مشکلِ افرادی چون سید محمد خاتمی در این است که زخمی را که بر تنِ مردم نشانده اند، به تبرک تعبیر می کنند. و در ادامه، با لبخند و الفاظ نمکین، و البته از باب شفا، استخوانی هم لای زخم جا می گذارند تا مردم، پیوسته، به نوعِ طبابت شان محتاج باشند. سید محمد خاتمی نیک می داند که او و هم صنفانش، خودِ همان زخم اند که بر تنِ مردم نشسته اند. خاصیتِ این زخم به این است که در ناخودآگاه مردم خانه می کند و مردم را به یکجور “لذت بردن از تحملِ درد” مبتلا می کند. مشکل مردم ما نیز در این است که با این زخم و این درد، به همزیستی رسیده اند. این روزها اما دیوار بلندِ این همزیستی، کم کم دارد ترَک بر می دارد. از همین روست که واژه ی “براندازی” که تا پیش از این چون رعد و برقی مهیب، هولناک و نابخشودنی می نمود، به ادبیاتِ جاریِ حضرات راه پیدا کرده است.
سید محمد خاتمی نه که خود را به چارچوب نظام طناب پیچ کرده و بقایش به بقای نظام بند است، هراس از این دارد که مبادا با فرو افتادن این چارچوب، سهم او در این زخم کهنه، و استخوانی که وی – شخصاً – لای زخم می فشرده، آشکار شود. من – محمد نوری زاد – با اطمینان و با قاطعیت می گویم: در میانِ دل نگرانی های سید محمد خاتمی که این روزها منجر به صدور پانزده راهکار برای گشایشهای مردمی شده و من از آنها به: عطسه های ناچاری اسم می برم، مطلقاً و ابداً و هرگز، دستیابیِ مردم به چیزی به اسمِ “سلامت و تندرستی” نبوده و نیست. چرا؟ چون سلامت و تندرستیِ مردم ایران، در اسارتِ شری ست به اسمِ زخم چهل ساله. مگر می شود یک زخم، که خود را به جای مداواگر به مردم قبولانده، بر حیثیت و بقای خود تیغ بکشد؟ همه ی هیاهوهای هرازگاه سید محمد خاتمی به این است که بگوید: ای مردم، با ما و با این زخم و استخوانش بسازید. قول می دهیم هم زخم را پانسمان کنیم و هم تیزی استخوان را صیقل دهیم. وگرنه اگر از ما رو بگردانید، بدانید و آگاه باشید که زخم های کاری تری در کمین تان است با استخوانهای برنده تر.
محمد نوری زاد
هفدهم مرداد نود و هفت – تهران
سخن روز – شانزده مرداد نود و هفت
—————-
گزارش سفر
مصاحبه با شبکه ی تلویزیونی ایران فردا
کاش مسوولین یکمی هم به فکر مردم بیفتند..
https://ariamedtour.com
سلام آقای نوریزاد وقتتون به خیر باشه
راستش دلم خیلی پره از دست مسوولان
انشاالله که روزی برسه که مسوولان یکمی به فکر مردم هم بیفتند علاوه بر شکم حودشون
دریای مازندران بخش اول
مادامی که چند کشور بر سر معاهده ای بحث می کنند سند معاهده هنوز سفید است. چیزی روی آن نوشته نشده. معاهده در اثر توافق دو یا چند کشور شکل می گیرد. هیچ پیش شرطی در شکل گیری معاهده وجود ندارد. حتی حقوق بین الملل هم وارد نشده مگر این که در یک توافق ابتدایی بپذیرند که گفت و گو ها در چهار چوب قواعد تعیین شده از سوی فلان نهاد شناخته شده بین المللی باشد. یا بگویند ما در این گفت و گو ها از قوانین بین المللی حقوق آب ها پیروی خواهیم کرد. در غیر این صورت لزومی ندارد از هیچ استانداردی پیروی شود. بخصوص در مورد دریای مازندران که یک دریاچه است و حقوق آب های آزاد بین المللی شامل آن نمی شود. هر توافقی بین کشور های ساحلی باید به تایید همگی برسد. توافق نامه یک بده بستان است. کسی بیکار نیست برود پای سندی را امضا کند که در آن هیچ عایدی ندارد. فرض کنید شما صاحب سند یک زمین هستید که در آن مشخص شده کجا حق درخت کاری دارید و کجا حق کشت و زرع و آب. ولی در این سند صحبت از حفر چاه نشده. در این سند آمده که زمین به طور مشترک متعلق است به آقای یک و آقای دو. یک نوار حاشیه ای اش اختصاصی است و مابقی مشترک است. یعنی به غیر از نوار اختصاصی طرفین حق دخل و تصرف دارند. این همانی است که در معاهدات 1921 و 1940 آمده. شوروی رسما اعلام کرد هدف از این معاهدات ابطال تمامی اجحافی است که روسیه تزاری در قبال ایران روا داشت. هدف برابری و مساوات و حسن همجواری و دوستی است. اسم دریا را گذاشتند دریای ایران و شوروی. تمام آن چه مورد گفت و گو بوده دو طرف قرار داد طور برابر و همطراز در نظر گرفته شده اند. یک نوار ساحلی اختصاصی است و بهره برداری در مابقی مشترک است باصطلاح مشاع است. مشاع بین دو شخصیت حقوقی.
برویم بر سر مثال زمین. حالا آقای دو زمینش را می فروشد به چهار نفر. یا فوت می کند و چهار نفر ورثه دارد. این ها می روند به اداره ثبت املاک و می گویند ما الان چهار نفریم و زمینی که قبلا بین دو نفر بوده باید بین چهار نفر تقسیم شود. اداره املاک برای شما دعوت نامه می فرستد جلسه تشکیل می دهد و نظرتان را جویا می شود. جناب عالی چه واکنشی نشان می دهید؟ حاضرید سند فعلی خود را دور بیندازید و سند تازه ای امضا کنید که در آن سیزده درصد به شما می رسد و دیگر هیچ؟
می گویید باشد بیاییم صحبت کنیم. نظر چهار ورثه را جویا می شوید. آن ها شرایط خودشان را اعلام می کنند.. شما نگاه می کنید آیا پیش نویس سند آینده از آن چه در سند کنونی موجود است بهتر است و چیز بیشتری نصیبتان می کند یا خیر. اگر چیز بیشتری نصیبتان کرد و منافع مورد نظر شما را تامین کرد می پذیرید. اگر نکرد نمی پذیرید. بر سند کنونی باقی می مانید و می گویید فعلا قصد تغییر سند ندارم و می روید دنبال کار خود و به آقایان می گویید لطفا مزاحم من نشوید مگر آن که شرایط بهتری پیشنهاد کنید و فهرستی از خواسته های خود عرضه می کنید.
حال شما در فهرستی که ارایه می کنید چه می آورید؟ مسایل را از زاویه دید آن ها طرح می کنید یا از زاویه دید خودتان؟
بخصوص در کنوانسیونی که امضا شد که بسیار خفت بار است. یک نفر به من بگوید در این کنوانسیون که روسیه و قزاقستان و آذربایجان و ترکمنستان سهم به سزایی از منابع دریای خزر را کسب کردند سهم ایران چقدر است؟ چند چاه نفت و گاز است و چه میزان سود دهی دارد؟ آیا ایران معطل این کنوانسیون است؟ یعنی اگر آن را امضا نکند ضرر خواهد کرد یا خیر. با وضعیت انزوای سیاسی که دچارش هستیم حالا حالا ها کسی در منطقه ایران اکتشاف و بهره برداری نخواهد کرد. پس عجله برای چی؟
در حالی که چهار کشور دیگر برعکس ایران هر روز که می گذرد ضرر می کنند. لحظه شماری می کنند کنوانسیون امضا شود تا بتوانند سرمایه گذاری بیشتری به عمل آورند.
این برای ما یک نقطه قوت و برای آنان یک نقطه ضعف است. چه اشکال دارد ما بگوییم 50درصد دریاچه مال ما است؟ چیزی از دست می دهیم؟ کسی گفته اجازه نداریم چنین ادعایی کنیم؟ طبق کدام قانون؟ چه اشکال دارد بگوییم تفسیر ما از معاعدات 1921 و 1940 مالکیت 50 درصدی است؟
خوب است برخی ناظران وکیل مدافع نیستند. این طور از کسی دفاع کنید همان روز اول اعدام است. یعنی اصلا نیازی به دفاع شما ندارد.
آری وقتی که دایه گرگ از آب در آید البته وقعی به حق و حقوق ملت نمی گذارد. فریب خیانتکاران را نخورید ایرانیان! به هوش باشید! کشور از داخل و از خارج در محاصره خیانتکاران است. در خصوص دریای مازندران پای منافع شرکت های بزرگ نفتی روسیه و انگلیس و آمریکا است و این ها دست به یکی کرده اند ما را بفریبند و ما را خام کنند و با ترفند های جنگ روانی وادارمان کنند سندی را امضا کنیم که در آن هیچ چیز تازه ای نیست و هیچ سودی نصیبمان نمی شود و هیچ تغییری در حال ما ایجاد نمی کند. این میان بسیاری روسوفیل ها خود را رسوا کردند. بسیاری حقوق بگیران شرکت های نفتی چند ملیتی هستند و ظاهر فریبی می کنند و خود را کارشناس و ملت ایران را نادان فرض می کنند. جنگ روانی تمام عیار راه انداخته اند.
به شما عرض کنم منافع ایران چنین ایجاب می کند که هیچ بهره برداری نفتی و گازی در دریای مازندران صورت
این مطالبی که در پاراگراف اول از عبارات سخنگوست،اموری مفروض است،بله قرار داد باید بامضاء همه برسد و الخ..،خوب مگر بحث در اینهاست؟
1-دریاچه کاسپین یا خزر یک دریاچه بسته است،البته از طریق کانال ولگا در روسیه به دریای سیاه و آبهای آزاد راه دارد و روی همین جهت گفته می شود که قزاقستان با توجه به طول ساحل تقریبا دو هزار کیلومتری خود مدعی اجراء قوانین دریاهای آزاد بوده تا مطابق آن سهم بیشتری ببرد که ایران و روسیه و دیگران نپذیرفته اند و آنرا دریاچه بسته می دانند،ظاهرا شما هنوز نمیدانید که اجراء قوانین دریاهای آزاد صد در صد بضرر ایران است.بنابر این راهی جز توافق بین همه اطراف قضیه وجود ندارد،استاندارد دیگری را نپذیریم یعنی چه؟ یعنی همینجور هوائی ور بزنیم که سهم ما 50 درصد الا و بلّا و همینجور کشور ایران و منافع ایران را معوّق بگذاریم همینطور منافه همسایه ها را؟! یا مقصود این است که بزنیم بتنگ هم قشون و قشون کشی که ما 50 درصد؟! اونوقت چی میشه؟قزاقستان و روسیه و آندو تای دیگر همه افلیجند از قشون و قشون کشی؟! یک حرفی بزنید که مردم بشما نخندند.اینجا وقتی قانون دریای آزاد نباشد باید طرفین توافق کنند،حالا یا آن 20 درصدی که ایران گفته و آنها نپذیرفته اند (برای اینکه طول سواحل آنها بیشتر است) یا لحاظ طول سواحل و آبهای سرزمینی و منطقه صیادی و تعیین درصدی بستر دریا،یعنی همین پافشاری که ایران اسلامی در حال عمل به آن است.آن مثال زمین منطبق با این بحث نیست،شما که اینقدر روی قرار داد مانور می دهی،در قرار داد نص متن تنظیم شده معیار است و بحثهای فرضی پوچ است،آن قرار داد 1940 اصلا ربطی به دریا نداشته! آن قرار داد مودت در زمینه های تجاری و بازرگانی بود که منعطف به ترکمنچای بوده،قرار داد 1921 هم موضوعش تنصیف دریا نیست،عبارت قرار داد این است :
“فصل يازدهم:نظر به اينكه مطابق اصول بيان شده در فصل هشتم اين عهدنامه منعقده در دهم فورال 1828 مابين ايران و روسيه در تركمان چاي نيز كه فصل هشتم آن حق داشتن بحريه را در بحر خزر از ايران سلب نموده بود از درجه اعتبار ساقط است لهذا طرفين معظّمتين متعاهدتين رضايت مي دهند كه از زمان امضاء اين معاهده هر دو بالسويه حق كشتي راني آزاد در زير بيرق هاي خود در بحر خزر داشته باشند..”.در این عبارت حق کشتیرانی آزاد در همه جای دریا که در ترکمنچای از ایران سلب شده بود اثبات شده،مفاد این فصل 11 بهیچوجه تنصیف دریا به تمام ابعاد آن بصورت 50 درصد نیست،لفظ مشاع هم در کار نیست،این فقط حق کشتیرانی آزاد است چون در آن موقع بحث استخراج نفت از بستر دریا مطرح نبوده،بنابر این قرار داد را نمی شود با ذهنیت های امروزی تفسیر به رای کرد،در قرار داد همینطور که خود شما روضه خوانی کردی در اول کلام،نص مطابقی آن حجت بر طرفین است،بنابر این روشن است که چنین عبارتی بهیچوجه دلالتی بر نصف نصف بودن دریا از ابعاد دیگر نیست،حتی آنموقع هم معقول نبوده برای اینکه شوروی سابق آنموقع رویهم 4 هزار اندی کیلومتر سواحل داشته و ایران کمتر از هزار کیلومتر،خودت را بگذار جای شوروی های قدیم و الان چهار کشور جدید که نقشه جغرافیائی آنان نزد سازمان ملل معتبر و ثبت است.من یکبار گفتم شما ظاهرا علیرغم ادعا و تظاهر به دانستن،از اولیات اصطلاحات حقوقی و قوانین عرفی بین المللی ناآگاهی،کلمه مشاع چه در اصطلاح فقهی ما و چه در قوانین بین الملل یعنی حق بهره مندی مساوی از جزء جزء یک محیط مملوک مشاع،من عرض کردم در باب حرکت کشتیها و صید ماهی اعمال حق مشاع معقول است،اما مساله استخراج نفت و گاز مشاع بودنش غیر ممکن و نامعقول است،اعمال حق مشاع استخراج نفت و گاز می دانی یعنی چه؟یعنی اینکه طرفین آزادند در هر نقطه از بستر دریا بساط استخراج پهن کنند،مثلا روسیه در بستر سواحل نوشهر و چالوس و غیر اینها،و ایران در سواحل نزدیک روسیه،این یعنی هرج و مرج و تنازع و برخورد،اگر فرضا هم توافقی بر 50 درصد طرفینی باشد در اینجا اعمال حق مشاع در مورد استخراج نفت و گاز باید منضبط باشد،باید حریم تعیین شود و آبهای سرزمینی تعیین شود و در خارج از آبهای سرزمینی باید محدوده مشترک نیز قلمرو داشته باشد،این یعنی چه؟یعنی وجود قرار داد! و این قرار داد نبوده،و آن عبارت وافی به این بحث ها نیست،حتی اگر وافی هم باشد الان باید بین این پنج کشور توافق شود،همین کاری که الان دارند انجام می دهند و رژیم حقوقی که دارند تنظیم می کنند،در این شرائط نشستن و نق زدن و اینکه مرغ من سخنگو یک پا دارد که حق ایران 50 درصد است فقط حرف مفت زدن است،خودنمائی است و بی اعتنایی به روش های عقلائی رایج بین عقلاست.شما حرفهای عوامانه ای می زنید،در آن مثال لطفا مزاحم من نشوید!الان صورت مساله این نیست،اصلا از اول 50 درصد نبوده که شما اینرا بگوئید تا چه رسد به حالا که چند کشور مستقل با سواحل مختلف،شما اگر حرف مفت بزنید و بگویید مزاحم من نشوید،آنها می روند به نسبت سواحل خود شروع می کنند به بهره برداری و به ریش شما (داری؟!)می خندند!روشن کن کجای این کنوانسیون که ناظر به حقوق متقابل است “خفّت بار”است،چند بار گفته شد که رژیم حقوقی بمنزله قانون اساسی این دریاست،هرجایش مشکل دارد با نقل عبارت ذکر کن،هیچ جای این کنوانسیون بحث تقسیم و درصد نیست،معلوم است شما نه آنرا خواندی (چطور چیزی را که نخواندی می گوئی خفت بار؟!) و نه اخبار را درست می بینی،در همان اوایل این قرار داد تصریح شده که تقسیم سهام توافق جدایی خواهد داشت.الان می شود اکتشاف نشده گفت منابع دریا چقدر است؟! حرفی بزن که به آن نخندند،الان بحث تقسیم بستر دریاست حال بخش مربوط به هر کشور هر قدر منابع دارد،مثل آن حرف مفتی که نوبت قبل زدی که 99 درصد منابع در طرف روسیه و قزاقستان است و بستر سواحل ایران هیج! هیچ! هیچ! شما اینقدر خودت را با این سخنان سست و کودکانه نزد همفکرانت بی مقدار نکن.نیز همه معطل این قرار دادند نه فقط ایران،عجله هم برای تامین منافع مشترک است.کمی بیندیش.
ادامه:کی گفته ایران در انزوای سیاسی است؟! چون امامزاده ترامپ و شرکاء می گویند ایران منزوی است ایران منزوی می شود؟! اگر ایران انزواء سیاسی دارد چرا اروپا خروج ترامپ از برجام را تقبیح می کند؟! چرا امامزاده ترامپ اینهمه با ورجه وورجه کردن و بباد دادن حیثیت سیاسی امریکا در حال تشکیل ستاد اقدام علیه ایران و جنگ اقتصادی است؟! چه انزوای سیاسی دارد ایران جز زورگوئی اربابان امریکائی؟
“چه اشکال دارد ما بگوییم 50درصد دریاچه مال ما است؟!”
مثل اینکه قصه حسین کرد شبستری می خوانیم! مگر اثبات حق به حرف زدن و ادعای گزاف و بی منطق است؟! مگر در حال خرید و فروش هندوانه ایم که فروشنده دست بالا بگیرد و بقول معروف بمرگ بگیرد تا به تب راضی شوند؟! خوب اگر ادعا باشد آن اطراف دیگر قضیه هم هریک ادعای درصدی می کنند،الان ما با روسیه فقط مواجه نیستیم که با ادعاهای مبهم،غیر حقوقی و استنادات بی ربط ادعای 50 درصد کنیم.ادعا در مسائل حقوقی باید دارای پشتوانه و منطق باشد،الان عقلای جهان وقتی شما با داشتن 800کیلومتر ساحل در برابر دیگرانی که هریک دو برابر یا سه برابر شما ساحل دارند ادعای 50 درصد آنهم مشاع کنید فقط لبخندی تحویل شما می دهند و با اشاره به مغز شما بیکدیگر خواهند فهماند که ظاهرا طرف پنج کار میکند!
معاهده 1940 که عرض شد مربوط به تجارت است نه بحث دریا،و معاهده 1921 نیز متنش هست و نقل شد،شما الان طرف یک نزاع حقوقی هستید نمی شود متنی را که موضوع و محمول آن چیز دیگری بوده از پیش خود تفسیر کنید،اگر به دیوان های مرافعات بین المللی هم ارجاع شود مطمئن (ببخشید مطمین!)باشید که با این متن بجایی نخواهیم رسید و آنها که در وزارت خارجه کارشناسند و پیراهنی پاره کرده اند در مسائل حقوقی و بین المللی و درک و شعورشان از شما خیلی بیشتر است اینها را می دانسته اند و راه درست را توافق داخلی بین طرفین نزاع دیده اند.
باقی مطالب ذیل کامنت نیز چیزی جز شعارهای خاص شاهیستی نبود!
والسلام
دریای مازندران بخش دوم
به شما عرض کنم منافع ایران چنین ایجاب می کند که هیچ بهره برداری نفتی و گازی در دریای مازندران صورت نگیرد. هیچ لوله کشی در آن انجام نگیرد و هیچ سکوی حفاری احداث نشود. چرا؟ چون هیچ یک از این ها شامل حال ایران نمی شود. ایران در میان مدت هیچ امیدی برای بهره برداری نفتی و گازی از دریای مازندران ندارد. بالعکس هر اندازه دیگران بهره برداری کنند آلودگی به بار می آورد و این خطر بزرگی متوجه سواحل ایران می کند. حیات وحش را تهدید می کند. ماهی گیری و صنعت شیلات ما را تهدید می کند. زیان های هنگفتی متوجه ما است دوستان. ما باید هر چه در توان داریم انجام دهیم از فعالیت شرکت های نفتی در دریای مازندران جلوگیری کنیم. امکان ندارد؟ سوال خوبی است. ولی من همین اندازه می دانم سید حسن مدرس زمانی که روس ها تهدید کرده بودند اگر مجلس ایران قانون تسلیم دریای خزر به روس ها را تصویب نکند لشکر کشی خواهد کرد پای تریبون مجلس رفت و به گزارش یک مستشار آمریکایی: در حالی که مجلس بهت زده بود پیرمردی با دستان لرزان پشت تریبون مجلس رفت و گفت اگر روس ها قرار است لشکر کشی کنند چرا ما با دست خود دریا را به آن ها واگذار کنیم؟ و به این ترتیب جلوی تصویب قانون ننگین را گرفت.
بنا بر این ما کنوانسیون را معتبر نمی دانیم. مجلس هم خوب می داند چطور آن را از حیض انتفا خارج کند. حال این چهار کشور بروند با هم قرار داد امضا کنند بروند دادگاه لاهه و هر کار خواستند بکنند. چه دلیل دارد ما بر ضد منافع خود و مطابق منافع آنان عمل کنیم؟
خامنه ای روحانی و ظریف لامروت ها هر چه اهرم فشار بود و هر چه وسیله برای چانه زنی و سهم خواهی بود را در این کنوانسیون از ایران گرفتند بدون دریافت هیچ امتیازی.
باورتان نشود. تمام دروغ گویی ها که هنوز هیچ چیز نهایی نشده و دیگر مزخرفات و تناقضات برای فریب ولایت معاشان ساده لوح است. این ها به طور حتم اینقدر احمق نیستند. به طور حتم به شما اطمینان می دهم سهم گرفته اند و سهم بسیار خوبی هم گرفته اند البته برای خودشان و باند مافیایی شان و به خیال خود تضمین بقای خود را گرفته اند که ذهی خیال باطل. کار به جای باریک بکشد پوتین مادر خودش را هم نمی شناسد. شاید خیال کرده اند اگر جمهوری اسلامی سقوط کرد روس ها به آن ها پناه خواهند داد. باز هم به خطا رفته اند.
مزدک 1:”برای دروغ بودن چنین ادعایی کافیست که هر فردی که از حداقل آی کیو برخوردارست به نقشه نگاهی بیندازد”.
—
در یکی از موارد معدود،با مزدک موافقم!
مزدک! پس این طوطی سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت چه می گوید؟! نگاه کنید برداشته توی قسمت اول این نوشته چه مزخرفاتی سرهم کرده مثل اینکه مردم و مسئولان سرزمین های دیگر اطراف این دریاچه هیچ نمی فهمند یا خون ما ایرانی ها که یک ساحل 800 کیلومتری پایین این دریاچه داریم از خون اونها رنگینتره!
لااقل تو بیا حالی این بنده خدا کن! ما که زبونمون مو در آورد از بس گفتیم بابا سهم 50 درصد یک خواب و خیاله! نه ربطی به جغرافیای محیطی بر این دریاچه بسته داره،نه ربطی به قراردادهای گذشته داره،الان یک بچه دبستانی ابتدائی هم وقتی نقشه رو ببینه می فهمه که نمیشه این دریاچه رو نصف کرد،چه بصورت عمودی و چه بصورت افقی! برای اینکه اگر بصورت افقی (یعنی یک خط افقی شرقی غربی که دریاچه رو به دو بخش مساوی در شمال و جنوب اون تقسیم کنه) اونو نصف کنی یعنی چه؟ یعنی اینکه دو کشور کناره های پایین این دریاچه (یعنی ترکمنستان در شرق و آذربایجان در طرف غرب) در حالیکه هرکدام تقریبا معادل یا بیشتر از ایران با این دریاچه ساحل دارند سهمشان از دریاچه بشه صفر درصد! تا سهم ایران بشه 50 درصد! اینو ساسان نباید بفهمه؟!
حالا برویم سراغ قسمت بالای دریاچه،وقتی سهم پایین ایران از دریاچه شد 50 درصد و ترکمنستان و آذربیجان سهمشان شد صفر درصد! بعد سهم قزاقستان و روسیه فعلی چی میشه؟! قزاقستان با تقریبا دو هزار کیلومتر ساحل و روسیه با تقریبا هزار کیلومتر ساحل باید آن 50 درصد رو بین خودشان نصف کنند؟! آخه عقل و انصاف هم خوب چیزیه! چطور عقل شما و انصاف شما حکم می کنه که ایران با 800 کیلومتر ساحل سهم 50 درصد ببره و دو کشوری که رویهم سه برابر ایران ساحل دارند هرکدامشان 25 درصد ببرند؟! شما اگر الان یک روس بودی یا یک قزاق بودی فحش خواهر و مادر را نمی کشیدی به هرچی ایرانیه؟! یکخورده کلاه عقل و انصافتو قاضی کن و ننشین روی یک کاناپه اینجا شعار بده! خوب این حکم تنصیف افقی دریاچه!
حالا اگر تنصیف عمودی کنیم یعنی از بالای دریاچه یک خط از آن وسط از بالا (در سواحل روسیه و قزاقستان) بکشند بیاورند تا سواحل ایران،بمن بگو الان شرق این خط عمودی بعنوان 50 درصد از بالا تا پایین مال ایرانه یا غربش؟!
اگر بگوئی شرقش،خوب این مستلزم اینه که دو کشور قزاقستان و ترکمنستان (یعنی دو کشوری که رویهم تقریبا سه هزار کیلومتر ساحل دارند) کلّا سهمشان بشود صفر! تا سهم ایران در غرب دریاچه بشه 50 درصد! بعد بمن بگو سمت غرب یا چپ این خط رو بعنوان 50 درصد به کی بدهند؟! بدهند به آذربایجان و روسیه؟! خوب مگر ترکمنستان و قزاقستان مغز خر خوردند که این نظم رو بپذیرند؟! یا چه وجه ترجیحی هست که هم ایران کل 50 درصد سمت راست رو ببره با اینکه یک سوم دو کشور شرقی بالا دریاچه هم ساحل نداره و از آنطرف خون روسیه و آذربیجان مگر از اونا رنگین تره که سهم نصف به اونها تخصیص پیدا کنه؟! آخه قدری فکر کن و قلم دست بگیر!
حالا اینها البته غیر از بحث قاعده و قانون دریاها (درسته که بطور طبیعی این دریاچه بسته است ولی چون از کانال ولگا به دریاهای آزاد متصله اینطور که گفته میشه قزاقستان میگفته اینجا باید قوانین دریاهای آزاد اعمال بشه،اونوقت میدونی سهم ایران برحسب ساحل چقدر کمتر از همین تخمین های 15 درصد میشه؟! این در حالیست که ایران از اول بر 20 درصد و تقسیم متساوی پافشاری کرده که قضیه اینطور کش اومده،بعد شما جقه همایونی که جقه همایونی ات یک قلم بحرین رو مفت و مجانی از ایران جدا کرد و شماها اونوقت لال مونی گرفته بودید حالا اومدی با بدبینی به دیپلماسی جمهوری اسلامی به دیگران انگ می زنی؟!) و قرار داد گذشته و عرف رایجه، اما بهرحال اگر این تصویر ساده یا معادله روی نقشه رو به یک بچه دبستانی بدهند قضیه رو می فهمه چطور شما با این سنّ و سالت و ادعایت اینها را درک نمی کنی؟!
یعنی بقول مزدک لا علیه السلام ساسان.سین از این حدّ اقل آی کیو برخوردار نیست که از روی نقشه بفهمه که سهم 50 درصد از این دریاچه ،نه قبل و نه بعد از فروپاشی شوروی معقول نیست؟ یا حال و حوصله مراجعه به نقشه ایران و همسایه های شمالی رو نداره؟
این روزها جریان تقسیم خزر موضوع مهم و اختلاف برانگیزی بین مخالفان و حرامیان و قاتلان و اشغالگران حاکم درایران شده. از اینکه این جنایتکاران و اشغالگران بر ضد منافع ملی و مردم ایرانند شکی نیست ولی این سهم 50% از دریای خزر را که مخالفان مطرح می کنند من درک نمی کنم! حقیقتا با یک نگاه ساده به نقشه دریای خزر و کشورهای همسایه اش براحتی به بی پایه بودن و غیره منطقی بودن آن می توان پی برد. هموطنان ما با خدعه خمینی به این مصیبت گرفتار آمدیم نگذارید که با دروغ و بلوف و ناراستی مخالفان به دهشتی دیگر دچار شویم. این اراذل و اوباش به اندازه کافی جنایت و قتل و کشتار و ستیز با ایران و منافع ایرانیان در طول این 40 سال نموده اند که مطرح آن با سند و مدرک برای متقاعد کردن هر ایرانی باشرف و ایراندوست کافیست بنابراین هیچ احتیاجی به مطرح کردن موضوعات نادرست و غیره منطقی نیست! چون سهم 50% ایران از خزر چیزی جز دروغ و ناراستی نیست. برای دروغ بودن چنین ادعایی کافیست که هر فردی که از حداقل آی کیو برخوردارست به نقشه نگاهی بیندازد.
خوب بارک الله (همان براوو!) که این یک موضوع را درست فهمید!
اماتعبیر”غیره منطقی”درست نیست ،”غیر منطقی” درست است.
سلام و درود
گر چه تاریخ مدیریت آخوندها با خطاهای خسارتبارشان طوری بوده که هر وصله ای به آنها میچسپد، اما محال است که سهم ایران از مالکیت خزر 50 درصد بوده باشد، هیچ بعید نیست که قبل از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق با وجود بودن تنها دو کشور در اطراف دریاچه خزر منافع حاصله را هم بصورت هر کدام 50 درصد تقسیم کرده باشند، ولی کسب منافع 50 در صدی حاصل از فعالیتهایی چون کشتیرانی و ماهیگیری به معنای مالکیت 50 در صدی بر سطح و بستر نیست و نمیتواند باشد. کافیست نقشه دریاچه خزر و کشورهای پیرامونش با یک قلم در اختیار مخالفین متعصب بگذارند و از آنها بخواهند که سهم 50 درصدی مورد ادعای خود را جدا کنند تا آنگاه خود متعصب ترین مدعیان و مخالفان هم به بی پایه بودن شعارهای خود اذعان و اعتراف کنند.
حاج علیاکبر نا صالحی رییس/* سازمان انرژی اتمی در گفتوگویی که در این خصوص با روزنامه همشهری به صورت تصویری انجام داده است درباره دختر بزرگش که پزشک است میگوید: «وقتی که ازدواج کرد شوهرش گفت که نیازی نداریم که سرکار بروی، او که الحمدالله تکلیفاش روشن است.»
مش قاسم: من همیشه مونده بودم که چرا این یکی اینهمه ذلیل آخوندا شده. اینجا فهمیدم، عقل و مغز و فکرش رو تارهای ۱۴۰۰ ساله پوسانده، زنجیر انقیاد شیادان و دروغگویان ۱۴۰۰ ساله به دور گردن، چهار پا بسوی بی آخر و عاقبتی. از قدیم ندیم گفتن عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. حاجی! برات متاسفم.
پس افتاده اون اولی: فسادهای هزاران میلیارد تومانی در شان نظام جمهوری اسلامی نیست.
مش قاسم:در شان نظام جمهوری اسلامی هیچی غیر از دزدی و فساد و آدمکشی و شکنجه نیست!
استاد گرامی با درود این خلاصه تاریخ را ایا سید و دوستانش میپذیرند؟
روند پيدايش و گسترش اسلام:
تاریخ ها به میلادی
570 – تولد پیامبر در عربستان
577 – مادر پیامبر فوت میشود
580 – عبدلمطلب پدربزرگ پیامبر فوت میشود
583 – اولین مسافرت پیامبر به سوریه با اهداف تجارتی (پیشکار بانوی ثروتمند مکه خدیجه)
595 – محمد با خدیجه ازدواج میکند
595 – مسافرت دوم به سوریه
598 – پسرش، قاسم بدنیا می آید
600 – دخترش زینب بدنیا می آید
603 – دخترش ام کلثوم بدنیا می آید
604 – دخترش رقیه بدنیا می آید
605 – حجر الاسود در کنار کعبه قرار میگیرد
605 – دخترش فاطمه بدنیا می آید
610 – پیامبر در غار حرا جبرئیل را ملاقات میکند(اولین وحی)
613 – پیامبر ادعای پیامبری اش را بطور عمومی اعلام میکند(دومین وحی)
615 – مسلمانان توسط قریش مورد آزار قرار میگیرند
619 – با سوده و عایشه ازدواج میکند
620 – نمازهای پنجگانه اجباری میشوند
622 – پیامبر از مکه به مدینه مهاجرت میکند
623 – جنگ ودان
623 – جنگ صفوان
623 – جنگ ذوالعشير
624 – پیامبر و اطرافیانش آغاز به حملات پی در پی به کاروانهای تجارتی و غارت ثروت آنها
624 – زکات اجباری میشود
624 – جنگ بدر
624 – جنگ بنی سلیم
624 – جنگ بنی قینقاع
624 – جنگ سویق
624 – جنگ بنی قطفان
624 – جنگ بحران
625 – جنگ احد
625 – جنگ حمراء الاسد
625 – جنگ بنی النضیر
625 – جنگ ذات الرقاع
626 – جنگ بدر الاخره
626 – جنگ دومه الجندل
626 – جنگ بنی المصطلق
627 – جنگ خندق
627 – جنگ بنی قریظه
627 – جنگ بنی لحیان
627 – جنگ غیبه
627 – جنگ خیبر
628 – پیامبر معاهده ای را با قریش امضا میکند
630 – نبرد فتح مکه
630 – جنگ حنین.
630 – جنگ تبوک
632 – پیامبر فوت میکند.
632 – ابوبکر، پدرزن پیامبر، و عمر حرکتی نظامی را آغاز میکنند تا اسلام را در عربستان تحمیل کنند
633 – جنگ در عمان
633 – جنگ حضرموت.
633 – جنگ کازیما
633 – جنگ ولاجه
633 – جنگ اولیس
633 – جنگ عنبر
634 – جنگ بصره,
634 – جنگ دمشق
634 – جنگ اجنادین.
634 – مرگ ابوبکر و به خلافت رسیدن عمر
634 – جنگ نمارق
634 – جنگ سقطیه.
635 – جنگ جسر.
635 – جنگ بویب.
635 – فتح دمشق.
635 – جنگ فحل.
636 – جنگ یرموک.
636 – جنگ قادسیه.
636 – فتح مدائن.
637 – جنگ جلولاء.
638 – جنگ یرموک.
638 – مسلمانان رومی ها را شکست میدهند و وارد جارالسلام میشوند
638 – فتح جزیره.
639 – فتح خوزستان و حرکت به سوی مصر.
641 – جنگ نهاوند
642 – جنگ ری در ایران
643 – فتح آذربایجان
644 – فتح فارس
644 – فتح خاران.
644 – عمر کشته میشود، عثمان خلیفه میشود
647 – فتح جزایر قبرس
648 – حمله به بیزانسی ها
651 – جنگ دریایی علیه بیزانسی ها
654 – اسلام در شمال افریقا پخش میشود
656 – عثمان کشته میشود، علی خلیفه میگردد
658 – جنگ نهران.
659 – فتح مصر
661 – علی کشته میشود.
662 – مصر به دست اسلامگرایان می افتد.
666 – مسلمانان به سیسیل ایتالیا حمله میکنند
677 – محاصره قسطنطنیه
687 – جنگ کوفه
691 – جنگ دیر الجلیغ
700 – حملات نظامی به شمال افریقا انجام میگیرد
702 – جنگ دیر الجمیرا
711 – مسلمانان به جبل الطارق حمله میکنند
711 – فتح اسپانیا
713 – فتح ملتان (منطقه ای در پاکستان)
716 – حمله به قسطنطنیه
732 – جنگ در فرانسه.
740 – جنگ نوبلز.
741 – جنگ بگدورا در شمال افریقا
744 – جنگ عین الجر
746 – جنگ روپار ثوثا
748 – جنگ ری.
749 – جنگ اصفهان
749 – جنگ نهاوند
750 – جنگ زب
772 – جنگ حنبی در شمال افریقا
777 – جنگ ساراگوسا در اسپانیا
و نتیجه :
اسلام دین صلح و دوستی است!!!!!!
همه با آغوش باز اسلام را پذیرفتند!!!!!
من کاری به بقیه ندارم ولی این قاسم و فاطمه و غیره هموطن تو کت ما نمیره! /// عقیم بوده و هیچ فرزندی نداشته و همه آنچه بنام فرزندان محمد به او بسته اند دروغ مشتی شیاد درغگو و شیادست .خیلی مسخره است که کسی با زنی 40 ساله وقتی متوسط سن حداکثر 40 سال بوده در 1400 سال پیش دارای شش فرزند شود! فریب مشتی دزد و دغلباز و ایران ستیز را نخورید عزیز /// عقیم بوده و هیچ هیچ فرزندی نداشته!
———-
خوبست که هنوز “مشتی” را با این که غلط است می نویسی اما از پلاشتی خبری نیست. همین که این یکی را اصلاح کردی و درست نوشتی: پلشتی، خودش گامی ست به جلو. بعدها مُشتی را هم با “جمعی یا عده ای” جابجا می کنی.
سپاس
.
درود دوستان
اگر فرصتی کردید، پندنامه بزرگمهر ، ترجمه ارشام پارسی و شناخت اساطیر ایران ، ازجان هینلز را مروری کنید، نیاکان ما دگرگونه تر از امروز و پیشروتر از ادیان ابراهیمی می اندیشیدندو اسلام داعش چه بلایی بر سر نیاکان ما آورده و می آورد.
۲۹–آن دروج کدام و چند است؟
۳۰- آز، نیاز، خشم، رشک ، ننگ و شهوت، کین و غفلت و دروغ بدعت و تهمت.
۳۱- از این دروج کدام ستمگرتر است؟
۳۲-آز، ناخرسندتر و بی چاره تر است.
۳۳- نیاز، آسیب رسانتر و اندوهمندتر است.
۳۴ -خشم ، بد سلطه تر و ناسپاستر است.
۳۵- رشک ، بدکامتر و بدامیدتر
۳۶-ننگ ، ستیزه گرتر است.
۳۷- شهوت ، خودخواه تر و آشفته تر
۳۸- کین ، سهم گین تر و نابخشنده تر است.
۳۹- غفلت ، کاهل تر و فراموشکارتر.
۴۰- دروغ بدعت ، فریبکارتر
۴۱- و تهمت ، ناسپاس تر
۱۱۲- در گیتی چه کسی محترم تر است؟
۱۱۳-حکمران نیرومند وپیروزگرنیکخواه
۱۶۱- چه کسی خسته تر( = آزرده تر )است؟
۱۶۲- شخص شایسته در برابر فرد ناشایست و فرددانا در برابر نادان، و فرمانروای نیک که در برابرشخص بد مقهور شده باشد.
۱۶۷- چه کسی سرزنش را سزاوارتر است؟
۱۶۸- فرد ناسپاس
۱۷۹- مردمان اندر گیتی، چه چیز بیشتر باید بیاندیشند ( نگران باشند)؟
۱۸۰- از زمانه بد و تلاش بیهوده و دوست فریب رفتار و پادشاه گناهکار و بی رحم.
۲۰۱- چه چیز نیکتر است؟
۲۰۲- با بهان بودن.
۲۰۳- چه چیز سودمندتر است؟
۲۰۴-با دانایان نشستن.
۲۰۵- چه چیز استوارتر است؟
۲۰۶- زبان راست گفتاران.
۲۰۷- چه چیز خوشتر است؟
۲۰۸- بی بیمی
۲۰۹- و چه چیز بی بیم ترین است؟
۲۱۰- زمان نیک و خویشکاری
۲۴۵-چه دشوارتر است؟
۲۴۶- بودن با بدان
قسمتهایی از پندنامه بزرگمهر
بخش ۲ – داستان مزدک با قباد
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
بیامد یکی مرد مزدک بنام
سخنگوی با دانش و رای و کام
گرانمایه مردی و دانش فروش
قباد دلاور بدو داد گوش
به نزد جهاندار دستور گشت
نگهبان آن گنج و گنجور گشت
ز خشکی خورش تنگ شد در جهان
میان کهان و میان مهان
ز روی هوا ابر شد ناپدید
به ایران کسی برف و باران ندید
مهان جهان بر در کیقباد
همی هر کسی آب و نان کرد یاد
بدیشان چنین گفت مزدک که شاه
نماید شما را بامید راه
دوان اندر آمد بر شهریار
چنین گفت کای نامور شهریار
به گیتی سخن پرسم از تو یکی
گر ای دون که پاسخ دهی اندکی
قباد سراینده گفتش بگوی
به من تازه کن در سخن آبروی
بدو گفت آنکس که مارش گزید
همی از تنش جان بخواهد پرید
یکی دیگری را بود پای زهر
گزیده نیابد ز تریاک بهر
سزای چنین مردگویی که چیست
که تریاک دارد درم سنگ بیست
چنین داد پاسخ ورا شهریار
که خونیست این مرد تریاکدار
به خون گزیده ببایدش کشت
به درگاه چون دشمن آمد بمشت
چو بشنید برخاست از پیش شاه
بیامد به نزدیک فریادخواه
بدیشان چنین گفت کز شهریار
سخن کردم از هر دری خواستار
بباشید تا بامداد پگاه
نمایم شما را سوی داد راه
برفتند و شبگیر باز آمدند
شخوده رخ و پرگداز آمدند
چو مزدک ز در آن گره را بدید
ز درگه سوی شاه ایران دوید
چنین گفت کای شاه پیروزبخت
سخنگوی و بیدار و زیبای تخت
سخن گفتم و پاسخش دادییم
به پاسخ در بسته بگشادییم
گر ای دون که دستور باشد کنون
بگوید سخن پیش تو رهنمون
بدو گفت برگوی و لب را مبند
که گفتار باشد مرا سودمند
چنین گفت کای نامور شهریار
کسی را که بندی ببند استوار
خورش بازگیرند زو تا بمرد
به بیچارگی جان و تن را سپرد
مکافات آنکس که نان داشت او
مرین بسته را خوار بگذاشت او
چه باشد بگوید مرا پادشا
که این مرد دانا بد و پارسا
چنین داد پاسخ که میکن بنش
که خونیست ناکرده بر گردنش
چو بشنید مزدک زمین بوس داد
خرامان بیامد ز پیش قباد
بدرگاه او شد به انبوه گفت
که جایی که گندم بود در نهفت
دهدی آن بتاراج در کوی و شهر
بدان تا یکایک بیابید بهر
دویدند هرکس که بد گرسنه
به تاراج گندم شدند از بنه
چه انبار شهری چه آن قباد
ز یک دانه گندم نبودند شاد
چو دیدند رفتند کارآگهان
به نزدیک بیدار شاه جهان
که تاراج کردند انبار شاه
به مزدک همیبازگردد گناه
قباد آن سخنگوی را پیش خواند
ز تاراج انبار چندی براند
چنین داد پاسخ کانوشه بدی
خرد را به گفتار توشه بدی
سخن هرچ بشنیدم از شهریار
بگفتم به بازاریان خوارخوار
به شاه جهان گفتم از مار و زهر
ازان کس که تریاک دارد به شهر
بدین بنده پاسخ چنین داد شاه
که تریاکدارست مرد گناه
اگر خون این مرد تریاکدار
بریزد کسی نیست با او شمار
چو شد گرسنه نان بود پای زهر
به سیری نخواهد ز تریاک بهر
اگر دادگر باشی ای شهریار
به انبار گندم نیاید به کار
شکم گرسنه چند مردم بمرد
که انبار را سود جانش نبرد
ز گفتار او تنگ دل شد قباد
بشد تیز مغزش ز گفتار داد
وزان پس بپرسید و پاسخ شنید
دل و جان او پر ز گفتار دید
ز چیزی که گفتند پیغمبران
همان دادگر موبدان و ردان
به گفتار مزدک همه کژ گشت
سخنهاش ز اندازه اندر گذشت
برو انجمن شد فروان سپاه
بسی کس به آبی راهی آمد ز راه
همیگفت هر کو توانگر بود
تهیدست با او برابر بود
نباید که باشد کسی برفزود
توانگر بود تار و درویش پود
جهان راست باید که باشد به چیز
فزونی توانگر چرا جست نیز
زن و خانه و چیز بخشیدنیست
تهی دست کس با توانگر یکیست
من این را کنم راست با دین پاک
شود ویژه پیدا بلند از مغاک
هران کس که او جز برین دین بود
ز یزدان وز منش نفرین بود
ببد هرک درویش با او یکی
اگر مرد بودند اگر کودکی
ازین بستدی چیز و دادی بدان
فرو مانده بد زان سخن بخردان
چو بشنید در دین او شد قباد
ز گیتی به گفتار او بود شاد
ورا شاه بنشاند بر دست راست
ندانست لشکر که موبد کجاست
بر او شد آنکس که درویش بود
وگر نانش از کوشش خویش بود
به گرد جهان تازه شد دین او
نیارست جستن کسی کین او
توانگر همی سر ز تنگی نگاشت
سپردی بدرویش چیزی که داشت
چنان بد که یک روز مزدک پگاه
ز خانه بیامد به نزدیک شاه
چنین گفت کز دین پرستان ما
همان پاکدل زیردستان ما
فراوان ز گیتی سران بردرند
فرود آوری گر ز در بگذرند
ز مزدک شنید این سخنها قباد
بسالار فرمود تا بار داد
چنین گفت مزدک به پرمایه شاه
که این جای تنگست و چندان سپاه
همان نگنجند در پیش شاه
به هامون خرامد کندشان نگاه
بفرمود تا تخت بیرون برند
ز ایوان شاهی به هامون برند
به دشت آمد از مزدکی صدهزار
برفتند شادان بر شهریار
چنین گفت مزدک به شاه زمین
که ای برتر از دانش به آفرین
چنان دان که کسری نه بر دین ماست
ز دین سر کشیدن وراکی سزاست
یکی خط دستش بباید ستد
که سر بازگرداند از راه بد
به پیچاند از راستی پنج چیز
که دانا برین پنج نفزود نیز
کجا رشک و کینست و خشم و نیاز
به پنجم که گردد برو چیزه آز
تو چون چیره باشی برین پنج دیو
پدید آیدت راه کیهان خدیو
ازین پنج ما را زن و خواستست
که دین بهی در جهان کاستست
زن و خواسته باشد اندر میان
چو دین بهی را نخواهی زیان
کزین دو بود رشک و آز و نیاز
که با خشم و کین اندر آید براز
همی دیو پیچد سر بخردان
بباید نهاد این دو اندر میان
چو این گفته شد دست کسری گرفت
بدو مانده بد شاه ایران شگفت
ازو نامور دست بستد بخشم
به تندی ز مزدک بخوربید چشم
به مزدک چنین گفت خندان قباد
که از دین کسری چه داری به یاد
چنین گفت مزدک که این راه راست
نهانی نداند نه بر دین ماست
همانگه ز کسری بپرسید شاه
که از دین به بگذری نیست راه
بدو گفت کسری چو یابم زمان
بگویم که کژست یکسر گمان
چو پیدا شود کژی و کاستی
درفشان شود پیش تو راستی
بدو گفت مزدک زمان چندروز
همیخواهی از شاه گیتیفروز
ورا گفت کسری زمان پنج ماه
ششم را همه بازگویم به شاه
برین برنهادند و گشتند باز
بایوان بشد شاه گردنفراز
فرستاد کسری به هر جای کس
که دانندهای دید و فریادرس
کس آمد سوی خره اردشیر
که آنجا بد از داد هرمزد پیر
ز اصطخر مهرآذر پارسی
بیامد بدرگاه با یار سی
نشستند دا
نه پنج دیو بلکه ده دیو اهریمنی دروج اند.
درود
۱۱- چه بهی و چه بدترین اند.
۱۲-بهی ،اندیشه و گفتار و کردار نیک و بدترین، اندیشه و گفتار و کردار بد است.
۱۳- بهی و بدی اندیشه و گفتار و کردار کدامند؟
۱۴-اعتدال/میزان در اندیشه نیک ، راستی در گفتار نیک و رادی / عدالت / حق جویی(حق تن و حق روان را از بین نبردن است) درنیک کرداری است.
۱۵- افراط/ نامتعادل بودن، در اندیشه بد،،دروغ گفتاری،بخل بدکاری است.
۲۳- در بهی چه کسی کاملتر است؟
۲۴- آنکه داناتر است
سلام و درود
جناب کاوش بخوبی پیداست که هیچ آشنایی با آثار و اندیشه های حضرت مولانا نداری و اگر اندک اشاراتی به نو افلاطونی بودن مولانا کرده ای ناشی از برداشت سطحی دیگرانست.شاید بدانی که کلمه «اتم» یا جزء لایتجزا نخستین بار توسط «دموکریتوس» حکیم یونانی به صورت حدس در اشعاری مطرح و عنوان شده است، اما خردمندان مغرب زمین چون بنده و جنابعالی از آن کلمه آسان نگذشتند و پس از قریب 2000 سال پس از او، آن اندیشه ها را پی گرفتند، گرچه حدس دموکریتوس درست نبود و اتم هم تجزیه و شکافته شد و بشر به ذرات زیر اتمی بسیاری دست یافت اما اثبات شد که جدی گرفتن حدس بزرگان سبب شکوفایی و کشف و بهره وری از حقایقی میشود که تمام فعالیتهای علمی و صنعتی را تحت تأثیر خود قرار میدهد و عصر و دورانی از تاریخ حیات بشر آغاز میشود که «عصر اتم» نام گرفت و بطور کلی سیمای جهان را تغییر داده و میدهد. احتراماً بنده چند نمونه از اندیشه های ایشان را در موضوعات مختلف تقدیم میکنم و داوری را به عهده خواننده اندیشمند و مطلع و منصف واگذار میکنم.
در مورد اتم :
«این جهان جنگست کل چون بنگری
ذره با ذره چو دین با کافری
آن یکی ذره همی پرد به چپ
وآن دگر سوی یمین اندر طلب
ذرهای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلیشان ببین اندر رکون
جنگ فعلی هست از جنگ نهان
زین تخالف آن تخالف را بدان
ذرهای کان محو شد در آفتاب
جنگ او بیرون شد از وصف و حساب
چون ز ذره محو شد نفس و نفس
جنگش اکنون جنگ خورشیدست بس
رفت از وی جنبش طبع و سکون
از چه از انا الیه راجعون»
چرا باید یک صوفی خانقاه نشین در باره ذرات و حرکات آنها شعر بگوید؟
در مورد فیزیک نور :
کی ببینی سرخ و سبز و فور را
تا نبینی پیش ازین سه نور را
لیک چون در رنگ گم شد هوش تو
شد ز نور آن رنگها روپوش تو
چونک شب آن رنگها مستور بود
پس بدیدی دید رنگ از نور بود
نیست دید رنگ بینور برون
همچنین رنگ خیال اندرون
این برون از آفتاب و از سها
واندرون از عکس انوار علا
نور نور چشم خود نور دلست
نور چشم از نور دلها حاصلست
باز نور نور دل نور خداست
کو ز نور عقل و حس پاک و جداست
شب نبد نور و ندیدی رنگ را
پس به ضد نور پیدا شد ترا
دیدن نورست آنگه دید رنگ
وین به ضد نور دانی بیدرنگ
رنج و غم را حق پی آن آفرید
تا بدین ضد خوشدلی آید پدید
پس نهانیها بضد پیدا شود
چونک حق را نیست ضد پنهان بود
که نظر پر نور بود آنگه برنگ
ضد به ضد پیدا بود چون روم و زنگ
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد ضد را مینماید در صدور
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد او را توان پیدا نمود
چرا باید عظمت عظیمی چون مولانا در قرن هفتم راجع به نور و رنگ و رابطه آنه با خداشناسی چنین اشعاری بسراید؟
در خصوص نیروی جاذبه :
چون حکیمک اعتقادی کرده است
کآسمان بیضه زمین چون زرده است
گفت سایل چون بماند این خاکدان
در میان این محیط آسمان
همچو قندیلی معلق در هوا
نه باسفل میرود نه بر علا
آن حکیمش گفت کز جذب سما
از جهات شش بماند اندر هوا
چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته
درمیان ماند آهنی آویخته
آن دگر گفت آسمان با صفا
کی کشد در خود زمین تیره را
بلک دفعش میکند از شش جهات
زان بماند اندر میان عاصفات
از خود نمیپرسی که گفتن از نیروی جاذبه و مغناطیس چه ربطی به دین و مذهب و عرفان دارد؟
در باره نسبیت :
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
در زمانه هيچ زهر و قند نيست
که يکي را پا دگر را بند نيست
مر يکي را پا دگر را پاي بند
مر يکي را زهر و بر ديگر چو قند
زهر مار آن مار را باشد حيات
نسبتش با آدمي باشد ممات
خلق آبي را بود دريا چو باغ
خلق خاکي را بود آن مرگ و داغ
همچنين بر مي شمر اي مرد کار
نسبت اين از يکي کس تا هزار
باز هم در باره نسبیت :
یک تنی او را پدر ما را پسر
بام زیر زید و بر عمرو آن زبر
نسبت زیر و زبر شد زان دو کس
سقف سوی خویش یک چیزست بس
در باره زمان بی زمانی و حالتی شبیه به هستی قبل از مهبانگ «بیگ بنگ» یا وضعیتی شبیه به زمان در درون سیاهچاله های فضایی :
لامکانی که درو نور خداست
ماضی و مستقبل و حال از کجاست
ماضی و مستقبلش نسبت به تست
هر دو یک چیزند پنداری که دو است
راجع به آب درمانی :
آب چون پیگار کرد و شد نجس
تا چنان شد که آب را رد کرد حس
حق ببردش باز در بحر صواب
تا به شستش از کرم آن آب آب
سال دیگر آمد او دامنکشان
هی کجا بودی به دریای خوشان
من نجس زینجا شدم پاک آمدم
بستدم خلعت سوی خاک آمدم
هین بیایید ای پلیدان سوی من
که گرفت از خوی یزدان خوی من
در پذیرم جملهٔ زشتیت را
چون ملک پاکی دهم عفریت را
چون شوم آلوده باز آنجا روم
سوی اصل اصل پاکیها رو
دلق چرکین بر کنم آنجا ز سر
خلعت پاکم دهد بار دگر
کار او اینست و کار من همین
عالمآرایست رب العالمین
گر نبودی این پلیدیهای ما
کی بدی این بارنامه آب را
کیسههای زر بدزدید از کسی
میرود هر سو که هین کو مفلسی
یا بریزد بر گیاه رستها
ی
یا بشوید روی رو ناشستهای
یا بگیرد بر سر او حمالوار
کشتی بیدست و پا را در بحار
صد هزاران دارو اندر وی نهان
زانک هر دارو بروید زو چنان
جان هر دری دل هر دانهای
میرود در جو چو داروخانهای
اگر فضای وبسایت را اشغال نمیکردم موارد بیشتری تقدیمتان میکردم و به شما نشان میدادم که نوشتن کلمات زیر در باره حضرت مولانا چقدر سخیف و چه گناه کبیره ایست
«در وصف کمالات غیبی و الهی حضرت پروفسور جلال الدین و اشراف ایشان بر اسرار پوشیده حقایق جهان هستی و کیهان را در صنف دانشمندان (نه علما) که عمری را با فرمول و محاسبات و مدل سازی ریاضی و فیزیکی و آزمایش های پیشرفته و پیچیده برای کشف و درک بغرنجی و پیچیدگیهای پدیدههای طبیعی و جهان اطراف و نزدیک و دور تا گستره پرواز نور در کیهان با عرض پوزش به جفنگیات و مزخرفات و خزعبلات قرون وستایی و نادانی محض تعبیر و رد میکنند.»
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش.
شفیعی گرامی دیدگاهای شما دیدگاهای ارمان مستضعفین از طرفداران شریعتی است! یک بلغوری از جریانی مارکسیتی و مجاهدین و شریعتی و حوزه!
سلام و درود
جناب مزدک1 من بجز زنده یاد دکتر شریعتی با جریاناتی که نوشته ای آشنایی ندارم، ولی هیچ بعید نیست که تمام جریانات غیر مارکسیست در کشورهایی که توسعه صنعتی نیافته اند و به عدالت اجتماعی و سوسیالیسم گرایش دارند افکاری نزدیک به هم داشته باشند. بنده با خواندن آثار آلکساندر سولژنیتسین بخصوص کتاب
« مجمع الجزایر گولاگ »و کتاب« سیمای زنده بگوران »اثر آناتولی مارچنکو و خاطرات« بوریس باژانف » منشی پولیت بورو و کتاب« خاطرات سیاسی خروشچف »و چند کتاب از
خاطرات پناهندگان ایرانی نسبت به کمونیسم روسی و دیکتاتوری پرولتاریا که همان دیکتاتوری مخوف و غیر انسانی حزب کمونیست بود و ستم عریانی که تحت عنوان استالینیسم جریان داشت متنفر شدم و فهمیدم که تبلیغاتچیهای حزب کمونیست اتحاد شوروی تمام ضعفهای خود را با ابری از دروغ و تبلیغات کذب میپوشانند و آنچه در عمل اعمال میشود بر کشیدن افراد دو رو و متظاهر و منافق است که با پشت کردن به توده های مردم بخدمت ستمگران در آمده اند، درست مثل حزب الهیهای فعلی * ایران که ذاتاً جز به اختلاس و سرقت اموال عمومی و خیانت به مردم و برخورداری از امتیازات و رانت های رنگارنگ حاکمیت به هیچ اصلی پایبند نیستند.
چون شاهد هدر رفتن استعداد های زیادی بوده ام که به علت فقر و مسکنت بباد رفتند به عدالت اجتماعی دلبسته و شیفته سوسیالیسمی هستم که بنیادش بر دروغ و تبلیغات نباشد، در نتیجه اندیشه های سوسیالیستی را که عملی شوند از هرکس میآموزم و فکر میکنم که جامعه انسانی قبل از هر چیز دیگری بایستی از حداقل عدالت اجتماعی برخوردار شود تا هر کسی بتواند استعدادهای خود را بپروراند .
*حزب الهیهای کنونی هیچ شباهتی به حزب الهیهای دوران جنگ و انقلاب ندارند، آنها از خانواده های بسیار مؤمن و مذهبی بودند و گاهی با هزینه کرد خود و خانواده راهی جبهه ها میشدند و کل هستی خود را در راه دفاع از دین و وطن در طبق اخلاص میگذاشتند و فدا میکردند، لابد میدانی که افرادی نظیر محمود رضا خاوری ( که بخش بزرگی از نقدینه کشور را در طبق اختلاس گذاشت و سرقت کرد ) و دارای مسئولیتهای بزرگند و به دلارهای نفتی و بیت المال دسترسی دارند، همه از حزب الهی هایی هستند که هر یک از دهها فیلتر گذشته اند و محرم و مورد اعتماد حکومتند، همانطور که عسگر آقایف رئیس جمهور بظاهر کمونیست و عدالت طلب قرقیزستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بیش از 80 درصد زمینهای حاصلخیز کشورش را بنام خود سند زد، این حضرات هم با هیچ عدد و رقم و مبلغی سیر نمیشوند و صد البته تن به هیچ خطر و ضرر و فداکاری ای هم نمیزنند . افراد ستم پیشه در زیر هر علمی سینه بزنند، ذاتاً همه یکی هستند و بالعکس افرادی که به آرمانهای الهی یا انسانی یا هردو معتقد و متعهدند نیز همه یکی و در یک جبهه واحدند. بنده افرادی چون کارل مارکس و ولادیمیر لنین و ارنستو چه گوارا و خسرو گلسرخی و بیژن جزنی را در صف امام علی( ع)میبینم و تمام جوجه تیغیهای پشمالو دارای انگشتر و تسبیحی که به هر طریق، بدون استحقاق، با فروش دین و وجدان از نتیجه رنج و زحمت دیگران برخوردار میشوند را همه در صف ستمگران میبینم. کسی که در صف توده مردم نیست، در صف یگانه پرستان هم نیست، آنکه خون مردم را میخورد حق ندارد دم از خداوند و پیامبر و علی بزند! آنان هر چه بگویند و هر عبادتی انجام دهند گناه خیانت به مردم و سرقت اموال عمومیشان را نمیپوشاند و توجیه نمیکند، آنها ذاتاً
رفیق و همراه روسیاه ترین گناه کاران ضد بشرند.
جناب مزدک کافر کیش نیک اندیش( کافر کیش تعبیر سید مرتضی است و نیک اندیش تعبیر من) در پست قبل در مورد شفیعی گفته بودی که او چون ارمان مستصععین و شریعتی می اندیشد ؛ میخواستم بگویم چنین نیست زیرا شفیعی واله و شیدا مولوی است در صورتی که تفکر ارمانی ها دقیقا بر خلاف تصوف و مولوی بود ؛ نظر شفیعی نسبت به قداست محمد و علی با نگرش ارمان زمین تا اسمان فاصله دارد ؛ تنها وجه مشترک شفیعی و ارمان نگاه مشترک این دو به روحانیت فعلی است ؛اقای شفیعی( اسم اصلی ایشان چیر دیگر است ) اسیر تضاد وتناقض است زیرا خود میگوید از نظر فلسفی نسبی گراست اما وقتی از مولوی میگوید مطلق گرایی را به اوج میرساند ، اصولا یک انسان مذهبی و یا ایدیو لوژیک نمی تواند نسبی گرا باشد ،ایشان میگوید از نظر اجتماعی سوسیالیست است در صورتی که سوسیالیسم با مولوی گرایی وعلی گرایی در تناقًض است مگر اینکه تعریف ایشان از سوسیالیست چیر دیگری باشد
دوستان محترم….جناب سید مرتضی بعد ازنثارمسلسل وارصفاتی نظیر فراریان از وطن به دوستان و اینجانب، اکنون مرا به اتهام “ناسیونالیست بودن” و “میهن دوستی” مورد سرزنش قرارداده است. متقابلاً باید به نظر ایشان برسانم که تنها اتهام درستی که به من واردکرده ای، همین ناسیونالیست بودن و میهن دوستی است و من به داشتن چنین صفاتی افتخار میکنم.
اما عیب دانستن ناسیونالیسم و میهن دوستی از جانب سید مرتضی و چماق کردن آن بر سر این نویسنده، خبر از این واقعیت میدهد که سید مرتضی به عنوان اتهام زننده، از صفات ناسیونالیستی ودلبستگی و علاقۀ عاطفی و اخلاقی نسبت به سرزمینی که در آن پرورش یافته، عاریست و هیچگونه تعلق خاطری نسبت به ایران و ایرانیان، ندارد. بنابراین، بحث کردن با سید مرتضی همچون آب در هاون کوفتن است. زیرا فردی که تعلق خاطری نسبت به ایران و ایرانی ندارد و مدام از اعمال زشت و ضدملی همپالکیهای در مسند قدرت خود بدون منطق حمایت میکند، نه تنها ایرانی محسوب نمیشود، بلکه در زمرۀ یکی از دشمنان قسم خوردۀ این آب و خاک بشمارمیآید.
برخلاف دستاربندانی که به کمک ایادی بیگانه به همراهی مردمی دین زده و ناآگاه، به مدت 40 سال با ادعای نمایندۀ الله بودن بر اریکۀ قدرت جلوس نموده و هست و نیست ایران و ایرانی را در حراجیهای بین المللی به ثمن بخس بفروش رسانده وبه چپاول اموال ملک وملت مشغولند، ناسیونالیستهای ایرانی بجز سرفرازی ایران و ایرانی در جامعۀ ملل، اندیشه ای درسرندارند. اما مهمترین خصلت ناسیونالیستهای ایرانی، نگاه یکسان و غیر تبعیض آمیزبه اقوام ایرانی و قائل بودن به فرصتهای برابر برای آنها صرفنظر از رنگ پوست، لهجه، زبان، جنسیت و هر چیزی که به عنوان تبعیض محسوب میشود، است. درواقع، ناسیونالیستهای ایرانی مخالف صد درصد آئین اسلام که بمدت 1400 سال برمردم ما بضرب شمشیربرمردم ما تحمیل شده و با آراسته شدن به هزاران دروغ و ریای ملاها، اسلام را در هیأت دین الهی به مردم ناآگاه نمایانده، هستند. این یکی از افتخارات ناسیونالیستهای ایرانیست که همواره از بازگردانی ایرانیان به آئین نیاکان خود پشتیبانی نموده و در زنده نگاهداشتن آداب و رسوم بخردانۀ ایرانی، کوشا بوده اند.
در ادامۀ این دیباچۀ کوتاه در نکوهش اعمال ضد ملی و ضد میهنی ملایان، مایلم جبهه گیریهای ضد ملی وضدمیهنی ملای همیشه حاضر در این سایت را بشدت محکوم کرده و به ایشان یادآوری کنم که اکنون دیگر سال 57 نیست تا ملاها بتوانند با توسل به روایتهای بی اساس و ساختۀ ذهن ملایان سودجو، مردم ناآگاه را مورد بهره برداری قراردهند. اگر هم که بخواهند چنین کنند، روشنگران حاضر درصحنۀ مبارزه، به آنها اجازۀ چنین اعمال قبیحی رانخواهند داد.
دیگر آنکه، این نویسنده درنوشته های گذشته از این جناب سید مرتضای دروغپردازکه معرف خاص وعام است، خواسته بودم بجای آویختن به ریسمان سست مدعیات روحانی و ظریف، اسناد مربوط به کنوانسیون دریای خزر را ارائه کند. اما این فرد بجای ارائۀ اصل اسناد که تعداد آنها به شش میرسد، مرا به سایت رسوای ایران امروز ارجاع داد. محض اطلاع دوستان، از بیش از ده سال پیش که متوجه بندبازی و رنگ عوض کردنهای اداره کنندگان ایران امروز شدم، هیچگاه به آن سایت مراجعه نکرده ام. دیگرآنکه بیشتر آگاهان سیاسی از متن فارسی سندی که ایرنا و سایتهای وابسته به حکومت اسلامی منتشرکرده اند، بخوبی آگاهی داشته اند. اما بحث بر سر اینست که حتی طبق همین نسخۀ فارسی، متن انگلیسی کنوانسیون دریای خزر که به امضای دولتمردان حکومت اسلامی و سایر کشورهای حاشیۀ خزر به امضاء رسیده است، از نظر حقوقی دارای ارزش بوده و در متن فارسی نیز به روشنی به اعتبارمتن انگلیسی بطور مؤکد اشاره شده است.
توضیح آنکه بعلت خلافکاریهای مکرردولتمردان حکومت اسلامی، چه در موافقتنامۀ الجزائر و چه در موافقتنامۀ پایان جنگ 8 ساله با عراق، که منافع ایران درآنها نه تنها نادیده گرفته شد، بلکه خسارتهای هنگفتی همین نمایندگان الله بر روی زمین، به ایران و ایرانی وارد کرده و با ارائۀ متون مخدوش فارسی آن دو موافقتنامه به ملت ناآگاه ایران، برای همیشه ازخود سلب اعتماد نمودند. از این رو، گواینکه دُم خروس آقایان در همین متن فارسی نیز از زیر قبایشان بیرون زده است، ولی براساس ضرب المثل ” آزموده را دوباره آزمودن خطاست” و نظر به اینکه در گذشته نیز حکومتگران اسلامی متون برگردان شده به فارسی موافقتنامه های الجزائر و جنگ 8 ساله را با دستکاری و تقلب به خورد مردم ما داده اند، حکومت اسلامی موظف است سند اصلی و 5 سند منضم به آن را که به زبان انگلیسی در اختیار آقایان است، به اطلاع عموم برساند، تا معلوم شود که باز دوباره چه منافعی از ملت و کشورما را به همسایه های شمالی واگذارکرده اند. گواینکه متن فارسی نیز خبرهای بسیار بدی برای ملت و کشوردارد که در این باره درآینده به ارزیابی آن خواهم پرداخت.
جناب کبیری،این رفتارهای کودکانه چه حاصلی برای شما دارد؟ شما چرا در حالیکه با من گفتگو می کنید بروش خاله زنکی دیگران را مخاطب قرار می دهید؟
در مورد ناسیونالیسم ،بحث من ناسیونالیسم افراطی است که با تکیه بر ناسیونالیسم دنبال نفی دین،مذهب و ایدئولوژی است،وگرنه کدام ایرانی کشورش ایران را دوست نمی دارد،شما اگر مایلید یک ناسیونالیست آتئیست،نافی دین و مذهب یا ضد آن باشید،آزادید اینطور باشید،اما بنیان ناسیونالیسم بمعنای میهن دوستی بر نفی خدا،دین،و مذهب نیست،و چنانکه بارها گفته ام اکثریت مردم ایران مسلمان ایرانی و ایرانی مسلمان هستند،و مسلمانی هیچ تعارضی با پاسداشت و دوست داشت قلمرو سرزمینی که در آن متولد شده اند نیست،من دقیقا می خواهم اشاره کنم،برخی مثل شما که اساسا پیش از مساله ناسیونالیسم مخالف دین هستید،می خواهید با نوعی تزویر و ریاکاری،ناسیونالیسم را دستمایه نفی ایمان،نفی دین و نفی مذهب کنید،شما بعنوان یک فرد البته در گرایشتان مختارید ولی بشما مربوط نیست که از جانب مردم ایران سخن بگوئید یا ناسیونالیسم را اصالتا متعارض با گرایش به ایدئولوژی بدانید.
در مورد سند امضاء شده بعنوان رژیم حقوقی دریاچه خزر نیز این هوچیگری ها چیست؟ شما از من پرسیدی متن این سند چیست؟ من که متن این سند را بعنوان نمونه در سایت ایران امروز دیدم و از خبرگزاری ایرنا نقل شده برای شما رفرنس کردم،من ارادتی یا تعصبی به سایت ایران امروز ندارم،معمولا همه سایت های خبری تحلیلی سیاسی داخلی و خارجی را می بینم و مقاله های آنها را می خوانم، همه می دانند الان با وجود بیشمار سایت های خبری داخلی و خارجی و شبکه های اجتماعی، اینگونه تعصبات کودکانه ای که شما نشان می دهید محلی از اعراب ندارد،من نمیدانم شما چه پدر کشتگی با سایت ایران امروز داری! اما غرض من نقل متن کامل امضاء شده بود و این متن فارسی الان هنوز روی همه خبرگزاری های داخلی و خارجی هست.در انتهای این متن 24 ماده ای نیز این توضیح ذکر شده که :
“این کنوانسیون در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ هجری شمسی برابر با ۱۲ آگوست ۲۰۱۸ میلادی در شهر آکتائو در یک نسخه اصلی به زبانهای آذربایجانی، فارسی، قزاقی، روسی، ترکمنی و انگلیسی منعقد شده که کلیه متون دارای اعتبار یکسان میباشند.
طرفها در صورت بروز هر گونه اختلاف، به متن انگلیسی مراجعه خواهند نمود.
نسخه اصلی نزد امین تودیع خواهد شد. امین رونوشت مصدق کنوانسیون را برای کلیه طرفها ارسال خواهد کرد.”
https://www.farsnews.com/news/13970521000841/
http://www.rajanews.com/news/291131/
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/2018-08-12_1624/
—-
بنابر این،این متن بزبان های همه اطراف قضیه ترجمه شده و متن انگلیسی آن مرجع اختلاف برداشت ها خواهد بود،بنده اشرافی به اصل این ترجمه ها ندارم،و متنی که بصورت فارسی از سوی دستگاه دیپلماسی کشورم که به آن وثوق دارم این متن است،شما اگر مدعی اشراف بزبان انگلیسی یا زبان دیگری هستید می توانید متن انگلیسی یا روسی یا آذربایجانی را بیابید و آنرا با متن فارسی منتشر شده در ایران مقایسه کنید و اگر تفاوتی در آنها یافتید تذکر دهید،نیازی به این هوچیگری ها و خودنمائی ها نبود.
سید سیدان میشه این ماده 7 را برای ما توضیح بدی!!!!
ماده 7
هر طرف باید عرض آبهای سرزمینی خود را تا محدودهای تعیین کند که از 15 مایل دریایی از خطوط مبدأ تعیین شده که طبق این کنوانسیون معین میشود، تجاوز نکند.
حد خارجی آبهای سرزمینی خطی خواهد بود که فاصله هر نقطه ازآن، از نزدیکترین نقطه خط مبدأ برابر با عرض آبهای سرزمینی باشد.
شما این ماده 7 را ناقص نقل کردی،عبارت کامل اینطوره :
ماده ۷
۱. هر طرف باید عرض آبهای سرزمینی خود را تا محدودهای تعیین کند که از ۱۵ مایل دریایی از خطوط مبدأ تعیین شده که طبق این کنوانسیون معین میشود، تجاوز نکند.
۲. حد خارجی آبهای سرزمینی خطی خواهد بود که فاصله هر نقطه ازآن، از نزدیکترین نقطه خط مبدأ برابر با عرض آبهای سرزمینی باشد.
به منظور تعیین حد خارجی آبهای سرزمینی، دورترین تاسیسات دائمی بندری که جزء لاینفک سامانه بندر را تشکیل میدهد، به عنوان بخش تشکیل دهنده ساحل محسوب خواهد شد. تاسیسات دور از ساحل و جزایر مصنوعی نباید به عنوان تاسیسات دائمی بندری محسوب شود.
حد خارجی آبهای سرزمینی مرز دولتی خواهد بود.
۳. تعیین حدود آبهای داخلی و سرزمینی بین کشورهای دارای سواحل مجاور با توافق بین آن دولتها با در نظر گرفتن اصول و موازین حقوق بینالملل انجام خواهد شد.
