یک: می گویم: آدمیان، هرچه که ذات ناجورِ خود را در پس پوششی پهلوانانه پنهان کنند، سرانجام با رفتار و گفتارشان، آن ذات پنهان شده را رو می کنند. چه بشود که یکی بتواند ذات ناجورش را در پهنای رفتار و گفتاری پسندیده، پنهان کند. این یک قاعده نیست. که بشود از آن قانونی بشری برآورد. اما می تواند خروجی روانیِ آن کسانی باشد که: دل در گروِ حال و هوایی دارند و از بد روزگار، از حال و هوایی دیگر سر بر می آورند.
دو: مستقیم بروم سرِ اصل مطلب. آدمهایی مثل آقای خمینی، از بدِ روزگار سر از این دنیایی برآورده اند که: معادلاتش تغییر کرده. تا دیروز، کنوانسیون های بین اللملی و مجامع حقوق بشری، نبودند که بتوانند پای در میان نهند و خمینی ها را ناگزیر کنند که یا به روز باشند یا مثل داعشیان به همان ذات پنهانشان بازگردند و ریسمان به گردن بانوان بیندازند و به کنیزی، بر گذرگاهها بفروشندشان. خمینی ها دل در گرو دنیای زیبایی دارند که برای خود از فقه جواهری، در نسبت با سیره و زندگی پیامبر و امامان و مسلمین و کفار و مشرکان و بردگان و کنیزان ساخته اند. اینان هر چه که با دنیای امروز بیامیزند و مقدرات آن را چون شربتی تلخ سر بکشند، حتماً یک جاهایی به همان ذات پنهان و ناگزیرشان باز می گردند و با سر فرو بردن به هوای همان دوران دور، اکسیژن گیری می کنند و با ره توشه های زیرخاکی از دل خانه ها و کوچه ها و شهرها بیرون می زنند و ارمغان خود را بصورت آوار، بر سر مردم فرو می بارند.
سه: این که شیخ مصطفی پورمحمدی ( پس از انتشار فایل صوتیِ کشتارش در محضر آیت الله منتظری) می گوید: من یک شب نشده که راحت نخوابیده باشم، چرا که “حکم خدا” را اجرا کرده ام، نشان از همان ذات پنهانی دارد که تا دو روز پیشترش، خودِ وی از آشکار سازی نقشش در آن کشتار پرهیز می کرده و پای خود از لخته های خونِ آن همه زندانی بدر می برده و با صراحت می گفته: من در آن ماجرا سهمی و نقشی نداشتم. پیدا شدنِ این “حکم خدا” از آن روی برای پورمحمدی ها سپری ایمن می شود، که خدایی در میان نیست تا از خود و از احکامش دفاع کند. پورمحمدی ها و خمینی ها این “حکم های خدا” را از کجا پیدا می کنند؟ از قرآن؟ قرآنی که صدها تفسیر نیاز دارد تا سخنش همه فهم شود، چگونه است که حکمش را خمینی به یک جور می فهمد و منتظری جوری دیگر؟ و همزمان، آنچه که در میانه ی خمینی و منتظری بر زمین جاری می شود، خون کسانی ست که کاری به کارِ حکم خدا و تفسیرهای قرآنی اش نداشته اند.
چهار: آقای خمینی نه که دل در گروِ دورانِ دور احکام جواهری دارد، و نه که اکسیژنی که فرو می برد از حوالی خانه ی پیامبر و امامان است، و نه که در مدینه و مکه به بازار برده فروشان سر می زند و به احکامشان واقف است، با چهار خط نوشته، چندین هزار زندانی را به کام مرگ می فرستد. این خوی، از همان دورانِ دور بهره دارد. که: بردگان و شورشیان، خون شان مباح است بی هیچ اغماضی فی الفور. بی خیال مناسبات روز. و کنوانسیون ها و معاهده های بین المللی که ایران یکی از امضاء کنندگانشان بوده و است. که یک متهم، باید و حتماً دادگاهی و وکیلی و هیأت منصفه ای و فرصتی برای دفاع داشته باشد. اینجاست که می گویم: آدمها نمی توانند ذات خود را پنهان کنند و یک جاهایی همان ذات مألوف را لو می دهند.
پنج: من در این نوشته، خواسته ام با مراجعه به آراء فقها، در نسبت با بردگان – چه زن چه مرد، و چه اسیر جنگی و چه غیر جنگی – به ذات پنهان کسانی چون آقای خمینی و شیخ مصطفی پورمحمدی و سید ابراهیم رییسی و سید علی خامنه ای دست پیدا کنم. که چگونه می شود یکی که مثل دیگران است، بخود حق بدهد فی الفور با شنیدن یک مصاحبه از رادیو، حکم اعدام سه نفر را صادر کند؟ این استعداد آیا از کجا برآمده؟ یک نفر، از چه پتانسیل پنهانی برخوردار است که بخود حق می دهد جماعتی را به سینه ی دیوار بسپرد و به قلبشان شلیک کند و جان شان بگیرد؟
شش: آنچه که در زیر آورده ام، برگرفته از تحریر الوسیله (آقای خمینی)، عروة الوثقی (سید محمد کاظم طباطبایی یزدی)، جواهر الکلام (محمد حسن نجفی)، منهاج الصالحین ( سید محسن حکیم، خویی و سیستانی)، شرایع الاسلام ( محقق حلی) است:
هفت: اگر افرادی چه زن چه مرد چه کودک چه پیر، از دارالحرب ( منطقه ی جنگی) اعم از ساكن دارالحرب يا خارج از آن ـ از راه سرقت، خيانت، نيرنگ، غارت، اسارت و زور، از جانب غيرنظاميان يا از جانب نظاميان به دارالاسلام آورده شوند، در حكم غنيمت محسوب مي شوند و پس از پرداخت خمس آنان، ملك رباينده محسوب شده، تصرف در آن ها جايز و خريدوفروش آن ها مباح است.
هشت: اگر پدر و مادر به يكي از طرق معتبر برده یا کنیز شده باشند، تمام فرزندان آنان كه در زمان بردگی متولد مي شوند، مملوك و برده خواهند بود. بنابراين رقيت و بردگي از طريق والدين به فرزندانشان سرايت مي كند. اسلام آوردن والدين در زمان بردگی مانع از سرايت بردگی به فرزندان نيست.
نه: برده، غلام و كنيز ملك صاحب خود هستند و مالك شرعاً مجاز است هرگونه صلاح مي داند در ملك خود تصرف كند. در هيچ يك از تصرفات صاحب برده رضايت بردگان شرط نيست. برده موظف است رضايت مولي را تأمين كند. برده موظف است آن چه مولي تعيين كرده بخورد و بياشامد، آن چه مولي مشخص كرده بپوشد، در آنجا كه مولي اسكانش داده ساكن شود، آن گونه كه مولي مي طلبد خود را بيارايد يا بپيرايد و آن گونه كه او مي خواهد سخن بگويد و رفتار كند. اطلاق آية شريفة «عبداً مملوكاً لا يقدر علي شيء» (نحل 75) جز اين نيست.
ده: مالكيت مرد نسبت به برده ی کنیز در حكم ازدواج با وی است. بنابراين هرگونه استمتاع جنسي مرد از كنيزانش جايز است. در اين روابط جنسی اولاً رضايت کنیز مطلقاً لازم نيست، ثانياً لازم نيست كنيز مسلمان يا از اهل كتاب باشد، حتی اگر كنيز كافر و مشرك هم باشد، اين روابط مجاز است. ثالثاً: در استمتاع از كنيز برخلاف نكاح دائم در زمان واحد، سقف عددی چهارهمسر برای یک مرد، لازم الرعايه نيست.
یازده: صاحب کنیز علاوه بر اينكه حق دارد كنيزش را ـ حتي بدون رضايت وی ـ به ازدواج غلام خود يا غلام غير يا هر مردی درآورد، مجاز است کنیز خود را بدون ازدواج و حتی بدون رضايت وی در اختيار مرد ديگری قراردهد. دراين عمل كه به آن «تحليل» گفته مي شود، تعيين مدت و ذكر مهريه لازم نيست و تنها اذن در انتفاع است. با تحليل، كلية استمتاعات جنسي مجازاست مگر اينكه موردی از سوی صاحب کنیز استثنا شده باشد.
دوازده: كنيز چه در نماز و چه در غير نماز واجب نيست سر و مو و گردن خود را بپوشاند.
سیزده: صاحب بردگان حق دارد فرزندان بردگان خود را پس از رسيدن به سن رشد و تمييز از پدر و مادرشان جدا كرده و به دیگری ببخشد یا حتي به فروش برساند.
چهارده: صاحب برده ـ اعم از مرد و زن، مجتهد و عامی، عادل و فاسق ـ حق دارد بدون مراجعه به قاضی، در مورد برده ی خلافكار خود، مطلق حدود شرعی را اجرا كند و او را مجازات كند.
پانزده: اگر مرد یا زن مسلمانی، برده ای یا کنیزی را با عمد بقتل برساند، قصاص نمی شود!
شانزده: صاحب برده حق دارد ازدواج غلام و كنيز خود را بدون طلاق فسخ كند. يعني كفايت مي كند به آن ها امركند كه ازهم جداشوند.
هفده: تصرف در غنايم ( اموال و بردگان) كليه ی جنگ های مسلمين با غيرمسلمين حتي اگر این جنگ ها به قصد كشورگشايی و تحصيل غنيمت درگرفته باشند، پس از اخراج خمس، مجاز و مشروع است.
هجده: من – محمد نوری زاد – می گویم: برای لمس بهترِ قوانین برده داری – که تنها تعدادی از آنها برسم تبرک در اینجا آورده شد – تجسم هماره ی چهره ی آقای خمینی بسیار ضروری ست. بویژه آنگاه که دارد با چهار خط نوشته، کشتار چند هزار زندانی را امضاء می کند. می گویم: هنوز که هنوز است هیچیک از آیت الله ها جرأت نکرده اند برده داری را ممنوع اعلام کنند. کنوانسیونِ ممنوعیتِ جهانیِ برده داری، یک فراورده ی غربی ست و در نگارشِ بند بند آن، هیچ مجتهد و آیت اللهی از هیچ کشور اسلامی سهمی نداشته است. کشورهای اسلامی این معاهده را امضاء کرده اند در حالی که آیت الله هایشان هیچیک جرأت نکرده اند رسماً ممنوعیت برده داری را اعلام دارند. مفسرانی چون علامه طباطبایی معتقدند احکام برده داری، در خفا باقی هستند تا امام زمان ظهور کند. آنجاست که قوانین برده داری موضوعیت و مظهریت پیدا می کنند.
نوزده: از جناب استاد مصباح یزدی خوشم می آید که قائل به ذات پنهان و اینجور خزعبلات نیست و آشکارا و بی هیچ شرم و حیایی می گوید: ” تمام قوانین برده داری فی الجمله مورد قبول ماست و ما از آن دفاع می کنیم.”! می دانید تفاوت بالجمله با فی الجمله در چیست؟ فقها فی الجمله را برای جزییات مصرف می کنند و بالجمله را برای کلیات. جناب مصباح یزدی می گویند: ما ریز به ریز و حتی جزییات احکام برده داری را قبول داریم و از آن دفاع می کنیم!
محمد نوری زاد
دهم مرداد نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
1- مى-
ا. (بفتح ميم) شراب.خمرة (خمر) (ع) باده، و بمعنى گلاب نيز آمده (برهان) و در اصطلاح بمعنى عشق است و غلبات عشق در متوسط راه سلوك. چنانكه باده غلبات عشق است در ابتداى سلوك و شراب غلبات عشق در انتهاى راه. و بقول جلال الدين بلخى مى پيش عارف مى رحمانى است نه بادۀ شيطانى:
اللّه اللّه چونكه عارف گفت مى پيش عارف كى بود معدوم شىء
فهم تو چون بادۀ شيطان بود كى ترا فهم مى رحمان بود
و اشتراك لفظ بقول مولانا، دليلى يكى بودن آن دو نيست.
آن شراب حق بدان مطرب برد وين شراب تن ازين مطرب چرد
هر دو گر يك نام دارد در سخن ليك فرق است اين حسن با آن حسن
اشتباهى هست لفظى در ميان ليك خود كو آسمان كو ريسمان
اشتراك لفظ دايم رهزن است اشتراك گبر و مؤمن در تنست
(مثنوى دفتر ششم 567) در كلام حافظ و عارف شيراز نيز مى بيشتر همان مى رحمانى يا «خمر بهشت» و «شراب كوثر» و «مى الست» و «كاس دهان» و «شرابا طهورا» (الانسان- 21) و «كاسا مزاجها كافورا» (الانسان- 5) در قرآن كريم است و از طرفى. مى و باده و شراب در يك معنى و از عناصر اصلى غزل است و كمتر غزلى از حافظ مىتوان نشان داد كه از عنصر «مى» حقيقى يا مجازى سواى شراب و باده تهى باشد.
(فرهنگ ده هزار واژه از ديوان حافظ، ج2، ص: 1371)
————
2- “مى.
اينكه مى و شراب و باده و بيش از يك هزار واژه و تركيب گوناگون آنها و مشابهاتشان در ديوان حافظ در معنى حقيقى آنها بكار رفته و يا در معانى رمزى و نمادين بحثى ديرين است.در بحث (باده) گفتيم كه حافظ خود دعوى معصوم بودن نداشته و نيز در اشعار خويش از خامى و پختگى و سوختگى مراحل مختلف حيات سخنها گفته و دربارۀ توبه و گناه بحثها آورده است.حافظ انسانى بوده است هنرمند و حساس و با روحى بزرگ كه تن به سالوس ريا و عوامفريبى و دكاندارى نداده و گاه حتى با صراحت و شجاعتى كمنظير احوال و اعمال ديگران را به خود نسبت داده و براى آنكه در ضمن كسى را هم رنجيدهخاطر نساخته باشد خود را به جاى ديگران به تازيانه انتقاد فروكوفته است. بارى ترديد نيست كه “مى” مانند ديگر واژههاى معادل آن در ديوان حافظ هم در معانى حقيقى بكار رفته است و هم در معانى رمزى و مجازى و عرفانى و كنايه از عشق آمده است.
آنجا كه حافظ گفته است كه: “اى صوفى شراب آنگه شود صاف كه در شيشه برآرد اربعينى”
اين شراب، انگورى نيست و چنان كه در شرح (اربعين) آورديم شراب كنايه از سرشت و خلق و خوى است و (شيشه) قالب و مظروف اين شراب و (اربعين) چلّهنشينى عارفانه براى تهذيب نفس است.
و آنجا كه گفته است:”ولى تو تا لب معشوق و جام مى خواهى گمان مدار كه كارى دگر توانى كرد”.
به جوان هشدار داده است كه در خامى و عشرت طلبى و هوسبازى جوانى باقى نماند و هر چه زودتر لب معشوق و جام مى را رها كند.
مواردى كه “مى” در ديوان حافظ در معانى مجازى و نمادين بكار رفته نمونهها دارد كه بر بخشى از آنها مرور مىكنيم:
“ما در پياله عكس رخ يار ديدهايم اى بىخبر ز لذت شُرب مدام ما. “غ- 11
“زان مى عشق كزو پخته شود هر خامى گرچه ماه رمضانست بياور جامى.” غ- 467
“بر در ميخانۀ عشق اى مَلَك تسبيحگوى كاندر آنجا طينت آدم مخمّر مىكنند”. غ- 199
“حافظ مريد جام ميست اى صبا برو وز بنده بندگى برسان شيخ جام را”. غ- 7
“گرد بيت الحرام خم حافظ گر نميرد بسر بپويد باز” غ- 262
“دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند گِل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند”. بنگريم به: ملايك. غ- 184
“به مى پرستى از آن نقش خود زدم بر آب كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن” غ- 393
اين گونه واژهها و تركيبها تعبيرهايى صوفيانه يا عارفانه است كه نظاير آنها را در (گلشن راز) شيخ شبسترى نيز مىيابيم و مانند آنهاست كه جامى در شرح خمريه ابن فارض دربارۀ استعاره بودن مى و شراب آورده [679] و از قبيل (شرابا طهورا) ست كه خداوند به نيكوكاران وعده فرموده است [680] نيز بنگريم به: باده- مغ- مغان”.
(کلك خيال انگيز يا فرهنگ جامع ديوان حافظ، ج4، ص: 2222 ج4، ص: 2222)
حافظ با همین یک بیت، تئوری بافیهای ملا مرتضای منجمدالفکر را نقش بر آب کرد:
زکوی میکده دوشش بدوش میبردند/ امام شهر که سجاده میکشید بدوش
میکده محلی بود که در آن شراب می فروختند. پس منظور حافظ از می همان شراب بود که آملا درنوشیدن آن زیاده روی کرده بود. شراب شیراز معروفیت جهانی داره آملا. مرتضا ها!
خیطی هم بد دردیه ها!!!
ایضاً میفرماید:
بتی چون ماه زانو زد، مئی چون لعل پیش آورد/ تو گوئی طائبم حافظ، زساقی شرم دار آخر
این حافظ خیلی خیلی آدم باحالی بوده. روزها قرض کمر میفروخته، شبها دست درکمر ساقیان زیبا رو مئی چون لعل بالا مینداخته!
بیار ساقی آن می که حال آورد/ کرامت فزاید، کمال آورد
بـه مـن ده که بس بیدل افتاده ام/ وز این هر دو بیحاصـل افـتاده ام
بيا ساقی آن می که عکسش ز جام/ بـه کيخـسرو و جم فرسـتد پيام
بده تا بـگویم بـه آواز نی/ کـه جمشيد کی بود و کاووس کی
بيا ساقی آن کيميای فـتوح/ کـه با گنـج قارون دهد عـمرنوح
بده تا بـه رویت گـشایند باز/ در کامرانی و عـمر دراز
بده ساقی آن می کز او جام جـم/ زند لاف بينایی اندر عدم (خطاب به ملا مرتضای فاقدالعلم و معرفت)
بـه مـن ده که گردم به تایيد جام/ چو جـم آگـه از سر عالم تـمام
دم از سير این دیر دیرینـه زن/ صـلایی بـه شاهان پيشينـه زن
هـمان منزل است این جهان خراب/ کـه دیدهسـت ایوان افراسياب
کـجا رای پيران لشـکرکـشـش/ کـجا شيده آن ترک خنجرکشـش
نـه تنـها شد ایوان و قصرش به باد/ کـه کـس دخمه نيزش ندارد به یاد
هـمان مرحله سـت این بيابان دور/ کـه گم شد در او لشکر سلم و تور
بده ساقی آن می که عکسش ز جام/ بـه کيخـسرو و جم فرسـتد پيام
چه خوش گفت جمشيد با تاج و گنج/ کـه یک جو نيرزد سرای سپـنـج
حافظ در خانواده ای مسلمان بدنیا میاید و چون همه کودکان اسلامی مورثی نصیبش میشود ؛ اورا به مکتب می سپارند ؛ مکتب خانه ای چون مکتب خانه های امروز که رسالت انان مغز شویی کودکان معصوم است ؛؛ به لحاظ اینکه دارای استعدادی فوق العاده بوده این استعداد شگرف صرف حفظ قران در چهارده روایت میشود ؛ کاری بیهوده و عبس که متاسفانه دامنگیر اعلب کودکان تیز هوش دوران ما هم شده است ؛ انچه که در زندگی حافظ مسلم است اینکه حافظ نیز بسان عده ای از عبا و عمامه داران عصر ما ؛ کسروی ؛و علی دشتی و…….. گذشته خود را به نفد کشید و حاضر بود دلق ملمع ( تن پوش مذهبی) خود را با جامی می عوض کند : من این دلق ملمع را بخواهم سوختن روزی — که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
انچه مسلم است حافظ با تمام تلاش تن خویش را از باتلاق متعفن زاهدان و ملایان ریا کار و دروعپرداز ان روزگار بیرون کشید و به سرچشمه زلال عشق و محبت و مدارا و خرد رسید و همه سخن حافظ این است : حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو —که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را ؛ قابل توجه انانی که به انواع حیل میکوشند حافظ را مسلمان شیعه دوازده امامی منتظر امام زمان قلمداد کنند
عبث
سید ، بجای سیاست اگر به ادبیات می پرداختی، یه چیزی می شدی ها!
فریبا خانم
ملانصرالدین در حضور جمعی خواست باری را از زمین بلند کند، تیزی از او خارج شد. با صدای بلند گفت: جوانی کجائی، یادت بخیر و با خودش گفت: خودمانیم…جوانیهایت هم گهی نبودی!
سلام و درود
پاسخ به ناشناسها که خواهان رفرنس در مورد سفارش پیامبر نسبت به بردگان بوده اند :
پيامبر فرمود: “كسي كه برادرش زيردست او است( برده اوست)، بايد از آنچه مي خورد، به او بخوراند و از آن چه مي پوشد، به او بپوشاند و زيادتر از توانايي به او تكليف نكند.
مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 141 و 142.
پيامبر فرمود: “هر كه برده مسلماني را آزاد كند، خداوند او را از آتش جهنم آزاد مي سازد
كليني، كافي، ج 4، ص 134.
از این مدارک مهمتر آیه قرآن است :
« ان اکرمکم عند الله اتقیکم ».
تا جایی که حافظه ام یاری میکند در کتاب« فیه مافیه »و کتاب« شرح تعرف »نیز موارد بسیاری دیده ام.
اگر خود نیز تحقیق کنید مسلماً مییابید.
الله به پیامبر میگفت که پیامبر چی بفرمایند یا پیامبر خودش از طرف خودش میفرمود جناب شفیعی؟ ظاهرا بردگان را خدایانی آفریده بودند که کار نجات بردگان از دست ترکیب قدرت الله و پیامبر خارج بوده است.اینطور نیست؟
چون قافیه تنگ آید
شاعر به جفنگ اید
از شفیعی مدرک معتبر خواستیم، از مجلسی و کلینی مدرک آورد!!!!!!!!!!
البته از پیغمبر هم مدرک نشان داد که گفته بود: « ان اکرمکم عند الله اتقیکم » !!!!!!!!!!!!
به بین آخر و عاقبت مارکسیستهای تواب وطنی به کجا رسیده که از منحط ترین و رسواترین و مزخرف گوترین محدثین اسلامی مدرکهای مستند در توجیه برده داری در اسلام میاورند. من جای شفیعی باشم، از شرم و خجالت آب میشم و میرم دو متر زیر زمین.
اصلا” چرا بايد برادرش زير دست (برده) او باشد ؟ كه بخواهد منت سرش بگذارد و از غذاي خود به او بدهد ؟
آيا اعلاميه جهاني حقوق بشر كه برده داري را محكوم و لغو كرده است پيامبر گونه تر نيست .؟
شفیعی یه بار بهت گفتم حدیث دوزار سندیت نداره.من اطلاعم از احادیث بیشتر از تو نباشه کمتر نیست.باز رفتی واسه من حدیث آوردی اونم از کتاب بحارالظلمات و اصول کفری؟!!!پیامبر اگر چنین میگفت چرا برده میفروخت اسلحه میخرید؟!!!در مورد آیه ای هم که آوردی خطاب مسلمین هستند که هر که باتقواتر باشه بالاتره که اینم باز باسنت همخونی نداشت ولی خوب این چه ربطی به نفی برده داری داشت؟!!!گفتم شفیعی معلوم نیست ما رو چی فرض کردی من رفرنس تاریخی طلب میکنم میری واسم مزخرفات مجلسی و کلینی رو ردیف میکنی؟!!!!
خدمت جناب دکتر روحانی رئیس چمهورمحترم عرض سلام وادب دارم …به عنوان شهروند ایران زمین که درستاد انتخاباتی آن جناب فعال بود م .حال که قرار است طبق قانون جهت پاسخ به سوالات نمایندگان مجلس درخانه ملت حضور پیدا کنی مواردی را به عرض میرسانم….کاری ندارم آیا سوال کنندگان براساس منافع ملی طرح سوال کردند..همین قدرمیدانم دربوجوداوردن وضع موجود تاثیر بسزایی داشتند …..جناب آقای روحانی در خواستم ازشما اینه کمی شجاعت وانصاف داشته باشید .به حرمت رای ملت جهت حفظ ایران. ناگفته ها را بدون لکنت زبان باصراحت بیان فرمائید..اگر نهادهایی خارج از دولت درقاچاق کالا نقش اول دارند باصراحت آن نهاد را جهت آگاهی افکارعمومی نام ببرید ...اگر جریانهایی خارج از دولت درسیاست خارجه اخلال میکنند را نام ببرید . .اگرنهادهایی تحت هرعناوین مالیات پرداخت نمیکنند به ملت معرفی کنید ...به ملت بگوئید چند درصد بودجه کشور در اختیار دولت است و جهت توسعه کشور هزینه می شود ...کلام آخر.کجای کار اشکال دارد که کشور درهمه زمینه های سقوط کرد ..دکتر روحانی به شما رای دادم هرگزپشیمان نیستم چراکه درمیان گزینه های موجود شما را بهترین دیدیم …انتظارمردم اینه به عنوان حقوقدان باشجاعت وانصاف ناگفته ها را جهت اعتماد دوباره مردم به دولت درخانه ملت به استحضارملت برسانید….به امید فردای بهتر …بابل قدرت فلاحتی .فرهنگی بازنشسته فعال سیاسی اصلاح طلب
جناب نوری زاد
من ذات حرف شمارو می فهمم. شما دارید می گید آخوندا و آیت الله ها ماها رو خواب کردن و دار و ندار مارو بالا کشیدن . در این چهل سال که اینجوری بوده. منم باشما موافقم . برای بیدار کردن این مردم خیلی باید زحمت کشیده بشه چون برای خواب کردنشون قرن ها زحمت کشیده شده. اما می بینیم که مردم دارن کم کم بیدار میشن
یاد این داستان افتادم:
مـردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند…
کفشایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
طلاها را بزاریم پشت منبر ،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم ، اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود،
خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن
و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم پشت منبر، بعد از رفتن آن دو مرد، مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش را بدزدند.!
بیژن قاسم زاده باز هم مرا احضار کرد ولی اینبار با وثیقه گذار تماس گرفت!
چند روز پیش ۱۱ مرداد بود. یکسال از آزادیام با قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی گذشت. امروز در ۱۶ مرداد ۹۷ بازپرس شعبه دوم بیدادسرای فرهنگ و رسانه – بیژن قاسم زاده – باز هم من را به دادسرا احضار کرد اما اینبار به جای ارسال #احضاریه با یک تماس تلفنی از وثیقهگذار خواسته که من باید فردا در اول وقت اداری در شعبه دوم بیدادسرای فرهنگ و رسانه حاضر شوم.
سه ماه پیش نیز قاسمزاده یک احضاریه فرستاده بود که به خاطر نبودن کسی در منزل، همسایه آن را تحویل گرفت و بعد آنکه به دستم رسید، آن را منتشر کردم.
من همان موقع گفتم و باز هم میگویم که در همان محل سکونت قبلی هستم و قصد فرار هم ندارم ولی انگار بیمحلی کردن من به احضاریه قبلی برای آقای بازپرس گران آمده و اینبار از طریق وثیقهگذار من را احضار کردند. هدف چه بوده؟! اینکه من با پای خودم به دادسرا بروم چرا که قبلا گفته بودم: «من هیچوقت با پای خودم در بیدادگاهها و بیدادسراهای جمهوری اسلامی حاضر نخواهم شد؛ چرا که باور دارم حاکمیتی که خود بر پایه دزدی، فساد و خیانت به مردم استوار باشد، حق قضاوت ندارد!»
راستش را بخواهید اگر قرار به انتخاب خودم بود هیچگاه حاضر نبودم با قرار وثیقه آزاد شوم اما مگر پدر و مادر تاب دارند که فرزندشان را در بند ببینند و کاری نکنند؟! البته میدانید قسمت سخت ماجرا کجاست؟! آنجا که خود وثیقهای نداشته باشند و به ناچار از دیگری بخواهند که برای پسرشان وثیقه بگذارد. دیگری بزرگوارانه میآید و بیهیچ منتی این کار را انجام میدهد! امروز در یک تماس تلفنی از دادسرا به او میگویند که باید متهم را در اول وقت اداری به دادسرا معرفی کند و او موضوع را به پدر منتقل میکند و بعد پدر به مادر و در نهایت مادر با من در میان میگذارد.
من تصمیم گرفتهام برخلاف تصمیم قبلی فردا به بیدادسرا بروم. هرچند این برخلاف تصمیم قبلی من است اما من نمیتوانم بپذیرم که دستگاه فاسد قضایی بخواهد پدر، مادر و عزیزانم را به خاطر من دائما تحت فشار قرار بدهد و هر روز با تهدید و ارعاب یک بامبول تازه در بیاورد. البته از قوه قضاییه و مقاماتش هم بیشتر از این هم انتظار نمیرود. این را باز میگویم که وثیقهگذار هیچ فشاری به من نیاورده است. این خود من هستم که نمیخواهم انسانهای دیگری به خاطر من در تنگنا قرار بگیرند.
من به دادسرا خواهم رفت اما نه برای دفاع از خودم. خواهم رفت تا از راهزنان قضایی بخواهم که هر آنچه حکم کنند، من اعتراضی ندارم. اعتراضی ندارم چرا آنان را در شأن مقام قضاوت نمیبینم. وقتی دستگاه عدالت گستر خود با پول نامشروع اداره میشود مگر میشود از آن انتظار اجرای عدالت داشت؟! قاضی القضات عالم آن کسی است که عالم در ید اراده اوست.
این آیات سوره مائده را از رمضان سال گذشته زمانی که در انفرادی بند ۲۴۱ حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بودم هنوز به خاطر دارم: «ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون… فاولئک هم الظالمون… فاولئک هم الفاسقون» (کسانی که به آنچه خدا نازل کرده است حکم نکنند کافرانند… ظالمانند… فاسقانند!)
اینان کافرند برای آنکه در سیستم قضایی این نظام ولایی یک مفسد فی الارض به نام #سعید_طوسی را تبرئه میکنند تا مبادا پرده از مفاسد ناپیدایشان برداشته شود. ظالمند برای آن که نه تنها از حق تضییع شده نوجوانان مظلوم قرآنی دفاع نکردند بلکه زمینه را برای فعالیت این ملحدِ بی دین روز به روز گستردهتر میکنند و فاسقند از این جهت که این جنایت اخلاقی را دیدند اما دم برنیاوردند.
آری، یقین دارم که ظلم پایدار نخواهد ماند.
دلار به کانال ۸۰۰۰تومانی سقوط کرد
با عرضه ارز پتروشیمی به نرخ ۸ هزار تومان در بازار ثانویه، قیمت دلار در بازار آزاد به ۸۵۰۰ تومان سقوط کرد/ بورس نیوز
می گویم:
دوباره احمقانه ترین کار را تکرار کردید بخاطر ایجاد جو امیدی که روحانی تلاش داشت دیشب ایجاد کند وشکست خورد !!!
امروز قشر تحصیلکرده براحتی میتواند شرایط فعلی را تحلیل کند
شما دلار 3800 تومانی را به 11هزار تومان رساندید همه میدانیم ارزش ریال بی ارزش ما همان است وبس !!!
وهمه میدانیم با شروع تحریمها با کسری دلار در کشور مواجه میشوید چیزی که در دوره ی احمدی نژاد تازیانه هایش را خوردیم و مجبور به پذیرش برجام شدیم !!!
من شما را بیشعورترین حاکمان ایران میدانم چون تجربه های سوخته را دوباره تجربه میکنید !!!
باروزهای سختی که قرار است به مردم تحمیل کنید وسونامی فروپاشی اقتصادی کشور که از یکماه پیش اغاز شده و تبعاتش در رشد فزاینده ی اجاره ی خانه و قیمت کالاهای اساسی و اجناس برای مردم عادی کاملا محسوس است این بازی کردن با قیمت دلار هیچوقت امیدوار کننده نیست وهمانطور که خودت دیشب به فرمان رییست خامنه ای گفتی جو امیدواری بعد انتخابت با این بازیها ایجاد نشد بلکه دقیقا بخاطر اصلاح رفتار سیاسیت و قبول جایگاه کوچکت در معادلات سیاسی جهان بود !!!
تو یک کشور 80 میلیونی با اقتصادی 150 میلیارد دلاری هستی که اسم جهان سوم بودن نشان میدهد که هنوز با استقلال فاصله ی زیادی داری
ازادی را هم که با ولایت فقیه برای مردمت کشته ای !!!
پس اگر تو ورئیست بفکر مردم هستید یا دوباره رفتارهایتان را مانند زمان برجام اصلاح کنید یا قطعا با تحقق شرایط ناگوار پیش رو منفورترین حاکمان این سرزمین خواهید شد !!!
نوری زاد تو رو خدا این یک کلمه رو سانسورش نکن فکر نکنم گفتنش الان اشکالی داشته باشه. بزار بدونن. شاید یک عده ای شون بیدار بشند به مردم ملحق بشند. این ها هم وطن های ما هستند. دلم براشون می سوزه. نمیخام نابودیشون رو ببینم. نمیخام سوختنشون رو ببینم. اگر مصلحت نمی دونی هم اشکالی نداره. بزار در وقت مناسب.
مرتضی! رودست خوردید! بد جوری رودست خوردید! اسم رمز عملیات هست پرانتز سیاه. عملیاتی است که دارد به مراحل نهایی اش نزدیک می شود. از اول انقلاب تا امروز همه اش از قبل برنامه ریزی شده بود. مدتش هم تعیین شده بود. مرحله به مرحله رسوندنتون به اینجایی که به ته چاه برسید. چاره دیگه ای نبود. می دونستند با زبون آدم درست بشو نیستید. اومدند با زبون خودتون با دست خودتون همه تون رو به این ذلتی انداختند که می بینی. تو مثل برادر کوچکتر من هستی. هم وطن من هستی. کمی فکر کن. ببین از رهبر تا رییس جمهور و مابقی به هزیان گویی افتادند. اون هایی که دوزاری شون افتاد مثل خاوری بارشون رو بستند و از مهلکه گریختند. مابقی هم تو آمریکا و استرالیا و نمی دونم کجا های دنیا زندگی رویایی برا خودشون دست و پا کرده اند. اصل کاری ها فرار خواهند کرد یک مشت بد بخت و بیچاره مثل تو می افتند دست ملت خدا می داند چه آینده ای در انتظار امثال تو است. بیا از خر شیطون پایین. همه ملا ها رودست خوردند. همه چیزشون رو از دست دادند. تا دیر نشده به ملت بپیوندید. ملت بزرگوار است مطمینم گذشت خواهد کرد. عادلانه محاکمه خواهید شد. کسی دستش به خون کسی آلوده نباشد بخشیده می شود. مال کسی را نخورده باشد بخشیده می شود. اگر مجازاتی هم باشد در صورت ملحق شدن به ملت تخفیف داده خواهد شد. ولی اگر دیر بجنبید ریشه کن خواهید شد.
سخنگو جان! ای طوطی شکّر سخن وزارت خارجه امریکا در این سایت! ای عاشق جقّه های همایونی و غیر همایونی! اینقدر التماس نکن! ای مدیر جزء و پادوی جنگ روانی وزارت خارجه آمریکا در این سایت!،این “پرانتز سیاه”رو هم بگذار در کوزه آبشو بخور و اینقدر با پادوئی برای پوپولیست های بیچاره حاکم بر امریکا خودتو نزد هموطنان سابقت رسوا نکن،خوب نیست اینطور همه پلهارو پشت سرت خراب کنی،چون مطمین! باش (من هم مطمینّم!) این دوره جنگ روانی هم تموم میشه و یکوقت می بینی پرانتز سیاه شد ذغال سیاه و روی صورتت اثر زشتی بجا گذاشت! یکجوری رفتار نکن توی این سایت که وقتی این گرد و خاک ها فرونشست و مجبور شدی از شرم گذشته رسوا آی دی “ساسانم”(ساس.سین!) رو در گورستان اینترنت دفن کنی و کاربران این سایت دائم از ساسانم . سینی یاد کنند که شب و روز توی امریکا روی کاناپه لم داده بود و با مهمل بافی نقش سخنگو و مدیر جنگ روانی امریکای دوران ترامپو بازی می کرد و هی یادت کنند و بگویند:آخی! این طفلکی ساسان.سین چه امیدی بسته بود به امامزاده ترامپ! و چه دخیلی بسته بود به سبیلهای چهره احمقانه بولتون! و چه امیدی بسته بود به پرانتز سیاهشون!
ضمنا آی دی من در این سایت نام ترکیبی “سیّد مرتضی”است، نازی!تو هم برادر کوچک منی اگر مودّب باشی و مزدور اجانب نباشی ،و مطمین! باش اگر به کشور برگردی وساطت می کنم مطابق قانون و رافت اسلامی با تو رفتار کنند،حالا چون با بی ادبی و برای تحقیر در آی دی من تصرّف کرده و آنرا مخفّف می کنی و از خطاب مودبانه اجتناب می کنی،من نیز از این ببعد آی دی تو طوطی سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت رو مخفّف می کنم به :ساس(مخفف ساسانم).سین(سخنگوی وزارت خارجه امریکا): یو آر ولکام ساس.سین!
عراق: از تحریمها علیه ایران راضی نیستیم اما طبق منافع ملتمان به آنها پایبندیم.
مش قاسم: به این میگن ری…(سه نقطه از مش قاسم)ن عراق به حکومت اسلامی.
تا حالا تصوّر می شد مستر مش قاسم یا مادام مش قاسم این سایت، فقط یک تحریف کننده یا نقل کننده ناقص اخباره که اینجا مدیریت جنگ روانی خبری علیه جمهوری اسلامی رو بعهده گرفته،اما از این دروغ واضح معلوم شد مادام مش قاسم یا مستر مش قاسم،یک دروغگوی حرفه ای هم هست:
فؤاد معصوم:مخالف تحریم های آمریکا علیه ایران هستیم …
https://donya-e-eqtesad.com/
—-
العبادی: عراق با تحریم های آمریکا ضد ایران همراهی نخواهد کرد..
https://www.mehrnews.com/news/4368859/
—-
فعالان عراقی تحریم های ضد ایرانی را به سخره گرفتند…!
http://www.irna.ir/fa/News/82994577
—-
عراق: با تحریم های ضد ایرانی همراهی نخواهیم کرد…
http://www.irna.ir/fa/News/82994532
—-
این رویکردهای پوپولیستی ترامپ و اطرافیانش و این بقول ساس.سین! این سایت “پرانتز سیاه”!چه نقش تاریخی خوبی رو بازی می کنه در این برهه، در رسوا کردن برخی سکولارهای رسوای وطنی!
حاج علی لاری جانی: رفتار رئیسجمهور آمریکا بیپاسخ نخواهد ماند.
مش قاسم: تو و حاجی ترامپ جفتتون از یه قماشین. ولکن اون رئیس جمهور کشوریه با بزرگترین اقتصاد دنیا و قویترین ارتش دنیا، تو یه دزدی توی اقتصاد فکسنی که توی این مملکت ایجاد کردین. حاجی! هیچ پاسخی نداری بهش بدی، هیچ …(سه نقطه از مش قاسم) نمیتونی بخوری. از من میشنفی، آفتابه دستته بزا زمین برگرد عراق.
پیر فرتوت پا بر لب گوری، پوشیدن چند لایه تور ظریف و نازک و لطیف و تن نما بر اندام ناساز خود را، عین ذات و سرشت شریعت و شکرین همچون به یغما بردن صنعت شکر، یافته و با ناز و کرشمه حرف میزند تا در دل ابلهان جایی باز کند. و همین موجود به سر کردن توری نازک و لطیف بر سر دختهای جوان ایرانی که زیبندهٔ آنانست و نه پیران فرتوت جا مانده در دوران پارینه سنگی،را بر نمی تابد زیرا که دل وحوش پرستان همزاد خود را به درد و رنج گرفتار میکند.و من امروز با یکی از این وحوش که اشارت داشت بر فتوای آن فرتوت پا لب گور، نهایت متانت و شکیبایی را بخرج دادم تا این خود قربانی جهل مطلق را راضی کنم که دست از سر یک دخت جوان که به زحمت سنش به ۱۲ سال میرسید، بردارد و چهره و قیافه انبانی خود را از دنیای پاک و بی آلایش آن دخت نوجوان دور کند که کرد و …ور خود را گم کرد. سید مرتضی میتوانی تصور کنی چه میزان متانت و مدارا و شکیبایی و درایت بخرج دادم تا این دخت نو جوان که ارتعاش وجودش را گرفته بود، را از چنگال آن هیولای نعل بر پیشانی رها کنم و تا به کی؟ و میرسد روزی که دیر نیست تا شما و آموزههای شما را به همانجایی که سزاوار آنید، تخلیه کنیم.
فکر کنم سید محمد خاتمی ” تدارکات چی اسبق ” در دم و دستگاه این مانده در باتلاق و رانده از هر جا که ذرهای بویی از شرف و انسانیت به مشام برسد، خیلی دلش برای پاکاری و پادویی تنگ شده است. کاش سید محمد یک نسخه از این نالهها و شکوههای بیهوده را به زبان روسی نیز برای پوتین سانان فرستاده بود تا به والی منصوب خود در ایران، که این والی همهٔ چشم امیدش به درگاه کرملین دوخته شده است ،یاد آور میشدند که این جناب سید محمد خاتمی برای “گفتار درمانی” شاید هنوز بکار آید و تاریخ مصرف ایشان را چندی تمدید کنید که این برای مصالح و منافع روس تزاری امری در خور توجه هست. مرد حساب یک عدد مصباح یزدی و یک عدد حسین شریعتمداری بفرمودهٔ والی روسیه تزاری در ایران، شخص خودت و چند ده میلیون رای را باطل اعلام کردند، آنهم در اوج اقتدارت، حالا آمدهای بگویی و آنهم با تهدید بی شرمانه، که بود و نبود ایران و ایرانی به شما اسمترار طلبان بند است؟ و این پوزش با تمام وجود دیگر چه صیغهٔ جدیدی از “گفتار درمانی” هست آنگاه که ایرانیان را تهدید نیز میکنی؟ برو بدو زیر عبای والی منصوب روس دشمن ایران و ایرانی.
سپاس جناب کبیری از اظهار لطف و عنایت شما، در حد بضاعت و درک خود به پرسشهای شما سعی میکنم پاسخی داده باشم ؛
ارقام مربوط به GNP سالهای ۹۴ و ۹۵ با افزایش ۱۲.۵ درصدی بترتیب ۵۹۵ و ۶۶۹ هزارا میلیارد اعلام شده؛ آمار بانک مرکزی در مورد نقدینگی این سالها بترتیب ۱۰۱۸ و ۱۲۵۴ هزار میلیارد تومن است؛ نگاهی به رشد ارقام به ما نشان میدهد که ما با معضل مضاعف افزایش نقدینگی بواسطه سیاست پولی تبه کارنه از یک طرف و کاهش همزمان تولید ناخالص ملی بخاطر فساد و سؤ مدیریت در سیاستهای مالی دولت و بخش اقتصاد خصولتی از طرف دیگر مواجه ایم؛
مفهوم سرعت پول یا گردش پول پارامتر مهمی برای تخمین سلامتی و مهمتر از آن وجود فشارهای تورمی در اقتصاد تعریف شده که بطور مدام مبایست رصد بشه؛ این پارمتر متغیر اما با ثبات در اقتصادهای سالم و پویا در محدوده ۱.۵ تا ۲.۲ نوسان میکنه ؛ این رقم برای سالهای ۹۴ و ۹۵ کشور کمی بیش از نیم یعنی ۰/۵۸ و ۰/۵۳ بوده؛ اخیرا کیهان فریاد زد وا اسلاما که نقدینگی از میزان رشد اقتصادی فراتر رفت؛ طبق آمار خوش بینانه بانک مرکزی رشد متوسط سالانه تورم پولی در طی ۲۰ سال گذشته ۳۰% بوده ( رقم واقعی تا ۴۰% هم میتواند برسد)؛ توجه داشت باشید که نرخ سود ۲۰% فقط به سپردههای کوتاه و بلند مدت بانکی پرداخته میشه اما تورم ۳۰% شامل همهٔ نقدینگی موجود در اقتصاد.
وامهای کلان بدون وثیقه یا وثیقه همتراز و معوقههای سوخته یا جیمفنگ شده وامداران و مقروضین قلدر و وابسته رانت خوار، از این منبع تغذیه میشوند؛ نظام ولایی و پیروان حاکم بر “مکتب اقتصاد خر” اگر قادر به هدایت و مدیریت و تولید ثروت نیستند اما بلدند که چگونه آسان و کم خرج ثروت چاپ و بین خود تقسیم کنند، یعنی از سفره مستظعفین برداشت کنند.
در آمد سرانه ایران برای این سالها بترتیب (حدود ۸ و ۹ میلیون تومن و با احتساب نرخ متوسط سالانه ارز آزاد ۳۶۰۰ و ۴۱۰۰ تومن درامدی معادل ۲۲۰۰ دلار در سال بوده؛ یعنی یک خانوار ۵ نفره تقریبا ده هزار دلار در سال در آمد داشته. ولی چنین تقسیم یکنواخت و تخت در ساختار طبقاتی نیست؛ منحنی توزیع ثروت تصاعدی با شیب تیز است؛ یک سری محاسبات اولیه بر مبنای تقسیم جمعیت کشور به ده گروه طبقاتی با هر طبقه یک میلیون و ۶۰۰ هزار خانوار ۵ نفره و با فرض قدرت خرید ماهی به ترتیب ۱، ۲، ۳، الی ۱۰ میلیون برای دهک پائین دست تا دهک بالا دست توزیع خطی (سمت چپ) مفروضه بدست میاد اما با تکیه به آمار اخیر درامد مصرفی کل کشور و میزان درآمد متوسط یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومنی برای ۵۶% جمعیت کشور و براورد میزان کل درمد مصرفی ۵۶۰ هزار میلیارد تومن منحنی تصاعدی توزیع ثروت (سمت راست) بدست میاد؛ [جدول و منحنی ضمیمه].
سیاست خارجی نظام ساسانیان ولایی معضل مضاعف بر معضل سیاست پولی-مالی-اقتصادی کشور است؛ حاکمیت قدرتمند عمو سام بر شبکه جهانی بانکی و نظارت وی بر تراکنشهای بانکی از طریق ساز و کار “swift” و پیمان تحمیلی “fatf” و حاکمیت بر ارز خود دلار و تهدید و تطمیع خودیها و غیر خودیها تنگههای پولی مالی و نقل و انتقال عایدات نفت و سایر صادرات کشور را در تنگنای روز افزون قرار میده و مجموعه این تهدیدها مزید بر علت شده و به تورم قیمتی دلار و سایر ارزهای خارجی منجر شده؛ تحریمات فروش و انتقال طلا و سایر فلزات گران بها و سرنجام در آبان ماه پیش رو تحریم خرید نفت از ایران کشور را با مشکلات عظیم پولی و اقتصادی مواجه میکنه؛ میزان تولید و صادرات بسیار خوش بینانه نفت ما به میزان ۴ میلیون از مصرف اوج روزانه جهان یعنی یکصد میلیون بشکه نفت در روز است یعنی ۴% کل مصرف جهان؛ این کمبود را عربستان و سایر تولید کنندهای اوپک و غیر اوپک میتواند جبران کنند؛
ما حتا اگر روابط خود را با آمریکا عادی کنیم میزان مبادلات تجاری مستقیم ما با آمریکا قابل توجه نخواهد بود مگر این که صنایع تولیدی دفاعی سپاه و خریدهای ادوات نظامی روسی و کره شمالی و سایر کشورها را بخواهند برچینند و سیاست فروش و صادرات ادوات نظامی گذشته خود را به ایران احیا کنند؛ عمده تجارت ما هم مثل آمریکا با چین خواهد بود؛ بخشی از حکومت اسلامی تلاش خواهد که حتی الامکان جامعه اروپا را به عدم پی روی نعل به نعل از سیاستهای تحریمی آمریکا ترغیب کند؛ بخشی نیز تلاش دارد که آقا نظام را برای اجرای پرده دوم نمایش نرمش قهرمانه به پای میز مذاکره بکشانند.
لهذا علیرغم قلدری ترامپ ما در عصر متلاطم جهان چند قطبی بسر میبریم؛ امیال و فرمان عمو سام الزاما تمام و کمال محقق نخواهد شد و نظام ولایی نیز تسلیم کامل نخواهد شد؛ تقابل ایران در عصر جدید با جهان غرب در ارتباط با مالکیت ذخایر نفتی و منافع و امنیت ملی با شاه پهلوی اول آغاز، در دوران صدارت مصدق با جنبش ملی نفت حاد شد و حتا در دوران بدوأ مماشت سپس کردنکشی پهلوی دوم در سیاستهای اقتصادی و نفتی با شرکتهای نفتی هفت خواهران و دولتهایشان ادامه داشت و در دوران پس از انقلاب و گروگان گیری تا بحال این تقابل ادامه داشته و این روند به گمان من ادامه خواهد داشت.
درود
اقتصاد رانتی مافیایی ، جامعه ای در ایران ایجاد کرده که توده وسیع مردم در خدمات اجتماعی( بطور وسیع بکار می برم چون طلاب و بسیج و سپاه و کارمندان ومعلمان و…) فعالیت می کنند. که مابین بیکاری و فقردایمی و ثروت اندوزان غارتگر رانت خواردست و پا می زنند.
این سیستم اجتماعی ، دقیقا بدلیل رانت خواری و خصولتی سازی و دزدی های کلان دارایی های مردم و بدلیل نقش مصرفی اش در حال از هم پاشیدن است. برادران قاچاقچی سپاه با جنگهای نیابتی و ورود کالاهای قاچاق و دورزدن تحریمها ،همانقدر به تولیدات داخلی ضربه وارد کردند که برادران دزد و جلاد لاری جانی با دزدیها و اعدامهایشان . پرونده هر فرد نظام را باز کنیم چیزی جدا از اینها نیستند..
آینده یک ایرانی در ایران صفر است مگر به این وضیعت خاتمه دهد
بحرانی که اقتصادو جامعه ایران را فراگرفته زاییده نظام است. چاره ای جز رفتن نظام نیست. تحریمها در جهت جنگ طلبی های ملایان است. رفتار نظام از آغاز تحریمها تغییری مثبت نکرده ، بلکه دریده تر شده است.
علاوه بر قوه های سه گانه ، چگونگی سیستمهای روابطی بین جامعه چون مدارس، بانکها، راه وترابری، و…بنیادهای یک جامعه اند. یک نگاه به یک کوچه ی کنار شهری می توان وضعییت اسفناک اجتماعی را دید. اقتصاد و اجتماع در جهان امروزی وابسته به سیاست بین المللی اند. ۴۰ سال سیاست جنگ بر افروزی و دشمن پروری و بی توجهی به اجتماع و اقتصاد ملی ، ایران را به این روزهای ماتم و سیاه نشانده است.
مردم بخوبی می دانند که نظام ترور ، زمانی که از امنیت می گوید ، هدفش تامین امنیت خودی هاست و ما با دستگیری ها و اعدامهای وسیع مواجه ایم، هر چه نظام ترور و وحشت انجام می دهد ، تقلایی برای ماندن خود است غافل از اینکه با هر حرکت در گنداب خود فروتر می رود.
چاره ای نیست ، مردم باید دریابند.
یا مرگ یا زندگی
سلام نوری زا گرامی وبردیای. عزیز
نوری زاد. دراین مقال خرمن کهنه را به. باد داده اند که هیچ حاصلی جز زحمت برایش نمانده است. فقه. اسلامی همین است وآیات قرآن برآن صراحت دارند.
واما مساله برده داری موضوعا درزمان ما منتفی است پرداختن. برآن ونقد آن غیر از زحمت ناقد. حاصلی. ندارد .
وازنهاد. انسان. ها فقط. خدا عالم است.
به پیش نهاد بردیای عزیز. فکری. کن. اگر. قصد اصلاح دارید تا ازمخمصه. ولایت والیان هواپرست وطن خویش را برهانیم. و به دموکراسی برسیم والسلام
مصلح
سلام و درود
جناب سوپر، مافوق اَبَر سردار رضایی وعده داده اند که اگر آمریکاییان دست از پا خطا کنند و وارد جنگ شوند در همان روزهای اول جنگ با به اسارت گرفتن دقیقاً 1000 نظامی آمریکایی «نه یکی کمتر و نه یکی بیشتر» جهت فدیه آزادیشان میلیاردها دلار صورت میدهیم و آمریکاییهای حرف گوش کن هم اطاعت میکنند و کمافی السابق میلیاردها دلار را بار هواپیما خواهد کرد و تقدیم احترامات فائقه تقدیممان خواهند کرد و بدین وسیله کل مشکلات ارزی و ریالی و اقتصادی تمام طبقات و اقشار و صنوف حل میشود و پول ملی از سقوط نجات پیدا میکند! این رؤیای شیرین و ظفرمندانه بنده را بیاد یکی از داستانهای عامیانه و پند آمیز اروپایی انداخت که مرحوم ایرج میرزا آنرا به نظم کشیده است و در زیر تقدیم میکنم . فکر میکنم اگر سردار رضایی صورت حساب خنداندن برای مردم کشورهای مختلف دنیا بفرستد و بگوید به خاطر آنهمه خنداندنتان باید درصدی از در آمدتان را به عنوان مالیات خنده به ما بپردازید زودتر به نتیجه مطلوب خواهند رسید. کافیست به مردم دنیا بگوید که فرمانده کل قوای ما در دوران جنگ 8 ساله خدمت سربازی نکرده بود، اگر خسارات و دیه ناشی از خندیدن در حد مرگ ازمان نگیرند میتوانیم هزینه هنگفت خدمات خنده ازشان بگیریم. مگر اونها بابت فروش فیلمهای چارلی چاپلین و لورل و هاردی و هارولید و….. کم پولی از ما گرفته اند؟
یکی خِرس بودست در جنگلی
دَرَنده هَیُونی قوی هِیکلی
دو صیّادِ استادِ چالاک و چُست
یکی آلفرِد نام و دیگر اُگُست
نمودند بر یک رِباطی ورود
که بر جنگلِ خرس نزدیک بود
سخن آمد از خرس اندر میان
بر ایشان نمودند تعریفِ آن
که در جُثه بیحد بزرگ است او
بود پوستش پر بها و نکو
بسی آمدند از شکار آوران
که عاجز بماندند از صیدِ آن
اُگُست آن زمان گفت که ما دو یار
به زودی نماییم او را شکار
از آن جانور ما نداریم باک
که صیّاد این جا بود ترسناک
به جنگل برفتند آن دو جوان
پیِ خرس گشتند هر سو روان
قضا را نمودند هر جا گذر
ندیدند آن روز از خرس اثر
ز جنگل سویِ خانه باز آمدند
بدین حال بودند خود روزِ چند
بماندند یک هفته در آن رِباط
ز هر قسم مأکولشان در بِساط
خریدند از میزبان نان و آب
نداند وجهِ طعام و شراب
نمودند با او قرار و مدار
که سازیم چون خرس را ما شکار
فروشیم پس جلدِ آن خرس را
نماییم مر قرضِ خود را ادا
همان قسم روزی به جنگل شدند
پیِ خرس هر سو شتابان بُدند
بدیدند تا مِتر مارتَن رسید
بغّرید از دور چون آن دو دید
دو صیّادِ با جُرأت و خودپسند
که ناکُشتهاش پوست بفروختند
در آن دم که دیدند آن بیل تن
نمودند کَم جرأتِ خویشتن
فُتاد آلفرِد را تفنگش ز دست
ز بیمش به بالای شاخی بجست
اُگُست آن زمان خفت چون مردِگان
نیاور بیرون نفس از دهان
چو نزدیک باشد متر مارتن بر او
بسی کرد مر گوش بینیش بو
وَرا مُرده پنداشت، زوبر گذشت
چو از چشمِ ایشان بسی دور گشت
اگست از زمین جَست شوریده بخت
بشد آلفرد بر زمین از درخت
بگفتا بر او با لبِ نیم خند
چه در گوشَت آن خرس بنهاد بند؟
چنین داد پاسخ که این گفتِ اوست
چو ناکُشتهٔی خرس مفروش پوست
چه خوش گفت فردوسیِ بیقرین
به شهنامه در جنگِ خاقانِ چین
«فرستاده گفت ای خداوندِ رَخش
به دشت آهویِ ناگرفته مبخش!»
گذار از استبداد – روشهای ساختارگرایانه و سوبژکتیویستی در تدوین نظریه گذار از استبداد، عطا هودشتیان
https://news.gooya.com/2018/08/—132.php
از ناظران گرامی دعوت می کنم این مقاله را مورد نقد قرار دهند. نظرات خود را در باره نقاط ضعف یا قوت آن بیان کنند. نظر تکمیلی اگر دارند بیان کنند.
در یک کلام نویسنده پیشنهاد می کند برای گذار از استبداد می بایست تکیه کرد به نیروی فردی تک تک اعضای جامعه. در این خصوص رهایی فرد از صغارت خود ساخته و رسیدن به خود آگاهی اجتماعی و ملی (روش سوبژکتیویستی) می بایست در اولویت قرار داده شود. دیدگاهی که در مقابل روش ابژکتیویستی قرار دارد. این روش معتقد به اصلاح ساختاری جامعه است. روش سوبژکتیویستی سریع تر به نتیجه می رسد. در حالی که اصلاح ساختار اجتماعی (روی کرد ابژکتیویستی) راهکاری فرهنگی است که ممکن است قرن ها به درازا کشد و جامعه را وادار به تحمل نظام های استبدادی کند..
درود
سید ،باز هم که کیلویی جواب دادی، مقصود حافظ از می و شراب همان می و شراب است و آنجا که حافظ ، زاهد و زهد و ریا وو خودفروشی را نفی و رد میکند به جام و شراب و می ، پناه می برد.
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست.را چگونه تفسیر می کنید؟
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
در ادبیات کهن یونانی آمده:
زمانی که خدای شراب دیونیزوس ،انگور را می پروراند ، یک استخوان پرنده ای را در خاک کرد. حاصل انگور و شراب کم و خوب بود ، بدین سان زمانی که هرکس کمی از شراب می نوشد چون پرنده ای می شود.
دفعه ی دیگر برای حاصل بهتر، استخوان شیری را در پای درخت مو خاک کرد، اینبار محصول و شراب زیادتر و بهتر شدند. بدین خاطر هر کس کمی بیش شراب بنوشد چون شیر می شود.
دفعه دیگر ، برای محصول بیشتر از پیش ،بدنبال استخوان بزرگتری بود و استخوان خری را در پای درخت مو چال می کند و محصول زیاد تر از همیشه می شود .بدین خاطر، هر کس بیش از حد شراب می نوشد ، شبیه به خری می شود.
غرض از این گفتار، شراب ،در دنیای کهن، جزوی مهم از فرهنگ مردم بوده و رسم و عاداتی داشته و نمی توان آنرا نادیده گرفت و مردم باستان به مضرات آن نیز اگاه بودند.
مشکل اصلی در شراب نیست، بلکه در دیدگاه افراد است، و دیدگاههاست که رفتار را تعیین می کنند.
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
وصیت حافظ نیز:
به آب خرابات غسلم دهید پس آنگاه بر دوش مستم نهید
به تابوتی از چوب تاکم کنید /به راه خرابات خاکم کنید
مریزید بر گور من جز شراب میارید در ماتمم جز رباب
مبادا عزیزان که در مرگ من /بنالد بجز مطرب و چنگ زن
سر کار فریبا گرامی، درود. میزان و ترازوی همهٔ سید مرتضیها امثال باقر مجلسی هست که اینها را بطور مطلق مسخ کرده است و تا ظهوری که هرگز روی نخواهد داد، در مسخ کامل بسر میبرند و اسمش را دین و شریعت گذاشته اند اما از جیب من و شما.
سلام و درود
خانم فریبا بخشی از حسهای انسان با کلمات قابل انتقال است وقتی صحبت از سردی و گرمی و نرمی و زبری و سنگینی و سبکی در میان باشد مخاطب میتواند درکی نزدیک به واقعیت این حواس داشته باشد و حتی آنها را تجربه کند، اما حسهای عرفانی از این مقوله نیستند، نزدیکترین حس در زندگی، حس سُکر و مستی بدانست. بکار بردن این الفاظ و عبارات یک سطح ظاهری و وجه مادی دارد که دقیقاً قرینه و متضاد با بُعد پنهانی و معنای باطنی آن است. به اشعار زیر از یکی از عرفا بنام « شمس مغربی »توجه فرمایید :
اگر بینی در این دیوان اشعار
خرابات و خراباتی و خمّار
بت و زُنّار و تسبیح و چلیپا
مغ و ترسا و گبر و دیر و مینا
شراب و شاهد و شمع و شبستان
خروش بربط و آواز مستان
می و میخانه و رند خرابات
حریف و ساقی و نرد و مناجات
نوای ارغنون و ناله نی
صبوح و مجلس و جام پیاپی
خم و جام و سبوی میفروشی
حریفی کردن اندر باده نوشی
زمسجد سوی میخانه دویدن
در آنجا مدتی چند آرمیدن
گرو کردن پیالهٔ خویشتن را
نهادن بر سر مِی جان و تن را
گل و گلزار و سرو و باغ و لاله
حدیث شبنم و باران ژاله
خط و خال و قد و بالا و ابرو
عذار و عارض و رخسار و گیسو
لب و دندان و چشم شوخ سرمست
سر و پا و میان و پنجه و دست
مشو زنهار از این گفتار در تاب
برو مقصود از آن گفتار دریاب
مپیچ اندر سر و پای عبارت
اگر هستی ز ارباب اشارت
نظر را نغز کن تا نغز بینی
گذر از پوست کن تا مغز بینی
کجا گردی ز ارباب سرائر
نظر گر بر نداری از ظواهر
چو هر یک را از این الفاظ جانی است
به زیر هر یک از اینها جهانی است
تو جانش را طلب، از جسم بگذر
مُسمّا جوی باش از اسم بگذر
فرو نگذار چیزی از دقایق
که تا باشی زاصحاب حقایق
مرتضی به دروغ گفت:
“چرا ایران حق کمک و یاری بدرخواست دوستان منطقه ایش علیه تروریست های دست ساز امریکا نداشته باشه”
اگر منظورت جنگ با داعش است کجا آمریکا در جنگ با داعش با ایران مخالفت کرده؟
آن هم داعشی که ایران مستقیم در شکل گیری و رشد آن سهیم بود.
داعشی ها همیشه بودند ولی طرفدار نداشتند. زمینه رشد نداشتند. سیاست های شیعه گستری خامنه ای است که سنی های عراق را سوق داد به سمت داعش. بعثی ها را که از ارتش اخراج کردند رفتند داعش را سازماندهی کردند. داعش که شکل گرفت البته به اسباب بازی قدرت های منطقه تبدیل شد. عربستان سعودی آن ها را تجهیز کرد تا بشار اسد را سرنگون کنند. چرا؟ چون با ایران دمخور شده بود. از خودت پرسیده ای چرا سعودی ها اصلا با ما باید دشمنی کنند؟ چرا خامنه ای تازه به این فکر افتاده مناسباتش را با عربستان عادی کند؟ بعد از آن که سلیمانی را فرستاده به یمن برای محاصره سعودی و آمریکا! وصیت نامه خمینی را حتما خوانده ای. هر چه بد و بیراه و فحش و فضاحت است نصیب عربستان سعودی کرد. تا اینجا اشکالی ندارد. یک ملایی فحاشی کرده. ولی وقتی این وصیت نامه فحش آلود تبدیل می شود به دکترین سیاست خارجی ایران نتیجه اش می شود دشمنی بین ایران و عربستان. دشمنی که باعث شادی اسراییل است. بزرگترین خدمت است به اسراییل.
مرتضی به طرز مغالطه آمیزی گفت:
“چرا ایران باید در برابر جنایات و زور گوئی ها و تجاوزات اسرائیل در منطقه ساکت بشه”
خامنه ای به فلسطینی ها موشک داد. آن ها به اسراییل شلیک کردند. موشک ها در دشت و بیابان فرود آمد و هیچ تلفاتی وارد نکرد. اسراییلی ها شروع کردند به داد و فریاد که به داد مان برسید فلسطینی ها دارند ما را قتل عام می کنند. از همه دنیا کمک های مالی و نظامی گرفتند. هواپیماهای فوق مدرن خود را مجهز به بمب های چندین تنی کردند. رفتند نوار غزه و هر جا که عشقشان کشید را با خاک یکسان کردند. خدا می داند چند هزار زن و بچه و پیر و جوان به دلخراش ترین وضعی کشته شدند. تکه تکه شدند. چند هزار دست و پا و هوش و حواسشان را از دست دادند. حماس صدایش را در نیاورد. هیچ آماری در دنیا منتشر نشد.
ولایت فقیه خدا تومان از جیب ملت ایران داد به فلسطینی ها بابت جبران خسارت های وارده . به هر خانواده فلسطینی هزار ها دلار پرداخت. تمام ساختمان های تخریب شده را باز سازی کرد. گفت دوباره به اسراییل موشک بزنید. حماس هم پول ها را زد به جیب و هر از چندی به اسراییل موشک زد. بدون کمترین تاثیری در معادله نظامی منطقه بلکه باعث تقویت نظامی اسراییل هم شد بخاطر حمایت های بین المللی و دریافت پول و تجهزیات بیشتر.
مرتضی به دروغ گفت:
“چرا ایران نباید موشک بازدارنده برای دفاع از خود در برابر زورگوها و نوکرانش داشته باشه”
اگر این موشک ها دفاعی است چرا روی آن می نویسید اسراییل باید نابود شود؟ چرا مرتب می گویید ما اسراییل را نابود خواهیم کرد؟ انتظار دارید اسراییل همین طور بنشیند نظاره گر باشد تا شما بیایید آن را نابود کنید با موشک هایی که رویش نوشته اید اسراییل باید نابود شود؟ آیا این شما نیستید که به اسراییل بهانه می دهید آمریکا را و روسیه را و آلمان را و فرانسه را و انگلیس را و همه دنیا را بر ضد ایران متحد کند؟ آقای دهکده جهانی که از همه اخبار مطلع هستی آیا می دانی کشور هایی که گفتم بار ها به خامنه ای و شرکا هشدار داده اند دست از تهدید اسراییل بر دارد؟ تا جایی که روحانی درسخنرانی اش قسم و آیه بخورد که ما ملت صلح دوستی هستیم . آیا کسی این حرف را باور می کند؟
مرتضی گفت:
“چرا ایران حق تجارت آزاد با جهان نداشته باشه”
می دانی امریکا ستیزی و اسراییل ستیزی هزینه دارد؟ می دانی آمریکا و اسراییل در برابر کسانی که شبانه روز بر ضد این دو نقشه می کشند و آتش افروزی می کنند ساکت نخواهند نشست؟
خدا را شکر کن که اسراییل نتوانسته آمریکا را قانع کند به ایران حمله کند. و اگر نه محاصره اقتصادی در کار نمی بود و بمب های چندین تنی که هر یک معادل یک بمب اتمی کوچک است بر سر مردم بی گناه فرود می آمد. البته محاصره اقتصادی هم دست کمی از جنگ ندارد و خسارات بسیاری بر کشور وارد می کند. کثافتکاری اش را خامنه ای و اعوان و انصارش از جمله مرتضی به بار می آورند و مردم باید به پای نفهمی های این ها بسوزند.
جنگ البته بخشی از فرهنگ بشر بوده و هست و در آینده هم خواهد بود. شما می توانید اعلام جنگ دهید. منتهی وقتی طرف مقابل به هر وسیله و ابزاری که در اختیار داشت از خود واکنش نشان داد مثل کودکان لجوج و نفهم گریه و زاری نکنید. مرد باشید و پای گندی که به بار آوردید بایستید. منتهی هزینه اش را از جیب ملت ایران پرداخت نکنید.
مرتضی من البته درک می کنم که تو با همین دروغ پراکنی ها است که ارتزاق می کنی. به غیر از دروغ چه داری که بگویی. به غیر از مغالطه چه در چنته داری.
تو مقصر نیستی. تو داری وظیفه کثیف و غیر اخلاقی خودت را انجام می دهی. این مردم ایران هستند که مقصرند. مردمند که فریب دروغ های تو و خامنه ای را می خورند. مردم هستند که اجازه می دهند دروغ گویان بر ایشان حاکم شوند.
مردم با شرف یک لحظه تحمل چنین دروغ گویانی را ندارند. خدا را سپاس که مردم غیرتمند کشورم قیام کرده اند و بدان که لکه ننگ ولایت فقیه به زودی از دامان سرزمین کهن ایران زمین زدوده خواهد شد.
مملکتی را چهل سال به بدبختی و فضاحت کشانده اید. شرف داشتید عذر خواهی می کردید و خود را تسلیم دادگاه ملی می کردید تا عدالت در حقتان اجرا شود. نه این که مثل روحانی بیایید بگویید مشکلات کشور را از دوران شاه به ارث برده اید! اف بر این دنیا.
پاسخ روحانی به پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط
حسن روحانی در گفتوگوی تلویزیونی به پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط پاسخ داد. روحانی گفت، “من پيش شرطی برای مذاكره با آمريكا ندارم. اگر آمريكا حاضر به پرداخت غرامت به ايران است، ما اهل مذاكره هستيم”.
روحانی در این باره گفت: «کسی که ادعا میکند و میگوید من تمایل به مذاکره دارم باید بداند مذاکره مبنایی دارد و اولین آن صداقت است که دو طرف باید به صداقت باور بداشته باشند. دومین مبنای مذاکره به نتیجه رسیدن مذاکره است. کسی که امروز ادعای مذاکره میکند کسی است که بدون مذاکره از تعهدات بینالمللی از معاهده پاریس گرفته تا دیگر معاهدات تجاری خارج شده است.»
روحانی تاکید کرد: «کسی که ادعای مذاکره میکند باید نشان دهد که واقعا میخواهد با مذاکره مساله حل شود؛ همزمان با تحریم، مذاکره چه معنایی میخواهد داشته باشد.»…….
https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-44976496?maca=per-rss-per_politik-4076-xml-mrss
https://www.youtube.com/watch?v=gNjzoMWCVOs
این خود فروخته اطلاعاتی امنیتی دیری است که رسوا و افشا شده است و شلوار قسم سلیمانی را لیس میزند. دربدر دنبال ابلهان و مزدوران خود فروختهای چون خود میگردد که بندرت پیدا میکند.
https://www.youtube.com/user/omiddana17
در متنی که قبلا سیدمرتضا محل بحث قرار داد، آیا منظور ملاصدرا در باره «بعضها للنکاح» فقط زن است یا زن و مرد هر دو را شامل می شود؟ او مدعی است که منظور او هم زن است و هم مرد. ولی این سخن ایشان مبنایی در کلام ملاصدرا ندارد. باید قرینه از متن بیاورند نه از بیرون متن. آری با تاویل کردن(مواردی که گفتند تماما تاویل است ولی مجددا اصرار دارند که تاویل نیست. تفسیر وقتی است که از خود متن یعنی از بافت زبانی جمله، معانی طرح شوند و بیرون کشیده شوند نه از بافت غیر زبانی متن).
