یک: دوشنبه ی گذشته رفتم سنندج. مستقیم رفتم بازار و از مغازه ای یکدست لباس کردی خریدم و در همان مغازه پوشیدمش. رفته بودم برای دیدن مرد جوانی به اسم مختار زارعی. همین مختار زارعی، یکبار چند سال پیش، در بازار سنندج به من گفته بود: می خواهم یکدست لباس کردی برای شما بخرم. و من گفته بودم: نمی خواهم. چرا؟ چون من که نمی پوشمش چرا بخری؟ و اجازه نداده بودم بخرد. اما بعدها دلم برای لباس کردی تنگ شد. احساس کردم همان لباس کردی مرا بخود می خواند و با صدای محزونش به من می گوید: بی وفا، با من چه بود که نخواستی بپوشی ام؟
دو: در همان مغازه لباس کردی را پوشیدم و در آینه به خود نگریستم. آن که در آینه بود به من گفت: آدمهایی مثل تو، در مجاورتِ یک جور اندوهخواریِ سرخوشانه سیر می کنند. شاید هم یکجوردلواپسیِ غبارگرفته از جنس آه. و گفت: آدمهایی مثل تو یک ساعتِ تمام زل می زنند به بال یک مگس، یا به انگشتان پای یک نوزاد، یا به تکه نوری که از لای پرده ای آمده و افتاده کف اتاق، یا به یک وجب نخ رنگی شبیه مویرگ هایِ سفیدیِ چشم، یا به یک تکه یخِ عرق کرده که نرم نرم آب می شود، یا به لکه های آفت روی برگ های یک شمعدانی.
سه: لباس کردی را پیشتر یکبار در زمان جنگ پوشیده بودم. در یک عملیات برون مرزی. بفرماندهیِ همین سردار نقدی که آن وقت ها به برادر شمس معروف بود. از سردشت وارد خاک عراق شدیم با همراهی کردهای “یه کیتی” عراق. من و دوستم مسعود شجاعی طباطبایی از “روایت فتح” رفته بودیم برای فیلمبرداری. شب بود و ما با کاروانی از قاطرهای بار بر پشت، و رزمندگانی که لباس کردی به تن شان می گریست، در سکوت از میان دره ها و از زیرپایگاه های عراقی می گذشتیم. همو که در آینه بود به من گفت: آدمهایی مثل تو، همینجوری و پی در پی نفس عمیق می کشند. که یعنی: آه. جسم شان اینجاست و ذهن شان هزار جا. صاف و پوست کنده بگویم: آدمهایی مثل تو، روانی اند. بی جهت اشک می ریزند یا از تماشای نسیمی که نمی بینندش، می خندند. یا گاه بگاه اسم یکی را صدا می زنند که نیست. آدمهایی مثل تو، بیقرارند. انگار دنیا قرار است در همین نزدیکی ها تکلیفش را با خودش و با ساکنانش یکسره کند.
چهار: کوله ام را روی دوش انداختم و با همان لباس کردی که به تنم جذب و جفت می نمود، از مغازه بیرون زدم. مردم سنندج که بسیاری شان لباس کردی از یادشان رفته، در همان نگاه نخست در می یافتند این بابایی که در آن گرما لباس کردی به تن کرده، کرد نیست. بل خودش را داخل لباس کردی جا داده. عجبا همو که در آینه بود، همراهم می آمد و دم گوشم می گفت: آدمهایی مثل تو، اگر چه به یکجور روانپریشی مستانه دچارند، اما همین که دستشان به خونِ پشه ای آغشته نیست، سبکبال اند. دست های خونی، دست های فریبگر، و دست هایی که با خیانت آشناست، آدمها را به سمتِ چند رنگی و مخفی کاری هل می دهند. جوری که می بینی طرف، بظاهر بسیار مرتب و مطمئن و گردنفراز و زبانباز است اما نه که دستهایش خونی ست و نه که دست هایش با پول و آبروی مردم همدست است، با درونِ آدمی ارتباط برقرار نمی کند. نچسب است. آن آدم زبانباز، گرچه پیوسته لفاظی های بسته بندی شده را از زبانش بیرون می ریزد، اما می بینی خودش زبون و ذلیلِ آدمها و تشکیلات برتراست.
پنج: من با مختار زارعی، چند سالی است که دوستم. او را انسانی انسان و تحصیلکرده و شایسته و درستکار و ایرانی یافته ام. کرد است. کردستانی ست. در سالهای گذشته، چند باری کارش به زندان کشیده شده بود و کمی بعد از زندان بدر آمده بود. این بار اما بخاطر نوشتنِ نامه ای به رهبر، سرضرب برده بودندش به زندان. خودش به طنز می گفت: گول رهبر را خوردم. که رهبر گفته بود: هر که از من انتقاد کند کارش به دادگاه نمی کشد. و او، گرچه درسخوانده و زیرک بود، خواسته بود کاربرد سخنِ همینجوریِ رهبر را بیازماید.
شش: از سنندج با اتومبیل های کرایه و با همان لباس کردی ای که به تن و با کوله ای که به دوش داشتم، رفتم کرمانشاه. شب را در کرمانشاه ماندم و صبح زود زدم بیرون به سمت دالاهو. با جناب سیاوش حیاتی قرار داشتم. که فردی نازنین از هموطنان یارسان است و برای حقوق بلعیده شده ی هم کیشانش فعالیت می کند. جماعت یارسان در مجموع شاید چهار پنج میلیون نفر باشند. بیشتر در استان کرمانشاه و در شهرهایی چون کرند و کوزران و صحنه و سنقر و خود کرمانشاه ساکن اند و در سراسر کشور نیز پراکنده اند. بدا که شما در کل کشور، یک یارسان پیدا نمی کنید که در جایی استخدام شده باشد. اگر نیز بفهمند که این دانشجوی سال آخر یارسان است، فی الفور اخراجش می کنند. یارسان ها در سالهای جنگ اما، جانانه از خاک سرزمین شان دفاع کردند و بسیاری شان از پای در آمدند. حضرات آنجا در سالهای جنگ، آدمها را برای جلوی توپ صدام می خواستند. یارسان و شیعه و سنی و مسیحی و زرتشتی اش مهم نبود. درهم می پذیرفتند. فقط باید اعلام وفاداری می کردند. بعد جنگ اما سرو کله ی اسلام ناب محمدی پیدا شد و در میان ایرانیان تیغ نهاد.
هفت: در مرکز شهرستان دالاهو – که کرند – باشد، دست های گرم سیاوش حیاتی را فشردم و به پیشنهاد وی رفتیم فرمانداری. عجبا که بعدِ چهل دقیقه انتظار، فرماندار ما را پذیرفت. در همان نگاه نخست مرا در لباس کردی شناخت و ابراز شادمانی کرد. به وی گفتم: آمده ام ببینم چه کمکی می شود برای کمک به زلزله زدگان این منطقه کرد. خوشحال شد و کلی همدلی کرد و از غصه هایش گفت. در همان فرمانداری، بانوی جوانی از ویرانیِ روستای “زرده” گفت. که صد در صد در زلزله ویران شده و هیچ نگاهی بدو نشده از نه ماه پیش تا کنون. این بانو در این روستا، یک دستگاه پست بانک تعبیه کرده بود. آمده بود فرماندار را برای افتتاحش دعوت کند. روستای زرده از توابع ریجاب است. در سینه کش دیواره ی یک رشته کوه بلند.
هشت: آشنایی با اسم “زرده”، ما را بدانسو کشاند و کلاً برنامه ی سفرم را جابجا کرد. خیال داشتم مستقیم بروم سر پل ذهاب و از آنجا بروم ازگله و ثلاث باباجانی که مرکز زلزله همینجاها بوده. و از آنجا بروم به روانسر و جوانرود و پاوه. در پاوه خیال داشتم بر دستان جناب ژاله و همسر نازنینش (پدر و مادر صانع ژاله از کشته شدگان بهمن 89) بوسه بزنم. اما سوز بی کسیِ روستای زرده مرا بدانسو کشاند. رفتیم و از لابلای دره ها و نداری ها و بی کسی ها گذشتیم و رسیدیم به زرده. و من بچشم خود دیدم که بله، زرده کاملاً ویران شده و هیچ نیز آجری بر آجری نهاده نشده. دروغ نگویم اما یک حسینیه برایشان ساخته بودند و آنروز نیز مشغول تکمیل کردنش بودند. دردا که در باور یارسان ها و سنی ها، حسینیه یک بی تعریف است. مردم آبادی کجا بودند؟ مردم زرده ی ویران شده را برده بودند گوشه ی آبادی و در آنجا در چند کانکس و کانتینر جایشان داده بودند.
نه: خیلی زود دانستم این روستای گمشده درلابلای دره های ریجاب و بی کسی، در زمان جنگ توسط صدام بمباران شیمیایی شده و دویست و هشتاد و هشت نفر از مردمش یکجا جزغاله ی شیمیایی شده اند. یعنی افزون تر از شیمیایی شدگان سردشت. همینجا بود که آن آدم داخل آینه آمد و یقه ی کردی ام را گرفت و بر سرم نعره کشید که: چرا تو و هشتاد میلیون جمعیت ایران از این روستای بی نشان، و فاجعه ای که در آن رخ داده بی خبرید؟ چرا صدا و سیما و تشکیلاتی به اسم ارزش های جنگ و دفاع مقدس و اینجور بساط ها از این روستا اسمی به میان نیاورده اند تا کنون؟ و بر سرم فریاد کشید: یک روستا مگر چقدر جمعیت دارد که دویست و هشتاد و هشت نفرش در حمله ی شیمیایی جزغاله شوند؟ هنوز زن ها و مردهایی در زرده هستند که شیمیایی اند با بدن های آش و لاش اما بی هیچ آماری.
ده: رازش را دانستم. مگر می شود روستایی بضرب زلزله، صد در صد ویران شود، و در زمان جنگ دویست و هشتاد و هشت نفر از مردمش با بمب های شیمیایی جزغاله شده باشد اما اصلا نه انگار؟ مگر می شود این روستای لابلای دره های ریجاب را ول کرد به امان هیچ؟ برای بارش رفاه و امکانات انسانی و مدنی بر سرِ این روستا، به چه بهانه ی بیشتری از بمباران شیمیایی، و تخریب صد درصدی نیاز بود؟ رازش در این است که مردم زرده، یارسان اند. شیعه نیستند. یارسان ها شهروندان مطرود و زیادیِ ام القرای اسلام ناب محمدی اند. آن مردِ کُردی که در آینه بود، یقه ام را گرفت و گفت: کاش سیدعلی خامنه ای با ملاهای اطرافش یک شب میهمان مردمان زرده بود در همان حسینیه. و ادامه داد: سیدعلی که مفت می خورَد و مفت می گوید، چه می شد اگر یک شب نیز از نان مفتِ اهالی زرده فرو می برد در همان حسینیه و با اشاره به جسم علیلش، روضه ی مفصلی می خواند برای یارسان هایی که به حسینیه احتیاجشان نیست؟
محمد نوری زاد
شنبه بیست و هفت مرداد نود و هفت – تهران
مصاحبه ی شبکه ی تلویزیونی ایران فردا با محمد نوری زاد
بیست و شش مرداد نود و هفت
گزارش سفر
هرچه رضا شاه و محمد رضا شاه گفتن ای ملت دنبال ارتجاع سرخ و سیاه نرین افاقه نکرد. عجب درسی محمد رضا شاه به این ملت داد. حکومت اسلامی/آخوندی میخواین؟ کف دستتون تا یاد بگیرین. روح هر دوتاشون شاد، این درس یاد گرفته نمیشد تا وقتی که به چشم ببینن و با گوشت و پوست و خون تجربه کنن. نعلت بر همه منقلابیون ۵۷ و حداقل هفت جد و آباد و اینده گانشون.
دینی که امثال اون اولی خودمون و این دومی و ابوبکر البغدادی و بن لادن و زرقاوی صدها هزار طرفدارشون میشن در چه وضعیتی قرار داره؟ در وضعیت ۱۴۰۰ پیش. به حکومت اسلامی جهل و فساد و خشونت کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
اخبار: اتحادیه اروپا ۱۸ میلیون یورو به ایران کمک مالی میکند.
مش قاسم: یه زمانی ما به اینا پول قرض میدادیم. ببینین کار به کجا رسیده حکومت اسلامی محتاج به قرض ۱۸ میلیون یورو شده. حکومتی که به ۱۸ میلیون یورو محتاجه که نمیتونه خرج نون شب ملت رو بده میتونه به جنگ با این و اون بره و واسه دنیا خط و نشون بکشه؟ نمیتونه! تنها کاری که میتونه بکنه اینه توی خیابونای ایرانزمین توی سر و کله زن و بچه ملت بزنه.
اگر این سایت برای هیچکس اب نداشته باشد برای سید مرتضی نان دارد که در اینجا قلم فرسایی کند و بحر طویل بنویسد و انگاه این نگاشته ها را بعنوان گزارش کار مبنی بر گار پژوهش دینی ارایه دهد و از سفره پهن شده در سرای حاکمان حظی وافر نصیب خود کند و ….!!
جناب سید مرتضی چند سالی است در این سایت به زعم خودش به هدایت کفار و شبه زدایی از دین مبین مشغول است ؛ و ایکاش نتیجه کار و بر ایند تلاش و بحر طویل نویسی را خود ارایه میداد ؛ مثلا کدام یک از افراد این سایت را توانسته به حقانیت نظام و اسلام رهنمون شود
جناب سید اسلام همین است که هست ؛ همین است که داعش و القاعده و نظام فقاهت پبشه جمهوری اسلامی عمل میکنند ؛ شما و دیگر به اصطلاح روشنفکران دینی هر چقدر بقول حافظ این دلق ملمع را وصله پینه کنید و بر ان زینت بیفزابید ؛ پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد ؛ حکومت ولایت فقیه اگر چه ایران را به ویرانی کشاند اما در عوض پرده از چهره کریه ۱۴۰۰ ساله این عجوزه هزار داماد باز گشود و معلوم گردید اگر فقیهان و زاهدان قدرت بگیرند جهان را به اتش میکشند و دیدیدم که در سر زمین ایران چه اتشی افروخته شد که دود ان تا ثریا رفت ؛ انچه که بنی امیه و بنی عباس و صفویان و عثمانی ها نکردند نظام ولایت فقیه به تنهایی در این ۴۰ سال انجام داد ؛ اقای سید مرتضی واقعا از چه چیز این نظام دفاع میکنید ؟ یکی و فقط یکی از خدمات این نظام به ایران را باز گو کنید
جناب سید اگر میخواهی بدانی نظام با دین مردم چه کرد و نیز پژوهشی !! کرده باشی چند گاهی مسافر اتوبوس هایی که از تهران به نقاط دور دست میروند شو تا متوجه شوی وقتی در بین راه برای نماز متوقف میشوند تعداد نماز خوانان زیر ۴۰ سال چند نفرند
سید بزرگوار !! در پیش از سال ۵۷ از دیدگاه مسلمان و غیر مسلمان روحانیت انسانهای پاک و درست کار محسوب میشدند و مردم حاضر بودند مال و ناموس خود را به امانت نزدشان بگذارند ولی امروز کسی حاًضر نیست حتی الاغش را دست ایت الله ها به امانت بگذارد ؟
سید عزیز دیدی چه بلایی بر سر اسلامتان اوردید ؟ شما روحانیون حتی به اسلام رحم نکردید بنا بر این انتظار نداریم که به ایران و مردم ایران رحم کنید ؛ سید جان !! چند سالی است در این سایت قلم میزنی وجدانا برایند کارت را محاسبه کرده ای ؛ میدانی بجای تبلیغ اسلام وهدایت ما کافران فقط تنفر و عدم اعتماد پراکنده ای ؟ زیرا که اولا با غرور و منیت و از موضع بالا با دیگران سخن میگویی و در ثانی از اموری دفاع میکنی که طبل رسواییش مدتها است از بام فرو افتاده و من بعید میدانم خود شما نیز از ته دل به حقانیت ان باور داشته باشی ؛ سید بزرگوار موقعیت خوب و استثنایی در این برهه از تاریخ نصیب روحانیت شیعه شد که میتوانست با امکانات عظیم ایران مملکتی نمونه برای جهان ساخته شود ولی دریغ و درد که شما روحانیان نه ظرفیت این نعمت را داشتید و نه لیاقت انرا ؛ ایران را ویران کردید و خود را بد نام تاریخ و نسلی را افسرده و دل مرده و بی اعتقاد نه به دین که به انسانیت و شرف و غیرت سید جان مغرور به قدرت و شوکت و حواریون ریا کار نباشید اینها دوام و بقایی ندارد ؛ سید جان امثال نوریزاد برد و بازنده شمایید
انکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-45182495?maca=per-VAS-per-GooyaNews-26861-xml-mrss
صحبت های سعید محمودی، کارشناس و استاد حقوق دریاها، در گفتوگو با دویچهوله فارسی متناقض است
در ابتدا تاکید بر این دارد که دریای مازندران یک دریاچه است و هر توافقی باید به اجماع صورت بگیرد بعد می گوید:
((پس در حقیقت اگر من درست متوجه شده باشم، چون این قرارداد دوجانبه و سهجانبه نافی منافع کشورهای دیگر نبوده، آنها هم اعتراضی نکردند. یعنی در این صورت میشود قراردادی دوجانبه یا سهجانبه بسته شود و لزومی ندارد همه کشورها بر سر آن به توافق برسند، درست است؟
بله، در عمل چنین است. این مسئله به طور خاص مربوط میشود به منابع طبیعی زیر بستر دریا. علت هم این است که از نظر جغرافیایی این منابع دردریای خزر در جایی قرار دارند که در هرصورت و صرف نظر از این که چه نظام حقوقی در نهایت مورد قبول همه قرار گیرد، نمیتوانند مورد ادعای ایران یا ترکمنستان باشند))
که مسیله اجماع از میان می رود بعد مدعی می شود ایران و ترکمنستان و آذربایجان باید جداگانه به توافق برسند
دلیل تناقض در این است که در معاهده تقلب صورت گرفته. تقسیم سطح آب بر اساس دریاچه تنظیم شده ولی بستر بر اساس قوانین دریا ترسیم شده و تصریح شده که دریای مازندران یک قضیه حقوقی استثنایی است و کنوانسیون قابل الگو برداری در هیچ دریاچه دیگری نیست. این کارشناس برای توجیه قضیه نقش مخرب روسیه در امضای توافقات دو جانبه را به فراموشی می سپارد و می گوید اکنون ایران و ترکمنستان و آذربایجان بایستی منابع را منصفانه بین یکدیگر تقسیم کنند. در صورتی که اصل انصاف می بایست مابین تمامی پنج کشور مراعات شود و در یک دادگاه بین المللی بر این اساس قضاوت می شود که تمامی منابع می بایست منصفانه بین پنج کشور تقسیم شود و نه فقط سه کشور. در واقع روسیه به حساب خود زرنگی کرده و از زیر بار اصل انصاف شانه خالی کرده است. در نقشه هایی که انتشار یافته معلوم است یکی از منابع عمده ای که در وسط دریاچه وارد شده و می بایست بین روسیه و قزاقستان تقسیم شود به طور کامل به روس ها تعلق یافته که در اینجا حتی همان روش خطوط زیر بستر معاهده های بین المللی نیز مراعات نشده
در جای دیگر می گوید
((و آیا الان به نظر شما، با توجه به آخرین اتفاقی که افتاد، در کنوانسیونی که بر سر آن به توافق رسیدند و خیلی هم مورد اعتراض قرار گرفت، این امر انصاف در مورد ایران رعایت شده یا نه؟
حقیقت این است که این کنوانسیون هیچ تصمیمی در این مورد نگرفته است. در مورد زیر بستر دریای خزر هیچ تصمیم نهایی گرفته نشده و این امر را به آینده و به انعقاد یک معاهده مجزا موکول کردهاند))
که سرپوش گذاشتن بر تخلف روسیه در امضای قرار داد های دوجانبه با همسایگانش است. تخلفی که در کنوانسیون صورت قانونی به خود گرفته است و ایران نمی بایست تحت هیچ عنوان زیر بار آن میرفت. لا اقل تا زمانی که تکلیف تقسیم منصفانه منابع نهایی نشده.
بر اساس استدلالات همین کارشناس اگر معاهده های دوجانبه را باطل کنیم این شانس وجود دارد با مراجعه به یک دادگاه بین المللی تمامی منابع را بین کشور های همسایه به طور منصفانه تقسیم کنیم. در حالت ایدال می توان کنسرسیومی تشکیل داد که تمامی منابع نفت و گاز دریای مازندران را اداره می کند و سود حاصله را به طور مساوی بین پنچ کشور تقسیم میکند. در شرایط کنونی مرز بندی بستر دریاچه از روی آن چه در کنوانسیون مطرح شده هیچ سودی عاید ایران نمی کند و هیچ دلیلی ندارد ایران این کنوانسیون را به رسمیت بشناسد.
.
این پیشنهاد کنسرسیوم که منابع نفت و گاز را بطور مساوی تقسیم کنند،پیشنهاد قابل توجهی است،اما پیشنهاد دهنده باید جدای از نگاه دگماتیک و فرادستانه به مساله (شاهد این دگماتیزم این است که هنوز با اینهمه اظهار نظر کارشناسان متخصص مختلف از ابعاد گوناگون مبنی بر اینکه ادعای 50 درصد حق مالکیت ایران بر خزر ادعائی پوچ،بی اساس و بر خلاف قوانین حقوقی و قوانین بین الملل دریاهاست،بر این نکته بی اساس پای می فشرد و بر اساس این دگماتیزم احکامی یکسویه مطرح می کند) توجه کند که خود ایده کنسرسیوم در دریاچه ای که اکنون مشترک بین 5 کشور است نیازمند توافق و اجماع است،ضمن اینکه خود ایده تساوی حق در مورد بستر و زیر بستر دریا، اول کلام و نزاع و بحث است بلحاظ تفاوت های ساحلی و جغرافیائی که بین مشترکان وجود دارد،و اساسا پیش از حل نزاع در خصوص آبهای سرزمینی و حد و حدود بستر و زیر بستر دریا، تحقق کنسزسیوم مشترک مبتنی بر تساوی منافع فقط یک شعار است.
—
در مورد تناقض (قابل توجه است که یک فرد عامی غیر متخصص،ایراد تناقض می گیرد به یک استاد کارشناس روابط بین الملل و حقوق دریاها!)،اگز به استدلال و جزئیات کلام کارشناس توجه شود تناقضی وجود ندارد،برای اینکه چنانکه در منطق محرز است برای تحقق تناقض شرائطی لازم است از جمله “وحدت موضوع تناقض”،و در کلام این کارشناس به دو موضوع اشاره شده است:اینکه لزوم اجماع و اتفاق مربوط است به اموری که مشترک بین همه اطراف قضیه است:مثل حدود و ثغور حق ماهیگیری که از کجاست تا بکجا،حدود و ثغور آبهای سرزمینی و اینکه مثلا 15 مایل از مبدائی است که در ساحل تعیین می شود،اینها موارد است که نیازمند اجماع است و البته در رژیم حقوقی امضاء شده لحاظ شده است،و آنچه که مربوط به تعیین بستر و زیر بستر دریاست در بخشهای بیرون آبهای سرزمینی و اینکه حق هریک از طرفین چیست،چیزی است که باز نیازمند اجماع است و موکول شده است به توافق ثانوی.اینها موضوع مسائلی است که نیازمند اجماع و اتفاق است.
اما این کارشناس توضیح داد که مثلا در محدوده هایی که قطعا بلحاظ جزء آبهای سرزمینی بودن (چه بلحاظ قانون دریاها که ایشان گفت 12 مایل است و چه بلحاظ این رژیم حقوقی امضاء شده که 15 مایل تعیین شده است) مثلا قزاقستان و روسیه،ربطی به ایران ندارد و هر تقسیمی را معیار قرار دهیم ادعای ایران در مورد آن بی معناست ،مثلا فرض کنید بخشی از بستر دریاچه که در شمال آن هست مثلا در 5 مایلی قزاقستان و روسیه که مشترک بین ایندو کشور است،در اینطور موارد توافق بین آندو کشور است و این طبیعی است که نیازمند اجماع نیست.
بنابر این سخن این کارشناس هیچ تناقضی نداشت و توهم تناقض در آن ناشی از عدم دقت در جزئیات گفتار اوست.
درود
خدایی که آفریدگار جهانی است ،چگونه نامش الله و صاحب ویرانه ای بنام خانه الله می شود؟
[ يعقوبى مى نويسد: عرب به واسطه مجاورت با پيروان اديان و آمد و رفت به كشورهاى دور و نزديك، داراى اديان مختلفى بودند. قريش و تمامى اولاد «معد بن عدنان» پاره اى از احكام دين ابراهيم را معمول مى داشتند. بدين گونه كه به حج مى آمدند و خانه كعبه را زيارت مى كردند و مناسك و ديگر مراسم حج يادگار حضرت ابراهيم را انجام مى دادند. مهمان نواز بودند، و ماه هاى حرام را محترم مى شمردند. اعمال نامشروع و قطع پيوند خويشى و ستمگرى را زشت مى داشتند، و هر كس را كه مرتكب جرم مى شد، كيفر مى دادند.
آن ها همچنان متصديان خانه خدا بودند تا اين كه قبيله «خزاعه» پرده دارى كعبه را تصاحب كردند و بعضى از احكام و مناسك حج را تغيير دادند، از جمله اين كه پيش از غروب آفتاب از «عرفات» بيرون مى آمدند، و بعضى از آن ها بعد از طلوع آفتاب روز دهم ذى الحجه كوچ مى كردند. قريش بر اين عقايد بود تا اين كه عمرو بن لحى خزاعى به شام رفت و در آن جا ديد كه مردمى از عمالقه بت ها را پرستش مى كنند. عمرو بن لحى پرسيد: اين بت ها چيستند كه مى بينم مى پرستيد؟ عمالقه گفتند: ما اين ها را پرستش مى كنيم، و به وسيله آن ها يارى مى جوئيم، و طلب باران مى كنيم.
عمرو بن لحى گفت: آيا ممكن است يكى از اين بت ها را به من بدهيد تا آن را به سرزمين عرب ببرم، و در كنار خانه خدا كه قبائل عرب به زيارت آن مى آيند قرار دهم؟ عمالقه بتى به نام «هبل» به وى دادند و عمرو بن لحى آن را آورد و در كنار خانه كعبه گذاشت، و اين نخستين بتى بود كه در مكه استقرار يافت. [عمرو بن لحى] قریش را به پرستش بت هبل فراخواند، و به دنبال آن قريش و ساير قبائل عرب بت ها ساختند، و هر قبيله بتى را پرستيد و بسيارى از آن ها را در درون و بالاى كعبه قرار داده بودند.
قريش براى بتان خود نذر مى كردند، و در مقابل آن ها كرنش و قربانى مى نمودند، و در جنگ و صلح آن ها يارى مى جستند. حتى گاهى بعضى از آن ها را بر استرى يا شترى سوار كرده، به ميدان جنگ مى آوردند، تا حضور آن ها باعث پيروزى شان شود!
«الله» را يكتا و يگانه نمى دانستند، بلكه داراى زن و فرزند و دختران مى پنداشتند.
از جمله بتان آن ها «لات» و «منات» و «عزّی» بود كه آن ها را دختران خدا مى دانستند. به همين جهت نسبت به آن ها توجه مخصوصى داشتند. «لات» خداى آفتاب و از سنگى سفيد بود و معبد آن در طائف واقع در دوازده فرسخى مكه بود.
منات سنگى سياه و خداى سرنوشت و مرگ بود، و معبد آن در محلى به نام «قديد» ميان مكه و مدينه نزديك بحر احمر قرار داشت. «عزى» خداى زهره و معبدش در «وادى نخله» بين طائف و مكه بود. اين خدايان اختصاص به قريش نداشتند، بلكه مورد پرستش همه قبايل بودند، ولى قريش در بزرگداشت آن ها اهتمام خاصى داشت. اين احترام به خصوص نسبت به عزى بيشتر بود. در مقابل بت عزى بود كه قربانى انسان انجام مى گرفت.نقل مى كنند كه «ابواحيحه سعد بن عاص» مردى از بنى اميه هنگام مرگ سخت مى گريست، ابوجهل كه براى عيادتش آمده بود، پرسيد: علت گريه چيست؟ آيا از مرگ مى ترسى كه هيچ كس را از آن گريزى نيست؟ گفت: نه، ولى از آن مى ترسم كه مبادا بعد از من مردم عزى را پرستش نكنند! ابوجهل گفت: مردم عزى را به خاطر تو نمى پرستند كه با مرگ تو از پرستش آن دست بردارند. (الاصنام،كلبى، ص 23 به نقل از تاريخ اسلام دكتر عبدالحسين زرين كوب) ]
بت پرستی اعراب همراه با تجارت وتمرکز قدرت بوده ، و تاکنون نیز است. چه بت پرستی . چه تجارت.چه تمرکز قدرت.
چنانکه بارها اشاره شد”الله” هرگز نام یک بت نبوده است،و مشکلی که در مورد وثنیّین (مشرکان) حجاز وجود داشت شرک آنها در عبادت و موثر دانستن بتهایی بود که آنها را دختران خدا یا سمبل های او می دانستند،در واقع چنانکه در برخی آیات قرآن کریم هست،مشکل مشرکان حجاز شرک در خالقیت نبوده است،و آنان الله را یگانه خالق جهان می دانستند و بحثی در این جهت نداشتند که الله خدای جهان و خالق آن است،مشکلی که آنها از نظر اعتقادی داشتند این بود که بت هایی از سنگ و چوب نظیر لات و عزّی و هبل و اصنام دیگر را بنات الله (دختران خدا) می دانستند و آنها را “شفعاء” خود نزد الله محسوب می کردند و برای آنها تاثیر در زندگی فردی و اجتماعی خویش قائل بودند،قربانی می کردند و در برابر آنها خضوع و کرنش داشتند،و مشکل دیگر آنان عدم ایمان به جهان پس از مرگ (معاد)بوده است.از این جهت پیامبر اسلام مامور شد به اینکه آنان را به الله (خالقی که خود آنها به خالقیت او اذعان داشتند) خالق و آفریدگار جهان و هستی دعوت کند و اینکه فقط او را بپرستند و در برابر او خضوع کنند و بت هایی که سنگ و چوب هایی بیش نبودند که خود آنها خالق آن بوده اند را کنار بگذارند و پی به بی تاثیر بودن آنها در زندگی خود ببرند،در یک جمله مشکل بت پرستان حجاز شرک در عبودیت بود نه شرک در خالقیت.
نیز کعبه بعنوان سمبل توجه به خدا در دیانت ابراهیمی،از ابتدای بوجود آمدن آن توسط شیخ الانبیاء ابراهیم بت شکن علیه السلام،هیچگاه جایی برای بت و نصب بت و موثر دانستن آن نبوده است بلکه مرکزی و سمبلی برای عبودیت الله آفریدگار جهان بوده است و مع الاسف بعدها در طی قرون بت پرستان آنجا را محل نصب بت و توجه به بت نموده بودند که با ظهور اسلام،کعبه از لوث بت ها پاکسازی شد.
خود کعبه ، بتکده ای بیش نیست. الله اعراب در برخورد با خدای غایب ایرانیان ، بدون فهمیدن و فلسفه ایرانی که مبنایش احترام به زندگی و هستی و پاس داشت جهان بود، شکل غیبی خدای ایرانی را می گیرد وغایب می شود وچون هنوز افکار بت پرستی غالب است وتنها خدایی می توانست مورد قبول اعراب قرار بگیرد که قبلا بوده و غایب شده است.واسط الله غیب شده پیامبر می شود.
حاج ممد مستراح پناه: اگر حاکمیت تن به اصلاحات ندهد محکوم به شکست است.
مش قاسم: چی شد؟ کسی توی مستراح …(سه نقطه از مش قاسم) گرفت زیر دماغ حاجی؟
====================================
یکی از راه یافتگان به اون طویله در سؤال از حاجی حجتی وزوزیرک همه فن حریف: در زمانی که شما وزوزیر/* شدی جمیعت این مملکت ۶۰ ملیون بود و ما ۱۲۰ ملیون گاو داشتیم، حالا با ۸۰ ملیون جمیعت تعداد گاوها به ۶۵ ملیون رسیده.
مش قاسم: به این میگن حکومت اسلامی. نه میتونه از عهده معاش ملت ور بیاد نه میتونه گاوها رو نگهداری کنه. اینا حتی این دنیای گاوها هم ری…(سه نقطه از مش قاسم)ن به چه برسه به آدما. در عوض هرچه بخواهین دزد و آدمکش و شکنجهگر و شیاد توی دولت/* حکومت/* تربیت کرده. به حکومت اسلامی جهل و فساد جمهوری اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
/*: ک
استاد گرامی با درود ، در خبرها امده بود که ” … علاوه بر آقای شعله سعدی دو وکیل دادگستری به نام های آرش کیخسروی و مسعود جوادیه به همراه محمد نوریزاد، فعال سیاسی، بازداشت شده اند.” و انها “… از زندان اوین به زندان فشافویه منتقل شدند”
خواهش میکنم برایمان توضیح دهید چرا و چگونه شما رهایی پیدا کردید؟ چون شایعات فراوانی در این رابطه بوجود امده تا شما را منزوی کنند .
سلام و درود
«مزدک ۱
5:34 ب.ظ / آگوست 22, 2018
شفیعی گرامی تا شما خیانت را چی بدانید.من خیانت سیاستمداران و احزاب و گروهای سیاسی را تقابل با منافع ملی و مردم ایران میدانم.کافیست که شما از این دید به حزب توده و سیاستهایش،بنگرید.»
جناب مزدک1 راستش از پاسخت قانع نشدم، بیگمان میدانی که هیچ گناهی هم وزن و به سنگینی و زشتی خیانت به مردم و کشور نیست، بار گناه خیانت بکشور زمانیکه نتیجه آن علاوه بر زیان به مردم و کشور خودی، به سود دشمنان مردم و کشور باشد حداقل دوبرابر، یا بیشتر میشود. اینکه بنده و جنابعالی چه تعریفی از خیانت به کشور داشته باشیم اهمیت چندانی ندارد، ممکنست که هر چیزی مطابق منافع و سلایق ما نباشد آنرا خیانت بحساب آوریم و حریف و رقیب را به خیانت متهم کنیم، متقابلاً دیگرانهم ما را به خیانت و بدتر از آن متهم کنند، خیانت به کشور در قانون اساسی کشور تعریف شده و مجازاتهای سنگینی هم برای آن منظور شده است،حتی آنچه در عرف عام خیانت نامیده میشود تا وقتیکه طبق تشخیص دادگاه صالحه مورد رسیدگی قرار نگیرد و منجر به صدور رأی محکومیت نشود از منظر حقوقی خیانت نیست. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جاسوسی و خیانت بکشور و مجازات آن به شرح زیر تعریف و تدوین شده است:
«مصاديق و مجازات جاسوسي در قانون مجازات اسلامي
1) تسليم اسرار سياست داخلي و خارجي به افراد غير صالح.
2) مطلع ساختن اشخاص غير صالح از نقشه*ها و اسرار دولت.
كه در هر دو مورد طبق ماده 501 قانون مجازات اسلامي، مجازات جاسوسي با توجه كيفيت و مراتب جرم، يك تا ده سال حبس است.
3) جاسوسي به نفع دولت بيگانه و به ضرر دولت بيگانه ديگر در خاك ايران كه مجازاتش يك تا پنج سال حبس است.
4) سرقت نقشه*ها يا كسب اطلاع از اسرار سياسي، نظامي و امنيتي که مجازات آن، شش ماه تا سه سال حبس است.
مصاديق و مجازات جاسوسي در قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران
1) جاسوسي نظاميان مربوط به عمليات نظامي يا راجع به مؤسّسات دفاعي كشور؛ طبق بند اوّل مادۀ 12 قانون مذكور به مجازات محارب (قتل، به دار آويختن، قطع دست راست و قطع پاي چپ، تبعيد)، محكوم خواهد شد.
2) جاسوسي نظاميان در به دست آوردن اسناد و عدم موفقيّت در ارائه به دشمن؛ که به حبس از سه تا پانزده سال محكوم مي*شود.
3) ورود نظاميان به اماكن نگه¬داري اسناد جهت دستيابي به آن*ها براي ارائه به دشمن؛ که به دو تا ده سال حبس محكوم مي*شود.
4) ورود بيگانه به اماكن نظامي به قصد جاسوسي؛ كه با لحاظ شرايط مختلف، به اعدام يا دو تا ده سال حبس محكوم مي*شود.
مصاديق خيانت به كشور
در قانون مجازات اسلامي مصاديق خيانت به كشور عبارتند از:
1) تشكيل و اداره گروه*هاي غيرقانوني بر ضد امنيت كشور.
2) خيانت به كشور از طريق تحريك نيروهاي رزمنده به عصيان، فرار و تسليم.
3) خيانت به كشور بر اثر بي*مبالاتي و عدم رعايت اصول حفاظتي.
4) همكاري با دولت*هاي متخاصم.
5) خراب كاري و اخلال در امور كشور و ايجاد جنگ داخلي.
در قانون مجازات جرايم نيروهاي مسلح نیز مصاديق خيانت به كشور عبارتند از:
1) اغواي نظاميان در جهت الحاق به دشمن توسط ساير نظاميان در زمان جنگ.
2) سوزاندن و تخريب عمدي تأسيسات و اموال نظامي توسط نظاميان.
3) تباني نظاميان با دشمن.
4) تسليم افراد تحت فرماندهي يا اسرار نظامي يا ساير تجهيزات نظامي به دشمن.
5) جدا كردن قسمتي از قلمرو حاكميت جمهوري اسلامي ايران يا لطمه وارد كردن به استقلال و تماميت كشور ايران.»
بنده نمیدانم آیا پس از قتل عام سال شوم 65 اساساً چیزی بنام حزب توده باقی مانده است یا نه؟ اما اینکه بدون توجه به معنای خیانت براحتی و بدون اثبات خیانت هر حزب یا گروه یا فردی را به خیانت متهم کرد را برای کل جامعه، صرفنظر از هر گرایشی که دارند بی اندازه خطرناک و خسارتبار میدانم و فکر میکنم نباید بدون اثبات قطعی کسی یا کسانی را متهم کرد. عوامل نفوذی و جاسوس ممکنست وارد هر حزب یا گروه، حتی دولتی بشوند، همانطور که به صرف وجود یک یا چند جاسوس و خائن در دستگاه حاکمیت نباید کل هیئت دولت و کل سیستم جکومت را به جاسوسی و خیانت متهم کرد، در سایر احزاب و سازمانها و گروهها هم نباید چنین اتهامی را به کل اعضای آنها زد.
آیا با توجه به این مواد و تعاریف هر ماده حزب توده براستی مرتکب خیانت بکشور شده است؟ چه خیانتی و بسود کدام دشمن یا کشور بیگانه؟مشخصاً افراد خائن چه کسانی بوده اند؟
سلام و درود
با عرض پوزش اشتباهاً بجای سال شوم 1367 سال شوم 65 قید شده که بدینوسیله تصحیح میشود.
با سلام
صرفنظر از تاریخچه عملکرد حزب توده پیش از انقلاب اسلامی ایران و در زمان شاه،و صرفنظر از حمایت های اولیه این حزب بعد از انقلاب اسلامی ایران از رهبریت مرحوم امام خمینی و کلیت انقلاب اسلامی ایران،از برهه ای مساله خیانت و جاسوسی و ارتباط با ک گ ب و شوروی سابق و دادن اطلاعات مهم سیاسی و نظامی به این کشور،از اتهامات رایج این حزب و اعضاء و رهبران آن بوده است که اعترافات آنها هم ثبت و ضبط شده است مثل اعترافات نورالدین کیانوری در دادگاه،و عدم آگاهی شما از این امور موجب شگفتی است با اینکه معمولا در مورد انقلاب اسلامی ایران و چگونگی پیدایش آن سخن می گویید و تعبیرات نادرستی مثل شورش و نظائر آنرا بکار می برید،چطور می شود کسی بلحاظ سنّ و سال هنگام حدوث انقلاب اسلامی ایران حضور داشته باشد و طبعا در دنباله آن شاهد انحرافات گروههای مختلف چپی و مارکسیستی و شبه مارکسیستی نظیر چریک های فدائی خلق و بعد انشعابات آنان به اقلیت و اکثریت و حزب توده و مجاهدین خلق و گروههای دیگر چپی که الان در خاطرم نیست،و بعدها حتی برخی از این گروهها رو به توطئه و قیام مسلحانه و ترور آوردند،بوده باشد و بیاد نداشته باشد دستگیری و محاکمات این گروهها و از جمله توده ایها و ارکان و بزرگان آنها و حتی برخی نظامیان وابسته به این حزب در دادگاههای انقلاب را؟! مگر اینکه کسی اصلا در این جامعه زندگی نمی کرده یا خود را کاملا از فضای سیاسی حاکم در بعد از انقلاب و خواندن نشریات و روزنامه ها و اخبار ایزوله کرده باشد،در هر حال کافیست با تایپ عنوان حزب توده ،حزب توده بعد از انقلاب اسلامی ایران،یا کارنامه حزب توده،در گوگل به اطلاعات زیادی دسترسی پیدا کنید.من چند لینک بعنوان نمونه اینجا می گذارم:
http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/524/%D8%B9%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B1%D8%AF.%D9%88.%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C.%D8%AD%D8%B2%D8%A8.%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%87.%D8%A8%D9%87.%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA.%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2.%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF.%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8.%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C.html
—-
https://fa.wikipedia.org/wiki/
—-
http://rch.ac.ir/article/Details?id=11810
—-
جزئیات اعتراف تلویزیونی سران حزب توده
https://www.isna.ir/news/93021611118/
—-
چگونگی شکل گیری و پایان حزب کمونیست(توده) در ایران
https://www.farsnews.com/news/13930331001215/
—-
حزب توده از سقوط رضاشاه تا پس از انقلاب
مصاحبه از شهاب میرزایی بی بی سی
http://www.bbc.com/persian/iran/2012/02/120203_l44_tudeh_party_history_khosravi
«به تکرار و تأکید گفتهام که بنیادیترین وصف انسان خواهشگری اوست؛ همگان سهمی از لذت میخواهند و غالباً هم از سهمیۀ خود ناراضیاند؛ «سهم من چقدر است؟» برای این سؤال هیچ پاسخی نیست و اگر باشد برای آن معیاری نیست که سهامدار را خرسند کند. آنچه به وفور مشهود است نارضایی از آن چیزی است که هست، در قیاس با آنچه میخواهیم، و نیز در مقایسه با آنچه برخی دیگر از آن برمیخورند. عدالت پردهپوش این خواهشِ هماره در افزایش است: ردایی تقدیس شده که به اندازۀ کافی گشاد هست تا برآمدگیهای سترگ خواهش را در خود فروپوشد؛ همچون آرایش موهای بلند که شاخ اسکندر را از خطر رسوایی پناه میداد. «عدالت بورزید» اگر بخواهد از یک وصیت کلی ظاهرالصلاح ولی مبهم عدول کند، یعنی «سهم مرا از لذت افزون کنید»؛ «این عادلانه نیست» یعنی «من به این مقدار از کامشادی راضی نیستم». نه اینکه کسی را این حق نیست که از سهم خویش ناخشنود باشد؛ نه اینکه همۀ ناخشنودیها از یک درجۀ اعتبار/ بیاعتباری بهرهمند باشند؛ اما اینقدر هست که آدمیان آموختهاند تا تمایلات خویش را زیر عناوینی ببرند، چون حق و عدالت، که گویی نگران تعطیل احکام اخلاقیاند نه نگران خوشۀ خویش از خرمن؛ این حکم عدالت توزیعی است، عدالت قضایی هم از این دور نیست؛ آنجا که دادخواست به اعادۀ اموال راجع است که باز هم همین است «سهم مرا از لذتی که غصب شده به من بازگردانید». و آنجا که کیفرخواست ناظر به جزادادن جنایتی است، مضمون آن این است که «سهم دشمن مرا از رنج زیاد کنی».
فلسفههای روانگردان، مرتضی مردیها، نشر نی، فصل دوم؛ برترین فضیلت، صفحۀ 114
این نوشته را از وبلاگ «Morteza Mardiha» برداشتم.
آیا می شود در باره این قطعه داوری کرد؟ چون اصل کتاب را ندارم می ترسم این قطعه، اصل حرف ایشان در باره عدالت نباشد ولی بهر حال با توجه به اینکه داوری من و خواننده مربوط به این قطعه است، شاید مجاز به چنین کاری باشیم که نظرمان را بگوییم و این نظر را بپذیریم یا رد کنیم.
آیا یک متفکر حق دارد عزیزترین اصل های بشری را به شکلی عامیانه مخدوش کند و در باره«برترین فضیلت»هایی که برای بشر عزیزند، بگوید: « همه این فضیلت ها از خواهش من و تو زاده می شوند»
طبق این قطعه جناب مردیها که از روشنفکران خوش فکر این سرزمین اند(گرچه هنوز به اندازه کافی با افکار ایشان آشنایی ندارم) می گوید که حق خواهی و عدالت خواهی ما، ریشه در لذت گرایی ما دارد. ما برای تامین خواسته خواهش گری درونی مان، شعار«سهم ما را بدهید» می سازیم زیر عنوان عدالت. یکبار در اقتصاد و یکبار در قضاوت و بار دیگر در بین الملل. چه در مقابل دوست و چه در مقابل دشمن، ما سهم خواهش خودمان را دنبال می کنیم. پس ریشه عدالت توزیعی و عدالت قضایی در خواهش خواهی ماست. شگفتا ایشان می گوید که« به تکرار و تأکید گفتهام که بنیادیترین وصف انسان خواهشگری اوست»!!!
پس طبق فرمایش ایشان فضیلت ها ریشه در رذیلت دارند! چون ما همه خواهش خودمان را دنبال می کنیم و اگر هم نگوییم رذیلت دستکم «خودخواهی» همه کاره قواعد و فضیلت ها و ارزشهای بشری است. ولی سوال: اگر هر کدام ما خواهش خودمان را دنبال می کنیم و این «بنیادی تری وصف انسان» است، چطور ما در اصل«عدالت توزیعی» بهم می رسیم و توافق می کنیم؟
داوری نهایی: تا فراتر از خواهش گری مبنای ما نباشد، امکان ندارد هیچ توافقی سر حتی وضع واژگان صورت بگیرد. ما به عنوان انسان«فراتر» از خواهش محض هستیم والا انسان نبودیم. والا امکان داشتن «زبان» و «علم» و«هنر» از ما دریغ شده بود. اگر خواهشگری بنیادی ترین وصف انسانی ماست، چرا یک حیوان نمی یابیم که از خواهش خود فراتر برود و «زبان» و «علم» و «هنر» را دنبال کند و بسازد ولی انسان می سازد؟ به نظرم یکی از ریشه های رسوخ پست مدرنیسم و نسبیت گرایی در این جور آموزه های روشنفکران سطح بالای ماست که بر قلم جناب مردیها جاری می شود.
منظورم از«فراتر» بودن انسان، متافیزیک و «روح» و دیگر اساطیر عهد دقیانوس نیست. منظورم این نیست که چون انسان روح دارد پس فراتر از حیوان قرار می گیرد و فراتری را به معنای متافیزیکی و ایدئولوژیکی و دینی و اسطوره ای نمی گیرم. بلکه منظورم این است که من تنها خواهش نیستم بلکه دارای این ویژگی هستم که می توانم منظورم را به شما برسانم و شما هم می توانید منظورم را بگیرید و آن را بپذیرید یا رد کنید ولی هیچ موجود دیگری چنین توانی ندارد( حالا مبنای اینکه من می توانم فراتر از خود بایستم چیست جای بحث دارد ولی هرچه هست من محصور در خواهش نیستم و اگر هم خواهش گری یک حقیقت بنیادین انسان باشد، ولی فضیلت های انسان ناشی از این خواهش گری نیستند مگر بخواهیم کلمات را وارونه کنیم). ما برخلاف هر حیوان دیگری می توانیم در غیاب خودمان، منظورمان را به دیگران برسانیم به وسیله کلمه و زبان. این یعنی بنیادی ترین وصف ما ، خواهش گری نیست چون این وصف عمومی همه جانداران است نه وصف بنیادی انسان به عنوان انسان.
ما از خودمان جدا می شویم و به غیاب می رویم و در همان حال از حال خودمان آگاهی داریم و به همین دلیل می توانیم«فراتر از خواهش» های فردی و جمعی مان برویم.چون می توانیم از خودمان یعنی از همان خواهش مان فراتر برویم، به فضیلتی مانند عدالت شکل می دهیم. به همین دلیل عدالت نسبت مستحکمی با دور شدن از خود خواهشگر ما دارد نه نزدیک شدن به آن!
ارسطو نهایت انجام هر کاری را در Eudaimonia احساس خوشبختی روح و روانی هر فرد می دانست. تعریف خوشبختی و لذت در عین تشابه دوگانه است خوشبختی ، احساسی درونی وکیفیتی و همه جانبه است زمانی که روان/ روح/احساس و عقل و بدن یکی می شوند. لذت ،چون نوشیدن آب در کویر و یا خوردن چلو کباب و یا فیلم و… است که عاملی برونی و کمی است. تئوری لذت راAristippus Cyrenaeus; c. 435 – c. 356 BCE.موسس مدرسه Cyrenaics و مکتب Hedonism بنا نهاد. او فلسفه اش بر مبنای لذت و شادمانی و پرهیز از درد و محنت بود.
اپیکور لذت را مهمترین سوال زندگی می دانست.معنای لذت را در تلاش برای Ataraxis آرامش و تعادل روحی و آزادی عمل می دانست و تا کنون نیز این دیدگاه به طرق مختلف ادامه دارد.
غرض ;
زمانی که افراد لذت را در سود بردن و بهره معنی می کنند، نگاهی تجارتی و کاسبکارانه به لذت دارند . در ثانی ، عدالت شرط اول قدم نیست. فردوسی با برداشتش از متون قدیم ایرانی بخوبی اینرا بیان می کند.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
بدون خرد و دیدگاه عقلانی که بردو پای ۱- آزادی۲- برابری استوار است، هیچ عدالتی برقرار نخواهد شد.
سلام آقای نوری زاد
پس از گوش دادن به فایل صوتی شما، وقتی که در انتهای پیام از شرمندگی عمری که با جهالت غلیظ شیعی در همراهی با این نظام سپری شده دم زدید، ناخودآگاه به یاد گذشته خودم افتادم.
گویا شرم و عذاب از این برهه از عمر زوال یافته، فصل مشترک عده زیادی از فرزندان این سرزمین است که با وجود نشانه ها، انذارها و هشدارها، باز هم زمانه قربانیان خود را میابد و آنان را به مسلخ میبرد!
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است
جناب نوری زاد،
شرم و افسوس از این امر همانقدر که تاسف برانگیز است، ولی وجه دیگر آنرا نیز باید در نظر گرفت(و اتفاقا باید با چشم زیبا به آن نگریست) و آنهم چیری نیست جز داشتن وجدانی بیدار، که موجب وارستگی و عدم همراهی و در نهایت عصیان علیه ظلم جریان حاکم میشود.
شاید برای کسانی که به دریا نرفته اند و مصیبتهای طوفان را ندیده اند درکش مشکل باشد!
آنتی تز جریان فاشیسم مذهبی(حکومت ملایان شیعه بر ایران) همین افرادی هستند که از این جریان بریده اند. به این سبب که هم حاضر نشدند به لحاظ اخلاقی با ظلم و جنایت دستگاه حاکم همراهی کنند و در مقابلش ساکت و منزوی شوند؛ و دیگر اینکه بیش از هر کس به بازیها و فریبکاریهای این سیستم آشنایند و ماهیت آنرا بیش از دیگرانی که در گود نیستند میشناسند!
این سخنم به هیچ وجه توجیه نیست، از زمانیکه انسان به خودباوری و بیداری میرسد دیگر نباید خود را تخطئه کند، گاهی باید از یک طرف بام افتاد تا پوچی و فساد و جهل و استبداد آن طرف بام را درک کرد.
شما و چند تنی چون شما(دکتر ملکی، محمد مهدوی فر، حشمت الله طبرزدی و سایر عزیزان و دیگرانی که گمنامند) تبدیل به الگو و متر و عیار این جریان شده اید.
