یک: در سفری که پنج شش سال پیش به کردستان داشتم، شهر به شهر می رفتم و در هر شهر، با مردم و با فعالان مدنی اش همسخن می شدم و سوزهایشان را می نیوشیدم. در مریوان، نخست کسانی که به دیدنم آمدند، جوانان خوب و نازنین کردستانی بودند. از دانشجو تا دستفروش تا کارگر تا کارمند تا بیکار تا بیکار تا بیکار. از هر در سخن راندیم. و من بچشم خود دیدم چه صدق و صفایی در این جوانان موج می خورد. و باور کردم چه ایرانی اند اینان. دانستم جوانان کردستانی، عجبا که بیش از هر چه، گرسنه ی محبت اند. و هیچ نمی خواهند جز این که یکی ببیندشان. و بفهمدشان.
دو: وسط صحبت مان، مردی آمد با اندوهی عمیق بر چهره. معرفی اش کردند. اسمش اقبال مرادی بود. پدر زانیار، و عموی لقمان. که این هر دو – زانیار مرادی و لقمان مرادی – جوان بودند و در زندان. و زیرِ تیغِ اعدام. به اتهام ترورِ پسرِ امام جمعه ی مریوان. اقبال، آنچنان دست بدامان من شد که گویی تمامی رشته های کاخ سفید و کاخ کرملین و بیت رهبری بدست من است. او را چاره ای جز این نبود که به هر پوشالی دست ببرد. تا مگر عزیزانش را از دهان گشوده ی مرگ برهاند.
سه: در مریوان، به چند و چونِ این ترور فرو شدم و تا جایی که ممکن بود در اطرافش کاویدم. و دانستم زانیار، در روز حادثه در مریوان نبوده و در جایی دور بنایی می کرده. بهمین خاطر، نمی توانسته در روزی که در مریوان نبوده، همزمان به پسرِ امام جمعه شلیک کرده باشد. حتی با یکی از شاهدان حادثه دیدار کردم و سخنانش را شنیدم. دلم می خواست سهمی اندک در غبار روبی از چهره ی مریوان داشته باشم. همان روز به امام جمعه ی مریوان زنگ زدم. خودم را به وی معرفی کردم و از او خواستم که دریچه های رحمتش را وابگشاید و از قصاصِ این دو جوان درگذرد. پای که پس کشید، کم کم و البته غلیظ به التماس افتادم. انگار طنابِ دار، دورِ گلوی دو پسرِ خودم پیچیده بودند و یکی داشت حلقه ی طناب را تنگ تر و تنگ تر می کرد. التماس های من، راه به جایی نبرد. مرا البته هنوز امید بود.
چهار: روز بعدش، چهره ی شهر امنیتی شد. ماشین های ضد شورش می رفتند و باز می آمدند. یکی گفت: شاید می خواهند این دو جوان را اعدام کنند. و ای بسا از واکنشِ مردم شهر در هراس اند. با نگاه به صورتِ نگران مردمی که از خبر اعدام عنقریب این دو جوان رنگ به رنگ می شدند، احساس کردم چه سنگ بزرگی بر پشت مریوان نشسته و قامتش را خمانده است. نوری زاد، که توفنده ترین نقدهایش را روانه ی بیت رهبری و شخص رهبر می کرد، راهی به ذهنش خطور کرد تا مگر در آن بن بستِ سخت، راهی واکند. چه؟ این که برود و به پای رهبر بیفتد. این کار را هم کرد؟ بله، از همان مریوان. در یک فایل صوتی، با رهبر سخن گفتم و به پایش افتادم و بسیار بسیار التماسش کردم. اندوه مریوان را برایش تشریح کردم و از وی خواستم پای پیش بگذارد و از اعدام این دو جوان در گذرد.
پنج: اکنون از آن التماس های غلیظِ ناچاری، پنج سالی سپری شده. زانیار و لقمان هنوز در زندان اند و زیر تیغِ اعدام. هفته ی گذشته، اقبال – پدر زانیار و عموی لقمان – را در کردستانِ عراق زدند و کشتند. چه کسانی اقبال را زدند و کشتند؟ نمی دانیم. اما می گویند: عوامل جمهوری اسلامی. گوارای وجودشان. اقبال، کاسبی می کرد. ضرری برای کسی نداشت. او بخون غلطید در حالی که پسر و برادر زاده اش از سالها پیش در زندان اند و زیر تیغِ اعدام. می گویم: همینجاست که اگر رطوبتی از رحم و شفقت در هزار توی شاکله ی نظام ولایی بچشم می خورد، همان رطوبت بجنبش آید و پای در میانی کند و این دو جوان داغدار را به خانه برگرداند. اگر التماسِ غلیظ کارساز است، من یکی مهیایم. خبرم کنید تا برای رهایی این دو جوان، به پای هر کدامتان بیفتم. یادم هست در همان فایل صوتی، به آقای خامنه ای گفته بودم: کردستان، داغ فراوان به سینه دارد. نپسندید داغ این دو جوان، جگرش را بسوزاند.
محمد نوری زاد
سی ام تیرماه نود و شش – تهران
@nooriZADmohammad1331
https://t.me/MohammadNoorizad
سخن روز محمد نوری زاد
فایل صوتیِ “جگر کردستان” بقلم و با صدای محمد نوری زاد
سخن روز محمد نوری زاد
من در این سخن، با سیدعلی خامنه ای، صریح و صمیمی، در باره لات ها و جاهل ها و آیین گنده لات ها سخن گفته ام!
بشنویدش
97/4/31
به هیچ عنوان ایران در این روزها در شرایطی نبودم که پای میز مذاکره بریم … از طرفی دوستان
که رفتن و برگشتن و امدن هیچ جوابی برای اینکه چه گذشته نمیدن …
دو سه نفر هم که حرف زدن حرفاشون با هم متناقضه … معلومه که یک چیزی هست که نیم خوان بگن..
https://coinextend.com/
بعد از ۲۵ سال بحث و جدل و چهار نشست سران و ۵۱ نشست کارشناسی برای تدوین رژیم حقوقی دریای خزر، امروز چشمها به نشستی است که سران حاشیه این دریا را در قزاقستان گرد هم جمع کرده است؛ نشستی که امکان دارد منجر به امضای کنوانسیون رژیم حقوقی برای خزر هم نشود، اما شک و تردیدها در رابطه با سهم ایران، همچنان در هالهای از ابهام به قوت خود باقی است.
سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟ 11% واقعا همین ؟ چرا پیگیر نمیشین ؟
http://rouzegar.com
مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است// بسکه این اسلامیچی //////////
//////////
//////
///
////
///
////
///
——————-
دروذ
این نوشته بخاطر توهین های فراوانش حذف شد!
لطفا به اسم دیگری نوشته ای ارسال نکنید. اجازه بدهید این ته مانده اعتماد باقی بماند.
سپاس
موحدی خدا میدونه از زیر کدوم بته: نگذارید افراد خائن بدزدند و فرار کنند.
مش قاسم: حاجی اشتباه فهمیدی. “نگذارید” اینجا معنی نداره. یه مشت خائن دزدیدن و دارن میدزدن و میدن دست یه مشت خائن دیگه که شراکتی ببرن. خودتم دستت توشه.
برای دخیل بستگان به امامزاده ترامپ و امامزاده پمپئو
——
نامه جمعی از ایرانیان مقیم آمریکا به پمپئو
آقای وزیر
ما امضاکنندگان این نامه با هر گونه تلاش برای بی ثبات کردن ایران و فروپاشی اقتصادی آن بشدت مخالفیم.
مردم ایران برای بیش از یک قرن به منظور دستیابی به استقلال و حکومت دموکراتیک تلاش کرده اند. گرچه این مبارزهی اصیل هم نتایج مثبت و هم عقب نشینی و پسگرد داشته، اما مداخله خارجی همواره و همیشه این تلاش ها را تضعیف، و حاکمان مستبد ایران را تقویت کرده است.
امروز هم مبارزه مردم ایران همچنان ادامه دارد. بر اثر سوء مدیریت و فساد اداری حکومت ایران بار دیگر رنج مردم شدت یافته و ناامیدی سیاسی و اقتصادی هم در حال افزایش است. توانایی حکومت ایران برای رسیدگی درخور به نیازهای مردم هم زیر سوال است.
.
تنها شانس ایران برای دستیابی به یک دموکراسی پایدار و منعکس کننده آرزوهای مردم، فرایندی است که مردم ایران آن را برای کشورشان هدایت میکنند. به طور خلاصه، تغییر باید از داخل ایران – نه از واشنگتن یا هر جای دیگر – صورت پذیرد.
.
تلاش برای فروپاشی اقتصاد ایران از طریق فشارها و تحریمهای خارجی و یا تغییر رژیم (مانند عراق)، با حمایت ایالات متحده، نه دموکراسی را در ایران مستقر میکند و نه ایران را به ثبات سیاسی میرساند.
.
این همان نقشه ایست که در عراق اجرا شد و حالا پس از گذشت بیش از یک دهه بیثباتی ویرانگر با بیش از ۵۰۰ هزار کشته، گرچه انتخابات برگزار می شود، اما دموکراسی هم چنان در دور دست بوده و بازتاب دهنده امیدها و آرمان های مردم آن کشور است.
.
پشتیبانی مشاوران کلیدی و اعضای دولت ترامپ از سازمانهای خشونتگرا، مانند مجاهدین خلق، که از ترور برای کشتن ایرانیها و آمریکاییها استفاده کردهاند، نگرانیهای جدی بهوجود آورده که آیا هدف دولت شما حمایت از ایران است یا استفاده از درد و رنج مشروع مردم برای بی ثبات کردن ایران و تبدیل آن به یک کشور درمانده؟
.
در حقیقت رفتار دولت شما با ایرانیان، با جلوگیری از مسافرت آنها به ایالات متحده، قطعا نشانه توجه مثبت به مردم ایران نیست.
.
ما از شما میخواهیم تمام تلاشهای خود را برای بیثبات کردن ایران متوقف کنید و اشتباهی را که آمریکا در عراق انجام داد، تکرار نکنید.
.
اگر واقعا مایل هستید به مردم ایران کمک کنید، ممنوعیت مسافرت را بردارید، از برجام پیروی کنید و از گشایشهای اقتصادی تعهد شده، که به شهادت رسانههای مستقل سه سال است معوق مانده است، جلوگیری نکنید.
.
فرخ نگهدار- محسن کدیور – احمد کیارستمی- حمید دباشی- یرواند آبراهامیان – احمد و محمود صدری و بیش از ۲۰۰۰ امضای دیگر
خدا وکیلی میگن یکی سوراخ دعا رو گم کرده حکایت ایناست. این نادانان اگه عقل داشتن که دنباله روی یه مشت از خودشون نادانتر نمیشدن. اینا میدونن بودنشون در بودن حکومت اخوندیه، هر از چندگاهی یه پزی بدن با نامه نوشتن و اظهار فضل…(سه نقطه از مش قاسم) کردن. فقط توی لجنزار حکومت آخوندی اینا میتونن ادعای خود-روشنفکری بکنن، و الا اگه جلوی یه مشت دانا بشینن که چیزی در چنته ندارن که بگن غیر از یه مشت الفاظ هزار با نشخوار شده. همشون اینور و اونور دنیا نشستن و حال میکنن و به این و اون دستور میدن. آخه ای نادانان، چرا یه نامه به این دومی و حسن/*ش نمینویسن که دست از ظلم به ملت ایران وردارن؟ اینا هنوز که هنوزه تار و پود جهل مغزشون رو احاطه کرده و زنجیر انقیاد بر گردنشون امید دارن به اونروزی که دوباره بشن همه کاره.
/*:ک
به نقل از مقاله ناسیونالیسم چپنما: به نام منافع ملی، به کام منافع شخصی و طبقاتی نوشته بهنام امینی در سایت زمانه:
مش قاسم: نویسندگان و امضا کنندگان این نامه ها کی هستند؟ ناسیونالیستهای چپنما مساوی با اسلامیچیا. بخونید:
…… ناسیونالیستهای چپنما در مقابل دقیقا برای حفظ موقعیت برتر طبقاتی کنونی و تضمین آینده خود به جوش و خروش افتادهاند. به همین خاطر در حساب و کتابهای آنها ضدیت با تمامی کارگزاران بیعدالتی و نابرابری بیش از اندازه پرهزینه است، به این خاطر شلوغکاریهای عدالتطلبانه و ژست مترقیشان را چنان تنظیم میکنند که به منافع مستقیم خودشان ضربه نزند. در شهرهای بزرگ غربی به خیابانها میریزند و در حمایت از توافق هستهای شعار میدهند” ما صلح را انتخاب میکنیم”، اما در عین حال به هر لطایف الحیلی متوسل میشوند تا جنگافروزیها و مداخلات سیاسی جمهوری اسلامی در خاورمیانه را توجیه کنند………..
اخبار: سردارک شکستخورده حاج قاسم/* به حاجی ترامپ: من خودم به تنهایی در مقابلت میایستم.
نامه از مش قاسم به سردارک شکستخورده حاج قاسم/*:
ای سردارک نشسته پارس میکنی. اگه جدی هستی کاری نداره، یه دونه از اون قایقهای تندرو رو وردار و برو جلوی یکی از این ناوهای آمریکایی که خیر سر امام/*ت پاشون به خلیج فارس باز شد واستا و شروع کن این حرفها رو زدن. از قایق سواری میترسی، راه بیفت برو عراق جلوی در یکی از پادگانهای آمریکاییها واستا و شروع کن این حرفها رو زدن. عراق راهت نداد برو سوریه اونجا جلوی در یکی از پادگانهای همونایی که میگی پوشک پاشونه واستا و شروع کن این حرفها رو زدن.
بیخود نیست که اینا توی جنگ با عراق شکست خوردن و اون اولیشون جام زهر. اینا همون زمان هم هی از این خالی بازیها میگفتن تا اینکه طشت نادانی و بیعرضه بودنشون از بوم افتاد. به دنیای فانتزی سردارکان شکست خورده خوش آمدید.
/*: ک
آقای سروش
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
والله بالله به پیر به پیغمبر هیچ یک از اصحاب اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج دستور تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی یا حکم حمله نظامی به ایران را صادر نکرده است
به گوش مبارک رسید یا یک بار دیگر بلند تر فریاد بزنم؟
اختیار سیاست خارجی آمریکا دست احدی از ایرانی ها نیست
اختیار سیاست خارجی آمریکا دست احدی از ایرانی ها نیست
اختیار سیاست خارجی آمریکا دست احدی از ایرانی ها نیست
اختیار سیاست خارجی آمریکا دست احدی از ایرانی ها نیست
آمریکا اگر جایی را تحریم کند یا به آن حمله کند از اتباع خارجی سوال نمی کند پدر جان
صبر دنیا در برابر جهل و خباثت و دنایت جمهوری اسلامی به سر رسیده عزیزم لبریز شده قربانت شوم فدات شوم.
ما ایرانی ها خیلی خوبیم در رفع مسولیت از خود و تقصیر ها را گردن دیگران انداختن.
قاسم سلیمانی نبود که به فلسطینی ها دستور حمله موشکی به اسراییل داد؟ هان؟ جناب عالی خواب تشریف داشتید؟
موشک های دور برد سپاه نبود که رویش نوشته بود اسراییل باید نابود شود؟
حزب الله لبنان حوثی های یمن حشد الشعبی عراق طالبان افغانستان و خدا می داند کدام گدا و گرسنه در آفریقا و ونزویلا و دیگر سیارات منظومه شمسی همگی سلام های گرم فرستادند گفتند خدمت فیلسوف فیلسوفان جناب سروش عرض شود که همگی از دریافت دلار های مفت و مجانی رهبر مسلمین جهان بسیار شادمان اند و توی این وای نفسای بحران اقتصادی و بیکاری خدا را شکر گزارند نانی به کف می آرند و شرمنده زن و بچه و پدر و مادر پیر نیستند.
جناب سروش جهت اطلاع عرض می کنم شما چه از خامنه ای خوشت بیاید چه از او حالت بهم بخورد هر شری از او بر عالمیان وارد شود
در روابط بین الملل مسولیتش بر عهده ملت بلکه امت شهید پرور و قهرمان ایران اسلامی است
از جمله شخص شخیص جناب عالی. فایده ای ندارد در سوراخ موش پنهان شدن و به زمین و زمان فحاشی کردن و بر سر و روی کوفتن و زار زار گریستن.
سخن شما به این می ماند که خامنه ای هر غلطی خواست اجازه دارد مرتکب شود و دنیا به احترام ایرانیان عزیز حق ندارد بگوید بالای چشمت ابروست. نه این که خامنه ای دست از شرارت برداشته بود؟ احمق خیال می کرد برجام یعنی من اجازه دارم منطقه را مثل انبار باروت پر کنم از مهمات و هر کسی را خواستم تهدید کنم و هر بلایی خواستم چه در داخل و چه در خارج بر سر هر کسی بیاورم. آمریکا هم خر است و نمی فهمد این همه موشک در لبنان و سوریه و یمن و غیره و ذالک برای چه انبار کرده ام. مرتب هم فریاد می زنم فلان کشور باید از صفحه روزگار محو شود.
در خدمت حاضرم برای یک دوره ابتدایی اصول مناسبات بین المللی. از جمله این که از دیوار سفارت خانه ها بالا نباید رفت و دیگر کشور ها را تهدید به نابودی نباید کرد و نیرو و اسلحه در اطراف کشور مورد نظر نباید تل انبار کرد و به حریم هوایی اش با پهباد نباید تجاوز کرد و به دیگرا نباید دستور حمله موشکی به آن صادر کرد.
احمق به فکر افتاده مناسباتش را با عربستان سعودی عادی کند آنوقت احمق دیگری می گوید فکر نمی کنم الان زمان مناسبی برای این کار باشد…
دیوانه خانه ای است عزیز. منتهی آمریکا حال و حوصله درمان بیماران روانی را ندارد و برنامه های خودش را دارد و متاسفانه بنده و امثالهم قادر نیستیم برایش تعیین تکلیف کنیم. یعنی برای آمریکا فرقی نمی کند ده هزار نیروی قدس برابرش بایستد یا صد هزار سپاهی یا چهار صد هزار ارتشی یا هشتاد میلیون ایرانی. روشن شد عزیز؟
تنها کاری که ما می توانیم بکنیم این است که به آمریکا بگوییم به پیر به پیغمبر والله بالله ما خودمان گروگان این دیوانگانیم .
البته این ها عاقلند و متوجه ماجرا هستند و الخیر فی ما وقع……
در ضمن اگر خواستید در آخر پیری از بد نامی و گمنامی به در آیید و کمبود جلب توجه دیگران را در خود از میان ببرید بپردازید به حرفه اصلی که همانا فلسفه بافتن است شاید عده ای را بتوانید گرد فلسفه بافی جمع کنید و برای یکدیگر هورا بکشید و دست از سر ملت بردارید بگذارید خودش راهی را که می داند بر گزیند.
*به بهانه نطق بی منطق دکتر سروش برای جمیع ایرانیان در سایت گویا نیوز جمعه پنجم مرداد ۱۳۹۷
ملا های دغلکار هر جا کم می آورند تاریخ ایران باستان را به رخ جهانیان می کشند
آخوند روحانی در سفر به اتریش در پاسخ به صدر اعظم این کشور در خصوص اسراییل مدعی شد یهودیان بدهکار ما هستند! چرا که ما در دوران هخامنشی آنان را از اسارت بابل نجات دادیم!
تو کجا و هخامنشی کجا؟ کورش کبیر کجا و ولایت فقیه کجا؟
آری کورش کبیر برای مردم زمان خود دوستی و احترام به ادیان به ارمغان آورد. آنوقت تو از کورش برای خودت مایه می گذاری؟ ولایت فقیه با ایدولوژی عصر حجری و ضد ملی ضد ایرانی و ضد تاریخ و تمدن ایرانی با دکترین خودی و غیر خودی و نقض ابتدایی ترین حقوق شهروندی پز کورش کبیر به جهانیان می فروشد!
قابل توجه دوستان:
ایران تهدید کرد اگه صادرات نفت نداشته باشد، تنگه هرمز را خواهد بست و دیگر تنگه ها را هم نا امن میکند!
اینم عکس برای روشن شدن موضوع برای همه:
( فلش قرمز و درصد صادرات نفت جهان )
یادداشتی در «یو اس ای تودی» از جیمز رابینز، مدرس پیشین دانشگاه دفاع ملی و دانشگاه تفنگداران دریایی آمریکا و دستیار ویژه وزیر دفاع در دولت جرج بوش
جنگ لفظی میان رهبران آمریکا و ایران به معنای مرگ دیپلماسی نیست. ما پیش از ملاقات با رهبران کره شمالی شاهد همین تهدیدهای متقابل بودیم. در جریان مذاکرات دولت اوباما با ایران هم ملاها نسبت به موفقیت آن تلاش ها ابراز تردید می کردند.
ایران ممکن است فعلا به لفاظی ادامه بدهد، اما با ادامه گزندگی تحریم ها رژیم با انتخابی سخت روبرو خواهد بود: مذاکره یا تشدید تنش؟
تشدید تنش اشتباه خواهد بود. اگر ایران تصمیم به بستن تنگه هرمز بگیرد. واکنش نظامی آمریکا تنها به بازگشایی آن تنگه محدود نخواهد بود. هواپیماها و پایگاه های ایران محو خواهند شد. هر گونه موشک زمین به دریای ایران نابود می شود. این حمله ای برای اشغال نخواهد بود ولی قابلیت های نظامی ایران به شکلی چشمگیر تقلیل پیدا می کند.
ایران می تواند همان طور که در سال ۱۹۸۰ در لبنان عمل کرد، علیه آمریکا وارد جنگی غیرمتعارف شده و دست به حملات تروریستی و آدم ربایی بزند. حملات سایبری و دیگر عملیات مختل کننده علیه اقتصاد ایالات متحده هم در دستور کار آن ها خواهد بود. اما ایران نمی تواند تسلط آمریکا در این تقابل را به چالش بکشد. ایران ممکن است در واکنش به دور فعلی جنگ اقتصادی اصطکاک هایی پدید بیاورد، اما جنگ تمام عیار برایش هزینه های سنگینی خواهد داشت.
امید که جنگ توییتری به جنگ واقعی بدل نشود و صرفا موضع گیری های دراماتیک متقابل دیپلماتیک باشد. اما ایران باید بداند که پرزیدنت ترامپ واقعا ترجیح می دهد با ایران بر سر یک توافق جامع مذاکره کند تا مجبور به یک مواجهه نظامی در خلیج فارس شود. از سوی دیگر، اگر ملاها مصمم به توسل به مناقشه نظامی اند، فرصت خوبی برای انحراف از طیفی از مسائل سیاسی داخلی آمریکا خواهد بود. با نزدیک شدن به انتخابات میاندوره ای هیچ دموکراتی تمایلی به دفاع از رژیم ایران نخواهد داشت
https://ir.voanews.com/a/us-iran-trump/4500989.html?nocache=1%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C
.
همان پوست خربزهای که آمریکائیها زیر پای صدام انداختند، دارند حالا زیر پای همتای صدام در ایران میاندازند. صدام برای تحقیر و ترساندن آمریکائیها منجمله برخی از قاسم سلیمانیهای مغز فندقی خود را جلو میکرفون ولو میکرد که کجایید بیایید که برای شوره زارهای بایر به میزان زیادی اجساد نیاز است تا حاصلخیز شوند. ابله تو اگر از نظامی گری چیزی میدانستی بایستی سالها پیش با خبر میشدی که در دنیای امروز تکلیف هر جنگی در هوا معلوم میشود و نه در زمین.
اینا از نظامیگری فقط یاد گرفتن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایران بزنن. وقتی ملت برخواست اونم تموم میشه. اینا بیش از این چیزی بارشون نیست اونهم بزودی تموم میشه.
داستان دزدان دریایی سومالی را که همه می دانیم. یک مشت آدم بد بخت فلک زده سوار قایقی تک موتوره می شدند و دل به دریا می زدند و با گروگان گیری خدمه بی سلاح به نان نوایی می رسیدند. بازی شگفت آوری بود. در مجموع اگر نگاه کنیم سومالیایی ها برنده بودند. البته معلوم بود که مدت طولانی نمی توان به این بازی ادامه داد ولی همین که یک مشت بندگان خدا با لباس های پاره و شکم های گرسنه دستشان به چیزی رسید خود موفقیت بزرگی برای ایشان به شمار می رود.
سردار سلیمانی و رییس جمهور روحانی می خواهند از دزدان سومالی نسخه برداری کنند. یعنی کسانی که از اقدام این دزدان تعجب زده شدند اکنون حق دارند شاخ در آورند. نمی دانم آی کیوی منفی هم داریم؟ چون حیف است بگوییم آی کیوی این دو صفر است.
جای عربستان سعودی بودم رفت و آمد کشتی ها را در باب المندب و دریای سرخ متوقف می کردم. چی؟ آهان یکی از دوستان گفت مثل این که این کار را کرده اند. چرا؟ بهتری فرصت است برای مظلوم نمایی. بهترین فرصت است تمام دنیا را علیه روحانی و سلیمانی بسیج کردن. دزدان دریایی سومالی نیک می دانستند که دیر یا زود ستون ناو گروه های نظامی است که از تمام کشور های دنیا راهی منطقه خواهد شد و بساط دزد دریایی بازی را بر خواهد چید. ای کاش یکی از ایشان به اشغالگران ایران گوشزد می کرد لا اقل مشورتی چیزی با دزدان دریایی می کردند. یعنی شما نمی فهمید مزایای دزد دریایی یک لا قبا و شکم گرسنه بودن را بر فرمانده سپاه قدس و رییس جمهور اشغالگر یک کشور پهناور؟
سپاه می گوید پنجاه هزار نیروی آمریکایی در تیر رس ما است. فکرش را نکرده دویست هزار نیروی سپاه هم در تیر رس آمریکا است؟
البته من متوجه هستم که هدف سپاه تحریک آمریکا به حمله به ایران است. با این کار مردم از آمریکا متنفر خواهند شد و سپاه بازی را خواهد برد. اشتباه می کنید. خطای بزرگی مرتکب می شوید. چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ فنی و تکنیکی.
ببینیم از جلسه شورای امنیت ملی آمریکا چه بیرون خواهد آمد.
تحلیل ساسانم از نیروهای نظامی ایران و آمریکا بکل اشتباه است. آمریکا بخاطر شکستهای قبلی ناشی از حمله های نظامی به افغانستان و عراق و درگیرشدن در جنگهای غیرمتقارن که موجب بلعیده شدن دلارهای آمریکائی بدون نتیجه دادن، از حمایت آمریکائیان برخوردارنیست. پس اهداف آمریکا در منطقه تحقق نیافته و متحدان آن نظیر عربستان و امارات و بحرین و کویت، بعلت تخصیص بخش اعظم بودجه های خود جهت خرید جنگ افزارهائی برای مبارزه با تهدیدات حکومت اسلامی و گروههای تحت حمایت آن در منطقه که از یمن تا افغانستان پراکنده اند، دیگر از نظر اقتصادی دارای بنیۀ لازم نیستند و تا خرخره زیر بار وامهای بین المللی رفته اند. بخصوص لشکرکشیهای بدون نتیجۀ عربستان و امارات و متحدان آنها به یمن و درگیریهای نظامی بدون نتیجه که هزینه های هنگفتی را بر بودجۀ عربستان و امارات تحمیل کرده است، مؤید این واقعیت میباشد که این دو کشور ثروتمند چگونه وارد باتلاقی شده اند که خروج از آن به این آسانیها میسر نیست. در این مورد لازمست به اوراق قرضۀ عرضه شده در بازار بورس جهانی هر دو کشور ثروتمند خلیج فارس و نیز به حراج گذاشتن کمپانی نفت آرامکو هم نظری بیاندازیم. اما ایران از نظر نظامی دارای دو نیروی جداگانه تحت یک رهبری نظامی واحد است. یکی نیروی ارتش برای شرکت در جنگهای متقارن و دیگری نیروی سپاه برای شرکت در جنگهای نامتقارن. به نوبۀ خود، نیروی سپاه شامل چندین بخش است: نیروی کنترل کنندۀ ارتش، نیروی کنترل کنندۀ شورشهای داخلی، نیروئی برای شرکت در جنگهای منظم یا متقارن و نیروئی برای شرکت در جنگهای نامنظم یا غیر متقارن که این نیرو به نوبۀ خود به نیروهائی جهت درگیری در داخل و خارج، تقسیم میشود. از طرف دیگر، آمریکا میتواند حمله را شروع کرده و از نظر قدرت نظامی خسارتهای سنگینی به ایران وارد کند. ولی هدف از شروع هر جنگی آنست که شزوع کنندۀ حمله اهدافی را برای خود درنظر گرفته و پس از پیروزی بتواند آنها را نگاهدارد. اهداف آمریکا در این مرحله و درمورد حکومت اسلامی آنست که نیروهای ایران را بکل زمینگیر کرده و درکوتاه مدت خطر حکومت اسلامی را از یمن تا افغانستان رفع کند. آیا با توجه به آرایش قوا چنین کاری در کوتاه مدت امکان پذیراست؟ متقابلاً باید به آرایش دفاعی/ضربتی حکومت اسلامی نیز توجه کرد. این نیروها بیشتر بر استراتژی موشکی متکیست و موشکها بطورپراکنده در تمام نقاط ایران مستقر شده اند. در نتیجه، با چند حملۀ هوائی به چند پایکاه موشکی ایران، اسرائیل بطور حتم در معرض حملات موشکی قرار خواهد گرفت که با درنظرگرفتن ابعاد کوچک آن، امکان دارد فقط چند موشک از دفاع گنبد آهنین آن عبور کرده و محشر درست شود. ضمناً احتمال اینکه ایران دارای کلاهکهای اتمی هم باشد، از نظر دورنیست. رفسنجانی حدود 15 سال پیش آنرا مطرح کرد و خبرش پیگیری نشد. امکان دارد در اوضاع هردمبیل تغییرات در شوروی و اخباری که براثر احتیاج قوای نظامی ان به پول و غذا بگوش میرسید و حتی قاچاق تسلیحات اتمی آن که اخبارش هر روز منتشر میشد، حکومت اسلامی نیز از آن بهره برداری کرده و چندین کلاهک اتمی را خریداری و در انبار برای روز مبادا ذخیره کرده باشد. بنابراین نباید تهدید 15 سال پیش رفسنجانی که گفته بود اسرائیل فقط با یک بمب اتمی نابود میشود را از نظر دور داشت. دیگر آنکه آمریکا نمیتواند در جنگهای نامتقارن درگیر شود. چه از نظر بودجۀ نظامی و چه از نظر آمادگی نیروها. چنین واقعیتی هم اکنون در سوریه و عراق و یمن و افغانستان بخوبی مشاهده میشود که در آنها هیچگونه پیشرفتی از طرف آمریکا بدست نیامده است. مضافاً به اینکه آمریکا نه میتواند درحملات هوائی بطور صد درصد عمل کند و نه قادر است در منطقۀ وسیعی از یمن تا افغانستان نیروهای زمینی اش را بکار گیرد. اما براثر حملات هوائی به مواضع ایران یا درگیریهای زمینی با حکومت اسلامی، با توجه به وسعت منطقۀ عملیاتی از دریای عمان تا منتها الیه خلیج فارس و خلیج عدن و تنگۀ باب المندب و احتمالاً ترعۀ سوئز، حد اقل اینست که صادرات یک چهارم نفت جهانی درمعرض خطر قرار گرفته و صدور نفت و محصولات نفتی و گازی از کویت و عربستان و امارات برای مدتهای مدید و نامعلوم دستخوش خطر قرار بگیرد.
اینها فقط قسمت اندکی از نتایج درگیریهای نظامی ایران و آمریکاست. ولی مشکلات بسیار دیگری هم پیش خواهد آمد که در اینجا به آنها پرداخته نشده است.
سلام و درود
فیلسوف بزرگ
3:29 ب.ظ / جولای 25, 2018
«جناب نوریزاد اشکال کار این دوستان انست که معصوم بودن پیامبر و ائمه را بعنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و بنابراین سعی میکنند هر اشتباه انها را با اسمان و ریسمان بافتن موجه جلوه دهند- یعنی ایتها با پذیرفتن این اصل در واقع مسیر تفکر و اندیشه خود را مسدود کرده و از جایی به بعد یک قفل بر ان زده اند و هیچ اشتباهی هرقدر واضح و مبرهن را ، از معصومین نمیتوانند بپذیرند که هیچ ، حتی نمیتوانند با احتمال اشتباه لحظه ای بدان بنگرتد»
دوست عزیز شما هم به نوعی به معصوم بودن پیامبر ایمان داری، زیرا از هیچ فیلسوف و قدر قدرتی و ابرقدرتی در طول تاریخ انتظار نداری
که میتوانسته برده داری را از میان ببرد، تنها چنین انتظاری از پیامبر اسلام داری!! البته اگر منصف باشی و درست مطالعه کنی میبینی که پیامبر اکرم چنان ضرباتی به ریشه برده داری زد که دیگر هرگز به پایه و مایه اولیه نرسید. البته در دوره خلفای بنی امیه و بنی عباس با انحراف اسلام دوباره کار به برده گیری و بیدادگری کشیده شد و اینبار تحت لوای اسلام! و با فتواها و توجیهاتی که آخوندها و مفتیهای درباری میدادند! اولین قربانیان این انحراف هم خانواده پیامبر و قتل عام امام حسین(ع) و خاندانش بود. احتمالاً یکی از علل و دلائل اصلی پدید آمدن مذهب شیعه علوی هم همین انحراف از اسلام بوده است. (کاری به شیعه صفوی و باز سازی سنن خلفای بنی امیه و بنی عباس تحت نام و عنوان شیعه ندارم که هم اکنون صد بار از سنن خلفای جور اموی و عباسی مرتجعانه تر و غیر انسانیتر است و اصولاً اینها را داخل اسلام نمیدانم این حضرات شیعه مجلسی و کلینی هستند. )
پشگل؟!!!!
وای ! خدا مرگم دهد ، پشگل!!!!!
——–
کاش بجایی برسیم که به اشتباهاتمان اعتراف کنیم و پوزش بخواهیم. چه ریز باشد چه درشت.
با احترام
.
سلام و درود
لطفاً قسمت اول و دوم مقاله را در کنار هم قرار دهید. بنده بارها در ارسال قسمت اول ناموفق بوده ام.
پیشاپیش از لطف شما سپاسگزارم.
اخبار: حسن/* میخواد لایحه شفافیت بنویسه.
مش قاسم: حاجی لایحه حقوق شهروندی اینات چی شد که این بشه. اینا همه شامورتی بازی و شیره به سر ملت مالیدنه.
ساسانم گرامی عرب پرست نامیدن مشتی ///////////////// اشغالگرانی را که ایران را غارت می کنند و نان از سفره بچه های ایرانی می ر بایند تا قبور مشتی عرب ////////////////////را مطلا کنند و عشق و علاقه و دین و مقدسات و رفتار و گفتار و کتاب و نوشته و لباس پ شیدنشان و همه زندگیشان به مشتی /////////////////// ۱۴۰۰ سال پیش وابسته است گفتن ربطی به نژاد عرب و نژاد پرستی ندارد. در حقیقت اگر کسانی و یا باوری را باید نژاد پرست و ناقض حقوق دیگر ان شمرد اسلام و مسلمین هستند نه دشمنانشان. هر توهینی و ضربه ایی به این اشغالگران و نمکبحرامان زنند رواست.
———–
مزدک گرامی
“مشتی” را برای شمارگان انسانی بکار نمی برند. مشتی را برای مقداری خاک و گندم و جو بکار می برند.
اصرار بر یک غلط آشکار، اصرار به چه می تواند باشد؟
با احترام
.
Hindu Swami Dayanand Saraswati gave a brief analysis of the Quran in the 14th chapter of his 19th-century book Satyarth Prakash. He calls the concept of Islam to be highly offensive, and doubted that there is any connection of Islam with God:
Had the God of the Quran been the Lord of all creatures, and been Merciful and kind to all, he would never have commanded the Mohammedans to slaughter men of other faiths, and animals, etc. If he is Merciful, will he show mercy even to the sinners? If the answer be given in the affirmative, it cannot be true, because further on it is said in the Quran “Put infidels to sword,” in other words, he that does not believe in the Quran and the Prophet Mohammad is an infidel (he should, therefore, be put to death). (Since the Quran sanctions such cruelty to non-Mohammedans and innocent creatures such as cows) it can never be the Word of God.[154]
و چه خوب که چهره کریه حجت الاسلام دکتر روحانی ؛ این عنصر امنیتی _نظامی رژیم ملا یان که در این ۵ ساله ؛خویش را در ردای اعتدال گرای دموکرات پنهان کرده بود نمایان شد؛ من نمی دانم که چرا ما نباید بفهمیم که درمیان این حوزه رفته گان حجره خفته گان ؛ فهم و ادب و شرافت و خرد و نیکو گفتاری در نایاب است ؛ از کلینی تا خمینی واز خاتمی تا ماتمی !! همگی در زنجیره تفکرات خیبر گشایی و غارت انبار های اذوقه و دفینه های جواهرات و گشتن مردان و به کنیزی گرفتن دختران و زنان و پرکردن شکم و اطفای شهوتند و طنز قضیه انجاست که اسم این غارت گری را جهاد فی سبیل الله گزارده اند ؛ راستی راستی مردم کشاورز پیشه و زحمت کش و بی ازار روستای حاصل خیز و مستعد کشاورزی و دامداری خیبر چه جرمی را مرتکب شده بودند که وقتی در یک صبح پاییزی از خواب بیدار شده و زنان زنبیل در دست و مردان بیل بر دوش همینکه از قلعه ها بیرون میزنند که روانه مزارع شوند ؛ یکباره چشمشان به ادمیانی اهریمن صولت می افتد که گردا گرد قلعه ها را محاصره کرد ه اند ؛ این بیچارگان سریع به خیبر ( قلعه) بر میگردند و متوجه میشوند که بلاخره طاعون فرود امده بر جزیره العرب اکنون به خانمان انان رسیده است ؛ هیچ راه نجاتی پیش رویشان وجود ندارد ؛ یا مقاومت و بستن قلعه ها که نهایت ان کشته شدن مردان و به اسارت رفتن زنان و کودکان و دختران و تاراج انبار های غله و گله های گاو و گوسفند و یا تسلیم و خالی کردن انبار ها و تحویل دامها به دزدان غارتگر مدینه و تا اخر عمر جزیه پرداز و رعیت فرستاده الله مدینه شدن ؛ مقاومت چندان بطول نینجامید زیرا مردم خیبر مردمانی کشاورز پیشه و فاقد هرگونه اطلاعات و ادوات و امادگی جنگی ولی طرف مقابل متخصص جنگ و کشتار و شغل و پیشه اش غارتگری و تاراج اموال دیگران البته با مجوز و پروانه بهره برداری از طرف /// ؛ مورخان تمام افتخارات فتح و قلعه گشایی را نثار شیر خدا ؛علی مرتضی ؛ حیدر کرار و پسر عم رسوالله کرده اند و صفت خیبر گشایی از این روز نصیب امام اول شیعیان گردید و انطوری که ذکر کرده اند غنایمی که از خیبر نصیب مسلمانان شد چندین برابر همه غنایمی بود که در طول ۱۰ سال جهاد فی سبیل الله نصیب پیغمبر عظیم الشان اسلام شده بود ؛ نکته قابل تامل انکه طبق معمول که زنان و دختران ؛ بین مجاهدان اسلام به عنوان کنیز و غنیمت جنگی تقسیم میشد در این میان زنی بنام صفیه که شوهر ان در زیر شکنجه بسیار مقاومت کرده و محل اختفای دفینه گنج قلعه خویش را افشا نکرده بود ؛ سهم فردی از مسلمانان بنام دحی کلبی شده بود ؛ وقتی پیغمبر این زن را می بیند با دادن دو دختر اسیر به کلبی صفیه را تصاحب میکند ؛ انچه مورخان اسلامی نظیر ابن هشام ؛ واقدی ؛ طبری ؛ ابن اثیر و…….. در باره غزوه خیبر سکوت کرده اند یکی ؛ موضوع تعویض صفیه با دو دختر باکره و دوم جرم و گناه مردم کشاورز و دامدار خیبر که این چنین مورد حمله قرار گرفتند زیرا اینان مردمانی بی ازار و غیر جنگجو بودند که سالیان دراز بدون درگیری با دیگر قبایل زندگی ارام ؛ تولید مواد اساسی مورد نیاز خود و دیگران را میگذراندند و میتوان گفت خیبر و فدک قطب تولید کشاورزی ان روزگار عربستان بودند که البته بعد از این حمله خیبر و فدک دیگر نتوانستند قد علم کنند زیرا کلیه مناسبات تولید ؛ اجتماعی انان دگر گون شد و از اختیار و مالکیت صاحبان اصلی خود خارج شدند . حمله به خیبر نه بخاطر مسلمان کردن مردم ان سامان بود و نه اینکه این مردم مزاحمتی برای مسلمان داشتند ؛ گناه خیبریان فقط ثروت زیاد بالقوه و باالفعلی بود که در ان انبار شده بود اما برای غارت این ثروت کشتن مردان و برده کردن زنان و دختران ان جنایت بود
بارها به این نکته تاریخی اشاره شد که پیامبر اسلام وقتی بمدینه هجرت کرد،یهود و نصارای ساکن در مدینه و اطراف آن را دعوت به اسلام کرد و در عین حال آنان را در پذیرفتن اسلام یا باقی ماندن بر یهودیت و نصرانیت آزاد گذاشت و با آنها نه تنها جنگی نداشت بلکه پیمان وحدت و حمایت از یکدیگر در برابر حمله احتمالی دشمنان به مدینه منعقد کرد،چیزی که هست متاسفانه یهود بر پیمان خویش وفادار نماندند و با پیوستن به مشرکان شبه جزیره عربستان بلکه با تهییج و برانگیختن آنان برای محاصره مدینه و کشتن پیامبر عملا پیمان را نقض کردند که یهود بنی قریظه در این میان سهم وافری داشتند که مطابق متن معاهده مجازات و اعدام شدند و برخی یهود دیگر نیز توطئه کشتن پیامبر را داشتند که پیامبر آنان را از مدینه اخراج کرد که عده ای به نواحی خیبر رفتند و بازهم به توطئه برای نابودی اسلام و پیامبر ادامه دادند،بنابر این این تحلیل که پیامبر با یهود بصرف یهود بودن برخورد کرد یا برخی را اعدام و برخی را اخراج کرد سخنی بی پایه و اساس و بر خلاف شواهد و نص تاریخ است.به تحلیلی از واقعه خیبر در کتاب فروغ ابدیت توجه کنید:”كانون خطر يا دژ آهنين خيبر
روزى كه ستاره فروزان اسلام در سرزمين «مدينه» درخشيد، ملت يهود بيش از
قريش، عداوت پيامبر و مسلمانان را به دل گرفتند و با تمام دسيسهها و قواى خود بر كوبيدن آن كمر بستند.
يهوديانى كه در مدينه و اطراف آن سكونت داشتند، به سرنوشت شومى كه نتيجه مستقيم اعمال و حركات ناشايست خودشان بود، دچار شدند. گروهى از آنها اعدام و برخى مانند قبيله هاى «بنى قينقاع» و «بنى النضير» از سرزمين مدينه رانده شدند و در «خيبر»، «وادى القرى» و يا «اذرعات شام» سكنا گزيدند.
جلگه وسيع حاصل خيزى را كه در شمال مدينه، به فاصله 32 فرسنگى آن قرار دارد «وادى خيبر» مى نامند و پيش از بعثت پيامبر، ملت يهود براى سكونت و حفاظت خويش در آن نقطه، دژهاى هفتگانه محكمى ساخته بودند. از آنجا كه آب و خاك اين منطقه براى كشاورزى آمادگى كاملى داشت، ساكنان آنجا در امور زراعت و جمع ثروت و تهيه سلاح و طرز دفاع، مهارت كاملى پيدا كرده بودند و آمار جمعيت آنان بالغ بر بيست هزار نفر بود و در ميانشان مردان جنگاور و دلير فراوان به چشم مى خورد.
جرم بزرگى كه يهوديان خيبر داشتند، اين بود كه تمام قبايل عرب را براى كوبيدن حكومت اسلام تشويق كردند و سپاه شرك با كمك مالى يهودان خيبر، در يك روز از نقاط مختلف عربستان حركت كرده، خود را به پشت مدينه رسانيدند. در نتيجه، جنگ احزاب- كه شرح آن را خوانديد- رخ داد و سپاه مهاجم با تدابير پيامبر و جانفشانى يارانش پس از يك ماه توقف در پشت خندق، متفرق شدند و به وطن خود- از آن جمله يهودان خيبر به خيبر- بازگشتند و مركز اسلام آرامش خود را بازيافت.ناجوانمردى يهود خيبر، پيامبر را بر آن داشت كه اين كانون خطر را برچيند و همه آنان را خلع سلاح كند، زيرا بيم آن مى رفت كه اين ملت لجوج و ماجراجو، بار ديگر با صرف هزينه هاى سنگين، بت پرستان عرب را بر ضد مسلمانان برانگيزند و صحنه نبرد احزاب، بار ديگر تكرار شود. به خصوص كه تعصب يهود به آيين خود، بيش از علاقه مردم قريش به بت پرستى بود و براى همين تعصب كور بود كه هزار مشرك اسلام مى آوردند، ولى يك يهودى حاضر نبود دست از كيش خود بردارد!
عامل ديگرى كه پيامبر را مصمم ساخت، قدرت خيبريان را درهم شكند و همه آنها را خلع سلاح كند و حركتهاى آنان را زير نظر افسران خويش قرار دهد، اين بود كه او با ملوك و سلاطين و رؤساى جهان مكاتبه كرده و همه آنان را با لحن قاطع به اسلام دعوت كرده بود. در اين صورت هيچ بعيد نبود كه ملت يهود آلت دست كسرى و قيصر شوند و با كمك اين دو امپراتور، براى گرفتن انتقام كمر ببندند و نهضت اسلامى را در نطفه خفه سازند و يا خود امپراتوران را بر ضد اسلام بشورانند، چنانكه مشركان را بر ضد اسلام جوان شورانيدند. خصوصا اینکه، در آن زمان ملت يهود در جنگهاى ايران و روم، با يكى از دو امپراتور همكارى داشت. از اينرو، پيامبر لازم ديد كه هرچه زودتر اين آتش خطر را براى ابد خاموش سازد.
بهترين موقعيت براى اين كار همين موقع بود، زيرا فكر پيامبر با بستن پيمان حديبيه، از ناحيه جنوب (قريش) آسوده بود. وى مى دانست كه اگر دست به تركيب تشكيلات يهود بزند، قريش دست كمك به جانب يهود دراز نخواهد كرد. همچنين براى جلوگيرى از كمك كردن ساير قبايل شمال، مانند تيره هاى «غطفان» كه همكار و دوست خيبريان در جنگ احزاب بودند، تدابير ديگرى انديشيد.
روى اين انگيزه ها، پيامبر گرامى فرمان داد كه مسلمانان براى تسخير آخرين مراكز يهود در سرزمين عربستان، آماده شوند و فرمود: فقط كسانى مى توانند افتخار شركت در اين نبرد را به دست آورند كه در صلح «حديبيه» حضور داشته اند و غير آنان مى توانند داوطلبانه شركت كنند، ولى از غنايم سهمى نخواهند داشت…
(فروغ ابدیت،ص 721)
حضرت سبد مرتضی این داستان سرایی تخیلی نویسنده فروغ ابدیت فقط یک مورد ان واقعی است و ان اینکه دره خیبر دره ای بسیار حاصلخیز بود و این ثروت عظیم نمی باید در دست یهو دیان باشد و انوقت مهاجر و انصار از گرسنگی در مدینه سنگ به شکم ببندند اقا جان دره حاصلخیز خیبر طمع هر غارتگری را بر می انگیزد
جیم میم گرامی
اینها تخیل نیست،و در متن منابع تاریخی قدیم آمده است و مطالب آن کتاب رفرنس دارد،من فقط خواستم عبارت سلیس و به روز یک کتاب فارسی را برایت نقل کنم،البته شکی در غنای خیبر نبوده است اما مساله معاهده پیامبر با یهود و نقض عهدهای آنان و تنبیه و مجازات و اخراج آنها و توطئه های آنان در تحریک قریش برای حمله به مدینه و کشتن و ترور پیامبر نص کتابهای تاریخی است و شما لازم است بجای یک تحلیل از پیش خودی خاص و اصرار بر آن زحمت بکشید و نصوص تاریخی را مطالعه کنید،پیشنهاد می کنم در این زمینه به کتابهای تحلیلی دیگر مثل تاریخ سیاسی اسلام مرحوم استاد محقق تاریخ سید جعفر شهیدی و کتاب تاریخ پیامبر اسلام مرحوم ابراهیم آیتی و کتاب سیره پیامبر جعفر مرتضی عاملی را مطالعه کنید.
ترامپ شخصیتی دارد عجیب و غریب. در حالیکه با همسر سومی خود ازدواج کرده دنبال زنهای شوهر دار دیگر است. وقتی همسرش حامله است با چند زن دیگر رابطه دارد و آنها را به خانه خودش و به اطاق خواب خصوصی همسرش میبرد. با تمام نژاد پرستهای فاشیست آمریکا همدم است و از سیاهان و لاتینها نفرت دارد..کلاهبردار است و استاد ورشکستگی و بالا کشیدن پول طلبکاران.برای همه این حرفها هم سند وجود دارد بدون هیچ تردیدی!مشاور امنیت ملی اش حقوق بگیر تروریستهای مجاهدین است که 3 افسر آمریکائی را در سالهای 1970 در تهران ترور کردند! سندی وجود دارد که یک مامور اطلاعاتی انگلیس مدعی شده روسها از جلسه خصوصی او با فواحش روسی قیلم و عکس دارند..
حال آدم میماند که این براندازان وطنی واقعا دارند روی کدام دیوار یادگاری مینویسند..یعنی ما باید با طناب این آدم و عوامل حیوان صفتش برای آزادی مملکت ته چاه برویم؟..قدری عقل هم بد نیست.
———–
دوست گرامی
این ها را از کجا آورده اید؟
برای ما می نویسید؟
.
جناب نوریزاد با سلام…مطالبی که بطور خلاصه عرض کردم در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در 2016 بطور کامل عیان شد. بعد از آنهم در مورد مسائل اخلاقی و مالی و امنیتی وی مطالب فراوانی طرح شده و هم اکنون بازرس ویژه ای در حال بررسی اتهام ارتباط تشکیلات ترامپ با عوامل روس برای تاثیر در انتخابات اخیر منصوب و تعدادی از جمله رئیس تشکیلات انتخاباتی ترامپ به زندان محکوم شده. دفاع او از نژاد پرستان آمریکائی واضح ایت و همراه با اعتراضات شدید در آمریکا بوده. او چند فقره ورشکستگی عمده در کازینوهای مختلف دارد و دانشگاه او در نیویورک به نام خودش مجبور شد 25 میلیون دلار خسارت به شاکیان بابت کلاهبرداری بدهد. اخیر دو فقره پر سر و صدای اثبات شده رابطه وی با دو زن که یکی مدل پلی بوی بوده و دیگری پورن استاری معروف بنام “استورمی دانیلز” است کاملا افشا شده..اینها مطالب پنهانی نیست و اگر بشود در ساتیهای خبری عمده تحقیق کرد الان داستان روز هستند.جان بولتون مشاور امنیت ملی وی از نزدیکان مریم رجوی و سازمان تروریستی اش است و موضوع پنهانی نیست…مقامات امنیتی متعددی اعتقاد دارند پوتین از وی مدارکی محکم در دست دارد و بدین ترتیب امنیت آمریکا در خطر است…اینها واقعیتی است که نمیشود انکار کرد…بنده عرضم این است که راه نجات ایران از ترامپ نمیگذرد و این ادم نمیتواند دلسوز حقوق بشر برای ایرانیان باشد…
جناب یاران بقول خیام
شیخی بزنی فاحشه گفتا مستی
…..
گفتا شیخا هر آنچه گفتی هستم
اما تو هر آنچه می نمایی هستی؟
داستان اراجیف اراذل و اوباش اشغالگر ان ایران در این چهل سال بلایی سر ایرانیان آورده که خرد خود را عاریه داده اند.ترامپ هر کی هست چه بقول شفیعی نمود امپریالیسم و یا بقول اشغالگران دزد و قاتل و معامله گر و …درحال حاضر سیاستش بنفع و در جهت منافع مردم ایران و منافع ملی وطن پرستان ایرانی است.جالبه که درست همان کسانیکه از جانی ترین و عقب افتاده ترین گروه اجتماعی تنها بخاطر ضدیت با غرب در سال ۵۷ حمایت می کردند حالا هم یاد فیل امپر یالیسم افتاده اند.آنها در آن زمان مزدور شوروی و و بازوی ک گ ب بودند حالا که یتیمشده اند بر همان منوال داد سخن سر می دهند.گویا ترک عادت مرضه!
منطق استدلال جناب عالی را درک نمی کنم
مگر ما به دستور ترامپ بر انداز شده ایم؟ یعنی تا قبل از این که ترامپ بیاید همه چیز او کی بود و الان ترامپ آمده و دستور داده جمهوری اسلامی را بر چینیم و ما هم مطیع دستورات او هستیم؟
ما سه چهار سالی است همدیگر را می شناسیم و با هم گفت و گو کرده ایم.
آیا این یاران قدیمی خودمان است؟
خانواده
ترامپ در سال ۱۹۷۷، با مانکن اهل جمهوری چک ایوانا ترامپ، در نیویورک ازدواج کرد. این دو با هم سه فرزند دارند: دانلد، جونیر، ایوانکا ترامپ و اریک. ایوانا در سال ۱۹۸۸ تابعیت آمریکا را در حالی که ترامپ در کنارش بود، کسب کرد.[۲۶] این زوج در سال ۱۹۹۱ طلاق گرفتند.[۲۷] ترامپ در سال ۱۹۹۳ دو ماه پس از تولد دخترش به نام تیفانی با هنرپیشهای به نام مارلا میپل، با او ازدواج کرد.[۲۸] آنها در سال ۱۹۹۹ طلاق گرفتند.[۲۹]
ترامپ در سال ۱۹۹۸، با ملانیا کناوس مانکن مد اهل اسلوونی ملاقات کرد.[۳۰][۳۱] آنها در سال ۲۰۰۵ در پالم بیچ، فلوریدا، ازدواج کردند.[۳۲][۳۳][۳۴]
ملانیا در سال ۲۰۰۶ تابعیت آمریکا را دریافت کرد.[۳۱] در همان سال او بارون پنجمین فرزند ترامپ را به دنیا آورد.[۳۵][۳۶] در سال ۲۰۱۱ ملانیا گفت که پسرش به هر دو زبان انگلیسی و اسلوونیایی مسلط است.[۳۷]ترامپ هفت نوه دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
====
مجادله نوار ترامپ-بوش
دو روز پیش از مناظره دوم انتخابات سراسری ویدئویی مربوط به سال ۲۰۰۵ درز شد که در آن ترامپ در گفتگو با بیلی بوش، مجری وقت برنامه هالیوود اکسس، با زبانی که رسانهها آن را «رکیک» خواندند دربارهٔ زنان صحبت میکند و از تلاشهایش برای اغوا کردن زنی متأهل میگوید. این نوار ضبط شده باعث شد ترامپ برای نخستین بار در طول این کمپین بهطور علنی عذرخواهی کند. جمعی از سیاستمداران ارشد، سناتورها، نمایندگان مجلس و فرمانداران جمهوریخواه در پی آن حمایت خود از ترامپ در انتخابات را پس گرفته و از او خواستند از رقابت کنار بکشد.[۲۱۳][۲۱۴] از جمله این سیاستمداران جان مک کین و کاندالیزا رایس از چهرههای مطرح حزب جمهوریخواه بودند.
====
اتهامات آزار جنسی
در پی درز اظهارات سال ۲۰۰۵ ترامپ چند زن داستانهای جدیدی از سو رفتار جنسی را طرح کردند که منابعی چون نیویورک تایمز و پیپل به پوشش آنها پرداختند. ترامپ و کمپین او با انکار همهٔ این اتهامات شروع به طرح شکایتی علیه نیویورک تایمز به اتهام تهمت کردهاند.[۲۱۵][۲۱۶]
ترامپ و کمپین او همهٔ این اتهامات را تکذیب کرده و توطئهای دروغین جهت لکه دار کردن شهرت او دانستند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
شما خودتان مرد و مردانه برای ما مینویسید که از ترامپ دفاع میکنید یا از مزدوران مجاهد؟ کمی شرم هم چیز بدی نیست ها برادر محمد !
با اجازه از باران.اقای نوری زاد تایپ کنید .how many mistresses has Donald trump had.کلاهبردار است و استاد ورشکستگی و بالا کشیدن پول طلبکاران. why Donald trump doesn’t want to show his taxes.مشاور امنیت ملی اش حقوق بگیر تروریستهای مجاهدین است .Clarification: Trump-Iranian Exiles story (Mojahedin Khalq, MEK, MKO ..سندی وجود دارد که یک مامور اطلاعاتی انگلیس مدعی شده روسها از جلسه خصوصی او با فواحش روسی قیلم و عکس دارند.https://www.newyorker.com/magazine/2018/03/12/christopher-steele-the-man-behind-the-trump-dossier
جناب سید مرتضی من اعتراف میکنم که چون شما به وجوه اعجاز قران اشنایی ندارم و در بحث با شما در این زمینه پیشاپیش شکست خود را اعلام میکنم ، حالا اگر اجازه میدهید در پست بعدی برویم سر اصل مسابفه؟ زیرا من در این مسابقه دوست دارم شما نیز یکی از داوران باشید.
جناب سید،تا مراد واقعی از مساله “تحدّی قرآن” و وجه یا وجوه معجزه بودن یا اعجاز آن روشن نباشد نمی توان بصرف یک سلسله ابهامات یا برداشت های نادرست چیزهایی را از مقولات مختلف علوم یا فنون یا مسائل فردی و اجتماعی سرهم کرد و آنرا مشابه قرآن یا بهتر از آن دانست،اجمالا مقصود از معجزه بودن قرآن بوجه کلی این است که کتابی با این اسلوب زیبا و جزالت و گیرایی در کلام و فصاحت و بلاغت که در آن عالیترین معارف الهی از تبیین ذات و صفات و افعال خدا و زندگی ابدی و پس از مرگ انسان و مسائل و احکام گوناگون فردی برای انسان در باب اخلاق فردی و روابط و تعاملات اجتماعی ،خبرهای غیبی مربوط به پیامبران و انبیاء گذشته،و برخی خبرهای غیبی از وقایع آینده که واقع هم شد،و احکام فردی و اجتماعی،دستاورد یک انسان امّی (یعنی انسانی که مکتب و تعلیمات معمول که نازل ترین آن ملکه خواندن و نوشتن است) مکتب و استاد ندیده،آنهم در میان فرهنگ عرب جاهلی اهل شعر و فصاحت و خطبه،محملی جز اینکه آورنده این کتاب ،متصل به منبعی غیر عادی و غیر بشری بوده است ندارد که اینها را می توان بتفصیل در جای جای قرآن نشان داد،از این جهت این کتاب و این کلام ،کتاب و کلام یک بشر و یک انسان عادی نیست که یا برگرفته از تعلیمات و القائات معمول بشری باشد یا برگرفته از تراوشات ذهنی پیامبر باشد،و خود قرآن نیز بر کلام الهی بودن خود و اینکه پیامبر چیزی یک واسطه نیست و از خود چیزی ندارد و تنها ابلاغ کننده یک پیامی است که از مکامن غیب علم الهی تنزّل یافته و بکسوت لفظ و الفاظ در آمده است،در آیات گوناگونی تاکید ورزیده است.و در عین حال قرآن در آیات مختلفی باصطلاح “تحدّی”کرده است به اینکه نه آحاد افراد بشر بل اگر جنّ و انس با هم مجتمع شوند به اینکه کتابی با این خصوصیات از حیث زیبائی و جزالت و فصاحت و شیوائی در رساندن محتوا،و از حیث ابعاد گوناگون محتوا،و از حیث آورنده آن با این خصوصیت که بدون تعلّم رایج در باب خواندن و نوشتن و آموختن فنون متنوع فصاحت و بلاغت اقدام به آوردن کتابی با این خصوصیات مجموعی کند که فصحاء و بلغاء معاصر و بعد از خویش را بشگفتی و اعجاب وادارد (نگار من که بمکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مساله آموز صد مدرس شد) نخواهند توانست کتابی مجموعی به این اسلوب یا حتی سوره ای یا آیه ای با این خصوصیات از حیث متن و محتوا و قالب و شکل ارائه کنند.نیز باید دانست که قرآن کریم بعنوان کلام الهی و وحیی که حاصل یک غمزه و تجربه اتصال به مبدا جهان هستی است،کتابی است مربوط به ساختن انسان و بیدار کردن انسان از رخوت رکون به عالم طبیعت،و ارائه اصول سعادت دنیائی و آخرتی انسان و دستمایه تذکر و بیدار باش او و عدم غرور به مادیت و اخلاد الی الارض،نه کتاب علوم بشری مثل فیزیک و شیمی و علوم متداول،و اشارات قرآن (آنهم از زبان یک عامی مکتب نرفته و استاد ندیده) به مظاهر طبیعت و پدیده های جهان طبیعت مثل آسمانها و زمین و سیارات و ماه و خورشید و کوه و دریا و باران و ابر و رعد و برق و حرکت زمین و دیگر پدیده های طبیعی،اشاراتی است به حیثیت آیت و نشانه بودن این پدیده ها و مسخر بودن آنها تحت یک تدبیر و اراده و شعوری مسلط که جهان را با نظمی شگفت انگیز و قوانینی لا یتخلّف اداره می کند و آن فآن نگهدارنده جهان و آسمانها و کائنات است که از حیث خود چیزی نیستند جز حیثیت ربط بخدای قاهر و حاضر و مسلط بر جهان که “اگر نازی کند فرو ریزند قالبها”،از این جهت نمی شود کسی چیزی و فاکتی و عبارتی از فنّی یا علمی را بیاورد برابر کتابی با این خصوصیات و بگوید این فاکت،این عبارت،و این تعبیر برحسب لفظ و قالب و محتوا مثلا در قرآن نیست یا از قرآن بهتر است..