به نظرم قرائن مختلف نشان می دهد که منظور ملاصدرا این است که زنان برای نکاح آفریده شده اند و نکاح یعنی سفاد و لذت بردن. دلیل؟
قرائن بافت زبانی (قرائن مقالیه) دال بر این ادعا.
1ـ ملاصدرا انواع موجودات و پدیده هایی را توضیح می دهد که در و از زمین آفریده شده اند. بعد به آنچه در آسمان آفریده شده می پردازد. در این زمین چیزهایی پدید می آیند از معادن و نبات و حیوان. جذب آب از آسمان یک کار دیگر زمین است. و چشمه ها و نهرهای بزرگ. نیز اینکه زمین، گیاهان را در جاهای مختلف می پراکند، یک خاصیت دیگر زمین است. و اینکه حیات و مرگ از زمین است.
2ـ دارد در باره به وجود آمدن حیوانات مختلف از زمین حرف می زند. پس مشخص است که انواع حیوانات مدنظر او هستند. اولین استناد او به ایه و بث فیها من کل دابه«از هر حیوانی در زمین پدید آورد و خلق کرد»
سپس ملاصدرا می گوید که« منها تولد الحيوانات المختلفة: وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ* بعضها للأكل …بعضها للتجمل و الراحة … و بعضها للنكاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً
3ـ استشهاد به آیه. آیه می رساند(به روشنی و بدون نیاز به تفسیر) که خداوند برای مردان، ازواج(همسران) قرار داد. در آیه دیگری به روشنی بیشتر«لتسکنوا الیها» دارد. یعنی این مقصود این آیه را روشن می کند که زن برای راحتی مرد است. ملاصدرا هم همین را می گوید که حیوانات کارکردهای مختلف دارند. برخی برای تجمل و برخی باربری و برخی لذت دادن.
4ـتفسیر ملاهادی سبزواری. ملاهادی مثل هر درک طبیعی دیگری، کاملا واضح می داند که ملاصدرا زن را در ردیف حیوانات قرار داده است. پس شرح ملاهادی که ملاصدرا«زنان را در عداد حیوانات آورده است» منطبق بر این متن است و تنها تلاش می کند لطافت تعبیر و وجه آن را روشن کند والا شکی ندارد که این متن دال بر حیوان دانستن زن است. بله حیوان به معنای منطقی یعنی حساس متحرک بالاراده. ولی در هر حال قوه نطق از انسان دستکم در مراحل کمال از زن محروم شده است و هدف غایی خلقت او، نکاح و لذت دانسته شده است.
نهایت: قرینه این بیان، خود بافت کلام است و بیرون از بافت درونی زبان حق نداریم، چیزی به متن اضافه کنیم مگر بخواهیم متن را«تاویل» کنیم. تاویل در زمانی اتفاق می افتد که متن با اصولی که الان پذیرفته ایم، سازگار نباشد.
حال اگر برداشت سیدمرتضا و مجموع پاسخ دهندگان شبهات را بپذیریم(به اینترنت نگاه کردم دیدم کولاک کرده اند برای تهیه این پاسخ و به همه توپیده اند که منطق نمی فهمند و انسان ناطق نمی فهمند!) معنایش این است که ملاصدرا قائل است که انسان از زمین به وجود می آید! در واقع پاسخ این قسمت را نادیده می گیرند. بعلاوه نادیده می گیرند که در آیات دیگر، زنان برای آرامش و راحتی مردان آفریده شده اند و اصلا این تعبیر که مرد هم برای آرامش زن است، یک تعبیر روشنفکری است که به قیافه علما نمی خورد.البته به درد پاسخ به شبهه دادن می خورد ولی بهر حال باید با مقاصد قرآنی بخواند که نمی خواند. اگر قرآن قائل بود که مرد هم برای تسکین و راحتی زن است، در جای دیگر اجازه چند زن گرفتن نمی داد و اجازه «ضرب» و زدن نمی داد. در تعدد زوجات حتی خداوند خدا، منکر این می شود که شما بتوانید عدالت را در باره زنان اجرا کنید که علما می گویند منظور عدالت عاطفی است یعنی مهمترین چیزی که برای یک زن ارزش دارد. باری اینها می رساند که مقصود آیه از ازواج نمی تواند معکوس شود.
حالا اصلا مباحث نفس ناطقه واینکه آیا چه موجوداتی به کمالات می توانند برسند، را هم بگذاریم کنار که در حوصله بحث نمی گنجد(یادم است که وقتی مباحث فنی برخی از اندیشه گران غرب را در حد درکم، سید ما بیشترین تمسخر را می کرد که اینجا جای این مباحث دقیق و دشوار نیست و با وجود مش قاسم و ایکس و فلان، از شما بعید است که این معقولات را طرح می کنید! حالا این هم با همان پاسخ احتمالا مواجه شود و بعلاوه مباحث سنگینی است. تصور دیگر این است: اصلا از حکمت متعالیه آگاهی نداری و اینجوری می پیچانی. عیب ندارد اگر این تصور را هم بکنید ناراحت نمی شوم ولی واقعیت این نیست)
از همه پوزش می خواهم که این پست زیاد نوشتم در واقع وقت بیشتری داشتم و احتمالا در پست های بعد فرصت نکنم. مرا ببخشید. روی ماه مازیار را هم می بوسم برای محبتش ولی بعید می دانم من آنی باشم که تصور خطاپوش و تعالی بینش می بیند.
ممنون.ببینید من متن را و ایرادات شما را دوباره توضیح می دهم اما باید دید اصل ادعای شما چه بود و مبنای آن چیست؟ آیا مبنا عبارت اسفار است یا جایی دیگر در مسفورات آخوند ملاصدرا،ادعا کردید که زن از منظر مرحوم ملاصدرا “حیوان غیر عاقل یا غیر ناطق”است،این مدعایی است که باید نشان داده شود،اینکه تکیه کنیم بر یک تعبیر “حیوان”که جنس است برای نوع انسان،و ناطقیت یا عاقلیت را از یک صنف از ماهیت نوعیه انسان سلب کنیم و احاله بنامعلوم کنیم سخن برهانی نیست،مرحوم آخوند و بقیه حکیمان اسلامی ماهیت نوعیه انسان را به “حیوان ناطق”تعبیر می کنند تعبیری که حاوی همه اجناس و فصول مادون آن است،حیوان جنسی است که حاوی همه اجناس مادون یعنی جسمیت و نامیت و حساسیت بالاراده و تحرک هست همینطور نطق و ناطق که علی التحقیق مقصود ادراک کلیات است که درک حسی و درک خیالی در ضمن آن است نه نطق بمعنای تکلّم،اگرچه تکلّم و ابراز ما فی الضمیر برخاسته از تعقل و ادراک کلیات است.حالا بحث این است که همه اجناس و فصولی که در حدّ تامّ ماهیت نوعیه انسان هست لاجرم در همه افراد یا اصناف آن متحقق است،زن یک فردی و مصداقی یا صنفی از ماهیت نوعیه انسان است ،چنانکه مرد،این اقتضای برهان است و هیچ دلیلی بر خروج یا اخراج یک فرد یا یک صنف از شمول ماهوی ماهیت نوعیه انسان وجود ندارد،این در واقع باصطلاح،یک قرینه لبّی منفصل در مورد این عبارت مرحوم آخوند است علاوه بر قرینه لبّی متصل که شما بر آن متمرکز شدید،بنابر این ادعای اینکه اطلاق عنوان جنسی “حیوان”بر زن (بر فرض انصراف لفظی و کلامی عبارت آخوند به زن) حتما بدین معناست که ایشان زن را یک حیوان فاقد فصل اخیر نطق و ادراک کلیات و تعقل می داند و حواله دادن (در خاطرم هست اما پیدا نمی کنم) مدعا به نامعلوم از آثار حکمی روایی تفسیری ایشان سخنی بلا دلیل و غیر قابل پذیرش است.در واقع در تعبیرات حکمی یا منطقی همانطور که می شود در مقام تعریف در مورد مرد که یک صنف یا فرد از ماهیت نوعیه انسانی است از جنس کلی “حیوان”استفاده کرد و اشاره به فصل اخیر آنرا حذف کرد(گرچه از نظر ارزشیابی منطقی فلسفی این یک تعریف ناقص و نارسا خواهد بود)،همینطور در مورد زن که یک صنف یا فرد از همان ماهیت نوعیه است تعبیر و تعریف به جنس “حیوان”کرد و چنین رویکردی در مقام تعریف هیچ دلالتی بر فقدان ناطقیت ندارد نه در مورد مرد و نه در مورد زن.این اقتضای حکمت برهانی است و شما خیالتان راحت اگر الی الابد هم بروید کتابهای مرحوم ملاصدرا را تفتیش کنید چیزی خلاف بر این نخواهید یافت ،گرچه مدعی ادعا کرد که آخوند زن را “حیوان غیر عاقل یا غیر ناطق”می داند حواله الی المبهم،که این افتراء بزرگی است و افتراء بزرگتر تعمیم دادن این نسبت یا انحطاط به دیگر حکیمان اسلامی است،البته تعبیر مشوّه حکیم سبزوار هم هرچند نادرست و غیر قابل است برهانا و شرعا،لکن در عبارت ایشان نیز این تعبیر نیست که زن غیر عاقل است.در مورد حاشیه نویسی یک شارح یا محشّی نیز عرض شد که هیچگاه حواشی یک محشّی دقیقا انظار ماتن را نمایندگی نمی کند و کسانی که حکمت متعالیه مرحوم آخوند ملاصدرا را جزء بجزء خوانده اند و به حواشی حکیم سبزوار توجه داشته اند می دانند که ایشان در موارد زیادی از انظار آخوند عدول کرده است یا برهان های ایشان را ناتمام دانسته است. من نفهمیدم دلیل یا قرینه شماره 1و2 نوشته شما چه دلالتی بر مدعا داشت؟بله ایشان از اول فصل به خصوصیات مختلف مربوط به موجودات روی زمین اعم از جماد و نبات و حیوان اشاره کردند؛اینها چه دلالتی دارد بر اینکه حیوان فقط جنس یگانه برای زن است بدون اراده فصل اخیر ناطق؟در مورد “بعض الحیوان للنکاح”در اصل برهان توضیح دادم که جنس حیوان اعم است،و عدم ذکر جنس اخیر (ناطقیت)در عبارت هیچ دلالتی بر فقدان نطق ندارد پس اگر فرضا هم مراد از حیوان در اینجا فقط یک مصداق آن یعنی زن باشد،این هیچ دلالت لفظی یا عقلی بر فقدان زن نسبت به فصل نطق(تعقل و ادراک کلیات) ندارد،حتی می شود بقرینه تقابل (مقابله حیوانی که للنکاح است با حیوانی که للحمل یا للتجمّل است) گفت که برای این قسم از حیوان فصل اخیری هست.در مورد دلیل یا قرینه 3 قبلا توضیح دادم،خطابات خاص به زن و خاص بمرد از حریم بحث خارجند،اما خطاباتی که ناظر به احکام مشترک یا آثار و احوال تکوینی مشترکند،خطاب بصورت مذکّر از باب تغلیب است،چون نکاح (سفاد و کامیابی جنسی) امری طرفینی و ذات الاضافه است،هم زن بمرد التذاذ می یابد و هم مرد به زن،هم مرد از زن آرامش می یابد هم زن از مرد آرامش می یابد و اینها ازامور عینی و قضایای تجربی است،شما در باب تغلیب به پرسش من توجه نکردید،آیا آتوا الزکاه بصورت جمع مذکّر مخاطب از احکام ویژه مردان است؟! همینطور اقیموا الصلاه و نظائر آن،شما اینها را تفسیر یا تاویل هم بنامید،اینها اتکاء بر قرائن لبّی و لفظی متصل و منفصل است،همین قرآنی که اینجا این تعبیر را می کند جای دیگر باز در بیان یک ویژگی تکوینی متقابل فرمود:هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ”زنان لباس مردانند و زنان نیز لباس مردانند،و عنایت به صدر و ذیل گفتار متکلم حکیم اعم از انسان یا خدا و اتکاء بر قرائن عقلی یا لفظی متصل و منفصل از قواعد عقلائی در تفسیر متن هاست.در مورد دلیل 4 نیز توضیح دادم که توضیح شارح یا محشّی لزوما مراد ماتن از یک متن بسته قابل تحلیل نیست و نکاتی که اشاره شد اضافه کردن امور خارج از متن به متن نیست.بحث های ذیل نوشته شما باز خروج از موضوع گفتگو و اقدام به نبش قبرهایی مثل اینکه من چه گفتم و تو چه گفتی! و حق با من بود و حق با تو نبود! و استارت زدن به بحث های روشی و گله گذاری! بود که ارتباطی به محتوای بحث مورد نظر نداشت،بالاخره شما برای ما مبتدیان حکمت و فلسفه روشن می کنید که مرحوم صدر المتاهین در کدامیک از آثار حکمی تفسیری و روایی خویش زن را ضمن درج کردن در ماهیت نوعیه انسانی فاقد فصل اخیر نطق یا ادراک کلیات دانسته و او را فقط حیوان دانسته است؟
در متنی که قبلا سیدمرتضا محل بحث قرار داد، آیا منظور ملاصدرا در باره «بعضها للنکاح» فقط زن است یا زن و مرد هر دو را شامل می شود؟ او مدعی است که منظور او هم زن است و هم مرد. ولی این سخن ایشان مبنایی در کلام ملاصدرا ندارد. باید قرینه از متن بیاورند نه از بیرون متن. آری با تاویل کردن(مواردی که گفتند تماما تاویل است ولی مجددا اصرار دارند که تاویل نیست. تفسیر وقتی است که از خود متن یعنی از بافت زبانی جمله، معانی طرح شوند و بیرون کشیده شوند نه از بافت غیر زبانی متن).
به نظرم قرائن مختلف نشان می دهد که منظور ملاصدرا این است که زنان برای نکاح آفریده شده اند و نکاح یعنی سفاد و لذت بردن. دلیل؟
قرائن بافت زبانی (قرائن مقالیه) دال بر این ادعا.
1ـ ملاصدرا انواع موجودات و پدیده هایی را توضیح می دهد که در و از زمین آفریده شده اند. بعد به آنچه در آسمان آفریده شده می پردازد. در این زمین چیزهایی پدید می آیند از معادن و نبات و حیوان. جذب آب از آسمان یک کار دیگر زمین است. و چشمه ها و نهرهای بزرگ. نیز اینکه زمین، گیاهان را در جاهای مختلف می پراکند، یک خاصیت دیگر زمین است. و اینکه حیات و مرگ از زمین است.
2ـ دارد در باره به وجود آمدن حیوانات مختلف از زمین حرف می زند. پس مشخص است که انواع حیوانات مدنظر او هستند. اولین استناد او به ایه و بث فیها من کل دابه«از هر حیوانی در زمین پدید آورد و خلق کرد»
سپس ملاصدرا می گوید که« منها تولد الحيوانات المختلفة: وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ* بعضها للأكل …بعضها للتجمل و الراحة … و بعضها للنكاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً
3ـ استشهاد به آیه. آیه می رساند(به روشنی و بدون نیاز به تفسیر) که خداوند برای مردان، ازواج(همسران) قرار داد. در آیه دیگری به روشنی بیشتر«لتسکنوا الیها» دارد. یعنی این مقصود این آیه را روشن می کند که زن برای راحتی مرد است. ملاصدرا هم همین را می گوید که حیوانات کارکردهای مختلف دارند. برخی برای تجمل و برخی باربری و برخی لذت دادن.
4ـتفسیر ملاهادی سبزواری. ملاهادی مثل هر درک طبیعی دیگری، کاملا واضح می داند که ملاصدرا زن را در ردیف حیوانات قرار داده است. پس شرح ملاهادی که ملاصدرا«زنان را در عداد حیوانات آورده است» منطبق بر این متن است و تنها تلاش می کند لطافت تعبیر و وجه آن را روشن کند والا شکی ندارد که این متن دال بر حیوان دانستن زن است. بله حیوان به معنای منطقی یعنی حساس متحرک بالاراده. ولی در هر حال قوه نطق از انسان دستکم در مراحل کمال از زن محروم شده است و هدف غایی خلقت او، نکاح و لذت دانسته شده است.
نهایت: قرینه این بیان، خود بافت کلام است و بیرون از بافت درونی زبان حق نداریم، چیزی به متن اضافه کنیم مگر بخواهیم متن را«تاویل» کنیم. تاویل در زمانی اتفاق می افتد که متن با اصولی که الان پذیرفته ایم، سازگار نباشد.
حال اگر برداشت سیدمرتضا و مجموع پاسخ دهندگان شبهات را بپذیریم(به اینترنت نگاه کردم دیدم کولاک کرده اند برای تهیه این پاسخ و به همه توپیده اند که منطق نمی فهمند و انسان ناطق نمی فهمند!) معنایش این است که ملاصدرا قائل است که انسان از زمین به وجود می آید! در واقع پاسخ این قسمت را نادیده می گیرند. بعلاوه نادیده می گیرند که در آیات دیگر، زنان برای آرامش و راحتی مردان آفریده شده اند و اصلا این تعبیر که مرد هم برای آرامش زن است، یک تعبیر روشنفکری است که به قیافه علما نمی خورد.البته به درد پاسخ به شبهه دادن می خورد ولی بهر حال باید با مقاصد قرآنی بخواند که نمی خواند. اگر قرآن قائل بود که مرد هم برای تسکین و راحتی زن است، در جای دیگر اجازه چند زن گرفتن نمی داد و اجازه «ضرب» و زدن نمی داد. در تعدد زوجات حتی خداوند خدا، منکر این می شود که شما بتوانید عدالت را در باره زنان اجرا کنید که علما می گویند منظور عدالت عاطفی است یعنی مهمترین چیزی که برای یک زن ارزش دارد. باری اینها می رساند که مقصود آیه از ازواج نمی تواند معکوس شود.
حالا اصلا مباحث نفس ناطقه واینکه آیا چه موجوداتی به کمالات می توانند برسند، را هم بگذاریم کنار که در حوصله بحث نمی گنجد(یادم است که وقتی مباحث فنی برخی از اندیشه گران غرب را در حد درکم، سید ما بیشترین تمسخر را می کرد که اینجا جای این مباحث دقیق و دشوار نیست و با وجود مش قاسم و ایکس و فلان، از شما بعید است که این معقولات را طرح می کنید! حالا این هم با همان پاسخ احتمالا مواجه شود و بعلاوه مباحث سنگینی است. تصور دیگر این است: اصلا از حکمت متعالیه آگاهی نداری و اینجوری می پیچانی. عیب ندارد اگر این تصور را هم بکنید ناراحت نمی شوم ولی واقعیت این نیست)
سیدمرتضا سلام. تجربه نشان می دهد که شما همواره هم از چماق ارتداد و هم «منطق» باهم، بهره می برید. عین آنانکی که باهم از چماق تمسخر و «منطق» بهره می برند. به صراحت در متنی در همین پست نوشته ای که من علی1«مخالف اسلام هستم» (حالا جمهوری اسلامی بماند که چون خلاف قوانین جهانشمول رفتار می کند، نهایتا رفتنی است)در حالی که یک کلام نمی تواند از کل نوشته های من- از اول تا اکنون- بیاورد که حاکی از این معنا باشد. پس چرا چنین می گوید؟ این آزارگری است، اگر نگوییم برای رفو کردن ضعف استدلال است.
بارها امتحان کرده ایم و جواب نمی دهد. ایشان هرکس را بتواند با اهرم ارتداد بیرون می اندازد(مانند مورد سیدرضی که با اینکه پاسخ های سیدمرتضا به او از نظر من درست بود ولی اولش چماق ارتداد را بالا سر گرفت و بعد بحث «منطقی و تحقیقی حدیثی» اش را طرح کرد یعنی در کنار حلوا چیزی گذاشت که زیبنده نیست) الان هم سعی دیگرشان این است که نشان دهند من مخالف یا موافق اسلام هستم. این را نشانه همان آزاررسانی سیستماتیکی می گیرم که قبلا هم به شدت از آن آزار دیده ام. بنده نه در جایی شاغلم و نه تصور کرده ام که سیدمرتضا پاپوش درست می کند برای دیگران ولی چرا نوشتم از سخنان سید می ترسم برای موقعیت کارم ،در پست های سال گذشته این سابت؟ چون از بس سید مرتضا چنین رفتار آزارگرانه ای داشت، خواستم محک بزنم که ایشان چقدر از من آگاهی دارد که دیدم بنده خدا انسان محترمی است و اطلاعی ندارد که جایی شاغل نیستم چون مدام می نوشت که من بیکارت نمی کنم!. بله او محترم است ولی اینجا نمی تواند آزار نرساند.
فکر کنم یکبار بگویم و دیگر به سمت مطالب این چنینی نروم: اصلا عقیده و ایمان امری شخصی است و اگر هر کدام مان، روی استدلالی که می کنیم، راه برویم، نیازی به به میان آوردن فرضیه و عقیده برای اثبات و نفی موضوع مورد دفاع یا نقدمان نداریم.(استره اکامی می گفت که: از فرض های غیر ضروری پرهیز کن).یعنی وقتی عرض می کنم که«کاری ندارم که تمسخر دین خوب است یا بد»، معنایش این نیست که من مخالف دینم یا موافق دین. موافق تمسخر دین هستم یا موافق آن. معنایش این است که نیاز به این فرضیه ندارم برای ادامه بحثم. توضیح اینکه: وقتی مزدک و سیدمرتضا و من و ایکس و ایگرگ،بحث «علمی» می کنیم، اگر به سمت روش غیر علمی برویم، راه نقد آن متن را سد می کنیم و سد راه نقد متن علمی، مطلوب علم نیست و نشان از این دارد که گوینده هدف علمی نداشته. یعنی تمسخر کردن بعلاوه متن علمی نوشتن، ضریب احتمال درستی متن علمی فرد را کم می کند و بلکه کاملا نابود می کند. چون تمسخر بعلاوه تحلیلی علمی، متناقض اند. یعنی اگر تمسخر بکنیم، نمی توانم مدعی طرح مباحث علمی باشیم و این یعنی تمسخر با علم جمع نمی شود. بنابرین اگر قصد سیدمرتضا، مزدک، سیدرضی و علی1، مثلا بحث علمی است، حق ندارند هیچ پدیده یا شخصی را تمسخر کنند زیرا راه نقد کلامشان را با این کار می بندند و در نتیجه علم به غیر علم مبدل می شود و دچار تناقض. تناقض هم وقتی به وجود بیاید یعنی راه بسته است و هیچ کلامی گفته نشده. فردی که متناقض حرف می زند، هیچ حرفی نمی زند و یا حرفی می زند که متناقض است که باز به همان معناست. حال من چرا باید موضع ام را مشخص کنم که تمسخر دین خوب است یا بد؟ دیندارم یا بی دین؟ اصلا این فرض جز «ضروریات» حاکم بر بحث علمی اهالی سایت و دانشگاه های جهان و مراکز نقد علمی نیست.
در همه موارد دیگر هم اینجوری است. یعنی تکیه کردن بر هر گونه«عقیده» به مثابه این است که«غیر علم» را پایه قرار دهیم برای دست یابی به علم. این در نهایت به جایی نمی رسد چون از از غیر علم، علم بیرون نمی آید. بنابرین ایمان من یا بی ایمانی من برای خودم و عمه ام مهم است و برای هرچه اینجا می نویسم و از آن دفاع می کنم یا رد می کنم، پشیزی ارزش ندارد و یک ملیون سال دیگر هم بنویسم که ایمان دارم یا ندارم، یک قدم بحث منطقی و تحقیقی و علمی ام را جلو نمی توانم ببرم بلکه با این کار بحث علمی خودم و دیگران را دچار انسداد محض می کنم.
برای همین می گویند: عقاید و باورها اموری شخصی و خصوصی اند. هدف این گفته این است که هر کس ادعایی دارد که فکر می کند ارزش علمی دارد، نباید آن را روی فرضیه و عقیده قرار دهد. یعنی شما وقتی شروع می کنید به حرف زدن، این حرف تان ممکن است تلاش برای اثبات یک ادعا باشد ولی حتما قبلش روی یک یقین و ضرورت تکیه اش داده اید والا این حرف، به جایی نمی رسد. عقیده، ضرورتی نیست که بتوان روی آن تکیه کرد والا الان دانشگاه های جهان به حای «فلسفه علم»، «عقاید حاکم بر علم» تدریس می کردند. حرف این است که عقاید تکیه های محکمی برای علم نیستند و هر کس از عقیده شروع کند، هرگز به علم نمی رسد. بنابرین اینکه ایمان شما زیاد می شود ویا کم می شود و یا با خواندن یک متن مذهبی گریه می کنید یا می خندید، طرحش در اینجا، مطلقا ربطی به تحقیق ندارد. اگر من داد بزنم بی دینم، فقط حماقت خودم را ثابت کرده ام و اگر داد بزنم دیندارم، همنیطور. آری یکی ممکن است یک بار و دو بار از روی عصبانیت و هیجان چنین چیزی بگوید یعنی اعلام کند که دیندار است یا بی دین است، ولی وقتی به صورت هدفمند و مشخص روی این تکیه کرد، معلوم است که نیازمند حمایت روحی است نه هدایت بحث علمی.
بعلاوه مگر اسلام یک جمله بسیط یا هلیه بسیطه است تا من مخالف یا موافقش باشم؟. اسلام هزار تیره و طایفه و متن و فرامتن است. ممکن است من با هزارتای آن مخالف و با هزارتای آن موافق باشم. برای همین قبلا گفتم که «احتمالا» پیامبران خوبی ما را می خواسته اند. یعنی این احتمال را عقل می دهد و در مرحله تحقیق روشن می شود که آیا این احتمال، محققانه است یا مردود است. پس باید بگذاریم اندازه یک عمر نقد و طرح و رد مطرح شود، تا در ذهن یک نفر جا بگیرد که آیا این احتمال، صحیح است یا ناصحیح.
سلام بر علی1،هیچکس اینجا فریاد نزده من دین دارم و هیچکس فریاد نزده بی دینم،گفتار انسان و تکیه گاههای او و استنتاج های او ممکن است چنین نمودی داشته باشد،ببینید شما یک چیزی را باشتباه برداشت می کنید و شروع می کنید به داد سخن دادن در مورد آن،من با غالب اینهایی که در این کامنت نوشتید مخالف نیستم،اصلا بحث ما اینها نبود،بحث ما همان مطالب کامنت بالایی است که فردا آنرا خواهم دید و اگر پاسخ لازم داشت پاسخ خواهم داد،بگمانم شما به یک سوء ظنی دچار هستید و بر اساس آن می برید و می دوزید و پیش می روید و عناصری نامربوط مثل کار من،بیکاری من،و چیزهای دیگر را در آن دخالت می دهید،من در مورد سید رضی گفتم رفتار او و گفتاری که او می بینیم قابل تعبیر به ارتداد است،اما کجا گفتم علی1 یک مرتد است که شمشیر می کشید و فروعات مترب می کنید؟ اصلا فرضا هم من روی برداشتم بگویم شما یا سید رضی مرتدّید،الان اینجا میزان اظهاریه من است؟! نه! ارتداد باید در دادگاه صالح باثبات برسد پس نترسید من نگفتم شما مرتدید،و نه گفتم شما تمسخر به دین کردید،شما چرا بحث سید رضی را با بحث خودت خلط می کنی؟ اضافه بر این یکی از معایب گفتاری یا نوشتاری شما همین حاشیه روی و چیزی است که من از آن قبلا به “بحث های روشی”تعبیر کردم،گویا شما نمی توانید در یک خط مستقیم آن بحث اصلی را دنبال کنید که مثلا ملاصدرا چه گفت؟فلان کتاب چه می گوید ؟ برداشت من چیست؟ برداشت شما چیست؟شواهد و ادله چیست؟ و هکذا،آن کامنت بالا حقیقتا خوب است و آکادمیک است،و شما چه خوب بود باز بقول برخی اساتید ما “خیال”رهزنت نمی شد! بله من گفتم شما با اسلام مشکل دارید،خوب این یک برداشت است و ربطی هم به ارتداد ندارد،اما آیا اینرا به اتکاء این جمله سوالی ات گفتم که گفته بودی :تمسخر به اسلام خوب است یا بد است؟نه اینطور نیست،من با اتکاء اظهارات و نوشته های قبلی اینرا می گویم،بله اسلام فرقه ها دارد و مذاهبی،اما من بیاد دارم شما برخی تعبیرات داشتید که شاید هنوز روی این سایت هست،مثلا: اسلام خودش مشکل دارد! یا مثلا قرآن یک کتاب قدیمی است! بله البته این جملات تفسیر پذیر است،قرآن البته که کتابی قدیمی است چون هزار و اندی سال قبل جمع شده،خوب کتاب کانت هم قدیمی است چون احتمالا مال دویست سال قبل است،چرا نمی گوئید کتاب کانت هم قدیمی است؟من البته نمی گویم این توهین به قرآن است اما بنظرم کسی که معتقد به وحی یا قرآن است نمی آید بجای تدقیق در قرآن بگوید کتابی قدیمی! یا آدمهای قدیمی! (اینرا در مورد پیامبر و ائمه تعبیر کرده بودی) نمی گویم اینها توهین است اما می گویم بودار است! همینطور که چندین خط در خصوص اعتقاد نوشتید،خوب چه لزومی دارد که چنین تعبیر بوداری کند؟ من اصلا خیال شما را راحت کنم،می گویم همانطور که در تحلیلی از ارتداد از مرحوم شیخنا الاستاد نقل کردم اساسا هر تغییر عقیده یا تغییر دین یا شبهه داشتن یا در حال شک بودن و جازم نبودن و تحقیق کردن،اصلا ارتداد نیست،اساسا حرف فقهاء این است که باید در اصول دین تحقیق کرد،پس مطلق تغییر عقیده ارتداد نیست،پس ارتداد چیست؟ارتداد همین کاری است که امثال (وقتی خودشان با افتخار می کنند چرا اسم نیاورم؟) سید رضی -که من واقعا نمیدانم کیست؟در ایران است یا در خارج است؟اصلا مسلمان و مسلمان زاده است یا کافر زاده است-و مزدک و مهرداد می کنند،اینکه دین را دستمایه تمسخر می کنند،و اینکه ضمن اظهار اعراض از دین و از اول بر دین نبودن،یا پشت کردن به دین،بیایند در فضای عمومی به آن مباهات کنند،و اذهان دیگران را به آن بخوانند،علیه آن تبلیغ کنند و افتخار کنند به بی دینی،بی خدائی و همه اینها را عین حقیقت بدانند و زائد ب آن دین و متدینان و اولیاء دین را تمسخر کنند،و در یک جمله :امنیت اعتقادی جامعه اسلامی را خصوصا در مورد مردمی که قوه تجزیه و تحلیل قوی ندارند بخطر بیندازند(بحثم فقط در اعتقاد به اصول و فروع دین است نه مسائل سیاسی و حکومتی پس اشتباه نشود)،اینرا ایشان می گوید ارتداد که جرمی “امنیتی”است ،امنیتی یعنی اینکه سلامت اعتقادی جامعه اسلامی را تهدید کند،آن ارتدادی که موضوع حکم اعدام است البته این است و البته باید در دادگاه صالح باثبات برسد،نیز این اشتباه را نکنید و تبلیغ سوء علیه مخالف نکنید،من در اظهار این مطالب بامثال سید رضی و دیگران قصدم تهدید نیست،یا قصدم رفو کردن سستی استدلال به چماق (که شما تعبیر کردید) نیست،چماق الان دقیقا این کامنت شماست! شما در حال گفتگو در یک بحث تحقیقی فلسفی تاریخی هستید ناگهان ترجیح می دهید این بحث ها را ضمیمه کنید.بنابر این این تصورات را کنار بگذاریم،و بدون اهانت بکسی یا چیزی فقط گفتگو کنیم.عرض من که ظاهرا خوب نگرفتید این بود که شما اصلا چرا تمسخر مضاف به دین را مورد سوال قرار می دهید و ابراز می کنید کاری ندارم که تمسخر به دین توهین است یا نیست؟ شما بعنوان یک فرد اخلاقی و با دیدی اخلاقی اصلا بگو فعل “تمسخر” بدون لحاظ هیچ مضاف الیه (دین-شخص یا هر چیزی) فعلی اخلاقی انسانی است یا نه؟ در اینجا نیازی نیست که جزم کنید به توهین بودن تمسخر دین یا توهین نبودن آن،شما باید می گفتید بدون تردید “تمسخر” فعل غیر اخلاقی است و اگر تمسخر دستمایه احتجاج و گفتگو شد،عملی غیر انسانی و غیر عقلائی است،پس بجای تمسخر اگر نقدی دارید به دین آنرا نقد کنید چون نقد ماهیتا غیر از تمسخر و بلجن کشیدن است،در واقع تمسخر نه تنها نقد نیست بلکه از لوازم بیّن یا غیر بیّن آن هم نیست.
سپاس
مسلمان ها می گویند توهین نکنید
ولی خودشان به شعور مردم دنیا توهین می کنند
A message from an all-knowing being should not contain any errors, mistakes, or information that contradicts known facts about the universe. If even one error exists in the text of Islam’s holy book then the claims of divine authorship and infallibility are not true. An objective evaluation of the Qur’an shows that it contains numerous scientific and historical errors and reflects a pre-scientific, 7th century view of the natural world.
https://wikiislam.net/wiki/Scientific_Errors_in_the_Quran
خدا وکیلی ببین جناب نوری زاد ما با کی رفته بودیم سیزده بدر
این ادم در زمان جنگ که ما جبهه بودیم فرمانده ما بوده توهمات فکریشو ببین
تازه حالا سنی ازش گذشته تجربیاتی به دست اورده بلاخره سن که میره بالا انسان طبیعتا محافظه کار تر میشه این ادم کما فی السابق میداند که در اتاق امن جنگ خواهد نشست و پشت بیسیم
با اعلام رمز عملیات و یه دوتا الله اکبر و یا زهرا مثلا دویست هزار نفر را جلو گلوله بفرستند
فک کرده الان صدر اسلام است و ایشون در رکاب رسول الله داره شمشیر میزنه
تعدادی از کفار را هم اسیر میگیرد و با گرفتن فدیه ازادشون میکنه بعد هم زمان با اون پولهای گرفته شده با دکترای اقتصاد ی که ایشون داره مشکلات اقتصادی را هم حل میکنه به عبارتی
کارد منو … نه تا کمبوزه
من نمیدونم تو کدام دانشگاه اقتصاد درس خونده ایشون که این تز اقتصادی رو میده به عنوان یک کلید گنده حل معضلات اقتصادی
مشکل جنک را هم که در قسمت اول بیاناتش حل کرد
هزارتا اسیر تو هفته اول میگیریم
جنک هم به نفع ما تمام میشه
دیدید چقد راحته جناب نوری زاد
عزت زیاد وموفق باشید
عزیز جان برادر کدام سواد و کدام دکترا!!؟ بعد از سال ۶۸ که دار ها بر چیده و خون ها را شستند و در این شهر بی طپش وای جغدی هم بگوش نمی رسید تصمیم گرفتند که انتقام تحقیر
سالیان دراز حوزه را از دانشگاه بگیرند ؛ اولین کار این بود که اولا استقلال دانشگاه را از او باز ستانند و در ثانی علم و اموزش و پژوهش را به لجن کشیده و انرا از محتوا تهی کنند و فرو گذار نکردند از انچه که در توان داشتند ؛ به دانشگاه سهمیه رزمندگان و ایثارگران و …. اختصاص دادند و در نتیجه عده بسیاری از حواریون و نورچشمی ها بدون هیچ گونه پشتوانه علمی بعنوان دانشجو در مقاطع مختلف ثبت نام شدند اما کدام استاد و کدام ریس دانشگاه شجاعت قدرت انرا داشت که بگوید چرا فلان سر دار و یا فلان وزیر و وکیل در کلاس درس حضور نمی یابد و یا چرا در جلسه امتحان تشریف نمی اورد ؟ دریغ و درد که دیگر نه نمره ناموس استاد و معلم بود و نه سواد دغدغه دانشجو و بزرگترین فاجعه برای علم و دانش و پژوهش و دانشگاه به وقوع پیوست و این اولین انتقام حوزه
از دانشگاه بود ؛ ماشین مدرک چاپ کنی به راه افتاد و به وفور مدارک دکترا تقدیم حواریون گردید ؛ کسانی به مدارک دکترا و فوق لیسانس و لیسانس دست یافتند که در پیش از انقلاب سالها برای گرفتن دیپلم درجا زده بودند و یا بعلت مشروط شدن اخراجی سال دوم دانشگاه بودند ؛ و حال اگر میشنویم که دکترای اقتصاد راه نجات اقتصاد غارت شده ایران را اسیر گرفتن سر بازان امریکایی نسخه می پیچاند لزومی ندارد که از تعجب دو شاخ بزرگ بر سر مبارکمان سبز شود ؛ و فلاکت و نکبت انکه اینان ۸ سال ازگار فرمانده و طراح عملیات جنگی خانمان سوز بوده اند ، و خدا میداند وقتی ژنرالهای کارکشته عراقی از تاکتیک جنگی این ژنرالهای مجازی اگاه میشدند چقدر از خنده ریسه می رفتند و از ان طرف چقدر ژنرالها و ارتشیان اموزش دیده ایران خون به جگر میشدند ؛ از انجایی که انگور خوب همیشه نصیب شغال میشود شانس با این قمپوز اندازان یار بود که صدام حسین و ژنرالهایش بدست امریکای جهانخوار !! نابود شوند تا راه برای رجز خوانی سر داران ما هموار شود ؛ دکتر سر لشگر پاسدار فکر میکند
امریکا با قطار چند گردان سرباز که هرکدام یک کوله به پشت و یک قمقمه اب و چند تون ماهی به کمر و یک تفنگ ژ۳ در دست در پشت مرز تخلیه و فرمان حمله به خاک ایران را صادر میکند و انگاه دکتر سر لشگر با تعداد فراوانی تانک پیشرفته از زمین و هواپیما های فوق مدرن !! ساخت رفیق پوتین در عرض چند ساعت همه را اسیر میکند و انگاه امریکا مجبور میشود برای هر کدام از این اسرا یک ملیارد دلار تقدیم کند ؛ راستی سردار !! تاکتیک عملیات جنگ ۸ ساله را نیز اینگونه طراحی میکردید ؟!
در سال ۶۲ جهت دیدن فامیل پاسداری که در مشهد و در کمپ اموزش مجاهدین افغانی کار میکرد رفته بودم اتفاقا در ان روز برهان الدین ربانی هم برای بازدید مجاهدین افغانی به کمپ امده بود که افتخار زیارتش نصیب ما جوانان پر شور و فضول شد ؛ درمیان سیولات یکی از رفقا از او پرسید : بعد از بیرون رفتن شوروی از افغانستان با اقتصاد و فقر مردم افغان چه برنامه ای دارید ؟ گفت : یکتا کارخانه پرسی (اسکناس) از انگلستان می خریم ؛ پرسی چاپ می کنیم و به همه مردم پرسی میدهیم تا همه پرسی دار شوند !! البته من که در ان وقت نو جوان بودم و نا اگاه از تعجب دو عدد شاخ در اوردم و این شاخها همینطور روی سرم بود تا چندی پیش که فرمایشات قصار دکتر سرلشگر سردار را شنیدم شاخ ها خود بخود یکباره محو شدند
جناب قلی زاده درود .
این آقا چند روز قبل از اینکه صدام حمله گسترده خود را در سال آخر جنگ شروع کند آمد از طریق سیمای میلی ودر مورد ضعف ارتش عراق و اینکه تا یکی دو ماه آینده کار صدام تمام است آنقدر داد سخن داد که من بیننده باورم شد .
اما حدود یک هفته بعد از تحلیل سرلشگر ..رضایی ، صدام بطور گسترده از غرب تا جنوب عملیات آفندی خود را شروع و در عرض یک هفته تمام آنچه را که رزمندگان مابافته بودند از هم گسیخت و فاو را با آن همه کشته و هزینه مالی به راحتی تصرف و اگر بزرگ رهبر جام زهر را نمی نوشید و قطعنامه 598 را قبول نمی کرد ، ارتش عراق کشور را تصرف و طومار حضرات را برای همیشه در هم می پیچید .
متاسفانه تحلیلهای آبکی این ها بدرد مجالس داخلی خودشان می خورد و برای بیرون اعتباری ندارد .
جناب سرلشگر رضایی متاسفم برایتان با چنین دیدگاه و تحلیلتان از جنگ با آمریکا ؟ آبروی هرچه نظامی واقعی را با این تحلیل آبکی بردی !
درود جناب نوریزاد گرامی
بنظر میاد جامعه برای آغاز نافرمانیهای گسترده و بدور از خشونت مدنی که به باور من بهترین و خردمندانه ترین و نتیجه بخش ترین و کم هزینه ترین و ایمنترین راه بزانو درآوردنِ حکومت سرکوبگری چون حکومت اسلامیست آمادست.
تنها چیزی که از آغاز جدی این خیزش جلوگیری میکنه و جامعه و مردم رو به سکوت و انفعال کشونده،نبود یک نفر یا یک گروه لیدر و هماهنگ کنندَس.
پیشنهاد میکنم چنانچه با سخن من همراهی،بزرگواری کن با توجه به توان تاثیرگذاریت و پیوندهایی که با رسانه ها و شخصیتهای مبارز و بدنه اجتماع داری در این زمینه فعالتر باش.
اگر دیدگاهی غیر از آنچه من گفتم داری بزرگواری کن و به منم بگو
سپاس بابت همه تلاشها و رنجهایی که در این سالها برای میهنمون و در راه راستی بجان خریدی
————–
بردیای خوبم درود
کاملا با شما موافقم
بارها در این خصوص با این و آن صحبت کرده ام. آن یک نفرها هستند اما زمان را مناسب نمی دانند و جلو نمی آیند
.
سلام. بر بردیای. گل. و همه. ناظران محترم
چرا شما خودتان. این رهبری را برعهده. نمی گیرید همراه. بانوری. زاد باتوسل به. اصل. بیست هفت قانون , ومطرح کردن. اصل پنجاه نه ورفرادم. برای مسایل. مشگل برای برون رفت ازریشه بحران وستمگری ومفاسد وفساد ریشه. دار تافقه نوری زاد را جاکم کنیم. همراه. بادموکراسی
مصلح
فساد همیشه از بالا شروع می شود.
این روزها کودکان هم می توانند اوضاع و احوال کشور گل و بلبل ما را بخوانند و بگویند. این اژدها می خواهد هفت سر داشته باشد یا هفتاد سر، بهتر است بجای تحلیل های کودکانه اعتراف های مردانه کنید. بگویید این اژدهای تک سر چگونه شد هفتاد سر. بگوید شما در این ماجرا چه نقشی داشتید. اگر خاطر مبارک نیست از ماجرای هاله نور و آن وروجک قرن که نظرشان به نظر شما ن دکتر بود شروع کنیم. همان که آمار دروغ می داد و شما سکوت می کردید. همان که یک شبه کشور را در تولید بنزین خودکفا کرد و شما تشویق فرمودین. همان که ملت را خس و خاشاک خواند و شما ترغیب نمودید. اما بعد، ماجرای چپاول اموال و مال ملت توسط خاوری و رفقایش که شما فرمودین کش ندهید. یعنی اعتراض به اولین و علنی ترین فساد را در نطفه خفه فرمودید. باقی فساد از جمله تجاوز قاری قرآن به بچه های مردم هم نادیده انگاشتید و…. فساد همیشه از بالا شروع می شود. از سکوت های بزرگ. از چشم پوشی های بی مورد. از بذل و بخشش های عامدانه. آها خیلی سر دارد. کودکان هم دیگر فهمیده اند. برای ورود به اصلاح اعتراف لازم است.
آقای روحانی عزیز
الان که این چند خط را مینویسم هر دلار آمریکا حدودا شده دههزارو سیصد تومان و ما ملت همیشه در صحنه لحظات مفرحی را میگذرانیم. البته از شما صاحبمنصبان، سرداران و علما توقع نداریم که درک کنید دقیقا بر ما مردمان عوام چه میرود زیرا شما عزیزان جمیعا مشغول مقاومت برابر استکبار جهانی هستید و در یک دست دلار چهارهزارو دویست تومانی و در دست دیگر زلف یار بیامان برابر دشمن میرزمید، دمتان گرم واقعا جمیعا.
بعد این مقدمه طولانی خواستم خواهش کنم برای مدتی هم شده بیخیال شیر و دمش شوید. هربار که شما توی دهن آمریکا میزنید و نفسش را میگیرید، این دلار ابله ده درصد گران میشود. میدانم که حباب است و واقعی نیست و در واقع حجت مسلمانی ما همان حرف آقای جهانگیری است که فرمودند مردم نگران نباشند، دلار هست اما عظمت محضر ایشان را ما درک کردهایم و دلار نفهم درک نکرده فلذا همینطور سیخکی بالا میرود. خدای نکرده فکر نکنید منظورم این است که زبان به کام بگیرید و دودمان استکبار جهانی را با تنگه تنگه کردن به باد ندهید، نه حاشا و کلا. نیاید روزی که زبان حاج حسنروحانی در کام بماند؛ فقط نمیدانم برایتان مقدور است شبیه آقای احمدینژاد به جای شیر از ممه مایه بگذارید و به ترامپ بگویید آن ممۀ تنگه را لولو برد یا نه. زمان ایشان که دیپلماسی ممهمحور بود اوضاع دلار این همه ویران نشده بود که در زمان حضرتعالی که دمشیرمحورید و غرشتان بیبدیل است. تازه لابد مستحضرید که درباره علاقه ترامپ به شیر دادههای متقنی وجود ندارد اما ارادت ایشان به ممه از کفر ابلیس هم معروفتر است.
زیاده عرضی نیست. نگران هیچ چیز نباشید، ما دستهجمعی در حال استقامتیم و از تماشای شادی عزیزانی که یازده میلیارد یورو به نرخ دولتی گرفته و در بازار به نرخ آزاد فروخته و حدود شصت هزار میلیارد تومان عایدی داشتهاند عمیقا شادیم؛ نوش جان دارندگان ژن خوب و برخورداران از سفره انقلاب؛ به کوری چشم دشمنان ما با شما تا هزاروچهارصد که سهل است تا قیامت، جهنم یا هر جای دیگری که امر بفرمایید هستیم.
می گویند یک نفر به جنگ شیر می رفت ، در حالیکه بطرف شیر می رفت نعره می زد و از پشت هم می گوزید ، از او پرسیدند برای چه نعره می زنی ؟ گفت برای اینکه شیر بترسد ، از او پرسیدند پس چرا می گوزی ؟ گفت برای اینکه خودم از شیر می ترسم .
حکایت روحانی و ترامپ ، حکایت فوق است .
روحانی قمپوز در کرده و به ترامپ گفته با دم شیر بازی نکن در حالیکه لباس خود را خیس کرده .
یکی از روحانی بپرسه که آخه مرد حسابی تو که خودت خوب میدانی که ترامپ فقط شما را تهدید کرده که من شما را تحریم
می کنم ، ولی هنوز نگفته به شما حمله میکنم .
جناب روحانی حمله نکرده دلار و سکه و …به کجا رسیده ؟
مگر خبر نداری که مملکت ما شبیه به ضرب المثل 🙁 چراغ خاموش است و آسیاب هم می چرخد ) شده است ؟
خدا وکیلی هیچ به فکر مردم هستید ؟
خبر از اینکه تحریمها اجرا نشده تمام اقلام کشور قیمتشان سه برابر شده در حالیکه در آمد و حقوق کارمندان و کشاورزان و کارگران و باز نشسته ها تغییری نکرده ؟
آیا واقعن از فاجعه فوق خبر داری ؟
شما که چهل سال است که مدام به مردم می گویید ما در اکثر مایحتاج مردم به خودکفایی رسیده و برای تامین آنها نیاز به دول کافر خارجی نداریم ؟
پس کو تولیداتتان ؟ چرا قیمتها همه سه برابر شده ؟
براستی که خوب سر مردم شیره میمالید !
خودتان در خلوت خجالت نمی کشید ؟
خودتان را به مردم بدهکار نمی دانید ؟
شما که عرضه اداره کشور را نداشتید ، چرا با این کارتان آبروی 1400 ساله خود را بردید ؟
مشت بسته ای داشتید و مردم امیدها به شما داشتند ، اما مفت خودتان را باختید ؟
دیگه مردم قبولتان ندارند و در محافل و مجالس تمام مردم از شما ( روحانیت ) تنفر پیدا کرده و بیزار شده اند ؟!
اگر قبول ندارید یکبار دیگر رفراندم بگذارید ؟
جناب آقای خامنه ای
در خبری آمده بو که آقای ترامپ آمادگی خود را برای مذاکره بدون قید و شرط با آقای حسن روحانی اعلام کرده.
با نگرش به این که در پی سیاست های نابخردانه اطرافیان شما و بسیاری از مقامات مملکتی که علیرغم نزدیک بودن نظرشان به نظر حضرتعالی ، چون احمدی نژادو سردارانی از سپاه که بر طبل جنگ می کوبند و نیز دزدانی چون خاوری و کسانی در موسسات ثامن الحجج و موسسه اعتباری کاسپین و شاندیز که به عنوان مشتی از خروار اشاره شد.، کاری کرده اند که سونامی ورشکستگی اقتصادی و اخلاقی و سیاسی وبحران ها می رود تا کشور را ویران و مردم را نابود کند و شما بدرستی در گفتارتان اعتراف کرده اید که به ترامپ اعتمادی نیست به خاطر رهایی از نابودی کشور نخست با مرم مذاکره کنید تا در یک فراخوان ملی و وحدت ملی افراد شایسته ،دارای محبوبیت و. قابلیت در جایگاه بایستنی قرار گیرند و این کشتی به گل نشسته را به آب برگردانند. در کشور ما نخبه گان و مدیران مدبر و کاردانی که شورای نگهبان شما آنان را رد صلاحیت نموده و در انزوا و خانه نشین اند بهتر از جنتی ها وعلم الهدا ها و رییسی ها و ولایتی ها و خاوری ها و .حداد عادل ها و …می توانند اقتصاد و اخلاق و محیط زیست و سیاست خارجی را مدیریت کنند.
دکتر شکرالله مسیح پور: البته در برابر کنشگری دکتر نوری زاد گرامی قطره ای در برابر دریاست
نوری زاد این را بخوانید
پایان دوزدوزانی ها ؛اولی فرمانده سپاه و دومی اعدامی سپاه
عباس دوزدوزانی، اولین فرمانده کل سپاه پاسداران (یکشنبه هفته پیش) دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایران بریفینگ عباس دوزدوزانی اولین فرمانده کل سپاه پاسداران بود. وی متولد ۱۳۲۱ در تبریز بود که در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ بهعنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران فعالیت میکرد. وی از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ در کابینه محمدعلی رجایی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
دوزدوزانی در دوره نخست مجلس شورای اسلامی نماینده تبریز بود و در ادوار ۲ و ۳ مجلس شورای اسلامی نیز بهعنوان نماینده تهران در مجلس حضور داشت.
عباس دوزدوزانی در دهههای اخیر فعالیت سیاسی و یا نظامی محسوسی نداشت.
نام خانواده دوزدوزانی در دهه ۸۰ خورشیدی یکبار دیگر نیز مشهور شد، برادر کوچک وی محمدمهدی دوزدوزانی که تا اواخر دهه ۷۰ یکی از فرماندهان میانی سپاه پاسداران بود اما سرنوشت متفاوتی با برادر پیدا کرد.
او از فرماندهان تیپ مستقل الغدیر در ۸ سال جنگ ایران و عراق و معاون مالی نیروی زمینی سپاه پاسداران پس از جنگ بود.
#سردار_دوزدوزانی از مقلدان آیتالله منتظری و هواداران سرسخت وی بود که در سال ۱۳۸۰ به همراه جمعی از رزمندگان و جانبازان پاسدار معترض به روند سپاه پاسداران پس از جنگ دست به تشکیل گروهی در دل سپاه پاسداران زدند که در نوع خود بیسابقه بود.
دامنه انتقادات سردار محمدمهدی دوزدوزانی هنگامی علنی شد که وی در مراسم سالگرد شهادت سردار قاسم دهقان در نیمه سال ۱۳۷۹ با سخنانی انتقادی فاش ساخت که فقط در نیروی زمینی سپاه ۱۴۷ شرکت اقتصادی وجود دارد که در ایران و دوبی و اروپا فعالیت میکند و ضمن تلاش برای تقویت سیاستهای مخرب (که بیشک منظور او تجارت مافیائی مواد مخدر و قاچاق دختران ایران بود) هدفشان کسب درآمدهای نامشروع برای نهادهای موازی سپاه همچون حفاظت اطلاعات _ معاونت اطلاعات و حوزه نمایندگی ولیفقیه در سپاه هست.
به دنبال این سخنرانی سپاه پاسداران مصمم به بازداشت وی در محل کارش میشود که منجر به تحصن و درگیریهای نظامی به مدت ۲ روز در مقر مرکزی #سپاه_پاسداران پادگان قصر فیروزه می شود.
آنها خواستار ملاقات با رهبر جمهوری اسلامی شدند اما موحدی کرمانی نماینده وقت رهبری در سپاه، به میان آنها آمد و خواستار آرامش آنها شد و قول رساندن حرفشان را به رهبری را داد، در اواسط گفتگوی موحدی کرمانی با معترضین گروه مسلح دیگری به سرپرستی حسین اللهکرم معاون تحقیق و بازرسی وقت نیروی زمینی و از رهبران انصار حزبالله با پرتاب گاز اشکآور داخل حسینیه ثارالله و یورش با باطوم و شلیک تیر هوایی به معترضین حملهور شدند و سرتیپ دوزدوزانی و جمعی از متحصنین را بازداشت کردند.
از سرنوشت بسیاری از معترضین هیچ اطلاعی در دست نیست، اما در مرداد ۱۳۸۲ دادسرای نظامی تهران با صدور اطلاعیهای با ذکر نام دوزدوزانی خبر از کشف باندی در نیروهای مسلح داد که قصدش اخلال در نظام اقتصادی کشور بوده است.
اما باگذشت ۵ ماه از آن اطلاعیه و با حکم شعبه هفت دادسرای نظامی تهران، محمدمهدی دوزدوزانی به اتهام تلاش مسلحانه برای براندازی نظام و توهین به مقامات عالی جمهوری اسلامی با حکم دادسرای نظامی تهران محارب شناختهشده و در صبح روز چهارشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۸۲ در زندان حشمتیه تهران اعدام شد.
گفته میشود به همراه وی تعداد دیگری نیز از معترضین اعدامشدهاند که البته هیچ اطلاعی از آن در دست نیست.
درود دوست ناشناس
هرکسی در مقابل آنها بایستد در راه باطل است و اینها در راه حق !
از باب مثال : منتظری به باطل رفت ،شریعتمداری به راه باطل رفت و دوز دوزانی هم راه باطل را بر گزید !
علت را حتمن میدانی ولی آن را من تکرار می کنم ، علت این است که قدرت انتقاد ناپذیر است ، کسی که بر اسب قدرت سوار شود به راحتی حاضر نیست پیاده شود خصوصن اگر این قدرت پایه هایش بر دین و اید ئولوژی استوار شده باشد ، لذا آقا و دور و بریهایش برای حفظ قدرت تا انتهای ویرانی کشور و کشتن بیشتر از نیمی از مردم ایران پیش می روند و در این راه از آیات قران کریم کمک گرفته و در نهایت هم با ضمیری پاک و لبی خندان به دیدار خدایشان می شتابند و ککشان هم نمی گزد که کشور را ویران و مردم را به خاک سیاه نشانده اند .
زیرا در قاموس اینها هرکه سد راهشان شود دشمن دژمن دژمن است و با آمریکا و اسرائیل رابطه دارند !
زمانی که بردهداری در آمریکا قانونی و رایج بود زن سیاهپوستی بهنام «هاریت توبمن» که خود یک بردهی فراری بود، بههمراه جمع دیگری از انسانهای شریف و سفیدپوست آمریکایی گروهی مخفی راه انداخته بودند بهنام خط نجات.
خط نجات بردگان سیاهپوست را از روی مزارع بردهداران فراری میداد و مخفیانه بهسوی کانادا و ایالات شمالی میبرد که در آنجا بردهداری نبود.
عملیات نجات بردگان بسیار خطرناک بود و در هر مرحلهای اگر لو میرفت، هاریت توبمن و یارانش دستگیر و تیرباران میشدند.
سالها بعد که بردگی در آمریکا لغو شد و بردگان آزاد شدند، از هاریت توبمن پرسیدند دشوارترین سد برای نجات بردگان چه بود؟ هاریت توبمن به فکر فرو رفت و گفت:
” قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی.”
سلام
یک تئوری این است که امریکا به جمهوری ولایت فقیه بخاطر توازن منطقه ای با دامن زدن به اختلافات شیعه وسنی نیاز داشته تا هزینه ی ناوها وسربازانش واز طرفی سیل فروش تسلیحاتش را به هر دو طرف مناقشه ادامه دهد
در نگاه اول این تحلیل بنظر بسیار محتمل است ولی نگاه ترامپ و هیئت حاکمه ی امروز امریکا بنظر چیز دیگری است
با خروج امریکا از پیمان اقلیمی پاریس و شورای حقوق بشر ویونسکو و دریافت مطالبات مالی اروپا در ناتو و برخورد جدی با گروه هشت و درخواست حضور روسیه در این گروه باتوجه به تیره بودن روابط این گروه بخاطر انگلیس با روسیه ونهایتا تعامل با کره ی شمالی نشان میدهد که امریکا تلاش دارد ائتلاف جدیدی با روسیه در جهت منافع ملیش و نقشه ی جدید مناسبات جهانیش بردارد !
کاری که اروپا به سردمداری انگلستان تا کنون برای دور زدن امریکا در پیش گرفته بود!!!
حال نظام حاکمه ی فعلی ایران براورنده ی نیاز فعلی امریکا هست یا خیر ؟
این سوال بسیار مهمی است که متاسفانه برای نظام حاکمه جواب منفی است !
جمهوری ولایت فقیه با نقش افرینی مداخله جویانه اش در منطقه با استفاده از اختلاف بین روسیه وامریکا حیاتش را تضمین کرده است!
حال اگر این دوقدرت به هم نزدیک شوند دیگر نظام ولایت فقیه با این شکل وشمایل کارایی ندارد ولی ایا این نزدیکی منافع امریکا را در منطقه ی نفت خیز خاورمیانه تامین میکند ؟
از نظر من بله
نظام بعدی با گشایش سفارت امریکا و هم پیمانی با این کشور بازار مالی خاورمیانه را چون چین در سیطره ی این کشور در تعامل با روسیه دراورده و قطعا هزینه ی هنگفت ارتش امریکا به سمت مناطق دیگری گسیل داده شده که از برایند منافع برداشت شده از این منطقه قابل جبران است !
فقط توجه کنید که اروپا بخصوص انگلستان در نزدیکی این دو ابرقدرت نقش دست دومی در معادلات سیاسی جهان پیدا کرده که این دقیقا هدف امریکاست
در ضمن همراهی ایران با امریکا موازنه ی قدرت اعراب در برابر اسرائیل را بسمت اسرائیل سنگین کرده که قطعا منافع ان براحتی قابل ارزیابی است !!!
جناب نوری زاد
پشه وقتی وارديه محیط سربسته میشه ازريزترين سوراخ خودشو واردميکنه.ولی وقتی میخوای بيرونش کنی با توپ و تانک هم بیرون نمی ره.
این حکایت ما مردم ایران باآخونداست
به راحتی آب خوردن اومدن با توپ و تانک که هیچ با بمب اتم هم بیرون نميرند.
درداوحسرتاکه همانم ز دست رفت
دستم نميرسدکه بگیرم عنان دوست
.
چهل ساله ماداريم یه عکس تکراری بندرامام امت تو ماه می بینیم.تماشای این عکس تکراری ماروخسته کرده .خواستم ازاین طریق از سران جمهوری اسلامی بخوای یه عکس جديدازامام تو ماه نصب بشه تاازاين روزمره گی دربياييم.باورکن خسته شدیم.اینهمه بودجه میلیاردی به نشرآثارامام خميني تعلق میگیره ،نميتوننداين عکس قدیمی روبايه عکس امروزی ومشتي عوض کنند.لطفا به مسئولین بگيداقدام کنند.
با سلام و عرض ادب
آقای نوریزاد عزیز
این روزها نقل محافل تحلیلی رسانه های اپوزیسیون، این است که چه گزینه ای برای فردای براندازی یا فروپاشی مناسب تر است؛ پادشاهی مشروطه یا جمهوری …
به نظرم اینجا یک تغافل تاریخی رخ داده است؛ زمانی که در ایران مثل بسیاری از کشورهای دیگر، پادشاهی انتخاب شد، نوع دیگر از حاکمیت سیاسی و اجتماعی یعنی دموکراسی، نوظهور بود؛ دموکراسی در صدسال گذشته، کودک نوپایی بود که با آزمون و خطا رو به تکامل داشت. یعنی در آن زمان تفکر اجتماعی بشر پذیرش این نوع از حاکمیت را هنوز داشت.
پهلوی دوم خوب یا بد سرنگون شد؛ اینکه این سرنگونی سیاسی و دگرگونی تاریخی، از اساس لازم بود یا نه و اینکه به بیراهه رفت بماند … به زعم من آنچه مهم است و کمتر به آن توجه میشود این است که برای شهروند جهان وطن امروزین، دموکراسی که حالا جوان برومندی است، بهترین نسخهء پیش روی جوامع برشمرده میشود هرچند که ممکن است کاملترین آن نباشد و بشر آینده ایده های بی نقص تری را ارائه نماید.
بنابراین نسخه پادشاهی هرچند مشروطه، کمی کهنه و نخ نما و خطرناک به نظر میرسد؛
چنانکه امروز در سایر کشورها (پیشرفته) نیز پادشاهی، نه نظامی سیاسی و اجتماعی برای اداره کشورها، بلکه نمادی تاریخی و ملی تلقی میشود. از این روی اگر پادشاهی ایران سرنگون نشده بود و ارکان مستقل دموکراسی نیز در جامعه ما، طی این سالها، کم کم برپا شده و امروز مستقر بودند (مجلس، دادگستری، رسانه و …)، تاج و تخت میتوانست به مثابه نمادی ملی و تاریخی به حیات خود ادامه دهد اما حالا که این سیب، طی چهل سال اخیر هزاران چرخ خورده و لهیده و از درون پوسیده، واپس گرایی اینچنین، ما ایرانیان را که دچار یک تفکر دیکتاتور مآبانه و پدرسالارانه نیز هستیم به خطر قربانی شدن و دوباره در دام دیکتاتوری افتادن نزدیک میکند.
باتشکر
تاريخ ايران روز هفتم مرداد ١٣٦٠ را از ياد نخواهد برد، روزی که ۹ عضو بی گناه جامعۀ بهائیان تبریز در نهایت بی عدالتی تیرباران شدند. به امید روزی که تعصبات دینی و مذهبی از جامعۀ ایران رخت بر بندد. اسامی این انسان های شریف و بی گناه عبارت بودند از:
١- جناب دكتر مسرور دخيلي
٢- جناب الله وردي ميثاقي
٣- جناب دكتر پرويز فيروزي
٤- جناب عبدالعلي اسدياري
٥- جناب دكتر اسماعيل زهتاب
٦- جناب حسين اسدالله زاده
٧- جناب مهدي باهري
٨- جناب منوچهر خاضعي
٩- جناب حبيب الله تحقيقي
با سلام خدمت اقای نوریزاد عزیز که الحق زاده نورید. من یک فرد ایرانی عادی بدون هیچ وابستگی به گروه و دسته ای هستم و چون به شما و صداقت و استقامتتان در راه ازادیخواهی و حق طلبی، ایمان دارم، خواستم خواهشی رو ازتون بکنم. شما و جمعی از ازادگان ایرانی، چندی پیش پیشنهاد بسیار پیشرفته، عاقلانه و خردمندانه ای رو مبنی بر درخواست از جمهوری اسلامی برای برگزاری یک رفراندم اری یا نه، مطرح کرده بودید. با توجه به اوضاع کنونی کشور و خطرهایی که یک جنبش مردمی بدون رهبر را امروز ،و در فردای سرنگونی احتمالی حکومت، میتواند با خونریزیهای گسترده و انتقام گیریها وخشم رهاشده بی افسار کل کشور را تهدیدکند، عاجزانه به عنوان یک ایرانی که دردلش ارزویی جز داشتن ایرانی ازاد واباد نیست ، از شما خواهش کنم، این ایده پیشرفته، خردمندانه و کم هزینه را بار دیگر مطرح کنید و از مردم بخواهید که در شعارهایشان تکرار کنند. میشود این پتانسیل عظیم نیروی مردمی را بجای هرز رفتن و پراکندگی با بیان شعارهای که یا در حسرت گذشته است ویا هنوز نیم نگاهی به عاقل شدن و برسر عقل امدن جمهوری اسلامی دارد، بر یک سمت وسو ، سوق داد و از ان پیکانی ساخت که مستقیما بودن و یا رفتن جمهوری اسلامی را نشانه بگیرد. من امیدوارم بزودی با پاسخ حکومت به مذاکره با امریکا، ان گروه عظیم که هنوز امیدی به بهتر شدن اوضاع دارند، به جنبش حق طلبی مردم ایران بپیوندند و تبدیل خواست برگزاری رفراندم، به یک خواست عمومی، بتوانیم جمهوری اسلامی را وادار کنیم که تن در دهد، و به احتمال قریب به یقین، با رای ،نه، اکثریت، بشود در فضایی ارام، انتقال قدرت از سوی جمهوری اسلامی به هیاتهایی متشکل از مردم واپوزیسیون صورت پذیرد. اینطور میشود از خونریزبهای بسیاری جلوگیری کنیم. ایده برگزاری رفراندم ازاد، از طرف شما عزیزان، مثل جواهری بود که هنوزپرداخت نشده، این نگین گرانبها را میتوان با همت همگانی ، پرداخت کرد، به دورش حلقه ای طلایی از خواست همه ایرانیان برای داشتن زندگی بهتر ساخت ، باشد که بر دستان زیبای ایران نشیند. برقرار, سلامت و استوار باشید نوریزاد عزیز . وجودتان قوت قلبی ست. ممنون که هستید
به دوستانم سلام می کنم
«تحریمها نقش فرشی را بازی میکردند که برای چند سال همه گردوخاک اقتصادمان را زیر آن پنهان کردیم و همه چیز را به گردن تحریم انداختیم اما حالا که سایه تحریمها تقریباً کنار میرود، آن فرش هم کنار رفته و گردو خاک و زبالههای اقتصاد ما برای همه عیان است.»
مجموع این کلمات یکی از بهترین تعبیرها درباره برجام از زبان یک اقتصاددان بود، زمانی که هنوز تب برجام بالا بود و شور و حال آن جاری. برجام که آمد سر خانه اول برگشتیم، با همان مشکلات قدیمی و همان حرفهای تکراری سرگرم شدیم.
شفاف نبودن سیستم بانکی، اقتصاد تکمحصولی، نوسان قیمت ارز، بازار بی دروپیکر سکه و طلا، فساد، رانت، بیپولی تولید، بالابودن نرخ سود بانکی و هزارویک درد دیگر باز هم به صف شدند تا ثابت کنند اگر درد اقتصاد ما برجام بود کسی نمیتوانست با آوردن و بردن آن نبض اقتصادمان را در دست بگیرد.
سه سال زمان مناسبی بود تا نشان دهد یک برجام که نه حتی اگر دهها برجام هم برای اقتصاد رو به زوال کشورمان به ارمغان بیاورند، راهی از پیش نمیبرد.
اقتصاد ما در تحریمها بابک زنجانی و خاوری تربیت کرد، در برجام مؤسسات مالی بی دروپیکر را تحویل داد و امروز که حرف از بازگشت تحریمها (سختتر از گذشته) به میان آمده، کاسه چه کنم دست گرفته است و با بحران ارزی و طلایی که از ابتدای امسال شروع شده به استقبال تحریمهای آینده رفته تا رسم میزبانی را به بهترین شکل ممکن به جا آورد.
وقتی حرف از تحریم به میان میآید نخستین سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که چرا کشور ما جزو کاندیداهای ثابت تحریم در دنیاست؟ و سادهترین پاسخ آن این است که؛ چرا نه؟
کدام حکمران دیوانهای راه کمهزینه و بدون خونریزی تحریم اقتصادی یک اقتصاد مریض را کنار میگذارد و سراغ جنگ و خونریزی میرود؟
کدام حاکم بیفکری ترجیح میدهد به جای استفاده راحت و بدون دردسر از سلطه خود بر اطلاعات و بازار دنیا، سراغ کشیدن ماشه برود؟
اشتراک ما و دنیا در تعریف جنگ همان واژه جنگ است وگرنه جنگ آنها کجا و جنگ ما کجا. تعریف ما از جنگ به درد همان جهان سومی میخورد که در آن دستوپا میزنیم و صدها برجام هم توان کمکردن عددهای آن را ندارد.
مگر کجای اقتصاد دنیا لنگ ماست که انتظار داریم تحریم نشویم؟ وقتی در باد نفت میخوابیم و با زبان بیزبانی به عالم و آدم نشان میدهیم پاشنه آشیلمان کجاست، طرف مقابل هم به جای ارتش سراغ شیر نفت میرود در حالی که به نظر میآید با ارتش راحتتریم تا نفت.
فارغ از تعریفی که که ما و آنها از جنگیدن داریم، هر جنگی، مرد جنگی میخواهد. ما مرد جنگیدن در جنگ آنها را داریم؟ اگر واقع بینانه نگاه کنیم، نه!
از روزی که یکی از آن طرفیها زیر میز قرار و مدارها زد و شاخ و شانه کشید، بیش از آن که به فکر مهیاشدن برای جنگ باشیم، خودمان را برای هجوم آنها مهیا کردهایم. دلیلش هم نیاز به تفکر زیادی ندارد؛ نه مرد جنگی داریم و نه ابزار جنگی که آنها دارند.
پول، طلا، اقتصاد قوی و پویا و رابطه اقتصادی دوطرفه و مستحکم با دنیا ابزار جنگ امروز است که نداریم. تنها نفت داریم که آن را هم خیلیها دارند. ما نباشیم از آنها میخرند.
لباس رزمی که چند ماه دیگر شیپور آغاز آن به صدا در میآید قواره تن بسیاری از جنگ آوران ما (مدیران ما) نیست، اگر باشد گرز و شمشیر آن را نداریم.
در میدان جنگ وقتی زور یک طرف به طرف مقابل نرسد یا کار را طوری پیش میبرد که تا حد امکان برخوردی انجام نشود و یا بهترین استفاده را از جنگافزاری که در اختیار دارد، میکند (حتی اگر کم و کاستی داشته باشد).