به همین خاطر است که اینچنین سخاوتمندانه و شجاعانه دست و بازو، زبان و قلم، و فکر و اندیشه خود را وقف آگاهی و مبارزه با ظلم و تباهی ایرانخواران و اهریمنان کرده اید.
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
به امید رهایی و سربلندی سرزمینمان ایران
رفته رو مین
تخریب چی بوده
ایا دردی یا زجر کشیدنی در چهره اش می بینید ؟
اینها فرزندان این سرزمین هستند …
نه آقازاده های گرین کارتی !!
قربانی…. قربانی….قربانی
در فرهنگ ایرانی،
راه نزدیکی به خداوند،
هرگز خونریزی نبوده و نیست.
دیروز در عربستان و دیگر کشورهای اسلامی هم افق ما عید قربان بود و امروز( چهارشنبه سی و یکم مرداد) در ایران ” عید قربان” بوده و هست.،خدایا زین معما پرده بردار
بی هیچ تبریکی و هیچ شادی ای
از اینکه بعضی از هم میهنانمان در این وانفسای ملت ایران، به عربستان رفته و دلارهای خونین و نفت آلود و کذایی امروزِایران را به اعراب هدیه کرده اند ،
براستی دلخورم و این اقدام را عملی بسیار واپس گرایانه، سنتی و ناآگاهانه می دانم.
اگر بانو یا آقایی، شرایط مردم ایران را بداند، شرایط هم محلی، هم شهری و هم میهنش را بداند و براساس وظیفه ی دینی و انسانی اش به آنان کمک کند، قطعا و قطعا و قطعا ، آنقدر پولش جمع نمی شود که به مرتبه ی ” استطاعت مالی ” برسد و حج براو واجب شود.، کاش مراجع مان فتاوای شرعی ” روزآمد” صادر می کردند…کاش
نکته ی مهم دیگراینکه ، اگر کسی اهل تاریخ و تحقیق باشد می داند که قربانی دادن برای ” خدایان” مربوط به دوره ایست که انسان ها تصور می کردند ” خدایان را نیازی است”ویا ” خدایان از ما عصبانی می شوند” و به همین دلیل برای رفع نیاز خدایان و یا برای جلب رضایت آن ها، برایشان هدایایی می فرستادند و حیواناتی را قربانی می کردند.
اصولا حج نیز، سنتی کهن در میان اعراب بوده و در دیگر ادیان نیز سابقه ی طولانی دارد، اسلام آن سنت را ” امضا” نموده و ” تعبیر و تفسیری جدید و خداشناسانه” بر آن تحمیل نموده است، که قطعا ما با اساس حکم حج در دین اسلام مشکلی نداریم، اما سخن ما در شرایط امروز است که نباید آنقدر مال اندوزی کرد و درد دیگران را ندید تا پول حج را ” پس انداز کرد”( رجوع کنید به کتب معتبر ، مثلا احکام قرآن ، دکتر محمد خزائلی)
سخن مهم پایانی من این که :
من براستی به ایرانی بودن خودم می بالم زیرا در فرهنگ ما، هرگز ” قربانی” با کشتن حیوانات و ” خونریزی” نبوده، بلکه ایرانیان، ازحاصل دسترنج خود یعنی “کشاورزی ” برای بخشش به انسان های نیازمند ، بانام و یاد خدا ، بهره می بردند و در فرهنگ ما خونریزی ، راه نزدیک شدن به خدا، تعریف نشده است
هرخوی حیوانی که داری بگذر از آن
تا صد ملک را آوری در زیر فرمان
پاینده ایران، سرافراز ایرانی
دکتر مصطفی بادکوبه ای
درود بیکران به استاد بادکوبه ای که چقدر زیبا حرف دل من کوچک را بیان کرد .
جناب آقای دکتر بادکوبه ای صفحه گردش ماه به دور زمین مانند صفحه گردش زمین به دور خورشید ثابت نیست و متغیر است بنابراین از نظر طلوع و غروب ماه با عربستان هم افق نیستیم. محاسبه طلوع و غروب ماه در یک نقطه از زمین به سادگی خورشید نبوده و مستلزم بکارگیری از مثلثات کروی یا هذلولی است که قرار است در 2000 هزار سال آینده در حوزه ها نیز تدریس شود.
درود بر شما جناب نوریزاد عزیز خسته نباشید چه قدر حرف های دل این ملت ایران را زدید چه قدر تاوان پس دادید چه قدر چون فولاد آبدیده شدید چه قدر مثل همه انسانها بیراهه رفتید و چه قدر گذشته را جبران کردید چه قدر محکمید چه قدر صبورید چه قدر اراده قوی و آهنینی دارید و چه قدر من دلم میخواد در خدمت شما باشم و چه قدر من حرفی برای گفتن دارم و چه قدر خوشحالم که شما را میشناسم چه قدر آفیت طلبان در طول تاریخ به انسانها دروغ گفته اند چه قدر از جهالت انسانها استفاده کرده اند و چه قدر در مورد پدیده ایکه وجود خارجی ندارد میلیونها جلد کتاب نوشته اند ….زاهد بده کعبه رود کین ره دین است…خوش میرود اما ره مقصود نه این است. موفق و پیروز باشید و همچنان خستگی ناپذیر…قیمتی
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺗﺒﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺘﻬﺎ ﺭﺍﺷﮑﺴﺖ،خود ﺍﺑﺮاهیم ﺑﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩ ﺑﻨﺎﻡﮐﻌﺒﻪ…
ﮐﻌﺒﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺑﻮﺩ،ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﯿﻦ ﺑﺘﻬﺎ ﻭ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ؟ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻗﺮﻧﻬﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ و ﺟﻬﻞ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺩﺍﺭﺩ،ﮐﻌﺒﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﻟﺴﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ،ﮐﻌﺒﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎﻭﻝ ﺯﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﺯﺟﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ،ﮐﻌﺒﻪ ﻣﻦ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔرسنه است،ﮐﻌﺒﻪ ﻣﻦ ﻣﻠﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺗﭙﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ،ﻧﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺛﺮﻭﺕ…
کعبه در اسلام پرستیده نمی شود،کعبه سمبل وحدت جمعی مسلمانان در توجه به خداست،در حالیکه بت پرستان ،خود بت را می پرستیدند و آنرا موثر در کائنات می دانستند و همینطور که اشاره کرده اید معقول نیست ابراهیم بت شکن بت شکنی کند و در عین حال بتی دیگر بنا کند! منطق ابراهیم بت شکن این است:
“وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْني وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ “.ابراهیم/35
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
“وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم”.البقره/127
و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه [كعبه] را بالا مى بردند، [مى گفتند:] «اى پروردگار ما، از ما بپذير كه در حقيقت، تو شنواى دانايى.
“جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ “.المائده/97
خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده، و ماه حرام و قرباني هاى بى نشان و قرباني هاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرّر فرموده است]، اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى داند، و خداست كه بر هر چيزى داناست.
“وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود”.الحج/26
و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:] «چيزى را با من شريك مگردان و خانه ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان [و] سجده كنندگان پاكيزه دار.»
“فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْت”.قریش/3
پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند.
——-
این منطق ابراهیم و فلسفه وجودی کعبه بعنوان سمبل توجه و عبادت در اسلام است و تشریع ها پیرامون آن است،حال شما هرچه را دلت می خواهد کعبه خویش قرار ده.
♦️رابطه واگذاری خزر و دادگاه میکونوس!♦️
تمام داستان واگذاری دریای خزر به روسیه را، از لابلای سخنان عضو هیئت روسی که در مذاکرات سال ۱۹۹۶ (دولت هاشمی رفسنجانی) حضور داشته، میتوان در یافت.
♦️سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶) در پایان دولت سازندگی، جمهوری اسلامی زیر فشار شدید جهانی برای تحویل متهمان «دادگاه #میکونوس» بود.
چند مقام حکومتی و علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت، از جمله متهمان آن دادگاه بودند که باید مسترد میشدند! اما زیر عبای رهبر، همگی به آغوش امن روسیه رفتند؛ به قیمت واگذاری سهم پنجاه درصدی ایران در خزر!
♦️آن ایام، روسها با درک شرایط سخت ج.ا، پا روی گلوی حکومت ایران گذاشته بودند تا در اجلاس «تقسیم یا رژیم حقوقی #دریای_خزر» شرکت کند!
از طرفی حکومت ایران در اوج فشارهای خارجی، به دنبال «جلب حمایت روسیه» بود. پس به آن اجلاس رفت و همانجا، روی معاهده سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ درباره تقسیم مساوی دریای خزر بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی «پا گذاشت» و به تقسیمبندی جدید یعنی داشتن سهم «زیر ۲۰٪ از دریای خزر» رضایت داد!
♦️حکومت ایران، آن سال این واگذاری را انجام داد تا روسیه در آن دوران سخت که اروپاییها سفیران خود را از تهران فراخوانده بودند و بوی جنگ میآمد، در کنار ج.ا بماند و فشارهای جهانی را کمتر کند!
به عبارتی، جمهوری اسلامی به ازای «حمایت روسیه در برابر آن فشارها» از سهم ۵۰٪ ایران در دریای خزر گذشت!
♦️امروز فقط «خبر آن واگذاری» اعلام شده! و بخشی از آن از لابلای حرفهای عضو هیئت روسیه درز کرد و بخشی از درون متن موافقتنامه اجلاس قزاقستان منتشر شده. وگرنه در ایران اسلامی «هیچکس (از غیرخودیها) مَحرم نیست» تا در وقتش، بتواند به مفاد این پروندهها و محتوای مذاکرات بینالمللی ج.ا دسترسی داشته باشد!
➖(به تازگی آقای صادقی نماینده مجلس، از بیاطلاعی مطلق نمایندگان مجلس از برخی موضوعات مهم کشوری خبر داده و گلایه کرده است. نامحرم دانستن سایرین مانند دانشگاهیان یا خبرنگاران که مشخص است!)
♦️ما سالهاست ایران را در اختیار کسانی گذاشتهایم که برای ماندن و بقای قدرت و ثروت خود، «آب و خاک و حریم هوایی» آن را میفروشند و وضع منتقدان هم مشخص است؛ مرگ، حبس، تبعید، اتهام وطنفروشی(!) و انواع تهدیدها و آزارها و…!
♦️ویدئو: رجب صفراوف (https://t.me/babakdad/2275)، عضو هیئت روسیه هم در اجلاس سال ۱۳۷۵ و هم در اجلاس اخیر حضور داشته است. او در مصاحبه با بیبیسی فارسی، «ناخواسته» بخشی از واقعیت را به زبان آورد و گفت: ″سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۵) ما خودمان هم تعجب کردیم که ایران از ابتدا روی سهم ۵۰٪ خودش پافشاری نکرد″!
بابکداد ۹۷/۵/۲۲
دادگاه میکونوس؟!
واگذاری خزر؟!
عجب آدم متوهّمی است نویسنده این نوشته! گویا گوی سبقت در توهم (در خصوص ماجرای دریاچه خزر) را از ساسانمِ این سایت ربوده است!
دنیای با او بودن
به ما نیاموخت که بی او چه کنیم،
اما راه و مرامش چون خون در رگ زندگی مان جاریست، و باز هم او بود که این بار با رفتنش، همفکران، یاران و هموطنانمان را به دور ما جمع کرد، و همه به وسعت قلبهایتان حضور داشتید.
در زندگی آلامی هست که
فقط همدلی میتواند از شدت آن بکاهد.
خداوند را سپاسگزاریم که در غمناکترین روزهای زندگیمان، ما را از نعمت حضور دوستان و عزیزانمان برای گذراندن این روزهای سخت، برخوردار ساخت.
لذا، برخود واجب میدانم که
از طرف خود و خانواده، لطف یکایک هموطنان، یاران، خویشان، و همفکران مهربانمان را سپاس گویم.
خویشان، یاران، و هموطنان داخل کشور
که با حضور گرمشان، ارسال گل های زیبا ، تماس ها و حمایتشان، چون کوهی استوار قامت ماتم زده ی ما را راست نگهداشتند، تا این روزهای اندوهبار را سپری کنیم، و دلگرم باشیم که شاید در آینده تنها نباشیم، و غم فقدان عزیزمان را به تنهایی به دوش نکشیم.
دوستانی که در خارج از کشور
با برپایی مراسم یادبود و تماسهای دلگرم کننده
بعد مسافت را شکانده و گویی هر روز از این روزهای سخت را در کنار ما به سوگ نشستند.
آرزو میکنیم
در محافل شادی شما عزیزان
تا حدی جبران محبت نموده، و شاید
به امید خدا حضوراً توفیق عرض تشکر داشته باشیم.
روزهایتان دور از غم،
همراهیتان مستدام،
دوستی هاتان مانا.
خوشا آنانکه باعزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند.
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند…
الهه امیرانتظام (میزانی)
۳۰ امرداد ۱۳۹۷
.
آنچه که باید درباره رژیم حقوقی خزر بدانیم
سعید محمودی کارشناس و استاد حقوق دریاها، در گفتوگو با دویچهوله فارسی به پرسشهای پایهای درباره رژیم حقوقی خزر پاسخ داده است.
محمودی : مطالبی که نوشته شده و به خصوص این کنوانسیونی که هفته پیش منعقد شده، ساختار همه اینها و متحوایشان به طور روشن این امر را به ذهن متبادر میکند که کشورهای ساحلی این پهنه آبی را یک دریاچه به تمام معنا محسوب کردهاند،یک نشانه بارز این موضوع این است که در کنوانسیون جدید عرض دریای سرزمینی ۱۵مایل دریایی یعنی حدود ۲۸ کیلومتر تعیین شده که خلاف اصل حقوقیای است که در مورد دریاهای آزاد رعایت می شود. در دریاهای آزاد که همگی تحت نظام حقوقی کنوانسیون ۱۹۸۲ سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها هستند، حداکثر عرض دریای سرزمینی ۱۲ مایل دریایی تعیین شده است و بنابراین تعیین عرضی بیشتراز ۱۲ مایل غیرقانونیست. ولی در مورد دریاچهای که توسط پنج کشورمحصور شده و در اختیار این پنج کشور است، هرچه بخواهند میتوانند باهم توافق کنند و بنابراین الان هم توافق کردهاند که عرض دریای سرزمینی هر کشور ۱۵ مایل باشد. این از نظر من نشانهای قوی و روشن است که دریای خزر، با وجود اینکه درخود کنوانسیون هم به عنوان “دریای خزر” ذکر شده، باید از لحاظ حقوقی یک دریاچه محسوب بشود.
محمودی: چون اساس این بوده که این پهنه آبی، دریاچه است، باید گفت که اصل کلی که در حقوق بینالملل راجع به دریاچهها وجود دارد، اصل توافق و اجماع کشورهای ساحلیست. بنابراین هرجوری که کشورهای ساحلی بخواهند توافق بکنند، همان از نظر حقوقی صحیح و معتبر است. این نظام حقوقی که برای استفادههای گوناگون از دریاچه و به خصوص برای تعیین حقوق و وظایف کشورهای ساحلی ایجاد شده، بر اساس اصل توافق همه پنج طرف کنوانسیون قرار دارد..
خبر نگار: من میخواستم همین را بپرسم که نحوه پراکندگی منابع دریایی و مختصات جغرافیایی دریاچه چقدر در تعیین رژیم حقوقی تعیین کننده است؟ مثلا ساحل شمالی دریای خزر ساحل خیلی کم عمقتریست تا قسمت جنوبیاش که متعلق به ایران است و به همین دلیل بهرهبرداری از کف دریا برای ایران مشکل است و ممکن است صرفه اقتصادی نداشته باشد.این جور مختصات آیا تاثیری در تعیین رژیم حقوقی دارد؟
محمودی: حتما. مختصات جغرافیایی و اینکه میزان منابع طبیعی زنده یا منابع معدنی در هر قسمت پهنه آبی، حال چه دریا باشد چه دریاچه، در تعیین مختصات نظام حقوقی و همین طور در تقسیم این مناطق و منابعشان البته تاثیر مستقیم دارد. کشورها برای تعیین مناطق دریایی از ابزارو روشهای گوناگون مثل خط میانه یا خط متساویالفاصله از دو ساحل یا مثلا ملحوظ داشتن طول ساحل – اینکه یک کشور ساحلش طولانیتر است و کشور دیگر ساحلش کوتاه تر است- استفاده میکنند، برای اینکه نتیجهای مورد قبول برای طرفین بدست بیاید..
محمودی : باید بگویم که در حقوق بینالملل مربوط به دریاها بهطور کلی، عملکرد کشورها و دادگاههای بینالمللی در زمینه تحدید حدود مناطق دریایی در طول نیم قرن گذشته موجب تثبیت یک اصل مهم حقوقی شده است که به “اصل انصاف” معروف است. منظور از این اصل این است که صرف نظر از این که چه روشی برای سهم بندی مناطق و منابع دریا بکار برده شود، نتیجه باید معدلی از منافع طرفهای اختلاف و مورد قبول آنها باشد. اگر مثلا همین مورد دریای خزر را به دیوان دادگستری بینالمللی میبردید، به احتمال زیاد دیوان رای خود را در مورد تقسیم بستر دریا میان ایران، آذربایجان و ترکمنستان بر اساس اصل انصاف صادر میکرد..
محمودی: در مورد دریای خزر هم موضعگیری حقوقی ایران از همان زمانی که روسیه و ترکمنستان در واقع خلف وعده کردند و خودشان آمدند قرارداد دوجانبه منعقد کردند، این بوده که نظام حقوقی جدید باید بر مبنای اصل انصاف باشد و بستر دریا و منابع طبیعی باید بصورت منصفانه تقسیم شود. اگر روشهای معمولی مثلا خط میانی اصلاحشده را که همان روشیست که روسیه و قزاقستان و روسیه وآذربایجان در قرار دادهای سال ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ برای تقسیم مناطق دریایی از آن استفاده کردند در مورد ایران و آذربایجان یا ایران و ترکمنستان به کار ببریم، سهم ایران به خاطر شکل ساحلش در مقایسه با ساحل آذربایجان و ساحل ترکمنستان خیلی کم میشود. در نتیجه در قسمت ایران اگر این روش را به کار ببرید، آن قسمتی که سهم ایران میشود، تقریبا دارای هیچ منبع گاز و نفتی نیست و به درد ایران نمیخورد…
خبرنگار : و آیا الان به نظر شما با توجه به آخرین اتفاقی که افتاد، این کنوانسیونی که بر سر آن به توافق رسیدند و خیلی هم مورد اعتراض قرار گرفت، این امر انصاف در مورد ایران رعایت شده یا نه؟
محمودی : حقیقت این است که این کنوانسیون هیچ تصمیمی در این مورد نگرفته است. در مورد زیر بستر دریای خزر هیچ تصمیم نهایی گرفته نشده و این امر را به آینده و به انعقاد یک معاهده مجزا موکول کردهاند. حتی مسئله مهمتر را که مسئله تعیین خط مبدا است هم به آینده موکول کردهاند. خط مبدا خط بسیار مهمیست. یعنی خطیست که از آن خط شما تمام مناطق دریاییتان را محاسبه می کنید. در کنوانسیون نوشتهاند همه پنج کشور عضو حق دارند یک منطقه دریای سرزمینی داشته باشند. دریای سرزمینی در واقع جزء سرزمین هر کشور محسوب میشود و تحت حاکمیت کشور ساحلی است. از نظر نظامی یک منطقه بسیار مهم است، منطقه دفاعی هر کشور حساب میشود.
عرض دریای سرزمینی در کنوانسیون جدید ۱۵ مایل تعیین شده است. ولی این ۱۵ مایل را از کجا میشود محاسبه کرد؟ برای محاسبه دریای سرزمینی و سایر مناطق تحت حاکمیت یا کنترل دولت ساحلی، باید خط مبدا را تعیین کرد. خط مبدا در کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها تعریف شده است. مطابق این تعریف کشور ساحلی با توجه به شکل و مختصات جغرافیایی ساحلش میتواند از به اصطلاح “خط مبدا عادی” و یا “خط مبدا مستقیم” استفاده کند……
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-45182495?maca=per-VAS-per-GooyaNews-26861-xml-mrss
.
آنچه که باید درباره رژیم حقوقی خزر بدانیم
سعید محمودی کارشناس و استاد حقوق دریاها، در گفتوگو با دویچهوله فارسی به پرسشهای پایهای درباره رژیم حقوقی خزر پاسخ داده است.
محمودی : مطالبی که نوشته شده و به خصوص این کنوانسیونی که هفته پیش منعقد شده، ساختار همه اینها و متحوایشان به طور روشن این امر را به ذهن متبادر میکند که کشورهای ساحلی این پهنه آبی را یک دریاچه به تمام معنا محسوب کردهاند،یک نشانه بارز این موضوع این است که در کنوانسیون جدید عرض دریای سرزمینی ۱۵مایل دریایی یعنی حدود ۲۸ کیلومتر تعیین شده که خلاف اصل حقوقیای است که در مورد دریاهای آزاد رعایت می شود. در دریاهای آزاد که همگی تحت نظام حقوقی کنوانسیون ۱۹۸۲ سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها هستند، حداکثر عرض دریای سرزمینی ۱۲ مایل دریایی تعیین شده است و بنابراین تعیین عرضی بیشتراز ۱۲ مایل غیرقانونیست. ولی در مورد دریاچهای که توسط پنج کشورمحصور شده و در اختیار این پنج کشور است، هرچه بخواهند میتوانند باهم توافق کنند و بنابراین الان هم توافق کردهاند که عرض دریای سرزمینی هر کشور ۱۵ مایل باشد. این از نظر من نشانهای قوی و روشن است که دریای خزر، با وجود اینکه درخود کنوانسیون هم به عنوان “دریای خزر” ذکر شده، باید از لحاظ حقوقی یک دریاچه محسوب بشود.
محمودی: چون اساس این بوده که این پهنه آبی، دریاچه است، باید گفت که اصل کلی که در حقوق بینالملل راجع به دریاچهها وجود دارد، اصل توافق و اجماع کشورهای ساحلیست. بنابراین هرجوری که کشورهای ساحلی بخواهند توافق بکنند، همان از نظر حقوقی صحیح و معتبر است. این نظام حقوقی که برای استفادههای گوناگون از دریاچه و به خصوص برای تعیین حقوق و وظایف کشورهای ساحلی ایجاد شده، بر اساس اصل توافق همه پنج طرف کنوانسیون قرار دارد..
خبر نگار: من میخواستم همین را بپرسم که نحوه پراکندگی منابع دریایی و مختصات جغرافیایی دریاچه چقدر در تعیین رژیم حقوقی تعیین کننده است؟ مثلا ساحل شمالی دریای خزر ساحل خیلی کم عمقتریست تا قسمت جنوبیاش که متعلق به ایران است و به همین دلیل بهرهبرداری از کف دریا برای ایران مشکل است و ممکن است صرفه اقتصادی نداشته باشد. این جور مختصات آیا تاثیری در تعیین رژیم حقوقی دارد؟
محمودی: حتما. مختصات جغرافیایی و اینکه میزان منابع طبیعی زنده یا منابع معدنی در هر قسمت پهنه آبی، حال چه دریا باشد چه دریاچه، در تعیین مختصات نظام حقوقی و همین طور در تقسیم این مناطق و منابعشان البته تاثیر مستقیم دارد. کشورها برای تعیین مناطق دریایی از ابزارو روشهای گوناگون مثل خط میانه یا خط متساویالفاصله از دو ساحل یا مثلا ملحوظ داشتن طول ساحل – اینکه یک کشور ساحلش طولانیتر است و کشور دیگر ساحلش کوتاه تر است- استفاده میکنند، برای اینکه نتیجهای مورد قبول برای طرفین بدست بیاید…
محمودی : باید بگویم که در حقوق بینالملل مربوط به دریاها بهطور کلی، عملکرد کشورها و دادگاههای بینالمللی در زمینه تحدید حدود مناطق دریایی در طول نیم قرن گذشته موجب تثبیت یک اصل مهم حقوقی شده است که به “اصل انصاف” معروف است. منظور از این اصل این است که صرف نظر از این که چه روشی برای سهم بندی مناطق و منابع دریا بکار برده شود، نتیجه باید معدلی از منافع طرفهای اختلاف و مورد قبول آنها باشد. اگر مثلا همین مورد دریای خزر را به دیوان دادگستری بینالمللی میبردید، به احتمال زیاد دیوان رای خود را در مورد تقسیم بستر دریا میان ایران، آذربایجان و ترکمنستان بر اساس اصل انصاف صادر میکرد..
محمودی: در مورد دریای خزر هم موضعگیری حقوقی ایران از همان زمانی که روسیه و ترکمنستان در واقع خلف وعده کردند و خودشان آمدند قرارداد دوجانبه منعقد کردند، این بوده که نظام حقوقی جدید باید بر مبنای اصل انصاف باشد و بستر دریا و منابع طبیعی باید بصورت منصفانه تقسیم شود. اگر روشهای معمولی مثلا خط میانی اصلاحشده را که همان روشیست که روسیه و قزاقستان و روسیه وآذربایجان در قرار دادهای سال ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ برای تقسیم مناطق دریایی از آن استفاده کردند در مورد ایران و آذربایجان یا ایران و ترکمنستان به کار ببریم، سهم ایران به خاطر شکل ساحلش در مقایسه با ساحل آذربایجان و ساحل ترکمنستان خیلی کم میشود. در نتیجه در قسمت ایران اگر این روش را به کار ببرید، آن قسمتی که سهم ایران میشود، تقریبا دارای هیچ منبع گاز و نفتی نیست و به درد ایران نمیخورد…
خبرنگار : و آیا الان به نظر شما با توجه به آخرین اتفاقی که افتاد، این کنوانسیونی که بر سر آن به توافق رسیدند و خیلی هم مورد اعتراض قرار گرفت، این امر انصاف در مورد ایران رعایت شده یا نه؟
محمودی : حقیقت این است که این کنوانسیون هیچ تصمیمی در این مورد نگرفته است. در مورد زیر بستر دریای خزر هیچ تصمیم نهایی گرفته نشده و این امر را به آینده و به انعقاد یک معاهده مجزا موکول کردهاند. حتی مسئله مهمتر را که مسئله تعیین خط مبدا است هم به آینده موکول کردهاند. خط مبدا خط بسیار مهمیست. یعنی خطیست که از آن خط شما تمام مناطق دریاییتان را محاسبه می کنید. در کنوانسیون نوشتهاند همه پنج کشور عضو حق دارند یک منطقه دریای سرزمینی داشته باشند. دریای سرزمینی در واقع جزء سرزمین هر کشور محسوب میشود و تحت حاکمیت کشور ساحلی است. از نظر نظامی یک منطقه بسیار مهم است، منطقه دفاعی هر کشور حساب میشود.
عرض دریای سرزمینی در کنوانسیون جدید ۱۵ مایل تعیین شده است. ولی این ۱۵ مایل را از کجا میشود محاسبه کرد؟ برای محاسبه دریای سرزمینی و سایر مناطق تحت حاکمیت یا کنترل دولت ساحلی، باید خط مبدا را تعیین کرد. خط مبدا در کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها تعریف شده است. مطابق این تعریف کشور ساحلی با توجه به شکل و مختصات جغرافیایی ساحلش میتواند از به اصطلاح “خط مبدا عادی” و یا “خط مبدا مستقیم” استفاده کند……
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-45182495?maca=per-VAS-per-GooyaNews-26861-xml-mrss
شفیعی گرامی تا شما خیانت را چی بدانید.من خیانت سیاستمداران و احزاب و گروهای سیاسی را تقابل با منافع ملی و مردم ایران میدانم.کافیست که شما از این دید به حزب توده و سیاستهایش،بنگرید.
با درود , میشود چند تا از این خیانت ها را بشمارید جناب مزدک ؟ باسپاس پیشاپیش از شما دانشمند محترم !
مسلمونا اول می روند پیش دکتر و از داروهای کفار تا می تونند می بلعند و از دست آوردهای علمی هم بر ای سلامتی خود و هم برای بزانو درآوردن و سرکوب یگران استفا ده می کنند.اگر دارو و دکتر نتبجه داد و خوب شدند می گویند الحمدالله(سپاس خدای /// مدینه)است و خواست خدای همان //// بود که خوب شدم.حالا اگر خوب نشدند مقصر دکتر ه است.دمکراسی برای مسلمین هم درست همین است.هر فردی در دیار مسلمین مجبورست که قوانین ضد بش ی و تمدن و انسان ستیز /// را رعایت کند ولی هیچ مسلمانی خود را مقید به احترام به دیگران و قوانین دمکراسی در یک کشور سکولار نمی بیند.این یعنی همیشه و تا ابد حق با مسلمین یعنی پیروان خدای /// مدینه است که جز آدمکشی و تبعیض و زن و تمدن ستیزی را تبلیغ نمی کند.
دارو اختصاصی به کفار ندارد،مسلمان نیز می داند که جهان آفرین است که شفاء را در موادی و اشیائی منفرد یا ترکیبی قرار داده است و توسّل و توصّل به اسباب طبیعی در جهان طبیعت تنافی با این منطق موحّد که : (وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين.الشعراء/80 و چون بيمار شوم او مرا درمان مى بخشد) ندارد،بنابر این مراجعه به پزشک منافاتی با توحید ندارد،و مسلمان در هر حال حمد خدای می کند و شکر او،طبیب نیز مادامی که بلحاظ تخصصی افراط یا تفریطی در حق بیمار نکرده باشد ضامن نیست.
نیز مسلمان چه در محدوده خود و چه در محدوده اقلیمی دیگران ملتزم بقوانین است،مگر آنکه التزام بقوانین دیگران مستلزم کنار گذاشتن اصول و بنیان های نظری و عملی دین او باشد که در این صورت بتعبیر قرآن مصداق عنوان لزوم هجرت است.
درود
چه کسانی از تضعیف ارتش سود برده اند؟
ملایان //////////// تنها نیستند، بلکه روسیه با تضعیف ارتش ، بیشترین سود را برده است ، و وسیله اش نیز ملایان بی وطن ////////////////////// فروشند .زمانی که وطن دوستی سرکوب شود و بجایش بازیچه سپاه سرکارباشند .سپاه همیشه نقش پیاده نظام روسیه را بازی کرده، چه در سوریه و تروریست در دنیا و چه شکنجه گر و جلاد و سرکوبگر ایرانیان در داخل کشور.
یک کشور اشغال شده،احتیاجی به ارتش مردمی ندارد.
“یک کشور اشغال شده،احتیاجی به ارتش مردمی ندارد”!
—
این جمله را باید در زمره کلمات قصار و در کتاب رکوردها ثبت کنند!
اولا کدام کشور اشغال شده؟! یعنی مردم مسلمان ایران کشور خودشان را اشغال کرده اند؟!
ثانیا:چه کسی ارتش جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کرده؟! ارتش ایران در آغاز انقلاب از برخی عناصر خائن،ضد مردمی و آدمکش که تا آخر جان نثار جقّه همایونی بودند یا بعد خائنانه دنبال کودتا بودند یا بعد اطلاعات ملی و نظامی را به روسیه می دادند،پاکسازی شد،آیا پاکسازی ارتش مردمی جمهوری اسلامی ایران از عناصر خائن،مزدور و وطن فروش یا تفاله های وابسته به شاه،یعنی تضعیف ارتش؟!
ثالثا:امور داخلی مرتبط با قوای نظامی ایران به روسیه چه مربوط؟ روسیه چه سودی می برد از اینکه قوای نظامی ایران تضعیف شود؟!
رابعا:شتر در خواب بیند پنبه دانه! اصلا کی گفته که در ایران باید بین ارتش و سایر قوای نظامی کشور تفکیک شود یا یکی بر دیگری ترجیح داده شود؟ در ایران مطابق قانون اساسی قوای مسلّحه اعم از ارتش و سپاه و نیروی انتظامی و همه زیر مجموعه های آنها تحت فرماندهی واحد با هم متحدند،و دشمنان خیال پرداز و ضد انقلاب آرزوی شکاف انداختن بین این قوا را بگور خواهند برد.
خامسا:یک کشور همیشه و در همه شرائط نیازمند یک ارتش مردمی هست،بهتر است انسان وقتی می خواهد چیزی بنویسد اندکی خرد خویش را بکار بیندازد و با تعبیرات نامعقول و بی ربط مهمل بافی نکند.
سادسا: خداوند به این 12 نفری که به این مهملات رای مثبت داده اند اندکی خرد و عقل عنایت کند تا روی بوالهوسی هر سخن نامربوط و بی سر و ته را تایید نکنند.
درود
هفتم مارس ۲۰۱۸ خبری سر تیتر اخبار شد که در عین شباهتش با دیگر اقدامات تروریستی، یعنی نابود کردن مخالف می بود شیوه ای خاص خود را داشت. و آن Sergej Skripal (متولد ۲۳ ژوئن ۱۹۵۱ مامور نظامی سابق اطلاعات روسی است کسی که به عنوان مأمور برای سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا در طول دهه ۱۹۹۰ و اوائل ۲۰۰۰ کار کرد. در دسامبر ۲۰۰۴، او توسط سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) دستگیر و به عنوان خائن مجرم شناخته شده، و زندانی شد. وی در سال ۲۰۱۰ پیرو تبادل زندانی (en) برنامه غیرقانونیها (en) در بریتانیا ساکن شد. ویکیپدیا )و دخترش، در انگلستان تحت حمله تروریستی شیمیایی قرار گرفته و در بیمارستان بستری شدند.نخست وزیر وقت ،خانم Theresa May اعلام کرد که درراین حمله شیمایی ،روسیه دست داشته است.در پی این اقدام ترور،۲۵ کشورو اتحادیه اروپا، حمله تروریستی به ۱۵۰ افراد سیاسی روسی را تصدیق می کنند.در پی این حادثه، و مدارک و اسنادحدود ۱۴۵ نفر از کارکنانو سفرای سفارت روس در کشورهای مختلف (۲۵ کشور اتحادیه اروپا، انگیس، آمریکا )اخراج شدند.
Sergej Skripa همسرش در ۲۰۱۲بر اثر سرطان رحم فوت میکند.در۲۰۱۶ برادرش در یک حادثه تصادف در روسیه کشته می شود و در ۲۰۱۷ پسرش درگذراندن تعطیلاتی در سنت پتسبورگ بدلیلی نامشخص فوت می کند .
ماده شیمایی اعصاب ترور ، یک ماده شیمیایی نظامی به دستهای از عوامل عصبی اطلاق میشود که بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۳ در شوروی و روسیه تولید شدهاند.
و اما پرونده هایی که هنوز بازند.
-پرونده آقای اسانلو که مورد حمله شیمیایی قرار گرفته است.
-پرونده چگونگی مرگ کاووس سیدامامی که در زندان کشته شد.هنوز باز است. او استاد دانشگاه در زمینه جامعه شناسی، عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق بود و او همزمان با فعالیت دانشگاهی یک کنشگر فعال محیط زیست ایران و مسئول مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» بود . کاوس امامی بدون کالبد شکافی دفن شد.
– پرونده سقوط هواپیمازمانی که عده ای از طرفداران محیط زیست بعد از بردن عریضه اشان به مجلس در برگشت در سانحه هواپیما کشته می شوند.به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز ۲۹ بهمن ۹۶ دستکم ۱۶ تن از فعالان محیط زیست بر اثر سقوط پر ابهام هواپیمای تهران- یاسوج جان خود را از دست دادند.وهنوز تعدادبسیاری در زندانند.
-پرونده ،در ۱۱ اسفند ۱۹۶۲ مرگ دو برادر فعال در حوزه محیط زیست در استان بوشهر بنا به گزارشها، طی پنج هفته ۱۹ تن از فعالان محیط زیست کشور جان باختند و ۱۰ تن در بازداشت به سر میبرند.
بسیاری از پرونده های دیگر.
پیامد،افشا و بروز لوله کشی آب و برق به عراق ودر اختیار گذاشتن آبهای خلیج فارس به چینی یان و بسته شدن کارخانجات و …… خیانت هابه کشور و ملت ایران و جنایات مختلف علیه فعالان و مبارزان ایرانی اند.
این سوال را مطرح می کند که مترسک نظام تروریستی داعشی ایران را چه کسی رهبری می کند؟
اگر عبای ملا خامنه ای را کنار بزنید آیا پوتین سردر نمی آورد؟
رابطه کارها و پیشرفت های عمرانی و فرهنگی با نظام ها و دولتها چگونه است ؟
اول – بسیاری از ما تصور میکنیم که هر پیشرفت عمرانی یا اقتصادی و همچنین فرهنگی تماما منوط و مربوط به نظام یا رژیم و حکومتی است که برقرار است. قضیه را اینطور دیدن منتج به اشتباهات بزرگی میشود. اگرچه باید پذیرفت که رژیمها و حکومتها بسترهائی ایجاد میکنند که ممکن است تسهیل کننده راه ملتهایشان باشند و یا موانع ایجاد کنند. قضیه را اینطور به بینیم که جامعه و ملت است که حکومت را میسازد. مثلا ایران در سال 1285 خورشیدی، به حدی از رشد رسیده بود که حکومت استبدادی قاجار دیگر قابل دوام نبود و هیچ نوع توسعه عمرانی و اقتصادی و فرهنگی در درون پوسته حکومتی قاجار قابل اجرا نبود.پس انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و سپس رضا شاهی بوجود آمد و….حکومتی جدید تشکیل شد و ملت سپس از همان حکومت تاثیر میپذیرد و هم تاثیر میگذارد . مطلوب و ایده ال آنست که این تاثیرات و تعامل متقابل به آسانی و بصورت همیشگی صورت پذیرد و در طی زمان که سپری میشود، بین برآیند ملت و حکومت همآهنگی وجود داشته باشد.
دوم – جایگاه و زمان دمکراسی – شاید رضاشاه یا هر رضاشاهی که به وجود میامد اگر دیکتاتور نبود کارهائی که انجام شد و ایران نوینی که بوجود آمد ، بوجود نمیآمد و آن کارها هم انجام نمیشد. در مملکتی 10 یا 12 ملیونی که نزدیک به 90 درصدشان بیسواد و قحطی زده بودند رای برای نمایندگی مجلس چه قیمتی داشت که نمایندگان ملت به مجلس راه یابند و سپس با دیکتاتور مخالفت کنند. این مطلب آنگاه بیشتر روشن میشود که 12 سال بعد از رفتن رضاشاه را در نظر بگیریم ، کودتای 28 مرداد 32 . ایا در طی این 12 سال توانستیم آرامشی نسبی و رونق اقتصادی و ثباتی بر قرار کنیم ؟ بهرصورت حتی کودتا هم ریشه در تظاهرات خیابانی داشت و بدون پایگاه و همآهنگی نسبی با ملت نبود.
سوم – مخالفت شاه با دمکراسی – میتوان گفت شاه بعد از کودتا محبوبیتی نسبی در میان ملتش داشت و بر همین اساس و هماهنگی برنامه های خود را بمرحله اجرا گذاشت. طبقه متوسط و شهری بسرعت رشد میکرد و بهمان سرعت نیز دشمنان شاه و دیکتاتوریش رشد مییافت. 30 هزار داوطلبین کنکور دانشگاهها در سال 44 به بیش از 500 هزار داوطلب در سال 55 رشد یافته بود. این میرساند که شهرها از نظر کمی و کیفی یا فرهنگی رشد کرده اند ، به این معنی است که اینها جوان دیپلمه قرن بیستم هستند و میخواهند در زندگی سیاسی خود سهیم باشند و نمیتوانند در چارچوب و پوسته حکومتی شاه که بشدت دیکتاتوری بود قرار گیرند، توسعه و پروژه های عمرانی نیز به دلیل همین استبداد و تمرکز قدرت در دست شاه نمیتوانست مانند سابق ادامه یابد. اگر ورودی دانشگاهها در سال 44 به 5 درصد میرسید در سال 55 به 2 درصد هم نمیرسید. زیرا شاه با دانشجویان همیشه مشکل داشت. حکومت شاه با پتانسیلها و خواسته های جامعه زاویه پیدا کرده بود، قدرت مالی که بعد از انعقاد اوپک در سال 50 حاصل شده بود بجای هزینه در ساختارهای زیر بنائی و اشتغال جوانان ، اگر چه نمیتوان منکر بخشی از آن بود ولی بیشتر صرف هزینه های نظامی و خرید تسحیلات میشد . در سالهای 55 به بعد بر آمار بیکاران نیز اضافه میشد و همچنین تورم ، تا در نهایت در بهمن 57 جامعه و ملت ایران پوسته حکومتی خود را شکست. باید گفت بازهم روحش شاد که به آرامی پذیرفت.
جهارم – لزوم دمکراسی – اکنون ظرفیت تولید برق نیروگاههای ما 14 برابر سال 57 است ، اگرچه جمعیت دارد بیش از دو برابر سال 57 میشود اما شهرهای ما بیش از چهار برابر بزرگ شده اند، بدیمعنی که سرانه مصرف مسکن چند برابر شده است و بهمین نحو سرانه مصرف گوشت و پوشاک و انرژی و غیره. پالایشگاهها ، مراکز و زیرساختهای صنعتی و سدها و جاده های بسیاری احداث گردیده و قابل قیاس با سال 57 نیست. این رشد و توسعه ای که توسط ملت (البته کارگران افغانی را هم باید درنظر داشت) صورت میگرفت در چارچوب نظام شاهنشاهی قابل اجرا نبود و بهمین دلیل نیز آن پوسته شکست و حکومتی جدید برقرار گردید. جمهوری اسلامی با سرکوب و اعمال خشوتنهای شدید ، رقبای سیاسی خود را که از میان طبقات متوسط برخواسته بودند با استفاده از پایگاهی که در توده های فقیر و حاشیه نشین داشت از میدان به در کرد و توانست سلطه خود را بر مراکز قدرت حکومتی بر قرار کند. اما این بدینمعنی نبود که در ابتدا مانع توسعه عمرانی و زیرساختها توسط ملت باشد. این زیرساختها انجام میشد و در همان حال نیز نظفه های زاویه داشتن با جمهوری اسلامی را میپروراند مانند رفتن برق به روستاها که قبل از انقلاب بیش از 75 درصد نداشتند اما به تدریج که برق به روستاها میرفت مخالفین جمهوری اسلامی را هم افزایش میداد. کسی که که حالا برق دارد ، تلویزیون و ماهواره نگاه میکند و با کشیدن جاده راهش به شهر باز شده و احیانا یک پراید هم خریده و در شهر مسافرکشی میکند، او حالا دیگر مشکل به بنیانهای دینی ایمان داشته باشد. مضافا براینکه حکومت هم دیگر آن روال سابق را ندارد و راهش با ملت بخصوص طبقات پائین که بیشتر پایگاهش در میان آنان بود ، زاویه پیدا کرده ؛ پولها برای گسترش اسلام به کشورهای دیگر میرود ، هزینه برای بمب اتم مبشود ، در شهرها خرج برجها و بزرگراهها میشود ، اختلاس میشود، اختلاف طبقات بشدت افزایش می یابد و علمداران حکومتی و آیه الله ها دیگر در میان مردم نبوده و در مکانهای خاص زندگی میکنند. این حکومت از همان اول نیز با بخشهای وسیعی از اقشار متوسط شهری زاویه داشت ولی 40 سال طول کشید تا این که ادامه حکومتش بر خلاف منافع عامه ملت شود. اکنون همه چیز قفل شده و حکومت با نیروی سرکوب که انرا در طی این 40 سال تمرین کرده و بلد است ادامه میدهد. اما تا کی ؟ مردم مالیات نه دارند و نه خواهند داد که پول مالیاتشان چماق شود و بر سرشان فرود آید. میماند که این پول از فروش نفت تامین گردد. تا به کی ؟
شما با این نوشته اتان،من حیث لایشعر به برخی “برکات” انقلاب اسلامی ایران که معمولا مدیر این سایت چشمها را بسته و از آن سوال می کنند! اشاره کردید،منتهی شما هم روی تعصّب و نگاه دگماتیک در مخالفت با سیستمی که مردم بعد از انقلاب تاسیس کردند و به آن رای دادند،خواستید با مخالف خوانی کلیشه ای و خیال پردازی، نقش حکومت (آنهم حکومتی و دولتی که خود مردم با رای خود ایجاد می کنند نه اجانب) و دولت ها و منتخبین مردم را نادیده گرفته بگویید این برکات و دهها و صدها پیشرفت و بهسازی،همه بصورت اتومات و خودبخود بوجود آمدند!
جت جنگی کوثر و هشدار:
ایران به هر کشوری که خواست جت جنگی کوثر، که امروز روحانی از آن رونمایی کرد را بفروشد، نباید به خاطر نیاز به ارز خارجی دچار اشتباه مهلک شود و به هر کشوری بیش از ۵۰ دانه از این جت جنگی را بفروشد چون کشور هایی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان به صنعت تولید قطعات و مهندسی معکوس نزدیک شده اند و یک وقت دیدی بعد از ده دوازه سال به جایی رسیدند که عین همین جت جنگندهٔ کوثر را ساختند و توان بلامنازع ما در صنایع هوایی و فضایی و نیروی هوایی را در دنیا به مقدار موثری کاهش دادند. و به تمام کشورهای دنیا هم که می فروشند شرط کنند که به ازای هر جت جنگنده یک مبلغ شیعی اما تحت نام مستشار نظامی همراه هر دانه جت جنگی کوثر ارسال کنند تا مولفههای های عملیاتی جت کوثر را با روایات باقر مجلسی کد بندی کنند بطوری که هیچ تکنیسینی از کشورهای خریدار، سر از اسرار کدهای عملیاتی جت کوثر در نیاورند و این جتها محض احتیاط واجب،هیچ گاه قادر به روشن شدن نباشند که یک وقت سر خود مسیر مبدا حرکت را در پیش بگیرند و از این روی در آسمان خودمان، بخاطر ازدحام زیاد بهم بمالند و یا اینکه روی اهدافی که مرکز اسرار کد بندی آنها بوده است فرو بریزند و حوزه را جارو کنند و صحرای محشر درست کنند. و تنها کسی که این پیام را میتواند به آنها برساند باید دست کم تا حد اجتهاد اصرار به اسرار دانی را در خود ذخیره کرده باشد. حالا دیگر خود ایشان کد پیام رسانی را گرفتند. برسد بدست ستون خیمه.
پاسخ مهاجرانی به آنها كه جنگنده كوثر را تقلبی می دانند: در انکارشان فرهنگ حقارت آشکار است
سیّد عطاالله مهاجرانى در حساب توئیتری خود نوشت: «بعد از رونمایى از هواپیماى جنگنده کوثر، موجى شروع شده است که: این هواپیما تقلبى و شو آف است و… رادیو هاى فارسى خارجى و سایت ها هم نقش بازى کرده اند. در انکارشان فرهنگ حقارت و زبونى پذیرى آشکار است. همینها غنى سازى اورانیوم و ساخت پهپاد و موشک دوربرد را هم مسخره و انکار میکردند.»
—–
جای شگفتی فراوان است که کسانی بصورت افراطی خود را “ایرانی” بنامند،و با افراطی دیگر،هموطنان معتقد به جمهوری اسلامی و دین مبین اسلام را “غیر ایرانی” بدانند،در عین حال اینطور بیشرمانه و در عین حال کودکانه،پیشرفت های کشور خویش و زحمات هموطنان خویش را مورد تحقیر و ریشخند قرار دهند.
اف! بر بی شرمی و وقاحت شما متظاهران به ایرانیت و وطن دوستی!
نامه مردم ایران به تمام مقامات کشور من جمله اقای سردار سلیمانی اقای محمد علی جعفری اقای محسن رضایی و بقیه:
عرض سلام خدمت شما
ما مردم ایران اگر نگوییم همه اما بخش بزرگی از مردم نیازی نداریم که از جانب ما حرفهایی بزنید و داد و هوار هایی کنید که نه حرف ما مردم است و نه به انها اعتقادی داریم و نه به شماها اعتمادی.ما مردم دهه شصت نیستیم و دنبال ارمان هایی که خیال میکردیم با این حکومت به انها میرسیم نیستیم.ما مردمی هستیم که از بعد از پایان جنگ در حسرت یک زندگی ساده و بدون دغدغه فردا مانده ایم و از ساده ترین امکانات زندگی هم محروم شده ایم.در دهه شصت از استین کوتاه شلوار لی لباسهای رنگی موسیقی اواز شادی دوستی و ……محروم شده و امروز هم از داشتن شغل معیشت ارامش فکری لب خندان ارتباط با دنیا و مردمش در صلح و ارامش.دیروز صدای اژیر قرمز ترس و وحشت را در دل و جان زن و فرزندانمان جاری میساخت و امروز بیکاری و بی ارزش شدن ریال و گرانی اجناس. دیروز شعار میدادید راه قدس از کربلا میگذرد و امروز هم میخواهید کاخ سفید را حسینیه کنید.به کدامش رسیده اید؟؟؟ چهل سال است مرگ بر این و ان میگویید و در نماز جمعه ها مرگ و نیستی و نفاق را فریاد میزنید که همه انها بر سر خود ما مردم نازل شد.دیروز رئیس بانک مرکزی رژیم گذشته را به جرم تورم و گرانی اعدام کردید و امروز رئیس بانک مرکزی دو تابعیتی دلار را یازده هزار تومان تحویل میدهد و میرود و اب از اب تکان نمیخورد.دیروز ادعای ساده زیستی و دوری از تجملات داشتید امروز در اشرافی گری با هم مسابقه گذاشته اید.دیروز مقامات رژیم گذشته را به جرم مفسد اقتصادی و سوءاستفاده از بیت المال اعدام کردید و امروز اختلاس های سه هزار میلیاردی و هشت هزار میلیاردی و…….امری عادی شده و نکبت زاده های این جماعت با پول مردم در اروپا کانادا و امریکا جولان میدهند و حساب ارزی انان به صد و چهل و هفت میلیارد دلار میرسد و کسی جرات ندارد بگوید بالای چشمشان ابرو. دیروز جوانان ما مومن و انقلابی نامیده میشدند و در جبهه ها حماسه میافریدند و امروز بسیاری از جوانان در اینستاگرام دنبال کلاهبرداری جمع کردن لایک و نهایتا رانندگی اسنپ اوقات طلایی جوانی را هدر میدهند.اری اقایان مثلا سردار حرف بسیار است و حوصله کم.ما مردم رویاهایمان شده ساده ترین امکانات اولیه مردمان کشورهای دیگر.داشتن شغل درامد یک سقف و خانواده برای بسیاری رویا شده رویایی دست نیافتنی.دیروز در کشور شاهی بود با چند کاخ. امروز جماعتی با نکبت زادهایشان در کاخ هایی زندگی میکنند که کاخ های شاه در مقابل انان کلبه حقیری است.اری اقایان سرداران سیاسیون حکومتیان و هر القابی که دارید برای ما مردم مهم نیست و از جانب ما داد نزنید که مردم ایران حاضر به مذاکره نیستند ما مردم ایران نه تنها جنگ طلب نیستیم به گواهی تاریخ بلکه از جنگ طلبان و جنگ افروزان بیزاریم.اقایان ما مردم نیاز به ارامش اسایش رفاه امنیت شغل و کار داریم و دیگر توان تحریم جنگ اژیر داغ فرزند و جوانانمان را نداریم و میخواهیم در صلح و صفا با دنیا تعامل کنیم و برای همه ملل شادی و زندگی را فریاد بزنیم پس لطفا از جانب ما دیگران را تهدید به جنگ و مرگ و عدم مذاکره نکنید و اگر هم به گفته هایتان کاملا ایمان دارید و فکر9 میکنید مردم با شماها همراهند طبق قانون اساسی کشور که در مسائل مهم و حیاتی اینچنینی تصمیم را به عهده مردم و برگزاری رای گیری نموده مرد باشید و نظر خودتان را به رای ما بسپارید.باز هم میگوییم ما مردم ایران دنبال جنگ و جنگ افروزی نیستیم و از جانب ما در تریبون هایی که چهل ساله غصب کرده اید داد و فریاد و قلدری نکنید و مذاکره با افتخار امروز را به مذاکره خفت بار و سخت فردا نیندازید.
سلام
جمهوری که معنایش معلوم است، یعنی حکومت مردم بر مردم!! خلاص
چگونه میشود کشور با حکومت جمهوری را چپاول کرد!؟!؟
اسلام که صاحب ندارد ( صاحبش خداست)!!!!
کلمه اسلامی را به جمهوری می افزاییم تا راه باز شود و اشرار شیاد هر غلطی خواستند در قالبش بکنند!!