(پایان)
—-
همینطور که می بینی در این فقره سوم تعیین حدود آبهای داخلی و سرزمینی موکول به توافق دیگری شده است.من قبلا هم اشاره کردم که این رژیم حقوقی مثل یک قانون اساسی برای دریای خزر است که باید جزئیات آن مورد بحث و توافق قرار گیرد.در مورد عبارت مورد سوال،تعبیرات فنی است و برای من هم خیلی واضح نیست،اما با توجه به توضیحات دیگری که مسئولان وزارت خارجه دادند من اینطور می فهمم که این بیان فنی همان محدوده 15 مایل دریائی بعنوان آبهای سرزمینی است،و گفتند بعد از آنهم 10 مایل دریائی محدوده خاص ماهیگیری هریک از طرفین قرار داد است.اما چنانکه در متن قرار داد هست و در توضیحات شفاهی بود تعیین محدوده بستر و زیر بستر دریا موکول به توافق آتی شده است و این محدوده های فقط بیان محدوده آبهای سرزمینی و محدوده صیادی است.
دریافت شما از این عبارات چیست؟
سلام و درود
دوستی مجازی و دانش دوست و بسیار کنجکاو بنام « مهرزاد »دارم که هر چه نمیدانم از ایشان میپرسم، ایشان هم گاهی پرسشهایی از من دارد، پرسش تازه ایشان بطور خلاصه از بنده اینست :
چرا اروپاییان پیشگام تمدن و صنعت و نماد مدرنیسم و شکوفایی علمی و صنعتی و تکنو لوژیکی شدند و سایر کشورها عقب ماندند؟
پاسخ 🙁 قسمت دوم پایان)
در طی اینمدت طولانی که حدود 800 سال طول کشید اروپاییان مدام در حال جنگ و کشمکش میان خود و کشتار و قتل عام و برده گیری از مردم بومی ساکن مستعمرات بودند، ضرورتهای جنگی و رقابت فشرده ای که برای ساخت و تولید انواع سلاحهای سبک و سنگین و ساخت کشتیهای بزرگ و پرظرفیت و کشف ویژگیهای جغرافیایی صورت میگرفت باعث پیشرفتهای صنعتی و توسعه دانش و تأسیس انواع دانشکده ها و دانشگاهها و هنرستانهای مختلف و استخدام معلمان و صنعتگران و افراد صاحب فکر گردید،به تدریج علاوه بر ادویه، برده گیری و بهره برداری از معادن کائوچو، طلا، الماس، نفت، و مزارع تولید ،قهوه، کاکائو، برنج، لاستیک، انواع مواد غذایی هم توجه و طمع استعمارگران اروپایی را جلب کرد. مجموع نیازهای اقتصادی، ضرورتهای تولید مواد غذایی، رقابت تنگاتنگ و فشرده ای که جهت تولید کشتی و تولید اسلحه هایی بهتر از سلاحهای حریفان و نیازهایی که تصرف مستعمرات و مدیریت و بهره برداری از آنها خود را تحمیل میکرد، با تهیه و ساخت سلاحهای برتری که برای پیروزی در جنگهای پایان نا پذیری که بطور مدام در میان اروپاییان جریان داشت آنان را ناگزیر کرد که شبانه روز تقلا و تلاش کنند و مدام در صدد پیشی گرفتن از رقبا باشند، و با هوشیاری و جاسوسی حتی یک لحظه از رقیب و دشمن غافل نباشند، زیرا اختراع هر سلاح برتر یا تکمیل هر کشتی نظامی و تجاری و هر کشف تازه ای ممکن بود که آنها را از گردونه رقابتها خارج کرده و هر کشور درجه اولی سقوط کرده و حتی خود به مستعمره رقیب تبدیل شود! . این تلاش عظیم و همگانی و شکار و استخدام صنعتگران و دانشمندان در اروپا سبب رقابت علمی و صنعتی و تولیدی و پیشی گرفتن بر رقیب و شکوفایی علم و صنعت در اروپا و پس راندن تمدنهای اسلامی، ایرانی، مصری، چینی، هندی و مایاها و آزتک در کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین و استرالیا گردید.
پایان.
سلام و درود
دوستی مجازی و دانش دوست و بسیار کنجکاو بنام « مهرزاد »دارم که هر چه نمیدانم از ایشان میپرسم، ایشان هم گاهی پرسشهایی از من دارد، پرسش تازه ایشان بطور خلاصه از بنده اینست :
چرا اروپاییان پیشگام تمدن و صنعت و نماد مدرنیسم و شکوفایی علمی و صنعتی و تکنو لوژیکی شدند و سایر کشورها عقب ماندند؟
پاسخ 🙁 قسمت نخست)
متمدن و پیشرفته بودن امری نسبی است، در هر عصری یک منطقه جغرافیایی پیشرو تمدن و نماد آخرین پیشرفتهای مدنی و علمی میشود، گاهی ایران، گاهی چین، زمانی یونان، مقطعی مصر و…. پیشگام مدنیت بوده اند.
اما در خصوص اروپا :سخت گیری و حماقت و اشاعه خرافات مسیحیت به چنان مرحله ای رسید که دیگر امکان ادامه حیات و تحقیق و دانش آموزی برای غیر کشیشان نبود که بتوانند آزادانه بگویند و بنویسند و تحقیق و آزمایش کنند، به همین دلیل افراد صاحب نبوغ هم ناچار میشدند برای فرا گیری سواد و یافتن اسپانسری جهت تأمین هزینه های تحقیقات علمی و پژوهشی و امنیت جانی و یافتن چتری ایمن، برای کارهای پژوهشی وارد کلیسا شوند، پیشگامان رنسانس تقریباً همه کشیش بوده اند، «یان هوس» در جمهوری چک، «ساوونارولا» در فلورانس ایتالیا، «گالیله ئو گالیله ئی» در رم ایتالیا، «مارتین لوتر کینگ» در آلمان، «ژان کالون» در فرانسه و سویس و…. همه کشیش بودند، وضعیت جامعه قرون وسطای اروپا بگونه ای بود که دانشمندان و معترضان، چون انقلابیون و معترضان و دانشمندان عصر حاضر نمیتوانستند جلای وطن کنند و بکشوری دیگر پناه ببرند، در نتیجه هیچ راهی بجز مقاومت و قربانی شدن نداشتند، قربانی شدن دانشمندان و سخت گیریهای ابلهانه ارباب کلیسا سبب شد تا قربانیان و محکومان کلیسا، در داوری وجدان اجتماعی بصورت شهید در بیایند و بتدریج توده های مردم هم جانب آنان را بگیرند. دانشمندان قرون وسطی برای رد کردن خرافات کشیشان دست به تحقیقات و پژوهش و بخصوص آزمایشات فراوان زدند، روند آزمایشات علمی بگونه ایست که باعث ابداع و اختراع و کشف و خیر و برکت و فراوانی و رفاه و امنیت و توسعه دانش میشود، پیشرفتهای دانش، از جمله علوم پزشکی سبب پیش گیری از بیماریها و اپیدمیهای همه گیر، و در نتیجه ازدیاد جمعیت در اروپا شد، جمعیت زیاد نیاز به غذا و امکانات زیستی زیادی هم داشت، سرمای شدید اروپا باعث شد که دامداران نتوانند دام اضافی نگه دارند. (در شرق دامداران بزرگ به ییلاق و قشلاق میرفتند و مجبور به ذخیره کردن علوفه نبودند به همین دلیل تمام دامهایشان را نگه میداشتند) اروپاییان دامدار مجبور بودند تمام دامهایی را که نمیتوانستند علوفه شان را ذخیره کنند بکشند، در نتیجه با آغاز سرما کوههای عظیمی از گوشت در همه شهرها و مراکز جمعیت تولید میشد، نگه داری آنهمه گوشت نیاز به نمک و سیر و بخصوص ادویه داشت تا بتوانند گوشتها را بصورت سوسیس و کالباس و ژامبون و…. در بیاورند تا بشود گوشتها را نگهداری کرده و بتدریج بفروشند،تهیه سیر و نمک در اروپا میسر میشد ولی سرزمینهای اروپایی قادر به بارآوری ادویه بمقدار فراوان نبود، در نتیجه تا قبل آغاز جنگهای صلیبی با رونق و توسعه دادن به جاده ابریشم عمده نیازهای خود را از طریق بازرگانی با مسلمانان و اعراب برآورده میکردند، اما با آغاز جنگهای صلیبی که در اصل انگیزه و علت اقتصادی، یعنی دسترسی به شبه قاره هند برای تأمین ادویه داشت، اروپاییان بجای زمین بفکر سفرهای دریایی و رسیدن به هندوستان از طریق دریاها گردید. نیاز به ادویه فراوان باعث رقابتها و جنگهای دریایی و مسابقه جهت ساخت کشتیهای قویتر از کشتی های تجاری و نظامی رقیبان و حریفان شد. همانطور که اطلاع داری در اواخر دوران قرون وسطا پرتغال و اسپانیا قدرتهای درجه اول آنزمان بودند و بشدت با هم دشمن و در حال جنگ و رقابت و کشمکشهای خونین مسلحانه ای بودند، جنگهای فراوانی میان آن دو کشور روی داد تا اینکه پاپ اعظم با کشیدن خطی نیم کره شرقی کره زمین را به پرتغال و نیم کره غربی را به اسپانیا بخشید، دسترسی به ادویه شبه قاره هند از دسترس اسپانیا خارج شد، ولی قیمت بسیار بالای ادویه و تجارت بسیار سودآور ادویه پیوسته تجار و بازرگانان اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی را وسوسه میکرد تا از راه غرب خود را به هندوستان برسانند، کشورهای انگلستان و فرانسه هم وارد چرخه رقابت و تصرف مستعمرات شدند و بتدریج با پس زدن و سبقت گرفتن از پرتغال و اسپانیا خود به قدرتهای درجه اول تبدیل شدند، به همین دلیل تلاش برای رسیدن به هندوستان سبب توسعه دانش جغرافیا و کشتی سازی و اسلحه سازی و راه اندازی و اکتشافات و اختراعات در صنایع و اکتشافات جغرافیایی شد، این تلاش عظیم و رقابت آمیز باعث کشف نیمکره غربی و قاره های آمریکای شمالی و جنوبی و فهرستی طولانی از کشورها و جزایر شد…..
ادامه دارد
https://www.youtube.com/watch?v=IjgqcWrQRLo
استقلال بحرین پس از انجام نظر خواهی مردم بحرین (پلبیسیت ) و رای شورای امنیت حاصل شد و نه بخاطر نظر شاه یا حکومت ایران! بحرین ۱۵۰ سال بود از دست ایران خارج شده بود، حکومت و پارلمانش را داشت، عضو سازمان ملل و یونسکو بود و چندین کشور بحرین را به رسمیت شناخته بودند، چیزی دست ما[ایران] نبود که از دست بدهد! ایران دو راه بیشتر نداشت یا به سیاست کج دار و مریز ادامه دهیم و یا با قوه قهریه آن را اشغال کند مشابه اشتباهی که صدام با اشغال کویت انجام داد. شاه ضمن تاکید بر مالکیت بحرین حل این مناقشه را به سازمان ملل محول کرد. امیر بحرین و انگلیسی ها به رفراندوم رضایت ندادند بنابرین این مهم از طریق نظرخواهی (پلبیسیت) مردم بحرین [برای تعیین حق سرنوشت طبق اصل یکم میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی] انجام گرفت. گزارشی از نظرخواهی مردم بحرین که خواهان استقلال بودند به سازمان ملل متحد رفت و تصویب شد و ایران نیز همانگونه که قبلا اعلام داشت که رای سازمان ملل را خواهد پذیرفت، اینگونه عمل کرد و این قائله ختم شد.
حالا چرا ناشناس؟! اما اینکه توجیه نمی شود،ایراد همین است که چرا شاه چنین کاری کرد در حالیکه بحرین از پیش از ورود اسلام به ایران یکی از استانهای ایران بوده است،اینکه فرضا مردم آنجا خواهان جدایی باشند توجیه کننده نیست،این مثل این است که الان مثلا استان فارس یا هر استان دیگری درخواست جدایی از سرزمین ایران کنند و حاکمیت ایران ،هرکس می خواهد باشد،این امر را به سازمان ملل واگذار کند! ضمن اینکه در خود آن همه پرسی در بحرین نیز اما و اگرهایی وجود داشته است،و واقع این است که انفعال و ضعف محمدرضا پهلوی در برابر انگلیسیهای غاصب موجب چنین جدایی شد:
https://fa.wikipedia.org/wiki/
حالا چرا ناشناس؟! اما اینکه توجیه نمی شود،ایراد همین است که چرا شاه چنین کاری کرد در حالیکه بحرین از پیش از ورود اسلام به ایران یکی از استانهای ایران بوده است،اینکه فرضا مردم آنجا خواهان جدایی باشند توجیه کننده نیست،این مثل این است که الان مثلا استان فارس یا هر استان دیگری درخواست جدایی از سرزمین ایران کنند و حاکمیت ایران ،هرکس می خواهد باشد،این امر را به سازمان ملل واگذار کند! ضمن اینکه در خود آن همه پرسی در بحرین نیز اما و اگرهایی وجود داشته است،و واقع این است که انفعال و ضعف محمدرضا پهلوی در برابر انگلیسیهای غاصب موجب چنین جدایی شد:
https://fa.wikipedia.org/wiki/
.
به البرز سوگند ، به الوند کوه
به تفتان و سیستان دور از گروه
به بلخ وبخارا و مرو و خجند
به هامون و سر چشمه هیرمند
به سر تاسر خطه خاو ران
خراسان وگرگان ومازندران
به خون سیاوش به فر کیان
به منشور کورش که شد جاودان
به سیحون و جیحون و اروند رود
به کار ون سوگند ، به زاینده رود
به بازوی ارش، به مهر و امید
به گبسوی افشان گر د افرید
به شیر کوه سوگند، به یزدان زمین ( یزد)
به کرد و لر و ترک و زابل نشین
به زاگروس نشینان و دشت تیون.
به کرمان شه و طا قه بیستون
به فریاد وخا موشی سا بولان. ( ترکی سبلان)
به تبریز و استانه و چالد ران
و سوگند به سر تا سر این دیار
به فر اهور ایی ماندگار
ز اهریمنان بد اندیش کیش
دو باره ستانیم ایران خویش
از این دیو خویان و کژ باوران
وز این بی خرد مردم روضه خوان
رها میشود ملک ایران زمین
دوباره بهار اید و فرودین
با سلام و تحیت
من بنظرم یک پیشنهادی رسید و آن اینکه شما بجای اینجور پست های بی فائده و معنا مثل این پست مربوط به آقای خاتمی و بیات کردن و احتمالا مباهات به کثرت کامنت ها (با اینکه شاید دیگر مثل یک چاه عمیق شده باشد که دیگر این اواخر تا پیدایش پست جدید کسی اصلا فرصت نکند تا پایین چاه برود!)،یا تعبیرات تند نسبت به این و آن و “طویله” خواندن مجلس و تهدیدهایی پوچ “مثل داریم براتون”! و “داریم براشون”! و “ای بگم چی بشی فلان”! و بقیه موارد،بیایید مثلا موضوعی مثل همین بحث داغ حق السهم ایران از دریای خزر یا محتوای کنوانسیون امضاء شده و این قبیل موضوعات ملی را به بحث بگذارید،حالا خودتان هم می خواهید اظهار نظر کلی کنید اظهار نظر کنید اما بنظرم زیاد خودتان را درگیر بحث با کاربران و نفی یا تایید آنها نکنید،نیازی هم به طولانی نویسی و انشائات و تعبیرات ادبی خاص نیست،می شود در چند جمله اشاره کنید بموضوع دریای خزر،سابقه تاریخی آن،قراردادهای پیشین و موضوعات آنها ،بعد از کامنت گذاران بخواهید بجای فحش و ناسزا و کنایه و توی سرهم زدن های بیهوده و تکراری یا تکرار دروغ ها و اخبار تاریخ مصرف گذشته و چیزهایی که در این کامنت ها می بینید،هرکس در موضوع مطرح شده اظهار نظر کند،استدلال کند،سند بیاورد،نفی کند،اثبات کند و …،بنظرم این یک کار روشنگرانه و مفید خواهد بود در جهت تنویر و روشنگری افکار عمومی.
در عین حال مدیریت این سایت با شماست هرچه صلاح می دانید آن کنید.
ایران درود
درود بر سپاه پاسداران
درود بر سید مرتضی
مرگ بر دمکراسی با صدای بلند
درود بر اقتدارگرایی نخبه گرا
نوری زاد خون آشامی که پشت نقاب حقوق بشر ودمکراسی گندیده پنهان شده است
آقای نوریزاد ماموریتی را که مریم رجوی به عهده ات گذاشته بود انجام دادی به کردستان سر زدی قطعا دمکراتها وکومله ها خوب ازت پذیرایی کردند دیدی مریم رجوی به قومیتهای دیگر کاری ندارد اما روی کردستان تکیه میکند مثل خودت خوب میدانی سپاه بسیج وجهاد سازندگی بعد از انقلاب انقدر که به کردستان خدمات کردند به جایی دیگر نکردند و مردم کردستان هم بخوبی از این فرصتها استفاده نکردند چون تعصب قومی که امروز تو وامثال تو وگروه های معاند از ان استفاده میکنند نگذاشته مبالغی که هزینه میشود به ثمر بنشیند یادت می اید سال 58 وقتی ایت الله طالقانی وبنی صدر به کردستان رفتند وپول فروش یک روز نفت را به کردستان اختصاص دادند وبعد از ان هم تا به امروز کردستان نسبت به دیگر استانها بیش از هر مکانی دیگر بودجه گرفته اما کینه توزانی امثال تو مانند دمکرات وکومله زندگی را به کام مردم کردستان زهر مار کرده اند راستش را بگو چند مادر مانند مادر ستار بهشتی پیدا کردی ونمک به زخم مادرانه آنها پاشیدی و وعده انتقام به انها دادی چقدر از سوزاندن جگر مادران لذت میبری بارها وبارها چنین کرده ای پیشا پیش شما را به مراسم عزای انتقام 11 نیرویی که به دست معاندین شهید شدند دعوت میکنم انتقام ما سخت خواهد بود ضجه وناله ات را خواهیم شنید اما کردستان ایرانی باقی خواهند ماندو نجابت مردم کردستان دست رد به سینه شما خونخواران زده .حالا هم اینقدر برای اسراییل خوش رقصی نکن واقعا که یک سلبریتی برای انها شدی احمدی نژاد چی میگفت شدی یه هلو برو تو گلو .
واما در جبهه مقاومت
ما مناطق همجوار جولان اشغالی را پاک سازی کردیم ودوستان داعشی شما را یا به درک واصل کردیم ویا پا به فرار گذاشتند وحالا هم داریم آماده میشیم استان ادلب را از همپالگیهای شما واسراییل پاک سازی کنیم منتظر عربدگی کشیهای شما وگلو پارکردنتان هستیم داریم جابجایی نیرو انجام میدهیم یک جابجایی سنگین یک هجوم درست وحسابی وکارسازدوستان داعشی شما طعم مرگ را خواهند چشید همانطور که در یمن طی دو ماه گذشته پوزه شما را به خاک مالیدیم وشماها هم رو آورده اید به کودک کشتن ولی مطمءن باشید شما را تا عمق خاک عربستان عقب خواهیم راند .راستی خبر موشک فاتح مبین را شنیدی اول از همه امریکاییها از این موشک ترسیدند چون سعی کردند از اهمیت ان بکاهند اما ما بزودی این موشکها را در سوریه مستقر خواهیم کرد ونیروی دریایی اسراییل با کابوس این موشکها روزگار سپری خواهد کرد ودر اینده نوش جان خواهد کرد وجگر تو خواهد سوخت .
و درود میفرستم به سید مرتضی که همگی شما را لوله کرده ویک تنه در مقابل شما ایستاده شما یک سری چرندیات از دل تاریخ بیرون کشیده اید وامروز در قرن 21 دنبال جواب میگردید خودتان هم میدانید کار به جایی نمی برید امروز ایران بالهای خود را در غرب اسیا گسترانده و روز به روز براین اقتدار افزوده میشود به گفته سید حسن نصرالله ایران قوی ترین کشور منطقه است .
———-
درود بر شما
.
بلی این آقا هم از مواجب بگیران و مفت خوران حکومت همچون شیخ مرتضی ست و هزاران تهمت نا انسانانه به نوری زادی که برعکس او از زیر عبا و نعلنگ گریخته نثار کرده، درین کشور از دیر باز کلماتی بکار رفته که باید روز و روزگاری از آنها و حکومت اسلامی عبور کرد : گویند عجله کار شیطانست مگر شیطان تاکنون دیده شده واگر شیطان وآدم باهم بوده اند و آدم مرده پس شیطان هم مرده و یا آفا زاده هاش بر صحنه باشند همانند آدم البته جبرییل یا گابریل پستچی خدا که با موسی ،عیسی ومحمد ذر تماس بود نا پدید شده؟ چرا بجای اینکه بگوییم عجله کار شیطان است با تصحیح نگوییم کار عجولست؟ ویا حوزه علمیه کمی توهین به علم نیست بهتر نیست بگوییم حوزه خرافات،فریب ومفتخوری و مفت خور پرور، دیگری مجتهد قبلا ها مجتهد و آیت اله و آیت اله عظمی و حجت الاسلام والمسلمین نبود این پیشوند ها مارا بیاد زمان قاجار وآن القاب الدوله والملک و سلطنه واینها میاندازد کهدر همان حالیکه تبعیض آمیزند و زشت دهن پر و ارتقاع کاذب دهنده برای فریب عوام، این مرتضی که از بیکاری و مفت داری یکسوم سایت نوریزاد را اشغال اشغالی میکند اجتهادش جز خرافات و جار سبک زندگی اعراب بادیه نشین و همدیگر کش چه هست، ما به اعراب مترقی آحترام بیحد قائلیم و آنها را همسایگان و دوستان خود میدانیم، این فرد( جاویدان سپاه ایران) هم یادگرفته درین رژیم شعار توخالی بدهد گوید ایران در غرب آسیابالهاش را گسترانده فقط مواظب باش بال هاش نسوزد،این نوریزاد نیست که جگر مادران وقلبشان را بدرد آورده و می آورد این اسلام و فوانینش و آیت اله های رنگارنگ و آدم کشان نظامند که این رنج را برتمام ملت گرسنه تحمیل و روا داشتهاند،شما گویید زهرا الگوی زنان جهانست ولی بدون یکلحظه غور و فکر که فقط 200 ملیون شیعه برزمین نفسکشند ودربین آنها هم کسانی هستند که زهرا را نمیشناسند به یک کارگری گفتند امام اولت کیست گقت ابوالفضل گقتتند امام دوم گفت آنکه همش بیمار بود حال چطورست که او سرور و الگوی زنان جهان است، یک مقایسه تصویری از خانم های امروز و زمان قاجار میکنیم که100 سال پیش میزیستند ودر صد پیش زننان عربستان وهمه کشورهای مسلمان از زنان ایران عقبتر بودند ومجددا تفاوت را به 1200 سال پیش سرزمین عربستان میبریم که خانم ها که ضعیفه هم نامیده میشدند و ضعیف هم بودند چه شکل وشمایل ولباس وتفکری داشته اند زنان روز را درخانه وخیابان بنگرید و زنان قاجار را در تصویر زیر.
مزخرف گویی هم حدی دارد. سید و رهبرت و خودت کافران بت پرست و مرگ پرست بی عقلید. ///اتان دشمن انسانها واهریمن مرگ زاست. هیچ آشتی بین مرگ و زندگی نیست، شما نمونه رذالت اهریمن در روی زمینید.
اهریمن ، هیچ دوستی با زندگی و خداوند هستی زا ندارد و شما سربازان مرگ و ترور نیز هیچ دوستی با زندگی و زندگان و خداوند.
/// شما همان مجموعه جهل و زور و مرگ و دروغ و بی شرافتی و رذالت است.عاقبت شما و اهریمن یکی است. زباله دان تاریخ.
تبریک به پیاده نظام پوتین. واقعا که گل کاشتید. تقسیم کار خوبی است. جوان های ایران و افغان و پاکستان مفت و مجانی در خدمت اهداف استراتژیک روسیه. آورین. هزینه اش رو هم مردم ایران می پردازند.
کمی فکر که می کنم مثل این که قرار چیز دیگری بود… تل آویو؟ قدس؟ مگر نرفته بودیم برای قدس؟
آهان! رفیق پوتین اجازه نداد! گفت برید بنشینید سر جاتون حرف زیادی هم نزنید. البته راستیاتش باید از پوتین متشکر باشید. چرا؟ پا رو از گلیم دراز تر کنید با وانت های تویوتای داعش طرف نیستید. بمب های چند تنی است که از آسمان بر سرتان فرود می آید. با انگلیس و آمریکا و آلمان و فرانسه روبرو هستید. یکی رو فراموش کردم؟ چقدر حواس پرتم! روس ها! روس ها اولین ارتشی خواهند بود که براتون دردسر ساز می شوند.
جاویدان سپاه ایران
عزیزم وقتی از کلاس های شست و شوی مغزی توجیهی بیرون می آیی کمی عقلت را راه بیانداز دو دو تا چارتا کن ببین چرندیاتی که اون بی سواد تو مغزتون می کنه به عقل جور در میاد یا نه. عقل که داری؟
رفتیم قدس رو آزاد کنیم منابع دریای خزر رو از دست دادیم خط لوله صدور گاز به اروپا رو از دست دادیم گاز پارس جنوبی رو از دست دادیم صنعت هسته ای رو از دست دادیم ارتباط با دنیای سرمایه و فن آوری رو از دست دادیم.
خنده دار ماجرا ولی می دونی چیه؟
تو این همه بد بختی و گرفتاری و محاصره و بیکاری و بی پولی و بی آبی و بی برقی و یاس و نا امیدی و خود کشی و زد و خورد تظاهر کنندگان با انتظامی و دستگیری و قتل جوان ها و زندان و رفتار وحشیانه قرون وسطایی با زندانیان و فروش کلیه و جگر و قرنیه و کشف اجساد تکه تکه شده کودکان برای اهدای اعضای بدنشان و رشوه و سقوط ارزش ریال و فرو پاشی اقتصادی و صیغه ساعتی هشت دلار و بقیه چیز هایی که در انتظارمون هست و خواهیم دید تو همه این اوضاع و احوال یک مشت زبر و زرنگ هستند که برا خودشون تو آمریکا و انگلیس و آلمان و استرالیا و کانادا و فرانسه و جزایر لاکچری دنیا زندگی های رویایی درست کردند و به ریش من و تو و نوری زاد و مرتضی می خندند.
برو داداش. برو یک وقت رییس گردان مچت رو نگیره اومدی اینجا حرف های “دژمن” رو می خونی و خدای نکرده مغزت باز میشه و عقلت راه می افته و روت زیاد میشه و شعار هات تغییر بکنه. یک بار هم شعار بدی بجای آزاد کردن قدس ایران رو از دست یک مشت آخوند بی شعور آزاد کنی.
در ضمن شعار “ایران درود” رو مواظب باش از دست ندی. زیبا ترین کلامی است که در نوشته هایت می بینم. مگر نه این که اول اسلام بعد ایران؟ مثل این که شست و شوی مغزی هنوز صد در صد روت اثر نکرده. مواظب باش برات درد سر درست نکنند.
سلام و درود
یکبار از شما پرسیدم که :اقتدار گرایی نخبه گرا یعنی چه و چه تعریفی از آن داری ؟ بطور سربسته پاسخ دادی که نمیدانی! با توجه به اینکه هنوز شعار زنده باد« اقتدار گرایی نخبه گرا » میدهی، آیا کمافی السابق معنی شعارت را نمیدانی؟
همیشه برای چیزهایی که نمیدانی شعار زنده باد و مرده باد میدهی؟
سید مرتضی را نمونه و نماد اقتدار گرایی نخبه گرا میدانی که درودهایت را نثارش میکنی؟لابد آقای نوریزاد را
هم نماد« ضعف گرایی پخمه گرا » میدانی که مرگش را آرزو میکنی! اینطور است؟
سپاه شکست خورده ایرانیان
جاویدان سپاه ایران , ای درد و بلایت بخوره به جان دشمنان اسلام این سایت مخصوصا این نوریزاد , همه ما جان و مالمان فدای سید مرتضی که یک تنه در مقابل این همه قشون کفار ایستاده و چپ و راست با ذوالفقار کلامش آ نها را لت و پار میکند درست مثل حضرت سیف الله (ع ) . البته اگر آن حضرت هم مثل سید مرتضی ( ع و ص و س ) این کلام و منطق را داشت هرگز به شمشیر متوسل نمیشد و با کلام الهی خودش آ ن ها را هدایت میکرد ولی خوب خدا که به همه کس این قدرت را نمیدهد که . اما این را هم بگویم که کار حضرت سیف الله یک حسنی هم داشت و آن این بود که شمشیر مبارک که فرود میامد دیگر اعتراضی در کار آن کافر دونیم شده نبود ولی این جا هی سید مرتضی با شمشیر کلامش شکم پاره میکند و آدم دو نیمه میکند و هی نمره میفی میگیرد ,هی شکم پاره میکند و هی کسی محل نمیگذارد , یعنی حالیشان نیست که شکمشان پاره شده و هی نمره منفی میدهند . از سید گرامی تمنا میکنم که وقتی ضربه ای میزنند همان جا در داخل پرانتز آن را با تاکید زیاد خاطر نشان کنند , مثلا درست پس از ضربه بنویسند , ” نوش جان که شکمت را پاره کردم ” تا این کفاراحمق متوجه شوند که باید بمیرند و نه این که نمره منفی بدهند . ما تا جان در نفس داریم , و تا نفس در جان داریم , خلاصه تا جان و نفس داریم فدای رهبریم , زنده باد رهبر و سید مرتضی مرگ بر همه که به این نوشته من نمره منفی میدهند !
من اشتباه کردم؟
نخیر! اصلا چنین نیست!
چنین چیزی از اساس بی پایه و اساس است اصولا امکان ندارد!
چه کسی ادعا کرد من اشتباه کردم؟
هر کس بود غلط کرد!
حتما مزدور اجانب بود!
از دشمنان قسم خورده انقلاب بود!
هر جا پیدایش کردید بزنید دخلش را بیاورید!
…….
…….
سخنگو جان! وقتی از شعارهای ناسیونالیستی فارغ شدی و وقت کردی،به سوالاتی هم که متوجه شعارهایت می شود پاسخ بده،پرسیدم:
1-منشا این حق السهم 50 درصد که روی آن تکیه می کنی چیست؟ چه پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و چه بعد از فروپاشی آن.
2-“حقّ مشاع” که مکرّرا به آن اشاره شده یعنی چه و مربوط به چه زمینه هایی بوده یا باید باشد؟
و سوال جدید :3- شما گفتید همه منابع نفت و گاز این دریا در قسمت های شمالی آن و سواحل مربوط به قزاقستان و روسیه جمع شده و سواحل ایران چون عمیق است اکتفاء به آن و چشم پوشی از حق مشاع (در استخراج نفت و گاز؟) یعنی واگذاری 98 یا 99 درصد از منابع نفت و گاز به روسیه و برای ایران (تعبیرت این بود) یعنی هیچ! و هیچ! و هیچ!
سوال این است که شما این احکام فنی جزمی را از کجا در آوردی؟ کدام کارشناسی و تحقیقات زمینی و زیر زمینی حکم کرده است که همه (اینطور که گفته می شود) 50 میلیارد بشکه نفت زیر این دریا،در آن سمتی است که در تملک روسیه است و سواحل مربوط به ایران هیچ! و هیچ! و هیچ! نفت و گازی در خود ندارد؟!
بارک الله! پسر خوب! این سوالات را پاسخ می دهی؟
ساسانم یک خرده سطح را ببر بالا لطفا !
با سلام و درود
شفیع گرامی صوفی اکابری تفاسیر آخوند گونه و منبری شما را در وصف کمالات غیبی و الهی حضرت پروفسور جلال الدین و اشراف ایشان بر اسرار پوشیده حقایق جهان هستی و کیهان را در صنف دانشمندان (نه علما) که عمری را با فرمول و محاسبات و مدل سازی ریاضی و فیزیکی و آزمایش های پیشرفته و پیچیده برای کشف و درک بغرنجی و پیچیدگیهای پدیدههای طبیعی و جهان اطراف و نزدیک و دور تا گستره پرواز نور در کیهان با عرض پوزش به جفنگیات و مزخرفات و خزعبلات قرون وستایی و نادانی محض تعبیر و رد میکنند.
پل دیرک فیزیک دان برنده جایزه جهانی نوبل که به گمان بسیاری از اهل فن کاشف زیباترین فرمول علم فیزیک یعنی “معادله نسبیت موج” است و برای اولین بار نظریه نسبیت خاص انشتین را منطبق بر اصول فیزیک کوانتمی برای ذرات نیمدور همچون الکترون یا کوارک توصیف و تشریح میکرد، میگفت هفتهها مینشستم و به فرمول کشف شده روی تخت سیاه ذًل میزدم؛ فرمول با من حرف میزد ضمن اینکه به من نشان میداد که از من هوشمند تر است، این معادله وجود “ضد ماده” را نمایان میکرد که چند سال بعد در آزمایشات وجود انها تصدیق شد؛
استفان هوکینکز میگفت هرگز این حیرت در نظرم کاسته نمیشود که چه گونه شگفتی ظهور و فرگشت هستی و حیات کیهان با همه پیچیدگیهای ظریفش محصول گرد و غبار ستارگان است.
انیشتن به نیل بوهر (نظریه پرداز فیزیک کوانتم) میگفت تو از کجا میدونی که وقتی ما شب به آسمان نگاه نمیکنیم ماه توی آسمان نیست، و نیل در جواب به او میگفت تا به آسمان نگاه نکنی از کجا اطمینان حاصل میکنی که ماه توی آسمون هست؟
پیتر هیگز در سال ۱۹۶۴ وجود یک ذره بدوی را که به واسطه تحریک کوانتومی میدان هیگز که یکی از میادین فیزیک ذرات است و مکانیسم (ساز و کار) تولید جرم ذرات بوزون (از ذرات بنادین) به آن متکیست را پیشبینی نظری کرد؛ آزمایشات موفقیت آمیز مرکز تحقیقات فیزیک ذرات در مرکز شتاب دهنده سرن سوئس وجود این ذره را کشف و نظریه “مدل استاندارد فیزیک ذرات” معتبر شده و البته یک جایزه نوبل فیزیک برای آقای پیتر هیگز کاشف “ذره خدا” را در سال ۲۰۱۳ به همرا داشت.
جنباب شفیعی میبینی که نخبگان جهان علم فیزیک به نوعی با مفهوم “خدا” یا در واقع با جهان هستی و چون و چرا، کی و کجای آن کلنجار دماغی و عقلانی و و تجربی قابل تصدیق یا رد دارند؛
اما این “خدا” نه اون “خدا” ایست که پروفسور جلال الدین خرد گریز با تکیه به آموزههای دینی و ترکیبی از تمثیلات عامه پسند و عامه فهم عصر خود با ابزار حسی شخصی و ذهنی گرایی متاثر از فرهنگ دینی و آموختههای کج و مج موروثی نو افلاطونی و غور عرفانی در عالم خیال پردازی منفصل از حیات زمینی و عینی و مادی به پرواز در عالم معنوی و روحانی در امتداد فلسفه و جهان بینی مبتنی بر وحی و غیب تشریح و تفسیر قرآنی میکند.
“خدایی” که ذهن پل، آلبرت، نیل، پیتر و امثالهم را اشغال میکند خدایی اینیست که محمد امی در غار حرا با فرستاده وی ارتباط بر قرار میکند؛ این خدای نهفته در اسرار نهان اما قابل کشف جهان هستی منشا و مرجع تاریخ رستگاری ابراهیم و وارثان وی نیست؛ کتاب نویس نیست، پیغام رسان نیست؛ وعدهٔ بهشت و حوری و قلمان به مومنین نمیدهد، و کافرین را به به عذاب جاودانه جهنم و کیفر آتش تهدید نمیکند.
خدای حافظ بسیار شبیه به این درک دانشمندان از بانی هستیست هر منبعای که هست؛
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم——کین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
شفیع گرامی عناصر اصلی تشکیل دهنده ملکول حیاتی که میشناسیم یعنی دو رشته حلقوی درهم پیچیده ای که به آن دیاکسوریبونیوکلیکاسید یا اختصارا (DNA) گفته میشه – هیدروژن و اکسیژن، نیتروژن و فسفر و خصوصا کربن (حیات کربنی) هستند؛
فرد هویل منجم و فیزیک دان انگلیسی (ضارب واضح Big Bang یا مهبانگ اگرچه به منظور مخالفت با این نظریه) صاحب نظریه “سنتز هستهای اختران” و رد نظریه پدایش اشکال اولیه حیات بر روی کره زمین، در مقاله مشهور خود در نیمه دوم قرن بیستم به نام واکنشهای هسته ای (جوش یا پیوست عناصر سبک به هم و تشکیل عناصر سنگین تر) نشان داد که عناصر سنگین در کوره ستارگان از پیوند عناصر سبک با تکیه به عنصر هیدروژن که سبکترین و فراوانترین عنصر در کیهان است در طی واکنشهای هستهای پلکانی شکل میگیرند؛ عنصر کربن در انفجارت ابرنواختران یعنی در مراحل گذار به پایان عمر ستارگان در دماهای چند صد میلیون سانتیگرد شکل میگیرد.
حیاتی که میشناسیم (حیات مبتنی بر عنصر کربن) و پیدایش حیات متنوع گیاهی و جانوری و بشری و فرگشت زیستی تاریخی اجتماعی علمی صنعتی و بینشی و سرنجام فرگشت عقلی و عقلانیت بشر زاییده کار یدی و مغزئ بشر در تداخل متاقبل (دیالکتیکی) بشر با جهان درون و بیرون خود در طی زمان تقریبی ۱۴ میلیارد سال از زمان وقوع مهبانک شکل گرفته؛ یعنی ذرات بنیادین وجود خود ما و همهٔ هستی به یک میزان عمر دارند. این درک بشر از افق جهان شناختی قرن ۲۱ میلادی درکی نیست که صوفی خلوت نشین قرون وسطا معتقد به خلقت و وحی ابراهیمی بدان راه داشته.
جای بسیار تاسف است که نیوتن، مکسول، فارادی، پلانک، شرودینگر، هایزنبرگ، بوهر، انیشتین، دیبراگلی، دیرک، فِرمی، هویل و…. از “بیش از ۱۰ هزار موضوع و مساله علمی در آثار کبیر مولانا” در طول تاریخ بیخبر بوده و نتوانستند از سرچشمه جوشان اندیشهای ناب آگاه به اسرار الهی حضرت مولا نا در جهت سعادت مادی و معنوی بشریت کسب فیض و کشف و ترویج دانش کنند. آنچه که از راز جهان در کنج خانقه قرون وستایی صوفیگری میشود کنکاش و کشف کرد نه از توان سرن و آزمایشگاه ملی “لاس الموت” عمو سام بر آید.
عکس ضمیمه تصویر پل دیرک، نیل بوهر و انشتین و فرد هویل و مجسمه مولانا را به همراه معادله پل دیرک و تصویر ملکولهای DNA راه بشکل افقی نشان میدهد.
با سپاس
کاوش گرامی این مسلمین بخصوص این آخوندهای کراواتی اصولا کاری غیر از تطبیق اسلام بر علم و فروش دست اوردهای علم (بخوان دزدی) بنام //// اسلامی/دینی ندارند. اصولا بحث با این افراد متعصب و شترگاوپلنگ بجایی نمی رسد. ولی آنچه آشکارست و متاسفانه در تاریخ ایران بوضوح دیده شده خطر این آخوندهای کراواتی و معتقد به/// اسلامی و مسلح به علم روزست چون این مارهای خوش خط و خال براحتی در فریب دادن توده مردم و بخصوص جوانان مهارت بسیاری دارند.
سلام و درود
جناب مزدک1 میدانی که کم مطالعه و تند خو و بی انصافی؟
*تحلیل نیویورک تایمز از دلایل موفقیت وشکست ۹ کشور در مواجهه با بحران تورم*
اقتدارگرایی و پوپولیسم عامل خلع سلاح دولتها در برابر تورم
✍️ _روزنامه نیویورک تایمز_
چرا چین، ویتنام و برزیل در مهار تورم موفق بودند اما پرو، نیکاراگوئه، آرژانتین، ونزوئلا، ترکیه و زیمبابوه نه؟ روزنامه نیویورک تایمز با بررسی تجارب این کشورها به منشأ سیاسی طغیان تورم پرداخت.
*اقتدارگرایی فردی و پوپولیستی باعث تضعیف و از میان رفتن نهادها، رقیبان سیاسی و سرانجام سیستم حقوقی میشود.* این رویه استقلال بانک مرکزی را بهعنوان مهمترین نهاد مهارکننده تورم به دلیل مداخلههای دائمی از بین میبرد. به همین دلیل است که در برخی از برههها و اخیرا در ترکیه و ونزوئلا مهار تورم سرکش به ماموریتی غیرممکن تبدیل میشود. آمارها نشان میدهد که *ترکیه در ماه جولای پس از سالها در حال تجربه کردن تورم دو رقمی یعنی در حدود ۱۶ درصد است* و ونزوئلا نیز طبق آخرین برآورد صندوق بینالمللی پول تا پایان سال ۲۰۱۸ تورم یک میلیون درصدی را میزبانی میکند. روزنامه نیویورکتایمز به مدلهای سیاسی چین، ویتنام و برزیل اشاره میکند و این دسته از کشورها را ذیل نظامهای دموکراتیک و دیکتاتوری بوروکراتیک، تقسیمبندی میکندکه در آن به دلیل تداوم نهادها و حاکمیت قانون تورم مدیریت شده است. درواقع اگرچه در مقاطعی در نظامهای دموکراتیک نیز تورم طغیان کرده، اما طراحی قواعد به گونهای است که با تغییر سیاستمداران و برنامهها اقتصاد دوباره به ریل بازمیگردد.
اقتصاد سیاسی طغیان تورم
بحرانهای تورمی مانند *آنچه در ترکیه رخ داده و سراسر کشور را در بر گرفته برای هر حکومتی میتواند خبر بدی باشد، اما این وضعیت میتواند برای اقتدارگرایان و پوپولیستهای قدرتمند خطرناک باشد* . به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، این نوع بحرانها بهطور غیرمعمولی برای این افراد ناخوشایند است، بهطور غیرمعمولی آنها را از سر و سامان دادن یا کند کردن رویه تورم عاجز میسازد. آنها، معمولا بهطور متوسط نرخ تورم بالاتری دارند و ارزش پول رایج خود را بهطور مصنوعی پایین نگه میدارند. در این کشورها بانکهای مرکزی از استقلال کمتری برخوردارند و کمتر اجازه مداخله به آنها داده میشود؛ فاجعهای بالقوه که به خودی خود نشانههایی از تضعیف و پذیرش مسوولیتهایی فراتر از سیاستهای پولی است اما این رویه، هسته مرکزی قاعده حکومتداری مردان قدرتمند را تشکیل میدهد.
پیش از ترکیه، نیکولاس مادورو و سلف او هوگو چاوز در ونزوئلا چنین رویهای داشتند و کشور را از سوی رونق به سمت ویرانهای سوق دادند و این بهخاطر غیرقابل کنترل شدن تورم رخ داد. وقتی این بحرانها در کشورهای دموکراتیک رخ میدهد، رهبران منتخب بهطور معمول جای خود را به افراد دیگر میدهند که تورم را مهار کنند.
تورمهای اینچنینی بارها در کشورهای آمریکای لاتین مانند پرو، نیکاراگوئه و آرژانتین رخ داده است. اما اینها نوع دیگری از اقتدارگرایی بهحساب میآیند؛ کشورهایی که بهوسیله احزاب، پادشاهان یا نظامیهایی اداره میشوند که ممکن است به فروپاشی برسند، چنانکه در برزیل این امر اتفاق افتاد اما آنها اراده و انعطاف این مساله را دارند که برخی اصلاحات را اعمال کنند. پوپولیستهای قدرتمند، بهدلیل روابط خاصشان با شهروندان، نخبگان و دستگاههای سیاستگذاری، تمایل دارند متفاوت باشند. مادورو مدام پول چاپ کرد و دراماتیکترین بحران را بهوجود آورد. یک دهه پیش از آن، رابرت موگابه در زیمبابوه، دست به اقدامی مشابه زد و به همان نتیجه رسید.
اینکه رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه در همین مسیر قرار گرفته یا نه، مشخص نیست اما وی از مدتها پیش دست به رفتارهای مشابه زده و به منافع بلندمدت کشور خود فکر نمیکند و محصور در سیستم خودساخته خویش شده است و از الگوهای مشابه پیروی میکند. از هم پاشیدن ترکیه، بیش از آنکه ناشی از چنگزدنهای اردوغان به قدرت باشد، یک کلاس کوچک از آسیبشناسی چنین حکومتهایی است، چنانکه دیگر پوپولیستهای قدرتمند نیز پیشتر به همین سرنوشت دچار شدند. این آسیبشناسی به یادمان میآورد اگرچه در ظاهر نظامشان در حال برخاستن است، اما ریسکهایی نیز به همراه دارد که احتمالا به فروپاشی منجر خواهد شد.
چه نوع تورمی تهدیدکننده است؟
*هر دیکتاتوری میداند که تورم میتواند خطرات اساسی ایجاد کند و موجب از بین رفتن مشروعیت در سطح عمومی شود و خشم نخبگان را برانگیزد* . رهبران منتخب در دموکراسیها (در اغلب اوقات) فقط کرسی خود را از دست میدهند، اما دولت اقتدارگرا میتواند بهآسانی سقوط کند. در سال ۱۹۸۹، کارگران عصبانی از تورم در چین به دانشجویان آرمانگرا در تظاهرات ضدحکومتی پیوستند که البته حکومت در عصر مدرن پاسخی خونین به این اعتراضات داد. تورم میتواند برای اقتدارگرایان بسیار خطرناک باشد، در غیر این صورت باید اصلاحات غیرقابل پیشبینی را متصور شد. رهبران ویتنام، در دهه ۱۹۸۰ نگران این بودند که تورم منجر به سقوط سیستم کمونیستی شود، از این رو به سمت اقتصاد بازار محور چرخش پیدا کردند. اقتدارگرایی دارای چندین شکل است: دولت تکحزبی (مانند کوبا یا چین)، پادشاهی (مانند عربستان سعودی) یا دیکتاتوری نظامی (مانند تایلند امروزی یا حکومتهای نظامی در چند دهه اخیر). مردان مستبدی که پایههای قدرت خود را مستحکم و نهادهای چالشگر را نابود میکنند، میتوانند بهدست خود و به آسانی بحرانهایی را ایجاد کنند که در ادامه کنترل این بحرانها سخت شود.
وقتی رشد به خطر تبدیل میشود
عامل عمده بهوجود آمدن اینگونه مسائل معمولا در نحوه به قدرت رسیدن مردان قدرتمند است: آنها در یک دموکراسی نصفه و نیمه یا در بعضی مواقع از دل رژیمهای نظامی یا تکحزبی قدرت میگیرند. این موجب میشود آنها سیستم قدیمی را از بین ببرند، چراکه آن را تهدیدی برای خود میبینند. این دقیقا نقطه شروع مشکلات است. اریکا فرانتز، یک محقق حوزه مطالعاتی اقتدارگرایی که در دانشگاه میشیگان تدریس میکند، میگوید: *نااطمینانی از آینده آنها را به سمت انتخابهایی که در درازمدت بد است، سوق میدهد.*
همانطور که آنها نهادها و رقبایشان را میکوبند، مشروعیت خود را تضعیف میکنند و برای رسیدن به رشد پیوسته عاجزتر و ناامیدتر میشوند. این رویه موجب ولخرجی میشود و در مورد اردوغان مصداق بارز مقروض شدن فراوان است. دولت او شرکتها را تشویق کرد تا روی وامهای خارجی حساب ویژه باز کنند و همین سیاست موجب رشد شگرف اقتصاد شد و همانگونه که در این عرصه اردوغان محبوب میشد، او درهای سیاست را به روی رقبای خود میبست. اما حالا بحران بدهیهای ارزی درحال انفجار است. چین هم در ظاهر این سهم درخشانش را از پروژههای زیربنایی و سرمایهگذاریهای افراطی بهدست آورده است. اما دیکتاتوریهایی که توسط یک دیوانسالاری سلطنتی، نظامی یا حزبی اداره میشوند، چیزی دارند که مردان اقتدارگرا و قدرتمند بهدنبال نابودی آن هستند: نهادها.
حتی اگر نهادها به ندرت کارکرد منصفانه یا درست داشته باشند، دستکم این نقطه مثبت را دارند که قابل پیشبینی هستند یا میتوانند مستقل بمانند. این باعث میشود آنها بهتر بتوانند مشکلات را اداره یا از بروز مشکلات پیشگیری کنند، بهخصوص در مورد بانک مرکزی. *اگر بانک مرکزی یک دیکتاتوری بهعنوان یک نهاد معتبر و مستقل دیده شود، راحتتر میتواند تورم را مهار کند* . اما *اگر بانک مرکزی بهعنوان یک نقطه حساس دیده شود که مردان قدرتمند خود را مجاز به دخالت در امور آن بدانند، تورم میتواند به نقطه غیرقابل مهاری برسد* . مردان قدرتمندی همانند چاوز یا اردوغان که داماد خود را در راس امور مالی قرار داده است، تمایل داشته و دارند که در امور بانک مرکزی دخالت کنند. هر چند هر دوی این افراد در کوتاه مدت شیرینی رشد خود را چشیدهاند، اما به نهادها بهعنوان یک دشمن یا رقیب نگریستهاند.
در این شرایط تورم رشد میکند اما آنها دیگر قادر به مهار تورم نیستند، چراکه مهمترین نهاد مهار تورم را تضعیف کردهاند.
مردان قدرتمند چگونه بحرانساز میشوند؟
مردان قدرتمند اقتصاد کشورهایشان را به طرق مختلف تضعیف میکنند. بنابه گفته یک مطالعه تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۸ صورت گرفته است، *وقتی یک کشور سیستم حقوقیاش از بین میرود، تورم در آن سر به فلک میکشد* . حتی اگر حاکمیت قانون تنها در چند بخش ضعیف باشد، در نهایت با آن نوع روسای بانک مرکزی روبهرو میشود که دیگر استقلال خود را ندارند و در نهایت خود تبدیل به یک عامل پیرو و وفادار به سیستم در آمدهاند. *دیکتاتوریهای بوروکراتیک مانند چین، اغلب سعی در تقویت سیستمهای حقوقی خود دارند تا راه حکومت خود را هموار کنند* ، حتی اگر سیستمهای قانونیشان ناقص باشد باز هم میتواند منجر به دوام آنها شود. اما یک رهبر مانند اردوغان که دست به پاکسازی سیستم قضایی خود زده است، دستگاه قضایی را بهعنوان یک دشمن تلقی میکند.
تحت مدیریت مردان قدرتمند، اقتصاد کمتر به سمت شایستهسالاری میرود و به این ترتیب احتمالا به تقویت یک حباب یا افزایش بدهی منجر میشود تا رشد. مقامات رده میانی و سطح پایین میدانند که اولین وظیفه آنها این است که کاری انجام دهند که خوشایند مردان قدرتمند باشد تا مورد ستایش و تشویق آنها قرار گیرند، بنابراین آنها بیشتر وعدههای پوچ میدهند. در اینجا خوشخدمتی جای شایستهسالاری را میگیرد. در یک سیستم بوروکراتیکتر، دستکم در تئوری، *شایستهسالاری به خوشخدمتی میچربد. در این سیستم مقامات به چشماندازهای بلند مدت نظر دارند و از دادههای اقتصادی ناخوشایند درس میگیرند* . اینگونه نیست که چنین مدیرانی روشنفکرتر هستند، بلکه آنها به حاکمیت دراز مدت و با ثبات خود فکر میکنند. اما در *سیستم حاکمیتی مردان قدرتمند، حتی در میان خود مدیران، رشد کمتر از پیوستگی برخوردار است* .
در تحقیقات فرانتز اشارهای به این شده است که دیکتاتورها در جنگ چگونه رفتار میکنند و به گفته وی *شخصیتهای دیکتاتور همیشه به اطلاعات دقیق یا توصیههای روشنگر دسترسی ندارند* . آنها با ایزوله کردن خودشان در میان حلقههای وفادار و چاپلوس خود قرار گرفتهاند و در مسیر خطاهای فاجعهبار قرار میگیرند. اریکا فرانتز میگوید: این سیاست تا حدی کورکورانه در تصمیمگیریهای اقتصادی هم تاثیر میگذارد. او میافزاید: *نوسانات نرخ تورمی در حکومت مردان قدرتمند بیشتر از هر نوع دیکتاتوری دیگر دیده میشود.* نتیجه این است که *مردان قدرتمند صرفا کشور را دچار بدهی فراوان نمیکنند، آنها با کارهای غیرهوشمندانه و غیرقانونی سیاستهای غلط خود را به بانک مرکزی تحمیل میکنند* . آنها میتوانند در دام بحرانهایی بیفتند که دیگر کشورها فاصله بسیاری با این نوع بحرانها دارند
سهم ایران از دریای خزر و نوشتههای عانیانهی این روزها
از فیسبوک
پرهام فرهنگ
◀️ امروز ماجرای سهم ایران از خزر
دوباره باب شده است. لااقل به اندازهی تخصص خودم باید مطالبی را روشن کنم:
اولاً، رژیم حقوقی آبها و آبراههای بینالمللی، برای خودش تخصصی است مجزا. آدمها میروند در هاروارد و آکسفورد مینشینند پنج سال جان میکنند و دربارۀ گوشهای از این گرایش تز نوشته و درجۀ دکترا میگیرند. پس اصلاً اینجوری نیست که چند نفر وزیر، رئیسجمهور، یا حتی علمای فسبوغی/طوعیطری بنشینند دور هم و نقاله و گونیا بردارند و روی نقشه خط بکشند و تمام.
ثانیاً، در مورد رژیم حقوقی خزر بسیار کارهای کارشناسی انجام شده و اتفاقاً از مواردی است که در وزارتخارجه پوشهبندیِ درستودرمانی دارد، با سوابقی که به دو قرن پیش برمیگردد.
ثالثاً، رژیم حقوقی خزر یک چیز سیخ و صاف و واحدی نیست که یا باشد، یا نباشد؛ مانند بسیاری دیگر از «دریاهای بسته»، حقوق بینالمللِ کنوانسیونل در موردش قابلاجرا نیست و رژیم حقوقیِ آن همواره «در حال تکمیل» است. این یعنی اصلاً نمیشود که یک رئیسدولتی برود و مثلا مست باشد یا فاسد باشد یا ابله باشد یا ترکیبی از همۀ اینها، و خزر را قلمبه و کمپلت تحویل بدهد و برگردد — ممکن است در یکی از ادوار مذاکره، دولتی به هر دلیل نتواند حرکتی با تامین حداکثری منافع ملی داشته باشد؛ لیکن چنین حرکتی اصولاً خللی معنادار به کلیت رژیم حقوقی خزر وارد نخواهد کرد.
رابعاً، این جملۀ «سهم ایران از خزر … درصد شد» (حالا هر عددی که در سهنقطه باشد) از اساس اشتباه است و فقط از دهانِ کسانی در میآید که آشناییشان با حقوق آبهای بینالمللی بهاندازۀ کونۀ خیار باشد. برخی از سهمها از آبهای بینالمللی مُشاع است، یا بهتر است مشاع باشد. مثل حق دریانوردی، یا تحقیق، یا حتی ماهیگیری و بسیار موارد دیگر.
خامساً (که خیلی خامساً هم نیست و در ادامۀ همان رابعاً است)، سهمبندی درصدی از خزر، فقط یک مورد نبوده و به یک عدد خلاصه نمیشود. سهم از سطح میتواند عددی باشد، سهم از بستر عددی دیگر. برای سهم از منابع فلاتقاره و زیربستر هم میتوان عددی دیگر داشت. فلذا یک بار دیگر تاکید میشود که هر کس یک عددی انداخت و گفت این سهم ایران از خزر است و پشتبندش خوشحال یا نگونبخت شد…
سادساً، کوچک یا بزرگ بودنِ عدد یا اعدادی که پشت سهم یک کشور از آبهای بینالمللی قرار میگیرد، لزوماً مرتبط با حقوق و منافع آن کشور نیست. این که مثلاً در مورد سطح آب، چه درصدی به کشور الف برسد، بسیار کماهمیتتر از مسالۀ «کنترل موثر» بر فلان قسمتی است که شاید نیمدرصد از مجموع سطح هم نباشد، اما دارای بایستگیِ اساسیِ استراتژیک است.
سابعاً، سه کاربریِ عمده برای آبهای بینالمللی درنظر گرفته میشود: نظامی، تجاری، و اقتصادی. این تجاری و اقتصادی هم یکی نیستند و لابد فرق میکنند که مجزا گفتهام. تجاری یعنی کشتیرانی برای تفریح یا حمل کالا، مسافر و خلاصه هر چیزی غیر از مقولاتِ نظامی. اقتصادی یعنی بهرهبرداری از منابع و احداث جزایر مصنوعی جهت امور تحقیقی و مانند آن. نظامی هم که مشخص است یعنی چه: هم کشتیرانی است، هم حتی در مواردی شاید مینگذاری دریایی و عملیات هوایی و خلاصه هرچه که به تیروتفنگ مربوط میشود، اعم از اینکه وضعیت جنگی یا صلح برقرار باشد یا نباشد. حالا داستان این است که تمام آن درصدبندیها و مشاعات (که گفتیم خودش چیزی واحد و «دونهای، دونه نهادی» نیست) را میتوان برای هر یک از این سه کاربری، متفاوت و همراه با بندها و تبصرههایی مخصوص به خود، در نظر گرفت و توافق کرد.
ثامناً، من باب مثالی فرضی، اگر کسی در مورد خزر بتواند حق انحصاریِ استفادۀ نظامی و امنیتی در تمام بستر و سطح و بالای آب را برای خود داشته باشد و مسئولِ تامین امنیت این دریاچه شود، اصلاً لازم نیست لحظهای به سهمخواهی از منابع زیربستر و صیدِ خرماهیها فکر کند — این یعنی یک بار دیگر تاکید بر اینکه چقدر درگیرِ عدد و رقم و درصد شدن در مورد سهم ملی از خزر کار عوامانه و گاگول مآبانه ای است. بیشینۀ منافع، در پیدا کردن و جا افتادن در آن موضعی است که ضمن ایجاد توازن میان اعداد و ارقام و درصدها، قدرتی کنترلی و استراتژیک برای کشور ایجاد کند تا در دورههای بعدی مذاکره (یا حتی در دیگر تعاملات و معادلات منطقهای و بینالمللی) بتوان از دستِ بالا برخوردار بود. در اینجاست که نبوغ و تخصصِ مذاکره، دوشادوشِ تخصص حقوق دریاها حرکت خواهد کرد.
تاسعاً، من تازه متخصص در حقوق آبها و آبراههای بینالمللی بهطور اخص نیستم و اینهایی که گفتم فقط شمایی بود از وضعیت و بایستههای کلیِ این تخصص. موضوع بسیار پیچیدهتر و تخصصیتر از این است که حتی یک حقوقدان کارآزموده و دقیق در موردش نظری واحد و ابدی-ازلی بدهد — به یک
تیم از چنین حقوقدانها نیاز است که در چندین زمینۀ فنی، مهندسی، نظامی و امنیتی مشاورینِ کارکشته داشته باشند، و به مرور رژیم حقوقی خزر را «تکمیل» کنند.
و عاشراً: انشاءالله متوجه شدهاید که من در این متنِ درازناک، اصلاً دربارۀ اینکه وضعیت فعلی رژیم حقوقی خزر چیست و دورنمای تحولات و تغییرات آن چگونه هست یا نیست، چیزی نگفتهام؛ به این دلیل که نه ورودِ صددرصدی به موضوع و جزئیاتِ آخرین تغییرات و رایزنیها دارم، نه بازگوییِ چنین جزئیات بهدردِ غیرمتخصصها میخورد. این متن فقط برای این است که بدانید در نگاهِ فردی اینکاره، چقدر یکایکِ نوشتهها و نظرپرانیهای اخیر ابلهانه مینماید.
———–
جواب من
جناب طنز پرداز
من بخاطر اینکه ایرانیم میگویم
یازدهم
مردم نفهم وغیر متخصص ایران از نظر شما عالم چراغ بدست که ملیجک گونه مطالبی که مربوط به منافع ملی یک ملت را بیان میکند با شخصیت فکاهیتان انگونه نشان میدهد که عدد ورقم اصلا مهم نیست بلکه مهمتر از همه اعتماد داشتن به نظامی مهم است که بعد 40 سال تورمی 10000برابری را به مردم تحمیل کرد من بعنوان یکی از ان نفهمها فقط یک سوال از تو میکنم
زمانیکه ایران وروسیه در خزر شریک بودند سهم ما چقدر بود ؟
اگر بگویی 50 درصد قطعا فاتحه خوانده ای به تمام مطلبی که نوشته ای !
اگر بگویی 13 درصد میشوی یکی از دروغگویان ولایی !!!
اگر بگویی هم 50 درصد وهم 13 درصد میشوی دلقکی که بظاهر علم دارد ولی عقل ندارد!
ودر اخر من صلاح میدانم یک چیز بگویی هم خودت را راحت کنی هم مارا !!!
از تمام مردم ایران پوزش بطلبی ودوباره تزدکترایت را تجدید کنی !!!
مثل تو افراد زیادی در این نظام دکترا گرفته اند !!!
من یک امتیاز عالی دادم به کامنت بالا،نه به دلقکی و مزخرف گوئی خودنمایانه ذیل آن (از هرکس هست) بلکه به واقع گرائی و حق گوئی و پرهیز از شعارهای احساسی مزوّرانه نوشته بالای آن (از هرکس هست).
اطلاعات بیشتر در مورد دریای خزر و قرارداد جدید
در هفته اخیر در ارتباط با تعیین بستر و زیر بستر دریای خزر در کنوانسیون جدید روایتها و اختلاف نظرهای متفاوتی وجود داشت که پاسخهای آمده در اطلاعات این خبر این ابهامات تا حدود زیادی رفع شده است.
به گزارش ایسنا، البته محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان نیز چهارشنبه شب با حضور در شبکه دو سیما در گفتوگوی ویژه خبری به تشریح جزئیات کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر و روند تصویب آن پرداخت و گفت: مذاکرات مربوط به این کنوانسیون در بهترین شرایط ایران زمانی که تحریمها برداشته شده بود و وضعیت افکار عمومی نسبت به ایران خوب بود، صورت گرفت.
علاوه بر این منابع رسمی کشورمان در پاسخ به رایجترین سوالات مطرح در افکار عمومی به نوعی ابهامات موجود را به شرح زیر برطرف کردهاند:
….
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/76409/
نیازی به تعیین بستر نیست . ایران مدتهاست در بستر و زیر بستر روسیه و رفیق پوتین است !
اخبار: آتش زدن دلار در تجمع بزرگ طلاب در مدرسه فیضیه.
مش قاسم: آخوند جماعت پول توی جیبشو آتیش نمیزنه. اینا دلارهای تقلبی که سپاهک شکستخورده چاپ کرده بود آتیش زدن. از این جماعت شیاد هرچی بگین ور میاد.
وکیل نسرین ستوده: اتهام جاسوسی محصول نامه وزارت اطلاعات است.
مش قاسم: بالاخره فهمیدم منظور از شعار تدبیر و امید چی بود:
تدبیر: ادامه راههای قبلی و راههای جدید برای ادامه حکومت شیطانی.
امید: امید دادن به این دومی و بقیه که حکومتک شون در حال فروپاشی نیست.
به حکومت جهل و تزویر اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
اخبار: صعود نرخ ارز برخلاف دستور روحانی.
مش قاسم: به این میگن گو…(سه نقطه)دن دلار بر دستور. این بیچاره خیال میکنه اینجور چیزا رو با دستور میشه درست کرد؟ گمان نکنم، این دستور مستورها همش شامورتی بازی و شیره مالی به سر ملته.
=====================
برسد به دست پس افتاده شریعتی شیاد: اینکه امضای آخوندا پی هیچ قراردادی نبود چونکه اینا پشت صحنه بودن. حالا که آمدن جلوی صحنه از اون بدترش رو هم امضا کردن.
================================================
حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده وزوزیرک خارجکی اسلامی: تصور سهم ۵۰ درصدی ایران از خزر اشتباه است.
مش قاسم: نه حاجی، این تو هستی که اشتباهی! اسمت توی تاریخ کنار اونهایی که قرارداد گلستان و ترکمنچای و الجزیره رو امضا کردن. تبریک میگم حاجی!
هرمیداس باوند: برای تقسیم بستر دریای خزر باید مذاکرات مشترک انجام شود ..
http://www.asre-eqtesad.ir/content/42771
—
ایران درباره خزر اعتراض دارد ولی چیزی را نپذیرفت…
http://didarnews.ir/fa/news/7275/
—
هرمیداس باوند: در شرایط فعلی سهم ایران از خزر مقبول است….
http://www.ensafnews.com/128833/
—
هرمیداس باوند:کنوانسیون رژیم حقوقی خزر مطابق حقوق دریاها است..
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/05/24/1802396/
—
هرمیداس باوند: برای تقسیم بستر دریای خزر باید مذاکرات مشترک انجام شود…
https://www.isna.ir/news/97052312045/
—-
با سلام و تحیّت
هرمیداس باوند مدرک نیست! هرمیداس یک دیپلمات مطّلع و با سابقه و یک استاد حقوق و روابط بین الملل است،غرض من این است که ما و شما با مطالعه انظار کارشناسی کارشناسان،بر میزان آگاهی های خویش بیفزاییم و از رویکردهای شعاری و احساسی و خودنمایانه پرهیز کنیم،در خصوص بنیاد قانونی نظارت و نقش آفرینی های نمایندگان مجلس (جایی که شما بعضا در گفتمان سیاسی شعاری خود از آن تعبیر به طویله کرده اید) در کامنت دیگری به پرسش شما پاسخ داده ام،بنظرم جنابعالی بیش از آنکه دلتان برای نمایندگان جایی که آنجا را طویله نامیده اید بسوزد،چه خوب است بجای سوء ظن و گمانه زنی های شعاری،به پردازش اینگونه اطلاعات بپردازید.
———–
درود سید مرتضای خوب
مجلس چه از نگاه من طویله باشد چه نباشد، همین اکنون به پردازشِ برگی از تاریخ کشورمان مشغول است که این برگ، بر گلوی آیندگانمان تیغ می نشاند. یک سانتی متر از دریای خزر، چیزی نیست که بشود به یُمنِ همدلی با پوتین و قرآنی که پیشکش آورده، به روسیه یا دیگران بخشید یا نبخشید. سخنِ من بر یک اصل ملی از یک سوی، و یک اصل قلدرمآبانه ی ولایی از دیگر سوی اشاره دارد.
این که: آهای ای حضرت رهبری، اگر ریگی در کفش نداری، چرا از ابتدای ابتدا، چنین امر ملی ای را در مجلس واگشایی نکردی و بار سنگینش را به دوش نمایندگان ننهادی؟ رازش را بگویم؟ رازش در این است که بها دادن به مجلس، از هیمنه ی حضرت سید علی می کاهد. مجلس و دستگاه قضایی و کل دولت و وزارتخانه ها اساسا هستند تا منویات حضرت رهبری را اجابت کنند. نه این که در مسائل خصوصی مثل قمار هسته ای سیدعلی و بذل و بخشش های حضرتش به دیگر کشورها و یا به دارایی ها و کارها و اسرار پشت پرده ایِ حضرت رهبری و فرزندان و حواریونش سر فرو ببرند.
مثلا همین اکنون، پنجاه اصل قانون اساسی در مجلس جزو خط قرمز هاست که تعدادی از آنها به وظایف رهبری و نوع نظارت بر رفتار وی مربوط است. برگردیم به دریای خزر. حضرت سیدعلی با شخص پوتین حال و حولی داشته و دارد از قدیم. در نمایشی که وی در آن ریسمانی به گلوی تک تک ایرانیان بسته و همان ریسمان را به دست حضرت پوتین داده، هرگز نمایندگان مجلس را پشه ای بحساب نمی آورد که نمایندگان خواسته باشند در چنین مذاکراتی حضور داشته باشند و پای یک همچو سند بزرگی را امضا کنند یا شاهد بر گفتگوها و پیغام پسغام های سیدعلی و پوتین باشند.
در یک قلم، مثل احداث نیروگاه اتمی بوشهر توسط حضرت پوتین در سی سال
در سی سال
در سی سال
در سی سال
در سی سال
یک لحظه سراپای خود را وجدان کنید و ببینید در کجای دنیای فهم، احداث یک نیروگاه سی سال به درازا می کشد؟ الا این که حضرات سیدعلی و پوتین سر و سرّی با هم داشته و دارند. پولش را حضرت پوتین بالا می کشد و شعار مرگ برآمریکایش را حضرت سیدعلی بیرون می ریزد.
راستی آیا شما روحانیانِ مدافع حرمِ سیدعلی، آیا می توانید ایرانی باشید؟ اگر بله، چرا ایرانی که رو به ویرانی می رود، در شمایان هیچ گزشی در نمی اندازد؟
چرا باید مردم بی نوای ایران هر روز یک خبر هولناک بشنوند؟
یک روز قمار هسته ای، یک روز مدافعین حرم، یک روز کشتار یمن، یک روز برجام، یک روز شلیک موشکی که می خواهد اسراییل را از صفحه ی روزگار محو کند، یک روز بمباران همان اسراییل روی مواضع حضرت سرداران در سوریه و نطق نکشیدن حضرات سرداران، یک روز خروج آمریکا از برجام، یک روز قاسم سلیمانی، یک روز حمله ی مسخره ی داعش به مجلس، یک روز پولهای گنده ای که دود می شوند، یک روز آمار فراوان اعدام های داخلی، یک روز زندانی کردنِ همینجوری و غیر علنی معترضان با حبس های از پیش مشخص، یک روز فوران بهای ارز، یک روز از سکه افتادنِ اعتبار مردم ایران، یک روز بالا جهیدنِ قیمت سکه، یک روز شمارش معکوس تحریم های آمریکا، و اکنون نیز ناگهان سهم حداقلی ایران از دریای خزر.
کدام مملکت با این همه بگیر و ببند ناجوانمردانه مواجه است؟ می خواهید دلیل فرودِ این همه آوار فرساینده بر سر مردم ایران را بگویم؟ به همان خدایی که من و شما به وی باور داریم، رازش فقط و فقط در یک چیز است. و آن این که: مغز ملایان و آخوندها و روحانیان هرگز و هرگز برای اداره و مدیریت و مملکت داری پردازش نشده است. بل مغز آنها برای یک زندگیِ همینجوری و بدون پاسخگویی پردازش شده است. این یک واقعیت است که شما مرتب از آن می گریزید. یک بار در آینه به خود بنگرید و از خود بپرسید خود شما و دیگرانی چون شما با عبا و عمامه ای که بر تن و افکاری که از فقه در سر دارید، چه نسبتی با مملکت داری دارید؟
ایرانی باشیم.
باشد؟
با احترام
.
با سلام و تحیت
این مطالب تکراری فتوا گون! و پر حرارت را که بارها از شما دیده ایم و شنیده ایم، اما توضیح می دهید که چرا نوشته کوتاه شب قبل خود را (ذیل اصل کامنت من) محو کردید و پاسخ من به آن نوشته کوتاه را درج کرده و این مطوّلات فتوا گونه و تکراری را ذیل آن نوشتید؟
بعد،در مورد این نوشته تکراری فتوا گون و فول آو حسّ ایران دوستی! فقط می گویم:در حالیکه هنوز بحث تعیین مبدا خطوط و تعیین حد بستر و زیر بستر مورد توافق قرار نگرفته شما بقول مرحوم شیخنا الاستاد به علم ایقوف! فهمیدید ایران دریای خزر را به دیگران واگذاشته؟!
نیز پاسخی که چند کامنت پایین تر به این ایراد شما داده شد را دوباره ارسال می کنم:
شما که در هر صورت پرانتز می گذارید و با خروج از ادب مجلس ایران را به طویله تشبیه می کنید یا نمایندگان را چاکر مسلک می دانید،اینکه نمایندگان مردم در جریان ریز مذاکرات باشند یا نباشند به چه دردتان می خورد جز نق زدن؟!
چه عجله ای در کار بوده جز گمانه زنی و عینک بد بینی که بچشم زده اید؟ مذاکراتی که بیست سال ادامه داشته و یکسال اخیر صرف ترجمه متن توافقنامه از روسی بفارسی شده را می شود عجولانه توصیف کرد؟! حرفی بزنید که برخاسته از منطق باشد،اگر شما تابع قانون هستید و تظاهر نمی کنید،عرض شد که مذاکره و گفتگوهای کارشناسی در خصوص مقاوله ها و عهدنامه از وظائف یا اختیارات قوه مجریه و دستگاه سیاست خارجه برخاسته از آن است،آنچه که نص قانون است این است که متن توافقنامه ای که قوه مجریه بصورت مشروط امضاء می کند باید بامضاء نمایندگان دیگر مردم برسد (همانطور که رئیس جمهور و کلیت قوه مجریه نماینده مردم و معتمد آنان هستند) و بدیهی است که نمایندگان می توانند همه قرار داد را رد کنند یا همه قرار داد را تصویب کنند یا برخی اجزاء آنرا بپذیرند برخی را نپذیرند، ما زائد بر اینها در قانون نداریم ،اینجا شمایی که مذعی هستید نشان دهید در کدام قانون تصریح شده که نمایندگان مجلس باید حین مذاکرات در جریان ریز مذاکرات باشند.ضمن اینکه ممکن است در جریان مذاکرات کمیسیونهای تخصصی مجلس مثل کمیسیون امنیت ملی در جریان مذاکرات قرار گرفته باشند،یا مورد مشورت قرار گرفته باشند،اما آنچه که مهم است این است که مجلس حق نظارت دارد،و توضیح دادم سخن آن نماینده مجلس بجز جنبه شعاری هیچ تکیه گاه حقوقی یا قانونی ندارد،حالا آنها که نماینده مجلس اند یعنی جایی که شما در گفتمانتان آنرا طویله می نامید و به این سوء ادب افتخار می کنید،آنها حتی قدرت قانونی سوال از رئیس جمهور یا بی کفایتی او را دارند اما سبب شگفتی است اینگونه پرسشها از سوی کسانی که نه جمهوری اسلامی را قبول دارند و آنرا نکبت می دانند و نه التزام به هیچ قانونی دارند و دائم در حال زدن بر طبل مخالفتند!
