یک: پنجشنبه (چهارم مرداد 97) با دوستان و همراهانم رفتیم ابهر. برای دیدار با جانبازی که دو پایش را در شلمچه و در جنگ هشت ساله جا گذارده: جناب محمد ولی حیدربیگی. که لاغر است و رنجور. اما سترگ و سرزنده. با عصایی که زیر بغل زده بود، و دستی که به دست یکی از پسرانش داشت، با هم همراه شدیم تا گنبد سلطانیه. این بنای زیبا و بلند از آن روی خواستنی ست که ما را به ریشه های کهن سرزمین مان اشارت می دهد. و محمد ولی حیدربیگی ها و شهدا و بسیجیان و رنج دیدگانِ و آسیب دیدگانِ آن هشت سال جنگ بی دلیل و ابلهانه، از آن روی برای ما خواستنی اند که ما را به ریشه های انسانی و هویتیِ سرزمین مان اشارت می دهند.
دو: اما چرا از میان این همه جانباز و شهید و خانواده ی شهید، محمد ولی حیدربیگی را برگزیدیم؟ برای من و دوستانم، هیچ دلیلی جز ارادت به این طایفه در کار نبوده و نیست. و شاید به این خاطر که: جناب حیدر بیگی، یک بار با دو عصا زیر بغل، از ابهر تا تهران و تا نمایشگاه نقاشی های من آمده بود. و دو طبقه ی سرای قلم را با همان دو عصای زیر بغل، پیموده بود تا به منِ نوری زاد بفهماند: تابلو و اثر هنری اگر می خواهی، بفرما ببین. و ما رفته بودیم یک اثر هنریِ انسانی را ببینیم. اثری که مشابهش در همه جای کشورمان پخش است و کمتر کسانی می بینندشان و می پسندشان و خریدارشان اند.
سه: آتشِ جنگِ هشت ساله، از کانونِ بی خردی ها و بلاهتِ ملایانی برخاست که: مطلقاً دنیا و انسان و جهان را نمی شناختند و با همان بلاهت عظما، برطبلِ تداوم جنگی کوفتند که جز خسارتِ همه جانبه هیچ نداشت. و البته، برای خودشان بقا و قوامی حتمی داشت. پس از پیروزیِ انقلاب، مردم ایران و جهان، نشستند به تماشای اطوار ملایانی که شاه را به مددِ مردمی منگ و مست، رانده بودند و خودشان رشته های تدبیر را بدست گرفته بودند. مردمان ایران و جهان با همان چشمان منتظرشان می پرسیدند: آقایان ملایان، شاه رفت. اکنون بفرمایید ببینیم چه می کنید؟ نشان ما بدهید که از کجا شروع می کنید؟ و مردم ایران را از آنجایی که بودند، به کجاهای رفاه و راستی و ادب و رشد می رسانید؟
چهار: اینجا بود که ملایان ناگهان دانستند به چه معرکه ای پای نهاده اند. و دانستند که مطلقاً در اندازه ی چشم انتظاریِ مردم ایران و جهان نیستند. که آن نگاهِ منتظر، از آنان مدیریت و نظم و تدبیر و ادب و راستی و رفاه و رشد و شکوه و سرفرازی و نو آوری می خواست. خب، ملایان، این متاعِ نا آشنا را از کجای حجره ها و درس های حوزوی شان و تجربه ی پوک و نداشته شان بیرون می کشیدند و در طبقِ چشم انتظاریِ مردم ایران و جهان می نشاندند؟ اینجا بود که بلاهت به کمک شان شتافت. و البته: زیرکیِ زیرک ترهایی چون اسراییل و شوروی و آمریکا و انگلستان. که عربده ی ملایان، و گیجی و منگیِ مردم ایران چون خمیری در دستشان شکل می گرفت. جنگ آغاز شد و ملایان نفسی به راحت کشیدند. آقایان، به جنگ داخل نشوید، جنگ یک تخصص بناچار است، شمایان کدامین تان با جنگ آشنایید که یک ملای از قهقرای حوزه ها بدر آمده بشود فرمانده ی کل قوا؟ بدانید که این جنگ خسارت دارد. مردم کشته و آواره می شوند. و جواب آمد: مهم بقای اسلام است. و اسلام، همانی بود که لقمه ها می آراستند.
پنج: با دوستان و با جانباز محمد ولی حیدر بیگی از سلطانیه به خرمدره رفتیم و در خرمدره در کنار هم ساعتی نشستیم و از هر در سخن راندیم. در آنجا بود که خبرهایی بگوشم نشست از شلیک حوثیانِ ولایی به کشتی نفتکش عربستان و بسته شدنِ تنگه ای که همین چند روز پیش، ملایی به اسم روحانی وعده ی بستنش را داده بود.
شش: چرا نگویم: این روزها، کشتیِ چهل ساله ی ملایان به گِل نشسته. آنان در این چهل سالگیِ غارتشان، به جنگ و آشوبی دیگر محتاج اند تا در پناه همین جنگ یا آشوب، به تداومِ بی کفایتی ها و بی لیاقتی ها و آدمکشتی ها و حرامخواری های خود بقا ببخشایند. با این تفاوت که مردمِ این روزهای ایران، همان مردمِ منگِ سال های پیشین نیستند. که اگر جنگی در بگیرد، مردم این بار می نشینند به تماشا. که حضرات ولایی با ملایان و آیت الله ها و آقا زاده ها و سرداران و بسیجیان و طرفدارانشان لباس رزم بپوشند و به میدان روند.
هفت: آداب جنگ در این روزگار، با آداب فرسوده و کهنِ جنگ هشت ساله توفیر دارد. جنگِ این روزها، جنگ اطلاعات و جنگ انگشت ها و شستی هاست. و آن کسانی در این جنگ ها پیروز می شوند که از زیر و بالای دارایی های طرف مقابل شان با خبر باشند. آنجا که اسراییلی ها زیر و بالای سرداران و بیت رهبری را جارو کرده و برده اند، یا بهتر بگویم: آنجا که سرداران و سرهنگان سپاه، همان برادرانِ نماز شب بخوان و سینه بزن و سیاه بپوش و روزه بگیرو پیشانی پینه ببند و ریش بگذار و بسم الله بگوو قرآن بخوانی که برای اسراییل و آمریکا جاسوسی می کنند، زیر و بالای دارایی های سپاه و بیت رهبری و زاغه های موشکی و ترقه های برادران را کف دستِ اسراییل و آمریکا و انگلستان نهاده اند، خب معلوم است که پایان هر آشوب و جنگ احتمالی، چه خواهد بود. می شود تجسم کرد: طرفِ پیروز، چگونه یک به یک سرداران و ملایان بیت رهبری را از سوراخ ها بیرون خواهند کشاند.
هشت: بدا که در این میان، جماعت قلیل ملایان بیت رهبری و طرفداران شان با هر آسیب و تلخکامی، یا راه گریز به روسیه را در پیش خواهند گرفت یا به تاریخ خواهند پیوست اما این مردم بی نوای ایران اند که با بدهی های حجیمِ بین المللی و خرابی های کمر شکنِ داخلی بجای خواهند ماند. با “محمد ولی” های کشته شده و دست و پا قطع شده ی سرگردان. من، محمد نوری زاد، اعتراف می کنم که در قاموس ملایان ولایی ( و نه ملایانی که انسان و متین و شریف و شایسته اند) استعدادی نهفته که گرچه با رقص و موسیقی مخالف اند، اما همینان می توانند همزمان که تنبک می زنند، بر خون و بیچارگیِ مردمِ غارت شده ی ایران برقصند و پایکوبی کنند.
پ.ن
در این سفر، یکی از تابلوهایم را به جناب محمد ولی حیدربیگی تقدیم کردم.
محمد نوری زاد
پنجم مرداد نود و هفت – تهران
@nooriZADmohammad1331
@MohammadNoorizad
واکنش رضا پهلوی به سخنان ترامپ
دماوند، اندکی پس از اعلام آمادگی دونالد ترامپ برای مذاکره «بدون پیششرط» با جمهوری اسلامی، رضا پهلوی در توییتی به این سخنان واکنش نشان داد و گفت که «اگر مردم در صحنه باشند، میز مذاکره با قدرتهای خارجی نیز این فرقه تبهکار را نجات نخواهد داد.»
شاهزاده رضا پهلوی معمولا از جمهوری اسلامی با عنوان «فرقه تبهکار» نام میبرد.
او همچنین گفت که «استقرار حکومتی کارآمد، سکولار و دموکراتیک، از مسیر اعتصابات و اعتراضات سراسری میگذرد» و «مردم ایران باید با دست خودشان به این کابوس ۳۹ ساله پایان دهند و ایران را از اشغالگرانش پس بگیرند.»
https://news.gooya.com/2018/07/post-17179.php
========
پانوشت: احتمالا دابسمش هایی که الان جناب نوریزاد مسلمان سابقا انقلابی با پمپئو و نتانیاهو پیدا کرده اند شامل دابسمش با باقی مانده غیر مومیائی جقّه های همایونی نیز می شود!
جناب نوریزاد
سعدى واقعا يكى از نوابغ دوران است كه بعيد ميدانم ديگر خورشيدى چون او در اسمان ادب فارسى طلوع كند.
يكبار اقاى بهرام مشيرىميگفت سعدى خيلى زيركانه احكام اسلام را زير سوال برده و به روش خود انها را بى اعتبار كرده ، اين سخن براى من جالب بوده لذا مجدد اشعار سعدى را از زاويه اى كه اقاى مشيرى ميگفت مطالعه كردم و ديدم واقعا همينطور است ، خصوصا در بوستان خيلى زيبا و دلنشين بعضا احكام اسلام را زير سوال برده ؛ مانند؛
يكى در بيابان سگى تشنه يافت
برون از رمق در حياتش نيافت
كله (مخفف كلاه) دلو كرد ان پسنديده كيش
چوًحبل اندر ان بست دستار خوبش
به خدمت ميان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمى اب داد…
كه در ادامه بجهت همين كار ، تمام گناهانش بخشيده ميشود
توجه بفرماييد كه
در اسلام سگ نجس است و مستحب است از هفت قدم بيشتر به او نزديك نشد.
ويا شعر زيباى ديگرى كه اساس امر بمعروف و نهى از منكر را زير سوال ميبرد و اينگونه اغاز ميشود؛
چنین گفت پیری پسندیده دوش
خوش آید سخنهای پیران به گوش
که در هند رفتم به کنجی فراز
چه دیدم؟ پلیدی سیاهی دراز
تو گفتی که عفریت بلقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود
در آغوش وی دختری چون قمر
فرو برده دندان به لبهاش در
چنان تنگش آورده اندر کنار
که پنداری اللیل یغشی النهار
مرا امر معروف دامن گرفت
فضول آتشی گشت و در من گرفت
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ
که ای ناخدا ترس بی نام و ننگ
به تشنیع و دشمنام و آشوب و زجر
سپید از سیه فرق کردم چوفجر
شد آن ابر ناخوش ز بالای باغ
پدید آمد آن بیضه از زیر زاغ
ز لا حولم آن دیو هیکل بجست
پری پیکر اندر من آویخت دست
که ای زرق سجادهٔ زرق پوش
سیهکار دنیاخر دینفروش…….
——–
چقدر زیبا:
که ای زرق سجادهٔ زرق پوش
سیهکار دنیاخر دینفروش
راوی چنین میگوید که :
در هند یک شخص سیاه بدهیکل زشت را دیدم که دختر زیبایی را در بفل گرفته بود و دندان خود در لبهای دخترک فروبرده بود و من با دیدن این وضغیت در صدد امر بمعروف و نهی از منکر برامدم:
مرا امر معروف دامن گرفت
فضول اتشی گشت و در من گرفت
خلاصه راوی با چوب و سنگ و داد و بیداد شخص سیاهپوست را از دختر سفید رو جدا میکند:
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ
که ای ناخدا ترس بی نام و ننگ
به تشنیع و دشمنام و آشوب و زجر
سپید از سیه فرق کردم چوفجر
به محض اینکه شخص سیاه متواری میشود دخترک دست برده و یقه راوی امر بمعروف کننده را میگیرد و به او میگوید:
که ای زرق سجادهٔ زرق پوش
سیهکار دنیاخر دینفروش
من عمریست که در عشق این سیاه که تو او را فراری دادی میسوزم تا بالاخره امروز توانستم او را بدست اورم و به وصال برسم که تو انسان دنیا خر دین فروش او را فراری دادی
سپس دخترک شروع به دادوبیداد میکند که ای مردم این شخص متطاهر دین فروش میخواهد به من تجاوز کند و لباس او را محکم میگیرد تا فرار نکند.
امر بمعروف کننده که میبیند اکنون ابرویش میرود و حاصل یک عمر تظاهر و ریاکاریش نزدیک است بر باد رود ، لباسش ر از تن بیرون میکند تا بتواند از دست دختر فرار کند:
برهنه دوان رفتم از پیش زن
که در دست او جامه بهتر که من
پس از مدتها یک روز در بازار دخترک امر بمعروف کننده را میبیند و بدو میگوید ایا مرا میشناسی؟ پاسخ میدهد: زینهار! من از همان روز به دست تو توبه کردم که دیگر گرد این موضوع زشت امربعروف و نهی از منکر نگردم:
که من توبه کردم به دست تو بر
که گرد فضولی نگردم دگر
——————
درود سیدرضی گرامی
و اوج این نمونه ها را – اما آشکار و بی محابا – در اشعار حافظ فراوان می بینیم. که زهد و خرقه پوشی مزورانه ی زاهدان و کج گویی فقیهان و کج روی شیخان و ریاکاری مفتیان و خلافکاری محتسبان و…. را به طعن و نقد گرفته و به شلاق می کشد.
.
سید رضی جون
ایضاً فرموده است:
پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد/ سگ اصحاب کهف بامردم، نشست و مردم شد
اما این ملاها الآنه 1400 ساله که با مردم نشست و برخاست کرده اند، ولی هنوز که هنوزه مردم ( آدم ) نشده اند.
درود
سید رضی گرامی، در بوستان و گلستان قدم زد ن فرح بخش و ممد جان و روح فزاست. یکی از آثاری که بسیار زیبا ست و در آن می توان تاریخ اجتماعی ایرانیان را مشاهده کرد . ویس و رامین است. راستش من لیلی و مجنون و خسرو شیرین نظامی را یک بار خواندم ، ولی اغلب چون حافظ ،به ویس و رامین اثر فخرالدین اسد گرگانی رجوع می کنم.
در اغلب آثار کهن ایرانی، ما چیزی بنام دستور نداریم بلکه نصیحت و پند و اندرز داریم. شیخ سعدی نیز در بوستان چون بزرگمهر ، نه دستور، بلکه پند و اندرز می دهد.این پند و اندرزها بصورت مباحثه و گفتگویند ، اینکه یک طرف سئوال کننده است وطرف دیگر جواب دهنده استدلالی است بدین معنا که مرجع ،عقلانیت و واقعییت ونه وهم و خیالات اند. در این سوال و جوابها منطق و استدلال بکار برده شده که از حالت روضه خوانی و پامنبری و دستوری خارج کرده اند.من این آثار را نشانی از فرهنگ انسان دوستی و پیشرفته ایرانیان باستان بیش از ۲۰۰۰ سال می دانم توانست تا مدت مدیدی دوام بیاورد .
با سپاس
اولا: مشیری تا تا جایی که نقل قولهایی از او دیده ام فردی است کم سواد و ستیزه جو با دین که با ذکر لاطائلات و خلط اشعار و مسائل تاریخی بدنبال دین ستیزی سفسطه آمیز (درست مثل نویسنده مطلب فوق که سنخیت کبوتر با کبوتر باز با باز خود را در این اشاره نشان داد) و فقط آبروی خویش می برد و البته مشتبه کردن امر بر کم سوادانی مثل خود که انگیزه های دین ستیزانه دارند.
ثانیا:بوستان و گلستان و غزلیات و بالجمله کلیات سعدی علیه الرحمه مشحون است از فاکت های دینی و تایید آنها و نشان از مسلمانی او که ذکر آن شواهد بدرازا می انجامد.
ثالثا:ابیات مورد اشاره دلالتی بر مدعای مذکور (نفی احکام اسلام) ندارد زیرا:
الف-نجس بودن سگ تنافی با لزوم مدارا با حیوانات غیر موذی ندارد،هم در فقه ما اقسامی از سگ مورد اشاره قرار می گیرد که قابل استفاده و خرید و فروش و نگهداری است مثل سگ گلّه و سگ مزارع کشاورزی و سگ نگاهبان خانه و سگ شکاری،علاوه اینکه در روایات اسلامی از لزوم مدارا با حیوانات سخن رفته و در روایتی اینطور وارد شده که “لکلّ کبد حرّاء اجر”یعنی سیراب کردن هر کبد تشنه (اعم از حیوان و انسان) موجب استحقاق اجر و ثواب است،بنابر این نجاست رطوبات سگ و لزوم اجتناب از تماس مرطوب منافاتی با نگهداری سگ برای منافع حلال ندارد.اینکه گفته شد مستحب است از هفت قدم به سگ نزدیک نشد سخن نامستند و یاوه ای بیش نیست.
ب-در حکایت دوم مصبّ کلام بیان فضیلت خاموشی است و لزوم بجا سخن گفتن و بیجا سخن نگفتن و یاوه نگفتن است (یاوه هایی نظیر یاوه های نویسنده دین ستیز مطلب بالا) نه نفی حکم قرآنی امر بمعروف و نهی از منکر.
ج-بهترین شاهد بر بطلان استنباط فوق این است که سعدی علیه الرحمه در جای دیگری از بوستان بر لزوم عمل به امر بمعروف و نهی از منکر تاکید نموده است ،آنجا که سروده است :
حکایت توبه کردن ملک زاده گنجه
چــو مــنــکــر بــود پــادشــه را قــدم کـــه یــارد زد از امــر مــعــروف دم؟تــحــکــم کــنــد ســیــر بــر بــوی گـل فـــرو مـــانـــد آواز چـــنـــگ از دهــل
گــرت نــهــی مــنــکــر بـرآیـد ز دسـت نـشـایـد چـو بـی دسـت و پایان نشست
وگــر دســت قــدرت نــداری، بـگـوی کــه پــاکــیــزه گـردد بـه انـدرز خـوی
چــو دســت و زبــان را نــمــانــد مـجـال بــه هــمــت نــمــایــنــد مــردی رجــال
(بوستان سعدی،ص 335،باب چهارم:در تواضع،حکایت 5)
رابعا:آنچه که در کلام سعدی و حافظ در نفی زاهدان مزوّر ،و خرقه پوشی مزوّرانه زاهدان،و کج گوئی فقیهان ظاهری و ریاکاری مفتیان و خلافکاری محتسبان به طعن و نقد گرفته و بشلّاق کشیده می شود،طعن و لعن زهد تزویری است و خرقه پوشی مزوّرانه و کج گوئی در کلام و کج روی در رفتار و ریاکاری مفتیان قلّابی درس ناخوانده و استاد ندیده و خلافکاری در رفتار است،و این نه اختصاصی به روحانی و معمّم دارد و می تواند در هیئت های روشنفکری و لباس های تظاهر با کت و شلوار و پاپیون و کراوات و در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست و سیاست ورزی هم متحقق باشد ،و نه نفی ریاکاری و تزویر و کج گوئی در کلام و کج روی در رفتار و نظائر بمعنای نفی دین اسلام و نفی شریعت محمدی است که سعدی و حافظ به آن پایبندند.
خامسا:بار دیگر این سنت واضح شد که مدیر این سایت معمولا بدون تعمّق در اصل گفتار اشخاص مایل است ذیل هر سخن نادرست و غیر قابل دفاع قلمی بچرخاند و با تنزیه خود و نظائر خود دیگرانی را بکینه بنیش قلم بنوازد و آن کج گوئی مورد اشاره حافظ را بنمایش گذارد.
البته هر که سواد فق فقی و خرافات پروری نداره حرف سید مرتضی درسته که سواد نداره. و چه این بی سوادی فق فقی برازندهٔ انسانهای شریفی هست که از راه دین فروشی خون مردم را نمی مکند. اگر امثال مشیری نبودند امروزه روز، مرکز تمرکز امثال شما روی آهنگ سرعت پای چپ یا راست در مستراح و مسائلی از این قبیل، دور میزد. چه رویی داری واقعا!
سگ گله تنها حیوانی است که در فقه برای آن دیه تعیین کرده اند .
در هوچی گری و بیسوادی مشیری هم با سید مرتضی موافقم ، البته فقط در همین یک مورد .
استاد رضی بعد از مدتها سلام و عرض ادب جدیدا دو مطلب در رسانه های اجتماعی دیدم راجع با اسنپ سواری حضرت آقا سبک نوشتن و طنزی پنهان در این مطالب بیشتر به کارهای شما شبیه است . میخواستم بدانم کار کار شماست
نه دوست عزیز کار من نیست- من فقط گهگاهی در همین سایت جناب نوریزاد مینویسم و بس که ظاهرا همین مقدار نیز به مذاق برخی دوستان خوش نمی اید و بنده را متهم به لودگی و هرزگویی میکنند.
خیانتکارتر از این حکومت اسلامی در دنیا وجود ندارد. به بینید چگونه امتیاز ماهیگیری را در خلیج فارس به چینی ها داده اند و آنها چگونه بدتر از دزدان دریائی دریا را از وجود ماهی تهی میکنند. سید مرتضای مدافع این حکومت بهتراست از خجالت و شرم آب شود.
https://www.facebook.com/firanzamin/videos/10217301507189790/
بحث در مورد کنیزان و نحوه رفتار با آنها قطعا با تصوراتی که بطور عام از یک دین و آئین وجود دارد که باید مبلغ خوبیها باشد در تضاد است. بدون هیچ نیازی به بحث و جدل اضافی همین کلمه “الا” که جناب نوریزاد با درایت آن را بقول معروف “بولد” کرده اند بقدر کافی توضیح دهنده همه ابهامات است. آوردن این کلمه بعد از موضوع حرمت ازدواج با زنان شوهردار به این معنی است که دسته ای از زنان شوهر دار هستند که ازدواج با آنها مانعی ندارد. آیه مورد نظر هم در برگیرنده دستور منع ازدواج با زنان شوهر دار است و هم حاوی مجوز آن. حال هر توضیحی که بدهیم مشکل را حل نمیکند. البته بر اساس روایات در سالهای بعد امامان شیعه سعی بر حل معضل کرده اند ولی با این حال به همان اصل “الا” وفادار مانده اند. توضیح اضافی هیچ فایده ای هم ندارد.
آیات قرآن در حقیقت روشن کننده نحوه زندگی مردمان جاهلی هم میباشند. آیات قبلی در مورد حرمت ازدواج با زنانی که نا مبرده شده این سئوال را در ذهن ایجاد میکند که مگر در بین آن مردم ازدواج با خواهر و مادر و عمه و امثال آن آزاد .رایج بوده که قرآن آن را نهی کرده؟ چون احتمالا این آیات در پاسخ سئوالاتی باشد که از پیامبر پرسیده میشد لذا ابهام هم قویتر میشود.اگر این نوع ازدواجها اصلا رایج نبوده و مردمان آن زمان هم مشکلی نداشته اند پس چرا این آیات در قرآن آمده اند؟ با توجه با اینکه جمع اوری قرآن در زمانی بوده که پیامبر در قید حیات نبوده و صرفا با شهادت دو شاهد و بروشی خاص آیات تصویب میشدند،آیا نمیشود احتمال داد که هدف از آوردن آیات در حقیقت همان دنباله “الا” باشد؟ یعنی شرعی کردن نزدیکی جنسی با کنیزان و اسیران شوهر دار..الله اعلم
https://www.youtube.com/watch?v=tgFB0iHYB4I
چرا جمهوری اسلامی قادر به کنترل و مهار قیمت ارز و سکه نیست؟ برای آن که تمایلی به این کار ندارد!
باند مافیایی خامنه ای در حال اجرای طرح میلتون فریدمن است که در دوران پینوشه دیکتاتور شیلی در آرژانتین به اجرا در آمد. نتیجه آن فقر و بیچارگی ملت شیلی!
آن چه فریدمن گفت ارتباطی با بازار آزاد و رقابت سالم سرمایه ندارد. این طرح اجرای قانون جنگل است و نتیجه اش اولیگارشی . اختلاف طبقاتی فاجعه آمیز و فقر و مرگ و میر گسترده مردم و بردگی کاری و جنسی. نتیجه اش استضعاف ملت گرفتن توان مقاومت از مردم و حکومت الی الابد با سرکوب دایمی.
ایران در رده فیلیپین قرار خواهد گرفت. ثروتمند ترین کشور دنیا به تاراج خواهد رفت. سلطه ولایت فقیه تضمین خواهد شد.
می خواهند همه چیز را گردن ترامپ بیاندازند! این در حالی است که شرایط کنونی ربطی به محاصره اقتصادی ندارد. محاصره اقتصادی هنوز اجرا نشده!
محلهای داشتیم به نام نازیآباد که در آن متولد شده و بزرگ شدیم. بافت این محله در این 40 سال تغییر کرده و از آسیبهای زیادی از جمله طلاق، اعتیاد، کودکان کار و محروم از تحصیل رنج میبرد.
مش قاسم: چی شد؟ زادگاه منقلابیون و گروگانگیرها و آدمکشها و دزدها و شکنجهگرها به گ…(سه نقطه از مش قاسم) کشیده شده؟ اینا اینقده بیعرضه هستن، نتونستن یه محله، یه محله رو آباد نگه دارن.
تحلیل هاآرتص از ” اشک تمساح” نتانیاهو برای مردم ایران!
مردم ایران از خود میپرسند اگر نتانیاهو ان قدر به فکر ماست پس چرا مدافع و مشوق تحریمهایی است که با هدف نابودی اقتصاد و سخت کردن شرایط زندگی در ایران اعمال شده است!
روزنامه “هاآرتص” اسراییل در گزارشی تفصیلی به بررسی تلاشهای چند ماه اخیر “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر اسراییل، برای پیش بردن یک دیپلماسی عمومی از طریق ارسال پیامهای ویدئویی ضبط شده خطاب به مردم ایران، پرداخته است.
به گزارش عصرایران در این گزارش با اشاره به ویدئوهای مختلفی که در هفتهها و ماههای گذشته از سوی نتانیاهو خطاب به مردم ایران ضبط شده، نوشت: نتانیاهو در تلاش است در این ویدئوها با مخاطبان خود در ایران حس همدردی کرده و بین آنها و حکومتشان شکاف ایجاد کند.”
این گزارش در ادامه به نظرات دکتر ” راز زیمت” محقق موسسه مطالعات بینالمللی تلآویو درباره این سیاست نتانیاهو پرداخته است.
این محقق اسراییلی با ابراز تردید در ثمر بخش بودن چنین سیاستی به هاآرتص گفت:” ارزیابی دولت ایالات متحده و اسراییل این است که اوضاع داخلی ایران به شدت وخیم و نارضایتیهای داخلی از حکومت رو به فزونی است و به همین جهت حکومت ایران بیش از هر زمانی شکننده شده است و این وضعیت فرصتی استثنائی و عالی برای واشنگتن و تلآویو پدید آورده تا هر چه میتوانند فشار خود را بر ایران افزایش دهند و شکاف بین مردم و حکومت را تشدید کنند.”
او میافزاید:” با وجودی که خطر این اقدام نتانیاهو از اذعان صریح او به سیاست تغییر رژیم ایران کمتر است اما نتیجهبخش بودن چنین اقدامی از سوی نتانیاهو در هالهای از ابهام قرار دارد، زیرا به گمان من حتی بسیاری از ایرانیهایی که با حکومتشان ضدیت دارند دوست ندارند رهبران خارجی – به ویژه نتانیاهو- از سرنگونی حکومتشان سخن بگویند.”
تحلیل هاآرتص از اشک تمساح نتانیاهو برای مردم ایران!
این محقق اسراییلی میافزاید: دلیلی دیگری که ایرانیان به حسن نیت و صداقت نتانیاهو تردید دارند و احتمالا لحن همدردانه پیامهای او را باور نمیکنند این است که او به همراه ترامپ از اعتمال تحریمهای شدید اقتصادی علیه کشورشان حمایت میکند؛ تحریمهایی که قرار است زندگی و زمانه آنها را بسیار سختتر کند.
او افزود: “مردم ایران از خود میپرسند اگر نتانیاهو ان قدر به فکر ماست پس چرا مدافع و مشوق تحریمهایی است که با هدف نابودی اقتصاد و سخت کردن شرایط زندگی در ایران اعمال شده است!
http://www.asriran.com/fa/news/624101/
———–
سید مرتضای گرامی
من از این که شما – بی اعتنا به این که هم نتانیاهو و هم روزنامه ی هاآرتض هر دو اسراییلی هستند – به انتشار مطلبی از روزنامه ی ها آرتض علیه نتانیاهو برای ما به ارمغان آورده اید، به شما سپاس می گویم. این را صمیمانه می گویم. و نه به کنایه. پسندیده این است که ما سخن راست را حتی از یک قاتل و آدمکش بشنویم و بپذیریم. چرا؟ چون ذات انصاف و ادب و ذاتِ سخن درست این را از ما می خواهد. اگر یک قاتل به ما بگوید: لباس شما خاکی شده، آیا به درستی خبری که می دهد اعتنا نباید کرد؟ ما اما آموخته ایم که به همان قاتل بگوییم: به تو مربوط نیست. در حالی که لباسمان را می بینیم که خاکی ست. اما در باره ی مطلبی که برای ما از روزنامه ی هاآرتض به ارمغان آورده اید، اضافه کنم که هم سخن نتانیاهو تماما درست است و هم نوشته ی روزنامه ی هاآرتض. در سخنان نتانیاهو، شما بفرمایید کدام وجهش نادرست است؟ همه اش درست است. باید بیاموزیم که به نیت منتقدانمان کاری نداشته باشیم. نتانیاهو در سخنانش می گوید: در ایران آب مدیریت نشده، گشت ارشاد هست، رشته های ارز از دست ها بدر رفته، پول مردم ایران به سوری ها و لبنانی ها و فلسطینی ها داده می شود و … خب همه ی اینها درست است. حالا با هر نیت. نتانیاهو قربةً الی الله غصه ی ما را که نمی خورد؟ حتما نیتی دارد به نفع خودش. اما سخنش درست است. نقدی که می کند درست است. و برای ما که بستری برای اینهمه مفسده فراهم آورده ایم، مهم: شنیدن نقدهاست و نه رد یابیِ نیت ها.
با احترام
.
خامنه ای دارد ایران را فیلیپینی و تایلندی می کند.
ریال در حال سقوط آزاد است و حاکمان هیچ اراده ای برای جلوگیری از این امر از خود نشان نمی دهند. نظرات بیشتر بر این است که ایران توانایی جلوگیری از سقوط ریال را دارد لیکن حاکمان تمایلی به رفع معضل ندارند. نمونه اش تخصیص بیست میلیارد دلار برای واردات کالای لوکس در شرایط حاد کنونی است. خروج چهار میلیارد دلار ارز خودی ها طی ماه های گذشته از کشور دلیل دیگری است بر عدم تمایل برای جلوگیری از سقوط ریال. زد و بندی در کار است و اگر نه این ها هرگز نمی توانستند این حجم از نقدینگی را جا به جا کنند.
این در حالی است که هنوز خبری از محاصره اقتصادی نیست. بنا بر این حتی اگر توافقی صورت بگیرد اوضاع نابسامان اقتصادی کشور به همین منوال رو به وخامت خواهد گذاشت. کارشناسان می گویند دلار بالای ده هزار تومان یعنی عدم کفاف دستمزد مردم برای تامین مایحتاج روزانه.
به نظر می رسد سناریویی در حال اجرا است که در آن سرکوب تظاهرات و اعتصابات پراکنده مردم ناراضی هم پیش بینی شده. نتیجه آن خواهد شد که ایران به مرکز تولید نیروی کار ارزان و مرکز صدور نیروی کار ارزان در جهان تبدیل می شود. خودی ها در کاخ زندگی خواهند کرد و دایم در حال رفت و آمد به خارجند و مردم به تامین نان بخور و نمیر روزمره رضایت خواهند داد. ایرانیان تبدیل خواهند شد به بردگان کاری و بردگان جنسی در داخل و در سطح جهان. از این روی است که گفتم ایران را فیلیپینی و تایلندی خواهند کرد.
آهای ارتش! آهای سپاه و بسیج! نیروی انتظامی! ملا های بی شعور! همگی رودست خورده اید. چاره چیست؟
قیام ملی قیام ملی قیام ملی.
خلع ید خاینین مافیایی خامنه ای و سران سپاه. قیام ملی با تظاهرات پراکنده اینجا و آن جا میسر نمی شود. قیام ملی یعنی همه هشتاد میلیون بریزند خیابان از جمله سپاه و ارتش و این چهارصد پانصد نفری که از ابتدای انقلاب تا کنون کشور را به ورطه نابودی کشانده اند دستگیر کنند و به زندان اندازند و یک حکومت ملی تشکیل دهند.
کجایند وطن پرستان؟ در ماجرای تنباکو آیت الله شیرازی را داشتیم. در آخر قاجار رضا شاه قیام کرد.
وطن پرستان دوران ما کجا هستند؟
خود دانید.
میدانید چرا دولت قادر به کنترل و مهار قیمت ارز و سکه نیست؟
چون اصلا قرار نیست آنها را کنترل و مهار کند!
«ناکارآمد»است؟بله،اما این موضوع ربطی به کارآمدی ندارد!
قیمت سکه به 4.5میلیون و دلار به 12 هزار رسیده،چون شما در مرحله چهارم«شوک درمانی»قرار دارید.
رشته توئیت زیر را بخوانید:
1-کتاب «نائومی کلاین» با نام «دکترین شوک» یک دهه قبل تمامی مراحلی که امروز درحال تجربه آن هستیم را به ترتیب و نوبت تشریح کرده است.
مکانیزم عمل«شوک درمانی اقتصادی»،درست شبیه مکانیسم عمل«شوک درمانی روانی»ست: ایجاد یک ضربه مهیب به قربانی، خالی کردن ذهن او و سپس در اختیارگرفتن کنترلش.
2-شوک درمانی روانی،طرح دکتر«ایوون کامرون» بود که از طریق وارد کردن«شوک الکتریکی»، به گفته خودش «موجب میشود ذهن به لوح های پاک و نانوشته تبدیل شود که بتوان روی آن نوشت».
جملهای که جرج اورول در کتاب«1984»اینگونه نوشت:«اونقدر فشارتون میدیم تا خوب تخلیه شید. بعد خودمون پرتون می کنیم».
3-شوک درمای اقتصادی،الگویی مشابه شوک درمانی روانی دارد: بهربرداری از«فرصت» یک «فاجعه»(جنگ،زلزله، سقوط بازار، تحریم اقتصادی و …) برای «افزایش قیمتها» و «کاهش تعهدات دولت به شهروندان» و سپس بهرهگیری از استیصال قربانی برای انطباقپذیر کردن او با «شرایط جدید».
4-مکانیزم عمل «شوک درمانی» چه در عرصه «رواندرمانی»، چه در «اقتصاد سیاسی»، به زبان سادهتر این است:
وقتی مشت اول را زدی و قربانی گیج شد، از گیجی استفاده کن و مشت دوم را محکمتر بزن.
5-نخستین مورد از «شوک درمانی اقتصادی» در شیلی به وقوع پیوست. جایی که «میلتون فریدمن»، استاد دانشگاه شیکاگو به همراه جمعی از دانش آموختگانش، پس از کودتای پینوشه در سال 1973 به کاخ ریاست جمهوری شیلی نقل مکان کردند و به سمت «مشاور اقتصادی پینوشه» منصوب شد.
6-او به پینوشه توصیه کرد:«دولت جدید حدوداً 3تا6ماه وقت دارد و اگر از فرصت استفاده نکند و دست به اقدام نزند، دیگر فرصت مشابهی نخواهد یافت».
منظور از تغییرات این بود:کاهش مالیات،آزادسازی تجارت،خصوصیسازی آب،برق و تلفن،قطع بیمههای اجتماعی، آزادسازی قیمت سوخت،برداشتن تمامی سوبسیدها.
7-شیلی پس از کودتا، توسط فریدمن لقب «آزمایشگاه» گرفت. بعدها دولت تاچر با سرکوب اتحادیههای کارگری و شکستن «اعتصابات» نسخه فریدمن را اجراء کرد. عراق پس از اشغال، نیو اورلئان پس از طوفان کاترینا، روسیه پس از فروپاشی،آرژانتین دوران «ژنرال ها» و لهستان پس از اشغال نمونههای دیگرند.
8-نتیجه «شوک درمانی» فریدمن در «آزمایشگاه شیلی» این بود: 30سال رکودتورمی، زندگی بیش از 40درصد جامعه زیر «خط فقر»، تشکیل طبقه نوکیسه ابرسرمایهدار(با آقازادهها و خانمزادههای ریچکیدز) که به خود لقب «کارآفرین» دادهاند و همه نیز «خیریه» دارند!
9-ما تا کنون سه مرحله از «شوک درمانی» را تجربه کردهایم:
مرحله اول:دهه 70 و استفاده از گیجی جامعه پس از جنگ و تصویب قانون خصوصی سازی
مرحله دوم: دهه 80 قطع سوبسید و برنامههای حمایتی با نام «طرح تحول اقتصادی» و «هدفمندی»
مرحله سوم:شوک قیمتی 93 و افزایش 3 برابری تمام کالاها و خدمات
10-شیوه عمل شوک درمانی مرحله چهارم:
الف-افزایش3 برابر قیمتها
ب-ایجاد شرایط ذهنی جامعه با کمک رسانهها برای افزایش بیشتر
ج-وحشت درجامعه
د-ایجاد نمایش«تلاش برای مهار قیمت»
ه-ایجاد احساس رضایت از بیشتر نشدن قیمتهای پیشبینی شده در رسانهها
و-افزایش بیشتر قیمتها
ز-تثبیت 3 برابر قیمتها
ادامه مطلب در کانال تلگرامی نویسنده:
naderfatourehchi@
با سلام و درود به نوریزاد گرامی دوستان
تاریخ تحقیقی یا تاریخ رستگاری
تاریخ نگاری تحقیقی- تحلیلی کندو کاو برای کشف حقایق وقایع ایست که از آن بی اطلاعی ایم یا در پرده ابهام پوشیده.
برای انجام این مهم از آثار مشهود مثل عمارات بر جامانده سالم، نیمه ویرانه، ویرانه ها، و منابع انسانی در قالب مکتوبات مستند نیمه مستند، یادواره، نقاشی، عکس ثابت یا متحرک / فیلم و ابزارهای گوناگونی مطابق با سیر پیشرفت علمی زمانه در شاخه های متنوع دانش و علوم مانند زمین شناسی، جغرافیا، باستان شناسی، زبان شناسی، برسی و مطالعه دین و آئین و فرهنگ و همچنین از بکار گیری فناوریهای مفید مثل میکروسکوپ الکترونی، اشعه ایکس، شیمی مواد، مدل / مجسمه سازی فیزیکی یا مدل ریاضیکامپیوتری، جهت تصدیق و پشتیبانی از ماهیت عینی یافتههای مادی و رفتاری و بینشی و کشف و درک فرایند علل و عوامل پیدایش، فرگشت، و انقراض پدیدهای تاریخ طبیعی، حیوانی، نباتی یا انسانی، بشکل فزاینده و دقیقتر بهره برده میشود. در این کندو کاوها پیشفرضها و فرضیه ها یا تقویت میشوند یا تجدید نظر یا نفی میشوند و سرانجام درک اصلاح شده و دقیق تری با گذشت زمان از زمان گذشته پیدا میکنیم.
تاریخ رستگاری، باز سازی و باز گویی پیش فرضها و روایات باورهای ایمانی اقوامیست که ملغمه افسانها و اسطورهها و باورها و وقایع غبار الود و مشکوک تاریخ شفاهی و روایی خود را – از تاریخ حضرت آدم تا حضرت خاتمت آگاهانه یا نا آگاهانه درست یا غلط مصرانه و با تعصب در قالب آثاری مکتوب به گونهای مستند کرده که در جغرافیای ایمان قلبی قابل تردید، معاینه، باز رسی و تحلیل و تجدید نظر نیست. به عبارتی دیگر تاریخیست منجمد ایستا و نا متغیر با رجعت به فضازمانی که در آن “حقیقت و انگیزه و هدف هستی” رویت کرده سپس در پشت پرده ابهام پنهان شده تا زمان باز گشت در لحظهٔ شکوهمند رستاخیزبر گزیدگان ملکوتی.
اگر چه در امتداد این تاریخ سید مرتضای گرامی مجتهد معتقد به مردم سالاری دینی و رای آزاد رعیت [مردم] در انتخاب کار گذار یا تدارکاتچی فقیه حاکم قطعا از دید امام غزالی در زمره تهافت الفلاسفه از جنس نو افلاطونی ارزیابی شود و پیوند عقل گریزی و صوفیگری در عالم “عشق معنوی” با استدلالات مارکسیستی در جامعه شناسی طبقاتی خورش قیمه ایده آلیسم عقل گریز و ماتریالیسم مفید و نسبی گرای زین الدین را پیر خرابات با نقض حکم عرفانی خود به یکرنگی عقل دعوت میکند؛
بوقلمونی، چه شود گر چو عقل- یک صفت و یک دل و یکسان شوی؟
فقط برای یک نمونه برای تفکر و تامل; راویان و مورخین مومن تاریخ رستگاری اسلام حضور و نقش “دلدل” الاغ غلام محافظ کنیز اهدایی پادشه مصر به پیامبر اسلام را مستند میکنند اما خبری یا نشانی از سند و سکه ضرب شده بنام حاکم و حکومت تازه تاسیس شده و یا سنگ واره ای، سنگ نبشتهای یا آثاری از لوایح گلی / رسی با متن و نقوش از وی ارائه نمیکنند که شکوه و عضمت “امی بر گزیده” و امت بر خواسته از کویر حجاز و ساقط کننده امپراطوریهای ایران و روم شرقی را نه در صندوقچه ایمان مقدس مزین به تاریخ رستگاری مومنین که بر تارک تاریخ تحلیلی تحقیقی عقلانیت علمی جهان بنشاند.
نگار من [هم] که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
با سپاس
سلام،
در تمام تاریخ یک ملای متین و شایسته پیدا کن تا بگویم احسنت!!
نماینده مجلس: ۲۰۰ خانواده سرنوشت ایران را به گروگان گرفتهاند
به گفته یک نماینده مجلس، برخی ایرانیان برای تأمین زندگیشان اعضای بدن خود را میفروشند. هدایتالله خادمی با اشاره به استیصال مردم در برابر فقر افزود، ۴۰ سال است که ۲۰۰ خانواده سرنوشت کشور را به گروگان گرفتهاند.
هدایتالله خادمی، نماینده مجلس شورای اسلامی، روز یکشنبه (۷ مرداد/ ۲۹ ژوئیه) در نطق میاندستور جلسه علنی پارلمان ایران با انتقاد شدید از اوضاع وخیم اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم، از جمله گفت: «بیلیاقتی، ناکارآمدی و سستی دولتها در این سالها مانند رنجنامهای است که هر روز بر مشکلات مردم افزوده است. وضعیتی ایجاد شده که مردم این دوران توان تحلیل آن را ندارند. هر روز شاهد بیشتر شدن مشکلات هستیم، اما نه ارادهای برای حل آن وجود دارد و نه توانی».
خادمی با اشاره به اینکه “کشور دچار اختلاس و فساد شده”، پرسیده است: «چرا کشورهای دیگر فساد را کنترل کردهاند، اما ما نمیتوانیم؟» او سپس اذعان کرده است که: «فساد اقتصادی مانند موریانه به تار و پود این کشور و مسئولین زده است. پذیرفتهایم که کشوری فاسد و ناکارآمد هستیم.»
“مردم را بدبخت کردهاید”
نماینده ایذه و باغملک در مجلس با حمله تند به سیاستهای اقتصادی و عمرانی دولتهای مختلف جمهوری اسلامی، مسئولان دولتی را خطاب قرار داده و افزوده است: «مردم ایران را بدبخت کردهاید. احترام و اعتماد به نفس آنها را گرفتهاید. از فقر و بیچارگی نمیدانند چه کنند. برای تامین هزینه زندگی به فروش اعضای بدن از جمله کلیه روی آوردهاند. با کشوری که یک درصد جمعیت جهان و هشت درصد منابع جهان را دارد ببینید چه کردهاید».
این نماینده مجلس در ادامه با اشاره به سخنان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی که فساد اقتصادی را با یک “بیماری مسری” مقایسه کرده و گفته بود “اگر جلوی آن گرفته نشود گسترش پیدا میکند”، تصریح کرده است: «جلوی آن [فساد] را نگرفتیم و به همه زد.»
هدایتالله خادمی در بخش دیگری از اظهارات خود “اکثر دولتمردان ۳۰ سال گذشته” ایران را به “ظلم” به مردم، “خیانت” به اعتماد آنان و “نابود کردن جوانان” کشور متهم کرد و گفت که این دولتمردان “اگر ذرهای وجدان و غیرت داشتند، به دلیل این همه ناکارآمدی، ظلم و خیانت به جوانان خودشان را حلقآویز میکردند.”
خادمی سپس ضمن حمله به مسئولانی که به گفته او شعار “مرگ بر آمریکا سر میدهند”، اما فرزندانشان در آمریکا هستند، اتهامی سنگین را متوجه این دسته از مقامهای جمهوری اسلامی کرد و گفت: «تاریخ گواه میدهد، شاید برخی دولتمردان ماموریت داشتند خلاف منافع ایران اقدام کنند.»
این نماینده مجلس با انتقاد از نحوه تشکیل دولت در ایران و تبدیل شدن مجلس به “حیات خلوت دولت”، تاریخ ۴۰ ساله دولتها و مجلسهای جمهوری اسلامی را زیر سؤال برد و گفت: «با این دولت و مجالسی که ساختهاید، هرگز توسعه و پیشرفت را نخواهید دید.»
خادمی ادامه داد: «در ۴۰ سال گذشته حدود ۲۰۰ خانواده سرنوشت این کشور را به گروگان گرفتند و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه میروند.»
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
نماینده ایذه و باغملک در مجلس راه برونرفت از معضلات اقتصادی ایران را “پردهبرداری” از فساد و اختلاس دانست و نتیجه گرفت: «۵۰ نفر از اختلاسگران و دزدان دولتی را محاکمه و به اشد مجازات برسانیم. دولتمردانی که ظرف ۳۰ سال گذشته این کشور را به این روز انداختهاند برکنار شوند و اموال آنها که از کشور برداشتهاند به خزانه بازگردانده شود.»
هدایتالله خادمی در نهایت با اشاره به اینکه “فرمایشات رهبر معظم انقلاب مورد توجه همه مسئولین قرار گیرد”، مسئولان جمهوری اسلامی را فراخوانده است که: «وطنپرست باشیم، دروغ نگوییم، سخت کار کنیم و دزدی نکنیم.»
این نماینده مجلس در حالی همه مسئولان دولتی به جزعلی خامنهای را مورد حمله شدید قرار داده که از نگاه منتقدان حکومت و حتی برخی کارشناسان مستقل داخلی، دستکم یکی از دلایل اصلی رانتخواری، فساد، نبود رقابت سالم اقتصادی و امتناع شرکتهای خارجی از سرمایهگذاری در ایران، امتیازات ویژه و پاسخگو نبودن دستگاه عریض و طویل تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی به مجلس یا نهادهای دولتی است.
کاهش شدید قدرت خرید مردم
در شرایطی که افزایش نرخ رسمی دلار در روزهای اخیر نتوانسته بود از التهاب بازار ارز بکاهد، روز گذشته پنجرقمی شدن دلار به تیتر گزارش بسیاری از رسانهها و خبرگزاریهای داخلی تبدیل شد؛ عنوانی در واکنش به افزایش لگامگسیخته بهای دلار در بازار ارز ایران.
افزایش سرسامآور قیمت ارز در هفتهها و ماههای گذشته، سقوط ارزش ریال و در پی آن کاهش شدید قدرت خرید مردم را به همراه داشته است. برخی سایتها و خبرگزاریهای ایران از فروش دلار به قیمت ۱۲ هزار تومان در بازار آزاد ایران خبر دادهاند.
قربانیان اصلی سقوط پول ملی در درجه اول مزدبگیران، کارگران و قشرهای کمدرآمد هستند. خبرگزاری ایلنا روز دوشنبه (۸ مرداد) گزارش داده است که حداقل دستمزد کارگران در ایران “دستکم دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان” کمتر از “سبد معیشت” یعنی رقمی است که برای گذران زندگی به آن نیاز دارند.
علی خدایی، عضو کارگری شورای عالی کار، چند روز پیش از “کاهش بیش از ۴۸ درصدی قدرت خرید دستمزد” خبر داده و گفته بود: «کارفرمایان و دولتیها این واقعیت را پذیرفتهاند، اما برای حل این مشکل، هیچ راهکاری در چنته ندارند.»
در روزهای اخیر قیمتها در ایران رشدی جهشی داشته و برای نمونه قیمت لوازم خانگی ایرانی ۴۰ درصد و قیمت گوشت قرمز بیش از ۸۰ درصد افزایش یافته است. خبرهایی که ایلنا از آن به عنوان “رگبار مصیبت” برای مزدبگیران نام میبرد: «مصیبت بیامان فقر و استیصال؛ آنهم در دولتی که وعده داده بود از معیشت مردم صیانت میکند.»
فرامرز توفیقی، رئیس کمیته مزد کانون عالی شوراها، درباره وضع معیشتی کارگران گفته است: «بقای طبقه کارگر در خطر است؛ اوضاع از “نامساعد” و حتی “وخیم” ه
آهای مردم!
تا زمانی که ولایت فقیه بر قرار است و حکومت دست مردم نیست کمک های مردمی دست آخوند ندهید خمس و زکات به آخوند های مفت خور ندهید این ها همه را بالا می کشند! صندوق کمک های خیریه خود جوش و تحت نظارت افراد مورد اعتماد محل تشکیل دهید! به آخوند جماعت هر اندازه هم که انقلابی حرف بزند اعتماد نکنید! این ها شگرد تازه ای راه انداخته اند با بد و بیراه گفتن به حکومت سعی می کنند اعتماد مردم را جلب کنند و به بهانه کمک به مستضعفان پول های شما را به جیب بزنند! به غیر از افراد مورد اعتماد کمک های خودتان را به هیچ احدی ندهید! صندوق های کمک باید شفاف عمل کند و دخل و خرجش برای عموم قابل بازرسی و کنترل باشد.
هر وقت آخوند دیدید بگویید اعوذ بالله ////////////////////////و از او روی بگردانید! سوار تاکسی نکنید در مراسم عقد راهشان ندهید خطبه را ریش سفید ها بخوانند کافی است. آخوند ها را تحریم کنید! به آن ها چیزی نفروشید! خدمات عمومی ارایه نکنید! در اتوبوس راهشان ندهید! به آن ها سلام نکنید! لایق هیچ احترامی نیستند. مراسم مذهبی نیازی به آخوند ندارد. پشت سر آخوند نماز نخوانید چون باطل است! مسجد به شرطی بروید که آخوند را بیرون کنید. مساجد را به تصرف خود در آورید. تبدیل کنید به مراکز مقاومت مدنی.
آخوند خجالت بکش برو از دسترنج خودت زندگی کن!
آخوند یعنی ///////////////////////////////////////. فریب این ها را نخورید مردم آگاه باشید!
آخوند یعنی دروغ گو ////////////////////////
————-
درود دوست ناشناس ما
آخوند، یک واقعیت است. از قدیم بوده تا آینده نیز خواهد بود. ما به آخوندها با هر درست و نادرستی که می پراکنند، در آینده احترام خواهیم گذارد. مهم این است که از مکان غصب شده ای که استحقاقش را نداشته اند و ندارند، به همان حوزه ها و حجره ها بازگردند و اگر شانه به شانه ی دیگران، تخصص و کارایی ای دارند، به صحنه ی خدمات اجرایی و … داخل شوند.
کندنِ ریشه ی آخوند، نه شدنی ست و نه پسندیده.
با احترام
.
درخنی که تلخ است. ویرا سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام اب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سر انجام گوهر بکار اورد
همان میوه تلخ بار اورد
این قوم خرد ستیز و ظلمت پرور سالیان دارازی است که چون اژدهایی هفت سر بر صندوقچه شعور و اگاهی ، توسعه و تمدن ؛ازاد اندیشی و دانش پژوهی سر زمینمان چنبره زده است ؛ در همه طول زندگی انگلی و خمس و زکات خواری خود تنها و تنها برایند تلاش و اوج بهره دهی ان چاپ رساله ای در باره نماز و روزه و خمس وزکات و باز تقلید از مجتهد و جالب انکه همه این نوشته ها یکسان و کپی شده از رساله گذشتگان و اما عوارض محنت بار تاریخی اینان برای این سر زمین یکی به انحطاط و پوسیدگی کشیدن سلسله صفوی ؛ انجا که دربار شاه سلطان حسین محل خرافه پروری ایشان میشود اواری از خرافه و جهل را چنان بر سر این سلطان مفلوک و مقلد فرود می اورند که سلطنت صفوی با یورش محمود افغان فرو می ریزد و فلاکت و بد بختی را برای ایرانیان به ارمغان می اورد و جالب انجا ست که این زاهدان و فقیهان ریا کار و تدلیس گر خود اولین کسانند که دعاگو و سپاس گوی محمود افغان میشوند ؛ سراسر دوران سیاه و اندوه بار سلطه قاجاریه بر این سر زمین ؛مشحون است از اعمال نفوذ و خرافه گستری این قوم و جلوگیری از گسترش عمل و دانش وفرهنگ و تمدن و نو اوری در این سر زمین ؛ ایکاش تاریخ پزواک ناله های اندوهبار عباس میرزا را از دخالت ها ؛خیانت ها و جهالت های روحانیان خزیده در گرداگرد سفره رنگین سلطنت منعکس میکرد ؛ چه مورخی است که نداند بجز دوران اغا محمد خان بقیه دوران طولانی سلطنت قاجار روحانیون با نفوذی که بر سلاطین قاجار داشتند در دورانی که نسیم ترقی و تمدن و علم و دانش از اروپا وزیدن گرفته بود ؛ بزرگترین سد نفوذ این وزش در ایران روحانیون بودند ؛ حتی تاریخ مشروطیت سراسر مشحون است از سنگ اندازی و مقاومت این قشر وا پس گرا در مقابل مشروطه خواهان بگذریم از اینکه برخی نا اگاهان و مغرضان در پی نقش دادن به روحانیت در جریان مشروطیت می باشند ؛ واگر نبود شعور و شرف اندیشه ورزان وطن پرستی که گرد رضا شاه را گرفته بودند و او را به ابادانی ایران تحریص میکردند تا سالهای سال از دگرگونی و تحول عمیق اجتماعی ایران خبری نبود ؛ اعزام محصلین به فرانسه جهت فراگیری علوم جدید ؛ احداث راه های ارتباطی و مواصلاتی ؛ احداث دانشگاه و ایجاد دادگستری نوین و نظام اداری جدید از معجزاتی است که در ان دوران در ایران قجری ارتجاعی ملا زده به وقوع پیوست و این میسر نمی بود بجز به برکت قطع دست و سلطه ملایان خرافه پرست و هزاران دریِغ و درد که فقط دم این مار زهر اگین بریده و استعمار پیر و اخوند پرور انگلیس مهلت انرا نداد تا سر این افعی لهیده شود . انچه که جای شکر دارد انست که سقوط حکومت قاجار بلا فاصله به حکومت ولایت فقیه منجر نگردید و گر نه بلا شک تا کنون پرچم را تحویل امان زمان داده بودند :
جناب نوری زاد گرامی و عزیز
هردوی شما درست می فرمایید ، فقط یک تفاوت کوچک بین شماست.و آن زمان است. آنچه ناشناس می فرمایدبرای زمان حال است. آنچه شما می فرمایید مربوط به آینده است.
درود
باورش سخت است اما:
تا هنگامیکه ریشه های دزدی در این مملکت خشکانده نشود هیچ انقلابی بوقوع نمی پیوندد! توضیح می دهم:
شاید کسی بگوید خب وقتی ریشه دزدیها از میان برداشته شود طبعاً لزومی به انجام انقلاب هم نخواهد بود اما در کشور ایران بر عکس است! شاید بجرات گفت بیش از 85 درصد از ملت ایران که خود را شهید پرور نیز می نامند به رژیم جمهوری اسلامی و روشهای آن که از آغاز چیزی جز آموزش شیو ه های دزدی در پوشش تقوی نبوده است تن در داده اند! تظاهر به تقوی امر آسانی است! رژیم چنین چیزی را می پسندد پس چه بهتر اینکه از این پوشش منبع درآمدی برای خود داشته باشند! نوریزاد را ببینید:
خود را متقی می داند! نماز می خواند و روزه می گیرد! بظاهر چشم به هیچ نامحرمی ندارد! حاضر است جانش را برای رژیم فدا کند! در این پوشش اموالش روز به روز بیشتر و بیشتر می شوند! زنان دیگری پا به زندگی او می گذارند و همچون دیگر مردان بی غیرت این سرزمین در حال و هوای زندگی خود خوش است! به سال 88 می رسیم افرادی که چون او با رانت به سرانجامی رسیده اند دست به اعتراض می زنند و چون نوریزاد می بیند دیگر کسی در این میان آنان را آدم بحساب نمی آورد دست به طرفداری از رانت خواران دوست می زند! موقعیت قبلی در خطر است! اگر آنان نباشند نوریزادها فرصا عرض اندام ندارند و …
این مساله سر دراز دارد! عده ای برای نیروی انتظامی و ارتش شعار می دهند! اما این دو ارگان نیز بخوبی با شیوه های دزدی آشنایی دارند و در زمان لازم بی انکه خود را درگیر موضوعات حراستی و امنیتی کنند از رژیم دفاع می کنند! نیروی انتظامی منبع درآمد قابل ملاحظه ای از موضوع رشوه برای خود فراهم کرده است! ارتش نیز چنین است!
باز می گویم این مساله سر دراز دارد! اگر بجایی برسیم که جلوی این شیو های دزدی برچیده شود شک نداشته باشید این انقلاب بوقوع می پیوندد و آنچیزی است که رژیم ایران تمایلی به برخورد جدی با آن ندارد! این رژیم چیزی برای انان نداشته است جز القا و کسب این آموزه ها در آنان و صد افسوس رژیم ایران دزدی را تنها در بریدن دست سارقی میداند که از فرط ناچاری تن به دزدی داده است نه آنکه در پوشش تقوی و با کسب موقعیت روز و شب تن به چنین عملی داده است که اگر چنین بود بقایی نوعی نیز باید تا به الان اعضا بدنش چاک چاک داده می شد! قطع دزدیها مصادف با انقلابی است که معیار حضور ادمیان در مسیر لیاقت است نه تقوی ظاهری!
بدرود
خوش باشید
https://www.youtube.com/watch?v=pWEHRuBFzRM
سید مرتضی زد به سیم آخر!
حسن/*: ایران بهدنبال ایجاد مشکل در آبراههای جهانی نیست.
مش قاسم: به این میگن شیکر خوردن.
حالا در این وانفسا که سنگ روی سنگ بند نیست و هر یک از ما روزانه با هزار و یک گرفتاری روبرو هستیم و آغا هم رهبر هر کجا که باشد یا هر جا که شب و روز او بدست خودش یکی شده باشد، اما هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارد، جز ویرانیها و فلاکتها و غارتها و جنایاتی که برای ما رقم زده است، جناب آذر قیمتی تشریف آورده اند تا سر گونیهای معنای کلمات و واژهها را از کانال نوشتههای دراز در این سایت خالی کند و ما را ارشاد بفرمایند تا از فردوسی خانمان سوز ( از نظر ایشان) فاصله بگیریم و دنبال پرچم حقیقتی که ایشان آنرا یافته است، سینه سوخته و بی مهابا از سر و کول هم بالا رویم. هر گاه دو کلمه میخواهم بنویسم،چند تا “باید” جلو چشمم رژه میروند: وقت آقای نوریزاد، وقت و حوصله دوستانی که ممکن است بخوانند، یکی هم امید به اینکه بیان خود مطلب سر سوزنی قابلیت طرح یا اعتبار داشته باشد و آخرین باید هم این است که چند باری آنرا بخوانم و وقت بیشتری صرف کنم تا شاید قدری جبران سواد نداشتهام را کرده باشم. یعنی چی جناب آذر قیمتی که میفرمائید ” من فی البداهه و تند تند مینویسم و حوصله نگاه کردن از اول برای تصحیح ندارم. حتی شاید مکثی هم نمی کنم”؟ خوب، نتیجهاش میشود همین چیزهایی که نوشته ای.
چیز های” فی البداهه” مربوط به فراهم آمدن یک مجموعه شرایط و فاکتورهای ویژه در یک همپوشانی زمانی و مکانی، در کسی و به ویژه در استعدای هست که حاصلش خلق یک اثر بی بدیل و شاید بی نظیر در شعر، موزیک، نقاشی یا در خلق هر اثر یا شاهکاری در دیگر زمینهها باشد.
سفیر روسیه: درخواست خروج ایران از سوریه غیرواقع بینانه است
7 ساعت پیش
سفیر روسیه در اسرائیل می گوید که درخواستهای بنیامین نتانیاهو دایر بر اینکه نیروهای ایرانی و متحدانش باید سوریه را ترک کنند غیرواقع بینانه است.
بنا به گزارش ها آناتولی ویکتوروف در گفت و گویی با کانال انگلیسی زبان ۱۰ اسرائیل گفت: “ایرانی ها نقش خیلی خیلی مهمی در تلاش مشترک ما برای حذف تروریست ها از سوریه بازی می کنند.”
او افزود: “برای همین، در مقطع حاضر، ما درخواست ها برای اخراج نیروهای خارجی از جمهوری عرب سوریه را غیرواقع بینانه می دانیم.”
او گفت که حضور ایران در سوریه “براساس اصول سازمان ملل کاملا مشروع است.”
او در پاسخ سوال دیگری گفت: “نه، ما نمی توانیم آنها را وادار (به ترک سوریه) کنیم.”
آقای ویکتوروف گفت که روسیه نمی تواند کاری برای ممانعت از حملات اسرائیل به نیروهای ایرانی در سوریه انجام دهد اما از استفاده اسرائیل از “زور” در سوریه “راضی نیست.”…….
http://www.bbc.com/persian/world-45014294
پومپئو شرایط (؟!) مذاکره ‘بدون پیششرط’ ترامپ با ایران را شرح داد!
وزیر خارجه آمریکا شرایط این کشور برای مذاکره با جمهوری اسلامی جهت رفع اختلاف بین دو طرف را شرح داده است.
ساعاتی پس از سخنرانی دونالد ترامپ شامل پیشنهاد مذاکره “بدون شرط” با مقامات ایرانب، مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا شرایطی را برای چنین مذاکراتی تعیین کرد و در مصاحبه با شبکه تلویزیونی آمریکایی سیانبی گفت که “ما این موضوع را پیشتر مطرح کردهایم که رئیس جمهوری مایل به ملاقات با دیگران برای حل مشکلات است” اما افزود که برای موفقیت در چنین مذاکراتی، شرایطی هم وجود دارد.
آقای پومپئو در تشریح چنین مذاکراتی گفت که “اگر ایرانیان تعهد خود برای تغییر اساسی در نحوه رفتار با مردم خود را نشان دهند، رفتار مخرب خود را کنار بگذارند، بتوانند قبول کنند که ارزش دارد که وارد یک توافق هستهای شوند که در عمل مانع از تکثیر سلاحهای هستهای خواهد، آنگاه رئیس جمهوری [آمریکا] گفته است که آماده است تا بنشیند و با آنها گفتگو داشته باشد.”
مشخص نیست که آیا منظور آقای پومپئو آمادگی ایرانیان برای مذاکره در مورد پذیرش این شرایط است یا اینکه معتقد است که باید این شرایط را قبل از مذاکره پذیرفته شده باشد…..
http://www.bbc.com/persian/iran-45016163
——-
واقعا انسان در تحیّر می ماند با این بلاهت و تناقضی که در گفتار و رفتار حکمرانان کوته فکر فعلی امریکا (بلا نسبت اوباما و کری…عاقل) مشاهده می شود چطور برخی سکولارهای وطنی دخیل می بندند به امامزاده ترامپ و سیاست های پوشالی و غوغا سالارانه آنان،سخنگوو مدیر جنگ روانی وزارت خارجه امریکا در این سایت آیا توضیحی در این مورد دارد؟! حکمرانان یک کشور ابر قدرت ابتدا با روش های کابوئی و دوئلی،یک قرار داد معتبر بین المللی تحت نظارت شورای امنیت ملل متحد و آژانس انرژی را که دولت پیشین امریکا (بازهم گلی بجمال عقلانیت همان کاکا سیاه و وزیر خارجه معقولش) و در حقیقت دستگاه سیاست حاکمه امریکا زیر آن امضاء کرده است و چند کشور بزرگ و متحد امریکا آنرا امضاء کرده است را،با روش های گاوهای نه من شیرده نقض می کند و شروع می کند به کاربرد سیاست کوته فکرانه چماق و هویج و تهدید ایران و مطرح کردن شروط متعدد و دخالت در امور داخلی یک کشور مستقل….بعد ناگهان رئیس جمهور پوپولیست و آنرمال این کشور ابر قدرت اعلام می کند :نه از موضع ضعف و نه از موضع قدرت آماده ام با رئیس جمهور ایران “بدون هیچ پیش شرطی” ملاقات و دیدار کنم هر زمان و هر مکان که طرف ایرانی بگوید ،خوب بارک الله پسر خوب کابوی! خوب رفتیم خوابیدیم گفتیم شاید راهی پیدا شده برای عقلانیت و کنار گذاشتن نخوت و دو روئی و فضولی کردن در کار یک کشور کهن و بزرگ مثل ایران،هنوز چند ساعت از این اعلان نگذشته وزیر خارجه تپلوی 12 شرطی امریکا بدو بدو و نفس زنان آمده که:…..! خودتان لینک را باز کنید!
جناب آذر قیمتی گرامی،فرقی ندارد که به قول خودتان فی البداهه و تند تند مینویسید یا از کانال تلگرامی کپی پیست میکنید تا هر بار نوشتهای از خود را نیز سندی معرفی کنید که “حقیقت را یافته اید”. باور بفرمایید ادعای بزرگ” حقیت را یافته ام” یک ادعایی هست که هیچ اندیشمندی نام آوری بعید هست چنین ادعایی کرده باشد. “همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند- بزرگمهر”. میماند معانی و بار لغوی کلمات و واژهها در هر گویشی که اگر اینهم بنا باشد، جای پرداختن به آنها و ذکر خاطرات شخصی از آنها در این سایت باشد تا به نتیجه گیریهایی از این دست که مثلا تعطیل تدریس شاهنامه تا مقاطع دانشگاهی را تجویز بفرمائید چون به زعم شمای “حقیقت را یافته” شاهنامه خانمان سوز است، فارغ از اینکه حجم بسیار بالایی از این سایت را اشغال میکنید، باید امر رجوع به منابع و حاصل کار اندیشمندانی چون دهخدا و شاملو را رها کنیم و دست شما را بعنوان مرجع بلند کنیم. و اینکه مطالعهٔ این حجم وسیع از نوشتههای شما چه وقتی از صاحب این سایت را میگیرد را نیز لابد خوب و بدرستی محاسبه کرده اید!!!. نکته آخر اینکه آیا فکر و ذکر و موضوعات اساسی و حیاتی کشوری در لبهٔ پرتگاه و ملتی کارد به استخوانشان رسیده این است که معنی فلان کلمه یا واژه در فلان گویش چیست؟ تشخیص فعلی من این است که دیگر وقتی صرف نوشتههای بسیار حجیم و مکرر شما نکنم.
تجربهٔ منی که بیشتر خواننده این سایت هستم تا اینکه چیزی بنویسم، این است که در این سایت خیلی مو را از ماست میکشند جناب آذر قیمتی گرامی و شاید یکی از دلایل پر باری این سایت هم، همین باشد.
جناب شفیعی گرامی
من قدری در نوشته های فبلی و فعلی شما تامل کردم تا بالاخره متوجه شدم که شما مطلب را خیلی خوب گرفته اید و نوشته های اخیرتان از سر ضرورت و. بنا به تاملی است که عاقل باید در نتایج کارش به خرج دهد لدا درایت و عاقبت اندیشی شما را ارج مینهم . مهم برای من ان چیزی بود که شما به خوبی گرفتید مابقی موضوع را نیز من گرفتم . محکم کاریتان را ارج مینهم و برایتان ارزوی موفقیت میکنم.
سلام و درود
مطلب شما با همه اختصار و کوتاهیش مرا کاملاً گیج کرده! «نوشتن از سر ضرورت؟ » «تأمل در نتایج کار؟» «درایت و عاقبت اندیشی؟» اینها چه مفهومی میتوانند داشته باشند جز آنکه مرا موجودی لااقل دو چهره و منافق معرفی کند؟ اگر ممکنست بطور واضح با توجه و با استناد به آنچه از نوشته های قبلی و فعلی من درک و دریافت کرده ای، و آنچه شما را به این جمع بندی : «شما مطلب را خیلی خوب گرفته ای »و «تأملی که عاقل باید در نتایج کارش به خرج دهد» رسانده است را ، بدون اغماض، و بی آنکه ذره ای رعایت حالم را بکنی، با سایر دوستان در میان بگذاری! این کمترین وظیفه وجدانی فرد در میان جمعیست که به آن تعلق دارد. خواهشمندم ابداً چیزی را لاپوشانی نکنید.چون اصل نوشته شما در مورد بنده است در درجه اول من حق دارم مفهوم چنین مطلبی را از شما بخواهم، در درجه دوم هم مدیریت و اعضای محترم حق دارند از شما بخواهند که از ابهام گویی و در لفافه نوشتن و حدس و گمانه زدن و اشارات کنایه آمیز دست برداری و حاصل کشفت را در اختیار کل اعضای وبسایت قرار دهی. سپاسگزار میشوم که صادقانه و بویژه مستند، اینکار را انجام بدهی.
عرض ارادت کردم
درود و احسنت بر شما ماهم منتظر توضیحات شفاف سید رضی هستیم دز غیر این صورت برایم شبهه ایجاد میشود
نوری زاد///////
ای ////م تو هرچی نه بدترت
می دونیم باهات چکار کنم. ما هرچی رو تحمل کنیم تحمل نمی کنیم به مراجع مقدس ما توهین کنی حالتو جا میاریم. ///// ننه ت
////////
/////
ناشناس گرامی
سلام
عزیزم فحش نده،من هم اینجا با برخی رفتارها و گفتارهای محمد نوریزاد مخالفم و با او گفتگو و از او انتقاد می کنم،اما اهانت و توهین روشی اخلاقی اسلامی نیست،محمد نوریزاد هر اشتباه فکری یا عملی داشته باشه بالاخره از سابقین این انقلاب بوده،سالها در زمینه های جبهه و جنگ و امور جهادی در خدمت نظام جمهوری اسلامی که من و تو آنرا قبول داریم بوده،سالها نویسنده برنامه زیبا و اثر گذار روایت فتح بوده و در زمینه های هنری بکشورش خدمت کرده،من خواهش می کنم از اهانت خودداری کنیم و فقط در آنچه با کسی مخالفیم با او گفتگو کنیم که قرآن کریم کتاب آسمانی ما به پیامبر فرمود:
“ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن”
یعنی ای پیامبر دعوت کن به سوی راه پروردگارت با این سه عنصر:حکمت (سخنان حکیمانه و برهانی) و موعظه نیکو و جدال و گفتگو بروشی نیکو .