اینجاست که روسیه متوجه این شیطنت اشرار میشود و با همدستی آنان اهل خرد را به شیوه هایی که طی این چهل سال همه شاهدش بودند، نابود میکنند و راه را برای چپاول انواع ثروتهای مادی و معنوی مملکت باز میکنند!!
زیرک مزاجان پست که خود طالبان خرخران و چاپیدن هستند؛ میماند قشری فقیر که قدرت دفاع از حق خود را ندارند و قشری انسان شرافتمند نجیب که گرسنه میخوابند اما:
حاضر نیستند کاری کنند که احتمال بدنامی داشته باشد..
ماموران روس که انواع دروس روان شناسی را خوانده اند پشت سر کسانی مثل جنتی که در جوانی هم از قدرت تعقل بی بهره بود پنهان میشوند و بوسیله غربالگری همین بزرررگانی که طی این چهل سال مملکت را به یغما بردند و راه را برای تاراج بیگانگان باز کردند به اسم اسلامی ترین؛ در قوای مقننه و مجریه و قضائیه میگمارند و نتیجه بعد چهل سال همین ورشکستگی همه جانبه میشود که همگان شاهد آن هستند..
اینجا تمام گناه متوجه یک کلمه میشود و آن هم کلمه اسلام و اسلامی..
بنده به جرات اعلام و اثبات میکنم که؛
بین این حضرات از صدر تا ذیل قوای سه گانه حکومت جمهوری اسلامی حتی یک نفر نمیتوانید پیدا کنید که بداند اسلام چیست!!!
چه رسد به اینکه بخواهد مسلمان هم باشد!!
اصلا بهیچ وجه شدنی نیست که هم کسی با خدا همخانه باشد و هم با اراذل همنشین!!!
چه رسد به اینکه بخواهد با جنایتکاران شریک هم باشد!!!
تو خود بخوان حدیث مفصل ……
حق نگهدار
( محمدی )
مردم ایران آیا می دانید در چه وضعیتی هستید؟ بخش اول
خیلی بی خیالید. روی سخنم با مخالفان خامنه ای نیست. با افراد بی تفاوت و بی حس و حال هم کاری ندارم. طرفداران نظام ولایی را می گویم. آن ها که در جلسات سخنرانی این آخوند و آن آخوند عمامه ای با کراواتی می نشینند و هورا می کشند. آن ها که در لباس انتظامی و مامور اطلاعات مردم را سرکوب می کنند. خیلی احساس قدرت می کنند. خیال می کنند دارند نظام را حفظ می کنند. نظامی که چهل سال است ثروتمند ترین کشور دنیا را به این حال و روز انداخته که کم کم باید در فکر کوپن باشد. مثلا دارد با استکبار جهانی می جنگد. در سوریه و لبنان و عراق و یمن و آمریکای لاتین و آفریقا. واقعا خودتان باورتان می شود؟ به همین سادگی می توان شما را فریب داد؟ یا خیر خودتان هم متوجه ماجرا هستید ولی مزدورید و به فکر ایران نیستید و غم دیگران برایتان بی اهمیت است. هر کس گور خواب شد تقصیر خودش است. هر کس تن فروش شد لابد خودش چنین خواسته. هر کس در زباله دنبال غذا گشت چه بسا دارد کفاره گناهانش را می پردازد. بچه هایی که دزدیده شدند و تکه تکه شدند تا اعضای بدنشان به فروش برسد قسمت چنین خواسته.
بگذارید چشمانتان را باز کنم. محاسباتتان پر از عیب و ایراد است. ایران هرگز توانایی سلطه بر سوریه و لبنان و عراق و یمن و فلسطین و جنگ با اسراییل را نداشته و نخواهد داشت. اگر چنین توانی می داشت کشور های اروپایی و آمریکا و روسیه به طور متحد به ایران حمله می کردند و آن را نیست و نابود می کردند. نمی بینید که بچه های ما تبدیل شده اند به پیاده نظام پوتین؟ فلسطینی ها بار ها نشان داده اند تنها دنبال دلار های اهدایی ولایت فقیه هستند و شیعیان را آدم حساب نمی کنند. فراموش کرده اید در بوسنی هرزگوین در نهایت همه مجاهدین را بیرون کردند تا بتوانند آسوده زندگی کنند. بشار اسد یک سوسیالیست عربی است و اعتقادی به دین و مذهب ندارد. حوثی های یمن هم شیعه دوازده امامی نیستند فقط یکی از قبایل عرب هستند که در حال جنگ با دیگر قبایل است. چیزی که از آداب و رسوم عرب ها در طول تاریخ بوده و خواهد بود. عرب ها اگر شیعه پیرو ولایت فقیه بودند چهل سال قبل از خمینی پیروی می کردند و علیه صدام قیام می کردند. شیعیان عراق ناسیونالیست عرب هستند. مادامی که دلار های قاسم سلیمانی جریان دارد برایش سینه زنی می کنند. دلار ها که تمام شد او را از عراق بیرون می اندازند. همین در مورد شیعیان لبنان صادق است. ولایت فقیه در بد ترین حالت موی دماغ است. آزار دهنده است ولی خطر واقعی به شمار نمی آید. که اگر چنین بود دنیا با حمله نظامی کارش را یکسره می کرد. هرگز هیچ توانایی مقابله با ارتش های دنیا را ندارد.
این از وضع منطقه. داخل چه خبر است؟ بگذارید مثالی بزنم. بانک های سپاهی و ارتشی و ثامن الحججی پول از مردم گرفتند و هیچ تولید و عایدات اقتصادی نداشتند. همه اش سراب بود. پول از تازه واردان گرفتند سود های کلان به سپرده گذاران قدیمی تر پرداختند. بازی تا زمانی ادامه داشت که ساده لوحان بیشتری به جرگه سپرده گذاران می پیوستند. با پول های تازه وارد بهره ها تامین می شد. این ها اصل سرمایه را بین اعضا تقسیم می کردند. سهم خودشان را بر می داشتند و ته مانده را به صورت بهره به سپرده گذاران پرداخت کردند. این در تمام دنیا جرم است. در اصطلاح یک بازی پولی هرمی نام دارد. جرم بسیار سنگینی است.
ولایت فقیه از ابتدا تا کنون ایران را با همین روش هرمی اداره کرده است. تولیدی در کار نبوده. اصلا هدف تولید نبوده. درآمد
مردم ایران بخش دوم
ولایت فقیه از ابتدا تا کنون ایران را با همین روش هرمی اداره کرده است. تولیدی در کار نبوده. اصلا هدف تولید نبوده. درآمد نفت را بین خودی ها تقسیم کرده اند. مالیاتی هم اگر بوده خودی ها خورده اند. جمهوری اسلامی از مایه می خورد. ولایت فقیه یک نظام ایران خوار است. خودتان نگاه کنید به وضع کشور با حرف های من اوضاع را بسنجید این گونه بسیاری معما ها برایتان حل می شود. عملکرد عجیب و غریب اقتصاد خودی غیر خودی یا خصولتی یا رانتی برایتان آشکار می شود. خامنه ای چهل سال است از هیچ چیز باخبر نبوده و الان یکدفعه بیدار شده و دستور تعقیب قضایی مجرمان را صادر کرده. باورتان می شود؟ اینقدر ساده لوح هستید؟ ببینید یکی از خودی ها مجازات خواهد شد؟ شخص خامنه ای در راس ایرانخواران است. ببینید کسی خامنه ای را دادگاهی خواهد کرد؟
یک عده مریدان دو آتشه را با شعار های کاذب و یک جنگ کاذب با استکبار جهانی سر کار گذاشتند. خودشان با آسودگی ایران را بین خود تقسیم کردند.
ولایت فقیه اژدهایی است که خون ایران را می مکد. ایران را اسیر خود کرده و با خون آن زنده است. این اژدها اکنون پایش در تله گرفتار شده و قدرت گریز ندارد. نتیجه چه خواهد شد؟ اگر این وضع ادامه پیدا کند سرنوشت ایران به کجا خواهد انجامید؟ اژدها در حال مرگ است ولی اگر چاره ای نیاندیشیم ایران را نیز با خود نیست و نابود خواهد کرد.
شمایی که اعتراض های مردم را سرکوب می کنید. چند نفر از شما در بانک های انگلیس و سوییس و استرالیا و کانادا حساب های میلیونی و میلیاردی دارد؟ مجرمین خواهند گریخت ولی سپاهی و بسیجی و ارتشی و آخوند هایی که جنایات را تیوریزه می کنند فکر آینده خود را کرده اید؟ اعتراضات مردم پراکنده است. ملت جانش از ولایت فقیه به لب رسیده لیک هنوز نتوانسته خود را آن طور که باید سازماندهی کند. حقیقت آن است که ولایت فقیه با یکی از مخوف ترین دستگاه های سرکوب در تاریخ بشر هر حرکتی را در نطفه خفه می کند. کافی است در فضای مجازی یک کلمه انتقاد کنی بلافاصله احضار می شوی و اگر گمنام باشی که سر و کارت با کرام الکاتبین است و اگر نام و نشانی داشته باشی سر از سلول انفرادی در می آوری تا بپوسی.
این وضع تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ مرگ اژدها حتمی است. نگاه کنید سران نظام را که همگی در اقصی نقاط دنیا برای خود زندگی تدارک دیده اند. حساب هایشان پر از دلار و یورو است. اگر برای اژدها آینده ای متصور بودند چرا باید سرمایه های خود را به خارج منتقل کنند؟ مگر ایران جای مطمینی برای سرمایه گذاری نیست؟
نیروی انتظامی و دیگر نیرو های سرکوبگر شما دارید از اژدهایی حفاظت می کنید که در حال مردن است. اژدهایی که ایران را نابود می کند تا خودش را زنده نگه دارد. اگر به موقع به حیات این اژدها پایان ندهیم تک تک محافظان بسیجی و سپاهی و ارتشی و مابقی سیاهی لشکر خود را خواهد بلعید. شما دارید با دست خود مرگ خود و مرگ فرزندان خود و مرگ ایران را رقم می زنید.
جناب ساسانم
چندتا استکان زیادی زدی وقتی از این کارها میکنی صورتت گل میندازه وحرفای خوب خوب میزنی بیا با هم ونوریزاد ودیگران بخندیم سپاس از اینکه مجلس را گرم کردی بچه ها خسته شده بودند بازم از این کارها بکن تا حالا اینجور نترکونده بودی بای…
یک از شعار های جوانان هیتلری در آلمان نازی این بود:
امروز آلمان فردا تمام دنیا
با همین شعار سلحشورانه دسته دسته جلوی گلوله و بمب و خمپاره و تیربار دویدند و دویدند و دویدند و به هیچ جایی نرسیدند. ببخشید رسیدند ولی آنجا قعر جهنم بود. ابتدا همسایگان آلمان را تبدیل به جهنم کردند و دست آخر تمام آلمان جهنم شد. این داستان مربوط به هفتاد سال قبل است. در این بین فن آوری جنگی کمی ارتقا پیدا کرده. آمار تلفات اگر آن موقع پنجاه شصت میلیون بود این بار میلیاردی است. آمریکا هیچ ابایی ندارد بمب اتمی بر سر بنده و جناب عالی بریزد. این طوری مشکل بیکاری هم حل می شود. اقتصاد رونق می گیرد. بالاخره یک کسی باید این همه خرابی را تعمیر کند. طبقات حاکم آن هایی که دنیا را می گردانند هیچ صدمه ای نخواهند دید. ترامپ در یکی از سخنرانی هایش گفت این همه بمب اتم داریم و هزینه کرده ایم درست نیست بلا استفاده بماند. قبل از او هم ریگان گفته بود احتمال یک جنگ اتمی محدود در خاورمیانه وجود دارد. به امید رفیق پوتین هم نباش. او مسایل را از راه دور نظارت خواهد کرد با یک بطر ودکا و به ریش بنده و جناب عالی خواهد خندید.
شما حق دارید به حرف های من بخندید ولی آن کسی می خندد که آخر از همه بخندد.
“ترامپ در یکی از سخنرانی هایش گفت این همه بمب اتم داریم و هزینه کرده ایم درست نیست بلا استفاده بماند”.
“آمریکا هیچ ابایی ندارد بمب اتمی بر سر بنده و جناب عالی بریزد”.
( پایان کلام سخنگوی امامزاده ترامپ و وزارت خارجه امریکا در این سایت!)
—
این منطق کسی است در این سایت که مثلا مدافع حقوق ایران و حقوق دریای خزر برای ایران است!
نخیر! شما خیالتان راحت باشد،امریکا اگر چنین غلطی را هم بکند که بمب هسته ای بر کشور و مردم ایران اسلامی فرو ریزد،بر سر شما مشتاقان جقّه همایونی و فرهنگ امریکائی فرو نخواهند ریخت،چون شما در زمره ملت ایران نیستید،شما از خود آنان هستید! و یک موی امثال اردشیر زاهدی بر شما رجحان دارد،خیالتان راحت باشد چون بادمجان تولید امریکا آفت ندارد!
با سلام و درود
جناب شفیعی خودت بدون اینکه بدانی (مگر این که تظاهر به نادانی کنی) گرفتار هردو وجه بر شمرده (حماقت و عشق) هستی آن هم پس از عمری کتاب خوانی و رمان نویسی بر طبق حکایت سعدی؛ همانطور که اخیرا در پاسخ نقد اینجانب اعتراف کردی که خود قادر بدیدن نقایص و تناقضات عریان خود نیستی؛ اما چه میشه کرد “عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند”؛
تناقضات جهان بینی اعتقادی و باورهای چپکی سیاسی شما مرتب فتیله پیچ و ضربه فنی پهلوان شکست ناپذیر عشق ایمانی شما به “ستارگان عقلانیت وحی اسمانی” بر تارک تاریخ رستگاری دنیوی مارکس و رستگاری معنوی مولانا و مرام نامههای آنهاست.
جناب شفیعی – صوفی انابولیک شما تبحر خاصی در ملق و وارو زدن در یک جهش هوایی دارید که از هیچ قهرمان زیمناستیک المپیک بر نمیاید و بدون کوچکترین دردی بر تخت نرم فنری (ترامبلین) خود ساخته نه زمین سخت بتونی واقعیت ماتحت مبارک جهان بینی ترکیبی فلفلنمکی خود را فرود میارید . واروی عقبگرد دینی و ملق سابقاً جلوگرد (اکنون عقبگرد به تجربه تاریخی بلوک شرق و باور بسیاری اندیشمندان اجتماعی ) مارکسیستی شما سزاور مدال طلای انعطاف پذیری ذهنی و ایمانی شماست و البته نرمش قهرمانه فلسفی شما سزاوار نقد.
روحانیت ستیزی توام با دین خویی ناب شما که اینجا دین ستیزیان دین خو با هر گرایش سیاسی بابت آن به شما نمره ۲۰ و بالاتر اهدا میکنند و هم آغوشی با تحلیل تاریخی دینی مارکسیستی شما از صنف روحانیت به مثابه ساختاری سخت و کهن همچون لایههای سنگهای رسوبی افقی منسجم نهفته در بطن و بر آماده از صورت صخرههای زمین که میبایست با دینامیت نقد یا مشقی خرد و کاویده شود و پذیرش و باور فرگشت مأیوسانه تاریخی اجتماعی طبقاتی (برده تا فعله و بلکه برده) رویکرد و تحلیلی سست و مبتنی بر پیش داوریهای ذهنی و دین خویانه شماست تا تحلیلی بر مبنای تحول و فرگشت تاریخی یک جامعه مقهور اقلیم و جغرافیای سیاسی خود.
جناب شفیعی فکر میکنید روحانیت (با عرض پوزش از مومنین و مجتهد سایت) خروجی ماشین تولید سوسیس قم است و نه زاده فرهنگ دین خوی دیرمان؟؟ و حضرت جلال و پیروان وی خروجی صنعت عقلانیت سازی هگلیآلمانند؟
آیا روحانیت یک “کاست” اجتماعی بوده و نسل در نسل در طی قرون تداوم زیستی (بیولوزیکی) و اعتقادی (ایدولوزیکی) داشته و از DNA زیستی و فکری مشترک بر خوردار بوده و جامعه را از وجود خود متاثر میکرده حتا اگر بعضی از این طیف اجتمایی ریسمان نسل خود را به پادشاه ساسانی و شاه ولایت وصل کنند؟
فرهنگ دین خو در جامعه پیشا صنعتی خود بستر رشد و گسترش این قشر عمودی مایل با چگالی سنگین تر در طبقات پائین اجتماعی و حضور کم وزن تر آنها را تا لایههای فوقانی جامعه حسب پیشینه و موقعیت طبقاتی میسر میکند. آنها با جامعه خود رابطه متقابل یا دیالکتیکی دارند؛
خصلت عمومی جامعه در نهاد آنها و خصلت خاص آنها در خصلت عمومی جامعه نمود عینی دارد. دین خویی حضرت عالی از دین خویی سید گرامی و بعضی دوستان دین ستیز دین خو بارز تر است؛ ایشان تا کنون برای کسی که نقدی (نه اهانتی) بر مقدسات ایشان خصوصاً پیامبر اسلام کرده باشد حکم “گناه کبیره” صادر نکرده؛ اما شمای اکابری رمان نویس صاحب چند سند ثبت اختراع (کنایه از امروزی و مترقی بودن شما) تاب نقد بر مراد صوفی خود را بر نمیتابید و با کینه توزی و خشم و تیر اندازی لغوی قصد انتقام گیری میکنید و نقد وارده را به بوته فراموشی میسپارید؛
دوست عزیز اکابری اگر در حد فیزک دیپلم ( چه رسد به فیزیک ذرات و هستهای پیشرفته سطح ارشد به بالا) هم دانش نداری چرا اصرار بر وجود “بیش از ده هزار نکته و فرضیه علمی” نهفته در اندیشههای صوفی قرون وستایی در خارج از خانقه میکنی؟؟ صحبت اهل دلان در پیش اغیار جایز نیست، سخن دانسته گوی ای مرد عاقل یا خاموش.
مولانا حتا در ارائه قالب حوزه اصلی صنعت خود که شعر و نظم باشد اغلب با قیافه و قافیه دست و پاشکسته ظهور میکند و بی قافیه و کم قافیه با کلمات ساده و مفاهیم گنگ و غرق در تمثیلات در دَاوران بیپایان مفهوم تضاد گرفتار آمده (زهر مار و زید و عمرو، فیل و موش، خر و خرس و……)؛
پس از او ستارههای درخشان شعر و غزل و معرفت عرفان در آسمان ایران پدیدار آمده؛ اشعار مولانا با کلمات ساده اما گنگ و ناموزون و اوزان اغلب شکسته یا بی قافیه در عرصه نغز و موزونی کلام قابل مقایسه با سرودههای شیخ اجل سعدی هم نیست چه رسد به حافظ؟ و البته این دو به حکم فرگشت تاریخی اندیشه میبایست بر دوش او بیستند.
شما به کرات اینجا نشان دادهای که مشتری همیشگی “توتالوجی” هستی یعنی با هر منطقی باورهای ایمانی شما نقد میشود همون پاسخ نامقبول مبتنی بر یک درک مفهومی و ایمانی را با کلمات جدید تکرار میکنید
; Tautology
Needless repetition of the same sense in different words
جناب علی آقا کاوش خودتان میفهمید چه نوشته اید ؟ من که هر چه خواندم هیچ نفهمیدم منظور جنابعالی چیست . آخر بزرگوار کلمات را که نمیشود دلبخواه کنار هم بگذاری و خیال کنی که مقصودی را رسانده ای ! با کار برد کلماتی که به خیال خودتان خوانندگان را تحت تاثیر قرار می دهند و در نتیجه شما را انسان عالمی به حساب می آورند هم که نیمشود
کل مطلب نا مفهومی را برایش ارزش قائل شد برادر من . از طرف دیگر کار برد اصطلاحات رایج بین اراذل و اوباش قمه کش در نوشته شما باعث شرمساری من خواننده شد , خودتان را نمیدانم . ظاهرا شما در جنوب شهربه دنیا آمده اید و همان جا هم رشد کرده اید و هنوز هم همان ذخیره کلمات و اصطلاحات رایج در آن جا را نگاه داشته اید و با اندک تحریکی این لایه های متعفن بالا میایند و شخصیت واقعی شما را آشکار میکنند . به عنوان نمونه این جمله شما که فرموده اید ” باورهای چپکی سیاسی شما مرتب فتیله پیچ و ضربه فنی پهلوان شکست ناپذیر عشق ایمانی شما به “ستارگان عقلانیت وحی اسمانی” بر تارک تاریخ رستگاری دنیوی مارکس و رستگاری معنوی مولانا و مرام نامههای آنهاست.” اگر از قلم “اسمال تیغ زن” و “اکبر گاو کش” تراوش کند خواننده هیچ جای تعجب نیست ولی از شما خیلی غیر قابل قبول است جناب کاوش علی خان . آخر برادر من این همه که میگویی خوانده ای , این همه که میگویی فهمیده ای از روزگار , این همه که ظاهرا کاوش کرده ای نتیجه اش این ؟ محصول این همه وقت گذاشتن این ؟ من که نظیر این اصطلاحات را ( “فتیله پیچ و ضربه فنی” و یا “پلاک عوض کرده ای “و نظایر این چنین سخنان سخیف ) تنها از دهان لات ها و آخوند های لات شنیده ام . ببینم شما آخوند نیستید ان هم از نوعی که ذکر کردم ؟
What an utter and total nonsensical verbal diarrhea; your pretentious ignorance of well-known techniques in the country’s national sport of wrestling and your arrogant and totally stupid association of my choice of expression in the above critique with low-life characters (most probably similar to your own) with which I have no affinity nor business in any form where I reside, speaks volume of your inferiority complex and lack of general knowledge about even the most common national sport of the country you live in. Your bigotry and intolerance to critique and your inability to articulate a concise and cohesive thought of your own clearly demonstrates your feeble intellect when confronted with one far more superior than yours and stupidly suggest that your implied “higher social” background against my supposedly “down-town” home address will compensate for your cognitive deficiencies; you’re a much sadder and confused character than the subject
of my critique above, at least he reads.
عزت زیات البته واسه با مرفتاش چه پائین شهریش چه فرهیختش.
ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه ؟
شما که آنقدر شیوا به فارسی تا به حال نوشته اید چرا یکباره به زبانی دیگر ؟ باز خواسته اید ما را تحت تاثیر کمالات خودتان قرار دهید جناب کاوش ؟ در متن فوق دشنامی زننده تر از سخنان تند قبلی شما من نمیبینم پس چه اشکالی داشت اگر آن ها را به همان زبان فارسی که بر آن تسلط کامل دارید می نوشتید تا همگان از خواندن آن بهره ببرند ؟ نوشته ات را به فارسی برگردان ( اصرار من برای آنست که این کار زشتت در این سایت رسم نشود ) تا من به شما پاسخ بدهم .
سلام و درود
جناب کاوش بجز توهین ها و اغلاط املایی و دستوری چنان متن گنگ و نامفهوم و نامربوطی مرقوم فرموده ای که لااقل دو ویراستار و سه مصحح
لازم است تا آنرا مفهوم کنند. بنده مانده ام که نویسنده چنین کامنتی با نویسنده کامنتهای روان و قابل فهم اقتصادی یکی هستند یا دو نفر ؟
فرض کنیم تمام حدسیاتت در مورد من درست است، آیا چگونه بودن منی که در جوار مولانا به هیچ اعتباری به حساب نمیآیم در کیفیت آثار مولانا مؤثر است؟ هرگز از خود پرسیده ای چرا اَبَر ادیبانی چون مرحومان گلپینارلی و نیکلسون و حکیم سبزواری و سلطان علیشاه گنابادی و بدیع الزمان فروزانفر و علامه محمدتقی جعفری و دکتر سید جعفر شهیدی و دانشمندان و روشنفکرانی چون دکتر سروش و کریم زمانی و…. چرا و به چه دلیل عمر خود را بر سر خدمت و خواندن و تفسیر آثار مولانا صرف کرده و میکنند؟ این خصلت عمومی شبه روشنفکران پر مدعاست که در خصوص افرادی که نمیشناسند و کتابهایی که نخوانده اند قلم فرسایی میکنند و چشم بسته مرتکب غیبگویی میشوند، شما در کامنتهای اقتصادی نشان داده ای که جز این دسته نیستی، حال نشر چنین متن مطول و بیمعنایی این ظن را در من ایجاد کرده که با دو شخص با نام و امضای کاوش سر و کار دارم.
دوستان محترم سایت بنظر شما ایا این متن نگارش شده از کاوش اقتصاد نویس است ؟
ایا علی!! همان شفیعی خودمان نیست ؟
الله اعلم
سلام و درود
جناب مزدک1 در پستهای پیشین بارها مرا به تواب توده ای بودن متهم کرده ای و البته هرگاه هم از حزب توده نام برده ای بلافاصله کلمه خائن را هم افزوده ای، البته بجز شما دیگرانهم چنین صفتی به حزب توده داده اند، خیلی جستجو کردم و کوشیدم که بفهمم خیانت یا خیانتهای آن حزب چه بوده، ولی چیزی بجز اتهام زنی مأموران ساواک و رقیبان و دشمنان آن نیافتم، یعنی نتوانستم اسناد یا دلائلی بیابم که خائن بودن آن حزب را اثبات کند. چون نیافتن بنده دلیل بر نبودن نمیشود لذا از جنابعالی و سایر دوستانی که در این مورد اطلاعات مستند و محکمه پسندی دارند که خیانت حزب توده ایران را اثبات کند، خواهش میکنم هرچه از خیانتهای حزب توده را میدانید و میتوانند اثبات کنید جهت تنویر افکار بنده و سایر اعضا محترم ارائه دهید.
شفیعی گرامی پدر من وقت عزیزت را صرف مزدک و کاوش امثال این حضرات نکن ! این ها آدم های عامی کراواتی هستند , این حرفها را که آنها نمیفهمند پدر من . “چیزهایی” را اینجا و آنجا خوانده و شنیده اند و چون آنها را مناسب اوضاع و احوال خاک بر سری خود دیده اند پذیرفته اند , مثل همین مسلمان بودن عوام , یا مارکسیست بودن عوام , یا مثل ضد مارکسیست بودن عوام یا …… این ها “روشنفکران” مردمانی اسیر خرافات و توهماتند و خود هم اسیر توهمات و خرافات از نوعی دیگرند !
جناب محمدی این شمائید که متاسفانه اسلام را نه خونده اید و نه چیزی از آن می دانید.همین اراذل و اوباش اشغالگر بخوبی هماسلام را درک کرده اند و هم آنرا مو بمو اجرا می کنند.
حزب توده مانند ستون پنجم شوروي در ايران عمل كرده است , كارشان جاسوسي براي شوروي و ايجاد زمينه
براي به اجرا در آمدن سياستهاي شوروي بوده است ,پرونده سرتيپ مقربي را مطالعه كنيد ,پرونده فرمانده
نيروي دريايي زمان جنگ را مطالعه كنيد , در حالي كه مليون و مردم ايران خواستار ملي شدن صنعت نفت ايران
بودند حزب توده شعار نفت جنوب مال انگليس و نفت شمال مال شوروي را ميداد و پس از انقلاب هم كه اظهر
من از شمس است , شوروي متلاشي شد اما خدشه اي در مزدوري اينها وارد نشد و هنوز هم قبله اولشان
است كافي لجن نامه پيك نت و ساير نوشته هايشان را ببينيد.
سلام و درود
دوست عزیز آنچه نوشته ای فحاشی و تهمت زدنست، نمیشود چند مورد از این اظهر من الشمس را که توسط دادگاه ثابت شده بفرمایید؟ سرلشکر احمد مقربی به استخدام سرویسهای جاسوسی در آمد و تنها یک نفر بود و به تنهایی در سالهای قبل از 1357 و زمانی که هزاران مستشار آمریکایی در ارتش ایران بودند بسود شوروی فعالیت میکرد و در سال 1356 هم اعدام شد.اگر واقعاً کل یک حزب سابقه دار برای اتحاد جماهیر شوروی سابق جاسوسی میکردند چرا باید شوروی از تنها یک نفر استفاده اطلاعاتی بکند؟ در حالیکه تعدادی از نظامیان هم عضو یا سمپات حزب توده ایران بودند. اگر اینگونه اتهام زنی درست باشد پس باید تمام افراد و گروههایی را که خود را هوادار انقلاب اسلامی ایران میدانند و حتی از کمکهای ایران برخوردارند را جاسوسهای جمهوری اسلامی قلمداد کرد و مجوز قتل عامشان را به کشورهای متبوع خودشان داد. همانطور که میدانی تا کنون چند نفر از افسران عالیرتبه سپاه پاسداران هم به جرم جاسوسی و فعالیت بسود اسرائیل دستگیر و محکوم شده اند، ولی نه کسی کل سپاه را متهم کرده و نه هیچ ارگان دیگری را.
حزب توده مانند ستون پنجم شوروي در ايران عمل كرده است , كارشان جاسوسي براي شوروي و ايجاد زمينه
براي به اجرا در آمدن سياستهاي شوروي بوده است ,پرونده سرتيپ مقربي را مطالعه كنيد ,پرونده فرمانده
نيروي دريايي زمان جنگ را مطالعه كنيد , در حالي كه مليون و مردم ايران خواستار ملي شدن صنعت نفت ايران
بودند حزب توده شعار نفت جنوب مال انگليس و نفت شمال مال شوروي را ميداد و پس از انقلاب هم كه اظهر
من از شمس است , شوروي متلاشي شد اما خدشه اي در مزدوري اينها وارد نشد و هنوز هم قبله اولشان
است كافي لجن نامه پيك نت و ساير نوشته هايشان را ببينيد..
کودتای ۲۸ مرداد، اوضاع حساس کشور، مداخلههای خارجی و درسهای امروزی آن!
با فرارسیدن ۲۸ مردادماه ۱۳۹۷، شصتوپنج سال از کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سپری شد، کودتایی که به سرنگونی حکومت ملی دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن حکومت دیکتاتوری وابسته و ضد مردمی محمدرضا پهلوی منجر گردید. کودتای ۲۸ مرداد یکی از رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران است، رویدادی که امپریالیسم جهانی با سازماندهی و اجرای آن در تعامل نزدیک با نیروهای مرتجع داخلی، امکان رشد و تحول دموکراتیک جامعه ما را برای دههها مسدود کرد. کودتای ۲۸ مرداد، با تحمیل حکومت دیکتاتوری شاه و ساواک بر ایران، ترور و سرکوب را بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور مسلط کرد و بهگونهای ماهوی بر تمامی روندهای سیاسی و اقتصادی- اجتماعی آتی میهن ما تأثیری مخرب برجای گذاشت.
سرکوب خشن و خونین نیروهای ملی و مترقی از سوی رژیم دیکتاتوری شاه در خلال بیستوپنج سال حکومت منفورش خلئی را باعث گردید که در آن، نیروهای ارتجاعی ضد کمونیست و طرفداران اسلام سیاسی همچون گروه “فدائیان اسلام”، “مؤتلفه”، “حُجتیه”، توانستند پایگاههای اجتماعی و تشکیلاتیشان را تحکیم کنند، چندان که در اوضاعواحوال سرکوب خشن نیروهای روشنفکر، چپ و مترقی از سوی رژیم در آستانۀ تحولهای سرنوشتساز انقلابی زمام رهبری انقلاب را بهدست گرفتند و خیلی زود این انقلاب مردمی را از مسیر ترقیخواهانهاش به سمت استقرار حکومت اسلامیای مبتنی بر اصل ضد مردمیِ ولایت فقیه منحرف کردند.
جامعهٔ امروز ایران نیز همچون دوران پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،در تبوتاب شدید مداخلههای خطرناک خارجی و بحران عمیق شوندۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستوپا میزند. اگر هدف اساسی کودتای ۲۸ مرداد تصاحب منابع نفتی کشور ما برای دههها، سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق، سرکوب خشن،خونین و قطعی حزب تودۀ ایران- در مقام پیشاهنگ مردمی مبارزات مردم بر ضد امپریالیسم- بود، امروز هم ماهیت دخالتهای خارجی تأمین هدفهای درازمدت امپریالیسم آمریکا در منطقه و در راستای منافع متحدانش- حکومت ضد مردمی عربستان سعودی و دولت نژادپرست و تجاوزکار اسرائیل- و مهمتر از همه منحرف کردن مبارزهٔ جنبش مردمی میهن ما در مسیر طرد رژیم ولایت فقیه و استقرار حکومتی ملی و مردمی در ایران است. واقعیت امر این است که حکومتگران فاسد، ضد مردمی و ظالم کنونی ایران، با درپیش گرفتن سیاستهایی مخرب و نابخردانه کشور را در آستانه انفجار بزرگ اجتماعی و پیامدهایی بسیار خطرناک قرار دادهاند، یعنی واقعیتی که بیتوجهی به آن میتواند برای دههها ایران را در وضعیتی بسیار فاجعهبار و شکننده قرار دهد.
…….
…….
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/4049-2018-08-20-23-43-06
قاسم شعله سعدی و نقطه حساس نظام
سه قوه مجریه و قضائیه و مقننه ، صدو دوازده سال پیش در انقلاب مشروطه ایران بوجود آمد تا قدرت حکومتی در حاکم مستبد متمرکز نگردد و مملکت را به استبداد و اخنتاق نکشاند. رضا شاه تمکین نکرد و پسرش اختناق را به اوج خود کشاند . حاکم مستبد جدید رهبر مسلمین ، ولی فقیه مطلقه ، دارای اختیارات فراقانونی و حکم حکومتی ، قدرت خود را بر سرهر سه قوه چنبره انداخته و تفکیک قوا را نیز از بین برده است . همه در خدمت او و حکومتش. مهمترین و قویترین ابزار او برای رسیدن بدین قدرت فساد آور و سپس ادامه آن شورای نگهبان با نظارت استصوابیش بوده و میباشد. این ابزار حتی مهمتر از نیروهای امنیتی و انتظامی و ضد اطلاعات و قوه قضائیه است که در ید قدرت اوست .این شورای نگهبان است که مهره ها و کار گزاران هر سه قوه را برای رهبر چینش میکند. قاسم شعله سعدی صدای خود را بر علیه این ابزار استبداد و اختناق بلند کرد و اکنون موثرترین کار برای میارزه بر علیه اسبداد و اختناق بوجود آمده ، تنها نگذاشتن و حمایت از اوست.
هشدار به ایران دوستان!
احمد زیدآبادی
در نگاه من، همۀ آرمانهای متعالی بشری اعم از آزادی، برابری، معنویت، عقلانیت، استقلال، نوعدوستی و وطنخواهی اگر در “نقطۀ تعادل” خود قرار گیرند؛ موجب سعادت و بهروزی انساناند و چنانچه از آن جایگاه خارج شوند؛ مایۀ انحراف و دردسر جامعۀ بشری میشوند…..
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic2/76364/
خوب حالا جمهوری اسلامی کجای این قضیه است؟!!!آسید یه وقتایی مثلا میخوای ادای روشنفکرا رو دربیاری بدجور گند میزنی.میدونی چرا؟چون اصولا واسه امثال شماها بجز ////// کلینی و مجلسی و حر عاملی و یه مشت بی سواد هذیان گوی دیگه حرف کسی سند نیست.اونام که اصلا معنی آزادی وعقلانیت و برابری و معنویت و…رو نمی فهمیدن چیه.مثل خود تو.
ناشناس،قدری سعی کن از منطق کودکانه و سرکوچه ای جدا شوی و مودبانه و شناس بنویسی.
مطلبی که من پسندیدم و باشتراک گذاشتم،ربطی به جمهوری اسلامی نداشت،یعنی اینقدر کودکانه فکر می کنی که تصور می کنی هرچه اینجا نوشته می شود باید در نفی یا اثبات جمهوری اسلامی باشد؟! این مطلب اشاره می کنه به ناسیونالیسم کور،افراطی و ریاکارانه،چیزی که متاسفانه در این سایت رایجه،نویسنده توضیح داده که ناسیونالیسم بمعنای دوست داشتن وطن نه تنها امر نکوهیده ای نیست بلکه امری طبیعی و پسندیده است،چیزی که هست نویسنده می خواهد توضیح دهد که ناسیونالیسم کور،عصبی و افراطی بانگیزه نفی دین یا ایدئولوژی و افراط کردن در بدبینی و هموطنان دیگر را غیر ایرانی دانستن روشی عقلانی نیست،این همه مطلب خوبی بود که این نویسنده بیان کرده بود و تو ظاهرا نه اونو خوندی و نه مقصود نویسنده رو فهمیدی،فقط خواستی چون با سید مرتضی دشمنی داری همینجوری یک پارازیتی رها کنی وسط سایت،آنهم نه مثل یک آدم منطقی،مودب و شجاع که تحت یک آی دی ثابت می نویسه و مسئولیت اظهار نظرهاشو بعهده می گیره،بتعبیر دیگر،اینگونه ارزیابی تو هیچ معنایی جز بی منطقی،عدم عقلانیت و ادب،عدم شجاعت و عدم مسئولیت نداره.
باز می پرسم.آسید حاشیه نرو.فحش چارواداری هم بار این و اون نکن
.خوب!جمهوری اسلامی کجای این مطلبه؟!!!یه مزخرفی می نویسی جای فحاشی پای حرفت بایست.شجاعت این نیست که با یه آیدی مثلا سیدمرتضی فحش بار این و اون کنی و هر مزخرفی خواستی سوزنت گیر کنه و بدون استدلال تکرار کنی.
توضیحات ظریف درباره خزر، برجام، ترامپ و …/ تکذیب اعطای پاسپورت آمریکایی به شهروندان ایرانی در برجام
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به تاکیدات وزیر خارجه مبنی بر اینکه ادعای تحمیل ۱۱ درصد دریای خزر به ایران و یا تعلق ۵۰ درصد آن کاملا نادرست است، گفت: آقای ظریف درباره اعطای حق شهروندی به مقامات ایران و فرزندانش در جریان مذاکرات برجام قویاً آن را رد کرد و غیرممکن خواند و با اشاره به توافقات اخیر درباره دریای خزر نیز گفت که ادعای سهم ۵۰ و ۱۱ درصدی ایران از دریای خزر، نادرست است…
وی توضیح داد: آقای ظریف درباره کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر به این موضوع اشاره داشت که منافع ایران و اسناد بالادستی و مصوبات شورای عالی امنیت ملی کاملا رعایت شده و دو موضوع مهم یعنی تحدید حدود و خطوط مبدأ در کنوانسیون مشخص نشده و به مذاکرات آینده موکول شده است…
نجفی افزود: آقای ظریف اشارهای داشت که در کنوانسیون کلیه موارد مثبت توافقنامههای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ درج شده و ذکر موارد منفی این معاهدات پرهیز شده است. مفاد کنوانسیون یک سال پیش مورد تفاهم واقع شده و ربطی به شرایط تحریم و اقدامات اخیر ترامپ و سایر مسائل نداشته است. در یک سال گذشته اقدامات داخلی برای اخذ مجوز امضا در جریان بوده است…
آقای ظریف درباره وضعیت حقوقی دریای خزر که به صورت کاملا ویژه و منحصر به فرد در جهان تدوین شده، توضیحاتی ارائه کرد لذا تمامی ادعاهای مطرح شده درخصوص تعلق ۵۰ درصد دریای خزر و یا تحمیل ۱۱ درصد خزر به ایران کاملا نادرست است. اینگونه ادعاهای حداکثری و حداقلی هیچگونه سندیتی ندارد.
طبق توضیحات آقای ظریف هنر دستگاه دیپلماسی این بود که رژیم حقوقی دریاها مشخصا کنوانسیون ۱۹۸۲ کنار گذاشته شد. همچنین بخش بزرگی از دریا تحت عنوان پهنه مشترک آبی اختصاص یافت. ایران تا زمان نهایی شدن تحدید حدود اجازه نخواهد داد از مناطق مورد ادعای ایران کشورهای دیگر بهرهبرداری و حتی اکتشاف نفت و گاز انجام دهند…
انحصار دریانوردی زیر پرچم پنج کشور ساحلی، ممنوعیت حضور نظامی کشورهای غیرساحلی، و ممنوع بودن در اختیار قرار دادن قلمرو علیه دیگر کشورهای ساحلی از دستاوردهای مثبت این کنوانسیون است. با توجه به این توضیحات مقرر شد جهت بررسی بیشتر ابعاد موضوع جلسهای با حضور مسئولان دبیرخانه دریای خزر، وزارت خارجه و نمایندگان سؤالکننده برگزار شود.
نجفی به سؤال فریدون احمدی نماینده زنجان درخصوص شفافسازی منابع مالی، اموال و داراییهای دریافت شده بعد از برجام و نحوه مصرف آن اشاره و اظهار کرد: آقای ظریف در پاسخ تاکید کرد وجوهی که آزاد شد داراییهای ایران بود که به دلیل تحریمها در کشورهای مختلف از سوی آمریکا بلوکه شده بود و بعد از برجام آزاد شد.
وی افزود: آقای احمدی سؤال دیگری درخصوص پرداخت خسارت عراق به ایران با توجه به محکومیت دولت عراق در سازمانهای بینالمللی مطرح کرد، پاسخ آقای ظریف این بود که ایران همچنان ادعای خسارت از عراق را دارد…
نجفی در توضیح سؤال کاظم جلالی نماینده تهران درباره مسالهای به نام اعطای حق شهروندی به مقامات ایران و فرزندان آنها در جریان مذاکرات برجام گفت: آقای ظریف در پاسخ به این سؤال به فرآیند اداری و قانونی پیچیده و سخت در آمریکا برای اعطای گرین کارت اشاره کرد و تاکید داشت اساساً چنین امکانی وجود ندارد و در مذاکرات هم چنین موضوعی مطرح نشده است…
http://www.asriran.com/fa/news/627785/
کاوش گرامی
شما جوابی به سوالات من که پیشنهادتان برای نوع اقتصاد در ایران چیست ندادید.
واقعییت با خیال و توهم فرق دارد.دنیای اقتصاد کنونی را دلار تعیین نمی کند. اگر چه از لحاظ روانی و سیاست دست بالا را دارد. نقش تعیین سرنوشت کشورها درمیزان و چگونگی تولیدات و بکاربری نیروی فعال جامعه است.
آمریکا و چین و اروپا و ژاپن بدین خاطر نقش اول را در دنیا دارند که تولید کننده صنایعند و بخصوص چین با یک سوم جمعییت دنیا میزان تحصیلات مردمش دانشگاه علمی و بهره برداری از نیروی کار است. این قدرتهایند که در دنیا حاکمند و نه یک قدرت تنها.
مشخصه دوران کنونی بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم ، تجمع و گردهم آیی شان نه برای جنگ و غلبه بر دشمن مشترک است، بلکه تجمع آنها با تمام اختلافاتشان یکی بودن در چندگانگی اشان است.
سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا و همه دیگر اتحادیه ها مبنای قوی بودنشان در میزان بهره برداری از علم است. روسیه نقش خود را از دست داده دقیقا بدلیل دیکتاتوری چون پوتین که بجای پرداختن به مسایل عمده کشورش خواب وسعت یابی دوران تزاری را میبیند و با تصاحب کریمه و خزر و دخالتهای نظامی در منطقه روزی باید منتظر درهم پاشیدگی بیشتر روسیه باشد. نظام تروریستی بی وطن آخوندی نیز دست نشاندگان و نوکران پوتین بیش نیستند.
دنیای سرمایه داری کنونی ، روش آمیزش با دگرها و تساهل با هم رافرا گرفته ونه تنها کارآفرین است بلکه علم آفرین نیز است. دلیلش نیز دیگر دست یافتن به حاکمیت مطلق نیست، بلکه تقسیم قدرت با حفظ منافع ملی وحفظ حقوق برابری وآزادی انسانهاست. پیشرفت بشر بدون آزادی امکان پذیر نبوده و نیست. علم و آزادی به هم وابسته اند و در بین شان خرافات و دین جایی ندارد.
واقعییت وحشناک ایران ، از هم پاشیدگی زیرساختارهای جامعه مدرن، یعنی تولید صنایع سبک و سنگین است.ارزش ریال به دلیل فساد و رانت خواری و پاشیدگی اقتصادی است که سقوط کرده نه نقش دلار. وجودنظام تروریست بی وطن باعث فلاکت ایران است و بس.
مظلومیت کارگزاران نظام مقدس به غیر از دل همه جای آدم را به لرزه میاندازد!در نتیجه کمپین “فرزند شما کجاست” ما فهمیدیم بچه های مسئولین مشتی بیکاره و بدبخت و در بدر و آواره هستند که آویزان پدران و مادران مسئول هستند!آنوقت این پدر مادرهای مسئول درگیر خدمت به مردم باید از دیوار سغارت بالا بروند و بازداشتی را در تابوت خفه کنند و جلوی آیات عظام و علم الهدی دویست جور معلق بزنند تا شرمنده اهل و عیال نباشند!..
بعداز این زحمت هم می آیند گریه میکنند که آقا فساد به مقامات بسیار بالا هم رسیده ولی بیایید با هم وحدت کنیم تا از گردنه رد شویم!!
سلام
خدمت بزرگمرد معتقد و محب میهن محمدآقای نوریزاد جان
خداوند عزتی درخور هدیه بشما کرده که روزبروز برآن افزوده میشود .
واما بعد…
خدمتان عرض میکنم
دراین چند روز بسیار درفکرعلل وانگیزش بذل وبخشش دریای خزر بودم تا بلکه بقول امروزی ها کانیابی ورفتار شناسی شاید بتوانم انجام دهم ,,, نشد ک نشد !!!
فقط یه احتمالی بنظرم رسید,شاید به هوای ان خزرودریایش, رو اینجوری چوب حراج زدند ,وانهم عضویت درپیمان شانگهای, ونه عضو ناظر دراین پیمان شانگهای
مقداری ازین باج به تاجیکستان هم خوامند داد.چرا که بعد قزاق ها تاجیک ها هربار مخالف عضویت ایران بودند بی گفتگومهم ترین مانع عضویت ایران در پیمان شانگهای بودند , شایدهم دیگر مخالف نباشند !
بازی پطر کبیر رو پوتین داره ادامه میده , برایشان بشرط ها وشروط ها کردند وگروکشی
واین احمق ها نفهمیدند این بازی که بابت نیروگاه اتمی کردند ریش اش در آمده !!!
وبرای هزارمین بار ازیه سوراخ گزیده میشن
البته این قوم واسه موندن خودشون در راس ب همه کاری دست میزنند !
اول مال دیگران روبذل وبخشش میکنند !
وبعد ازخودشون مایه میزارند
انشااله شرشون خیلی زودکنده بشه واین قرارداد باخسارت فراوان ملغی شود توسط ملت
اینا فکرمیکنن امریکا قراره بیاد
انگار توهم توطئه کلیت نظام روفرا گرفته ونمی بینند ملت داره میاد جانشان رو بگیره
پیمان شانگهای به عمر حضور ایشون قد نخواهد داد وبی دلیل چوب حراج به دریای مازندران زدند
ودرپایان عرض میکنم
شما ب اقایی خودت تخته گاز ادامه داری میدی ,,, داداش همین فرمون برو که مسیر رو درست داری میری
زیاده عرض شد توفیق و سربلندی شما رو خواستارم وآزادی ملت مظلوم ایران رو قدمن جانن روحن خواستارم وپیگیر
درودو بدرود برشما
م.م
سلام صبح بخیر
فایل صوتی شما را شنیدم(که در آن راجع به بی قراری های خودتان صحبت کرده اید)
درد مشترکی در دل هزاران پدر این مرزو بوم است که بختک فرهنگی جمهوری اسلامی برای انها سبب شده است و نسل جدید را روزبروز در این ناهمگونی از نسل ما دورتر میکند !
جناب نوریزاد
مقوله ی فرهنگ مهجورترین اولویت حکومتهای ما در این چهار صد سال اخیر است که حاکمان مستبد وخونریز تلاش داشتند که با بکنار زدن ان با استفاده از جهالت لجام گسیخته ی مردم یک روز بیشتر یا یکسال بیشتر به عمر حکومت خود اضافه کنند غافل از اینکه این کاستی تیغ دولبه ای است که تا بخودت بیایی محمد افغان را در کاخ خود میبینی یا خمینی را در فرودگاه مهراباد !
واقعا برای نزدیکی با نسل جدید چه باید کرد ؟
ایا تنفر امروز انها از دین به نفع اینده ی دنیا است ؟
ایا عقده های فروخورده ی انها که برامده از این شکاف طبقاتی است در نابودی این حکومت میتواند ایران بهتری را رقم بزند ؟
در اینکه این نظام رفتنی است جای هیچ شک وشبهه ای نیست ولی این نسلی که از تربیت سیستم غلط اموزشی جمهوری ولایت فقیه در تعیین ملاک ومعیار اخلاقیات هیچ ترازی نداشته ودچار یک سرگشتگی وبلاتکلیفی است میتواند گفتمان درستی را در اینده ی ایران پایه ریزی کند ؟
دقیقا همان سوالی که از شما کردم ودر برابرش سکوت کردید !
باری
من هم به سهم خودم با تفکرات شیعی دهه ی شصت در شرایط فعلی جوانان این سرزمین باندازه ی شما خودم را از نسل جدید دور میبینم وامیدوارم ذهن نقاد ما بتواند با معرفی یک کانسپت اخلاقی صحیح جوانان را به راه درست راهنمایی کند !
سپاس
سلام
در مجموعه ی تحلیلهایم بطور متمرکز به این موضوع اصرار داشتم که رهبری مسئول مستقیم شرایط فعلی هستند ولی در این نوشتار میخواهم با بررسی پروسه ای که شرایط فعلی را رقم زد عملکرد ایشان را به بوته ی نقد بگذارم
قابل انکار نیست که حضور رهبری از اول انقلاب در صف انقلابیون بواسطه ی مرحوم رفسنجانی بود وبر هیچکس پنهان نیست که در جایگزینی رهبر قبل هم مشخصا سیاست جناب رفسنجانی دوباره نقش افرینی کرد !
در مدت کوتاهی این مراد ومریدی بخاطر جایگاه ولایت فقیه و نگاه توسعه طلبانه ی سپاه با ورود نیروهای جدید مخالف سیاستهای جناب رفسنجانی دچار خدشه شد و با ورود احمدی نژاد و تحقیر هاشمی عملا این پیر سیاست مکدر شد! ولی باور رفسنجانی این بود که هرکس این کشتی را سوراخ کند جامعیت منافع روحانیت را تهدید میکند پس سیاست چماق وهویج را در برابر رهبری بکاربست!
دیدیم که برای ایجاد تعادل قدرت هم روی به اصلاح طلبانی اورد که روزی اورا سخت ازرده بودند و تا لقب پدر معنوی اصلاحات را هم از انها گرفت !!!
رهبری کلافه بود چون قدرت گرفتن اصلاح طلبان را بواسطه ی این پدر معنوی و زیر بیرق اعتدالیونی که به رفسنجانی ارادت خاصی داشتند به نفع خود نمیدیدو بتدریج او وسپاه به گوشه ی رینگ رانده شدند !
حذف هاشمی این شائبه را ایجاد کرد که جناح رهبری در حکومت دست بالا را پیدا کرده اند ولی این محاسبه غلط بود چون روحانی بعنوان یک نیروی امنیتی به باورهای هاشمی در این چهل سال اعتقاد داشت ولی بهمان دلیلی که هاشمی رهبری را ملاحظه میکرد بشکلی ارام وتدریجی به پیشرویش بکمک اصلاح طلبان سیاس ادامه داد !(دقت کنید او و رفسنجانی همواره خود را سرباز ولایت میدانستند )
لازم به تذکر است هرجا تغییر سیاسی چشم گیری صورت گرفته است اسم اصلاح طلبان میدرخشد !
از تسخیر لانه ی جاسوسی تا خوراندن جام زهر به رهبر قبل و …
من معتقدم اصولگرایان هیچگاه توانایی هماوردی با اصلاح طلبان را نداشته وندارند چون سیاست را بی قاعده بازی میکنند!
حتی گرفتن و زندانی کردن واعتراف گیری اصلاح طلبان به همت اصولگرایان لکه ی ننگی بر پیشانی نظام ماند چرا که بعد 8 سال دوباره به همان رانده شدگان اجازه ی ورود دادند واین یعنی اعتراف به ناتوانی در سیاست و حکومتداری!
