داشته باشد چطور تماس گرفتی ؟ میشود شماره تلفن ایشان را به ما هم بدهید ؟ چرا دروغ میگویید ای ورشکستگان قابل ترحم ؟ آ ن تور اروپا با آن قیمت را چه کسانی میتوانستند بروند آ ن زمان ؟ حقوق یک کارمند معمولی در آن زمان حدود دو هزار تومان بود که بیش از نصفش را باید کرایه خانه میداد . اگر آ ن کارمند ماهی سیصد تومان هم میتوانست پس انداز کند باید سال ها پس انداز میکرد برای چنین مسافرتی اگر تازه قیمت ها ثابت میماندند و کرایه خانه اش بالاتر نمیرفت و غیره . شما بهتر نیست دست از دروغ پراکنی بردارید دوست من ؟ ما آنزمان را دیده ایم و خوب به یاد داریم چه بود . کار شما پاک کردن نجاست حکومت قبلی با نجاست حکومت فعلیست و این یعنی پاک کردن گه با /// !
دوست ناشناس دانا جواب شما خاموشی است . نفرین بر دروغگو که دشمن خداست.شما که راست میگویی!!
من از سوی ایراندوست به شما نادان خود فروش بگویم که قبل از ان قلاب مثل حالا نبود که پشت درهای بسته مشغول طرح چکونه مردم را سرکوب کنند که رهبر خوشش بیاید نبود وبرای رفاه مردم برنامه ریزی میکردند و منشی دفتر هم گوشش کر نبوده وهویدا هم کسی را داشته که برایش درد دل کندکه او بشنود.
درضمن کجا گفته که همه میتوانستن به این تور بروند ؟ فقط مقایسه کرده .
ای نابخرد ، تا دیر نشده به خردت مراجعه کن و به اغوش گرم مردم برگردد
ناشناس میشه قسم بخوری که تا بحال در خمره نرفتی (همانی که طلبه ها باید بروند )ویا قران خواندن را پیش طوسی یاد نگرفتی .چه رویی داری !! بدتر از سید و شاید هم خود سیدی؟
ناشناس
11:57 ق.ظ / نوامبر 1, 2018
مش قاسم ترا به جان والدین محترمت که ترا برای این سایت دست و پا کردند کمی محض رضای خدا بس کن و بگذار ما هم مدتی اعصابمان راحت باشد , ما دیگر خسته شده ایم از این حرفهای سست تو !
…………………………………………………………………………………………………………………………..
درود بر مش قاسم امیدوارم از مزخرفات این ناشناس بیشعور ناراحت نشوی و به کارت ادامه بدهی. برای قدردانی از زحمات شما من دو خط شعر تقدیمتان میکنم
مش قاسم ان هنرمند
یک انسان سخنمند
دشمن زیاد دارد
زیرا که عالم است او
ای ناشناس زبون
توی /// بمون
توهین به مشتی قاسم
توهین به جمله ماست
کاشکی بگیری حناق
یا مبتلا به زناق
مش قاسم بنویس که خوب هدف می گیری!درود بر تو ! باید از اراذل و اوبش خواب و زندگی را گرفت.دوستان هر روز حتما کامنتی بگذارید!
آفرین مزدک، خودت هم به مش قاسم کمک کن تا زودتر با سوادها و با شعورها سایت رو ترک کنن، بزودی نام جفتتون در کتاب رکوردهای گ… نس به عنوان/// ترین افراد ثبت میشود.
نگی نگفتن.
جسی خودتی.اینقدر رنگ رو تابلو عوض میکنی که هر کی فهمش اندازه خودت باشه میفهمه کار خودته.برو یه کار آبرودار واسه خودت پیدا کن.اصلا مش قاسم مگه کسیه که تو داری اینجوری دورش رنگ عوض میکنی فکر میکنی هنر میکنی.یه خورده بزرگ فکر کن جسی!!!بزرگ!!!
درود بر مرد خستگی ناپذیر، مش قاسم دلیر
تقدیم به مش قاسم
مش قاسم حمایتت میکنیم
به بخت خوش هدایتت میکنیم
ناشناس حیا کن
مش قاسمو رها کن.
عرض ادب و احترام
احسنت بر اکثر مردم ایران که رهبری به فلاکت کشیدن ایران را 40 ساله (پس تغییر استبداد چکمه به استبداد نعلین) با سپردن نمایندگی خود به رژیم ولایت مطلقه فقیه به ریاست اقای روح الله موسوی (خمینی) و سپس به اقای علی خامنه ای دادند.
در روز 13 ابان امسال هم – مانند 38 ساله گذشته – دیکتاتوری نعلین بخشی از جماعت ایرانی را به خیابانها اورد تا به نمایندگی از اکثر مردم کوروش بنیاد و قهرمان در خیال پرور و در عالم هپروت و عاشق جهل و خرافات دینی و مذهبی را در جریان سرعت سقوط ایران بگذارد و بدانها ثابت کند که در به ذلت کشیدن ایران و دل دشمن شاد کردن ثابت قدم است.
غرب یا امریکا یا روس یا چین یا اسکندر یا قوم مغول و تاتاریا هر کشور دیگری، اگر کره زمین را خرج میکرد نمیتوانست بدین راحتی و رایگان مانند ما اکثریت مردم جهل و خرافات دینی و مذهبی زده ایرانی ، ایران را چنین به لجنزار تبدیل کند.
ایرانی بشین و دلخوش کن به کوروش و رستم و حافظ و رازی و ابن سینا و و و و در اخر هم دین اسلام و مذهب شیعه و راه رفتن در بیابانها با پای پیاده برای رفتن به دیدن بخش گود شده و پر از خاک شده ی در 1400 سال پیش ، تا بدین نحو بلکه خیال و رویای که جهل و خرافات دینی و مذهبی در فرهنگ و مغز تو تپانده است ، کمی تو را بیشتر به عالم هپروت ببرد. واقعه هنر نزد ایرانیان است و بس!!؟؟
در همین زمان که توی اکثریت ایرانی در 1400 سال پیش تازیان بادیه نشین زندگی میکنی ، انسانهای دیگر در کشورهایی که لذت مرگ برانها گفتن از زبان تو انها را از لحاظ سیاسی و اقتصادی کیفور میکند، در حال سرعت دادن روز افزون به بهتر زندگی کردن در دوران حیاط خود و جامعه شان می باشند.
به امید روزی که فرهنگ جهل و خرافات دینی و مذهبی که جزو بدترین و خطرناکترین ویروسها و میکربیها برای به نابودی کشیدن بشریت و انسانیت است از مغز تک تک ما ایرانیها رخت بر فکند و جای خود را به فرهنگ عقل و خرد بدهد
مهدی از تهران
درود باه آقای نوریزاد،
آقای نوریزاد، حتما آقای /kevin /spacey را میشناسید، این آقا که معروف باه طوسی هالیوود هست، البته طوسی خودمون خیلی باحال تره، ایشون فقط با بازیگرای بالای۲۰ سال مشغول بود، ولی آقای طوسی ما باه بچه آخوند ۱۳-۱۴ ساله هم رحم نمیکرد.
این اقای kevin spacey قبل از افشا شدن فیلمی بازیکرده بود ک شانس بدشون قبل از اینکه بیاد تو سینماها قضیه ایشون لو رفت و تصمیم گرفتند که این فیلمو بعدن که ابا از آسیاب افتاد نمایش بدند، مدتی گذشت، و مساله فراموش نشد، آقای تهیه کننده که میلینها دلار هزینه کرده بود، تصمیم گرفت که هر طوری شده این فیلمو بیاره تو سینمها و حد آقل مقداری از هزینه چند میلیون دلارشو جبران کنه. فیلم بالاخره باه تبلیغات اومد توی سینمها، آقای نوریزد میدونید فیلم چقدر فروش کرد، بوا نمیکنید، فیلم فقط حدود ۲۰ دلار فروش کرد، یعنی فقط ۲ نفر رتند و این فیلمو دیدند. باور کردنی نیست. این فرهنگ امریکایها و کاندایهاست.
در ایران، ۴۰ سال بهزناا، خوااهرا و مادرای ایرانیا توهین میکنند، و باه استادیومها راهشون نمیدند تا مردا تحریک نشند، حالا قراره پرسپولیس با تیمی از ژاپن مسابقه بده، در خبرا دیدم که بیش از ۱/۵ میلیون میخوان برند و این مسابقه رو ببینند. آیا این ملت لیاقت بهروزی رو داره؟ خانومم میگفت که من(ایشون) هیچوقت این ملت را به خاطر اینکارشون نخواهند بخشید.
———-
دوست گرامی
بد نمی شود اگر که بعد از تایپ نوشته ی خود، یک بار و تنها یک بار، مرورش کنیدو غلط های تایپی اش را اصلاح کنید.
به خوانندگان نوشته هایتان رحم کنید. (شوخی)
سپاس
.
آقای نوریزاد،
باور کنید که ده بار مرور کردم، من از بهنویس برای تایپ فارسی استفاده میکنم که خیلی سخت هست، تایپ فارسی خوب بلد نیستم. خیلی سعی کردم که درست بنویسم نشد. اگر کسی سایت بهتر و راحتی بلد هست بهم بگند ممنون میشم.
حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده بچه بازاری: آمریکا رویکردش را تغییر دهد تا گفتوگو را مدنظر قرار دهیم.
مش قاسم: اولا، داره از ادبیات حاج مموتی استفاده میکنه، خدا در و تخته رو به هم جور میکنه، اونکه رئیس/* جمهور/* بشه اینم وزوزیر/* خارجکی میشه. دوما، مثال یکی رو به ده راه نمیدادن سراغ خونه کدخدا رو میگرفت واسه یه همچین چیزایی گفته شده. این بچه بازاری خیال میکنه مثل بازار هرکی پر رو تر و دهانش گشادتر و حلقومش عمیقتر و سر و صداش بیشتر باشه جنس بیشتر میفروشه. ولکن حاجی! پشت سرت رو نیگاه نکردی که ببینی حجره خالیه. حاج آقات هرچی بود و نبود ۴۰ سال خرج اعطینا کرده. حجره خالیه. هیچی توی این دکه نیست که نیست الا یه مشت جنس دست چندم و کاسه و کوزه شکسته و صد البته یه خمره رنگرزی گنده. ۴۰ سال آزگار شیره این مملکت رو کشیدن تا کار به اینجا رسیده. ای نادان، تو خیال میکنی مملکتی که اقتصاد ۲۵ تریلیون دلاری داره از هارت و پورت یکی مثل تو که اقتصاد کشورش به نیم تریلیون نمیرسه میترسه؟ از یه مملکتی که همه امید دفاعیشو گذاشته روی چن تا موشک میترسه؟ اگه موشکهای تو برد ۳۰۰۰ کیلومتری دارن، موشک اونا برد ۳۰،۰۰۰ کیلومتری داره به تعداد صدها برابر تو. دور دنیا هم نباید بگرده واسه پیدا کردن قطعه قاچاقی که موشک سر هم کنه. نادانی و حاجی، نادان!
/*: ک
/*: ک
این موشک ۳۰۰۰۰ کیلومتری را //////////////////////////در آوردی ؟ کجا همچین موشکی تولید شده تا به حال ؟
به این میگن ملا نقطه ای . ولکن، برد موشکی از واشنگتن شلیک شه به خیابان پاستور بردش چن کیلومتره؟ تو در بیار. این سرداراکان حراف شکستخورده که بزرگترین افتخارشون زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایرانه موشکی دارن که از پاستور برسه به وسط واشنگتن؟
میبخشید مش قاسم عزیز دخالت میکنم ولی خیلی سه کردی برادر . طرف راست میگه , به جای موشک با برد ۳۰۰۰۰ کیلومتر ناو های جنگی ساخته اند که بارشان موشک های با برد به مراتب کمتر هست . به جای اینکه از واشنگتن موشک پرتاب کنندمثلا از دریای هند پرتاب میکنند موشک های با برد کوتاهتر که هم دقیق تر به هدف اصابت میکنند و هم هزینه کمتری برای تولید ان هاست . با همین شیوه بود که سوریه را همین چند ماه قبل کوبیدند . روی این ناو ها البته موشک های با کلاهک اتمی هم هست شما نگران نباشید . شما دوست عزیز من اگر چند تا دیگر از این سه ها بکنی دیگر برای ما هم سخت میشه که برایت شعر بگوئیم , به همان حرفهای سابقت ادامه بده و جواب کسی را هم نده .
درود به آقای نوریزاد،
آقای نوریزاد، حتما آقای /kevin /spacey را میشناسید، این آقا که معروف به طوسی هالیوود هست، البته طوسی خودمون خیلی باحال تره، ایشون فقط با بازیگرای بالای۲۰ سال مشغول بود، ولی آقای طوسی ما باه بچه آخوند ۱۳-۱۴ سالهم رم نمیکرد.
این اقای kevin spacey قبل از افشا شدن فیلمی بازیکرده بود ک شانس بدشون قبل از اینکه بیاد تو سینماها قضیه ایشون لو رفت و تصمیم گرفتند که این فیلمو بعدن که ابا از آسیاب افتاد نمایش بدند، مدتی گذشت، و مساله فراموش نشد، آقای تهیه کننده که میلینها دلار هزینه کرده بود، تصمیم گرفت که هر طوری شده این فیلمو بیاره تو سینمها و حد آقل مقداری از هزینه چند میلیون دلارشو جبران کنه. فیلم بالاخره با تبلیغات اومد توی سینمها، آقای نوریزد میدونید فیلم چقدر فروش کرد، ، فیلم فقط حدود ۲۰ دلار فروش کرد، یعنی فقط ۲ نفر رتند و این فیلمو دیدند. باور کردنی نیست. این فرهنگ امریکایها و کاندایهاست.
در ایران، ۴۰ سال به زنا، خواهرا و مادرای ایرانیا توهین میکنند، و به استادیومها راهشون نمیدند تا مردا تحریک نشند، حالا قراره پرسپولیس با تیمی از ژاپن مسابقه بده، در خبرا دیدم که بیش از ۱/۵ میلیون میخاند برند و این مسابقه رو ببینند. آیا این ملت لیاقت بهروزی رو داره؟ خانومم میگفت که من(ایشون) هیچوقت این ملت را به خاطر اینکارشون نخواهند بخشید.
نمایشنامه یک پرده ای
می فهمم دخترم , می فهمم !
نوری زاد : بابا من خودم فیلمسازم , کارگردانم , نمایشنامه نویسم , بازیگرم تو میخای به من یاد بدی ؟ برو از اون زاویه بگیر وقتی من میرم طرف خانه , سر دور بین را هم کمی پایین بگیر و کمتر هم دستت بلرزه تا من بزرگتر به نظر بیام و با ثبات !
به طرف خانه ای با دیوار خشتی میروند هر دو . مرد همراه که دوربین را در دست دارد از دوستانش است . میروند تا از خانه و زندگی بی پناهی اسیر در دست سید علی گزارش تهیه کنند تا به قول خودش کمکی بشود در آزادی بینوای در بند .
نوریزاد رو به دور بین : میبینید همه چیز درب و داغون , در و نگاه کنید ! دیوارو نگاه کنید ! اینم مثلا توالت شان است…….
رو به دوربین چی : بیا نزدیکتر از داخل توالت هم فیلم بگیر !
دوربین چی : من رو معاف کنید لطفا !
نوریزاد : خیلی خب دوربین را بدهید به من !
دوربین چی دوربین را میدهد . نوریزاد از داخل توالت فیلم میگیرد و به طرف اتاق محقری در گوشه حیاط میرود
دوربین چی : آقای نوریزاد من دیگر داخل نمیام اینجا خوبیت ندارد میدونید که !
نوریزاد : اشکالی نداره شما این جا باش , جایی نری ها که مردم حرف در میارن !
(داخل خانه نوریزاد و همسر رحیمی که در گوشه ای خودش را در چادر پیچیده و نگران که نوریزاد چه میخواهد آنجا
نوریزاد دوربین به دست همینطور که با خانم رحیمی صحبت میکند از او هم فیلم میگیرد ( با اجازه از او یا بی اجازه از او خدا میداند و خودش و زن رحیمی , ما که چیزی نمیدانیم ) و همسر رحیمی هم بیشتر و بیشتر در چادرش خود را پنهان میکند )
نوریزاد : شما همسرتان آقای رحیمی کجا هستند حالا ؟
همسر رحیمی : زندانه , چهار سال بش دادن , یک سالش رو کشیده , سه سال دیگه داره
نوریزاد : چکار کرده بود شوهر شما ؟
همسر رحیمی : هیچ والا ! نوشت دزدی خوب نیست , دزدا اومدند بردندش زندان !
نوریزاد رو به دوربین : این رحیمی دو سال هم در جبهه جنگید و حالا بردندش زندان به خاطر چند خط نوشته .
(گشتی در اتاق محقری که در آنست میزند و از گوشه کنار ها فیلم برداری میکند )
همسر رحیمی : آقای نوریزاد ترا خدا از اون گوشه که خیلی خرابه فیلم نگیرید آخه ما آ برو داریم پیش در و همسایه !
نوریزاد : می فهمم دخترم , می فهمم !
همسر رحیمی : آخه آقای نوریزاد این جا که شهر نیست که ! ما هم صورتمان رو با سیلی سرخ نگه می داریم و آبروداری میکنیم , والا من حتی اقوام خوم رو هم دعوت نمی کنم خانه تا بیچارگی ما را نبینند , آنوقت شما ….
نوریزاد در همان حال فیلمبرداری : می فهمم دخترم , می فهمم !
همسر رحیمی : نه , نه , ترا خدا از اون جا دیگه فیلم نگیرید , نداشتیم گلیم بهتری بخریم , انشاالله رحیمی که برگشت , چشم گلیم بهتری تهیه میکنیم , نگیرید دیگه آقای نوریزاد …
نوریزاد : میفهمم دخترم , میفهمم !
نوریزاد به خودش : اوه سقفو ببین , داشتم از دست میدادمش ها , اوراق تر از همه جا سقفشه ! لابد برای این که موش ها پایین نیفتند چادر رو زدید زیز سقف ؟
همسر رحیمی : بله ولی ترا به خدا انو دیگه فیلم نگیرید آخه ما آ برو داریم پیش مردم , چرا از اون قسمت که سالمه فیلم نمیگیرید ؟
نوریزاد : اون طرف مشتری کمتر داره دخترم , فایده ای نداره فیلم حرومش کنم . حالا از کجا مخارج زندگیتان را تامین میکنید دخترم ؟
همسر رحیمی : آقامون رفته افغانستان کارگری و برا مون پول میفرسته…..
نوریزاد روبه دور بین : میبینید ؟ بیچاره آبرو داری میکنه به خیال خودش , ما که خوب میدونیم که شوهرش زندانه …..
همسر رحیمی : نگید ترا به خدا , ما آ برو داریم پیش مردم …
نوریزاد : میفهمم دخترم , میفهمم ..
تلگراف فوری از خاله جون به مزی جون
ای خاله به قربونت , ای خاله فدای شکل ماهت بشه , میدونی که من عاشق نوشته های توام , همه را هم در هارد دیسکم دوبله ذخیره کرده ام . مزی جون در همین پست تو از نظر یکی که منکر همه چیز شده و میگه که محمد اصلا وجود نداشته و اسلام اصلا وجود نداشته این طور که آخوند ها میگن طرفداری کرده ای . من اینو نمی فهمم مزی جون آخه تو تا همین دیروز به ما یاد داده بودی که محمد بچه باز بود و با عایشه نه ساله خوابید و گفتی که او پس از کشتن مردای یه قبیله یهودی همان شب با زن یکی از آن ها خوابید و هزار چیز دیگه که من همه را حفظ کردم و به در و همسایه هم گفتم , حالا من با چه رویی دوباره برم پیش اونا و این حرفای جدید تورو بگم ؟ ای کاش خدا روی تورو به من هم میداد مزی جون . مواظب خودت باش خاله فدات شه .
جسی!!!!!
خداییش سیمات چسبیده قاطی کردیا؟!!!قدیما یه رنگ عوض می کردی دو سه روزی طول می کشید که رنگ بعدی بیاد.ایندفعه ماشالله گنجی و وطندوست و خودتو و ناشناس و…./// کشیدی همه رو با هم خالی کردی تو این پست!!!!یه چندوقتی روت کار کردم بهتر شده بودی ولت کردم از قبلتم بدتر شدی؟!!!!!!
سلام و درود
آقای نوریزاد با توجه به اینکه خطاب به ناشناس معترض به مش قاسم نوشته ای :
« درود دوست گرامی
کاش بجای فحش دادن به مش قاسم، یکی از نوشته های وی را واشکافی و نقد می فرمودید….. »
شما در غُرغُرها و مهملات مش قاسم مجنون، فحاش، مهمل باف، بی ادب، نادان که تنها هنرش توهین و زشت گویی است نقد هم میبینید ؟ این نقدینه ها را به پای هر بته خار مقاوم در چهار اقلیمی بریزی بدتر از بمبهای شیمیایی امریکا و عراق آنها را میخشکاند و استعداد رویش و پتانسیل باروری را از زمین شوربخت میگیرد و به شوره زار تبدیلش میکند . میشود شما یکی از آنها نقد کنید تا ما هم یاد بگیریم چطور میشود از دل این چاه انباشته از نجاست و انبار سرشار ازحماقت و پارازیتهای پر از جهالت و خوشه های خرمن خریت، میشود نقد استخراج کرد ؟
لطفاً اگر ممکنست بفرمایید نقد یعنی چه؟ تا ابتدا ببینیم بر سر معنا و تعریف نقد توافق داریم یا نه؟ و آیا همه نقد را به یک معنا میگیریم ؟ تا لااقل این معما گشوده شود که شما در انبان گنجینه و نقدینه( گندینه و نفرتینه) مش قاسم چه چیزی دیده ای که چشمانت را خیره کرده است؟ و ما از آن دَرّهای مکنون غافل بوده ایم ؟
شفیعی:(شما در غُرغُرها و مهملات مش قاسم مجنون، فحاش، مهمل باف، بی ادب، نادان که تنها هنرش توهین و زشت گویی است نقد هم میبینید ؟ این نقدینه ها را به پای هر بته خار مقاوم در چهار اقلیمی بریزی بدتر از بمبهای شیمیایی امریکا و عراق آنها را میخشکاند و استعداد رویش و پتانسیل باروری را از زمین شوربخت میگیرد و به شوره زار تبدیلش میکند ….)