خواستم بگویم اجمالا وجوه اعجاز اینهاست که می توان آنرا در بیان بسط و توضیح داد با شواهد،حال اینکه کسی یا کسانی روی انواع و اقسام مرام ها و گرایش ها مثل گرایش اصل انکار مبدا جهان،یا انکار لزوم بعثت انبیاء،یا انکار ماهیت وحی و جهان محیط مجرد از ماده،چیزهایی را باغراض فاسدی مثل تمسخر،خودنمائی و غیره سرهم کنند و قرآن را کلّا یا جزءا مورد انکار قرار دهند امری مربوط به خود آنان است.در عین حال بنده فقط می توانم مطالب شما و امثال شما را تجزیه و تحلیل و نفی یا اثبات کنم و نمی توانم تکوینا مانع نوشتن و اعمال اراده شما و امثال شما شوم فقط در برابر ادعاهایی که قبلا مطرح کردید چند پرسش منطقی مطرح کردم که اساسی بود و پایه این بحث که پاسخی هم ارائه نشد.شما مختارید بحث های خود را داشته باشید و بنده و دیگران نیز در مطالب شما -ولو بهر انگیزه- نیک اندیشیده و داوری خواهیم کرد.فقط سعی کنید در ابراز اندیشه از اهانت و توهین و تحقیر ایمان،مومنان و انبیاء و اولیاء مورد احترام انسانها بپرهیزید
———–
درود سید مرتضای گرامی
سپاس از این نوشته که نشان می دهد برای نگارش آن زحمت کشیده شده.
می شود چند نمونه از انسان هایی که توسط این قرآن “تربیت” شده اند برای ما اسم ببرید؟ مثلا آیا آقایان خمینی و خامنه ای را می شود تربیت شدگان و خروجی تعالیم این جزالت بزرگ دانست؟
سپاس اگر برای ما اسم چند نفر را که با تربیت قرآنی توانسته اند سنگی از پیش پای بشر بردارند، اسم ببرید
سپاس
.
اگر بحث از فیزیک ستارگان نیز مطرح باشد آقای نوریزاد در آخر بحث ضمن تکرار چند اسم و اهانت به آنان و دزد دزد کردن و اینگونه تعبیرات مطالبات سیاسی خود را به فیزیک ستارگان هم ربط می دهند!
.
ساسانم گرامی عرب پرست نامیدن مشتی اراذل و اوباش و لاشه خور اشغالگرانی ///////////
///////////
////////
———
ادامه ی نوشته ی شما حذف شد
بخاطر فحش هایش
پوزش
مزدک عزیز
مثل این است که جناب عالی قصد کنید با آقای ایکس گلاویز شوید ولی یک سیلی هم نثار کنید به جوان بی گناهی که کاری به کار شما ندارد آن هم به جرم این که عرب است. می دانم فرد نژاد پرستی نیستید بار ها در گفته ها این را ثابت کرده اید ولی لحن گفتار گاهی اوقات از ریل خارج می شود و بی گناهان را هم می نوازد که در این صورت ارزش و اعتبار گفتار از میان می رود و آدرس اشتباهی می دهد طوری که برخی ممکن است فکر کنند هر چه بدبختی است از عرب ها است و چه بسا عرب پرست ها خود گناهشان کمتر باشد./
ایکاش مزدک عزیر ارامتر می نوشت و نوریزاد نیز هاشور نمی زد
——–
خسته شدم والا
.
(دوستان حاضر در این سایت، دقت کنید)
جناب شفیعی شما فرمودهاید:
”ای کاش دوستانی که زحمت نوشتنهای طولانی پیرامون این کامنت را بخود داده اند تنها به همین پرسش پایانی پاسخ میدادند و با دانش قرن بیست و یکمی خود بجای دلسوزی برای بردگانی که قرنهاست دورانشان سپری شده و گرفتن فیگور مبارزه با نظام برده داری و متلک گویی در لفافه، فقط میگفتند تکلیف دهها میلیون انسان در فرادی آزادیشان چیست و مشخصاً چگونه باید نیازهای خود را تأمین کنند؟
تا وقتی به این پرسش ساده پاسخ داده نشود همه جوابها برای گریختن از پاسخ گویی و عبارت پردازی پوچ و بی محتواست. اگر حقیقتاً صداقت دارید به همین یک سؤال پاسخ بگویید“.
حتی اگر تمام بردهها در فردای آزادیشان میمردند باز هم دلیل بر حقانیت بردهداری نبود، چرا؟ برای اینکه شما زندگی را فقط به برآوردن نیازهای بسیار سطحی و بیولوژیکی فرو کاستهاید و بزرگترین نعمت و حق را که آزادی است از گروهی از آدمیان ستاندهاید؛ آن هم در نظام دینی و مذهبییی که زندگی به هر قیمتی را بر نمیتابد و بارها از زبان بزرگان این دین شنیدهایم که مرگ، هزاران بار بهتر از زندگی با ذلت است. از همهی اینها که بگذریم مگر خود خدا کفیل روزی بندگان نشده است؟ مگر بردگان، بندگان خدا نیستند؟ یعنی خدا نمیتوانست از فردای آزادی بردگان، فیضی برساند، تا حقانیت هر چه بیشتر دین اسلام و پیامبر و خدای پیامبر بر همگان ثابت شود؟ مگر همین خدا در قرآن نمیفرماید: اگر زنی زنا کرد و چهارتا شاهد هم شهادت دادند و همه چیز ثابت شد، آن زن را در یک اتاق حبس کنید تا من راه نجاتی برایش پیدا کنم؟ اگر خدا میتواند برای چنین زنی راه نجاتی بیابد؛ آن هم در میان مردمانی با آن سطح تعصب و جهالت؛ چرا باید شک کنیم که برای بردگان در فردای آزادیشان نتواند؟
جناب شفیعی گرامی اگر خودتان دربارهی این نظرتان اندکی تآمل کنید خواهید فهمید که خدا در نظام فکری شما اصلآ حضوری ندارد و غایب غایب است. شما به حدی در مولانا غرق شدهاید که خدا را به کلی نادیده گرفتهاید و این یعنی کمرنگ شدن ایمان به خدا و تواناییهای بیکرانش. در پایان خدمتتان عرض کنم که هیچ چیز نباید جایگزین آزادی انسان شود؛ حتی عظیمترین کاخها و بهترین خوراکیها و امنترین منزلها و هیچ چیر دیگری هم برای انسان خداباور نباید جایگزین ایمان شود؛ حتی متعالیترین باورهای دینی، مذهبی و عرفانی.
مذهب، شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم؛ بیآنکه خدایی داشته باشم.
(زنده یاد سهراب سپهری)
سلام و درود
دوست گرامی با سپاس فراوان از زحمتی که کشیده ای. آن ویژگیهایی که شما از انسان آزاده بر شمرده اید تنها در یک نظام دینی و برای انسان مؤمن خدا باور و معتقد به معاد درست است. یعنی انسان زمانی میتواند تن به ذلت ندهد و مرگ را بر ذلت ترجیح دهد که دارای تربیت درست دینی شود، یعنی این خصوصیات مربوط به بعد از تربیت انسان مؤمن است. ولی انسان غیر مؤمن تن به ذلت میدهد، خوب هم میدهد. مردم روس پس از پیروز شدن در انقلاب اکتبر و غلبه بر صدها دشمن سفاک از استعمارگران خارجی گرفته تا گاردهای سفید و ارتش کولچاک و ارتش دنیکن و پشت سر گذاشتن قحطی رعب آوری که جان 8 میلیون انسان را گرفت و پس از دیدن آنهمه خون و مرگ، در حالیکه ترس از مرگ در دلشان ریخته بود، طوری در مقابل استالین و ستمگریهای چنان موجود مخوفی مرعوب شدند که ناچار او را پرستش میکردند!!! من ترجمه شعرهایی در مطبوعات شوروی در زمان استالین خوانده ام که مضمونش اینست :
ای مرد گرجی تویی که برای ما باران میفرستی،تویی که گیاهان ما را میرویانی، تویی که پستان دامهای ما را پر از شیر میکنی، تویی که گلهای ما را میشکوفانی و….
خداوند هستی را با علت و اسباب آفریده و در نظام هستی هر واقعیتی جایگاه ویژه ای دارد که چشم پوشی از آنها سبب ناکامی و شکست میشود.
دیدیم به سر رزمندگانی که هر شبی چند مورد امداد غیبی کشف میکردند و بر سر همدیگر داد میزدند :« حاجی توکلت کجا رفته؟ »چه آمد و بکجا رسیدند.
چون ندارد سير مي راند چون عام
بر توکل مي نهد چون کور گام
خداوند چشم داده برای دیدن، پا برای رفتن و دست برای کار کردن ، آنکه
« سیر »ندارد و مسیر و راه و روش را نادیده میگیرد یا وارونه انجام میدهد ، البته به چاه نادانی خودش می افتد.
خواجه چون بیلی به دست بنده داد
بیزبان معلوم شد، اورا مراد
دست همچون بیل اشارتهای اوست
آخر اندیشی عبارتهای اوست
حقیقت اینست که هم عالم ماده وجود دارد و هم عالم معنا، همانطور که نمیشود منطق و روش و ادبیات فیزیک را برای شیمی بکار برد، نمیشود مسائل دنیای مادی را هم به عالم معنا موکول کرد. باید قواعد عالم ماده را هم چون یک ماتریالیست حقیقی بکار برد.
شکی نیست که هیچ چیز جای آزادی را نمیگیرد اما برای چه کسانی؟ آیا برای کسیکه در حالت بردگی متولد شده و وضعیتش را به عنوان یک حالت عادی و معمولی پذیرفته و هیچگاه مزه آزادی را درک نکرده و چنان جاهل نگه داشته شده که بجز بردگی حالتی دیگر برای خود متصور نیست هم همینطور است؟
توکل کردن و اعتماد بخداوند مقدماتی دارد و آن استفاده از حداکثر دانش و توان است( این حداکثر هم در مقایسه با کار حریف مشخص میشود، یعنی از هر قبیل بر حریف پیشی گرفتن ). نمیشود دعا و توکل کرد و گفت :خدایا به من نادان، کودن، تنبل، بیعرضه، دانش نیاموخته جهت غلبه بر دشمنان زیرک، باسواد، سختکوش و دانشمندی که شبانه روز کار میکنند و رنج تحقیق و ساخت ادوات و تأمین تمام نیازهایی که پیروزی و موفقیت ببار میآورد را بر خود هموار میکنند، به لطف و کرم خود پیروزی عطا فرما! معلوم است که چنین دعا و توکل ابلهانه ای چه فرجامی دارد. معلوم است که چنین دعای بدون پشتوانه ای هرگز مستجاب نمیشود. خداوند، خدای حریف نیز هست و اگر زحمات و مشقات او را نادیده بگیرد کاری بر خلاف سنت و معنای توکل کرده است.
چون در فضای وبسایت مسائل مربوط به توحید و خداشناسی مطرح نشده است و دوستان بی باور فقط به مسائل حاشیه ای میپردازند، بنده نیز وارد اصل مطلب و اُس و اساس و زیربنای تمام ادیان و مذاهب که توحید و شناخت نسبی خداوند است نشده ام.
1- در بحث نحوه تعامل تشریعی اسلام نسبت به پدیده ریشه دار اجتماعی برده گیری ناشی از جنگها،بحث حقانیت مطرح نیست بلکه بحث ضرورت ها و لابدیت های تاریخی برای حل این مشکل تاریخی بوده است وگرنه اسلامی که جداگانه بر حرّیّت و آزادی انسان و عدم تسلط هیچ کس بر هیچکس تصریح و تاکید می کند (و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا و..) طبیعتا بر اصل قبح بردگی انسان تاکید کرده است.
2- عبارت “ادند و همه چیز ثابت شد، آن زن را در یک اتاق حبس کنید تا من راه نجاتی برایش پیدا کنم؟ اگر خدا میتواند برای چنین زنی راه نجاتی بیابد”.
اشاره اجمالی است به آیه شریفه 15 در سوره نساء (وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلا):و از زنانِ شما، كسانى كه مرتكب زنا مى شوند، چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد؛ پس اگر شهادت دادند، آنان [=زنان] را در خانه ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.
پاسخ این است که بشهادت تاریخ و حدیث و قرینه داخلی انتهای خود این آیه،این آیه نسخ شده است به آیه جَلد (تازیانه) یعنی آیه دوم سوره نور که می گوید زانی و زانیه را صد تازیانه بزنید در صورتی که محصَن و محصَنه (مرد و زن دارای همسر) نباشند و البته بر اساس سنت معتبر حکم محص و محصنه نیز رجم خواهد بود.
نکته دیگر اینکه آن تعبیر ذیل آیه “یا خدا راهی برای آنان قرار دهد” قرینه ای است بر منسوخ شدن مفاد این آیه (که متضمن حبس ابد زن زناکار است)،از این جهت است که در روایات تفسیری ذیل آیه جلد و در شان نزول آن اینطور آمده است که :
“أن النبي ص ذكر عند نزول آية الجلد- أن الجلد هو السبيل الذي جعله الله لهن إذا زنين”.
یعنی وقتی آیه دوم سوره نور نازل شد پیامبر فرمود: این جلد (صد تازیانه زدن به زناکار مرد و زن) همان سبیلی (راه) است که در ذیل آیه 15 سوره نساء آمده بود.
3- خداوند متکفّل رزق و روزی بندگان خویش است از طریق اسباب و عللی که در تکوین و تشریع ایجاد کرده است،و در تکوین، مرادات و خواست خدای متعال از طریق اسباب و علل عادی در طبیعت تحقق می یابد (مثل ایجاد و وجود نور-زمین-تابش-وجود هوا-کاشت و برداشت با شرائط طبیعی آن-کشاورزی ،کار و تلاش و ..).نیز از جنبه تشریعی همین احکامی که در باب نحوه استرقاق در جنگها که ضرورت تاریخی داشته است جعل فرموده است و مراعات و مدارای با بردگان و اسرا و احکام گوناگون الزامی و غیر الزامی نحوه آزاد کردن و آزاد شدن اسرا،راهی بوده است که در این لابدیت و ضرورت تاریخی وضع شده است.
سخن سهراب سپهری شاعر در باب تلازم مذهب با بی خدائی(اگر چنین چیزی گفته است)سخنی است نادرست و یاوه،برای اینکه باید مذهب و مذاهب را جداگانه ارزشیابی و نقد کرد و ادعای تلازم بین مذهب و بی خدائی ادعایی است غیر بدیهی و نظری که نیازمند تبیین است،و اینکه مرحوم سهراب سپهری شاعری متبحّر است ضمانتی بر درستی هر ادعای او نیست.
اخبار: تخریب کامل گورهای جمعی اهواز توسط شهرداری.
مش قاسم: دارن سفارش اون اولی رو اجرا میکنن.
باسلام و درود -قسمت دوم
«قل یا ایها الکافرون، لا اعبد ما تعبدون» –
بر قیام زنگیان ایران همان رفت که بر قیام ها و انقلاب های ایران رفت!
صاحب الزنج و یارانش که دست به قیام زده بودند، در طول مبارزه و پس از فتوحات اولیه و به دست آوردن غنائم و اسراء به تدریج خود کمابیش دچار همان معایبی شدند که علیه آن برخاسته بودند. شیوه خلیفه گری و غلام داری و گرد آوری مال بین آنان گسترش یافت و به قول صاحب الزنج اندک اندک خود به «خداوندان مال و زمین» مبدل شدند. زنگیان و دهقانان قنّ دلسرد شدند و آن شور و هیجان نخستین فروکش کرد
قیام صاحب الزنج مقارن قیام صفاریان بود، ولی یعقوب لیث پیشوای این قیام اخیر توجه نکرد که وظیفه وی اتحاد با قیام علیه خلافت است. باید انصاف داد که در این زمینه صاحب الزنج گام نخستین را برداشت؛ وقتی ابواحمد موفق برادر خلیفه، یعقوب را در خوزستان شکست داد و اهواز را گرفت و یعقوب فراری شد، صاحب الزنج به او پیغام داد که نگریزد و دوباره بازگردد و با هم همدستی کرده به خلافت عرب خاتمه دهند، ولی یعقوب پاسخ داد:
«قل یا ایها الکافرون، لا اعبد ما تعبدون»
آیا ما شاهد ارواح سرگردان خسرو پرویز ساسانی، عبد الملک مروان (اهل مروان از خراسان) و علی بن محمد بن عبد الرحیم صاحب الزنج اهل ری در کالبد نارام و جاه طلب و طغیان گر مقام رهبری هستیم که بستری مناسب بر ساخته و پرداخته مختصات عصر ماست جهت حمل مبانی جهانی بینی، و رسالت و نقش و جایگاه تاریخی و اجتماعی سیاسی فرهنگ و اقوام مرکب ایرانی از جمله اعراب ساسانی ساکن میان رودان؟
تعجب من آنجاست که احسان طبری علارغم دانش وسیع تاریخی از نقش و عملکرد حکومتهای دینی باستانی و دوران اسلامی و آنچه که بر مانویان و مزدکیان و ….. بهایان گذشته بود چرا پس از انقلاب فوری به ایران باز گشت؟ سیاست حمایت از خط امام در مقابل خط لیبرالها بازرگان و یاران چه گونه از نظر تاریخی قابل توجیه بود؟ امروز باقیمانده حزب توده در جبههٔ برندازان است؛ و راه توده از خط روحانی در مقابل خط رئیسی حمایت میکند!
فریب جهان قصه روشن است
سحر تا چه زاید شب آبستن است
سایه نبردهای تاریخی بابک خرمدین و صاحب الزنج بر روی مزدک و زین الدین اتاق فکر نوریزاد سنگینی میکند.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html
جناب کاوش درود بر شما
در خصوص قیام صاحب الزنج (زنج برگرفته از همان زنگی به معنی خاص اهل زنگبار و معنی عام سیاه پوست)نظریات دیگری نیز وجود دارد و برخی انرا قیام بردگان نمیدانند و بلکه قیام سیاه پوستان حوزه خلیج فارس میدانند و اساسا این عنوان قیام بردگان ، اول بار از سوی نلدکه حدود 100سال قبل مطرح شد و قبل از ان ، این قیام هیپگاه ، قیام بردگان ، نام نداشت ، چنانکه طبری که خود شاهد برخی از وقایع این شورش بوده انرا شورشی از سوی سیاهپوستان حوزه خلیج فارس که عمدتا از زنگبار امده بودند میداند ، گرچه در طول شورش عده ای برده نیز به ان پیوستند لیکن این قیامی از جانب بردگان نبود ، مضاف بر اینکه انها دارای ارتشی تقریبا منظم بهمراه ادوات نظامی چون کشتی جنگی بودند که تامین انها از سوی بردگان ممکن نبود. این شورش توسط تجار و بازرگانان و با انگیزه های مادی حمایت میشد و طبری در اینباره مینویسد قدرت شورشیان به حمایت بازرگانان بستگی داشت ، هیچ انگبزه ملی در انها وجود نداشت و اساسا هیچ تعلقی در خود به محدوده سرزمینی ایران احساس نمیکردند و بالعکس وجود تفکرات نژادپرستانه مبنی بر برتری سیاهان و اعراب بر سایرین ، در میان انها گزارش شده ، انگیزه اصلی انها همانطور که شما نوشنه اید اقتصادی بود و قیام انها به منطور کسب ثروت بود ، بنابراین:
شاید علت عدم توافق یعقوب با انها به منطور اتحاد را -علیرغم درخواستهای مکرر صاحب الزنج-باید در همین موضوع جستجو کرد زیرا هدف اصلی و انگیزه یعقوب ، رهایی محدوده سرزمینی ایران و ملت ان از زیز یوغ اعراب و خلیفه بود و چگونه میتوانست با عده ای که بدون احساس تعلق به سرزمین ایران و با تفکرات نژاد پرستانه ای چون برتری سیاه و عرب بر سایرین ، که صرفا به منظور کسب ثروت و درامد ، تحت حمایت بازرگانان ، دست به شورش زده اند ، متحد شود؟!
بنابراین به نظر من انچه میتواند سهمی از افتخار را برای ایرانیان در بر داشته باشد قیام صاحب الزنج با ان انگیزه هایی که بیان شد، نیست بلکه انچه افتخار امیز است همین عدم موافقت یعقوب برای اتحاد با انهاست که بیانگر یکی دیگر از فضایل اخلاقی و یژگیهای منحصر بفرد اوست که بر خلاف عموم سیاست پیشگان حاضر نشد از قاعده پیروزی از هر راه و به هر شکل ، تبعیت کند و حتی در زمان ضعف نیز هیپگاه از اصولش برای مبارزه بمنظور رهایی ملت دربند خود عدول نکرد./با احترام فراوان
صاحب الزنج که در تاریخ و روایت های ما آمده است و حتی حضرت علی علیه السلام در خبری غیبی در نهج البلاغه (خطبه 128 صبحی صالح : و من كلام له ع فيما يخبر به عن الملاحم بالبصرة
يَا أَحْنَفُ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ سَارَ بِالْجَيْشِ الَّذِي لَا يَكُونُ لَهُ غُبَارٌ وَ لَا لَجَبٌ وَ لَا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ وَ لَا حَمْحَمَةُ خَيْلٍ يُثِيرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ كَأَنَّهَا أَقْدَامُ النَّعَامِ
[قال الشريف يومئ بذلك إلى صاحب الزنج]
ثُمَّ قَالَ ع وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعَامِرَةِ وَ الدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِي لَهَا أَجْنِحَةٌ كَأَجْنِحَةِ النُّسُورِ وَ خَرَاطِيمُ كَخَرَاطِيمِ الْفِيَلَةِ مِنْ أُولَئِكَ الَّذِينَ لَا يُنْدَبُ قَتِيلُهُمْ وَ لَا يُفْقَدُ غَائِبُهُمْ أَنَا كَابُّ الدُّنْيَا لِوَجْهِهَا وَ قَادِرُهَا بِقَدْرِهَا وَ نَاظِرُهَا بِعَيْنِهَا.نهج البلاغة صبحی صالح ص 186)
از قیام او خبر داده است و شارح معتزلی نهج البلاغه یعنی ابن ابی الحدید معتزلی مفصّل در تاریخ قیام او بحث کرده است همین نامی است که دوستمان کاوش به آن اشاره کرد (علی بن محمد بن عبدالرحیم) که در زمان حکومت معتمد عباسی علیه خلیفه قیام کرد و در روایات ما از او به “صاحب الزنج” تعبیر شده است،البته بحث انگیزه های ملی یا قیام های ایرانی علیه اسلام،سخن نادرستی است چه در خصوص قیام صاحب الزنج و چه در قیام های دیگر،و غالب قیام های محلی که بعد از ورود اسلام به ایران از سوی ایرانیان صورت گرفته است قیام هایی در مورد نحوه گرفتن مالیات ها و زور و تحمیل های والیان محلی و نهایتا قیام علیه تعدیات و ظلم ها و تبعیض های خلفای اموی و عباسی بوده است نه قیام ایرانی در برابر اسلام بما هو اسلام.
با سلام و درود به سید رضی گرامی
نکته شما در مورد اینکه قیام زنگیان بر اساس تحقیقات تاریخی و برخی نظریات اصالتاً قیام بردگان محسوب نمیشه بجاست. علاوه بر هویت ملی ایرانی (اگر چه از نوادگان مهاجرین عرب میان رودان بنا بر روایت قوی) بینش و خاستگاه رهبری این قیام با حضور و حمایت خیل عظیم بردگان زنگی بر آیند یک مجموعه تضادهای اقتصادی، طبقاتی، اجتماعی، سیاسی، دینی و قومی بر علیه حکومت خلیفهٔ پانزدهم عباسی المعتمد مستقر در بغداد بوده.
در این قیام اهالی فرودست اعراب منطقهٔ میان رودان به همراه جمعیت عظیم بردگان زنگی که برای زه کشی شوره زارهای منطقه و کشت نیشکر و سایر محصولات کشاورزی به منطقه کشیده شده بودند و در شرایط بسیار سخت اقلیمی و معیشتی گذران عمر جانکاه میکردند، نقش داشتند.
دائره المعارفِ مقاومتها و قیامهای بردگان در جلد دوم ذیل حرف ز Z قیام زنگیان را در شمار این گونه قیامها مختصراً تشریح میکند. وجود تفکرات نژاد پرستانه عرب و نه نژاد سیاه زنگیان برده در برسیهای مختلف تایید میشود.
در مورد نکته آخر شما عدم تمایل یعقوب برای پذیرش ائتلاف با صاحب زنج بر علیه خلیفه بغداد بدلایل رمانتیک میهن پرستی استدلال ضعیف ایست حتا اگر عناصری از این تفکر در مخیلهٔ یعقوب بوده باشد؛ در عرصه تاخت و تاز و جنگ آوری و سر کردگی لشگر و قوم و ملت عناصر خود برتر بینی, تک تازی, خود محوری, منافع و تکبر شخصی و امیال و اراده آنی و خرد فردی رهبران و سرکردگان نقش برجسته دارد؛
نمونهٔ حسرت بار تر و برجسته تر تاریخی دیگر در دوران خلیفه هفتم عباسی المعتصم بالله بود و آن ائتلافی بود که که صورت نگرفت و خسرانی در ابعاد تاریخ است؛ ائتلافی بین بابک و مازیار و افشین و عبدالله طاهری بالفعل و بالقوه میتوانست موجب سرنگونی خلافت بغداد بشود اما آن رفت که رفت؛
عوامل بر شمردهٔ بالا علارغم داشتن هویت ملی مشترک بر مصالح و منافع تاریخی و ملی میچربید و نقش اصلی را ایفا میکرد خصوصا در آن روزگاران مصالح قومی ملی تحت تاثیر شخصیت رهبران شکل میگرفته. و ما هنوز چندان از آن روزگاران حکومت داری و جنگ آواری مبتنی بر خرد و اراده فردی دور نیستیم.
با سپاس
باسلام و درود – قسمت اول
«قل یا ایها الکافرون، لا اعبد ما تعبدون» –
قیام نیم میلیون برده در ایران بعد از اسلام
مورخان غربی قیام اسپارتاک را بزرگ ترین جنبش غلامان می شمرند. ظاهرا آن ها از جنبش زنگیان در قرن سوم هجری و از شخصیت صاحب الزنج خبر چندانی ندارند یا آن را آگاهانه مسکوت می گذارند. این در حالی است که در باره این واقعه بزرگ در برخی منابع تاریخ عرب و ایرانی مطالبی ثبت است. ایرانیان نیز از یک جنبش عظیم بردگان که در بخشی از خاک میهن آن ها گذشته است بی خبرند و نمی دانند که گرچه اجداد صاحب الزنج سالار قیام زنگیان از اعراب بوده اند، اما خود وی و پدرش و پدر بزرگش زاده و پرورده خاک ایران و از مردم مضافات شهر ری بوده اند؛ و به این جهت از افتخاری که از سالاری یک قیام بزرگ رنجبران نصیب صاحب الزنج شد، سهمی نیز به هموطنان ایرانی اش می رسد.
قریب هزار سال پس از جنبش بزرگ غلامان به رهبری اسپارتاکوس که در آن قریب 120 هزار برده شرکت داشتند و مدت سه سال به طول انجامید، قیام دیگری نیز با شرکت غلامان و به رهبری صاحب الزنج در نواحی بصره و آبادان و اهواز واقع گردید که در آن به قولی بیش از 500 هزار غلام شرکت جستند و مدت پانزده سال به طول انجامید. الحاد و بدعت در دین از جمله شیعی گری (که از طرف مذهب رسمی الحاد شناخته می شد) در دوران قرون وسطی، شکلی از اشکال اپوزیسیون انقلابی بوده و در زیر این درفش به ظاهر دینی، انواع جنبش های اجتماعی و ملی ایرانیان صورت گرفت. وقتی صاحب الزنج بر منبر می رفت و خطبه می خواند به یاد غلامان می آورد که آن ها در دوران بردگی چگونه در محنت و سختی بودند.
بردگی در کشورهای خلافت عرب
یکی از ویژگی های مهم فئودالیسم در کشورهای خلافت عرب از جمله ایران در قرن های دوم و سوم بسط نیرومند برده داری است. نمی توان گفت که نظام اجتماعی آن دوران نظام بردگی بود، زیرا شکل عمده اقتصادی، فئودالیسم و طبقات عمده اجتماعی عبارت بودند از اشراف و امیران مالک و دهقانان و شبانان آن ها که سمت برده نداشتند. با این حال، در اثر جنگ ها و فتوحات خلافت، بردگی به مثابه بقایای یک نظام کهن و منسوخ بار دیگر رونقی شگرف یافت. سمرقند در شرق و مناخ یا قاهره در غرب، دو پایگاه عمده تدارک و صدور برده بود. از سمرقند، بردگان چینی و ترک و از قاهره، بردگان رومی و زنگی و صقلبی به تمام شهرهای آن روز خاورمیانه به ویژه بغداد گسیل می شدند.
جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی متذکر می شود که علاوه بر غلامان عده ای از دهقانان غلام زاده وابسته به زمین نیز بودند که «قن» نام داشتند و با زمین فروخته می شدند. بردگان و قن ها در اراضی و معادن اطراف بصره به کارهای فرساینده و کشنده ای برای خواجگان خویش اشتغال داشتند.
قیام زنگیان در سواحل شط العرب نتیجه تقاطع انواع تضادهای اجتماعی در این ناحیه بود: تضادهای شدید دینی و قومی در میان اعراب (و در این مورد خاص تضاد علویان و عباسیان) از یک سوء و تضادهای اجتماعی (و در این مورد خاص تضاد برده ها و قن ها با خواجگان و مولایان) از سوی دیگر
صاحب الزنج و شخصیت وی
پیشوای قیام زنگیان علی بن محمد بن عبدالرحیم است. جد بزرگ وی که محمد بن حکیم نام داشت، از علویانی است که با زید بن علی بن حسین در کوفه قیام کرد و پس از شکست زید از کوفه فراری شد و به ناحیه ری که قلمرو شیعیان و طرفداران آل علی بود گریخت و در قریه ورزنین (به قول ابن اثیر)، و یا باوزیق (به قول مسعودی) ساکن شد. پدر بزرگ صاحب الزنج به نام عبدالرحیم در طالقان تولد یافت و با کنیزکی سندی ازدواج کرد و از آن دو، محمد پدر صاحب الزنج زاده و بدین سان صاحب الزنج (علی) و پدرش محمد و پدر بزرگش عبدالرحیم همه زاییده و پرورده خاک وطن ما هستند.
علی که بعدها صاحب الزنج لقب گرفت، در خاندان علوی و زیدی خود با روح شیعی گری و دشمنی با خلافت عباسی بار آمد؛ احساس ستاندن انتقام شهیدان خاندان علوی در او قوی بود و ظاهرا جوانی متفکر، درس خوانده و دارای طبع شعر بود. هندوشاه درباره او می نویسد:
«و او مردی عاقل و فاضل و بلیغ و شاعر فایق بود»
ابن اثیر از قول ریحان غلام می افزاید که وقتی صاحب الزنج بر منبر می رفت و خطبه می خواند به یاد غلامان می آورد که آن ها در دوران بردگی چگونه در محنت و سختی بودند و چگونه اکنون نجات یافته اند. با آن که مورخان بسیاری سعی دارند که صاحب الزنج را مردی جبار و قسی معرفی کنند، باز از قرائن فراوان پیداست که وی روحی با عطوفت داشت و بیشتر در صدد اقناع منکران برمی آمد و اگر کسی را قانع می ساخت او را به حال خود می گذاشت. در عین حال، باز این واقعه که ابن اثیر نقل می کند جالب است:
«به موضعی رفتند که 1900 کشتی با مستحفظان در آن جا بودند، نگاهبانان چون سیاهان بدیدند بگریختند و زنگیان کشتیان را گرفتند و در آن کشتی ها حاجیانی بودند که از راه بصره به حج می رفتند. صاحب الزنج در مکانی مرتفع از زمین بنشست و با حاجیان مناظره و ایشان وی را تصدیق کردند و گفتند اگر زیاده بر زاد و راحله داشتیم، در راه تو به کار می بردیم و در نزد تو می ماندیم. صاحب الزنج آنها را رها ساخت.»
یکی از مختصات دیگر اخلاقی صاحب الزنج که مورخان از آن یاد می کنند، سرسختی او درمبارزه بود که از شرایط اصلی نبرد و پیروزی است. در این باره ابن اثیر در الکامل،نبردِ موفق، برادر خلیفه و فرمانده سپاه عباسیان را علیه صاحب الزنج شرح داده و چنین می نویسد:
«موفق فرزند خود ابوالعباس را به نهر آبی الحضیب فرستاد تا کار صاحب الزنج را بسازد و ابوالعباس از بامداد تا گرمگاه بجنگید و زنگیان را شکست افتاد و پس موفق را صاحب الزنج را نامه ای کرد تا از خونریزی ها و خرابی ها که به دست او رفته است توبه کند، لیکن وی بدین نامه پاسخ نداد.»
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.html
درود
این یک اشتباه است که درمیان خلفای عرب ، نشان ایده ایرانی جستجو شود. زیرا که خلیفه خود را رهبری دینی و از سلف پیامبران نیز می دانست ، حال آنکه شاه ایرانی گرچه نشان سایه خدا بر کشور بود و فرمان مرگ و زندگی می دادومیجنگید، هیچگاه رهبری دینی و روحانی نبود در کنار او روحانیان و جنگجویان /پهلوانان بودند.
واژه خلافت، که تبدیل به امام می شودکم کم بمرور زمان قدرت سیاسی خود رااز دست داده و درنهایت امروز تبدیل به آیت الله می شود .
زیرا ملک و شاه ایرانی دیگر بار تا خمینی جای خلفا را می گیرند.
مسئله اساسی برخورد دو دیدگاه است. دیدگاهی ایرانی ،که خدا ،شاه و میهن رایک مجموعه کامل می بیند، این سه ،مثلث بودن ایرانند.
حال آنکه خلافت ، تنها خلیفه ی مذهبی سیاسی مسلمانان است.او چون ریشه اش در قبیله و طایفه جای دارد، تعلق به سرزمین نقشی برای اوندارد ،مردمان امت/مسلمان و یا کافرند.متعلق نبودن امت به سرزمینی خاص ، دلیل جهانشمولی اونیست. بلکه دلیل بربی ریشه گی وانعطاف ناپذیری اوست دلیلی براینکه هیچکس جز خود را قبول نداشته وبا هیچ دگری ممزوج نمی شود. در حالی که فرهنگ و ایده ایرانی ممزوجی از دگرگونه هاست.
در میان “خلفای عرب” نه،بلکه در میان قیام کنندگان علیه خلفای اموی و عباسی
با سلام و درود به نوریزد گرامی و دوستان
ولی الله سیف رئیس بانک مرکزی بعد از تحویل نقدینگی ۴۶۱ تریلیونی (هزار میلیارد) تومن هنگام ورود در سال ۹۲ و تحویل نقدینگی ۱۷۰۰ تریلیونی (طبق اظهارات اخیر محمد دهقان عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس) در طی ۵ سال خدمت فزاحت گون دولت بنفش دغل کار با اردنگی اعتراضات و خشم افکار عمومی نه فقط بدلیل ناتوانی و بی لیاقتی که اینها به جای خود بلکه به دلیل سؤ مدیریت عامدانه و فساد آگاهانه حاکم بر نهاد اصلی پولی مالی و اقتصادی کشور بیرون انداخته شد، تا این که فردا از کدام سوراخ سنبه دستگاه بی در و پیکر دیوان سالاری فاسد و باشگاه فامیلی- خصولتی مدیران انگلی بر نهاد و میز ریاست چرب و چلی دیگری جلوس کند.
جانشین وی کیست؟ پدر صنعت بیمه خصولتی ایران! عبد الناصر همتی، طبق سنت معمول و قابل پیشبینی نظام رانت خواری شیعه ایرانی یکی دیگر از محصولات صنایع دارو سازی نه ببخشید دکتر سازی ایران اسلامیست که در حین خدمت و داشتن مسئولیت چندین سمت مدیریتی سیاسی رسانهای با شناسنامه اینترنتی ویکی فارسی خود پرداخته و لیست بلندی از تالیف کتب و مقالههای بدیع و ترجمههای مفید و نظریه پردازیهای ناب در رشتهٔ اقتصاد خرد و کلان، توسعه پایدار و اقتصاد نفت و سرنجام گریزی تحقیقاتی در سفرهای تفریحی زیارتی در ینگه دنیا و دانشگاه لندن، به ریاست بانک مرکزی منصوب شد؛
ایشان این صفحه رزومه (شناسکار نامهٔ) خود را با عکسهای یادگاری دوران جهاد دانشگاهی و شیفتگی و وابستگی سیاسیانقلابیایدولوزیکی و شخصی خود نسبت به دولتمردان و رهبر انقلاب مزین نیز فرموده.
اگر این کارنامه خالیبندی را بخوانید میبینید که ایشان نیز به سبک و سیاق بسیاری از همقطاران مدیریتی نظام همچون رئیس جمهورش با حفظ سمت خطیر امنیتی- سیاسی در دورانی که سمت ریاست معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما را بر عهده داشته (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳) همزمان دوره دکترای اقتصاد خود را در دانشگاه تهران گذرانده و در سال ۱۳۷۲ فارغ التحصیل شده؛ البته در فهرست خالیبندان شبه اکادمیک و فرهیخته نظام ولایی صدر نشین جدول همچنان مرحوم دکتر کردان است؛
سیاستهای خام، نابسامان، متزلزل، ورشکسته و مزمن و فاسد پولی کشور متکیست بر فشار دکمهٔ دستگاه چاپ اسکناس متکی بر خام فروشی و عایدی دلارهای نفتی رو به افول و غیب شونده و ساختار اقتصاد سیاسی و مالی که آن نیز به نوبهٔ خود متکیست بر ترفند پانزیبازی و تولید بدهی نجومی بر ساخته اذهان خالیبندان اقتصاد نادان خدمت گذار نظام رانت خواری موتلفه حوزه و بازار؛
دولت دغل کار مهره بانکی مشابهی همچون اسلاف خود از دکتر نوربخش تا دکتر سیف به نخ تسبیح فرو کرد.
بوی چلو کباب سلطانی و پیاز و دوغ نهار مدیران در اتاق چوب کاری متولیان بانک مرکزی میپیچد، ماشا الله به شکمهای بر آماده و گردنهای کلفت ولی الله و عبد الله بازم بگین ماشا الله؛ عین نیروهای خدمت گذار راهنمایی و انتظامی نه اونها که توی خیابیون عرق ریزانها دود میخورند، و سرپا لقمه پیچ ، اونها که پشت میز چلو کباب میخورند و باد کولر . نوش جون.
http://www.nurizad.info/blog/32420#comment-485581/ گردانندگان کلان و اصلی پانزی – دغل – بازی
با سپاس
مرگ بر مرتضا
دشمن ایران ما
مرتضا مرتضا، ننگ به نیرنگ تو
خون عزیزان ما می چکد از چنگ تو
———–
خب، این یعنی که چه دوست گرامی؟
با مرگ مرتضی مشکلی برطرف و مانعی بر چیده می شود؟
با احترام
.
چه کسی مرگ بر من نثار کند یا نکند،من یک ایرانی مسلمان یا یک مسلمان ایرانی هستم که هم اسلام را بعنوان یک ایدئولوژی و فرهنگ وحیانی پذیرفته ام و هم فرهنگ ایرانی را و نه تنها با کشورم و وطنم ایران دشمنی ندارم بلکه آنرا دوست می دارم و خواهان تعالی و رشد آن یعنی رشد ملت ایران هستم و بیزار و متنفرم از ریاکاران متظاهر به ایرانیت و ملیت و ناسیونالیزم که ایرانیت و ملیت را بهانه نفی ایدئولوژی اسلام و دین و مذهب قرار می دهند تا جایی که رضایت به تسلط و فشار اقتصادی و سیاسی و نظامی بیگانگان بر ملت مسلمان ایران می شوند.و مرگ انسان و اماته آنها هنگام حلول اجل بدست خدایی است که منشا حیات و مرگ و باصطلاح محیی و ممیت است و چنین تعبیراتی بر هیچ چیز دلالت نمی کند جز بر کم خردی و عدم وزانت و کودک صفتی تعبیر کنندگان آنها.
.
داستان نوشتن مار و کشیدن مار مدام تکرار می شود استدلال این آقا یاوه ای بیش نیست فرض بکنید بدن فردی دچار عفونت شده و بدن فرد نتوانسته به تنهایی از شر این میکروب خلاص شود حالا فردی پیدا شده در قبال پرداخت هزینه، آنتی بیوتیک تجویز می کند شما باید هزینه خرید آنتی بیوتیک را بدهید و تازه این آنتی بیوتیک عوارض جانبی هم روی بدن دارد از آسیب کلیوی و کبدی و غیرو ،معلوم هم نیست قطعا بتواند کمک بکند زیرا ممکن است این بدن بقدری ضعیف شده که کمک آنتی بیوتیک هم منجر به درمان نشود ،حالا عقل سلیم میگوید آنتی بیوتیک مصرف شود و یا منتظر بمانیم تا سیستم دفاعی بدن بتواند این عفونت را دفع کند، در علم کنونی قطعا راه اول صلاح است حتی اگر منجر به نابودی فرد شود زیرا طبق تجربه ادامه عفونت پس از چهل سال هم به این نتیجه مختوم خواهد رسید،بدهی است اصلاح طلبان و همه افرادی که مخالف کمک خارجی هستند دشمن این آب و خاک هستند دانسته یا نا دانسته
سخن دانسته گوی ای مرد عاقل یا خموش.
تا کی مرگ بر این و آن؟
سید مرتضا ، تا به حال در این سایت نیرنگی نداشته، فکر و ایده اش را آزاد بیان کرده، حال درزندگی جور دیگری است و نیرنگ می زند ، باید ثابت شود و تا آن زمان در حد من و شما نیست که قضاوت کنیم.
البته ایشان مسولییت گفته هایش را باید بپذیرد.
حالا اومدیم سر حساب. من در پست بالا از مرتضا نام بردم و نه از سید مرتضی. در صورتی که مرتضا یک اسم عام است که دراینجا چند نفر به همین اسم حضور دارند. پس این را بحساب بی دقتی و بی توجهی کاربرانی میذارم که نسبت به سید مرتضی نه تنها توجه مخصوص دارند، بلکه اونها هم از هم مسلکهای سید مرتضی هستند که گاهی به عنوان مخالف مطلب می نویسند و گاهی هم به عنوان موافق. نتیجه اینکه این دو دسته باید از اطلاعاتچی های حکومتی باشند که دوست ما جناب آقای نوریزاد شاید بهتر از ما از وابستگیهای آنها باید با خبر باشد. زمان شاه هم همینطور بود. ساواک یک عده را به عنوان موافق یک دار و دستۀ سیاسی وارد گروه اونها میکرد و عدۀ دیگری را هم در همان گروه یا درگروه جداگانه ای به عنوان مخالف و مینداختشان بجان همدیگر تا مهره های اصلی را شکار کند. بیشتر اوقات افراد این دو گروه خبر نداشتند که هر دو از یک منبع دستور میگیرند و به یک منبع هم خبر میدهند.
حالا که صحبت از سید مرتضی پیش آمد، دوستان از علی1 هم خبری بما بدهند. چون علی1 چند ماه قبل با سید مرتضی بگومگو داشت و با بی احتیاطی آدرس خودش را هم در اینجا گذاشت. بعد از آن دیگر نه خبری از علی1 شد و نه اثری. اما برای رفع اشتباه، از دوستمان جناب آقای نوریزاد تقاضا میشود طی یک اعلامیه از علی 1 بخواهد تا از سلامتی خودش بما خبری بدهد. ولی اگر خبری از علی 1 نشد، مسلم بدانید که از کانالی سر از ندامتگاه قم درآورده و زیر شکنجه است. از آن منبعد باید بگردیم دنبال پرتقال فروش.
سلام و درود
پاسخ به فیلسوف بزرگ جهت کامنتی که در زیر نوشته است :
7:29 ق.ظ / جولای 25, 2018
«جناب شفیعی پاسیخ شما در همان پاسخ من بود ولی اگر بیان دیگری میخواهید ، چشم : – احتمالا بردگان در فردای ازادی حاضر میشدند به میل خود و در قبال حقوق و دستمزد کارهای معمول-ونه غیرمعمول چون تن دردادن به تجاوز-سابق خود را انجام دهند و اینگونه نه انها بی جا و مکان و غذا می ماندند و نه فعالیت اقتصادی جامعه مختل میشد.
اکنون من یک سوال از شما دارم:
بدون حاشیه رفتن و خیلی صریح بگویید به نطر شما با توجه به همان فرضیات خودتان ایا کار پیامبر در ازاد نکردن بردگان و حتی تایید و تنفیذ برده داری درست بوده یا غلط؟ لطفا از ذهن خوانی پیامبر خوداری کنید و صریحا بگویید درست بوده یا غلط؟ و نیز از تقسیم پاسخ به حالات مختلف خوداری کنید و پس فرضها و پیش فرضها را در ذهن خودتان بررسی کنید و به ما فقط پاسخ درست و غلط بدهید »
معلوم میشود دامنه افکار فیلسوف بزرگ و گستره عمودی و افقی بینش ایشان از طول و عرض دماغشان فراتر نمیرود! ایشان به جای نظام اقتصادی_اجتماعی برده داری نظام من در آوردی عملگی را پیشنهاد میکند ولی زحمت فکر کردن به خود نمیدهد و نمیگوید چرا با آنکه بارها شورش بردگان پیروز شد ولی هیچکدام به عقلشان نرسید که به دور میادین برای عملگی بروند؟ و هیچ تصوری هم نمیفرمایند که اگر برده آزاد شده دیروز یک هفته، یا یک ماه، یا یک سال بیکار بود از کجا بخورد و کجا بخوابد؟ گرچه شما کشاورزی کردن که شغل غالب مردم در اعصار گذشته بوده به ذهنتان نرسیده که کار کشاورزی، قبل از هر چیز به زمین و آب و بذر و خیش و ورزا
( گاو شخمی) و ابزار کشاورزی نیاز دارد
و اگر بردگان به تصرف زمین و آب دیگران میپرداختند برده داران و دولت برده داری به بدترین شکل ممکن آنها را قتل عام میکردند. پیدایش پدیده دولت هم محصول جامعه طبقاتی است و نخستین بار در دوران برده داری چیزی بنام دولت ظهور کرد. دولت یعنی چماق و عامل سرکوب طبقه حاکم بر علیه طبقه محکوم و برای برده یا رعیت یا کارگر نگه داشتن مردم در جامعه طبقاتی!
در مورد پاسخ به سؤال شما در مورد نحوه برخورد پیامبر با نظام برده داری :دوست عزیز سؤالت بیربط است، گرچه مغز و چشم و گوش و زبان متعلق به یک جسمند، اما هیچ خردمندی انتظار ندارد، با مغزش راه برود و با گوشش حرف بند و با چشمش کار بکند. در نظام آفرینش هر چیز و هر کس و هر پدیده ای جایگاه خاص خود را دارد. میوه یک درخت کار برگ و ساقه و ریشه را انجام نمیدهد. نقش پیامبران بیدار کردن حسها و عقول خفته و استعدادهای نهفته و کشف نادیدنیها و درک و دریافت عالم معنا و آشنایی انسانها با آفریدگارشان و مکارم اخلاق و خود را در قبال اعمال مسئول دانستن بوده و هست . گرچه در همان عصر برده داری رفتار نبی مکرم اسلام (ص) با بردگان چنان بود که هیچ برده ای غلامی پیامبر را با هیچ مقام دیگری عوض نمیکرد و هیچیک از بردگان پیشین که همه در جوار پیامبر به عالیترین مراتب رشد انسانی خود رسیدند و بسیار مشهور و سرشناس شدند، پس از آزادی به کشور و زادگاه خودش باز نگشت !( بد نیست بدانید که همین الآنهم افراد بزرگ و ثروتمند بسیاری هستند که با آزادی و میل و رضا و رغبت خودشان مدتها در نوبت میمانند تا افتخار خدمت گذاری در مزار پیامبر و سایر بزرگان دین نصیبشان شود! باید از خود بپرسیم که این انسانها چه فضیلتی در نوکری و غلامی کردن دیده اند که با آنکه از مال دنیا بی نیازند، در سنین باز نشستگی بدون کوچکترین چشمداشت مادی به غلامی و نوکری و خدمتگذاری قبور میپردازند و افتخار هم میکنند؟ ) همین رفتار عالی انسانی که ریشه الهی داشت، و شروطی که پیامبر برای برده داری نهاد، و فرمود: هر کس برده نگاه میدارد باید از هر آنچه میخورد به برده بخوراند، در همان مسکنی که زندگی میکند باید سُکنایش بدهد و هر لباسی هم خودش میپوشد به او بپوشاند و به موقع کمکش کند که ازدواج کند ریشه برده داری را در میان مسلمین خُشکاند. پیامبر کاری کرد که برده داری دیگر نه تنها صرفه اقتصادی نداشت، بلکه دهها مسئولیت شرعی هم بگردن برده دار افتاد طوریکه ناچار بود چون فرزند خود با او رفتار کند. از طرفی کفاره گناهان را هم آزادی برده قرار داد بطوریکه پس از چند نسل برده داری به مثابه یک شکل اقتصادی_اجتماعی بر افتاد. (البته برده داری هیچگاه بطور کامل در همه جا ریشه کن نشد و افرادی بودند که با آنکه ظاهراً مسلمان بودند ولی برای عمل ننگین خود دلایل شرعی و حتی ثواب و اجر الهی هم میتراشیدند! وقتی گفته میشود که برده داری بر افتاددمنظور آنست که دیگر وجه غالب تولید اجتماعی بر استثمار و کار برده سان استوار نبود و دیگر انسانها چون حیوانات خرید و فروش نمیشدند و برده داری جای خود را به کار آزاد یا رعیتی کردن برای فئودالها یا اشتراک در تولید داد.
بالاخره نگفتید درست بود یا غلط؟ یککلام بگویید درست بود یا غلط؟
حالا انهمه رفتار نیک پیامبر با بردگان به کنار ، شما فقط بگویید چرا این پیامبر نیک رفتار در قران به مالک کنیز اجازه داده هر وقت خواست با ان کنیز همخوابه شود حتی اگر ان کنیز شوهر نیز داشته باشد!!!!؟؟؟؟؟
این سوال اخر را برا چندمین بار متوالی است که میپرسم ولی شما که طول و عرض فکرتان از طول و عرض دماغ بنده بیشتر است هر بار خود را به ندیدن و نشنیدن زدید.
ان غلط و درست را نیز لطفا فرموش نکنید پاسخ دهید. ممنون
———–
درود دوست گرامی
درکدام آیه این آمده
لطفا آیه اش را برای ما بنویسید
سپاس
.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا ۖ هَلْ يَسْتَوُونَ ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
آیه 75 سوره نحل
خدا مثلی زده (بشنوید): آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز (حتی بر نفس خود) نیست با مردی آزاد که ما به او رزقی نیکو (و مال حلال بسیار) عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد از آن انفاق میکند، این دو یکسانند؟ (هرگز یکسان نیستند. مثل بت و خدا و بتپرست و خداپرست بدین مثال ماند). ستایش مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.
ابن عباس گوید: نزول این آیه درباره مردى از قریش با برده او بوده است.
تفسیر جامع البیان.
احکام برده داری
ر/ک/ حق الناس محسن کدیور
http://kadivar.com/?p=7319
سلام و درود
برده داری غلط و سرشار از جنایت و نکبت بود، اما رفتار پیامبر عالی و درستترین برخوردیست که تا کنون یک انسان با برده داری داشته است.
در مورد آیه ای که اشاره میکنی، گر چه من دانش قرآنی ندارم ولی چند بار دیگر هم در این وبسایت مطرح شد و سید مرتضی نشان داد که این یک تهمت زشت است و ابداً درست نیست.
شما هم بهتر است بجای کلی گویی اصل آیه را بیاوری.
مقصود این فقره از آیه 24 سوره نساء است که :”وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُم”
اینرا مکرر سید رضی سایت که اتحاد مصداقی با فیلسوف موسوم به بزرگ دارد چند بار مطرح کرده بود که بارها هم توضیح داده شد که آیه مذکور چنین دلالتی ندارد،این آیه عطف به آیات قبل می فرماید:همینطور حرام است نکاح و ازدواج با زنانی که “محصنات” شوهر دارند،اعم از زنان مشرکه یا زنان اهل کتاب (زیرا که اسلام ازدواج و نکاح سایر ادیان و مذاهب و حتی بی دینان را امضاء فرموده است) و مستثنای بعد از این جمله یعنی “الا ما ملکت ایمانکم”در صدد استثناء زنانی است که در جنگ ها بدست مسلمانان اسیر می شوند در حالیکه شوهران آنها در معرکه جنگ حضور داشته و کشته شده اند یا از معرکه جنگ گریخته اند،که اسلام اسارت ایندسته از زنان اسیر شده را بمنزله طلاق و جدایی آنان از شوهران مقتول یا فراری خود تلقی کرده است و لازمه این مطلب این است که اگر زنی بهمراه همسر خود زنده باسارت درآمدند،نکاح و ازدواج با آن زن نیز (هرچند اسیر) حرام خواهد بود زیرا چنین مصداقی تحت اطلاق عبارت مسثنی منه (والمحصنات من النساء) قرار دارد،این تمام دلالت آیه شریفه است که ربطی به برداشت سید رضی ندارد.
چرا در اسلام برده داری نهی و تحریم نشده؟ آیا نهی و تحریم آن نظام ضد بشری به اندازه یک منکر اخلاقی اهمیت نداشته که رسول گرامی اسلام (ص) آنرا تحریم نکرد؟
قسمت دوم (پایان)
پیامبران و مصلحان اجتماعی گر چه از وجود این نظام ضد بشری رنج میبردند اما نه میتوانستند آن نظام را از
بین ببرند و نه اصولأ رسالت و داعیه اینکار را داشتند.به فرض محال اگر پیامبران میتوانستند در کل جوامع برده داری چون مخترعان ابزار تولید مدرنتر بسازند و در اختیار همه قرار میدادند تازه جامعه وارد نظام فئودالی میشد و ماهیت نظام اجتماعی همچنان طبقاتی و مبتنی بر استثمار وب هره کشی باقی میماند.به احتمال زیاد نظام فئودالی هم تبدیل به یکی از مقدسات میشد و گرچه در عصر بردهداری مترقی محسوب میشد، در عصر ظهور سرمایه داری به سیستمی ارتجاعی و ترمز جامعه تبدیل میشد.
بنا بر این بنده با نقد و نظر دوستانی که اسلام را موافق نظام ظالمانه برده داری میدانند مخالفم و اساسأ انتقادات ایشان را به ادیان چه یهودیت,چه مسیحیت و چه اسلام وارد نمیدانم.
چنانچه هرکس از اعضای محترم مقالچه (مقالک_مقاله کوتاه) فوق را نمیپذیرند لطفاً تنها به ردکردن صرف اکتفا نکرده و نظر خود را در خصوص علل پدید آمدن و زوال نظام برده داری هم بفرمایند.و بگویند چگونه امکان داشت که یکنفر(حتی پیامبر عظیم الشأن خاتم) بتواند نظام برده داری را منحل کند؟و چه نظم یا نظام اقتصادی اجتماعی دیگری میتوانست جایگزینش کند؟روابط تولیدی جامعه جدید بر چه شیوه ای از تولید و مالکیت و توزیع استوار بود یا میتوانست باشد ؟ و در صورت پیشرفت اجتماعی و تکامل ابزار تولید آن جامعه وارد چه جامعه ای، با چه روابط تولیدی ای میشد؟
من از دوستانی که چنان انتظاری از پیامبران بویژه پیامبر اسلام (ص) دارند که با یک فرمان چنان نظامی را منحل و جایگزینش را هم معین کند، میپرسم به فرض محال پیامبران موافق نظام برده داری بوده اند!! چرا هیچ فیلسوف و دانشمند و مصلح و انساندوست و خیر خواه دیگری هم نتوانست چنان نظام نفرتبار ظالمی را از میان ببرد و عمر آن نظام ضد انسانی تا عصر بورژوازی ادامه پیدا کرد؟ آیا همه فیلسوفان و چهره های برجسته عالم انسانی در تاریخ بشر، موافق برده داری بودند؟ چرا علیرغم آنکه بردگانی چون سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی در عصر پیامبر آزاد شدند، هیچکدام به موطن و زادگاه خود باز نگشتند؟
در پایان از جناب سید مرتضای گرامی تقاضامندم، در صورت امکان زحمت کشیده و دلیل یا دلایل اصلی بعثت انبیاء، خاصه بعثت نبی اکرم( ص) را از دیدگاه دینی یا قرآنی بیان بفرمایند.
با سلام،آنچه که از قرآن و روایات معتبر دینی استفاده می شود وجود عناصر مشترکی بین همه انبیاء عظام الهی است که این عناصر را با توجه به بیان قرآنی می توان در این موارد خلاصه کرد:
1-دعوت به توحید و دوری از شرک و بت پرستی.
2-توجه به عالم آخرت و ضرورت توجه به بازگشت انسان.
3-اصلاح امور اخلاقی و اجتماعی.
اما اصلي ترين پيام پيامبران دعوت به توحيد و دوري از شرك و بت پرستي است، جوهره تعاليم وحي از آغاز تا پايان، توحيد در تمام ابعاد آن است و ساير دعوتهاي انبيا در رتبه بعدي است . در قرآن كريم در سوره شعرا كه قصه برخي از انبيا در آن ذكر شده، بدون استثنا مسأله توحيد و خداشناسي در صدر دعوت پيامبران آمده و در پرتو آن مبارزه با مفاسد اخلاقي و اجتماعي دوران هر يك از آنان مورد توجه قرار گرفته است،در سوره اعراف از قول چند تن از انبيا اين عبارت نقل شده است : (يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره )یعنی “اي قوم من! خدا را پرستش كنيد كه جز او خدايي براي شما نيست .” و در سوره انبيا پيش از بيان قصه برخي از پيامبران، هدف مشترك تمامي آنان را دعوت به پرستش خداي يگانه ذكر ميكند. (و ما أرسلنا من قبلك من رسول الا نوحي اليه أنه لا اله الا أنا فاعبدون) “هيچ رسولي را پيش از تو به رسالت نفرستاديم، جز اين كه به او وحي كرديم كه به جز من خدايي نيست ; تنها مرا به يكتايي بپرستيد.”
در مورد عنصر دوم یعنی توجه به وجود عالم آخرت و بازگشت و مسئولیت و بقاء ابدی انسان در قرآن كريم تقریبا بيش از 1500 آيه ذکر شده است و اینکه توجه دادن به چنین جهاني تنها شأن پيامبران است و اینکه به ايمان به آن دعوت كنند،و لذا قرآن كريم در چند آيه بر اين اصل تأكيد ميورزد كه كساني كه ايمان به خدا و جهان آخرت داشته باشند و عمل صالح انجام دهند از پاداش الهي نصيب ميبرند(می توان در این زمینه به آیه 62 سوره بقره و آیه 69 سوره مائده اشاره کرد)
.