جنگافزارهای ما در جنگ نابرابر آینده، همین کارگاههای کوچک و واحدهای تولیدی ریزودرشتی هستند که حتی در بدترین شرایط تحریمهای گذشته صورت خود را سرخ نگه داشتند. وقتی برجام آمد وضعیتشان فرقی نکرد و برای جنگ آینده بیگرز و شمشیر به میدان نبردشان میفرستیم.
همه آنهایی که در سه سال گذشته دم از تولید و اشتغال و حمایت زدهاند سری به تولید بزنند تا ببینند برجام برای آنها چه کرده است.
درد، برجام نبود که با آمدنش درمان را هم بیاورد. درد بدبختیهایی است که به آنها عادت داریم. وام چند ده درصدی، نوسان ارز همیشگی، تولید روزانه قوانین دست و پا گیر، بخشنامههایی که خاک میخورند، سیاست مالیاتی نامعلوم، فساد سیستماتیک اداری و چند درد دیگر که تولیدکنندگان بهتر میدانند.
با این وضعیت نتیجه حضور این سربازان با آن جنگافزارها در میدانی که دشمن تا بن دندان مسلح است نیازی به نفسیر و تعریف ندارد.
با تعریفی که امروز از جنگ وجود دارد، جنگیدن بد نیست، مشکل هنر جنگیدن است.
آقای سید مرتضی مرگ من با قلم ماستمال خودت این تحریمها رو به خود آمریکا برگردون مرسی
لیست تحریمهایی که بزودی علیه ایران به اجرا در میآید
خرید و فروش اسکناس یا اسناد مبتنی بر دلار از سوی دولت ایران
خرید و فروش طلا و سایر فلزهای گرانبها، خرید، تامین یا انتقال فلزاتی نظیر گرافیت
خرید و فروش فلزات خام یا نیمهخام مانند آلومینیوم و آهن، زغالسنگ و نرمافزارهای مورد استفاده از سوی صنایع ایران
افتتاح حساب ریالی در خارج از مرزهای ایران و مبادله ریالی با ارقام قابل توجه
تامین مالی خارجی و خرید اوراق منتشر شده از سوی دولت ایران
خودروسازی ایران
خرید و فروش و تامین قطعات هواپیما
فرش و مواد خوراکی تولید شده در ایران
فعالیت بندرگاهی، کشتیرانی و صنایع کشتیسازی ایران از جمله خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و کشتیرانی جنوب و شرکتهای وابسته
مبادلات نفتی و هرگونه خرید مواد پتروشیمی از ایران، شرکت ملی نفت، نفتیران و شرکت ملی تانکرسازی ایران
هر گونه مبادله مالی بین موسسات مالی بینالمللی با بانک مرکزی ایران یا موسسات مالی ایرانی
منع سرمایهگذاری در بخش انرژی
همکاری با ایران در قالب تعهدات خدماتی، بیمهای و بیمه اتکایی
بله جنا ب بروجردی تو و امثال تو که از صد برابر که نه بلکه از هزار برابر شدن تحریمها مشگلی برایتان پیش نمی آید !
شما ثروت کشور را در اختیار دارید ، به کجایتان فشار می آید ؟
شما و آقایتان اگر پای میز مذاکره روید ضرر می کنید زیرا منافعتان قطع و دستتان از مال اندوزی کوتاه خواهد شد ، لذا شما و سرداران مفتخور و دیگر دور قاپ چینان از میز مذاکره واهمه دارید !
درود آقای نوریزاد،
شما باز هم از این آقا سوالای آسون پرسیدید، یکبار گفتم که سوالای سخت بپرسید، مثل حق علی بر عمر، اونوقت این آقا خوشحال میشه و جوابتو با ۵۰۰ صفحه میده. نمیدونم چرا از لاریجانی بیشتر از خامنه ای، از معاوناش بیشر از لاریجانی، و از این آقا از همه بیشتر بدم میاد. فکر میکنید به خاطر ماس مالی کردن و مردمو خر کردنه؟
جمهوری اسلامی جایی که تتلاریسم فریاد میزند جایی که بورژوازی مذهبی دارد به انبوشت سرمایه میپردازد .
جایی که انارشیسم حکومتی اتش به اختیار در دهان منتقدان می کوبد
جایی که لمپن های روشنفکر به ایجاد هژمونی فرهنگی میپردازند هژمونی که خرافات در آن عادی شده است
اری تنها همچین نظام ایدیولوژیکی میتواند روح الامینی ها ندا ها و ستار ها رو نا بود کند
ما در محاصره ی لوایتان ها هستیم
و اری می توان از بدترین ایدئولوژی ضد بشری برای توصیف جمهوری اسلامی استفاده کرد
و آن چیز جز فاشیسم مذهبی نیست.
تنها می توانم شعری از زنده یاد فروغ فرخزاد را بیاورم تا بتوانم زندگی را در همچین نظام رعب اوری به تصویر بکشم.
آن گاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
شب در تمام پنجره های پریده رنگ
مانند یک تصوّر مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راه ها ادامهٔ خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ کس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون می داد
زنهای باردار
نوزادهای بی سر زاییدند
و گاهواره ها از شرم
به گورها پناه آوردند
چه روزگار تلخ و سیاهی
نان ، نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پبغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاه های الهی گریختند
و بره های گمشدهٔ عیسی
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشت نشنیدند
اری ما مردمان این سرزمین به دنبال ارمان شهر و مدینه فاضله نیستیم
ما در پادارمانشهر گیر افتاده ایم
برای ما دیگر زندگی معنا ندارد
چه زندگانی زندگاتی بین نگهبانان جهنم که روباهانی مکار پیش نیستند
آنانی که 40 سال به فریب مردم بدبخت ادامه میدهند
و بوی این فریب از بنیانگذار انقلاب حضرت پپولیست خمینی به مشام میرسد.
فریب مردم که برای انقلاب انقلاب کردند برای خضرت پپولیست کار اسانی بود
آن مردم بیچاره برای ازادی و دموکراسی انقلاب نکردند
و همانطور که شهید راه ازادی شهید راه وطن دکتر بختیار گفت: انقلاب برای انقلاب نیست انقلاب برای هدفی است و برنامه است که با آن می خواهند برسند وقتی رسیدند اگر باز انقلاب ادامه پیدا کرد این مسلما به صورت یک دیکتاتوری نمایان گر خواهد شد و مقصد از ازادی را که انقلاب باید بیاره فراموش خواهد شد.
بعد از 38 سال به حرف دکتر بختیار رسیده ایم اما چه فایده.
دیگر دنیا برای ما بوی خوشی ندارد دیگر عشق برای ما معنا ندارد.
زیرا کمرمان در زیر پاهای حضرات شکسته شده است.
تنها نوشتن است که مرا ارام میکند
نوشتن همچون الکلی مرا مست میکند که دنیا در نظرم بسیار زیبا میاید
و مرا در حال خوش باقی میگذارد
این نوشته ها بازتاب احساسات زخم خورده یک جوانیست که ماکیاولیست های مذهبی امال و ارزوهایش رو نابود کرده اند.
و این جوان تنها راه مبارزه را نوشتن و نوشتن و نوشتن میداد
با نوشتن با خواندن میتوانی جهانی را بدست بیاوری
به قول برتولت برشت انسان سیری ناپذیر به دنبال کتاب میگردد
زیرا کتاب برای او یک اسلحه هست
اما متاسفانه ما در لجنی از جهل غرق شده ایم و هی دست و پا میزنیم و هی فروتر میرویم
مردمان گرفتار جهلی شده اند که خود فکر میکنند آن دانایی است
و نه سر و کاری با قلم دارند و نا با کتاب
و باید از هربرت شیلر نقل کرد که توده ی مردم ناآگاه منفعل و نادان می باشند.
ما برای تحقق یک اصل می خوانیم و می نویسیم و آن ازادیست.
توماس جفرسون : وقتی مردم از حکومت بترسند آن دیکتاتوریست وقتی حکومت از مردم بترسد آن دموکراسی است
جان استورات میل: یگانه ازادی که شایسته نام ازادیست
ازادی دنبال کردن خیر خود به شیوه دلخواه خود است.
تمام این نقل قول ها را بیان کردم تا در اخر بگویم : ای مردمان ایران به پا خیزید
بخوانید و بنویسید و برای قلم جان بدهید
تنها قلم می تواند ما را نجات دهد
روزگار ظلم به سر رسیده است
و ازادی به زودی زود به ما لبخند میزند
برای قلم جان میدهم.
حاج ممد مستراح پناه: نظام فرو نمیپاشد، زیرا علاوه بر ابزارهای مختلفی که برای حفظ خود دارد، همچنان در میان بخشهای قابل توجهی از جامعه پایگاه دارد.
مش قاسم: حاجی هنوز خیال میکنه دهه وحشت بزرگه و ریشوهای کلاش بدست و ماشین پاترول. …(سه نقطه از مش قاسم) ملت ایرانو تهدید میکنه. ابزارهای مختلف و پایگاه جامعه رو به قول اونکه به اون دومی نزدیکتر بود لولو برد. ای که چه شیادی این یکی میباشد، ۸ سال شیره مالیدن به سر ملت کم بود حالا دست به تهدید زده. هنوز منتظره که این دومی واسش سوت بزنه که بدو بدو بره به کمکش. حاجی، این ملت ۴۰ ساله همه رنگ تو و همپلکیهای منقلابیتو دیده، دست شامورتی بازیت رو شده.
سلام
کم کم به خوردن جام زهر نرمش قهرمانانه نزدیک میشویم
برای من اصلا اهمیت ندارد که خامنه ای پای مذاکره با امریکا بنشیند یا نه بلکه برای من بعنوان مردم این نتیجه محرز میشود که قدرت در این کشور ثروتمند بقدری شیرین است که هیچ حاکمی حاضر نیست انرا براحتی ازدست بدهد ولی …
زمانی میرسد که حکومت در اوج ذلت باید قبول کند که تابع شرایط قدرتهای بزرگ باشد
ببینید شروط ما فقط خواست بر ماندن نظام است ولی شرط امریکا قبول نقشی است که ما در دنیا باید داشته باشیم ومهمترینش امنیت اسرائیل !!
خامنه ای بعد مذاکره با امریکا شرایطش بسیار سخت میشود ودیگر نمیتواند دشمنی بسازد که بی کفایتیهایش را به گردن او بیندازد !!!
چون بعد 40 سال نظامی ساخته است که تاروپودش را فساد گرفته است و این تاب وتوان کشور را برای رفاه اجتماعی وتوسعه گرفته است پس این موضوع را باید جدی گرفت که توافق با امریکا یعنی مرگ جمهوری ولایت فقیه !!!
فساد ودزدی وبی عدالتی بقدری محرز شده که دیگر وقیحانه شاهدش هستیم
از اقرار ابتکار معاون روحانی به حضور پسرش در امریکا گرفته تا عروسی لاکچری سفیرش !!!
از عروسی لاکچری فرزند قالیباف گرفته تا پزشکی خواندن دختر وپسر نوبخت در امریکا!!!
از بی پاسخی نهادهای زیر نظر خامنه ای چون استان قدس و سپاه گرفته تا بنیاد مستضعفان
همه وهمه نشان میدهد وضعیت اشفته ی اقتصاد رانتی کشور قهقرایی برای نظام ایجاد کرده که بزودی مرگش را رقم میزند !!
بنظر من اگر خامنه ای بفکر بقایش بود بهترین راه اصلاح نظام اقتصادی فرهنگی کشور خودش بود واگر نه با جام زهر خوردن چیزی به نفع خودش یا مردمش عوض نمیشود !!!
خمینی هم جام زهر را خورد ولی دلار روزبروز گرانتر شد وامار زندانیان روزبروز بیشتر و طلاق واعتیاد هم گسترده تر !!!
پس متاسفانه باید اعتراف کرد که زمان پسرفت نظام بسمت اضمحلال شمارش معکوسش اغاز شده است !!
نه بخاطر فشار امریکا به تنهایی بلکه مهمتر فشار فساد لجام گسیخته ای است که منشاش هم از خود رهبر با نهادهای غیر پاسخگویش اغاز میشود!!!
من امیدی به تغییر در شالوده ی نظام ندارم چون قرار نیست خامنه ای پاسخگو باشد و هیچکس هم از درون نظام نمیتواند او را به چالش بکشد !!!
ولی کف خیابان جوانهایی داریم که ناامید از اینده حتما این شمارش معکوس را تندتر میکنند !!!
.
من هیچگاه روحانی را فردی قابل اعتماد ندانسته ونمیدانم او سرباز ولایت است وملتزم به ولایت فقیه !!!
اصلاح طلبان تمام تخم مرغهایشان را در سبد او گذاشتند چون ظاهرا خودرا اعتدالی مینامید ولی او تمامیت خواه است !!!
اما اصولگرایان تصور میکردند که این همراهی اصلاح طلبان به نفع انهاست !!!
امروز پیشنهاد خاتمی مطرح شد که دامی گسترده برای خامنه ای و اطرافیانش است !
روحانی روزنه ای بود برای این نفوذ !!!
البته خامنه ای چاره ای نداشت چون احمدی نژاد گند زده بود به همه چیز !
حال این روزنه در حال گشاد شدن است !!!
.
موضوع هسته ای خامنه ای را به بن بست کشاند وراه خروجش از طریق احمدی نژاد شدنی نبود چون او با مطرح کردن انکار هلوکاست وجاهت مذاکره را نداشت پس باید چهره ای دیگر را خامنه ای رو میکرد وچه کسی بهتر و رذلتر از روحانی !!!
اما چاشنی روحانی پوششی منحرف کننده نیاز داشت بنام اصلاح طلبان !!!
اصلاح طلبان هم با فرصت طلبی به این بازی ورود کردند !!
150 میلیارد پول وارد کشور شد وشرایط تا حدی بسامان گردید که اصلا مورد اقبال خامنه ای وهم پیمان قدرتمند روس اش پوتین نبود !
پس با شلیک موشک زیر میز برجام زد این عمل او با اقبال روحانی مواجه شد در صورتیکه اصلاح طلبان سخت براشفتند چون موفقیت برجام انها را به قدرت بلامنازع صحنه ی سیاست کشور تبدیل میکرد !!!
ولی الان یک شانس اوردند ورود ترامپ به تقابل با خامنه ای و مجبور کردن او به خوردن جام زهری دیگر که دودمان ولایت فقیه را به باد میدهد !!!
حال در این شرایط خاتمی با هوشمندی این اعلامیه ی هشداری را میدهد که دقیقا نافی قدرت ولایت فقیه است ودامی برای اصولگرایان پخمه وشخص خامنه ای !!!
در صحنه ی سیاست بزنگاهها چون صحنه ی جنگ سرنوشت سازند وتاریخ ساز که الان اصلاح طلبان از ان با این اعلامیه بهترین بهره برداری را خواهند کرد !!!
خامنه ای مجبور است یا تقابل کند ویا سازش !!!
این اصلا مورد اقبال روحانی نیست چون او یکی از تئوریسین های خامنه ای است که البته بسیار هم باهوش ولی با این همه سیاست وسابقه ی امنیتی مثل خامنه ای در دام خاتمی افتاد !!!
در هردو صورت تقابل ویا سازش اصلاح طلبان موقعیت دست بالایی پیدا کرده و اصولگرایان بقدری ضعیف میشوند که زمینه ی فروپاشی نظام ولایت فقیه ونه نظام جمهوری اسلامی فراهم میشود !!!
.
از سیاستهای کثیف هر نظامی خنثی کردن تبعات فشارهایی است که میتواند استانه ی تحمل مردم را پایین اورده وانها را بی تفاوت کند
مثلا قرار بود 15 مرداد تحریمهای امریکا دلار را به 10 تا 11 تومان برساند
نظام پیشقدم شد واین موضوع ظرف یکماه محقق شد حال تاثیر این تحریمها با عدم بالارفتن دلار از 10 تا 11 تومان را بظاهر خنثی کرده اند وجلوی مردم جولان میدهند که دیدید توانستیم تحریم امریکا را خنثی کنیم !!!
یعنی طبق معمول 40 سال قبل به مرگ میگیرند که به طبع راضی شویم!!!
نظام جمهوری ولایت فقیه
یک اشتباه استراتژیک کردید
مردم دیگر به ستوه امده اند انها از اصولگرا واصلاح طلب گذشته اند
انها شغل میخواهد ازدواج میخواهند و…
مردم کشورهای عرب حاشیه ی خلیج فارس را با ماهانه 5000دلار یارانه کمتر یا بیشتر میبینند !
انها پول نفتشان را میخواهند !!!
.
ملتی که فرهنگش را تحقیر کنید عاقبت میتوانید شکمش راهم گرسنه نگاه دارید چون عزتش را لگد مال کرده اید !!
عده ای تلاش دارند عزت را برگردانند
ناراحتید ؟
میدانم عزت انها برگردد شکم های گنده ی شما چطور با پول نفت پر شود ؟
ملت عزتمند حتما پول نفتش را مطالبه میکند !!
ببخشید آقای محسن رضایی،شرمنده که مجبورم پاسخ شما را بدهم که فرموده بودید در هفته ی اول هزار تا سرباز امریکایی می گیریم و با غرامت میلیارد دلاری آن اقتصاد را نجات می دهیم ،می شود لطف کنید و بیش از این خود و حاکمیت افسار گسیخته و ناتوان و جاهل و بی سواد را به رخ دنیا نکشید ،بخدا ما آبرو داریم ،فردا که شما تخت و کرسی خود را به اهلش سپردید و رفتید انشالله ،دنیا ما را با سخنان فیلسوفانه ی شما میزان می کند ما با چه زبانی به شما بگوییم از خودتان مایه بگذارید و پشت تریبونهایتان لنگ ملت را وسط نکشید ،حکایت شما و سردار سلیمانی نقل محافل شده و از باغستان دانشتان همینجور در و گهر است که می ریزد ،شما مردم ایران را چه فرض کرده اید ؟به قول دوست با سوادتر از خودتان این ممه را لولو برد ،مردم دیگر آن مردم سالهای گذشته نیستند که جای مهر سوخته بر پیشانی و عبا و قبایتان فریبشان دهد الحمدالله مردم عالم به رسوایی هاتان شده اند و از بس جانشان به لبشان رسیده با آب و اسفند به بدرقه ی تان آمده اند اما بس که بدنامید در هیچ کجای جهان جایتان نیست ،شگفتا … یادم به سرگردانی شاه افتاد احتمالا روزگاران فلاکت و بی کسی و دربدری او را سخت تر تجربه خواهید کرد چرا که شما تاجر دین بودید و نان مردم را به نام اسلام به سفره ی خود بردید و چه مردم نجیب و فرشته خویی ،قدرمان را ندانستید و کیسه کیسه دزدیدید و گردنهایتان را قطور کردید ، از ملت بیچاره چه می خواهید ،ماشالله بلااستثنا همگی تان چند خانه و چند ماشین و چند ویلا و چند خدم و حشم و چند حساب بانکی درشت دارید که صغیر و کبیر این ملت را تیغ زدید تا بر ثروت خود هر روز بیشتر بیفزایید اما خیال خام در سر نداشته باشید که میتوانید این ثروت را در خورجین بگذاریدو با خود ببرید. سرانجام همه ی مان مرگ است و مرگ نیز حق ، و شما نیز حق دارید تا قبری دو نبش و بزرگ داشته باشید که آن را مردم شریف ایران به شما هدیه می دهند
آقایان ،سروران ،سرداران ،بزرگواران،علمای قم و فاضلین دربار بروید ما شما را نمی خواهیم ،ایران را ترک کنید ،بخدا که دزد هم دزدان قدیم ، شما روی همه ی دزدان را سفید کردید یعنی جوری جیبمان را زدید که هنوز نفهمیدیم کی و کجا جیبمان را غارت کردید …
هر چقدر حساب می کنم به خون شهدا که بماند به آبروی زن و مرد و پیر و جوان این مملکت بدهکارید .
راستی آقای پورازغدی عزیز ،می شود بگویید آن روزها که ملت برای رهایی از ذلت به اجبار تحمیل شده جنگیدند و سیصد هزار شهید دادند شما کجا بودید ؟لطفا از داده هایتان بگویید نه از داده هایمان !
رییس جمهور در سخنان دیشب خود فاقد هرگونه برنامه موثر، ایده جدید یا ابتکار عمل برای آینده بود. ‘همدردی’ کاری نیست که مردم از رییس جمهور توقع داشته باشند، تشکر از صبر و نجابت مردم هم راه حل مشکلات نیست. سخن گفتن با مردم در این وضع و حال تنها زمانی مفید است که بتواند تلقی ‘بهبود’ ایجاد کند. من حقیقتا امیدوارم رییس جمهور حرفهای نزده فراوانی داشته باشد و ما نتیجه آنها را در عمل ببینیم. در عین حال آقای روحانی مذاکره با #ترامپ را نفی کرد و حرف های تنش آفرین نزد. این مشی را به فال نیک باید گرفت. در ماه های آینده باید هر چه بیشتر با مردم سخن گفت، به این شرط که کنار هر صد سخن نیم عمل هم باشد.
با صحبتهای دیروز روحانی متوجه شدیم که چون فاصله فتح خرمشهر تا پایان جنگ یا فتح فاو و جزیره ی مجنون تاپایان جنگ قرار است منابع انسانی و مالی مان را به فنا بدهیم وبعد دستانمان را بالا ببریم !!!
اخر انهاییکه امروز برایمان تصمیم میگیرند با کسانیکه دست خالی قطعنامه را پذیرفتند فرقی نگرده اند
نه از نظر بینش سیاسی که حتی رعایت حقوق حق الناس !!!
سکان مملکت دست افرادی است که دلار 7 تومانی را به 10 تا 11 هزار تومان رساندند !!!
اگر بخواهیم به اموزه های دینی هم که مرجع گفتار تمام این افراد است رجوع کنیم کوچکترین خدشه ای در صرف بیت المال از سوی حاکم شرع گناهی نابخشودنی است !!
حال وقتی میبینیم خامنه ای 200 میلیون سهم هر ایرانی را در موضوع هسته ای ونرمش قهرمانانه گل میمالد قطعا نباید توقع داشته باشیم هزینه های هنگفت تحریمها برای کشور را اعتنا کند چون او در این 40 سال همواره در تصمیماتش نشان داده اخرین اولویت در سیاستگذاریهایش بیت المال است واولین اولویت حفظ موهبتهای زمامداری برای اطرافیانش!!
از سعید طوسی گرفته تا سعید مرتضوی و از رحیمی گرفته تا خاوری !!
پس متعاقب این موضوع گفتار روحانی هم در همین چهارچوب تعیین میشود!!
چند روز پیش در اسنپ با جوانی همکلام شدم
گفت قصد داشته با گرفتن وام 10 میلیونی ازدواج چند تکه از وسایلش را بخرد وهمسرش را به خانه ی بخت ببرد !!
حال که اجناس دوبرابر تا سه برابر شده است به 20 میلیون نیاز دارد وباز باید صبر کند ونمیتواند زندگی مستقلش را شروع کند !!
برای خامنه ای وروحانی چه ارزشی دارد که این جوان موفق شود زندگیش را اغاز کند یا نه مهم جواب مثبت به منویات پوتین وترزا می است که باید ایران با امریکا سرشاخ بماند حال پدر ملت در بیاید که بیاید !!!
این یک نمونه ی کوچک از وضعیت فرزندان این کشور است که ثروتشان به تاراج میرود !!!
باری خودتان را اماده کنید که روزهای سختی را تجربه کنید که سردمداران فعلی کشور با سابقه ی مدیریت 40 ساله ناموفقشان به همه مان تحمیل میکنند وقرار هم نیست میدان را به افراد متخصص وکارازموده بسپارند و ازمون وخطاهای پیوسته شان قرار است با تکیه بر بیت المال بی صاحب این مردم به باد برود !!!
سلام و درود
( پیرو کامنت جناب کوروش از کرج)
در ایران دو جناح حاکمند و با هم در مورد مذاکره یا جنگ با آمریکا اختلاف نظر دارند :
1_جناح عرب تبارها که آخوندهای عمامه سیاهند و بنا به خوی جنگ طلبانه ای که دارند، قصد دارند با راه اندازی یک جنگ بزرگ مردم ایران را به کشتن دهند و کشور را تخریب کنند و برای نسلهای آینده زمین سوخته به ارث بگذارند .
2_جناح فارسهای ایرانی یا آخوندهای کله سفید که چون اغلب از فارسهای ایرانیند قدری متمدنترند و سعی میکنند با سیاست و نرمش، بدون آبرو ریزی در خفا با آمریکا سازش کنند و بعد با راه اندازی جشن پیروزی و هیاهوهای آنچنانی تسلیم شوند و شکست سیاستهای چهل سال گذشته خود را در دید و داوری مردم ایران یک پیروزی جلوه دهند و آش آشتی کنان مفصلی هم بپزند و بین خودیها و وفاداران خود پخش کنند .
چون اکثریت با ایرانیهاست، و جمعیت قابل توجهی با جنگ طلبان همراه نیست و توده مردم از شدت فقر و استیصال پیشاپیش روحیه خود را باخته و علاقه و ایمانی هم به حکومت ندارند ، شانس اینکه اختلافات وارد کانال مذاکرات سازش و تسلیم مخفیانه شود بسیار بیشتر است تا جنگ.
نازیهایی که به هلند تجاوز کردند
در باره هلندیها به طنز میگفتند که هلندیها متمدنتر از آنند که دفاع قابل توجهی بکنند و همانطور هم شد !! حال هم باید گفت که ایرانی های اصیل متمدنتر از آنند که حماقت صدام حسین را تکرار کنند و وارد ورطه مهیب جنگ شده و سبب ویرانی کشور و شکستی اندوهبار و غیر قابل جبران شوند . (خوی ملی مردمانی که وارث تمدن و فرهنگهای ریشه دارند بسیار دیر دگرگون میشود. ایرانیها هم علاقه چندانی به جنگ ندارند، همانطور که در هر دو جنگ جهانی و جنگ خلیج فارس اعلام بیطرفی کردند. )
آخرین کتابی که بنده مطالعه کرده ام کتابیست از نظامی و خلبان سابق و جاسوس و خبرنگار و رمان نویس مشهور انگلیسی « فردریک فورسایت» با عنوان «مشت خدا» که با بیش از 700 صفحه نگاشته، به شرح چگونگی به اشتباه انداختن و مدیریت هدفمند صدام حسین و وادار کردنش به خطاهای مکرر ازجمله تجاوز به کویت و استخدام نزدیکترین نزدیکان مورد اعتمادش به جاسوسی و شرح جزئیات عملیات طوفان صحرا و شکست ارتش بعث عراق در جریان جنگ اول خلیج فارس و انهدام بمب اتمی عراق با بزرگترین توپ جنگی جهان که قرار بود بمب اتمی عراق را شلیک کند و نام« قبضة الله »یا مشت خدا به آن داده بودند ، و سرانجام نابودی و خلع سلاح ارتش عراق و خسارات بیشمار به کشور و مردم عراق، اختصاص دارد. از آنجا که نویسنده 7 سال نیز سابقه خلبانی نظامی در نیروی هوایی سلطنتی انگلستان را داراست، گاه ضمن شرح عملیات شگفت آور و پیچیده نظامی و جاسوسی اطلاعاتی نیز در مورد سلاح های جنگی و ادوات بسیار کارآمد و پیچیده جنگی و عملیات محیرالعقول جاسوسی میدهد که لازم است هر افسر ستاد و سیاستمدار و حتی هر نویسنده و روزنامه نگاری آنرا بخواند تا بتواند قدری غربیها، بویژه آمریکایی ها را بهتر بشناسد. تحریک و بیدار کردن غول مهیبی بنام آمریکا و وادارکردنش به جنگ، یعنی انهدام کلیه زیرساختهای اقتصادی و تمام توان نظامی کشور، کشته شدن افراد بیشماری بر اثر جنگ و وقوع قحطی و کمبود دارو و بیش از صد سال به عقب رانده شدن کشور و تحمیل خسارات نجومی جنگی و از میان رفتن وجهه و اعتبار کشور و مردم ایران و چه بسا تجزیه کشور و وقوع جنگ داخلی و حاکم کردن جاسوسان و گماشتگان خود و هزاران مصیبت دیگر! گر چه همانطور که در کتاب سقوط 79 فاش شده، طراحی جنگ و تجاوز نظامی غربیها به ایران از بیش از چهار دهه پیش برنامه ریزی شده است.(اوائل سال ۱۹۷۷ کتابی به نام سقوط 79 (به انگلیسی: The Crash Of ‘ ۷۹) در آمریکا انتشار یافت که با استقبال عمومی روبرو گردید و نسخههای آن چنان سریع بفروش رفت که تعجب همگان را برانگیخت.
بعد از آن بسرعت در آمریکا و انگلستان تجدید چاپ شد و آنقدر مورد توجه قرار گرفت که تا نوامبر ۱۹۷۷ یعنی در کمتر از ۱۰ ماه بچاپ پانزدهم رسید و بیش از ۲ میلیون نسخه از آن بفروش رسید. بطوریکه تا مدتها در فهرست کتابهای پرفروش امریکا و انگلیس قرار داشت و مجله تایم آمریکا پس از ۲ ماه از این دوره، کتاب سقوط ۷۹ را بعنوان دومین کتاب پرفروش در لیست معروف کتابهای در فروش هفته معرفی کرد.غربیها آن کتاب را بسیار جدی گرفتند و بسیاری از آنها زندگی و کار و کاسبی خود را بر اساس آن تغییر دادند و تنظیم کردند. متأسفانه با آنکه کل محتوای کتاب به حیات و ممات کشور ما اختصاص دارد به ندرت کتابخوانان و افراد اهل مطالعه آنرا خوانده اند. )
و کلیه حوادثی که بر کشورمان گذشته را در قالب رمانی ظاهراً تخیلی ولی باطناً برنامه ریزی شده را بطور کامل فاش کرده است ) امید است که سیاستمداران خردمند و عقلای ایرانی بتوانند راههایی برای صلح و همکاری با آمریکا بر پایه منافع مشترک و امنیت جهانی و منطقه ای بیابند و اجازه ندهند که با اشتباه محاسبه رجز خوانان جاهل کشور به دوزخ جنگ در غلتد و استقلال و تمامیت ارضی و امنیت و موجودیتش در معرض خطر قرار بگیرد.
حیف نبود زادگان خسرو کشور گشای
دست بر شمشیر نابرده در آیندی زپای؟
این کامنت ها را یه جا در مورد حرفهای روح الله زم دیدم که در مورد نوریزاد ها هم صادقه! اما این کامنت ها که حرف دل منم هست اینه:
– نصفه شب سازمان امنیت جلسه گذاشت و تو بعد از ۱۰ دقیقه خبر دار شدی و با زیر شلواری و زیر پوش کثیف جلو دوربین نشستیبرو فرصت طلب .چهل ساله تو و خانوادهت دارین ایران را میچاپین و الان یک مرتبه ضد رژیم شدی
با سلام و عرض ادب آقای روح الله زم کلاه شما دیگه پشم نداره خودت رو خسته نکن بیشتر از این هم مایه خنده دیگران نشو /
-محله محور چیه دیگه… کلا میخوای اصلا از سرکوچه مون نیایم بیرون؟ اینجوری امنیتش بیشتره ها، این چرت و پرتها چیه
– اکثر اونایی که ادعای بودن در جنبش سبز بودن الان جاسوس هستند امثال همین زم و امید نادان واقعأ چون خودشون احمق هستند مردم رو احمق فرض میکنن
– ورژن جدید روح الله خمینی گول حرفاش رو نخورید آخوند خوب آخوند مردس
– این میخاد تجمعاتو پراکنده و کم کنه تا سرکوبشون راحت انجام بشه و مردم فکر کنن کسی نیومده برا اعتراض و دلسرد بشن،دقیقا برعکس این عمل کنید،وقتیکه باهم باشید هیچ چیز جلوتونو نمیگیره و سرکوب نخواهید شد،آخرش این بچه آخوند نشون داد که توبه گرگ مرگه و مزدوره جمهوری اسلامیه،اون نون حرومی که از گلوش پایین رفته کاره خودشو کرده. وقتی این هم به تکاپو افتاده معلومه که بدجوری وضعشون خرابه و ریدن به خودشون.
– حروم زاده خیکی اخوند زاده
– این آقا خودش اطلاعاتیست بهش اطمینان نکنید
– مثلا میخواهی مردم بترسونی!!! ولی کور خوندید مردم دیگه خسته شدن از این همه دروغ دزدی اعدام سرکوب اختلاس!! ز م تو یه مار زنگی هستی ولی تو و امثال تو دستتون برای مردم رو شده لعنت به اصل ولایت فقیه لعنت به جمهوری اسلامی سرتاسر دروغ و تزویر!!! درود بر رضا شاه
کامنت ها زیادند و بعضاً پر از فحش تقریباً برای تمامی این عوامل و این فقط یک نمونه برای روح الله زمِ نوعی هست! اما چند تا از عواملی که اینجا می نویسند و حتی شما جناب نوریزاد که با مال حرامی که بدست آوردی باز هم نه چشمت می بیند و نه گوشت میشنود و تنها تظاهر می کنی، این مطلب رو باور دارید که :
امسال سال خونه آخوند سرنگونه
ترجمه حرفهاى همه شماها اینه:
١. بترسيد و تطاهرات نكنيد چون سپاهيان در ميان شماها هستند.
٢. بمن گوش بدهيد و به رهبران واقعى اهميتى ندهيد تا باعث تفرقه شما شوم .
٣. سرتان را همچنان شيره مى مالم و وانمود مى كنم خيلى مخالف رژيمم با حرفهاى قشنگ تا اعتماد شما را جلب كنم
با شما در بیشتر این موارد موافقم،اما برخلاف تصور شما گمان نمی کنم این روح الله زم-بقول برخی از کامنت گذاران بچه آخوند خیکّی!-یک فرد اطلاعاتی یا فرستاده جمهوری اسلامی باشه،من اونو یک آدم ابلهی می دونم که نتونست بین یک نزاع داخل نطام و خانوادگی -قضایای انتخابات سال 88- و وفادار بودن به اصل نظام جمهوری اسلامی جمع بندی کنه،و خود اینگونه رویکردها که کسی برای یک دعوای انتخاباتی و برخی انتقادها به اشخاص یا مدیریت ها یا قوانین کلّا چپ کنه-درست مثل نوریزاد خودمون-و بره بسمت براندازی یک نظام ریشه داری که مردم اونو تاسیس کردند و شهداء فراوانی برای برپائی اون و تداوم اون دادند،که بنظر من نهایت سطحی نگری و بی توجهی به واقعیت های ایرونه، من فکر می کنم این بچه آخوند-بتعبیر شما- مامور اطلاعاتی نیست بلکه باقتضای سن و سال و تمایلات،این قضیه انتخابات سال 88 و ماجراهای بعد از اونو وسیله قرار داده برای رفتن به اروپا و پناهنده شدن و عیش و کیف و در عین حال پز اپوزیسیون دادنو و آگاهی از پشت پرده های سیاسی،البته بنظر من خود پدرشم فرد مهمی توی این نظام نبوده و در مقاطعی با دولتها همکاری داشته و با مشی امثال زنده یاد هاشمی رفسنجانی یا آقای خاتمی هماهنگ بوده و بالاخره بهر سبک و سیاق سیاسی به اصل جمهوری اسلامی وفادار هست،اما من گاهی نوشته های این آمد نیوز را که می بینم یا دو سه مورد ویدئو کنفرانس هایش با رادیو امریکا و اگر اشتباه نکنم آن مجری ننر-چالنگی-را دیده ام،دیده ام هیچ منطقی نداره جز حرّافی و لاف زنی و سر کار گذاشتن رسانه ها و برخی افرادی که داخل ایران یا بیرون ایران دلشون خوشه به این مزخرفات باصطلاح اطلاعاتی یا امنیتی او! غالبا مزخرفات و دروغ هایی رو سرهم میکنه بعنوان اینکه منابع خبری خاص داخل ایران داره و خیلی مطلعه! اکثرا هم دیدیم خبرهاش دروغ دراومده و حدسیاتش هم خلاف دراومده،اینه که بنظرم او یک بچه آخوند ننر و بی ریشه است که اگر آلت دست و مزدور خارجی ها نشده باشه اما مقصودش عشق و کیف از طریق موندن در اروپا و مطرح بودن در رسانه هاست وگرنه امثال آقایان موسوی و کروبی روشنه که با وجود داشتن انتقادات به اصل نظام جمهوری اسلامی و مرحوم امام خمینی وفادارند و هرگز مثل برخی بی ریشه های تازه به دوران رسیده کلّا چپه نمی کنند بروند بسمت براندازی این حکومت ریشه دار مردمی و عرض و آبروی خودشونو ببرن و زحمت دیگران بدارند.
اما در مورد جناب نوریزاد،در اینکه ایشان بقول شما عامل یا مامور جمهوری اسلامی باشه،با شما موافق نیستم،قطعا اینجوری نیست و قرائن زیادی بر این مطلب هست،اما در تعبیرات دیگرتون از ایشون با شما موافقم،ایشون خوب تا قبل از سال 88 وفادار و خادم بنظام جمهوری اسلامی بوده،اما خوب بتعبیر خودشون در سال 88 یک بشکه-حالا نمیدونم بشکه خالی یا بشکه حاوی چیزی! اینش مهم نیست چون خود بشکه بسته بفاصله ای که از سر انسان داشته باشه اثرات مخرّب و متفاوتی میتونه داشته باشه!-بسر ایشون خورده و نه تنها ناگهان با یک ضربه چپه کرده و از نظام جمهوری اسلامی بریده بلکه ناگهان -و همین ناگهانی بودن این پدیده باعث شگفتی است-در بسیاری از مسائل بنیادین اعتقادی و دینی و مذهبی و تاریخی هم دچار تحولاتی شده،در عی حال یک شاخص مهمی که در رفتارها و گفتارهای ایشون نمود روشنی داره اینه که ابتدا با نامه نویسی محترمانه و مودبانه -حتی با ادبیات مریدی و مرادی-خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران آقای خامنه ای،سعی کرده جلب توجه کنه،بعد که بتدریج اهمیتی به گفتمان ایشان داده نشده ،شروع کرده است به ارائه رفتارهای رادیکالی مثل کفن پوشی و کارهای مختلف و عکس با این و اون گرفتن و همه محکومان دادگاهها رو بدون استثناء بیگناه قلمداد کردن و کارهایی که معرف حضوره،و تند کردن الفاظ نسبت به این و اون و گاهی تعبیرات اهانت آمیز یا حتی افتراء زدن به این و اون که فلانی دزده،فلانی آدمکشه،از یکطرف، و از طرف دیگر هرکس رو که با ایشون دوسته -مثلا دکتر ملکی و مرحوم امیر انتظام ووو -را به عرش اعلی رسوندن و امام سیزدهم کردن و نظائر این!که اینهارو البته شما با عبارات دیگری بیان کردید،در این اواخر هم ایشون (که قبلا مشی اصلاح طلبی داشته و با امثال آقای خاتمی روابط خوبی داشته و حتی در نوشته ای او را لایق رهبری دانسته و حالا نگاه کنید به تعبیرات زشت و توهین آمیز و ناجوانمردانه ای که در سایت و کانال در باره این سید انسان و خاکی و اخلاقی انعکاس میده) با چند جور نوشته حاکی از میل به براندازی حکومت جمهوری اسلامی عده ای را سر کار گذاشته،بعد وقتی بحث مثلا تظاهرات دی ماه و اینجور کارها و شعارهای رادیکال شده هی پس پس رفته و دیگران رو به آرامش دعوت کرده! خوب بالاخره چی؟شما برانداز مدنی هستید؟فعال حقوق بشرید؟ یا مثل صادق زیبا کلام ضمن وفاداری صادقانه به اصل نظام دنبال توسعه پروسه دموکراسی هستید؟ اصلاح طلبید؟براندازی هستید که قائل به براندازی مسلحانه هستید؟ که خوب اینهارو بارها کامنت گذاران ناشناس و غیر ناشناس توی این سایت مطرح کرده اند،من که البته باقتضای دیدگاه سیاسی خودم که وفاداری بنظام و اصلاح طلبی منطقی و تدریجی هستم و باقتضای سابقه انقلابی ایشون و خدماتش به نظام،مایلم از ایشون از این افراط و تفریط ها و یکی به تخته و یکی به نعل زدن برای جلب مشتریان اینترنتی دست بکشند و با پرهیز از روزمرّگی های سیاسی یک مبنای درست و کارشناسی شده سیاسی اختیار کند:مثلا من معتقد بنظام و محافظه کارم-من معتقد بنظام و اصلاح طلبم-من مخالف نظام و خواستار سرنگونی آن حتی بطریق مشی مسلحانه ام،من براندازم ولی براندازی مدنی و حرکت در مسیر قانون و دموکراسی خواهی و…وگرنه یک ملغمه درست کردن و زبان براندازان این نظام یا بی دینان و امثال اینها را با تعبیراتی تیز کردن و بعد نصیحت کردن،یا خواستار سقوط جمهوری اسلامی شدن و دنبال آن انفعال،یا گاهی خود را اصلاح طلب قلمداد کردن که من با نظام مشکل ندارم با آدمهای نظام مشکل دارم و..فقط روزمرّگی سیاسی است.
سخنگوي/* ارشد/* ستاد/* نيروهاي مسلح: سپاه اصلا به مسائل سياسي ورود پيدا نکرده.
مش قاسم: و در همین ضمن بلافاصله پس از گفتن این جمله دماغ سخنگوي/* بلافاصله ۲ متر دراز شد.
واسه رسیدن به مقام در حکومت اسلامی یکی از خصلتهایی که حتما باید داشت دروغ گویه. آدمکشی و شکنجه گری و دزدی هم از دیگر خصائل اوناییه که در حکومت اسلامی به ردههای بالای عمله ظلم شدن رسیدن. منجمله حاج ممد مستراح پناه و روباه بنفش. یکی از افرادی که همه این خصائل رو کامل و تکمیل داشت رفسن جانی به عبارتی همون سردار چاپندگی بود.
/*: ک
حسن/* به حاجی ترامپ: مذاکره صداقت می خواهد.
مش قاسم: ای روبه بنفش، این کار رو خودت اول با ملت ایران انجام بده بعد از اون بخواه که این کار رو بکنه. شیاد!
حسن/*: در ماهای آینده سوریه امن تر خواهد شد. عراق هم امن تر از قبل است و در یمن هم عربستان و امارات به این نتیجه خواهند رسید.
ترجمه: از شکر زیادی خوردن پشیمون شدیم، از چند ماه آینده میخواهیم آدم بشیم. تاریخ؟ قبل از اجرای تحریمات بعدی امریکا.
/*: ک
ناشناس :
“اقای شفیعی خدا شفایت دهد چون از نوریزاد و دیگران برای مداوایت دیگر کاری ساخته نیست بیماریت عود کرده و اگر زود مداوا نشوی دیگر کارت تمام است..”
این نوشته خطاب به مزدک است به این دلیل که مشابه جمله بالا را ایشان در کامنت های قبلی خود آورده
آقا مزدک بکش این مهدورالدم را ! ولی خودمانیم اگر طبق فرمایش شما ” از نوریزاد و دیگران برای مداوایش دیگر کاری ساخته نیست ” پس چطور ” اگر زود مداوا نشود دیگر کارش تمام است ” ؟ آدمی که قابل مداوا نیست را که نمیشود مداوا کرد تا کارش تمام نشود . منظورم اینه که آیا شما میفهمید چه میگویید یا نمیفهمید که چه میگویید ؟ ما که هر نوشته شما را بدون استثناء میبریم مسجد محل و یه پولی هم به آخوند نماینده الله محلمان می پردازیم تا نوشته شما را از غلط ها پاک کند و از لحاظ دستوری هم پالایشش بدهد ولی چه سود وقتی همان اولین سطر را میخوانیم به خودمان میگوییم حیف پولی که هدر دادیم و وقتی که تلف کردیم ولی تا به حال هرگز جسارت نکرده ایم و به شما نگفته ایم که ننویسید و یا خدای نا کرده بیماری لاعلاج دارید و کارتا ن از کار گذشته . من فکرمیکنم که این بند کردن به این و آن را همین نوریزاد جانمان در این سایت مرسوم کرد . یادتان هست که همین چند وقت پیش بند کرده بود به سید علی که چرا همه را روی زمین مینشاند و خودش روی صندلی جلوس میکند , یا چرا محمد زن بچه سال گرفت , و ده ها نمونه دیگر و حالا هم بند کرده به احکام اسلام در باره برده ها و رفتار با آنها . حالا ما کار نداریم که برده داری از خیلی قبل در ان نواحی و بسیار کشورهای آنروزی دیگر نظامی مسلط و یا در واقع تنها نظام موجود بود و ربطی به اسلام و محمد نداشت و بدون برده داری اصلا موجودیت آن جوامع امکان پذیر نبود همانطور که بدون رعیت ها نظام ارباب و رعیتی نمیتوانست وجود داشته باشد یا بدون کارگران نظام سرمایه داری نمیتواند وجود داشته باشد . همین چند وقت پیش بود که در این سایت , زمانی که رگ گردن آریایی ها بیش از هر زمان دیگری ورم کرده بود در چند نوبت چند آریایی تمام پشم ( خالص ) برای ما شرح دادند که در زمان کورش هم برده داری بود در ایران با این تفاوت که برده ها از همان لحظه اسارت بیمه عمر و درمان و بازنشستگی و بیکاری میشدند و ایرانیان زیباترین دختران خود را هم به آنها میدادند . کنیز ها هم تنها به شاهزادگان میرسیدند و ما نمیدانیم که با آنها چطور رفتار میشده ولی چون آریایی در ذاتش آقاست میتوانیم حدس بزنیم که این کنیزه بوده که اگر تمایلی به ان کار داشته به صاحبش امر میکرده که ” هوا گرمه لباست را در بیاور” , منظورم اینه که این نوریزاد اکثرا موضوعاتی را برای نوشتن انتخاب میکند که تنها از آنها بوی یه جور انتقامگیری و لجبازی با برادران سابقش به مشام میرسه . یکی نیست از او بپرسد این چیز هایی را که حالا در باره اشان می نویسی را قبل از متحول شدنت میدانستی یا نه , چطور ان زمان با لذت به همین چیزهایی که حالا میگویی و از دهان شیادی بیرون میامد گوش میدادی و بر محمد و آ ل محمد صلوات میفرستادی به خاطر دانایی حضرتش و انصافی که در رفتار با کنیزان داشت و به خود دائما میگفتی خوش به حال آ ن کنیزان , خوش به حال آن غلام ها , کاش من هم یکی از آنها بودم و حالا ایراد میگیری . منظورم اینه که اگر نیک بنگریم این سایت شده سایت گیری ها ( گیر بده ها ) و همه گیری ها هم دوست دارند دیگران به گیر آنها بیشتر توجه کنند و سعی میکنند که در مرکز توجه باشند و لایک بگیرند , مثل همین نوریزاد خودمان که حتی در عکس ها درست در وسط و جلوست که معنیش این است که تمام عالم گرد وجود من جمعند و همیشه هم , چه در مجلس عزا و چه غیر آن لبخند ملیحی بر لبان مبارکش هست به جا یا نا بجا که من گاهی به خودم میگویم حتما این نقصی مادرزادیست وگرنه نوریزاد اینقدر بی توجه نیست که کنار مادری که غصه همه عالم , به خاطر کشته شدن فرزندش توسط همان برادران سابق نوریزاد , در رخسارش نشسته بایستد با آن لبخند ملیح بر لب . خب آدم کمی حالش بد میشود و دست خودش هم نیست . حالا شما آقای مزدک کمی دست از تعقیب آدمهایی که مثل خوتان نیستند بردار و به این هم فکر بکن که اهورمزدا زمانی که به شما این همه دانایی داد لاجرم باید از این و ان ,مثل همین شفیعی خودمان , میگرفت تا بتواند به شما خیلی بیشتر از دیگران بدهد . خوب از همین روست که میگویند ” مزن بر سر نا توان دست زور “. امیدوارم که این نوشته کوتاه کمک کند تا کسی دیگر دیگران را مهدورالدم نشمارد و در نوشته های دیگران تنها دنبال اشتباه نگردد . از دوستان متمدنم شنیدم روزی که فرمودند : ” از کسی
ایرادی نباید گرفت مگر آنکه سه برابر آن او را در موارد دیگر تایید کرده باشید تا ان بیچاره را متلاشی نکنید از لحاظ روحی” من اخیرا بیشر خطاب به دانشمند اسلام شناس محترم مزدک نوشتم چون در او عیب ذکر شده بیشتر تلمبار شده اسبت و تهدید و تحقیر دیگران را در نوشته های او بیشتر دیده ام وگرنه من با او دشمنی ندارم , به هیچ وجه . دوستان اگر به مطالبی که در این نوشته کوتاه به آنها اشاره شده انتقادی دارند بدون باز کردن انبان ناسزای خود و اهدای در و گوهر های ذخیره کرده خود کوتاه بنویسند تا از نوشته آنها بهره ببریم همگی . با تشکر از همه که خواندند !
تو اول یادبگیر با یه اسم مشخص بنویس و با رنگ به رنگ شدن(که بدبختی اینجاست که خودتم به این رفتار زشت افتخار میکنی!!) بقیه رو احمق فرض نکن بعد انتظار داشته باش مثل یه انسان متمدن مورد نقد یا تحسین قرار بگیری.الان تو این پست دیدم یه خورده تغییر رویه دادی و اگه این رویه رو به جای فحاشی و خود بزرگ بینی مالیخولیایی همراه با چاشنی خوشمزگی که همیشه از خودت بروز میدی ادامه بدی منم بهت قول می دم دیگه بهت گیر ندم!!!احترام دوطرفست جسی.تو کاربرا رو احمق و…فرض نکن کاربرا هم به عنوان یک کاربر محترم باهات برخورد میکنن.باشه!
نه جناب جاسم! اتفاقا خیلی خوب و زیبا نوشتی و من که از این نوشته استفاده کردم خصوصا اون بخش مربوط به بیمه عمر شدن و بیمه درمان و بازنشستگی و بیکاری اسیران جنگی دوران شاهان قدیم ایرانی! و بالاخص زن سالاری کنیزان در برابر شاهزادگان! احسنت جاسم!
ایه سخن هم از مادر عروس!!!
حسن/*: من برای مذاکره با آمریکا پیش شرط ندارم، آمریکا باید برای بدهکاریهای خودش مذاکره کند تا به مردم ایران غرامت بپردازد.
مش قاسم: خدا وکیلی از این حرف جفنگتر این روزا نشنیده بودم. این دیگه سر آمد همه هست. آخه ای نادان، دستت به کجا بنده که یه همچین جفنگی میگی؟اولا تو اول برو به درد بچهای شین آبادی برس. دوما برو پولهایی که همدستانت خوردن و بردن بگیر. سوما بودجه رو درست کن که اینهمه کاغذ رنگی بی ارزش مجبور نباشی چاپ کنی. چهارما…………………………….. آخوند اینجوریه دیگه.
آقا مش قاسم یا خانم مش قاسم،شما اینقدر مزخرف می نویسی و اونها رو تکرار می کنی که گمان نمی کنم کسی به نوشته هایت توجهی داشته باشه چون هیچ محتوایی نداره جز نقل یک خبر،بعد با گوشت کوب زدن توی سر این و اون!
آخر گرامی! این شد منطق؟! مذاکره نزد عقلاء جایی معنا داره که دو طرف به هم احترام بگذارند و یک موضوع مورد اختلاف رو بگذارند روی میز و شروع کنند به گفتگو،شما اینقدر بی منطق و بی رویه هستی و عاشق امامزاده ترامپ که توجه نمی کنی،نه هیچ انسان عاقلی و نه هیچ انسان وطن دوستی نمیتونه با این روش های متکبرانه و در عین حال احمقانه ترامپ و چند نفر ابله دور و بر او بنشینه با اونها مذاکره کنه،این رفتار اونها همینطور که خودشون میگن و اون رو یکی از بنیادهای سیاسی خودشان در رهبریت و ارباب بودن امریکا نسبت بجهان می دونن،همون سیاست چماق و هویج هست دیگر! جناب سیاست مدار که هیچکس رو هم قبول نداری! معنای چماق و هویج که میدونی چیه؟ معناش بزبان ساده اینه که امریکا خودشو یک شکارچی مسلط و مسلّح می دونه و دیگر کشورهارو یک خرگوش! و می دونی که خرگوش ها هم ذاتا عاشق هویجند! این سیاست اول خودشو رهبر مسلّط در جهان و ارباب یا کدخدایی فرض می کنه که همه دنیا هم قرق گاه شکار اوست و دائم در حال شکاره! هرچند در چند هزار کیلومتر دور از مرزهای او! هر خرگوشی هم بخاد سر در بیاره،اگر دستش برسه صاف با چماق می زنه توی مخشو تمام! و اگر خرگوشه چموشی کرد همیشه مقداری هویج (مزایای اقتصادی -فروش اسلحه-فروش تولیدات دیگر ووو) دم دستشه ،میاره جلو تا خرگوش نگون بخت جذب بشه و بموقع بزنه توی مخش! این سیاستی است که همیشه دستگاه سیاست گذاری امریکا در دست داره،استثناء هم نداره،حالا دولت اوباما و دموکرات ها یکجور،جمهوری خواه ها هم یکجور،اصل مبنا محفوظه و حتی الان داره نسبت به متحدان سنتی امریکا هم مصداق پیدا میکنه (تعرفه بستن ها و فشار و توصیه و حالا تهدید). خوب این خوی سلطه گری امریکاست که حتی در رفتارها و گفتارهای شخصی سردمدارانش هم نمود پیدا میکنه ،شما نگاه کن برفتارهای متکبرانه شخصی ترامپ ابله! که چطور بر خلاف عرف و اخلاق انسانی
وزیر لوکزامبورگ را که تصادفی چند قدم از او پیش افتاده میاد دست میگذاره توی
سینه اش و با وقاحت تمام اونو هل میده یکطرف! یا رفتارش با یک بانوی تقریبا مسنّ مسئول یک کشور پیشرفته و مهم مثل آلمان یعنی خانم مرکل،شما اینرفتارهای لاتی و متکبرانه را شاید حتی در داش مشدی های میدون شوش و دروازه غار خودمون هم نمی بینی! اینها با این رفتارهای شخصی غیر اخلاقی و ترامپ با اون زن بارگی و رسوائی های جنسی که اگر بنابر گفتن باشه معلوم نیست به چند زن توی امریکا دست درازی کرده! حالا اینها شده اند سکاندار اداره کشور امریکا که بنظر من الان آبرویی برای کشور بزرگ و مهم و مردم متمدن امریکا باقی نگذاشته اند که حتی صدای اهل فکر و محافل داخلی امریکا رو در آورده اند و امریکا رو روز به روز منزوی تر و بی حیثیت تر کرده و می کنند که نوش جونشون!. حالا شما اگر ایرانی هستی و خودتو اهل فهم و عقل می دونی، حرف اینه که یک قرار دادی در دولت قبل (بازهم گلی بجمال انصاف و معرفت و ادب همون کاکا سیاه یعنی اوباما و جان کری و برخی دیگر) امضاء شده برای حل مساله هسته ای ایران که ایران هم بتونه از حق فعالیت های هسته ای خود استفاده کنه،هم اون تحریم های ظالمانه از ایران-کشوری که شما مدعی هستی یک شهروند اونی-برداشته بشه،بالاخره این یک تفاهم بوده و بقول معروف برد برد هم بوده و هیچوقت در دنیا هیچ طرفی به یک تفاهم برد باخت که متضمن باختش باشه تن نمیده،این قرار داد بود و باعث شد از ایران رفع تحریم های مختلف بشه،پولهای بلوکه شده برگرده،و رشد اقتصادی ایران بالا بره و واردات و صادرات منظم بشه و سرمایه گذاری های خارجی،ایران (یعنی کشوری که شما میگی شهروند اونم و مدافع منافع اون) هم بشهادت آژانس متمدنانه متعهد به همه تعهداتش بوده،حالا یک آدم یاغی بی منطق اومده برای بقول خودش احیاء کبریائی امریکا و بالا بردن ابّهت او از چند قرار داد بین المللی و از جمله برجام خارج شده بدون هیچ مذاکره ای،گفتگویی و احترامی،که چی؟من برترم! حرف من درسته! ایران نباید موشک داشته باشه (خوب پفیوز تو چرا باید داشته باشی و متحدانت؟!) ایران نباید در امنیت منطقه ای متحدانش علیه تروریسمی که خود امریکا و اسرائیل مولّدش بوده اند و الان سلاح های امریکائی کشف شده در مناطق آزاد شده سوریه تایید میکنه ادعاهای خود این مردک ترامپ را که دولت قبلی امریکا و متحدانش برای اسقاط یک حکومت قانونی در سوریه تروریست ها را به آنجا ترانزیت کردند،ایران هم که البته بدرخواست متحدش اومده،این پست فطرت ها بدون مجوّز سازمان ملل و صرفا روی خوی تکبر و نفع طلبی اونجا رفتند نیروی زمینی پیاده کردند و دخالت هوائی،بعد می گویند ایران آنجا چه میکنه؟! (خوب بی شرافت ها خود شما آنجا با اینکه هزاران کیلومتر از مرزهای شما فاصله داره چه می کردید و چه می کنید؟!) ،یا ایران نباید از مظلومان آواره فلسطینی که شب و روز مورد تجاوز وحشیانه رژیم وحشی اسرائیل اند حمایت کنه! خوب اینها انسانند؟! و اینها اهل مذاکره و گفتگو هستند؟! خوب اگر اهل مذاکره بودند چرا یک قراری که چند سال چند کشور و از جمله دولت خودشون برای انعقادش گفتگو کردند را یکطرفه کنسل کردند؟! نمی شد برجام را ابقاء کنند و بعد در موضوعات دیگر گفتگو کنند؟! و آیا یک دولت یاغی و متکبر و ناقض عهد و پیمان چه اعتمادی هست که در صورت امضاء جدید،او یا دولت بعدی اینطور نقض عهد نکند؟! و آیا فرد متناقضی که میگه بدون پیش شرط آماده گفتگو هستم در عین حال چندین شرط زورگویانه می کند را می شود با او مذاکره کرد؟حالا حرفم بشما و امثال شما که مدعی دو آتشه ایرانیت هستید این است که چطور شما اینجا طرف یک زورگوی خارجی را می گیری و مسئولان کشورت را ولو در مبنا با آنها مخالفی آماج فحش می کنی؟شما ایرانی هستید؟ و شما انسان هستید؟
نه آقا دیپلماسی مدرن یعنی از دیوار سفارت کشورها بالا بری شیشه بشکونی درشونو آتیش بزنی و بعدشم یه ابله که از بد روزگار شده عامل بدبختی یه ملت بیاد جای تشر بگه خشم انقلابیتون رو مهار کنین.آره آسید باهات کاملا موافقم که آدم باید کمتر /// بگه مخصوصا وقتیکه جز روضه خونی سواد دیگه ای نداشته باشه.
نوری زاد گرامی
بسیار درد ناک است که خبر دختر 17 ساله ای را می بینیم که توسط پلیس فتا دستگیر میشود آن هم به جرم رقصیدن!
اگر چه حکومت نام رقص را نمیبرد و آن را فساد و فحشا میداند و مائده را به جرم فحشا بازداشت میکند!
اما چرا حکومت از رقص یک دختر 17 ساله میترسد؟
برای پاسخ به این سوال باید ساختار نظام جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار داد
جمهوری اسلامی یک حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه می باشد که در آن دموکراسی وجود ندارد و مفهوم تئوکراسی برای این نظام مقدس به کار برده میشود.
تئوکراسی که به معنا حکومت دینی می باشد و اصلی ترین خط مشی اداره جامعه در آن دین می باشد و قوانین بر اساس مذهب غالب تصویب و اجرایی می شوند.
همین طور که در جمهوری اسلامی مذهب تشیع و دین اسلام غالب ترین ایدئولوژی برای اداره جامعه می باشد در نتیجه آزادی دینی و اقلیت ها از بین می رود و پلورالیزم سیاسی دیگر در آن معنایی ندارد و حقیقت مطلق در کنار مصلحت عمومی قرار می گیرد.
با توجه به این توصیف ها جمهوری اسلامی یک حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه می باشد که نگاه و نگرش و ارزش های خود را صرفا از طریق زور و قدرت و اجبار به مردمان تحمیل میکند و در تمام ارکان های زندگی شخصی انسان ها دخالت میکند.
شاید بسیار خنده دار باشد که بگوییم رقص نوعی نافرمانی مدنی است اما در عین مضحک بودن، این کنش نوعی نافرمانی مدنی می باشد.
زیرا طبق قوانین جمهوری اسلامی
رقص ، آواز برای زنان ممنوع می باشد .
و مائده با توجه با علاقه خود میرقصد و به تمام ارزش های حکومتی بی توجهی میکند .
در نتیجه جمهوری اسلامی از مائده ترسید و همانطور که گفته شد از طریق قدرت صرف و اتوریته نامشروع (none -legitimate) به دستگیری مائده پرداخت.
حال به پروپاگاندا( تبلیغ سیاسی) و آژیتاسیون ( ترویج) جمهوری اسلامی می پردازیم
رسانه ی دروغ گو نظام مقدس از طریق تاثیر گذاشتن به طور احساسی بر مخاطب( که آژیتاسیون و ترویج می باشد) می خواهد نگاه حکومتی و مجرم بودن دختری 17 ساله و حقیقت بودن و کامل بودن نظام خود را به رخ بکشد.
اما این نظام مقدس نمی داند رسانه ی ملی دیگر اعتباری در نزد مردم ندارد. زیرا صدا و سیما به طور سیستماتیک در حال دروغ گفتن و شایعه پخش کردن علیه مخالفان و منتقدان و آن هایی که به زندگی شخصی خود به طور دلخواه می پردازند می باشد؛ مانند مائده.
صدا و سیما مرده است! یک مرده ای که بوی تعفنش همه جا را فرا گرفته !
آری، در اخر باید گفت آزاد بودن و زندگی کردن به شیوه ی خود؛ شجاعت می خواهد در این کشور!
ساعت خواب! طرف الان توی ترکیه است و قرار بود با تتلو کنسرت بدهد و برقصد! البته کار آخوندا همینه! این بیچاره را برای یه رقص به جاهایی می کشونن که در خواب هم نمی بینیم! سخته یه دختر تنها اونم بین این همه گرگ! گلشیفته فراهانی هم همین بلا سرش اومد اونم با این همه استعداد! هنرپیشه زنِ آمریکاییش تن به یه سری کارا نمی ده و حاضر نمی شه عکسهای پورن ازش گرفته بشه اما همین گلشیفته هم اگر در محیط آخوندی دست و پایش بسته نمی شد تا این حد به زیر کشیده نمی شد! متاسفانه خیلی ها از برکت رژیم جمهوری اسلامی به حقشون در کشور خودشون نرسیدند از جمله خود من! 40 سال گذشت و می گن مردم به جمهوری اسلامی رای دادند! اون مال 40 سال پیش بود شما ها هم که مثل نوریزاد خواب تشریف دارین! راستی نوری زاد این همه از لیلا و فریبا و علی 1 و … یاد کردی یه یادی هم از مهرداد می کردی! مهرداد می دونم تو هم زنده ای و مثل سایرین در خواب خرگوشی تشریف داری! بادمجون بم آفت نداره!
سلام آقای نوری زاد تقدیم به شما و دوستان نوشته ام:
قدرت کلیسا در زمان قرون وسطی
فاشیسم در اروپا
استعمار ایالت متحده امریکا توسط بریتانیا
و حکومت جمهوری اسلامی
تمامی این حکومت ها دارای یک صفت مشخص میبشاند و آن هم تقدس میباشد.
هاله ی قدیسی که به این نظام ها اعطا میشود راه را برای اعمال قدرت صرف ایجاد میکند.
زیرا در این نوع حکومت ها کیش شخصیت صورت میگیرد.
و قدرت با تقدس در امیخته میشود و درنتیجه اتوریته نزد فرد مقدس جمع میشود.
و بقیه سران حکومت به ترویح این نوع نگاه می پردازند .
زیرا این نگاه قدسی می تواند دهان منتقدان را ببندد.
بهترین مثال برای توضیح این موضوع
نازیسم میباشد.
وقتی که هیتلر به قدرت رسید خود را پیشوا دانست و قدرت تمام را به وجود در اورد.
و سران حکومت هیتلر نقش مقدس سازی را بازی کردند .
و در نتیجه قانون مقدس شد و تمام مخالفان را با این تعریف از حکومت و هاله ی قدیسی به مرگ و زندان محکوم کردن .
همین مسئله در حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد.
که با قرار دادن ولایت فقیه در قانون اساسی قانون رسما مقدس شد.
و تمامی نهاد ها و رهبر مقدس با ایدئولوژی اسلامی و حمایت از یک مکتب خاص ( اسلام مورد قبول جمهوری اسلامی ) و قرار دادن حقیقت مطلق و مصلحت عمومی در کنار یک دیگر به سرکوب شدید اندیشه های مختلف پرداختند. و در نتیجه پلورالیزم سیاسی از بین رفت.
فارغ از این که در هیچ نظام دموکراتیکی مصلحت عمومی در کنار حقیقت مطلق قرار نمی گیرد .
اما این نظام مقدس و تمایت خواه به متهم کردن مخالفان و افترا زدن به آن ها میپردازد.
و چون قانون مقدس میباشد آن ها به جرم اهانت به مقدسات به مرگ و زندان محکوم میشوند.
تقدس گرایی سر منشأ دیکتاتوری و استبداد است , هیچکس و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نشود او را به نقد کشید.
فریدریش نیچه
پایان
(بولتون سبیلوی بی کلّه کاخ سفیدملتمسانه) گفت : ایران پیشنهاد مذاکره با آمریکا را برای جلوگیری از تحریمها بپذیرد!
جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، گفت اگر ایران میخواهد از اعمال مجدد تحریمهای آمریکا جلوگیری کند، پیشنهاد دونالد ترامپ را پذیرفته و پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند.
جان بولتون روز دوشنبه ۱۵ مرداد در گفتوگو با شبکه خبری فاکس نیوز، از مقامهای بلندپایه ایران خواست که برنامه موشکی بالستیک و به گفته او، «برنامه تسلیحات هستهای» را به طور کامل و قابل راستیآزمایی کنار بگذارد و با رئیسجمهوری آمریکا به گفتوگو بنشینند.
مشاور امنیت ملی کاخ سفید نشانه جدیت ایران را، آمادگی تهران برای مذاکره با دونالد ترامپ بر سر توافق هستهای خوانده است.
https://www.radiofarda.com/a/john-bolton-iran-nuclear-deal-negotiation/29415706.html
پیمان وکیل مبارز و شرافتمند حقوق بشر عبدالفتاح سلطانی با دختر نازنین اش هما، ایستاده بر خفته گاه ابدی فرزند دلبندش:
سوگند یاد میکنم…
https://www.facebook.com/jafar.ghadimkhani/videos/10155641595771074
سلام درود
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
شفیعی گرامی دوست نادیده، دور نشان و رنجدیده، غمخوار رنجدیده گان، و زود رنج روی شما را از راه دور میبوسم؛
بقول مرادت “هرچه میخواهد دل تنگت بگو” اما در این سایت انتظار نقد هم داشته باش؛ من هرگز “چارچوب شخصیتی افراد” را به گواه خوانندگان کامنتهای اینجانب نقد نکردم؛ هرگز تا کنون هیچ یک از کلمات کامنتهای این جانب با چنککهای تیز و بُران نوریزاد گرامی مواجه نشده و هرگز ادب نقد من حتا به طنز و تحقیر کلامی (بغیر از میلتن فریدمن شیاد) هیچ یک از کامنت گذاران منجر نشده حتا اگر اختلاف نظر شدید وجود داشته ؛ ادعای شما مبنی بر که بنده “خُوی قالب سازی فکری و گرفتار سازی دیگران در تله قالب” دارم تعبییری سست و بی اساس است؛
توصیه میکنم که نوشته نقد دوستانه و منصفانه اینجانب را به دور از پیشداوری بخوانید. نقد من نه بر “مارکسیست یا سوسیالیست” بودن شما بود نه بر عارف شیدا بودن نه بر مومن بی قرآن و نه اخلاق مدار نسبی و نه پیرو تاریخ رستگاری بودن و نه ثنا گوی شاه مهربان و نه مخترع بودن یا رمان نویس بودن شما؛ صرفا اشاراتی به وجوه مختلف فکری و ایمانی شما و به خصوص نمایش و بازتاب بیرونی پیوندهای بین این اجزا و نه چیزی که خود در مورد خود نگفته باشید؛ کاربرد واژه “دوپینک” کنایه از فوق فعال بودن و سرزنده بودن شما در این سایت بود نه طعنه. [در تولید کامنت رکورد دار همچنان سید مجتهد در چهارچوب وحی و رسالت و ولایت و اصلاحات است.]
این عناصر اجزای رنگارنگ موزائیک شخصیت فردی و روحی و فراوردههای ایمانی و فکری شما را تشکیل میده و چون خود شما این مقولات را با هم و در هم اینجا زیر نور آفتاب جلوه گری و جلب نظر قرار میدید بناچار باید پذیرای نقد آنها نیز باشید، چون شما درویش خلوت نشین نیستید، شما کالای بازار جلوه گری و چالش دماغی را میپسندید.
شما دو خطبه و روضه در پاسخ نقد اینجانب خواندید؛ یکی در وصف و ثنای جقه همایونی (بقول مجتهد سایت) یکی برای “پلیتبیورو” اتحاد جماهیر شوروی سابق؛ دوست رنج دیده، دود چراغ خورده و زود رنج روستا زاده عزیز علارغم سپاسگزاری شما از الطاف همایونی بسیار خوش حالم که دستگاه امنیتیش هرگز پی نبرد که شما سوسیالیست نبویعلوی بودید و گرنه با برچسب بجا ایدولوزی مارکسیست اسلامی سرنوشتی شبیه به “ٔگل سرخی” پیدا میکردی؛
“بینوایان” که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
من ارزش همت و زحمت فردی خودت رو با توجه به اشاره به شرایط سخت خانوادگی به مراتب بالاتر میبینیم و شایسته تمجید و احسن تا الطاف همایونی؛ تحلیل اقتصاد سیاسی اصلاحات عرضی موسوم به انقلاب سفید نسخهٔ تحول اجتماعی نظام رو به افول ارباب و رعیتی تجویز دولت وقت عمو سام برای ایران و تقلای مدیر اجرأی آن برای دلبری اهالی روستاها و بخشش بعضی از اراضی قصبی پدر و اراضی خودشان به خودشان بماند؛ بچه دیپلم قبولی با تجدید یا چند سال یک کلاس, سرباز وظیفه شهری یا حتا تازه فارغ التحصیل دانشگاهی چه تبحری در فن کشاورزی میتواند در حین چند ماه دوره آموزشی مشقی نظامی یاد بگیرد که به روستایی که قرنها نسل در نسل کشاورز بوده، آموزش مفید در صنعت کشاورزی دهد؟ این حکایت در جهاد کشاورزی ادامه دارد.