شفیعی جان می شه بگی فحاش با این شیرین زبونی که راه انداختی یعنی چی؟!!!اخداییش یاد فرزند اولاد پیغمبر آسید مرتضی افتادم که طفلک با چیزاییکه مینویسه معلوم نیست پس چی رو فحش میدونه که به این و اون میگه مودب باشین؟!!خوی آخه تو که یه بار نوریزاد یه غلطی کرد گفت حزب مودبان نمی دونم به کجات برخورد تا چند پست داشتی فحش حواله این و اون می کردی رو چه به ادب ادب کردن؟!!!عزیزم تو برو همون رقصنده کی کیک و چرخنده فلان کسک رو بنویس در هفتاد بخش!!!(خداییش نسبتش با جنگ مثل قرآن بود که خودش ۶۰۰۰تا آیست اندازه پنجاه ملیون خط تفسیر واسش بلغور کردن!!! هشتاد من چرندیات ردیف کرده بودی تازه ادعا داشتی این قسمتی از یه بخش اونه!!)یه روز می زنی به صحرای کربلا میشی منتقد هر چی دینه.فرداش از اون ور بوم میفتی پایین میگی اصلا در صدر اسلام طرفای مغلوب بالاخص از نوع مونث نذر میکردن مجاهدین شوهراشونو به درک بفرستن سرپرستی اینا رو محض رضای خدا قبول کنن مجاهدینم ناز میکردن که نه ما اصلا دنبال زیاد کردن خرجمون نیستیم و همین چهار سر نون خور واسمون کافیه!! یه روز دیگه اونوری میشی میفتی به جون آیت الله ها فرداش دستمال بر میداری از خجالت آسیدمرتضی درمیای یه وقت آب روغن قاطی نکنه بره پیش رفیقاش تو پنیر فتا!!!بابا جون بی خیال.عجب گیری افتادیما!! هرچی گنده لات و خل و چل محل بوده حالا تو این سایت شده جسی و شفیعی و آسید مرتضی و چه می دونم یه مشنگ دیگه به نام جاوید سپاه مریدلشکر جان نثار عظما یه همچین چیزی واسه ما حزب مودبان رو تو این سایت پیش پیشکی راه انداختن.آدم یاد این فیلم خارجکیا میفته چندتا موجود عجیب الخلقه باهم یه گروه رو تشکیل میدن میفتن به جون مردم بدبخت بیننده بیچاره هم باید قبول کنه که اینا شخصیت مثبت دارن!!اینجام یه جماعتی ناقص الخلقه ای جمع شدن به هم هم نون قرض میدن مام باید بپذیریم حرف ندارن چون خودشون اسنجوری فکر میکنن.مثلا تو فیلم ما تو این سایت هنر جسی اینه که رنگ به رنگ بشه چاک دهن رو واکنه فحش رو بکشه به این و اون خودشم عقل کل بدونه به هیچکیم بابت چرندیاتی که میگه پاسخگو نباشه!!آسید مرتضی معروف به شیخ الاشراق فی الزمان الحاضر هشتاد پست پشت سرهم و بی وقفه مزخرف بگه اسم خودشو فیلسوف بذاره(من نمی دونم کی وقت میکنه یه خورده استراحت کنه)!!شفیعی هم بندباز حرفه ای باشه هر روز بپره رو یه بند!!!اون بابا وزیر شعارم با نام مخلص لشکر نقش اونی رو داره که تو فیلم خودشم نمی فهمه چی گفت ولی ما باید پای تلویزیون قبول کنیم حتما یه چیزی حالیشه!!
شفیعی جان سرجدت تو همون چلتو بشین مولوی خونی راه بنداز مام واسه اینکه حال کنی زورکی لذت می بریم.بالاخره یه تفریحی واست میشه سرگرمی حداقل آسمون ریسمون راه نمیندازی با مردمم کاری نداری سرت تو کار خودته.تو رو چه به ادب آموزی به این و اون پدرجان!!
سلام و درود
خودت هم فهمیدی چی نوشتی و با چه کسی مخالفی و چه چیزی رو تایید کردی؟ اینطور که پیداست نه رمان به درد مردم میخورد، نه عرفان، نه تفسیر، و نه هیچ اثر فرهنگی دیگری! به باور شما هما نعلت فرستادن و فحاشی و هتاکی و بیمایگی و توهینهای مش قاسم و امثال ذالک به مردم ایران و انقلابیون و مسلمانان و بزرگان اسلام و بشریت ، جای کلیه آثار فرهنگی را میگیرد.نژاد عرب دو چیز بیمانند به بشریت هدیه کرده است، یکی زبان و فرهنگ غنی و دیگری دین اسلام، کسانیکه به میکروب ناسیونالیسم افراطی و نژاد پرستی آلوده شده اند از جهالت با این دو پدیده که جهانگیر شده اند خصومت میورزند و آنها را نفی میکنند بدون آنکه بجای آنها چیزی جهت اثبات و عرضه داشته باشند. شما همان بهتر که سر در آخور مش قاسم و سایر فحاشان و بیمایگان بکنی و از معارفشان لذت ببری و با پسماندهاشان مست شوی تا اینکه یکجا چند نفر را نقد کنی و کل آثار متنوعشان را در چند جمله غیر قابل استفاده بدانی.اگر بهتر از رمان و تفسیر و نمایشنامه و مقالات بنده چیزی داری در معرض دید و داوری اعضا قرار بده و گرنه لطفاً خفه شو!
دیدی شفیعی جان.یه خورده قلقلکتون بدیم اون ادبه به بیرون فواره میزنه.مثل آسید مرتضی.مثل جسی هفت رنگ خودمون.مثل هر کی دیگه که فقط بلده خودشو مودب نشون بده خیالم برش داره خیلی حالیشه.باشه باباجون ما خفه میشیم ولی هر وقت خواستی ادب ادب راه بندازی یادت باشه عمو شفیع اول از خودت شروع کنی.باشه!
آیا تفاوتی است بین روحانی و خامنه ای؟ مسلما در قدرت و پول
زمانی که روحانی و خامنه ای در یک کفه گذارده می شوند باید دید در کفه دیگرچیست وآن ملّت ایرانند.
روحانی و خامنه ای و ولایت فقیه هدفشان حفظ نظام است وبس. اهداف نظام شیعی چیستند؟ علاوه بر نابودی اسراییل ، حکومت جهانی امت شیعه.
آیا در این چهل سال ایران آباد شد؟
ملت ایران در رفاه و اقتصاد خودکفاست؟
صلح و آرامش در منطقه برقرار بوده و است؟
روحانی و خاتمی و خامنه ای و دارودسته اشان دزدان و قاتلانی بیش نیستند که ایران را مورد چپاول قرارداده اند.
اکنون خط و مرزها دقیقا مشخص اند. در مقابل مردم گرسنه و ستم دیده تنها یک قدرت غاصب ملایان ایستاده که برای حفظ اموال دزدی اش دست به هر جنایتی می زند.اکنون تنها دوجبهه وجود دارد ملت ایران در یک صف و صف دیگر ملایان ولایت فقیه با دارودسته اشان از روحانی تا خامنه ای.
مردم ایران حکومت ولایت فقیه و ملایان را نفی می کنند هر کس به این نفی رسیده با عمل باید ثابت کند و به مردم بپیوندد وگرنه در مقابل مردم ایران قرار گرفته است.
خبرگزاری تسنیم: در چند دهه اخیر نمودار ضریب جینی کشور (معرف توزیع ثروت و نابرابری درآمدی و بیانگر اختلاف طبقاتی است)، فراز و فرودهایی داشته و شکاف طبقاتی سالهای قبل از انقلاب تا اندازهای بهبودیافته است….
مش قاسم: …(سه نقطه از مش قاسم)ها ما قبل از منقلاب کارتون خواب داشتیم؟ کارگر بیکار داشتیم؟ کارگر بیکار که نداشتیم هیچ کارگر از هند و پاکستان و بنگلادش و تایلند و فیلیپین وارد میکردیم. ای شیادان، اون زمان یه معلم با حقوق ماهی ۵۰۰ تک تومانی خونه و ماشین میخرید. البته اینقده آش شور بوده و خودش هم حالش بوده که چه جفنگی مینوشته که ادامه داده …. تا اندازهای بهبودیافته است.
جسی!جسی!!جسی!!!!
یه مدت ولت کردم باز شروع کردیا؟!!اگه وطندوست یکی مثل تو باشه باید …به هر چی وطنه.جمع کن این آفتاب پرستیت رو.باید اسمت رو بذارم جسی آفتاب دوست.
اندر اخبار اربعین از عراق: ظاهرا هیچ ضابطهای برای برپایی موکب توسط متولیان امر تعریف نشده و هر کسی به اسم شهر و دیارش جایی رو گرفته و تابلویی بنام امام حسین بالای موکب نصب کرده٬ اما در عوض موکب رو کرده پاتوق دوستان خودش و محل گعدهای نوجوانانه بیربط با مقوله اربعین و خدمات به زائر.
مش قاسم:به این میگن استفاده از اسلحه یکی واسه نابود کردنش.حکومتی چیا میخوان با استفاده از نادانی یه عده قدرتنمایی بکنن، عده ای از جوانان زبل هم از موقعیت استفاده کرده و ری…(سه نقطه از مش قاسم)ن به کل این برنامه و البته میزبان محترم.
/*:ک
میگن یکی از نشانهای آخر الزمان اینه که همه چی برعکس بشه.
اخبار چند ماه پیش: اگه اون پاره کنه ما آتش میزنیم.
اخبار امروز: اون آتیش زد، ما پاره شدیم.
اخوار: کالای هندی جایگزین دلار در معاملات نفتی ایران با هند شد.
ترجمه: نفت بده برنج ببر…..
درود به استاد گرامی شهرام گودرزی! بسیار عالی و با شکوه! اری استاد در فرهنگ ایران زمین برده و بنده بودن نهایت عقب افتاده گی و ذلت است! انسانها آزاد متولد می شوند و باید آزاد زندگی کنند و آزاد بمیرند. استبداد از هر نوعش و زیستن در ذلت و خواری و در زیر تسلط فرهنگ بیگانه و ایران ستیز و زیستن با اشغالگران ایران و انسان و تمدن ستیز در فرهنگ اصیل ایران قابل توجیه نیست. نماد فرهنگ ایران زمین رستم دلاوری بی باک و شکست ناپذیر و انسانی خردمند و با دانش و آزادمنش و راستگو و بری از بدی و زشتی و پستی و پلشتی درست در مقابل فرهنگ منحط و عقب افتاده و مروج جهل و جنون و دزدی و دروغ و آدمکش اسلامی و سیمرغ خدای راستی و درستی و برخیزانده از خاکستر نماد درستی و پاکی و سربلندی و راستی و انسان دوستی و پرورانده و مادر و دوست و یاور انسان(زال) و جوانمردی (لنبک آبکش) و صلح دوست (آهو در داستان بهرام گور) و مدارا طلب و شادی و جشن و ساز و آواز و رامشگری(ایا اینهمه جشن و شادی در فرهنگ ایران زمین خود دلیلی بر رامشگر بودن خدایان مان نیست؟ در ایران هر روز را نامی و هر ماهی را نامی و هر زمان که نام ماه و روز یکی شود مردم جشن می گرفتند و اول هر فصلی نیز جشنی بود و این یعنی 16 بار جشن در سال! شما در هیچ فرهنگی تا این میزان جشن و شادی و شادخواری و خوش زیستن و احترام و ارج گذاری به زندگی و دوری از غم نمی یابید! (رام دخترسیمرغ خدای ایران خدای رامشگری و شادیست!) در مقابل/// خشونت و قدرت طلب و حسود و زن و تمدن و انسان ستیز و کینه جو و بی رحم که هیچ حدی برای انتقام گرفتن و دفع شهوت نمی شناسد و بی زار از شاد بودن و شاد زیستن و خنده و سرزندگی انسانها !خدای ماتم و غم و خودخوری و کینه و نفرت از شادی و زندگی و مروج جهل و دروغ و نفرت و افسرده گی و غم و کشت و کشتار و تجاوز به حقوق و ناموس و مال و زندگی انسانها و عشق به برده گی و بنده گی کشیدن انسانها و نفرت از آزادی و سرافرازی انسان و حسادت به انسان آزاد و به بند کشنده آزادی و سربلندی و سرافرازی انسانها و بدتر از همه ترس از زن این سمبل عشق و مهر و محبت و مادر یعنی افریننده و پرورانده انسان و زندگی! راستی هموطن ما ایرانیان به کدام نفرین گرفتار شده ایم که این چنین با فرهنگی تا این حد سکولار و دمکراتیک(جشن نماد سکولاریته و دمکراتی و برابر طلبی است در جشن همه شادند و همردیف و برابر و مدارا طلب اند) و انسانی و دوستدار زندگی و عشق و شادی و جشن و پایکوبی و مدارا طلبی و در غم انسان و زندگی و محیط زیست بودن و کار و دانش و خردورزی را در صدر دانستن و عشق ورزیدن بزن و دایه و مادر و زندگی دهنده اش دانستن و در جایگاه خدایی قرار دادنش(سیمرغ و رام و بسیاری از خدایان ایران زمین زنند! ) بیگانه گشته ایم و به مزخرفاتی روی اورده ایم که جز نکبت و غم و رنج و برده گی و دزدی و حقارت و زندگی انگلی و غارت دسترنج دیگران و مروج پلیدی و زشتی و ناسپاسی و ستیز با کار و تمدن و زن و انسان و تحقیر زندگی و خدایی که از زشتی غیره قابل دست رس است ؟ /// همچون یهوه از آنچنان قیافه و شکل و شمایلی مخوف و ترسناک برخوردار است که انسان با دیدنش از ترس قالب تهی می کند. بهمین دلیل در اسطورهای اسلامی/سامی همیشه برخورد انسان با الله یا یهوه مصادف با غش کردن و از ترس قالب تهی کردن و یا بیهوش شدن بوده! ولی مشتی ابله بعنوان عارف و صوفی برای /وشاندن زشتی صورت الله با ماورایی کردنش سعی در از دست رس خارج کردنش دارند!این عناصر یا بخوبی از زشتی و بد صورتی /// همچون سیرت زشت و انسان و زن و زندگی ستیزانه اش(رجوع کنید به قرآن و نظرش در مورد زن و انسان و حقوق انسانها و ارزش زندگی و کار و خرد … و صفات الله) با خبرند و یا مشتی ابله و نا آگاهند که چنین ///با بعرش رساندن از دسترس انسانها خارج می کنند و او را در هاله ایی از ابهام قرار می دهند.
این اسلامیچیا از هر رنگی که باشن مهم نیست، همشون ///. تار و پود قرنها افکار نادرست در مغزشون رسوب کرده، به جای استفاده از عقل مقلد (قلاده به گردن) میشن، یه چیزایی به خوردشون دادن و اینا هم فکر نکرده، قلاده به گردن میرن به راهی که میکشنشون.
یه نمونه حاج احمد زیدآبادی ملی-مذهبی (شما بخون نه این و نه اون، اونایی که قاطی کردن). ورداشته مقاله نوشته در مذمت کارهای ناشایستی که در عاشورا و تاسوعا و اربعین از قلاده به گردنها سر میزنه. میگه که ایکاش حاجی نامطهری (ابوی همین وکیل/* مجلس/* فعلی اگه از یه تار مو از زن ببینه کنترولشو از دست میده) زنده بود در مورد اینکارها تذکر میداد.
حاج احمد، اولا که اون نامطهر تءوریسین ولایت مزرعه حیوانات بود، جفنگیات گفتاری-نوشتاریشم هم موجوده، مخلص اون اولی بود که گفت این مراسم با شدت و حدت بیشتر باید انجام شه (اون اولی گفته بود ما هرچی داریم از اوناییه که این کارها رو رواج میدن) . اون نادان اگه زنده بود موضعش یکی از این دوتا بود:۱- یا جزو اخونهایی میشد که ۴۰ ساله دارن این مملکت رو میچاپن و جیبشون رو پر میکنن و از هیچ دزدی و آدمکشی رو گردان نیستن، و ۲- یا جزو گروهی که به آقای نوریزاد میگن میترسم اگه چیزی بگم به اسلام ضربه بخوره.
در هر حال، حاج احمد تو اول برو خودتو از قلاده نجات بده بعد بیا واسه ما موعضه بخون.
/*: ک
ترجمه///: همشون سر تا پا یه کرباسچی هستن.
نظام داعشی شیعی براثر تحریمهاچون گرگی زخمی است، چون زورش به قدرتهای بزرگ نمی رسد فکر می کند با کشتن مردم بر جای می ماند. این نظام چه کسانید؟
تمامی رهبران سپاهی، بسیجی، ولایت فقیه و دستگاه روحانی مجلس و حوزه ها. همه ی اینها درقتل و غارت مردم دست دارند و از روز حساب پس دادن در ترسند.
فیل زمانی که مرگش فرا می رسد به کنجی می رود و بی مخان سرگرم کشتارمی شوند.
بدون محاکمه، بدون وکیل، بدون حکم بازاداشت ، بدون جرم ،بدون حکم قانونی!!دکتر بادکوبه ای به زندان خوانده شد؟اگر این ترور و گروگانگیری ملت نیست، چیست؟
خانم فریبا،
شما از بزرگ شدهای مکتب اسلام در حجرهای قم و مشهد و طرفداران نواب صفوی و کمونیستهای دو آتشه و کارلوس شغال بیش از این انتظار داشتین؟ اتحاد سرخ و سیاه اگه چیزی غیر از این ازش سر بزنه جای تعجب داره.
داشتم مصاجبه جناب رئیس دانا را با جناب فلاحتی گوش میکردم. جناب نوریزاد همین رئیس داناها باعث این بدبختی ها و ادامه آن شده اند. بقولی اینها هم خودشونو بدبخت کردند و هم باعث بدبختی و ادامه آن در ایرانند. شما در نظر بگیرید که گروهی در کشتی ایی نشسته اند و یکی می خواهد این کشتی را سوراخ کرده و باعث نابودی همه بشود. جناب رئیس دانا باور دارند که چون ممکنست مثلا از بین بردن یا به دریا انداختن و یا هر برخوردی با این جناب چون خرابکار انسانست چون به مقام انسانی ایشان ضربه می زند درست نیست! من وقتی میگم حامیان اصلی تروریستهای اسلامی و حرامیان اسلامی چه در ایران و چه در جهان همین چپها هستند بعضی ها ایراد می گیرند. جناب رئیس دانای گرامی مگر اون بدبختها و ندارها و کارگران و …چی دارند بجز رنج و فقر و بیچاره گی شان که از دست بدهند؟ راستی مگر همه این بدبختیها و فقر و رنج و بیچاره گی و نداری و فحشا و اعتیاد و تجاوز و …خروجی 40 سال حکومت مشتی ارازل و اوباش اسلامی نیست؟ چرا شما این موضوع به این ساده گی را بغرنج می کنید و با ناموسی کردن مشکلات و درد و رنج وفقر وفلاکت مردم و برخورد احساسی با آنها بدفاع از حرامیان اسلامی می پردازید؟ شما از یکسری واقعیت های ملموس و طبیعی یعنی اینکه بر اثر فشار اقتصادی بر هر حکومتی در هر جای جهان اگر وارد شود قشر محروم بیشتر ضربه می خورند را الم کرده و بدفاع نا خواسته از مشتی جنایتکار و دزد و قاتل و راهزن ناموس و شرف و حیثیت ایرانی و همان قشر محروم می پردازید! هموطن تمام بدبختیها و رنجها و دردها و حقارتها و گشنه گیها و فقر و فلاکت و فحشا از اسلام و حکومت مشتی دزد و جنایتکار و اراذل و اوباش مسلمان است که همچون بختگی بر ایرانیان آوار شده اند. هموطن ازادی و آزاد زیستن بها دارد بقول داستایوسکی… تفسیر داستایوفسکی از ” آزادی ”
on 18 مرداد 1394.
آزادی براى همهٔ ملّتها، سقف دارد.
سقف آزادی رابطهٔ مستقیم با قامت فکری مردمان دارد.
با همت بلند مردمان، سقف بلند میشود.
در جامعهای که قامت تفکر و همّت مردم کوتاه باشد، سقف آزادى هم به همان نسبت کوتاه میشود.
وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند.
آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند.
بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا، آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند.
آنوقت سقفها هی پایین و پایینتر میآید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میکنند،
تا اینکه تا کمر خم میشوند و دیگر نمیتوانند قد راست کنند.
آزادىِ مردم، نيز میشود یواشکی و زندگىشان میشود جهنم!!
“تئودﻭﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﯾﻮﻓﺴﮑﯽ ”
https://www.youtube.com/watch?v=et2GhXjbciw
https://www.youtube.com/watch?v=2ALQ48KfCic
راستی چپ ها برای چی و با کدام منطق و تحلیل مارکسیستی به خدمت خمینی و///////////// در آمدند؟
مزدک گرامی درود
چپها همانقدر اتوپیایی فکر می کنند که راستها، من نیزشاهد بودهام که چگونه چپها از نظام دفاع کرده اند نه فقط به خاطر شعارهای ضد آمریکا یی حاکمیت ، بلکه به دلیل افکار اتوپیایی که حاکمیت دارد .آنانی که از تاریخ قرن بیستم هیچ نیاموختند، وسیله ای در دست قدرتها خواهند ماند.