و در توضیح عنصر سوم -یعنی اصلاح امور اخلاقی و اجتماعی می توان با توجه به برخی آیات قرآن اینطور گفت که: رسالت انبيا ابعاد عقيدتي، اخلاقي و اجتماعي دارد و تنها در دعوت به عبادت خدا و يا ايمان به قيامت خلاصه نشده است و پيامبران با خرافات،فساد اخلاقي،فساد اجتماعي و اقتصادي به مبارزه برخاسته اند مثلا در دوران موسي (ع) توحيد ربوبي و در پرتو آن رهايي از حكومت مستبد عصر وي و آزادي اجتماعي بيش از هر مسأله اي اهميت داشته است و موسي (ع) هم تلاش كرده است تا اين مسائل را بيشتر مطرح كند(آیات فراوان و پراکنده ای در سرتاسر قرآن از جمله آیه 38 سوره قصص،عنکبوت 39،و شعراء آیه 22 و آیات زیاد دیگر) ،و در عصر نوح (ع)(آیات105 ببعدسوره شعراء و آیات زیاد دیگری در سوره اعراف و قصص و نوح) و عصر هود(ع)( آیات123 تا 139 شعراء) ،و در عصر صالح (ع)(آیات 142 تا 158 سوره شعراء) مشكل اصلي اجتماعي رفاه زدگي و سلطه طبقه مرفه بوده است، و در دوران حضرت شعيب (ع) فساد مالي و كم فروشي بيداد ميكرده است (85ببعد سوره اعراف و 84 ببعد سوره هود) و قوم لوط(ع) به عمل زشت همجنس بازي آلوده بودند بنابر اين غیر از بحث توحید و معاد، رسالت اصلي حضرت لوط(ع) در مبارزه با اين كار ضد اخلاقي متمركز بوده است (آیه 77 ببعد سوره هود و 161 ببعد سوره شعراء و آیات دیگر).بنابر این پيامبران ياد شده در رسالت خويش در ضمن دعوت مردم به عبادت خدا و توجه دادن آنان به اركان اعتقادات ديني، با مفاسد ياد شده نيز به مبارزه برخاستند.
اينها همه نشان ميدهد كه هر چند دغدغه اصلي انبيا، توحيد و پالايش فكر و جان مردم از عقايد شرك آلود و خرافي و توجه به آخرت بوده، اما آنان به مسائل اجتماعي و واقعيات زندگي مردم بي توجه نبوده اند و با اين كه محور اساسي دعوت انبيا ارتقاي معنويت و تزكيه نفوس و صيقل دادن جانها براي پذيرش توحيد و دوري از شرك بوده است، اما آنان تنها به همين بعد توجه نمي كردند و به ابعاد ديگر نيز به عنوان بستر و مقدمه لازم تعالي معنوي توجه جدي داشتند و قلمرو رسالت آنان عرصه هاي مختلف زندگي انسانها را شامل ميشد، اگرچه هر يك از پيامبران با توجه به مقتضيات عصر و محيط خود اهدافي را مدّ نظر قرار ميدادند كه ممكن بود در دوره پيغمبران ديگر چندان مورد توجه نباشد، اما از مهم ترين مشتركات دعوت انبيا، دعوت به عدالت، مبارزه با ظلم و بيداد و اجتناب از طاغوتها بوده و در كارنامه همه پيامبران چنين اموري ثبت است از این جهت در قرآن كريم خداوند درباره پيامبران فرموده است : (لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط… سوره الحدید آیه 25)یعنی: “ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو (میزان عدالت) فرود آورديم تا مردم به دادگري برخيزند… .”
بنابر این همه انبيا در تحولات و اصلاح امور اجتماعي نقش بسزايي ايفا كرده اند و آنچه در قرآن كريم از تاريخ انبيا بيان شده، بخش مهمي از آن به نقش اجتماعي انبيا مربوط است . از اينها گذشته برنامه اي كه انبيا براي مردم ارائه دادند، سراسر اصلاح دروني، تزكيه و اصلاح بيروني بود و همه هدف آنان اين بود كه بشر را به راهي هدايت كنند كه دنيا و آخرت آنان اصلاح گردد، راهي كه انسانها بدون برنامه انبيا نمي توانستند به دست آورند، و اگر هم به چيزهايي دست مييافتند راه اجراي موفقيت آميز آن را نمي دانستند.
البته چنین بیانی بطور گسترده در روایات معتبر نیز وارد شده است.
(یاد آور می شود بیان فوق فشرده و دخل و تصرف شده بیان مرحوم استاد و فقیه عالیقدر در کتاب “اسلام دین فطرت” بود).
موفق باشید
جناب شفیعی جنابعالی حافظه بسیار عظیمی داری و هر چه بخوانی ملکه ذهنت میشود بسیار میخوانی و بسیار میدانی اما هنوز در وادی حقیقت حیرانی و نتوانسته ای برای خودت چهارچوب مشخصی بر گزینی ؛ به علی (ع) شدیدا اعتقاد داری و هیچ گونه نقدی بر این انسان زمینی را بر نمی تابی مولوی را مراد خود میدانی در صورتی که مولوی و افکارش را نشناخته ای
سلام و درود
قسمت اول این مقاله را قبل از قسمت دوم و تا کنون چند بار ارسال کرده ام، به چه علت یا دلیلی نرسیده یا نمیرسد نمیدانم!
شعر بسیار زیبای «آخر بازی» با صدای احمد شاملو در وصف خمینی و کشتارهای او
https://youtu.be/g8tPdMhGADc
بحث محدود به آیت الله های شکر و لاستیک و بالا کشیدن اموال مردم تحت عنوان جعلی فرمان امام و نزول خوری از وثیقه سپرده های مردم مستاصل و گرفتار صادق لاری جانی نیست. این دزدی ها یک طرف مجموعه اقتصاد کشور در دست باندهای مافیایی سپاه و علی خامنه ای و افراد ویژه است. با دلار دولتی کالا وارد می کنند و به نرخ آزاد در بازار می فروشند. پروژه های کلان را سپاه به خود اختصاص می دهند خارج از ضوابط مناقصه و رقابت آزاد. بدون نظارت بر کیفیت. کمر اقتصاد را شکست این باند مافیایی. باور نمی کنید؟ سند و مدرک می خواهید؟ ثروتمند ترین کشور دنیا این است وضع اقتصادی اش؟ دلار نا گهان نه هزار تومان. سکه طلا خدا تومان. بانک مرکزی تظاهر به مقابله با گرانی سکه و دلار می کند. سکه وارد بازار می کند. بعد یک شیر پاک خورده ای خبر می آورد سلطان سکه همه را بالا کشید. یکجا خرید. بعد معلوم نیست آگاهانه یا از روی نفهمی یکی دیگر در قوه غزاییه! (با قضاییه اشتباه نشود) طرف را دستگیر می کند معلوم می شود مامور بانک مرکزی بوده و با دستور بانک مرکزی این کار را کرده. رهایش می کنند. چرا رهایش می کنند؟ مگر بانک مرکزی خداست؟ اگر بانک مرکزی دستور چنین کلاه برداری داده فرقی نمی کند هر دو شریک جرم هستند. هر دو را باید به جرم فساد کلان اقتصادی گرفت و دراز کرد. اگر دادستان مستقل است برایش چه تفاوتی می کند بانک مرکزی سر مردم شیره بمالد یا دیگری؟ خنده دار بود که یکیشان می گفت چرا برای خرید سکه سقف تعیین نکرده اند؟ چرا برای جلوگیری از سو استفاده بعضی ها سقف تعیین نشده؟ برای این که مافیا است عزیز مافیا. بانک مرکزی خودش دلار را هشت نه ده هزار تومان می کند. گناهش را گردن آمریکا می اندازد. از آب گل آلود ماهی می گیرد. دلار ها دست خودش است. از یک سو خارج از اصول اقتصادی دست به چاپ اسکناس می زند تا حقوق کارمندان و دیگر هزینه های دولتی را تامین کند بعد برای این که گندش در نیاید دلار را از هفتاد و پنج ریال پیش از انقلاب سال به سال گرانتر و گرانتر می کند تا به امروز که خدا تومان است. سکه را خدا تومان کرده اند چرا؟ برای خودشان منبع درآمد ریالی درست کرده اند. به این می گویند گران فروشی آن هم به قیمت متلاشی شدن اقتصاد کشور. برای رواج رانت خواری. خودی ها دلار دولتی بگیرند و کالا وارد کنند و به قیمت دلار ده هزار تومان بفروشند تمام دولت های جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا کنون با کلاه برداری چاپ بی رویه اسکناس و بعد افزایش مصنوعی قیمت دلار و طلا در بازار آزاد سر مردم را کلاه گذاشته اند. هر سال دولت ادعا کرده کسری بودجه صفر. همه روسای جمهور بدون استثنا در این جنایت شریک و سهیم هستند و همه آن ها مرتکب فساد کلان اقتصادی شده اند و طبق قوانین جزای اسلامی مجازاتی غیر از اعدام برایشان متصور نیست. نه فقط رییس جمهور بلکه وزرا و روسای بانک مرکزی همگی در این کلاه برداری سهیم و شریک هستند. فقط برای همین یک قلم تکلیفشان روشن است. علی خامنه ای هم در راس آن ها . خود رییس قوه غزاییه سران سپاه اگر روزی دادگاه تشکیل شود همگی به جرم تشکیل باند مافیایی و سو استفاده کلان از دارایی های عمومی مستحق طناب دار هستند. یک مشت بازاری کثیف هستند که خیال می کنند کشور دکه سبزی فروشی یا طلا فروشی یا فرش فروشی است. با همان منوال و با همان دانش یک مغازه می خواهند کشور را اداره کنند. چه می فهمند تولید چیست. چه می فهمند ارزش افزوده چیست. رشد اقتصادی چیست. صادرات چیست. جذب سرمایه خارجی و فن آوری چیست. هر بد بخت و بیچاره ای که گام در اقتصاد ایران نهاد گرفتار باند های مافیایی سپاه و علی خامنه ای شد.
خدایا من چه می گویم. یک در هزار نیست این ها. به چه کسی می گویم این ها را مردم بهتر از من می دانند. مرتضی هم می داند. ولی علنی دروغ می بافد و انکار می کند.
کافر یعنی پوشاننده حقیقت. این طور به ما آموخته اند.
مرتضی تو مطمینی که کافر نیستی؟
آره “مطمینّم” سخنگوی ناامید وزارت خارجه ترامپ در این سایت!
سلام و درود
حرفتان درست و عین واقعیت است.
حرف حساب جواب ندارد. درود بر شما و پاینده باد قلم روانتان که با ادبیات و انشایی عامه فهم راز فقر و استیصال توده های فقیر دهها میلیونی مردم اسیر ایران و به تولید انبوه رساندن فقر را به این خوبی و اختصار بر ملا کرده ای. احسن.
جناب شفیعی میفرمایند” … تکلیف دهها میلیون انسان در فرادی آزادیشان چیست و مشخصاً چگونه باید نیازهای خود را تأمین کنند؟ ”
بر مبنای باور شما پیامبر آمد تا ” انسان” را از بت پرستی نجات دهد. لابد منظور از انسان اطلاق عام داشته است و شامل انسانی که “برده” بوده هم میشده. درسته؟ شما از “دهها میلیون برده” گفته ا ید. با توجه به بافت جمعیتی آن زمان عربستان با جمعیتی کم، از کجا به این دهها میلیون برده رسیده اید؟ کسی که داعیه پیامبری دارد و حمایت و توان خدای خویش را پشت سر و مهمتر از همه فرمان خدا را که مثلا “برده داری باید ملغی شود”، این آیا برای خدا و فرستاده او شدنی نبوده که یک راه حل اقتصادی برای تامین هزینه و اشتغال بردههای آزاد شده ارائه بدهند؟ به اینجا که میرسد دیگر کاری از دست خدا و فرستاده وی ساخته نبوده؟ چطور خدای این پیامبر یعنی خود این پیامبر آنهمه در باب مسائل مالی در زمینههای زیادی باب سخن سر داده و برای نسل اندر نسل خود محل تامین معاش از گردهٔ مردم مقرر کرده، اما برای یک طبقه اجتماعی که برده باشد، خدا و پیامبر وی زورشان به لغو سنّت ضد انسانی برده داری و ارایه یک طرح و برنامهٔ تامین معاش برای بردهها پس از آزادی نرسیده است؟
پرسشها زیادند و بیشتر هم میشوند اگر پای مقایسه در اموری باز شود که همین پیامبر برای جزیترین نیازهای شخصی خویش نیز برنامههای دقیقی از خدای خویش میگیرد و ابلاغ همگانی میکند از جمله اینکه دیگران یعنی حتی یاران پیامبر در چه فاصلهٔ متراژی قدمی بیش جلوتر نیایند آنگاه که میخواهند با زنان پیامبر صحبت کنند.
سلام و درود
جناب نوید تنها برده داری نیست که ضدبشری و غیر انسانیست، مگر فئودالیسم انسانیست؟ یا مگر نظام سرمایه داری انسانیست؟مگر نظام استعماری و امپریالیستی بویی از انسانیت برده اند؟ وقتی آن نظام« برده داری »ملغی میشد قاعدتاً این دو نظام و سایر زیر مجموعه و هرآنچه از آنها منتج و منشعب میشد و بطور کلی جامعه طبقاتی باید ملغی میشد و آنگاه نوبت به سایر مسائل اجتماعی، سپس ناهنجاریهای اخلاقی میرسید. بنظر میرسد اساساً چنین انتظاری داشتن از رسالت پیامبران خطاست و سؤال درست و بجا طرح نشده است.در مورد رقم دهها میلیون منظورم تنها بردگان شبه جزیره عربستان نبود بلکه، منظورم کل جمعیت بردگان در هر جا، در عصر پیامبر بود که اگر به فرض بردگان شبه جزیره عربستان آزاد میشدند، آنگاه این سؤال مطرح میشد که بردگان سایر جاها در روم و مصر و یونان و آفریقا و بعضی نقاط آسیا و حتی در میان بومیان آمریکای لاتین چرا آزاد نشدند؟ مگر داشتن چنین انتظاری از خداوندی که دانا و توانای مطلق است انتظار زیادیست؟
دوستانیکه نظامات اقتصادی_اجتماعی را میشناسند و نقش هر نظام را در جامعه طبقاتی، با دیدی علمی و جامعه شناختی بررسی کرده باشند بخوبی میدانند که آنها چه روابط علل_معلولی زنجیروار و تأثیرات متقابلی برهم و با هم، و در ادامه هم داشته اند و مرتکب خیالبافی نمیشوند.
بنده نیز حدود 37 سال پیش نسبت به موضوع برده داری بسیار حساس شدم و لااقل 10 جلد کتاب، اعم از آثار تئوریک جامعه شناختی و حتی چندین جلد رمان از جمله کتاب« کلبه عمو تُم » اثر« هریت بیچراستو »
« اسپارتاکوس » اثر« هوارد فاست »،
« آزادی »اثر« هوارد فاست »،« برباد رفته »اثر« مارگارت میچل » و کتابهای تئوریک دانشمند جامعه شناسی بنام گورویچ در خاطرم مانده است.
به سخنگوی وزارت خارجه امریکا(ساسان+م)
سندی دیگر برای روسیاهی و رسوائی ساسان+م و شاهیست ها و سکولارهایی نظیر او که خائنانه و وطن فروشانه از اظهارات مسئولان زورگوی ایالات متحده امریکا علیه ایران ذوق زده می شوند.
داریوش همایون نیز در ترجیح منافع و استقلال ایران بر منافع پست دنیائی سلطنت طلبانه به اردشیر زاهدی پیوست
——-
بنی صدر: ترامپ مسخره دنیا شده/ وزیراطلاعات رژیم پهلوی: براندازی نظام جمهوری اسلامی یعنی براندازی ایران
وابستهها بدانند قربانی مستقیم تحریمهای آمریکا مردم ایران هستند. آمریکا در موقعیتی نیست که بتواند اهداف خود را در ایران محقق کند و وابستهها خیال نکنند آمریکا برای آنها فرش قرمز پهن میکند. مردم ایران با تمام توان از استقلال و آزادی خود دفاع میکنند.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:داریوش همایون، وزیر اطلاعات رژیم پهلوی میگوید هرگونه تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، خطر تجزیه و یا حتی محو نام ایران را در بر خواهد داشت.
وی که معاون حزب رستاخیز هم بود در یک مصاحبه درباره استراتژی مورد نظر خود برای آینده ایران گفت در شرایط کنونی که هزاران دست برای اتفاقات مهم منتظر است، برای من اولین اولویت حفظ ایران است و در استراتژی براندازی جمهوری اسلامی تجدیدنظر کرده ام.
* ابوالحسن بنی صدر هم با دروغ گو دانستن ترامپ که مدعی حمایت از مردم ایران است، میگوید ترامپ که مایه مسخره دنیاست باید بداند مردم ایران زیر بار او نخواهند رفت. وی افزود: وابستهها بدانند قربانی مستقیم تحریمهای آمریکا مردم ایران هستند. آمریکا در موقعیتی نیست که بتواند اهداف خود را در ایران محقق کند و وابستهها خیال نکنند آمریکا برای آنها فرش قرمز پهن میکند. مردم ایران با تمام توان از استقلال و آزادی خود دفاع میکنند.
http://www.asriran.com/fa/news/622839/
یواش یواش داره خائن از خادم معلوم میشه
داریوش همایون (۵ مهر ۱۳۰۷، تهران – ۸ بهمن ۱۳۸۹، ژنو) روزنامهنگار و سیاستمدار ایرانی بود
خدا بیامرزد داریوش همایون را
لابد داریوش همایون قبل از مرگش اینو گفته بوده! آخه آدم بعد از مرگش که حرف نمی زنه!
—-
سخنان «داریوش همایون» وزیر جهانگردی و اطلاعات رژیم پهلوی مربوط به دور قبلی تحریم های سخت اقتصادی در زمان اوباما علیه جمهوری اسلامی ایران است که دقیقا با چنین هدفی طراحی شده بود. او که در سال 89 درگذشته است، در خصوص رویکرد آمریکا برای براندازی در جمهوری اسلامی ایران گفته است: «هرگونه تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، خطر تجزیه و یا حتی محو نام ایران را در بر خواهد داشت.»
http://www.tabnak.ir/fa/news/820024/
بنی صدر غلط کرد با هفت جد و آبادش
در ضمن کسی نگفت آمریکا در ایران غلطی می کند
خود ملت ایران تکلیف شما را تعیین خواهد کرد نگران نباشید
بنی صدر ناراحت است از این که کسی تحویلش نمی گیرد و در ایران آزاد پرونده خیانت کاری هایش رو خواهد شد
اقامرتضی گرامی داریوش همایون واردشیر زاهدی هردو از نزدیکترین افراد به محمدرضا پهلوی هستند همانطور که نوشتید پست های مهمی هم داشتند پس دخیل بستن به چنین افرادی که وطن پرستیشان به درد عمه شان میحورد بی معنیست انها را نباید در کنار بنی صدر قرار میدارید زیرا هردو حائن به ایران بوده هستند با اخترام.
امی جان،ایندفعه کمی به حاشیه رفتید،اشاره به حدّی از عقلانیت و رگه هایی از وطن دوستی و واقع بینی در ایندو ،نه بمعنای تنزیه آنان از خطاهای گذشته است و نه بمعنای دخیل بستن به آنها،آنها اینها را بگویند یا نگویند ما بر اصول خود پایبندیم،و آنها تکیه گاه ما نیستند،غرض این است که بیچاره های وامانده ای که به امامزاده ترامپ دخیل بسته اند موقعیت را درک کنند و خود را بیشتر بشناسند و ملتفت سقوط خویش باشند و اینقدر خود را رسوای خاص و عام نکنند،من بنی صدر را هم قبول ندارم و به مواضع و گفتارهای او ایرادها دارم،اما همینقدر وطن دوستی و عقلانیت و قدرت تمییز و ترجیح ایران و منافع ایران بر گرگهای طمّاع و دروغگوئی که خود را خیر خواه ملت ایران معرفی می کنند و در واقع دنبال منافع نامشروع خود و اسرائیل در جهان هستند موجب تحسین است.بیچاره کسانی که به امامزاده ترامپ دخیل بسته اند و موجب رسوائی و خذلان دنیا و آخرت خویشند.
سلام و درود
« داریوش همایون در ساعت ۱۱ شامگاه هشتم بهمن ۱۳۸۹ به مرگ طبیعی و در ژنو سوئیس چشم از جهان فرو بست »
چطور داریوش همایونی که قریب7/5
سال پیش در گذشته امکان دارد به
بنی صدر و اردشیر زاهدی بپیوندد؟
جناب شفیعی با سلام
این نقل گفته داریوش همایون کاملا صحت دارد و خود من در اواخر زمان حیات ایشان در یکی از شبکه های ماهواره ( احتمالا شبکه پارس )ایی این مصاحبه او را دیدم و کاملا بر صحت آن واقفم.
حاج آقا منتظر هستيم تا از نتانياهو هم اندر فوائد حفظ جمهوري اسلامي ايران مطالبي تقرير فرمائيد .
این روزها سالروز تولد امام رضا است..بر همه شیعیان مبارک باشد. به هر حال جشن و شادی به هر بهانه ای خوب و شیرین است. اما چند نکته جالب در زندگی ایشان وجود دارد:
1- ایشان ولیعهد مامون خلیفه عباسی میشود که شیعه میگوید غاصب خلافت بوده و پدرش هم امام هفتم را که پدر امام رضا باشد به شهادت رسانده،
2- شیعه میگوید مامون امام را به قتل رسانده.آنچه که در تاریخ آمده این است که بعد از درگذشت امام رضا،فرزند خردسال ایشان معروف به جواد،امام شیعیان میشود و بعد هم داماد مامون و تقریبا تمام عمر خود را در دربار مامون سر میکند. گفته میشود شیعیان از عدم دسترسی به وی که در کاخ مامون بوده گله مند بوده اند.
3- خلاصه حکایت عجیبی است که چطور هر امامی با قاتل پدر خودش کنار می آید. ولی این سئوالات نباید مانع شادی ما بشوند..شادی همیشه خوب است.
عثمان جان رضا تمام فک و فامیلشو ورداشت و تلپ شد رو ایران گ//////////////////
///////////////
/////////
////////
———————————–
نوشته ی شما بخاطر فحش های فراوانش حذف شد
پوزش
مزدک گرامی یواش تر دست نوریزاد بیچاره پینه بست از بسکه هاشور زد
مامون بیشترین قتلها را کرد و خونهای فراوان ایرانیان را بر زمین ریخت. خلافت عربها بر ایرانیان ،بدون خونریزی مامون امکان پذیر نبود.
یاران جان درود
از شنیدن سخنان الدروم پلدرم پزیدنت روحانی و تنگه تنگه کردنشان چنان
معشوف شدمی که اگر داشتم هزار دلار به تومانی بدادم چه امور مالیان دانان
گفتند کی فردا دلار از سرگین سر تر نباشد اما افسوس که از یک سد وده هزار
ریال هر دلار فزونی گرفت ودیری نپاید که به یک کرور* ریال هم برسد چه نتوان
به دستی پوتین مالید و بدیگر دست برسرترامپ زد.که گفته اند با چیز دیگران
هیچ چیز نتوان کرد.(کرور نیم میلیون)
تقاضای دوستانه از ناظران
در درگیری های کلامی از ادبیات نژاد پرستانه هزینه نکنیم
عرب پرست یک واژه انحرفی است و بار منفی نژاد پرستی در نفی اعراب دارد. گو این که قبیله قریش بخش کوچکی از اعراب را تشکیل می دهد و نماینده تمامی عرب ها نیست. بسیاری داستان ها صد ها سال بعد از صدر اسلام جعل شده و خدا می داند چه دست هایی در کار بوده تا بین عرب و عجم جنگ و خونریزی به راه اندازد. امروزه که مسلم است تفکر نژادی باطل است. اگر ملایان دست از جنگ شیعه و سنی گری بر دارند ما با عرب ها نه تنها مشکلی نداریم بلکه در بسیاری زمینه های اقتصادی دارای منافع مشترک هستیم. رجوع کنید به تاریخ تشکیل اوپک. عرب های امروز مردمی آزاد اندیش هستند و صلح دوست هستند و مایل به تجدید و برادری با ما ایرانیان. این خاصیت ولایت فقیه است که خودی و غیر خودی راه می اندازد و نه تنها مردم ایران را به جان یکدیگر می اندازد بلکه با تصورات مالیخولیایی آمریکا ستیزانه برای ما در بین اعراب دشمن تراشی می کند.
این در حالی است که عرب ها از دیر باز یکی از ساکنان ایران زمین بوده اند و بخشی از ارتش ایران باستان را تشکیل می داده اند و در شاهنامه از ایشان تحت عنوان نیزه وران یاد شده به دلیل دلیری و شجاعت و مهارت در پرتاب نیزه.
لطف کنید مطالعه کنید ایران یعنی چه. ایران یک قوم و نژاد و قبیله نیست. یک ایده است. یک ایده موفق در طول تاریخ برای همزیستی اقوام گوناگون در کنار یکدیگر. بر پایه خردمندی دوستی و صلح و رفاه و آسایش جامعه بشری.
مستشرقین می گویند اقوام ایران هخامنشی اعم از اعراب و غیره عاشق کورش بودند. وی را همچون عیسی مسیح دوست می داشتند. امپراطوری ها را نمی توان با زور سرنیزه به وجود آورد و حفظ کرد. رمز موفقیت هخامنشی ایجاد صلح و دوستی بین اقوام بود. همین بود که باعث شد بابل بدون خونریزی فتح شود. اقوام دیگر که دایم با یکدیگر در حال جنگ و خونریزی بودند با میل و رقبت به امپراطوری هخامنشی می پیوستند تا به جنگ و خونریزی پایان دهند و در پی رفاه و خوشبختی مردم باشند. در چنین نظامی جایی برای عرب و عجم کردن و ادبیات نژادی نیست.
اینجا بحث توهین به نژاد یا کشور خاصی نیست که اگه اینطوری بود باید حمله به نژاد مشخصی می شد.بحث اینه که فردی که دخیل می بنده به غرب و شرق و شدیدا مشتاق و شیفته یه نژاد خاصه رو مورد التفات قرار می دیم.مشکل نژاد عرب نیست که اگه یه عرب ناسیونالیست باشه قابل درکه ولی مشکل اینه که یکی خودشو ایرونی بدون و شیفته یه قوم دیگه باشه و اونا رو از هر حیث برتری بده.مثلا ساسانم به نظرم خودتم غرب پرستی.پس بین آسید مرتضی عرب پرست و ساسانم غرب پرست در این مورد جز در یک نقطه اختلافی نیست هر چند عرب بالاخص و غرب بصورت عموم در نژادشون مشکلی ندارن و مشکل از کساییه که به اونا دخیل می بندن.درست می گم آسید مرتضی؟!!!
آقای خامنه ای گفته اند که اگر مسئولین مثل بازیکنان تیم فوتبال تمام تلاش خود را انجام دهند،( بازی با اسپانیا را هم مثال زدند،) مردم تلاش آنها را می بینند و حتی اگر مثل آن بازی نتیجه هم نگیریم باز مردم خشنود و راضی خواهند بود…
رهبر گرامی! منظورت مسئولان کدام کشور است!؟
اگر ایران منظور شماست، مگر در این کشور مسئول تر از خود شما هم کسی هست!؟
بسم الله، از خود شروع کنید!
آن مسابقه فوتبال، زنده پخش شد و مردم هزینه کرد قلبی بازیکنان را دیدند، نتیجه را هم دیدند، قضاوت کردند و از انچه حاصل آن قضاوت بود رضایت داشتند.
بیش از نیمی از بودجه کشور در اختیار زیر مجموعه های شماست، رو بازی کنید و زنده، و بگذارید مردم قضاوت کنند و راضی شوند، چرا در تصویب FTAF کار شکنی کردید، شفافیت مالی بین المللی پرده از چه بر میدارد که شما نگران می شوید!؟
به عنوان فرمانده کل قوا بفرمایید چه مقدار موشک در سوریه انبار کرده بودید، چقدر پول آنها شده بود، برای چه اینکار را کردید، اسراییل چطور طی دو سه حمله همه را منهدم کرد، سود و زیان ملت ایران در یک فقره بازیِ حضور در سوریه چقدر بوده است، راست و حسینی بگویید و ببینید ملت از عملکرد شما مثل عملکرد تیم ملی دفاع میکند؟
بخش عظیم از بودجه در موسسات مذهبی فرهنگی زیر نظر شما هزینه میشود. لطفا ثمره تلاش خود در این بخش را هم مثل تلاش تیم ملی بصورت زنده پخش کنید، بگویید که اولا چه حجم از بودجه را می بلعند، بفرماید با این همه مصرف، دقیقا سهم آنها در تولید ملی کشور چیست؟ اگر این پول بصورت متناوب مثلا در میادین مشترک ما با قطر سرمایه گذاری می شد، چقدر در حفظ سرمایه های ملی و تولید و ارز آوری جلوتر بودیم!؟
آقای رهبر شما هرگز در مورد تلاش خود نه در این موارد و نه در موارد دیگر حرفی نمی زنید و نخواهید زد، طی این دوران طولانی رهبری، با کدام خبرنگار مصاحبه کرده اید، مصاحبه نمی کنید چون شما جوابگوی عملکرد خود نیستید، گمان می کنید که مدیریت آن بالا نشستن و باید باید گفتن است.
آقای رهبر آن تلاش تیم ملی نتیجه مدیریت مردی مثل کارلوس کیروش است. اگر باور ندارید، رهبری تیم ملی را هم خود بدست بگیرد تا در جام بعدی نتیجه کار را ببینید!
اقای رهبر اگر جای شما مدیر توانمدی آن بالا بود که به جای هدر دادن منابع، فقط دارایی های خدادادی این ملت را خرج خودشان میکرد، الان حال روز ملت جور دیگری بود!
عکس های دبی هنگامی که انقلاب به پیروزی رسید را ببینید ، بعد به مشاوران خود بگوید یک مقایسه ای از درآمد سرانه امارات با امروز ما داشته باشند، اهالی آنجا خیلی هم تلاش نمیکنند، و این راحتی را مدیون مدیران ارزشمندی هستند که درپی رفاه آنها هستند و نه تفکرات بی اساس رهبری کردن جهان!
امارات را مثال زدم برای اینکه دم دست است، برای اینکه رقیب قدر و پرقدرتی برای ما نبوده برای اینکه وقتی با یک پرواز از روی تاریکی و سوت و کوری جنوب ایران بلند شوی، براحتی نور و روشنایی و رونق آن قابل مشاهده است، خیلی ای کیو نمیخواهد، با یک نگاه، و از این فرودگاه به آن فرودگاه رفتن میتوان به عمق فاجعه پی برد!
اقای رهبر، تیم هایی که در مسابقات نمی درخشند، در برگشت به خانه به سرعت مربی را عوض میکنند، یکی بهتر را جایگزین میکند، تیمی که شما مربی آن هستی ۴۰ سال است که می بازد و کسی جرات نمیکند شما را عوض کند که هیچ، شما از بقیه طلبکار هم هستید!
شما وقتی سخنرانی میکنید، گویی که رهبر اپوزیسون هستید، انگار نه انگار که مسئول اصلی همه ی مصائب خودِ شما هستید!
ارزش پول ملی طی شش ماه گذشته کمتر از نصف شده است، بخشی از تلاش خود برای جلوگیری از فاجعه را از طریق سیمای میلی پخش کن، تا ملت به وجودت افتخار کند و هورا کشان بریزد به خیابان و برقصد و بگوید رهبرم تلاشش را کرد اما نشد!
به مرتضی بخش اول
وقتی حکومتی نرگس محمدی نسرین ستوده و دیگر قهرمانان ملی ما را به بند می کشد و شمار نا معلومی را سر به نیست می کند و فضای رعب و وحشت ایجاد می کند تا هیچ نظری بر خلاف نظر چلاق مغزان ظهور نکند چه انتظاری دارید؟
بستن باب گفت و گو با اندیشه های مخالف و نقاد نشانه ضعف زبونی و شکست است. جلوگیری از نقد نشانه چیست؟ توحش. اگر از من بپرسند چرا حاکمان را اوباش می نامی می گویم به دلیل آن که نقد به معنای واقعی را نمی پذیرند. این ها مردمی وحشی و غیر متمدن هستند. بویی از انسانیت نبرده اند.
سرکوب سرکوب و باز هم سرکوب اندیشه های مخالف نقطه مقابل گفت و گو و استدلال و عقلانیت است. شما اگر ریگی به کفش ندارید چرا از گفت و گو گریزانید؟ چرا طرف مقابل خود را مرعوب می کنید؟ این چه دین کثیفی است که شما دارید؟ کدام پیغمبر بیماری است که برای ذهن مریض خود تراشیده اید؟ آیا پیرو خدایید یا شیطان پرستید و تظاهر به خدا پرستی می کنید؟
فریب فریب و فریب. از جناب عالی به غیر از مزخرفات کسی چیزی دیده است اینجا؟ شما قرار است عصاره دین مبین را برای بی دینان به ارمغان بیاورید چه کرده اید تا کنون؟ به غیر از ادبیات لمپنی و الفاظ رکیک و فرهنگ سخیف و مباهته! درود بر آن پیغمبری که مباهته را بدعت گذاشت! عجب آی کیویی بود! و خود پرستی و ادعا های گزاف و پشت سر هم توهین به شعور خوانندگان و طرح این مدعا که پاسخ به فلان مسیله داده شد! به قول شاعر خود گویی.. و خود خندی عجب مرد هنرمندی!
جمله به جمله سخنرانی پمپیو را تمام ملت ایران تایید می کنند. درستی لغت به لغت آن را مردم به عینه شاهدند. چهل سال سر مست تخت و تاج حکومت فرعونی و نمرودی هر که را اراده کردید به قتل رساندید. به هر کس خواستید تجاوز کردید شکنجه کردید زندگی ها را تباه کردید برای ایجاد فضای رعب و وحشت مردم کوچه و خیابان را به بهانه های واهی دستگیر شکنجه و راهی زندان کردید به حبس های ده ساله و بیست ساله! آن هم زیر شکنجه دایمی و بیمار کردن و عدم درمان و فشار های روحی! آی بی شرف آی بی ناموس آی بی هیچ! آنوقت که دست اراده الهی از آستین فردی بیرون می آید که از گرفتن و شکنجه و زندان و کشتن و سر به نیست کردنش ناتوان هستید شکایت می کنید که چرا چنین کسی بلند گوی تظلم مردم ایران شده و چرا مردم ایران از شنیدن سخنان وی شادمان هستند؟
کور و کر و لال هستید . تمام آن چه پمپیو گفت را حکومت زر و زور و تزویر ولایت فقیه خود مرتکب شده. مقصر اصلی خود شمایید که چنین بهانه دست آمریکا داده اید. خودتان هستید که خشاب ترامپ را پر کرده ید. پمپیو چیزی از خود اختراع نکرد. آن چه شما فرعونیان در حالت مستی و از خود بی خود شدگی و غرور و نخوت سلطه شیطانی مرتکب شده اید را بر شمرد.
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور
به شما عرض می کنم که اگر با همین ادبیات خود فریبانه ادامه دهید اطمینان می دهم ترامپ نقشه حمله را از هم اکنون آماده کرده و در حال فراهم کردن رضایت افکار عمومی مردم آمریکا است. لحظه ای که زمینه فراهم شد درنگ نخواهد کرد. دستگاه تبلیغاتی ترامپ با تمام توان پشت صحنه به راه افتاده و شواهد متعددی از آن به چشم می خورد. البته برای کسانی که چشم بینا داشته باشند و تکبر و غرور کودکانه کورشان نکرده باشد.
من هشدار دهنده ای بیش نیستم. وظیفه خودم می دانم واقعیات را آن گونه که می بینم منتقل کنم. سکان سیاست آمریکا و فرماندهی ارتش این کشور و اختیار بمب های ویران گرش در دست من نیست.
هیهات اگر راضی به سر سوزنی زیان به هموطنانم باشم. هیهات اگر مایل باشم خون از دماغ هیچ یک از ایرانیان ریخته شود. این شما هستید که با سیاست های نابخردانه از ابتدای انقلاب موجب قتل و عام ملت مظلوم ایران شده اید. این شما هستید که با ایجاد بحران های داخلی و بین المللی تنها و تنها به فکر بقای حکومت جهل و نادانی خود هستید. سر ها بریده اید تا نکند کسی را یارای مقابله با خیانت هایتان باشد.
همین الان روحانی خیانتکار با ادبیات صدامی بزرگترین خدمت را به ترامپ کرد. هیچ نمی فهمد عواقب اظهارات ابلهانه اش را.
اشتباه روحانی را یک بار هیتلر کرد. بار دیگر پادشاه ژاپن و دیگر بار چریک های کمونیست چینی و کره ای و دیگر بار استالینیست های شوروی و فیدل کاستروی کوبایی و سران کشور های بلوک شرق. آخرینش صدام حسین و معمر قذافی بود.
این ها با خطای محاسباتی خود میلیون ها تن از مردم کشور خود را به کشتن دادند. برای هیچ و پوچ. برای بی سیاستی.
تاریخ دو جنگ جهانی به این سوی به دنیای متمدن راه تعامل و گفت و گو را آموخت. هر کس از این راه خارج شد و گردن کلفتی کرد و امر بر وی مشتبه شد نابود شد و هر کس راه گفت و گو را در پیش گرفت از مواهب تمدن بهره مند شد نجات یافت.
اکنون هم اگر جنگی در گیرد و کشور ویران شود مسولیت اصلی اش بر عهده شما بی خردانی است که با نفهمی هایتان دنیا را برای چندمین بار علیه ایران تحریک کردید. همان بی شعور هایی که زمینه ساز جنگ ایران و روس شدند و باعث و بانی از دست رفتن یک چهارم مساحت آن زمان کشور بالغ بر ششصد هزار کیلومتر مربع.
اکنون دیگر تنها یک چاره باقی مانده و آن رفتن حکومت شکست خورده ولایت فقیه است. هیچ راه دیگری برای دفع شر حمله نظامی به ایران وجود ندارد. مقاومت بیشتر یعنی ویرانی بیشتر . حال بیا و بار دیگر مرتکب مباهته شو و برای هزارمین بار ساسانم را متهم به وطن فروشی و خیانت کن. طوری که خواننده اگر هوشیار نباشد تصور می کند فرمان حمله را من صادر کرده ام و من هستم که این جنگ را تدارک دیده و زمینه هایش را فراهم کرده ام. کم نیستند کسانی که فریب چنین حرف هایی را می خورند. متوجه نیستند که جمهوری اسلامی باعث و بانی ویرانی های چهل ساله ایران زمین است. افرادی که یا مزور و خیانتکارند و یا احمق و نادان و خیانتکارند.
هستند در بین ارتشیان و سپاهیان و نیرو های مسلح وطن پرستانی که کشور را از وارد شدن به چنین مهلکه ای نجات دهند؟
ادامه در بخش دوم
به مرتضی بخش دوم
هستند در بین ارتشیان و سپاهیان و نیرو های مسلح وطن پرستانی که کشور را از وارد شدن به چنین مهلکه ای نجات دهند؟
هنگامی که ترامپ رییس جمهور آمریکا شد خبرنگاری از یک ژنرال آمریکایی سوال کرد اگر ترامپ دستور حمله اتمی به کشوری دهد آیا شما بی چون و چرا اطاعت می کنید؟ این ژنرال پاسخ داد ما هرگز از تصمیماتی که خلاف قانون باشد پیروی نخواهیم کرد. اشاره وی به سیستم حکومتی آمریکا است که بر اساس قانون اساسی به گونه ای تنظیم شده که هرگز یک گروه و حزب به تنهایی قادر نیست بر مقدرات کشور مسلط شود. این سیستم را در اصطلاح چکس اند بلانسز
(کنترل و تعادل) می نامند. به گونه ای است که دستگاه های گوناگون حکومتی اعم از دولت و مجالس قانوگزاری و قوه قضاییه و نهاد های مدنی بر کار یکدیگر نظارت دارند و مانع سلطه یک جناح بر دیگران می شوند.
چنین سیستمی در قانون اساسی مشروطه بر قرار بود. در قانون اساسی ولایت فقیهی از میان رفت. با این حال تصمیم نهایی با وطن پرستان است. صدای مرا می شنوید؟ کجایید ای فداییان ایران! اکنون نوبت شماست. دیر بجنبید ایرانی در کار نخواهد بود. جمهوری اسلامی چهل سال است با تمام توان با فریب و دغلکاری در راه نابودی ایران گام بر داشته است. وحدت ملی را خدشه دار کرده و سعی کرده ایرانیت را با ویروس ولایت مداری از میان بر دارد. آگاه باشید ولایت فقیه همان خودی و غیر خودی احمقانه و کودکانه است. بزرگترین دشمن وحدت ملی نظام ولایی است که ایرانیان را به جان یکدیگر می اندازد. بیدار باشید فریب نخورید شما تنها و تنها به یک چیز وفادار هستید و سوگند وفاداری به یک چیز خورده اید و آن حفظ ایران و از بین بردن دشمنان ایران است.
ولایت فقیه یک نظام قرون وسطایی و شکست خورده است. به هیچ وجه پاسخگوی دنیای قرن بیست و یکم نیست. جسدی بیش از آن بر جا نمانده. این جسد را و هر کس به آن دل بسته است را در گورستان تاریخ دفن کنید و در وفاداری به ایران تجدید عهد کنید. در یک قیام با شکوه ملی به ملت بپیوندید و ایران را از نابودی نجات دهید.
♦️حضرت حجة الاسلام والمسلمين روحانی خطاب به پرزیدنت ترامپ : ما مرد مقاومتیم ، مرد ایستادگی هستیم ، با دم شیر بازی نکنید!..
جناب مستطاب روحانی ؛! یعنی اگر جنگی درگرفت، همه آقازاده ها از اروپا و امریکا برمیگردند و به اتفاق 800 هزار آیت الله پرواریِ چاق وچله لباس رزم میپوشند و با دنیا میجنگند؟!.
یانه؛! بازهم روی محمد مهدوی فر ها حساب باز کرده اید؟!…..ازحمایت و مایه گذاشتن عالیجاب پوتین و دولت فخیمه که اصلاًحرفش را نزن!.
آقای رئیس جمهور؛! نه مردم ایران اولی را باور میکنند، نه شما روی دومی حساب کنید.چون این بار جنگ بین ایرانی و دشمن ایران نیست ، بین غارتگران ایران است و دشمنی که خود تراشیده اند.
یادتان باشد، “دشمنِ دشمن من، دوست من است”
سلام اقای نوری زاد ملاها میگن اسرائیلی ها تمام ابرهای بارورشده ما را نابارور کرده اندحالا اینکه اسراییل با نیم وجب مساحت چطور تونسته ابرهای یک کشور با این وسعت رو از ۲۰۰۰ کیلومتر اونطرفتر نابارور کند ، بماند
سوالم اینه که یعنی این تسلیحات اسراییلی قدرتشون بیشتر از «نماز باران» ماست؟
پس ما برا چی داریم اینهمه پول خرج حوزه علمیه میکنیم؟
آقای نوری زاد این روزها با قیمت جاری ارز، بیشک هرچه را که بشود از ایران قاچاق کرد، حتماسود آور است، مدل جدیدی از برادران قاچاقی در حال شکل گیری است، سوخت دارو و مواد غذایی در خط مقدم این کالا ها قرار دارند و این خود به خود موجب کمبود این کالا ها در کشور خواهد شد، کالاهای دیگر بماند آماده یک بحران جدید در این زمینه باید بود.
. خلاصه ملاها وسرداران ایرانخوار چوب حراج به همه چیز این کشور زده اند میخواهند هر چیز این مملکت را به پول نقد تبدیل کنند والفرار ؟
درود
در یونان Orakel همان پیامبر و یا پیام آوراز جانب غیب و خدایان بود. جایی کهOrakel در آن بود به خاطر تماس با خدای غیبی پرستشگاه و معبد و جای خاصی و مورد احترام بود. و قبل از پیشگویی مراسمی را برای پاک بودن چون عریان در آب فرورفتن و از آب مقدس و پاک نوشیدن بعمل می آورد..Orakel دلفی در معبد دلفی قرنها مرکز و ناف دنیا شمره می شد، برمبنای اسطوره ،زئوس خداوند بزرگ آسمان ، دو عقاب را به اقصا نقاط دنیا می فرستد، این دو در دلفی با هم برخورد می کنند و دلفی مرکز دنیا می شود.
برسر در دلفی نوشته شده بود “خودت را بشناس و بی اندازه مخواه.
رومیان ، Pontifices, Haruspices و Flamines پیام آورانی با جگر قربانی بودند.
اشاره من به پیامبر و معنای پیش دانا، یا پیغام آور و نشان دهنده راه آینده بود.نه تنها انسان قدیم خر سوار، بلکه انسان امروز هواپیماسوار نیز مایل است از آینده خود و نتیجه کارو یا هدفی که دارد باخبر شود.
اما ، پیامبر اسلام چه پیش بینی وپیامی برای ما تا کنون داشته ؟
بدون فهم و دانستن واقعییت، حقیقتی نخواهد بود.واقعییت را شاید از گفته Orakelدلفی باید آغاز کرد:
خودت را بشناس و بیش از حد مخواه.
مثل اینکه هنوز تحلیل گران حکومت نفهمیده اند چه اتفاقی افتاده است. علت این است که هنوز مقام معظم رهبری بر روی زمین سفت /// نفرموده بودند!
از برادران عزیز پاسدار در خواست میشود واقعه بمباران مراکز پاسداران در سوریه را باطلاع مقام معظم رهبری نرسانند. چون ممکن است ایشان بدون اطلاع دستور بدهند اسراییل از نقشه حذف شود. در نتیجه آموزش و پرورش فرصت ندارد برای سال تحصیلی جدید نقشه جدید را وارد کتاب های درسی کند.
درود
مایک پومپئوو و کلا کسانی غیر ایرانی که از مردم ایران دفاع می کنند یک پدیده نواجتماعی و سیاسی است زیرا افرادی چون پومپئو می دانند که سرنوشت و قدرت واقعی و کلید همه معماها در دست مردم و نه حاکمان است. البته اقدامات نظام تروریستی هم بی تاثیر نبوده است.
جامعه باز و آزاد آمریکا که در خود انواع ملل را جای داده در دنیا نمونه ای از پذیرش دگرگونه هاست.
مسئله ناسیونالیسم و بیگانه زدایی در اروپا قوی و رو به افزایش است .اگر چه در وحله اول ، این یک کنش /دفاع اجتماعی بر علیه خطرات بیگانه است اما اکنون به مرحله برخورد و بیمارگونه رسیده است.دگرگونه بودن ،زمانی که از حقوق برابراجتماعی خارج شود ایجاد چالش می کند.
اما، ازکسانی که به ترامپ و یا امامزاده پوتین و یا هر چیز دیگری دخیل بسته و دلخوش کرده اند نیز باید پرسیدآیا همانقدر نیز به هموطن و همسایه ات امیدواری؟
کلید اصلی در دست تو و همسایه و همشهریت است، از این که کشورهای بیگانه از آنچه در دیگر کشورها می گذردباخبرند، نباید متعجب بود. اما آیا ما نیز همانقدر از اوضاع کشورخود باخبریم؟ خبررسانی یک رو و سعی در شناخت واقعییت روی دیگر ماجراست.اینکه نگوییم به ما چه؟ ایران اکنون در شرایطی است که همه کس و همه چیز به هم ربط دارد.
بجای چشم دوختن به دهان دیگران، بهتر است به درد همسایه و هموطن خود گوش دهیم زیرا ملت ،کلید اصلی است. قدرت پو ل و زور میزان و حدی دارد ، بدون ملت ، هردو هیچند .
جهل و زور و ترور،رگ و پی نظامند و بدین جهت ، نظام ،خود را تغییر نخواهد داد زمانش رسیده که هر کس از خود بپرسد.آیا ولایت فقیه و استبداد دینی را قبول دارم؟ و چه باید بکنم؟ هر فرد پازلی از ملت است و این پازل به هر فرد احتیاج دارد.
چه کسی می خواهد، من و تو ما نشویم ؟
سلام و درود
جایی خوانده ام که مورخی به مردم
روم طعنه میزند که در حمله کارتاژ به روم و در آستانه سقوط شهر رُم تعدادی از مؤمنین مسیحی در مورد زن و مرد بودن فرشتگان بحثهای پایان پایان نا پذیری میکردند.
الآن هم در حالیکه کشورمان توسط سیاستمداران اصلی و بدسابقه و خشن بزرگترین و متجاوزترین کشور ابر قدرت روی کره زمین مرتب تهدید میشود و بزرگترین خطر ممکن میهن و مردم و قوای مسلح و زادگاه و زاد و بوممان تهدید میکند، تعدادی از دوستان سهواً یا عمداً مباحث را بسوی صدر اسلام و گذشته های دور میکشانند! گویی این دوستان در گذشته زندگی میکنند و تنها خطرات 1400 سال پیش را درک میکنند و از زمان حال بکلی غافلند! جالب است که بخاطر گذشته گرایی دیگران را ملامت میکنند ولی هم خود در گذشته سیر میکنند و هم سایرین را درگیر گذشته میکنند.
شفیعی تو خودت دست از سر کچل مولانا بعد ۸۰۰سال بر نمیداری و اونو حتی عالم به شکافت هسته و اتم هم میدونی بعد چه جوری به بقیه می گی بیان تو روز سیر کنن؟!!!!
سلام و درود
دوست عزیز مولانا، حافظ، سعدی، فردوسی، سنایی، خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین طوسی و….. از استوانه های فرهنگ و ادبیات فارسی هستند و فرهنگ کشور ما قائم به آنها و آثارشان میباشد، چون کسی قادر به شناخت همه آنها با هم نیست، لذا طبیعیست که هر فرهنگ و ادب دوستی مطابق ذوق و ذائقه فکری خود به یکی از آنها بپردازد.
اما وقتی خانه کسی آتش گرفته، یا در معرض آتش سوزیست اگر حواس صاحبخانه را به هر چیزی بجز خاموش کردن آتش یا پیشگیری از آن و مقابله با حریق معطوف کنیم به او خیانت کرده و خانه خرابش کرده ایم. هم اکنون چنان خطرات مهلکی موجودیت و استقلال و امنیت کشورمان را تهدید میکند که شاید در طول تاریخ دور و درازش سابقه نداشته است. اکنون زمان و موقعیت پرداختن به گذشته و مجادلات و اختلافات ایران برانداز دینی و مذهبی نیست بلکه زمان آمادگی و دفاع از کیان کشور است، اکنون زمانیست که هر میهن دوست و مردم دوست و ایران دوستی باید هرچه میتواند و از هر راهی که برایش ممکن و مقدور است به فکر دفاع از کشورش باشد. پس از رفع بحران و خطر به درازای عمرمان وقت داریم تا راجع به مسائل دلخواه بحث و گفتگو کنیم.
شفیعی جان چرا اینقدر از روشنگری می ترسی؟ یعنی درسته کسی یک عمر مومن باشه اما ندونه سازنده ی ایمانش کی بوده و چکار کرده. مگه حکومت اسلامی نیست؟ مگر بدبختی ها از این حکومت اسلامی نیست؟ خب بگذار بدانیم اسلام چه بوده و چه کرده . ای ناقلا. نکنه تو هم نونت از دکان اسلامه؟ ها؟ شفیعی شیطون بلای ملا.
سلام و درود
دوست عزیز چه ممانعتی کرده ام؟ اتفاقاً بنده ایمان إگاهانه را قبول دارم. اگر نا دانسته یک لقمه به خاطر دین به خوردم داده شود، جراحی هم بکنم در میارم و دورش میاندازم، کفاره اش را هم میدهم. خیالت راحت باشد که از احترامی که بخاطر دین و ایمان به من گزارده شود هم بشدت بیزارم چه رسد به درإمد و تأمین معاش!
سخنگوی/* وزوزارت خارجکی: اگر آمریکا بخواهد صادرات نفت ایران را به صفر برساند مقابله به مثل میکنیم.
مش قاسم: حاجی آفتابه دستته بزا زمین و این کار رو بکن. تو هم بدو برو صادرات نفت امریکا رو به صفر برسون.
این آهنگ تقدیم می شود به آقای نوریزاد و تمام افرادیکه همراه ایشان شاد می زنند!!!
https://www.youtube.com/watch?v=gpF543MqmbU
https://www.youtube.com/watch?v=nfWlot6h_JM
تمام دنیا از صدر تا ذیل در یک کلیپ
شما دیگه سوء استفاده نکن! این چی بید! همینه انقلاب نمی شه! تمام دنیا از صدر تا ذیل دیگه چه کوفتی بید؟
خبر و خطر فوری: بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، میگوید اگر آمریکا بخواهد جلوی صادرات نفت ایران را بگیرد، با «مقابلهبهمثل» ایران مواجه خواهد شد.
هیچی ، این دیگه یعنی جنگ جهانی سوم و چهارم و پنجم با هم و یک جا. بخاطر ۳۰ تا کشور فقیر و بدبخت و بیچاره و عقب ماندهٔ غربی که شیر شدن و نمی خوان ۴ تا بشکه نفت از ما بخرن آغا میخواد هر کدوم از این سی تا را با یک تک تیر ببخشید با یک موشک از صفحهٔ روزگار محو کنه. فقط خدا کنه سران همهٔ کشورها عقلشون برسه و هر کدمشون از هر راهی و با هر وسیله ای، ولو شده با شتر، خودشون را به ایران برسونن مگر شاید آغا یه وقت ملاقاتی بهشون بده که رو دست و پای آغا بیفتند که از منفجر کردن دنیا صرفنظر کنه. موشک که نیست آغا داره، هر کدومش هر جا خورد یک کشور را چه کوچک باشد و چه به اندازه یک قاره ،کلهم تا عمق ۱۰ متری زمین شخم میزنه و جنبدهای را زنده نمی ذاره. یعنی موشکها خودشون میدوننن وقتی راه میفتن، اگه اون کشور کوچیک باشه، کوچیک میشن و اگه بزرگ باشه اون کشور، دریچههای موشک باز میشن و هوا هم که تو هوا تا بخوای فراوون و یه دفعه مردم اون کشور بزرگ ،میبینن یک چیزی همهٔ آسمون رو سرشون را پوشاند و دیگه بعدش کسی زنده نیست که چیزی را بیاد بیاره.
آقای قاسمی (هیچ کاره) وزارت خارجه
چو در طاس لغزنده افتاد مور رهاننده را چاره باید نه زور
منتهی در مورد جمهوری اسلامی متاسفانه رهاننده ای در کار نیست. موری است که در دام بلا گرفتار شده و فرو می غلتد. دامی است که به دست خود آفریده و به خواست خود در آن افتاده.
آری سخنان وزیر خارجه آمریکا متوجه جهانیان بود. وی از وجدان بیدار دنیا دعوت کرد رفتار قرون وسطایی ولایت فقیه پوسیده و رنگ و رو باخته را مشاهده کند و در باره آن به قضاوت بنشیند.
پمپیو چند گام از شما جلو تر را پیش بینی کرده و پاسخ یاوه سرایی هایتان را پیشاپیش داده است. وی هرگز مرتکب ایران هراسی نشد بلکه در تمام گفته هایش بر بزرگی ملت ایران و شان بلند آن تاکید داشت و ضمن ابراز همبستگی با ملت ایران نمونه هایی از موفقیت های چشمگیر ایرانی تباران مقیم آمریکا را بر شمرد. پمپیو تاکید داشت که ملت ایران لایق حکومتی بسیار بهتر از باند مافیایی حاکم بر ایران است.
برشمردن تبهکاری های جمهوری اسلامی ایرن هراسی نیست. دنیا را احمق تصور کرده اید؟
قاسمی عزیز اگر می خواهید با پمپیو در افتید بگردید در ایران ببینید کسی را می توانید بیابید که با وی هماوردی کند؟ امیدی به خود و دور و بری های خود و حاکمان ضعیف کش جمهوری اسلامی نداشته باشید.
چهل سال هر صدای انتقاد گری را به زور چماق و خرافات سرکوب کرده اید. نتیجه اش می شود دستگاهی که از اساس توان مندی استدلال را از دست داده و سخنانش بیشتر موجب خنده و افسوس جهانیان است.
به جناب عالی و شرکایتان توصیه می کنم به این توصیه آلمانی ها عمل کنید که:
سخن گفتن نقره است لیک سکوت طلاست.
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
به سرکوب مردم خاتمه دهید
حقوق انسانی آنان را محترم بشمرید
حق حیات اسراییل را نفی نکنید
این ها را پمپیو نگفت.
این ها را کریستیان کورتز صدر اعظم جوان اتریش با حرارت تمام در حضور خبرنگاران به روحانی گوشزد کرد.
قیافه روحانی پیرمرد ریش سفید عبا به تن و عمامه به سر دیدنی بود هنگامی که کورتز جوان وی را چنین جسورانه مورد خطاب و عتاب قرار داد.
صدر اعظم اتریش نماینده سیاست خارجی آمریکا نبود.
وی سخنگوی وجدان بیدار جهان آزاد بود.
بالاخره هنر سخن گوی وزارت خارجه امریکا در این سایت هم این است که هرچه را پمپئو (این فیلسوف چاق و چلّه امریکائی معاصر) خطاب به چند نفر ضد انقلاب بیکاره بیچاره بیان کرد بزبان فارسی سلیس در این سایت ترجمه کند!
اما سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت از قیافه روحانی گفت وقتی که صدر اعظم جوان اتریش از اسرائیل گفت! البته ظاهرا زبان سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت لکنت دارد از اینکه توضیح دهد که رئیس جمهور ایران چگونه پاسخ این صدر اعظم جوان را در مورد جعلی،وحشی و متجاوز بودن با استحکام داد بطوریکه صدر اعظم جوان مبهوت شد،حالا اگر زبان سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت از بیان حقیقت هم لکنت داشته باشد اما فیلم و ویدئوی این دیدار بمرآی و منظر جهانیان است.
با پوزش از ناظران گرامی
سباستیان درست است
Sebastian Kurz
born 27 August 1986
وی سی و دو ساله است و جوانترین صدر اعظم یک کشور اروپایی به شمار می رود. یک سر و گردن از روحانی بلند تر بود. روحانی مثل یک قد کوتوله در کنارش به نظر می رسید و هنگامی که به کورتز می نگریست مثل کودک چاق و تپلی می مانست که به بزرگترش نگاه می کند ((:
ساسانم گرامی همه خرفهای شما درست اما باور کردن علاقه پمپئو و ترامپ به مردم ایران سادگی است چون انها منافع خود را دنبال میکنند واینکه ایرانیها از سیاست انها استفاده کنند و خودرا از این مهلکه نجان دهند عاقلانه است اگر ترامپ وپمپئو علاقه ای به ملت ایران داشنتد ویزا را برای ایرانیان ممنوع نمیکردند لطفن نفرمائید که به خاطر جلوگیری از ورود تروریست ها میباشد چون با بررسی ها ودعوتنامه فرزندان ایرانیها و حر است شدیدی که در ورود به امریکا اعمال میشود به راحتی میتوانند از ورود افراد مشکوک جلوگیری کنند با احترام
وندی شرمن: ترامپ سعی دارد تا ایران را تحریک کرده و وارد یک درگیری کند/ ترامپ مانند یک بچه مدرسهای داد و قال میکند
توئیت اخیر دونالد ترامپ نوعی تلاش برای منحرف کردن اذهان بود. رئیسجمهور ایالات متحده بر این باور است که اگر حرفهای خود را بلندتر بیان کند، بلندتر نیز شنیده خواهد شد، در صورتی که همه میدانیم در موارد جدی، لحنی ملایمتر و آرامتر نتیجه بهتری خواهد داشت… به اعتقاد من رئیسجمهور ایالات متحده سعی دارد تا ایران را تحریک کرده و وارد یک درگیری کند…..
http://www.asriran.com/fa/news/622741/
برنامهٔ روزانه ارتش عزراییل: بیدارباش شش صبح، تمرینات تا ۱۱ صبح، ….سحر گاهان طبق دادههایی که برادران به آنها میرسانند فشفشههای آنها را در چند نقطه در سوریه و عراق منفجر میکنند و تعدادی فشفشه پرست را راهی دشت حوریان مشتاق و بی تاب میکنند و چون آغا دارد با دنیا میجنگد و ارتش عزراییل را یگانه یار غار همراه میبیند قرار است ظرف یک سال و نه ۲۵ سال تکلیف را با دژمن یعنی ملت ایران یکسره کند و از تنگهها شروع کند و گشادهها را در واتیکان ایران به حال خود رها کند و همهٔ شکستهای دون کیشوت را جبران کند. برادر دوستم مدتی است بکلی از اینها برگشته اما به همان روال حفظ ظاهر میکند و سالن گردان نشستهای درونی سرداران است. میگفت پس از کلی بحث و تحلیل و اظهار نظر و تفسیر وقتی قپه گنده تری دید فضای نگاه و حالات مستمعین یک تردید و ناباوریهایی را فریاد میزند، مشتی محکم روی میز کوبید و گفت محال است عقل ناچیز ما بتواند از اسراری و نیروهایی که آغا در اختیار دارند خبردار شود و آنگاه که اراده کند شاهرگهای حیاتی غربیان را قطع کند، زمانی است که اذن دارند و هر موشک ما کار یک اسکادران از پیشرفتهترین جنگندههای آنها را یکسره میکند. میگفت حالا این نفر را با لبانی تیره و چشمانی فرو رفته به جایی که شاید امکان وصل به شیاری از مغز ممکن باشد را با هزینه گزاف هلی کوپتر آورده اند تا بقیه را از اسرار و نیروهای سرشار و لایزال و پنهانی که آغا دارند، خبر دار کند. میگفت تا نشست تمام شد وی را هلم تلم چپاندن در هلی کوپتر تا مسیر مغز شویی بعدی را دنبال کند. میگفت یکی از بچهها که با هم رفیق هم هستیم آمد و گفت حالا تو که جلو بودی، چی زده بود و با صدائی گفت که حداقل ۵ نفر شنیدند و با لبخند به ریش اسرار دان شوت و پرت و پلا گو خندیدند. آقای نوریزاد گرامی مملکت داره اینطور و به دست چنین کسانی به فنا میرود.