اینها راههایی است که قرآن کریم بما آموخت و فحش و اهانت زیر مجموعه هیچیک از این روش های دعوت به اسلام و صراط مستقیم نیست.
فدایت
سید مرتضی (یک طلبه کوچک)
کاکو چی می زنی؟ پس چرا همه اش خودت فحش می دی! به نظر می رسه جنسش امروز اصل بوده!
بابا شماها همه اش حرف می زنین راست می گین روش انجام بدین! “هر چی نابدتر” هم درسته نه هر چی نه بدتر!
راستی این قضیه فحش رکیک دادن به مادر و حواهر کسی چیست من در یک مگان عمومی دیدم سه نفر به عنوان شوخی به یکدیگر فحش میدادند. از هر 5 کلمه شان سه فحش رکیک داشت. چرا وقتی ما مادر یکی دیگر را متهم میکنیم احساس لذت میکنیم؟
برادر من اگر مزدور نباشي و از اين سيستم تا فيها خالدونت پر نشده باشد نه تنها تحمل خواهي كرد بلكه خودت
هم آرام آرام شروع به توهين كردن خواهي كرد فقط زمانش فرق ميكند و بسته به اين است كه چقدر باسواد باشي
و اهل مطالعه وچقدر توان مقابله با گرسنگي و بيماري و …… داشته باشي
الان دیده میشود که برای تحقیر یک مرد کلمه آقا ، رو بصورت : آغا ، استفاده میکنند در حالی که این دو کلمه هیچ فرقی باهم ندارد.
کلمه ی آقا یک کلمه ی تورکی میباشد و تشکیل شده است : آغ = آق + ا
آغ = آق = یعنی سفید
آقا میشود یعنی کسی که سفید است هیچ خل و خشی و حیله و نیرنگی ندارد. صادق است ، آقا است ، سرجنگ و خصومت ندارد ، مثل رنگ سفید ظاهر و باطنش یکی است.
من خودم نمیدانم که کلمه ی آغ به این شکل صحیح است یا به شکل آق ؟
و یا مثلا کسی که مرد است ولی احساس مردانگی ندارد را بصورت آغا مینویسند مثلا چون اسم آقامحمدخان قاجار موسس سلسله قاجاریه در آن زمان بصورت آغامحمد خان قاجار نوشته شده است پس ایشون آلت نری نداشت و حتی داستان سرایی میکنند که قبلا توسط نادرشاه آلتش بربده شده بود به همین خاطر عقده ایی بود.
خیر اینها ساخته و پرداخته توهمات بعضی ها است اتفاقا کلمه آقا رو تورکها بیشتر بصورت آغا بکار میبرند چون کلمه آغ = سفید را نیز با حرف غ تلفظ میکنند.
در حالی که کلمه ی آق هم تلفظش سخت است و هم به معنی زدن بکار میرود پدر و مادری به بچه ی شیرخوارش میگوید فلانی یا فلان چیز را آق کردم مثلا دیگه گریه نکن.
حتی آق والدین نیز یک اصطلاحی است که در دین بکار برده میشود.
پس اتفاقا اگر بخواهیم این کلمه رو بصورت صحیح بنویسیم باید بصورت آغا بنویسیم که در گذشته این چنین مینوشتند و حتی الان میتوانید شناسنامه های صادره زمان شاه را بیابید تقریبا بیش از 99/9 درصد اگر اسمی آقا و یا پیشوند و یا پسوند آقا داشته باشد بصورت آغا نوشته شده اند مانند:
آغاخان ، آغا ، آغاداداش ، بیوک آغا ، و …
که تقریبا همه ی اینا بعد از انقلاب با تعویض شناسنامه ها تغییر یافت به آقا.
در نوشته های قبلی من به یک روستایی اشاره کردم بنام : آغجا کوول ( غار سفید رنگ )
که در همون جا عرض کردم بصورت آقاجان گل تغییر شکل یافته البته من خودم با چشمان خودم دیده ام که این کلمه بصورت آغاجان گل نوشته شده است من در بنگاه معاملاتی مسکن دیدم و طرف گفت بچه ی اون روستا یعنی آغجا کوول میباشد.
که من بهش گفتم البته چند سال پیش بود که نسبت به تغییر شناسنامه برای اصلاح این کلمه بصورت آقاجان گل اقدام کنند.
گفت چرا؟
گفتم به این دلیل که آغا را برای تحقیر بکار میبرند.
گفت که همه ی ما این کلمه رو بصورت آغا بکار میبریم.
گفتم چون وارد فارسی شده این بلا سرش اومده .
این یک مرد در حدود50الی 70 سالش بود و بیسواد هم بود من نتونستم قانع اش کنم الان میفهم که حق کاملا با او بود.
گرامی
“عاقّ والدین” تعبیر درست است نه “آق والدین” که در روایات ما وارد شده است،عاقّ صفت فاعلی است و اصل این لغت از عقّ است (عقّ یعقّ عقّا) که بمعنای سختی و قطع شدن و جدا شدن است،فرزند عاقّ پدر و مادر می شود یعنی از آنها جدا می شود و انشقاق و قطع حاصل می شود و طبعا مورد لعن و نفرین و نارضایتی آنان واقع می شود.
یک چیزی را نیز بشوخی نقل می کنند که لابد شنیده اید،می گویند به فرزندی که رفتار ناشایستی نسبت به والدین خود داشت گفتند:نکن این کارها را بچه جان! پدر و مادرت عاقّت می کنند،پاسخ داد: من هم آنها را عوقّ می کنم!
ببخشید.
بسیار جالب ، تشکر میکنم.
@AzarQimati
کلمه و اصطلاح بابا بسیار مهم است ولی متاسفانه سطح این اصطلاح پایین آمده یک فرد ریش سفید و بزرگ از لحاظ سنی میتواند بابا باشد نه یک پسر20ساله که دیروز پدر شده است. کلا یک تورک وقتی کلمه ی بابا را میشنود در ذهنش سن اون شخص متصور میشود به اینصورت یه فردی است مسن ، دارای نوه و نتیجه،البته قبلا اینطور بود ولی الان یه کمی فرق کرده حتی منی که متولد 54 ( پنجاه و چهار )هستم هیچ وقت غیر اینو نمیتونم متصور باشم.یعنی این موضوع تا این اواخر بود.
در خونه ی ما وقتی که بابای ما ( پدربزرگمان ) نشسته بودند در فیلمی پسری به پدر خودش بابا میگفت پدربزرگ ما بسیار ناراحت میشد و حتی صورتش سرخ میشد و ما با خود فکر میکردیم که اینا تو فیلم چطور همچین جسارتی رو میکنند و پدرشان بابا میگویند خجالت میکشیدیم و با خود میگفتیم خوب شده که ما مثل اونا بی ادب و بی تربیت نیستیم و نبودیم .
و پدر بزرگ ما که اصلا بهش پدربزرگ نمیگفتیم بلکه بابا میگفتیم میترسید که از این جسارتها و بی ادبی ها ما هم یاد نگیریم یه موقع.
میگفت ببندید این تلویزیون رو بچه در پیش همه با پر رویی به پدرش بابا میگوید ، ببندید این بچه ها هم یاد میگیرند.
**************************
در مورد کلمه ی بگ که در قسمت بابک عرض کردم.
بگ = بیگ = بَر٘ ( حرف ب با فتحه و حرف ر بصورت ساکن )
مثلا برادرزاده ها ، نوه ، نتیجه ها به عموی بزرگ بیشتر با لقب و صفت : بَر٘ دَدَه بکار میبردند.
مثلا چند برادر بنامهای حسن ، حسین ، علی و ولی بودند که حسن از همه بزرگتر میباشد و الان سنش بالا رفته تمام فرزندان و نوه ها و نتیجه های بقیه ی به ایشون ” بر دده ” میگفتند. این یک اصطلاح بسیار زیبا در تورکان بود.
بر دده = بگ دده = بیگ دده
چون بر دده از همه راحت تر تلفظ میشود بیشتر اینو بکار میبرند.
ولی الان متاسفانه از مد افتاده است چون خاطر و حرمتها از بین رفته است.
دده = پدر
بر= بگ = بیگ : پیشتر در بالا توضیح دادم، سرور ، بزرگتر ، آقا ، مهتر ، صاحب اختیار ، دستور دهنده ، فرمایش کننده ، فقط برای جنس نر بکار میرود.
— — برای جنس مونث : خانم ( خان هستی ولی مونثی ) ( تلفظ صحیح اش : باید حرف ” ن ” را ساکن تلفظ کنی نباید هیچ حرکه ایی از جمله ” ُ ” استفاده بشود بصورت صحیح اگر بنویسیم باید اینجوری بنویسیم : خانئم.
— آخ = آق بیرچک
بیرچک : به موهای سر و صورت گفته میشود.
— خانئم سولطان
بیگ خانم ، ولی خیلی به ندرت بکار میرود البته به هیچ وجه بصورت اشکال دیگر بیگ مانند” بگ = بر ” به هیچ وجه بکار نمیرود هرچند که این سه شکل کلمه از لحاظ معنی یکی است یعنی هر سه شکل یک کلمه است.
گول ننه ( گول = گل ) ، جان ننه ، خاتون ننه ( البته نوشتن صحیح خاتون اینجوری باید باشد : خاتئن .
بیوک ننه
الان هم حضور ذهن ندارم و هم چون الان اصلا استفاده نمیشود در خاطرم نیست
ولی در مورد کلمه ی خانم توضیح بیشتری بدهم.
این کلمه چون از تورکی وارد فارسی شده است متاسفانه در جای خودش استفاده نشد و ارزشش را از دست داده است.
هر زنی نمیتواند و ارزش اینو ندارد که خانئم خطاب گیرد همچنان چه هر کسی ارزش اینو ندارد که خان خطاب بشود.
هر جنس مونث انسان رو میشه زن خطاب کرد که در تورکی هم ” آرواد ” خطاب میکنند ولی معنی و منظور از خانئم گفتن یک زن این است که تو هم ” خان ” هستی ولی جنست مونث میباشد
خان + م =خانئم = خانی که مونث است یعنی صاحب امر و فرمانروا ، صاحب قدرت ، صاحب قَدَر ، یعنی کسی که به اندازه ی مرد فرمانروا و سردار میتواند تصمیمات خوب و حیاتی بگیرد. در بازی زندگی کارگشته است ، گرگ باران دیده است ، شلخته و کم شخصیت نیست بلکه شخصیت سنگین و متفکری داشتن.
این چنین زنی را در فرهنگ تورکها خانئم میگویند نه هر زن احمق و بیشعور که هیچ کاری از دستش برنمیاید ، دنیا رو بهم میریزد و بهم میزن.
استاد ارجمند خودتان این چیزها رو از مادر عزیزتر از جانمان میتوانید بپرسید.
*********************
@AzarQimati
ادامه از کامنت قبلی
…. خلاصه دوست عزیز اصلا عقاید تو هم برایم مهم نیست چون به من مربوط نمیشود.اعتقاد داشتن و نداشتنت بخدا ، و همچنین گذشته ات که چی و کی بودی حتی برایمم اصلا مهم نیست اعتقادات تاریخی ات.
همچنان برو تا گذشته های دور.
برای من آینده تو اهمیت دارد ، سرنوشت تو برایم اهمیت دارد چون آینده و سرنوشت تو ، آینده و سرنوشت من است.
و حتی در مقیاس بزرگ وجود فعلی تمام انسانهای روی زمین برایم مهم است ، وقتی که به آنها نگاه میکنم در وجودشان دینشان ، خدایشان ، سلوکشان ، عقاید و باورهایشان را و نیز رنگ پوستشان و گردی قیافه یشان و اندازه ی قدشان و سلامتی جسمشان را نمیبینم.
برای من تنها چیزی که مهم است دموکراسی به تمام معنی و در حد شدت کمال و قوانین حقوق بشر بین المللی است.
و از دیکتاتوری ، استبداد ، نژادپرستی و مذهب و دین پرستی ( عقیده به اینکه دین و آیین من بهتر از توست ) :
1- بیزارم
2- خسته ام
3- بیمارم
4- افسرده ام
5- عصبی ام
6- متنفرم تا حد بی نهایت
7- فریادم یعنی همه ی وجودم فریادی است برای آزادی و دموکراسی
8- درد مشترکم مرا فریاد کن ، مرا یاری کن ، التماس میکنم ، تمنا میکنم ، عاجزانه خواهش میکنم ، بیچاره ایم و تو نیز یک بیچاره هستی پس بیا به داد هم برسیم یادت باشد استبداد از ما خیلی قوی است ، او زورمند است ، او سفاک و ضحاک است و من و تو در پیش اش اگر ما نشویم خیلی خیلی خیلی ضعیفیم به طوری که در برابرش اصلا وجود نداریم.
9- … و
البته اگر عقاید نژادپرستی که در وجودمان رسوب کرده رو با تمام شدت نشوییم روی خوش نخواهیم دید،شکست ظالمان نابکار و فوق العاده جانی و بی رحم را نخواهیم دید.ا
نگاه کن گوش بده استبداد بدجوری می غورد ، غورشش سهمگین است دوست من.مگر نمیشنوی؟
اگر تمام نوشته هایم غلط ااملایی و یا فعلی و جمله ایی دارد پیشاپیش پوزش میطلبم چون حوصله ی نگاه کردن از اول برای تصحیح ندارم و هم اینکه بصورت فی البداهه تند تند مینویسم.حتی شاید مکثی هم نمیکنم. بهر حال پوزش منو پذیرا باشید.
به امید دیدار و ملاقات همه ی شما در یک جامعه ی دموکراتیک واقعی و چکیده ی تمام دموکراسی های جهان مخصوصا آمریکا.
جامعه ایی که در آن عزاداری نباشد گریه و ناله و نفرین نباشد و به جز رقص و دانس و خوشحالی و پایکوبی که مجموع اینها زاینده ی مهر و محبت ، انسانیت ، لطافت روح و روان و سلامتی جسم میشود چیز دیگری نباشد.
انسانهایی رو بجرم شاد نبودم محاکمه کنند منظورم دلیل یابی کنند که چرا مثلا دانس نمیکند چرا طالب بوسه و عشق نیست.
چرا نمیخندد ، چرا با قهقه نمیخندد؟
اگر کسی بیرون از خونه اش و برای دیگران در مورد عقایدش به خدا و دین و مذهب و حتی عقاید خداناباوری اش و در مورد اینکه فلان جا ، فلان کس ، فلان چیز و فلان مکان ، فلان کتاب ، فلان داستان و غصه ، فلان سفر و … غیره مقدس است باید زودتر او را گرفت به دست روانشناسان و روانکاوان سپرد تا درمانش کنند.
و صراحتا در قانون نوشت که تنها اینا مقدس هستند:
انسانیت
علم و دانش
دموکراسی و قوانینی که آن را هرچه بیشتر بسط بدهد
تمام زبانها و لهجه ها در داخل کشور و کل دنیا
آزادی
ایثار برای هم
خانواده ، پدر ، مادر ،فرزندان
سالخوردگان ، مریضان ،
هر کس در مورد خدا و دین به قصد اخفال کسی و یا کسانی سخن بگوید باید او را به سرعت هرچه تمامتر دستگیر کرد.
AzarQimati@ : تلگرام
برای من نوشته اند:
دوست گرامی آذر قیمتی
آیا جناب عالی زبان شناس هستید؟ یا در این زمینه مطالعاتی داشته اید؟ یا از نظرات متخصصان استفاده می کنید؟ مطالبی که عنوان می فرمایید بسیار جالب و خواندنی است. منتها سوال اینجاست که نتیجه گیری هایی که ارایه می دهید آیا طبق مدارک علمی است؟ در این صورت ممنون می شویم منابع خود را نیز برای ما بیان فرمایید.
**************
پاسخ من
بنده زبان شناس نیستم ولی مطالعات زیادی در این مورد داشتم و دارم،تحصیلات دانشگاهی ندارم و مدرک تحصیلیم تا دیپلم میباشد آنهم دیپلم تجربی.
نظرم در مورد کلمه ی بابک نظر شخصی خودم میباشد. اگر غیر این است خوب بفرمایید معنی بابک چیست؟
در مورد کلمات بگ = بیگ = بر ، هرچه گفتم درست است اگر غیر این است باز بفرمایید شاید ما به عنوان زبان مادریمان که تورکی میباشد اشتباه میکنیم.
زیاد دنبال تحصیلات آکادمیک نگردیم.
آذر قیمتی
تلگرام AzarQimati@
شهری است در کنار تبربز بنام ” واسمئنج ” البته من معنی اش را نمیدانم ولی هرچه هست معنی بد و منفی ندارد و تداعی نمیکند حال عوض کرده اند و کمی تغییر داده اند البته فقط یک حرفش را تغییر داده اند و در تورکی معنی بسیار بسیار زشت و بدی دارد :
باسمنج
با پوزش از محضر گرامی شما این معنی را میدهد : قاییده شده ها ، و یا = جایی که در آنجا قاییده میشوی.
در جاده ی قزوین به رشت فکر کنم نزدیکی های رودبار باشد در کنار جاده تابلو زده روستای : کلک بالا ، ولی در حقیقت اسمش است : یوخایی کولک ( به معنی کولاک بالایی ، یعنی جایی که کولاک ( بارش شدید برف همراه باد شدید ) زیادی میبارد و اسمش هم میگوید که یقینا روستای کولاک پایینی هم وجود دارد و هم اینکه از کنار جاده بطرف کوه میرود و باید زمستانها مراعات کنی.
ولی کولک را به کلک ( به معنی حیله و ترفند ) با حذف واو تغییر شکل داده اند که چون یا دقت نکرده اند و یا اصلا اهمیت قایل نشده اند و یا اصلا دشمنی کرده اند و باز یا بعلت مشغله زیاد عجله کرده اند ناقافل اسمی بد با بار منفی و زشت دراومده است حال شما در آخر اسم کسی یک پسوند ” کلک بالا ” بگذارید میتوانید این اسم رو یا از طریق اینترنت و یا از طریق سفر بیابید.
قره سو : آب سیاه
آیا آب میتواند سیاه باشد؟ و یا اگر کسی اینرا بشنود احساس نمیکند که اونجا جای بدی است.
قره : در تورکی دو معنی دارد یکی سیاه.
معنی دوم : بزرگ با بار مثبت
اگر بصورت صفت بکار رود همیشه به این معنی بزرگ است.
معنی اش میشود : آبی که بزرگ است و یا آبی که زیاد است. رودخانه ی است با عرض زیاد.
قره خان : خان بزرگ
و حال یک چیز بسیار مهم به ذهنم رسید :
معنی کلمه ی بابک چیست؟
ک در کلمه ایی بکار رود آن کلمه رو کوچک و فرومایه و پست میکند.
خوب چرا باید اسم یه نفر پسوند ک داشته باشد؟ آیا کسی که سردار بزرگی بود میتواند کوچک و پست دانست؟
پس به یقین نه .
حال معنی و طرز صحیح نوشتن این کلمه:
بابگ = بابا بگ
بگ در تورکی یعنی سرور ، مهتر ، آقای بزرگ ، والا مقام که بسیار شدید تا حد بی نهایت بار مثبت و بسیار پسندیده و عالی دارد.
حال کلمه ی آقا هم تورکی است با این کلمه چه فرقی دارد؟
بار مثبت کلمه ی بگ بسیار بیشتر از آقا است و اصلا قابل مقایسه نیست بطوری که با داماد هم بخاطر احترام در روز دامادی بگ = بر گفته میشود.
چون در عربی حرف گ وجود ندارد و استفاده نمیشود به ناچار بجای آن از حرف ک استفاده کردند که این حرف ک در عربی اصلا بارمنفی ندارد.
پس گفتند و نوشتند : بابا بک
که تلفظ زیاد به صورت بابک درمیاید.
برخلاف معنی که در لغتنامه ها مینویسند بابک یعنی بابای کوچک ، اتفاقا یعنی بابایی که بزرگ و مهتر باباهای دیگر است.
در تورکی بابا به پدر نمیگویند و قبلا اگر به پدر بابا میگفتند که اصلا همچین اتفاقی نمیافتاد بی احترامی شدیدی بود بر پدربزرگ .
ولی چون به اشتباه در فارس زبانها به پدر گفته شد و این موضوع از طریق تلویزیون تبلیغ شد الان در تورکها نیز به پدر بابا میگویند در حالی که اینکار قبلا یک تابو بود و تابویی به شدت بد و زشت.
در گذشته در فرهنگ تورکها فقط به پدربزرگ میتوان بابا گفت و به پدر : دده ، داداش ، آقا ، آقاجان ، میگفتند و حتی به اسم کوچک اش نیز صدا میزدند ولی به هیچ وجه بابا نمیگفتند و نمیتوانستند بگویند و به هیج وجه همچین اشتباه بزرگ و بی احترامی بزرگ صورت نمیگرفت. ولی الان با کمال قباهت و بی حیایی به پدر هم بابا میگویند و این تابو توسط تلویزیون بصورت بیرحمانه شکسته شد.
همانطور که عرض کردم به پدر آقا ، آقاجان میتوانستند بگویند ولی به هیچ وجه تحت هیچ شرایطی بابا نمیتوانستند بگویند و نه فرهنگ تورکها اجازه میداد پس نتیجه گرفته میشود بار مثبت بابا از صفتهای آقا و آقاجان بسیار بیشتر بود.
حتی کلمه ی بگ نیز اینطور بود به داماد هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی آقا نمیگفتند بلکه بگ میگفتند که تمام انسانها در فرهنگ تورکها در طول زندگی شان فقط یک روز لیاقت داشتند بگ خطاب بشوند حال ملاحظه فرمایید که کسی چقدر باید ارزش و اعتبار داشته باشد که همیشه و در طول زندگی اش بهش بگ بگویند آنهم در کنار کلمه ی بسیار بزرگی بنام بابا.
بابابگ =. بابایی که سرور و بزرگ تمام باباهای دیگر است نه انسانها ، چون اگر بابایی باشد که سرور و بزرگ تمام انسانها باشد ارزش اش بصورت کامل رسانده نمیشود. چون باباها گلچین تمام انسانها هستند البته از لحاظ سنی و ریش سفیدی و بابابگ یعنی بگ باباها ، بزرگ باباها ، سرور باباها.
کلمه ی کوچک در فارسی چه ریشه ایی میتواند داشته باشد؟
جواب : هیچ ریشه ایی ندارد چون فارسی نیست.
پس این کلمه چیست و یعنی چه ؟
کوچک کلمه ایی است تورکی و بصورت صحیح اینطور نوشته میشود : کوچوک ( در اینجا تلفظ صحیح هر دو حرف ” ک ” عین تلفظ ک در کلمه میباشد اصلا این حرف در تورکی به هیچ وجه بصورت تلفظ در مثلا کاج تلفظ نمیشود)
این کلمه در تورکی بار منفی بسیار زیادی دارد.
عین این کلمه ی :
قئسر : حیوان ماده ایی که در فصل و زمان جفتگیری حامله نمیشود با اینکه جنس نر پیش اش بوده و حتی باهاش نزدیکی هم کرده است ولی با این حال صاحب حیوان بعدا میفهمد که این حیوان حامله نشده است که اصطلاحا میگوید که این حیوان قسر در رفته است ، که ملاحظه میفرمایید معنی و منظور بسیار زشتی تا حد بی نهایت دارد ولی متاسفانه در فارسی استفاده میشود. مثلا دختری در میان خانواده اش میگوید در فلان چیز از دست پدر قسر در رفتم. مثلا موقع اومدن به خونه پدر داشت ماشین رو میشست به من گفت بیا کمک ، ولی من با بهانه ایی از دستش قسر در رفتم که مثلا کمکش نکردم.
از گفتن اینا این منظور را دارم که در نوشتن اسامی مناطق ایران در روی اسناد دولتی ، اسمی رو سعی کرده اند طوری بنویسند که به رغم خودشان خواندن و تلفظش روانتر بشود قافل از اینکه اون کلمه معنی و مفهوم بسیار زشت ، نیمه زشت ، مسخره ، بی معنی و … خواهد داشت.@AzarQimati
ادامه
… که مثلا وقتی نتونستند یه اسمی براش پیدا کنند همون اسم روستا یا مکان جغرافیا و یا حتی شهر رو یه طوری نوشته اند که به رغم خودشان مثلا تلفظ کردنش راحت باشد غافل از اینکه اسم اون خودبخود هم عوض شده و هم بی معنی و در بعضی مواقع معنی زشتی پیدا کرده است.
یه روستا است بنام : آغجا کوول = به معنی
آغ : سفید
جا : یه پسوندی است در تورکی که در اینجا کلمه ی آغ را کمی تغییر میدهد.
به اینصورت : به مانند سفید ، متمایل به سفید ، سفید مانند ، شبیه به سفید
کوول : غار
آغجا کوول : یعنی غارهایی به رنگ سفید مانند.
موقعیت این روستا را در طول تاریخ نشان میدهد این روستا یک روستای تاریخی ولی ناشناخته است که در آن در زمانهای بسیار دور در زمینی که سفید مانند است غارهایی حفر کرده اند که الان غیر استفاده است این غارها الان موجود میباشد و نشانه این روستا است که در دامنه کوه سنداوا ( سهند ) قرار دارد که چون در اینجا برف چند متر میبارد این غارها در بالاترین نقطه و رو به آفتاب کنده شده است.انتخاب بهترین نقطه در زمان قدیم.
حالا چون اسم این روستا را در زمان حتی رضاشاه فارس زبانها آمده اند تا بنویسند یا متوجه درستی تلفظ اسم روستا نشده اند و یا با حروف عربی نتونسته اند کلمه ی و اسم تورکی رو درست و بصورت صحیح بنویسند و اسم روستا را نوشته اند : آقاجان گل
این معنی رو مقایسه بکنید با اسم واقعی روستا ، که اسم واقعی روستا رو اگر کسی که تورک زبان باشد میفهمد که این روستا با غار سرکار دارد و هم خاک اش سفید رنگ میباشد که اتفاقا همین دو ویژگی رو همین الان دارد.
حال اسم یک نفر پسوندش میشود آقاجان گل.
حال این پسوند مسخره و خنده دار و مضحک و طنزگونه نیست؟
مثلا بنویسند : آذر قیمتی آقاجان گل
یا
محمد نوری زاد آقاجان گل.
قبلا که من رانندگی میکردم متاسفانه ننوشته ام ولی هزاران اسم روستا که تازه در کنار جاده اصلی بودند بصورتی عوض کرده اند که اسم روستا رو کمی تغییر داده اند تا به رغم خودشان با حروفات عربی قابل خوندن باشد در حالی که یا کاملا بی معنی درآمده و یا بد معنی و یا مسخره معنی.
حتی مرحوم دهخدا با اینکه تورک بودند هم اشتباه کرده اند یک مثال میزنم:
شهر مراغه : معنی نوشته اند جایی که خر( الاغ ) در آن خودش را به خاک میمالد به تورکی یعنی : اَوَدَمَک = چون مثل هزاران کلمه مترادف فارسی ندارد.
شما بهتر میدانید که مراغ در تورکی بجای بسیار سرسبز میگویند و مراغا یا مراغه جایی که زیادی سرسبز است اتفاقا چون مراغه در درست در دامنه سنداوا ( سهند ) قرار دارد همین الان بسیار سرسبز و دارای باغ های بسیار زیادی است. البته این مثالی است که فقط در معنی اشتباه شده است.
گوزلر = زیبایان میبینید چه اسم خوبی برای روستایی است ولی نوشته اند گلها.
کوه بزقوش در سراب
درسته قوش یک کلمه ی تورکی میباشد و لی اسم واقعی آن که موقعیت بسیار سخت جغرافیایی و طبیعت بسیار وحشی آن را میرساند و در ذهن تداعی میکند این است : گِچی قِران ( البته شاید من اسمش را با غلط املایی بنویسم چون من حرف ” ر ” را مثل ” ی ” تلفظ میکنم در نوشتن کلمات ناآشنا اشتباه میکنم شاید باور نفرمایید من تمام کلمات فارسی ، عربی و تورکی متداول را که حرف ” ر ، ی ” دارد را در ذهنم حفظ هستم که با کدامش بنویسم درسته . پس در اینجا امکان دارد این اسم به این صورت باشد البته قسمت دوم منظورم است : گچی قیان.
حال معنی این اسم :
گچی : بز
قئران : کشنده ، بیشتر برای شدت سرما و کولاک استفاده میکنند ، هلاک کننده.
پس اسم این کوه این را تداعی میکند که اونجا جایی است حتی بز هم هلاک میشود
چرا بز ؟ چون بز زندگی در شرایط بسیار سخت و صخره ایی عادت دارد وقتی بزی در اون مکان هلاک میشود ببین چقدر میتواند جای خطرناکی باشد پس موقع رفتن انسان حواسش را جمع میکند که با حداکثر امکانات برود و در طول فصل زمستان و اوایل بهار اصلا پایش را به آنجا نگذارد.
حال در اسم تغییر یافته که قسمت اول مترادف کلمه ی گچی یعنی بز میباشد و قسمت دوم قوش که خودش یک کلمه ی تورکی میباشد که به معنی هر نوع گونه ی پرندگان اطلاق میشود البته به اشتباه در فارسی فقط به یک نوع پرنده ی بسیار بزرگ از تیره ی عقاب گفته میشود.( البته شاید هم در تورکی نیز به این نوع پرنده قوش هم میگویند که چون من در این مورد اطلاعات کافی ندارم نمیدانم )
پس این کلمه ی ” بز قوش ” یعنی چه ؟ بی معنی نیست ؟
کوچکترین تداعی کننده مشخصات منطقه فوق را دارد؟
البته بز در تورکی به معنی خاکستری هم است. در این صورت معنی میدهد یعنی قوشی که به رنگ خاکستری است.
خوب این معنی هم هیچ اطلاعاتی از طبیعت منطقه را نمیدهد ، اصلا یعنی چه که قوشی به رنگ خاکستری؟
حتی در داخل شهرها اسم مناطق را که تداعی کنندی هم تاریخ و هم موقعیت جغرافیایی و طبیعت اش است را عوض کرده اند ، این یعنی چه؟
در ایالات متحده آمریکا اکثر قریب به اتفاق اسامی ایالات و دیگر مناطق جغرافیایی و حتی بیشتر شهرها کلمه ایی است از زبان بومی سرخ پوستان،میتوانید این موضوع رو در اینترنت مطالعه فرمایید.
در طول چند هزار تاریخ این منطقه خاورمیانه مخصوصا الان ایران هیچ اسم ده ، شهر ، مناطق جغرافیایی مانند کوه ها ، رودها و دیگر جاها با تغییر حکومت عوض نشده بود الا با روی کار آمدن رضاشاه.
شهر میاندواب : قوشا چای
قوشا : دو چیز در کنار هم یک اصطلاح است.
چای : رودخانه
یعنی جایی که دو رودخانه در کنار هم قرار دارند.
خوب اینو معنی بکنید با میان دو آب
اصلا چه لوزمی داشت عوض کنند.
مهاباد : آیا میتوان برای این معنی ساخت؟
ولی قبلا اسم شهر مهاباد بود : سویوخ بلاخ
سویوخ : سرد ، خنک
بلاغ : چشمه ی آب
تلگرام :
AzarQimati@
جواب به این نوشته :
اول خود نوشته
چناب اذر قیمتی شما موضوع بسیار مهم و ملی را مطرح کرده اید و تا حدودی هم سعی کرده اید که انرا در حد توان خود ارایه دهید.مسلما چنین نوشته هایی با تمام انتقادی که می توان از آنها کرد در شکل گرفتن جامعه ایران بعد از حکومت دزدان و قاتلان و دسته های مافیای اشغالگر درایران بستری مهم برای گفتگو بین گروهای مختلف مردم و و درون احزاب و بین نیروهای سیاسی و در تمام سطوح جامعه باشد.ولی مهم ترین وظیفه کسانیکه چنین موضوعات حساس و مهم را مطرح می کنند یکی بررسی کار شناسانه و بدون تعصب و بی طرفانه است و دوما نسبت ندادن منتقدین به این پان و ان پان و تجزیه طلب و فارس یا ترک یا کرد و بلوچ …فاشیسم و غیره است.نوشته شما هر چند می تواند باب گفتگویی مثبت و سازنده را باز کند ولی همین کلمه پانفارسها سایه ایی از بدبینی و مقاومت در خواننده غیره ترک باعث می شود.هموطن برای ساختن ایران سکولار و دمکراتیک و قانونمند فردا نیروهایی بدون تعصب قومی و فداکار و ایران و انساندوست و تمدن ساز لازمست. در چنین جامعه ایی شما هیچ احتیاجی به اینکه از تهران دستوری برای عوض کردن نام ده و ولایت و استان خود بگیرید ندارید بلکه کافیست که اکثریتی از مردم که طبق قانون ولایتی/استانی یا کشوری اورده شده به ان رای دهند!هموطن کشور در یک سیستم سکولار و دمکراتیک بر مبنای قوانین تصویب شده توسط نمایندگان مستیقیم مردم اداره می شود و هیچ حزب و گروه و سازمان و قدرتی بالای رای مردم و قوانین تصویب شده توسط آنها نیست. این بدین معنی است که انتخابات مجلس از مهمترین انتخابات کشور و انتخاب هر نماینده ایی بسیار مهم است. در چنین سیستمی تمام تبلیغات در رسانه های ملی به نسبت قدرت احزاب سیاسی و فعال در کشور تقسیم می شود. و هیچ گروه و حزبی حق سوئ استفاده از منابع ملی را برای تبلیغ و اجرای سیاستهای خود ندارد. تمام استانها و ولایات و و هر ده کوره ایی شورایی منتخب مردمی که درانجا زندگی می کنند دارد که نماینده این شورا ها به نمایندگان شورای استانها در ارتباط مستقیم هستند و تمام مشکلات آن مجموعه یا ده یا ولایت و شهر و شهرستان را از طریق منابع ارتباطی مطرح می کنند.مسلما هر مشکلی را اول در شورای محلی و بعد شورای استانی و بالاتر در صورت اختلاف حتی تا مجلس و …ارایه می دهند.ولی دراین میان تنها چیزی که مهم و اساسی است صبور بودن و مدارا و مهر و عطوفت و سازندگی و پیشرفت و سربلندی و سرافرازی مردم و ایران و ایرانی است.بنابراین مهم از هم کنون ایجاد مهر و دوستی بین مردم ایران و برانگیختن روحیه عطوفت و مهر و فداکاری و از خود گذشته گی نسبت به ایران دوستان و ایرانیان برای رهایی ایرانست . با ساختن جو اعتماد و زدودن ترس و وحشت مردم از تجزیه و سوریه ایی شدن و اراجیفی که مشتی دزد و قاتل و اشغالگر در این 40 سال لولو کرده اند برای ادامه غارت و چپاول خود شما به انچه که از یک حکومت مردمی انتظار دارید بهتر می رسید. چون بسیاری از همین مردمی که شما فارس می نامید در جوی دمکراتیک از حقوق شما دفاع خواهند کرد.هموطن ما باید همدیگر را باور کنیم درست همانطور که قرنها اجداد ما از ترک و فارس و لر و بلوچ و کرد وعرب …با هم زندگی کرده اند و از وطن و هموطنان خود در برار تجاوز بیگانگان دفاع کرده اند ما نیز ایران را از ایران ستیزان اشغالگر و وحشی و تمدن ستیز پس خواهیم گرفت و انرا اباد خواهیم کرد. بسیاری از مشکلات کنونی ایران بعلت استبدادهای پیاپی و نادیده گرفتن اراده و خواست مردم ایران بوجود آمده که بخودی خود در یک سیستم دمکراتیک و قانون مند براحی قابل حلند.بنابراین هدف اصلی ایرانیان پایه ریزی و بوجود اوردن یک سیستم سکولار و دمکراتیک با قوانینی بر مبنای حقوق بشر است در چنین سیستمی اختلافات درون مرزی به مناقشات غیره قابل حل تبدیل نمی شوند هر چند که کهنه و مزمن باشند.
پایان متن
“””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
م
جواب من ولی طولانی میباشد به احتمال در چند قسمت منتشر شود:
این نوشته ، یک نوشته فوق العاده خوب است دست مریزاد.
من از بیش از ده سال پیش در فیس بوک همین گفتار را تبلیغ میکردم ولی متاسفانه دیدم که چون یه زمانی یک رژیم نژادپرست سرکار بوده اینا تمام سعی و کوششان این بود که از این مردم یک مردم نژاد پرست بسازند که در این راه بیشترین فعالیت را همین تورک کرده اند بیشتر مبلغ شوونیزمی خود تورک بودند مانند احمدکسروی .
که اینها ضمن فاشیست کردن مردم ، از اعراب متنفرشان میکردند تا از این طریق مردم رو از دین اسلام متنفر سازند و مدام اشعار نژادپرست و شوونیزمی فردوسی رو آموزش و ترویج میکردند.
تا بلکه مردم را دوستار سلطنت کنند و البته میتوانستند اهداف دیگری هم داشته باشند.
خود من تا زمانی که وارد فیس بوک نشده بودم و تا مدتی یک نژادپرست ، یک شوونیزم ، یک فاشیست و یک پان فارسیسم ، یک پان ایرانیسم افراطی بودم و چنان ضد عرب بودم که حتی از زبان عربی متنفر بودم.ّ
ولی در فیس بوک با افراد دیگر مثل خودم آشنا شدم دیدم چنان بی منطق هستند با خود گفتم آیا من هم اینطور بی منطق هستم که دیدم هستم.
این افراد در پروفایلشان به خود من که تورک بودم چه اهانتها که نمیکردند! به دیگر ملتها از جمله به اعراب و لر و کرد و بلوچ و خیلی های دیگر.
من به فکر فرو رفتم با مرحوم ناصر پورپیرار آشنا شدم البته قبلا منو یک همزبانم آشنا کرده بود ولی من به سختی بهش پرخاشگری کردم و به ناصر پورپیرار بد و بیرا گفتم و او را خائن خواندم.
ولی با دیدن فیلم های مستندش در مورد تخت جمشید که دها بار به آنجاها رفته بودم دیدم با نشان دادن فیلمهای متعدد و مستند عین حقیقت را میگوید.
بالاخره من یواش یواش حق و حقیقیت را یافتم و عین همین نوشته ی بالایی شما را گفتم.
“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
و دیگر اینکه
من در مورد اون نوشته در مورد تغییر اشتباه اسامی مناطق جغرافیایی ، ده و روستاها و شهرها میتوانم یه نوشته ی خوبی بنویس
آذر قیمتی @AzarQimati
اونایی که در اینجا در مورد دین اسلام و هر دین دیگر بحث های خسته کننده کرده اند هرچند که بحث شان لازم و مفید خواهد بود ولی یه سوال برای من پیش اومده است:
سوال 1 — هنوز که چهل سال از حکمیت دین گذشته چطور یک عده ایی تا الان به این نتیجه ی قاطع و مسلم نرسیده اند که کلا اگر هر ایدولوژی که دین اسلام نیز یکی از آن است و در صورتی که آن ایدولوژی بهترین باشد بخواهد حکومت کند بسیار خطر ، هولناک ، خانمان سوز ، ویران کننده هر چیز آباد و خوب میشود پس ایدولوژی باید به پستوی خانه باید برود. ایدولوژی کمونیستی در شوروی ، کره شمالی ، برمه ، عراق صدامی ، سوریه ، ایران ، حتی آلمان شرقی ( فرق دو آلمان رو سال 19900 مقایسه کنید ) چکسلواکی سابق ، لهستان سابق و … غیره را در نظر بگیرید و نیز آلمانی که هیتلر با انتخابات دموکراتیک به صدرالعظمی رسیده بود با علم کردن نژاد برتر و تحریک احساسات ناسیونالیستی مردم به طرف دیکتاتوری رفت آلمان را به چه روزی انداخت من توضیح نمیدهم ولی مطالعه فرمایید که بعد از شکست آلمان وقتی آلمان توسط قوای دشمنان بصورت کامل اشغال شد چه بر سرش آمد البته قصدم وارد شدن به این نیست که یکی از علل تحریک احساسات مردم توسط هیتلر بسیار سخنور کثیف اقدامات تنبیهی بعد از جنگ اول بود که فاتحین بعدا با این نتیجه رسیدند که شکست خورده را نباید بیشتر خرد و خوار کرد.
در این شکی نیست که خود پیامبر کنیز و غلام داشت وقتی فرهنگ او زمان اجازه میداد چرا باید الان ایراد گرفت؟
اصلا وقتی که به نتیجه ایی که در بالا عرض کردم مردمی رسیده باشند بحث بر سر جزئیات این ایدولوژی چه منفعت و سودی دارد جز خسته شدن هر دو طرف ، و ، ضمنا آن کسی که این موصوعات عادی در آنزمان و ضدارزش این زمانی رو توجیه میکند و یا رد میکند چرا باید باهاش بحث کرد و نیرو و انرژی خود را فرسوده کرد چونکه او شخص صدرصد منفعتی دارد و نمیخواهد با تغییر وضعیت موجود به مشکل اقتصادی بیافتد و یا نتواند از این خان این ایدلوژی بهرمند شود و این شخص خودش بهتر از هر کسی میداند که دین و ایدلوژی وقتی به قدرت برسد هرکسی بهتر بلد باشد چاپلوسی و تملق و پاچه خواری خوبی بکند جز خودی حساب خواهد شد.
یک ایدولوژی هرچقدر خوب باشد وقتی در قدرت حتی چند درصد جزئی هم که شده باشد ویرانگر اتمی خواهد بود ، چنانچه در زمان قبل سال 57 نیز در ایران یک ایدولوژی توسط رضاشاه به قدرت رسید و همین ایدولوژی این کشور را به انقلاب 57 رساند و تا دو ، سه سال ایدولوژی حکومت نکرد ولی بعدا مملکت را دادند دست یه ایدولوژی دیگر با نام دیگر. او میگفت سایه خدا هستم ، این میگفت روح خدا. او میگفت کتاب مقدسم کتاب شوونیزم و نژادپرست فردوسی بود ، این میگفت و میگوید کتاب مقدس قران است.
او میگفت که پیامبرم کوروش و زرتشت میباشد این میگوید محمد.
او میگف فاتحمان داریوش میباشد این میگوید علی .
او میگفت غیر فارس غیر خودی و مهاجر است ، این میگوید غیر ولایی غیر خودی و بلکه دشمن است
او میگفت باید بهم درود بگوییم این میگوید سلام باید گفت.
او میگفت کعبه داخل ایران در پرسپولیس قبر مادر حضرت سلیمان است این میگوید کعبه در مکه مباشد البته چندین جا به عنوان قبر در عراق و بیش از یازده هزار امازاده در داخل نیز مقدسند. البته او نیز چندین قبر و حتی کوه در یزد بعنوان اینکه یزدگرد در آنجا غیب کرده و در موقع مقرر ظهور حواهند کرد به عنوان زیارتگاه معرفی میکرد و حتی زیارتگاه از زرتشت را کعبه معرفی میکرد و حتی تبلیغ میکرد که کعبه رو ما قبلا از عربها ساخته ایم.
خلاصه حرف آخر :
کی این مردم به این نتیجه حتمی و قطعی خواهند رسید که برای خلاصی از ذلالت رفع انواع تحریما نیست ، روی کار آمدن یک شخص حقیقی نیست حتی اون شخص زنده شدن هر امام و شاهی و شاهزاده ایی باشد نه هیچ کدام اینا و مشابه اینا نیست بلکه قدرت یافتن :
1) نهادهای مدنی
2) یکی از نهادهای مدنی حاکمیت احزاب باشد و هر حزبی میتواند هر چقدر میتواند صدا و سیما ( رادیو و تلویزیون ) ، سایت. داشته باشد به شرطی که برای گرداننده آنها هیچ مبلغی از بودجه و بیت المال ندهند.
3) کشور اگر بصورت ایالتی اداره نشود صدرصد باز شکست خواهد خورد هر ایلاتی که خودمختار کامل باشد البته تعداد ایالت نباید کمتر هم باشد مهم وسعت جغرافیایی نباید باشد بلک مهم ملت آن باشد.
4) هیچ زبان رسمی و حتی زبان مشترک و مانند اینا نباید باشد عین بیستر کشورهای مترکی و پیشرفته،و نباید بودجه ایی برای یکی در نظر بگیرند. حیف بوجه است ، بوجه فقط باید برای توسعه اقتصادی و رفاهی و بهداشتی مصرف شود.
5) وقتی ایدولوژی حاکم نشود در نتیجه روابط با تمام کشورهای دنیا منافع در نظر گرفته میشود. مخصوصا با کشورهای همسایه و همسایه آنها روابط بسیار حسنه و در حد علا سعی میکنند باشد و حتی اونا خواستند خصومتی بکنند ایران دوری کرده در عوض دست مهر و محبت و برادری دراز بکند.
6) چاپ اشعاری از شاهنامه در تمام کتابهای تمام مقاطع تحصیلی و دانشگاهی ممنون شود این کتابی است خانمان سوز ، اختلاف انداز ، تفرقه انداز ، جنگ انداز ، کدورت و خصومت را به حد انفجار میرساند ، نمیگذارد آب خوش از گلوی این کشور خسته از استبداد پایین برود
علی1
یا همینجاست و با عنوانهای دیگه مینویسه.
یا احتمالن درگیر مطالعه و کشف رمز کتب فلسفی سنگین و تقویت ادراک خود تا در آینده ما را هم به فیض اکمل برسونه.
یا شایدم مثل بسیاری دیگر از دوستان و با توجه به این وضعیت بد معیشتی، بدجور دنبال رزق و روزی حلال باشه.
همه که مثل نوریزاد نیستن چند واحد آپارتمان اجاره داده باشن اونم تو قیطریه تهران و برای دستگرمی با نقاشی خط مشغول باشن و هر از گاهی هم یه سرک بکشن به این جا و اونجا تا قولنجشون بشکنه و دچار زخم بستر نشن.
علی1 کی بید؟
جناب ناشناس بسیار اشنا هر بلایی که بر سر علی۱ امده باشد عاملیت جناب عالی کاملا محرز است در ضمن لطف کنید ادرس اپارتمانهای نوریزاد را بدهید چون قرار است قرارست برای فرستادن پول به یمن و لبنان انها را مصادره کنیم
کاکو آپارتمانهای قیطریه مال زنشه! خونه خودش نقاشی نمی کشه یکی از آپارتمانهای قیطریه را اجاره ندادن این اونجا نقاشی می کشه و اونجا ساکن نیستند!نمی دونستی؟! امثال این زیادن کاکو! تیپ طرف رو می بینی می خوای یه 1000 تومنی بذاری کف دستش ولی پولش از پارو بالا می ره! یادت هست کاکو قلبش درد گرفته بود می گفت پول نداره! من اون موقع می دونستم این بابا مال و اموال خودشو و زنش زیاده و گفتم اگه اینجا بنویسم می گن سیاه نماییه!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این منفی ها هم که برات زدند مال بچه پولدارهای دور و بر خودشه! لابد اونها رو هم ببینی می خوای یه 1000 تومنی بذاری کف دستشون و اونوقت تو اومدی اینجا ببینی اینا غم دزدی دارند! اینا غم دزدی ندارند اینا غم چیزای دیگه دارند!!!!!! بگم؟؟!! می گما!!
دوست گرامی اولا پاپک یعنی چه؟
اصطخر چیه و به چه معنی است؟منظور از جنوب اصطخر کنار دریاچه بختگان کجاست؟
ما تا آنجا میدانیم که دریاچه بختگان در استان فارس و شهر نریز قرار دارد.
لطفا معنی کلمه ی ” حاکم خیز ” را بفرمایید؟
به استناد گزارس طبری اولا این گزارش را خودتان دیده و مطالعه فرموده اید؟ دوما مطمئن هستید که این گزارش نوشته ی خود طبری بود و یا درست و بدون مغرضانه ترجمه شده است؟
در ثانیه رابطه بختگان را با بابک را بفرمایید؟
شما در مورد تاریخ 206-205 میلادی مطمئن هستید؟آنهم فقط یک سال و باز آنهم فرادستان پارتی خود شورید؟
من همچین شخص و اتفاق تاریخی با این اسم و در این زمان برای اولین بار اینجا میشنوم.
اردشیر پایکان؟
در مورد دلیل بطلان کشیدن به ریشه کلمه ی بابک خودت قضاوت کن ببین منطقی است؟ چون حرف پ در زبان عربی نبوده و در ضمن معنی و ریشه خود کلمه ی پاپک چیه؟
خود بابک از خرمدینان بوده و ایشان از آیین مزدک پیروی میکرده خوب این مساله چه ربطی به موضوع دارد؟در حالی که به درستی و یا نادرستی این ادعا که ازشون از خرمدینان بود و پیرو مزدک کاری نداریم اصلا خرم دین بود و یا پیرو مزدک برای من اصلا مهم نیست چون دین و آیین و ایدولوژی برایم اهمیتی ندارد،بود یا نبود ، اصلا بود و نبودش برای من یکی هیچ اهمیت ندارد و تازه اصلا وجود و یا عدم وجود خود این شخص که بابک باشد چقدر مهم است؟اگر برای شما مهم است برای من به هیچ وجه مهم نیست؟نه هدفش و نه کارش و نه مرگش ، برای من حال مملکت مهم است که آینده اش را میسازد، چی هستیم و چی خواهیم بود و البته در قرن حاضر چه بودیم آنهم برای تجربه و بکارگیری راههای درست و اصلاح راههای غلط برای ساختن و معماری آینده.
دوستان عزیز هدف من از گفتن این مطالب آنهم برای سرور بزگوارم جناب دکتر نوریزاد درد دل بود و یا شاید بهانه ایی برای ارتباط و در این بهانه نظرم رو در مورد یک کلمه گفتم اگر درست است هیچ و اگر اشتباه است آنهم با دلیل منطقی برای من اندوخته ی سوادی خواهد بود.
بابک و امثال بابک در حدود 1200 سال پیش و دیگران در حدود 2500 سال پیش و باز دیگرانی بیشتر و یا پسین تر از این تاریخ برایم اصلا مهم نیست که
1- چطور خدا را پرستش میکردند
2- چی میخوردند و چی میپوشیدند و چطور زندگی و حتی سکس میکردند.
3- چه قانونی داشتند و یا میخواستند داشته باشند
4- چطور متولد شدند و چطور مردند
5- چقدر سواد داشتند و با کدام حروف مینوشتند و یا اصلا نمینوشتند
6- خدایشان کی بود و دینشان ، سبک زندگی شان و حتی مهمتر از همه مرامشان چی بود
7- ظالم بودند یا مظلوم ، چند هزار نفر را کشتند و یا اصلا دستشان به خون کسی آلوده نشده بود و یا حداقل به ناحق.
8- فلان مناسبت چکار میکردند ، مثلا عید داشتند یا نداشتند
9- … و الا آخر
بلکه برای من چیزی که مهم است آینده ی خود شما و فرزندان شما و آینده ی خودم و فرزندان خودم وو آینده تک تک آدمایی که در این خاک خسته از استبداد زندگی چه عرض کنم بلکه میزیند مهم است.
درد من درد شما و درد شما درد من و فرزندانمان خواهد بود از ما گذشته دیگر ،
من متولد 54 و الان در 44 سالگی خودم دارم با اژدهایی بنام دیکتاتور و استبداد دست و پنجه نرم میکنم و و خیلی های دیگر مثل من ، و شاید تو هم.
مبارزه جان فرسا میکنیم برای اینکه نمیخواهیم نکبت و بدبختی و سیاه روزی فرزندانمان را شاهد باشیم چنانچه گذشتگان ما پدران و مادران و پدربزرگ و مادر بزرگهایمان شاهد نکبت و سیاهی روزی ما بودند و ما و خودشان را عین یک بره دست گرگ تیز دندان ( یالقوز قورد ، یک اصطلاح در تورکی میباشد ) سپردند.
وقتی میشنوم که والدینمان و پدر و مادر بزرگهایمان شخصی رو در کره ی ماه که 340هزار کیلومتر ازشون فاصله داشت در تلاش برای دیدنش سر خود و سر همدیگر کلاه میگذاشتند ناراحتی قلب پیدا میکنم،افسرده میشوم،
گذشتگان هر چه بودند گذشته و هر کار و غلطی که کردند و یا نکردند گذشته ، و یا فلان کسی که نمیدانیم کی بود و چه عقیده ایی داشت و یا در مخیله اش چی میگذشت چه اهمیتی دارد در مورد تاریخ نکبت بار ما چی نظر داده است.
ولی همین قدر میدانم که فعلا هیچی نیستیم ، البته به جز نژاد پرست.
جناب نوری زاد در پیامی به من ایراد گرفتند که زیاد به خوی نژادپرستی و پان ایرانیسمی و پان فارسیستی گیرنده ولی من در جواب بهش نگفتم که آخه چطور گیر ندهم چطور به هم سرنوشتانم بفهمانم که ما همه مان یکجا در منجلابی بنام نژادپرستی و پان ایرانیستی گیریم و داریم دست و پا میزنیم و اگر این خبر مهلک را بهم ندهیم که تلخ هم است هیچ تلاشی نخواهیم کرد تا از این چاه مستراح خارج شویم. باید با صدای بلند و حتی به قیمت خردکردن غرورمان همدیگر رو خبردار کنیم از این چاه مستراح.
خلاصه دوست عزیز اصلا عقاید تو هم برایم هیچ اهمیت و ارزشی ندارد چون به من مربوط نمیشود و داشتن خدا و نداشتنش نیز ، همچنان برو تا گذشت
همچنان برو تا گذشته های دور.
برای من آینده تو اهمیت دارد ، سرنوشت تو برایم اهمیت دارد چون آینده و سرنوشتت ، آینده و سرنوشت من است.
و حتی در مقیاس بزرگ وجود فعلی تمام انسانهای روی زمین برایم مهم است ، وقتی که به آنها نگاه میکنم در وجودشان دینشان ، خدایشان ، سلوکشان ، عقاید و باورهایشان را و نیز رنگ پوستشان و گردی قیافه یشان و اندازه ی قدشان و سلامتی جسمشان را نمیبینم.
برای من تنها چیزی که مهم است دموکراسی به تمام معنی و در حد شدت کمال و قوانین حقوق بشر بین المللی است.
و از دیکتاتوری ، استبداد ، نژادپرستی و مذهب و دین پرستی ( عقیده به اینکه دین و آیین من بهتر از توست ) :
1- بیزارم
2- خسته ام
3- بیمارم
4- افسرده ام
5- عصبی ام
6- متنفرم تا حد بی نهایت
7- فریادم یعنی همه ی وجودم فریادی است برای آزادی و دموکراسی
8- درد مشترکم مرا فریاد کن ، مرا یاری کن ، التماس میکنم ، تمنا میکنم ، عاجزانه خواهش میکنم ، بیچاره ایم و تو نیز یک بیچاره هستی پس بیا به داد هم برسیم یادت باشد استبداد از ما خیلی قوی است ، او زورمند است ، او سفاک و ضحاک است و من و تو در پیش اش اگر ما نشویم خیلی خیلی خیلی ضعیفیم به طوری که در برابرش اصلا وجود نداریم.
9- … و
البته اگر عقاید نژادپرستی که در وجودمان رسوب کرده رو با تمام شدت نشوییم روی خوش نخواهیم دید،شکست ظالمان نابکار و فوق العاده جانی و بی رحم را نخواهیم دید.ا
نگاه کن گوش بده استبداد بدجوری می غورد ، غورشش سهمگین است دوست من.مگر نمیشنوی؟
دوست گرامی
مگر شما نبودید که بابک خرمدین را تحلیل کرده و نام بابک را به ترکی چسباندید؟ حالا که جوابی برای مستندات من ندارید، زده اید به صحرای کربلا و میگوئید «نگاه کن گوش بده استبداد بدجوری می غورد ، غورشش سهمگین است دوست من.مگر نمیشنوی؟»
نه جانم. نمی غورد. غاری بکونی، غوری بکونی، یماقین کل آذربایجان سیزیم مملکتی!! پس بفرمائید مقصود شما از پیش کشیدن بابک خرمدین چه بود و ما به چه ساز شما باید برقصیم؟ تو مدرسه هم بجای موضوع معلم انشاء هرچه دل تنگت میخواست، میگفتی و اگر معلم بیچاره میگفت: «آذر نه دخلی وار؟» جواب میدادی: «چه علی خواجه، چه مصطفی پایان؟»
آقای نوریزاد عزیز
آیا با طناب چنین هموطنانی میشه تو چاه ویل مبارزه با ملاها رفت؟ ساق اولن صن. چوخ دخلی وار!!!!!
—————-
آذر قیمتی گرامی
برای من نیز این پرسش مطرح شد که اگر بابک پیشتر پاپک بوده، خلق کردنِ بابا بیوک یا بابا بیک و بابکِ ترکی از آن مشکلی از ما را حل نمی کند بل تنها به آرامش تک نفره ی خودمان می انجامد.
با احترام
.
بله من بودم جوابتان را در همون ااوایل متن دادم .
بابک 200 سال بعد از اسلام برآمده شما رفته اید به سال 206 الی 205 میلادی ، خوب بفرمایید این تاریخ چه نسبتی با بعد از اسلام دارد؟
ادشیر بابکان را افاضات فرموده اید اردشیر بنیانگذار ساسانیان بود و ساسانیان چند صد سال یعنی چند قرن آنهم قبل از اسلام حکومت کرده اند خوب این که بیش از 500 سال و حتی 700 سال قبل از بابک بودند چه نسبتی میتونند باهم داشته باشند؟
در ثانی از سال 205 تا سال 206 میلادی فقط یک سال است این چه جور سرداری بود که بیش از یک سال نمیتواند دوام بیاورد؟
در آخر بهتر است شما عادات بحث و گفتگو را یادبگیری و فرافکنی و تشویق اذهان عمومی نکنید ضمنا من تمام سالهایی که درس میخواندم شبانه میخواندم و معلمان اصلا نه فرصت داشتیم و نه لازم میدید که برای ما انشا بگوید و ما انشا بنویسیم و طول ساعتهای که در مدرسه میتونستیم باشیم بیش از دو ساعت نمیشد و حتی بیشتر موقع سال به علت سردی بیش حد هوای بستان آباد مدرسه مان به کلی تعطیل بود.
در آخر دوباره سوال میکنم البته اگر قبول داشته باشی که هر کلمه ایی در هر زبانی باید ریشه داشته باشد خوب ریشه و معنی کلمه ی بابک و یا به قول شما پاپک چیست؟
بفرمایید تا ما بدانیم.
من نظر شخصی ام بود در مورد ریشه و معنی کلمه ی بابک که قبلا به عرض رسانده ام.
در اون جوابی که به شما داده بودم آیا اونقدر بد و غیرمنطقی بود که چنین بر من شوییده اید؟ لطفا به کسی که سوادش نه مدرکش از شما بیشتره نشون بدید بخونه ببینید اون چه نظری دارد؟
ضمنا شما که اینقدر خوب فرافکنی بلد هستید چرا بدون نام هستید؟ نام صحیح و جا و مکان تان را چرا پنهان میکنید؟
من در تلگرام حتی شماره تلفنم را پنهان نکرده ام.
گرامی…باز هم تأکید میکنم که این شما بودید که بحث ریشه یابی اسم بابک را در زبان ترکی شروع کردید و با آوردن چند واژۀ ترکی نظیر بیک و بیوک و غیره، کوشش کردید ثابت کنید که بابک خرمدین اصلاً ترک بوده و بنابراین قلعۀ بابک هم ملک طلق ترکهاست و غیره. اما به این واقعیت توجه نکردید که بابک یک اسم عام ایرانی بود که ریشه اش به جد اردشیر بابکان یعنی پاپک در پارس میرسید. من هم درپاسخ به کوشش شما در چسباندن بابک به ترکها، با اشاره به آثار تاریخی و سنگنوشته ها، نشان دادم که بابک یک اسم عام بوده و همچه اسمی درایران و قبل از تشکیل سلسلۀ ساسانیان وجود داشته و ادعای شما را ابطال کردم. اما شما مجدداً با خلط مبحث یعنی اشاره به وجود بابک خرمدین در دوران حکمروائی عباسیان، ادعا میکنید که چگونه بابک خرمدین قبل از اسلام وجود داشته است. درصورتی که من به ریشۀ اسم بابک پیش از تشکیل سلسلۀ ساسانیان اشاره کرده بودم و براساس اینکه چنین اسمی بیش از ششصد سال قبل از بابک خرمدین در ایران وجود داشته، به شما ثابت کردم که بابک یک اسم ایرانی غیرترک بوده است و نه به زعم شما که مدعی ریشۀ ترکی داشتن اسم بابک شده اید. امیدوارم قانع شده باشید. بطور خلاصه:
آن یکی شیریست اندر بادیه/ وان یکی شیریست اندر بادیه
آن یکی شیریست کآدم میخورد/ وان یکی شیریست کآدم میخورد
درود
سعدی می فرماید:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی به جز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی
چو درویش بی رنگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی
وگر چه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه بر میرود دود فریاد خوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ار چه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟
این قحط سالی تنها به دلیل حاکمیتی دزد و افرادی تروریست است که ۴۰ سال است تیشه بر ایران و عشق و راستی و مهر می زنند.
ای کاش این اس…(سه نقطه از مش قاسم)ال طلبان حکومتی به جای جفنگیات شریعتی و ال احمد و از این قماش چهار صفحه از سعدی و حافظ (حتی نمیگم فردوسی) خونده بودن. یه مشت نادان که خیال کردن با خوندن جزوه های این کلاش ها و مزخرفات کمونیستها و یاوه های اولی میشن روشنفکر. نه ای نادانان، شدین مقلد، قلاده افکار ۱۴۰۰ ساله که درش هیچی غیر از کشتن و سوختن و دزدیدن و اسیر گرفتن نبود بر مغز و گردنتان آویزون و به هر بیراهه ای که خواستن کشیدنتون.
این جفنگیات از ذهن یک پیر دختر مأیوس و غرغرو تراوش کرده است و بس.
مش قاسم :…..( سه نقطه)
غر، غر، غررررررررررررررر.
جناب فریبا میدانستید که کلمه عشق تنها و تنها یک قافیه دارد و ن نیز دمشق است که سعدی بسیار استادانه انرا بکار گرفته است. هیچ قافیه دیگری در زبان فارسی برای عشق وجود ندارد.
سپاس از شما
این فرموده امام راحل را چه درست به او نسبت داده شده باشد باشد و چه غلط که “اقتصاد مال خر است” چیزی از این واقعیت کم نمیکند که “اقتصاد ایران واقعا دست مشتی خر است”!!
شنیده شده دارند اسکناس چاپ میکنن!!..
اینایی که اینا چاپ میکنن اسکناس نیست یه مشت کاغذ رنگ کرده است، حکایت گنجیشک رنگ کردن و به اسم قناری فروختن.
معاون/* اول/* قوه/* قضائیه/* تا به امروز ٢٩ نفر از اخلالگران در نظام اقتصادی کشور را دستگیر کردهایم که الان بازداشت هستند و انشاءالله محاکمه آنها به زودی شروع میشود. عنوان اتهامی بسیاری از آنها را در حد افساد فیالارض میباشد.
مش قاسم: ای آدمکش، ۲۹ نفر که هیچ تو اگه ۲۹۰۰۰ نفر رو هم اعدام کنی هیچ توفیری در اوضاع اقتصادی نخواهد داشت. مشکل تو هستی و اربابت!
روزینامه ملاخور شده کیهان: دوصد گفته چون نیم اعدام نیست!
مش قاسم: ۴۰ سال آزگار که دهها هزار اعدام به اینجا رسیدن و هنوز هم حرف از اعدام میزنن. چرا؟ این اسلامیچیا غیر از سر بریدن و کشتار دیگه چیزی حالیشون نیست. از روز اول هم همین بوده. اون اولی هم که هی میگفت اسلام خون میخواهد (با لهجه نجف (و یه کم روسی))
این جبهه ملی دیگه چه جونورهایی هستن ها. رفتن همبستگی کردن با فدائیان. ای بیچارهها. بضاعت عقلشون بیش از این نیست.
با توجه به گران شدن قیمت گوشت یک اموزش بسیار با صرفه برای علاقمندان در نظر گرفته ایم:
https://www.youtube.com/watch?v=xUNetcaJ4Fc
بیمارستان روانپزشکی ایرانیان
تهران، همت غرب ، بلوار دهكده المپيك ، ميدان المپيك ، بيمارستان روانپزشكي ايرانيان
تلفن: 44723330 (پنج خط)
وب سایت: http://iranian-hospital.ir
ایمیل:: info@iranian-hospital.ir
سلام و درود
قابل توجه جناب سید رضی که دروغ به قرآن نسبت میدهد و با کمال شجاعت اسم سوره و شماره آیات را هم مینویسد! خیالش هم راحت است که هر چه بنویسد، چون ضد دین بودن مُد روز است و حداقل روشنفکر بودن آدم را 50 درصد تضمین میکند کسی به رفرنس مراجعه نمیکند و همه، بدون زحمتِ دیدن و فهمیدن، حرفش را صد در صد قبول میکنند!
جناب سید رضی! احتیاط کن شاید یک ایرانی غیر استاندارد و متناقض مثل حقیر هم در میان خوانندگانت بود و تا با چشم خود نبیند کاملاً باور نکند . روضه ای که برای کنیزی که ناچار است در حضور شوهرش امر ارباب را هم اجابت کند اشکم را در آورد و حسابی احساساتم را تحریک کرد. شما احتمالاً هنگام طلبگی روضه های جانسوزی میخوانده ای و حسابی اشک از مؤمنین و مؤمنات میگرفته ای!
زنده یاد صادق هدایت کتابی دارد بنام (وغ وغ ساهاب) در این کتاب شعر واره ای دارد بنام «قضیه چهل دخترون» (مشهور به ملک القضایا) شعر داستان مردیست بنام ضیغم علی ،که شغلش« ناوه کشی »*است و زنش هم هر سال دو قلو میزاید و همه هم از دم دخترند! زنش برای بیست و یکمین بار در حال زایمان است و ضیغم علی مطمئن است که باز هم دو دختر در راهند !ولی او زانوی غم بغل کرده، زیرا مشکل عمده ای که دارد اینست که نمیداند چه اسمی برای آنها انتخاب کند زیرا هر اسم زنانه ای که به ذهنش میرسد قبلاً انتخاب کرده و هر کدام را صدا بزند یکی از دختران پاسخ میدهد :بله آقا جون ! البته داستان یک وجه کنایی و سمبلیک هم دارد،ضیغم علی سمبل کشور ایران است که اسم اغلب مردمش یک علی دارد و مردم بدون برنامه و ایجاد کار و بالا بردن تولید و زمینه زندگی فقط به وظیفه شرعی و عمل بسیار مقدس تولید مثل میپردازند و شعارشان هم اینست:
«هر آنکس که دندان دهد نان دهد» !صادق هدایت شروع میکند به نام بردن از چهل دخترون و اسم همه را مینویسد، ولی در زیر نویس مینویسد چونکه کسی در ایران اهل تحقیق نیست بنا بر این من با خیال راحت به جای چهل اسم، پنجاه اسم اون بالا نوشتم! کی به کیه؟ در صفحه بعد به خواننده تذکر میدهد و مینویسد :نگفتم که کسی نمیشمارد؟!من دروغ گفتم و به جای پنجاه اسم، پنجاه و سه اسم نوشتم!
اما قضیه به همین جا ختم به خیر نمیشود زیرا وقتی، آدم حساس و بیکاری مثل بنده براستی اسامی را بشمارد با کمال تعجب میبیند دقیقاً پنجاه و پنج اسم زنانه نوشته است!
صادق هدایت بدون دلیل اینهمه در تاریخ ادبیات ایران بر جسته نشده،او براستی بر جسته هست و با هزاران زبان معایب ما را به چشممان کوبید ولی چه فایده؟ اگر همان معایب را با گلوله توپ هم توی صورتمان شلیک میکرد محال بود که ساکنان هنرمند این مرز پر گهر کوچکترین درسی بگیرند!همانطور که نگرفتیم و نمیگیریم و به حول و قوه الهی نخواهیم گرفت! و از هر صد هزار نفر یکیمان هم کتابهایش را نمیخریم و اگر هم خدای نخواسته بخریم نمیخوانیم!اگر هم بخوانیم هیچ درسی نمیگیریم ،نه میشماریم و نه تحقیق میکنیم !و همچنان مثل همیشه نود در صد عقلمان به گوشمان و ده در صد هم به چشممان است!و ممکن نیست با هدایت کردنهای مرحوم هدایت و امثال هدایت به هیچ صراطی هدایت شویم! دوست عزیزمان جناب رضی علی! ببخشید سید رضی، هم با همین شناخت از ماهیت ما ایرانیها آیه های تازه با معانی تازه تر نازل میکند! جای جناب دکتر شهداد( ع) خالیه و گرنه چند گاله امتیاز مثبت نثارت میکرد. مرد دست و دل بازی بود قدرش را ندانستیم.
* ناوه کش= گِل کش.
ناوه ظرف چوبین مکعب مستطیل شکل کوچکی بود که قبل از ساخت و تولید استانبولی در بنایی کار آن را انجام میداد.(کنایه از اینکه ضیغم علی شغلی پست و در حد عملگی و حمالی داشته است، با اینحال جفت، جفت جا میکرده است! ).
جناب شفیعی ، دوست عزیز و استاد گرامی بنده
ابدا نیازی به متلک پرانی نبود من نه درصدد بستن مطلبی دروغ به قران بوده و هستم و نه اینکه انچه گفتم خلاف واقع است
ایات 23 و 24 معنی روشنی دارند و تفسیر یکی از برجسته ترین مفسران قران در خصوص این ایه را نیز عینا کپی پیست کردم و در ان نوشته اوردم- این کجایش با ان متلک هایی که نثار بنده کردید همخوانی دارد؟
ترجمه الهی قمشه ای که اساسا ترجمه نیست بلکه ماله کشی است اما این دو ایه نیازی به ترجمه ندارند خیلی واضح است و هرکس معنایش را میفهمد
در ایه 23 زنانی که ازدواج با انها حرام است چون عمه و خاله و… را برمیشمارد سپس در ایه 24 در ادامه زنانی که ازدواج با انها حرام است به زنان شوهردار اشاره میکند ولی بلافاصله یک استثنا برای حرمت ازدواج با زنان شوهر دار ذکر میکند:
و المحصنات من النساء الا ما ملكت ايمانكم… این و واو عطف است یعنی علاوه بر زنانی که در ایه قبل گفته شد ازدواج با محصنات نبز حرام است و سپس با “الا” یک مورد را از محصنات استثنا میکند و ان کنیزانی هستند که در ملکیت یمین شما هستند یعنی اینکه ازدواج با زنان شوهر دار نیز حرام است به غیر از ان زنان محصنه ای که در ملکیت یمین شما هستند. و ملکیت یمین نیز اختصاص به زنانی که در جنگ اسیر و کنیز میشوند ندارد بلکه شامل هر کنیز شوهرداری که در ملکیت یمین شما باشد ، میشود
حالا شما بگویید من کجای این ترجمه دروغ گفتم یا اشتباه کردم و یا تعمدا چیزی از خودم اضافه کردم که باید لایق متلک های جنابعالی باشم؟ ان ایه 31 را نیز برای این گفتم که ببینید در قران زدن همسر نیز صراحتا تجویز شده و گفته چنانچه همسانتان نافرمانی کردند انها را بزنید.