سلام بر دوستان عزیز. این مطالب، قسمتهایی از کتاب «انسان خداگونه» اثر «يووال نوح هراری» است که خواندنش مست مستتان میکند. کتاب دیگر این نویسنده «انسان خردمند» نام دارد. این دو کتاب افقهایی را در برابر شما میگشاید با مناظری بدیع و ژرف و گاه همراه ترسی شفاف. در مورد این نویسنده میتوانید با چند ثانیه صرف وقت و تایپ کردن نامش در گوگل بیشتر بدانید.
موفقيت، به آرزوها پر و بال می دهد و اکنون پيشرفت های اخير، بشريت را به سوی هدف های باز هم جسورانه تری می راند. با تثبيت بی سابقه ی سطح رفاه،تندرستی و توازن، و با توجه به پيشينه و ارزش های کنونی، هدف بعدی بشر احتمالآ زندگی جاويد، خوشبختی و خداگونگی است. ما بعد از کاهش ميزان مرگ و مير در اثر قحطی، بيماری و خشونت، اکنون چيرگی بر پيری و حتی فائق آمدن بر خود مرگ را هدف خود قرار داده ايم. ما بعد از رهانيدن مردم از چنگال نکبت، اکنون می خواهيم آن ها را به خوشبختی واقعی برسانيم. ما اکنون اراده کرده ايم تا با سر برآوردن از سطح حقير تنازع بقاء، خود را به مقام خدايی ارتقاء دهيم و انسان خردمند را به انسان خداگونه متحول کنيم.
انسان ها برای دست يابی به زندگی جاويد در قرن بيست و يکم احتمال سهم کلنی را
به مزايده می گذارند. جنگ عليه پيری و مرگ چيزی جز همان تداوم جنگ طولنی
عليه قحطی و بيماری و تبلور ارزش والی فرهنگ معاصر نخواهد بود. دائما به ما
گوشزد می شود که زندگی انسانی مقدس ترين چيز در کائنات است. همه اين را تکرار
می کنند، معلمين در مدارس، سياست مداران در مجلس ها، وکل در دادگاه ها و
بازيگران در صحنه ی تئاتر. بيانيه ی جهانی حقوق بشر، مصوبه ی سازمان ملل، بعد از
جنگ جهانی دوم، که شايد بديهی ترين چيز در قانون اساسی جهانی باشد، به معنای
پايه ای ترين ارزش بشری است. از آنجا « حق حيات » واقعی کلمه عنوان می کند که
که مرگ به روشنی اين حق را نقض می کند، جرمی بر عليه بشريت محسوب می شود
و بايد با آن جنگی تمام عيار اعلن کرد.
اديان و ايدئولوژی ها در طول تاريخ، خود زندگی را تقدس نکرده اند. آن ها همواره چيزی را تقديس کرده اند که در ورای وجود خاکی قرار داشته است و در نتيجه در قبال مرگ کاملآ شکيبا بوده اند. برخی از آن ها، در واقع شيفته ی خالص آن سايه عزرائيل داس بدست بوده اند. زيرا مسيحيت، اسلام و آئين هندو، با پافشاری بر اينکه معنای وجود ما وابسته به سرنوشت ما بعد از مرگ است، به مرگ همچون بخشی
اساسی و مثبت از جهان می نگريستند. انسان ها از اين رو می مردند که خداوند مقرر می کرد و لحظه ی مرگ يک تجربه ی مقدس ماوراء طبيعی بود که با معنا مشتعل می شد. وقتی انسانی نفس آخر خود را می کشيد، زمان فراخواندن کشيش و خاخام و
شامان بود، تا با زندگی تصويه حساب کنند و نقش حقيقی فرد در حال احتضار درکائنات را به جان بپذيرند. آيا می توانيد مسيحيت، اسلام يا آئين هندو را بدون مرگ که جهانی است بدون بهشت و جهنم يا زندگی ديگر، تصور کنيد؟ علم و فرهنگ نوين، برداشتی کاملآ متفاوت از مرگ و زندگی دارند. اين ها مرگ را به عنوان يک راز ماوراء طبيعی نمی انگارند و قطعا آن را سرچشمه ی زندگی نمی پندارند. مرگ از نظر انسان های نوين مشکلی فنی است، که می تواند و بايد حلشود. انسان ها دقيقا چگونه می ميرند؟ افسانه های قرون وسطايی مرگ را در پوشش
يک عزرائيل سياه پوش به تصوير کشيده اند، که داس بزرگی در دست دارد. مردی زندگی خود را به انتها می رساند و راجع به اين و آن نگران است، به اين سو و آنسو می شتابد، که ناگهان اين سايه ی داس بدست در برابر او ظاهر می شود.
امواج شایعه در دریای خزر/ چرا شایعات بر گفتههای رسمی میچربد؟
خیلی بد است که واکنش بخش قابل توجهی از مردم به خبرهای رسانۀ رسمی پاسخی از جنس بابا پنجعلیِ سریالِ پایتخت و با این لفظ باشد: الِکی میگه!….
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- توضیحات رییس جمهوری و وزیر خارجه درباره کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر هم سبب نشده تمام شایعات مربوط به انصراف ایران از آنچه سهم 50 درصدی ما در دریای خزر خوانده میشود در فضای مجازی فروکش کند و همچنان برخی تصور میکنند سهم ایران از دریای خزر نصفانصف بوده و حالا به 13 یا 11 درصد تقلیل یافته است….
این در حالی است که آقای روحانی تصریح کرده روسیه به 17 درصد اکتفا کرده و کشورهای جنوبی همچنان به گفت و گو ادامه میدهند.یعنی سهم ایران هنوز قطعی و مشخص نشده و آقای ظریف هم شایعه تعیین سهم 11 درصدی را تکذیب کرده و توضیح داده توافق فعلی تنها دربارۀ امکان کشتیرانی و ماهیگیری است و مناطق خاص و مشترک هر یک از 5 کشور ساحلی مشخص شدهاند وهنوز بر سر بستر و زیر بستر (منابع نفت و گاز) توافق نهایی حاصل نیامده است. ضمن این که اصل داستان در واقع رژیم انرژی است و اشتراکاتی که بر سر منابع داریم و نه امکان کشتی رانی یا ماهی گیری در همۀ دریا و هنوز تکلیف این فقره روشن نیست…..
…خیلی از ما ایرانیان با عدد و نقشه بیگانهایم. کافی است بدانیم هر یک از 5 کشور چقدر ساحل دارند. 5 عدد کاملا مشخص و با واحد کیلومتر است. مشکل تنها درباره ایرانیان داخل کشور نیست. مجری یک شبکه ماهواره ای فارسی زبان می گفت از میلیون ها کیلومتر دورتر به شما مردم ایران سلام می کنم! و بنده خدا نمی دانست وقتی فاصله کره زمین تا ماه تنها 384 هزار کیلومتر است چگونه ممکن است از تهران تا لس آنجلس میلیون ها کیلومتر باشد؟!….
….خیلی ها شاید فکر کنند خزر همین بخشی است که ما در نقشه ایران می بینیم حال آن که بسیار بزرگتر است. چرا؟ چون در همۀ کلاس های درس نقشه نصب نکرده اند. همین حالا برای دفتر کارتان و حتی اتاق دختر یا پسرتان یا کلاس درس از مؤسسه گیتاشناسی نقشه تهیه کنید تا وقتی صحبت از اسراییل است بدانید دقیقا دعوا بر سر چیست و چرا می گویند باریکۀ غزه یا بلندی های جولان…
http://www.asriran.com/fa/news/627042/
در پاسخ به درخواست علی کبیری جامانده از اخبار!
متن کامل کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر
کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر عصر یکشنبه و در پنجمین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای خزر در شهر آکتائو قزاقستان؛ توسط سران جمهوری اسلامی ایران، روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان امضا شد.
به گزارش روز یکشنبه ایرنا، متن کامل کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر به شرح زیر است:
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/2018-08-12_1624/
مدرس در زمان رضا شاه زور میزد که خوزستان رو بده به شیخ خزعل، تخم و ترکه هاش دریای مازندران رو دادن به روسیه نیم جون. به حکومت ایران فروش جمهوری جهل و فساد اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
ظریف: تصور اشتباهی در بین برخی وجود دارد که سهم ایران در دریای خزر ۵۰ درصد بوده یا هست / تلاش ما برای گرفتن سهم ۲۰ درصد از خزر است / در کنوانسیون های قبلی، ما حتی حق حضور کشتی های غیر نظامی هم در خزر نداشتیم
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان امشب (چهارشنبه) در برنامه گفتوگوی ویژه خبری حضور یافت و درباره نشست آکتائو و کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر به سؤالات مطرح شده پاسخ داد.
وی در پاسخ به سؤالی درباره اینکه گفته میشود ما در شرایط فشار و تحریم هستیم و در این شرایط مذاکرات را برگزار و کنوانسیون را امضا کردیم، چرا در این مقطع این کنوانسیون امضا شد، گفت: این کنوانسیون 21 سال است مذاکره میشود و بیش از یک سال است همه موارد آن به نتیجه رسیده یک سال گذشته بیشتر کار ی که همکارانم دنبال میکردند مربوط بود به تطابق دادن ترجمهها. کنوانسیون به دو زبان فارسی و روسی بود و باید با هم مطابقت داده شود.
وزیر خارجه افزود: امروز هم ایران به لطف خدا در شرایط قدرت است و در شرایط ضعف نیست و فشارهای آمریکا این کشور را در شرایط انزوا قرار داده است و در حوزه دیپلماتیک تقریبا همه کشورها به استثنای یک دو کشور کوچک با آمریکا در شرایط خوبی نیستند اما این کنوانسیون مذاکراتش در بهترین شرایط ایران، که هم تحریمها برداشته شده بود هم وضعیت افکار عمومی بینالمللی راجع به ایران خوب بود، مذاکره شد.
وی گفت: برخلاف برخی اظهارنظرهایی که به هر حالت صورت میگرفت. این کنوانسیون بیشترین منفعت را برای منافع ملی و مصلحت ایران میدیدیم
ظریف ادامه داد: اگر سیاست خارجی یک هدف داشته باشد حتما آن هدف حراست از تمامیت ارضی، امنیت ملی و استقلال سیاسی و کمک به وضعیت معیشتی مردم است…
وی درباره سهم بندی در خزر گفت: تصور اشتباهی در بین برخی وجود دارد که سهم ایران در خزر 50 درصد بوده یا هست. سهم بندی در پایان دهه 90 میلادی روسیه با قزاقستان منابع بستر دریا را بین خودشان در حوزهای که نزدیک به مرزها بود. اگر به نقشه خزر نگاه کنید مقدار زیادی از سواحل خزر متعلق به قزاقستان است این را در حوزه خودشان منابع زیربستر را تقسیم کردند و در آن تقسیم بندی به روسیه حدود 18 درصد و به قزاقستان بالای 30 درصد رسید…
رئیس دستگاه دیپلماسی خاطرنشان کرد: روسیه خط مرزی خود با آذربایجان را تعیین کرد و مربوط به منابع زیربستر است که عمدتا نفت و گاز است. ولی بین ایران، ترکمنستان و آذربایجان هیچ تقسیم منابع زیربستر و یا حوزههایی که هر یک از کشورها میتوانند به صورت انحصاری از منابع زیربستر استفاده کنند، صورت نگرفته است…
وی گفت: کسانی که راجع به سهم ایران صحبت میکنند حتما از سهم زیربستر صحبت نمیتوانند کنند و احتمال دارد در آینده به توافقی در این خصوص نرسیم. در مورد سطح دریا تقسیم بندی صورت نگرفته است….
رئیس دستگاه دیپلماسی گفت: ما درباره خط مبدا توافقی نکردیم اگر کسی راجع به تعیین سهم صحبت میکند ایران هیچ چیز درباره تعیین سطح برایش شکل نگرفته است. فقط برای زیربستر بین روسیه و قزاقستان توافقی شده که مربوط به 20 سال قبل است…..
وی گفت: شما پنج کشور ساحلی دارید و نمیتوانید اجازه دهید کشورهای دیگر بین خودشان تصمیم گیری کنند، نمیتوانید تصمیمات بقیه را وتو کنید مگر اینکه در توافق آمده باشد. بر خلاف گذشته که برخی کشورها خودشان بستر را تقسیم کردند الان نمیتواند چنین کنند و اگر کنوانسیون امضا نشده بود میتوانستند این کار را انجام دهند…
ظریف با بیان اینکه برای سواحل ایران به راحتی نمیتوان خط مبدا مستقیم کشید، در حالت عادی از وضعیت نامناسبی رنج میبریم، گفت: شاید چندین جلسه وزرا طول کشید و در آخرین جلسه توانستیم یک بند در تعریف بگیریم و آن اینکه کشورهایی که سواحلشان به شکلی است که خط مبداشان نامناسب است وضعیت ویژهای داشته باشند. ایران توانست این را به دست بیاورد…
وی همچنین گفت: در دریای خزر کیلومترها خط لوله از زمان شوروی بوده و نفت استخراج میشده با ما هم کسی مشورت نمیکرده و البته این حقی را برای آن ایجاد نمیکند. خط لوله بوده است، الان با کنوانسیون رژیم حقوقی اتفاقی که میافتد این است که عبور لوله از خزر باید ملاحظات زیست محیطی همه کشورهای خزر را در نظر بگیرد….
رئیس دستگاه دیپلماسی همچنین تصریح کرد: خط حسینقلی خان – آستارا را هیچگاه نپذیرفته و نخواهیم پذیرفت….
وزیر خارجه یادآور شد: نه 50 درصد مبنایی دارد و نه 11 درصد که براساس یک تصور موهوم است که شوروی سابق میخواست به ایران تحمیل کند و هیچ وقت شکل نگرفته و نخواهد گرفت….
ظریف مرجع حل اختلاف در کنوانسیون را مذاکره و روشهای بینالمللی خواند و افزود: صلاحیت اجباری برای دیوان بینالمللی دادگستری دیده نشده است….
http://www.entekhab.ir/fa/news/424331/
مجموعه پلیدان در نظام ترور و مرگ جمع شده اند و یکی از دیگری دزدتر و نابکارتر. /////////////////////////// همان خامنه ای و روحانی و ولایت وقیح و نوکران دزدشان چون حاج ظریف دروغگو و پلیداست ، حساب بانکی این //// ولایتی در آمریکاست و شعار ضد آمریکایی می دهد. /////شمایید نه ملت ، که سعی می کنید دائم مردم را فریب دهید.
ما ملت شده ایم خر ملا
داستان خر ملا را شنیده اید ؟ برای آنها که نشنیده اند میگویم. وضع مالی ملا خراب شده بود و او زورش فقط به خرش رسید تصمیم گرفت آذوقه جو خر را که هر روز بود یک روز درمیان کند. خر بیچاره را چه چاره ؟ چند روزی گذشت ، ملا با خودش فکر کرد، چرا از اول خرج زیاد میکرده و هر روز به خر جو میداده و به این نتیجه رسید که جیره جو هفته ای یکبار باشد ، چند هفته ای گذشت و خر بیچاره بازهم تحمل کرد. ملا جیره را کرد ماهی یکبار. دو روز مانده به انتهای ماه اول خر مرد . ملا گفت این دو روز را هم تحمل میکرد مسئله حل بود. ما هم بقول بعضیها باید برسیم به تورم ونزوئلائی (ملیونی) شاید مسئله حل شود.
آقای نوری زاد
من از داعش نمی ترسم !!!
از آتش به اختیار می ترسم
آتش به اختیار یعنی قتل فروهر ومختاری وپوینده و..
آتش به اختیار یعنی گلوله سعید عسکر بر شقیقه حجاریان
آتش به اختیار یعنی حمله چماقداران به سینما و کنسرت
آتش به اختیار یعنی حمله اوباش به تجمعات فرهنگی ومدنی
آتش به اختیار یعنی اسیدپاشی
آتش به اختیار یعنی پرتاب از روی پل
آتش به اختیار یعنی مردم رازیر چرخ ماشین پلیس له کردن
آتش به اختیار. یعنی ضعف نهادهای قانونی
و تقویت نیروهای خودسر
تاحالا آتش به اختیار نبودند خسارت هنگفت مالی وجانی و فرهنگی و حیثیتی و…. از جانب نیروهای خودسر به ملت وارد شده وای به روزی که فرمان هم صادر شود…
درودبرمردخستگی ناپذیر
ولی بازهم میگم خسته نباشین جناب نوریزاد
امروزبابغضی که نمیترکه ونه جانم رامیگیره میخواهم باشمادرددل کنم
جناب نوریزادامروزحقوقم واریزشد۱۸/ه/۹۷اخه حقوق بانک صادرات دربیستم هرماه قابل برداشت است یعنی نوزدهم وچون این ماه ۱۹روزجمعه هستش امروزواریزکردن آخه خدابیامرزمهندس مفرح بنیانگذاربانک صادرات ایران وبه عنوان مدیرعامل این تصمیم رامیگیرن که درروزهای پایانی هرماه کارمندبانک صادرات وقتی دستش راتوجیب ویاکیف پول میبرددستش خالی برنگرددوهمه بگن این شخص کارمتدبانک صادرات است که چهارپنج روزمانده به آخربرج اینگونه خرج میکنه وجیبش پرازپول است ایشان به عنوان یک مدیرتفکراتش اینگونه بوده
ولی مدیران جمهوری اسلامی درطی این چهل سال کاری کردن که درهرمقطع زمانی شرمنده وخجالت زده پیش خانواده وفامیل وآشناشدیم
واین آخرعمری هم بعدازده سال باز نشستگی امروزحقوق واریزشده به مبلغ ۱۶۳۹۰۰۰۰یک میلیون وسیصدونودهزارریال وده سال است که مصوبه خودشان راجهت همسانسازی باشاغلین راانجام نمیدهندوافزایش سالانه راهم ده درصداعمال کردن
ودرمجلس هم وزیرکارمیگه مگرمن بودجه داشتم که همسانسازی رااعمال نکردم
ونماینده دیگری اعلام میکند۹میلیون دلارازبودجه گم شده است این درحالیست که کل بودجه کشور تاجیکستان ۷میلیارددلاراست
همه این بغضهاوبیاعتمادیهابرمیگرده به تورم افسارپاره کرده که کمرحقوق بگیران وکارگران وبازنشستگان کم درآمدهاوکارمتدان باوجدان وشرافتمندرانه تنهاخم نکرده بلکه شکسته چون کارمندان بی وجدان کا ری میکنن که ۹میلیارددلارگم میشود
ودراین نابسامانیهاودراین اعتراضهای خیابانی به حق مردم درتعدادی ازشهرها جنابعالی حتی یک باروحتی یک کلمه اظهارنظرنکرده وهیچ کلیپی دراین موردبارگزاری نکردین وخودتان راکاملا این جریان جداکردین .
وحال میتوانیدبفرماییدشماواطرافیانتان کدام طرفی هستیدآخه همه اش باحرف وادعا وفتوادادن وگیردادن به آیت الله هاآنهم فقط وفقط باقلم میشودازاین بدبختی وازدست دزدان ازخدابیخبرخلاص شد .
خواهشا لطفا جتاب نوریزادجواب دهید
ارادتمندجلیل
جناب آقای نوری زاد اگر امکانش هست دلیلتون را از حمایت نکردن مردم ظلم دیده که در کف خیابان بر حکومت ظالم ندای آزادی سر میدهند و بر علیه ظالم زمان شعار میدن را بفرمایید؟؟!!!..البته تلاشهای بی وقفه و مبارزه جنابعالی را در برابر شمر زمان را باید ستود و نباید نادیده گرفت ودر مقابل این همه جنایتی که بر شما و خانواده محرمتان کردن باید سر تعظیم فرود آورد…باسپاس فراوان
————-
درود اوجان گرامی
خشم و عصبیت و نفرت مردم، یک امانت است. باید آن را مدیریت کرد و در یک بزنگاه درست و سراسری از آن بهره جست برای رهایی کل کشور. اعتراض هایی که کپه کپه آنهم به سفارش و تحریک جماعتی که در داخل نیستند و خبر از سرنوشت معترضان ندارند، هدر دادن و به تحلیل بردن آن خشم ها و عصبیت ها و نفرت هاست. این پتانسیل ملی را نباید مفت به فرسایش دچار کرد.
با احترام
.
شما بگی هم کسی نمی آد! تو برو اجازه خونه های قیطریه رو بگیر و بعد بگو اعتصاب کنین و نریزین تو خیابون!!! اون خارج نشین ها هم نقشی تا الان نداشتند حرکات خود جوش بوده یعنی فردی منتظر دستور کسی بخصوص امثال جنابعالی نباید باشد و باید خودجوش عمل کند!! باز هم می گم تو اینجا بنویس مردم جان بریزین تو خیابون ببین اگر کسی بها گذاشت!!! مگر اینکه خودت غیرت نشون بدی و به مردم که بطور خود جوش به خیابونها می ایند ملحق بشی که بعید می دونم!!!! دیگه هم نگی من دی ماه بین مردم بودم ومگه باید فیلم می گرفتما!!!
ناشناس گرامی
اصلا “بریزین توی خیابونها”پیشکش،مگر ایشان با اینهمه حرارت در گفتمان تند سیاسی،چند سال قبل فراخوان “جمع کردن زباله از تجریش تا راه آهن”را ندادند؟ عکس ها و گزارش های خودشون هنوز هست،چند نفر از این بظاهر صدها نفری که با توهین به دیانت اسلام یا توهین به اراده سیاسی مردم ایران،در این سایت و کانال ایشون با ایشون نرد عشق می بازند در مراسم زباله روبی از خیابان شرکت کردند؟! فکر می کنید واقعا چند نفر؟! بنظرم 5 یا 6 نفرشان بیشتر نبودند که یکی از آنها همین دکتر ملکی ایشان بود که برای امضاء نمایندگان منتخب مردم ایران اعتباری قائل نیست و برای امضای خودش اعتبار قائله! و آقای نوریزاد جوری برابر ایشون تعظیم می کنه که نزدیک به سجده کردنه! آنهم فرزند او که در جرگه منافقین خلق هست و مطالب مزخرفش دائم در کانال ایشون خودنمائی میکنه.
یا اون فراخوان مضحک پف کردن به هوا در یکی از پارکها که شاید 4 یا 5 نفر آمدند،من کاری ندارم،اظهار نظر سیاسی مادامی که توهین به هنجارها یا اشخاص نباشد آزاد است اما چیزی که چندش آوره اینه که کسانی با چنین جایگاه یا مقبولیت ضعیف سیاسی بین مردم،اینهمه ادعا و تندی و اهانت به این و آن داشته باشند و حتی یکی از آنها که عمری را در سیاست گذرانده و کم کم باید بفکر قبر و قیامتش باشه،داد سخن می ده که امضای منتخبین مردم ایران پای قرار دادها اعتباری نداره و امضای من یکنفره اعتبار داره!
———-
درود دوست گرامی
می بینم چند باری است که داستان پف کردن به ابرها را مطرح می کنید. و داستان زباله جمع کردنِ ما را. این بار دیدم علاقه ی من به دکتر ملکی و پسرش عمار ملکی را بدان اضافه فرموده اید. و یک نفاق هم به صفات پسرش افزوده اید. پیشنهاد می کنم شما نردبانی در میان خویشان رهبر و خویشان خودتان بگذارید و از آن بالا بروید و از آن بالا به دور دست های خویشان خود و رهبر بنگرید که آیا در میان آنها فردی به سلامت دکتر ملکی و فهم عمار ملکی پیدا می کنید؟ که دستش به خون فرزندان مردم و پول مردم آغشته نباشد؟ و مردم را با فریب و خرافه سرگرم نکرده باشد؟ دوست من، جمع آوری زباله های شهر تهران با پنج شش نفر، شرف دارد به دستهایی که کشتار زندانیان سال 67 را امضاء کرده یا با آن کشتار موافق است.
با احترام
.
سلام نوری زاد بزرگوار.
اگر صلاح می دانید نشر دهید، هدف فشار بر دولت ایران و عراق است.
سردار قاسم سلیمانی، استاندار عراق لطفا پاسخگو باشید.
حیدرالعبادی گفت: “عراق به تحریم های آمریکا علیه ایران می پیوندد” اگر بغداد این سیاست را اجرا کند آنگاه دستمزد سی سال مهمان نوازی ایرانيان را بخوبی داده است.
در طول دو جنگ اخیر خلیج فارس ایران همواره به ملت و دولت عراق کمک کرد. پس از سقوط صدام که عراق به اشغال کامل باندهای هرج و مرج طلب درآمد (داعش یکی از آنان بود) باز اين ایران بود که با تحمل هزینههای مادی و معنوی فراوان همسایه را از مرگ حتمی نجات داد و عراقی ها توانستند نظم و حیاتی نیم بند در جامعه خود حاکم کنند. اگر کمک های سخاوتمندانه ایرانیان نبود، عراق پس از صدام به یک جنگل تمام عیار تبدیل می شد. چون تمامی زیرساخت ها و کارخانجات آن کشور بطور کامل نابود و نخبگانش مهاجرت کرده بودند و عراق می رفتند تا همانند اجداد سومری خود زندگی را از صفر آغاز کنند. اما بابت آن همه خدمات بی دریغ نخست وزیر قدرنشناس عراق ذات خود را نمایان ساخت و نمکدان شکست تا شايد مقامات ما به سرمایهگذاری های اشتباه خود پی ببرند. باز هم گلی به جمال اردوغان که ذره ای شرف رو کرد و هوشمندانه تصمیم گرفت. رئیس جمهور ترکیه به وزیر امور خارجه آمریکا گفت ما به مبادلات تجاری خود با ایرانیان ادامه می دهیم. کاری که هر همسایه خردمند دیوار به دیوار انجام می دهد.
مجموع واردات عراق از ایران در سال گذشته بالغ بر ۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار بوده و اگر عراق بخواهد طبق فرمان ترامپ مبادلات تجاری خود را با ما قطع کند، ایران زیان هنگفتی خواهد دید که در این شرایط حساس از دست دادن این بازار منطقی و قابل توجهی نیست. ايران باید از تمام ظرفیت های همسایگان استفاده کند، خصوصا همسایه ای که در طول سالیان دراز، لقمه نان خود را در دهان او قرار داديم و از کیسه ملت ایران پروار شده است.
سردار سلیمانی باید پاسخگوی اين تصمیم مقامات بغداد باشد. چون تحت نظارت ایشان سالها کمک های مالی و جان جوانان ایرانی صرف همسایه نمک نشناس شد به این امید که روزی بغداد جبران کند و برخلاف منافع ملی ایران عمل نکند.
در مهرماه سال گذشته وقتی که مسعود بارزانی طرح استقلال اقلیم را مطرح کرد. سردار سلیمانی توانست آن ماجرا را بخوبی مدیریت کند و باعث شد تا سکان اقلیم از دست مسعود بارزانی خارج و از برخی معادلات اقلیم کنار گذاشته شود.
در انتخابات مجلس عراق مهره های مورد حمایت ایران امتحان خوبی پس ندادند. قبلا نیز مقتدى صدر که با پول و تبلیغات رایگان ایران به شهرتی رسیده بود، ما را دور زد و همپیمان بن سلمان شد. شاید اگر سردارسلیمانی، مقتدى صدر را جمع و جور می کرد، امروز شاهد این تصميم العبادى نبودیم. روی هم رفته دیپلماسی مالی، نظامی ، فرهنگی قاسم سلیمانی با چالش جدی مواجه شده و اگر سردار قادر نباشد وضعیت جدید را (حیدر العبادى) مدیریت کند، ایران باید بیش از این در عراق هزینه نکند.
اگر سردار سلیمانی نتواند اقتدار خود را در عراق تثبیت کند، ايران باید نسبت به مطالبه غرامت جنگی اقدام کند. مطابق ماده ۶ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد، دولت عراق ۱۱۰۰ میلیارد دلار بابت غرامت خسارات مستقیم جنگ تحمیلی به ایران بدهکار است که حکومت ایران تاکنون نسبت به وصول آن کوتاهی کرده است.
درود بر محمد نوریزاد.
پوشیدن لباس بلوچی در مراسم هما
حرکت بسیار زیبایی بود.
من چندین سال هست که شما را در تصورات خودم در جامه ای سپید ودر کسوت یک پزشک میبینم که در اتاق عمل بر بالین پیکر نیمه جان ایران ایستاده اید
و پریشان و مسئولانه بر سینه ی وطن شوک آگاهی وارد میکنید و گاهی تزریقی از محبت در رگهای خشکیده میهن از رگ سیستان و بلوچستان تا آذربایجان و از
خوزستان تا خراسان .
حالا هم لباس کردی
پاینده باشید .✌️✌️
سلام نوریزاد عزیزیک سفر به سمنان ببا
دلی دارم پر ازغم
غمگساری بیا
دوست خوبم
میخواهم فرارکنم
فرار ازنامم علی
که به باورمان اموختند
علی قانل ،کشتار بنی قریضه نیست نهصدنفر سرهاشان زده شد
بعد از جنگ نهروان هزاران تت سربریده شدند
علی اسم من به یاد آور آن درس اخلاقیست که زن بشر نیست
میحواهم فرار کنم
مطهری میگقت شهدا شمع تاریخ بشرند
الان برهرکوچه وبرزن نام شهیدیست
وآنقدر حاک بهچشمان مان ریخته اند که روز راتار میبینبم و زعما، حضرات آیات عظام بانورشهید به تاراج مبرند داروندار ایرانی را
میخواهن فرار کنم
شریعتی میکفت ما لیاقت گریه برشهیدان کربلا رانداریم،
کجاست تا که ببیند دختران تن فروش از زحمهای جسمی وروحی درحوالی حرم چه چگرخراش
فریادهائی میکشند وحسین وآل اوکور وکرند
میخواهم فرار کنم
میخواهم فرار از زنده بودن کنم
میخواهم بامردنم کاری آخوندی کنم
چنازه من یک گور خواب را آوره میکند
میخواهم درتجربه ستم به بی پنهان شریک شوم
…………آیا بعد این فرار آرامشی هست (چل)
آقای نوری زاد
۹ میلیارد دلار ارز دولتی گم شد!
عزت الله یوسفیان ملا عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ایران، پنجشنبه ۹ اوت، از گم شدن ۹ میلیارد دلار ارزی که با نرخ دولتی داده شده است خبر داد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، یوسفیان با بیان این مساله گفت: «شفاف سازی اولین گام برای جلوگیری از رانت ارزی ۴۲۰۰ تومانی است».
آپریل گذشته پس از آنکه نرخ دلار در ایران سیر صعودی آغاز کرد، دولت ایران با اعلام تک نرخی کردن ارز، قیمت دلار را ۴۲۰۰ تومان اعلام و رد و بدل کردن دلار با نرخ بالاتر را قاچاق و شامل مجازات دانست. این تصمیم دولت البته به بازگشت ثبات به بازار دلار کمکی نکرد و قیمت دلار در بازار آزاد تا مرز ۱۲ هزار تومان پیش رفت.
دولت پس از آن اقدام به اختصاص دلار ۴۲۰۰ تومانی برای وزارتخانهها، برخی شرکتها و همچنین اقلام وارداتی کرد که بنا به گفته مسئولان، برخی سوء استفادههای مالی و رانتخواریها در این زمینه روی داده است.
یوسفیان ملا افزود: «اولین گامی که باید در این بخش برداشته شود همانند همه موارد مبارزه با مفاسد اقتصادی، شفافیت است. یعنی هیچ دلیلی ندارد کسی ارزی را برای واردات گندم یا کالاهای ضروری مانند دارو گرفته باشد و محرمانه باشد».
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ایران به اختصاص ۱۱ میلیارد دلار ارز دولتی اشاره کرد و اظهار داشت: «از این مقدار تنها ۲ و نیم میلیارد دلار افشا شده و متاسفانه مشخص نیست نزدیک به ۹ میلیارد دلار چه شده است».
وی متذکر شد: «اگر تاکنون موفق نشدیم تا ارز را تک نرخی کنیم، به خاطر کالاهای ضروری بوده است. تک نرخی کردن ارز یعنی رها کردن ارز در بازار تا با گردش مالی و اقتصادی در کشور قیمت خودش را بیابد. در حال حاضر ارز به ۸ الی ۹ هزار تومان رسیده در این صورت با این ارز نمیتوان برنج و گندم از خارج از کشور خریداری کرد و امکان زندگی برای مردم نیست و دولت ناگزیر است برای دارو یا کالای اساسی، ارز را با قیمت پایینتری ارائه دهد».
او تاکید کرد: «مصرف گندم در کشور بین ۱۱ تا ۱۱ و نیم میلیون تن در سال است و ۲.۵ تا ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن مصرف برنج سالانه است. ما ۲ میلیون تن تولید برنج داریم و ۷۰۰ هزار تن کسری داریم اگر ارز را دقیقا به همین اندازه اختصاص دهند، دیگر برای قاچاقچی منفعتی وجود نخواهد داشت».
وی ادامه داد: «میزان مصرف دارو نیز مشخص است و بیماران خاص مشخص هستند و اگر به تعداد مورد نیاز دارو، ارز را اختصاص دهند و این مقدار و شرکت وارد کننده را افشا کنند، تکلیف مردم مشخص میشود».
نماینده مجلس:9 میلیارد دلار که هیچ، یک ریال هم گُم نشده/ اگر بگوییم که 9 میلیارد دلار یا یک سوم درآمد نفت کشور ناگهان مفقود شده مثل این است که رسماً مردم را به خیابان فرابخوانیم واقعیت این است که این مسئله حقیقت ندارد.
یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ضمن تکذیب اخبار مربوط به مفقود شدن ۹ میلیارد دلار ارز دولتی، تاکید کرد که حتی یک ریال هم گم نشده و در عین حال گفت: نوبخت برای اولین بار گزارشی بیسابقه از جزئیات تخصیص ارز به کمیسیون بودجه مجلس ارائه کرد و مواردی را در اختیار نمایندگان گذاشت که تا به حال مطرح نمیشدند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به انتشار اخباری درمورد «گُم شدن ۹میلیارد دلار ارز دولتی ۴۲۰۰ تومانی» در یک خبرگزاری اصولگرا و به نقل از یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، این مسائل را نادرست دانست و گفت: آنچنان که در اطلاعیه اخیر بانک مرکزی هم مورد تاکید قرار گرفته، واقعیت آن است که از مجموع حدود ۱۱ هزار میلیارد ارز دولتی که در ماههای اخیر تخصیص یافته، درباره تنها چیزی بیش از ۲ میلیارد آن شفافسازی دقیق شده و جزئیات نحوه تخصیص این میزان اعلام شده و درباره نحوه تخصیص باقی این مبلغ که همان حدود ۹ میلیارد دلار باشد، به جزئیات اطلاعرسانی صورت نگرفته است…
http://www.asriran.com/fa/news/625992/
—–
بانک مرکزی: ۹ میلیارد دلار ارز دولتی گم نشده! +فیلم
بانک مرکزی طی خبری اعلام کرد: ۹ میلیارد دلار ارز دولتی گم نشده و هنوز برای بازگشتش وقت است .
http://www.eghtesadonline.com/
—–
9 ميليارد دلاري كه در رسانهها گم شد! دربانك مركزي پيدا شد!
«9 ميليارد ارز دولتي گم شد»؛ اين تيتر خبري است كه ساعت 13: 11 دقيقه بعدازظهر پنجشنه 18 مردادماه به نقل از يك عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس روي خط خبرگزاري اصولگراي تسنيم قرار گرفت. تيتري كه بلافاصله سوژه كانالهاي تلگرام و رسانههاي داخلي و خارجي، تلويزيونهاي ماهوارهاي و بهويژه كاربران فضاي مجازي در توييتر ديگر شبكههاي اجتماعي واقع شد و اين كافي بود براي آنكه تا كمتر از ساعتي پس از انتشار اين تيتر، كليدواژههايي همچون «9 ميليارد دلار»، «دلارهاي گم شده»، «9ميليارد دلار گم شده» و مواردي از اين دست، هشتگ شوند….
http://www.pishkhaan.net/news/101531/
.
فرق امام خمینی(ره) با امام خامنه ای این است که امام خمینی ، بهشتی داشت ، رجایی داشت، مطهری داشت ، مفتح داشت وخود رهبری از بازوهای امام بودند…
اما رهبر معظم انقلاب چطور…
خودش باید به جای رجایی از مستضعفین دفاع کند خودش باید به جای مطهری مبانی را بیان کند،
خودش باید به جای مفتح با دانشگاهیان هم کلام شود،
خودش باید به جای بهشتی از گفتمان انقلاب دفاع کند…
برای همین متهم می شود به جناحی بودن! ولی امام تا وقتی این افراد بودند نیازی به بیان مطالب جزئی نداشت…
اوهم بازوانی چون جنتی علم الهدی خاتمی یزدی شاهرودی لاریجانی روحانی و…
همگی هنرمند در خاموش کردن صداهای مخالف او.
انها هم چون بهشتی رجایی مفتح مطهری و…دیگرانند وهیچ تفاوتی باهم ندارند فقط یک چیز فرق کرده است
مردم
مردم دیگر ان مردم دهه ی اول انقلاب وجنگ نیستند
مردم فهمیده اند اینها چه موجوداتی هستند
مردم دیگر به این طایفه اعتماد ندارند
علامتش؟
خیلی زودتر از امریکا خودشان را تحریم کرده اند
اجناس وخدمات را بشکلی لجام گسیخته گران کرده اند
اری مردم دیگر این نظام را باور ندارند
چون دیدند که چقدر زشت از اعتماد انها سوء استفاده شد !
دوست عزیزم
به دورو برت نگاه کن
انصاف داشته باش
جنس مسئولین نظام فرقی نکرده است
این مردمند که دیگر ان مردم نیستند
———
امروز امریکا روسیه را با تهدید به تحریمهای بیشتر تحت فشار گذاشت !
دنیای سیاست پر از تناقض است و بسیار اتفاق می افتد که سیاستمداران در تناقضاتشان بلاتکلیفی دارند و با یک قدم به جلو ودو قدم به عقب شانسها را ارزیابی میکنند !
روسیه غافلگیر شد چون به نوعی حمایت امروز امریکا از انگلستان ارزیابیها را زیر سوال میبرد ولی …
اگر فشار امریکا باعث شده باشد که استعمار پیر عقب نشینی استراتژیک کرده باشد باز هم برای ما فرقی ندارد !
ما بعنوان یک کشور با اقتصاد ضعیف کوچک و وابسته باید مسیر خودمان را برویم!!!
عراق دیروز درس بزرگی به ما داد
توجه به منافع ملی !
البته فکر نمیکنم حاکمان ما حد اقل تاکنون ودر این 40 سال خیلی برای این موضوع اهمیتی قائل شده باشند !
دیپلماسی خارجی ما باید در این کوران رقابت قدرتهای بزرگ تغییر کند !
اگر ما بدنبال شکستن ائتلاف امریکا وروسیه هستیم تلاش بیهوده ای کرده ایم چون نهایتا اختلاف انها در جهان فقط ایران نیست بلکه در معاملات پشت پرده شان دور از چشم ما بده بستانهایی کرده که بناگاه مارا غافلگیر میکنند!!!
پس چه کنیم ؟
ابتدا باید تلاش کنیم از همسایه قدرتمندمان دلجویی کنیم که تا وقتی او برعلیه ما باشد روز خوشی نخواهیم داشت !
وهماهنگ با ان تنش زدایی با امریکا !
ما باید قدرتهای همراهمان را در نزدیکی به امریکا دور زده و در سازمان ملل حتما صحبتی بین هیئت دیپلماسیمان با طرف امریکایی در هر سطحی داشته باشیم !
میدانم رهبری از هر نزدیکی احساس خطر میکند ولی چاره ای نیست !
گاهی برای انکه بخواهی اسمت به بزرگی در اینده برده شود باید از خود بگذری و قبول کنی همیشه اسانترین راه بهترین راه نیست !
البته همیشه در این نظام رسم براین بوده که هزینه ی هر عقب نشینی انقدر بالا میرود که پدر مردم درامده و عقبگرد مشهود در زندگی انها کمرشان را میشکند !
آقای نوری زاد در جواب مدافعین نظام بگین
خیلیها مدام از بیفرهنگی و بیشعوری مردم مینالن و میزنن تو سر ملت؛ میگن تا «مردم» درست نشن، چیزی تو کشور درست نمیشه؛ اما نمیگن فرهنگ قراره چطوری ساخته بشه؟ مردم چطور آموزش ببینن؟ متولی انحصاری فرهنگ و آموزش توی مملکت کیه؟ مسئول فرهنگسازی کیه؟ بودجههای فرهنگی کجا هزینه میشه؟
علی ربیعی همان علی عباد معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات است
قتل های زنجیری با اطلاع ایشان شکل گرفت
بعد شدمعاون امنیت اقای روحانی در زمان شورای امنیت ملی و پرونده قتل های زنجیری را بست مثل سر زیر اب کردن سعید امامی
حالا دوست داشتن و علاقه بی نهایت اقای روحانی باعث شد وزیر کارش کند که این علاقه زیاد قابل توجه است که چرا اقای روحانی با هزینه بالا در دوره قبل و این دوره ایشان را وزیر کردشاید بدهی بود باید جبران می کرد
حالا هم قبل از رفتن اقای روحانی به مجلس برای پاسخ به سئوالات نمایندگان اقای عباد( ربیعی) با خود زنی پته نمایندگان را ریخت روی اب و انها را تهی کرد و انسجامشان را بر هم زد برای حضور اقای روحانی در مجلس
اکنون تا مدتی نمایندگان خاص و تیر مجلس در انزوا رفته و باید اسیب های امروز را جبران کنند
در عجبم جناب نوریزاد
در عجبم از مدعیان پر شمار دموکراسی و آزادیخواهی …
از کسانیکه گوش فلک را از شعارهای خیرخواهانه ملی کر نمودند !
از آنان در عجبم …
آنانکه در جنس شعارهای زیبا ، یکدست و بکپارچه اند اما در وقت عمل و فداکاری ، آنجا که لازم است جهت رهایی ملت مصیبت دیده ایران از خودخواهی ها و حرص و آز قدرت بگذرند ، حتی بقدر ذره ای هزینه نمی کنند !
امروز اپوزیسیونی که مقابل رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه صف آرایی نموده ، پر از نامها و احزابی است که هم در آرمان گرایی سیاسی و هم در دشمنی با رژیم مشترکات فراوانی دارند ،اما بجای جمع شدن حول محوری گرامی چون نجات ایران و ایرانیان بر طبل تفرقه می کوبند.
مدام از خود می پرسم :
« چه چیزی سبب می شود که این مبارزان بزرگ در عوض تلاش برای تشکیل ائتلافی قدرتمند و پرداختن به راهکارهایی قابل اجرا و بجای درک اینهمه رنج مردم شان سرگرم وقت کشی هستند ؟»
وقت کشی یعنی هدر دادن انرژی مردمی که سعی دارند با آخرین رمق های خود به مبارزه علیه دژخیم بپردازند.
وقت کشی یعنی آنکه حزب و دسته ای فراخوان برای امروز صادر کند و دیگری جهت تخریب فراخوان روز ، از مردم بخواهد شب به خیابان بیایند !!
وقت کشی یعنی تحلیل و تضعیف نمودن این رمق ملی و به سخره گرفتن تلاش مردمی که با همین بضاعت اندک به خیابان می آیند و ما بخواهیم از آمدن ایشان بهره برداری شخصی کنیم !
وقت کشی یعنی تزریق پیوسته انگها و تهمت هایی که برخی فعالان اپوزیسیون و رسانه ها به یکدیگر می زنند !
بله در عجبم ازین وقت کشی ها !
بارها عرض کردم یک محک ساده برای تشخیص خادمین از خائنین در اپوزیسیون وجود دارد .
باید بزرگان ابتدا پیشقدم شده و با تشکیل یک شورای ائتلافی و بسیار فراگیر ( حتی بصورت تشکیل گروهی در فضای مجازی برای عضویت نیروهای داخل و خارج کشور ) از همه گروهها و فعالین جهت پیوستن بدان دعوت کنند.
سپس سنگ محکی که همه قبول دارند یعنی « ایران » را وسط گذاشته و از اعضا بخواهند فعلا تا سقوط حکومت آخوندی بجز پرداختن به راهکارهای مبارزاتی علیه رژیم و کمک به مردم هیچ بحثی را مطرح نکنند.
آنگاه شورا کارش را آغاز کند . اعلام چنین مژده ای خود بهترین نیروی محرک خلق است .و البته با وجود سنگ محک خیلی زود مشخص میشود واقعا چه کسانی دغدغه وطن و خدمت دارند و چه کسانی مزدور و منافق هستند.
اگر چنین شورایی تشکیل شود هم بر این بلبشوی حاکم بر فضای مبارزات داخلی غلبه می کنید و هم اعتبار فراخوانها ، کمپین ها و دستور العمل های تشکیلاتی را تضمین نمودید .
وقتی قرار باشد اعضای شورا فقط به مبارزه علیه رژیم فکر کنند چنانچه کسی بخواهد در پی نفاق و اختلاف افکنی و یا حتی سواستفاده ابزاری و لابی بازی جهت کسب اعتبار و منافع شخصی باشد شورا می تواند با بر ملا کردن سخنان او چهره واقعی اش را به مردم ایران نشان دهد .
گمان نکنم اگر چهره های سرشناس و وطن دوست اپوزیسیون درین راه پیشقدم شوند کسی دعوت شان را رد کند . پس بکوشید تا فرصتها از بین نرفتند فکری بحال مردم کنید.
اگر دیر بجنبید و همچون اصلاح طلبان مفتخور و استمرار طلب فقط بفکر منافع شخصی خود باشید دیری نخواهد گذشت که مردم خسته و عصبی ایران از شما نیز گذشته و راه خود بروند . حتی اگر آن راه منجر به فلاکت بیشترشان شود دیگر بشما آقایانی که امروز درک شان نکردید اعتنا نمی کنند.
دیگر نمیدانم به چه زبانی وصف حال این مثنوی پر درد ملت ایران را بازگویم ✋️
با درود خدمت شما استاد در مورد سهم ما از دریای خزر باید بگویم چرا ما سکوت اختیار کردیم وقتی که 75درصدمردم یا شاید بیشتر از دولتمردان ما انتقاد می کنیم وحکومت وتصمیمات انها را تاید نمیکنیم باید کاری کنیم .من پیشنهاد میدهم نامه ای برای سازمان ملل با امضا مردم ایرا ن تهیه شود شاید بعد از این رژیم بشود کاری کرد. یا به خیابانها بیایم بدرود.
مردم ایران قربانی حکومت خانوادگی
راستی از اوباما کسی خبر داره؟ کسی از رئیس جمهورها و وزیرای قبلی آمریکا ، انگلیس ، آلمان ، سوئد و… خبر داره؟ قطعا جواب همه ی شما نه است ولی همه ی شما از رئیس جمهورها و وزیرای قبلی و رؤسای قبلی سران کشور ایران خبر دارید ! دلیل چیست ؟
شما اگر دنبال مسئولین بلندپایه قبلی آمریکا و اروپایی بگردید خواهید دید همگی آنها پس از پایان مسئولیت خود به زندگی_عادی خود و مشاغل قبلی خود مانند تدریس بر می گردند و مانند یک شهروند عادی در میان مردم زندگی می کنند
ولی در ایران داستان عجیبی برقرار است
و قدرت پازلی برقرار است و قدرت در میان عده ای خاص دست به دست می شود.
مثلا اگر دوره روحانی تمام شود قطعا پستی دیگر خواهد گرفت و در نقطه ای دیگر از قدرت مشاهده می شود.
بیایید با هم یه تعداد اسامی را مرور کنیم که سه نسل است همگی اسم آنها را می شنویم و همچنان تا نفس آخر صاحب پست هستند.
رفسنجانی ، لاریجانی، رضایی، روحانی ، احمدی نژاد ، باهنر. خاتمی ،ولایتی ، حدادعادل ، ناطق نوری ، مطهری .شاهرودی ، زنگنه ، قالیباف ، کروبی ، موسوی ، جلیلی ، جنتی، ضرغامی ، رئیسی ، عارف. لاریجانی ، شمخانی ، ظریف ، صالحی و . . .
مثلا از همین الان می توانیم چندتا از کاندیدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400 را حدس بزنیم ..
مثل جلیلی ، عارف ، رئیسی ، ظریف ، قالیباف و… که حدود هشت نفر می شوند که سه نفر نقش قرمز ❤️ و سه نفر هم نقش آبی را بازی می کنند و دو نفر باقی مانده هم نقش خنثی و سرگرمی را بازی می کنند و با سوت داور به شکل نمایشی به هم حمله می کنند
و این داستانی تکراری است از پازل سیاسی قدرت در ایران که همچنان سفت و سخت برقرار است و داستان های دنباله دار آقازاده_ها و ژنهای خوب از دل این خانواده ها بیرون می آید نه از سیاره ای دیگر …
باور میکنید از اول انقلاب تا الآن تنها حدود چهارصد الی پانصد نفر این کشور رو ادره کردند.. یعنی تقریبی سالی 15نفر.
خوب وقتی حکومتی تنها دست آدمهای محدودی باشه و مثل بازی شطرنج هی فقط جابجا بشند و حتا اگر بیرون رانده بشند دوباره در دولتهای بعد و با شروع بازی به سرجاشون فراخوانده بشند معلومه اینجور فساد میاره
بویژه که همه این افراد یجورایی اقوام یکدیگر هم باشند
استاد گرامی بادرود بنظر شما از نظر ایت الله بودن این جمله چه معنی میدهد ؟یعنی مردم چی فرض شدند ؟
محمدابراهیم رحیم پور مذاکره کننده پیشین ایران در امور دریای خزر گفته که تصمیمگیری درباره سهم ایران در خزر از اختیارات آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است.
منبع برای سید و … :
http://www.bbc.com/persian/iran-45195537
—————-
درود دوست گرامی
یک آیت الله زیاد که خبر و اطلاع و دانش داشته باشد، در چند و چونِ همان حوزه های حوزوی ست. در داخل و شهرستانها و احتمالا مختصری در خارج از کشور. قرار گرفتن این جماعت بر سر تخصص هایی که فرسنگها از دارایی های فکری و شعوری شان دور است، در سالم ترین وجهش ( که به دزدی و آدمکشی اطلاق نشود) یک غصب بزرگ است و خسارتهایش را در این چهل سال بوفور دیده ایم. این ننگ بزرگ که در بالارفتن از دیوار سفارتخانه ها و فرو شدن به جنگ ابلهانه ای که طرف (در جایگاه فرمانده ی کل قوا) یک ترکش در عمرش ندیده و قمار هسته ای و هیجایات شیعی و کثافتکاری های توحشی در عراق و سوریه و فلسطین و لبنان و نیجریه و یمن و وافغانستان و .. همه از همان نکبتی پا گرفته که یک آیت الله خود را نشانه ی حتمی و سفارش شده ی خدا می داند و از طرف خدا بخود حق می دهد که بر سر یک کشور آوار شود و هم صنفانش را بر سر سفره ای پت و پهن فرا بخواند و همگی دِ بخور بی آنکه یکی از اینها در قبال مسئولیت هایش پاسخگو باشد.
ای بگم چی بشی جنتی!
با احترام
سپاس بیکران استاد گرامی با پاسخ زیبا و … . با ارزوی بهترین ها
اخبار: سپاه با کمک ماشینهای حمل گوشت پارازیت میفرستاد.
مش قاسم: آوردن ماشینهای دزدی از روسیه و اروپا یادتون نره. به این میگن حکومت اسلامی جهل کره شمالی مزرعه حیوانات. آخه ای نادانان، سپاهی پارازیتی و ماشین دزد میره جنگ؟ نه، اینا کارشون دزدی و آدمکشی و شکنجهگری و زدن توی سر و کله زن بچه مردم توی خیابونای ایران. خیال میکنین واسه چی بعد ۸ سال جنگ رسیدن به جام زهر.
اخبار: کشف ۴ لکسوس سرقت شده از ایتالیا، روسیه و سوئد در تهران.
مش قاسم: برادران اسلامشون نابه! رفتن از بلاد کفر و کافران جزیه گرفتن آوردن به بلاد اسلام. درودشون هم بر اون اولی و این دومی پایانی نداره.
حاج مصطفی عمامه زاده رفته شیراز و سخنچرا…(سه نقطه از مش قاسم)ی کرده. صغری کبرایی چیده که فقط دو مورد توش بوده: ترساندن ملت ایران و تهدید ملت ایران. حاجی و همپلکیاش کک به تومبونشون افتاده که از سر سفره منقلاب رانده بشن.
و اما حاجی، یادت میاد که همپلکیات توی اون طویله روزه سیاسی گرفتن؟ چند روزی اونتو تخم مرغ و نون پنیر چایی و چلوکباب و خورشت قیمه خوردن و بعدش هم سرشون رو انداختن پایین مثل یه مشت بره بع بع کنان رفتن دنبال کارشون؟ حالا یه پیشنهاد: اگه شماها با ملت روراست هستین برین جلوی ساختمان تاریخی بهارستان بست بنشینن و اعتصآب غذا کنین. یادت میاد اون روزی که تو و همپلکیات خیابون بابی سندز نامگذاری میکردین؟ چرا خودتون کار بابی سندز رو نمیکنین؟
======================
یه عده از این اسلامیچیا بیانیه نجات ایران از خودشون صادر کردن. امضا کنندگان کیا هستن؟ از گروگانگیر و اطلاعاتی و زندانبان و شکنجهگر تیرخلاص زن بگیرین تا دزدان و نادانان و خود-روشنفکر-خواندگان بی علم و بی عمل…….همینایی که ۴۰ سال سر سفره منقلاب نشستن و خوردن و بردن و ملت رو به بیکاری و گشنگی و مملکت رو به روز سیاه نشوندن. نه حاجی و حاجیه، نشنفتی ملت گفت دیگه تمومه ماجرا؟ نگران نباش، بالاخره میشنفی.
در مقابل هجمه “کارشناسان” که مدعی اند ایران سهم 50 درصد در دریای مازندران ندارد و مدعی اند بهره برداری مشاع از این دریاچه امکان ندارد و مدعی اند محدوده بهره برداری بر مبنای قوانین بین المللی و وضعیت جغرافی تعیین می شود یک کلام:
ما کنوانسیون آکتاو را از اساس باطل می دانیم و همان معاهدات 1921 و 1940 را معتبر می شمریم. امضای روحانی باطل است . او نماینده ملت ایران نیست. حق امضای قرار داد چنین مهمی ندارد. به این منوال باشد هزار سال دیگر هم امضا نمی کنیم. حق همسایگی و حسن همجواری و از این مزخرفات را بریزید سطل آشغال. حق یک ملت و نسل های آینده آن است. روسیه قزاقستان ترکمنستان و آذربایجان تشریف ببرند طبق قوانین بین المللی هر کار خواستند بکنند. اگر توانستند! نمی توانند؟ چرا؟ چرا همه چشم انتظار کنوانسیون بودند؟ چرا بدون کنوانسیون هیچ کاری نمی توانند بکنند؟
کارشناسان جواب دهید لطفا!
حمله به مردم ایران از همه سو که چرا این همه سر و صدا می کنید! چرا ساکت نمی نشینید و به حق خود قانع نیستید!
اگر رای ایران اهمیت ندارد تشریف ببرند خودشان در داد گاه های بین المللی حقشان را بگیرند. جناب کارشناس خوب است این طور؟ چرا بیست سال منتظر رای ایران نشستید؟
قزاقستان در اوایل گفت و گو ها سعی کرد دریای مازندران را از لحاظ حقوقی “دریا” تعریف کند که با مخالفت روسیه روبرو شد چرا که چنین چیزی امکان ندارد. دریای مازندران از لحاظ حقوقی یک منطقه آبی بسته یا همان “دریاچه” است و قوانین بین المللی حقوق دریا ها در آن معتبر نیست. هر دخل و تصرفی در آن با توافق کشور های ساحلی امکان پذیر است.
به نقطه ای رسیدیم که از روسوفیل ها گرفته تا بی بی سی و صدای آمریکا دست به یکی کرده اند بر ماجرا سرپوش بگذارند چرا؟ تا شرکت های چند ملیتی نفتی انگلیسی و آمریکایی و روسی بتوانند در آرامش و با احساس امنیت حقوقی نفت و گاز دریای مازندران را استخراج کنند بدون توجه به سهم ایران.
درست است که حکومت فعلی ایران ضعیف است و تمایلی به حفظ حقوق ملت ایران ندارد لیک این دلیل نمی شود نسل های آینده ایران از حقوق خود محروم شوند. شرکت های نفتی دنیا بدانند ملت ایران به زودی حکومت ملی تشکیل خواهد داد و محاسبات آن ها را که بدون ایرانیان انجام شده باطل خواهد کرد. دیدار ما در دادگاه لاهه.
من معمولا با تحلیل های روزنامه کیهان مشکل دارم،اما در این مورد گویا کیهان بدرستی یک آینه گرفته مقابل چهره ساسان.س(سخنگوی وزارت خارجه امریکا در سایت نوریزاد!)
—-
کیهان: برخی بازیگران با ترویج دروغ سهم ۵۰ درصدی ایران از خزر، با سلطنتطلبان همراه شده اند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
کیهان نوشت: در حالی که برخی رسانههای ضدانقلاب و بهخصوص سلطنتطلبان، همزمان با خط خبری رسانه دولتی انگلستان (BBC) دروغ سهم 50درصدی ایران از دریای خزر و واگذاری آن را منتشر میکردند، برخی بازیگران نیز وارد میدان شدند و به سهم خود، به ترویج دروغ یاد شده، پرداختند.
یکی از این افراد که با ساختن ویدئویی ضعیف، دروغ تجزیه ایران را مطرح کرد. این ویدئو در رسانههای ضد انقلابی و تجزیهطلب، هدف استقبال قرار گرفت.
مضحک این است؛ کسانی امروز نگران تجزیه ایران شدهاند که در هشت سال دفاع مقدس که وجبی از خاک ایران جدا نشد، یا در خارج از ایران مشغول خوشگذرانی بودند و یا در داخل ایران روز و شب به جان مردم متدین بابت دفاع در برابر بیگانه متجاوز، غر میزدند.
دروغ مذکور، درست در ایام سالگرد جدا کردن بحرین از ایران مطرح شد. رژیم پهلوی با ادعای تمام شدن نفت بحرین، عرب زبان بودن ساکنین آن و ضرورت دوستی با اعراب، بحرین را تقدیم اجنبی کرد و حالا، حامیان پیدا و نهان همان رژیم تجزیهطلب، مدعی حفظ ایران شدهاند!
گفتنی است در بسیاری از کشورها قوانین ویژهای در حوزه فضای مجازی وجود دارد و انتشار شایعه و اخبار کاذب مجازاتهای سختی را به همراه دارد. قوانینی که متأسفانه در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته و عدم اجرای آن فضای شبکههای اجتماعی را مسموم کرده است.
http://www.entekhab.ir/fa/news/424158/
—-
فریدون مجلسی، دیپلمات و کارشناس مسائل سیاست خارجی میگوید: کنوانسیون رژیم حقوقی خزر برای من به عنوان یک کارشناس راضی کننده بود. زیرا من ۲۵ سال است مقاله مینویسم و یادآوری میکنم که این توهمات ۵۰ درصدی باید کنار گذاشته شود. چنین چیزی در هیچ قراردادی هرگز وجود نداشته…
http://www.entekhab.ir/fa/news/424067/
—-
آخه کودک سخنگو! شما کی هستی که امضایت اعتباری داشته باشد؟! شما فراریان و عاشقان جقّه همایونی سالهاست اعتبار خود را از دست داده اید تا چه رسد به امضایتان! شما همانها هستید که خیانت و وطن فروشی مقتدایتان جقّه همایونی در واگذاری مفت و مجانی بحرین -یکی از استانهای دیرین ایران-را با یک سلسله دروغها و اراجیف توجیه می کنید،حالا بعد از سالها عشق و کیف در فرنگ و پشت کردن به ایران و ایرانی شده اید مدعی ایران؟! شده اید مدعی دریاچه خزر؟! شرم کنید با این دروغها و تبلیغات بی اساس و شعارهای میان تهی دور از عقل و منطق و قواعد حقوقی! شما نه اصلا معنای مشاع و بهره مندی مشاع را می فهمید و نه اشراف و احاطه ای به قرار دادهای گذشته دارید،فقط مایلید هیاهو کنید و هوچیگری و شعارهای ریاکارانه،وگرنه اگر حرف منطقی دارید قراردادهای گذشته و کنوانسیون کلی فعلی را که هنوز بیشمار جزئیات آن مورد بحث است را بیاورید مقایسه کنید.
.
سید مرتضی، دیگر هیچ باد موافقی از هیچ سمتی برای بقای جانیان و غارتگران و وطن فروشان بیگانه پرست، نمی وزد. حکومت ضد ایران و ایرانی شما خیلی زودتر و بسیار گسترده تر از آنکه تصورش را میکردید رسوا شده که خیال کرده اید با هبه کردن دریای خزر به روسهای همیشه روسیاه و خائن و اشغالگر، این روسها میآیند تخت ننگین ////////////////////////// پادو خود را، بر قرار نگه میدارند و امثال شما که در دفاع از حق و حقوق روسها از دریای خزر، از هیچ بی شرمی و نمک نشناسی نسبت به ایران و ایرانی دریغ نکرده اید، همچنان با کمک پوتین، میمانید و میگیرید و میزنید و میبندید و تجاوز میکنید و نظام بازار خرافه پروری و غارت و کشتار و ایران فروشی را داغ و پر رونق نگه میدارید تا سیرهٔ همیشه در بدویت زیستهها ی شیدای وحشیگری و خون و جنون و چپاول را زنده نگاه دارید.
نوید،لطفا شعار ندهید و خیال پردازی هم نکنید،و مزوّرانه خود را ایرانی دو آتشه نشان ندهید،من از حق و حقوق روسیه دفاع نکردم،روسیه در این نزاع حقوقی یکطرف ماجراست،ما باید بدون شعار زدگی و ریاکاری های پان ایرانیستی،واقعیات خارجی را مطالعه کنیم،قرار دادهای گذشته را وارسی کنیم ،قواعد حقوقی را مطالعه کنیم،و نسبت های جغرافیائی ساحلی این چند کشور و از جمله کشور خودمان را روی نقشه ببینیم،اینکه شما بنشینی توی کیوسک نگهبانی ات و سیگار یا قلیان را چاق کنی و در یک سایت کوچک شعار ایران ایران دهی کار سختی نیست،خرجش قدری حجم اینترنت و برق و بکار گیری چند جمله است،اینها هنر نیست،ما الان مواجه هستیم با یک واقعیت تاریخی و جغرافیائی،الان 25 سال از فروپاشی شوروی سابق می گذرد و مقصّر فروپاشی آنهم ایران اسلامی نبوده است،اگر اینطوری که شماها دهان به تهمت باز می کنید و خود را ایرانی دو آتشه نشان می دهید و مسئولان ایران را تحقیر می کنید،اگر بنای بر خیانت و انفعال بود همان موقع این نزاع با واگذاری منابع این دریا تمام می شد،کمی عقل داشته باشید و وجدان و از خود پرسش کنید که منشا کش یافتن 20 ساله این نزاع چیست؟ اگر مساله نزاع و پایداری طرف ایرانی نبوده چرا این نزاع اینهمه طول کشیده؟ معلوم می شود بحث ها و مذاکرات طولانی وجود داشته که منجر به کنوانسیون فعلی شده است،دریای خزر یک دریاچه بسته و بیرون از قوانین دریاهای آزاد است و بهره مندی نوین از آن (بهره مندی برحسب ترانزیت کشتی و حق صیادی که موضوع آن قرار دادها بوده که امر روتینی بوده است)یعنی بهره مندی از منابع گوناگون نفت و گاز و معادن دیگر موضوعی نیست که با شعار و هیاهو یا حتی قشون و قشون کشی حل شود،تنها راه حل این ماجرا مذاکره بوده است و مذاکره و هنر دیپلماسی و این کاری است که حدود 25 سال ایران انجام داده،منتها الان طرز تفکر کلیشه ای شما در مخالفت با جمهوری اسلامی شما را باز می دارد از عقلانیت،منطق،توجه به فاکت های تاریخی و توجه به وضعیت جغرافیائی ساحلی ایران و 4 کشور دیگر،الان یک رژیم حقوقی کلی دقیقی امضاء شده که باید در فعلیت جزئیات آن باز مذاکره وتوافق شود،حالا اینجا شما و آن سلطنت طلب فراری بی حیا که براحتی لزوم دخالت نظامی امریکا را توجیه می کرد هی الکی فریاد بزنید:حق 50 درصد! حق 50 درصد! یا اعتبار با همان دو قرار داد با شوروی سابق است! خوب تو که می گوئی قرار داد سابق معتبر است اصلا رفتی متن آن قرار داد را بخوانی؟! شماها اگر صادق در این شعارها هستید این قرار داد را اینجا نقل کنید و مفاد آن را تحلیل کنید، سوال روشن این است که کلمه “مشاع”در کجای این قرارداد ثبت شده است؟ و این عدد حق 50 درصد در کجای این قرار داد وجود دارد؟! و اساسا با توجه به وضعیت جغرافیای ساحلی ایران و کشورهای دیگر که طول سواحل ایران از همه کمتر است،مبنای ادعای 50 درصد حق ایران چیست؟ این الان یک نزاع حقوقی است نه یک بحث شعاری ناسیونالیستی،و ایران می خواهد با فیصله دادن به این نزاع بروش عقلائی و قانونی از حق بهره مندی خود از منابع نفت و گاز و دیگر معادن دریا و حق بهره مندی از صید حیوانات آبزی برخوردار شود،الان باید تا کی رگ گردن متورّم کرد این شعارهای توخالی را ادامه داد،البته من درد اصلی شما را می دانم دردتان این است که جمهوری اسلامی منتخب اکثریت مردم ایران را قبول ندارید و متوهمانه بانتظار سقوط جمهوری اسلامی ایران نشسته اید،البته شتر در خواب بیند پنبه دانه،این جمهوری اسلامی ریشه دارتر از آن است که با توهمات افراد بی ریشه ،فراری به خارج ،و اقلیتی از متوهمان داخلی ساقط شود،این آرزو را همان اربابان امریکائی که اکنون دچار ضعف و انفعال و التماس مذاکره! هستند بگور خواهند برد.پس الان بحث حکومت مرکزی ایران نیست،حتی اگر در ایران یک حکومت سکولار یا حکومتی از سنخ جقّه های همایونی! برقرار باشد،این نزاع حقوقی با همین صورت مساله وجود دارد و باید در این موارد توافق شود،بنابر این اصل قضیه شعارها و هیاهوی شما،بحث نزاع حقوقی دریای خزر نیست،شما دنبال نق زدن های کلیشه ای نسبت بجمهوری اسلامی هستید،بروید این درد و توهم را علاج کنید.
من در حیرتم که ملت ایران چه هیزم. تری به اقا سید مرتضی فروخته است که ایشان فقط در این پست در حدود ۲۰ کامنت طویل در اثبات سهم ۱۱ درصدی ایران از دریاچه خزر قلم فرسایی فرموده اند و با تمام توان تلاش دارند که منکر حق مساوی ایران و اتحاد جماهیر شوری مرحوم از دریای خزر شوند ؛ قبلا یک اتحاد جماهیر سوسیالیستی بود و کشور شاهنشاهی ایران و حق اشتراک از کاسپین ولی معلوم نیست اکنون چه اتفاقی روی داده که وارثان ان مرحوم میباید هر کدام سهمی جدا گانه و به اندازه سهم پدر داشته باشند ؛ البته سوای خیلی مسایل احتمالا یکی از علت ها بر میگردد به دیون و بدهکاری بعضی هم لباسان جناب سید مرتضی در قبال مدرسه پاتریس لومبا که حضرات خواسته اند در روز قیامت مدیون این مدرسه نباشند ولی با توجه به اینکه قطعا به لحاظ سن اسید مرتضی مدیون مدرسه فوق الذکر نمی باشد علت اینهمه دفاع ایشان برای چیست ؟
شما تخصصت آمار است که دائم می نشینی تعداد کامنتهای دیگران یا حواشی دیگر را شماره می کنید؟! لطفا دروغ نبافید و تهمت نزنید،من در هیچ کامنتی اشاره به سهم 11 درصدی ایران نکردم چون این سهم هنوز مشخص نشده،آنچه که من دنبال آن بودم و هستم اعراض از منافع کشورمان ایران یا دفاع از منافع روسیه و دیگر طرف های این نزاع نیست،مقصود من این است که در برابر یک سلسله شعارهای احساسی بی مبنا و مخالف خوانی های غرض آلود مبتنی بر اطلاعات ناقص یا غلط،اطلاعات و توضیحات دقیق تر را به سمع و نظر خوانندگان این سایت برسانم،بدیهی است که حق نوشتن اینجا آزاد است و هرکس می تواند اطلاعات مورد نظر و علاقه خود را برای درج ارسال کند و کسی جای کسی را تنگ نمی کند،شما اگر در محتوای مطالب دیگران سخنی دارید مطرح کنید وگرنه ضمن بهره مندی از حق نوشتن خود،نسبت به حق نوشتن دیگران حسادت یا تنگ نظری نکنید.
سید مرتضی به روال همیشگی مدافع بی چون و چرای حکومت اسلامیست و از هر عمل دولتمردان حکومت، چه بالا کشیدن پولهای مردم، چه سرقت 800 میلیارد دلاری از خزانۀ مملکتی و چه تخصیص کمکهای کلان به عراق و سوریه و یمن و حتی به ونزوئلا به سردمداری رفیق مادورو، صد در صد پشتیبانی میکند. البته چنین دفاعیات ناحقی که برخلاف منافع ملت ایران است، فقط و فقط بخاطر اینست که جیرۀ سید از خوان نعمت دولت اسلامی، قطع نشده و سبب کله پا شدن ایشان و کلفتها و بستگان سببی و نسبی نشود.
این نویسنده درمقام دفاع از حقوق ملت برآمده و از حکومت اسلامی میخواهد که به وظیفۀ خود درمقابل ملت عمل کرده و متن مشروح توافقهای اخیر با کشورهای حاشیۀ دریای خزر را برای اطلاع عموم منتشر سازد. اگر متن توافقنامه های نامبرده ظرف مدت کوتاهی از طرف حکومت اسلامی برای اطلاع عموم منتشر نشود، شکی نخواهد بود که مصالح کشور و ملت در توافقنامه های مذکور مد نظر قرار نگرفته و حکومت حاضر مرتکب خیانت نسبت به ایران و ایرانی شده است. آیا مردم ایران به عنوان صاحبان اصلی این مملکت حق ندارند از محتویات توافقی که به نمایندگی از جانب آنها با دول دیگر منعقد شده است، آگاه باشند و آیا چنین درخواستی از جانب آحاد مردم به عنوان صاحبان اصلی این مملکت، غیر منطقی و نابخردانه است؟
کبیری،شما باز آن نهاد نامتعادل و عجول و تهمت زن خود را نشان دادی؟! من نوشته دیشب ات را دیدم و بنا داشتم آنرا پاسخ دهم اما هیهات که اینقدر تحمل و فراخ نگری نداشتی که صبر کنی و دوباره انگشت اتهام و دروغ را متوجه مخالفت نکنی.دفاع من از جمهوری اسلامی برخلاف مخالفت کلیشه ای شما یک دفاع کلیشه ای بی منطق نیست،من الان در حال گفتگوی منطقی و استدلالی با شماها هستم که صرفا شعارهای پوچ ناسیونالیستی می دهید.در مورد نوشته قبلی ات و این نوشته بی منطق و اهانت آمیزت فقط خواستم بگویم ظاهرا شما اندکی از اخبار و اطلاعات عقب هستید و همینطور موسمی و گتره ای بر اساس اخباری قضاوت می کنید و نتیجه گیری،شما در آن نوشته اشاره کردی به ویدئوی منتشر شده از صغراف در بی بی سی؛اما توجه نکردی به اینکه بعد در همان بی بی سی خود صغراف تصریح کرد که رسانه ها مطلب مرا درست نقل نکردند،ضمن اینکه اساسا هم وزارت خارجه ایران تصریح کرد که این آقا هیچ مسئولیتی در امر مذاکرات ایران با طرف روسی نداشته و اصولا کاره ای نبوده تا در جریان مذاکرات باشد،هم رزومه تحصیلی و سابقه کاری او نشان می دهد که او یک دیپلمات و کارشناس سیاسی تاجیک است که در روسیه تحصیل کرده،کارشناس است اما هیچ ارتباطی با مذاکرات نداشته است.شما ضمنا باز در این نوشته هم نشان دادید که از اخبار روز عقبید،الان متن کامل سند حقوقی و رژیم حقوقی امضاء شده هم بزبان روسی و هم بزبان فارسی در همه این کشورها منتشر شده،بعد شما می گوئی مذاکرات را منتشر کنید! این متن که بمنزله قانون اساسی مسائل خز است هنوز جزئیات آن باید مورد مذاکره قرار گیرد و بحث تعیین خطوط آبی و ماجرای بستر و زیر بستر دریا در آن مطرح نشده و در این قرار داد در بند اول تصریح شده که مسائل تعیین نقاط مبدا و کیفیت بهره مندی از بستر و زیر بستر باید جداگانه مورد توافق واقع شود،پس این کنوانسیون حاصل و نتیجه بیست سال مذاکره بین اطراف نزاع بوده و دیشب جواد ظریف وزیر خارجه ایران توضیح داد که فقط یکسال اخیر صرف کار ترجمه دقیق از متن روسی به فارسی شده،بعد شما که ظاهرا بجهت ابتلاء به شعارهای میهن پرستانه کلیشه ای از اخبار عقبید آمده اید اینجا می گوئید متن مذاکرات را منتشر کنید؟! خوب شما بعنوان یک انسان عاقل بنشین این متن را بخوان ببین کجای آن مورد خدشه حقوقی است یا کجای آن نارساست یا کجای آن منافع ایران نادیده گرفته شده،کار شمای روشنفکر الان این است نه نق زدن و شعارهای کلیشه ای میهن پرستانه در مخالفت با جمهوری اسلامی،لطفا خود را از نظر دریافت اخبار آپدیت کنید.
