اشاره:
در اعتراض به سپاه (بخاطر بردن اموال شخصی ام و گذرنامه ام و ممنوع الخروج کردنم که هنوز بدانها دست نیافته ام) شب ها پشت دیوار زندان اوین می خوابیدم و روزها همانجا قدم می زدم. زمستان سال نود و چهار بود و شب ها گاه من تا به صبح می لرزیدم. در آن یک ماه پایانیِ سال، من در همانجا شاهد آمد و رفت آدم های جور بجوری بودم که هر یک از آنان مرا به تأمل فرا می خواند. در یکی از آن روزها، جناب ابراهیم اصغر زاده را دیدم که به سمت دادسرای زندان اوین می رود. وی یکی از شاخص ترین چهره هایی ست که با دوستان بالا رونده از سفارت آمریکا و دوستانِ پیرو خط امامی اش، جناب مهندس عباس امیر انتظام را جاسوس دانستند و بی هیچ مدرک مستدلی، این مرد بزرگ و انسان را به دخمه های سی و هشت ساله ی یک نظام هیولاگون درانداختند. این نوشته را به مناسبت درگذشت جناب مهندس عباس امیر انتظام (که دیروز در مجلس درگذشت این مرد بزرگ و مقاوم و پایدار و با ادب و انسان شرکت جستم) دو باره منتشر می کنم. نیز اضافه کنم که ماندگاریِ من پای زندان اوین، با ایام فاطمیه منطبق بود.
محمد نوری زاد
سی ام تیرماه نود و هفت – تهران
یک: وفات بانو فاطمه ی زهرا را به شیعیان ایران و جهان تسلیت می گویم. با این اشاره که من هرگز داستان شهادت و پهلو شکستنِ وی را باور ندارم و همه ی این قصه ها را خرافه و دروغی ناجوانمردانه می دانم برای روفتنِ جیبِ شیعیانِ بدبختِ تاریخ توسط ملایان و بازار گرمیِ حاکمان برای اختلاف افکنی و سرگرم کردنِ مردمانِ دوسوی این دعوا. وگرنه شما بگو در خانه ای که بقول خودتان علی و زبیر و جماعتی از جنگاورانِ بنام، معترضانه و خشمگینانه متحصن شده اند، با بلند شدنِ صدایِ در چرا باید بانوی خانه پیش بدود برای در گشودن؟ آنهم بانویی که کنیزی در خانه داشته هماره. تازه این میخ یا “مِسمار”ی که از درِ چوبیِ خانه بیرون زده و شویِ خانه فرصت نکرده بضربِ چند ضربه ی یک سنگ، سرش را کج کند، چگونه شده که به بدنِ این بانو فرو شده است و جنینش را دریده؟ من می گویم: در راستی و حقیقت، آنقدر زیبایی و جذابیت هست که نیازی به آذین بندی اش با دروغ نیست. ملایان اما می گویند: گرچه در راستی و حقیقت زیبایی هست، نان که نیست! و من منطق ملایان را می پذیرم. بله، مشتریانِ راستی و حقیقت را، ای بسا رنج باشد و سختی و زندان و تبعید و مصادره و اعدام. و حال آنکه خرافه را هم نان است و هم تقدس و هم خیل مشتریِ گیج و منگِ دستبوس و هاج و واج.
دو: یکی از آمریکا با من تماس گرفت که: این همه از بهاییان نگو و ننویس. و گفت: خبر نداری که بهاییان در اینجا و درخارج از کشور چه بساطی دارند از امتیازاتِ ویژه. و این که: بهاییان در خارج از کشور برای خود تشکیلاتی دارند و ثروتی به هم زده اند و چه و چه و چه. به وی گفتم: اگر کل دنیا را یک لقمه کنند و همان یک لقمه را در دهان بهاییان بگذارند، همین که در ایران اینان در رنج و عذاب اند، من با آنان همراهم. نه بهاییان، بل سنیان و مسیحیان و زرتشتیان و یهودیان و دراویش و کمونیست ها و بی دینان و شیطان پرستان والبته شیعیان نیز. مهم این نیست که بهاییان در خارج از کشور چگونه اند، مهم این که اینان دراینجا به کمترین بهانه اعدام و زندانی و نابود شده اند و می شوند و اموالشان به بهانه هایی از قبیلِ هیچ مصادره می شود.