خطبه تحسیین پلتیبیورو در وصف کشفیات و تسخیرات زمینی و فضایی با نقش افرینی سوسیالیستی مرد و زن اهالی اردوگاه و اهدا مدالهای سرخ لنینی با نشان داس و چکش کجای نقد من به اردوگاه سوسیالیسم و اعتقاد سوسیالیستی شما جا خوش کرده بود که موجب “مسمومیت ایدولوزی” من شد؟
دوست گرامی نقد من بر روش گسترده اما سطحی نسنجیده آشفته متلاطم فنری زودواکنش و قضاوت گونه و خود مرجع گونه شماست؛ شما علارغم اعتراف خودت به میزان تحصیلات محدود کلاسیک و نرسیدن به مرحله انتخاب رشته در این سایت به مثابه استاد رهنما و ممتحن دانش گاه در رشته فلسفه طرح سوال و امتحان با کتاب باز میکنی و مدعیان را مورد مواخذه اگر نه ملزم به پاسخ گویی میکنید؛ به شیوه اساتید متکبر دستور مطالعه بیشتر، دقت بیشتر در انشا یا املا یا محتوای بعضی کامنتهای بعضی دوستان میدید انگار شاگرد کلاس شما هستند؛
این اعتماد بنفس بالا فارغ التحصیل خود باور اکابر جای تحسین تعجب و البته نقد دارد. روش لفاظی و قطار کردن کلمات، صفات و موصوف و مصدر و قیود و جملاتی که نزدیک ۱۰۰ خط طول دارد انباشت تکراری گذارهها و دادهها در مورد موضوعات معتبر در نوع خود اما بدون ارتباط منسجم از سیاستهای نظامی امنیتی خطوط نفت و گاز خاور میانه تا آموزش فردی هلن کلر، نظام برده نوازی نبوی و تحسین الطاف همایونی و تمجید تاریخی پلیتبیورو و تحقیر “فیلسوف بزرگ” سایت و لعن و نفرین و دفن روحانیت سایت و همزمان استمداد قرآنی از آنها … دینامیک یا پویش این مدل معجون هستی شناسی را با ریاضیات پیشرفت شاخه “نظریه اغتشاش” هم نمیشه مدل سازی کرد.
ترکیب مرکب سبک و روش اندیشه پردازی و قلمفرسایی ناشی از استعداد ذاتی و اکتسابی و ممارست پیگیر به همراه موزائیک رنگارنگ روحی ایمانی فکری شما در قالب شخصیتهای رنگا رنگ یک رمان با هر میزان تناقض در گفتار و رفتار و بینش و جهان بینی قابل بسط و پردازش و پرواز در عالم خیال میتواند بستر مناسبی برای عرض اندام قلم شما باشد تا موضوع موشکافیهای ریز و درشت مقوله محور در این سایت؛ البته در مورد مسایل روزمره سیاسی همه ما اینجا صاحبِ نظر هستیم اما من به نوبه خود خود را “صاحبنظر” نیمدانم.
دوست گرامی اگر شما کمی با کامنتهای اینجانب آشنا بودید میدید که بنده کم به عمو سام و نظام سرمایه خواری پولی و نظام بانک داری جهانی گیر نمیدم و در واقع حمایت از منافع همهٔ دستمزد و حقوق و مستمری بگیران ملی و جهانی میکنم نه فقط کارگران.
با سپاس
سلام و درود
دوست ارجمند کاوش گرامی، از شما بسیار سپاسگزارم. نوشته ات نشان میدهد که بخوبی تمام نوشته های بنده را مطالعه کرده ای و بخاطر زحمت نقد و نوشتنت، دستبوست هستم. چندی پیش نوشتاری در باره خانم بریژیت مکرون همسر رئیس جمهور کنونی فرانسه میخواندم که هم اکنون بانوی اول فرانسه محسوب می شود. خانم مکرون 25 سال از شوهرش مسنتر است و معلم ادبیات همسر فعلیش بوده است. استعدادهای متنوع و شیوه تربیتی آن بانو کودک خوردسالی را چنان عالی تربیت کرده که به مقام ریاست جمهوری کشوری چون فرانسه رسیده است. میدانی که اغلب رؤسای جمهور فرانسه فارغ التحصیل دانشکده پلی تکنیک فرانسه هستند که فارغ التحصیلی از آنجا بسیار دشوار و از افتخارات بزرگ فرانسویان محسوب میشود. بنده علیرغم آنکه 31 سال در صنایع مختلف کار کرده ام و بنا به حرفه ای که داشتم هر ماهی در کارخانه ای بصورت سیار مشغول بوده ام ابداً از نتیجه کار و کنش خود راضی نیستم و با تأسف میبینم که علیرغم مطالعه متنوع و مستمر سر من به اندازه پای بانو مکرون هم نتوانسته دانش کسب کند! اگر گاه دوستی را به مطالعه کتابی دعوت میکنم به حساب تکبر و غرور کاذب نگذارید که براستی بی اندازه از خود ناراضیم، و میدانم که بهره کافی از مطالعاتم نبرده ام. شاید اگر فرد با استعداد و بلند همتی بجای من بود، میتوانست افکار بسیار خلاقتری داشته باشد و لااقل یکی از اختراعاتش را به تولید برساند،یا چند جلد از نوشته هایش را چاپ کند. ولی خوشبینی مفرط و زود اعتماد کردن به افراد، تهیدستی بنیادی ، دویدن بدنبال نان، نقایصی که در تربیتم بود،6/5سال گرفتار بیماری لاعلاج فرزندی در حد ایزوله شدن و بد بیاریهای خاص طبقات فرودست که با کوچکترین حادثه مسیر زندگیمان را عوض میکند و کاستیهای طبقاتی و ضعفهای شخصیتی دیگر، همه دست بدست هم دادند و رشته هایم را پنبه کردند. اگر براستی بنده میتوانستم دانش و شایستگی کافی کسب کنم لا اقل تا حالا خیری، ولو اندک به جامعه رسانده بودم ولی هیهات که حداکثر سقف پروازم خسارت نزدن بوده که معلوم هم نیست تا پایان عمر بتوانم بی آزار بمانم. شاید چون خود نتوانسته ام خیری برسانم و همیشه به کار نیک دیگران حسرت خورده ام، کار نیک از جانب هر کسی باشد را نمیتوانم نادیده بگیرم ، و این در دید و داوری دیگران ملغمه و تناقض مینماید. معروف است که چشم همه چیز را میبیند ولی قادر به دیدن خودش نیست، در نتیجه نمیدانم آنچه در مورد خود نوشتم براستی درست ایست یا نه؟
به هر حال بار دیگر از لطف جنابعالی تشکر میکنم.
درود
برده داری آغاز و انجامش با حمله و اسارت گرفتن دیگر قبایل و مردمان غیرخودی بوده است.
زمانی که ما از شاه شاهان/شاهنشاه کوروش یا داریوش یاد می کنیم ، ومنطقه وسیع ایران که قبایل و شاهان مختلف را شامل بوده ، دقیقا برخورد با برده داری و زندگی مسالمت آمیز مردم مختلف در کنار هم است. این ملل اجازه حمله و جنگ و برده گرفتن از هم را نداشته، بلکه در کنار هم در برابر دشمن هر کدام به یاری هم می ایستادند.
این روش را حتا رومیان و یونانیان نداشتند و تنها شامل ایرانیان بوده که توانسته اند هزاران سال دوام داشته باشند، کار بزرگ کوروش نیز در اتحاد سرزمینهای مختلف بوده است.
حال آیا برده داری درست یا غلط است؟
کار غلط زمان نمی شناسد اگر کسی بیاید و به دیگری تجاوزکند و یا اقوام اوراکشته و اورا اسیر کند کاری نادرست انجام داده است در هرکجا و هر زمان.
اینکه تجارت برده و درثانی قدرت یابی بر بیگانگان با جنگ و کشتار و همراه بوده از جمله کارهای پیامبر اسلام است تا بتواند به قدرت خود بیافزاید. جنگ مدینه و مکه در عمل و واقعییت تنها غارت و قدرتگیری چیزی بیشتر نبوده.حال حوزویان بالغت بازی معرکه میگیرند که نه این آن نبوده و اون یکی هم یک کمی و ووووبالجمله و فی الجمله و سنت و…
کوچکترین پیامی، مبنی بر کار غلط برده داری در سنت و قران نیست. این بدان جهت است که برده داری و برده پروری اساس و پایه اسلام است. چگونه می شود که تیشه بر ریشه زد ؟
فروختن دختران ایرانی نیز یکی از کاسبی های پردرآمد اکنون نظام آخوندی است.نه اینکه عده ای قاتل و دزد و اوباش در حاکمیتند، علاوه بر آنها توضیحات و توجیهات اسلامی آنهاست.
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند
“بی هیچ اغماضی فی الفور. بی خیال مناسبات روز. و کنوانسیون ها و معاهده های بین المللی که ایران یکی از امضاء کنندگانشان بوده و است.”
این چه جور سبک نوشتن است که میان سبز علی ها و خنگ علی ها متداول است. نوری زاد علامت کاما و تعجب را ازتون گرفته اند!البته شما خودش رو ناراحت نکن من نمی دونم توی این مملکت که همه دکتر و مهندسن، از تصدق سر همون کاغذ پاره دستشون دکتر و مهندسن یا همین جوری هر کس به هر کس می گه دکتر و مهندس! شاید بچه کلاس پنجمی خطش از اونها قشنگتره و درست تر هم می نویسه! این رو همین جوری نمی گم دیدم که دارم می گم! زیاد هم دیدم! اگر یه روز توسط نوری زاد، که از برق سر از روایت فتح و بعد فیلمهای دو زاری و بعد دکتر بودن درآورده، عمل جراحی شدین و بعد با میمون احمدی نژاد سر از فضا درآوردین تعجب نکنین! در این مملکت هردم بیل منتظر بسته بانک مرکزی هم باشید که اوضاع به کامتون می شه و بعد هم می گین آخیش چه خوب شد از جامون تکون نخوردیم و برای خالی نبودن جای عریضه شعر و ور نوشتیم! شتر در خواب بیند پنبه دانه!
سلام و درود
پارسال کتاب« اعترافات یک جنایتکار اقتصادی »اثر اقتصاد دان برجسته آمریکایی« جان پرکینز » را خواندم و علاوه بر آموخته های گذشته متوجه شدم که امپریالیسم، برای بلعیدن جهان وارد چه فاز بسیار خطرناکی شده است. گاهی که در نوشته هایم اشاراتی به امپریالیسم دارم، آقای مزدک1 و کسانیکه چون او فکر میکنند، ضدیت با امپریالیسم مرا، به حساب رسوب افکار گذشته میدانند و خیال میکنند، ضد امپریالیست بودن دیگر مُد روز نیست و چون مردم ایران دچار و گرفتار ارتجاعی بدتر از امپریالیسم شده اند، در نتیجه امپریالیسم تطهیر شده و دیگر خطرناک و جهانخوار نیست! امیدوارم با این معرفی کوتاه دوستان خود اصل کتاب جان پرکینز را بخوانند و با ترفندهای مخوف امپریالیسم و تبعات سلطه دوزخی این پدیده شوم که منشأ تمام شرّها و بدیها در دوران ماست بهتر آشنا شوند.
« او سال ۱۹۴۵ در شهر هانور در نیو همپشیر در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. حرفهٔ او در آغاز به طوری که در کتابش تحت عنوان اعترافات یک مزدور اقتصادی میگوید، کار در عرصهٔ امور مالی و اقتصادی برای سازمانهایی نظیر سازمان امنیت ملی و شرکتهای چند ملیتی بودهاست. او پس از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر تصمیم میگیرد به کار نویسندگی روی بیاورد و به عنوان فردی که از درون نظام بر خاسته، ترفندهای ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را برای تسلط بر جهان افشا کند. او سالها پیش از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر میخواست کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی را بنویسد ولی همواره او را تطمیع میکردند و با تهدید و رشوه مانع افشاگریهای او میشدند؛ ولی سرانجام او با نوشتن اعترافات یک جنایتکار اقتصادی به جهان ادبیات و فعالیتهای اجتماعی و طبیعت دوستانه روی میآورد. در مورد نوشتن کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی دخترش به او میگوید: «نگران نباش پاپا، اکر اتفاقی برای تو روی داد، من ادامه میدهم، بخاطر بچههایم که باید در امنیت در این کشور زندگی کنند». نظریهٔ جان پرکینز حادثهٔ ۱۱ سپتامبر را با تمام جنایاتی که ایالات متحدهٔ آمریکا با تکیه به افرادی مثل خود او در جهان مرتکب شدهاست، مرتبط میداند. او در یک خانوادهٔ قدیمی پروتستان کلوینیست یا اخلاق چنین آئینی پرورش یافتهاست.
در سال ۱۹۷۰ در یک شرکت بینالمللی به نام «من» به عنوان مشاور استخدام میشود. این نخستین حرفهٔ او به عنوان «جانی اقتصادی» است. آموزش او برای چنین حرفهای عبارت است که مقروض ساختن کشورهای در حال توسعه و فراهم آوردن موقعیتی که سلطهٔ و منافع اقتصادی امپراتوری کلان آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را ممکن سازد. او با عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما و جیم رولدوس اگیرا رئیس جمهور اکوادور ملاقات میکند. این دو رئیس جمهور نسبت به سیاستهای آمریکا مظنون بودند و به همین علت با پیشنهادهای او موافقت نمیکنند. این دو رئیس جمهور هر دو در سانحهٔ هوایی جانشان را از دست میدهند (یکی در تاریخ ۲۴ مه ۱۹۸۱ و دیگری در ۳۱ ژوئیه ۱۹۸۱). پرکینز بر این باور است که این دو سانحه ساختگی بودهاست و آنها را مأمورین سازمان سیا کشتهاند که معمولاً در همه جا در سایهٔ افرادی نظیر خود او حرکت میکنند. این مأمورین سایه را در زبان حرفهای شغال مینامند. آشنایی با نویسندهٔ بریتانیایی گراهام گرین در پاناما موجب شد او بیش از پیش به ادبیات نزدیک شده و برای نوشتن کتاب تشویق شود. این ملاقات برای او نقطهٔ عطف محسوب میشود.
در سال ۱۹۸۰ پس از بیدار شدن وجدان آگاهش و تنش روانی شدید، از حرفهٔ «مزدور اقتصادی» استعفا میدهد. »
ظریف: ایران همواره طرفدار مذاکره است اما آمریکا باید نشان دهد ارزش مذاکره را دارد
مراسم روز خبرنگار با حضور وزیر امور خارجه در محل وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران برگزار شد……
امروز همه سخن از انزوای ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان میکنند و نه ایران
وی ادامه داد: ما تصمیم گرفتیم که مدل جدیدی در زمامداری را تجربه کنیم، لذا همه لحظات ما مهم و حساس هستند و به همین دلیل همواره در مرحله حساس کنونی هستیم. ما الان شرایط بحرانی نداریم اما شرایط بحرانی را پشت سر گذاشتهایم که جنگ تحمیلی و تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ما بود که کشورهای مختلف برای تحریمهای بیشتر از آمریکا سبقت میگرفتند، و مثلا اتحادیه اروپا از آمریکا تحریمهای شدیدتری را اعمال میکرد و ما آن دوران را با سربلندی پشت سر گذاشتیم. ما نبودیم که پای میز مذاکره آمدیم، بلکه آنها آمدند و ما همواره پای میز یودهایم و هیچگاه مذاکره را ترک نکردیم.
وزیر امور خارجه کشورمان اظهار داشت: وظیفه سیاست خارجی است که باری از دوش مردم بردارد، امروز وقتی آمریکا تحریمهایی علیه ما اعمال میکند، کشورهای دیگر از آن تبعیت نمیکنند و آمریکا منزوی شده و امروز همه سخن از انزوای ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان میکنند و نه ایران. کسی که توافقات بینالمللی را زیر پا میگذارد، کسی که کشتار مسلمانان و محاصره آنها را دارد و کسیکه نخست وزیر یک کشور را بازداشت میکند، در انزوا هستند……
http://www.asriran.com/fa/news/625169/
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای طی حکمی هزینه زایمان و زندگی کودکان از تولد تا دو سالگی را بر عهده سازمان بهداشت و تامین اجتماعی قرار دادند.
این حکم بلا فاصله به اجرا در آمده است و شامل حال تمامی افراد ساکن ایران بدون توجه به تابعیت و وضعیت اقامت ایشان می شود.
رهبر انقلاب به ستاد اجرایی بیت رهبری دستور دادند برای تامین هزینه های ناشی از این حکم اقدام لازم به عمل آورد.
ستاد اجرایی بیت رهبری در بیانیه جداگانه ای اعلام کرد بودجه ای که قرار بود صرف ایجاد چندین پایگاه نظامی در سوریه شود متوقف شده و به اجرای فرمان رهبر معظم انقلاب تخصیص داده می شود.
این بیانیه حاکی است قاسم سلیمانی نیز با این تغییر و تحول موافقت کرده چرا که تاسیسات سپاه در سوریه در معرض آتش نیروی هوایی رژیم خونخوار و اشغال گر قدس قرار دارد و تاسیس مراکز جدید منطقی به نظر نمی آید.
یک مقام رسمی که خواست نامش فاش نشود به خبرنگار ما گفت ظرف ماه های گذشته تاسیسات سپاه قدس به ارزش میلیارد ها دلار در سوریه نابود شده و مقام معظم رهبری از این امر ابراز نارضایتی کرده اند. مقام رهبری در فتوایی تخصیص منابع مالی بیشتر به پروژه های سپاه در سوریه را مصداق اسراف و حیف و میل دارایی ملی دانسته و آن را حرام شمرده اند.
به گزارش واحد مرکزی خبر حکم مقام رهبری باز تاب گسترده ای در رسانه های کشور های منطقه و جهان داشته و سازمان های حقوق بشری را وادار به تمجید از شجاعت و قاطعیت عمل رهبر معظم انقلاب کرده است.
گفته می شود مردم برخی کشور های منطقه با شنیدن این خبر به طور خود جوش دست به تظاهرات زده و از حاکمان خود خواستار اقدامات رفاهی مشابهی شده اند.
سلام و درود
اوس کاظم گرامی پیشنهاد میکنم ابداً وقت خودت را تلف این اباطیل نفرمایید. اگر حقیقتاً به بحث اهورا و اهریمن و الله و ابلیس علاقه مندی، به معنای شیطان در مثنوی معنوی رجوع کن.
اسب سرکش را عرب شیطانش خواند
نی ستوری را که در مرعی بماند
شیطنت گردنکشی بُد در لغت
مستحق لعنت آمد این صفت
همچنین به اشعار ذیل ابیات زیر در
لُب لباب مثنوی مراجعه کن تا بخوبی به وجود و نقش شیطان در وجود انسان پی ببری :
آدم اصطرلاب اوصاف علوست
وصف آدم مظهر آیات اوست
چون مراد حکم یزدان غفور
بود در خلقت تجلی ظهور
بی ز ضدی، ضد را نتوان نمود
وان شه بی مثل را ضدی نبود
پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای
تا بود شاهیش را آیینه ای
پس صفات بی حدودش داد او
وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او……..
دین را از عارف دین دار، دین فهم خدا آشنا ( مولانا)بیاموز نه از آخوند کذاب
، طماع، دکاندار بی خدا !
نوریزاد در جواب به سید مرتضی :
؛ مطمئن هستید هیچ مذاکره ای میان بیت رهبری و ترامپ نیست؟ من با همین چشم پیر و غیر مسلحم دارم می بینم که با هر یک روزی که به سیزده آبان نزدیک می شویم، دقیقه به دقیقه عرق سردی بر تن و بدن آقا سیدعلی می نشیند و ایشان دارد آماده می شود که طشت زهر را سر بکشد. حتی دارم می بینم که حضرت سیدعلی تن و بدنش را جوری نرم می کند که بتواند کاملا زیر پای حضرت ترامپ فرش شود. من با این کهنسالی دارم این را می بینم شما چطور انکارش می کنید؟
ای بگم چی بشی سلطان قابوس، وای ببخشید ای بگم چی بشی جنتی!
برقرار باشید نازنین ؛33
آقای نوریزاد متاسفانه شما هم غرق ذهنیتی ساخته شده از شعار هستید و منطق و عدالت در آن کمتر مشهود است، اولا پذیرش قطعنامه 598 کار بزرگ و عاقلانه ای بود که امام خمینی وقتی منافع ملت و کشور را در پذیرش آن دید شجاعانه مثل یک رهبر مسولییت پذیر آن را پذیرفت و چون او یک سیاستمدار دروغگو و زنباره مثل ترامپ و یا کلینتون و بیشتر سیاستمداران فعلی دنیا نبود و به درستی فکر می کرد صدام متجاوز به ایران با آن همه خرابی نباید قسر از مجازات در رود ، پذیرش صلح با صدام برایش سخت بود و صادقانه مثل یک انسان مومن و نه سیاستمدار آلوده، اصطلاح جام زهر را بکار برد ، بالاخره او هم فکر نمی کرد گروهی از خود ایرانیان برخلاف تمام جنگ های تاریخ، علنا در همکاری با صدام به کشور خود خیانت کنند و اطلاعات جبهه های جنگ را به دشمن خونی ایران بدهند ، عراقی که از زمان رژیم قبل هم با ایران دشمنی داشت. این حرف شماها که شعارها و حرفهای انقلابی ایرانیها ( که معمولا بعد از هر انقلابی گفته می شود ) علت حمله صدام حسین به ایران بود هم هرگز دلیلی محکمه پسند و عقل پذیر برای شروع یک جنگ ویرانگر از سوی عراق نیست چون مراجعی در جهان برای رسیدگی به شکایات کشورها علیه یکدیگر وجود دارد.
مذاکره با ترامپ هر چند با توجه به سابقه رسوای وی در بی تعهدی به توافقات بین اللمی و به خصوص ادبیات قلدرمابانه و گاوچرانانه وی و دستیارانش در برخورد با کشورهای دیگر منجمله ایران جای بحث دارد ولی اصل هرگونه مذاکره ی بدون پیش شرطی با او هرگز آنچنان که شما تصویر کرده اید زشت نیست که شما اینگونه آنرا نشانه تحقیر و …. بدانید، فقط یک ذهنیت اسیر شعار میتواند در اینمورد چون شما بیندیشد، ظاهرا شما با افراط زاده شده اید روزی در کیهان و روزی در سایت خود اسیر شعار هستید، آزادانه و بدون تعصب فکر کنید و بنویسید
سلام و درود
جناب علی1 ضمن صحه گذاشتن و تأیید ادعای جنابعالی در انحطاط جامعه ایران از دوران صفویه به اینسو، یاد آور میشوم که جامعه شناس ارجمند جناب« علی رضاقلی » کتاب بسیار ارزشمند و قابل استفاده ای بنام
«جامعه شناسی نخبه کشی در ایران » نوشته است که علیرغم حجم اندکش کتابی بی بدیل در زبان فارسی است. به شما و دوستان علاقه مند توصیه میکنم حتماً آن را مطالعه فرمایید و هر کس در خود توان نقد علمی و جامعه شناختی میبیند، اگر آن کتاب را نقد کند و بصورت کامنتهای کوتاه در حد ظرفیت محدود 5000 حرفی این سایت بطور متوالی منتشر کند براستی خدمت شایسته ای به اعضای محترم تواند کرد . آن کتاب بارها نقد شده و آخوندی هم، چون همیشه که کمین میکنند تا توی ذوق هر نواندیشی بزنند با پس و پیش کردن اسم کتاب ردیه ای به اندازه حجم کتاب اصلی بر آن نوشته است که پشیزی ارزش ندارد، مقصود نقدی منصفانه، علمی و آپدیت شده جهت امروز است نه کپی پیست کردن نقدهای گذشته .
سلام، لطفا موضوع بحث را از پیش خود تغییر ندهید،بحثی که در جریان است در مورد انحطاط جامعه ایران چه قبل و چه بعد از دوره صفویه نبوده است،بلکه بدنبال مطلبی که در خصوص منزلت زن نزد حکیمان اسلامی مطرح شد و حکیمان اسلامی متهم به انحطاط فکری در این زمینه شدند و مطلبی که به مرحوم صدر الحکماء اسلامی نسبت داده شد،چنین بحثی در جریان است که آیا می توان دیدگاهی را که در عبارت مرحوم حکیم سبزواری هست به مرحوم آخوند ملاصدرا و دیگر حکیمان اسلامی نسبت داد یا خیر؟ و غیر از این بحث،این ادعا مطرح شد که حکیمان اسلامی در مورد منزلت زن دچار انحطاط فکری و فرهنگی بوده اند یا نه؟ پس موضوع گفتگو این بوده است نه بحث انحطاط جامعه ایران بعد از عصر صفویه،که موضوعی اجتماعی و فرهنگی است که انحطاط حکماء نیز می تواند حاشیه ای از آن بحث باشد،در واقع لازم است ابتدا مراد از انحطاط را روشن کرد آنگاه رسید به اینکه انحطاط یک جامعه در فلان عصر یا فلان عصر چه معنایی دارد و در چه زمینه هایی بوده است و علل و اسباب آن چه بوده و الخ ،و ضمن اینکه باید به موضوعات بحث ها توجه دقیق تر کرد ،باید به این نکته نیز توجه کرد که اساسا عنوان “انحطاط”یک عنوان فراگیر،عام و کش دار است که ممکن است زیر مجموعه های مختلفی برای آن وجود داشته باشد:انحطاط تاریخی،انحطاط اجتماعی،انحطاط فرهنگی، انحطاط فلسفی ..و دهها انحطاط مضاف دیگر که باید حریم بحث ها را در این مقولات جدا کرد.
سپاس
مایلم سوآلی علّی از دوست فاضلمان جناب کاوش که بنظرمیرسد دستی در علم اقتصاد دارند، بعمل آورم.
1. با توجه به اینکه ایران از نظر کسب درآمدهای حاصله از صادرات، موازنۀ دلاری مثبت صادرات نسبت به واردات، نسبت بدهیهای دولتی به GDP و نیز بدهی خارجی و غیره…دروضعیت مناسبی در مقایسه با سایر کشورهای دنیا قرار دارد، چگونه است که این همه فقر در کشور بیداد میکند و رقم تورم و بیکاری غیر قابل تحمل شده است؟
2. در غیبت روابط با آمریکا، ما در نگاهداشتن روابط اقتصادی با چین و روسیه و حتی اروپا، چه منافعی نصیبمان میشود؟ حتماً توجه خواهید داشت که چین پس از برقراری رابطه با آمریکا به چین امروزی تبدیل شد و صنایع کلیدی چین و کشورهای اروپائی در اختیار آمریکاست. آیا پیشبرد سیاست رابطه با همل کشورها منهای آمریکا، هزینه های اضافی را برما تحمیل نکرده و دسترسی به بازار پول و اعتبار برای سرمایه گذاریهای زیر ساختی را خیلی بیشتر از حد معقول تمام نکرده و نخواهد کرد؟
در انتظار پاسخ شما. با سپاس.
در بحث از انحطاط نخبگان اسلامی، اشاره ای شد در پست قبل که جناب سیدمرتضا برنتافت و تذکر داد که گوینده خود دچار انحطاط است. بحث البته در باره نظر فلاسفه اسلامی بود در باره زن. باید در این مباحث غوطه ور شد و جزییات را دید. به تدریج می باست آن اشاره ملاصدرا را پیگیری کنم و ببینم آیا به نظر ایشان، زنان سهمی از مراتب کمال دارند یا نه.
وقتی داشتم این مباحث را در فرصت کمی که داشتم پیگیری می کردم، برخوردم به نقطه نظر نخبه بزرگی مانند ملاصدرا در باره «فضیلت عشق به پسران زیبا»یا عشق ظریفان و فتیان به روی های زیبا(پسران). حیفم آمد اول این را نگویم که مفهوم انحطاط را بهتر می رساند. عشق به پسران زیبا ناشی از خاستگاه های مهم و مبادی فاضله و هدف آن دستیابی به شریفترین اهداف است.!
خلاصه این فرمایشات این است که عشق دو جور است:حقیقی و مجازی. مجازی پل برای رسیدن به حقیقی است. سوال آیا نگاه کردن به پسران زیبا بد است یا خوب و آیا فضیلت است یا رذیلت.؟ ملاصدرا می گوید برخی نگاه به پسران زیبا و عشق ورزی به آنها(بدون افراط در شهوت حیوانی) را بد و بیماری و یا جنون الهی دانسته اند. اینها دیده اند که افراد عاشق، نحیف و نزار می شوند و … ولی کار دل است.
اگر این عشق بین پسران زیبا رو و افراد بالغ شکل نمی گرفت(در اینجا رابطه و لذت بردن مرد از زن و زن از مرد را حتی با لحن منفی یاد می کند و می گوید این رابطه و لذت برای حفظ نوع است و ربطی به فضیلت فردی نفسانی ندارد) و اگر میل شدید به پسران زیبا برای معلمان جوان وجود نداشت، چه جوری می شد شغل معلمی و تربیتی را وضع کرد و ادامه داد؟ اصلا کسی حاضر بود درس بدهد بدون وجود پسران خوشگل در کلاس و کسب فیض از آنها؟(تصور نکنید اینها را از خودم اضافه می کنم عین عبارت اوست که در زیر آورد ه ام. ولی از حق نگذریم مثل اینکه در قدیم شغل معلمی، درآمدی نداشته و می بایست از راه های دیگری رابطه پیشرفت علمی و فضیلت های اخلاقی برقرار می شد) ؟ حیرت آور تر این است که ملاصدرا قبلش هم تصریح می کند که من هیچ کس از بزرگان را نمی شناسم که به این عشق مبتلا نبوده باشد.
در تعابیر بعدی، حتی به دست می آید که او کلمه عشق را به «معنای رابطه ظرفا و جوان ها با پسران خوشگل» به کار می گیرد و رابطه زن و مرد را با کلمه عشق بیان نمی کند (همانطور که کسان دیگری گفته اند در دوره های اولیه ادبیات فارسی تا قرن دهم یازدهم کلمه عشق در اشاره به رابطه «مرد به امرد» به کار می رفته نه مرد و زن) پس باری به نظر ملاصدرا عشق مجازی وسیله ای است که نفس مشتاق را به عشق حقیقی می رساند و اگر این راه را نرویم، دستمان از مقامات بالا کوتاه می ماند.
حال تصور کنید اگر معلمی که چندی پیش(اگر حرفش را باور کنیم که گفته بود ارتباط بدنی وجود نداشته) به جرم معاشقه با پسران نوجوان گرفتار شد و رسانه ها جنجال به پا کردند، در دوره ای زندگی می کرد که ملاصدرا زندگی می کرد، چه واکنشی به مردم نشان می داد؟ می گفت: بروید از ملا بپرسید که اگر من معلم دلخوشی ساده ای نداشته باشم، چطور می توانم به پسران شما آموزش بدهم؟ ملاصدرا تصریح کرده شغل معلمی، روی این رابطه بنا شده و رابطه زن و مرد را کوچک تر از آن دانسته که «فضیلت» باشد ولی این رابطه را «نیک» و «فضیلت» دانسته است.
متن ملاصدرا عربی، ساده و روان است و نیاز به ترجمه ندارد ، اگر دوستان اشاره کنند ترجمه می کنم.
«الفصل (20) في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للأوجه الحسان. اعلم أنه اختلف آراء الحكماء في هذا العشق و ماهيته و أنه حسن أو قبيح محمود أو مذموم… أن هذا العشق أعني الالتذاذ الشديد بحسن الصورة الجميلة و المحبة المفرطة لمن وجد فيه الشمائل اللطيفة و تناسب الأعضاء و جودة التركيب … فلا بد أن يكون مستحسنا محمودا سيما و قد وقع من مباد فاضلة لأجل غايات شريفة. أما المبادي فلأنا نجد أكثر نفوس الأمم التي لها تعليم العلوم و الصنائع اللطيفة- و الآداب و الرياضيات مثل أهل الفارس…و نحن لم نجد أحدا ممن له قلب لطيف و طبع دقيق و ذهن صاف و نفس رحيمة خاليا عن هذه المحبة في أوقات عمره و لكن وجدنا سائر النفوس الغليظة و القلوب القاسية و الطبائع الجافية من الأكراد و الأعراب و الترك و الزنج خالية عن هذا النوع من المحبة و إنما اقتصر أكثرهم على محبة الرجال للنساء و محبة النساء للرجال طلبا للنكاح و السفاد… أما الغاية في هذا العشق الموجود في الظرفاء و ذوي لطافة الطبع- فلما ترتب عليه من تأديب الغلمان و تربية الصبيان و تهذيبهم و تعليمهم العلوم الجزئية- كالنحو و اللغة و البيان و الهندسة و غيرها و الصنائع الدقيقة و الآداب الحميدة و الأشعار اللطيفة الموزونة و النغمات الطيبة و تعليمهم القصص و الأخبار و الحكايات الغريبة و الأحاديث المروية إلى غير ذلك من الكمالات النفسانية فإن الأطفال و الصبيان… و حسن توجههم و التفاتهم إليهم بنظر الإشفاق و التعطف فمن أحل ذلك أوجدت العناية الربانية في نفوس الرجال البالغين رغبة في الصبيان و تعشقا و محبة للغلمان الحسان الوجوه- ليكون ذلك داعيا لهم إلى تأديبهم و تهذيبهم و تكميل نفوسهم الناقصة و تبليغهم إلى الغايات المقصودة في إيجاد نفوسهم و إلا لما خلق الله هذه الرغبة و المحبة في أكثر الظرفاء و العلماء عبثا و هباء فلا بد في ارتكاز هذا العشق النفساني في النفوس اللطيفة و القلوب الرقيقة غير القاسية و لا الجافية من فائدة حكمية و غاية صحيحة. و لأجل ذلك هذا العشق النفساني للشخص الإنساني إذا لم يكن مبدؤه إفراط الشهوة الحيوانية بل استحسان شمائل المعشوق و جودة تركيبه و اعتدال مزاجه و حسن أخلاقه و تناسب حركاته و أفعاله و غنجه و دلالة معدود من جملة الفضائل و هو يرقق القلب و يذكي الذهن و ينبه النفس على إدراك الأمور الشريفة و لأجل ذلك أمر المشايخ مريديهم…. و تفصيل المقام أن العشق الإنساني ينقسم إلى حقيقي و مجازي و العشق الحقيقي هو محبة الله و صفاته و أفعاله… »
اسفار. ج7، ص171-177
الباقی هم در پست های بعد.
بسیار خوب، بنده که نیازی به ترجمه شما ندارم (اگر در چنین بحث هایی فقط خطابتان بمن بود و التفات و خطابی به مخاطبان ناآشنای با فلسفه و لغت عربی نداشتید من مطالبه نمی کردم) اما شما ابتدا این متن را برای فارسی زبانان این سایت که مخاطب احتجاج شما هستند و آگاه به لغت عربی نیستند و علاوه بر آن ناآشنای به اصطلاح هستند ترجمه کنید (همینطور هر بخشی از عبارتی که از کتاب اسفار نقل می کنید) و به شمای کلی این فصل اشاره کنید و آنچه هم که بناست در پست های بعدی بیان کنید بیان کنید آنگاه بنده در این موارد توضیحاتی ارائه خواهم کرد تا روشن تر شود که انحطاط کجاست.
سلام و درود
استاد دکتر نوریزاد گرامی در پاسخ سه پرسشم مرقوم فرموده ای :
«درود دوست گرامی
طرف، امام جمعه نبود. یک ملای درجه سه ی شهرستان میناب بود. اسمش را فراموش کرده ام. شاید رئوفی بود.
یک: به وی می گفتم: این سه را بده به من. ( به شیوه ی صدراسلام. که می گفتند: این برده را به من ببخش)
دو: یک سفر می بردمشان با این شرط که خودم ازشان پذیرایی کنم. در سفر باهاشان صحبت می کردم.
سه: من آنوقت ها هیچی حالی ام نبود. یک کله داشتم و همان یک کله را نیز برای دفاع از منویات نظام مقدس پیش فروش کرده بودم.
با احترام»
هم شما میدانید و هم اغلب اعضای محترم وبسایت میدانند که پاسخهای شما، پاسخ پرسشهای من نیست، در ضمن ابداً منطقی هم نیستند. اگر بجای آن 3 نفر 3000 نفر یا 30000 نفر یا 300000 نفر برده میبودند باز هم میتوانستی آنها را مهمان کنی و با خود ببری و ارشاد کنی؟ اگر هر یک متعلق به سرزمینی متفاوت و مختلف میبودند که هر یک، یا هر جمعی از آنها زبان و فرهنگ دیگری میداشتند، بطوریکه حتی زبان همدیگر را نمیدانستید آنوقت چکار میکردی؟ آیا اصولاً برای یک نفر چون شما ممکن هست که برای 300000 نفر بلیط اتوبوس شهری تهیه کند و آنها را مثلاً به حومه شهر یا داخل پارکی ببرد و فقط با آب معدنی یا چای از آنها، تنها برای یک روز پذیرایی کند؟ از اینها گذشته بردگان به گردن اربابشان حق داشتند نه شما یا کسی دیگر ! و برای او کار کرده و زحمت کشیده بوده اند، حال که فرض کردیم صاحب بردگان (برده داران) به شما ایمانی مذهبی دارند و بخوبی امر شما را اطاعت میکنند آیا بهتر نبود به همان اربابشان دستور میدادی که موظف است ضمن آزاد کردنشان به آنها امکانات زندگی مستقل بدهد و کمکشان کند تا بتوانند با استقلال، آزاد زندگی کنند ؟ زیرا هم از آنها بهره کشی کرده بود و هم حاصل زحمات برده ها در نزد اربابانشان دپو و ذخیره شده بود، منطقاً باید همان اربابها هم هزینه زندگی آزاد آنان را فراهم میکردند. حال فرض کنیم ارباب معتقد و مؤمن به شما، هنگام صدور دستور شما موقعیت اقتصادی و مالی مناسبی نداشت و نمیتوانست فوراً آنها را آزاد کند و مثلاً اوایل بهار بود و فصل برداشت محصول هم نرسیده بود و اگر هم آنها را آزاد میکرد با آن اقتصاد ضعیف قدیم، چیزی نداشت که به آنها بدهد، در این صورت چه دستوری میدادی تا هم برده ها آزاد شوند و هم امکانات اولیه یک زندگی آزاد و مستقل را داشته باشند؟ اگر علیرغم نیت خیر شما و کمک ارباب تعدادی از برده ها نمیتوانستند به سرعت توان و دانش زندگی مستقل را کسب کنند و اعتماد به نفس کافی نمیداشتند آنگاه چکار بایستی میکردی؟( همانطور که حدس زده ای، طوری اراده و شخصیت از آن سه نفر، انسان برده سان گرفته شده بود که اگر هم به آنها میگفتند آزادی بفرما برو نمیرفتند. )
دوست بزرگوار، شما خواه ناخواه مرکز توجه افراد بسیاری از مردم بویژه اعضای کانال و وبسایتتان هستی و آنها توقع دارند پاسخی از شما بشنوند یا بخوانند که با عقل و عمل تطبیق کند. همه ما میتوانیم شعارهای احساسی در محکومیت و بر له این و بر علیه آن سر دهیم ولی در مقام عمل اشعار سوزناک و لعن و نفرین و متون مهیج کارساز نیست، در مسائل سیاسی و اجتماعی یک مصلح یا یک انقلابی باید تک، تک قدمهایش را محاسبه کند و بداند که پس از طی قدم شماره یک چگونه و با چه کیفیتی قدم شماره دو را بردارد. اگر انقلابی بودن به این سادگیها بود، با نعره کشیدن شعبان بی مخهایی که همه جا را احاطه و اشغال کرده اند و گلوی خود و گوش و شکم مخالفان و منتقدان را جر میدهند، باید تا کنون هزاران بار کلیه اوضاع نابسامان کشور سامان میپذیرفت.
انصاف داشته باش و بکار شگرف پیامبر عزیز و عظیم اسلام فکر کن و تمام احتمالات را بسنج و آنگاه انصافاً ببین که میشد کاری بهتر از کار پیامبر اسلام (ص) برای بردگان کرد؟
( این پرسش از سایر دوستان نیز هست. )
.
جناب شفیعی خودتان را بزحمت نیندازید جناب نوریزاد معمولا مایلند برای خالی نبودن عریضه اینترنتی چیزهایی ذیل عکس ها و مطالب بنویسند،البته الان این سجیّه فقط مخصوص ایشان نیست،الان با پیدایش شبکه های اجتماعی و رسانه های جدیدی و سهولت سِند و ریسیو در آنها ،سجیّه و طبیعت ثانوی باب شده که هرکس هرچه دل تنگش می خواهد (هرچند از اساس بی پایه و بنیان) در آنی می نویسد و دِ ارسال! ارسال یعنی پرتاب کن وسط محیط فکری و فرهنگی جامعه! هرچه شد شد! مسئولیت و تعهد علمی و فرهنگی و اخلاقی نمن دی بالام؟! اینرا باید نامش را گذاشت بلبشوی فرهنگی و اجتماعی،الان به مسائل فکری در حیطه های گوناگون علمی و فرهنگی و مسائل تخصصی که تعهد مناسب با خود را می طلبد کاری نداریم،ملاحظه کنید در باب همین مسائل سیاسی،یک خبر کاملا دروغ بوسیله کاربری در فضای شبکه های اجتماعی برای کسی یا گروهی ارسال می شود (نمونه هایش را در این سایت بارها دیده ای)،بعد کسان دیگری بدون احساس مسئولیت و تعهد اخلاقی انسانی -و نه تعهد قرآنی که می گوید انسان برابر تولیدات لفظی و فکری و عملی خویش مسئول است و روزی بازخواست می شود (ان السمع و البصر و الفواد کل ذالک کان عنه مسئولا-و ان جاءکم فاسق بنبا…و دهها گزاره قرآنی)- این خبر را باز نشر و تکثیر می کنند،یکوقت می بینی میلیونها بلکه میلیاردها بار یک دروغ،یک نسبت ناروا،یک گزاره غلط و خلاف وجدان انسانی یا موازین گوناگون علمی،فلسفی و غیره،تکرار و تکثیر می شود،آبروی انسانی ذبح می شود،و حیثیت او ملکوک می شود و آثار گوناگون فردی و اجتماعی دیگر،بعد معلوم می شود این گزاره یا خبری که میلیاردها بار تکرار و تکثیر شد،و باصطلاح امروزیها “توفان توئیتری”!برای آن بپا شد و ترند! و هشتگ! و اینجور تعبیرها،از اساس دروغ بوده است و ذهن افرادی را یا حتی ذهن یک اجتماع را سر کار گذاشته و آثار گوناگونی درست کرده است،بنظر من این- علیرغم اینکه بنده با تکنولوژی و شبکه های اجتماعی و فعالیت نتی مخالفتی ندارم و طرفدار آن هستم-یک معضل اجتماعی بلکه در مواردی از امراض و میکرب های اجتماعی است که در جهان معاصر با آن مواجهیم،الان بفراخوان های هدفدار بی بی سی و وی او ای توجه کنید،هر مقوله کمّی اقلّی را هم فراخوان ویدئو و صدا و تصویر می گذارند،چند نفر جایی جمع می شوند و مطالباتی صنفی یا اقتصادی دارند چند نفر هوچیگر هم خود را بر می زنند و چند شعار توهین آمیز و ساختار شکن می دهند و درگیری درست می کنند و نظم را بهم می زنند،چند نفر با موبایل عکس و فیلم می گیرند و سند و ارسال! به بی بی سی و…،یک کسی اگر در این جامعه نباشد یا فقط سرش در فضای مجازی گرم باشد آنقدر این تصاویر و صداها برایش تکرار و تلقین می شود که یک جزم صد در صدی پیدا می کند که بله تمام شد،انقلاب شد! جامعه ایران زیر رو شد! و چه و چه! در حالیکه واقعیت اینها نیست،و آن خارجی ها یا خارج نشین های بیچاره و مفلوک هم که در این جامعه نیستند می نشینند روی این حرکات تلقینی و تکراری سناریو می بافند،مقاله می نویسند،توصیه می کنند (دقتی در نوشته های ساسانم سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت بکنید!) و غافلند از اینکه همه در حال فریب خوردن یا فریب دادن های تلقینی ناشی از تکرارها و تلقین های شبکه های اجتماعی هستند،حالا غرضم این بود که شما از امثال آقای نوریزاد تعجب نکنید،ایشان هم هم خودش قربانی این معضل است و هم خودش یکی از حلقات کنش در این معضل اجتماعی در عصر جدید است،یک مطلب بی بنیادی برایش می فرستند بلافاصله ذیل آن حاشیه می زند که :ای بگم چی بشی!، داریم براتون! عمامه ها بالاتر! فتوای آیت الله نوریزاد! عکس های یادگاری دو نفره و چند نفره و همینجور سرگرمیها! الان همین مطلب پوچی که منشا شد برای یک سوال شما،یک پاسخ ایشان و یک نوشته جدید شما! اینها بنظر من چیزی جز همان معضل اجتماعی و روزمرّگی و دلخوش کنک های یومیه نیست! یک جایی ایشان رفته حالا با یک آخوند برخورد کرده که مثلا دو سه نفر خدمتکار داشته! برداشته ایشان اینجا اول یک فلسفه بافی عجیب و غریب در باب موضوعی که در جهان معاصر الان منتفی است -برده و اسیر گیری مربوط به جنگ های قدیم ،هرچند برده داری های نوین حکمش باقیست حتی درمدرن ترین جوامع جهان!- کرده بعد هم اقدام بنقل یک خاطره!،قبلا هم ذیل آن نوشتم اینکه کسی در یک زمینه ای کسی را استخدام کند و به او اجرت دهد (کاری که بابعاد و انحاء گوناگون در همه جوامع در حال انجام است و همه ما هم بنوعی مستخدم دیگری هستیم و هم استخدام کننده دیگری) برای انجام کار،امری که از اسباب بقاء و دوام اجتماع است،این چه ربطی دارد به مساله برده داری بعنوان یک معضل اجتماعی ریشه دار در زندگی بشر؟! این است که یک سوء ظن،یک توهم، یک دروغ و یک برداشت بی بنیاد می شود دستمایه یک نوشته و من بگو! و تو بگو! و آن دیگری بگو! واقعا اینها فعالیت های فکری و اجتماعی متعهدانه است یا روز مرّگی و در جا زدگیها در دگم های کلیشه ای؟!
.
با پوزش از خوانندگان بزرگوار:
آیه قرآن”وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا”.(الاسراء/36)
یعنی : و چيزى را كه بدان “علم” ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد
صحیح بود
شفیعی کدوم کار رو میگی پدری کردن برای فرزندان بردگان؟!شفاف توضیح بده تا پاسخ بدیم.
سلام و درود
پیامبر اکرم( ص) هر مسلمانی که میخواست برده داشته باشد را مکلف کرد که اگر برده هایت را آزاد نکنی، موظفی هر آنچه خودت میخوری به او نیز بخورانی، هر چه میپوشی به او هم بپوشانی، در مسکن و رختخوابی چون مسکن و رختخواب خود اسکانش بدهی و به هنگام، شرایط ازدواجش را فراهم کنی. اجرای این دستور هیچ جاذبه ای برای برده دار باقی نگذاشت و به اصطلاح برده داری دیگر نمی صرفید.
اگر مسلمانی هم برده ای داشت و آزادش میکرد، تنها آزادی خشک و خالی قابل قبول نبود بلکه باید حداقلهای یک زندگی را برای برده سابقش فراهم میکرد. گر چه جامعه شناسان انقلابی و انساندوست مبارزه طبقاتی برده ها با برده داران را بشدت تشویق و ستایش میکردند، ولی در مقام عمل این مبارزات با کشتارهای هولناک بخصوص قتل عام بردگان انقلابی همراه بود و میشود گفت چیزی نصیب بردگان نشد و طرفین تا زنده بودند با هم دشمن بودند و کینه هم را بدل میگرفتند. دستور پیامبر به جای جنگ طبقاتی، موجب صلح طبقاتی شد. کار بیمانند پیامبر سبب شد که بتدریج و در مدتی نسبتاً کوتاه این پدیده شوم و غیر انسانی به مثابه یک شیوه اقتصادی_اجتماعی در میان مسلمانان بر چیده شود. حال که نیت کرده ای جواب بدهی، بفرما که چه شیوه ای بهتر از این بوده یا میتوانسته باشد و در کجا روشی بهتر از روش پیامبر اجرا شده است؟
مدارک و شواهد این ادعاها را ارائه فرمائید.
شفیعی لطفا شواهد این مدعیات:
1-(پیامبر اکرم( ص) هر مسلمانی که میخواست برده داشته باشد را مکلف کرد که اگر برده هایت را آزاد نکنی، موظفی هر آنچه خودت میخوری به او نیز بخورانی، هر چه میپوشی به او هم بپوشانی، در مسکن و رختخوابی چون مسکن و رختخواب خود اسکانش بدهی و به هنگام، شرایط ازدواجش را فراهم کنی. اجرای این دستور هیچ جاذبه ای برای برده دار باقی نگذاشت و به اصطلاح برده داری دیگر نمی صرفید.)لطفا به حدیث مراجعه نکن که دوزار نمیرزه.فقط مستندات تاریخی و شواهد اجرایی.
2-(اگر مسلمانی هم برده ای داشت و آزادش میکرد، تنها آزادی خشک و خالی قابل قبول نبود بلکه باید حداقلهای یک زندگی را برای برده سابقش فراهم میکرد)
3-(دستور پیامبر به جای جنگ طبقاتی، موجب صلح طبقاتی شد. کار بیمانند پیامبر سبب شد که بتدریج و در مدتی نسبتاً کوتاه این پدیده شوم و غیر انسانی به مثابه یک شیوه اقتصادی_اجتماعی در میان مسلمانان بر چیده شود)
می بینی شفیعی تو یه بحث علمی و تاریخی همینجوری نمی شه ادعا ردیف کرد و آخر سر گفت حالا اگه میخوای جواب بدی بسم الله!!واسه این ادعاها فعلا مستندات بده تا ببینیم کجای کاریم؟!بعدش بپردازیم به مستندات و واقعیات تاریخی تا ببینیم واقعیت ماجرا چه بوده و آیا برده ها اینجور که تو گفتی مورد برخورد قرار میگرفتن؟!بعدش نتیجه گیری کنیم که آیا پیامبر از این وسیله به عنوان ابزار اقتصادی استفاده میکرده یا از مبنا مخالف بوده؟بعدش تو بستر تاریخی زمانش به قضاوت بشینیم که آیا این رفتارها درست بوده یا نه؟!!پس میبینی یه بحثی که وا می کنی اینقدر ساده و سطحی نیست که گتره ای بخوایم نتیجه گیری کنیم.حتی آسید مرتضی هم دستش رو جا رفت و گفت چنین ادعایی نداره که با برده ها مثل پدر رفتار میشده و چی!پس حالا جواب بده تا ببینیم کی در انتها باید واسه مدعاش پاسخگو باشه.ما تا اینجا شنونده بودیم و تو گوینده و بالتبع گوینده ادله بر گفتار لازم داره نه شنونده و وقتی ما بر رد مستندات تو شروع به ارائه دلیل کردیم بهت نشون خواهیم داد که چگونه بر هر مدعایی ادله ای در چنته داریم و خواهیم دانست که سطحی حرف زدن و ادعای بی پشتوانه پخش کردن به صرف اینکه ما دوست داریم تاریخ اینجوری باشه با بحث تاریخی و مستند کردن که نیازمند دوری از ارائه مانیفیست و دادن شعار و داشتن علائق و دلبستگی قلبی یا نفرت و دشمنی با شخص و اشخاص هست چه میزان فاصله داره.
احکام مربوط به لزوم خوشرفتاری با مملوک،استحباب آزاد کردن او و لزوم نفقه یا انفاق بر او و مسائلی نظیر این در روایات مذکور در “کتاب العتق” و “کتاب المکاتبه” و “کتاب التدبیر و الاستیلاد” و “کتاب النکاح” در کتاب وسائل الشیعه هست ،همینطور بصورت پراکنده در ابواب مختلفی از کتاب های مربوط به اخلاقیات انسان که در بخش اصول کافی هست،و در کتاب بحار الانوار،روایات در این زمینه های مربوط به حسن رفتار با مملوکین و اسراء و تلاش برای آزاد سازی آنها زیاد است،اینها متن روایات است نه بحث تاریخ که تعبیر به شواهد شد،ضمن اینکه در تواریخ نیز در خصوص حسن معاشرت بزرگان و اولیاء دین نسبت به مملوکین نقل فراوان است و اساسا بسیاری از بزرگان از صحابه و خصوصا تابعین فرزندان مملوکین بودند که بعد آزاد شدند ..
مراجعه ای کنید به فهرست جلد 23 کتاب وسائل الشیعه مرحوم شیخ حرّ العاملی،کتاب العتق و ابواب پیرامون آن.
یاران جان درود
در این مورد شخص مغلطه کمیت را گفته اند مثل اگر خوردن سیب
خوب است چرا کسی که 100 یا 1000 یا… سیب را خورد مرد؟
جواب آن است که اگر جناب نوری زاد با 100 میلون برده خواستند
به سفر بروند از 300 میلون هم فکر می خواستند که هر سه نفر
به یک برده خدمت کننذ .این دعوای رقم وعدد کودکانه تر از آن است
که به آن پرداخت.
اقای شفیعی خدا شفایت دهد چون از نوریزاد و دیگران برای مداوایت دیگر کاری ساخته نیست بیماریت عود کرده و اگر زود مداوا نشوی دیگر کارت تمام است..
به گرامی مرد آزاده نوریزاد و همهی دوستان
خواستم درودی بگویم و عرض ادب و احترامی کردهباشم، که چراغ این خانه از شما روشن است.
آقای نوریزاد عزیز، هربار که به این صفحه سرمیزنم از طراوت و شادابی شما و تفکرتان، که همچون درختان بهاری غرق جوانههای اندیشهاید به وجد میآیم و بر شما و حالتان غبطه میخورم.
علی1 عزیز
نشد نوشتهها را سرفرصت بخوانم (چشمانم نیز به شدت خسته میشوند) اما پس از معلم وارسته کورس، بیش از همه از شما آموختهام و وظیفهی خود میدانم همواره ادای دین کنم. میدانم به عنوان کسی که میخواهد بحثها را به قاعدهی آکادمیک و متناسب پیش برد سخت تنهایید. راستش در هیاهوی سیاست و بویژه آن زمان که باد تغییر میوزد، آخرین چیزی که رعایت میشود آداب تحقیق است. از ناشکیباییها مرنج و در این مسیر بیچراغ بمان و سنگ راه باش که: تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس!
امیدوارم علاقمندان به علم اقتصاد به شیوهی لقمان از نوشتههای جناب کاوش استفاده برند.
و اما از قول خواجهی شیراز در رفع مظلومیت از عرق سگی و شامپاین که بدنام دهرگشته و پاکدامنند:
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم / عمری که بیحضور صراحی و جام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود / می ده که عمر در سر سودای خام رفت
عرق سگی و شامپاین باقتضای حرمت شرعی همیشه نزد متشرّعه بدنام بوده و هستند،و اصطلاح “می”در کلام حافظ و دیگر عارفان شاعر و شاعران عارف،اشاره بمعنای دیگری است
مازیار گرامی مدیست که میخواستم شعری از عماد خراسانی برای تلطیف فضای سایت بنویسم موقعیت مناسبی پیش نمیامد ذکر عرق سگی وشامپاین شما مرا یاری داد اخدا اینگ سخنی سخن بیدل وبی خویشتنی زیر این گنبند مینای خراب منع ما کرده ای از باده ناب اخر این منع می ناب زچیست اینهمه ظلم به احباب ز چیست سفره جور بینداخته ای خوان گسترده ای اراسته ای اخدا گرکه ما گوش به فرمان باشیم به سر خوان تومهمان باشیم کس نگوید سر خوان با مهمان که نخور کشگ بخور بادمجان یا نخورماست ضررداردماست از برای تو خطر دارد ماست در جهان تو اگر باده نبود جای ما مردم ازاده نبود گرنه می بود فراهم مارا خفه میکرد یقین غم مارا گر دف وچنگ ومی وتار نبود گر زن وباده مددکار نبود همه از غصه ورم میکردیم زخمت ازبزم توکم میکردیم بفرست ایه ای در مدح شراب که صواب است وصواب است صواب بده ان ای به جبرائیلت او اگر نیست به میکائیلت او هم ار نیست به اسرافیلت اوهم ار نیست به عزرائیلت که بیارد بدهد دست عماد تا کند خاطر می خوران شاد با پوزش از اقای نوریزاد
سلام و درود به مازیار وطن پرست گرامی
با سپاس از لطف و عنایت شما به نوشتههای اینجابب، جای شما و هم چنین کورس گرامی اینجا چندیست که خالیست؛
بنده فراز پرسشی آخرین نوشته ایشان در مورد چون و چرای فرو پاشی سلسه ساسانی و نیاز به کند و کاو بیشتر برای پی بردن به ابهامات و رازهای نهفته این واقعه عطف تاریخی میهنمان را بر روی برگه یاداشت جلو دست خود دارم و امید است که ایشان به سایت بر گردد و این بحث و مباحث جدیدی از سر گیرد.
اررزوی سلامتی و تندرستی برای شما دارم.
با سپاس
اقای مازیار وطن دوست خسته نباشید
یادم هست که عزیزی بنام برکنش دو داستان از شاهنامه را در چند قسمت بشیوه ای جالب شرح داد داستان ضحاک و رستم و اسفتدیار و جناب مازیار یادم هست که شما همه قسمت های نوشته برکنش را جمع اوری کردید اگر برایتان ممکن است هر روز یک قسمت از ان نوشته تا را منشر کنید تا هم دوستان جدید بخوانند و هم تجدید خاطره برای دوستان قدیم بشود من خیلی دنبالش گشتم ولی نتوانستم پیدا کنم
جدید انتشار انها مخصوصن داستان ضحاک که جلوس و سقوط یک دیکتاور را توضیح میدهد با توجه به اوضاع و احوال فعلی و بقول شما دمیدن نسیم تغییر بسیار میتواند اموزنده و مفید باشد
بیسوات گرامی،
ما در عصر قدیم یا جدیدِ تاریخ مدون نشانی از تجربه تشکیل “جامعه بی طبقه شِرکی یا توحیدی” را در جوامع پر جمعیت و متمرکز روستایی یا شهری نداریم. مارکس اولین بار در تحلیل ماتریالیستی تاریخ تکامل نظامهای اجتماعی این مفهوم و پدیده ساختار اجتماعی را با عنوان “کُمنهای بدوی” مطرح میکند؛ یعنی جوامع قبیلهٔای بسیار بدوی که فاقد ظرفیت و توانمندی یدی و فکری جهت تولید پیوسته ارزش افزوده لازم بوده که تصاحب و یا تخصیص آن به گروهی از اهالی پایه گذار نظام طبقاتی در آن جامعه شود؛ سپس در طی قرون با داشتن استعداد یا پتانسیل منابع انسانی و طبیعی و تداخل و رشد این دو بشکل مستقل یا در تعامل و تداخل با فرهنگ و تمدنهای مشابه یا برتر منجر به شکل گیری نظام فئودالی و سپس سرمایه داری در طی قرون تکامل تاریخی اجتماعی آن شود. از این دست قبایل چند خانواری هنوز هم در بعضی نواحی دور از تمدن در آفریقا و امریکای لاتین حضور دارند یا هر از گاهی هنوزم کشف میشود.
اما نکته شما در مورد داشتن و تشویق انگیزه قوی فردی برای خلق و اختراع به منظور کسب نام و نشان تجاری و سود فردی و (بعضا اجتماعی) به عنوان یکی از ملزومات اصلی و نیرویهای محرکه در کنار تامین سرمایه یا کاپیتال در نظام سرمایه داری یا اقتصاد مبتنی بر مالکیت خصوصی و بازار و اندیشه آزاد میتوان گفت که از مبانی مقدس نظام سرمایه داری محسوب میشوند.
اما در سرمایه داری مدرن در شکل آنچه سرمایه داری پولی (Finance Capitalism) متکی بر پول فیات به آن اطلاق میشود ما دیگر با پدیده ریسک و مسئولیت و عاقبت (برد یا باخت) پذیری اقتصاد بازار آزاد مطابق آنچه مورد وثوق آقای آدم اسمیت (پدر نظام کاپیتالیسم) بود نیستیم؛ ما در عصری هستیم که سرمایه گذاران کلان در قالب بانکهای سرمایه گذاری با اتکا به پول فیات و بانکداری ذخیریه کسری بر اقتصاد جهان حکم روایی میکنند.
مالکین، متولیان و کارگزاران و بانکداران و موسسات و صندوقهای شرطبندی مالی جهانی با کسب و اشراف به رانت اطلاعات و با کمک کامپوترهای پیشرفته و قدرتمند مجهز به الگوریتماهای پیشرفته ریاضی، حساب احتمالات و آمار و پردازش دادههای اقتصادی و پولی و مالی و انجام میلیاردها محاسبه در ثانیه به منظور پیش بینی وضعیت بازار و یا کنترل بازار یا بازار سازی مصنوعی بشکل بی وقفه با دارایها و سپردههای اهالی جهان قمار و شرط بندی و نزول خواری و سفته بازی و آینده خری میکنند و نتیجه هم همواره سود برای آنها و فرادستان و صاحبان مستغلات و کالا و زیان گران به شکل تورم پولی مستدام برای اکثریت شهروندان جهانیست.
آنها ضرر و زیانهای نجومی خود را از طریق نظام پولی فیات به اهالی که در شرط بندیها و گمانه زنیها و قمار بازیهای آنها نقش ندارند منتقل میکنند. شرکت اپل با زِبلی عمده دارایهای خود را خارج از آمریکا و دور از دست دراز عمو سام ذخیره کرده؛ در قاموس جهان خواران مفهوم وطن فقط برای اهالی متعصب هالو مقدس است؛ ثبت شرکت در کشوری که کمترین مالیات را از بنگاه سرمایه گذار میگیرد؛ توسعه و تحقیق در کشور متروپل قدرتمند جهت حفظ دارائئهای ارزشمند ثبت شده دماغی و با اهمیت استرتژیک؛ ساخت محصولات در کشوری با سخت کوشترین و ارزانترین نیروی کار؛ فروش محصولات در ثروتمندترین بازارهای جهان؛ و ذخیره سود نجومی دلارها در بهشتهای فرار از مالیات فرمول موفق این سودا گریست که خون بدل شفیعی گرامی کرده؛ اما هنوز خود باید با نفس بلند پرواز خود مقابله کند.
بیسوات گرامی در خاتمه عرض کنم که ارزش رکورد شکن شرکت اپل با ارقام نجومی حاصل هوش و فراست و کاردانی فقط آقایان مرحوم استیو جابز و سایر شرکا نیست؛ بلکه محصول مجموعه شرایط بغرنج و در هم تنیده اقتصاد سیاسی جهانی و موقعیت و برتری نسبی فعلی عمو سام با اتکا به نیروی عظیم و کارامد ۲۰۰ هزار کارگر چینیست که هفتهای ۶۰ ساعت بشکل پیمانی با شرکتهای پیمانکار سازنده محصولات اپل در مقابل دستمزد نازل محصولات این شرکت را به ارزانترین قیمت میسازند و سپس کارگزاران بین المللی مرحوم استیو جابز هم این مخدرهای شیک و لوکس محصولات الکترونیکی بالافن را در گرانترین بازارهای مصرف جهانی با حاشیه سود بالای ۴۰% به مشتریان شیفته و پولدار محصولات اپل عرضه میکنند.
و این در حالیست که چندین مورد خود کشی از طریق بیرون پریدن از ساختمان چند طبقه محل کار کارگران چینی در شرکت پیمانکار اپل بخاطر شرایط سخت کاری با دستمزد پائین گزارش شده و نهادهای حقوق بشری چینی و بین المللی شرکت اپل را مسئول اصلی دانسته و افشا کردند. شفیعی گرامی این پدیده شوم را در نظام سرمایه داری و یا امپریالیسم به درستی گوشزد میکند اما آنرا وجه قالب نظام سرمایه داری تلقی میکند که اگر اینگونه بود مجددا میبایست شاهد باروری شرایط انقلاب کمونیستی در چین اینبار بر علیه حزب “کمونیست حاکم” و امپریالیسم جهانی عمو سام میبودیم.
ایشان تضاد یا محل نزاع اصلی اقتصادی جهانی را آنچه مارکس تضاد کار و سرمایه یعنی تضاد طبقاتی لاینحل بین کارگران و سرمایه داران تبیین کرد، میبیند؛ وی با مرام نامه “مثنوی” هم زمان به جنگ سرمایه داری و امپریالیسم و روحانیت میرود، علارغم خصایل و آرمانهای خرده بورژوازی خود و محفوظ داشتن سند ثبت اختراعات شخصی ؛ اما قراین اقتصادی و اجتماعی دغدغه اصلی اکثریت اهالی فرودست و دستمزد بگیر و حقوق بگیر ملی و جهانی را معزل بیکاری و پدیده مخرب و فقیر سازی و کاهش و تقلیل طیف وسیع طبقات میانی جوامع بواسطه سیاستهای نظام قالب جهانی پولی فیات و تورم جهانی دلار گزارش گزارش میکند؛
http://www.nurizad.info/blog/32400#comment-469784/ رقم نقدینگی از حجم اقتصاد کشور بالاتر رفت
http://www.nurizad.info/blog/32343#comment-419993 / نظام بانکی جهانی و وطنی را بهتر بشناسیم
با سلام و درود و عرض تسلیت به پدر و مادر گرامی همای عزیز پرواز کرده
در گذشت زود هنگام دختر جوان همای عزیز را به مادر و پدر دلسوخته ، خصوصاً وکیل در بند جناب عبد الفتاح سلطانی ، پشتیبان و حامی و غمخوار شهروندان سرکوب شده و دربند و بی پناه از صمیم قلب تسلیت میگویم.
در سوگواری و تحمل این غم سنگین و سوز جانگداز اینجانب را نیز در کنار هزاران هم میهن قدر دان دلسوزیها و پذیرش رنج و مرارت و دوری از عزیزان و تحمل زندان بیدادگران مقدس نما در حمایت از حقوق پایمال شده شهروندان محبوس و سرکوب شده و خانوادههای رانده شده آنها از مسند بیداد ولایی شریک بدانید.
آقای نوری زاد عزیز ، با سلام .
در روزگاری که من جوان بودمو سری میان سرها و تازه بدنبال گذاشتن آجری روی آجری دیگر برای چیدن دیوار بودم ، اوستائی داشتیم که می گفت : ” خوشبخت کسی است که تمام لحظه های جاری در زندگی اش را به دلخواه خود بگذراند ، بی آنکه مزاحم گذران لحظه های دیگری باشد “. همو اضافهمی کرد : ” من تا جایی آزادم در زندگی ام ، که مانع آزادی دیگری نشوم “. و همو باز می گفت : ” من نمی فهمم “مقلد ” یعنی چی ؟ من مقلد نمی توانم باشم . چرا که دارای اندیشه هستم . انسان بدون اندیشه ، مقلد می شود . من از کسی چیزی یاد می گیرم ، امّا تقلید نمی کنم . برای اینکه اگر تقلید کنم ، اولاٌ درب اندیشه را می بندم ، دوم دیگر من نیستم بعنوان انسان شعور دار و تغیر کننده در مدت زندگی در روی این زمین خاکی .”
او امروز دیگر در بین ما کارگر های آنروزی نیست . اوستای ما رفت وبه ما شاگردها یاد داد که از او تقلید نکنیم . نه از او ونه از هیچکس دیگری ، بلکه یاد بگبریم فکر کردن درست در لحظه مناسب برای حل کردن امری را .
شما از رساله های متعدد روحانیون ، مطالبی را عنوان کردید و من می خواهم از اصلِ ریشه این اندیشه ها ، برای شما ،مطالبی را بنویسم . درک و قضاوت را بعهده خواننده بگذاریم .
سوره اسری ، آیه 15 ، ترجمه آقای الهی قمشه ای
” وما چون اهل دیاری را بخواهیم هلاک سازیم بر پیشوایان و متنعمان آن شهر را امر کنیم راه فسق و تبه کاری و ظلم در آن دیار پیش گیرند و آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهدیافت و آنگاه همه را هلاک میسازیم . !!!
آیه 62و63 همانجا :
” خدا به شیطان گفت برو که هر کس را از اولاد آدم پیروی تو کرد با تو بدوزخ که پاداش کامل شماست کیفر خواهدشد .
(63) برو باجمله لشکر سوار وپیاده ات بر آنها احاطه کن و در اموال اولاد هم با ایشان شریک شو وعده های دروغ آنها را بفریب و مغرور ساز آری وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود ” .
منِ شخصِ مومنِ خداپرست ، تابه حال فکر میکردم که شیطان یک تن در هزار شکل میباشد ، امّا نمیدانستم که لشکر هم دارد . هم سواره وهم پیاده . ( شاید هم اکنون با بمب هسته ای ) دوماٌ ، خداوند تبارک و تعالی ، چرا این شیطان لعیم را خلق کرده که ما بنده های خودساخته اش را از کار و زندگی بیندازد !! . ( به روایت این کتاب ) ودر آخر ، چرا او را خلق کرده که ما را فریب بدهد ؟ !!
و باز در همانجا آیه 29 می گوید : ” همانا خدای تو هر که را خواهد روزی وسیع دهد و هر که را خواهد تنگروزی گرداند که او به صلاح کار بندگانکاملاٌ آگاه و بصیر است . ”
اوس کاظم بنا – یکشنبه 14 مرداد 1397
کوچر بیرکار، ریاضیدان ایرانیتبار که در دانشگاه کمبریج تدریس میکند، برنده بزرگترین جایزه ریاضی جهان موسوم به «فیلدز» شد.
این جایزه ارزشمند که به عنوان نوبل ریاضی شناخته میشود روز چهارشنبه ۱۰ مرداد در شهر ریودوژانیرو به این ایرانی کردتبار اهداء شد.
آقای بیرکار متولد سال ۱۹۸۷در شهر مریوان کردستان است و از سالها پیش به بریتانیا مهاجرت کرده است.
وی پس از دریافت این جایزه گفت: امیدوارم که این خبر لبخند به چهره ۴۰ میلیون جمعیت کرد بیاورد.
جایزه فیلدز هر چهار سال یک بار به ریاضیدانان برجسته زیر چهل سال داده میشود. علاوه بر آقای بیرکار از دانشگاه کمبریج بریتانیا، سه نفر دیگر به نامهای پیتر شولتز، استاد دانشگاه بن آلمان، آلسیو فیگالی، ریاضیدان ایتالیایی، و آکشای وِنکاتش، استاد استرالیایی در دانشگاه استنفورد برنده این جایزه شدهاند.