سید مرتضی رسما امام حسن و امام حسین را حیوان نامید آنجا که در واکنش به ناشناس نوشت : “… تو پشکل امام حسن و امام حسین نیز محسوب نیستی ، … ” .سید مرتضی “محسوب نیستی” درست نیست. “محسوب نمی شوی” درست است.
وای بر سید مرتضی
وای بر سید مرتضی
پشکل؟! وای بر سید مرتضی
پشکل؟! وای وای!!!
واکنش مهاجرانی به ترامپ و پومپئو:بی نام و نشان های جعلی توئیتر، جماعت مصنوعی کارناوال مجاهدین و یا سلطنت طلبای خیالزده واقعیت ملت ایران نیست!
ایسنا – عطاءالله مهاجرانی وزیر اسیق فرهنگ و ارشاد اسلامی در توییتر خود نوشت:
سخنرانی پومپئو رئیس سابق سیا و وزیر خارجه آمریکا، ادبیات و گزارههای تکراری دارد:
١-سخنان بولتون و جولیانی در کارناوال مجاهدین خلق
٢-سخنان نتانیاهو
٣-سخن سلطنتطلبها
آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، در تمام عرصه های نظامی و سیاسی نامراد و ناکام مانده است. مثل کودتای ٣٢ ایران!
شاید مناسب باشد ترامپ و پومپئو کتاب تونی بلر A Journey را بخوانند، نوشته حمایت آمریکا و انگلستان از صدام در برابر ایران یک تصمیم تاکتیکی بود که به فاجعه استراتژیک انجامید.
بی نام و نشان های جعلی توئیتر، جماعت مصنوعی کارناوال مجاهدین و یا سلطنت طلبای خیالزده واقعیت ملت ایران نیست!
وقتی ترامپ و پمپئو از سربلندی ملت ایران و دموکراسی و آزادی سخن می گویند، قهرمان نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق لبخند می زند و به ما میگوید: کودتای مرداد ١٣٣٢- عملیات آژاکس- با فرماندهی سیا یادتان نرود!
https://news.gooya.com/2018/07/post-16938.php
وقتی معاون پارلمانی رئیس جمهوری در سال ۱۳۷۵ پشت میکروفون رفت تا چند کلمهای به افتخار مهمانان مراسم جایزه طنز گلآقا بگوید، نمیدانست که سخنانش در باب خورد شیر خر در دوران کودکی، فراموش نخواهد شد. مهاجرانی تعریف کرد که خواهرش دچار سیاهسرفه شده بود و حکیمباشی ده، حکم به خوراندن شیر خر به طفل معصوم داد، عطا، راهی ده مجاور شد و با کاسهای شیر خر و کاسهای شیر بز برگشت…در راه بازگشت، کاسه شیر خر خورد و به خواهر بیمارش شیر بز نوشاند…البته خواهرش مرحوم شد. روزی که یک فالگیر کولی به روستا آمد، کف دست چپ عطا را دید و مژده داد که عطا وزیر خواهد شد، چون در جوانی شیر خر خورده.
اتفاقا مهاجرانی که خواستار سه دورهای شدن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شده بود، یک سال بعد با پیروزی خاتمی در انتخابات دوم خرداد، نتیجه خوردن شیر خر را به عینه دید و به وزارت رسید. بسیاری تصور کردند که مهاجرانی، گزینه خاتمی است، اما بعدها معلوم شد که آیتالله خامنهای مهاجرانی را به دولت تحمیل کرده است.
آن زمانها، در هفتهنامهی مهر بودم و کشیدن مهاجرانی از تفریحاتم بود. دوستانی معترض بودند که چرا وزیر ارشاد صالح و پاک خاتمی را با کارتونهایم مسخره میکنم؟ راستش را بخواهید، حرفهای مهاجرانی را باور نمیکردم. توی کَتَم نمیرفت. مهاجرانی روزی در باب اهمیت قدرت برای دانشجویان دانشگاه هنر حرف زده بود، از شاهنامه به نقطهای رسید که نشان میداد چقدر تشنهی قدرت است و گویی فراموش کرده بود که سر کلاس است…این روایت را از چند دانشجوی کارشناسی ارشد شنیده بودم…
مهاجرانی کسی بود که با همه در قدرت کنار میآمد. با میرحسین، با هاشمی، با خاتمی و نهایتا، با خامنهای…این همخوابگی سیاسی چندان جذاب نبود…
روزی که احمد بورقانی از معاونت مطبوعاتی کنارهگیری کرد، تازه خیلیها فهمیدند که آدم واقعی پشت آزادیهای مطبوعات سال ۷۶ و ۷۷ کیست. روزی که احمد زیدآبادی مجبور به کنارهگیری از روزنامه آزاد شد، بعضی تازه فهمیدند که فشار به محمد رضا یزدانپناه برای کنار زدن زیدآبادی از سوی مهاجرانی بوده است
کسیکه شیر خر خورده باشه از این بهتر نمیشه
کفتارهای لاشه خوار
بعد از انقلاب 57 روحانیت با خشونت و خونزیزی زیاد، نهایتا حکومت را بدست گرفت و بر خلاف اصول حقوق بشر و مردم سالاری و منافع ملت توانست صرفا در خدمت مکتبی پوسیده و عقب افتاده به حکومت خود ادامه دهد و در این مسیر هزینه ها و خسارات مادی و معنوی بی شماری را بر ایران تحمیل کند . حکومت همچنین برای گسترش مکتب خود و کم کردن از فشار داخل ، فعالیتهای خود را در منطقه نیز گسترش داد.
چرا توانست به حکومت برسد و ادامه دهد و در منطقه نیز دست به تحرکاتی بزند ؟ اگر یکی از عوامل را در ابتدا توهم ملت از مدینه فاضله ای که روحانیت تبلیغ میکرد و یا به عبارتی جهل ملت بدانیم ، این عامل خیلی زود کم رنگ شد. بسیجی که ملت در ابتدای جنگ با عراق کرد در انتهای جنگ به صفر نزدیک شد و برای همین هم جام زهر نوشیده شد وگرنه قرار بود بیست سال طول بکشد.
پس از رفع توهم و آگاهی نسبی ملت ، عامل اصلی تداوم این حکومت پول است که تا کنون از راه فروش نفت حاصل شده . این پول است که تبدیل به چماق میشود و برای سرکوب در داخل بکار میرود. تبدیل به حقوق سربازان پاکستانی یا افعانی میشود تا در سوریه باشند ، خرج حسن نصراله و حزب اله لبنان میشود ، در عراق صرف عوامل نفوذی میشود. بنابراین ملاحظه میشود که دشمن ملت ایران ، فروش نفت ایران است .
تا این لاشه گندیده ملیونها سال قبل فروش میرود کفتارهای دور لاشه هم هستند. اکنون مقامات آمریکا به دلیل تحرکات منطقه ای رژیم ، تحدید به قطع درآمد ایران حاصل از فروش نفت کرده اند. توجه داشته باشید اینکه این رژیم چه عواقبی در داخل ایجاد کرده است و یا خواهد کرد نه مسئله آمریکاست ، نه اروپاست و نه چنین دخالتهائی در عرف بین المللی است. بنابراین قابل پیش بینی است که روحانیت و نماینده اشان روحانی صرفنظر از ژست ها و عصبیتها وتحدیداتی که مثلا انجام میدهند ، خیلی زود نرمش قهرمانانه کرده و اذنابشان را به داخل فرا خوانند.
چرا ما ملت بایستی امید به دیگران داشته باشیم تا منبع درآمد حکومت کنندگانمان را قطع کنند و خود را ناتوان از کار میدانیم ؟
اولا: مرد باش و برای امکان ادامه گفتگو با آی دی ثابت و شناس بنویس.
ثانیا: پوسیده خودتی با این منطق پوسیده ات.
ثانیا: اول برو فارسی رو توی اکابر یاد بگیر بعد اینجا افاضه فیض کن:”تهدید” نه “تحدید”.
رابعا:مردم ایران و رزمندگان ایران اعم از سپاهی و ارتشی با سربلندی تمام از اول تا آخر جنگ ایستادند و با سرفرازی دشمن متجاوز و حامیان نامرد او را ناکام گذاشتند و اصولا جنگ و دفاع از میهن اسلامی ربطی به ترسوهایی امثال تو ندارد.
آی دی شناس؟ مگر به شما در اکابری چون حوزه چه چیز یاد می داده اند؟ ابجد، هوز، حطی و … لابد؟! مرسوم است پارسی زبانان بر خلاف شما عرب زبانان می گویند: آی دی آشنا… تازیان چون با الفاظ پارسی بیگانه اند ناخواسته می گویند شناس یعنی آشنا را می گویند شناس! ترجیحاً یک فتوکپی از تمام صفحات شناسنامه اینجا بگذارید تا ابتدا ببینیم اصل و نسب شخص شما و نیز حاج آقا و حاج خانوم به کدام سرزمین باز می گردد! دوم برایمان محرز شود صرف نظر از موارد ثبت نشده غیر زناشویی، در کارنامه زناشویی شما نام چه تعداد اسامی ثبت گردیده است!
با سپاس فراوان
پارسی زبانی از سرزمین پارس گرفتار در چنگال تازیان
بچه جان و ای پسر شجاع،شناس باش و با توی سوراخ موش و زیر حجاب ناشناس رجز نخوان ،کمی مودب باش و موقع گفتگو هر مزخرفی به دیگری نسبت نده،من اخوی تو نیستم چون اگر اخوت ایمانی یا نسبی وجود داشت اینطور خطاب نمی کردی،ما و هیچ مسلمانی عرب پرست نیستیم،عرب یک نژاد است مثل نژادهای دیگر و محترم مگر اینکه شما راسیست یا نژاد پرست باشی در اینصورت اول الفبای تفکرت را تفتیش کن.در مورد آخوند هم حرف دهانت را بفهم،آنچه در ذیل چنگک نسبت دادی لایق خود و امثال خودت.در مورد امام حسین و امام حسن نیز مودب باش و حرف دهانت را هم بفهم و اینقدر آزاد منش باش که در مورد محترمین دیگران زبان درازی نکن،تو پشکل امام حسن و امام حسین نیز محسوب نیستی که اینطور تعبیر کنی،الان در ایران بحث بخطر افتادن ایران و نظام اسلامی ایران و مردم ایران است نه بحث عبا و عمامه،ما هیچ دخیلی به اینهایی که اسم آوردی نبسته ایم این شما هستید که ترامپ یاغی و یاوه سرا و امریکای زورگو و متکبر برایتان حکم امام زاده را دارد و پشت سر اونها موس موس می کنید،ما مایلیم با حکومت هایی که برای دیگران احترام قائل هستند ارتباط عادی و مبتنی بر احترام داشته باشیم،حساب امریکای یاغی،زورگو،و نقض عهد کننده جداست،من هم گفتم شما هم چند بار تسبیح یا ترامپ و یا نتان یابو و یا پومپئو را تکرار کن شاید مشکلت در مورد انزوا در جامعه ایران حل شود،هر قدر دلت هم خواست چو ایران نباشد ..بخوان ولی ایران به مردم ایران و خواست اکثریت آنان معنا پیدا می کند،شماها در جامعه ایران چیزی نیستید جز اقلیتی یاوه سرا،منزوی و بی اهمیت که مایلید ….مالی امریکا و امثال امریکا را کنید.تسبیح و ذکر یا ترامپ یادت نره.
——————————————–
این لغز خونی رو عرب پرست سایت آسید مرتضی مرقوم کردن کار به ادب جوشانش در این ادبیات ندارم که این آخوند که مثل سایر آخوندکها فقط بلده بقیه رو نصبحت کنه چه ادبیاتی داره و بقیه رو بی ادت می دونه؟!!!!ولی یه سوال از عرب پرست اینجا دارم.من به امام حسن و امام حسینتون توهین نکردم فقط به تو نصیحت کردم حالا که گوشه عبات لای در گیر کرده به جای این اماما که باهاشون مردم ساده لوح رو فریب دادین نرو به اجنبی دخیل ببند که قاط زدی ولی تو اونقدر از زبان پارسی بیگانه ای و پشت عربا موس موس تو عمرت کردی که نمی دونی /// پشگل رو برای دام به کار می برن نه انسان!!!.وقتی می گی پشگل امام حسن و امام حسین نیستی یعنی اونا رو مثل دام دیدی؟!!!حالا کی توهین کرده عرب پرست؟!!!حالا برو پشت عربای مکه و مدینه سجده کن باشه؟یه ذکر دیگه بهت یاد می دم بخون ان شالله این یکی به دادتون رسید:
سبحان ربی البوتین اعلی.الهولاند اکبر.
نوریزاد مودبتو تحویل بگیر که هر /// از دهنش بیرون می ریزه هاشور نمی زنی فکر می کنه پارسی زبانان اینجوری باهم حرف می زنن!!!!!
شما به نوشته اولت رجوع کن و اونو باز خوانی کن،اگر مودب باشی و لغز خوانی نکنی و با تعبیرات تحقیر آمیز از بزرگان دین و محترمین اکثریت مردم ایران یاد نکنی مورد اهانت قرار نمی گیری اما از این ببعد اگر هرکس اهانتی به دیانت اسلام،قرآن کریم،پیامبر اسلام و ائمه طاهرین شیعیان و محترمین مردم ایران کند بدون تردید بدهان او خواهم کوبید هرکس باشد،اگر مدیر این سایت بحکم مسلمانی اصلا اهانتی را منعکس نکرد خوب طبیعتا اهانت متقابلی درکار نخواهد بود اما اگر اهانت به دیانت اسلام و موارد پیش گفته را بهر اندازه منعکس کرد پاسخ اهانت داده خواهد شد حال اگر پاسخ یاوه یا اهانت را منعکس کرد خوب گلی بگوشه جمالش،و اگر منعکس نکرد اولا مسلمانی اش مورد تردید واقع خواهد و ثانیا بنده دیگر در این سایت نخواهم نوشت و دیگر هرگز نگاه هم به آن نخواهم کرد.در پاسخ اهانت مجددی که ناشناس مظلوم نما کرد می گویم یا معنای الفاظی را که بکار می گیری بفهم یا خفقان بگیر؛من و هیچ مسلمانی نه عرب را می پرستیم نه هیچیک از نژادهای دیگر اعم از ایرانی و غیر ایرانی را،پرستش تنها مخصوص ذات پاک باری تعالی است و این بنیاد دین و فرهنگ و ایدئولوژی ماست،و پرستش غیر خدا مساوی است با شرک و کفر و سقوط از بلندای توحید،نیز احترام و بزرگداشت بزرگان دین و راهنمایان دین و توسل به آنان هرگز بمعنای پرستش نیست،چه اینکه اگر بزرگداشت و احترام و تبعیت بمعنا و مفهوم پرستش بود باید گفت شمایی هم که برای سعدی و حافظ و فردوسی و خیام و دیگران احترام قائلی و نام آنان را بزرگ می داری پس شما در مقام پرستش آنان هستی و چنین نیست و من چنین نمی گویم،همه کسانی که در ایران زاده شده اند و تابع ایرانند ایرانی اند،و ایرانیت منافاتی با گزینش فرهنگ دین و ایدئولوژی ندارد،شما اگر مسلمان نیستی نباش،لکن اکثریت ملت ایران و ما ایرانی مسلمان و مسلمان ایرانی هستیم خواه شما خوشت بیاید یا خوشت نیاید بنابر این دهانت را به یاوه عرب پرست آلوده نکن،نیز شما اینجا در حال گفتگو با یک مجتهد کارشناس و صاحبنظر در مسائل اسلامی هستی اگر سخنی به استدلال داری مطرح کن والا از اهانت و تحقیر کردن خفقان بگیر.نیز وقتی نام سید الشهداء و امام حسن علیهما سلام را بتحقیر یاد کردی من گفتم توی تحقیر کننده امام شیعیان حتی در حد پشکل آنان نیستی ،پشکل در اینجا یعنی مدفوع،آری وقتی نام بزرگان ما را بتحقیر یاد کنی حقیقتا در حد مدفوع آنان هم نیستی،اهانت نکن تا اهانت نشنوی.
———
درود سید مرتضای گرامی
کمی آیا زیاده از حد عصبانی نشده اید؟
آیا ضرورتی دارد این همه عصبیت؟
با احترام
.
ببین عرب پرست وقتی می گم تو اصلا حق نداری خودت رو ایرانی بدونی یعنی این.اخوی ما یک بزرگی داریم به نام دهخدا که یک کتابی داره به نام لغت نامه دهخدا که رفرنس ایرانیان(بلانسبت شماها) برای واژه یابی و ترجمه لغاته.ببین راجع به پشکل چی گفته.البته بهت حق می دم که پشگل تلفظ و معنیش واسه شماها سخت باشه چون تازی پ نداره:
(پشکل . [ پ ِ ک ِ ] (اِ) سرگین گوسفند و آهو و اسب و خر و استر و اشتر و از گاو آنگاه که سخت و مدور باشد.)
حالا فهمیدی پشکل به کی منسوب می شه؟!!جای اینکه قاط بزنی و با فحاشی چهره واقعیتو به همه نشون بدی و بعد بگی کارشناس دینی هستی که لابد دین شناسان همگی مثل تو ادبیات دارن برو یه خورده زبان فارسیتو قوی کن.باشه؟در ضمن تو چه جور کارشناس دینی و مجتهدی هستی که امامانتون رو معادل دام قرار می دی؟!!زود از این گناه بزرگ به درگاه پوتین بزرگ استغفار کن تا نظام در خطر نیفتاده.(صدبار بگو استغفر البوتین
ربی و اتوب الیه)
ضمنا عرب پرست ایرانیت هم درست نیست.قرار نیست همه چی رو با دستور زبان تازی ترکیب کنی!!
اما نوریزاد این بابا همیشه اینطوری بوده ولی وقتی بهش رانت می دی و هر یابسی به هم می بافه و هر توهینی که سزاوار خودش و همپالگیهاشه ردیف می کنه هاشور کاری نمی کنی ولی بقیه رو به نفع این بابا شقه شقه میکنی نتیجش همینه.طرف خیال برش میداره که در ادبیات یه سور به سعدی و فردوسی ما زده!!!
درود نوریزاد گرامی
ظاهرا شما مطالبی که برخی در قالب ناشناس بصورت اهانت بمن پرتاب می کنند را یا نمی خوانید یا آنها را گل و گلاب می پندارید و با آنها موافقید، شما چرا توجه نمی کنید که “عرب پرست” گفتن به یک موحّد یعنی کسی که فقط خدای جهان را می پرستد از دهها فحش ناموسی برای او ناگوارتر است،شما اینها را منعکس می کنید و گویا خوشتان می آید که دو نفر در این سایت به این ورطه ها بیفتند که بهم بد و بیراه بگویند. رسالت شما در این جامعه و در این سایت این نیست که هر جفنگ،فحش و ناسزا و ناگوار را انعکاس دهید و این را با تساهل به آزادگی و لیبرالیسم تفسیر و تعبیر کنید و مایه رشد فرهنگی بدانید،اینجا در سایت شما علیرغم اینکه شما یک مخالف سیاسی جمهوری اسلامی هستید جای گفتگو و بحث های خردمندانه است در موضوعات سیاسی،فرهنگی ،دینی و نظائر آن،خوب شما نگاه کنید ببینید اگر کسی مطلب قابل ارزشی دارد آنرا منعکس و ببحث بگذارید،چه لذتی می برید از اینکه بخاطر کینه ای که الان نسبت بروحانیت پیدا کرده اید ناسزای عرب پرست به یک دوست طلبه شما در این سایت را منعکس کنید یا هر انسان بی وجدان و بی ارزشی در قالب ناشناس هرچه خواست از ناسزا و فحش در این سایت تخلیه کند و دیگران را بخشم بیاورد بعد که کسی خواست یک چرند گوی بی ادب را گوشمالی دهد او را به عصبیت نسبت دهید؟
با احترام
مطمئنی موحدی؟!!!خیال برت داشته با این تفکراتت موحدی عرب پرست.تو پست قبلی و این پست نشون دادی که خدات امثال پوتین و هولاند و وندی شرمنه.حالا برو دنبال کارت جناب کارشناس دینی.
جناب استاد! عرب پرست یک کنایه است مثل دنیا پرست و یا پول پرست و در مقابل یکتا پرستی قرار نمی گیرد چه خوب بود شما بجای غلط دیکته گرفتن از دیگران مقداری روی مفاهیم فارسی کار بکنید تا این کلمه عرب پرست در مورد شما صدق نکند برای گل روی شما و مرد بودن از ای دی ناشناس استفاده نمی کنم.
جسی تو هم یه چشمه بیا عرب پرست فکر نکنه تو این سایت تو ادبیات رو دست نداره.
بنظر میرسه نوریزاد یگ رابطه پنهانی با سید مرتضی داره که هرچه بد و بیراه سید به دیگران میگه را همانطور منتشر میکنه ولی دیگران بالاتر از گل حق ندارند به سید جواب بدهند و اگر جواب بدهند، خط خطی میشوند. بقول اکبر گنجی، ابن دابل استاندارد نوریزاد را میشه جور دیگه ای هم تفسیر کرد. بالأخره ماه که همیشه زیر ابر نمیمونه.
جناب نوریزاد سئوالاتی را در مورد قرآن طرح کرده اند که در روزگار ما جدید نیست ولی برای حوزویان که ادعای امانتداری دین را دارند و خود را مفسران و حافظان کلام الهی میدانند بس ناگوار است. مشکل حوزویان در مورد فهم قرآن به این بر میگردد که این آقایان را از علوم جدید برخورداری نیست و چیزی بیش از شیوخ قوم خود در انبان ندارند که ارائه کنند و در مقابل سایرین را که فهمی غیر از انها را دارند یکجا به کفر و زندقه میرانند.
در دنیای مسیحیت بعد از اعتراضات پروتستانها به شیوه فهم کتاب مقدس، علم هرمونوتیک و یا علم فهم متن حتی در بین دانشکده های علوم دینی نیز جای خود را یافت و به مسیحیانی که در دانشگاهها علوم مسیحی و یا کتاب مقئس را می خواندند جایگاه خاصی پیدا کرد هر چند که آنها همچنان در دگم سازمان یافته خود اسیر هستند.
اما در دنیای حوزه های ما حتی تا این حد هم تغییر حاصل نشد و تاکید امام راحل بر حفظ فقه جواهری نشانه اصرار بر همان فهمای قدمی در دنیای جدید بود.بر جسته ترین تفسیر شیعی که المیزان است در جاهائی خود اسیر دگم های رایج است و علامه در پاره ی موراد بسختی میتواند از آن قید و بندها بگریزد.
واقعیت مطلب این است که قرآن اصولا یک کتاب نیست که کسی آنرا نوشته باشد بلکه مجموعه روایت رسول گرامی از آن چیزی است که از تماسی مرموز دریافته است. کم و کیف این دریافت برای همیشه در پرده ابهام است و ما نمیدانیم که این انتقال پیام از عالم بالا به عالم پائین به چه شکل بوده ولی همینقدر میفهمیم که به تصریح قران، مطالب نازل شده اند یعنی در جریان انتقال برای فهم بشری پیامبر تنظیم شده اند که قطعا همان پیام اصلی نمیتواند باشد. این روایت نبوی بصورت زبان ارائه شده و زبان حاوی فرهنگ خاص خود است و فرهنگ حاکم بر زبان عربی هم فرهنگ اعراب 1400 سال پیش است که قرآن ایشان را جاهلی میداند.
وقتی بیان به نوشته تبدیل میشود بازهم نازلتر میشود جون لحن و اشارات گوینده و اشاره های زبان لاجرم از آن حذف میشود. در مرحله بعد وقتی ترجمه میشود بازهم مقدار دیگری از مفهوم خود را از دست میدهد.
از سوی دیگر همین مطلب تغییر یافته هم نوع تفسیر و تبیینش بسته به پیش فرضهای مراجعه کننده دارد و لذا افراد با پیش فرضهای مختلف برداشتهای مختلف میکنند. حال اگر قدرت سیاسی و فساد مالی و اخلاقی هم بر آن تفسیر حاکم شود معلوم است که چه معجونی در می آید.
در حکایت نقل تاریخی جمع آوری قرآن در عصر ابوبکر،گفته میشود وقتی ابوبکر و عمر از زید بن ثابت در خواست جمع اوری آیات قرآن را کردند، او گفته بود که چرا شما بکاری اصرار دارید که خود پیامبر بر آن وصیتی نکرده؟ شاید جواب این سئوال برای ابوبکر و عمر که بدنبال ساخت قدرتی سیاسی بر محور دین بودند امری روشن بود ولی برای ما هنوز معلوم نیست که چرا اگر زید درست گفته، پیامبر وصیتی برای جمع اوری آن و شیوه اجرای آن نکرده.
کار در جائی مشکل تر میشود که خود قرآن تصریح میکند که کلام الهی میتواند توسط انسانهای سخت قلب و کج فهم و بی رحم منحرف شود و مواردی از این انحراف را هم نشان میدهد.
حال چگونه باید توقع داشت که حیات و ممات و سعادت ملتی به این مجموعه قابل تحریف و نا مطمئن وابسته گردد؟
———
سپاس باصفای خوب
سپاس از این نوشته ی متین و فهیمانه ی شما. شما در این نوشته، عقل خود را شاخص قرار داده اید. و حال آنکه، جماعتی که عقل را بر نمی تابند، با شتاب، و به هزار توجیه و اما و اگر و تفسیر و تأویل و باید و نباید، سعی در بازگشت به همان برداشت کهن و سنتی و گاه زیرخاکی دارند. من مانده ام آنجا که چراغ عقل بر می افروزد، از کورسوی توجیه و بقول جوانها: ماله کشی چه بر می آید جز نگرانی از منافع مدامشان از رهگذر همان نگاه و باور عمیقِ کهن و فرسوده؟ مثلا در آیه ی ارث، سهم هر کس جوری آورده و شمرده شده که مجموعش از یک یا پنج پنجم افزون تر است. و این نشان می دهد که گوینده ی این سخن، یا ریاضی نمی دانسته و یا خلاصه حواسش نبوده. این خطای آشکار و بزرگ را مفسرانِ سرگردان، قرن هاست که بر سر می کوبند و برایش تأویل می تراشند. چرا؟ چون شما از ابتدا که پذیرفتی این نوری که از این روزن بر شما می تابد، حتما از خورشید است و نه پروژکتور و لامپ و فانوس، برای نقص های آشکار این وادی، مرتب از این شاخه بدان شاخته می پرید تا همان نور خورشید را اجابت کنید. مشکل در همان باور صلب نخستین است. اینان اگر یک اشتباه سهوی را بر قرآن مترتب کنند، سیلی روان خواهد شد که نمی شود جلویش را گرفت. پس محکم باید با بیل و مشت و خاک و پوشال، سرِ چشمه های خطا را گرفت تا مبادا به سیل دچار شوند. و حال آنکه ایرادی ندارد ما فرازهای شکوهمند قرآن را بر چشم نهیم و آیاتی را که با زمانه ی ما جور نیست به گذشته های دور وا بنهیم. این آیا برای قرآن مطلوب تر نیست؟
سپاس
.
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
پروين اسفندياري، از بازنشستگان فرهنگي، در گفتگو با راديو ندا با ارائه گزارشي از تجمع سراسري بازنشستگان در روز 31 تير در مقابل مجلس، گفت : ” ما تا زماني كه به حق و حقوقمان نرسيم دست از مطالباتمان بر نمي داريم!” و تاكيد كرد : ” ما باز هم در كف خيابان حق خود را مطالبه مي كنيم!”
http://radio-neda.blogspot.com/2018/07/31.html
استاد درود و هزاران درود بر شما.
سخن روز 97/4/31 جنابعالی را به دقت گوش کردم .
حقیقت همین است ، آخوند برای اداره کشور خلق نشده . زیرا در طول تاریخ حیاتشان هنر آنها حرافی و گسترش تحمیق در بین مردم بوده .در طول عمرشان دست گدایی آنها دراز بوده .
و لقمه لقمه نان گدایی کرده و خود و خانواده خورده اند .
استاد مردم ایران باید همگی و همگی بر علیه این حکومت جور و جهل و فساد بخروشند و طومار زندگی و حاکمیت کثیف آنها را در هم بپیچند .
40 سال است که روز به روز کشور را به عقب برده اند و مملکت را دچار فقر و فساد نموده اند .
اینهمه شوون کشور را آخوند اداره می کند شیخی؟! مردم به قانون اساسی این نظام رای داده اند و جدای از برخی سمت های موکول به اجتهاد دینی،اینهمه مناصب و شوون مختلف اداری کشور همه دست آخوند است؟! در انتخابات هم هم آخوند کاندیدا می شود هم غیر آخوند،شما به غیر آخوند رای بده اما وقتی آخوند انتخاب شد نیا اینجا نق زنی و جرزنی کن.بعد پسر شجاع! تو از آخوند متنفری چرا شیخی رو بعنوان آی دی انتخاب می کنی؟!
آقای عزیز نوری زاد یه پیشنهاد دارم
برای ازبین رفتن امام زاده ها هیچ کار خاصی نیاز نیست انجام شود
کافیست قانونی تصویب شود که هر آخوندی که بیمارشد را باید برای درمان به یک امامزاده برد .یعنی درمان اخوند در بیمارستان ها وبا تجهیزات فوق پيشرفته اروپايي و امريكايي کفار ممنوع شود .
آخوند هم نمی تواند به چنین قانونی معترض باشد چون عمری است به مردم می گوید که امام زاده ها بیماران را شفا میدهند
من به شما قول شرف میدهم با این روش ساده وکم خرج در مدت زمان کوتاه همه 13000 امامزاده
بسته خواهد شد
فلسفه توسل به امام و امام زاده اصالتا شفا دادن مریض نیست و هیچکس و هیچ تعلیمی در اسلام نگفته است که راههای عادی درمان را رها کن و دستیازی به دارو و درمان و پزشک نداشته باش،اگر چنین بود طبابت و توصیه بفرا گرفتن مطلق علوم در اسلام توصیه نمی شد و اگر چنین بود پیامبر از حضور طبیب یهودی در مدینه ممانعت می کرد و اگر چنین بود پیامبر نمی فرمود: العلم علمان،علم الادیان و علم الابدان…بنابر این شما درد اصلی خود یعنی رمیدن از دین و انکار خدا و انکار رسالت و امامت را درمان کنید و جهالت خود را نسبت به نصوص دینی رفع کنید.توسّل به امامان و امامزاده هرگز بمعنای بی نیازی از طبیب یا اینکه آنان جایگزین طبّند نیست،توسّل یعنی راز و نیاز بدرگاه خدا و واسطه قرار دادن اولیاء الهی بدرگاه او در زمانهای نا امیدی و یاس کلی،در یک جمله دعاء و درخواست از خدا،چیزی که شما ماده پرست ها و محصوران در تنگنای ماده و مادیت حظّی از آن ندارید و این یعنی اینکه اولیاء الهی از خود چیزی نیستند و استقلالی ندارند و چیزی ندارند.یک مطالعه ای کنید در قرآن در مواردی که اسناد خرق عادت و معجزه داده است به ولیّی از اولیاء الهی همه مقید است به “اذن الله” اذن الله یعنی اذن و اراده تکوینی آفریدگار جهان که همه این کائنات و همه این نظم و قوانین را آفریده است و بر آنها و بسیاری از اموری که بشر به آن آگاه نیست مسلّط است،در واقع مشکل شما و امثال شما امام و امامزاده نیست مشکل شما ضعف و لنگی در بنیان “توحید” است و مشکلات نفسانی خود را حل کنید،توحید را دریابید اگر ماتریالیست نیستید وگرنه همه بنیان و قوام این جهان و نظامات حاکم بر آفرینش و تکوین همه معجزه اند و همه آیت اند…
سلام به آقای نوری زاد
.بنا به اعتراف علامه «یوسف القرضاوی»، مدرس علوم اسلامی، موسس اتحادیه جهانی علمای مسلمان و رهبر اخوان مسلمین:
« اگر حکم ارتداد ( اعدام بخاطر تغییر دین اسلام) نبود، امروز هیچ اسلامی وجود نداشت و بعد از مرگ محمد پیامبر اسلام، پرونده اسلام برای همیشه بسته میشد؛ به همین خاطر، این حکم مرگ بخاطر ارتداد است که اسلام را زنده نگه داشته.»
دینی که برمبنای تهدید و خون ریزی باشد چه بزرگواری در آن می توان یافت ؟؟
تهدید نهایت ضعف و بدبختی هست.
سخن بسیار هست…
ارتداد چنانکه بارها در مورد آن توضیح داده شد صرفا بمعنای تغییر دین یا شبهه و پرسش داشتن و تحقیق نیست،سخن قرضاوی نیز چرندی بیش نیست برای اینکه اولا بعد از رحلت پیامبر عالیقدر اسلام چطور بوده است که عدد پیروان و گروندگان به اسلام روز بروز افزوده و اکنون به یک و نیم میلیارد در جهان رسیده است؟ آیا اینهمه گرونده روز افزون به اسلام همه بالای سرشان شمشیر ارتداد وجود داشته و دارد که بر دین خود باقی هستند و مثل شما ضعیف البنیان ها خود را برابر تبلیغات نباخته اند؟!
و ثانیا :شما و قرضاوی بروید تحقیق کنید که چند درصد از مسلمین جهان مثل شما ضعیف الایمان ها گرایش به نفی یا تردید در دین داشته اند که برای تقلیل آنها نیاز به زور یا شمشیر دامکلوس ارتداد بوده باشد.
جناب سید مرتضی برای اینکه متوجه شوی در همین ایران چند درصد مردم به دین اعتقاد دارند یک روز ار تهران سوار اتوبوس شو ؛ اتوبوسی که مسیر طولانی را میرود ومثلا ۴۰ نفر مسافر مسلمان سوار کرده ؛ در بین راه و موفع نماز دقت کن چند نفر نماز میخوانند
یادمه قدیما یک نمایشنامه سیاه بازی با بازی بسیار زیبای حسین طلایی دیدم، که بسیار جذاب وخنده داربود.
در یکی از صحنه ها، بازیگر نقش سیاه برای وزیر دربار، داستانی از رشادتها و بی باکی هایش درجنگ تعریف کرد. مبنی براینکه یک باربرای جنگ عازم میدان نبرد شده. طرف خودی هزار نفر بودند. و طرف مقابل پنجاه نفر.
وزیر دربار با هیجان گفت، حتما شما هزار نفر آن پنجاه نفر رو قطعه قطعه کردید؟
سیاه گفت بدتر.
وزیر گفت نیست و نابود کردید؟
سیاه گفت بازم بدتر…
وزیر گفت بگو ببینم پس چه کردید؟
سیاه گفت ما هزار نفر حمله کردیم. اون پنجاه نفر هم حمله کردند. اون پنجاه نفر اینقدر ما هزار نفر رو زدند، اینقدر زدند….
وزیر گفت اِاِاِاِه…. مردک، شما که هزار نفر بودید، اونها پنجاه نفر. چطوری میشه؟
سیاه گفت آخه ما چوب و چماق هم داشتیم، اون پنجاه نفر دست خالی بودند.
وزیر گفت اینکه دیگه خیلی آبرو ریزیه.
حکایت تعریف کردنهای ما ملت از ظلمها، فسادها، اختلاسها، وقاحتهای حکومتیان، آقازاده ها و هزاران بدبختی دیگه ای که سرمون می آورند، و ما درفضای مجازی تعریفش می کنیم و برایش جوک میسازیم یا چند تا فحش حواله اش میدهیم، حکایتیست شبیه تعریف رشادتها و فتوحات این سیاه در نزد وزیر دربار.
میگیم آب و برق را مجانی نکردند بماند، همه مجانی هارو هم پولی کردند بماندو زندانهایمان پر تر شده، فسادمان بیشمارتر، نا امیدیمان افزونتر، فقرمان فراگیرتر، فاصله طبقاتیمان بیشتر،…
و وقتی میگویی چرا اینجوری، مگه میشه؟
میگویند کجاشو دیدی، مامسلمانم هستیم، رهبرمسلمانان جهان هم ماییم، یکی ازغنی ترین منابع ومعادن دنیا کشور ماست، کهن ترین کشور جهان، و…
۹۷۰۴۳۱
با درود
روشنفکری امروز چند؟
سخنرانی وزیر امور خارجه در کتابخانه ریگان در کالیفرنیای جنوبی انجام شد, در شامگاه روز 30 تیر…. این روز چنانچه برای آمریکایی ها خاطره آفرین است , برای ما ایرانیان نیز خاطره و نشانه های عمیدی در روح و جسم ما برجای گذاشته است…
باری, روز 31 تیر را در سال 32 با غرور ملی و حمایت از حکومت ملی و مقاومت در برابر فشار بر این ملت بیدار شدیم و بر کرده خودمان مفتخر بودیم و میبالیدیم تا گورستان ابن بابویه برویم , ولی در سال 97 بعد از سخنرانی و در روز 31 تیر ماه, دغدغه تمام ما ها در ایران نرخ ارز و سکه و یورو بود , خرید قاچاق و نحوه نگهداری و انبار کردن شان, این بار هم بر زیرکی و رندی خود مفتخر بودیم که چند دلار را کمتر خریدیم و چند یورو را بیشتر فروختیم یا انبار کردیم…. تمام اینها شخصیت ماست و این تصاویر ماست و انتخابهای ما بر شخصیت واقعی ما …
آنچه مسلم است, این است که این نشست و این سخنرانی ها چیزی جز همگرایی در حکومت ایجاد نخواهد کرد و اصلاحطلب و اصولگرا و حتی بخشهایی از مردم را نیز با هم در یک موضع قرار خواهد داد چرا که واضح است این نشستها و رفتارها از هیچ راهبرد ملی برای ما تبعیت نمیکند که هیچ , بلکه کاملا متناقض و مغایر با آن است…
چگونه است, دولتی که امروزه هر چه بیشتر دخالت و نفوذ روسیه در بود و نبود و ارکان مدیریتی آن عیان میشود, بتواند در راستای منافع مردم ایران قدم بردارد؟ چگونه باید باور کنیم به کشوری که روزی در سال 1357 همین رفتار را با شاه کرد و با خمینی به مذاکره پرداخت و از او حمایت کرد و با دستور آمریکا و نیرنگ خمینی ارتش پشت بختیار را خالی کرد و این شد حال و روز ما؟ چگونه باید به کشوری باور کرد که کودتا را در سال 1332 در ایران انجام داد , و دولت ملی را ساقط کرد ؟ در سال 57 با اطلاعات عجیب و غریب آقای سالیوان , حامی خمینی شد, چرا که منافع خودش را تضمین شده با خمینی میدید و متحد دیرین خود را رها کرد؟ و حالا که منافعش با حکومت خمینی نیز آنطور که مطلوبش بوده , برآورده نشده , دوباره همان حرفهای تکراری که از سال 1320 آنها را شنیده ایم…. خمینی و حکومت اسلامی ماحصل تحلیل نادرست و رفتار نادرستر آمریکا و سفیر نالایق اش ( سالیوان ) در این کشور است, از دل این حکومت, طالبان , داعش, آشوب منطقه و خاورمیانه در آمده است….
مردم ایران مرغ عزا و عروسی این قدرتها بوده و هست , دوباره بر سر کدام معامله کثیف پشت پرده ما باید بر لب باغچه نفسهای آخرمان را بکشیم ؟ و یا در قربانی کدام رقابت منفعت طلبی قدرتهای بزرگ و کوچک خونمان پایمال گردد ؟
متاسفانه تا امروز حکومت ایران تمام شانسهای درست و منطقی و کم هزینه را از مردم دریغ کرده است, و ما را و سرنوشت تک تک ما را به سمت نقش همیشگی مان در عزا عروسی , سوق میدهد… ولی تنها چیزی که به آن ایمان دارم این است که اگر خودمان کاري نکنیم , همواره باید نقش قربانی را تکرار کنیم.
از مرکز اسناد ویکیلیکس میتوانید این اسناد را بیابید :
به همین خاطر در نوفل لوشاتو یک بار دیگر خطمشی تعامل بیسرو صدا با آمریکا را در پیش گرفت؛ البته نه از طریق حاج میرزا خلیل کَمَرهای بلکه به واسطه ابراهیم یزدی؛ از اعضای نهضت آزادی که سالها در تگزاس زندگی کرده بود و زبان آمریکاییها را خوب میفهمید.
وعدههای آیتالله خمینی به دولت کارتر مفصل و مشخص بود. از جمله بنا بر یک سند مورخ ۲۹ دی ۱۳۵۷ (۱۹ ژانویه ۱۹۷۹) به واشنگتن پاسخ میدهد که جمهوری اسلامی شیرهای نفت را به روی غرب نخواهد بست؛ انقلاب را به منطقه صادر نخواهد کرد و با آمریکا رابطه دوستانه خواهد داشت.
خمینی شخصا پیام داد: “شما خواهید دید که ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم و شما خواهید دید که جمهوری اسلامی که مبتنی بر فلسفه و قوانین اسلامی است چیزی به غیر از (حکومتی) بشردوست نخواهد بود و به آرمان صلح و آرامش تمام بشریت کمک خواهد کرد.”
جناب امیر عارف مطالب درست و نادرستی را بهم مخلوط کردی،در مورد اینکه امریکا قابل اعتماد نیست و مکررا بمردم ایران پیش و پس از انقلاب آسیب زده سخن درستی گفتید،چیزی که الان نیز ملت ما با آن موجه اند،نقض عهد و پست فطرتی و زورگوئی ها و یاغی گری های بین المللی امریکا.در مورد اینکه هرچه تهدیدها و سم بزمین زدن های حاکمیت ابله و متکبر فعلی امریکا تشدید شود سبب اتحاد و وحدت همه جناح ها می شود نیز سخن درستی گفتید،اما اینکه گفتید سبب وحدت بخشی از مردم ایران خواهد شد تعبیرتان درست نبود،عمده و اکثریت مردم ایران متحدند علیه نفوذ و تسلط بیگانگان و خصوصا امریکای لاف زن،دروغگو و نا صادق،نه اینکه بخشی متحدند،البته بخش قلیلی از ایرانیان که با جمهوری اسلامی مخالفند و در اقلیت ناچیزی هستند مثل همین هایی که می بینید در این سایت می نویسند و خود را نماینده اکثر مردم ایران می دانند و نیستند و احتمالا شما نیز در جرگه آنان هستید،اگر واقعا در مورد دوستداشت و پاسداشت ایران و کشور خود صادق باشند قهرا باید با اکثریت مردم ایران متحد شوند علیه یاغیگیری و زور گوئی امریکای فعلی نسبت به ایرانیان،البته برخی هم که در ادعاهای خود صادق نیستند طبیعتا در این اوضاع خود را لو می دهند و همصدا با دشمنی مثل امریکا که خود شما خوب او را معرفی کردید می شوند یا حتی اگر بلفظ هم نگویند راضی به تحریم و فشار بر هموطنان خود می شوند و از ایندسته خائن تر و عافیت طلب تر نادر افراد خبیثی هستند که راضی به اشغال نظامی کشورشان توسط امریکا هستند و شبانه روز در پی یک زندگی انگلی و چسبیدن به بیگانگان و پولهای بیگانگان خواب و رویای حمله نظامی امریکا به ایران را می بییند بلکه آنرا تئوریزه می کنند که اینها دیگر بوئی از شرافت انسانی و وطن دوستی نبرده اند،انگلهایی هستند که لابلای پاهای امثال بولتون و ترامپ زن باز و دروغگو در حال …مالی میزبان زندگی انگلی خویش هستند.
در مورد نسبت تعامل مرحوم آیت الله خمینی قدس سره نیز اشتباه می کنید،ممکن است آیت الله خمینی کسانی از نمایندگان دولت امریکا را در کوران انقلاب پذیرفته باشد لکن این پذیرش و گفتگو بمعنای ساخت و پاخت رهبر انقلاب ایران با امریکا نیست،یک رهبر سیاسی ممکن است با کسانی که سالیان طولانی حامی شاه بوده اند گفتگو کند و از آنها بخواهد بخواست تاریخی ملت ایران احترام بگذارند و از شاه حمایت نکنند،یا در ایران دخالت نکنند،اینها شاخصه های بصیرت سیاسی یک رهبر جامع نگر است،مرحوم آقای خمینی بحکم رهبر تعینی و کاریزماتیک ملت ایران بودن و مرجعیت دینی و سیاسی بودن گروههای زیادی را بحضور می پذیرفته است و نقطه نظرات آنان را می شنیده است و اینها نه بمعنای ساخت و پاخت است و نه بمعنای پذیرش همه مطالب آنان،ایشان درنجف حتی رهبران سازمان مجاهدین خلق را که مطالبه قیام مسلحانه داشتند بارها پذیرفته است و سخن آنان را شنیده است اما آیا هیچگاه همه آراء التقاطی و روش مسلحانه آنان را تایید کرده است؟ اسناد ویکی لیکس را نیز نباید مطلق گرایی کرد اسناد را باید ارزیابی کرد و نمی شود گفت هرچه ویکی لیکس منتشر کند عین واقع است،از کجا که خود ویکی لیکس یکی از ابزارهای نظام سلطه برای پیشبرد اهداف سلطه نباشد؟! در مورد امریکا نیز فرض کنید ایشان گفته باشند اگر شاه برود و ما تشکیل حکومت دهیم با امریکا رابطه عادی خواهیم داشت یا مثل دیگران به او نفت خواهیم فروخت این آیا از نظر شما ایرادی دارد؟ باید دید امریکا بعد چه کرد و چه رفتاری داشت،مضافا اینکه بنظر من خود رفتارهای بعدی امریکا در حمایت از شاه و پناه دادن به او و خط دادن و جاسوسی نسبت به اوضاع ایران از طریق سفارت و پشتیبانی از مخالفان ایران بهترین شاهد است بر نادرستی محتوای اسناد ویکی لیکس،با اینکه زمان کودتای ننگین 28ویکی لیکسی در کار نبود ما امروزه بر اسناد دخالت های نفع طلبانه امریکا در ایران و علیه دولت مردمی مرحوم دکتر مصدق آگاهی و احاطه داریم،اینها مرام امپراتوری متکبر وزورگوی امریکاست و دیروز و امروز ندارد،مهم این است که رهبر کاریزماتیک مردم ایران با تدبیر و شعور سیاسی کم نظیر انقلاب ایران را باستقامت به پیروزی رساند و تحت تاثیر هیچ قدرتی در شرق و غرب عالم نبود،انقلاب اسلامی مردم ایران یک انقلاب تماما مردمی و متکی بر حمایت و رای قاطبه مردم ایران بوده و هست…اسناد ویکی لیکس را درب کوزه بگذارید…
آقای نوری زاد،
آیا تا بحال از خود پرسیده اید چرا 8 سال جنگ طول کشید؟
(جنگی با 2 میلیون کشته و معلول! میلیونها آواره ! 50شهر ویران! سه هزار روستای نابود شده! و بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت ! جنگی که طولانی ترین جنگ بزرگ جهان بعد از جنگ جهانی دوم به شمار میرفت؟!)
آیا امکان آتش بس وجود نداشت؟!
چرا وقتي شورای امنيت 7 روز پس از آغاز جنگ قطعنامه ۴۷۹ را برای برقراری آتش بس صادر کرده و عراق نیز آنرا پذیرفته و خواهان مذاکره شد، خميني آنرا رد كرد؟
چرا بعد از فتح خرمشهر وقتی شورای امنیت قعطنامه 511 را صادر کرده و خواهان آتش بس شد و عراق باز هم پذیرفت اما خمینی آنرا رد کرد؟
چرا وقتي عربستان پذيرفت مبلغ هنگفتي معادل 60 ميليارد دلار غرامت نيز به ايران بدهد، باز هم ايران آتش بس را نپذيرفت؟
چرا عليرغم سفر يك هيأت از سازمان كنفرانس اسلامي متشكل از عرفات و ضياء الحق و…. براي راضي كردن ايران به آتش بس، باز هم خمينی آتش بس را نپذيرفت؟
راستی چرا خميني ميگفت جنگ نعمت است؟!
آیا تابحال از خود پرسیده ایم کجای جنگ نعمت است؟!
مگرنه اینکه جنگ ویرانی و کشتار و هدر رفتن هست و نیست یک کشور را به همراه دارد؟!
پاسخ:
حكومت قرون وسطايي آخوندها نه ميخواست و نه ميتوانست پاسخگوي نيازهاي جامعه پس از انقلاب ضد سلطتني باشد: مردم چشم انتظار رفاه، عدالت،تحصيل آموزش مناسب،بهداشت،مسكن و از همه مهمتر آزادي بودند….
از طرفی حاکمیت آخوندی بشکل غریزی درک میکرد که بقای او در یک جامعه ی مدرن و آزاد بسرعت مورد تهدید قرار گرفته و مضمحل میشود. اندیشه ی آخوندها اساسا یک جامعه تک حزبی، عقب افتاده و گرسنه را برای استمرار حاکمیت خود مناسب تر میبنید!
به تمامی این دلایل بود که خمینی و آخوندهای دور و بر نه میخواستند و نه میتوانستند پاسخگو نیازهای جامعه باشند! پس راه حل چه بود؟!
شاید پاسخ را در مقامقاله ای که گوبلز وزیر تبلیغات و مغز متفکر هیتلر نوشته است بیابید:
گوبلز میگوید:
ما نه به دوست ، بلکه نیاز به دشمن داریم وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و ناکارآمدی است! … «با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود . در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی ، اما بزرگ ، منحرف کند .. باید وارد یک جنگ شد . حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد . دشمنان خارجی ، دشمنان داخلی . اگر دشمن واقعی پیدا نشد ، حتی دشمن خیالی .. باید دایما” از توطئه ها گفت ، از نقشه هایی که دشمنان برای ما میکشند … رمز موفقیت و ماندگاری در وضعیت جنگی و بحرانهاست… کشور که آرام شود مردم طلبکار حکومت میشوند . باید کشور را دایما” در حالت جنگی نگه داشت . باید کاری کرد که مردم وقتی بهم می رسند دائما” از جنگ و از دشمن بگویند…»
بله! تنها راه حل خمینی برای فائق آمدن بر مخالفین و احزاب وسازمانها٬ برای خاموش کردن مردم گرسنه ٬ و مهم تر از همه برای انگیزه دادن به نیروهای داخلی ، بسیجی ها و پاسدارها ایجاد یک جنگ بود!
جنگ: حاكميت را از پاسخ گويي به تمامي نیازهای جامعه بی نیاز ميكرد.
جنگ: بهترين سرپوش براي وضعيت نابسامان داخلي
جنگ: بهانه اي براي خاموش كردن هرصداي آزاديخواهي
جنگ: بهترين تنور براي تخليه ي پتانسيل آزاد شده بعد از انقلاب
جنگ: نقش فريب و انگيزه بخشي به نيروهاي داخلي با شعار صدور انقلاب ، تشكيل هلال شيعي وفتح قدس از طريق كربلا …
پس جنگ را باید راه انداخت و البته در میان کشورهای همسایه، عراق مناسب ترین بود.60 درصد از جمعیت عراق شیعه و مرقد 6
امامان شیعه در آن کشور قرار دارد!
هنگامی که دولت عراق پیروزی انقلاب اسلامی را به خمینی تبریک میگوید خمینی پاسخ این تبریک را با این جمله میدهد:
السلام من اتبع الهدی…. ( سلام بر کسی که از هدایت ما تبعیت کند)
این پاسخ نوعی رویارویی و اتهام انحراف به طرف مقابل است.
کارهایی دیگری مثل ترور ناموفق طارق عزیز ودعوت مردم عراق به قیام از موضع گیریهای تحریک آمیز خمینی پیش از آغاز جنگ است.
سر انجام با حمله عراق به ایران خمینی به خواسته ی خودش میرسد.
بله! خمینی برای شعار «فتح قدس از طریق کربلا» تازه مصداق مادی وپراتیک پیدا کرده است و صدور بحران امکان عملی پیدا کرده است. گرسنگان ایران ، محرومان و جوانان آزادیخواه زیر موسیقی منحوس نوحه هایی که فراخوان به جنگ میدهند، مجبور به خاموشی و سکوت هستند و سایه شوم و ویرانگر جنگ هشت سال تمام بر سرزمین ما سایه خواهد انداخت…
آقای روحانی گفته ما تنگه های زیادی داریم، احتمالا منظور ایشان از تنگه، تنگنا بوده است!
آقای روحانی، تنگنا های شما را همه میدانند و خوب میشناسند و واقفند که نه راه پس مانده و نه راه پیش!
اگر هم واقعا تنگه ای در اختیار دارید، لو ندهید لطفا، آقای روحانی گول قدرت موشکی خود را نخورید، نیم وجب اسرائیل طی چند حمله کل قدرت موشکی شما را در سوریه منهدم کرد، دم شیر اما همان آخرین دست اورد های بشری در زمینه ی تکنولوژی نظامی است که در اختیار ارتش امریکاست. این که شما در تاریکی بلند بلند حرف بزنید که ترس شما بریزد یک حرف است، اما اینکه رجز های خود را باور کنید یک حرف دیگر…
شما اگر خیلی توانمند هستید در بستن تنگه ها، لطفا اول تنگه ی اختلاس را ببند، بعد تنگه اسکله های غیر مجاز، بعد تنگه دولت در سایه، بعد تنگه گرد و غبار و الودگی هوا، بعد تنگه بی برقی و بی آبی، بعد تنگه دهان های رجز خوان که بیهود باز می شوند، بعد تنگه رانت های اداری و ….
این تنگه ها قابل بستن نیستند، چون اصلا بدست خود شما ها ایجاد شده اند، از برادر خودت که با وثیقه بیرون است تا برادر معاونت تا برادران فرمانده هان دو قوه ی دیگر تا الی اخر…
تنگنایی در کار نیست،مزاحمی یاغی و زورگو مزاحمت هایی می کند و شرارت هایی که بتدریج با او مقابله می شود تا دورانش بسر آید،به امامزاده ترامپ دخیل نبندید،این امامزاده الان آبروی خود و دموکراسی امریکا را حتی نزد متحدان سنتی برده است و حتی در جامعه آزاد امریکا مورد لعن و طعن آزادگان آنجاست،اینها تنگنا نیست و ایران و جمهوری اسلامی ایران نیز بیدی نیست که با این بادها بلرزد،شما بتنگناهای فکری خویش بیندیشید تنگناهایی که اسباب این می شود که علیه کشور و وطن خود بگویید و بنویسید و از یاغیان بین المللی مثل اسرائیل مجعول و امریکای زورگو مداحی کنید! شما آیا ایرانی هستید؟ گمان نمی کنم،اما چنانکه گفتم مشکل شما تنگناهای فکری است که شما را وا می دارد در مورد اجانب مبالغه کنید و قدرت های و ظرفیت های موجود در کشور را که از آن نا آگاهید نفی و انکار کنید یا وطن فروشانه دنبال فروکاستن آن باشید.اختلاس یک تنگه نیست که بطور دفعی بسته شود! اختلاس تخلف فردی یک مدیر یا کارمند یا فرد عادی است و در همه جا هم وجود دارد و یکجا نمی توان کاری خلق الساعه کرد که تنگه یا تنگنای آن بسته شود! اینها یا نفهمی است یا خود را بنفهمی زدن،با اختلاس البته برخورد باید بشود و می شود،اسکله های غیر مجاز نیز از اول یک سخن گنگ و نامستند بوده است اینهم مثل اختلاس است اگر جایی کسی در سواحل ایران تخلفی کرد یا قاچاقی کرد با او برخورد میشود من آگاهم از اینکه این سخن کلی شعاری و مبهم را حتی برخی مسئولان گذشته ابراز کرده اند اما این سخن و ادعای کلی که دستمایه امثال شما مخالفان کلیشه ای نظام می شود کافی نیست مشخص کنید و مشخص کنند که کی یا چه کسانی کجا اسکله غیر مجاز دارند و چکار می کنند حرف زدن و ادعا کردن باد هواست و آسان است.دولت در سایه یعنی چه؟ در ایران طبیعتا بعد از هر انتخابی عده ای مخالف قدرت روی کار آمده اند ممکن است فردی یا گروهی انتقاد کنند مزاحمت کنند مسخره کنند و..باید دید چه کسی یا کسانی کجا قانون را نقض می کنند اگر این جایی بود البته برخورد می شود همینطور بطور مبهم یک دولت در سایه مبهم و گنگ گفتن و لغز خواندن و منتخب مردم را اذیت کردن معنایی جز نق زدن و مخالف کلیشه ای ندارد.گرد و غبار و آلودگی هوا! خوب یعنی چه؟دولت روحانی گرد و غبار بوجود آورده؟! گرد و غبار ناشی از شرائط جغرافیائی و منطقه ایست و غالبا نیز ناشی از کشورهای همسایه است،در این مورد کارهایی انجام شده و در حال انجام است شما نکند پیامبرید و قادرید با معجزه خلق الساعه ناگهان گرد و غبارها را به گلستان تبدیل کنید؟! حرف زدن و اشکال کردن آسان است آنکه وسط گود قرار می گیرد می فهمد چه مشکلاتی هست،این منطق شما در واقع چیزی جز طعن و نق زدن نیست در حق کسانی که شب و روز وسط گودند و زحمت می کشند،طرح و برنامه می ریزند اجراء و افتتاح می کنند و تلاش می کنند و هنر شما فقط حرف زدن و شعار است.تنگه بی برقی و بی آبی! فقط حرف می زنید! ایران تولید برق دارد باسباب مختلف،تا جایی که برق صادر می کرده، الان شرائط جوی و جغرافیائی و گرمایش زمین مصرف برق را بالا برده چکار باید می کردند شما بودی چه می کردی؟! با معجزه خلق الساعه برق از خودت خارج می کردی؟! صادرات برق را کاهش داده یا قطع کرده اند با این وصف گرما بی سابقه است و کولرهای گازی و آبی و وسائل دیگر بکار است،مشکل گرما مگر مال این دولت است؟! الان این نیمکره دچار گرماست همین امروز گفتند حتی در شرق آسیا در کره و ژاپن عده ای مردند،در ژاپن گرمای 41 درجه در تاریخ آن کشور بیسابقه است،دولت بیچاره دارد زحمت می کشد و خاموشی های متناوب برای تعادل مصرف برق است و هنر شما فقط نق زدن و غر زدن است چون با اصل این نظام مشکل دارید.درست گفتید تنگه دهان های رجز خوان مثل شما نیز فقط با خاک قبر پر خواهد شد چون در هر صورت رجز می خوانید مگر اینکه دولت دست نشانده امریکا را اینجا بنشانند آنگاه لابد مداحی خواهید کرد!