حالا دوباره تفسیر همین ایه 24 از علامه طباطبایی را برایتان کپی میکنم لطفا اندکی بدان دفت کنید:—ترجمه تفسیر المیزان ایه 24 سوره نسا:
———–بنابراين جمله : (الا ما ملكت ايمانكم ) در اين مقام خواهد بود كه حكم منعى كه در محصنات بود از كنيزان محصنه بردارد، يعنى بفرمايد زنانى كه ازدواج كرده اند، و يا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثناى كنيزان كه در عين اينكه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به اين معنا كه صاحب كنيز كه او را شوهر داده مى تواند بين كنيز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگيرد، و آنگاه خودش با او همخوابگى نموده، دوباره به شوهرش تحويل دهد، كه سنت هم بر اين معنا وارد شده است
——–
اما نفهمیدم چرا من را رضی علی خطاب کردید اگر منظورتان اینست که جایی با عنوان علی نوشتم اینگونه نیست تاکنون با این نام ننوشته ام و نیز متوجه منظورتان از اشاره به دکتر شهداد و ارا کیلویی نشدم ولی اینرا نیز بگویم که من تاکنون هیچگاه در این سایت جناب نوریزاد به خودم یا دیگری چه مثبت و چه منفی حتی یک رای -تاکید میکنم حتی یک رای- نیز نداده ام و اساسا جز برای شوخی و مزاح من هیچگاه به این ارا چه کم چه زیاد چه مثبت چه منفی اصلا و ابدا توجه نمیکنم و هیچ اهمیتی نیز برای ان قائل نیستم. جناب شفیعی عزیز هرگاه هرچه را کهراجع به من یا انچه مینویسم خواستید بدانید مستقیم از من بپرسید من با صداقت تمام جواب خواهم داد در اینخصوص مطمئن باشید که من با وجود تمام صفات و ویژگیهای منفی که دارم ولی بنا به دلایل و اعتقادات شخصی هرگز دروغ نمیگویم. به هر روی استاد عزیز من قصد فریب شما و یا دیگری را نداشتم و انچه را گفتم از قران استخراج شده بود خواه شما بپذیرید یا نپدیرید.
——–
درود سیدرضی گرامی
آیا در آیه ای از آیات قرآن به این اشاره شده که: زنان اسیر در جنگ، بمحض اسارت، مطلقه محسوب می شوند؟ اگر بله، خوب زنی که مطلقه است، مشکلی برای ازدواج ندارد که قرآن خواسته باشد با “الا” او را استثناء کرده باشد. و اگر نه، آیه ای در قرآن نیست که به زنان اسیر در جنگ، و مطلقه شدنِ آنها بمحض اسارت اشاره کرده باشد، پس لابد حضرات مفسرین، این مطلقه بودن را یا برای توجیه عمل زنا آورده اند یا از سنت های رایج در زمان پیامبر برداشت کرده اند.
سپاس اگر راهنمایی کنید. سیدمرتضای گرامی نیز اگر قابل بدانند.
با احترام
.
سلام و درود
جناب سید رضی گرامی، درست است که جناب سید مرتضی به چشمم عالِمی صبور، آگاه، زحمتکش و محترم است، شما هم احترام خاص خود را داری و همچنین سایر دوستان. اگر مولانا جلال الدین هم روزی 70 بار حرف غلطی را تکرار کند، پذیرفتنی نیست. حقیقت از هر چیز و هر کسی عزیزتر است. اغلب دوستان میدانند که بنده برای مرحوم علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف احترام ویژه ای قائلم، ولی در مقام دفاع از حقیقت حب و بغض خود را کنار میگذارم، به هر علت و دلیلی علامه طباطبایی چیزهایی در تفسیر این آیه نوشته که ابداً در خود آیه نیست، لذا با آنکه ایشان علامه و مفسر بزرگی بوده، حرفش درست نیست و تفسیر ش ربطی به آیه ندارد.
اینجا *را که در گیومه قرار داده ام اشتباه نوشته و اشتباه معنی کرده اید( شاید هم علامه طباطبایی اشتباه کرده باشد ) 🙁 ازدواج با زنان شوهر دار نیز حرام است به غیر از ان زنان محصنه ای که در ملکیت یمین شما هستند.)« و ملکیت یمین نیز اختصاص به زنانی که در جنگ اسیر و کنیز میشوند ندارد بلکه شامل هر کنیز شوهرداری که در ملکیت یمین شما باشد ، میشود *» این قسمت نوشته مفسر است و معنای آیه نیست. هر کس هم میتواند معنایی که استنباط میکند بنویسد، ولی چنین چیزی در اصل آیه نیست. چون شما گاه، گاهی شوخی( لودگی)میکنی و نوشته صادق هدایت هم از طنزهای منحصر به فرد و تقلید ناپذیر مرحوم هدایت بود و با نامگذاری شخصیت داستان طنزش، بنام ضیغم علی، به پسوند علی در اسامی ایرانیان
کنایه زده بود، بنده هم شما را به شوخی « رضی علی »نام گذاری کردم.
شما هم تصورش را بفرما که تعدادی زن در میدان جنگ اسیر و فرسخها کوچانده شده اند، چنین زنانی نه خبری از شوهران خود دارند و نه میدانند اصولاً زنده اند یا نه؟ همچنین نمیدانند چه زمانی مبادله میشوند و معلوم نیست به دلیل ضرورتهای میدان جنگ اصولاً آزادی خود را بدست خواهند آورد یا نه؟ فرض بفرمایید چنان زنان مفروضی دو یا سه یا پنج یا ده سال بلاتکلیف و بدون شوهر باشند و بعضی در سن جوانی هم اسیر شده باشند، آیا معقول است که چنان زنانی بدون شوهر بمانند؟ در ضمن این اسارت فقط شامل زن غیر مسلم بدست مسلمان نمیشود، بلکه ممکنست زنان مسلمانهم اسیر دشمنانشان شوند، آیا واقعاً در میان دشمنان مسلمانان قوانین و قواعد انسانی تری، از قوانین و قواعد مسلمانان وجود داشته و بدرستی رعایت میشده است؟ مگر در زمان ما صربها زنان مسلمان بوسنی و هرزگوین را اسیر نکردند؟ با آنان چگونه رفتار کردند؟ بودایی های بت پرست و متجاوز با زنان مسلمان روهینگیا چطور معامله کردند؟
دوست عزیز خودت و عقایدت محترمید ولی توصیه میکنم که به عقل خودت رجوع کنی و خودت را جای دو طرف این ماجرا فرض کنی و بعد منصفانه و عاقلانه و عادلانه قضاوت بکنی و ببین آیا بهتر از آنچه اسلام حکم کرده، حکم بهتری وجود دارد یا میتوانسته در هیاهوی آتش و خون و خشونت میدان کارزار وجود داشته باشد؟ بنده بر خلاف جناب سید مرتضی فکر میکنم که هر چه این شبهات با قوت بیشتری مطرح شوند، در نهایت بسود حقیقت و اسلام تمام میشود، به همین علت از شما تقاضا کردم که هر چه از این قبیل میدانی افشا و عرضه کنی. البته از شما هم سپاسگزارم که علیرغم طعنه ای که در کلام داری، ادبیات شایسته و مؤدبانه ای بکار میبری. چون طلبه بوده و از مرکز تولید خرافات و دین سوزی فرار کرده ای میدانم که انسان صادق و راستگویی هستی و مستقیماً هر چه لازم باشد از شما خواهم پرسید.
من طلبه نبودم
1-حوزه علمیه مرکز تولید خرافات و دین سوزی نیست،و شایسته نیست اگر طلبه ای یا معمّمی که مراتب علمی لازم را طی نکرده است تمسک به روایت ضعیفی کرد یا برداشت نادرستی داشت،ما کلیت حوزه های علمیه شیعی را مورد تهاجم قرار دهیم.
2- بنده بجهت اینکه برخی با اغراض فاسد اینگونه بحث ها را جاهلانه به ابتذال کشانده اند ادامه این بحث را بیفائده می دانم اما سید رضی که در حال گفتگو با شماست و علیرغم توضیحات مستند و دقیق بنده چیزهایی را بلودگی و در عین حال نرمی! بلغور می کند و نادانسته به قرآن نسبت می دهد،یک وقتی که شما هنوز در این سایت حضور نداشتید (شاید دو سه سال قبل) ضمن همینگونه بحث های شیطنت آمیز و در عین حال جاهلانه،مدعی شد که قبلا طلبه بوده و حتی در حوزه علمیه قم کتاب “کلیات فی علم الرجال”آقای سبحانی را که یکی از کتب درسی سطوح متوسط حوزه است تدریس می کرده است،بنده هنوز که هنوز است چنین چیزی را باور ندارم اما دوستان قدیمی این سایت گواه هستند که در آن مقطع به او گفتم آیا او برای راستی آزمائی چنین ادعائی آماده است که من از طریق همین سایت از ایشان تست بگیرم و در مورد عبارت هایی از آن کتاب پرسش هایی از او بکنم؟ که همه دیدند بانواع و اقسام ترفندهای کلامی افقی و عمودی که هم اکنون ملاحظه می کنید! از پذیرش این مطلب طفره رفت! در حالیکه کسانی که اندکی در حوزه های علمیه دینی تحصیل کرده باشند آگاهاند که تدریس کردن چنین کتابی که از سطوح متوسط مدارج علمی حوزوی (قبل از حضور در دروص عالی خارج )است مستلزم چندین سال تحصیل در مقدمات علوم اسلامی مثل ادبیات و صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و خواندن کتابها و سطوحی از علم فقه و اصول است و اگر طلبه ای چنین مدارجی را طی نکرده باشد (که در حال حاضر در حوزه ها امتحانات منظم کتبی و شفاهی در این زمینه ها وجود دارد) حتی امکان حضور بعنوان محصّل و شاگرد را ندارد تا چه رسد به اینکه بخواهد چنین کتابی را که بزبان عربی است و مربوط به فن شناخت ضوابط رجال حدیث است تدریس کند،از این جهت از نظر من او یک دروغگوی شیّاد اینترنتی است که ایمانی به مبدا و معاد ندارد و مقصودش از ورود به فاکت ها و گزاره های دینی تنها و تنها تمسخر و ریشخند دین،قرآن و اسلام است و شما اگر در این مورد تردید دارید می توانید با صرف وقت در این زمینه که در گوگل یا سرچ داخل سایت نوریزاد بعنوان “سید رضی”ببینید از چند سال قبل چه سنخ مطالب دینی را مورد تمسخر و ریشخند قرار داده است البته با همین زبان چرب و نرم و انعطاف های عمودی و افقی که اخیرا در قالب فیلسوف بزرگ و سید رضی از او مشاهده کردید،بنده هنوز هم بجزم نمی گویم او طلبه بوده است یا نبوده است اما با توجه به این دو کلمه ای که الان در این کامنت نوشته است :”من طلبه نبودم” طبیعتا باید گفت یا آنموقع که گفت من کلیات فی علم الرجال را تدریس می کردم دروغ می گفت ،یا اکنون که می گوید طلبه نبودم.
من علیرغم اختلاف عقیده اساسی که با شما در برخی مسائل دارم ولی شما را انسانی پاک نهاد ،اخلاقی و در عین حال زود باور می دانم از این جهت بشما توصیه می کنم خیلی در بند نرمی فریبنده گفتار این شیطان مجسم اینترنتی و بحث های انحرافی او نباشید،بحث علمی در موضوعات مختلف را می شود کوتاه رد و بدل کرد و به فریب و رندی رندان اینترنتی توجهی نکرد.بنده در خصوص حد دلالت آیه شریفه مورد بحث بطور مستند اشاره به دلالت های مطابقی و التزامی فقرات آن کردم و با استناد به روایات معتبر در کتب اهل سنت نشان دادم که شان نزول آیه مورد نظر و استثناء از حرمت نکاح (نه حرمت وطی و آمیزش! چون این جناب هنوز توجه نمی کند که مصبّ آیه شریفه تبیین حرمت ازدواج با مادر و خواهر و بقیه است نه بحث آمیزش جنسی با آنها که قطعا و بدلایل دیگر حرام است) مربوط می شود به مساله زنان شوهرداری که در معرکه جنگ یا پس از آن باسارت در می آمدند و همین فقره استثناء “الا ما ملکت ایمانکم” دلیل لفظی بر این است که از نظر قرآن و اسلام اسارت آن زنان بمنزله طلاق و جدایی از شوهران قبلی آنهاست که یا بقتل رسیده اند یا از معرکه قتال با سپاه اسلام گریخته اند،و زائد بر خود این لفظ استثناء که استثناء از حرمت نکاح است و دال بر قطع علقه قبلی است،روایاتی را از بزرگان صحابه نقل کردم مثل ابن عباس و ابو سعید خدری و دیگران که اصل اسارت یا استرقاق زنان در جنگها بمنزله طلاق آنان از همسران کشته شده یا فراری آنان است،و بحث این نیست که زنانی قبلا مطلّقه شده اند بعد اسیر شده اند پس نزول این آیه یعنی چه؟! چون اگر زنی چه در اسلام و چه در ادیان دیگر از همسر خویش طلق گرفته باشد که دیگر عنوان شوهر دار بر او صدق نمی کند! پس موضوع آیه شریفه زنانی بوده است که در حباله نکاح شوهران خود بوده اند و بواسطه کشته شدن شوهران خود در معرکه قتال یا گریختن شان به اسارت در می آمده اند و اسلام با حلال دانستن استرقاق یا آزاد کردن و ازدواج با آنها،نفس اسارت را در حکم طلاق آنها قرار داده است که مفاد استثناء در آیه شریفه است،بنابر این حکم این آیه ارتباطی با طلاق مطرح در کتاب الطلاق از فقه اسلامی ندارد که کسی بگوید اقسام طلاق در فقه بیان شده و این مورد در آن نیست! برای اینکه عرض شد استثناء الا ما ملکت ایمانکم که استثناء از حرمت نکاح با عده ای از زنان است “بمنزله طلاق”زنانی است که اسیر شده اند.و همینطور که شما گفتید آنچه که در ترجمه تفسیر المیزان آمده است برداشت نادرستی است که ارتباطی با منطوق و مفهوم آیه شریفه و شان نزول آن ندارد،و بحث های مربوط به سنت و روایات و فقه را معمولا مرحوم علامه بزرگوار در المیزان مطرح نمی کنند و غالبا تعبیر ایشان این است فلیراجع الی مطوّلات الفقه،چون بحث ایشان تفسیر کتاب و کلام خداست نه ورود در مباحث فقهی.
مطمئن باشید غرض سید رضی (این فیلسوف بزرگ سایت!) دانستن و آموختن نیست،چون بقول خودش نه طلبه است که قدرت مراجعه به منابع اصیلتفسیر و فقه و روایت داشته باشد و نه کسی است که به سخن کارشناسی وقعی نهد.
.
یاران جان درود
می گویند مغز گاو حتا بدرد خوردن و ساندویچ درست کردن هم
نمی خورد پس با آن روشور حمام می سازند.اشکال کوچلو ی استدلال
این است نه صرب ها نه روهینگیا ها این بی ناموسی را به /// نسبت
نداده و{درآن هیا هو و آتش وخون وخشونت میدان کار زار}(جمله خودتان)
مدعی عدل وانصاف ورحمت ووووو نیستند وصاف وپوست کنده می فرمایند
یا انتقام گرفتیم یا نتوانستیم به جنبه حیوانیمان غلبه کنیم شرمنده ایم شرمنده
ای مدعیان عدل وانصاف الطاف شما مزید بادا
گر معنی عدل وداد این است حق با پدر یزید بادا
ایضن /////////////////// چوبشنوی سخن حق مگو که خطاست
بدون غرض نه ای خطا اینجاست
جناب نوریزاد به نکته خوبی اشاره کردید
1-نه تنها هیچ ایه ای در قران نیست که دلالت بر این کند که اسارت زنان در حکم طلاق انهاست بلکه هیچ حدیث موثقی نیز در این زمینه نیست
2-علاوه بر این این ایه که فقط ناظر به کنیزانی که اسیر میشوند نیست بلکه اطلاق دارد به عموم کنیزان
من واقعا نمیدانم سید مرتضی با توجه به کدام قرینه میگویند منظور از کنیز در این ایه کنیزی است که در جنگ اسیر شده نه سایر کنیزان ! کنیز در اینجا شامل تمام کنیزان محصنه میشود خواه در جنگ اسیر شده باشند خواه از بازار برده فروشان خریداری شده باشند- حال چنانچه سید مرتضی اسارت را به منزله طلاق بداند اینگونه فقط بخشی از این کنیزان محصنه از موضوع خارج میشوند و مشکل بقیه همچنان پابرجاست ، پس تکلیف کنیزان شوهرداری که از بازار خریداری شده اند چه میشود؟؟!!!
3- اینجا سید مرتضی از سر ناچاری دو بار مغلطه میکند:
یکی انکه میگوید این ایه مختص کنیزان محصنه ایست که در جنگ اسیر شده اند و سایر کنیزان محصنه را بی دلیل از شمول این ایه خارج میکند
دیگر اینکه بدون پشتوانه اسارت زن کنیز را به منزله طلاقش محسوب میکند
4-جناب نوریزاد این در حالیست که اکثر مفسیرین با این ایه مشکل ندارند و صراحتا میگویند در این ایه ازدواج با کنیز شوهر دار تجویز شده و مالک کنیز میتواند هر وقت که بخواهد با کنیزش نزدیکی کند و شوهر وی نیز نمیتواند مانع شود و صدبار نیز مالک حق اینکار و دست به دست کردت چنین کنیزی را دارد
استدلالشان نیز اینست که این کنیز قبل از انکه انسان باشد و قبل از انکه شوهر داشته باشد ملک مالک ان است و بقول فران ملک یمین مالکش میباشد و شوهر کردن وی نمیتواند حق مالکش در نزدیکی با وی را سلب و ساقط کند و اگر بگوییم نزدیکی با کنیز شوهردار ممنوع است این با اصل اساسی انتفاع مالک از مایملکش ، در تناقض قرار میگیرد و چنین ممنوعیتی به منزله سلب بی دلیل حق انتفاع مالک است که شرعا حرام است
شما به تفسیر علامه طباطبایی دقت کنید ایشان صراحتا میگوید مالک کنیز میتواند مانع نزدیکی شوهر کنیز با وی شود و سپس خودش با او نزدیکی کند و مجدد انرا به شوهرش مسترد کند و هر وقت خواست اینکار را تکرار کند و ایشان اصلا اشاره ای به کنیز اسیر و اسارت به موجب طلاق اینجور چیزها نمیکند
4- پایین تر نیز نوشتم که اگر اسارت زن از اسباب طلاق وی بود حتما ما فصلی در فقه در تعریف و احکام این نوع طلاق داشتیم مانند طلاق بائن و رجعی که هر یک فصل خود را در فقه دارد و تاکنون هیچ فقیهی در تعریف و بیان انواع طلاق به چنین طلاقی حتی اشاره هم نکرده و اگر چنین چیزی بود شما اطمینان داشته باشید که فصلی مبسوط در فقه بدان اختصاص میافت/ با احترام(من نیز از شما یاد گرفته ام نوشته ام را شماره گذاری میکنم)
————-
دورد و سپاس دوست گرامی
از این که برای پرسش من و ما، و پاسخ بدان، وقت صرف کردید از شما سپاس مندم.
من معتقدم گذشته را به گذشته وا بنهیم. اصرار بر این که همه چیز اسلام وحی منزل است، هم کار ما را دشوار می کند و هم زندگی را بر دیگران زهر. پسندیده ترین راهکاری که می شود پیشنهاد کرد این است که مسلمانان کاری به کار دیگران نداشته باشند و با باورهای خویش – هرچه که هست – در کنار دیگر باورمندانِ به هر چه، زندگی یکسان و برخوردار داشته باشند. مشکل از آنجا پای می گیرد که حوزویان شیعی گمان شان این باشد که: کوچکترین خدشه به برج بلند همه اسلامِ شیعی، این هیمنه ی همه جانبه را فرو می ریزد. پس چه بهتر که محکم پای بر زمین بکوبیم و بگوییم: این است و جز این نیست. مشکل اساسی آنجاست که این تفکرِ ” این است و جز این نیست” به دیگران تحکم کند که: منم که بهترینم و بهشتی ام و نورچشمی خدا، و این دیگران اند که از انوار هدایت بی بهره یا کم بهره اند و لاجرم جهنمی. پس لقمه های دنیا و آخرت حق حتمی من است و زجر و نداری کافرانِ به تشیع، حق بدیهی شان است. اما بیخ مشکل آنجا تنوره می کشد که: همین تفکر ” این است و جز این نیست” اسلحه دست بگیرد و دیگران را با پول و زندان تطمیع و مرعوب سازد یا مثل خمینی در چهار خط نوشته، چند هزار زندانی را به سینه ی دیوار بسپرد. من خودم را اینگونه به آرامش رسانده ام که: خوبی ها و قشنگی ها و پسندیدگی های اسلام و تشیع و هر آئینی را برداشته و ناهنجاری ها و زشتی ها و خرافه ها و پلیدی ها و بی عقلی ها را در دخمه ی تاریخ جا می گذارم. خلاصه این که به بشر امروز، آنهم با چماق و فریب و توجیه نمی شود محتویاتِ یک صندوقچه را غالب کرد و گفت: یا همه چیز این صندوقچه را قلفتی بپذیر یا هیچیک را. خب بعدش؟ بعدش این که: من تکلیفم را با تو روشن می کنم.
با احترام و سپاس
.
.جناب شفیعی گرامی
اینرا نیز اضافه کنم که حتی سید مرتضی نیز منکر این نیست که ازدواج با کنیز شوهر دار در این ایه تجویز شده لیکن میگوید صرف اسارت زن شوهردار در جنگ به منزله طلاق انها محسوب میشود و ازداواج با انها دیگر ازدواج با کنیز شوهردار محسوب نمیشود بلکه ازدواج با کنیز مطلقه تلقی میشود -حالا شما چگونه از ترچمه قمشه ای به این نتیجه رسیده اید که از اساس چنین چیزی در قران نیامده جای تامل دارد.
البته با توجه به شناخت مختصری که از شما دارم بعید میدانم بجهت نهیب سیدمرتضی صلاح را در ان دیده باشید که میدان را خالی کنید و از دایره خشم ایشان بیرون بجهید. زیرا شما را انسانی ازاده خو تصور میکنم
سلام و درود
جناب سید رضی گرامی، درست است که جناب سید مرتضی به چشمم عالِمی صبور، آگاه، زحمتکش و محترم است، شما هم احترام خاص خود را داری و همچنین سایر دوستان. اگر مولانا جلال الدین هم روزی 70 بار حرف غلطی را تکرار کند، پذیرفتنی نیست. حقیقت از هر چیز و هر کسی عزیزتر است. شما هم تصورش را بفرما که تعدادی زن در میدان جنگ اسیر و فرسخها کوچانده شده اند، چنین زنانی نه خبری از شوهران خود دارند و نه میدانند اصولاً زنده اند یا نه؟ همچنین نمیدانند چه زمانی مبادله میشوند و معلوم نیست به دلیل ضرورتهای میدان جنگ اصولاً آزادی خود را بدست خواهند آورد یا نه؟ فرض بفرمایید چنان زنان مفروضی دو یا سه یا پنج یا ده سال بلاتکلیف و بدون شوهر باشند و بعضی در سن جوانی هم اسیر شده باشند، آیا معقول است که چنان زنانی بدون شوهر بمانند؟ در ضمن این اسارت فقط شامل زن غیر مسلم بدست مسلمان نمیشود، بلکه ممکنست زنان مسلمانهم اسیر دشمنانشان شوند، آیا واقعاً در میان دشمنان مسلمانان قوانین و قواعد انسانی تری، از قوانین و قواعد مسلمانان وجود داشته و بدرستی رعایت میشده است؟ مگر در زمان ما صربها زنان مسلمان بوسنی و هرزگوین را اسیر نکردند؟ با آنان چگونه رفتار کردند؟ بودایی های بت پرست و متجاوز با زنان مسلمان روهینگیا چطور معامله کردند؟
دوست عزیز خودت و عقایدت محترمید ولی توصیه میکنم که به عقل خودت رجوع کنی و خودت را جای دو طرف این ماجرا فرض کنی و بعد منصفانه و عاقلانه و عادلانه قضاوت بکنی و ببین آیا بهتر از آنچه اسلام حکم کرده، حکم بهتری وجود دارد یا میتوانسته در هیاهوی آتش و خون و خشونت میدان کارزار وجود داشته باشد؟ بنده بر خلاف جناب سید مرتضی فکر میکنم که هر چه این شبهات با قوت بیشتری مطرح شوند، در نهایت بسود حقیقت و اسلام تمام میشود، به همین علت از شما تقاضا کردم که هر چه از این قبیل میدانی افشا و عرضه کنی. البته از شما هم سپاسگزارم که علیرغم طعنه ای که در کلام داری، ادبیات شایسته و مؤدبانه ای بکار میبری.
سلام و درود
جناب سید رضی آیاتی که آدرس داده ای، با ترجمه مرحوم الهی قمشه ای را چندین بار خواندم و ابداً چنان معنا و مفهومی که ادعا میکنی در آنها ندیدم.
تنها یکجا صحبت از زنانیست که در جنگ اسیر شده اند و سفارش شده برای اجتناب از زنا با آنان نکاح کنید.
همین.
نمیدانم اینهمه هیاهو را برای چه راه انداختی؟ شاید چون میدانی کسی در ایران عادت ندارد به اصل رجوع کند و همینطوری چشم و گوش بسته مطلب ادعایی را میپذیرند یا رد میکنند ، شما هم با خیال راحت اسم سوره و شماره آیات را ذکر کردی تا به ریش ما بخندی؟ با اینکارت مرا بیاد یکی از نوشته های صادق هدایت انداختی!
که متعاقباً تقدیم میکنم.
امیدوارم دوستان خود به قرآن مراجعه کنند و با چشم خود ببینند که معنایی حتی نزدیک به ادعای سید رضی در آن آیات نیست.
دوستان لطفاً با چشم خود ببینید و نه به گفته بنده اکتفا کنید نه سید رضی، ایشان چنان با اطمینان و محکم ادعا کرد که چیزی نمانده بود به گفته اش کاملاً اعتماد کنم.
من نیز همچون جناب شفیغی عزیز از دوستان خواهش میکنم که به متن و ترجمه و تفسیر این دو ایه-23و24سوره نسا- مراجعه کنند و حتما نطرشان را دراینجا مرقوم فرمایند تا چنانچه من در این زمینه بقول جناب شفیعی دروغ گفته باشم برای همگان مشخص شود- لطفا حتما مراجعه فرمایید و نظرتان را اینجا مرقوم کنید / با تشکر از همه دوستان و سروران ارجمند خودم..
سلام و درود
این آیات چنان معنای واضحی دارند که ابداً هیچ نیازی به تفسیر ندارند. تفسیر هر کس بخودش مربوط میشود و همانطور که معروف است تفسیر در برابر نص صریح از هیچ کس چه مرحوم علامه طباطبایی و چه غیر از ایشان پذیرفته نیست. کاش دوستان به ترجمه هایی بجز ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشه ای رجوع کنند تا در خصوص معنای آیات هیچ شبهه ای باقی نماند.
آنطور که بنده فهمیدم مشکلی که سبب سؤتفاهم مفسرین و اشکال کنندگان شده است عدم توافق بر سر معنای کنیز و مخلوط کردنش با زنان اسیر است و همه معنای واحدی از این دو کلمه استنباط نکرده اند ، اگر همه یک تصور و یک تعریف از کنیز و اسیر میداشتند دچار چنین سؤتفاهمات و تشتت آرائی نمیشدند. با توجه به اهمیت و اعتباری که مرحوم علامه طباطبایی در فلسفه و تفسیر و دانش دینی دارد، بسیار ضروریست که دوستانیکه به زبان عربی مسلطند، خود به اصل تفسیر المیزان مراجه کنند و به زبان اصلی آنرا بخوانند ، زیرا تفسیر المیزان هم به عربی صورت گرفته و آنچه دوستان بدان استناد کرده اند، ترجمه تفسیر المیزان است.
البته گویا غیر از الهی قمشهای آنطور که از احادیث و روایات بسیار استنباط میشود، دیگرانی هم بوده اند که ضعف ناخوانایی و نارسایی و نامفهومی جاهای زیادی از نویسندهٔ آن کتاب را تا جایی که بهتر از زبان و بیان خالق منظور را برساند، جبران کرده اند. اینهم داستان جالبی است که کسی خیلی گفته باشد و فقط نتوانسته باشد خوب و شفاف و رسا منظور خود را بیان کند و بیان شفاف و رسا و روشن تمام گفتههای خود را را به عهدهٔ دیگران گذاشته باشد که زبان و ادبیات و شناخت آنها، از خود گوینده اصلی، غنی تر و قویتر باشد. بفرما اولی کیه و دومیها چه کسانی هستند؟ این مهم نیست، مهم یک چیزیهایی فرض کردن همهٔ دیگران است و مهمتر اینکه بازار خرید و فروش کساد نشود و چرخ “علمیه” بچرخد.
آقای شفیعی
این آیه با ترجمه قمشه ای میباشد
سوره ۴: النساء – جزء ۵ – ترجمه قمشهای
Translation تغيير سوره و ترجمه
Recite تلاوت
Searchجستجو
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿۲۴﴾
و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگهای با کفّار، به حکم خدا) متصرّف شدهاید. این حکم خدا بر شماست، و هر زنی غیر آنچه ذکر شد شما را حلال است که به مال خود به طریق زناشویی بگیرید نه آنکه زنا کنید، پس چنانچه از آنها بهرهمند شوید آن مهر معیّن که حق آنهاست به آنان بپردازید، و باکی نیست بر شما که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید (و بدانید که) البته خدا دانا و آگاه است. (۲۴
اخبار: زمزمه رفع حصر و آشتی این دومی و با حاج ممد فریبا، به بهانه “نمایش وحدت” مقابل تهدیدهای خارجی.
مش قاسم: اولا این حکومت/* از اول تا اخرش همهش نمایشه، اینا اینکاره نیستن. دوما، تهدید خارجی لولوی سر خرمنه، تهدید داخلیه سردمدرا تهدید داخلی هم همین دوتا هستن.
/*: ک
با درورد و سلام
عنوان مقاله کیهان امروز: بازار سکه و ارز در کنترل دولت یا تروریستهای اقتصادی؟!
[ثانیا، مردم میپرسند دولت مگر تنها عرضهکننده ارز و سکه در بازار نیست که نمیتواند این مشکل را حل کند؟ آیا دستهای پشت پردهای در بخشهای ذی نفوذ دولت وجود دارد که نمیخواهند آرامش به بازار بازگردد؟ آیا افرادی با هدف سودجویی بیشتر، به دنبال کمک به تروریستهای اقتصادی هستند؟ چرا در شرایط جنگ اقتصادی، مسئولان دولت با روحیه جهادی وارد میدان نمیشوند و با تصمیمات انقلابی پنبه تفکرات لیبرالی را در دستگاههای مسئول نمیزنند؟ تا کی مردم باید به بهانه اجرای سیاستهای لیبرالی تاوان ندانمکاری مسئولان غربزده را بپردازند؟
چرا دستگاههای قضایی، انتظامی و اطلاعاتی در کارزار جنگ اقتصادی مجاهدانه پیکار نکرده و قاطعانه مفسدان اقتصادی را به دادگاه عدالت نمیکشانند؟ آیا به بهانه اطاله دادرسی باید سالها بعد شاهد محاکمه چند عنصر فاسد امروزی باشیم؟
ثالثا؛ سوال دیگری که این روزها مردم از خود میپرسند این است که مگر چه اتفاقی در حوزه اقتصاد کشور رخ داده که هر روزه باید شاهد رکوردشکنی دلار و سکه و… باشیم؟ آیا قیمت سوخت چند برابر شده؟ آیا مالیاتها 10 برابر شده؟ آیا فروش نفت ایران با مشکل حادی روبهرو شده؟ وقتی پاسخ به این سوالات منفی است، چرا باید التهابات شدیدی در بازارهای مختلف رخ بدهد؟
خسته نباشید آقای سیف!]
=====================================
بردار حسین به برادران فرمانده حفاظت مرزهای کشور اعلام کنید که از ورود قطار کامیونهای اسکناس جعلی ریال ولایی چاپ شده توسط بانکهای مرکزی کشورهای دشمن یعنی مثلث غربیعبریعربی یا چاپ خانه اسکناس خصوصی برادران “معاند و برانداز” در فرا سوی مرز را که با حفاظت و هدایت برادران قاچاقچی وارد کشور میشود و سپسس توسط برادران پولشویی و وارد شبکهٔ بانکی برادران بانک دار شده، سپس توسط شبکه برادران بانک دار و بازار به جاروب کردن دلارها و سکههای بانک مرکزی مفلوک از دست مشتریان نگون بخت میگردند، سپس توسط برادران مرز دار به خارج منتقل میگردد به عنوان زنجیره برادران تروریستهای اقتصادی شدیدا برخورد انقلابی کرده سپس توسط برادران جانباز توطئه اختلال اقتصادی و برندازی نظام را خنثی کنید.
ما هم میگوئیم بردار سیف و برادر حسین خسته نباشید. نثر من الله و فتح القریب
عکس ضمیمه تصویر اصلاح شدهٔ صفحهٔ اول کیهان امروز
سپاس
انشعاب در شیعه
میگویم خوبست در همین مذهب شیعه خودمان همین که بین اکثر شیعیان سرزمینمان جاری است بدلیل اقلیتی که از ما بهتران هستند واخلاق و رفتار و ارزشهایشان و مهمتر از همه عقایدشان با بقیه فرق دارد و جور دیگری هستند ، یک شعبه جدیدی ایجاد کنیم و نامش را هم بگذاریم “شیعه ولائی” یا “شیعه قرآنی” و آنها را در آن قرار داده و حساب خودمان را از آنها جدا کنیم .
60 ، 70سال پیش که بچه بودم ، دین و مذهب اینطوری نبود. مادر بزرگم هر روز میرفت روضه ، ماهی یکبار هم آخوند میامد منزل خودمان روضه میخواند. آخوند و پا منبریها خیلی مهربان بودند ، گریه میکردند اما خاطره شیرینی آبنبات هایشان هنوز برایم مانده ، گرچه پدرم آنزمان نماز نمیخواند اما به آخوندها خیلی احترام میگذاشت و بالاخره هم مکه برو و مشهد برو شد ، آخر عمری دو برابر نماز میخواند نفهمیدم تسویه شد یا نه .
یادش بخیر بعدها که کمی بزرگتر شدم به حرفهای راشد در رادیو گوش میدادم ، حرف او بیشتر این بود که مسلمانی یعنی راستگوئی ، امانتداری ، خیر دیگران را خواستند و با دیگران مدارا کردن ، قناعت و… خدا او را بیامرزد یا نیامرزد !؟ نمیدانم ولی فکر میکتم او خدعه نمیکرد و شیعه ولائی نبود پس بیامرزد و مرا هم در آن دنیا محشور او در جهنم کند.
این بهشت باشد برای آنان که خدعه کردند، باشد برای آنان که به زور و اسید پاشی خواستند لچک سر دختران و خواهرانمان کنند ، باشد برای آنان که به اسیران در زندان هم رحم نکردند ، باشد برای آنان که آرشها ، نرگسها و سلطانیها را در غل و زنجیر میکنند که چرا از حقوق بشر دفاع کرده اند ، باشد برای آنان که از مال و خون صغیر و کبیر این مرز و بوم نگذشته و نمونه ای از بهشت وعده داده شده را درهمین دنیا برای خودشان ساخته اند و برای حفظ آن هر روز بایستی خدعه و نیرنگی جدید تحویل ملت دهند.
و باشد برای آنان که بر مبنای قرآن میگویند خدا از سر ناچاری در زمان پیغمبر تن به برده داری داد و مسلمین را وعده کنیز و غنیمت گرفتن و غارت برای جنگ با کفار کرد. ماهم که هم اکنون داریم غارت میشویم لابد از کفار هستیم .
دیری نخواهد پایید که صوت الرحمن سلطنت فقبهان شیعی بعد از ۴۰ سال ناجوانمردی و ستم درحق مملکت و ملتی فرو کاسته شده به انواع نیرنگ و ریا و شارلان بازی ؛بگوش خواهد رسید ؛ ۴۰ سال گذشت اما چگونه ؟ هزاران جوان که نیروی محرکه کشور بودند و میتوانستند اگر میماندند سرنوشت این ملک را گونه ای دیگر رقم بزنند دریغ و درد که جمعی قربانی جنگ احمقانه و بی حاصل ۸ ساله شدند و جمعی دیگر که سد راه فاشیزم نگاه تنگ نظرانه مذهبی بودند یا ترک دیار کردند و یا ساکت و خاموش در خاوران های وطن برای همیشه و در شب دیجور دهه شصت به خواب ابدی فرو برده شدند و زمینه بی رقیبی و ترک تازی و ان ربکم العلی گویی فقیهان و چابلوسان و ریاکاران و بی هنران گرد امده در پیرامون کاخ تشیع را فراهم اورد؛ و اما اکنون سلطنت فقیهان را گاه رفتن فرا رسیده و لاجرم خواهد رفت اما مانده گان با میراث بجای مانده از انان چگونه خواهند زیست ؟ طبیعتی خشک و تفتیده به اتش بی خردی و بی مسیولیتی با محیط
زیستی به تاراج رفته ؛ زاکروس زیبا و بکر کویر شد تا اب شرب شیخان کویر نشین قم فراهم شود ؛ خوزستان تفتیده و پژمرده شد تا شیعه گستری در عراق و کویت فراهم اید ؛ دریاچه ارومیه خشکیده شد و باد بر سر تبریز و ارومیه نمک میبارد زیرا که سر دار سازندگی بنا داشت هر ۴۵ روز یک سد بسازد خلاصه انکه به هر نقطه این سرزمین که بنگری میراثی فاجعه بار از عملکرد سلطنت ۴۰ ساله فقیهان میبنی و همانطور که خود وعده داده بودند هر روزمان را عاشورا و هر نقطه از سر زمینمان را کربلا کرده اند و با جا گذاشتن این میراث اکنون دارند کو س رحیل را می نوازند و ما مانده ایم با نسلی پژمرده و افسرده و سر در جیب نا امیدی و بی اینده گی فرو برده ؛ میروند اما چه نام نیکی از خود و مکتب خود بر جای گذاشتند !! این بود همه انچه از عدالت و جهانداری و جهانمداری تشیع سرخ علوی میسرودید ؟ این بود پرچمی که میخواستید به دست مهدی بسپارید ؟ جز ویرانی و خسارت و نکبت و غارت یادگاری از خود بجای نهاده اید ؟ راستی مهدی را هم با خود میبرید یا او را در چاه جمکران تنها و بی کس رها میکنید ؟ خیلی نا جوانمرد و پست بودید مملکتی اباد و با سرمایه ای عظیم و مردمانی نجیب در اختیارتان قرار گرفت که میتوانست اکنون چشم چراغ اسیا باشد ولی شما چنان غارتش کردید که جزو مفلو کترین کشورهای جهان شد ؛ کاری که اسکندر و مغولها هرگز نکردند ؛ رفتار شما تنها با رفتار اجدادتان در حمله قادسیه و جولا و نهاوند قابل مقایسه است ؛ میروید ولی باور کنید شیعه و شیعه گستری را هم برای همیشه در تاریخ دفن خواهید کرد و تنها کار مثبی که در این مملکت انجام دادید همین بود
سید مرتضی: این شخص دروغ میگوید؟
https://youtu.be/hrIULoeWnsw
بلی دو روغ میگوید. اگر دو روغ نمی گوید، پس راست می گوید و اگر راست می گوید پس چرا سید مرتضی میگوید که او دو روغ می گوید. اما اگر احدی از آحاد مردم دو روغ بگوید و سید مرتضی به دو روغ گوئی او مطلع شود و او را با دو روغ هایش مقابله از طریق مجامله کند، پس دو حالت ممکنست اتفاق بیافتد. یک حالت اینست که سید مرتضی دو روغ گو است. پس اگر سید مرتضی که دو روغ گو است مدعی شود که آن فرد دو روغ می گوید، پس آن شخص دو روغ نمی گوید و اگر آن شخص دو روغ نمی گوید، پس سید مرتضی دو روغ می گوید و اگر سید مرتضی دو روغ بگوید پس آن شخص دو روغ نمی گوید. حالت دیگر آنست که آن شخص دو روغ می گوید و سید مرتضی هم دو روغ می گوید. پس دو دو روغ حاصل می شود و اوضاع بحث بشدت متشنج و متفرعن میشود و براثر تشنج و تفرعن شدن اوضاع، سید مرتضی بر دو روغ خود اصرار ورزیده و آن دیگر سید مرتضی را به دو روغگوئی متهم میکند و بر اثر چنین اتهام عظیمی به سید مرتضی که به دو روغ متهم شده است، آن شخص دیگر فلنگ را بسته و با افزودن دو عدد دو روغ دیگر به دو روغ قبلی، چار روغ میشود و بر اثر این چار روغ، سید مرتضی آروغ میزند و آن شخص براثر صدای مهیب آروغ سید مرتضی از جایش دو ذرع به هوا پرتاب شده و با روغ اصل هم جوار میشود و بدینوسیله بحث با آن شخص مختومه شده و سید مرتضی به وسط میدان رفته و هل من مبارز می طلبد تا اینکه…
(بقیه داستان را از زبان سید رضی لعن الله علیه در آینده نزدیکی استماع خواهید فرمود. و من الله کل الناس یتشبث علی شیطان رجیم)
سلام و درود
جناب سید مرتضی بنده هم بشدت در خصوص مسلمانی شما متحیرم، ظاهراً فهم ما از اسلام بسیار دور از همست، بنده اسلام را به معنای تسلیم بودن در برابر حقیقت معنی میکنم.پذیرش حقیقت از قلم و زبان هر کسی باشد را عین مسلمانی میدانم و این پایبندی به اصول است نه تذبذب آراء. در ماتریالیسم هزاران نظریه و سخن و درک و دریافت درست از عالم ماده وجود دارد که غیر قابل انکارند، و بر خلاف دینداران سنتی که همه چیز را با هم مخلوط میکنند و نه تعریف درستی از ماده دارند و نه از معنا، ماتریالیسم عالم ماده را که اولین دریچه ما به جهان هستی است را درست تشریح میکند ، مارکسیسم صدها سخن و تئوری درست دارد که هیچ انسان منصف و تابع عقلی در مقابلشان جبهه نمیگیرد، بخصوص در مورد دوره های تاریخی برده داری و فئودالی و سرمایه داری و سوسیالیسم، تئوریش خردپذیر و علمی و مطابق با واقع است( لااقل تا حالا تئوری درستتری جایگزینش نشده است ). جالبست که ابتدا ابن خلدون اندلسی( اسپانیایی )دانشمند و مورخ مسلمان متوجه قانونمندی در تاریخ شد ولی اغلب مسلمانان صاحب قلم امروز تاریخ را یک سلسله حوادث آشفته و بی منطق و بدون ارتباط منطقی با هم میبینند.بجز ابن خلدون که براستی مرد نابغه و مبتکری بوده در هیچ جای دیگر ندیده ام که متفکر مسلمانی، در خصوص تاریخ قانونی کشف کرده باشد یا تفسیری علمی از آن کرده باشد. اما تا دلت بخواهد در رد و مذمت بینش تاریخی مارکسیسم یاوه بافی کرده اند. خود حرفی برای گفتن دارند و مانع و مزاحم گفتن و نوشتن دیگران هم میشوند! (ظاهراً مسلمانان سنتی مارکسیسم را معادل کفر مطلق میگیرند و با همه برداشتهای درست و نادرست آن به یکسان مخالفند. سیاه و سفید دیدن و مطلق اندیشی بیماری مخصوص عقب ماندگان در همه جا است .) مطلب سیدرضی یا غلط است که در اینصورت مثل کف صابون فرو خواهد نشست، یا اینکه درست است و بنده طالب و تسلیم محض درستی و حقیقتم و مخصوصاً از این به بعد باید تحقیق کنم و همه چیز را در موردش بدانم. واقعیت اینست که بنده قرآن را نخوانده ام و صرف و نحو عربی را نمیدانم، زبان عربی هم طوریست که اگر بجای فتحه، کسره گذاشته شود معنای کلمه بکلی عوض و گاهی هم متضاد میشود، مثلاً مجادلات بی پایان شیعه و سنی را در مورد وضو گرفتن و مسح کردن یا شستن پا دیده ام که به درک نقش حروف ربط و اعراب کلمات بستگی دارد و هر کدام هم با یکذره تغییر لحن ادعای خود را اثبات میکند! و البته در این میان اصل مطلب که عبادت خداوند است در حاشیه قرار میگیرد. و این کاملاً بر خلاف تعلیم مولاناست که میفرماید :
لند و لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
بنده چون اصل قرآن را نمیفهمم، دفاع کورکورانه هم نمیکنم، ولی دیدم که شما از پس سیدرضی بر نیامدی و ظاهراً ایشان به نص استناد میکرد و شما اجتهاد در برابر نص میکردی. البته تا خودم درست تحقیق نکنم ضعف و قوت استدلالهای شما برایم ملاک نیست. چون چیزی از قرآن نمیدانم ناچار به تفاسیر مراجعه میکنم و تا کنون تفسیری چون مثنوی ندیده ام، یکی از بهترین تفاسیر هم تفسیر سلطانعلیشاه گنابادیست که با استفاده از ابیات مثنوی صورت گرفته است و البته اغلب روحانیت سنتی هم با آن مخالفند! تقریباً کل آراء فلسفی حاج ملا هادی سبزواری هم از مثنوی سرچشمه گرفته و میشود ادعا کرد که ایشان شارح و مفسر مثنوی هستند نه فیلسوفی مستقل . اندکی که از آثار ملا صدرا خوانده ام هم احساس کردم که او هم مفاهیم مثنوی را به نثر در آورده و فرموله کرده است! (هنوز مطمئن نیستم که او هم کل افکارش را از مولانا گرفته یانه؟ چون نتوانستم همه را بخوانم) شما خودت هم به نوعی تفسیر میکنی و توقع داری که تنها تفسیر و قرائت شما مورد پذیرش قرار بگیرد، در صورتیکه به تفسیر مولانا که بسیاری از بزرگان و متفکران مسلمان از آن تغذیه میکنند ایراد میگیری. شما خود را خادم دین میبینی، وبنده بالعکس معتقدم که دین باید در خدمت اعتلا انسان باشد. شما از دین تغذیه و ارتزاق میکنی و وظایفی داری، بنده از خوردن آش نذری هم پرهیز میکنم و خودرا به هیچ میخ طویله ای نمیبندم. روحانیت در همه دوره ها یکی از بازوهای قدرت حاکم بوده و رسالتش توجیه وضع کنونی و منجمد کردن اجتماع و تحمیق و استحمار مردم بوده و در حقیقت چهره فریبنده و تزویر آمیز حاکمیت است که نان از سفره مردم میدزدند و پاداشش را بصورت یک در دنیا و صد در آخرت از خداوند مسئلت میکنند! شما توقع داری بنده چشم خود را بروی ناراستی و نادرستی آخوندها ببندم ؟
بوی گند اعمال ظالمانه و مردم فریب این صنف مخوف که پدید آمدنش بدترین بدعت تاریخ اسلام بوده،عالم را در بر گرفته و محالست که کسی بتواند لاپوشانی بکند، بنده هم دست و پای هر کسی که باطن گندیده آنرا بهتر بر ملا کند میبوسم چه رسد به آنکه در مقابلش موضع بگیرم؟
باز هم عرض میکنم که:
مسلمان بودن از نظر بنده یعنی تسلیم حقیقت بودن.
شفیعی گرامی در تائید نظر شما در مورد ابن خلدون اضافه میکنم که مقدمه ابن خلدون غیر از مورد تاریخ وقانونمندی ان از نظر جامعه شناسی نیز خاوی مطالب اموزنده بسیاری است با احترام
درود و درود و درود قلمت همیشه نویسا باد و ازاده بمانی
ادعای شما در مورد اینکه روحانیت همیشه در تایید حاکمییت زورگویان بوده آیا با واقعییت واضح مخالفت روحانیون با هر دو حکومت پهلوی رد نمی شود ؟
اینکه می فرمایید کار روحانیون دزدی سفره مردم است ، آیا نوعی سفسطه و سواستفاده در استفاده نابجا از کلمه دزد نیست ، آیا اگر کسی یا موسسه ای از مردم بدون وجود هیچ اجباری برای کمک به محصلین جوان در هر رشته ای و یا کمک به مستمندان ، کمک بگیرد این معنی دزدی میدهد ؟ ، اگر دریافت وجه مقابل سخنرانی دزدی است ، پس بسیاری از معلمین و رشته های غیر دینی نیز که در قبال دانش رشته خود و ارایه آن به صورت سخنرانی وجه می گیرند طبق تعریف شما دزد هستند.
برداشت شما از روحانیت ، بسیار شبیه برداشتهای اولیه دکتر شریعتی از روحاتییت است که مثلا بدون دیدن بسیاری از موفقییت های افرادی چون شاه عباس و یا معماری گفت انگیز آنها در اصفهان و یا حتی متحد کردن مردم ایران حول تشیع و ….، شریعتی یکسره صفویان را سیاه می دید و شما هم متاسفانه دیدتان در مورد روحانیت کاملا سیاه و تک بعدی است ، البته آنگونه که من شنیدم در اثر نصیحت بعضی دوستان در اواخر عمر شریعتی با ذکر جمله معروف اینکه تمام قراردادهای استعماری تاریخ ایران را کراواتی ها امضا کردند نه آخوندها ، دید خود را در این مورد مقداری اصلاح کرده بود .چون افرادی مثل هیتلر ، موسولینی و دیگران که صدها میلیون انسان را در جنگهای قرن اخیر کشتند آخوند بودند، پس آخوندها هم بگویند بوی گند غیر آخوندها دنیا را گرفته ؟
همین امروز آیا ساخت و در دو مورد کاربرد سلاحهای هسته ای و تجارت گند اسلحه و الکل و سیگار که طبق تمام اصول علمی و منطقی خلاف عقل و سلامت انسانهاست در دست سرمایه دارها و دمکراسی های جهان است یا آخوندها ، شما ظاهرا سوراخ دعا را گم کرده اید، گنده دزده ها را ول کرده اید و چسبیده آید فرضا نهایتش به دله دزد ، خدا وکیلی چند نفر از دزدها ی همین اختلاس های اخیر و یا هر دزدی کلانی که دیده اید در ایران آخوند و واقعا مذهبی بودند و چند نفر لاییک و هرهری
شریعتی هم مثل بیشتر مبارزان دورانش که به اصالت فرهنگی جامعه خود اعتقاد و اعتماد کامل نداشتند تا حدی مجذوب شعارهای سوسیالیستی زمانش شده بود که خوشبختانه شعار بودن آنها اکنون معلوم شد ، ثمره و نتیجه تفکرات افراطی شما و تفکرات اولیه شریعتی علیه روحانیت تبدیل شد به تروریسم گروه فرقان که در جهالت و نادانی دست کمی از داعش نداشتند و عملا آغاز خشونتهای پس از انقلاب شدند
حذف «مرگ بر آمریکا»، گامی بی هزینه و پرسود
عمادالدین باقی
در فضای رسانه ای و سیاسی، مد روز آنست که چنان سخن بگویی که عامه پسند باشد. پوپولیسم به جان همه رخنه کرده است. وقتی که گفته می شود برای جنگ با دولت ترامپ رفراندم برگزار کنیم و یک نماینده مجلس نیز (البته ازسر مسئولیت و تشخیص خود) چنین سخنی را بازگو می کند، خرده گیری هایی را در ذهن انسان برمی انگیزد. صرفنظر از اینکه مسایل کلیدی تری برای رفراندم وجود دارد:
اولا: این یک حرکتِ مغایر با صلح طلبی و حقوق بشر است زیرا جنگ ذاتاً نامشروع است و حتی اگر مردم رای بدهند مشروع نمی شود.
دو دیگر آنکه ایا آمریکا که مهد دموکراسی است برای حمله به ویتنام و حمله به عراق و افغانستان رفراندم برگزار کرد؟ اصولا در میان صدها جنگ که در تاریخ سده های اخیر در دنیا رخ داده است، کدام کشور برای جنگ کردن، رفراندم برگزار کرده است؟
سوم اینکه حتی مسئولان جمهوری اسلامی (که من با سیاست منطقه ای و بین المللی شان مخالفم و آن را به زیان منافع ملی ارزیابی می کنم) نیز سخن از حمله به کشوری نگفته اند که درخواست رفراندم برای حمله کردن مطرح شود. انها موضع دفاعی گرفته اند و رفراندم برای دفاع هم عملی ناموجه است. مگر برای دفاع کردن در برابر لشکر کشی سوداگران، رفراندوم برگزار می کنند؟ حتی سردار سلیمانی در سخنان شدید اللحن خود از حمله سخن نگفته و از دفاع می گوید. او گفته است:«این را بدانید اگر جنگی اتفاق بیفتد این نابودی همه امکانات شما و پیروزی ما است که پایان جنگ را رقم خواهد زد؛ پس شما جنگ را شروع کنید باقی ماجرا با ما….ما را تهدید به کشتن نکنید چرا که ما تشنه شهادتیم…تو (دونالد ترامپ) ما را تهدید می کنی به اینکه اقدامی انجام می دهی که در جهان سابقه ندارد”(رسانه های 4مرداد1390). قاسم سلیمانی حتی در لابلای کلمات تند خود از همکاری هایی که با امریکا در عراق و افغانستان داشته اند سخن گفته است.
چهارم اینکه: آیا با رفراندم برگزار کردن، دیگر می شود مذاکره کرد؟ اگر اکثریت به جنگ رای دهند کشور به کام جنگ می رود و موضع جنگ طلبان تقویت می شود و اگر به مخالفت با جنگ(دفاع) رای بدهند وقتی شما و ما خواستار مذاکره هستیم آیا برگزاری رفراندم و اخذ چنین نتیجه ای، کشور را در مذاکره در موضع ضعف قرار نمی دهد؟ نتیجه چنین مذاکره ای از پیش معلوم است و به طرف مقابل می گویید می تواند تا هرجا خواست پیش برود چون کسی حاضر به جنگ نیست.
اما اگر به جای این سخنان درباره برگزاری رفراندم برای جنگ گفته شود سیاست مرگ بر امریکا تعطیل شود سخنی از موضع بزرگ منشی است و پشتوانه منطقی دارد چون میان امریکا به عنوان یک ملت و کشور با دولت امریکا هر چند منتخب مردم، نمی توان نسبت تساوی برقرار کرد. در جنگ ویتنام اکثریت مردم امریکا با همان دولتی که خود سرکار اورده بودند مخالفت کردند و بزرگترین تظاهرات تاریخ را برگزار و حکومت را مجبور به صلح کردند.
این خواسته ممکن است مورد مخالفت جناحی تندرو قرار گیرد اما عزت و مصلحت کشور و منافع ملی را هدف نمی گیرد و بدون اینکه هیچ ضعفی در موضع ایران القا کند پیامدهای بزرگی در جهت کاهش تنش های بین المللی و فشارها خواهد داشت بدون اینکه هیچ امتیازی داده شود.
سال 1380 در یک مرخصی کوتاه از زندان طی گفتگویی تلفنی با صادق صبا که او بخاطر مصلحت من منتشر نکرد با انجام محاسباتی گفتم که هر شعار مرگ بر امریکا چند دلار هزینه برمی دارد ولی متقابلا هیچ سودی هم ندارد. تعطیلی شعار بی رمق شده”مرگ بر آمریکا” می تواند به عنوان حرکتی نمادین و گام نخست ایران برای تنش زدایی و گذر از بحران باشد، گامی که امروز پر سود و بی هزینه است و می تواند به گذشت و بزرگ منشی تعبیر شود.
سید مرتضی، در دنیای امروز و در اثر فضا و انفجار اطلاعات، شما اگر صرفا بخواهید از اسلام دفاع کنید، کاری سخت و راهی دراز در پیش دارید. اگر نه تنها از اسلام که از شیعه هم بخواهید دفاع کنید کارتان بمراتب بسیار سختر است. اگر آمدید و از شیعه، خواستید مدافع ولایت فقیه باشید به امری محال دست زده اید. و اگر خواستید از آفات و بلایای مسلم در باور خود از حیث پندار و گفتار و رفتار که در ذات و سرشت امثال مکارمها و نوری همدانیها و جنتیها و مصباحها و علی خامنه ایها نمود عینی مسلم دارندو نهادیه شده اند ، حمایت کنی به کاری محال اندر محال اقدام کرده ای.
به ویژه شمایی که از انصاف و وجدان و آزادگی و تسلیم در برابر منطق و رهاوردهای دانش، به اعتبار و استناد به هر آنچه مینویسید، مایل نیستید در مواضع خود چیزی مایه بگذارید.
جناب سید مرتضی سه سوال از جنابعالی دارم اگر لطف کرده و پاسخ دهید بسیار از شما سپاسگزار خواهم بود:
1-ایا همخوابگی مالک با کنیز خود محتاج صیغه عقد یا خواندن خطبه خاصی هست یا خیر؟
2-ایا برای این همخوابگی رضایت کنیز نیز شرط است یا اینکه مالک کنیز شرعا میتواند بدون بدون جلب رضایت کنیز با وی نزدیکی کند؟
3-ایا مالک کنیز میتواند کنیز خود را برای نزدیکی در اختیار شخص ثالثی قرار دهد یا خیر؟ بعبارت دیگر نزدیکی با کنیز برای غیر مالک ان ، با رضایت مالک کنیز از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
لطفا پاسخ سوالات را صرفا از لحاظ شرعی و فقهی بیان فرمایید./با احترام کامل
چنانچه دوستان دیگر نیز پاسخ شرعی و فقهی این سوالات را میدانند ، لطفا پاسخ دهند
هرچند بجهت لودگی و فریبکاری عمودی و افقی که می کنی شایسته خطاب نیستی اما برای اینکه امر بر دیگران مشتبه نشود پاسخ نوشته قبلی را از این جهت که ذیلش شلوغ شده و برخی روی عادت شکمی سخن گفتن فضا را آلوده کرده بودند اینجا می گذارم:
اولا شما وقتی چرا با من بحث داری مطلب را خطاب به دو نفر می نویسی و فضا را شلوغ می کنی؟ با هرکس بحثی داری خطاب به او بنویس و دیگر اینکه اگر اینقدر سحر برایت نزدیک است چرا هنوز یک بحث باتمام نرسیده و در مبنای بحث برده داری در حال گفتگو هستیم به بحث های دیگر دامن می زنی،یکجا جدی سخن می گوئی و جای دیگر بحث را به لودگی می کشانی،همین جهات بود که مدتی قبل بنا داشتم با کسی که اساس کار او لودگی و شیطنت است گفتگو نکنم.
ثانیا:به سوالاتت پاسخ می گویم:
الف- بحث ما مگر در مدلول مطابقی و التزامی آیه 24 نساء نبود؟ من صدر و ذیل آیه را بقاعده ادبی معنا کردم و در مورد مستثنی و مستثنی منه توضیح دادم،توضیح مدلول آیه در قاموس شما اجتهاد برابر نص است یا تحمیل کردن چیزهایی که در آیه نیست به آیه؟ آیه فرمود :”والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم”این آیه یک کلمه محصنات (زنان شوهردار) در آن هست که عطف به موارد تحریمی قبل در آیه است و اطلاق دارد،یعنی همه زنان شوهر دار بر شما حرامند،و یک مستثنی دارد که بعد از کلمه الا ذکر شده (ما ملکت ایمانکم) که بمعنای زنی است که ملک یمین انسان شده است.شما اگر اهل اجتهاد برابر نص نیستی به هیچ تفسیر و ترجمه کاری نداشته باش این جمله قرآن که “والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم”را لفظ به لفظ معنا کن.و توضیح بده کجای این آیه می گوید با کنیز شوهر دار می شود نزدیکی کرد.
ب-“شما یک ایه یا یک حدیث بیاورید که در ان گفته شده باشد اسارت زنان در جنگ مبطل عقد نکاح سابق انان است”.
(پایان)
پاسخ : اما آیه خود نص استثناء در این آیه! آیه مگر نگفت ازدواج با زنان شوهر دار حرام است مگر زنان شوهر داری که ملک یمین شما می شوند؟ خود این استثناء یعنی کنسل کردن عقد ازدواج کسی که اسیر شده.
اما روایت،روایت هایی که دلالت بر لزوم وضع حمل کنیزهای اسیر شده یا خریداری شده و یکبار حیض شدن آنان یا گذشت 45 روز از اسارت آنان دارد،یعنی وضع عده که از احکام طلاق در اسلام است بر کنیز اسیر شده،مثل این روایت پیامبر که در شان نزول همین آیه وارد شده :”لا توطأ حامل حتى تضع و لا حائل حتى تحيض”یعنی نزدیکی نشود با هیچ کنیز آبستن تا اینکه وضع حمل کند و نزدیکی نشود با غیر آبستن تا اینکه یکبار حیض شود.این جمله در منابع زیادی از کتب حدیثی اهل سنت ذیل این آیه نقل شده (مثلا رجوع کنید به السنن الکبری بیهقی 9: 124، و مسند أحمد 3: 509- 11414 و سنن الدارمي 2: 171)
ج-“انواع طلاق در اسلام محدود و معین است مانند طلاق بائن..”.
(پایان)
بله اینها را می دانم،اقسام طلاق در اسلام مشخص است،این طلاق ها نیز مربوط است به طرفین مسلمان.اینجا چنانکه عرض شد بنص استثناء آیه شریفه و روایت ها در شان نزول آن و جعل و تشریع عدّه برای کنیز حامل و غیر حامل عرض شد این”بمنزله طلاق”است یعنی بحکم اینها اثر طلاق بر آن مترتب است والا معقول نیست که قرآن هم عقد ازدواج گذشته را باقی بداند و هم اباحه ازدواج و نکاح کند.
اضافه بر این در کتب تفسیر و روایت از ابن عباس اینطور نقل شده است که:
“قال ابن عباس:طلاق الأمة يثبت بستة أشياء بسبيها و بيعها و عتقها و هبتها و ميراثها و طلاق زوجها”.
یعنی طلاق کنیز ثابت می شود به شش چیز:به اسارت و به فروش و به آزاد شدن و به بخشیده شدن و به ارث رسیدن و به طلاق زوج او.
د- “-این ایه فقط محدود به زنانی نیست که در جنگ اسیر میشوند بلکه در مورد زنانی که در اسارت والدین خود متولد میشوند نیز میباشد و همچنین در مورد کنیزی که به همراه همسرش در بازار برده فروشان خریداری میشود…الخ”.
(پایان)
آن اجتهاد برابر نصی که در آغاز سخنت بود همین است! شما چطور استدلال و تمسک بمدلول مطابقی آیه از سوی خصم را اجتهاد برابر نص می نامید و از او مطالبه بدلیل می کنید اما خودتان اینطور چیزهایی را به آیه تحمیل می کنید؟! مفاد تعبیر “ملکت ایمانکم”که در قرآن تکرار شده و تصریح روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده این است که مراد از “ملکت ایمانکم”آنچه که دستهای شما مالک می شود اسیران مربوط به جنگ است آنوقت شما همینطور دلبخواه معنایی را به آیه تحمیل می کنی و بقرآن نسبت می دهی؟! در کتب تفسیر و حدیث از ابن عباس نقل شده است در ذیل این فقره از آیه الا ما ملکت ایمانکم” که:”قال ابن عباس: إلّا ذوات الأزواج من المسبيّات (منابع پیش گفته)،یعنی آیه در حال استثناء کردن زنان و ازواجی است که در جنگ باسارت سپاه اسلام درآمدند ،مسبیّات در لغت یعنی اسیرات.نیز از ابو سعید خدری ذیل این آیه نقل شده است که : نزلت هذه الآية في سبي أو طاس،یعنی این آیه نازل شد در مورد اسارت اسیرانی در منطقه ای بنام اوطاس(المغني 10: 465، الشرح الكبير 10: 405).نیز از خدری نقل شده است که : أصبنا سبايا يوم أوطاس و لهنّ أزواج فكر هنا أن نقع عليهنّ فسألنا النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فنزلت الآية (سنن أبى داود ج 1 ص 497، مجمع البيان ج 3 ص 30).یعنی به زنانی در روز جنگ اوطاس دست یافتیم که دارای همسر بودند و برایمان ناخوشایند بود که با آنها بیامیزیم،پس از پیامبر پرسیدیم و این آیه نازل شد.بنابر این اینها اجتهاد برابر نص نیست،بلکه با توجه به سوالاتی که کردی معلوم شد اطلاعات شما ناقص است.و آیه شریفه مربوط به اسیران جنگ است و ربطی به نسبتی که بقرآن دادی ندارد،البته بحث در فقه و روایات بحث دیگری است که باید جداگانه به آن پرداخت اینجا غرض این بود که نص قرآن مجید چنین دلالتی ندارد.نیز کسانی که قال الباقر و قال الصادق را بطور مطلق انکار و نفی می کنند اگر مسلمان نیستند که بحثی نیست لکن اگر مسلمانند در حقیقت با این سخن خویش نقض توصیه پیامبر کرده اند اگر مومن به پیامبرند.
دوست عزیز جواب سوالات سه گانه فوق چه شد؟!
این نوشته پاسخ بمسائل طرح شده قبلی و استدلالهای شما بود،قاعده یاد گرفتن و یاد دادن این است که تا مساله ای روشن نشده ورود بمساله دیگری نکنیم،الان این مطالب هم استدلال است هم پاسخ بسوالات قبلی شما،شما وقتی در این موارد با من گفتگو می کنی چرا خطاب به دیگری می نویسی؟پاسخ به سوال،پاسخ یا رد یک استدلال و استدلال جدید را خطاب بخود من بنویس و پیش از تمام شدن یک مساله ذهن خوانندگان را بمسائل دیگر مشوب نکن اگر مقصودت شیطنت نیست ،الان پاسخ شما به موارد مطرح شده چیست؟
برای سهولت جمع بندی و درک خواننده همین جا بنویس لطفا چون اگر مطالب را جابجا کنی من همین مطالب را ذیل مطلب جدیدی که می نویسی خواهم آورد یا به آن اشاره خواهم کرد.
.جناب سید مرتضی
ما در این بحت نه به توافق میرسیم و نه به نتیجه زیرا شما با تعبیرات و توجیهاتی که هیچ قرینه و اماره ای هم ندارند میخواهید ثابت کنید که اینجا لفظ کنیز معطوف است صرفا به کنیزانی که در جنگ اسیر شده اند و نه سایر کنیزان و باز بدون وجود قرینه و اماره میگوییداسارت بمنزله طلاق انهاست در حالیکه من میگویم الفاظ محمول است بر معانی عرفی ان و زاید بر معنای عرفی مستلزم وجود قرینه و اماره است که در موضوع حاضر ما چنین قرینه و اماره ای نداریم و باید به قدر متیقن اکتفا کنیم-پس چون احتمال حصول نتیجه یا توافق در این بحث نیس لطفا بروید سراغ سوالات سه گانه- همچنین مگر تمام اساتید حوره معمم هستند و همگی سابقا طلبه بوده اند که حکم کلی صادر میکنید؟
.جناب سید مرتضی
من از شما سپاسگزارم که مرا گرچه با هزاران اما و اگر و منت نهادن لایق لایق همصحبتی دانستید لیکن شما اگر یک مورد یافتید که من به شما و یا حتی به شخص دیگری توهین کرده باشم بشما قول میدهم دیگر هیچگاه در این سایت مطلب ننویسم. پس شما چرا هر بار که من را خطاب قرار میدهید سخن خود را پس از فصلی مبسوط از توهین به من اغاز میکنید؟ من ابدا از توهین های شما ناراحت نمیشوم لیکن این توهینها بیش از هر چیز از ارزش سخن شما میکاهد.
استاد
همیشه دعاگویتان هستیم و البته دلتنگ دیدار روی ماهتان
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست..
عذر خواهم شاید متن ذیل هم به کار آید شاید..
پیشاپیش از طولانی بودن آن پوزش می طلبم
داستان ملا حسینعلی یزدی
در زمانهای قدیم به کسی که کوره سوادی داشت ملا میگفتند
یکی از مواردی که در زمانهای گذشته از طریق آن کسب درآمد میکردند “مرده کشی” اسکلت اموات مردم به کربلا بود.
از آنجاییکه مبنای این کار با ساختن روایتهای جعلی توسط “مجلسی” در قرن یازده، اینکه هر کس در کربلا دفن شود به بهشت میرود، لذا مردم و بخصوص روستائیان با جمع کردن اندوخته سالیانه خود که هزار بار به آن محتاج تر بودند، به ملای حامل کاروان مردگان میدادند تا اموات آنها را که پدر یا مادرشان باشد به کربلا برده تا به اینصورت خدمتی به والدبن خود کرده باشند، و یا اینکه آن مردگان از قبل چنین وصیتی به فرزندان خود کرده بودند.
و نکته جالبتر ِ این مرده کشی آن بودکه این ملایان ِحامل مرده ها، اکثرأ این اسکلتها را در گوشه و کنار راهها و یا گودالها یا رها میکردند و یا چال میکردند و فقط اندکی از آنها در کربلا دفن میشدند.
در این بین اما حکایات گوناگونی اتفاق میافتاد که در بعضی کتابها مضبوط است.
داستان زیر یکی از مشاهدات میرزا آقاخان کرمانی است که خود در آن حضور داشته و آنرا برای شاهزاده جلاالدوله تعریف میکند.
ای جلاالدوله هرگز فراموش نمیکنم قصه مضحکانه ملاحسینعلی یزدی را که در کربلای معلی دیدم و اینک برایت نقل میکنم:
در گیر و دار گمرک خانه کربلا که دچار مفتشین عثمانی و گرفتار سختگیری ِ گمرکچیان بودم از گوشه ای صدای غوغائی بلند شد که پاره کلمات فارسی مخلوط به عربی بگوشم رسید ناگاه ملای ایرانی مضطربانه بطرفم دوید که ای نواب والا، از برای خدا و آفتاب فردای قیامت بفریاد من بی کس برس که سخت غریبم و زبان نمی فهمم و گرفتار عثمانلوهای خدانشناس شده ام که هیچ زبان نمیفهمند.