جایزه هر کدام از برندگان ۱۵ هزار دلار کانادا به صورت نقد است.
سال ۲۰۱۴ نیز مریم میرزاخانی، ریاضیدان و پژوهشگر ایرانیتبار، به عنوان نخستین زن برنده این جایزه شد. وی ۲۴ تیرماه پارسال به دلیل بیماری درگذشت.
جانباز و بسیجی سابق
نوری زاد عزیز، آهنگ ۴۰ سال را شنیدم، ۲ بار، و هر دو بارش را گریستم زار زار.
گریستم بخاطر مادرانی که بچه هاشان را برده اند…
اشک ریختم بیاد مادر سعید زینالی و پدر رنجورش که ۲۰ سال پیش درب خانه اش را نیم شبی بصدا در آوردند و فرزند دلبندش را بردند که نیم ساعته برش گردانند.. بیاد ناله ها و ضجه های ۲۰ ساله این زن و مرد، و صدها و هزاران پدر و مادر داغدیده دیگر، زار زار گریستم…
بیاد هزاران مادر و پدری که بعد از سایه شوم جنگ، دلبندان شان به یک خط خمینی به سینه دیوار سپرده شدند و اجساد شان در بیابان های خاوران طعمه گرگ ها شدند….
یاد حرف های مادر رنجورم میافتم که دفعه اولی که به جبهه میرفتم، بهم گفت؛ دلبندم میروی ناقص نیایی یک وقتی … یا سالم برگرد یا شهید…
چگونه گریه نکنم وقتی صدای ناله و ضجه هزاران مادر را میشنوم که جگرگوشه هاشان با فرمان جنگ خمینی، رفتند که رفتند…!
چگونه زار نزنم و نگریم وقتی هنوز ضجه های گوهر عشقی بر بالای قبر دُردانه اش را می شنوم…
هم ميهنان
جامعه ايران با زخمي عميق در وجدانش كه حاصل چهل سال تبعيت ، مدارا وتلاش براي اصلاح حكومت جمهوري اسلامي بود ، به پا خواسته است تا دست كم براي نگهباني از تتمه آبروي اعتقادي اش از چنگال شكمباره گان بر نشسته بر كرسيهاي گرو گرفته شده ، تكليف اش را با اين بي هويتان در پوست دين پنهان شده ، روشن نمايد .
در اين وانفساي كارزار حق خواهي بيش وپيش از همه ، بر آندسته از مردم كه بسبب نياز وبراي امرار معاش در خدمت اين دروغ بازان دغل بوده اند بايا و واجب است كه تا دير نشده چشم حقيقت بگشايند وبه داوري وجدان عمومي گردن گذاشته به صفوف حق طلبانه مردم بپيوندندتا اولا
تلاش برهم زنندگان خداوندان طمع جهاني را براي برخورداري از منابع اين آب وخاك خنثي و افزون بر آن ، از نمايش پشيماني در معركه باخت از محضرمردم آسيب ديده جامعه كه بمدد شدت بجان آمدگي به پيروزي خواهندرسيد ، پيشگيري نمايند .
سران حكومت نيز بدانند وآگاه باشند كه سدّنگهدارنده ي وجاهت حاصل از تبليغات شان به ضايعه ترَك گرفتار آمده كه
باهيچ چسب پيوندي بحالت اول بر نخواهد گشت ، اگر آقاي خميني براي پيروزي ي بپا خيزي مردم در سال ٥٧ ، از دوپاي استوار دين در قامت شادروان مهندس بازرگان وسردار سر نهاده به پيمان مردم سالاري ( داريوش فروهر ) در پيكره ملييت خواهي وملت گرايي استفاده تعيين كننده نمود ، جانشين اش آقاي خامنه اين هردو را به چيزي نيانگاشت وحتي نياز به پروردن جانشيناني موجه براي روز مباداي خود نديد ، پس بر آنان است كه به شرط عقل روي آورند وپيش از آنكه در معركه نبرد با آبروريزي ببازند، اداره سرنوشت مردم را با بر گذاري انتخاباتي آزاد با نظارت معتمدين ملي به مردم وا گذارند تا اگر خسرالدنيا ميشوند، دستكم از خسروالعافيه ، جان سالم بدر ببرند.
خليل خليلي پور دارستاني
پايوري از حزب ملت ايران.
از سیدمرتضی یه تقاضا داشتم به این سوال من جواب بده
خواستم بدونم شما اگه قاضی بوده که هستی چون دیدم حکم صادر می کنی اگه می خواستی برا نوری زاد حکم صادرکنی چی بهش می دادی؟
مرسی
“اگه قاضی بوده که هستی”چه صیغه ایست؟! از کجا فهمیدید من قاضی هستم؟! من قاضی نیستم که بخواهم در باره ایشان یا هرکس دیگری حکم صادر کنم، و در هر حال با اینکه انتقادات زیادی به ایشون دارم و از جمله از اینکه ایشون با وجود انعکاس بیشمار بی ادبی و هتک حرمت در سایتشون،مایلند روی منبر موعظه اخلاقی جلوس کنند لجم می گیره و گاهی از برخی تعبیراتشون خیلی ناراحت و متاسّف می شوم ،اما با توجه به سابقه انقلابی و خدمات ایشون امیدوارم که با بازگشت به اصلاح طلبی و دور شدن از رجز خوانی های بیفائده براندازانه،و حرکت منطقی بسمت دموکراسی خواهی معقول،نقد اجتماعی کنند و از توهین یا افتراء یا سخنان نامستند و افواهی برخاسته از شایعات پوچ پرهیز کنند و یک قدری سایت شون و کانالشونو از انعکاس باری بجهت هر تعبیر یا نظر بیهوده یا کودکانه پاکسازی کنند.مقصودت دو بهم زنی که نبود انشاء الله؟!
——
سپاس جناب سیدمرتضای خوب
تلاش می کنم سایت روز به روز شایسته تر باشد و خودم نیز حرف و سخن و نوشته ای نامستند نگویم و ننویسم و منتشر نکنم.
سپاس
.
روی سخنم با سید مرتضاهاست
شما که می گویی بهرام مشیری بی سواد و دین ستیز است ، به من و اعضا سایت جواب بده که متون علمی حوزه های علیمیه کدام درد و مشگل بشر را حل کرده اند ؟
کدام خدمت قابل قبول و به درد بخور را به بشریت ارائه کرده اند ؟
علوم حوزوی و دینی فقط وفقط بدرد چهار دیواری حوزه ها می خورند و بس ، این را من نمی گویم تاریخ بشر می گوید .
خلاصه عرض کنم بیشتر از این وقت اعضا سایت را تلف نکنید .
دنياي امرزو تغيير زيادي در مقايسه با گذشته كرده است ، قاعده وقوانين اش نيز از اين تغييرات شگرف بي بهره نمانده است .
از زماني كه فتحعليشاه قاجار، با شنيدن تصميم حمله سپاه روسيه به ايران ،اراده ملوكانه، براي بستن شمشير مرصع پادشاهي ، بمنظور سركوب لشكريان روس مينمايد وباعث تشويق حضار ميشود كه:
واي بر احوال روس .
سالهاي زيادي سپري شده ودر گذر تاريخي حكومت وحاكميت ها تغييرات شگرفي بوجود آمده است.
قانون حاكم بر حكومت امروز ، قانون منبعث از بهره گيري حكام از خدمات فكري وحقوقي مشاوران كار كشته است .
رييس جمهور امريكا ، به بركت قانون اساسي حاكم بر آن كشور، عنصري بيشتر از يك مجري اجراي سناريوهاي نوشته شده اهل فن آن كشورنيست.
وقتي ترامپ به حكومت اسلامي ايران ، براي دادن تنفس اقتصادي ، اعلام ميكند كه: ( حاضر به مذاكره بدون شرط است )
ميخواهد توپ بازي سياست را بزمين دروازه بان مخالف، كه بدفعات بي انديشه سرماي زمستان در چهچه ي مستانه ادعاي نداشتن هيچ گفتگو ومذاكره را با شيطان بزرگ بر زبان آورده است ، بياندازد تا او را در فشارحكومتكاه دو لبه قيچي سالب الاقتدار قرار دهد.
پي آمد روزگار جمهوري اسلامي در هر دو شكل مذاكره ويا امتناع از رويارويي با امريكا ، فرقي نميكند ، در هر دو حال زمان براي ادامه ي با اقتدار وآبرو، براي جمهوري اسلامي به سر آمده است.
اگر مذاكره را بپذيرد ، هواداراني را كه خوش باورانه درصدد حمايت حكومتي مستقل ومقتدر بوده اند ، به صف ناراضيان گسيل خواهد داشت وباصطلاح به نيروي مقابل براي ساقط كردن اش خواهد افزود .وچنانچه نخواهد به ننگ مذاكره- بنا بر باور خود – تن در بدهد ، فشار اجتماعي ناشي از نابساماني اقتصادي مردم ، كارنامه اش را خواهد بست .
بنابر اين اصلح است كه به منطق عقل گوش فراداده وهمانگونه كه در هشدار پيشين گفتم ام ، با مبادرت به انتخاباتي آزاد، خسرالحال را به نفع عافي الاتيه ، بر گزيند تا هم از خود خاطره خوب تاريخي ، باعتبار خصلت بخشندگي روح ايراني بر جاي بگذارد وهم از خسران طرفداران نياز مندش ، پيش گيري نمايد.
تقی دایی دایی پدرم بودم وهمه اقوام بزرگ وگوچک او را تقی دایی صدا میکردند
او ساکن شهر ری بود ودر کنا ر دهنه بازار حرم شاه عبد العظیم بساط داشت بساط خیلی ساده یک چادرشب پهن میکرد واسباب واساس خود را برای فروش می چید
او فرزند نداشت وصاحب فرزند هم نشد
بی سواد هم بود زیاد هم در محافل ومجالس ظاهر نمی شد
یک روز یکی از اقوام سوال میکند که دایی روزی چند نوبت میری اینجا زیارت خوش بحالت نزدیک حرم هستی
او در پاسخ میگوید در این مدت چهل سال دو نوبت بیشتر داخل حرم نشدم اعتقادی هم ندارم اینها همه برای فریب مردم است
او حتی روز های عاشورا وتاسوعا که می امد دهات شهریار ومنزل اقوام اصلا در مراسمات این چنینی
روضه ومسجد وهیت وسینه زنی وداخل دسته جات نمی شد
کمی کنار خیابان دستجات وسینه زنی را تماشا میکرد ومیرفت تو خونه می نشست
با نماز وروز ه هم کاری نداشت
بین اقوام وفامیل کافر محسوب می شد ولی کسی جرعت پرسیدن وابراز کردن را نداشت طبق معمول مسلمانی که همیشه در پشت سر مردم صحبت وقضاوت می کنیم
ولی بر عکس تمام فامیل قلب مهربانی داشت پشت سر احدی حرف نمی زد با کسی قهر ودعوا نمی کرد اصلا اهل دروغ وغیبت نبود
من یک روز وانهم بعد از ظهر عاشورا از او سوال کردم. دایی تو چرا زنجیر وسینه نمی زنی
گفت این سوال هنوز برای تو زوده
کی گفته که از من سوال کنی
گفتم خودم.
گفت تمام این هیاهو پوچ وتو خالی است اصلا چنین چیزی که از عاشورا وامام حسین درست کردند
وجود ندارد اینها همه کار ملا واخوند هاست که می خواهند برمردم اقایی کنند
چرا خودشان سینه وزنجیر وقمع نمی زنند چهره واقعی امام حسین این نیست
وامام حسین اصلا مظلوم نبود
از تمام حرفهای دایی تقی بدم اومد
دیگه از اونوقت به بعد سعی میکردم که به او سلام ندم
.تفی دایی همیشه در جیبش کشمش یا نخودچی وخوراکی داشت وبه همه میداد
یک روز که از کوچه باغ رد میشدم او را دیدم همینکه می خواستم سریع از او دور شم مثل اینکه فهمید ومرا صدا زد وکمی نخودچی بمن داد یک مشت دیگه هم ریخت تو جیبم وگفت این سهم دادش کوچکت بده به او وخداحافظی کرد وراه خود را ادامه داد
امدم منزل به مادر گفتم تقی دایی نخودچی داد گفت تقی کافر را میگی نمی دونم چرا یه مرتبه دلم برای تقی دایی بی کس کار سوخت
تقی دایی انقلاب را ندید ودر همان خانه گوچک چهل متری خود در شهر ری جانسپرد
انچه که مرا امروز به. یاد. تقی دایی اردل
انچه که امروز مرا به یاد تقی دایی انداخت افکار بلند وسر شار از فهم ودرک عمیقی بود که او داشت ومن برای خودم تاسف میخورم که چرا من شصت هفتاد سال از افکار وبینش تقی دایی عقب بودم
وامروز که تقی دایی نیست او را شناختم
یادت گرامی تقی دایی عزیزم
با درود بر نوریزاد گرامی
زمزمه ای بین مسئولین در جریان است برای خوردن جام زهری مهلکتر از جام زهر قبلی و آن مذاکره با امریکاست و اینکه آن را به رای عمومی بگذارند!!!
مذاکره با امریکا در این زمان که رژیم ضعیفتر و مستاصل تر از همیشه است نتیجه ای به مراتب فاجعه بارتر از عهدنامه ترکمنچای و گلستان خواهد داد.
مگر اینکه امریکا با نمایندگان واقعی مردم یعنی رهبران اپوزیسیون داخل و خارج از ایران به گفتگو بنشیند.
هرگونه مذاکره با غارتگران ایران ستیز، به سود استعمارگران چپاولگر خواهد بود و به قول قدیمیها: هرچی از دزد باقی مانده نصیب فالگیر خواهد شد.
مذاکرات صد درصد محرمانه خواهد بود و ما از نتایج آن هیچ اطلاعی بدست نخواهیم آورد و زمانی متوجه خواهیم شد که ته مانده سرمایه های مملکت را در چنگ استعمار گران ببینیم.
بهر حال مذاکره با امریکا نه به سود مردم و کشور، بلکه آخرین تیر ترکش ملایان برای ادامه حکومت ننگینشان خواهد بود.
با سپاس: کورش از کرج
خیالتون راحت باشه،در شرائط فعلی هیچ مذاکره ای در کار نخواهد بود و التماس های عاجزانه امامزاده ترامپ پوپولیست نامرد نقض عهد کننده نیز ثمری ندارد،زیاد به این امامزاده دخیل نبندید.
اما ممکنه مثلا چند تا از این “نمایندگان واقعی مردم یعنی اپوزیسیون داخل و خارج از ایران “رو نام ببرید؟
———
سید مرتضای گرامی
مطمئن هستید هیچ مذاکره ای میان بیت رهبری و ترامپ نیست؟ من با همین چشم پیر و غیر مسلحم دارم می بینم که با هر یک روزی که به سیزده آبان نزدیک می شویم، دقیقه به دقیقه عرق سردی بر تن و بدن آقا سیدعلی می نشیند و ایشان دارد آماده می شود که طشت زهر را سر بکشد. حتی دارم می بینم که حضرت سیدعلی تن و بدنش را جوری نرم می کند که بتواند کاملا زیر پای حضرت ترامپ فرش شود. من با این کهنسالی دارم این را می بینم شما چطور انکارش می کنید؟
ای بگم چی بشی سلطان قابوس، وای ببخشید ای بگم چی بشی جنتی!
برقرار باشید نازنین
با احترام
.
بیاد سی و هفتمین سال جاودانه شدنت…
#جمشید عزیزم ، امسال ٣٧ سال از جاودانگیت میگذرد ، سال ۶۰ ناجوانمردانه ، تو و جوانان پاک بسیاری را از ما گرفتند ، متحجرین تمامیت خواه ، جسمت را گرفتند ، غافل از اینکه فکر و اندیشهات همیشه جاودانه خواهد ماند.
نوجوانی بیش نبودم وتجزیه و تحلیل شرایط آن زمان برایم بسیار دشوار بود ، اما با گذشت زمان به آن تحلیلی که تو از عملکرد حاکمان آن دوره داشتی رسیدم.
شجاعت تو در بیان عقیده و اندیشهات کجا و من کجا ، امیدوارم اندکی از شجاعت و ایستادگیات در برابر ظلم را در وجودم بیابم.
برادر شهیدم ، چه اندیشهای در سر داشتی ، که بعد از دستگیریات در ۱۴ مرداد ۶۰ ، حتی یک روزهم نباید زنده میماندی؟
چرا یکشبه تیربارانت کردند؟
به کدامین گناه؟!
چرا ……. و چراهای زیادی ذهنم را مشغول کرده بود و پرسش های فراوان دیگر…
روزها، ماهها و سالها گذشت و من همچنان به دنبال پاسخی برای پرسش هایم ، تنها پاسخی که برایش یافتم ، این بود ، روشنگری ، آگاهی و نفی خرافه ، این تفکر از دید حاکمان تمامیت خواه بالاترین جرم است.
متحجران و واماندگان در تاریخ از کسانی که به مردم آگاهی دهند و به اندیشه وادارند ، بیزارند.
خائنان و قاتلان وطن فروش که به چیزی جز مقام و ثروت اندوزی از راه چپاول ثروتهای کشور فکر نمیکردند ، چارهای جز از میان برداشتن انسانهای پاک و آزادهای چون تو نیافتند.
ننگ بر قاتلانت ، و ننگ بر آنانی که چشم بر حقایق بستند و جوانان گل میهن را پرپر کردند.
برادرم جمشید ، تو با جهل و خرافه و بی عدالتی به مبارزه برخواستی ، تا شاهد زندانی کردن زنان و مردان میهنت برای ابراز عقیده نباشی ، شاهد تفکیک شهروندان به خودی و غیر خودی ، درجه یک و درجه دو نباشی ، شاهد اعدام هم وطنت نباشی ، شاهد کودکان و زنانی نباشی که کشورشان بر روی ثروتهای بیشماری خوابیده است ، اما تا کمر در سطل زباله بدنبال لقمه نانی میگردند.
تو برخواستی تا قانون اساسی حاکم باشد ، همه در مقابل قانون یکسان باشند…
گویی میدانستی بر سر ایران عزیزمان چه خواهند آورد ، پس سر بدار شدی…
برادر شهیدم ، تا زنده ام دادخواهیت را فریاد خواهم زد.
#فائقه_ملک_محمدی
خواهر شهید #جمشیدملک_محمدی
مرداد ٩٧
اخلاق پشت دوربين
ديروز يك نفر در چهار راه عسل _ الله اكبر سابق _ نجف آباد ادعاي امام زماني كرد. اين خبري بود كه در اين شهر نه كوچك و نه بزرگ، نه مدرن نه سنتي، و كلا مثل بقيه جاهاي كشور « مبتلا به بيماري در راه ماندگي »، گوش به گوش مي شود. ساعتي بعد اما به لطف ارتباطات پيشرفته اينستاگرام و تلگرامي تصاوير اين رويداد هم دست به دست شد. پيرمردي كه وسط چهار راه ايستاده و فرياد مي زند امام زمان منم. و بعد وسط چهارراه دراز مي كشد روي زمين. تصويربردار يا تصويربرداران اين صحنه اما با اينكه خود ديده نمي شوند براي من سوژه اصلي اين نوشتار هستند. آنها ابتدا دوربين را روي حركات پيرمردي زوم كرده اند كه به علت يك اختلال رواني _احتمالا «سندروم اورشليم » كه مي توان حدس زد با فشارهاي اخير اقتصادي و رواني به جامعه بي ارتباط نباشد_ وسط چهارراه خود را در نقش منجي مي يابد. اين پيرمرد هر چه هست عضو يك خانواده در يك شهر كوچك است. شهري كه بخش اعظم آن يكديگر را اگر به نام نشناسند به چهره مي شناسند. مي تواند پدر يا حتا پدربزرگ تعدادي از همشهريانمان باشد. يك لحظه تصور كنيم وقتي خبر اينكه پدر در وسط چهارراه اين كار را كرده به گوش فرزندان او رسيده با چه دلهره و دستپاچگي خود را به عزيزشان رسانده اند و چقدر بابت اين موضوع خود و پدرشان را به زبان يا در دلشان شماتت كرده اند. همان خانواده درست ساعتي بعد كه احتمالا در بيمارستان يا كلينيك نگران سلامتي جسمي و روحي پدرند فيلمي به دستشان مي رسد كه چند نوجوان خانم در حالي پدرشان را سوژه كرده اند كه از خنده دل غشه مي روند. وقتي خود را جاي پيرمرد و نزديكانش گذاشتم نفرت از اين بي اخلاقي و بي دركي يك همشهري سراپايم را فرا گرفت. آن شخص كه از بالكن فيلم مي گيرد از بالا نظاره گر همه چيز است. اما نه به رسم مادر و مادربزرگش آب قند درست مي كند كه به دست بيمار برساند و نه به رسم پدر و پدربزرگش ديگران را به كمك فرامي خواند تا بيمار را از آن شرايط نجات دهد. او حتا به خود زحمت نمي دهد به اورژانس زنگ بزند و فقط با خنده و تكرار جملات تحقيرآميز و مسخره كننده مي گويد «يكي زنگ بزنه به اورژانس». حتا در يك صحنه كه بيمار بر روي زمين دراز مي كشد با خنده بي درد و مچاله كننده اي مي گويد مٌرد. هيچ تاثري حتا از مرگ يك انسان هم در لحن آن صدا شنيده نمي شود. او با لحني تحقيرآميز و با خنده هايي بيمار از بي دردي فقط براي دوستان خيالي اش در اينستاگرام روايت مي كند و به لايك هاي معركه اي كه غريبه و آشنا پاي پست او مي زنند فكر مي كند. نفر بعدي كه احتمالا دوربين را كنترل مي كند در جايي كه آمبولانس سر مي رسد با لحني كه انگار گزارشگر يك خبرگزاري مطرح در دنياست خود را جدي مي گيرد و صحنه را تعريف مي كند.
راستش بسيار متاثرتر از آنم كه بتوانم بنشينم دلايل شكل گيري اين رفتار را تحليل كنم. يا بگويم چه بلايي آرام آرام بر سر ملت آمده كه محصول تربيتش اين رفتارهاست. الان حتا نمي توانم به اين فكر كنم كه خانواده ها و نظام آموزشي ما سرگرم چه بوده كه محصولش اين خنده هاي بي درد است؟ تنها به بيان اين نكته اكتفا مي كنم كه حرفه اي هاي رسانه برايشان در خبر رساني و گزارش، يك اصل اساسي وجود دارد. اينكه هميشه خود را پايبند اخلاق مي دانند. و چه گوهري است اين اخلاق كه متاسفانه مدتي است هي گمش مي كنيم. هي نداريمش. هي ناديده اش مي گيريم.
بنا نيست حالا كه به لطف تكنولوژي، دوربين و امكان انتشار در دسترس ماست هرچه دستمان رسيد را اينقدر راحت منتشر كنيم. رسم مسلماني نيست كه حيثيت يك فرد و خانواده بازيچه ماجراجويي ما بشود و اينكه براي افزايش فالوور در اينستاگرام و ديده شدنمان در اين فضاها، دردي كه به جان يك ملت افتاده است را اينقدر بي دردانه و با تفريح روايت كنيم، از اخلاق فاصله زيادي دارد.
که مرد ار چه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نی ام روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
#سعدي
#مهدي_ح_نجف_آبادي
https://t.me/asibhayejtemai
یک سوال جناب نوریزاد عزیز
این حکم حکومتی رهبر چیست که ایشان در هر موضوع و تصمیمی که خوششان نمیاید و نمی پسندند حتی اگر طبق قانون اساسی جزء وظایف و اختیاراتش نباشد آنرا وتو میکند ؟
چرا از این حکم حکومتی خود در برخورد با بیعرضگی و سهل انگاری قوای قضاییه و مقننه و مجریه و اختلاسگران و غارتگران بیت المال و فساد اقتصادی کارگزاران حکومت استفاده نمیکند ؟
در اینجا چهار حالت وجود دارد :
۱ _ رهبری از اوضاع خبر ندارد ، یعنی غافل است که شرعا از رهبری ساقط میشود
۲ _ رهبری مطلع است اما نمیتواند کاری کند یعنی عاجز است و باز از رهبری ساقط میگردد
٣ _ رهبری مطلع بوده و میتواند برخورد کند اما مصلحت نمیداند ، یعنی عدالت و اعتبار اسلام را فدای مصلحت حکومت کرده است که باز از رهبری ساقط است
۴_ رهبری اصلا اعتقاد و تمایلی به برخورد با غارتگران و خیانتکاران ندارد ، یعنی خودش راضیست که باز شرعا از رهبری ساقط میشود !
آیا غیر ازینست ؟
درود دکتر عزیزم
من خیلی وقت که فهمیدم کار خدا چیز دیگه ای هستش.
آلپاچینو یه خاطره ای نقل کرده بود که میگفت بچه که بودم همش از خدا میخواستم یه دوچرخه بهم بده, ولی بعد از مدتی فهمیدم تخصص خدا چیز دیگه ای هستش.
واسه همین دوچرخه رو دزدیدم و از خدا خواستم منو ببخشه.
سلام جناب نوریزاد
خواستم به عرض برسانم از خانمها در جنبش دعوت کنید . این ماده شیران هم دلاورترند وهم باعث به جوش امدن دیگ غیرت مردان میشوند . ما مردها چنان زخم خورده ونانوان شده ایم ،از بس فکر معاش و دفع شرارت حکومتیان را داشته ایم ،که دیگر قدرت باورمان اندک شده . وجود شیر زنان علاوه بر اینکه نیمی از جمعیت هستند ،شاید باعث خجالت ما در پخمگیمان باشد و بلکه تکانی بخوریم. ضمنا بدانید اگر هزاران سال تحت تعلیم دون صفتان باشیم ،ولی یک خصوصیت نهادینه به نام ژن ایرانی هرز گاهی سر بر میاورد و طاغوتیان را سرنگون. این ژن در حال بیدار شدن است .دلواپس این دوران خواب الودگی نباشید.
بزودی پیام تبریک سرنگونی انگلان بشریت را به همگان تبریک خواهیم گفت.
سپاس که حوصله به خرج دادی ونوشته یک مبتدی را خواندی.
سردار جعفری فرمانده سپاه :
هرگونه مذاڪره ، صحبت یا توافق با آمریڪا، یعنی تسلیم
و تسلیم یعنی از دست دادن تمام دست آوردهای 40 ساله انقلاب………
24 ساعته دارم فڪر میڪنم
منظورش دقیقاً ڪدام دست آوردهاست؟؟
مغزم هنگ ڪرده
شما میدونید ڪدام دستآوردها رو میگه؟؟
با فرهنگتر شدیم
همه دنیا عاشقمونه
به شدت مرفه شدیم
محیط زیست در بهترین وضعه
صنعتمون پویاست
نمیدونیم فساد چی چی هست؟!
پاسپورتمون معتبرترینه
پولمون با ارزشترین پوله
ایمان همه قرصه
ریا نیست
ربا نیست
دروغ نیست
اختلاس نیست
مسئولان نالایق ڪم داریم
نهادهای غیر پاسخگو ڪم داریم
ظلم و ستم نیست
بی عدالتی بیداد نمیڪنه
گرسنه و بدبخت نداریم
ڪلاه برداری نداریم
رانت خواری نداریم
درآمدها بالاست
بیمه و تأمین اجتماعی بیسته
آمار طلاق پایینه
دزد نداریم
بدبخت نداریم
جاده و ماشین توپه
شادترین مردم دنیا هستیم
همه خارجیا دنبال مهاجرت به ایران هستند
و……
اینه ڪه همه دنیا در به در دنبال الگو برداری از ما هستند.
میخوان ببینن چطوری اینطوری شدیم
آقای نوری زاد باور کنید: رهبر کاره ای نیست!!!!
بارها دیده شده در گفتگوها وقتی به ولایت معاشان گفته میشود رهبر باعث این همه مشکل است بنا بر اصل همیشگی حکومت(مقصر دیگریست) میگویند رهبر کاره ای نیست و مقصر دیگرانند و خواسته یا ناخواسته سعی میکنند شخص رهبری را بی گناه جلوه دهند
حالا ما هم میگوییم:
رهبر کاره ای نیست،
اما ارکانهای حاکمیتی زیر مستقیم زیر نظر رهبری اداره میشوند:
سازمان صدا و سیما
سپاه پاسداران
شورای نگهبان
قوه قضاییه
نیروهای مسلح
سازمان بسیج مستعضفین
نیروی انتظامی
رهبر کاره ای نیست،
اما ارکانهای غیر حاکمیتی زیر تحت اداره مستقیم رهبری هست:
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
سازمان اوقاف و امور خیریه
سازمان حج و زیارت
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی فضای مجازی
رهبر کاره ای نیست ،
اما معرفی امام جمعه های تمام شهرها با اجازه دخالت کردن در تمام امور آن شهر از طرف خود شخص رهبری هست.
رهبر کاره ای نیست،
اما نهادهای مستقل زیر تحت نظر مستقیم رهبری هست:
آستان قدس رضوی
بنیاد پانزده خرداد
بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
دفتر تبلیغات اسلامی
سازمان تبلیغات اسلامی
ستاد اجرایی فرمان امام
شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
شورای عالی قرآن
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
کمیته امداد امام خمینی
مؤسسه اطلاعات
بنیاد علوی
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
حوزه علمیه قم
مؤسسه کیهان
مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
رهبر کاره ای نیست،
اما میتواند ولایتی رو به عنوان نماینده بفرسته به دیگر کشورها بخصوص روسیه و درمورد سرنوشت مردم ایران تصمیم بگیره
رهبر کاره ای نیست،
اما فرمانده کل قواست(مدیونید اگر فکر کنید کل قوا، قوه مقننه، مجریه و قضاییه هست)
امیدواریم که دیگر جمله( رهبر کاره ای نیست ) را نبینیم و نشنویم و این متن تلنگری باشد به کسانی که به این جمله اعتقاد دارند .
به همین اندازه خوشحالید که امروز تظاهرات را کنترل کردید. فردا خدا کریم است.
از امروز به فردا خدا بزرگ است. فعلا که جیبمان پر است و حزب الله محافظمان است. تحریم ها هم که تاثیری در زندگی ما نخواهد داشت. در بد ترین حالت ونزویلایی خواهیم شد. دو سه میلیون از گرسنگی به آذربایجان و ترکیه و کویت و امارات و عربستان و افغانستان و پاکستان پناهنده خواهد شد بگو می روند بردگی . زن و مرد و بچه و پیر و جوان. به ما چه مربوط. زن و بچه ما که بحمد الله صحیح و سالم است و شکم سیر. مملکت؟ تا حالا چجوری حفظ شده همین جوری هم حفظ خواهد شد. تا حالاش هم معجزه است. راستش خودمان هم نمی دانیم چطور می شود مملکتی را بدون برنامه و بدون حساب و کتاب همین جوری اداره کرد. با این همه دزدی و سو مدیریت. بی آبی بی برقی. خوب مگر انسان های نخستین احتیاج به آب لوله کشی داشتند؟ یا برق لازم داشتند؟ یا مدیریت لازم داشتند؟ همان جور که در عصر حجر توانستند زندگی کنند امروز هم خواهند توانست. چند میلیونی مردند هم که مردند. خواست خداست. زندگی و مرگ دست خداست. تقصیر ما کدام است.
نوری زاد گرامی با توجه به مقام آیت اللهی جناب عالی امکانش است از مابقی آیات عظام سوال بفرمایید آیا راضی هستند ایران نابود شود؟ حفظ نظام اوجب واجبات است به هر قیمتی؟ فردای روزگار که ایران متلاشی شد و اتباعش نیمی هلاک شدند و نیم دیگر آواره آن ها راضی خواهند شد؟
ترامپ برنامه گسترده ای برای حمایت از کهنه سربازان آمریکا به راه انداخته است. از یافتن شغل گرفته تا تقبل هزینه های درمانی حتی با مراجعه به پزشک خصوصی تا اخراج هر مستخدم دولت که با کهنه سربازان محترمانه رفتار نکند! از ایالت به ایالت سفر می کند و در سخنرانی هایش اشاره به ضروری بودن خروج آمریکا از برجام دارد و کنایه ای به آمادگی مذاکره با جمهوری اسلامی. می گوید که بودجه نظامی آمریکا را از 660 میلیارد دلار به 700 میلیارد دلار و سپس به 716 افزایش می دهد. حقوق ارتشیان را بیش از پیش افزایش داده و برنامه های گسترده ای برای مدرنیزه کردن ارتش به راه انداخته.
محور سخنرانی هایش این است که ملت آمریکا یک خانواده بزرگ است و همه نسبت به یکدیگر احساس مسولیت می کنند. موفقیت هایش در زمینه های اقتصادی را بر می شمرد. رشد اقتصادی 4.1 درصد باز گرداندن شرکت های کوچک و بزرگ به آمریکا ایجاد سه و نیم میلیون فرصت شغلی کاهش بیکاری به پایین ترین سطح نسبت به دوره های گذشته از جمله کاهش بیکاری افریقایی تبار ها آسیایی ها و اسپانیولی ها به کمترین حد تاریخ.
خلاصه این که محبوبیتش رو به افزایش است و مردم آمریکا را با تمام توان پشت سر خود تهییج می کند. چرا؟
روح حاکم بر موضع گیری های ترامپ و پومپیو در خصوص جمهوری اسلامی صلح دوستی و تقاضای مذاکره و گفت و گو کردن است در مقابل جنگ های منطقه ای و حمایت از تروریسم ملایان. تاکید بر این است که آمریکا هیچ خواسته ای خلاف عرف بین المللی از ایران ندارد و تنها دنبال تبدیل ایران به یک عضو متمدن جامعه جهانی است. غیر از این است که در حال آماده سازی افکار عمومی برای شدت عمل در قبال جمهوری اسلامی است؟
ترامپ رونالد ریگان را سرمشق خود معرفی می کند اما می خواهد در قدرتمند تر کردن آمریکا از او هم پیشی بگیرد. در خصوص ایران اگر به نتایجی که تعیین کرده دست نیابد در مرحله بعدی تبدیل به جورج بوش پدر و سپس جورج بوش پسر خواهد شد.
جنگ محدود به ابزار نظامی و اقتصادی نیست. جنگ دو دیدگاه است. یکی آن که می گوید ملت آمریکا یک خانواده بزرگ است و من دارم برای تمامی اعضای این خانواده از هر رنگ و قومی تلاش می کنم. دیگری آن که دسته های چاقوکش حیدر حیدری در خیابان ها راه انداخته برای مرعوب کردن ایرانیان به ستوه آمده از نظام خودی و غیر خودی ولایت فقیه . ببینیم پیروزی از آن کدام یک از این دو نگاه خواهد بود.
جو سازی های ملا مرتضی بر ضد من در یکی دو نفر بی تاثیر نبوده است. دوستان این ها که نوشتم به معنی سخنگو بودن این و آن نیست. هدف من اطلاع رسانی است. خود دانید. اگر قرار است با ملت ایران دست جمعی با طناب ملایان به قعر چاه رویم لا اقل بدانیم چه بر سرمان می آید و چه شد که کارمان به اینجا کشید. اگر گوش شنوایی است تا دیر نشده چاره ای بیاندیشیم.
خیالتون راحت،نه ایران نابود میشه،نه سیستم جمهوری اسلامی ایران،این فشارها و روده درازیها و روضه خوانی ها هم 40 سال است خوانده شده،نیازی نیست با وجود انواع و اقسام رسانه در عصر انفورماتیک،شما نقش سخنگوئی وزارت خارجه امامزاده ترامپ را ایفاء کنید یا واقعا هم سخنگو باشید! این روضه ها و التماس ها رو دائم سیاست گذاران و سیاست گزاران کوته فکر امریکا شب و روز دارند تکرار می کنند و توی این باصطلاح دهکده جهانی حتی در روستاهای ایران نیز اینترنت و ماهواره و شبکه های اجتماعی هست و الان ننجون مهدی هم وقتی زیر لحاف کرسی اش نشسته با یک گوشی حتی از اخبار و تحلیل هایی که سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت از اونها خبر نداره با خبرند و می فهمند که اینها همش جنگ روانیه،شما بگذار دونالد ترامپ سفرهای ملتمسانه انتخاباتیشو ادامه بده و هرچی میخواد بگه بگه،زیاد خودشو ناراحت نکن! مگر سرمشق و مرادش چه غلطی کرد که مریدش بخواد کاری بکنه،اینها همه دورانی داره و می گذره،دوباره هم انتخاب بشه نهایتا هشت سال میتونه اظهار ابهت و کنه و با پول و رشوه روی گندکاری ها و رسوائی های جنسی اش سرپوش بگذاره! چیزی که بعد از این دوره میمونه همون رنگ سیاه ذغاله روی چهره اونهایی که با باد و بود دشمن زورگوی مردم ایران خودشونو باد کردند و بعد تپّی ترکیدند!
امریکا هیچ خواسته خلاف عرف بین المللی نداره جز اینکه :ایران بعنوان یک کشور مستقل که صدها و هزاران سال بر تاریخ امریکا پیشی داره،نباید موشک بازدارنده برای دفاع از خود در برابر زورگوها و نوکرانش داشته باشه،و ایران باید در برابر جنایات و زور گوئی ها و تجاوزات اسرائیل در منطقه ساکت بشه،و ایران حق کمک و یاری بدرخواست دوستان منطقه ایش علیه تروریست های دست ساز امریکا نداشته باشه،و ایران حق تجارت آزاد با جهان نداشته باشه،اینها و خیلی چیزها نظیر اینها پیش شرط گفتگو با ایرانه! هرچند امامزاده ترامپ با ریاکاری میگه بدون پیش شرط حاضر به ملاقاتیم! ملاقات؟! و مذاکره؟! شما وقتی با یاغیگری و دهن کجی نسبت به شورای امنیت و آژانس انرژی هسته ای که بخشی از سازمان ملل هست و حتی دهن کجی نسبت به متحدانت و حتی زورگوئی به اونها یک قرار بین المللی رو زیر پا می گذاری چه اعتمادی به امضاء بعدی تو یا دولت بعدی که از این سیستم هرج و مرج بیرون میاد؟! بالاخره اینها خواسته هایی است که خلاف عرف بین الملل نیست! عرف بین الملل؟! عرف بین الملل اینه که یک کشور قوانین داخلی خودشو به کشورهای دیگر تحمیل کنه؟! کجائید شما؟ نشستی اونجا خیال میکنه عند اخبار دنیا و امریکائی و بقیه ایرانیان یک عده روستائی ساده و بی اطلاع از مسائل دنیا هستند! راستی جناب سخنگوی مدافع از خواسته های موافق عرف بین الملل امریکا! الان که شهرها و روستاهای مرزی سوریه در حال آزاد سازی است و تروریست های دست ساز امریکای متمدن شما در حال فرارند،بگو اینهمه سلاح های امریکائی که بدست میاد از کجا اومده؟! لابد ایران این سلاح ها رو برد اونجا؟! آره؟! بقول خودت هان؟!
—————
درود سید مرتضای خوب
من هم چون خود شما مایلم جمهوری اسلامی بماند و آیت الله ها و روحانیان و ملاها و سرداران و قالیباف ها و پورمحمدی ها و رییسی ها و مکارم ها و خاوری ها و مرتضوی ها و سعید طوسی ها همچنان بر سر کار باشند، تنها به یک شرط، این که: یک مورد یک مورد یک مورد – و اگر می توانید چند مورد – از برکات جمهوری اسلامی را برای ما شماره کنید که دل ما خوش باشد به این که: الکی پای این بیرق چهل متری سینه نمی زنیم و این بیرق برای خود برکاتی و معجزاتی داشته است و دارد. باشد؟
سپاس
.
یاران جان درود
الجزیره :ترامپ 7 شرط غیر ممکن ایران برای مذاکره را قبول کرد!!!
اولین شرط برگشت به برجام وعرض غلط کردم پی پی خوردم است .
هماهنگی الجزیره عربی وبین الملل را با رادیو تلوزیون میلی خودمان
به فال نیک گرفته ورود این کانال به جمع اموات موزه ای را
خوشامد میفرماییم.
به جای اسب شاهی خر ببندند= شرف در بند و بوزینه دهد پند.
آملی لاری “جانی” از حقوق بشر متافیزیکی حرف زده. وقتی شرف وکالت، وقتی عبدالفتاح سلطانی سلطانی در بند باشد، بوزینه هم باید پند دهد که حقوق بشر، از چه جنس و قماشی باشد.
ذخیره:
سلام و درود
سه پرسش از آقای نوری زاد :
1_فرض کنید آن امام جمعه برده دار شهرستان میناب طوری به شما ایمان و علاقه دارد که هر دستوری در خصوص آن سه نفر برده شان به او بدهی اطاعت میکند، چه دستوری به او میدهی؟
2_اگر به شما در مورد آن سه انسان اختیار تام داده شود تا خوشبختشان کنی دقیقاً و مشخصاً چه کاری میکنی که آن سه نفر هم با میل و رغبت بپذیرند ؟
3_چطور گوارایت بود بنشینی و از پذیرایی آن انسانها که به بردگی کشیده شده بودند برخوردار شوی و بخوری و بنوشی ؟
———–
درود دوست گرامی
طرف، امام جمعه نبود. یک ملای درجه سه ی شهرستان میناب بود. اسمش را فراموش کرده ام. شاید رئوفی بود.
یک: به وی می گفتم: این سه را بده به من. ( به شیوه ی صدراسلام. که می گفتند: این برده را به من ببخش)
دو: یک سفر می بردمشان با این شرط که خودم ازشان پذیرایی کنم. در سفر باهاشان صحبت می کردم.
سه: من آنوقت ها هیچی حالی ام نبود. یک کله داشتم و همان یک کله را نیز برای دفاع از منویات نظام مقدس پیش فروش کرده بودم.
با احترام
.
کسی بنام فرشاد مومنی در روزی- نامه همشهری گفته” تا کسی از منافع ملی میگوید، برچسب تودهای به او میزنند”. البته اصل صحبت فرشاد مومنی روی منافع فردی یا ملی بوده است. اما همین تیتر کردن تحریف شدهٔ در پیک نت توسط حزب همیشه خائن به ایران و همیشه مزدور و سر سپردهٔ روسهای پلید، باعث شده در شمارهٔ روز یک شنبه پیک نت تودهایها شاید برای اولین بار اخباری از ارباب خود روسیه نیاورند و تا این را جبران کنند، یک کلمه هم از به پا خواستن مردم به جان آمده در ارگان رسوای خود یعنی پیک نت نیاورند تا پوتین تلخ نشود که چرا دیگر شما روده ایها از حضور ایرانیان در خیابانها اشارهای کرده اید. تو گویی رفتن جانیان حاکم برای حزب توده دردناکتر است تا خود آخوندهای حاکم. خیلی پست و رذل و بی همه چیز و وطن فروشند این تودهای ها.
ایران مثل ققنوس از خاکستر خود دوباره سر بر میاورد. ار کازرون یعنی پایتخت قبل از اسلام ایران خبر میرسد مردم مجسمه سلمان فارسی را آتش زده اند. روزی در تاریخ ایران این روز را به عنوان نوروز جشن خواهند گرفت. روزی که دوران اشغال ایران زمین به مدت 1400 سال توسط تازیان بپایان رسید. ایران ادعای استقلال و بدست آوری هویت تاریخی حود را کرد. جوانان آرم شیر خورشید را بر سینه خود بزنند بر تیشرت های خود این آرم را بزنند. رانندگان اتوبوس و کامیونداران آرم شیر خورشید را نصب کنند. ما ملت ایرانیم ما باید هویت خود را آشکار سازیم. آخوند ها از از شیر و خورشید ما وحشت دارند. 1400 سال است که روی ما کار کراده اند و از ما بردگانی زبون و ترسو ساخته اند از شیر ما میترسند که بر همه جهالت ها و موهومات آنها بتازد. از خورشید ما میترسند که با مهر خود بر هر چه کین و نفرت است نور بتاباند. هم وطن هویت تاریخی خود را ادعا کن. ما مردمانی شادزی و شاد خوار بوده ایم. روستاییان با طبل و دهل به خیابان بیایند و پایان دوران تاریک اندیشان رنجموره پردازان مرگ فروشان را حشن بگریند. جوانان با زندگی به جنگ مرگ بروند.
ثبریز قهرمان بپاخیز وطن منتظر توست. ستار حان و باقز خان تو را مینگرند.
اضطرار براندازی رژیم ملایان از منظر مناسبات ایران و ایالات متحده!
این نوشته را سرور عزیز و گرانمایه و جوانم فرنام شکیبافر در کانال تلگرامش نوشته و بهتر از این نمیشود. بازنشرش با افتخار خود و اجازۀ خودش است و بهتر از نوشته های من:
ایالات متحده با ٢٤ درصد تولید ناخالص دنیا بزرگترین اقتصاد دنیاست و یک سوم ثروت جهان را در اختیار دارد. بودجه نظامی همه کشورهای دنیا را اگر روی هم بگذاریم فقط دو برابر بودجه نظامی ایالات متحده است (پنجاه برابر بودجه نظامی ایران). این کشور طی پنجاه سال اخیر در نیمی از کشورهای دنیا یا مداخله نظامی داشته یا با آنها همکاری های نظامی صورت داده است. دلار ایالات متحده، ارز ذخیره ای اصلی جهان است. همچنین این کشور مقصد اول سرمايه و نخبگان، خانه اصلي كسب و كار خلاق، مرکز اكتشافات علمي و مالك طیفی از بهترين و معتبرترین دانشگاه ها است. ایالات متحده با اتکا به این منابع نرم و سخت قدرت جایگاه بسیار ویژه ای را برای خود در شبکه قدرت بین المللی فراهم آورده است. این کشور پس از جنگ جهانی دوم بیشترین نقش را در شکل دادن به ساختار نظام بین الملل و رژیم های حقوقی و سازمان های آن داشته و حتی پس از جنگ سرد نیز جایگاه رهبری جهان آزاد را برای خود حفظ کرده است.
دشمنی ورزیدن ما با چنین کشوری صدمه ناچیزی به اقتصاد و جایگاه بین المللی آنها می زند اما ما را در سناریوی حداقلی گرفتار عقب ماندگی و تضییع جدی منافع ملی، در سناریو و فاز بعدی تبدیل شدن به یک دولت درمانده (Failed State) و در بدترین سناریو حتی در معرض انهدام و تهدید بقای دولت-ملت مان قرار می دهد. سناریوی حداقلی (عقب ماندگی) چهل سال است که در جریان است اما اکنون وارد دومین فاز (بدل شدن به دولتی درمانده) شده ایم. مع الوصف پیش از آنکه به فاز سوم برسیم بسیار ضروری است که دولت انقلابی جمهوری اسلامی را حتی الامکان بدون فروپاشی کامل نهادی آن سرنگون کنیم و به سرعت به عادی سازی مناسبات با ایالات متحده بپردازیم.
………………..
https://dalghakirani.blogspot.com/2018/08/blog-post.html
آقای عبدالفتاح سلطانی، یک ایران در غم شما شریک است
۱۶۰ کلیک ۱۳٫۹۰۱ نمایش بالابلاگ
واقعا باید خون گریست برای ظلمی که در حق این خانواده شده!
این مرد شریف و آزاده و خانواده گرامیش در راه حق و حقیقت رنج های بسیاری کشیدن که قلم ناتوان از بیان آن است، افرادی چون او قهرمانان واقعی مردم ایران هستند.
#عبدالفتاح_سلطانی
…………………..
https://www.balatarin.com/permlink/2018/8/4/4892940
شیر ممد تو شهر است و مکارم شیرازی //////////////////////
احسان نراقی می گفت//////////////////////موجودی روی زمین وجود ندارد و راست هم می گفت. نمونه اش این مکارم شیرازی. از قوه قضاییه گله می کند چرا با مردم معترض یعنی گرسنگان و مال باختگان و بیکاران برخورد نمی کند؟! آخوند ها بد جوری ترسیده اند. آخر این مکارم سر پیری کجا بلند شود فرار کند برود؟ برود سومالی وسط شیر های آفریقا! یا ریش بتراشد و تقاضای پناهندگی دگرباشی در ممالک کفر کند؟ یاد فیلم تنگسیر افتادم وقتی که زار ممد شیر ممد شد و با برنویش بجان آخوندها افتاد. حالا شیر ممد توی شهر است و مکارم و بقیه از ترس //////////////////////////////. برای همین هم در مشهد طلاب تظاهرات می کنند که چرا آدم های گرسنه را اعدام نمی کنند؟ یعنی کاری که تمام این سالها کردند و وضع به اینجا رسید. آقای مکارم سلطان شکر هستی ولی شکر خوری نکن!
………….
https://www.balatarin.com/permlink/2018/8/4/4892991
درود
سید ، گروگانگیری فی الجمله غلط است یا بالجمله؟
بالاخره نفرمودید بدون قال الباقر و صادق و فارغ از زمان و تنها متکی به عقل سلیم ،بردگی فی الجمله نفی می شود یا بالجمله؟
مزدک عزیز متاسفانه بعد از استاد نوریزاد و علی ۱ گرامی کسی چراِِغی
نیفروخت گویا وقتی صحبت از نان
و ماست و ارایه سهام شد همه از سردی ماست و دچار شدن به فقر غذایی به هراس افتادند ؛ نه بزرگوار ما روستا زادگان و روستا نشینان به تواضع صحبت از نان و ماست میکنیم وگرنه به مهمان کمتر از کباب بره نمی خورانیم و نیز اوردن حق السهم از طرف میهمان را توهین بزرگ به خود میدانیم ضمنا برای هر میهمان نیز خوراک با به طبع او را مهیا میکنیم ؛ هم عرق سگی داریم و هم شراب انگور قرمز لعل فام مرد افکن ۱۵ ساله خانگی مورثی بهر حال خواستیم
گرد هم اییم و دمی بیاساییم و خدا را
چه دیدی شاید فلک را سقف شکافتیم و
طرحی نو در انداختیم
با درود و سپاس نثار همه شما عزیزان
معلومه این “جی ام”با وجود روستائی بودن وضعش بد نیست! کباب برّه!، اینترنت مرتب دائم الحضور در سایت نوریزادو! و عرق سگیو! و شراب انگور قرمزو! ،عجب روستاهایی داره ایران و نمی دونستیم! بدو بابا نوبر وسط تابستونه! راستی “جی ام”مخفف کدوم نام روستائیه که اینقدر مدرنه؟! تهران نشین کجایی بابا؟! بدو که وقت سفره!
.
نه گرامی Jm ، نه جانم، نه عزیز مهمان نواز، جایگاه چراغ بر افروختن ندارم اما با جان و دل میآیم. عزیزانی که میآیند هر کدام هنرهایی از انگشتان مبارکشان میبارد، اما من جز نگهبانی که کارم هست، چیزی بلد نیستم و از هر هنر نیز بی بهره. ولی یقین دارم طعم و مزهٔ و گوارایی ماندگار و دلنشینی، ارمغان مهمان عزیزی چون شما بودن را زینت بخش خاطرهای پایدار و فراموش ناشدنی خواهد کرد. تا همینجا هم به سهم خود، به پاس حضور در مهمانی صفای دل و بلندای روح شما، سپاس و قدر دانی خود را تقدیم گل رویت میکنم.
https://www.youtube.com/watch?v=eXAXOCBrHXM
صحبتهای دردناک استاد دکتر گلشنی از اساتید بنام دانشگاه شریف
بر فرض که ادعای شما درست که در کشور خودشان منافع و حقوق اساسی مردمشان و حق رای و تعیین سرنوشت آنها
………………
ناشناس گرامی من هیچ قصد توهین به شما نداشتم و کسی را که زبان عربی می داند هم بی سواد نمی دانم بلکه آخوندی را که هیچ از علم و دانش و جامعه شناسی و فیزیک و شیمی و سیاست و کشورداری …نمی داند ولی در همه چیز دخالت می کند بی شرم و بی سواد و ابله می دانم و کسانی را هم که همچون آخوند فکر می کنند و آنچه را آخوند روی منبرهای مفت و از خزانه ملی و یک جانبه می گوید بدون تفکر و پژوهش تکرار می کند از اخوند بدتر می دانم. شما هموطن مضرات الکل را نوشته اید .آیا تا بحال قوانین راننده گی همین کشورهایی که خود شما معترض به آنها هستید را خوانده اید؟ می دانید که در بعضی از همین کشورها تا چه پرومیلی(واحد اندازه گیری الکل ) الکل در خون هنگام راننده گی مجاز است؟ در اغلب کشورهای اروپایی صفر است و مجازات ان علاوه بر از دست دادن گواهینامه راننده گی و پرداخت جریمه و حتی زندان بستگی به در صدر الکل دارد بلکه طرف باید حداقل 6 ماه هر زمانی و در هر ساعتی و روزی که مرکز بهداشت یا پلیس خواست به مراکز درمانی مراجعه کرده و ازمایش خون و ادرار (در مورد مواد) دهد تا بتواند در صورت پاک بودن دوباره تقاضای گواهی نامه کند! در این کشورها در باره مواد و الکل و تاثیر منفی آن در صورت زیاده روی (چون در مورد فایده الکل در صورت مصرف عادی هم تحقیقات بسیاری شده) /ژوهشهای زیادی شده. هموطن چه ما بخواهیم و چه نخواهیم درباره علم و /زوهشهای علمی غرب حرف اول را می زند و دیگران تنها نشخوار کننده یافته های غربیها هستند. مسلما این بدین معنی نیست که دیگران نمی توانند. ولی واقعیت امروز اینست ممکنست 100 سال دیگر چنین واقعیتی عوض شود. فلسفه و فیزیک و شیمی و بیولوزی و تکنیک و علم فضا و روانشناسی و …همه بدون هیچ استثنایی از غرب است. غرب هم شامل ارو/ا و آمریکا و ژا/ن …است. حالا بفرما مسلمین و سید مرتضی ها با علم قرانی و لدنی خود در کجای این کره خاکی جای دارید؟ چه ارمغانی علم لدنی اسلام و مسلمین برای من و شما و ایرانیان و بشریت در طول تاریخ داشته اند؟ بفرمائید نفع اسلام دراین 40 سال ایا چیزی جز دزدی و غارت و کشت و کشتار و زندان و درد و غم و رنج و زوزه و چس ناله و فقر وفلاکت و فحشا برای ایرانیان چی بوده ؟ نکند این هم تقصیر غرب بوده؟ هموطن وقتی شما می گوئید کشورهای غربی این یک کلی گویی است. چون کشورهای غربی از حکومتهای و سیستمهای متفاوتی بهرمندند. شما نمی توانید آمریکا و دانمارک یا انگلیس را یکی بدانید. ولی همانطور که من قبلا نوشته ام سیاست خارجی این کشورها بدون حتی یک استثنا در خدمت منافع ملی آنهاست. و این منافع ملی در این کشورها اولا تعریف شده و مشخص است و دوما می شود گفت که مقدس است و هیچ خلافی بر علیه آن /ذیرفته نیست! این بدین معنی است که در این کشورها اصلا مهم نیست که چه دسته و گروهی وبا چه ایده و باوری قدرت را می گیرند. سیاست خارجی این کشورها مستقیما با منافع ملی این کشورها گره خورده و هر سیاستمداری بخوبی با این موضوع اشناست و بخوبی می داند که کوچکترین عدول از این سیاست یعنی مرگ سیاسی خود و حزبش!
چا/یدن و غارت و جنایات در کشورهای جهان سوم و …هم در چهت همین منافع ملی این کشورها بوده و هست. اینو که در خود این کشورها مخفی نمی کنند. ولی من نمی دانم همه اینها چه ربطی به گرفتاری ما بدست مشتی اشغالگر و دزد و آدم کش دارد؟ هموطن ما باید به آنچه که بر سرمان می آید فکر کنیم و اگر می توانیم راهی برای رهائی از ان بیابیم نه اینکه با ادرس غلط دادن آب به آسیاب دزدان و ادمخواران و باندهای مافیائی اسلامی بریزم. آمریکا دزد و جنایتکار و غرب این و آن گفتن چه دردی از ما دوا می کند؟ دزد در خانه و بغل گوش ماست و بخاطر دزدی و غارت بهر جنایتی دست می زند تو بند کردی به غرب ام/ریالیسم …؟ دشمن ما همین انگلهای مفتخور و اشغالگری هستند که بخاطر ادامه زندگی نکبتبار خود اینهمه از بهترین فرزندان ایران را قربانی کرده اند نه غرب.هموطن ما با مدارا با دنیا چه غرب و چه شرق و با تعریف منافع ملی خود و درک درست از منافع ملی خود و ایجاد روابط درست و سالم سیاسی با همسایه گان و دیگر کشورهای دنیا براحتی می توانیم کشوری قوی و نیرومند بسازیم. 40 سال تظاهر به دشمنی و در غیاب دست گدایی بسوی غرب و تکیه بر نیروهای درجه دوم و سوم و چندم ایا بجز سرشکسته گی و فقر و بدبختی و شرمساری و بی هویتی و از خود بیگانگی و بی ارزشی در چشم جهانیان و غارت ثروتهایمان چه حاصلی برای ما داشته؟ هموطن نه من و نه تا آنجا که با افراد این سایت اشنا هستم دیگری سنگ غرب را به سینه نمی زند ولی من و بسیاری از ایرانیان طرفدار رابطه ایی درست و برابر و در جهت منافع ملی با غرب هستیم.نه تنها با غرب بلکه با هر کشوری که منافع ملی ما اقتضا کند باید رابطه ایی درست و دوستانه برقرار کنیم. هموطن ما از ضلع مثلث شر و دزد و تروریست و … بودن بیزاریم.ما انسانهایی هستیم که طرفدار زندگی مسالمت آمیز و احترام متقابل با همنوعان خود بدون در نظر گرفتن دین و باور و …آنها هستیم. ما با مردم دنیا سر جنگ نداریم.قوم یهود و عرب 3000 سال است که همدیگر را می درند اصلا این چه ربطی بمن ایرانی دارد؟ دنیای سرمایه داری مگر فقط مخصوص آمریکاست؟خب بفرمائید این درندگان وحشی و اشغالگریکه تا خرخره خون ایرانیان را در این 40 سال مکیده اند کیا هستند؟دشمن ما ایرانیان آخوند و اسلام و اسلامیان و هر کسی که به غیر از ایران و مردمش و منافع ملی ایرانیان فکری در سر دارد.هر ایرانی که حتی یک دلار از ارز ایرانیان را بنام اسلام به حج یا قبور مشتی عرب بهر نامی و یا بنام ادیان و باورهای دیگر در خارج از ایران خرچ می کند دزد و ایران ستیز و بر ضد منافع ملی ایرانیان است.مسلما این ربطی به توریست و مسافرت بخارج و …ندارد!
سید رضی گرامی به خودت خیلی زحمت نده. مرتضی یک رباط است که خیلی بد برنامه ریزی شده و در نتیجه قادر به پاسخ گویی منطقی به سوالات نیست. مدت ها است که آپ دیت نشده . مرتب روی معاهدات بین المللی تاکید می کند. از وی بپرس جمهوری اسلامی به کدام یک از این معاهده ها پایبند بوده:
منشور ملل متحد و اساسنامه ديوان بين المللی دادگستری (تاریخ الحاق ایران: 1945/10/16)
منشور بین المللی حقوق بشر
– اعلاميه جهانی حقوق بشر (تاریخ الحاق ایران: 1948)
– ميثاق بين المللی حقوق مدنی وسياسی * (تاریخ الحاق ایران: 1976/3/23)
– ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی * (تاریخ الحاق ایران: 1976/1/3)
اگر پایبند بوده چرا نرگس محمدی در زندان است؟
مجموعه قانون اساسی ولایت فقیه با این معاهدات در تضاد کامل است.
http://www.unic-ir.org/index.php?option=com_content&view=article&id=29&Itemid=152&lang=fa
http://www.un.org/en/sections/what-we-do/protect-human-rights/index.html
http://research.un.org/en?b=s&group_id=2087
We the peoples of the United Nations [are] determined… to reaffirm faith in fundamental human rights, in the dignity and worth of the human person, in the equal rights of men and women and of nations large and small.
دانش آموزان شين آبادي صورت گرفت: دانش آموزان شین آبادی درمان خود در بيمارستان حضرت فاطمه(ره) را تحريم كردند.
مش قاسم: چند هفته پیش دانش آموزان شین آبادی رفته بودن دم دفتر حسن/* (به قول ف.م. سخن روباه بنفش) شکایت. اینا همون بچههای ایرانزمین هستن که پول بخاری کلاس مدرسهشون را حکومتیها کشیدن بالا و چندین دانش آموز جزغاله شدن.
مثل فارسی داریم که میگه فلانی از مهتری فقط جو دزدیدنشو یاد گرفته. حکایت حکومتیچیهای اسلامی. اینا از وزوزیر و ول-وکیل و رئیس/* و …. شدن فقط یاد گرفتن چهگونه پول و املاک بدزدن. به حکومت جهل و فساد اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
/*: ک
علی1
9:31 ب.ظ / آگوست 4, 2018
مزدگ گرامی ممنون از محبتت. من عرضم اینجاست که نقد دین غیر از تمسخر دین است. تمسخر دین آیا بد است؟ حرف من این نیست که خوب است یا بد. حرف من این است که سیدرضی با آمیختن این دو، مرز نقد را از مرز تمسخر بهم می ریزد و همین نقد سخن او را سخت می کند. یعنی معلوم نیست که آیا او نگاه علمی به پدیده دارد و یا دارد بازیگوشی می کند؟ در خلوت به این عرض من فکر کن و اگر غیر از این بود، حتما پاسخ بده.
نیز گفتم سیدرضی به اشخاص توهین می کند. شما هم اینجا همان کار او را تکرار کردی با اینکه از معدود سکولارهایی هستی که کاملا مراقب هستی به شخص معین توهین نکنی. شما اینجا عین حرفی که او در باره آقای شفیعی گفت، در باره بنده می گویی. مبنی بر اینکه: چون آدرست را می دانند پس داری دلبری می کنی! این یک توهین صریح است و فرد سکولار محترمی مثل شما که در جهان آزاد زیسته، حتما معنایش را می فهمید.
……….
علی 1 گرامی من هم با نوشته های شما اشنا هستم و هم با نوشته های سید رضی شما در مواردی حق دارید که سید رضی زیرکانه با ظنز(شما انرا تمسخر می نامید) انتقاد می کند ولی در بحث حقوق کنیز و بخصوص نوشته های کنونی ایشان بسیار جدی هستند و لاقل من نشانه ایی از تمسخر در انها نمی بینم.
در مورد توهین به شخص من در حد توانم سعی برآن دارم که به افراد توهین نکنم مسلما اگر کسی توهین کند ساکت نمی نشینم. در همین چمله که شما انرا توهین بخود گرفته اید من اگر را در اول جمله آورده ام .بنابراین من یک فرض را مطرح کرده ام نه اینکه به شما تهمت زده ام.شما با نیت خوانی به سید رضی تهمت زده اید و اورا متهم به تمسخر اسلام و قران کرده اید.نه علی1 گرامی من هرگز به خود اجازه توهین نه به شما و نه به هیچ انسان دیگری را نمی دهم. ولی من برعکس شما هیچ احترامی برای هیچ باور و دین و ایدیولوزی و ایدیولوگ و امام و /یغمبر و خدا…ندارم! و هیچ توقعی هم ندارم که کسی برای افکار و باورها و نوشته ها و گفته هایم احترامی قایل شود.علی1 لازم نیست که من برای شما که شخصی زکی و با هوش و دانا و آگاهی هستید بنویسم که احترام به باور و دین و ایدیولوژی و نوشته و گفتار آنها را از تیغ بی رحم نقد می رهاند و انسانها را در دایره ایی از ترس و دودلی و تسلیم بی قید و شرطی می اندازد که نتیجه اش می شود همین نکبت 40 ساله ایی که ما ایرانیان گرفتارش شده ایم. علی1 گرامی جامعه با نقد افکار و باورها و نوشته ها و گفته ها و افراد به شکوفایی و پیش رفت می رسد.انسانی سرافراز و دلیر و متکی به نفس است که آنچه را در بساط دارد نه تنها در کمال شهامت و با گشاده رویی در دید مردم قرار دهد بلکه خود از همان اول مردم را به برخورد با افکارش به هر شکلی که دیگران می خواهند تشویق کند. علی1 گرامی انسانها همه که نقادانی اگاه و با دانشی نیستند.بسیاری شاید با چند بدو بیراه گفتن و یا تف انداختن به نوشته و یا سخنی نظرشان را می دهند. اسلام هم مثل همه باورها و افکار و ایدیولوزیها برای جذب و تسلط بر اذهان همین مردم و رهبری آنها و ورود به جزئی ترین موارد زندگی انها آمده و یا لاقل مدعی چنین مهمی است. بنابراین با همین مردم طرف است و برخورد مردم هم با اسلام بعنوان یک باور مدعی اوردن خوشبختی و ارجمندی و سرافرازی برای مردم نمی تواند مجزا از دیگر نحله های فکری باشد و تمسخر و لجن مال کردن و توهین به همه چیز اسلام تا انتقاد اصولی از اسلام همه عادی و قابل قبول خردورزان و مطابق حقوق بشر است. بهمین دلیل شما در هیچ جامعه ایی که با سیستم سکولار و دمکراتیک و لائیک و برمبنای حقوق بشر اداره شود جرمی بنام توهین به مقدسات نمی یابید. دلیل اش هم بی معنی بودن چنین تهمتی از طرف دین داران و تضاد ان با حقوق فردی است. دین و باور و ایدیولوژی و هر نوشته و گفته و …چون از دهان گوینده و نویسنده و فیلسوف و پیغمبر و …بیرون پرید همزمان هم از تملکش بدر امده و به حریم عمومی وارد شده و در حریم عمومی هیچ تقدسی پذیرفته نیست! بنابراین تمسخر اسلام و طنز درباره ان نه جرم است و نه حقی برای مسلمانی که دیگرانی را که اسلام را به لجن می کشند و به تمسخر می گیرند قائل است که سلاخی کند و یا مزاحم انها شود. این تنها شامل اسلام نیست بلکه هر دین و باور و ایده و فکری و…را شامل می شود.
سلام و درود
دوست گرامی جناب کاوش، از لطف و عنایت جنابعالی بسیار سپاسگزارم که رنج اینهمه نوشتن را بر خود هموار کرده ای. شما بارها به نظرات متناقض بنده اشاره کرده ای بدون آنکه حتی یک موردش را نشان بدهی! و این بخاطر اینست که خو گرفته ای انسانها را در قالبی شناخته شده ببینی و بشناسی، زیرا با شناخت قالب خیلی زود میشود چهارچوب شخصیتی افراد را به نقد کشید. بنده از نظر فلسفی نسبی گرا و از نظر اجتماعی سوسیالیستم. در تمام ادیان و مذاهب رگه هایی از درستی و حقیقت میبینم که نمیتوانم انکارشان کنم، احتمالاً شما بین قضاوتی که بنده راجع به پادشاه فقید داشتم و عقاید سوسیالیستی تناقض میبینی، ولی من تناقض نمیبینم و اصلاحات ارضی و ایجاد سپاه دانش و سپاه ترویج آبادانی و سپاه بهداشت را کاری در جهت عدالت اجتماعی و سوسیالیسم، و کاری بسیار نبوغ آمیز و خدمت بسیار بزرگی به مردم ایران میدانم. اگر شما هم در کوره دهی بدنیا میآمدی و 7 سال از تحصیل محروم میشدی و سه سال پشت سرهم کلاس پنجم ابتدایی را میخواندی و هزینه رفت و برگشت به شهر و گرفتن 6 قطعه عکس برای دادن امتحان نهایی، تبدیل به مشکل لاینحلی برایت میشد و از بی کتابی مثل حقیر 37 بار کتاب امیر ارسلان نامدار و بارهای بیشماری ملک بهمن و خاورنامه و مختارنامه و هفتاد و دو دیو( تنها کتابهایی که در روستاها به ندرت گیر میآمد ) را میخواندی آنوقت به ارزش کار بزرگ پادشاه فقید در ایجاد سپاه دانش و تأسیس «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» پی میبردی و قدری قدرش را میدانستی . خداوند پادشاه فقید را غریق رحمت و مغفرت فرماید که بدون آنکه هزینه سنگینی به بودجه عمومی کشور تحمیل کند با فکری نو و سازماندهی دیپلمه ها ضمن آموزش نظامی و دفاعی، دانش و بهداشت را به اقصی نقاط کشور رساند. پس از بر انداختن بساط خان خانی در حالیکه دهقانان دانش و جسارت کافی برای کشت و کار نداشتند با گسیل سپاه ترویج آبادانی روشهای کاشت و داشت و برداشت صحیح را به مردم آموزش دادند. با ارسال سپاه بهداشت و مایه کوبی و واکسن زدن مردم از ابتلا به بیماریهای واگیردار ایمن و از مرگ و میر کودکان پیشگیری کردند. آخر این بیماری و بی انصافی نیست که کل آن خدمات را نادیده بگیریم؟ هر کس کاری در جهت منافع عمومی و ارتقاء سطح دانش و آگاهی مردم انجام دهد بنده از کارش ستایش میکنم. متأسفم که بیشتر دوستان و منتقدین بنده بدون آنکه عبا و قبا و عمامه و لباده و ریش و پشم و نعلین داشته باشند آخوندند! زیرا مسائل را مثل آخوندها حلال و حرام و سیاه و سفید و حق و باطل میبینند و مثل هر کسی که با ایدئولوژی مسموم شده باشد به جزم اندیشی و تحجر رو کرده اند ، واقعیت اینست که مارکسیسم با همه بدیهایی که داشت توانست از کشوری که چندبار با وقوع جنگ جهانی اول و جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم ویران شد ابرقدرتی بنام «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بسازد که سالها تنه به تنه آمریکا زد و دومین کشوری بود که علیرغم دشمنی غرب توانست به نیروی هسته ای دست پیدا کند، اولین کشوری بود که موجود زنده به فضا فرستاد، اولین انسان و اولین مرد و اولین زن را او به فضا فرستاد و با دور زدن کره زمین راه آسمانها را به روی بشر گشود.نظام سرمایه داری نیز محاسن و معایبی دارد، بسیار از استثمار و معایبش گفته ام، ولی ایجاد کار و رفاه نسبی و بهداشت و آموزش و پرورش و ارزانی اجناس، حتی آسفالتی که رویش راه میرویم، انواع مؤسسات آموزشی و…. تنها اندکی از دستاوردهای نظام سرمایه داری در کشورهاییست که حقیقتاً با شیوه سرمایه داری اداره میشوند.(ولی همهٔ محاسنش استثمارش را توجیه و تطهیر نمیکند ) شما به درستی به بی آزاری دراویش و عرفا اشاره کرده ای، ولی هیچ از خود پرسیده ای که با سلطه ستمگران اعم از امپریالیست ها یا مرتجعین، کل جامعه از جمله عرفا هم زجر میکشند؟نخود و لوبیا و عدس و ماش و بلغوری که در یک دیگ بر آتشند همه با هم میجوشند
واقعیت اینست که تمام ادبیات و میراث فکری و فرهنگی کشور ما چه بخواهیم و چه نخواهیم از عرفان نشأت گرفته و از تعالیم اسلام سرشار است و اگر عرفان و آثار عرفانی را از فرهنگ فارسی حذف کنیم چیز قابل توجهی که بشود به آن ادبیات یا فرهنگ گفت باقی نمیماند. در خصوص کتاب بینوایان هم عرض کنم که اگر چند بار آنرا بخوانی و بدرستی بر روی معانی کلیت داستان و شخصیت و روانشناسی تک، تک افراد و حتی اشیاء فکر کنی و با مثنوی هم آشنا باشی، آنگاه متوجه قرابت این دو اثر جاودانه میشوی و میدانی چه شباهت غریبی با هم دارند.