روی اینان به جایی که به سمت توده ها باشد بسمت قدرتهاست در حالی که برتوده ها تکیه داده اند.
چپها بجای اینکه حاکمیت داعشی شیعی را مورد مواخذه قرار دهند یعنی عوامل فلاکت ایران را. به عکس العملها می پردازند و این نه بخاطر قشریت آنهاست بلکه بدلیل طرز فکر عقب مانده و بی دانش آنهاست.
امروز ما شاهدیم که مردم کوی و بازار طرز تفکرشان واقعی تر و با آگاهتر از روشنفکران چپ شده است. در حالی که چپها هنوز به قدرت طلبی پرولتاریا نشخوار می زنند یک فرد عادی عقاید ش را زیرسوال برده و تمامی آنچه اعتقاد داشته را حتا رد می کند.
دور افتادن از توده مردم که چپها و راستها دچار آنند ، فقط دلیلش ناآگاهی اشان و دخیل بستن به امامزادگانشان مارکس و لنین ومائو وخمینی…است و هرچند که خود را روشنفکرو یا مومن بدانند.
با این حال چپها و راستها و دیگران وجود دارند و این صفوف در تغییرندو مهم نیز دیدن آنهاست نه نادیدنشان.
کم بشین پای یو تیوب مزدک تو که ذاتا عقل درست و حسابی نداری که , مادر زادی خل و چلی , اینجور چیز ها را هم نگاه میکنی میشوی آنوقت همین مشنگی که هستی . کی چپ در خدمت خمینی در آمد ؟ تو اول این را نشان بده تا بعد برویم سر پاسخ به سئوال ابلهانه ات . باشه ؟
جسی تو این پست واقعا به جون مریضت قسم نگرانت شدم.۷،۶ رنگی رو یه جا عوض کردی!!!دچار عذاب وجدان شدم که چرا یه مدتی ولت کردم.داشت حالت خوب میشدها بدتر از قبلت شدی!!
سلام و درود
بانوی گرامی سرکار خانم زهرا منصوری
باید از نگارش یا انتخاب پست زیر توسط شما سپاس گزار بود. توجه شما و انسانهای هوشیار، با ایمان و باوجدانی که بدرستی، توجه و خدمت به انسانهای نیازمند و درمانده علی الخصوص کودکان بی دفاع و بی پناه را، بر هر زیارت و اعمال مستحبی فردی یا جمعی دیگری ترجیح مینهند، و بجای اندیشیدن به قیامت خود به دنیای دوزخی دردمندان و فقیران و گرسنگان می اندیشند، نشانه رشد معرفت و گرایش به عرفان حقیقی در میان مردم فهیم و شایسته و باشعور ایرانست. ابتدا چند سطر از پست ارزشمند و هشدار دهنده شما را تکرار میکنم تا مشخص شود که ابیات حضرت مولانا در نقل یکی از سلوک ارشادی حضرت بایزید بسطامی عارف کبیر ایرانی به چه اموری اشارت دارد و چقدر تعالیم آن آموزگاران بزرگ انسانیت که برگرفته از سنت نبی اکرم ( ص) است به درد همین امروز و همین لحظه زندگی اجتماعی ما و هموطنان و همنوعانمان میخورد ؟
7:33 ب.ظ / نوامبر 1, 2018
خسته نباشی کربلایی!!
امسال هم هرطور شده خودت را به کربلا رساندی
و چهلمین روز شهادت امام حسین را به سوگ نشستی
البته چهلمین روز که غلط است،تا امروز دقیقا پانصدویازده هزارو چهل روز از شهادت امام حسین می گذرد!!
…………………..
بایزید اندر سفر جستی بسی
تا بیابد خضر وقت خود کسی
دید پیری با قدی همچون هلال
دید در وی فر و گفتار رجال
دیده نابینا و دل چون آفتاب
همچو پیلی دیده هندستان به خواب
چشم بسته خفته بیند صد طرب
چون گشاید آن نبیند ای عجب
بس عجب در خواب روشن میشود
دل درون خواب روزن میشود
آنک بیدارست و بیند خواب خوش
عارفست او خاک او در دیدهکش
پیش او بنشست و میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحبعیال
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت را کجا خواهی کشید
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
گفت دارم از درم نقره دویست
نک ببسته سخت بر گوشهٔ ردیست
گفت طوفی کن بگردم هفت بار
وین نکوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پیش من نه ای جواد
دان که حج کردی و حاصل شد مراد
عمره کردی عمر باقی یافتی
صاف گشتی بر صفا بشتافتی
حق آن حقی که جانت دیده است
که مرا بر بیت خود بگزیده است
کعبه هرچندی که خانهٔ بر اوست
خلقت من نیز خانهٔ سر اوست
تا بکرد آن خانه را در وی نرفت
واندرین خانه به جز آن حی نرفت
چون مرا دیدی خدا را دیدهای
گرد کعبهٔ صدق بر گردیدهای
خدمت من طاعت و حمد خداست
تا نپنداری که حق از من جداست
چشم نیکو باز کن در من نگر
تا ببینی نور حق اندر بشر
بایزید آن نکتهها را هوش داشت
همچو زرین حلقهاش در گوش داشت
آمد از وی بایزید اندر مزید
منتهی در منتها آخر رسید.
۱- مش قاسم
4:08 ق.ظ / نوامبر 1, 2018
این داستان نامه پراکنی یه آخوند به یه آخوند دیگه که کجا بره و با کی عکس برداره از سر تا پا دعوای زرگریه. اونی آخوندی که نامه واسش نوشته شده خودش طبق یه بیانیه حکومتی-آخوندی جاش انداختن مرجع تقلید (ترجمه: ای ملت آزاد هستین قلاده این رو به گردن بندازین) حالا هم همون حکومتی-آخوندی بهش گفته دیگه از این شیکرها نخوری.
و اما اصل قضیه: شیادی حکومتی-آخوندی. شیره سر ملت مالیدن، کلاغ رنگ کردن جای قناری انداختن. که ای ملت ببینین این آخوندو که جلوی حکومت ایستاده! بیاین دنبال این، این واستون آزادی میاره. داستان آوردن حاج ممد مستراح پناه، مستراحش همونه، اونکه توش پناه میگیره فرق میکنه. به حکومت اسلامی شیادی و فساد کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
۲- ناشناس
11:57 ق.ظ / نوامبر 1, 2018
مش قاسم ترا به جان والدین محترمت که ترا برای این سایت دست و پا کردند کمی محض رضای خدا بس کن و بگذار ما هم مدتی اعصابمان راحت باشد , ما دیگر خسته شده ایم از این حرفهای سست تو !
۳- ناشناس
8:59 ق.ظ / نوامبر 3, 2018
با سلام
این پیر دختر عقده ایی که با نام مش قاسم مینویسد، یک چاه خلا تا لبه انباشته است.اگر همش بزنی بیشتر عطر شکوفه هایش پخش میشود.
….
نوریزاد :
درود دوست گرامی
کاش بجای فحش دادن به مش قاسم، یکی از نوشته های وی را واشکافی و نقد می فرمودید. به گمان من، خبرها و نکته پرانی های مش قاسم “واژگون ساز” است. یعنی جدای از ادبیات خاصی که اختیار کرده، پته ی طرف را بر آب می نشاند. و این، به ریز بینی و تیز بینی محتاج است. با فحش دادن، ما تنها به تخلیه ی خود دست می بریم. تخلیه ی لحظه ای. که پشت بندش هیچ نیست جز عصبیت های در کمین. دست به نقد ببرید تا آرامش درونی شما به شما آفرین بگوید. باشد؟
سپاس
…………………………………….
“نرود میخ آهنین در سنگ ”
تو نوریزاد در چرند گویی دست کمی از مش قاسمت نداری . آن از نامه های مضحکت به سید علی , آن از مزخرفاتت هنگام انتخابات و توهین به رای دهندگان , این از مقالات اکثرا آبکیت در این سایت , آن از پیراهن چاک کردن ها و چماق کشی هایت زمانی که در خدمت “آقا” بودی و حالا هم آویخته ای به آدمهای ورشکسته تر از خودت . من از این نظام نفرت دارم , من از آخوند های دین فروش نفرت دارم ولی من از آدم های مزخرف گو مثل تو و مش قاسمت بیشتر نفرت دارم نوریزاد , کسانی که غیر مستقیم در خدمت همان دین فروشان هستند , همین نظام هستند . میپرسی چرا ؟ خیلی ساده شما مزخرف گویان و مزخرف نویسان دوست و دشمن را قاطی میکنید و خاک در چسم مردم می پاشید تا نتوانند دوستانشان را ببینند و به این ترتیب به دشمنان آن ها خدمت میکنید . وقتی توی بی شعور به روحانی , به حاتمی , و …. تو هین میکنی در واقع رئیسی ها , قالیباف ها , سید علی ها , علم الهداها , جنتی ها , لاریجانی ها و نظایر این افراد پلید را قاطی گروه کسانی مثل روحانی و حاتمی میکنی و به این ترتیب آ ن ها را از دید مستقیم مردم پنهان میکنی و حمایت میکنی . در سیاست و در مبارزه یکی از مهمترین و شاید بطور مطلق مهمترین هنر ها کشیدن مرز بین دوست و دشمن است اگر چه آن دوست تنها برای عمل معینی همراه شود و اگر چه آن دشمن تنها برای مخالفت با عمل معینی دشمن باشد یعنی دوست موقتی یا دشمن موقتی باشد . تو این ها را نمیفهمی نوریزاد چون تو هنوز مثل زمانی که قران به سر میگرفتی” امتی “فکر میکنی . میدانی امتی فکر کردن یعنی چه ؟ یعنی این که نتوانی بین افراد یک گروه , یک جمعیت , یک قشر , یک طبقه , یک کشور تفاوت ها را ببینی , مثل همین جریان کذایی حزب الله که سالها به آن تعلق داشتی که حاجی بازاری حزب اللهی را یکی مثل ان کارگر حزب اللهی میبیند . جریان این ” ریز بینی و تیز بینی ” مش قاسم و خودت هم همین است که تفاوت ها را نمیبینید . ( همین جا بگویم که این مش قاسمت کارش دقیقا همین پنهان کردن تفاوت هاست و کاملا آگاهانه همان کاری را می کند که برادران سابقا در خدمت صدامش میکنند ). تو هم همین را میکنی نوریزاد و برای همین هم هست که مش قاسمت در چشمانت ” ریز بین و تیز بین ” است همانطور که خودت هستی !!! در دنیای مالیخولیایی تو ریز بینی و تیزبینی یعنی این که تفاوت ها را نتوانی ببینی . تو بیا در درستی محتوای همین پست مش قاسم استدلال کن . من آن پست را در شروع کامنتم گذاشته ام . میدانم که به احتمال زیاد این کار را نمیکنی . از خصوصیات تو یکی این است که مرد میدانهای خالی هستی نوریزاد , اهل بزن و در رو هستی . نگو که تو هر چه میخواهی میکنی و میگویی و از آدمخواران نظام اسلامی هم ترس نداری چون در این هم جای تامل است . منظورم این نیست که ماموری , شاید باشی , شاید هم نباشی , ولی به نظر من در کل به آن ها خدمت میکنی و برای همین هم هست که فعلا با تو کاری ندارند . به عبارت ساده تر دشمنان مردم را قاطی دوستان مردم میکنی , چیزی که به سود نظام حکم است .
خوب جسی تموم این ناشناسا خودتی.خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی.آفتاب پرستی رو عشقه.
بچه ها برادر جاسم از این به بعد از دوستان مردمه! بعد نگید نگفت؟ ایشان مرد میدانهای پرند بهمین دلیل هم از شب و روز رو در رو
با اراذل و اوباش اشغالگر ایستاده اند و به نوریزاد بد و بیراه میگن! این جاسم جگرش عینهو کوه بزرگه اصلا جگرش از قوچعلی همبزرگتره خیلی بزرگتره!
جناب نوری زاد قرار بود ان شبهاتی که دوست گرامیتان مطرح کرده بود و کسی از قرانیون را یارای جواب نبود ، یک به یک در این سایت مطرح کنید ولی ظاهرا فراموش کردید ، ما مشتاق شنیدن یا خواندن انها هستیم./
————-
درود دوست خوب ما
راستش هرچه فکر می کنم چرا یکی از آیت الله ها و قرآن پژوهانِ میلیاردخور، شهامتِ این را نداشته که در برابر چند شبهه ی قرآنی “خودی” نشان بدهد، تنها و تنها به این رسیدم که: همه شان می ترسند. ترس از این که: من با همه ی ید بیضاء آیت اللهی و قرآن پژوهی ام، نکند نتوانم پاسخ درستی به شبهات این بابا بدهم و بعدش مورد لعن و نفرین دیگران قرار بگیرم!؟ من دلیل دیگری پیدا نکردم. یعنی طرف که آیت الله و قرآن پژوه است با خودش می گوید: قرن ها مردم با همین قرآن سرگرم بوده اند و هر اعتراضی به قرآن به تلخ ترین شکل در نطفه خفه شده، حالا هم چه ایرادی دارد همین رویه ادامه داشته باشد؟ و چرا من باید بروم جلو؟ چرا دیگری نرود؟ همین سید مرتضای خودمان با این همه انرژی شیعی – اسلامی اش، دیدید که پای پس کشید. یکی دل به دریا زده و از جان دست شسته و به قرآن ایراد وارد کرده، سیدمرتضی ها جرأت نمی کنند از باورهای خودشان دفاع کنند و لااقل نانی که از اسلامشان می خورند را حلال کنند. دارم بازهم با بعضی از آیت الله ها و قرآن پژوهان مذاکره می کنم شاید دری وا شد. انتشار یکجانبه ی ایرادهای قرآنی، ممکن است برای این دوست ما سنگین تمام شود. مگر این که توازنی باشد از پرسش و پاسخ آشکار.
با احترام
.
دوستان گرامی
طرح سوالات ، یعنی آشکار شدن دروغ، برای حکومت ملایان دروغ اکسیژن است ،حال چگونه ممکن است ملایی حرام خواربدون دروغ زندگی کند؟
من با این ایده موافقم که سوالات مطرح شوند. هرکس باید به جستجو و تفکر برخیزد و کمی هم برای اعتقادی که دارد زمان صرف کند تا به کی باید چشم به دهان این و آن بست و هر مزخرفی را ناجویده قورت داد؟
سلام و درود
( به جناب مصلح)
جناب مصلح گرامی، آنجا که سخن از شناخت حضرت حق سبحان است هر گفته و نوشته ای از بنده ای عاجز و گنگ و بینوا و نامحرم چون این حقیر، البته ناقص و نارسا و در بهترین حالت تقلیدی ضعیف از بزرگانست . غرضم از مشاهده ذات حضرت ربانی توسط محرمان اسرار خداوندی معنایی بود که از ابیات زیر استنباط کردم :
در وجود از سرّ حق و ذات او
دورتر از فهم و استبصار کو؟
چونکه آن مخفی نماند از محرمان
ذات وصفی چیست که او ماند نهان؟
ظاهراً منظور حضرت مولانا اینست که محرمان اسرار، ذات حق سبحان و تعالی را مشاهده میکنند.البته بنا به فرموده پیشوای عارفان امام علی( ع)به چشم سر نه، بلکه به چشم جان
« دل ».
( ما را بچشم سَر مبین، ما را به چشم سِرّ ببین **********بازم رهان، بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم)
با توجه به اینکه نیکبختانی در میان نوع بشر بوده اند که به فنا رسیده و خود جزئی از آن کل مطلق و نَمی از آن اقیانوس بی نهایت شده اند، شاید منظور این باشد که هنگامیکه عاشق و معشوق به اتحاد و یگانگی نهایی میرسند، دیگر چیزی بنام معشوق باقی نیست و نمیماند که گفته شود، این معشوق بود که ذات پاک خداوندی را مشاهده کرد،شاید منظور اینست که در آنجا ذات است که خود را مشاهده و ستایش میکند!
جمله معشوقست و عاشق پرده ای
زنده معشوقست و عاشق مرده ای!!
(نارسایی کلمات و جملات را جهت بیان میبینی؟که چگونه کفر گویی و خطا و نارسایی بیان با هم مخلوط میشوند!!؟ ) در بیان شناخت حضرت حق توسط افرادی چون این حقیر، که ناکام مانده و هیچ بویی از کمال و معرفت نصیبشان نشده است، نسبت عارف به معروف، نسبت محدود به نامحدود است و هرگز بیان و نوشتار به چنان کمال و استغنایی نمیرسد که بتواند یا بشود، طوری حقیقت را فاش کند که تعریف با حقیقت تطبیق کند. یا لااقل مدعی به درک و دریافت خود مؤمن شود و ایمان بیاورد زیرا مدعی بی نصیب، ذره ای از کمال بهره نبرده تا عارفی راستین باشد، او مقلد است گفتار بزرگان را باز گو میکند نه مشاهدات و واردات قلبی و مشاهدات خود را، مدعی به عارف مؤمن است نه به خود. البته جهت بیان اگر هم نیک بختی براستی نصیبی ببرد باز، به گونه ای باژگونه، جهت بیان و افشای اسرار با صعوبتی بس بزرگتر دست بگریبان خواهد بود و آن این حقیقت است که جهت معرفی کمال مطلق، توسط موجودی ناقص با معرفتی محدود و فرهنگی نارسا، واژه یا جملاتی نیست.
(کس نگشود و نگشاید به حکمت و «ایضاً گفتن و نوشتن» این معما را). بیخود نیست که نهنگان دریا آشام به این نقطه که رسیده اند گفته اند :
« من گنگ خواب دیده و عالم همه کَر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدن »
باری جناب مصلح عزیز :
حیرت اندر حیرتست ای یار من
این نه کار تست و نه هم کار من
هر دو او باشد ولیک از ریع زرع
دانه باشد اصل و آن که پره فرع
حکمت این اضداد را با هم ببست
ای قصاب این گردران با گردنست
***************
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر.
سلام ودرود. جناب شفیعی عزیز
دراینجا نیز دونکته را باید تصحیح. کرد :
یکی اینکه :
جمله معشوقست و عاشق پرده ای
زنده معشوقست و عاشق مرده ای!!
عاشق. است که فانی دروجه. معشوق است نه بالعکس . واین بیت برگرفته ازآیه شریفه :” کل شیئ فان. و یبقی وجه ربک ذوالجلال. والاکرام ” است .
عارفان عاشق وجه او در وجه او فانی شوند ووجهی از وجوه او باقی هستند .
نکته دیگر اینست که محرمان اسرار حق تعالی به وجود وصفی او محرم شدند و هستند و آشنا نه به کنه. ذات او که ” لاتدرکه الابصار” . واین رباعی مولانا ی جان نیز همین را می فهماند :
در وجود از سرّ حق و ذات او
دورتر از فهم و استبصار کو؟
چونکه آن مخفی نماند از محرمان
ذات وصفی چیست که او ماند نهان؟
مقصود از ذات وصفی. اوصاف وکمالات ربانیه است نه کنه ذات او .
چنانکه حاجی سبزواری درمنظومه گفته است :
یامن. هو اختفی. لفرط نوره
الظاهر الباطن فی ظهوره
ای آنکه از بسیاری نورانیتش پنهان است.
ای پیدائی که به سبب. پیدائی اش. نا پیدا است .
واما آثار اوصافش. جهان. هستی را مملو از رحمت. رحمانییه اش کرده است . اگر آنی کند نازی. فرو ریزند قالب ها.
بدرودتان گویم مصلح
امیرعلی:
ببین جناب نوری زاد،
جملاتی كه مترجم ننه مرده باید ترجمه كنه :
شما بگید اشکال از کجاست ؟؟
از گوینده یا از مترجم!؟
جمله روحانی به فارسی چنین بود: 《 غرب دست از بچه بازی بردارد و با دم شیر بازی نكند》
…نشریه لوماتن چنین نقل كرد: « روحانی گفت كه غرب دست از لجاجت و تجاوز به كودكان بردارد و با شیرها بازی نكند.»
نشریه اسپانیایی ال پائیس نیز نوشت: « رئیس جمهور ایران غرب را متهم به كودك آزاری كرد و گفت كه شورای امنیت نباید با شیرها بازی كند.»
نشریه لا كرودونیای ایتالیا نیز نوشت: « روحانی به غربی ها هشدار داد كه نباید با لجبازی به كودكان تجاوز كنند و شیرها را بكشند.»
جمله علی لاریجانی: 《با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند….》
ترجمه نیوزویك: « علی لاریجانی گفته است كه اگر شورای امنیت مثل موجوداتی كه بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی كشند. »
ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس: «علی لاریجانی گفت كه اگر شورای امنیت چیز ترسناكی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند. »
ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته: « علی لاریجانی گفت كه دراز كشیدن ایرانیان به سوی مركز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد كه آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یك داستان ایرانی است»
جمله احمدی نژاد:
《آمریكا بدونه که ، اون ممه رو لولو برد》
ترجمه نیوزویك: « احمدی نژاد گفت سینه های زنان ما دیگر طعمه آمریكا نخواهد بود چون موجودات افسانه ای ایران( loo loo ) آنها را قبلا مال خود كرده است »
ترجمه روزنامه اتریشی آستریا تودی: «ایران آمریكا را به حمله جنسیتی به زنان ایرانیان متهم نموده و عنوان كرده اینها (Meme ha)در ایران متعلق به LOO LOO ها میباشد كه موجوداتی تخیلی هستن!