گفتم مگر چیزی از گمرک گریزانده ای یا اینکه کتاب لعن و طعن خلفا در اسباب داشته ای؟
گفت حال مجال سئوال و جواب نیست چرا که اسبابم بی صاحب و ویلان ریخته. شما تشریف بیاورید و مرا از چنگ این بی دین و ایمانان برهانید، تفصیلش را بعدأ عرض خواهم کرد.
من بطرف گمرکچیان که اطراف خورجین ملا را گرفته بودند شتافته دو سه یهودی گمرکچی دیدم که کیسه از خورجین ملا در آورده میخواهند بگشایند آملا دو دستی به کیسه چسبیده و فریاد ِوادینا و وامحمدا میکشید بقسمی که عمارت از صدای آخوند پر شده که هر چه میخواهید میدهم سر ِ این کیسه را نگشائید
گمرکچیان هم از ممانعت سخت ملا حیران و برتفتیش اصرار و ابرام داشتند، مدتی از طرفین، این کشاکش بود، گفتم ملا بگذار کیسه را بگشایند، مال گمرک در آن نباشد دیگر معترض نمیشوند، ناگاه سیاه حبشی با خنجر کمرش حل این مشکل را نمود و کیسه کرباسین را دریده مشتی استخوان شکسته خورد شده با قوطی حلبی سربسته بزمین گمرکخانه فروریخت.
از دیدن این ماجرا چشمان ملای بینوا پر از اشک گشته عبای خود را بر آن استخوانهای شکسته پوسیده پوشید، حاضران بطرف قوطی دویدند بدین گمان که جعبه جواهر از ایران دزدیده، ازگمرک گریزانیده،،،،،، وبی تامل قوطی را شکستند،،،، جز یک مشت پِهِنِ یابو در آن چیزی ندیدند.
همه حاضران متعجب و من متحیر و آن آخوند در کار جمع کردن استخوانها بود که همان سیاه نافرجام که بطمع خام، آن قوطی را گشوده بود به غیظ و غضب اندر شده دشنام و سقطی چند به آخوند داد و لگدی چند هم بر پشتش نواخت و قوطی را به مزبله(زباله دانی) انداخت.
از مشاهده این واقعه ملای بیچاره سراسیمه رو بدان مزبله تاخت و دستمال خود را از جیب درآورده قوطی شکسته را، باپهن های ریخته بخاک آمیخته را در دستمال گذارده به گمرکخانه برگشت و سر کار ِاستخوان جمع کردن نشست.
من از این حکایت در شگفت و حیرت ماندم و گرفتاری خویش، مرا مجال جواب و سئوال بیش از این را نداد تا به تحقیق، سرگذشت را از ملا بپرسم تا اینکه شبی مخصوص به صحن مقدس رفته بودم و بطور اتفاق با ملای مذکور بر خوردم، بعد از تعارفات رسمی، کیفیت آن کیسه استخوان و قوطی پِهِن را پرسیدم.
بعد از آه و ناله گفت: ای نواب والا، الحمدالله شما ازخود ِمائید، کسی غریب نیستید.
آن استخوانها که دیدید جنازه مرحومه والده بود که به پاسداری حقوق مادری میخواستم نعش ایشانرا تازه به کربلا ببرم که موفق نشدم ،تا وقتیکه درجلد ِدهم ”بحارالانوار مجلسی” تفصیل زمین کربلا و فضیلت آنرا مطالعه کردم که اگر کسی گناهش بیشتر از برگ درختان و کف دریاها و ریگ بیابانها باشد، اگر یک پارچه از استخوانش را باد به کربلا ببرد تمام گناهانش آمرزیده میشود و بی سئوال و جواب داخل بهشت میگردد.
در آن وقت عزم کردم استخوانهای مرحومه را به کربلا بیاورم، حمد خدا را که امسال بدین ثواب موفق شدم، وقتیکه به کرمامانشاهان رسیدم مردم گفتند عثمانلوها از جنازه مرده هم گمرگی میگیرند، این فقره خیلی موجب احتیاط و اضطراب من شد که مبادا در گمرخانه چشم بیگانه بر استخوانهای مرحومه افتد و گناه باشد.
از جناب حجة الاسلام آقای ملا عبدالله کرمانشاهی این مسئله را استفتاء نمودم که آیا جایز است نظر اشخاص اجنبی بر استخوانهای کله و پا و سایر اعضای زن مسلمه افتد یاخیر؟
جواب فرمودند: ”المؤمن حی فی الدارین” (مؤمنین در دو جهان زنده اند) البته که دیدن نامحرم او را خالی از اشکال و احتیاط نیست.
چون این مسئله را فهمیدم بدین خیال افتادم که شاید کاری بکنم که بدون در نظرگرفتن گمرکچیان جنازه والده را از گمرک بگذرانم و یا بگریزانم،،، مجددأ از ملا عبدالله استفتاء نمودم آیا گمرکی دادن به عثمانلو حلال است و یا حرام؟
جواب مرقوم فرمودند: گمرکی دادن خلاف شرع بوده،،، عطاکننده و اخذ کننده هر دو عاصی و خاطی اند و فعل حرام را مرتکب شده اند.
برحسب این دو”حکم مطاع”، عزم جزم کردم که جنازه مرحومه را از گمرک بگریزانم، از رفیق و همشهری خود ملا ذوالفعلی پرسیده و مشورت کردم که میخواهم جنازه را از گمرک بگریزانم چه باید کرد؟
جواب داد استخوانهای درشت از قبیل کله و قلم های دست و پا را خورد و خاش نموده و در کیسه بریز و در توبره جو ِ یابوی خود بگذار، نه کسی ملتفت میشود و نه ضرر گمرک به تو میرسد.
ای نواب والا، استخوان کله مرحومه را که عمده بود در هاون کوبیده و در کیسه علیحده ریخته و سایر استخوانها را هم خورد کرده در کیسه دیگر گذاردم و در توبره یابو نهادم و رویش را به جو انباشتم و به ران یابو آویختم.
از کرمانشاهان تا “مصیب”، از برکت امام علیه السلام بی مصیبت بسلامت رفتم و کسی ملتفت نشد.
گمرکی خانقین را نیز ندادیم و از هر کیسه مرده دو تومان میگرفتند ولی در مصیب دچار مصیبت بزرگی شدم و آن اینکه در کاروانسرای آنجا از ازدحام زوار جا و منزل نبود، با چند نفر رفقا در بیرون خان بار انداختیم.
میخ طویله یابو را به زمین کوبیده برای وضو و تطهیر به کنار نهر فرات رفتم چون برگشتم دیدم خاک عالم به سرم شده، یابو میخ طویله را کنده و یکسر بر سر توبره رفته جوها و استخوانهای کیسه را تمامأ خورده و از کله مرحومه والده اثری نمانده.
شما تصور فرمائید که از دیدن این قضیه مدهشه چه حالت بر من دست داد، یابو را بستم و بسیار گریستم.
آخوند ملا ذوالفعلی آمد و سبب گریه ام پرسید، که قضیه را به تفصیل نقل کردم، گفت آسوده باش و غم مخور چاره آن آسان است، گفتم چاره آن چیست؟
گفت بدان، استخوان کله مرحومه والده ات الآن در شکم این یابوست و یابو مانند سگ نیست که خوراکش استخوان باشد و معده اش هضم آن بتواند کردن، تا دوازده ساعت دیگر یابو آنچه از استخوانها خورده، یا قی کند یا پِهِن می اندازد و تکلیف این است که امروز در مصیب اقامت انداخته تا پِهِنِ یابو را جمع کرده با نعش مرحومه به کربلا بیاوری و یقین نمایی که کله مرحومه در پهن اوست.
ای نواب والا، هیچ نمیدانی که از شنیدن این کلمات حکمت که حل مشکل مرا نمود چقدر شاد شدم.
یکروز توقف نموده و پهن ِیابو را در غربالی جمع کرده در قوطی حلبی نموده با سایر استخوانها در کیسه کرباسین دوخته و به کربلای معلا آوردم.
همان کیسه که در گمرکخانه کربلا بدست عثمانلوها دیدید که من راضی نمی شدم آنرا بگشایند که چشم نامحرم به استخوان مرحومه نیفتد همان جنازه والده بود، و آن قوطی حلبی پر از پهن که بیرون انداختند و من مضطربانه دویده و عبای خود را بر آن پوشاندم و آنرا جمع نمودم کله مرحومه بود.
که امروز به حمدالله تعالی هر دو را در زمین خیمه گاه برابر حجله قاسم مدفون کردم.
گفتم جناب آخوند، نام ِ نامی ِگرامیت چیست؟ و شَهرت کجاست؟
گفت مخلص شما ملا حسینعلی یزدی، فخرالذاکرین هستم.
گفتم به کله مرحومه گوربگوریت ریدم که البته ثوابش بیشتر از این زیارتی است که تو آمده ای.
از نظرم گمشو که مرده شور هر چه خر ایرانی است ببرد. مخصوص یزدی که دختر پادشاهان ِ اینانرا عربهای بی ناموس اسیر کردند و فروختند و یزدیان این معنی را ننگ و عار نشمردند. حالا استخوان پوسیده پیر عجوزه را می ترسید نامحرم ببیند؟
ای جلاالدوله حالا خوب میتوانید درجه حماقت و پایه جهالت مردمان ایران را از فطانت و کیاست فخرالذاکرین و حکمت ِملا ذوالفعلی و فتوای حجة الاسلام کرمانشاهی را از همین حکایت استنباط فرمائید و آنوقت مرا تصدیق نمائید که نه تنها تازیان، ایران را تاخت و تاز و ویران کردند بلکه ریشه ملت ایران را که علم و معرفت بود برانداختند..!!!
سلام دوستان
مردم راضي هستند، نيازى به تغيير نيست
آقای خامنه ای گفته اند که اگر مسئولین مثل بازیکنان تیم فوتبال تمام تلاش خود را انجام دهند،( بازی با اسپانیا را هم مثال زدند،) مردم تلاش آنها را می بینند و حتی اگر مثل آن بازی نتیجه هم نگیریم باز مردم خشنود و راضی خواهند بود…
رهبر گرامی! منظورت مسئولان کدام کشور است!؟
اگر ایران منظور شماست، مگر در این کشور مسئول تر از خود شما هم کسی هست!؟
بسم الله، از خود شروع کنید!
آن مسابقه فوتبال، زنده پخش شد و مردم هزینه کرد قلبی بازیکنان را دیدند، نتیجه را هم دیدند، قضاوت کردند و از انچه حاصل آن قضاوت بود رضایت داشتند.
بیش از نیمی از بودجه کشور در اختیار زیر مجموعه های شماست، رو بازی کنید و زنده، و بگذارید مردم قضاوت کنند و راضی شوند، چرا در تصویب FTAF کار شکنی کردید، شفافیت مالی بین المللی پرده از چه بر میدارد که شما نگران می شوید!؟
به عنوان فرمانده کل قوا بفرمایید چه مقدار موشک در سوریه انبار کرده بودید، چقدر پول آنها شده بود، برای چه اینکار را کردید، اسراییل چطور طی دو سه حمله همه را منهدم کرد، سود و زیان ملت ایران در یک فقره بازیِ حضور در سوریه چقدر بوده است، راست و حسینی بگویید و ببینید ملت از عملکرد شما مثل عملکرد تیم ملی دفاع میکند؟
بخش عظیم از بودجه در موسسات مذهبی فرهنگی زیر نظر شما هزینه میشود. لطفا ثمره تلاش خود در این بخش را هم مثل تلاش تیم ملی بصورت زنده پخش کنید، بگویید که اولا چه حجم از بودجه را می بلعند، بفرماید با این همه مصرف، دقیقا سهم آنها در تولید ملی کشور چیست؟ اگر این پول بصورت متناوب مثلا در میادین مشترک ما با قطر سرمایه گذاری می شد، چقدر در حفظ سرمایه های ملی و تولید و ارز آوری جلوتر بودیم!؟
آقای رهبر شما هرگز در مورد تلاش خود نه در این موارد و نه در موارد دیگر حرفی نمی زنید و نخواهید زد، طی این دوران طولانی رهبری، با کدام خبرنگار مصاحبه کرده اید، مصاحبه نمی کنید چون شما جوابگوی عملکرد خود نیستید، گمان می کنید که مدیریت آن بالا نشستن و باید-باید گفتن است.
آقای رهبر آن تلاش تیم ملی نتیجه مدیریت مردی مثل کارلوس کیروش است. اگر باور ندارید، رهبری تیم ملی را هم خود بدست بگیرد تا در جام بعدی نتیجه کار را ببینید!
اقای رهبر اگر جای شما مدیر توانمدی آن بالا بود که به جای هدر دادن منابع، فقط دارایی های خدادادی این ملت را خرج خودشان میکرد، الان حال روز ملت جور دیگری بود!
عکس های دبی هنگامی که انقلاب به پیروزی رسید را ببینید ، بعد به مشاوران خود بگوید یک مقایسه ای از درآمد سرانه امارات با امروز ما داشته باشند، اهالی آنجا خیلی هم تلاش نمیکنند، و این راحتی را مدیون مدیران ارزشمندی هستند که درپی رفاه آنها هستند و نه تفکرات مانیایی رهبری کردن جهان!
امارات را مثال زدم برای اینکه دم دست است، برای اینکه رقیب قدر و پرقدرتی برای ما نبوده برای اینکه وقتی با یک پرواز از روی تاریکی و سوت و کوری جنوب ایران بلند شوی، براحتی نور و روشنایی و رونق آن قابل مشاهده است، خیلی ای کیو نمیخواهد، با یک نگاه، و از این فرودگاه به آن فرودگاه رفتن میتوان به عمق فاجعه پی برد!
اقای رهبر، تیم هایی که در مسابقات نمی درخشند، در برگشت به خانه به سرعت مربی را عوض میکنند، یکی بهتر را جایگزین میکند، تیمی که شما مربی آن هستی ۴۰ سال است که می بازد و کسی جرات نمیکند شما را عوض کند که هیچ، شما از بقیه طلبکار هم هستید!
شما وقتی سخنرانی میکنید، گویی که رهبر اپوزیسون هستید، انگار نه انگار که مسئول اصلی همه ی مصائب خودِ شما هستید!
ارزش پول ملی طی شش ماه گذشته کمتر از نصف شده است، بخشی از تلاش خود برای جلوگیری از فاجعه را از طریق سیمای میلی پخش کنید، تا ملت به وجود شما افتخار کند و هورا کشان بریزد به خیابان و برقصد و بگوید رهبرم تلاشش را کرد، اما نشد !!!!!!!!!!!!!
تبصره
شنیده ام همین روحانیون از جنس خامنه ای لشکر عباس میرزا را با سلام وصلوات و اسطرلاب دعاهای مختلف به جنگ روسیه فرستادند که شکست سختی خورد !!!
در کربلای 4 که 400 فرمانده را بکام مرگ فرستادیم آخوندی که با ادعیه هایش انها را تهییج کرد اسم خودش بین کشتگان هست
دوباره تاکید میکنم این قدرت اخوند را دستکم نگیرید
اخر عمه سکینه ی من توسط همین دعاها شفا پیدا کرد و دنیا را تغییر داد !!!
درودوسلام
وقت خوش وایام به کام,اگرنامردان ونامردمان بگذارند.
درعدم صداقت روحانیون وفقها,بویژه وابستگان حکومتی همین بس که دراین وانفسای بحران آب,هیچکدامشان مثل یک مردجرات نمیکنندیک سطرفتوادهندکه:باتوجه به کمبودآب که اقصی نقاط کشورراگرفته است,ازامروزهرعمل استحبابی برمبنای آب,نظیروضو ویاغسل حرام میباشد!
درود دوستان
بیایید یک لحظه خودمان را جای خامنه ای بگذاریم.
کشورت دچار فروپاشی اقتصادی شده است و مسئولین پخمه ات ناکارامدیشان هیچ کمکی به نجات تو نمیکند !
میدانی دیگر با امریکا هم جای هیچ سازشی نداری و نظامت با سرعت به سمت قهقرا میرود !
عده ای میگویند دو پخمه ای که در حصر هستند میتوانند چاره ساز باشند ولی میدانی رفع حصر هم تف سربالاست چون خواست امریکا توسط هیچکس قابل پاسخگویی نیست !
به سپاه میگویی اماده باشد ولی میدانی این اماده باش هم پاسخ حمله ی امریکا به تو نیست چون هدف نابودی اقتصاد توست واین جنگ در شرایط فعلی بدترین جنگ است چون مردم ایران مردم ونزوئلا یا کره ی شمالی نیستند!!
حال چکار میکنی ؟
خوب فکر کنید
خودت را متوهمانه رهبر شیعیان جهان میدانی و باید جلوی این شکست را بگیری !
اول از همه فکر میکنی کجا میتوانی منافع امریکا و هم پیمانانش را تهدید کنی !
در یمن عربستان را قلقلک دهی !!!
ولی میبینی این قلقلک حواسها را پرت نمی کند !
با کاردار سپاهی تروریستت در فرانسه بدنبال اغتشاش باشی که سریعا دستگیر شده و چهره ی نظامت هم بیشتر خراب شده وهمه به کنه وذات تو وسرداران سپاهت بیشتر پی میبرند !
بچه های امریکا نشین مسئولانت هم عمرا بتوانند شیطنتی بکنند چون الان کاملا زیر ذره بین هستند واز طرفی مگر مغز خر خورده اند که اینده ی شیرینشان را با دلارهای بابا در بهترین کشور دنیا خراب کنند !
پس اخرش چکار کنی؟
بنظر من جناب خامنه از الان فقط یک کار را به بهترین شیوه انجام خواهد داد !
میرود نماز میخواند وارزو میکند خدا عذابی در واشنگتن نازل کرده تا کاخ سفید و محتویات انسانی وغیر انسانیش نابود شوند !!!
یا روسیه وامریکا جنگ اتمی محدودی کرده توجه کنید محدود نه اینکه دامنه ی اتشش دامن دنیا را بگیرد که به تاج وتخت ایشان اسیبی برسد ودر این جنگ محدود دوباره کاخ سفید نابود شود !!!
اری تنها کاری که میشود از یک اخوند توقع داشت وتنها هنری که قابلیتش را دارد همین دعاهای مفاتیح و ادعیه هاست که به اتکا به انها بتواند به خودش قوت قلب دهد که تیر غیبی اورا از این مخمصه نجات دهد !!!
40 سال است که بقدرت این دعاها وادعیه ها(از جوشن کبیر شبهای قدر تا نوحه های محرم ) جوانان را جلوی تیر عراقیها فرستاندند و کشتار 67 و قتلهای رنجیره ای و سرکوب 88 و همینطور بیا جلو اسید پاشی و کتک زدن بخاطر حجاب اجباری و اختلاسهای هزاران میلیاردی تا فرستادن پولهای هنگفت به عراق یمن سوریه افغانستان و سودان و بحرین و … همگی وهمه به یمن همین مراسم مذهبی محقق شد !!!
بله توصیه میکنم این قدرت اخوند را دستکم نگیرید
ولی یک سوال همیشه ذهن مرا مشغول کرده که :
چرا این قدرت روزبروز مردم کشورم را بدبخت تر کرده در صورتیکه عاشقانه وپا برهنه بدنبال ان دوانند
وجیبهای کشورهای متخاصم ما وهمچنین فرزندان خارج نشین مسئولین چفیه به گردن و رد مهر بر پیشانی ما را پرپولتر وزندگیشان رالاکچری تر کرده است !
من که به نتیجه ای نرسیدم
امیدوارم شما جواب مرا بدهید !
آقای نوریزاد و خانواده هاي محترم شهدا ، جانبازان و ايثارگران
صداي مشاور بيمارستان روانپزشكي نيايش با هدف دسترسي سريع و آسان ايثارگران و خانواده هاي محترم آنان به خدمات روانشناسي و مشاوره در مواقع بحراني و ضروري راه اندازي گرديده است.
صداي مشاور
بيمارستان روانپزشكي نيايش
شنبه تا چهارشنبه از ساعات 15-9
بجز ايام تعطيل
تلفن تماس صداي مشاور
22370337
مگر می شود با نوار ضبط صوت دیالوگ کرد؟
با سخنانی چنین کفر آلود!
“حاکمیت و رهبری،قانون گذاری،قضاوت و سایر شئون حکومتی،در ایران اسلامی متکی بر انتخاب و رای مردم است،شما اگر اینها را قبول هم ندارید لکن بقاعده دموکراسی لازم است به رای و گزینش مردم احترام بگذارید و تلاش کنید طرز تفکر اکثریت مردم را به این چیزهایی که می فهمید و درست می دانید متوجه کنید و از کاربرد الفاظ ناشایست پرهیز کنید”
توهین به شعور انسان ها هم حدی دارد مرتضی!
حسین راغفر : در چهل سال گذشته ۴۰۰ الی ۵۰۰ چهره اصلی در نظام معرفی شدند که آنها تصمیمگیر هستند و مردم هم به خوبی آنها را میشناسند و قطعا همین افراد مسئول پاسخگویی در برابر تخلفهای اقتصادی هستند اما ندیدهایم که یک نفر از این افراد به دلیل بیکفایتی عزل شوند. در خیلی از موارد فسادی صورت گرفته مسئولی را برکنار کردهاند اما پس از مدتی مسئولیت مهمتری را به وی واگذار کردند.
یعنی کاربران این سایت جز همزدن گندآب تاریخ فسیل شده، کار دیگر و حرف دیگری ندارند؟!
تاریخ تمام شد و مربوط به گذشته بوده؛ حالا هر چی هم تفسیر کنید همه اش پشم… چرا؟ چون شما آنموقع نبودید و تمامی این نتیجه گیری ها حاصل خواندن جفگیات و توهمات دیگران است.
طوری رفتین تو جزئیات خزعبلات تاریخی و مذهبی که دست کمی از روضه خوان ها و مداحان ندارید؛ انگاری که آنجا بودید و از نزدیک شاهد و ناظر بر اتفاقات.
حماقت هم حدی دارد!…حالا که چی؟! … با این کشفیات نمیتوان حماقت هزاران ساله ی مردم ایران را که هنوز به امامزاده ها دخیل میبندند، یک شبه درمان کرد.
به مشکلات روز بپردازید و مسائل روز را مورد نقد و بررسی قرار بدید. چکار به دین دارید و چرا به اعتقادات هموطنان خود احترام نمیگذارید؟ بزارید هر کی هر جوری دوست داره با دین و مذهب و خدای خودش دلخوش باشه…
خب، محمد واقعاً پیامبر بوده یا نه… حالا میخواهید بعد از 1400 سال چی رو ثابت کنید؟ یعنی میتونید بیش از یک میلیارد مسلمان را از دین خودشان و یوغ مسلمانی رها کنید؟ زرشک!
دین و آئین بهایی را چه کسانی به خورد ما ایرانیان دادند؟ اینها که دیگر اعراب پا برهنه ی عربستان نبودند…بودند؟
ایرانی جماعت با نبوغی که داره میتونه در قرن بیستم و عصر انقلاب صنعتی هم یک دین جدید بسازه!
ایرانی جماعت خدمتی که به دین و مذهب و دعا و رمل و اسطرلاب و روضه و نوحه و ملا و آخوند کرد، هیچ بنی بشری نکرده… خود عربها هم چارشاخشان بریده …ایرانی جماعت از آزادی و رها شدن میترسه و برده بودن را ترجیح میده!
حالا هی بیاین اینجا و کاسه کوزه ها رو سر عربها بشکنید.
نفهم تر از ما ایرانیان در عرصه ی دین و مذهب نیست که نیست؛ نود درصد شیعیان ایران هیچ مطالعه ای در مورد دین و آئین شان ندارند؛ یک عده هم که دارند، بیشتر پای منبر مساجد یا تلویزیون و رادیو و یا کتب درسی که اکثرش تحریف شده یاد گرفته اند… جون به جونمون کنن همیشه قبراق و آماده هستیم برای کولی دادن!
نورزاد هم خوب داره تنور این گفتمان تاریخی را داغ نگهمیداره! شاید هر چی از مسائل روز فاصله بگیریم برای ایشان و اهداف بلند مدتشان هم بهتره!
هر چی گندآب تاریخ گذشته را هم بزنیم، به ضرر خود ماست و حماقت های بیشمار ما ایرانیان را آشکارتر میکنه!
اگه مرد میدون هستیم بیائیم تلاش کنیم از امروز یه تاریخ جدید برای خودمان بسازیم…بدور از حماقتهای هزاران ساله.
من که بعید میدونم!
ایرانی جماعت یا حسرت گذشته را میخوره و در گذشته زندگی میکنه! و یا برای آینده ای دور رؤیا پردازی میکنه…
زمان حال برای ایرانیان وجود نداره!
ایرانی همیشه دوست داره از واقعیت خودش و هر آنچه هست فرار کنه، چون اینجوری راحت تره!
از ماست که برماست!
یعنی از میان این همه مجتهد و طلاب و عالم و فاضل اسلامی ، کسی نیست که بتواند جوابگوی سوالات باشد؟
پس این طلاب چه یاد گرفته اند؟ فقط تکرار طوطی وارنقل قولها؟پس این منبر رفتنها و رجز خوانی ها برای چیست؟ فقط برای نفت، شکر، تصاحب زمینها و اموال مردم؟
اتفاقا این سوالات بسیار بجاست . در زمانی که نظام نه تنها تولید کننده بلکه صادر کننده طلاب است .
ناشناس گرامی اولن مگر شما خود ایرانی نیستید که مانندغیر ایرانی از همه ایرانیها ایراد میگیرید دوم سخن شما در مورد پیش کشیدن تاریخ اسلام و بحث وجدل در مورد ان صحیح اما مواردی از همین اریخ وارد ذهنیات مردم شده که از نظر اجتماع مشگل ساز میباشد در نتیجه لازم است که مورد نقد وبررسی قرارگیرد تا مشخص شود که عقلا نیست یانه با احترام
|نقد و بررسی کن جانم.
توی این وضع و اوضاع، کسانی که اینگونه بحث ها را پیش میکشن؛ همش از سر شکم سیری و برای سهولت در آروغ زدن است. از کجا میشه ثابت کرد که فلان ابن فلان درست گفته و بهمان ابن بهمان غلط. تاریخ اسلام بیشتر روایی بوده تا مکتوب و نقل قول راویان هم که دیگه معلومه.
فقط کمی تفکر و تعقل. حالا ثابت کردید. خب بعدش چی میشه؟ حتماً تمامی یک میلیارد و اندی را از ظلمت اسلام خارج میکنید و به نور رهنمون میشوید!
با احترام متقابل
———
دوست گرامی
من نیز با شما در اصل سخن موافقم. منتها به یک شرط. که مسلمانان چه یک میلیارد و چه بیشتر، سر در زندگی اسلامی خود داشته باشند و مثل مسلمانان مالزی و دوبی و سنگاپور و فرانسه و آلمان و آمریکا و.. خود را با امروز بروز کنند. مشکل از جایی شروع می شود که جماعتی مثل داعش پیدا می شوند که قهقرایی اند و اسلام ناب شان جلیقه ی انفجاری به تن شان می کند که: دیگران کافرند و تو بهشتی هستی و تو باید در این راه مجاهده بکنی. مشکل امروز ما گرچه دلار و ارز و بیکاری و زشتکاری و فقر است، اما ریشه ی همه ی اینها از اسلام و تشیعی آب می خورد که خود را برتر و خدشه ناپذیر و بهشتی و حق مسلّمی می داند و دیگران را ملزم به اطاعت از اسلام و تشیعش، و حتی جهنمی. توقف ما به دلار و ارز و سکه و فقر راه بجایی نمی برد. چرا که اینها سرشاخه هایی اند که هر چه بر آنان اره بکشید، باز سبز می شوند. چرا؟ چون ریشه از جایی ناجور آب می خورد. از کجا؟ از آنجایی که خلخالی را بجان مردم می اندازد و از دیوار سفارتخانه ها بالا می رود و ابلهانه به جنگی هشت ساله روی می برد و برای ساخت بمب اتم کشور را مچاله ی فقر می کند و پولهای نقد کشور را به کام دیگران می ریزد و .. همه ی اینها از همان تلقیِ خاص از اسلام باز می گردد. بله، ما راه درازی به بلندای خرد و خردمندی در پیش داریم و به راحتی نمی شود ریشه های مقوم خرافه و جهل را از زمین برکند و بجایش نهال ادب مندی نشاند.
با احترام
.
واقعا برای من هم سواله که این جسی سایت جز فحاشی و خود عقل کل بینی و رنگارنگی همراه با خوشمزگی هنر دیگه ای هم داره؟!!!واقعا یه خورده تعقل و تفکر!!!
یاران جان درود
سردار منقل را حالت فحلی شد رجز ها گفت نه به آنان که هر روز
بکوبندش بل به اکابر و آنانی که بدانست هیچش شمارند.سعدی فرمود:
هندویی نفت اندازی همی کرد حکیمی گفت ترا که خانه نیین باشد نه بازی
چنین باشد.*** رفسن جانی را گفتند هیچ صلاح نیست کو این همه پالایشگاه
در مکانی کوچک سازیم چه هر آن صدمه ای رسد زیانی عظیم باشد جواب دادند
:هر فاز را با سرمایه کشوری سازیم تا جملگی حافظ آن شوند .در عمل هیچ کس
ریالی نداد وخانه نیینی ساخته شد که کل گاز و80 از سد برق کشور(نیروگاه های
سیگل ترکیبی گازی) در محوطه ای به عرض یک کیلو متر وطولی بیش از پانزده کیلومتر
در ساحل عسلویه ساخته شده (سد کیلومتری نیروگاه اتمی بوشهر).فاز یک تا سی واندی
خدا را عاقلی برسان که بدین ژنرال بفهماند جنگ چریکی و نامتقارن یعنی زدن ضربه ای
و فرار . بلی ممکن است چون بن لادن مخفی شوید و دیر تر دستگیر اما تکلیف
بجا ماندگان وتاسیسات چیست؟ اگر فشفه شما نفت کش سعودی را منهدم کرده بود
با آلودگی دریا وساحل کشور ها چه می کردید؟شاید بدانید با توجه به جذر و مد بیش از
نود درسد آلودگی تنگه هرمز به جزایر واستان های هرمزگان وبوشهر می آیند
وسال ها خواهند ماند. کسی که می تواند کامیون کامیون سند وسی دی
فوق العاده محرمانه را ازکشور خارج کند فکر می کنید فروش اسناد داعش و قطر
را که باعث پرداخت یک میلیارد دلار بشما شد رانمی داند ؟ به همین خیال باش
اما نه در خیال جنگ چریکی ونا متقارن ومین دریایی و برباد دادن .کشوری که
بزرگترت غنیمت اسلام خواندش .
تحلیل مورد بحث به بررسی حملۀ آمریکا به ایران و عواقب آن پرداخته و از نوع تحلیل چند وجهی است. اما دوستان بدون توجه به واقعیتهای ذکر شده در آن، بطور احساسی به انتقاد از آن پرداخته اند. بنابراین از دوستان مکنتقد تحلیل نامبرده تقاضا میشود به موارد مذکور زیر بطور جداگانه، با ذکر دلیل و مدرک، با اشاره به ترتیب زیر و نه آسمان و ریسمان بافی و کلی گوئی، جواب بدهند.
1. آیا آمریکا پس از حمله های نظامی به افغانستان و عراق، توانسته است دست آوردهای خود را حفظ کند؟
2. هزینه های جنگ افغانستان و عراق تا زمان حاضر برای آمریکا چقدر تمام شده و چقدر به بدهی ملی آمریکا افزوده است؟
3. در صورتی که ایران آغازکنندۀ جنگ نباشد، آیا مردم آمریکا از حملۀ نظامی آمریکا به ایران حمایت خواهند کرد؟
4. با توجه به دشمنی های ایجاد شده از سوی ترامپ با سایر کشورها، آیا اروپا و چین و روسیه و بخصوص کشورهای مشترک المنافع از حملۀ بدون مقدمۀ آمریکا به ایران پشتیبانی خواهند کرد؟
5. چرا عربستان سهام کمپانی ملی آرامکو را در بورسهای جهانی عرضه کرده است؟
6. وضعیت اقتصادی عربستان در حال حاضر چگونه است؟
7. آیا پس از حملۀ هوائی آمریکا به ایران، آمریکا به کلیۀ هدفهای خودش از قبیل امنیت اسرائیل و عربستان و شیخ نشینهای خلیج فارس و غیره، خواهد رسید و پس از آن نیازی به لشکرکشی زمینی نخواهد بود؟
8. آیا ایران پس از حملۀ هوائی آمریکا، عکس العمل نشان نخواهد داد؟
9. پایگاههای موشکی ایران در چه مکانهائی مستقر بوده، چه مواضعی را هدفگیری نموده و براین اساس، استراتزی حمله های هوائی آمریکا باید چگونه برنامه ریزی شود؟
10. آیا حملۀ هوائی آمریکا به ایران فقط در تغییر قیمت 20 در صد نفت عبوری خلیج فارس اثر خواهد داشت ویا اینکه بر میعانات گازی عبوری از تنگۀ هرمز، نفت و گاز شمال عراق، صحرای سینا، سوریه، دریای سرخ، ترعۀ سوئز وغیره هم اثر خواهد گذاشت؟
فعلاً همین 10 مورد پیش گفته را بر اساس عدد و رقم و واقعیت، جواب دهید تا بعد.
برادر گرامی
نبوغ و علم و دانش شما حیف است در مکان های اینچنینی هدر رود. حسودان چشم دیدن نوادری همچون جناب عالی را ندارند و از این دریچه است که غلط می کنند. شایسته است بر مواضع بر حق خود کما امرت پایدار باشید و ترعه های ایمانتان را محافظت کنید.
روی سخن ما با افراد اندیشمند است و نه با شکرپرانان مزدور. با وجود مغزفندوقی هائی مثل تو، آخوندا حالا حالاها سرجاشون محکم نشستند.
جواب ۱:آیا از طالبان و رژیم بعث اثری می بینیم؟!!رژیم آخوندی هم پس از چنین جنگی جایگاهی نخواهد داشت البته پس از به جای گذاشتن خسارات بسیار.پس جنگ برای مردم جنگ چیزی نداره جز بدبختی ولی طومار امثال صدم و خامنه ای رو میپیچه.
جواب۲:اولا هرینه جنگ رو صرفا آمریکا نداده کشورهایی چون امارات و عربستان و کویت همیشه بودن.ثانیا چرا نمیگی درآمد آمریکا لز جنگ چقدر بوده؟!!!هجوم شرکتهای آمریکایی برای بازسازی اونچه خودشون ویرون کرده بودن و همینطور فروش سنگین تسلیحات جنگی فقط گوشه کوچکی از منافع آمریکاست که با جنگ برآورده شد.مگه با حضور صدام و طالبان چنین چیزی میسر بود همینطور با وجود رژیم وابسته به روسیه آخوندی!!!
جواب۳:مگه مردم آمریکا موافق جنگ عراق و افغانستان بودن.اصولا جنگ با خودش بهانه اس رو هم میاره.مثل همین حماقتهایی که حکومت آخوندی میکنه مثل تهدید به بستن تنگه و تهدید اسراییل و ….شما نگران افکار عمومی آمریکا نباش حکومتهای مستبد به قدر کافی همکاری میکنن.
جواب۴:این حرف نشونه عمق کم اطلاعی تو از روابط بین الملله.در جنگ دوم خلیج فارس اصلا فرانسه و روسیه و چین و آلمان شرکت نکردن.حتی فرانسه رسما مخالفت کرد.ولی جنگ شد و شد آنچه باید میشد.از طرفی ریشه های ارتباطی و تاریخی آمریکا و اروپا آنچنان محکمه که فردی مثل ظریف هم میگه اونقدر متوهم نیستم که فکر کنم ایران سبب اختلاف بین اروپا و آمریکا میشه!اونوقت تو میگی اختلافات اونا چی میشه و….عزیزم دنیای امروز دنیای شعار و مرام و معرفت نیست.دنیای منافعه.یعنی هر کی منافع منو تامین کنه دوستمه حالا شیطان باشه.
جواب۵:خرید و فروش سهام همیشه بوده و هست و ربطی به اینکه صرفا جنگ بشه یا نه نداشته و بستگی به تحلیل سهامدار داره.ممکنه سهامدار احساس ریسک بالا به هر دلیلی کنه و سهام رو واگذار کنه.
جواب۶:وضعیت اقتصادی ایران چگونه است؟ تو چیکار به اعراب داری؟!!!اگه میخوای قیاسی داشته باشی همینقدر بدون که ارزش پول ایران در سال ۹۷ در برابر دلار به زیر ۱۰ درصد ارزش اون در سال ۸۷ رسیده و این برابری در مورد عربستان بیش از ۹۸ درصده!!!
جواب۷:اصولا آمریکا همه کار میکنه که حضور نظامی در منطقه داشته باشه اونوقت تو این رو مشکل آمریکا میدونی؟!!حماقت آخوندا در ۴۰ سال گذشته باعث شده که آمریکا همیشه بهانه ای برای حضور داشته باشه پس از خداشه نیروی زمینی بفرسته مخصوصا جمهریخواها که عاشق جنگن البته با خرج کشورهای پولدار عربی.
جواب۸:قطعا نشون خواهد داد ولی اون عکس العمل چی باشه و چقدر موثر مهمه.در جنگ دوم خلیج فارس صدام هم لغزخونی زیاد میکرد.یادمه هواپیماهای آمریکایی که برای بمباران بغداد میرفنن تصاویر گرفته شده نشون میداد پدافند صدام آنچنان قوی بود که آسمان بغداد از ضدهوایی و …روشن شده بود.در مورد طالبان هم اونا میگفتن آمریکا چی رو میخواد بمباران کنه و…ولی نتیجه هر دو جنگ معلومه.اونا گورشون رو گم کردن و بدبختیش واسه ملتشون موند.
جواب۹-در مورد موشکهای ایران هم زیاد امیدوار نباش.اولا اینکه موشک یک سلاح دفاعی نیست که بشه باهاش با تهاجمات مقابله کرد.برای دفاع به نیروی هوایی احتیاجه که از صدقه سر آخوندا این نیرو خیلی وقته تعطیله.دوما اسراییل و آمریکا آنچنان در این سیستم نفوذ کردن که از رنگ شورت آقایون هم باخبرن چه برسه به محل،تعداد و مکان موشکها.
جواب آخر-شما نگران قیمت میعانات و نفت و….نباش.تجربه نشون داده جنگ افروزان پیش بینی این مسایل رو بیشتر از بهانه سازان میکنن.عراق نمونه بارز این قضیست.
اما حالا یکی دو سوال من میکنم:
۱-در صورت بروز جنگ این جنگ چه نفعی برای مردم ایران داره؟!ضرر وارده به ایران بیشتره یا آمریکا؟
۲-در صورت وقوع جنگ آیا مردم با تجربیات این سالها به شرکت در جنگ اونهم برای حفظ این سیستم فاسد علاقه ای نشون میدن؟مردمیکه دولتشون بهشون میگه ارز نخرین دوبله می خرن با چه اعتمادی پشت چنین حکومتی می ایستن؟!
۳-با توجه به اینکه بنابر گفته مقامات فعلی ایران بسیاری از فرزندان آقایون و حتی خودشون دوتابعیتی تشریف دارن با شروع جنگ یا حتی قبل از جنگ چه تضمینی هست که فرار رو بر قرار ترجیح ندن؟!
۴-با شرایط فاجعه بار اقتصادی ایران که دسترنج ۴۰ سال استبداد حاکمه با کدوم بودجه ای جنگ محتمل اداره میشه؟!!
۵-در صورت وقوع جنگ متحدین ایران چه کسانی هستند؟!
۶- این چهل ساله نشون داده که جمهوری اسلامی متخصص نوشیدن جام زهر در بزنگاههایی هستش که خودش بوجود آورده.آیا فکر نمیکنی برای حفظ وجود نکبت بارش بازم به جام زهر پناه ببره؟!!
باز هم جوابهای خاله زنکی.
سوآل 1 این بود: «آیا آمریکا پس از حمله های نظامی به افغانستان و عراق، توانسته است دست آوردهای خود را حفظ کند؟»
جناب ساسانم سلطنت طلب که مثل همۀ سلطنت طلبها به امید حملۀ آمریکا به ایران نشسته اند تا شاید رضا پهلوی که مدام با نئوکانها درتمس بوده و از آنها دعوت برای حمله به ایران میکند، به سلطنت برسد. بنظر میرسد این آقا یا کم حافظه است و یا خودش را به نفهمی میزند. مگر جنابشان در پست قبلی با نقل مقالۀ یو اس ای تودی، با خوشحالی خبر از حملۀ قریب الوقوع آمریکا نداده بود؟. حال میگوید:
آیا از طالبان و رژیم بعث اثری می بینیم؟!! رژیم آخوندی هم پس از چنین جنگی جایگاهی نخواهد داشت…
مثل اینکه آقا خواب تشریف دارند و از اخبار افغانستان خبر ندارند که هر روز بمبی درجائی و حتی در مرکز کابل و بیخ گوش مقرفرماندهی آمریکا منفجر میشود و یا جسدهای سربازان آمریکائی و اروپائی را هفتگی با تابوت پس میفرستند. درحالیکه جرج بوش خیال کرده بود که پس از حمله به افغانستان، خطر طالبان فوراً رفع خواهد شد. اما حالا پس از 15 سال و صرف 1.5 تریلیون دلار و افزودن به بدهیهای آمریکا، هنوز آمریکا و اروپا دارند اینجا و آنجا با طالبان و اکنون داعش، می جنگند و با وجود صرف میلیاردها دلار هنوز معلوم نیست که آیا افغانستان روزی روزگاری آن کشوری خواهد شد که پیش از حملۀ 2003 پیش بینی میکردند؟ آیا عربستان و شیخ نشینهای خلیج فارس دارند مخارج درگیریهای نظامی افغانستان را میدهند؟
اما در موردعراق همۀ تحلیلگران و مقامهای آمریکائی و اروپائی به این نتیجه رسیده اند که برخلاف اینکه با اتکاء به گزارشهای غلط مأموران سیا و موساد، نه تنها در عراق بمبهای اتمی تولید نمیشد و نه تنها خانوادۀ بوش به امید مال خود کردن منابع نفتی عراق به مقصود خود نرسید، بلکه آن حملۀ نظامی تا همین الآن به بیش از 6 تریلیون دلار با احتساب بهره های پرداختی از جیب مالیات دهنده های آمریکائی، مخارج رو دست آمریکا به تنهائی گذاشت. نتیجه این دخالت نظامی به نفع ملاها تمام شد و هم اکنون بدون رضایت خامنه ای، نمیتوانند در عراق یک مدیر کل را جابجا کنند و در کردستان عراق هم وضع چنین است و ملاها حرف اول را میزنند.
پس جناب تحلیلگر عالی مقام، نتایج حمله های نظامی آمریکا به افغانستان و عراق چه بود؟ منظور از دست آورد این بود و نه حرفهای صد تا یک غاز تحویل دادن و در خواب خوش حملۀ آمریکا به ایران بودن تا رضا پهلوی را بر تخت سلطنت بنشانید. اما این آقای رضا پهلوی که مدام دست به دامن مک کین و جولیانی و تام کاتن و لیبرمن و اسرائیلیها و ملک سلمان میشود، چه برنامه ای برای نجات ایران و مردمش پس از نجات از شر آخوندها دارد؟ هیچ و فقط هیچ و هیچ. مردم هم مثل حضرتعالی مغز خر نخورده اند که کونشان را با شاخ گاو ملاها در بیاندازند و سلطنت را به رضا پهلوی برگردانند، بدون اینکه بدانند شاهزاده چه برنامه هائی برای نجات 80 میلیون گدازاده دارد. در فردای ایران، نه رضا پهلوی جائی دارد و نه مریم عضدانلوی قجر. اگر هم آمریکا یا هرکسی یکی از اینها را سرکار بگذارد، در کوتاه مدت به علت عدم توانائی در حل مشکلات مردم و کشور، همین مردم تکه تکه شان میکنند برابر اندازۀ گوششان. این مردم دیگر مردم سال 57 و سال 32 و شهیور 20 نیستند. سطنت طلبها و مجاهدین بدانند و آگاه باشند.
در سوآل 2 از جناب مغز متفکر سوآل شد «هزینه های جنگ افغانستان و عراق تا زمان حاضر برای آمریکا چقدر تمام شده و چقدر به بدهی ملی آمریکا افزوده است؟»
در جواب، جناب مغز متفکر میفرماید: “اولا هرینه جنگ رو صرفا آمریکا نداده کشورهایی چون امارات و عربستان و کویت همیشه بودن.ثانیا چرا نمیگی درآمد آمریکا از جنگ چقدر بوده؟!!!هجوم شرکتهای آمریکایی برای بازسازی اونچه خودشون ویرون کرده بودن و همینطور فروش سنگین تسلیحات جنگی فقط گوشه کوچکی از منافع آمریکاست که با جنگ برآورده شد.مگه با حضور صدام و طالبان چنین چیزی میسر بود همینطور با وجود رژیم وابسته به روسیه آخوندی!!!”
حال نگاه کنید به گزارش مورخ 24 اوت 2017 مجلۀ معتبر فوربز که تا آن تاریخ هزینه ای را که حملۀ نظامی آمریکا به افغانستان بر بودجۀ آمریکا تحمیل کرده، رقم 1.07 تریلیون دلار گزارش کرده است و برخلاف ادعای ساسانم سلطنت طلب، این هزینه از جانب کشورهای عربستان و عربهای خلیج فارس تأمین نشده است:
https://www.forbes.com/sites/niallmccarthy/2017/08/24/the-financial-cost-of-u-s-involvement-in-afghanistan-infographic/#139807041ee3
در مورد عراق، نگاه کنید به گزارش 22 صفحه ای سال 2016 انستیتوی آکادمیک واتسون، که کل هزینه های جنگ افغانستان و عراق را 4.79 تریلیون دلار گزارش کرده و آنرا تحمیل بر بودجۀ آمریکا میداند. در همین گزارش هزینۀ جنگ عراق برابر 3.6 تریلیون دلار آمده است.
https://watson.brown.edu/costsofwar/files/cow/imce/papers/2016/Costs%20of%20War%20through%202016%20FINAL%20final%20v2.pdf
حالا جناب ساسانم راستگو بفرمایند که عربستان و امارات و کویت در چه جائی از گزارشهای بالا گزارش شده اند. واقعاً بعد از مجاهدین، چشممان به درغهای شاخدار سلطنت طلبان روشن. توجه میکنید؟ من از مخارج 6 تریلیون دلاری که این دو جنگ رو دست مردم آمریکا گذاشته و بابت آن بهره پرداخت میکنند، حرف میزنم، این آقا بدون دادن عدد و رقم از بهره برداری شرکتهای آمریکائی بدون ارائۀ حتی یک نمونه، حرف میزند. آقا جان، گودرز با شقایق چه ارتباطی دارد؟
بقیه دارد…
جسی ناقلا تحلیلگرم بودی ما نمی دونستیم؟!!!فقط دوتا موضوع یک اینکه من نفهمیدم این ساسانم بدبخت کجای این ماجرا بود که رگباری فحش بارش کردی؟!!!دوم اینکه به نظرم اگه شرکت در مسابقات ادبی۱۸+ دنیا واست وقتی گذاشت یه سری به این آدرسی که این بابا اخیرا از روانپزشکش تو سایت میذاره بزن.سوزنت گیر کرده همینجوری داری فحش خالی میکنی خوبم رنگ عوض نمیکنی تابلوهه.به نظرم روانپزشک لازمی.
وا…………..تو دیگه از کدوم جهنم دره ای پیدات شد سی سی جون؟
آدرس بده خاک تربت امام صادقو برات بفرستم. اگه بخوای دم سیخ کنی بریزن تو حلقت.
این شیرین زبونیهارو زی زی جون یادت داده، چوب سیگار ممد رضا شاه؟
چه دوره زمونه ای شده؟ آدم زیر تریلی بره بهتره تا قاطر بهش لقد بزنه.
جسی دیدی تابلو رنگ عوض میکنی؟!!یه خورده قلقلک بدیم چاک دهنه واز میشه.گفتم روانپزشک لازمی عزیزم.مامانم!!
ولی اندیشه و اندیشمند و مغز و خرد و این چیزا تو همهٔ زبانهای دنیا معنی شده ها. دو چرخه هم که اختراع شده قبلا.
یخ کنی یخچال. چن قذه تو با مزه ای تحفۀ شاه ولایت؟! مواظب شست پات باش تو چشت نره همولایتی عمقلی صمد گیلیاردی!
دوستی در شرح کوتاهی از جریان تاریخی اسلام به شخصیتی بنام “ورقه ابن نوفل” که گفته میشود پسر عموی خدیجه همسر ایشان بوده و از عالمان مسیحی زمان خود بوده اشاره کرده که میتواند کمکی در درک پدیده پیامبری هم باشد.
جکایت تاریخی مورد قبول همه راویان این است که پیامبر در مواجهه با پدیده مرموز وحی هراسان به خانه خود میرود و از فرط بیم از این حادثه بیماری شدیدی بر او عارض میشود. خدیجه از او جکایت را میپرسد و او بازگو میکند. خدیجه او را به نزد ورقه که مود وثوقش بوده میبرد. محمد شرح حال مواجه با جبرئیل را مفصل توضیح میدهد و در نهایت ورقه به او اطمینان میدهد که دچار توهم نیست و به پیامبری بر گزیده شد و مشکلات زیادی هم در راه است. محمد با این اطمینان خاطر دادن وی آرام گرفته و تاریخ نبوت در حقیقت از همین جا شروع میشود.
بی تردید مومن ترین فرد به امر وحی باید خود پیامبری باشد که در معرض آن قرار گرفته ولی آنچه که ما میشنویم خلاف آن است. پیامبر اصلا از کیفیت و یا ماهیت پیام دریافتی مطمئن نیست و حتی در مورد خود احتمال اختلال دماغی را هم میدهد. ولی آنچه که او را آرام میکند یک “تائید بشری” است. وحی گرچه امری فوق و یا غیر بشری میباشد ولی تحققش منوط به تائید “بشری” است و بدون این تائید صورت عملی پیدا نمیکند.
در قرآن هم این امر در چند جا دیده میشود. ابراهیم هم که سرگشته رویای خویش است در نهایت وقتی تائید فرزند خویش را که قربانی هم است میگیرد مطمئن و آرام میشود. یوسف هم خواب خود را به پدر میگوید و با تعبیر و تفسیر او به خواب و یا رویای خود اعتماد میکند.
ملاحظه روابط مربوط به وحی اهمیت درک و فهم انسانی را در زندگی دیندارانه را بسیار حائز اهمیت میکند. وقتی برای شخصی مثل پیامبر،پدیده بسیار اختصاصی وحی،وقوعش منوط به تائید ناشی از فهم و درک انسان است،چطور میشود از پیروان همان پیامبر خواست که به تقلید کورکورانه روی بیاورند؟ چطور میشود از آنها خواست که نظرات حاکمان و یا مدعیان فقاهت را مورد قضاوت قرار ندهند؟ چطور بر مبنای چنین واقعیتی میشود “ولایت فقیه” را از جانب همان خدا به مردم بعنوان حکم الهی تحمیل کرد؟ چطور میشود حتی به رسالت مود ادعای یک پیامبر شک کرد و بعد بعنوان مرتد کشته شد؟
————
درود و سپاس باصفای گرامی
سپاس
.
با صفای گرامی پاسخ این پرسشهای شما را قبلا رند شیراز با ملاحظات سیاسی و اجتماعی جاری عصر خود سر بسته داده و ما همچنان در همان فضازمان (پرادیم) گیج میخوریم؛ خدا شاهان و فقیهشاهان و رجاله ها و جاهلین و قصابان هنوزم جلو دارند و جولان میکنند و مرتد و زندیق ذبح میکنند.
آن کس است اهل بشارت که بشارت داند
نکتهها هست ولی محرم اسرار کجاست؟
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند.
که” اشارت” داند
با پوزش از رند شیراز و دوستان اشتباه تایپی بر اثر عجله بدین وسیله تصیح میشود.
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
درود
“سید:حاکمیت و رهبری،قانون گذاری،قضاوت و سایر شئون حکومتی،در ایران اسلامی متکی بر انتخاب و رای مردم است،شما اگر اینها را قبول هم ندارید لکن بقاعده دموکراسی لازم است به رای و گزینش مردم احترام بگذارید و ”
شاید باید می گفتم: دم امت روباه از مردم ،مردم گفتن نظام و رهبری بیرون زده شده است!
در هر حال، چه رایی و چه انتخاباتی؟ و چه شئون دموکراسی؟
۱-رای ناآگاهان ، چون رای نابالغان است.( رای به توسری و روسری ؟ )
۲- انتصابات شورای نگهبان ، هیچگاه معنای انتخابات آزاد را ندارد.انتخاب بین سیاهی و تاریکی که انتخاب نیست.
۳-شئون دموکراسی، حکومت مردم و نظارت مردم در راس امور است..شرکت آزاد بی قید و شرط ، منتخبین نیز اصل برابری و آزادی بی قید وشرط فردی و جمعی است.
آخر در کجای دنیا دیده اید مردم کسی راانتخاب کنند و لی کس دیگری خود را رهبر و همه کاره نه تنها بداند، بلکه عملن فرمانفرمایی کند جز نظام من در آوردی ولایت فقیه !!؟خوب شد معنی کچل موفرفری را هم فهمیدیم. این نظام ترور در جهان ،نمونه ای از حاکمیت اسلامی است که هیچ حقی برای مردم قایل نیست .
نظام اسلامی ولایت فقیه آنچه تابحال کرده برای امتش و نه مردم و سرزمین ایران بوده است.به دموکراسی دنباله اسلامی نمی چسبد.جمهوری اسلامی ،یک عوامفریبی بزرگ است . حال عده ای بیایند و بگویند نه مقصود این نبود و … یک واقعییت عیان است که تبعیض و فساد و بی عدالتی و نابرابری موجود از وجود احکام اسلامی و نظامی است که قوانینش کمترین بهره ای از حقوق طبیعی و مثبت انسانی حقوق بشری نبرده اند ،زیرا در تعریف این حقوق، انسان حذف شده و جایش را مسلمان / امت گرفته است.
سید، قصد توهین نیست، خود وجود واقعییت موجود ایران ، توهینی بزرگ به فهم و درک ایرانیان و بشر کنونی است.
یا ایرانیان به این فهم می رسند که نسبت به هر چه پیش آمده مسئولند و باید جوابگو باشند و یا با این نظام از بین خواهند رفت.
اینکه نظام مفسد الارض است یک طرف، ولی باری از اشتباهات بی مسئولانه تک تک مردم کم نمی کند. این ملت سرزمینی هستند که سرنوشت خود را رقم می زنند. بدون ملت، هیچ نظامی پایدار نخواهد ماند ، چه برسد به امت
با سلام و درود
خبر گذاری فارس تفسیری صوتی و تصویری اما نارسا از تاریخه توافق برتن وودز (طلا در مقابل دلار)، ورشکستگی اقتصادی عمو سام در دوران جنگ ویتنام و پیامد سیاست پولی آن طی بیانیه اعلام موضع گیری سیاست پولی جدید امریکا توسط نیکسون مشهور به شوک (تکانه) نیکسون را در سایت خود امروز درج کرد.
اینجانب تاریخچهٔ کامل این توافق را که بعدا منجر به جایگزینی سیاست “طلا برای دلار” با سیاست پولی “دلار برای نفت” و آغاز هزمونی جهانی دلار کاغذی بدون پشتوانه طلای عمو سام را در نوشتار زیر در بیش از ۲ سال پیش این سایت در معرض دید و انتقاد دوستان قرار دادم.
http://www.nurizad.info/blog/29700#comment-225835
https://www.farsnews.com/media/13970427000676/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1%E2%80%8C%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%E2%80%8C%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B3%D9%84%D8%B7%E2%80%8C%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA
فارس نیوز البته دیگر نه توان و نه تمایل به تفسیر ریزتر و دقیق تر این سیاست پولی در سطح ملی دارد. همین سیاست پولی یعنی چاپ پول بدون پشتوانه تولید یا طلا را نظام مقدس اسلامی متکی بر امداد غیبی امام زمان (در این مورد دستگاه چاپ اسکناس) و سوار بر گردهٔ مستضعفیین خصوصا از دوران ریاست جمهوری کوسه مغروق سردار سازندگی و حزب رانت خواران کارگزارن و بازرگانان و تجار خصولتی با تولید متوسط تورم پولی سالانه ۳۰ درصد دلار ۱۰۰ تومانی پایان جنگ را به دلار ۱۰ هزار تومانی امروز رساندند یعنی یکصد برابر یا ۱۰ هزار در صد افزایش با تکیه به اصول حرام شماری نزول خوری اقتصاد اسلامی!!!
تفاوت بنیادین سیاست تکثیر اسکناس دلار عمو سام با ولی فقیه در این است که عمو سام ورشکستگی و بدهیهای خود را تبدیل به اعتبارات و دارایهای کشورها و بانکهای مرکزی آنها و شبکه بانکی و پولی جهانی صاحب و خریدار اوراق قرضه خزانه داری آمریکا و اشخاص حقیقی و حقوقی و خلاصه هر فردی که در هر نقطه جهان یک تک دلاری در جیب دارد، کرده است اما ولی فقیه (صاحب عکس روی اسکناس ریال) نیز با چاپ روزی هزار میلیارد تومن و نقدینگی ۱۷۰۰ تریلیونی، الزام به تامین بودجهٔ بیش از ۸۰۰ هزار میلیاردی هزاران شرکت خوصولتی ناکار آمد، ورشکسته و انگلی، بدهی بیش از ۷۰۰ هزار میلیاردی دیوان سالاری یا باشگاه مدیران خودی نا لایق و فاسد دولتی، بدهیهای کلان شهرداریهای پایتخت و سایر شهرهای کشور را بر گرده خیل عظیمی از جمعیت ۸۰ میلیونی کشور یعنی امت شهید پرور همیشه در صحنه اما بی خبر از پشت پرده آوار میکند.
شعار مرگ بر امریکای نظام مرگ زودرس را برای فرودستان بیکاران کارگران کارمندان بازنشتگان و مستمری بگیران و کسبه خرد کشور با کاهش قدرت خرید، معیشت و سلامتی آنها به ارمغان میاورد.
عمو سام نیز به مانند انگلی جهانی متکی بر دلارهای نفتی بر اهالی جهان میغرد؛ اول حیات و منافع من – مونوتریسم و میلیتاریسم بیک دیگر متکیند: تامین بودجه ماشین نظامی عمو سام با استقراض خارجی ۷۰۰ بیلیون دلار بدون بازپرداخت (از مزای قلدر بودن، عین نسخههای ایرانی شبکه بانکی نظام اسلامی با معوقههای نجومی) بر دوش اهالی دهکده ی جهانی آوار میشود.
عمو سام (پیغامبر سلطه گر زمانه): به کافرین (شهروندان جهان) بگویید: هر کس دلارهای مرا نپذیرد، موشکهای کروز خود را حوالشون میکنم)؛ آیه اول و آخر : [If you do not accept our Dollar we will kick you ass]
آیا ارواح شیعه شدهٔ شهربراز و یعقوب لیث در کالبد سردار قاسم سلیمانی حلول کرده؟ تاریخ قضاوت و ملاکش با ما و امیال و سلیقههای سیاسی و اجتماعی ما که در گرداب و تلاطم این تاریخ غوطه وریم فرق میکند.
تصویر الحاقی رشد نقدینگی عمو سام را از سالهای آغازین دههٔ ۷۰ میلادی نشان میدهد.
با سپاس
درود و سلام استاد
این نوشته را در یکی از گروهها ، بی نام و نشان به اشتراک گذاشته بودند:
.
پیری تعریف می کرد که در زمان قدیم تخلیه چاه به معنای امروزی وجود نداشت. هر وقت چاه فاضلاب پر میشد، تکه ای گوشت یا جگر (به عنوان استارتر) درون آن مینداختند و در چاه را گل میگرفتند و چاه دیگری برای استفاده روزمره در کنارش حفر میکردند. استارتر باعث شروع کرم گذاری می شد. با افزایش کرمهای درون چاه، کرمها از فضولات تغذیه میکردند و به دیواره ها نفوذ میکردند و باعث خشک شدن چاه و باز شدن منافذ می شدند تا جاییکه دیگر چیزی برای خوردن باقی نمیماند. پس از آن کرم های قوی تر شروع میکردند به خوردن کرمهای کوچکتر و بدین ترتیب طی یک فرایند چند ساله، هیچ فضله ای در چاه باقی نمی ماند و در نهایت کرمهای بزرگتر هم بدون غذا می ماندند و می مردند و چاه تخلیه میشد.
وضعیت مملکت امروز مانند همون چاهه. تمام منابع را خوردند. حالا افتاده اند به جان هم.
چرخی در اخبار روزمره حاکی از وجود فساد عمیق در لایه های مدیریتی کشور است:
یکی میگوید در تخصیص ارزبرخی افراد سرشناس در قالب شرکتهای صوری وارد شده اند.
دیگری میگوید در جریان اختلاسها رد پای عوامل درون سازمانی دیده میشود.
یکی میگوید بانک مرکزی به سلطان سکه میلیونها دلار داده
یکی نوشته هلی کوپتر قاچاق شناسایی و توقیف شده(دقت فرمایید. هلی کوپترواقعی).
آن یکی خبر از دستگیری مدیران وزارت بازرگانی در ترخیص غیرقانونی خودروها خبر می دهد.
پیک بامدادی رادیو میگفت این مدیران دولتی هستند که به خاطر از دست ندادن مزایای متعدد شرکتهای دولتی، خصوصی سازی را معطل کردند و یا آنها را زمین میزدند که اهمیت بودن ونبودنشان مشخص شود.
آقایان !
حاصل چهل سال مرز بندی بین «خودی» و «ناخودی» و به کار گماردن «مدیران نالایق خودی» بجای «متخصصین دلسوز نخودی» را امروز درو کنید.
نوش جانتان….
آقای نوریزاد با درود به شما و خواننده های این سایت شما
آقای بهزاد نبوی در مصاحبه با انصاف نیوز که به تازگی منتشر شده است ، در پاسخ به این سئوال که “آینده ایران چه خواهد شد وچه باید کرد ” ، در بخشی از نظراتشان میگوید : ” دولت به لحاظ ریالی و ارزی توان سرمایه گذاری ندارد ” ودلیل آنرا سرمایه گذاری نکردن از طرف دولت ها وشرکت های خارجی میداند وچرائی اینکار را عدم امنیت سرمایه ای و امنیت اجتماعی ایران میداند و در حال حاظر لغو برجام .
انتقاد اصلاح طلبان این روزها به آقای روحانی ودولتش شامل دو دسته می شود . دسته اول می گویند که آقای روحانی و دولتش نتوانسته اند برنامه ای برای آینده جامعه ایران داشته باشند و انتظارات را بر طرف نکرده اند ( گویا اصلاح طلبان بعد از شش سال روی کار بودن دولت آقای روحانی ، تازه متوجه این موضوع شده اند ! ) دسته دوم می گویند که آقای روحانی نتوانسته در مقابل جناح دیگر بایستد . به نظر من هیچکدام از اصلاح طلبان تمایلی ندارند که بگویند بودجه اصلی کشور صرف هزینه های بیخودی از جمله دخالت های نظامی رژیم در کشور های دیگر می شود و یا صرف بودجه اکثر این انجمن ها ومدارس و هئیت های مذهبی می شود . دو سرمایه گذار اصلی کشور هم که یکی “سپاه پاسداران “است ودیگری ” آستان قدس رضوی ” است که هر دو هیچگونه حساب و کتابی به دولت پس نمیدهند .
ترس اصلاح طلبان در اینست که می خواهند میانه قدرت را بگیرند که مبادا راٌس نظام ( به قول خودشان ) تصمیم به حذف آنان بگیرد ( به زور سر نیزه ) و آنان اعتراض سطحی خود را به دولتی انجام دهند که اصولاٌ یک تدارکاتچی شخص آقای خامنه ای بیش نیست .چه آقای خاتمی باشد و چه آدم نامتعادلی بنام احمدی نژاد و یا آقای روحانی . دراینجاست که میتوان فهمید که چرا آقای میر حسین موسوی مورد حصر واقع میشود . آقای موسوی ایده آل مردم برای برون رفت از فاجعه ایران نیست ، اما حداقل این شهامت را داشت که برعکس آقای روحانی ، مقداری از واقعیت ویران امروز جامعه ایران را به مردم بگوید . اصلاح طلبان می خواهند که در مقابل تصمیم های آقای خامنه ای ، آقای روحانی قرار بگیرد و شرایط کشور را مطرح کند و نه خود آنان . هیچکدام از اصلاح طلبان تا به امروز شهامت گفتن حداقل ده درصد از مشکلات کشور که ناشی از تصمیم های آقای خامنه ای بوده است را ، نداشته اند .
اوس کاظم بنا
درود
شیعه(خودم هم شیعه هستم)بی حساب وکتابترین مذهبی است که در دنیا وجود دارد(بخاطر توجیهات شرعیش که شیطان را هم به شیطان بودنش مشکوک میکند یکسره به پشتش نگاه میکند که شیخی را نبیند )
دیروز جوانان عراقی بخاطر فساد لجام گسیخته دولتمردانشان تظاهرات داشتند !!!
عراق فاسدترین حکومت را مانند حکومت مادارد افغانستان هم که اظهر من الشمس است
این دولتمردان ما و رهبر ما وحاکمان قبلی ما چنین نظری روی نفت ومعادن جنگلها و مراتع و شیلات و… دارند:
انها معتقدند که نفت وموهبتهای الهی یک نعمت خدادادی است ومال مردم نیست و مردم برای ان زحمتی نکشیده اند که مدعیش باشند !!!
واقعا کدامیک از ما برای ان زحمتی کشیده ایم ؟
خوب عرضه دارند حاکم میشوند دولتمرد میشوند وسهم خود را برمیدارند
پس 3000 میلیارد که نه 13000میلیارد ثامن الحجج میخورد واخرش هیچ! چون لیاقت داشته حقش را برداشته است !!
شما هم عرضه دارید خمینی شوید کلی گاگول دنبال خودتان بکشید امام بشوید نفت را هلوپی بخورید
حالا واقعا اعتراضی دارید ؟
در بعضی سایتها و کانالها با گذاشتن این عکس زیرش مینویسند :
وقتی بحرین هنوز جز خاک ایران بود.
راستش از اون روزی که از این خاک جدا شد و فرار کرد خوشبخت شد،پیشرفت کرد.
بعضی ها با انتشار این عکس در سایتها و کانالهایشان میخواهند عقده ، شوونیزمگری و نژادپرستی شان را نشون بدهند که مثلا اون موقع در این وضع بودند غافل از اینکه در خاک خودشون اون موقع خیلی ها از گرسنگی میمردند ، از طاعون و وبا میمردند ، با جادو و جنبل مثل همین الان اقدام به درمان بیماریها و گرفتاریهایشان میکردند ، گرفتار استبداد و دیکتاتور و بعد از آن گرفتار جهل و خرافات و مرتجعین بودند و هنوز که هنوز است برای دست بوسی و پابوسی از هم سبقت میگیرند و رقابت تنگاتنگی دارند.
ارزش پول بحرین خیلی بیشتر از ارزش پولشان که هر لحظه در حال سقوط است میباشد.
هنوز که دنیا از مدرنی رد شده هیچ ، بلکه از پست مدرنی نیز رد شده و وارد افتر پست مدرنی شده ولی اینا اندر خم یک کوچه ی نفرت انگیز بسیار تنگ نژادپرستی گیرند.
هنوز اینا خدا را در پست کوچه های عراق ، عربستان ، مشهد ، قم ، سوریه و بیش از دهها هزار امامزاده جستجو میکنند ولی همسایه ی دیوار به دیوارشان از گرسنگی میمیرد و پسر12 ساله ایی که دوچرخه اش برای پرداخت اجاره خونشون توسط مادر بیچاره اش فروخته میشود خودکشی میکند.
هزاران میلیارد تومان همین مردم کوچه و بازار که ادعای فرهنگ و باسوادی دارند فقط در ماه محرم خرج غذای نذری میکنند ولی عمرا ریالی در خفا و پنهانی مانع از گرسنگی مردن همسایه شان بشوند.
آیا همچین عکسها که به قصد نژادپرستی در جامعه ی مجازی منتشر میشود فقط منو ناراحت میکند؟
در این عکس خلیفه با دو پسرش بدون تشریفات خاصی نشسته اند و احتمالا در سفری نیز میباشند ولی در خاک ایران نوچه های شاهشان با تشریفات آنچنانی در سفر بودند و هستند خودشان جای خود دارد.
من از خلاصی استبداد و تاریکی تا این حد فکر نمیکنم که خلاصی از دست نژادپرستان فکر میکنم اگر از اولی خلاصی ممکن شود آیا از دومی خلاص شدن ممکن خواهد بود؟ جوابم متاسفانه منفی ست.
✔️ اتفاقا نگاه کردن به این عکس چقدر برای من لذت بخش است ، سادگی و صداقت و صفای باطن ازش هویداست.
پسر خلیفه باشی و در خاکی بنشینی،
خود خلیفه باشی و بر روی یک قالیچه ی کمتر از 2متری بشینی،
چقدر این عکس زیباست ، خوشحالم که مردمی از این خاک نفرین شده نژادپرست جدا شده و آزاد شده اند با این خلیفه های صاف و ساده ، دهاتی و صادق.
اذر قیمتی
در واقع همین افراد هستند که از اسلام و قرآن پیروی میکنند و نه آن شارلاتانهایی که از وسایل مدرن استفاده میکنند و افتخار میکنند که مسلمان هم هستند .