برای فراگیری معنویت و درک معانی عالم کمتر کتابی با بینوایان قابل مقایسه است یا لااقل بنده نمیشناسم . از نظر جنابعالی چه عیب و ایرادی دارد که سخن درست و کردار نیک را از هرکس که باشد بپذیریم و فرابگیریم؟
مگر کل حقیقت تنها در اختیار و انحصار یک نحله فکری یا یک دین و مذهب است؟
حقیقت اینست که بنده حتی یکبار هم قرآن را نخوانده ام، اما توجه داشته باشید که معروف است که نص صریح دو سوم، و به قولی حتی سه چهارم آیات قرآن در مثنوی مذکور است و مورد تفسیر قرار گرفته است و بنا به بیتی از شعر بسیار معروف استاد شهریار در مثنوی «مولوی در خانقاه شمس» :
هم به آن قرآن که او را پاره سی است
مثنوی قرآن شعر پارسی است
به جای قرآن تا دلت بخواهد مثنوی خوانده ام و با این واسطه با تعدادی از آیات یا تفاسیرشان آشنا هستم. دوست گرامی جناب علی1 در جایی نوشته که شغیعی مطالعات پراکنده زیادی داشته ولی عمیق نیست. این برداشت درست است اصولاً تحصیلات بنده به حد رشته و انتخاب رشته هم نرسید چه رسد به آنکه در رشتهای خاصی توانسته باشم درس بخوانم .در مورد ابداعات و اختراعات هم بدرستی نفهمیدم که آنها چه تضاد و تناقضی با مطالعاتم دارند؟ چه عیبی دارد یک نفر نسبی گرا عدالت اجتماعی را دوست داشته باشد و به عرفان و ادبیات علاقه مند باشد و اگر فکر عملی هم داشت بتواند آنرا تبدیل به محصول کند؟ آیا این چند مورد با هم متناقضند؟
من در غالب این مطالب با تفاوت هایی در جزئیات با شفیعی گرامی همراهم،فقط در باب اهتمام به قرآن و اهتمام به مثنوی با او همراه نیستم،من درست در نقطه عکس رویکرد شفیعی جان در این پاراگراف آخر هستم یعنی تا دلت بخواهد هم قرآن را بعنوان یک عبادت و سنت نیکوی مسلمانی با عشق در مواقعش قرائت کرده ام و گریسته ام و خندیده ام و شاد یا محزون از محتوایش شده ام و هم بعنوان مطالعه و تدقیق در موضوعاتش تدبر کرده ام و هم تفاسیر خوانده ام و در محضر مفسر یگانه عصری قرآن استاد جوادی آملی سالها حضور درسی تفسیری داشته ام،و بعکس شما خیلی کم به مثنوی مراجعه کرده ام و غالب اشعار مهم آنرا در کتابهای حکمی و عرفانی دیده و در آن تامل کرده ام،در هر حال بدون تردید مثنوی معنوی جدای از زیبائی و ارزش ادیبی اقیانوسی از فهم و حکمت های قرآنی و روایی و معنوی است اما مثنوی شاگرد قرآن کجا و قرآن بیکرانی که منبع دریاهای عرفان و حکمت است کجا؟ این برای یک مسلمان یک هنر یا مزیت نیست که اظهار کند من قرآن نخوانده ام و بجای آن تا دلت بخواهد یک کتاب شعر مهمی مثل مثنوی را که شاگرد قرآن است و حاصل مکاشفات یک عارف بزرگ است را خوانده ام،قرآن را باید شب و روز خواند و دردهای درون را با آن تسکین داد چنانکه مولا علی که می گوئی مقتدایت است در خطبه همام در نهج در توصیف شب و روز متقین می گوید:
” أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ….”
(نهج البلاغه،صبحی صالح ص303،خطبه 193)یعنی:
پرهيزكاران شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى يابند. وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مى برند كه نعمتهاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،و هر گاه به آيه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى طلبند”.
نگاه کن که مولایت علی قرآن را داروی دردهای معنوی انسان معرفی می کند و از آنچه که خود مصداق اتمّ آن است در شایستگی و بایستگی مسلمانی می گوید.
مگر می شود مسلمانی سالیانی از عمرش به قرآن نخواندن بگذرد؟ این روایات مربوط به فضل قرائت قرآن در اصول کافی را ببینید،آنجا در روایتی صادق علیه السلام در وصف قرآن و مسلمانی فرمود: عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةً.
در این روایت امام علیه السلام،قرآن نازل را “عهدی” از سوی خدای جهان آفرین معرفی فرمود برای انسانها که سزاور است برای مسلمان که در این عهد الهی نظر کند (نظر در لغت عرب غیر از رویت و دیدن حسی است،نظر یعنی رویت همراه با تدقیق و تامل و موشکافی) و لااقل هر روز پنجاه آیه از این عهد الهی را بخواند،البته مطالعه کردن قرآن و ربط دادن آیات بهم و تدقیقات موضوعی در صحیفه الهی کار شایسته ای است اما تعبیر امام “قرائت” است،قرائت یعنی خواندن با صوت،و در روایات دیگری بر تحسین صوت و تلاش برای زیبا خواندن قرآن و با لحن محزون خواندن (همانکه بیگانه بیچاره ای در این سایت به آنچه که لایق هرزه گوئی های اوست تعبیر می کند!) تاکید شده است،این یعنی همان که امام علی فرمود،قرآن فقط صبغه مطالعه یک کتاب و کتابخوانی ندارد که روی کاناپه بنشینی و پا روی پا بیندازی و در سکوت آنرا بخوانی،قرآن همه عشق و زیبائی است و قرآن دوای دردهای معنوی است و هر بار که سراغ او می روی نو است و جدید،و این مضمون نیز در همان نهج البلاغه هست و نکته تاکید بر قرائت و حفظ آیات همین اعجاز ایجاد ارتباط و انسجام بین آیات و استفهام و ارتقاء است که فرمود :اقرا وارقا،یعنی بخوان و بالا برو! چون قرآن خود را “حبل الله” معرفی کرد فرمود:”واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا”یعنی با هم چنگ زنید به ریسمان الهی نه تنها تنها،و متفرق نباشید،گویا قرآن ریسمانی است که از جهان ملکوت و جبروت آویزان شده برای آنانکه در انتهای چاه طبیعتند،بگیر و بالا بیا! و با هم ریسمان را بگیرید و بالا بیایید.. نیز فرمود :”افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها”؟!آیا تدبّر در قرآن نمی کنند؟ یا شاید بر قلوبشان قفلها نهاده شده؟!…بالاخره روایات در فضل در تدبر و قرائت قرآن بیشمار است که فرصت طرح آن نیست،پس چگونه ممکن است کسی بر آیین مسلمانی باشدو راحت بگوید قرآن نخوانده ام و مثنوی و کشفیات دیگران را ترجیح داده ام؟!
پوزش
.
کاوش گرامی
در عجبم چرا وزارت ارشاد اجازه تجدید چاپ به آثار حافظ می دهد!
در همین مجلس درحال باطل شدن خبرگان هستند کسانی که در اولین فرصت ممکن آثار شعرای کلاسیک ما را منع و دست کم سانسور می کردند.
وقتی حافظ با خدا و پیغمبر و دین و احکام و شریعت در می افتد:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
سخندانیّ و خوشخوانی نمیورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
به نقل از بالاترین: بختیار رو از حزبت اخراج کنی، خمینی را پیشوا و امام خطاب کنی و اسمت را هم بگذاری «جبهه ملی»
اندر احوالات جبهه آخوندی که ادعای ملی بودن دارند و هنوز لباس سیاه ۲۸ مرداد را به خاطر حفظ انقلاب سیاه ۲۲ بهمن از تن بیرون نیاورده اند! و از همه عجیب تر این که ۷۰ سال است بت سازی کرده اند اما مردم یک بار هم نام بت بزرگ ایشان را تکرار نمیکنند! رازش چیست!؟ نزدیک به یک قرن است رضا شاه را تخریب میکنید اما فریاد مردم نشان میدهد جبهه شما مرده است و او کهزنده و هر روز بزرگتر میشود، رضا شاه است…
براستی چرا!؟
آی که زدی تو خال مش قاسم، تا قبر آن آن آن بابام جان دروغ چرا ما ملت نون به نرخ روز خوری هسیم لیاقت بیشتر ا این رو هم نداریم چل ساله بردگی میکنیمو تو سری میخوریمو هیچ خجالت نمیکشیم. بخوریم نوش جونمون. آی رضا شاه جات بهشت
مقام/* استاننداری البرز: با تجمعات اعتراضی مماشات کردیم در ادامه برخورد میکنیم.
مش قاسم: گ…(سه نقطه از مش قاسم) زیادی میخوری حاجی!
علم ییچیزی: مردم انقلابی به صحنه بیایند.
مش قسم: : منظورش اینه کک مردم منقلابی به صحنه بیان.
نادان خیال میکنه سال پنجاه و هفته.
سخنگوی/*: عربستان تمایلی به گفتوگو با ایران ندارد.
مش قاسم: معلومه که نداره، آچمزتون کرده.
حمله معترضان به “حوزه علمیه” اشتهارد در کرج با سنگ و آجر، نمای حوزه علمیه ماهدشت را هدف قرار داده و شیشههای نمازخانه را شکستند.
مش قاسم: نگران نباش، آنروزی که از سردر تا محراب رو بهش بشا…(سه نقطه از مش قاسم)ن دور نیست.
/*: ک
علم الخولا
آقای نوری زاد
«تحریمها نقش فرشی را بازی میکردند که برای چند سال همه گردوخاک اقتصادمان را زیر آن پنهان کردیم و همه چیز را به گردن تحریم انداختیم اما حالا که سایه تحریمها تقریباً کنار میرود، آن فرش هم کنار رفته و گردو خاک و زبالههای اقتصاد ما برای همه عیان است.»
مجموع این کلمات یکی از بهترین تعبیرها درباره برجام از زبان یک اقتصاددان بود، زمانی که هنوز تب برجام بالا بود و شور و حال آن جاری. برجام که آمد سر خانه اول برگشتیم، با همان مشکلات قدیمی و همان حرفهای تکراری سرگرم شدیم.
شفاف نبودن سیستم بانکی، اقتصاد تکمحصولی، نوسان قیمت ارز، بازار بی دروپیکر سکه و طلا، فساد، رانت، بیپولی تولید، بالابودن نرخ سود بانکی و هزارویک درد دیگر باز هم به صف شدند تا ثابت کنند اگر درد اقتصاد ما برجام بود کسی نمیتوانست با آوردن و بردن آن نبض اقتصادمان را در دست بگیرد.
سه سال زمان مناسبی بود تا نشان دهد یک برجام که نه حتی اگر دهها برجام هم برای اقتصاد رو به زوال کشورمان به ارمغان بیاورند، راهی از پیش نمیبرد.
اقتصاد ما در تحریمها بابک زنجانی و خاوری تربیت کرد، در برجام مؤسسات مالی بی دروپیکر را تحویل داد و امروز که حرف از بازگشت تحریمها (سختتر از گذشته) به میان آمده، کاسه چه کنم دست گرفته است و با بحران ارزی و طلایی که از ابتدای امسال شروع شده به استقبال تحریمهای آینده رفته تا رسم میزبانی را به بهترین شکل ممکن به جا آورد.
وقتی حرف از تحریم به میان میآید نخستین سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که چرا کشور ما جزو کاندیداهای ثابت تحریم در دنیاست؟ و سادهترین پاسخ آن این است که؛ چرا نه؟
کدام حکمران دیوانهای راه کمهزینه و بدون خونریزی تحریم اقتصادی یک اقتصاد مریض را کنار میگذارد و سراغ جنگ و خونریزی میرود؟
کدام حاکم بیفکری ترجیح میدهد به جای استفاده راحت و بدون دردسر از سلطه خود بر اطلاعات و بازار دنیا، سراغ کشیدن ماشه برود؟
اشتراک ما و دنیا در تعریف جنگ همان واژه جنگ است وگرنه جنگ آنها کجا و جنگ ما کجا. تعریف ما از جنگ به درد همان جهان سومی میخورد که در آن دستوپا میزنیم و صدها برجام هم توان کمکردن عددهای آن را ندارد.
مگر کجای اقتصاد دنیا لنگ ماست که انتظار داریم تحریم نشویم؟ وقتی در باد نفت میخوابیم و با زبان بیزبانی به عالم و آدم نشان میدهیم پاشنه آشیلمان کجاست، طرف مقابل هم به جای ارتش سراغ شیر نفت میرود در حالی که به نظر میآید با ارتش راحتتریم تا نفت.
فارغ از تعریفی که که ما و آنها از جنگیدن داریم، هر جنگی، مرد جنگی میخواهد. ما مرد جنگیدن در جنگ آنها را داریم؟ اگر واقع بینانه نگاه کنیم، نه!
از روزی که یکی از آن طرفیها زیر میز قرار و مدارها زد و شاخ و شانه کشید، بیش از آن که به فکر مهیاشدن برای جنگ باشیم، خودمان را برای هجوم آنها مهیا کردهایم. دلیلش هم نیاز به تفکر زیادی ندارد؛ نه مرد جنگی داریم و نه ابزار جنگی که آنها دارند.
پول، طلا، اقتصاد قوی و پویا و رابطه اقتصادی دوطرفه و مستحکم با دنیا ابزار جنگ امروز است که نداریم. تنها نفت داریم که آن را هم خیلیها دارند. ما نباشیم از آنها میخرند.
لباس رزمی که چند ماه دیگر شیپور آغاز آن به صدا در میآید قواره تن بسیاری از جنگ آوران ما (مدیران ما) نیست، اگر باشد گرز و شمشیر آن را نداریم.
در میدان جنگ وقتی زور یک طرف به طرف مقابل نرسد یا کار را طوری پیش میبرد که تا حد امکان برخوردی انجام نشود و یا بهترین استفاده را از جنگافزاری که در اختیار دارد، میکند (حتی اگر کم و کاستی داشته باشد).
جنگافزارهای ما در جنگ نابرابر آینده، همین کارگاههای کوچک و واحدهای تولیدی ریزودرشتی هستند که حتی در بدترین شرایط تحریمهای گذشته صورت خود را سرخ نگه داشتند. وقتی برجام آمد وضعیتشان فرقی نکرد و برای جنگ آینده بیگرز و شمشیر به میدان نبردشان میفرستیم.
همه آنهایی که در سه سال گذشته دم از تولید و اشتغال و حمایت زدهاند سری به تولید بزنند تا ببینند برجام برای آنها چه کرده است.
درد، برجام نبود که با آمدنش درمان را هم بیاورد. درد بدبختیهایی است که به آنها عادت داریم. وام چند ده درصدی، نوسان ارز همیشگی، تولید روزانه قوانین دست و پا گیر، بخشنامههایی که خاک میخورند، سیاست مالیاتی نامعلوم، فساد سیستماتیک اداری و چند درد دیگر که تولیدکنندگان بهتر میدانند.
با این وضعیت نتیجه حضور این سربازان با آن جنگافزارها در میدانی که دشمن تا بن دندان مسلح است نیازی به نفسیر و تعریف ندارد.
با تعریفی که امروز از جنگ وجود دارد، جنگیدن بد نیست، مشکل هنر جنگیدن است.
با سلام خدمت اقای نوریزاد عزیز که الحق زاده نورید. من یک فرد ایرانی عادی بدون هیچ وابستگی به گروه و دسته ای هستم و چون به شما و صداقت و استقامتتان در راه ازادیخواهی و حق طلبی، ایمان دارم، خواستم خواهشی رو ازتون بکنم. شما و جمعی از ازادگان ایرانی، چندی پیش پیشنهاد بسیار پیشرفته، عاقلانه و خردمندانه ای رو مبنی بر درخواست از جمهوری اسلامی برای برگزاری یک رفراندم اری یا نه، مطرح کرده بودید. با توجه به اوضاع کنونی کشور و خطرهایی که یک جنبش مردمی بدون رهبر را امروز ،و در فردای سرنگونی احتمالی حکومت، میتواند با خونریزیهای گسترده و انتقام گیریها وخشم رهاشده بی افسار کل کشور را تهدیدکند، عاجزانه به عنوان یک ایرانی که دردلش ارزویی جز داشتن ایرانی ازاد واباد نیست ، از شما خواهش کنم، این ایده پیشرفته، خردمندانه و کم هزینه را بار دیگر مطرح کنید و از مردم بخواهید که در شعارهایشان تکرار کنند. میشود این پتانسیل عظیم نیروی مردمی را بجای هرز رفتن و پراکندگی با بیان شعارهای که یا در حسرت گذشته است ویا هنوز نیم نگاهی به عاقل شدن و برسر عقل امدن جمهوری اسلامی دارد، بر یک سمت وسو ، سوق داد و از ان پیکانی ساخت که مستقیما بودن و یا رفتن جمهوری اسلامی را نشانه بگیرد. من امیدوارم بزودی با پاسخ حکومت به مذاکره با امریکا، ان گروه عظیم که هنوز امیدی به بهتر شدن اوضاع دارند، به جنبش حق طلبی مردم ایران بپیوندند و تبدیل خواست برگزاری رفراندم، به یک خواست عمومی، بتوانیم جمهوری اسلامی را وادار کنیم که تن در دهد، و به احتمال قریب به یقین، با رای ،نه، اکثریت، بشود در فضایی ارام، انتقال قدرت از سوی جمهوری اسلامی به هیاتهایی متشکل از مردم واپوزیسیون صورت پذیرد. اینطور میشود از خونریزبهای بسیاری جلوگیری کنیم. ایده برگزاری رفراندم ازاد، از طرف شما عزیزان، مثل جواهری بود که هنوزپرداخت نشده، این نگین گرانبها را میتوان با همت همگانی ، پرداخت کرد، به دورش حلقه ای طلایی از خواست همه ایرانیان برای داشتن زندگی بهتر ساخت ، باشد که بر دستان زیبای ایران نشیند. برقرار, سلامت و استوار باشید نوریزاد عزیز . وجودتان قوت قلبی ست. ممنون که هستید
سلام و درود
جناب ساسانم زود تر از شما رِند یا بقول کورس گرامی پیکارو شیراز نقد بر خدا و افرینش رو بر جریده عالم نوشته و پیشِ روی ما قرار داده؛
طایر “گلشن قدسم” چه دهم شرح فراق ***** که در این “دامگه حادثه” چون افتادم
من “ملک” بودم و “فردوس برین” جایم بود ***** “آدم” آورد در این “دیر خراب” آبادم
رِند شیراز مطابق با مهارت معمول خود و با تکیه بر ایهام و تردید و عدم قطعیت ناشی از آزاد اندیشی ژرف دوگانگی یا دو مقولگی (دایکاتومی dichotomy) درک فرهنگی ما از هستی شناسی و تاریخ رستگاری / تحلیلی بشریت را موزون و شیوا و بلیغ بیاین کرده و معمای هستی را در ترازوی ایمان و عقل ما قرار میدهد؛ تقابل “گلشن قدس” ابراهیمی در مقابل “دامگه حادثه” داروینی از افق دید ما و مَلَک در مقابل آدم، باغ فردوس در مقابل دیر خراب؛
حیرتا این رِند مجهز به اندیشه “به لفظ اندک ولی معنا بسیار” رسالت ما و بشریت را در گریز از “دامگه حادثه” و نو سازی “دیر خراب” در مقابل دیدگان عقل و فهم ما میگذارد.
ژیلا بنییعقوب:
نشستم یک گوشه که عبدالفتاح سلطانی می گوید کارم دارد، یعنی پدرداغدار چه کارم دارد؟ کنارش که مینشینم می گوید:
امروزصبح از در زندان که بیرون آمدم خانوادههای زندانیهای تظاهرات تهران را دیدم، زیاد بودند، باید پنجاه شصت نفرشان در اوین باشند. در باره شان اطلاع رسانی کنید. به وکیل های حقوق بشری هم بگویید که بروند سراغ شان و زودتر وکالتشان را قبول کنند، این جور زندانی ها خیلی بی پناهند.
می گویم آقای سلطانی، چطور میتوانید؟ اصلا چطور می توانید بعد از چند ساعت که خبر مرگ فرزند عزیزتان را شنیدید فکر این چیزها باشید؟ گریه ام که می گیرد دلداری ام می دهد و شعری از فردوسی میخواند:
گر این تیر از ترکش رستمی است/نه بر مرده بر زنده باید گریست
می گوید: برای کسی که رفته کاری نمیتوانیم بکنیم باید به فکر زنده ها باشیم.
شریف تر و دغدغه مندتر از عبدالفتاح سلطانی می شناسید؟
موقع خداحافظی باز شعر را برایم میخواند:
این تیر از ترکش رستمی است/نه بر مرده بر زنده باید گریست و می گوید: این طور زندانی ها را بیشتر اذیت می کنند. هرکس هرکاری می تواند برایشان بکند.
علی 1 نکند مطالعه زیاد تو را هم به روز شفیعی انداخته است!؟ اصلآ معلوم هست چه میگویی!؟ اتفاقآ یکی از قواعد منطقی، علمی و عقلانی یک بحث این است که شما وقتی داری نظرت را میگویی باید برای درصدی از احتمال خطا اینگونه شروع کنی:
1- به نظر می رسد…
2- به نظر من….
3- من فعلآ به این نتیجه رسیده ام….
4-شواهد نشان می دهد….
5…..
اینها از اصول بحث و تبادل نظر از دیدگاه میشل اکم د مونتنی نیز می باشد.
سلام و درود
آفرین، صد آفرین، هزار و سیصد آفرین، همینجوری به امر به منکر و نهی از معرفت ادامه بده، مطالعه زیاد پدر صاحب آدمو در میاره و ذره ای جهل و حماقت واسه آدم نمیذاره که توشه آخرتش باشه.
استوار بمان ای مرد !! استوار بمان ای مظهر شجاعت و شعور و داد ؛ استوار بمان که همه دخترکان ازاده این سر زمین ” همای ” تو اند و همه ازاد مردان و ازاد زنان را همای تو دختر ؛ غم فقدان هما بر یارانت نیز سنگین است و جانگذاز اما خم شدن قامت استوار تو غم افزا تر ؛ روا مباد که چهره عبوس بوزینه منظزان بر خم شدن زانوانت شکفته شود ؛ تو باید بمانی سر فراز و استوار تا در پگاه پیروزی از علم بدوشان و جلوداران هما های ازاد شده این مرز و بوم باشی ؛ سلطانی بزرگوار هر انسان با شرفی که لحظه دیدار تو و همسر مظلومت را دید گریست و نیز قامت فرو افتاده ات را طاقت دیدن نبود ؛ کمر راست ای مرد گر چه داغ فرزند جگر سوز است و قامت شکن اما غمت را شریکیم و مبادا که کمر خم کنی تا بوزینه چهرگان بد اندیش و بد ایین را خنده بر لب اید
صبوریت را ارزومندیم
سران جنبش مرده سبز
تصور نمیکنید که ماندن آنها در بازداشت خانی ویا بقول خودشان حصر توسط قصریان ولایتی نیکوتر از جروجشان ازین وضعیت باشد؟ این سه نفر خیلی سال است از حد ومرز بازنشستگی کذشته اند ودر هنگام صدرات هم کارنامه و بیلان سیاهی بیادگار گذتشته اند،اگر در آرشیو بمانند شاید مقداری از گناهانشان کاهیده شود و مردم هم روی اسب مرده شرط بندی نخواهند کرد و دیگر فریب اصلاح طلب،خاتمی و روحانی و عمر وزید را نخواهند پذیرفت زیرا سعادت خود را در برکندن این نظام مافیایی میدانند، کجای این رژیم آلوده به فساد،دزدی ،جنایت وفریبکاری نیست بنای این نظام از بدو تاسیس سست و نا کارا بوده و عمرش بسر آمده و بهمت مردم ستمکش و زجر دیده بزودی فرو خواهد ریخت، به پیش برای بهتر زیستن، به پیش برای آزاد زیستن.
خب این روز ها همه سایت نوریزاد از نظرات ذرباب بردگی و اسیران انباشته و من هم سئوالی ازین مبحث دارم:
بعد از کشتار کربلا که حتی طفل 6 ماهه را تشنه بهلاکت رساندند باز ماندگان که اکثریت مطلقشان زنان بودند به اسارت در آمدند در جاییکه امام حسین را خارجی مینامیدند شما برمایید آیا فوانین اسلامی آنروز در قبال زینب ودیگران اجرا شد و یانه؟
چیزی و خبری از دختران جوان تازه عروس همچون سکینه و جمیله ذکر نشده که چگونه باهاشان رفتار شده آیا اینها هم مورد اذیت و بدرفتاری جنسی قرار گرفته اند یانه ویا اینکه بفروش رفته اند، اگر احترامی برای پیغمبر و علی وفاطمه قائل بودند که فرزندانشان را نمیکشتند و کسی که میکشد مسلما با زنان هم رفتاری معقول نداشته.
زین العابدین هم گویند بیمار بوده ولی هرگز شنیده نشده بیماری او چه بوده در حالیکه بیش از دیگر امامان زندگی کرده البته کمتر از امام زمان و امام خمینی (درحدود 80سال) اگر بیماری او مشخص بود علاج و لا علاجی آن هم مشخص یعنی این هم ساختگیست، بهرحال آنجا که طفل 6 ماه را بقتل میرسانند چطور زین العابدین 30 چندساله و جانشین پدر را مصون میدارند؟
ودر بارگاه یزید سگ باز شرابخوار خانمی باسم زینب دختر علی وفاطمه نوه محمد وخدیجه سخن میراند(خطبه زینب) برای چه و چه نتیجه ای دستگیر او میشود ؟ مگر نه اینکه در اسلام جایز نیست زن جلو مرد سخن براند که امروز هم این قانون اسلامی و رسم در اجراست مگر یزیدیان محرم بودند؟ یا اینکه این داستانها همه ساختگی وجعلیست و برای قدیمیان و بیسوادان و نفهم ها تدارک دیده شده،یا زینب در بارگاه یزید شخنرانی کردی ولی خانمهای مسلمان بعد از 14 قرن محروم شدهاند توسط امامان درجهان و جنتی ها، علمالهدا ها و مکارمها ونوریهمدانیها……..
جناب شاهد،شما مطالب نادرستی را بصورت یک سلسله امور از پیش مسلّم مطرح کردید و البته برخی سوالات روی برخی پیش فرض ها و اطلاعات ناقص.در خصوص محترمین معترض به جریانات انتخابات سال 88،سخنان شما سخنانی ناجوانمردانه و غلط بود،بنده از اول با رویّه حصر این محترمین و یاران و دوستان مرحوم امام خمینی مخالف بوده و هستم و ادامه این روند را رویکردی نادرست و غیر عادلانه می دانم،آنها اعتراضاتی در آن انتخابات داشتند و البته اشتباهاتی در نحوه اعتراض،بسیاری از ایرادات و انتقاداتی که به آن دولت ناصالح و روند آن انتخابات داشتند مطالبی درست بود و درستی ایرادات آنها و برخی پیش بینی های آنها در باب روند اداره کشور اکنون واضح شده است و البته فرومایگی رئیس آن دولت و نادرستی های رفتاری و گفتاری او و مدیریت های غلط او خصوصا در مورد پرونده هسته ای ایران امروزه حتی نزد متعصب ترین حامیان او و حتی نزد رهبر آشکار شده است.شما البته چون مبنایتان مخالفت کلی با جمهوری اسلامی است و دنبال براندازی آن هستید طبیعی است که اینطور ظالمانه به یاران نزدیک مرحوم امام خمینی حمله کنید و ناراستی و عدم صداقت و موج سواری خود را -اگر به آنان رای داده بودید و طرفدار آنها بودید-آشکار کنید.
در مورد مساله اسرای واقعه فجیع کربلا،بحث اسیر گیری و جریان قواعد مربوط به اسیران جنگی -استرقاق و فروعات آن-اینها مربوط به نزاع ما بین اسلام و کفر و کارزار بین دار الحرب و دار الاسلام است نه منازعات داخلی بین مسلمانان و در فقه ما هست که حتی در مورد بغاه (باغیان و سرکشان بر حکومت) و محاربانی که امنیت جامعه را بخطر می اندازند این احکام جریان ندارد ،بنابر این آنچه در این زمینه سرودید مطالبی ناشی از ناآگاهی یا اطلاعات غلط بود.
در مورد بیماری امام سجاد علیه السلام،آنچه در عرف عوام -از جمله شما-رایج است که امام زین العابدین بیمار که ظهور در این دارد که ایشان از اول تا آخر عمر بیماری خاصی داشته اند! سخنی عوامانه و ناشی از نقصان اطلاعات تاریخی است،امام سجاد علیه السلام آنطور که از تواریخ و روایات تاریخی بر می آید در این مدتی که پدر بزرگوارشان سید الشهداء بطرف کربلا می رفتند مبتلا به تب و ضعف شدید و مستمر بودند که در نصوص تاریخی از آن به حمّی (تب شدید) تعبیر شده است و طبعا روی این ضعف و کسالت مقطعی در بستر افتاده بودند و توانائی ایستادن نداشتند تا از پدر گرامی خویش حمایت کنند،البته از برخی روایات اینطور بر می آید که ایشان در کربلا در همان حال اراده ورود به کارزار کردند که هم ضعف و بیماری اجازه نداد و هم همراهان و زنان و عمه ایشان زینب مانع شدند و شاید همین بیماری مصلحت بقاء ایشان برای تداوم و استمرار امامت بوده است.حال شما هرجا از ماجرایی ناآگاه باشید یا انگیزه مراجعه به منابع تاریخی نداشته باشید باید آن مطلب را از اساس انکار کنید؟!
در مورد بانو زینب کبری دخت گرامی امام علی سلام الله علیهما،مگر تظلّم و اشاره بمعروف و اشاره بمنکر و کوبیدن بدهان ظالمی که نوه پیامبر اسلام را بصرف بیعت نکردن با ظالم و غیر مستحق خلافت بقتل رسانده و خاندان او و ذراری پیامبر را آواره بیابانها و شهرها نموده،چه ایرادی داشته است؟ مخالفت شما اینجا الان با چیست و کیست؟ و موافقت شما با چیست و کیست؟ اینکه گفتید ” مگر نه اینکه در اسلام جایز نیست زن جلو مرد سخن براند که امروز هم این قانون اسلامی و رسم در اجراست؟” پاسخ این است که نخیر! کدام اسلام گفته است که زن حق سخن گفتن بجا و لازم نزد مردان ندارد؟ و بالاتر اینکه کدام اسلام یا مسلمان یا کدام عالم و کدامیک از مذاهب اسلامی سخن گفتن به شکوی و اعتراض و نهی کردن ظالم از ظلم را برای زن ممنوع کرده اند؟! همینطور باید هرچه بدهنتان رسید ببافید و بروید جلو؟! اینکه می گویید قانون اسلامی رسم در اجراست مقصود شما چیست؟ اشاره شما بکدام قانون مشخص است الان که رسم در اجراست؟ آیا زن مسلمان ایرانی با رعایت شئونات و احکام اسلامی حق سخن گفتن و سخنرانی در جامعه ندارد؟! آیا اینهمه سخنران زن یا اساتید زن در دانشگاه نیستند که به تدریس و فعالیت علمی ،هنری،و نظائر آن اشتغال دارند؟! اینها را اگر نمیدانید چه کسی در ذهن شما کرده است؟ یا اگر می دانید چطور وجدان خودتان را راضی می کنید به این دروغها؟! از نظر اسلام زن با مراعات پوشش و حفظ حدود اسلامی و مراعات متانت و نجابت و پرهیز از تحریک خود یا دیگر افراد جامعه آزاد است در مسائل اجتماعی و فعالیت های اجتماعی مشارکت کند،کار کند،تحصیل کند،درآمد داشته باشد و هر فعالیت مشروع یا مباح دیگری،و مساله پوشش و مراعات عفت و پرهیز از بی بند باری و سبکی و هرزگی و اختلاط بیجا با مردان البته از احکام قرآن و اسلام است که هیچ منافاتی با حضور زن در عرصه های گوناگون اجتماع ندارد.
البته اصل خطاب با شفیعی استو من با نوع خطاب شما با او کاری ندارم جز اینکه عیب بزرگ شما این است که بیشتر بنقد شخصیت می پردازی تا نقد سخن،شفیعی اینجا یک نام است هرکه هست و بقول شما مثلا فقط مطالعه کرده است و روش تحقیق را مراعات نکرده است اما اینجا شما سخنان او و محتوای مطالب او را نقد کنید.
در مورد یهود بنی قریظه نیز شما مثل بحث های گذشته همین روی این نکته تکیه می کنید که مردان بنی قریظه کشته شدند و زنان و فرزندانشان و اموالشان بسنت جنگهای رایج قدیم بیغما رفتند،خوب بله همینطور است اما چرا باسباب و علل این پیشامد اشاره نمی کنید؟ آیا تاریخ می گوید پیامبر همینطور بی سبب و علت رفت مردان بی نقریظه را کشت و اموال و بستگان آنان را بیغما برد؟! شما که می دانید آنها چه کردند،نقض عهد کردند و مشرکان را شوراندند و مطابق همان عهدی که بود و حتی با حکمیتی که پذیرفتند مجازات شدند،الان این روضه خوانی برای مجازات مجرمین است؟! من روی این تعبیر که متصرفان در حق آنان پدری کردند تکیه نمی کنم اما روی این منطق چه تفاوتی هست که بازماندگان آن مجرمان که بطور طبیعی همراهان آنها بودند و اگر بر مسلمین ظفر می یافتند همین می کردند،بین اینکه دست فلان متصرّف باشند یا فلان؟ این روش چنانکه بارها اشاره شد سنت حاکم بر جنگهای گذشته بوده است و باید به اصل مبناها توجه کرد و الان روضه خوانی سنت متقابل قرنهای گذشته نکرد.حال شما که مخاطب خود را به مراجعه بمنابع تاریخ توصیه می کنید بگویید این تعبیر که: “بچه های یهود بنی قریظه حداقل پانصد کیلومتر در بیابانهای حجاز و نجد به دست مال خران سپرده شدند تا از این ده به آن ده و از این قبیله به آن قبیله برده شوند و نسل یهود کلا منقطع گردد و در قبایل بدوی دور دست نجد محو شود”.
مستند بکدام تاریخ معتبر است؟
این کامنت مربوط است به انتهای این صفحه و بعنوان نقدی به سخن علی 1 در مورد ماجرای یهود بنی قریظه،معلوم نیست چرا این بالا درج شد،در صورت امکان ،آنرا به پایین این صفحه منتقل کنید.
نوریزاد عزیز
درود. پیام اخیرت را به خارج کشور شنیدم. امیدوارم تکانی بخورند ولی امید من این است جانشین از درون ملت برخروشیده بر اید و امید اینکه خدای ایران رمقی درجان هوطنان در خارجه بدمد. ترانه ای را که سالها قبل سرودو و زنده یاد سخائی انرا خواند تقدیم میکنم امید اینکه در پناه همت جوانان وطن طنین افکند. زنده باشی مرد شریف آزادی به ایران باز خواهد گشت با وجود عزیزانی چون شما
اسماعیل وفا یغمائی
https://www.youtube.com/watch?v=zyOawNuLpZ8&feature=share
سلام جناب سیدمرتضا. باور کنید هرگز نقد شخصیت نمی کنم و نکرده ام. مگر تعریف مان از شخصیت متفاوت باشد. وقتی شما به من بگویید که مثلا در «تاریخ» دچار سطحی نگری هستی، این نقد شخصیت نیست، نقد روش و مبانی است. اصلا بارها و بارها تاکید کرده ام نقد شخصیت نمی کنم و خواهش می کنم شما هم مراعات کنید و این تعبیر را بی دلیل تکرار نکنید. من خیلی اشتباه دارم ولی گفتن این که «اشتباه شما این است که …» حقانیت گفته شما را اثبات نمی کند مگر نمونه ای از آن اشتباه ارائه دهید.
بنابرین در باره جناب شفیعی مطلقا در ذهنم نمی گذرد که به شخصیت ایشان توهین می کنم چون اصلا من کوچکتر از آنم که به کسی توهین کنم. ولی واقعا نقد علمی می کنم به صورت قاطع. ولی نه عصبی(که فریبا برداشتش این است) در باره بنی قریظه و هر موضوع دیگری، یا شما راست می گویید که با نقد علمی مخالفت ندارید و ناقد را به این جهت ملامت نمی کنید یا راست نمی گویید. همه چیز به خودتان بستگی دارد که قاعده مورد قبول خودتان را مراعات کنید یا نکنید. نقدم به سیدرضی هم همین است: به ایشان عرض کردم یا نقد علمی می کنید یا تمسخر. اگر نقد علمی می کنید، به میان آوردن یک راه فرار، خروج از بحث علمی است. بنابرین سیدرضی و سید مرتضی و بنده و همه دوستان یا به قواعد اخلاقی که خودمان بر آنها تاکید می کنیم، پایبندیم یا نیستیم. اگر پایبند هستیم باید در عمل نشان بدهیم. مثلا سیدمرتضا باید روشن و دقیق نشان دهد که کدام مورد تاکنون در اینجا بوده که او بدون ملامت فرد گوینده و بدون تخطئه شخص او، نقد متنش را انجام داده است؟(حقیقتش من هیچ متنی از شما ندیده ام که صریح یا به اشاره، آمیخته به تخطئه فرد نباشد، لطفا به سمت قدیم نروید چون قدیم هم رعایت نمی شد).
باری
سیدمرتضا این همه از نقد شخصیت دیگران گریزان است، آیا خود رعایت می کند؟ این اصل خود شما اینجا شما را می پاید.
در باره نظر ملاصدرا در باره زن و داستان فرزندان اسیر بنی قریظه، فعلا سند بنی قریظه را اینجا می آورم و در باره ملاصدرا، شما نکات خوبی نوشتید ولی اختلاف همچنان باقی است چون از بنده می خواهید مثلا از ایشان بیاورم که«المرأة حیوان» در حالی که هیچ فیلسوفی چنین حرفی نمی زند اما از مبانی او می توان چیزهایی برداشت کرد. کاملا و کاملا و صدرصد موافق این نقدتان به خودم هستم که مدرک بدهید. چشم در نهایت وقتی منابع ملاصدرا را بررسی کردم به شما قول می دهم یا می نویسم که اشتباه برداشت کرده ام و یا اینجا سند حرفم را می آورم. بله در تعبیر«ملاصدرا به صراحت گفته است که…» باید احتیاط می کردم و بعد از دادن سند، می نوشتم که: از مبانی او به دست می آید یا نمی آید.
منتها فرمایش شما همچنان قانع کننده نیست که نکاح همان سفاد است و سفاد در این عبارت ملاصدرا امری طرفینی تصور شده است. و اصلا تلقی تان از آیه را تاویل می دانم نه تفسیر. به نظر می آید از بیرون چیزهایی به آیه اضافه می کنید. بگذریم و به امید تداوم این بحث در پست های آتی.
باری سند اینکه فرزندان بنی قریظه به نجد( منطقه ای بسیار دورتر از مدینه، منطقه ای کوهستانی و وسیع، در دل جزیره العرب که از شمال به تهامه و از جنوب به عراق و سوریه ختم می شود. در نقشه های گوگل می توانید فاصله نجد را تا مدینه ببینید.) برده و فروخته شده اند، عجالتا چند منبع می فرستم که از نخستین منابع معتبر تاریخ اسلامی اند. باز حرف من این نیست که این اتفاق ها رخ داده، حرف من این است که فروضات آقای شفیعی من درآوردی است نه متکی بر روایات یا نقد روایات. شاید من خودم ناقد کل داستان بنی قریظه باشم ولی فعلا محل بحث نظر شخصی من از این داستان نیست.
غزوه بنی قریظه:
تعداد اسیران به اختلاف بین 170 تا 750 شمارش شده است(نک:مجمع البیان ج8، ص150، المغازی واقدی، ج2، ص518)
«ثم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد الانصاري أخا بنى عبد الاشهل بسبايا من سبايا بنى قريظة إلى نجد، فابتاع لهم بها خيلا وسلاحا.» السیره النبویه، ابن هشام( وفات در218ق.)،مصر، مکتبه محمدعلی صبیح و اولاده، ج3، ص725.
پس طبق گزارش ابن هشام که برگرفته از ابن اسحاق(وفات در151ق.) است، مسلمانان اسیران بنی قریطه(یعنی زنان و کودکان) را به نجد بردند و فروختند و با آنها اسب و سلاح خریدند.
«ولما سبى صلى الله عليه بني قريظة، بعث سعد بن زيد الأشهلي بنساء من نسائهم إلى نجد يبعن. واحتبس صلى الله عليه لنفسه ريحان». المحبر نوشته محمد بن حبیب بغدادی(وفات در 245ق.)، مصر، دارالغد، 1421ق.، ص93.
«وقتی پیامبر بنی قریظه را اسیر کرد، زنان بنی قریظه را به سعد بن زید اشهلی داد که به نجد برده، بفروشد و ریحان(ریحانه) را برای خود نگه داشت»
«بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد الانصاري أخا بنى عبد الاشهل بسبايا من سبايا بنى قريظة إلى نجد فابتاع له بهم خيلا وسلاحا وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم قد اصطفى لنفسه من نسائهم ريحانة بنت عمرو بن جنافة إحدى نساء بنى عمرو بن قريظة». تاریخ الطبری، نوشته محمد بن جریر طبری( وفات در224ق.)، بیروت، موسسه اعلمی، ج2، ص252
پس تفاوت حرف طبری با ابن حبیب در این است که می گوید اسیران را به نجد برده و فروختند و با آن اسب و سلاح خریدند.
«قد حكمت أن تقتل مقاتلتهم و تسبي ذراريهم و تجعل أموالهم للمهاجرين دون الأنصار. … فانصرف رسول الله و اصطفى منهم ست عشرة جارية فقسمها على فقراء هاشم و أخذ لنفسه منهن واحدة يقال لها ريحانة. و قسمت أموال بني قريظة و نساؤهم و أعلم سهم الفارس و سهم الراجل، فكان الفارس يأخذ سهمين و الراجل سهما، و كان أول مغنم أعلم فيه سهم الفارس. و كانت الخيل ثمانية و ثلاثين فرسا. تاریخ یقوبی، بیروت، دارصادر، ج2، ص52-53
خلاصه حرف این قطعه تا جای که به بحث مان ربط دارد این است: پس ابن سعد حکم به قتل مجاهدان بنی قریظه و اسارت فرزندان آنها و مصادره اموال برای مهاجرین نه انصار داد. نکات دیگر متن محل بحث نیست
و علیکم السلام،ممنون از پاسختان،ببینید اولین ایراد بشما این است که چند بحث مختلف را بهم می آمیزید در یک کامنت،درخواستم این است که بحث هر کامنت را ذیل خود آن کامنت درج کنید،این هم برای سهولت قرائت خواننده و جمع بندی او نافع تر است هم برای بنده که می دانید در این سایت ذهنم فقط درگیر بحث با شما نیست و مطالب گوناگونی را باید ببینم و اولویت بندی کنم برای گفتگو.گفتید نقد شخصیت نمی کنم،یا باید مفهوم نقد شخصیت را تعیین کرد،من نمی گویم من تاکنون نقد شخصیت نکرده ام یا نگفتم با کسی از جمله خود شما بتناسب طرز و لحن گفتگوی طرف مقابل مجادله تند لفظی نکرده ام،اصل نکردن اینهاست البته و هیچک از ما از خطا مصون نیست،اما قطعا شما نقد شخصیت دارید،من می گویم هرچیزی خارج از پرداختن بمحتوای مطلب طرف گفتگو نقد شخصیت است،نیت و انگیزه خوانی است و اینها را باید تعدیل کرد،شما می توانید جزء جزء کلام من یا شفیعی یا هرکس را نفی و اثبات کنی اما تکیه کردن بر یک نکته که تو فقط مطالعه پراکنده کرده ای و آگاه از متد کلاسیک تحقیق نیستی،قطعا فشار و شانتاژ بر اوست و شما چند بار اینرا تکرار کردید.من تلاشم این است که کسی را ملامت نکنم اما لابد دیده ای که چون بنده اینجا تنها مدافع جمهوری اسلامی هستم مورد اهانت و کنایه و نیش های گزنده ای هستم و این تفاوت بزرگی است بین من و امثال شما که مخالفید با جمهوری اسلامی و از این رانت بهره می برید که ممکن است اصلا کسی در باغ بحث من و شما نباشد ولی چون علی1 مخالف اسلام یا مخالف جمهوری اسلامی است حتما تحسین می شود و سید مرتضی بعکس اگر سخن درستی در مسائل تحقیقی بگوید حتما باید او را تحقیر کرد،اتیاز منفی داد و..از این بگذریم.
در مورد نظر مرحوم ملاصدرا که خوب شما اذعان کردید به بی احتیاطی،سخن من هم دقیقا همین است که شما -رک بگویم- در مسائل تحقیقی خیلی بی احتیاط و گاه بی مبالات هستید و در مواردی بگونه ای جزمی و بقول طلبه ها لیس الائی تعبیر می کنید که موجب تاسف و تعجب است،الان برای ما حکیم مسلمان یا حکیم غیر مسلمان یا غربی و شرقی نباید مطرح باشد ما وقتی چیزی را به بزرگی در فلسفه مثل مرحوم ملاصدرا نسبت می دهیم نمی توانیم بر ذهنیات قبلی (خاطرم این است و کذا) اتکا کنیم یا عباراتی که اول الکلام در بحث است را راحت حمل بر انحطاط کنیم و بعد از یک استقراء جزئی یا گنگ تبیین نشده آنرا به همه حکیمان مسلمان نسبت دهیم،حالا باب این بحث هنوز مفتوح است خصوصا اینکه رفتید سراغ عشق الظرفاء لوجوه الحسان و نظائر آن!در حالیکه بحث ما الان در مورد آن عبارت حاجی سبزواری و عبارت آخوند بود و دیدگاه مرحوم آخوند و این سوال که آیا از نظر ایشان “المراه حیوان حساس متحرک بالاراده فاقد للعقل”؟ یا خیر.شما که در صدد نشان دادن روش تحقیق به امثال شفیعی هستید اینجا الان روش درست تحقیق این نبود که جلد 7 اسفار را باز کنید و باب دیگری بگشائید در بحثی که موضوع آن دیدگاه مرحوم آخوند نسبت به زن بود و اینکه آیا تفسیر به رای و سخن خاص و نادرست حاجی سبزواری تمام مراد آخوند بوده است از اینکه خدا حیوانی (یعنی موجود ذو حیات حساس متحرک بالاراده ای)در زمین آفرید که از خصوصیات او نکاح (سفاد)است و اینکه آیا چنین حدّی فقط قبل تطبیق بر زن است یا بر مرد نیز صادق است،نیز در باب قرآن بنده به باب تاویل نرفتم،بحثم این بود که مخاطب قرآن انسان است نه مرد فقط و نه زن فقط مگر آیاتی که بقرینه مخصوص یک صنف باشد(زن یا مرد) و اینها تغلیب در گفتار است والا آیا جمع مذکر مخاطب در خطاباتی مثل “اقیموا الصلاه” و آتوا الزکاه”،یا انفقوا،آیا یعنی اینکه اقامه صلاه فقط وظیفه مرد است؟ یا دادن زکات بر زن صاحب اموال زکوی واجب نیست؟! یا انفاق مختص بمردان است؟!اینطور نیست و آن مساله نکاح و ازدواج نیز امری ذات اضافه و متقابل است و همانطور که مرد حیوان ناطقی است که از زن کامیاب می شود،زن نیز حیوان ناطقی است که از مرد کامیاب می شود و این ویژگی مشترک این نوع از حیوان است.
در خصوص بحث بنی قریظه الان من و شما بحث در جغرافیای عربستان نداریم و ابن هشام و طبری و دیگران و این عبارات دور از نظر بنده نبوده است،نجد هم البته اینطور که در معجم البلدان و کتب دیگر جغرافیاست بخش وسیعی از مرکز شبه جزیره عربستان بوده است(حد نجد ذات عرق من ناحية الحجاز كما تدور الجبال معها إلى جبال المدينة،معجم البلدان ج 5 ص261 ) تا مدینه،نمی شود اینجا روی یک عنوان وسیع جغرافیائی دست گذاشت و رفت سراغ انتهای آن گفت اینها را بردند آن پانصد کیلومتری مدینه رهایشان کردند! چون نجد از نزدیکیهای جبال مدینه آغاز می شود تا حوالی یمن،الان اصلا بحث من بحث جغرافیای نجد قدیم یا نجد جدید نبود،بحث من در نوع تعبیر شما بود که من از آن به روضه خوانی تعبیر کردم برای بازماندگان کسانی که رفتند برخلاف پیمان دفاع از مدینه و امضاء آن توطئه کردند علیه اسلام و مشرکان و قبایل سرتاسر حجاز را گرداگرد مدینه جمع کردند و اسلام و پیامبر را با بنیه ای نه چندان قوی محاصره کردند و اگر آنها غالب می شدند یقین بدانید آنان نیز با تاراج مدینه و کشتن مردان و پیامبر و وابستگان او،اموال را و زنان را بیغما می بردند،پس بحث بحث یک مدافعه و جنگ متقابل بوده است و رفتار هوشمندانه پیامبر مطابق قرار دادی که بود با کسانی که باز از توطئه و شورش و تهاجم از سوی آنان ایمن نبود،الان مآخذی که شما زحمت کشیدید ارائه کردید حاوی این نکته است که پیامبر توطئه گران و خائنان یهود را مجازات کرد و بر سنت جنگهای قدیم بستگان آنها را اسیر کرد،و استرقاق زنان آنان یا فروش برخی دیگر در 10 کیلومتری یا صد کیلومتری یا دویست کیلومتری (باید دید کجای نجد مثلا اسرا را می فروختند..) تفاوتی در تحلیل ماهیت قضیه یهود بنی قریظه نمی کند چون اگر آنان نیز غالب می شدند پیامبر و مردان پیرامون او را بقتل می رساندند و اموال و زنان و کودکان آنان را بیغما می بردند.من بحثم با شما چنانکه اشاره کردم در نوع تعبیرات شماست.
سپاس
جناب سید مرتضی گرامی
نه من تصور نمیکنم که شما “یک کودک یا طلبه نا اشنا با منطق و گزاره شناسی” هستید ولی شما چنین تصوری نسبت به بقیه میکنید زیرا “غیر معنای عرفی” یعنی “معانی غیر عرفی به اضافه معانی عرفی” ولی “معنای غیر عرفی” یعنی فقط “معانی غیر عرفی بدون وجود معنای عرفی” و اما دلیل مهمتر اینکه :
شما و همکارانتان از طرفی سنت را محدود میکنید به رفتار و عملکرد پیامبر و یا حداکثر پیامبر و صاحبه و ائمه میکنید ولی وقتی نوبت میرسد به استناد علامه!طباطبایی در تحلیل همخوابگی با زن شوهردار به سنت ، شما سنت را معطوف میکنید به “همان قائده عرفی طرفینی و رائج در اعماق تاریخ” و همان تصوری که خود گفتید را ، نسیت یه سایرین میکنید.
اما در میان سخنانتان، حرف کاملا درستی نیز در خصوص تجویز همخوابگی با زن شوهردار گفتید و ان اینکه”… موارد مورد اشاره برگرفته از سنت اند نه محصول لفظی آیه شریفه” احسنت حرف ما نیز همین است یعنی حتی اگر مفاد و منطوق ایه دلالت بر این امر نداشته باشد باز هم بقول شما و علامه و سایرین ، پیامبر در سنت خود این عمل را انجام داده و این تجویز اگر مستند به قران نباشد حداقل مستند به سنت هست.
لیکن این سخن شما اشکال دیگری ایجاد میکند که شما به تبعات ان فکر نمیکنید زیرا این سنت پیامبر یا موافق احکام قران است یا مغایر ان و اگر موافق است پس باید پذیرفت که این تجویز مقاربت با زن شوهردار در قران تجویز شده و اگر در این ایه تجویز نشده پس در ایه یا ایاتی دیگر تجویز شده و اگر ان سنت مغایر با قران است لاجرم باید پذیرفت که پیامبر مغایر با احکام و دستورات قران عمل کرده است ، که هر دوسوی قضیه باخت است.
نه اینطور نیست،همه اینهایی که نوشتید نادرست است که یک یک به آنها اشاره می کنم،هرگز تعبیر“غیر معنای عرفی” بمعنای “معانی غیر عرفی به اضافه معانی عرفی”نیست،چرا شما لقمه را دور گردن می چرخانی؟! اصلی که شما به آن اشاره کردید اصلی عقلائی و موافق با سیره عقلاء و جهات ادبی است که “در محاورات بین عقلاء الفاظ بکار گرفته شده باید بر معانی عرفی و حقیقت حمل شوند در صورتی که قرینه ای بر خلاف در کار نباشد”اینرا در ادبیات و اصول تعبیر به اصاله الحقیقه می کند یعنی اصل عدم مجازیت است مگر قرینه بر انصراف از معنای حقیقی باشد یعنی خود گوینده قرینه نصب کند،مثلا اگر کسی گفت شیری را دیدم که تیر می انداخت،اینجا قرینه عقلیه یا ممکن است قرینه لفظی باشد بر انصراف لفظ شیر از شیر بیشه و بیابان یا همان حیوان مفترس،چون معلوم است که شیر بیابان تیر نمی اندازد،لاجرم باید گفت کلمه شیر در این مثال بقرینه از معنای حقیقی منصرف و در معنای مرد شجاع استعمال شده است،غرضم از این مثال این بود که الفاظ قاعدتا باید بر حقیقت و معنای حقیقی عرفی حمل شوند اگر قرینه بر خلاف نباشد.خوب این اصل درستی بود که شما اشاره کردید،وقتی کسی گفت الفاظ را بر غیر “معانی عرفی” نباید حمل کرد یعنی باید بر معانی حرفی حمل کرد و این حاصل در نظر گرفتن لغت “غیر” است که برای استثناء است و معنایی سلبی دارد با لغت “نباید” که در عبارت هست یعنی منفی در منفی می شود مثبت!،یا بر معانی “غیر عرفی” نباید حمل کرد باز همان گزاره را می رساند بتحلیلی که گذشت،ایندو همان عبارت اخرای همان عبارت ایجابی شماست که الفاظ لازم است بر معانی عرفی حمل شوند بنابر این لطفا ملّا نقطی نشوید و بحث های مفید را بسمت مجادلات لفظی بیهوده نکشانید تا دیگران در صداقت شما در بحث شک نکنند یا شما را بلودگی و تمسخر دین متهم نکنند که سبب عصبی شدن شما شود.
در مورد “سنّت”نیز سخن شما درست است،بله “سنّت”یعنی گفتار یا عمل یا امضاء صادر از پیامبر و عترت مکرّم ایشان،و این جهت ربطی به علامه یا غیر علامه ندارد!بحثی که بود این بود که بنده استظهار مرحوم علامه در خصوص “الا ما ملکت ایمانکم”را بر خلاف شان نزول آیه دانستم و شما که مدتی است گیر داده اید به یک فقره ترجمه المیزان اگر حوصله کنید و دنباله بحث ایشان را بخوانید می بینید که ایشان در دنباله به مسلک تفسیری دیگری که بین مفسران در معنای این آیه رایج است اشاره فرموده است وآنرا نادرست خوانده است لکن از نظر ما اینجا سخن ایشان محل مناقشه است بدلائل مفصلی که ذکر شد.بنده عرض کردم آن ادعای اول شما که مولای کنیز باقتضای تملک او می تواند نکاح او با شوهر را فسخ کند و او را امر به عده کند و به او نزدیک شود،برگرفته از نص قرآن است،سخن نادرستی است و حتی سخن مرحوم علامه هم نیست برای اینکه اولا ما ملکت ایمانکم در اینجا اطلاق ندارد بدلائلی که گذشت و ثانیا آنچه مرحوم علامه بزرگوار فرموده اند با اشاره به سنت و روایات است،یعنی مساله امکان فسخ نکاح کنیز شوهر دار مستفاد از سنت و روایات است و کلمه سنت در عبارت علامه مورد غفلت شما واقع شده است،علاوه اینکه مسلک تفسیری ایشان اینجا بنظر گروهی از مفسران درست نیست چون اطلاق آیه شریفه مقید بدلیل خارجی است و در باب شرائط تمسک به اطلاق چند نوبت توضیح دادم.
بله بنده گفتم چنین جواز فسخی مستفاد از سنت است اما مگر بحث ما با شما در این بود؟ بحث من در یاوه ای بود که شما بافتید که امکان فسخ مولی نکاح کنیز شوهردارش را مستند به قرآن است،تلاش من تاکنون این بود که بفهمید که چنین ادعایی نادرست است و حتی مرحوم علامه نیز چنین فرعی را از نص الا ما ملکت ایمانکم برداشت نکرده است بلکه ضمن اشاره به اطلاق آیه -که بنظر ما درست نیست- اشاره به سنت کرده است و روایات آنرا هم در بحث روایی دنبال آیه ذکر کرده است منتها شما اینقدر در دین ستیزی و محکوم کردن دین و قرآن عجول هستید که اینقدر همت بخرج نمی دهید که کل بحثی که آن مرحوم مطرح کرده است را لااقل در ترجمه المیزان مطالعه کنید،فقط دنبال این هستید که این فرع را طرح کنید که مطابق قوانین برده داری اسلام اجازه چنین کاری را بمولی داده است.اینکه در ذیل نوشته اشاره کردی به اینکه تجویز چنین رسمی مخالفت با قرآن است سخن درستی نیست، ممکن است روشن کنید اگر این فرع در سنت مطرح شده باشد تنافی با کجای قرآن دارد؟! قرآن در این آیه می گوید ازدواج با زن شوهر دار ممنوع است مگر زنی که در اثر اسارت در جنگ ملک یمین شما باشد و در تملک شما باشد،یعنی چه؟یعنی اینکه در اثر اسارت و ملک یمین شدن آن زنان،آن عقد نکاح با شوهران کافر آنها خواه کشته شده باشند یا متواری شده باشند باطل شده است و این در روایات شیعه و سنی که به آن اشاره شد وجود داشت.اما اینکه مولای کنیز امکان تحلیل او داشته باشد یا اگر بعد از اسارت او را به عقد ازدواج عبد خود یا عبد دیگری در آورده باشد (چون نکاح حرّ با امه جایز نیست) آن ازدواج را بحکم تملک،فسخ کند،نه نص قرآن مجید است و نه مخالف با آن،بلکه این جواز اقتضای روایات معتبری است که در این زمینه وجود دارد و اشاره مرحوم علامه نیز بهمین بود.
جناب سید مرتضی
درود و هزاران درود بر شما
این نوشته شما به نظر من با ارزش ترین نوشته شما در میان هر انچیزیست که من تاکنون از شما دیده ام ااگر از اول اینرا نوشته بودید هیچ اختلافی باهم در این زمینه نداشتیم باز هم درود بر شما زیرا این نوشته شما جز یکی دو مورد جزیی و بی ارزش که شما را به جاده اسطفسا کشانده مابقی تماما درست و عین واقع است که من بجهت کمی وقت توضیح بیشتر را به بعد موکول میکنم و فقط اجمالا اشاره میکنم که ان یکی دو مورد بی اهمیت یکی در خصوص معنی غیر عرفی و تفاوتش با غیر معنی عرفی است و یکی هم اینکه گفتید علامه برداشتش را مستند به سنت کرده زیرا برداشت علامه از ایه است و سپس میگوید “سنت هم بر این معنی وارد شده” این واژه “هم” در اینجا بدیتمعناست این برداشت علامه از فران و “هم” از سنت است و برخلاف انچه شما میگویید علامه برداشت خود را تنها مستند به سنت نداتسته بلکه اصل برداشت خود را از ایه میداند و سنت را نیز قرینه ای بر صحت برداشت خود از ایه ، میداند.
ولی این جزییات مهم نیست ، مهم کلیت مطلب شماست که درست است و اگر شما از اول از پاسخ ان سه سوال (که اکنون نیز انتظار پاسخ شما را دارم) طفره نمیرفتید همه چیز حل شده بود بی انکه نیازی به این مجادلات باشد. بهر روی من در این پست یا پست بعدی توضیح بیشری نسبت به این نوشته شما خواهم داد و اکنون نیز به جهت این نوشته خوبتان -خوب از انجهت که در ان از لاپوشانی مسائل اجتناب کرده اید-از شما تشکر میکنم.
جناب سید رضی،این عکسی که کنار نوشته خطاب بمن گذاشتی مربوط به کجاست؟
.
نشیمنگاه مقدس آنکه نظرش به نظر یاجوج و ماجوج نزدیکتر است.
ترامپ: من بدون پیش شرط مذاکره میکنم!
جعفری: مردم به مسئولین اجازه مذاکره با تو را نمیدهند!
سلیمانی: به روحانی فحش نده!..حریفت منم!حالا من نه سپاه قدس!حالا سپاه قدس و من نه کل مردم ایران!
خامنه ای: سلیمانی انقذرحرف مفت نزن! هزینه درست نکن!
ناطق: زود نگین مذاکره نمی کنیم! شاید کردیم!
مطهری: جعفری !تو چیکاره ای میگی مذاکره نمیکنیم؟
صادقی: در مجلس اکثر نمایندگان میگویند باید رفراندوم بکنیم که مذاکره بکنیم یا نه!
صذیقی: آمریکا اهل مذاکره نیست!تازه باشد هم ما نیستیم!
روحانی: توپ تو زمین اروپا است!
ظریف: 2 سال مذاکره کردیم جی شد؟.برجام عالی بود!.مذاکره چیه؟
قاسمی: زیر فشار نمیکنیم! بدون فشار میکنیم! برگرد برجام بعدا!
علم الهدی: مردم بیایند خیابان اعتراض(یکمرتبه 100 تا آخوند با پلاکارد اماده می آیند بر علیه فساد شعار میدهند)!
امام جمعه اصفهان:مردم نیایند تظاهرات..فحشهائی که میخواهید بدهید مسئولان از برند!
شریعتمداری: لیست ارز را منتظر کن!
جهرمی: بفیه اش کجاست؟
همتی: دادیم به کرباسیان!
ربیعی:آقا تا حالا 2 دفعه رای اعتماد گرفتم!استیضاح دیگه چیه؟
جنتی: مدبر باید جوان باشه!(برای همین عیال جوان گرفته که مدیریتش کنه)!
جهانگیری: ارز 4200..بقیه ممنوع!
جهانگیری:ارز 7500..بقیه هم آزاد!
پسر کروبی:لغو حصر تصویب شد!
لاریجانی: نه نشد!
روحانی به رهبر:بیا حصر را بردار!
رهبر:مردم مشکل دارند! بذار اون تو باشند!
مستمری بگیر: بابا ایول دارید!!مملکت که نیست!..رسما دیوانه خانه است!
” سعید دهقان 26 تیرماه به ایسنا، گفته بود که دادستانی با آزادی مشروط موکلش مخالفت کرده است و مخالفت دادستانی با آزادی مشروط موکلم به دلیل مخالفت وزارت اطلاعات است. آفتابنیوز ” .
وزیر اطلاعات روحانی فریبکار و دغل باز ، خود یکی از پستترین دشمنان اصلی شرف و آزادگی و آگاهی هست.
جناب علی ۱ گرامی، با درود،
دو واکنش از شما، یکی خطاب به سید مرتضی در بارهٔ دیدگاه ملا صدرا نسبت به زن و یکی خطاب به جناب شفیعی در باره سرنوشت فرزندان بنی قریظه را خواندم که هر دو برایم جالب هستند و کنجکاو تا بیشتر بدانم و اگر امکان داشته باشد توضیح بیشتری بدهید، ممنون میشوم.
از همه حالب تر این آقا مهدی ماست که یک جایی قایم شده است و با دیدن جور و ظلمت هیچ کاری نمیکند و منتظر است تا جور ماکزیمم شود و آنوقت ظهور کند همه مردم دنیا را بکشد غیر از 4 میلیون آخوند شیعی و اگر تعدادی دختر دانشجو هلندی و استاد حانم سویدی باقی ماند آنها راهم کنیز کند بدهد دست آخوند ها. و بدین ترتیب عدالت را برقرارکند.
ناشناس گرامی اق مهدی سالها پیش وارد شد. با شرکت شیراندامی و شهناز تهرانی!
درود
سید رضی گرامی ،
در مورد علی ۱ باید گفت، خودفروشان را بکوی می فروشان راه نیست. تکرار مکررّات،علی۱ فردی بسیار باهوش است و بخوبی می داند که چه می گوید ، زمانی که نوشته های پربار قبل از انتخابات روحانی و برخورد شدید و عصبی او به کسانی که مایل به شرکت در انتخابات نبودند و این آمدن را مقایسه می کنم ، با خود می گویم چه بر سر این فرد تیز هوش آمده ؟
و اما، علی۱ گرامی در لابلای نوشته هایتان که اغلب نیز تکرار می کنید، نکات مثبت فراوانند و در عین حال روشی حوزوی و مغلطه کاری و بازی با کلمات به چشم می خورد که نکات مثبت را در هم می شکنند.
مثال:نقد و استدلال سید به سید رضی در مورد سعدی بطور مشخص با آوردن چند مثال است. نتیجه چه باب دلمان باشد یا نباشد. اما اصل انتقاد و استدلال درست است. اصل نقد و بررسی در این است که مبتنی بر دلیل و مدرک باشد. بحث در مورد بردگی در اسلام نیز مبتی بر مدارک است.و بدین خاطر بدینجا کشیده شده جدا کردن سره از ناسره باید مبتنی بر واقعییات باشد وچرا عده ای مخالف این مباحثند نیز مشخص است.
با احترام به هر دوی شما
مطلبی که سید رضی در مورد سعدی و حافظ گفت ،چنانکه بدلائل روشن باطل شد،یکی از مزخرفترین و زشت ترین مطالبی است که دین ستیزان عاجز از همه چیز ارائه کرده اند و در این جهت هم، بنده توضیح دادم و اگر کسی خلاف آن حرفی دارد می تواند بجای نقد شخصیت و مطالب خاله زنکی خلاف آنرا اثبات کند و هم تایید علی1 تایید درست و منصفانه ای بود برای اینکه بی مطالعه ترین و سطحی ترین خوانندگان و تعقیب کنندگان مسائل ادبی و شعری و تاریخی تردیدی در مسلمان بودن و پیرو آیین اسلام بودن خواجه حافظ شیرازی و سعدی و مولانا و برخی دیگر ندارد و آنها را صرفا فرهیختگان شعر و ادب پارسی می دانند که با قشری گری ها و سطحی نگری های مذهبی مخالف بودند و سیره های نادرست عوامانه را نقد می کردند نه نفی اصل دیانت اسلام که امروزه آمال و آرزوی سطحی های کم مطالعه یا دلدادگان مکاتب مادی و متناقض غربند. ضمنا این رویکرد که دین ستیزان یا ماتریالیست های منکر خدا یا بعثت انبیاء،مایلند بزرگان و فرهیختگان علم و ادبیات و تاریخ و فرهنگ را بخود نسبت دهند و از این جهت هم خود را اقناع کنند و هم بزعم خود ماتریالیسم یا دین ستیزی را تقویت کنند یا رواج دهند،رویکرد جدیدی نیست و مادیون چون سخنی جز شکاکی ندارند ناچارند با نسبت دادن افراد بزرگ بخود و قشون کشی های این چنینی،دل خود یا هم فکران خود را خوش کنند! این مطلب را مرحوم استاد شهید در کتاب “علل گرایش بمادیگری”بخوبی بسط داده است و در مقدمه آن شواهدی از این دست و پا زدن های مذبوحانه! مادیین را ارائه کرده است.خدایش رحمت کند که حقیقتا سالها از زمانه خویش پیش بود.شما سعی کنید بجای لفاّظی و نقد شخصیت و بهم ور کردن سخنان بی انسجام و گنگ لااقل این کتاب یا مقدمه آنرا ببینید.
فریبای گرامی
چی بگم؟ که نگفتنش بهتر!!!
درود بر شما و بر تیزبیتی و ریزبینی منحصر بفرد و تحسین برانگیزتان.
برای بانو معصومه دهقان (همسر جناب عبدالفتاح سلطانی)
بانوی صبور، بانوی خستگی ناپذیر، بانوی لبخند، بانوی ادب ، بانوی همراه، بانوی همسر، بانوی مادر، بانوی دوست، اندوه و غمگساری ما را در کوچِ دختر جوان و گل تان (هما) پذیرا باشید. داغ سنگینی ست. سوزنده است. شکننده است.
شما اما برای این که خنده های آیت الله ها و سرداران سپاه کامل شود و جگرشان همچنان از تماشای اندوه یک ملت خنک شود، گریه هایتان را به خلوت ببرید. در خلوت گریه کنید تا مبادا بر خنده های حضرت رهبری تَرَک بیفتد. اما چرا نگویم: با این داغ، دل یک مردم با شما می گدازد. چرا که هم شما و هم جناب عبدالفتاح سلطانی، برای خودتان خنجر نمی خورید که! بل برای رهاییِ سرزمین تان از سلطه ی کسانی به آسیب و درد دچار شده اید که یک وقت هایی بر منبر، دنیا خواری را مسخره می کردند اما چهل سال است که خودشان به مرضِ مزمنِ ایرانخواری دچار شده اند.
کاش می توانستم برای شما خانه ای از خشتِ کلمه ها می ساختم. تا دستِ شوی نازنین تان جناب سلطانی را می گرفتید و هردو بدان داخل می شدید و در آن، دور از چشمِ غش غش های بیت رهبری، سیر گریه می کردید و کمی آرام می گرفتید. ما را در کنار خود بدانید. و کمی از بارهای اندوه خود را به شانه های ما وابگذارید.
با احترام
محمد نوری زاد
سیزدهم مرداد نود و هفت – تهران
——–
محمد نوری زاد
این دختر گیسو بلند، هما سلطانی، دیشب با ایست قلبی کوچید و رفت تا شادمانی بیت رهبری کامل شود.
سرکار خانم دهقان، جناب عبدالفتاح سلطانی، ما را در این اندوه جانکاه، در کنار خود ببینید.
———-
جناب عبدالفتاح سلطانی، پیشنهاد می کنم برای این که شادمانی حضرت رهبری کامل شود، بیایید کمی سنگدل شوید و همچنان در زندان بمانید و از همان زندان، به دختر جوان خود بدرود بگویید!