سه: تا رسیدم به کیوسکِ نگهبانی و همین که از کنارِ تیرکِ متحرک رد شدم، یک جوان کوتاه قامت مرا صدا زد و به سمت من دوید. دسته گلی در دست داشت. با هم به شیبِ راه زدیم و نرم نرم بالا رفتیم. از شاگردان محمد علی طاهری بود. لهجه ی شیرینش طعم اصفهان داشت. از قشنگی های اصفهان گفتم. و این که من در سال های پیش از انقلاب مدتی ساکن اصفهان بودم برای گذراندن یک دوره ی فنی در ذوب آهن. پرسید: مردمش را چگونه یافتی؟ گفتم: مثل همه جا. با این تفاوت که مگر می شود اصفهان را دید و هنرِ هنرمندانش را ندید؟ جوان از شاگردان محمدعلی طاهری بود. می گفت: من نابود شده بودم که آموزه های استاد بودم کرد.
چهار: داشتم بساطم را پهن می کردم که آقای ابراهیم اصغرزاده صدایم زد: محمد جان چطوری؟ رویش را بوسیدم. دو بارِ دیگر نیز وی را در همین جا دیده بودم که به دادسرا فراخوانده شده بود. همانموقع از وی خواسته بودم که با دوستانِ پیرو خط امامش به دیدنِ جناب امیرانتظام بروند و دستجمعی از امیرانتظام پوزشخواهی کنند. بعدها دیدم و شنیدم که خود به تنهایی به دیدن امیرانتظام رفته. و همین، ارادتِ مرا به وی برانگیخت. اشغالِ سفارت آمریکا، و آسیب های ” دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن” ش نه در اندازه ای است که بشود به ریال و دلار محاسبه اش کرد. این بار نیز مثل سابق، آقای اصغرزاده را بخاطر یک سخنرانی در یکجا به دادسرا فراخوانده بودند. برگه ی احضاریه اش را نشانم داد. او به داخل دادسرا رفت برای “پاره ای توضیحات”.
پنج: دادسرای اوین به سبک دوره ی قجر اداره می شود. مردم از هرکجا می آیند و از یک دریچه ی کف دستی خواسته های خود را با سربازی که تنها دو چشمش از پس دریچه پیداست در میان می گذارند. انبوه مردمِ سرگردان بیش از هر روز بود. بویژه این که جمعی از بانوانِ بهایی از شیراز و تهران به اینجا آمده بودند. برای چه؟ برادران، طبق معمول و به بهانه ی بهایی بودن، سه جوانِ نخبه ی بهایی را بازداشت و به زندان انداخته بودند. آنقدر بهانه ی بازداشت این سه جوان خنده آور و البته گریه دار بود که من رو به زندان اوین ایستادم و از آن سه جوان و دیگر عزیزان دربندمان پوزشخواهی کردم.
شش: دکتر ملکی و دوستِ خندان من از راه رسیدند. پیش از این دکتر گفته بود: من اگر هوا خوب شود و جسمم یاری کند، روزی سه ساعت می آیم و در کنارت خواهم بود. بانوان بهایی دکتر و مرا در همان میانه ی راه دوره کردند. عجبا که بی پناهانِ بهایی، فردی چون دکتر ملکی و مرا دوره کرده بودند که ما خود، دستمان به شاخه ای بند نیست. و این، رازِ همه ی بی پناهان است. که به تماشای هر روزنی حریص می شوند. یکی از بانوان کهنسال بهایی به من گفت: چندی پیش در خانه ای بودم. در این خانه، دختری به دنیا آمده بود. مادر و فرزند و نوه ی این خانه زندان رفته و زندان دیده بودند. به شوخی به نوزاد گفتم: دخترکم زود بزرگ شو که نوبت زندان رفتنِ توست. این بهاییان سه چهار ساعتی پشت در دادسرا معطل ماندند و بی آنکه پاسخی بشنوند رفتند و پراکنده شدند. قاضی به یکی شان گفته بود: کار شما به سپاه مربوط است و از ما کاری ساخته نیست. مملکتِ هردمبیل که می گویند یعنی همین.
هفت: آقای حسین شاه حسینی، همراهِ کهنسال مصدق را فرا خوانده بودند که: بیا و حساب و کتاب باغ مصدق را بر میز ما بگذار. پیرمرد، وکیل و وصی باغ مصدق بوده است از سالها پیش. همان باغی که مزار مصدق نیز در آن است. آمد و به داخل رفت و کمی بعد بیرون آمد و با بدن لرزان و ناتوانش در آغوش دکتر ملکی جای گرفت. که این هردو، عصا بدست بودند. یکی خمیده قامت و لنگان، و دیگری فرتوت و لرزان. و تاریخی که هر یک بر سینه دارد. این دو که در آغوش هم فرو شدند و گونه های همدیگر را بوسیدند، گویا تاریخی از لهیدگیِ یک ملت بهم آمیخت برای لحظه ای کوتاه.