سوره نحل آیه 8 = اسب و قاطر و خر را آفریدیم که بر آنها سوار شوید تا زینت شود برای شما
سلام و درود
نقد بینوایان
قسمت چهارم (پایان)
گاروش هم نقش گلوله و باروت رسانی به انقلابیون رابه عهده میگیرد(یعنی مهمات رسانی میکند ،و مهمترین کارهای انقلاب را انجام میدهد. )گاروش این بچه شلوغ و شیطان، در مدت اندکی بالغ میشود، انقلاب معجزه ها میکند و خیلی زود استعدادهای افراد را شکوفا میکند و آنان را تکامل میبخشد و به کمال میرساند. گاروش در یکی از حساس ترین صحنه های تعیین کننده حیات اجتماعی اساسیترین و مهمترین کارهای انقلاب را انجام میدهد، حیات و ممات و پیروزی و مرگ مبارزان و مجاهدان به دستان کوچک و کیسه باروت و جعبه گلوله هایی که او حمل میکند و میرساند بستگی پیدا میکند، تمام مهارتهای او که تا پیش از وقوع انقلاب صرف امور منفی میشد، اینک در راه مثبت ترین اعمال انسانی بسود اجتماع بکار میرود. گاروش در روزهای انقلاب از لمپن بودن به انقلابی بودن صعود میکند ،و در جریان این کار بزرگ و نقش سترگ کشته میشود. و این یعنی انقلاب کردن جامعه و بخصوص نسل جوان را تا سر حد مرگ تضعیف میکند،اما همین انقلاب معجزه هم میکند و به سرعت افراد خام را پخته و کودکان را به بلوغ و به کمال میرساند! (در اینجا منظور اینست که افراد نا آگاه، آگاه میشوند و در هر سن و سالی باشند بزرگ شده و به بلوغ عقلی و اجتماعی میرسند و منافع و خوشبختی خود را در خوشبختی و منافع اجتماع جستجو میکنند)در بحرانی ترین لحظات درگیری ماریوس زخمی مهلک بر میدارد ،ژان والژان،ماریوس مجروح و نیمه جان را بدوش میکشد و با رنجهای بسیار نجاتش میدهد و به پدر بزرگ ثروتمندش میسپارد و خود و کوزت نیز از او پرستاری میکنند تا بهبود یابد. (کنایه از اینکه انسان انقلابی که در پیکارهای اجتماعی مجروح و ضعیف شده است با مراجعه به اصالت و ریشه های خود،التیام می یابد و توان میگیرد و نیرومند میشود، تا رسالت اجتماعی خود را انجام دهد و نقش سازنده خود را بازی کند )سرانجام پس از بهبودی ماریوس (سمبل نظم جدید اجتماعی و قوانین نوین و نسل آینده مردان ) و کوزت (نسل آینده زنان فرانسوی )با معجزات انقلاب همدیگر را مییابند، ژان بدون تظاهر به اینکه از روابط و احساسات پنهانی آنها آگاه است آنها را به هم معرفی میکند و با وقوع این سلسله حوادث آنها همدیگر را پیدا میکنند،و در نهایت با هم ازدواج میکنند. (یعنی انقلاب به کمال و هدف خود رسید. ،ماریوس و کوزت سر و سامان میگیرند یعنی قانون جدید (ماریوس) مستقر میشود و برای دفاع و حفظ حیات اجتماعی و بارور کردن نیروی زاینده و بالنده (کوزت) شوهر رسمی و قانونیش میشود.در صحنه آخر بازرس ژاور (سمبل قانون دوران فئودالیسم) با ژان والژان روبرو میشود ،ولی متوجه میشود که در باره او اشتباه میکرده و آنهمه جهد و تلاش برای دستگیریش عملی زیانبخش و خسارتبار بوده است، یعنی قانون به معایب و ضعف خود پی میبرد، لذا به جای آنکه او را دستگیر کند و تحویل قانون بدهد،خودش خودکشی میکند! و خود را هم در آب غرق میکند و این یعنی قانون کهنه خودش،رأی به انحلال خود میدهد و خودش، خود را منحل میکند! چون ماریوس دانشجوی رشته حقوق بوده و در جریان انقلاب به کمال و مقام قانون گذاری رسیده و ازدواج کرده،یعنی قانون جدید مستقر شده، پس قانون قدیم منحل میشود،و بازرس ژاور سمبل این قانون دست به انتحار میزند ، کسی او را نمیکشد،بلکه خودش،خود را میکشد،یعنی قانون کهنه و قدیمی، رأی به انحلال خودش میدهد.
بنده تا جایی که توانستم در این سطور و صفحات بگنجانم و برایم ممکن بود، کلیت و چهارچوب این اثر جاودانه بشری را بطور بسیار، بسیار خلاصه معنی کردم ،و برداشتهای خود را به اجمال بیان کردم، با این امید و انتظار که هم دوستان ترغیب به خواندن و بازخوانی آن بشوند و هم تلاش کنند تا بتوانیم نقدی جمعی از آن داشته باشیم. نقد بنده بسیار ناقص و ناسزاوار است، تفسیر و باز شکافی و تجزیه و تحلیل و نقد این یادگار ماندگار در این مختصر نمیگنجد. زیرا در این اثر بی بدیل حتی اشیاﺀ بی جان، حتی یک تصادف کوچک دارای معانی بسیار بزرگ و ژرف است ،مثلاً : ًچپه شدن،و افتادن گاری روی پای موسیو فوشه لوان گاریچی به این معناست که اقتصاد مستقل از سیستم فئودالیسم دچار ورشکستگی شده و صاحبش با این ورشکستگی تا سر حد مرگ میرود!(اقتصاد مستقل به این معناست که در جامعه فئودالی طبقات اصلی فئودالها و دهقانان هستند، و یک گاریچی باربر ساده ایست، نه خان زمیندار است و نه رعیت رنجبر. گر چه جزء اولین نطفه های شرکتهای حمل و نقل عظیم آینده است، اما فعلاً عنصری تازه و مزاحم است، در نتیجه بارها و بارها در هم شکسته میشود و روی سر صاحبش خراب میشود. )، باز هم در اینجا ژان والژان سمبل مردان فرانسه دخالت میکند و با نیروی شگفت آور خود از زیر گاری چپه شدهٔ سنگین نجاتش میدهد و چون هنوز شرکتهای بیمه پدید نیامده اند و مؤسسات حمایتی صنفی شکل نگرفته اند، او را به صومعه میسپارد و به پناه مذهب میکشاند !بعدها این موسیو فوشه لوان هم باعث نجات زندگی ژان میشود،نیکی کمانه میکند و به حکم ذات ملکوتیش تکثیر میشود و نتیجه اش به نیکوکار برمیگردد.
امیدوارم دوستان و اعضای محترم وبسایت این کتاب بی نظیر را خوانده باشند و باز خوانی کنند و اگر نخوانده اند حتماً بخوانند و برداشتهای اشتباه یا سطحی بنده را اصلاح کنند و با نقد مکتوب کتاب بینوایان و به اشتراک گذاری نقادی خود،به رمزگشایی و درس گیری از این اثر جاودانه کمک کنند.
علی زین الدین.
سلام و درود
نقد بینوایان
قسمت سوم
ابتدا با تاختن شبانه روزی خود را به جلسه محاکمه میرساند و با اعتراف صریح و قبول مسئولیت،دزدی از یک کودک در دادگاه، فرد بیگناه (شان ماتیو) را نجات میدهد و مانع بی عدالتی و ستم میشود، ولی عدالت هنوز اجرا نشده و برای اجرای عدالت چاره ای جز شکستن قانون ندارد ،به همین دلیل با شکستن همان قانونی که به احترامش و برای حفظ اعتبارش تن به آن کوشش جانفرسا داده است ، قانون کهنه را میشکند و از آن میگریزد! و به نجات کوزت میپردازد.(اینکه ابتدا برای نجات فرد بیگناه اقدام میکند ودنجات کوزت را به بعد از آن موکول میکند بسیار پر معناست زیرا تنها انسانهای شرافتمند و با وجدان قادر به انجام کردار نیکند،و اگر ژان والژان وجدانش را از دست میداد نیروی الهی درونش خاموش و خنثی میشد، در نتیجه دیگر قادر به نجات کوزت هم نمیشد!)پس از رهاندن و نجات کوزت از دست تناردیه ها(خانواده بی ریشه و بدون اصالت و فاقد معنویت و وجدانی که تنها به منافع خود می اندیشند و تنها از اجتماع بهره کشی میکنند و هیچ سودی به حال جامعه ندارند. )در حالیکه قانون بدون درک او و دریافت تحول شگرفی که در درونش روی داده و فقط ظاهر و سوابق گذشته او را میبیند ،و ارزش کردار او را هم درک نمیکند و بهایش را نمیداند ،فقط تعقیبش میکند و به صورت تهدید و مزاحمی دائمی در می آید و او را خسته و بیچاره میکند، ناگزیر در اوج درماندگی،باز هم به مذهب پناه میبرد و کوزت را به صومعه و به خواهران روحانی میسپارد که باز هم آنها سمبلی
از مسیحیت و مذهبند و در آیین مسیح بگونه ای جسم خداوند محسوب میشوند یعنی باز هم مذهب نقشی بسیار نجاتبخش در نجات نسل آینده زنان فرانسوی بازی میکند،وقتی که پلیس در تعقیب و جستجوی ژان والژان صومعه ی مادر روحانی را تفتیش میکند،مادر روحانی بزرگ که هم رئیس صومعه است و هم بالاترین مقام روحانیت را دارد با وجودیکه سالهای سال ریاضت کشیده و هرگز مرتکب کوچکترین گناهی نشده، بخصوص هرگز با خداوند خصومت نورزیده و دروغ نگفته، و سیمای بی حجابش را هیچ نامحرمی ندیده،ناچار میشود برای نجات ژان والژان که سمبل زندگی و مردان نسل جاری و در حال گذر فرانسه است و کوزت که سمبل
زنان آینده است ،به پلیس دروغ بگوید،یعنی اینجا مذهب هم نمیتواند همزمان به فرمان خداوند و وجدان و مسیح عمل کند و هم به اجرای قانون ارتجاعی و غیر انسانی کمک کند، مذهب نمیخواهد با نظام اجتماعی غلط همراه شود،و مجبور است پا روی اصول ظاهری و اخلاقی و مذهبی خود بگذارد و تقدس سنتی خود را بشکند تا بتواند ذات و باطن راستین مذهب را حفظ و کار آمد کرده و نقشی مثبت در نجات جامعه ایفا کند.پس از نجات ژان و کوزت مادر روحانی در اقدامی عجیب نقابش را به اختیارخودش کنار میزند و چهره زیبای خود را به ژان نشان میدهد و به رویش لبخند میزند(یعنی مذهب چهره ی زیبا و واقعی خود را به ژان نشان میدهد!)عجیب اینجاست که پلیس هم نمیتواند وارد صومعه شود، یعنی قادر به درک و دیدن باطن مذهب نیست، پلیس و قانون کلیسار را میبیند ولی قادر به دیدن مسیح در درون کلیسا نیست، خواهر روحانی هم به پاداش یک عمر عبادت و ریاضت، خود به نجاتبخشی چون مسیح تبدیل میشود و خدا را در قلب و درون ژان والژان ملاقات میکند.
کوزت در صومعه و در میان خواهران روحانی درس میخواند بدون آنکه خودش روحانی باشد یا بخواهد در آینده راهبه بشود ،و اینجا مذهب در تربیت نسل فردای زن فرانسوی و نجات نسل امروز مرد فرانسوی نقشی تعیین کننده و نجات بخش بازی میکند.سرانجام کوزت تحصیل کرده و حامل پیامهای معنوی و مذهبی از صومعه خارج میشود،یعنی درسهای لازم را برای زندگی از مسیحیت و دین و مذهب میگیرد،ولی عمر خود را بیهوده و در چهار دیواری صومعه به هدر نمیدهد و فدای آن نمیکند.گویی با عمل خود میگوید که دین و مسیحیت برای خدمت به انسان است نه آنکه انسان عمر خود را جهت خدمت به دین و مسیحیت به هدر بدهد. کوزت و ماریوس پس از دیدن هم عاشق و دلباخته یکدیگر میشوند، ماریوس در وجود کوزت، زندگی، مذهب، و ادامه حیاتی نوین میبیند و کوزت در وجود ماریوس قانونی نوین و متناسب با خواست و نیاز جامعه میبیند، هر دو برای تکمیل شدن به وجود دیگری نیاز دارند، ولی چون هنوز قانون و نظم آشفته و کهنه حاکم است همدیگر را در جغرافیای عجیب و نا منظم شهر گم میکنند،پسر تناردیه ها بنام گاروش
پسر تناردیه ها بنام گاروش که بچه ای لات و ولگرد و دزد و حاصل تربیت خانواده ای فروپاشیده و فاقد دین و اخلاق است در تماس با انسانهای نیک سیرت و دارای اهداف عالی، پرتوی از نیکی بر او میتابد و دست به اعمال نیک میزند و نقش نامه رسان و پیک وصال ماریوس و کوزت را به عهده میگیرد،یعنی گاروش که ازخانواده ای کولی صفت و بدون ریشه و بدون پایبندی به مذهب و ملیت و میهن و شرافت و اخلاق است در تماس با افکار نو تأثیری مثبت میپذیرد و،نقشی مثبت به عهده میگیرد و صمیمانه ایفای نقش میکند و در رساندن ماریوس و کوزت(نسل آینده مردان و زنان اجتماع) به هم نقشی بسیار سازنده و مؤثر بازی میکند.سرانجام انقلابیون با حاکمیت کهنه فئودالی،که راه نجات خود را در زور گویی و سرکوب و استفاده از قوه قهریه و کشتار و زندان و خفه کردن در خون انقلابیون میداند بصورت مسلحانه و قهر آمیز در گیر میشوند ،ماریوس از جمله رهبران انقلاب است زیرا آگاهانه هم سیستم غلط و عقب مانده فئودالیسم را میشناسد و نقاط قوت و ضعفش را میشناسد و هم میداند که چه قوانین نوین و کارآمدی جایگزین آن بکند. او در آن جنگ زخمی کشنده بر میدارد و به حال مرگ می افتد(کنایه از اینکه انقلاب اجتماعی بسیار خطرناک و پرهزینه است،خون و رمق جامعه را میکشد و با تحمیل خسارات و کشته های بسیار و شهادت آگاه ترین و با ایمانترین عناصر پیشرو اجتماعی، جامعه به آستانه مرگ میکشاند!)
ادامه دارد.
یاران جان درود
سردار منقل سنگری را پرسیدند که اگر نفت بری آسیب بیند ونفت بریزد
کل ساحل کشورت آلوده گردد و به نارنجکی مخازن تحت فشارعسلویه
دومینو گون بترکند وکل گاز و برق ده ها سال غیب شود را نه بازی فشفه بازی
است .فرمود کی به فراست چنان دانستمی اگر خویشان ودخترانم در آمریکا
باشند محال است آزارکی بینند پس شجاع شده و رجزها خواندم هیهات اگر
چون مایی در آنجا بود از گل نازکتر بگفتمی.ایران وایرانیان موالی* غنیمتی است
بدست ما که باکی از حوادث بر آن نیست چه روایت است همه دوزخیان
فارسی زبانند و در طلب جرعه ای آب.بابا آب نداد گویند وبرسر زنند وعرب
زبانان حوریان به صف کرده هردم در رودخانه شیر وعسل غسل نمایند و.
سلام و درود
نقدی کوتاه بر رمان بینوایان
قسمت دوم
ماریوس جوانی که دارای اصالت و نجابت خانوادگی است ولی برای حفظ یک ارزش اخلاقی و آزاد اندیشی با سرپیچی از فرمان پدر بزرگ(پدر بزرگ سمبل پیران مرتجع و کهنه پرست و محافظه کار است !) دچار فقر و فاقه و گرسنگی وحشت آوری میشود او هم سمبل نسل جدید پسران و مردان آینده فرانسه است،جوانی فقیر ولی،آراسته و در حال تحصیل که در رشته حقوق درس میخواند،گرچه بنا به رشته درسیش باید بیش از همه قانونمدار باشد و با رعایت هنجارهای پذیرفته شده قانون را رعایت کند،اما بالعکس انقلابی و ضد قانون و مخالف نظم کهنه که نظم فئو دالی است میشود. (ماریوس معتقد به قانون است منتها قانونی متناسب با زمان و نیاز مردم جامعه .ولی قانون کهنه را مزاحم و مانع میبیند!لذا بدون آنکه به هرج و مرج و هنجار گریزی معتقد باشد با پی بردن به نقاط ضعف قانون کهنه، و فرا گیری علم حقوق نوین در صدد انحلال قانون کهن و جایگزینی قانون جدید به جای آن است).زمانی که فانتین به حال مرگ می افتد،تنها نگرانیش کوزت است و بدرستی میداند که نجات کوزت(سمبل نسل زنان آینده) تنها بدست ژان والژان (سمبل مردان قدرتمند نسل حاضر فرانسه) ممکن است و تنها از او میخواهد،که کوزت را نجات دهد، فانتین در واپسین دم حیات به این جمع بندی میرسد که کسی بجز ژان قادر به نجات کوزت نیست.
زیرا نجات نسل آینده زن فرانسوی تنها با یاری و فدا کاری مرد روز فرانسه ممکن بوده، ژان والژان قول نجاتش را میدهد،در این مقطع از رمان نجات کوزت هدف اصلی ژان والژان میشود،لذا این فراز از بینوایان به مفهوم این است که مرد نیرومند نسل جاری فرانسوی به نجات نسل زن آینده فرانسه بر میخیزد و با رنجها، فداکاریها و هزینه بسیار او را نجات میدهد،در این هنگام قانون کهنه که میخواهد اجرای عدالت کند گریبان فرد بیگناهی را میگیرد تا او را بجای ژان والژان محاکمه و مجازات کند(دراینجا نشان داده میشودکه قانون کهنه بقدری نا کار آمد است که با نیت اجرای عدالت مرتکب اشتباهات بزرگی میشود و بجای اجرای عدالت مرتکب بی عدالتی و ستمگری میشود و بجای گناهکاران ،بیگناهان را مجازات
میکند)،اینجاست که ژان والژان سمبل مرد تحول روحی یافته و به آگاهی وجدانی رسیده ی فرانسوی، تبدیل به شخصیت تازه ای میشود و در میان دو انتخاب بسیار دشوار قرار میگیرد و دو هدف پیدا میکند،یکی تسلیم فوری و تن سپردن به اعمال شاقه جبرگاه و حفظ شرافت فردی و انسانی خود در لحظه کنونی، و دیگری تحمل نگاه سنگین چشمی که در درون جانش مخفی بوده و اینک با سکوتی ویرانگر و سرشار از معنا دمی آسوده اش نمیگذارد. نجات «شان ماتیو، متهم بد شانس و کم زبانی که حفظ نسل و تأمین موجودیت آینده اجتماع، هر دو هدف بقدری شرافتمندانه و جهت نجات ظاهر و باطن اجتماع ضروریند که نمیشود و نباید از هیچ کدام از آنها صرف نظر کرده و یکی را فدای دیگری کند!انتخاب بسیار حساس و دشوار است ،به نجات وجود مادی خودش بطور موقت ، و نسل آینده زنان برای ابد، بپردازد؟ ( بعُد مادی وجود ژان و کوزت با آنکه بچشم ژان همسنگ نیستند، در اینجا در هم گره خورده اند) یا به نجات «شان ماتیو» بیگناهی که تشابه ظاهریش به ژان او را در آستانه محکومیت اعمال شاقه در جبرگاه قرار داده است ادامه دهد؟وجود مادی خود را نجات دهد یا گریبان وجود معنوی و شرافت انسانی خود را از پنجه های نیرومند وجدان خود رها سازد ؟ باز هم خود را از چشم قانون مخفی کند و آنگاه نگاه چشم خیره و منتظری که از درون به ادامه کار و تصمیم نهایی ژان مینگرد؟ خود را تسلیم قاضی بیرحم محکمه عدالت کند، یا جان خسته و روان به ستوه آمده را تسلیم محکمهٔ وجدان کند و شب و روز بلاتکلیف بماند؟ جدال درون و برون، و داوری خود یا خدا، هر لحظه ژان را بر پا میدارد، سپس با تمام توان بر زمین میکوبد. این کشمکش، کشنده و این تلاطم هولناک در درون جان اوست، ژان نمیتواند،دست از هیچیک بکشد،هم نجات نسل آینده زن فرانسوی که باید نسل و نژاد و موجودیت مادی جامعه را حفظ کند،نهایت ارزش و اهمیت دارد،هم حفظ معنویت و شرافت و وجدان فردی خودش بی نهایت مهم است و در این میان اگر بیگناهی محکوم شود این شرافت و وجدان لکه دار میشود و آسیبی غیر قابل جبران میبیند،و اگر آسیب ببیند،همه چیز نابود شده،زیرا آسیب به وجدان و از دست دادن وجدان انسان را از مدار انسانیت خارج میکند!پا گذاشتن بر روی وجدان هر نوع فعالیت شرافتمندانه را از موضوعیت می اندازد و همه این مصائب با لکه دار شدن وجوان صورت میگیرد، زیرا همه گندیدگیها ابتدا با لکه دار شدن وجدان آغاز میشود و در ادامه بطور کامل گندیده و متعفن میشود و دنیایی را به گند میکشد ،پس هر دو مورد و هر دو هدف را انتخاب میکند!انتخابها نهایت ارزش و اهمیت را دارند،نمیشود هیچکدام را نادیده گرفت،حیات انسانی بر روی وجود مادی و معنوی بنا شده ،انجام این دو کار به توانی مافوق توان عادی بشر نیاز دارد زیرا هدفها گر چه همچون دو پای اجتماعند اما در یک راستا قرار ندارند و در دنیای واقعی از نظر مکانی ،یک هدف در شرق و یک هدف در غرب قرار دارد، همزمان هم باید به هر دو هدف رسید!،ژان والژان تا نهایت ممکن از نیرو و توان خود مایه میگذارد و تن به ایثار و فداکاری میدهد، مغلوب شدن و شکست خوردن در این پیکار شهادت در راه حقیقت و در مسیر رضایت وجدان و خداوند است، چنین شکستی یکی از عالیترین نمودهای فتح و پیروزیست، زیرا رضایت وجدان و خداوند در هر مرحله کسب شود، مجاهد و سالک به هدف نهایی خود رسیده و به اوج و کمال انسانی خود صعود کرده است. ژان به نیرویی چون نیرویی افسانه ای چون نیروی اساطیر نیاز دارد، عجیب اینکه چنین نیرویی را هم در خود کشف میکند و بکار میگیرد،لذا با توانی شگفت آور و طاقتی فوق انسانی انجام هر دو کار و رسیدن به هر دو هدف را انتخاب میکند، او خدا را در درون خود کشف میکند ….
ادامه دارد
یاران جان درود
تقدیم به سردار جنگ های نامتقارن و ایضن واضع نظریه حمله با موج انسانی
که حضرت عزراییل را به اضافه کاری وگله گذاری کشاند و مادر افغان برگور
جوان فقیر وبی سواد و مهمان ایرانش نشاند چه بسیار که فضاحت آن موجب
ستارت(پنهان کردن)شد .
(آن مگس بر برگ کاه و بول خر ) ***(هم چو کشتی بان همی افراشت سر)
(گفت من دریا وکشتی خوانده ام)*** (مدتی در فکر آن می مانده ام )
(اینک این دریا و این کشتی و من ) ***(مرد کشتی بان و اهل و رای* زن )
*با پوزش از مولانا شاید لاف زن بیتر تر باشد.
خرس را برخالق بنالید کین زور و قوت را چه سود کی مرا از مزاحمت مگسی نرهاند.
چون حق بگفت حق نیز دمبی برجانوران عظیم استوار گردانید کی مگسان
بکشند وهیچ نجنبند الی همان دمب که حکیم علیم مرحمت نمودی.
-=-=-=-=-=-=-=
در کودکی چند بند تنبان بر چوبی بسته و قلماسنگی ساخته و درپی پرندگان
تاختمی.هول پرندگان را قوت خود پنداشته وسعی در بستن چارسوق . کی هرکه
را سودای عبور لاجرم کور.جهان دیده ای پرخاشگرانم را ندا داد کی هرکدام کودکی
بی عقل و هپروتی بوده اید کی پس از منقل جهان ها وکهکشان ها گشوده اید.
کودک را کودکی باید حتا کودکان سبیل دار که خوش باشند با قلماسنگ نقطه زنشان
اگر جسارت شلیک هم نباشد و از حماقت دیگران سود برندو خود درپس منقل
سنگر گیرند دژنام دهند.
سید مرتضی
9:30 ب.ظ / جولای 28, 2018
ماريه قبطيه را مقوقس پادشاه مصر بعنوان هدیه و هبه برای پیامبر فرستاد و پيامبر قبول كرد ،پيامبر بعد از آنکه ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شد او را آزاد کردند و در عين حال بهمسري آنحضرت باقي بود ،و مساله تشریفات و عده نگه داشتن ماريه بعد از رحلت پيامبر در کتب تاريخ نقل شده است،ابن سعد در طبقات می نویسد :
……………..
سید بارها در این سایت نوشته ام که محمد عقیم بوده و هیچ فرزندی نداشته. هیچکدام از فرزندان خدیجه از محمد نبودند بلکه همه بدون استثنائ از دوشوهر قبلی خدیجه بودند.این سقط ابراهیم(گویا سونو گرافی در هما زمان محمد بوده که می دانستند پسر است و نامش قبل از بدنیا آمدن ابراهیم بوده!؟ ) هم ساخته ذهن /// شما مسلمین برای توجیه عقیم بودن محمد است.محمد ی که با آنهمه زن زیبا و جوان نتوانسته بود دارای فرزندی شود چگونه با یک بار و انهم هول هولکی از ترس زینب (آن شب نوبت زینب بوده و ماریه هم کلفت زینب بوده.) زد و ماریه را ابستن کرد؟لابد اینهم یکی از معجزات ایشان است؟ولی محمد خود ادعای معجزه نداشته سید! سید دست از /////بردار چون هر چه بیشتر می نویسی بیشتر خودتو رسوا می کنی.فعلا تو جریان همخوابی با کنیز شوهر دار و حل کن بچه دار شدن ماریه پیشکشت!
———–
درود مزدک گرامی
ظاهرا اینگونه که ما شنیده ایم، ابراهیم در شکم مادر فوت نکرده بل در کودکی از دنیا رفته. و می گویند در فوت ابراهیم کسوف یا خسوف شده و مردم این را به نشانه ی اندوه خداوند انگاشته اند که پیامبر این کج فکری مردم را اصلاح می کند که: این خسوف یا کسوف، هیچ ربطی به فوت پسر من ندارد بل یک رخداد طبیعی ست.
با احترام
.
پادشاه مصر یک کنیز (ماریه)و یک غلام به محمد هدیه کرد که متاسفانه اسم غلام را فراموش کرده ام ؛ این غلام و کنیز در اکثر اوقات با هم بودند مخصوصا بعد از امیز ش محمد با ماریه ؛ محمد از ترس عایشه و دیگر زنان ماریه را برای مدتی از خود دور کرد که ماریه با این غلام بودند ؛ ابراهیم هم نتیجه تنهایی این علام با ماریه است
———–
درود دوست گرامی
ادعای بزرگی ست این. این داستان را از کجای تاریخ در آورده اید؟
.
جناب استاد مورخان در نوشته هایشان در بعضی موارد اشارات کوچکی دارند که بسیار بزرگ است و ما بی توجه ازکنار ان میگذریم در صورتی که تاریخ را باید چون ریاضیات خواند ؛ بهر حال شما صفحه ۲۶۲ تاریخ بلعمی را بخوانید شاید چند درصدی ادعای مرا بپذیرید تاریخ ابن اثیر و ابن اسحاق هم اشاراتی دارد که متاسفانه صفحات انرا نمیدانم
این مطلب اجمالا درست است اما با این توضیح که:
پیامبر وقتی برای مقوقس پادشاه قبطی مصر نامه فرستاد و او را باسلام دعوت کرد،پادشاه مصر عذرهایی آورد و اسلام را نپذیرفت و برای ادای احترام هدایایی برای پیامبر فرستاد از جمله ماریه قبطیه و خواهرش شیرین یا سیرین را بهمراه یک غلام خواجه (خصیّ) که در راه همراه و مراقب آنان باشد همینطور الاغی بنام دلدل،در برخی تواریخ نام این غلام خواجه را “مابور” ذکر کرده اند و در نقلهایی او را پیرمردی خواجه بنام مابور معرفی کرده اند که برادر ماریه بوده است،پیامبر ماریه را بخود اختصاص داد و سیرین یا شیرین را به حسّان بن ثابت بخشید.این مطالب مجموعا در کتب تاریخ مثل سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و تاریخ طبری و ابن خلدون و کامل و دیگر تواریخ آمده است.در باره این اتهام نیز در همین تواریخ هست که کسانی شایعاتی ساختند و پیامبر علی را مامور تعقیب مابور کرد و مابور گریخت از بیم شمشیر علی و به بالای درخت رفت و معلوم شد که او خواجه یا فاقد عضو مردانه است.
آفرينش وتاريخ/ترجمه،ج2،ص:708
تاريخ ابن خلدون/ترجمه متن،ج1،ص:81
—
طبری در تاریخ می نویسد:
پيمبر يك خواجه نيز داشت به نام “مابور” كه مقوقس او را با دو كنيز ديگر به وى هديه كرده بود، يكيشان ماريه بود كه او را به زنى داشت و ديگرى سيرين بود كه پيمبر خدا او را به سبب ضربتى كه حسان بن ثابت از صفوان بن معطل خورده بود بدو بخشيد و عبد الله بن حسان از او آمد.
مقوقس اين خواجه را با دو كنيز اهدائى فرستاده بود كه در راه حافظ آنها باشد و به مقصد برساند. گويند همو بود كه گفته بودند با ماريه رابطه دارد و پيمبر على- بن ابى طالب را فرستاد و گفت او را بكشد و چون على را بديد و از قصد وى آگاه شد جامه از تن درآورد و معلوم شد كه آلت مردى ندارد و على دست از او بداشت.
تاريخ الطبري/ترجمه،ج4،ص:1302
=======
نیز رجوع شود به :
الطبقات الكبرى/ترجمه،ج8،ص:222
الكامل/ترجمه،ج7،ص:389
———————-
درود گرامی
نوشته اید:
………..و در نقلهایی او را پیرمردی خواجه بنام مابور معرفی کرده اند که برادر ماریه بوده است،…..
این مابور اگر برادر ماریه بوده، پس داشتن رابطه با ماریه و مأموریت علی برای کشتنِ وی و فرار و آشکار شدنِ خواجگی اش می تواند ساختگی باشد. مگر این که در آن دورها و در مصر و اطرافش، برادران می توانسته اند با خواهرانشان رابطه داشته باشند اگر چه خواجه باشند. احتمال می دهم برادر بودنش نادرست باشد. گرچه خبر واحدی در این گونه تواریخ بچشم نمی خورد.
با احترام
.
عجب داستان جالبی ، صدها نکته میتوان از ان استخراج کرد که من به یکی دو مورد اشاره میکنم
1-پیامبر که علم غیب نیز دارد صرف یک شایعه بدون اینکه تحقیق کند که راجع به صحت و سقم موضوع ، یک شمشیر میدهد دست علی میگوید : برو بکش! (….پيمبر على- بن ابى طالب را فرستاد و گفت او را بكشد )
طرف هم وقتی میبیتد علی با ذولفقار که بالایش برده و اماده است ضربت را وارد کند فرتی شلوارش را میکشد پایین!!! خدایی این غلام خیلی تیز و فرز بوده به عقل جن هم نمیرسید اینگونه از دست اجل بگریزد! یارو فرتی میکشد پایین!
2-(….کسانی شایعاتی ساختند و پیامبر علی را مامور تعقیب مابور کرد و مابور گریخت از بیم شمشیر علی و به بالای درخت رفت و معلوم شد که او خواجه یا فاقد عضو مردانه است.) این همان حکایت است که در جنگل شایع میشود حیواناتی که سه تخم دارتد را میکشند ، شتر فرار میکند ، کسی میگوید چرا فرار میکنی تو که دو تخم داری؟ جواب میدهد اخر اینها اول میکشند بعد میشمارند!!!!
علی هم میخواسته اول بکشد بعد معاینه کند که طرف خودش زرنگی میکند و فرتی…..
3-وقتی خواستند او را بکشند او شلوارش را فرتی…..و مشخص میشود فاقد الت است از کجا معلوم قبل از ان نیز وضع بر همین منوال بوده؟؟؟ شاید قبل از معاینه انرا بریده باشد
شما که با این فلسفه عمودی و افقی و فریبکاری گولّه نمکی! و بجای مراجعه بمنابع هنری نداری جز تمویه و ظاهر سازی و خود شیرینی:
.. .پس على را بفرستاد و گفت بنگر اگر اين تهمت راست شود، مابور را بكش. على دست او بگرفت. او گفت: چه كردم؟ على گفت:ترا به ماريه تهمت كردند. پس او خويشتن را برهنه كرد و على او را بديد كه خصى است، و همه اندام او پاك بود. على باز گشت و پيغمبر را آگاه كرد. پيغمبر بفرمود تا دست از وى باز داشت.
تاريخنامه طبرى،ج3،ص:315
—-
اگر ذرّه ای وجدان انسانی داری بجای خود شیرینی و خودنمائی در بحث ها و تکّه پراکنی اندکی در این بیندیش که تاریخ وقایع اسلامی بطور دقیق دقیق منقّح نیست و برای فهم هر فاکت تاریخی لازم است بجای مزه پراکنی ریاکارانه،بمنابع متعدد مراجعه کرد و با قرائن گوناگون و تکیه بر اصول و قواعد مسلّم دین مسائل را دریافت.
یک نکته دیگر نیز در این داستان هست که فراموش کردم بگویم وان اینکه:
حضرت علی و ما شیعیان خیلی شانس اوردیم که ان غلام فاقد الت مردانه بود زیرا در غیر اینصورت ان حضرت نگاهش به ان می افتاد و مرتکب گناه میشد زیرا در اسلام نگاه به عورت مرد بالغ برای دیگری گناه است و نیز در انصورت امام ما شیعیان نیز به جهت ارتکاب گناه از حالت عصمت خارج میشد و از شمار معصومین ما یکی کاسته میشد.
جناب نوریزاد
یکی از ایرادهای بزرگ شما این است که مایلید بدون تحمل مرارت مراجعه به منابع مورد اشاره در هر بحث چیزهایی برداشت کنید،چیزهایی را نفی کنید، چیزهایی را اثبات کنید و کسانی-هرچند مزخرف گو- را مورد تقدیر قرار دهید،کمی به دور بر خود و به مریدان مطالبتان بنگرید. شما اصلا ظاهرا به اصل ماجرا وقوفی نداشتید بعد که کسی شمایی کلی از ماجرا ارائه می کند بخود اجازه می دهید بدون مراجعه چیزهایی را مطرح کنید.مقصود اصلی از اشاره اجمالی به این فقرات تاریخی این بود که غلام مورد نظر غلامی خصیّ (خواجه) بوده است که برای او امکان دست درازی به ماریه وجود نداشته است،در اینجا بدون مراجعه و همینجوری نمی شود در جزئیات بحث های تاریخی که منابع متعددی دارد و باید در آنها فرو شد و اسناد تاریخی را بررسی و جمع بندی کرد داوری کرد.شما اشتغالات سیاسی اتان زیاد است آقا و فرصت مطالعه ندارید و درست می گفت دوستی که یکی از اشکالات اساسی در گفتمان نوریزاد -حتی در گفتمان سیاسی-عدم مطالعه دقیق و عمیق است و اینکه صرفا چیزهایی را با تکیه بر احساسات دنبال می کنید.
باشه،فرض کن پیامبر اسلام عقیم بوده،آیا عقیم بودن با پیامبر بودن منافات دارد؟!
بعد عقل هم خوب چیزی است اگر بجهاتی زایل نشده باشد،دختران دیگر خدیجه از شوهران قبلی او بودند،فاطمه زهرا علیها سلام چی؟! او هم از شوهران قبلی بوده و هم بعد از ازدواج پیامبر با خدیجه متولد شده؟! آخر تو خدا نداری،اما خرد و عقل و وجدان و انصاف هم نداری؟! در این بحث ها که من و تو نمی توانیم هرچه مورد پسندمان است ببافیم و تاریخ خلق کنیم! این مسائل فقط با مراجعه به متن تاریخ بدست می آید نه با ساختن و بافتن.قدری اگر از من و ناظران خجالت نمی کشی از وجدان انسانیت خجالت بکش،شما فرض کن اینجا با دروغ و درشتی و مزخرف گوئی مرا محکوم کنی یا وادار به رفتن از این سایت کنی اما آیا واقعیت را با دروغ و دغل و درشتی می توان لا واقعیت کرد؟
شنیدیم که در سردار سلیمانی که علیرغم فطع برق قهرمانانه سعی میکرد که از بلنوپوی خاموش و بی برق خود فریادی سر آمریکا بکشد،با ندانستن فرق بیشه بند و پوشک فکر کرده که سربازان آمریکائی پوشک میپوشند!..دیدم این سروده طنز وصف حال سردار ما است!!]با پوزش از کمی بی ادبی!
بود چيزي سفيد و نرم و لطيف ** در دکانِ مردِ شوخي، بند
بي نوائي رسيد و آنرا ديد ** به گمانش که هست پستان بند
ياد ليموي دختران افتاد ** آب شد در فراق جانش قند
گفت جانم فداي آن گُهري ** که در اين مي نهند روزي چند
مرد صاحب دکان چو اين بشنيد ** زير لب گفت با کمي لبخند
بي سبب جانِ خود فدا کردي ** بيضه بند است اين ، نه پستان بند
سیدرضی
6:07 ق.ظ / جولای 29, 2018
جناب سید مرتضی
ایا این هدیه(ماریه) را در کاغذ کادو گذاشتند و به پبامبر هدیه کردند یا اینکه پیامبر این هدیه را بدون کاغذ کادو قبول کردند؟
چرا این پیامبر به هدیه را باز نکرده پس نفرستاد با این پیام به هدیه دهنده که:
مردک/// انسان شئی نیست که انرا برای من هدیه بفرستید من برای سعادت بشریت ماموریت دارم و نه برای زن و دختر کادو گرفتن.
خانواده اون اولی: ما هندی نیستیم، ما روسی هستیم.
مش قاسم: صبر داشته باش، ترک و تاتار و مغول هم میشی.
جناب نوری زاد
واقعاً متأسفم که شما درک درستی از این نوشته ی نژادپرستانه ندارید!
این /// دوپا اصلاً نمیفهمه چی بلغور میکنه و شما هم که چشم بسته پُستش میکنی!
ناشناس گرامی بگذار اینجور افراد دلشان خوش باشد به اینگونه سیاست ورزی با چاشنی عقده گشائی! اما من توضیح آن نواده امام ره را دیدم او فرزند یکی از دختران مرحوم امام است که پدرش مرحوم شهاب الدین اشراقی بود مقصودش این بود که یکی از اجداد پدرش در روسیه متولد شده بوده که این البته ربطی به مرحوم امام خمینی ندارد و در مورد مرحوم امام خمینی فقط گفته بود که پدر بزرگ ایشان از پدر و مادری ایرانی که تابع ایران بودند در هند متولد شده بود و اینها ارتباطی به خود مرحوم امام ندارد که پدر و مادرشان ایرانی و خود ایشان نیز در خمین متولد شده بود.وقتی بنا بر چرند گوئی و بی شخصیتی باشد دیگر درب دهان اینگونه مردم را نمی توان بست هرچند هر انسانی بالاخره روزی در گور دهانش گل گرفته خواهد شد و باید پاسخگوی قول و فعل و اوصاف نفسانی خویش باشد.انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
تشکر می کنم از جناب مزدک که به نوشته من چیزی اضافه کرد
اما
معنی کلمه ی بابک چیست؟
ک اگر در کلمه ایی بکار رود آن کلمه رو کوچک و فرومایه و پست میکند.
خوب چرا باید اسم یه نفر پسوند ک داشته باشد؟ آیا کسی که سردار بزرگی بود میتواند کوچک و پست دانست؟
پس به یقین نه .
حال معنی و طرز صحیح نوشتن این کلمه:
بابگ = بابا بگ
بگ در تورکی یعنی سرور ، مهتر ، آقای بزرگ ، والا مقام که بسیار شدید تا حد بی نهایت بار مثبت و بسیار پسندیده و عالی دارد.
حال کلمه ی آقا هم تورکی است با این کلمه چه فرقی دارد؟
بار مثبت کلمه ی بگ بسیار بیشتر از آقا است و اصلا قابل مقایسه نیست بطوری که با داماد هم بخاطر احترام در روز دامادی بگ = بر گفته میشود.
چون در عربی حرف گ وجود ندارد و استفاده نمیشود به ناچار بجای آن از حرف ک استفاده کردند که این حرف ک در عربی اصلا بارمنفی ندارد.
پس گفتند و نوشتند : بابا بک
که تلفظ زیاد به صورت بابک درمیاید.
برخلاف معنی که در لغتنامه ها مینویسند بابک یعنی بابای کوچک ، اتفاقا یعنی بابایی که بزرگ و مهتر باباهای دیگر است.
در تورکی بابا به پدر نمیگویند و قبلا اگر به پدر بابا میگفتند که اصلا همچین اتفاقی نمیافتاد بی احترامی شدیدی بود بر پدربزرگ .
ولی چون به اشتباه در فارس زبانها به پدر گفته شد و این موضوع از طریق تلویزیون تبلیغ شد الان در تورکها نیز به پدر بابا میگویند در حالی که اینکار قبلا یک تابو بود و تابویی به شدت بد و زشت.
در گذشته در فرهنگ تورکها فقط به پدربزرگ میتوان بابا گفت و به پدر : دده ، داداش ، آقا ، آقاجان ، میگفتند و حتی به اسم کوچک اش نیز صدا میزدند ولی به هیچ وجه بابا نمیگفتند و نمیتوانستند بگویند و به هیج وجه همچین اشتباه بزرگ و بی احترامی بزرگ صورت نمیگرفت. ولی الان با کمال قباهت و بی حیایی به پدر هم بابا میگویند و این تابو توسط تلویزیون بصورت بیرحمانه شکسته شد.
همانطور که عرض کردم به پدر آقا ، آقاجان میتوانستند بگویند ولی به هیچ وجه تحت هیچ شرایطی بابا نمیتوانستند بگویند و نه فرهنگ تورکها اجازه میداد پس نتیجه گرفته میشود بار مثبت بابا از صفتهای آقا و آقاجان بسیار بیشتر بود.
بنابر شرحِ کتیبهٔ شاپور یکم در نقش رستم،پاپک شاهی محلی معرفی شدهاست. محل استقرار حکومت پاپک، اصطخر بود؛ همچنین به استناد گزارش طبری از زندگی بابک، وی حاکم خیز و ناحیهای در جنوب اصطخر، در کنارهٔ دریاچهٔ بختگان بود. براساس سنگ نوشتههای بیشاپور ( به پارسی میانه ) میتوان دریافت که پاپک در حدود سالهای ۲۰۵–۲۰۶ میلادی علیه فرادستان پارتی خود شورید.
متن پهلوی کارنامک اردشیر پاپکان نیز اشاره به پاپک کرده است که بعلت عدم وجود حرف پ در زبان عرب، وی را در متون عربی بابک نامیده اند. بنابراین ریشۀ بابک با زبان ترکی نسبتی ندارد. خود بابک نیز از خرمدینان بوده و خرمدینان بنوبۀ خود از آئین مزدک پیروی میکردند. مورخ نامی پاتریشیا کرونه در پژوهش تاریخی خود بنام The Nativist Prophets of Early Islam Iran اطلاعات موثقی درمورد خرمدینان سرخ جامه و آئین آنها داده است.
دوست گرامی آذر قیمتی
آیا جناب عالی زبان شناس هستید؟ یا در این زمینه مطالعاتی داشته اید؟ یا از نظرات متخصصان استفاده می کنید؟ مطالبی که عنوان می فرمایید بسیار جالب و خواندنی است. منتها سوال اینجاست که نتیجه گیری هایی که ارایه می دهید آیا طبق مدارک علمی است؟ در این صورت ممنون می شویم منابع خود را نیز برای ما بیان فرمایید.
خود فریبی و دیگر فریبی تا کی؟
به جهت کمبود وقت خیلی خلاصه مینویسم
دوستان گرامی شما چه بخواهید و چه نخواهید در قران نزدیکی با کنیز شوهردار تجویز شده است
1-سید مرتضی استدلال شما اجتهاد در مقابل نص است که از دید فقه مردود است
2-شما یک ایه یا یک حدیث بیاورید که در ان گفته شده باشد اسارت زنان در جنگ مبطل عقد نکاح سابق انان است
3-انواع طلاق در اسلام محدود و معین است مانند طلاق بائن و رجعی و چنانچه اسارت نیز از اسباب طلاق بود طلاق دیگری با عناوینی چون طلاق اسارت یا طلاق حربی در شرع و فقه یافت میشد که خود میدانید اینگونه نیست
4-این ایه فقط محدود به زنانی نیست که در جنگ اسیر میشوند بلکه در مورد زنانی که در اسارت والدین خود متولد میشوند نیز میباشد و همچنین در مورد کنیزی که به همراه همسرش در بازار برده فروشان خریداری میشود نیز صدق میکند یعنی اگر کسی زوج برده ای را در بازار برده فروشان خریداری کرد میتواند در عین حالیکه ان کنیز همسر دارد بنا به تجویز قران خود نیز با او نزدیکی کند
5-حتی اگر بپذیریم که اسارت خودبخود سبب مطلقه شدن زن اسیر میشود زن و شوهر برده ای که در بازار برده فروشان خریداری میشوند که دیگر در جنگ اسیر نشده اند که اسارت موجب طلاق انها شئد و این ایه نیز که فقط ناظر بر کنیزان شوهرداری که اسیر میشوند نیست بلکه اطلاق دارد به هر کنیز شوهرداری ، پس اینگونه کنیزان بر چه مبنای توجیهی مطلقه میشوند که به مالکشان اجازه نزدیکی با انها داده شده است؟؟؟!!!!
6-جناب شفیعی میدانم شما دوست دارید که چنین تجویزی در اسلام نباشد و بنابر این به سخن بی اساس سید مرتضی استناد میکنید و میگویید سید مرتضی گفته به هر حال نزدیکی با زن شوهر دار در اسلام زنا محسوب میشود و اینگونه خیال خود یا وجدان خود را اسوده میسازید ولی نه دوست عزیز اینگونه نیست نزدیکی با کنیز شوهر دار به هر تعداد مرتبه برای مالکین انها در قران تجویز شده و شما اگر تفسیر سید مرتضی را قبول میکنید پس باید تفسیر علامه طباطبایی و سایر مفسرین برجسته را نیز بپذیرید که این موضوع را تایید میکنند مضاف بر اینکه این مطلب نیاز به تفسیر و توجیه ندارد بلکه نص صریح قران است و تفسیر نباید مغایر با نص باشد بلکه تفسیر توضیح بیشتر نص است شما ایات 23 و 24 و نیز31سوره نسا را بخوانید تا ببینید در فران صراحتا این موضوع تجویز شده- متاسفانه علیرغم میل و خواست قلبی شما مبنی بر نبودن چنین موضوعی در قران باید عرض کنم که این موضوع وجود دارد و از دست بنده و سید مرتضی نیز کاری ساخته نبست.
————-
سید رضی گرامی
پایان نوشته ی شما بسیار دردناک است. نوشته اید از دست بنده و سیدمرتضی نیز کاری ساخته نیست. اما اینجور نیست دوست گرامی. چرا ساخته نیست. پس بلندای فریب و هیمنه ی توجیه چه می شود؟ علامه طباطبایی در تفسیر خود نوشته که مالک کنیز می تواند برود وسط رختخوابی بخوابد که در همانحال، کنیز در آغوش شوهرش بوده. سیدمرتضی اما به میان می آید که نخیر این داستان، به این آیه مربوط نیست. خب، به اینجا مربوط نیست. به کجا مربوط است؟ علامه طباطبایی از انبان خودش که این داستان و این حق حتمیِ مالکِ کنیز را درنیاورده. حتماً پشت این داستان و این حق، صدجور قال الباقر و قال الصادق هست. مگر علامه طباطبایی و صد چون وی، می توانند با این صراحت به رختخواب یک بانوی بی نوا نزدیک شوند و بروند وسط رختخوابش و شوهرش را پس برانند و خود با او بیامیزند. این از برکات همان قال الباقر و قال الصادق است. دوست من، نکبتِ خروج از آزادگی، و باقی ماندن بر فضاحتِ فریب، می تواند همه ی ما را به دره های عمیقی از درندگی در اندازد. کاش می شد تحسم کرد که فردی چون سیدمرتضی به جایی برسد که بگوید: بله، این ها بوده و هست و از نظر منِ سیدمرتضی درست نیست. و بگوید: من درستی ها و خوبی های اسلام را تأیید و اینجور نکبت هایش را دور می ریزم. اما نه که در نگاه سیدمرتضی و دیگرانی چون وی، حلال محمد تا قیام قیامت حلال است و حرامش حرام، امکان خروج از این دایره ی حتمی و خود پرداخته را ندارند. من همیشه گفته ام: قانونگذار حتما باید خودش را و زن و بچه اش را و منافعش را و خواسته های فردی و خویشاوندی اش بجای مخاطبان قانونی اش بگذارد. یعنی طرفداران اسلامِ اینجوری، حتما باید همسر خود را بجای آن کنیزی بگذارند که با شویش خوابیده و ناگهان مالک وارد می شود و مرد را پس می راند و خود همانجا جلوی چشم مرد، با زن می آمیزد. اینها نه مگر برآمده از قال الصادق و قال الباقر است؟ و نه مگر باقر و صادق اینها را از پیامبر می دانسته اند؟ و نه مگر خود پیامبر این رویه را تأیید می کرده؟ پس نفرمایید از دست من و شما کاری بر نمی اید. هم از دست شما و من کاری بر می اید و هم از دست سیدمرتضی. سیدمرتضی با ناگزیری باید این فضاحت های مسلم را توجیه کند که بتواند پای برگه ی حکم اعدام مردان و زنان زندانی را امضاء کند، و من و شما باید بر بنیان این فضاحت عظما پتک بکوبیم. این که در این مصاف نابرابر، کدام پیروز می شویم، مهم نیست. مهم، بر آفتاب انداختنِ این چرک های رایجی ست که قرن ها پدران و مادران ما را مچاله ی خویش کرده بود و این روزها نیز مردمان بسیاری دچار همین کبَرَگِ ضخیم جهالت اند.
با احترام
https://www.facebook.com/nasser.a/videos/10156346836296130/
.
خدای اسلام مظلو مترین خداست زیرا هر مو ضوعی را که عقل از پذیرش ان عاجز است به این خدای مظلوم نسبت میدهند ؛ وقتی میگوییم عقل و وجدان و انسانیت نمی پذیرد که در امروز پدری را بکشی و شب با دختر یا همسر او همبستر شوی ؛ در جوابت میگویند نص قران است و خدا مجوز داده ؛ زیرا ان زن و دختر کافرند ؛ بابا جان اگر کافرند انسان که هستند ؛ عاطفه و مهر و احساس که دارند ؛ اینکه همبستری نیست توحش است ؛ ستم و بیداد است ؛ من نمیدانم ایا در ایران پیش از اسلام فاتحان ایرانی با زنان و دختران اسیر چگونه رفتار میکردند ؟ ایا انان نیز مزد جهاد شان را شب بعد از پیروزی با همبستری اجباری از زنان و دختران اسیر دریافت میکردند ؟ کدام دختر اسیری با میل و رعبت به قاتل پدرش تن میسپارد حتی اگر این قاتل محمد ابن عبدالله باشد ؟
———–
درود دوست خوب ما
چه سوزی در این نوشته ی کوتاه شما موج می خورد.
سپاس از شما
سپاس
.
آخ بمیرم چه سوزی! و چه توحیدی! و چه مسلمانی و ایمان بقرآنی!
شما را چه به عقل؟!
نص قرآن را باید دید چه می گوید،هر مزخرفی که بذهنتان آمد به نص قرآن نسبت دهید،عقل و وجدان اگر وجود داشته باشد باید بفهمد که قرآن در عصری نازل شد که برده گیری در جنگ سنت رایج بین همه بود،متاسفانه شما فقط اینطرف قضیه را نگاه می کنید،نه بابا،همه جای دنیا اینطور بوده،در ایران،در روم، در مصر،در جاهای دیگر هرجا جنگی واقع می شده و خاکی به توبره کشیده می شده طرف مقابل را می کشتند و خاندان او را اسیر می کردند اعم از زن و مرد و کودک و پسر و دختر،بحث بحث رقیت و اسیر کردن بوده نه فقط بحث نزدیکی با یک زن،بروید تاریخ جنگهای قدیم را پیش از اسلام در همه جای دنیا بخوانید،اسیر کردن که بالاتر از کشتن نبوده،طرف می خواهد کله شما را بپراند،شما هم می خواهید کله او را بپرانید،مساله اسارت خاندان از جان و خون بالاتر است؟! جنگ کشتن و کشته شدن داشته و اسیر کردن و بیغما بردن اموال و املاک طرف نیز از قواعد جنگ بوده،دو طرفی هم بوده،مگر مشرکان خحاز مسلمانان را اسیر نمی کردند؟ مگر بسیاری از مسلمانان در مکه از بردگانی نبودند که زیر دست شکنجه و بیگاری و سوء استفاده مشرکان بودند؟ خوب آنها هم اینطور بودند،متاسفانه اینجا کسانی یک چشمشان را باز می کنند و اسیر گیری مسلمانان را می بینند،وچشم دیگر را به اسیر گیری طرف مقابل می بندند! گویا آنطرف همه برّه هایی رام و مودب بودند! این روش در همه جا و همه تاریخ بوده است،و همه اطراف قضیه نیز با آن بعنوان یک قاعده آشنا بودند و آنرا می پذیرفتند.حالا بحث این است که اسلام نمی توانست یکباره و یکجا الغاء برده داری کند؛برای اینکه لغو یکطرفه سبب خودداری طرف مقابل نبود؛اسلام چکار کرد؟ برده داری ناشی از جنگ را امضاء کرد با قیودی:اینکه با اسراء خوشرفتاری شود و گاه با اسیران طرف مقابل مبادله شوند،و تحت احکامی الزامی و غیر الزامی کم کم تربیت دینی شوند و آزاد شوند،برده فقط هم کنیز نبوده که دائم فرض را روی استفاده جنسی می برند،بحث ما این است که این رفتار اسلام معقول تر از این بود که بستگان کسی را که برای جنگ آمده بوده برای نابودی اسلام آمده بوده و موفق نشده رها کنند بحال خودشان در سرزمین های دیگر تلف شوند،یا آنها را دوباره به اصل کفر خود و اردوی کافران بازگردانند،بهترین روش موافق با تربیت اسلامی این بود که اینها در محیط اسلامی باشند و مدارا شوند و تربیت شوند،و باسباب مختلف آزاد شوند. این روش اسلام بوده است چنانکه بارها گفته شد مادام که بصورت کلی و همه جانبه برده گیری در جنگ از همه طرف نفی نشده،حال این موضوع الان یک موضوع منتفی شده است بعد کسانی که متاسفانه مریض القلب اند بقرائن مختلف و مقصود اصلی آنان نفی همه احکام قرآن،یا انکار رسالت پیامبر است (مثل همین جی ام که جایی نوریزاد را مورد شماتت قرار داد که تو چرا هنوز قرآن را کتاب وحی می دانی؟! یا همان سید رضی) و برخی هم که اصلا بخدائی قائل نیستند،اینها برای اینکه ایمان به سائر احکام قرآن ندارند یا انگیزه های سیاسی دارند دائم در این سایت این مساله برده داری را مطرح می کنند،خوب شما کدامتان به کدامیک از احکام قرآن ایمان دارید که به این یکی اشکال می کنید؟! به آیه قصاص می رسید آنرا نفی می کنید،به احکام طلاق می رسید نفی می کنید،قانون ارث را درست نمی فهمید نفی می کنید،حج را مسخره می کنید،روزه را مسخره می کنید،نماز را با اداهای روشنفکری نفی می کنید،و همینطور برو جلو! خوب این مسلمانی است؟ برای من بسیار گواراتر است و خوشایندتر است اینکه کسی راست و حسینی بگوید من خدا را قبول ندارم یا پیامبر اسلام را پیامبر نمی دانم یا قرآن را کتاب وحی و کلام خدا نمی دانم،مثل همین فحاش لا علیه السلام این سایت،اما نفاق و دو روئی و چند روئی دیگر چرا؟تحریف تاریخ صدر اسلام و لفّاظی چرا؟ صد بار این قضیه صفیه همسر گرامی پیامبر اسلام را بصورت مستند نشان دادیم که آزاد شده و با اختیار خود و افتخار بهمسری پیامبر رضا داده با مراعات شرائط ،باز افراد عنود مغرضی که نه همت مراجعه به منابع دارند و نه زحمت دیگران را پاس می دارند این مزخرفات را سر هم می کنند که کسی را اسیر کردند و همانشب…زهی انصاف!
.
سید مرتضی گرامی
نمیشد اسلام این کنیزان را بدون تجاوز به انها تربیت کند؟ حتما می بایست این تربیت همراه بهره کشی جنسی از انها باشد؟!
بحث نگهداری اسرا و تربیت آنها بوده است به توحید و احکام اسلام و راههای فراوانی که بعد منجر به آزاد شدن آنان می شده است و کسی که آزاد می شود مختار است هرگونه خواست زندگی کند و هرجا خواست برود،چرا بحث را فقط می برید روی تمتّع جنسی؟ تمتع جنسی نیز طبعا دنباله هایی داشته مثل امّ ولد شدن که یکی از راههای قهری آزاد شدن زن بوده است،شما دقت نمی کنید زنی که شوهر و بستگان و اقرباء او کشته و نابود شده است آیا باید رهاسازی شود بسوی مرگ یا فحشاء یا جهات دیگر؟ یا نگهداری شود تربیت شود مسلمان شود و از راههای مختلف آزاد شود؟ باز گرداندن زنی هم که شوهر یا نزدیکان او کشته شده به اردوی کفر نقض غرض و خلاف تعلیمات اسلام بوده است،بنابر این موضوع را فقط از زاویه بهره کشی و روابط جنسی نباید لحاظ کرد،گذشته از همه اینها مگر طرف مقابل در جنگ (در همه اعصار و در همه مناطق) چه می کرده است؟! آیا زنان و مردان و کودکان را اسیر نمی کرده است؟ و آیا از زنان اسیر بهره برداری نمی کرده است؟! گفتم مشکل اساسی این است که ایراد کنندگان به امضاء اسیر گیری در جنگ از سوی اسلام،یک چشم به مساله نگاه می کنند! و به اوضاع و شرائط اجتماعی حاکم بر همه جوامع بشری توجه نمی کنند و با عینک های عصری و بعد از نفی قرار دادی کلی برده داری از سوی بشریت،به بررسی مسائل تاریخی دور می پردازند.این مشکل اساسی است باضافه مشکل اساسی تر :عدم ایمان بوحی ،و نفی توحید تشریعی! شما وقتی اصل برده داری را انکار داری و به فلسفه آن و اوضاع حاکم بر ضرورت های تاریخی توجه نمی کنی طبیعتا پرداختن به فروع و شاخه ها چیزی نیست جز همین که سید رضی سایت به آن مبتلاست:خودشیرینی و طنز گوئی در قالب تفسیر و تحلیل های من درآوردی!
من اصراری به ادامه این مجادلات ندارم،عیسی بدین خود موسی بدین خود!
بحث نگهداری اسرا و تربیت آنها بوده است به توحید و احکام اسلام و راههای فراوانی که بعد منجر به آزاد شدن آنان می شده است و کسی که آزاد می شود مختار است هرگونه خواست زندگی کند و هرجا خواست برود،چرا بحث را فقط می برید روی تمتّع جنسی؟ تمتع جنسی نیز طبعا دنباله هایی داشته مثل امّ ولد شدن که یکی از راههای قهری آزاد شدن زن بوده است،شما دقت نمی کنید زنی که شوهر و بستگان و اقرباء او کشته و نابود شده است آیا باید رهاسازی شود بسوی مرگ یا فحشاء یا جهات دیگر؟ یا نگهداری شود تربیت شود مسلمان شود و از راههای مختلف آزاد شود؟ باز گرداندن زنی هم که شوهر یا نزدیکان او کشته شده به اردوی کفر نقض غرض و خلاف تعلیمات اسلام بوده است،بنابر این موضوع را فقط از زاویه بهره کشی و روابط جنسی نباید لحاظ کرد،گذشته از همه اینها مگر طرف مقابل در جنگ (در همه اعصار و در همه مناطق) چه می کرده است؟! آیا زنان و مردان و کودکان را اسیر نمی کرده است؟ و آیا از زنان اسیر بهره برداری نمی کرده است؟! گفتم مشکل اساسی این است که ایراد کنندگان به امضاء اسیر گیری در جنگ از سوی اسلام،یک چشم به مساله نگاه می کنند! و به اوضاع و شرائط اجتماعی حاکم بر همه جوامع بشری توجه نمی کنند و با عینک های عصری و بعد از نفی قرار دادی کلی برده داری از سوی بشریت،به بررسی مسائل تاریخی دور می پردازند.این مشکل اساسی است باضافه مشکل اساسی تر :عدم ایمان بوحی ،و نفی توحید تشریعی! شما وقتی اصل برده داری را انکار داری و به فلسفه آن و اوضاع حاکم بر ضرورت های تاریخی توجه نمی کنی طبیعتا پرداختن به فروع و شاخه ها چیزی نیست جز همین که سید رضی سایت به آن مبتلاست:خودشیرینی و طنز گوئی در قالب تفسیر و تحلیل های من درآوردی!
من اصراری به ادامه این مجادلات ندارم،عیسی بدین خود موسی بدین خود!
.
سید مغالطه حرفات اینه که یه جا اسلام رو برحق میدونی و انتظار داری همه مثل اون رفتار کنن و بقیه رو باطل میدونی اما تو اینطور جاها انتظار داری رفتار بد اسلام رو به سبب مشابهت رفتار با بقیه مردم قبول کنن.مغلطه دیگت اینه که نمیگی اسلام ادعای آزادی نوع بشر داشته پس برده داریش رو نباید با کسایی قیاس گرفت که چنین ادعایی نداشتن.اگه تو قبول کنی که اصلا اسلام به دنبال آزادی و رستگاری بشریت نبوده و چنین ادعایی نداشته بلکه یه عده عرب دنبال خرید و فروش و تجارت بودن قطعا چنین ایرادی وارد نمیشه که بعدش بگی چرا به بقیه کاری ندارین فقط به اسلام گیر دادین.
سلام و درود
جناب سید رضی گرامی بی اندازه سپاسگزارم. وجدان انسان از تصور چنین عمل زشتی متنفر و بیزار است، بنده بارها اعتراف کرده ام که مطالعه قابل توجهی در مورد قرآن ندارم.
اما اینجا مسئله دیگری مطرح میشود :
همانطور که وجدان حتی از تصور
چنین حکم ننگینی در حق دو انسان که آزادیشان با ستم سرقت شده بیزار است، وجدان به درستی و سازگاری بسیاری آیات با وجدانش گواهی میدهد تکلیف آنها چه میشود؟
در ضمن اگر قبلاً طلبه بوده ای و به هر دلیلی از آن قصابخانه وجدان، و مسخ کننده انسان گریخته ای، کار مبارکی کرده ای، تاریخ رنسانس هم با تشکیک و اعتراض طلبه های آگاه و با وجدان مسیحی آغاز شد. اولین بار
« یان هوس »که طلبه ای اهل جمهوری
چک بود با آگاهی به متون غیر عقلانی و خرافاتی که به عنوان حقایق بدیهی تدریس میشد به اعتراض بر خاست، سپس طلبه ای بنام « ساوونارولا » در فلورانس ایتالیا ضرباتی اساسی و کاری به بنیاد باورهای خرافی مسیحیت نواخت، طلبه ها و فیلسوفان نامدار و گمنام زیادی هم از جمله ژوردانوبرونو زنده، زنده در شعله های جهل و ستم اساقفه و کشیشان سوختند تا توانستند با شمع وجود خویش پیش پای بشر را روشن کنند تا سرانجام انبوه اباطیل کشیشان بچه باز و خرافه ساز و مردم فریب کلیسا با ضربات قاطع طلبه دیگری بنام« لوتر »و سپس« کالون » بر افکنده شد و به سلطه مخوف و غیر انسانی و غیر علمی و غیر عقلانی سلسله مراتب روحانیت مسیحی پایان داد. امیدوارم عمری را که در حجره ها تلف کرده ای، براستی تلف نشده باشد و بتوانی همینطور مستند و مستدل تمام ناراستیها، اباطیل، خرافات را افشا کنی ولو آنکه نص صریح قرآن باشد. کار شما در اینصورت کاری ستودنی و در زمره مقدسترین کارهایی خواهد بود که شریفترین انسانهای تاریخ انجام داده اند.لطفاً هر چه از این نمونه ها را میدانی مطرح فرمایید. پاسخ سید مرتضی به هیچ وجه قانع کننده نبود و منهم چون چیزی در آن مورد نمیدانستم به ایشان موکول کردم.
جناب شفیعی من نیز در تحیّرم از این رویکردهای عجیب،مذبذبانه و متناقض شما،شما تا الان در باب برده داری از چه چیزی دفاع می کردی؟ مگر از سنت و روش پیامبرت دفاع نمی کردی؟ الان بصرف سخنان بی وجه سید رضی از مطالب گذشته خود عدول کردی؟ شما مگر نمی گوئی مسلمانم؟ آیا مسلمان می تواند مسلمان باشد و کاری بقرآن نداشته باشد؟ قرآن از نظر شما آیا فقط آن چیزی است که در مثنوی مولانا تفسیر و تحلیل شده است؟ این رویکرد عجیبی است که شما اصل را فرع می پنداری و فرع را اصل،در حالیکه در مسلمانی آنچه که اصل است قرآن و سنت رسول الله است و مثنوی در آن چیزهایی که غلط نیست و درست می گوید تابع و فرع قرآن است،بعد شما چطور در چیزی که بقول خود نمیدانید داوری می کنید؟ داوری یعنی اینکه الان شما بتوانبد مدعیات آنطرف گفتگو و اینطرف گفتگو را درست تحلیل نموده آنگاه قضاوت کنید،بنده البته نیازی به تایید یا تکذیب شما یا دیگری ندارم و ادامه این بحث را جدال بیفائده می دانم چون نه موضوع برده داری امروز موضوع مورد ابتلاء است و نه بحث هایی که خود شما و بنده تاکنون کردیم دفاع از برده داری بود،من زیاد توضیح دادم که رویکرد برده داری را باید در عصر و زمان و ضرورت های حاکم بر تاریخ دید و قضاوت کرد که رویکرد اسلام در باب برده داری ناشی از جنگ رویکردی ناگزیر و اصلاحی تدریجی بوده است تا روزی مثل امروز که برده داری ناشی از جنگ و صور دیگر آن از طرف همه نفی شود،بحث های جزئی تاریخی را نیز بارها گفته شد که باید با مراجعه دقیق بتاریخ دریافت،اینجا مع الاسف کسانی که بر من واضح است نه ایمان به پیامبر دارند و نه ایمان بقرآن فقط در صدد تخریب و بدنام کردن قرآن و اسلام و پیامبر و در دنبال آن نفی همه احکام قرآن و شریعت و پیروی از اهواء و بولهوسی های عصری پر آب و رنگ پوچ عصری هستند.کسی مکرر میگویدقانون گذار اسلام باید ببیند که راضی است دیگران خاندان او را اسیر کنند؟! هیچکس راضی نیست،نه آن طرف مقابل و نه اینطرف،اما مگر آنطرف مقابل از اینکار استنکاف داشت؟! من الان از برده داری دفاع نمی کنم حرفم این است (و حرف شما هم این بود) که روشی که اسلام اتخاذ کرد روشی واقع بینانه و اصلاحی و تدریجی بود و جز این ممکن نبود برای اینکه اگر اسلام یکطرفه این کار را ممنوع می کرد طرف مقابل این کار را نمی کرد.در بحث قرآن نیز متاسفانه شما در عین اذعان به ناآگاهی به قرآن فریب خوردید،من الان نیز پرسش می کنم از کجای نص قرآن آنچه که سید رضی مزوّر منافق برداشت می کند استفاده می شود،نص قرآن را واو به واو ترجمه و تحلیل ادبی کنید و یاوه نبافید.نیز شما حق ندارید اینطور بی ادبانه نسبت به طلاب دینی یاوه سرائی کنید،شما اگر بحث و مخالفتی با حکومت دینی دارید آن بحث جدایی است اما در حالی که افکار شما مخلوطی از یاوه های مارکسیسم و مکاتب غربی و عدم آشنائی به بنیادهای دینی است و گویا مثنوی مولوی قرآن نازل و کتاب وحی شماست و اینطور در مورد قرآن قضاوت می کنید بنده رک بگویم این مسلمانی شما را اسلامی التقاطی و غیر مرتبط با اسلام پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب و امامان شیعه می دانم زیرا جدای از التقاطی که در تفکر شما هست ،شما بصرف مخالفت های سیاسی همه طلاب و عالمان و کارشناسان دین را بخاطر بافته های خود مورد تهاجم قرار می دهی که این نه رسم اسلام و مسلمانی است.
جناب سید
لطفا از حقیقت جویی و اگاهی دیگران ناراحت نشوید ،دوست من ، سحر نزدیک است.
نمیشود مردمان فهیم را برای همیشه در شب نگاهداشت زیرا سحر در همین نزدیکیهاست.
برای شما که کار از سحر گذشته! آفتاب نزدیک به ظهره! ولی مراقب باش شب نشه! آگاهی یافتن یا آگاهی دادن نیز به شیطنت و لودگی کردن نیست،نمی شود یک در میان در بحثها جدی بود و شوخی کرد و لودگی و تمسخر به چیزهایی و در عین حال انتظار داشت طرف گفتگو اطلاعات بشما بدهد و گفتگو کند،یکی از نشانه های نفاق و شیطنت شما این است که هنوز یک بحث باتمام نرسیده و طرف گفتگو پاسخ به یک سوال یا برداشت نداده می روی سراغ حواشی بحث یا طرح مطالب دیگر،این نوشته ها و مطالب البته در فضای عمومی در حال ثبت شدن است و کسانی که اهل مطالعه و مراجعه به منابع هستند و شکمی اظهار نظر نمی کنند یا فریب فضا سازی های شیادانه را نمی خورند می توانند به بحث ها و منابع رجوع کنند و بفهمند چه کسی دنبال فهم،آگاهی و گاهانیدن است و چه کسی دنبال شیادی و شیطنت و ستیزه با گوهر دین.
“آیا مسلمان می تواند مسلمان باشد و کاری بقرآن نداشته باشد؟” . بلی میتواند به گمان من بیش از 85 درصد مسلمانان کاری یا توجه ای به قرآن ندارند بخصوص در میان شیعیان که بیش از 90 درصد هستند. مسلمانند یا شیعه هستند چون پدر و مادرشان بوده اند مانند دیگر سکنه این کره خاکی معمولا همانی هستند که اعقابشان بوده اند. یک مسلمان وقتی به دنیا میاید ممکنست در گوشش اذان گفته باشند و سپس مانند پدر و مادرش نماز هم بخواند و در جوانی و میانسالی برای نماز به مسجد هم برود و حتی ریشش را هم برای ثواب سه تیغه نکند و به قرائت قرآن هم گوش بدهد اما با اینحال کاری و توجهی به قرآن نداشته باشد و همان بهتر که نداشته باشد. ما از آنها یا نهاد ها ئی که خیلی غور در قرآن کرده اند، خیری ندیدیم.