جناب کبیری، اینا تخم و ترکه همونایی هستن که باعث دو جنگ با روسیه شدن که به قرارداد ترکمانچای و گلستان رسید. اینا تخم و ترکه همونایی هستن که قرارداد الجزایر رو امضا کردن. فقط محض نمونه، ما ملیونها دلار خسارت دادیم به شرکت کلینکس واسه اینکه روی مارک بستههای کلینکس مهر مرگ بر امریکا و اسراییل زدن. اینا غم ایران ندارن، اینا واسه هرچه بیشتر بر سر قدرت موندن مادرشون رو هم نتنها به هرکی بلکه به اسرائیل و امریکا هم میفروشن.
مستر یا مادام مش قاسم! شما تخم و ترکه کی هستی؟!
حالا تخم و ترکه رو ولش کن! شما بجای نقش بازی کردن های رباتیک در نقل بیهوده و ناقص اخباری که در دسترس همه هست و تحریف کردن اونها،در مورد زوایای تاریخی و حقوقی و اخبار دقیق مربوط به اون و متن کنوانسیون بحث و گفتگو کن چون بالاخره همه تخم و ترکه کسی یا کسانی هستن! اینها بحث های تخمی! رو ولش کن و حرفی که مناسب محافل عقلاء هست بزن،بقول نوریزاد :باشد؟!
مغالطه بزرگ در ماجرای تقسیم دریای کاسپین (قزوین)
نکاتی که روحانی نمی خواهد شما بدانید
دریای کاسپین یک دریاچه است
هر گونه دخل و تصرف در سطح و زیر و مافوق دریاچه ها با توافق تمامی کشور های مجاور ممکن است یعنی اگر یک کشور بگوید نه توافق رسمی نمی شود
ولایت فقیه از حق 50درصد عایدات دریاچه عدول کرده است و بر 20درصد آن هم با ترسیم خطوط جغرافی! رضایت داده روحانی ما را احمق فرض کرده و می گوید روسیه تنها 17درصد مساحت نصیبش شده!
روحانی! آن 17 درصد مساحتی که با امضای تو نصیب روس ها شد به تنهایی شامل هشتاد درصد ذخایر گاز دریاچه و دو منبع نفتی عمده می شود
بیست درصد مساحتی اگر نصیبمان شود (در بهترین حالت و اگر نه که همان یازده یا سیزده درصد است) شامل یک درصد منابع هم نیست که آن یک درصد هم در عمق هزار متری قرار دارد و استخراجش بسیار پر هزینه است.
خیانت بزرگی که در کنوانسیون شد این است که ایران از اصل بهره برداری مشاع (حال چه 50درصد چه 20درصد) عدول کرده و پذیرفته تقسیم منابع در محدوده جغرافیای تعیین شده در خطوط مرزی مورد توافق کشور های هم جوار تعیین شود(ماده هشت بند یک)
در نتیجه تکلیف روسیه با آذربایجان و قزاقستان نهایی شد. می ماند تکلیف ایران با آذربایجان و ترکمنستان و وارد مذاکرات بر سر ته مانده کف دریاچه. در کنوانسیون تصریح شده توافق طرفین در چهار چوب عرف بین المللی ترسیم مرز زیر آبی بایستی باشد. وقتی اصل را از بهره برداری مشاع برداشتی و بر محدوده جغرافیایی گذاشتی یعنی میانگین خط مرزی مثلا آستارا را می توانی امتداد دهی تا مرز ترکمنستان. این طور خط بکشیم می شود یک باریکه آبی . یعنی هیچ! هیچ و هیچ و هیچ! خیلی که به ما ارفاق دهند خط افقی تبدیل به دو ضلع یک مثلث می شود تا به بیست درصد برسیم که باز هم در محدوده آن معدن قابل توجهی قرار نگرفته است.
تا قبل از کنوانسیونی که روحانی امضا کرد معاهده 1921 و 1940 معتبر بود. بنا بر این مگر ما مغز خر خورده ایم کنوانسیونی را جایگزین معاهدات کنیم که در آن چیزی عایدمان نمی شود؟
ایران می تواند صد سال و هزار سال دیگر از امضای هر توافق نامه ای خودداری کند چرا که چیزی برای از دست دادن ندارد.
یعنی وقتی ما نتوانیم از منابع نفت و گاز دریاچه استفاده کنیم چرا اجازه دهیم دیگران استفاده کنند؟ این عدم امضا اهرم فشاری است بر چهار کشور دیگر تا خواسته ما را بپذیرند. خواسته ما چیست؟ پنجاه درصد عایدات دریاچه. تشکیل کنسرسیوم دریای کاسپین و سرمایه گذاری مشترک و بهره برداری مشاع که سهم ایران باید پنجاه درصد باشد. می گویند زیاده خواهی است؟ بیایند پیشنهادی بدهند که ما را راضی کند و اگر نه قرار داد بی قرار داد. پیشنهاد را هم خامنه ای یا روحانی تصمیم نمی گیرند نمایندگان واقعی مردم آن را به بحث می گذارند و تصمیم می گیرند.
تا قبل از کنوانسیون این برگ برنده و اهرم فشار در دست ایران قرار داشت اما اکنون این برگ را از دست داده ایم چرا که تقسیمات دو جانبه آن ها را به رسمیت شناخته ایم (ماده هشت بند یک) و نمی توانیم برای کسب سهم خود به کسی فشار وارد آوریم.
ایران حتی مجوز لوله کشی در بستر دریاچه را نیز اعطا کرده! در مقابل اما هیچ نگرفته! این ها همه اهرم های فشاری بود که می شد از آن برای کسب امتیاز بهره برد. هر گونه فعالیت استخراج آلودگی زیست محیطی به دنبال خواهد داشت. بخش عمده این آلودگی به سمت ایران سرازیر می شود. بهره برداری برای دیگران آلودگی اش برای ما. آورین.
تمام خوشحالی روحانی از این است که ناتو حق نخواهد داشت در دریاچه پایگاه داشته باشد! که این امر در معاهدات 1921 و 1940 منظور شده بود و خطری متوجه ایران نبود.
مگر این که پوتین به خامنه ای زنگ زده باشد و گوشش را پیچانده باشد و خامنه ای هم ترسان و لرزان گوش روحانی را پیچانده باشد و او را وادار به امضای کنوانسیون کرده باشد. حرفی که کارمند وزارت خارجه که مذاکرات را سرپرستی می کرد به طور غیر مستقیم عنوان کرد هنگامی که گفت همه اختیارات دست رهبری است و وی حق امضا (تصمیم گیری) در ماجرا نداشته است.
چاره چیست؟
اگر مجلس اقدام نکند و امضای روحانی را باطل نکند دنیا بداند این حکومت به زور بر ایران تسلط دارد و نماینده مردم ایران نیست و هر گونه معاهده بین المللی آن فاقد اعتبار است.
سخنگو جان! بارک الله! بارک الله! در شعار دادن پیشرفت کرده ای! اما با اینکه این نوشته ایرادها و ابهامات متعددی دارد و در مورد برخی ادعاهای مطرح در آن نیازمند پرسش از رفرنس است،من فقط دو پرسش مطرح می کنم:
1- منشا حقوقی و تاریخی تعبیر حق 50 درصدی ایران (قبل و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) نسبت به بهره مندی از دریای خزر چیست؟
2-حقّ مشاعی که در این نوشته به آن مکررا اشاره شده یعنی چه و مربوط به چه زمینه هایی بوده یا باید باشد؟
.
بغضی
به اندازه
خزر
در من می گرید
با که بگویم
ای زمین
ای آسمان
این نامردمان کیستند؟
چه زشت، سرزمینم را شمع آجین کرده اند..
بغضی
به اندازه خلیج فارس
و سیستان
تنهایی را در من می خواند.
این بی سران کیستند؟
مشکلی با نام بلوچستان دارین شماها؟!؟!؟!؟؟! سیستان و بلوچستان از قدیم بوده است!!! آن بدبختها می گویند بدنبال تجزیه نیستیم ولی شماها دائماً در حال تجزیه کردن این عبارت به سیستان به تنهایی هستید!!! نوریزاد تو را هم می گویم! راستی نوریزاد نکته عجیب اینکه سر کیسه را شل کردی و یک لباس کردی ارزان برای خودت خریدی!!! تو که پولداری و دائماً با هواپیما این ور و اونور می ری و پول بلیط هم برایت مهم نیست پس چرا این همه جوکی بازی در می آری!! این همه پول رو می خوای چیکار کنی!!! یا مثلاً با این هم پول چرا کفش پلاستیکی پایت می کنی!!! به نظر من تو رو حتی اگر گروگان هم بگیرند می گی می میری ولی پول نمی دی!!! ما در ایران کنونی یه مشکل کلی داریم و اونم اینکه هر کس فکر می کنه از اون یکی برتره!! ضرب المثل قدیمی خوبی داریم که می گفت طرف خیلی خوش چسه جلو باد هم می شینه!!! یا این ضرب المثل که دیگ به دیگ می گه روت سیاه!!! یا این یکی که پیاز به سیر می گه بو میدی!!! منظورم چیه؟ منظورم اینه که یه نیگاه بخودتون بندازین!! افرادی دارند دست به کارای بزرگی می زنند که عده ای مثل شما ها با آن سابقه چاکری و نوکری حالا هم که بظاهر پشیمان شده اید به انگشت کوچیکه اونها نیز نمی رسید و فقط نق می زنید!! این درست مثل کسی از شماها می مونه که با پول باد آورده (!) رفته بالا شهر خونه گرفته و بوی کبابی که دیگر وجود هم نداره سر مستش کرده و به همه گیر می ده!!!! یه روز گفتم همه جای این مملکت فقط خر داغ می کنند و از کباب خبری نیست پس این همه سر مستی از چه چیر ناشی می شود! من می گویم : دیوانگی
بجای گشت و گذار و استفاده از هوای کوهستان و مناظر زیبای کردستان و رفتن به این ور و انور بد نیست آستین بالا بزنید و کاری اساسی بکنید!! البته اگر بهتون فشار نمی آد!!!!! بهر حال گرفتن اجاره خانه ها سخت است!! یا آماده نمودن این متن ها سخت تر !!! و یا رفتن تا آتلیه بمراتب سخت تر!!!! یا …….
حکایت دریای خزر و حواشی آن رفته رفته دارد به یک معضل لاینحل سیاسی و اجتماعی تبدیل میشود و این همان سبک و سیاق این نظام است که همه مسائل ملی را در حیات خلوت ویژه حاکمان حل و فصل میکند بدون انکه کسی در جریان اصل ما وقع ماجرا باشد. دکتر صادقی از نمایندگان برجسته مجلس هم در پیامی اعلام کرد که هیچکس از مجلس در جریان توافقات مربوط به دریای شمال نیست و ای بسا که حقوق ملت پایمال شود. از سوی دیگر نوائی برخواسته که این باور قدیمی سهم 50 در صدی از این دریاچه در حقیقت افسانه ای بیش نیست و در مقابل هم ادعاهائی بر خلاف آن. نحوه بیان مسئولین مملکتی هم بر پیچیده تر شدن مسئله بیشتر کمک میکند و در این هیاهو معلوم نیست منظور جناب روحانی از اینکه بعد از 20 سال مذاکره 30 در صد مسائل حل شده چیست؟ این 30 در صد چه هست و آن 70 درصد باقیمانده کدام؟..بروال مخفیکاریهای این نظام همه چیز بدور از چشمان این مردم حل و فصل میشود و وقتی هم که کار خراب شد رهبر معظم در یک جمع حزب اللهی ظاهر شده و اعلام خواهد کرد توافقی که چند سال از آن میگذرد اشتباه بوده و از خط قرمز ها عدول شده و تقصیر هم متوجه دولت و دیگران است و اگر ایشان نبود چیزی بنام خزر در جغرافیای ایران نبود و ملت باید شاکر شجاعت و فهم ایشان باشد. مثل برجام و بیانیه الجزائردر و جنگ و بقیه چیزها هیچگاه هم نخواهیم فهمید این خط قرمزها چه بوده و چکونه از انها عدول شده و یا اشتباه رهبر چه بوده.
نقطه شک و تردید در ماجرای خزر این است که نظام مقدس مردمی اصلا حاضر نیست در یک گفتگوی ملی و صادقانه موضوع را به بحث بگذارد و یا بطور رسمی به ابهام سهم 50 درصدی و وا دادن در مقابل روسها و بقیه پاسخ دهد و روشنگری کند.
همین فرار از رویاروئی و ضد و نقیض گوئی خود عامل تشدید سوظن ملی به حکومتی است که بطور روشن عدم پایبندی خود به منافع ملی را در دستور کار خود دارد و به ان افتخار هم میکند.
این ایرادی که از صادقی (معمولا ایشان با اینکه حقوقدان هم هست ولی فرد جنجالی هست و توئیت زدن نسبت به هر چیزی هم خوب الان مد شده!) نماینده مجلس نقل شد،ایراد درستی نیست،برای اینکه قرار دادها و معاهداتی که بین کشورها انجام می شود بین دولت های هر طرف واقع می شود نه بین مجلس های قانون گذاری طرفین قرار داد،الان بقوانین اساسی دیگر کشورها کاری نداریم و بما مربوط نیست،اما در این سمت قضیه،آنچه که در قانون اساسی ما هست این است که قرار دادها و معاهداتی که دولت ها به آن ملتزم می شوند،باید برای رسمیت به امضاء مجلس شورای اسلامی برسد (اصل 77 قانون اساسی:عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقتنامه هاى بين المللى بايد به تصويب مجلس شوراى اسلامى برسد) و در این قضیه هم همینطور که رئیس جمهور و دیگران توضیح دادند کنوانسیونی که امضاء شد باید به تصویب مجلس و شورای نگهبان برسد.بنابر این اتفاق خاصی نیفتاده که ایشان هیاهو کند چون این یک عرف هست که دولت ها به تبعیت از سیاست های کلی تصویب شده نظام،جهت تامین منافع و مصالح ملی با دیگر کشورها تعامل می کنند، کارشناسی موضوعی می کنند،قرار داد می بندند و امضاء می کنند و بسمع و نظر مجلس می رسانند و نمایندگان مردم در مجلس قرار داد را واکاوی می کنند،نفی و اثبات می کنند،تعدیل می کنند و نهایتا هم نظارت شورای نگهبان است برای مطابقت آن با قوانین شرع و قانون اساسی،و اساسا معقول نیست تا زمانی که گفتگوها و مذاکرات ادامه دارد و بحث های کارشناسی طرفینی با دیگر دولت ها ادامه دارد ریز جریاناتی که ممکن است دائم در حال تغییر یا تجدید نظر باشد باطلاع نمایندگان مجلس برسد،و مهمتر اینکه نماینده مجلس در مجلس قانون گذاری هنگام نظارت بر محتوای قرار داد در جریان جزئیات قرار داد امضاء شده قرار می گیرد ،و در مجلس اظهار نظر می کند و رای مثبت یا منفی می دهد،بنابر این هیاهوی این نماینده اینجا بلاوجه است چون هیچ تخطّی از قانونی اینجا صورت نگرفته است.
بخشی از عبارت نوشته شما هم منصرف به این است که مردم باید در مورد دریای خزر نظر دهند! خوب این تعبیر بظاهر تعبیر ظاهر صلاحی است،الان مقصود از این تعبیر چیست؟یعنی رفراندوم کنند و از مردم بپرسند در مورد حقوق مشترک یک دریاچه با دیگران مذاکره کنیم یا نکنیم؟ یا مردم ایران تعیین کنند که بهره مندی از چند درصد این دریاچه حق ماست؟ یا مردم در خصوص رژیم حقوقی که مورد توافق اطراف ماجرا واقع شده و امضاء شده نظر دهند که قبول است یا قبول نیست؟ اگر این شق سوم است،خوب پس مردم برای چه رئیس جمهور انتخاب می کنند؟! یا نماینده مجلس انتخاب می کنند؟! مگر رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس نمایندگان فعلی و منتخب مردم ایران نیستند؟ پس این شق بی معناست.و اگر شق دوم مراد است،فرض کنید مردم ایران بگویند فلان درصد این دریا مال ماست!آیا چنین تعیینی مشکل را حل می کند؟! بالاخره خود این مردم رئیس جمهور انتخاب کرده اند و به او اعتماد کرده اند،همینطور نماینده مجلس،پس اینها نماینده یک ملتند که میروند مذاکره می کنند سبک سنگین و کارشناسی می کنند و در مجلس امضاء می شود یا نمی شود،بنابر این معلوم نیست مقصود از اینطور تعبیرات که “مردم باید بگویند”چیست،مقصود از مردم نیز اکثریت مردم ایران است که در انتخابات ها مشارکت می کنند،در اینجا وقتی میزان این است دیگر معنا ندارد هرکس بصورت شخصی هیاهو و هوچیگری کند،من امروز در کانال مدیر این سایت دیدم از آقای دکتر ملکی نقل کرده است که این امضاء را برسمیت نمی شناسیم! عجب! شما مگر چکاره ای که امضاء نمایندگان منتخب اکثریت مردم یعنی رئیس جمهور یا مجلس را بی اعتبار بدانی؟! بله شما بعنوان یک شهروند مخالف حق دارید بگویید اینجای این قرار داد فلان اشکال را دارد و آنجای آن فلان اشکال،اما اینکه کسی باد به غبغب بیندازد که این امضاء ها اعتباری ندارد،پاسخش این است که خود شما نزد مردم اعتبار ندارید،محترمید بعنوان یک شخص اما اگر این نظام را قبول ندارید،این نظام هم شما را قبول ندارد.غرضم این است که اظهار نظر محتوائی حق همه صاحبان اندیشه است اما هوچیگری و بی ادبی نسبت به امضاء نمایندگان مردم مسموع نیست.
یک تعبیری را هم دیدم شما هم تکرار کرده اید که حق 50 درصد،ممکن است توضیح دهید این حق 50 درصدی که الان بصورت شعار مطرح می شود چه منشا حقوقی یا تاریخی دارد؟
.
———-
سید مرتضای گرامی
چرا مجلس (حالا به فرمایشی بودن و چاکر مسلکی نمایندگان مجلس کاری نداریم) نباید از محتوای نشست تقسیم دریای خزر باخبر باشد و چند نفری از نمایندگان در آن حضور نداشته باشند؟ شما که زحمت می کشیدو همه ی نکبت های جمهوری اسلامی و رهبر و آیت الله ها و سرداران سپاه را توجیه می فرمایید، این یکی را نیز برای ما روشن بفرمایید.
چرا در چنین امر خطیری، پای مجلس نباید در میان باشد؟ عجله ای در کار بوده؟
با احترام
.
جناب سید مرتضی..اگر عرایض بنده بقول شما ظاهر الصلاح است ولی فرمایشات شما مطلقا چنین نیست بلکه ناشی از یک تکبری است که چون فکر میکنید بر سر قدرت هستید پس حق هم با شما است.
در مورد آقای صادقی خوب ریشه ناراحتی شما از ایشان معلوم است چون فساد 63 حساب غیر قانونی نزد رئیس قوه قضا را بر ملا کرد. وقتی میگویند قرار دادها بین دولتها است یعنی هر دولتی ساز و کار قانونی خودش را رعایت میکند و اگر نکند هر نوع توافقی از درجه اعتبار ساقط است و اگر نظام مورد علاقه شما هم چنین کاری بکند باید بذاند که کارش اعتبار ندارد.
آقای دکتر ملکی وقتی آشفته گوئی مقامات و مخفی کار آنها را میبیند و وقتی میشنود که نمایندگان مجلس در جریان هیچ نکته ای در این مذاکرات نیستند بعنوان یک ایرانی نسبت به حق خودش حق دارد فریاد اعتراض سر بدهد. شما چطور از دیگران این کار را میپسندید ولی از هموطن خود نمی پذیرید؟
در مورد 50 درصد بنده نگفتم جنین حقی قطعی است ولی ابهام جدی وجود دارد. وقتی دریای خزر تحت مالکیت فقط 2 کشور باشد یعنی هر یک نصف منافع آن را دارند. حال نظام مقدس میگوید دارد روی سهمیه ایران در این دریا مذاکره میکند و صحبت از سهم 15% است. حال جناب سید مرتضی سئوال این است که سهم ما از قبل چقدر بوده که الان میشود 15% و حتی کمتر؟ اگر سهمی از ایران واگذار نشده آیا به این معنا نیست که پس سهم ما از دریای شمال در زمان پهلوی 15 % بوده؟ حرف بنده این است که شما بجای نقل کردن مطالب پراکنده از آقای ظریف و سایرین بفرمائید سهم ما در دوران پهلوی چند در ضد از منافع آن بوده؟ اگر از سهم ایران واگذار نمیکنید پس مذاکره سر چی هست که آقای روحانی میگوید هنوز وضع ما معلوم نیست..همه اینها برای این است که دارند کاری میکنند که جرات بیانش را ندارند..آیا این نتیجه گیری نمیتواند درست باشد؟
یاران گرامی
اگر بنای نسبت دادن اوصاف اخلاقی ناجور بطرف گفتگو باشد که نشانه ضعف در ساختار استدلال هم هست خوب این کار آسانی است بنده هم می توانم بگویم شما هم متکبّر در برابر قانون اساسی و قوانین عادی و اراده سیاسی اکثر مردم هستید،بنابر ضعف بنیان استدلال خود را با زشت گوئی رفو نکنید،موضع من هم متکی بر موضع قدرت نیست چون من نه شخصا در قدرت هستم و نه اینجا به چیزی جز گفتگو و استدلال با شما مخالفان می پردازم.بگذریم.
در مورد جناب صادقی نماینده محترم مردم،شما دروغ گفتید و بمن تهمت زدید و این هم باز ناشی از ضعف بنیان استدلال شماست،تصادفا من با او چنین مشکلاتی ندارم،اولا او فرزند یکی از شهداء ماجرای انفجار حزب جمهوری است،و یک نماینده اصلاح طلب است که گفتمان سیاسی اصلاح طلبانه او گفتمان من است،من فقط ایرادی که به او کردم این است که معمولا عجله در اظهار نظر دارد و تعبیرات تندی می کند که مناسب با شخصیت یک حقوقدان نیست مثل توئیت کردن و اظهار نظرات عجولانه در مسائلی که بعد بارها خلافش ثابت شده است وگرنه مطابق قانون اساسی اظهار نظر نمایندگان مجلس در مقام نمایندگی آزاد است در همه چیز،پس من به مجلس،قوانین،و نماینده مجلس احترام می گذارم،اشکال اگر هست به امثال شما متکبران در برابر قوانین و خواست مردم است که وقتی مدیر این سایت با خروج از ادب و اخلاق،مجلس قانون گذاری برای مردم را به “طویله”تعبیر کرد،شما برّ و برّ به او نگاه کردید یا شاید برای او کف زدید.حالا ایشان و شما شده اید مدافع مجلسی که بزعم شما طویله است؟! من عرضم این بود که قرار دادها کارشناسی و تنظیم می شوند توسط کارشناسان گوناگون وزارت خارجه از جنبه های مختلف،بعد مطابق قانون اساسی تا امضای مجلس پای آن نباشد قرار داد اعتباری ندارد،این یعنی چه؟یعنی اینکه مجلس باید واو به واو قرار داد را وارسی کند و کلیت یا اجزاء آنرا نفی و اثبات کند،این حرف حرفی مطابق با قوانین است حال اگر کسی یا کسانی روی اهواء شخصی،یا شعر زدگی،یا تکبر برابر قانون،یا خودنمائی مائل باشند در هر مقوله ای منفی بافی کنند چون جمهوری اسلامی را از بیخ قبول ندارند آن مساله دیگری است،من با جناب ملکی عداوت شخصی ندارم،بله او هم یک ایرانی است و می تواند در مسائل اظهار نظر کند،اما ایشان حق ندارد و بیجا می کند که امضاء نمایندگان قانونی مردم ایران پای قرار دادها را “بی اعتبار”بداند،چون فرق است بین اینکه کسی بگوید من این قرار داد را مخدوش می دانم به فلان دلیل و فلان دلیل،و بین اینکه با تکبر در برابر قانون دهانش را باز کند و بعنوان یک فرد مخالف بگوید امضاء نمایندگان مردم “بی اعتبار”است،حالا تفاوتش را خوب فهمیدید؟
در مورد قضیه سهم 50 درصد خوب احسنت بشما که اذعان کردید که چنین درصدی و چنین ادعائی هیچ منشا تاریخی و قانونی یا اعتبار قرار دادی نداشته است،باز هم گلی بجمال شما که اینرا فهمیدید چون اینرا براحتی نمی توان حالی برخی افراد شعار زده و احساساتی کرد. در پاسخ به سوالات شما ،شما که اهل مطالعه هستید چه خوب است متن قرار دادها بین ایران و شوروی را باز کنید و روی الفاظ آن گفتگو کنیم،من می گویم اصلا موضوع آن قرار دادها تعیین سهم نبوده است،می دانید چرا؟ برای اینکه زمان آن قرار دادها اصلا بحث بهره برداری از بستر و زیر بستر دریا از حیث منابع نفت و گاز مطرح نبوده ،برای اینکه تکنولوژی اینطور کارها در کار نبوده،پس موضوع قرار داد بحث حق کشتیرانی و بحث صیادی بوده است نه بحث تعیین سهم طرفین از دریا،مویدش هم همین بحث مشاع است که شما می گویید،البته تعبیر مشاع اصلا در قرار داد نیست و سخن جناب بنی صدر در اینجا یاوه و شعاری بیش نیست،قضیه این بوده است که در قرار داد ننگین ترکمانچای،اصلا حق برخورداری ایران از دریا نادیده گرفته شده بود،حق برخورداری یعنی امکان حضور نظامی،امکان ترانزیت کشتیها و امکان صیادی و بهره مندی از حیوانات آبزی در این دریا،و همه موضوع آن قرار دادها این بوده که اتحاد جماهیر شوروی،به حق برخورداری (بمعنایی که اشاره شد) ایران از دریا که توسط تزارها سلب شده بود اذعان می کند،یعنی اینکه ایران می توانسته از همه جای دریا بنحو مشاع استفاده کشتیرانی کند در امر انتقال مسافر،تجارت و البته صیادی و گردشگری،این همه موضوع آن قرارداد است،در هیچ جای آن قرار داد اصلا نه بحثی از سهم است،نه بحث از نفت و گاز است و نه بحث از اینکه نصف دریا از شما و نصف دیگر از ما! اینها یک حرفهایی است که الان برخی از ما همینجور هوائی مطرح می کنیم،الان سیاستگزاران ایران می گویند تعیین سهم نشده و در حال گفتگو با دو همسایه مجاور (ترکمنستان و آذربایجانیم)بعد شما می گویید سهم 15 درصد! کی گفته سهم ما زمان پهلوی علیه ما علیه 15 درصد بوده؟!من می گویم باید آن سابقه تاریخی قرار دادها و محتوای آنها را لحاظ کرد و همینجور شعار نداد،باید بموضوع قرار دادها توجه کرد،این یک،و دیگر اینکه نمی شود نسبت های طولی ساحلی کشورهایی که الان پیدا شده اند را در نظر نگرفت و هی شعار داد،و دیگر اینکه بحث بهره مندی از منابع نفت و گاز این دریا الان بعد از پیدایش این کشورها مورد مناقشه است و زمان انعقاد آن قرار دادها مطرح نبوده تا شما بحث از درصد سهم کنید! بحث مشاع البته در مورد کشتیرانی و صیادی معقول است اما الان شما نمی شود با تکیه بر عنوان مشاع که بر فرض از آن قرار دادها قابل انتزاع باشد،بگویید ما حق مشاع بهره مندی از نفت و گازی داریم که مثلا در سواحل روسیه است یا سواحل قزاقستان است چنانکه آنها هم نمی توانند بگویند ما هم حق مشاع داریم که مثلا از زیر سواحل ایران نفت و گاز اسنخراج کنیم! پس این بحث مشاع صرفا یک شعری است که گوینده آن در قافیه اش می ماند و معنای مشاع را نمی فهمد(رجوع کنید به چرندیات سخنگوی امریکا در این سایت!)،البته سواحل ایران عمیق است و هزینه بر و ممکن است حتی منابع نفت و گاز این بخش بیشتر هم باشد،اما الان این نزاع حقوقی هست و با شعار نمی شود نزاع حقوقی را حل کرد.شما بدبینید!
شما که در هر صورت پرانتز می گذارید و با خروج از ادب مجلس ایران را به طویله تشبیه می کنید یا نمایندگان را چاکر مسلک می دانید،اینکه نمایندگان مردم در جریان ریز مذاکرات باشند یا نباشند به چه دردتان می خورد جز نق زدن؟!
چه عجله ای در کار بوده جز گمانه زنی و عینک بد بینی که بچشم زده اید؟ مذاکراتی که بیست سال ادامه داشته و یکسال اخیر صرف ترجمه متن توافقنامه از روسی بفارسی شده را می شود عجولانه توصیف کرد؟! حرفی بزنید که برخاسته از منطق باشد،اگر شما تابع قانون هستید و تظاهر نمی کنید،عرض شد که مذاکره و گفتگوهای کارشناسی در خصوص مقاوله ها و عهدنامه از وظائف یا اختیارات قوه مجریه و دستگاه سیاست خارجه برخاسته از آن است،آنچه که نص قانون است این است که متن توافقنامه ای که قوه مجریه بصورت مشروط امضاء می کند باید بامضاء نمایندگان دیگر مردم برسد (همانطور که رئیس جمهور و کلیت قوه مجریه نماینده مردم و معتمد آنان هستند) و بدیهی است که نمایندگان می توانند همه قرار داد را رد کنند یا همه قرار داد را تصویب کنند یا برخی اجزاء آنرا بپذیرند برخی را نپذیرند، ما زائد بر اینها در قانون نداریم ،اینجا شمایی که مذعی هستید نشان دهید در کدام قانون تصریح شده که نمایندگان مجلس باید حین مذاکرات در جریان ریز مذاکرات باشند.ضمن اینکه ممکن است در جریان مذاکرات کمیسیونهای تخصصی مجلس مثل کمیسیون امنیت ملی در جریان مذاکرات قرار گرفته باشند،یا مورد مشورت قرار گرفته باشند،اما آنچه که مهم است این است که مجلس حق نظارت دارد،و توضیح دادم سخن آن نماینده مجلس بجز جنبه شعاری هیچ تکیه گاه حقوقی یا قانونی ندارد،حالا آنها که نماینده مجلس اند یعنی جایی که شما در گفتمانتان آنرا طویله می نامید و به این سوء ادب افتخار می کنید،آنها حتی قدرت قانونی سوال از رئیس جمهور یا بی کفایتی او را دارند اما سبب شگفتی است اینگونه پرسشها از سوی کسانی که نه جمهوری اسلامی را قبول دارند و آنرا نکبت می دانند و نه التزام به هیچ قانونی دارند و دائم در حال زدن بر طبل مخالفتند!
.
حسن نصرالله میگوید تحریمها علیه ایران کارساز نیستند.
مش قاسم: به روباه گتن کو شاهدت گفت دمبم.
ظریف: دولت از حق ایران در دریای خزر کوتاه نیامده/ کاهش سهم ایران به 11 درصد صحت ندارد/به جز روسیه و قزاقستان، هنوز سهمی برای کشورها تعیین نشده
وزیر امورخارجه کشورمان به مسائل پیش آمده در مورد کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر واکنش نشان داده و اینکه گفته میشود ایران از حق خود در دریای خزر کوتاه آمده است را تکذیب کرد.
به گزارش الف، روز یکشنبه ۲۱ مردادماه پنجمین نشست سران حاشیه دریای خزر در بندر آکتائو قزاقستان در مورد این دریا برگزار شد و در این اجلاس کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر در ۲۴ ماده به امضای سران پنج کشور ساحلی دریا یعنی ایران، روسیه، قزاقستان، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان رسید.
موافقتنامه حمل و نقل بین کشورهای ساحلی خزر، موافقتنامه بین دولتهای ساحلی خزر درباره همکاریهای تجاری و اقتصادی، موافقتنامه پیشگیری از حوادث در دریای خزر، پروتکل مبارزه با جرائم سازمان یافته در دریای خزر، پروتکل مبارزه با تروریسم و همچنین پروتکل همکاری و تعامل نهادهای مرزبانی کشورهای ساحل دریای خزر، شش موافقتنامهای بودند که در اجلاس سران در آکتائو با حضور وزرای مربوطه امضا شد.
اما پس از تصویب کنواسیون رژیم حقوقی دریای خزر، برخی رسانه ها و فضای مجازی این موضوع را با دیدگاه های متفاوت براساس احساسات و شایعه نشر کردند. یکی از بحث هایی که در این باره بر سر زبان ها افتاده، این است که ایران و شوروی سابق، هر کدام ۵۰ درصد از این دریا را صاحب بودند و این مالکیت به رسمیت شناخته شده، لیکن بعد از فروپاشی شوروی، سهم ایران به ۱۱ درصد کاهش یافت و دولتمردان ایرانی نتوانستند از مالکیت ایران بر خزر حراست کنند.
این موضوع غلط حتی با سوء استفاده تبلیغاتی معاندین و رسانههای ضدانقلاب مواجه شده و آنها نیز به دروغ این بحث را مطرح کرده که «سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای خزر»، به شدت تنزل یافته و مسئولان از حق ایران کوتاه آمدهاند و قبول کردهاند که سهم جمهوری اسلامی از دریای خزر کاهش پیدا کند.
در این رابطه محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان، این موضوعات مطرح شده را نادرست خواند و افزود: چنین چیزی وجود ندارد.
ظریف در پاسخ سوالی مبنی بر اینکه برخی این شبهات را مطرح میکنند که سهم ایران ۵۰ درصد بوده و در حال حاضر به ۱۱ درصد رسیده است آیا صحت داره؟ گفت: نخیر در هیچ زمانی در گذشته پنجاه درصد بوده و نه الان ۱۱ درصد یا هر عدد دیگری است. جز کشورهای روسیه و قزاقستان سهمی هنوز تعیین نشده است.
وزیر خارجه کشورمان در مورد اینکه آیا دولت از حق ایران در دریای خزر کوتاه است آمده است؟، گفت: اینطور نیست و ایران از هیچ چیز کوتاه نیامده است.
رئیس دستگاه دیپلماسی کشورمان در پایان خطاب به منتقدان و افرادی که این چنین مسائلی را مطرح میکنند خواست گفت و گوی زیر را که در مورد رژیم حقوقی دریای خزر و جزيیات آن است مطالعه کنند……
http://www.asriran.com/fa/news/626900/
واقعا شرم آوره از این حکومت و قوه قضاییه که به افراد انگ جاسوسی میزن و به وزارت اطلاعات میگه بتو ربطی نداره
http://www.youtube.com/watch?v=KCVuAe-OQrk
فسمت دو
آیا موضع ایران در تعیین سهم از دریای خزر تغییر کرده؟
از ماههای اول فروپاشی شوروی تاکنون ایران کمابیش حاکمیت خود را بر بیست درصد خزر اعمال کرده و تفاوت یا چرخشی در مواضع خود نداده است. هرچند منوچهر متکی وزیر خارجه اول دولت محمود احمدی نژاد گفته بود که امکان سهم بیست درصدی از خزر برای ایران وجود ندارد اما در عمل ایران تاکنون توانسته از ادعایی که بر یک پنجم مساحت خزر دارد، دفاع کند.
در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی ایران برای حفاظت از سهم بیست درصدی خود، با اخطار کشتی نظامیاش مانع فعالیت اکتشافی شرکتهای نفتی برای آذربایجان شد.
سال گذشته و همزمان با نگرانی شماری از نمایندگان مجلس ایران درباره سهم این کشور از دریای خزر، مقامهای ارشد نیروی دریایی ارتش در مجلس حاضر شدند و فرمانده این نیرو اعلام کرد که ارتش ایران بر بیست درصد دریای خزر حاکمیت دارد.
چه مفادی در کنوانسیون وجود دارد که با مواضع پیشین ایران تفاوت دارد؟
ایران تا سالهای اخیر از طرح بهره برداری مشاع از منابع دریا (شیلات) و منابع کف آن (انرژی) حمایت میکرد. روسیه هم طرفدار این روش بود اما سه کشور دیگر دریای خزر مدافع تقسیم دریا به مناطق ملی بودند. ایران و روسیه همچنین توافقهای غیر پنج جانبه را قبول نداشتند و ضرورت اجماع کامل در تصمیمگیرها از مصوبات اصلی درباره خزر بوده است.
به دلیل اختلافاتی که درباره شیوه اعمال حاکمیت مشترک یا مشاع وجود داشت و با امضای توافقهای دوجانبه و سه جانبه کشورهای دیگر ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت و از طرح تقسیم خزر به مناطق ملی دفاع کرد. تعیین مناطق دریایی بر اساس گفتگوهای دوجانبه هم اینک در سند کنوانسیون رژیم حقوقی جدید دریای خزر گنجانده شده و ایران هم آن را امضا کرده است.
به بیان دیگر آنچه که در مواضع ایران تغییر کرده، “تاکتیک” های فنی است برای سهم بیست درصدی از خزر.
آیا گفت و گوهای دوجانبه برای تقسیم خزر به ضرر ایران است؟
در اغلب مناطق دریایی جهان، تقسیم دریا با تعیین محدودهای ملی با حضور کشورهای ذی نفع انجام میشود. در دریای خزر هم قزاقستان با روسیه و ترکمنستان سهم خود از دریای خزر را معلوم کرده و چون این توافق در تضاد با منافع کشور سومی نبوده، عملیات اکتشافی نفت یا ساخت و ساز جزیرههای مصنوعی در خزر آغاز شده است. به بیان دیگر این قاعده حقوقی وجود ندارد که مثلا حضور ایران در مذاکرات میان قزاقستان و روسیه برای تعیین حدود دریایی را الزام آور کند.
به همین ترتیب برای تعیین مناطق دریایی میان ایران و ترکمنستان و ایران و جمهوری آذربایجان، حضور روسیه یا قزاقستان که در این مذاکرات ذی نفع نیستند لازم نیست و فقط باعث طولانیتر شدن روند مذاکرات می شود. از این رو تعیین حدود مناطق دریایی ایران در خزر به صورت دو و سه جانبه با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان به خودی خود ضرری را متوجه ایران نمیکند.
کنوانسیون امضا شده چه منافعی برای ایران دارد؟
کنوانسیون جدید رژیم حقوقی دریای خزر امکان استفاده از دو کانال ولگا-دن روسیه که خزر را به دریای آزاد وصل می کند به رسمیت میشناسد. در سالهای پیش بخصوص در زمان تحریمهای بینالمللی و مقاطعی که روابط ایران و روسیه گرم نبوده، ایران برای رساندن کشتیهای خود از آبهای آزاد به خزر با موانع جدی از سوی روسیه رو به رو بوده است. کنوانسیون جدید استفاده از این دو کانال، با در نظر گرفتن منافع روسیه، از حقوق کشورهای ساحلی از جمله ایران شناخته است.
http://www.bbc.com/persian/iran-45176398
در امضای کنوانسیون دریای خزر، آیا به تمامیت ارضی ایران خیانت شد؟
همزمان با حضور حسن روحانی در اجلاس رهبران کشورهای ساحلی دریای خزر برای امضای این کنوانسیون، نگرانیهای کمسابقهای درباره احتمال پایمال شدن حقوق ایران و از دست رفتن سهم بیشتر از خزر مطرح شده است. اما آیا در امضای این توافق حقوق ایران در خزر حفظ شده یا به آن خیانت شده است؟
سندی که حسن روحانی امضا کرده، چیست؟
نزدیک به سه دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیدا شدن سه کشور ساحلی تازه برای خزر، سرانجام کنوانسیون رژیم حقوقی جدید این دریا را روسای جمهور پنج کشور ایران، روسیه، جمهوری آذربایجان، قزافستان و ترکمنستان امضا کردند.
متن امضا شده یک سند مادر است و حاصل ۲۶ سال مذاکره درباره رژیم حقوقی دریای خزر که مبنای تصمیم گیریهای بعدی است و می توان از آن با عنوان قانون اساسی دریای خزر یاد کرد.
آیا سند امضا شده سهم ایران را مشخص کرده یا در آن تاثیر میگذارد؟
کنوانسیون جدید حقوقی دریای خزر به هیچ عنوان وارد تعیین مرزها و محدودهای آبی نشده است و این موضوع را موکول به گفت و گوی دوجانبه کشورهای با یکدیگر کرده است. همه کشورهای خزر بخشهای ملی و سهم خود از آب های خزر را با توافقهای دوجانبه مشخص کردهاند. ایران همواره این روش را رد میکرد و تاکنون محدود دریایی خود را با دو همسایه آبیاش در خزر یعنی جمهوری آذربایجان و ترکمنستان نهایی نکرده است.
IMAGES
آیا تعیین نشدن سهم کشورها ضعف کنوانسیون است؟
کنوانسیون رژیم حقوقی جدید دریای خزر همانند اغلب کنوانسیونهای مقررات و حقوق دریاها وارد تقسیم محدودهای ملی در دریا نشده و فقط به اصول کلی اشاره دارد.
این کنوانسیون مشخص کرده که همه کشورهای ساحلی خزر از حق پانزده مایل دریایی آبهای سرزمینی و ده مایل دریایی حق انحصاری ماهیگیری برخوردارند. این که این ۲۵ مایل در نهایت از چه فاصلهای از ساحل دریا و خشکی آغاز میشود و شکل جغرافیایی آن چگونه است باید در مذاکرات دو و سه جانبه کشورها معلوم شود.
آیا پس از فروپاشی شوروی سهم ۵۰ درصدی ایران از بین رفت؟
نه ایران و نه روسیه (که بعدها پس از سقوط تزارها به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تغییر کرد) مالک درصد مشخصی از آبهای خزر نبودهاند. در دو پیمانی که در فاصله سقوط تزارها تا سقوط اتحادجماهیر شوروری میان دو کشور امضا شد، ابتدا حق کشتیرانی ایران در خزر که با عهدنامه ترکمنچای نقض شده بود، برگشت و سپس خزر “دریای مشترک میان ایران و شوروی” خوانده شد.
به جز این حتی مرز دریایی ایران و شوروی هم در خزر هرگز تعیین نشده بود. در داخل مرزهای اتحاد جماهیر شوروی هم مرز دریایی بین جمهوریهای آن وجود نداشت و عملیات نفتی فقط بر حسب نزدیکی به مناطق دریایی به هریک از جمهوریها داده شد.
آیا ایران پس از فروپاشی شوروی خواستار تصاحب ۵۰ درصد دریای خزر بود؟
در هیچ یک از اسنادی که از اظهارات مقامهای ارشد جمهوری اسلامی، متن توافقها و مذاکرات تعیین رژیم حقوقی جدید خزر در دسترس است، اشارهای به حق پنجاه درصدی ایران نشده است. مقامهای ایرانی بارها خزر را دریای مشاع بین ایران و شوروی خواندهاند اما رسما خواستار سهم پنجاه درصدی نبودهاند به دلیل اینکه ایران پیش از فروپاشی شوروی صاحب چنین سهمی نبوده و اصولا طرح چنین درخواستی هم مبنایی در حقوق بینالملل و حقوق دریاها ندارد.
آیا ایران از مواضع روسیه و سه کشور تازه حاشیه خزر بیاطلاع بود؟
روسیه و جمهوریهای مستقل شده پس از فروپاشی شوروی، در یک توافق تاریخی پیمانی را امضا کردند که به تمام تعهدات بینالمللی و قراردادهای امضا شده در زمان اتحاد جماهیر شوروی پایبند باشند.
دو قراردادی که ایران شوروی درباره دریای خزر امضا کرده بودند هم از جمله پیمانهایی بود که این کشورها خود را به آن متعهد کردند بنابراین ایران از مواضع روسیه و کشورهای جدید حاشیه خزر مطلع بود و در مذاکرات دوجانبه بر معتبر بودن این قراردادها تاکید شده است.
هیچ کدام از این قراردادها مستند به سهم پنجاه درصدی ایران و روسیه در خزر نیست.
مهر ١٣٨٦
آیا امکان داشت که چهار کشور با اعطای پنجاه درصد از خزر به ایران موافق باشند؟
واقعیت جغرافیایی خزر و اصول حقوقی حاکم بر دریاها در تضاد با چنین استدلالی است و سابقه قابل اعتنایی هم در تاریخ روابط بینالملل ندارد. در صورتی که ایران درخواست سهم پنجاه درصدی از خزر را داشت و به فرض این که چهار کشور با چنین درخواستی موافقت میکردند، حاکمیت ایران میتوانست تا نزدیکی مرزهای روسیه، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان امتداد پیدا کند که امری بسیار دور از واقعیت است و آمادگی این کشورها برای پذیرش چنین سهمی تخیلی است.
فروپاشی شوروی اصولا بر مرزهای ایران اثری نگذاشته که زمینه سهم بیشتر یا کمتر ایران در خزر شود.
ایران در اولین مذاکرات تقسیم دریای خزر چه می خواست؟
اولین نشست وزرای خارجه کشورهای ساحلی دریای به ابتکار ایران و در ماههای آخر ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در آبان ۱۳۷۵ (نوامبر ۱۹۹۶) در تهران برگزار شده است. پیش از این اجلاس، نشستهای دوجانبه متعددی میان رهبران کشورهای ساحلی و مقامهای وزارت خارجه انجام شده است.
در همه این نشستها، مقامهای ایران از معتبر بودن دو پیمانی که ایران و شوروی امضا کرده بودند و از ضرورت تعیین رژیم حقوقی جدید سخن گفتهاند. در این مذاکرات طرح ایران ابتدا تقسیم دریا به قسمتهای مساوی بود اما پس از مدتی ایران اعلام کرد که بر اساس حق تاریخیاش در دریای خزر، سهم خود را بیست درصد میداند و چهار کشور دیگر میتوانند مابقی را هر طور خواستند تقسیم کنند.
آیا موضع ایران در تعیین سهم از دریای خزر تغییر کرده؟
قسمت اول
سلام و درود
فیلمی آمریکایی هست بنام «فهرست شیندلر» ،در این فیلم یکی از سران نازی که سرمایه دار و کارخانه داریست بنام «شیندلر» با هزینه کردن ثروت و به خطر انداختن جان خود تعداد زیادی از یهودیانی که قرار بود در کوره های آدمسوزی کشته شوند را نجات میدهد و در پایان با وجود اینهمه فداکاری و گواهی دسته جمعی یهودیان به نیکو کاریش، باز هم به دار مجازات آویخته میشود.در دروان تسلط نازیها افراد با شرف و انساندوست بسیاری بودند که عضو حزب نازی و در ورماخت (نیروی زمینی ارتش آلمان نازی)و در لوفت وافه
(نیروی هوایی آلمان)و…..حتی در گشتاپو و s. S هم عضویت داشتند و با به خطر انداختن خود و خانواده و علیرغم جیره بندی ریاضت وار مواد غذایی بخصوص در اواخر جنگ، به یهودیان بی پناه ،پناه دادند و باعث نجاتشان از قتل عام شدند!بر اساس خاطرات افراد در گیر در این قضیه فیلم های زیادی ساخته شد،کتابهای زیادی نوشته شد،و تا مدتها در مطبوعات غرب شرح فداکاری این قبیل نازیها مورد بحث بود! میشود کلاً نظام نازی و فاشیسم هیتلری را محکوم کرد زیرا از موجودیت چنان رژیمی کینه و نفرت و قتل عام و نسل کشی در میآمد،میشود اینطور هم استدلال کرد که نظام نازی خوب است و نازی حقیقی یعنی شیندلر! آلمانی راستین، یعنی برتولت برشت، یعنی اریش ماریا رمارک! یعنی توماس مان! نازی واقعی یعنی اروین رومل، یعنی دریا سالار کاناریس! بله این افراد هم، آلمانی بوده اند هر شش نفرشان آلمانی و سه نفرشان از مقامات عالیرتبه حزب و ارتش نازی بوده و خدمات بزرگی به آلمانها و حتی نوع بشر کردند! (بنده متأسفانه اسامی زیادی از آنها را که بیشتر هم شهروندان عادی آلمان بوده اند را بیاد ندارم ولی افراد انسان، و انسان دوست و مسیحیان مؤمن و معتقدی بوده اند که در بدترین شرایط دست از اصول انسانیت و وجدان خود بر نداشتند و کردار نیک را توشه آخرت خود کردند و نامی نیک از خود بیادگار گذاشتند )میشود گفت که مرام نازی چیز خوبیست و افرادی امثال هیتلر و هیملر و گورینگ و گوبلز و آیشمن و….نازیهای واقعی نبوده اند! و گر نه تمام نازیهای واقعی بایستی مثل شیندلر میبودند !میشود گفت که روحانیت اساساً چیز خوبیست و همه روحانیون بایستی همچون آیت الله طالقانی و امام موسی صدر و آیتالله منتظری باشند، میشود هم کل نقش آنها را دوش بدوش حکومتهای مختلف اعم از برده داری و فئودالی و سرمایه داری به عنوان بخشی از نظام حاکم دید. بخوبی مشخص است که وجود چند استثنای انگشت شمار را نمیتوان به عنوان قاعده کلی روحانیت پذیرفت و نماد روحانیت گرفت.
داوری در خصوص صنف و قشری بنام آخوند داوری در خصوص افراد نیست!بلکه در مورد صنف و قشریست که با تقلید از صنفی که در حاشیه یهودیت و مسیحیت روئیده بودند و با تقسیم مردم به روحانی و جسمانی، خود را روحانی و وابستگان ملکوت و واسطه بین خدا و خلق تعریف میکردند! در اسلام پدیده ای بنام روحانیت نبود، عالم به علوم دینی، در مقابل عامی به علوم دینی بود، ولی چیزی بنام روحانی در مقابل جسمانی وجود نداشت و چند قرن پس از پیامبر بنا به عللی که بطور عمده نیاز جامعه طبقاتی برای امنیت بخشیدن و ابدی کردن آن و اعمال حاکمیت بهتر و کم هزینه تر و مشروعیت بخشیدن به حکومتهای جور بنی امیه و بنی عباس و جانشینان آنها بوجود آمدند و تا عصر ما پائیدند و همچون پا جوش بر ریشه مذاهب اسلامی رشد کردند و با تغذیه و ارتزاق از دین و مذهب و استحمار و استثمار و به خدمت گرفتن مؤمنین و مذهبی ها رمق اسلام و جوامع اسلامی را کشیدند و قرنها در حاشیه سلسله های خلافت و نظامهای اجتماعی زیستند و خود را با نظامهای برده داری و فئودالی و سرمایه داری وفق دادند و موجودیت خود را حفظ کردند و توسعه دادند و نماد و نمود اسلام در حاکمیت بودند و نقش ماسک مسلمانی بر چهره اشرافیت حاکم را بازی کردند. بیشترشان هم انسانهای باسواد، متشرع و با تقوایی بودند و بدلیل ارتباطات محدود، فساد احتمالیشان هم محدود ، و در میان خودشان مخفی بود.اکنون با به حاکمیت رسیدنشان عملکرد این قشر فرق کرده و به عنوان اتحاد دین و حاکمیت در یک چهره، فساد و صلاح آنها به همه افراد جامعه مربوط میشود و با استفاده از وسایل و امکانات مدرن ارتباطی، گفتار و کردار آنها در جلوت و خلوت خیلی زود به اطلاع مردم میرسد و کل جامعه را در بر میگیرد و متأثر میکند. با فتوای آنها مردم در کشورهای اسلامی از جمله ایران و عراق و سوریه و یمن و مصر و لیبی و افغانستان و پاکستان و عربستان و …..دچار اختلاف شده و مردم در بعضی از این کشورها دچار کشمکشهای خونین مسلحانه ای با تلفات بسیار و خسارات بیشمار شده اند، فتاوی روحانیت در آن کشورها و سایر کشورهایی که دارای جمعیت با اکثریت مسلمانند زندگی را به کام مردمان و مسلمانان و مظلومان تلخ و مبدل به پست ترین درکات دوزخ کرده است تا خود در اعلی علیین درجات بهشت ساکن شوند !
جامعه انسانی چون فرد انسانی نیست، هر تمایل و خواستی که در مردم و در اعماق اجتماع پدید میآید باید نهایتاً خود را نشان دهد، آن تمایل با انکار و سرکوب و کتمان محو نمیشود، فقط ظهور و بروزش به تعویق می افتد ولی هرگز بکلی محو نمیشود ،حاکمیت روحانیت سُنی مذهب چندین قرن خود را نشان داد و وجدان اجتماعی اهل تسنن از چنین خواستی خالی شد، ولی چنین تمایلی در باطن جامعه شیعه چون عقده ای پنهانی وجود داشت و باید روزی، روزگاری خود را نشان میداد، به همین دلیل تمایل به ایجاد حکومت اسلامی در جوامع سنی مذهب، به استثنای مصر، چنان نیرومند نشد که بتواند دست به قبضه قدرت بزند.
به نظر می رسد که روزگار حاکمیت روحانیون به سر آمده و دیگر نه روحانیت چیز ناگفته و اسراری برای بر ملا شدن دارد و نه جامعه ایران بیش از این ظرفیت و توان همراهی با روحانیت را دارد.علاوه بر تخلیه چنته روحانیت و لبریز شدن آستانه تحمل جامعه ایران، با رواج دانش و از انحصار روحانیون خارج شدن دین و دانش ، فلسفه وجودی این قشر هم به پایان رسیده است.
داوری در خصوص یک صنف داوری در خصوص اشخاص هم هست،چون صنف متشکل از افراد است و صنف یک امر تجریدی یا ماهیت کلی نیست که قطع نظر از افراد محکوم بحکمی باشد.نیز عرض شد که حکم کلی بد و خوب صادر کردن نسبت به هیچ صنفی امری خردمندانه و عقلائی نیست زیرا هر صنف متشکل از افراد خوب و بد است،و دور از انصاف و جوانمردی است که دائم حکم کلی صادر کنیم در مورد صنفی که متشکل از افراد گوناگون از حیث میزان سواد یا تحصیلات است به اینکه این صنف مروّج خرافه است یا این صنف ظالم است یا احکام دیگر،آری می شود عملکرد یک صنف را بعنوان یک مقوله اجتماعی یا افراد یک صنف را ارزیابی و نقد کرد و این غیر از شعار کلی و دفع و نفی کلی است.
نیز قیاس صنف روحانی با مغالطه و وام گیری از لفظ مشترک روحانی،با روحانیت مسیحی و یهودی قیاسی مع الفارق است و ناشی از خلط مبحث،نقد روحانیت مسیحی و یهودی بجای خود،اما روحانیت اسلامی نه تقلید از روحانیت مسیحیت است و نه روحانی که لفظ مشترک و از اصطلاحات متاخر است،بدین معناست که روحانی همچون ادعای روحانیت مسیحی واسطه بین خدا و خلقند،نخیر آنچه که در روایات عترت پیامبر و روایات خود پیامبر است عناوینی مثل “عالم”،”فقیه” و نظائر اینهاست نه عنوان روحانی،و روحانی مدعی ارتباط خاصی با خدا نیست تا وسیله غفران و مغفرت گناهان انسانها باشد آنطور که روحانیت مسیحی مدعی است،بلکه رابطه روحانیت سنی یا شیعه با مردم از قبیل همان رابطه عالم بعلوم دینی و عامی نسبت به علوم دینی بوده و هست،در واقع چنین رابطه ای که البته در روایات بر آن تاکید ارشادی و ارشاد به حکم عقل شده است ،یکی از مصادیق کلیت عقلائی لزوم رجوع غیر متخصص به متخصص است که سیره و سنت رایج بین عقلاست و پیدایش رسانه های جدید و دسترسی به اطلاعات و منابع دینی لزوما رافع لزوم چنین رابطه ای نیست چنانکه قبل از اینترنت و ابزارهای جدید نیز منابع دینی بصورت کتاب در دسترس همه بوده است و این بی نیاز کننده همه مردم از لزوم رجوع به کارشناس و متخصص دینی نیست چنانکه در دسترس بودن منابع دیگر علوم تجربی و انسانی نیز بی نیاز کننده عالم دینی از لزوم مراجعه به متخصصان دیگر مثل طبیب و فیزیکدان و شیمی دان و تخصص های دیگر نیست و اینها را نباید با هم خلط کرد.در مورد مشروعیت بخشی به حکام جور اموی و عباسی،این اتهام به روحانیت شیعه نمی چسبد،زیرا روحانیت شیعه همیشه مستقل از حکومت ها روش تبلیغی و اجتهادی خویش در ترویج دین و تبیین احکام و اصول و فروع آنرا دنبال کرده است و اینرا می توان در تاریخ فقیهان شیعه مطالعه کرد،و اینکه برخی از بزرگان و فقیهان امامیه در دربار برخی سلاطین حضور داشتند،یا ناشی از زور و اجبار و تقیه بوده است یا برای اغراض صحیح نظیر دفاع از مظلومان و تلاش برای مجاب کردن سلاطین در عمل بدستورات دینی یا استفاده از امکانات آنها برای ترویج و توسعه دین بوده است نه غرض مشروعیت دادن به ظلم ظلمه و بحث مفصل فقهی در باب مکاسب در جواز یا عدم جواز ورود به حریم سلطان جائر یا جواز اخذ اجرت از او ناظر بهمین بحث است.
مساله بحاکمیت رسیدن روحانیت که عمده درد و رنج شما از خلط مبحث هاست نیز قابل توضیح است،اولا که مطابق قانون اساسی و قوانین فعلی،جمهوری اسلامی بتناسب حکم و عنوان،حکومت مردم بر مردم است بر اساس قواعد دین،نه حکومت روحانیت،و چنین عنوانی (جمهوریت بر اساس رای مردم و قوانین دین) اقتضای نظارت دینی و فقهی فقیهان جامع الشرائط است که با رای و انتخاب مردم تسلط پیدا می کنند،و این سلطه یا حاکمیت روحانیت و حوزه دینی نیست بلکه اقتضاء خواست و اراده سیاسی مردم مسلمان ایران است.
و ثانیا:نظارت فقیهی و اجتهادی برای اجرای قوانین اسلام،بمعنای سلطه و حکومت روحانیت یا حوزه های علمیه نیست،بله روحانیت و مرجعیت شیعی ضمن عمل بوظیفه دینی اجتهاد و استنباط احکام دین و تبیین اصول و فروع دین ،در باب مسائل حکومتی اظهار نظر می کنند و ارشاد می کنند و اینها منافاتی با تاسیس یک حکومت مردمی و تقنین قوانین و تفکیک قوا و جریان امور ندارد و بنده بارها گفته ام کسانی که با بی انصافی و کلیشه ای روحانیت را متهم به سلطه حکومتی می کنند یا حکومت را با تعبیرات زشت و زننده ای حکومت آخوندی معرفی می کنند خوب است به دور از هوی و هوس و منصفانه ببینند از این کثرت چند صد هزار نفری از صنف روحانیت چند درصد آنان متصدی مناصب حکومتی هستند،و اینکه (در غیر مناصبی که مطابق قانون مشروط به اجتهاد است و نه مشروط به روحانی و آخوند بودن مثل منصب رهبری یا فقیه شورای نگهبان بودن یا ریاست عالی قضائی) کدامیک از مناصب حکومتی در جمهوری اسلامی ایران مشروط به روحانی و آخوند بودن است؟آیا ریاست جمهوری بعنوان ریاست عالی مجریه مشروط به روحانی بودن است؟ آیا ریاست قوه مقننه مشروط به روحانی بودن است؟ نمایندگی مجلس موکول به روحانی بودن است؟ آیا وزارت در کابینه ها مشروط به روحانی بودن است؟ آیا اینهمه استانداران و فرمانداران در دولت ها همه روحانی هستند؟ آیا هیئت های کارشناسی تخصصی در بخش های مختلف کشور همه روحانی هستند؟پس شما چه چیزی اراده می کنید از اینگونه تعبیرات که روحانیت یا حوزه های علمیه قدرت و حکومت را قبضه کرده اند؟! گذشته از اینکه همه مناصب در جمهوری اسلامی از رهبر گرفته تا مجلس خبرگان و مجلس قانون گذاری همه مناصبی انتخابی و موکول به رای با واسطه یا بیواسطه اکثریت مردم ایران است پس این چه بی انصافی است که شما با نقل قصه و رمان و فیلم و یکسونگری صنف روحانیت را مورد هجمه قرار می دهید؟
.
استاد گرامی با درود بی زخمت نظر سید … را جویا شوید . ایا مدارک بیشتر هم میخواهد یا همین کافی است .شاید هم بد نرجمه شده . خنده این مفتخور که به ایرانی ها میکند هم توجه شود
https://www.youtube.com/watch?v=3yEYLACu_3M
مقصود شما چیست؟ کسی مگر انکار یا پوشیده داشته که ایران به حزب الله لبنان بعنوان یک گروه مشروع لبنانی در کشور لبنان که برابر تجاوزات اسرائیل ایستاده کمک کرده یا می کند؟ شما الان این ویدئو را مدرک قرار دادی بر اینکه ایران به حزب الله لبنان کمک می کند؟! خیلی زحمت کشیدی! بالاترش این است که اصلا تاسیس حزب الله از جانب ایران بوده! خیالت راحت شد؟! اما اینرا بدان که حزب الله یک گروه لبنانی است و یکی از ارکان و اهرم های قدرت در لبنان که مورد تایید دولت های لبنان بوده و هست و از منافع و تمامیت لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل دفاع می کند،حال اگر روزی خود لبنانی ها به این نتیجه رسیدند که آنرا مثلا منحلّ کنند در ارتش لبنان چنین چیزی در اختیار خود آنهاست اما کمک ایران به حزب الله مادام که وجود دارد و مادام که تجاوزات و تعدیات اسرائیل وجود دارد،کمک به مظلوم در برابر ظالم است.
این ویدئو نیز مربوط به مقطعی است که امریکا و دیگران حزب الله را مورد تحریم های بانکی قرار دادند،رهبر حزب الله توضیح می دهد که امریکا و دیگران با این کار فقط کشک می سایند! چون قوام حزب الله وابسته به بانک نیست و ایران به او کمک می کند.
دفاع از ریختن قوت لایموت مردم درماندۀ ایران در شکم حزب الله لبنان عملی ننگین و شرم آوره. برهمین اساس است که میهندوستان جماعت ملاها را ایرانی بشمار نیاورده و آنها را ته مانده های تازیان 1400 سال پیش میدانند.
این نظر شماست،اما کمک به دفاع از مظلومان و مانع از توسعه ظلم و تعدی و توحّش اسرائیل شدن،جزء اصول اسلامی و قانون اساسی ماست،ایرانی بودن نیز به ادعا نیست،میهن دوستان مزوّر بیجا می کنند برخی از هموطنان خود را ایرانی نمی دانند،در حالیکه خود آنها غالبا افرادی فراری و وابسته به غرب و دستگاههای اطلاعاتی آنها هستند و تفاله های غربیها، نیز از این سو نیز می توان گفت آنانکه خود را ایرانی می دانند و در عین حال نسبت به حال مظلومان و دیگر انسانها بی تفاوتند یا رویکرد ظالمانه اربابان غربی خود و امریکای جنایتکار را در سلب حقوق انسانهای دیگر و از جمله مظلومان فلسطینی را تایید ضمنی می کنند،نه تنها ایرانی واقعی نیستند بلکه انسان نیستند و ته مانده ها و تفاله های صهیونیزم و مستکبران سلطه گرند.
اقا مرتضی گرامی اگر حزب اله از اهرم های قدرت لبنان است ودر مقابل اسرائیل مقاومت میکند که چندینو چندسال است که در حال مقاومت در مقابل اسرائیل است اولن چه نتیجه ای از این مقاومت گرفته جز اینکه اسرائیل کار خودش را میکند وحرب اله هم حرف وشعار . دوم چرا هزینه این گروه مقاومت را خود لبنان پرداخت نمیکند لابد لبنانیها میدانند که این مقاومتها اب در هاون کوبیدن است لذا پولشان را هدر نمیدهند انوقت باید ملت ما گرسنگی بکشند کارتون خواب داشته باشند تا اقای نصر اله با پول ما چاقوچله شود واقعن شرم اور است
سلام امی گرامی
خیر اینطور نیست که مقاومت حزب الله بی نتیجه بوده،همین بودن حزب الله اهرمی است برای پیشگیری از توسعه طلبی اسرائیل در جنوب لبنان،و هربار هم که اسرائیل دست از پا خطائی کرده تودهنی را خورده است و بحث شعار نیست،اسرائیل و تقریبا همه گروههای توسعه طلبی که به حقوق ترسیم شده خویش قانع نیستند،هرجا با انفعال مواجه باشند وحشی تر و درّنده تر می شود ولی اگر مقابل او بایستند حساب کار خویش را می کند.
در مورد هزینه گروه مقاومت،ظاهرا توجه ندارید که حزب الله یک گروه مشروع لبنانی است که حتی بخشی از ارکان قدرت سیاسی لبنان را تعیین می کند و گاه در روی کار آمدن دولت ها و کابینه ها و مجلس قانون گذاری نقش ایفاء می کند،بنابر این هزینه های آنها فقط از ناحیه ایران نیست. نیز این بحث تعارض دادن برخی هزینه ها با برخی هزینه ها هم همیشه از سوی همفکران شما مطرح می شود،هرچیزی بجای خویش نیکوست،هزینه ها در هر بخش می شود و اینطور نیست که رفع و ریشه کردن فقر دائر مدار هزینه کردن یا نکردن برای مقاومت باشد،فقر عوامل مختلفی دارد که باید در جای خود به آن توجه کرد و هیچ جامعه ای بدون فقر و فقیر نیست.
سید ! خرد و وجدانت کجا رفته ؟ مگر نمیگوییم چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است ! وقتی بعد از جنگ با عراق این همه خرابی داریم و وضع روستا و شهرهای از زاهدان تا … (همه شهرهای ایران) داریم ایا باید و ثواب است که دخالت در کشورهای دیگر بکنیم . …
واقعا نام سید برازنده تو و امثال همفکرانت است .
با درود ، استاد گرامی چگونه باید به سید مرتضی و … گفت که رهبرش دیکتاتور بی خرد است . این فیلم کمتر از یک دقیقه است . گوش کنید
https://www.gunaz.tv/fa/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-6/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%84%D9%88-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%BA%D9%84%D8%B7-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D8%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-108125
رهبر ذیکتاتور نیست بلکه مستبدست زیرا با کمی رشد وترقی میشود از استبداد به دیکتاتوری رسید ، شاه دیکتاتور بود، مارکوش فیلیپین یا مبارک مصر دیکتاتور بودند ولی رهبر مستبد است زیرا همه امور را او باید طرح واجرا کند، اعضا کذایی مجلس تشخیص مصلحت را انتخاب میکند، مدیر تلویزیون،رییس قوه قضاییه و…… یعنی تمام نصب و عزل بدست و فرمان اوست ولین یعنی اسبداد و رهبر مستبد.
منصف باشید،می شود به آنچه که رهبر واقعا گفته است ایراد و انتقاد کرد، اما تقطیع سخنرانی ها و کنار هم گذاشتن مطالب مختلف و عنوان درست کردن کار اخلاقی انسانی نیست بلکه بیشتر ناشی از ضعف گفتمان و منطق است .کاملا واضح است که این فایل حاصل یک ادیت صوتی و کنار هم گذاشتن قطعات سخنرانی های مختلف ایشان است در موضوعات مختلف،مثلا کافیست کلمه بزانو دربیاورند را در سخنان ایشان در اینترنت سرچ کنید،در مورد بزانو در آوردن آمریکا و استکبار و اینجور تعبیرات است.لحن این سخنان نیز لحن یک مجلس خصوصی نیست ،لحن سخنرانی در اجتماعات بزرگ است منتها الفاظ مختلف را کنار هم گذاشته اند. شما یا خیلی ساده ای ایرانی یا دیگران را خیلی ساده فرض کردی! حالا گوناز تی وی مال کجاست؟
با سلام و درود
فریبا گرامی ،
تاکید میلتون فریدمن در چهارچوب نظام متکی بر پول فیات و نظریه کمی پول بر اولویت و سهولت عرضه پول در بازار سرمایه به منظور تامین سرمایه اولیه برای سوداگران/کارفرینان جهت نوآوری، خلاقیت ، ایجاد اشتغال، تولید و به عنوان نیروی متحرکه رشد اقتصادیست. این نظریه به همین شکل کلی معقول و قابل پذیرش است؛
چون بزرگترین تامین کننده بازار سرمایه خود نظام و شبکه بانکی ایست پس سرمایه گذار اصلی این شبکه است نه سوداگران فردی یا گروهی؛ در کنار این بازار اصلی بازارهای فرعی فردی گروهی تحت عنوان سرمایه گذار سوداگر و یا صندوقهای سرمایه گذاری و شرطبندی هم نقش دارند.
اما اشکال اساسی از آنجا بر میخیزد که این بازار سرمایه در انحصار متولیان نظام پولی فیات است که میزان عرضه پول را کنترل و نرخ بهره را تعیین میکنند. در سوداگری طبق تعریف دو عنصر خطر و پاداش یا به عبارتی برد و باخت نهفتست.
این نظام پولی-اقتصادی جهانی در اصل یک ساختار کازینو / قمار خانه / باشگاه شرطبندی است که با سپردههای مردم بی وقفه قمار و شرطبندی میکند و هر بار میبرد سودش را بین سهام داران تقسیم و هر بار میبازد خسارات را بر دوش اهالی جهانی آوار میکند؛ یعنی قطع کامل پیوند بین خطر و پاداش؛ و این ترفند فقط با تکیه به نظام پولی فیات و شکل قالب آن دلار انجام پذیر است؛ و گرنه چه ربطی بین قیمت یک قرص نان در چاه بهار است با قیمت وام مسکن در آمریکا ینگه دنیای عمو سام؟
مثل این میماند که شما فقط به عنوان یک تماشا گر وارد کازینوی بشوید ولی بعد از خارج شدن متوجه شوید که مقادری از پول نقد کیف یا جیب شما غیب شده بدون این که در قمار یا شرط بندی شرکت کرده باشید؛ البته زیان و باخت برای سرمایههای کوچک و متوسط متصور هست اما بازیگران کلان یعنی صاحبان قمار خانه هیچ وقت نمیبازند، چون که به دستگاه چاپ پول دسترسی دارند و باختهای خود را جبران میکنند، یعنی تمام باختهای خود را از طریق تورم پولی بشکل خودکار بر دوش اهالی دهکده جهانی آوار میکنند.
پس نظریه میلتن شیاد در شرایطی مقبول است که سوداگران/قمار بازان/ شرط بندان با سرمایه یا پول خود قمار کنند و سود و زیانش هم بین شرکا و سهام داران تقسیم شود؛ اما نظریه میلتون شیاد در واقع در حمایت و خدمت به کار آفرین نیست بلکه در خدمت بانکداران است.
آقای کینز هم که نظریه پردازیها و توصیههایش برای دخالت نهاد دولت – آنهم در شرایط خاص رکود و بیکاری – با هدف تحریک “موتور بزرگ اقتصاد” یا بخش عمومی / دولتی بوسیله ایجاد و مدیریت “طرف تقاضا” در قالب هزینه سازی در بخش زیرساختارها (راه و خط و آهن، مترو و شبکههای توزیع آب و برق و گاز و تحقیق و توسعه ملی … که البته بنگاههای سود دهش بعدها خصوصی یا خصولتی شده) با تکیه به منابع دولتی/مالیاتی و استقراض دولتی (کسر هزینه یا هزینه کسری) موجب راه اندازی “موتور کوچک و نیمه خاموش و به پته پته افتاده” بخش خصوصی شود، خود تبدیل به مکتب مطلوب سرمایه داری دولتی یا خصولتیان در جهان شده و در کنار مکتب مونوتریسم آقای میلتن فریدمن به هم زیستی دغل کارانه رفاقتی در جهان رسیده بر اهالی دهکده جهانی حکمروایی میکنند.