بگذریم
پیشروی تدریجی روحانی به بهانه ی های متفاوت شدیدا رهبری وسپاه را به تنگ اورد ضربات پیاپی او از سند 2030 گرفته تاFATF کار را به جایی رساند که ستونهای ولایت فقیه به لرزه افتاد واینجا بود که رهبری بین دوراه عقب نشینی وزدن زیر میز بازی دومی را ترجیح داد!قمار باخته ای که سرنوشت کشور را به بازی گرفت (روحانی تلاش داشت ایران را از انزوا در بیاورد واین دقیقا کاسبان تحریم را هر چه بیشتر تحت فشار قرار میداد وبرای او واصلاح طلبان ابرویی جهانی میخرید چیزی که ایران در 8 سال احمدی نژاد وطیف رهبری به بادش داده بود)
روحانی غافلگیر شد اصلا تصور نمیکرد رهبری بین بقای نظام و بقای خودش دومی را انتخاب کند ولی همیشه ان چیزی اتفاق نمی افتد که ما میخواهیم
روحانی به پشتوانه ی اصلاح طلبان تلاش داشت که مسیر جدیدی برای نظام تعریف کند مسیری که شاید توصیه ی مرحوم رفسنجانی بود ولی دیدیم که رهبری بکمک سپاه و پرتاب موشک تمام نقشه ها را نقش براب کرد !
حالا فکر میکنید چه کسی بازیگر اصلی صحنه ی سیاست ایران است؟
رهبری یا روحانی؟
من معتقدم هیچکدام!
کشتی سوراخ شده است!
امروز بازیگر بدون رقیب صحنه ی سیاست ایران ترامپ است!
حتی اگر رهبری وروحانی به ائتلاف هم برسند دیگر فروپاشی اقتصادی به انها مجال جبران نمیدهد!
نظام با سرعت زیاد در سراشیبی سقوط است!
قبلا هم اشاره کرده ام
امروز دیگر کنشگران سیاسی نظام یارای جلوگیری از فروپاشی را ندارند وتنها راهکار همیت ملی تمام ایرانیان در تمام جهان است که کارساز است !
ایا چنین فرصتی را نظام به دلسوزان ایران دوست میدهد !
من امید زیادی ندارم ولی دشمن هر خدایی ناامیدی است!
امیدوارم چنین شود !
این گفتگو که در زیر می خوانید، قطعه ای کوتاه شده از کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ(نوشته حاجی زین العابدین مراغه ای وفات در1328ق.، تصحیح: محمدعلی سپانلو. تهران. نشر آگاه. چاپ دوم، سال1385، صص206-208) است. موضوع گفتگو مخالفت مردم با پزشکی جدید و پناه بردن به خرافات است. در گفتگو از زبان کسی که می خواهد«فرهنگ سازی» کند، می آید که: اینها همان تعالیم پیامبر است که فرنگی ها آن را قاپیده اند. یک نفر دیگر می گوید که مشکل اینجاست که رابطه مردم و حاکمان در فرنگ با اینجا از زمین تا آسمان فرق دارد چون در فرنگ رابطه حاکم و مردم«پدر -فرزندی» است. آیا این دو قول راست اند؟ مشخص است که هر دو قول غلط اند ولی پاسخ ما امروز به مسئله چیست؟
بگذارید اینجوری بگویم: چه چیز این گفتگو جالب است؟ اینکه مسئله مراغه ای هنوز زنده است و همچنان مسئله همگانی ماست؟ اینکه حاجی روضه خوان حرف هایش چرا اینقدر آشناست؟ اینکه همه خوبیهای تمدن برگرفته از سخن پیامبر است، هنوز هم به خورد خلایق داده می شود ؟ یا اینکه حکومت در غرب «پدر-فرزندی» است.؟ به نظرم هر دو پاسخ اکنون برای ما خنده دارند-اگر نگوییم نفرت انگیز چون نه پیامبر برای تعلیم تمدن مدرن آمده بود و نه حکومت فرنگ بر پایه «عاطفه پدر-فرزندی»بنا می شود والا عواطف در حیطه اجتماع و فرهنگ«سترون»تر از آن اند که به جهانشمولی برسند. اما درد اینجاست که مسئله مراغه ای هنوز مسئله تک تک ماست و هنوز زنده و پاسخ نیافته است. کافی است که تنها مثال ها را جابجا کنیم مثلا به جای آبله کوبی و قرنطینه، مفاهیم عام تری بگذاریم مثلا آزادی بیان، یا سانسور، تبعیض.
مراغه ای وارد شهری می شد، می دید نوجوان و جوان بخاطر سیطره خرافات و نگاه قضا و قدری، می میرند ولی تن به درمان به وسیله «ابزار مدرن» نمی دهند.! الان هم وضع همان است: وارد شهر می شوی، می بینی فردی را به جرم نظرش و گفتن اینکه مثلا «خدا وجود ندارد» از دانشگاه بیرون انداخته، به زندان برده، به حکم داور الهی، مرتدش دانسته و آماده ی اعدام کرده¬اند! و می ببنی پایه های اجتماع به خاطر این «پندارهای ابدی» سست و ویران می شود، حکومتی رو به سرنگونی می رود، ولی تن به درمان به وسیله«درک مدرن» نمی دهد.
بخوانید:
سیاحتنامه ابراهیم بیگ، صص206-208 . این متن را کپی کردم و دیدم «نیم فاصله»ها «متصل» شده اند.
گفتم: «مگر چه حادثهاى روى داده است كه مصيبت آن تمامى شهر را فراگرفته است؟»
گفت كه: «يك ماه است بلاى آبله از آسمان به زمين نازل گشته هيچ خانهاى نيست كه طفلى از آن بدين بلاى خداوندى فوت نشده باشد. دل هيچ والدينى را پيدا نمىتوان كرد كه به مرگ جگرگوشه خودشان زخمدار نباشد. از آن جمله يكى هم من بدبختم كه در ظرف يك هفته به مرگ دو فرزند دلبند، دلم داغدار است…
گفتم: «مگر «آبلهكوبى» نكرده بوديد؟»
گفت: «اى بابا! چه آبلهكوبى؟ اينها همه قول فرنگان است. مشيت الهى بدين تعلق گرفته بود.»- از امثال اين سخنان بسى برشمرد.
گفتم: «آقا اسم شريف شما چيست؟»
گفت: «حاجى ملا … روضهخوان مرندى.»
گفتم: «حاجى آخوند! از صدمه اين مرض چند تن طفل از اين شهر فوت شده؟»
گفت: «به حساب گوركنان، تا ديروز ششصد نفر به خاك سپرده شده است. زياده بر يكصد طفل نيز كور و معيوب و عليل شدهاند.»
گفتم: «آقا جان! وبال خون اينهمه اطفال معصوم همه به گردن شما و گردن كسانى است كه در اين اعتقاد هستند [كه] آبلهكوبى قول فرنگ است. اين جهالت تا به كى؟ اينها چه حرف است؟ بدين اعتقاد سست، سبب فوت اينهمه اطفال معصوم شدهايد بس نيست كه مىخواهيد اين معنى را هم بىشرمانه به مشيت خداوندى اسناد بدهيد؟ پناه مىبرم به خداى از اين اعتقادات باطله شما! اينها همه نتايج مشئومه غفلت و جهالت شما است. مشيت خداوندى بدين علاقه گرفته است كه از مشتى آب و گل، مانند من و تو هيكلى در احسن تقويم پديد آيد، ناطق و مميز نيك از بد باشد، به اقتضاى هوش و خردى كه دست قدرت خداوندى در مغز و دل آدمى آفريده علم بياموزد، خدا را به يگانگى شناسد و از روى شناسايى بندگى كند… مگر نشنيدهاى كه حكيم على الاطلاق به حضرت موسى عليه السلام در رنجورى امر فرمود كه: يا موسى! من بىوسيله و سببى به تو شفا نمىبخشم، مگر اينكه پيش طبيب بروى و درد خود را بازگويى؟ مگر نخواندهاى كه حضرت ختمى مرتبت- صلوات الله عليه و آله- فرمودند در شهرى كه طاعون يا وبا ظهور كرده باشد بدانجا داخل نشويد و هرگاه در ظهور مرض داخل بودهايد تا رفع مرض از آنجا خارج نرويد؟ فرنگى همين فرمايش پاك پيغمبر خدا را كار بسته تنها نام آن را «كرانتين» [قرنطينه] گذاشته است و به فرموده آن جناب عمل مىنمايد… .. ديدم يكى ديگر از مسافرين به دقت تمام متوجه حالت من و سخنان من است…گفت: «من از اول ملتفت سخنان شما بودم. همه را به قاعده و حق گفتى، اما زمان و مكان را هم بايد ملاحظه نمايى. آرى! در آن مملكتها كه شما ديدهايد آبلهكوبى مىكنند، كرانتين مىگذارند، منافع اين هر دو عمل نيز براى عالم انسانيت چون آفتاب روشن است. ولى آنقدر هست كه در آن مملكتها در ميان دولت و ملت معامله پدرى و فرزندى است….. هرگاه از امراض ساريه و مستوليه ظهور نموده باشد، فورا براى گرفتن جلوى آن تدابير مقتضيه به كار برده مىشود و اداره صحيه كمال مواظبت و اقدامات را در رفع آن به عمل مىآورد. حالا بياييد وضع اين مملكت بدبخت ما را ببينيد كه اگر در يك شب نصف ساكنان شهرى از سوء القضا بميرند دولت را ابدا پرواى تجسس حال آنان نيست، سهل است كه به دفن مردگان نيز اقداماتى به كار نمىبرد، تا چه رسد به فوتشدگان از آبله و زلزله. … در شهرهاى معتبر هر درويش بنگى و هر عطار دوافروش طبيب است و هر پيرزن دهاتى قابله. دلاكان هم كه جاى خود دارند، دواى هر دردى در هميان ايشان است. همه روزه، جمعى را اين بىانصافان مىكشند و احدى از اينان نمىپرسد كه فن بسيار نازك طب را كجا ياد گرفتهاى و از كدامين مدرسه طبيه شهادتنامه داريد؟…
اولا، آن دوران گذشته.
دوما، چه درمانی، سرطان ،مگرخودش را نابود می کند و یا جسمی را ترمیم ؟
بله من هم معتقدم که سرطان جسم را نابود می کند نه ترمیم. یعنی جمهوری اسلامی راه درمان ندارد.
پس گفتن اینکه« حکومتی رو به سرنگونی می رود، ولی تن به درمان به وسیله«درک مدرن» نمی دهد.» تنها به این معناست که ما-من و تو-بخوانیم و بفهمیم که چرا چنین حکومتی تن به درمان نمی دهد؟ آیا می تواند یا اساسا امکان درمان را از خودش دریغ کرده است.؟ بفهمیم چگونه می توان خود را به بن بست رساند و راه درمان را بر خود بست؟
حتی معتقدم راه درمان هیچ دینی که ارتداد را به رسمیت بشناسد،وجود ندارد و چنین دینی سرنوشتی جز نابودی یعنی بیرون رفتن از فضای همگانی و در نهایت ته نشین شدن در دل گروه های کوچک و «خودی» ندارد. ارتداد به این معناست: ایکس در فضای همگانی استدلال و تبلیغ کند که الف ب نیست درست بر عکس دین که استدلال و دفاع می کند: الف ب است. حال دین بازی را بهم بزند و دست به سلاح و شمشیر ببرد تا ایکس را حذف کند و خود در صدر جدول رقابت مستقر شود. در چنین حالتی، دین دست 4به ارتداد برده و ارتداد: محروم کردن ، تبعید کردن و به دار کشیدن است.
پس اگر ایکس، راهبرد اهل ذمه شدن را برنتابد و خود را آزاد بداند نه برده یا اسیر و « صغارت و حقارت» را بر خود تحمیل و تحمل نکند و به قاعده« ناقوس کلیسا باید فروتر از صدای اذان باشد» تن ندهد، و اگر طرح و تز دین این باشد که هر کس در فضای همگانی از باور ضد دین دفاع و تبلیغ کند، کار امنیتی کرده چون دست به تخریب عقاید جامعه زده، پس مجرم امنیتی است، ناچارا فضای بازی بهم می خورد و دین چاره خود را در دست بردن به سلاح می بیند. در واقع معنای روشن حرف دین در هنگام توسل به ارتداد این است که: شما که در ایران زمین متولد شده اید و در آن رنج کشیده اید، باید باورتان(باوری که ضد عقاید جامعه است) را در پستوی خانه دل تان دفن کنید و حق ندارید باورتان بالاتر از باور دین بنشیند والا حساب تان با طناب دار است. پس در این وضع، دین دست به اهرم ارتداد برده و پاسخ کلمه را با سلاح داده و در حقیقت فرد ایرانی مخالف عقاید دین را به اهل ذمه تبدیل کرده است. اهل ذمه باید مطیع احکام دین باشند و صغارت بکشند و اگر مطیع احکام دین نباشند، مجازات در انتظار آنهاست نتیجه: دینی که ایکس را به خاطر استدلال کردن و دفاع کردن و تبلیغ کردن باوری در فضای همگانی(باوری مانند الف ب نیست در حالی که دین می گوید الف ب است) «مرتد» اعلام کند، شکی ندارم که چنین دینی در فضای همگانی نخواهد ماند. آری این زمان بر است ولی با وجود مدرنیته هیچ راه نجاتی برای دینی که شمشیر را به مصاف کلمه می فرستد، نیست. راه نجات تنها این است: دینی که مدعی استدلال است و تن به قواعد بازی استدلال یعنی بازی با کلمه در فضای همگانی داده، اگر به جای کلمه، ناگهان سلاح از غلاف بیرون بکشد، در دم مشروعیت خود را به صفر مطلق رسانده زیرا بازی در فضای همگانی را ناآزادانه، نابرابرانه و ناعادلانه کرده است. سرنوشت چنین دینی که سلاح و طناب دار به رخ می کشد، جایی نیست جز بیرون رفتن از فضای همگانی.. بخش اعظم زمینه بیرون رفتن ادیان از صحنه همگانی در عصر کنونی، برای اصرار لجوجانه متولیان دین بر «در یک دست کلمه و در یک دست سلاح» داشتن در مصاف با عموم کسانی است که در دو دستشان هیچ ندیده ایم جز کلمه. پس ناچارا رو به تعبیه«کرسی آزاد اندیشی دروغین» در فضای همگانی آوردن، تنها مدتی این بیرون رفتن از فضای همگانی را برای آنها به تأخیر می اندازد اما سرنوشت تغییر کردنی نیست و هر کس تن به «کلمه در برابر کلمه» ندهد، نیروی فضای همگانی او را مجبور به اختفا خواهد کرد. اگر آن کلمه«توهین باشد، آیا نمی توان دست به سلاح برد؟ نه زیرای پاسخ کلمه و لو که توهین باشد، «اعدام» کردن نیست چون توهین کشتن نیست و حداکثر شبه جرم است. اگر قرار باشد، بخاطر توهین به مقدسات، فرد را از حیات محروم کنند، طبعا دست به ستم برده اند. ستم پایدار نمی ماند.
البته که توهین بد است ولی حرف این نیست. حرف این است که توهینگر را اعدام کردن با هیچ زشتی برابر نیست. شنیع ترین زشتی اعدام کردن فردی است که با کلمه توهین کرده است آن هم نسبت به جسمی که وجود ندارد و «نام»ی که او هم سهمی از آن دارد و به اندازه ای که این نام در فضای همگانی محور استدلال قرار می گیرد، او هم حق دارد گاه از دست این نام عصبانی باشد. در واقع پاسخ صحیح دست بردن به سلاح و ستم نیست بلکه رها کردن فرد توهینگر به درد خود است تا مدتی بعد بفهمد که توهین مستمر او خریداری ندارد. ولی اگر هم نفهمید، مشکلی نیست بگذار نفهم بماند، زیرا هیچ کس به کسی که مدام توهین می کند در هیچ امری اقتدا نمی کند و کافی است که آزادی بیان در میان باشد، هیچ توهینگری از بابت توهین به ارج و قرب نخواهد رسید. زیرا توهین کردن حداکثر در حد عصبانیت، امری فهمیدنی است( و به همان اندازه هم شایسته مجازات متناسب) و بیشتر از آن هیچ کس را جذب نمی کند حتی کسانی که از همه چیز در رنج اند، جذب نمی شوند زیرا توهین کردن مستمر بر رنج شان می افزاید در حالی که بشر-حتی بشر بیمار-فعالیت و حرف زدن و جستن و رفتن و آمدنش برای کاستن از رنج است نه افزودن بر آن.
سپاس از توضیحتان،علی ۱ گرامی،
– اشاره ای کوتاه ،
در بین نوشتار تان به مدرنیته اشاره کردید، در حالی که دقیقا حکومت دینی با مدرنیته بیگانه است. اصل مدرنیته در حقوق آزادی و برابری و خرد/عقلانی بودن است.
– طبق قوانین حقوق بشری، گفتار تا زمانی که به عمل نیایند قابل پیگرد نیستند. بقولی تو آن ور جوب من اینور . حال فحش بده. اما، زمانی که کسی به دیگری دست درازی کرده و آسیب می رساند مرتکب جرم شده است. کلماتی چون کافر، مقدس ، ملحد، و…بسیاری شبیه آنان باید بررسی شوند .
فلسفه کاربردی این کلمات، همان سرکوب مخالف است. که در دوران قدیم هر قوم تجاوزگر و یا پیروز بر دیگری نیز قوانینی برای حفظ خودو قلع و قمع مغلوبان داشته است.
-با فردی ۱۱۰ ساله مصاحبه می کردند که دنیا را چگونه میبینی، و جوابش این بود ، بیگانه. نه به خاطر از دست دادن تمام آشنا و اقوامش بلکه برای دشواری فهم دنیای تازه.
قوانین ۱۴۰۰ سال پیش نیز در اکنون بیگانه اند. و نه تنها کمکی برای فهم اکنون نیستند بلکه سدی بزرگ اند.
تجربه شخصی ام:
من چینییان را انسانهایی تجربه گرا و منطقی دیده ام. طرز زندگی و رفتارشان چون مورچه ها و زنبور ان است. آنچه در زندگی چینیان کمتر نقش داشته توهمات و فرضیات بی اساس و بخصوص دینی است. تفاوت پیشرفت این مردمان پردیسیپلین با هند و دیگر نقاط ،واقع گرایی منطقی آنان است.
در حالی که یک عرب و یا ترک و ایرانی تصورات موهومی بنام دین ساخته که بصورتی مازوخیستی عمل می کند و پیش از همه ،جلوی عقلانیت را گرفته است.
حاج احمد علم یه چیزی: هفت فرزند دارم. پسر بزرگم معاون آقای اراکی در مجمع التقریب است فرزند دوم بنده دانشیار دانشگاه شهید بهشتی و همسر آقای رئیسی است. علمالهدی ادامه میدهد: فرزند سوم بنده که دختر است، دکتری فلسفه تطبیقی دارد و تدریس میکند؛ فرزند چهارمم پسر است و سردفتر اسناد رسمی در تهران است؛ فرزند پنجم بنده دانشیار فلسفه و پسر است و در دانشگاه پیام نور مشغول است؛ فرزند ششم دکترای ادبیات فارسی دارد و فرزند هفتم بنده نیز پسر است و دکتری مدیریت فرهنگی و شغل آزاد دارد.
ترجمه:
– معاون آقای اراکی در مجمع التقریب: نون مفتخوری از بودجه دولتی و امام رضا. مجمع التقریب دیگه چه صیغه ای ه، مترجم نفهمیده اگه کسی اطلاع داره خبر بده.
– دانشیار دانشگاه شهید بهشتی و همسر آقای رئیسی است. بعضی از ما بهتران با همسر این و اون شدن میشن دانشیار. میپرسین چه دانشی؟ به خوندن ادامه بدید.
– فرزند سوم بنده که دختر است، دکتری فلسفه تطبیقی دارد و تدریس میکند: از کجا و چه زمانی و کجا تدریس میکنه؟ اونم لابد زیر دست حاجی رییسی یه شغل آب و نون دار بدون هیچ خروجی.
– فرزند چهارمم پسر است و سردفتر اسناد رسمی در تهران است. حالا درست شد. یادتون میاد املاک مفت و مجانی که گاز انبر به این و اون میداد؟ سندهاش رو پس افتاده درست میکرد. این همون دانشیه که پس افتاده سومی زیر دست حاجی رئیسی دانشش رو کسب کرده.
– فرزند پنجم بنده دانشیار فلسفه و پسر است و در دانشگاه پیام نور مشغول است. ما هیچی ندونیم اینو میدونیم که در دانشگاهک پیام نور چه فلسفه ای تدریس میشه. همین فلسفه ای که حاج آقا هر روز میزاره جلوی چشمون.
– فرزند ششم دکترای ادبیات فارسی دارد. از کجا و چه زمانی؟ خدا میدونه. دکترای اینم مثل دکترای روباه بنفش “ابتیاع” کردیده است.
– فرزند هفتم بنده نیز پسر است و دکتری مدیریت فرهنگی و شغل آزاد دارد. دکترای فرهنگی (بگذریم از اینکه از کجا و کی گرفته) همه ما روز و شب فرهنگ اینا رو میبینیم. شغل آزادش چیه؟ برداشت از بودجه دولت (پول من و شما) واسه کارهای فرهنگی که میبینین، امام رضا هم در این مورد همراهی میکنه.
و اما سؤال: دقیقا پس افتادهت چیکار میکنن توی این مملکت؟
نازنین مش باقر پیرو کمپین اعلام شغل فرزندان دولت مردان اینجانب نیز تصمیم گرفتم شعل فرزندانم را اعلام کنم
۱- تنها پسرم فوق لیسانس برق قدرت از دانشگاه صنعتی اصفهان بیکار و در خانه پیش خودم
۲- اولین دخترم دکترای ناو شیمی از دانشگاه تهران و بیکار درخانه
۳- دومین دخترم فوق لیسانس فیزیک از دانشگاه الزهرا و بیکار در خانه
۴- سومین دخترم فوق لیسانس حقوق از دانشگاه علامه و بیکارو در خانه
۵- چهارمی دخترم سال دوم دارو سازی که انشا الله دو سال دیگر به شرکت خانواده خواهد پیوست
وخودم بازنشسته و فسیل شده با دو ملیون حقوق به شرافتم قسم از خود خانه ملکی ندارم و اجاره نشبنم وجالب انکه درسال ۵۶ با مدرک فوق لبسانس ریاضی فارغ التحصیل شده ام
جناب جی ام
شما 5 فرزندتان را در این مملکت به درجات عالی رسانده اید قطعا با این حقوق واجاره نشینی هزینه این تحصیلات عالی چیز کمی نخواهد بود میخواهم بپرسم این نظام که فرزندان شما را گرفته ومتخصص عالی تحویل شما داده نکات مثبتی ندارد که شما به برندازان این حکومت پیوسته اید در فردای براندازی میتوانی بگویی فرزندانتان در این مملکت چکاره خواهند بود وحتی میتوانی یکی از مقامات عالی مملکت خودت را پس از برندازی معرفی کنی وبعد از برندازی میتوانی بگویی چند سال طول خواهد کشید تا وضعیت به صورت عادی دراید.پیشاپیش آینده مبارکی را پیش روی شماست تبریک میگویم
جناب جاویدان سپاه میفرمائید ” این نظام که فرزندان شما را متخصص عالی تحویل داده…”
اولا شما چرا این امتیاز را برای نظام قائل هستید ؟ آیا هرکاری که در این مملکت و توسط ملتش انجام شود امتیازش و لابد منتش از آن نظام است ؟ آیا اگر فرزندان شایسته این ملک و بوم به دانشگهای خوب و دولتی و ارزان این مملکت رفتند و متخصص شدند و بعد به دلیل سیاستهای غلط نظام (نظام) بیکار ماندند آیا فرزندان بعدی بازهم خواهند رفت و آن دانشگاهها از رونق نخواهد افتاد ؟
ثانیا آیا شما با بودن این نظام چشم اندازی میبینید که پنج فرزند این پدر مشغول به کار شوند ؟ حق با شماست که پس از براندازی نظام همه چیز در پرده ای از ابهام است. ولی با بودن نظام آیا تارک نیست ؟
ده سال حبس برای یک توئیت طنزآمیز.
امیرحسین میراسماعیلی، روزنامهنگار، بخاطر یک توئیت طنزآمیز، درباره امام رضا (ع)، در دادگاه بدوی، مجموعاً به 10 سال حبس محکوم شد. به گفته وکیلش، او به تحمل شش سال حبس تعزیری بابت «توهین» به مقدسات اسلام و امامان شیعه، و به تحمل هشت ماه حبس تعزیری بابت «توهین به مقامات، مامورین و مسئولین دولتی به سبب انجام وظیفه»، و به تحمل ۱۴ ماه حبس تعزیری و پرداخت شش میلیون ریال جزای نقدی بابت «انتشار مطالب خلاف اخلاق و عفت عمومی» و به تحمل سه سال حبس تعزیری بابت «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» محکوم شده است.
این رأی دادگاه بدوی، حتی برخلاف قوانین کیفری جمهوری اسلامی هم هست. بطور مثال مجازات جرم «توهین به مقدسات»، براساس ماده 513 قانون مجازات اسلامی، کتاب تعزیرات (مصوب 1375)، یک تا پنج سال حبس است، این شش سال حبس از کجا آمده است؟!
درباره توهین به مقدسات اسلامی، دو جرم در قانون وجود دارد، یکی جرم «سبالنبی» است که مجازات آن اعدام است. ماده 262 قانون مجازات اسلامی (مصوب 1392) مقرر میدارد: «هر کس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و یا هریک از انبیاء عظام الهی را دشنام دهد یا قذف کند ساب النبی است و به اعدام محکوم می شود. تبصره- قذف هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام و یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا دشنام به ایشان در حکم سب نبی است.» در توئیت امیرحسین میراسماعیلی، نه «سب» (دشنام) بود و نه «قذف» (نسبت دادن زنا و لواط). البته ماده بعدی، شرایط را برای قاضی، جهت محکوم کردن متهمین به «سبالنبی» سختتر کرده است. ماده 263 همان قانون مقرر میدارد: «هرگاه متهم به سب، ادعا نماید که اظهارات وی از روی اکراه، غفلت، سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است ساب النبی محسوب نمی شود. تبصره- هرگاه سب در حالت مستی یا غضب یا به نقل از دیگری باشد و صدق اهانت کند موجب تعزیر تا هفتاد و چهار ضربه شلاق است.». جرم دوم درباره توهین به مقدسات مذهبی، جرم موضوع ماده 513 قانون مجازات اسلامی، کتاب تعزیرات (مصوب 1375) است که اشعار میدارد: «هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت نماید اگر مشمول حکم سابالنبی باشد اعدام میشود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»
قاضی با استناد به چه مادهای، شش سال حبس داده است؟! تازه متهم سابقه کیفری ندارد، و صراحتاً گفته که قصد توهین نداشته و عذرخواهی هم کرده است، و طبعاً باید حداقل مجازات برای او در نظر گرفته میشد. از طرف دیگر، توئیت او با سختگیرانهترین برداشتها هم نهایتاً یک شوخی بود، نه توهین. حتی اگر الفاظی توهینامیز به هر دلیلی استفاده شود، احراز قصد توهین، برای محکوم کردن آن ضروری است. و اگر با توجه به قرائن و اَمارات، ثابت شود که متهم قصد توهین نداشته، محکوم کردن آن به مجازات توهین، یک کار غیرقانونی، ناعادلانه و غیرمنصفانه است. براساس نظریه مشورتی 7/770-1377/10/14 اداره حقوقی قوه قضاییه، «اطلاق ارتکاب جرم توهین به فاعل، مستلزم احراز قصد اوست … قصد اهانت باید احراز شود»
جرم «توهین به مقامات، مامورین و مسئولین دولتی به سبب انجام وظیفه»، براساس ماده 609 قانون مجازات اسلامی، کتاب تعزیرات (مصوب 1375)، سه تا شش ماه حبس دارد، این 8 ماه حبس از کجا آمده؟!
این رأی، حتی با توجه به قوانین غیرمنصفانه جمهوری اسلامی هم یک رأی ظالمانه و ناعادلانه است. اگر یک قاضی مستقل این پرونده را قضاوت میکرد، به احتمال زیاد حکم تبرئه میداد.
شخصاً با جرمانگاری توهین (هرگونه توهین به هرکسی) و وضع مجازات برای آن مخالفم. رفتارهایی چون توهین و افترا، نهایتاً میتوانند یک شبهجرم (Tort) تلقی بشوند. بدین ترتیب که اگر توهین و یا تهمت و افترا، موجب وارد آمدن ضرر مادی یا معنوی بر یک شخص حقیقی (طبعاً زنده نه مرده!) و یا حقوقی شود، دادگاه حقوقی (نه کیفری)، درباره آن قضاوت کرده و حکم به جبران ضرر دهد.
✅ @mohebbisbs
اینهمه صغری کبری لازم نیست،اولا :تطبیق عنوان فعل مجرمانه صادر شده از یک متهم در عهده و صلاحیت دادرس و قاضی است.
ثانیا:آن ماده 263 ذیل عنوان سبّ النبی،بردارنده حکم اعدام از کسی است که سهو،غفلت،سبق لسان،یا غضب،عامل اصلی صدور عنوان مجرمانه از او بوده باشد در حالیکه محکومیت فرد مورد نظر تحت عنوان سابّ النبی نبوده ، یعنی قطع نظر از عنوان سابّ النبی که در مورد این شخص صادق نبوده اما ماده 513 قانون مجازات اسلامی، کتاب تعزیرات (مصوب 1375) : «هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت نماید اگر مشمول حکم سابالنبی باشد اعدام میشود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.» که خود شما نقل کردید صراحت در ممنوعیت اهانت دارد،و وقتی عنوان “اهانت”متحقق باشد دیگر انگیزه شوخی یا غیر شوخی توجیه کننده آن نیست،مگر می شود با توجیه شوخی،بکسانی که اهانت به آنان در قانون ممنوع شده اهانت کرد؟! شما در واقع با این توجیهات خنک،اساسا قوانین را بلاموضوع می کنید،با این توجیهات هرکس می تواند عنوان مجرمانه ای مرتکب شود و از مسیر محکومیت قانونی خارج شود.
دوستان
صداوسیما برای اولین بار، حق پخش بازیهای آسیایی را نخریده و پخش زندههای بازیها که میبینیم، سرقت گسترده است با هک کانال و گشودن مجرمانه و غیر اخلاقی کدها.
گروه ۴۰ نفره صداوسیما در جاکارتا همگی بدون آیدی کارت. کنار زمین حق مصاحبه ندارند. گزارشهایی که تاکنون دیدهایم یا از بازار و خیابانهای جاکارتاست یا مثل این عکس، دزدکی با موبایل از روی سکوها یا خارج از استادیوم.
متاسفانه قبح دزدی سالهاست برای صداوسیما ریخته و برای بیننده هم عادی شده.
✔️ چرا دورههای قبلی بازیهای آسیایی میخریدند و امسال نه؟
شاید بخاطر تغییر مدیر شبکه ۳ باشد و قدرتنمایی پورمحمدی رییس شورای سیاستگذاری صداوسیما در برابر جانشین خود علی فروغی مدیر جدید این شبکه.
دلیلش هر چه باشد، واقعیت تلخی است که از رسانه ملی ما تصویر یک “دزد و تبهکار”، نقش بسته و جا افتاده برای رسانههای بینالمللی.
رسانه آخوندی ، نه ملی، در حکومت غاصب داعشی ، ملت جایی ندارد.
ایینی که تنها درطول سال یک روز را به عیر (جشن و شادی) اختصاص میدهد و انرا نیز عبد گوسفند کشان (اضحی) نام مینهد و این روز را با جاری کردن خون به پایان می برد، نمی تواند حامل صلح و صفا و زندگی مسالمت امیز انسانها در کنار یکدیگر باشد ؛
تاریخ این دبن گواهی میدهد که وقتی پیروانش از غیر مسلمانان فارغ شدند تازه کمکشهای درون دینی اغاز میشود و از درون یکدیگر را به کفر و الحاد متهم و اتش خشم و خون ریزی شعله میشود زیرا که ابن ایین با همزیستی و مسالمت سر نا سازگاری دارد ؛ در حمله به ایران تاریخ مشحون است از کشتاری که با ان جوی خون جاری میکردند و هر شهری که محاصره میشد و مردمش به راحتی تسلیم نمی شدند فرمانده سپاه اسلام سوگند میخورد بعد از فتح جوی خون راه می اندازم و البته که قسمش را هم عملی میکرد ؛ شوش ؛کرمان ؛ استخر پارس ؛ نیشابور ؛گرگان و،،،،،،،، از شهرهایی هستند که مردمش با دیدن جوی خون و به اسارت رفتن زنان و دختران پذیرای اسلام با اغوش باز شدند !! و اما از نظر خون ریزی درون دینی که از اِغاز خلافت خلیفه چهارم و با جنگ جمل و صفین و نهروان اغاز شد و تا جنگهای حیدر – نعمتی صفویه و عثمانی امتداد یافت که هنوز هم امتداد دارد انطور که میگویند تا ظهور قایم ال محمد امتداد میابد ؛ ابنها گواه بر اینست که خون ریزی جزو لاینفک این ایین است ؛ راه دور نرویم از اولین روزی که اقای خمینی در بهشت زهرا سخرانی را شروع کردند تا اخرین سخرانی که در جماران داشتند کسی یک کلمه صلح و دوستی و همزیستی مسالمت امیز در تمام ۱۰ سال سخنرانی ایشان و از دولب مبارک ایشان شنید؟ ایا ایشان یک بار و فقط یک بار کشوری دعوت به صلح و زندگی مسالمت امیز و عدم مداخله در امور داخلی یگدیکر کردند ؟ غیر از دعوت به اسلام و زدن سیلی محکم و یا توی دهن زدن و محو کفر از سرتا سر عالم پیام دیگری برای جهان داشتند ؟ و ایضا رهبر فعلی نیز به همان راهی میرود که سلف صالح رفت و این است که این ایین نه میگذارد که دیگران روی اسایش ببیند و نه خود
بیشتر این مطالب مطالبی متعصبانه،نامستند و مبتنی بر پیش داوری های دین ستیزانه است،اعیاد رسمی در اسلام عید فطر و عید قربان هستند و البته اعیادی مذهبی مثل عید غدیر،عید قربان نیز ریشه در یکی از ارکان و مناسک حج ابراهیمی دارد،قربان کردن،که سمبل قربان کردن هواها و خواهش های نفس و فناء فی الله است،هر حاجی مکلف است حیوانی را بعنوان عمل به این سمبل قران کند و عید زمان شادی است برای عمل بوظائف عبودی،با این حال مگر کسی گفته است اسلام با شادی،فرح و نشاط مخالف است؟! آیا باید سرتاسر سال را عید اعلام کنند تا بپذیرید که اسلام با شادی و انبساط مخالفتی ندارد؟! مگر در سایر مکاتب یا سایر عرف و اقوام هرروز سال را عید اعلام می کنند؟! در ایران باستان خودمان عید نوروز در بدو حلول بهار وجود دارد،آیا ایرانیان سرتاسر سال را عید می دانند؟! چنانکه بارها قبلا عرض شد انحصار اعیاد رسمی دینی در قربان و فطر بمعنای نفی اعیاد سنتی و قومی نیست و پیامبران و از جمله پیامبر اسلام آمدند رسومی را که زیر مجموعه و مصداق شرک یا خرافات است بر کنند نه آیین ها و رسومی که در سرتاسر دنیا بین اقوام وجود دارد و منافاتی با مبانی توحیدی و عبودیت خدا ندارد. شما با اشاره به عید قربان از آن به خونریزی! تعبیر کردید!در عید قربان خون انسانها ریخته می شود یا خون حیوانات؟! بین ایندو شما فرقی نمی گذارید؟! مقصودتان این است که با ریختن خون حیوان مخالفید؟ یعنی خام خوارید و گیاه خوار؟! یا گاهی چلوکباب و جوجه کباب هم میل می فرمائید؟ آن چلوکباب و جوجه کباب گوشت حیوان نیست که می خورید و انگشتانتان را هم احیانا می لیسید؟! اگر چنین می کنید و در عین حال اینجا به عمل بمناسک دینی مسلمانان که می رسید نق می زنید و ذبح حیوان را محکوم می کنید،پس شما یک مزوّر ریاکار هستید،چون کسی که از گوشت حیوان (ماهی و مرغ و گوسفند و گاو و شتر..) بهره می برد و در عین حال ذبح حیوانات را محکوم می کند تنها یک متظاهر نق بزن است.
خلط مبحث دیگری که در این نوشته شد این است که چون در اسلام آدابی و احکامی در مورد ذبح حیوانات وجود دارد پس دین اسلام با صلح و سازش میانه ای ندارد! بنازم به این استدلال های قویم و متین! پس لابد شما چلوکباب خور و چلو جوجه خور هم با صلح میانه ای ندارید! اسلام هم جنگ دارد هم صلح ،و قرآن جایی فرمود “والصلح خیر” یعنی صلح بهتر از جنگ و نزاع است،اما اگر پای دفاع از دین و سرزمین برابر تجاوز متجاوزان در میان باشد بله اسلام جنگ دارد و رشادت و شهادت و “اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم”،این کوته بینی ها و تعصبات را از ازریابی های خود دور کنید،شما اگر دین اسلام را قبول ندارید مختارید قبول نداشته باشید اما در ارزیابی منطق داشته باشید و تعصب و کین جوئی را مخلوط آن نکنید.
در خصوص جنگ ایران و اعراب نیز بارها عرض شد که این اواخر گروهی ناسیونالیست ریاکار و در حقیقت پان ایرانیست های متعصب و بی منطق،مطالبی را بی سند و مدرک قابل قبول تاریخی سر هم می کنند و بخورد ساده لوحانی مثل شماها می دهند،البته شاید خود شما از آن ناسیونالیست ها باشید،اما فرق نمی کند،در هرحال معیار در مسائل تاریخی فک زدن و ورّاجی های نامستند نیست،باید مسائل تاریخی را گردآورد،اسناد آنها را دید و جمع بندی کرد،لازمه جنگ و برخورد نظامی هم خونریزی است از هردو طرف جنگ،جنگ جنگ است و جنگ بی خونریزی نیست،منتها جنگ بین جنگجویان است نه بین جنگجویان و مردم عادی،در اسلام جنگ و اسیر گیری و دیگر امور آن هریک آدابی دارد،هرچه می گوئید را مستند کنید تا پاسخ بگیرید.در باب اسلام و استقبال ایران از اسلام نیز،بارها عرض شد که ایران ساسانی آشفته بود،و مردم ایران از ظلم و تبعیض و بی تدبیری شاهان ساسانی ناخرسند بودند و صیت دین جدید و پیامبر جدید بگوش آنان رسیده بود و برخی از ایرانیان پیش از جنگ با اعراب به آیین اسلام درآمده بودند،پس اجمالا با دین جدید بیگانه نبودند،کسی در خصوص استقبال ایرانیان مدعی نیست که استقبال آنان از دین و پیامبر جدید امری دفعی و آنی بود،مردم ایران بتدریج با آیین اسلام آشنا شدند و طی قرنها به این دین گرویده اند،این بحث البته دامنه وسیعی دارد اما اجمالا ورود اسلام به ایران و رشد و بالندگی آن و خدمات متقابل بین ایران و اسلام (و نه عرب) امری تدریجی و ریشه دار بوده و هست.
در مورد مرحوم آیت الله العظمی امام خمینی نیز دروغ گفتید،اگر بخواهم از سخنان و مکتوبات ایشان در باب صلح و دوستی و همزیستی نمونه ذکر کنم مطلب بدرازا می کشد،می توانید به مجموعه سخنرانی ها و مکتوبات ایشان تحت عنوان صحیفه امام مراجعه کنید،فقط به ریشه این دروغگوئی شما اشاره می کنم و آن اینکه شما توجه نمی کنید که مرحوم آقای خمینی رهبر یک انقلاب بزرگ اسلامی بود که از بدو بثمر رسیدن آن با انواع و اقسام توطئه های دشمنان داخلی و خارجی مواجه بود،و مطالبی در مضمون قاطعیت،صلابت،هوشیاری برابر توطئه ها،پایداری در برابر دشمنان متجاوز و محاربان داخلی که از لوازم لاینفک گفتمان رهبری یک نظام است را نمی توان حمل بر بی اعتنائی به گفتمان صلح و سازش و دوستی و مودت کرد،و به عبارت عرفی تر،در برابر دشمنی که شمشیر بروی شما کشیده و قصد نابودی شما دارد نمی توان گفتمان منفعلانه قربانت گردم و فدایت شوم را بکار برد که :جهان چون چشم و خط و خال و ابروست ،که هر چیزی بجای خویش نیکوست.
جناب سید احتیاج نیست با نوشتن بحر طویل به صحرای کربلا بزنید فقط یک چیز را نشان بده و ان اینکه از ۲۴۰۰ سل پیش تا کنون پیروان دین مبین اسلام در چه مقطعی در صلح و صفا سر کردند ، البته میدانم که تاریخ مورد استناد شما بحار الانوار و مورخ قابل اعتمادتان ملا محمد باقر مجلسی است ولی از همین مجلسی نیز نمی توانی یک مورد تاریخی بیاوری که مسلمانان در مقطعی از تاریخ بدون جنگ و کشتار در کنار هم مشعول زیست مسالمت امیز باشند ؛
اگر این سایت برای هیچکس اب نداشته باشد برای سید مرتضی نان دارد که در اینجا قلم فرسایی کند و بحر طویل بنویسد و انگاه این نگاشته ها را بعنوان گزارش کار مبنی بر گار پژوهش دینی ارایه دهد و ….!!
جناب سید مرتضی چند سالی است در این سایت به زعم خودش به هدایت کفار و شبهه زدایی از دین مبین مشغول است ؛ و ایکاش نتیجه کار و بر ایند تلاش و بحر طویل نویسی را خود ارایه میداد ؛ مثلا کدام یک از افراد این سایت را توانسته به حقانیت نظام و اسلام رهنمون شود
جناب سید اسلام همین است که هست ؛ همین است که داعش و القاعده و نظام فقاهت پبشه جمهوری اسلامی عمل میکنند ؛ شما و دیگر به اصطلاح روشنفکران دینی هر چقدر بقول حافظ این دلق ملمع را وصله پینه کنید و بر ان زینت بیفزابید ؛ پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد ؛ حکومت ولایت فقیه اگر چه ایران را به ویرانی کشاند اما در عوض پرده از چهره کریه ۱۴۰۰ ساله این عجوزه هزار داماد باز گشود و معلوم گردید اگر فقیهان و زاهدان قدرت بگیرند جهان را به اتش میکشند و دیدیدم که در سر زمین ایران چه اتشی افروخته شد که دود ان تا ثریا رفت ؛ انچه که بنی امیه و بنی عباس و صفویان و عثمانی ها نکردند نظام ولایت فقیه به تنهایی در این ۴۰ سال انجام داد ؛ اقای سید مرتضی واقعا از چه چیز این نظام دفاع میکنید ؟ یکی و فقط یکی از خدمات این نظام به ایران را باز گو کنید
جناب سید اگر میخواهی بدانی نظام با دین مردم چه کرد و نیز پژوهشی کرده باشی چند گاهی مسافر اتوبوس هایی که از تهران به نقاط دور دست میروند شو تا متوجه شوی وقتی در بین راه برای نماز متوقف میشوند تعداد نماز خوانان زیر ۴۰ سال چند نفرند
سید بزرگوار !! در پیش از سال ۵۷ از دیدگاه مسلمان و غیر مسلمان روحانیت انسانهای پاک و درست کار محسوب میشدند و مردم حاضر بودند مال و ناموس خود را به امانت نزدشان بگذارند ولی الان کسی حاًضر است یک الاغ دست ایت الله ها به امانت بگذارد ؟
سید عزیز دیدی چه بلایی بر سر اسلامتان اوردید ؟ شما روحانیون حتی به اسلام رحم نکردید بنا بر این انتظار نداریم که به ایران و مردم ایران رحم کنید ؛ سید جان !! چند سالی است در این سایت قلم میزنی وجدانا برایند کارت را محاسبه کرده ای ؛ میدانی بجای تبلیغ اسلام وهدایت ما کافران فقط تنفر و عدم اعتماد پراکنده ای ؟ زیرا که اولا با غرور و منیت و از موضع بالا با دیگران سخن میگویی و در ثانی از اموری دفاع میکنی که طبل رسواییش مدتها است از بام فرو افتاده و من بعید میدانم خود شما نیز از ته دل به حقانیت ان باور داشته باشی ؛ سید بزرگوار موقعیت خوب و استثنایی در این برهه از تاریخ نصیب روحانیت شیعه شد که میتوانست با امکانات عظیم ایران مملکتی نمونه برای جهان ساخته شود ولی دریغ و درد که شما روحانیان نه ظرفیت این نعمت را داشتید و نه لیاقت انرا ؛ ایران را ویران کردید و خود را بد نام تاریخ و نسلی را افسرده و دل مرده و بی اعتقاد نه به دین که به انسانیت و شرف و غیرت سید جان مغرور به قدرت و شوکت و حواریون ریا کار نباشید اینها دوام و بقایی ندارد ؛ سید جان امثال نوریزاد برد و بازنده شمایید
انکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
این مطالب را رهایش کنید،ببینید در مورد کامنت اولی که نوشته بودید و مورد نقد قرار گرفت چه پاسخی در محتوای نقد دارید! وگرنه این روضه خوانی ها که کار تو بیفائده است و کار ما با فائده،باطنش چیزی نیست جز التماس اینکه:سید! مطالب مرا نقد نکن! سید! بذار هرچه می خواهم بنویسم! سید! من فقط درست می گویم و تو حق نقد مرا نداری! و…
اخه. نا سید کجای این کامنت التماس است ؟ اگر میخواهی بدانی چطور سرتا پایت را اب کشیده ام یک بار متن را با دقت بخوان
سلام و درود
به قول شهید قلم و ادب، زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی :« ما ایرانی جماعت، همه چیزمان مثل همه چیزمان است » وقتی اروپایی میخواهد سری به جهان پس از مرگ بزند، کسی چون« دانته الگیری »دست بکار و قلم میشود و تقریباً با عمری ریاضت و دربدری و صرف تمام عمرش، کل معارف و معنویات و ادبیات و میراث مسیحیت را در سه کتاب« دوزخ »و« برزخ »و« بهشت » میگنجاند و اثری جاودان پدید میآورد که ژرفا و وسعت معانی بلندش کلاه از سر خرد انسانی می افکند. اما متفکران ایران هر گاه وارد این مقوله که کل زندگیشان، و ایضاً زندگیمان را هم تحت تأثیر قرار داده و گندانده است، میشوند نهایتاً چیزی چون« سیاحت غرب »آقا نجفی قوچانی خلق میشود( به گمانم آنهم با تقلیدی ناقص از آثار دانته،حتی بدون خواندن اصل کتابها و تنها با آگاهی شفاهی از مضمون کلیت کتابها، و چاخان پاخانهای کذابانه و مقلدانهٔ خاص، نژاد پرگهر بنی آریا، که اغلب آثار برجسته پس از ترجمه و انتشار و بعد از چندین قرن به آنها الهام میشود!« در این مورد خاص مسافرت به جهان آخرت و بازگشت از آنجا پس از حدود 8 قرن برای آقا نجفی قوچانی دست میدهد! ». والله اعلم. ) یا قریب سه ربع قرن پس از الهامات حاج آقا نجفی قوچانی چیزکی چون مکاشفات بیمانند جناب سید رضی نوشته میشود تا شرح پاداش اعمال نیک حضرت سعید طوسی با حضورش در بهشت و ادامه شاهکارهای جاودانه اش در آنجا بطور مبسوط داده و نگاشته شود. البته در این روزها چیزی دیگر به اندازه شرح این مکاشفات اهمیت ندارد و گرنه محال بود فرد دانشمند و روشنگر و مردم دوستی چون جناب سید رضی اوقات گرانمایه خود را صرف آن کند! اصلاً و ابداً .
حقا که :ما همه چیزمان مثل همه چیزمان است.
شفیعی گرامی
۱-بقول زنده یاد سعید سیرجانی.
۲- دموکراسی بر مبنای حقوق برابر و آزادی است و انتخابات یک روش برای بدست آوردن دموکراسی است و تعریف دموکراسی نیست و طبقه بصورت کلاسیک که مارکس مطرح می کند در سیستم سرمایه داری کنونی پیشرفته از بین رفته و تبدیل به اقشارمختلف مردم شده و مبنای نیروی کارو سرمایه جای خود را به ماشین و کامپیوتر داده است و کارگر امروزی چون با ابزار ماشینی و کامپیوتری پیچیده و نه ساده کار می کند ، توانایی فکریش بر نیروی کاریش غلبه دارد .تفاوت کار یک معلم و یا استاد ویک کارفرما و کارگر ماشین آلات در کاربرد نیروی کار نیست بلکه در سیستمی که در آن فعالییت می کنند.
۳-ترامپ یک مویش به صد خامنه ای می ارزد.
۴- این افرادی که در ایران حاکمند ،غیر ایرانی و ضد ایرانیند و کشور ما با ترور در دست داعشیان است ، بدین خاطر ایرانیان غرقه در خونند.احتیاجی به سالهای طولانی نیست. فقط باید این حکومت از بین برود.
اگر همهٔ راویان و تک تک آنهایی که از قول سر تا ذیل آنها، راویان روایت کرده اند را یک هفته به دنیای امروز و به این قرن برگردانند، هیچ حرفی برای گفتن در هیچ عرصهای از دانشهای بشری نخواهند داشت و در پیشگاه انسانیت و خرد و آگاهی، خلع سلاح کامل خواهند شد و جرات بیان “علم غیب” پیدا نخواهند کرد، مگر اینکه خود را آخوند بنامند تا برای پیدا کردن دلایل ضدیت و دشمنی خودشان با انسان و انسانیت و خرد و دانش واگاهی،دست تمنا به سوی دروس حوزوی اراجیف پروری دراز کنند و با این حسرت که چرا در حد جنتی و علم الهدی و امثالهم هم نمی دانند، به همان جاهایی که آمده اند، برگردانده شوند.