سید مرتضای گرامی
زحمت بکشید و وجوه اعجاز و معجزه بودنِ قرآن را برای ما بنویسید. گرچه در گوگل هست اما گمان من بر این است که شما از زاویه ای دیگر و تازه تر به این اعجاز می نگرید نه این که مثلا چون قرآن می گوید: اگر بهتر از این می توانید بیاورید ده خط بیاورید. خوب من اگر بهتر از آیات قرآن نوشته ای بیاورم که انسانی تر و انسان ساز تر و مصلحانه تر باشد چه؟ مهم محتوای یک نوشته است که همه با هر ترجمه بتوانند بخوانندش و بی هیچ اعوجاجی منظورش را بفهمند و بعنوان راهنما، قانونش کنند. نوشته ای که هیچ تفسیری نیز بر آن بار نشود. راستی سید مرتضای گرامی، این همه تفسیر تمام نشدنی، نشان از این دارد که آن آیات نتوانسته اند معنای خود را به راحتی به مخاطب برسانند. قرآن، خود را مبین می داند. مبین، نه مگر به معنای روشن و آشکار است؟ یا ساده و روان؟ خب این چه روشنی و روانی ست که جمعیتی به اسم مفسر در درازنای قرون و اعصار صف در صف باید مته بزنند روی لغاط قرآن تا با صد جور اختلاف با تفسیر قبلی و پهلویی بتوانند به گوشه هایی از معنای قرآن نزدیک شوند. تازه بسیاری از مفسران بر این باورند که معنای واقعی قرآن را پیامبر می دانست و چهارده معصوم. خب، این عزیزان که در دسترس نیستند. در غیاب پیامبر و امامان، چه فایده ای از آن معنای واقعی می تواند برای امروز ما کارسازی کند؟ این چه نوشته ای است که جوری نوشته شده که معنای واقعی اش را پانزده نفر می دانند نه میلیاردها انسان طالب زندگی؟ پرسش من، جناب سید مرتضی از باب درست فهمیدن است و هرگز قصد فضاسازی و تخریب و آزار شما و دیگرانی چون شما نیستم. این را از من باور کنید. وقتی قرآن می گوید من از زبان خدا جاری شده ام، این ادعا را باید بتواند ثابت کند. وحال آنکه من نوشته هایی سراغ دارم که بسیار بسیار بسیار کارسازتر و انسان سازتر و تفسیر ناپذیر ترند و اگر توسط بشر و دیگرانی چون ما و شما در اطرافش تبلیغ می شد و مردمان جهان بدان فرا خوانده می شدند، یک تربیت بزرگ جهانی و سراسری از آن مستفاد می شد. دوهزار و دویست فرقه ای که مسلمانان از همین قرآن و سنت پراکنده اند، نشان از یکسان نفهمیدن منظور قرآن است. نه اینگونه است آیا؟
با احترام
https://hawzah.net/fa/Question/View/63356/%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
http://pasokhgoo.ir/node/3550
بیش از ۹۹ درصد از ایرانیان که تا حالا نخودی و بیخودی و غیر خودی بودند دارند به سرعت خودی و ملت ایران به حساب میآیند، چون خطر انفجار آتشفشان داخلی و شلاق خارجی را عنقریب بر گردهٔ خود احساس میکنند. کور خواندید جانیان و غارتگران و شکنجه گران و اشغال گران بیگانه پرست، این بار همهٔ شما جانیان هم آهنگران بشوید و مداح، گوش کسی بدهکار شما نخواهد بود و باید ریق رحمت سر کشید و گور خود را برای همیشه از این کشور بکنید و بروید سراغ استخوانهای پوسیدهای که در حیات خود هم جز شر و مصیبت و مفت خوری دستاورد دیگری نداشتند.
سلام،
اما چه سود؟ خودت میدانی که حاکمیت ولایی چه می خواهد و برای آن حاضر است حتا ایران را تکه تکه کند!
سلام و درود
( قابل توجه مزدک1 و سید رضی و فیلسوف بزرگ )
بیگمان کمتر ننگی در پیشینه نوع بشر به اندازه نظام برده داری پلشت و نکبتبار بوده است. در آن نظام پلید به سبعانه ترین شکل ممکن بیرحمی، سفاکی، خشونت، نوع کشی، تجاوز، اجبار و تمام ویژگیهای منفی نوع بشر به زشتترین شکل ممکن نمود پیدا کرد. وقتی انسان آثار فیلسوف بزرگی چون ارسطو را میخواند حیرت میکند وقتی میبیند که ارسطو هم چنان نظام جنایتباری را تأیید میکند و برایش فلسفه میتراشد و توجیهش میکند. بنده در مقالات گذشته علل بروز پدیده برده داری را تجزیه و تحلیل کرده ام و در اینجا تکرار نمیکنم علاقه مندان میتوانند بیابند و بخوانند.
اما بیاییم با نگرشی ساده تر به برده داری و دشواریهای مبارزه با آن پدیده شوم نگاه کنیم و ببینیم جهت حل مشکلات چه راهکارهایی وجود داشته و آیا پیامبران قادر به آزادی بردگان بوده اند؟
فرض کنیم انسانهای بسیار خوبی به خوبی و خوش نیتی انسانهایی چون مزدک1 و سید رضی و فیلسوف بزرگ هم در عصر برده داری بوده و بقدری نیکنام و خوش سابقه و انساندوست بوده اند که مردم اعم از برده دار و برده تمام دستوراتشان را وحی منزل میدانسته اند و به اندازه یک پیامبر نفوذ کلام داشته و هر فرمانی صادر میکرده اند کل مردم هم، اعم از برده دار و برده فوراً اطاعت میکرده اند.
جهت سهولت( اسم آن نیکوکار را آقای نیکو میگذاریم) آقای نیکو با دیدن و درک تمام زشتیها، ناپسندیها، غیر انسانی و ضد بشری بودن نظام برده داری به ندای وجدان و با پیروی از حس انسان دوستی و نیک فطرتی خود یکباره اعلام میکند که از امروز به بعد برده داری عملی حرام و در حکم جنگ با خداوند است و هر کس برده دارد باید فوراً آزادش کند. تعدادی از پیروان و گرویدگان به آقای نیکو برده بودند که در همان لحظه آزاد میشوند، تعدادی هم برده دار بودند و بردگانی مرکب از زن و مرد در سنین مختلف، و کودک و جوان و نوجوان داشتند که نیمی دختر و نیمی پسر بودند ، و به محض آنکه به خانه رسیدند بلافاصله برده های خود را صدا میکنند و به آنها میگویند شما ها از این لحظه آزادید! بفرمایید رو به هر جا که میخواهید بروید ! بعد آنها را به خارج از منزل برده و درب خانه را به رویشان میبندد. حال خود را بجای آن برده های بیچاره فرض کنید، رو به کجا بروند؟ بعضی از آنها از دل جنگلهای آفریقا، برخی از دل کوهستانها و دشتهای آسیا، تعدادی از جزایر مختلف اسیر و به بردگی گرفته شده اند حال در کوچه مانده اند، ابتدا آزادی ذوق زده شان کرده، کم کم بردگان آزاد شده دیگری هم وارد کوچه میشوند و به هم تبریک میگویند!! تعدادی از آنها کودک و شیرخواره اند و حتی نمیدانند که برده بوده و آزاد شده اند ، تعدادی نوجوان و جوان و میانسال و پیر، و برخی از آنها هم پیر و هم بیمارند، هیچکدام نمیدانند رو به کجا بروند، نه قطعه زمینی و مزرعه و باغی دارند، نه دامی و نه طویله و کاهدان و مرتع و علفچری دارند، نه خانه و سامان و مغازه و سرمایه ای دارند، تنها صاحب یکدست لباس کهنه و نیمدارند که آنهم ارباب با هزار منت گذاری و صدقه سری به آنها داده است، یک چنین جمعیتی چه بهره ای از آزادی خود میبرند؟ آنها پس از مدتی به آقای نیکو مراجع میکنند و میپرسند که تکلیفشان چیست؟
آقای نیکو (مزدک1_سید رضی_ فیلسوف بزرگ_…..) لطفاً جواب بدهند و بگویند که چکار باید بکنند؟
جناب شفیعی گرامی درود بر شما
کاملا درست است و از همین روست که جمهوری اسلامی درب زندانها را برای ازادی زندانیان سیاسی باز نمیکند- اخر این زندانیهای بیچاره پس از ازادی و تبریک به یکدیگر تکلیفشان چیست؟ کجا بروند؟کچا بخوابند؟چه بپوشند؟چه بخورند؟ درود بر ج ا که همچون پیامبر که برده ها را ابا ازاد تکردن اواره نکرد ، زندانیان سیاسی را با ازادی اواره و دربدر نمیکند و از انها در اوین و سایر هتلها بخوبی پذیرایی و مراقبت میکند.
افسوس که این مزرعه را اب گرفته
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
سلام و درود
زندانیان سیاسی برده نیستند و قبل از دستگیری دارای شغل بوده و هم اکنون دارای خانواده و بستگانی هستند و در قرن 21 میلادی و تحت سلطه نظام سرمایه داری زندگی میکنند و مقایسه آنها با بردگان قیاسی مع الفارق و بیربط است .
این عجیب نیست که من راجع به موانع و دشواریهای آزادی بردگان در بیش از 1000 سال پیش سؤال میکنم و شما با مثال زدن زندانیان سیاسی در امروز پاسخ میدهید؟ هیچ کس پاسخ همه سؤالات را نمیداند، انتظاری هم نمیرود شما بدانی، آیا بهتر نیست اگر نمیدانیم سکوت کنیم و یا اعتراف کنیم که نمیدانیم؟
سید با پوزش آن لودگی که گفته می شود از ویژگیهای شماست همین است،بحثی که نویسنده نوشته بالا کرده بحث از برده داری و تصویر چگونگی تعامل با آن اینکه آیا تشریعا و بطور دفعی امکان ریشه کردن آن بوده است یا نه،بعد شما متاسفانه با لودگی بحث را می برید روی زندانیانی که تحت یک نظام قضائی مرتکب عناوین مجرمانه شده اند و محکوم بحبس شده اند! آیا حبس کردن مجرم (هر مجرمی اعم از امنیتی و سیاسی و کیفری) از قبیل نظام برده داری است؟! زندانی محکوم می شود و بعد از گذران زمان محکومیت آزاد می شود این برده داری است؟! من تصورم این است که شما لودگی کردی بعد دوباره چیز دیگری ذیل آن با عنوان دیگری نوشتید،حال اگر لودگی نکردی خوب محترم اندکی فکر کن و بعد دست بقلم شو،اگر حکم بحث تحت نظامات سیاسی و قضائی یعنی برده داری بنابر این در همه جای دنیا مثل امریکا و اروپا و جاهای دیگر هر جا هرکس محکوم بحبس شد لابد نظام برده داری است!.
دوست عزیز
این دیگر از ان حرفهای خیلی عمودی است ، ما ازادی عده ای را تحت ظالمانه ترین نظام طبقاتی سلب کنیم و تحت عنوان برده انها را به اسارت بگیریم چرا که ممکن است اگر انها را ازاد کنیم جایی برای اسکان و چیزی برای خوردن و البسه ای برای پوشش نداشته باشند؟؟؟!!!!!!
اگر فردای قیامت همان برده ای -که امروز استدلال میکنی ازادیشان به مصلحت خودشان نبوده- جلویت را گرفت و گفت جناب شفیعی تو چرا حق دادی به انها که ازادی مرا و خانواده ام را سلب کردند و به زن و دخترم تجاوز کردنند و فرزندان خردسالم را به بیگاری گرفتند و ما را نسل اندر نسل اتا ابد از حالت انسانی خارج کردند و به اموال خود تبدیل کردند و تو با این استدلال که این همه ظلم به مصلحت ما بوده سعی در توجیه این جنایت شنیع کردی؟؟؟ شما چه جوابی خواهی داد
و اگر بشما گفت ادمی برای ازادی خود جان میدهد انوقت شما ازادی ما را سلب کردید و گفتید اگر ازادمان کنند بی جا و بی غذا می مانیم!!!!!!!؟؟؟ به شما چه مربوط که ما پس از ازادی چه خاکی باید بسرمان کنیم؟شما ازادی ما را پس بدهید و نیازی نیست نگران خورد و خوراک و لباس ما باشید.
و باز اگر بشما گفت جناب شفیعی تو خودت حاضری کسی بیاید و تو تمام خانواده ات را به بردگی و کنیزی بگیرد و ان کند با انها که اینها با ما کردند و سپس برای اینکه مبادا تو و خانواده ات پس از ازادی بی غذا و مکان بمانید نسل اندر نسلتان را تحت عنوان کنیز برده در تملک خود بدارد و خرید و فروشتان کند و ان کند با شما که با ما کردند؟ چه جوابی خواهی داشت- اکنون چون میدانم انسان با وجدانی هستی از تو میخواهم دمی به وجدانت مراجعه کنی و با وجدانت این استدلال خود را دمی به شور و مشورت بگذاری و سپس بگویی ایا هنوز بر همان نظ باقی هستی یا خیر؟
دوست عزیز من بعنوان یک دوست از تو خواهش میکنم ازادگیت را خرج دفاع از جنایات نیاکانمان در هزار و چندصد سال قبل ، نکن و برای تطهیر اقدامات پلید انها وجدانت را زیر پای مگذار
سلام و درود
دوست عزیز چرا به سؤال توجه نمیکنی؟ عرضم اینبود که برده داری با همه بدیهایش قبل از ظهور پیاامبر وجود داشته، و راه انحلال آن دادن دستوری قاطع و دربدر و نابود کردن بردگان نبود. حتی اسپارتاکوس و بردگان انقلابی تحت فرمانش علیرغم
پیروزیهای اولیه به دلیل آنکه قادر به ساخت نظام جایگزینی برای برده داری نبودند سرانجام شکست خوردند و به دار آویخته شدند. راه درست انحلال جامعه برده داری هنوز هم پیدا نشده زیرا با تکامل ابزار تولید بشر وارد جامعه فئودالی و سپس سرمایه داری شد و ماهیت جامعه همچنان طبقاتی مانده است. اگر جامعه برده داری از دسترس ما خارج است، جامعه سرمایه داری با تمام معایبش موجود است، اگر شما توانستی راهی عملی و منطقی برای رهایی طبقه کارگر از ستم سرمایه داران پیدا کنی آنوقت من به نبوغ و صداقت شما ایمان میآورم. هیچ ابلهی نظام برده داری را توجیه نمیکند، اما شما با کلمات ظاهراً دلسوزانه و تقبیح آن نظام پلید از پاسخ گویی گریختی و نگفتی چه راه کاری برای فردای پس از آزادی بردگان داری؟ اینکه میفرمایی فردای بردگان آزاد شده به من مربوط نیست، درست است ولی به بردگان مربوط است، لطفا به سؤال پاسخ دهید و بفرمایید بردگان جهت ادامه حیات چکار باید میکردند؟ لااقل به همین یک سؤال پاسخ بدهید.
جناب شفیعی پاسیخ شما در همان پاسخ من بود ولی اگر بیان دیگری میخواهید ، چشم : – احتمالا بردگان در فردای ازادی حاضر میشدند به میل خود و در قبال حقوق و دستمزد کارهای معمول-ونه غیرمعمول چون تن دردادن به تجاوز-سابق خود را انجام دهند و اینگونه نه انها بی جا و مکان و غذا می ماندند و نه فعالیت اقتصادی جامعه مختل میشد.
اکنون من یک سوال از شما دارم:
بدون حاشیه رفتن و خیلی صریح بگویید به نطر شما با توجه به همان فرضیات خودتان ایا کار پیامبر در ازاد نکردن بردگان و حتی تایید و تنفیذ برده داری درست بوده یا غلط؟ لطفا از ذهن خوانی پیامبر خوداری کنید و صریحا بگویید درست بوده یا غلط؟ و نیز از تقسیم پاسخ به حالات مختلف خوداری کنید و پس فرضها و پیش فرضها را در ذهن خودتان بررسی کنید و به ما فقط پاسخ درست و غلط بدهید
———
درود دوستان خوبم
می بینم تحلیل غالب نویسندگان و محققان و مفسران و حوزویان بر این است که: پیامبر ناگهانی نمی توانسته برده داری را لغو کند. که یعنی ای بسا برده داری برای مردمان آن عصر چه در حجاز و مدینه و چه در ایران و روم امری رایج و بدیهی بوده و مطلقا نکوهیده و زشت نیز نبوده. یکی هیزم می فروخته یکی لبو یکی پارچه یکی اسب یکی شتر یکی هم برده و کنیز. بهمین سادگی. و نمی شده ناگهان راه نفس کشیدنِ یک فرهنگ ریشه دوانده را بند آورد. این تحلیل از نگاه عوام شاید پسندیده باشد. اما آنجا که شما به شاکله ی عواطف و ظرایفِ انسان، و به پیامبری می نگرید که باید رفتارش برای همه اعصار اسوه و نمونه باشد، نمی توانید هر سخن و هر فعلش را بپزیرید. خلاصه بگویم: برده داری و امضای برده داری توسط اسلام و مسلمین، داغ ننگی ست بر پیشانی هر آن کسانی که انسانیت انسان را نفی کرده اند و می کنند. همین روحیه ی برده داری ست که در خوی و خصلت آقایان خامنه ای و خمینی و ملاهای بیت رهبری به تجلی در آمده که مردم را به هیچ حساب نمی کنند. وگرنه شما بگو: برای مردم بت پرستِ مکه و مدینه، پذیرشِ یکتا پرستی دشوار تر بوده یا پذیرشِ لغو برده داری؟ اعراب طی سالیان سال، مال که هیچ، حتی فرزندانِ خود را به پای بت هایشان و خدایانشان قربانی می کردند. حالا اگر شما ناگهان ظاهر شوی و بت هایشان را نفی کنی و مثل جناب ابراهیم، با تبر نیز به جانشان بیفتی، این تحملش دشوار است یا این که بگویی: از این پس برده گیری و کنیز گیری و برده فروشی حرام مطلق است. خوب شاید بگویید: پیامبر اگر این حرف را می زد می کشتندش. خب بزنند و بکشندش. برای بشر، آن پیامبر برده پذیر خواستنی تر است یا این پیامبر برده ناپذیر؟
با احترام
.
جناب نوریزاد اشکال کار این دوستان انست که معصوم بودن پیامبر و ائمه را بعنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و بنابراین سعی میکنند هر اشتباه انها را با اسمان و ریسمان بافتن موجه جلوه دهند- یعنی ایتها با پذیرفتن این اصل در واقع مسیر تفکر و اندیشه خود را مسدود کرده و از جایی به بعد یک قفل بر ان زده اند و هیچ اشتباهی هرقدر واضح و مبرهن را ، از معصومین نمیتوانند بپذیرند که هیچ ، حتی نمیتوانند با احتمال اشتباه لحظه ای بدان بنگرتد .
حواستان جمع باشد که برده داری ناشی از جنگ مورد بحث است نه مطلق اقسام برده داری،چنانکه بارها اشاره شد اسلام همه اقسام دیگر برده گیری را که مربوط می شده به نحوه عمل پیروان آیین اسلام،نهی و نفی کرده از همان ابتدا،آنچه که موضوع گفتگوست برده گیری ناشی از جنگ بوده که سنت رایج در جنگهای قدیم بوده است،اینرا نمی شده است در حالیکه رسم و سنت رایج و مبتلا به در جنگهای قدیم بوده است به یک فرمان و یکجا نفی و نهی کنند می دانید چرا؟ برای اینکه دشمنانی که برابر پیامبر و گروندگان به او صف جنگ تشکیل می دادند اگر دستشان می رسید و مسلمانان را می کشتند همه بستگان و متعلقان مسلمانان را نیز اسیر می کردند و در مواردی هم اینکار را کردند،خیال می کنید اگر پیامبر می فرمود ایها الناس الیوم ما دیگر کسی را اسیر نمی گیریم یا می کشیم از دم یا کشته می شویم! اینطور مشکل حل می شد و مشرکان می گفتند به به! خیلی خوب ما هم دیگر اسیر نمی گیریم؟! نه آقا،کسی که قصد جان شما را کرده و شمشیر کشیده تا شما را نابود کند استفاده و بهره برداری از زن و فرزند شما برایش از خوردن آب زلال راحت تر و گواراتر است! شماها متاسفانه دقت نمی کنید همینطور شعار می دهید روی مخالفت و نپذیرفتن اسلام وگرنه حل مشکلات و معضلات ریشه دار اجتماعی به این راحتی های گفتاری نیست،یک کسی را دیدم مساله شراب و قمار را مقایسه کرده با برده داری! اینها از یک قبیلند؟! تازه تحریم شراب نیز تدریجی بوده و یکجا تحریم نشده چون آنهم سنت رایجی بوده است،بهر حال این قیاس مع الفارق است، شما می توانید شراب و قمار را بین پیروانتان تحریم کنید برای اینکه فعل قمار و فعل شرابخواری همه اسبابش بدست شما و خود آن گروندگان است در حالیکه نقض برده داری که یکطرفه نمی شود! آیا همین اشتهار تاریخی که در مورد کورش هست کفایت می کرده؟ فرض کنید کورش فرمانی داده که ایها الناس الیوم دیگر ما در جنگ اسیر نمی گیریم و همه اسرای قبلی هم آزاد! خوب اقوام دیگر در اقصی نقاط عالم همه تحت فرمان کورش بودند؟! همه از فرمان کورش اطاعت کردند؟! بعد از کورش برده داری ریشه کن شد؟! همین الان هم که بشر آمده از یکی دو قرن گذشته کنوانسیون درست کرده و بنا گذاشته که هیچ بشری بشر دیگر را بزور یا فریب حق ندارد اسیر کند و او را بفروشد یا از او بهره کشی کند یا اگر جنگی صورت گرفت و طرفین جنگ کسانی را اسیر کردند مثلا باید کارهایی را بکنند و کارهایی را نکنند حقوقی را مراعات کنند و تحت ضوابطی اسرا را مبادله کنند،آیا اگر چنین عملکردی بدون قبول طرفینی باشد مراعات خواهد شد؟! معلوم است که چنین رویکردی منوط به تعامل و پذیرش طرفینی است که از آن امروزه به کنوانسیون تعبیر می کنم،حرف این است که بشریت در اعصار گذشته به چنین تعاملی نرسیده بوده،طرف شما را می کشته و همه بستگان مرد و زن شما را بیغما می برده چه شما اخلاقی باشی و بگوئی ولی من اسیر نمی کنم یا نگوئی! بله چیزی که بوده این حالت بازدارنده طرفینی گاه منجر به تبادل اسرا و مبادله آنها می شده یا با گرفتن وجوهی اسیر آزاد می شده،و اینها همه جزء اهرم های فشار طرفین بر یکدیگر بوده،حالا در چنین فضائی اسلام بر آزادی انسانها تاکید کرده و همه اقسام برده داری رایج در جهان را نفی و نهی کرده و در مورد برده گیری ناشی از جنگ حکم معلّقی دارد تا زمانی که همین رویکرد طرفینی اعتبار شود،بله در چنین فضائی که همه تحت یک کنوانسیون و قرار داد ملتزم بنفی برده داری ناشی از جنگ می شود حکم برده دار از نظر اسلام حرمت خواهد بود و اگر باز قرار داد نقض شود اگر طرف مقابل برده گرفت اسلام نیز آنرا روا می دارد،و این نکته ایست که بسیاری از افرادی که در اینمورد ایراد می کنند در آن تامل نمی کنند،همینطور شعار می دهند که پیامبر باید میامد اعلام می کرد ایها الناس الیوم برده گیری در جنگ برای ما و همه حرام است! آنوقت ابو سفیان و ابولهب و ابوجهل ها هم می گفتند آمنّا و سلّمنا؟! اضافه بر این اسلام حکم نکرد برده داری خوب است اسلام در این ضرورت و لابدیّت تاریخی راههای الزامی و غیر الزامی گوناگونی برای تربیت و اصلاح برده های ناشی از جنگ توصیه کرد و تلاش اساسی آن در ریشه کنی تدریجی این پدیده اجتماعی بوده است.
یاران جان درود
ابلهی فرمودند اگر فلانی و بهمانی را از حصر آزادکنیم مردم (همان سه میلیونی
که در روز سکوت از میدان شهیاد تا امام حسین بودند) آنان را خواهند کشت پس
برای حفظ جانشان در حصرند .این آقای شفیعی هم نمی داند امامش چنان شکمی
بهم زده بود که 6 برده ایکس لارژ لازم بود که در کجاوه جابجا شود .آقای شفیعی بدان
کار گر ممکن است به ابزار کار محتاج شود آنهم برای بهره وری بیشتر اما به هیچ وجه
احتیاجی به صاحب وشلاق ندارد و مطمین باشید آنکه به ذلت می افتد نه برده آزاد شده
که عرق ریختن کارش است بل صاحب تنبل وبدبخت بردگان است .دست کم فیلم بردگان
فراری رومی را ببین هم سرگرم می شوی شاید هم دریافتی سپاه بردگان وکنیزان ایرانی
که به بازار های عمر رفتند هر کدام آزاده ای وصاحب صنعتی بودندکه وحشیان تازی از آنان
بسیار آموختند(اگر نبودند اسلام ودروغ رحمت هم نبود )بد نیست سهم مالکانه همان علی را
از زمین های استان های خوزستان بوشهر فارس وو را برآورد کنی که به سالانه 60000کیلو
زر سرخ برسی .همان شخصی که منی گندم از برادر نابینا وبرادر زاده هایش دریغ کرد و نگین
پادشاهی به دروغ به گدا داد.برو ای عقیل مسکین در خانه علی زن !!!!.گاه از زحمت برده ای
چند گردن کلفت مفتخور سیر وبه نوایی می رسیدند چنان که نگرانیشان ازدیاد قوت با وجفتگیری
مسلسلی بود .
سلام و درود
60/000 کیلو زر سرخ؟؟ مستند این ادعا چیست و کجاست؟ هیچ میدانی برای استخراج این مقدار طلا با ابزارهای قدیمی و ابتدایی به چند صد هزار انسان نیاز هست ؟ وقتی چنین ادعای گزافی را بپذیریم سؤالات زیادی هم مطرح میشود که ناگزیر باید پاسخ داد یا اینکه چون نویسنده محترم، صم و بکم این ادعا را بدون دلیل و برهان و محاسبه قبول کرد.
چنان جمعیتی که مرکب از کارگران و مهندسین معدن و صنعتگرانی که بتوانند کوره بسازند، بوته مقاوم درست بکنند، افرادی که سوخت کافی جهت ذوب برسانند، کارگران و مهندسان جاده ساز، زمینهای بسیار حاصلخیز و جمعیت کثیری که باید مواد غذایی تولید کنند، و شرکتهای خانه سازی که جمیع کارکنان همه بخش ها میشود و ناچار باید در شهر بزرگی با تمام ضروریات و امکانات زیست شهری زندگی کنند، که از سیستم آب تا تنورهای پخت و سیلوهای ذخیره ارزاق و دفع فاضلاب گرفته تا به جاده های ارابه رو و تعداد کثیری اسب و مرتع و انبار علوفه و ارابه و کارگاههای ساخت یراق آلات اسب و ارابه و ابزارهای استحصال طلا و دهها و صدها ابزار و کالای ضروری و هزاران چیز دیگر، نیاز مند بوده اند، برای دست یابی به چنان رقم و عدد هنگفتی از طلا درجه خلوص معدن هم باید بقدری بالا باشد که تا کنون چنان معدنی در هیچ کجای جهان یافت نشده، خالص سازی هم نیاز به کوره و بوته( ظرفی که طلا در آن ذوب میشود )دارد. پس از اینهمه انتقال چنان کوهی از طلا نیاز به جاده شوسه جهت انتقال و بودن خزانه بزرگی در مرکز خلافت ( مدینه)جهت نگهداری و صنایع پیشرفته ای برای ضرب سکه دارد. از اینها گذشته وجود چنان نقدینه ای سبب ایجاد بحران اقتصادی و بالا رفتن شدید نرخ مواد غذایی و مصرفی میشود. اگر آثاری ملموس چون سایر آثار باستانی از هیچیک از مواردی که بر شمردیم پیدا نشود، باید چنین افسانه اغراق آمیزی را در ردیف افسانه های هزار و یک شب و داستان امیر ارسلان رومی به حساب آورد.آثار آن معدن پر خیر و برکت کجاست؟ بعید است با وسایل ابتدایی و نیاز به هوا در عمق خاصی از زمین که هوا رسانی فقط با وسایل امروزی ممکنست، تمام رگه و کل معدن استحصال شده و همه روانه خزانه عریض و طویل حضرت علی( ع) شده باشد.
دوست عزیز چیزی بگویید که بگنجد و با عقل و محاسبات و منطق تاریخ جور در بیاید.
یاران جان درود
آقای شفیعی درود/ سلام/ هلو/ های/ناماسته/مرحبا بکم
وقتی میگویند معادل فلان مقدار طلا منظور رساندن ارزش است نه
خود طلا بعنوان مثال این برهان شما وقبلیتان دو پول سیاه هم نمی ارزد
به این معنی که آنان که می فهمند به شما دو پول سیاه بدهند نیست .
دلم برایت سوخت چون میتوانستی با برآورد زمین های منطقه ومیزان محصول
پس از کم کردن سهم ناچیز کشاورزان به مبلغی بسیار بیشتر از 60 تن زر سرخ
(منظور معادل دیناری یا ریالی یا دلاری آن برسی)لذا احتیاجی به گشتن وپیدا کردن
معدنی کو اقتصادی باشد و ذخیره آن به همین مقدار برای سالیان دراز کفایت کند لابد
در سطح زمین یا عمق ده متری که ابزار آن زمان جواب گو باشد برسی.در پایان
چون عقل کوچک گنجایش کوچکی دارد بفرمایید چه بگوییم که با عقل کوچک
ومحاسبات ومنطق کوچک سازگار باشد.بد نیست بدانید بسیاری از تازیان مهاجم
در این سرزمین بعنوان فاتحان باقی ماندند تا برتری تازیان برمجوسان آتش پرست
که خرید وفروش انسان وپلشتی های دیگر را بلد نبودند را بیاموزند کتاب ها سوزاندند
تا ام الکتاب را برجسته کنند.گفته اند که با هر دهن دو دست ومغزی وفکری
زاده می شود که کاراگاه شفیعی فقط دهن را دیده است غافل از راهی که مهاجمان
طی کردند برای ارسال غله وسایر احتیاجات حجازیان پر رونق تر از گذشته
شده بود.
شفیعی خیلی خوب پیامبران نمی تونستند مردم رو از برده داری نهی کنن هر چند این استدلال ضعیفه چون از خیلی چیزای محکم تر مثل قمار و شراب نهی کردن ولی چرا خودشون برده داری کردن؟!!راحت می گفتن مردم ما از برده داری خوشمون نمیاد حالا خود دانید!!!
سلام و درود
نظام تولید جامعه امریست که حیات و بود و نبود اجتماع به آن بستگی دارد و رذالتی اخلاقی چون قمار و انجام منکری شرعی چون شراب نوشیدن با آن قابل مقایسه نیست. من بدرستی نمیدانم چرا خود بزرگان اسلام برده داشته اند؟ اما در تاریخ خوانده و در زندگی مؤمنین میبینم که چون غلامی پیامبر( ص) و حضرت علی( ع) گیر شان نیامده، اسم غلام محمد و غلام علی و غلامحسین بر فرزندان خود میگذارند! همین واقعیت مرا به فکر فرو میبرد، و از خود میپرسم، در غلامی آنها چه امتیازاتی نهفته بوده که پیروانشان چنین کاری میکنند؟
شفیعی تو در یک دوگانگی موندی.از یه طرف می گی طفلک برده ها بی سرپناه بودن پس باید مورد استثمار اربابشون باشن و از طرف دیگه می گی یک عده نام غلامعلی و غلامحسین روشون می ذارن واسه اینکه در دنیای واقعی در افتخار غلام اونها نبودن!!اول اینکه حرف اولت با مستندات تاریخی همخونی نداره چون خلیفه دوم رو یک برده کشت.در مورد دوم هم امروزه به ندرت یا شاید بشه گفت اصلا کسی پیدا نمی شه که این نامهای مضحک رو روی فرزندانش بذاره.می دونی چرا چون کسی از اینکه غلام کسی باشه خوشش نمیاد.مثلا خود تو دوست داری کسی بهت بگه هی غلام!!اینکه عده ای این نام بی مسمی رو روی خودشون گذاشتن هیچ دلیلی بر درستی اون نیست.مثلا خیلیا نام آتیلا یا چنگیز دارن.اینا خوب بودن؟!!متاسفانه استدلال های تو مثل تفکراتت ابتره.از یه طرف بستی خودتو به هزارسال پیش از یه طرف دیگه می خوای با اون تفکرات نسخه امروزی بوجود بیاری با یه چیزی مثل علم جامعه شناسی که نه نتیجه دین بلکه به دلیل ممارست بشر بوجود اومده؟از یه طرف با برده داری و چهره زشت اون کنار نمیای چون می دونی چقدر کثیفه از یه طرف دیگه داری توجیهش می کنی چون افراد مورد علاقت برده دار حرفه ای بودن.راستی یه پیشنهادی واست دارم امتحانی یه ماهی غلام یه بابایی بشو ببین چه جوریه!فکر کنم طرف با رضای قلبی آب و نونت رو هم بده.
پاسخ این است که کمتر چرند بگو
جناب شفیعی گرامی با درود، ، یعنی میخواهید بفرمایید چون هیچ مکانیسم و راه حلی برای تامین مخارج و آیندهٔ بردهٔ آزاد شده به ذهن صاحب و مالک برده خطور نکرده، شخص پیامبر و دیگر برده داران محض رضای خدا و انسانیت دلواپس آزادی بردههایی بودند که آیندهٔ آنها اسیر توفان فقر و فلاکت و بی سر پناهی می شده است؟ آیا می شود برای تدوام یک کار ضد انسانی ، منطقی خلق کرد و بر مبنای شالودهٔ این منطق ضد بشری، دلایل منطقی سر هم کرد؟ این جناب پیامبر چطور محکم و قاطع قانون و مقرراتی وضع کرد که زنان او پس از وفات وی هرگز حق ازدواج مجدد ندارند و برای مخارج آینده آنها سیستم تامین مالی برقرار کرد، اما برای تامین مالی یک طبقهٔ اجتماعی بنام برده پس از آزادی هیچ راه حلی به ذهن مبارکشان نرسید؟ چطور الله با وسواس تمام قانون و مقررات برای نوبتهای همخوابگی فرستاده خود با زنانش وضع کرده اما به ذهن مبارکش نرسید که که برای اشتغال و محل تامین مخارج فردای برده پس از آزادی، چاره اندیشی کند؟ خیلی چیزا با خیلی چیزا در تضاد کامل است و جور در نمی آید. جای دین و مذهب به عنوان یک موضوع مطلقا شخصی در حد انتخاب نوع و رنگ لباس و نه بیشتر ،اگر خود را چون بختک در مناسبات و فرایندهای اجتماع پهن و ولو کرد،اولین پیامد شوم آن خلق شدن یک طبقهٔ مفت خور خدا فروش است که برای حیات و بقای خویش بجان میزند تا مبلغ سینه چاک جهل و رواج خرافات باشند و دشمن دانش و خرد و آگاهی و قاتلین دانشمندان و اندیشمندان به گواهی تاریخ همهٔ مذاهب.
چقدر من در اشتباه بودم که برده داری را عملی ناپسند و غیر انسانی میدانستم اکنون که از سخنان جناب شفیعی معلومم شد که بردگان انزمان باید بروند روزی هزار بار دعا بجان مالکان خود کنند که انها را ازاد نکردند تا انهمه برده با ازادی ، بدبخت و دربدر شوند- و چقدر این برده داران انسانهای خوب و خداشناسی بوده اند که با وجود اینهمه زحمتی که برده داری برایشان داشته باز قبول زحمت میکردند و برده ها را ازاد نمیکردند تا مبادا این بردهای ازاد ، بدبخت و بیچاره شوند- خدا خبرشان بدهد- این برده های احمق اگر میدانستند چقدر ازاد کردنشان برای خودشان مضر است پای مالکان خود را میبوسیدند که زحمت میکشند و از انها با ضرب شلاق تا نای اخر بیگاری میکشند و زحمت میکشند به زن و دختر انها تجاوز میکنند و زحمت میکشند کودکانشان را از انها جدا کرده و به فروش میرسانند- خدا اجرشان دهد این برده داران که چه زحمتها میکشیدند برای این بردگان احمق قدر نشناس! اخر مگر اسان است تجاوز به زن و دختر برده ؟! کلی برای مالک برده زحمت دارد- مگر اسان است خرید و فروش برده ؟! کلی زحمت دارد برای مالک برده– عجب انسانهای شریفی بوده اند این برده داران که اینهمه برای بردگان زحمت میکشیدند و باز حاضر به ازادی انها نبودند تا مبادا بقول جناب شفیعی این برده های ازاد شده دربدر و اواره شوند. اجرشان با اقا.
سلام و درود
دوست عزیز مغلطه میکنی، معلوم است که هیچ مطالعه ای در مورد نظام ضدبشری برده داری نداری، دامنه آن نظام پلید تا دوران ابراهام لینکلن هم کشیده شد و سرانجام با رشد ابزار تولید توانستند بردگان را از حالت بردگی خارج و بصورت کارگر کشاورزی و دامداری در آورند( اینهم شکل دیگری از برده داری است زیرا تا زمانیکه ماهیت جامعه طبقاتی و مبتنی بر بهره کشی قلیلی از کثیری باشد میشود گفت که برده داری با شکل نوینی ادامه دارد ). پیشنهاد میکنم کتاب« برباد رفته »اثر خانم مارگارت میچل و کتاب« آزادی » اثر هوارد فاست را بخوانید تا بدانید چطور تمام مبارزات خونین و سراسر رنج بردگان با ناکامی مواجه شد و بباد رفت. فراموش نکنید که اکثریت قاطع مردم در جوامع برده داری، برده بوده اند، همانطور که در جامعه سرمایه داری اکثریت قاطع مردم را کارگران و زحمتکشان تشکیل میدهند و با وجود آنکه جمعیت بسیار کمی جزء طبقه سرمایه دار هستند ولی کارگر و زحمت کش نه میتواند خود را از سلطه آنها آزاد و نه مانع استثمار شان شود و نه راه کار مناسبی برای نجات دارند. خلاص شدن از شر جامعه طبقاتی همه فیلسوفان انقلابی و مصلحان و انساندوستان را به ستوه آورده و علیرغم اینهمه آگاهی و ارتباط و همگانی شدن سواد هنوز هم نه کسی و نه کسانی توانسته اند از رنج و ستم و استثمار چنین جامعه مخوفی رستگار شوند.
اگر واقعاً قصد نتیجه گیری دارید، راهش متلک پراندن و سهل انگاری نیست. چرا از خودت نمیپرسی به چه دلیل آنهمه انسان در آن دوران طولانی نتوانستند برده داری را از میان ببرند. البته باید بین اسیر جنگی که اغلب جهت مبادله و اعمال فشار مبادرت به اسیر گیری میشد و پدیده ای موقت فقط مربوط به زمان جنگ و درگیری بود با برده گیری سیستماتیک به قصد استثمار فرق گذاشت. اسیر و برده دو پدیده مجزا و متفاوت هستند.
شفیعی تو دیگه کی هستی؟به سدرضی میگی بی مطالعه و مغلطه گر! کاش تو یک اپسیلون سدرضی مطالعه و درک داشتی
به سدرضی و هرکی جوابت میده میگی بیسواد و کم مطالعه تا بقیه فک کنن تو افای مطالعه هستی؟ نه جونم سدرضی خودشو ثابت کرده تو هم اگر میخای حرفت خریدار داشته باشه باس خودتو ثابت کنی اینجا مو از ماست میکشند پس اگر وزن لازم رو نداری علکی زحمت نکش با حمله به سدرضی هم چیزی به وزنت اضافه نمیشه برو وقتی وزنت زیاد شد بیا با سدمرتضی و سدرضی و مزدک1 و باصفا کشتی بگیر فعلن برو سبک وزن.
علاوه بر این ،همین الان بعد از مدتهای مدید گذشتن از زمان آبراهام لینکلن،صورت هایی از فروش انسان و برده داری و سوء استفاده جنسی و بیگاری از زنان و کودکان و مردان وجود دارد بنابر این حتی از آن مواردی که اسلام از اول تحریم کرد در جهان وجود دارد،البته اسارت و اسیر گیری در جنگ امروزه تحت قوانین پذیرفته شده بین کشورها قرار دارد و برده داری بصورتی که در گذشته بوده الان وجود ندارد هم بجهت وجود قوانین و کنوانسیون مربوط به ضوابط اسارت و تبادل اسرا و هم جهت کمتر بودن کمّی جنگ یعنی در این اعصار جنگ بمعنای گذشته یا نیست یا خیلی نادر است..
جناب شفیعی درست میگویید ، معلوم است مطالعه نداشته ام که تا کنون در بیخبری بودم و فکر میکردم برده داری عملی ضد انسانی بوده اگر مطالعه کرده بودم که بایستی چون شما میدانستم که لغو برده داری چه کار خطرناک و ضرر افرینی بوده خاصه برای خود بردگان.- خدا از گناه من درگذرد که بی مطالعه و نسنجیده و ندانسته تصور میکرم لغو برده داری خوب بوده و تنفیذ و تجویز برده داری بد بوده- دلم برای اینهمه نادانی خودم میسوزد خدا مرا ببخشد و شما را خیر دهد که مرا از این جهل مرکب رها ساختید..
عزیز من اگر نگران آزادی بردگان هستی خوب بهتر بود از اول برده نمی گرفتند کورش هخامنشی هزار سال قبل از محمد مصطفی ص کشور گشایی میکرد ولی برده نمی گرفت بلکه بردگان را آزاد می کرد برای نمونه یهودیان بابل ،شق دیگر، راه حل برای مشکل بزرگ شما هم وجود داشت معمولا توانگران برده داشتند می شد بخشی از دست رنج آنان را همراهشان کرد ،می شد در یک بازه زمانی آنها را آزاد کرد،بدیهی است که اقتصاد آن دوران با برده می چرخید و قبل از آنکه برده آزاد از گرسنگی در پشت در بمیرد ،برده دار ورشکست شده بود!
ولی در واقع مشکل شخص شما چیست ؟ شما خودتان هم می توانستید پاسخ سوال ساده تان را پیدا کنید ولی چرا اینکار را نمی کنید یا بهتر بگوئیم نمی خواهید پیدا بکنید؟ شما در ضمیر ناخودآگاه تان اگر قبول کنید که امام یا پیغمبر خدا کار اشتباه انجام داده تمام بنیان فکری تان دچار مشکل می شود یک جایی در ذهنتان به مقدسات پرچ شده و شما دائم دنبال این می گردید که توجیهی پیدا کنید که مقدسین اشتباه نمی کنند! البته این مرز تفکر است آنطرف این مرز خرد است که امثال جناب نوری زاد هم از آن عبور کرده اند انشالله شما هم آن پرچ ذهنتان را می شکنید و به این دنیا خردمندی قدم می گذارید موفق باشید
سلام و درود
ای کاش دوستانی که زحمت نوشتنهای طولانی پیرامون این کامنت را بخود داده اند تنها به همین پرسش پایانی پاسخ میدادند و با دانش قرن بیست و یکمی خود بجای دلسوزی برای بردگانی که قرنهاست دورانشان سپری شده و گرفتن فیگور مبارزه با نظام برده داری و متلک گویی در لفافه، فقط میگفتند تکلیف دهها میلیون انسان در فرادی آزادیشان چیست و مشخصاً چگونه باید نیازهای خود را تأمین کنند؟
تا وقتی به این پرسش ساده پاسخ داده نشود همه جوابها برای گریختن از پاسخ گویی و عبارت پردازی پوچ و بی محتواست. اگر حقیقتاً صداقت دارید به همین یک سؤال پاسخ بگویید.
شفیعی مثل اینکه پاک خودتو زدی به اون راه ها؟!مغلطه تو اینه که نمی گی یه عده افراد شرافتمند که خونه و زندگی و اهل و عیال داشتن رو به بردگی و کنیزی می گرفتن و جوری وانمود می کنی انگار اینا کنار جاده مونده بودن از گرسنگی تلف می شدن به بردگی گرفته شدن لطفی بهشون شده باشه.از طرف دیگه این استدلالت مثل این میمونه که یه پرنده رو بنداری تو قفس بعد بگی بهش لطف کردم آوردمش این تو بهش آب و دونه میدم اگه بیرون بود حتما از گرسنگی میمرد!!!!آقاجون تو بی جا میکنی به نام آزادی بشریت آزادی رو از عده ای سلب میکنی و بعدشم منت میذاری که اگه چنین نمیکردم از گرسنگی تلف میشدن.عجب گیری کردیما!!!
با این جوابها اگر بازم سوالات را عینا تکرار بکنی دقیقا میشی سید ویا یک چیز بدتر که نمی خواهم ازش نام ببرم
این وزیر خارجه آمریکا نبود که سخنرانی می کرد بلکه خود خود خود نوریزاد بود که صدای مظلومیت ایرانیان را به گوش جهانیان می رساند.
سخنرانی که نیم ساعت به طول انجامید بسیار مهیج بود. حاضران بار ها با کف زدن های ممتد سخنرانی پمپیو را قطع کردند. پمپیو فساد صادق لاریجانی (سیصد میلیون دلار) آیت الله مکارم شیرازی(صد میلیون دلار) و سید علی خامنه ای (نود و پنچ میلیارد دلار) را با ذکر جزییات بر شمرد و حکومت جمهوری اسلامی را با یک باند مافیایی قابل مقایسه دانست. تاکید کرد که آمریکا در کنار مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران ایستاده است و رفتار ویران گر رژیم ملایان را در داخل و در منطقه تحمل نخواهد کرد.
این سخنان به ویژه در داخل آمریکا بازتاب گسترده ای دارد و در شبکه های مجازی دست به دست می شود. شمار فراوانی از آمریکایی ها با افتخار از این سخنان یاد می کنند و چرخش سیاست کشورشان را در قبال ایران می ستایند.
پمپیو تاکید زیادی بر نقض حقوق بشر در ایران داشت و مواردی از اعدام (محمد ثلاث) دستگیری و شکنجه و خشونت دستگاه حاکمه در برابر مردم صلح جو و عدالت خواه را متذکر شد (دستگیری دختر رقصنده هفده ساله حکم بیست سال زندان بانوی معترض به حجاب). اشاره به تظاهرات مسالمت آمیز دی ماه و اعتصابات کرد و گفت که حکومت نه تنها هزاران تن را دستگیر کرد بلکه شماری را نیز در زندان ها به قتل رساند.
سخنان پمپیو و استدلال های وی از وزنه اخلاقی بالایی برخوردار است و سیاستمدارن و افکار عمومی دنیا را با چالش های وجدانی غیر قابل چشم پوشی مواجه می سازد.
اینهم از افاضات میهن پرستانه سخنگوی وزارت خارجه امریکا در این سایت!
اولا تبریک می گوییم بجناب محمد نوریزاد مسلمان سابقا انقلابی بجهت این وحدت و این همانی گفتاری!
ثانیا پمپئو غلط کرد!
ثالثا:آنها که مخاطب پمپئو در آن مجلس بودند و برایش کف زدند و هورا کشیدند گروهی ضد انقلاب مثل شما و افراد مربوط به گروهک های فاسد و روسیاه در خارج از کشور،مگر میزان برای درستی مزخرفات وزیر خارجه کوته فکر و بی ادب امریکا اینهایی بودند که آنجا بودند؟!
رابعا مگر هرچه پمپئو گفت درست گفت؟! غلط کرد پمپئو که اسامی اشخاص و محترمین مردم ایران را ذکر کند و چیزهایی بدروغ نسبت به آنها دهند،مگر ثروت مورد اشاره در مورد رهبر (بر فرض درستی عدد و رقم و آمار)ثروت شخصی است که مردک یاوه سرائی کرد؟ این ثروت اگر هم باشد مربوط به نهادهای زیر مجموعه عنوان رهبری است که در قانون وجود دارد و حساب و کتاب حصول و تحصیل آن نیز مشخص است،همینطور در مورد رئیس قوه قضاء اگر اسناد درست باشد پول مربوط به عناوینی است که در حیطه قوه قضائی وجود دارد و مصارف قضائی دارد و ربط به شخص ندارد که شخص مسئول قوه قضاء این آقا باشد یا آن آقا،همینطور در مورد اموالی که تحت عنوان مرجعیت در دست هریک از مراجع است،بعد از همه اینها گذشته مهم این است که سند و مدرک این مردک کوته فکر و بی ادب چیست؟ و در کجای جهان سراغ دارید که یک وزیر خارجه کودن و هیکل گنده بعنوان نماینده یک دولت متمدن بایستد ودر مورد ثروت شهروندان یا مسئولان کشورها دیگر زبان درازی کند؟! کسی نیست بگوید مردک کودن اصلا بتوچه که کی چقدر ثروت دارد؟ و اگر فرضا کسی تخلفی از قانون کشورش کرده باشد باید بقانون آن کشور مورد سوال قرار گیرد و بتوچه مربوط که رهبر ایران چقدر ثروت شخصی دارد و چقدر ثروت تحت عنوان های قانونی رهبری؟! و آیا کوته فکرهایی که از سخنان بی مبنا و سخیف و فضول مآبانه امثال وزیر خارجه فضول امریکا مبتهج می شوند می توانند بپذیرند که ما صحبت کنیم از ثروت ترامپ و پمپئو و اطرافیان دیگر او و چیزهایی نسبت دهیم؟! عقل داشته باشید.
————
درود سید مرتضای گرامی
رهبر یا هر مسئولی هر پولی که دارد – چه شخصی و چه مردمی و چه ملی و چه شرعی و چه غیر شرعی – باید، بله باید حسابرسی شود.
همین که حسابرسی نمی شود، نشان از دزدی ست.
این را من نمی گویم.
بل آیین حسابرسی و بازرسی و نظارت و حتی همان موازین نیم بند شرعی می گویند
من بعنوان یک ایرانی می خواهم از فهرست پولهایی که حضرت رهبری به این و آن و به سوریه و لبنان و حسن نصرالله قاتل و هرکجا هبه کرده مطلع و آگاه باشم. این آیا درخواستی فراقانونی ست؟
هرکه از نظارت و حسابرسی گریز می کند، حتما ریگی به کفش دارد.
مراجع نیز
دزدانی چون مکارم شیرازی و شیخ محمد یزدی و مهدوی کنی و واعظ طبسی و امامی کاشانی و آدمکشانی چون سیخ علی فلاحیان نیز
دزدان و گریزپایان از حسابرسی و پاسخگویی، ما را دوره کرده اند گویا
با احترام
.
درود بر شما
ببینید شما دگم ها و اشتباهاتی دارید و عادات و تعبیرات ناپسندی،اینکه می گوئید” همین که حسابرسی نمیشود نشان از دزدی است”یک سخن شعاری،و مرید جمع کن است،من با شما موافقم که نظارت و حسابرسی اموال شخصی مسئولان لازم است،اما اینکه همینجوری حکم کنیم که حسابرسی نکردن یعنی دزدی،این یک تهمت و سوء ظن است،اولا لابد می دانید که مطابق قانون اموال شخصی مسئولان -حتی رهبر-قبل و بعد از پذیرش مسئولیت بررسی و حسابرسی می شود و حتی اینطور که نقل می شود خود مرحوم امام ره نیز به این قانون عمل کردند و در وصایا نیز اشاره دارند،اما در مورد اموالی که تحت نهادهای زیر مجموعه رهبر است حتما بازرسی و نهاد بازرسی وجود دارد و اموال حاصل در این نهادها نیز در مسیر وظائف و اختیاراتی صرف می شود که قانون اساسی بعهده رهبر قرار داده است،فقط رهبر هم نیست ،رئیس جمهور نیز وقتی انتخاب می شود مطابق قانون اموال شخصی او قبل و بعد از مسئولیت فهرست و نظارت می شود،اما همین رئیس جمهور بعنوان منتخب و معمد مردم اموال مختلفی تحت تصرفات قانونی اوست،اینها هم حساب و کتاب دارد،حالا شما ذهنیتی پیدا کرده اید که راحت دیگران را دزد می نامید اما مردم وقتی یک رهبری یا یک رئیس جمهوری یا هر مسئولی را بیواسطه یا با واسطه انتخاب می کنند که وظائف و اختیاراتی قانونی بعهده او گذاشته شده به او اعتماد دارند،اینجا نمی شود چون سلیقه نادرست شما عدم دخالت در سوریه است از ادب خارج شوید و تصرف قانونی در حوزه اختیارات یا وظائف قانونی یک معتمد مردم را به تعبیراتی شعار گونه یا تبلیغاتی و مریدجمع کن تعبیر کنید.
اینکه شما بعنوان یک ایرانی بخواهید بدانید درخواستی غیر قانونی نیست اما اینکه معتمدین و منتخبین مردم را مورد اتهام دزدی قرار دهید حتما خلاف قانون است و محتملا روزی با شما برخورد خواهد شد،اما من می گویم مشکل شما اینجا الان دانستن نیست مشکل این است که شما با صرف پول برای نهضت های مقاومت در برابر اسرائیل یا سوریه مخالفید،البته بعنوان یک مخالف حق مخالفت دارید بگوئید و بنویسید اینکار را نکنند اما بشما مربوط نیست که اگر رهبر معتمد مردم مطابق قانون اختیارات و وظائف با کارشناسی مصلحت دید چنین کاری کند آنرا به دزدی تعبیر کنید،این الان یک اشتباه واضح است که در گفتمان شما وجود دارد که آنرا در نوشته ها نیز ابراز می کنید و ممکن است ذهن کسانی را منحرف و مشوّش کنید. من الان ک مثال از کارهای خود شما می زنم ،شما الان مدتهاست حسابی ظاهرا بعنوان دوستی بنام یزدان پناه درست کرده اید و از اعتماد مخاطبان بخودتان بهره می گیرید در این جهت که پولهایی به این حساب بریزند تا شما صرف کارهای خیر و عام المنفعه کنید،من الان بعنوان یک دوست در مخیّله خود راه نمی دهم بگویم شما یا آن دوست خدای ناکرده در حال بالا کشیدن آن وجوه هستید،با اینکه تفصیل کار شما را نمیدانم آن آقا را که نمی شناسم اما شما را بعنوان یک مسلمان کارتان را حمل بر درستی می کنم،بفرمایید من الان من حق دارم شرعا چون تفصیل کار شما را نمیدانم و بر آن حساب احاطه ندارم خدای ناکرده رمی به دزدی کنم؟ نکته اش چیست؟ اعتماد،بله اعتماد،خوب من و هرکس که مثلا کمک به این حساب کند بشما اعتماد داریم و فعل شما را حمل بصحت می کنیم،همین ملاک آنجا در مورد مسئول معتمد مردم اعم از رهبر و غیر رهبر هم مطرح است،اینجا شما بعنوان یک فرد مخالف رهبر چه حقی دارید که در جامعه هیاهو کنید رهبر چون به سوریه یا حزب الله کمک کرد پس دزدی کرد؟ می گوئید من اعتماد به رهبر ندارم؟ پاسخ این است که خوب بگوئید،این نظر شخصی شماست،محترمید اما شما معیار نیستید،اینجا معیار مردم و اعتماد مردم است.
در مورد مطالبی که ذیل نوشته اتان آوردید و به آنها نسبت دزدی دادید،فقط می گویم برایتان متاسفم که در عصبیت و لجاجتی کور غرقید.
با احترام
———–
نوشته اید:
…..اما در مورد اموالی که تحت نهادهای زیر مجموعه رهبر است حتما بازرسی و نهاد بازرسی وجود دارد و اموال حاصل در این نهادها نیز در مسیر وظائف و اختیاراتی صرف می شود که قانون اساسی بعهده رهبر قرار داده است..
مطمئنید شوخی نمی کنید با ما؟
حتما بازرسی می شود؟
حسابرسی هم می شود؟
به اطلاع مردم هم می رسد؟
رهبر هم بازای این همه پول پاسخگو هم هستند؟
شوخی نفرمایید
شاید یکی تحملش را نداشت
با احترام
.
درود گرامی
شوخی نکردم،نهادی در بیت رهبری هست به همین نام:نهاد بازرسی رهبری،لابد می دانید مسئولش هم آقای ناطق نوری بود که اگر اشتباه نکنم اخیرا استعفاء کرد،شما از کجا می دانید بازرسی نمی شود؟ مقصودم از بازرسی دستور و نحوه تصرف خود رهبر در این اموال نیست،آنرا که گفتم مبنی بر اعتماد است،حالا شما اعتماد ندارید مهم نیست،شما یک فرد محترمید و نظرتان محترم اما معیار شما نیستید که هیاهو می کنید.مقصود این است که گردش های مالی نهادهای زیر مجموعه ایشان بازرسی می شود و زیر نظر ایشان است و مردم هم بخود ایشان اعتماد دارند،اموال شخصی را هم که بحث قانونی اش را اشاره کردم،باطلاع مردم رسیدن را باید دید قاعده و قانونش چیست،اما گفتم اساسش همان بحث اعتماد است،در آن مثال پول گرفتن خود شما آیا کسانی که پول بحساب شما می ریزند در جریان ریز مواردی که صرف می کنید هستند؟نه، شما کلی می گوئید بردیم بمناطق زلزله زده،اما مشخص نمی کنید،اما من و ما فعل شما را حمل بر صحت می کنیم چرا؟ لنکته “الاعتماد”،در مورد رهبر نیز الکلام الکلام،وقتی مردم بواسطه یا بیواسطه رهبری انتخاب می کند با شرائطی که در قانون است و او حاکم بر جان و مال آنان می شود (حکومت یعنی همین) طبیعتا به او بلحاظ شرائطش اعتماد دارند که وقتی بجهات کارشناسی شده پول صرف سوریه می کند نفع شخصی ندارد و بحساب شخصی نمی ریزد (اگر هم بریزد بعد اموال شخصی او مقایسه می شود)و حیف و میل نمی کند،همان مقدار که لازم است از بیت المال بهره می گیرد،اینها روی اعتماد به عدالت و امانت و چیزهایی از این قبیل است،اینجا شمایی که به جهتی الان ذهنیت پیدا کرده اید که پول نباید صرف سوریه شود یا صرف حزب الله شود،این نظر شماست نظرتان برای خودتان محترم است اما حق ندارید از صرف پول معتمد مردم در اموری که از شوون و وظائف و اختیارات حاکم است به “دزدی” تعبیر کنید،اگر چنین کنید نتیجه اش این است که در یک مساله نظری شما مرتکب جرم افتراء شده اید که مجازات دارد.
نیز رهبر باید مطابق قانون به نمایندگان مردم در مجلس خبرگان پاسخگو باشد.
این مطالب متن قانون است،و من شوخی نمی کنم و شما نیز تلاش کنید تحمل شنیدن سخن حق را داشته باشید.
ضمنا در مورد نسبت دزدی به آقایانی که نام بردید شما مرتکب جرم افتراء شده اید اگر نتوانید مثلا اثبات کنید که آقای مکارم شیرازی دزدی کرده است.
مودب باشید و این توصیه دوستانه مرا بپذیرید همانطور که در پست قبل جایی گفتید باید توصیه را پذیرفت.
با احترام
———-
درود نازنین سید مرتضی
فرمودید دفتر بازرسیِ بیت رهبری بر دارایی های رهبر بارزسی می کند؟
می شود دزدی تشکیلات بازرسی برای خودش دایر کند و همان تشکیلات بازرسی مچ او را در دزدی ها بگیرد؟
شوخی نفرمایید نازنین
مهم این است که خروجی آن بازرسی ها باید به اطلاع مردم برسد
مردم
مردم
مردم
مردم. همانی که بیت رهبری دوست دارد بر آن سوار شود و بار بر پشتش نهد و دست به جیبش ببرد. و مطلقا شأنش را برسمیت نشناسد
فرمودید دفتر بازرسی بیت رهبری؟
با احترام
.
درود گرامی
کلمه “مردم” را به شعار و تظاهر تکرار نکنید و بعد به الزامات دموکراسی و مسائل اخلاقی دهن کجی کنید،رهبر بر حسب قانون و رای مردم،معتمد مردم است و وظائف و اختیاراتی دارد،شما اخلاقا و قانونا حق ندارید معتمد مردم را بصرف اینکه در موارد صرف پول با او مخالفت دارید “دزد” بنامید،اگر چنین اتهام و رویکردی بصرف لفّاظی یا مخالفت روا باشد بنابر این دیگران نیز می توانند در مورد اموالی که بحساب فردی بنام یزدانی می ریزید و دیگران از تفصیل خرج کردن شما بی خبرند”دزد” بنامند خصوصا اینکه هیچ ناظر یا نهاد بازرسی در مورد رویکرد شما وجود ندارد.
با احترام
حسن/*: ذات و فرهنگ ایرانی صلحطلبی و کمک به همسایگان.
مش قاسم: نه از اون تهدید کردنت نه از این ارسال کمک کردنت. ۴۰ ساله که غیر از فحش و ناسزا چیزی به همسایگان نگفتی حالا صلحطلبی و کمک بکنی؟ حاجی! اولا اگه تو میتونی کمک بکنی اول بیا به این ملت آخوند زده و اسلام زده صلح و کمک کن. دوما تو خیال میکنی این همسایگان خرن؟ دمب خروس رو باور کنن یا قسم حضرت عباس؟
ولکن اصل مطلب: اینا گ …(سه نقطه از مش قاسم) گیجه گرفتن!