استقراض مستدام (مستقیم یا غیر مستقیم از طریق بنگاهای وابسته) و افزایش بدهی بخش دولتی به نظام بانکی و پیمان کاران بخش خصوصی و افزایش مستدام هزینههای دولت ناکارامد و انگلی و فاسد بر اثر تولید تورم پولی و چاپ پول برای تامین کسری بودجه عمومی و تامین بودجه بنگاههای وابسته غیر مولد خود مجموعهای ایست محصول توطئه دولت و شبکه بانکی و گرداب باطلیست که رهایی از آن برای دولت و متولیان نظام پولی-مالی-اقتصادی متکی بر پول فیات متصور نیست. هزینههای نجومی سیاستهای خارجی نظامی امنیتی ماجرا جویانه هم مزید بر علت است؛
سرمایه داری رفاقتی یا نظام دزدان سالاری، دسترسی انحصاری به دستگاه چاپ و تقسیم پول، تخصیص نرخ بهره و نرخ ارز بر مبنای خودی و ناخودی ابزار سیادت طبقاتیست؛ از کیسینجر نقل شده؛ قدرتی که عرضه غذا رو مهار (کنترل) میکنه مردم رو مهار میکنه؛ قدرتی که عرضه نفت یا انرژی رو مهار میکنه ملتها رو مهار میکنه؛ قدرتی که عرضه پول رو مهار میکنه جهان رو مهار میکنه؛
طبق آمار و ارقام رشد اقتصادی جهان بعد از پایان جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ به واسطه توافق برتون وودز و با اتکا به دلار با پشتوانه طلا میسرشد؛ اما سیاستهای مالی ولخرج گرایانه و خصوصاً مخارج نجومی جنگ ویتنام در دوران ریاست جمهوری لیندون جانسون و سپس نیکسون که به خالی شدن خزانه عمو سام منجر شد و پی آمد آنهم زیر توافق زدن و حذف طلا به عنوان پشتوانه دلار و تولد دلارهای نفتی و سقوط آزاد دلار و به تبعه آن سقوط سایر پولهای فیات جهان خود از آن پس نماینگر این واقعیت است که را نجات اهالی دهکده جهانی از این سقوط آزاد در فضای تورم پولی و گسترش بیکاری و فقر توامان با تورم جمعیتی بازگشت به به نظام پولی-مالی-اقتصادی متکی بر استاندارد طلاست.
رازی در این استاندارد نهفتست؛ طلا ماحصل تلاش مفید انسان است و ارزش حقیقی دارد و این ارزش را در طول تاریخ حفظ کرده؛ پول فیات فاقد ارزش حقیقی و نهانیست؛ پول مساوی ثروت نیست؛ ثروت ماحصل تلاش مفید و ترکیب منابع انسانی (کار ) و منابع طبیعی و انرژیست؛ علم و اصول فیزیک به ما نشان میدهد که بدون مصرف انرژی (یا ماده که شکل فشرده انرژیست) نمیتوان انرژی تولید کرد، یعنی سر طبیعت نمیشود کلاه گذاشت؛
در نظام متکی بر پول فیات و بانک داری ذخیره کسری با شامرتی بازی پول یا اعتبار در واقع بدهی تولید میشه؛ یعنی سرمایه (انرژی) اولیه وجود واقعی ندارد بلکه قرار است بعد از اتمام طرح سوداگری با کسب انرژی بیشتر یعنی با تولید کالا بدهی خود را تسویه و مازاد آن به ارزش افزوده یا ثروت جدید تبدیل شود؛ GDP کل جهان حدود ۸۰ تریلیون و کل بدهی جهانی بیش از ۳۰۰ تریلیون دلار تخمین زده میشه.
تسلیت بر کورش و داریوش و
شرم بر شما ایرانیان کنونی
زمانی که مغزمان را دور انداختیم ،زیر پای منبرها عربده کشیدیم ، گروگان گرفتیم و سربازان مرگ شدیم، واز بی شرمی ما تاریخ وحشت زده شد.
نباید اکنون از بی ارادگی و بی غیرتی امان گله مند شویم ،زمانی که اجازه می دهیم بیگانگانی چون لاریجانی ها وخامنه ای و حزب الله بر ما حکومت و بر حقوقمان تجاوز کنند. زمانی که مغزمان را دودستی تقدیم ملایان کردیم.وداعمان با هستی بود.
“”زمانی که مغزمان را دور انداختیم ،زیر پای منبرها عربده کشیدیم ، گروگان گرفتیم و سربازان مرگ شدیم””
ما که اینکارا رو نکردیم، حالا شماها که کردین چرا نشستین هجویات می نویسید! منتظر بیرون آمدن شما عزیران هستیم! نکند می خواهید برای غلطی که شماها کرده اید مجدداً افراد بیچاره ای که در این میان هیچکاره بوده اند تاوان پس بدهند!!!!!!
سلام صبح بخیر
با توجه به اینکه شورش 57 برخلاف تمام شورشها برای نان نبود چرا که مردم با توجه به رشد اقتصادی ان زمان شرایط خوبی را تجربه میکردند از این پورفسور عزیز خواهش میکنم که در مورد تحریمها هم واکنش اجتماعی ایران را متفاوت تصور کنند! همانطور که دیدیم برجام را به مقام معظم رهبری خواراندند نه اینکه ایشان تمایل داشته باشند که اصولا باید کوتاه بیایند ودیدیم همواره این موضوع خط قرمز غیر قابل تغییر ایشان بود !
چرا ؟
جوابش خیلی ساده است
چرا حکومتهای مقتدر در ایران نابودیشان سهل واسان صورت میپذیرد ؟
از صفویه گرفته که محمد افغان طومارش را بهم میپیچد تا پهلوی که حتی جنگی هم نمیشود بلکه یک شورش اجتماعی کوچک با چند اعلامیه ی یک اخوند انهم از یک کشور اروپایی بنیادش را به باد میدهد ؟
با توجه به بررسیهایی که من کردم جواب فقط یک چیز است !
روحیه ی دورویی وریاکاری ایرانیها که در طول قرنها در این کشور نهادینه شده است !
محافظه کاری شدیدی که شاید شرایط اقلیمی کشور به انها تحمیل کرده است و هزاران فاکتور دیگر سبب شده که هیچوقت خودمان نباشیم !
همواره اطراف حاکمان را چاپلوسانی میگیرند که توهمی در او ایجاد میکنند که باور ندارد بیرون چه خبر است !
این روحیه ی دورویی باعث میشود که هیچگاه انسجام ملی پایدار نبوده و با توجه به شخصیتهای دوگانه مان سلاطین هم گروگان زیردستیها و زیر دستیها چاکر ونوکر سلاطین باشند با این تفاوت که انها در دل به او ریشخند زده وهیچگاه باورش ندارند چون خود را مستحق زمامداری میدانند !
این در طول قرنها زمامداران را به موجوداتی ضعیف و بلهوس تبدیل کرده که با تلنگری کوچک از هم میپاشند چون خود را تنها میبینند!
مستبدین ایران هم بخاطر همین ویژگی هیچگاه با مستبدین دیگر از یک جنس نبودند ومیبینیم این روحیه ی تزویر ودورویی مردم انها را زمانی به خود می اورد که عرب پابرهنه ی بادیه نشین را در تخت جمشید میبیند !
اری
امروز هم نظام ولایت فقیه از این تزویر وریا مصون نیست حتی خودش مروج ان شده است که بلای خانمان سوزی است که بجان خودش افتاده است !از حجاب اجباری با پونز کردن در پیشانی دختران گرفته تا مصاحبه های استخدامی بخصوص در اموزش و پرورش بعنوان پایه ی اموزش کشور که مبنای پذیرش را حفظ کردن وارائه ی جملات کلیشه ای میداند که فرد اصلا به انها باور ندارد وفقط برای گذشتن از پل موفقیت بشکل بازیگری سناریویی را بازی میکند و جالب است این فرد با همین فرمان با گذاشتن ته ریشی و گرفتن تسبیحی یا انداختن چفیه به گردنی تا انگشتر عقیقی به بالاترین ارکان نظام راه پیدا میکند !
البته زمانیکه رهبری قبل با خوردن جام زهر متوجه این موضوع شد تلاش نکرد در سیستم تغییری ایجاد کند وان مسیر غلط ادامه یافت تا به امروز !
با توجه به این کنش اجتماعی غلط که همواره ی تهدید بزرگی برای حکومتهاست من برجام را پیش بینی کردم !
حال هم پذیرش برجام 2 هم دور از انتظار نیست چرا که روحیه ی ریاکاری در تاروپود این کشور فراگیر است وتازمانیکه این فرهنگ را حکومتها گسترش دهند وبراتش ان بدمند این دور تسلسل ادامه خواهد داشت
از شعار شاه خدا میهن گرفته تا چسباندن صفت امام به یک اخوند !
اینها جام زهرهای متوالی را به خورد حاکمان ما خواهد داد !
تبصره ی مهم
تغییر فرهنگ اصلا اسان نیست ونیاز به هزینه و صرف وقت دارد !
حکومتهای متوالی در ایران هیچگاه تلاش نکردند که در فرهنگ ریاکاری این مردم تغییری ایجاد کنند چون حاکمان به عمر کوتاه خود و برخورداری از موهبتهای زمامداری می اندیشیدند !وشاید در ذهنشان به حاکم بعدی موکولش میکردند !
پس هیچوقت نماد چاکر مسلکی از مشروعیت نیافتاد چیزی که ما در سیستم غرب از 600 سال پیش مشاهده نمیکنیم و پیوند حاکمان با مردم در هر کنش اجتماعی بر قابلیتها استوار است نه شخصیت پردازیهای مصلحت گونه !
فرزندمان را از ارتباط با دختر وپسر منع میکنیم در صورتیکه در جوانی خودمان شیطنتهایمان را کرده ایم !
در جوانی فلوکس قرمز میخریم و پیپ میکشیم ولی امروز بر مسند امامت با فراموشی گذشته ی خود جولان میدهیم !
این تناقضهاست که روابط را ساختگی و بر مصلحتی استوار میکند که با اعتقاد قلبی همراه نیست !
آقا سید مرتضی..رویکرد شما که ار زویکرد بنده بسیار عجیبتر است..اولا شما بفرمائید د ر کجای قرآن و یا سنت آمده که از لوازم مسلمانی ختنه کردن است؟ در تورات بصراحت گفته شده ولی در قرآن کوچکترین اشاره ای به آن نیست. دیگر آنکه شما از یک طرف میگوئید موضوع بهائی بودن هویدا طرح نیست بعد میروید سراغ گزارشات ساواک و خرف خانم فرح پهلوی..از کی تا حالا گزارشات ساواک و حرف شهبانوی سابق قول “سدید” شده و ما خبر نداریم؟ اگر قرار است گزارشات ساواک ملاک باشد که خیلی گزارشات دیگر هم آنجا هست از روابط نا مشروع بسیاری از روحانیون. شما آرش را یادتان است؟ او مسئول روحانیون ساواک بود و میگفت مدارک زیادی از بسیاری از همین روحانیون انقلابی دارد که فساد جنسی دارند..آن بنده خدا عمرش چند روزی بیشتر در زندان ادامه نداشت و بسرعت برق و باد اعدام شد!
در مورد خانم فرح پهلوی هم ایشان خیلی حرفهای دیگر هم گفته..شما آنها را هم قبول داری یا نه؟ شما باورتان میشود که هویدا از صبح تا شب تو گوش شاه میخوانده بیا بهائی بشو؟ شان شما اجل بر آن است که از هر حرف یک هم لباس دفاع کنی..آقای غفاری با هر میزانی حرف و کار درستی نگرده و شما هم حیف است که از او دفاع کنی…
عثمان گرامی،خودمانیم،افتادی بورطه مجادله لفظی،در مورد ختنه،مگر همه احکام اسلامی در قرآن باید آمده باشد؟! من الان فرصت طرح بحث فقهی لزوم ختنه را ندارم،این بحث در کتابهای فقهی با طرح روایاتی مطرح است.در مورد تورات بله میدانم در تورات کلمه ختنه و مختون زیاد بکار رفته،منتها من گفتم حکم ختنه حکم تاسیسی است نه برگرفته از تورات و خیلی احکام این چنین است.در مورد هویدا توضیح دادم،عرض کردم هویدا باتهام بهائی بودن محکوم باعدام نشد،این یک بحث است،بحث دیگر اینکه او بهائی بود یا نبود،در اینجا شواهدی طرفینی وجود دارد،در مورد ساواک بحث جدلی نکنید،من گفتم ساواک هیچگاه برای نخست وزیر شاه پرونده سازی نمی کند،فرح پهلوی نیز داعی بر دروغ ندارد در اینجا،حالا من شواهدی ذکر کردم شما دوست دارید او را بهائی بدانید یا ندانید،من از هادی غفاری دفاع نکردم و تصادفا گفتم نظر کردن به عورت دیگر انسانها زنده یا مرده حرام است.
استاد گرامی
همانطور که میبینیم این نیز از جناب مهدی خزعلی ممیباشد ، به نظر من هر دو موضوع بحث جز موضوعات قابل بحث نیست.
در سالها پیش در مجله ایی ( اسم مجله یادم نیست ) و یا شاید روزنامه ایی مقاله ایی از مرحوم دکتر ابراهیم یزدی چاپ کرده بودند تقریبا در موضوع لازمه اعتقاد به خدا بود جناب دکتر در این مقاله که یک مقاله دینی و مذهبی بود تلاش کرده بود یک مقاله ی خوب ارائه بدهد.
خلاصه در اون زمان که فکر کنم اوایل دهه 80 بود من یک نامه ایی به آدرس آن مجله نوشتم که به جناب دکتر برسانند.
در اولین سطر نامه نوشتم که من یک جوان بی سواد و دهاتی با شغل رانندگی کامیون این نامه انتقادی رو برایتان مینویسم ولی هیچوقت جوابی دریافت نکردم اصلا نفهمیدم که نامه به دستش رسید یا نه؟
خلاصه نوشته من در این حول و حوش بود :
بهش عرض کردم که جناب دکتر ابراهیم یزدی نوشتن اینجور مقالات به حد کافی هر روز توسط عالمان دینی در بیشمار جراید چاپ میشود و انواع رسانها منجمله صدا و سیما درباره اش صحبتهای فراوان میشود که اصلا نوبت به شما نمیرسد .
ادامه دادم که : ( همشون نقل به مضمون است )
ازش سوال پرسیدم که جناب دکتر این روزها خیلی دچار بیمهری توسط قدرت حاکم میشوید آیا با نوشتن این مقاله سعی در نزدیکی به قدرت دارید؟ یعنی با نوشتن این مقاله میخواهید حسن نیت خودتان را برسانید و یا اینکه خدای ناکرده زبانم لال ازش بوی تملق و چاپلوسی به مشام میرسد. اگر غیر اینها است این مقاله تخصصی در تخصص شما میباشد؟
اگر بفرمایید آری در تخصص شما هم است و گیریم که اینطور هم باشد و ادعای شما صحیح باشد با اینهمه نوشتنها و تبلیغاتها از طریق بیشمار چاپخانه و جراید و رسانه ها شما میخواهید در این مسابقه زورآزمایی بفرمایید اگر غیر این است شما رو به عنوان مرد سیاست میشناسند چرا در بیشمار موضوعات سیاسی مثلا موضوع نفی استبداد و دیکتاتوری در انواع دیدگاهها و یا لزوم و فواید حاکمیت دموکراسی و یا مشکلات سیاسی داخلی و حتی جامعه شناسی باز در قالب سیاست ، و یک عمر تجربه وزیر امورخارجه بودید در رابطه با تجربیاتتان در این حوزه ، و حتی انتقاد از حاکمیت و اصلاح قوانین دست به قلم میبردید.
بهش گفتم که به نظر من بیسواد دهاتی چوپان این مقاله ی شما دردی از بیشمار دردهای جامعه رو نه درمان میکند و نه شناسایی میکند و نه میکاود چرا که اینهایی که نوشتید مربوط به اعتقادات شخص هر فرد میشود و هیچ کس و لاقل شما آن قدرت و توان را ندارید که اعتقادات همه افراد جامعه ایران را در صورت ایرادات اصلاح ، بازسازی کنید ولی میتوانید با نوشتن بیشمار مقالات در حول و حوش موضوع دموکراسی و حقوق بین المللی بشر و چگونگی فعالیتهای دیپلماتیک با همسایگان و کشورهای خاورمیانه و جهان چراغ راهنما باشید و یا پیشنهاداتی رو ارائه دهید.
*************
در اینجا هم جناب دکتر مهدی خزعلی وارد موضوعاتی شده است که به نظر من هیچ تاثیری در مسایل سیاسی کشور نخواهد داشت.
من با اینکه بیسواد دهاتی راننده کامیون هستم ولی اعلام آمادگی میکنم که به جناب دکتر بهترین پیشنهادات سخنرانی ها بدهم ، پیشنهادهای من به مانند موضوع دوم این عکس یعنی ” دموکراسی و اسلام ” اصلا لازم نیست به مقدسات وارد شوید و خطر شایبه برداشتهای بد به مقدسات را نیز داشته باشید یعنی به نوعی امکان تکفیر شدنتان هم وجود داشته باشد.
سخندان ، باسواد ، خیلی داننده و آگاه هستید ولی بی جهت ، بی علت و لازم وارد مسایلی میشوید که برای داشتن آینده ایی بهتر یا نقشی ندارند و یا نقسشان کم است و حتی در بعضی مواقع بدون اینکه حتی کوچکترین سودی به جامعه برسانید باعث ایجاد مشکل برای خود میشوید.
در پایان فقط با احتیاط عرض میکنم که شما چطور یک ایدولوژی که در اینجا دین اسلام میباشد را با دموکراسی در یکجا جمع میکنید؟
در موضوع اول هم : هم اندیشی در فهم کلام حافظ .
در این چه هدفی دارید؟ آیا میخواهید یک خدمت دیگر به جناب حافظ بکنید؟و یا اینکه از اشعار حافظ ثابت کنید که فهم هم اندیشی نیز دارد؟ تا از این طریق بیاید جامعه ، و جامعه رو به هم اندیشی دعوت کنید.
در صورت موفقیت در این طرح ، آیا به رشد سیاسی افراد جامعه منجر میشود؟
خروجی همین طرح چه میتواند باشد؟
کلام حافظ فهم هم اندیشی دارد خوب این ثابت شد مقام و منزلت حافظ بالا میرود؟ یا سودی هم به توسعه سیاسی جامعه دارد؟
بود و نبود حافظ چه دردی از دردهای جامعه رو درمان میکند؟این بود نبود چند درصد تاثیر دارد که جامعه از استبداد رهایی یابد و شهد بسیار شیرین دمومراسی و معاهده های حقوق بشر جهانی رو بچشد؟
جناب دکتر خزعلی چرا نمیخواهید از این جور چیزها هم اول خودتان رد بشوید و بعد هم سعی و تلاش کنید جامعه رو رد بدهید. من شنیده ام که جامعه غرب از مدرنیزم رد شده اند هیچ ، پُست مدرنی رو نیز گذر کردند و صحبت از افتر پُست مدرنی هم میکنند در حالی که جامعه ایرانی هنوز مدرن
با درود به جناب نوریزاد نازنین
زحمت انتشار این متن طنز رو در صورت موافقت می کشید ؟
سپاسگزارم
نسبت شیاف و شهاب 3
در روزهایی که به خاطر جراحی سنگ کلیه در یکی از بیمارستانهای دولتی بستری بودم به خاطر غذا نخوردن چند روزه، دچار چسبندگی روده شدم که علاوه بر درد، تب و حالت تهوع، درد شکم و معده هم به بار دردی که میکشیدم اضافه شد و به همین خاطر پزشکان شیاف بزاکودیل رو تجویز کردند که پرستاران محترم و زحمتکش بانگ بر آوردند که نایاب بوده و کشوریست! -که این کشوریه رو من نفهمیدم چون از بچگی به ما یاد داده بودند واحد پوله که کشوریست-.
ای داد و بیداد، در حالت ناامیدی و یاس، و فکر به این که با تجمع گاز های مزاحم چه کنم تحت تاثیر داروهای مسکن خوابم برد و در عالم خواب فکری به ذهنم رسید، زرنگی کردم و به قدرتمندترین نهاد کشور که از قضا یک نهاد نظامی بود زنگ زدم و گوشی رو شخص محترمی برداشت و طرح مشکل کردم
ایشان با آن مهربانی فرا جناحی فرمودند:
«روزبه جان شیاف بزاکودیل نداریم ولی اگر موشک شهاب 3 کارت رو راه میندازه بگم برات بفرستند.»
اینجا بود که از ترس استعمال موشک دوربرد به جای شیاف از خواب پریدم!
ایکاش دوباره بخوابم تا اینبار به سفارت سوریه و دفاتر حماس و حوثیها در تهران زنگ بزنم
روزبه اکرادی (از یک بیمارستان دولتی)
صورت جوانش را که از روز دوم جلوی کانون وکلا دیدم فکر میکردم سی و سه چهار بیشتر ندارد.بعدها گفت ۴۴ ساله ام. همیشه کتاب بدست و با معلومات. از روز اول تا روز اخر پای ثابت تحصن بود بیشتر از همه.شاید باور نکنید .توی این نه ماه چندباری خانم ستوده به علت بازداشت موقت حضور نداشت و به همین خاطر میگویم دکتر میثمی از همه بیشتر در تحصن حضور داشت.
مدتی گذشت و فهمیدم که اقای میثمی مسئول انتشارات اندیشه سازان بوده و بیشتر و بیشتر ارادتم به او بیشتر میشد. همه را به کتاب خوانی دعوت میکرد به مبارزهای مدنی تاریخ سیاسی جهان. محصور در منش و بزرگی گاندی و ماندلا بود
امشب که متوجه شدم ساعت ۱۱ شب و ۴ صبح به مادرش زنگ میزنند تا مادرش و خودش را تحت فشار قرار بدهند. و صداهای شکنجه شان را بشنود. بهم ریختم که لامصب ها چرا… چرا شما اینقدر پست فطرت و وحشی صفت هستید.آن هم برای فردی چون دکتر میثمی. حتی به تمامی افراد در محل تحصن توصیه میکرد که اگر یک لباس شخصی از شما عکس میگیرد شما این کار را نکنید. این کار هم به نوعی خروج از ریل فعالیت مدنی یست.
احترام خاصی برای این مرد بزرگ در پستو کز کرده قائلم.البته او نام محل کار و دفترش را گذاشته بود دفترخانه و یکجورایی غار تنهاییش بود.
خاطره ای خیلی خوبی که از زمان تحصن با اقای میثمی بیاد دارم و برایم شیرین است این بود که آن روز تنها من و دکتر میثمی در تحصن حضور داشتیم و چندین ساعت مدام باهم گپ زدیم و بحث کردیم.
به امید ازادیت هرچند تورا اگر در زیر مترها بتن هم بکنند باز آزادی…
آقای حیدرالعبادی متشکریم!
در چند سال گذشته نوشتم که این همه مهربان شدن با عراق وقتی که هنوز به واسطه #مین هایی که کاشته اند شهید می دهیم، نه به خاطر جنگ غرامت داده اند و نه عذرخواهی کرده اند و نه تضمینی برای وفاداری شان وجود دارد درست نیست، کسانی تندی کردند که شما کینه ورزی می کنید و عراقی ها دوست و برادر و هم پیمان ما هستند!
به کارگیری 70 کیلو طلا و چهار هزار 500 کیلوگرم نقره در ساخت ضریح حرمین عسکرین (مشرق؛ 18آذر91)
ساخت نهج البلاغه طلایی در 570 صفحه از طلای (خبرگزاری فارس، 30مهر92)
ساخت گنبد امام حسین (ع) در کرمان با ۲۴ هزار خشت طلا (خبرگزاری تسنیم، 27بهمن 92)
رونمایی از قرآن کریم ساخته شده با 60 کیلو نقره و یک کیلو طلا (پایگاه دستاورهای انقلاب اسلامی؛ 14تیر95)
ساخت گنبد حرم حضرت علی(ع) با نصب 10 هزار خشت طلا (مشرق نیوز 10 اسفند 94)
ساخت در طلای حرم حضرت عباس در ساوه با هزینه 2 میلیارد تومان (باشگاه خبرنگاران جوان؛23 فروردین94)
تشویق مردم ایران برای تامین هزینه ساخت گنبدهای طلایی امامان در عراق با چه توجیهی صورت گرفت؟ کربلا اینجاست، نجف اینجاست، امام حسین(ع) در قلب زن و مرد مسلمان ایرانی گریه می کند که شرمسار بچه های گرسنه و برهنه اش است. درک می کنم که مردمی با عشق و علاقه این کار را کردند اما شما با جریان سازی رسانه ای موفق شدید به آنها یادآور شوید که خدا اینطور بیشتر راضی است.
اما خدا راضی است که فقر اینجا بیداد کند؟ حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) کی و کجا گله کردند که چرا بارگاه ما را از خشت طلا نساختید؟ اگر بودند اتفاقاً شکوه می کردند که ما به طلا نیاز نداریم این موارد را برای یتیم و بینوا و نیازمند کشور خودتان خرج کنید.
اینها فقط موارد علنی شده است و کسی از کمک های گاه حتی بلاعوض تان به عراق خبر ندارد. تا نقد کردیم متهم شدیم به کفر، به بی دینی، به دشمنی با دین خدا! حالا تحویل بگیرید! عراق را آباد کردید و خشت خشت طلا فرستادید و حالا نخست وزیرش گردن کج می کند که تحریم های امریکا علیه ایران را اعمال می کند! خدا قوت برای این درجه از هوشمندی و دوراندیشی تان!
کسی مخالف ایجاد روابط حسنه با کشورهای همسایه نیست. با دین هم عنادی نیست و البته داد و ستدها در میان کشورهای همسایه معمول است اما اندازه نگه دارید. در دوستی، در دشمنی اندازه نگه دارید. دست از این حاتم بخشی ها بردارید و مواظب مردم خودتان باشید. این چراغ ها به همین خانه رواست، خدا اینجاست، کربلا اینجاست، مکه و مدینه اینجاست….
منتقد رادیکال
این یاداشت تقدیم بە دکتر نوریزاد
وظیفە منتقدان، بە عقب راندن حاکمیت است تا پشت مرزهای مشروعیت. در این میان، نقش منتقدان رادیکال همچون دکتر نوریزاد، شکستن تابو و جسارت بخشیدن بە جامعە است. دقیقا شبیە پریدن نفر اول از جوی آب.
هر جامعەای برای حفظ نظم، حراست از حقوق افراد، تنبیە و مجازات متجاوزین و احقاق حقوق مظلومان، نیازمند قانون و مقررات است. اعمال قانون هم نیازمند توان و قدرت کافی است. قانون بدون قدرت، در کتاب قانون خواهد ماند. اما قدرت، فساد می آورد. قدرت مطلق، فساد مطلق. این ذات قدرت است کە عطش سیری ناپذیری دارد و بە کمتر از تسلیم و اطاعت دیگران قانع نیست. قدرت، قدرت دیگران را تحمل نمیکند و هر قدرت دیگری را رقیب و دشمن خود میداند. قدرت بدون کنترل هم خود بە بزرگترین عامل تجاوز و نقض حقوق تبدیل خواهد شد. لذا برای قدرت، حد و مرزهایی تعریف میشود و تجاوز از آن مرزها خطرساز خواهد بود. مکانیسم کنترل قدرت، دمکراسی است و آن ١- تقسیم قدرت میان چند بخش. ٢- محدود نمودن آن از لحاظ حوزە اعمال نفوذ و همچنین ٣- طول عمر کوتاه است. اگر قبلا حاکمیت بە تنهایی قانون گذار، مجری و داور بود اکنون هر کدام از اینها بە بخشی مستقل(قوای سە گانە) واگذار شدە است. اگر حاکمت قبلا در تمام حوزەهای عمومی و خصوصی دخالت میکرد اکنون حوزە خصوصی کلا از او پس گرفتە شدە و در حوزە عمومی هم حق ورود بە اقتصاد و فرهنگ ندارد.اگر قبلا حاکمیت، مادامالعمر در دست یک نفر بود اکنون بە دورەهای زمانی کوتاه محدود شدە است. و مجموع همە اینها یعنی دمکراسی. همانطور کە قانون و مقررات، بدون قدرت در لای کتابهای قانون خواهد ماند. دمکراسی هم بدون منتقدان و معترضان در ویترین کتابفروشیها خواهد ماند و حداکثر بە موضوع قابل بحث روشنفکران در کافی شاپ تبدیل خواهد شد. منتقدان با روشنگری و افشاگریهایشان حاکمیت را ناچار میکنند بە دمکراسی پایبند و نسبت بە تمام تصمیمات و رفتارهایش پاسخگو باشد.
خیانت کردن به همسر کار بدی است ، ولی اگر چند_همسری باشد و مذهب اجازه داده باشد کار موجهی میشود!
تبعیض بین زن و مرد کار اشتباهی است ، ولی اگر مذهب گفته باشد که سهمیه پسر دو برابر دختر است و حتی یک پیغمبر زن هم مبعوث نشده باشد ، اشکالی ندارد!
کشتن آدم ها جنایت محسوب میشود ، ولی اگر در راه خدا باشد خیلی هم خوب است و وعده بهشت هم براش موجود است!
قربانی کردن فرزند انسان کثیف ترین کار دنیاست ، ولی اگر ابراهیم باشد و برای نشان دادن ایمانش به خدا باشد بزرگ ترین فضیلت دنیا محسوب میشود!
دروغ گفتن کار زشتی است ، ولی اگر تقیه باشد و به نحوی به خدا و دین برگردد ایرادی ندارد!
ازدواج از روی سیاست و نگاه ابزاری به زن اوج رذالت است ، ولی اگر برای پیغمبرخدا باشد خیلی هم خوب و از روی خیر خواهی است!
ازدواج مرد ۵۳ ساله با دختر ۷ ساله یک جنایت و نشانگر بیماری جنسی و یا بی شعوریست ، ولی برای الگوی اصلی مومنان جایز و سمبل شعورست!
به غنیمت گرفتن زن ها در جنگ و فروش آنها به عنوان کنیز عملی شدیدا غیر انسانی است ، ولی برای لشکراسلام و در راه خدا بلا مانع و توصیه هم شده است!
کتک زدن زن ها عملی حیوانیست ، ولی اگر در کتاب مذهب آمده باشد حتما توجیه پذیر میشود!
مجبور کردن دیگران به پذیرفتن و اجرای عقاید ما و گرفتن حق آزادی و دموکراسی از مردم کار بدی است ، ولی اگر امربه معروف باشد ؛ حجاب اجباری یا دین اجباری باشد ، بسیار هم خوب و درست است!
نتیجه : هر کار غیر اخلاقی اگر اسم مذهب روش بیاد و به طریقی ادعا شود که برای خداست ، توجیه پذیر میشود و فرقی ندارد که اون کار چقدر پست و رذیلانه باشد.اینها را که خواندی شاید بتوانی درک کنی که چرا ادیان خطرناک هستند. چون ادیان (بدون هیچ زحمتی) براحتی می توانند ضد ارزش ها را به ارزش ها و ارزش ها را به ضد ارزش ها تبدیل کنند.و تازه دیگران هم بگویند که : به عقایدش احترام بگذار!! عقاید هر کسی محترمه و مهم نیست که اون عقاید چه چیزهایی رو شامل بشه !! برای همین باید ریشه را زد و نه برگ ها را..!!
من بچه دهاتم از شهرستان ملایر تو قبرستان ده ما قبر یه جوانه که سال پنجاه ویک میره تهران ولی از بخت بدش یه راننده مست امریکایی اونو زیر میگیره شایدم عمدی نبوده ولی جوان بخت برگشته بعد چند روز میمیره پدر پیرش وقتی شکایت میکنه میدونی بهش چی میگن . میگن برو مرتیکه مرده که مرده یه سگ کمتر پدر پیر هم بعد چند وقت از غصه دق میکنه ومیمیره پول هم نداشتن مراسم بگیرن من اون موقع ها بدنیا نیومده بودم
دکتر، این امریکایی که دل بهش بستی بیاد مارو ازاد کنه
مردک کمتر مزخرف بگو.تو همون ابله نیستی که به اسامی مختلف هی چرت و پرت بار نوریزاد و بقیه میکنی و همه رو مثل خودت خر فرض میکنی؟!!!تو بچه دهات ملایری؟!!اولا کدوم ده؟!!ثانیا اسم اون بابا که مرده چی بوده؟!!!ثالثا باباش کی بوده؟!!رابعا اون آمریکایی کی بوده؟!!خامسا اون آمریکایی مست تو یه کور ده چیکار میکرده؟!!!سادسا تو که اون موقع نبودی خبر مرگت چه جوری فهمیدی همچین چیزی درسته؟!!و…
چهل ساله ملت رو بدبخت کردین واسه همچین مزخرفاتیکه یه مشت آخوند دوزاری و چهارتا حزب الهی //// درست کردن که بتونن رو گرده مردم سوار شن اونوقت توی ///// بعد چهل سال تازه این کثافتکاریها رو اینجا دوباره داری به خوردمون میدی؟!!! //// خودتی و اونایی که فرستادنت اینجا جفنگ بگی.
جناب نوریزاد گرامی درود بر شما
از کردستان و سنندج برگشتین و رفتین کرمانشاه و از اونجا هم کرندغرب
اما این وسط شهری رو فراموش کردین که از زمان رضاشاه تا الان فراموش شده
شاه اباد غرب
برای گذر از کرمانشاه به کرند غرب حتما باید از این شهر بگذرید
تلاقی استراتژیک برسر راه جاده شاهی و کوریدور شمالغرب به جنوب غرب و غرب به مرکز و بالعکس
بعد از رضاشاه کبیر که با ساخت کارخانه قند خدمتی به مردم این شهر کرد و از ان موقع تا اکنون نه محمدرضا شاه نه خمینی و نه خامنه ای هنوز کمترین خدمتی به این شهر نکرده اند
شهری که دوبار تخریب کامل شد در زمان جنگ بی سرانجام و ویرانگر
اخرین شهری که جنگ در ان تمام شد به واسطه حمله منافقین
مردمی بسیار فقیر و جدامانده از کاروان ترقی و پیشرفت
اگر شما هم ما رو فراموش کردین غمی نیست اما بدانید در این شهر هستند جوانانی که شما رو دوست دارند
لابد مصلحت ندانستید که مبادا از گزند ساندیس خورها و وطن فروشهای دو اتشه این شهر در امان نباشید
هر کجا هستید در پناه اهورامزدای بزرگ همیشه سلامت و موفق و پیروز باشید
افتخارات 40 ساله نظام ولایی:
✔️ اشغال سفارت آمریکا
و تحمیل جنگ 8 ساله به ایران،
با یک میلیون کشته و مجروح و معلول،
✔️ عدم اقدام برای دریافت
هزار میلیارد دلار غرامت جنگی از عراق،
✔️ “قتل عام 30 هزار ایرانی” در سال 67
✔️ غارت 800میلیارددلار در دولت احمدی نژاد
✔️ خروج 18/5 میلیارد دلار طلا و دلار
با سه تریلی از ایران به ترکیه در سال 1388
✔️ ترور 132 شخصیت ایرانی در خارج کشور
✔️ نابود کردن صنعت، کشاورزی، اقتصاد،
امنیت، اشتغال، آزادی، و “حقوق بشر” در ایران
✔️ تحمیل سالی 160میلیارددلار خسارت به کشور
به مدت 20سال بگفته جهرمی وزیر کار احمدی نژاد
✔️ واگذاری پایگاههای نظامی ایران به روسیه
در جنگ ویرانگر 7ساله علیه مردم بیگناه سوریه،
و ارسال یکصد میلیارد دلار سلاح و سپاه ایران به
سوریه و لبنان و یمن و عراق برای گسترش فناتیزم
✔️ و بالاخره…
واگذاری سهم 50% ایران به روسیه
و کشورهای اقمار روسیه ( در مقابل فقط11% )!!!
بادرودفراوان بردکتر نوریزادعزیز
آقای دکتردراین روزها که کفگیر جمهوری نامشروع ودیکتاتوری اسلامی به ته دیگ خورده وناکارآمدی چهل ساله آن بسان قله ای بلند که درحال فروریختن می باشد ازبزرگان اهل سیاست ودرتیت انتظارات بیشتری می رود.انتظارمیرود یک تشکیلات منسجم وبزرگ بامحوریت ورهبری لیدرهای بزرگ سیاسی ضداستبداد وظلم جمهوری اسلامی چه درخارج وچه درداخل به هم پیوندزده شود ویک اتحاد ویکپارچگی منسجم بارهبری شوزایی عظیم ازمخالفین وزندان رفتگان سیاسی تشکیل شود ویک یاچپد نفر دراستانی مستقرگردند وباتشکیل یک شورای انقلاب وجذب میلیونی مردم وسپردفاعی بصورت شبانت روزد بامیاومت ومقابله باهرنوع سرکوب وباداشتن اسکورت محافظت چندده هزترنفره موج اعراضات راگسترده نمایید ومهد وبطن اصلی این ااتراصات برای برچیدن این رژیم متصل به تمام استانهای کشور،درتهران ض به نهایی رابزند و این عمارت ظالمانه خلیفه گرایی ودیکتاتوری نعلین چهل ستله را تخریب وفروریزانید بزرگان وسیاسیونی همچون دکترنوریزاد،خانم ستوده،مهندس طبرزدی،نرگس محمدی،زهرارهنورد،وتمامی مردم برای سرنگونی ضربتی وفوری جمهوری آدمکش اسلامی ایجادشودآقای نوریزاد بدون رهبرسیاسی تغییررژیم محاله ومنظورمن ازرهبرسیاسی ،موجودی شبیه خمینی یا رجوی نیست ،رهبرانی دمرکرات،باسواد وآگاه به امورمملکت داری نوین وعلمی باهم بیعت وبا مردم اتحادوزمینه شور وهیجان وحتی احساسات ویکپارچگی مردم رافراهم کنند،رهبرانی که امثال ،نرگس محمدی ونسرین ستوده وجناب طبرزدی وحضرتعالی تادرمیان مردم درااعتراضات میلیونی مردم رابرعلیه نظام نشورانید اتحاد ویکپارچگی وحتی شهرت شماهابرای عوام مخالف این حکومت فراهم نمیشود،چطورپیرزنان وپیرمردان قبل ازانقلاب که دردهه شصت درقیدحیات بودند براماکودکان شش هفت ساله داستان دکترمصدق وجریان دادگاه لاهه درموردملی شدن نفت راتعریف میکردند ومن اززبان پیرمردی هشتادساله دردهه شصت که کودکی بیش نبودم شنیدم که میگفت مصدق بیست وچهارساعت خودرابه به بیماری میزند تافرصت فکرکردن وجمع آوری دلایل کافی برای دفاع از صنعت نفت وملی کردن آن دردادگاه بیابد وعاقبت هم برنده دادگاه مصدق میشود اماامروز جوان بیست ساله درون تاکسی بنده اسمی ازامثال حضرتعالی،طبرزدی،خانم ستوده،خانم محمدی وزنده یادهماسلطانی میاورم یانمیشناسند،یاازهرده نفرجوان یکی میشناد یامیگویندآره اسمشون راشنیدم،آیاامکانات رسانه ای کم است درمقابل آن پرزنان وپرمردانی که دهه شصت اخبارخودرابارادیو باطری خور می گرفتند نسبت به فضای مجازی،تلوزیون وشبکه های ماهواره ای ومطبوعات وانقلاب رسانه ای اگرشاخ درآورم عجیب نیست.
بنده روزانه بادههانفر عوام سیاسی ازجوان وپیر برخورد دارم که حتی اسم این بزرگان ومبارزین ومدافعین حقوق مردم که درزندان بوده ویاهستندوفعالیت سیاسی دارند رانشنیده اند اماچطور زمان شاه همه دکترمصدق رامیشناختندچطور سالمندان روستای ماکه هفتادکیلومتردورترازشهر دردل کوههای پرازجنگل درمیان صحرایی حاصلخیز باده روستاباخانه های گلی وزندگی دامداری وکشاورزی یک زندگی ازنوع هزارسال پیش امازیباوشادمان داشتند باجاده ای خاکی پرپیچ وخم درکوهای صعب العبورکه یک دهه از ترمیم و آسفالت آن نمیگذردوآن زمان راه کاروانهای اسب وگله بوده و دهه شصت که بنده وهمنوعانم کودکانی شش هفت ساله بودیم پیرمردان وپیرزنان هفتاد،هشتادساله عزیز از دکتربختیار،مهندس بازرگان،وحتی اعتصاب غذای بابی سانز،اشغال سفارت آمریکا وموضع گیری های جیمی کارتر،هنری کیسینجر،وافرادصاحبنامی چون فوزیه،ثریا،اشرف،حسن البکر،خبرهامیدانستند واخبارجنگ راازتمامی رایوهای بارسی زبان داخلی وخارجی پی گیربودند ومن هشت ساله بودم که ازبس پدرم شاهنامه باصوت زیباواحساس برانگیز خوانده بودبه راحتی فهممیدم که او چه میخواند وداستان ازچه قراراست وباتگاکثرشخصیتهاوداستانهای شاهنامه آشنابودم ویاددارم شبی ازشبهای طولانی زمستان وقتی داستان به کشته شدن سهراب رسید ومرحوم پدرم گفت بزدخنجربرپهلوی سهراب….شوترامه ی هفتادساله ای بادودست برسرخویش زد وچنان گریه کرد که بزم گرم مضارشب نشین خانه مادقایقی طولانی سربه توفروبردند واشک ازبهرسهراب ریختند واواسط دهه شصت که جنگ صدام اوج گرفت اخبار جنگ بیشرشدوشاهنامه هارفته رفته به انبارها وچمدانهای آهنی میان کاهدانهارفتند همان کتب شاهنامه را من درتابستانی ازپایان دهه فتاد که به روستایمان رفته بودم دردست کودکان نسلتای دیگردیدم که اوراق آنهاراپاره پاره کرده بعنوان اسباب بازی ازآنهااستفاده میکردندچراکه چهره امام درماه وجنگ هشت ساله شاهنامه رابه کاهدانها وحاشیه هاراندوپدرازدنیارفت پیران یکی پس ازدیگزگری بعدازجنگ رادیوهاراهم به کاهدانهافرستادند وفرزندانشان به دستفروشی درخیابانها روی آوردند وهویت خویش ازیادبردند چطورمادربزرگ بنده که دهه شصت یک پیرزن هشتادساله بودومن یک کودک شش هفت ساله بودم قصه های شبانه اش که برای مامیگفت از،رستم،سهراب،اسفندیار،افراسیاب،فردوسی،وسیاوش وفلکنازوخورشیدآفرین بود،مادربزرگ من یکی ازبستگان خودرابه مزاح گرسیوس می نامید من درسن بیست وپنج سالگی فهمیدم که گرسیوس یکی ازشخصیتهای منفی شاهنامه بوده ودوران کودکی خیال گیکردم به زبان محلی یک واژه طنزاست،اماالان دانشجوی کارشناسی ارشد وشایددکترای مانمیداند حتی سیاوش کی بوده،آرش کی بوده،چرا مادربزرگان وپدربزرگان ما وهمسن وسالان آنها دردهه شصت مدام یک رادیو دردست داشتند وبی بی سی گوش میدادند وازهمان بی بی سی دردهه پنجاه که مانبودیم نیش فریب می خورند که سخنگوی خمینی بودهمان افراد مسن درروستای ما بااینکه شاه رادوست میداشتند، اما می گفتند خمینی یک امام است سواد نداشتند امادانشجوی امروز نمیداند نسرین ستوده ،ونرگس محمدی،ومحدنوریزاد،ومهندس طبرزدی،ودکترملکی کیست?آیامشکل ازآنهاست یامشکل از سیاسیون آزادیخواه است یامشکل ازفقروفلاکت مردم است که دیگراخبار ،ورادیو دنبال نمیکنند برای نجات کشورچاره ای دگربایداندیشیدآقای دکتر،بایدراه میانبر رفت. نامی رش.19مرداد۹۷
درود دوستان
همانطور که میدانید همه روحانیون بد نیستند. به عنوان مثال مرحوم آیتالله مهدوی کنی مدتی وزیر کشور بود ولی بعد از آن از سیاست کناره گیری کرد و عمر پر برکت خود را صرف تاسیس دانشگاه امام صادق کرد.
مرحله اول تهیه زمین و ساختمان دانشگاه بود. او بجای تلاش و صرف هزینه برای خرید زمین و ساخت دانشگاه فکر زیرکانه ای کرد و زمین و ساختمان مرکز مطالعات مدیریت که متعلق به آقای لاجوردی بود را مصادره کرد ( مرکز مطالعات مدیریت شعبه دانشگاه هاروارد در ایران بود و هنوز هم به آن منطقه پل مدیریت میگویند).
بعد از آن خودش را رییس مادام العمر دانشگاه اعلام کرد و خانه ای مجلل داخل محوطه دانشگاه برای خود برگزید. سپس همسرش خانم قدسی سرخه ای را هم رییس مادام العمر واحد خواهران اعلام کرد. قوانین این دانشگاه مستقل از وزارت علوم بود و آیت الله شخصا حقوق و مزایای خودش و همسرش و دیگران را مشخص میکرد. ایشان بعدا از مازاد بودجه دانشگاه چند بنگاه اقتصادی برای خودش ایجاد کرد از جمله : پوشاک جامعه و داروسازی حیان و مجتمع میلاد نور در شهرک غرب و همینطور مرکز خرید بزرگ نور در تقاطع ولی عصر و طالقانی و…
برادر بزرگتر ایشان محمدباقر باقری کنی قائم مقام رئيس دانشگاه و عضو فعال بیت رهبری می باشند. همین برادر قائم مقام دو پسر دارد، یکی علي باقري ( استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق) كه معاون سعيد جليلی (استاد علوم سياسی دانشگاه امام صادق) در شورای عالی امنيت ملی بود.
پسر دیگر هم مصباحالهدی باقري كني (استاد مدیریت دانشگاه امام صادق) كه داماد آیت الله خامنه ای و همسر خانم بنت الهدی خامنهای است او هم چند سالی مدیر طرح و برنامه دانشگاه و رئيس دانشکده مديريت آن بودهاست.
دختر آیت الله کنی، صدیقه مهدوی کنی (استاد علوم قرآنی دانشگاه امام صادق) قائممقام مادر در واحد خواهران هستند.
همسر این خانم حجة الاسلام ابراهیم انصاریان فرزند شیخ حسین انصاریان مسئول دفتر آیتالله در مجلس خبرگان بودند. این زوج دو فرزند دارند زهیر انصاریان (استاد فلسفه دانشگاه امام صادق) که مدیر اداره گزینش دانشجویان بود و ضحی انصاریان که در واحد خواهران دانشگاه امام صادق شاغل است.
جالب است بدانید همه نامبردگان بالا که استاد دانشگاه امام صادق هستند در همین دانشگاه یعنی دانشگاه پدرشان فارغ التحصیل شده اند.
دختر کوچک آیتالله هم مهدیه مهدوی کنی است (فارعالتحصيل و استاد تاریخ اسلام دانشگاه امام صادق) که هم اکنون مدیر گزینش واحد خواهران و نیز مدیر مدارس دخترانه غیرانتفاعی وابسته به دانشگاه است. همسرش حجتالاسلام سیدمصطفی میرلوحی هم عضو هئیت علمی و مدیر کل روابط عمومی و امور بینالملل دانشگاه امام صادق و مدیر و امام جماعت و تولیت مسجد امام صادق در میدان فلسطین است. این زوج سه فرزند دارند. فرزند اول سیدمحمدحسین میرلوحی که فعلا دانشجوی دانشگاه امام صادق و ضمنا داماد حجتالاسلام علیرضا پناهیان است دو فرزند دیگر هنوز مدرسه میروند و تصمیم دارند با تلاش و کوشش در دانشگاه پدر بزرگشان استاد و مدیر بشوند.
آیت الله یک فرزند پسر هم دارند به نام محمد سعید مهدوی کنی (فارعالتحصيل و استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق) که هم اکنون ریاست دانشگاه را برعهده دارد . همسر او هم در همین دانشگاه کار میکند. این زوج سه فرزند دارند که آنها هم هنوز به سن دانشگاه نرسیدهاند که وارد دانشگاه خانوادگی شوند.
واقعا این خانواده باید الگویی برای همه خانواده های جهان باشد و شخص آیت الله که عمر خود را صرف علم و دانش و مال حاصل از علم کرد.
این دانشگاه به اقوام و وابستگان مقامات که میخواهند وزیر یا نماینده مجلس یا مدیر کل بشوند و مدرک مناسب ندارند امتیازات خاصی میدهد که در کمترین زمان مدرک مورد علاقه خود را تحصیل نمایند.
اجرکم عندالله
کسانیکه
حرفهای صفروف را تکذیب میکنند!،
این مقاله محسن امینزاده معاون وقت وزارت
خارجه در دولت خاتمی در اعتماد ۱۰ دی ۱۳۸۶ را
بخوانند که میگوید؛ بعد از فروپاشی شوروی،
جمهوری اسلامی شتابزده از حق ایران
در دریای خزر گذشت…!!!
این مقاله امین زاده ربطی به دروغ صفراف یا نسبت دروغی که بی بی سی به او داد ندارد،چون اصلا بحث 50 درصد بحثی بی پایه و اساس هست و مفاد هیچ قرار دادی نبوده و حتی اگر شوروی فروپاشی نمی شد و الان ایران و شوروی دو طرف ساحلی دریای خزر بودند قاعده عدل و انصاف هم این نبوده و نیست که بهره مندی از همه منابع دریاها بصورت امروزی آن بین ایران و شوروی 50-50 باشد،برای اینکه طول ساحلی ایران نسبت به این دریا حدود 800 کیلومتر هست و اگر شوروی کشور واحدی بود طول ساحلی آن بیش از 4000 کیلومتر بود،روی کدام قاعده و قانون دریائی یا حقوقی می شود حکم کرد که سهم بهره مندی ایران و شوروی باد 50 درصد می بوده؟! پس این ماجرای 50 درصد که عده ای سلطنت طلب نق زن کلیشه ای به اون دامن زده اند و برخی هم روی احساسات باصطلاح میهن پرستانه یا تظاهر به ایران دوستی یا حسّ مخالفت کلیشه ای با جمهوری اسلامی آنرا تکرار می کنند چیزی جز یک سخن بی پایه و اساس نیست و این نه سخن من طلبه،بلکه سخن کارشناسان حقوق و روابط بین الملل هست،پس آن حرف منسوب به صفراف که چیزی یک کشک و حرف سرکاری نبود.اما این مقاله ای که محسن امین زاده نوشته که مربوط میشه به سال 86 ،بحث اش تعیین حد و حدود و سهم این دریا نیست،این مقاله بیشتر بانگیزه های جناحی و طعن به بایدها و نبایدهای دولت احمدی نژاد و وزارت خارجه برخاسته از آن دولت است،او اشاره بنظر برخی حقوقدانان می کند که گفته اند آن قرار دادهای منعقد شده با دولت شوروی که متضمن بازگرداندن حق مشاع کشتیرانی ایران در وسط دریا و خارج از آبهای سرزمینی بوده،قابلیت مانور و چانه زنی برای ایران داشته که بعد از فروپاشی شوروی در مواجهه با 4 کشور روی آن مانور دهد و چانه زنی کند و دستگاه سیاست خارجی دولت احمدی نژاد این کار را نکرده در حالیکه زمان دولت اصلاحات و آقای خاتمی (که امین زاده معاون وزیر خارجه وقت بوده) قاطعیت بیشتری وجود داشته..همه حرف امین زاده این است،اما آیا برداشت آن حقوقدانان درست است؟ و این حرف منتج به این می شود که حق و سهم ایران بلحاظ حقوق دریائی 50 درصد باشه،چیزی است که نه امین زاده در مورد اون چیزی گفته و نه چنانکه اشاره شد بلحاظ مفاد قرار داد و قواعد حقوقی پایه و اساسی داره.بنابر این جملات میهن پرستانه و تبلیغاتی که :”بعد از فروپاشی شوروی،جمهوری اسلامی شتابزده از حق ایران دردریای خزر گذشت…!!!” چیزی جز دستمایه برای مخالفت ها و نق های همیشگی نیست! چون این نزاع بیش از بیست سال ادامه داشته و قراردادی منعقد نشده که کسی بگوید ایران از حق خود گذشته است پس اگر فرضا ایران روی قاعده عدل و انصاف و مراعات طول ساحلی چند برابری همسایه های جدید روی تقسیم دریا و سهم بیست درصد پافشاری کرده و هنوز هم پافشاری می کند،نمی شود با احساسات خودنمایانه پان ایرانیستی به دیگران تهمت زد و زحمات مسئولان دیپلماسی کشور را نادیده گرفت.
ضمنا نگاه کنید به این لینک و نظر کارشناسی فریدون مجلسی دیپلمات و کارشناس سیاست خارجی:
“فریدون مجلسی در گفتگو با «انتخاب»:
موضوع سهم ۵۰ درصدی ایران از خزر در هیچ قراردادی هرگز وجود نداشته / تفسیر «حق کشتیرانی مساوی» به «سهم ۵۰ درصدی ایران از خزر»، بسیار شاعرانه و ایرانی است / ۲۵ سال خود و همسایگان خود را در بلاتکلیفی گذاشتیم / دیگران ۹ برابر ما در خزر ساحل دارند / کشوری دو برابر ما ساحل دارد؛ چرا باید با ما مساوی سهم ببرد؟ مگر بچه ابتدایی هستند؟ / اصل این است که بتوانیم به کف دریا برویم و بهرهبرداری کنیم / در بخش ایران به قدر کافی اکتشاف نفت و گاز صورت نگرفته؛ گودی بیشتری دارد و قدری پرهزینهتر است؛ تکنولوژی آن هم بیشتر آمریکایی است و اجازه نمیدهد وارد ایران شود….
http://www.entekhab.ir/fa/news/424067/
نوریزاد یکی یا دو نفر اینجا هستن فداییت! مثه آنارشیست!!!!!! با اسم ناشناس می نویسند و فحش پایین تنه ای به این و اون می دن!!! من “از طرف” جوابشون رو می نویسم اما تو دیوونه حذفشون می کنی!!!! البته من فحش پایین تنه ای نمی نویسم ولی جوری می نویسم که تا فی خالدنشون بسوزه!! حالا یه چیز، تو فکر نمی کنی با این دوست های پایین تنه ای که می خوای برای خودت جور کنی از اساس کارت زیر سئواله؟!؟!؟ می دونم نمی فهمی چون نفهمی!! اما آخه نفهم تو دیگه چرا می ترسی؟!؟!؟ تو که چند تا زن صیغه ای و هرزه تو کارنامه خودت داشتی!!!! آخه نفهم بفهم!!! اگر هم می ترسی و به این دوستهای لجن نیاز داری باید بگم این رنگ لجنی به رنگ سبز چفیه دور گردنتون خیلی می یومد و حیف که این شال یا چفیه رو دیگه نمی اندازین!!!!!!! محمود عنتری رو ببین هنوز ارزشهاشو حفظ کرده و مثلاً هنوز شونه هاش رو هی بالا می اندازه و …..!!! بفهم نفهم!!!!
با درود آقای نوریزاد
شما در پست های قبلی به تاریخ 13 جولای از آقای سید مرتضی درخواستی کردید راجع به معجزات قرآن ولی ایشان اطلاعی در این موضوع نداشتند در واقع هیچکدام از آیت الله ها جوابی ندارند که بدهند .
مقاله قرآن و كامپيوتر نوشته «دكتر رشاد خليفه»، دانشمند مسلمان مصري، داراي درجه پي اچ دي در رشته مهندسي سيستمها و استاد دانشگاه آريزوناي آمريكاست كه مدتي معاون سازمان توسعه صنعتي ملل متحد بوده است . وي با كمك عده اي از مسلمين متخصص و صرف وقت بسيار، تحقيقات گسترده اي را در نظم رياضي كاربرد حروف و كلمات در قرآن شروع نموده و با الهام از آيات 11 تا 31 سوره مدثر كه عدد 19 را كليد رمز اعجاز آميز قرآن و آسماني بودن آن معرفي مي كنند، به كمك عدد 19 توانست رمز نظم رياضي حيرت انگيز و اعجاز آميز حاكم بر حروف قرآني را كشف نمايد. دكتر رشاد خليفه ، نخستين بار ترجمه قرآن مجيد از عربي به انگليسي را در 12 جلد نگاشت . اين ترجمه ها توسط مؤسسه «روح حق» واقع در شهرستان توسان ايالت آريزوناي آمريكا بچاپ رسيد. مقاله قرآن و كامپيوتر در پايان جلد اول كتاب ترجمه قرآن درج شده است. دكتر رشاد خليفه در اين مقاله مي نويسد:
در چهارده قرن اخير نوشته هاي بيشمار ادبي شامل كتاب ، مقاله، گزارشات پژوهشي درباره كيفيت معجزه آساي قرآن به رشته تحرير در آمده است . دراين نوشته ها فصاحت بيان، فضيلت ادبي، معجزات علمي، سبك و حتي جاذبه آهنگ تلاوت قرآن تشريح شده است. با وجود اين، تحقيق در اعجاز قرآن بعلت احساسات بشري، بيطرفانه صورت نگرفته و بسته به عقيده نويسنده برعليه آن قلم فرسايي شده است . چون مطالعات و پژوهش هاي قبلي به بوسيله بشر انجام شده، خواهي نخواهي تمايلات و نظرات ضد و نقيض نويسندگان در آنها به چشم مي خورد. اين نوشته ها نتوانسته اند افراد غيرمسلمان را قانع كنند كه قرآن كتاب آسماني است و دلايل نويسندگان درايشان مؤثر نبوده است. معجزه اي كه در اين رساله پژوهشي ارائه مي شود برمبناي اصولي بي چون و چرا و خالي از شك و شبهه و غيرقابل تغيير استوار است؛ بدين ترتيب فن كامپيوتر با كشف سيستم اعدادي اعجاز آميز قرآن مدلل مي دارد كه قرآن مجيد بدون شك ساخته فكر بشر نمي تواند باشد. خواست خداي توانا بوده است كه اين نظم پيچ در پيچ عددي قرآن مخفي نماند تا تايپ شود كه سرچشمه غيبي قرآن از جانب خداوند متعال است و نيز در عرض گذشت قرون بوسيله ذات او محافظت مي شده و از گزند تغيير، افزايش يا كاهش در امان مانده است. رمزهاي اعجاز آميز قرآن منحصراً از اين قرارند :
1 – اولين آيه قرآن، «بسم الله الرحمن الرحيم» داراي 19 حرف عربي است.
2- قرآن مجيد از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد به 19 قابل قسمت است. (6× 19).
3- اولين سوره اي كه نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آيه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.
6- اولين باركه جبرئيل امين با قرآن فرود آمد 5 آيه اولي سوره علق را آورد كه شامل 19 كلمه است.
7- اين 19 كلمه ، 76 حرف (4× 19) دارد كه به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است.
8- دومين باري كه جبرئيل امين فرود آمد 9 آيه اولي سوره قلم (شماره 68) را آورده كه شامل 38 كلمه است. (2 × 19).
9- سومين باركه جبرئيل امين فرود آمد 10 آيه اولي سوره مزمل (شماره 73) را آورد كه شامل 57 كلمه است. (3× 19).
10- چهارمين باركه جبرئيل فرود آمد 30 آيه اولي سوره مدثر (شماره 74) را آورد كه آخرين آيه آن « بر آن دوزخ 19 فرشته موكلند» مي باشد. (آيه 30).
11- پنجمين بار كه جبرئيل فرود آمد اولين سوره كامل « فاتحه الكتاب» را آورد كه با اولين بيانيه قرآن بسم الله الرحمن الرحيم (19 حرف) آغاز مي شود . اين بيانيه 19 حرفي بلافاصله بعد از نزول آيه «برآن دوزخ 19 فرشته موكلند» نازل شد . اين مراتب گواهي ارتباط آري از شبهه آيه 30 سوره مدثر(عدد 19) و اولين بيانيه قرآن «بسم الله الرحمن الرحيم» (عدد 19) با سيستم اعدادي اعجاز آميز است كه بر عدد 19 بنا نهاده شده است.
12- آفريننده ذوالجلال و عظيم الشأن با آيه 31 سوره مدثر به ما ياد مي دهد كه چرا عدد 19 را انتخاب كرده است. پنج دليل زير را بيان مي فرمايد :
الف) بي ايمانان را آشفته سازد.
ب) به خوبان يهود و نصارا اطمينان دهد كه قرآن آسماني است.
ج) ايمان مومنان تقويت نمايد.
د) تا هر گونه اثر شك و ترديد را از دل مسلمانان و خوبان يهوديت و مسيحيت بزدايد.
ه) تا منافقين و كفار را كه سيستم اعدادي قرآن را قبول ندارند رسوا سازد.
13- آفريننده به ما مي آموزدكه اين نظم اعدادي قرآن تذكري به تمام جهانيان است (آيه 31 سوره مدثر) و يكي از معجزات عظيم قرآن است. (آيه 35).
14- هركلمه از جمله آغازيه قرآن بسم الله الرحمن الرحيم در تمام قرآن بنحوي تكرار شده كه به عدد 19 قابل تقسيم است ،بدين ترتيب كه كلمه » بسم » 19 باركلمه » الله » 2698 بار(42*19)، كلمه » الرحمن » 57 بار (3*19) وكلمه » الرحيم » 114 بار (6*19) ديده مي شود.
15- قرآن 114سوره دارد كه هر كدام از سوره ها با آيه افتتاحيه » بسم الله الرحمن الرحيم » آغاز ميشود بجز سوره توبه (شماره 9) كه بدون آيه معموله افتتاحيه است، لذا آيه » بسم الله الرحمن الرحيم» در ابتداي سوره ها 113 بار تكرار شده است.
چون اين رقم به 19 قابل قسمت نيست و سيستم اعدادي قرآن آسماني ساخته پروردگار بايد كامل باشد يكصد وچهاردهمين آيه بسم الله را در سوره النمل كه دوبسم الله دارد(آيه 27) (آيه افتتاحيه وآيه 30 )بنابراين قرآن مجيد 114 بسم الله دارد.
در مورد وجوه اعجاز قرآن بعدا توضیحی ظاهرا در همان پست ارائه شد،و عرض شد که برخلاف تصور رایج وجه اعجاز قرآن منحصر در فصاحت و بلاغت و رسائی و زیبائی الفاظ و تناسب چینش الفاظ مختلف کنار هم و افاده معانی پر مغز و مهم نیست،گرچه این وجه از اعجاز یکی از وجوه مهم اعجاز قرآن و الهی و فوق بشری بودن آن است که فصحاء و بلغاء معاصر و بعد از قرآن را متحیّر و انگشت بدهان می کرد و البته گیرایی تک تک آیات و زیبائی و انسجام الفاظ آن حقیقتا حاکی از فوق بشری بودن آن است آنهم از سوی آورنده ای که بمکتب نرفت و خط ننوشت و بغمزه مساله آموز صدها مدرّس شد،اما وجوه دیگری برای معجز بودن و بشری نبودن قرآن هست از جمله همین اعجاز از حیث آورنده آن که فردی ناخوانا و نانویسا بود،و اشاره شد که مرحوم علامه عالیقدر و مفسر معاصر قرآن آقای طباطبائی بطور مفصل در باب وجوه مختلف اعجاز قرآن بحثها و شواهدی مطرح فرموده است در ذیل برخی آیات سوره بقره و یونس ..اینجا نکته ای که می خواهم بر آن انگشت بگذارم این است مطالبی از قبیل مطلب مفصل ذکر شده در اینجا در باب اعجاز عددی قرآن که عمدتا از سوی رشاد خلیفه مطرح شد و بعد از مرگ او توسط شاگردانش دنبال شد،بحثی محل خلاف و اختلاف و نقد است و موافقان و مخالفانی دارد که کتابها و مقالات در نفی یا تایید آن پرداخته اند،چیزی که بنظر می رسد که اینها یک سلسله وجوه تخمینی،ظنی و قابل نقض و غیر فراگیر است که نمی توان به آنها اعتماد کرد،و از لفظ خود قرآن چیزی در این باب استفاده نمی شود چنانکه در روایات تفسیری ماثور از عترت پیامبر یا بزرگان صحابه،یک تناسب هایی ممکن است بین اعداد برخی سور و آیات ممکن است کسی استخراج کند لکن غالب اینها قابل اشکال و نقض است و اینکه فراگیر نیست،قرآن نیز خود را به مبین بودن و آشکار بودن در تفهیم معنا وصف کرده است و ذهن مخاطبان عصر نزول نیز دور از این معانی و محاسبات بوده است،حتی ما در آثار بزرگانی از حکیمان مسلط بر مفاهیم و پیچیدگی های مسائل ریاضی که شاگردان قرآن نیز بوده اند مثل مرحوم خواجه نصیر طوسی و شیخ بهائی و دیگر ریاضیدانان اسلامی نیز چنین رویکرد یا اشاره ای نمی بینیم،و غایت نزول قرآن نیز جز بسط معارف الهی و آگاهی دادن از مبدا و منتهای انسان و اوصاف آفریدگار جهان و بیان یک سلسله احکام فردی و اجتماعی و حکمت ها و مواعظ قرآنی یا حکایت تاریخ عبرت آمیز امت های سابقه،و تربیت و تعالی اخلاقی انسان،بنظر نمی رسد رساندن انسان به چنین مناسبات ظنی و محاسبات ریاضی باشد هرچند آفریدگار کیهان و جهان و فرستنده قرآن مهندس اصلی خلقت و نظم شگفت انگیز قوانین و ریاضیات حاکم بر کائنات است،لکن غرض از نزول قرآن تربیت انسان و هدایت اوست به شفای از دردهای مادی و معنوی انسان نه توجه دادن به مضرب دو عدد یا مناسبات احتمالی قابل نقض بین آیات.در این زمینه مقالات و رد و اثبات هایی وجود دارد که می توان آنرا تحت اعجاز عددی قرآن در دانشنامه های مختلف ردیابی کرد و بمنابعی رسید،بد نیست اینجا نام یکی از دوستان فاضل و آشنایان بنده در امر تحقیق و پژوهش را یادآور شوم که عمرش به این جهان یار نداد و بعارضه قلبی از این وضع خارج شد،مرحوم عباس بزدانی که تمرکزی در تحقیق مسائل قرآنی داشت و از دوستان نزدیک من بود در یکی از موسسات،آن مرحوم از مخالفان رویکرد اعجاز عددی قرآن بود و مقاله ای در نقد رشاد خلیفه نوشت که لینک آنرا در اینجا ذکر می کنم،خدایش رحمت کند.
http://www.tabnak.ir/fa/news/155713/
———-
درود جناب سید مرتضای گرامی
کاش اعجاز قرآن در روح تأثیر گذاری اش بود. که یعنی هر که آن را می خواند- چه چینی و چه عرب و چه اروپایی و چه مالزیایی و چه اروگوئه ای، هم معنی اش را در می یافت و هم روح انسانی و شرافت فطری و ابدی اش بجانش می نشست و او را با هر گرایشی که دارد محترم می شمرد و دگرگونش می ساخت و از او انسانی شایسته و متعالی بر می کشید. وگرنه شما بگو الفاظ و پیش گویی هایش بی نظیر است و همه ی ادبای عرب در آن در مانده اند، وقتی یک ژاپنی آن را نمی فهمد، بعد که تازه بعد ده دوازده سال رفت پی آموزش عربی و در عربی کمی راه افتاد، می بیند در آن خودی و غیرخودی موج می زند، همان بهتر که مخاطبانش در همان حجاز بدوی می ماند و اصراری به ابدی بودنش نمی داشت. مثلا در قرآن آمده که اگر زنی زنا کرد، شویش آن را تا ابد تا ابد تا ابد تا ابد تا ابد در خانه زندانی کند تا بمیرد. بعدش خدا در همان آیه قول می دهد که ای بسا بعدا طی آیه ای تکلیف آن زن زانی را روشن می کند. هم بعدش فراموش می شود و آیه ای نمی آید و هم بساطی می پردازد برای جماعتی که خود را بجای خدا نشانده اند و از جانب خدا سخن می گویند. هنوز که هنوز است آن زن زانی تا ابد در زندان شوهر است و خدا تکلیفش را روشن نکرده.
از همین روی، می گویم: معجزه به یک کتاب نیست. بل معجزه در فایده هایی است که از آن کتاب برآورده می شود. شما قرار شد یک مورد از برکات جمهوری اسلامی را برای ما شماره کنید. نمی دانم چرا پیدا کردن این یک مورد این همه برای شما دشوار می نماید. می دانید چرا؟ چون همین یک مورد، در گذار تاریخیِ مسلمین نیز پیدا نمی شود. که یعنی مردمی در تاریخ پیدا کنیم که با بهره مندی از روح قرآن و روح سیره ی پیامبر و روح سیره ی امامان، به شایستگی هایی انسانی دست یافته باشند و درخشیده باشند. این یک مورد را هم پیدا می کنید برای ما؟
با احترام
.
درود بر شما
چنانکه بارها اشاره کرده ام مطالب بظاهر روشنفکرانه ای که در آغاز این نوشته نوشتید،هماهنگ با مسلمانی و لزوم ایمان به قرآن و جاودانگی و خاتمیت آن و خاتمیت دین اسلام نیست و تعبیراتی نادرست،بودار و خودنمایانه است که مناسب با ایمان به کلام الله بودن قرآن نیست که از آن می گذرم.
در مورد آیه 15 سوره نساء :”وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلا”.
نیز اوج نقصان اطلاعات خویش را بنمایش گذاشتید،قبلا عرض شد که این آیه شریفه مطابق نصوص مستفیض و معتبر روایی از صحابه و عترت بزرگوار پیامبر،نسخ شده به آیه اول سوره نور که فرمود:زانی و زانیه ای را که همسر ندارند صد تازیانه بزنید. و آن آیه اول سوره نور ناسخ حکم این آیه است و در جای خود در بحث ناسخ و منسوخ گفته شده است که معمولا در خود آیه منسوخ اشاره ای به موقتی بودن حکم می شود و ناسخ متاخر کاشف از تمام شدن زمان حکم منسوخ است و در آیه مورد نظر سوره نساء نیز در انتها فرمود “او یجعل الله لهنّ سبیلا” که این تعبیر “او” بمعنای “الی ان”هست یعنی آنها را حبس کنید تا اینکه خداوند راه دیگری برای آنها بگشاید،و مساله تبیین حکم و قانون گذاری بصورت بیان ناسخ و منسوخ،یا عام و خاص یا مطلق و مقید از سنت های گفتمان عقلاء بوده و هست و خدای متعال در قرآن کریم بروش متکلمان حکیم و عقلاء با انسانها سخن گفته است.
یه مشت بیکار و شاید مزدور نشستن همچین مزخرفاتی رو با صرف وقت و بودجه سرهم کردن که بگن قرآن معجزست!!!اصلا هست خوب که چی؟!!چی رو میخوان درست کنن؟اگه نصفشو صرف پیشرفت کشورهای مسلمون میکردن و با این اباطیل به خورد مردمشون دادن اونها رو گمراه نمیکردن وضع کشورهای اسلامی این نبود که هست؟!!!از این اندیشمندان و کاشفین بزرگ قرن باید پرسید حالا با این عددد ۱۹ و ۱۱۴ و ۱۱۳ و دو بسمل و نیم بسمل سرهم کردن کدوم دردی رو از مسلمین دوا کردن؟!!!فرق آیت الله ها و امثال سید مرتضی ها با امثال این جنابان دکاتیر تو نوع تفکرشونه(البته اگه ماموریتی واسه اینکار نداشته باشن)که منجر شده مردمشون تو یه کتاب دنبال یه مشت مطالب محیرالعقول بگردن ولی در دنیای پیرامونشون کوچکترین کنکاشی نداشته باشن!!شمام با این معجزات دلخوش باش گور پدر کشور ثروتمندی که امروز از برکت این چرندیات به این روز افتاده و دریای شمالشو ازش میگیرن به فلانشم نیست.۱۱۴ بسمل داشتن و عدد ۱۹ رو عشق است. خیالتون راحت غرب از درست کردن این لاطائلات بیشتر خوشحال میشه.چه کاری بهتر از این واسه تحمیق و استثمار مردم ابله جهان سوم؟!!
ناشناس گرامی شما ویا هرمحققی مبنای جستجوئی برای هر کتاب یا نوشته ای مشخص کنید وان را به کامپیوتر بدهید چنین نتیجه ای بدست خواهید اورد که ارتباطی با معجزه ندارد با احترام./
16- همانطور كه در بالا اشاره شد سوره توبه فاقد آيه افتتاحيه بسم الله است. هر گاه از سوره توبه شروع كرده آنرا سوره شماره يك وسوره يونس را سوره شماره دو فرض نموده وبه همين ترتيب جلو برويم ، ملاحظه مي شود كه سوره النمل نوزدهمين سوره است (سوره 27) كه بسم الله تكميلي را دارد. از اين نظم نتيجه مي گيريم كه قرآني كه اكنون در دست ماست با قرآن زمان پيامبر از لحاظ ترتيب سوره ها يكي است.
17- تعداد كلمات موجود بين دو آيه بسم الله سوره النمل 342(18*19) ميباشد.
18- قرآن مجيد شامل اعداد بيشماري است .مثلاً : ما موسي را براي چهل شب احضار كرديم، ما هفت آسمان را آفريديم. شمار اين اعداد در تمام قرآن 285(15*19) ميباشد.
19- اگر اعداد 285 فوق را با هم جمع كنيم، حاصل جمع 174591 (9189*19)خواهد بود.
20- حتي اگر اعداد تكراري را از عدد فوق حذف نماييم حاصل جمع 162146 (8534*19) خواهد بود.
21- يك كيفيت مخصوص به قرآن مجيد اينست كه 29 سوره با حروف رمزي شروع ميشود كه معني ظاهري ندارند، اين علامات در هيچ كتاب ديگري و در هيچ جايي ديده نمي شوند .اين حروف در ابتداي سوره هاي قرآن بخش مهمي از طرح اعدادي اعجاز آميز مي باشد كه بر عدد 19 بنا شده است.اولين نشانه اين ارتباط اينست كه 29 سوره از قرآن با اين علامات شروع ميشود. تعداد حروف الفبا در اين رموز 14 و تعداد خود رمزها نيز14ميباشد.هرگاه تعداد سوره ها (29) وحروف الفبا(14) را با تعداد رمزها (14) جمع كنيم ، حاصل جمع 57 (3*19) خواهد بود.