سلام و درود
دمکراسی یک سیستم انتخاباتی طبقاتی است، در دمکرات ترین کشورهای جهان هم دمکراسی عملی نشده و نمیشود، هرگز یک کارگر یا یک دهقان یا یک کارمند، یک ده هزارم سرمایه دارانهم توان مالی برای تبلیغات ندارد و در عمل همیشه سرمایه داران و خرپولها وارد چرخه رقابتها میشوند و آخر هم یکی از آنها بر دیگران فائق میآید. حتی اگر از میان طبقات پایین هم افرادی انتخاب شوند، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه مؤمن ترین افراد طبقه پایین چون اصولاً با مدیریت کلان و کسب سود حداکثری در جامعه سرمایه داری آشنا نیستند، نادانسته بیشترین خسارات را به نظام سرمایه داری خواهند زد .بدیهی است که در میان مردم فهیم و تحصیل کرده آمریکا افراد بسیار زیادی هستند که از جرج دبلیو بوش که در تمام عمرش تنها سه جلد کتاب کودکانه خوانده بود، بسیار باسوادتر و بافرهنگترند و بیشتر شایسته ریاست جمهوریند، بطور مسلم در میان همان مردم میلیونها انسان لایق هستند که از نظر فکر و فرهنگ و دانش اصلاً با ترامپ هرزهٔ، زشت گو و بد سابقه، و همکار و هم پیشه فواحش قابل مقایسه نیستند، با اینحال وقتی همان جرج بوش بی فرهنگ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که 300 میلیارد دلار ناقابل را برای تبلیغات اختصاص داده، محال بود که کارگر و کارمند و دهقان یا حتی اساتید دانشگاه هم بتوانند نیم درصد از چنان مبلغ هنگفتی را هزینه کنند، یا کسانی از میان تحصیل کردگان طبقه فرودست قادر باشد چون ترامپ هزینه و البته چون ترامپ هم تولید سود و ثروت کند. بنا بر این دمکراسی در جامعه ای که سرمایه داری حاکم است، نمایشی برای فریب دسته جمعی مردم و روش کارآمدی برای به قدرت رسیدن کسانیست که یا خود سرمایه دارند، یا توسط سرمایه داران ساپورت میشوند و باید هم به آنها خدمت کنند . در میان انقلابیون هم از دیر باز این بحث وجود داشته که تا زمانیکه توده مردم از نظر آگاهی اجتماعی و دانش سیاسی به چنان حدی نرسیده اند که بتوانند آگاهانه انتخاب کنند، در بازی دمکراسی عوام فریبان بسادگی آنان را فریب خواهند داد، پس هیچ راهکاری بهتر از دمکراسی هدایت شده( انتصاب نخبگان )نیست تا اینکه مردم به مرور دارای دانش و آگاهی اجتماعی شده و بتوانند افراد شایسته را انتخاب کنند. اما وقتی در ایران مردم فریب ترین افراد قدرت را قبضه کرده اند و به تمام آرمانهایی که ادعا میکردند خیانت و حتی قانون اساسی خود را هم نقض کرده اند، چه کسانی باید افراد شایسته را منصوب و چه افرادی، با چه سازوکاری بر آنها نظارت خواهند داشت؟ نخبه گرایی و شایسته سالاری یکی از گزینه های کارساز و مفید است، ولی در کجا؟
این امر زمانی اتفاق می افتد که حزب یا سازمانی سالها کار انقلابی و سیاسی کرده و کادرهای کاردانی را برای اداره کشور تربیت کرده باشد و افراد کارآیی و کاردانی و امانت داری و لیاقت خود را در دراز مدت به ثبوت رسانده باشند ولی از شهرت کافی برخوردار نباشند، در اینحال کمیته مرکزی حزب مطبوع با اکثریت آراء به آنها قدرت و مسئولیت میدهد و با ساز و کارهای بسیار دقیق بر کلیه اعمال آنان نظارت و لحظه به لحظه آنان را کنترل میکنند. اما صنفی که در ایران قدرت را غصب و نهضت مردم ایران را منحرف کرد هیچ شباهتی با چنان جریانهای سالم ندارد، در اینجا افرادی که کوچکترین تخصص و حتی آشنایی ابتدایی با مدیریت یک رستوران یا یک کارگاه پنج نفره هم نداشتند، ناگهان به وزارت و وکالت و مدیریت کلان جامعه رسیدند و کشور را به تیمارستانی تبدیل کردند که میبینیم ، لذا امر نخبه گرایی و انتصابات در اینجا مثل آنست که از میان یک دسته راهزن و مردم فریب، که مؤمنترینشان با استخاره تصمیم میگیرد، راهزن ترین و عوام فریب ترین افراد دائر مدار قدرت شوند. بنا بر این دمکراسی هدایت شده، یا نخبه گرایی در چنین جامعه ای که از هر جهت ناقص و ابتر شده هیچ جایگاهی ندارد. تئوریهای سیاسی همچون نسخه پزشک است، بنا بر این قبل از آنکه بپرسیم آیا فلان نسخهٔ، فلان پزشک خوب است یا بد ، باید بپرسیم که آن نسخه برای چه بیماریی نوشته شده است؟ یعنی نخبه گرایی اقتدار گرا میتواند برای جامعه ای که ظرفیت و پتانسیل و زمینه آنرا دارد، بسیار خوب و برای جامعه ای که حداقل شروط لازم هم ندارد بسیار بد باشد.
پس شما باید ابتدا دلایل خود را عرضه و اثبات کنید که بنا به وجود چنین زمینه هایی در ایران چنان سیستمی
( نخبه گرایی اقتدار گرا) در شرایط حاضر بهتر از سایر گزینه هاست و گر نه اینهم شعاری خواهد شد در کنار سایر شعارها .
با سلام
بگمانم،هزینه 300 میلیارد دلار برای تبلیغات بوش،رقم دقیقی نباشد،بعید است این مقدار هزینه انتخابات باشد،ماخذ این مطلب چیست؟ شاید مقصودتان 300 میلیون دلار بوده،بهر حال من هزینه انتخابات ها در امریکا را در گوگل سرچ کردم مبالغی بسیار کمتر از این در لینک ها بود،این لینک ها را باز کنید:
https://www.seratnews.com/fa/news/249761/
—
هزينهي انتخابات آمريكا 5 ميليارد دلار برآورد شده است:
https://www.isna.ir/news/8308-04807/
—
هزینه سرسام آور تبلیغات ترامپ و هیلاری
http://fa.alalam.ir/news/1865277
—
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چقدر هزینه در بر دارد؟
https://www.mashreghnews.ir/news/624493/
درود جناب شفیعی
تحلیل پدیده های تاریخی اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی به روش طبقاتی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق منسوخ شد .انسان مظروفی است که در هر ظرفی قرار گیرد برعکس موجودات دیگر میتوانذآن ظرف را به شکل خود در اورد تا اینکه تابع ظرف باشد این ویژگی فقط برای انسان است و روشی هم که شما پیشنهاد میدهد همان روش کمیته مرکزی حزب سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی سابق آلمان شرقی کوبا وکره شمالی وتا حدودی چین است آن مدینه فاضله ای که شما به دنبال آن هستید حداقلهای توجیه عقلی را ندارد بیشتر یک خواب وخیال است دیگران به زبانهای مختلف این را به شما گوشزد کردند اما شما چون ایمان به این سبک دارید اگر رها کنید دچار وحشت میشوید وبرای شما پدیده ها ارتباط مفهومی خود را از دست میدهد شما به این روش عادت کرده اید.
سلام و درود
دمکراسی یک سیستم انتخاباتی طبقاتی است، در دمکرات ترین کشورهای جهان هم دمکراسی عملی نشده و نمیشود، هرگز یک کارگر یا یک دهقان یا یک کارمند، یک ده هزارم سرمایه دارانهم توان مالی برای تبلیغات ندارد و در عمل همیشه سرمایه داران و خرپولها وارد چرخه رقابتها میشوند و آخر هم یکی از آنها بر دیگران فائق میآید. حتی اگر از میان طبقات پایین هم افرادی انتخاب شوند، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه مؤمن ترین افراد طبقه پایین چون اصولاً با مدیریت کلان و کسب سود حداکثری در جامعه سرمایه داری آشنا نیستند، نادانسته بیشترین خسارات را به نظام سرمایه داری خواهند زد .بدیهی است که در میان مردم فهیم و تحصیل کرده آمریکا افراد بسیار زیادی هستند که از جرج دبلیو بوش که در تمام عمرش تنها سه جلد کتاب کودکانه خوانده بود، بسیار باسوادتر و بافرهنگترند و بیشتر شایسته ریاست جمهوریند، بطور مسلم در میان همان مردم میلیونها انسان لایق هستند که از نظر فکر و فرهنگ و دانش اصلاً با ترامپ هرزهٔ، زشت گو و بد سابقه، و همکار و هم پیشه فواحش قابل مقایسه نیستند، با اینحال وقتی همان جرج بوش بی فرهنگ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که 300 میلیارد دلار ناقابل را برای تبلیغات اختصاص داده، محال بود که کارگر و کارمند و دهقان یا حتی اساتید دانشگاه هم بتوانند نیم درصد از چنان مبلغ هنگفتی را هزینه کنند، یا کسانی از میان تحصیل کردگان طبقه فرودست قادر باشد چون ترامپ هزینه و البته چون ترامپ هم تولید سود و ثروت کند. بنا بر این دمکراسی در جامعه ای که سرمایه داری حاکم است، نمایشی برای فریب دسته جمعی مردم و روش کارآمدی برای به قدرت رسیدن کسانیست که یا خود سرمایه دارند، یا توسط سرمایه داران ساپورت میشوند و باید هم به آنها خدمت کنند . در میان انقلابیون هم از دیر باز این بحث وجود داشته که تا زمانیکه توده مردم از نظر آگاهی اجتماعی و دانش سیاسی به چنان حدی نرسیده اند که بتوانند آگاهانه انتخاب کنند، در بازی دمکراسی عوام فریبان بسادگی آنان را فریب خواهند داد، پس هیچ راهکاری بهتر از دمکراسی هدایت شده( انتصاب نخبگان )نیست تا اینکه مردم به مرور دارای دانش و آگاهی اجتماعی شده و بتوانند افراد شایسته را انتخاب کنند. اما وقتی در ایران مردم فریب ترین افراد قدرت را قبضه کرده اند و به تمام آرمانهایی که ادعا میکردند خیانت و حتی قانون اساسی خود را هم نقض کرده اند، چه کسانی باید افراد شایسته را منصوب و چه افرادی، با چه سازوکاری بر آنها نظارت خواهند داشت؟ نخبه گرایی و شایسته سالاری یکی از گزینه های کارساز و مفید است، ولی در کجا؟
این امر زمانی اتفاق می افتد که حزب یا سازمانی سالها کار انقلابی و سیاسی کرده و کادرهای کاردانی را برای اداره کشور تربیت کرده باشد و افراد کارآیی و کاردانی و امانت داری و لیاقت خود را در دراز مدت به ثبوت رسانده باشند ولی از شهرت کافی برخوردار نباشند، در اینحال کمیته مرکزی حزب مطبوع با اکثریت آراء به آنها قدرت و مسئولیت میدهد و با ساز و کارهای بسیار دقیق بر کلیه اعمال آنان نظارت و لحظه به لحظه آنان را کنترل میکنند. اما صنفی که در ایران قدرت را غصب و نهضت مردم ایران را منحرف کرد هیچ شباهتی با چنان جریانهای سالم ندارد، در اینجا افرادی که کوچکترین تخصص و حتی آشنایی ابتدایی با مدیریت یک رستوران یا یک کارگاه پنج نفره هم نداشتند، ناگهان به وزارت و وکالت و مدیریت کلان جامعه رسیدند و کشور را به تیمارستانی تبدیل کردند که میبینیم ، لذا امر نخبه گرایی و انتصابات در اینجا مثل آنست که از میان یک دسته راهزن و مردم فریب، که مؤمنترینشان با استخاره تصمیم میگیرد، راهزن ترین و عوام فریب ترین افراد دائر مدار قدرت شوند. بنا بر این دمکراسی هدایت شده، یا نخبه گرایی در چنین جامعه ای که از هر جهت ناقص و ابتر شده هیچ جایگاهی ندارد. تئوریهای سیاسی همچون نسخه پزشک است، بنا بر این قبل از آنکه بپرسیم آیا فلان نسخهٔ، فلان پزشک خوب است یا بد ، باید بپرسیم که آن نسخه برای چه بیماریی نوشته شده است؟ یعنی نخبه گرایی اقتدار گرا میتواند برای جامعه ای که ظرفیت و پتانسیل و زمینه آنرا دارد، بسیار خوب و برای جامعه ای که حداقل شروط لازم هم ندارد بسیار بد باشد.
پس شما باید ابتدا دلایل خود را عرضه و اثبات کنید که بنا به وجود چنین زمینه هایی چنان سیستمی در شرایط حاضر بهتر از سایر گزینه هاست و گر نه اینهم شعاری خواهد شد در کنار سایر شعارها .
سلام و درود
دمکراسی یک سیستم انتخاباتی طبقاتی است، در دمکرات ترین کشورهای جهان هم دمکراسی عملی نشده و نمیشود، هرگز یک کارگر یا یک دهقان یا یک کارمند، یک ده هزارم سرمایه دارانهم توان مالی برای تبلیغات ندارد و در عمل همیشه سرمایه داران و خرپولها وارد چرخه رقابتها میشوند و آخر هم یکی از آنها بر دیگران فائق میآید. حتی اگر از میان طبقات پایین هم افرادی انتخاب شوند، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه مؤمن ترین افراد طبقه پایین چون اصولاً با مدیریت کلان و کسب سود حداکثری در جامعه سرمایه داری آشنا نیستند، نادانسته بیشترین خسارات را به نظام سرمایه داری خواهند زد .بدیهی است که در میان مردم فهیم و تحصیل کرده آمریکا افراد بسیار زیادی هستند که از جرج دبلیو بوش که در تمام عمرش تنها سه جلد کتاب کودکانه خوانده بود، بسیار باسوادتر و بافرهنگترند و بیشتر شایسته ریاست جمهوریند، بطور مسلم در میان همان مردم میلیونها انسان لایق هستند که از نظر فکر و فرهنگ و دانش اصلاً با ترامپ هرزهٔ، زشت گو و بد سابقه، و همکار و هم پیشه فواحش قابل مقایسه نیستند، با اینحال وقتی همان جرج بوش بی فرهنگ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که 300 میلیارد دلار ناقابل را برای تبلیغات اختصاص داده، محال بود که کارگر و کارمند و دهقان یا حتی اساتید دانشگاه هم بتوانند نیم درصد از چنان مبلغ هنگفتی را هزینه کنند، یا کسانی از میان تحصیل کردگان طبقه فرودست قادر باشد چون ترامپ هزینه و البته چون ترامپ هم تولید سود و ثروت کند. بنا بر این دمکراسی در جامعه ای که سرمایه داری حاکم است، نمایشی برای فریب دسته جمعی مردم و روش کارآمدی برای به قدرت رسیدن کسانیست که یا خود سرمایه دارند، یا توسط سرمایه داران ساپورت میشوند و باید هم به آنها خدمت کنند . در میان انقلابیون هم از دیر باز این بحث وجود داشته که تا زمانیکه توده مردم از نظر آگاهی اجتماعی و دانش سیاسی به چنان حدی نرسیده اند که بتوانند آگاهانه انتخاب کنند، در بازی دمکراسی عوام فریبان بسادگی آنان را فریب خواهند داد، پس هیچ راهکاری بهتر از دمکراسی هدایت شده( انتصاب نخبگان )نیست تا اینکه مردم به مرور دارای دانش و آگاهی اجتماعی شده و بتوانند افراد شایسته را انتخاب کنند. اما وقتی در ایران مردم فریب ترین افراد قدرت را قبضه کرده اند و به تمام آرمانهایی که ادعا میکردند خیانت و حتی قانون اساسی خود را هم نقض کرده اند، چه کسانی باید افراد شایسته را منصوب و چه افرادی، با چه سازوکاری بر آنها نظارت خواهند داشت؟ نخبه گرایی و شایسته سالاری یکی از گزینه های کارساز و مفید است، ولی در کجا؟
این امر زمانی اتفاق می افتد که حزب یا سازمانی سالها کار انقلابی و سیاسی کرده و کادرهای کاردانی را برای اداره کشور تربیت کرده باشد و افراد کارآیی و کاردانی و امانت داری و لیاقت خود را در دراز مدت به ثبوت رسانده باشند ولی از شهرت کافی برخوردار نباشند، در اینحال کمیته مرکزی حزب مطبوع با اکثریت آراء به آنها قدرت و مسئولیت میدهد و با ساز و کارهای بسیار دقیق بر کلیه اعمال آنان نظارت و لحظه به لحظه آنان را کنترل میکنند. اما صنفی که در ایران قدرت را غصب و نهضت مردم ایران را منحرف کرد هیچ شباهتی با چنان جریانهای سالم ندارد، در اینجا افرادی که کوچکترین تخصص و حتی آشنایی ابتدایی با مدیریت یک رستوران یا یک کارگاه پنج نفره هم نداشتند، ناگهان به وزارت و وکالت و مدیریت کلان جامعه رسیدند و کشور را به تیمارستانی تبدیل کردند که میبینیم ، لذا امر نخبه گرایی و انتصابات در اینجا مثل آنست که از میان یک دسته راهزن و مردم فریب، که مؤمنترینشان با استخاره تصمیم میگیرد، راهزن ترین و عوام فریب ترین افراد دائر مدار قدرت شوند. بنا بر این دمکراسی هدایت شده، یا نخبه گرایی در چنین جامعه ای که از هر جهت ناقص و ابتر شده هیچ جایگاهی ندارد. تئوریهای سیاسی همچون نسخه پزشک است، بنا بر این قبل از آنکه بپرسیم آیا فلان نسخهٔ، فلان پزشک خوب است یا بد ، باید بپرسیم که آن نسخه برای چه بیماریی نوشته شده است؟ یعنی نخبه گرایی اقتدار گرا میتواند برای جامعه ای که ظرفیت و پتانسیل و زمینه آنرا دارد، بسیار خوب و برای جامعه ای که حداقل شروط لازم هم ندارد بسیار بد باشد.
پس شما باید ابتدا دلایل خود را عرضه و اثبات کنید که بنا به وجود چنین زمینه هایی چنان سیستمی در شرایط حاضر بهتر از سایر گزینه هاست و گر نه اینهم شعاری خواهد شد در کنار سایر شعارها.
هر پاسخی که سید مرتضی به هر کسی میدهد، بمنزلهٔ یک مهر جدیدی است که سید مرتضی پای سند ” مسخ ” شدن کامل و بی چون و چرای خود، میزند.
نوید گرامی همانطور که مطلعید فقط اعتبار دولتی که درسال جاری به متولیان ترویج جهل و خرافه اختصاص دادند معادل اعتبار چند ابر وزارتخانه است و این اعتبار قطعا صرف امودی میشود که عمدتا شبیه کار تحقیقی پژوهسی!! اسید مرتضی در این سایت است و فراوانند اسید مرتضی های که جهت حراست از بیضه اسلام و هدایت کافرانی چون کافران این سایت روزانه دست در قلم دارند ، ازطرفی باورکنید اسید مرتضی از کافران این سایت قلبا هیچگونه دلخوری وکینه ای ندارد وشاید در دل دعاگو هم باشد زیرا به همان اندازه که کامنت کافران افزون میشود کامنت های سید به شکل تصاعد هندسی افزون میشود و در نهایت عملکرد سبد ببشتر و دریافتی او فزون تر فلذا کافرانی همچون مزدک بهترین دوستان سیدند در باطن و اگر قرار باشد روزی این سایت تعطیل شود اولین کسی که. متضرر میشود سید مرتضی است
این نوید ما توی کیوسک نگهبانی که نشسته بالاخره حتی اوقاتی هم که مطلبی برای اظهار ندارد باید یک چیزکی! توی سایت نوریزاد بنویسه تا متوهمان سایت که معمولا از غیبت های مقطعی برخی اشخاص از این سایت،نتایج خاص پوآرویی و جیمزباندی و خانم مارپلی! می گیرند بدانند نوید هنوز زنده است و در کیوسک نگهبانی خود نفس می کشد! حالا این رویکرد عاجزانه ممسوخ خواندن مخالف عقیدتی هم یکی از این موارد “چیزکی”ها و “خودنمائی” هاست!
اما مطالب من معمولا مطالب مستند و مستدل است،شما با وقار و بدون خروج از ادب و بدون انگ زدن ،می توانی بجای نقد شخصیت و ابراز “بودن” این مطالب را نقد کنی،بنده مسخ نیستم،شما تلاش کن فکر خود را از یخ زدگی نجات دهی و آنرا محصور نکنی و دور آن سیم خاردار نکشی،در واقع نمی شود هرکس را که بیرون از حصار تفکر ما می اندیشد و برای اندیشه خود احتجاجاتی دارد مسخ شده نامید.
مودب باشیم نوید،باشد؟
سید مرتضی، هیچ نیازی نبود شما خود را آنطور معرفی کنید که نوشتارهای شما ترجمان آنچه در کامنت بالا گفتم باشند، و بدیهی است واکنش شما به این کامنت، خود مهر جدیدی نمی شد.
درود
نظام تروریست بی وطن /// ، بد جورتو گل گیر کرده ، آنهم از گل اتمیش .کی گفت صدام باخت؟ عراق ویران که خودبخود آباد نشد. کلی باید از گلوی مردم ایران زمین ، مال باختگان، کارگران، کولبران و … خزانه کشور می کشیدیند تا نه تنهاگنبدهای طلایی نجف و کربلا ساخته شوند ، بلکه شهرهای عراقی آباد گردند،جایی که حزب الله لبنان و امت شیعی بت پرست و تروریست هست دیگر مردم ایران جایی ندارند.
گزارشی بود از دختران ایزدی که چگونه کشتار فامیل و تجاوزات و خرید فروش جنسی را تجربه کرده اند و اکنون با شهامت وقابل تحسین از آنچه برسرشان آمده سخن می گویند . مگر دختران و زنان ایرانی نیز به اسم صیغه خرید و فروش نمی شوند؟مگر عزیزانشان بیکار و یا جانباز نبوده اند؟
آنچه مسلم است ، پتانسیل تبهکاری اسلام در درون احکام و دستوراتش آنچنان قوی است که ما در عصر حاضر بوضوح شاهد خرابی ایران و عراق و سوریه و یمن و.. ایم.راس نظام تروریستی ایران، داعش و طالبان بی وطن اند. سرکوب ایرانیان وطن دوست بی دلیل نیست ، زمانی که بیگانگان برکشور مان حاکمند.
مسخره آنجاست ، که دم از مصدق وطن دوست و مشروطه خواهان می زنند، اما ، در نابسامانی اکنون ساکتند. تاکی من آنم که رستم بود پهلوان!
انگار نه انگار که این نظام را شما رای دهندگان تایید نکرده اید؟
این نظام ، فاسد و تروریست و بیگانه است.
شما که چهار دهه این نظام را تایید کرده اید ، کارتان بدتر از این ملایان و پاسداران جانی مفسد است. جنایات آنها روشن است. اما، بی مسولیتی و بی فکری وبی تفاوتی و نان بنرخ روز خوردن شما بدترین هاست که زمینه را بر فساد گشوده و نسلها را آلوده کرده است.و حق ناشناسی نسبت به پدران و نسلهای آینده و بشریت است. کسی که حقش را نشناسد و یا بدیگری واگذار می کند ، بنده ای بیش نیست. شما ملت ایران در این چهار دهه چه کردید؟
جورتو؟!
می کشیدیند؟!
شما ابتدا احکام اسلام را از منابع واقعی آن بفهم ،بعد در مقام تبلیغات هر چرندی بقلمت رسید به فضای عمومی پرتاب کن.غیر از اغلاط املائی( در عین ادعاهای ایرانیت!) اینقدر سطح فکر این نویسنده پایین است که تفاوت ما بین یک ازدواج موقت که ازدواجی مبتنی بر اختیار و اراده خود زن و مرد است،با یک تجاوز و اسیر گیری را درک نمی کند؟! ازدواج (و بتعبیر عوامانه “صیغه”) موقت در اسلام یک ازدواج است که تا با رضایت و اختیار دو طرف ازدواج صورت نگیرد اصلا صحیح نیست،ازدواج در قاموس شما یعنی خرید و فروش و تجاوز؟! لابد “گرل فریند” و “بوی فریند” بازی منتهی به رختخواب که رایج بین غربی ها و غربی زدگان است امری کاملا درست و معقول است در روابط زن ومرد و دختر و پسر! فقط وقتی رنگ دینی و قانونی بخود می گیرد و می خواهد منضبط باشد اسمش میشود تجاوز یا خرید و فروش؟! گور پدر داعش! داعش به اسلام ربطی ندارد،اما ازدواج اختیاری در اسلام دو قسم است :مدت دار،و بدون قید مدت،و از ازدواج قانونمند و اختیاری هیچکس به تجاوز یا خرید و فروش تعبیر نمی کند مگر کسانی که عقل خود را کرایه داده اند به غربیها و مکاتب غربی.اینجاست که معلوم می شود فاسد کیست و فساد کجاست.
همینطوری الکی, درهم برهم و بدون تفکر مینویسی. یک بند بجا و بندی دیگر بیجا. اندکی تفکر !
بله ناشناس،همینطور که اشاره کردی،روش این خانم همین مهمل گوئی و مطالب درست و نادرست رو مخلوط کردن یا تکیه بر اطلاعات ناقص یا نادرست و تبلیغات دین ستیزانه راه انداختنه اونهم با کابرد بیشمار اغلاط املائی و دستوری زبان فارسی،چیزی که احتمالا از کودکی یادش داده اند و حالا در فضای عمومی خیال میکنه با اونها پزیشن دموکرات گرفتن و نفی کردن دین با اتکاء بر یک سلسله اطلاعات غلط و رسوا،باعث میشه به آدم بگن:به به! این چقدر اطلاعات داره! چقدر روشنفکر و مدرنه! بالاخره فضای عمومی است و میشه هرچی خواستی بنویسی و ارسال کنی و جهل خود رو بنمایش بگذاری و در عین حال خیال کنی خیلی می دونی!
ایشون خیلی هم مایله که در هر مقوله تخصصی و غیر تخصصی اظهار نظر کنه و حتی سخن کارشناسان و متخصصان هر رشته رو نفی یا ریشخند کنه! معرفی می کنم ایشون جوری که یکبار در کامنتی نوشت فریبا خانوم وخشوری نام دارند.گاهی به فریبا تخلص می کنند و با غلط غلوط شعرهایی می بافند و گاهی هم انسان تخلص می کنند،در مواردی هم خواستند چند بیت شعر نو! بسرایند که داد و فغان مدیر این سایت را در آوردند!
این بود بیوگرافی مختصر آی دی فریبا یا انسان در این سایت
جناب سید مرتضی
من یادم نرفته که زمان انقلاب این شعار خیلی تکرار میشد:
“مرگ بر این سلطنت پهلوی ” = “مرگ بر این سلطنت پر فریب ”
” ما پیرو قرآنیم، ما شاه نمی خواهیم ”
“سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن ”
به قول رفیق! رضا کیانیان :
« … چهل سال از انقلاب میگذرد. ما یک روز خوش دیدیم؟ هر روز یک بحران است، هر روز یک داستان است. هر روز یک اتفاق است. هر روز جوری است که حالمان بد میشود و فکر میکنیم خوب خدا را شکر از این بدتر نمیشود ولی بعد از این هم بدتر میشود. متاسفم برای خودمان ما مردم بدی نیستیم. چرا نباید یک روز خوش ببینیم چرا نباید به آینده امیدوار باشیم. »
خب، شما بفرمایید زمان مناسب برای اینگونه رویکردها را…
عزیز برادر، چه زود فتوا صادر میکنی… انگاری که نبودی و ندیدی آنچه بر ما مردم فلک زده گذشت.
خیلی راحت انگ خیانت، وطن فروشی را به دیگران می چسبانی!
این نظام مستبد به بهانه های مختلف و سوءاستفاده از متانت مردم تا امروز همچنان بر خر مراد سوار است و همچنان میتازد…
یک پرسش تو در تو از شما:
در مقام مقایسه، حکومت هر دو پهلوی در مقابل حکومت پیروان قرآن، اسلام ناب محمدی، حکومت نایبان امام زمان و ولایت فقیه، کدامیک استحقاق سرنگون شدن دارند؟
مگر انسان چند سال زندگی میکند؟ و چرا ما باید در ایران اینگونه زندگی کنیم؟ هر روز در آشوب و بلوا و نگرانی و نا امیدی به آینده…
شما آیا تضمین میدهی این حکومت آخوندی روزی به شعارهایی که میداد عمل کند؟
خامنه ای همین چند وقت پیش اعتراف کرد که همه چیز از نظر او اوکی است، تنها در مورد عدالت درست عمل نشده…
آن احمق نمیداند که تمامی مشکلات بشر از همین نبود عدالت سرچشمه میگیرد.
جناب سید مرتضی:
از نظر من این نوع زندگی در ایران، انسانی و سزاوار کرامت انسان نیست، این زندگی یک نوع
زندگی سگی ست ( همان زندگی سگان ولگرد و نه سگان تیتیش مامانی ).
بزنم به تخته… شما توی این قوز بالا قوز بسیار فعال تر در سایت حاضر هستید… خُب، غم نان و اجاره خانه نداری حتماً…
ولی من که هموطن تو هستم و رفیق مجازی چند ساله، به دلیل خستگی مفرط جسمی و روحی بخاطر سگدو زدن بیش از حد برای تأمین معاش، دیگر نای آمدن به این سایت برایم نمانده و هفته ای یکی دوبار سر بزنم مرا کفایت میکند.
“مرگ بر این سلطنت آخوندی ” = “مرگ بر این سلطنت پر فریب ”
” ما صاحب ایرانیم، ما قیّم نمی خواهیم ”
“سکوت تو هموطن، خیانت است به وطن ”
حق باور باشید
حق یارتان
قسمت دوم و پایانی
خلاصه مطلب این است که شهروندان ما و اهالی دهکده جهانی در چند جبهه ملی و جهانی برای تامین معأش و امنیت و تنازع بقا و ادامه حیات میجنگیم؛ مونوتوریسم (تورم دلار) و میلیتاریسم عمو سام، تاجران و بازرگانان چینی و هندی متکی به لشگر میلیاردی کار ارزان و بیرقیب و الیگراشهای نفتی-گازی روس و طیف رقبای منطقهای از میراث داران امپراتوریهای باستان و قرون وسطا (ساسانیان، عثمانیان، امویان، عباسیان، و تفالههای طالبان، داعش، القاعده، بیقأده، بکوب و بزن حرامیان) و خصولتیان و اختلاسگران پیرو اصول فرصت طلبی اسلامی جبههٔ وسیع میدان جنگ جهانی تنازع بقا را پیش چشم ما ترسیم میکند؛
اقتصاد سیاسی مبتنی بر دلارهای نفتی و چند نرخی، قاچاق دولتی کالاهای مصرفی – تلفن ایفن آمریکایی و ماشین پورش آلمانی، ساعت رولکس سوویسی و پوشاک بوتیک ایتالیایی و زلم زیور و زینت آلات و لوازم آرایش فرانسوی برای اهالی شمیرانات دهک دهم جامعه ام القرای اسلامی طبق الگوی ابوظبی و قطر و اقتصاد کولبری و دستفروشی خیابانی و خرازی فروشی و مراکز خرید برای اهالی دهک اول تا نهم طبق الگوی افغانستان تا ترکیه طراحی شده.
شاهان فاسد و انگلی قاجار با استقراض ارز از بانکهای خارجی بر گرده جامعه و خصوصاً رعیت فقیر در فرنگ ماهها خوش گذرانی میکردند؛ حال در قرن حاضر عمو سام تریلیونها (هزاران میلیارد) دلار از حزب کمونیست چین استقراض میکنه که هم مخارج هنگفت پنتاگن و مجتمع صنعتی نظامی آمریکا تامین شه هم میخواد فضا پیما به همراه فضا نورد بفرسته به کره مریخ واسه کشف حیات و بررسی منزلگاه جدید؟؟؟؟!!!! اونوقت اهالی انجمن شهر سیأتل (پایتخت ایالت واشنگتن) از اقای جف بزوز میلاردر (مالک عمده و بنیان گذار شرکت امازون بازار خرید مجازی) که حالا شرکت فضایی و موشک سازی و ماهو اره بری هم تاسیس کرده دعوت و درخواست کردن که لطفا کمی بیشتر از یکی دو در صد مالیات بر درآمد به پردازید تا کارتن خوابهای شهرو جمعشون کنیم؛ این شهریست که دو شرکت معظم انحصاری جهانی دیگه هم انجا مستقر هستند؛ شرکت مایکروسافت و شرکت هواپیما سازی بوینگ. سیأتل کجا دیترویت کجا؟ سنندج کجا؟
آقای نوریزاد باید یه زنگی به آقای مایکل مور بزنی و بهش بگی:
بوره سوته دلان گر هم آیو / hey mate let`s meet
تصویر ممو و منو (MM و MN) در قسمت اول
با سپاس
https://spacenews.com/op-ed-mars-for-only-1-5-trillion/
تعطیلی بیش از ۳۰ برند و کارخانه معروف و قدیمی در دولت روحانی
https://nasimonline.ir/Content/Detail/2094216/%D8%AA%D8%B9%D8%B7%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-30-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81-%D9%88-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-
با سلام و درود
قسمت اول
نوریزاد گرامی انتخاب و پوشیدن لباس محلی هم وطنان جنوب شرق سیستان و بلوچستان و سپس شمال غرب در کردستان در سفرهای اخیرتان در کنار دلسوزیها و غم خواریها و باز تاب مظالم و ستمهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی و مذهبی حکومت اسلامی شیعه اقدامی بسیار نیکو و هم ذات و هم نوع پنداری با این مردمان خوب مرزبان کشور است.
ای کاش از این رفتار شما سایر چهرههای فعال حقوق بشری و مدنی و همچنین اهالی هنرورزان (من از این واژه که ترکیبیست از هنرمندان و ورزشکاران به جای واژه انگلیسی رایج شده سلبریتی استفاده میکنم) نیز هر از گاهی به جای پوشیدن و نمایش لباسهای نام و نشان دار و زلم زیور گران قیمت فروشگاه (بوتیک)های امثال کاوالی و گوچی موچی و پز دادن در بازارهای واقعی و مجازی جلوه گری از شیوه شما تقلید میکردند؛ تصور کنید که خانم نسرین ستوده نیز با لباس زنانه کردی در دادگاه حاضر شود.
همین اقدام کوچک نمادین اثری بس بزرگ بر جامعه بزرگ چند قومی ایران میگذارد و نخبگان پایتخت نشین را به قلب جمعیت عظیم حاشیه نشینان و مرز نشینان و سایر اقوام مورد تبعیض واقع شده پیوند میزند.
البته موبدان و شاهان و نجبا همواره در طول تاریخ با پوشش و خلعتهای فاخر و زینت آلات ساخته شده از فلزت و سنگهای گران بها خود را متمایز از اهالی رعیت میکردند. لباس و پوشش بشری به موازات طبقاتی شدن جامعه بشری خود نماد آشکار این ساختار شده؛
تن آدمی شریف است به جان ادمیت*******نه همین لباس زیباست نشان ادمیت
آقای نوریزاد صحنه پیاده روی شما در خیابانهای سنندج و نمایش حضور انبوه زنجیرهای دستفروشان کالاهای مصرفی و ارزان قیمت (من از کاربرد متفرعنانه واژه بنجل تعمداً پرهیز میکنم، قیمت کالا قدرت خرید مشتری را تعیین میکند) در طول خیابان حاکی از دگرگونی عمیق تغییر توازن اقتصاد سیاسی جهانی به نفع ابر قدرت اقتصاد تولید محور ارزان قیمت چین است؛
اتفاقأ آغاز این تحول جهانی مصادف با انقلاب اسلامی در ایران و سیاست گشودن درهای بسته چین کمونیست به رهبری آقای دنگ ژیائوپینگ بر پایه تز سیاست اقتصادی جدید (در امتداد آنچه که لنین در کشور تازه تأسیس شوراها در بخش کشاورزی با حفظ و تشویق خرده مالکی و تولید و عرضه محصولات کشاورزی و دامی در بازر آزاد سازگار با تز سوسیال دمکراسی یک گام به جلو و دو گام به عقب در پی گرفت) در طی ۴۰ سال عمر انقلاب تبدیل به اقتصاد اول جهان شد.
در این فاصله نگون بختانه ایران نه تنها از میدان رقابت با کره جنوبی عقب ماند بلکه ظهور روز افزون کالاهای ارزان قیمت چینی در سایه سیاستهای پولی-مالی-اقتصادی متکی بر خام فروشی نفت، و دلارهای نفتی، تولید تورم پولی و نرخ بهره بالا و نظام ارزی چند نرخی در قالب نظام سرمایه خواری دولتی با خصلت قالب بازرگانی و تجارتی واردات محور خصولتی و قاچاق مجاز و غیر مجاز ته مانده صنایع کوچک و میانی و بزرگ محصولات مصرفی نام و نشان دار ایرانی را که در فاصله انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی بنا نهاده شده بودند ورشکسته و نابود کردند.
دو قطبی شدن روز افزون جامعه جهانی و ملی بین صاحبین و مالکین ثروت جامعه و دستمزد بگیران کارگر و کارمند فصلی بر آیند نظام سرمایه داری پولی نه تولیدی ، نظام پولی فیات، بانک داری ذخیره کسری، اوتوماسیون پیشرفته در تولید فنبالا در غرب، و انتقال عمده تولیدات فنپائین جهانی به دو کارگاه عظیم تولیدی جهان در چین و هندوستان با تقریبا ۳ میلیارد جمعیت و یک میلیارد ارزانترین لشگر کار جهان برای تامین مایحتاج مصرفی بیش ۸۰% اهالی کره زمین عوامل اصلی بحرانهای اقتصادی سیاسی جهانی هستند.
این پدیده در سطح جهان با شدت و ضعف بطور روز افزون مشاهده میشود (از گرفتن بازار ساخت ویولون ایتالیایی تا دوخت بیکینی بریزیلی) ، حتا اقتصاد عمو سام معظم هم از گزند این اژدهای آتش افشان آسیب فراوان دیده؛
جناب نوریزاد نسخه بسیار شبیه آمریکایی شما مستند ساز و منتقد سیاسی و فعال مدنی آقای مایکل مور که حتما معرف حضور شماست در مورد اثرات مخرب اقتصادی و اجتماعی ناشی از تخریب صنایع مصرفی در آمریکا در طی ۴۰ سال گذشته و انتقال سرمایه و تولیدات پائینفن به چین برای بهره گیری از دستمزد پائین کارگر و کسب سود بیشتر از فروش این کالاها در بازار مصرف جهانی در سایه سیاست جهانی-شدن (گلوبالیزاسیون) مستندات و گزارشهای مبسوط انتقادی بصری و سمعی و نوشتاری تهیه و از طریق انتشار در رسانهها در اختیار جامعه مدنی قرار داده؛ فرایند گلوبالیزاسیون پایتخت اتومبیل سازی جهان در ده ۵۰ و ۶۰ و اوایل ۷۰ میلادی شهر دیترویت ایالت میشیگان را تبدیل به مخروبه، خانه ارواح تهی از امنیت و به تسخیر کانگسترهای مواد مخدر و خشونت در آورده به طرزی که خیابان و میدان شوش بمانند پارک کودکان است در مقایسه با محلههای مخروب و متروکه و نا امن این شهر؛
کشتیهای بزرگ و پیشرفته چینیها در مرزهای فرا ساحلی جنوب کشور رمقی برای رقابت لنج و قایقهای فزرتی زپرتی صیادان تهیدست جنوب نمیگذارد و آنها با جاروب کردن ماهیان تا عمق ۲۰۰ متر ذخائر پروتینی کشور را که با مجوزهای مشکوک و نامعلوم وصول شده از نهادهای گوناگون و مستقل یا در رقابت با یک دیگر برای دریافت حق امضا, برای تکمیل تامین مواد غذایی انسانی و دامی جمعیت تقریب یک و نیم میلیاردی خود میبرندو صیاد ایرانی دست خالی از دریا بر میگردد.
————-
درود و سپاس کاوش گرامی
سپاس که می نویسید
سپاس که می خوانید
سپاس که تلاش می کنید ما را در فهم خود سهیم کنید
سپاس
سپاس
.
سلام جناب نوری زاد
شنیدم با چند نفر دیگه شنبه رفته بودید جلوی ورودی مجلس در میدان بهارستان و همگی شما را دستگیر کردند.
جنابعالی را روز یکشنبه آزاد کردند و بقیه هنوز در حبس و بازداشت هستند!
میشه بفرمایید قضیه چی بود و چرا شما رو خیلی زود آزاد کردند؟!
خوشحالم که آزاد شدید و ناراحت که بقیه همچنان گرفتارند.
بعضی ها میگن که:
نوری زاد کارش ردیابی و رهگیری و بدام اندازی مخالفان نظام ولایی ست.
تک و توکی هم میگن:
نوری زاد را مخصوصاً زود آزاد میکنند که اون بعضی های گروه اول اینجوری فکر کنند و به او بدبین شوند.
یک پرسش دارم از شما:
لطفاً صادقانه بفرمایید که نظر کارشناسی خود شما چیست؟!
با احترام
————
درود دوست گرامی
زحمت بکشید این پرسش را از کارشناسان وزارت اطلاعات بپرسید.
خدا وکیلی من اگر مأمور نظام مقدس باشم، به شما می گویم که من مأمورم؟
درضمن آقایان شعله سعدی و کیخسروی از وکلای بنام ما، خودشان نخواستند که آزاد شوند. یک روز بعد بازداشت می توانستند آزاد شوند. گاه ماندن در زندان برای هر یک از ما بسیار مناسب تر است.
با احترام
.
آزاد شدن یا نشدن به اختیار خود زندانی نیست،اگر زندانی بیگناه تشخیص داده شود درب زندان را باز می کنند می گویند آزادی،در اینصورت اگر از بیرون رفتن امتناع کند او را با زور بیرون خواهند انداخت. و اما اگر زندانی نیازمند پیگرد و تشکیل پرونده و تحقیقات و محاکمه باشد برای او قرار صادر می کنند تا تکمیل پرونده و محاکمه در دادگاه،در اینصورت از دو حال خارج نیست،یا قرار وثیقه صادر می شود و قادر به تامین وثیقه است و وثیقه می گذارد در اینصورت تا زمان تکمیل پرونده و تشکیل دادگاه آزاد می شود،یا قادر به تامین وثیقه نیست که در اینصورت در بازداشت می ماند،البته یک فرض هم همین می شود که شما گفتید یعنی حتی ممکن است قادر بر تامین وثیقه باشد ولی اقدام نمی کند ،در این صورت هم طبعا در بازداشت می ماند و احتمالا مورد مشار الیهما همین باشد که گفتید،خود شما هم احتمالا با قرار وثیقه آزاد شده اید.
رهبر ایران بعنوان فرمانده کل قوا فرمانده نیروی هوائی سرتیپ شاه صفی را برکنار و بجای وی سرتیپ نصیر زاده را منصوب کزد. رهبر ایران در حکم انتصاب آقای نصیر زاده خواستار توجه به «قطعهسازی»، «به روزداری آموزشها توأم با انتقال دانش علمی و فنی به قشر جوان» و «توجه به نیازهای معیشتی کارکنان» شده است.
بر اساس رهنمود ایشان میشود نتیجه گرفت که اطلاعات رهبری از وظائف نیروی هوائی در حد صفر است و وی بعد از 40 سال در مسئولیت بودن هنوز الفبای کار این نیرو را هم نمیداند.
نیروی هوائی کارش قطعه سازی نیست و اصولا برای چنین کاری هم طراحی نشده بلکه باید از جائی قطعه را به او بدهند. قطعه سازی یک کار صنعتی و تجاری است و نیروی هوائی تشکیلاتی رزمی. همچنین رفاه کارکنان نیرو در اختیار فرمانده آن نیست بلکه فرمانده کل قوا مسئول مستقیم آن است.
همین دو اشاره کوتاه کافی است که عمق نادانی و بیخردی در انجام مسئولیت مهم فرماندهی قوای نظامی معلوم شود.
احتمالا نویسنده نوشته بالا خود را از فرماندهان متخصص ارتش هم هم آگاهتر به اینطور مسائل می داند!
این تعبیر چیزی نیست که بطور ابتکاری یا جدید در متن حکم رهبر آمده باشد،من لینک هایی را دیدم و ارائه می دهم که خود فرماندهان تخصصی نیروی هوائی چنین تعبیری را در تعریف دامنه کاری خود بکار برده اند،روشن است که بدنه نیروی هوائی ارتش اصالتا به امور رزمی می پردازند اما در مورد نیاز به قطعات فنی مربوط به تجهیزات این نیرو طبیعتا آنها با بخش صنایع وزارت دفاع ارتباط دارند و اعلام نیاز یا تبادل اطلاعات می کنند،بنظر می رسد اینگونه مته بخشخاش گذاشتن های لفظی و ملا نقطی ها محملی جز نق زدن های کلیشه ای برای مخالفت های کلیشه ای ندارد:
“وی (امیر وحید شیبانی معاون آماد و پشتیبانی نیروی هوایی ارتش) در بخش دیگری از سخنان خود گفت: از طریق تسریع در نهضت قطعه سازی، همکاری با سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع در خصوص ساخت تسترها و بهرهگیری از تجربیات پیشکسوتان به طور کامل قطعات مورد نیاز نیرو را تامین کردهایم…”
https://www.mashreghnews.ir/news/242435/
http://hamshahrionline.ir/details/227974
http://www.irna.ir/fa/News/80781830/
https://www.farsnews.com/news/13920529000768/comments/ads.php
ای بگم چی بشه اونکه تعبیرات سستی مثل “آخوند رو چه به سانتریفیوژ !” و “آخوند رو چه به مدیریت جنگ!” را توی چشم و گوش امثال نویسنده نوشته بالا فرو کرد! مغلطه گران نا آگاه خیال می کنند مدیریت سیاسی و کلی این امور یعنی دخالت در امور تخصصی جنگ یا امور تخصصی مربوط به سانتریفیوژ! ولی خوب دیگر حنای اینجور مغالطات کودکانه بیرنگ شده است!
آقا سید مرتضی..آن فرمانده کل قوا هم به چنین سردارانی نیاز دارد که این لاطا ئلات را سر هم کنند ولی شما که اهل تحقیق هستی بهتر است بجای نقل قول از این افراد بروی در این مورد تحقیق کنی که اصلا چیزی بنام “نهصت قطعه سازی” وجود خارجی دارد یا نه؟ کسی که این حرف عامیانه را صرفا برای فریب و یا نان و آب خودش در دهان مردم می اندازد فکر میکند همه آنقدر بی شعور هستند که هر حرف چرتی را قبول میکنند.
شما قدری زحمت بکش و بجای دنبال کردن روایات و احکام غسل و قطع دست و پای محارب قدری در صنعت مطالعه کن تا متوجه بشوی وقتی که در مورد قطعه سازی در صنعت هوائی حرفی میزنی داری چه میگوئی.اما یک حرفت کاملا درست است که این حقیر اطلاعاتم در این موارد خیلی از امثال این سرداران بیشتر است..
در ضمن خدا به توفیقات کسی که گفت آخوند و سانتریفیوژ و مدیریت جنگ با هم نمیسازند اضافه کند که بهترین حرف را زد..متاسفانه باید به آن اضافه کرد آخوند را چه به حرف حساب!
این کلمه “نهضت”اینقدر برای شما آزار دهنده است؟! شما اگر خودتان هم نخواهید نوشته اول خویش را بازخوانی کنید و به لجاجت در مورد یک تصور موهوم و احساس فرادستانه ادامه دهید،اما ناظران عمومی قادرند به کامنت اول شما مراجعه کنند که رابطه بین “قطعه سازی” و “نیروی هوائی ارتش”را مورد ریشخند و سوال قرار داده بودید! لازم نیست عبارت نقل کنم،عبارت شما بالای کامنت من هنوز هست،که پیوند بین قطعه سازی و نیروی هوایی را مورد سوال و طعن قرار داده بودید،حال چون هوا پس شد رفتید سراغ کلمه بیچاره نهضت؟!
الان ننجون مهدی هم می فهمد که نیروی هوائی ارتش بحکم نیاز به تجهیزات طبیعتا نیازمند قطعات مربوط به تجهیزاتی مثل هواپیما و هلی کوپتر و رادار و غیرو است،بنابر این کمال بی توجهی یا بیسوادی یا تعصب کور است که رابطه بین نیروی هوائی و قطعات مربوط به تجهیزات آن انکار شود و کودکانه به عبارت رهبر یا عبارات فرماندهان ارتش ریشخند شود برای یک لذت وهمی آنی و زود گذر خودنمایانه.بنابر این اصل ایراد مربوط به رابطه قطعات و لوازم تجهیزات هوائی با نیروی هوائی ارتش بود که وقتی رابطه آن معلوم شد و متوجه سوتی خود شدید،حال با تقلّا رفتید سراغ تعبیر “نهضت قطعه سازی”!در عبارت آن فرمانده! در حالیکه خود این تعبیر نیز -علیرغم زعم باطل شما- تعبیر بجا و درستی است،چون این تعبیر ناظر است به شرائط غیر طبیعی تحریم و محرومیت از امکان خرید قطعات از دیگران،بنابر این تشویق و ایجاد انگیزه به توجه به قطعه سازی مورد نیاز تجهیزات نیروی هوائی امری نامرتبط با فعالیت های نیروی هوائی نیست که از آن تعبیر به “نهضت قطعه سازی” شده است.درست مثل اینکه چنین تعبیری را در مقولات دیگر نیز بکار گیریم:نهضت سواد آموزی،نهضت یا جنبش نرم افزاری،و….
البته یک مقوله ای هم داریم بنام :نهضت نق زدن و احساس فرادستی و خود نمائی!
سلام به دوستان به سیدمرتضا
نظر شما را به گوشه ای از دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی جلب میکنیم:
▪️صنعت: تعطیل
▪️تجارت: تحریم
▪️صادرات: فقط نفت
▪️واردات: مستعمره چین
▪️معدن: بچه های بالا
▪️اقتصاد: ورشکسته
▪️بازار: رکود
▪️تورم: عادی
▪️مسئول: بی کفایت
▪️بازرس: شریک دزد
▪️مملکت: تو هوا
▪️حسرتمون: حال اعراب
▪️حال اعراب: 50سال پیش ما
▪️آب: خشک
▪️خاک: قاچاق
▪️جنگل: تخریب
▪️محیط زیست: ربع بودجه بسیج
▪️شمال: زمین خواری
▪️جنوب: ریزگرد
▪️غرب: کولبر
▪️شرق:محروم
▪️جوون: بیکار
▪️پیر: چندشغله
▪️کارخونه: گفتن نداره
▪️تولید ملی: پراید
▪️ریال: پشکل بز
▪️اعتیاد: بالا
▪️طلاق: بالا
▪️فقر: بالا
▪️جرم: بالا
▪️نشاط: کم
▪️ازدواج: کم
▪️رفاه: کم
▪️ورزش: سیاسی
▪️سیاست: رانتی
▪️رانت: عادی
▪️عادی: اختلاس
▪️اختلاس: بانک اسلامی
▪️بانک اسلامی: ربا و نزول
▪️سپاه: دولت
▪️دولت: وعده
▪️کارگر: زیرخط فقر
▪️خط فقر: بالای حقوق اداره کار
▪️بهداشت: شاکی
▪️آموزش و پرورش: شاکی
▪️فرهنگ: شاکی
▪️هنر: شاکی
▪️اجتماع: شاکی
▪️اسلام: آخوند
▪️آخوند: خداوند
درود
از دید فقه شیعه هرگاه کشوری را که حاکم آن از دید رهبران شیعه تاقوت است فتح کنند تمام ثروت آن کشور به همراه مردمان آن غنائم اسلام است همانگونه که خمینی در بهشت زهرا گفت همه این ها غنایم اسلام است و مالک همه آن ها ولی فقیه می باشد که به هرشخصی هرمقدار ببخشد برای او حلال است و آن ها هیچ احساس گناه و شرمی ندارند چون غنایم اسلام بوده که با اجازه ولی فقیه برداشته اند . به عنوان مثال خاوری با اجازه 3 هزار میلیارد را برد و فقط 20 درصد آن حق الزحمه خودش بود و بقیه را در کانادا برای مجتبی سرمایه گذاری کرده و به همین خاطر خامنه ای گفت موضوع خاوری را کشش ندهید .خاوری در مجامع عمومی دیده می شود و اگر حکومت ایران می خواست واقعا از طریق پلیس بین الملل درخواست دستگیری او را می داد .
مشکل اصلی ولی فقیه است که به مانند نخ تسبیح دانه های دزدی و اختلاص و فساد را نگهداری می کند و تا نخ هست همه دانه ها با خیال راحت به کارشان مشغول هستند و هیچ احساس گناه نمی کنند چون به کارهایشان از دیدگاه فقه شیعه نگاه می کنند و از دید آن ها ما مردم غلامان و کنیزان هستیم که جان و مال همه ما در اختیار ولی فقیه است چون کشور ایران را فتح کردند . نسل ما با نا آگاهی گول آخوند را خورد و بک معذرت خواهی بزرگ به نسل جوان بدهکار است
1- مثل همیشه اصلاح کن غلط غلوط هایت را!،تاقوت!=طاغوت،اختلاص!=اختلاس
2-این جمله ای که به مرحوم امام نسبت می دهید در بهشت زهرا گفته است را رفرنس کنید.
3-دروغ نبافید،خاوری یک مدیر یا رئیس بانک فراری است که جرمی مرتکب شده و متواری شده و تحت تعقیب بین المللی است و پرونده او مفتوح است و هیچ اجازه ای برای تخلّف یا دور زدن قانون یا اختلاس نداشته است.
4-سند اینکه می گویید مازاد بر 20 درصد این رقم کلان اختلاس شده را به فرزند رهبر اختصاص داده است چیست؟ اندکی شرف،انسانیت و اخلاق نباید مانع شما باشد از نسبت های دروغ یا ناروا به اشخاص؟ چون با کسی دشمنی یا به او انتقاد داری می توانی هر نسبتی به او بدهی؟ بعد نام خود را انسان می گذارید؟
5-مقصود از تعبیر کش ندهید این نبوده است که پرونده ختم دادرسی شود،مقصود این بوده که بعد از کشف جرم و درستی انتساب جرم به یک فرد که تحت تعقیب حقوقی کیفری قرار گرفته دیگر دائم در رسانه ها عربده کشیدن بی معناست.