———
محمد نوری زاد:
امیرعلی گرامی،
واژه ی « تفخیذ با شیرخوارگان» در بساط فکری آدمخواران مذهبی یعنی: آمیزش جنسی مردان و حتی پیرمردان با دختربچه های نوزاد و شیرخواره بجز دخول! حالا ببین اگر مترجمان بخواهند فتوای مجاز بودن تفخیذ با دختران شیرخواره ی امام عارفان حضرت خمینی را ترجمه کنند، چه قشقرقی بپا می شود!
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
امیر علی گرامی جواب شما در این عکس نوشته شده .
https://plus.google.com/100290889778329834998/posts/iNccJtdyL3D
دوست من،
دوست ما،
ای شاعر غزل های ایرانی،
ای سراینده ی قصیده های انسانی،
تو آنقدر بزرگ و انسان و سترگی که:
زندان،
زندانی توست!
آری،
زندان زندانی توست!
استاد دکتر مصطفی بادکوبه ای،
چشم براه غزل های ناب انسانی توئیم!
۹۷/۸/۱۲
امروز صبح برای بدرقه ی جناب دکتر مصطفی بادکوبه ای رفتم اوین. وی را «برای پاره ای توضیحات» به دادسرای زندان اوین فراخوانده بودند. او به داخل رفت، به این امید که تا یکی دو ساعت دیگر باز آید. اما باز نگشت. تا کنون نیز باز نگشته است.
۹۷/۸/۱۲
درود مرد بزرگ!
تو را مگر خطایی است جز خردمندی؟
تو چه خطایی مرتکب شده ای جز این که بارها گفته ای و سروده ای که: من ایرانی ام. من انسانم.
آنانی که نه ایرانی اند و نه انسان، از خلوص این دو خصلت ناب تو رنج می برند!
مولوی در کتاب فیه و مافیه حدیثی را از پیامبر اسلام نقل میکند به این مضمون که بدترین عالمان کسانی هستند که به دیدار شاهان بروند و بهترین شاهان کسانی هستند که به دیدار عالمان بروند. او میگوید در اینجا هدف پیامبر از “دیدار” صرف ملاقات حضوری نیست بلکه عالمی که در دلش هوای سیاست و شاهی را دارد بدترین موجودات است و شاهی هم که عشق به معنویات و دانش دارد بهترین شاهان است.
این روایت و توضیح در دنیای امروز ما به خوبی قابل لمس است. عارفان و عالمان معنوی دل در گرو یافت حقیقت و کمک به تعالی اخلاقی انسانها دارند ولی حاکمان و اهل سیاست به دنبال کسب قدرت به هر طریق هستند و اصولا این دو مقوله بکلی راهشان از هم جدا است.
مرحوم آقای خمینی یه شهادت دوستان و علاقمندانش شدیدا به ابن عربی ارادت داشت و در عرفان نظری و شرح نظرات و عقاید ابن عربی مهارتی یافته بود. اما عارفانی که در نزد مردم عادی و عوام مقبولیتی داشته اند نه به لحاظ مهارتشان در مباحث عرفانی بلکه به لحاظ التزامشان به موارد عملی بوده است. این دسته از انسانهای خوش نام به سیاست گرایشی نداشته اند ولی همواره در مقام ناصح صاحبان قدرت بوده اند تا بتوانند تا حد ممکن رفتارهای آنها را کنترل کنند.
مولوی این انسانهای والا را به مثابه “آب” میداند که پلیدیها ی دیگران را پاک میکنند و خود با مراقبت دائمی همواره دعوت کننده زشتکاران به پاک شدن هستند.
آقای خمینی به شرح راویان حیاتش، از همان ابتدا سر به دنبال سیاست داشت و نه عرفان و این امری بسیار خطرناک است که آثار شوم خود را برابر حدیث نبوی نشان داده. در این نوع رویکرد، عرفان و مفاهیم آن به مثابه شمشیری تیز در دست فردی است که دل در گرو قدرت سیاسی دارد و لاجرم تفسیرهای خاص خود را هم بر آن تحمیل میکند.
نظرات عارفان از مقوله مفاهیم مرید و مرادی است و نه استدلالی. برای همین آن مرحوم میتواند با تفسیری از خود ایرانیان را در جنگ ویرانگر با عراق با این حرف که ما مکلف به وظیفه هستیم و نه نتیجه به میدان جنگ بفرستد و مردمانی هم که فکر میکنند سر در اطاعت فردی عارف متصل دارند فکر کنند در حال اجرای اوامر خدا هستند،هر چند ویرانی و مصیبت را به چشم خود میبینند.
هنر قانع کردن مردم به نابود شدن خودشان و رضایت در مقابل بدترین اهانتها و تحقیرها فقط از عرفان عارفی قدرت طلب دنیا دوست بر می آید که با هیبت معنوی مردم را با رضایت به سمت جهنم می فرستد .حال اگر در نظر بیاوریم که قرآن صریحا مردم را از پیروی امری که از آن سر در نمی آورند منع میکند و به آنها توصیه میکند که خود را بدست خوشان هلاک نکنند متوجه عمق شرارت موجود در عرفان سیاسی و یا عارف سیاسی مسلک میشویم که مردمان را چشم و گوش بسته به نابودی خودشان وادار میکند.
ار دل عرفان نظری ابن عربی اسیر در سینه خمینی،ولایت فقیه در می آید که ریشه های همه مصائب این کشور شده. میان این عرفان تا آن عرفان حیاتبخش فاصله ای به وسعت فاصله بین بهشت و جهنم برقرار است.
سلام برباصفای گرامی
خواندن نوشتارتان باعث شد که حاشیه ای برفیه مافیه تان بزنیم
من کاری ندارم. که عملکرد وتفکر امام خمینی مرحوم رانقدکنید همه می توانند نقد کنند اما نقد اینجای شما قابل قبول نیست که چنین نوشته اید :
” هنر قانع کردن مردم به نابود شدن خودشان و رضایت در مقابل بدترین اهانتها و تحقیرها فقط از عرفان عارفی قدرت طلب دنیا دوست بر می آید که با هیبت معنوی مردم را با رضایت به سمت جهنم می فرستد .حال اگر در نظر بیاوریم که قرآن صریحا مردم را از پیروی امری که از آن سر در نمی آورند منع میکند و به آنها توصیه میکند که خود را بدست خوشان هلاک نکنند متوجه عمق شرارت موجود در عرفان سیاسی و یا عارف سیاسی مسلک میشویم که مردمان را چشم و گوش بسته به نابودی خودشان وادار میکند.””
آیا اگر شما بجای ایشان بودید دستور دفاع ازوطن را نمی دادید ونمی گفتید که وطیفه ما است که ازهستی ووطن وناموس خویش درمقابل هجمه اشعالگرانه صدام دفاع جانانه بکنیم ?
اگر چنین دستوری نمی دادید. یک رهبر عافیت طلب وبی عرضه تشریف داشتید که سرزمین ایران را دودستی تقدیم دشمن می کردید ودستور دفاع نمی دادید.
واگر شما هم دستور دفاع می داد ووظیفه وتکلیف عموم ملت می دانستید وجلو پیشروی دشمن را می گرفتید جای ستایش داشتید نه جای تحقیر وتوهین , مرحوم امام خمینی هم همین کاررا کرد هرچند برادامه اش بعدازفتح خرمشهر درسال شست وسه به نظر ناقدان وبنده نیز جای نقدهست اما اصل ترغیب به دفاع از حریت و حراست وحفظ وطن وناموس وجان خویش هرنفس کشی آیا بردن ملت مدافع وطن و با رزمندگی شجاعانه درمقابل دشمن اشغالگر بردن به قعر جهنم است ?
انصافت کجارفته است ای عزیز ? من ازشما بعید می دانستم. مثل اینکه “حب الشیی ویا بغض الشیئ یعمی ویصم ” بغض نسبت به کسی ادم را کر وکور می کند ” به دامش افتاده اید ?
واما استدلال به. آیه قرآن. ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه ” جایش اینجا نیست. جان برادر چون برای جهاد دفاعی صدها آیه قرآن وجود دارد اگر اهل قرآن باشید ” وجاهدوا باموالکم. وانفسکم ” ونطایرش زیاداست , برای ترغیب به جهاد است .
هیچ عاقل. اندیشمند. ذومسکه ای جهاد دفاعی را نه منع کرده ونه خدشه ای وارد کرده است .
آیا ترغیب ودستور به دفاع ازهستی خویش بردن مردم باعرفان سیاسی ابن عربی گونه به قعرجهنم است ?
ویادنیا دوستی وریاست طلبی باعرفان. سیاسی است ?
فاین تذهبون ?
مصلح
سلام،
گزارش بسیار جالبی بود از این سفر و کارهای این هنرمند ارجمند. با سپاس
✅ سخنی با «امام جمعه تهران» (تداوم «معصومجلوهدهی» رهبری!)
احمدحیدری
در آخرین یادداشتم از پروژه «معصومجلوهدهیرهبری» که توسط افرادی آگاهانه یا ناآگانه پیگیری میشود، هشدار دادم و عرض کردم نشاندن غیر معصوم بر جایگاه عصمت و «”قداستعصمت” به رهبر غیر معصوم بخشیدن» اقدام خطرناکی است که عواقب وخیمی برای دین و دنیای مردمان دارد و متأسفانه در اهل سنت این پروژه بعد از رسول خدا نسبت به خلفا انجام شد و آنان را بر مسند عصمت نشاندند و مطاع مطلق شمردند و شد آنچه نباید میشد و دیدیم که نیمقرن بعد از وفات رسول خدا، فرزند دلبندش را به همراه مردان خاندان و یارانش به خاطر مخالفت و بیعت نکردن با «خلیفهای که مقدس شمرده شده و عصمت به او بخشیده بودند»، کشتند و اهل بیت او را به اسارت شام بردند.
و عرض کردم که متأسفانه این پروژه توسط عدهای از رجال دین نسبت به رهبری، آگاهانه یا ناآگاهانه در حال انجام است و آنان به صراحت رهبری را فوق قانون اساسی میشمارند و اطاعت از آراء و منویاتش را علاوه بر اطاعت از اوامر قانونیاش، واجب میدانند و توبیخ آیت الله العظمی شبیری زنجانی به خاطر ملاقات عادی با افرادی که در بعضی آراء و دیدگاهها با رهبری مخالفند، نمونهای از رفتار «معصومسازیرهبری» است. امروز امام جمعه تهران جملاتی در باره رهبری بر زبان رانده که باز هم نمودی از همان رفتار معصومسازانه است. ایشان در خطبه نماز جمعه گفتهاند:
«امام زمان(عج) غایب است ولی نایبش حضور دارد و کارهایی را انجام میدهد که امامش انجام میدهد و حکومت را طوری اداره میکند که امام زمان (عج) آن را اداره خواهد کرد.»
شک نیست که رهبری در نظام اسلامی به نیابت از امام معصوم عهدهدار حکومت شده و امام زمان بنا بر توقیعی که به دست ما رسیده، «فقیه عادل و توانمند برای اداره جامعه» را برای رهبری صالح دیده و از شیعیان خواسته زمام امور خود را به دست چنین فقیهی بسپارند تا با رهبری او، به سعادت دنیا و آخرت برسند.
بعد از وفات رهبر فقید انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، خبرگان به نیابت از مردم آیت الله خامنهای(حفظه الله) را صالحترین فرد برای تصدی رهبری دیدند و ایشان را به رهبری انتخاب کردند. البته فرض این که خبرگان 1. ابتدا در تشخیص اشتباه کرده باشند و همان زمان ایشان شرایط رهبری را نداشته، 2. یا صالح تر از ایشان وجود داشته و خبرگان نشناختهاند، 3. یا بعدا شرایط را از دست داده، 4. یا در آینده از دست بدهد، 5. یا صالح تر ایشان یافت شود، وجود دارد و لذا همیشه خبرگان باید به عنوان چشم بینای امت ایشان را زیر نظر داشته تا اگر به واجد شرایط نبودن یا فاقد شرایط شدن ایشان باور پیدا کردند یا صالحتر از ایشان یافتند، ایشان را عزل کرده و انعزالش را اعلام کنند و صاح یا صالح تر را به جای وی نصب کنند.
تا به حال خبرگان بر این باورند که انتخاب ایشان صحیح بوده و هنوز ایشان واجد شرایط هستند و صالحتر از ایشان یافت نشده است ولی بالاخره ایشان به اقتضای طبیعت انسانی در مظان خطا و گناه است گر چه امیدوار بوده و هستیم که عنایات خدا شامل حال ایشان بوده و باشد و تا ظهور امام موعود، جامعه را به خوبی رهبری کند ولی به هر حال ایشان انسانی غیرمعصوم بوده و هست و خواهد بود و نباید به گونهای سخن گفت که ایشان مانند معصوم، در امان از خطا و اشتباه جلوه یافته و او را با امام معصوم قیاس کنیم. قطعا هر اقدام در راستای معصوم جلوه دادن ایشان به ضرر اسلام، نظام، مردم و خود ایشان است و مورد رضای خدا، پیامبر، امام معصوم و خود ایشان هم نیست.
به نظر می رسد این که بگوییم «ایشان به عنوان نایب امام کارهایی را انجام میدهد که امامش انجام میدهد و حکومت را طوری اداره میکند که امام زمان(عج) آن را اداره خواهد کرد»، آگاهانه یا ناآگاهانه گام برداشتن در مسیر غلط «معصومجلوهدادنرهبری» است. امید که خدا «سداد» و استحکام در قول و عمل به همه ما عنایت کند.
@Sahamnewsorg
————————–
درود مصلح گرامی
سپاس از شما که مطالب خوب را بر می گزینید و برای ما در اینجا به ارمغان می آورید. روزی یکی از اینها کافی ست. زیاد که بشود، این بخش از سایت از ریخت می افتد.
سپاس که رعایت می فرمایید. ما مشتاق نوشته ها و اندیشمندی خودتان هستیم.
سپاس
.
جناب دکتر بادکوبه ای بزندان رفت؟ بجرم ملت و ایران دوستی.
دکترفرشید هکی را کشتند و اعلام کردند ما نبودیم دستمان بود.
چه ترسی این طلابان حرام خوار از ملت ایران دارند. و اما، آنها که به این نظام تروریست دخیل بسته اند، با حکومت داعشی در غارت و کشتار ملّت سهیمند، اکنون اگر چه ناپیداست ، فاصله ملت از حکومت عمیقتر شده و پایه های بودنشان را سست کرده است.
چنان واقعییات رو خواهند شد که گویی نبودست هیچ آشنایی.
غرقه در تعفن دروغشان خامنه ای و روحانی با خلخالی یکی اند.
محمد نوریزاد:
امیر علی گرامی؛
حال ببین اگر مترجمان بخواهندفتوای تفخیذ امام عارفان حضرت خمینی را ترجمه کنند چه قشقرقی بپا میشود
…….
نوریزاد گرامی
فتوا به صورت زیر ترجمه میشود و اب هم از اب تکان نمی خورد!!
هرگاه شبی روحانی بلند مرتبه ای به میهمانی یکی از مریدان مومن خویش وارد شود و صاحب خانه را کودکی خوش اب و رنگ و زیبا روی در خانه باشد ؛ مستحب موکد است که ان روحانی شب را در منزل صاحب خانه بیتوته کرده و دخترک را به نکاح موقت خود در اورده و او را به رختخواب خویش برده و تا صبح با ان دخترک لی لی لی حوضک بازی کند و صبح نیز بدون جمع کردن رختخواب و گفتن اینکه دخترک خسته است بگذارید بخوابد ؛ با صرف صبحانه شامل کره و عسل و تخم مرغ خانه میزبان را ترک کند
نظر مترجم : من اگر بجای ان مرید مومن بی غیرت بودم وقتی این پیشنهاد را از /// میشنیدم چوبی نیم سوخته و مقداری پارا فین تهیه و تا پیش از طلوع افتاب /// را به مناجات!! مشغول میکردم و انگاه کمک مینمودم تا اغا شلوار مبارکشان بپوشد و روانه شود
2:32 ق.ظ / نوامبر 2, 2018
دن گیبسون
تاریخنگاری است که چند دهه از عمر خود را در شبهجزیره عرب سپری کرده است.
هدف او از این کار، کشف خاستگاه واقعی اسلام در جایی دیگر از مکه بوده است.
دن معتقد است که
مکه نمیتواند محل واقعی ظهور اسلام باشد
برای این ادعای خود دلایل متعددی نیز دارد.
در این مستند با بررسی مساجد مختلف
و جهت قبله آنها به کمک فناوری،
در تلاش است تا خاستگاه واقعی اسلام را کشف کند
https://youtu.be/Zcciuy3az6c
…………………………
فیلم بسیار جالب و پژوهشگرانه ایست از یک پژوهشگر و پرسش گر.مسلما پژوهشهای بسیاری تا کنون شده و باید در مورد شکل گرفتن اسلام بشود. در واقع این فیلم پژوهشی تائیدی بر پژوهشهای قبلی در مورد زیر پرسش بردن وجود محمد و تاریخ اسلام بروایت سنتی است. در این فیلم پژوهشگر بدرستی نشان می دهد که اصلا شهر مکه نمی تواند شهری باشد که راویان سنتی از اسلام روایت می کنند. بلکه این شهر می تواند شهر پترا در شمال یمن باشد و قبله مسلمین هم شهر جاروسلام یا بقول مسلمین قدس نبوده. همین پژوهش تقریبا تمام بافته های مسلمین درباره مقدس بودن قرآن و دست کاری نشدن آنرا پنبه می کند.بقول نویسنده در اخر فیلم مسلمین هر نوشته ایی را در هر کجا می یافتند بجز قران نابود می کردند و بعدها هم بجان نوشته های خود مسلمین افتادند و آنچه اکنون از قران بما رسیده در حقیقت پیامبرش عباسیان بوده اند و نه محمد نامی! مسلما پژوهشهای دیگری که قبلا شده و بخوبی نشان می دهد که اصولا محمد نامی نبوده و عرب سوری با عربی که در ایران از زمان ساسانیان آورده شده بودند و در نواحی خراسان می زیسته اند باعث بوجود آمدن قدرت بعدی در منطقه شده اند.و این پژوهشها هم به شهر پترا در شمال اردن اشاره می کند که بطور حتم بیشتر از مسیحیان بوده اند و همانطور که میدانیم مسیحیان و یهودیان به خدای واحد بروشنی مسلمین باوری ندارند! بنابراین وجود خدایان متعدد در شهر پترا چیز غیره عجیبی نیست. بنابراین تمام ماجرای اسلام و ادیان از اول سیاسی و سیاسی کاری بوده و مشتی /// مردمو سرکار گذاشته اند. شفیعی جان حتما فیلمو ببین!
آن دانشجو گفت که پنج سال قبل، برادر نوجوان او با قساوت و به ضرب چاقو به قتل رسیده است.
……………..
آدمهای دین خو و دین باور از این داستانها و اراجیف زیاد تو جیب دارند.تا می گی دین چیزی جز مزخرفات و خرافات نیست و عاملی برای به زنجیر کشاندن و برده و بنده کردن افراد است و استقلال فکری را از انسانها می گیرد و انسان را طعمه چرب و دم دستی برای سوء استفاده مشتی /// بنام روحانی و آخوند می کند و جلو پیشرفت بشر را می گیرد فوری از این مزخرفات و داستانهای بارها و بارها گفته در می آورند.یادمه روزی با جوانی همسفر شدم که از این باورمندان مسیحی بود و بحث دین شد و من گفتم که من دینو خرافات و مزخرفات و دروغ و عامل بدبختی جامعه و مردم می دونم ولی او شروع کرد به چنین داستانی گفتن که آره من یا کسی دیگری(درست یادم نیست) مریض بودم یا بود و دکترها اونو جواب کردند .بعله شب خواب مسیح را دید و دستی بسرش کشید و از آن ببعد خوب شد و تعجب دکترا وقتی دیدند خوب شده! من در جوابش فقط گفتم اگر تو یا اون آشنات راست می گید و تا این اندازه به مزخرفات و خرافات دینی اعتقاد دارید اصلا چرا پیش پزشک می روید. مادر تراز یک راهبه کاتولیک بود ولی اعتمادی به علم پزشکی نداشت و همیشه سعی میکرد با دعا خود و دیگران را معالجه کند. هر چند کارش ابلهانه و باعث مرگ بسیاری از کودکان در هند شد ولی لاقل روی باور خود می ایستاد! و تا اونجا که من اطلاع دارم از دوا و درمانهای لااقل مدرن استفاده نمی کرد ولی همو از داروهای گیاهی که هم نتیجه فکر و خرد و تمدن و تجربه بشره استفاده میکرد. همین خانمی که در داستان شما آمده به افسرده گی شدید دچار شده و من شکی ندارم که اول پیش پزشک رفته و اگر هم نرفته باشد بجای ایزوله شدن در جمع مردم بوده و با کسانیکه چنین غم و رنجی را داشته اند حرف زده و درد و دل کرده و به مرور زمان اثر غم و از دست دادن فرزند کمرنگ تر می شود هر چند که انسان نمی تواند چنین غم و رنج زیادی را فراموش کند ولی اثر زمان و دیدار و گفتگو با مردم و در جمع بودن از مهم ترین عامل شناخته شده در علاج بیماریهای روانی و روحی هستند. بهمین دلیل هم امروزه یک روانپزشم دارویی را که تجویز می کند همیشه یا خود بیمار را به یک رواشناس معرفی می کند و یا از بیمار می خواهد که به یک روانپزشک مراجعه کند. کار روانشناس در حقیقت همانی است که اجتماع و یا دوستان و آشنایان و یا همفکران در یک جمع انجام می دهند.یعنی حرف زدن دلداری دادن و راه برخورد درست با افسرده گی را نشان دادن… بنابراین اگر چنین فردی در هر اجتماعی بود که امکان برخورد و حرف زدن و درد و دل کردن با کسانی را که یا دارای غم مشترکی بودند و یا بنوعی او را درک میکردند و بدون هیچ دعا و چس ناله دینی رفته رفته و با گذشت زمان خوب می شد. این رفتار غریزی و توانایی ترمیم روحی و روانی درست مثل ترمیم صدمه بدنی در تمام موجودات هست. شما حتی در حیوانات دیگر نیز چنین برخوردی را می بیند. بنابراین اینها هیچ ربطی به دین و خرافات و مزخرفات دینی ندارد. اینها همه از برکت اجتماعی بودن انسانهاست نه دیندار بودنشان. دین اتفاقا نقشی بسیار مخرب و باز دارنده و سرکوب کننده دارد و باعث می شود که احساسات طبیعی بشر بجای پیمودن روال طبعیی اش در زمین به آسمان و ایده آلهای دست نایافتنی رو کند و از واقعیات زمینی و روش درست التیمام درد و رنج و غم در زمین و بین مردم دور افتد و بهمین دلیل فرد دین باور همیشه در غم و چس ناله است و دنیای اطراف خود را هم همین طور می خواهد. دینداران به تدریج به دروغ و ناپاکی و /// و بی حرمتی برای خود و دیگر انسانها و کینه توزی و گداپروری و برده و نوکر و عبد بودن توسط رهبران دینی یا همان انگلها کشانده می شوند و چون خود را حقیر و کوچک در برابر نیروهای غیره واقعی و دست نایافتنی می بینند نسبت به دیگر انسانهایی که خرد می ورزند و مزخرفات دینی را قبول ندارند با دیده تحقیر و کینه می نگرند.بهمین دلیل هم کشتن کفار برای یک دین باور مثل خوردن یک لیوان آب است!