22- خداوند توانا به ما ياد مي دهد كه در هشت سوره و سوره هاي شماره (10،12،13،15،26،27،28 ،31) دو آيه اول كه با اين رموز آغاز ميشوند حاوي وحامل معجزه قرآن هستند، بايد توجه داشت كه قرآن كلمه » آيه » را بمعني معجزه بكار برده است . بايد كلمه آيه داراي معاني متعددي باشد كه يكي از آنها معجزه است ونيز بايد دانست كه خود كلمه معجزه در هيچ جاي قرآن بكار برده نشده است.
دين جهت قرآن مناسب تفسير نسلهاي گوناگون بشريت است مثلاً نسلهاي قبلي (پيش ازكشف اهميت حروف رمزي قرآن )كلمه آيه رادر اين هشت سوره، آيه نيم بيتي مي پنداشتند، ولي نسلهاي بعدي كه از اهميت اين رموز باخبر شدند آيه را به معني معجزه تفسير كرده اند. بكار بردن كلمات چند معنايي و مناسب براي همه نسلهاي بشر در زمانهاي گوناگون خود يكي از معجزات قرآن است.
23- سوره قاف كه با حرف ق شروع مي شود (شماره 50 ) شامل 57(3*19) حروف ق است.
24- سوره ديگري در قرآن» حروف ق را در علامت رمزي خود دارد (سوره شوري شماره 42) كه اگر حروف ق را در اين سوره شمارش نمائيد، ملاحظه خواهيد كرد كه حرف ق 57 (3 * 19) بار تكرار شده است.
25- بدين ترتيب درمي يابيد كه دو سوره قرآني فوق الذكر (شماره 50 و 42 ) به اندازه همديگر (57،57) شامل حرف ق هستند كه مجموع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن(114) برابر است. چون سوره ق بدين نحو آغاز مي شود : «ق و القرآن المجيد» تصور حرف ق به معني قرآن مجيد مي نمايد و 114 ق مذكور گواه 114 سوره هاي قرآن است. اين احتساب اعداد آشكار و گويا ، مدلل مي دارد كه 114 سوره قرآن ، تمام قرآن را تشكيل مي دهند و چيزي جز قرآن نيستند.
26- آمار كامپيوتر نشان ميدهد كه فقط اين دو سوره كه با حرف ق آغاز مي شود ، داراي تعداد معيني ق (57 مورد ) هستند ، گوئي خداوند توانا مي خواهد با اشاره و كنايه بفرمايد كه خودش تنها از تعداد حروف الفبا در سوره هاي قرآن با خبر است.
27- يك نمونه در آيه 13 از سوره ق مدلل مي دارد كه هر كلمه و در حقيقت هر حروف در قرآن مجيد به دستور الهي و طبق يك سيستم اعدادي بخصوصي كه بيرون از قدرت بشر است گنجانيده شده است اين آيه مي فرمايد «عاد ، فرعون و اخوان لوط » در تمام قرآن مردمي كه لوط را نپذيرفتند ، قوم ناميده مي شوند. خواننده بلافاصله متوجه مي شود كه اگر بجاي « اخوان » در سوره ق كلمه « قوم » بكار برده مي شد چه اتفاقي مي افتاد . در اين صورت ذكر كلمه قوم بجاي اخوان، حرف « ق» در اين سوره 58 بار تكرار مي شد و عدد 58 به 19 قابل قسمت نيست و لذا با تعداد 57 «ق» كه در سوره شوري مطابقت نمي كرد و جمع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن برابر نمي شد ، بدين معني كه با جايگزين كردن يك كلمه بجاي ديگري نظم قرآن از بين ميرود.
28- تنها سوره اي كه با حرف « ن » آغاز ميشود ، سوره قلم است ( شماره 6 ) اين سوره 133 « ن » دارد كه به 19 قابل قسمت است ( 7×19).
29- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مريم ( شماره 19 ) و ص ( شماره 38) كه با حروف « ص» شروع ميشوند، جمعاً 152 حرف « ص » دارند ( 8×19).
30- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و « ه» 344 ميباشد ( 18 × 19).
31- در سوره « يس » تعداد حروف « ي » و « س» 285 ميباشد ( 15×19).
32- در هفت سوره 40 تا 46 كه با رمز « حم » شروع ميشوند تكرار حروف 2166 ميباشد (14*19) بنابراين تمام حروف اختصاري كه در ابتداي سوره هاي قرآن قرار دارند . بدون استثناء در روش اعددي اعجاز آميز قرآن شركت دارند. بايد توجه داشت كه اين روش اعدادي قرآن ، در مواردي ساده و در خور فهم اشخاص معمولي است ، اما در موارد ديگر ، بسيار مشكل و پيچيده بوده و براي درك آنها اشخاص تحصيل كرده بايد از ماشينهاي الكترونيكي كمك بگيرند.
33- در سوره هاي شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 كه با رمز « الم » شروع ميشوند تعداد حروف الف ، لام ، ميم جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 ميباشند ( 1404*19)
به ملا ناصرالدین گفتند مرکز عالم کجاست ؟گفت همینجا که میخ افسار الاغم را کوبیده ام ؛ گفتند دلیلت چیست ؟ گفت اگر باور ندارید خود متر کنید
حال بخش پذیر بودن بعضی اعداد انتخابی که نمی توان به راحتی صحت انان را رد یا تایید کرد ؛ بر عدد ۱۹ دلیل معجزه بودن قران است ؟ هر عدد را میتوان با چند شماره کم و زیاد کردن مَضربی از ۱۹ نمود ؛ اصولا خود اعداد و ارقام در حوزه چهار عمل اصلی بعضی مواقع خواصی از خود بروز میدهند که از نظر افراد عادی بسیار شگرف است در مبحث تیوری اعداد با خواص زیادی از اینگونه مواجه هستیم که دلیل بر خاصبت خود اعداد است و لاغیر
شما یک مشت توپ را پرت کن روی زمین و سپس فواصل بین این توپهای پخش شده روی زمین را-با همین روش معجزه19- اندازه گیری کن و با یکدیگر مقایسه کن انگاه ببین چقدر روایط اعجاز اوری بین این فواصل و اعداد مربوط به اندازه گیری این فواصل پیدا خواهی کرد
به تو قول میدهم چنان اعداد و روابط حیرت انگیزی در بین فواصل همین یک مشت توپ خواهی یافت که دیگر تمام معجزات عالم در نطرت بی معنی خواهد شد. بعنوان مثال: خواهی دید کلمه توپ پنج نقطه دارد و فاصله بین توپ اول با توپ اخر پنج برابر فاصله توپ اول با توپ دوم است!!! و باز حواهی دید که فاصله بین توپ اول با توپ اخر 25 متر است و اگر تعداد نقطه های توپ یعنی عدد 5 را در خودش ضرب کنیم با کمال شگفتی همان عدد25 یعنی عدد معادل فاصله توپ اول و دوم بود بدست می اید!!! و حالا اگر عدد 25 را در عدد 3 که تعداد نقطه های “پ” از کلمه “توپ” است ، ضرب کنیم ، عدد 75 یعنی جمع تمام توپها بدست می اید!!!. و اگر تعداد نقطه های جمله “یه توپ دارم قلقلیه” را در عدد 2 ضرب کنیم خاصل ان میشود26یعنی (25منهای1)!!!!….و بی نهایت از این معجزات کشف خواهی کرد./ دوست عزیز کمی اندیشه -البته از نوع افقی ان – نیز بدنیست.
معجزات قران
16- همانطور كه در بالا اشاره شد سوره توبه فاقد آيه افتتاحيه بسم الله است. هر گاه از سوره توبه شروع كرده آنرا سوره شماره يك وسوره يونس را سوره شماره دو فرض نموده وبه همين ترتيب جلو برويم ، ملاحظه مي شود كه سوره النمل نوزدهمين سوره است (سوره 27) كه بسم الله تكميلي را دارد. از اين نظم نتيجه مي گيريم كه قرآني كه اكنون در دست ماست با قرآن زمان پيامبر از لحاظ ترتيب سوره ها يكي است.
17- تعداد كلمات موجود بين دو آيه بسم الله سوره النمل 342(18*19) ميباشد.
18- قرآن مجيد شامل اعداد بيشماري است .مثلاً : ما موسي را براي چهل شب احضار كرديم، ما هفت آسمان را آفريديم. شمار اين اعداد در تمام قرآن 285(15*19) ميباشد.
19- اگر اعداد 285 فوق را با هم جمع كنيم، حاصل جمع 174591 (9189*19)خواهد بود.
20- حتي اگر اعداد تكراري را از عدد فوق حذف نماييم حاصل جمع 162146 (8534*19) خواهد بود.
21- يك كيفيت مخصوص به قرآن مجيد اينست كه 29 سوره با حروف رمزي شروع ميشود كه معني ظاهري ندارند، اين علامات در هيچ كتاب ديگري و در هيچ جايي ديده نمي شوند .اين حروف در ابتداي سوره هاي قرآن بخش مهمي از طرح اعدادي اعجاز آميز مي باشد كه بر عدد 19 بنا شده است.اولين نشانه اين ارتباط اينست كه 29 سوره از قرآن با اين علامات شروع ميشود. تعداد حروف الفبا در اين رموز 14 و تعداد خود رمزها نيز14ميباشد.هرگاه تعداد سوره ها (29) وحروف الفبا(14) را با تعداد رمزها (14) جمع كنيم ، حاصل جمع 57 (3*19) خواهد بود.
22- خداوند توانا به ما ياد مي دهد كه در هشت سوره و سوره هاي شماره (10،12،13،15،26،27،28 ،31) دو آيه اول كه با اين رموز آغاز ميشوند حاوي وحامل معجزه قرآن هستند، بايد توجه داشت كه قرآن كلمه » آيه » را بمعني معجزه بكار برده است . بايد كلمه آيه داراي معاني متعددي باشد كه يكي از آنها معجزه است ونيز بايد دانست كه خود كلمه معجزه در هيچ جاي قرآن بكار برده نشده است.
دين جهت قرآن مناسب تفسير نسلهاي گوناگون بشريت است مثلاً نسلهاي قبلي (پيش ازكشف اهميت حروف رمزي قرآن )كلمه آيه رادر اين هشت سوره، آيه نيم بيتي مي پنداشتند، ولي نسلهاي بعدي كه از اهميت اين رموز باخبر شدند آيه را به معني معجزه تفسير كرده اند. بكار بردن كلمات چند معنايي و مناسب براي همه نسلهاي بشر در زمانهاي گوناگون خود يكي از معجزات قرآن است.
23- سوره قاف كه با حرف ق شروع مي شود (شماره 50 ) شامل 57(3*19) حروف ق است.
24- سوره ديگري در قرآن» حروف ق را در علامت رمزي خود دارد (سوره شوري شماره 42) كه اگر حروف ق را در اين سوره شمارش نمائيد، ملاحظه خواهيد كرد كه حرف ق 57 (3 * 19) بار تكرار شده است.
25- بدين ترتيب درمي يابيد كه دو سوره قرآني فوق الذكر (شماره 50 و 42 ) به اندازه همديگر (57،57) شامل حرف ق هستند كه مجموع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن(114) برابر است. چون سوره ق بدين نحو آغاز مي شود : «ق و القرآن المجيد» تصور حرف ق به معني قرآن مجيد مي نمايد و 114 ق مذكور گواه 114 سوره هاي قرآن است. اين احتساب اعداد آشكار و گويا ، مدلل مي دارد كه 114 سوره قرآن ، تمام قرآن را تشكيل مي دهند و چيزي جز قرآن نيستند.
26- آمار كامپيوتر نشان ميدهد كه فقط اين دو سوره كه با حرف ق آغاز مي شود ، داراي تعداد معيني ق (57 مورد ) هستند ، گوئي خداوند توانا مي خواهد با اشاره و كنايه بفرمايد كه خودش تنها از تعداد حروف الفبا در سوره هاي قرآن با خبر است.
27- يك نمونه در آيه 13 از سوره ق مدلل مي دارد كه هر كلمه و در حقيقت هر حروف در قرآن مجيد به دستور الهي و طبق يك سيستم اعدادي بخصوصي كه بيرون از قدرت بشر است گنجانيده شده است اين آيه مي فرمايد «عاد ، فرعون و اخوان لوط » در تمام قرآن مردمي كه لوط را نپذيرفتند ، قوم ناميده مي شوند. خواننده بلافاصله متوجه مي شود كه اگر بجاي « اخوان » در سوره ق كلمه « قوم » بكار برده مي شد چه اتفاقي مي افتاد . در اين صورت ذكر كلمه قوم بجاي اخوان، حرف « ق» در اين سوره 58 بار تكرار مي شد و عدد 58 به 19 قابل قسمت نيست و لذا با تعداد 57 «ق» كه در سوره شوري مطابقت نمي كرد و جمع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن برابر نمي شد ، بدين معني كه با جايگزين كردن يك كلمه بجاي ديگري نظم قرآن از بين ميرود.
28- تنها سوره اي كه با حرف « ن » آغاز ميشود ، سوره قلم است ( شماره 6 ) اين سوره 133 « ن » دارد كه به 19 قابل قسمت است ( 7×19).
29- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مريم ( شماره 19 ) و ص ( شماره 38) كه با حروف « ص» شروع ميشوند، جمعاً 152 حرف « ص » دارند ( 8×19).
30- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و « ه» 344 ميباشد ( 18 × 19).
31- در سوره « يس » تعداد حروف « ي » و « س» 285 ميباشد ( 15×19).
32- در هفت سوره 40 تا 46 كه با رمز « حم » شروع ميشوند تكرار حروف 2166 ميباشد (14*19) بنابراين تمام حروف اختصاري كه در ابتداي سوره هاي قرآن قرار دارند . بدون استثناء در روش اعددي اعجاز آميز قرآن شركت دارند. بايد توجه داشت كه اين روش اعدادي قرآن ، در مواردي ساده و در خور فهم اشخاص معمولي است ، اما در موارد ديگر ، بسيار مشكل و پيچيده بوده و براي درك آنها اشخاص تحصيل كرده بايد از ماشينهاي الكترونيكي كمك بگيرند.
33- در سوره هاي شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 كه با رمز « الم » شروع ميشوند تعداد حروف الف ، لام ، ميم جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 ميباشند ( 1404*19)
ادامه معجزات قرآن
34- در سوره هاي 20و26و27و28و36و42 كه با رمز « طس » يا يكي از دو حرف مزبور (ط ، س) آغاز ميشوند تعداد دو حرف « ط » و «س» 494 مورد ميباشد ( 26*19).
35- در سوره هاي 10و11و12و14و15 كه با رمز « الر» آغاز مي شوند تعدا الف ، لام ، راء به اضافه تعداد ( راء ) تنها در سوره سيزدهم 9709 مورد است كه اين عدد قابل قسمت بر عدد 19 مي باشد (511*19).
36- در سوره هايي كه با رمز يكي از حروف «ط» «س» و «م» آغاز مي شوند ، تعداد حروف طاء و سين و ميم 9177 مورد مي باشد (438*19).
37- در سوره رعد ( شماره 13 ) كه با حرف رمزي «المرا» آغاز مي شود ، تعداد حروف (الف ، لام ، ميم، را ) 1501 مورد مي باشد (79*19).
38- در سوره اعراف (شماره 7) كه با حروف رمزي «المص» شروع مي گردد تعداد وقوع «الف» 2572 مورد ، حرف «لام» 1523 مورد ، حرف «ميم» 165 و حرف «ص» 98 مورد كه جمعاً عدد 5358 بدست مي آيد(282*19).
39- در سوره مريم (شماره 19) كه با حروف «كهيعص» شروع مي شود ، تعداد حروف (كاف ، ها ، يا ، عين ، صاد) 798 مورد مي باشد (42*19).
40- در سوره شوري (شماره 42) كه با حروف «حم عسق » شروع مي شود ، تعداد حروف (حا ، ميم ، عين، سين ، قاف ) 570 مورد مي باشد(30*19).
41- در سيزده سوره اي كه حرف «الف» در لغت رمزي آنهاست (سوره هاي شماره 2 ، 3 ، 7 ، 10 ، 11 ، 12 ، 13 ، 14 ، 29 ، 30 ، 31 ، 32و15 ) جمع الف هاي موجود 17499 مورد مي باشد(921*19).
42- در سيزده سوره فوق الذكر جمع حروف «لام» 1870 مورد مي باشد(620*19).
43- در هفده سوره اي كه حروف «ميم» در لغت رمزي آنها ست (سوره هاي شماره 2 ، 3 ، 7 ، 13 ، 32 ، 26 ، 28 ، 29 ، 31 ، 30 ، 40 ، 41 ، 42 ، 43 ، 44 ، 45 ، 46 ) جمع حروف «ميم» 8683 مورد مي باشد (457*19).
پس اینطور که میفرمایید به جای وحی بر پیامبر “بازی با اعداد” بر ایشان نازل شده.
سید رضی گرامی مسیله اینست که پیغمبر بنده خدا تا عدد ۱۰ بیشتر نمی توانست بشمارد ولی پیروان مدعیند که ابشان جدول لگارتیم و جدول مندلیف را از حفظ بود جالب درعربستان ان زمان اصلا گندم کشت نمیشد و خوراکشان نان جو بود ولی حالا پیروان برابش طب نبی چاپ میکنند و درباره خواص سبوس گندم و خواص کاهو و خیار و گوجه فرنگی از قول او نسخه می پیچند
امروز یکی از بچه محلها اومده بود گله گذاری که بابا یکی جلوی رهبر را بگیره..چیه هی اشتباه کردم اشتباه کردم راه انداخته!..گفتم حالا تو چرا دلخوری؟ میگه اشتباه کرده ولی بابا اون رهبره..نائب خداست..با تو فرق داره! اون وقتی میگه من اشتباه کردم یعنی روحانی غلط کرده!
گفت آخه دلم از این کبابه که رهبر تا حالا دو بار گفته اشتباه کردم که هر دو بار را اتفاقا درست تصمیم گرفته بود!
سیاست کنترل جمعیت و یکی هم برجام!!..بقیه کارهاش اشتباه بوده نه این دو تا!!
براساس اخباری که ازطرف روسی بگوش میرسد، مقامات حکومت اسلامی و از جمله آخوند خامنه ای، ازترس اینکه مورد حملۀ نظامی آمریکا قرارگرفته و سایۀ ننگینشان را از سر ملت ایران بردارند، با عجلۀ هرچه تمامتر تن به امضای پیمان ننگین کنوانسیون دریای خزر داده اند. از این رو، از هم میهنان گرامی درخواست میشود با تهیۀ توماری سرگشاده با امضای همۀ ایرانیانی که مخالف عقد چنین پیمان ننگینی هستند، نسبت به ارسال آن به سازمان ملل و بخصوص کشورهای حاشیۀ دریای خزر، اقدام فوری بعمل آورده و به روسیه و کشورهای حاشیۀ دریای خزر اخطار دهند که ملت ایران چنین قراردادی را از درجۀ اعتبار ساقط دانسته و درفرصتی مناسب برای احقاق حقوق حقۀ خود از هر وسیلۀ ممکنی استفاده خواهد کرد.
جناب کبیری واقعا فکر می کنی اگر بحث حمله نظامی امریکا به ایران مطرح باشد یا امریکا با ایران درگیر شود روسیه برای حمایت از ایران وارد جنگ و برخورد نظامی با امریکا خواهد شد؟! اینها صرفا یک سلسله وهمیات و تخیلات و مخالف خوانی های کلیشه ای معمول بین شما مخالفان همیشگی جمهوری اسلامی است،وگرنه واقعیت مطلب این است که الان فقط کلیات رژیم حقوقی دریای خزر مورد توافق واقع شده و بحث چگونگی تعیین مرز و حد و حدود استفاده پنج طرف گفتگو از بستر و زیر بستر دریا ادامه دارد و نزاع باقیست،در اینجا معمولا بد بین ها و مخالفان کلیشه ای با تکیه بر یک سلسله ظنیات و وهمیات نامستند مثل مزخرف دروغی که فلان اف! روسی هیچکاره بهم بافت یا به او نسبت دادند،مایلند جمهوری اسلامی را مورد تهمت و اتهام قرار دهند،در حالیکه این بحث الان یک بحث حقوقی مورد اختلاف بین همه اطراف قضیه است نه روسیه و ایران و اینها باید با واقع بینی و ملاحظه واقعیات مرزهای جغرافیائی و توافق همه اطراف حل شود و اینطور نیست که فقط سهم ایران مطرح باشد،اینجا سهم های متفاوت برای همه مطرح است نه فقط ایران و آن حرف مزخرف تملک 50 درصد هم که روشن است پایه و اساسی نداشته و ندارد.و من مطمئنم اگر حتی سهم 60 درصدی هم به ایران برسد باز نق زنان کلیشه ای نق خود را خواهند زد!
.
جناب سید مرتضی…همانطورکه از بیانات صفروف به عنوان نمایندۀ روسیه که در مراحل مختلف مذاکرات حضورداشته، ایران برخلاف انتظار نمایندگان چهارکشوردیگر در هیچ مرحله ای ازمذاکرات موضوع سهم 50 درصدی را مطرح نکرده است و چنین کاری بشدت مایۀ اعجاب طرفهای دیگر شده است. درواقع وقتی نمایندۀ حاضر درمذاکرات روسیه به همچه واقعیتی اشاره میکند، چنانچه روایات او برخلاف آنچه در جلسه های مختلف اتفاق افتاده باشد، دولت روسیه فوراً حکم عزل وی را صادر میکند. پس از بیانات صفروف چنین برمیآید که وی به نمایندگی ازطرف دولت روسیه سخن میگوید و بیانات وی از قبل با مافوقهایش در کرملین همآهنگ شده است. پس روسیه دارد از همین الآن به ملت ایران هشدار میدهد که این روسیه و قزاقستان و آذربایجان و ترکمنستان نبوده اند که نظرات و مقاصد خودشان را به ایران تحمیل کرده باشند. این نماینده های شما ایرانیان بوده اند که از بیش از 20 سال پیش هیچگاه موضوع سهم 50 درصدی ایران را در جلسات مختلف مطرح نکرده اند. ولی تنها سهمی که همواره خواستار آن بوده اند، همان سهم 20 درصد بوده است.
اما همۀ کسانی که در معاملات بین المللی یا حتی معاملات فیمابین چند شخصیت حقیقی یا حقوقی حضورداشته اند، به این واقعیت معترفند که اگر یک طرف خواهان سهم 20 درصد در معامله باشد، اگر از ابتداء نیت خود را مبنی بر 20 در صد سهم به طرفهای مقابل فاش سازد، ممکنست در پایان مذاکرات مجبور شود با سهم 10 در صدی هم موافقت کند. درواقع این همان چیزیست که درجلسات مختلف طی 20 سال گذشته اتفاق افتاده و اکنون ایران مجبوراست با سهم 11 تا 13 درصد هم موافقت کند. این منطق بر این اساس است که افراد خبره به منظور صلح کردن با طرف مقابل، همواره دست بالا را میگیرند و برآن پافشاری میکنند و همچه کاری به این معنا نیست که حتماً همان درصد بالائی که از اول خواهان آن بوده اند را بدست خواهند آورد. بلکه به مرگ میگیرند تا طرف به تب راضی شود. نتیجه اینکه نمایندگان حکومت اسلامی بخاطر اینکه همواره دولت متبوع خود را درمقابل آمریکا می بینند، مجبورند که مصالح ملی را فدای بدست آوردن رضایت روسیه کنند. متن قرارداد مبنی بر عدم همکاری هریک از امضاء کنندگان با دول خارج از این حلقه، مؤید چنین واقعیتی است که منظور از دول خارجی همان آمریکاست.
اما چرا این قرارداد در این برهۀ بحرانی منعقد شد؟ درصورتی که محتویات آن از بیش از 20 سال پیش مورد مذاکره بوده و حکومت اسلامی هیچگاه نسبت به امضای آن تن درنداده است. علت چنین کاری را باید از هراس دولتمردان حکومت اسلامی از حملۀ آمریکا و متحدان منطقه ای اش جستجو کرد. درحال حاضر حکومت اسلامی بطور صد درصد از نظر نظامی از سمت جنوب موردتهدید قراردارد و برای مقابله با چنین تهدیدی باید هم همکاری همسایگان شمالی را جلب کند و هم حمایت آنها را داشته باشد.
حال بدون توجه به موافقتهائی که حکومت اسلامی با 4 کشور نامبرده بعمل آورده است و به علت اینکه متن کامل قرارداد مربوطه هنوز بطور علنی افشاء نشده تا نظرات کارشناسی درمورد آن بعمل آید، شرط احتیاط لازمست تا ملت ایران با امضای توماری به کلیۀ طرفهای امضاء کننده اخطار دهد که این قرارداد از نظر ملت ایران غیر قابل قبول است و منافع ایران و ایرانی را تأمین نمیکند. گواینکه چنین توماری درحال حاضر نمیتواندقرارداد منعقده را باطل و کان لم یکن کند، ولی به عنوان یک سند تاریخی در آینده کارسازخواهد بود تا این قرارداد در محافل قانونی بین المللی و کارشناسی شده نفی گشته و مصالح ملی مجدداً موردنظر قرارگیرد.
سید مرتضی…متن کاملی که کشورهای شرکت کننده در کنوانسیون امضاء کرده اند ارائه کنید. وگرنه ادعاهای شما غلط انداز و بی اساس است. متن کامل را ارائه کن سید جان و نه اینکه روحانی چه گفت و ظریف چه میگوید. اندرستند؟
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/2018-08-12_1624/
استاد گرامی با درود ایا این واقعی است؟ اگر حقیقت دارد بدبخت رهبری که مشاورش این بیسواد باشد .
بسیار طرح جالبی است منبعد امت حزب الله از سر درگمی در خواهند امد چون برای هر درد مخصوص به امامزاده مخصوص همان درد مراجعه خواهند کرد ؛ مثلا کسی که به اسهال دچار است و فردی که مرض بواسیر دارد دقیقا به امامزاده متخصص بواسیر و یا اسهال مراجعه خواهد کرد و بیخودی وقت خود و امام زاده را به هدر نمی دهد البته مسبله ای که در این میان وجود دارد تخصص این امام زاده ها را کی مشخص میکند ؟
دوستان گرامی با درود چرا توجه نمیکنید که رژیم در کشور پشتیبانی ندارد و اگر باج به این کشورها بویژه روسیه ندهد دوروزه باید بروند . فکر میکنید اخوند برایش ماندگاری مهم است یا پاره ای از کشور ؟ حال میخواهید سید ها بگویند که …
کاش رضا پهلوی که میگوید دلش برای ایران میتپد و ارزویش ازادی ایران است حداقل نامه ای به سازمان ملل مینوشت که هر قراردادی که با حکومت اسلامی بسته شود در حکومت بعدی هر چه باشد باطل است (چه سلطنتی و چه جمهوری و چه …)
جناب ایرانی! ایران چه باجی به روسیه و دیگران داده است؟! همینجور باید شعارهای ظاهر ملی گرایانه یا پان ایرانیستی داد؟! شما اصلا رفتی سند رژیم حقوقی دریای خزر را که قریب به بیست سال مورد بحث بوده مطالعه کنی؟ باج یعنی چه؟ اگر ایران می خواست باج دهد چرا نزدیک به ربع قرن این نزاع حقوقی کش پیدا کرده؟! یک قدری نباید وراء مخالفت کلیشه ای با جمهوری اسلامی کلاه انصافتان را قاضی کنید و واقعیات را درست ببینید؟ مثلا خیال می کنید اگر رژیم بتّه جقّه ای شاهنشاهی یا یک رژیم سکولار الان یکطرف این نزاع حقوقی بود چه گلی بثمر می رساند؟! حرف مفت زدن و شعار کلی را همه بلدند،همینجور یک حرف مفت غیر حقوقی که سهم ایران 50 درصد بوده و الان هم باید 50 درصد باشه! اصلا جمله اول را شما از نظر تاریخی و اسناد بین المللی و حقوقی دنبال کن ببین چنین چیزی در قرار دادهای بین ایران زمان قاجار با تزارها یا ایران قاجار با شوروی کمونیستی وجود داشته؟! در کدام قرار داد قید شده بوده که سهم ایران از دریای خزر همانموقع هم که دریا متعلق به دو کشور ایران و شوروی سابق بوده 50 درصد بوده؟! اینرا می توانی نشان دهی؟ نیست اینطور،یک قرار داد ترکمچای ننگین بوده بین ایران و تزارها که در آن حق کشتیرانی از ایران سلب شده بوده،بعد در زمان اتحاد جماهیر شوروی حق کشتیرانی و ماهیگیری ایران تایید شده،اصلا آن زمانها بحث بستر دریا و منابع زیر زمینی و نفت و گاز به اینصورتی که الان مطرح است وجود نداشته،حق اعمال سلطه دریائی فقط عبارت بوده از رفت و آمد و ترانزیت کشتی های مسافری یا تجاری و حق صید و ماهیگیری،این بحث ها الان جدید است،و در هر حال یک کشور مقابل شده است چهار کشور،الان بر اساس اسناد و تایید سازمان ملل پنج کشور در حاشیه این دریاچه هستند و ساحل دارند و تصادفا سواحل ایران از نظر مقدار مسافت از همه کمتر است،این دریاچه هم تحت قوانین دریاهای آزاد نیست،اگر آن باشد که سهم ایران خیلی هم تنزل می کند،خوب الان با وضعیت جدید جغرافیائی،بهره برداری و اعمال مالکیت بر این دریا رژیم حقوقی مورد توافق جدیدی می طلبد،بیست سال است این نزاع وجود داشته،ایران مدعی تقسیم مساوی 20 در صد بوده و این مورد نزاع بوده است،من این رژیم حقوقی کلی را که مثل قانون اساسی کلی است را دقیق خواندم،هیچ قانون بشری بی نقص نیست ولی ظاهرا این قانون خوب نوشته شده ،دقیق است و روی آن زحمت ها و بحث ها کشیده شده،حالا شما بیا اینجا یک اسم ایرانی روی خودت بگذار و یک گرایش دو آتشه ایرانی از خود نشان بده و به دیگران تهمت بزن،الان شما بجای کارشناسان حقوقی و سیاست خارجه ایران باشی یا آن جقّه همایونی اگر بود مگر چکار می کردید؟! معجزه می کردید؟! شقّ القمر می کردید؟!یک نزاع حقوقی است و البته بحث تعیین مبدا تقسیم و حد و حدود بستر و زیر بستر دریا مورد نزاع است،فعلا موارد مورد توافق بصورت کلی بعنوان یک رژیم حقوقی تعیین شده و تازه جزئیات هر بخش نیز باید مورد بحث کارشناسی و توافق باشد،همینجور باید بدون مطالعه سابقه تاریخی؟بدون ملاحظه قواعد حقوقی بین المللی و دریاها باید هی نق زد و منفی بافی کرد؟! نه بابا! شما فقط ایرانی نیستی،مسئولینی که مردم ایران انتخاب می کنند ایرانی هستند و کشورشان را اگر نه بیشتر از شما کمتر از شما دوست ندارند و منافع آنرا می خواهند،حرف زدن و نق زدن و تهمت زدن البته کار آسانی است،یک بحث حقوقی با بحث و گفتگو و توافق درست میشه نه خیالبافی و خیال پردازی و حرف مفت زدن غیر حقوقی،الان وقتی مثلا فرضا ایران بگوید من 50 درصد یا 40 درصد یا 20 درصد یا هرچه می خواهم مساله تمام می شود؟! آنطرف تعظیم می کند می گوید بله قربان؟! یا باید یک نزاع حقوقی را منتهی کرد به جنگ و برخورد آنهم با چهار همسایه؟! آخر حرف شما چیست؟چیزی جز نق زدن و بد دلی و تهمت زدن؟ اما پشت صحنه این نق ها البته روشن است،شما چون با جمهوری اسلامی مخالفی مایلید در هر چیزی نق بزنید! مشکل شما این است،نه ایران و نه دریای خزر! آن جقّه های همایونی هم دیدیم چگونه بحرین متعلق به ایران را واگذار کردند! سابقه شاهنشاهان در تاریخ روشن است که چه گلی بسر ایران زدند! و چطور همین مناطق اطراف همین دریا را واگذار به شوروی تزاری کردند! سابقه شما و آنهایی که با اعتماد به آنها نق می زنید نزد مردم ایران روشن است،اینقدر روضه خوانی برای ایران نکنید!
سید … امیدوارم نگویی این فتو شاپ است
ایرانی،در مورد ایندو عکس توضیح می دهی؟
سلام و درود
قسمت سوم (پایان)
پیرو اعتراضات سید مرتضی و ناشناسها به کامنتهای بنده در خصوص صنف روحانیت و نقش آن در حوادث چهار دهه اخیر :
یکی از دوستان ناشناس ضمن آنکه به ویرانی کشورهای افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و یمن اذعان کرده، ایران را بدون آسیب و ویرانی میداند و تلویحاً بنده را به بی انصافی یا مغرض بودن متهم کرده است!
حال ببینیم ایران تا چه حد توانسته خود را از امواج ویرانگر ایمن بدارد؟ توجه بفرمایید که فقر گسترده و رانده شدن قریب 80 در صد از جمعیت ایران به زیر خط فقر، تعطیلی صنایع، سیل بی امان ورود کالاهای خارجی، خشکاندن ٱبهای رو زمینی و زیر زمینی، از میان بردن و غیر اقتصادی کردن کشاورزی، فرار مغزها، اشاعه فحشا، تنزل پول ملی تا حد زباله، اسید پاشی به روی بانوان، کشتن سیاستمدارها و روشنفکران و روزنامه نگاران،پرشدن زندانها از اساتید دانشگاه و وکلای دادگستری و دانشجویان و بانوانی که مرتکب جنایت غیر قابل بخشایش بر داشتن روسری شده اند، و زندانی شدن دهها هزار مردی که قادر به پرداخت مهریه همسرانشان نبوده اند، جمعیت انبوهی که از بیکاری و بی درآمدی تبدیل به سوداگر مرگ شده اند و آمار بسیار بالای اعدام و حکم زندانهای ابد و طویل المدت برای آنها، بی اعتبار شدن مدارک تحصیلی دانشگاهی و پاسپورت ایرانی، فرار سرمایه ها، اختلاسهای نجومی و مسابقه در غارت اموال عمومی، افلاس و دریوزگی خزانه ملی، محو و ناپدید شدن صدها میلیارد دلار از خزانه کشور، (در چند روز اخیر هم قریب مبلغ 9 میلیارد دلار ناقابل گم شده! ) فحشای بیحساب و غیرقابل کنترل ، اعتیاد بیش از ده میلیون نفر ایرانی، بیکاری وحشتناک، گرانی ارزاق عمومی، تورم بیسابقه و بیمانند، ورشکستگی بانکها، ترک تحصیل کودکان و نوجوانان،فروختن کلیه و اعضای بدن، کودک فروشی، آمار وحشت آور طلاق و تعداد بسیار کودکان تک والد، جلای وطن جوانان جویای کار، صدور زنان برای روسپیگری به کشورهای مختلف، تخریب و خالی السکنه شدن روستاهای بسیاری در کلیه نقاط کشور ، سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی،تبعیض ملی، قومی، مذهبی و جنسیتی، رواج پدیده کولبری و کشتن افرادی که از شدت فقر و بیکاری برای حداقل اقل دستمزد تن به کار شاق و توانفرسای کولبری با خطر مرگ میدهند، دستمزد بسیار قلیل کارگران بطوریکه حداقل دستمزد قانون کار به زور کفاف اجاره خانه، یا مخارج یک هفته یک خانواده کارگر را میدهد ، سرقت اندوخته های سازمان تأمین اجتماعی، بیدادگری و رشوه خواری و ستمگری دستگاه قضایی، ایجاد اسکله و فرودگاه و گمرکات خارج از نظارت دستگاههای نظارتی و انحلال سازمان بازرسی کل کشور ، تنزل نمایندگان مجلس تا حد ماشینهای رأی گیری و تبدیل آنها به راهزن و خائن به مردم و کارچاق کنهایی که فقط به فکر چپاول هر چه بیشتر کشورند و با تشکیل مافیای بزرگی بستگان نالایق و ناکارآمد خود را با مدارک تقلبی به کشور تحمیل میکنند ، ایجاد باندهای مافیایی پیرامون رؤسای سه قوه، فراری دادن مجرمین بزرگ، استخدام و بکار گیری مذهب رسمی و نمایندگانش تا حد پاسبان نظام و بی اعتباری دین و مذهب، رواج تقلب، دروغ، کلاه برداری، رشد بیسابقه انواع جرم و جنایت در جامعه، ترویج خرافات مذهبی و برکشیدن مداحان و قاریان خرافه ساز و مجرم، وادار کردن کارمندان حکومت به دورویی و تظاهر و نفاق،بخششهای کلان از جیب مردم ایران به بیگانگان، و……. چنان آثار ویرانگری دارند که زیان و تبعات ایران براندازشان کمتر از ویرانگریهای داعش و طالبان نیست، نمیدانم جناب ناشناس چطوری نگاه کرده که ایران را سالم تشخیص داده است؟ آیا جناب ناشناس میتواند بگوید که کل این مجموعه جرم و جنایت دقیقاً در نهایت بسود چه کسانی و به زیان چه کسانیست؟تخریب کشور فقط به تخریب فیزیکی ساختمانها نیست، وقتی آیت الله شاهرودی قوه قضاییه را از آیت الله یزدی تحویل گرفت اعلام کرد که ویرانه ای را تحویل گرفته است آیا منظور اینبود که ساختمان های دادگستری ویران شده بود یا اینکه به بیدادگاه تبدیل شده بودند؟وقتی که پول ملی قریب دو هزار برابر ارزش خود را از دست داده است، آیا میتوان دلخوش بود که چون سقف بانکها بر سر کارمندانش آوارنشده، پس بانکها ویران نشده اند؟ وقتی که مردمی که در دهه شصت بهترین فرزندان خود را تحویل حکومت میدادند تا هر طور که صلاح میداند از آنها در راه مصالح کشور استفاده کند ولو آنکه بر روی مین بفرستد ، ولی اکنون چنان اعتمادی نمیکند که پتو و لباس کهنه به او بسپارد تا به دست آسیب دیدگان بلایای طبیعی برساند، آیا دیوار اعتماد مردم به حکومت بکلی ویران نشده است؟ چنین حجم گسترده و فهرست بیشماری از ویرانی از عهده هیچ نظامی و هیچ دیکتاتوری بر نمیآمد، تنها روحانیت میتوانست با صرف تمام اعتباری که در طول بیش از هزار سال کسب کرده بود چنین خسارت غیر قابل تقویم و احصائی به جامعه بزند.مطالعه نحوه برخورد سید
مرتضی با انواع اختلاس و رانت خواری و ستمگری دستگاه قضایی و اعدام و زندان و کشتار و اسید پاشی و گرانی و بیکاری و قانوشکنیهایی که در همین وبسایت عنوان میشوند ما را به این نتیجه میرساند که در بهترین حالت ممکن کل دستگاه روحانیت برخوردی شبیه به سید مرتضی با مسائل دارند، همانطور که ایشان مستقیماً ستمگری و قانون شکنی و اختلاس و غارت را تأیید نمیکند و به توجیه ظاهراً منطقی اعدام و زندان و سرکوب مردم و خیانت به خزانه کشور و ماله کشی تمام جرم و جنایتها میپردازد کل دستگاه حکومت که یا روحانیند یا با تقلید از روحانیت و تسلیم به روحانیت از هر آخوندی آخوندترند نیز همینطورند.
دیگر هیچ چیزی معنای خود را ندارد و همه مفاهیم دگرگون و اغلب به ضد خود تبدیل شده اند. دروغ و دغلی و فریب و تظاهر و حرام خواری و حق کشی، زرنگی نام گرفته اند، صداقت و راستگویی و پایبندی به دین و تقوا و اخلاق و امانت داری و ایمان، ساده لوحی و حماقت و نادانی خوانده میشود. همه چیز منقلب شده اما در جهت پستی و تنزل و سقوط دین و انسانیت و اخلاق!.
ناتمام!! ولی
پایان.
جناب شفیعی،با سلام باید عرض کنم معلوم شد استاد مغالطه ای! یعنی احتمالا بخش مغالطه از صناعات خمس را خوانده ای و بجای بکار نبستن آنها خیلی خوب آنها را بکار می بری! ببین رفیق! راه گفتگو این نیست که بنشینی پشت رایانه و مثل شعار دهندگان هاید پارک لندن یک کامنت را پر از شعار و بسوی مخالفت پرتاب کنی،قبلا هم گفته ام این روش شما مثل روش خطابه برخی اهل منبر خودمان است که اهل مطالعه نیستند و می نشینند روی منبر همینجور هرچه بذهنشان رسید تحویل مخاطبی که بهرحال روی هر غرضی پای منبر او نشسته می دهند،شما این روشت را اصلاح کن دوست عزیز،ما یکوقت می خواهیم تبلیغات کنیم و مثلا از چند نفر در انتخابات رای بگیریم،یکوقت می خواهیم برهانی حرف بزنیم،شما که بخش مغالطه صناعات خمس را ظاهرا خوب خوانده ای لابد توجه داری که یک بخش دیگر آن خطابه است و بخش دیگر آن برهان،و می دانی اساس خطابه تکیه بر قضایای مشهوره درست و نادرست و هر آن چیزی است که خودبخود و از قبل مورد تصدیق مخاطب است،اما برهان یعنی اینکه با منطق و دلیل بر مطلوب خود استدلال کنی،ما الان در اینجا بحث خطابه نداریم که شما بنشینی پیش خود هرچه بذهن شریف آمد بصورت عنوان ردیف کنی و پرتاب کنی بمخاطب،متاسفانه باید بگویم این عوامفریبی است،و مغالطه کردن در گفتگو اصلا دور از موازین اخلاق است،اینجا بناست اگر بخواهیم نقش در جامعه ایفاء کنیم و در فضای عمومی تاثیر گذار باشیم،بناست خلط مبحث نکنیم،شلوغ نکنیم،و با پرگوئی و خروج از اخلاق هرچه دل تنگمان خواست نگوییم،کم گوی و گزیده گوی،کوتاه بگو و مستدل بگو،والا پنجاه عنوان قابل بحث طرح کردن و پرتاب کردن همان است که گفتم:مغالطه،عوامفریبی،و روش خطابی منبرانه،و این اصلا فضیلت نیست که ما در روز پنجاه کامنت طولانی و در عین حال بی محتوا تولید کنیم،البته شما آدم اخلاقی هستی،سوء نیت نداری،مطالب خوب هم داری،اما غالبا مطالبت مخلوط است از غثّ و ثمین و رطب و یابس،درست و نادرست،اما می گویم لطفا بحث ها را قاطی نکن دوست عزیز،مخاطب ها را هم مخلوط نکن،با ناشناس هر بحثی داری خطاب با او کن،با من بحثی داری خطاب با من کن،روش درست بحث و اخلاق گفتگو اینهاست،اولا من بمسلمانی شما کاری ندارم،می خواهی مسلمان باش یا نباش،سوسیالیست باش یا نباش،به امامت مذهب شیعه معتقد باش یا نباش،اما من اگر گاهی به مسلمانی اشاره می کنم اشاره ام به لوازم مسلمانی است،شما وقتی می گوئی مسلمان هستم،این مسلمانی تعریف دارد و لوازمی دارد،پس بحث من مسلمانی آی دی بنام شفیعی نیست.
ثانیا:همه عقلاء جهان به این اصل معترفند که در همه اصناف ،اقشار و طبقات اجتماعی،مخلوطی از افراد و آحاد خوب و بد وجود دارد،و بدون استثناء نمی توان هیچ صنف،قشر یا نهاد اجتماعی را یکسره خوب یا یکسره بد دانست،نمی شود گفت همه پلیس ها بدند یا خوبند،همه رانندگان بدند یا خوبند،همه صوفیان بدند یا خوبند،همه شاعران بدند یا خوبند،در مورد بازاریان و روحانیون نیز چنین اصلی مجرّب و مورد توافق عقلاء است مگر اینکه کسی خود را از طریق عقلاء بیرون ببرد،شما در موارد زیادی دیده شده است که بطور چکّی و کلی و بدون استثناء صنف روحانیون یا حوزه های علمیه شیعه یا حتی اهل سنت را مورد هجمه قرار می دهی و برای همه آنها حکم بد صادر می کنی،آنها را مروّج خرافات معرفی می کنی،و در این کامنت اخیر بنحو ناجوانمردانه ای ادعا کردی رئیس همه حوزه های علمیه را انگلیسی ها تعیین می کنند یا بودجه می دهند،عبارتت این بود:
“کدام حوزه علمیه را میشناسی که مدیریتش توسط انگلستان تعیین نمیشود؟ کدام مرجع را میشناسی که دارای روابط آشکار و پنهان با انگلستان نباشد؟ نه فقط روحانیت مسلمان بلکه کل دستگاه پاپ و روحانیت مسیحی هم چون شعبه ای از c. I. A عمل میکنند”.
(پایان)
این آیا عبارت شما بود یا نبود؟ من گفتم این سخن یک دروغ و افترای بزرگ است که می تواند مورد تعقیب کیفری واقع شود،من متقابل از شما می پرسم شما که اینطور گزافه گوئی می کنی،لطف کن حوزه های علمیه ای که مدیریتش توسط انگلیس تعیین می شود را نام ببر و برای آن سند بیاور،در ایران در شهرهای بزرگی مثل قم و مشهد و شیراز و اصفهان و برخی شهرها حوزه های علمیه بزرگ و کوچک وجود دارد،شما لطف بجای تبلیغات؛ادعاهای کلی و دروغگوئی،و بدور از تاویل و حرّافی و سخنان بی ربط نشان بده که مثلا مدیر حوزه علمیه قم را انگلیس تعیین کرد،حرف من با شما این بود،دیدم برداشته ای نوشته ای که مثلا دو فلان گروه سیاسی فلان مرجع را انگلیسی می داند! خوب بداند،آیا اینکه مثلا بگویند فلان مرجع انگلیسی است اثبات می کند همه حوزه های علمیه را انگلیسی ها اداره می کند؟! برادری که می گوئی مسلمانم،این چطور مسلمانی می شود که تهمت بزنی،دروغ بگوئی،سوء ظن ببری و به مسلمان اهانت کنی و هرچه دلت خواست بگوئی بعد بگوئی من مسلمانم؟! بازاریان را انگل بخوانی بعد بگوئی من مسلمانم؟! شما چه عقده ای از بازاری جماعت داری؟ من نمی گویم همه بازاریان خوب اما شما حق نداری به همه یک صنف توهین کنی،من بچه نیستم که شما اینجا یک عنوان مجتهد بمن دهی و برایم احترام قائل باشی بعد همه صنف روحانیت را بکوبی.این یعنی فریبکاری،و سقوط اخلاقی.شما بجای اینهمه حرّافی و سخنان بی ربط سوال مرا پاسخ دهید که به چه دلیل می گوئی همه حوزه علمیه انگلیسی هستند؟ من متقابل از کجا بدانم که خود شما انگلیسی نباشی که در فضای عمومی اینگونه تبلیغات مسموم براه انداخته ای؟!
حالا این عناوینی که اینجا ردیف کرده و همه را به روحانیت نسبت داده ای همه جای بحث دارد،من فقط به یکی دو مورد اشاره می کنم :خشکاندن آبهای رو زمینی و زیر زمینی! اسید پاشی به بانوان! می شود بجای منبرهای خطابی طولانی توضیح دهید که روحانیت چگونه آبهای رو و زیر زمینی را خشکانده است؟! و کدام روحانی یا حوزه ای گفته است بروند بصورت بانوان اسید بپاشند؟! چون اینجا حرف زدن و ادعا کردن کیلومتر شمار ندارد باید هرچه خواستی بگوئی چون با حکومت فعلی ایران مخالفت داری؟!
آقا سید
شوما چرا شفیعی حمله میکونی؟ من دلیل دارند و خوبش هم دارند. اگر شوما حاضرند در سلمانی قم حاضر شوند و در حضور هامی سی ملل موتفق ریش زیر چانه شوما را تیغ بزنند به بینیم زیر چانه شوما Made In England ننوشته اید؟ اگر درسلمانی حاضر نشدید زیر چانه را تراش دهند، پس شوما آخوند انگلیسی هستند و باقی آیت الله که حاضر نشدیم زیر چانه را سلمانی کنند، از تولیدات انگلستان هستند. تمام. خوش گلدی آقا سید.
شاعر خوش می فرماید: زیرچانه هر آخوند که بتراشی…مید این انگلندش عیان بینی
———-
درود دوست گرامی
توهین نکنیم.
کاش یک مورد از نوشته های سیدمرتضی را نقد می کردید و در همان یک مورد، سخن وی را به چالش می کشیدید. تمسخر و کنایه و توهین و ریشخند و سخنان زشت، خودِ نویسنده و گوینده ی فحاش را ناشکیبا و نادرست جلوه می دهد.
سپاس
.
وزارت خارجه متن و ریز گزارش مذاکرات پنج گانه دریای خزر را منتشر کند.
مذاکراتی که در اجلاس کارشناسی مشترک پنج کشور انجام شده از زمان فروپاشی شوروی در 1991 تا کنون در دسترس عموم قرار بگیرد. این مذاکرات نمی تواند محرمانه تلقی شود چرا که چهار کشور رقیب از آن آگاهند و کسی نمی تواند مدعی شود انتشار این مذاکرات مورد سو استفاده رقبا واقع می شود. مسخره است کسی بگوید چیزی که چهار کشور طرف گفت و گو از آن مطلعند را مردم ایران نباید بدانند.
خیال کرده اید بتوانید مسایل را لاپوشانی کنید. گزارش های فراوانی در کتابخانه های معتبر دنیا موجود است. برخی به صورت آنلاین در آمده و نمی شود در دنیای انقلاب اطلاعات چنین امر مهمی را پنهان کرد.
عجب حرفی است! شما بعنوان یک فراری خارج نشین که اهرم شانتاژ دولت های مستکبر را بازی می کنی چه حقی داری که مسئولان منتخب مردم ایران را بوطن فروشی متهم کنی؟ شما ابتدا بیا وطن دوستی خودت را اثبات کن.متن رژیم حقوقی مورد توافق قرار گرفته را بطور کامل منتشر کرده اند بعد شما می گوئید متن مذاکرات را منتشر کنند؟! من مخالف نیستم با انتشار آن ،خوب منتشر کنند،ولی انسان عاقل و اهل مطالعه بجای بد دلی و سوء و ظن و نق زدن اول می رود بند بند توافق منتشر شده را بررسی و مطالعه می کند ببیند کدامیک موافق با منافع ایران است و کدامیک منافع ایران را تامین نمی کند،اگر جایی بنظرش منافع ایران تامین نمی شود آنوقت می تواند پرسش کند،مبنای این توافق در این مورد چیست،وگرنه بد دلی و نق زدن کلی و متهم کردن دیگران به خیانت بوطن،آنهم از سوی کسانی که دائم اینجا نقش سخنگوئی اجانب و اهرم فشار دولت های زورگوی جهان را بازی می کنند،و هنوز رویای خام بازگشت جقّه همایونی را در سر دارند،اینقدر رسواست که برای ساده ترین اذهان نیز آشکار است!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
بيانيه ” براي نجات ايران” اصلاح طلبان ؛ براي نجات رژيم نه ايران!
گيتي پورفاضل، حقوقدان، در گفتگو با راديو ندا با بيان اينكه ” اصلاح طلبان قسمتي از بدنه سيستم [حكومتي] هستند و نمي دانند مردم چه مي خواهند”، گفت : ” مردم اين سيستم را نمي خواهند!” و تاكيد كرد : ” نجات ايران به دست مردم ايران و خواسته هاي مردم ايران است!”
http://radio-neda.blogspot.com/2018/08/blog-post_12.html
سلام و درود
«طلاكاری گنبدهای عراق
زندگی هزاران چابهاری در کپرو تایر!
رئیس ستاد بازسازی عتبات : پروژه صحن حضرت زهرا در زیربنایی به وسعت ۲۲۰ هزار متر مربع در حال ساخت است. هزینه هر مترمربع از صحن حضرت زهرا، چهار میلیون تومان است. ما در پنج سال حرم امام علی را به ۲۰برابر افزایش دادیم در طول تاریخ چنین اقدامی بی نظیر بوده است. بیش از ۶ گنبد را طلاکاری کردیم خبرگزاری فارس: ۲۴ تیر)
هزینه ساخت صحن
هزینه ساخت صحن :
عضو شورای شهر چابهار ۴ هزار نفر چابهاری بدون آب و برق، لابلای كپرها و تایرها روزگار می گذرانند. مناطق حاشیه نشین چابهار بیش از ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد، اما حتی یک متر لوله کشی آب هم در اینجا وجود ندارد روند دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی در منطقه از سال ۹۶ و پس از انتخابات کند شد. خبرگزاری ایلنا – ۲۷ تیر) –
corruptionwatch.ir
corruptionwatch.ir
ption_ir
✅ حمیدفرخنژاد با انتشار تصویری از مقایسه هزینههای ستاد عتبات درعراق با مشکلات معیشتی در سیستان وبلوچستان نوشت:
پناه برخدای علی(ع)،پناه برخدای فاطمه(س)
#پایگاه_خبری_جانبازان_اصلاح_طلب
@janbazanesabz »
دوستان ببینید که چگونه دشمنان محمد و علی و فاطمه از جیب و گلوی ارادتمندان و پیروانشان میربایند و زیر پوشش علی دوستی بتکده و خانه شرک میسازند.
آقای سید مرتضی فکر میکنی اگر خود امام علی (ع) و حضرت زهرا(ع) زنده میبودند اجازه چنان کاری میدادند؟ آنها با وجود اینهمه فقیر در حال مرگ،و این فقر سیاه ایمان سوز تقوا گدازی که حاصل تبه کاری هم کسوتهای شماست با چنان پول هنگفتی گنبد طلا میساختند ؟آیا ماهیت چنین کاری با آذین بستن بتکده ها یکی نیست؟ چنین کاری چه سودی، و برای چه کسانی داشته است؟ و چه نسبتی با توحید دارد؟
شما بارها از مسلمان بودن بنده تعجب کرده ای، بنده هیچ ادعای مسلمانی ندارم و هیچ اصراری هم ندارم مرا جزء آمار مسلمین بحساب آورند، ولی براستی اگر حیرت زیاد سبب شاخ در آوردن میشد من از مسلمان و مجتهد بودن شما دو گز شاخ در میآوردم.
تا حالا از کل خرافات و حق کشی و هر جرم و جنایتی که هم لباسانت مرتکب شده اند تمام قد دفاع کرده ای!
این چه نوعی از مسلمانیست؟
با سلام،ببینید شما مثل همیشه مسائل مختلف را بهم می پیچید و نتایجی می گیرید،کی گفته است احترام بقبور عترت پیامبر یعنی شرک یا بتکده؟!تعریف شما از شرک چیست؟ یا تعریف شما از بت چیست؟ من سوالات شما را پاسخ می دهم اما شما که اینهمه اظهار ارادت به مرحوم مولوی می کنی بمن بگو آیا مقبره درست کردن روی قبر مولوی در قونیه ،یا گنبد قرار دادن،یا چیزهایی از این قبیل که معمول هست بمعنی شرک است و بمعنی بتکده درست کردن است؟! اگر شما معتقدید هرگونه ادای احترام نسبت به قبور بزرگان از اولیاء الهی و دعا بدرگاه الهی با توسل به مقامات آنان نزد باری تعالی و ضریح درست کردن برای محافظت،و هر نقش و نگاری روی آنها بمعنای شرک و بتکده کردن محل قبور آنهاست،خوب در مورد قبور عترت پیامبر که از نظر معتقدان به امامت دارای منصب الهی و ماموریت الهی هستند و نزد خدای متعال ارج و قرب دارند هم این تعبیر را بکن،اما اگر چنین احتراماتی یا دعاء و توسل و زیارت و فاتحه خواندن بر قبر امثال مولوی را توجیه می کنی،همان توجیه در مورد قبور ائمه اهلبیت بنحو اکمل وجود دارد و اگر صرف هزینه برای قبور امثال مولوی و شیخ اکبر و دیگر عرفاء و بزرگان را بنحوی توجیه می کنی همان توجیه بنحو اکمل در مورد عترت مطهر پیامبر وجود دارد و این التراب و رب الارباب،و کجا حتی امثال شیخ اکبر قابل قیاس با مقام مقدس نبوی و مقام خلیفه اللهی ائمه معصومین است که برو به کتب همین بزرگان امثال شیخ اکبر مراجعه کن که چه در مناقب عترت پیامبر نوشته اند،بنابر این خواستم بگویم مشکل اساسی اولی شما از این تعبیرات ،یکی نقصان معرفت به مقامات الهی عترت پیامبر است و دیگر اشتباه و جسارت در تعبیر که زیارت مشاهد مشرفه را با شرک و بت پرستی تعبیر می کنید که ربطی ندارد.
بعد اگر خود امام علی و خود حضرت زهرا زنده می بودند چطور می شد اجازه دهند در حالیکه زنده اند برایشان گنبد و بارگاه بسازند؟! اصلا این سوال شما درسته؟! و اگر مقصود اینه که اونها خودشون زندگی زاهدانه ای داشتند و توجهی به طلا و جواهر و مظاهر دنیای فانی نداشتند،بله اینطور است آنها التفاتی به این چیزها نداشتند،اما ما الان بعد از حیات دنیوی آن بزرگواران هستیم،حالا ارادتمندان ایشان مایلند برای ادای احترام به آنان برای آنها گنبد و بارگاه درست کنند یا برای زوّار قبور آنان تسهیلات فراهم کنند،این چکار دارد به حرفهای بی اساسی مثل بتکده و شرک؟!
من منکر وجود فقر نیستم،البته فقر را نیز باید با راهکارهای مناسب رفع کرد ولی نمیدانم چرا همیشه رفع فقر فقراء امرش موکول می شود به چیزهایی که شما به آن باور ندارید؟! چرا امر رفع فقر دائر مدار صرفنظر کردن از هزینه های دیگری مثل سینما سازی و اموری نظیر نمی شود؟! بعد شما از کجا یقین کردی که وجود و عدم فقر دائر مدار بود و نبود هزینه برای تعمیر یا تسهیل امور مربوط به مشاهد مشرّفه است؟!در این کشور هزینه های گوناگونی مثل امداد امام و وجوه صدقات و زکوات و اخماس صرف مشکل فقراء می شود جدای از بودجه هایی که صرف امور عام مربوط بکشور مثل بهداشت و آموزش و اموری از این قبیل می شود،الان یعنی اگر هزینه صحن حضرت زهراء که در نجف در حال ساخت است تعطیل و صرف فقراء آنجا یا اینجا شود مشکل فقر بکلی رفع می شود؟! این حتی ایده خود آن فقرائی که شما خود را مدافع آنان می دانی هست؟! خود همان فقراء ای بسا طلای شخصی یا بخشی از درآمد خود را بخاطر ارادتی که بعترت پیامبر دارند صرف امور عتبات می کنند بعد شما از خود فقراء هم جلو می زنید؟! صحن حضرت زهراء در نجف هم اصولا برای تسهیل امر زیارت و رفت و آمد عاشقان امام علی احداث می شود و عمده هزینه های آن را خود شیعیان بصورت داوطلبانه می دهند و من حتی کارگرانی از ایران را می شناسم که تبرّعا و مجانا میروند آنجا خدمت می کنند بعد شما اینها را می نویسید؟ الان همه مشکل شما قطعات طلائی است که مردم با عشق و ارادت به آنجاها می دهند؟! مشکل این است یا مشکل در جهان ما بی عدالتی ها و تبعیض ها و ظلم ها در جهان است؟ بتکده یعنی چه هرچه بزبان و قلمتان می رسد می نویسید،بت پرستی این است که شما دارید که اینهمه در حق مولانا مبالغه می کنید و امروز جایی دیدم نوشته ای مولوی قابل نقد نیست! عجب یعنی مولوی معصوم است؟! من ارزش مثنوی را ارج می نهم و عرفان مولوی را ولی خطاها در مثنوی کم نیست و تعبیرات نادرست یا زشت در این کتاب کم نیست،بعد شما می گوئی من بعنوان مسلمان تا بخواهی مثنوی خوانده ام وقرآن نخوانده ام! من اتفاقا بت و بتکده را در این رویکرد شما بمولوی می بینم.مگر سود را باید همیشه سود مادی دانست و آنرا معیار داوری دانست؟ شما اگر مطالعه در این زمینه ها ندارید خوب است بروید قدری روایات در فضیلت زیارت معصومین را ببینید،روی این منطق شما که همان منطق کسروی و وهابیون است پس رفتن به حج و زیارت خانه خدا و پیامبر عالیقدر اسلام نیز لابد یعنی بت پرستی! لابد مکه و کعبه هم نعوذ بالله از نظر شما یعنی بتکده؟! این است که من روی لوازم مسلمانی تکیه می کنم وگرنه صد تا مثل شما اگر کافر باشند به احکام اسلام نه ضرری بمن می رسد و نه ضرری به خدای اسلام.چرا تهمت میزنی برادر؟ من کجا از خرافات و حق کشی و جرم و جنایت دفاع کردم؟! شما هم بمن می گوئس مجتهد یعنی صاحبنظر در مسائل دین هم مرا متهم دفاع از خرافات می کنی؟! آیا با این رویکرد من باید شاخ در بیاورم یا شما؟! هم لباس من کیست؟ خوب وقتی شما از مرحوم آقای خمینی بعنوان یک مرجع تقلید یا یک رهبر سیاسی کینه داری و در مبنا چیزهایی دیگر می گوئی که من در آنها با شما اختلاف دارم اینرا باید اسم و عنوان دهید؟ مسلمانی شما چیست که فقط اسمی از پیامبر میاورید و از علی بعد توصیه ها یا فرامین آنها را نادیده می گیرید؟ مسلمانی یعنی مثنوی مولانا و هرچه که در آن است؟! این است که می گویم کلی گوئی نکنید،بحثی اگر در جزئیات مسائل دینی دارید مطرح کنید، و بنظرم موضع شما موضع سیاسی است نه موضع دین شناسانه دقیق و کاربردی.
این دومی: ….اما بعضی افراطی حرف میزنند و میگویند همه فاسدند و از تعبیر فساد سیستمی استفاده میکنند؛ اینجوری نیست. درست است فساد کمش هم زیاد است. اما افراط و تفریط در همهی زمینهها غلط است.
ترجمه: فساد بکنین و کمتر بکنین.
من اشتباه کردم!
بعضی ها با ما شوخی شان گرفته مثل این که معنی اشتباه را نمی فهمند!
عزیزم اشتباه می دانی یعنی چه؟ مثلا داشتی می رفتی خرید به جای خط هیجده اشتباهی سوار خط بیست و دو شدی و از آن طرف شهر سر در آوردی. یا مثلا داشتی با دسته گل می رفتی منزل برای ابراز احترام به همسر از بس ذوق زده بودی درب همسایه را با درب خانه اشتباه گرفتی و وارد منزل همسایه شدی و دسته گل را تقدیم آقای بهت زده همسایه کردی. حد اکثر این است که به خودت می خندی که چقدر گیج هستی و عذر خواهی می کنی و در میان بهت جماعت راهت را می گیری می روی خانه خودت.
ولی یک وقتی است که مثلا جراح هستی. در اتاق عمل به جای پای چپ پای راست را قطع می کنی. یا دندان پزشکی و به جای کشیدن دندان خراب دندان سالم را می کشی. اینجا قضیه کمی فرق می کند. اینجا شما به فردی ضرر و زیان وارد کرده ای. عذر خواهی اگر چه مورد پسند است ولی کفایت نمی کند. اگر زیان وارده را جبران نکنی از تو شکایت می شود و در دادگاه مجبور می شوی به پرداخت مبالغ هنگفت. اگر قاضی تشخیص داد خطای جناب عالی در اثر نادانی و عدم کفایت باشد پروانه پزشکی شما نیز باطل می شود تا دیگر از این گونه اشتباهات مرتکب نشوی و خلایق از شرت در امان باشند. این ها همه به شرطی است که کارت عمدی نباشد و اگر نه که چشم در برابر چشم.
یک درجه بالا تر وقتی است که مثلا بمب اتم بر ناکازاکی و هیروشیما پرتاب کنی. دویست هزار نفر را در جا دود کنی هوا. حالا تصور کن بیایی در رادیو بگویی مردمی که من شما را دود کردم و به هوا فرستادم مرا ببخشید. اشتباه کردم. آیا چنین اعترافی به تنهایی پذیرفتنی است؟
درجه دیگر آن هنگامی است که رهبر یک مملکت صاحب مرده هستی و با سیاست های کودکانه و ابلهانه موجب مرگ و میر میلیون ها نفر می شوی و زندگی هشتاد میلیون نفر را در ایران و ده ها میلیون نفر دیگر در سوریه و عراق و یمن و افغانستان و فلسطین نابود می کنی. آنوقت خیلی جالب نیست اکتفا کنی به همین یک جمله که من اشتباه کردم. بابا جان این اصلا خوب نیست. اشتباه کردی بیا پاسخگو باش. در یک جایی دادگاهی جلسه پرسش و پاسخی چیزی در حضور آن هایی که بخاطر تو متضرر شده اند توضیح بده که چرا مرتکب اشتباه شده ای و اگر مردم قانع نشدند تشریفات محترم خود را ببرید یک جای دیگری. تشریف ببرید در مسجدی جایی که در خور و شان شما باشد. البته در انتظار عواقب اشتباه خود هم باشید. احتمال هم بدهید که دادگاهی تشکیل خواهد شد و مردم از شما به یک قاضی عادل شکایت خواهند برد و قاضی چه حکم صادر کند والله اعلم.
همین طوری با هندوانه یکی بزند مغز دیگری را معیوب کند بعد بگوید اشتباه کردم که نشد کار.
شما چرا خودت را به نفهمی می زنی و سخنرانی می کنی و چیزهای بی ربط را مطرح می کنی؟! کسی می گوید من اشتباه محاسبه داشتم یا دیگران با اشتباه محاسبه مرا وادار کردند که به امریکا (همان که شما اینجا سخنگوی وزارت خارجه او هستی!) در باب مذاکرات هسته ای اعتماد کنم و با او گفتگو کنم و قرار داد امضاء کنم،حالا وقتی این گاو نه من شیر ده زده زیر قرار دادش و قرار داد رو نقض کرده و باز در صدد تحمیل و زورگوئی است،من می فهمم که اشتباه کردم که به او اعتماد کردم و با او قرار داد منعقدکردم بنابر این دیگر با او مذاکره نمی کنم چون به او اعتماد ندارم،لااقل به این دولت و این افراد اعتماد ندارم پس مذاکره نمی کنم،حرف گوینده این است،بعد شما برداشتی این چیزهای نامربوط را می نویسی؟! بعد شما( سخنگو و مدیر جنگ روانی امریکا در این سایت) الان دردت چیست؟ دردت این است که برخلاف گمانه زنی ها و مزخرف هایی که این چند وقت گفتید کسی که مسئولیت کلانی در ایران دارد آمده گفته با این الدنگ های بی معرفت نمی شود مذاکره کرد؟! خدا وکیلی اگر الان ایران با امریکا مذاکره کنه باز جور دیگری نقاره نمی زنید؟! خوب حالا مذاکره نمی کنیم در این شرائط چون به این الدنگ هایی که شما کاسه لیس اونها هستید اعتماد نداریم،عصبانیت ات دیگر چیست؟!هان؟! شما مگر دائم در حال تئوریزه کردن تسلط امریکا یا حمله نظامی امریکا به ایران نیستی؟! خوب بگذار ایران ذاکره نکنه ببینیم آن گهی که ترامپ و امثال ترامپ می خورند چیست؟! الان دردت این است که ایران ایستاده و یک شیشکی در کرده برابر وراجی های ترامپ و پمپئو؟! راستشو بگو نگران فرو ریخته شدن پرستیژ امریکا در جهان و آشکار شدن واهی بودن اولدورم بولدورم های امامزاده ترامپ هستی؟! هان؟!
.
این دومی: در مذاکرات برجام اشتباه کردم.
مش قاسم: آره اشتباه کردی ولی اون اشتباهی که میگی نکردی. تو خیال کردی میتونی یه چیزی رو امضا کنی که بتونی با اروپاییها حال کنی، یه مشت پول واسشون بفرستی و به امریکا بگی برو کنار بزا باد بیاد. نشد. حالا یه کفش به پا و یه کفش بدست دور خودت میگردی که چه خاکی به سرت بریزی. آخر و عاقبت …(سه نقطه از مش قاسم)هایی مثل تو همینه دیگه. ملت! بخیزید، اعمال و افکار این واسه ما آخر و عاقبت بدی میاره. هرچه زودتر بهتر.
اخبار:
۱- ناسا کاوشگر پارکر را به مقصد خورشید با موفقیت به فضا پرتاب کرد.
۲- علمای اسلام در مورد آب کر به توافق نرسیدند.
مش قاسم: توضیح نداره.
سید مرتضی
مذهب شیعه معتقد بود که اصول دین و مذهب 5 تا هست ولی با آمدن خمینی واستقرار او در ایران اصول دین از 5 تا به 4 رسید و عدل از آنها حذف شد و به مرور زمان دوباره به 5 تا رسید با این تفاوت که عداوت جایگزین عدالت شد
خامنه ای: درموضوع مذاکرات برجام بنده اشتباه کردم
جناب عالی بفرمایید در کدام موضوع اشتباه نکرده اید.
https://www.youtube.com/watch?v=jpABCakLvo4
خسرو معتضد: بحرین در زمان قاجار در سال ۱۸۲۰ قبل از پهلوی از ایران جداشده بود.
..
چقدر شما وابسته به جقّه همایونی هستی که اینجور دنبال تنزیه و تطهیر شاه هستی؟! معتضد بیجا گفت،این تاریخ مربوط یه چند هزار سال قبل نیست که بخواهی گندی که جقّه همایونی وطن فروش و منفعل ببار آورد را پاکسازی کنی!
مگر قرار داد استقلال بحرین و جدا شدن آن از ایران تحت فشار انگلیس را شاهنشاه آری از مهر امضاء نکرد؟!
—-
استقلال بحرین
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جدا شدن بحرین از ایران در روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ با فشار انگلیس صورتپذیرفت و در ۲۵ آذر همان سال نیز، با عضویت در سازمان ملل متحد بحرین به عنوان یکصد و بیست و نهمین کشور عضو سازمان ملل متحد شناخته شد.[۱][۲] نظرسنجی استقلال بحرین به جای همهپرسی سهرابی فرشون در فروردین ۱۳۴۹ با توافق دولت ایران و بریتانیا توسط نمایندهٔ دبیرکل سازمان ملل متحد در بحرین برگزار شد. گزارش نماینده که در آن بیان شدهبود قریب به اتفاق مردم بحرین خواستار استقلال اند به تصویب شورای امنیت رسید و ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بحرین در بیانیهای رسمی استقلال خود را اعلام کرد. نمایندهٔ دبیرکل که از ایران و انگلیس اختیار تمام گرفتهبود از برخی قشرهای بحرین نظرخواهی کرد که خواهان کدامیک اند: پیوستن به ایران، تحت حمایت بریتانیا بودن، استقلال.
بحرین که از دیرباز و پیش از اسلام بخشی از ایران بهشمار میرفت، از سال ۱۱۶۰ از سلطهٔ ایران خارج شده به تصرف آلخلیفه درآمدهبود و از حدود ۱۲۷۰ به اشغال کامل بریتانیا.
تا پیش از کودتای ۱۲۹۹ ایران ۱۱ بار در صدد بازگرداندن بحرین برآمد که به دلیل مخالفت دولت انگلیس ناکام ماند. از آن پس نیز تا سال ۱۳۴۶ هرگز از ادعای حق حاکمیت خود بر بحرین چشم نپوشید. همزمان که بریتانیا اقدامهای متفاوتی برای افزایش نفوذ خود در جزیره میکرد، ایران با اعتراضهای رسمی و غیررسمی و گاه با اقدامهای عملی و نامهنگاری پاسخ میگفت. ایران حتی به سازمانهای بینالمللی نیز شکایت کردهبود که بر اثر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم به جایی نرسید. همزمان حکومت آلخلیفه با وارد کردن نیروهای عرب سنی به بحرین میکوشید تا ترکیب جمعیتی را تغییر دهد.
در زمان محمدرضا شاه دوبار ماجرای بحرین جدی شد: یک بار سر ملی شدن صنعت نفت، یک بار هم در سال ۱۳۳۶ که به تصویب مجلس شورای ملی بحرین استان چهاردهم اعلام شد و در مجلس کرسی خالی برایش در نظر گرفتند، تا حدی در سال ۱۳۴۰ نقشهای برای آزادسازی شبهنظامی بحرین در ردههای پایینتر حکومتی مطرح بود که هرگز اجرا نگشت.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
—-
https://www.mashreghnews.ir/news/363353/
—-
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/571
—-
http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/262
ریشه یابی خیانت تقدیم دریای خزر به روسیه و شرکا
مذاکرات رژیم حقوقی دریای خزر پس از فروپاشی شوروی آغاز شد. در سال 1994 روسیه اعلام کرد که به معاهدات 1921 و 1940 رژیم حقوقی دریای خزر پای بند است. (سند یک) در آن هنگام رییس جمهور روسیه بوریس یلتسین و وزیر خارجه اش آندره کازیرو بود. توجه کنید در آن زمان روسیه در دوران بحرانی پس از فروپاشی شوروی قرار داشت و هنوز قوت و قوام داخلی آن شکل نگرفته بود. طبق همین سند روسیه در سال 1996 (وزیر خارجه جدید یوگنی پریماکوف) موضع خود را تغییر داد و خواستار توافق دو جانبه کشور های هم جوار برای تعیین خطوط مرزی بستر دریای خزر شد. اظهارات رجب صفروف عضو هیات کارشناسی روسیه در این مذاکرات موید این امر است. وی این اظهارات را در گفت و گوی زنده (یکشنبه) با شبکه خبری بی بی سی بیان داشت (سند دو).