نه خلیل،دقت نکردی،من به وضعیت خارجی مسلمانان کاری ندارم،همینطور که می گوئی نواقص و کاستی و دوگانگی و چندگانگی و تناقض بین اعتقاد و عمل مسلمانان زیاد است حالا شما ظاهرا با شیعه دشمنی داری به اون اشاره کردی اما دید من کلان است و می گویم فاصله بین عمل مسلمان با آنچه که مطابق قواعد اسلام ضرورت دارد زیاد است ظاهرا همان سخن سید جمال اسد آبادی سخن درستی است که گفت به غرب رفتم اسلام دیدم و مسلمان نیافتم! به شرق آمدم مسلمان یافتم و نشانه ای از اسلام نیافتم! این بیان البته شاید بیان مبالغه آمیزی باشد اما خوب تاحدی دوگانگی بین ایده اسلامی که در نص اسلام هست با عمل مسلمان وجود دارد.حالا غرض من این بود که از یک مسلمان پذیرفته نیست که ادعا کند یا اذعان کند من به قرآن کاری ندارم یا آشنائی ندارم ولی مسلمانم،قرآن باصطلاح قانون اساسی اسلام است چطور یک مسلمان قانون اساسی دین خود را رها می کند و تکیه گاه فکری خود را بر شعر و آراء و انظار دیگران و مکاتب دیگر قرار می دهد؟! من نمی گویم آراء دیگر متفکران را نباید دید،و نباید خواند یا روی ایسم های دیگر نباید تامل کرد،برای اینکه حقیقت امور مربوط به انسان و جهان نزد یک فرد نیست و بقول معروف همه چیز را همگان دانند و بتعبیر پیامبر ما حکمت را باید گرفت ولو از یک مشرک،و علم را طلب کنید هرچند در دورترین مناطق مثل چین.پس مطالعه و حقیقت جویی که فطری بشر است لازم است اما غرض من این بود که یک مسلمان نمی تواند به کتاب وحی و قانون اساسی اسلام که منبع اصلی اسلام است بی توجه یا سهل انگار باشد بصرف اینکه این کتاب عربی است،می شود عربی را آموخت یا ترجمه ها و تفاسیر را دید.
من تقریبا همه کامنتهای شفیعی رو خوندم، او از برده داری دفاع نکرد، از برخورد پیغمبر دفاع کرد.
این بنده خدا با هزار زبان گفته که از روحانیت متنفره.
با این همه موضوعات حل نشده در زندگی بشر ختم رسالت چگونه توجیه می شود!
میشه قبول کرد خدای هفت آسمان و کائنات با کمک این همه پیامبر از عهده حل نظام بردگی عاجز بوده بعد آبراهام لینکلن بیاد این موضوع لاینحل خداوند عز و و جل را بدون هیچ داعیه ای حل کند .
یعنی خدا در زمان حضرت محمد که سلام خدا بر او باد ،نگران فرو پاشی ساختار جامعه انسانی با لغو برده داری بوده و یا نگران بوده پیامبر نتواند بدون برده گیری در جنگ، از پس ماموریتش بر آید ،با مقدس سازی برای منافع ببینید پاسخ یک سوال ساده چقدر پیچیده میشود
سلام، آیا هنوز هم اعتقاد به این دارین که اسلام برای بشریت سازنده باشه ؟ آیا هنوز هم به این اعتقاد هستین که اسلام یک مذهب صلح طلب است و یک ایدولوژی جنگ طلب نیست. اگر هست، لطف بفرمایید و فقط یک روز از این ۱۴۰۰ سال رو مثال بزنید. ممنون
در اسلام هم جنگ وجود دارد هم صلح،و جنگ و صلح اصولا از لوازم قهری زندگی بشری است ،در عین حال قرآن کتاب مسلمانان جایی فرمود :”والصلح خیر” صلح بهتر است،بلحاظ تاریخی نیز صلح و عهد نامه نیز در اسلام وجود داشته است مثل عهد نامه پیامبر با یهود و نصارای مدینه بعد از هجرت ،یا معاهده متارکه جنگ بمدت ده سال تحت عنوان صلح حدیبیه،و روشن است که نه بطور مطلق می توان جنگ را بر زیست و زندگی بشر حاکم کرد و آنرا مطلوب دانست و صلح را مطلقا نفی کرد،و نه می توان بطور مطلق صلح را بر زندگی بشر حتی زمانهایی که مورد تعدّی و تجاوز واقع می شود حاکم کرد و مطلوب دانست و جنگ را مطلقا نفی کرد،یعنی اینکه جنگ و صلح تابع اوضاع و شرائط مختلف زمانه است و این ربط مستقیمی به ایدئولوژی ندارد.جنگهایی نیز که در صدر اسلام وقوع یافته است عموما ماهیت دفاعی داشته است و دفع شر مشرکان و توطئه گران متجاوز
.
یاران جان درود
فرمول ابتدا چند غلط املایی یا انشایی که در تایپ کلمات با گوشی ویا
کیبورد بسیار رایج است را نوشته آنگاه مقداری فحش از نوع چارواداری و
داش مشتی اضافه کرده سپس گوشه ای از متن را گرفته وبخیال خود
افاضات میکنند.از این صید مرتضا پرسیده شد((شما مذهبیون در دوراهی
انتخاب بین ایدیولوژیتان وایران مگر همان اسلامتان را ترجیح نمی دهید
وده ها ایران را پای شیعه گریتان ذبح نمی فرمایید)) جواب طبق فرمول فوق
بعضافه تعریف مخدوش هرکس در ایران متولد شد ایرانی است را دادند غافل
از این که سلمان نا پارسی هم ایرانی بود .بازهم سفسطه 98 از سد رای دهندگان
(نه همه)به رفراندمی که رهبرکردها وسنیان (حدود 14 از سد ایرانیان) با سوال کدام اسلام
مثل حقیر رای ندادند به فرض که 98 از سد مردمان بالغ آنزمان رای هم داده باشندآقای
صید مرتضا اکنون کل افرادی که بالای 60 سال دارند وشما که همه اطلاعات را ذارید
بفرمایید جمعیت فعلی ونمرده وخارج نرفته بالای این سن چند نفر وچه در سدی
از جمعیت فعلی ایرانند.درصورتیکه به کمتر از 8 ملیون نفر رسیدید(یک دهم) که
حکمن خودتان مخالفان وموافقان را هم مظنه کرده اید بخاطر آبروی خودت بحث
رفراندم وقانون را دیگر مطرح نکنید .من جمله اون اولی ((پدران ما به چه حقی برای ما
تصمیم گرفته اند )را بخاطر حقه باز وکلاه بردار بودن که الله شما خدعه یا تقیه یا…
می نامندش نیاوردم .بزرگتر از شما آیت الله مشهدی که فرمودند زنها به زواری که
بوی عتبات میدهند خدمات جنسی بدهند ونمی گوید با ایدز حاصله ونوه شان که پدرش
به عتبات مراجعت نموده چه باید کرد را نه ایرانی ونه انسان میدانم بل دی///با
لباسی خوشبختانه غیر ایرانی وکلامی غیر ایرانی وتفکر وخویی غیر ایرانی ..
کسی که خود به بیسوادی خود اذعان کرده و خود را “بیسوات” خوانده است و کلمه حاکی از این عدد:100 را با توجه “سد” می نویسد و در عین حال روی کینه و آلودگی باطنی سین نام مخاطب مخالف خود (سید مرتضی) را با توجه صاد می نویسد (صید مرتضی) شایسته خطاب و گفتگو نیست،همان به که او را به جهل و تعصبش واگذاشت.خوشا بحال تو ایرانی!
جناب مزدک۱، نقطه نظر خود در بارهٔ صیغه را در زیر مطلب جناب عثمان آورده است:
“عثمان جان صیغه عقد رو که سند خرید فروش و فاحشه گی شرعی است را کجاشون بگذارند؟ ”
سید مرتضی آمده مثلا جوابی جانانه به مزدک بدهد و گفته:
” پدر و مادر شما چطوری با هم ازدواج کردند که شما بوجود آمدی؟ اینو توضیح میدی صادقانه؟ ”
سید مرتضی بکل یادش رفته یا خود را به اون چیزی که همه میدانیم، زده است. این سید مرتضی هست که صیغه بخشی تفکیک ناپذیر از کلیت ایمان اوست و نه مزدک یا امثال مزدک. بنابرین چراغ “صیغه” در خانهای حلال است که ویژه مومنین سینه چاک و هلاک صیغه و مدافع صیغه هستند. حالا پرسش سید مرتضی به لحاظ ایمان و اعتقاد به شیعه و ولایت فقیه آیا برازندهٔ مطرح شدن خطاب به سید مرتضی هست یا مزدک ۱؟
سایت چوپون/* حاجی سردار/* شکستخورده به نقل از حاج آقا بهجت درباره ماه گرفتگی: امشب را برای برآورده شدن حاجتتان از دست ندهید!
مش قاسم: حالا فهمیدم چرا سردار/* شکست خورد؟ چون در زمان جنگ هرشب ماه گرفتگی نبوده که حاجت حاجی براورده بشه. به حکومت جهل اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
/*: ک
سایت اونکه فتوای قتل میداد: اگر هاشمی زنده بود با ترامپ چه میکرد؟
مش قاسم: میگفت بیا با هم بخوریم.
تو بیا ایران،نظام اسلامی نیز قول می دهد مطابق نص قانون با تو رفتار کند!
…………
سید من از الله همان خدای ///////////////////// مدینه که سنگشو به سینه می زنی به تو نزدیک ترم! من خدای توام و تو خود را به نادانی می زنی! روزیکه طناب دار را گردنت انداختم ادرسم را بهت خواهم گفت .منظور من از قانون نه قوانین مشتی وحشی و بربر و گردنه زن و دزد و جانی و متجاوز است بلکه قوانین مترقی بر مبنای حقوق بشر است. چیزی که شما مسلمین درکی از آن ندارید.
سید مرتضی
10:44 ب.ظ / جولای 28, 2018
پدر و مادر شما چطوری با هم ازدواج کردند که شما بوجود آمدی؟ اینو توضیح میدی صادقانه؟
………………
پدر و مادر من هم مثل ملیونها ایرانی فریب مشتی شیاد و فریبکار مثل//////////////// را خوردند و بدون دانستن معنی صیغه عقد پدرم مادرم را خرید در مقابل وجهی معلوم مثل ملیونها ایرانی بدون درک رواج شرعی فحشا و انهم توسط دشمنان ایران و ایرانی و با زبانیکه هیچ از ان سر در نمی اوردند مسلما بعد از رقص و پایکوبی بازمانده از اجدادشان! من هر چند از بی خردی شان دلگیرم اما وقتی به جریان سال منهوس 57 و فریب ملیونها ایرانی بعد از 1400 سال تسلط مشتی غارتگر و ادمکش و مفتخور و دزد و ادمکش می اندیشم بی خردی انها را می بخشم ! چون آنها فرزندان زمانه خویش بودند و من نیز!
اولا پارسی را باید پاس داشت و غلط ننوشت :منهوس نه “منحوس”.
ثانیا این نویسنده چند کامنت پایین تر مگر خطاب به پیمان ننوشت من کی و کجا فحش دادم! اینجا جای دوم! آیا کسی که به گروه زیادی از هموطنانش می گوید:مشتی وحشی- بربر- گردنه زن -دزد – جانی- متجاوز و قوانینی را که به رای و تصویب مردم ایران و نمایندگان مردم ایران رسیده را مورد اهانت قرار می دهد یک فحاش دروغگو و متظاهر نیست؟
ثالثا:این نویسنده در یکی از زشت گوئی ها مراسم و تشریفات دینی و عرفی اکثریت مردم ایران یعنی خطبه عقد و ازدواج شرعی و قانونی را به اسباب فحشاء و فاحشگی تعبیر کرد،آیا این فحاشی و رذالت در گفتار نیست که آیین دینی و عرفی اکثریت مردم ایران برای پیوند زناشوئی قانونی و شرعی را به فحشاء تعبیر کنند؟ من فقط پرسیدم این نویسنده که بالاخره زیر بوته عمل نیامده است،لابد زنی و مردی بهم نزدیک شده اند و او بوجود آمده،آیا این شرافت را دارد که پیوند و عقد شرعی و قانونی پدرش و مادرش که طبیعتا مورد احترام اویند را به اسباب فحشاء و فاحشگی تعبیر نکند؟ البته دیدیم که همین مقدار شرافت را نیز ندارد برای اینکه ضمن اذعان به اینکه پدر و مادر او مسلمان و ملتزم به قواعد شرع و عرف بوده اند و طی مراسم عقد و ازدواج با هم پیوند بسته اند حتی عمل اختیاری والدین خود را بجهت تعصبات پلید امروزی اش مورد سرزنش قرار داد که محتملا آن پدر و مادر چه در قید حیات باشند و چه در سرای دیگر بحکم مسلمانی الان از این ولیده خود بیزارند!
نوری زاد بی رودوایسی به شما بگویم من به این عجز و لابه های جنابعالی مشکوکم مشکوک!!!!
جنابعالی را هنوز فرد متظاهری می دونم!! عده ای را گاگول فرض کردن و اینجا کاسه گدایی دست گرفتن برای کمک به زندانیان سیاسی را نیز بسیار تمسخر آمیز می دونم!! شما که در محله فرمانیه تهران ساکن هستید و همسرتون هم از دارایی های قابل توجهی بهره مند هستند و خودتون هم همینطور پس چرا کاسه گدایی دست می گیرید!! از جیب خود خرج کنید! سوال دیگر اینکه این مایملک شخصی از کجا امده است! جنابعالی که از یک تیمسار شهربانی دوره شاهنشاهی نیز بیشتر مایملک دارید!!! چه تضمینی دارد چنین فردی که از تملق خامنه ای به این دارایی ها رسیده حال به فکر خیانت به دیگری بواسطه پول نباشد!!!! اصلاً یک کارمند معمولی در جهاد سازندگی این دارایی ها را چگونه بدست اورده است!! نکند شما نیز مانند کرویی همسرتان پولدار بوده است و از ابتدا بالای شهر نشین بوده اید!!!! تظاهر باز از این بیشتر که می گویی خرج زندگیت را با فروش تابلو تامین می کنی!!! متاسفانه عده ای از پشت پرده زندگی جنابعالی بواسطه گرفتن تعدادی فیلم در محیط خاک و خل و یک مشت مبلمان رنگ و رو رفته چیز دیگری ندیده اند حال اینکه مایملک تو سر به میلیاردها می زند!!! دخترت را نیز که بواسطه حساس بودن به آمریکا روانه کردی تا در کنار پسرت خوش باشد! اینها را آیا کاربران سایت می دانند یا تنها به آن یادداشت وضع حمل دخترت که از بابا می خواهد به دلیل زایمان نگرانش نکند بسنده کرده اند!!!! اصلاً فردی بطور جدی از خود پرسیده است نوریزاد میلیاردر را چرا به زندان نمی اندازند!!!
اهای بیایید نوریراد میلیادرد را بزندان بیاندازید تا این مملکت سامان بگیرد ؛ ایت الله و حجت الاسلامها دست از رانت خواری و اختلاس بر دارند ؛ عقل و خرد بر این مملکت حکومت کند نه جهل و نیرنگ ؛ خلاصه اینکه بیایید این نوریزاد را دستگیر کنید تا اینجا بهشت برین شود
جناب ناشناس شما قدرت تجزیه تحلیل نداری و فقط از علایم نتیجه گیری می کنید ودقیقا برادران چون تشخیص داده اند که اکثرا قادر به تجزیه تحلیل نوشته ها نیستند احساس خطر هم نمی کنند و اجازه می دهند امثال نوریزاد به کار خودشان ادامه دهند حالا یک چند روز دیگه یک روباه خال خال مشکی برای امثال شما آماده کرده اند برو سریع رای بده !
مش باقر دلار چند معامله می کنی؟!!! در جایی که در خواب هم نمی دیدی داشته باشی تخت بخواب و خوش باش که مبادا شکمت کوچک بشود! من هم می گویم این بابا این پول ها را مثل سایر مزدورها از کجا آورده! تا مزدور یا دزد نباشی به این پولها نمی رسی! دیوانه هم که باشد دیوانه عاقل نماست البته نوع دیگری هم داریم که عاقل دیوانه نماست که نوع دوم خطرناک محسوب می شود مانند بهلولی که در تاریخ امده است! نوع اول بی خطر است و برای همین بعید به نظر می رسد به این بابا کسی کاری داشته باشد! البته دیوانه عاقل نما هم باید مشخص شود این سرمایه را از کجا آورده! این مردک دیوانه بارها می گوید مگه دیگران کار نمی کنند پس چرا به قدر و اندازه شما حکومتیان پول در بساط ندارند! یکی نیست بگه دیگ به دیگ می گه روت سیاه! خود تو از کجا آورده ای!! به نظر من شماها که بیشتر از برادرها می ترسید چرا که سر یک سفره با هم نشسته اید و جیک و پیک شماها رو بهتر می دونن و برای همین می ترسید دستتان را برملا کنند!! مگر ندید احمدی نژاد چه جوری پته مته فیروز آبادی رو روی دایره انداخت!! اگر این بابا پشیمان است (نوری زاد) رو می گم و همه اش می گوید غلط کردم همه این پولهای باد آورده را به صاحبانش یعنی ملت بر گرداند!! دروغ خناق که نیست!
بیمارستان روانپزشکی ایرانیان
تهران، همت غرب ، بلوار دهكده المپيك ، ميدان المپيك ، بيمارستان روانپزشكي ايرانيان
تلفن: 44723330 (پنج خط)
وب سایت: http://iranian-hospital.ir
ایمیل:: info@iranian-hospital.ir
مثل اینکه مشتری پر و پا قرص اونجاییکه آدرس و تلفن و وب سایت و ایمیلشو از بری؟!!!
این نوریزاد دیوانه است مثل همه اونایی که توی این جامعه خود را به گدایی می زنند و مردم ساده از پشت پرده اونها خبر ندارند و می آیند شعار می دهند “یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل میشه” همه اینها رانت خوار هستند. اما در مورد دیوانه بودن این فرد من حقیقتاً اطمینان دارم بیماری نوریزاد جدی است. این افراد حتی در صورت زندانی شدن نیز زندانی سیاسی بحساب نمی آیند! عبارت “زندانی سیاسی” را به گند نکشید! پشت پرده نوریزادها که همشون هم از دم دیوانه بوده اند و مملکت را به گه کشیده اند همین است. باید دست ترامپ را بوسید که جلوی ورود این جماعت خل وضع تازه به دوران رسیده را به آمریکا دارد می گیرد! لطفاً دیگر هم نگویید “بالای شهر” و “پایین شهر”چون این عده در یک کلام هر نقطه از این مملکت را به گه کشیدند و حال کشورهای غربی را نیز با قدم نحسشان به کثافت می کشند! از دست این جماعت پلشت راهی جز فرار به مریخ نیست!
آمریکا؛ جنایتکار، جهان خوار، ابر قدرت جهنمی، ابر ثروتمند، ابر قلدر، دارای ابر ارتش، ابر کشور دانش محور، و…و.. که در بدر دنبال شر و جنگ و دعوا میگردد. کسی که تحت نام ملتی و از طرف کشوری میخواهد با آمریکا سرشاخ شود، وی را به زانو در آورد و بر او غلبه کند، آیا یک ابله تمام و کمال و یک پخمهٔ بیسواد و شوت و ناآگاه نیست اگر مزدور و وابستهٔ خود آمریکا نباشد یا اگر اجیر و سر سپرده قدرتی دیگر نباشد؟ کشورها دارند با این ابر قدرت جنایتکار و ابر قدرت نظامی میسازند و حافظ منافع کشور و مردم خود هستند و این منافع را مبنا و اولویت محض خود قرار داده اند در ارتباط با آمریکا غیر از یکی دو دیوانهٔ قدرت پرست و کینه توز و غارتگر و جانی و بیرحم و بی شرف و بی کمترین درک انسانی آلت دست دیگر قدرت ها. بابا شبانه روز در این سایت بیتوته کرده تا مروج جهل و مبلغ خرافات و مباشر جنایات و مدافع غارت و تجاوز و حامی اشغالگران ایران باشند.
کاوش
9:36 ب.ظ / جولای 25, 2018
باسلام و درود – قسمت اول
«قل یا ایها الکافرون، لا اعبد ما تعبدون» –
…………..
جناب کاوش این ایه در عمل توسط خود محمد و سایر مسلمین به صورت زیر در امد!
قل یا ایها الکافرون لاعبدو؟ ما تحتتون!
معنی.. بگو ای کافرون بنده گی نمی کنید ؟چوب تو ….می کنم! و همین کارو هم محمد و یارانش با کفار کرد!
الان ناظران سایت ملاحظه کنند آیا این نقد است؟! چند کامنت پایین تر نویسنده یاوه گوی این مطالب خطاب به شخصی بنام پیمان که به فحاشی او اعتراض کرده می نویسد من کجا فحش دادم؟! اینجا یک موردش! آیا اینکه لفظ یکی از آیات قرآن، کتاب مورد احترام مسلمانان را -آنهم در سایت کسی که ظاهرا مسلمان است-تبدیل کنند به یک حرف زشت و مستهجن،اهانت و فحاشی نیست؟ بعد نویسنده رذل این نوشته خیال می کند بر فرض استقرار یک نظام سکولار در ایران،جایی در بین مردم ایران دارد؟! من تصورم این است که نویسنده بی شرم این نوشته یقین دارد که جایی در بین مردم مسلمان ایران ندارد حتی اگر در ایران حکومتی غیر دینی استقرار یابد بنابر این چنین رویکردهایی که مع الاسف در سایت یک مسلمان راحت انعکاس می یابد را باید حمل بر یاس،بیچارگی و نومیدی صاحب این نوشته کرد که می خواهد با این مزخرف گوئی ها ولو لحظه ای آن عقده و یاس و بیچارگی درون را فراموش کند.
آقای نوری زاد
شما که اینجور خوب می نویسید و خوب تحلیل می کنید چطو پیش از سال 88 اینهمه دزدی را نمی دیدین و قتل و غارت ها را نمی دیدین؟
———–
درود دوست گرامی
صمیمانه می گویم: ای بسا می دیدم اما کور بودم. جاهل بودم. نمی فهمیدم. شعورم تعطیل بود. امید واهی داشتم به این نظام. فکر نمی کردم آخوندها آدم بکشند و دزدی بکنند و دروغ بگویند و فریب بدهند. سالها خودم را با آینده ای در همین نزدیکی ها وعده می دادم. خلاصه این که: نفهم بودم. و شاید می ترسیدم نیز. وگرنه می فهمیدم.
با احترام
.
نوری زاد خودتی!
اخبار: اس…(سه نقطه از مش قاسم)طلبان از برگزاری نشستی در آینده با حضور سران/* نظام/* و حاج ممد فریبا، برای ایجاد «وحدت در حاکمیت» خبر دادهاند.
مش قاسم: برنامه جدیدی برای شامورتی بازی و شیره ملی به سر ملت. دیدن راههای قبابلی دیگه کار نمیکنه از یه راه جدید میخوان وارد شن. ملت گوش به زنگ باش!
درود
خلفای راشدین و بنی امیه و خمینی و خامنه ای ، همه در یک وجه مشترکند و شبیه به همند ، بدون استثنا، و آن اریکه ی قدرت است. قدرت ، جایگاهی آنقدر بزرگ و بلند است چون کسی که روی ابرها نشسته باشد و به پایین مینگرد و این جایگاه گاهی قادر به دیدن مردم نیست و مردم به اندازه ی مورچه کوچک و بی مقداراند.
قدرت، سرچشمه تمامی جنگها و خونریزی ها بوده است.شیطان یا خدا؟ هر چه است هر گاه فردی در راس قدرت باشد ، بی عدالتی امری ناگزیر می شود. حکومت /قدرت فردی منحط و فاسد است . چه باید کرد؟تنها چاره برقراری نظارت مردم و ایجاد حکومت مردمی است.
بدین خاطربایددین و ایدیولوژی جدا از قدرت/حکومت باشند. تنها اشکال مسلمانان از ابتدا نیز با جنگهای مکه و مدینه و ایران و…. تا کنون همین قدرت خواهی بوده است و از طرفی اگر قدرت خواهی را از اسلام بگیرند پیغامی باقی نمی ماند. بنابراین اینکه دایم گفته می شود، این، اون و…. اسلام نیست، باید گفت: همه ی این افراد از پیامبر تا خامنه ای یک روش تا کنون داشته اند. کنار زدن و سرکوب مخالفان با جنگ و دروغ وکشتارو تنها برحق دانستن خود.
قیام ایرانیان در طول تاریخ و شکستشان از بابک خرم دین ، تا خمینی نیز خدعه مسلمانان بوده است.
اگه یادتون باشه اولین حمله به آمریکا را هم صدام حسین کرد ولی ظرف ۲ ماه همه چیزو از دست داد
،الحمدلله ما هم طالب عزت ایشانیم اما برای من واضح نیست و اینرا حضورا در آن دیدارها به ایشان گفته ام که چطور یک روحانی،یک طلبه،و یک محققی که در حوزه علمیه درس خوانده می تواند این سایت را ببیند،مطالب و مزخرفاتی که در جسارت به قرآن پیامبر ائمه،مذهب تشیع و تاریخ اسلام در این سایت را ببیند و در این موارد احساس تکلیف و وظیفه نکند و صرفا به یک اشتراک سیاسی با نوریزاد و دیگران در مخالفت با جمهوری اسلامی آنهم در مسائلی تاویلی که قابل بحث است بها دهد و اما در باب آنچه که وظیفه اصالی یک روحانی است (خواه روحانی موافق حکومت خواه روحانی مخالف حکومت خواه روحانی دارای شغل آزاد و خواه روحانی سنتی که در ازاء کارهایی از شوون روحانیت دستمزد می گیرد) یعنی دفاع از اصول اسلام ،عقائد اسلامی،و دفاع از قرآن و سیره و سنت پیامبرش و مقابله با هتاکی و اهانت هایی که به امامانش بعنوان یک شیعه امامی می شود سکوت کند،و گهگاه چیزهایی بگوید و بنویسد که امثال نوریزاد برای او هورا بکشند و زنده باد و جوونم مصلح بگویند!
…………..
سید این نظر شما تعجبی ندارد که! مصلح و بسیاری از آخوندها بخوبی دریافته اند که اگر امروز اسلام و آخوند مورد تنفر مردم است بخاطر جنایات و کشت و کشتار و غارت ایران و ایرانی توسط اراذل و اوباش اسلامی و اشغالگر حاکم بر ایران است. بنابراین اگر تو و امثال تو به این حداقل درک بعد از 40 سال نرسیده اید یا خواهان چنین درکی نبوده اید و نیستید و یا از این گذر ارتزاق می کنید و منافع تان به بود این باند مافیای اشغالگر وابسته است. مصلح و امثال او که نان دین و باور خود را نمی خورند و کار می کنند لاقل در مورد معیشتی با سایر مردم مشترکند و مفتخور و سربار جامعه نیستند تا رزق خود را به قدرت مشتی تبهکار و دزد و قاتل اشغالگر بزنند. بهمین دلیل ساده ولی حیاتی امثال مصلح واکنش مردم را چه در جامعه و چه در فضای مجازی درک می کنند و شما نه!
یادم هست یکوقت در یک گفتگوئی همین جناب مصلح یکی از توصیه هایی که بمن می کرد این بود که شما اصلا فردی به اسم مزدک و نوشته ها و یاوه هایش را نادیده بگیر! اصلا فرض کن چنین موجودی در صفحه روزگار وجود ندارد! تصورم این است که نظرش هنوز هم این است و حقیقتا نیز فردی بنام مزدک چیزی نیست،فقط مایل است اظهار وجود کند و بقول روان شناسان مشتاق و نیازمند توجه است! و این نیاز به جلب توجه او را وا می دارد که درشتی کند،فحاشی کند،تهمت بزند،و خود را -هر چند لحظاتی در سایت نوریزاد- از رنج مهمل بودن رها کند!
راجع به مهرداد چند رنگ! نیز چیزهایی می گفت که بعدا میگم! اما بردیای سایت را دوست داشت.
صَدَقَ المصلح!
در مورد آن کلمه “هیچ احساسی” مرحوم آیت الله خمینی که ورد زبان بیشتر مخالفان عنود ایشان است یکبار توضیح می دهم،این سخن سخنی عارفانه است از نهاد یک عارف که برای کنش های خود و ادای تکالیف خود جایی و جایگاهی برای احساسات و سخنان ظاهری نمی بیند،سوال این است که شما چه احساسی از بازگشت به ایران دارید؟پاسخ این است که در باب احساسات”هیچ” اما همین فرد برای پیگیری حقوق ملت ایران یعنی مردم سرزمینش می گوید اگر فرودگاه به فرودگاه مرا سرگردان کنید اهداف خود در پیگیری حقوق ملت ایران را پی می گیرم،بنابر این چنین تعبیری هیچ حکایتی از عدم علاقه به ایران و مردم ایران ندارد برای کسی که در برخی نوشته ها و اظهارات وقتی نام مردم ایران را می برد دنبال آن می گوید :که جانم فدای آنان باد.
…………..
سید مسلما خمینی عارف بوده و در حالت خلسه انهم تو ار فرانس ! ولی حضرت ایشان گویا این اولین بارشان نیست!مثلا در باره حکم تفخیذ با کودک شیرخواره هم گویا ایشان در همان حالت خلسه بوده اند والا مگر امام به چنین جنایتی حتی با نوادگان خودش مشغول بود؟ راستی این روزها عکس نوه اش با دامن کوتاه تو کانادا در حال رقص و پایکوبی دست بدست میشه! خدا می داند که ایندگان شما به روزی بیفتند! راحترین راه برایشان همان فاحشه گی و یا خودکشی است. و تمام اینها بخاطر جنایات خمینی و شما بیگانه پرستان ایران و انسان و تمدن ستیز است.
https://kavefarzandemelat.com/2016/10/23/عکس-های-وسوسه-بر-انگیز-نعیما-طاهری-نوه/
عکس های وسوسه بر انگیز «نعیما طاهری » نوه «خمینی» با کشف حجاب کامل در کانادا
من یه صحبتی با مزدک۱ داشتم.سلام .شما فحش میدی بد جور که صدای صابخونه هم در اومده .در مورد اسلام به اضافه سید مرتضی ولی ایا شده حتی یه بار پیش خودت فکر کنی وقتی سید مرتضی مینویسه دیگه لزومی نداره فحش دادن و حر فهای زشت.خود اقا سید مرتضی درست طبق خواسته شما داره مینویسه بیشترین ضرر را داره انجام میده بدین اسلام چه لزومی است به فحش دادن .شما باید از خدات باشه ۱۰ تای دیگه مثل ایشون بیان بنویسن .روز خوبی داشته باشی
پیمان گرامی می شود نمونه ایی از فحش هایی که من به اسلام میدهم بیاورید؟ اغلب هاشورها اسامی اسلام و محمد و …و نام هایی از این قبل است. شما اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد. سید مرتضی اخوند است و ///////////////////// و فحاش .شما شاید مدت زیادی نباشد که در این سایت هستید. ولی من با افکار و نوشته های این اخوند///////////////////////// حدوا 5 سالست که اشنا هستم. من بارها نوشته ام که هیچ احترامی برای هیچ دین و باور و عقیده و ایدیولوزی ندارم چون چنین احترامی باعث از نقد خارج کردن باور و دین و ایدیولوزی می شود. اسلام بعنوان یک ایدیولوژی ادعای حکومت دارد و در جزئیات زندگی افراد رخنه می کند و کاملا سیاسی است و خود محمد بعنوان بنیانگذار و اورانده و ایدیولوگش انرا برای گرفتن قدرت پرورده. بنابراین احترام به یک ایدیولوژی و باور سیاسی گذاشتن انهم زمانیکه چنین ایدیولوژی یا باوری ادعای تسخیر حریم عمومی و گرفتن قدرت انهم با سرکوب سایر باورها و دگراندیشان را دارد مسخره و بی معنی است.
چند سال است من و دیگران در این سایت نتوانستیم به این نویسنده تفهیم کنیم که نه “نقد معادل فحش و ناسزا و بی احترامی و مشتی فلان و مشتی بیسار کردن است” و نه “احترام گذاشتن به عقیده و صاحب عقیده بمعنای عدم نقد یا عدم امکان نقد است”.نقد فقط نقد است و مطابق قواعد حقوق بشر باید به صاحب عقیده (هر عقیده ای نه فقط اسلام) احترام گذاشت و با هتک و توهین به آنچه که او به آن عقیده دارد یا مورد احترام اوست نباید عواطف دیگران را جریحه دار کرد یا حقوق انسانی آنان (احترام) را زیر پا گذاشت.و بهر حال انسانها دارای ظرفیت های مختلفی هستند و ممکن است با اهانت به آنها یا عقائد آنها تحمل خویش را از دست بدهند و مقابله کنند و این یعنی هرج و مرج در گفتار و خروج از اخلاق و ورود به توحّش و بی عقلی.مجموعه این مطالب این نتیجه را می رساند که می شود هر عقیده ای را ضمن حفظ احترام و پرهیز از هتک و توهین و تحریک ،بقوّت و با تکیه بر استدلال و منطق نقد کرد،رد کرد،نپذیرفت یا پذیرفت و این حصیصه انسان بما هو انسان است.بسیار دیده شده است که نویسنده مطلب بالا بصراحت گفته است همه مجازند در مقام نقد عقائد دیگران را به لجن بکشند،و به محترمین نزد یک انسان توهین کنند،واقعا آیا این آن نقد استانداردی است که مورد نظر عقلای عالم است؟ کاملا واضح است که چنین رویکردی که نقد را معادل بی احترامی یا لجن مال کردن بنامیم خصیصه یک انسانی است که انگیزه اصلی او سیاسی و تقابل سیاسی با یک حکومتی است که یا آن مخالف است،البته یک حکومت را نیز می شود مستدل نقد کرد اما اینکه کسی با یک حکومت دینی روی برداشت های خاص یا کوته نظرانه مخالف باشد توجیه کننده حمله و اهانت به دیانت اسلام نیست،دیانت اسلام را نیز می شود نقد کرد اما نقد مستدل و انسانی.
در قاموس مسلمانان چرا از این صحنه ها تعریف نشده و بچشم دیده نمیشه؟
ژاپنی های کافر را ببینید که بخاطر چند دقیقه تأخیر، در برابر مردم تعظیم کردن برای عذرخواهی
میشه مسلمونا هم اینجوری بشن؟
میشه رهبر هم اینجوری بشه؟
میشه سیدمرتضی هم اینجوری بشه؟
اسلامیچی امکان نداره به این نقطه برسه. اسلامیچی همیشه از همه طلبکاره چون خیال میکنه فقط خودش و دایره بسیار کوچکی از هم کیشان خودش سزاوار تعظیم و تکریم هستن.
اشکال اصلی را هیچکدام اشاره نکردند !
اشکال اصلی فقط و فقط یک نکته است !
خامنه ای و بچه هایش دزد و جنایتکار و تبهکارند !
تمامی زیر مجموعه خودشان را از دزدها و تبهکاران و جنایتکاران به کار گمارده اند !
مسلما کسی که برای دزدی و جنایتکاری و تبهکاری آمده و بر مصدر امور نشسته ، هیچگاه برای مردم کاری انجام نخواهد داد !
آقا ، والله خامنه ای دزد و جنایتکار است و فساد اخلاقی دارد !
بچه هایش هم همینطور هستند !
اینها نیامده اند برای مردم کاری انجام دهند ! اساسا قصدی برای انجام خدمت به مردم نداشته اند ! نشسته اند تا آنجا که می توانند بدزدند !
در این راه از دین برای خفه کردن و کشتن و غارت مردم استفاده می کنند !
ای مردم ! دین اینها همین است ! تا امروز شنیده اید ، مسلمانان کشاورزی کنند ! صنعتگری کرده باشند و کار کرده باشند و زحمت کشیده باشند و از این راه نان خورده باشند !
اینها روزی شان را از حمله به کشورها و مردمان دیگر و به غارت بردن اموال و دارایی های آنها و کشتن مردان و برده و کنیز گرفتن زنان و کودکان برای فروختن در بازارهای مدینه بدست آورده اند !
چه انتظاری از خمینی و خامنه ای دارید ؟!
انتظار دارید که اینها کار کنند و تلاش کنند ؟! مگر اولیاء دینی که هر روز ما و شما را از کودکی برای مظلومیت شان میگریاندند ، کار و تلاش کرده بودند ؟!
شما از کار و تلاش امام حسن چه می دانید ؟! از کار و شغل و امام حسین چه می دانید ؟!
تا کنون شنیده اید که اینها شغلی داشته باشند ؟! یا فقط از دیگران گرفته اند و خورده اند کلفت و کنیز و نوکر خود را اداره کرده اند و ادعای حکومت و ریاست و … داشته اند ؟!
برویم ، برویم در بنیادهای فکری مان تجدید نظر کنیم که هرچه می کشیم از نادانی خودمان است !
چناب فیچی روی موضوع مهمی دست گذاشته اید! من بارها دراین سایت مطرح کرده ام و بارها از سید مرتضی و دیگر مسلمین خواسته ام که یک آیه و یا نصف ایه ایی از قران بیاورد که اشاره ایی به کار مفید برای جامعه داشته باشد مثل کشاورزی و صنعت و…شما حتی یک اشاره هم در قران در باره کار مفید نمی یابید. حالا مقایسه کنید با آیات قتال و کشت و کشتار و تجاوز و غارت …! خب دلیل اش بر خردورزان معلوم است .دین اسلام مربوط به فرهنگ عرب وحشی و غارتگر بوده و محمد هم برای آنها سخن گفته. بهمین دلیل هم قران در ایات گوناگونی محلی و منطقه ایی بودن اسلام را گوشزد می کند! اصلا این دین و باور ربطی بما و فرهنگما بجز زور اورشدن برما ندارد. دین زرتشت و ادیان دیگر ایرانی پیاپی از کارهای مفید مثل گله داری و پرورش زمین و اصولا پروردن و ستایش همه برمیگردند به کارهای مفید. شما در هیچ فرهنگ دیگر ارزش نان و نمک بعنوان نماد کار و کوشش و کشاورزی را مثل فرهنگ ما نمی بیند. ارزشش تا اینجاست که وقتی کسی در خانه ایی نان میخورد بخاطر نمک شناسی به ان خانه و افرادش وفاداری نشان می دهد. و این نشان ارزش گذاری نتیجه کار و کوشش است. ولی درهمان مدینه تازه مسلمان را محمد وادار یا تحریک می کند که به برادر رضاعی خود خیانت کند و او را به کشتن دهد! این از پیغمبرشه دیگه سید مرتضی ها که اگر اینکارها را نکنند اصلا از مسلمانی ساقط می شوند!
احمد شاملو
در خاطرات خود مینویسد ؛
پس از پیروزی انقلاب در سال 57
بنا به دوستی و آشنایی که با ژان پل سارتر
نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی داشتم ،
و سرمست از سرنگونی رژیم گذشته بودم….
نامه ای به “سارتر” نوشتم،
و در انتهای نامه نوشتم؛ جناب سارتر
شما از بابت پیروزی انقلاب تبریک نگفتید؟!
سارتر بزرگ
به من جوابی داد،
که سالهای سال در مغز من درنگ میدهد.
سارتر نوشت ؛
شما چگونه قیامی که رهبران آن روحانی،
و نتیجه ی آن “حاکمیت حکومت مذهبی”
و روحانیون گردیده را انقلاب می نامید؟!
مگرنه اینکه
انقلاب دگرگونی رو به جلو است،
ولی شما برگشت به قهقرا کرده اید.
این انقلاب نیست،،،
سارتر ادامه میدهد ؛ شما در آینده
ناچار مجبور به انقلاب واقعی خواهید بود،
و آن رخدادی چون رنسانس اروپا است. یعنی
به زیر کشیدن مذهب از اریکه قدرت، که هیچ
زبانی جز انقلاب متاسفانه آنرا چاره ساز نیست.
⬇️
زیبا بود اما نکته ای که وجود داره این است که انقلاب جز با یک جزم و نیرویی فراتر از قدرت حاکم بوقوع نمی پیوندد و من هنوز شک دارم سبز علی ها پی به این نکته مهم برده باشند! تا قبل از حضور سبز علی ها رژیم هرگز ما را سوسول خطاب نمی کرد چرا که با شیوه های ما آشنا بود. این موضوع عیناً به این می ماند که فیروز آبادی نوعی را به کاخی ببری که تا قبل از آن در خواب هم نمی دیده است و بدون یک ریالی از امکانات کاخ استفاده کند (که می کرده است) چنین فردی مایه بدنامی فردی دیگر است که به سختی توانسته است خود را به وضعیتی مشابه او برساند. فیروز آبادی آن مردمان را نیز سوسول می داند. بوی کباب سرمستش کرده و افسوس اینکه نمی داند در اینجا تنها الاغی است که زخم داغی بر ماتحتش مانده است نه بوی کباب! الان اینجوریه وقتی گروهی موسوم به سبزعلی نیز پا به میدان می گذارند همان بوی کباب را حس می کنند بی انکه از چگونه و چرایی آن با خبر باشند. این شیوه شیوه مبارزه نیست! مایه بدنامی است!
سلام بر انسانها
یک اینکه :من ارزشی برای پاسخ گوئی به نویسنده بی ارزش این اراجیف تکراری و نامستند قائل نیستم تا او را مورد خطاب قرار دهم.این مدعیات صدها بار همچون نوار ضبط صوت تکرار شده و حکایت خوبی از آلودگی فکری و منش تندخو و عصبی نویسنده آن است.
دو اینکه :بارها گفته ام این رویکرد که کسی جمله ای یا کلمه ای از مجموعه یک گفتار را جدا کند و ذیل آن شروع کند به فحاشی و بی ادبی و طعن و ردیف کردن سخنان نامستند تاریخی،نزد انسانهای عاقل و جدای از عصبیت،نقد نامیده نمی شود،بهترین تعبیری که می شود از اینگونه نوشتارها کرد همانا “عقده گشائی” “جرح و طعن” و “راحت کردن خویشتن خویش است از رنج یاس و ناامیدی و ناکامی های دنیاوی و سیاسی.
و سه اینکه : با اینکه یاوه سرائی ،امراض نفسانی و پوچ گوئی متعصبانه نویسنده این مطالب مشهود ناظران عمومی است اما برای اینکه میزان سخن مستند و مستدل و دارای ریشه از سخنان پوچ،یاوه،تبلیغاتی و مبتنی بر عصبیت و ناکامی جدا شود فقط یک فراز از اینهمه مدعیات دروغ و نامستند را در برابر ناظران عمومی مورد سوال قرار می دهم،آنجا که با اشاره به یکی از همسران مکرم پیامبر (صفیه) مدعی تجاوز (؟) پیامبر به او در همان میدان جنگ و بدون مراعات تشریفات شرعی مثل عدّه می شود،می گویم چنین ادعایی وحی نیست که بر نویسنده این ادعا نازل شده باشد چه اینکه سهل است که این نویسنده یاوه گو از منکران وحی و رسالت است،بنابر این ظاهر قضیه این است که چنین مدعایی برگرفته از متن تواریخی است که در دست ماست،این نویسنده با ارائه مستندات دقیق تاریخی و نقل عبارت و رفرنس نشان دهد که چنین مدعایی صحیح است.همین.
یاوه گویی اخیر سردار سلیمانی در همدان شنیدیم !
پرسشم این است که آقای سردار سلیمانی شما به جای این یاوه گوییها سری به داخل خرابه های ناشی از 40 سال حکومت جور و جهلتان بیندازید تا ببینید چه کوهی از مصیبت برای مردم ایران رقم زده اید ؟!
ایراد اساسی شما سرداران سپاه این است که چشم خود را به واقعیتها و حقایق تلخ موجود در جامعه که در حقیقت حاصل نا بخردی سردمداران حکومت میباشد می بندید .!
شما همانند صدام حسین قبل از در گیری با آمریکا یاوه می گویید .
جناب سلیمانی تو خود بهتر از دیگران میدانی که نیروی هوایی نداری ، نیروی دریایی هم نداری و تسلیحات نیروی زمینیتان هم ابتدایی و از رده خارج است .!
خداوکیلی وقتی در شهری تریبون در اختیارتان می گذارند عاقلانه سخن بگویید !
مردم ایران ازجنگ خسته شده و بیزارند ، این را بفهم .
اطمینان داشته باش که حنای شما رنگی ندارد زیرا مردم ایران به ماهیت شما پی برده و گول شما را نخواهند خورد .
آقای سردار بیشتر از این با سرنوشت مردم ایران بازی نکنید !
دارایی شما تعدادی موشک ناقص و بی اهمیت در مقایسه با سلاحهای پیشرفته آمریکابوده که در همان ساعتهای اول جنگ ساقط و دست شما و باد هوا یکی خواهد بود .!
مردم ایران هنوزم که هنوز است تاوان جنگ بی هدف هشت ساله شمارا که نسنجیده و بی فکرانه به راه انداختید می دهند و خرابه های آن همچنان در جای جای کشور به چشم می خورد .!
جنگی که آخر الامررهبر عظمایتان با پذیرش شکست آن برای ادامه بقای شماها حاضر به خوردن جام زهر شد .!
آخر مرد حسابی جنگ هشت ساله با صدام درس عبرتتان نشد !؟
آمریکا در صورت حمله به شما به راحتی تمام زیر ساختهای کشور را نابود خواهد کرد و دود این آتش و خون نصیب مردم فلک زده ایران خواهد شد ، مگر جز این است !؟
تحریمهای لمریکا شروع نشده ، اقتشاد کشور مان فلج شده و شما توان مهار افزایش قیمتها را ندارید !؟
تو را به خدا کمتر قمپوز در کنید !
کافی ست آمریکا در همان ثانیه های اول چند ده موشک به نیروگاههای برق و پالایشگاههاو … شلیک نماید ،می دانی چه فاجعه ای رخ خواهد داد !؟ من به تو می گویم که آنچنان شیر تو شیر و هرج و مرج خواهد شد که تو و رهبرت که هیچ ، امام زمانتان هم کاری نتواند کرد !؟
آنگاه مجبورید برای دومین بار جام زهر را بنوشید .
در اینجا نیز نفس اسیر شدن زن در جنگ از نظر اسلام بمعنای طلاق و جدایی از شوهر مقتول یا فراری اوست،بر این اساس آن عموم المحصنات قید یا تخصیص می خورد.این مفهوم آیه شریفه در مستثنی و مستثنی منه است و آنچه مرحوم علامه از آن سخن گفته اند و به سنت اشاره کرده اند ربطی به مفاد این آیه ندارد،بنابر این نمی توان چنین برداشتی را به نص قرآن اسناد داد.
…………….
پاسخ
سید مرتضی
2:01 ق.ظ / جولای 28, 2018
درود
خیر من نگفتم فی الفور مهیاست برای فاتحان،شما روی ناآگاهی یا میل بمجادله غیر احسن چیزهایی را بهم می بافید و استنتاج می کنید،حرفم این بود که باقتضای “الا ما ملکت ایمانکم” که استثناء از حرمت “والمحصنات” است،اسارت زنان شوهر داری که شوهر آنها از مقاتلان بوده و بقتل رسیده یا از صحنه کارزار متواری شده،این اسارت بحکم قرآن و روایات بمنزله طلاق آن زن است،
………….
اما نزدیک شدن به اسیر یا آزاد کردن و ازدواج به او قطعا نیازمند استبراء رحم و مراعات عدّه است و یک مسلمان واقعی هرگز حکم صریح قرآن کتاب آسمانی خود را وحشیانه و مبتنی بر ایمان نومن ببعض و نکفر ببعض به توحش تعبیر نمی کند.
……………..
سید جمله بعدی یعنی شعر خواندن و توجیه و تفسیر و ///! و با وقایع تاریخی و سنت خود محمد هم نمی خورده.نمونه روشن آن جریان تجاوز /// در همان میدان جنگ و در پایان همان روز خونین بزنی که تمام هستی و فک و فامیلش را بغارت برده و قتل و عام کرده بودند. در ضمن تا آنجا که در تاریخ نوشته شده خود مسلمین آمده اصولا در هر جنگی هر کسی سعی در تصرف هر چه بیشتر کنیز و برده و اموال غارت شده بوده و 1/5 این غارتها هم به خود محمد می رسیده. و معمول بوده که محمد خود از همه حریص تر برای تصرف زنان جوان و خوشگل بوده و با انداختن عبا بر روی /// شان انها را از ان خود میکرده! و جالبه که تقسیم غنائم اغلب در میدان جنگ و درست بعد از پیروزی و تصرف غنیمت انجام می شده و معمولا یکی دو روز و یا بیشتر طول می کشیده که سپاهیان اسلام به دزد خونه خود همان /// اشغال شده توسط دزدان /// باز گردند. و این بدین معنی است که بدون حتی یک استثنا تمام بردگان و کنیزکان حتی خرد سالان در همان شب اول و یا ساعات پایانی جنگ بعد از تقسیم توسط مالکانشان مورد ازار و اذیت و تجاوز قرار می گرفته اند. بنابراین این عده و /// فقهی شما هیچ ربطی به سنت محمد و عرب 1400 سال پیش ندارد و تمام این قوانین شرعی بعدها توسط آخوندهای سنی و شیعی برای هر چه تصرف در زندگی مردم امده و ربطی به محمد و قران ندارد. اسلام واقعی همان قران و رفتار و گفتار اندکی است که از محمد مانده که ///// از تمدن و انساندوستی و مهر و مدارا در ان مشاهده نمی شود و دال بر عقب افتاده گی و درنده خویی و وحشیگری و تمدن و انسان ستیزی /////////////////////// دارد. بنابراین زن و بچه های مغلوبین را اموال خود دانستن و خود را در هر دخل و تصرفی در ان رها دیدن در نظر یک مسلمان 1400 سال پیش امری رایج و عادی و منطبق بر قران و سنت محمد بوده. همین حالا مگر داعشیان شیعه و سنی چه در ایران و چه در مناطق دیگر کاری غیره اسلامی کرده اند؟ تازه زن شرعی خودشو مسلمان طبق نص صریح قران مزرعه خود می داند که می تواند از هر دری خواست چه با رضایت و چه بدون خشنودی و در هر مکانی وارد شود. وای بحال مغلوبین یتیم و بی نوایی که هست و نیست و سرزمین و ایل و قبیله خود را جلو چشمانشان قتل و عام کرده اند و از دریای خون و وحشیگری گذشته اند و اکنون برطبق قوانین شرع اسلامی در تملک مشتی غول بی شاخ و دم و وحشی و درنده خوی/// و باورمند به قوانین انسان ستیز و وحشی پرور //// گرفتارند و هر درنده خویی سعی در انداختن داش داشه اش بر سرو گردن و کپل آنهاست و دندانهایش را همچون گرگهای درنده و با خنده های زهراگین و مستانه و با چشمانی از شهوت بیرون از حدقه و سرخ و خشمگین و قیافه ایی خاک الود و غرق در خون نشانشان می دهد. راستی سید حاضری با دختران خودت چنین درندگان و برادران دینی ات برخورد کنند؟ این سرنوشت یزیدیانی است که گرفتار برادران دینی شما و ایرانیانی است که در سالهای مرگ و ترس و نیستی 60 تا 70 گرفتار و در بند برادران دینی ات در عراق و ایران بوده اند. بدون شک بی خبر نیستی. نا سلامتی قاضی شرعی!
سلام بر انسانها
یک اینکه :من ارزشی برای پاسخ گوئی به نویسنده بی ارزش این اراجیف تکراری و نامستند قائل نیستم تا او را مورد خطاب قرار دهم.این مدعیات صدها بار همچون نوار ضبط صوت تکرار شده و حکایت خوبی از آلودگی فکری و منش تندخو و عصبی نویسنده آن است.
دو اینکه :بارها گفته ام این رویکرد که کسی جمله ای یا کلمه ای از مجموعه یک گفتار را جدا کند و ذیل آن شروع کند به فحاشی و بی ادبی و طعن و ردیف کردن سخنان نامستند تاریخی،نزد انسانهای عاقل و جدای از عصبیت،نقد نامیده نمی شود،بهترین تعبیری که می شود از اینگونه نوشتارها کرد همانا “عقده گشائی” “جرح و طعن” و “راحت کردن خویشتن خویش است از رنج یاس و ناامیدی و ناکامی های دنیاوی و سیاسی.
و سه اینکه : با اینکه یاوه سرائی ،امراض نفسانی و پوچ گوئی متعصبانه نویسنده این مطالب مشهود ناظران عمومی است اما برای اینکه میزان سخن مستند و مستدل و دارای ریشه از سخنان پوچ،یاوه،تبلیغاتی و مبتنی بر عصبیت و ناکامی جدا شود فقط یک فراز از اینهمه مدعیات دروغ و نامستند را در برابر ناظران عمومی مورد سوال قرار می دهم،آنجا که با اشاره به یکی از همسران مکرم پیامبر (صفیه) مدعی تجاوز (؟) پیامبر به او در همان میدان جنگ و بدون مراعات تشریفات شرعی مثل عدّه می شود،می گویم چنین ادعایی وحی نیست که بر نویسنده این ادعا نازل شده باشد چه اینکه سهل است که این نویسنده یاوه گو از منکران وحی و رسالت است،بنابر این ظاهر قضیه این است که چنین مدعایی برگرفته از متن تواریخی است که در دست ماست،این نویسنده با ارائه مستندات دقیق تاریخی و نقل عبارت و رفرنس نشان دهد که چنین مدعایی صحیح است.همین
معلوم است که سید مرتضی نمیتواند پاسخ دهد ، بزرگتر از او هم نمی تواند پاسخ دهد زیرا سید و بقیه مصداق گربه مرتضی علی هستند که وقتی پرتشون کنی در هر شرایطی روی چهار دست و پا به زمین می نشینند .
متاسفانه ایدئولوژی سید مرتضی و امثال او جز این گونه فکر کردن چاره ندارند ، لذا بحث با اینقماش انسانها بطالت وقت و هدر دادن انرژی ست .
مزدک گرامی در تایید نوشته شما : صفیه دختر حی بن اخطب ( یهودی ) و زن کنانه بن ربیع از روسای خیبر بود . پیغمبر از میان اسیران ، صفیه را انتخاب کرد و در شب همان روزی که از خیبر به مدینه مراجعت کرد با وی همخوابه شد .
و سندتاریخی این ادعا؟
سید مرتضی
1:45 ق.ظ / جولای 28, 2018
پرستش در اسلام مخصوص ذات خداست،و هیچکس عقلا مجاز نیست چیزی یا کسی غیر خدا را بپرستد یعنی عبادت کند،اما وطن دوستی امر ناپسندی یا مورد نهی شریعت اسلام نیست که مسلمان بودن با دوست داشتن وطنی که در آن زاده شده و رشد یافته تنافی داشته باشد و هرکس با تظاهرات ریاکارانه ناسیونالیستی در صدد جدا کردن دین و وطن دوستی باشد هم اسلام را نشناخته هم انسان حقه باز،ریاکار و متظاهری است.
………….
سید بهتره شما همان کلمه عبادت را که عربی است و منظور شما را بخوبی می رساند بکار گیرید چون پرستش کلمه ایی است فارسی(پارسی/ف معرب پ است) و معنی عبد و برده و بنده گی و بخاک افتادن و خاک برسر کردن و خوار و خفیف و حقیر و تحقیر شده نگاه کنید به /// ناله های مسلمین…را نمی دهد. بلکه بمعنی پروردن و پرورش دادن است. بهمین دلیل هم خدا در فرهنگ ایران از خود و خایه و تخم می اید و افریننده نیست ولی تخم و بنیان وبنیاد است! خدا می شود پرورده می شود و می پروراند و بین خدا و انسان تاثیری متقابل است نه یکطرفه.چون خدا از انسان و هستی و انسان هم بعنوان جزیی از هستی از خدا جدا نیست. انسانها هم مخلوق خدا نیستند بلکه همنوع و همکار و همسنگ و پرورانده و پرورش یافته اند. انسان در رقص و جشن و شادی و شاد زیستن و زندگی شاد و گذشت و همنوع دوستی وانچه زندگی را قابل زنده بودن می کند خدارا می بیینند و می پرورانند! بهمین دلیل تمام ادبیات فارسی مملو از دوستی و مهر و عشق شادی میگساری و شادزیستن و چنگ و دف و نی و بزن و برقص و ساز و اواز و تنفر از گریه و درد و غم و کینه و دشمنی و دروغ و دورویی و تزویر و چس ناله ها///// است. اصولا در فرهنگ اصیل ایرانی انسان موجودی سرافراز و سربلند است و درمقابل هیچ فردی سر فرود نمی اورد. در این فرهنگ چیزی بنام خدای بالای سر و افریننده نیست.خدا لنبک ابکش است و بهرام و رام و بهمن …همه بدون حتی یک استثنا در خدمت هستی و انسان و طبیعتند و به تنهایی و جدا از انسان و طبیعت و هستی نیستند.بهمین دلیل هم در فرهنگ ایران خدا به تنهایی هیچ تقدسی ندارد بلکه تقدس از ان جان و هستی و طبیعت و انسان و کل موجودات و خدا بعنوان یک مجموعه است.بنابراین تعبد در فرهنگ اصیل ایران بی معنی و تحقیر کننده انسان و انیرانی است.بهمین دلیل نیز در ایران نظام پیشرفته برده داری نبوده. بنابراین بکار بردن ناشیانه کلمه پرستش توسط شما درست نیست.بهتر است شما بجای اینهمه عربی خواندن(که بعنوان فراگیری یک زبان نه زبان ایدیولوزی و ابزار سرکوب و دروغ و توجیه و فخر فروشی و ارباب ورعیتی …عالیست) کمی هم بخاطر نان و نمکی که در این کهنه دیار بدون هیچ منفعتی برای ایرانیان می خورید فارسی را درست یاد بگیر تا فردا اگر طناب دار برگردنت رفت بتوانی با فارسی طلب بخشش کنی!
مزدک گرامی
پرستش از پرستاری می آید، پرستار نیز همان نگهبانان آتش مقدس بودند . پرستار افرادی روحانی بودند که آب و هوا و خاکو آتش را پاس میداشتند ، جانوران موذی را از بین برده ، خاک و آب را آلوده به خون نمی کردند وپرستار جامعه خود بودند.
فریبای گرامی شما درست می فرمائید ولی این دیدگاه زرتشتیانست که بنوعی با برجسته کردن اهورامزدا دیگر خدایان ایران را به کناری راندند و نقش خدایی را از آنها سلب کرده و آنها را به مشاوران اهورامزدا تقلیل داده اند. ولی پرستاری کردن هم خود نوعی پروراندن است! دایه یا مادر هم پرورانده و هم پرستار کودک است!
دو نفر در این سایت هستند که همینجور کیلوئی شر و ور می بافند و هرچه بقلمشان می آید پرتاب می کنند آنهم در هر مقوله و موضوعی،و کاملا واضح است که اهل مطالعه و تدقیق هم نیستند همینجور روی بیکاری و روزمرّگی هرچه می خواهند می نویسند،یکی فریبا و یکی هم مخاطب او .
خدایان ایران یعنی چه؟! و ایرانیان بر اساس تاریخ چند خدا داشتند؟!
سلام و درود
این نقد کوتاه را مدتها پیش شاید بیش از دو سال پیش نوشته ام. اکنون که برای چندمین بار دارم این کتاب جاودانه را میخوانم، حقیقتاً از چنین نوشته و نقدی شرمسارم.نقد بینوایان کار کسی به کوچکی و کم دانشی من نیست! ولی تفسیر و نقد و رمزگشایی از جمله به جمله این کتاب آرزوی بزرگیست که پنهانی در دل و درون میپرورانم و میدانم که حجم تفسیرش بسیار بیشتر از اصل کتاب خواهد شد. گرچه حمل معانی بلند کتاب گرانسنگی چون بینوایان بر شانه های نازک و ناتوان اندیشه و دانش اندک کسی به حقارت بنده، خود به نوعی علامت نتوانستن و از پس تفسیر برنیامدن است، اما چون هر انسانی که آرزوهایی دارد، برگرفتن نقاب از رخ اندیشه های ویکتور هوگوی بزرگ به صورت بزرگترین خواست باطنیم در آمده است. امیدوارم قبل از مرگ به این آرزو دست یابم.
نقد بینوایان (قسمت اول)
یکی از ارزشمندترین و ژرفترین آثاری که بنده در عمرم خوانده ام کتاب بینوایان است.این کتاب سبکی سمبولیک دارد و هر شخص سمبل جریانی اجتماعی یا یکی از دو جنسیت زن و مرد و نسل حاضر و آینده مردم فرانسه در اواخر قرن هیجدهم است!
در کتاب بینوایان اثر جاودانه و فنا ناپذیر ویکتور هوگو ،ژان والژان سمبل نسلی از مردان فرانسوی است که برای لقمه ای نان که هم نیاز طبیعی و هم حق قانونی و انسانی اوست به زندانی طولانی مدت با اعمال شاقه محکوم میشود زیرا نظام اجتماعی غلط و عقب مانده، یعنی فئودالیسم نمیتواند کار و نیازهای ابتدایی او را تأمین کند، لذا به بدترین شیوهٔ ممکن حل مسائل اجتماعی و انسانی متوسل میشود و او را به زندان با اعمال شاقه محکوم میکند.ژان والژان مردی بسیار نیرومند است که قدرت بدنی بسیار زیادی دارد(همانطورکه مردان هر جامعه ای از نظر جسمی نیرومندترین افراد جامعه هستند، و ژان سمبل مردان فرانسوی در آن عصراست).
فانتین هم سمبل همان نسل از زنان فرانسوی است، موجودی ظریف و زیبا که عاشق زندگی و عشق است و توان باروری و ادامه نسل دارد( او هم ،هم نسل و هم عصر با باژان والژان و سمبل زنان فرانسه در آن دوره است ) فانتین در اوج جوانی و زیبایی مورد سؤ استفاده یکی از جوانان اشراف قرار میگیرد و آن نجیب زاده فئودال پس از کام گیری از او و حامله کردنش ،او را به حال خود رها میکند و با یک فریب از او میگریزد. از آن به بعد فانتین بتدریج دچار عسرت و نکبت میشود،کاری درخور توان و شأن خود، که بتواند زندگی خود و کودکش را تأمین کند نمی یابد و برای ابتدا یی ترین و طبیعی ترین نیازها،کارش به خود فروشی و حتی، فروش گیسوان و دندانهایش کشیده میشود،در عین حالی که مسبب اصلی تیره بختی او طبقه اشراف است زیرا این، یکی از آنان است که او را حامله کرده و بدون هیچ تعهدی رهایش کرده و رفته است. یعنی باعث و بانی بدبختیهای فانتین طبقه اشرافند که بدون پذیرش هیچ تعهدی در قبال اجتماع فقط از جامعه بهره مند میشوند.
زندان و اعمال شاقه طوری ژان والژان را سنگدل و قسی القلب و روح او را خشن کرده اند که امیدی به نجاتش نیست زیرا در اولین کار پس از آزادی فوراً مرتکب دزدی میشود،جامعه هم او را از خود میراند و دفع میکند(زیرا آن جامعه، جهت مشکلات اجتماعی و فردی راه حل ندارد و هر گاه مشکلی پیش می آید راه حل را فقط در کشتار و انکار و زندان و خشونت میبیند!) ،ولی ژان در تماس با مذهب که سمبل آن ، کلیسا و بخصوص پدر روحانی مهربان و باسخاوت و متواضع و با اخلاق کریمانه است تاریکی و خشونت را در عمل از روح او میزداید و میشوید،زیرا به او هم پناه میدهند،هم اعتماد میکنند، و وقتی که اشیاء گرانبهای کلیسا را میدزدد، به رویش نمی آورند و دزدی او را نادیده میگیرند، همچنین اشیاء را هم به او میبخشند. (مهربانی، سخاوت، کرامت، بخشش، بشر را خطا کار دانستن، نه تبهکار، و قبول زیان خود به سود فرد و اجتماع، ویژگیهای یک مسیحی مؤمن است . ) این حرکت انسانی باعث میشود ژان دچار تحول روحی شود.او ظروف نقره را سرمایه میکند(سمبل اینکه سرمایه اصلی اجتماع ،میراثهای معنوی و فرهنگی و دینی است )ژان در تماس با پدر روحانی، روحش منور میگردد، گویی از آن پس خود نیز به موجودی روحانی مبدل میگردد و همواره حضور اسقف پیر را، در هر کجا و هر حالتی، حتی پس از مرگ عالیجناب اسقف احساس میکند، در نتیجه این تأثیر پذیری چنان غنی و شرافتمند و درستکار میشود که در نهایت به صورت مسیو مادلن، صنعتگر نو اندیش و کارخانه دار در می آید، که خود در مقیاسی بزرگتر و با تأمین هزینه از راهی نوین و بیسابقه، پناه بیماران و در ماندگان و گرسنگان و بی پناهان و حتی فواحش رانده شده از همه جا میشود(یعنی ژان درتماس با یک قدیس با تقوای مذهبی، خود دچار تطهیر روحی میشود یعنی نیکی، به حکم ذات ملکوتی خود،تکثیر میشود).مذهب و مهربانی و درستکاری و کار آفرینی و ابتکار چنان اعتباری به ژان میبخشند که مردم او را بعنوان شهر دار شهری در حال توسعه انتخاب میکنند ،بازرس ژاور هم سمبل قانون است،در سیمای انسانی بی احساس،که بجز اجرای مواد قانون و مو را از ماست کشیدن و منجمد کردن اجتماع به همان حالتی که هست، هدفی دیگر ندارد و بخاطر سکه ای که ژان والژان پس از آزادی از کودکی دزدیده ،مدام در تعقیب اوست تا او را بیابد و مجازات کند،اما چون ژان والژان دچار تحول روحی شده و در واقع باطنا ًو ذاتاً عوض شده با آنکه مدام در معرض دید پلیس است و با وجودیکه بارها با او در شورای شهر جلسه مشترک میگذارند، او را نمیشناسند!بازرس ژاور تا لحظات پایانی عمرش فقط ظاهر ژان را میبیند و از دیدن درون او و درک تحولی که در درون او روی داده عاجز است.
کوزت دختر فانتین ،سمبل دختران و نسل آینده و جوان زن فرانسوی است که گرفتار و اسیر خانواده ای بی ریشه، بیوطن و فاقد ملیت و دین و اخلاق میشود که تنها در صدد کسب سود مادی از او حتی در ضعیفترین حالت ممکنش هستند و طوری از او کار میکشند و از مادرش فانتین سؤ استفاده مالی میکنند که هیچ آینده روشن و امید بخشی ندارد.
ادامه دارد….
جناب شفیعی گرامی، نظرات سرشار تناقض و عجیب و غریب شما راه را بر هرگونه بحث و تبادل نظر میبندد. جالب است که مولانا هم سرشار تناقض بود. یک جا میگفت: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد و در جایی دیگر، استدلالیان را به باد استهزا و طعنه میگرفت که پاهایتان چوبین است و اصلآ متوجه نبود که اگر قرار است کسی مقلد نباشد راهی بجز استلالورزی ندارد! جالب است که شما حتی ایمان به خدایتان را از مولانا به ارث بردهاید و حاصل تلاش فکری خودتان نیست؛ یعنی اگر مولانا وجود نداشت، شما به احتمال زیاد الان یا لاادری بودید و یا کافر. مطالعهی بسیار زیاد شما جای تفکرات و تآملات شخصیتان را گرفته است و این یکی از بزرگترین آفات مطالعهی زیاد است؛ البته این را هم بگویم که شما از سطح نیازهای سطحی بسیاری از مردم فراتر رفتهاید و نمیتوانید خودتان را به یک زندگی معمولی راضی کنید؛ اما دوست خوبم این فرتاتر رفتن نباید همهاش با طنابهای کمکی این و آن باشد. میخواهی به دنبال حقیقت باشی؟ بسماله، خودت شهامت شنا کردن در اقانوس بیکران هستی را در وجودت بپرور و همچون پیرمرد داستان همینگوی به دریا بزن. نترس از اینکه ممکن است با دستان خالی برگردی و شاید هم فقط یک اسکلت ناچیز نصیبت بشود؛ اما آن اسکلت ناچیز، هزاران شرف دارد به ماهیهای بزرگ اهدایی این و آن. مثنوی، صید مولانا بود در سفرش به دریای هستی و قرآن صید پیامبر. من به شما میگویم تو را از صید مولانا و پیامبر هیچ نصیبی نخواهد بود؛ مگر یک چیز و دوست دارم آن چیز را تو به من بگویی…
سلام و درود
دوست ارجمند از عنایت و لطف شما بسیار سپاسگزارم. انتشار و اشاعه هر امر و اثر قابل عرضه ای به دو عنصر معنوی و مادی نیاز دارد. عنصر معنویش نوشتن و پدید آوردن آثار اندیشه بطور مکتوب و ساخت و ثبت اختراعات است که بنده در حد نگارش رمان، نوول( داستان کوتاه)نمایشنامه، نقد فیلم و کتاب ، مقالات مختلف، تفسیر مثنوی، طنز، سناریو، دیوان شعر و…. آنها را در حدود 27 جلد نوشته ام. تعدادی هم آثار مختلف بطور نیمه کاره در دست تألیف دارم و چند مقاله هم ترجمه کرده ام . اینها غیر از 5 اختراع ثبت شده است که بیش از 12 سال از تاریخ ثبتشان میگذرد .
( کاری به اختراعات دیگر که به علت سنگینی هزینه مالی جهت ساخت نمونه اول و نیاز به تحقیقات جمعی و بکار گیری چند تخصص و متخصص از همان ابتدا در صدد ثبتشان بر نیامدم و ثبت نشده اند و اختراعات دیگر که به علت به نتیجه و تولید انبوه نرسیدن آن 5 مورد، از یاد خودم برده ام و چند کشف که امیدی به تولید و عملی کردنشان نیست ندارم. ) برای انتشار آثار و تولید اختراعاتم عنصر مادی مهیا نیست و تقریباً تهیه کردنش برای خودم محالست.مدتی میتوانستم از هر راهی کسب مال فراوان بکنم ولی پولی که از هر راهی به دست بیاید باب طبعم نبود و دیگر هم پیش نیامده تا ببینم هنوز هم باب طبعم هست یا نیست. بی دست و بی دوست بودن هم همینست، معروف است که با دستان خالی فقط میشود بر سر کوفت و اگر خاک بلاصاحبی گیر بیاید خاک بر سر کرد.