6- شما گفتی:”خاوری در مجامع عمومی دیده می شود” مقصودت در مجامع عمومی داخلی است؟ کجا خاوری در ایران دیده شده است؟ و اگر مقصود مجامع عمومی بیرون از کشور و از جمله در کاناداست،بله اینطور است و البته ایران از طریق اینترپل اقدام کرده است،اینکه آنها درست بوظائف خود عمل نمی کنند یا دولت کانادا موانعی ایجاد می کند ربطی به اقدامی که قوه قضائیه ایران کرده ندارد و بهرحال این پرونده برخلاف دروغ های شما هنوز مفتوح است.
7-مهمل نباف! مردم عزیز و بزرگوار ایران هیچگاه نه در گذشته و نه اکنون غلامان و کنیزان کسی نبوده و نیستند،غلام و کنیز مربوط بوده است به گذشته های دور از جنگهای قدیم که اسیرگیری و برده داری در جنگ سنت رایج طرفینی بوده و ملغا نبوده است،بعد از آنهم مردم ایران نسل اندر نسل اسلام را با آغوش باز پذیرفته اند،و پس از نهضت پرشکوه انقلاب اسلامی ایران و سقوط نظام ستمشاهی ،آنان با اراده و اختیار نظام جمهوری اسلامی ایران و اجرای قوانین اجتماعی اسلام را پایه گذاری کرده اند و همه مسئولان این سیستم از رهبر گرفته تا سایر مدیران میانی و پایین تر ،منتخب مردم ایران و خادم و خدمتگزار آنان هستند.
از تجمع قم تا زنان ورزشکار ایرانی
جوشش تبعیض های خودجوش
1-می گویند تجمع 25 مرداد قم ” که در ان رئیس جمهور تلویحاً تهدید شده بود “خودجوش” بوده .
“خودجوش” یعنی چه ؟ یعنی همینطوری چندنفر در خیابانی همدیگر را دیده اند ، از حرف همدیگر خوششان امده است و یکی یکی به هم ملحق شده اند و جمع شده اند کنار همدیگر و شده اند یک تجمع ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است ؟
یا نه! چند نفر یکجایی دور هم جلسه ای گذاشته اند . با هم حرف زده اند . شعرهایشان را معلوم کرده اند . پلاردهای کوچک و بزرگ تهیه کرده اند و نهایتاً سازمانی داده اند وبا قرار قبلی جایی جمع شده اند و شعر رداده اند . این دیگر خودجوش نیست . واژه ها را که نمی شود در معنی غیر واقعی به کار برد و لوث کرد .
از طرف دیگر ، تجمع های دیگری هم پیش می آید ، که با همان تعبیر می توان آنها را ” خودجوش ” نامید . اما از این یکی ها کلی آدم را دستگیر می کنند و پرونده تشکیل می شود و تحقیقات و قرار وثیقه و بازداشت و…. نهایتاً رأی محکومیت . چرا ؟ چون مجوز نداشته . چون خودجوش بوده است .
چرا باید برای جریانهایی خاص “خودجوش” بودن ، موجب حریم امن و امنیتی باشد که در ان هرچه می کنند و می گویند ، مبرا از هر مسئولیت و مؤاخذه ای باشد ، اما برای دیگران “خودجوش ” بودن نه تنها بی معناست ، بلکه خودش گناهی نابخشودنی است که سزایان ، بدترین مجازاتهاست .
2-کاروان ورزشی ایران در بازیهای آسیای مشغول رقابت ورزشی است . زنان ورزشکار کشور نیز سهمی درخور از این رقابتها دارند . اما تلویزیون ایران فیلمی از رقابتهای زنان ورزشکار ایرانی نمایش نمی دهد . این زنان ورزشکار ، که همپای مردان کشور برای ایران افتخار می آفرینند ، دیده نمی شوند . زنانی که در همین کشور وبا همه سختی ها و گمنانی ها با تلاشهای شبانه روزی برای میهن خود افتخار کسب می کنند ، از حق مشروع دیده شدن ، از حق مشروع مفتخر شدن در دید مستقیم ملت محرومند . حتی در رشته هایی مثل ورزش های رزمی که هر دو رقیب تمام تنشان پوشیده است هم تلویزیون از نمایش خودداری می کند . کسی که برای ملت خود افتخار کسب می کند ، حق دارد شناخته شود ، حق دارد شهرت پیدا کند ، حق دارد مردم بدانند در چه رقابت دشواری پیروز شده است . تلویزیون زنان ورزشکار ایران را از این حق محروم می کند . ملت ایران را هم از حق دیدن فرزندان خود محروم می کند .
تبعیض در اجرای قانون ، عین بی قانونی است . در جامعه ای که قانون تا این اندازه تبعیض آمیز اجرا می شود ، اصلاً قانونی باقی نمی ماند . بی قانونی همه را فربانی می کند.✔️
البته من هم با آن اجتماع و آن شعارها و گفتارها و برخی پلاکاردها مخالفم که اموری زائد بر انتقاد و ایراد اقتصادی به دولت بوده است و بنظرم در این فشار و زورگوئی دول خارجی نباید وحدت و نظم جامعه اسلامی را بهم زد و دولت و رئیس جمهور منتخب مردم را تضعیف و آماج نسبت های دروغ و ناروا کرد،این سطح از اختلاف سلیقه هم حتی در محیط حوزه علمیه قم طبیعی است ،در قم هزاران طلبه ابتدائی و متوسط یا در سطوح عالی و خارج مشغول تحصیلند،و همه حوزه علمیه عبارت از این دویست سیصد نفر یا هزار نفری که با دولت آقای روحانی مخالفند نیستند،اما خودجوش بودن آنها به این معنا که شما گفتید چند نفر توی خیابان هم را ببینند و تدارک تجمع ببینند نیست،اینها البته اکثرا طلبه بودند و با سلیقه ای خاص،قرار گذاشته اند تحت عنوان نقد و هشدار اقتصادی به دولت تجمع و سخنرانی کنند و کرده اند و عده ای تندرو تر هم پلاکاردهایی حاوی از نسبت های ناروا به دولت یا توهین و تهدید او را آورده اند که امری نادرست و اشتباه بوده است و مورد تقبیح بزرگان حوزه علمیه هم واقع شده است.اینکه می گویید خودجوش آنها چرا رواست و خودجوش های جاهای دیگر ناروا،ایراد درستی نیست،چون مربوط به داخل محیط حوزه علمیه بوده است،نه کوچه و خیابان و سطح جامعه که نیازمند هماهنگی با وزارت کشور برای حفظ نظم است،درست مثل محیط دانشگاه که مادام که دانشجویان داخل کوی دانشگاه هستند و تظاهری می کنند طبیعتا نظم و مدیریت آن بعهده مدیریت داخلی دانشگاه است،بله اگر دانشجو یا طلبه بیرون فضای آموزشی بیایند و بدون هماهنگی نظم جامعه را بهم بزنند یا شعارهای توهین آمیز یا تحریک کننده بدهند در اینجا حفظ نظم جامعه با نیروی انتظامی است.
در مورد پخش مسابقات بانوان اینطور که گفتید نیست،من البته همه مسابقات را مرتب نمی رسم ببینم اما در مقاطعی دیدم هم در اخبار ورزشی و هم در شبکه ورزشی تلویزیون یا شبکه سه،برخی بانوان ورزشکار ایران را پوشش دادند،مثل همین قهرمانی دختر ووشو کار ایرانی که بنظرم نامش زهرا بود،البته با شما موافقم که همه رقابت های ورزش کاران زن ایرانی را پوشش نداده اند،این انتقاد درستی است،و از آنجائیکه بانوان ورزشکار شرکت کننده ایرانی همه با پوشش اسلامی هستند پخش مسابقات آنها بلامانع است،حالا عجله نکنید برخی رشته ها مثل دو میدانی و قایقرانی و برخی رشته های دیگر که آغاز نشده شاید آنها را نشان دهند،بامید پیروزی و کسب مدال های بیشتر قهرمانان زن و مرد کشورمان.
در خصوصِ حوادث و اعتراضات اخیر باید گفت:
هزینه مسلمانی تان را مرد و مردانه بدهید؛
انقلاب کردید و عامی و غیر عامی، بر اسلام محمدی و قرآن تکیه نمودید؛ بر شیعه علوی و قال الصادق و قال الباقر تکیه نمودید.
حالا همگی میگویید:کی بود کی بود من نبودم؟!!.اسلام یک شبکه مفهومی و ارزشی و حقوقی و تصوری و تصدیقی دارد:
اسلام همین است که میبینید؛ آنچه که می بینید، چهره اسلام محمدی در قرن ۲۱ است؛ نه حقوق بشر سرش میشود و نه حکومت فرامذهبی و نه پلورالیسم و دموکراسی و نه توسعه و سپردن مدیریت جامعه به علم و عقل.
تاریخ با حوصله است، صبر زیادی دارد، لازم باشد برای خلق یک پشه چند میلیون سال صبر میکند.
حالا بگردید دنبال اسلام رحمانی و قرائت دموکراتیک و عاقلانه و عادلانه از اسلام! (البته در ترازوی عقل و عدل زمانه)خدا را چه دیدید؛ شاید یافت شد!!!!
البته یافتن به شرطی که ، همه اش را در قالب عرضیات و عرفیات، دور نریزید و از سر و ته قرآن و اسلام با ایجاد هرج و مرج در هرمنوتیک نزنید!.
در آستانه قرن ۲۱ با اتکا به اسلام و با اعتماد به آخوند و با توهمات چپ رمانتیک، انقلاب کردیم و دنبال عکس خمینی در کره ماه رفتیم، حالا می خواهیم مثل مردم ژاپن و سوئیس زندگی کنیم؟
جهان مثل هرمنوتیک در تفسیر آیاتِ مربوط به جهاد ابتدایی و شلاق و قطع دست و نجاست کفار و سوزاندن کفار در جهنم نیست؛ بلکه حساب و کتاب دارد.
توصیه سیا درباره حصر مصدق/ بازنشر اسناد سیا درباره پروژه «زندهباد شاه!»
گزارش سیا که در آرشیو امنیت ملی دانشگاه جورج واشنگتن منتشر شد جزئیاتی از نحوه طراحی و اجرای این نقشه آشکار میکند. بخشهایی از تاریخچه- «زندهباد شاه!»- دو بار در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ در دسترس عموم قرار گرفتند ولی هر دو این نسخهها مشابه یکدیگر بودند و فقط بخشهای محرمانه ۱۳۹ صفحه را منتشر کرده و باقی جزئیات را همچنان محرمانه باقی نگاه داشته بودند. سال گذشته، در پاسخ به آخرین درخواست از جانب آرشیو امنیت ملی، سیا موظف شد تا یک نسخه دیگر را منتشر کند. این بار میزان متون منتشر شده افزایش چشمگیر یافتند ولی همچنان مقدار زیادی از اطلاعات را مخفی نگاه میداشتند. در این مطلب سعی شده نمونههایی از متون مختلف منتشر شده در طول سالیان به منظور مقایسه کنار هم قرار بگیرد.
تفاوت میان اسناد منتشر شده در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۷
در آخرین نسخه، ۳۷ صفحه از ضمیمه و متن اسناد که قبلاً محرمانه بودند انتشار یافتهاند. همچنین قسمت زیادی از جدول فهرست مضامین که پیشتر حذف شده بود منتشر شده و این موضوع کمک بسیاری به ما میکند. با وجود اینکه دسترسی بیشتر شده ولی میزان قابل توجهی از نحوهٔ برنامهریزی و اجرای کودتا محرمانه باقی مانده است.
اضافه بر این، دو بخش از ۵ بخش پیوست- همراه با عناوینشان- محرمانه باقی ماندهاند. آرشیو امنیت ملی مجدداً درخواست کرده تا این دسته از مطالب حذف شده، از ردهبندی خارج شوند.
یکی از دلایل انتشار نسخه طولانیتر و کاملتر «زندهباد شاه» میتواند این باشد که در ژوئن ۲۰۱۷، وزارت امور خارجه بالاخره مجوز انتشار مجموعه مجلد روابط خارجی ایالات متحده آمریکا FRUS را صادر کرد. این مجموعه، اسناد بسیاری زیادی را شامل میشد که به مدت ۶۰ سال از دسترس عموم خارج بودند. مقامات سیا که این اسناد را از ردهبندی خارج کردهاند احتمالاً در راستای تصمیم دولت برای انتشار مجلد «روابط خارجی ایالات متحده آمریکا» عمل کردهاند.
چرا سه نسخه تاریخی از آژاکس موجود است؟…….
https://telegra.ph/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D9%87-08-19
——
قابل توجه مشتاقان جقّه های همایونی و تنزیه کنندگان امروزی رئیس کل نظام سلطه یعنی امریکای فریبکار
———–
دلارهایی که آیت الله کاشانی از سازمان سیا دریافت کرد چه؟
حضرتش این اعانه ی کفار را غنیمتی حلال می دانست لابد.
.
سند تازه: بهبهانی و کاشانی “پول گرفتند” تا دولت مصدق را سرنگون کنند
http://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-45243678
کودتای ۲۸ مرداد: نقش کاشانی به روایت اسناد آمریکا
کامبیز فتاحی بیبیسی- واشنگتن
اسناد جدید ثابت نمیکند که کاشانی به طور مستقیم در کودتا شرکت داشته یا از سازمان سیا پول دریافت کرده باشد، ولی این اسناد برای اولین بار جزئیات تعدادی از تماسهای او با مقامات آمریکایی را روشن میکند – از جمله این که از ماهها پیش از کودتا نه فقط با سفیر آمریکا، بلکه با مأموران سیا دیدارها و گفتگوهایی داشته است.
—
آقای گازیوروسکی در دهه ۱۹۸۰ میلادی با اکثر مأموران بازنشسته سیا که در کودتا شرکت داشتند صحبت کرده است. او به نقل از دو نفر از آنها میگوید وقتی تلاش اولیه برای سرنگونی مصدق ناکام ماند- آن دو مأمور ۱۰ هزار دلار از طریق رابط ایرانی خود (احمد آرامش) برای کاشانی فرستادند تا دستههای بازار تهران را علیه مصدق بسیج کند. این استاد تاریخ میگوید که معلوم نیست پول به کاشانی رسیده یا اگر هم رسیده، او خبر داشته که دلارها را سیا فرستاده بوده….
مارک گازیوروسکی میگوید: «آنها (دو مأمور سیا) می دانستند که پول را به رابط دادند، اما خبر نداشتند که رابط لزوما تمام یا بخش از پول را به کاشانی داد یا نه.»
هنوز سندی که ثابت کند کاشانی از آمریکاییها پول گرفته منتشر نشده. یرواند آبراهامیان این مسئله را عجیب نمیداند چرا که به عقیده او، حتی اگر آمریکاییها به کاشانی پول یا وعده مقام داده بودند آن را به طور مکتوب در اسناد دیپلماتیک ثبت نمی کردند….
با این حال آقای آبراهامیان معتقد است که آمریکاییها برای تضعیف مصدق به کاشانی نزدیک شدند و به اختلافاتش با مصدق دامن زدند ولی به احتمال زیاد در لحظه آخر از او استفاده نکردند.
او میگوید: «من خیلی تردید دارم که کاشانی در کودتا شرکت داشته باشه، نه برای این که با طرح کودتا مخالف بوده بلکه به این خاطر که بریتانیاییها و آمریکاییها آنقدر به کاشانی اعتماد نداشتند که بخواهند او را وارد جوانب فنی طرح کودتا بکنند.»
این استاد تاریخ میافزاید: «آنها همچنین به کاشانی احتیاجی نداشتند. برگ برنده اصلی کاشانی دستههای چاقوکشان بود که عوامل ایرانی سازمانهای جاسوسی بریتانیا و آمریکا یعنی برادران رشیدیان و برادران بوسکو هر کدام به طور جداگانه با اونها در ارتباط مستقیم بودند.»
http://www.bbc.com/persian/iran-features-40662792
.
اقامرتضی گرامیامریکا وانگلیس هر گاه قرار باشد در کشوری دخالت وتغییر وکودتا انجام هیچ یک از عومل بومی ان کشور را که مامور یاری رسان خود قرار میدهد واردجوانب فنی کودتا نمیکند بلکه فقط از جاسوسهای نا شناخته خود به انان دستور وراهنمون میدهد./
روحانیونی که از سیا پول گرفتند
اسناد تازه منتشرشده درباره نقش کاشانی در کودتای ۲۸ مرداد چه میگویند؟
ترجمه: شیدا قماشچی
مارک گازیوروسکی، محقق و کامبیز فتاحی از خبرنگاران بیبیسی، هر کدام به صورت مجزا به نسخه کامل این سند در آرشیو ملی کالج پارک مریلند دست یافتهاند.
با اینکه چندین دهه از این کودتا میگذرد ولی هنوز سؤالات در مورد نقش روحانیون در سرنگونی مصدق بیپاسخ ماندهاند. گزارشهای پیشین که توسط ماموران اطلاعاتی آمریکا و محققین گردآوری شده بودند، نشان میدادند که سیا قصد داشت بودجهای در اختیار برخی از روحانیون بانفوذ قرار دهد تا آنها تظاهرات خیابانی را سازماندهی کنند ولی هرگز مشخص نبود که آیا این مبالغ وصول شدهاند یا نه و در صورت وصول، آیا گیرنده این مبالغ به منبع اصلی ارسال این پول واقف بوده است؟…
در این گزارش هیچگونه اشارهای نشده که کاشانی از سیا پول دریافت کرده است اما باید در نظر داشت که قبل و بعد از این پاراگراف بخشهایی حذف شدهاند که به احتمال زیاد چنین موضوعی را مطرح کردهاند. (در مورد میزان اهمیت این بخشهای حذف شده به پانوشت شماره ۳ رجوع کنید.)…
برای نمونه دو مامور سیا که در کودتا شرکت داشتند و در اواسط دهه ۱۹۸۰ در مصاحبه با گازیوروسکی شرکت کردند، به صورت جداگانه عنوان کردهاند که مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار را به یک واسطه دادهاند تا به دست آیتالله کاشانی برسد تا او تظاهرات ترتیب دهد، ولی هر دو گفتهاند که نمیتوانند تائید کنند که آیا این پول به دست کاشانی رسیده است یا خیر. (مالکوم برن در سال ۲۰۰۰ با یکی از این افراد مصاحبه کرد؛ او نیز همین اطلاعات را داد.) برای مطالعه بیشتر در این زمینه به تاریخچه درونسازمانی سیا نوشته شده توسط دونالد ویلبر در مارس ۱۹۵۴ رجوع کنید.)…
http://tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/6246/%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C.%DA%A9%D9%87.%D8%A7%D8%B2.%D8%B3%DB%8C%D8%A7.%D9%BE%D9%88%D9%84.%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF.html
—-
http://www.empireoflies.ir/bbc-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA-%D9%86%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C/
——
مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرد؛
دلایل رد ادعای سیا درباره نقش آیت الله کاشانی در کودتای ۲۸ مرداد
https://www.mehrnews.com/news/4010956/
—-
درباره نقش آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد 1332
محمد محبی/ روزنامه نگار
https://www.parsine.com/fa/news/250693/
—
اصل قصه آیت الله کاشانی در اسناد جدید وزارت خارجه آمریکا چیست؟!
در تمامی این هزار صفحه، حتی در یک مورد هم از همراهی آیت الله کاشانی با آمریکایی ها در کودتا سخن نرفته. تنها جایی که تازه به نقل از زاهدی مطالبی آمده، مربوط به ١١ ماه پیش از کودتا است و اتفاق نظر آیت الله کاشانی و حزب توده، برای برکناری مصدق! جریانی که در نهایت به هنگام کودتا از مصدق حمایت کرد. همین و تنها همین!…..
https://www.parsnews.com/
—–
آیتالله کاشانی یک روز مانده به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در نامهای به مصدق هشدار میدهد و گلایه میکند: «اگر چه امکاناتی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که هموغم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید.»….
https://www.isna.ir/news/96033017328/
حاج آقا
من مطمئن هستم كه اگر خود آيت الله كاشاني هم زنده شود و بگويد من با سازمان سيا و دربار
پهلوي متحد شدم و پول گرفتم و به اوباش و لاتها و فواحش دادم تا كودتا صورت گرفت و مصدق
ساقط شد , باز هم شما انكار ميكنيد چون اعتراف به خيانت كاشاني شرافتي ميخواهد كه هنوز
فاقد آن هستيد و بايد آن را كسب كنيد , از خدا ميخواهم به شما كمك كند تا به اين شرافت
نائل شويد و چشم خود را به روي مادياتي كه از اين راه نصيب شما ميشود ببنديد و مانند آن
هم لباسي خود آن آزاد مردي كه بر سر قبر مصدق حقايق را بيان كرد و از هيچ كس ابائي نداشت
سر به آسمان مردانگي و شرافت بسائيد . (سخنراني آيت الله طالقاني اسفند 1358 )
معمولا توی این سایت تعبیراتی مثل “با اطمینان می گویم” و “مطمئن هستم” در مورد ادعاهای گزاف و سست و بی سند و مدرک زیاد بکار می رود! این عادت ظاهرا در شما هم تاثیر کرده است.فقط در پاسخ اطمینان شما می گویم،آیت الله کاشانی هیچگاه اینجا زنده نخواهد شد،اما در جهان دیگر که زنده خواهد شد حتما گریبان دروغگویان لاف زن که بدون احراز و اسناد قطعی به او بهتان زدند را خواهد گرفت،حال جدای از جهان دیگر که جهان انکشاف حقائق است،در اینجا واسطه ما و فهم حقائق اسناد روشن و قطعی است نه اطمینان های متکی بر حدسیات و ظنیات و تعصبات کور.
———–
درود سیدمرتضای گرامی
اما من همچنان با اطمینان می گویم: علت اصلی جنگ ایران و روس در عصر فتحعلیشاه، ملاها و آیت الله ها بودند که شاه را به جنگ ترغیب کردند و گفتند یا می جنگی یا حکم جهاد می دهیم. و بعدش آنهمه ضایعه به بار آوردند و کشور را از هم دریدند و پشت بندش خودشان سراسیمه بخانه ها خزیدند و شتر دیدی ندیدی. در این چهل سال نیز با اطمینان و با سند و مدرک می گویم: علت اصلی فلاکت و دربدری و کشت و کشتار وحشیانه در کشور و منطقه، تنها و تنها قرار گرفتن ملاهای حریص و هیچ نفهم و مستعد برای دزدیدن و آدمکشی بر مسند ها بوده و هستند و لاغیر.
با احترام
.
با سلام و تحیّت
جناب نوریزاد ما یک بحثی در فقه و اصول فقه داریم تحت عنوان “قطع قطّاع” و اینکه آیا قطع شخص قطّاع (یعنی شخص زیاد قطع و جزم کننده که حتی ممکن است از پریدن یک کلاغ هم بچیزی قطع پیدا کند!)قابل قبول و پذیرش است یا نه؟ آنجا در اصول فقه مفصّل بحث می شود که علیرغم اینکه خودِ قطع (یعنی یقین و جزم به یک واقعیت یا بقول امروزیها فکت) حجّیّت ذاتی دارد و حجیت قطع نیازمند به استدلال نیست،لکن در بحث دیگری قید می کنند که “قطع انسان قطّاع”یعنی قطع کسی که از هر پدیده ای یا فکتی ممکن است بچیزی قطع پیدا کند حجیت ندارد و مورد اعتنا نیست! حالا اگر به شما برنخورد و جسارت نشود می گویم شما ظاهرا الان در این برهه تاریخی بعد از سال 88 در زمره قطّاعین قرار گرفته اید،البته در زمینه های خاصی!عرض می کنم: نه قطع های شما و نه “با اطمینان می گویم”های فتوا گونه شما هیچکدام برای ما حجیتی ندارد و طبعا برای خردمندان غیر مقلّد نیز،برای اینکه بنظر می رسد شما نسبت به یک سلسله امور خاص حساسیت های کاذبی پیدا کرده اید (احتمالا شاید ناشی از اصابت همان بشکه مربوط به سال 88 باشد!) و بجزم و یقین و اطمینان های خاصی می رسید که لازم می بینید با یک لحن های خاصّ مشدّد در گفتار و نوشتار آنها را بروز دهید! در حالیکه عقلاء می دانند که در این سنخ اموری که شما وارد می شوید (از جمله ادعای تاریخی فوق) اطمینان و قطع و جزم شما هیچ حجیتی برای دیگران ندارد،چه شما آنها را صدها بار با لحن های خاص تکرار کنید یا نکنید، این است که من هم با اطمینان!می گویم قطع و اطمینان های شما در مسائل ،مادامی که مستدل و مستند به دلائل روشن و قابل پذیرش نزد عقلاء نباشد،حجیتی برای دیگران ندارد مگر برای کسانی که خوش بینانه و طوطی صفت مطالب شما را تکرار می کنند.من منتظرم،شما بی آنکه باز از موضوع گفتگو خارج شوید یا به لفّاظی های معمول دست یازید،اینجا یا در یک پست مستقل بجای تکرارهای ملال آوری مثل “با اطمینان می گویم”، “فتوا می دهم”،”داریم براتون”،”داریم براشون” و تعبیرات دیگر، ادعای تاریخی مذکور را در یک مقاله کوتاه یا بلند مستند و مستدل تبیین فرمایید.
لااقل تو بیا حالی این بنده خدا کن! ما که زبونمون مو در آورد از بس گفتیم بابا سهم 50 درصد یک خواب و خیاله! نه ربطی به جغرافیای محیطی بر این دریاچه بسته داره،نه ربطی به قراردادهای گذشته داره،الان یک بچه دبستانی ابتدائی هم وقتی نقشه رو ببینه می فهمه که نمیشه این دریاچه رو نصف کرد،چه بصورت عمودی و چه بصورت افقی! برای اینکه اگر بصورت افقی (یعنی یک خط افقی شرقی غربی که دریاچه رو به دو بخش مساوی در شمال و جنوب اون تقسیم کنه) اونو نصف کنی یعنی چه؟ یعنی اینکه دو کشور کناره های پایین این دریاچه (یعنی ترکمنستان در شرق و آذربایجان در طرف غرب) در حالیکه هرکدام تقریبا معادل یا بیشتر از ایران با این دریاچه ساحل دارند سهمشان از دریاچه بشه صفر درصد! تا سهم ایران بشه 50 درصد! اینو ساسان نباید بفهمه؟!
……………..
سید مرتضی اولا من موندم که این چه منبع در آمدیست که به شما اجازه می دهد خرج منزل(زن که آدم در اسلام و دید شما بحساب نمی آید) شب و روز در این سایت //// باشید؟ مسلما دیدگاه های حتی متضاد در انسانهای مختلف صد در صد در همه موارد نمی توانند مخالف باشند. آنچه من در باره 50% سهم ایران نوشته ام با کمی مطالعه از دیدگاهای مختلف به این نتیجه بنظر خودم منطقی رسیده ام که 50% سهم ایران با عقل و واقعیت جور در نمی آید و از نظر روابط بین همسایگان و مرز مشترک هر سرزمینی از دریای خزر مطابقت ندارد. ولی ایرانیانی هستند که به قرار داد بین ایران و شوروی سابق اشاره می کنند ولی در همان قرار داد هم گویا چنین چیزی تصریح نشده. آنکه را ساسانم گرامی مطرح کرده بیان نکردن این مطلب است نه اینکه ما حتما باید کنین سهمی را داشته باشیم ودلیل اش هم همان غیره روشن بودن قرارداد بین ایران و شوروی سابق است که می توانست بنفع ما در صورت وجود حکومتی مردمی ولی جناب سید بگذریم من که تخصصی در این زمینه ندارم و شما که گویا همه چیز دانید می توانید نظر دهید. ولی نمی دانم تا موردی موافق با نوشته هایت را می یابی از من تعریف و تمجید می کنی ولی 5 سالست که با اینهمه مدارک و اسناد در باب اسلام و دزدیها و کشت و کشتار همفکران مسلمانت حتی یکبار هم نشد که ما را محق بدانی؟ راستی این نادرستی و نا /اکی افکار و ذهنیات//////// و خدعه انگیزت از بهر کیست؟ چالبست که تو هم آدمکشیهای و غارت و دزدی و تجاوزات مسلمین و همفکرانت را توجیه می کنی و بناحق حقوق از دست رفته انسانهای دگراندیش و زنان و …را نادیده می گیرید و هم دم از دمکراسی و حقوق دیگران می زنید. از غارت ثروتهای ایرانیان برای رواج ///// مخرب و //// شیعی/اسلامیت دیگر سخنی بمیان نمی آورم چون بوی عفونتش دنیا را داره خفه می کنه. ولی سید دیگه دوره این شرموته بازیهای اسلامی تان گذشته و بدجوری دستتان رو شده.
مزدک! شما باز خنگ بازی درآوردی؟!
اولا :من بارها گفته ام که منبع درآمد من کارهای معمول پژوهشی در برخی موسسات است،اینکه شما چون عناد با دین داری زمینه کار پژوهشی مرا پژوهش ندانی،عیبی ندارد به درک! ندان ،مهم نیست،یک توضیحی دادم که من الان تابستان که کارها تعطیل است فراغت بیشتری دارم و از وقتم استفاده می کنم برای مطالعه و نوشتن،این سایت را هم می بینم و چیزهایی می نویسم،نوشتن برخی از این مطالب نیز اینقدر برایم روتین است که وقت زیادی از من نمی گیرد،حالا اینکه شما خنگی! یا نوشتن بلد نیستی و فقط فحاشی بلد نیستی بخودت مربوط است،خوب من راست و حسینی اینها را بارها نوشته ام،قاعدتا هم دو مخالف سیاسی یا عقیدتی فقط باید مثل دو تا آدم با هم بحث و مناظره کنند،اینکه تو بکجا وابسته ای و من بکجا؟یا تو درآمدت از کجاست و من از کجا؟ نشان ضعف گفتمان است،و نقد شخصیت است که نشان از ضعف در گفتگوی اصلی است،حالا شما فرض کن من وابسته بجائی و اینجا مزدور و پول می گیرم و می نویسم حالا که چه؟! شما چطور؟ یکبار تا حالا حاضر شده ای بنویسی منبع در آمدت از کجاست؟ خوب بگو دیگه! تو اگر خارج هستی و اینقدر هم شجاعی که بزمین و زمان فحش بدهی،مادام که نگوئی منبع درآمدت چیست خوب منهم حق دارم متقابلا تصور کنم تو وابسته به سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی خارج هستی و بقول خودت زندگی انگلی داری در آنجا،بنابر این در این مورد لطفا ورّاجی نکن،فرض کن من مزدور نظام جمهوری اسلامی تو هم مزدور و انگل خارجی،حالا باید بحث کنیم یا فحش بدهیم و تهمت بزنیم؟!
ثانیا:حالا چرا یکبار با تو هم نظر بودم و نظرت را تحسین کردم کم جنبگی کردی و خودت را لوس فرمودی! خوب من مزدور جمهوری اسلامی و توی انگل خارجی،اینجا توافق داریم که این مزخرفی که سلطنت طلبی همچون ساسان.سین می گوید که سهم ایران 50 درصد از دریای خزر است و این قضیه مثل هندوانه خری و هندوانه فروشی است که باید قیمت را بالا گرفت تا بمطلوب رسید! حرف نامربوطی است که نه مفاد قراردادهای گذشته است و نه جغرافیای حاکم بر این دریا چنین اقتضائی دارد،حالا عوض اینکه از من تشکر کنی که از تو اسم برده ام و تحسین کرده ام این فهمت را اینگونه خودت را لوس می کنی؟! خوب انسان باش و فقط بگو من هم اینجا با سید موافقم و ساسان.سخنگو مهمل می بافد و دنبال کلیشه های مخالف خوانی همیشگی خویش است.
ثالثا:خوب در مورد انظار دیگرت ،وقتی انظار دیگرت چیزی جز یک سلسله مهملات و تکرار مقلدانه سخنان دین ستیزان ابله نیست چطور انتظار داری یک کارشناس دینی مهملات بی سندت را که قاطی مقداری فحش می کنی تایید کند؟! گفتی اسناد و مدارک؟! تو و سند و مدرک؟! شما کی در این سایت یک مطلبی را مستند به یک سند کردی؟! چیزی که تو بلدی و همه شاهد آنند اینهاست:مشتی فلان! مشتی بیسار! آدمکشها! دزدها! وووو…تو چیزی در این پنج سال آوردی؟ من دهها بار در خصوص مزخرفاتی که به اسلام و قرآن نسبت می دهی مطالبه به سند کردم،حاشا و کلّا که یکبار بتوانی سند بر مزخرفات ات بیاوری! می دانی چرا؟! برای اینکه تو اصلا اهل مطالعه و مراجعه بمنابع نیستی! همینجور یک تعصب دین ستیزانه و یک کینه ای نسبت به اسلام و قرآن را پیشه خود کرده ای و اسم آنرا گذاشته ای کار سیاسی و مبارزه سیاسی!خودت هم خوب می دونی کشک می سایی! تو با آرزوهایت همانجا زیر پای خارجی ها دفن خواهی شد و به ایران نخواهی آمد و لیاقت آنرا هم نداری و این آرزو را بگور خواهی برد،تو رو چه به سخن مستند؟ صد بار این قضیه دروغ عقیم بودن پیامبر اسلام را (با اینکه عقیم بودن یا نبودن پیامبر ربطی به اصل رسالت او ندارد) تکرار کردی و من مستند آنرا رد کردم باز این مزخرف را تکرار می کنی! تو اینقدر متناقضی (شاید اجتماع نقیضین در قاموس تو ممکن است!) که بینندگان این سایت بارها دیده اند که هم وجود پیامبری بنام محمد بن عبدالله در 1400 سال قبل و اینهمه تمدن اسلامی و آثار مسلمین و قرآن و فرهنگ اسلامی را انکار کرده ای و گفته ای فردی بنام محمد وجود نداشت چون لابد سکّه آنموقع نبوده و در حفاری ها بدست نیامده! هم در عین حال همه شاهدند اینهمه کینه متعصبانه با پیامبر داری که دائم بجای نقد فرهنگ اسلامی به زندگی خصوصی و شخصی پیامبر ورود می کنی! یعنی محمد پیامبر هم نبوده و وجود نداشته! هم عقیم بوده! تناقض یعنی این! آنوقت کسی که اینقدر در شامپاین و عرق سگی غرق است و به نوشیدن آنها مباهات می کند! چه نسبتی هست بین او و سخن با سند و مدرک؟! تو سعی کن مطالبت را (یعنی مشتی فلان و مشتی بیسار و..) با سند و مدرک و رفرنس ذکر کنی من تا آخر بحث با تو هستم،بشرطی که انسان باشی و فحش و الفاظ چنگکی بکار نگیری.باشد؟!
حاج آقا
من مطمئن هستم كه اگر خود آيت الله كاشاني هم زنده شود و بگويد من با سازمان سيا و دربار
پهلوي متحد شدم و پول گرفتم و به اوباش و لاتها و فواحش دادم تا كودتا صورت گرفت و مصدق
ساقط شد , باز هم شما انكار ميكنيد چون اعتراف به خيانت كاشاني شرافتي ميخواهد كه هنوز
فاقد آن هستيد و بايد آن را كسب كنيد , از خدا ميخواهم به شما كمك كند تا به اين شرافت
نائل شويد و چشم خود را به روي مادياتي كه از اين را نصيب شما ميشود ببنديد و مانند آن
هم لباسي خود آن آزاد مردي كه بر سر قبر مصدق حقايق را بيان كرد و از هيچ كس ابائي نداشت
سر به آسمان مردانگي و شرافت بسائيد . (سخنراني آيت الله طالقاني اسفند 1358 ).
مختار زارع را از فیسبوک میشناسم. از شریفترین و پاکنهادترین هموطنان ماست.
سلام و درود
⭕️ سخنان تکان دھندە رھبر پیشین حزب اللە لبنان دربارە ایران!
منتشر کنید
@Javanmardi77
شیخ صبحی طفیلی رھبر پیشین حزب اللە لبنان در نماز جمعە با مقایسە تحریم ایران و ترکیە میگوید: ترکیە در جنگ اقتصادی با آمریکا جبھە متحدی را تشکیل دادە و مردم با حاکمیت یکی ھستند و اپوزیسیون ھم مخالف تحریم است. اقتصاد ترکیە فاسد نیست و آنکارا متحدانی دارد. پاکستان و برخی کشورھای منطقە و حتی اروپایی ھم از ترکیە حمایت کردەاند.
شیخ صبحی طفیلی افزود: ایران ولی اقتصاد ضعیف و بشدت فاسدی دارد. فساد در حاکمیت دزد و اپوزیسیون دستگیر و سرکوب شدە ایران باعث ضعف تھران شدە. خیابانھای ایران پر از تظاھرات و فریاد اعتراض مردم است! رھبر پیشین حزب اللە در ادامە میگوید: ھم پیمانان ایران کجا ھستند؟ تھران مدعی است کە چھار پایتخت عربی را تصرف کردە و از جملە بغداد. ولی بغداد وعدە دادە تحریمھای آمریکا را عملی سازد.
شیخ صبحی طفیلی از رھبران شیعە لبنان است کە مخالف ھژمونی ایران است.
https://t.me/javanmardi77/6573
سفری به بارگاه کبریایی
——-قسمت دوم——–
و حتی تهدید کردند که اگر امکان بهره بردن از لذت های مختلف بصورت همزمان ، برایشان فراهم نشود بهشت را ترک خواهند کرد و دیگر خدا را عبادت نخواهند کرد و به خدمت شیطان درخواهند امد . فرشته رفتگر ادامه داد که بعد از این تهدید خدا خیلی توی ذوقش خورد ، اصلا فکر نمیکرد که بندگانش اینجوری توی روش بایستند و خواسته های غیر معقول خودشون رو بهش تحمیل کنند.
خلاصه خدا برای اینکه غر زدن هاشون رو تموم کنه ، دستور داد تا بروند و چندتا از دانشمندان رشته های مختلف علمی رو از جهنم بیارند تا شاید بتونند مشکل رو حل کنند ،
تا اینکه بالاخره اون خیر ندیدهای جهنمی ، این سیستم “تکاثر” رو اختراع کردند تا با استفاده از اون هر مومن بهشتی بتواند هر وقت بخواهد خودش را به هر تعدادی که میخواهد تکثیر دهد و اگر خواست همزمان از چند لذت بهرمند شود با استفاده از این روش و با هر یک از تکثیری های خود ، یک لذت مشخص را حاصل کند و اینگونه بتواند با تکثیر خود به چند نفر ، همزمان و در عین واحد از چند لذت مختلف بهرمند شود بعنوان مثال با یک نفر تکثیری خودش میوه ای که میخواهد لذت خوردنش را ببرد، بخورد و با “یکنفردیگر خودش” با حوری دلخواهش همبستر شود و با “یک نفردیگراز خودش” در استخر ابتنی کند و الخ….تا اینگونه بتواند هر تعداد لذت را که بخواهد، همزمان تجربه و احساس کند.
سپس ادامه داد که گرچه خداوند ابن خواست انها را اجابت کرد و سیستم “تکاثر” را به انها عطا کرد لیکن پس از ان خدا خیلی در هم شکست و دیگر خدا ان خدای سابق بشاش و سرزنده نبود
. انها دل خدا را شکستند ، انهم برای استفاده همزمان از چند لذت کوفتی که همان لذت ها را هم خود خداوند با خون دل خوردن برایشان فراهم کرده بود-انها برای بهره بردن همزمان از چندتا لذت بی ارزش ، خدا را مجبور کردند غرورش را لگدمال کرده و برود منت چندتا دانشمند کافر جهنمی را بکشد تا ان کافران هم پس از هزار جور فیس و افاده و منت گذاشتن بر سر خدا ، بیایند برای این تن لشها “سیستم تکاثر” اختراع کنند و حالا وقتی نوبت شمارش پیروان یک پیامبر میشود هر یک از پیروانش خود را به هزاران نفر تکثیر میکند و اینگونه عملا شمارش ممکن نیست ……
در همین اثنا چند نوجوان که در حال تخمه شکستن بودند و پوسته های انرا کف بهشت میریختند از انجا رد می شدند که فرشته رفتگر جلوی انها را گرفت و بگو مگویشان سر اینکه چرا پوست تخمه ها را کف بهشت می ریزند اغاز شد. من نیز در حالی که هنوز به سیستم تکاثر می اندیشیدم از انجا دورشدم و همینطور که دور میشدم شنیدم که فرشته رفتگر به ان چند نوجوان میگفت: اگر یکبار دیگر کف بهشت اشغال بریزید میدمتون دست “قاری” تا بخوردتون…
…….گرچه من در استفاده فرشته رفتگر از فعل “خوردن” در انتهای جمله تهدیدامبزش ، صد در صد مطمئن نیستم ولی بفکر فرو میروم که چرا قاریان بهشتی باید ادمخوار باشند؟ و ایا خدا که برگی بدون اجازه اش بر زمین نمیریزد از این موضوع با خبر است؟ و اگر با خبر است پس چرا برای حفظ ظاهر هم که شده قاریان ادمخوارش را تنبیه و از بهشت اخراج نمیکند؟ و کم کم این سوال در ذهنم ایجاد شد که چه چیزی سبب میشود یک فاری ادمخوار شود؟ ایا انچه قرائت میکند رفته رفته او را ادمخوار میکند؟ یا اینکه ادمخواریش ربطی به قرائتش ندارد؟ کمی که سبک و سنگین میکنم به این نتیجه میرسم که ممکن است اصلا شرط قاری شدن ادمخوار بودن باشد و تا کسی ادمخوار نباشد نتواند قاری شود ، این معقول تر بنظرم می رسد ، دفترچه یاداشتم را از جیب بیرون می اورم ه و در ان می نویسم: “از فرقهای دیگر این جهان با ان جهان! اینست که در این دنیا قاریان ادمخوار هستند ولی در ان جهان قاریان ادمخوار نیستند” ، به خود میگویم نکند این سبب اشتباه خواننده شود اخر من اینها را برای ان دنیا یاداشت میکنم ، بلافاصله انرا خط میزنم و اینگونه اصلاح میکنم: “در این دنیا قاریان ادمخوار نیستند ولی در ان دنیا قاریان ادمخوارند” باز به دلم نمی تشیند بنابراین اوباره انرا خط میزنم و چنین می نویسم: “قاری بر دونوع است ادمخوار و گیاهخوار”….. (ادامه دارد)
سید اعجوبه! وقتی در این جهان امکان همزمان جماع کردن حین شنا در استخر و خوردن میوه وجود دارد چرا توی اون دنیا امکان نداشته باشد؟! میگی نه؟! دقت کن توی خبرها هست که خیلی هنرمندای هالیوود و حتی ورزشکاران هستند که اوقات تعطیلات شونو توی سواحل مختلف می گذرونند،و خیلی از اونها با گرل فریندشون یا بتعبیر امروزی های مدرن! شریک جنسی شون! یا همسرشون دو نفره می روند توی آب و بعد از مدتی سه نفره میایند بیرون! همونجا هم نه تنها حین عملیات میوه می خورند و لذتشو می برند بلکه چیزهای دیگری غیر میوه هم می خورند! وقتی چنین چیزی در این دنیای فانی ممکنه چطور در جهان وسیع دیگر ممکن نباشه؟! دیدی سید این مکاشفه ات هم مکاشفه شیطونی بود نه مکاشفه ربّانی؟! شما اینهمه زحمت کشیدی برای بیان مکاشفه اونهم مکاشفه شیطانی!
آسید ماشالله حرفه ای هستی ها!!!تاحالا چندبار دونفره رفتی سه نفره از دریا دراومدی که بلدی ناقلا؟!!!
سلام ناشناس،نه من اهل اینجور کارها نیستم اما در این مورد مطالب زیادی در رسانه های خارجی دیده ام که فلان ورزشکار یا فلان ستاره سینما با دوست دخترش به سواحل فلان کشور یا فلان جزیره رفتند و در حالیکه هنوز رسما ازدواج نکرده اند دونفرشان شده سه نفر! من خواستم بگویم درد اصلی برخی افراد بی منطق،و منفعل در برابر فرهنگ غرب که راضی به فحشاء و گرل فریند و بوی فریند و شریک های جنسی در غیر چهار چوبه ازدواج شرعی قانونی هستند ولی ازدواج و روابط جنسی معقول،قانونی و شرعی در چهار چوبه ازدواج رو مسخره می کنند،همین انفعال و تقلید کورکورانه از هرآنچه که در غرب واقع می شود است،نیز خواستم اشاره کنم بمبنای غلط و دین ستیزانه مکاشفات سید افقی و عمودی این سایت.حالا این وسط مطلب دیگری هم معلوم شد،اینکه برخی ناشناس ضمن بی شرافتی در مورد اظهار نظر نکردن تحت یک عنوان ثابت و مسئولیت پذیری،بی شرافتی بیشتری بروز می دهند در اینکه گاهی ترجیح می دهند برای طعن زدن کودکانه و غیر مودبانه به مخالف خود ،تحت عنوان ناشناس ترسوئی خود را بروز داده و با بی شرافتی نسبت ناروا به مخالف خود دهند.
سفری به بارگاه کبریایی
—قسمت اول——–
(بخشی از خاطرات سیدرضی از سفرش به ان جهان و دیدار از بارگاه کبریایی)
من سابقا و در شرح خاطراتم از سفر به بارگاه کبریایی خدمت دوستان عرض کردم که در طول یکی از گشت و گذارهایم در بهشت وقتی بی هدف زیر درختان طوبی که مطابق احادیث روی هر کدام از برگهای ان پنجاه هزار فرشته در حال ذکر و ثنا بودند ، پرسه میزدم ، ناگهان به یکی از محلات بهشت بنام “محله حوض خانه” رسیدم و در انجا حوض های متعددی را مشاهده کردم که هرکدام متعلق به یکی از پیامبران بود که پیروانش گرد ان حوض جمع شده بودند و هر پیامبر به جهت کثرت واردین بر حوض خود ، به سایر پیامبران فخر میفروخت و مباهات میکرد(درست همانگونه که در متن حدیث مربوطه امده و سید مرتضی بر ضعف و قوت سندیت ان حدیث اشراف دارند) بدیهی بود که این فخرفروشی ها گاه سبب ایجاد تنش هایی نیز مابین پیامبران مختلف و پیروان انها میشد که معمولا نیز سریع فروکش میکرد
لیکن مدتی بود که تنش شدیدی بین دو پیامبر که حوض های انها همجوار بود- و بنده از ذکر نامشان معذور هستم-به وجود امده بود و هر روز نیز بر وسعت ودامنه ان افزوده میشد و سبب بروز حالت خصمانه ای بین این دو پیامبر و پیروان انها شده بود و روز به روز نیز بر حجم و وسعت این تنش افزوده میشد و به یک مشاجره لفظی هر روزه و کسل کننده بین ان دو پیامبر و پیروانشان تبدیل شده بود.
بگو مگو های هر روزه و گروهی انها ، که غالبا با داد و فریاد همراه بود ، میرفت که به یک نزاع قومی مذهبی خونبار بدل شود. مرتب با مشت های گره کرده و چهره های برافروخته بر سر هم فریاد میکشیدند وبه یکدیگر فحاشی میکردند و عملا باغ زیبای بهشت را به جهنمی غیر قابل تحمل تبدیل کرده بودند ، در این میان اما انچه بیش از هر چیز توجه من را بخود جلب میکرد ، یک سخن ثابتی بود که مرتب بین انها دست بدست میشد و از بس انرا تکرار میکردند شده بود موسیقی متن این فیلم جنگ و جدالشان که در پس زمینه این دعوا ، هر لحظه در اشکال مختلفش ، با عباراتی از این دست شنیده میشد:
“شما تکاثر کردید” ، “تکاثری شما هستید نه ما” ، “نامرداش تکاثر میکنند” ، “برو بدبخت تکاثری” ، “هر کی تکاثر بکنه مرد نیست از یه حوری هم کمتره” ……
به شدت کنجکاو شده بودم که بدانم این موضوع “تکاثر” چیست و چه خصوصیتی در ان هست که این مومنین مرتب از این لفظ به مانند یک فحش زشت استفاده میکنند و انرا به یکدیگر نسبت میدهند
چند بار از پیروان ان دو پیامبر موضوع را جویا شدم ولی هر بار که سوال میکردم پاسخ دهنده با عصبانیت میگفت برو از اونها که “تکاثر” میکنند بپرس و با دست به پیروان پیامبر همجوار اشاره میکردند
تا اینکه انروز در حال قدم زدن چشمم افتاد به فرشته رفتگری که ظاهری مهربان داشت و سرگرم جارو کردن کف بهشت بود ، نزد او رفتم سلام کردم و سپس از او پرسیدم:
عموجان اینها دعواشون سر چیه؟
فرشته که ظاهرا دل پری از دست پیروان هر دو پیامبر داشت و دعواهای هر روزه انها بکلی اعصابش رو بهم ریخته بود گفت: والله من نمیدونم کی اینا رو تو بهشت راه داده ، هر روز کارشون همینه برای اینکه پیامبرشون بتونه “به جهت کثرت واردین بر حوضش به سایر پیامبران مباهات کنه” و به اونها فخر بفروشه ، اونا میکن پیروان پیامبر ما بیشتره اون طرفی ها میگند نه ما بیشتریم و سپس با خنده گفت: بخدا من نمیدونم کی به اینها مدرک پیغمبری داده ، گفتم خوب اینکه نباز به اینهمه جنگ و دعوا نداره ، یکبار پیروانشون رو شمارش کنند موضوع حل میشه. فرشته با خنده گفت : اخوی مثل اینکه تو خیلی پرتی! تموم دعوای اینها از همین شمردن شروع میشه ،هر روز هزار بار همدیگه رو شمارش میکنند ولی کی نتیجه شمارش رو قبول میکنه؟! ،بلافاصله دبه میکنند و میگند “تکاثر” شده و ما نتیجه رو قبول نداریم ، هر طرف میگه طرف مقابل تکاثر کرده و نتیجه شمارش باطله….سپس فرشته نگاهی به اطراف کرد و اهسته گفت اگر راستش رو بخوای بدونی اینها هر دو طرف اهل تکاثرند….من حرفش رو قطع کردم و پرسیدم این موضوع تکاثر چیه؟
با تعجب گفت چظور نمیدونی؟!! و سپس برایم توضیح داد که خداوند برای جذب بنذگانش به بهشت به اونها گفته بود توی بهشت هر کس هر لذتی را که اراده کند فی الفور از ان لذت بهرمند خواهد شد ، بعدها که اینها اومدن تو بهشت و کم کم نعمت های بهشتی براشون عادی شد ، شروع به بهونه گیری کردند و به خدا گفتند مگر شما نگفتید در بهشت هر لذتی را که اراده کنید در لحظه نصیب تان میشود پس چرا اکنون وقتی ما اراده میکنیم که در ان واحد ، چند تا لذت مختلف ، مثل لذت خوردن یک میوه و لذت همبستری با یک حوری و لذت شنا در استخرهای بهشتی رو ، همزمان با هم داشته باشیم ، این برایمان امکانپذیر نمیشه؟! و ایا چون ما نمیتونیم هر سه کار را در عین واحد همزمان با هم انجام دهیم پس باید از بردن لذت انجام هر سه کار ، با هم و در عین واحد نیز محروم باشیم ؟! و لذت هر کدام را جداگانه ببریم ؟! و میگفتند این بر خلاف قولی است که شما به ما دادید ، چون شما گفتید توی بهشت هر لدتی را که بخواهید همان لحطه نصیب شما میشود ، پس چرا الان که ما چند لذت را با هم و همزمان طلب میکنیم ، در لحظه فقط یک لذت به ما دست میدهد و ما نمیتوانیم لذت چند کار مختلف را همزمان احساس کنیم؟ و میگفتند ما اون همه شما رو توی اون جهان عبادت کردیم ولی حالا شما در عوض اون همه عبادت ، بهره بردن همزمان از چند لذت بهشتی را از ما دریغ میکنید؟!!! و مرتب به خدا غر می زدند و میگفتند شما ما را فریب داده اید و اگر ما می دونستیم توی بهشت چند تا لدت همزمان نصیبمون نمیشه غلط میکردیم بندگی شما رو بکنیم ، می رفتیم طرف شیطان که حداقل ان دنیامون رو الکی تلف نکرده باشیم ، نه مثل الان ، از اونجا رونده از اینجا مونده باشیم….