نقل قول از بی بی سی:
“رجب صفروف، عضو هیئت کارشناسی روسیه در مذاکرات 1996 قزاقستان بر سر رژیم حقوقی #دریای_خزر: ما تعجب کردیم که ایران خودش از ابتدا روی سهم پنجاه درصد پافشاری نکرد”
ویدیوی آن نیز در شبکه های مجازی دست به دست می شود. در این ویدیو صفروف می گوید: “ایران از ابتدا طرح بیست درصدی را به میان کشید. در حالی که ما انتظار داشتیم ایران خواستار پنجاه درصد باشد و همگی حاضر بودیم با ایران بر سر سهم خوبی (بیش از بیست درصد) کنار آییم. این پیشنهاد غیر مترقبه موجب شادی زاید الوصف شرکت کنندگان در نشست شد” .
در پاسخ به این سوال که پیدا کنید پرتقال فروش را باید خدمت دوستان عرض کنم رهبر معظم انقلاب از سال 1989 تا کنون بر مسند قدرت مطلقه خود تکیه زده اند و رییس جمهور ایران در سالهای حساس و تعیین کننده 1994 و 1996 آیت الله رفسنجانی و وزیر امور خارجه کشور دکتر علی اکبر ولایتی بود.
اینجا بایستی از جنابان سید علی خامنه ای و دکتر ولایتی سوال شود که ایشان در آن تاریخ تعیین کننده و حساس مشغول چه کاری بوده اند که این مصیبت بر سر کشورمان کلید خورد. رفسنجانی هم که ملحق به نا کجا شده و دستمان ازش کوتاه است.
صفروف ماجرا را به این نحو توضیح می دهد که پیشنهاد ایران برای تقسیم مساوی دریای خزر(هر یک بیست درصد) مشکلات عدیده ای در خصوص تعیین حدود مرزی ایجاد می کرد بنا بر این روسیه وارد توافقات دو جانبه با همسایگانش (قزاقستان و جمهوری آذربایجان) شد قزاقستان هم با ترکمنستان توافق دو جانبه کرده اند. سهم این چهار کشور طبق توافقات دو جانبه مشخص شده است و ته مانده دریای خزر به ایران می رسد که چیزی بین هشت الی سیزده درصد خواهد بود. دلیل نامشخص بودن این رقم آن است که ایران می بایست با آذربایجان و ترکمنستان وارد گفت و گوی دو جانبه شود تا مرز فیمابین بستر دریای خزر مشخص شود. در بهترین حالت سیزده درصد پیش بینی می کنند. البته من جایی خواندم امکان هجده درصد هم هست که مکانیزم آن را نمی دانم. بعید است آذربایجان و ترکمنستان با آن موافقت کنند.
نکته حاشیه ای ولی مهم آن است که در طول مذاکرات آمریکا از آذربایجان پشتیبانی حقوقی کامل به عمل آورد. در واقع ما هم از روس ها رو دست خوردیم و هم از آمریکایی ها.
نکته دیگر آن که جمهوری اسلامی می خواست قدس را آزاد کند ولی با این سیاست و آمریکا ستیزی احمقانه دریای خزر را از دست داد گاز پارس جنوبی را از دست داد خط لوله گاز نابوکو که قرار بود از دریای خزر و ایران گاز به اروپا صادر کند را از دست داد(زیر فشار روسیه و تمکین ولایت فقیه چون روس ها نمی خواستند ایران رقیب روسیه شود) دستیابی به دنیای سرمایه و فن آوری را از دست داد ارزش پولش شد آن چه شاهدیم تورم خدا درصدی و این تازه اول کار است. باش تا صبح دولتت بدمد. ملت ایران هم نشسته شاید امام زمان ظهور کند و ما را نجات دهد از شر شیاطین جن و انس که همانا ملایان ولایت مدار نادان هستند.
جالب است که از وزارت خارجه خودمان گرفته تا وزارت خارجه آمریکا و صدای آمریکا و رادیو فردا همه سعی در سرپوش گذاشتن بر ماجرا دارند. چرا؟ وزارت خارجه ما که معلوم است نمی خواهد گندی که به بار آورده نمایان شود. شرکت های آمریکایی برای نهایی شدن کنوانسیون حقوقی دریای خزر لحظه شماری می کنند چرا که در این صورت بیش از پیش قادر خواهند بود در منطقه سرمایه گذاری کنند. بخصوص در جمهوری آذربایجان. حتما می دانید که تمامی کشورهای دریای خزر سالیان است در حال بهر برداری از بستر این دریای هستند به استثنای ایران. مطمینم بی بی سی هم از دستش در رفت چرا که مصاحبه زنده پخش می شد و گفته های صفروف پیش بینی شده نبود. دست آخر این که ولایت مطلقه فقیه با محرمانه نگه داشتن مجموعه مذاکرات دریای خزر بزرگترین خیانت را در حق ملت ایران روا داشت.
سند یک:
https://www.researchgate.net/publication/277668840_THE_LEGAL_REGIME_OF_THE_CASPIAN_SEA_VIEWS_OF_THE_LITTORAL_STATES
https://jamestown.org/program/the-legal-regime-of-the-caspian-sea-views-of-the-littoral-states/
سند دو:
https://www.youtube.com/watch?v=9yWsVSFpLxc&t=12s
https://www.youtube.com/watch?v=Hugj-4ew8fs
درودبر دوستان خوب .
تاریخ به خوبی نشان داده که مروجین مذهب تشیع اهل معمله هستند و واگذاری دریای مازندران به روسیه و دیگر کشورهای همسایه آخرین معامله آنها نخواهد بود !
بهترین و عادلانه ترین تقسیم دریای مازندران بین کشورهای همسایه آن این بود که به طول 15 کیلومتر ازساحل هرکشور در مالکیت مطلق آن کشور قرار می گرفت و الباقی این دریا بین تمام کشورهای ساحلی آن مشاء اعلام می گردید تا ایران هم می توانست از تمامی منابع مشاء استفاده نماید .
متاسفانه عمیق ترین نقاط دریای فوق در سواحل ایران که حدود 1020 متر میباشد قرار دارد و علت اینکه ایران در طول 40 سال گذشته نتوانسته در دریای مازندران سرمایه گذاری نماید همین بوده است .
و برعکس کم عمق ترین نقاط این دریا در سواحل روسیه و آذربایجان و دیگر کشورهای ساحلی قرار دارد .
ساخت دکلهای حفاری اعم از نفت و گاز با عمق حداقل 1000 متر با دکلهای با عمق 50 یا 100 یا 200 متر اختلاف هزینه سرسام آوری دارد .
لذا بهترین گزینه تقسیم این دریا مشاء بودن آن بعد از 15 کیلو متر خط ساحلی هر کشوری می بود .
تا ایران هم بتواند به راحتی از سواحل کم عمق و غنی از مواد کانی و آبزیان دریایی و دیگر منابع زیر سطحی این دریا که عمدتا در سمت روسیه و آذربایجان قرار دارند استفاده نمایند .
متاسفانه ملایان شیعه در زمان شاه سلطان حسین هم همین کار را کردند .
بدین معنا که وقتی عثمانیها غرب کشور را اشغال کردندو خبر به دربار رسید ، ملایان شیعه به شاه گفتند خاطر مبارکت را مکدر نفرمایید ، این چند شهری که اشغال شده همه سنی مذهب هستند و دشمن ائمه میباشند بنابر این نباشند بهتر است .
وقتی روسیه تزاری کل شهرهای ساحلی شمال را اشغال کرد و خبر به دربار رسید ، ملایان به شاه سلطان حسین گفتند خداوندگارا خاطر مبارکتان مکدر نشود ، این شهرها در منطقه ای شرجی و کوهستانی قرار دارند و مقرون به صرفه نیست که دولت مرکزی قشون کشی نماید و پول بیت المال را آنجا هزینه نماید ضمن اینکه آنجا پشه های فراوان دارد و انسان را آزار می دهند .
وقتی به در بار خبر رسید که محمود افغان به ایران حمله و کرمان را اشغال نموده ، همین ملایان به شاه دست نشانده خود گفتند ظل الله به سلامت باشد ، منطقه کرمان کویر و برحوت و خشک و سوزان میباشد و ارزش لشگر کشی ندارد ، همان بهتر که محمود افغان آن را بگیرد و اینگونه به شاه خوش گذران و بی عرضه و ترسو القاء کردند که مرکز ایران که عمده آنها شیعه دوازده امامی میباشند برای ما کافی ست .
در خصوص تقسیم دریای مازندران نیز از همین قاعده استفاده کرده و می گویند چون عمق دریا به سمت ایران بسیار زیاد است و هرگونه کاووش و … مستلزم هزینه بالایی ست لذاهمین 10 یا 13 درصد برایمان کافیست .
در حالیکه بهترین شیوه تقسیم دریای مذکور اختصاص 12 یا 15 کیلومتر خط ساحلی برای هر کشور و الباقی آن مشاء بین تمامی کشورهای ساحلی این دریا میباشد .
عجب اسناد متقنی! کسانی که گند خیانت و وطن فروشی شاهنشاه آری از مهر را در خارج کردن بحرین از قلمرو ایران آنطور توجیه می کنند باید هم اینجا سفسطه کنند و زحمات دیپلماتیک جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند.
—-
در باره سند 1 :
اگر راست می گوئید روشن کنید مفاد این دو قرار داد چه بوده؟ مفاد ایندو قرار داد این بوده که 50 درصد از دریاچه خزر در تملّک ایران است؟! اینرا در متن قرار داد نشان دهید. و نکته دیگر اینکه سخنگوی وزارت خارجه امریکا در سایت نوریزاد حتی اینقدر با الفبای مسائل حقوقی آشنا نیست که مادامی که قرار داد جدیدی یا رژیم حقوقی جدیدی منعقد نشده،مفاد همان قرار داد قبلی استصحاب می شود،یعنی چه ایران اعلام کند یا نکند،و چه روسیه اعلام کند یا نکند،اقتضای قواعد حقوقی دوام و جریان مفاد قرار داد قبلی است.
و نکته سوم اینکه:بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،کشورهای حاشیه ساحلی این دریا از دو تا به پنج تا ارتقاء یافته،چطور می شود با وجود برسمیت شناخته شدن مرزهای کشورهای جدید،دو کشور که یکی از آنها هم تصادفا کشور جدیدی است،دریا را بین خودشان تقسیم کنند؟! موقعی می خواهید شعار دهید یا منفی بافی کنید و نقاره بزنید نباید اندکی شعور و خرد را هم چاشنی کار کنید؟!
——-
در باره سند 2: رجب صغروف یک دروغگوئی است که هیچ مسئولیتی در سیاست خارجی روسیه نداشته،هم دیگران توضیح دادند که مسئولیتی نداشته،هم اساسا اقتضای قرار دادهای دو تاریخ مورد اشاره این نبوده که ایران مالک 50 درصد بوده،آنچه در متن قرار داد بین ایران و شوروی بوده برسمیت شناخته شدن حق ترانزیت و عبور و مرور کشتیهای ایران و حق صید حیوانات آبزی این دریا بوده،و هم خود سایت بی بی سی بعد که گندش درآمد از قول خود صغروف نقل کرد که اظهارات من این نبوده!
—
رجب صفروف کیست و آیا گفتههای او صحت دارد؟
ویدوئی از مصاحبه رجب صفروف، یک کارشناس روس، با بیبیسی فارسی این روزها دست به دست میگردد. صفروف در این ویدئو میگوید سهم ایران از دریای خزر ۵۰ درصد بوده که در سال ۱۹۹۶ (در زمان ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی) ایران پذیرفته سهماش ۲۰ درصد باشد و این پیشنهاد ایران، موجب تعجب فراوان روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان شده است. وی ادعا میکند که این پیشنهاد ایران، «هدیه الهی» به روسیه و سه کشور تازهاستقلال یافته بود. رجب صفروف کیست و آیا گفتههای او صحت دارد؟….
http://www.asriran.com/fa/news/626600/
—-
https://t.me/bbcpersian/27565
—-
خجالت بکشید از دروغگوئی و خیانت!
شما هم سخنگوی بی جیره و مواجب جمهوری اسلامی و طرفدار جقه ولایت ،چقدر زشت و رسوادفاع می کنید
با سلام و درود
مش رجب ارز جدید ترکیه را اعلام کرد؛ وی به هواداران خود گفت که اگر آمریکا دلار دارد ما “خدا” داریم. که حتا یک واحدشم العظیم است، البته قابل تکثیر یا تقسیم هم نیست.
مشب راجب نیز همچون همسایگان ایرانی و شیعه خود دلایل سقوط ارزش ارز ملی یا پول فیات ترکیه لیره را در مقابل دلار به اخلالگران و تروریستهای اقتصادی منتسب میکند؛ عوامل کودتای نافرجام اخیر، فتح الله گلن پناهنده عمو سام، مش عبد الله اوجلان در بند – فرمانده پی کی کی، اندرو برونسن کشیش آمریکایی بازداشت شده، تحریک و تحریمهای عمو سام، وضع تعرفههای جدید بر صادرات فولاد و آلومینیوم به آمریکا، دلالان خرده پای بازار ارز و واکنشهای روانی به بازار،…..و هوای ابری یا آفتابی و جنگل سوزیهای کالیفرنیا و حمله ناپلئون به روسیه تزاری و جمشید بسم الاه خیابان فردوسی ایران را بر شمرد؛
پسرش که گویا وزیرِ اقتصاد دولتش هست و معاملات کامیونهای نفت دزدیده شده توسط داعش و سایر تروریستهای بومی و وارداتی از چاهای نفت کردستان عراق و سوریه رو در مناطق مرزی ترکیه رتق و فتق میداد، قطعا هیچ گونه دانش و نقش در این فساد و اختلالات اقتصادی ندارد.
از عواملی که کوچکترین نقشی در این صنعت دیر آشنای تاریخ از عصر امپراطوری یونان و روم نداشته سیاست تورم پولی ناشی از هزینههای سنگین و کمر شکن حکومتها / دولتها در پی سیاستهای فاجعه بار و هنگفت نظامی و لشکر کشی و نابودی ثروت ملی و ول خرجیها و حیف و میل کردنهای منابع عمومی توسط طبقات رانت خوار و دیوان سالاری حاکم بر کشورها در تمام طول تاریخ بشر بوده, میتوان نام برد؛
آقای نیکسون هم در سال ۱۹۷۳ زمانیکه پشتوانه طلا از دلار را حذف کرد علت تورم دلار را شیطنتهای چریکهای بازار بورس و خمر سرخ میدانست که موی دماغ عمو سام شده بودند و همچنین زیاده طلبی بانکهای فرانسوی و آلمانی و سوویس که دلارهای ملوس عمو سام را با طلا معاوضه میکردند و بنابرین گرگهای ساکن خیابان خونآشام به وی دستور دادند پشتوانه طلا را بر میداریم و زدند زیر توافق برتون وودز (طلا برای دلار)؛ دو قولوی توطئه دیکی و هنری هم به ملک فیصل گفتند اگر میخوای خادم حرمین الشریفین بمونی باید نفتتو با دلار معامله کنی [نه طلای زرد در مقابل طلای سیاه بد بو] تا ما هم با تو خوب معامله کنیم، پس دلارهای نفتی زاده شدند (نفت برای دلار)، شمشهای طلا توی بانکهای عمو سام محفوظ موند؛ شمشهای طلای امانتی آلمان هم با یه بیلاخ تحویل دادند گفتند اینم بابت طرح مارشال؛
میلتن فریمن شارلاتن در مکتب اقتصاد شیکاگو به تحقیق پی برد: که مسببین تورم پولی در همه جهان بانک داران هستند؛ چش بسته غیب گفت واسه این افاضات جایزه نوبل اقتصاد هم بهش دادند؛ البته پادو راکرفللر و سفیر سایر بانکداران خیابان گرگها بود و خرجشو میدادند؛
شیخ صادق قضا و مفتی بیت علی آقا و محتسب کیهان حسین شر در پی موافقت معظم له و تفویض اختیارت بیشتر از آتش علیه دشمنان اقتصادی غیر خودی اعلام جنگ داده و قرار است عاملین بی ثباتی بازار ارز، مفسدین اقتصادی، مختل کننده آرامش روانی و روحی و امنیت معیشتی امت را در اسرع وقت بدون اغماض و اعمال نفوذ باز داشت ، محاکمه و اعدام کنند. دکتر سیف گوش هاش و بیضه هاش جفت شده روز شماری میکند که کی به بیت خود در استرالیا ملحق میشه.
در این میان وزیرِ اقتصاد روسیه رفیقِ پوتینِ الیگارشنواز در مصاحبه با تلویزیون راشاتودی فرمودند که دلارهای ملوس عمو سام دیگر قابل اطمینان برای حذف اندوختههای ارزی نیست ما و میبایست به ارزهای ملی روبل یا یوان چین رو آورد. مبارک است انشأ الله؛
دلار، لیره. ریال، روبل، یوان و سایر ارزهای فیات جهان همگی دارای خصلت ویرانگر مشترکی هستند؛ همگی فاقد ارزش واقعی و ابزار سلطه و سیادت طبقاتی نظام بانک داری کشورهای مربوطه بوده؛ همگی بطور ارادی و بر مبنای منافع فرادستان حاکم بشکل انحصاری بدون هزینه قابل تکثیر (تولید تورم پولی و بدهی) به عنوان ابزار اعمال مالیات پنهان و انتقال دست رنج فررو دستان به فرادستان عمل میکنند؛ فقط گستره نفوذ و تاثیر گذاری آنها با هم فرق اساسی دارند؛
دلار عمو سام به خاطر سلطه جهانی آن نقش بسیار مخربتری دارد تا لیره ترک یا ریال ایران که فقط در محدوده جغرافیای ملی و مقدار بسیار کمی در مناطق مرزی کشورهای همسایه که با هم در تبادل بازرگانی هستند ظهور پیدا میکند.
درود
سید، یعنی فقط پولهای قزافی به خمینی و تروریستهای اسلامی کمک کرد؟
بنا بر شواهد تاریخی، دسته های علم و کتل و مجالس پامنبری را که بازاری ها عهده دار بودند و اعتصابات بازاریان در سال ۱۳۵۷ ضربه بسیارمهمی بر نظام سلطنتی که رو به مدرنیزه کردن قدم بر می داشت ، زدند.
“در روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ به عنوان چهلم کشتار قم، مراسم یاد بود در شهرهای بزرگ برگزار شد، در تبریز معترضان به کلانتریها، دفاتر حزب رستاخیزومشروبفروشیها حمله کردند و برای نخستین بار فریاد «مرگ بر شاه» شنیده شد. شورش تبریز دو روز طول کشید و با توسل حکومت به ارتش فروکش کرد.دهم فروردین ۱۳۵۷مراسم چهلم کشتهشدگان تبریز بود در این مدت، اکثر بازارها و دانشگاهها تعطیل بودند. این مراسم در برخی شهرها بهویژه دریزدبه خشونت کشیده شد و عدهای توسط نیروهای پلیس کشته شدند که مراسم چهلم آن در روز نوزدهم اردیبهشت ماه برگزار گردید. دراین روز، بازار و موسسات آموزشی مهم اعتصاب کردند. “(آبراهامیان یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گلمحمدی؛ فتاحی ولیلایی،تهران:نشرنی،۱۳۷۷.،ص۶۲۷-۶۲۹).
به نقش بازار در انقلاب کم بها داده شده در حالی که هر کجا ما از تضاد مدرنیته و سنت ایران یاد می کنیم ، باید به نقش بازار در جامعه و سیاست بپردازیم.
بازار ،تنهایک محل اقتصادی بود، بلکه سیاست و سنت دینی اجتماعی را حافظ و نگهبان بود . هر بازاری در کنارش مسجدی بود و بخصوص از دوران صفویه این مسجدها افزون شدند . بازار تهران شامل پنجاه مسجد شد.
در حالی که قدیمیترین بازارها چون بازار کرمان، قزوین، تبریز، کازرون، اصفهان بیشتر در کناردروازه ها بنا بودند و کاروانسراها محل کاروانان را تامین می کردند .
نقش بازار در تجمع مردم عادی و سنتی و کمکهای مالی به ملایان بسیار مهم است. دفاع از سنت ، که باازاریان وظیفه خود می دانستند،همان دفاع از مشروعیت دائمی و قدیمی بازاریان در دخل و خرج و سیاست اقتصادی کشورو در تضاد بامدرنیته تجارت آزاد بود.
حامی این سنت هم ملایان بودند که از ریزه خواران این سفره بازاریان بودند و ما در تمام جنبشها مشروطیت و ۵۷ با بازار و نقشش مواجهیم.
اگر به نقش بازار کمی توجه کنیم، محل تولیدی صنایع نیز بود چون بازار مسگران،آهنگران، کفاشان،طلاسازان و……نقش تولیدی را داشتند. مردم شهر وابسطه به بازار بودند چه از لحاظ کار و چه تامین مایحتاج . این مرکزیت با مدرنیت و کارخانجات ، گسسته و در هم شکست، در کنارش نیز ملایان کم کم به حاشیه رانده شدند.
اما بازار سنتی ،در دقایقی مهم در زندگی ایرانیان ،توانست نقش اقتدار خود را دوباره احیا کند.غافل از اینکه یار وفادارش ملایان ،اورا نه تنهابر زمین زده بلکه بازار رابرای اهداف غارتگرانایه خود نابود خواهد کرد.
جلوی مدرنیته را نمی توان گرفت، مدرنیته تا جایی که به ساختار اصلی اش که ازادی و برابری و خردگرایی است ضربه نخورد می تواند با سنت سازش کند َ، درغیر این صورت نتیجه چون سرگذشت بازارو ملایان می شود.
درود
سید رضی گرامی
می شود داستان خمس و زکات را تعریف کنید.
وقاحت تا جایی است که کشوری را غنیمت گرفته و مردم آزادش را رسما بنده و برده سازند و از بابت این بندگی نیز طالب مزد باشند!؟
سلام بر شما
من فعلا در حال نوشتن خاطرات سفرم به بارگاه کبریایی هستم ولی در اولین فرصت به روی چشم
—————————–
مردم ایران که جای خود دارند در تحریرالوسیله دیدید اینها تیزکرده اند برای گرفتن خمس و زکات از موجودات قضایی هم..
بدون احساسات و حب و بغض؛ سهم ایران از خزر چقدر است؟
کمترین میزان ساحل در خزر متعلق به ایران است: قزاقستان 1900، ترکمنستان 1768، روسیه 1355، آذربایجان 820 و ایران 657 کیلومتر… نقشه دریای خزر را ببینید؛حالا یک خودکار بردارید و خط مرزی دریای خزر بین ایران و سایر کشورهای ساحلی را طوری ترسیم کنید که 50 درصدش به ایران برسد؛ می بینید که اساساً و حتی روی کاغذ هم نمی توان این تقسیم بندی را بر اساس منطق جغرافیایی انجام داد چه برسد به مقررات بین المللی.
عصر ایران – این روزها همزمان با برگزاری اجلاس سران کشورهای حاشیه دریای خزر، بار دیگر بحث رژیم حقوقی این دریا و سهم ایران از آن، بر سر زبان ها افتاده است.
شاه بیت گفت و گوها نیز این است: ایران و شوروی سابق، به عنوان دو کشور ساحلی دریای خزر، هر کدام مالک 50 درصد از این دریا بوده اند و در معاهده 1921 و 1940 نیز که بین دو کشور امضا شده، این مالکیت 50 درصدی به رسمیت شناخته شده است.
بدون احساسات و حب و بغض؛ سهم ایران از خزر چقدر است؟
و با این مقدمه، این اتهام را وارد می کنند: دولتمردان ایرانی، از حقوق ملت ایران و مالکیت 50 درصدی ایران بر خزر عقب نشینی کرده اند و قرار است سهم ایران به 11 تا 20 درصد کاهش یابد.
اما اگر بخواهیم بر اساس واقعیت و نه صرفاً احساسات و حب و بغض های سیاسی موضوع را بررسی کنیم باید به دو نکته توجه کنیم:
1 – اگر خزر، یک دریای دایره شکل بود و ایران و شوروی در دو طرف این دایره به طور مساوی ساحل داشتند، طبق منطق و مقررات بین المللی، مالکیت هر کدام بر این دریا، 50 درصد بود و هر گونه تغییری در جغرافیای سیاسی شوروی نمی توانست به 50 درصد ایران خللی وارد کند.
بدون احساسات و حب و بغض؛ سهم ایران از خزر چقدر است؟
اما واقعیت جغرافیا که مقابل چشمان ماست، چیز دیگری است: خزر، 6500 کیلومتر ساحل دارد؛ از این میزان، 5843 کیلومتر متعلق به شوروی بود و تنها 657 کیلومتر آن برای ایران است.
حال چگونه و بر اساس کدام منطق عقلی و قاعده بین المللی می توان پذیرفت کشوری که 9 برابر دیگری ساحل دارد، سهمی مساوی از دریا داشته باشد.
نقشه دریای خزر را ببینید؛ حالا یک خودکار بردارید و خط مرزی دریای خزر بین ایران و سایر کشورهای ساحلی را طوری ترسیم کنید که 50 درصدش به ایران برسد؛ می بینید که اساساً و حتی روی کاغذ هم نمی توان این تقسیم بندی را بر اساس منطق جغرافیایی انجام داد چه برسد به مقررات بین المللی حاکم بر حقوق دریاها.
بدون احساسات و حب و بغض؛ سهم ایران از خزر چقدر است؟
هم اکنون که شوروی از هم پاشیده و در آن سوی خزر، به جای یک کشور با 4 کشور روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان مواجه هستیم، سهم ایران همچنان همان 657 کیلومتر ساحلی است و میزان مالکیت ایران بر دریا نیز بر اساس همین میزان ساحل باقی است؛ الباقی دریا نیز بر اساس سهم 5843 کیلومتری شوروی سابق، بین 4 کشور دیگر تقسیم می شود و سهمی از ایران کم نمی شود.
علاوه بر تقسیم دریا بر اساس میزان نوار ساحلی هر کشور، فرمول های دیگری نیز در حقوق بین الملل وجود دارد که بر اساس هیچ کدام از آنها، سهم ایران از 11 الی 20 درصد فراتر نمی رود. این سهم حداکثر 20 درصدی (تقسیم خزر بر 5 قسمت مساوی) هم تنها در صورتی پذیرفته می شود که کشوری مانند قزاقستان که 1900 کیلومتر از سواحل خزر را در اختیار دارد، رضایت دهد که از حق خود بگذرد و با ایرانی که تنها 675 کیلومتر دارد، حق السهم یکسانی در خزر داشته باشد!
بد نیست بدانیم کمترین میزان ساحل در خزر متعلق به ایران است: قزاقستان 1900، ترکمنستان 1768، روسیه 1355، آذربایجان 820 و ایران 657 کیلومتر.
بدون احساسات و حب و بغض؛ سهم ایران از خزر چقدر است؟
2 – گفته می شود: درست است که ایران کمترین سهم ساحل را در خزر دارد ولی ایران و شوروی در سال های 1921 و 1940، معاهداتی داشته اند که طبق آنها مالکیت خزر به 2 قسمت 50درصدی تقسیم شده است.
راستی آزمایی این ادعا اصلاً کار سختی نیست؛ می توان به متن این دو معاهده مراجعه کرد: در هیچ بندی از این دو معاهده، کوچکترین اشاره ای به مالکیت 50 درصدی دو کشور نشده است. در معاهده 1921 حق کشتیرانی ایران در خزر به رسمیت شناخته شده است؛ بر اساس معاهده ترکمانچای ایران از حق کشتیرانی در خزر ممنوع شده بود که دولت جدید شوروی در آن دوران، با معاهده 1921 این حق را به ایران برگرداند. مواد دیگر این معاهده و معاهده 1940 درباره بهره برداری از شیلات، عوارض بندری، نحوه حمل و نقل مسافر و بار و نظایر این ها سخن می گوید.
بنابر این، کسانی که به این دو معاهده استناد می کنند، حتی یک بار هم آن را نخوانده اند یا می دانند ولی قصد دیگری دارند.
ای کاش در این معاهده آنچه ادعا می کنند، وجود داشت یا ای کاش، جغرافیای خزر و مقررات بین المللی اجازه می داد که نه فقط نصف خزر که کل آن برای ایران باشد ولی واقعیت ها، با “ای کاش”ها و “توهمات” عوض نمی شوند.
بعد از تحریر:
در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد که اجلاس سران خزر برگزار شد، همین بحث که ایران سهم خود را به دیگران می دهد از سوی برخی اصلاح طلبان مطرح شد و مشخص بود که کاملاً جناحی و علیه دولت وقت است. در آن زمان هم عصر ایران همین بحث فوق که چنین چیزی وجود ندارد را مطرح و مفاد قراردادهای 1921 و 1940 را منتشر کرد که در این لینک می توانید مطالعه فرمایید.
ای کاش بدون مطالعه، از سر احساسات و بر اساس حب و بغض، قضاوت نکنیم.
http://www.asriran.com/fa/news/626411/
البوتین انی اسئلک و ندعوک.تقبل هذا البحر منا و حفظ نظام منحوسنا من کل الخطرات و هدینا الی الصراط الامن من شر ترامب.
بعد نوافل بخون.کشورم به سلامتی از شر وجود شماها فروخته شد که توی ماست بند ماله بدست بدویی جلو.حالا هی بگن خط تجزیه وجود داره.تجزیه گر اصلی شما //////////// هستین.
فيلم/ ببینید وطن فروشی آخوندها را
رجب صفروف،عضو هیئت کارشناسی روسیه درمذاکرات قزاقستان برسر رژیم حقوقی دریای خزر: ما تعجب کردیم که ایران خودش ازابتدا روی سهم پنجاه درصد پافشاری نکرد
فيلم/
قاسمی: ادعاهای فرد روس درباره خزر فاقد اعتبار و با اهداف مشخص است
بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری تسنیم در خصوص ادعایی که روز گذشته توسط فردی به نام رجب صفراف در یکی از رسانه های فارسی زبان خارجی درباره اجلاس دریای خزر منتشر شد، اظهار داشت: بررسی سوابق نشان می دهد که ایشان هیچگاه فردی مذاکره کننده از جانب هیات مذاکره کننده روسیه با هیات ایرانی نبوده است. بدون تردید سخنان و ادعاهای نامبرده اساسا فاقد هر گونه اعتبار است.
قاسمی افزود: تردیدی وجود ندارد که طرح این ادعاهای بی اساس در این برهه با اهداف مشخص و هدایت شده از سوی عناصر و مراکز خاص صورت می پذیرد.
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/05/22/1801745/
===
https://golvani.ir/1397/05/%D8%AD%D9%82-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D8%B5%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%81-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%B2%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%85%DB%8C/
====
https://www.youtube-nocookie.com/embed/06ngylhwuFQ?rel=0&showinfo=1&enablejsapi=1&modestbranding=1
———————-
اینجورها هم نیست جناب سید مرتضای گرامی
شما وقتی پنجاه درصد حق بهره مندی داشته ای، با ورافتادن شوروی، برگ برنده تری نسبت به سایر کشورهای حاشیه ی دریای خزر در دست دارید. پیشنهاد می کنم:
کسانیکه
حرفهای صفروف را تکذیب میکنند!،
این مقاله محسن امینزاده معاون وقت وزارت
خارجه در دولت خاتمی در اعتماد ۱۰ دی ۱۳۸۶ را
بخوانند که میگوید؛ بعد از فروپاشی شوروی،
جمهوری اسلامی شتابزده از حق ایران
در دریای خزر گذشت…!
چرا اینجورها هم هست جناب نوریزاد گرامی
اولا:سخنان صفراف که تکذیب شد هم از سوی وزارت خارجه ایران،هم از جانب خودش در سایت بی بی سی که گفته بود رسانه ها مطلب مرا طور دیگری نقل کردند،حالا بهرحال او هرچه گفته بحث این است که او کاره ای در مذاکره نبوده که سخنش حجت باشد،پس شکی در بی اعتباری سخن صفراف و هیاهویی که در شبکه های اجتماعی شد نیست.
ثانیا:اینکه ایران حق پنجاه درصد بهره مندی (بمعنای رایج فعلی) از دریای خزر داشته از کجا؟! هذا اول الکلام،من این سوال را از دوستان همفکر شما کردم،شما لطف کنید متن آن دو قرار داد با شوروی را بیاورید و تحلیل کنید،هیچ بحثی از 50 (پنجاه)درصد نیست،آنچه که آنجا هست این است که حق کشتیرانی برای ایران که قبلا در قرار داد ترکمنچای سلب شده بود دوباره اثبات شد،پس ایران و شوروی حق بهره مندی مشاع از کشتیرانی و صید حیوانات آبزی داشته اند،این کلمه بهره مندی که شما بکار بردید و من از شما وام گرفتم دقیقا ناظر بهمین دو جهت است چون در آن تاریخ اصلا بحث بهره مندی از بستر دریا یا زیر بستر آن از جهت منابع نفتی و گازی و معادن دیگر مطرح نبوده چون تکنولوژی آن هنوز مطرح نبوده،پس قرار داد با شوروی اینرا فقط داشته پس بحث 50 درصد اصلا مبنائی ندارد و یک بحث من درآوردی است.
و ثالثا: می رسیم بعبارت جناب امین زاده،من مقاله ایشان را دیدم،عبارتش در این قسمت این است:
“برخی از حقوقدانان ایرانی معتقدند که هرچند این میزان سهم (20 درصد متساوی )قابل قبول است اما ایران پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شتابزده و سخاوتمندانه به این سهم رضایت داده و باعث شده که سایر کشورهای ساحلی با سوء استفاده از این سخاوت برسر این سهم طبیعی ایران هم مناقشه کنند.
آنان معتقدند که قراردادهای تاریخی میان ایران و روسیه ( قرارداد 1921) و ایران و اتحاد شوروی (1940) در مورد خزر به رغم معایب بسیاری که ناشی از ابرقدرت بودن همسایه شمالی ایران و ذلیل بودن ایران در آن دوره بوده، دارای تعابیری است که به استحکام مواضع حقوقی کنونی ایران در خزر برای ادعاهای سرزمینی کمک می کند”.
(پایان)
ایشان در این عبارت اشاره به ایده برخی حقوق دانان می کند نه اینکه این نظر خود اوست،اما در هر حال این نظر آن حقوقدانان بدلائلی که فوقا اشاره شد مخدوش است،چون اصلا بحث 50 درصد مفاد آن قرار داد نبود و دیگر اینکه بهره مندی محل نزاع آن دوره ناظر بامر کشتیرانی و صید بوده است و بحث بستر مطرح نبود،بنابر این اینکه این حقوقدانان معتقدند ایران باتوجه به آن توافق بر حق مشاع کشتیرانی آزاد می توانست مانور بر 50 درصد دهد سخن بی اساسی است برای اینکه هم صورت مساله بعد از پیدایش سه کشور دیگر و مرزهای متفاوت جدید عوض شده بود هم مفاد آن قرار داد برخلاف نظر مدعیان،موجب مانور خاصی نمی شد،البته اگر دریا بصورت متساوی و حق 20 درصد توافقی تقسیم شود خوب است و همین دست بالای ممکن و واقع بینانه ایران بوده است ولی بنظر می رسد با توجه بتفاوت کمّی ساحل ها حصول چنین مقداری نیز مشکل است و واقعا منصفانه نیست حق بهره مندی کشوری که مثلا نزدیک دو هزار کیلومتر طول ساحلی دارد با کشوری که 800 کیلومتر ساحل دارد یکسان باشد،این واقعا مشکل است و البته شعارهای ملی دادن کار آسانی است!
شما لطف کنید آن مقاله عصر ایران را که اینجا گذاشتم ببینید.
با احترام
———–
درود نازنین
یک نگاهی در آینه به خود بیندازید دوست من، ببینید با چه هیجانی دارید از یک مشت بی خرد که نتوانستند سهم درست و قانونی و سهم بیشتری از دریای خزر برای کشورمان بدست آورند دفاع می کنید. آنچه که میان ما و شما دست به دست می شود، سخن از زمین و آب و دریاست. سخن از سانتیمترهاست است. ای وای. من بارها نوشته و گفته ام که: ملایان بیت رهبری، مطلقا نه انسان را می شناسند و نه دنیا را و نه تعامل با مردم دنیا را و نه دیپلماسی را. حضرتش می فرمایند که: من انقلابی ام. باش تا نفست بند بیاید. انقلابی باش و یک مملکت را به حراج بگذار!
با احترام
.
درود بر شما
(شوخی) ایها الناس! شاهد باشید،معمولا محمد نوریزاد وقتی برابر استدلال متقن مطلبی نداره گریز میزنه به کربلا و با خارج شدن از اصل بحث، موضوع بحث رو عوض می کنه که بله! من با خردم و فقط کارم با خرده! ولی شما آخوندا بی خردید! کاری با خرد ندارید و قس علیهذا!
اما فارغ از شوخی،وقت کردید رژیم حقوقی امضاء شده را دقیق بخوانید؟ یکی دو ساعت وقت می برد،دارید وقت یا وقت اتان فقط صرف سخنان تکراری و نامستند در قالب سخن روز با رسانه های خارجی و عکس گرفتن با این و اون میشه؟! این رژیم حقوق بنظرم کارآمد و دقیقه و حاصل تلاش اونهایی است که شما با بی انصافی اونها رو بی خرد می نامید و تلاش آنها را ناجوانمردانه بسخره می گیرید، بهرحال بحث تعیین مساحت و درصد سهم ایران و بهره مندی از بستر و زیر بستر دریا هنوز در جریانه و چیزی امضاء نشده،لطفا دندان بجگر بگذارید و مثل برخی جوانان منفی بافی پیشه نکنید،ضمنا من اگر بقول شما با برخی بیخردان- بزعم شما- دابسمش دارم، آنها بیخرد که نیستند ،هم ایرانی اند و هم خردشان بیش از شماست که شبانه روز در حال دابسمش با امثال پمپئو و ترامپ و نتانیاهو و بیخردان دیگر هستید.بنابر این شما نیز نگاهی در آینه بیندازید که بعد از یک نزاع انتخاباتی به چه ورطه هایی افتاده اید از جمله دابسمش با دشمنان ایران و اسلام.
جناب نوریزاد با درود ؛من در حیرتم در این ایران فروشی چه حکمتی است که روحانیی چون سید مرتضی حداقل ۱۵ کامنت طویل در این پست نوشته تا ثابت کند سهم ایران از دریای خزر ۵۰ درصد نیست و زیر بیست درصد است !! سید مرتضی که به مدرسه پاتریس لومبا بدهکار نیست پس سر این دفاع جانانه ایشان از روسیه برای چیست ؟ ایا شما جواب این معما را میدانید ؟ خدایا زین معما پرده بر دار
کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر امضاء شد+ متن سند و اعلامیه تفسیری ایران
روسای جمهور پنج کشور ساحلی دریای خزر در بیانیه ای که در پایان نشست مشترک خود در قزاقستان منتشر کردند ، ضمن برشمردن طیف گسترده ای از توافقات در حوزه های مختلف از جمله سیاسی، اقتصادی و امنیتی با هدف تقویت همکاری های مشترک، تاکید نمودند: دریای خزر دریای صلح، همدلی، حسن همجواری و همکاریهای مؤثر بینالمللی است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روسای جمهور پنج کشور ساحلی دریای خزر در بیانیه ای که در پایان نشست مشترک خود در قزاقستان منتشر کردند ، ضمن برشمردن طیف گسترده ای از توافقات در حوزه های مختلف از جمله سیاسی، اقتصادی و امنیتی با هدف تقویت همکاری های مشترک، تاکید نمودند: دریای خزر دریای صلح، همدلی، حسن همجواری و همکاریهای مؤثر بینالمللی است.
به گزارش «انتخاب»، متن کامل این بیانیه مشترک که همزمان در پایتخت های پنج کشور ساحلی دریای خزر منتشر شد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجمین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای خزر در تاریخ 21 مرداد 1397 هجری شمسی برابر با 12 آگوست 2018 میلادی در شهر آکتائو برگزار گردید. در این اجلاس الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان، حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران، نور سلطان نظربایف رئیس جمهور قزاقستان، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه و قربانقلی بردی محمداف رئیس جمهور ترکمنستان حضور یافتند.
در اجلاسهای سران خزر که در عشق آباد (سال 2002)، تهران سال (سال 2007)، باکو (سال 2010) و آستراخان (سال 2014) در فضای سنتی دوستانه، اعتماد و حسن همجواری برگزار گردید، مهمترین مسایل همکاریهای پنججانبه در منطقه دریای خزر مورد مذاکره قرار گرفت و در خصوص موضوعات مهم بینالمللی تبادل نظر شد.
مهمترین رخداد این دیدار که در سطح عالی برگزار شد امضای معاهده بینالمللی بنیادین توسط سران پنج کشور است. این معاهده که براساس اصل اجماع و در نظر گرفتن منافع متقابل همه طرفها حاصل شد، کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر میباشد. این سند به عنوان یک سند جامع، رژیم حقوقی نوین دریای خزر را بنا مینهد که پاسخگوی الزامات امروز خواهد بود و برای مؤثر بودن تعاملات همه جانبه آتی کشورهای ساحلی هدفگذاری شده است.
روسای جمهور تصمیم گرفتند ساز و کار رایزنیهای منظم پنججانبه به سرپرستی وزارتخانههای امور خارجه در سطح معاونین وزرای امور خارجه / نمایندگان دارای اختیار کشورهای ساحلی خزر به منظور اجرای مؤثر کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر و بررسی ابعاد مختلف همکاریها در خزر ایجاد شود و اولین رایزنیهای آن حداکثر ظرف شش ماه از تاریخ امضای کنوانسیون برگزار گردد. به عنوان اولین اولویت، مقرر گردید تهیه و توافق پیشنویس موافقتنامه مربوط به روش تعیین خطوط مبدأ مستقیم شروع شود…..
http://www.entekhab.ir/fa/news/423743/
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
بيانيه ” براي نجات ايران” اصلاح طلبان ؛ براي نجات رژيم نه ايران!
گيتي پورفاضل، حقوقدان، در گفتگو با راديو ندا با بيان اينكه ” اصلاح طلبان قسمتي از بدنه سيستم [حكومتي] هستند و نمي دانند مردم چه مي خواهند”، گفت : ” مردم اين سيستم را نمي خواهند!” و تاكيد كرد : ” نجات ايران به دست مردم ايران و خواسته هاي مردم ايران است!”
https://radio-neda.blogspot.com/2018/08/blog-post_12.html
فرمانده/* سابق سپاه/*: آمریکا و اسرائیل سازمان اطلاعاتی در ایران ایجاد کردهاند.
مش قاسم: هر دم از این باغ بری میرسد، تازه تر از تازه تری میرسد. اون پشه هائی که سازمان مقتدر در آسمان ایران رصد میکرد چی شد؟ همهش حرف، و خالی بندی. اینا فقط زورشون به زن و بچه مردم توی خیابونای ایران میرسه. از اینا بیش از این کاری ور نمیاد.
اینا سهم ما رو از دریای مازندران دارن مفت و مجانی میدن به کشورهای حوزه. سهم ایران ۵۰ درصده، ۵۰ درصد بقیه رو کشورهای شوروی سابق بین خودشون تقسیم کنن. ای چوپونک سردارک شکست خورده، کلاهتو بزا بالاتر! به جای اینکه توی خیابونای این مملکت توی سر و کله زن و بچه مردم بزنی، برو جلوی آخوندا واسا که دارن مملکت رو برباد میدن.
دریای خزر و سهم ایران
احمد زيدآبادي
در حالی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کشورهای ساحلی دریای خزر از دو کشور به پنج کشور افزایش پیدا کرده است؛ سهم 50 درصدی ایران از این دریاچه، از چه راهی قابل تأمین است؟
به نظرم کسانی که همچنان سهم ایران را از دریای خزر50 درصد میدانند؛ بهتر است مسئولانه به این موضوع بیاندیشند و راه حل سیاسی یا حقوقی برای آن ارائه کنند و گرنه، تحریک افکار عمومی در این مسئلۀ به غایت خطیر که استعداد ایجاد بحرانی خطرناک در روابط ایران با چهار همسایۀ شمالی را دارد؛ چندان هم که میپندارند وطندوستانه و ایرانخواهانه نیست و چه بسا ناخواسته رفتاری شبیه “سید مجاهد” باشد که در اعتراض به عهدنامۀ گلستان، با تحریکات خود ترکمانچای را هم روی دست ایران گذاشت!
استدلال اقای زید ابادی و تایید اسید مرتضی انسان را بیاد قضیه ای در ریاضیات می اندازد که به قضیه حمار مشهور است زیرا این قضیه انقدر ساده است که اگر کسی انرا نفهمید به او حمار باید گفت ؛ حال توجه کنید : دریای خزر بین اتحاد جماهیر شوری که متشکل از ایالت های متعدد بود با نسبت برابر تقسیم میشد حال این ایالت ها مستقل و کشور شده اند حق السهم انان را ایران باید بدهد؟ حسن و حسین در یک کارخانه به نسبت مساوی شریکند؛ حسن فرزند ندارد ولی حسین ۴ فرزند دارد بعد از بیست سال فرزندان حسین از پدر مستقل میشوند سهم فرزندان حسین را از سهم حسن میدهند ؟ اقا جان خجالت بکشید فروش و واگذاری ایران را به روس و چین توجیه نکنید نجوان و ایران را نیز سید محمد مجتهد باعث شد ؛ کجاست شریعتی که میگفت پای هبچ قرار داد استعماری امضا اخوند نیست ؛ حال سر از گور در اورد و امضا پشت امضا ببیند ؛ البته از اخوند جماعت انتظار بیش از این نیست زیرا اخوند جماعت ایران را وطن نمی داند بلکه انرا کشور مفتوحه ای میداند که سال ۵۷ فتح کرده حال دلش میخواهد انرا بفروشد یا هدیه کند !! کما اینکه هر چند روز بک بار رقم کلانی تحت عنوان اختلاس از کشور خارج میکند ؛ اینها پولها همان غنایم مملکت مفتوحه است
شعار شکمی ندهید و از ادب نیز خارج نشوید،فقط به این نکته پاسخ بدهید که اصلا منشا تعیین چنین درصدی چیست یا کدام قرار داد است؟ آیه اختلاف مسافت تقریبا چهار هزار کیلومتری ساحل روسیه با ساحل نزدیک به 800 کیلومتری ایران منشا تعیین چنین درصدی است؟!
بله قضیه حماریه در ریاضیات را هم بقول شما حتی حمار نیز می فهمد،اما موضوع این قضیه تساوی سهم بین دو طرف شراکت است! اگر حسن و حسین بطور دقیق مالک نصف از یک ملک باشند،اینکه یکطرف شراکت تغییر کند و نصف متعلق به آن دائر شود بین چند نفر،تغییری در مالکیت شریک دیگر که مالک نصف بوده است پیدا نمی شود بر همین فرض استوار است که از اول یک ملک بصورت کاملا متساوی متعلق به دو شریک بوده است،اما فرضی که در مورد دریای خزر وجود دارد چنین فرضی نیست،یعنی دریای مذکور یک دائره نبوده است که نیمی از آن ملک روسیه بوده حالا روسیه تبدیل شده به چند اقلیم یا مالک پس آن نیم دایره بین خودشان تقسیم شود و نیم دائره مربوط به ایران هم مربوط به ایران! یا یک مستطیل نبوده که نیم از روسیه و نیم از ایران که طرف روسیه تجزیه به چند مالک در نیم مستطیل خود باشد یا هر شکل هندسی قابل انقسامی.اینجا یک ساحل محیطی بطول تقریبا 5000 کیلومتر است که طرف مربوط به ایران تقریبا 800 کیلومتر بوده،توضیح دهید در حالیکه که هیچ قرار دادی بعنوان تنصیف و سهم پنجاه پنجاه وجود نداشته،روی کدام اعتبار،یا کدام قانون بین المللی باید این دریا نصف نصف شود؟! بعد هم زحمت بکشید نقشه فعلی پیرامون این دریا را باز کنید و سعی کنید تعیین کنید که با وجود آذربایجان و ترکمنستان در دو گوشه مجاور نقشه ایران چگونه می شود این دریا را نصف کرد بطوریکه هم آذربایجان هم ترکمنستان از همه خصوصیات و منافع این دریا بهره مند شوند،ضمنا یک تاملی هم بکنید در طول مسافت مرزهای قزاقستان و روسیه با این دریا و شعار ندهید.از همه اینها گذشته،این نزاع حقوقی الان یک نزاع بین روسیه و ایران نیست که حکومت ایران را به ساخت و پاخت با او متهم کنید،این نزاع الان بین همه اطراف این دریا روی هر معیار و تقسیمی جاری است و هریک مدعی منافع خویش است.منطقی باشید،در این وضعیت ایران باید با همسایگان خود بتفاهم برسد نه به جنگ و نزاع و قهر بپردازد.
بندهی خدا که خودش باشه، هر از گاهی یک تکه کاغذ میدادن دستش میومد برای روز مزدیهای به حضور رهبر مسلمانان جهان کشانده شده ها، چیزهایی میگفت و ته ماندهٔ آبرو و حیثیت ایران و ایرانی را باد میداد و میرفت و فرمان کشت وکشتار و چپاول و زندان و شکنجه را تازه تر و قویتر از سر میگرفت تا عینا عطش نیازهای ذات خدایی خود را اجابت و فروکش کرده باشد. ولی دست به دست دادن همهٔ رویدادهایی که همگان از آن باخبرند، تمام خوابهای وی و مجی را بد جور آشفته کرده و وی را به اعتراف کشانده تا بگوید”هیچ کس هیچ غلطی نمی تواند بکند”. یعنی همه را کامل دیده که غلطی و اشتباهی در کارشان نیست جز خود او، که خیلی یا هر غلطی میتواند بکند. دیکتاتورها در آخرین مرحله و فاز شر وجود ننگینشان به جنون و دیوانگی کامل میرسند. ورود وی به این فاز را با سپاس از پیشگاه شرف و آزادگی و انسانیت، صمیمانه استقبال میکنیم.
با سلام و درود
بدون شرح:
خاطرات “هیملرسادیسمی” اسلام ناب محمدی از سربازان خوشنام امام زمان
این را علی ربیعی وزیر کار دولت روحانی که هفته گذشته پس از استیضاح عزل شد به عنوان «خاطره» تعریف کرده است.
کیهان لندن – «در آذربایجان تعدادی از اعضای یک گروهک را دستگیر کردیم. باید آنها را برای حضور در دادگاه از راه آستارا به گیلان میفرستادیم. نگهبان و محافظ به اندازه کافی نداشتیم. همه را در تابوت خوابانیدیم و درب تابوتها را میخ زدیم و با کامیون اعزامشان کردیم. زمانی که در مقصد درب تابوتها را باز کردند، همه به علت خفگی مرده بودند!»
آیا اگر همه نه اکثریت مابقی کارگزارن عالی رتبه نظام از همین جنس سادیستهای مقدس ماب نیستند صرف نظر از ظاهرو نوع پوشش آنها؟
ربیعی “عماد” و فلاحیان، اژه ای، سعید امامیان، برادران حسنین شایانشر اوین و کیهان، حجاریان فیلسوف تدلیس، برادران طأئب، لاجوردی و غفاری و خلخالی و ری شهری و یونسی و نیری و رئیسی و پور محمدی، احمدی نژاد خود شیفته و متوهم، حجت السلام کوسه سردار چاپندگی و آیت الله تمساح نماد تحجر و تحکم نفس عماره زمینی …عصاره نظام امام زمانی اند یا کابوس بختک شده میراث داران جمشید خوش نوش؟
بر آستان مادران و پدران همه شهدا خصوصاً داغدیده گان جوانانیکه که در فوران و هجوم گرباد جنون تقدس گرایی سیاسی وحیانی مورد لطف اسلام رحمانیسادیستی شیعه واقع شدند میبایست سجده کرد؛ قافله سالار این مادران مادر بهکیشان است با ۴ پسر، یک دختر و داماد اعدامی ؛ یاد و خاطرات همهٔ جوانان پر پر شده وطن گرامی باد.
درود
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
اشاره حافظ به دست بر کار زدن برای از بین بردن غصه و غم است. بدون عمل و نشستن و انتظار ، هیچ غمی پایان نخواهد یافت .
این غم بزرگ ملت همان ولایت فقیه آخوندی تروریست است که بدون هیچ اقدام و عمل ملت از میان نخواهد رفت. ملت ایرانی که دسته دسته فریب ملایان حکومتی را خوردید و چه بر نظام رای دادید و چه بی تفاوت به اوضاع سیاسی بودید ، زمان آن رسیده که بار مسئولیتی که کشتگان و زندانیان ترور ولایت فقیه کشیده اند را بر دوش کشیده و این نظام، که سالیان طولانی با تصدیق شما به جنایاتش ادامه داده را بر محکمه برید.
بار مسئولیت بر تکاتک شماست که سالها بر جلادان و دزدانی که شما را غارت کرده و به نیستی کشانده اند رای داده اید.
آسمان بار امانت نتوانست کشید/قرعه ی فال بنام من دیوانه زدند
زمان ملت ایران است ، زمان بیرون ریختن اغیار
درود بر زنان آزاده ایرانزمین،مادرانی چون مادر ستار بهشتی ، نرگس محمدی، نسرین ستوده، و کلیه مادرانی که خواستار حقوق از دست رفته اشان هستند.
درود بر دختران ایرانی، که همپای خانواده بزرگ خود ایران زمین برای بدست آوردن حقوق از بین رفته اشان تلاش می کنند.
بار سنگینی را مادران و دختران و همسران تمحل می کنند ، در حالی که اولین حقوق انسانی، که آزادی وبرابری اند از آنها توسط نظام داعشی تروریست گرفته شده است.
سرفصلی نو در تاریخ سیاه ایران کنونی گشوده شده که پرچمدارش زنان فداکار و قدرتمند و خردمند اند سرفصلی برای صلح و دوستی و حکومت مردمی .
درود بر شیرزنان ایرانی که از حقشان نمی گذرند، افتخار دوران کنونی ایران با نام شما آغاز می شود.شما به داعش/طالبان حزب الله ی حکومت نشان می دهید که جای شما گوشه خانه نیست بلکه ، در کنارمعترضین و همسر و فرزندانتان و هر جا که حقوق آزادی و برابری زیر پا گذاشته می شود.
درود بر شما مبارزان آزادی و صلح.
اخوی روباه بنفش: باید به مردم صادقانه بگوییم که شرایط خطیر است.
ترجمه: تابحال سر ملت شیره میمالیدیم.
مش قاسم: اینا فقط راه و رسم ناصادقی و شامورتی بازی میدونن. توی خونشونه. ۴۰ ساله شیره ملک و ملت رو کشیدن حالا که کفگیر به ته دیگ خورده یادشون آمده که باید صادق باشن؟
اسلامیچیهای بیکار ورداشتن بیانیه نجات دوم دادن. اینا همونایی هستن که ما رو ۴۰ ساله که به این روز سیاه نشوندن. بیاییم به این دزد و آدمکش و شکنجهگر و نادانان لوس از خود راضی خود-روشنفکر خوانده اعتماد کنیم؟
سلام و درود
( به جناب ساسانم)
دوست گرامی جناب ساسانم، نکات غریبی در خصوص مولانا نوشته ای، بله همه بزرگان فرزند زمان خود بوده اند، ولی همه علوم رابطه و نسبت یکسانی با زمان ندارند، مثلاً بیشتر آن چیزی که در روزگار گذشته علوم محسوب میشدند و به عنوان علم تدریس میگردیدند با معیارهای امروزی علم محسوب نمیشوند و بیشتر عقاید خام و بی منطقی هستند که نمیشود در چهارچوبی منطقی و آزمایشگاهی صحت و سقم آنها را آزمود، ولی قواعد هندسه و ریاضیات از این قاعده مستثنا هستند و درستی اصول اقلیدس و تالس و بطلمیوس هنوز هم به قوت خود باقی هستند گویی گزاره های هندسی و ریاضی تابع زمان نیستند. بنده به این نتیجه رسیده ام که محالست بشود مولانا را نقد کرد.
گر بیاید ذره که سنجد کوه را
بر درد زآن کُه ترازوش ای فتا
کز قیاس خود ترازو میتند
مرد حق را در ترازو میکند
چون نگنجد او به میزان خرد
پس ترازوی خرد را بر درد
وقتی نشود (مرد حق) مولانا را به خاطر وسعت و ژرفای معارف عظیمی که از زبان و قلم او جاری شده نقد کرد، نقد مولاعلی(ع) مولای مولانا به طریق اولی، محال و نا ممکنست، احتمال نقد خداوند محال است که حتی در هیچ مخیله ای بگنجد و شدنی باشد. البته میشود دین و درک و اعتقاد و میزان دانش معتقدین به خداوند را نقد کرد و نشان داد که بیشتر خدا پرستان پندار و ذهنیت خود را با خداوند اشتباه میگیرند.ولی وقتی از ذرات زیر اتمی و کوارکها و فوتونها و کوانتها گرفته تا عظیمترین کهکشان ها همه آفریده خداوندند و هر یک از آنها سرشار از هزاران فرمول و اسرار مکشوف و نا مکشوفند و بشر چنان دانش و معلوماتی نسبت به هیچکدام پیدا نکرده است که ادعا کند دیگر هیچ مسئله ای در حتی یک مورد نمانده و به عبارتی بشر از نقد کامل یک اتم یا یک فوتون، یا یک کره و سیاره تنها هم عاجز است چه رسد به نقد خالق مطلق همه آنچه که هستی نام گرفته است؟ حرف زدن از نقد خداوند عجیبترین و غیر ممکنترین ادعای قابل تصور و برای معتقدین بخداوند بدترین جلوه کفر و نادانی و کفر آمیزترین ادعای قابل تصور تواند بود.
چو بيد بر سر ايمان خويش مي لرزم
که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
خيال حوصله بحر مي پزد هيهات
چه هاست در سر اين قطره محال انديش؟!!
به نقش موسیقی در کلام و معارف مولانا اشاره ضعیفی کرده ای، توجهتان را به چند بیت زیر از مثنوی معنوی که در ادامه معارف عمیقی که ارائه میدهد و اسراری که افشا میکند جلب میکنم :
پس حکیمان گفته اند آن لحن ها
از دوار چرخ بگرفتیم ما
نالهٔ سُرّنا و تهدید دُهُل
چیزکی ماند بدان ناقور کل
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق
میسرایندش به طنبور و به حلق
نشنود آن نغمه را خود گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس….
میفرماید که اجرام آسمانی در گردش و سیر بی پایان خود انواع نغمه ها و آهنگها را از خود منتشر میکنند، حضرت مولانا در اینجا صفت ناقور کل (نقاره زن اصلی_رهبر ارکستر) را کشف میکند و خداوند را بزرگترین موسیقیدان مینامد.توجه بفرمایید که حدود 400 میلیارد کهکشان تا کنون کشف شده اند و هر کهکشان بطور متوسط بیش از 200 میلیارد ستاره دارد و بر گرد هر ستاره تعدادی سیاره میچرخند موسیقی عظیم و غیر قابل تصوری که از مجموع آنها در یک لحظه منتشر میشود را تصور و تجسم بفرمایید و آنگاه ببینید که ما با چه عظمت بی نهایتی سروکار داریم و خود را به ندیدن و نفهمیدن میزنیم و گاه منکر وجود خداوند میشویم!!!! کل علم و دانشی که حاصل وجود و اکتشافات نوع بشر است نسبت به نادانسته ها در حد صفر و هیچ است، ببینید که بعضی از ما با بهره بسیار اندکی که از این هیچ داریم چگونه مغرور دانسته هایمان شده و منکر وجود خداوند میشویم؟!!!!
(جالبست که اختر شناسان متوجه شده اند که هنگامیکه از توده های سحابی ستاره ای در حال زایش است و به اصطلاح ستاره ای در حال تولد است از آن آهنگهای شاد، و هنگامیکه ستاره ای پیر میشود و به سرخی میگراید و در حال مرگ یا تبدیل به کوتوله های سفیدند آهنگهای عزا مانند از آنها منتشر میشود. برای فردی کم سواد و بی دانش چون بنده حقیر مشخص نیست که چگونه بزرگی چون حضرت مولانا و سایر عرفا به کشف نا شناخته های بیشماری نائل شده اند و دانستن اینهمه اسرار و علوم از چه راهی بدست آمده است؟ ولی حقیقت آنست که به بیش از ده هزار موضوع و مسئله علمی در آثار مولانا اعم از دیوان کبیر و مثنوی اشاره شده است که هر یک میتواند به یک رشته جدید از علوم تجربی مبدل شود. گاهی دوستان انتقاد میکنند که اگر براستی چنین است چرا شما یکی از آنها را در پیش نمیگیری و تحولی در علم ایجاد نمیکنی؟ گرچه بنده بارها به بعضی از آنها اشاره کرده و عین ابیات را نشان داده ام، اما با توجه به اینکه در عصر ما علوم تجربی بسیار پیشرفت کرده و نیاز به ابزار و همکاری تیمی و گروهی دارد و تلاش معاش و تعقیب نانی که هر روز با سرعت بیشتری میگریزد و تأمین حوائج زندگی امکانی برای بنده و تحقیقی که درآمد مشخص ماهانه ای در پی ندارد باقی نمیگذارد. یک نفر به تنهایی و بدون پشتوانه مادی جز عنوان کردن اندکی از آنها چه کاری تواند کرد؟ آن اسرار و علوم چیزیهایی نیستند که بشود به کسی نسبت داد، عین ابیاتشان موجود است و فرضاً اگر یک یا دو یا صد موردش را بشود انکار کرد، بدون تردید مورد یکصد و یکمین را نمیشود نادیده گرفت. چون آن علوم در ضمن تفسیر و معارف دینی و انسان شناسی و خداشناسی مطرح میشوند باید آنها را در متن اصلی مطالعه کرد. اگر دوستان بجای انکار و مجادلات بیهوده با بنده، خود نظری به آثار مولانا بیفکنند بیگمان موارد بسیاری خواهند دید که چه بسا بنده ندیده یا نفهمیده ام ، نمیدانم بعضی از دوستان در انکار و تکذیب نوشته های نازل بنده چه فایده یا حُسنی میبینند؟ حال آنکه رجوع به اصل آثار میتواند برای هر طالب علم و معرفتی بی اندازه مفید باشد.
هموطن آنچه به اسلام و مسلمین تعلق دارد بر ضد ایران و منافع ملی ایرانیان است.هیچ مسلمانی دل در گرو ابادی ایران و سرافرازی ایران و ایرانی نیست اگر هم بگوید که به چنین امری باور دارد یا مسلمان نیست و یا دروغگویی مثل همین خاتمی /////////////// است!برای فرد مسلمان باورمند به ///// اسلامی بر طبق باور اسلامی اسلام اصل و بقیه فرع است! بهمین دلیل ایرانی وطن پرست نمی تواند مسلمان باشد!
با ددود به مردک عریز و به همین سیاق مسلمان معتقد مقلد نمی تواند ایرانی باشد
جناب مزدک حالا ما نسبت به اسلام حاکم بر ایران و قانون اساسیش حرف شما را قبول میکنیم اما آیا نمیشود یک نوع اسلامی اختراع کرد که اینطور نباشد و دل ملیونها مسلمان ایرانی هم خوش باشد. اسلام که در طول این 1400 سال بارها و بارها اختراع شده و نسخه های جدید داشته. یکی هم طوریکه که با ذوق و قریحه جنابعالی و دیگر وطن دوستان جور باشد اختراع کنید. کار که نشد ندارد.
در سوره بقره آیه ای است به این مضمون که چون به فاسدان گفته میشود که فساد نکنید آنها خود را اصلاح گر خوانده و چنین اتهامی را قبول نمیکنند.این عدم پذیرش مفسده گری معنای دیگرش این است که اصلاحی هم در شیوه های رایج فساد صورت نمی گیرد چون اصل موضوع تکذیب میشود.
اشاره به این آیه خارج از بحث اسلامگرائی است و باید گفت که این بیان توضیح درستی از فساد است که در تعاریف دنیای امروز هم مورد توافق است و آن اینکه فساد عموما یک جریان مشروع است و هیچ فاسد ی هم خود را فاسد نمیداند. اما سئوال این است که چرا فردی که ادعای اصلاح گری دارد متهم به فساد میشود؟
امروزه بر این مفهوم توافق وجود دارد که فساد بمعنای سو استفاده از قدرت و امکاناتی است که در اختیار شخص و یا گروه خاصی قرار میگیرد. واگذاری قدرت از سوی مردم به صاحب قدرت با نیت خیر است و انتظار این است که اقدامات قرد صاحب قدرت به سعادت مردم منجر شود. اما وقتی در عمل مسیر امور به سمتی است که مردم یک جامعه بیش ار بیش احساس بدبختی میکنند به این معنا است که اشکالی جدی پدیدار شده. حال اگر دیده شود که مشکلات موجود صرفا متوجه مردمان جامعه است و صاحبان قدرت بر خلاف آنها از مزایای متعددی هم برخوردارند در اینجا وجود پدیده فساد محقق میشود. یعنی فساد همیشه با نیت خیر شروع میشود و به نتیجه زیان باری منجر میشود. برخورداری از نعمت فساد سبب این میشود که فاسدین در مقابل درخواست عمومی برای اصلاح امور اصرار بر اصلاح طلبی خود بکنند.
در این مسیر بهترین راه برای تداوم فساد نهادینه کردن فساد در جامعه و مشروعیت بخشیدت به آن است بنحویکه دیگر کسی تقاضای اصلاح امور را نکند و فساد به جریان عادی زندگی تبدیل شود و اچتماعی بوجود آید که افراد بنفع خود و بضرر دیگری کار کنند. رمز برخورد با مصلحین اجتماعی و فعالان مدنی هم در همین تلاش برای عادی سازی فساد و تبدل آن به نرمی اجتماعی وسیاسی است.
افرادی مانند خانم ستوده و یا نرگس محمدی و یا فعالان محیط زیست همان گروهی هستند که در قرآن به انها اشاره شده که درخواست کنندگان اصلاح فساد هستند و به همین دلیل هم باید بزندان برده شوند تا از تعداد کسانی که مرتب این در خواست را داشته باشند و وجود فساد را فریاد بزنند کمتر شود. راز اینکه افرادی مانند احمدی نژاد و قالیباف و سایرین مشهورن به فساد به راحتی زندگی میکنند هم همین است که نباید از حامیان فساد و این نرم زندگی کم کرد.
جامعه ای که در آن طالبان اصلاح فساد هر روز کمتر و مفسدین هر روز بیشتر شوند نشانه ای بالینی از فساد نهادینه را بروز میدهد. نامه اخیر رئیس قوه قضا به رهبر همان عکس العمل پیش بینی شده در قرآن از سوی فاسدین است که می گویند ما اصلاح گریم!
با سالم و درود و آرزوی سفری خوش و بیخطر برای نوریزاد گرامی
ایران در 2021 پانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا خواهد شد [کیهان امروز]
به گزارش خبرگزاری تسنیم، صندوق بینالمللی پول در پایگاه دادههای آماری خود پیشبینی کرده است ایران در سال 2021 با سه پله صعود در جایگاه پانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا قرار گیرد.
بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی این نهاد بینالمللی تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس شاخص قدرت خرید در سال 2017 بالغ بر 1644 میلیارد دلار بوده و ایران از این نظر در رتبه 18 جهان قرار گرفته است.
صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است ایران در سالهای 2018، 2019 و 2020 نیز همچنان هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا باقی بماند اما در سال 2021 با پشت سر گذاشتن سه کشور اسپانیا، عربستان و کانادا به جایگاه پانزدهم صعود کند.
پیشبینی شده است تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس شاخص قدرت خرید در سال 2021 به 2095 میلیارد دلار برسد که بیشتر از تولید ناخالص داخلی اسپانیا، عربستان و کانادا خواهد شد
==========
بر مبنای آمار اخیر IMF و طبق تعریف شاخص برابری قدرت خرید (ppp) درآمد ناخالص ملی (داخلی+خارجی) ۱۶۴۴ بیلیون/میلارد دلار تخمین زده شده؛
با قبول این رقم درامد ناخالص ملی و احتساب جمعیت ۸۰ میلیونی درامد سرانه کشور میشود (دلار ۲۰۵۵۰=۱۶۴۴۰۰۰/۸۰)؛
یعنی هر نفر در کشور از نوزاد تا پیر ساکن شیمرانات تا نوزاد و پیر ساکن اهالی چاه بهاری که اخیرا نوریزاد گرامی به تصویر کشید سال گذشته درامدی با قدرت خرید معادل ۲۰۵۵۰ دلار داشته!!! یعنی یک خانوده ۵ نفره در آمد ناخالص سرانه بیش از یکصد هزار دلار داشته و به عبارت دقیق تر قدرت خریدی معادل یا بیش از یکصد هزار دلار داشته!!!!!
که در صورت باید گفت زرشک آنهم از نوع سیاهش واسه سیاه نمایی IMF;
آشکار است که IMF نرخ دلار را برابر هزار (۱۰۰۰) تومان حساب میکند نه ده هزار (۱۰۰۰۰) تومان؛ با احتساب نرخ هزار تومنی دلار میبینیم که رقم درامد ناخالص ملی ۱۶۴۴ هزار میلیارد تومن میشود و این مقدار تقریبا برابر با میزان نقدینگی کشور است یعنی پارامتر “سرعت پول” یا نسبت درامد ناخالص ملی به نقدینگی تقریبا یک است در حالیکه کیهان در چند مقاله اخیر خود از قول چند تن از متولیان نظام و مطلع از منابع بانکی فریاد بر داشت که میزان نقدینگی از تولید ناخالص ملی فراتر رفت یعنی این نسبت کمتر از یک شد؛ در صورتی که طبق آمار خود سایت بانک مرکزی (کامنت اخیر) نشان دادم که این نسبت در سالهای ۹۴ و ۹۵ کمی بیش از نیم بوده و احتمالا این تناسب سال هاست که بر قرار بوده یا این نسبت کمتر از یک بوده که بسیار محتمل است؛
پاسخ به این مساله نه چندان پیچیده ساده است؛ متولیان نظام بانکی و دولتیان و حکومتگران دلار را برای دستگاه دیوان سالاری و ذینعفان خود به مبلغ یک هزار تومن محاسبه میکنند و برای امت نرخ ۳ ، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ ، ۱۰ هزار تومانی؛ ملاک جیب مردم است آقای شیخ دغل کار بنفش.
بر طبق GNP اسمی (nominal) این رقم ۴۳۰ میلیارد دلار است که به حقیقت نزدیک تر است و بر این مبنا درامد سرانه کشور ۵،۳۷۵ دلار محاسبه میشود؛ یعنی رقمی مدال یک چهارم رقم IMF بر مبنای قدرت خرید مساوی؛ این رقم ایران را در ردیف ۳۰ اقتصاد بر تر جهان هم قرار نمیدهد چه رسد به ردیف ۱۸ تا ۱۵ که کیهان خشنود و هیجان زده این خبر را در بوق در کرنا میکند که در تناقض آشکار با عملکرد و دست اوردهای مشعشع باشگاه رانتخواران و اختلاسگران خودی و غیر خودی و خصولتی و طیف رنگا رنگ انگلیان حکومت ولایی نایب امام زمان است که همین کیهان فقط طیف غیر ولایی و نا وابسته به بیت آقا نظام را از این قوم غارتگر افشا میکند.
با تکیه به آمار منتشره در مورد متوسط درامد ۶۰% شاغلین جامعه به میزان ماهی ۲ میلیون تومن (یا ۲۰۰ دلار) با کمی خطا با اطمینان میشود گفت که درامد سرانه که نه بلکه درآمد ۴۸ میلیون (۶۰% جمعیت کشور) یا ۱۲ میلیون خانوار ۴ نفره مبلغی در محدوده ۲۰۰۰ الی ۲۴۰۰ دلار در سال است. تابع توزیع ثروت یک منحنی تصاعدی با شیب تیز است نه خطی؛
http://www.nurizad.info/blog/32447#comment-496645/ ارقام مربوط به GNP سالهای ۹۴ و ۹۵
در چنین شرایطی یک خانواده ۴ یا ۵ نفره کارگر، کارمند یا باز نشسته یا دست/خرده فروش نمیتواند ۸ الی ۱۰ هزار دلار درامد داشت باشد چه رسد به قدرت خریدی مساوی با ۸۰ یا ۱۰۰ هزار دلار در سال؛
تساوی خدرت خرید: (Purchacing Power Parity (ppp
(https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_GDP_(nominal
سلام و درود
قسمت دوم
پیرو اعتراضات سید مرتضی و ناشناسها به کامنتهای بنده در خصوص صنف روحانیت و نقش آن در حوادث چهار دهه اخیر :
نقش روحانیت در از میان بردن بنیه و توان انباشته شده دولت و کشور ایران از فردای پیروزی شورش 22 بهمن با اعدام افسران عالیرتبه ارتش آغاز شد و در ادامه تا مرز انحلال ارتش و لغو کلیه قرار دادهای نظامی با غرب و تراشیدن رقیبی از شبه نظامیان ناشی و آماتور برای ارتش و سپردن اختیاراتی بیش از ارتش به آنها زمینه ای فراهم کرد که ارتش ایران نتواند در مقابل تجاوز به کشور دفاع مؤثری بکند و بسرعت بجنگ خاتمه بدهد تا روند تخریب کشور و کهنه شدن صنایع و بباد رفتن کل ذخایر کشور و درآمد حاصل از صادرات در طول جنگی طولانی مدت و فرسایشی بباد رود و ضمن نابودی توان داخلی زمینه برای کار و صادرات شرکتهای بزرگ وابسته به امپریالیسم در آینده به ایران فراهم گردد.( چون شبه نظامیها نتوانستند با همان سرعتی که در خشکی و روی زمین اختیارات را از ارتش بگیرند، در هوا و دریا هم بگیرند، نیروی دریایی با انجام یکی از بهترین تاکتیکها و تدابیر نظامی یکشبه نیروی دریایی عراق را نابود و نیروی هوایی نیز در حمله به h3 ضربه غیر قابل جبرانی به نیروی هوایی عراق وارد آورد، موفقیتهای روی زمین از قبیل شکست حصر آبادان و باز ستانی خرمشهر نیز بگواهی تاریخ ناشی از کار حرفه ای و اجرای نقشه هایی بود که در ستاد ارتش طراحی شده بود.