در۱۴۰۰ سال پیش از این در منطقه ای بنام عربستان و در شهری بنام مکه فردی بدنیا میاید که در هنگام تولد بی پدر و بعد از تولد بی مادر میشود و توسط جد و بعد عمویش و در محرومیت کامل از نظر معیشتی و روحی نشو و نما میابد ؛ نو جوانی و جوانی را در بیابانهای گرم و تفتیده مکه به شتر چرانی سپری میکند؛ در اینجا سه عامل در تکوین شخصیت این فرد دخالت موثر دارد ؛ اول بی بهره گی از دامن نوازش پدر و مادر ؛ دوم فقر معیشتی و زندگی در خانه عمویی عیالوار و فقیر وسوم تنهایی دربیابان و چوپانی که عامل بزرگی در خیال پروری شخصیت ایشان میشود ؛ از همه مهمتر در ۲۵ سالگی همسری ۴۰ ساله ودر عین حال اشرافی به او تحمیل میشود در صورتی که این موضوع کاملا خارج از عرف و رسم و موضوعی نادر در قبیله بوده است زیرا مردان مسن قبیله اغلب چند همسر و در موقع تجدید فراش همسرانی دوشیزه ویا بسیار جوان اختیار میکردند ؛ طعنه های اشراف قریش به خدیجه او را وا میدارد که از شوی جوان و فقیر خود مردی بسازد که سرامد همه مردان قریش و نیز تغیر دهنده اداب و رسوم قبیله باشد ؛ این را از اشارات مورخین بخوبی میتوان دریافت که حتی عزلت گزینی او در غار حرا از تلقینات خدیجه است و در زمانی که هراسان از غار حرا بر میگردد این خدیجه است که به او تلقین میکند که : این جبرییل است که بر تو ظاهر شده است ؛ و این گویای اینست که دعوی نبوت همه به تشویق و تلقین خدیجه بوده است ؛ البته قصه گویی های ورقه ابن نوفل (عموی خدیجه) برای محمد قبل از اعلام رسالت بعدها بسیار به کار امد ؛ نهایت انکه تمام اعمال و رفتار محمد از ۴۰ سالگی به بعد ریشه در موارد گفته شده فوق دارد و قران به عنوان کلام خدا عبارت است از بیان و امضا اداب و رسوم و قوانین ۱۴۰۰ پیش قبیله قریش در ملکه که البته تعداد اندکی از این قوانین تغییر داد شد ؛ مانند پرستش واحد الله بجای الاه های چند گانه ونیز تحریم تعدادی خوردنی و نوشیدنی مانند گوشت خوک و شراب و ….. که البته نوشیدن شراب هیچگاه در بین مسلمان بطور کامل قطع نشد فقط بصورت مخفیانه انجام میشود ؛ البته قران محمد عمدتا تحت تاثیر تورات یهودیان ان زمان بسیاری از قصه ها را بصورت ناقص بیان داشته ونیز در بسیاری موارد قانون یهودیان مدینه را در خود جای داده ضمن اینکه بزرگترین ضربه دین جدید متوجه یهودیان عربستان شد ؛ مشکل بزرگ امروزی این است که مردم امروز مجبورند تحت عنوان مسلمان قوانین ۱۴۰۰ سال پیش قبیله بدوی قریش را که تنها سازو کار زندگی و تولید انان تجارت و کاروان زنی بوده دقیقا اجرا کنند و جالب انکه ازاین دین ده ها نحله فکری متفاوت و هر نحله دارای ده ها ایدیولوک نا همساز بر خواسته که عمده هم و غم سر دمداران از صحنه بیرون گردن یکدیگر است و در این میان پیروان بیگناهند که قربانی میشوند ؛ طالبان ؛ القاعده ؛ داعش ؛ خمینیسم ؛ بوکو حرام و نحله های فراوان شیعه و سنی همه بخون هم تشنه و همه مدعی اسلام راستین و مصر به اجرای احکام قران و سنت ( ا داب و رسوم قبیله قریش ۱۴۰۰ سال پیش عربستا) در جامعه امروزی طاعونی است که مردم خاورمیانه را فرا گرفته
———–
درود و سپاس از این نوشته ی کوتاه و جامع
من هیچ طرفداری از محتوای این نوشته نمی کنم اما خواستم بخاطر جامعیت این نوشته ی کوتاه از شما سپاس بگویم.
با احترام
.
بحث طرفداری نیست،شما بعنوان یک مسلمان بگوئید با کجای این برداشت های موهوم موافقید و با کجای آن مخالفید،یا با همه آن موافقید یا با همه آن مخالفید،این هم لازمه مسلمانی است و هم لازمه اطلاعات تاریخی و تساهلاتی اینگونه که این نوشته جامع و کوتاه است تساهل بجائی نیست،جامع است یعنی از چه نظر؟یعنی جامع است به این معنا که همه اجزای آن مطابق با واقع و قابل دفاع است؟یا جامع بین یک سلسله اعلاط و مدعیات بدون دلیل است؟ و خلاصه اینکه چرا یک مسلمان باید در مورد دینش،پیامبرش،قرآنش و خدایش اینطور منفعل و بی تفاوت باشد و هرکس هرچه گفت با او مماشات کند؟ آیا همین تساهلات و انفعال ها موجب این نیست که چنین مزخرفاتی در اعماق قلب و مغز انسان ریشه کند و جایی دیگر در گفتگو با یک مسلمان معتقد سر برآورد؟
با احترام
یک تحلیل نوشته ای دیدم در پست قبل در نقد تبلیغات کلیشه ای و جنگ روانی های خائنانه ساسان دات سین این سایت از سوی یک ناشناس،ضمن تحسین این تحلیل نوشته از جهت ارائه اطلاعاتی قابل توجه و مهم و تاکید بر اینکه نویسنده آن لزومی ندارد که بصورت ناشناس مطلب بنویسد و چه خوب است با آی دی مشخصی اینگونه اطلاعات را بسمع و نظر اهالی سایت برساند آنرا بعینه نقل می کنم و به ساسان.سین می گویم بجای تبلیغات کلیشه ای و روانی به اینگونه تحلیل ها توجه کند و اگر نقدی دارد ارائه کند.
=======
ناشناس
7:41 ب.ظ / جولای 27, 2018
تحلیل ساسانم از نیروهای نظامی ایران و آمریکا بکل اشتباه است. آمریکا بخاطر شکستهای قبلی ناشی از حمله های نظامی به افغانستان و عراق و درگیرشدن در جنگهای غیرمتقارن که موجب بلعیده شدن دلارهای آمریکائی بدون نتیجه دادن، از حمایت آمریکائیان برخوردارنیست. پس اهداف آمریکا در منطقه تحقق نیافته و متحدان آن نظیر عربستان و امارات و بحرین و کویت، بعلت تخصیص بخش اعظم بودجه های خود جهت خرید جنگ افزارهائی برای مبارزه با تهدیدات حکومت اسلامی و گروههای تحت حمایت آن در منطقه که از یمن تا افغانستان پراکنده اند، دیگر از نظر اقتصادی دارای بنیۀ لازم نیستند و تا خرخره زیر بار وامهای بین المللی رفته اند. بخصوص لشکرکشیهای بدون نتیجۀ عربستان و امارات و متحدان آنها به یمن و درگیریهای نظامی بدون نتیجه که هزینه های هنگفتی را بر بودجۀ عربستان و امارات تحمیل کرده است، مؤید این واقعیت میباشد که این دو کشور ثروتمند چگونه وارد باتلاقی شده اند که خروج از آن به این آسانیها میسر نیست. در این مورد لازمست به اوراق قرضۀ عرضه شده در بازار بورس جهانی هر دو کشور ثروتمند خلیج فارس و نیز به حراج گذاشتن کمپانی نفت آرامکو هم نظری بیاندازیم. اما ایران از نظر نظامی دارای دو نیروی جداگانه تحت یک رهبری نظامی واحد است. یکی نیروی ارتش برای شرکت در جنگهای متقارن و دیگری نیروی سپاه برای شرکت در جنگهای نامتقارن. به نوبۀ خود، نیروی سپاه شامل چندین بخش است: نیروی کنترل کنندۀ ارتش، نیروی کنترل کنندۀ شورشهای داخلی، نیروئی برای شرکت در جنگهای منظم یا متقارن و نیروئی برای شرکت در جنگهای نامنظم یا غیر متقارن که این نیرو به نوبۀ خود به نیروهائی جهت درگیری در داخل و خارج، تقسیم میشود. از طرف دیگر، آمریکا میتواند حمله را شروع کرده و از نظر قدرت نظامی خسارتهای سنگینی به ایران وارد کند. ولی هدف از شروع هر جنگی آنست که شزوع کنندۀ حمله اهدافی را برای خود درنظر گرفته و پس از پیروزی بتواند آنها را نگاهدارد. اهداف آمریکا در این مرحله و درمورد حکومت اسلامی آنست که نیروهای ایران را بکل زمینگیر کرده و درکوتاه مدت خطر حکومت اسلامی را از یمن تا افغانستان رفع کند. آیا با توجه به آرایش قوا چنین کاری در کوتاه مدت امکان پذیراست؟ متقابلاً باید به آرایش دفاعی/ضربتی حکومت اسلامی نیز توجه کرد. این نیروها بیشتر بر استراتژی موشکی متکیست و موشکها بطورپراکنده در تمام نقاط ایران مستقر شده اند. در نتیجه، با چند حملۀ هوائی به چند پایکاه موشکی ایران، اسرائیل بطور حتم در معرض حملات موشکی قرار خواهد گرفت که با درنظرگرفتن ابعاد کوچک آن، امکان دارد فقط چند موشک از دفاع گنبد آهنین آن عبور کرده و محشر درست شود. ضمناً احتمال اینکه ایران دارای کلاهکهای اتمی هم باشد، از نظر دورنیست. رفسنجانی حدود 15 سال پیش آنرا مطرح کرد و خبرش پیگیری نشد. امکان دارد در اوضاع هردمبیل تغییرات در شوروی و اخباری که براثر احتیاج قوای نظامی ان به پول و غذا بگوش میرسید و حتی قاچاق تسلیحات اتمی آن که اخبارش هر روز منتشر میشد، حکومت اسلامی نیز از آن بهره برداری کرده و چندین کلاهک اتمی را خریداری و در انبار برای روز مبادا ذخیره کرده باشد. بنابراین نباید تهدید 15 سال پیش رفسنجانی که گفته بود اسرائیل فقط با یک بمب اتمی نابود میشود را از نظر دور داشت. دیگر آنکه آمریکا نمیتواند در جنگهای نامتقارن درگیر شود. چه از نظر بودجۀ نظامی و چه از نظر آمادگی نیروها. چنین واقعیتی هم اکنون در سوریه و عراق و یمن و افغانستان بخوبی مشاهده میشود که در آنها هیچگونه پیشرفتی از طرف آمریکا بدست نیامده است. مضافاً به اینکه آمریکا نه میتواند درحملات هوائی بطور صد درصد عمل کند و نه قادر است در منطقۀ وسیعی از یمن تا افغانستان نیروهای زمینی اش را بکار گیرد. اما براثر حملات هوائی به مواضع ایران یا درگیریهای زمینی با حکومت اسلامی، با توجه به وسعت منطقۀ عملیاتی از دریای عمان تا منتها الیه خلیج فارس و خلیج عدن و تنگۀ باب المندب و احتمالاً ترعۀ سوئز، حد اقل اینست که صادرات یک چهارم نفت جهانی درمعرض خطر قرار گرفته و صدور نفت و محصولات نفتی و گازی از کویت و عربستان و امارات برای مدتهای مدید و نامعلوم دستخوش خطر قرار بگیرد.
اینها فقط قسمت اندکی از نتایج درگیریهای نظامی ایران و آمریکاست. ولی مشکلات بسیار دیگری هم پیش خواهد آمد که در اینجا به آنها پرداخته نشده است.
.
جناب سید مرتضی تحلیل سراپا نقص شما را خواندم ، در پاسخ به آن مطلب زیاد دارم که در فرصت مناسب به آن خواهم پرداخت و جوابتان را خواهم داد .
ازشما پرسشی دارم و آن این است که مگر شما سادیسم جنگ طلبی و بحران آفرینی دارید ؟
اگر رفراندمی زیر نظر مراجع بین المللی در کشورمان بر گزار گردد ، یقین داشته باش حداکث آرایی که بدست می آورید 12 یا 15 در صد است .
خجالت بکشید و دست از این بحران آفرینیها بردارید .
جناب خلیل،یادت رفت شیخی را دنبال خلیل بیاوری!
1-مطالب خود شما که غالبا مطالبی سست و نا آگاهانه است اما همه نوشته ها را اینطور بی دقت می خوانید؟ این نوشته از من نبود،نوشته یک ناشناس بود در پست قبل که من آنرا پسندیدم و اینجا نقل کردم،بدیهی است خود ناشناس اگر تمایل داشته باشد به نقدها پاسخ خواهد داد.
2-شما سعی کنید موقع اظهار نظر مودب باشید و از الفاظ ناشایست استفاده نکنید،ما (یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران) نه سادیسم جنگ داریم و نه بدنبال جنگ،اما زور گوئی امریکا را نمی پذیریم،کسانی در این سایت با اینکه می دانند جنگی بین ایران و امریکا واقع نخواهد شد (که دلائل خاص خود را دارد و ناشناس در نوشته خود به برخی از آنها اشاره کرد) اما باقتضاء نادانی و آلت دست امریکا بودن یا اصلا باقتضاء نوکری و مزدوری امریکا دائم از قدرت نظامی امریکا می گویند و از ضعف قدرت نظامی ایران (در عین حال مدعی هستند ایرانیند!) مثل ساسانم دات سین که سخنگو و مدیر جنگ روانی وزارت خارجه امریکا در این سایت است،اینگونه نوشته ها مثل نوشته ناشناس پاسخی به اینگونه مطالب و جنگهای روانی پوچ است و اینکه جنگ در این منطقه نه تنها برای امریکای زورگو بلکه برای نوکران منطقه ای او مستلزم هزینه های کلان اقتصادی و نظامی است،جدای از اینکه استارت جنگ در این منطقه مهم خاورمیانه که اهمیت حیاتی در رابطه با انتقال انرژی از این جا دارد معلوم نیست به کجا ختم خواهد شد برای اینکه برخلاف ابلهان سخنگوی دشمن،ایران یک کشور کوچک یا ضعیف نیست که بیایند چند نقطه از آن را اگر بتوانند بمباران کنند و بعد هم تمام! باصطلاح بزن در رو! اینجا ایران است بیشه شیران نه بیشه خائنان وطن فروشی که آنسوی آبها روی پر قو کنار کی برد لمیده اند و با عافیت طلبی و بر اساس نوکری امریکا در صددند با تلقین احتمال جنگ و نتایج آن جمهوری اسلامی و نظم جامعه اسلامی را مختل کنند،و نه بیشه وطن فروشان داخلی زبون جبون و جاهلی که در سوراخ موشها خزیده اند و در این گونه فضاهای مجازی و با احساساتی هرکول مآبانه عربده می کشند که بله تمام شد دیگر! این بیچاره ها در داخل و در خارج از ایران توجه نمی کنند که غیر از مسائل هزینه ای پیش گفته برای امریکا و احتمال کشیده شدن جنگ به همه منطقه و همه اقمار و نوکران امریکا در منطقه،نیروهای زیادی از امریکا در این منطقه و در مناطق دیگر جهان در تیررس نظامیان شجاع ایرانی هستند و جنگ با امریکا اگرچه باصطلاح جنگی نامتقارن است اما منافع حیاتی نظامی و اقتصادی زیادی از امریکا در این منطقه و در سرتاسر جهان در تیررس ایرانیان و متحدان ایرانیان است،و اینها را اگر امثال شما داخلی ها و آن سخنگوی حرّاف وزارت خارجه امریکا در این سایت شعورشان نرسد اما ترامپ و اطرافیان او و دستگاه حکومتی امریکا علیرغم بلاهت و تکبرشان درک می کنند،آنان با اینکه در افغانستان و در عراق و سوریه در گل (بکسر لام!)ماندند و خسارت های زیاد اقتصادی و نظامی از حیث نفرات متحمل شدند اما برخلاف شماها خوب می دانند که ایران اسلامی برحسب نفرات و انسانهای با انگیزه و برحسب قدرت نظامی افغانستان و عراق و سوریه نیست که همینطور راحت کسی در باره استارت جنگ ورّاجی کند.البته ابعاد و لوازم دیگری بر فرض جنگ مطرح است که باید جداگانه به آن پرداخت اما چنانکه در اول کلام گفتم ایران هرگز بدنبال جنگ نبوده و نیست،و فی الواقع ایران در اینجا مظلوم است برای اینکه ایران در خصوص مساله هسته ای بروشنی و شفافیت اقدام به یک توافق معتبر کرد و کنش های هسته ای خود را در معرض نظارت آژانس قرار داد که همه می دانند و این امریکای یاغی و زورگو (در کسوت ترامپ و ابلهان پیرامونش) بود که یک قرار داد بین المللی را نادیده گرفت و اقدام به زور گوئی کرد :ایران نباید غنی سازی کند! ایران نباید موشک داشته باشد! ایران نباید در اهداف امنیتی منطقه ای شرکت کند! و دهها باید متکبرانه و توخالی،بهر حال ایران طالب جنگ نیست و تنها بر حقوق مشروع و قانونی ملت ایران پافشاری می کند،حال اگر امریکا یا هر کشور دیگری بخواهد جنگ به ایران تحمیل کند ایران بحکم شرافت و غیرت انسانی برابر آن خواهد ایستاد،اما چنانکه اشاره شد امریکائی ها خوب می دانند که نه قادر به اسقاط نظام ریشه دار و مردمی جمهوری اسلامی ایران هستند و نه جنگ های احتمالی کوتاه به چنین نتیجه ای ختم خواهد شد و نه فشار سیاسی داخلی محافل امریکا و افکار عمومی جهان به ترامپ تاجر ترسو و ابلهی که هیچ منطقی جز سودجوئی اقتصادی نمی فهمد اجازه چنین عملی خواهند داد.
3-در مورد رفراندوم،رفراندوم برای چه؟ وقتی اکثریت مردم ایران خواهان نظام جمهوری اسلامی هستند و بر این مطلب شواهد زیادی وجود دارد،امثال شما عددی نیستید که نقّ و نوق اتان ارزشی داشته باشد،و اساسا اینگونه تعبیرات و مطالبات در این برهه از زورگوئی و فشار روانی امریکا نشان می دهد که شماها آلت دست امریکا هستید در داخل یا خارج حال یا با توجه یا بدون توجه،من نگاه کردم در این یاوه هایی که ساسان.سین در این سایت می بافد دیدم بعد از کلی روضه خوانی برای قدرت امریکا و ضعف بنیه نظامی امریکا همه حرفش این است که حالا که امریکا اولدورم بولدورم می کند بنابر این جمهوری اسلامی استعفا داده و قدرت را به سکولارهای نوکر امریکا یا منفعل از امریکا بسپارد! این دم خروس یعنی چه؟! یعنی اینکه همه این شرّ و ورها و تهدید های نظامی و تحریمی امریکا یک جنگ روانی است برای بهم زدن نظم جامعه ایران و شوراندن آنان علیه جمهوری اسلامی! و این چه رویای شیرینی است برای سکولارهای منفعل وطنی و سلطنت طلبان و مجاهدین خلق! بعد این کودکان رسوا توجه نمی کنند که اگر مطلوب این است پس چرا اربابشان امریکا مدعیست ما دنبال تغییر رفتار ایرانیم نه دنبال چینج ریجیم! بنابر این یا ارباب شما دروغ می گوید یا شما مدعیان دوستی ایران یا هردو!
پس این شما هستید که بایدخجالت بکشید که یا عامل دشمن هستید یا آلت دست بی اراده او.
————–
درود سید مرتضای گرامی
نوشته اید:
……….وقتی اکثریت مردم ایران خواهان نظام جمهوری اسلامی هستند……
این اکثریت را شما از کجا بدست آورده اید؟ اساسا رفراندوم برای بدست آوردنِ همین اکثریت است. اگر واقعا اینجور است که شما می فرمایید، مطالبه ی یک رفراندوم برای راستی آزماییِ همین اکثریتی که شما مدعی آن هستید، نباید شما را عصبانی کند. اکثریت مردم، در نظام ولایی به هیچ گرفته شده و عجبا که: حاضرانِ در یک راهپیمایی ملاک اکثریت قرار می گیرند.
با احترام
.
بلحاظ حقوقی و قاعده استصحاب، حکم رفراندوم قبلی تا رفراندوم بعد باقی است ،اما لا اقل ضامن صدق ادعاهای ما راه پیمائی های میلیونی مردم و انتخابات های ادواری با مشارکت بالاست.
ضامن صدق ادعای “اکثریت مردم” شما چیست؟! رفراندوم ها پف به هوا در پارک ها؟! فراخوان ها و رفراندوم های جمع کردن پنج شش نفره زباله از تجریش تا راه آهن؟! عکس گرفتن های تکراری با محکومین دادگاهها؟! یا فراخوان فحش و ناسزای اراذل به دین و آیین و کشور در یک سایت؟!
سپاس دوست گرامی!
سپاس
.
بلحاظ حقوقی و قاعده استصحاب، حکم رفراندوم قبلی تا رفراندوم بعد باقی است ،اما لا اقل ضامن صدق ادعاهای ما راه پیمائی های میلیونی مردم و انتخابات های ادواری با مشارکت بالاست.
ضامن صدق ادعای “اکثریت مردم” شما چیست؟! رفراندوم های پف به هوا در پارک ها؟! فراخوان ها و رفراندوم های جمع کردن پنج شش نفره زباله از تجریش تا راه آهن؟! عکس گرفتن های تکراری با محکومین دادگاهها؟! یا فراخوان فحش و ناسزا به دین و آیین و کشور در یک سایت؟!
سپاس دوست گرامی!
سپاس
.
———-
سید مرتضای گرامی درود
راهپیمایی های میلیونی طرفداران جمهوری اسلامی آنجا معتبر خواهد بود و آنجا به تأیید و بقای شرعی و قانونی و منصفانه ی جمهوری اسلامی می آنجامد که: به مخالفان هم فرصتی داده شود که: جمعیت میلیونی ترِ خود را به رخ بکشند. در مورد شش نفری که با ما همراه اند این بگویم که به برکت نظامی که با ترساندن مردم به حیات غاصبانه ی خود تدوام می بخشد، اطرافیان ما و شما می ترسند. خود شما نیز می هراسید که مثلا در کنار معترضان آفتابی شوید و حرف دلشان را بشنوید. می هراسید از این که بعنوان یک مسلمان شیعه چهارده معصومی، سری به گوهر عشقی بزنید و سراغی از سوزهای شبانه اش بگیرید. کاش نمی ترسیدید و یک بار من و شما و دوستان این سایت با هم به کوه می رفتیم و در کوه نمایش زیبایی از جدل نیکو را نشان خودمان و همگان می دادیم. با اطمینان می گویم: نانی که فداییان و طرفداران جمهوری اسلامی فرو می برند، در قاتقِ ترسِ میلیون ها مردمی فرو می برند که از این نظام متنفرند اما چه کنند که نه دستگاه قضایی و نه مجلس و نه دولت جمهوری اسلامی، هیچ مفری برای حضور آشکار و آزادانه ی مردم باقی نگذارده اند. کاش مثلا در یک قلم رنج معلمینی را درک می کردیم که صرفا برای خواسته های بحق شان سر برآورده اند و بلافاصله به زندان برده شده اند.
من به عمرم وکیلی پاک تر و انسان تر و شایسته تر و باسواد تر و فهیم تر و ایرانی تر و نوعدوست تر و منصف تر از جناب دکتر عبدالفتاح سلطانی ندیده ام. ایشان اکنون هفت سال است که زندانی ست. می دانید چرا؟ چون وکالت انسانهایی را پذیرفته که ایرانی اند اما نظام مقدس آنان را شهروند نمی انگارد. اگر آمادگی دارید، قرار بگذاریم برویم منزل پدریِ سعید زینالی که از سال 78 ، برادران اسلامی و شیعی، وی را برده اند که ده دقیقه ی بعد بازگردانند. ظاهرا حدیثی هست که اگر یکی صدای استغاثه ی کسی را که کمک می طلبد بشنود و بدو اعتنایی نکند، مسلمان نیست. اگر احساس می کنید که مسلمانید، خبرم کنید که خودتان – بی حضور من یا دیگری – بروید دیدنِ خانواده ی شهرام فرج زاده که در روز عاشورای 88، برادران صورتش را زیر چرخهای اتومبیل شان له کردند و کشتندش. خبرم می کنید؟
لطفا.
خواهش می کنم.
ما به این همراهی شما نیازمندیم.
این را صمیمانه می گویم.
بی هیچ کنایه ای.
این را از طرف خانواده های این عزیزان می گویم.
که به یک گوش شنوا محتاج اند.
با احترام
.
سید تحلیل جناب ناشناس ناشی از عدم اگاهی از غرب و توان تخریبی نیروهای امریکا و اقتصاد امریکا و رابطه اش با دول اروپایی و سایر ملل ثروتمندی مثل ژاپن و چین است و نقش کنونی نفت در اقتصاد غرب و امریکاست! در بهترین شرایط در یک درگیری مستقیم ایران با امریکا در عرض حداکثر یک هفته تمام زیر بناهای اقتصادی و پایگاهای ارتش و سپاه همه بدون استثنا در هم کوبیده خواهد شد و با ادامه جنگ و یا در همان ابتدا ناتو نیز به امریکا و اسرائیل و کشورهای عربی خواهند پیوست و با رهگیری هر جنبنده ایی از زمین و هوا بجز زمین سوخته ایی از ایران بجا نخواهند گذاشت. هزینه اش هم از جیب مردم ایران و با وادار کردن ایران به امضای قرار داداهای الزام اور که تا حداقل 10-20 نسل دیگر ایران را گرفتار خواهد کرد پرداخت می شود. این درست است که دولت امریکا مقروض بانک مرکزی و کشورهایی مثل چین و غیره است ولی با سیاستی که ترامپ بنفع منافع آمریکا در پیش گرفته بمقدار قابل توجهی در سالهای اینده از این قرض پرداخته شده چون سیاستهای ترامپ باعث ایجاد شغلهای زیادی در داخل خود آمریکا و مجبور کردن بسیاری از شرکتهای امریکایی و خارجی و حتی کشورهای دیگر مثل اتحادیه اروپا به پرداخت حق گمرکی و یا مقداری از درامدشان به دولت امریکا و پرداخت مالیات بیشتر با ایجاد شغل در کشور شده. بهمین دلیل سادگیست که قدرت ابر قدرتی مثل آمریکا را بخاطر چند تروریست افغانی و مسلمان نادیده گرفت. امریکا ئیان از جنگهای پیاپی در مناطق مختلف جهان بسیار اموخته اند و چون غرب بطور کلی و جهان صنعتی بطور اخص اعتمادی به چین و روسیه برای ثبات امنیت بازار ندارند …چون در حقیقت هم چین و روسها خود راهزنانی هستند که هیچ حقی را محترم نمی شمارند و براحتی رازهای صنعتی را می فروشند..مجبورند که پشت امریکا بایستند و مجبور به جبران خسارات امریکا در هر جنگی هستند. اصولا غرب و چهان صنعتی رهبری امریکا را قبول کرده و به هیچ وجه لاقل تا 30 -40 سال اینده تغییری دران نخواهد داد. دیدار رهبران اتحادیه ارو/ا با ترام/ هم در همین راستا بود و حرف انها به ترام/ این بود که…ما دوست و هم/یمان و در کنار امریکا هستیم نه دشمن.بنوعی تائید رهبری امریکا و لنگ انداختن و تسلیم شدن ! اصولا در فکر انسان غربی با همه تنوع و اختلافات فکری چیزی بنام شکست امریکا شکست تمدن غرب و بی ثباتی بازار و آقایی غرب است.بهمین دلیل با وجود تمام اختلافات و منافع مختلف غرب همچنین به امریکا به چشم قدرت و رهبر بلا منازع جهان می نگرد و حاضر به هر همکاری با امریکا و هر فداکاری برای ادامه این رهبریست. بهمین دلیل ابلهانی که خیال می کنند که می توانند از تضادهای بین امریکا و سایر قدرتهای صنعتی بلوک غرب استفاده کنند باید دنبال قدرتی باشند بزرگتر از این مجموعه! غرب بخوبی می داند که اگر رهبری امریکا ضربه بخورد قدرت رهبری انها نیز ضربه خواهد خورد بهمین دلیل بهیچ وجه چنین ریسکی نخواهند کرد.
تحلیل که مال ناشناس بود و خود ناشناس باید پاسخگو باشد،اما در این نوشته من ندیدم عناصر بکار رفته در نوشته ناشناس نقد شده باشد،این نوشته هم مثل یاوه سرائی های سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت فقط در مقام بیان قدرت نظامی امریکا و نفوذ آن در جهان است و این مورد انکار کسی نیست،من هیچگاه قدرت نظامی امریکا و قدرت اقتصادی او و نفوذ او در جهان را انکار ندارم،اما نوشته ناشناس متمرکز بود بر فرض وقوع جنگ،اینکه آیا اساسا جنگ وقوع خواهد یافت؟ و اگر وقوع یابد چه نوع جنگی است؟ جنگ زمینی است؟ جنگ دریائی است؟ جنگ هوائی است؟ همه اینهاست؟ تبعات بمباران اولیه چیست؟ اهرم های ایران چیست؟ آیا افکار عمومی جهان و افکار عمومی داخل امریکا به ترامپ اجازه استارت یک جنگ آنهم در این منطقه مهم و استراتژیک را خواهند داد؟ آیا جنگ جنگی طولانی است یا بقول سخن غیر کارشناسی نویسنده نوشته بالا یک هفته ای تمام خواهد شد؟! واکنش متحدان ایران چیست؟ و دهها سوال پیرامون آن که کارشناسان سیاسی نظامی و اقتصادی پیرامون آن می توانند بحث کنند،و اینها مورد توجه طرفین این جنگ محتمل هست،اما چیزی که مسلم است این است که اینها مسائلی کارشناسی است از ابعاد مختلف و تابع میل و خیال و آرزوی افراد منفعل یا آلت دست بیگانه مثل نویسنده مطالب بالا نیست که گوشه یک سایت دلشان را خوش کنند به اینکه جنگ روانی ایجاد کنند و چند نفر یکدیگر را در این سایت اقناع کنند.
و نکته دیگر این است که ایران اسلامی دنبال جنگ نیست،حالا ما دنبال جنگ نیستیم ولی اگر جنگ به ایران تحمیل شود دفاع کردن از سرزمین و حقوق مردم ایران یک واجب عقلی و شرعی است،الان سوالی که متوجه منفعلان یا آلت دست های بیگانه در این سایت است این است که ایران طالب جنگ نیست الان ایران که طالب جنگ نیست باید چه کند؟ باید از حقوق مورد توافق خود در برجام بگذرد؟ و باید مقابل مطالب زورگویانه امریکا تسلیم شود؟این سوال در واقع ربطی به جمهوری اسلامی یا جمهوری سکولار ایران ندارد،سوالی است ناظر به حق و حقوق ایران و زورگوئی امریکا.
جناب سید مرتضی در پاسخ به مطالب گفته شده در سایت طبق معمول حرافی را پیشه کرده و مطابق دیدگاه خود بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود در کشور بلغور می کنی!
یا تو و همفکرانت در بطن مردم و مشکلات آنها نیستید و یا اگر هم هستید مصداق سیر از گرسنه خبر ندارد میباشید !
میدانی قیمت سکه از دیروز تا امروز حدود یک میلیون تومان افزایش داشته است ؟ !
میدانی قیمت دلار آمریکای دژمن از مرز یازده هزار تومان گذشته !؟
چرا همانند کبک سرت را داخل برف کرده ای !؟
میدانی قدرت خرید مردم با اوضاعی که خلق کرده اید به صفر رسیده است ؟
تو و اربابان غرق در رفاهت چه زمانی از خواب بیدار خواهید شد
مهرداد سابق،وقت گفتگو یکخورده ادب داشته باش و استحکام کلام را با ورّاجی و اهانت عوضی نگیر.
من منکر مشکلات اقتصادی نیستم، اگر بیشتر از تو نه،کمتر از تو در جریان اخبار نیستم،اما موضوع گفتگو الان عربده کشی امریکا و مساله جنگ بود،من فکر می کنم این وضعیت بازار سکه و ارز -با اینکه تحریمی صورت نگرفته-مساله سوء استفاده دلالها و مفسدین اقتصادی و جنگ روانی است که از خارج کشور هدایت میشه و توسط آلت دستهای با جیره و مواجب یا بی جیره و مواجبی مثل شماها اجراء میشه وگرنه روشنه که الان اتفاق خاصی در واردات و صادرات کشور صورت نگرفته و هنوز نفت بفروش می رسه و درآمدش هم باز می گرده،البته دولت هم با توجه به فضای تهدید و تحریمی که آمریکا بوجود آورده خودش را آماده می کنه…بهرحال اینطور مشکلات کم یا زیاد با نوسان های مختلف از اول انقلاب وجود داشته و کم کم با استقامت مردم و دولت حل میشه و ربطی به نق و نوق های همیشگی نق زنانی مثل شما نداره، شماها که وضعتون معلومه چه ایران در بالاترین نرخ رشد اقتصادی حرکت کنه و چه با نرخ رشد اقتصادی منفی
شماها بهر حال مثل پیرزن های نق نقو نق اتان را می زنید! بنظرم کار دولت روحانی در مورد برجام عالی بود و با رفع تحریم های عمومی و فروش نفت و قرار دادها کشور رو به رشد می رفت اما خوب ارباب شما امامزاده ترامپ چموشی کرد و لگد پراکنی،حالا البته دوره تحریم های اجماعی سازمان ملل نیست،و ایران ترامپ چموش رو سرجاش خواهد نشوند،فقط البته این وسط شما نوکرهای او و نق نقوهایی که دخیل به او بستید (ساسان.سخنگو و برخی دیگرو که می بینی!) در حال رسوا کردن خودتون و بی وطنی تون هستید،اوضاع درست میشه چون مردم هستند هرچند شما غرغروها همیشه در حال غرغرید! در هر حال عاقبت روسیاهی به ذغال های وطن فروش غرغرو میمونه!
تابعد!
پاسخ به دوست بخش اول
دوست عزیز ناشناسی در پست “جگر کردستان” چنین نوشتند:
“تحلیل ساسانم از نیروهای نظامی ایران و آمریکا بکل اشتباه است”
http://www.nurizad.info/blog/32434#comment-488868
مابقی را از پیوند پی گیری کنید.
صحبت های این دوست از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و من ضروری می بینم نکاتی را در این باره به عرض برسانم. حقیقت امر از ساده لوحی دوستمان بسیار شوکه شدم ولی متوجه شدم تفکری است غالب بر بسیاری از مردم ساده دل کشورم که تحت بمباران تبلیغاتی خامنه ای و اعوان و انصارش قرار دارند.
این صحبت ها بسیار شبیه سخنان اخیر قاسم سلیمانی است. عمده ترین نقطه ضعف این صحبت ها مقایسه یک کشور پهناور هشتاد میلیون نفری با تروریست های طالبان و داعش است. شما چگونه تصور می کنید بتوانید از ایران با جنگ های چریکی و نامتقارن در برابر حمله آمریکا دفاع کنید؟ طالبان آیا از افغانستان دفاع می کند؟ این ها چند تا تروریست یک لا قبا هستند که در کوهستان ها پراکنده اند و حد اکثر توانی که دارند حفظ جان خود و پنهان شدن بین مردم غیر نظامی و هر از چندی یک عملیات تروریستی است. صدمه اصلی را مردم افغانستان متحمل می شوند. طالبان دارد مردم افغانستان را قتل و عام می کند. این وضع می تواند الی الابد ادامه داشته باشد بدون آن که خطر عمده ای متوجه آمریکا کند. کار اصلی آمریکا در افغانستان و پاکستان اطلاعاتی و شناسایی است. همین اندازه که ترور محدود به افغانستان باشد برای آمریکا پیروزی است. پهباد ها هم که هر جا لازم باشد افراد را هدف قرار می دهند. با تلفات جانبی.
حال یک نفر به من بگوید قاسم سلیمانی که به آمریکا می گوید بیا من منتظرت هستم وقتی آمریکا آمد و بنا بر محاسبات در همان گام نخست بالغ بر سه میلیون نفر از هم وطنانمان کشته شدند این با کدام منطق نظامی قابل توجیه است؟
فکر کرده آمریکا می آید می گوید سلیمانی کجاست؟ دوستمان اشاره گذرایی کرده است که آمریکا می تواند خسارت های سنگینی به ایران وارد کند. عجب؟ همین؟ پرسنل ارتش چه گناهی کرده اند که بخاطر حماقت و رجز خوانی یک فرد فاقد دانش نظامی جزغاله شوند تا ایشان بتواند وارد فاز جنگ های نامنظم شود! ظرف یک الی دو ماه تمام زیر ساخت های حیاتی کشور اعم از نظامی و شبه نظامی (مثل نیرو گاه ها پل ها فرود گاه ها کارخانجات دو منظوره جاده ها مراکز سوخت پالایشگاه ها پتروشیمی) و به طور حتم مراکز هسته ای و تحقیقات هسته ای و زیر مجموعه های آن نابود خواهد شد. فدای خاک پای رهبر. ما کی باشیم. رهبر سرش سلامت!
عربستان ورشکسته شده امارات دیگر پول ندارد آمریکا هم که حتما از بس بدهکاری بالا آورده نفسش در نمی آید و ….
قضیه را وارونه می بینید عزیز. این ها همه نسبی است. لحظه ای که منافع حیاتی آمریکا به خطر افتد ورق به سرعت بر می گردد. گو این که خاورمیانه در در جه اول تامین کننده نفت کشور های اروپایی و چین و ژاپن است. به خطر افتادن امنیت خاورمیانه بیشتر به این کشور ها صدمه وارد خواهد کرد. آمریکا در کوتاه مدت چه بسا به دلیل افزایش بهای نفت سود خواهد برد. نمی دانم می دانید که آمریکا دیگر وارد کننده نفت و گاز نیست بلکه صادر کننده است. بخصوص وقتی قیمت ها بالا رود منابع نفتی بیشتری در آمریکا مقرون به صرفه خواهد شد. روسیه نیز به همچنین. بنا بر این سلیمانی در درجه اول با اروپا و چین و ژاپن رو در رو خواهد شد. این همانی است که آمریکا آرزویش را می کند. اتحاد جهانی علیه جمهوری اسلامی. جلسه شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه اقدام نظامی علیه سلیمانی و شرکا. حال سپاه به شیخ نشین های خلیج فارس و عربستان سعودی موشک بزند. برای کسی اهمیتی ندارد.
خطای بزرگ دیگری که سلیمانی مرتکب شد و در صحبت های دوستمان حل و فصل نشد تهدید دایمی اسراییل است. آمریکا ممکن است با طالبان یا داعش یا کره شمالی و دیگران وارد مذاکره صلح شود ولی اگر جمهوری اسلامی کار را به جنگ بکشاند صلحی در کار نخواهد بود. جنگ تا سرکوب کامل نیرو های تهدید کننده اسراییل ادامه خواهد داشت.
فکر می کنید اسراییل از اصابت چند موشک سپاه به وحشت خواهد افتاد؟ وقتی خامنه ای رسما اعلام کرده اسراییل نابود خواهد شد منطقی است که این کشور خود را از هم اکنون برای یک جنگ مرگ و زندگی آماده کند. تحمل چند موشک بهایی است که اسراییل برای حفظ بقای خود و دفع شر خامنه ای خواهد پرداخت.
خطای بزرگ دیگر عدم محاسبه نقش روسیه در این میان است. دیدار ترامپ و پوتین و رفت و آمد نتانیاهو به مسکو حامل چه پیامی برای سلیمانی است؟ آیا تضمینی وجود دارد که آمریکا و روسیه با یکدیگر متحد نشوند و بر سر تقسیم منافع بین یکدیگر به توافق نرسند؟ آمریکا تعلق کریمه به روسیه را به رسمیت بشناسد و روس ها هم در سرکوب سلیمانی و شرکا در منطقه به یاری آمریکا بشتابند یا در برابرش سکوت کنند.
آمریکا قادر نیست سپاه را آنقدر بمباران کند که تبدیل شود به یک گروه تروریستی کم اهمیت شبیه به طالبان؟ حالا هی بروند این جا و آن جا بمب گذاری کنند. اهمیت استراتژیکی برای آمریکا نخواهد داشت. این ها از ترس چند عملیات تروریستی می آیند از منافع بلند مدت خود در منطقه چشم پوشی می کنند؟
بحث بمب های اتمی رفسنجانی را هم که ندیده می گیرم بیشتر شبیه یک جوک بی مزه است. به فرض خامنه ای بمب اتمی داشته باشد. فکر می کنی جرات دارد از آن استفاده کند؟ البته ممکن است اینقدر احمق باشد ولی دیگر باید فاتحه قم و مشهد و جماران و چاه جمکران را بخواند زیرا این ها تبدیل به چند چاله عظیم خواهند شد که از سیارات دیگر هم قابل رویت خواهند بود. آنوقت یک نفر نماز خوان در دنیا اجازه نفس کشیده نخواهد داشت. باور کن هیچ اغراق نمی کنم. همه مسلمان ها را قتل عام خواهند کرد دست کم شیعه ها را. همین الانش اروپا به زور مسلمانان را تحمل می کند. مردم اروپا جانشان به لب رسیده و احزاب تند رو در حال رشد هستند و به محض به قدرت رسیدن در صدد اخراج مسلمانان خواهند بود.
حال می رسیم به اصل مطلب.
ادامه دارد
پاسخ به دوست بخش دوم
حال می رسیم به اصل مطلب. تمام تلاش ما این است که به آمریکا بگوییم حساب مردم ایران را از آخوند های بی شعور جدا کن. حساب مردم را از سلیمانی و جعفری و دیگر تروریست های باند مافیایی خامنه ای جدا کن. حرف ما این است که ای آمریکا ایران بی صاحب نیست بلکه دارای مردمی با فرهنگ و تمدن کهن است و این مردم خود قربانیان ملایان عصر حجری هستند. آمریکا هم پیام مردم را دریافت کرده و از این رو در پی راه حل قابل قبولی برای دفع شر خامنه ای است با حد اقل هزینه برای مردم بی گناه. خود قضاوت کن آن کس که رجز خوانی می کند و آمریکا را تحریک به حمله به ایران می کند وطن فروش است یا کسانی که با رجز خوانان مقابله می کنند. نگو آمریکا اول شروع کرد. آمریکا اول دست دوستی به سوی خمینی دراز کرد ولی او به دلایلی که اطرافیانش باید افشا کنند آمریکا ستیزی کرد و این میراث را برای نسل های بعد به ارمغان گذاشت و آمریکا ستیزی و اسراییل ستیزی بی خردانه و دیوانه وار است که باعث جنگ هشت ساله شد و بعد محاصره اقتصادی و اکنون خطر حمله نظامی.
آمریکا دور جدید محاصره اقتصادی را بلافاصله شروع نکرد. برایش مهلت قرار داد. کسی علاقه ای ندارد ایران تحت محاصره قرار گیرد. لیکن رفتار تهدید آمیز خامنه ای و اعزام نیرو و تجهیز چریک در لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان و آفریقا! کار را از حد به در کرده است.
اگر می بینی اروپا ساکت است و نمی داند چه کند بخاطر تصور غلط اروپاییان و امید آنان به سرابی تحت عنوان اصلاح طلبان است. سخنرانی پمپیو به اروپاییان گوشزد کرد که دیگر نمی توان امیدی به اصلاح نظام ولایت فقیه داشت. سخنان سلیمانی مهر تاییدی بر اظهارات پمپیو بود. البته اروپا بازی دو گانه ای با ملایان کرد و در واقع آنان را سر کار گذاشت و با پنبه سرشان را برید و به غیر از وعده های توخالی چیزی نصیب ظریف و ولایتی و خرازی نکرد. روسیه و چین هم ماجرا را دریافته اند و همه منتظرند ببینند تراژدی ولایت فقیه به چه شکل به پایان می رسد.
فاتحه ولایت فقیه خوانده شده منتهی چگونگی اجرای مراسم هنوز معلوم نیست. با روش مسالمت آمیز و با صلاح و مصلحت یا با خشونت و کشتار.
وظیفه میهن پرستان در یک چیز خلاصه می شود. قبل از آن که کار به جای باریک بکشد مردم ایران در یک قیام ملی کار ملایان را تمام کنند . ملایانی که در واقع کشور را به قبضه خود در آورده و همچو اشغال گران با مردمش رفتار می کنند.
بسیجی ها و سپاهی ها شما کی متوجه خواهید شد دشمن ما همین آخوند های نادان هستند که کشوری آباد و در حال رشد با ثروتی خدا داد را تبدیل به ویرانه ای کرده اند. ایران ثروتمند ترین کشور دنیا است. هنگامی که از اشغال باند مافیایی آخوند ها در آید به نقطه کلیدی شکوفایی اقتصادی خاورمیانه و از آن طریق مرکز رونق اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.
به فرض که ملایان با آمریکا سازش کنند و آمریکا بنا بر مصالح خود ولایت فقیه را تحت محدودیت هایی تحمل کند. وظیفه ما همچنان بر قرار باقی خواهد ماند. آزادی ایران ارتباطی با تصمیمات آمریکا ندارد. آخوند باید به مساجد باز گردد و کار ها را بر عهده نمایندگان واقعی مردم قرار دهد. این ها چهل سال فرصت کافی داشتند توانایی خود در کشور داری را نشان دهند. کافی است. در امتحان مردود شدند. باید بروند.
ساسانم گرامی
این ملایان نخواهند رفت، زیرا کودن /////////////////.آن دسته آخوند آگاه هیچگاه با نظام همکاری نکرده است . آنها یک هزارم شاه نه آگاهی و نه ایران دوستی و مردم دوستی دارند. آنقدر جاهلند که هنوز نفهمیده اند دورانشان بسر آمده است.
جناب نوری زاد
در یک کانال دیدم این عکس را گذاشته و زیرش نوشته : داغون ترین اسامی
استاد میدانید چرا این اسامی به قول اینا داغون ترین اسامی میباشد؟
جواب :
چون اکثر این اسامی با زبان تورکی میباشد و در تورکی معنی بدی ندارند ولی چون این اسامی بیشتر اسم منطقه یا روستا و حتی بعضی شهرهای کوچک میباشد نتونستند اسمی براشون پیدا کنند و اسم خودشون رو هم سعی کرده اند یه طوری بنویسند که در فارسی شاید معنی داشته باشد.
مثلا در این عکس اسم یکی ” طهر شافعی کونی ” میباشد.
آیا به نظر شما میشه کسی اجازه بده این پسوند بسیار زشت دنبال اسمش باشد؟
این کونی در تورکی به معنی طرف خورشید است و متضاد این قوزی یعنی طرف سایه یا طرفی که پشت به خورشید است میباشد و این اسم روستایی در ( فکرکنم ) در شبستر میباشد : شافعی کونی و شافعی قوزی
اسم دو روستا در کنار هم است.
یا مثلا در خود شهر بستان آباد در کنار روستای خود ما ، روستایی است به نام : گورچین : که اگر بصورت قورچین خوانده بشود در فارسی یعنی کسی که قبرها را میچیند یا گورها را ردیف میکند معنی خواهد داشت که معنی بسیار بدی است ولی در تورکی به معنی کبوتر معنی میشود
خود روستای ما اسمش ” اوروز ” یا ” اوغوز ” است که اوغوز هم اسم یک امپراتور تورکی است و هم شاخه ایی از زبان تورکی .
ولی اسمش را در زمان شاه یعنی قبل از انقلاب عوض کردند به ” آبریز ” .
یعنی اسم من در آخرش پسوند آبریز دارد و آبریز به سنگ توالت و یا به ته سنگ توالت گفته میشود حتی در پشت ماشینها اهلی روستای ما قبلا مینوشتند : ایران – آبریز
که در چند شهر پلیس و یا توسط مسئولین این نظام من جمله در رشت توسط امام جمعه ماشینا رو نگه داشتند و ازشون بازجویی کرده اند که چرا به ایران صفت زشت و توهین آمیزی داده اید که بعد از نشان دادن شناسنامه و کارت ملی و گواهینامه که اسم روستایمان است ولشون کرده اند.
و یا
در چسبیده به تبریز به طرف آذرشهر روستایی است بنام : آخماقیه
آخماقیه از دو جز تشکیل شده است.
آخما = یعنی فرو نریز
قیه = صخره
آخماقیه = تقریبا یعنی فرو نریز صخره
این نام رو که نشان از موقعیت صخره ایی این روستا دارد به صورت اَحمقیه در فارسی یعنی جایی که آدمهای احمق قرار دارد نوشته بودند (البته خود کلمه ی احمق تنها به دلیل داشتن حرف ” ق ” نمیتواند فارسی باشد با این کاری نداریم.) البته بعد از چند دهه تلاش و کوشش طاقت فرسا این اسم روستا بصورت احمقیه حذف شد تازه از تبریز نمیتونستند حذفش کنند و به صورت صحیح اش بنویسند چون میگفتند که دست ما نیست باید از تهران دستور بیاورید ، چون تهران همچین اجازه ایی به ما نداده است.
من در همین جا میتونم دهها مثال بزنم.
مثلا همین کلمه ی ” ازدم ” که از تورکی وارد فارسی شده است و برای مشاهده مخصوصا اگر شما به سایت دیوار بروید و به قسمت خودرو وارد شوید زیاد این کلمه استفاده شده است مثلا ازدم قسطی ، یا ازدم بیمه.
ازدم در تورکی فقط یه کلمه است به معنی : تماما ، همه اش
ولی در فارسی دو جز میشود : از + دم
که غلط است.
و همچنین هردم در تورکی به معنی : گهگاهی ، بعضی اوقات معنی میدهد
ولی در فارسی میشود هر لحظه چون هر + دم میشود که در اشعار شاعران قدیمی منجمله حافظ زیاد استفاده شده است که اگر بصورت فارسی شده معنی بشود معنی آن بیت غزل مسخره آمیز میشود مثلا حافظ میگوید ( خود بیت شعر یادم نیست ) اگر هردم از کوی ما بگذری سرافشانی میکنم برایت.
در این بیت اگر هردم را به تورکی معنی کنیم بیت معنی پیدا میکند ولی اگر بصورت هر لحظه معنی کنیم مسخره نمیشود مگر یاری که هر لحظه از کوی تو گذر بکند برایش سرافشانی معنی میتواند داشته باشد؟
در ایران مشکل این است که هر کلمه ایی در هر زبانی را بصورت فارسی برایش معنی پیدا میکنند حتی رییس جمهور سابق آمریکا که اوباما بود بصورت او + با + ما ( یعنی او با ما است )
معنی میکردند.
در اطراف رشت روستاهایی است که اسامی تورکی دارند که نتوانسته اند براش اسمی پیدا کنند و یا نتوانستند اسم روستا را شبیه به یه کلمه ی معنی دار فارسی کنند بصورت واقعه ایی اش نوشته اند که فقط اهالی روستا و آنهم سن گذشته ها میتوانند معنی روستا را بگویند مانند : زیغلی پالچیغلی ( گل و لای ایی ، یعنی همه اش بخاطر باران راهها و جاده هایش گل و لای شده است.)
البته قبلا که با کامیون اون ورا هم میرفتم از این اسمها خیلی بیشتر میدیدم ولی الان بیش از ده سال است که اونورا نرفته ام .
در اصفهان جایی است بنام : عالی قاپو
خوب این نام در فارسی میتونه معنی داشته باشد.
در حالی که حتی خود کلمه ی رو غلط نوشته اند.
در تورکی کلمه ی ” عالی قاپو ” از دو جز تشکیل شده است بصورت :
آلا : قرمز ، رنگارنگ
قاپئ : در
معنی اش میشود : در قرمز
نرسیده به اردبیل از طرف سراب روستایی است بنام : ولیعصر .
چند ساله اسمش را به درخواست خود اهالی عوض کردند چرا ؟
مگر اسمش چی بود؟
آیا معنی اسمش بد بود؟ نه
پس چرا به درخواست و اصرار خود اهالی و حتی مسئولین استان عوض شد؟
جواب :
اسم روستا وقتی با کلمات عربی نوشته میشد یک معنی بسیار زشت در خود تورکی خوانده میشد.
اسم روستا : ایلانجیق = جایی که پر است از مار
حال این کلمه خیلی نزدیک به اسم آلت تناسلی زن میباشد البته خونده میشود. ( با پوزش از محضر شما )
و البته من خود کلمه رو درست نوشته ام که در تابلو به این صورت نوشته نشده بود و به صورت کاملا غلط که حتی در اسناد دولتی هم بصورت غلط ثبت شده بود خیلی نزدیک به اسم الت تناسلی زن نوشته شده بود بطوریکه اگر با خانواده از کنار تابلو میگذشتی احساس شرم میکردی.
تمام اهالی این روستا این پسوند بسیار زشت را داشتند پسرعموی من تعریف میکرد در خدمت سربازی مسئولی موقع تقسیم نیرو تند تند اسامی سربازها رو میخواند چون خودش و همه تورک بودند اسم یه نفر رو با پسوند نام غلط این روستا در پشت بلندگو خواند بعد از خواندن حدود چند ثانیه مکث کرد و صورت سرخ شد و همه خندیدند.
حال در اینجا مثلا اسم فاميلى اون یکی خوش اسپرم نیست بلکه یک کلمه ی تورکی است که اتفافا معنی خوبی هم دارد ولی چون این پان فارسیستها نتونستند اون موقع البته فعلا عوضش کنند اسم روستا رو خواستند شبیه کلمه ایی کنند که ناغافل بد دراومده.
———–
درود جناب قیمتی گرامی
گرچه نوشته ی شما را بر چشم می نهم و سپاس تان می گویم، اما ای بسا به شیطنیت مأموران ثبت آن موقع نیز مربوط باشد. من خودم در یکی از مناطق کرمان و جازموریان به شناسنامه هایی برخوردم که مأموران ناجوانمرد ثبت، در آن اوایل که قرار شده بود به مردم شناسنامه بدهند، این مأموران اسم مردها و زن ها و بچه ها را گرفته بودند و خود، شهرت ها و فامیلی های بسیار زشتی برای آنان انتخاب کرده بودند. و مردم بی نوا – نه که با شهرت و فامیلی خودشان سالهای سال کاری نداشته اند – ناگهان در این عصر برخورده بودند به معنای زشتی که شهرت و فامیلی شان داشته.
با احترام
.
حال در اینجا مثلا اسم فاميلى اون یکی خوش اسپرم نیست بلکه یک کلمه ی تورکی است که اتفافا معنی خوبی هم دارد ولی چون این پان فارسیستها نتونستند اون موقع البته فعلا عوضش کنند اسم روستا رو خواستند شبیه کلمه ایی کنند که ناغافل بد دراومده.
…………….
چناب اذر قیمتی شما موضوع بسیار مهم و ملی را مطرح کرده اید و تا حدودی هم سعی کرده اید که انرا در حد توان خود ارایه دهید.مسلما چنین نوشته هایی با تمام انتقادی که می توان از آنها کرد در شکل گرفتن جامعه ایران بعد از حکومت دزدان و قاتلان و دسته های مافیای اشغالگر درایران بستری مهم برای گفتگو بین گروهای مختلف مردم و و درون احزاب و بین نیروهای سیاسی و در تمام سطوح جامعه باشد.ولی مهم ترین وظیفه کسانیکه چنین موضوعات حساس و مهم را مطرح می کنند یکی بررسی کار شناسانه و بدون تعصب و بی طرفانه است و دوما نسبت ندادن منتقدین به این پان و ان پان و تجزیه طلب و فارس یا ترک یا کرد و بلوچ …فاشیسم و غیره است.نوشته شما هر چند می تواند باب گفتگویی مثبت و سازنده را باز کند ولی همین کلمه پانفارسها سایه ایی از بدبینی و مقاومت در خواننده غیره ترک باعث می شود.هموطن برای ساختن ایران سکولار و دمکراتیک و قانونمند فردا نیروهایی بدون تعصب قومی و فداکار و ایران و انساندوست و تمدن ساز لازمست. در چنین جامعه ایی شما هیچ احتیاجی به اینکه از تهران دستوری برای عوض کردن نام ده و ولایت و استان خود بگیرید ندارید بلکه کافیست که اکثریتی از مردم که طبق قانون ولایتی/استانی یا کشوری اورده شده به ان رای دهند!هموطن کشور در یک سیستم سکولار و دمکراتیک بر مبنای قوانین تصویب شده توسط نمایندگان مستیقیم مردم اداره می شود و هیچ حزب و گروه و سازمان و قدرتی بالای رای مردم و قوانین تصویب شده توسط آنها نیست. این بدین معنی است که انتخابات مجلس از مهمترین انتخابات کشور و انتخاب هر نماینده ایی بسیار مهم است. در چنین سیستمی تمام تبلیغات در رسانه های ملی به نسبت قدرت احزاب سیاسی و فعال در کشور تقسیم می شود. و هیچ گروه و حزبی حق سوئ استفاده از منابع ملی را برای تبلیغ و اجرای سیاستهای خود ندارد. تمام استانها و ولایات و و هر ده کوره ایی شورایی منتخب مردمی که درانجا زندگی می کنند دارد که نماینده این شورا ها به نمایندگان شورای استانها در ارتباط مستقیم هستند و تمام مشکلات آن مجموعه یا ده یا ولایت و شهر و شهرستان را از طریق منابع ارتباطی مطرح می کنند.مسلما هر مشکلی را اول در شورای محلی و بعد شورای استانی و بالاتر در صورت اختلاف حتی تا مجلس و …ارایه می دهند.ولی دراین میان تنها چیزی که مهم و اساسی است صبور بودن و مدارا و مهر و عطوفت و سازندگی و پیشرفت و سربلندی و سرافرازی مردم و ایران و ایرانی است.بنابراین مهم از هم کنون ایجاد مهر و دوستی بین مردم ایران و برانگیختن روحیه عطوفت و مهر و فداکاری و از خود گذشته گی نسبت به ایران دوستان و ایرانیان برای رهایی ایرانست . با ساختن جو اعتماد و زدودن ترس و وحشت مردم از تجزیه و سوریه ایی شدن و اراجیفی که مشتی دزد و قاتل و اشغالگر در این 40 سال لولو کرده اند برای ادامه غارت و چپاول خود شما به انچه که از یک حکومت مردمی انتظار دارید بهتر می رسید. چون بسیاری از همین مردمی که شما فارس می نامید در جوی دمکراتیک از حقوق شما دفاع خواهند کرد.هموطن ما باید همدیگر را باور کنیم درست همانطور که قرنها اجداد ما از ترک و فارس و لر و بلوچ و کرد وعرب …با هم زندگی کرده اند و از وطن و هموطنان خود در برار تجاوز بیگانگان دفاع کرده اند ما نیز ایران را از ایران ستیزان اشغالگر و وحشی و تمدن ستیز پس خواهیم گرفت و انرا اباد خواهیم کرد. بسیاری از مشکلات کنونی ایران بعلت استبدادهای پیاپی و نادیده گرفتن اراده و خواست مردم ایران بوجود آمده که بخودی خود در یک سیستم دمکراتیک و قانون مند براحی قابل حلند.بنابراین هدف اصلی ایرانیان پایه ریزی و بوجود اوردن یک سیستم سکولار و دمکراتیک با قوانینی بر مبنای حقوق بشر است در چنین سیستمی اختلافات درون مرزی به مناقشات غیره قابل حل تبدیل نمی شوند هر چند که کهنه و مزمن باشند.
این نوشته ، یک نوشته فوق العاده خوب است دست مریزاد.
من از بیش از ده سال پیش در فیس بوک همین گفتار را تبلیغ میکردم ولی متاسفانه دیدم که چون یه زمانی یک رژیم نژادپرست سرکار بوده اینا تمام سعی و کوششان این بود که از این مردم یک مردم نژاد پرست بسازند که در این راه بیشترین فعالیت را همین تورک کرده اند بیشتر مبلغ شوونیزمی خود تورک بودند مانند احمدکسروی .
که اینها ضمن فاشیست کردن مردم ، از اعراب متنفرشان میکردند تا از این طریق مردم رو از دین اسلام متنفر سازند و مدام اشعار نژادپرست و شوونیزمی فردوسی رو آموزش و ترویج میکردند.
تا بلکه مردم را دوستار سلطنت کنند و البته میتوانستند اهداف دیگری هم داشته باشند.
خود من تا زمانی که وارد فیس بوک نشده بودم و تا مدتی یک نژادپرست ، یک شوونیزم ، یک فاشیست و یک پان فارسیسم ، یک پان ایرانیسم افراطی بودم و چنان ضد عرب بودم که حتی از زبان عربی متنفر بودم.ّ
ولی در فیس بوک با افراد دیگر مثل خودم آشنا شدم دیدم چنان بی منطق هستند با خود گفتم آیا من هم اینطور بی منطق هستم که دیدم هستم.
این افراد در پروفایلشان به خود من که تورک بودم چه اهانتها که نمیکردند! به دیگر ملتها از جمله به اعراب و لر و کرد و بلوچ و خیلی های دیگر.
من به فکر فرو رفتم با مرحوم ناصر پورپیرار آشنا شدم البته قبلا منو یک همزبانم آشنا کرده بود ولی من به سختی بهش پرخاشگری کردم و به ناصر پورپیرار بد و بیرا گفتم و او را خائن خواندم.
ولی با دیدن فیلم های مستندش در مورد تخت جمشید که دها بار به آنجاها رفته بودم دیدم با نشان دادن فیلمهای متعدد و مستند عین حقیقت را میگوید.
بالاخره من یواش یواش حق و حقیقیت را یافتم و عین همین نوشته ی بالایی شما را گفتم.
“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
و دیگر اینکه
من در مورد اون نوشته در مورد تغییر اشتباه اسامی مناطق جغرافیایی ، ده و روستاها و شهرها میتوانم یه نوشته ی خوبی بنویسم که مثلا…
تلگرام:
@AzarQimati
استاد عزیز درود .
در رابطه با زیاده گویی آخوند دو تومانی قبل از انقلاب یعنی حسن شارلاتان ، حسن حقه باز ، حسن هزار رنگ ، حسن دروغگو ، باید حضورتان عرض کنم که همه آخوندها و دین باوران اینگونه اند ، آنها می گویند یا ما یا هیچ کس .
اینها مصداق مثل : دیگی که برای ما نجوشد سر سگ در آن بجوشد . میباشند
مردم و دنیا باید تفاوت نگرش و تفکر انسانها را در چنین مواقعی ببینند و بفهمند و در مورد آنها قضاوت نمایند .
محمد رضا شاه پهلوی وقتی دید اگر بخواهد با ریختن خون مردم کشورش به آنها حکومت کند و یا با مقاومت بر ماندن باعث نابودی زیر ساختهای کشورش گردد
راه دوم را انتخاب و کشور را ترک کرد .
اما اینها می گویند حال که قرار است ما نباشیم پس ما دنیا را به آتش می کشیم .
البته مکتب کثیف آنها این را می گوید .
اگر مقصود از مکتب مکتب اسلام یا تشیع بود حرف دهانت را بفهم ،کثیف خودتی با این افکار آلوده و دور از اخلاقت ،اگر انسان هستی و ادعای انسانیت داری باید به دیگران و عقائد آنها احترام بگذاری.
جناب نوریزاد،اینهم یک مورد از نقض ادب در سایت شما و تسامح یا تعمد شما برای منعکس کردن بی ادبی،نیازی نیست دیگران را توصیه برعایت ادب کنید،در آغاز پیشقدم باشید در پاکیزه نگاه داشتن ساحت سایتتان از بی ادبی در گفتار در قالب بهانه هایی مثل آزادی بیان،آزادی نقد،و چیزهایی از این قبیل.
ای //// کسی که در خانه شیشه ای زندگی می کند سنگ پراکنی نمی کند،حالا یک کسی چیزی گفت نادیده بگیر ورد شو عوض بی ادبی، وای به اون روزی که کمپین فحش به جنابعالی و کس کارت راه بیفته اون موقع باید دمت رو بزاری رو کولت فرار بکنی یا از برادران بخواهی سایت و فیلتر بکنن
آقای سید مرتضا خودتو/// نده ، صبور باش ، مگر جز این است که نوشته ام ، حرف حق و واقعیت در قاموس و مکتب شما تلخ است !؟
مگر جز این است که شما میگویید یا ما یا هیچ کس !؟
جناب نوری زاد
گرمای بالای 40درجه باعث اینهمه تلفات ژاپنی ها شد.برای ژاپنی ها این درجه ازگرما فاجعه به حساب میاد.اينومقاسيه کنيدباگرماي شصت تاهفتاددرجه خوزستان .ببينيدخوزستانيهاچه مخلوقاتي هستند که این گرماروبابي آبی وبرقي تحمل ميکنندوهيچ کمک وتمهيداتي هم ازسوی دولت مثل دولت ژاپن دریافت نمیکنند.تازه بی آبی وبی برقی وگرمايه طرف .توی این گرمابايدکارهم بکنند.انصافانبايدبه این مردم آفرین گفت.
پدر جانم
با درود بیکران واحترام قلبی
به عنوان زنی که ازین حکومت صدمه روحی جدی دیده
جسارتا خواهش میکنم
تمنا میکنم :
اینهمه زحمت طاقت فرسا و عشق قدرتمند و صادقانه و دوستی افتخار آمیز با ملت را با این عکس العمل بر باد ندهید .
من
یکی از میلیونها خون به جگر شده از ملت
این دژخیمان را نمیبخشم
من، گردن شکسته وقفسه سینه پودر شده شهید امیر جوادی فر را فراموش نمیکنم .
من صانع ژاله را فراموش نمیکنم
من آرمان رضایی را فراموش نمیکنم
من دکتر فوق تخصص اردبیلی جراح را
آرش را که به سرطان استخوان مبتلایش کرده اند
دکتر کاووس امامی
و هزاران هزار شهید به خون خفته را فراموش نمیکنم
ودر روز رستاخیز تیغ تیز بر گلوی عمامه به سران مخصوصا بسیجیان خواهم گذاشت بی شک .
امروز یک مرد ۵۰ ساله اومده بود دفترم
کشاورز بود ؛بیسواد و ضعیف .
تنها زمین زراعی اش را از دستش گرفته بودند و او با این سن کارگری میکرد کارگری سخت .
به من گفت آنقدر فقیر و بی پول است که از از میان باغ مردم مرغی مرده پیدا کرده و به خانه برده است تا خانواده اش بخورند .
آیا من باید به ملا و بسیج که هموطن مرا تا به این حد از فلاکت و تباهی ودرد کشیده اند ببخشم ،؟؟؟؟
میدانید چقدر از شنیدن حرفش سوختم ؟؟
میدانید چقددر از فقر شدید مردم رنج میکشم؟
وقتی گوشت میخورم در دهانم صدا میکند و بو میدهد
وقتی گوشت میخورم دهانم گس میشود وخجالت میکشم از خودم .
باخود عهد بستم تا مردم از گرسنگی نجات نیافته اند گوشت نخورم لعنت به غذایی که میخورم .
چند روز پیش یکی از پسران رعنای روستایم دفتری کهنه و نوشته شده وکثیف برده به مادرم گفته اینرا بخر به من پول بده
من آیا ملا را ببخشم ؟؟
من یک پرونده دارم اخیرا گرفته ام
ماموری گروهبان ؛به گوش پسر جوانی چنان مشتی زده که پرده گوشش پاره شده،
رفتم پیش دادستان چون پرونده بخاطر مامور بودن متهم پیش دادستان بود
؛به دادستان گفتم جناب دادستان مامور خودسر چنان به گوش جوان بیچاره زده که پرده گوشش پاره شده و کر شده است با لبخندی کریه گفت مهم نیست خانوم …زیاد جدی نگیر ..
من آیا لاری جانی را که چنین جنایتکار و خائنی را برسر کار آورده ببخشم ؟؟؟
این جوان مدام
مدام
مدام
مرا یاد امیر جوادی فر می اندازد .
جوانم ؛شهیدم ؛همان که گردن و قفسه سینه اش با پوتین خائنین به کشور شکسته بود همو که مدام دم شهادت مادرش را صدا میکرده است .
همیشه برای امیر و برای مظلومیتش و دردی که کشید گریه میکنم
پس نفرمایید ببخشیم و به فکر تیغ زدن گردن خاعنان نباشیم
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم
شما
مرد بزرگی هستید مردی که چنان به آزادگی و زلالیت رسیده اید که در وجود شما ،در چشمان شما
رویای آزادی کشور ویرانه را از چشمان هزاران شهید راه ازادی میبینم .
پس
استدعا میکنم
نگویید ببخشیم
با این فرمایش قلب میلیونها ایرانی را به درد می آورید .
میلیونها ایرانی که منتظر شعله ور شدن آتش خشم و غضب وبغضی هستند که ۴۰ سال در جان آنها ریشه کرده است .
————–
درود بانوی گرامی
این من فدای سوز شما. اما ای خوب، ما را چاره ای جز مدیریت خشم و نفرت مان نیست. رها کردن این همه خشم، ما را دچار داعشگونگی و حواریون بسیجی رهبر می کند. آنانی که دهانی فحاش و مشتی مهیا برای زدن و کوفتن و خراب کردن و بی آبرو کردن دارند. یکجا باید بر این روند نفرت انگیز خط بکشیم. خون دل بخوریم و به این غائله ی زشت پایان بدهیم.
با احترام
.
درود خانم سلیمانی گرامی .منم با شما موافقم که ما نمی بخشیم و نه نمی گذریم ولی با مجازاتهای خودسرانه و بی قانونی نیز مخالفیم. ما در یک ایران آزاد خواهان مجازات تمام جنایتکاران و اشغالگران دزد و قاتلی هستیم که در مدت 40 سال زندگی را بر ایرانیان جهنم کرده اند. ولی ما بخاطر ساختن ایران فردا خود حق زیر پا و نادیده گرفتن قوانین را نداریم. در این مرحله رهایی هر ضربه ایی برای ناتوان و از قدرت انداختن ماشین سرکوب اشغالگران دزد و قاتل و ایران ستیز مجاز و قانونی است ولی زمانیکه قدرت آنها خنثی و از قدرت افتاده اند و در بند و گرفتارند دیگر بعنوان انسانهایی مجرم باید تحویل قانون داده شوند. در فرهنگ ایران کینه و دشمنی تا جایی است که ستمکاران و مجرمان قدرت تخریب و و یرانی و کشت و کشتار و جرم و خطا دارند ولی زمانیکه از قدرت افتاده اند دیگر دلیلی برای انتقام نیست و باید به قانون رجوع داده شوند.
درست بر عکس قوانین اسلامی که بعد از کشت و کشتار و خوار و ذلیل کردن مردم تازه غارتگری و نابودی هستی آنها شروع می شود!
دوست ارجمند داستان ضحاک و از قدرت انداختنش توسط فریدون و بند کردنش پایه اساسی قوانین جزایی ایران فردا خواهد بود !
تو بیا ایران،نظام اسلامی نیز قول می دهد مطابق نص قانون با تو رفتار کند!
سید مرتضی تو با نوشتن چنین جمله هایی، خیال میکنی آب خیلی خنکی ریختهای به جاهایی از وجودت که در نتیجهٔ روشنگر و آگاهی بخشی امثال مزدک، آتش گرفته اند. با زبان و ادبیات خلخالی و اراذل و اوباش امنیتی حرف میزنی و از منظر قدرت خود فروختگان، خود نمائی میکنی.
جناب نوریزاد با سلام وارادت
جوابی به یکی از سوالات رادیو فردا.
نمی دونم تونستم منظورما برسونم یا نه ؟
سلام .نظر من در خصوص حکومت ایران و عاقبتش:
من یه فرد معمولی ایران هستم .اگه میبینید که مردم منفعل هستند چند علت داره.
اولا در سال 57 ما منتظر یه حکومت کاملا عادل بودیم و با وعده های خمینی این خواسته برای اکثر مردم ساده اون روزگار نهادینه شده بود .برای همین هم با هر حرکت ضد انسانی اون نیز از دید مردم حرکت شایسته قلمداد میشد .وحتی نمیتونستیم تصور اینا بکنیم که او اشتباه میکنه . سالها طول کشید تا به رفتار او ونظام شک کنیم .بعد از متوجه شدن فکر کردیم اطرافیا و بعضی اخوندا اشتباه میکنند .ولی اسلام دین کامل است .و این شعر را زمزمه میکردم که:اسلام در ذات خود ندارد عیبی اگر عیبی است از مسلمانی ماست
سالها گذشت تا به اخوندا شک کردیم ولی گفتیم رسول خدا و اعمه مثتسنی هستند . سالها گذشت ودر تاریخ سیر کردیم و دیدیم همه چیز از بنیان فساد بوده .و اکنون ما مانده ایم و عمر تلف شده و اعتقاداتی که بی اساس و کذب بوده . ما ورشکستگان معنوی هستیم .تنها داشته ما کمی اخلاق اریایی به ارث برده اریایی که در وجود مان به صورت ژنتیک باقی مانده .شاید با همین اندک خصوصیات ژنتیکی بتوانیم کشورمان را از دست این هیولا ازاد کنیم.