هشت: آقای محسن هاشمی رفسنجانی را دیدم که از کنارم رد شد و به سمتِ درِ کوچک زندان رفت. روز ملاقات بود احتمالاً. سلامش گفتم. او نیز به اسم پاسخم گفت. یک اتومبیل پژو 405 مادر مهدی را آورده بود تا دمِ در. یک ساعتِ بعد خانواده ی هاشمی را دیدم که از درِ زندان بدر آمدند. مادر سوار پژو شد و بقیه پیاده از شیب راه پایین رفتند. جمعی از بانوانِ بی پناهی که کارشان در دادسرا به تنگنا در افتاده بود، خانم فائزه هاشمی را دوره کردند. محسن می رفت و خواهرش را به اسم صدا می زد که: بیا! فائزه اما نشسته بود و به سخنانِ بی پناهان گوش دل سپرده بود.
نه: جوانی آمد و گفت: من برادرِ آفرین چیت سازم و از کیش آمده ام. آفرین همان روزنامه نگاری است که با چهار نفر دیگر و با آقای عیسی سحرخیز چند ماه پیش بازداشت و زندانی شدند. به این جوان گفتم: راز بازداشت خواهر شما و دوستان روزنامه نگارش و راز بازداشت و زندانی کردن آقای سحرخیز تنها در این است که: آقای خامنه ای واژه ی تازه ای به واژگان اختراعی اش افزود بعد از برجام. و آن: نفوذ است. و مرتب نیز بر طبل نفوذ کوفت که: مراقب دشمن باشید که مبادا در صفوف شما نفوذ کند. از آن به بعد بود که این کلمه ی فلک زده ی نفوذ لقلقه ی دهان مسئولین و امام جمعه ها شد و حضرتِ سپاه نیز باید برای این نفوذ ناقلا سندکی و چیزکی جور می کرد. این شد که خواهر شما را و آن چهار نفر دیگر را و آقای عیس سحرخیز را به اتهام نفوذ در ارکان رسانه ای کشور جمع کردند و بردند به زندان و خیال همه راحت شد.
ده: جوانی موبلند که موهایش را در پسِ سر بسته بود و از شدت ترس آرام و قرار نداشت، آمد و ریسمانِ اضطرابش را به من سپرد تا آرامش کنم. آرام که شد، گفت: خیال دارم به یک تحقیق جامع دست ببرم. در باره ی چه؟ مغزشویی. یعنی چه؟ این که جوانان ما را دارند مغز شویی می کنند. و گفت: یک چندی است به داستان ضحاک خیره شده ام که شخصی عرب است. ضحاک می آید و پادشاهی مثل جمشید را که ریشه در ریشه ایرانی است کنار می زند و خود بر جایش می نشیند و مغز جوانان ایرانی را دو تا دوتا و یکی یکی می بلعد. و نتیجه گرفت: این آخوندها هم ریشه ی ایرانی ندارند و عرب اند و مغز جوانان ما را نشانه گرفته اند. خلاصه این جوان هیاهویی برای خود پرداخته بود از مغز شویی. به وی گفتم: پسرم، بی خیال همه ی این قضایا شو. چرا؟ بخاطر این که بشر از همان نخستین خرافه ای که پذیرفت و آذینش بست، خود به شستشوی مغز خود آستین بالا زد. و گفتم: همه ی ادیان و مذاهب آسمانی و زمینی سرشار از خرافه و خطایند و هرکدام برای خود مخاطبانی سینه چاک دارند بی برو برگرد. و گفتم: بچسب به اصول انسانی که عصاره ی همه ی خردمندی ها و مذاهب است. و یک به یکِ اصول انسانی را برایش واگفتم.
یازده: مردی کت و شلواری و تراشیده و روشن روی با یک گوشی تلفن سیار به طرف من آمد و سلام گفت و پرسید: مرا می شناسی آقای نوری زاد؟ هر چه به چهره اش خیره شدم، دیدم بخاطرم نیست. گفت: شما و آقای تاجزاده در یکجا زندانی بودید در همین اوین. من افسرنگهبانم. می آمدم و از کارهای هنریِ شما دیدن می کردم. حتی به روزهای اعتصاب غذای خشک من اشاره کرد. که: شما اعتصاب غذا کرده بودی. حالت دگرگون شد و بردنت بقیة الله. جناب افسرنگهبان آمده بود تا بداند من تا کی می خواهم به اینگونه اعتراض ادامه دهم. که گفتمش: تا یکسال. بعدش را نمی دانم. اما می دانم که تا یکسال برای حضور در اینجا برنامه ریزی کرده ام.