( ابداً قصد ندارم فداکاریهای بزرگ سپاه و بسیج را نادیده بگیرم، ولی پیروزی در جنگ با کشتن نفرات دشمن بدست میآید نه با به کشتن دادن افراد خودی، جنگ علم است و دانشگاه دارد، دلاوری و فداکاری جای دانش و تجربه و مانور و تخصص را نمیگیرد )
پس از عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی سابق از افغانستان، روحانیت افغانی که تحت نظر cia در اردوگاههایی که در خاک پاکستان ایجاد شده بود آموزش میدیدند فرماندهی مجاهدین افغانی را به عهده گرفت و مانع ثبات و صلح و آرامش شد و بهانه لازم جهت حضور دراز مدت ارتش ایالات متحده و متحدینش را فراهم آورد. (نقش طالبان افغانی در هماهنگی با جناح جنگ طلب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا و تمایل هر دو به ادامه جنگ و ساپورت پیدا و پنهان cia در هدایت و تدارکات طالبان و حتی جابجایی نفرات طالبان با هلی کوپترهای آمریکا و دادن اسلحه و مهمات به آنان بارها افشا شده است و روزی توسط افراد مطلع ابعاد پنهان آن فاش خواهد شد. ) . پس از سقوط صدام حسین هم با هدایت و ساپورت و آموزش cia شبه روحانیت بی ریشه و بیسابقه ای تحت نام داعش به کشتار و قتل عام و تخریب هر آنچه که از بیداد صدام بر جای مانده بود پرداخت.اغلب گروههای خرابکار در لیبی و یمن و مصر و سوریه هم هر یک تحت امر روحانیون و مفتیان مرموز و جدید الظهوری هستند که با فتواهای خود پیوسته تنور جنگ را شعله ور نگه میدارند. اتهام روحانیون ایران به آخوندهای سعودی و وهابی، و آمریکایی و انگلیسی و حتی اسرائیلی خواندن آنها، و مزدور cia نامیدن مفتیان وهابی و داعشی و طالبان اظهر من الشمس است. مرحوم آیت الله خمینی به صراحت میرزا هاشم لاریجانی و فرزندانش را انگلیسی نامیده و سفارش کرده که به آنها هیچ شغلی داده نشود ، آیتالله حسن شیرزای هم بتازگی به عنوان نماد و نماینده شیعه انگلیسی معرفی شده است. با جستجوی کوتاهی که در ویکی پدیا کردم و کلمات «مراجع تقلید انگلیسی و مفتیان انگلیسی » و «ارتباط مراجع و روحانیون مسلمان با انگلیس» را سرچ کردم با انبوهی از مطالب و اسناد و اسامی روحانیون بسیاری در همه کشورهای اسلامی مواجه شدم که بار کردن و انتقالشان به این وبسایت به تریلی 18 چرخ نیاز داشت! وقتی کل عملکرد این روحانیون در چندین کشور اسلامی فقط در جهت تخریب کشورهای متبوع و کشتار و تاراندن افراد صاحب فکر و فراری دادن مغزها به سوی کشورهای غربی و بی اعتبار کردن مدارک دانشگاهی و از میانبردن زمینه های توسعه بومی و محتاج کردن مردم در این کشورها به کالاهای غربی و فروختن نفت حتی ارزانتر از آب آشامیدنی به غرب و خرید اسلحه و مهمات با قیمتهای نجومی است، پس باید مچ روحانیت را به عنوان خادمان صدیق و نوکران وفادار کشورهای کاپیتالیستی غربی بخصوص کشور پرسابقه انگلیس گرفت، چون تمام جنایاتی که مرتکب شده اند همه تا خرخره بسود غرب و انگلیس بوده است. البته انگیس تک، تک آنها را استخدام نکرده و نمیکند، بلکه کافیست مراجع درجه اولشان را در استخدام و در دایره نفوذ خود نگاه دارد، بقیه با افتخار و برای نجات از مجازات گناهانی که در حق مردم خود کرده اند به انفاس قدسی مراجع تقلیدشان نیاز دارند و هر چه فتوا بدهند آنان تقلید خواهند کرد. این نوع بکار گیری و استخدام فقط شامل مراجع تقلید شیعه و مفتیان سنی نمیشود بلکه با اقطاب صوفیه را هم معامله مشابهی دارند، زیرا تنها با کنترل افرادی کمتر از انگشتان دستها میتواند بر صدها میلیون مذهبی متعصب، وحشت زده از گناهان خود و شیفته بهشت حکمرانی و حکمفرمایی کند.
در خصوص حزب توده ایران چیز زیادی نمیدانم، البته اغلب آثار مارکسیستی که دیده ام یا از انتشارات آن حزب بوده یا مترجمش از اعضای حزب بوده است. اینطور که دوستان هر تفکری و هر حرفی را به آن حزب نسبت میدهند برایم عجیب است، زیرا حزب توده ایران به اندازه سایر سازمانها و احزاب مارکسیستی شهرت یا تبلیغات یا اعضا نداشت، اینکه منشأ هر تفکری را به آن حزب نسبت میدهند و دست پنهان او را در هر کار و کنشی میبینند برایم عجیب است. احتمالاً بدلیل سابقه کهنتر و اعضای باسوادتر، بخصوص اینکه اولین حزب و تشکل حقیقی مارکسیستی بوده تا حدودی اغراقها قابل توجیه است، ولی بعید میدانم آن حزب به اندازه یک دهم مدعیات افرادی که مرا متهم میکنند بزرگ و فراگیر بوده باشد.
ادامه دارد.
در مورد ارتش پس از انقلاب،زمزمه انحلال ارتش از سوی برخی شروع شده بود که کسی که برابر این زمزمه ایستاد مرحوم آیت الله روح الله خمینی بود،محاکمه و اعدام برخی از عوامل ارتش یا گارد شاهنشاهی نیز ربطی به اصل لزوم حفظ ارتش نداشته است،آنها بر اساس خیانت ها یا جنایت هایی که مرتکب شده بودند محاکمه و اعدام شدند.
در مورد روحانیت مربوط به عربستان یا شیوخ منطقه،عمدتا اتهامات باز می گردد به وابستگی آنها به پول و قدرت دولت های متبوع خود و اینکه نوع فتاوای آنها در جهت تحکیم و تداوم سلطه امریکا و اسرائیل و عوامل آنها در منطقه است.
در مورد طالبان من نمیدانم اتهام تحت تعلیم سی آی ای بودن آنها تا چه حد درست یا فراگیر است،اما فرض کنید این اتهام درست باشد،این الان چه ربطی به تهمت و دروغی که بروحانیت شیعه و سنی ایران زدید دارد؟! چون طالبان وابسته به سیا بود،مدیران و بودجه حوزه های علمیه ایران را انگلیس تعیین می کنند؟! متوجه پریشان گوئی و اخلاق گریزی خود هستید؟
همینطور پیدایش داعش یا وابستگی آن به امریکا یا دنباله های امریکا چه ارتباطی با ایران دارد؟! اساسا اگر پذیرفتید که امریکا میلیاردها دلار خرج کرد برای تولید و ترانزیت داعش و گروههای تروریستی دیگر مخالف بشار اسد به منطقه سوریه و عراق،چنانکه خود امامزاده ترامپ آنرا به دولت اوباما نسبت داد،این که اثبات حقانیت موضع ایران در ناکام گذاشتن اهداف سلطه طلبانه امریکا در منطقه است! حالا شما چرا اینها را دلیل محکوم کردن همه روحانیت شیعه و حوزه های علمیه می گیرید؟! این تداعی کننده ضرب المثل ربط دادن ماست بدروازه نیست؟!
استناد شما در نقل قولی که از مرحوم امام خمینی در مورد مرحوم میرزا هاشم آملی و انگلیسی بودن آنها می کنید بکجاست؟ این سخن را ایشان در کدام نوشته اظهار کرده است؟! حالا فرض کنی چنین شایعه ای درست باشد،آیا اینکه میرزا هاشم آملی وابسته به انگلیس (در چه چیزی وبستگی داشته؟ وابستگی مالی؟ وابستگی سیاسی؟ او که جز مرجعیت فقهی کار سیاسی نداشته) بوده باشد دلیل این است که شما دهان باز کنید بگویید روسای حوزه های علمیه و بودجه آنرا انگلیس تامین می کند؟! آیا تقوا و پرهیز از نسبت دروغ و تهمت از لوازم مسلمانی شما نیست؟
آیت الله حسن شیرازی (مقصود شما مرحوم میرزا حسن شیرازی فتوا دهنده به حرمت تنباکو بود؟!) چطور نماینده و نماینده شیعه انگلیسی بوده است؟! اصلا شیعه انگلیسی یعنی چه؟! در انگلیس ممکن است مسلمان و شیعه هم مقیم باشد،اما شیعه انگلیسی یعنی چه؟! همینطور هرچه در ماهواره ها یا ویدئوها یا سایت ها تعبیر کردند باید تکرار کنید و دستمایه تحلیل های غلط خود کنید برای اینکه کارشناسان اصلی دین را از دائره خارج کنید و اسلام را منحصر کنید در اسلام مثنوی و درویشی و قرائت های عجیب و غریب و التقاطی قابل جمع با ماتریالیسم تاریخی و اقتصاد مارکسیستی؟!
کی گفته روحانیت دنبال فراری دادن مغزها یا بی اعتبار کردن مدارک دانشگاهی است؟! در ایران اینهمه دانشگاههای مختلف تخصصی با اساتید تحصیلکرده حتی در خارج دارد و مدرک های کارشناسی و فوق کارشناسی،هرچه بذهنتان رسید باید بیاورید روی کاغذ؟! اگر مچ روحانیت را بخاطر این توهمات پوچ باید گرفت،نباید مچ کسانی که ادعای مسلمانی دارند اما در عین حال هنوز از ماتریالیسم تاریخی با آنهمه تناقض دفاع می کنند،یا چشمها را بر شکست مارکسیسم و فروپاشی مهد سوسیالیسم یعنی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی هم می گذارند،را نباید گرفت؟
لطفا حرف بی اساس نزنید و بی ادبی نکنید،گفتم غیر از کلی گوئی و تبعیت از شایعات بی اساس یا انگ های سیاسی نشان دهید مراجع اسلام چطور وابسته به انگلیسند؟ چطور مراجع اسلامی خصوصا مراجع شیعی در ایران وابسته به انگلیس اند که دائم درغالب موضع گیری های سیاسی سیاست های استکباری امریکا و این کشور در دفاع از اسرائیل غاصب را مورد محکومیت قرار می دهند؟! آیا انسان در قبال چیزهایی که می گوید یا می نویسد مسئول نیست؟
حزب توده زمان حکومت شاه و پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران شیوع و نفوذ فراوانی در بین نسل جوان و تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده داشته است بهمین دلیل شعارهای چشم پرکن عدالت و علیه امپریالیسم و توزیع نوشته های تئوریک یا سیاسی مارکسیستی،من نگفتم شما توده ای بوده ای یا نبوده ای،اما گرایش به مارکسیسم و مطالعه آثار سیاسی عقیدتی مارکسیستی ممکن است رسوباتی از ضدیت افسار گسیخته در اذهان کسانی که در مطالعه و تحقیق عمیق نیستند ایجاد کند.
اخبار: شرکت چینی با ۸۰ درصد سهم جایگزین توتال فرانسه در پارس جنوبی شد.
مش قاسم: چرا که نه؟ مگه چینیها واسه غارت و یغما دستشون کجه؟ نفت ایران، ۲۰ درصد ما ۸۰ درصد چینیا. همون ۲۰ درصد رو هم حاج آقاها با دکلش میزنن و میبرن. یه روزی توی این مملکت دعوا سر ۵۰-۵۰ بود که سهم ما کمه. در ضمن، چینیا فقط از کارکنان چینی استفاده میکنن. اینا شرم ندارن!
سید مرتضی، شما بهتر است با معنی “حرف پوچ” تا خیلی دیر نشده آشنا شوید، حرف پوچ حرفی است که هیچ مصداق عینی در کردار و نمود بر آن مترتب نباشد. این قانون اساسی ۴ دهه هست که زیر چکمههای دو ولایت مطلقه فقیه، تمام و کمال در نفس کردار، له و لگد مال شده است. چند خروار نمونه میخواهید؟ سید محمد خاتمی اگر خود هم بر زبان نمی آورد که شأن رئیس جمهوری “یک تدارکات چی ” ابواب جمعی بیت و شخص ولایت مطلقه فقیه بیش نیست، ویرانگریهای بیشماری که این ولایت مطلقه فقیه ببار آورده است، هیچ نمی گفت جز این که یک رئیس جمهور بیش از “یک تدارکات چی” نبوده و نیست برای تداوم ویرانگریهای بی وقفهٔ اصل و شخص ولایت مطلقه فقیه. شماها آمده اید تمام اختیارت مطلقه یک خدا را از دیدگاه باورمندی منحط حوزوی خودتان، آنهم در قرن ۲۱ که نشان میدهد تا کجا عقب مانده هستید، به یک قدرت پرست، چپاولگر و کینه توز داده اید و به این حوزه و به این دروس حوزوی هم که نیست مگر یادگار شوم روباه پیر استعمار از تاسیس آن، افتخار هم میکنید؟
حرف پوچ یعنی اینکه کسی بدون مطالعه قانون اساسی و اختیارات ریاست جمهوری،صرفا روی ضدیت با ولایت فقیه و اختیارات او که بخش دیگری از قانون است و روی ضدیت با ساختار قانون اساسی،همینطور بنشیند تکرار کند که رئیس جمهور تدارکاتچی است!
جناب نوریزاد مدتیست که در سایت شما مینگارم و احترامی برایت قائلم که از دایره شیطانیان توانستی فرار کنی وجایگاه خودت رابیابی هرچه با ریسک بالا چون مافیا را ترحمی نیست ، واما هرگز دوست نداشتهام شما را با لغات دهان پرکرن چون استاد،عزیز، بزرگوار، امید مردم بیان کنم چون مخالف اغراق و چاپلوسیم و محمد را در همین سطح احترام داریم.
مرتضی بخواهد یا نخواهد چنین پندارم.
فکر دارم این ایده را در اختیار نویسندگان و خوانندگان این سایت بگذارم و آن اینکه آیا جالب نیستاز هم اکنون آینده حرم خمینی و رفسنجانی را ترسیم و مشخص کنیم چناکه آنجا آرامگاه زنده یادان: کسروی ، هدایت ،بختیار، رضا شاه(البته رای من به سلطنت نیست)، فرخزاد ، سلطانپور وتعدادی از اعدامیان ومقتولان بدست رژیم بنابر قرعه شود و جسد خمینی و رفسنجانی و احتمالا خامنه ای با احترام در گوشه ای از قبرستان جاده قم یا حسن آباد(بهشت زهرای کنونی) دفن شود تا حق بحق دار برسد و جامعه حقیقت را بیابد و متحول شود ودیکتاتوران وفاسدان دزد وبیرحم را در آینده درسی باشد
دوست گرامی
اجازه دهید که در ایران فردا همه ما دست از مرده پرستی و زیارت نامه خوانی برداریم و همه چیز و همه جا را برای زندگان بسازیم. بنظر من کاخ با شکوهی که برای جنازه خمینی ساخته اند (منهای گنبد و مناره) باید تبدیل به موزه تاریخ یک قرن اخیر ایران شود تا جوانان و آیندگان این مملکت در ان چیزی بیاموزند و شاید اشتباهات پدرانشان را در آتیه تکرار نکنند. مطمئن باشید رضا شاه و کسروی و بختیار هم اگر زنده بودند این را بیشتر میپسندیدند.
جناب قدیمی نظر شما هم نظریست وممکن و این موسسه بقدری عظیم و پرخرج از جیب مردم ساخته شده که چند موزه هم ممکن است در آن برقرار کرد بعنوان مثال موزه جنایات و نیز سرقتهای حکومت اسلامی واما در کشورهای پیشرفته همچون فرانسه و یا ایتالیا قبرستانی به نام پانتئون است که سران وبزرگان کشور را بعد از مرگ در آن مسکن میدهند و چرا در ایران وتهران نباشد و آنچه نا پسندیده و پرخرجست این چند هزار امامزاده جعلی ست که باید از ریشه برکنده شود وایران قبرستان ایرانی باشد . نه اینکه مردگان دیگر را بی جهت ارج نهیم و گنبد وبارگاه از منافع مردم برایشان بسازیم در حالیکه هیچ تولیدی ادبی،فرهنگی،هنری،صنعتی وعلمی در مملکت مانداشته اند . شیخ مرزتضی شاید عصبانی شود زیرا ازین خرافات و جعلیات امرار معاش میکند که البته شفل نیست!
پنجمین نشست سران کشورهای حاشیه خزر؛ امضای رژیم حقوقی؟
حسین آرین
بعد از ۲۵ سال بحث وجدل و چهار نشست سران و ۵۱ نشست کارشناسی برای تدوین کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر، اکنون چشمها به نشستِ قریبالوقوع سران حاشیه این دریا دوخته شده که روز یکشنبه ۲۱ مرداد در قزاقستان برگزارخواهد شد.
تدوین رژیم حقوقی جدید برای این دریا یکی از مهمترین و پیچیدهترین مسائل پنج کشورحاشیه این دریا پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ بوده است و انتظار میرود که نشست قزاقستان به این مسئله پایان دهد و سرانجام کنوانسیون مذکور به امضا همه کشورها برسد.
در آخرین نشست سران که درمهر ماه ۱۳۹۳ در آستاراخان روسیه برگزار شد، روسای پنج کشور ساحلی دریای خزر، یک سند مشترک ۱۹ مادهای را که حاوی اصول کلی برای تدوین کنوانسیون رژیم حقوقی این دریا بود، امضا کردند.
به تازگی، بعد از نزدیک به چهار سال بعد از نشست آستاراخان، مقامهای روسی اعلام کردند که کار تدوین پیشنویس کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر را به پایان رساندهاند.
تهیه پیشنویس رژیم حقوقی
دیمیتری مدودیف، نخستوزیر روسیه، ۳۱ خرداد، پیشنویس کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر را امضا کرد و در پی آن ولادیمیر پوتین نیز متن پیشنهادی را تأیید کرد. گرچه متن کامل کنوانسیون مصوبه دولت روسیه انتشار نیافته است اما شبکههای رسانهای روسیه مانند «آرب ک»، «اینترفاکس» و «تاس» مهمترین بندها و خلاصهای ازآ ن را منتشر کردند…..
https://www.radiofarda.com/a/commentary-on-Caspian-sea-leaders-summit/29426292.html
وشما ای لامروت های دژم خوی اهرمن کردار ؛ ۴۰ سال ازگار است که راه و رسم بهی را بر نسلهایمان بسته اید
اسمان بخل و حسدتان مانع از بارش باران بهاری بر زندگی فرزندنمان و نیستان سر سبز وطن را به هیزم خشک مبدل کرد و کبریت بیداد وجودتان این نیستان خشکیده را به خاکستر فرو کاهید ؛ جوانمان را جوانی ناکرده به پیری رساندید و چه جگر سوز است زندگی افسرده و دلمرده میلیونها پسر و دختری که جوانی را از کودکی بیاد دارند ؛ امروزه با میلیونها دختر و پسر ۴۰ ساله مواجه ایم که زندگی و تشکیل خانواده و بر خورداری از نعمت امید و ارزو و فرزند داری را بگور خواهند برد ؛ این بود سنت و سفارش رسوالله و امامان معصومتان که : دختران و پسران باید در سنین ۲۰ سالگی از دواج کنند ؟ لامروتهای دیو سیرت انسان صورت ایا شما هم فرزند ۴۰ ساله ازدواج ناکرده افسرده نا مراد در خانه دارید ؟ این پیر پسران و پیر دختران با نیاز جنسی چه میکنند ؟ اما نه ؛ نکبت زاده های حرامزاده شما چنین مشکلاتی برایشان غیر قابل تصور است ؛ مشکل انان تعویض خودرو خارجی مدل ۲۰۱۷ به مدل ۲۰۱۸ و نیز در پی استخاره اند که بهتر است در بلژیک خانه بخرند یا کانا دا ؛ ارزوی ما و پیر پسران و پیر دخترانمان مرگ است تا از این همه رنج و محنت اسوده شویم اما ارزوی شما و توله سگ هایتان اینست که ایکاش اسلام مجوز ۴ همسری را اضافه تر میکرد !!
انچه شما با این سر زمین و مردمش کردید هیچ مهاجمی با سر زمین مفتوحه نکرد ؛ شما نه تنها دریاچه ها و رودخانه را خشکاندید ؛ امید و ارزو و جوانی جوانان را نیر خشکاندید ؛ شما نه تنها دکلهای نفتی که ناموس و شرف این مملکت را نیز دزدیدید ؛ همه در امدهای نفتی و غیر نفتی که هیچ ؛؛ اثار باستانی درون موزه ها را نیز بین خود تقسیم کردید تا نکبت زادگانتان در خارج ایران ژن خوب را به نمایش بگذارند ؛ ایکاش فقط ارزش پول را کاهش میدادید شما ارزش ایران را ۱۵۰۰ برابر کاهش دادید ؛ لات ها و چاقو کشان لمپن را قبه و ستاره بر دوش چسباندید و هفت تیر به دستشان دادید و این کافی نبود؛ انان را عنوان دکتر و مهندس دادید و در قرارگاه چاپندگی خاتم الدزدیها بجان پروژه های عمرانی این مملکت انداختید و هزاران پروژه غیر کارشناسی را با هزاران هزار میلیارد تومان بودجه به باد دادید. جوانان نخبه را یا میراندید ؛ یا به زندان انداختید و یا انها را به غرب رماندید !! زیرا که در کشور خرافه پرور نخبه گان موی دماغ خرافه پرورانند ؛ هزینه های جنگ سوریه و عراق و یمن بس نبود طلاهای این مملکت نیز صرف مطلا کردن قبور امامان شد. چهل سال ازگار بر شیپور گوش خراش محو اسراییل دمیدید ولی انگاه در عرض یک هفته تمام موشکهاو جنگ افزارهای دپو شده تان در سوریه توسط جنگدهای اسراییل دود هوا شده وچنان خفقان گرفتید که حتی رویتان نشد جنازه های پاسداران حرم را تشیع کنید ؛ بلاخره انکه ایا جنایت و خیانت و روش دیگری برای ویرانی ایران وجود داشت که شما اجرا نکرده باشید
از زمانی که شما روضه خوانان ؛ سیاستمدار و اقتصاد دان شدید سیاست و اقتصاد در این سر زمین به اغما رفت ا ز زمانی که رمالان روضه خوان بر کرسی قضاوت تکیه زدند زنجیر عمدل نوشیرانی از خجالت زنگار پوسیدگی بر خود گرفت.
و شرم اور انکه در این ۴۰ ساله جز ناراستی و کژی بر
زبان دولت مردان و روسای جمهور جاری نشده و انچه
رفته است دروغ و دغل و وعده های عوام فریبانه
در کجای تاریخ و کدام نظام را سراغ دارید
که از حلقوم مردم سر زمین خود برباید تا شکم
همسایه گان را سیر کند ؟
سالیان سال و به قیمت گرسنه نگهداشتن مردم
ایران هزبنه جنگ یمن و سوربه و عراق و غزه
و نیز باز سازی دو باره انان به قیمت فقر و
بیکاری و فساد ملت ایران تمام شد ؛ دختران
وپسران ایرانی بعلت بیکاری و نا داری ازدواج
ناکرده به پیری رسیدند اما جنایت کاران
بی وطن حاکم بر این سر زمین در لبنان و غزه
و تاجیکستان و …… کمیته امداد علم کردند
تا بیکاری و ازدواج جوانان این کشورهارا
سامان بدهد ؛ در سیستان و بلوچستان و
خوزستان فرزندان ما در طویله درس میخوانند
ولی در موصل و بصره و حلب مدارس مدرن
به سبک اروپا و در نیجریه و سودان و …….
ساختمانهای مدرن جهت اموزش طلاب
علوم دینی بر افراشته میشود
مردم طاعون زده این دیار از بیمارستان و
دکتر محرومند اما بیمارستان ایران ساز
لبنان مدرنترین بیمارستان منطقه است
اگر همه اینها و صدها مورد دیگر و نیز
غارت مستمر و هر روزه تحت نام اختلاس
دلیل قاطع بر ایران ستیزی و بی وطنی
اخوندبسم تبه کار نیست پس دلیل چه
چیز میتواند باشد
استاد عزیزم
سلام و عرض ارادت
من سالهاست یعنی از همان 88 که آن نامه ها را نوشتید شما را دنبال میکنم. راه شما که همان راه انسانیت و اخلاقیات و است را تنها معجون شفابخش برای وضعیت کنونی اسفبار جامعه بیمار ایران می دانم. فقط یک توصیه برادرانه دارم…خواهش میکنم مواظب منابعی که از آنها اطلاعات منتشر میشود باشید و در انتشار اخبار آنها تامل کنید. منظورم به طور مشخص افرادی نظیر روح الله زم، جوانمردی، فخرآور و امثالهم هستند. اینها به احتمال قوی خودشان هم متوجه نیستند که بازیچه دستگاه های امنیتی نظام اهریمن شده اند و هرروز اخبار دروغ و بی سر و ته منتشر میکنند. یکروز کودتای سپاه در آذر، یک روز مرگ خامنه ای و داستان بدل او، یکروز بحث ریاست احمدی نژاد بر مجمع و اخباری از این دست که همگب دروغ و ساختگی از آب در می آید و این آقایان اصلا به روی مبارکشان نمی آورند. با دروغ نمی شود با سیستم دروغ مبارزه کرد چون جمهوری اسلامی خودش شیطان اعظم و استاد دروغسازی و دروغ پردازی است. لذا باز هم همه دوستان را و به خصوص شما برادر بزرگوار که رفرنس و مرجع بسیاری از مردم هستید را توصیه میکنم وسواس خیلی بیشتری در نقل اخبار و گمانه ها داشته باشید.
با آرزوی عزت و سربلندی شما و هم میهنان عزیزم
نامرد ها
با درود برمزدک گرامی , آخوند های /// شده در زمان پهلوی دوم به رهبری آخوند بی بی سی رهبر کرده معروف به خمینی در ابتدا با شعار : همه آزادند فعالیت کنند حتی کمونیست ها ” شروع کردند اما دیری نگذشت که حریف را بیش از برآوردشان قوی دیدند در همه چیز . میگویند که ” آنقدر که دانا از همنشینی با نادان در عذاب است صد چندان آ ن نادان از همنیشنی با دانا در عذاب است ” حکایت در واقع همنشینی آخوند///// حامل خرافات بود با کمونیست هوشیار دانای راز . حرفهای حاملان جهل و خرافات مثل خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و بهشتی و نظایر آنها کجا و حرفهای کسانی مثل طبری و کیانوری و به آزین و نظایر آن ها کجا ! حاملان جهل و پاسداران ستم خیلی زود به جان منتقدان و مخالفین خود افتادند چون جهل و خرافاتی که آ ن ها قرن ها به عنوان علم خود را مسلح به ان معرفی کرده بودند همان لحظه که به میدان عمل آمد نا کارایی و بالکل پرت بودن خود را نشان داد . اکنون که آنها دیگر از همه جهات برهنه شده اند در مقابل چشمان مردمی که از دیدن ذات واقعی آنها از خشم دیوانه شده اند و عنقریب است که آخوند جماعت را بالکل ریشه کن کنند و این بساط شرم آور دینفروشی و آدمکشی و غارت را برای ابد دفن کنند , از جمله همین مرتضی , که یقینا صاحب یکی از معذب ترین وجدانهاست , پس از سر به نیست کردن هزاران کمونیست و ایجاد فضایی که حتی خود مرتضی کمی ناراضیش جرات ندارد در جایی غیر این سایت , که در واقع نوعی “خاوران” در دنیایی است که همگان را از آ ن نشانی نیست , بگوید که چه در دل دارد بیاید و بگوید ” کمونیست ها الان هم در تبیین نظریه مارکسیسم از جهت بحث هایی مثل ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی و اقتصاد مارکسیستی آزاد هستند و می توانند انظار خود را که قابل نقد هم هستند در فضای عمومی یا آکادمی ها بصورت بحث های علمی مطرح کنند و نقد کنند و نقد بشنوند چنانکه در همان اوائل انقلاب اگر سنّ و سالتان اقتضاء کند و بیاد داشته باشید یا بصورت تاریخی شنیده باشید بحث ها و… ” . واقعا همینطور است که میگویی مرتضی ؟ آ ن ها که اکنون میباید می بودند تا مارکسیسم را ,در جهات مختلف آن شرح دهند و بگویند که کمونیست ها در پی چه هستند را که شما در دل خاک کردید در کمال نا جوانمردی و عهدشکنی و تو مرتضی ان قدر مرد نبودی که آن زمان اعتراضی کنی . در جلوی چشمانت بهترین زنان و مردان کشور را کشتند و تو مرد نبودی که حرفی در اعتراض بزنی . یک وقت نوشتی که دوستی توده ای داشتی زمانی که شاگرد دبیرستانی بودی . بیشک او به تو اطمینان داد که همه آنچه که دستگاه جنایت آخوند بی بی سی رهبر کرده در حق توده ای ها میکند ( و در حق دیگر مارکسیست ها ) پایه و اساسی جز کینه و حسادت ندارد و خواست دشمنان انقلاب است و توده ای ها صادقانه از کارهایی که دیگران از جمله طرفداران آخوند بی بی سی رهبر کرده خمینی جاهل , که در جهت تثبیت انقلاب و پیشبرد ان است میکنند , دفاع میکنند , آری تو این را از او حتما شنیدی ولی مرد نبودی که اعتراض کنی زمانی که پیر مرد ها پیر زنهای متلاشی شده زیر شکنجه را جلوی دوربین ها آوردند تا به کار های هرگز کرده اعتراف کنند . نامه کیانوری به خامنه ای از زندان اوین را بخوانید (۱) تا ببینید با آن ها چه کردند این حاملان خرافات که ننگ تاریخند . همین نوریزاد هم یکی مثل همین مرتضی مرد نبود تا اعتراضی کند و مثل همین مرتضی حامل خرافات و جهل هم اکنون هم کینه از توده ای ها در دل دارد و آن را هم به اشکال مختلف نشان داده است . این نوع موجودات حقیر و در اساس نادان هستند , که در واقع چیزی هم از مارکسیسم نمیدانند , که دشمنان کمونیست هایند . همین نوریزاد نادان نزدیکی جمهوری رکورد دار ننگ در جهان به روسیه تحت رهبری مافیای پوتین را ناشی از تحصیل سید علی امروز دیگر کاملا بی حیثیت شده در” ک گ ب” میداند و نه در درماندگی جمهوری پر ز نکبت حاکم که چون فاحشه ای از کار افتاده ای ناچار است با همه بخوابد . در روسیه امروز کمونیست ها زیر فشارند آقای نادان پر مدعا جناب دکتر نوریزاد . جستجو کن و بخوان تا پرت و پلا نگویی ! خلاصه کنم جناب مرتضی ///// و حامل خرافات آنها که امروز می بایستی مارکسیسم را در کشورمان تشریح کنند شما جنایتکاران زیر خاک کردید و در زندان ها پوساندید و زجر کش کردید با نا مردی . میدان را برای شر و ور های متعفن خودتان خالی کردید همان کاری که عربهای گرسنه در هر جا که حاکم شدند کردند چون هیچ صدایی جز صدای الله در اساس حامی دزدان و قاتلان نباید جایی شنیده شود .
(۱) http://www.rahetudeh.com/rahetude/kianoori/namehKiabeKhamnei.html
سلام و درود
قسمت اول
پیرو اعتراضات سید مرتضی و ناشناسها به کامنتهای بنده در خصوص صنف روحانیت و نقش آن در حوادث چهار دهه اخیر :
هر گاه جنایتی چون آدمکشی اتفاق می افتد و کار به تحقیقات قضایی میکشد بازپرس و محقق قضایی اولین چیزی را که مورد بررسی قرار میدهند اینست :ارتکاب این جنایت بسود کیست؟ وقتی دیدند که بیشترین سود را فلانکس میبرد تحقیقات خود را روی او متمرکز میکنند و اغلب نتیجه هم میگیرند. حال باید پرسید که شورش 57 بسود چه کسی یا کسانی تمام شد و چگونه سود بردند؟و به زیان چه کسانی تمام شد؟ رژیم شاهنشاهی چون ماشینی مونتاژ شده، قطعات مختلفی از اردوگاه کاپیتالیستی آن روز گرفته بود و نظامی شبه غربی ساخته بود و در جهت امیال خود به آن شکل و جهت داده بود و مثل هر ماشین غربی کارآ و نیرومند بود و میتوانست تا مرحله خاصی بخوبی از پس اجرای نقشه هایی که استراتژیستهای غربی برایش طراحی کرده بودند بر آید. هدف طراحان برکشیدن نظام شاهنشاهی و مسلط کردنش بر انرژی خاور میانه نبود، بلکه وادار کردنش به ماجرا جوییهای چون کارهای صدام حسین بود، که نتیجه نهایی آن ماجراجوییها تخریب کشورهای نفت خیز و خارج کردن و تصرف دلارهای نفتی و بدهکار کردنشان برای سالهای طولانی و ایجاد زمینه کار برای شرکتهای ورشکسته و رونق دادن به اقتصاد در شرف بحران غرب بود. همانطور که در کتاب سقوط 79 نوشته شده قرار بود که ارتش شاهنشاهی در حمله ای برق آسا در مدت کوتاهی چاههای نفت خاورمیانه را تصرف کرده و جریان سیال انرژی به غرب را قطع و نهایتاً با تهدید بمب اتمی و آلودگی نفت به رادیو اکتیو برای حداقل 400 سال غرب را در مقابل دو گزینه قرار دهد :
1_قبول قدرت نوظهور شاهنشاهی ایران و عادی سازی روابط و بجای سر و کار داشتن با فهرستی از فروشندگان، نفتی، داشتن روابط با یک ابر فروشنده و خرید نفت و انرژی از او.
2_دخالت نظامی به قصد خارج کردن متصرفات از سلطه ارتش شاهنشاهی و تن سپردن به ریسک آلوده شدن نفت خاورمیانه و غیر قابل استفاده شدن آن و محروم شدن صنایع و ورشکستگی کارتلهای عظیم نفتی و متوقف شدن اقتصاد و صنعت غرب.
پادشاه فقید ایران تن به ماجراجویی در جهت منافع بیگانگان نداد، گرچه ارتش نیرومندی بوجود آورد ولی بخوبی میدانست که سود نهایی جنگ و کشتار و تخریب منطقه به جیب چه کسانی میرود لذا به طعمه های لذیذ و خط دهی غربیها توجه نکرد و هنگامیکه کنسرسیومهای عظیم نفتی از او در جایگاه رهبر «اُپک» درخواست کردند که نفت را با نرخ دلخواه آنان عرضه کند علناً از درخواست آنان سرباز زد و بنا به اقوالی آنان هم او را به سرطان آلوده کردند و قبل از آنکه سلولهای سرطانی او را از پای در آورد به اجرای توطئه سرنگونی او پرداختند . با سقوط نظام سلطنتی در جریان توطئه طراحی شده ای که توسط شرکت سهامی امپریالیسم غرب و همکاری متعصبین مذهبی در شورش 57 انجام شد،پس از آنکه ماشین غربی مونتاژ پهلوی در جریان جنگ تجاوز ارتش بعث و جنگ 8 ساله چنان آسیب دید که زمینگیر شد و دیگر توان تهاجم نداشت، اجرای نقشه های ماجراجویانه و رؤیای جهانگشایی به عهده رژیم بعثی عراق و رئیس جمهور ماجراجویش گذاشته شد.از آن پس مطبوعات غرب بازی بسیار حیرت انگیزی را طراحی و اجرا کردند که بخشی از آن در کتاب «جنگ خلیج فارس و آینده خاورمیانه» اثر روزنامه نگار مشهور ایرانی محمود طلوعی نگاشته شده است. اولین بار همان مطبوعات غرب بودند که نوشتند کویت از گرفتاری عراق در جریان جنگ با ایران سؤاستفاده کرده و از میدانهای مشترک بطور یکجانبه بسود خود بهره برداری کرده است و این بهانه بسیار خوبی برای رئیس جمهور، نمک نشناس و عهد شکن و ماجراجوی عراق بود تا بدهی 40 میلیارد دلاری خود به کویت را انکار کند. سپس همان مطبوعات نوشتند که اگر عراق به کویت حمله کند کویت نه تنها قادر به دفاع مؤثری نیست بلکه هیچ کشور غربی ای هم از او دفاع نخواهد کرد چون هیچ پیمان دفاعی با کشورهای غربی ندارد! نشان دادن و عرضه چنین طعمه چرب و چاقی که اصولاً عراق هرگز وجودش را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت نمیشناخت و او را استان نوزدهم خود به حساب میآورد بشدت صدام حسین را وسوسه و ترغیب کرد تا کویت را ضمیمه کشور خود کند و به این یقین رسید که کویت پاداش جنگ هشت ساله اش با ایرانست که غرب بی میل نیست تا از وجودش چشم پوشی کند. صدام حسین برای خاطر جمعی خانم آپریل گلاسپی سفیر وقت ایالات متحده آمریکا را فرا خواند تا از موضع آمریکا در خصوص اختلافاتش با کویت مطلع شود، خانم گلاسپی هم به صراحت گفت که ایالات متحده هیچ تعهد و پیمان دفاعیی با کشورهای خاورمیانه و عربی از جمله کویت ندارد و مسائل و اختلافات کشورهای عربی به خودشان مربوط است ! حوادث پس از آنرا همه میدانیم که چگونه در جریان تجاوز به کویت و پیآمدهایش، نه تنها کل ذخایر ارزی کشورهایی چون کویت و عربستان و خود عراق هم بکلی ته کشید و بجیب غرب سرازیر شد، عربستان و کویت به قرض کردن ارقام نجومی با بهره بالا پرداختند و البته پیآمد ناگزیر آن حوادث هم، ابتدا با تخریب کویت آغاز شد ، سپس تمام زیربناهای عراق به همراه ارتش عراق نابود شدند. سالها بعد در ادامه آن توطئه ، لیبی، بعد هم سوریه در شعله جنگهای داخلی و خارجی سوختند و تخریب شدند. ایران هم قبل از آنها با پشت سر گذاشتن جنگ 8 ساله آسیبهای بسیار جدی دیده بود و افغانستان هم به شکلی دیگر بکلی ویران شده بود. در مراحل خاصی از این حوادث روحانیت هم وارد ماجرا شد و با تحریک و رهبری عوام مقلد و متعصب در فروزان ماندن آتش جنگ نقش درجه اول داشته است………
ادامه دارد.
سید مرتضی
10:32 ق.ظ / آگوست 10, 2018
1-“پیش بینی ایشان در خصوص انواع تلقیح مصنوعی که بشر با پیشرفت علم در اینده بدانها دست خواهد یافت”.(پایان)
توضیح: عنوانی در کتابهای فقهی معاصر مطرح است بصورت “مسائل مستحدثه”یا “مسائل جدیده”یعنی یک سلسله پرسش ها یا فرض هایی که موضوعات آنها در عصر ظهور اسلام و بعد از آن وجود نداشته،مثل ماهواره،مثل اینترنت،و مثل برخی روش های درمانی جدید در پزشکی نوین ،و از جمله مثل “تلقیح”یعنی بارور کردن و پرورش نطفه انسان بصورت مصنوعی و بیرون از فضای طبیعی آمیزش زن و مرد،در این موارد گاهی فقیه جامع الشرائط از جانب مکلّفانی که سخن او را حجت مسلمانی خویش می دانند مورد …
……………..
کافیست که کمی به این مزخرفات بیندیشیم تا کل وجود ///// را منکر شویم! خب این ////// که تا این حد شعور ندارد که پیش بینی پیشرفت موجودی را که می سازد در اینده نموده و بداند که چه پیشرفتهایی خواهد کرد و به چی نایل خواهد آمد ایا می تواند قابل ستایش باشد ؟برای چی؟ ///// ایی که حتی شکست احد دزدان مدینه برهبری ///// و خود پیام آور خوانده پیش بینی کند بدر لای جرز هم نمی خورد تا چه رسد به ستایش! سید ولی خودمونیم بدجوری شب و روزتو گذاشتی روی روشنگری!راستی از کدام ///// می خوری؟خرج عیال و منزلو کی می پردازه؟فکر نکنم تو این سایت لاقل از صاحبش که چیزی بهت نمی ماسه ولی بنظرم از فعالیتهایی که در این سایت شبانه روز می کنی ناقولا درامدی بدست می اری حالا از ///// بیت رهبری یا اراذل دیگر بهر روی اگر از بیکاری در سایت علاف نباشی که هستی!
سلام و درود
غرض از نگارش « درد دلهای همسایه »
نشان دادن شیوه غلط و عقب مانده کشاورزی و تبعات ناگوار آنست، که سبب، پوکی و پوچ شدن خانواده کشاورز ایرانی، انهدام جامعه ایران از درون، نداشتن امنیت اقتصادی و اجتماعی و شغلی و اخلاقی، رواج فراگیر اعتیاد و فحشایی که جزء لاینفک آنست ، ستم و حق کشی پنهانی که علاوه بر استثمار وحشیانه ای که طی چهار دهه گذشته جا افتاده و خود را به جامعه ایران تحمیل کرده، چنانچه گویی هزاران شپش و انگل از پیکر مجروج، بیمار و نزار ایرانیان تغذیه و از صدر تا ذیل آنرا آلوده و درگیر کرده ، یأس و دلمردگی و بی اعتمادی به آینده، احیای نظام فئودالی به شکلی نوین که در آن بهره کشی و سهم ناچیز دهقان نیمه کار حتی از ظالمانه ترین اشکال آن در دوران فئودالی هم بدتر و ستمگرانه تر است. شیوه کنونی مالکیت و تولید کشاورزی از هر نظر غلط و ناکارآمد و زیانبخش است زیرا به علت یکپارچه نبودن زمینهای کشاورزی نمیشود بنا به استعداد هر زمین آنرا به کشت مطلوب اختصاص داد و هر خورده مالک کوچکی بنا به دلخواه و توان و سلیقه خود دست به کشت و کار میزند، این شیوه سبب شده که مثلاً در مساحتی معادل 20 هکتار بیش از 10 نوع محصول کاشته شود، معایب دیگر این شیوه اینست: مثلاً سم پاشی ای که آفت درختان میوه را از میان میبرد به مزارعی چون برنج، گندم، جو، انواع صیفی جاتی که در کنار آنند خسارت بسیار برساند، سمی که علف هرزهای گندم را از میان میبرد برای کلیه محصولات بجز گندم سانان بشدت زیان آور و خطر ناک است. چون کشاورز دارای آن مقدار زمین نیست که بتواند
مهندس کشاورزی استخدام کند، لذا دانشش بروز نیست وبکار گیری وسایل مدرن کشاورزی و شیوه های نوین آبیاری و کاشت و داشت و برداشت،صرفه اقتصادی ندارد و تولید محصولات هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت نمیتوانند قابلیت رقابت داشته باشند، چون به کشاورز هیچ اطلاعات مفیدی در خصوص مقدار و مساحت زمینهای زیر کشت هر محصول داده نمیشود، کشاورز بر اساس حدس و گمان و توان خود محصولی را انتخاب میکند و در اغلب سالها زیان میبیند، مثلاً در بیشتر سنوات محصولی چون سیر بیش از مصرف داخلی کشت میشود و بدلیل عرضه بیش از تقاضا قیمت این محصول میشکند و کل کشاورزان سیر کار زیان میبینند، چون برای سال بعد چشم کشاورز ترسیده بقدری سطح زیر کشت سیر کم میشود که قیمت بشدت افزایش پیدا میکند و بازار بسیار مناسبی برای سیر چینی و سیر تورکی فراهم میشود. این بلیه گریبانگیر تولید کننده انواع محصولات باغی و صیفی جات نیز میشود.بی توجهی و کم توجهی به کشاورزی و کشاورزان سبب مصائب و مشکلاتی در روستاها شده که ضمن احیای فئودالیسم روستائیان کم زمین و بی زمین و اجاره دار و نیمه کار را به زیر خط فقر رانده،و آنها را در برزخی از بلاتکلیفی و نا امیدی نگه داشته است. هیچ چشم انداز امیدبخش و هیچ برنامه روشنی برای مدرنیزاسیون و نجات کشاورزی از این وضعیت هم وجود ندارد. معلوم نیست کار دستگاه عریض و طویل کشاورزی
چیست و چرا وزارتخانه ای برای رسیدگی به امور روستائیان اعم از زمینداران بزرگ و کشاورزان کم زمین و روستائیان بدون زمین وجود ندارد؟
درود
(می بخشید پست پیشین نامها اشتباه بودند.)
امیدوارم کاوش گرامی تصحیح فرمایند.
در اقتصادسیاسی دو نظریه است که بر سر آن نیز بحث و مشاجره است .
۱- نظریه عرضه ،را میلتون فریدمن (به انگلیسی: Milton Friedman) (زاده ۳۱ ژوئیه، ۱۹۱۲ – درگذشته ۱۶ نوامبر، ۲۰۰۶) بر مبنای پخش پول/وام برای ایجادکننده کار بین مردم از طرف بانکها مطرح کرد.
انتقاد در این است که توجهی بین عرضه و تقاضا درکار نیست و افراد موفق در ایجاد کار، امکان بیشتری از پول /وام دریافتی دارند، و همین باعث نابرابری اجتماعی می شود ،و در واقع عرضه دراقتصاد نادیده گرفته می شود.
۲- نظریه تقاضا را جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زادهٔ ۵ ژوئن ۱۸۸۳ – درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۴۶) ،بر اساس ایجاد کار از طرف دولت مطرح کرده است و دولت، نقش توازن در اقتصاد را دارد بودجه را دولت تامین می کند و به این خاطر ، برای ورشکسته نشدن ،دولت هزینه خود را از مالیات و…تامین می کند.انتقاد بر آن به خاطر دست داشتن دولت در اقتصاد و احتمال ورشکستگی و فشار بر مردم به خاطر مالیات و دیگر هزینه های دولتی و تفاوت زمانی برای عرضه و تقاضای کاری اند که همه در نهایت ،باعث تورم اند.
عرضه -> کار-> درآمد ->مصرف -> رشد اقتصادی چگونه عملی است؟
راه سومی آیا برای ایران می توان با توجه به درآمدنفت و ناخالصیها در نظر گرفت؟؟
درود
امیدوارم کاوش گرامی تصحیح فرمایند.
در اقتصادسیاسی دو نظریه است که بر سر آن نیز بحث و مشاجره است .
۱- نظریه تقاضا،را میلتون فریدمن (به انگلیسی: Milton Friedman) (زاده ۳۱ ژوئیه، ۱۹۱۲ – درگذشته ۱۶ نوامبر، ۲۰۰۶) بر مبنای پخش پول/وام برای ایجادکننده کار بین مردم از طرف بانکها مطرح کرد.
انتقاد در این است که توجهی بین عرضه و تقاضا درکار نیست و افراد موفق در ایجاد کار، امکان بیشتری از پول /وام دریافتی دارند، و همین باعث نابرابری اجتماعی می شود ،و در واقع عرضه دراقتصاد نادیده گرفته می شود.
۲- نظریه عرضه را جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زادهٔ ۵ ژوئن ۱۸۸۳ – درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۴۶) ،بر اساس ایجاد کار از طرف دولت مطرح کرده است و دولت، نقش توازن در اقتصاد را دارد بودجه را دولت تامین می کند و به این خاطر ، برای ورشکسته نشدن ،دولت هزینه خود را از مالیات و…تامین می کند.انتقاد بر آن به خاطر دست داشتن دولت در اقتصاد و احتمال ورشکستگی و فشار بر مردم به خاطر مالیات و دیگر هزینه های دولتی و تفاوت زمانی برای عرضه و تقاضای کاری اند که همه در نهایت ،باعث تورم اند.
عرضه -> کار-> درآمد ->مصرف -> رشد اقتصادی چگونه عملی است؟
راه سومی آیا برای ایران می توان با توجه به درآمدنفت و ناخالصیها در نظر گرفت؟؟
(می بخشید پست پیشین نامها اشتباه بودند.)
درود
اگر همکاری بازار در سال ۵۷ و دوران جنگ نبود ، شاید ( انقلاب) ۵۷ هم نبود . اما، چرا بررسی این مسئله مهم است.
۱- بخاطر نقش عمده بازار دراقتصاد کشور
۲- بخاطر نقش سنتی بازار آ- سنت اقتصادی ب-سنت اجتماعی و سیاسی ث- سنت ارزشگذاری فقهی
بازار سنتی ، تنها عرصه ی عرضه و تقاضا نبود بلکه محور اصلی چرخش زندگی شهری/روستایی بود. در واقع نقش آچار را بازی می کرد از یک طرف واسطی بین روستا و شهر بود و از طرفی تنظیم کننده عرضه و تقاضا.
نقش سنتی فقهی را نه تنها با خمس و زکات بازی می کرد بلکه ، ملایان همیشه در کناربازار سنتی بودند و جایی که اوضاع چون قرارداد تنباکو می شد ، فتوایی حل موضوع می کرد.
تغذیه ملایان از بازار سنتی، دادن خمس و زکات و عقاید خرافی ، در اجرای رسومی چون تاسوعا و … بدون بازار سنتی، دسته زنی ها ناممکن بود.این بده بستانی قدیمی بین بازار و ملایان بود.
اکنون بازار سنتی نقش خود را بانظام ترور و فاسد ولایت فقیه از دست داده (،زیرا ، درآمد ملایان به بازار متکی نیست و از طرفی، بازار دیگر از نقش فقهی سنتی ، اجتماعی خود درآمده و چون هر سرمایه دار خورد در پی نجات خویش است.) نه تنها جنبه دینی فقهی آن است بلکه وابستگی این دو بلکل درهم فروریخته است. شاید تا دوران انقلاب ۵۷ بازار سنتی تنها بازمانده تاریخی قسمتی ازرفتار اجتماعی اقتصادی سیاسی ایرانیان بود که با ۵۷ جزو تاریخ برگشت ناپذیر شد.
آنچه که خمس و زکات نامیده می شود، ارزش خود را با جنگ افروزیها در سوریه و لبنان و دیگر نقاط از دست داده و به طنزی پوچ تبدیل شده است. از سر رحمتهای ولایت فقیه اسلامی مردم خوابزده اکنون بیدارشده اند.
خمس وزکات !! سید ، کجای کاری؟
مسیح مهاجری: برخی سخنان سراسر منفی خود را در قالب فیلمهای کوتاه روانه فضای مجازی میکنند تا ساده اندیشان را نردبان ترقی خود کنند! / به اینها باید گفت به خواب نیمروز برو «تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری»!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«یکی از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید که از عبادتها کدام فاضلتر است؟ گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری.» آنچه سعدی در این حکایت زیبا آورده، بر احوال بعضی سخن سرایان این روزهای کشور ما منطبق است.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله ای به قلم حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری مدیرمسوول آورده است: سعدی، در گلستان در وصف افراد بیانصاف، عباراتی دارد که از جمله آنها این است: کسانی که منفی بافی علیه همگان را در برنامه کاری خود قرار دادهاند تا به مردم بگویند ما دلسوز شمائیم و اگر میخواهید کشور به صلاح و سداد برسد، به من رای بدهید که اگر چنین کنید ایران گلستان میشود.
دو روز پیش در فضای مجازی دیدم یکی از اعضاء شورای اسلامی یکی از شهرها در جمع شورای عالی استان از استان خود چنان بد گفت که گوئی این استان به خاک سیاه نشسته و تا چند روز آینده از نقشه کشور حذف خواهد شد!
با دیدن و شنیدن این منفی بافی پرو پیمان به یاد سخنرانی میان دستور یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی افتادم که چندی قبل اوضاع کل کشور را چنان منفی ترسیم کرده بود که گوئی دیگر کشوری به نام ایران مجال باقی ماندن بر روی نقشه جهان ندارد!
با یکی از مدیران ارشد نظام درباره چرائی این بیانصافیها صحبت میکردم، گفت وقتی به شهرستانها برای افتتاح طرحها میروم، بعضی از نمایندگان مجلس به جای اینکه از آن طرحها سخن بگویند یا درباره آنچه انجام شده و آنچه باید انجام شود حرفی بزنند، تمام وقت خود را به منفی بافی و بدگوئی از آنچه در 40 سال گذشته صورت گرفته اختصاص میدهند. این مدیر ارشد میگفت وقتی از این نمایندگان میپرسم چرا منفی صحبت میکنید و از اینهمه خدمت که در طول چهار دهه گذشته صورت گرفته چیزی نمیگوئید؟ جوابشان این است که رقبای ما کارهای تبلیغاتی خود برای انتخابات آینده را شروع کردهاند و با ایراد و اعتراض به همه چیز درصدد جلب توجه مردم به خود هستند و ما اگر چنین نکنیم از آنها عقب میافتیم و در دور بعدی به مجلس راه پیدا نخواهیم کرد!
متاسفانه این افراد، سخنان سراسر منفی خود را در قالب فیلمهای کوتاه روانه فضای مجازی میکنند تا با سوءاستفاده از این فضا و مسابقهای که اکنون برای چهره شدن از طریق مخالف خوانی علیه نظام به راه افتاده، خود را انقلابی نشان بدهند و ساده اندیشانی که در جامعه وجود دارند را نردبان ترقی خود قرار دهند و به اهداف و مطامع مادی و دنیائی خود برسند هر چند به قیمت تخریب کشور آنهم با نهایت بیانصافی. اینکه عدهای از دشمنان ایران و نظام اسلامی مشغول تخریب باشند امری طبیعی است ولی اینکه عدهای با چهره دوست نما و درحالی که مسئولیتی در نظام دارند از نردبان تخریب بالا بروند و بخواهند خود را تثبیت کنند و یا به مناصب بالاتر برسانند، غیرقابل قبول است. بالاروندگان از نردبان تخریب، همسرایان ترامپ و پمپئو و نتانیاهو و محمد بن سلمان هستند که برای متوقف ساختن نظام جمهوری اسلامی در 40 سالگی هم قسم شدهاند و با استفاده از خوانندگان فاسد فراری، ترانه 40 سال کابوس میسازند و عناصر نیمه جانی همچون رضا پهلوی و منافقین را با آمپولهای تقویتی به صحنه میآورند و در داخل نیز راس جریان انحرافی به شکل دیگری با آنها همراهی میکند.
از این موج آلوده هم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی عبور خواهند کرد و این برف هم آب خواهد شد ولی روسیاهی برای کسانی خواهد ماندکه با به راه اندازندگان این موج همراهی میکنند و میخواهند از نردبان تخریب بالا بروند. پاسخ مردم هوشیار ایران به این عناصر بیانصاف این است که به خواب نیمروز برو «تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری.»
http://www.entekhab.ir/fa/news/423452/
نه عریزم مشکل اینجاست که امثال تو اونقدر فساد کردن و گند زدن که هر کی بدشون رو بگه مردم ساده لوح فکر میکنن این بابا ناجیشون شده نمی دونن //////////////////////////////////////////////.خانه از پای بست ویران است آسید شما خودتو با اینطور مننا برای بزک کردن یه عجوزه خسته نکن.
درود
امیدوارم کاوش گرامی تصحیح فرمایند.
در اقتصادسیاسی دو نظریه است که بر سر آن نیز بحث و مشاجره است .
۱- نظریه تقاضا،را اندرو ویلیام ملون (انگلیسی: Andrew William Mellon؛ زاده ۲۴ مارس ۱۸۵۵ درگذشته ۲۶ اوت ۱۹۳۷) بر مبنای پخش پول/وام برای ایجادکننده کار بین مردم از طرف بانکها مطرح کرد.
انتقاد در این است که توجهی بین عرضه و تقاضا درکار نیست و افراد موفق در ایجاد کار، امکان بیشتری از پول /وام دریافتی دارند، و همین باعث نابرابری اجتماعی می شود ،و در واقع عرضه اقتصاد نادیده گرفته می شود.
۲- نظریه عرضه را میلتون فریدمن (به انگلیسی: Milton Friedman) (زاده ۳۱ ژوئیه، ۱۹۱۲ – درگذشته ۱۶ نوامبر، ۲۰۰۶) ،بر اساس ایجاد کار از طرف دولت مطرح کرده است و دولت، نقش توازن در اقتصاد را دارد بودجه را دولت تامین می کند و به این خاطر ، برای ورشکسته نشدن ،دولت هزینه خود را از مالیات و…تامین می کند.انتقاد بر آن به خاطر دست داشتن دولت در اقتصاد و احتمال ورشکستگی و فشار بر مردم به خاطر مالیات و دیگر هزینه های دولتی و تفاوت زمانی برای عرضه و تقاضای کاری اند که همه در نهایت ،باعث تورم اند.
راه سومی آیا برای ایران می توان با توجه به درآمدنفت و ناخالصیها در نظر گرفت؟؟
یاران به از جان درود
جناب کاووش ارجمند با قدر دانی از نوشته های نیکوی شما
به ویژه موضوعات اقتصادی حقیر سراپا تقصیر هر چه زور زدم که مراد از
جمله “نقدینگی هم رقمش خیلی بالاست هم رشدش1500 هزار ملیاردتومان”
چه بوده و یا در مورد چه اندازه کمیتی صحبت می شود (رقم ارایه شده خود نقدینگی است
یا رشد نقدینگی واگر رشد است در چه دوره ای )؟نفهمیدم .به هر روی کم کسانی ارقام بزرگ
را میتوانند تصور کنند خود من فرض کردم ایران اگر 15 ملیون خانوار پنج نفره باشند
به ازای هر خانوار یک سد ملیون تومان سهم دارند (یا از رشد یا از اصل). این از من
که در دهه 60 با ارقام 17 رقمی که ماشین حسابهای حرفه ای برایش جا نداشتن
کارکردم است تا برسد به آنهایی که با ارقام بالاکمتر مانوس بوده اند.سپاسم را پذیرا باشید.
بیسوات گرامی
رقم ۱۵۰۰ میلیارد معطوف به مقدار نقدینگیست؛ [ارقام ۱۶۰۰ و ۱۷۰۰ تریلیون (هزار میلیارد) هم در رسانها از قول افراد مختلف نقل شده]؛ بانک مرکزی از اعلام رسمی و عمومی و آمار دقیق سالانه رقم نقدینگی و نرخ رشد آن خود داری میکند و معمولاً ارقام از دهان افراد مطلع و با نفوذ در مناسب گوناگون با تخمین، حدس و یا نقل قول از منابع بانکی به این ارقام اشاره میکنند؛ [این رانت اطلاعاتی بسیار برای بخش های نزدیک و یا خارج از محدوده قدرت ارزشمند است]
آنچه مسلم است این ارقام کمتر از ارقام واقعی هستند؛ بانک داران در همه جهان کم و بیش از همین سیاست امتناع از انتشار دقیق یا و در لایهای از ابهام پوشاندن این ارقام اهتمام میورزند؛ دلیلش نیز واضح است.
تورم پولی از لحظه خلق شدن با تاخیر اثراتش به لایههای تحتانی اقتصاد و بازار جامعه سرایت میکند و تاثیر آن بر افزایش دستمزد و حقوق و مستمری بگیران در دیرترین مرحله و به کندی ناشی از این تداخل ارادی پولی به نظام اقتصادی بروز میکند و لاجرم بیشترین خسارت را میبیننند؛ اطلاع داشتن از این سیاستهای پولی موجب کسب و حفظ سرمایههای هنگفت میشود. اینها همه از مزایای نظام پولی فیات برای فرادستان و زیانهای گران بار برای فرادستان جامعه است.
نرخ رشد روزانه نقدینگی به میزان یک هزار میلیارد تومن [معادل ۱۰۰ میلیون دلار ۱۰ هزار تومنی] از قول رئیس اتاق بازرگانی [یکی از اعضای ناظر در شورای پول و اعتبار] اخیرا در کیهان نقل قول شده بود.
سید مرتضی
11:22 ق.ظ / آگوست 10, 2018
1-کمونیست ها الان هم در تبیین نظریه مارکسیسم از جهت بحث هایی مثل ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی و اقتصاد مارکسیستی آزاد هستند و می توانند انظار خود را که قابل نقد هم هستند در فضای عمومی یا آکادمی ها بصورت بحث های علمی مطرح کنند و نقد کنند و نقد بشنوند چنانکه در همان اوائل انقلاب اگر سنّ و سالتان اقتضاء کند و بیاد داشته باشید یا بصورت تاریخی شنیده باشید بحث ها و
……………..
سید ( من جمهوریخواه و مخالف نظام پادشاهی ام و در هیچ شرایطی حاضر نیستم که به یک نظام پادشاهی رای بدهم!)در زمان شاه استاد آریانپور جامعه شناس و کمونیست شناخته شده ایی بود که زمانی هم در حزب توده فعالیت داشت. ولی ازاد در دانشگاه درس میداد و بحثهای جامعه شناسی از منظر مارکسیستی را مطرح میکرد و همه از ساواک و دربار و … هم اورا می شناختند. و کتابهایش هم ازاد بود و هیچ تعهدی هم به رژیم قبلی نداشت و ازادانه حرفهایش را می زد و عقایدش را تدریس میکرد و کتابهایش(از جمله جامعه شناسی اریانپور چه از منظر مارکسیستی جامعه و مشکلاتش را بررسی کرده !) هم بدون سانسور آزاد بود. سید ایا شما اولا کمونیستی گذاشتید؟ دوما میشه یک کمونیست یا یک مخالف اراجیف /// شما در ایران پیدا کنید که مثلا در فلان اداره رفتگره؟ بگذریم از آنها که علنا مخالفند و علافند مثل همین نوریزادو هزاران ایرانی بخت برگشته که بعد از سالها زندان و شکنجه و تحقیر و در بدری به این نتیجه رسیده اند که باید مقاوم باشند و از ترس گذشته اند چون دیگر چیزی برایشان نمانده که برای از دست دادنش نگران باشند.مثلا محمد ملکی استاد و رئیس دانشگاه که پیر و ناتوان شده یا مادر ستار بهشتی چی دارند که از دست دهند؟! سید محمد و یارا و پیروان اولیه اش هم مثل //////////شارلاتان و دروغگو و دزد و ادمکش بوده؟ اینکه ما ایرانیان از شما ها بیزاریم چون فرهنگ ایران مدارا طلب و مردم و زندگی دوست و مروج شادی و رقص و آواز و خوشی و خوش زیستن و در غم انسان نشستن و پای کوبیدن و کار و شور و شوق و راستی است نه غم و چس ناله و قبر و سوگواری و خشم و کین و فریب و دزدی و کشت و کشتار و فریب و دروغ و مفتخوری و زندگی انگلی و پستی و پلشتی یعنی آنچه که //// به ما ارایه کرده! برو خود و باورت را بردار و برو که بزودی زمان تنگت خواهد شد! نگذار که دستان ما بخون انسانی الوده شود چون بر خلاف منش و فرهنگ ایرانی است! ایرانی حتی با دژخیمانی چون ضحاک بعد از از قدرت انداختن آنها و زندانی آنها کفایت کرده! نگذارید که دست ایرانیان به خون انسانهایی الوده شود! هم نفع شما و هم نفع ایرانیان به تفاهم رسیدن و کناره گیری شما ////////////////////////////////////// از قدرت است! بهتره بفکر فرزندان خود باشید و دست از قدرت و جنایت و دزدی و غارت ایرانیان بردارید!
این باز پیداش شد و روز از نو و چرندگوئی از نو!
فهم و شعور هم خوب چیزی است اگر باشه!
چند بار بهش گفتم،تو اصلا معنای نقد را نمی فهمی! یک چیزی توی یک حالات و خلسه هایی بگوشش خورده بنام نقد! نقد را مساوی لجن مال کردن هم میدونه! چیزی که سرتاسر دنیارو هم بگردی یک مصداق پیدا نمی کنی جز مزدک!
چند بار هم بهش از چند سال قبل گفتم،نقد این نیست که مثلا از “لا اله الا الله” در کلام کسی،لا اله اش را بیاری و زیرش مهمل ببافی و الا الله اش را حذف کنی! نقد هم لجن مال کردن و حرف آلوده زدن نیست،هم در نقد باید به همه اجزاء گفته طرف توجه کرد و مراد او را فهمید ،بعد اگر حرفی داشت زد.
در یک کلام من گفتم آقای خمینی که گفت کمونیست ها در بیان نظرات مارکسیستی و بحثهای تئوریک و مناظره آزادند،معنایش این نبود که توطئه،خیانت،جاسوسی،اسلحه کشی و اینطور مسائل آزاد است،حرف من ایندو بخش را داشت،اونوقت کسی که به شامپاین و عرق سگی خوردن افتخار میکنه و معلوم نیست شاید در حال مصرف همان درصدهای بالا میاد پشت رایانه مهمل می بافه،سر و ته گفتار مخالف خود رو حذف میکنه و شروع میکنه روضه خوانی!
ایرانی و فرهنگ ایرانی هم به شامپاین و عرق سگی خور مربوط نیست،کسی از ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانی دم می زنه که برای عشق و کیف نره ناف کشورهای اروپائی،بین هم میهنانش می مونه و در خوشی و ناخوشی با اونها دمسازه نه اینکه از راه دور نق بزنه،عربده بکشه،به عرق سگی افتخار کنه،و این و اونو تهدید کنه!
یکبار هم گفتم تو اگر مردی الان بیا،من واسطه میشوم که دقیق مطابق قانون باهات برخورد کنن و طناب رو بندازن گردنت!
اونوقت تو چیکاره ای که واسطه میشی واسه اعدام؟!!!تو که میگفتی مزدور نیستی پس این غلطای زیادی چیه دیگه؟!!!کسیکه ائمه معصومین علیهما سلام را مساوی چهارپا قرار میده و سب الائمه میکنه به اعتقادات مردم توهین میکنه و باید اعدام بشه نه اینکه لغز خونی هم بکنه!!!
دوست عزیز ایا تا کنون دیده اید که اخوندی مفت و مجانی و محض رضای خدا کاری انجام دهد ؟ ایا تا بحال اخوندی روضه مجانی ؛ نماز جماعت ؛ صیغه عقد ؛ تلقین میت ؛ مجانی انجام داده ؛ امروز در شهرستانها در هر اداره ؛ مدرسه ؛ کارخانه وحتی شرکتهای خصوصی برای اقامه نماز یک روحانی چپانده اند که هزینه انرا اداره مربوطه می پردازد مثلا هر کشتارگاه صنعتی موظف است دو نفر اخوند با حقوق ماهیانه حد اقل ۳ میلیون تو مان استخدام کند و وظیفه انان روزی ۲ ساعت نشستن در کشتارگاه و نگاه کردن به چاقوی کارگرانی است که مرغ را ذبح میکنند خلاصه بگویم جایی وجود ندارد که اخوند وجود نداشته باشد حال با این تفاصیل فکر میکنید سید مرتضی در این سایت مجانی قلم میزند ؟ شصت درصد کامنت های این سایت را نوشته های سید اشِغال کرده و یقین داشته باشید سید مرتضی برای سطر سطر نوشته هایش از بودجه های نجومی که برای تبلیغات اسلامی تخصیص داده اند مزد میگیرد ؛ سید نه تنها قلبا از نوریزاد و مزدک و ما کافران ناراحت نیست بلکه دعایمان هم میکند که عامل درامد زایی او هستیم ؛ من باور دارم سید مرتضی به مراتب بیشتر از ما به فساد حکومت اگاه است و به خیلی از نوشته هایش اعتقاد ندارد اما چه کند که شغلش اخوندی است و نان اخوندی خور ده
ا
باور کن مهرداد! همه مطالبت دروغ است،من البته روضه خوان نیستم،چون روضه بلد نیستم بخوانم هرچند نوکر جدّم حسین بن علی هستم و از گفتمان شهادت او دفاع ماهوی می کنم،اما نماز جماعت خوانده ام در مسجد محله مان در تهران و پولی هم نگرفته ام، با اینکه اصالتا کار من کار پژوهشی است بارها صیغه عقد برای اقوام خوانده ام مفت و مجانی! همینطور موارد نادری تلقین میت بستگان را بعهده من گذاشته اند و خوانده ام مجانی! عقل داشته باش آدم مثلا عمویش میت باشد تلقین بخواند و پول بگیرد؟! من حاضرم اگر تو مردی بستگانت از طریق نوریزاد خبر دهند مفت و مجانی می آیم سر جنازه ات نماز می خوانم! ولی البته لا نعلم الا خیرا نمی توانم بگویم چون منافقی! و بارها اینجا بصراحت نامسلمانی ات را برخ کشیده ای!ولی خوب برای تلقینت می آیم!مفت مفت!
من الان اصلا نماز جماعت ندارم فقط کار تحقیقی می کنم و تبلیغم هم در این سایت مفت مفت است و بسلیقه خودم و عامل هیچکس نیستم جز خودم،باور کن یک ریال برای من اینجا عائدی ندارد،نیازی ندارم قسم بخورم،چون در هر صورت باور نمی کنی چون مادی هستی و برایت انگیزه های معنوی یا شوق به بحث و بررسی بی معناست،اما می گویم اگر بمعاد نیز ایمان نداری شرف و وجدان انسانی ات را بتهمت و دروغ آلوده نکن،من الان در تابستان که کار تحقیقی تعطیل است یا موسساتی که با آنها کار دارم تعطیلند خوب فرصت بیشتری دارم برای مطالعه آزاد و نوشتن و البته وقتم را هم تقسیم می کنم بیشتر در حال مطالعه ام و آنرا بر چیزهای دیگر ترجیح می دهم،حالا بجای استقبال از یک مخالف عقیدتی اینجور حسادت می کنی و تهمت می زنی؟! بسیار خوب شما اصلا فرض را این بگیر که من مزدور جایی و با مزد اینجا می نویسم،چی شده حالا؟ عاجز از بحث با من شده اید که تهمت می زنید؟! با یک شخص معتقد که فرضا بابت خدمتی پول بگیرد نمی شود گفتگو برابر کرد؟ باید وقتی کم آوردید بنقد شخصیت و تهمت رو بیاورید؟!
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
درود دوستان و همراهان خوبم
سفری در پیش دارم که ممکن است یکی دو روزی نتوانم به نوشته های خوب شما سر بزنم. اگر احتمال و امکانش بود که حتما با نوشته های شما مست خواهم شد. وگرنه شاید کمی به درازا بینجامد. اما شما برای من بنویسید. قول می دهم اگر هر فرصتی در این سفر برای من پیدا شد که بتوانم نوشته های شما را منتشر کنم، از آن دریغ نکنم. نکند برای من ننویسید ها؟ در برابر یک به یک تان سر به تعظیم فرود می آورم. یک به یک شمایان را دوست می دارم. یک به یک شمایان را هموطنانی همراه و فهیم می دانم.
درود نازنینانم
و
سپاس
.
سفر خوش و خرمی داشته باشی دوست عزیز! مواظب خودت باش و درود گرم ما را هم به کسانیکه می بینی برسون و بگو که تنها ره رهایی ما عشق به ایران و مردم ایران و همدلی و مدارا با همدیگر و ستیز با اراذل و اوباش ///////////////////// با همه دارو ندارش دراین سرزمین! بگو که ایران نمی میرد هر چند که مردمانش شکست خورده و افسرده و در بدر و گرفتار اهریمن اسلام تازیانند. ولی دریغ از پای افتادن! بعد از 1400 سال شکست و تو سری خوردن و بنده و برده و کنیز مشتی وحشی و دزد و غارتگر و متجاوز شدن تازه ایرانیان بخود آمده اند و جویای اصل و نسب و تاریخ و فرهنگ خود هستند! آری ایرانیان بفکر بازگشت بخود و فرهنگ خویش اند. فرهنگی که در تمام ادبیات ایران از رودکی تا حافظ و از حافظ تا اخوان می توان دید! فرهنگی مهر پرور و انسان دوست و مدارا طلب که از دشمنی و کشت و کشتار و مقابله با تمدن و وجدان آدمی بیزارست و خدایش همزاد و همفکر و همجنس و رفیق و دوست و همکار و نه افریننده و صاحب و قاهر و مکار و …انسان است! بهمین دلیل از /// بعنوان باوری انسان و تمدن و ایران ستیز بیزاند!
فرهنگ مهر پرور توی این الفاظ شامپاینی و عرق سگکیش موج میزنه! کسی نیست تورو به فرهنگ و ادبیات ایرانی چی؟! تو برو شامپاینتو بزن! فرهنگ ایرانی از آن آن ایرانی است که توی کشورش می مونه و با غم و شادی هموطنانش همراهه،نه کسی که بهر علتی از کشورش می گریزه و در ناف اروپا یا بنگال یا سنگال! به عیش و نوش و زبان درازی می پردازه!
همچی میگه :درود گرم ما رو هم برسون!! که گویا لوترکینگ ایرانه! و مردم ایران نشستن ببینن یک شامپاین و عرق سگی خور براشون چه پیامی داره!
آقا تو چرا اینقدر ///// میگی و فحاشی میکنی؟
بیخود نیست می گن شاد می زنی!
باز داری می ری چه کسی رو بدبخت کنی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پول زیادی داری نمی دونی چیکار کنی بده ما
این ور و اونور به سلامتی تجدید فراش کردین که هر بار می خواین برین سر از پا نمی شناسین! مبارکه اَسِد کَبلایی