حکومت کنونی با ثروتی هنگفت بازمانده از شاه به حاکمیت ایران رسید . بیسوادترین و بی ادب ترین و بی وجود ترینهای کشور و همسایه ها یمان مالک و هست ونیست ما شدند .و دیدید که چه با ما کردنند و میکنند.
مشکل این است که کشورهای استعمار گر این هجمه و به اصطلاح انقلاب را طراحی کردنند و به نتیجه رساندند. غافل از اینکه شاید مملکت ما غارت شد ،ولی این افعی سالهاست که در اروپا و امریکا و سراسر جهان تخم ریزی کرده و اکنون خشمگین به مردمان انان حمله میکند و خواهد کرد. هر روز در یه نقطه از جهان حملات تروریستی انتحاری و ترور و انفجار که توسط این مادر شرارتها سازماندهی و حمایت میشود. این افعی زخمی دیگر ابایی از ابراز شرارت ندارد .چند اروپایی باید کشته وترور شود تا حاکمان اروپا باور کنند که این حیوان وحشی دارد به خودشان حمله میکند؟
اگه هنوز اروپا شک داره و به خاطر چپاول ایران چشمش را روی جنایات این حکومت بسته ،من قول میدهم که به زودی از چشمتان تمام لذت چاپیدن را در می اورد. شما طرفتان سگ هار است .شاید روزگاری در کنارش بچرید ،ولی به زودی خوابتان را اشفته میکند. نمی خواهد به کمک ما بیایید .به خودتان و مردمتان رحم کنید. با بقای این سگ هار بزودی شاهد کشتار مردمتان خواهید بود.داعش نمونه کوچک و توسعه نیافته این حیوان بود. منتظر رشد نمو این هیولا باشید. یا با رییس جمهور امریکا در کشتن این هیولا باشید ،یا بزودی نیش گزنده و اتشین ان را تجربه کنید. نظر من این نیست که ترامپ ادم کاملیست .ولی میدانم که خودش از این جنس است و اینان را خوب شناخته. به قول شاعر
پلنگ بیشه مازندران را ،ندرد جز سگ مازندرانی
در مورد این عکس نظری دارم البته من با نوشته جناب نوریزاد کاری ندارم و منظورم فقط و فقط متنی که در خود تصویر وجود دارد میباشد.
آیت الله یزدی:
“به جوانان حوزه میگویم
1- آینده برای شماست،
2- حکومت برای شماست،
3- شورای نگهبان و
4- قوه قضاییه در اختیار شماست،
5- ارتباط خود را با نظام و مقامات حفظ کنید
پایان نقل قول از همین تصویر
اگر نوشته تصویر به درستی از فرمایشات ایشان باشد این فرمایشات یک آدم معمولی و غیرآخوند بسیار سالم از لحاظ روح و روان را که کاری ازش برنمیاد و حتی صدای انتقادش به جایی نمیرسه را چقدر افسرده و خودش را تنها و بیچاره احساس نمیکند؟
این چهار ، پنج جمله نشون نمیدهد که گوینده ی این سخن به دید غاصب ایران و مردمش نمینگرد؟
شماره 1- … آینده برای شماست ، حکومت برای شماست پس دیگران از دید شما چه شخصیتی دارند؟
اسیرند ،
غلام و کنیزند ؟
رعیت بی سواد ، ساده ، امل و عامی ، دست بوس شما ، سجده کننده شما ، اگرهم یکی مثل من فضولی کردند توسط یکی از همین ها مجازات ، اعدام بشود چونکه در چهارچوب عقیده و ذهن شما کسی حق ندارد مثل من بینوا پرسشگر باشد.
در جامعه ایی که آی کیو جمعی اش بالا باشد ففط این چهار جمله و سفارش مردم رو دیوانه نمیکند و کل این سیستم رو آتیش نمیزنند؟ تلاش نمیکنند که هر طوری شده از یوخ این چکمه ها بیرون بیایند و قلم پای این چکمه پوشان چنان بشکنند که صدایش در طول تاریخ تا قرنها بعد از این شنیده بشود چرا که هر چکمه ی ایدولوژی و دینی له و لوردی کردنش بسیار محکتر ، سنگینتر ، بی رحمانه تر ، هولناک تر ، بی احساس تر ، بی منطق تر ، سفاکنانه تر ، خشن تر و حتی بی مثل و مانندتر در طول تاریخ بشریت نه ، بلکه در طول تاریخی که انسان امروزی در این کره بر دیگر گونه ها مانند نئادرنالها و دیگر گونه های انسان نماها پیروز شد نمیتوان یافت ، چرا که همین چند جمله به ظاهر شاید بی اهمیت باید تمام مردم ایران را ( البته به غیر از آخوندها و نوچه هایشان ) دیوانه وار از خواب غفلت اعصبانی وار البته با منطق و شعورمند بیدار کنند.
خدایا یک سوالی از توی نامرد بی احساس دارم آیا فقط من به تنهایی عمق فاجعه جملات اینچنینی رو میفهم.
خودت میدانی که با قلبی مریض ولی ورزشکاری و روحیه ایی داغون روزگار میگذرونم نه فقط به خاطر انبوهی از مشکلات شخصی ام ، بلکه فقط و فقط به اینخاطر که چرا این جماعت بیشعور بر ما مسلط شده اند؟اینان کینه های هزاران سال به دل دارند، قد و عقده هاشون تموم شدنی نیست ، وقتی گفتند نِت که نِت دیگر به هیچ شرطی حتی کشته شدن میلیونها انسان و تباه شدن کل اکوسیستم حاضر نمیشوند از حرف کینه ایی خود پایین بیایند.
خلاصه صحبت کردن و نوشتن از این چند جمله در روی عکس بی هیج وجه تموم شدنی نیست.، این چند جمله قلب بیشمار انسان را آتیش میزند آنهم چه آتیشی.
در کانال آقای نوری زاد فیلمی هست که مردم از روی سقف ماشین ها و موتورهایی که روی خط عابر پیاده ایستادن عبور می کنند.
در این ویدیو شاید سوال کنید که چرا این افراد دو ، سه متر راهشون رو کج نمیکنند و با زحمات فروان حتی در بینشان معلول و مریض شکسته پایی نیز دیده میشود از یه طرف بالای ماشین میروند و از یه طرف دیگر پایین میایند با زحمات بسیار زیاد ، چرا؟
این با اینکارشان به راننده خطاکار میگویند تو غلط کرده ایی و به حق خودت قانع نشده ایی.
بخاطر بیشعوری تو ، من چرا راهم را کج بکنم؟ تو هم بدآموز بشی و با این کار من تازه احساس قلدری و پیروزی هم خواهی کرد.
این مردم باشعور به غیر از مطلب بالایی به این گردن کشان میگویند که شما که مبتلا به شخصیت دوگانگی و خودشیفتگی هستی اینجوری خرد و خوار میشی پس بهتر قبل از اینکه بیشتر از این خراب بشی و با کارهای بیشعوری و خودبرتری بینی جامعه ایی رو به گند بگشی برو خودت را درمان کن ، برو پیش دکتر و متخصصین اعصاب و روان و اقدام به درمان خود بکن.
ولی در جامعه ما مردم متاسفانه وقتی اینجور چیزها رو میبینند فورا راهشان را کج میکنند بدون اینکه حتی یه تذکر مملایمی بدهند.
مسئولین هر غلطی میکنند باز این مردم خودمون بی خیال میشوند هیچ ، بلکه دیگران را نیز با سرکوب ساعتها سخنوری میکنند که به تو چی؟ سری که درد نمیکند دستمال میبندند؟
در ویدیو اون جامعه هر کجا باشد آیا این مردم شجاع ، آگاه ، باشعور ، نترس و جسور میگذارند کوچکترین اشکالات و تناقضات و غلط ها در قانون اساسیشون باشه؟
حرف زیاده ولی تا اینجا بسنده میکنم.
@AzarQimati
استاد درود بر شما .
استاد می دانید که به دلیل اینکه عده ای از مردم ایران در آبشار مارگون استان فارس دور از چشم آخوند و پاسدار رقصیده اند از ورود مردم و گردشگران به این آبشار جلوگیری نموده !!!
استاد پیروان این مکتب ارتجاعی اگر زورش برسد و قدرت داشته باشد ، مردم ایران را جلو آفتاب آنقدر نگه می دارند تا کباب شوند !!!
استاد به راستی که این دین ارتجاعی و عقب مانده به استبداد گفته : زکی .
روح اسلام این است که حضرات در کشور به نمایش گذاشته اند !
مردم به تخت جمشید می روند راه را بر آنها می بندند .
به آبشار می روند راه را بر آنها می بندند !
من که در حیرتم که اینها چه طاعونی هستند که بر کشور ایران آوار شده اند ؟!
آقای نوری زاد
به خودم گفتم ، ملا و آخوند در طول تاریخ این کشور برای بقاء خود از هیچ دروغ و تزویری پرهیز نکرده است !
از نظر فقهی ، هر دروغی برای به حق جلوه دادن آئین شان ( بخوانید برای بقاء شان ) مجاز است !
دلیل این ادعا چیست ؟! ساده است ، یکی از بارز ترین مصادیق این ادعا ( فقط یکی از هزاران هزار دلیل آن ) اوجب واجبات بودن حفظ نظام است ! اینها می توانند برای بقاء نظامِ شان نماز را تعطیل کنند ! می توانند برای بقاء نظامِ شان حتی اصل دین را نیز تعطیل کنند ! همان نمازی که بقول خودشان امام حسین برای اقامه آن در جامعه به شهادت رسید !
برای آخوند هدف وسیله را توجیه می کند ! همه مفاسد از همین توجیه شدن وسیله عارض می گردد !
فکر می کنید تمامی این مصیبت هایی که امروز جامعه ما را در بر گرفته است ، از کجاست ؟!
برای مثال فکر کنید آخوندی از آخوندها با اسید پاشیدن بر روی زنان و دختران مردم مخالف باشد ، ولی هیچگاه ، حتی در صورتی که مجرم پیدا شود حاضر به گردن گرفتن تقصیر نیستند ! چرا ؟ چون موجب وهن نظامِ شان می شود !!!! چرا وهن نظامِ شان بد و مطلوب نیست ؟! چون مفت خوری و آقایی فروختن و سروری کردنشان در جامعه تهدید می شود !! آخوند باید مفت بخورد ! نباید کار کند ! چه اگر کار کند و زحمت بکشد دیگر آخوند نیست !! مثل سایر مردم است !!
به هوش باشیم ؛ مبادا چنین دروغهایی را باور کرده و لحظه ای ، وجه انسانیت را در وجود این اهریمنان خونخوار ببینیم !
آخوند از هیچ پرنسیب و شخصیت انسانی برخوردار نیست ! دروغ می گوید ، دزدی می کند ، آدم می کشد ، خیانت می کند ! چرا ؟! چون باید اسلام را حفظ کند ! اسلام چیست ؟! خودش ، مفت خوری اش ، لباس اش ، شکم اش ، آقایی کردنش ، سروری کردن اش و هر آنچه موجودیت اهریمنی شان را پایدار و برقرار میسازد !
بدانیم و آگاه باشیم ، تا آخوند و نظام آخوندی در این سرزمین برقرار است ، آب خوش از گلوی این ملت پائین نخواهد رفت ! اینان دشمن آزادی و زندگی هستند ! اگر مردمانی را در جایی خوشحال و مسرور ببینند ، مانند این است که آتش به جان شان افتاده باشد !
چه ، مبادا فردا کسی اینان را تحویل نگیرد ! مبادا مفت خوری شان تهدید شود ( خودشان می گویند مبادا مردم از یاد خدا غافل شوند ) ! بهوش باشیم ! گول نخوریم !
————-
فرزاد گرامی
این نوشته ی شما نمی تواند یک قاعده باشد برای تمامی روحانیان و آخوندها. در میان این صنف، هستند انسان های انسان و درستکار و زحمتکش و خلاق و فهیم. که از این وضعیت پیش آمده می گدازند و صدایشان نیز بجایی نمی رسد. البته تعدادشان بسیار اندک است. دم دستی ترینشان همین مصلح خودمان. که کشاورزی می کند و گندم درو می کند و مردم را موعظه نیز می کند و روحیه ای آزاد نیز دارد.
با احترام
.
نه فرزاد گمان نمی کنم نه شما و نه جناب نوریزاد در این گفته ها صداقت داشته باشید،مشکل شما که با بی ادبی الفاظ ناشایستی به همه صنف روحانیت نسبت دادی و مشکل ایشان که معمولا بظاهر آخوندهایی را استثنا می کند و غالبا کلیت صنف روحانی را می کوبد کار کردن و شاغل بودن روحانیون نیست،اینها قطعا دروغ است،نمایش است و توجیه خروج از ادب است،مشکل شما و ایشان بحست ث حکومت و سیاست است،ایشان یک عنوان روحانی ولایی و روحانی غیر ولائی در گفتمان خود مطرح می کند برای کوبیدن غالب روحانیونی که بعنوان یک شهروند طرفدار این نظامند،به نظام رای داده اند،برای رای مردم احترام قائلند و واقعا اعتقاد به نظام مردمی دارند،با اینکه ممکن است دهها و صدها روحانی شاغل،استاد دانشگاه،مدرّس،محقق و حتی دارای شغل های آزاد وجود داشته باشد که قطعا مورد توهین و حمله ایشان واقع خواهند شد و می شود و اصلا همین استثناء کردن یک روحانی در این سایت که از دوستان من است و گهگاهی در این سایت حضور دارد نشان از همین فریبکاری و دروغگوئی دارد،الان بحث این نیست که جناب مصلح دوست من چون روستا زاده ای بوده است که جایی مزرعه دارد و از آن ارتزاق می کند مورد احترام و اشاره نوریزاد قرار می گیرد نه اینطور نیست چون همین دوستمان که من دو سه بار بمنزلش رفتم و او را می شناسم مثل خود من یک محقق بوده است که با برخی موسسات تحقیقی در قم همکاری در زمینه پژوهش های قرآنی داشته است مثل دیگر طلبه ها شهریه گرفته است و تحصیل کرده است و حالا البته بجهت سن بالا از این مسائل کنار رفته است،و از مزرعه احتمالا ارث پدری ارتزاق می کند،حالا ایشان محترم است و انشاء الله زنده و موفق باشد اما احترام نوریزاد به او نه از باب این است که او مثلا از حکومت پولی نمی گیرد در همین شئوون متداول روحانیت مثل منبر و تدریس و غیره بلکه از این جهت که او این اواخر از مشی اصلاح طلبی فاصله گرفته و موافق با انحلال جمهوری اسلامی شده است و انتقاداتی تند کرده و خواستار رفراندوم شده است،بنابر این این ادعای نوریزاد که چون فلانی محل درآمد جدایی از حکومت داردیک روحانی محترم است ادعایی کاذبانه است،الان ایشان این مذاق را پیدا کرده است که هر روحانی که مخالف جمهوری اسلامی باشد واقعا نزد او روحانی است! و واقعا محترم است و باید برای او زنده باد بگوید! و هر روحانی که بعنوان یک شهروند نظرش برقرار بودن و اصلاح جمهوری اسلامی باشد واقعا بد است و باید او را آخوند ولائی نامید و کوبید! هرچند که او روحانی باشد که اصلا در شوون اجرایی حکومتی نباشد،نان دسترنج خود را بخورد،که البته غالب روحانیون و طلاب دینی اینطورند یعنی نان تبلیغ و منبر و تدریس و تحقیق خود را می خورند و البته طلاب نوجوان که درس می خوانند و با قناعت با شهریه مراجع زندگی می کنند،و اینطور نیست که مثلا فرضا بین 200 هزار طلبه همه آنها مشغول بکارهای رسمی اجرائی حکومتی باشند،با اینکه غالب طلاب جمهوری اسلامی را می خواهند هرچند به روش هایی یا چیزهایی منتقد باشند لکن اصل این نظام را می خواهند،پس این تقسیمات رندانه بنظر من فریبی بیش نیست برای کوبیدن اصل روحانیت،یکنفر استثناء می شود برای کوبیدن بقیه،یا یک مرجع را آنهم بخاطر برخی انتقادات و اینکه روزی ایشان را بحضور پذیرفته است (مثل آقایان صانعی و دستغیب حفظهما الله) در یک حدی مورد تمجید قرار می دهد با اینکه روشن است ایندو مرجع علیرغم انتقاداتی اصل نظام را می خواهند و هیچگاه مثل نوریزاد خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران نیستند،پس اینها همه فریب است ،کار سیاسی است وگرنه همین دوستمان مصلح که الان من با او اختلاف سلیقه سیاسی دارم و میدانم روزی برایش کشف خلاف خواهد شد،بارها با من در مورد اشتباهات عقیدتی نوریزاد صحبت کرده بود،او قطعا با مزخرفاتی که در این سایت در پست ها و کامنت ها دیده می شود در باب تاریخ اسلام،قرآن کریم و سیره پیامبر و معصومین و اهانت به آنان موافق نیست بله یک اشتراک سیاسی پیدا کرده است با امثال نوریزاد از این جهت عزیز شده است،الحمدلله ما هم طالب عزت ایشانیم اما برای من واضح نیست و اینرا حضورا در آن دیدارها به ایشان گفته ام که چطور یک روحانی،یک طلبه،و یک محققی که در حوزه علمیه درس خوانده می تواند این سایت را ببیند،مطالب و مزخرفاتی که در جسارت به قرآن پیامبر ائمه،مذهب تشیع و تاریخ اسلام در این سایت را ببیند و در این موارد احساس تکلیف و وظیفه نکند و صرفا به یک اشتراک سیاسی با نوریزاد و دیگران در مخالفت با جمهوری اسلامی آنهم در مسائلی تاویلی که قابل بحث است بها دهد و اما در باب آنچه که وظیفه اصالی یک روحانی است (خواه روحانی موافق حکومت خواه روحانی مخالف حکومت خواه روحانی دارای شغل آزاد و خواه روحانی سنتی که در ازاء کارهایی از شوون روحانیت دستمزد می گیرد) یعنی دفاع از اصول اسلام ،عقائد اسلامی،و دفاع از قرآن و سیره و سنت پیامبرش و مقابله با هتاکی و اهانت هایی که به امامانش بعنوان یک شیعه امامی می شود سکوت کند،و گهگاه چیزهایی بگوید و بنویسد که امثال نوریزاد برای او هورا بکشند و زنده باد و جوونم مصلح بگویند! بنابر این همه اینها فریب است و مشکل اساسی نوریزادی که الان داغ است و متزلزل است و حتی گاه چیزهایی بصورت اهانت به قرآن می گوید،این است که هر روحانی که موافق جمهوری اسلامی است بد است هرچند معاش و درآمد او حاصل دستزنج و درستکاری باشد،و هر روحانی که مخالف جمهوری اسلامی است خوب است هرچند معاشش از شهریه های مراجع و گرفتن مزد از شوون معمول روحانیت باشد،در یک جمله همه اینها سیاست کاری و سیاست بازی است ،ادب کیلوئی چند با اینهمه بی ادبی در این سایت؟! انسانیت کیلوئی چند با اینهمه خلاف انسانیت و اخلاق در این سایت؟! بقول معروف تو بدم! بمیر و بدم! همان تز مارکسیستها در مبارزه که :هدف وسیله را توجیه می کند! مدتی قبل همین سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت التماس دعاءداشت خطاب به دوستمان! التماس دعا آنهم از سوی یک شاهیست بی دین فراری!
فرزاد گرامی آخوند خروجی اسلام است!
فرزاد گرامی مزدک خروجی کفر است!
و این کفر که شرف و وجدان و آگاهی در آن موج میزند، طشت رسوایی فریب بزرگی که تحت نام جعلی و بی مسمای ایمان، اما برای غارت و تجاوز و جنایت، ابزار دکان دین شماها شده است را از بام به زیر کشیده است.
چند نکته جالب توجه درباره ژاپن
دانش آموزان ژاپنی به همراه معلمان خود هر روز مدرسه خود را به مدت 15 دقیقه تمیز می کنند و پیشهای بنام فراش یا بابای مدرسه ندارند رفتهگر در ژاپن “مهندس بهداشت” نامیده می شود. در ژاپن استفاده از تلفن همراه در وسایل نقلیه و اماکن عمومی سرپوشیده ممنوع است (حتی در حد یک پیامک) دانش آموزان ژاپنی از سال اول تا ششم ابتدایی باید اصول اخلاقی در برخورد با مردم را بیاموزند از سال اول تا سوم مقدماتی دانش آموزان ژاپنی هیچ نوع امتحانی وجود ندارد ژاپنی ها حتی اگر یکی از ثروتمندترین افراد جهان باشند باز هم هیچ خدمتکاری در خانه استخدام نمی کنند و پدر و مادر مسئول خانه و کودکان خود هستند میزان تاخیر قطارها در ژاپن حدود 7 ثانیه در سال است کودکان در مدرسه بعد از یک وعده غذایی باید دندانهای خود را مسواک بزنند دانش آموزان در ژاپن باید ظرف نیم ساعت وعده غذایی خود را تمام کنند نه بیشتر نه کمتر برای اطمینان از درستی هضم غذا ژاپنی ها معتقدند دانش آموزان آینده ژاپن هستند در مدارس ژاپن به دانشآموزان نمره داده نمی شود و ارزیابی بصورت گروهی انجام میشود و گروه باید تلاش کند که همه در سطح خوبی قرار بگیرند کودکان هنگام نشستن روی صندلی اتوبوس یا قطار باید کفش خود را در بیاورند و بدون کمک حتی والدین خود روی صندلی بنشینند
درست مثل کشور عزیز و سرافراز و متمدن و بافرهنگ و ادیب پرور و شعر دوست و مهمان نواز و خون گرم و مسلمان ما ایران .
بادرود، جناب نوریزاد گرامی .
خواهشمندم این مصاحبه آقای افشین عسگری مدیر اداره دریایی سازمان محیط زیست استان هرمزگان با روزنامه ایران را در کانال و سایت خود قرار دهید و از دیگران نیز بخواهید که آنرا نشردهند تا بگوش مسئولین رده بالای مملکت که خود را سینه سوخته ایران و همه را وطنفروش و خائن می نامند برسد تا رگ غیرت که ندارند؛ شاید به ریششان بربخورد و فکری بکنند. دیگر چیزی از ایران برای ایرانی باقی نمانده. این حرف آقای نوریزاد و یا دشمنان ولایت نیست که تکذیب شود یا سیاه نمایی بنامندش ، حرف گماشته خود رژیم است. سپاسگزارم
—
اشتغالزایی چینی ها برای پاکستانی ها در سواحل جنوبی ایران.
روزنامه ایران: شناورهای چینی که برای صید «فانوس ماهیان» به سواحل خلیج فارس ایران آمدند؛ امید صیادان هرمزگانی را برای صید ماهی کور کردند.
«افشین عسکری» مدیر اداره دریایی سازمان محیط زیست هرمزگان به «ایران» میگوید: «شناورهای چینی به گفته مسئولان شیلات با هدف ایجاد اشتغال به ایران آمده بودند، اما حتی یک صیاد ایرانی را به استخدام درنیاوردهاند.» او از حضور پاکستانیها و هندیها روی شناورهای چینی در سواحل ایران خبر میدهد و میگوید: «براساس آمارهای سازمان شیلات سال ۹۵، چینیها با ۶۰ شناور ۲۴۰ هزار تن ماهی صید کردند، در حالی که کل صید ماهیگیران استان هرمزگان در همین سال ۲۲۰ هزار تن بود.» عسکری این میزان را دلیل کاهش گونههای ماهی در سواحل جنوبی ایران میداند. به گفته او همین کاهش باعث میشود تا ماهیگیران ایرانی برای صید ماهی و گذران زندگی به آبهای دور بروند و در نهایت به تور دزدان سومالی بیفتند!
«میثم قاسمی» معاون اداره کل حفاظت محیط زیست استان هرمزگان هم در گفتگو با خبرنگار ما از نامهنگاری به استاندار و همچنین سازمان شیلات درباره آسیبهای زیست محیطی صید ماهی توسط چینیها به روش «ترول» در سواحل ایرانی خلیج فارس خبر میدهد، اما این نامهها تا به امروز گونههای ایرانی را از دام شناورهای چینی نجات نداده است.
البته حضور شناورهای چینی و برداشت از سهم صیادان ایرانی، اعتراض نمایندگان استانهای جنوبی در بهارستان را هم در پی داشته، اما عسکری هشدار میدهد که برداشت از سفره ماهیگیران ایرانی تنها ایراد حضور آنها نیست. آن طور که شیلاتیها به محیط زیستیهای استان گفتهاند شناورهای چینی به دنبال صید «فانوس ماهیان» هستند. به گفته این کارشناس محیط زیست، استدلال شیلات کشور این است که «فانوس ماهیان»، چون عمر یک ساله دارند، بهتر است به جای از بین رفتن و هرز شدن، صید شناورهای چینی شوند.
عسکری این استدلال را با دلیل زیست محیطی رد میکند. او اعتقاد دارد که هیچ چیزی در اکوسیستم از بین نمیرود از جمله «فانوس ماهی» ها. به گفته عسکری آنها غذای ماهیان بزرگتر هستند. وقتی میمیرند به اکوسیستم دریایی برمیگردند. مدیر اداره دریایی هرمزگان هشدار میدهد که صید صد درصدی فانوس ماهیان چنته خلیج فارس را از ذخایرش خالی میکند.
صید شناورهای چینی تنها به سواحل هرمزگان محدود نمیشود، نماینده بوشهریها هم صدای اعتراض آنها را به صحن علنی مجلس رسانده! محیط زیست استان از شیلات خواسته تا صید فانوس ماهیان توسط چینیها را به شناورهای ایرانی واگذار کند، اما آنها صید این ماهیها را به شیوه سنتی و با شناورهای ایرانی، مقرون به صرفه ندانستهاند. فانوس ماهیان در لایههای میانی آب به صورت گلهای زندگی میکنند! آنها جثه بسیاری کوچکی دارند و تنها با تورهایی صید میشوند که چشمه (سوراخ)های آن ریز باشند وگرنه ماهیها از دام صیاد میجهند! به گفته عسکری دنیا برای صید این گونه ماهیها از سیستم «فیش فایندر» (ماهی یاب) و «اکوساندر» (عمق یاب) استفاده میکند اماشناورهای چینی فاقد این سیستم هستند! یکی از عمیقترین زخمها همین جا به محیط زیست ساحلی ایران وارد میشود: «چینیها به روش صید ترول، تور را با یک وزنه سنگین در کف خلیج فارس پهن میکنند. وقتی شناور حرکت میکند، هر چیزی که سر راهش باشد صید میشود.» مجوز شیلاتیها به چینیها اجازه میدهد تا ۴۰ درصد «صید ضمنی» داشته باشند. به گفته عسکری، صید ضمنی یعنی اگر چینیها صد هزار تن ماهی صید میکنند باید ۶۰ درصد آن «فانوس ماهی» باشد و ۴۰ درصد آن گونههای دیگر! او میگوید: «براساس آمارهای شیلات در سال ۹۵، ۶۰ شناور چینی در این سال ۲۴۰ هزار تن ماهی صید کردهاند، در حالی که کل صید صیادان هرمزگان در همان سال ۲۲۰ هزار تن بوده.» او اعتقاد دارد این آمار نشان میدهد که چینیها بیش از ۴۰ درصد صید ضمنی داشتهاند. عسکری یک سؤال را هم از مسئولان شیلات میپرسد: «مگر سواحل ایران چقدر ماهی دارد که در یک سال تنها در هرمزگان ۴۶۰ هزار تن ماهی صید میشود؟» او آب پاکی را روی دست همگان میریزد و میگوید: «این یعنی تمام ذخایر خلیج فارس.» عسکری با اشاره به ریز بودن چشمه تورهای چینی میگوید: «هر ماهی مولدی با این تور صید میشود. هیچ چیزی به دریا برنمیگردد.» شیوه کف روبی، بستر دریا را هم زخم عمیق میزند، مرجانها را تخریب میکند، جلبکهای دریایی را میکشد وعلف دریایی را قطع میکند. در نهایت هم زیستگاه میگوها را هم تخریب میکند. آنطور که عسکری وضعیت را ترسیم میکند شناورهای چینی دخل بستر خلیج فارس را آوردهاند.
نقض قانون در ۱۲ مایلی سواحل جنوب
عسگری بحث را به قوانین دریایی میبرد.آنجاکه قانون،صیدصنعتی تافاصله
۱۲مایلی ساحل را برای کشتیهای صنعتی داخلی و خارجی ممنوع میکند. در این محدوده فقط لنجهای کوچک سنتی میتوانند ماهی صید کنند، اما چینیها این قانون را هم نادیده گرفتهاند. به گفته او حضور شناورهای صنعتی چینیها در منطقه ممنوعه به تقابل بین صیادان محلی و ملوانهای چینی منجر شده! ماهیگیران محلی برای صید ماهی از توری به نام «گرگور» (قفسهای ماهیگیری ساخته شده از توری) استفاده میکنند. گرگور قفسی توری است که با بند، آن را به ته دریا میفرستند. آنطور که عسکری میگوید شناورهای چینی در حین عبور گرگورها را هم به هم میبافند تا صیادان ایرانی یکبار دیگر از سمت آنها خسارت ببینند. عسکری بند دیگری از قرارداد شیلات با شناورهای چینی را یادآوری میکند که براساس آن قرار بود تا حضور چینیها به ایجاد اشتغال بین صیادان جنوبی کشور منجر شود. او میگوید: «دریغ از یک صیاد ایرانی در شناورهای چینی.» به گفته عسکری ملوانهای هندی و پاکستانی از قِبَل حضور این شناورها میخورند، اما هیچ چیزی دست ماهیگیران ایرانی را نمیگیرد. آمارهای عسکری درباره درآمد شیلات از حضور شناورهای چینی هم به سال ۹۵ برمیگردد. او میگوید: «بعد از آن شیلات هرگز حاضر نشد آمارها را در اختیار ما قرار بدهد.» حتی محیط زیست استان نمیداند چند شناور چینی از خلیج فارس سهم برمیدارند.
عسکری از تهیه فیلمی سخن میگوید که نشان میدهد اسم کشتیهای چینی در ایران عوض میشوند تا اعتراضهای محلی کمتر شود. این کارشناس میگوید: «براساس آمار اعلام شده در یکی از جلسات شیلات، سال ۹۵ حضور شناورهای چینی ۴۰ میلیارد تومان برای شیلات درآمده داشته.» او خبر عجیب دیگری هم میدهد: «شیلات گازوئیل سوبسیدی به شناورهای چینی میدهد.» عسکری درآمد سال ۹۵ با سوبسید گازوئیل چینیها را در همین سال حساب کرده و میگوید: «آنها نزدیک به ۶۰ میلیارد تومان سوبسید به چینیها دادهاند.» یعنی از رهگذر حضور شناورهای چینی، شیلات ایران ۲۰ میلیارد تومان هم ضرر داده است!
صیادان ایرانی صید دزدان سومالی
صیادان جنوبی وقتی از سواحل ایرانی، دست خالی برمیگردند، راه آبهای دور را میگیرند. آبهایی که برخی از سومالیاییها، دزدان گردنه گیر موجهای پرخطرآنند. اما صیادان آنطور که به روزنامه ایران میگویند جان را کف دست میگذارند و با دزدان دریایی معامله میکنند تا قصهای شروع شود که باورش سخت است. به گفته یکی از صیادان چابهاری، صاحبان لنج یا کشتیهای ایرانی با دزدان دریایی توافق میکنند.
دزدان دریایی هم در قبال گرفتن مبلغ توافق شده، بخشی از دریا را به مدت معلوم، به لنج و کشتی ماهیگیران ایرانی واگذار میکنند. به گفته او اگر همه چیز به خوبی پیش برود، دزدان دریایی به پولشان میرسند، ماهیگیران ایرانی هم به صیدشان. ماهیگیری در ساحل گواتر سیستان و بلوچستان هم به روزنامه ایران میگوید: «دزدان سومالیایی در معامله قابل اعتمادند.» صیادان چابهاری هم در کمال تعجب همین اعتقاد را دارند. آنها میگویند اختلاف از آنجا شروع میشود که صاحب لنج یا کشتی ایرانی تصمیم میگیرد، بیشتر از زمان تعیین شده در دریا بماند و صید کند یا کمتر از مبلغ تعیین شده به دزدان دریایی بدهد! آنجاست که دزدان دریایی خوی واقعی خود را نشان میدهند و صیادان و ملوانان کشتی را به اسارت درمیآورند تا تلخترین قصه برای صیادان ایرانی در جایی دور رقم بخورد! داستانی که ممکن است تلخیاش بیپایان باشد و فصل بازگشت آن هرگز نوشته نشود. درست مثل قصه همه ملوانها و ماهیگیرانی که از این سفر برنگشتند!
شناور چینی در آبهای ایران نداریم/ رانتی در کار نیست
معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات اعلام کرد که چیزی به نام شناور چینی یا خارجی در آبهای ایران نداریم و هر شناور خارجی نیز به نام یک ایرانی ثبت و اجاره شده که به آن مجوز میدهیم….
https://www.isna.ir/news/97012207411/
—–
هیچ شناور چینی اجازه ماهیگیری در آبهای ایران را ندارد
معاون منابع و صیادی سازمان شیلات ایران با بیان این که هیچ شناور چینی اجازه فعالیت در آبهای ایران را ندارد گفت: تعدادی خدمه خارجی در شناورهای ایرانی مشغول به فعالیت هستند….
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/01/22/1698013/
سلام و درود
هزاران شرکت خارجی مخصوصاً چینی با دور زدن قانون در ایران در بخش خدمات فعالیت میکنند و به غارت مشغولند. این شرکتها بصورت صوری بنام یک یا چند ایرانی ثبت شده اند، ولی مدیر عامل و اعضای هیئت مدیره ایرانی حتی به اندازه یک کارگر ساده قدرت ندارند و خود کارمندان دون پایه ای هستند که تحت امر کارفرما و سرمایه گذار خارجی هستند.شرکتهای چای محمود و چای احمد و…. هم همه انگیسی اند و چون بنام چند ایرانی ثبت شده اند قانوناً رمق کشت و صنعت و تولید و مصرف و تجارت
چای ایرانی طوری به تحلیل برده اند که دست اندر کاران چای ایرانی از کشاورز چایکار گرفته تا مغازه دار بقدری از نظر مالی ضعیفند که به هیچ وجه امکان مدرنیزاسیون کشت و صنعت چای و توان رقابت با شرکتهای انگلیسی را ندارند و دیر یاز زود بساط چای ایران چون صنایع کفش و کیف برچیده میشوند.
درود
هزاران شرکت؟! این آمار رو از کجا گرفتی جناب شفیعی؟ البته بحث من با مخاطبم چیز دیگری بود و اینکه کشتیهای چینی برای چینی ها ماهیگیری نمی کنند،اما شما بنظر می رسه در مسائل سیاسی مطالبی که می نویسی بنوعی با یک بدبینی مبالغه آمیز همراه هست، من گمان می کنم تعبیر به “هزاران شرکت چینی”ما بازاء خارجی نداره مگر اینکه نوعی مبالغه و مخالفت سیاسی رو نمایندگی کنه،بحث دور زدن قانون رو باید نشون داد و کلی گوئی نکرد،اما بهرحال استفاده از تکنولوژی و امکانات کشور دوست یا حتی سرمایه گذاری های صنعتی بمفهوم دور زدن قانون نیست.
استاد عزیز درود توام با آرزوی سلامتی برای شما.
استاد حرکات بی ثبات کننده یکی دو روز گذشته حکومت جور و جهل و فساد حکایت از این دارد که حضرات ولایی به این نتیجه رسیده اند که حال که جایی برای ادامه حیات و چپاول برایمان نمانده است پس ماهم از مردم ایران با ویران کردن آن انتقام می گیریم و سپس کل منطقه را به آتش می کشیم .
آری این است منطق حکومت ارتجاع دینی و احکام خونریز اسلام .
حکومت جورو جهل و فساد در طول 40 سال گذشته روز به روز عرصه را بیشتر بر مردم ایران تنگ کرده و می کند .
حکومت سراسر ظلم و فساد آخوندی سوار بر جهل پیروان خود چهار نعل می تازد و از مردم ایران قربانی می گیرد .
استاد پایه های قدرت و استبداد آخوندی بر جهل و خرافه و نادانی عده ای از مردم ایران گذاشته شده وتا ستونهای جهل فرو نریزد مردم ایران روی آرامش را نخواهند دید .
ننگ تاریخ بر این حکومت واپسگرا و مرده پرست .
حکومتی که هیچ ارزشی برای مردم و اراده آنها قائل نیست .
ننگ تاریخ بر آخوند شکم پرست حراف و خرافه گو .
آخوند وطن ندارد ، زیرا امتحان خود را در طول 40 سال گذشته پس داده و ثابت نموده که او موجودی بی وطن و دوره گرد است .
استاد حتمن شما هم به خاطر دارید که آخوندهاتا قبل از انقلاب زندگی خود را از طریق گدایی و ترحمی که مردم به آنها می کردند تامین مینمودند و هر روز و هر شب در روستایی و یا شهری برای بدست آوردن نان مفت و راحت بسر می بردند و در این راستا ازشرق به غرب کشو و یا از شمال به جنوب را طی می کردند و بسیاری از آنها حتی از کشور خارج و در کشورهای همسایه به شغل شریف گدایی مشغول می شدند .
آیا چنین موجوداتی وطن دارند ؟
آیا این موجودات میتوانند عرق ملی داشته باشند ؟
آری اینان گدایان دوره گرد 40 سال قبل میباشند که بر اثر خبط و خوش باوری گروههاو احزاب و روشنفکران بدو انقلاب سوار بر اسب انقلاب شدند و پس از آنکه پای خود را در رکاب کرده و افسار اسب انقلاب را به دست گرفتند شروع به تاخت کرده و ذات 1400 ساله گدا بودن خود را فراموش نمودند .
و حال هم چون راه به جایی نمی برند و تمامی راهها را به روی حود بسته می بینند ، می گویند : دیگی که برای ما نجوشد سر سگ در آن بجوشد .!
آری این چنین بود ذات نحس آخوندبرای کشور ایران .
گدا خودتی شیخی! الان توی این چند پاراگراف چیزی جز فحش و بی ادبی ارائه کردی؟ حرف دهانت را بفهم،انتقاد بحکومت به این نیست که فحش بدی و شعار بدی و حرف های صد من یک غاز از خودت صادر کنی (آندرستند اخوی؟!)،گدائی یعنی چه؟ اینکه یک روحانی منبر برود یا معلّمی کند یا تدریس کند و دین را ترویج کند و باقتضای لزوم گذران زندگی دستمزد بگیرد در قاموس شما یعنی گدائی؟ یک قدری عقل داشته باش جانم،شما خودت از کجا ارتزاق می کردی یا الان ارتزاق می کنی؟! اگر کاری یکنی و در ازاء آن مزد بگیری باید گفت شما گدائی؟! قدری فهم هم خوب است اگر باشد،بالاخره آخوند و روحانی نیز تبلیغ دین می کند،به مردم اصول و فروع دین را آموزش می دهد،موعظه می کند منبر میرود و دستمزدی هم می گیرد،این می شود گدائی بی عقل؟ اینکه تو دین نداری و مسائل دینی برایت مهم نیستی دلیل نمی شود کالائی و متاعی که مطلوب مردم مسلمان است را انکار کنی،بالاخره تبلیغ دین و رساندن پیام و پاسخ به سوالات و چیزهایی از این قبیل از شوون روحانی است و روحانی هم مثل تو نان می خواهد زن و بچه دارد نمی شود تو جایی حمّالی کنی و پول بگیری برای گذران زندگی و بخودت ببالی و کارت را گدائی نامگذاری نکنی اما وقتی به شغل تعلیمی روحانی رسیدی روی خوی دین ستیزانه و کینه و نفرت ات اخذ اجرت آخوند را بی ادبانه به گدائی تعبیر کنی،اینها را جاهلانه با مسائل سیاسی و حکومتی خلط نکن،چه حکومت دینی باشد و چه نباشد مردم به تعلیم،آموزش و چیزهایی از این قبیل در زمینه اصول و فروع دین نیازمندند و اینها شوون روحانی است.مودب باش و هرچه بدهانت رسید نگو.نحس هم خودتی.
اقا مرتضی گرامی من نیز قبول دارم که انتقا به هرکس اعم از حکومتیان یامذاهب وادیان نبایستی با ناسزا همراه باشد اما شدت ظلم تبعیض وفساد وفشاراقتصادی به مردم ایران از حدتجمل افراد میگزرد در نتیجه گفتار نا شایست میگردد ایا این بخرانها ی ایجاد شده در کشور غیر از نا کارامدی همان منبر ها وموعضه ها که میفرمائیدنیست با احترام
…….. دوستان از علی1 هم خبری بما بدهند. چون علی1 چند ماه قبل با سید مرتضی بگومگو داشت و با بی احتیاطی آدرس خودش را هم در اینجا گذاشت. بعد از آن دیگر نه خبری از علی1 شد و نه اثری. اما برای رفع اشتباه، از دوستمان جناب آقای نوریزاد تقاضا میشود طی یک اعلامیه از علی 1 بخواهد تا از سلامتی خودش بما خبری بدهد. ولی اگر خبری از علی 1 نشد، مسلم بدانید که از کانالی سر از ندامتگاه قم درآورده و زیر شکنجه است. از آن منبعد باید بگردیم دنبال پرتقال فروش.
—————
درود دوست گرامی
من نیز مدتی ست سخت نگران علی 1 عزیزمان هستم. وی اشتباه کرد و اعتماد کرد. در جامعه ای که شوربختانه اعتماد از آن رخت بربسته. بهر روی، از علی 1 گرامی مان خواهش دارم سراغی از ما بگیرد و سلامت خود را با ما در میان بگذارد.
با احترام
.
جناب ناشناس سراغ علی1 را از سید ///// سایت بگیرید که دستی هم در گروهای سیبری و اطلاعات و قضا دارد!
علی 1 کی بید؟ شما هم خودتون رو خیلی دست بالا گرفتینا!
علی1 همون بیدی بید که تو نه بیدی!!
من که واقعا از فردی بنام علی1 خبری ندارم اما مطمئن باش او سر و مر و سرحال زندگیشو میکنه و بقول ساسان دات سخنگو مطمین باش در این سایت حضورداره منتها ترجیح میده ناشناس باشه،خیلی از روند نوشتن شفیعی در این سایت ناراحته! میخوای به این مطلب برسی به ناشناس هایی که به برخی بحث های عقیدتیو مطالعاتی مربوط به مولوی گیر میدن توجه کن اونو می بینی،بقول سخنگو! مطمین! باش کسی رو بخاطر برخی اراجیف که اینجا می نویسه کاری ندارند و من قبلا گفته ام حالا هم میگم علیرغم اینکه از محتوا و سبک نوشته های علی1 بدم میاد اما هرگز نگفتم یا مایل نیستم او اینجا نباشه حالا ترجیح خودش اینه یا پیش کسوتش (میگفت پیش کسوتم عقله!) بهش گفته احتیاط کن و به اون اسم ننویس ولی ناشناس بنویس دیگه بخودش مربوطه،والله بالله من هم نه توی کارای امنیتی هستم و نه اینقدر نامرد که بخوام کسی بیکار بشه و اصلا خودم هم دیگه در اون موسسه ای که یکبار او آنجا آمد و تصادفی چند دقیقه با او گفتگو کردیم نیستم،من یک طلبه معتقد به جمهوری اسلامی هستم که کار و وظیفه تبلیغی خودم رو بقدر وسعم انجام میدم خودم و خودم و مامور احدی نیز نیستم،هروقت هم تشخیص بدم از اینجا میرم اما اگر کسی در خصوص عقائد اسلامی،پیامبر اسلام و قرآن و محترمین ملت ایران حرف مفت بزنه مقابلش می ایستم و این هیچ ربطی به کار امنیتی نداره،کار امنیتی مال امنیتی هاست،من کارشناس دین هستم و کار خودمو می کنم بنابر این در مورد علی1 یا هرکس دیگری که گاهی اینجا بعنوانی می نویسه یا دلش میخواد بره یا باسم دیگری بنویسه اینها بمن مربوط نیست من به محتوای مطالب نگاه می کنم.پس لطفا تهمت نزنید .
———
درود و سپاس سیدمرتضای گرامی
سپاس که تا حدودی خیال ما را از دوست خوبمان جناب علی 1 راحت کردید.
امید که سالم باشند و بی هیچ آسیبی
ما به سخن شما اعتماد می کنیم
و همین دلخوشی برای ما غنیمت است.
کاش صدای ما را می شنید و می خواند که: ما نگران اوییم پس ما را از سلامتی اش با خبر کند.
سپاس از شما
سپاس
.
سلام نوریزاد گرامی
نه ببینید با توجه به اینکه در برخی از این کامنت ها بعضی بمن تهمت زدند که نبودن علی1 مربوط به بگو مگوی او با من یا اینکه یک زمانی در یک موسسه ای تصادفی ملاقات کردیم و من او را شناختم و او مرا و این شناسائی بواسطه یک دوست مشترک بود،بوده است من توضیح دادم نبودن علی1 گرامی ارتباطی با من یا جهات کاری که او با موسسات پژوهشی داشته نبوده،همینطور من بعید میدونم کسی را بخاطر اینکه اینجا بحث هایی معمولی داشته مورد تعقیب قرار داده باشند برای اینکه او که علیرغم اغلاط در طرز فکرش اما فرد مودبی بود و حتی یادمه یکبار عصبانی شد از یاوه های سید افقی عمودی این سایت یعنی سید رضی که مزخرفاتی گفته بود علی1 گفت سید رضی اگر کنارت بودم یک کشیده می خوابوندم توی گوشت! اینجا هم که می بینید بلطف تسامح و تساهل خاص حضرتعالی کسانی هرچه می خواهند در مورد اصول و فروع اسلام می گویند و اهانت می کنند و سر و مر و گنده هم هستند! بنابر این من روی این نکات گفتم علی1 لابد مشغول کارش هست و تمایلی بنوشتن با عنوان علی1 نداره،و من روی حدس و آشنائی با طرز تفکر او در مواردی او را در ناشناس ها شناختم! حالا این حدسه ممکن هم هست درست نباشه اما بنظرم علی1 سایت رو می بینه و احتمالا از نوشته های من هم حرصش می گیره! اما میدونم حتما از نوشته های شفیعی حرصش می گیره و چند بار سر بحث رو باز کرد با او ولی خوب ادامه نداد،من اینهارو گفتم بصورت محتملات نه اینکه با علی1 ارتباط دارم یا او را می بینم،البته می شود سراغ او را از آن دوست فهیم مشترک واسطه مان (رضا بابائی عزیز) گرفت اما خوب من الان در آن موسسه نیستم و آقای بابائی را نمی بینم.در هرحال برای علی1 آرزوی توفیق و سلامت دارم و می گویم من دشمنی با او یا هر مخالف دیگری (البته مزدک حسابش جداست!) ندارم هرچند از طرز نوشتن علی1 و اهانت هایی که به برخی بزرگان و اساتید من می کرد ناراحت و دلگیر بودم.
———–
سپاس دوست گرامی
سپاس
.
جناب نوری زاد
عجیبه که می بینم دوستان هیچ به پست اصلی توجه ندارن و به اون اشاره ای نمی کنن. تنگه باب المندب توسط حوثی های جمهوری اسلامی بسته شده و به فرودگاه ابوظبی هم شلیک شده و کیهان هم پیش پیش تیترش کرده که از ریاض خارج بشید که موشک ها دارن میان اونوقت دوستان مته می زنن به هزار و چارصد سال پیش. بابا امروز دارن ایرانو به دندون می کشند. برای اینجور تفریحات فرصت هست. به اصل مطلب که غارت ایرانه توجه کنید . به این فکر کنید که ج ا درست داره راهی رو میره که صدام رفت و ملتشو نابود کرد و مضحکه دنیا
علف هرز اگه سرش رو هرس کنی بازم علف هرزه و به رشد بی خاصیتش ادامه میده و تمام مزرعه و محصولاتش رو نابود میکنه.تنهاراه مبارزه با این پدیده مضرر پرداختن به ریشه و خشکوندن اونه.این ریشه ها واسه آخوندا به سالها قبل برمیگرده.
نوریزاد میدانم دل خوشی از حزب توده که حقایق را در مورد شمایان (بقول شخص شخیص شما) بازگو کرده اند ندارید! اما آنها چیزی را پیش بینی کرده بودند که الان امثال شمایان نیز به آن مبتلا شده اند! پس ناراحتی تو از برای چه چیزیست؟ در زمان اعدام ها که همراه نبودید! اگر اشتباهی بود در همان ابتدا پی به اشتباه خود بردن هنر است نه در زمانی که پای شمایان در لب گور است! دقیقاً مانند توبه کردن شمایان است که پیامبرانتان به شما نهیب زده اند این توبه در زمان مرگ بی ارزش است! می دانی مرگ هرگز خبر نکرده است و پیامبرانتان از برای توبه شما را به تعجیل فرا خوانده اند! نه توبه ای نزدیک به زمان مرگ! می بینید که حزب توده علیرغم انکه گرایشی به مفاهیم پوچ دینی از خود نشان نمی دهد از شمایان عاقلتر رفتار کرده است! هر انسان غیر روانی برای تشخیص خوب یا بد بودن عملی نیاز به امدن هیچ پیامبری نداشته است اما شمایان تصور می کنید فعل خوب همان است که پیامبرانتان می گویند و فعل بد نیز چنین است ولو آنکه به ازدواج صوری و تجاوز به کودک خردسالی انجامیده باشد! پیامبری که نگاه خویش بر زنی ولو ناخواسته را منوط به ازدواج با وی می داند نه می تواند و نه قادر است الگوی مناسبی برای ترویج امری حتی چون ازدواج باشد! فردی روانی مانند مزدک نیز از این نظر برای تو عزیز است که این حزب را سرکوب می کند! تعجب بیشتر از این است که این یار صمیمی شما (مزدک) از برای چه پیامبر گرامی شمایان را نیز دائماً سرکوب می کند! آهنگی از مرتضی (انار انار) در پست قبلی برایت ارسال کردم تا شیوه عملکرد شیرین عقلان روزگاری چون شمایان باشد! بخش “سبز نگار” آن بیش از هر چیز به رنگ سبز مورد علاقه شمایان دلالت می کند! حال این آهنگ را تقدیم می کنم به هر آنکس که از شیرین عقلانی چون شما بدور مانده است:
https://www.youtube.com/watch?v=gRhfCrJibt0&start_radio=1&list=RDgRhfCrJibt0
مطالبی که در باره آیاتی از قرآن در مورد کنیزان و تملک مالکانه به آنها در این پست مشاهده میشود توجه به این نکته را مهم میکند که فهم قرآن بدون در نظر گرفتن روابط مرسوم بین اعراب آنزمان که همان مردمان جاهلیت هستند ممکن نیست. سخن گفتن از مفاهیمی که بین آنها رایج نبوده اصولا نه برای ایشان قابل فهم بوده و نه قابل هضم. در ست مثل اینکه امروز در جامعه ما و در نزد علمای فقه بخواهیم از عفت و پاکی زنان بی حجاب شرعی مورد نظر ایشان در غرب سخن بگوییم.
قرآن، زبان و گویشش متعلق به مردمان با فرهنگ جاهلی است و باید هم دستوراتش اغلب برای همان مردم باشد که به پیامبر ایمان داشته اند. در همین مورد کنیزان و تملک زنان شوهر دار خدای قرآن را راه دیگری نیست مگر اینکه موافق آداب و رسوم و باب میل آن مومنان حرف بزند نه اینکه در مقابل آنها بخواهد از حقوق کنیزان و یا زنان شوهر دار اسیر حمایت کند. قرآن هیچ گاه چنین کاری نکرده و سنت رسول هم چنین نبوده. کما اینکه همان رسوم برده و کنیز داری بعد ها هم در بیت امامان شیعه و بزرگان اسلام امری رایج و معمول بود.
به همین دلیل برخی از آیات و قواعد طرح شده در قرآن سنخیتی با زمانه ما ندارند و تلاش فقهیان و روحانیون در عقب بردن جامعه هم به همین منظور است. یعنی بزبان دیگر ایشان در تطبیق این قواعد با زندگی مردمان امروز، بجای بروز کردن این احکام، تلاش دارند مردم را به همان روابط 1400 سال پیش سوق دهند تا بتوانند با این قواعد خود را تطبیق دهند.
سعی فراوان در اجرای احکام ازدواج دختران در سن کودکی و بی توجهی به فاجعه های اجتماعی و نگاه داشتن مردم در جهل و بی فرهنگی نشانه ای از همان تلاش برای عقب بردن جامعه به عهد جاهلیت است.
بی تردید قرآن ظرفیت بروز کردن و انسانی تر کردن روابط ظالمانه را دارد ولی متاسفانه کار قرآن در دست قلبهای بی رحم و افکار منجمد افتاده است که پول و قدرت سیاسی و امنیتی توام با فساد را هم به همراه دارند.
———–
درود و سپاس باصفای گرامی
نوشته ای قابل و قابل تأملی ست.
سپاس از شما
سپاس
.
بی تردید قرآن ظرفیت بروز کردن و انسانی تر کردن روابط ظالمانه را دارد ولی متاسفانه کار قرآن در دست قلبهای بی رحم و افکار منجمد افتاده است که پول و قدرت سیاسی و امنیتی توام با فساد را هم به همراه دارند.
…………….
با صفای گرامی با توجه به کامنتهای قبلی و اول این کامنت متوجه درک شما از قران و اسلام بعنوان دینی بومی و مربوط به عرب 1400 سال پیش گردیدم(مسلما اگر برداشت من از گفته های شما درست باشد!) ولی این جمله آخری در مورد ظرفیت داشتن قران بنظرم ناقض گفتار قبلی و یا قسمت اول همین کامنت تان باشد. چون همین گفتار شما درست همانی است که گروهای اسلامی و یا روشنفکران دینی ادعا می کنند. ولی قران اگر بعنوان مجموعه ایی مقدس شده مورد قبول است دیگر چنین ادعاهایی با رجوع به قرآن قابل قبول نیست و ما را دوباره برمیگرداند به همان تفاسیر متنوع و غیره واقعی که افرادی مثل همین شفیعی و دیگر مسلمین سرگرم آنند!
چند تا از زیرنویس های جناب نوری زاد را تقدیم می کنم من که خیلی به دلم نشسته:
–
درود سید مرتضای گرامی
سپاس از این نوشته که نشان می دهد برای نگارش آن زحمت کشیده شده.
می شود چند نمونه از انسان هایی که توسط این قرآن “تربیت” شده اند برای ما اسم ببرید؟ مثلا آیا آقایان خمینی و خامنه ای را می شود تربیت شدگان و خروجی تعالیم این جزالت بزرگ دانست؟
سپاس اگر برای ما اسم چند نفر را که با تربیت قرآنی توانسته اند سنگی از پیش پای بشر بردارند، اسم ببرید
سپاس
————–
سپاس باصفای خوب
سپاس از این نوشته ی متین و فهیمانه ی شما. شما در این نوشته، عقل خود را شاخص قرار داده اید. و حال آنکه، جماعتی که عقل را بر نمی تابند، با شتاب، و به هزار توجیه و اما و اگر و تفسیر و تأویل و باید و نباید، سعی در بازگشت به همان برداشت کهن و سنتی و گاه زیرخاکی دارند. من مانده ام آنجا که چراغ عقل بر می افروزد، از کورسوی توجیه و بقول جوانها: ماله کشی چه بر می آید جز نگرانی از منافع مدامشان از رهگذر همان نگاه و باور عمیقِ کهن و فرسوده؟ مثلا در آیه ی ارث، سهم هر کس جوری آورده و شمرده شده که مجموعش از یک یا پنج پنجم افزون تر است. و این نشان می دهد که گوینده ی این سخن، یا ریاضی نمی دانسته و یا خلاصه حواسش نبوده. این خطای آشکار و بزرگ را مفسرانِ سرگردان، قرن هاست که بر سر می کوبند و برایش تأویل می تراشند. چرا؟ چون شما از ابتدا که پذیرفتی این نوری که از این روزن بر شما می تابد، حتما از خورشید است و نه پروژکتور و لامپ و فانوس، برای نقص های آشکار این وادی، مرتب از این شاخه بدان شاخته می پرید تا همان نور خورشید را اجابت کنید. مشکل در همان باور صلب نخستین است. اینان اگر یک اشتباه سهوی را بر قرآن مترتب کنند، سیلی روان خواهد شد که نمی شود جلویش را گرفت. پس محکم باید با بیل و مشت و خاک و پوشال، سرِ چشمه های خطا را گرفت تا مبادا به سیل دچار شوند. و حال آنکه ایرادی ندارد ما فرازهای شکوهمند قرآن را بر چشم نهیم و آیاتی را که با زمانه ی ما جور نیست به گذشته های دور وا بنهیم. این آیا برای قرآن مطلوب تر نیست؟
سپاس
———-
درود دوستان خوبم
می بینم تحلیل غالب نویسندگان و محققان و مفسران و حوزویان بر این است که: پیامبر ناگهانی نمی توانسته برده داری را لغو کند. که یعنی ای بسا برده داری برای مردمان آن عصر چه در حجاز و مدینه و چه در ایران و روم امری رایج و بدیهی بوده و مطلقا نکوهیده و زشت نیز نبوده. یکی هیزم می فروخته یکی لبو یکی پارچه یکی اسب یکی شتر یکی هم برده و کنیز. بهمین سادگی. و نمی شده ناگهان راه نفس کشیدنِ یک فرهنگ ریشه دوانده را بند آورد. این تحلیل از نگاه عوام شاید پسندیده باشد. اما آنجا که شما به شاکله ی عواطف و ظرایفِ انسان، و به پیامبری می نگرید که باید رفتارش برای همه اعصار اسوه و نمونه باشد، نمی توانید هر سخن و هر فعلش را بپزیرید. خلاصه بگویم: برده داری و امضای برده داری توسط اسلام و مسلمین، داغ ننگی ست بر پیشانی هر آن کسانی که انسانیت انسان را نفی کرده اند و می کنند. همین روحیه ی برده داری ست که در خوی و خصلت آقایان خامنه ای و خمینی و ملاهای بیت رهبری به تجلی در آمده که مردم را به هیچ حساب نمی کنند. وگرنه شما بگو: برای مردم بت پرستِ مکه و مدینه، پذیرشِ یکتا پرستی دشوار تر بوده یا پذیرشِ لغو برده داری؟ اعراب طی سالیان سال، مال که هیچ، حتی فرزندانِ خود را به پای بت هایشان و خدایانشان قربانی می کردند. حالا اگر شما ناگهان ظاهر شوی و بت هایشان را نفی کنی و مثل جناب ابراهیم، با تبر نیز به جانشان بیفتی، این تحملش دشوار است یا این که بگویی: از این پس برده گیری و کنیز گیری و برده فروشی حرام مطلق است. خوب شاید بگویید: پیامبر اگر این حرف را می زد می کشتندش. خب بزنند و بکشندش. برای بشر، آن پیامبر برده پذیر خواستنی تر است یا این پیامبر برده ناپذیر؟
با احترام
————–
درود سید مرتضای گرامی
رهبر یا هر مسئولی هر پولی که دارد – چه شخصی و چه مردمی و چه ملی و چه شرعی و چه غیر شرعی – باید، بله باید حسابرسی شود.
همین که حسابرسی نمی شود، نشان از دزدی ست.
این را من نمی گویم.
بل آیین حسابرسی و بازرسی و نظارت و حتی همان موازین نیم بند شرعی می گویند
من بعنوان یک ایرانی می خواهم از فهرست پولهایی که حضرت رهبری به این و آن و به سوریه و لبنان و حسن نصرالله قاتل و هرکجا هبه کرده مطلع و آگاه باشم. این آیا درخواستی فراقانونی ست؟
هرکه از نظارت و حسابرسی گریز می کند، حتما ریگی به کفش دارد.
مراجع نیز
دزدانی چون مکارم شیرازی و شیخ محمد یزدی و مهدوی کنی و واعظ طبسی و امامی کاشانی و آدمکشانی چون سیخ علی فلاحیان نیز
دزدان و گریزپایان از حسابرسی و پاسخگویی، ما را دوره کرده اند گویا
با احترام
————
محمد نوری زاد:
سید مرتضای گرامی
زحمت بکشید و وجوه اعجاز و معجزه بودنِ قرآن را برای ما بنویسید. گرچه در گوگل هست اما گمان من بر این است که شما از زاویه ای دیگر و تازه تر به این اعجاز می نگرید نه این که مثلا چون قرآن می گوید: اگر بهتر از این می توانید بیاورید ده خط بیاورید. خوب من اگر بهتر از آیات قرآن نوشته ای بیاورم که انسانی تر و انسان ساز تر و مصلحانه تر باشد چه؟ مهم محتوای یک نوشته است که همه با هر ترجمه بتوانند بخوانندش و بی هیچ اعوجاجی منظورش را بفهمند و بعنوان راهنما، قانونش کنند. نوشته ای که هیچ تفسیری نیز بر آن بار نشود. راستی سید مرتضای گرامی، این همه تفسیر تمام نشدنی، نشان از این دارد که آن آیات نتوانسته اند معنای خود را به راحتی به مخاطب برسانند. قرآن، خود را مبین می داند. مبین، نه مگر به معنای روشن و آشکار است؟ یا ساده و روان؟ خب این چه روشنی و روانی ست که جمعیتی به اسم مفسر در درازنای قرون و اعصار صف در صف باید مته بزنند روی لغاط قرآن تا با صد جور اختلاف با تفسیر قبلی و پهلویی بتوانند به گوشه هایی از معنای قرآن نزدیک شوند. تازه بسیاری از مفسران بر این باورند که معنای واقعی قرآن را پیامبر می دانست و چهارده معصوم. خب، این عزیزان که در دسترس نیستند. در غیاب پیامبر و امامان، چه فایده ای از آن معنای واقعی می تواند برای امروز ما کارسازی کند؟ این چه نوشته ای است که جوری نوشته شده که معنای واقعی اش را پانزده نفر می دانند نه میلیاردها انسان طالب زندگی؟ پرسش من، جناب سید مرتضی از باب درست فهمیدن است و هرگز قصد فضاسازی و تخریب و آزار شما و دیگرانی چون شما نیستم. این را از من باور کنید. وقتی قرآن می گوید من از زبان خدا جاری شده ام، این ادعا را باید بتواند ثابت کند. وحال آنکه من نوشته هایی سراغ دارم که بسیار بسیار بسیار کارسازتر و انسان سازتر و تفسیر ناپذیر ترند و اگر توسط بشر و دیگرانی چون ما و شما در اطرافش تبلیغ می شد و مردمان جهان بدان فرا خوانده می شدند، یک تربیت بزرگ جهانی و سراسری از آن مستفاد می شد. دوهزار و دویست فرقه ای که مسلمانان از همین قرآن و سنت پراکنده اند، نشان از یکسان نفهمیدن منظور قرآن است. نه اینگونه است آیا؟
با احترام
جناب دانش! حالا دانش شما حدّش همین است که پانوشت های جناب نوریزاد را که معمولا بحث هایی قبل و بعد آن وجود داشته و نوعا خوانندگان سایت آنها را دیده اند جمع آوری و کپی پیست کنید؟! و بهتر نیست خود شما دیگران را از دانش خود بهره مند کنید؟
———-
درود دانش گرامی
بله من نیز با این سخن سید مرتضی موافقم. راستش خیلی دل دل کردم که کل مطلب ارسالی شما را حذف بکنم یا نکنم. چرا که این پای نوشت ها معطوف به نوشته های بالادستی شان اند و خود بخود ای بسا سخن مستقلی درشان نباشد.
با احترام
.
سلام و درود
دوست عزیزی که مطلب زیر را نوشته ای :
پاسخ
Jm
1:28 ب.ظ / جولای 26, 2018
« جناب شفیعی جنابعالی حافظه بسیار عظیمی داری و هر چه بخوانی ملکه ذهنت میشود بسیار میخوانی و بسیار میدانی اما هنوز در وادی حقیقت حیرانی و نتوانسته ای برای خودت چهارچوب مشخصی بر گزینی ؛ به علی (ع) شدیدا اعتقاد داری و هیچ گونه نقدی بر این انسان زمینی را بر نمی تابی مولوی را مراد خود میدانی در صورتی که مولوی و افکارش را نشناخته ای »
از خوشبینی شما سپاسگزارم. راستش من به اندازه شما نسبت به اندوخته های خودم خوشبین نیستم. در حقیقت نادانتر از آنم که از دور مینماید. گرچه ظرفیت وجودیم طوریست که با یکی دوقطره دچار توهم دانستن میشوم، ولی در میان این اقیانوسهای بیکرانی از مجهولات که ما را احاطه کرده است، و امثال من نه خبری از وجودشان دارند و نه نامشان را میدانند، قرار گرفتن و خود و معلومات خود را به چیزی گرفتن را نهایت نادانی و حماقت میدانم.
کاش چنان بود که شما پنداشته ای.
آیا این بار خدا خواهد بخشید؟
محمد ذوقی: کنت رستف در جنگ و صلح میگوید مادران ما دوازده سیزدهسالگی ازدواج میکردهاند و بوریس به ناتاشای سیزدهساله (دختر همان کنت) میگوید که چهار سال دیگر او را خواستگاری میکند. فرهنگی که میتوانسته بستر چنین دیالوگهایی باشد بیش از دو قرن قدمت دارد. و تازه صحبت از روسیه است؛ حسرتزدهی اروپا.
مادربزرگم نهسالگی عقد کرد و یازدهسالگی به خانهی شوهر رفت و پانزدهسالگی در حالی که فرزند اولش را نیز داشت به محضر رفت و خطبهای شنید و دوباره ازدواج کرد. ازدواج مدنی.
در رسائل عملیه چنین میخوانیم:
«پدر و جدّ پدری میتوانند فرزند نابالغ یا دیوانهی خود را به ازدواج دیگری درآورند، و بعد از آنكه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كردهاند مفسدهاى نداشته، نمىتواند آن را به هم بزند.»
قانون مدنی نیز در مادهی اصلاحشدهی 1041 میگوید:
«عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.»
اما «به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح» چه قید ناچیزی است بر اطلاق فتوا. این قانون کدام وجدان را میلرزاند؟ و آیا اصلاً قانون مدنی که همواره طعمی سکولار دارد، میتواند طبایع مذهبی را متأثر سازد؟ و جز فتوا چیست که وجدانِ سنگیِ مذهبیون را در مواجهه با ازدواج کودکان به عذاب آرد؟ مادربزرگ من تنها یک نمونهی کوچک و کمتر تراژیک است.
***
گزاف نیست اگر بلوغ یک فرهنگ را با سن ازدواج دخترانش بسنجیم. هرچه تمدن غریزیتر، بدویتر، طبیعیتر، ناانسانیتر و نااخلاقیتر (انسان به معنای ضدطبیعی و اخلاق به معنای ضدطبیعت)، تبعیت از قوانین تکامل و تمایل به زاد و ولد و حفظ نسل، بیشتر. پس دختر هرچه زودتر و در اولین قاعدگیهایش باید باردار شود.
این لازمهی پیشرفت تمدن و فرهنگ است که بلوغ عقلی و استقلال کودک هرچه بیشتر به تأخیر افتد زیرا در پرتو همین پیشرفت، باید زمان بیشتری صرف تربیت کودک برای مواجهه با مخاطرات و پیچیدگیهای چنین پیشرفتی شود. هرچه تمدن پیشرفتهتر، کودکی طولانیتر. هرچند میتوان تربیت را نیز ترفندی تکاملی با افزاری غیرتکاملی (کاهش زاد و ولد) دانست که به حفظ کودک (نسل) میانجامد اما باید دانست که ترفند تکاملی با افزار غیرتکاملی نام دیگر اخلاق است، هرچند اخلاقی فایدهگرایانه و پست اما در حد خویش، جداشده از طبیعت و شوریده علیه تکامل.
در این میان، دین اگر نخواهد که از موزه سردرآورد باید که در سیر پیشرفت تمدنی که آهنِ سردِ تکامل را نرم کرده و به دلخواه خویش در قامت اخلاق بازساخته، خود را چکشخوارِ تمدن سازد و تن به اجتهاد بسپارد. اجتهاد یعنی کوشش در برساختنِ مدامِ ایمان بر پایهی اخلاقِ انسانِ ضدطبیعی. و قتل مرتد، تازیانه و ازدواج کودکان حاصلی جز زوال این ایمان نخواهد داشت. زیرا این ایمان دیگر از آبشخور اخلاق تکاملی آبی نخواهد خورد و انسان را در کشتن آگاهی خویش و پشت کردن به این اخلاق که حاصل طبیعتِ ضدطبیعتِ اوست ظالم و تبهکار خواهد ساخت. نمیتوانی چیزی را بخواهی که بدنت دیگر نمیتواند بخواهد زیرا در مراتب انسانیت به قدری جلو آمدهای که با جریان تکامل کاملاً زاویه پیدا کردهای. دیگر نمیتوانی قتل مرتد (چارهای برای حفظ انسجام جوامع بدوی) یا ازدواج کودکان (چارهای برای حفظ استمرار جوامع بدوی) را بخواهی چون در این صورت، امروز دیگر انسان نیستی و تبعاً نمیتوانی ایمانی داشته باشی.
***
نمیتوان رندانه گفت که فرهنگها مختلفاند و شاید بعضی از آنها دختران را زودتر برای فرزندآوری مهیا سازند. باید فرهنگها را داوری کرد. اگر قربانی انسانی را مکروه میداریم و عاملانش را بدوی، تکاملنایافته و نابالغ میانگاریم پس باید که ازدواج کودکان را هم مکروه بداریم و به ترفند تفاوت فرهنگی از داوری طفره نرویم. قربانی انسانی بد است، بردهداری بد است، ازدواج کودکان بد است و اگر تمدنهای باستانی به چنین اعمالی دست مییازیدند تنها بدویت و ناکاملی آنها و عدم آگاهیشان نسبت به علل واقعی اشیا و تعلق ناانسانی و طبیعیشان به سازوکار تکامل و بقای انسب آنها را تبرئه میساخت. اما ما در چنین نقطهای از تاریخ و آگاهی مطلقاً مستحق چنین ارفاقی نیستیم و خدایمان نخواهد بخشید.
عثمان جان صیغه عقد رو که سند خرید فروش و فاحشه گی شرعی است را کجاشون بگذارند؟
پدر و مادر شما چطوری با هم ازدواج کردند که شما بوجود آمدی؟ اینو توضیح میدی صادقانه؟