اصل در مسائل مربوط به معاد جهان، قرآن است و روایت را باید با قرآن سنجید،قرآن فرمود مومنان بهشتی در بهشت برادران یکدیگرند و غلّ و غشّ و تنازعی با یکدیگر ندارند و بر سریرها جلوس می کنند بصورت متقابل، و این اخوّت و سنخیت ایمانی انعکاس ایمان و اخوّت آنان در این جهان است:
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُون،ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ،وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلين.(الحجر/ 45-47)
یعنی :بى گمان، پرهيزگاران در باغها و چشمه ساران بهشتند، [فرشتگان به آنان گويند:] «با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد.»،و آنچه كينه [و شائبه هاى نفسانى] در سينه هاى آنان است بركَنيم؛ برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته اند.
بنابر این موهوماتی همچون تکاثر در مشتهیات نفسانی و کینه و عداوت جایی در بهشت ندارد.
فساد ساختاری در جمهوری اسلامی
غلام رضا امامی جانباز وایثار.
گر دوران دفاع از وطن..
در طول تاریخ همواره فساد داخلی بزرگترین تهدید برای حکومتها بوده است؛ و حملات دشمنان خارجی فقط زمانی به ثمر نشسته که نظام سیاسی از داخل پوسیده و فاسد شده باشد. حکومت ساسانیان وقتی شکست خورد که فساد و تبعیض بیعدالتی به اوج رسید، آنگاه نومیدی و نارضایتی مردم به کمک اعراب مسلمان آمد تا بساط حکومت ساسانی برچیده شد. در دوران معاصر، سقوط حکومت قاجار توسط رضاخان و سقوط حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 نمونههای تاریخی هستند که باید از آنها درس گرفت. در تمام موارد فوق مردم از اصلاحات واقعی نومید شده بودند و تغییر حکومتها تلفات و هزینه گزافی بر دوش ملت ایران گذاشت. اما قرنهاست که حکومتهای دموکراتیک غربی با انجام اصلاحات مد نظر مردم، نیازی به تغییر ندارند. جمهوری اسلامی باید از تجربیات خود و سایر ملتها در زمینه مبارزه با فساد بهره گیرد.
مبارزه با فساد فردی آسانتر از مبارزه با فساد ساختاری است. میتوان فساد یک فرد را کشف کرد و او را مجازات نمود. اما مبارزه با فساد ساختاری پیچیده است و با مجازات و اعدام و زندان هم درست نمیشود. فساد ساختاری نامرئی است و همانند بختکی چنگالهای پلیدش را بر همه ابعاد زندگی اجتماعی میگستراند. در یک ساختار فاسد، فرد خاطی نه تنها مجازات نمیشود، بلکه جایگاه او ارتقاء نیز مییابد و قدرتطلبان فاسد روز به روز عرصه را بر ملت تنگ میکنند.
اما یک سیستم چگونه فاسد میشود!؟
ساختاری که مکانیسم نظارتی کافی از درون سیستم نداشته باشد پس از مدتی فاسد میشود و نمیتواند پاسخگو باشد. یک مدرسه را در نظر بگیرید. اگر مدیر مدرسه توسط رئیس اداره آموزش و پرورش انتخاب شود، طبیعتاً فقط به او پاسخگو خواهد بود و نظارت فقط از بالا خواهد بود. اما در کشورهای اروپایی و ژاپن و آمریکا، مدیر توسط انجمن اولیاء و مربیان مدرسه انتخاب میشود و یا این نهاد مردمی در انتخاب او نقش اساسی دارد، لذا نظارت ساختاری از پایین به بالا و در درون سیستم آموزش و پرورش وجود دارد و مدیر مدرسه باید پاسخگوی اولیاء و مربیان باشد. در آنجا مدیر انتخاب شده ضرورتی نمیبیند که چاپلوس رئیس اداره باشد، و یا برای کسب رضایت مافوق، ریاکاری کند و یا پشت ماشین رئیسجمهور بدود و لاستیک ماشین امثال احمدی نژاد و روحانی را ببوسد. (در مدارس ایران هم انجمن اولیاء و مربیان وجود دارد. اما این نهاد فرمالیته است و هیچ نقش مشخصی ندارد.)
جمهوری اسلامی چگونه با فساد ساختاری مبارزه کند!؟
بگذارید از قوه قضائیه شروع کنیم که قرار است پرچمدار مبارزه با فساد باشد. مطابق قانون اساسی، رئیس قوه قضائیه توسط شخص رهبر انتخاب میشود. رئیس قوه معاونینی برای خود اختیار میکند و ایشان مدیرانی را منصوب میکنند و از بالا بر عملکرد این سیستم نظارت میکنند. حال تصور کنید اعضای “شورای عالی قضائی” با راُی قضات انتخاب شود و این شورا رئیس قوه قضائیه را انتخاب کند و او از طریق معاونین و مدیران منصوب شده این سیستم را اداره کنند و بر آن نظارت دارند. در چنان سیستمی نظارت در درون این نظام قضائی و از پائین به بالا نیز وجود خواهد داشت. ضمن آنکه با انتخاب رئیس قوه قضائیه توسط منتخبین شورای عالی قضائی، این قوه مستقل خواهد شد و روی تمام ارکان حکومت مخصوصاً قدرتمندترین نهادها هم نظارت خواهد داشت و کسی مستثنی نخواهد بود. (اتفاقا رسالت قوه قضائیه در این است که بیش از همه مراقب قدرتمندترین افراد و گروهها باشد نه ضعیفترین مردم.) قانون اساسی قبل از سال 67 دقیقا همینطور بود، متاسفانه تغییر داده شد و این حکایتی دردناک دارد. اگر قرار است با فساد ساختاری در قوه قضائیه مبارزه شود باید این ساختار دموکراتیک شود. در ساختار کنونی، حتی اگر سلمان فارسی به جای آقای صادق لاریجانی بنشیند، مادام که این قوه فاقد سیستم نظارتی مستقل و از پایین به بالا باشد، اوضاع چندان تغییر نخواهد کرد زیرا سیستم زنده و ضد فساد نیست و بر خود نظارت ندارد.
قوه قضائیه فقط یک مثال است. سایر بخشهای نظام سیاسی کشور نیز نیازمند چنان اصلاحات ساختاری است. نباید عدهای خاص از بالا برای کشور تصمیم بگیرند؛ بلکه باید به مردم اعتماد کرد تا جایگاه شایسته خود را در ساختار سیاسی بیابند. مبارزه با فساد ساختاری نیازمند اصلاحات ساختاری است. حکومتهای دموکراتیک مبتنی بر مشارکت مردم و نظارت از پایین به بالا، هرگز سقوط نمیکنند. نمایندگان مجلس باید منتخب مردم باشند نه منتخب شورای محترم نگهبان و مجلس شورای اسلامی باید عصاره ملت باشد نه عصاره یک تفکر خاص. جمهوری اسلامی باید از تجربیات خود و سایر ملتها برای مبارزه با فساد بهره بگیرد. مادام که مردم با نظام باشند، هیچگونه تهدیدی متوجه نظام نخواهد بود.
امامی….
سلام و درود
جناب امامی به درستی راه اصلاحات واقعی را در نظارت مردم دیده اند، اما توضیح نداده اند که چطور امکان دارد مردم بتوانند بر کار نهادهای حاکمیتی نظارت کنند؟ مردم یک مفهوم و اصطلاح کلی است و تنها بطور مجازی چیزی بنام مردم وجود دارد، آنچه مردم نامیده میشود توده ایست متشکل از تک، تک افراد، بدیهیست که برای تک، تک افراد امکان نظارت نیست، اما مردم در صحنه اجتماع به طبقات و اقشار و صنوف و دسته های خاصی تقسیم شده و هر طبقه یا قشری جایگاه، اهمیت، منافع، قدرت اثر گذاری، و نقشی ویژه در تولید یا توزیع ثروت اجتماعی، و…. دارند و به تناسب قدرت و موقعیت و مقام اجتماعی خود، هر یک وزنه خاصی در حفظ تعادل جامعه اند و عملکرد ویژه ای در نظام اجتماعی دارند. مردمی که در این طبقات و اقشار متشکل شده اند دارای منافع یکسانی نیستند، آنچه ممکنست بسود تولید کننده داخلی باشد، کاملاً ممکنست به زیان بازرگانی خارجی تمام شود، آنچه به سود تولیده کننده است، هیچ بعید نیست به زیان مصرف کننده باشد، بنا براین نظامهای دمکراتیک چاره کار را در این دیده اند که افراد مختلف را در احزاب خاص هر طبقه بگنجانند تا بطور مدام بتوانند نسبت به سود و زیان خود کسب آگاهی کرده و از طریق راهکارهای مدنی و قانونی از منافع و موجودیت خود دفاع مشروع و قانونی کرده و بتوانند به واسطه نمایندگان واقعی خود مشکلات خود را مطرح و حل و فصل کنند .احزاب نیز با جلب نظر نویسندگان و متفکران و روشنفکران و جامعه شناسان و دانش آموختگان و فارغ التحصیلان سیاست بطور مداوم تولید فکر و اندیشه میکنند و با مجهز شدن به مطبوعات و استفاده از شبکه های رادیویی و تلویزیونی و بهره گیری از خبرنگاران و روزنامه نگاران آگاه بر کل دستگاههای دولتی و حاکمیتی و حتی بر احزابی که خود عضو یا سمپات آنها محسوب میشوند نظارت میکنند ، با ظهور عصر دیجیتال و پدید آمدن دولت الکترونیک سیستمهای نظارتی و کنترلی چنان قوی و کارآمد شده اند که میشود دائم درون دولت و احزاب را بطور شفاف نظاره کرد. اما رژیمهای دیکتاتوری و شبه فاشیستی با منحل و غیر قانونی کردن احزاب و سرکوب نویسندگان و روزنامه نگاران و در منگنه گذاشتن روشنفکران و نویسندگان امکان هر گونه نظارتی را از میان میبرند و گماشتگان دستچین شده وفادار بخود را استخدام میکنند و با اعمال سانسور روزنه اخبار صحیح را میبندند و تا جایی که بتوانند جامعه را به قهقرا میبرند و با انواع ترفندها مانع رشد و بلوغ اجتماعی افراد میشوند. در این نظامی استبدادی تفکیک قوا تنها بر روی کاغذ وجود دارد، پارلمان تنها نقشی فرمایشی برای فریب اذهان عمومی دارد و آدمکهای راه یافته به آنجا چون ماشینهای رأی گیری به نظام حاکم مشروعیت میدهند. به ابیات زیر از شیخ اجل سعدی شیرازی توجه فرمایید :
رئیس دهی با پسر در رهی
گذشتند بر قلب شاهنشهی
پسر چاوشان دید و تیغ و تبر
قباهای اطلس، کمرهای زر
یلان کماندار نخجیر زن
غلامان ترکش کش تیرزن
یکی در برش پرنیانی قباه
یکی بر سرش خسروانی کلاه
پسر کان همه شوکت و پایه دید
پدر را به غایت فرومایه دید
که حالش بگردید و رنگش بریخت
ز هیبت به بیغولهای در گریخت
پسر گفتش آخر بزرگ دهی
به سرداری از سر بزرگان مهی
چه بودت که ببریدی از جان امید
بلرزیدی از باد هیبت چو بید؟
بلی، گفت سالار و فرماندهم
ولی عزتم هست تا در دهم
رژیمهای مرتجع و واپس گرا از هر خدعه، دسیسه، توطئه و هر روشی استفاده میکنند تا جامعه هرگز به شهر تبدیل نشود و همچنان کوره دهی بماند تا خود، نه تنها بر آن کداخدایی، بلکه خدایی کنند. جناب امامی با دلسوزی برای ابقای نظام مقدس و ارائه راهکار جهت تمدید عمر و ادامه این کابوس تنها به گفتن و نوشتن نیمی از حقیقت بسنده کرده تا نظام محبوبش بپاید.
چرا لباس روحانیت را وانهادم؟
من در تابستان سال 70 به اختیار خود لباس روحانیت را کنار گذاشتم.علت آن چند چیز بود:
1.آن لباس،بسیار دست و پا گیر و زحمت آفرین است.در گرمای تابستان،شلوغی جمعیت،هنگام پیش آمد هایی که شتاب در آن لازم است،سفر،رانندگی و …حقیقتا مزاحم رفتار طبیعی آدمی می شوذ.
2.آن لباس موجب انگشت نما شدن در مجامع عمومی است که آثار زیان باری را برای فرد ملبس و جامعه ی او در پی داشته و دارد.غرور کاذب اکثر افراد ملبس به لباس روحانیت،منجر به عدم مراعات اخلاق انسانی اسلامی در بسیاری از مراودات اجتماعی آنان شده است و تنها عامل تسهیل کننده ی این رفتار ناپسند،تفاوت لباس روحانیان از سایر مردم بوده است.
3.پیامبر خدا و ائمه ی هدی به عدم تمایز لباسی از سایر مومنان مشهور بودند.تا جایی که افراد غریبه در اولین حضور خود در جمع مسلمانان،نمی توانستند پیامبر یا ائمه را از دیگران تشخیص دهند و این نکته در اندیشه ی شریعت محمدی به عنوان فضیلت شناخته شده است.اگر عدم تمایز لباسی را فضیلت بشماریم،نتیجه ی آن نامطلوب بودن تمایز لباسی است و این نکته ای است که نباید از آن غفلت کرد
4. اﻣﺎم ﺻﺎدق در رواﻳﺘﻲ ﻣﻌﺘﺒﺮه ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻟﺒﺎس، در ﻫﺮ زﻣﺎن، ﻟﺒﺎس ﻋﻤﻮم ﻣﺮدم آن زﻣﺎن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﻢ استحباب شرعی را ﺑﺮاي ﻟﺒﺎس ﻏﻴﺮ روﺣﺎﻧﻴﺎن ﺛﺎﺑﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ .اﮔﺮ پوشیدن لباس عموم مردم ﺑﺮاي ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ مستحب باشد، ﻧﭙﻮﺷﻴﺪن آن و اﻧﺘﺨﺎب ﻟﺒﺎس ﻫﺎي ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ یقینا مکروه خواهد بود
منبع:نقد خودکامگی صفحات 95 و 96
درود برجناب دکتر نوریزاد عزیز. بعد ازشنیدن دستگیری شما ما خیلی نگران شدیم وباشنیدن صدای شما. خیالم راحت شد که خداوند پشتیبان شماست بخاطر اینکه هدف شما فقط بخاطر دفاع ازحقه جناب دکتر اگر من امروز این جسارت بدست آوردم که درشبکهای رادیویی خودشون درشبکه رادیو گفتگو که کاملا سیاسی هست این پرسش به راحتی مطرح میکنم. که اگر. خداوند حقه ودین مبین اسلام حق بنابراین دفاع ازرانت خواری رشوه خواری وحقوقهای نجومی وغارت کشور ناحق. وخلاف دین مبین اسلام. وبنابراین دفاع ازجمهوری اسلامی کاملا خلاف دین مبین اسلام وناحقه. وهمه کسانیکه در رادیو ازجمهوری اسلامی دفاع میکنند وبه وحشت می افتند. دلیل الگو گرفتن از شجاعت وجسارت شماست. وپیامهایی دریافت میکنم که به من نیرو وانرژی مضاعف میده وامروز این صدای شماست که ازطریق بنده حقیر در رسانهای خودشون پخش میشه وکاملا حمایت میشه چیزی نیست جز کسترش شجاعت. وجسارت مردم کشورما برای گرفتن حق خود نبوده ونیست وامروز تک تک ما ازگوشهای مختلف این کوه یخی ضربهای خودمون. میزنیم تا آب ومحو بشه. و خیلی سریع این اتفاق خواهد افتاد وترس من ازاین بود که هم زمان. باحرکتهای جسورانه وشجاعانه افرادی مثل شماها مردم جامعه به توان فکری مناسب. نرسیده باشند واتفاقی مانند سوریه. عراق حاصل بشه که خوشبختانه امروز مردم هماهنک با روشنفکران جامعه. این مبارزه را به خوبی پیش میبرند. ومن اصلا نگران چنین اتفاقی نیستم.
درود
ودرودهابر جناب قاسم شعله سعدی و دیگر بزرگان
کارنامه نیم روزه نظام تروریستی ضد ایرانی:
» صدور حکم ۴۴ سال حبس برای ۶ تن از دراویش گنابادی
» بازرسی منزل تعدادی از فعالین مدنی توسط نیروهای امنیتی / سند
» محکومیت محمد شریفی مقدم، از دراویش گنابادی به ۱۲ سال حبس
» بازداشت نامادری کودک آزار در پی مرگ کودک ۶ ساله در بوکان
» خودکشی یک زندانی در فشافویه
» در ۴ ماهه نخست سالجاری رخ داد؛ ثبت ۹۷۰ مورد ازدواج دختران کمتر از ۱۸ سال
» بازداشت چند تن از وکلای دادگستری و فعالین مدنی مقابل مجلس شورای اسلامی
» علیزاده طباطبایی؛ حکم محمدعلی طاهری قطعی شده است
» سازمان پزشکی قانونی؛ مرگ ۱۵ هزار و ۹۹۷ نفر در حوادث ناشی از کار در ۱۰ سال گذشته
» رییس دانشگاه تهران آخرین وضعیت پرونده دانشجویان بازداشتی را تشریح کرد
» شش زندانی در مشهد اعدام شدند
» افزایش شمار شهروندان بازداشت شده بهایی در شیراز
» مرگ و مصدومیت ۴ کارگر در سایه فقدان ایمنی محیط کار
» یک زوج بهایی اهل شیراز بازداشت شدند
» فرمانده نیروی انتظامی گچساران از وجود صدها هزار زن معتاد در کشور خبر داد
» بیست و یک سال است من را در زندان رها کردهاند؛ رنجنامه کودک-مجرم محبوس در زندان رجایی شهر
» بازداشت شماری از شهروندان اهوازی توسط نیروهای امنیتی
اخبار هرانا
با سلام و درود
نسبیت انشتین
نسبیت خاص؛ نظریه فیزیکی در مورد رابطه زمان ومکان (فضا) که عموما توسط اهل فن پذیرفته و توسط آزمایش تصدیق شده مبتنی بر دو اصل زیر است؛
یک- قوانین فیزیک در تمام سامانههای ساکن مرجع (نظرگاه ناظر ساکن) نا متغیر یا یکسانند. ساکن این جا به معنای اینست که جسمی یا در حالت سکون است یا با سرعت ثابت و یکنواخت در مسیر مستقیم در حرکت است و تغییر جهت نمیدهد یا شتاب نمیگیرد یعنی تحت تاثیر نیروی خالصی نیست.
دوم- سرعت نور در خلأ برای همه ناظرین صرف نظر از حرکت منبع نور یکسان است.
انگیزه انشتین برای تدوین و قوام این نظریه عدم سازگاری قوانین مکانیک نیوتنی با قوانین الکرترودینامیک مکسول در شرایط فقدان تصدیق تجربی فرضیه وجود محیط اسرار آمیزی که به آن “ایتر” میگفتند بود. مکانیک نیوتنی قابلیت محاسبه اجسام با سرعت کسر قابل توجهی از سرعت نور (یعنی سرعتها بالا) را نداشت، اما رفتار اجسام با سرعتهای ملموس را میتواند پیشبینی کند، که البته هنوزم مفید بودن خود را در کاربری فنی در این محدوده دارد.
نسبیت خاص پیامدهای خاصی نیز داشت از جمله کوتاه شدن قد اجسام در سرعتهای کسری از نور، تاخیر یا فراخ شدن زمان (گذشت کند زمان برای ساعت یا ناظری که با سرعت بالا در حرکت است نسبت به ساعت یا ناظر ساکن، سرعت نور در خلأ به عنوان حد جهانشمول سرعت، و توازن نسبیتی بین جرم و انرژی و نسبیت همزمانی یعنی وقوع همزمان دو رویداد مطلق نیست و بستگی به سامانه مرجع یا نظرگاه ناظر دارد.
انیشتن در نظریه نسبیت خاص درک مستقل از زمان و مکان را به درکی ترکیبی از زمانمکان متهول میکند، این دو مفهوم را همچون تار و پود قالی (فابیرک) در هم تنیده مطرح میکند؛
بجای نا متغیر بودن فاصله زمانی نا متغیر بودن فاصله مکانزمان بین دو رخداد را جایگزین کرد. ادغام این مفهوم جدید با سایر قوانین فیزیک منجر به پیشبینی همسنگ بودن ماده و انرژی شد. این نظریه از این جهت نسبیت خاص نامیده میشود زیرا وضعیت خاصی ایست که در آن “انحنای مکانزمان” ناشی از گرانش ناچیز است.
نسبیت عمومی؛
انشتأین با عمومیت بخشی و ادغام نسبیت خاص و قانون جهانشمول گرانش نیوتن یک توصیف متحد شده از گرانش به عنوان خاصیت هندسی مکان و زمان یا مکانزمان ارائه میدهد؛
بطور خاص، انحنای مکانزمان مستقیما به انرژی و تحرک هر ماده یا اشعه که در این میدان حضور دارد، بستگی دارد. این رابطه توسط معادلات میدان انشتین مشخص شده که از یک دستگاه معادلات دیفرنسیال تشکیل شده.
برخی از پیشبینیهای نسبیت عام با آنچه فیزیک کلاسیک نشان میداد بسیار فرق میکند، بخصوص گذشت زمان، هندسه فضا، حرکت اجسام در سقوط آزاد، و نحوهٔ گسترش نور از موارد افتراق است. علاوه بر موارد فوق الذکر و آنچه در مورد وجوه افتراق نظریه نسبیت خاص با فیزیک کلاسیک گفته شد؛ “عدس گرایی” گرانشی – کج کردن نوری که از منشا ی دور دست و از میان “عدسی” یا مجموعهای از کهکشانها میگذرد تا به ناظر برسد، جابجایی طیف نور به سمت طیف قرمز نور “رِدشیفت”، و هم چنین تاخیر زمانی گرانشی از وجوهی بود که در فیزیک کلاسیک قابل پیشبینی و محاسبه نبود.
پیشبینیهای نسبیت عام در ارتباط با فیزیک کلاسیک تا کنون توسط مشاهدات و آزمایشات مورد تصدیق واقع شده. نظریه نسبیت عام انشتین در حوزه نجوم دلالت بر وجود “سیاه چاله”ها میکند، یعنی مناطقی از فضا که در آن مکانزمان چنان دچار تحریف و پیچش شده که هیچ چیز حتا نور را توان گریز از آن نیست و این سرنجام ستارگان عظیم است
نسبیت عام حضور امواج گرانشی را نیز پیشبینی میکرد که اخیرم توسط گروه تحقیقاتی لیگو مشاهده شد؛
نظریه نسبیت عام مبنای مدلهای گیتی شناسانه یک کیهان در حال گسترش است
نسبیت جلال الدین مولانا (آب درمانیش طلبش)
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حيات
نسبتش با آدمي باشد ممات
یک تنی او را پدر ما را پسر
بام زیر زید و بر عمرو آن زبر
مزدک ملحد حکم تورو مجتهد سایت به خاطر ستیز لجوجانه با شخصیت و تاریخ پیامبر اسلام و وحی و نزول قرآن و امت عربی اسلام و ایران گرایی و میهن پرستی مفرط صادر میکند؛ وی از چارچوب تاریخ و سنت اسلامی پافراتر نگذاشته.
اما اینجا صوفی انابولیک و اکابری متعصب و مارکسیست سایت “حکم کناه کبیره” برای بنده بخاطر نقد نظریات مغشوش و پریشان و بی اساس شبه علمی ایشان بر گرفته از بینش کلی خرد گریز و غرق عالم معنای مرادشان حضرت جلال المقام مولانا درویش یه لا قبا که ظنی هم بر معراج ایشان نیست، صادر کرده!!
جناب سید مرتضی اتهام این گناه کبیره معتبر است یا خیر؟ اگر هست کیفرش چیست؟ آیا شما از منظر یک مجتهد به این صوفی اکابری جواز تأسیس و مدیریت و آموزش مدرس ابتدایی میدهید یا خیر؟
تصویر ضمیمه کیهان در حال گسترش از ازمان آغاز مهبانک، شمایی از انحنای هندسه ی فابریک مکان زمان، شمایی از جابجایی طیف نور به سمت رنگ قرمز، شمایی از مدار نیوتنی به رنگ آبی بدور یک سیاره و مدارهای ممکن پیشبینی شده با فرضیه نسبیت، و معادله میدان انشتین. با عرض پوزش از دوستانی که از علوم فیزیک و کهان شناسی بیزارند؛
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد
تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
با سپاس
با سلام به کاوش گرامی و دوستمان شفیعی و بقیه دوستان
بنده در ماهیت و محتوای بحث های طرفینی و نقد و انتقادهای تند یا کند وارد نمی شوم و داوری نمی کنم، اما چون پرسش کردید شایسته ندیدم سوال شما را بی پاسخ گذارم.
اصطلاح گناهان کبیره و گناهان صغیره،اصطلاحی است که ریشه در قرآن کریم دارد و در قرآن کریم در آیاتی تعبیر به “کبائر” (گناهان بزرگ)شده است :
در آیه 31 سوره نساء فرمود:”إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريما”.
اگر از گناهان بزرگى كه از آن[ها] نهى شده ايد دورى گزينيد، بديهاى شما را از شما مى زداييم، و شما را در جايگاهى ارجمند درمى آوريم.
نیز در آیه 37 سوره الشوری فرمود:”وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُون”.
و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مى دارند و چون به خشم درمى آيند درمى گذرند.
و در آیه 32سوره النجم فرمود:”الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ في بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى”.
آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها -جز لغزشهاى كوچك- خوددارى مى ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ آمرزش است. وى از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همانگاه كه در شكمهاى مادرانتان [در زهدان] نهفته بوديد به [حال] شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد. او به [حال] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است.
همینطور که ملاحظه می کنید در این آیات دو تعبیر هست:1- “کبائر ما تنهون عنه”یعنی گناهان بزرگی که از آن (در سنت) نهی شده اید.
2-“کبائر الاثم”یعنی گناهان بزرگ که در دو آیه اخیر مطرح است،که الاثم یعنی گناه و این تعبیر از قبیل اضافه صفت به موصوف است که در زبان عربی رایج است.
غرض اینکه تعبیر گناه یا گناهان کبیره ریشه در فرهنگ قرآن دارد،البته در قرآن بطور مشخص شمارش نشده که کدام گناه کبیر و بزرگ است و کدام گناه صغیر و کوچک،لکن در روایات اسلامی نقل شده از پیامبر و عترت بزرگوار او،اشاره شده است ببرخی گناهان بزرگ،مثل قتل بلاوجه،شرک بالله، ناامیدی از رحمت خدا ،اسراف،دروغگوئی،تهمت زدن، شرابخواری ،زنا کردن،سرقت ،خوردن اموال یتیمان،عقوق الوالدین (یعنی مورد نفرین و نارضایتی پدر و مادر شدن)،رباخواری، نسبت زنا به زنان بیگناه دادن،فرار از معرکه جنگ،انکار ما انزل الله (یعنی انکار آنچه خدای در قرآن فرو فرستاده است)،و در برخی روایات از شرک بالله به “اکبر الکبائر”تعبیر شده یعنی بالاترین گناه کبیره، از این جهت که توحید بنیان همه معارف دینی است.و مرحوم شیخ کلینی در کتاب اصول کافی بابی دارد بهمین عنوان “الکبائر”.
مقصود این است که در قرآن کریم بنحو اجمال به گناهان کبیره اشاره شده و در سنت و روایات در مورد آن توضیح داده شده است،البته برخی از مفسران و متکلمان اسلامی معتقدند همه معصیت ها و نافرمانی های از فرامین خدای آفریدگار جهان و انسان، کبیره اند و بزرگند و انسان نباید نظر کند به نافرمانی که کرده بلکه باید نظر کند که فرمان چه کسی را معصیت می کند ،معصیت آنکه هستی بخش جهان و انسان است و او را از نابودی بود کرده است،و این غیر از نافرمانی از مولاها یا صاحب منصبان عرفی و انسانی است،بنابر این روی این مسلک کلامی همه گناهان ریز و درشت کبیره اند.
برخی از متکلمان و فقیهان و مفسران اسلامی نیز معتقدند که میزان در تشخیص و تمییز گناهان بزرگ از گناهان کوچک،این است که در مورد آن گناهان چه لحنی در کتاب و سنت در مقام نهی از آنها بکار گرفته شده است یا میزان درجه عقاب و شدت عقابی است که در مورد آن وعده داده شده است.در عین حالی که امکان توبه از اینها و بازگشت به خدا همیشه هست ،و در روایتی فرمودند:لا صغیره مع الاصرار و لا کبیره مع الاستغفار”یعنی با اصرار بر گناهان کوچک دیگر آن گناه گناه کوچک نخواهد بود و اصرار بر صغائر بمنزله ارتکاب کبائر است ،و در عین حال با وجود استغفار کبیره ای در بین نخواهد بود (یعنی توبه و استغفار زائل کننده اثر معصیت است) البته در گناهانی که رابطه خاص بین خدا و بنده است،یعنی در گناهانی که مستلزم سلب حق الناس و ضایع شدن حقوق دیگر انسانهاست (مثل سرقت ونظائر آن) تنها استغفار کفایت نمی کند و لازم است حقوق تضییع شده دیگران استیفاء شود.
این بحث البته دامنه وسیعی دارد،مقصودم با توجه به پرسش شما این بود که در این روایاتی که در سنت در باب شمارش گناهان کبیره وارد شده است ،نگفته اند که “نقد محترمانه سخنان و مطالب دیگران”از گناهان کبیره است،پس نقد و بحث و ایراد و گفتگو مصداق گناه کبیره و صغیره نیست مشروط به اینکه تعبیراتی بکار نرود که موجب اهانت و آزار و اذیت دیگری یا ریختن عرض و آبروی او شود،و بنظر می رسد اصل نقد و گفتگو نه تنها ممنوع نیست،و گناه نیست بلکه از لوازم طبیعی و لازم زیست اجتماعی انسان و رشد و تعالی فکری و عملی انسان است،منتها مشکلی که غالبا در مورد همه ماها وجود دارد این است که سنجه نقد را با تخریب و نابودی طرف دیگر اشتباه می گیریم و غالب اختلافات و تنازعات به اصل موضوع بحث باز نمی گردد بلکه به نوع تعبیرات و خطابات ما با یکدیگر باز می گردد.
موفق باشید
کاوش :
” مزدک ملحد حکم تورو مجتهد سایت به خاطر ستیز لجوجانه با شخصیت و تاریخ پیامبر اسلام و وحی و نزول قرآن و امت عربی اسلام و ایران گرایی و میهن پرستی مفرط صادر میکند؛ وی از چارچوب تاریخ و سنت اسلامی پافراتر نگذاشته.
اما اینجا صوفی انابولیک و اکابری متعصب و مارکسیست سایت “حکم کناه کبیره” برای بنده بخاطر نقد نظریات مغشوش و پریشان و بی اساس شبه علمی ایشان بر گرفته از بینش کلی خرد گریز و غرق عالم معنای مرادشان حضرت جلال المقام مولانا درویش یه لا قبا که ظنی هم بر معراج ایشان نیست، صادر کرده!!
جناب سید مرتضی اتهام این گناه کبیره معتبر است یا خیر؟ اگر هست کیفرش چیست؟ آیا شما از منظر یک مجتهد به این صوفی اکابری جواز تأسیس و مدیریت و آموزش مدرس ابتدایی میدهید یا خیر؟ ”
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
جناب آقای کاوش این عصبیت غیر عادی شما و اهانت به دو تن از کامنتگذاران این سایت و احترام و اعتزاز ایضا غیر عادی شما برای جناب سید مرتضی ما را کاملا غافلگیر کرد . از طرفی از علم گفتن و از طرف دیگر به دامن سید مرتضی , نگهبان خرافات و جهل در این سایت , آویختن ؟؟ آن کجا و این کجا ؟ آقا من شما را ابن الوقت تصور نمیکردم ولی گویا اشتباه میکردم . شما که اینقدر “دانا” هستید چرا مثل دیگر دانایان , بزرگوار در شنیدن و پاسخ گفتن به نظریات دیگران , نیستید ؟ شما بهتر نیست که اول در درون خودتان آرامش پایدار بر قرار کنید و بعدا به دیگران درس بدهید ؟ تعلیم را چه به پرخاش و توهین به دیگران ؟ من از شما میخواهم که به تفصیل آن سخنان تند را که در باره جناب مزدک و جناب شفیعی نوشته اید توضیح دهید اولا و در ثانی از کی تا به حال کسی برای سید مرتضی در این سایت به عنوان “مجتهد” اهمیتی و اعتباری قائل شده که شما به گدایی به در خانه اش رفته اید ؟ و اصولا کل ماجرایی که این “اجتهاد” ها بر مبنای ان اعتبار گرفته اند صاحب چه اعتباری هست امروز ؟ به نظر میرسد که شما هنگامی که لازمست بر سر خرافات بزنید چماق علم را به دست میگیرید و زمانی که میخواهید بر سر منتقدانتان بزنید چماق دین را بالا میبرید و آنوقت هم انتظار دارید که دیگران برای شما احترام قائل شوند ؟ با تعویض نام هم نمیشود آن شخصیت متوهم و دمدمی مزاج عصبی , که سعی میکند خود را پشت آن نام ها پنهان کند , را پنهان کرد .
جناب علی ۱۱، تازگی نمره کردید؟ اینجا ما یک علی ۱ داریم، اما پلاک شما جدیده یا نمره موقت واسه این کامنت گرفتید؟
در هر صورت با تشکر از التفات شما به کامنت اینجانب
اصلا کوچکترین اهانت و عصبیتی در کامنت اینجانب نه به شفیعی گرامی نه به مزدک گرامی و نه سید مرتضی گرامی منظور نبوده نه صریحا و نه تلویحا؛
صفات اکابری، متعصب و ماکسیست صفاتیست که خود جناب شفیعی بکرات در مورد گذشته، و عقاید دینی و سوسیالیستی خود با مباهات بکار برده؛ واژه انابولیک هم در پائین توضیح داده شده؛
در مورد اشاره به “مزدک ملحد” شما این کنایه (نه اهانت) را در مقام مقایسه با نقدهای اینجانب نسبت به مقام “صوفی” و نه مقام “نبی” نگرفتید، اما خود ایشان قطعا متوجه کنایه اینجاب هست که “گناه کبیره” من کجا و “گناه کبیره” وی کجا؟ البته نه از دیدقاه صوفی سایت!
به همین جهت سوال من از سید مرتضی نیز در مقام مجتهد سایت بود زیرا که بنده توسط صوفی سایت به “گناه کبیره” متهم شده بودم بنابرین میخواستم از ایشان در این باب “استفتا” کنم و اعتبار این حکم را جویا شوم.
علی ۱۱ شما زود و تند قضاوت کردید؛ پرخاش و توهین و تعویض نام و شخصیت متوهم و دمدمی مزاج و عصبی و ….. غیره از کجای تشریح کلیات نسبیت عام و خاص انیشتین ظهور پیدا کرد؟؟؟؟!!!!!!!!
اما انابولیک (استروید) یعنی چه؟ سوخت و ساز (متابلیسم) مزاجی مثبت و تقویت عضلات و قوه جسمانی؛ روشی بسیار رایج در بین ورزشکاران جدی؛ اشاره به فعال و با نشاط بودن جناب شفیعی بوده؛
سلام و درود
عقل دو رقیب دارد :
1_حماقت
2_عشق
حماقت و نادانی قبل از آموزش و رشد
عقلی و تفکر و تحقیق رقیب و بلکه خصم عقل است و راه عقل را مسدود میکند ، و عشق، پس از رشد عقلی و فراگیری و پژوهش و درک ناتوانی عقل جهت فهم همه حقایق، بدون تضاد و خصومت دست عقل را میگیرد و راهبرش میشود و او را در نهایت و اوج پروازش به ستایش و پرستش وامیدارد و خود به معراج حقایق رفته و به کشف اسرار عالم میپردازد .در آثار مولانا هیچ مسئله و موردی که بر عقل گریزی یا عقل ستیزی دلالت کند،
، حتی یک مورد، نه تنها وجود ندارد بلکه کل آثارش از عقلی در عالیترین مراتب ممکن سرشار است. کاش جناب کاوش به جای تصور عامیانه و کودکانه خود از عرفان و درویشی و حماقتهایی که تحت این عناوین اذهان را آلوده کرده است، خود شخصاً چهارصفحه از مثنوی را میخواند و با استناد و رفرنس لااقل یک نمونه از عقل گریزی و عقل ستیزی مولانا را نشان میداد. نادانسته و نافهمیده حقایق را رد کردن به اندازه ناخوانده و نافهمیده خرافات را پذیرفتن، کریه و بی ارزش و بی وزن و بی اعتبار است. به تعریف مولانا از کفر توجه فرمایید :
کفر جهل است و قضای کفر، علم
هر دو کی یک باشد آخر حلم و خلم؟
وقتی نادانسته به رد کردن مولانا میپردازی و فکر میکنی با دادن چند نسبت ناروا به او بی اعتبارش میکنی، خیلی مواظب باش که بجای آلوده شدن به گناه، به چاه کفر نیفتی!
کدام دولت پس از مشروطه حتی یک سانت از ایرانزمین رو به بیگانه عطا کرد؟ هیچکدام. رضا شاه خوزستان و گیلان و کردستان رو از شر اونایی که زیر سلطه خارجی بودند پاک کرد. چه کسانی به عنوان مثال از شیخ خزعل طرفداری میکردن؟ حاجی مدرس! اعوان و انصار همینایی که حکومت اسلامی بر پا کردن. در زمان محمد رضا شاه غائله پیشه وری پایان داده شد. جزایر سه گانه با افتخار و قدرت به مملکت بازگشت، حق مالکیت ایران بر اروندرود با قدرت و افتخار تثبیت شد. صدام قرارداد الجریره رو امضا کرد. در تصویر میبینیم صدام حداقل چهار قدم پشت محمد رضا شاه میرفت.
حال حکومت/* اسلامی چه کرد؟ با ندانم کاری صدام حسینی (همونکه مواجب اینا رو میداد) که چهار قدم دنبال محمدرضا شاه باید راه میرفت جرات کرد قرارداد رو پاره کنه. حکومتک اسلامی چه کرد؟ قرارداد خفت بار در الجزیره با امریکا امضا کرد، قراردادی که اونکه امضاش رو پاش گذاشت تشبیهش کرد به امضای قرارداد ترکمانچای و گلستان. بعد از ۸ سال جنگ قطعنامه ۵۹۸ رو با اون خفت امضا کرد. جنگی که اگر حکومت درست و حسابی داشتیم صدام جرات نگاه چپ کردن به ایرانزمین رو نداشت چه برسه به حمله نظامی. ۲۰ سال آزگار مملکت رو در تنش انداخت تا رسید به برجام بیفرجام. ما رو درگیر (شما بخون آتش زدن سرمایه های ملت ایران) لبنان و سوریه و عراق و یمن کرده. دریای مازندران رو به ثمن و بخص از دست داد. با اراجیف چند روز پیش این دومی چه خواهد شد؟ صد در صد بدتر. قراردادهای مخفی و نامخفی خفت بارتر امضا خواهد شد.
حال، وطنپرست که بود و وطنفروش که بود؟ دانا که بود و نادان که بود؟ نعلت بر حداقل هفت جد و آباء منقلابیون ۵۷ و اینده گانشان.
/*: ک
مستر یا مادام مش قاسم! ظاهرا شما بهتر است مثل همیشه همانند یک روبات کار نقل و تحریف اخبار را دنبال کنید،چون وقتی مطلب می نویسی غلط غلوط لفظی و مفهومی زیاد داری،اصلاح کن :”ثمن بخس”(قیمت پایین) نه “ثمن و بخص”،و “لعنت” نه “نعلت”!
در مورد رضا و محمد رضا شاه،هر کار خوبی کردند دستشان درد نکند،کسی کار خوب آنها را بد نمی انگارد،لکن باید کارنامه آنها راو مجموعا بررسی کرد،در کارنامه رضا خان میر پنج،خیلی زورگوئی ها و قلدری ها هم هست،و توبره کردن خاک این کشور و همه جا را قرق گاه شخصی خود کردن.
و در کارنامه محمدرضا،واگذاری و وادادگی و انفعال در برابر انگلیسی ها در قضیه بحرین هم هست،عهد نامه گلستان و ترکمن چای به حکومت اسلامی چه مربوط؟! مگر حکومت شاهان قجر حکومت اسلامی بود؟! شما ظاهرا روی کینه شتری که با حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی منتخب مردم ایران داری،در صدد هستی همه گناهان پیشینیان در تاریخ را بگردن اسلام و مسلمانان و جمهوری اسلامی بیندازی!
صدام قرار داد الجزایر را امضاء کرد،اینکه صدام بعد این قرار داد را پاره کرد مقصّرش جمهوری اسلامی است؟! یعنی وزر و وبال عمل صدام نیز بگردن جمهوری اسلامی است؟! فهمیدی چه گفتی؟!
در جنگ ایران و عراق،ظاهرا جای متجاوز و تجاوز شده عوض شده! ایران به عراق حمله کرد یا صدام بتحریک اربابان امریکائی به ایران تجاوز کرد؟! بعد منطق امثال شما متناقض و نامربوط است،ایران در یک جنگ متجاوزانه از سوی عراق از خود دفاع کرد،برخی از شما می گویید چرا جنگ را طول دادند! برخی بدروغ اصلا ایران را عامل پدید آمدن جنگ می دانند! خوب حال ایران دفاع کرده،بعد هم که متجاوز را بعقب رانده،قطعنامه سازمان ملل متحد را پذیرفته،این پذیرش می شود خفّت بار؟!مقصودتان این است که ایران باید جنگ را ادامه می داد؟! خوب اگر ادامه می داد هم جور دیگری نق می زدید درسته؟! می بینید که منطقتان متناقض است.حکومت درست و حسابی داشتیم یعنی چه؟! یک انقلابی بوسیله مردم ایران وقوع یافته،حکومت نوپائی بوجود آمده و اوضاع متزلزل بوده و در این تزلزل دشمنان ایران و اسلام بفکر افتادند صدام را تحریک کنند،آن بیشعور هم بطمع فتح قادسیه افتاد،اینکه آنها نیت شوم داشتند مقصرش مردم ایرانی بودند که انقلاب کردند و حکومت تاسیس کردند؟! کمی تعقل کنید و مطلب بنویسید.
نزاع در مورد دریای مازندران نیز یک نزاع حقوقی است که باید حل شود و با شعار دادن و ادعاهای پوچ یک نزاع حقوقی حل نمی شود،مسئولان ایران نیز اگر از شما ایرانی تر نباشند از شما کمتر ایرانی نیستند،و ایرانی بودن به ادعا و تظاهر و ریاکاری نیست.
چون در انتهای نوشته ات به کثیری از مردم ایران اهانت کرده و عفّت قلم را نگاه نداشتی متقابلا می گویم نعلت! (بخوان لعنت) بر هفت جد و آباء خودت و آیندگانت.
مودّب باش و بد نگو تا بد نشنوی.
آقای نوری زاد
یک آشنایی داریم مسلمان دو آتشه و به شدت مذهبی، قران خوان و حافظ فعلا دو جزء از آن، دنباله رویِ شرع و حدیث و احکام، هر هفته هیئت رو و هر روز مسجدرو، پای منبرنشین تیر، تماشاگرِ پلک نزنِ شبکه خبر و شبکه یک سیما، دلباخته روحانیت و جبهه رفته به عشق خمینی، پایِ رکاب نشینِ اسب سفید امام زمان خویش، و در تمام این سالها طرفدار پر و پا قرص نظام ولایی…
چند روز پیش در محضرش بودیم.. از گرانی خصوصا گرانی های اخیر سیگار عاصی بود و هوار می کشید و ضجه می زد… بعد از کمی صحبت گفت:
“نظام از پایین گرفته تا بالایش، حتا خود رهبر، فاسدند و چون با فساد مبارزه نمی کنند، به حکم قران کافرند.. مردم هم به حکم خدا و قران باید جلوی این مفسدان فی الارض بایستند”…
برای من تجربه جالبی بود.. اگر گرانی سیگار می تواند چنین موجود عجیب المغزی را به چنین دیدگاهی برساند، پس گرسنگی به مفهوم فیزیولوژیکی اش (با یک موجود) چه خواهد کرد؟؟؟
بسیاری از این خانه نشینان “بمن چه” گو و “سیاسی نیستم” گو روزی را خواهند دید که محرک های قدرتمندی چون گرسنگی و فقر آنان را به خیابان خواهند کشاند.. البته با این تفاوت که این بار از وحوش و سرکوبگران نظام فرار نخواهند کرد بلکه به دنبال کُشتار و پختن گوشت شان برای کودکان گرسنه خود هستند..
در میان سر و صدا ؛ گم شد..!
پیش چشمان بی حیا ؛ گم شد..!
شتر و بار آن که جای خودش..
فیل در زیر دست و پا ؛ گم شد..!
باز امروز هم دم مسجد..
لنگه کفش تا به تا ؛ گم شد..!
توی دریای پر تلاطم مست..
ناخدا با خدا ؛ خدا ؛ گم شد..!
کل دریاچه ی خزر امروز..
همچنان بی سر و صدا ؛ گم شد..!
چند مرغ درشت همسایه..
در عروسی و در عزا ؛ گم شد..!
ضمن کشف زنان زیبا رو..
مادر پیر بچه ها گم شد..!
طبق آمار زلزله آنشب..
یک عدد بام و دو هوا گم شد..!
نه میلیارد دلار ناقابل..
زیر میز خود شما ؛ گم شد..!
می رساند به جای پیدا شد..
دست تقدیر ؛ هی به ما ؛ گم شد..!!!
سلام اقا
یه گلایه دارم ازتون.بعدا میگم.
اما جهت اطلاع:
فرزندیکی ازاقوام رفته سپاه تا دفترچه اعزام به خدمت بگیره.
در ورودی که گوشیهارا میگرفتند از او میپرسن سیگارنداری؟ طفل معصوم میگوید من سیگاری نیستم.درپاسخ میشنود که یعنی چه سیگار نمیکشم.باید سیگار بکشی مگه مهدکودک اومدی.
کارت لوازمش را میگیرد و داخل میشود.مدارک را میدخد.مسولی که اونجابوده لوازم را کنترل کرده نکرده با پرخاش روبه او میکند که،این چه عکسیه برا سپاه آوردی,عکسش بدون ریش بوده.و بعد هم کلی از انقلاب و شهدا و تعهد میگوید و اینکه ,یه عکس دیگه میاری.
بعد هم میپرسد چرا سابقه بسیج نیاوردی.طفل ما هم میگوید عضو بسیج نیست و سپاهی که این وعظ رو میکرده از جا میپرد ودوباره نوار مکالمه را سر پلی میکند و اینکه سهید و انقلاب و تعهد و ولایی و …
بعد هم خوشبختانه طفل مارا بخانه بر میگرداند خانه.
طفل ماهم یکراست به پذیرش ارتش میرود و انشاالله مهرماه از سوی ارتش به خدمت اعزام خواهد شد.
اما نظر من در این ماجرا:
اینا چون میدانند دورنیست روزی که پادگانهارا مقابل مردم قرار بدهند،پس از همین روزها ورودیهای پادگانهایشان را دارند یکرنگ و ولایی میکنند.
شادکام و تندرست باشید.لباس کردی هم خیلی برازنده اتان بود و بلوچی هم ایضا…..خوش تیپی و خوش هیکلی هم برا ما دردسره دیگه
کدام دشمن می توانست در عرض 40 سال:
جنگلهایمان را نابود!
رودخانه هایمان را بی آب!
دریاچه هایمان را باتلاق!
تالاب هایمان را خشک!
مزارعمان را ویران!
دشتهایمان را کویر!
آثار باستانیمان را تخریب!
صنایعمان را ورشکسته!
فرهنگمان را نابود!
هویتمان را تحقیر!
کشاورزمان را دربدر!
معلمانمان را بیچاره!
کاسبانمان را دزد!
پزشکانمان را بیوجدان!
جوانانمان را معتاد!
زنانمان را منزوی!
نخبههایمان را فراری!
دانشگاه هایمان را بی خاصیت!
دانشجویان مان را کم سواد!
اساتیدمان را منفعل!
بازنشستگانمان را محتاج!
کارمندان مان را بیکار!
کارگران مان را گرسنه!
کارآفرینان مان را بدهکار!
بانکهایمان را کم رمق!
مسئولانمان را اختلاس گر!
مدیرانمان را رانتی!
پاسپورتمان را بی اعتبار!
و پول ملی مان را چهار هزار برابر بی ارزش کند ؟!
بازداشت قاسم شعلهسعدی بعد از انتشار این ویدئو
https://youtu.be/OptfWwMmyM4
دیدن این ویدئو برای همهٔ گروههای سنی از غلامان و بردههای گماشته پوتین در ایران و منافع روسیه میتواند با خطر بیدار شدن از خواب مردگی و روزمرگی همراه باشد. سید مرتضی هم نبیند.
چنین رویکردهایی در حال فشار خارجی بر ایران،مصداق بارز خیانت،وطن فروشی و عدم درک درست سیاسی است.
جناب سید مرتضی
من یادم نرفته که زمان انقلاب این شعار خیلی تکرار میشد:
“مرگ بر این سلطنت پهلوی ” = “مرگ بر این سلطنت پر فریب ”
” ما پیرو قرآنیم، ما شاه نمی خواهیم ”
“سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن ”
به قول رفیق! رضا کیانیان :
« … چهل سال از انقلاب میگذرد. ما یک روز خوش دیدیم؟ هر روز یک بحران است، هر روز یک داستان است. هر روز یک اتفاق است. هر روز جوری است که حالمان بد میشود و فکر میکنیم خوب خدا را شکر از این بدتر نمیشود ولی بعد از این هم بدتر میشود. متاسفم برای خودمان ما مردم بدی نیستیم. چرا نباید یک روز خوش ببینیم چرا نباید به آینده امیدوار باشیم. »
خب، شما بفرمایید زمان مناسب برای اینگونه رویکردها را…
عزیز برادر، چه زود فتوا صادر میکنی… انگاری که نبودی و ندیدی آنچه بر ما مردم فلک زده گذشت.
خیلی راحت انگ خیانت، وطن فروشی را به دیگران می چسبانی!
این نظام مستبد به بهانه های مختلف و سوءاستفاده از متانت مردم تا امروز همچنان بر خر مراد سوار است و همچنان میتازد…
یک پرسش تو در تو از شما:
در مقام مقایسه، حکومت هر دو پهلوی در مقابل حکومت پیروان قرآن، اسلام ناب محمدی، حکومت نایبان امام زمان و ولایت فقیه، کدامیک استحقاق سرنگون شدن دارند؟
مگر انسان چند سال زندگی میکند؟ و چرا ما باید در ایران اینگونه زندگی کنیم؟ هر روز در آشوب و بلوا و نگرانی و نا امیدی به آینده…
شما آیا تضمین میدهی این حکومت آخوندی روزی به شعارهایی که میداد عمل کند؟
خامنه ای همین چند وقت پیش اعتراف کرد که همه چیز از نظر او اوکی است، تنها در مورد عدالت درست عمل نشده…
آن /// نمیداند که تمامی مشکلات بشر از همین نبود عدالت سرچشمه میگیرد.
جناب سید مرتضی:
از نظر من این نوع زندگی در ایران، انسانی و سزاوار کرامت انسان نیست، این زندگی یک نوع
زندگی سگی ست ( همان زندگی سگان ولگرد و نه سگان تیتیش مامانی ).
بزنم به تخته… شما توی این قوز بالا قوز بسیار فعال تر در سایت حاضر هستید… خُب، غم نان و اجاره خانه نداری حتماً…
ولی من که هموطن تو هستم و رفیق مجازی چند ساله، به دلیل خستگی مفرط جسمی و روحی بخاطر سگدو زدن بیش از حد برای تأمین معاش، دیگر نای آمدن به این سایت برایم نمانده و هفته ای یکی دوبار سر بزنم مرا کفایت میکند.
“مرگ بر این سلطنت آخوندی ” = “مرگ بر این سلطنت پر فریب ”
” ما صاحب ایرانیم، ما قیّم نمی خواهیم ”
“سکوت تو هموطن، خیانت است به وطن ”
حق باور باشید
حق یارتان
جناب ناشناس گرامی
سلام علیکم و قلبی لدیکم!