سید مرتضی یک شاخه ٔگل زمانی از بذر به شاخه گلی میرسد که بر اساس حق و حقوق بدیهی خود از دانش کاشت برخوردار شود. شما همهٔ کتابهای تمامی حوزههای خرافات پروری را در داشتی روی هم تلنبار کنید و بذرهایی روی آن بپاشید. تنها زمانی بذرها جوانه میزنند که کود و آب روی آن تلنبار، نثار کنید. در غیر اینصورت هیچ معجزهای اتفاق نمی افتد و سرنوشت هیچ بذری به جوانه زدن نمی رسد. این یعنی “دانش”ی که یک بذر برآن استوار است بنیان “علمیه” شما را از بیخ و بن باطل اعلام میکند و از ریشه میسوزاند. گزینهٔ شما و پیشینیان شما این بوده و هست که خواسته اند و میخواهید با این تلنبار خرافات پروری به جنگ دانش بروید، اما حتی حریف یک بذر هم نشده، نمی شوید و هرگز هم نخواهید شد. نیاز مبرم تاریخی شماها این بوده و همچنان نیز تا خدایی حامی شما باشد و شما نماینده و معرف او که این خدا تنها توان و هنرش این باشد که به جنگ دانش و کرامت انسانی انسانها برود و شیفتهٔ مفت خوری شماها باشد. فروختن چنین خدایی آیا آنهم در قرن ۲۱ شدنی و ممکن است؟ و خریدارانش کیانند؟ هر چه میخواهد امثال ناصر مکارم شیرازی تورهای نرم و نازک و لطیف و بدن نما بر تن خود را لطیف تر و نازک تر کند و باز هم بیشتر خود را در عصر ماقبل تاریخ رها کند و دشمن خونی توری باشد که نو جوان دختری باید آنرا بسر کند، ولی هر جا که بذر دانش و خرد حتی جوانه زده باشد آیا کسی وی را به چیزی میگیرد؟
مهمل نباف
دانش و کرامت انسانی بشما چه مربوط؟!
و کی گفته خدا بجنگ دانش و کرامت انسانی رفته؟!
شرط عقل، در شرایط بیعقلی دولت ترامپ
عیسی سحرخیز
اگرچه عقل حکم نمیکند که واشینگتن در مواجهه با سران جمهوری اسلامی تمام تخم مرغهای خود را در سبد فرقه رجوی قرار دهد، اما چنین اقدامی از جانب دار و دستهی بیعقل ترامپ هیچ بعید نیست!
در پی حضور همفکران رئیس جمهور آمریکا در نشست سالانه به اصطلاح «شورای ملی مقاومت ایران»، اکنون همکاران او نیز حرفهایی میزنند و علامتهایی میفرستند که بیش از پیش مؤید اتخاذ چنین سیاست غیرعقلایی است؛ البته اگر هدف تنها ترساندن طرف مقابل نباشد!
پس از حضور چهرههای شاخص حزب جمهوریخواه، چون نیوت گینگریچ رئیس پیشین مجلس نمایندگان، تد پو نماینده کنگره، رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک، جوزف لیبرمن سناتور پیشین و رئیس کنونی سازمان اتحاد علیه ایران هستهای، در نشست ماه گذشته پاریس حول شعار «ایران آزاد»، روز یکشنبه نیز مایک پمپئو در میان جمعی از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی در لوس آنجلس حاضر شد و سخنانی با عنوان «حمایت از صداهای ایرانی» ایراد کرد.
ماهیت سخنان مداخله جویانهی وزیر خارجهی دولت ترامپ به نوعی بیانگر اتحاد با جنایتکاران ضد ایران و ایرانیان بود؛ همان فرقهای که در جریان جنگ تحمیلی با صدام حسین همدست شد و خون بسیاری از جوانان این مرز و بوم را بر زمین ریخت…..
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/75983/
بفرمایید در ذیل سخنان حجت الاسلام مرتصی آقا تهرانی یک سنگدان مرغ پینه بر پیشانی:
عضو جبهه پایداری: حفظ نظام از نماز شب واجبتر است/مردم با نداشتن و فقر مشکلی ندارند!/چرا برخی مسئولان فقط دروغ میگویند؟/مشروعیت نظام و رئیسجمهور به ولیفقیه است/جوانان انقلابی برای انتخابات رئیسجمهوری و مجلس آماده شوند
خوانندگان با شرف این شخص حفه باز وکلاهبردار نیست؟ همین معلم اخلاق آفا تهرانی شکم سیر را میگم!
اینهمپرسشهای حمید رضا جلایی پور از اعضای این رژیم باندی:
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم حمیدرضا جلاییپور خطاب به رئیس جمهور نوشت:دوستداران ایران، دموکراسیخواهان و اصلاحجویان برای عبور کشور از وضعیت بحرانی (که ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان دنبال تشدید آن است) دنبال تأکید بر «گشایس سیاسی» در داخل و دیپلماسی نرمال و تعاملی در خارجند که تأکید درستی هم است.
اینک که به لطف خدا قرار است سایر قوا برای عبور کشور از بحرانها با شما همراهی کنند، شایسته است در کنار پیگیری امور بنیادی 6 کار زیر هم از سوی قوه قضائیه یا یک گروه تحقیقی پیگیری شود:
۱- چه کسانی به مؤسسات اعتباری که ریشه در یک جریان در مشهد داشتند، مجوز فعالیت دادند؟ تا این مؤسسات بتوانند با طمعورزی سه میلیون مالباخته ناراضی درست کنند. انصافاً کدام شخص یا گروه براندازی میتواند چنین ضربهای به اعتبار یک نظام سیاسی بزند. (متأسفانه هرجا میرویم، همه میگویند همه دزدند و این «همهمه» خطرناکی است و با پاسخگویی عادلانه و سریع این همهمه ویرانگر را باید درمان کرد).
۲- درست پس از پیروزی برجام چه کسانی هنگام آزمون موشک، روی آن به عبری شعار نوشتند؟ چرا پس از آن شرکتهای اروپایی پایشان به ایران باز نشد؟ تاوان رکود اقتصادی و رشد بیکاری پس از آن را چرا باید مردم بدهند. چه کسانی این کار پرهزینه را انجام دادند؟
۳- چه کسانی یک سال پیش دنبال محروم کردن سپنتا از حضور در شورای شهر یزد بودند تا بدینسان آبروی ارکان نظام سیاسی را در بین مردم داخل و خارج ببرند؟
۴- چه کسانی پشت پخش گریه و مصاحبه دختر رقصنده در صدا و سیما بودند که با این کار با وجدان عمومی مردم بازی کردند و نفرت را علیه نظام سیاسی تلنبار کردند.
۵- چه کسانی دنبال جاسوسسازی ایرانیان دوتابعیتی و محیط زیستیها هستند؟ به جای این زندانی کردنهای طولانی کار بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات را تقویت کنید ولی اجازه ندهید بیگناهان جاسوس نمایانده شوند و به اعتبار جمهوری اسلامی در چشم 6 میلیون ایرانی در خارج کشور ضربه زده شود.
انصافاً با اعتماد بخشی به ایرانیان خارج از کشور هم به اقتصاد ایران میتوان یاری رساند و جوانان بیکار را به سر کار فرستاد و هم با دیپلماسی عمومی ترامپ را میتوان بر سر جایش نشاند.
۶- چه کسانی پشت حصر و محدودیت برای رییس دولت اصلاحات هستند.
حصر به عنوان نماد منفی تا ادامه داشته باشد مردم احساس نمیکنند ساماندهی امور کشور شکل عقلانی به خود گرفته و روند اعتمادسازی تقویت نمیشود.انصافاً پیگیری اقدامات فوق کوچک است ولی هر کدامش مثل ترک در سیلندر موتور ماشین حکومت است. این شکافهای ریز تداومش میتواند تخریبهای بزرگ در حکومت درست کند. پیگیری کارهای فوق از سوی قوه قضائیه آسان است ولی اثرات سازندهای بر «حکمرانی مسئولانه» در ایران میگذارد.
باید به او گفت مردک شما ها دائم ازناهنجاری گویید ناهنجاری بدتر از دروغ و دزذی وآدمکشی داریم؟ کلیت نظاماین سه خلاف را در پرونده دارند، حالا او و همپالکی ها بی وفقه از حصر میگویند آنهم این دو فردی که در بیش از 30 سال جنایات رژیم شریک بودهاند سزایشان نیست شدند درهمین شرایط است تا کمی تطهیر شوند، جالایی پور یک کلمه از حصر 40 ساله مردم ایران نگفته از فشار واختناق بر بیش از 50 درصد جمعیت ایران زنان،مادران خواهران ودختران نگفته، اگر شرف ندارید وآزاده نیستید حد اقل سکوت کنید.
مسئله مردم حصر این دو مردنی نیست بلکه گرانی گرسنگی تبعیض، غارت اموال وزندان وکشتار جوانانشان توسط شماهاست، اگر طالب سرافرازی هستی از غم این ملکت خودکشی کن.
حجتالاسلام علمالهدی:
اگر جواب من فحش است آن فحش را به فرزندان من ندهید/دل آدم کباب میشود، وقتی یک زن ضعیفه پریشان میگوید…
دشمن میخواهد گلوگاههای اقتصادی را در کشور ما ببندد
آملی لاریجانی: صحبتهای رئیسجمهور عزتمندانه بود/دختر خانمی در جایی رقصیده و فایل آن را در فضای مجازی گذاشته؛ این کار مجرمانه است/ قوه قضاییه از کنار آن گذشته و آزادش کردهاند/ صدا و سیما برنامهای تهیه کرده که شاید جالب نبود؛ اما چه ربطی به قوه قضاییه…
این مردک جلایی پور خودشو به نفهمی زده می خواد بگه نفرت مردم از این رژیم کار همین چند مورده!!!!این ابله که مثل هم حزبیاش کار اصلیشون ماست بندی بوده اونقدر مرد نیست بگه تو این چهل سال ما مرده خورا اعم از اصلاح طلب و اصولگرا جون مردم رو به لبشون رسوندیم.اولین کار اینه که ولی فقیه رو بفرستیم تو همونجاییکه بوده تا ملت یه خورده نفس بکشن.حالا اومده می گه موسسات مالی و دختر رقصنده و چی و چی عامل نفرت مردمه.نه اخوی عامل نفرت مردم همین شماهای نون به نرخ روز خورین.
شما مگر وکیل مردم هستی که از طرف آنها سخن می گویی، نکند فقط وکیل زنان و یا بچه ها هستی ، شما فقط از طرف خود یک نفرت حق داری صحبت کنی .
فرض کن جلایی پور و دوستانش اصلا حالا نیستند ، مگر اهدافتان را معطل اصلاحطلبان می کنید ، شما و باقی براندازان که خیلی رهبرانتان مشغول شرابخواری و ….و تحریک گروه پول پرست و فاسد ترامپ برای تحریم و حمله به کشورمان هستند می خواهید چه بکنید بدتر از جاسوسی برای خارجی و یا کف زدن برای تحریمهایش و یا تشویق به نابودی ایران، که همه این کارها را می کنید، اخرین کارتان اینست که عین الان سوریه و یا اوایل پیروزی انقلاب خودمان ، گروههای همفکر شما به ترور و آدم کشی و انفجار و کودتا و یا جنگ علنی برای تجزیه مناطق مرزی روی آورند و متقابلا از سوی حکومت نیز تکه پاره شوند، بله جلایی پورها و اصلاحطلبان با این کارها و نتایج نکبت بار اقدامات براندازان با افتخار و صدای بلند مخالفت می کنند و گذر تاریخ دنیا و ایران همیشه درستی سیاستهای معتدل و اصلاحطلبانه در مقایسه با سیاستهای شعارگونه و نکبت آور افراطی ها منجمله بسیاری از براندازان را تایید کرده است.
در مورد زنان نیز شما یک چیزی را بدون فکر تکرار می کنید ، چرا نمی گویید که امتیازات مهمی مثل مهریه، عدم اجبار به خرج زنده گی از سوی زن حتی در صورت توانایی مالی بیشتر ، نداشتن وظیفه سربازی و یا جنگ رفتن و …. را اشاره نمی کنید و فقط این را می بینید که چرا زن مثل بعضی کشورهای غربی آزاد نیست به صورت یک کالا جنسی برای تبلیغات کالاهای سرمایه دارها و یا مراکز روسپی خانه مورد سواستفاده جنسی قرارگیرد و تحقیر و بدبخت شود
احسنت و قربان منطق و نوشته ات ناشناسی دیگر،بازهم حضور داشته باش و برابر اراجیف این سبک عقلان بی مسئولیت بنویس.جزاک الله خیر الجزاء.
بکن بر جهان فخر ای کارگر که از کار تو شد جهان بهره ور
یادمان میاد قبل از فاجعه 57 در برنامه کار گران این بند شعر بالا هر روز بعد از ظهر از رادیو شنیده میشد و چه زیبا بیان میشد و بعد از 40 سال همه چیز چون کهنه ساختمانی فرو ریخته واین نتیجه اتحاد وهمدستی مافیای بازار و مافیای حوزه ملایی بوده و افرادی دیگر بعنوان نمونه آقای هاشمی طبا که داماد برادر فلسفی بود به این باند با این نسبت وارد شد و از ارکان رژیم گشت و وزیر شد و کاندید الکی رژیم در انتخابات تعیین تدارکاتچی رژیم بود و در مناظره تلویزیونی بجای دادن برنامه چهار ساله “شعر ما فرزندان ایرانیم را فریاد کرد” و قدرت و شجاعت اینرا نداشت گه بگوید ما چه با ایران و با این مردم کرذهایم و محتملا اوهم آغشته به فساد بوده وهست، او چون تحصیل کرده در رشته نساجیست وقبل از فاجعه در کارخانه نتینگ شهر صنعتی قزوین مشغول بود و رییس یک قسمت به نیک میداند متحدین بازارش با ورود حنس چینی چه بر سر نساجی منتاژ ایران اوردند و چند صد هزار کارگر و تکنسین ومهندس نساجی را بروز سیاه نشاندند.
داستان ساختگی ضحاک چنین است که به مارانی که اجزاء بدنش شدهاند میبایستی مغز سر جوان بخوراند ولی در دوره ما آخرین شاه ایران از سر نادانی وکم سوادی مارانی را در آستین خود پرورد که نه تنها سلطنت او بلکه سلسله او ودیگر ان را غورت دادند، این ماران نه دوسر بودند ونه پیاله سر بلکه عمامه بسر شطرنجی(سیاه وسفید)، اوبقدری کوتاه فکر و دنیایی کوچک داشت که نمیدانست کمونیست در ایران هر گز بر قرار نمیشود وتمام مبارزه اش با دانشجویان چپ بود، نیرویی و امکاناتی که برای دستگیری یا کشتن حمید اشرف گذاشته بود برای در هم شکستن یک هنگ کافی بود.
ایران 80 ملیون سکنه دارد و با اختلاف فکری شغلی ودر آمدی زیاد در ایالات متحده آمریکا بین 250 هزار و یک ملیون و آنهم از قشر ها و تفکرات متفاوت واکثرا غیر سیاسی و حتی سیاسیون مقیم آمریکا کم اطلاع تر ازمردم داخل ایران وایرانیان مقیم اروپا زیرا در آن دیار فقط کلام وبحث پول ودلار وچاپیدنست و گروه کثیری مشغول کار حرفه خود ولی چند صدنقری که دوملیتی هم هستند که اشکالی هم ندارد داعیه ریاست دارند و در صددند ولی با کمک ارباب خارجی که ریاستی با سر سپردگی داشته باشند که فاجعه ای دیگر برای ایران وایرانی خواهد بود ومردم داخل نباید به آنها رخصت وکالت وسخنگویی بدهد آنها که سالها بیرون بودهاند از شریط کنونی ایران نه اینک بیخبر بلکه بیگانه اند، ایرانیان مقیم اروپا هم در فکر زندگی خود هستند و به آن درغربت خوگرفته اند وهیچ یک حاضر نیستند محل زندگی و جایگاه خود را با دیگران عوض کنند حتی با خواهر وبرادر ولی گویا ایندسته مقیم اروپا با سیاست و وضعیت جهان وایران بیشتر آشنا ودخالت خارجی بویژه ترامپ را مردود میدانند و برانداختن حکومت آخوندی را تکلیف مردم ایران از زن ومرد، جوان ومسن میدانند تا شاید روزی بتوانیم بدون مشت مرتضی وجنتی و کروبی و خامنه ای بی بصیرت و فرصت سوزان اد امه بدهیم
افشای گفت و گوی محرمانه مقامات ایران و آمریکا!
روحانی: مستر سکرتاری رهنمودی اگر دارید در خدمتگزاری چاکرم.
پمپیو: شنیدم میخای بری اروپا. توی صحبت هات حتما تهدید کن تنگه هرمز رو خواهی بست. این برای تحقق سیاست های آمریکا خیلی میتونه مفید باشه.
روحانی: سمعا و طاعتا!
خامنه ای: مستر سکرتاری ترحم کنید وظیفه ای هم بر عهده من ناقص العضو بگذارید که از روحانی عقب نمونم یه وقت گناه داره بخدا.
پمپیو: تو هم تهدید بستن تنگه هرمز رو تایید کن. بهتره در حضور کارمندای وزارت خارجه باشه. این جوری نور علی نوره.
روحانی: مستر پرزیدنت! هاو آر یو؟ حضرت عالی هم اگر فرمایشاتی داشته باشید مطیع هستم قربان.
ترامپ: نمی دونم. بزار فکر کنم. تنگه هرمز رو که گفتی. یک کمی شور ترش کن. خودت بهتر میدونی.
روحانی: چطوره آمریکا رو تهدید به مادر همه جنگ ها کنم؟
ترامپ: اینو که صدام هم می گفت. چیز تازه تری به ذهنت نمی رسه؟
روحانی: حالا کی یادشه صدام چه گهی خورد. حرفش خداست. بهتر از این به فکرم نمی رسه. خدمت بزرگتری به منافع آمریکا اصلا امکان نداره.
میگم عجب تو دهنی حاجی ترامپ امروز به این دومی و نوچه اش زد ها! به این میگن گوشت خر و دندون سگ!
آقای نوری زاد
به ریشش نگاه کن
به انگشتراش
به آبخوری سبیلش
به قیافه مظلوم و چهره نورانی ش
از این بشر دوپا موذی تر هست؟ نمی دونم چرا هرچه ناقلای اینجوریه در مذهب و مقدسات خانه کرده. به دهن این سردار که مراجعه کنین باور کنین صد جور حدیث و آیه ازشبیرون می ریزه
سردار حمید صدرالسادات، رئیس سابق وظیفه عمومی ناجا؛ پسرش از بانک ثامنالحجج ۱۰۰ میلیارد تومان به عنوان حقوق ۳۰ سالهاش گرفته که براشون مشاوره مالی بده!
خود سردار هم ماهی ۵ میلیون میگرفته، همسرش هم ۱ میلیارد و دخترش هم ۲ میلیارد وام گرفتند.
یعنی فقط این خانواده ۱۰۲ میلیارد نقد گرفتن و در طی چهار سال هم به چه دلیل که خدا عالمه! ۲۴۰ میلیون هم سردار گرفتند بعد که ثامن اومده دنبال قسط وامهایی که پرداخت نکردند یک قطعه زمین ۲۱۰متری در یزد را به ثامن فروختند به قیمت ۵۰ میلیارد تومان.
از حق نگذریم پسر سردار بهترین مشاور امور مالی هست منتها نه برای بانک که برای اقتصاد خانواده خودشون.
علی برکت الله!
سیدمرتضا تحویل بگیر
اشاره: من این نوشته را از پست پیشین بدینجای آورده ام.
نوری زاد
……………………………
سید مرتضی در پاسخ به سید رضی
من اینجا با شما در حال گفتگو هستم،پرسیدم این ادعا که قبل و بعد از قرآن آثار منظوم و منثور زیادی وجود دارد که “با فاصله زیاد”از قرآن پیشی گرفته است،ادعای چه کسی است؟ادعای شما یا دیگری؟ اگر ادعای شماست استدلال مقایسه ای شما در این مورد چیست؟ و اگر ادعای دیگر ادباست آن ادبا را معرفی کنید و استدلال مقایسه ای آنها را بیان کنید.
بحث در بخش دوم نیز موکول به این است که بدانیم وجوه اعجاز و معجزه بودن قرآن چیست؟ می دانید چیست؟
———-
محمد نوری زاد:
سید مرتضای گرامی
زحمت بکشید و وجوه اعجاز و معجزه بودنِ قرآن را برای ما بنویسید. گرچه در گوگل هست اما گمان من بر این است که شما از زاویه ای دیگر و تازه تر به این اعجاز می نگرید نه این که مثلا چون قرآن می گوید: اگر بهتر از این می توانید بیاورید ده خط بیاورید. خوب من اگر بهتر از آیات قرآن نوشته ای بیاورم که انسانی تر و انسان ساز تر و مصلحانه تر باشد چه؟ مهم محتوای یک نوشته است که همه با هر ترجمه بتوانند بخوانندش و بی هیچ اعوجاجی منظورش را بفهمند و بعنوان راهنما، قانونش کنند. نوشته ای که هیچ تفسیری نیز بر آن بار نشود. راستی سید مرتضای گرامی، این همه تفسیر تمام نشدنی، نشان از این دارد که آن آیات نتوانسته اند معنای خود را به راحتی به مخاطب برسانند. قرآن، خود را مبین می داند. مبین، نه مگر به معنای روشن و آشکار است؟ یا ساده و روان؟ خب این چه روشنی و روانی ست که جمعیتی به اسم مفسر در درازنای قرون و اعصار صف در صف باید مته بزنند روی لغاط قرآن تا با صد جور اختلاف با تفسیر قبلی و پهلویی بتوانند به گوشه هایی از معنای قرآن نزدیک شوند. تازه بسیاری از مفسران بر این باورند که معنای واقعی قرآن را پیامبر می دانست و چهارده معصوم. خب، این عزیزان که در دسترس نیستند. در غیاب پیامبر و امامان، چه فایده ای از آن معنای واقعی می تواند برای امروز ما کارسازی کند؟ این چه نوشته ای است که جوری نوشته شده که معنای واقعی اش را پانزده نفر می دانند نه میلیاردها انسان طالب زندگی؟ پرسش من، جناب سید مرتضی از باب درست فهمیدن است و هرگز قصد فضاسازی و تخریب و آزار شما و دیگرانی چون شما نیستم. این را از من باور کنید. وقتی قرآن می گوید من از زبان خدا جاری شده ام، این ادعا را باید بتواند ثابت کند. وحال آنکه من نوشته هایی سراغ دارم که بسیار بسیار بسیار کارسازتر و انسان سازتر و تفسیر ناپذیر ترند و اگر توسط بشر و دیگرانی چون ما و شما در اطرافش تبلیغ می شد و مردمان جهان بدان فرا خوانده می شدند، یک تربیت بزرگ جهانی و سراسری از آن مستفاد می شد. دوهزار و دویست فرقه ای که مسلمانان از همین قرآن و سنت پراکنده اند، نشان از یکسان نفهمیدن منظور قرآن است. نه اینگونه است آیا؟
با احترام
.
یاران جان درود
جایی نوشتند خدایی که برای قومی انواع غذاهارا با استاندارد هتل های
هفت ستاره که هیچ هفتاد ستاره می فرستاد یا برای چند نفری شتر شیر ده
ویا از سنگ شتر در می آورد به چه علت باید آخرین پیامبرش با پیره زنی ازدواج
کند تا ارث بجای مانده از شوهر خدیجه برای یتم هایش صرف هزینه های اولین
مسلمانان شود وبا ته کشیدن آن به کمین وغارت کاروان ها برای خورد وخوراکشان
بپر دازند که به غارت در ایام حرام ومسموم کردن آب چاه یا پر کردن چاه های آب منتهی
شود این دو فقره جنایت نه تنها از بت پرستان که جاهل نامیدند بل پست ترین پست ها
هم در تاریخ نیامده است .البته لازمه این جنایات داشتن شبکه جاسوسانی است که در
پشت دیوارها گوش بخوبانند واطلاعات به گردنه گیران فرستند.این جاست که سگان را
بر می آَشوبد ومهدور الدم می کند (روایت آن کس که در خانه اش اعتراضی می کند و
روز بعد با اخم محمد که فریشتگان بله فرشتگان به جاسوس تبدیل می شوندو به او میگویند !
از چنین مکتبی بجز کشتن وکشتن وتجاوز به ناموس دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟
از سویی مظهر رحمت وعدالت الله از موها ورنگ چشم زنان رومی وبدن های سپیدشان
قبل از حمله های ناموفق به شام برای تازیان گرسنه می گوید تا این تازیان انگیزه تازش
بیابند از سوی دیگر رهبرشان جوانی را با پیره زنی بسر آورده که او را یک پارچه اسیر
عقده کرد چنان که بر ران دخترکی جوان جان به الله کوبنده وغیرتی ودگم پس می دهد.
تا کی میتوان سخنان سخیف طرفداری از ایل وقبیله را به مردم جهانی وانمود کرد.
مگر می شود همین الان که بجز مراسم حج به دارو هم سوبسید نمی دهند به مردم
تشنه وسوخته استان های بی آب از جهانی بودن سخن گفت؟در حالیکه دلارهای
نفتی را بالشگر حجاج برای قریشیان که طبق معمول چند هزار ساله دژمنان خونی
پارسیان بخوانید (مجوس آتش پرست ) بوده و هستند فرستاد آیا ایات قتال گفته الله را
می توان با گفتار نیک رفتار نیک پندار نیک خداوندی که نه احتیاج به خانه ونه سنگ
تزیینی دارد مقایسه کرد؟خدایی که نه تنها برای هم بستری فرستاده اش آیه وسوره
صادر نکرد بل هرگز فرستاده اش نه احترامی نه امتیازی بیش از دیگران خواست .
باشد که جوانان تفاوت های خداوند والله را دریابند ومغلطه ها را بی اثرکنند.
جناب نوریزاد خود دانی که همه این شعارها و گفته ها چیزی جز دروغ برای فریب نیست محمد اگر زنده میشد خود از شنیدن ودیدن این حکایات ُساخته وپرداخته شده دردم شکته میکرد، شما اگر به ادبیات قاجار هم کله ای بزنید متوجه میشوید که لغات واصطلاحاتی هست که قابل فهم نیست حتی در نوشتارهای بزرگ مرد ایران کسروی، بیاید و بروید به 14 قرن پیش که محمد بیسواد رهبر بود و یکصدم خامنه ای امروز //// نداشت همانطور که خمینی کمتر از رهبر کنونی می فهمید، ضمنا یادتان نرود که در قران کلمات عبری، آرامی ودیگر زبانها فراوان است وتنها چند تنی که مسلمان نیستند زبانهای قرانی را مطالعه کرده اند که از آنها یکی دو تا آلمانی و اشپانیایی هستند یعنی از همه حوزه علمیه نجف و فم ومجمع حدیث نبوی عربستان و الازهر بیشتر قران را فهمیده اند ولی سیاست مانع بروز نابسامانی های قرانست زیرا توسط همین فران وکلام مفتخوران قرانی 1 میلیارد و 300 ملیون نفر را بوادی بیخبری ونادانی برده اند و مانند پشه و کک خونشان را می مکند،همین هم که گویند دیگر کتابی چنین نیاید حرق بی ربطیست همه کتاب ها همینطورند واما اگردرباب کشتار وتغزیر ومردم آزاری تضییع حقوق زنان گفته شد حقیقت دارد در هیچ کتابی اینقدر انسانها بویژه زنان تحفیر نشده اند.
وقتی نوشته های امثال شاهد رو می خونیم یاد ادبیات داش مشتی های چاله میدون و سرکوچه آب منگل میفتیم! یعنی نقد چاله میدونی!
نوریزاد گرامی
شما که می گویید در گوگل هست،بنابر این لطف کنید به گوگل مراجعه کنید یا بجای تکرار پست های تکراری قبل و بعد پست جدید زدن و نظم بحث ها را بهم زدن آنچه که در گوگل دیده اید و سبب اقناع شما نشده است را اینجا طرح و مورد بحث قرار دهید،اما در مورد نحوه بحث من با دوستان و جابجا کردن نوشته ها از این پست به آن پست خود را بزحمت نیندازید،شما مدیریت حرفه ای خود در اداره سایت را از طریق پست گذاری بموقع و غیر تکراری ادامه دهید و سعی نکنید علیرغم اشتغالات گوناگون من به بحث های گوناگونی که در این سایت مطرح می شود و وقت زیادی از من می گیرد مرا درگیر طرح یک بحث طولانی کنید، یا با دخالت در کامنت ها سمت و سوی بحث ها را تغییر دهید،اجازه دهید با توجه به بحثی که یک کامنت گذار در پست قبل مطرح کرده و ادعاهایی که طرح کرده که مورد سوال من واقع شده،بحث ها شکل طبیعی خود را طی کند و ضمن گفتگوها سوالات و ابهامات شما پاسخ داده شود،آنگاه اگر در مسیر این گفتگوها سوالات شما پاسخ داده نشد در انتهای بحث آنها را طرح کنید.الان سیر بحث این بوده است که کسی ادعاهایی در باب وجه یا وجوه اعجاز قرآن مطرح کرده است و مورد پرسش هایی واقع شده است ،الان اگربا این نحوه مدیریت و جابجا کردن نوشته ها توسط شما بطور ناقص یک خواننده ابتدائی این پست را و این مطالب را ببیند آیا در جریان قرار می گیرد که اصل بحث چه بود و سید رضی نامی چه گفت که من این پاسخ کوتاه را دادم و چه پرسش هایی من بعنوان طرح بحث مطرح کردم؟!
این است که شما اگر مایل به مشارکت در این بحث و پاسخ به ابهامات خویش هستید یا اجازه دهید کسی که این بحث را طرح کرده است اینجا یا آنجا مسیر بحث با مرا طی کند یا ایشان سکوت کند و شما بجای ایشان ایرادات و پرسشهای مرا پاسخ گوئید،نگاه کنید به اشتباه رویکرد خود که شما اولا پستی تکراری گذاشته اید و ذیل آن این بحث مطرح شده و بحث یک ذیلی داشته و هنوز طرح کننده آن به پرسش های من پاسخ نگفته ،شما پست جدید می زنید بعد بمیل خود بخشی از نوشته مرا بطور ناقص میاورید اینجا و ابهاماتی طرح می کنید.این رویکردها بنظر من اشتباه است،اگر بحثی بناست مطرح باشد باید از ابتدای آن و دنباله های آن اینجا مطرح شود و بحث مسیر طبیعی خود را طی کند،اینجا کات کردن و بیراهه رفتن روش درستی در مدیریت سایت نیست.این اولا.
ثانیا:بحث که مسیر طبیعی خود را با آن کامنت گذار -اگر مایل باشد- طی خواهد کرد اما من الان با توجه به اینکه شما می گوئید یک مسلمان هستید،متقابلا از شما می پرسم: شما بعنوان یک مسلمان باورمند به وحی و قرآن کریم و حقانیت رسالت محمد بن عبدالله – که درود خدا بر او- اگر در برابر پرسش هایی که خودتان مطرح کرده اید قرار گیرید چگونه پاسخی به این پرسش ها خواهید داد؟
با احترام
———–
حالا پاسخ ما چه شد استاد؟
عنایتی می فرمودید!
.
عجول نباشید استاد.
صبور باشید استاد.
.
خبر: سخنگوی هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان: کسب 40 میلیارد تومان توسط یک نماینده در دوران نمایندگی او نبوده.
مش قاسم: اینا ملت رو خر حساب میکنن. اگه در دوران نمایندگی او نبوده بیا بگو در چه دوره ای بوده؟ حاجی! چه خواجه علی چه علی خواجه، همهتون دزدین!
حاج حمیدرضا جلاییپور به قول روزینامه ایران شش سؤال معنی دار به حسن/* نوشته. همهتون هم حتما دیدین. به اختصار:
۱- چه کسانی به مؤسسات اعتباری که ریشه در یک جریان در مشهد داشتند، مجوز فعالیت دادند؟
۲- درست پس از پیروزی برجام چه کسانی هنگام آزمون موشک، روی آن به عبری شعار نوشتند؟
– چه کسانی یک سال پیش دنبال محروم کردن سپنتا از حضور در شورای شهر یزد بودند تا بدینسان آبروی ارکان نظام سیاسی را در بین مردم داخل و خارج ببرند؟
۴- چه کسانی پشت پخش گریه و مصاحبه دختر رقصنده در صدا و سیما بودند؟
۵- چه کسانی دنبال جاسوسسازی ایرانیان دوتابعیتی و محیط زیستیها هستند؟
۶- چه کسانی پشت حصر و محدودیت برای رییس دولت اصلاحات هستند؟
مش قاسم: اینا همونایی هستن که حفظ نظام براشون از اوجب واجبات است. تو و همپلکیات هم جزوشون هستین. حاجی! تو و همپلکیات خیال میکنین ما نمیدونیم اینا کی هستن؟ خوب هم میدونیم. بنا بر این دست از کلاشی و شیادی و شامورتی بازی بردار. تو اول از خودت شروع کن. تو بیا بگو در این چهل سال خودت چه کردی؟ تو بیا بگو در کردستان چه کردی؟ تو بیا بگو در این چهل سال چه جنایات و دزدیها رو دیده ای و چشمت رو بهشون بستی؟ تو بیا بگو در این چهل سال چه افرادی در چه مقامی در این مملکت جنایت و شکنجه و دزدی کردن…….. تو که دست به قلمت خوبه، وردار یه نامه به ملت بنویس و از خودت و اونایی که میشناسی بگو. حالا که پس افتاده خودت رو چند روز گرفتن یه هویی یه مشت سوال میپرسی که همه جوابشو میدونن؟ اینا همش شامورتی بازیه و شیره مالیدن به سر ملت. یه سوزن به خودت بزن یه جفال دوز به بقیه! …(سه نقطه از مش قاسم)!
یاران جان درود
با دم شیر بازی نکنید ما تنگه های بسیاری داریم که ببندیم (جراید سخنان روحانی)
آورده اند کی چون گربه را درسه کنجی گیر بیندازی که مفری نبیند چون شیر غرش
کند وهرچه فس فس وخش خش دارد عیان نماید .خوب بود که جناب پرزیدنت می فرمودند
دیدید که با غرق ناوگان ما و بمب باران (ببخشید پیاده کردن نیرو) در سکوی نفتی وجزیره
تاسیسات نفتی ما واخراج نیروهای رزمی و فنی پمپاژ ازآنجا وسپس نصب مواد منفجره و
انهدام آن تاسیسات وحتا انهدام هواپیمای مسافر بری با چهارسدنفر مسافر چه به روزتان
آوردیم اگر فراموش کرده اید از همین ترکیه بپرسید زمانی که حدود بیست ملیارد دلار نقد
وطلایمان را برداشتند وبردند وخوردند ونماز شکر گذاشتند چه کردیم .این ها وبمباران ادوات
وپرسنل هر هفته ای ما توسط اسراییل در همه نقاط سوریه را هم اضافه کنید تا میزان خشم
و غضب ما را متوجه شوید .فکر نکنید اگر مثل بغداد دو سه ساعته تهران راگرفتید ماموران ما
در تنگه های بسفر و داردانل وباب ا لمندب وغیره گیج میشوند که بعد از بستن تنگه خودشان به
کجافرار بکنند امن است . یکی به این آقاهه نگفت “”بابا جان هم بالاتو دیدیم هم ….””
روز اعلام پذیرش قطعنامه در یکی از مراکز مهم نطامی ارتش بودیم..گزارشات تکان دهنده بود..بسیاری از تجهیزات بعلت مشکلات فنی زمینگیر شده بودند. امکان حفط هیچ موقعیتی نبود. پرسنل در هم شکسته بودند و فرمانده بقول خودش برای اینکه دیگران نشکنند بلند بالا می ایستاد…همه متاثر شده بودند…خصوصی گفت خدا کنه از خر شیطان بیاید پائین و قطعنامه را بپذیرد..بعد از ظهر رفتیم فرودگاه برای آمدن به تهران.یکی از همراهان گفت این مردم بیچاره نمیدانند چه خبر است و الا الان همگی سکته میکردند..اخبار ساعت 2 شروع شد و ناگهان خبر قبولی قطعنامه را دادند..همگی فریاد کشیدیم..خانمی بسختی گریه میکرد و میگفت کاش پیرمرد سال قبل قبول کرده بودی.. شاید دامادم زنده میماند..صحنه باور نکردنی اشک و لبخند در فرودگاه..خلبان هواپیما پذیرش قطعنامه را به مسافرین تبریک گفت..
سلام آقای نوریزاد
من یک وکیل هستم. کردها را نیز بسیار دوست دارم و برخی از موارد مربوط به فعالان سیاسی کرد را تاکنون در پرونده کاری خود داشته ام. شماره تلفنم را اینجا می نویسم تا در صورتی که فردی خواهان کمک یا مشورت با من باشد با آن تماس بگیرد. آقای نوریزاد نیازی به گذاردن // بر روی شماره تلفن نیست چرا که در هر حال من وکیل هستم و شماره تلفن من در روی اینترنت نیز موجود است. ضمناً این یک پیام تبلیغاتی نیست زیرا در صورت معسر بودن شخص نیز پولی دریافت نمی کنم.
09122852924
دو سال پیش در سمیناری که به همت وزارت امورخارجه در نیاوران برگزار شده بود اینحانب دعوت بودم اتفاقا امام جمعه مریوان هم حضور داشتند . از انجائیکه سمینار هیچ خروجی ای جز نهار دادن نداشت ( البته به باور من ) بهانه ای شد به پیشنهاد بنده و مساعی دیگر دوستان و همکاران وکیل کورد که در جلسه حضور داشتند خدمت ماموستا شیرزادی رفتیم پس از عرض ادب و احوال پرسی و خیرمقدم وبیان اینکه از شما بعنوان امام جمعه و الگوی مسلمانان شهر انتظار می رود به اقان زانیار و لقمان مرادی دو جوان دربند رضایت دهید باعث خوشحالی خانواده و همشهریان شوید ( اتفاقا سمینار و دستور جلسه آن روز در خصوص جهل مذاهب و گذشت بود ) ماموستا شیرزادی گفت من نمی توانم برای این اقایان کاری انجام بدهم و رضایت من هم فایده ندارد از نظر حقوقی مسائل را در صورت گذشت و رضایت تشریح نمودیم اعلام کردیم رضایت جنابعالی کارساز است ایشان در جواب گفتند اگر من هم رضایت بدهم دولت انان را اعدام می کنند بنده و همکارانم عرض کردیم شما رضایت بدهید بقیه کارها را به ما وکلا بسپارید نگران نباشید متاسفانه نتیجه ای عاید نشد و ماموستا حاشیه می رفت در پایان به ماموستا گفتم من شرم دارم شما امام جمعه شهر ما هستید به دو دلیل ” اول اینکه برای مردم موعظه می کنید مبنی بر انکه گذشت کنید و فضایل انرا از هر جهت تشریح می کنید گفتم چرا خودتان به ان عمل نمی کنید سکوت کرد . ۲ – بهشان عرض کردم شما چرا در خصوص پرونده انهم برای رهایی خود اطلاعات غلط به مردم می دهید ( ماموستا میگفت اگر من هم رضایت بدهم دولت باز اعدام می کند ) و صحبت های بی پایه و اساس دیگر…..
متوجه شدم گذشت و ایثار در این جامعه فقط برای ما قشر متوسط و فقیر است نه برای اقایان
سید مرتضی در پست قبل و در واکنش به “ناشناس” نوشته :
” شماها از آندسته از خائنان و بی غیرت و بی وطنهایی هستید که حقیرانه راضی به تسلط اجانب بر اقتصاد و کشورتان هستید البته اگر ایرانی باشید ”
مگر در این ۴۰ سال اگر همهٔ اجانب همدست و همداستان میشدند و ایران را تمام و کمال اشغال میکردند، امکان داشت یک دهم جنایات و غارتها و تجاوزات و نکبت و فلاکتی که حکومت شما برای ایران و ایرانی رقم زده اید را در حق ایران و ایرانی روا میداشتند؟ شما و حکومتی که نیست مگر نمومهٔ عینی ذات و شرف امثال شما، از غارت و تجاوز و جنایتی بوده که فرو گذار کرده باشند؟
ایران ۴۰ سال است در اشغال بدترین و وحشیترین درندگان صدها سال دیر متولد شدگانی هست که در تاریخ هیچ کشوری سابقه ندارد.
شماها از آندسته از خائنان و بی غیرت و بی وطنهایی هستید که حقیرانه راضی به تسلط اجانب بر اقتصاد و کشورتان هستید البته اگر ایرانی باشید
ناشناس زحمت کشیدی که نوشته آنجا را اینجا آوردی اما فحش نده،شما طعن زدی که تسبیح پوتین و چه و چه،من نیز پاسخ دادم شما هم دنبال تسبیح ترامپ و ابلهان پیرامون او هستید و رابطه متعارف اقتصادی و سیاسی با روسیه و چین وقتی دخالتی در امور ایران نمی کنند تفاوت دارد با تسبیح و تعظیم و کرنشی که شما امریکا طلبان برای امریکا می کنید.زیاد بزحمت نیفت،یکی بطعن گفتی یکی شنیدی.
سید زور نزن این ناشناس من نیستم.بی غیرت و خائن هم /////////////////// هستید.کی فحش داد من یا توی عرب پرست؟!مرد باش وقتی به پوتین و …دخیل می بندی قبول کن اونقدر //////////// که به وقتش خرافاتی نظیر امام زاده و مشهد و …رو هم زیر پا بذاری.
نوریزاد !!من حرفای این عرب پرست رو عینا به خودش گفتم.چطوریه که اون هر چی دهنش بیاد به من و امثال من بگه بی کم و کاست میذاری تو سایت ولی ما همونها رو به خودش بگیم هاشور می زنی؟!!!!دیدی حالا نفوذی هستی!!
————-
دوست گرامی
من تا جایی که بتوانم، ناسزاهای دیگران را حذف می کنم. اما سید مرتضی هرچه که بنویسد، حتی سر تا به پا فحش و فضیحت، بی کم و کاست منتشرش می کنم. دلیلش را، هم شما می دانید و هم خودش هم من.
با احترام
.
نه من نمیدانم،چرایش را لطفا برای من و مخاطبان بنویسید.
با احترام
نگران نباش جواب این عرب پرست رو همونجا دادم به زودی هم وطن رو از حیث وجود مضررشون پاک می کنیم.راستی کسی از جسی شکسپیر خبری نداره.جدیدا رنگ جدیدش رو به نمایش نذاشته؟!!
نا شناس جان این ” حیث وجود” یعنی چه ؟ از مامان بزرگت این را شنیده بودی زمان بچگیت ؟
جسی جان خودت نگرانت شده بودم.گفتم شاید یه جایی اشتباهی رنگ عوض کردی شکارت کردن!!!خوبه یه مدت بی رنگ بگرد آبا از آسیاب بیفته.
منظور ناشناس “لوث وجود” بوده و نه “حیث وجود ” ولی چون طفلک موقع نوشتن آفتابه دستش بوده “ل” را “ح” دیده و “و” را “ی” ! یک وقت خیال نکنید که خدای نکرده بی سواده ها !
فکر نمی کنی جسی یه خورده زود رنگ برگردوندی؟!!یه مدت ناشناس می زدی نگرانت بودم.راستی از گنجی چه خبر؟!!!دلم واسه یخمکاش تنگ شده.
سعی کن مودب باشی،من نیز پاسخ پاسخت را همونجا گذاشتم و آنرا اینجا هم میاورم،اما پیش از آن یک چیزی را آویزه گوش کن،هیچ مسلمانی عرب را پرستش نمی کند،پرستش تنها مخصوص ذات پاک آفریدگار است،و اگر احترام به بزرگان دین و ایدئولوژی که پذیرفته اند بمعنای پرستش باشد،بنابر این احترام شما مدعیان انحصاری ایرانیت نسبت به فردوسی و حافظ و مشاهیر بزرگ علم و فرهنگ ایرانی را نیز باید “پرستش ایران و ایرانی” تعبیر کرد.بنابر این شما ضمن اینکه سعی کن شناس باشی و جبونانه زیر پوشش ناشناس مخفی نشوی، جدای از تهمت و شعار و تظاهر حرفی بزن که مستدل و قابل قبول نزد خردمندان باشد.ضمنا چطور می خواهی بقول خودت از شرّ کسانی خلاص شوی در حالیکه جربزه این را نداری که در یک سایت و فضای مجازی بهمان نام معروفت که افاضه فیض می کردی بنویسی؟! آندرستند؟!
پاسخی که به نوشته ات در پست قبل داده شد این بود :
بچه جان و ای پسر شجاع،شناس باش و با توی سوراخ موش و زیر حجاب ناشناس رجز نخوان ،کمی مودب باش و موقع گفتگو هر مزخرفی به دیگری نسبت نده،من اخوی تو نیستم چون اگر اخوت ایمانی یا نسبی وجود داشت اینطور خطاب نمی کردی،ما و هیچ مسلمانی عرب پرست نیستیم،عرب یک نژاد است مثل نژادهای دیگر و محترم مگر اینکه شما راسیست یا نژاد پرست باشی در اینصورت اول الفبای تفکرت را تفتیش کن.در مورد آخوند هم حرف دهانت را بفهم،آنچه در ذیل چنگک نسبت دادی لایق خود و امثال خودت.در مورد امام حسین و امام حسن نیز مودب باش و حرف دهانت را هم بفهم و اینقدر آزاد منش باش که در مورد محترمین دیگران زبان درازی نکن،تو پشکل امام حسن و امام حسین نیز محسوب نیستی که اینطور تعبیر کنی،الان در ایران بحث بخطر افتادن ایران و نظام اسلامی ایران و مردم ایران است نه بحث عبا و عمامه،ما هیچ دخیلی به اینهایی که اسم آوردی نبسته ایم این شما هستید که ترامپ یاغی و یاوه سرا و امریکای زورگو و متکبر برایتان حکم امام زاده را دارد و پشت سر اونها موس موس می کنید،ما مایلیم با حکومت هایی که برای دیگران احترام قائل هستند ارتباط عادی و مبتنی بر احترام داشته باشیم،حساب امریکای یاغی،زورگو،و نقض عهد کننده جداست،من هم گفتم شما هم چند بار تسبیح یا ترامپ و یا نتان یابو و یا پومپئو را تکرار کن شاید مشکلت در مورد انزوا در جامعه ایران حل شود،هر قدر دلت هم خواست چو ایران نباشد ..بخوان ولی ایران به مردم ایران و خواست اکثریت آنان معنا پیدا می کند،شماها در جامعه ایران چیزی نیستید جز اقلیتی یاوه سرا،منزوی و بی اهمیت که مایلید ….مالی امریکا و امثال امریکا را کنید.تسبیح و ذکر یا ترامپ یادت نره.
آقای نوری زاد
دیروز یازده گل پرپر شدند ویازده خانواده که نه کل ایران عزادار شد اونا رفتن تا من وتو درامنیت باشیم واز شرق به غرب واز شمال به جنوب بدون کوچکترین مزاحمی ازادانه مسافرت کنیم رفتند تا ما راحت بشینیم پای کامپیوتر خونمون.
اما ما چه کردیم
اونا همه پاسدار بودن
ما چه کردیم
شدیم اتیش بیار معرکه دشمن
از یه طرف ارباب رو وادار کردیم که کشور رو تحریم کنه ووقتی تحریمها به خون وگوشت ملت رسید اون وقت بیایم کلیپ درست کنیم که ای وای بر ما وای بر اخوندا وای بر سرداران سپاه اوف بر سرادران سپاه
چرا کلیپ نمیسازی ودراون وا اسفا به اربابت ترامپ وال سعود نمیگی چرا نمیگی اوف بر تو ترامپ اوف بر تو سعود
چهل سال از عمر این انقلاب میگذره از همون سال اول با ترور وکشت کشتار مردم توسط منافقین شروع شد بعد جنگ رو تحمیل کردن وبعد از جنگ این تحریمهای فلج کننده رو چهل ساله که دارن زور میزنن این انقلاب رو منحرف کنن اولش با ترور بعد با جنگ هشت سال کل دنیا با مردم ایران جنگید اما نتونست دیدن که با جنگ وبمب وموشگ نمیشه جلوی این انقلاب رو گرفت از جایی دیگه وارد شدند این دفه گفتن از داخل باید به مقابله با این انقلاب رفت گشتند وگشتند تا امثال شما وطن فروش وخائن رو پیدا کردن همه جانبه مملکت رو تحریم کردند وبعد به دست نشانده هاشون دستور دادند که حالا برین از مشکلات مردم فیلم بگیرین وسیاه نمایی کنین تحریم از ما وتفرقه انداختن وسیاه بازی هم با شما
احسنت خوب بازیی رو شروع کردین ادامه بدین ببینم به کجا میرسین ای اوف بر تو وطن فروش خائن ای ننگ بر تو
همین دیروز یازده مرد سپاهی پر پر شدن چه جوابی برای خون این عزیزان داری ای ننگ بر تو دکتر غلابی ای اوف برتو و
مرگ بر تو اربابانت
ناراحتی تو هم برو بشین ۱۲ نفر دیگه چرا مثل پیرزنا غرغر می کنی؟!۴۰سال مملکت رو ویرانه کردین.دائما در حال نگهداشتن مملکت در وضعیت امنیتی هستین که به زندگی نکبت بارتون ادامه بدین.مگه باکتری و ویروس جز در محیط مناسب و البته آلوده جای دیگه ای امکان تکثیر و رشد داره؟!!وقتی هم یه غلطی می کنین که فکر می کنین دنیا هم مثل مردم ایران با سرکوب جلوتون مجبور به سکوت می شه ولی وقتی عکس العمل شدید نشون می ده شروع می کنین به جای پذیرش کثافت کاریتون یا جام زهر کوفت کنین یا کرنش کنین یا نرمش کنین یا دیگران رو مقصر بدونین.۱۲ نفر که چیزی نیست.بی عقلی شماها چندین صد هزار نفر رو تا به حال به کشتن داده.پس به جای حرف مفت زدن و دیگران رو مقصر دونستن یه خورده آدم بشین.البته واسه وحوش آدم شدن خیلی سخته خودتم می دونی.حالا برو به اربابت تو بیت اینا رو بگو.باشه؟
جناب موسوی،مطالب شما متین است و با شما موافقم،البته امروز در کانال جناب نوریزاد دیدم با توجه به اینطور ایرادها و اشکالات امثال من و شما ایشان وجدان درد گرفتند و در نوشته کوتاهی از شهید شدن یازده پاسدار که برای حفظ امنیت ایشان و دیگر مردمان ایران مورد حمله وحوش قرار گرفتند ابراز تاسف و تسلیت کردند با این تعبیر که چون آنها پاسداران بومی آنجا بودند،گویا اگر پاسدار غیر بومی بودند و مورد حمله وحوش ضد انقلاب قرار می گرفتند ایشان احساس وظیفه نمی کردند که لابلای بحث های ماهواره ای و تبلیغات علیه انقلاب اسلامی مردم ایران یک تسلیتی به این صورت بدهند،حال بگذریم از اینکه ایشان اگر یک یا چند نفر از این وحوش ضد انقلاب عضو در گروهک های محارب دستگیر شوند و بنا بر مجازات یا اعدام آنها باشد روی مبنای مخالفت با اعدام و بدون آگاهی از مسیر پرونده های آنها به حمایت و دفاع از آنها هم بر می خیزند و در هر صورت نظام جمهوری اسلامی و سیستم قضائی آن نزد ایشان مورد محکومیت است.
در پاسخ به غرعرهای پیرزنانه ناشناس بی ادب ذیل کامنت شما نیز به ناشناس بی ادب می گویم این طرز نوشتن تو به غر غر زدن های پیرزنان غرغرو شبیه تر است،ضمن اینکه آن یازده سرباز وطن رفتند آنجا در مبارزه با وحوش ضد انقلاب که تهدید کننده امنیت تو و امثال بشهادت رسیدند تا تو بصورت ناشناس جبون و ترسو امنیت ات تامین شود بیائی اینجا هر مزخرفی در مورد کشور اسلامی و انقلاب مردم ایران بگوئی؟ شرم کن.
وطن دوستیت منو کشته آسید!!!!حالا تو چقدر مهمی که موافق باشی یا نه مهم باشه!!!بگو ببینم کی بود می گفت مردم باید هرینه این قالتاق بازیهای ما رو بدن و هر کاری هزینه داره و…؟!!تو و زن و بچت کی و کجا هزینه دادین و می دین که یابو برت داشته؟!!!!کیسه خلیفست دیگه نه؟حرف مفت زدن رو که هر /// بلده.حالا یه ذکر دیگه بهت یاد بدم اینو بخون می گن موقع دادن جام زهر به حضرت امام حضرتش برای اینگونه مواقع توصیه فرمودند:
سبحان ربی الانجلا مرکل و بحمدها.
آقای نوری زاد
کاش به گرگان بیاید تا ببرمتون نشونتون بدم (آیت الله) نورمفیدی و پسراش دارن چه جنایتی توی جنگلهای گرگان میکنن و گرگان رو دارن کویر میکنن
درود خشی جون. شما بشین نیگاه کن و بعد هم مراقب باش تا زمان کویر شدن گرگان چرت شما پاره نشه! (با سایر گرگانی ها هم هستم!)
عشق وارادت آقای نوری زاد
بلاخره باتوجه به کسالت ودرد شدید کمر. ولی عشق وارادت به شخصیت بزرگ عباس امیر انتظام خودم را از شهریار به شهرک غرب رساندم واز همان ساعت اولیه مراسم در محل حضور یافتم وباتوجه به اذحام جمعیت وشلوغی وتجمع شرکت کنندگان خودم را به زحمت از لابلای جمعیت به داخل سالن رساندم وبا ترکیه بر دیوار با عشق وعلاقه تمام قد وبا خلوص ارادت قلبی به احترام این مرد بزرگ گشورم سراپا تا پایان مراسم ایستادم ویک ارامش روحی وروانی خاصی هم داشتم وخیلی برایم لذت بخش بود که توانستم با کمال خضوع وخشوع در مقابل همسر گرامی ایشان تعظیم کنم به ایشان تبریک وتسلیت عرض کنم
همانگونه که مرحوم عباس امیر انتظام دارای شخصیت ویژه وارزنده متمایزی بودند
لذا مراسم ختم ایشان نیز مراسم ویژه ای بود وباسایر مراسمات معمولی ومن دراوردی که مملو از خرافات است فرق میکرد
حضار حاضر در مراسم بارها وبارها با کف زدن علاقه واحساسات خود را به این مرد بزرگ ابراز میکردند
وجالب تر ودلنشین تر از همه اجرای موسیقی زنده وسنتی همراه با سوز وگداز واشعار عارفانه بود که بسیار تحسین بر انگیز بود
سخنان همسر گرامی ایشان که دیگه جای خود دارد کلمات وجملات پر معنی وپر از شعور وشعف ومعرفت ونشان از شخصیت ارزنده وبزرگواری ایشان
وپایبندی به عشق ومحبت وایثار
برای روح پر فتوح عباس امیر انتظام ارامش ورحمت ابدی
وبرای بازماندگان صبر وسلامتی خواستارم
جناب اقای نوریزاد
نوشته شما را با عنوان خوراک روس واسرائیل دو مرتبه خواندم
ونظر خودم را پیرامون دو نکته خدمتان اعلام میکنم
یک. اولا از اینکه اعلام فرمودید باور ندارید که عمر پهلوی فاطمه زهرا را شکسته باشد
باید عرض کنم با توجه به میزان سطح اگاهی مردم علی الخصوص بعد انقلاب وبینش وفهم عمومی و جوانان تحصیل کرده باور اینگونه داستان وقصه ها نه برای شما بلکه برای دیگران نیز قابل قبول نیست
امروزه با تکیه بر علم وعقل بسیاری از اینگونه قصه های ساختگی منجلمه بیدار کردن حضرت علی قاتل خود را و انگور الوده به زهر خوردن حضرت امام رضا ووووو که فقط منبع در امد علما ست کسی قبول وباور ندارد
حوادث عاشورا که مملو از رشادت ودلاوری وشجاعت است وفی نفسه اتفاق وحوادث بزرگی است به اصل وزیبایی عمل کاری ندارند
وبه شگل دلخواه خود در اوردند
باری اینچنین است برادر بگذریم
ونکته دوم اینکه
با توجه به خاطرات وصحنه های گوناگون در ان چندین شب کنار زندان شما که یقینا اتفاقات وخاطرات بیشتر از اینهاست
نوشتاری مستقل با عنوان کتابی بنام
عبور از گذرگاه زندان چاپ کنید
جناب اقای نوریزاد
بنده وشما وهم سن وسالهای ما دادگاههای انقلاب اسلامی را بخوبی یاد دارند که چگونه جوخه های اعدام سه شیفت کار میکرد وعوامل حکومت را بی کناه وبا گناه فله ای تیر باران میکردند
اکنون به صراحت وبا قاطعیت میگویم جرم کسانیکه در ان دادگاهها به اعدام محکوم می شدند در مقایسه با سران حکومت فعلی بسیار ناچیز است وامروز می بایست نیمی بیشتر از این مسئو لان به جوخه اعدام سپرده شوند
با توجه به اینکه این حکومت حاصل خون هزاران شهید وجانباز ومعلول است وهمچنین طی این سالها برای پرورش وتربیت مدیران اسلامی میلیارد ها میلیارد از پول بیت المال هزینه شده واین وضع مملکت امروزی ماست ونیاز به توضیح نیست
سالهای سال در پای منبر وسخنرانی وخطبه های علما واخوندها عمری را سپری کردیم
وهمگی مدعی بودند که مبلغ اسلام هستند واین لباس هم لباس پیغمبر است وهمگی شاگردان وسربازان امام زمان هستند
اینها را من نمی گویم بلکه گفته های خود همین اقایان بود
ولی متاسفانه وبا کمال تاسف وتاثر
تنها چیزی که در رفتار وکردار واعمال اینها ندیدیم همان نشانه هاوصفات بر جسته اسلام بود
همان دین رافت ورحمت وبرادری وبرابری عفو وگذشت ومهربانی راستگویی وصداقت
وغارت وچپاول بیت المال رانت ورانت خواری جور وستم زروگویی
وامروز پس از گذشت سی ونه سال از حکومت ناب اسلامی ونارضایتی همگانی واعتصاب واعتراض همه اقشار مملکت
تنها قشری که لب به اعتراض وانتقاد نگشود وهمچنان بی تفاوت نسبت به تمامی مشگلات سکوت کردند همین سربازان امام زمان هستند که همیشه مدعی حامی ملتند
جناب اقای نوریزاد چگونه است ؟
منکه از این اوضاع سر در گمم
برج و باروی تملق و چاپلوسی و مشک های خالی
در ضرب المثل های تاریخی آمده است که روزی روزگاری سلطانی دستور ساخت آبگیر یا حوض آبی در بالاترین طبقه کاخ خود را صادر کرد. پس از آماده شدن برای آبگیری حوض سلطانی دست به دامان مشک داران و سقایان گردیدند.
صاحبان مشک مجبور بودند از برکه ای خارج از شهر و در دوردستها مشک ها را پر نموده و تا قصر سلطان آورده و از پله های چند طبقه بالا رفته و آبها را بر حوض سلطان بریزند تا خوشآیند و مورد قبول حضرت سلطان قرار گیرد.
همه با هم رفتند و دستجمعی آمدند اما یکی از آنان با خودش فکر کرد که در میان اینهمه سقا ؛ من اگر مشک خالی پر از هوا ببرم کسی متوجه نخواهد شد و سختی راه کمتر خواهد بود. تا اینکه همه آنها همزمان کنار حوض رسیدند و مشکها را بطرف حوض سرازیر کردند در حالیکه هیچ آبی در میان آنها نبود! غافل از اینکه این فکر همه مشک داران بود!
در روزگار ما برج و بارو و حوض سلطانی اش ؛ همان آرزوهای رهبر از جمله ماجرای اتمی و جاه طلبی های جنون آمیز در منطقه و تشکیل هلال شیعی تا آنسوی مدیترانه و همه مسئولین از جمله رئیس جمهور همان مشکداران تهی هستند و روحیات تملق و ثناگویی و تکرار آنچه رهبر میگوید و خوش آیند اوست ؛ ورد زبان همگان از امام جمعه ها تا رؤسای قوای سه گانه و تریبون داران دیگر گردیده و حوض سلطانی همانا منافع ملی و خزانه خالی و بیت المال مردم است. در حالیکه در عین تنگناهای و سختیهای ببار آمده توسط همین برج و باروی سلطانی و تحمیل شده و چون کابوسی بر کل جامعه سایه ای سیاه انداخته ؛ اکثریت جامعه بمنظور نجات از این بحرانهای قابل پیشگیری که امروزه دامنگیر همگان گردیده ؛ حرفها و آرمانهای دیگری دارند ؛ جز این است آیا؟!؟!؟
(حسام)
اشاره: من با اجازه ی سید مرتضی و مزدک، این نوشته را از پست پیشین به اینجا آورده ام:
نوری زاد
.