محمد نوری زاد
مرگ فرزند درد بس جانکاهیست و تحمل آن برای پدر و مادر مصیبتی بس جانگداز. نمیدانم این مرد شریف و بزرگوار و همسر نازنین اش چگونه با مرگ عزیزیشان کنار خواهند آمد. دژخیمان حکومت اسلامی مایۀ شرم و ننگ بشریت هستند که این مرد مدافع حقوق انسانها را سالهاست به بند کشیده اند. امیدوارم هرچه زودتر این حکومت ظلم و جور و همۀ ملاهای دغل و نابکار بدرک واصل شوند. زبانم از بیان این غم بزرگ الکن است. آنانی که فرزند دلبندشان را از دست داده اند، بخوبی درک میکنند که چه روزگار سختی در انتظار این خانواده خواهد بود. وای که اینها چه خواهند کشید. وای بر ما، وای برما
برده گی یعنی کشتن وزندانی بی دلیل افراد، حساب پس ندادن و خود را صاحب و مالک مردم دانستن. آقای عبدالفتاح سلطانی نمونه ای از ارزش گذاری نظام برده داری اسلامی تروریست بر ملت است.
ملت برده هیچ حقی ندارد.
ایدل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
نوریزاد برزگوار ؛ اندوه صادقانه من را هم خدمت جناب سلطانی بزگوار و خانواده گرامیشان ابلاغ فرمایید برایشان صبوری و شکیبایی ارزو دارم
سلام استاد به مناسبت پرکشیدن زودهنگام جوان مظلوم دختر عبدالفتاح سلطانی عرض تسلیت دارم
نمیدانم چه شد که به یکی از کهنه ترین نقاط تعفن و ننگین فقه شیعی پرداختید که برای یکی مثل منِ طلبه که در این خصوص مبارزه کرده و چه بدنامی ها و تحقیرهایی که متحمل نشده ام مایه بسی مباهات و دلگرمی است..
از جمله این نقاط تاریک در قاموس شیعه کم نداریم از جمله موضوع خمس و زکات و بخصوص داستان به هیچ جا بند مهدویت!!!
با سپاس و احترام فراوان
حسن/* یوسفیاشکوری: معاویه؛ بنیانگذار اشرافیت عربی-اسلامی.
مش قاسم: اون اولی ، بنیانگذار اشرافیت آخوندی-اسلامی.
/*: ک
نماینده اصلاحطلب شیراز: خواستههای معترضان را دقیق نمیدانیم.
مش قاسم: بسکه در دنیای فانتزی مجازی خودت غرقی. ولی نگران نباش، بزودی میفهمی.
فراخوان برای اتحاد
برای تغییر حکومت اسلامی متحد شویم
حل و فصل اختلافهای مسلکی را به مجلس مؤسسان یا پس از آن موکول کنیم
سید مرتضی
12:16 ب.ظ / آگوست 1, 2018
اولا: مشیری تا تا جایی که نقل قولهایی از او دیده ام فردی است کم سواد و ستیزه جو با دین که با ذکر لاطائلات و خلط اشعار و مسائل تاریخی بدنبال دین ستیزی سفسطه آمیز (درست مثل نویسنده مطلب فوق که سنخیت کبوتر با کبوتر باز با باز خود را در این اشاره نشان داد) و فقط آبروی خویش می برد و البته مشتبه کردن امر بر کم سوادانی مثل خود که انگیزه های دین ستیزانه دارند.
ثانیا:بوستان و گلستان و غزلیات و بالجمله کلیات سعدی علیه الرحمه مشحون است از فاکت های دینی و تایید آنها و نشان از مسلمانی او که ذکر آن شواهد بدرازا می انجامد.
ثالثا:ابیات مورد اشاره دلالتی بر مدعای مذکور (نفی احکام اسلام) ندارد زیرا:
الف-نجس بودن سگ تنافی با لزوم مدارا با حیوانات غیر موذی ندارد
…………………
آخه آخوند /// مشیری هم مهندس است و هم تاریخدان و هم حداقل 3 تا 4 زبان را حرف می زند توچی می دانی؟
//////// بمعنی واقعی نمک شناستر و با وفا تر از شما آخوندهاست. من در زندگی خود انچنان محبت و وفادارای از /// دیده ام که چنین وفا دارای از هیچ انسانی حتی در تصور ام هم نمی گنجد تا چه برسد به شما نمک ////////////////////////////////////////////!. /// دیده ام که در کنار صاحبش که خود را دار زده بیش از 10 روز چون جسد باد کرده و واقعا در حال ترکیدن و آب از آن روان و بویی بشدت تهوع آور و ناراحت و خفه کننده که تحملش حتی برای لختی درد آور بود. ولی این //// با تحمل گرسنگی و بد بویی و در تنهایی و افسرده گی و گرسنگی و تشنگی بدون اینکه لحظه ایی استراحت کند مدت 10 روز نالیده بود تا سرانجام همسایگان آنهم نه از زوزهای درد ناک سگ بلکه از بوی گند جسد متوجه اتفاقی در خانه دیوار بدیوار شده و به پلیس خبرداده اند. و پلیس با ورود به خانه متوجه مرگ دردناک صاحب خانه و افسرده گی و تنهایی و درمانده گی سگ میگردند!بهمین دلیل سید من به آن دین و ائینی و مقدسات و ////////////////////////// که سگ را نجس میداند////////////////////// من به این نتیجه رسیده ام که ما ایرانیان چاره ایی /////////////////////// مقدسات و دین و باورهای اسلامی شما برای رهایی از بند////////////// دینی شما نداریم. هر ایرانی تازمانیکه به این حد از شعور نرسیده باید در ایرانی بودن خود شک کند!
کسی که همه همّ او عرق سگی و شامپاین و سگ بازی و …شکم و زیر شکم باشد طبیعتا منطق او همین منطق چنگکی و سخنان یاوه و فحش است و ای بسا این شدت و غلظت در کلام و نوسان ها در میزان فحش و مزخرف گوئی تابع میزان استعمال مواد مورد اشاره باشد که آروق های متعفّن آن تحت عنوان آزادی و حقوق بشر و … نصیب سایت یک مسلمان می شود،حال او که باصطلاح روایی ما “مرفوع القلم”یعنی کسی که عقل از او رخت بربسته و عقلانیت در رفتار و گفتار را مرخّص کرده و استفراغ های متعفّن او در قالب اینگونه الفاظ دیده می شود حالش مشخص است،لکن من متعجّبم از قریب به بیست نفری که خود را انسان،عاقل و طبعا موب به آداب انسانی و اخلاقی می دانند و این آروق و استفراغ های عرق سگی و شامپاینی را تایید می کنند و به آن امتیاز عالی می دهند! ای عقل کجائی؟!
چندین بار نوشتی آروق در چندجا.آروق درست نیست آروغ درست است.
بله حق با شماست آروغ با غین درست بود و سهو از من بود،ممنون ،البته شما هم که دقت دارید باید باصطلاح “آ “با کلاه درج می کردید!
.
قسمت دوم – نقدی بر شفیعی
میگم این مزمل (ترکیب ساده مزدک ملحد بدون هیچ گونه کنایه یا توهین) شما را به تواب تودهای متهم کرد؛ اما من بدون اینکه واقعا قصد هیچ گونه توهین داشته باشم صرفا بر اساس ملغمه بینشها و نوشته متناقضهای شما نظری بر عکس دارم؛ احتمال اینکه شما به عنوان فردی دیندار و مومن اما مخالف روحانیت مورد نفوذ تفکرات یک یا چند مارکسیست و یا متاثر از مطالات شخصی خود در این زمینه قرار گرفته باشید بیشتر است، تلاش آن فرد یا افراد یا آموختهها و مطالعات شخصی قادر به حذف هسته ایمان قلبی شما نشده. اما یه آستری مارکسیسیتی بر عمارت مقدس شریعت و طریقت شیعه و عرفان ایرانی شما کشیده شده.
امیدوارم که هیچ یک از دوستانی که اسمشان اشارت رفت از اینجاب دلخور نباشند. به امید انروزی که “انجمن کوهنوردان دماقی ایرانی” با گرایشات گوناگون تشکیل شده و نتیجهٔ فعالیتهای فکری آنها در خدمت تعالی و پیشرفت کشور قرار بگیرد.
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به کین هردو کار خویش به عنایت رها کنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه ریا میکنند
با سپاس
کاوش جان به خودت زحمت میدادی و کمی هم کاوش میکردی بد نبود ها برادر ! اینطور که تو از حافظ نقل میکنی که به زودی بیچاره به گمنامان تاریخ خواهد پیوست عزیز من . تنها دو بیت از او نقل کرده ای و این همه غلط ؟ اگر روزی کل دیوان او را نقل کنی که میشود در واقع کاری کاملا نو از خودت با اندکی سرقت از حافظ خودمان .
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
ناشناس گرامی با سلام و درود و عرض پوزش و تشکر از اصلاح غلط لغوی در نقل ابیات حافظ؛
من چون تقریبا اغلب غزلیات حافظ را از برم بدون رجوع به نسخه دم دست یا موجود در اینترنت این ابیات اخیر را زینت کامنتهای خود کردم؛ اگر چه اغلاط ریا [تزویر]، خویش [خود]، و در مورد قبل ولی [بسی]، دادند [داند] مضمون و مفهوم کلام خواجه را تغییر اساسی نداد و مراد از نقل ابیات آشکار بود؛ اما بعد از این سعی میکنم که حتما با با رجوع به منبع موجود اصل کلام ابیات را تصدیق کنم؛ اما قطعا میدانید که نسخهای متعدد با اختلافاتی نه چندان اساسی و کلمات متفاوت هم وزن و مشابه از دیوان خواجه در دسترس عموم است.
یک مزاح با کاوش گرامی!
کاوش جان تاکنون روی منبر تحقیق و تنقیح مکاتب اقتصادی و آراء و اقوال قدیم و جدید اقتصاد دانان زیاد زیارتت کرده بودیم،اما اینطور روی منبر نقد شخصیت ندیده بودیمت! دوست عزیز،نقد شخصیت را بگذار و نقد آراء و اقوال کن و هیچگاه دل کسی را نشکن:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد.
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد.
با پوزش.
یک مزاح با کاوش گرامی!
کاوش جان تاکنون روی منبر تحقیق و تنقیح مکاتب اقتصادی و آراء و اقوال قدیم و جدید اقتصاد دانان زیاد زیارتت کرده بودیم،اما اینطور روی منبر نقد شخصیت ندیده بودیمت! دوست عزیز،نقد شخصیت را بگذار و نقد آراء و اقوال کن و هیچگاه دل کسی را نشکن:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد.
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد.
با پوزش.
با سلام و درود – قسمت اول
شفیعی گرامی شما گرفتار سر درگمی عقیدتی و پریشان فکری سیاسی و زمان پریشی تاریخی و لاجرم تناقض گویی شدید شدید. اغلب صوفیان و دراویش به مسلک و منش زندگی آرام و بی دغدغه و بی سرو صدا بکمک ترکیبی از افیون عشق الهی و گاهی نیز افیون زمینی معروفند و مشغولند. اما طبق قایدهای که هر قاعده یک استثنا آتی نیز دارد شما نیز مشمول استثنای قاعده کلی صوفیان آرام منش هستید؛ نوع افیون شما آرام بخش نیست بلکه از جنس افیونیست که ورزشکارن حرفهای برای افزایش قوت و توان جسمی خود مصرف میکنند.
حضور هم زمان شما در تقریبا همه منازه عات و مجادلات فلسفی و کلامی و تاریخی و اقتصادی و سیاسی و دینی در این سایت نشان از اثرات مصرف معجون “انابولیک استروید” یا اصطلاحاً دوپینک دارد. شما به حمد الله به “خدا قوت” نیاز ندارید.
برادر رفیق شما ظاهرا اینطور بنظر میاد انابولیک استروید با دوز بالا مصرف میکنید؛ شما همزمان روحانیت و اینجا نماینده آنها یعنی سید مجتهد گرامی را با یک دست دفن میکنید (با عرض پوزش از سید مرتضی و دور از جان) بخاطر نقش مخرب و ضلال در دکان داری دین و رواج خرافات و کفر ولی هنگامیکه در مباحث مربوط به تبیین و تفسیر مبانی عقیدتی خود در فهم و دانش قرآنی قافیه تون تنگ میشه از مجتهد گرامی جهت تصدیق و تشریح و تصحیح مطلب طلب استمداد میکنید! و وجود مجتهدین را جهت پاسخ گویی به مسایل قرآنی و درک دین و فقه ضروری؛
بعدش بهش میگی من فلسفه و تفسیر اسلام رو در تمثیلات رفتاری فیل و خر و موش و مورچه مولوی یافتم، و مناسبات طبقاتی و لپ قرآن را در بینوایان ویکتور هوگو یافتم نه در نهج البلاغه امام علی ستون دین؟
بعدش با سرعت “حسین بولت” میدوید طرف دیگر میز پینک پنگ با شاهالهیها به یاد شاه مهربان و فرهیخته و متمدن و تحصیل کرده در سویس که اسیر ملتی بی فرهنگ و نادان و تحصیل نکرده در سویس و قدر ناشناس بود فالوده میخورید و به مجتهد و حزب اللاهیهای طرف مقابل دهان کجی میکنید؛ یکمرتبه متوجه میشوید که شاه اللاهیها به دیانت، نبوت و امامت و نظام عقیدتی مبتنی بر وحی شما اهانت میکنند، سپس اعصابت بهم میریزه “یا حسین بولت” گویان مجددا با سرعت بر میگردی تو اردوگاه مٔومنان.
با سرعت نور یه سری به نظام برده داری عرفی عصر پیامبر امین و محبوب میزنی و بعد میای اینجا و میگی که نخیر پرورشگاه و پانسیون واسه بیخانمانان بر پا کرده بودند و به نوبت با سلام و صلوات و تو راهی آزاد میشدند و از تملک و تصرف نفسانی مومنین برده دار نشانی نبود. قیام صاحب زنج هم در افریقا یا جنوب آمریکا در قرن ۱۸ اتفاق افتاد و هیچ ربطی به میان رودان و حکومت بغداد میراث دار حکومت عدل اسلامی نداشت! .
قالیچه حاضرت سلیمان با الیاف عقل گریزی و عرفان و تمثیلات مولوی میبافی و از قرون وسطا به سراغ عقلانیت هگلی و دیالکتیک تاریخی و کاپیتالیسم قرن ۱۹ مارکس پرواز میکنی و سرانجام در فرودگاه امپریالیسم لنین فرود میای و همون جا جا خوش مکنی؟ و فریاد میزانی به من پاسخ بدید نظام بعدی چیست و چه گونه و کجا و وسیله چه کسی هدایت و مستقر میشود؟
در “do loop” یا دوران تاریخی تکامل اجتماعی “برده داری – فودالیسم – سرمایه داری” یا تواتر نیروی کار و عناصر اصلی تولید ثروت یعنی برده – رعیت- عمله یا کارگر سرگردان گیر افتادی و همین که از برده به کارگر میرسی مایوس شده دوباره به برده بر میگردی و این تسلسل مایوس کننده احساس و فکر تورو رنج میده؛ این بینش و درک از تکامل تاریخی و اجتماعی طبقات و مناسبات بین آنها نه چپ بلکه چپکی چپه شده است.
خوب شما که به وحی و القادر و الحکیم معتقدید از خود بپرسید که آیا نمیشد قادر حکیم و هادی و حاضر در یکی از این همه ایاتی که نازل کرده یکی را هم با مضمونی ساده و امی فهم بدون نیاز به فلسفه بافی و لفاظی فارابی و پور سینا و ابن رشد و غزالی و ابن کثیر و علامه طباطبایی و مطهری و مجتهد حاضر بدین مضمون به پیامبر محبوب خود نازل میکرد که به امت خود بگو که این نظام بردگی موجود مطلوب نیست اما بعد از طی قرنها و پدایش و انقراض دورانهای فئودالی (زمین داری و کشاورزی ارباب – رعیتی) و سرمایه داری (شاگرد و پادو درهم مزد بگیر به جای برده در کارگاه آهنگری ساخت و نصب نعل اسب و شمشیر و خنجر و نیزه سازی ) به یک حکومت با مالکیت و منافع اشتراکی و امت بی طبقه توحیدی نه مثل اینکه من بپا کردم، تبدیل و مستقر خواهد شد و ظلم فرادستان و قلدران بر مستضفین بپاین خواهد رسید و این دگرگونی توسط یکی از صحابه یا فرزاندان من انجام خواد شد، وسلام و رحمت الله؟ و پیشا پیش آدم اسمیت و مارکس و لنین و انگلس رو اچمز وحیانی میکرد؟ تاریخ رستگاری که فعلا تاریخ تحلیلی رو در ذهن شما ضربه فنی کرده.
شما در ضمن اینکه ناقد سر سخت نظام ظالمانه سرمایه داری و امپریالیسم جهانخوار آمریکا هستی و نهادهای اعمال سیادت اقتصادی آن را همچون سندیکا، کارتل، تراست و کانسرن ردیف میکنی مباهت به گرفتن شش فقره سند ثبت اختراع اونهم از تعالیم حضرت مولانا درویش یک لا قبا و بی اعتنا به مال دنیا میکنی؟ خوب چرا؟ چرا حظ این دانش و کشفییات و فواید کاربریشان رو با سایر مشتاقان عرفان تقسیم نمکنید؟ ثبت اختراع از عناصر مطلوب و پسندیده فردگرایی و حفظ منافع فردی در نظام سرمایه داریست که شما سخت منتقد آن هستید. آیا حضرت مولانا نباید در قبر از این بهره کشی شما از نتایج ریاضتهای عرفانیش و غور در عالم معنا مثل سیخ کباب رو منقل بچرخد و بسوزد وقتی که ایشان همه زحمات عمر طولانی خود را وقف بخشیدن و فنا شدن در عشق لایزال عالم معنا و نه ماده کرده و مجانی بدون چشم داشت در اختیار مشتاقان سینه چاک “امتنان تفکر و اندیشه آزاد” گذاشته ؟
ثبت اختراع از اصول فرهنگ سوداگری فردی پیامبر و امام علی و مولاناست یا فرهنگ سرمایه داری بیل گیت و یا مرحوم استیو جابز؟
یاران جان درود
جناب کاووش اگر فرصتی بود دراین جامعه بی طبقه(البته بی صبقه) توحیدی ویا
هر جامعه ای بامالکیت ومنافع مشترک انگیزه ای که باعث بسیار بسیار سخت کارکردن
ویا اختراع واکتشاف وووو می شود را به پاس رکورد بهای فلان شرکت که از هزار ملیارد
دلار هم گذشت را با زبان ساده به بی سوات بگویید. البته سود محدود وفلان وبهمان
را میتوان با مالیات تصاعدی در آمد در همین سرمایه داری قماربازی حل کرد.
با سلام
جناب کاوش این سؤال چه معنی دارد؟
( ثبت اختراع از اصول فرهنگ سوداگری فردی پیامبر و امام علی و مولاناست یا فرهنگ سرمایه داری بیل گیت و یا مرحوم استیو جابز؟)
کسی که مسلمان باشد و علاقه به عرفان داشته باشد و با استثمار مخالف باشد و در نقد هر چیزی منکر خوبیهایش نشود و بدیهایش را هم فراموش نکند، حق ندارد نو اندیشی کند و چیزی را اختراع کند؟
به نظر شما اینها با هم متناقض هستند؟
با سلام به ناشنا [شفیعی]
نکتهای که من به آن اشاره دارم ثبت انحصاری اختراع بود به منظور حفظ همه حقوق مادی آن برای صاحب سند ثبت اختراع نه نو اندیشی و خلاقیت؛ [آنچه که در غرب به آن “دارایی فکری” یا (Intellectual Property (IP اطلاق میشود و با اقدام به گرفتن Patent بنام دارنده ثبت خصوصی میگردد].
فکر میکنم که تمایز این دو مقوله برای شما آشکار باشد. مفهوم مالکیت خصوصی در تقابل با مالکیت اشتراکی در این جا عریان است. شفیعی منتقد کدامین و پیرو کدامین نوع مالکیت است؟ شاید هم هنوز تصمیم قطعی نگرفته و در این مورد نیز مردد است!
نوریزاد گرامی هم من و هم شما و هم ملیونها ایرانی خود را فریب خورده خمینی (بعنوان یک مسلمان معتقد ) و قربانی میدانیم. من به این موضوع بسیار اندیشیده ام و بارها به عقب برگشته و هم حالات روحی خود و خواسته ها و آمال و آرزوهای خود و هم زمانی هایم را مرور کرده ام و سخنان خمینی را نیز! ولی من خمینی را مقصر نمی دانم.خمینی انسانی باورمند به اسلام و درس خونده حوزه! در سال 42 بطور روشن و آشکار نامه ایی به شاه می نویسد و از اینکه شاه به زنان آزادی و اجازه رای دادن و زندگی کردن داده انتقاد می کند. شاه اورا تبعید می کند ولی نوریزادها و شاید هم مزدک ها ولی بطور اخص کمونیستها! و به اصطلاح روشنفکران به مبارزه ایی بی امان و بدون خردورزی با شاه می پردازند و شدید ترین انتقادها را نثار او و حکومتش که به حق بتدریج بسوی دیکتاتوری و حکومت فردی گرائید روان کردند ولی امان از یک اعتراض به خمینی و تفکر انسان و زن ستیز خمینی و اسلام! چیزی نگذشت که نواب صفوی ادمکش و چادر و روسری و پشم و ریش مشتی شپشوی ///////////////////////////// ادمکشی که حتی در بین عرب بیگانه و بی یاور بود و جز مشتی مفتخور و بیکاره و انگل بنام اصحاف//// پیشتازان همین آخوندها/////// امروزی به مبارزات طبقاتی و برابر طلبی پاک باختگانی ساده اندیش گره خورد و معجونی ساخت که جناب شفیعی هنوز دران غرق است! امان از جهل دوست ارجمند و غیرتمند و دلیر! ما قربانی جهل و نادانی و نا آگاهی خود شدیم ولی برای تسلی دلمان و ارامش وجدانمان بدنبال مقصر می گردیم! هموطن آنچه الان درایران می گذرد تقصیر من و شماست و آنچه فردا رخ دهد نیز! مشکل ما خود ما هستیم نه دیگران بهمین جهت من چون به این موضوع زیاد اندیشیده ام اولین کاری که کردم ترک دین و بخصوص اسلام و نه گفتن به برده و بنده گی فکری بود! رهایی از خدا و دین و چهارچوب فکری و ایدیولوژیکی نهایت ازادی و خود بودن است!هموطن هیچ چیزی مقدس تر از زندگی و خرد انسان نیست. خرد موهبتی است که تنها در نهاد بشر است بکار گیری این موهبت ما را به اندیشیدن و ترقی و بزرگی و سرافرازیی که شایسته مقام انسانی است رهنمون می کند.
مزدک گرامی…هرکمونیستی به فلسفۀ ماتریالیسم معتقد است و ماتریالیسم وجود خدا و دین را رد میکند. براین اساس، خیلی پیش از آنکه شما خدا و دین را کناربگذارید، توده ایها، فدائیان، جناح منشعب از مجاهدینِ مارکسیست، خدا و دین را منکر شده و به کنارگذاشته بودند. پس چه شد که به دنبال آخوندها ریسه شده و به رهبری خمینی مرتجع گردن نهادند؟ جناب جلال ایجادی که همواره خود را استاد جامعه شناسی یکی از دانشگاههای پاریس معرفی میکند، در فیسبوکش به همه اندرز میدهد که تا میتوانید کتاب بخوانید و فلسفه بیاموزید تا بتوانید خردمندانه بیاندیشید. به جنابشان یادآوری کردم که ” ای آقا…هیچ کس در ایران بیشتر از نورالدین کیانوری، احسان طبری، کریم سنجابی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، ابولحسن بنی صدر و حبیب الله پیمان و …… کتاب نخوانده و فلسفه نیاموخته بود، پس چه شد که به رهبری ملاها گردن نهادند؟ ” نتیجه اینکه، ماتریالیست شدن، زیاد کتاب خواندن و انواع مکاتب فلسفی را آموختن، روشنفکر بوجود نمیآورد و هر دانشگاه دیده و تیتر دکترا داری روشنفکر نیست. نه اینکه گمان کنی من مخالف درس خواندن و دانشگاهی و امثالهم هستم. نه…اینطور دربارۀ من به قضاوت نپرداز. اما به سخن سعدی خودمان توجه کن که به درستی گفت: « نه محقق بود، نه دانشمند/ چارپائی براو کتابی چند » لازمۀ خردمندی، پیش گرفتن طریق شک است، و اگر از چنین طریقی به یقین رسیدیم، آن یقین ما را راهبر خواهد بود. با مهر.
“بهمین جهت من چون به این موضوع زیاد اندیشیده ام اولین کاری که کردم ترک دین و بخصوص اسلام و نه گفتن به برده و بنده گی فکری بود!”
====
نگاه کنید به منطق دین شناسی یکی از عاشقان و دلدادگان عرق سگی و شامپاین! چون با کسی اختلاف نظر در مسائل سیاسی اجتماعی پیدا کرده حاصل اندیشه عرق سگی و شامپاینی او می شود که “اولین کاری که کردم ترک دین و بخصوص اسلام بود”! این بود سیر تحوّل فکری و منطق دین شناسانه مزدک این سایت!
بعد دلداده عرق سگی و شامپاین را چه به اندیشه؟!
سالکان کوی مزدک و مقلدان و پیروان او چطور است وقتی شهداد نامی در این سایت ظهور کرد و درست یا نادرست امتیازهای مثبت و عالی نثار او می شد آنقدر هیاهو و هوچیگیری کردند که این بنده خدا عطای نوشتن در این سایت را بلقایش بخشید! حال چگونه است امتیازهای عالی غیر عادی اینهمه اراجیف و آروغ های برخاسته از عرق سگی و شامپاین مزدک لا علیه السلام این سایت را زیر سبیلی در می کنند؟! یا شاید امتیاز مثبت دهندگان به آروغ های شامپاینی خودشان هم استعمال کننده اصل جنسند! من با بسیاری از مطالب دکتر شهداد مخالف بودم اما حق نوشتن او در این سایت را پاس می داشتم،بنده خدا شهداد.
به منظور تحکیم ایمان دوستان منبعد هر هفته چند حدیث با موضوعات مختلف علمی در اینجا نقل میشود تا دوستان ضمن اشنایی بیشتر با سیره نیوی و اگاهی از علم و دانش لدنی پبامبر و ائمه درحد توان بر ایمان خود نیز بیفزایند – باشد که قبول افتد
1-موضوع: کشاورزی و باغداری مدرن و علمی
صحیح مسلم باب 38
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از کنار نخلستانی عبور می فرموده، مردانی بر سر درختان مشغول گردافشانی و تلقیح نخل های ماده بودند. حضرت به آنها رو کرد و فرمود: اگر این کار را انجام ندهید خرمای درختان شما بهتر خواهد شد. مسلمانان نیز دستور پیامبر را عمل نمودند و در نتیجه خرمای آن سالِ مدینه خراب شد و چون پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از موضوع باخبر شد، فرمود: شما در کارهای دنیای خود از من آگاه تریدا
———————————————–
2-موضوع : ورزش و نماز
این روایت نیز در صحیح بخاری و نیز صحیح مسلم امده
ابوقتاده گوید: رسول خدا را دیدم که به امامت نماز ایستاده و اُمامه دختر ابوالعاص که فرزند زینب، دختر خوانده پیامبر بود را بر شانه گرفته و چون رکوع می کرد به زمین می گذارد و هنگامی که بر می خاست دوباره او را به دوش خود می گذارد
———————————————–
3-موضوع: نماز و ورزش
بعد از آن که اولین منبر رسول خدا ساخته شد، حضرت بر فراز آن رفته و رو به قبله ایستاد و نماز را اقامه نمود و مردم هم پشت سر حضرت، نماز را اقامه کردند تا این که حضرت به رکوع رفت و مردم هم به متابعت، رکوع کردند و چون حضرت سر از رکوع برداشت، عقب عقب از منبر پایین آمد و بر زمین سجده نمود و دوباره در حال نماز از منبر بالا رفت و رکعتی دیگر خواند و دوباره عقب عقب از منبر پایین آمد و بر زمین سجده نمود
———————————————–
4-علم ژنتیک و جنین شناسی
از حلیه المتقین
.مردي از أميرالمؤمنين عليه السّلام دربارة فرزند سؤال كرد كه : چرا در بعضي از اوقات شبيه پدر و مادر است ؟ و در بعضي از اوقات شبيه دائي و عمو؟ حضرت به امام حسن عليه السّلام گفتند : پاسخش را بگوي .
حضرت امام حسن عليه السّلام گفتند : اگر مرد سراغ زن خود رود با نفس آرام و جوارح غير مضطرب ، در اين صورت دو نطفه با هم مانند دو نفر كشتي گير كه منازعه مي كنند و هر كدام از آنها مي خواهد بر دگري غالب آيد ، كشتي مي گيرند . اگر نطفة مرد بر نطفة زن غالب شد ، طفل شباهت به پدر را پيدا مي كند . وا گر نطفة زن بر نطفة مرد پيروز شد ، طفل شباهت به مادر را پيدا مي نمايد . و اگر مرد سراغ زن رود با نفس پريشان و جوارح مضطرب غير ساكن ، در اين صورت اين دو نطفه مضطرب مي شوند و در قسمت راست و يا چپ رَحِم مي افتند . اگر در سمت راست افتادند ، بر عروق و رگهاي عموها و عمّه هاي واقع مي شوند و شباهت به اعمام پيدا مي كند . و اگر در سمت چپ افتادند ، بر عروق و رگهاي دائي ها و خاله ها واقع مي شوند و شباهت به اخوال و دائي ها پيدا مي نمايد . در اينحال مرد سائل برخاست و مي گفت : اللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاَتِهِ «خداوند داناتر است جائي را كه رسالات خود را مي نهد» . و در روايت است كه آن مرد خضر بود
—————————————————–
5-موضوع: نسب شناسی
از حلیه المقین باب جهاد
اگر در میدان جنگ کشتگان مسلمانان وکفار قاطی شده و قابل تشخیص نبودند نگاه کنند هر کشته ای که آلت کوچکتری دارد مسلمان است و بزرگ آلتان کافرند
خدا بگم چکار ت بکنه سید رضی عزیز ،مردیم از خنده ، من که تا حالا اینها رو نشنیده بودم
قابلی نداشت جناب مش قاسم گرامی ، بهتر از اینها هم دارم و همین یکی دو روزه تقدیمتان خواهم کرد.
راستی امامزاده “بن کشک” را هم دیدید؟ چطور بود؟
سید رضی گرامی از مطالب ناب کتاب مستطاب حلیته المتقین اداب بیت الخلا ا ست که به لحاظ ادعیه فروان در این مورد بهتر کلا متن صفحات ۱۰۶ و ۱۰۷ را بطور کامل درج کنید
سید رضی،به واکنش های امثال خودت به مطالبت توجه داری؟! این آیا چیزی جز تمسخر و ریشخند کردن دین برای خنداندن دیگران است؟پس مقصود شما جک گوئی و خنداندن مخاطبان است، درست؟ چرا باید جوک گوئی و خندان از طریق تمسخر دین و فاکت های دینی مورد احترام مردم ایران باشد؟ این است که صاف بگویمت که این سنخ کارها و بلبل زبانی ها -هرچند در فضای مجازی و فضای یک سایت-مصداق دو عنوان است :1- ارتداد فطری از دین اسلام اگر مسلمان زاده بوده ای-2- هتک و تمسخر دین و مقدسات دینی با نقل روایات ضعیف یا اسنادهای دروغ برای جهت دادن اذهان دیگران که برابر قانون مجازات اسلامی هردو عنوان مستوجب مجازات شدیدی است.حال امثال شما اینجا زیر پوشش و نقاب اسامی مجازی و غیر واقعی بلبل زبانی و بلبل قلمی! می کنید،اما اگر آی پی اتان را رد یابی کردند و بازداشت شدید،آنوقت تبدیل می شوید به یک سوسک کوچولوی مظلوم که جایی گرفتار شده و راهی برای فرار ندارد،بعد هم امثال شما با عوض کردن موضوع می گویند سید رضی و نظائر او “مخالف سیاسی” و اپوزیسیون بودند که دستگیر و مجازات و اعدام شدند.من الان قاضی یا صاحب منصبی نیستم اما آشنای به قوانین شرع و قوانین کشور هستم و می خواهم بیدارت کنم که سوال کن،بحث کن،شبهه کن اما انسان باش! مودب باش! و دیانت اکثریت جامعه ات و هموطنانت را تمسخر نکن.
من توصیه و نصیحت ام را کردم خواه از آن پند گیر خواه ملال
.
سید رضی دین ستیز لوده بعد از ناکامی در بحث های گذشته ،در حرکتی دورانی بازگشت به روشی دیگر از روش های پیشین در تمسخر دین و آزار دادن مومنان دین (خوب اگر به دین اعتقادی نداری نداشته باش ،به درک! اما مصداق روشن ارتداد که موجب تعقیب کیفری و محاکمه در دادگاه صالح است همین است که با تمسخر به دین،بازگشت خود از دین و تغییر آنرا ترویج کند،خوب نفهمیدی از اهلش پرسش کن)،می پردازیم به بررسی افتخارات جدید او به جهالت یا تجاهل:
1-روایت اول که بلحاظ سندی از طریق عائشه نقل شده روایتی عامّی است که در همه منابع اهل سنت نقل نشده است و برخی روات آن مورد جرح و ایرادند،حال قطع نظر از مشکل در طریق روایت،اگر چه برخی روایت را اینطور توجیه کرده اند که رسالت انبیاء و از جمله پیامبر اسلام تعلیم امور دنیائی بشری مثل کشاورزی و صنعت و نظائر آن نیست و پیامبران برای بسط توحید و نفی شرک و بت پرستی و تنبیه بر معاد و تلاش برای ایجاد عدالت اجتماعی آمدند پس نا آگاهی یک پیامبر به یک امر مربوط به کشاورزی مثل “تابیر”یا گرد افشانی درختان برای تلقیح،آسیبی به نقش پیامبری آنان نمی زند،یا برخی اهل عرفان مثل شیخ اکبر در فصوص و فتوحات ضمن نقل روایت آنرا حمل بر استغراق پیامبر در ذات الهی و عدم التفات او به اینگونه مسائل دانسته اند،اما ظاهرا این توجیهات در خصوص پیامبری که بنص قرآن و کتاب وحی،از روی هوی و نا آگاهی سخن نمی گوید (و ما ینطق عن الهوی) توجیهات نادرستی است،و اساساچطور امکان دارد در مناطقی مثل عربستان و مدینه که مهد رویش و پرورش درختان نخل و خرما بوده است و افراد عادی ساکن در آن نواحی بصورت تجربی و افواهی از رسم تابیر (گرد پاشی و آبستن کردن درخت خرمای ماده از نر) آگاهند و آنرا از اوان کودکی دیده اند و در مورد آن شنیده اند کسی از ساکنان آنجا آنرا نداند یا دیگران را از رسم متعارف تجربی منع کند؟! بنابر این می توان گفت اینطور احادیث احادیثی بوده اند جعلی که بعد از پیامبر برای فضیلت سازی امثال عائشه جعل شده اند یا اصلا از جانب دشمنان اسلام برای توهین و تحقیر پیامبر اسلام،همینکه امثال سید جد بکمر زده ای مثل رضی را بعد از قرنها باهتزاز وهمی در می آورد!
—
2-طریق این روایت نیز کتابهای اهل سنت است،در عین حال این روایت حاوی معنای عجیب و غریب یا موهونی نیست تا دین ستیزان برای آرامش روان به آن تمسک کنند،ممکن است پیامبر در حال نماز بوده است و کودکی باقتضاء کودکی هنگام سجده خود را روی دوش آنحضرت قرار می داده است و پیامبر با ملاطفت هنگام برخاستن او را زمین می گذاشته اند که علی التحقیق این عمل مصداق فعل کثیر محو کننده صورت و اتصال نماز نبوده است،و موید این مطلب این است که این روایت در برخی از این کتابها در باب لزوم ملاطفت با خردسالان نقل شده است.
—-
3-این روایت نیز قطع نظر از بحث سند، از جعلیات واضح است،اینکه کسی بخشی از نماز را بالای منبر بخواند! و بخشی را پایین منبر،قطعا محو کننده هیئت اتصالی نماز است که مبطلیت آن مورد اتفاق مسلمانان است،و جدای از این،در منبع اصلی روایت در دنباله از پیامبر نقل می کند که بعد از نماز فرمود :صلّوا کما رایتمونی اصلّی”یعنی همینطور نماز بخوانید که من خواندم! جای سوال است که اگر این روایت صحیح و صادر از پیامبر است چگونه است که هیچیک از مذاهب اسلامیه و خلفاء و متشرّعه اینطور نماز نخواندند؟! بنابر این این روایت نیز در تاریخ از دسیسه های مریض هایی هم مسلک سید رضی این سایت بوده است برای تحقیر و توهین شخصیت پیامبر اسلام.
—
4- این روایت در حلیه المتقین نیست،بلکه مرحوم صدوق در علل الشرایع،ج1 ص 96-97 و کمال الدین،ج1 ص 314 نقل شده است که در طریق آن یک راوی مجهول و چند راوی قابل بحث وجود دارد و بلحاظ سند از زمره روایات ضعیف است و کسی هم آنرا تکیه گاه اعتقادی قرار نمی دهد، با اینحال خوب شما توضیح دهید بلحاظ ژنتیک کدام بخش آن غیر قابل پذیرش و قطعی البطلان است،در این روایت اشارتی به حالات مختلف مرد و زن حین انعقاد نطفه شده است و اینکه ممکن است حالات و شرائط جسمانی و روحی مرد و زن تاثیر گذار باشد در شباهت فرزند به ابوین یا نزدیکان دیگر،یا تعبیر اجمالی غلبه نطفه زن بر نطفه مرد یا بالعکس،چنانکه در علوم جدید بحث از تخمک گذاری و ترکیب اسپرم و اوول و حرکت اسپرم ها بدهانه رحم و پیوند با تخمک زن می شود،چه استبعادی دارید در اینکه چنین تعبیرات ساده متناسب با درک و فهم عصری آن اشاره به همین ها نباشد یا چیزهایی که بعد ژنتیک به آن رسیده باشد یا برسد،در هر حال ما بلحاظ ضعف سند تکیه بر اینطور روایات نمی کنیم و خبر واحد را در اعتقادیات حجت نمی دانیم،گرچه الفاظ این روایت از مطالبی نیست که بطلان آن واضح شده باشد و اصلا ژنتیک مگر تکیه گاه قرار دادن ژن هایی که ممکن است از گذشتگان بارث رسیده باشد و ترکیبات آنها نیست؟
—
5-لااقل شما که دنبال لودگی و تمسخر نسبت به دین هستی ،منابع چیزهایی که در این شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک و نظائر آن می بینی و طوطی وار از آنها تقلید کرده مطلب را اینجا کپ پیست می کنی را درست نقل کن،آنچه که دین ستیزانی مثل خودت در فیس بوک و غیره نسبت دادند کتاب حلیه المتقین نبود! چون حلیه المتقین که کتاب الجهاد ندارد! آنها بدروغ نوشتند کتاب لمعه در فقه! و تو که مقلد آنانی نوشتی حلیه المتقین:https://plus.google.com/101619009850169018206/posts/1oDXcENS7Qo
https://www.facebook.com/Irreligion/posts/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%84%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8/734322339917634/
—-
خوب جناب مدرن! نشان بده این مزخرف در کجای کتاب الجهاد لمعه شهید اول آمده است؟! حالا معلوم شد لودگی و بیکارگی اینترنتی؟!
———
درود سید مرتضای گرامی
اگر بداخلاقی شما را از ابتدا و انتهای این نوشته حذف کنیم، پاسخ های شما به روایت های مورد اشاره ی سیدرضی، می توانست یکی از پسندیده ترین نوشته های شما باشد. چرا این شیوه را اختیار نمی کنید؟ بی هیچ نیت خوانی و حکم ارتداد و کنایه و زخم زبان. بگذارید طرف هرچه می خواهد بگوید. امتحان کنید. حتما بهتر است این شیوه.
با احترام
.
سید مرتضی ممنون که تصحیح کردید روایت اخر از لمعه است
و نیز معلوم است که من این روایات را از سایتهای مختلف کپی میکنم مگر شماانتظار دارید از خودم انها را جعل کنم که خرده میگیرید از سایت ها کپی میکنم؟
وشما چرا فورا دست به شمشیر میبرید و حکم ارتداد صادر میکنید؟و جدم را به کمرم میکوبید؟ خوب من بدون اظهار نظر صرفا چند روایت را جمع اوری کردم کاری که کلینی و حلی و بقیه در مقیاس خیلی زیادتر انجام داده اند چرا بر انها خشم نمیگیری و جدشان را به فرقشان نمیکوبی؟!!!فقط زورت به من میرسد؟!!!
بحث من نقل حدیث نیست،حدیث را می شود نقل کرد،در مورد آن پرسش کرد یا توضیح داد،بحثم بر سر آن موضع تحقیر و تمسخری است که شما پیش از روشن شدن واقعی محتوا یا سند احادیث می گیری و عنوان هایی به آن تحمیل کرده و دین و بزرگان دین را ریشخند می کنی و اینها اگر با تعمد و توجه و جدّیت باشد مصداق بارز ارتداد و منحرف کردن دیگران و بخطر انداختن امنیت اعتقادی جامعه مسلمانان است،در واقع در مورد فاکت هایی دینی می شود سوال مطرح کرد،شبهه کرد،از محتوا یا اسناد آن بحث و سوال کرد، اما پیش از روشن شدن واقعیت،عناوین مسخره در مورد آنها درست کردن و توضیحاتی تمسخر آمیز دادن در جهت ریشخند کردن و منصرف کردن اذهان به این معانی تمسخر آمیز یا جوک گوئی،بله اینها مصداق ارتداد است اگر شما مسلمان زاده بوده ای،و شما نگاه کن به بازخوردها و واکنش هایی که از سوی برخی کاربران بی ریشه و هویتی مثل خودت ابراز می شود که نتیجه قهری این رویکرد هدفدار تست.
در زمینه محتوا هم از دو حال خارج نیست،یا شما هم مقلدانه و کورکورانه مطالب دروغ برخی سایت ها را مسلّم می پنداری و آنرا اینجا نشر می دهی،که خوب این خصلت انسان عاقل فهیم نیست که هرچه هرکس گفت را مقلدانه و بدون بررسی بپذیرد تا چه رسد به اینکه قبل از فهم درست آلت دست دیگران شود برای نقل مطالب بی محتوا،یا اینکه در مورد درستی اسناد یا تحلیل محتوای اینها تحقیق می کنی،بنظر من که شما مصداق فرض اول هستی،چون پیش زمینه ذهنی ات نفی دین و لزوم تمسخر دین است،البته دین را می شود نپذیرفت و نفی مستدل کرد یا در باره آن سکوت کرد اما اگر کسی دین را انکار دارد لزومی به تمسخر و ریشخند و خنداندن دیگران در مورد آن ندارد،پس می ماند این فرض که گاهی در برخی نوشته ها به آن اشاره می کنی:روشنگری! خیلی خوب بارک الله! شما بیا روشنگری کن،اما آیا روشنگری یعنی تبعیت کورکورانه و طوطی وار از هرآنچه که در زندیق دات کام و نظائر آن منتشر می شود؟! و مقدمه نویسی یا تقریظ نویسی در باره آن پیش از آنکه خودت روشن شوی؟! شما الان از من تشکر می کنی که فاکتی در فلان کتاب نبود و در آن یکی کتاب بود! من گفتم این مطلب آخر نه در حلیه المتقین است که جمع آوری یک سلسله احادیث ضعیف و صحیح است و باید در مورد متن و سند احادیث آن بررسی کارشناسانه کرد،و نه در کتاب فقهی لمعه شهید اول،الان شما اینقدر شرافت انسانی در خود می بینی که ابتدا بروی ببینی این مطلب آیا اساسا در هیچ کتابی وجود دارد یا ندارد؟ و بعد از آن این شرافت انسانی را در خویش می بینی که بعد از ریشخند و باشتباه انداختن مخاطبان یک سایت با یک مطلب دروغ و برخوردار شدن از لذتی وهمی ،وقتی فهمیدی که این مطلب نه در آن کتاب است و نه در آن کتاب،آنرا نفی کنی و از نقل و نسبت دادن آن به دین یا مذهب یا یک کتاب عذرخواهی کنی و بگوئی آن مطلبی که من از جایی نقل کردم مطلبی بی اساس بود؟پس
آیا راهی جز این برای مخالفت باز می گذاری که از این رویکرد غیر انسانی ات به لودگی تعبیر کند که وقتی تذکر می دهندت که مطلبی را که طوطی وار از جایی کپی کرده ای در آن سایتی که از او تقلید کردی مثلا بدروغ گفته اند در کتاب لمعه شهید اول است و شما اینجا آنرا به کتاب حلیه المتقین نسبت داده ای! حال وقتی بنده می گویم این مطلب در کجای کتاب لمعه است،شما اگر اهل روشنگری و انسانیت هستی باید بروی سراغ لمعه که آیا حاوی چنین مطلبی هست یا نیست،یا اینجا صرفا با لودگی از من تشکر کنی در مورد تصحیح آنچه که غلط از آن سایت نقل کرده ای؟! اندکی در خلوت انسانی ات بیندیش آیا این معنایی جز لودگی دارد؟!
اینا که چیز دیگری غیر از جفنگ گویی نمیدونن، هر کسی هم میتونه هر جفنگی که دلش خواست بگه و دلش خوش باشه. ولی متاسفانه یه عده ای این جفنگیات رو معادل علم میدونن و میخوان این جفنگیات رو به بقیه حقنه کنن، و از اونجایی که همیشه در این کار کم آوردن دو کار میکنن: ۱- به جفنگیات های شاخ و برگ اضافه میکنن و میبندانش به یه چیزی که هیچکی هیچوقت نه دیده نه شنیده و نه خواهد دید یا شنید ولی دوکون خوبیه. ۲- شروع میکنن به کشتن و بستن که کسی جرات نکنه بهشون بگه حاجی داری جفنگ میگی، ای ملت اینا همش جفنگه ، اینا علم نیست، اینا جفنگه، اینا خرافاته. به حکومت اسلامی جهل و نادانی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
و اما عوارض محنت بار تاریخی اینان برای این سر زمین یکی به انحطاط و پوسیدگی کشیدن سلسله صفوی ؛ انجا که دربار شاه سلطان حسین محل خرافه پروری ایشان میشود اواری از خرافه و جهل را چنان بر سر این سلطان مفلوک و مقلد فرود می اورند که سلطنت صفوی با یورش محمود افغان فرو می ریزد و فلاکت و بد بختی را برای ایرانیان به ارمغان می اورد و جالب انجا ست که این زاهدان و فقیهان ریا کار و تدلیس گر خود اولین کسانند که دعاگو و سپاس گوی محمود افغان میشوند ؛ سراسر دوران سیاه و اندوه …(Jm)
………..
Jm ارجمند تمام بدبختی های ما از همین صفویان شروع شد و آنچه اکنون ما می پردازیم در حقیقت حاصل سیاستهای ابلهانه و ددمنشانه و ایران ستیزانه این جماعت وحشی و خونخوار قزلباش است! می دانی چرا محمود افغان به ایران حمله کرد؟ دوست گرامی ماموران میرویس را در دربار شاه سلطان حسین گائیدند! آره هموطن شب هنگام به انها که همه مرد و مسلمان بودند بزور تجاوز کردند! در زمان شیعیان صفویه اصلا شغلی بوده بنام چرب کردن مقعد و اماده سازیش برای دخول! دوست نادیده صفوی فقط شمشیر وحوش قزلباش نبوده بلکه نهایت افت اخلاقی و پستی و پلاشتی و تجاوز و درنده خویی و بی شزافتی نیز! همین اراذل و اوباش کنونی که تا این حد به پستی و پلاشتی و دروغ و دزدی و ادمکشی و خونخواری و بی شرافتی دست می زنند خود کپی ایی از حاکمان قزلباشند با این تفاوت که این اراذل خود مشتی ////////////////////// که نان خود فروشی و مردم فریبی خود را بجای ابادانی و صرف درون ایران به خارج بر باد می دهند ولی قزلباش تا این حد شعور داشتند که به سرزمین خود نیز خدمتی نمایند.
مزدک عزیز غرض من تطهیر صفویه نبوده من فقط خواسته ام وابستگی صفویه و قاجار را به اخوندهای تبه کار باز گو کنم و اگر از نوشته من تطهیر صفویه بر داشت میشود اینرا به حساب قلم ناتوانم در نوشتن بگذارید
یاران جان درود
چه نیکو گفت “تنها چیزی که بینهایت میتواند باشد نادانی انسان هاست”
یکی می فرماید (بردگی نیکوست چه مردن برده ضرر مالک است پس درمان
وغذایش فراهم است و گور پدر ناموس و آزادگی و غرور و این لابد قرتی بازی ها)
در جای دیگر طوطی وار سرمایه و سرمایه دار را می کوبد غافل از آنکه هیچ فردی
به تنهایی نمی تواندجاده ای سدی کارخانه بزرگی را بسازد مگر با همراهی و
شراکت عده زیادی که یا با سپرده های بانکی و یا شرکت های سهامی عام
سرمایه ای کلان فراهم آید که یا از روش سود مقطوع (بهره سپرده های بانکی) یا
خرید سهام (ریسک زیان هم دارد اما ممکن است سود بالاتر از بهره بانکی
داشته باشد) خوب چون چهارده قرن پیش نه راه سازی و سد وکارخانه های
بزرگی بود الله هم که هم ریاضی نمیدانست هم خانه عنکبوت را دام عنکبوت دانست که
بسیار سست است (تار عنکبوت را گفته اند قدرت کششی دارد که چند ده برابر
محکم ترین فولادهاست با ضخامت برابر است ) این الله ربا را حرام و در واقع گرد آمدن
سرمایه با کمترین ریسک چه برای اصل یا سود سرمایه را ممنوع کرده است .
اولین گریز جمهوری اسلامی از احکام ونص این مورد بود که با تعویض نام ربا
به کارمزد ویا بامبول های دیگر هم راشی و هم مرتشی را باکلاه سر الله گذاشتن
برهاند.بهر روی فایده بحث برده داری وسایر موارد آن است که از فردای پس از
جمهوری اسلامی کمتر جلیقه انفجاری ورود فوری به بهشت راداشته باشیم.
چه با فرا رسیدن آزادی مدت ها زمان لازم است که مردم قرهای کمر بریزند و
بتوانندقانونی اساسی درست احزاب ودسته ها وگروه های مناسب را برقرار
نمایند که حکمن با کارشکنی ها روبرو خواهیم بود و بدترین وسر سخت ترین
آن ها همین برده داری دوستان مخالف ربا ووو خواهد بود . بد نیست برای این
بی سوات هم روشن کنید چگونه امپریالیست جهان خوار عراق ولیبی وافغانستان
را تخلیه نمود ویک سانتی مترش را نخورد یا از شما هاترسید یا سیر سیر بود لابد؟ .
زیباکلام: براندازی ایران را وارد جنگهای داخلی میکند
صادق زیباکلام با بیان اینکه هرآسیبی که به نظام وارد شود، مسالهی ثبات، امنیت، یکپارچگی ایران را مورد تهدید قرار میدهد، گفت: در داستان دی ماه ۹۶ موجی از بگیر و ببندها در میان دانشجویان به راه افتاد، اما منظور من آزادی به صورت کلی است و فضای کلی بازتر شده است.
این استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز دربارهی شرایط کنونی کشور گفت: متاسفانه به دلیل ضعف جامعهی مدنی و اینکه خواستههای مدنی تحقق پیدا نکرده است توسعهی سیاسی آنطور که باید و شاید در کشور اتفاق نیفتاده است. اگر خدایی ناکرده حکومت مرکزی در تهران سقوط کند، ما اینبار فقط خلق کرد را نداریم؛ در آذربایجان قطعاً دچار مشکل میشویم زیرا مسایل ملیتی و قومیتی در آن رشد پیدا کرده است، یا مثلاً سنیها در سال ۵۷ با تمام وجود در انقلاب شرکت کردند اما در نتیجهی سیاستهای غلط و متاسفانه نگاه امنیتی متاسفانه باعث بغض و کینه در مناطق سنینشین شده است؛ مانند سیستان و بلوچستان و خوزستان.
زیباکلام با ابراز نگرانی از وضعیت فعلی ادامه داد: این مسایل من را به شدت ترسانده است از اینکه اوضاع بی ثبات شود و بهم بریزد، همین نکات باعث میشود من بگویم اگر خدایی ناکرده اتفاقی بیافتد، ما پیشرفت نمیکنیم و وضع خرابتر میشود…
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/76214/
اگر خدایی کرده اتفاقی هم نیافتد ، ما بازهم پیشرفت نمی کنیم و وضع همینطور مثل چهل سال گذشته خرابتر می شود.خدا عاقبت همه ایرانیها را با این نسخه ها بخیر کند،مثل اینکه بگوئیم برای بیمار سرطانی که در شرف مرگ است شیمی درمانی شروع نکنیم چون احتمال دارد حالش از این هم خرابتر شود خوب عزیز من با شیمی درمانی شانس بهبود هست بدون شیمی درمانی بزودی نابودی خواهد آمد،نا صادق زشت کلام خود فروخته با هوش زیر نرمال و حراف که در نظام اسلامی اجازه تحلیل دارد.
سفسطه ممتوع،
مثال شما یعنی شیمی درمانی کاملا شبیه نوعی اصلاحات است که به منظور درمان بیمار و اصلاح او از بیماریها و عناصر ناسالم انجام میشود با حفظ بیمار ولی تبدیل او به موجودی صالح تر و سالم تر، ولی راه حل های شما براندازها که هرگز به عاقبت کار خود تامل نمی کنید برای مبارزه با بیماری عملا با نابود کردن فرد بیمار توام است آنهم به روشی که می تواند باعث نابودی بیمارستان یعنی مکان آن بیمار و صدها بیمار و غیر بیمار دیگر مثل پرستار و سوزن زن و غیره شود( براندازی یعنی به قول زیباکلام می تواند به احتمال زیاد ایران را که محل حکومت است و هم بسیاری از مردم و هم تاریخ ایران را نابود کند، یعنی شماها اگر به براندازی برسید، ایرانی را که با از جان گذشتگی هزاران ایرانی در تاریخ گذشتگان به ما امانت رسیده را نابود کرده و به آیندگان نخواهید رساند )
طبق منطق و عقل هم چون نابودی و مرگ اتفاق بسیار مهمی است هیچکس حتی نباید در صورت وجود احتمال ناچیزی از رخداد آن، بر آن ریسک کند
فکر می کنم شما اصلا متوجه مثال مش باقر نشدید من می توانم توضیح بیشتری بدهم.شیمی درمانی را برای بیمار انجام می دهند نه برای بیمارستان، عزیز من بیمارستان را که درمان نمی کنند ،منظور اینست که الان ایران دچار بیماری صعب العلاجی است و نیاز به درمان شدیدی دارد ،در صورت عدم درمان این بیمار (در اینجا ایران نه بیمارستان) بزودی با مرگ و یا عوارض غیر قابل جبران مواجه می شود اگر در این مرحله درنگ کنید و شیمی درمانی که ریسک آن کم هم نیست و در مواقعی منجر به مرگ هم می شود ،نکنید در مرحله بعد که بیماری پیشرفت بکند حتی این شیمی درمانی هم پاسخ نمی دهد و باید انتظار مرگ بیمار را داشت ،ضمنا شیمی درمانی اصلا به مفهوم درمان عادی (اصلاحات)نبوده بلکه تصمیم به انجام آن کار انقلابی است زیرا در حالت موفقیت آمیز بودن درمان هم عوارض دائمی بجای می گذارد،خدا را شکر که شما فقط مجتهدی و پزشک نیستید چون با روش شما اکثر بیمارانتان را راهی قبرستان می کردید!البته با توجه به شباهت ادبیات شما با سید سایت فکر کردم شما هم می توانید در حد اجتهاد باشید.!
فرضاً رعیت و کارگر نسبت به برده، از آزادی بیشتری برخوردار است، اما باطناً این دو طبقه حتی به اندازه بردگان نیز دارای امنیت اقتصادی نیستند، زیرا برده دار هنگام بیکاری و بیماری هم ناگزیر بود که مخارج و مسکن بردگانش را تأمین کند تا بتواند کمافی السابق از آنها بهره کشی کند، اما طبقه رعیت در نظام فئودالی و طبقه کارگر در نظام سرمایه داری از چنین حق و امتیازی برخوردار نیست و در عمل رعیت و کارگر تنها از آزادی مرگ برخوردارند و هنگام بیکاری تنها میتوانند به مرگ بیندیشند . در میان تمام جوامع سرمایه داری هیچ جامعه و کشوری به اندازه جامعه ایران اوضاعش آشفته و ستمگرانه و غیر انسانی نیست، ایران با قوانین ظالمانه ای که قانون کار نام دارد طوری طبقه کارگر را از هر گونه حقوق طبقاتی و صنفی و انسانی محروم کرده که گویی تمام رذیلتهای جوامع طبقاتی عالم را یکجا جمع کرده اند و
……………..
شفیعی جان الله شفات بده عزیز !شما هنوز تو سالهای قبل از سال منهوس 57 تشریف دارید و بدجوری هم صفحه ات سوزن خورده عزیز! شما از کدوم طبقه کارگر حرف می زنید؟ امروزه ان طبقه کارگر مولدی که شما در نظر دارید عزیز جای خود را به کارگران در خدمات و سرویس داده که شامل تمام گوشه و کنار جامعه از ادارات و رستورانها و هتلها و وسایل ارتباطی و نقلیه و بیمارستانها و ادارات یا بصورت کارمند و یا کارگران غیره تولیدی و همه بدون استثنا مصرف کننده داده. جای پرولتر را در بیشتر کارهای سخت ماشین گرفته و اگر دولتها مجبور به ایجاد کار برای گروهی نبودند بقیه را هم ماشینیزه و کامپیوتری میکردند و هیچ احتیاجی هم به کارگران در خدمت تولید نبود! شما با یک پا در مارکسیست سنتی و پایی در اسلام و عرفان بنوعی به خودخوری و خودازاری گرفتار شده ای! افکار شما جناب شفیعی با وجود تفاوت لفظی/ظاهری با خمینی و سید مرتضی و آخوند در عمل نتیجه اش همین اشی میشه که آنها دراین 40 سال پخته اند! شفیعی جان زیاد خواندن و گریه و زاری با مولوی و اخ و اوخ کردن برای این و اون و نوشتن و ..را لاقل برای یک مدتی بی خیال شو عزیز! بجاش بنشین و فکر کن! نوشته هات همانقدر گمراه کننده اند که بدون پشتوانه ایی از اندیشه اند! جناب شفیعی شما در حبابی خود را محبوس کرده اید که راه تنفس خرد ورزانه را از شما ربوده! بهمین دلیل من قبلا نوشته ام که افرادی مثل شما هم برای خودت و هم برای جامعه مضرند. شماها از آخوندها مضرتر بحال جامعه اید. بنظر من اگر واقعا برای مردم و جامعه اهمیتی قائل هستید و دلسوز ایرانیان هستید نه بنویسید و نه نظری دهید!
تصحیح اغلاط در متن بالا :
۱- منحوس درست است نه منهوس
۲- ” اگر دولتها مجبور به ایجاد کار برای گروهی نبودند بقیه را هم ماشینیزه و کامپیوتری میکردند و هیچ احتیاجی هم به کارگران در خدمت تولید نبود!” کاملا حرف پرتی است !
اولا به جز تعداد معدودی از کشور ها , مثل کره شمالی , دولتها خود را موظف به ایجاد کار( شغل ) نمی دانند . در کشور های دیگر هم شغل آفرینان صاحبان شرکت ها هستند که بنابر شرایط بازار بر مشاغل میافزایند یا از آنها میکاهند . دولتها تنها در آن بخش از تولید , توزیع , .. که دولتیست میتوانند دخالتی در کار آفرینی داشته باشند .
۳- در هیچ کشوری هم ” طبقه کارگر مولدی که شما در نظر دارید عزیز جای خود را به کارگران در خدمات و سرویس ” نداده تا به امروز و این ادعای مزدک هم مثل خیلی از اداهای قبلی اوست , بی پایه و از سر نفرت !
۴- مارکسیسم سنتی درست است و نه ” مارکسیست سنتی ”
۵- خود خوری و خود آزاری درست است و نه ” خودخوری و خودازاری”
۶- جمله : ” افکار شما جناب شفیعی با وجود تفاوت لفظی/ظاهری با خمینی و سید مرتضی و آخوند در عمل نتیجه اش همین اشی میشه که آنها دراین 40 سال پخته اند! ” را باید یکی از شاهکارهای ادبی فارسی به شمار آورد . این که چطور میتواند ” افکار ” فردی شباهت به “فردی” دیگر داشته باشد ( افکار فردی میتوانند شبیه افکار فرد دیگری باشند ولی افکار او نمیتواند شبیه خود ان فرد باشند ) .
۷- می فرمایند : ” نوشته هات همانقدر گمراه کننده اند که بدون پشتوانه ایی از اندیشه اند!” این جمله هم کمتر از جمله یاد شده نیست و باید در گنجینه ادبیات فارسی نگهداری شود
۸- باز آن جا که شیوایی سخن به کمال رخ می نماید میفرمایند : ” جناب شفیعی شما در حبابی خود را محبوس کرده اید که راه تنفس خرد ورزانه را از شما ربوده! ”
کار به این نداریم که مزدک عزیزمان چه منظوری را میخواسته برساند , هر چه منظورش بوده آن را به شکل زیبایی بیان کرده و این همان چیزیست که اهمیت دارد .
۹- جمله به این شکل درست است : افرادی مثل شما هم برای خودشان ( نه خودت ) و هم برای جامعه مضرند . من از این سخن مزدک جان اینطور برداشت میکنم که
ما مردم ایران اگر همانطور که مزدک جان تا بحال توضیح داده و راه نشان داده فکر کنیم و رفتار کنیم برای جامعه رویائی مزدک جان بسیار مفید خواهیم بود و میشویم آدمهای باارزشی . همین حرف ها را که همین آخوند های خودمان هم گفته اند عزیز من , فاشیست های ایتالیا و نازی های آلمان هم که گفتند تو دیگر چرا مزدک جان ؟ نکند که خدای نکرده تو هم ؟
۱۰- باز هم فرموده اند : ” شماها از آخوندها مضرتر بحال جامعه اید . بنظر من اگر واقعا برای مردم و جامعه اهمیتی قائل هستید و دلسوز ایرانیان هستید نه بنویسید و نه نظری دهید! ”
شفیعی ننویسد , سید مرتضی ننویسد , جاسم ننویسد , آنارشیست ننویسد ( کجایی ؟), ناشناس ها ننویسند , گنجعلی ( کجایی؟ ) ننویسد , … پس کی بنویسد ؟ این که میشود همان حرف امام راحلمان که فرمودند : ” بشکنید این قلم ها را , ببرید آن زبان ها را , خرد کنید آن دندان ها را , …..”
مزدک جان تو اما بنویس تا میتوانی , ما از تو خیلی یاد گرفته و میگیریم , کمکمان میکنی آدم های بهتری بشویم !
اوه جسی چقدر رمانتیک بود این آخرش که گفتی جاسم ننویسد گنجی ننویسد ناشناس ننویسد و …و سر در چاه کردی و گریستی وگفتی کجایید یاران؟!!احتمالا یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه کویتی پور زیاد گوش کردی!!!تو دلت اینقدر نازک بود و ما فکر میکردیم فقط در مسابقات ادبی۱۸+دنیا صاحب نامی؟!!نه ابله جان!کی گفته تو حرفاتو نشخوار نکن فقط بقیه رو مثل خودت فرض نکن اینا همه یه نفرن.چه وقتیکه گنجی میشی چه وقتیکه جسی میشی و چه وقتی ناشناس میزنی.آفتاپ پرست که نیستی عزیزم.هستی؟!!!اگه جوابت بلست پس منتظر باش یکی مثل منم پیدا شه که رنگ شناس باشه.باشه؟!!
کلا سایت نوری زاد سالانه به مناقصه محرمانه گذاشته میشه که کنترل بشه ،این دوستان قیمت پایه دادن یا خیلی پایین دادن ،جواب نمیده،مجبورا هر روز نقش چند نفر رو بازی کنند ،همینه که کیفیت اومده پایین.
این مملکت بالای سیصد ، چهارصد طلبه و ملا داره فقط یکنفر احساس مسولیت در مقابل کفار این سایت میکنه ، چندین ساله می نویسه خسته هم نمی شه ،احتمالا جز ئ موارد واجب کفاییست و یا طرف معلم دیکته است
مزدک گرامی این گفته خطاست” بنظر من اگر واقعا برای مردم و جامعه اهمیتی قائل هستید و دلسوز ایرانیان هستید نه بنویسید و نه نظری دهید!”
مباحثه به روشنگری کمک می کند چه لفظی و چه نوشتاری.
من با اینکه در بسیاری جوانب با آقای شفیعی مخالفم ، امیدوارم که همچنان بنویسد.
شفیعی جان! منظورش اینه که شما طریقه انصاف و حقیقت جوئی را کنار بگذاری و مثل این عرق سگی خور و شامپاین خور بیای اینجا بجای سیاست ورزی انسانی و عاقلانه و دموکراسی خواهی با منطق و معتدل، آروق شامپاینی و فحش و ناسزا به زمین و زمان و دین و آیین بدی ،در اینصورت محبوب دل این دشمنان خدا و پیامبر و دین و قرآن خواهی بود!
.
جناب علی1 خوشحالم که زنده ایی و سالم. ولی من این تهمت شما به سید رضی درود بر او باد را درک نمی کنم. هموطن /////و ادیان کلا چیزی جز استهزاء و مسخره و به ریش مردم خندیدن نیست. فقط ادمهایی که توان بکار گیری خرد خود را ندارند به چنین مزخرفاتی باور دارند. حرف سید رضی اگر مسخره هم باشد آنچیزیست که قران می گوید. من درک نمی کنم اگر قران مبین است که طبق نص صریح قران هست بنابراین هیچ ایه ایی از قران احتیاج به تفسیر ندارد و اگر کسی انران نمی فهمد خب چنین فردی نه تنها بنده الله نیست بلکه اصلا نمی تواند مسلمان باشد مثل اکثریت مسلمین غیره عرب زبان چون عرب بی سواد و وحشی حجاز براحتی و بخوبی قران را می فهمید و اجرا هم میکرد. قران رک و راست و پوست کنده و بدون هیچ اما و اگری می گوید که کنیز و برده حقی ندارند و در تملک مرد هستند همانطوریکه زن در اسلام در تملک مردست. ولی تفاوت اینست که کنیز را می توان بدون همین اوراد فاحشه گری شرعی (صیغه عقد)که برای زنان مومنه خوانده می شود نه تنها گائید کاری که خود /// با ماریه در غیاب زینب کرد بلکه می توان اجاره داد و فروخت و خرید و درست مثل کالا با او رفتار کرد. خب وقتی در اسلام زن به اصطلاح شرعی (سید مرتضی ها با گفتن اینکه آیا حاضری که در مقابل وجهی معلوم گائیده شوی فاحشه گی را حلال و شرعی می کنند و مردم را از حرامزاده بودن نجات می دهند ولی نسبت به کنیز و برده حتی این لطف را خوشبختانه ندارند و در حقیقت تمام امامان شیعه کنیز زاده و ////// اند!) حالا شما چه حقی می خواهید در اسلام برای کنیز و برده بیابید؟ سید رضی اسلام را مسخره می کند یا تو و سید مرتضی؟ اگر من به شما بگویم علی1 جان میدانم چون ادرست را یا عمدا لو دادی و یا لو رفت داری برای جلب رضایت سید مرتضی سفسطه می کنی بنظرت درست تر از تمسخر اسلام توسط سید رضی نیست ؟
منم فک کنم علت /// علی یک درباره سدرضی همینی باشه که مزدک گفت حالا که دیده ادرسش لو رفته با چرت و چرت گفتن در باره سدرضی که سدمرتضا خیلی باهاش بده میخاد اگه قبلن هم حرفی در باره دین زده رو اینجوری ماسمالی کنه و از سید دلبری کنهخیلی مشمئزکنندست. علی جون مردباش.
مزدگ گرامی ممنون از محبتت. من عرضم اینجاست که نقد دین غیر از تمسخر دین است. تمسخر دین آیا بد است؟ حرف من این نیست که خوب است یا بد. حرف من این است که سیدرضی با آمیختن این دو، مرز نقد را از مرز تمسخر بهم می ریزد و همین نقد سخن او را سخت می کند. یعنی معلوم نیست که آیا او نگاه علمی به پدیده دارد و یا دارد بازیگوشی می کند؟ در خلوت به این عرض من فکر کن و اگر غیر از این بود، حتما پاسخ بده.
نیز گفتم سیدرضی به اشخاص توهین می کند. شما هم اینجا همان کار او را تکرار کردی با اینکه از معدود سکولارهایی هستی که کاملا مراقب هستی به شخص معین توهین نکنی. شما اینجا عین حرفی که او در باره آقای شفیعی گفت، در باره بنده می گویی. مبنی بر اینکه: چون آدرست را می دانند پس داری دلبری می کنی! این یک توهین صریح است و فرد سکولار محترمی مثل شما که در جهان آزاد زیسته، حتما معنایش را می فهمید.
من از روز اولی که اینجا نوشتم تا الان همین نظر را داشته ام که نقد دین ضروروی و از هرچیزی برای ملت ما واجب تر است. نیز نوشتم که به بزرگان هر دینی با حالت احترام برخورد می کنم یعنی اگر نزد بودایان باشم، به شیوه آنها نام بزرگان شان را می آورم و اگر نزد مسیحیان و نزد مسلمانان. این خط فکری آیا یک اپسیلون تغییر کرده است از اول تاکنون؟ اما اینکه در مواردی حرف من و سید مرتضا و یا شما و سید مرتضا، مثل هم باشد، آیا این بد است؟ فکر نمی کنم. اصلا این نکات ربطی به آدرس و این چیزها ندارد و از اول خیلی ها که اینجا هستند، بنده را می شناختند با اینکه هیچ آدم معروفی نیستم و مقالات ناچیزم هم در دانشنامه حج و حرمین به اسم«علی احمدی میراقا» ثبت شده و البته مقالات سفارشی اند که ارزش علمی خاصی ندارند. بنابرین نه بحث ترس است و نه بحث دلبری کردن بلکه بحث این است که راست راه برویم و از هیچ کس باک نداشته باشیم که آخرش یکبار می میریم و قرار نیست که برای مردن زهر ترک بشویم. اگر هم قبلا از واکنش نشان ندادن نسبت به اخراج خودم از مثلا مراکز تحصیلی و ترس و این حرفها حرف زده ام، فقط شوخی و نوعی خودخوری بوده والا من مشتاقم که مرا بگیرند و همانجا بمیرم تا بیرون از بین بروم. اما دلیلی نمی بینم که از حقیقت روی گردان شوم و سپس قیافه آدم مبارز به خودم بگیرم. من مبارز نیستم ولی شائق حقیقتم و حقیقت را با زحمت می شود به دست آورد و با سختی و تلاش و نه با تنبلی. بنابرین ضمن احترام به همه اهالی ایران زمین که در زندان های مخوف جمهوری اسلامی، فریادرسی ندارند، من هیچ تلاشی برای رفتن به زندان نمی کنم ولی اگر بروم حاضرم بمیرم و کوتاه نیایم ار باورهایم. می توانند امتحان کنند.