کاش امروز رهبری و آخوندهای بی شعور و نفهم که اینطور مردم را به مذلت نشانده اند به اندازه عبدالمطلب 1500 سال پیش عرب شعور داشتند…! به این بخش ماجرا توجه کنید
…ابرهه از این درخواست متعجب شد و گفت: در ابتدای ملاقات، تو را انسان بزرگوار و باشخصیتی یافتم اما با این درخواست در نظر من کوچک شدی زیرا تصور کردم از من خواهی خواست که از تخریب کعبه خودداری کنم! عبدالمطلب در پاسخ سخنان ابرهه سخنی گفت که او را تکان داد. فرمود: «أَنَا رَبُّ الاِبِلِ وَلِهَذَا البَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُهُ; من صاحب شترانم و کعبه صاحبی دارد که آن را حفظ میکند». سپس شترانش را تحویل گرفت و به مکه بازگشت و به مردم گفت: ما توان مقابله با لشکریان انبوه ابرهه را نداریم. آنها انسانهایی خشن و در صدد انتقام هستند. همه به کوههای اطراف پناه ببرید. سپس خود به کنار کعبه رفت و دست به دعا برداشت.»
بقیه داستان را نیز میدانید: سپاه پرندگان به لشکر ابرهه هجوم آوردند و آنها را تار و مار ساختند.
اغلب ما، بخش پایانی این ماجرا را میدانیم و کمتر کسی از گفتوگوی درسآموز حضرت عبدالمطلب و ابرهه خبر دارد.
دقت کنید: بزرگ مکه، پردهدار کعبه و کسی که تاریخ، او را به نام جد آخرین پیامبر الهی میشناسد، تعریف دقیقی از منافع ملی دارد. او میداند که مردم شهر او بدون شتران و اموالی که ابرهه مصادره کرده است، در فقر و مضیقه خواهند بود. بنابراین به دعوت گفتوگوی ابرهه – که عزم نابودی خانه خدا را کرده است – پاسخ مثبت میدهد و در همان مذاکره موفق میشود اموالی که ابرهه غصب کرده بود را پس بگیرد. جالب اینجاست که میگوید من صاحب شترانم، نه صاحب خانه خدا. حال آنکه ابرهه از او انتظار برخورد شعاری و حماسی داشت مانند آنکه اگر قدم از قدم بردارید تمام قوم و قبیلهام تا پای جان خواهند ایستاد و … ولی او فقط درباره منافع شهر و قوم خود مذاکره کرد و به درستی استدلال کرد که خداوند، خود نگهدار خانه خویش است. این یادآور همان سخنی است که بعدها خداوند بر نوه او محمد مصطفی (ص) نیز وحی کرد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.
عبدالمطلب بسیار هوشمندانه عمل کرد چه آنکه میدید اگر هم قرار باشد مردم شهرش در برابر مهاجمان دوام بیاورند و بجنگند میبایست توان مادی داشته باشند، یعنی همان توانی که دشمن به یغما برده بود. در عین حال از معنویت و یاد خدا نیز غافل نشد و دعایی کرد که استجابتش بعدها سورهای در آخرین کتاب الهی شد: أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ … .
سلام
سعید قاسمی که امروز با درجه ی سرداری راست راست می گردد و برای دیگران خط و نشان می کشد و تهدید به کشتن می کند، همان کسی است که در عملیات خیبر و جزیره مجنون بنا بود جزو نیروهای شهید همت در اطلاعات و شناسایی باشد، اما این موجود درست کردار در خاطراتی که سال 76 برای کتاب همسفران از او ضبط می کردم به صراحت می گوید: همت را ما به کشتن دادیم. چون موقع عملیات پشت او را خالی کردیم. حقیقت این است که برای ما بر و بچه های تهران و لشکر حضرت رسول( به تعبیر ایشان لشکر داشا) بسیار سنگین بود که یک بچه شهرستانی بیاید و فرمانده ما شود. سعید خان قاسمی در جای دیگر هم می گوید: خدا از سر تقصیر ما بگذرد. ما (خودش و چند تن از رفقای شفیقش) بودیم که بعد از عملیات والفجر مقدماتی، در مسجد سپهسالار خانواده های شهدا را از جمله یک پدر شهید را تحریک کردیم که در گوش ابراهیم همت سیلی بزند. خانواده ها به همت می گفتند تو بچه های ما را به کشتن دادی.
آری دوست گرامی , همت و هزاران پاک سرشت دیگر چون همت هر چه داشتند صادقانه در پای وطن و انقلاب ریختند , وطنی که به آن عشق میورزیدند و انقلابی که قرار بود به برکت آن آزادی باشد و فقر نباشد و زندانی سیاسی نباشد و ظلم نباشد و فساد نباشد و دروغ نباشد و در یک کلمه آ ن چه که اکنون هست نباشد دوست من . همت ها جان در راه وطن گذاشتند و رفتند اما سعید قاسمی , سردار نقدی , قالیباف , رضایی (فرمانده چادر نشین سابق ) عباسی ( این را دیگر خدا برای چه آفرید من نمیدانم ) و نظایر این فرومایگان ماندند تا کشور را دست در دست سید علی و دیگر فرومایگان بکشا نند به این جا که میبینیم . این موجودات ” شریف ” چاره ای جز عربده کشی و تهدید ندارند چون در کارنامه ان ها جز خیانت به آرمانهای انقلاب نیست و نمی گذارند که روزی به حساب آنها رسیدگی شود و به خاطر خیانت هایشان , جنایت هایشان , دزدی هایشان , … کیفر ببینند .
سلام. بر نوری زاد وجناب شفیعی گرامیان. ودیگر فرهیخته گان
سخنی ازمولانای جان درآتش. عشق :
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههااش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
هر که او از همزبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت
جمله معشوقست و عاشق پردهای
زنده معشوقست و عاشق مردهای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بیپر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
مصلح
✅ ۱۰۸۰ سال حبس برای ۲۰۱ درویش گنابادی
۲۰۱ درویش گنابادی مجموعا به ۱۰۸۰ سال و دو ماه زندان، ۵۹۹۵ ضربه شلاق، ۴۶ سال ممنوعالخروجی، ۱۱۴ سال تبعید و ۷۲ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شدهاند.
@Sahamnewsorg
این حکومت علی وار دربیان. و تبلیغ است و اما درعمل همانند معاویه گونه. و مامون. سان است آقای نوری زاد محترم
✅ فعال اصولگرا: تهدید برخی افراد علیه رئیس جمهور قابل پیگیری قضایی نیست چون گویندگانش تعادل روحی ندارند
محمد مهاجری، روزنامهنگار درباره اظهارات تهدیدآمیز سعید قاسمی علیه رئیس جمهوری گفت:
تهدید علیه اشخاص حقیقی و حقوقی در قوانین جزایی ایران جرم محسوب می شود اما این قبیل اظهارات برای فردی که تعادل روانی داشته باشد جرم است.
فردی که تعادل روانی ندارد حتی اگر به دادگاه فراخوانده شود به دلیل اینکه کنترلی بر رفتار خود ندارد، مجرم محسوب نمی شود چون مسئول رفتار خودش نیست.
هرکس این اظهارات را می شنود آن را لطیفه و جوک تلقی می کند.
با توجه به اطلاعاتی که نسبت به این افراد دارم اگر آنها به پزشکی قانونی مراجعه کنند فاقد تعادل روانی تشخیص داده می شوند. پس ما هم با این اظهارات باید به عنوان جوک برخورد کنیم.
@Sahamnewsorg
سلام. جناب. نوری زاد
این آخرین پاراگرافت. که نتیجه گیری وخلاصه پاراگراف های قبلی بود که تشبیه دستگاه. ستم عاقائی. بر مرام آل کاپون خیلی تشبیه جالبی بود صورت زخمی اش به دست چولاق … وی فقط جامانده بود. بد نیست نوشتار اکبرین را هن ببینید :
✅ اینا همش نواره!
✍️محمد جواد اكبرين
رهبری امروز در دیدار با دانشآموزان گفته: «امروز تنها کشوری که آمریکا کوچکترین نقشی در تصمیمات آن ندارد، جمهوری اسلامی است».
اتفاقا تنها حکومتی که آمریکا نقش اصلی را در تصمیمهایش دارد حکومت ایران است. چون گذشته و آینده کشور را چنان به دشمنی با او گره زدیم که کوچکترین حرکتش بر همه تصمیمها و سیاستهای ما تاثیر میگذارد؛ برخلاف حکومتهای عاقل که ترازوی تصمیمشان «منافع ملی» است نه دوستی و دشمنی با این و آن!
به همین علت هم «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» چون به محض اینکه بخواهد غلطی بکند خودمان در دشمنی با او آنقدر غلط میکنیم و تصمیمهای غلط میگیریم که نیازی به زحمت آمریکا نیست.
از قضا دیروز علمالهدی در خطبه نمازجمعه مشهد گفته بود: «آمریکا در اجرایی کردن تحریمهای دور دوم هم شکست میخورد اما ممکن است شوک به اقتصاد کشور وارد شود». وقتی هدفمان «شکست آمریکا» باشد دیگر «شوک به اقتصاد» چه اهمیتی دارد؟ اصلا به قول آن بزرگوار، مگر ما برای اقتصاد انقلاب کردیم؟ شوک به اقتصاد که سهل است، ویرانیِ اقتصاد و خالیتر شدن سفرهی مردم هم فدای سرِ «مرگ بر آمریکا». کسی هم که قرار نیست تعیینکنندهی «سیاستهای کلی نظام» را بازخواست کند.
در همین دیدار امروز، نمایندگان دانشآموزانِ کشور هم صحبت کردند و خیلی اتفاقی همه با رهبری همنظر بودند! آن اعتراضها و صداهای متفاوت هم که در کشور میشنویم «همه نواره». به قول رهبری «مردم همینها هستند که در راهپیماییها شرکت میکنند» گویا بقیه از سیارهای دیگر آمدهاند و با زبانی حرف میزنند که حکومت آن زبان را بلد نیست.
@Sahamnewsorg
بدرود مصلح
هشدار و اخطار شدید به همه میهنان
شایعه و حرف نبود، متاسفانه حقیقت محض است!!
بر اساس مذاکرات محرمانه و از پیش انجام شده بین ایران با دولت چین ، اخیرا یک تیم از کارشناسان و ماموران اطلاعاتی چین وارد ایران شده اند، که اکثرا نیز دوره دیدههای ام آی سیکس انگلستان هستند، و در حال آماده سازی امضا قرارداد ننگین دیگری با ایران در کشور ما، مبنی بر واگذاری صددرصد جزیره کیش به مدت بیست و پنج سال به دولت چین هستند.
از قرار معلوم پیش نویس و مقدمات قرار داد کاملا آماده شده است ، و ایران در نظر دارد با دریافت میلیاردها دلار از دولت چین، این قرار داد ننگین را بطور پنهانی در چندروز آینده امضا کند و به عنوان نمایندهی قانونی ملت ایران، با یک قراداد کاملا معتبر بین المللی، جزیره کیش را برای مدت بیست و پنج سال در اختیار دولت چین بگذارد.
طبیعی است که دولت چین پس از امضا و دریافت این قرارداد ، بمرور زمان، تمام ساکنین محلی جزیره کیش را اخراج و تمام امکانات تجاری جزیره کیش، در اختیار تجار چینی و روسی و انگلیسی قرار خواهد گرفت.
انگلستان و روسیه و چین یکبار دیگر در شرف تکرار قرارداد ترکمنچای با رژیم اسلامی هستند ، و همانگونه که ملت ایران هرگز توان پس گرفتن کشورهای جداشده از ایران، بر اساس قراداد ترکمنچای را بدست نیاورد ، پس از گذشت بیست و پنج سال حتما توان پس گرفتن جزیره کیش را نیز از انگلسیها ، روسیها و چینیها نخواهد داشت.
بسیار روشن است که دولت روسیه با بدست آوردن جزیره کیش به آرزوی دیرینه اش برای رسیدن به آبهای گرم خواهد رسید ، انگلستان با حضور مستقیم در جزیره کیش کنترل تمام کشورهای نفت خیز خلیج پارس را بدست میگیرند ، و دولت چین نیز با بدست گرفتن شریان اقتصادی جزیره کیش ، که به بندر آزاد منطقه تبدیل خواهند شد، سالیانه میلیاردها دلار از سرمایههای ملی ملت ایران را خواهد برد.
این حیله از سیاست کثیف دولت انگلستان سرچشمه میگیرد ،ایران میخواهد جزیره کیش را با دریافت میلیارها دلار از چینیها ، برای مدت بیست و پنج سال به چین واگذار کند.
هشدار و اخطار شدید به میهن پرستان و تمام آنانیکه به یکپارچگی ایران باور دارند و از دین گو ایمانشان مهمتر است.
هشدار به تمام جوانان میهن ، این وظیفه یکایک همه مردمانی است که بنام ملت ایران در ان سرزمین زندگی میکنند.
فقط خیزش و حرکت مردم میتواند جلو امضا این جنایت نامهی ننگین و ضد ملی را بگیرد.
هموطن این پیام سیاسی نیست
خیانت وطن فروشان را با ارسال به گروه ها در سراسر ایران افشا کنید
آقا ما به خدا بیشتر از جزیره کیش نگران سلامت شما هستیم مبادا با فشار خون بالایی که دارید یک دفعه سکته ناقص کنید و بیفتید رو دست ما , خودمان کم مشکل داریم حالا بیاییم از شما هم نگهداری کنیم . یک خرده ملاحظه کنید و این قدر ما را نترسانید و خودتان را هم آزار ندهید . شاه خدا بیامرز نور به قبر باریده جزیره بحرین را بخشید چه عیبی دارد که آخوند ها کیش را کرایه بدهند , این از آن بهتر نیست ؟
دین چه چیزی به ما میدهد که علم نمیتواند بدهد؟
استیون تی. اسما
برگردان: پروانه حسینی
احترام به دین در هر گوشه از زندگی امروزی نه تنها در میان خداناباوران و روشنفکران بلکه در میان بسیاری از عموم مردم هم از بین رفته است. بعید نیست که نسل بعدی جوانان نسبت به گذشته کمترین ارتباط را با دین داشته باشد. دلایل موجهی برای این نارضایتی وجود دارد: تداوم افشاگریها از بدرفتاری کشیشان و روحانیون، جنگ جهادیون علیه «کفار»، و ترویج خصومت علیه چندفرهنگی و فرهنگ سکولار. این تقارنِ رفتار بد و اخبار بد باعث شده است که آدمهای زیادی نظر آن متخصص زیستشناسی تکاملی (ریچارد داوکینز) را قبول کنند که میگوید: «برای پیشرفت انسان، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که ایمان مذهبی را آنقدر تضعیف کنیم تا کاملاً از بین برود.»
با وجود این که بسیاری از ایراداتی به دین وارد میشود درست است، و با وجود این که من خود نگاهی انتقادی به تاریخ ادیان دارم، مخالف چنین دیدگاه دینستیزی هستم. به نظر من، ما هنوز به دین نیاز داریم. شاید بهتر باشد استدلالم را با شرح یک ماجرا شروع کنم. یک روز بعد از این که با آبوتاب در مورد اشکالات منطقیِ ادیانِ یکتاپرست در کلاسی سخنرانی کردم، وقتی که کلاس را ترک میکردم دانشجوی خجولی نزدیک آمد. با اضطراب، ماجرای غمانگیزی را تعریف کرد، داستانی که آرام آرام برخی از قضاوتها و نظریات من نسبت به دین را دگرگون کرد.
آن دانشجو گفت که پنج سال قبل، برادر نوجوان او با قساوت و به ضرب چاقو به قتل رسیده است. قاتل او را تعقیب کرده، به او حمله کرده، بیرحمانه او را مثله کرده، و فرار کرده است. شاگرد من، مادرش، و خواهرش به شدت به هم ریخته بودند. مادرش بعد از این حادثه دچار یک بیماری روانی شده بود و، اگر ایمان نداشت که در زندگی بعدی دوباره پسر سلاخیشدهاش را با بدنی کامل و سالم میبیند و آنجا آنها باز به همدیگر میرسند، حتماً از شدت بیماری بستری میشد. این اعتقاداتِ حمایتکننده، و همینطور مراسم کلیسا که بعد از مرگ پسرش او را مشغول میکرد، آن مادر را از لبهی پرتگاه اندوه و ماتم برگرداند، و به او توان ادامه دادن و بزرگ کردن دو فرزند دیگرش، یعنی شاگرد من و خواهرش، را داد.
از دید یک خداناباور همهی اینها غیرعقلانی و غیرقابل قبول به نظر میرسد. به ما اینگونه گفته میشود که اعتقادات باید منطبق با مدارک و شواهد باشند، نه صرفاً خواهشها و تمایلات. بدون معیارهای عقلانی، معیارهایی مثل آنچه که در علم جا افتاده است، همهی ما به سوی آشوب کشیده میشویم و نهایتاً به ظلمتِ پیش از «عصر روشنگری» بر میگردیم.
من قصد ندارم دین را با ادعای منطقی و مستدل بودنش نجات بدهم؛ دین زیاد هم منطقی و مستدل نیست. ولی میخواهم ثابت کنم که غیرمنطقی و غیرمستدل بودنش دلیل نمیشود که غیرقابل قبول، بیارزش، یا زبونانه تلقی شود. حتی شاید بشود غیرمنطقی و غیرمستدل بودن دین را منشأ قدرت آن به حساب آورد …
سلام و درود بر جناب نوری زاد
درود بر آموزگاران و جویندگان حقیقت٬ معلمین و دانش آموزان فرهیخته !
یک:
هرساله در آستانه اشغال خارج از عرف و قانون سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸ که به تحریک حکومتها و گروههای چپ مارکسیستی٬ و استمرارطلبان اسلامی انجام گرفت٬ دستگاه تبلیغات امپراطوری دروغ جمهوری اسلامی برای نفرت پراکنی و خشونت آفرینی و درواقع مصادره حضور خیابانی درجهت مشروعیت آفرینی٬ فعال می شود.
همزمان در ماههای اخیر صداوسیمای میلی برای افزایش دوز خشونت مردم و نیز ناتوانی در تأمین مالی خرید فیلمهای جدید و غیرجنگی٬ بشدت و با حجم انبوه اقدام به پخش فیلمهای جنگی بلوک شرق سابق می نماید. ملایان گمان می برند آبی که لانه مخروبه آنان را فراگرفته٬ سیلی است فراگیر در دنیا!
همچنین در این روزها با انواع ترفندها٬ تطمیع و تهدیدات آشکار و محرنامه٬ می خواهند به تعداد شرکت کنندگان و رونق راهپیمایی حکومتی بیفزایند. از جمله این ترفندها باتوجه به ساعت اداری٬ آوردن اجباری کارکنان دستگاههای دولتی٬ نهادهای حکومتی٬ و بویژه انتقال دانش آموزان از کلاس درس به کف خیابان است.
حکومت ریاکار نمی تواند دانش آموزان دبستانی را به خیابان آورد و فعلاً به شستشوی ایدئولوژیک مغز آنان اکتفا کرده٬ اما در شهرهای کوچک حتی از کودکان دوره راهنمایی نیز سوءاستفاده می کند. و بخصوص با وعده و تهدید نمره٬ دانش آموزان دبیرستانی را به اجبار روانه خیابان می کند.
من بعنوان ولی دانش آموز تا زمانیکه فرزندانم در سن آموزش بودند٬ به شخصه و مستقیم به دفتر آموزشگاه و مسئولین مدرسه مراجعه کرده و عدم رضایت خود را از حضور فرزندانم در راهپیمایی ها و اردوهای ایدئولوژیک مانند راهیان نور٬ اعلام و ممانعت می کردم. و تنها حربه آنها را که کسر نمره بود٬ می پذیرفتم تا فرزندانم سیاهی لشگر جنگ «دژمن» فرضی نباشند. پس انتظار می رود پدران و مادران فهیم در حمایت از معلمین شجاع فرزندان خود و مبارزه مدنی با اقدامات خسارتبار حکومت٬ با کمترین هزینه یعنی عدم حضور در راهپیمایی حکومتی٬ اقدام نمایند.