در پاسخ به مزدک1
“و بسیاری از آنها انها در جنگ و بعد از کشت و کشتار و غارت قوم و قبیله شان از شوهرانشان بزور گرفته شده و با یکی از انها درست همان شبی که تمام قبیله اش را قتل و عام و غارت کرده بود در همان میدان جنگ و خونریزی..”
—-
سید مرتضی:
حرف مفت نزن، اگر راست می گوئی یک یک همسران پیامبر را نام ببر و بیوگرافی آنها را ذکر کن،ضمنا قبلا بصورت مستند در این سایت نشان دادم که اسیر کردن یکی از همسران پیامبر و همانشب با او بعنوان کنیز هم بستر شدن سخنی ناآگاهانه و دروغ است،و پیامبر با فاصله زمانی و مراعات عدّه آن بانو،با مهریه قرار دادن آزادی او، او را آزاد و بهمسری خویش درآورد… اگر لازم است بگوئید آن بحث مفصل را دوباره تکرار کنم ،نیز اگر مرد گفتگو و محاجّه هستید بجای حرف مفت زدن بدون استناد و فحاشی،سخن باستناد گویید،اما هیهات که گوهر انسانی را بباد داده اید و با کینه و نفرت نسبت به اسلام بجای نقد منصفانه هیچ هنری ندارید جز ورّاجی در مورد زندگی شخصی پیامبر اسلام و عقده گشائی کور که نشان از ناامیدی در کار سیاسی است.
———-
سید مرتضای گرامی
بسیار دوست می داشتم پیامبر در همان قتلگاه خیبر، رو می کرد به سپاهیان اسلامش و می گفت: شماها چون محکوم به زندگی در همین دوران هستید، پس بهره و لذت ببرید از غنایم. از هر جورش. اما من، نه که آخرین پیامبرم و باید به انسانها و نوری زادها و دیگر منتقدان در دو سه هزار سال آینده و حتی در پنجاه هزار سال و صدهزار سال آینده پاسخگو باشم، این بانو (صفیه) را که از غنایم خیبر نصیب و سهمِ من شده، و ما، شوی و خویشانش را همگی از دم تیغ گذرانیده ایم و قلبش اکنون مثل گنجشکِ گرفتار گرومب گرومب می زند، تحت الحفظ به میان یهودیان در جاهای دیگر می رسانم تا مختصری آرامش پیدا کند. آقا سید مرتضی، شما را به وجدانتان سوگند می دهم به من پاسخ بدهید: خداوکیلی کدامیک از این دو پیامبر هم برای مردم عصر پیامبر و هم برای مردم تمامی عصرها خواستنی تر هستند؟ ای بسا همین درس بزرگ پیامبر، و تکرار این موارد، بعنوان یک الگوی رفتاری توسط شاگردان و دیگر مسلمانان تکرار می شد و برده گیری و بویژه کنیز گیری به جوری کاملا انسانی برچیده می شد. نه که سپاهیان اسلام در طول این همه قرن تا در بلاد کفر به زن و دختری دست پیدا می کردند فی الفور دست بکار پردازششان می شدند.
با احترام
.
این سخنی تکراری است در باب فلسفه برده داری امضائی و تلاش تدریجی برای نفی و ازاله آن،در این مورد بارها سخن گفته ایم که امکان نفی دفعی و آنی برخی پدیده های اجتماعی وجود نداشته است از جمله مساله برده داری،شما معمولا به این نکته توجه نمی کنید و اکتفاء به سخنانی شعاری و تبلیغاتی می کنید آنهم برابر فرهنگ وحی و یک پیامبر و اراده تشریعی الهی و چنین سخنانی از یک منکر وحی و کسی که ایمان به اراده تشریعی خدا ندارد و باصطلاح توحید در تشریع را انکار دارد پذیرفته است نه از یک مسلمان.نکته دیگر اینکه مسائل تاریخی را باید دقیقتر،مستندتر جمع بندی کرد و ذهن را از اراجیف منکران خدا،منکران ادیان و منکران رسالت خالی کرد،گزارش های تاریخی دقیق حاکی از این است که صفیه در سهم پیامبر ما نبود،و برحسب تقسیم عنائم جنگی رائج در آن دوران در سهم دیگری بود و پیامبر با دادن وجه آن بانو را آزاد کردند و بعد از آزادی از او خواستگاری کردند و آن زن بعد از آزاد شدن رضا بهمسری پیامبر داد،اینها مستند است و قبلا بحث شده است،می بینید که اگر به این وجه بماجرا نظر کنید متفاوت است از اینکه بانوی کنیزی را تصور کرده اید که باسارت درآمده است و در حال کنیزی به زور و اجبار با او زناشوئی یا ازدواج صورت می گیرد،در واقع شما نیز بدون رجوع مستند و دقیق به تاریخ در همان دامی افتاده اید که امثال فحاش هیاهوگر سایت در آن افتاده اند.نیز بنده برایم قابل هضم نیست که یک پیرو و مومن به رسالت پیامبر اسلام خود را مسلمان و پیرو پیامبر خود بداند و در عین حال دوست داشت و سلیقه و اراده شخصی خود را برابر اراده تشریعی خدا و عمل پیامبر خویش قرار دهد که بنص قرآن اسوه اوست یا حتی در باطن امر با متهم کردن یک پیامبر اراده و دوست داشت خویش را برتر از اراده و خواست پیامبر خود قرار دهد،در اینصورت آیا بهتر نبود و نیست که محمد بن عبدالله پیامبر و مطاع محمد نوریزاد نباشد بلکه محمد نوریزاد پیامبر و مطاع محمد بن عبدالله باشد؟!
با احترام
————
دوست گرامی
سپاس از پاسخ تان
فرمودید پیامبر از جیب خود پول داد و صفیه را خرید و آزادش کرد. بفرمایید: این بانوی آزاد شده توسط پیامبر (که همه ی عزیزانش توسط پیامبر و مسلمین درو شده اند) در آن وحشت سرای خونین، کجا را دارد که برود؟
پاسخ مرا ندادید.
اگر پیامبر، این بانوی آزاد شده را، به قبایل یهودیان در دوردست ها می فرستاد، آیا پیامبری خواستنی تر نبود؟
در اشعار حافظ، کمتر می شود واژه ای را برداشت و واژه ای بهتر بجایش نشاند. در کارهای پیامبر اگر بشود یکی از کارهای او را برداشت و کاری بهتر و فهیمانه تر و انسانی تر بجایش نشاند، نشان از این دارد که پیامبر در آن زمان کار احسن انجام نداده اند. مثل جمله ی خونبار و وحشتناک و بشدت جلادانه ی آقای خمینی : حفظ نظام اوجب واجبات است که منِ نوری زاد در این جمله، “حفظ” را بر می دارم و بجایش “نقد” می نشانم. بهتر نمی شود؟
من می گویم: پیامبر و امامان اجازه می دادند مردم همعصرشان با بردگان و کنیزان عشق و حال کنند اما خودشان، بی هیچ تعرضی به نظام کهنِ برده داری و کنیز داری دیگران، یا آشکار یا یواشکی، بردگان و کنیزان سهم خود را یا آنانی را که خودشان خریداری کرده اند، تحت الحفظ به میان قبایل درب و داغانشان باز می گرداندند. شما بفرمایید چه مشکلی پیش می آمد؟ در این صورت آیا همه ی انسان های با شعور و انسان، زیر پای این پیامبر و این امام فرش نمی شدند؟
راستی چه رازی ست که هنوز که هنوز است هیچ مرجع تقلیدی جرأت نکرده بر برده داری خط بکشد و آن را غیر انسانی بداند؟ می شود یک دستخط از یکی از اینان برای ما بیاورید؟
با احترام
.
سپاس دوست گرامی
پاسخ سوالات شما از نظر کبروی (بحث هایی که سابقا در خصوص چرائی امضاء موقت قرآن نسبت به برده داری ناشی از جنگ داشتیم) و صغروی (بحث تاریخی مربوط به نحوه اسارت صفیه همسر گرامی پیامبر و نحوه ازدواج با ایشان بعد از آزاد کردن ایشان) در نوشته من بود منتها ویژگی شما این است که به پاسخ توجه نکنید و ضمن توقف بر آنچه که در اعماق ذهن تان هست مسائل غیر مرتبط با اصل بحث را ضمیمه یک پرسش کرده بسوی طرف گفتگو پرتاب کنید،الان بحث ما نه حافظ بود و نه گفتار منتسب به مرحوم امام که حفظ نظام اوجب واجبات است، با اینکه بنده صد بار توضیح داده ام که چنین عبارتی در مجموعه گفته ها و نوشته های ایشان وجود ندارد و آنچه که هست تعبیر “حفظ نظام از واجبات است” که سخنی است بجا،معقول و قابل توضیح،نیز اینکه ما یک واژه را بجای یک واژه بگذاریم جایگاه هر سخن را مخدوش نمی کند،برای اینکه هم حفظ نظام از واجبات عقلی است و مقدمه تحصیل آنچه که مقصود از تاسیس یک نظام بوده است ،و هم نقد نظام از واجبات است عقلا و بلحاظ امر بمعروف و نهی از منکری که از وظائف عمومی اجتماعی و قرآنی است،یعنی اینکه هردو گزاره در اینجا واجد ملاک درستی و صحت است و هرچیزی بجای خویش نیکوست و بنده برایم نامفهوم است که چرا باید در دو گزاره ای که هردو بجای خویش نیکو هستند موضوع یک گزاره را (حفظ نظام) حذف و با جایگزینی موضوع گزاره دیگر (نقد نظام) گزاره اول را حذف یا تمسخر کرد؟! می بینیذ که شما با بهم مخلوط کردن بحث ها مسیر بحث اصلی را منحرف یا مخدوش می کنید.بهر حال در اصل بحث بارها توضیح عرض شد که اسلام از بدو امر همه انحاء برده داری را نفی و ابطال کرد و برده گیری ناشی از جنگ را بعنوان یکی از لوازم ریشه دار و غیر قابل اجتناب بصورت معلّق امضاء فرمود،برای اینکه هم جنگ از ضروریات لاینفک سبک زندگی قدیم بوده است و هم اسیر گیری متقابل،یعنی اینکه نمی شده است دشمن مقابل شما در حالیکه برابر شما ایستاده و صف کشیده برای نابودی شما و بباد دادن دودمان شما و تصرف اموال شما و اسارت همه بستگان شما،شما بلحاظ اعتقادی و عملی یکطرفه ملتزم به لغو یکطرفه اسیر گیری شوی! بنابر این برده گیری در جنگ بصورت سنت رایج امری بازدارنده بوده است بصورت معلّق و مراعی بر مراعات طرف مقابل،و این معلّق و مراعی بودن حکم برده داری ناشی از جنگ امری است که از نصوص دینی و نحوه رفتار اسلام با عبید و راههای تربیت و آزاد سازی بندگان قابل استفاده است.ای مطالب اجمالی را بارها در این سایت و با نقل دقیق عبارات مرحوم استاد و فقیه یگانه آیت الله منتظری و ارجاعات دقیق مطرح کردیم،بنابر این با عینک های عصری و بدون توجه به ملزومات عصری و سنت های ریشه دار در قرون گذشته که حتی هنوز بقایای آن در اعصار نزدیک بخود ما هم مشاهده می شود اما و اگر کردن های این چنینی که اگر چنین بود چنان بود یا اگر چنان بود چنین بود ناشی از عدم تعمق در اعصار مربوط به تشریع و نحوه تشریع و اهداف اصلاحی و تربیتی اسلام می باشد.این بحث کبروی.
در بحث صغروی نیز در شگفتم از شما که ازدواج و نکاح پیامبر اسلام با زنی که مطابق سنت جنگ های قدیم شوی او که در صدد نابودی اسلام و پیامبر بوده باسارت در آمده و از سهمیه دییگران آزاد شده و با اختیار و مراعات قواعد شرعی بعقد نکاح پیامبر مورد تقیبح قرار می دهید و زنی را که مسلمان می شود و بعنوان همسر الگوی زنان دیگر بوده است را توصیه می کنید دوباره به کفار و مراکز کفر باز گردانند! با اینکه البته اقتضای آزاد شدن او همین بوده که می توانسته برود اما همسری پیامبر را برگزیده است.
سوال ذیل کلامتان نیز بی مورد است زیرا این مراجع نیستند که بر برده داری خط بطلان می کشند یا نمی کشند،بلکه مساله برده داری چنانکه اشاره شد باز می گردد به تشریع قرآنی و سنت نبوی در عصر نزول و مراجع تقلید از خود چیزی ندارند جز تبیین دقیق و امینانه آنچه که در متن قرآن و سنت پیامبر و عترت او هست و توضیح عرض شد که در این تحلیلی که شیخنا الاستاد آنرا تبیین کرده است بخوبی روشن شده است که اسلام همه انحاء برده داری را تقبیح و ابطال کرده است و برده داری ناشی از جنگ را بصورت معلق و مراعی بر ترک عمومی پذیرفته است و لازمه چنین تحلیلی این است که اگر بشریت بطور عموم روزی همه اقسام برده داری و از جمله برده داری ناشی از جنگ را که اجتناب ناپذیر بوده نفی کرد و به آن ملتزم شد حکم اسلامی نیز حرمت برده داری است از این جهت که از ابتدا حکم حکم معلّق بود نه حکم مطلق و منجّز و مرحوم استاد در ذیل آن بحث مفصل خویش تصریح می کند که حکم برده داری امروز تحریم است بلحاظ اینکه مطابق قرار دادها و کنوانسیون های پذیرفته شده بین المللی همه جهانیان باید به این قواعد ملتزم باشند و اگر روزی باز موضوع قضیه متحول شد یعنی طرف جنگ با شما باز اقدام باسارت و استرقاق نزدیکان شما در جنگ نمود حکم باز حکم جواز است بلحاظ تحول در موضوع و این معنای تغیر حکم های تعلیقی بر موضوعات متحول است.
ضمنا شما در عین پرسش ها معمولا به پرسش ها و لوازم طبیعی اعتقاد و التزام باسلام را که متوجه شما می کنم پاسخ نمی گوئید و بحث های غیر مرتبط را داخل می کنید؛پرسش من از شما بعنوان یک مسلمان معترف به وحی و رسالت پیامبر و عصمت او این است که آیا شمای مسلمان تابع پیامبرتان باید برای پیامبرتان تعیین تکلیف کنید یا پیامبر باید برای شما تعیین تکلیف کند؟ و اینکه آیا مقصود شما از این سوال و ایرادها این است که پیامبر اسلام اشتباه کرده اند و شما از ایشان بهتر می فهمید و اینکه آیا در مسلمانی شما رواست که نومن ببعض و نکفر ببعض باشیم و برخی احکام قرآن را که میل ما بود بپذیریم و برخی احکام که میل و سلیقه یا فهم ما نبود نپذیریم؟ این آیا از نظر شما التزام به اسلام است؟ اینها سوالاتی است که لاجرم متوجه رویکردها و سوالات شما هست.
با احترام
————–
درود سید مرتضای گرامی
سپاس از پاسخ مطول شما. که نشان می دهد برای آن وقت صرف نموده اید. پرسیده اید: نوری زاد باید برای پیامبر تعیین تکلیف کند یا پیامبر برای نوری زاد؟ می گویم: نه پیامبر، که اگر سخنی از خود خدا باشد که با عقل و شعور من سازگار نباشد، من آن را نخواهم پذیرفت. من هرگز حلال محمد را حلال تا قیامت، و حرامش را حرام تا قیامت نمی دانم. من سرشار از پرسشم از پیامبری که نیست. و پرسش های من پاسخ می طلبد. بازهم شما را به همان خدایی که می پرستیدش، اگر ناموس شما، همسر و دختر شما، همین امروز به اسیری برده می شد،….. یا اصلا اجازه بدهید این مثل را به خودم نسبت بدهم که توهینی در آن برای شما نباشد: اگر همین امروز، ناموس نوری زاد را به بردگی و کنیزی می بردند و از آنها بار بر می گرفتند، منِ نوری زاد باید همچنان تابع آیین برده داری در قرآن باشم و به ناموسم بگویم: صبور باشید و نگریزید تا مگر صاحبتان در چند نسل بعدتان بخشایش پیشه کند و آزادتان سازد؟ بله؟ نکند در اینجا کسی که به ما حمله می کند، کافر است و ما مسلمین نباید این قاعده را معکوس بپذیریم؟ نه؟ اگر اینگونه است، فرض کنید که سپاهیان مسلمان عراق به ما حمله کنند و از زن و دختر ما ببرند؟ راضی هستیم با ما بردگان و کنیزان طبق قرآن عمل کنند؟
اصرار من به این است که بدانم: نه که قوانین اینجوری اسلام همه از بالا به پایین وضع شده، هرگز تصورِ این را نداشته که اگر: پیامبر و علی و فاطمه را به اسیری می بردند و بشدت از آنان کار می کشیدند، حالا قوانین و آیین برده داری چه می شد؟
با احترام
.
آقا خودتو خسته نکن. سید مرتضی مسخ شده است. او منطق و دلیل و برهانو برای اثبات عقیده اش می خواد نه برای روشن شدن. از دو حال خارج نیست. یا اینکه در مقابل پول قلم می زنه و وظیفه داره اونجور بگه که ارباب و صاحب کارش میگه و یا چنان مسخ و از خود بیخود شده که خدا و حق و حقیفت و راستی و علم و همه ی چیزهای خوب رو جز در جدش ( اگر جدش باشه) در هیچ کس نمی بینه. ازنظر او محمد هیچ عیب و ایرادی نداشته و معصوم و پاک و بهترین بوده . سید مرتضی یک فرد عادی نیست. یک مسخ شده یا خریداری شده است. و شاید هم یک … هرچی هست خدا عاقبت بخیرش کنه.
لطفا خفه شو و وقتی دو نفر عاقل با هم گفتگو می کنند یا یاد بگیر یا اگر ایرادی به گوشه ای از مطالب هریک داری خود را تافته جدا بافته فرض نکن اگر چیزی بذهنت می رسد مطرح کن تا همه ببینند حظّ و بهره تو از عقل و علم چیست؟ اینکه من مسخ شده ام یا برای پول قلم می زنم صرفا نقد شخصیت است نه نقد محتوای گفتار،و اینکه تو در قالب یک ناشناس ترسو که حتی مایل نیست بصورت یک آی دی مشخص با مخالف خود گفتگو کند تا بشود منعطف بر مطالب گذشته اش با او احتجاج کرد اظهار وجود می کنی و اقدام به طعنه و نقد شخصیت می کنی نشان از این دارد که در محتوای این بحث ها چیزی در چنته نداری و مثل یک فرد بیسواد یا منگ که از گفتگوی دیگران چیزی نمی فهمد و در عین حال حس خودنمائی او را وادار می کند خودی نشان دهد تنها کافی میدانی که بمخالفت طعنه بزنی و ناسزا بگوئی،خوب من بارها گفته ام از چیزی که فهم من و باور من است و آنرا یافته ام سخن می گویم و این نه ارتباطی با مسخ شدن (اصلا معنای مسخ را می فهمی؟!) دارد ونه ارتباطی با نحوه ارتزاق من،حالا ما روی فرض تو پیش می رویم شما فرض کن من مسخ شده ام یا برای آنچه در اینجا در فراغت از کار تحقیقی روزانه می نویسم مزد می گیرم،قبول است؟ حالا شما اگر بخواهی با کسی که مسخ شده یا برای نوشتن مطالبش از کسی پول می گیرد گفتگو کنی در همین موضوعاتی که مطرح می شود آیا چیزی در چنته داری که مطرح کنی؟ و آیا حاضری از همین الان اعلام کنی من ناشناس از الان دارای فلان آی دی هستم و می خواهم با سید مرتضای مسخ شده یا سید مرتضای مزدور در مورد همین بحث گفتگو کنم،یا مایلی همینطور مثل پیرزن های غرغرو و در عین حال ترسو پشت یک کلمه ناشناس پنهان شوی و بجای گفتگوی انسانی بطرف تهمت بزنی و شخصیت او را نقد یا تخریب کنی؟.
——–
سید مرتضای گرامی
شما نه که یک مجتهد بلند جایگاه شیعه، نه امامان: باقر و صادق(ع)، نه امام علی(ع)، نه پیامبر(ص)، بل اگر خود خدا بودید و به یک مخالفِ فحاشِ عبوس می فرمودید: خفه شو، من یکی از شما و تشیع و اسلام شما روی بر می گرداندم. آدمهای چاله میدانی می توانند فحش را با فحش پاسخ بدهند، اما ظاهرا یک حوزوی و یک مبلغ مذهبی قرار نبوده دهان به فحش بیالاید. هرجور که اسلامتان اقتضاء می کند، همان کنید.
با احترام
.
درود گرامی
چنانکه قبلا عرض کردم شما اهلیت چنین توصیه هایی را ندارید مادامی که فحش،عربده کشی،توهین،جسارت به اشخاص،جسارت به مقدسات و اعتقادات را در آستانه های خود امضاء و انعکاس می دهید،روگردانی شما نیز خیلی وقت است تحقق یافته،شما توهین را انعکاس ندهید تا شما و اینگونه مریدهای شما پاسخ نشنوید،در قاموس ادب شما “مسخ” و “تهمت مزدوری”توهین نیست؟ توجه کنید که من اینجا نه مرید شما هستم،نه بازیچه و موش آزمایشگاهی،بنده شخصیت دارم و از اهانت آنهم مکرر شدن آن متاذّی می شوم،یا کارتان را اصلاح کنید،یا توصیه نکنید،یا اگر تفاهم نیست بفرمائید دیگر سید مرتضائی در این سایت ننویسد،بنده اهل ناز و غمزه نیستم،اگر بنا باشد باشم هستم و اگر بنا باشد که نباشم نخواهم بود،شما مدیریت اتان را اصلاح کنید،من اگر نوریزاد بودم و شما سید مرتضی،اصلا کامنت بالا که می گفت سید مرتضی (یعنی شمای فرضی) یا مسخ شده یا مزدور است را انعکاس نمی دادم و می گفتم کامنت شما حذف شد برای اینکه حاوی ناسزا بود و هیچ مطلب اساسی در آن نبود،بنظر من این روش مدیریت است،والا زیرکانه فحش و اهانت -آنهم بصورت مکرر-را انعکاس دادن و از طرف اهانت خواستن که تو بشنو و فقط برای ما بنویس،دور از انصاف و جوانمردی است.
با احترام
———
درود سید مرتضای گرامی
نخیر
باشید و فحش بدهید
یا هرجور که دوست دارید بنویسید
با محترمان محترمانه، و با فحاشان فحاشانه
این به خود شما مربوط است
منتها این بگویم که عصبیت و فحش های شما، مطلقا نشانه ی این نیست که شما شجاع و دلیر و قاطع و مسلمانی به روز و محکم و گردنفراز هستید. فحش های شما و پرخاش ها و عصبیت های شما از ذرات عبا و عمامه ی شما بیرون می زند و در مخاطب انزجار ایجاد می کند. این را دوستانه می گویم. شما می توانستید در این سایت، زیباترین فضای همدلی و ادب مندی ایجاد کنید و بخشی از رنج ها را ترمیم و مداوا کنید. اما درست به راهی می روید که خمینی رفت و آدم کشت و دروغ گفت. و راهی که خامنه ای رفته است و می رود. آدم می کشدو می دزدد و فریب می دهد و دروغ می گوید و هیچ نیز به مردم پاسخگو نیست لابد طبق قانون اساسی!
با احترام
.
جناب نوریزاد
بعلت مسافرت و مشغله و کثرت نوشته ها در ذیل این پست،این مطلب شما را الان دیدم،من نمی خواهم با شما جدال لفظی کنم با اینکه می دانید توانائی اینرا را دارم که روی لفظ لفظ شما بحث و مجادله کنم،شما نوشتید”شما می توانستید در این سایت، زیباترین فضای همدلی و ادب مندی ایجاد کنید و بخشی از رنج ها را ترمیم و مداوا کنید..”
در پاسخ می گویم شما وقتی می توانید بدیگری (خواه روحانی و خواه غیر روحانی) چنین توصیه هایی کنید که خود در مقام قول و فعل و از جمله مدیریت این سایت و دیگر آستانه هایتان اهل عمل درستی باشید،فضای همدلی و ادب مندی و نیکی در گفتار در این سایت وقتی حاصل می شود که شما در مقام مدیریت و رفتار و نحوه انعکاس نوشته ها ملتزم به انعکاس سخنان با محتوا و مودبانه باشید و سخن بی محتوا و دور از ادب را (خواه خطاب بمن خواه بدیگری) منعکس نکنید و الا اینکه کسی غلغلکش بیاید سخنان یاوه یا دور از ادب که تهی از محتوا و درستی است را منعکس کند و به تقابل دامن زند آنگاه بر کرسی توصیه های اخلاقی بنشیند ،این کس چنانکه قبلا گفتم اهلیت چنین داوری ها و توصیه هایی ندارد.
با احترام
———-
درود نازنین
تفاوت نگاه من با مرام شما در این است که : در فهم من، همگان حتی دزدان و زشتکاران می توانند دیگران را به کارهای درست و بایسته و پسندیده توصیه کنند. نیازی نیست که یکی خودش را پالایش کند تا به مرتبه ی توصیه گری ارتقاء مقام یابد و آنگاه که زلال شد حالا یکی را توصیه کند. در فهم من، یک کودک آتشپاره نیز می تواند پدر خطاکارش را نصیحت کند. من، از آن روی که برای شما و صنف شما پایانی خوش آرزو دارم، این توصیه را تقدیمتان کردم. وگرنه من که باشم که بخواهم مزاحمتی برای روند اخلاقی شما پدید آورم! هر آنجور که دوست دارید رفتار کنید.
با احترام
.
نصیحت حاج اکبر جنگی از یه گوشه در امریکا به امریکا: تحریمهای کمرشکن نکنین!
مش قاسم: عوامل امریکا نشین حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات. حاجی! تو به جای اینکه به این و اون بگی چیکار بکنن یا نکن، خودت بیا به ما بگو کار خودت در سفارت/* حکومت/* در ترکیه چی بود؟ حاجی تو اونجا چیکار میکردی؟ ما شنیدیم آدم ربایی و ارسال به ایران تحت ریاست حاجی متکی.
حسن/*: سرنگونی و تجزیه ایران از جمله سیاستهای آمریکا است.
مش قاسم: نابودی ایرانزمین و ایرانی از جمله سیاستهای حکومت/* اسلامیست.
/*: ک
حسن/*: آقایی که در آمریکا روی کار است هم تهدید و هم فرصت است.
مش قاسم: اینا این یه جمله رو یاد گرفتن و اس صبح تا شب هی تهدید و فرصت میگن. حاجی! از تهدید به فرصت رسیدن یه مقدمه و موخره ای داره که تو از اونا حالیت نیست. همونجوری که انقلاب منقلب شد، جنگ عراق به جام زهر رسید و اتم کردن به نرمش قهرمانانه رسید این کار هم به همون جاها میرسه. مثال رو که شنیدی که میگن توله سگ پدر نداشت عمو میخواست، حکایت تو هم پالکیاته.
سلام و درود
« مزدک1
7:13 ب.ظ / جولای 21, 2018
سوغات مسلمین برای ایران!
سیمای دو همسایه؛ جنگ با اقتصاد ایران و عراق چه کرد؟
علی قدیمی
بیبیسی »
واقعاً نمیدانی که این امپریالیسم است که برای فروش سلاحهای خود به بهایی نجومی و انتقال بحران اقتصادی خود به سایر کشورها ، در راه اندازی جنگها و منازعات مختلف میان کشورها نقش اصلی را دارد؟ براستی نمیدانی که بقای نظام سیری ناپذیر امپریالیسم به راه اندازی جنگ و فروش جنگ افزار و بستر سازی جهت سلطه شرکتهای امپریالیستی بستگی دارد؟ آیا این کشور آمریکا نبوده که مستقیماً به کشورهای ویتنام و کره و پاناما و عراق و افغانستان و هائیتی و سوریه و کوبا و یوگسلاوی سابق تجاوز کرده و در وقوع کودتاهای خونین در ایران و عراق و شیلی و آرژانتین و اکوادور و مصر و پاکستان و لیبی و ترکیه و اندونزی مقصر و متهم ردیف اول بوده و با راه اندازی جنگ در کشورهای ایران و عراق و کامبوج و لائوس نقش اصلی را به عهده داشته است؟ حقیقتاً به شما ثابت نشده که صدام ملعون مأمور c. I. A بوده و در ابتدای فعالیت جزء جوخه های ترور و آدمکشی سیا بود و علاوه بر تجاوز به ایران تعداد بیشماری از مردم خود اعم از کُرد و شیعه را قتل عام کرد و با بمبهای شیمیایی، اتباع خود را نابود کرد و به کویت هم تجاوز کرد؟ عجیب است که به بهانه دلسوزی و میهن دوستی ایران را هم مجرمی در ردیف رژیم منفور بعث عراق میدانی!!
یکی از آسونترین کارهایی که خیلی آسون میشه انجام داد (خدا پدر اونکسیکه اینترنت رو راه انداخت بیامرزه) اینه که ببینین ثروتمند ترین شرکتهای دنیا کدوم هستن. توی اون لیست که نیگاه کنین شرکتهای اسلحه سازی در پایین قرار دارن. این حرفهای دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ (شمسی) و جفنگیات چپی های منقلابی به دنیای امروز نمیخوره. شاید ۶۰-۷۰ سال پیش اینجوری بوده ولی دیگه نیست. دنیای امروز دنیای دانش امروز است و بس. شرکت اپل و گوگل خیلی بیشتر پول در میارن تا شرکتهای اسلحه سازی. لطفا به قرن ۲۱ برسین.
آخه ///جان!
درآمد این شرکتها یک دهم درآمد کارتل های مواد مخدر، قاچاقچیان اعضای بدن و همچنین فروشندگان اسلحه نمیشه.
فقط /// هایی مثل تو که حال ندارن کمی فکر کنن بدنبال آمار اینترنتی میرن.
از همین تحلیل تو میشه فهمید که هیچی در چنته نداری و توصیه ی من به تو اینه که به همون سبک نوشتاری خودت که ک ک ک ک ک … هست برگردی.
خب، دانش امروز یعنی چی؟!
یعنی اینهمه پیشرفت در صنایع اسلحه سازی ربطی به دانش نداره؟
من موندم تو چطوری این مطلب را به چپی های انقلابی ربط دادی؟!
ای تو مخت هی!
جمله بندی “یکی از آسونترین کارهایی که خیلی آسون میشه انجام داد” و در پی آن هر چه که بافتی، همه نشانگر اینه که نه اهل دانشی و نه اهل منطق و نه اهل هیچ یک از خصوصیات یک فرد آگاه … پس دوباره توصیه میکنم به همون ک ک ک ک بچسبی.
نوری زاد گرامی
تحریم ها در راه است.
آیا این خوب است یا بد؟ به نفع ما است یا به زیان ما؟ چه باید کرد؟
با اجازه دوستان برای اندیشیدن بیاییم تصویر پردازی کنیم. مغز انسان با تصویر پردازی کار می کند. تصویر پردازی کمک بزرگی برای درک مسایل بغرنج و پیچیده است.
یک بیمار سرطانی را در نظر بگیرید. سلول های سرطانی بدن وی را فرا گرفته است. باید درمان شود روز به روز نحیف تر و رنجور تر می شود و روی تخت افتاده و آزادی اش سلب شده نه زنده است و نه مرده . پزشکان داروی ضد سرطان تجویز می کنند. این دارو بسیار قوی است. به غده های سرطانی حمله می کند و آن ها ر می خشکاند. با این حال عوارض جانبی دارد. بدن بیمار نیز دچار صدمه می شود. در واقع مسابقه زور آزمایی در گرفته بین فرد بیمار و سلول های سرطانی. برنده این زور آزمایی آنی است که تحمل اش در مقابل فشار ها بیشتر باشد و از مراحل درمان جان سالم به در برد. ضروری است بیمار راه کار هایی را اتخاذ کند که بنیه حیاتی اش را تقویت کند . تا جایی که سلول های سرطانی خشک شوند و تزریق دارو متوقف شود و بیمار وارد مرحله باز سازی بدنی و احیای سلامتی شود.
بنیه حیاتی ملت چگونه تقویت می شود؟
اینجا است که همبستگی ملی معنی و مفهوم تازه ای پیدا می کند و کاربرد خود را باید نشان دهد. اینجاست که مردم ایران باید به دنیا نشان دهد تفاوتش با دیگر ملت های دنیا در چیست. قدرت و عظمت فرهنگ هزاران ساله اش را و دلیل ادامه حیات این درخت کهنسال را و مقاومتش را در برابر طوفان های بنیاد کن به نمایش در آورد.
ما باید از فضایی که به وجود آمده بهترین استفاده را بکنیم.
در همبستگی ملی کار مدنی از فعالیت سیاسی مهم تر است. نقش فعالان مدنی حیاتی تر است از حزب سیاسی. اگر چه این دو مکمل یکدیگرند. چه بسا از دل همین کارهای گسترده و فراگیر مدنی و از کوره حوادث احزاب سیاسی قدرتمندی شکل بگیرد.
جناب نوری زاد
اینجا نقش شما و دیگر دوستان صحنه مبارزات مدنی پر رنگ تر از همیشه است. ما می بایست از حالت انفعالی به در آییم و شرایط خطیر کنونی را تبدیل کنیم به فرصت. آن را بهانه ای کنیم برای گستراندن فرهنگ همبستگی ملی. باور کنید بهترین فرصت است. ایجاد شبکه های کمک های مالی به شهروندان نیازمند. سر کشی به خانواده های بی سر پرست. فقرا. گور نشین ها. بی خانمان ها. کودکان کار. تامین نیاز کودکان و شیرخواران خانواده های فقیر و نیازمند. کار هایی که همواره مد نظر فعالان مدنی بوده لیک اکنون زمینه بسیار گسترده تری برای رشد این فعالیت ها فراهم شده است.
سخت تر شدن شرایط اگر درست مدیریت شود می تواند به ارتقای فرهنگ عمومی جامعه بیانجامد و مردم را از بی تفاوتی نسبت به سرنوشت یکدیگر به در آورد. دیوار های کاذب تفرقه و چند دستگی مسلمان و کافر و کرد و لر و فارس و بلوچ و آذری فرو خواهد ریخت.
غده سرطانی ولایت فقیه با راه انداختن تفکر خودی و غیر خودی و بر کشیدن خط فکری باطل امت و مقابله با ایرانیت و نفی شهروندی ادامه حیاتش را در ایجاد و ترویج فرهنگ تفرقه و دو دستگی و نفاق و پاچه خواری و تمامی صفات پست و پلید انسانی می داند. جنتی و خامنه ای خوب می دانند که اگر فرهنگ همبستگی ملی در بین مردم تقویت شود و ملت به نیروی بی پایان خود پی ببرد و گفتمان شهروندی بر گفتمان خودی غیر خودی و امت کاذب غلبه کند طومار حکومت ننگین شان یک شبه در هم خواهد پیچید.
شبکه های کمک های اجتماعی خود جوش و مستقل از حکومت که گسترده تر شد و ابعاد میلیونی به خود گرفت کمک های انسان دوستانه از سراسر دنیا به این شبکه ها سرازیر می شود. این شبکه ها می تواند حامی فعالیت های مدنی در ابعاد گسترده تری شود و به طور مثال از اعتصاب کنندگان حمایت کند.
جناب نوری زاد
ماهیت فعالیت های جناب عالی و تجارب شما و رفت و آمد هایتان و مسافرت ها و افشای وضعیت رقت بار ایرانیان در چهار گوشه کشور می تواند بسیار کار ساز باشد. مهم این است که کار ها در آرامش انجام شود. از هیاهو پرهیز شود. هیچ کار خلاف قانونی در آن نباشد. کمک به همنوع جرم است؟ هیچ قدرتی نخواهد توانست فعالیت شما را مانع شود. نباید متکی به فرد باشد. اگر برای کسی اتفاقی افتاد دیگری بلافاصله جای خالی او را پر می کند.
در واقع تحریم ها ما را وارد فاز تازه ای از فعالیت مدنی خواهد کرد و نیاز مردم به یکدیگر و تلاش برای رفع نیازمندی های مردم آن ها را به یکدیگر نزدیک تر خواهد کرد.
آقای نوری زاد درود
گمان میکنم که هنوز باور نکرده اید با چه قماش اشخاصی که در راس حکومت هستند طرف هستید . اگر به جباران تاریخ نظر بیفکنید محال هست که یک نفر بله یک.نفر را بیابید که به خاطر مشکلات و مردم تحت سیطره خود از قدرت که حتما با دوز و.کلک وجباری به چنگ آورده عطای قدرت را به لقای رضای خلق به کنار نهاده باشد . جبارانی که با حیله مسلمان بودن این قدرت را در این مملکت با دسیه به چنگ.آوردند محال است بدون اجبار و اقتدار مردم و یا نیروی خارجی و یا کودتا چرب و شیرین آن را به کنار نهند و اگر هم زمانی کمی وجدانشان به قلقلک بیفتد اطرافیان و اوباش کاسه لیس هرگز این اجازه را به آن ها نخواهند داد و به انواع نصایح آن ها را به اقتدار و قدرت که بسیار زیر زبانشان مزه کرده میکشانند
جهت گریز از طول کلام از همه خواهش میکنم که در یو.تیوب سرچ کنند . ( سیاست های سخت و نرم امریکا ) که استاد اقتصاد دان عضو انجمن اقتصاد دانان امریکا با زبان بسیار ساده اوضاع اقتصاد ایران در گذشته و آینده بسیار موهش را توضیح.میدهد که متوجه شویم در چه دام عنکبوتی همه گرفتار شدیم . بدرود .
ادامه سير تحولات انديشه
قبل از دامه بحث لازم است كمى عقب تر برويم؛
هر فلسفه اى يك نقطه اتكا و اغازين با موضوعى تثبيت شده دارد كه زيربناى ان فلسفه را شكل ميدهد و ساير موضوعات بر ان استوار ميشود فلسفه من نيز از اين قاعده مستثنا نيست و اينگونه اغاز ميشود؛
من ميخوابم ، افقى ميشوم ، برميخيزم و عمودى ميشوم پس من هستم و بودنم عمودى و افقى است و ناچار انديشه ام نيز يا افقى است و يا عمودى.
انديشه افقى انتهايش به موضوعات اسمانى وصل ميشود چون بهشت و جهنم و معاد و اخرت و پل صراط و حورى و جوى مى و جوى شير و….
ليكن انديشه افقى روى بسوى انسانيت دارد و با مفهاميى چون عدالت و ازادى و ادميت و…گره ميخورد
انديشه هاى عمودى به شمااجازه ميدهد براى اتصال بيشتر به اسمانها انسانيت را زير پاى گذاشته و هر جنايتى را مشروط به داشتن انگيزه قربت الى الله ، مرتكب شويد ، انسانيت خود را با ديدار يك موى حور معاوضه كنيد و وجدان خود را براى رضايت اربابان اسمان زير پاى له كنيد و از شيرخوارگان لذت جنسى ببريد و ريختن خون همنوع صاحب انديشه متفاوت را ، جمع كردن صواب (صواب=امتياز اسمانى) و ذخيره اخرت بدانيد و تجاوز به زن و كودكانشان را عملى خداى پسند محسوب كنيد . انديشه هاى عمودى نخست انسانيت را در شخص تعطيل ميكند و شنيع ترين اعمال را رنگ و بوى اسمانى ميبخشد و قبحش را فرو ميريزد و سپس ادرس اشتباه و دروغين براى اخلاق ميدهد…
—————–
تذكره؛
انچه را من در شرح فلسفه افقى و عمودى انديشه بيان ميكنم به هيچ روى توهين به مقدسات برخى افراد نيست بلكه بيان واقعيت است و بيان واقعيت با توهين متفاوت است ، اگر شمابه شخصى دزد بگوييد ؛ “دزد”
اين توهين تلقى نميشود بلكه بيان واقع است ليكن اگر به شخصى كه دزد نيست بگوييد؛ دزد ، مرتكب توهين شده ايد ، لذا دوستان شرح انديشه هاى عمودى را توهين به مقدسات خود يا ديگران تلقى نفرمايند
ببخشید -ثواب درست است
اینهم سردر هیئت متوسلین به زهرا!
https://imamnaghi.files.wordpress.com/2014/01/heyat-fatima-zahra2.jpg?w=538&h=705
سید رضی گرامی هر نوشته و گفته ایی که شما بیاورید چه از نظر محتوا و چه از نظر فصاحت و بلاغت و…حتی اگر تمام عربی دانان و دانایان عالم هم برتری انرا بر قران تائید کنند محالست که مسلمین قانع شوند. دلیل اش هم اینست که برای مسلمین اصل قرآنست و برتری قران وحی است و همه چیز را با آن محک می زنند. شما هر چه بیاورید ناقص است. والا در تاریخ خود اسلامیان افرادی بوده اند و نوشته هایی بسی بهتر و برتر از قران از هر لحاظ اورده اند. اصولا خود این ادعا مسخره است که /// بقول خودش قدرت خدایی و بی رقیبی دارد و همه چیز را افریده و هر کس هم نفس بکشد یا توسط مزدورانش کشته شود و یا خودش سر به نیستش کند و بعد هم عذاب الیم …بعد چنین ادعای مسخره ایی که بیشتر به نفس کش طلبیدن جاهلای سر چارسوق می ماند بکند. ولی اگر وقت آزاد داری و دوست داری سر بسر سید /// سایت بگذاری اون بحث دیگریست ولی ازموده را ازمودن خطاست! تازه بعد از چند کامنت بنام توهین به باور یک میلیارد و نیم با شمارش من و سید رضی و دیگر مسلمان زادهای مرتد و کافر و شک دار و …با توپ پر از جناب نوریزاد می خواهد که شما دست از صفتی که بیشتر بخودش می خورد بردارید و جناب نوریزاد هم با چند هاشور و تکرار گفته های قبلی به جز و سوز و اه و ناله وا اسلام سید /// سایت و چند تی تیش مامانی ناشناس و شناس مسلمان که براحتی ادم می کشند و مال مردم را می خورند و به زن و بچه مردم بنام اسلام تجاوز می کنند و با چس ناله هاشان ارامش و قرار را دراین 40 سال از مردم گرفته اند ولی حق حتی یک اعتراض را به قربانیان خود نمی دهند پاسخ می دهد! نتیجه سید مرتضی و سایر //////////////// پیروزمندانه با دمشان گردو می شکنند درست مثل 1400 سال پیش!
درود مزدک گرامی
درست میفرمایید ، انقدر از بچگی درگوش ما خوانده اند که اگر دست بی وضو به قران بزنی سوسک و سنگ میشوی که دیگر برخی از ما حتی جرات نمیکنیم حتی درباره محتویات کتب سماوی اندیشه کنیم- ولی من اساسا مخاطبم سیدمرتضی ها و شفیعی ها نیستند زیرا اگر خود خدا هم بیاید و به اینها بگوید من در فلان سوره اشتباه کردم او را به جرم ارتداد به دار می اویزند – من روی سخنم با دوستانی است که تمایل به کشف حقیقت در این موضوعات دارند ولی منبعی برای مراجعه به ان و رفع ابهامات نمی یابند- مزدک گرامی من به معنای واقعی بقول سهراب سپهری دلم به اندازه یک ابر میگیرد وقتی میبینم حوری دختر بالغ همسایه (و تمام مردان و زنان هموطنم) زیر کمیاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند(می خوانند)- من وقتی ان نوشته های جناب شفیعی عزیز را میخوانم وافعا و از ته دل ناراحت و افسرده میشوم-بخودم میگویم تا کی نسلهای این سرزمین باید تاوان جهالت پیشینیان را بدهند
من اصلا از اینکه سید مرتضی و هر کس دیگر مرا لوده و هرزه گو خطاب کنند ناراحت نمیشوم ولی اتوبوس های جمکران را که میبینم حقیقتا قلبم و تمام وجودم بدرد می اید.
درود سید رضی گرامی
بکارتان ادامه دهید ،
ضرب ا لمثلی است; فهمیدن هرچیز یعنی بخشیدن هرچیز .یا کسی که می فهمد ، می بخشد.
بمیرم برای قلب دردمندت سید!
گذشته از شوخی، این نوشته دردمندانه گله آمیز محتوای مهم و قابل نقدی نداشت جز یک توضیح در مورد این دروغ که اگر کسی دست بی وضوء به قرآن کریم بزند سوسک یا سنگ می شود!
حالا واقعا اگر کسی شما را به لوده گری وصف کرد اشتباه کرده است؟ دست زدن بی وضوء به خط قرآن کریم -یعنی کلام خداوند- حرام است شرعا و بعبارتی واجب است و شرط است در مسّ و لمس خط قرآن اینکه وضوء داشته باشند و در هیچ نص شرعی این نیست که اگر کسی بدون وضوء قرآن را مسّ کرد،غیر از خطا و گناهی که متوجه اوست،سوسک می شود یا سنگ می شود،آیا دروغ بستن به اسلام کار خوبیست که شما مرتکب می شوی؟
نیز تدبّر کردن و مرور کردن قرآن نیازمند جرات داشتن یا نداشتن نیست،شما اگر مسلمانید و مایلید قرآن قرائت کنید مستحب است که وضوء بگیرد که سبب طهارت روح است،ولی اگر وضوء هم نگیرید و مراقب باشید بدون وضوء خط قرآن را لمس نکنید حرجی بر شما نیست.
خدا هم نه می آید -چون آمدن و رفتن اوصاف عارض بر اجسام است- و نه با شمای شخصی سخن می گوید- زیرا خدا با انبیاء سخن گفته است- و نه اشتباه می کند تا بیاید و بشما بگوید.
رفتن به مسجد جمکران برای عبادت و نماز و توسل نیز هیچ ایراد و اشکالی ندارد و به نامسلمانان غیر معتقد ارتباطی ندارد،شما مسلمان نیستید یا اعتقاد به دکترین مهدویت ندارید بسیار خوب نداشته باشید و بجایی بروید که توسل و عبادت و نماز مسلمانان را نبینید تا قلب تان درد نیاید.
.دوست گرامی
من دروغ نبستم بلکه کفتم اینچنین از بچگی در گوش ما خوانده اند و گرنه من خودم میدانم که دست بی وضو که هیچ حتی اگر جفت پا هم روی قران کسی بپرد اب از اب تکان نمیخورد.
حالا ببیتم مفداری خط و خطوط که اثر مرکب است یا ماشین چاپ چه حرمتی دارد که اگر دست بی وضو به ان بخورد خدا در ان دنیا مرتکب را به سیخ مبکشد و هی او را میسوزاند و دوباره برایش پوست تن میسازد و دوباره هی او را میسوزاند و اینکار را روزها هی مکرر و مکرر انجام میدهد و لابه لایش چرک و خون متفعن و گندیده و مذاب نیز به حلقوم این بدبخت که حالا یکبار دستش بی وضو به یک یا دو حرف قران خورده ، میریزد؟
و اخر اینکه کی گفته من مسلمان نیستم ؟ مگر نمیبینید که بنده سید و از اولاد جدم رسول اکرم هستم- که درود خدا بر او باد و خاک بر سر زن ابولهب باد همو که خدا ارزو کرده کاش هیزم کش جهنم بشود و کاش دست شوهرش قطع بشود.تبت یدا ابی لهب- گفتم که بدانید من با وجوه اعجاز قران اشنایی دارم-.
شما باز لودگی کردی سید،اما اهانت به قرآن از محرّمات قطعی در دین اسلام است و مورد اجماع مسلمانان است،اگر مسلمانی سعی کن مودب باشی و حتی در قالب لودگی سخن از اهانت به قرآن بمیان نیاوری،البته اینکه مجازات اهانت یا جفت پا رفتن روی قرآن در جهان دیگر چیست نمیدانیم اما اجمالا چنین کاری حرام است بدلایل شرعی و ارتکاب تعمدی حرام سبب مجازات و شقاوت اخروی است.نیز اینکه در این دنیا چنین اعمالی سبب سوسک شدن یا اموری دیگر نیست برای اینکه این جهان تکوینا جهان اختیار است و هرکس تکوینا مختار است راه سعادت یا راه شقاوت را اختیار کند و ابدیت خویش را ترسیم کند اما چنین اختیاری موجب معافیت از عواقب دنیائی اهانت به قرآن نیست،شما می توانی غیر از لودگی و بلبل زبانی کلامی در اینجا جفت پا پریدن روی قرآن را در سطح جامعه تست کنی تا عواقب تعزیری آنرا روی پوست لطیفت ملاحظه کنی.
در انتها گفتی “منبا وجوه اعجاز قرآن آشنائی دارم”
با توجه به اینکه هم مدیر محترم سایت و هم یکی از دلدادگان به هرمنوتیک پیگیر این بحث بودند می پرسم :
اولا: چه شد بحث را نیمه تمام گذاشتی و پرسشهای مقدماتی بحث را بی پاسخ گذاشتی؟
ثانیا:اکنون که می گوئی به وجوه اعجاز قرآن آگاهی داری برای تکمیل و تتمیم فوائد بحث این وجوه را بتفصیل برای ما تبیین کن برای ادامه گفتگو،این پست و پست قبل کمی شلوغ شده ،اگر این بحث را در پست جدیدی که خواهد آمد بنویسی ممنون می شوم.
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
…………..
فریبای گرامی درود .این شعر یکی از اشعار معروف حافظ است که استاد منوچهر جمالی آنرا در معرفی سکولاریسم و برابری طلبی در فرهنگ ایران آورده و باور دارد که شاعران معروف ایرانی از مولوی و حافظ …اسلام را بهانه ایی برای نوشتن و گفتند و معرفی فرهنگ ایران بکار برده اند. چون روح این اشعار با قوانین شریعت و بخصوص اسلام ناسازگارست. بنابراین خدای حافظ و مولوی …نمی تواند الله ////////////////// مدینه باشد!
ببینید جناب نوریزاد من ناچارم وقتی کسی دائم خو کرده حرف مفت بزند و بر حرف مفت زدن اصرار دارد ،به او بگویم:لطفا حرف مفت نزن! پس این را لطفا با توجه به خوی فحاشی و درشتی و حرف مفت زدن فحاش سایت حمل بر بی ادبی نکنید.
می گوید خدای حافظ و مولوی نمی تواند الله باشد (البته الفاظ زیر چنگک نوش جان کثیفش) اما هیچ نیازی نیست کسی اهل شعر و مطالعه شعر باشد و من هم خیلی علاقه و فرصت مراجعه به شعر ندارم اما بالاخره وقتی دیوان حافظ و مثنوی مولانا دم دست است و امکان سرچ و بررسی برای همه هست و می توانند کلمه “الله”را در این کتابها سرچ و جمع آوری کنند چطور کسی مایل است اینطور در فضای عمومی ….ناله کرده یا حرف مفت بزند که خدای مولانا و حافظ مسلمان ،خصوصا حافظ پاک باخته ای که قرآن را به قرائات مختلف از بر است و مولوی که غالب ابیاتش تفسیر و تاویل آیات قرآن است،الله مطرح در قرآن نیست و اینطور بیسوادی و بی مطالعه ای خویش را داد بزند؟!
من در دیوان حافظ سرچ کردم بسیار زیاد کلمه “الله ” بکار رفته است،اینهم برخی نمونه هایش:
سرم بدينى و عقبى فرونمىآيد تبارك اللّه ازين فتنها كه در سر ماست
فرقست از آب خضر كه ظلمات جاى اوست تا آب ما كه منبعش اللّه اكبرست
ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه گداى خاك در دوست پادشاه منست
—-
و در مثنوی که الی ماشاء الله واژه مبارکه “الله”بکار رفته که باصطلاح عرفاء اسم جامع ذات احدیت است که مستجمع جمیع صفات کمالی الهی است:
عقل قربان كن به پيش مصطفى حَسْبِيَ اللَّهُ گو كه اللهام كفى
گفت من عقلم رسول ذو الجلال حجه اللَّهام امانم از ضلال
اى كه چون تو در زمانه نيست كس اللَّه اللَّه خلق را فرياد رس
صِبْغَةَ اللَّهِ نام آن رنگ لطيف لَعْنَةُ اللَّهِ بوى اين رنگ كثيف
دفع كن از مغز و از بينى زكام تا كه ريح اللَّه در آيد در مشام
و…..الخ
نوریزاد گرامی اینها برای فصل کردن و دریدن و از هم گسستن آمده اند و چون بخوبی میدانند که سرانجامی بزیر کشیده می شوند به هرا آنچه که در ذهنشان برای نابودی ایران و ایرانی خطور کند عمل می کنند. دعا و التماس به مشتی گدا و انگلی که با دعا و گریه و زاری و فریب و دروغ فربه و پرواری شده اند بی معنی و عرض خود بردن است. این جماعت دون و درنده خو به زندگی و اخلاق و شرافت و هست نیست ایرانیان تجاوز کرده اند و برای عملی کردن آن به تفرقه و کینه توزی و دروغ و هرانچه مردم را از یکدیگر متنفر کند دست زده اند و می زنند. بنابراین التماس و دعاهایی اینچنین به مشتی اراذل و اوباش اشغالگر و خونریز بیهوده است.
چون مدیر سایت سانسور و تعدیل نکرد مادامی که اینطور باشد بنده همان الفاظ و نسبت ها را که بمسلمانان می دهد به خود این گوینده فحاش نسبت می دهم و می گویم:گدا و انگل واقعی کسی است که مرز و بوم و هموطنان خویش را ترک گفته و به زیر پای بیگانگان می گریزد و کنار بیگانگان به زندگی انگلی خویش ادامه می دهد.
اخبار: فروش خاک به خارج کشور ممنوع میشود.
مش قاسم: حسن/* ما رو از حاجی ترامپ میترسونه که ایران رو غارت کنه، خودش و همپلکیاش از خاک هم نمیگذرن! در ضمن، گفتن “ممنوع میشود”، فعل آینده. مثل بقیه چیزا توی این حکومت/* الا دزدی و چپاول خودشون.
کردستان ؛ ان سرزمین اصیل و غنی و مستعد پاره تن ایران ماست ؛ مردمانی اصیل و ساده زیست و محروم از همه امکانات از ابتدا خار چشم ولایت مداران و ولایت معاشان و شریعت مداران برخاسته از حوزه های دینی قم و نجف بوده است ؛ از نظر حاکمان دینی تنها و تنها گناه این مردم مظلوم و محروم ، داشتن باور غیر شیعی و از نوع فقاهتی ان است ؛ در غیر این صورت کردستان به لحاظ پتانسیل به القوه میتوانست ثروتمند ترین مردمان ایران را داشته باشد ؛ در دوران احمدی نژاد من خود شاهد و ناظر بودم که به اسم بنگاه های زودبازده در شهرهای مرکزی حتی به طلا فروشان وام های میلیاردی تحت عنوان دامداری و کشاورزی !! پرداخت میشد اما دریغ از یک میلیون وام به هموطن کرد جهت خرید چند گاو و کوسفند به منظور ایجاد اشتغال و گذراندن زندگی ؛ رژیم حاکم در این سالیان از هیچ بیدادی در حق مردم کرد فرو گذار نکرده است و انهم فقط و فقط بخاطر سنی بودن انان است ، البته شاید بعضی ها این مسیله را نادرست بدانند و دلیل نادرست بودن انرا کمک های نجومی به فلسطینی های سنی مذهب بدانند
حسن/*: جنگ آمریکا با ایران مادر جنگ هاست!
مش قاسم: چی شد؟ مگه صدام برگشته؟ مگه اونو اعدامش نکردن؟
حسن/*: اگر در برابر ترامپ تسلیم شویم، ایران را غارت می کنند.
مش قاسم: چی شد؟ مگه اینا چیزی واسه کس دیگری جا گذاشتن؟ اصلا جای نگرانی نیست، حاجی ترامپ به کاه دون خالی نمیزنه.
/*: ک
درود نوریزاد گرامی
اینطور که من بررسی کردم،اتهام ایندو نفر فقط قتل فرزند اما جمعه نبوده است،بلکه جدای از آن اتهام دیگرشان عضویت در گروهک محارب کومله کردستان است که مطابق قانون مجازات اسلامی نفس عضویت در گروههای محارب محکوم به حکم اعدام است،و در مورد قتل فرزند امام جمعه نیز این اتهام مستند به اقاریر خود متهمان بوده است که مطابق قاعده و قانون اقرار به قتل عمد سبب مجازات اعدام قصاصی است،حال اگر فرضا ولی دم مقتول یعنی امام جمعه رضایت به عدم قصاص دهد بازهم اینها محکوم به اعدامند از جهت کیفری و عضویت در گروهک محارب کومله،و می دانید که حکم اعدام در محاکم جمهوری اسلامی صرفا بخاطر حکم دادگاه صورت نمی گیرد و از باب لزوم احتیاط در باب دماء در اسلام،معمولا احکام اعدامی صادره از دادگاههای بدوی به دادگاه عالی نیز ارجاع می شود و در این مورد نیز همین رویّه اعمال شده است،البته در این لینک هایی که من بررسی کردم و ارائه خواهم کرد بحثی از سوی وکیل مدافع ایندو نفر (صالح نیکبخت) مطرح شده است در خصوص قانون جدید و قدیم مجازات اسلامی،و اینکه محکومیت به اعدام -قطع نظر از اتهام بقتل عمد فرزند امام جمعه- در مورد عضویت در گروههای محارب در صورتی که بدون سلاح دستگیر شوند در قانون جدید تبدیل شده است به پنج سال اعدام (این ادعایی است که وکیل کرده است و من هنوز بقانون مجازات اسلامی جدید مراجعه نکرده ام)،از این جهت گفته می شود که جدای از مساله اعتراف به قتل عمد،پرونده این دو جوان بلحاظ عضویت در گروهک مسلح محارب کومله به دادگاه کیفری ارجاع شده است و بررسی ادامه دارد.همانطور که بارها گفته ام شما بجهت مخالفت مبنائی نادرستی که با حکم اعدام پیدا کرده اید معمولا-آگاهانه و نا آگاهانه-صورت مسائل و پرونده های قضائی را عوض می کنید و با تشویش اذهان عمومی مخاطبان احکام نادرستی را بار و به جمهوری اسلامی نسبت می دهید،در حالیکه بارها عرض شد شایسته نیست بدون اشراف بر پرونده های قضائی و روند تحقیقات و محتویات پرونده باصطلاح یکطرفه به قاضی رفت.
در مورد ترور یا قتل اقبال مرادی نیز شما باز متاسفانه با سخنانی گنگ و مبهم تلاش کردید مرگ کسی که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی (در کردستان عراق) اتفاق افتاده را بصرف یک کلمه”می گویند” یا اینکه آن مقتول چون پدر یکی از این دو جوانی بوده است که در مظانّ اعدام بوده است به جمهوری اسلامی نسبت دهید و چیزهایی نادرست و اثبات نشده به جمهوری اسلامی نسبت دهید.
اگر فرصت کردید غیر از اتّکاء به “شایعات” و “می گویند”ها و زودباوری در مورد هر ادعایی ،لینک های ذیل را مطالعه فرمائید:
” آنها در روز چهارشنبه یکم دیماه همان سال، به اتهام “محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی، کومله” و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان در ۱۴ تیر ۱۳۸۸، به اعدام محکوم شدند. این حکم در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تأیید شد”.
https://www.radiozamaneh.com/109090
—–
“گزارشی از آخرین وضعیت زانیار و لقمان مرادی دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام”….”لقمان مرادی و زانیار مرادی به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران به اتهام عضویت در حزب کومله و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان در سال ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شدند”.
http://www.asoyroj.com/farsi/detail.aspx?=hewal&jmara=3919&Jor=1
—–
https://anfpersian.com/khrdstn/nmh-srgshdh-lqmn-w-znyr-mrdy-hmh-mstndt-stfdh-shdh-zyydh-shkhnjh-st-37919
—–
“اعدام زانیار مرادی و لقمان مرادی + جزئیات و توضیحات وکیل مدافع
این روزها اخباری در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مطرح شده که زانیار مرادی و لقمان مرادی که به اتهام محاربه محکوم شده اند قرار است اعدام شوند.به گزارش ایسنا وکیلمدافع لقمان و زانیار مرادی گفت: شایعه اعدام این دو نفر ظاهراً نباید صحیح باشد، زیرا من از این ماجرا هیچ اطلاعی ندارم…”
https://www.sabzpendar.com/edam-zaniar-va-loghman-moradi/
—–
نیز نگاه کنید به این دروغ بافی های برخی فعالان سیاسی که با نامه پراکنی،دو عضو یک گروهک محارب مسلّح را که در حال قیام مسلّحانه با نظام جمهوری اسلامی ایران است را “زندانی سیاسی” معرفی می کنند!
https://www.ipetitions.com/petition/zanyar-loghman-moradi
با احترام
——————-
درود دوست گرامی
من با اطمینان به شما می گویم: در پستوهای سپاه و اطلاعات، بازجویان آنچنان از یک متهم بینوا اعتراف می گیرند که کلاغ های آسمان از تعجب چشمانشان سیاهی برود. اصلا دوست ندارم شما را در پستوهای اطلاعات با این هیولاها ببینم که مشغول اعترافوندن شمایند. برای اطمینان خاطر، یک سری به هم لباس خود جناب آیت الله کاظمینی بروجردی بزنید و ببینید مثلا با ایشان چه ها که نکرده اند. اعترافوندن، شگردی ست که حتما در آسمان خدا شناخته شده تر است.