اولا: خوشحالم که باز آمدید و دلتنگ بودم از نبودن شما
ثانیا چرا اینقدر از یک موضعگیری رنجیده و عصبانی شدید؟
ثالثا:شما وقتی با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سخن خویش به پایان می برید و آنرا به سقوط و زوال سزاوارتر از سقوط و زوال سلطنت شاهنشاهی می بینید چه جای این سوال از من که :کدامیک استحقاق بیشتری برای سرنگون شدن دارند؟!
حال اگر واقعا از من سوال می کنید ،پاسخ من این است که حکومت شاه استحقاق بیشتری داشت،برای اینکه اختناق سیاسی در آن حکومت بیشتر بود و اینرا خودتان بهتر می دانید.
من ضمنا بارها گفته ام که با تلاش اصلاحی نسبت به جمهوری اسلامی موافقم و با براندازی آن موافق نیستم بدلائلی که دارم،از این جهت چون با شما در این مبنا موافق نیستم،طبیعتا موضعگیری من در مورد مسائل روز با موضعگیری شما متفاوت است.
عرض من این بود که نقد نظارت استصوابی که الان یک قانون است، یا نقد هر چیزی و هر قانونی روش و موقع مناسب دارد،شما می گوئید چه وقت؟ من می گویم الان (در فشار سیاسی و اقتصادی خارجی) نه،الان یعنی این شرائطی که امامزاده ترامپ ملعون و ابلهان پیرامون او برای مردم ایران بوجود آورده اند که بقول شما وضعیت معاش من و شما را بمخاطره انداخته اند(حالا ورود تحلیلی به این مساله نمی کنم و نکنید)،الان در این شرائطی که فشار زورگویانه امریکا هست و حتما باید برابر آن ایستاد،و حتما باید علیرغم اختلافات اتحاد و انسجام این جامعه را حفظ کرد،یعنی چه که امثال آقای شعله سعدی که همه همّ و تلاشش گذشتن از فیلتر انتخابات و رئیس جمهور و نماینده مجلس شدن است بیاید بحث نظارت استصوابی را مطرح کند آنهم با این شکل تند و عجیب و غریب؟! آیا این محملی جز این دارد که ایشان و امثال ایشان خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستند که با فشار دشمنان خارجی هماهنگ می شوند؟ نظارت استصوابی را آیا نمی شود با مقاله نوشتن و منتشر کردن یا مصاحبه کردن نقد کرد؟ حتما باید هیاهویی براه انداخت و ویدئوی منتشر کرد که موجب سوء استفاده خارجی ها شود و بعد هم توی خیابان آمد؟! بعد حالا ایشان و امثال ایشان که بخیابان می آیند اصلا چقدر پشتوانه دارند جز دو تا و نصفی آدم؟! حالا سوال این است الان که فشار اقتصادی تحمیلی هست و حتی شاید جغد شوم جنگ نغمه سر می دهد شایسته است یک ایرانی اصلاح طلب یا ملی بحث نظارت استصوابی و رفتن بخیابان را مطرح کند؟! خوب پس معلوم می شود که در یک حالت خوش بینانه امثال ایشان ناخواسته آلت فعل اجانب شده اند در جهت بهم زدن این جامعه و شورش و بی نظمی،خوب ایشان که جمهوری اسلامی را قبول ندارد و خواهان براندازی آن است چگونه است در هر انتخابات ثبت نام می کند برای انتخاب شدن؟! پس بحث من از شرائط این بود نه اینکه کسی حق ندارد نظارت استصوابی را نقد نکند.حالا شما خوب ظاهرا چون همین مبنای ایشان را دارید و این از شعار “مرگ برفلان “گفتن شما آشکار است طبیعی است که حرکت ایشان را ستایش کنید و بنده برخلاف شما حرکت ایشان را ناسنجیده و بی فائده بدانم که جز زحمت و رنج چیزی برایش ببار نمی آورد.
نیز من کسی نیستم که بشما یا دیگری تضمینی بدهم،من هم یک شهروند مثل شما،اما بنظرم توجه دارید که اگر از شعار یا گفتمان براندازی صرفنظر کنیم،پروسه دموکراتیزاسیون امری تدریجی است و باید در این راستا صبور بود و تلاش کرد و زمانه هم زمانه ای است که ضرورت ها بر اساس سنتی اجتماعی خود را خواهد قبولاند چنانکه جامعه ما خیلی بازتر شده است و بسیاری از گفتمان ها متحول شده است..
من با شما موافقم در وجود فشار اقتصادی و برخی مشکلات و فسادها در این جامعه،اما این تعبیر شما را که زندگی ایرانی زندگی سگی است نمی پسندم و با آن موافق نیستم و بنظرم شما با اینکه با توجه به نوشته های پیشین خود توجه به وضعیت اختناق زمان شاه و دوران ستمشاهی دارید اما گاهی در مقام داوری از دائره انصاف خارج می شوید.
در مورد تعبیر “بزنم به تخته”! بنده یک توضیحی دادم در پست قبل که در فصل تابستان فراغت از کار پژوهشی دارم و فرصت حضور در نت و این سایتم بیشتر است،از شما انتظار نمی رفت که هم کسی را رفیق مجازی چند ساله بدانید هم از حضور و نوشتن این رفیق احساس عدم آرامش و بزنم بتخته کنید.
بنده راست و حسینی بله مشکل اجاره ندارم چون هنگام آمدن بقم پدر خدا بیامرزم لطف کرد و خانه ای کوچک برایم تهیه کرد که هنوز در آن زندگی می کنم، پس مشکل اجاره ندارم اما منهم مثل شما مشکل معیشتی دارم می خواهید باور کنید یا باور نکنید،اما رفیق مجازی چند ساله خوش انصاف! انصاف داشته باش کثرت نوشتن من در اینجا ناشی از یک شهوت نوشتن نیست،شما خوب می دانید که غالب مطالب عقیدتی یا سیاسی اینجا یا بالصراحه یا بالکنایه و الطعن خطاب بمن است یا سوالاتی است که متوجه من است و این بسیار تفاوت دارد با کسی که تفنّنی و تفریحی اینجا هروقت دلش بخواهد چیزی بنویسد.
حالا توصیه من بشما بعنوان یک “رفیق اینترنتی” این است که اینطور داوری نکنید،جمهوری اسلامی یک حکومت آخوندی نیست که شما مرگ نثار آن کنید،و بدانید که مرگ نثار کردن به جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن (و نه اصلاح و تداوم آن) نه تنها دردی از این مملکت و مردم دوا نخواهد کرد بلکه رنجها را بیشتر خواهد کرد.من هرگز نمی گویم سکوت باید کرد،یا نقد نباید کرد،معتقدم باید نقد بجا و بموقع کرد (نه اینهایی که در این سایت می بینید که نق است و نه نقد!) و از مرگ نثار کردن بر نظامی که حاصل خون شهیدان مخلصی بوده است پرهیز کرد.
حق یار شما هم.
آخوند!
آخوند اگر دوست تو باشد با احکام شرعی مال تو را میخورد و اگر دشمن تو باشد با احکام شرعی خون تو را می ریزد.
میرزا آقا خان کرمانی
آقای نوریزاد
از بی اطلاعی خودم شرمنده ام ولی لطفا توضیح دهید که یارسانی ها کی هستند و اعتقاداتشان چیست.
————-
درود دوست گرامی
اهل حق هم می گویند. در گوگل بگردید.
سپاس
.
قوانین مدرن در یک چامعه سکولار و دمکراتیک باید اینچنین باش!کمترین سزای کسانیکه با وجود فرار از دست هم کیشان مسلمان وحشی خود به دیار کفار هنوز با باور به //// انسان و تمدن و زن ستیز انسان به تحقیر دیگر انسانها ادامه می دهند!
همین سید //// سایت و همفکران ///////////////////ش 40 سال در قدرت حق نفس کشیدن و حتی زندگی عادی را از ملیونها آدم سلب کرده اند ولی با ////// تا مثل …در گل فرو می رود بیاد دمکراسی می افتد.اصلا چه دلیلی دارد که مشتی وحشی و جنایتکار و آدمکش را بجای در غل و زنجیل کردن در جامعه رها کنیم؟ جالبست که گاه قاتلان و متجاوزین اسلامی در همین غرب با قربانی خود روبرو می شوند!نمونه اش بیچاره دختر یزیدی که از 14 سالگی مورد تجاوز و فروشش بعنوان کنیز به یکی از همین مسلمین شده بود و بعد از فرار و رفتن به آلمان با اون وحشی مسلمان دوباره برخورد می کند آنهم در المان! حالا شما برگردید به 1400 سال قبل و سرگذشت ما ایرانیان و زن و فرزندان ایرانیان در تسلط عرب وحشی مسلمان بنگرید. بنظرم این 40 سال خود نوعی بازسازی آن دوران وحشت و ترس و رنج و مصیبت ایرانیان بوده و آه و ناله افرادی مثل شفیعی و سایر آخوندهای کراواتی بیشتر به نمک روی زخم ایرانیان می ماند! قانونگذاران سویس بخوبی درک کرده اند که مسلمان /// بشو نیست ولی ما ایرانیان نه تنها به این درک ساده بعد از 1400 سال رنج و مصیبت و بدبختی نرسیده اند بلکه خود نیز در تملک این حرامیان درامده اند! هموطن تا تو و سایر ایرانیان به //// اسلامی
افتخار می کنید و خود را برده و بنده /////////////////////////////////////////////////////////// می دانی سرنوشتی بهتر از این نخواهیم داشت!بجای بد و بیراه به اراذل و اوباش اشغالگر //// بخود بیا و شرم کن از برزبان بردن نام//////////////////////////////// و بدتر از آن مقدس داشتن مشتی/////////////////////////////////
News فارسی
BBC News فارسی
زوج مسلمان به خاطر دست ندادن با جنس مخالف نتوانستند شهروند سوئیس شوند
18 اوت 2018 – 27 مرداد 1397
شهرداری لوزان در سوئیس مانع از شهروندی زوج مسلمانی شده که حاضر به دست دادن با جنس مخالف نشدند.
شهردار لوزان گفته است از دادن شهروندی به این زوج به خاطر آنچه احترام نگذاشتن به برابری جنیستی خوانده خودداری کرده است.
گریگوری جونو، شهردار لوزان به خبرگزاری فرانسه گفته است کمیسیون شهرداری هفت ماه پیش با این زوج مصاحبه کرده بود تا مشاهده کند شرایط لازم برای شهروندی سوئیس را دارند یا نه.
رای دادگاه سوئد به نفع زن مسلمانی که حاضر به دست دادن نشده بود
محرومیت از شهروندی فرانسه به دلیل دست ندادن با مرد
سوئیس: معافیت دانشآموزان مسلمان از دست دادن با جنس مخالف پذیرفتنی نیست
روز جمعه این کمیسیون اعلام کرد که آنها نتوانستهاند شرایط لازم را کسب کنند. عدم ادغام در جامعه یکی از دلایل رد شهروندی این زوج مسلمان بوده است.
شهردار این شهر سوئیس از اعلام ملیت این زوج و یا افشای جزئیات بیشتر خودداری کرد اما گفت این زن و شوهر از دست دادن با افرادی از جنس مخالف خودداری کردند.
او گفت این زن و شوهر در پاسخ دادن به سئوالهایی که جنس مخالف مطرح میکرد، با دشواری مواجه بودند.
این زن و شوهر ۳۰ روز فرصت دارند تا خواهان تجدیدنظر در رای صادره شوند.
“زوج مسلمان بخاطر دست ندادن با جنس مخالف نتوانستند شهروند سوئیس شوند”
—-
این که ایراد به نحوه تدیّن اشخاص نیست،ایراد به ادعاهای آزادی و دموکراسی و مراعات حقوق انسان و قوانین سکولار است،کسی مایل است عمل به احکام و مقرّرات دینی خود کند،مگر مدعیان حقوق بشر و دموکراسی و آزادی انسان،مدعی نیستند که در جامعه سکولار هرکس در گزینش مذهب و عمل به آن آزاد است؟! حال اگر زن مسلمانی خواست پوشش داشته باشد،و از چیزهایی که در دین و مذهب او ممنوع است پرهیز کند،آیا مدعیان تمدن،آزادی،دموکراسی،و حقوق بشر باید او را بخاطر عمل باحکام دین خود محدود کنند؟!
منطق شما از قویترین منطق هاست ،وقتی یک خارجی میاد به کشورهای مسلمان باید به عقاید شما احترام بگذارد و وقتی شما می روید کشور آنها خارجیهاباید به عقاید شما احترام بگذارند ،اینکه اسمش خود خواهی نیست، درست است یا می خواهید یک منطق اشتباه دیگر را تبلیغ کنید
دقت کن مش باقر،وقتی یک خارجی میاد به ایران (حالا کشورهای مسلمان دیگر موضوع بحث نیستند) لازم است یک قانون لازم المراعات این کشور (پوشش حداقلی بانوان) را مراعات کند و خون او از خون شهروندانی که باید آنها هم قانون را رعایت کنند رنگین تر نیست،وقتی یک مسلمان هم به کشورهای دیگر می رود نباید قوانین آنها را نقض کند،البته همه باید عقائد یکدیگر احترام بگذارند و الان بحث این نیست که کسی لازم است آنجا بعقائد مسلمان احترام بگذارد یا نگذارد،اینها درست؟ الان بحث این است که یک زن یا مرد مسلمان در خارج از محیط اسلامی هم ملزم است شرعا قانون اسلام را رعایت کند،یکی از قوانین اسلام این است که مرد و زن مسلمان حق ندارند بدن جنس مخالف را لمس کنند،سوال این است که مگر آنجا جزء قوانین اشان است که حتما باید با جنس مخالف دست داد؟! من گمان نمی کنم چنین قانونی وجود داشته باشد،ایراد من این بود که چرا آنجا (در سوئیس) بعنوان یک کشور دموکرات و پیشرفته باید دو مسلمان را باتهام التزام به قانون دین خود پناه ندهند و آنها را اخراج کنند؟! بنظر شما این سوال و ایراد من اینی بود که شما مطرح کردید؟
ایران درود
درود بر سپاه پاسداران
درود بر سید مرتضی
مرگ بر دمکراسی با صدای بلند
درود بر اقتدارگرایی نخبه گرا
نوری زاد خون آشامی که پشت نقاب حقوق بشر ودمکراسی گندیده پنهان شده است
آقای نوری زاد وقتی به طرفدارانت فکر میکنم احساسم اینست که با گله گرازها سروکار دارم دیدی وقتی دسته جمعی به یک مزرعه حمله میکنند همه چیز را لت وپار میکنن این بدبخت ها از به لجن کشیدن ملت خود لذت میبرند برای شما میگویم شرایط سنی شما جوری است که این چیزها را به یاد بیاورید قبل از انقلاب را میگویم بدون اینکه بخواهیم در مورد حکومت شاه قضاوت کنیم یا بخواهم دیدگاه امام خمینی را بیان کنم بیشتر ایران قبل از سال 1340 همچنان مانند دوران قاجار بود یعنی ایرانی که هزار سال تغییر نکرده بود شاه ایران با پروژه انقلاب سفید خود دست به اصلاحات زد نظام ارباب ورعیتی که چیزی شبیه نیمه برده داری بود را با موفقیت بسیار خوبی برانداخت مردم به ویژه روستاییان بجای ارباب ورعیت شهروند شدند حکومت شروع به ساختن راه مدرسه خانه بهداشت آب رسانی برق رسانی اصلاح روشهای کشاورزی حمایت از محیط زیست وبردن رسانه از رادیو وتلویزیون ومطبوعات وکتابخانه تا آنجایی که امکان پذیر بود وبه جای کدخدا منشی خانه های انصاف را در روستاها که حدود 70 درصد جمعیت ایران را در بر میگرفت اقدامات پسندیده ای بود مگر برای زدودن نکبت هزار ساله در جا زدن راه حل دیگری هم بود.
روشنفکران آن زمان که خود نتیجه این نوع اصلاحات در دوره گذشته بودند که در مقیاس محدود صورت گرفته بود با گذاشتن ریشهای پروفسوری و دود کردن سیگار همه این تلاشها را به باد مسخره میگرفتند واز دولت برای اصلاح امور معجزاتی همانند زنده کردن مرده مانند معجزه عیسی مسیح انتظار داشتند عکس لنگه کفش پاره کودکی را بدست میگرفتند وشروع به گریه زاری میکردند که وضعیت ملت را ببینید و هر کاری که تغییری در وضعیت کشور صورت میگرفت به تمسخر میگرفتند واگر کسی هم از وضعیت جدید بهره ای میبرد با این شعر یا رب روا مدار که گدا معتبر شود گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود و بلا فاصله ایران را با غرب ویا انها که چپ بودند پز جامعه های سوسیالیستی که خود هم از نزدیک ندیده بودند چه هستند را بیان میکردند.
آقای نوری زاد ارزش کاری که امام خمینی کرد خودباوری بود وامروز علی الرغم همه مخالفتهایی که چه در سطح جهانی وداخلی مخصوصا انهایی که خود را در مقابل غربیها ادم حساب نمیکنند همین خودباوری کسانی است که به امام خمینی اتکا کردند ما امروز صاحب صنایع نظامی هستیم روزگاری بود که قمقمه سربازمان هم از خارج می امد ولی امروز بیش از 50 نوع موشک برای دفاع از کشور عزیزمان تولید میکنیم ما در نیازهای اساسی کشورمان نه تنها به خودکفایی بلکه توان این را داریم که به یک صادر کننده عمده تبدیل شویم از جمله صنعت فولاد .قبل از انقلاب سالانه شش میلیون تن گندم به عنوان نمونه با 36 میلیون جمعیت وارد میکردیم اما امروز با 82 میلیون جمعیت برای گندم نیازی به خارج نداریم واگر بارندگیها به اندازه کافی باشد به صادر کننده این دست محصولات هم تبدیل میشوم امروز در همین ایرانی که شما ان را فلاکت زده میدانید و زیر محاصره جهانی که در دنیا برای هر کشوری بی سابقه بوده هر چه بخواهی وجود دارد چه در روستا وچه در شهر حالا شما میگردید در کشور تا یک خرابه ای پیدا کنید وبشینید یک روضه خوانی وگریه زاری راه بیندازید وحتی چشمتان را بر کارهایی که خود در زمان دفاع مقدس در مناطق دور افتاده انجام داده اید ببندید این از بی سلیقگی شماست اساسا هنر مندان گرچه حرف از زیبایی میزنند اما آنچه انها را حال میاورد سر کردن در چاه فاضلاب است وشما یکی از انها.
به امنیت ملی منافع ملی اقتدار ملی امنیت منطقه ای به نقش ایران واهمیتش در غرب اسیا نمیشود با دید یک هنرمند یا نقاشی مثل شما نگاه کرد البته به سبکی که شما نگاه میکنید میخواهم بگویم بعضی ها لذت زندگیشان روضه خانی است وشما یکی از انها هستید واگر چیزی پیدا نکنید که برای ان روضه بخوانید احساس پوچی میکنید .
جناب نوریزاد ارتش سپاه بسیج نیروی انتظامی وزارت اطلات صنایع دفاعی وهمه انچه در سالهای پس از دفاع مقدس در کشور صورت گرفته تا کشور روی پای خود بایستد سرمایه های ملی ما هستند برای همه اینها بهای سنگینی داده شده وکارهای خوبی صورت گرفته واشتباهاتی هم داشته ایم واین را بدانید انچه را ولی فقیه تصمیم میگیرد نیاز امروز جامعه ما است نه بازگشت به گذشته کمی فکر کنید میتوانیم به ارزوهای مشترکمان برای کشور عزیزمان برسیم
جناب نوریزاد خشم شما چنان عمیق وسوزان است که فکر نمیکنم حرف من در شما اثری داشته باشد
باباجان یه بابایی بود آدرس روانپزشکشو میذاشت اینجا تبلیغشو میکرد.بیاد آدرسشو بده به این یارو یهو سیماش اتصالی میکنه درود بر این و مرگ بر اون راه میندازه.به نظرم دچار نوعی بای پلاره طفلک!!
آقای جاویدان سپاه ایران
جناب عالی چرا از گفت و گو طفره می روید؟
چرا نوشته هایی که خطاب به شما هستند را نادیده می گیرید؟
اینجا تشریف آورده اید برای سخنرانی؟ تک سرایی؟ این را نمیتوان گفت و گو نام نهاد.
مرد میدان باش و طفره نرو.
ما یک مرتضی شعاری داریم بسمان است. از بس شعار های تکراری اش را خواندیم خسته شدیم. من رو متهم می کند سخنگوی آمریکا هستم در حالی که خودش بلند گوی ولی فقیه است. هر حرفی از روحانی و ظریف و خامنه ای می شنود اینجا تکرار می کند. نه فکری نه تحلیلی. ضبط صوت. گرامافون آن هم از نوع سوزن خورده اش که یکی دو کلمه را هی تکرار می کند.
عزیزم شعار دردی را دوا نمی کند.
این همه دزدی. این همه بی سیاستی. تمام دنیا ضد ایران بسیج شده. اقتصاد فلج است. از همه کشور های مشابه نسبت به قبل از انقلاب عقب افتاده ایم. کشور هایی که فاقد منابع سرشار و ثروت خدا دادی ایران هستند. ترکیه کره جنوبی.
پنجاه نوع موشک عهد دقیانوس تولید می کنیم. شوروی لا اقل از لحاظ فن آوری موشکی سر آمد دنیا بود. از لحاظ تکنولوژی فضایی در بسیاری موارد از غرب پیشرفته تر بود ولی سقوط کرد. موشک دلیل برتری نیست. بمب اتم هم کار ساز نیست. آمریکا وارد فاز جنگ فرسایشی اقتصادی با ایران شده. تمام دنیا با آمریکا همصدا است. فریب آخوند ها را نخور. اروپایی ها هم در جنگ با ملایان با آمریکا همصدا هستند ولی روش دیگری را ترجیح می دهند. بار ها علنا اعلام کرده اند با مداخله ایران در منطقه مخالفند. روسیه هم در نهایت دنباله رو غرب است. بر خلاف ولایتی و خامنه ای که نگاهشان به شرق است نگاه چین و روسیه به غرب است. خامنه ای چیزی شبیه به ملیجک است. ملعبه و بازیچه قدرت های بزرگ است. کسی اگر با تدبیر باشد و با حساب و کتاب عمل کند خود باخته است؟ خامنه ای که می گوید من انقلابی ام حتما عقلش درست کار می کند؟
کارنامه ای که از جمهوری اسلامی ارایه کرده اید فانتزی است. آمار و ارقام خلاف گفته های شما است. هشت میلیون ایرانی در خارج خلاف حرف هاش شما است. کارگرانی که حقوق دریافت نمی کنند و زندگی شان تامین نیست و آمار دولتی که می گوید نصف ایران زیر خط فقر است خلاف شعار های جناب عالی است.
هر جوان ایرانی در اولین فرصت ممکن در صدد ترک کشور است. چرا؟ این ها در اثر خود باوری امام خمینی است؟
این بار اگر دیدم چرند و پرند شعار می دهی دیگر به نوشته هایت توجه نخواهم کرد اگر معقول استدلال کردی و بند بند نوشته های من و دیگرانی که با تو قصد گفت و گو دارند را پاسخ دادی گفت و گو خواهم کرد و در غیر این صورت به خدا می سپارمت. وقت من یکی را تلف نکن. با همام امامت خوش باش تا تکلیفمان در میدان عمل روشن شود.
جناب ساسانم
تمام گفته های من جواب لجن پراکنی هایی است که در این سایت بر علیه ملت ایران صورت میگیرد اگر وضعیت مردم آنطور که شما می گویید بد بود اینهمه انبار انواع کالا که کشف میشود که قول بدهم به شما که تا چند ماه دیگر خواهی دید برای چندین سال نیاز کشور کالا وارد کرده اند ویا ذخیره کرده اند همه نشانه ظرفیت جذب این همه کالا در کشور است مشتری اینهمه خودر خارجی صف کشیدن مردم برای خرید خودرو داخلی اگر تقاضا وجود نداشت مگر در این قسمت قیمتها میتوانست اینقدر بالا برود استراتژی آقای ترامپ جنگ رسانه ای است چون خود با این ترفند توانست قدرت را در دست بگیرد وکاری را که امروز دولت وقوه قضاییه انجام میدهد آرزویی بود که ما از اول انقلاب داشتیم که این زالوهای بازار که کم وبیش رانت های در دستگاه حکومتی دارند به شکلی مجازات شوند را به فال نیک میگیریم شخصیتهای امثال شما از نظر هویت ملی دچار خود کم بینی هستید واصولا با ترس زندگی میکنید وهمیشه دست روی دست میگذارید که هیچ کار نمیشود کرد همین آقای نوری زاد خودش خبر دارد انقلابیون چه کارهای خوبی در کشور برای فقر زدایی انجام داده اند وخودش در این طرح ها مشارکت داشته وانتظار داشته که یک روز وکیل ویا وزیر شود ودر دستگاه حاکمیتی برو بیایی پیدا کند که نشد وبعد از سال 88 زده به سیم اخر یک کمی هم شجاع هست تبدیل شده به سلبریتی وخودش هم میداند رقیبانش هم به ندازه خودش در نظام شجاع هستند ومیدان را خالی نمیکنند واین را بگویم از زبان شما روشنفکران هیچ کجا ندیده ام فضیلتی از ملت بزرگ ایران به زبان بیاورید همین مردم فلاکت زده ایران کسانی هستند ردیف دوم گروه گردشگری در ترکیه وبه نسبتهای دیگر در دبی تایلند اروپا به خود اختصاص داده اند این افرادی که به این سفرها میروند همین مردم کوچه وبازار هستند که دولت با ترفند افزایش عوارض خروج از کشور توانسته تا حدودی از خروج ارز از کشور بکاهد…دیگه چی بگم همینجا هم از جناب آقای شفیعی عذر خواهی میکنم که چرا جواب ایشان را نداده ام به نظر خودم حرفهای من همه جواب هستند واگر شما قانع نمیشود از ضعف من است واز توقع بالای شماست که چرا حرفهای شما را تایید نمیکنم من برای خودم حرف دارم
سخنگو جان! ای طوطی سخنگوی وزارت خارجه امریکا! تصادفا شما اهل شعار هستی،آنهم از نوع شعارهای دقیانوسی آرزومند بازگشت جقّه های همایونی! من که دائم در حال بحث و گفتگو با تو هستم،مطالبت را نقد می کنم و سستی بنیان استدلال های شاهیستی ات را آشکار میکنم! از چه خسته شدی ای سخنگوی خوش سخن نماینده پمپئو؟! از اینکه اینجا مشت شعارهای شاهیستی و سلطنت طلبانه ات باز شده خسته شدی؟! بسیار خوب اگر خسته شدی مدتی برو در سواحل کالیفرنیا خوش باش و خستگی در کن،چون دیگر با تعمیم آگاهی ها و رشد فکری نسل جدید و آگاهی های رسانه ای دیگر جایی برای شعارهای بیات شده شاهیستی و امید به بازگشت بقایای جقّه های همایونی مومیائی و غیر مومیائی نیست! خودت را خسته نکن جانم! مشی سلطنت طلبانه و جقّه همایونی دیگر رفت! رفت به زباله دانی تاریخ! و تاریخ نوین ایران را مردم انقلابی ایران و نسل های جدید ترسیم می کنند،آری شما کارت به سواحل دریای خزر نباشد،شما را همان سواحل کالیفرنیا بس!
در پست قبل، یک “ناشناس” بعد از فحاشی به آقای نوریزاد نوشته: ” …همهٔ ما جان و مالمان فدای سید مرتضی…”. اول این “همهٔ ما” که گفتهای و خلاصه میشود در امثال خود شما، بدرستی، جان و مالی که دارید سزاوار و درخور و لایق فدا کردن آن برای سید مرتضی هست. دوم اینکه هر چه زودتر بهتر تا یک ملت از شر وجود شما رها شود.
هر چه می گویم که فوق فهم توست
مردم اندر حسرت فهم درست
اگر امثال تو معنی “فهم” را میدانستید و به اندکی “فهم” رسیده بودید، بردهٔ گماشتهٔ روسها در ایران نمی شدید و اسم این را “دین و ایمان” نمی گذاشتید. رسیدن به “فهم درست” پیشکش وقتی که بردهٔ گماشتهٔ پوتین شدن، سد سکندری برای امثال شما شده تا به سر سوزنی ” فهم مبتدی” هم نرسید.
به مزدک1 در پاسخ به مطلب زیر :
مزدک1
1:25 ق.ظ / آگوست 18, 2018
« شفیعی گرامی دیدگاهای شما دیدگاهای ارمان مستضعفین از طرفداران شریعتی است! یک بلغوری از جریانی مارکسیتی و مجاهدین و شریعتی و حوزه! »
جناب مزدک1 من بجز افکار زنده یاد دکتر شریعتی با جریاناتی که نوشته ای آشنایی ندارم، ولی هیچ بعید نیست که تمام جریانات غیر مارکسیست در کشورهایی که توسعه صنعتی نیافته اند و به عدالت اجتماعی و سوسیالیسم گرایش دارند افکاری نزدیک به هم داشته باشند. بنده با خواندن آثار آلکساندر سولژنیتسین بخصوص کتاب
« مجمع الجزایر گولاگ »و کتاب« سیمای زنده بگوران »اثر آناتولی مارچنکو و خاطرات« بوریس باژانف » منشی پولیت بورو و کتاب« خاطرات سیاسی خروشچف »و چند کتاب از
خاطرات پناهندگان ایرانی نسبت به کمونیسم روسی و دیکتاتوری پرولتاریا که همان دیکتاتوری مخوف و غیر انسانی حزب کمونیست بود و ستم عریانی که تحت عنوان استالینیسم جریان داشت متنفر شدم و فهمیدم که تبلیغاتچیهای حزب کمونیست اتحاد شوروی تمام ضعفهای خود را با ابری از دروغ و تبلیغات کذب میپوشانند و آنچه در عمل اعمال میشود بر کشیدن افراد دو رو و متظاهر و منافق است که با پشت کردن به توده های مردم بخدمت ستمگران در آمده اند، درست مثل حزب الهیهای فعلی * ایران که ذاتاً جز به اختلاس و سرقت اموال عمومی و خیانت به مردم و برخورداری از امتیازات و رانت های رنگارنگ حاکمیت به هیچ اصلی پایبند نیستند.
چون شاهد هدر رفتن استعداد های زیادی بوده ام که به علت فقر و مسکنت بباد رفتند به عدالت اجتماعی دلبسته و شیفته سوسیالیسمی هستم که بنیادش بر دروغ و تبلیغات نباشد، در نتیجه اندیشه های سوسیالیستی را که عملی شوند از هرکس میآموزم و فکر میکنم که جامعه انسانی قبل از هر چیز دیگری بایستی از حداقل عدالت اجتماعی برخوردار شود تا هر کسی بتواند استعدادهای خود را بپروراند .
*حزب الهیهای کنونی هیچ شباهتی به حزب الهیهای دوران جنگ و انقلاب ندارند، آنها از خانواده های بسیار مؤمن و مذهبی بودند و گاهی با هزینه کرد خود و خانواده راهی جبهه ها میشدند و کل هستی خود را در راه دفاع از دین و وطن در طبق اخلاص میگذاشتند و فدا میکردند، لابد میدانی که افرادی نظیر محمود رضا خاوری ( که بخش بزرگی از نقدینه کشور را در طبق اختلاس گذاشت و سرقت کرد ) و دارای مسئولیتهای بزرگند و به دلارهای نفتی و بیت المال دسترسی دارند، همه از حزب الهی هایی هستند که هر یک از دهها فیلتر گذشته اند و محرم و مورد اعتماد حکومتند، همانطور که عسگر آقایف رئیس جمهور بظاهر کمونیست و عدالت طلب قرقیزستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بیش از 80 درصد زمینهای حاصلخیز کشورش را بنام خود سند زد، این حضرات هم با هیچ عدد و رقم و مبلغی سیر نمیشوند و صد البته تن به هیچ خطر و ضرر و فداکاری ای هم نمیزنند . افراد ستم پیشه در زیر هر علمی سینه بزنند، ذاتاً همه یکی هستند و بالعکس افرادی که به آرمانهای الهی یا انسانی یا هردو معتقد و متعهدند نیز همه یکی و در یک جبهه واحدند. بنده افرادی چون کارل مارکس و ولادیمیر لنین و ارنستو چه گوارا و خسرو گلسرخی و بیژن جزنی را در صف امام علی( ع)میبینم و تمام جوجه تیغیهای پشمالو دارای انگشتر و تسبیحی که به هر طریق، بدون استحقاق، با فروش دین و وجدان از نتیجه رنج و زحمت دیگران برخوردار میشوند را همه در صف ستمگران میبینم. کسی که در صف توده مردم نیست، در صف یگانه پرستان هم نیست، آنکه خون مردم را میخورد حق ندارد دم از خداوند و پیامبر و علی بزند! آنان هر چه بگویند و هر عبادتی انجام دهند گناه خیانت به مردم و سرقت اموال عمومیشان را نمیپوشاند و توجیه نمیکند، آنها ذاتاً
رفیق و همراه روسیاه ترین گناه کاران ضد بشرند.
نازنین مزدک کافر کیش نیک اندیش( کافر کیش تعبیر سید مرتضی است و نیک اندیش تعبیر من) در پست قبل در مورد شفیعی گفته بودی که او چون ارمان مستصععین و شریعتی می اندیشد ؛ میخواستم بگویم چنین نیست زیرا شفیعی واله و شیدا مولوی است در صورتی که تفکر ارمانی ها دقیقا بر خلاف تصوف و مولوی بود ؛ نظر شفیعی نسبت به قداست محمد و علی با نگرش ارمان زمین تا اسمان فاصله دارد ؛ تنها وجه مشترک شفیعی و ارمان نگاه مشترک این دو به روحانیت فعلی است ؛اقای شفیعی( اسم اصلی ایشان چیر دیگر است ) اسیر تضاد وتناقض است زیرا خود میگوید از نظر فلسفی نسبی گراست اما وقتی از مولوی میگوید مطلق گرایی را به اوج میرساند ، اصولا یک انسان مذهبی و یا ایدیو لوژیک نمی تواند نسبی گرا باشد ،ایشان میگوید از نظر اجتماعی سوسیالیست است در صورتی که سوسیالیسم با مولوی گرایی وعلی گرایی در تناقًض است مگر اینکه تعریف ایشان از تعریف دیگری باشد
JM گرامی منظورم بیشتر موضع گیریهای سیاسی جناب شفیعی است که ترکیبی از دیدگاهای مارکسیستی /اسلامی چنین گروهای مذهبی بود والا خود شریعتی و گروهای اسلامی مثل آرمان و مجاهدین و گروهای دیگر کم و بیش معجونی از دیدگاهای مارکسیستی را با رویه ایی از اسلام یا بقول یکی از بچه با زورچپان کردن چند آیه به خیک مارکس بنام خود بیرون می ریختند و جوانان ایرانی را از تفکر می انداختند. مشکل افرادی مثل این جناب شفیعی که بنظر فردی زحمتکش و درستکار و پاکنهادست ایستایی در همان دوران 57 است.صفحه شان سوزن خورده و یا بقول امروزیها زم کرده اند روی همان سالهای نکبت و بدبختی و بی خردی و عدم تفکر ولی پرخوانی و حساسیت و تقدس گرایی و دگم اندیشی.این جناب دارای مطالعات زیادیست و درست بهمین دلیل هم وقت فکر کردن و دوباره جویدن یافته های خود را نیافته. در حرف همان آرمان مستضعفین و یا شریعتی مخالف روحانیت و آخوند بودند ولی همان شریعتی بدون تفکر می گوید پای هیچ قرارداد استعماری را هیچ آخوندی امضاء نکرده و این فریب و بقول خمینی خدعه بی شرمانه را ما ایرانیان درک نکردیم و از خود نپرسیدیم ///کسی که حکومت و قدرت را در کشور در دست دارد زیر هر قرارداردی را با بیگانگان امضا می کند والا یک آخوند /// روضه خون بجز ///////////// و پخش مشتی خرافات برای سر و کیسه کردن جماعت هالو چه کاری دیگری می تواند انجام دهد؟و یا در مورد رهبران اسلامی هم بهمین ترتیب با کمک گرفتن از یافته های علمی و مبارزات توده ایی و پژوهشهای بسیار و تقدس در ذهن تودها آنها را از نقد روئین تن کردند.والا هر فرد خردمندی همین داستان عقیل و بر خورد علی بعنوان یک رهبر و برادرش را برای ////////////////////////////////////////////// و بی سیاستی علی بعنوان رهبر مسلمین کافی می دانست و اصولا همان خلیفه چهارم شدنش را هم به پرسش می گرفت تا چه رسد به اینکه امامت //////////////////////////////////////////////////// بعدی را مقدس نماید و بمردم بعنوان امام و رهبر قالب کنند!
بنده افرادی چون کارل مارکس و ولادیمیر لنین و ارنستو چه گوارا و خسرو گلسرخی و بیژن جزنی را در صف امام علی( ع)..
………………….
شفیعی گرامی من آوردن نام /// /////////////////را با کسانیکه تمام زندگی و دار و ندار خود را در طبق اخلاص گذاشتند و برای هدفشان که خدمت بمردم و عدالت اجتماعی (کاری به درست یا نادرستی و خیالپردازی و ایده آل گرایی ندارم) با کسی / //// ///////////////////////// طبق روایتی که خود مسلمین از اسلام و تاریخ اسلام دارند جز کشت و کشتار و غارت و ترور و وحشت برای مردم به ارمغان نیاورد و حکومت 4/5 ساله اش چیزی جز دریای خون و برادر کشی نبود و هدفش پراکندن منزجرترین و پست ترین افکار غیره انسانی و غارتگرانه و انسان و تمدن ستیز //// نبود درک نمی کنم. هموطن آنها هر چند که از منظر امروزی ما ایده الیستهایی بیش نبودند ولی از صادقترین و پاکباخته ترین و روشنفکران زمانه خود بودند و هدفی جز عدالت و برابری و نجات زنان و انسانهای زحمتکش از دست همانی که /////////////ها برایش جنایتها و غارتها و کشت و کشتارها نمودند نبود. جناب شفیعی مسلما شما اولین فرد در تاریخ پر درد و رنج بشریت و بخصوص تاریخ خونبار ایرانیان نیستی که جای قاتل و دزد و غارتگر را با مقتولان و غارت شده گان عوض می کنید بلکه از جمله مسلمین به چنین کاری عادت دیرینه دارند. کافیست به نوشته های همین سید شبانه روز ///// در این سایت نظری بیندازید. شما هموطن از قاتلی غدار و متعصبی کینه توز و شمیشر ایدیولوژیی انسان و زن و تمدن ستیز منجی ایی عدالت گستر و برابری طلبی می سازید که نه با اعتقادات ایدیولوزیکی و نه با شخصیت او همخوانی ندارد.راستی مگر ////////////////////////// قران ناطق نبوده و مگر در قران زن پست ترین و بی حقوق ترین موجود نیست و مگر کشت و کشتار غیره مسلمین و غارت دارایی و به کنیز و برده برده بردن زن و فرزندانشان مباح نیست؟ ایا چه گوارا و جزنی و گلسرخی نیز چنین دیدی نسبت به زن و غیره کمونیستها داشتند؟ بگذریم که کمونیست یا سوسیالیسم موجود و عرضه شده دینی بشدت مخرب و تمدن و انسان ستیز شد ولی با وجود این دست آوردهای کمونیستها و سوسیالیستها و فداکاریها و از جان گذشتن هزاران کمونیست و سوسیالیست برای بشریت کم نبوده اند. و از طرفی ایده های مارکس و انگلس و بزرگان سوسیالیسم و کمونیست هنوز نیز حرفی برای گفتن دارند ولی بفرمائید////////////////////////////////////// جز وحشیگری و تجاوز و کشت و کشتار و کینه توزی و پراکندن خرافات و رنج و درد و مصیبت و بدبختی و برده و کنیز و خوار و ذلیل و بنده و عبد کردن انسانها چی به بشریت عرضه کرده؟ هموطن بزرگی مولوی و حافظ و سعدی نه به اسلام بلکه به پشتوانه فرهنگ غنی و مدارا طلب و حقیقت پرور و سازنده ایرانیست نه افکار مشتی وحشی و غارتگر و آدمکش و دزدی که/////////////// گوی سبقت در کینه توزی و بی رحمی و مکاری و ضدیت با انسان و زن و دگراندیش از همه ربوده.هموطن علی خواهان حکومتی مثل همین اراذل و اوباش و دزد و غارتگر و اشغالگر در ایران یا دزدان و ادمکشان داعش و القاعده … بود و خود و فرزندانش ایرانیان و کشورهای دیگر را بارها غارت کردند و قیامشان را برای رهایی از سیطره مشتی دزد و جنایتکار و ادمکش سرکوب کردند.
جناب شفیعی سپاس
اینجا جواب میدهم و وارد بحث هم در این مورد نمیشوم
انتخابات را نه باید ونه میشود حذف کرد اما دمکراسی فاقد ساختار مطمءن برای شایسته سالاری است اگر قرار است با دمکراسی بهترین نیروها انتخاب شوند تا کنون چنین نبوده در عصر جدید پول ورسانه نقش بیشتر داشته اند تا نظرهای کارشناسی
من به مقامات انتصابی بیشتر اعتماد دارم تا مقامات انتخابی چون در انتصابات به توانمندیهای فرد برای بدست گرفتن پست توجه میشود هر چند که در عمل امکان دارد آن فرد عملکرد خوبی نداشته باشد اما در انتخابات حداقل در کشور ما فاجعه بوده نگاه کنید کشتی گیر وزنه بردار کارته باز دستفروش نتیجه انتخابات بوده
ودیگر اینکه من آقای نوری زاد را پخمه نمیدانم ما او را از دست داده ایم انرژی او دارد هدر میرود
شفیعی گرامی لنین که در ردیف کارل مارکس.بیزن جزنی.خسرو گلسرخی وارنستوچهگواراقرارنمیگیرد بی دلایل زیر ایشان یک رهبر متعصب ودیکتاتوربد 1-اگر لنین یک سوسیالیست انسان گرا بود سه کودک زیر 12 سال اخرین تزار روس را دستور رگبار مسلسل نمیداد 2اگر سوسیالست بود به روشنفکران سوسیالیست منشویک لقب گه ملت نمیداد 3دیکتاتوری پرولتاریا را که که در واقع نوعی حکومت دیکتاتوری با لعاب کارگری بود بنیان نمیگذاشت با احترام.
Minou Moghaddam
دکتر نورالدین پیرمؤذن، نماینده مجلس
بعد از پودر شدن رژیم صدام توسط آمریکا، طارق عزیز معاون صدام دستگیر شد. او در بازجوئی گفته بود که صدام در روزهای پایانی وقتی وارد جلسه کابینه میشد، اولین جملهاش این بود که «چند دقیقه پیش تماس تلفنی با پوتین داشتم و او گفت گول سر و صدای آمریکاییها نخورید و هرگز هم حمله نظامی اتفاق نخواهد افتاد و روسیه هم در کنار عراق به عنوان یک متحد خواهد ایستاد!»
آمریکا حمله کرد و رژیم بعثی عراق در ۲۱ روز برچیده شد و صدام هم به زبالهدان تاریخ پرتاب شد. اما پوتین یک قرارداد نظامی ۲۵ میلیارد دلاری فروش اسلحه با صدام داشت که میبایست جایگزینی برای آن پیدا میشد. طبیعی بود که بعد از عراق، پرونده رژیم ایران در روی میز کاخ سفید قرار میگرفت و این یک فرصت طلایی بود برای آقای پوتین.
پوتین که یک عنصر اطلاعاتی امنیتی لامذهب و به روایتی ضد مذهب است، خوب میدانست و میداند که چگونه باید خواسته و کالای خود را به آیتاللهها بفروشد: در سفر به تهران و ملاقات با آقای خامنهای، در هنگام خروج از بیت رهبری در یک شگرد حساب شده میگوید: در ملاقات با آقای خامنهای، احساس کردم در محضر حضرت مسیح هستم!
بلافاصله این موضوع به عرض رهبر معظم میرسد و تیتر روز خبر میشود و در یک اتفاق بیسابقه، پوتین در مسکو یک مسجد افتتاح می کند و در تهران هم یک جلد قرآن تاریخی را به رهبری هدیه میدهد. پوتین خیلی خوب شیوه بده – بستان سیاسی و ارزش کالای تملق، چاپلوسی و ریاکاری در بیت ؟؟؟ را میداند.
زمانی که در کسوت نمایندگی ملت بودم، پرونده پوتین همواره جزو کارها و پیگیریهای من بود و پنج سئوال و دوازده تذکر به سه وزیر خارجه و اقتصاد وقت هم حاصل این تلاش بود:
۱- قرارداد ۲۵ میلیارد دلاری خرید تسهیلات و تجهیزات نظامی عراق عینا به ایران منتقل و بسته شد.
۲- چگونگی طولانی شدن ساخت نیروگاه بوشهر (به مدت سی سال!) و میزان پرداخت ایران به روسها هرگز روشن نشد و یکی از اسرار نظام ماند.
۳- میزان سهم ایران در دریای خزر در سطح به ۱۱٪ و در عمق به ۷-۹٪ مورد موافقت دستگاه دیپلماسی کشور البته با دستور مستقیم رهبری تصویب شده بود که منتظر پروسه امضا و تصویب نهایی و آنهم بدون اطلاع و نظر مجلس معین شده بود.
۴- خرید موشکهای S300 علیرغم پرداخت هزینه آن، تحویل ایران نشده است و روسیه کارشکنی میکند.
در روزهایی که نامه رد صلاحیت شرکت در انتخابات را دریافت کردم، تلویحا گفته شد که ضدیت با پوتین یکی از خلافها و از دلایل حذف من از فضای سیاسی کشور بوده است..
.
.
.
.
#دریای_مازندران #دریای_خزر
#روسیه #قراقستان
#آذربایجان #ترکمنستان
#براندازم #فرقه_تبهکار
#قيام_ايران #ايران
#نافرمانی_مدنی
#استقلال_آزادی
#ارتش_ایران
#تظاهرات_سراسرى
#اعتصاب_سراسری
#اعتراضات_سراسری
#شاهنشاه_آریامهـــــــــر #محمّدرضا_شاه_پهلوى
#جاوید_شاه_پاینده_ایران #شهبانو_فرح_پهلوی
#شاهزاده_کوروش_رضا_پهلوی #رضا_پهلوی
.
#CaspianSeaSallOut
#Reza_Pahlavi
#IranProtests
#FreeIran #Tehran #Iran
#Regime_Change_in_Iran
#ir_humanrights
درمیان دزدان واختلاس گران 40 سال گذشته حتی یک مردکراواتی یا یک زن بی حجاب هم نبود
همگی مومن،نمازخوان وبه اصطلاح مسلمان بودن
همگی به معاد اعتقاد داشتند
همگی خدا ترس و دارای داغ مهر در پیشانی بودند.
همگی در منسب اداره یا وزارتخانه خود ظهرها در صف اول نماز جماعت می ایستادند.
همگی ماه رمضان را روزه میگرفتند و شبهای احیا قران به سر بودند
و ماه محرم مشکی پوش بودند.
کلمه “منسب”غلط است،وقتی فارسی می نویسید و ادعای دو آتشه ایرانیت دارید فارسی را پاس بدارید و مراقب غلط های املائی باشید:منصب به صاد بمعنی مقام و موقعیت است.
وقتی می گوییم مسلمان،مفهوم مسلمان بودن این نیست که شخص مسلمان بصرف مسلمان بودن بمقام عصمت از گناه و خطا می رسد،انسان جایز الخطاست،و انسان موجودی خودخواه و نفع طلب است و انسان در معرض فریب شیاطین جن و انس است،و روی خوی نفع طلبی و خودخواهی که در همه ما و شما وجود دارد ممکن است خطا کند،قانون را دور بزند یا آنرا نقض کند،الان مقصود شما و رای دهندگان بی تامل به شما چیست؟ چون یک مسلمان احیانا فریب نفس یا شیطان درون خویش را می خورد می خواهید با خطا و لغزش فردی یک شخص،فرهنگ مسلمانی را بکوبید و آنرا باطل بدانید؟! در یک جامعه مسلمان که اکثریت آن مسلمانند،میلیونها مسلمان نیز زیست می کنند و به احکام و قوانین اسلام و قواعد اخلاق ملتزمند و دست از پا خطا نمی کنند،این آیا داوری انسانی یا اخلاقی است که بجهت خطا یا لغزش افرادی خاص یک مکتب را نادرست بدانیم؟ این خود نشان از این دارد که شماها منطق ندارید و قدرت نقد و تجزیه و تحلیل ندارید،صرفا مخالفان عقیدتی یک مکتب و یک فرهنگ هستید که عجز و ضعف اتان در استدلال و احتجاج شما را وا می دارد که خطای فرد را مساوق خطای یک فرهنگ یا یک دین بدانید،اختلاس و دزدی و جنایت و انحراف فردی همه جا هست،چه در جوامع مذهبی و دینی اسلامی یا مسیحی یا یهودی یا ادیان و مذاهب دیگر و چه در جوامع سکولار ،دزدی،سرقت،قتل،اختلاس و سوء استفاده از مقام و موقعیت آیا فقط مخصوص کشورهای اسلامی است؟ آیا مخصوص کشور جمهوری اسلامی است؟ اگر قبله گاه شما کشورهای سکولار و غرب و اروپا و امریکاست،این رسانه ها و این گوگل و اخبار رسانه ها پیش روی شماست مراجعه کنید ببینید آیا تخلّف از قانون مخصوص کشورهای مسلمان است؟ اینهمه آمار دزدی و جنایت و سوء استفاده از منصب در سراسر جهان وجوذ دارد. و اگر قبله گاه شما رژیم بدسابقه پهلوی است،آنهم آمار دزدی های شاه و خویشان و وابستگان به دربار شاه همه معلوم و مضبوط در تاریخ است. و گذشته تاریخ نیز حاکی از انواع و اقسام جنایات،آدمکشی ها و،سرقت و چپاول ها در بین لامذهب ها و سکولارهاست،آیا جنگ های اول و دوم جهانی را مذهبی ها و مسلمانان کلید زدند یا سکولارها و لا مذهب و متدینان به یهودیت و مسیحیت؟! پس شما چه می گویید با چنین سخنان کودکانه و بی مبنا که سرقت و دزدی و اختلاس فقط مخصوص مومنان و مسلمانان است؟ مگر شما رفته اید و همه پرونده ها و آمار تخلفات قانونی را وارسی کرده اید که همه مجرمان و مختلسان چنین بودند و چنان نبودند؟ و اساسا مگر شخصیت انسان به کراوات و پاپیون و بی حجابی است؟ و دیگر اینکه مگر هر کراواتی و پاپیونی یا کسی که روی هوس یا ناآگاهی مقید به قانون پوشش اسلامی نیست یک نامسلمان است؟ یک قدری وراء هوس ها و تخیلات کودکانه تعقل کنید و سخن معقول بگویید،پس هیچکس نگفت و نمی گوید یک مسلمان مصون و معصوم از خطاست و خطا ناپذیر است،چنانکه هیچ انسان غیر دینی و غیر مذهبی فکل کراواتی یا پاپیونی نیز مصون و معصوم از تخلف و فریفته شدن به نفس و شیطان نیست،و نکته وضع قوانین بازدارنده و مجازات های گوناگون همین است که انسان موجودی خودخواه و نفع طلب است و خطا پذیر،بنابر این قانون و مجازات وضع می شود برای پیشگیری از تخلّف و عمومیت و سرایت آن،لکن در مقام قضاوت باید انسان بود و عاقل و عادل بود که آیا در یک کثرت مثلا 80 میلیونی مسلمان در یک کشور اگر چند نفر مسلمان تخلّف کردند از قانون آیا باید چنین خطای فردی را دستمایه نفی و توهین به یک فرهنگ و دین کرد؟ اگر معیار شما چنین معیاری باشد بنابر این باید ملتزم شوید به اینکه اگر مثلا در یک جامعه سکولار فردی سکولار یا حتی مذهبی اختلاس کرد و تخطّی از قانون کرد بنابر این باید کلیت سکولاریسم و همه سکولارها را مورد اهانت و تهمت و ریشخند قرار داد؟! اگر عقل شما در مقام داوری چنین حکمی می کند حتما به یک روان پزشک متخصص مراجعه کنید.