از اولیاء مدرسه نیز انتظار می رود٬ باتوجه به اینکه میزان سوءاستفاده از حضور دانش آموزان و قشر فرهنگیان در اینگونه مراسم ابزاری بالاست٬ در حمایت از همکاران دربند خود٬ به آگاهی بخشی به دانش آموزان که اکنون قادر به لمس و درک واقعیات اجتماعی هستند٬ بکوشند و خود و آنان در این نمایش حکومتی٬ نقش آفرینی نکنند.
چگونه است که استبداد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی فعالیت مدنی فرهیختگان جامعه را در پیگیری حقوق صنفی و رفع نابسامانی های آموزشی را برنمی تابد و خواستارها٬ بهشتی ها٬ حبیبی ها٬ عبدی ها٬ بداقی ها٬ و… را تهدید و حبس می کند٬ و راهپیمایی حکومتی را رفراندوم مشروعیت قلمداد می کند اما نه تنها انواع محدودیتهای مادی و معنوی را متوجه این قشر آینده ساز می کند حتی مجوز یک گردهمایی و تجمع را برای آنان صادر نمی کند.
یادمان باشد قشر فرهنگی و اقداماتش به لحاظ وزن اجتماعی تأثیرگذارترین عامل تغییرات اجتماعی است پس بکوشیم در هر نقشی که هستیم٬ رفراندوم ادعایی و پوشالی ۱۳ آبان را با مبارزه منفی به رفراندوم واقعی و «نه به جمهوری اسلامی» تبدیل کنیم.
دو:
گروکشی فوتبالی برای حضور دانش آموزان در راهپیمایی ۱۳ آبان !
رژیم ریاکار باز هم به استفاده ابزاری از دانش آموزان برای نمایش های حکومتی روی آورد. علاوه بر فشار بی سابقه به اولیاء آموزشگاهها برای حضور حداکثری خود و دانش آموزان در راهپیمایی حکومتی ۱۳ آبان٬ باتوجه به علاقه نوجوانان و جوانان به مسابقات ورزشی و اینکه مسابقه فوتبال میان دو تیم پرسپولیس ایران و کاشیما ژاپن شنبه صبح که مصادف با زمان آموزشی است و در ژاپن برگزار می گردد٬ شنیده ها حکایت از آن دارد که شورای تبلیغات اسلامی به شورای امنیت کشور پیشنهاد داده تا امکان نمایش این مسابقه در آموزشگاهها اعم از پسرانه و دخترانه فراهم گردد٬ بشرط آنکه اولیاء آموزشگاهها نهایت سعی خود را برای به خیابان کشاندن دانش آموزان در روز یکشنبه بکار گیرند.
نمایش مسابقه در حالی برای آموزشگاههای دخترانه انجام می شود که در روزهای اخیر٬ در مقابله با نمایش تلویزیونی مسابقات ورزشکاران مرد به بهانه گناه آلود بودن آن برای زنان٬ نزدیک بود کفن پوشان به صحنه آیند.
اولیاء و دانش آموزان آگاه باشند که این امتیاز٬ حق نوجوانان و جوانان است و ناشی از پیگیری و اصرار بر احقاق حقوق خودشان است و نباید بعنوان صدقه رژیم ریاکار به آن نگریسته و تسلیم و مرعوب چنین ابزار فشاری قرار گیرند. همچنین بدانید اولیاء آموزشگاهها مجازند صرفا ً با رضایت رسمی اولیاء دانش آموزان آنها را بخارج از آموزشگاهها منتقل کنند.
بنابراین دانش آموزان فرهیخته در حمایت از معلمین دربند خود که هدفشان رفع نابسامانی های نظام آموزشی ناکارآمد است٬ نقش سیاهی لشگر را بازی نکنند.
حاج ابرام قاضی مرگ: «یگان حفاظت آستان قدس رضوی» تشکیل داد.
مش قاسم: …. و اسمش رو گذاشته گردان شیخ خزعل.
با سلام خدمت دوست گرامی ام
از اینکه به خود اجازه می دهم شما را دوست صدا بزنم از جهت بزرگی است که در شما می شناسم. جناب آقای نوریزاد بگذارید مختصری خودم را معرفی نمایم اگرچه که در این سالها آنقدر درد دیده اید و چشیده اید که کوه درد گشته اید.
در سال 78 بعد از حادثه کوی دانشگاه در انتخابات مجلس ششم بنده بازرس یکی از صندوقها بودم که به دلیل پافشاری در صیانت از آراء صندوق توسط شورای نگهبان بازداشت شدم، در یک معامله با این بازاریان – که نه دین دارند ونه خدایی و نه ایمانی – مشروط به امضای صورتجلسه آزاد شدم. من فقط زمانی که حاضر شدند 1300 رای رفسنجانی را کم کنند حاضر به امضای آن شدم.
این آغاز ستاره دار شدن اخراج و عدم گزینش سپس محرومیت اجتماعی به مدت 20 سال گشت. اگر چه ظلمی که بر من رفت در قیاس با دیگران چون قیاس پر کاه و کوه است لیکن درد چونان منی در سایه است و خاموش، دردی کشنده که نه کس بیند و نه کس داند و نه کس تیمار تواند.
آن زمان که تازه وارد دانشگاه شده بودم عاشق ذرات بنیادی بودم و هسته. می خواستم تئوریهای بسیاری که در حوزه ذرات بنیادی است را سر و سامانی ببخشم. بعد از 20 سال از صدقه سری این نابخردان تمام هم و غم من نان سه کودک بود و دوا و درمانشان و گرفتن عروسک باربی قرمز برای دختر سه ساله ام.
سخن کوتاه چهار ماهی است که از فرانسه درخواست پناهندگی کرده ام. ارومیه که بودم جمع کوچکی بودیم دعوتتان کردم که قدم بر دیدگانمان گذارید وبه دیده منت مهمانمان باشید. دست نداد. امیدوارم روزی اینجا در بلاد کفر آقایان میزبانتان باشیم.
من خود آخوند زاده ام . فرزند پنجم آخوندی پاک و معصوم، که اینان خطرناکتر از دیگرانند به جهت اینکه طعمه ای هستند که همکیشان پلیدشان پهن کرده اند تا ساده دلان از عشق اینان به دام آن خبیسان گرفتار آیند. به باورم قدمت این آخوندهای پلید و درنده خو و سیری ناپذیر به بیش از اسلام و حتی زمان مایاها بر می گردد. در این 9000 سال هر آنچه خدا برای راهنمایی بشر فرستاده است اینان به گروگان گرفته جهت استثمار بشر از هیچ فروگذار نکرده اند. دین فروشی، جعلیات، خرافات، خزعبلات و هر آنچه در ذات کثیفشان هست به خدا نسبت دادن و و و . گواه این مدعی بحار الانوار علامه در خرافات مجلسی نابخرد است. و دریغ و افسوس جماعتی که هر افسانه ای را بدون استدلال و مطالعه و لحظه ای تامل می پذیرند. به باورم آنچه را که اینان به امان نسبت داده اند (مقایسه شود با حکومت حضرت علی و اینکه نتوانستند خلافتی را نگه دارند) به زحمت ازدست خود خدا بر می آید.
من نفهمیدم این همه دروغ و جعلیات از کجایشان در آمده است و ما مردمان ابله چگونه پذیرفته ایم. خدایی که اینان ترسیم کرده اند از هر مریض روانی ای روانی تراست که روان پریش یک مرض دارد چون سادیسم و یا مازوخیزم و یا دیگری که این خدا همه را با هم یکجا دارد (آنچه خوبان همه دارند او یکجا دارد). آخر این جهنم را با آن همه عذاب ابداعی ای که به عقل جن هم نمی رسد تا ابد برای انسان ضعیفی که نمی داند و نمی تواند هیچ دیوانه زنجیری ای می سازد؟ این موجود روان پریش آدم کش آدم سوز که زقوم به بینوایان می دهد و دست و پا می برد و حلقوم می درد می گویند از مادر مهربان تر است! این پلیدان مهربانی را هم نفهمیده اند.
نمی دانم ولی بعید است اینان به خدایی معتقد باشند این دکانشان است و تبلبغات بین چپاول و استثمارشان. راستی سخن به درازا رفت می گویم اینان که همواره یک پایشان اینجا در غرب است ندیده اند که اینان چگونه می زیند. لعنت خدا بر این شیادان قیامت را که باور ندارند لا اقل امورات را به بخردان می سپردند که حد اقل دنیای خودشان نیز آباد می گشت. ننگتان باد ای ناطق نوریان که نگذاشتید در ایران نخبه گان بیمارستان بسازند که لا اقل خودت کلیه ایت را از دست نمی دادی و یا دردانه آقا دزدکی در به پای اجنبیان نمی افتاد تا شیطانی دیگر به دنیا هدیه دهد.
سلطانی
موبایل و واتساپ
////////////////////
سلام و درود
جناب سلطانی عزیز، خدایی که آخوندیسم ساخته و مردم را از او میترساند، تا از خودشان بترسند را خوب ترسیم کرده ای. چنین خدایی به ابوبکر بغدادی شباهت دارد.بی خدایی و بی دینی هزاران بار از ایمان به چنین موجود تخیلی، مجمع الامراض میرغضبی که به اندازه تمام کاهن ها و کشیشها، و خاخامها و آخوندهای هار و تبهکار و ضد بشر و آزادی کش و ایمانسوز و تقوا گداز و بی وجدان شریفتر و انسانیتر است. لقمهٔ پلید مفت چنان آثار وحشتناکی بر جان و روان انسان میگذارد که از انسانهای معصوم، دیوهای آدمیخوار و انسان مسخ کنی چون کاهن و شمن و خاخام و کشیش و آخوند و مداح و روضه خوان و مرثیه سرا و قاریهایی که نمونه ها و امثالشان را بسیار دیده ایم، تولید و تربیت میکند. نان مفت خارج از چهارچوب مسائل دینی و مذهبی هم انسانهای شرافتمند و زحمتکش را به دزد و کلاش و کلاه بردار و فاحشه و لومپن تبدیل میکند که گرچه خسارات هر صد هزار نفرشان به اندازه یک آخوند نیست ولی به هر حال، به حال مردم و جامعه مضرند .
وقتی در محتوای ادیان سهگانهء ابراهیمی قدری تأمل میکنیم به این فرضیه میرسیم که انسانها شخصیّتی تخیّلی به نام خدا ساختهاند و امیال و احساساتشان را از زبان او بیان کردهاند.
انسانها میل به قدرت و شأن دارند، در نتیجه خدا از فرشتگان میخواهد به او با سجده احترام بگذارند. انسان اشرف مخلوقات میگردد و جانشین خدا به روی زمین.
یکی از پیامبران وقتی از مخالفان خود آزرده و خشمگین میشد میگفت خدا نیز خشمگین است و عذاب سختی خواهد داد.
مردم از نیستی و مرگ میترسند و برایشان دشوار یا دردناک است که بپذیرند عزیزانشان با مرگ نابود میگردند، در نتیجه خدا از زندگی پس از مرگ میگوید.
یکی از پیامبران خوش نداشت پس از مرگش همسرانش با مردان دیگر رابطه داشته باشند، در نتیجه خدا آن را ممنوع میکند.
مردم از نابرابری اجتماعی و اقتصادی رنج میبردند، در نتیجه خدا به پیامبری که خود یا فقیر بود یا فردی مهربان، پیام میفرستاد که از نابرابریها آزرده است.
دسترسی طبقات پایین به زنان، به ویژه زنان جذاب دشوارتر است، در نتیجه خدا به مردان وعدهء مشروط حوریانِ وفادار و نار پستانِ عشوهگر و طنازی را میدهد که هر آغوش با آنها هفتاد سال طول میکشد.
آیا سلبریتیها به بهشت میروند؟
هنر، سیاست، پول
*حمید جامی اصل*
کشور ما بدون تردید همان «کشور آخرینها»ست. واقعیت تحقق یافتهی همان تصاویر و توصیفاتی که «پل آستر» از کشور آخرینها به دست داده است. و آنچه بیش از هر چیزی در این فضای عفن موجب رنج و دلزدگی است رواج «دروغ» است و سقوط ارزشهای انسانی و اخلاقی. کشوری که در آن دروغگویی و زد و بند و ریاکاری و بیاخلاقی قبحی ندارد. در این کشور تقریباً هر روز پدیدههایی در عرصههای اجتماعی پدیدار میشوند که نه تنها یگانه و بینظیرند بلکه بسیار قابل تاملاند. یکی از این پدیدهها سلبریتیهای ایرانی هستند. و از آنجا که در ایران هر پدیدهای سیاسی است و سیاست به هرترفندی در اعماق زندگی ما ورود میکند، برخورد سلبریتیها با امر سیاسی و با هسته قدرت و البته مواهب آن، برخوردی اعجابآور و قابل تأمل است. بخصوص اینکه مدام این جمله لقلقه زبانشان است که من سیاسی نیستم.
اما از آنجا که ریاکاری یکی از رفتارهای رایج در حکومت است و مدتهاست که قبح آن ریخته، برخی از هنرمندان دقیقا جا پای جای سیاستمداران گذاشته و از آنان متابعت میکنند. یعنی اینکه از یکطرف خودشان را به حکومت نزدیک نشان داده و از مواهب هنر تماما دولتی ایران و اسکناسهای باد آورده در صدا و سیما برخوردار میشوند و از طرف دیگر پز اپوزیسیون میگیرند و گاهی هم نقد میکنند. گاهی به اینکه پول تبدیل به تنها ارزش انسانی شده خرده میگیرند و در خفا برای به دست آوردن پول از هیچ همراهی با عمله حکومت رویگردان نبوده و همان سیاستها و همان نگاه و نگره را پیش میبرند. در ظاهر از عشق به وطن و به اسلام دم میزنند و در خفا همه آنها دنبال گرین کارت و اقامت در خارج از کشور هستند. چرا که میدانند اگر روز واقعه فرارسد و حساب و کتابی در کار آید برای همه آن خوشخدمتیها که کردهاند و همه آن ثروتها که اندوختهاند باید پاسخگو باشند.
درود بر شما و دوستانتان که جان بر کف نهاده و چون ستاره ها در شب ظلمت گرفته ایرانزمین نور امید می فشانید.
فضای اکنون ایران مثل زندان در فیلم رابین هود است
فضای الان ایرانزمین قرون وسطایی است.
وای جنگل را بیابان می کنند
وطن زخمی هزاران دشنه نامردمیهاست
کمان نکنید آن طناب دار فقط برگردن آزادیخواهان است و یا دشنه بر قلب هکی مظلوم فرو رفت
بلکه آن طناب دار. بر گردن همه آزاد اندیشان و خردمندان این ملت انداخته می شود هر لحظه
و آن دشنه نامردنی دژخیمی بر قلب همه خردمندان ایرانزمین در هر لحظه فرو می رود
چه روزگار تلخی را تجربه می کنیم
برای ” گوهر ایران” و عشق او ” ستار”
شیرمردان و شیرزنان تنها واژه های تاریخی نیستند که در دل تاریخ بمانند؛ هر از گاهی و هر چندی یکی رخ می نماید تا بگوید شیرمردی و شیرزنی اگر واژه هست، که هست؛ ولی زنده است و می توان آن را دید. چون آنان ” وجود” دارند.
مادری نه در دفاع از جان فرزندش که این بار برای ماندگاری نام او تمام قد،قد برافراشته است.
هرچند “جان عزیزش” را از او ستانده اند؛ اما او از جان خویش مایه می گذارد تا ” نام عزیزش” را تمام شده ندانند و نخوانند.
شیر مردی را می گویم که در راه آرمان های ملی خویش با نثار جان پایمردی کرد؛ و مادری را که برای تداوم آن آرمان و یاد فرزند “پایزنی” می کند تا ستار همچنان ” ستاره” بماند.
شاید کاوه آینده ایران یک شیرزن باشد.
2577/8/10
درود بر استاد ارجمند
در بعضي از نوشته هايتان اشاره داشتيد عناصر موساد و ك گ ب در نهادهاي حكومتي چون سپاه و بيت رهبري و ديگر اركان نظام نفوذ كرده و بعضي حركت هاي مشكوك توسط انها طراحي ميشود. اخيراً خبرهايي مبني بر طرح ترور در خاك دانمارك توسط رژيم ايران رسيده است!! كاملاً مشخص است در شرايط حساس امروز كه امريكا و اسرائيل نياز به متقاعد كردن اروپا در همراهي انها در تحريم همه جانبه دارند، اين حركت طرح ترور در خاك اروپا كاملاً حساب شده است و اسراىيل توسط مامورانش اين حركت را سازماندهي كرده است. گرچه ماهيت رژيم ج ا همين است و در چهل سال مسبوق به سابقه است.
با درود
شاه سلطان حسین صفوی حاکمی بزدل و ترسو ؛ پخمه وبسیار خرافاتی بود و محمدعلی شاه قاجار نیز حاکمی مستبد و وطن فروش و وابسته به روسیه بود ؛ اما ارزوی پتر کبیر؛ تزار روس در دوران ایندو هیچکدام به تحقق نپیوست .
پتر کبیر خواب رسیدن به ابهای گرم خلیج فارس را میدید و وصیتش به دیگر تزاران روس وصل شدن به ابهای خلیج فارس و دریای عمان بوده است و اکنون که تغاری شکست و ماستی ریخت و ایران به کام کاسه لیسان مسکو گرای ولایت مطلقه ایران ستیز و ایران فروش گردیده ؛ قباله خلیج فارس که سهل است قباله خزر و کل ایران به بهای قرانی قدیمی ؛ در حق پوتین و بازماندگان پتر کبیر با دست چپ نوشته و امضا میشود و شور بختانه به این نیر اکتفا نمی شود بلکه در پای قدم رفت و امد مشکوک جناب پوتین و عملیات مشکو تر برادران روسی در دل کویر و بعضی نقاط ایران ؛ چندین نفر علاقه مندان به محیط زیست قربانی میشوند ؛ اینان در پای قدم پوتین قربانی میشوند تا بقیه پیام فضولی موقوف را دریابند .
تار و پود ولایت مطلقه انچان در پایه های تخت و بارگاه کرملین تنیده و روابط فی مابین در چنان سطح بالایی برخودار است که در مراودات اصول رسمی بین المللی به کناری نهاده میشود و بجای وزیر امور خارجه از چاکر جان نثار و غلام خانه زادی چون علی اکبر خان ولایتی استفاده میشود ؛ همو که میخواهد نقش اسدالله خان اعلم در نظام پیشین را بازی کند ؛ اما این کجا و ان کجا ؛ حد اقل اسدالله اعلم بویی از وطن دوستی و مردانگی و شرف داشت در صورتی که این یکی فاقد همه این خصلتها است .
مراوده و نشست و بر خاست کار هر کس نیست ؛ مردی به تمام معنا وطن فروش و بی غیرت میخواهد و نیز خواجه محرم دستگاه خلافت ولایت مطلقه ؛ زیرا در ان نشست و بر خواست ها صحبت از چگونه خزیدن به طرف ابهای گرم خلیج و ….. است ؛ موشک های اس ۳۰۰ اهدایی نیستند بلکه بها انها برابر مکیدن خون ملت طاعون زده ایران است کما اینکه بهای ان قران کذایی میلیونها دلار از جیب ملت بود هر چه هست ملت نفرین شده ای هستیم و بلایی که ۴۰ سال است به ان گرفتار امده ایم
درود بر مش قاسم عزیز و خستگی ناپذیر
به کارت ادامه بده که بوی سوزش بعضی ها بلند شده و از ناراحتی ///شون دراومده
آخر این هم شد حرف ای آدم فهمیده ؟ چون ” بوی سوزش بعضی ها بلند شده و از ناراحتی ///شون دراومده ” پس به کارش ادامه بده ؟ همین دیگر, دوستانی مثل تو دارد که این قدر از مرحله پرت است . دو کلمه نوشتی یکی از ان ها هاشور خورد , معلوم است که در چه مایه ای هستی دیگر , به مزدک سلام مخصوص ما را برسان .
سلام و درود
( به داتیس)
قسمت دوم (پایان)
انسان نا بالغ( کودک)، گر چه انسان است، ولی چون در مرتبه ای نازل از انسانیت و کمال انسانی خود قرار دارد، درک و احساسات و عقول یک انسان بالغ و کامل را ندارد، کودک (نابالغ) حتی از بعضی لذات انسانی هم همچون لذت جنسی بیخبر است چه رسد به درک لذات عالم معنا و فهم بهشت و دوزخی که در درون جانش پنهان شده است؟ به ابیات ذیل توجه فرمایید :
« ظاهرست آثار و میوهٔ رحمتش
لیک کی داند جز او ماهیتش*؟
هیچ ماهیات اوصاف کمال
کس نداند جز به آثار و مثال
طفل ماهیت نداند طمث* را
جز که گویی هست چون حلوا ترا
کی بود ماهیت ذوق جماع
مثل ماهیات حلوا ای مطاع؟
لیک نسبت کرد از روی خوشی
با تو آن عاقل* چو تو کودکوشی
تا بداند کودک آن را از مثال
گر نداند ماهیت یا عین حال
عجز از ادراک ماهیت عمو
حالت عامه بود مطلق مگو!»
زانکه ماهیات و سرّ، سرّ آن
پیش چشم کاملان باشد عیان
در وجود از سرّ حق و ذات او
دورتر از فهم و استبصار کو؟
چونکه آن مخفی نماند از محرمان
ذات وصفی* چیست که او ماند نهان؟
*طمث = جماع_لذت جنسی
عاقل=در اینجا مراد از عاقل پیامبران الهی اند.