با احترام
.
درود گرامی
بقول خودتان:خدا وکیلی،فرصت کردید روی لینک ها کلیک کنید و آنها را دقیق بخوانید؟ گذشته از این اگر فرضا بقول شما اعترافوندنی در کار بوده،آن اعتراف مربوط به قتل پسر امام جمعه است،آیا از نظر شما عضویت در گروهک محارب کومله جرم هست یا نیست؟ همین امروز آیا نخواندید در آن طرف های کردستان و مرزها 11 پاسدار بوسیله همین گروهک های مسلّح که برخی عادت کرده اند آنها را “مخالف سیاسی”بخوانند و شما عادت کرده اید در هر صورت از این محکومان دادگاهها بدون احاطه بر پرونده ها حمایت کنید،بشهادت رسیدند؟ آیا یکبار بنظرتان رسیده که چنین خبرهایی را در کانال و سایت خود درج و آنرا محکوم کنید؟
با احترام
سلام استاد بزرگوار ،
هر کاری میکنم که بیایند من را هم دستگیر کنند و ببرند به زندان ، ولی نمیدونم چرا نمیان ،
دوساله کار و سرمایه ام را از دستم گرفتند و از کار بدون دلیل بعد از بیست و پنج سال سابقه اخراجم کردند ،
هر چقدر هم خودم و همسرم با چهار تا دختر بچه دنبال کار دویدیم جواب ندادند ،
برای اینکه اقای حسین روحی مدیر نمایندگان دلش بسوزد حتی این بچه ها به پایش افتادند و گریه کردند، ولی ایشان اینها را با بیرحمی و توهین بیرون کرد،
دو روز پیش دخترم موقع امتحان از گرسنگی بیهوش شده بود ، اخه سه روز بود که هیچ غذایی نخورده بود ،
استاد عزیز شما از این اقای حسین روحی خواهش کنید ، شاید دلش به رحم بیاد ،
متشکرم ،
بنام خداوند بخشنده مهربان
درود وسلام به تمامی خانواده های محترم شهدا جانبازان ازادگان رزمندگان ایثارگران وبا ارزوی سلامتی وتوفیق روزافزون وعرض ارادت خالصانه ومخلصانه به تمامی هم میهنان عزیز
انچه که موجب نوشتن این جملات گله مندانه ودردمندانه شد
درد جانسوزی است که از عشق وعلاقه به این اب وخاک سرچشمه میگیرد وسالهای سال است که با این درد بی درمان می سازم ولب به سخن نمی اورم
ولی خوب از طرفی هم نشستن در سیاهی چون گناهه
در سایه تاریک اوضاع نابهنجار سیاهی وتباهی جامعه بسر می بریم
ودریغا که دیگر تعصب وغیرت وجوانمردی وشجاعت وشهامت از این دیار رخت بسته چه کنیم که
پیش ما بزم نشاط وحلقه ماتم یکی است
شمع بزمیم از برای سوختن اماده ایم
انچه که ما را وا میدارد احساس تکلیف ووظیفه ملی ودینی است
بی تابی از سکوت این دوران پراشوب وتباهی وبحران های پیاپی که بر پیکر جامعه ما وارد میشود که تحمل ان نه بر من بلکه برای سایر هموطنان سخت وناخوشایند است
مگر نه اینکه خمینی فرمودند نصیحت از زبان هرکس باشد مفید است بسا اینکه یک بچه هم می تواند حرف حسابی و منطقی داشته باشد
نصیحت که خالی بود از غرض
چو داروی تلخ است دفع مرض
اقای خمینی بارها فرمودند که اگر همه انبیائ واولیای الهی یک جا جمع شوند هیچ مشگلی پیش نمیاد
چون همه برای خدا کار میکنند
امروز در جمهوری اسلامی رنگی از خدا وجود دارد؟ یا اینکه
جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
یا اینکه
دریغا که مشغول باطل شدیم
زحق دور ماندیم و غافل شدیم
چگونه است که فریاد وحدت واتحاد سر میدهیم وبرادران عزیز وگرامی اهل سنت از شافعی ومالکی وحنبلی وحنفیی را به دوستی فرا میخوانیم ولی هنوز با شیعیان داخلی خود مشگل داریم
این چه مشگلی است که نمی توانید حل کنید
پرده پندار سد راه وحدت است
چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
اقایان حتی پیشکسوتان جبهه وجنگ ومدافعان دلسوز وطن را غل وزنجیر نمودند وبه هیچ گناهی در حصر می نمایند وبدون هیچ دلیل وادله به اسانی تهمت کافر ومنافق خطاب میکنند
زدشمن شنو سیرت خود ؛که دوست
هر انچه از تو اید به چشمش نیکوست
ویا اینکه
عجب ناید از سیرت بخردان
که نیکی کنند از کرم با بدان
از بدو انقلاب تا کنون در گشور تسویه وپاکسازی بوده وچه زمانی به اتمام خواهد رسید خدا میداند
یک برهه از زمان با شدت تمام تاختیم وهمه گروه ها ورقیبان را به عقب راندیم تا جبهه ملی ونهضت ازادی و ملی مذهبی ووووو وخدارا شکر نمودیم که دیگه اخر کار است فقط مائیم وما ولی بدینجا هم ختم نشد حالا نوبت رزمندگان وغواصان وجانبازان است وپشکسوتان
این کنار زدند های بی مورد که توام با هو وجنجال ادامه دارد جز ضرر وزیان به حیثیت وقداست وحرمت انقلاب ثمره ای دیگر ندارد
بنده افات انقلاب رابطور مکتوب ودرسالی که اقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بودن شخصا تحویل ایشان دادم ولی با کمال تاسف کوچکترین توجهی به ان نشد تا اینکه شخص خود هاشمی دچار همین افت شد
در حزب تازه تاسیس جمهوری اسلامی یکی از اهداف ما جذب نیرو بر محور انقلاب بود که می بایست روی خوش وزبانی نرم ومهربانی وعفو وگذشت را سرلوحه کارمان قرار دهیم تا جایی که برای خشنودی خدا شنیدن فحش وناسزا وبدگویی را برای خود هموار کنیم وحتی دست مخالفین را با محبت ومهربانی با گشاده رویی بفشاریم که این سنت خدا وائمه خداست
به شیرین زبانی ولطف وخوشی
توانی که پیلی به موئی کشی
تذکر به یکدیگر جرم نیست وگناه نیست وعیب هم نیست وبالعکس
توهین وتمسخر وطنزهای نیشدار وزخم زبون وتهمت وافترا عیب است که با کمال تاسف این شیوه رفتار امروز از قدیمی ترین روزنامه رسمی کشور با توجه به قدامت وسوابق ان که باید سرمشق والگوی دیگر نشریات باشد رواج پیدا کرده
واینچنین اخلاق روز نامه نگاری را گسترش داده دلخوش به اینکه پشتوانه رهبری دارد
ما به ناسازی ابنای زمان ساخته ایم
وسعت حوصله را مهر دهان ساخته ایم
امروز هر کلامی وسخنی وجمله ای نه از روزنامه محترم کیهان بلکه از هر نشریه که باعث خدشه بر اتحاد ووحدت شود جرم نابخشودنی است ورسانه ملی ما که سکاندار اخلاق واداب اسلامی است
بی مهابا وغیر منصفانه طبق میل وعقیده خود هر کسی رابخواهند اماج تیر تهمت خود نشانه میگیرند
بدون اینکه افراد حق دفاع ورفع اتهام داشته باشند
ایا این رسانه متلعق به همه وهمکانی است یا متلعق به یک گروه وقشر خاصی؟
اقایان چگونه میخواهند پاسخگوی تاریخ باشند
چرا نگاهتان به مردم یک نگاه کلی وعمیق نیست
مردم نجیب گشور از نظر روحی روانی خسته اند
وجالب اینکه همه اقایان به اصطلاح دلسوز مردم هستند ودایه مهربانتر از مادر وسنگ مردم را به سینه میزنند
ولی از خواسته های بر حق انها غافل وبی خبرند
اگر دلتان برای مردم واسلام می سوزد فقط کافی است که دست از سر مردم بردارید تا به زندگی روزمره خود بپردازند
شما نگران دین خدا نباشید دین خدا هبچوقت شکست نمی خورد
اسلام در رگ وپوست وگوشت این مردم جا گرفته وبا هیچ حیله وتزویر ونیرنگ خارجی وداخلی اسیب نمی خورد
اولا این است که شما در رفتار وکردار واعمال خود تجدید نظر کنید تا اسلام جان بگیرید
ما در اسلام خشونت نداریم انچه که هست مهربانی وعطوغت وعفو ورحمت است
وهیچ تیغی برنده تر از تیغ رفقات ودوستی نبست
وهبچ شیرینی وپیروزی دل چسب تر از صفا وصمیمیت ویکدلی وهمدلی نیست
گر گمشدگان روزگاریم
ره یافتگان کوی یاریم
ودر خاتمه عرایضم
ما نصیحت بجای خود کردیم
روزگاری دراین بسر کردیم
گر نیاید بگوش کس رغبت
بر رسولان پیام باشد وبس
خواستار عزت وسربلندی وسرافرازی برای گشورم ایران زمین
شاد وسر بلند باشید
خاک پای ملت ایران
غلامرضا محمدی
درود آقای نوری زاد نازنین
فرزام کریمی هستم که قبل ها هم فرصت مصاحبت و هم کلامی با حضرتعالی را داشتم غرض از مزاحمت بیان موضوعی بود دردناک,هفته گذشته و قبل از عید فطر توسط یکی از دوستانم خبری پیرامون یکی از هموطنان افغان زبانمان شنیدم که برای هر انسانی دردناک و زجرآورست فارغ از رنگ و قوم و نژاد و ملیت, که وقتی صحبت از انسان است هیچکدام از این فاکتورها ارزشی ندارد این دوست افغان زبانمان که پدرش یکی از کفش دوزهای بسیار ماهر در افغانستان بوده به علت جنگ و اوضاع نابسامان افغانستان مدتها پیش به ایران مهاجرت کرده بودند و از آنجایی که اتباع افغان در حکومت جمهوری اسلامی اجازه کار ندارند و حتی برای خروج از شهری که در آن ساکن است (قم) باید عوارض خروج روزانه معادل چهل هزار تومان بپردازد !!!!!! با این حال این پدر شریف با هر فلاکت و بدبختی که بوده در شرکتی مشغول به کار میشود اما از آنجا که آن شرکت هم میدانسته او تبحر خاصی در این زمینه داراست و از سویی هم ترس از این داشته که مبادا با کار کردن یک افغان در شرکتشان برای شرکتشان مشکلی پیش بیاید از او درخواست میکنند که با اقامت در دو چهارراه پایین تر کلیه سفارش های کفش دوزی را برایشان به صورت دستی انجام دهد, یعنی اینکه در شرکت آفتابی نشود و دو چهارراه پایین تر در سر خیابان بنشیند و خودشان هر روز یکی از کارمندان شرکت را نزد او میفرستند که کلیه سفارش های شرکت را تحویل او دهد و در نهایت او آنجا کارها را انجام دهد و دوباره در ساعت مقرری همان کارمند بیاید و سفارش های انجام شده را از او بگیرد و به شرکت تحویل دهد ,شاید تمام این موضوعاتی را که گفتم بیشتر شبیه داستان باشد اما دردا که عینا با اسناد و مدارک برایتان اثبات میکنم که عین واقعیت است و این اتفاق در یکی از شهرهای مذهبی ایران (قم) در حال رخ دادن است !!!!! اما تراژدی اصلی از این جا به بعد قضیه رخ میدهد جایی که مادربزرگ دوستمان یعنی مادر همین پدر زحمتکش و شریف افغانستانی مان با بیماری مهلک سرطان روبرو میشود و این پدر زحمتکش افغان که حال مادرش را وخیم میدیده تمام اندک سرمایه ای را که داشته خرج مادرش میکند و علی رغم تمام محدودیت های و ممنوعیت های کاری و تا جایی که میتوانسته از جانش مایه میگذارد تا دستش جلوی کسی دراز نشود و شریف به زندگیش ادامه دهد و تمام هزینه های بستری در بیمارستان شهید بهشتی قم و عمل پیرامون برداشتن غده سرطانی معادل ده ملیون تومان بوده که این مرد شریف افغان اندک دارایی خود که معادل هفت و نیم ملیون تومان بوده را به پای مادر نازنینش خرج میکند و دو و نیم ملیون تومان باقیمانده که برای عده ای واقعا مضحکست را توان پرداختش را نداشته و از این سو هر چه در توان داشته خرج کرده تا با کار شرافتمندانه بتواند ان دو و نیم ملیون باقیمانده را مهیا کند تا مادر عزیزش را از بیمارستان مرخص کند اما نشد که نشد…..
من و دوستم( حسین زاهد) به محض اینکه از طریق پسر این پدر از ماجرا مطلع شدیم با صحبت تلفنی و گرفتن مدارک تمام سعی خود را به کار بستیم تا دو و نیم ملیون باقیمانده را جور کنیم و با کلی زحمت توانستیم تنها دویست تا سیصد هزار تومان را جور کنیم حتی به هر خیریه ای مراجعه کردیم شاید باورتان نشود به ما گفتند چون افغانستانی هستند بیش تر از ده هزار تومان نمیتوانیم کمک کنیم!!!!در پاسخ گفتیم انسان انسانست و نیازمند به کمک چه فرقی میکند کجایی باشد؟این چه حرفیست که میزنید بگذریم از تمام وعده و وعیدهای الکی که عده ای در این میان به ما دادند و جز مشتی قول واهی هیچ نبود در هر صورت بعد از یک ماه بستری این مادر در بیمارستان شهید بهشتی قم ( که اسناد و مدارکش هم موجودست و میتوانیم به شما نشان دهیم)بیمارستان فوق به علت اینکه تختش پر شده و نمیتواند بیمار جدیدی را پذیرش کند با و.جود دو و نیم ملیون تومان بدهی که این خانواده به بیمارستان داشتند این مادر نازنینمان را ترخیص کردند و گفتند ادامه روند درمان سرپایی انجام خواهد شد اما در عوض تمام مدارکشان را گرو گرفته تا زمانی که دو و نیم ملیون را پس دهند!!!!با این حال هزینه هر دوره دارویی که این مادر نازنین مصرف میکند بین یک ملیون و سیصد تا یک ملیون و نیم میشود و چندین دوره دیگر شیمی درمانی و خرید دارو دارد که در مجموع اگر ما بتوانیم این دو و نیم باقیمانده را جور کنیم که بتوانیم مدارک را از بیمارستان شهید بهشتی قم تحویل بگیریم به سی ملیون تومان دیگر برای ادامه روند درمان این مادر نازنین نیازمندیم و بیمارستان شهید بهشتی هم گفته که باید ادامه روند درمان در بیمارستان امام خمینی تهران انجام شود چرا که تجهیزات مناسب برای ادامه درمان پیشرفته سرطان را به عهده ندارند در نهایت اینکه ما هر چقدر توانمان را به خرج دادیم نشد که نشد!!!!!از این سو من که همیشه به شما به دیده یک پدر دلسوز مینگریستم و مینگرم آخرین دست یاریمان را به سوی شما دراز کردم تا الحق به عنوان یکی از افرادی که همیشه صدای مردم بوده اید از جانب این مردم شریف در قشر وسیعی بخواهید که به کمک این هموطن افغانمان بشتابند چرا که به معنای واقعی هیچگاه افغان های شریف و ساده جز اینکه مورد کم لطفی ما قرار گرفته اند و دم نزدند کاری نکرده اند, جز اینکه دولت جمهوری اسهالی با نشاندن طالبان در سرزمین آنها حق طبیعی زندگی را از آنها در سرزمین خودشان گرفته کاری نکرده ما به عنوان مردم ایران موظفیم که جدای از رنگ و نژاد و قوم و ملیت جدای از تمام بدهکاریهایی که به این قوم شریف داریم در مقام انسان به انسان کمک کنیم آقای نوری زاده نازنین تمام مدارک و اسناد موجودست برای اثبات تمام این حقایقی که عرض کردم جدای آن خودتان هم میتوانید روزی را مقرر کنید که به همراه دوستم به قم عازم شویم تا وضع معشیت و تمام این حقایق را راجع به این خانواده از نزدیک ببینید و بعد از ایمان پیدا کردن از اصل حقایق بتوانیم با کمک شما دست یاری به سوی مردم همیشه شریف ایران دراز کنیم تا با کمک همگانی و اراده جمعی بتوانیم یک خانواده نازنین را از بند مشکلات برهانیم بی صبرانه منتظر پاسخ حضرتعالی میمانم و برخی از مدارک را در ادامه این پیام بلند بالا ضمیمه خواهم کرد و عرض پوزش از بابت پرگویی هایی اینجانب چرا که وظیفه ام بود که تمام حقایق را بدون ذره ای جا افتادگی خدمت حضرتعالی عرض کنم تا از گوشه به گوشه این قضیه آگاه باشید با سپاس و در انتظار پاسخ حضرتعالی در جهت جمع آوری کمک و اقدامی خیرخواهانه میمانم.
جناب فرزام شما یکجا گفتید:”و حتی برای خروج از شهری که در آن ساکن است (قم) باید عوارض خروج روزانه معادل چهل هزار تومان بپردازد !!!!!! ”
—-
سندتان بر این ادعای دروغ همین علائم تعجبی است که در انتهای جمله آورده اید؟!
الان عوارضی که از اتومبیل های شخصی برای ورود یا خروج اتوبان منتهی به قم گرفته می شود 500 تومان بیشتر نیست! مگر یک انسان افغانی اتومبیل است که برای خروج از قم موظف باشد 40 هزار تومان آنهم روزانه بپردازد؟! اتباع افغان دو حالت دارند یا کارت اقامت رسمی دارند یا ندارند،اما حتی آنها که مجوّز اقامت رسمی ندارند هیچ الزامی ندارند که در کجای ایران باشند یا نباشند
—-
یکجا هم با بی ادبی نوشتید :
“..جز اینکه دولت جمهوری اسهالی با نشاندن طالبان در سرزمین آنها حق طبیعی زندگی را از آنها در سرزمین خودشان گرفته کاری نکرده …”
سند شما بر این ادعای دروغ چیست؟ برخی مردم محترم افغان در یک برهه ای بخاطر جنگ و درگیری و زد و خورد و نا بسامانی های اقتصادی به ایران مهاجرت کردند و دولت و مردم ایران از آنان پذیرائی کردند و می کنند،بعد هم آنجا انتخاباتی آزاد شده و مردمشان حکومتی انتخاب کرده اند،به ایران چه ربطی دارد که طالبان آنجا چه کرده یا می کنند؟
آقای نوریزاد عزیزم
سلام و درود
اینها همان کسانی هستند که مدیرکل بانک مرکزی زمان شاه را به دلیل گرانی و تورم و کم شدن قدرت خرید مردم اعدام کردند !!!!
حالا خودشان چند باز باید اعدام شوند ؟!
رو که نیست ! //////////
قبلا در یک پستی توضیح داده شد که اعدام مدیر کل بانک مرکزی جهات دیگری مثل افساد مالی و برخی اتهامات دیگر داشته است.
چقدر مهرداد سایت کم پیداست! مشغول چه کاریه خدا میدونه! این علائم تعجب های فاصله دار رو که دیدم یادش افتادم!
انچه من تاکنون از سخنان سید مرتضی دریافته ام اینست که ایشان به تمام پرونده های قضایی مخالفان ج ا دسترسی دارند ولی به هیچیک از پرونده های قضایی موافقان ج ا دسترسی ندارند
زیرا برای مخالفان فی الفور قطار اتهامات را در ریل سخنوری خود قرار میدهد و احکام محکومیتشان را تفسیر و توجیه مو به مو میکند ولی از اتهامات قضایی موافقان نظیر سعید طوسی همیشه با این جمله که من به پرونده انها دسترسی ندارم ، بسرعت گذر میکند.
———–
درود دوست گرامی
با سخن شما موافقم.
این نیز بگویم که پرونده ی متهمان سیاسی و پرونده های خاص اقتصادی و اجتماعی، دقیقا همانجوری پرورانده می شود که بازجویان بدان متمایل اند. سیستم اطلاعاتی و امنیتی نه که چندان عرضه ای در جمع آوری مدارک ندارند، با زدن و ترساندن و تهدید یک متهم، هر آنچه را که خود بدان متمایل اند، از متهم بیرون می کشند. ضرب و شتم های آگاهی از قدیم مشهور بوده و اکنون نیز است. من مانده ام دوستانی چون سیدمرتضی که چگونگیِ بازجویی از همسر سعید امامی را دیده اند چرا همچنان و بی اعتنا بدان، به پرونده های منتشر شده از طرف سیستم های قضایی و امنیتی استناد می کنند؟
دوستانی چون سیدمرتضی، هرگاه که می خواهند در باره ی یک فرد سیاسی یا.. (چه موافق و چه مخالف) نظر بدهند، ابتدا نحوه ی اعتراف گیری و بازجویی از همسر سعید امامی را پیش چشم آورند و گمانشان این باشد که این بانو، همان همسر و دختر خودشان است در آن ورطه ی وحشت و شقاوت ولایی.
با احترام
.
نه اشتباه کردید،من نه به پرونده مخالفان جمهوری اسلامی که محکوم شده اند دسترسی دارم و نه به پرونده های موافقان جمهوری اسلامی،مراجعه می کنم به توضیحات و گزارشات معتبر قضائی در رسانه ها و آنچه را می بینم ابراز می کنم و در مورد هیچ پرونده ای داوری قاطع و نهائی نمی کنم.
———–
جناب سید مرتضی
فرمودید چه؟
…..گزارشات معتبر قضائی در رسانه ها….
گزارشات معتبر قضایی در رسانه ها؟
گزارشات معتبر قضایی در رسانه ها؟
معتبر؟
قضایی؟
رسانه ها؟
.
با احترام
.
برداشت شما درست نیست،شما موارد استثناء تخلف ماموران از قانون را قاعده قلمداد می کنید و نتیجه گیری می کنید،آن افراد بازجوی همسر سیعید امامی توبیخ شدند و شما اینجا دروغ می گوئید و تهمت می زنید که پرونده ها جوری پرورانده …الخ
با احترام
کره جنوبی , افتخار قاره آسیاست
بمب اتمی نمیسازد و موشک قاره پیما ندارد، سرمایه مردمش را در کشورهای دیگر صرف قتل و جنایت نمیکند، مردمش را دوست دارد، آزادیهای معقول اجتماعی و سیاسی و کرامت انسانی را پاس میدارد، عقل و شعور و فهم در مسئولان و مردمش موج میزند و….
اما با موبایل سامسونگ در برابر اپلِ آمریکا قد علم کرده ،
با محصولات ال جی , جای محصولات جنرال الکتریکِ آمریکا را در جهان تنگ کرده ،
با خودروهای هیوندای , خودروسازی های اروپا و آمریکا را به چالش کشیده ،
و با فوتبالش , قهرمان جهان را دو بر هیچ به خانه باز میگرداند…
تا پنج دهه پیش , کره جنوبی در همه عرصه ها از ایران عقب بود.
منابع و ذخایر نفتی و مس و خاویار هم ندارد .
هیچوقت در شعار , مرگ هیچ ملتی را نخواسته بلکه با محصولاتش خودش را به دنیا معرفی کرده .
عقل و فهم و شعور و انسانیت و دانش و تکنولوژی و… مبارکشان باد.
منابع و ذخایر نفتی و مس و خاویار هم ندارد .
……………
ناصر گرامی علت اصلی پیش رفتش همین یکی است! چون سر هر قدرت مندی را زیر تیغ انتقاد و خواسته های مالیات دهندگان نگه می دارد! ای کاش ما هم نه نفتی داشتیم و نه منابعی که مشتی جنایتکار و دزد و قلدر با تکیه برآن براحتی و با سرکوب بر ما حکومت کند.
———
مزدک گرامی
یکبار پیش از این به شما نوشتم که واژه ی “مُشتی” که شما فراوان از آن سود می برید، برای گندم و جو و خاک و شن و ماسه بکار می رود. نه برای جنایتکاران و دزدان و قلدران. مگر جنایتکاران در مشت جا می گیرند؟ همانموقع با غروری شبیه غرورِ بعضی از همشهریانِ من نوشتید: من اما می خواهم همین مشتی را بکار ببرم.
بازهم می گویم: مشتی شن مشتی ماسه مشتی گندم مشتی خاک، و عده ای جنایتکار عده ای دزد جمعی قلدر جمعی دانش آموز گروهی سرباز چند نفر کارمند
خلاصه مُشتی دزد غلط است غلیظ!!
با احترام
.
جناب نوریزاد،مشکل مخاطب شما ادبه نه ادبیات! ضمنا تقاضای شما یک تقاضای محاله،شما از او می خواهید که ذاتیات خود را (فحاشی و عربده کشی و خودنمائی و..) از خود جدا کند،او اگر اینها را از خود جدا کند که دیگر مزدک نیست! و می دانید که در فلسفه و منطق محرز است که الذاتی لایختلف و لایتخلّف،مثل اینکه از روغن بخواهید:روغن جان! چربی را از خودت جدا کن! بقول هنرمند بانمک سریال پایتخت:مگه میشه؟! مگه داریم؟!
و بقول قرآن کریم:ذالک مبلغهم من العلم…
صدق الله العلی العظیم
درود
اهای مردمی که می گویید کاری نمی شود کرد بخدا اگر تدبیر کنید اگر متحد باشید حتی بدون خونریزی حتی بدون هزینه کارهای عظیم می توان کرد مثلا یک کار اساسی که هزینه ای ندارد را دریغ نورزید بگویم ترا بخدا تصمیم بگیرید صدا و سیما را نه بشنوید نه ببینید حتی سریالهایش را فیلمهایش را که همه بنوعی تبلیغ است این کار چه هزینه ای دارد ؟ هیچ اگر کسی نگاه کرد او را خاین بنامید بخدا تاثیر شگرفی دارد و بر عهد خویش پابند باشید خود من هیچ حرکتی نکردم ولی از سال هشتاد و هشت که تلویزیون تحریم شد و بعدها از یادها رفت هنوز صدا سیما را نگاه نمی کنم اگر در این یک کار بی هزینه ملت کوتاهی کند لیاقت ازادی. را ندارد
بیایید به جای انتقاد به حکومت کمی منتقد جامعه باشیم چطوره ؟ این که دیگر هزینه ندارد ولی کار مفیدی است باید عیوب خود را بدانیم
جامعه ما مردم ما به نوعی دو گونه اند یک گونه کسانی که در مبارزه با ظلم و فساد و.. ثابت قدمند و خستگی ناپذیر چه در مواقع برهوت انفعال و چه در زمان اوج اعتراض تفاوت چندانی در کنش انها دیده نمی شود اینان ثابت قدمانند ولی هموار تعدادشان قلیل و غریبند و صاحب درد
واما گونه ای دیگر از ادمها که اکثریت مطلق ند و همیشه بار انها بر دوش گونه اول است
بیایید منتقد گونه دوم باشیم بی انصافهایی که منتظرند دیگری هزینه بدهد خون بدهد و اینان بر سر سفره بنشینند ادمهای فرصت طلبی که زمانی بر می اشوبند که جوی ایجاد شود و به محض شکست و فروکش کردن جو اعتراض در لاک خویش فرو می روند و به بهانه اینکه کاری نمیشود کرد خود را با فساد تطبیق می دهند و ارامششان را با هیچ عوض نمی کنند حتی اگر ببینند خون خواهر و برادرشان در سنگفرش ریخته شده. هیچوقت گول جماعتی که تا دیروز بی خیال بودند و یکدفعه جو گیر می شوند را نخورید جامعه ما اگثرا اینچنینند برادر سکوت سکوت سکوت کاری نمیشه کرد خدا صاحبش را برساند زندگیتان را بکنید بوقتش امام زمان می اید همهچی را درست می کند سرت به کار خودت باشد تازه گاهی به فعالین نگاه عاقل اندر سفیه هم می کنند و حتی مسخره انقد ر صداقت ندارند که بگویند کار شما درسته ولی ما می ترسیم اگر این را بگویند کمی خوب است درد انجاست که صداقت ندارند و به هزار دلیل غیر موجه ترس و عدم ایثار و مسولیت ناپذیری خود را توجیه می کنند اری ما اینچنینیم برادر
نامه ی پرزیدنت ترامپ به آیت اله خامنه ای
قبل از هر چیز بگذارید بگویم که حرف های من نه برای تغییر در فرایند ذهن شماست بلکه گفتگویم بیشتر برای ثبت در تاریخ است تا آیندگان بدانند شما با ملتی با سابقه ی تمدنی هزاران ساله چه کردید .
مردم آمریکا و تقریبا همه ی مردم دنیا هر هفته در کلیساها و عبادتگاه هایشان برای بندگان خدا سلامتی آرزو می کنند اما شما مرگ برای مردم جهان طلب می کنی و نماد ملی کشورها یعنی پرچمشان را یا لگدکوب می کنی و یا آتش می زنی !
با چنین نگرشی اگر شما توانمندی آمریکا یا روسیه یا اسرائیل را داشتید با مردم دنیا چه می کردید . ما مجبوریم برای جلوگیری از کشتار انبوه ، حکومت فاسد شما را از دستیابی به بمب اتم باز داریم
شما با خانواده تان ، ملاهای منسوب شما با خانواده شان جمعا شاید پنج درصد مردم ایران هم نباشید ، اگر حرفم را خلاف واقع می دانید و حداقل در این سال های آخر عمرت می خواهی اندک صداقتی از خود نشان بدهی در یک انتخابات آزاد با نظارت سازمان ملل این را اثبات کن . اگر چنانچه بیش از پنج درصد از مردم ایران به تو و منسوبانت رای دادند من حرفم را پس می گیرم و دستور می دهم همه تحریم ها برداشته شوند .
شما امول مردم ایران که باید خرج تحصیل فرزندانشان بشود خرج تسلیحاتی می کنید که تکنولوژی آن ها را ما چهل سال پیش از رده خارج کرده ایم . و دیدید که چند هواپیمای اسرايیلی هزاران موشکی که شما در سوریه انبار کرده بودید ظرف یک ساعت نابود کردند .
مردم ایران به شما اعتماد کردند . قرار بود حکومت تان متعلق به تهیدستان باشد ، پس چی شد ؟ متاسفانه از این فریب بزرگ تنها چیزی که نصیب فقیران جامعه ی ایران شد طناب دار برای نوجوانان و جواناتشان بود .
می گویند مغولان هم وقتی به ایران حمله کردند و یعد از پایان کشتار در آبادانی ایران تلاش کردند .
شما سالیان درازی ست که حکومت می کنید هیچکس هیچ فرمان خیرخواهانه ای از دهانتان نشنیده است .
من شخصا میل دارم منسوبین شما را از کشورم بیرون کنم . میل دارم تمام ثروت هایی که با خود به اینجا آورده اند افشا کنم . اما کشور من قانونمند است و قانون این اجازه را به ريیس جمهور نمی دهد .
شما خجالت نمی کشید بعد از نزدیک ۴۰ سال از فرمانروایی ، در کشوری که بیشترین ذخایر خدادادی دارد مردم برای آب آشامیدنی ، سطل به دست در صف نوبت اند .
…………………….
متاسفانه بقیه ی نوشته از نشریه ی انگلیسی برداشته شده است
بيشترين ومهمترين آسيبي كه ادامه حكومت – با اين شكل افسار گسيخته – به هويت ايراني وارد ميكند ، از بين بردن واز ميان برداشتنِ اعتبار ( حرمت خدمت) است. در گذشته هاي نه چندان دور ( پيش از رخداد دگرگوني رژيم ) ، دولت ها ، براي نشان دادن منتهاي وابستگي خود به مردم ِملت ايران ، با نهادن نام خدمتگذار برخودوبا گزارش خدمت (خدمتگزاري)، صرفنظر از اينكه ، عنوان خدمت را بها مي بخشيدند ، خود نيز مع الواسطه از اعتبار خدمت بهرهمند ميشدند ومردم نيز باعتبار اينكه دولت ودولتيان را نماد قدرت در حفظ حرمت خدمت ملي مي پنداشتند ، از يورش بي لگام به آن مي پرهيزيدند. اكنون با ناتواني عمد وغير عمد سردمداران اداره جامعه وتازش چپاولگرانه ي عناصر اصلي ووابسته به قدرت ِحاكميت بعلت فشار هاي مضاعفي كه بر مردم وارد ميشود ، عكس العملي را باعث شده كه حريم خدمت وحرمت خدمتكاري از ميان برخاسته وچنانچه اين وضع بهمين گونه ادامه پيدا نمايد ، شكي نيست كه با تبديل به عادت وعرف ، بخش عظيمي از ميراث هويتي مارا بزير ضربه جبران نا پذير خواهد برد تا جاييكه دولت ها وحاكميت جاگزين نيز مصون از چنين تعرضات اعتراضي عادت شده نخواهند ماند . بر اين فرض به داوري هاي بيگانگان ونگاه هاي آنان به كيان ملي ما را نيز بيافزاييد .
آیت الله خامنه ای:
این برادر عزیزمان می گوید اگر کسی مخالف حرف شما حرف زد، باید برود در پیچوخم دالان های دادگستری! نه، مخالف بنده حرف زدن اصلاً نه مؤاخذه دارد، نه جرم است.
من، مختار زارعی ساکن سنندج سی ام تیر ١٣٩٧ کە اتفاقا روز تولدم هست بە دادسرای سنندج میروم تا بابت نامە انتقادی ام بە رهبر مواخذە شوم.
صرفا برای درج در تاریخ
جناب مختار زارعی اگر امکان دارد و مایلید متن نامه ای را که به رهبر نوشته اید را اینجا درج کنید تا هم ناظران عمومی متن نامه شما را مطالعه کنند و در تاریخ هم درج شود.
————
درود سید مرتضای گرامی
امروز خواندم که ایشان به دادسرا مراجعه کرده و بازداشت و روانه ی زندان شده.
با احترام
درود نوریزاد گرامی
کجا خواندید؟ من چنین خبری در رسانه های خارج و داخل ندیدم،البته شاید در فیس بوک یا توئیتر یا اینستاگرام و نظائر آن بوده که متاسفانه من فرصت مراجعه به آنها را ندارم،اگر اینطور بوده پس ظاهرا بازداشت برای تحقیقات و برگزاری دادگاه است که معمولا در این فاصله تا برگزاری دادگاه با وثیقه آزاد می شوند،اگر چنین شد کسی که اینجا کامنت می گذارد معمولا دوباره مراجعه خواهد کرد و درخواست مرا خواهد دید، حال اگر نکرد و شما دسترسی به ایشان داشتید لطف کنید بگوئید کاربری چنین درخواستی داشته است.راستی خود جنابعالی نامه ایشان را ندیده اید؟ اگر دیده اید آنرا منتشر کنید و اگر ندیده اید چطور بدون دیدن آن مثل عادت همیشگی هر متهمی را بیگناه می دانید؟
با احترام
————–
این را یکی از سنندجی های هموطن برای من نوشته:
محمودی:
آقای نوری زاد، امروز طی حکمی در شعبه دوم بازپرسی سنندج مختار زارعی فعال مدنی و حقوق بشری به جرم توهین به رهبری نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام با دستور قاضی این شعبه بازداشت و تحویل ضابط قضایی گردید.
نامه ی ایشان را گشتم و پیدا کردم:
——————
مختار زارعی کمانگر,
مقام معظم، رهبر جمهوری اسلامی ایران
با سلام
ضمن تبریک سال نو و آرزوی سالی پر از موفقیت و شادکامی برای حضرت عالی، جسارتا و بنا بر بیانات آن حضرت مبنی بر آزادی بیان، اجازە میخواهم نکاتی را بە عرض برسانم.
جناب شمس الواعظین، روزنامەنگار نامی ایران، بعد از آزادی از زندان در پاسخ یک خبرنگار خارجی کە ازش پرسید، آیا در ایران آزادی بیان وجود دارد گفت: بلە. خبرنگار با تعجب پرسید مگر شما را زندانی نکردند؟! گفت: من گفتم آزادی بیان وجود دارد نە آزادی بعد از بیان. این جملە طنز گونە جناب شمس الواعظین شرح حال بسیاری از ماست. اکنون جسارتا پرسش من از حضرت عالی این است کە آیا آزادی بعد از بیان هم وجود دارد؟ اگر اینجانب بە عنوان یک شهروند ایرانی از حضرت عالی پرسش و انتقاد نمایم آیا آزادی بعد از بیان خواهم داشت؟
بە هر حال و با این فرض کە ممکن است آزادی بعد از بیان نداشتە باشم اما عجالاتا از آزادی بیان حسن استفادە را میکنم و نظرات و انتقادات خودم را بە سمع و نظر حضرت عالی میرسانم. چون اساسا معتقدم ما فعالان مدنی در مرحلە “اعتراض” هستیم. در این مرحلە، زندان هم نوعی اعتراض محسوب میشود و لذا باکی نیست.
اجازە بدهید از کل بە جز بپردازیم و مهمترین انتقادم را با طرع این پرسش بنیادین آغاز کنم. آیا شما بە دمکراسی، حقوق بشر و آزادی پایبند هستید؟ بندە میگویم خیر. نیستید. چون اساس دمکراسی، پذیرش خرد جمعی در تصمیمات مربوط بە منافع عمومی است. مثلا اگر چند خواهر و برادر از پدرشان زمینی بە ارث ببرند هر تصمیمی در خصوص آن باید با توافق باشد و هیچکدام حق ندارند بدون اطلاع و یا موافقت دیگران آن را بفروشد یا وقف کند چون آن زمین متعلق بە همە آنهاست و هر تصمیمی باید بە توافق همە باشد. این ملک و مملکت هم متعلق بە تمام ایرانیهاست و هر تصمیمی در بارە آن مخصوصا تصمیمات سرنوشت ساز باید با توافق همە باشد و از آنجا کە هر چقدر تعداد اعضا بالا رود امکان توافق همگانی بە همان نسبت پایین میآید لذا ناچارا رای اکثریت مبنای تصمیمات است و این یعنی دمکراسی. اساسا دمکراسی یعنی پذیرش خرد جمعی در تصمیمات عمومی.
اساسا دمکراسی یعنی پذیرش خرد جمعی در تصمیمات عمومی. البتە در تصمیمات خصوصی تا جایی کە منافع و حقوق دیگران لطمە نبیند نیازی بە کسب رضایت دیگران نیست. مصداق بارز آن نحوە پوشش و دیگر تصمیمات شخصی است کە از آن بە عنوان حوزە خصوصی نام میبرند. شما بزرگترین تصمیمات سرنوشت ساز را در ایران میگیرید بدون اینکە نظر اکثریت برایتان مهم باشد. دوستی حداکثری با چین و روسیە و آمریکای لاتین و بە عبارتی بلوک شرق و دشمنی حداکثری با آمریکا و اروپای غربی یا همان بلوک غرب و بە تبع تحمیل هزینەهای هنگفت زندگی بە شهروندان. بە عبارتی من شهروند باید بابت تصمیمات نابەجا وغیر دمکراتیک حضرت عالی هزینە بدهم. صرف بیشترین سرمایەهای این مملکت در کشورهای سوریە و لبنان و فلسطین و افغانستان و … از جیب چە کسی پرداخت میشود؟ آیا من شهروند حتی حق شرکت در یک نظر سنجی عمومی را ندارم؟ آیا در سە دهە از دوران زمامداری بلا منازعتان حتی یک بار نظر ما ایرانیان را در خصوص این تصمیمات سرنوشت ساز خواستەاید؟ یا برعکس اظهار نظر ما را نوعی فضولی و آن را جرم و مستوجب مجازات دانستەاید؟
پرسش دیگر کە شاید بهتر بود اولین هم باشد دوران طولانی و ظاهرا مادام العمر بودن زمامداری حضرتعالی است. اصلا بفرمایید تا کی نمیخواهید قدرت را واگذار کنید؟ اگر بە دمکراسی پایبند باشید یکی از ضرورتهای دمکراسی چرخش قدرت است. نمیتوان بە ظاهر دم از دمکراسی زد اما در عمل بساط زمامداری طولانی مدت و مادام العمر پهن کرد. دمکراسی را با شاخصهایی میسنجند. در دمکراسی، تفکیک قوا و چرخش قدرت از مهمترین شاخصها هستند. اولا قدرت بلامنازع شما و ولایت مطلقە، عملا تفکیک قوا را بە شوخی تبدیل کردە است. تفکیک قوا بە این فلسفە متکی است کە تمرکز قدرت در دست یک نفر، خطرناک و فساد آور است. لذا برای جلوگیری از دیکتاتوری و ممانعت از فساد، باید سە قوە اجرائیە، قانون گزاری وقضاییە از هم جدا و مستقل باشند اما اینکە نهایتا همە اینها زیر نظر یک فرماندە باشند کە دیگر تفکیک قوا نیست. گیرم کە قدرت حکومتی در ایران نە بین سە قوە بلکە بین صد قوە تقسیم شود اما وقتی نهایتا همە اینها گوش بە فرمان شما باشند کە دیگر تفکیک قوا معنی ندارد. بلکە این دقیقا تمرکز قدرت است. همچین بنا بر چە منطقی شما میتوانید سە دهە نفر اول باشید؟ نمیتوان از دمکراسی دم زد اما قدرت اول برای سە دهە دست یک نفر باشد این نقض چرخش قدرت و دمکراسی است.
همچین بنا بر چە منطقی شما میتوانید سە دهە نفر اول باشید؟ نمیتوان از دمکراسی دم زد اما قدرت اول برای سە دهە دست یک نفر باشد این نقض چرخش قدرت و دمکراسی است. هر کسی بە قدرت برسد تلاش میکند موافقان و طرفدارانش را حفظ و مخالفان و منتقدانش را حذف کند. بە همین جهت چرخش قدرت را پیشبینی کردەاند تا هیچ کس این فرصت را نداشتە باشد کە مخالفان و منتقدان را حذف کند. بە گذشتە نگاه کنید. تنها رئیس جمهوری کە بعد از پایان ریاست جمهوری توانستە است کماکان در صحنە بماند فقط خود شما هستید. اکنون این فرمول را هم جناب روحانی میخواهد تداوم بخشد و ظاهرا تنها امیدش بە ماندن در صحنە “رهبر شدن” است. چە سنت سیئەای. البتە بندە خدا چندان هم مقصر نیست وقتی آخر و عاقبت موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد را میبیند ناچار است بە فکر تداوم راه شما باشد. انگار این تنها راه ماندن است. بە هر حال شما نمیتوانید هم مدعی دمکراسی باشید و هم سە دهە قدرت اول باشید. شما حتی حاضر بە برگزاری انتخابات مستقیم در انتخاب رهبر هم نیستید. مجلس خبرگان هم کە جملگی گوش بە فرمان خودتان هستند. شما فقهای شورای نگهبان را منصوب میکنید. شورای نگهبان هم صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان را تشخیص میدهند و مجلس خبرگان هم حق عزل شما را دارد. بە نظرتان این بە شوخی نزدیکتر نیست؟ این آشکارا دور است و دور هم باطل. مرجعی کە قرار است حق عزل شما را داشتە باشد خود عملا منتخب منصوبان شماست. تصور کنید بندە مدیر عامل یک شرکت باشم. طبق اساسنامە هیئت مدیرە شرکت، حق عزل من را داشتە باشد اما همزمان من هم حق انتخاب و تایید آنها را داشتە باشم. خوب معلوم است فقط کسانی را بە هیئت مدیرە راه خواهم داد کە خیال و جرات عزل من بە سرشان خطور نکند. بە هر حال تداوم حضور شما در جایگاه اول قدرت در ایران آن هم بە مدت سە دهە آشکارا نقض دمکراسی است و بە هیچ عنوان قابل توجیە نیست و اساسا هر نوع تداوم قدرت ولو مستند بە قانون، ناقض دمکراسی است.
حقوق بشر، مجموعەی حقوقی است کە هر انسان بە صرف انسان بودن داراست و هیچ حاکم و مرجعی حق سلب آنها را ندارد. از حق حیات تا حق انتخاب سبک زندگی شخصی. اگر موارد نقض حقوق بشر در سە دهە رهبری حضرت عالی را لیست بگیریم قلم و کاغد کم خواهیم آورد. ترورهای خارج از کشور، قتلهای زنجیرەای، فوت مشکوک بازداشتیها، اعدامهای فلەای، زندانیان سیاسی و عقیدەای، رد صلاحیت نخبگان و منتقدان و … همگی در این سە دهە اتفاق افتادەاند کە کمترین مسئولیت شما پاسخگویی شفاف است.
همگی در این سە دهە اتفاق افتادەاند کە کمترین مسئولیت شما پاسخگویی شفاف است. اگرچە نام بردن از بعضیها ممکن است نوعی تبعیض و تقلیل باشد اما صرفا جهت یادآوری حضرت عالی و مستند بودن ادعاهایم بە چند مورد خاص کە اشراف بیشتری در بارە آنها دارم ضروریست. اعدام ناصر سبحانی، ترور ماموستا ربیعی، تبعید و ترور فاروق فرصاد، ترور عبدالرحمان قاسملو و صادق شرفکندی، فوت مشکوک ابراهیم لطف الهی، زندانی نمودن فعالان سیاسی و مذهبی، اخراج و ممانعت از کار و پیشە مخالفان سیاسی و عقیدتی، محرومیت از تحصیل دانشجویان منتقد و غیرە تنها بخش کوچکی از لیست و کارنامە دوران حاکمیت حضرت عالی است. باور بفرمایید اینها و بیشتر از اینها را همە مردم میدانند اما ترس از مجازات و سرنوشت منحوس مانع از ابراز آنها شدە است وگرنە لب هر کسی را بجنبانید لیست بیشتری را خدمتتان ارائە میدهد.
و اما آزادی کە یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی و موضوع مورد تاکید حضرت عالی در سخنرانی نوروزی بود. حقیقتا میمانم از کجا شروع کنم و کدامین مورد را بولد کنم تا لازم بە زیادە گویی نباشد. باز هم ضمن پوزش از تمام کسانی کە در این سە دهە زمامداری شما آزادیشان سلب شدە است بە چند مورخاص اشارە میکنم. اقلیتهای دینی و مذهبی مثل بهاییها، یارسانیها آزادی فکر و بیان دارند؟ لائیکها، کمونیستها، سکولارها، لیبرالها، شیعیان غیر معتقد بە ولایت فقیە، دراویش و … چی؟ کدامشان در بیان فکر و عقایدشان آزادند؟ جناب کروبی میگوید: من را در یک دادگاه علنی محاکمە کنید، بە دفاعیاتم توجە نکنید و حکم محکومیت صادر کنید. حکم را هم اجرا کنید ولو اشد مجازات(اعدام) باشد فقط اجازە دهید حرفم را بزنم اما شما اجازە آن را هم نمیدهید آیا این بە نظرتان آزادی بیان است؟ داریوش فروهر و همسرش بە وحشیانەترین روش بە قتل میرسند اما هیچگاه قاتلان و آمران محاکمە نمیشوند!! چرا؟ واقعا چرا؟ آیا مورد حمایت یا مرحمت شما هستند؟ آیا از طرف شما مصونیت دارند؟ بە بازماندگان آنها حتی اجازە برگزاری مراسم ختم در منزل شخصیشان دادە نمیشود. بە نظر شما این آزادی است؟ البتە کە قاتل و آمر آزادی دارند؟ . وکلا، روزنامەنگاران، روشنفکران، منتقدان، دانشجویان، اساتید و نخبگان دهانشان بستە میشود. این است آزادی بیان؟!
شما بدیهیترین آزادی را کە حق انتخاب پوشش و آرایش است از همە مردم گرفتەاید.
شما بدیهیترین آزادی را کە حق انتخاب پوشش و آرایش است از همە مردم گرفتەاید. اگر کتاب تاریخمان را آیندگان بخوانند باور نخواهند کرد کە در برهەای از تاریخ این مملکت با تاریخ تمدن طولانی، حاکمانی بودەاند کە پوشش خاصی را برای همە مردم اجباری میکردەاند. باور نمیکنند کە کثیری از مردم ناچار بودند دو نوع پوشش داشتە باشند. یک پوشش بر اساس باورها و سلیقە شخصیشان در منزل و محافل خصوصی و یک پوشش بر خلاف باور و سلیقەیشان در اماکن عمومی. باور نمیکنند کە در یک برهە از تاریخ، پلیس در اماکن عمومی نظارت میکرد تا کسانی را کە پوشش و لباسشان وفق مراد شما نبود را بازداشت کنند و در صورت مقاومت آنها را بە زور و کشان کشان داخل ون کنند!!! باور کنید باور نخواهند کرد. خوب نگاه کنید ببینید چە بر سر مردم آوردەاید کە همە را دوشخصیتی کردەاید.
مقام معظم
کارنامە سە دهە زمامداری حضرت عالی بە وفور پر است از سلب آزادی، نقض حقوق بشر و رفتارهای غیر دمکراتیک. اکنون بعد از سە دهە بە جای عذر خواهی از تمامی کسانی کە حقوقشان نقض و آزادیشان سلب شدە است میفرمایید همە آنها دروغ میگویند. نە برادر من این نە رسم مروت است و نە شیوە مدارا.
در پایان از حضرت عالی تقاضامندم این انتقادات بی پردە و صریح را بە حساب دلسوزی وخیرخواهی بگذارید و بە جای اخم و قهر، گذشتە را مرور و عزمتان را برای اصلاح امور جزم کنید. فقط کافیست از مردم عذرخواهی کنید و همە را برای صلح و دوستی فرا بخوانید این مردم بە حدی مهربان و بخشندە هستند کە مطمئنم بە جای نفرت و انتقام، دست دوستی و یاری میدهند. پیشنهاد میکنم در یک فرایند دمکراتیک اجازە انتقال مسالمت آمیز قدرت را بە شورایی موقت و نهایتا بە سە قوە قانونی فراهم نمایید. باور کنید بعد از شما هیچ کس همین اندک مشروعیت و کاریزمای شما را هم برای ولایت مطلقە بر مردم نخواهد داشت پس خواهشا بە جای میراثی معیوب و فاسد، بعد از خود، آزادی، حقوق بشر، دمکراسی، عشق و برادری را بە ارث بگذارید.
مختار زارعی کمانگر- شهروند سنندجی
فکر می کنید سید جوابی در برابر این نامه داشته باشه؟
این //////////////////////// زیاد می زنه.تو این سایتم خیلیا نشوندنش سرجاش ولی خوب چیکار می شه کرد که ///// حفظ نظام واسش اوجب الواجباته نه انسانیت و غیرت و شرف و ایرانی و….
البته این نقل قولی که نوریزاد گرامی از محمودی نامی می کنند حکایت از این دارد که نویسنده این نامه متهم به سه عنوان مجرمانه است و نه فقط توهین به رهبر:1- توهین به رهبر،2- نشر اکاذیب،3-تبلیغ سوء علیه نظام
اینها ظاهرا اتهاماتی است که متوجه این آقا شده و بازداشت شده برای تفهیم اتهام و تحقیق و تکمیل پرونده،اینجا الان بدون در دست داشتن پرونده و استنادات کیفر خواست اتهامی بنده در مقام قضاوت نیستم،اما اگر سبب اتهامات فقط این نامه باشد،بنظر من در این نامه عرفا تعبیری عرفی که موجب تحقق عنوان توهین به رهبر باشد وجود ندارد،ولی قطعا این نامه بلحاظ محتوا و ریز موارد نسبت داده شده به رهبر و نظام و قانون اساسی،مصداق نشر اکاذیب و تبلیغ سوء علیه نظام هست،چون می توان بسیاری از موارد نسبت داده شده را نشان داد که مطابق با واقع و مطابق با قانون اساسی و مطابق با قوانین کشور نیست. فی المثل ایشان می تواند بگوید من به فلان قانون از قانون اساسی ایراد دارم و نقد تحلیلی خود را بیان کند،اما نمی شود چیزهایی را بدروغ نسبت به رهبر بدهد،و اذهان را مشوّش کند،الان در این نامه موارد و مصادیق زیادی از قتل و آدمکشی و قتلهای زنجیره ای و موارد دیگر نسبت داده شده که مصداق کذب است،من اگر بخواهم یک یک این موارد را ذکر کنم بحث طولانی می شود،غرضم این است که یکوقت شما بقانون ایراد دارید که چرا مثلا تفکیک قوا به این صورت است که تحت اشراف و مدیریت یک رهبر است،خوب این یک ایراد نظری است اما شما میایید بدروغ می نویسید در ایران تفکیک قوای ثلاث نداریم! خوب این دروغ است. یا آزادی بعد از بیان نداریم! آزادی بیان و بعد از بیان البته هست باید دید بیان چیست،شما اگر آزادانه دروغ گفتید و بهتان زدید و نسبت ناروا دادید بعد مورد تعقیب قانون واقع شدید باید بگویید آزادی بعد از بیان نداریم؟! خوب آزادی که مطلق نیست،آزادی همیشه و همه جا محدود به قانون است.
یا می شود به قانون ایراد کرد که چرا رهبریت مادام العمر است تا وقتی که رهبر از دنیا برود یا عزل شود یا استعفا کند،این یک ایراد نظری است ،ولی یکوقت است شما آمده اید رهبر قانونی را مورد افترائات مختلف قرار می دهید بواسطه اینکه رهبر مادام العمر است! این می شود نشر اکاذیب…
یا نگاه کنید خیلی راحت این موارد را به رهبر نسبت می دهد:”ترورهای خارج از کشور، قتلهای زنجیرەای، فوت مشکوک بازداشتیها، اعدامهای فلەای، زندانیان سیاسی و عقیدەای، رد صلاحیت نخبگان و منتقدان و …”
اینها نسبت های کذب و افتراء است،سند نویسنده بر اینکه قتلهای زنجیره ای بامر رهبر بوده چیست؟! اعدام های فله ای یعنی چه؟اگر مجرم محاکمه و اعدام شد باید گف اعدام فله ای؟! سند بر نسبت دادن ترورهای خارج از کشور به رهبر چیست؟ چون فلان نشریه یا فلان شخص در فلان کشور این نسبت را داد اینرا می شود نسبت داد؟! اینها که انتقاد نیست،اینها نسبت هایی است که نیازمند اثبات است و معنای تشویش اذهان و تبلیغ علیه نظام همین هاست.
یا می گوید:”داریوش فروهر و همسرش بە وحشیانەترین روش بە قتل میرسند اما هیچگاه قاتلان و آمران محاکمە نمیشوند!!”
این گزاره آیا دروغ نیست؟ آیا متهمان خودسر قتل های زنجیره ای محاکمه و حبس و اعدام نشدند؟
شما این دروغ ها را نسبت می دهید بعد میایید اینجا مظلوم نمائی که من برهبر انتقاد کردم و بازداشت شدم؟!
شما اگر این نسبت ها را بدون سند حتی به یک فرد عادی و شهروند عادی نسبت دهید قابل تعقیب است.اینهمه خلاف قانون و سوء فهم از قانون در این نامه هست بعد نویسنده نامه خود را دموکرات معرفی کرده و دیگری را بمخالفت با دموکراسی متهم می کند!….
موارد ایراد در این نامه زیاد است که یا ناشی جهل بقانون است یا با آگاهی از قانون نسبت دروغ به اشخاص یا مجموعه نظام داده است که خوب البته باید در محاکمه عناصر مادی و معنوی جرم را قاضی مورد دقت قرار دهد،در واقع نویسنده این نامه علیرغم ظاهر مودبانه آن و سلام و تعارف معمول ناشی گری کرده و ایرادات خویش به نظام یا قوانین را بصورت تهمت و نسبت های دروغ به رهبر بیان کرده که مصداق اتهام واقع شده است.
درود جناب نوری زاد!
جمعه در مراسم زنده یاد امیرانتظام حاشیه های خوب٬ بد و زشتی اتفاق افتاد که شما هم شاهد آن بودید.
از حاشیه های خوب این مراسم قدردانی چشمگیر مردم ایران از فرزند ازدست رفته خود امیرانتظام٬ و نیز فرزند در اسارت خود٬ نسرین ستوده بود. که البته دومی به مذاق برخی خوش نیامد!؟
اما آنچه باعث رنجش من شد حضور برخی میراث خواران و مرده خواران بود. میراث خواران٬ امیرانتظام را که خود به تنهایی یک حزب تمام عیار و مردی برای تمام فصول بود٬ پس از مرگش در صدر نشاندند. چه پشتیبانی دیرهنگامی!.
زشتتر کار آنانیکه دیروز جسمش را به بند کشیدند و امروز درصدد مصادره نام اویند. استمرارطلبانی که بنحوی خود یا همفکرانشان در گرفتاری و اسارت او نقش داشتند و تا زمانی که آثار مرگ بر جسم آن بزرگ مرد مستولی نشده بود٬ یکبار حضوری یا قلمی به عذرخواهی از او اقدام نکردند٬ با وقاحت در این مراسم حضور یافتند تا پاداشی که دیروز بابت اسارت این بزرگمرد از حکومت گرفتند اکنون با ریارکاری و در انتخابات پیش رو از مردم بگیرند. زهی خیال باطل!
آقای نوری زاد
وقتی یکی در بانک سپرده میزاره یعنی توانمنده و کسی که از بانک وام میگیره محتاجه ….
در سوئیس، بانك ها ماهيانه یک درصد جهت حق نگهدارى پول از مشتری می گیرد، ولی سود بانکی از وام گیرنده ها نمی گیرد.
در بانکهای ايران ،ماهيانه سودى حدود ٢٠درصد به سپرده ثروتمندان اضافه ميكند،در عوض ٢٨ درصد بهره از وام گیرندگان (افراد محتاج)ميگيرد.
یعنی:در ايران اسلامی، از محتاج ميگيرند و به غنى ميدهند،ولى در سوئیس ، از غنى میگیرند و به محتاج میدهند.
بهشت مکان نیست، زمان است،زمانی که اندیشه های مثبت و میل به نیکی و عشق ورزی در وجودمان است.
و جهنم مکان نیست، زمان است،زمانی که اندیشه های منفی و کینه ورزی وجودمان را می آلاید.
“خودمان خالق بهشت باشیم”
خلاصه آقای نوری زاد
اگر می خواهیم پوزه دشمنان را به زمین بزنیم باید تنگه های زیادی بسته شود!!
تنگه دزدی
تنگه اختلاس
تنگه چند شغلی
تنگه ربا
تنگه ریا
تنگه رانت
تنگه استخدام نور چشمی ها
تنگه بورسیه غیر قانونی
تنگه طلاق
تنگه بیڪاری
تنگه اشرافی گری
تنگه پارتی بازی
تنگه ناڪارآمدی
تنگه رشوه گیری
تنگه مدیران پیر
تنگه بی عدالتی
تنگه فساد اداری
تنگه عدم عدالت در برخورد با مفسدان اقتصادی
تنگه پرداخت حقوق های نجومی
تنگه عدم اهمیت به معلم و نظام آموزش و پرورش
و هزاران تنگه های درونی ڪه اگر بسته نشود خسارات جبران ناپذیری را متوجه ما خواهد ڪرد و مطمئن باشید ما مستقیما در برابر قدرتهای خارجی آسیب پذیر نیستیم و خطری متوحه ما نخواهد شد لیڪن تنها جایی ڪه ضربه پذیر هستیم از درون است ؛ لذا لازم است اول این تنگه ها و هزاران تنگه های ناگفته دیگر ڪه مثل موریانه ریشه هر مملڪتی را خشک می ڪنند با بتون پر شود تا طعم شیرین دستاوردهای خود را حس ڪنیم و پاسدار خون شهدامون باشیم و مسئولین بدانند برای هر ڪرسی و صندلی مدیریتی چند شهید تقدیم این نظام شده و باید ڪاری ڪنیم ڪه شرمنده شهدا نباشیم .
تنگه قدرت ملایان
تنگه حکومت دینی یادت رفت.
تا اینها بسته نشوند ، بقیه را باید اسکله نامید.
شما هم تنگه ایدیولوژی را یادتان رفت زیرا اگر نلسون ماندلا هم مسیول این مملکت شود ما مردم با این ایدیولوژی دیکتاتور ساز یک ساله او را دیکتاتور میکنیم
عرض شود:
برادر من، توی این وانفسای نخور بمیر شما هم چه حال و حوصله ای داری و چه بد سلیقه شدی در طرح یک پست!
اون از پست قبلی، اینم از این.
جگر کردستان! واقعن که!