یاران جان درود
جناب دوست علی 1
گمان دارم شما موافق باشید که هر بحث خشک و علمی را صاحبان
قلم قلندر و نازک خیال و طبع فقط میتوانند چنان بیارایند که از خشکی
وکسالت بزدایند.کمتر عزیزی این توانایی وعلم ونازکی ووو را داراست.
درموردبی احترامی نکردن به بودا وزرتشت و چندکس دیگر درست
می فرمایید اما اگر بزرگی خود به دیگران مجوس (توخالی) بگویند چه؟
از آن بدتر سفارش به نامیدن دیگران به هرچه عکس افتخاراتشان است
را چه می گویید ؟ این مردم (ایرانیان) بعد از قادسیه تا به امروز به کل
مفاخرشان توهین شده آیا هیچ جوابی ندهند ؟(کورش زنا زاده / دوزخیان
پارسی زبان وبهشتیان تازی سخن/یا رشتی وقزوینی وترک که به آنچه
افتخار می کنند عکس آنرا رواج داده اند) ودر عوض به قبیله قریش از رفاهی
که از دیگران به تاراج برده اند وبه آنها رسیده از زبان اللهی که حد اکثر میتواند
کدخای همان ده باشد فخر فروشی شده وهنوز هم با حج سوبسیدشان
براه است .شاید بتوان به مردم حال گفت اگر میتوانید ببخشید اما نسل های
پیشین چه؟
من این نوشته را درست،منصفانه و دلسوزانه می دانم،ولی آقا این حرفها توی گوش و دل کسی که میاد در فضای عمومی افتخار به خوردن عرق سگی و شامپاین میکنه نمیره،من صد بار همین فرمایش شمارو به این شامپاین خور تذکر داده ام که در هیچیک از جوامع راقیه و متمدن و هیچ آکادمی یا محفل علمی آزاد،نقد مساوی تمسخر و توهین دین یا هر چیز دیگری نیست،و از سخنان قصار و معروفش اینه که “نقد یعنی اینکه من بتونم هرکس و هر چیز و هر عقیده ای رو به لجن بکشم”!صد بار این تعبیر مزخرف رو بکار برده،البته انسان تکوینا آزاده که این کار رو بکنه،مگر اینکه یکجایی و تحت یک قوانینی باشه که اگر توهین کرد بگیرند چپقشو چاق کنن! ولی این آخر چنین جربزه ای رو نداره،معلوم نیست بقول دوستی توی کدام سوراخ در بنگال یا سنگال یا بقول شما توی ناف اروپا مخفی شده و دوش میگیره میاد اینجا شروع میکنه بجای نقد مسائل و موضوعات به فحش و ناسزا و گیر دادن به شخصیت این و اون،خوب بگو بتو چه مربوطه که شفیعی کمونیست بوده یا نبوده؟ تو اگر مرد بحثی مطالب او رو ببحث بکش و نقد کن نه شخصیتش رو.پس مساله مساله شجاعت نیست و این هنر نیست که کسی توی سوراخ موشی مخفی بشه و نه اسم واقعی اش رو بگه،نه کار و وجه نون دونی اش رو بگه همینطور هی گیر بده به این و اون که ممرّ درآمد تو چیه؟ یا وابستگی قبلی سیاسی ایدئولوژیکت چی بوده و این چیزها.پس انسان تکوینا آزاده فحش بده و در عین حال مثل موش توی سوراخ باشه و به ترس دیگران اشاره کنه،اما مهم اینه که آیا نزد خردمندان دنیا در جوامع پیشرو و فرهنگ ها هم اینطوره که آزادی و نقد یعنی اینکه من بتونم همه چیزو لجن مال کنم؟! خوب از این ویسکی خور مفتخر به عرق سگی خوری بپرسید در کدام جامعه یا دموکراسی پیشرفته نقد رو به لجن مال کردن تعبیر می کنند؟! عرض من هم بشما اینه که شما اصلا مضاف الیه دین رو از جمله “تمسخر دین”بردارید،اصلا بگویید تمسخر،آیا تمسخر فعل اخلاقی و انسانی است؟شما چرا می گویید :من نمی گویم تمسخر دین بد است یا خوب؟ خوبب دو پهلو سخن نکنید ،مبنا روشن کنید و بر آن بایستید،من اینجا الان بعنوان یک معمّم و روحانی معتقد به شریعت اسلام می گویم تمسخر اصلا فعل اخلاقی نیست،و کسی که تمسخر میکنه (مثل همین مخاطب شما یا آن یکی که معرّف حضوره و برخی دیگر) برای راه باز کردن برای خود اصلا انسان نیست یا انسان ناقصه،من می گویم حتی به ماتریالیست منکر خدا و به کمونیست و هر ایسمی نباید توهین و تمسخر کرد،ایسم را باید نقد کرد و آنرا مورد سوال قرار داد اما تمسخر مطلقا فعل یک انسان عاجز و بیسواد و عقده ای است که از اینطریق مشکلات روحی خودشو تسکین می ده و در پی مطرح کردن خود و ابراز وجوده.
ناشناسی دیگر
6:24 ب.ظ / آگوست 2, 2018
شما واقعا فکر می کنید دولتهای مدعی حقوق بشر واقعا به این ادعای خود حداقل در کشورهای خود هم عمل می کنند ؟
………….
جناب ناشناسی دیگر شما هم اشتباه می کنید و با تکرار انچه مشتی اخوند بی سواد و آخوندهای کراواتی و کمونیستهای غرب نشین و…می گویند سعی در خود ارضایی می فرمائید. در کشورهای غربی دمکراسی درون این کشورها و برای مردمشان هست و به خوبی هم اجرا می شود. همین خوردن الکل که شما انرا عامل فساد و یا روابط ازاد زن و مرد و یا آنچه شما بدون تفکر و با تکرار مشتی مزخرفات اخوند می نویسید همه نمودی از احترام به حقوق افراد است و ازادی انتخاب. ولی درهمین کشورها همزمان هم درباره مضرات الکل و مواد و بی احتیاطی در روابط جنسی و احتمالات واگیری بیماریهای جنسی (چیزی که در کشورهای اسلامی بصورت تابوست)هم بطور علمی پژوهش می شود و هم بطور وسیع اطلاعات بمردم داده می شود. در این کشورها بعلت وجود سیستمهای سکولار و دمکراتیک و با قوانینی بر مبنای حقوق بشر هر انسانی در عین داشتن حقوقی وظایفی هم دارد. دولتها از طریق انتخابات ازاد و بدون هیچ واسطه ایی مستقیما از طرف مردم انتخاب می شوند و هر فردی که شرایط قانونی که در حقیقت همان سن قانونی انتخاب و انتخاب شدن را دارد می تواند چه از طریق احزاب و چه ازاد کاندید شود و یا به هر فردی یا برنامه حزبی رای دهد. تمام افراد در برابر قانون یکسانند و دارای حقوق برابرند. مجلس نمایندگان مستقیم مردم قوانین را تعریف و تصویب می کند و چنین قانونی برای تمام افراد و احزاب و ادارات و قدرتهای حاکمه از بالا تاپائین ملزم الجراست و هرگونه تخطی از ان به سختی مجازات می شود. تمام این کشورها در حتی در ده کورها با شورای انتخابی مستقیم مردم اداره میشود. تمام سیاستهای این کشورها از شوراهای شهرکها(اصولا ده بمعنی ایی که ما با مردمی فلاکت زده و بدبخت و گشنه و با لباسهای پاره پوره و دراوج فقر و فلاکتی که الان در ایران و کشورهای اسلام زده است در این کشورها به تاریخ 100/200 سال پیش این کشورها و بیشتر در کتابهای نویسندگانی چون چالزدیکنز …می توان یافت. چون دراین کشورها هر جمعی در محلی دارای تقریبا تمام امکانات شهری را داراست.) و شهرها واستانها تا سیاست کلی کشور در خدمت منافع مستقیم مردم و منافع کلی کشورهاست که جمعی از منافع مردمان ساکن آن سرزمینند. بنابراین سیاست خارجی امریکا یا انگلیس یا المان و فرانشه …را منافع ملی و مردمی اش تعیین می کند تا موضوعات دیگر. در ضمن انچه را بنام خط فقر دراین کشورها تعیین می کنند بدین معنی نیست که مردم چنین کشورهایی مثلا نون ندارند بخورند یا جایی برای زندگی …ندارند!دراین کشورها تمام افراد دارای شرایط حداقل زندگی را دارند چه کار کنند و چه بیکار باشند. مسلما افراد معتاد چون توان نگهداری از جای خواب و پرداخت کرایه و غیره ندارند و هر چه را بدست می اورند خرج اعتیاد می کنند بیشترین گروه بقولی کارتن خواب و غیره را تشکیل می دهند. ولی در اغلب این کشورها حتی این گروه را سعی در جمع آوری و اسکان و با دادن امکاناتی مثل مواد در حد مصرف و وسایل تزریقات و بهداشت مناسب و محلهایی برای ترک مواد …سعی می کنند که یارای نمایند. بنابراین گفتن اینکه دراین کشورها حتی برای مردمشان کاری نمی کنند نا آگاهانه و تکرار مزخرفات مشتی دزد و قاتل و آدمکشی است که خود باعث فقر و بدبختی و رواج اعتیاد و فحشا و …در ایران شده اند. شما باید بین سیاست خارجی هر کشوری و روابط بین المللی اش با روابط درونی و برخورد حاکمیت با مردمش فرق بگذارید تا در دام مشتی اراذل و اوباش اسلامی نیفتید. برای فهمیدن سیاست غرب و دمکراسی در غرب تنها خواندن آنهم منابع دست اول هرچند لازمست ولی کافی نیست. باید دراین کشورها بود و زندگی کرد انهم نه با دید سید مرتضی ها که خود مشتی دزد و جنایتکاری هستند که برای توجیه جنایات و دزدیها و ادمکشی هاشان به اراجیف تکراری و دروغ و بی شرمی می اویزند.
ادبیات شما ملغمه ای از توهین ، سفسطه و دروغ است، اولا سواد که فقط فیزیک و شیمی نیست ، هر کس در علوم دینی و اخلاقی و یا حداقل زبان عربی هم بیشتر از دیگران بداند در آن رشته باسوادتر است. اگر در اینترنت سرچ کنید می بینید که سالیانه هزاران نفر در همه جای دنیا در تصادفات ناشی از مستی راننده کشته می شوند، اگر راننده به ادعای ناصحیح شما حق انتخاب در مصرف الکل دارد ( که اگر سود سرمایه داران نبود، قطعا و منطقا او حق چنین انتخابی نداشت ) آیا قربانی مستی این فرد ، حق زندگی نداشته ؟، زندگی او مهمتر است یا حق مصرف الکل یک راننده که در بار اول مقدار کمی الکل هم او را مست میکند ؟ سالیانه میلیونها نفر در اثر الکل و سیگار بیماریهای سخت و لاعلاج می گیرند که اکثر این بیماران اگر از عوارض الکل و سیگار آگاه می شدند هرگز در این حد مصرف نمی کردند که بیمار شوند، آیا قربانیان الکل و سیگار و تصادفات و تیراندازی ها حق حیاتشان که مهمترین حق زندگی است و هزاران برابر مهمتر از حق رای است در مغرب زمین رعایت می شود ؟ ( این بی توجهی به حقوق جامعه برای منافع مادی کارخانه داران مربوطه، اتفاقا نیاز به وجود ارزشهای اخلاقی در جامعه را یادآوری میکند )، در کشورهای غربی فقیر محتاج نان شب وجود ندارد؟ بعید میدانم شما به یکی از آن کشورها هم رفته باشید وگرنه فقرایی را که سر در زباله دانها دارند را در همه این کشورهای سرمایه داری می بینید، بله تا حد زیادی در این کشورها رفاه وجود دارد اما تا حدی به علت یک تاریخ ننگین استعماری غارت منابع اولیه بقیه کشورها که هنوز از طریق مزدورانشان به طرق دیگری مثلا ارزان نگه داشتن نفت و غارت نخبه های دگیر کشورها با تشویق نامنی و جنگ با فروش اسلحه و حمایت از دیکتاتورهای محلی … این ایجاد ناامنی ادامه دارد( و البته درصد قابل ملاحضه ای از رفاه این کشورها به علت رشد علمی این کشورها هم هست )
دروغ شما این است که من گفتم آنها برای مردمشان کاری نمی کنند، که من اصلا اینرا نگفتم ، قطعا دولتها به درصدها ی متفاوت برای مردمشان کار میکنند.
دزدان اصلی و بزرگ دولتهای غربی هستند که در طول تاریخ منابع اولیه دیگر کشورها را دزدیده اند و می دزدند، آدمکش هم بیشتر خودشان هستند که بمب اتم بکار بردند و در یک ثانیه صدها هزار غیر نظامی را جزغاله کردند و باز هم بعید نیست تکرار بکنند یا در یک جنگ جهانی 50 میلیون انسان را کشتند که تمام دیکتاتورهای جهان سوم تاکنون و مجموعا هم هرگز این مقدار نکشتند، و اکنون هم خاورمیانه با سلاحهای ساخت آنها و سیاستهای ویرانگر آنها، مثل تشویق عراق برای حمله به ایران و یا حداقل سکوت در مقابل این تجاوز که سازمان ملل هم بر متجاوز بودن عراق صحه گذاشت و یا سکوت و حمایت از جنایات روزمره اسراییل و عربستان در منطقه ، و یا حمله بی دلیل خودشان به عراق و .. اینها مثال های روشنی از عدم پایبندی این کشورها به حقوق بشر در مقیاس جهانی است.
بر فرض که ادعای شما درست که در کشور خودشان منافع و حقوق اساسی مردمشان و حق رای و تعیین سرنوشت آنها مقدم بر طمع سرمایه داران است، که البته کامل اینگونه نیست، چرا ماها که خود شما ناگفته اذعان دارید که که آن قدرتها، منافع و امنیت و جان و مال ما را قربانی منافع خود می کنند باید مبلغ بی جیره و مواجب آنها شویم و برای آنها گلو پاره کنیم و با هموطنآن خود فحاشی و تندی کنیم.
یاران جان درود
آچمز: در بازی فکری شترنج موقعیتی را گویند که نه راه پس نه پیش
نه چپ و راست و نه باقی ماندن در وضع موجود چاره ساز باشد .
این آقاهه ترامپ نیز این وضعیت آقایان را خوب می داند چه بسا از
زمان ریس جمهور قبلی این سناریو قدم به قدم جلو برده شده باشد.
بهر روی آقایان نه می توانند مذاکره نکنند و نه میتوانند بگویند که
تویت نکن و محرمانه باشد و مانده اند (خار در پا پای درگل )
ایشان هم هی مذاکره مذاکره می فرمایند. بابا بسه کشتی دیگه
سلام و درود
پاسخ به پرسش فریبای گرامی،
نظام پولی قالب جهانی و به تبعه آن ساختارهای سیاست مالی دولتها و سیاستهای اقتصادی بخشهای عمومی و خصوصی متکی بر نظام پولی “فیات” یا پول چاپی و نسخه مدرن آن سیگنالهای الکترونیک خود ساخته و پرداخته است.
واژه”فیات” از عبارت لاتین به معنای “بگذار باشد” گرفته شده؛ چاپ پول یا اسکناس هر ارزی بشکل انحصاری در اختیار متولیان پولی، مالی و اقتصادی (طبقه غالبه حاکم) که از طریق نهاد بانک مرکزی و شبکه بانکی وابسته حاکمیت پولی-مالی-اقتصادی به عبارتی دیگر سیادت طبقاتی حاکمین بر این شبکه را با کمک متولیان نظام بانکی کشور مربوطه تسهیل و اعمال میکند.
در کُنه و بطن این نظام “نظریه کمی پول” و انعطاف پذیری آن (در مقابل نظام پولی متکی بر استاندارد طلا و تولید آن) به منظور بسط اعتبارات یا در واقع تولید بدهی از طریق آسان و کم خرج چاپ پول و تولید و افزایش نقدینگی البته ظاهرا با توجه به در نظر گرفتن و رصد کردن پارامترهای خاص رشد اقتصادی و ترجیحا مستقل از اراده متولیان نظام بانکی و با تکیه به الگوریتمهای خاص ریاضی و دریافت و پردازش مستدام دادههای پارامترهای مربوطه مثل نرخ بهره، نرخ تبدیل ارز، نرخ رشد اقتصادی، نرخ بیکاری یا اشتغال، نرخ تورم و غیره انجام بگیرد و یا تحت شرایط خاص با ملاحظات متولیان نظام پولی (مثلّا شورای پول و اعتبارات) این عمل بشکل ارادی و بر اساس تصمیم گیریهای سیاسی اقتصادی اجتماعی انجام بگیرد. نیازی نیست که حدس بزنیم متولیان نظام ولایی استاد کدام رویه و بر مبنای کدامین مصالح هستند. البته باید گفت که نسخه اول اتفاقا از نسخههای “پول درمانی” شسته رفته و معقول برای محافل علمی توسط میلتن فریدمن شیاد تجویز شده؛
چاپ بی رویه که نه چاپ لجام گسیخته پول از قرار روزی هزار میلیارد تومن حاکی از اقتصاد زمین گیر و ناتوان کشور که متکی به درامدهای محدود و رو به افول دلارهای نفتیست که آنهم بر مبنای طیف خودی، کم خودی، نخودی و نا خودی و بیخودی و لاجرم نظام رانت خواری پولی ارزی با نرخهای مرتبط توزیع و تقسیم میشه؛ چاپ پول بدون پشتوانه یعنی تورم پولی، یعنی تولید بدهی یعنی اعمال مالیات پنهان و کاهش قدرت خرید، دستمزد و حقوق و مستمری و بازنشتگی اهالی فرودست. چاپ پول بدون پشتوانه تولید یا طلا یعنی افزایش نقدینگی بدون پشتوانه نه در جهت سرمایه گذاری و تولید ثروت انجام میگیرد که ترفندی بسیار ساده و موثر ایست برای انتقال دسترنج اکثریت فرو دست اجتماع به فرادستان و صاحبان مستغلات و کالا. سیاستهای مالی دولت ایرانی- شیعه- کینزی سرمایه خوار غرق در گرداب بدهی ۷۰۰ تریلیونی و تامین بودجه ۸۰۰ تریلیونی شرکتهای ضررده خصولتی و انگلی زاییده همین نظام پولیست.
در گذشتههای دور این سیاست از طریق اعمال و جامعه آوری باج و خراج مالیات به زور و تحکم و تهدید انجام میشد.
در پولی نظام جدید و ساختارهای بهم پیوسته آن از طریق پول فیات یکی از اصول مقدس نظام کاپیتالیسم یعنی شجاعت “خطر پذیری و پاداش” لازمه سوداگری از هم تفکیک شده؛ یعنی خطرات ناشی از سوداگری متوجه اهالی دهکده جهانی بیخبر و پاداش نسیب حاکمین، مالکین و متولیان شبکه بانکی و بنگاهای ذینفع از وامهای کلان بدون بهره یا با نرخ بهره “خودی” جهانی و ملی میشود. در سال ۲۰۰۸ در غرب و عمدتا در آمریکا زنجیرهای از بانک ها، شرکتهای بیمه، و موسسات مالی بزرگ و قدرتمند بر اثر سؤ مدیریت و فساد ورشکسته شدند ولی با اعمال نفوذ و تهدید فروپاشی نظام مالی که در واقع تهدید فرو پاشی نظام اجتماعی بود دولت آمریکا را مجبور کردند که با چاپ پول در ارقام نجومی سرمایهها و اندوختهای سوخته شده آنها را جایگزین کند. اینجا یکی دیگر از اصول مقدس نظام کاپیتالیسم یعنی اصل ورشکستگی بدلایل گوناگون اقتصاد بازار آزاد و حذف سوداگران ناتوان از گردونه زیر پا گذاشته شد؛ آنها با قلدری به دولت و رئیس جمهور میگفتند که ما بزرگتر و قوی تر از آناییم که ساقط شویم. سقوط ما یعنی سقوط تمام نظام اجتماعی، پس میبایست که مستثنا بوده، ما نجات پیدا کنیم تا شما نیز بر قرار باشید؛ این نجات به قیمت چاپ تریلیونها دلار “اعتبارات” برای بانکها و بدهی بر گرده اهالی دهکده جهانی بشکل افزایش هزینه حیات و معیشت و بیماری و مرگ و میر زودرس آنها تجلی پیدا کرده.
[اسامی بانکها و موسسات ورشکسته که نجات یافته، ملی شدند و ادغام شده در نهادهای بزرگتر و یا برچیده شدند در بحران مالی سالهای ۲۰۰۸/۲۰۰۹]
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_banks_acquired_or_bankrupted_during_the_Great_Recession
مالکین، متولیان، کارگزاران، سینه چاکان و مزدبگیران نظام پولی فیات، بانکداری کسری ذخیره، و مکتب اقتصاد دزدی شیکاکو و نئولیبرالیسم به بازار تسخیر شده و دستگاه چاپ پول انحصاری متکییند و نظام میلیتاریسم نیز برای تامین بودجه ۷۰۰ تریلیونی خود به این شبکه مونتوریست؛ پاد زهر و پاتک این نظام دغلکار و غارتگر در چار چوب نظام سرمایه داری و مالکیت خصوصی و سوداگری و آزادی فردی و بازر آزاد, اقتصاد سیاسی بر آمده از مکتب اقتصاد اتریش مبتنی بر استاندارد طلا و نفی بانک داری ذخیره به عنوان منبع اصلی تولید تورم پولیست. کارل منگر پیامبر “سوداگران شریف و درستکار و زحمتکش و خلاق و کار افرین است.” اهالی حاکم بر خیابان گرگها شاید بیشتر از وی بیزار باشند تا از کارل مارکس.
طبق آخرین آمارهای بانک جهانی و صندوق بیا المللی پول کل تولید ناخالص جهان حدود ۸۰ تریلیون است ولی میزان بدهی جهانی درون شبکه بانکی حدود ۳۰۰ تریلیون تخمین زده شده (معادل ۴ سال تولید ناخالص جهانی)؛
چناچه مایل بودید برای توضیح بیشتر به کامنتهای زیر رجوع کنید؛
http://www.nurizad.info/blog/32420#comment-485581/ گردانندگان کلان و اصلی پانزی – دغل – بازی
http://www.nurizad.info/blog/32400#comment-469784/ رقم نقدینگی از حجم اقتصاد کشور بالاتر
درود سپاس از توضیحاتتان
اگر اشتباه نکنم، پول فیات ،بی پشتوانه تولیدی وبی ارزش و ارزش آن وابسته به نظام و یکی از عوامل بحران و تورم اقتصاد کشوراست که بدینسان قدرت خرید ملت از بین رفته و برقدرت حاکم بطور مصنوعی اضافه می کند، چون شرایط کنونی ایران، چرا که در تبادل بین المللی نقشی نداشته و در واقع چون مسکنی بدون علاج قطعی و وسیله سرکوبی دیگر است.
با این تصویر یک اقدام تروریستی بر علیه ملت ایران است یا؟
دین یک احساس امید و امنیت کاذب به شما می دهد و در عوض بسیاری چیزها را از شما می گیرد، درست مثل کودکی که در آغوش پدر و مادر، احساس امنیت می کند و کم کم از این نکته غافل می شود که در اتفاقات خطیری که پیش رو دارد (بیماری های صعب العلاج، جنگ و…) از دست پدر و مادر هیچ کاری ساخته نیست و این را دیر یا زود به تجربه در می یابیم که آن احساس امنیت، کاذب است و اگر آغوش امن و گرم پدر و مادر را رها نکنیم هرگز نمی توانیم زندگی کنیم. دین هم اگر آغوشش را رها نکنید به شما اجازه نخواهد داد که زندگی را با تمام وجود تجربه کنید. دین در ذهن و ضمیر شما ترسی ریشه دار را به جا خواهد گذاشت، ترس از زندگی، شادی، لذت، تجربه و…
آسمان دین، همیشه گرفته و ابری است و بسیار کم پیش می آید که آفتاب شادی رخ بنماید و اگر هم رخ نماید در دیدگان دین باوران به حدی ترسناک و دهشتناک است که مجبور می شوند هر چه سریع تر پرده ها را بکشند تا از ورود نور به حریمشان جلوگیری کنند. وقتی شما دیر زمانی در تاریکی زندگی کنید، نور چشمان شما را آزار خواهد داد، وقتی دیر زمانی در غم و اندوه فرو روید، زشت ترین مناظر از دید شما، شادی و لذت خواهند بود، به گونه ای که از شر آنها هر چه سریعتر به آغوش باورهای دینی تان پناه خواهید برد. ترس باعث می شود شما مدام زندگی را پس بزنید و مرگ را در ذهنتان تداعی کنید و با اندیشه مرگ به جنگ با شادی و لذت و زندگی بروید.
انسان های دیندار کمتر وارد گود زندگی می شوند چون که شهامتش را ندارند، برای همین همیشه بیرون از گود می ایستند و کسانی را که وارد گود زندگی شده اند نظاره می کنند و طبیعی است که بسیاری از وارد شدگان به این گود، زمین می خورند و لباس هایشان کثیف و آلوده می شود و اینجاست که زبان طعن و کنایه دیندران گشوده می شود: نگفتیم وارد این گود نشوید؟ نگفتیم که مروید آنجا که آشنای شما ماییم؟ نگفتیم که صفت های زشت بر تو نهند؟ نگفتیم که در این سراب فنا مایه حیات ماییم؟ نگفتیم که به نقش این گود مشوید راضی؟ نگفتیم که آغوش ما را رها نکنید و بی خیال زندگی شوید!؟ حال خودتان به خاطرات کودکی تان رجوع کنید، کدام یک از ما در کودکی لحظاتی کوتاه آن آغوش های گرم را رها نکرده و در گل و لای با تمام وجود بازی نکرده ایم و بعدش چه سرزنش ها که از پدر و مادر نشنیدیم و گاه حتی تنبیه شده ایم، اما شب هنگام که در بستر خویش آماده سفر به دنیای خواب می شدیم، سرشار از حس زیبا و روحبخش زندگی با تمام وجود نبودیم؟
شعر باز باران با ترانه را دوباره بخوانید و بر شهامت آن کودک ده ساله هزاران آفرین بفرستید. تمام آن جلوه های زیبا که روحش از آنها سیراب شد محصول شجاعتش بود و زندگی بدون تجربه های سرشار این جلوه های زیبا در تمام دوره های عمر و به فراخور موقعیت سنی مان، چقدر پوچ و بی روح و بی معناست.
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود
درود
این جک بی مزه چند بار دیگه هم در این سایت مطرح شده، آخه این سایت جای این خرعبلاته ؟
یعنی همه جای دنیا بد و جهنمه حال آنکه هنوز در جمهوری اسلامی نان و پنیری به ناف مردم میرسد. حرف و ادعای نخ نما شدهٔ جمهوری اسلامی برای مسخ کامل اقلیت ۱۵ درصدی طرفداران خود در این ۴۰ سال…
برخی حتی گفته اند که اعتقاد به دین و داشتن ایمان و تعبد برای بشر غریزی است اگر در عدم صحت این گفته ایمان هم داشته باشیم بازهم نمیتوانیم چشمانمان را بر روی ملیونها و حتی ملیارد مومنین و معتقدین به بندیم
به 20 تا 30 ملیون زوار سالانه مشهد توجه کنید. به مومنین هندو و مسلمان هند نظر داشته باشید که اگر اندکی از مهار دولت و ارتش هند کاسته شود ، مساجد و معابد را بر سرهم ویران میکنند . به راهب های بودائی نگاه کنید که چه نفوذی بین پیروان خود دارند . آیا از رونق بازار کشیشان در آمریکای لاتین کاسته شده ؟ آیا در اروپا ملیونها نفر برای سخنرانی سالانه پاپ اعظم در ونیز جمع نمیشوند ؟. دیوار ندبه در بیت المقدس چیست ؟
اکثر قریب به اتفاق مومنین در اصول و تعاریف مذهبشان غور و بررسی و فکر نمیکنند آنها اعتقاد به ماوراء جهان و طبیعت داشته و از طریق آئینی که دارند خود را به آن ماوراء وصل میکنند . آئین آنها هرچه که باشد شیعه ، علی الهی ، سنی ، مسیحی ، بودائی ، …..حتی انرژی جهانی یا کهکشانی بهانه و ابزاری است برای اتصال به این ماوراء . بر اثر سالها ممارست و برگزاری سنن آئینشان جهان بینی و ساختار مغزی ودماغی آنها بسیار به ندرت قابل تغییر برای ایمانشان میشود حتی اگر متخصص یا دانشمند و فیلسوف باشند. هرآنچه از واقعیتها و حقایق روزگار با باورهای مذهبی و اعتقاداتشان تضاد داشته باشد آنها را به نحوی توجیه میکنند و یا راجع به آنها اصلا فکر و سئوالی نمکنند. رازهای امور الهی بسیار است که کشف نشده!.
بی ایمانترین افراد هر فرقه و مذهب و دینی مروجین و متخصصین همان دین هستند همانهائی هستند که در اصول و تعاریف دینشان غور میکنند . فجایع و جنایات زیادی توسط حکومتهای مذهبی انجام شده و میشود. با اینحال این مسائل از اعتقاد مومنین کم نمیکند. آنچه متیواند تعداد مومنین را کم کرده و لامذهب کند فراگیریهای عقلی و علم است که از کودکی آغاز گردد. برتراند راسل میگوید در نبود علم ، اژدهای مذهب است که مانع اطفال ما از فراگیریهای عقلانی است .
بنابراین به نظر من بحث و جدل در احکام مذهبی مانند کنیز و برده ، هیچ مومنی را کافر نمیکند. اسلام کلینی تا خمینی مرد و تمام شد. مجتهد سایت ما هم میپذیرد که در دنیای ما کنیز و برده داری غیر انسانی است و اسلام نیز الغای آنرا در هدف داشته ، ما چرا بایستی اصرار بر این داشته باشیم که چنین نیست. چه نتیجه مثبتی حاصل میشود که جنایت خمینی یا پورمحمدی را به عقاید مذهبی و برده داری آنها ربط دهیم ؟ آیا هیتلر که کوره های آدم سوزی براه انداخت یا استالین که هزاران نفر را سربه نیست کرد اعتقاد مذهبی داشتند؟.
هم اکنون بسیاری از مومنین ، خمینی یا پورمحمدی و کلا جمهوری اسلامی را تائید نمیکنند و جدائی دین را از قلمرو حکومت پذیرفته اند ما چرا میخواهیم اسلام کنونی آنها را نفی کنیم ….. و آیه فلان از سوره نسا ،تفسیر و معنیش همان است که مجتهد ما میکند اگر چه محظوریاتی هم داشته باشد.
سید مرتضی این پیشوند “امام” را که شما جلو اسم خمینی میگذارید با شناخت بیشتری که از این بابا پیدا کرده ام، من آن ۱۱ تای دیگه را هم هیچ بهتر از این خمینی نمی بینم. چون این یکی در قرن ۲۱، این از آب درآمد که لابد تکامل یافته آنهاست. آن ۱۱ تای دیگه که آخرینش یعنی یازده دهمینش هزار و صد و اندی سال پیش میزیسته است، چی بوده اند؟ و کنیز و غلام که سنت جاهلی در اختیارشان گذاشته بوده است را هم که با بزرگواری امامانه مصرف میفرموده اند. و چه خوب که از هر ۳۸۰ انسان بالای ۱۸ سال در کرهٔ زمین، فقط یک نفر اسم صادق و باقر به گوشش خورده و از دست علم غیب این ۱۱ تا، جیبشان و عقلشان به تاراج نرفته است.
جناب علی1 بعد از این همه مدت اگر آمده ای که به ما بگویی نقد قرآن با تمسخر آن فرق دارد، معلوم است که هنوز با شفیعی اشتراکات بسیاری داری، پس زیاد به او خرده نگیر که او نیمه دیگر توست. خیلی دوست دارم فقط به یک سئوال من پاسخ دهی و آن سئوال این است.
به نظر شما اگر مردم ایران مسلمان نمیشدند و اسلام وارد این سرزمین نمی شد (به هر دلیل) اکنون چه مشکلاتی داشتیم؟
ممنون از پاسختان
واقعا نمی دانم اگر اسلام وارد ایران نمی شد، مردم ایران الان چه مشکلاتی داشتند ولی می توانم تصور کنم الان چه مشکلاتی دارند.
در مورد بند تکراری هجده،تجسّم قاطعیت بی نظیر مرحوم آیت الله روح الله خمینی در برابر تروریست های شرور منافق خلق که دست شان بخون هزاران نفر از هموطنان بیگناه تا مرفق آلوده است و ردّ پاها و ریش جنباندن هایی از تفاله های باقیمانده از آنان در سایت و کانال شما قابل رویت است،برای شمایی که اکنون عینک تیره ای از بدبینی،لجاجت و یکسو نگری بچشم زده اید مشکل است،و چنانکه اشاره شد مجازات شرعی و قانونی وحوشی که در شرائط جنگ و امنیتی کشور توطئه براندازی جمهوری اسلامی منتخب مردم را چیده بودند و با کمال افتخار بر آن اصرار و ابرام داشتند و با دشمنان متجاوز به این سرزمین اسلامی هم پیاله شده بودند یکی از حسنات و شجاعت های رفتاری بی نظیر مرحوم امام راحل بود که دیدگان شب پره ها از دیدن آن نابیناست.
در مورد انظار مختلف بزرگان از علماء در خصوص انتفاء موضوعی برده داری در این عصر و عرف بارها اشاره شد،نیزبه کنوانسیون هایی که به تایید و امضاء قانونی جمهوری اسلامی که تحت قوانین شرع و ولایت حاکم شرع اداره می شود اشاره شد،اینکه مفاد این کنوانسیون ها تاسیس علمای اسلامی نبوده است دخلی به امضاء راهبردی بر مبناهای اسلامی ندارد،و رهبران مذهبی اگر در مضمون معاهدات و کنوانسیون ها ایراد و اشکالی داشته باشند یا آنرا خلاف قواعد مسلم اسلامی بدانند بدون تردید در مورد آن ابراز نظر می کنند یا لااقل در پذیرش این معاهدات تحفّظ می کنند،و وقتی کشور اسلامی تحت قانون شرع چنین رویه های را امضاء می کند این بهانه گیری های لفظی و کودکانه بی معناست ،کشورها و مذاهب دیگر نیز البته وفق قوانین مذهبی و کشوری خویش عمل می کنند.
نیز شما نوشتید:”مفسرانی چون علامه طباطبایی معتقدند احکام برده داری، در خفا باقی هستند تا امام زمان ظهور کند. آنجاست که قوانین برده داری موضوعیت و مظهریت پیدا می کنند”.
اولا مرحوم علامه طباطبائی یکی از بزرگان علماء اسلامی و شیعی بودند و نظر خود را نمایندگی می کنند.
ثانیا:این برداشت مربوط به کدام بخش از آراء و انظار ایشان در باب برده داری است؟ لطفا در صورت مقدور رفرنس مدعای مورد اشاره را ذکر کنید.
والسلام
در مورد احکامی که در بندهای شش تا هجده گردآوری شده،البته بارها اشاره شد که در اسلام برده داری ناشی از اسباب دیگر مثل اینکه :1-بزرگ خانواده می توانسته دختر و پسر و زیر دستان خود را بفروشد.2-مرد گاهی زن خود را می فروخته و گاهی باجاره یا عاریه می داده.3-فرمانروا یا حاکم باستناد قدرت خود می توانسته هرکس را دلش خواست زیر یوغ بردگی و بندگی در آورد و از این جهت پادشاهان را مالک الرقاب می خواندند.4-ربایش و زورگیری و برده سازی و تجارت برده.
اینها را اسلام از ابتدای ظهور خود تحریم و منع کرد این درحالیست که این روش ها تا دو قرن پیش از زمان ما رایج وساری بود و بعد همه صور برده داری ممنوع شد اگرچه هنوز در برخی مناطق جهان برخی از این صور باشکال و پوشش های دیگر جاری است. و اسلام ازبین این اسباب برده گیری فقط آن صورت را که یکی از دو طرف تخاصم که در جنگ فاتح می شد اگر دشمن جانی خود را زنده بدست میاورد می توانست او را برده خود قرار دهد یا بکشد،تنها این صورت را بصورت معلّق و مادام الموضوع امضاء کرد با قید تربیت و مراعات حسن رفتار و تلاش برای آزادسازی های الزامی و توصیه ای،زیرا هیچ فرد و هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که در برابر دشمنی که می خواهد نام او را یا مقدسات او را از صفحه روزگار محو کند ساکت بنشیند و از هستی خود دفاع نکند یا پس از غلبه وقتی که دشمنی را بدست آورد بهمان پیروزی اسمی قناعت نموده دوباره دشمن را در اراده و عمل خود آزاد بگذارد.بنابر این در زمانهایی که چنین سنت های رایج و ریشه داری که نوعی باز دارندگی و فشار سیاسی و اقتصادی بر یکدیگر نیز محسوب می شده است،چنین رویکرد تدریجی برای نفی گام بگام برده داری شایسته تر از رهاسازی دشمنان و وابستگان آنان یا قتل عامّ آنان بوده است،و خوب است کسانی که اقدام به اشاره به چنین احکامی در دوران هایی که عرف آن دوران ها بدتر از این احکام را نه قبیح می دانستند و نه از آن کوتاه میامدند می کند مطالعه ای در رفتارهای عمومی در اقوام و ملل در این زمینه داشته باشند که آیا احکام اسلام انسانی تر بوده است یا رفتارهایی که تا همین دو قرن پیش از زمان ما رایج و متداول بوده است.
دکتر شهداد همچون ازرخشی در افق این سایت پدیدار شد و چون ما قدرش را ندانستیم ناپدید شد او یک نابغه از اینده بود و نظرات علمی و تخصصی او در اینده جهان را تکان خاهد داد و انوخت ما میفهمیم که کیست و متعسف میشویم که چرا قدر اورا ندانستیم و منظلت او را حفظ نکردیم همه همکاران من در دانشگاه شریف و دانشگاه پلی کلینیک با من هم عقیده هستند و میگویند کاشکی ما افتخار مساحبت با او را داشتیم. اینبار اگر او برگشت باید همه ما با احترام باهاش برخورد کنیم تا دوباره مارا ترک نکند و ما بی نسیب از علمش بمانیم و اگر کسی به او چرت و چرت بگوید دشمن ایران است و دستش با اخوندها در یک کیسه است.
دکتر حسام؟ اشتباهات املایی تصحیح شد، لطفا برای نوبت بعدی هریک واژه های زیرین را 10 بار تکرار و بنگارید، متشکر.
آذرخشی
خواهد داد
متاسف
منزلت
پلی تکنیک
مصاحبت
بی نصیب
در مورد فقره 5 چرا هیاهوی بیجا می کنید؟ حال مگر ذات شما چیست؟ذات آقای خمینی چه بوده که اینگونه لفّاظی می کنید؟
اولا: شما چه ذاتتان ذات دیگری شده باشد که پتانسیل التزام به احکام اسلامی نداشته باشید یا ذات دیگری نشده باشد توهین به امامان شیعه و حضرت زهرا سلام الله علیها از موارد ملحق به حکم سابّ النبی است و پتانسیل آن منابع و احکام دین است،این یک مسلک فقهی است که تابع دلائل خاص داخلی آن است و البته در جامعه اسلامی نباید اهانت به پیامبر و عترت او امر هیّن و سهلی باشد.
ثانیا :مرحوم امام خمینی در این مورد حکم اعدام مشخصی نسبت بفرد مشخصی صادر نکردند بلکه بررسی امر را به دستگاه قضائی سپردند تا واقعیت مساله روشن شود که سخن گوینده حاوی عنصر واقعی جرم بوده است یا نه؟ البته در مورد مدیران و مسئولان صدا و سیما که آن مطلب را نشر داده بودند اشاره به تعزیر کرده بودند،عبارتی که در نامه ایشان به مسئول صدا و سیمای وقت نوشتند این بود:
“بسمه تعالى
آقاى محمد هاشمى، مدير عامل صدا و سيماى جمهورى اسلامى
با كمال تأسف و تأثر روز گذشته از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردى كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج مى گردد، و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد. در صورتى كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است، بلاشك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدى مسئولين بالاى صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامى زمينه ها قوه قضاييه اقدام مى نمايد.
(صحیفه امام،ج21 ص 251)
در هرحال،در این ماجرا برخی از دست اندرکاران سیما محکوم بحبس و تعزیر شدند ولی بعد با وساطت مدیر سیمای وقت در مورد تساهل خود مورد عفو واقع شدند و کسی نیز محکوم باعدام نشد:
http://tarikhirani.ir/Modules/News/Phtml/News.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=30&NewsId=5336
—-
http://www.siasi.porsemani.ir/node/2530
—-
http://www.pirastefar.ir/?p=8171
/////////////////////// کسی که در این سایت با دریافت حق الزحمه کامنت می گذارد!
فقها چگونه احکام را استنباط میکنند؟ پاسخ رایج ایشان این است :با رجوع به کتاب و سنت و عقل و اجماع. نتیجه این رجوع به این مبانی را فقیه بعنوان نظر و یا فرمان خدا برای مردم بیان میکند. یعنی اگر این “خدائی” بودن را از آن بگیریم حرف و کلام و آرا فقها بعضا حرفی است در سطح سایر مباحث و بعضا حتی مورد تعجب از فرط ساده انگاری. حال سئوال این است آیا احکام فقها خدائی است؟ یعنی آیا خدا بنحو مرموزی که برای ما روشن نیست با فقهیان در تماس است و نیت خود را به آنها می فهماند؟ آیا خدا این تماس را با همه فقها بطور یکسان انجام میدهد؟ در اینصورت چرا در ساده ترین مسائل هم اختلاف آرا است؟
ادعای ما این است که آرا فقها نه تنها “خدائی” نیست بلکه خیلی هم بشری و شخصی است.
کتاب گرچه امری وحیانی است لاکن فقیه استنباطش کاملا شخصی است و ای بسا که فرد دیگری با متد دیگری استنباط دیگری بکند.
سنت رسول هم باز یک امر شخصی است و ناظر به تائید و یا مردود دانستن اعمال وگفتار صحابی از سوی شخص پیامبر است و هیچ نشانه ای از وحی در ان نیست. ای بسا شخص پیامبر در مورد یک موضوع عقاید متضادی هم داشته است.
عقل و اجماع هم کاملا شخصی هستند و هیچ ارتباطی بوحی ندارند.
در اینصورت چگونه میشود پذیرفت که فقیهی که همه استنباطش کاملا شخصی است میتواند نظراتش را منصوب به خدای بزرگ بکند؟ این جرات و جسارت از کجا آمده؟
در قرآن آیه هشدار دهنده ای از اعمال و رفتار روحانیون یهودی و مسیحی است که آنها چون کلام خود را به جای کلام خدا معرفی کرده اند مورد غضب قرآن قرار گرفته اند. پیامبر در توضیح آن فرموده بود که آنها هیچگاه خود را خدا نخواندند ولی میگفتند که حرف ما همان حرف خدا است.
همان ادعائی که امروز هم دامنگیر ما شده و با این ادعا ها ملتی را به فقر و بی چیزی کشیده اند.
درود
کلمات کافر ومرتد در قرآن چندبار بکار برده شده اند؟برده داری یک وجه تبعیض است. تبعیض در آنجاست که ترس جانشین اندیشه و خرد می شود و با ترس دروغ و فساد و پلیدی همراهند.
دلایل قرآنی ، همان زور مرگ و روز جزا وانتقام الله اند.بدین معنا که یا من یا هیچ. ای مردم مبادا شکی کنید که چنان بلایی برسرتان می آوریم ….تهدید و زور و قلدری، انگار خدا یک چاقوکش قلدرسرگردنه ای است ، ای مردم باج دهید وگرنه دوشقه اتان می کنم .خروجی نیز داعش و نظام ترورحاکم است.اساس و پایه ای که کج و نادرست باشد، هیچگاه به درستی ختم نمی شود.
خودی و نا خودی و آقازادگی وخدعه خمینی سرچشمه اشان همه یکی است. اسلام.
نمی دانم چرا دلم برای فلاکتی که به آن دچار شده ای می سوزد؟
فکر نکن قصد تحقیرت را دارم، خدا شاهد است که پستی و حقارتت متأثرم می کند.
البته بنده از همان ابتدا که تغییرت برملا شد، حالا یا انحراف بود یا افشای نفاق بود یا هرچه؛ به فراست دانستم که کارت تمام است!
حاج مجتبی شاکری گفت دخترش (دخترت) گفته که دست پدرم را بگیرید و برایش کامنت بگذارید، بلکه اثر کند.
به آقای شاکری گفتم که کار نوری زاد تمام است و آب از سر آبرویش گذشته، اما به اصرار او کامنتی گذاشتم که تو از جنس حزب اللهی و «ببین که از که بریدی و با که پیوستی» و … .
الان از درج آن نظر پشیمانم. به گمانم تو هیچ گاه از جنس حزب الله نبوده ای، فقط چند صباحی ظاهری به هم زدی و آن را مایه کاسبی کردی و نان به نرخ دوزخ(!) خوردی.
نشان به آن نشان که واسطه آن دانشجوی بسیجی شدم که نوری زاد شبیه حزب الله شده، برود در همایش بسیج سخنرانی کند و تو نرفتی و برنامه شان را خراب کردی.
آنها که تجربه دارند می دانند که این گونه قرارها با آن همه پیگیری غیر قابل فراموشی است.
حالا خودت بگو تو اگر نفوذی نبودی، و اگر از ابتدا ضدانقلاب نبودی، پس چه بودی؟
اصلا خودت بگو الان چی هستی؟ تو در وطن فروشی و اسلام ستیزی، گوی سبقت را از منافقین خلق و طاغوتی های فراری نیز ربوده ای؛ خودت بگو که الان چی هستی آقای محمد نوری زاد سابقا شبیه حزب الله؟!
————-
درود امیر عباس گرامی
پرسیده ای سابقاً چه بودم که اکنون اینجوری شده ام. می گویم: سابقاً احمق بودم. جاهل بودم. متعصب بودم. ترسو بودم. امید واهی داشتم. طمع داشتم. اکنون چرا اینجوری شده ام؟ راستش را می گویم: دارم تلاش می کنم احمق نباشم. جاهل نباشم. تعصب نداشته باشم. ترسو نباشم. طمع نداشته باشم. و تلاش می کنم انسان باشم. راستش اما هنوز نتوانسته ام دست از امید واهی بشویم.
با احترام
.
دوست گرامی نوشته ای:
“….تو هیچ گاه از جنس حزب الله نبوده ای، فقط چند صباحی ظاهری به هم زدی و آن را مایه کاسبی کردی و نان به نرخ دوزخ(!) خوردی”
مگر به جنس حزب الله کسب و کار خوب میدهند که نوریزاد ظاهر حزب اللهی بهم زد که با ان کسب و کار کند؟
یا مگر به حزب اللهی ها نان به نرخ روز میدهند که نوریزاد با بهم زدن ظاهر حزب االهی خواست نان به نرخ روز بخورد؟
چرا خطاب به نوری زاد ادامه ندادی که: تو میخواستی دزدی کنی که ظاهر حزب اللهی بهم زدی ، تا ما بپرسیم مگر حزب اللهی ها….؟
تو میخواستی….. مگر….؟؟؟
یک بار گفته بودم و دو باره هم میگویم : فقط نوریزاد است که میتواند یک نوریزاد باشد ؛ بریدن از عقیده ای که ۵۰ سال ؛ از طفولیت با خون و پوست و گوشتت عجین و امیخته شده ؛ بسیار بسیار سخت است ؛ برای تحمل درد ها و پس دردهای این زایش دوباره به توان و قدرت فوق العاده نیاز است ؛ پشت پا زدن به جلال و جبروت و غزت و شوکت کار همه گان نیست ؛ اما نه ؛ یک نفر دیگر را میشناسم که بر هر چه عزت و شوکت بود لگد زد و ردای خلافت و دستار زعامت را برای اهلش فرو گذارد و نام نیک جاودانه را بر گزید ؛ او حسینعلی منتظری نجف ابادی بود؛ ایکاش مانده بود تا امروز و میدیدیم که چگونه عمامه و عبا و ردا میدراند و همه را به اتش غیرت و شجاعت در می اندازد نامش بلند باد
داوری خود انسان در مورد خویشتن خویش معیار نیست که من قبلا بد بودم و الان خوبم یا قبلا خوب بودم و الان بدم،و این نفسانیات انسان بواسطه اشتهای فطری سیری ناپذیر انسان در خواهش کمال مطلق پایان ناپذیر است،چون انسان از اول تا آخر عمر مبتلا به خودخواهی و خودبینی ذاتی و فطری خویش است و در هر حال رویّه ها و عمل خویش را روی آن حبّ نفس و عشق به خود در هزار رنگ توجیه می کند،این است که معیار داوری در باب خوب و بد قولی و فعلی انسان دیگرانند نه خود او و اینرا انسان هوشمند میتواند از داوری دوست و دشمن در حق خود دریابد، و بتعبیر بزرگان عرفان و اخلاق اگر انسان خود را به پخته راه رفته خدا یافته ای عرضه کند به او حالی خواهد کرد که همه کنش های او برای خود اوست نه خدا،این ضابطه البته مربوط به سیر و سلوک انسانی انسان بسوی کمال مطلق است،حال لغزشگاههای سیاسی را که باید بگذاریم و بگذریم که لغزشگاههای خطرناکی است.
.
نزن سید مرتضی، نزن، و به پاس احترام به دیگران این “نزن” را بدون پیشوندی که سزاوار خطاب به شما هست، مینویسم، که جواب این واکنش شما فقط درخور دو کلمه هست: …نزن.
سلام و درود
دکتر نوری زاد گرامی در این پاسخ چون یک مسیحی مؤمن، بطور علنی و در پیشگاه مردم ایران به خطاهای گذشته خود اعتراف میکند. پا گذاشتن بر روی خود و گذشته خود و اعتراف صریح به یک عمر خطا در خدمت ستمگران مردم فریب، کم فضیلتی نیست. امید که تمام کسانیکه متوجه خطای خود در همکاری و همگامی و خدمت به ظالمان و راهزنانی که صد در را به دیگی محتاج کرده و نان از سفره مستضعفین میدزدند، شده اند نیز با همین صداقت و شجاعت ستودنی به خطای خود اعتراف کنند و
بدانند که خدمت به مردم عبادت راستین، و خدمت به خداست.
شما فعلا به دیده ترحم و تحقیر به دیگران بنگر و حالشو ببر.
به زودی ‘ وقتی کفشهای پاشنه بلندت را از پایت در آورند متوجه کوتاه بودن قد و اندازه ات خواهی شد ‘ آن روز روز سختی خواهد بود .
یک نفر از فرقه حزب اله نوشته چرا از فرقه خارج شدی، بیا و از جنس حزب اله بشو و این حزب اله بازی را مایه کاسبی بیشتر مثل ما بکن و نان به نرخ دوزخ خوردن را ادامه بده .
یک نفر نیست بگه آخه مغز فندقی که اسم کاملت را نوشتی که یک دمی هم برای اربابان تکان بدی ،این آقا که داشت کاسبی شو میکرد و شما هم بهش اعتماد کامل داشتید اختلاس هم که نکرده شما مچش را گرفته باشید ،خودش با پای خودش از فرقه شما خارج شده و این همه منفعت را برای شماها گذاشته ،حالا مرض شما اینه که دوباره برگرده به آغوش فرقه، چی گیر شما می آید!
به فرد گم شده ای بنام امیر عباس جعفری !
چگونه است که بعد از این همه جنایت و دزدی و تبهکاری توسط سران جمهوری اسلامی از انان حمایت می کنی ؟ ایا این حمایت حداقل مزد مادی دارد؟ ایا وقتی صادق لاریجانی صدها میلیون دلار از مردم ایران می دزد شما چطور راضی می شوی که با وجود ان همه راهزنی چشمهایت را ببندی و خود را پس از مرگ در بهشت ببینی! وقتی علی خامنه ای اینهمه در نابودی ایران و ایرانیت اصرار می ورزد و حتی برای چند صباحی بیشتر رهبر باشد خود را در آغوش روسیه می اندازد و به هر قرارداد ننگینی با روسیه رضایت می دهد شما چگونه رضایت به این تبهکاری علی خامنه ای می دهی ؟
چگونه اسم خود را انسان می گذاری ولی با دیدن اعدام ده ها هزار نفر هنوز دنبال رو این جانیان هستی ؟
چگونه از امثال ایت اله مصباحی مقدم اطاعت می کنی که دنیا می گوید سلطان شکر ایران است و تمام ثروت خود را از راه نامشروع و دزدی بدست اورده و هر روز خود و خانواده اش بر سر سفره حرام می نشینند.
چگونه از امثال محسن رضایی و جعفری دستور حمله به مردم بیگناه می گیری در حالی که اینها پس از جنگ ایران و عراق به جرم دستورات اشتباه و مقصر بودن مستقیم در مرگ هزاران سرباز بیگناه ایرانی قرار بود اعدام شوند که با دخالت شرکای خود نظیر علی خامنه ای از اعدام نجات پیدا کرده و اکنون با همه حماقت و نادانی خود نظریه پرداز اسنرانژیک شده اند.
اقای امیرعباس به راستی با این همه دلایل صدرصد اثبات شده چگونه است که شما نمی فهمی؟ !
خودمانیم نکند خدای نکرده غنایم دزدی َشده از مردم ایران با شما هم تقسیم می گردد!!
|پیروز باد ملت ایران
جناب علی1 سلام
دوست گرامی اول لازم است بپرسم شما چرا نظر و برداشت خود را عین خقیقت میدانید و به پشتوانه ان حکم کلی و لایتغیر صادر میکنید؟ مثلا میگویید تنها نوشته شفیعی که درست بود ان بود که به بنده گفته منظورت چیست. حداقل یک “به نظر من” قبل از این احکامت قرار بده زیرا در غیر اینصورت من حق خواهم داشت از شما بپرسم که شما از چه ابزاری برای اندازه گیری میزان درست و غلط بودن نظر دیگزان اسفاده میکنید که هیچ تردیدی در صحت ان ندارید؟ و طبعا نباید پاسخ شما استفاده از”ایزار عقل و خرد” باشد زیرا شفیعی و دیگران نیز با همین ابزار به صحت انچه شما انرا غلط میدانید ، رسیده اند. پس اگر ابزار دیگری برای اندازه گیری صحت و سقم نظر دیگران در اختیار دارید انرا به ما نیز معرفی کنید و اگر ندارید جوری نسبت به نظرات سایرین حکم صادر نکنید که ما تصور کنیم شما چنان ابزاری در اختیار دارید.
همچنین شما اگر لطف کنید و بفرمایید مشخصا در خصوص موضوع برده داری کدام بخش از سخن من ، مسخره دین بود ، از شما بسیار ممنون خواهم بود- حتما در این مورد مشخص سخنی که من به قصد سخره دین گفته ام را بگویید دقیقا کدام است ، تا کسی تصور نکند این سخن شما تقلیدی ناشیانه از فرمایشات مکرر سید مرتضی است یا در بهترین حالت ناشی از تصور غلطی است که تکرار این سختان توسط سید مرتضی ، در ذهن شما نسبت به من ایجاد کرده است.
دیدم نوشته بودید که من توان دفاع از نظرم در خصوص معنای مطابقتی و دامنه شمول و مصادیق ایه مورد نظر را ندارم و سپس با پس و پیش کردن چند اصطلاح اصولی سعی در گسترش مصادیق کنیز از اسیران جنگی به کسانی دیگری نموده اید که به اشکال دیگر ولی در محدوده مخاصمات مسلمین با غیر مسلمین به ملکیت مسلمین در می ایند و اینگونه شما نیز در دام لفاظی سید مرتضی گرفتار شده اید و نوشته شما در انتها نیز نه به گسترش مصادیق کنیز بلکه به گسترش معنای اسارت خاتمه یافته است.
دوست گرامی مخاطبین این سایت که همگی فرهیخته و بسیار اگاه هستند بعضا با اصطلاحات اصول فقه و مبانی استنباط اشنا نیستند و اگر قصد بیان مطلبی را دارید باید به این مهم توجه کنید زیرا در غیر اینصورت نتیجه زحمتتان لغو خواهد بود. این نوشته اخیر شما بیشتر به درد مباحثات طلاب حوزه میخورد که با لفاظی های عبث و کثرت استعمال مصطلحات اصولی و عربی ، سعی در خودنمایی و به رخ کشیدن برتری خود دارند. من در نوشته هایم حتی وقتی مخاطبم صرفا سید مرتضی میباشد سعی میکنم موضوع را به گونه ای بنویسم که دوستان دیگری نیز که ممکن است مهندس یا خلبان یا پزشک و یا هر چیز دیگر باشند ، نیز متوجه شوند نه اینکه سخنم فقط برای کسی که چهارصفحه اصول فقه بی ارزش خوانده ، قابل درک باشد.
شاید باور نکنید ولی من برای نوشتن همین یک جمله در پاسخ سید مرتضی که “الفاظ باید محمول بر معانی عرفیه باشند و در صورت عدم وجود قرینه برای مطابقت مازاد بر معانی عرفی باید به قدر متقین اکتفا کرد” ، بیشتر از دوساعت با خودم کلنجار رفتم و سعی کردم همین یک خط را به شکل دیگری بنویسم و یک صفحه نوشتم ولی دیدم باز هم نتوانستم منظورم را بیان کنم و لذا ناچار شدم این یک خط را به این صورت بنویسم بنابراین گرچه من به ناتوانی های متعدد خود واقفم ، لیکن پرهیزم از نوشتن مطالب به گونه ای که فقط بدرد لفاظیهای متداول و معمول در حجره های حوزه بخورد ، حاکی از ناتوانیم در رد یک موضوع پیش پا افتاده نیست.
من سه سوال از سید مرتضی پرسیده ام که هنوز پاسخ نداده و وقتی انها را پاسخ دهد بشما خواهم گفت منظورم از اینکه در دام سید مرتضی افتاده ید، چیست ، زیرا با خواندن مطلب شما و با توجه به تفسیر و توضیحی که ارائه کرده بودید متوجه شدم که شما نیز در مغلطه سید مرتضی گرفتار شده اید و در توضیح معنی و مصداق ایه از اساس در اشتباهید و تمام زحمتی که در نوشتن مطلب متحمل شده اید فی الوافع حرکت در مسیر اشتباهی است که این ادرس غلط را سید مرتضی به عمد و یا نا اگاهانه در اختیار شما قرار داده است و شما نیز بی انکه متوجه باشید با شتاب در حال پیمودن این مسیر غلط هستید و ندانسته ایه را به گونه ای اشتباه معنی میکنید که هول انگبزترین بخش ان مکتوم میماند و شاید هدف سید مرتضی از دادن ادرس های اشتباه ، انحراف دیدگان از نگاه به همین بخش هول انگیز باشد که متاسفانه در خصوص شما علیرغم ذکاوت و هوش سرشاری که من با توجه به نوشته های عالی سابق شما ، در وجودتان یافته ام ، موفق بوده است/ با احترام کامل
وای که حضرت سیدرضی چه بگویم که موضوع حل شود.؟
در باره نوشته های جناب شفیعی من بارها نظر داده و سطحی بودن آنها را تأکید کرده ام. نوشته های دینی ناشی از ترس و تقلید است و نوشته های غیر دینی ناشی از مطالعات پراکنده نه متکی بر اصلی ریشه ای که خواننده ای را یاری کند. بنابرین حق دارم وقتی یک کلام مثبت در سخن او می بینم، نسبت کل نوشته او را با آن کلام مشخص کنم. اکنون درست ترین کلام شفیعی این است که شما سیدرضی چه منظوری داشتید از آن نوشته که به او گفتید، می فهمم که خودت را زده ای به اون راه! اگر از این قیافه مبادی آداب بودن دوری بگزینید که نوشته های شما خواندنی تر می شوند. حرف من این نیست که سیدرضی خطا نکند(مثل موردی که به جای سیدمرتضی نوشتی) که همه انسانیم و خطا می کنیم. حرف من این است که بقیه را کمتر احمق فرض کن. اینکه همه جیز را مسخره کنی و شخصیت افراد را مسخره کنی و بعد بگوییی که من به هیچ کس ابدا توهین نمی کنم، آیا غیر از احمق فرض کردن بقیه معنای دیگری دارد؟ اگر پاسخ دادی که نوشته ات خطاب به شفیعی که «می فهمم حرف من را قبول داری ولی رد گم می کنی» چه معنایی غیر از توهین صریح به شخصیت ایشان دارد، آن وقت آیا ثابت نمی شود که شما در بهترین حالت همه اهالی این سایت را احمق فرض کرده ای؟
این اولا
ثانیا در باره کنیزان شوهردار، قسم می خورم خودت هم نمی دانی چه گفته ای. الان با این نوشته به یقین رسیدم که آن حرف درستت که کنیزان شوهردار اسیر، تنها مصداق این آیه نیستند، از جایی گرفته شده است. چون اصلا متوجه نیستی که «کنیزی که از بازار خریداری می شود» هم مشمول آیه است. ادامه ندهم بهتر است چون وقتی خودت موضوع مهمی را که طرح کردی، متوجه نیستی من هرچه بگویم، آب در هاون کوبیدن است.
هرگز در جملاتی که نوشته ام منظورم این نیست که من درست می گویم و بقیه غلط. اما جملات باید سرراست باشد و دقیق و در عین حال جزمی. شما را به چه کسی ارجاع بدهم که هر کس مذبذب بنویسد و مدام به نظرم به نظر من کند، یک جای کارش می لنگد؟ به کدام متن ارجاع بدهم؟ بردار عزیز، هر کس می نویسد باید جزمی بنویسد(اما و اما و اما و اما) باید شب و روز بخواند و تامل کند و فکر کند و سبک و سنگین کند و «خرد انتقادی» را در درون خود بپرورد. منتها هنگام نوشتن(دقت کنید لطفا) حق ندارد که جوری بنویسد که نه سیخ بسوزد و نه کباب. هم به در بزند و هم به دیوار. پست مدرنیستی نوشتن، مصیبت عظمای اکثر روشنفکران معاصر ماست. هر کس چیزی بلد است و فکر می کند در درونش آن را به مرز قطعیت رسانده، حق دارد آن را بنویسد و نه تنها حق دارد که آن را بنویسد که باید و ضرورتا باید آن را قاطع و جزمی و جزمی و جزمی بنویسد. اصلا اشاره نمی کنم که سحطیاتی از مزاعم روشنفکران را حفظ کرده ای و تصور می کنی هر کس قاطعانه و روشن و مرزدار و مشخص حکمی بدهد، پس حتما کم عقلی است که خود را مرکز زمین و هستی می پندارد. نه برادر من، هر کس نسبی گرایانه بنویسد دقیقا یک دوروی هیچ ندانی است که جوری می نویسد که هم آخور بخورد و هم از تونبره.
بنابرین مطلقا(جزمی به این میگویند) با نگاه شما به مطالب علمی و فکری موافق نیستم که «یک به نظر من اول مطالب بیاور» ثانیا حرفم این نیست که هر کس از راه رسید قاطعانه و جزمی بنویسد بلکه باید دستکم چند دهه شب و روز بخواند و بنویسد و تامل کند و سپس به خود اجازه دهد و بنویسد و قاطع و مرزدار و مشخص و جزمی بنویسد نه نسبی و هردمبیل و… این روش تمام(جزمیت) روشنفکران مهم و طراز اول عصر روشنگری و فلاسفه روشنگری تا دوران مدرن است و البته در دوران مدرن دچار بیماری پست مدرن گرایی شده ایم که همه چیز نسبی است به زعم نحله بیماری پست مدرن: هم اخلاق و هم علم و هم فلسفه . در حالی که هم اخلاق و هم علم و هم فلسفه تکیه بر «ضرورت و قطعیت و عینیت» دارند و اگر غیر از این باشد، داریم اسطوره را به جای اخلاق و علم و فلسفه عرضه می کنیم
در باره تمسخر دین که تاکید می کنید که حتما پاسخ بدهم، واقعا خودت را به آن راه می زنی یا بقیه را…؟لا الا…؟ بردار من وقتی حضرت علی بحث کنیز شوهردار را مطرح می کنی و بلافاصله از تمسخر سعدی نسبت به احکام امر به معروف و نهی از منکر نام می بری، این یعنی حضرت شما نیت نهایی ات مسخره کردن کل این احکام است. چرا؟ چون این اهرم نهایی شماست و هر وقت در استدلال کم آوردی، باید به آن پناه ببری. حالا در اینجا به جای از اجنه گفتن، نام سعدی را به میان آوردی. منتها من ضد شما نیستم، بلکه حرفم این است: شما از کجا به این نتیجه رسیدی که سعدی، احکام را مسخره کرده است؟ آیا شما نزدت خود حساب نکردی که سعدی یک مسلمان سنتی است و اصلا میانه ای به امثال حافظ ندارد(جز در عشق ورزی) بنابرین چگونه می تواند، احکام را مسخره کند؟ شما موظف هستی کلیت هستی سعدی را با جزیبات نظر او منطبق کنی و ندیدن بخش اصلی و چسبیدن به یک فرع ناچیز، آیا چه معنایی دارد جز عجله شما برای اسناد تمسخر احکام به سعدی؟ آنگاه اگر گفتی چرا این عجله را کردی؟ من اینجا شما را باهوش فرض می کنم و ادامه نتیجه گیری را به عهده خودت می گذارم
ادعا ندارم و همواره هم خطا می کنم ولی معتقدم: تا اخلاق، علم و فلسفه به طور ضروری و قطعی و بدون استثنا، معیار نهایی داوری و عمل هر کدام ما نباشد، نمی توانیم به سلامت از این بیابان گذر کنیم.
عذر از بابت اغلاط احتمالی.
این اغلاط احتمالی از باب بی احترامی به خواننده نیست بلکه از باب این است که من در ویرایش نوشته خودم، ناتوانم. یعنی وقتی بخواهم اصلاح کنم، در نهایت به تجربه ثابت شده که موفقیتم کم بوده است. این ضعف را نمی توانم چاره کنم مگر تنها امیدوار باشم که تجارب بعدی شاید کاری بکند و اثری بگذارد.
گرچه من به جمیع اوصاف فکری و روحی شما از همین نوشته پی بردم ولی ایا خداوکیلی تو خودت متوجه شدی که چه نوشه ای و چه چیز را با این نوشته خواسته ای بیان کنی؟شرط میبندم همانقدر که نوشته ات جهت درک شما برای من روشن و واضح و پرثمر و نتیجه بخش بود به همان میزان برای خودت گنگ و نامفهوم بود ، چرا؟ اگر دلیلش را بپرسی برایت خواهم گفت.
شاه بیت پاسخ فقیهان و آقا سید مرتضی به موضوع برده داری این است که در زمانه ما موضوعیت آن منتفی است و لذا فعلا نیازی به بحث در مورد آن نیست. این نگاه بسیار با آنکه بگویند اصل برده داری صحیح نیست تفاوت دارد و حاکی از آن است که اگر روزی احتمال وقوعش بود احکامش طرح میشود. منظور از برده و غلام و کنیز هم همان است که در فتاوای فقهی آمده.یعنی کسی که مانند یک کالا در اختیار یک انسان دیگر است و الا به رضایت مالک نمیتواند از دست او خارج شود و فردی که بدون هویت صاحبش شناخته نمیشود و نه کسی که در استخدام فرد دیگری باشد.
در ستایش نقد
خدایا آن جا که مرا به دنیا آوردی حق نداشتم آزادانه تو را نقد کنم. روز قیامت بر من سخت مگیر. اصلا کسی به من نیاموخته بود نقد چیست. تا که سر پیری با مشاهده عجایب روزگار از مدعیان نمایندگی ات به این فکر افتادم که یک جای کار ایشان ایراد دارد. بر من مسلم شد آن چه می گویند منطبق عقل سلیم نیست. پس به این رسیدم که می بایست همه چیز را زیر سوال ببرم. به همه چیز شک کنم. به تدریج در حد توان و بضاعت متوجه موضوعی به نام نقد شدم که ابزاری است در اختیار عقل برای سنجش. تا مرا از سکون شک بیرون برد و به حرکت در آورد. نقد موتور حرکت دایمی و بی وقفه انسان است در مسیر درک هستی و زمان.
نقد کجا رخ می دهد؟ می توان کنج اتاقی نشست و زمین و زمان را نقد کرد؟ آیا در این صورت نتیجه کار ما هیج ارزش و اعتباری دارد؟ به خاطر می آورم استاد فرهیخته مان کورس ما را هدایت کرد به فضایی موسوم به “اگورا” یا “بازارچه” در یونان باستان. کورس اگورا را به این معنی استفاده کرد که فضایی است برای گفتمان و تضارب افکار و عقاید بر اساس استدلال برتر . در برخورد با نظر مخالف است که نقد معنی و مفهوم پیدا می کند.
کسی که قایل به اگورا است به خود اجازه نمی دهد مخالف خود را مرعوب کند هر چند سخنش نامطلوب جلوه کند. چه رسد به این که حریف خود را با عباراتی مثل کافر و زندیق و مشرک و ملحد “تحقیر” کند. اگر گفتید چرا؟
کسی که قایل به اگورا است حد و مرزی برای نقد قایل نیست. آری. ما حق داریم خود خود خدا را نقد کنیم. و باید هم چنین کنیم. چه رسد به فرستادگانش یا دانشمندان و نظریه پردازان و فلاسفه. کسی می تواند به من بگوید چرا می بایست خدا را نقد کنیم؟ آیا چنین کاری عاقلانه است؟ خدایی که در وصف ناید و در وهم نگنجد.
در نهایت فراموش نکنیم که نقد را از خودمان آغاز کنیم. هر سخنی که بر زبان می رانیم یا می نگاریم یا تایپ می کنیم. نهراسیم از این که خود را در معرض سنجش مخالفان قرار دهیم. بالعکس. به استقبال نقادی دیگران رویم هر چند در نظرمان نامطلوب جلوه کند. می دانید چرا؟
امید وارم سوال های من بار منفی در اذهان ایجاد نکند زیرا پاسخ نهایی اش برای خود من روشن نشده است. وسط های راه هستم.