*ذات وصفی=ذات یک وصف
برای انسانهای نابالغ و رشد نا یافته ای که از ارزشهای ذاتی و گنجهای عظیم و حقایق متعالی و ماورائی ای که پیرامونشان در همین عالم مادی وجود دارند و از اسرار بیشماری که در درون جانشان نهفته است بیخبرند، و چون گنجایش و استعداد درک حقایق بزرگ را ندارند، و عقولشان متناسب با حقایق و واقعیات بزرگ رشده نکرده است، هنگام آموزش و ارشاد، ناگزیر باید مفاهیم بزرگ را به اندازه کاسه عقول و ظرف احساس و شعور آنها کوچک کرد تا اذهان کوچکشان بتواند بر آن حقایق محیط شود و آنرا در درون خود جای دهد تا شمه ای از آن را در یابند. (گر چه علوم مختلف مختص همین عالمند و در همین مرحله از حیات و تکامل قابل کشف و درک و فهمند، اگر بخواهیم تئوریهای علوم را به یک فرد دانش نیاموختهٔ بیسواد بیاموزانیم، ناچاریم از نقطه ای خیلی دورتر و ظاهراً بی ربطتر از آموزش تئوری، تعالیممان را آغاز کنیم و ابتدا به او حروف و اعداد و کلمات را آموزش دهیم ، درک و فهم تئوریهای علوم در پایان یک سلسله طولانی و زمانبر آموزشها و بکار گیری استعداد و اراده ها روی میدهد. اینکه جناب داتیس، چه تصور و تعریفی از بهشت و بهشتیان دارد که به این سهولت و سرعت میشود از آن جُک و طنز و تمسخر ساخت؟ کاملاً معلوم است که چنین تعاریف و تعالیمی حاصل چه اذهان ابتر و افلیج واحساسات پایین تنه ای آخوندی ایست. (البته آموزش درست اینها به شرطیست که آن فرد فرضی تسلیم باشد و لااقل خصومت نورزد و مقاومت نکند و دم بدم به خاطر هر آنچه نمیفهمد معلم را مسخره و متلک باران نکند !)
نا گزیر در مرحله ابتدایی باید مسائل و مطالب ساده را به فرا گیرنده آموزش داد به فرموده حضرت مولانا پَست و ساده گفت :
«پست میگویم به اندازه عقول
عیب نبود! این بودکاررسول»
رسولان حق در مواجهه با کودکان نا بالغ این جهان ناگزیر بوده و مجبور شده اند تا جهت درک و دریافت حقایقی به عظمت بهشت و جهنم، ادبیات و شیوه آموزشی خود را تا حد عقول نازل مردم تنزل دهند! در حالیکه حقیقت در ذات خود بزرگتر و متعالیتر از آنست که حتی بالغان و کاملان عالم هم بتوانند تمام فهم خود از آن را به ناقصان و نو آموزان انتقال دهند یا بشود در این مرحله از رشد دانش و تکامل انسانی، نه تنها حقیقت مطلق را که ذات پاک حضرت حق سبحان است ، بلکه ماده و زیر مجموعه های عالم مادی، و سلسله حقایق و واقعیاتی که ما را احاطه کرده اند و خود جزئی از آنهاییم و نهایتاً بشر را به حقیقت مطلق نزدیک میکنند را درک و دریافت نمود یا در جهان برای تعریف آنها مصادیقی یافت! در اینجا بالاجبار برای فهم بهشت و دوزخ باید مثالهایی زد که برای حداکثر جمعیت نابالغی که در کودکستان عالم بر سر مفاهیم و ماهیات نزاع میکنند قابل درک باشد. البته در این کودکستان آموزگاران و مربیانی هستند که به مراحلی از بلوغ رسیده اند، ولی برای انتقال آنچه میدانند نه لغت کافی دارند و نه در هر جمعی گوشهای محرم فراوانی وجود دارند که شایسته پیغام سروش «1»باشند.
«1» اشاره به این بیت حضرت حافظ :
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
*عجز از ادراک ماهیت=ماهیت حقیقی بهشت و جهنم بر انسان پوشیده است! انسان تنها درکی وجدانی از آنها دارد، ذات و وجدان آدمی نمیتواند بپذیرد که نیکو کاری و بد کاری با هم مساوی و بدون پاداش و کیفر میمانند .
*هل من مزید=رندان رشید و بالغان کامل دریا نوشی در میان ملل عالم و جامعه انسانی پنهانند که هفت دریای معرفت را نوشیده و تشنه تر از همیشه نعره هل من مزید میزنند. آنان در زیر قبای حضرت حق از چشم عام مستور و مخفیند! خوش شانسی و خوشبختی نوع بشر در آنجاست که گاه کسانی از آن محرمان اسرار الهی آشکار شده اند و آموزگاری کرده و از خود «نهج البلاغه_راه بلوغ و به رشد و تکامل انسانی رسیدن و محرم اسرار خداوند شدن» را به یادگار گذاشته و راه شناخت خداوند را به بشر آموزش داده اند. آنجا که حق سبحان حجاب خود را برکناری افکنده و خود را به انسانهای محرم و نیک بخت مینمایاند تا با تمام تمنای جان در او فانی شوند!همهٔ معماها و رموز هستی گشوده شده اند، هنگامیکه خالق ماده و معنا و ماهیت خود را آشکار کرده، ماهیات چه باشند و که باشند تا خود را از جان منور محرمان و عارفان بپوشانند؟ همانطور که عارفان در پی گشودن اسرارند، اسرار عالم نیز چون تشنه ای به دنبال عارفان محرم میگردند تا خود را به او معرفی کنند.
تشنه مینالد که ای آب گوار
آب هم نالد که کو آن آب خوار؟
همانطور که در همین دنیای مادی اسرار علوم از چشم و شعور جاهلان و متعصبان و بیسوادان مخفی اند، ماهیات نیز اسرار خود را بقدری از چشم کودکان نامحرم و عوام میپوشانند که آنان گاه حتی منکر ماهیات و عالم معنا هم میشوند !.
///دزدان مدینه شفات بده شفیعی! مثل اینکه بد جوری باد حق تو دلت پیچیده!
مزدک جان این جناب شفیعی دارد خدای عارفان خود را به رخ سید مرتضی که پیرو خدای فقیهان است ؛ میکشد و لابد در کامنت بعدی به شرح عارفانه قران خواهد پرداخت ؟ غافل از انکه قران صد در صد با همان تفسیر فقیهان ساز گار است زیرا که قران زبانحال ۲۳ سال زندگی جنگ و غارت گروهی نو ظهور در جغرافیای حجاز است و عینیت همان زمان و مکان را بیان میکند ؛ خدای قران که همان خدای فقیهان است نمی تواند با خدای عارفان سنخیتی داشته باشد زیرا این خدا قاصم الجبارین و خیر الماکرین است مگر انکه اقای شفیعی بخواهد از قاسم الجبارین و خیر الماکرین و نیز اقتلوا و اضربوا. همانند بهشت و دوزخ تعریفی عرفانی ؟! ارایه دهد بهر حال صوفیان و فقیهان و فیلسوفان مسلمان همه در یک نقطه مشتر کند و ان هم استحمار عوام الناس
بی ادب , از خود راضی , بی سواد , پر رو , و چندش آوری مزدک ! گیرم که ” بد جوری باد حق تو دل ” شفیعی پیچیده , به تو چه ؟ مگر بار ها نگفته ای که معتقد به آزادی اندیشه هستی ؟ مگر بار ها نگفته ای که کسی را به خاطر دینش , مذهبش نباید مورد تبعیض قرار داد ؟ پس دیگر این جور مزخرفات چیست که میگویی ؟ توی با شور بیا ان چیزی که شفیعی نوشته را نقد کن اگر سوادش را داری , تو بیا بهتر از ان را ارائه بده اگر سوادش را داری . تمام حرفهایت تکرار طوطی وارحرفهای مشیری است , همین جمله چاله میدانی : ” ” باد حق در دلش پیچیده ” هم از اوست . من نمیدانستم که یک پامنبری مثل تو , خود میشود , روضه خوان دریده ای ! حکایتت درست مثل حکایت آن خر چرانی است که از پا منبری شروع کرد و شد مجتهد شهرشان از دریدگی و پررویی که داشت . خجالت بکش !
جاسم جان اگر نوشته شفیعی را با دقت می خواندی میدیدی که اون جمله از خود اوست که از دیگری! راستی حولا تو چرا ترمز بریدی برادر جاسم؟
سلام برجناب شفبعی عزیز وگرامی
مقالت شما هرچند دراثبات بهشت و دوزخ معرفت ومعارف اهل معرفت است جای سپاس وتشکر است که براین امور غیبی برای ما آدمیان ایمان وباور قلبی وفکری ومعرفتی دارید .
اما در چند گفتار و یا نوشتارت می لنگید وعمده آنکه چنین گفته اید :
“آنجا که حق سبحان حجاب خود را برکناری افکنده و خود را به انسانهای محرم و نیک بخت مینمایاند تا با تمام تمنای جان در او فانی شوند!همهٔ معماها و رموز هستی گشوده شده اند، هنگامیکه خالق ماده و معنا و ماهیت خود را آشکار کند”
اوسبحانه وتعالی ان یدرک بعین الراس , محجوب به هزاران حجب ظلمانی ونورانی است , وخواجه لولاک که معلم و موئدب صاحب نهجالبلاغه است درآن شب معراج که به مقام. دنی فتدلی … اوادنی رسید , کنه ذات حق را نتوانست باچشم سر مشاهده نماید , وخود او فرمود : ماعرفناک حق معرفتک ” آنچنانکه تو هستی نتوانستیم آنگونه تورا بشناسیم ” ولذا درقیامت هم که برخی ازعلمای اهل سنت بسبب اشاره آیتی ازقرآن معتقد هستند که اوراسبحانه و تعالی شانه را خواهند دید , این اعتقاد نیز باطل است زیرا چشم موجود محدود. محیط وجود نامحدود نخواهدشد , پس هرگز ذات حق تعالی حجابش را برمحرمان نیز کنار افکندنی نشاید تا خودرا برانسان های محرم اسرار بنمایاند , زیرا محرمان اسرار هم تاب وتوان دیدن اورا ندارند , چون همگان محدود هستند ودرک ودیدن نامحدود محال است که آب دریارا برکوزه ویاتقاری ریخت , وشاهد عرضم کلام خود حشرت حق. جل جلاله است ” لاتدرکه الابصار ولکن هو یدرک الاابصار ” و خطبه های توحیدی اول نهج … حصرت امیر “ع”است ودرخاتمه گواه سخنم این غزل حافظ است :
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
رواست در بر اگر میطپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
بهتر آن بود که بفرمائید آنجائی که خداوند سبحان پرده هارا ازچشمان محرمان اسرار کناری بکشاند باهدایت تشریعی وتکوینی اش تا اسرا آفرینش برآنان هویدا گشته و اسراررا ببینند نه دیدن ذات حق تعالی را که او دیدنی نیست , بلکه چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی .
بله حدیث قدسی است :” اولیائی تحت قبابی ویاقبائی , لایعرفهم غیری ” خاوند فرموده به رسولش که. دوستان من در کنف حمایت من ودر زیر قبه بارگاه من هستند که هیچ کس غیر از خودم آن هارا نمی شناسند ”
واین اشخاص که دوستان خاص حضرت حق سبحانه هستند درهمه زمان ها هستند باکثرت وقلت عددی باخصلت ابراهیمی وموسوی وعیسوی ونوحی وآدمی ومحمدی وعلوی درمیان همین آدمیان. زندگی می کنند .
شما توجه دارید که مولانا. جلال الدین محمد بلخی بعد ادیدار شمس چگونه متحول شدند واین دو دیوان را ازآن تحولش به یادگار گذاشتند که همه اش عشق وسوختن از فراق یار واصل خویش است وتفسیر. آیات قرآنی ورحمانی وربانی است که این پرده ها ازچمش بکناری شده واین اسرار برقلب او تابیده واو هم فاش ویادرلفافه وباکنایه گفته است .
ولذا حافظ
نه آن لب لعل را توانست ببوسد ونه آن گنج حضور را توانست بیابد .
حضرت امیر “ع” گفته اند من پروردگار خویش را بامشاهده قلب می بینم وعبادتش را می کنم . بدرودتان گویم .
ارادتمند تان مصلح مسکین درِ او سبحانه عمایصفون
سلام و درود
( به داتیس )
تا کنون چندین بار در تاریخهای مختلف بحث بهشت و جهنم در این وبسایت مطرح شده است و باورمندان و بی باوران به آنها آراء خود را عرضه کرده اند. کاش شما دوست گرامی به آنها رجوع میکردی تا ضمن آگاهی از محتوای آن مباحث از تکرار مکررات نیز پیشگیری میشد. امام علی (ع) میفرماید : «سخن اگر تکرار نشدی، تمام شدی». ناگزیر بنده نیز در پاسخ به این تفسیر و تصوراتی که شما از بهشت (و لابد دوزخ هم ؟) داری ناگزیر پاسخ پیشین خود را با قدری دخل و تصرف تکرار میکنم.
بهشت چیست؟ و بهشتی کیست؟
دوزخ چیست؟ و دوزخی کیست؟
قسمت اول:
مقدمه:حکومتهای ستمگر پیرایه دین برخود پیچیده و بنام دین و مذهب و مقدسات در راستای منافع نامشروع خود مرتکب چنان فجایعی شده اند که سبب بیزاری و تنفر توده مردم از هر آنچه رنگ و بوی دینی دارد شده اند! آنها با استخدام اراذل ناسی بنام آخوند که ابداً پایبند تقوا نبوده و بویی از دانش و درک معانی نبرده اند،و بکار گیری آنها جهت استحمار و تحمیق مردم چنان دین خرافی و تقلبی ای درست کرده اند که ذات هر انسان شریف و خدا باوری از آنها بیزار است. انسانهای فکور و اندیشمند و شرافتمند با دیدن چنین سکهٔ تقلبی و بی اعتباری میفهمند که تا سکهٔ اصلی موجود نباشد کسی دست به جعل سکهٔ قلب نمیزند و این اسکناسهای تقلبی به علت وجود اسکناس حقیقی است که خود را به شکل او در آورده و اذهان نا آگاه و کم دقت را میفربند.
ادیان ارجمندترین میراثی هستند که به انسان رسیده، متفکران باید به هوش باشندکه رنج ناشی از خسارات مادی، ناشی از سلطه اهریمن صفتان ریش دراز و عقل گرد و سیری ناپذیر سبب به دور افکندن دین و عرفان و ارزشهای معنوی نشود! که براستی زیان حقیقی از دست دادن دین و عرفان و اخلاق در جامعه است!
بهشت حقیقی تقرب و نزدیکی به خداوند است( این نزدیکی، نزدیکی مکانی نیست! بلکه هر چه انسان بیاد و در جستجوی حق باشد، بیشتر یاد حق را در درون خود نگاه میدارد، و آنکه پیوسته بیاد حق باشد، بتدریج بو و رنگ پندار خویش را میگیرد و به صفت حق در میآید! پس هر صفتی در او تجلی کند صفت حق باشد زیرا دروازه درون او، بروی غیر حق بسته است! حق نیز جای خود را به غیر از خود ندهد! آنکه غیر حق را در درون خود پرورده باشد نیز، به رنگ و صفت پنداشت خود در میآید و چون او و حتی خود او میشود! کسی که غیر حق را به جای حق بنشاند بتدریج از حق خالی میشود و غیر حق در درون جانش مینشیند ! حق تنها یک رنگ، و آن بی رنگی است ، ولی غیر حق متنوع و الوان است. غیر حق اگر چه رنگارنگ و مختلف است، لیکن ماهیتاً همه چون هم، شبه حق بوده و بدون اصالت و اعتبار ذاتی اند! بهشت راستین هر انسانی دردرون جانش است ، بهشت حقیقی آنجاست که حق باشد و دوزخ حقیقی هر انسانی نیز در درون او و آنجاست که غیرحق به جایگاه حق نشسته باشد!!
بهشت و جهنم هر کس همرنگ جان او و در درون اوست!مثال: کسانی هستند که با خوردن و نوشیدن و پوشیدن و برخورداری از جنس مخالف خود را خوشبخت ، و چون از آنها محروم بمانند خود را شوربخت میدانند ، کسانی هم با فهم معماها و درک رموز و کشف اسرار و مجهولات عالم هستی خود را سعید و نیک بخت میدانند، و چنانچه جهد کردند و به این معنا و اهداف نرسیدند خود را شقی (متضرر) میدانند!
( افراد دسته اول و دوم دارای مراتبند و هر یک در مرتبه ای احساس زیانمندی و بهره مندی دارند، دسته سومی هم هستند که عارفان بالله هستند و نه طمع بهشت دارند و نه دغدغه دوزخ! آنان هدفی جز او ندارند، چون هدف همهٔ آنها تنها اوست و بالاتر از هدف آنها جایی، کسی و چیزی متصور نیست همه در یک مرتبه اند. این دسته در حقیقت همه یک تنند! :
گر هزارانند یک تن بیش نیست
چون خیالات عدد اندیش نیست )
سر چشمه این احساس خوشی و ناخوشی و شور بختی و نیک بختی، در درون است و این کیفیت درونی، بهشت و دوزخ انسان را در عمق جانش میسازد و میپرورد. بهشت و جهنم دو تن از لشگریان خداوندند که گر چه مختلف و متضاد مینمایند، اما چون لبه های قیچی که بر خلاف هم حرکت، و نهایتاً یک چیز را میبرند، در باطن هر دو یک کار میکنند و آن هدایت انسان به سو، و در مسیر تقرب انسان به خداوند، و تکامل بسوی کمال مطلق است .بهشت و دوزخی که در درون انسان پنهانند هر یک به گاه و به جای خود، خود را به انسان مینمایانند!
«جزو جزوت لشکر حق در وفاق
مر ترا اکنون مطیعاند از نفاق
گر بگوید چشم را کو را فشار
درد چشم از تو بر آرد صد دمار
ور به دندان گوید او بنما وبال
پس ببینی تو ز دندان گوشمال»
آنکه مبتلا به دندان درد یا چشم درد یا دردی دیگر است، گاه مینالد که سوختم، سوختم! این سوختن بدون شعله و دود است و میدانیم که ربطی به آتش ندارد ولی دردمند از سر ناگزیری که لغت مناسبی جهت انتقال احساس ندارد میگوید: سوختم! حال آنکه بین درد کشیدن و سوختن تفاوت بسیار است و این دو یکی نیستند .
به یک معنا انسان بهشتی، انسان رشید و به بلوغ انسانی رسیده است. و انسان جهنمی انسان نارس و نا بالغی است که از کمال انسانی خود به جبر یا به اختیار، محروم مانده و گوهر انسانی خود را نپرورده است یا دیگران مانع پرورشش شده اند !مگر نمیبینی آنکه با تحصیل خود را به وجوه و مراتبی از کمال و دانش و تجربه رسانده، رفاه و راحت و دستاورد افزونتری دارد تا آنکه در راه کمال، متحمل زحمتی نشده و چیزی کسب نکرده است؟ انسان نابالغ قدر و قیمت گوهر انسانی خود را نمیداند، و ممکنست تنها بخاطر تشویقی، یا جلب نظری یا تأییدی یا تمجید و تملقی(به تعبیر امروزی لایک کردنی!) باب حقایق را بروی خود ببندد و منکر بدیهیات بشود همانطور که:
« هرکه او ارزان خرد ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد»
طفل ارزش گوهر را نمیداند و ممکنست آن را با مشتی شیرینی یا خوردنی عوض کند! پس اگر بخواهیم از ارزش واقعی جواهرات مادی برای طفل بگوییم او نمیتواند تصور درستی از ارزش آنها داشته باشد چه رسد به خزائن و جواهرات معنوی ؟!
ادامه دارد.
هنوز ۴۸ ساعت نگذشته که زبون شیادی حکومتیهای استمرار طلب در دهان حاج حنیف مزروعی آقازاده منقلابی به گردش درآمد و از قلمش شامورتی بازی جاری شد. در سایت حاجی بی بی سی مقاله نوشته با عنوان: به بهانه نامهای به یک مرجع تقلید؛ خیزشی در زیر پوست حوزه؟
خلاصه، صغرا کبرا چیده که ای ملت آگاه باشد که یه آخوندی که خیلی ناز و مامانیه علم استقلال حوزه را در قم به دست گرفته و با ۵۰ متر دستار دور سرش حوزه رو مستقل کنه که “شاید در آینده مجددا اکثریت را در حوزه به دست آورد” […(سه نقطه از مش قاسم) حتی اینجا هم از شاید و ماید میگه که ملت رو سر کار بزاره] و آزادی رو هم بیاره به ایران.
از این …(سه نقطه از مش قاسم)های …(سه نقطه از مش قاسم) شیادتر توی تاریخ این مملکت نبوده. اینم یه ترفند جدید واسه سر ملت رو گرم کردن با یکی دیگه از قماش حاج ممد مستراح پناه. حاجی!!!! ما ۴۰ ساله که صابون حکومت اسلامی شیاد و فاسد کره شمالی مزرعه حیوانات به تنمون خورده، ۲۰ سال شامورتی بازیهای استمرار طلبها رو دیدیم. برو این دام بر مرغ دگر نه! مش قاسم شماها رو خوب میشناسه. در ضمن، حاج آقای شکنجهگر و زندانبان و آدمکشتون کجاست؟
به این اعمال و گفتار بچه منقلابیون اسلامی میکن خروجی اتاق فکرشون، که بوی گند مستراح //// میده.
این مقاله به نظر من شتابزده نوشته شده است و مواردی مثل دلزدگی، بی میلی زیاد و حتی بی اطلاعی و فقدان تحقیق مناسب نیز در این پست دیده می شود! برای مثال آل کاپون 48 سال عمر کرد و 44 سال اشتباه است! در مورد شهرام گودرزی نیز باید بگم به لحاظ فن مجسمه سازی کارش بسیار عالی است! البته اگر مثل شما که گفته شد رویه ای مانند زولا در خلق رمان در پیش گرفتن می توانست موفق ترتان بکند و متاسفانه در این پست و شاید به لحاظ اعتماد به نفس بالا سطح اثر را پایین آورد، موجب پایین آمدن سطح اثر این هنرمند در آینده نیز نشود! در مورد اینکه کار بر روی چنین آثاری بسیار بسیار گران تمام می شود نیز نباید شک کرد! بر روی این مساله که آیا کمک مالی دریافت کرده اند یا خیر کاری ندارم اما بهتر نیست این انرژی ها در خیابانها صرف به زیر کشیدن عده ای شود، که از ابتدا کارشان چیزی جز روضه، گریه، خود را به موش مردگی زدن و دزدی نبوده است!!!! این پولها را صرف تشویق عده ای به خیابانها کنید که مانند انتخابات با یک چلوکباب کوبیده و دوغ ساده بمانند صمد آقا حاضر می شوند به تعدادی وحوش تازه به دوران رسیده رای دهند!! اگر من سرمایه ای که شما داشتید را داشتم همین کار را می کردم!! اگر ساندیسی در کار باشد زور هم در کار نباشد این عمل کار ساز است!! (9 دی را یادمان نرفته است که یک عدد موز و پرتقال در کنار ساندیس چه ها که نکرد)
گر تو بهتر می زنی جناب ناشناس بستان بزن!بیرون گود نشستن و لنگش کن گفتن دوره اش تمام شده. بیار آنچه داری ز مردی و زور …که دشمن بپای خود آمد بگور! تو تو همین سایت نمی تونی یک نام پایدار برای خودت بیابی بعد به کسانی می پری که تمام دار و ندار و جانشونو گذاشتن برای آزادی و سرنوشت مردم و رو در رو بمبارزه با مشتی جنایت کار می پردازند. تو و امثال تو در حقیقت اگر مزدور نباشید نا آگاهید از مزدوری بی مواجبتان! بفرمائید چی فرقی می کنه که ال کاپون 44 سالش باشه یا 48 سالش؟ آیا در کل نوشته و منظور نویسنده تاثیری این موضوع می گذارد؟ تو یا درکی از آنچه نویسنده نوشته نداری و یا ماموری!بی خود هم نقش مخالف بازی نکن.
اتفاقا ماموران ادمهای منگل و بی درکی هستند ؛ انسان فهیم که مامور نمی شود
دن گیبسون
تاریخنگاری است که چند دهه از عمر خود را در شبهجزیره عرب سپری کرده است.
هدف او از این کار، کشف خاستگاه واقعی اسلام در جایی دیگر از مکه بوده است.
دن معتقد است که
مکه نمیتواند محل واقعی ظهور اسلام باشد
برای این ادعای خود دلایل متعددی نیز دارد.
در این مستند با بررسی مساجد مختلف
و جهت قبله آنها به کمک فناوری،
در تلاش است تا خاستگاه واقعی اسلام را کشف کند
https://youtu.be/Zcciuy3az6c
وقتی آیت الله خمینی میگفت که همین محرم و صفر است که بکار ما می آید متوجه منظورش نشدیم تا به امروز که با ماجرای اربعین مواجه هستیم.
مذهب و شگرد تبلیغاتی مبتنی بر آن امروز کاری کرده که تا نسلها حکایت این روزها بصورت داستان و فیلم و هنر گفته خواهد شد و ایران امروز بی تردید مایه عبرت دیگران خواهد بود همانطور که شوروی امروز باعث عبرت است و این خیلی زشت است که بجای عبرت گرفتن موجب عبرت دیگران شویم.
امروز در مقابل آمار تکان دهنده بیکاری،کاهش تولید ملی،تک محصولی ویرانگر و دهها فساد و تباهی که زندگی مردم را در هم پیچیده،به ما میگویند از این نظام پر بلا دفاع کنیم. چرا؟ چون مبادا سوریه شویم.
ولی نمیتوانند بگویند از این نظام دفاع کنید تا از رفاه و آسایش و بیمه های تامین اجتماعی و دفاع قوی و اقتصاد نیرومندتان دفاع کنید. نه نمی توانند بگویند چون در این ویرانه این کالاها یافت نمیشود ولی اربعین بر قرار است. هجوم مردم برای رفتن به اربعین میتواند یک دلیلش هم استیصال عمومی باشد که همه دچار آن هستند و آن اینکه شاید از امام شهید کاری برآید.
اینها که ما را به خاک سیاه نشاندند پس متوسل شویم شاید امید فرجی باشد.
اما باید گفت امیدی نیست. راه دیگری باید رفت. امید داشتن به محرم و صفر برای نجات از قدرت بی اخلاقان تبه کار یعنی حساب باز کردن روی حماقت و جهل عمومی. یعنی در اوج ورشکستگی با رضایت چندین ده میلیارد را از جیب خودت بسوزانی و دور بریزی…تا چنین است بساط قدرت فاسد روبراه است..باید این حلقه شیطان را شکست..احترام امام شهید به همراه حرمت و سربلندی شیعیانش ارزش دارد و نه با ذلت و درد بدری آنها.
با سلام و درود به نوریزد گرامی و دوستان – قسمت اول
تعطیلات سالانه آخر تابستان امسال پس از سالهای طولانی با اوایل پایز دلپذیر و خنک و ریزش با طراوت باران و تجدید خاطرات دوران دبستان و دبیرستان و همچنین سقوط پول ملی و تعمیق بحران پولی، مالی و اقتصادی کشور، ایام عاشورا، و عزا داری دولت رئیس جمهور روضه خوان توام شد.
آلودگی صوتی در تمام طول روز با صدای فرز فلز کار و ساختمان سازی و تمییر کاری در همسایگی ما و دور دور خریداران اشیأ اسقاط و دست دوم منازل با وانت مجهز به بلند گو، بوق گوش خراش وسایل نقلیه و ترافیک کوچه ۶ متری که تقریبا به تقاطع دو خیابان تبدیل شده، صدای بلا انقطاع جیرجیرک از اوایل شب و صدای ممتد سگهای ولگرد کوچه باغ و سگ نگهبان مجتمع ورزشی مقابل منزل تا صبح و صدای گفت و گو یا خش خش ویزیتورهای پی در پی و اشغال جم کنهای چرخسبدهای آشغال کنار دیوار و بالا پریدنهای آنها برای پائین کشیدن شاخه و چیدن میوه از درختان گردو و کشیدن سیگار و سپس کبریت زیر زرورق و کشیدن هرویین در تاریکی نیمه شب پرده نمایشی از معضلات محیط زیستی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی را از لایه پرده اتاق بنده به نمایش میگذارد و از خواب راحت یا آرامش حتا برای ساعتی خبری نیست. مراسم عزاداری و نوحه خوانی مجهز به بلند گو اما در نیمه شب تعطیل میشد.
و اما بکار گیری تدابیر شدید امنیتی و قضایی از قبیل بگیر و بند و شلاق بزن حبس و یا اعدام کردن متخلفین و احتکارگران پوشک بچه و لاستیک کامیون و دلالان و معامله گران حرفهای بی نام و نشان و بعضا کار گذار دون پایه نظام بانکی در بازر آشفته و خود ساخته ارز و سکه طلا برای مواجه با ابر بحران پولی به قول وزیرجدید اقتصاد ترفندی ناکار آمد و فقط برای ذهر چشم گیری از فرصت طلبان و سودورزان خرده پا و نمایشی عوام فریبانه برای سرپوشی بر سیاستهای تبه کارانه و غارت گرانه نظام پولی-مالی-اقتصادی دیوان سالاری فاسد و انگلی و رانت خوار و ناکار آمد متشکل از چند صد شرکت خصولتی زیربنایی (از قبیل شبکه بانکهای خصولتی، شرکتهای آب و برق و گاز و سایر منابع انرژی، مخابرات، راه و ترابری، فرود گاه ها، خطوط آهن، معادن، فولاد و سایر فلزات، سیمان و سایر مصالح ساختمانی، طیف وسیعی از پیمان کاران و مشاوران خصولتی آویزان بودجه و منابع عمومی میباشد که قریب به اتفاق آن در تملک و انحصار چند صد خانوار تازه به دوران رسیده دوران پسا انقلاب اسلامی درون حلقه حاکمیت نظام یا بلا واسطه یا در قالب و تملک نهادهای عمومی مذهبی و شبه مذهبی در بخشهای گوناگون حضور سنگین و آواری خود را بر دوش تودههای عظیم مردم کشور تحمیل میکنند.
فعالیت و تداوم حیات انگلی این دیوان سالاری و همگی متعلقات درون مرزی و بیرون مرزی، حقیقی و حقوقی و ایدولوژیک آن متکی به دلارهای نفتی و تولید تورم پولی تنها صنعت پر رونق و پول ساز کشور به معنای واقعی کلمه یعنی صنعت و ماشین رشد شتابان نقدینگی یعنی چاپ پول بدون پشتوانه است؛
رئیس جمهور روضه خوان در سخن پراکنی متلون و مردم فریب اخیر خود ۱۵ بار واژه “رشد نقدینقی” را بکار برد؛ وی با اشاره به “رشد نقدینگی در سایه ضریب فزاینده یا رشد نقدینگی بر پایه پولی کاملا متفاوت است، اینکه رشد نقدینگی ما بر پایه پولی نبوده”
http://www.president.ir/fa/106669
وی صریحا اعتراف کرد که معضل لاینحل خود ساخته رشد نقدینگی در دولتهای پس از جنگ نه متکی بر مبانی اقتصاد سلیم و سالم یعنی پارامترهایی از قبیل نرخ واقعی رشد اقتصاد، نرخ رشد اشتغال زایی، نرخ بهره، و نرخ تبدیل ارز و نرخ شاخص تورم کالا و خدمات و سایر عوامل دخیل در فرایند رشد اقتصاد تعیین شده بلکه به علل تاریخی و ساختاری و نا کار آمدی و فساد مزمن و رانت خواری رایج در نظام ارزشی امام زمان بر مبنای سیاست گذاری متولیان بانک مرکزی در خدمت حاکمین و صاحبین اصلی و سهام داران عمده نظام جدید که بشکل بنگاهی عظیم و خصولتی اداره میشود، و در اصل بر مبنای منافع، مصالح و تمنیات مادی و مال اندوزی و رانت خواری و دزدی مجموعه میراث خواران انقلاب مستضعفین بر علیه کوخ نشینان تکلیف و طراحی میشده و این سیاست گذاریها با همت و دغدغه روز افزون پیاده میشود. و دستگاه امنیت و قانون گذاری و قضایی کاملا همرا و ذینفع و در خدمت این ساختار است .
مشاورین اقتصادی مونوتریست وی از جمله مسعود نیلی قطعا سعی کردند که برای وی روش معقول اقتصادی افزایش نقدینگی و روش شُک درمانی تزریق پول ابدأع میلتن فریدمن شیاد را تشریح کنند؛ اینجانب در پستهای گذشته این دو روش اقتصاد محور و سیاست محور میلتن فریدمن را برای افزایش نقدینگی توضیح دادم؛
با سلام و درود به نوریزد گرامی و دوستان – قسمت دوم – پایان
نرخ رشد نقدینگی به میزان روزی هزار میلیارد تومن را که تا چند ماه پیش از اسرار مگوی نظام بود اولین بار شریعتمداری از زبان رئیس اتاق بزرگانی (عضو ناظر شورای پول و اعتبارات) در کیهان افشا کرد؛ حال رئیس جمهور روضه خان با صراحت اعلام میکند که باید روش نقدینگی روزانه هزار میلیارد تومن باشد.
با احتساب قیمت متوسط دلار ده هزار تومانی بر مبنای دلار دولتی ۵۰۰۰ ، شبکه نیما ۱۰۰۰۰ و آزاد ۱۵۰۰۰ تومنی، بانک مرکزی روزانه یکصد (۱۰۰) میلیون دلار مجازی چاپ میکند؛ با احتساب قیمت هر بشکه نفت از قرار ۷۰ دلار ، بانک مرکزی روزانه یک میلیون و ۴۲۸ هزار بشکه نفت مجازی استخراج میکند یعنی حدود ۳۰۰،۰۰۰ بشکه کمتر از بالاترین میزان صادرات چهارمین صادر کننده اپک و ششمین صادر کننده جهان یعنی شرکت ملی نفت ایران – با افق نزدیک تحریمات شدید نفتی و کاهش صادرات نفت بانک مرکزی ماشین چاپ پول خود را برای جانشینی ذخائر نفت ایران تمام وقت بکار انداخته است.
آمار خوش بینانه بانک مرکزی تولید ناخالص ملی را حدود ۱۶۰۰ هزار میلیارد (تریلیون) و آمار نقدینگی را نیز همین مقدار اعلام میکند؛ این یعنی سرعت پول یا نسبت تولید ناخالص ملی به میزان نقدینگی تقریبا یک است در صورتی که این نسبت میبایست بین ۱/۵ تا ۲ متغیر اما با ثبات باشد؛ به گمان قوی این نسبت از یک نیز کمتر است؛ یعنی تولید پول از تولید کالا و خدمات سبقت گرفته، یعنی اقتصاد در رکود تورمی گرفتار است؛
روحانی شیخ دغلکار هیچ اشاره به میزان بدهی دولت و بخش عمومی در سخن پراکنی خود نمیکند؛ طبیب نیا وزیر دولت ۱۱ قبل از کناره گیری رقم ۷۰۰ تریلیون تومن بدهی انباشت شده دولت را با اظهار تعجب بسیار افشا کرد؛ این میزان بدهی به احتمال قوی امروز از مرز هزار تریلیون تومن تجاوز میکند؛ نسبت بدهی عمومی (دولتی) کشور به تولید ناخالص ملی بین ۶۰ تا ۱۰۰% قرار گرفته – و یا حتا فراتر.
تخمینی از کل میزان بدهی درون شبکه بانکی کشور تا کنون اعلام نشده؛ اما طبق الگوی عملیاتی مرسوم در نظام بانک داری متکی بر ذخیره کسری و میزان تقریبی نقدینگی (۱۶۰۰ تریلیون) و با فرض و احتساب بسیار خوش بینانه حفظ ۵۰% ذخیره و تولید ۵۰% وام یا بدهی (که قطعا از آن بیشتر است)، کل میزان بدهی بخش عمومی و غیر دولتی درون نظام بانکی حداقل ۱۶۰۰ تریلیون تومن است؛
این بدان معناست که با فرض ذخیره یکصد (۱۰۰) بیلیون دلار و طلا که بسیار خوش بینانه است علیالخصوص بعد از تخلیه شدن و فرار ذخیرههای بانک مرکزی به میزان ۳۰ بیلیون دلار در طی چند ماه گذشته؛ قیمت واقعی دلار با مساوی سازی کل نقدینگی به علاوه کل بدهی در مقابل ذخیره ارزی و طلای موجود بانک مرکزی قابل تخمین است؛ این رقم اکنون میبایست حدود ۳۲۰۰۰ تومن برای هر دلار باشد؛ قیمت آزاد دلار ناشی از عرضه و تقاضای بازار است، نه تعویض کل نقدینگی و بدهی با پشتوانه آن.
بودجه بیش از ۸۰۰ تریلیونی شرکتهای خصولتی، بودجهٔ ۳۶۵ تریلیونی عمومی کشور و هزینه یارانه ۳۷ تریلیونی در مقابل بر آورد در آمد مالیاتی کمی کمتر از یکصد (۱۰۰) تریلیونی و کاهش شدید در آمدهای نفتی تحت تحریمات همه جانبه عمو سام و فرار اندوختههای محدود ارزی از بانک مرکزی به خارج و پستوی خانههای مردم دلایل چرخش دیوانه وار ماشین چاپ پول یا رشد نقدینگیست و لاجرم سقوط ارزش ریال در مقابل دلار و طلا. نقدینگی کشور سال آینده به مرز ۲۰۰۰ تریلیون یا ۲ کوادریلیون خواهد رسید؛ رشد نقدینگی بین ۳۰ الی ۴۰ درصد در سال در طی دولتهای گذشته در تغییر بوده؛
رشد نقدینگی بدون پشتوانه تولید یا طلا را مالیات پنهان توصیف میکنند که بر گُرده خیل عظیم حقوق و دستمزد و مستمری بگیران و باز نشتگان و بیکاران و اقشار فرو دست جامعه ظالمانه فرو میریزد؛ نتایج این سیاست پولی تبه کارانه بشکل کاهش قدرت خرید، کاهش کیفیت و کمیت معیشت، کاهش سلامتی و عمر مفید و توسعه فقر و تخریب محیط زیست و همچنین تورم جمعیت فقیر و تعمیق شکاف طبقاتی بروز و ظهور پیدا میکند و بدین وسیله موجب انتقال دسترنج فرودستان به فرادستان انگلی و فاسد و رانت خوار میشود.
با سپاس
تمامی این افراد
نویسندگان بزرگی بودند که
در مورد دین آگاهی داده اند
جالب تر اینکه اول روحانی بودند،
و بعد دین را ترک و انسانیت و شرافت را برگزیدند.
دختر بچهی مظلوم در مناطق زلزلهزدهی سرپل ذهاب در زیر نیمکت پارک به خواب رفته،
♦️راستی مراسم اربعین امسال تو عراق خوب برگزار شد⁉️
چیزی که کم وکسری نداشتین از قبیل ارز دولتی و خورد و خوراک ❓
درود بر شما جناب نوریزاد عزیز
یادم هست برای شما پست گذاشتم که محمد مهدوی فر را مشهد دیدم و چند ساعت بعد شنیدم دستگیر شده است، علیرغم اینکه در شهرمان مهمان بودند. به ایشان خیلی سفارش کردم مراقب باشند اما علیرغم اطمینان خاطری که باز ایشان به من میدادند در کمال ناباوری درست چندساعت بعد دستگیر شدند.
خیلی ناراحت و نگران احوال ایشان بودم و تعجبم از این بود شما هیچ سخنی در مورد ایشان تا مدتی نمیگفتید. به شما مدت زیادی شک کردم که پس از آن هرگز سخنان شما را دنبال نکردم.
همیشه تعجب میکردم چطور آقای بهرام مشیری اینگونه از شما بعنوان سقراط ایران یاد میکنند. از طریق خانم مهدوی فر برای محمدآقا پیام دادم در زندان
که آیا نوریزاد بواقع با رژیم نیست که پاسخ بسیار منطقی و زیبای آفای مهدوی فر قانعم کرد اما عذرخواهم یگویم کمی به خود محمد مهدوی فر و زندانی شدنش هم شک کردم. بسکه ۴۰ سال دروغ و فریب و نفاق بین مردم کاشتند.
اما زمانیکه کلیپ بسیار زیبای شما را دیدم : چرا مرا نمیکشند، به شما خواهم گفت چرا من نوریزاد را نمیکشند
با تمام وجودم شرمسارشدم و آنقدر پاسخ شما منطقی وزیبا بود که اگرچه هیچ متنی برایتان نفرستادم اما در یوتیوب ، کامنت زیبایی در مورد شما و حقانیتتان و اینکه امثال من که در مورد شما سوظن داشتیم را حلال کنید، گذاشتم که لایک زیادی خورد و خیلی ها چون خودم برایم متن گذاشتند. در تلگرام و بقیه گروه ها همچنین منتشر کردم.
ایکاش جوابی به آن زیبایی که برای پدرسالمندم هم گذاشتم و لذت بردند را مدتها قبل گفته بودید.
در هرحال مرا حلال کنید و ببخشید.
تماس تلفنی محمد مهدوی فر و شنیدن صدای گرم ایشان از دست شما، واقعا جای تشکر و سپاس فراوان دارد. پاسخم را اگرچه دیر اما پس از ماه ها به زیبایی دادید. که در مورد سرنوشت محمد مهدوی فر نگران بودم و پرسیدم و در مورد خودتان و شکی که داشتم در هر دو مورد پاسخی ندادید و من سرخورده دیگر دنبالتان نکردم.
امروز سپاسگزارم
همیشه موفق وسلامت باشید.
دکتر کشمیری_ مشهد
یکی از دوستان خبری فرستاد مبنی بر اجازه محدود آمریکا به British Petroleum برای فعالیت در میدان مشترک!
جای تعجب نیست؛ چون میدان مشترک در خلیج فارس نیست. در دریای شمال و نزدیک اسکاتلند واقع شده و نیمی از گاز آن متعلق به ایران و نیمی دیگر بریتانیا!
میدان گازی رام.
و حالا همین ۵۰ درصد بریتانیا است که برگ برنده ایران برای صدور مجوز فعالیت شده!
حتما میپرسید چطور ما آن طرف دنیا منابع گاز داریم؟
همه چيز زیر سر محمدرضا شاه پهلوی است که سالها قبل، برای ایران در دریای شمال منبع گاز خرید! با روزی ۱ میلیون دلار برای ایران!
واقعاً چطور این بابا آن زمان با وجود منابع ایران؛ به فکر سرمایه گذاری هایی اینچنینی برای آینده ایران بوده است؟!؟
زدم ویکی پدیا کاملا درست بود
نوشته روزی یک میلیون دلار برای ایران درآمد داره
بازهم بادهان گشاد وچشمان دریده ورگهای ازگردن زده بیرون محکم بگیم مرگ بر