پرسید: این آیا یکجور مبارزه است؟ که گفتم: امروز اموال و گذرنامه ام را بدهند فردا بساطم را جمع می کنم و می روم. با ناباوری گفت: نه!؟ گفتم: بله، امروز بدهند فردا من اینجا نیستم. افسوس خورد و پرسید: ارزش ریالی اموالت چقدر است؟ گفتم: چیزی نیست اما همین که پاسخی به پیگیری های چهارساله ی من نمی دهند مرا می آزارد. مثل این که کت شما را در آورند با این بهانه که در جیب هایش نوشته ای مجرمانه است. آقای اسلام گستر، آن نوشته را برداشتی قبول، چرا کت مرا نمی دهی؟ افسرنگهبان گفت: اینها اگر ذره ای عقل داشتند اجازه نمی دادند با حضور شما این همه خوراک برای اجانب تدارک شود.
دوازده: امروز تابلوی نیمه کاره ام را کامل کردم. و سه فایل صوتی نیز در کانال تلگرامِ خود منتشر کردم با غزلی از حافظ و توصیف مردمِ سرگردانِ آنجا. در یکی از این فایل های صوتی گفته ام: من می خواهم برای شما یک بیت شعر بخوانم که خودم سروده ام. اما پیش از آن بگویم که من هرکجا از دزدان و آدمکش های سپاه و آخوندها گفته ام، قصد و غرضم آخوندها و سردارانِ دست بکار است وگرنه مرا هم در میان روحانیان و هم در میان سرداران و سپاهیان دوستانی است نیک. اما آنچه که در این بیت می خوانم، ملاها و سرداران آدمکش و دزدی است که بر ما آوارند. و بر وزن و آهنگی که خواننده ای به اسم پوران در سالهای نوجوانی ام می خواند که: گل اومد بهار اومد می رم به صحرا…. من نیز خواندم: سردارا دوماد و ملاها عروس اند/ بهترین خوراک اسراییل و روس اند!
سیزده: شب شد و ساعت هشت و نیم. مرد جوانی آمد و سلام گفت و نفس زنان در کنارم نشست. کمی تپل بود و بالا آمدن از شیب راه صدای نفس هایش را بلند کرده بود. 25 ماه در همین اوین زندانی بوده در بند 350. از خوبی ها و شایستگی ها و علم و خردمندی جناب عبدالفتاح سلطانی و آقای دکتر محمد سیف زاده بسیار گفت. او که رفت و زندانیان یکی یکی که آزاد شدند، به مرد سیاهپوستی برخوردم که با کلی بار و بندیل از زندان بدر آمد. پرسیدم: اسمت؟ دومینیک یعقوب. چند سال اینجا در زندان بوده ای؟ ده سال. عجب، یعنی ده سال است که اینجا بوده ای؟ بله ده سال. اهل کجایی؟ غنا. جرمت چه بوده؟ مواد. و گفت: حبس ابد بودم عفو گرفتم شب عیدی.
چهارده: هوا سرد بود و سوز داشت و من باید خود را برای سُریدن به داخل کیسه خواب مهیا می کردم. دختری آمد جوان و عروسک گون. چشمانی درشت داشت و صورتی کشیده و کوچک. گفت: نشستم و با خود فکر کردم اگر یکی بعدها از من بپرسد تو که همسایه بودی با زندان اوین، چرا نرفتی به دیدن آقای نوری زاد، چه جوابش بدهم؟ این شد که پا شدم و با این که از اسم زندان اوین می ترسیدم بخود گفتم: مردم از همدان و مشهد و جاهای دیگر می کوبند و به دیدن آقای نوری زاد می روند بلند شو برو به دیدنش. محل زندگی اش همین اطراف بود. پدرش سالها پیش از دنیا رفته بود و مادری پیر و بیمارداشت و خودش با دو سه نفر از دوستانش همخانه بود. دختر عروسکیِ من، بشدت اکتیو و پر جنب و جوش بود. و البته به شدت نیز اخلاقی و پایبند به اصول اخلاقی. می گفت: دستم تهی است از مال دنیا اما بسیار خوشحالم که مالک خودمم. و اجازه نداده ام اطرافیانم بویژه مردان و پسرانِ گرسنه ی اطرافم، به حریم شخصی ام نزدیک شوند. دختر عروسکی من با نوشته های من خو گرفته بود. با کلمه هایش و با عکس هایی که من در تلگرام منتشر می کنم. گفت: آن شب هایی که شما می نویسید هوا سرد است و سوز دارد، من می دوم و لای پنجره را وا می کنم و به خودم نهیب می زنم و می گویم: وقتی آقای نوری زاد در سرماست، تو چرا باید در جای نرم و گرم بخسبی؟ دختر عروسکیِ من لیسانس کتابداری دارد. از من خواست دعا کنم بتواند از این کشور بگریزد و به دیگرجا برود. و من افسوس خوردم از سرمایه هایی که اینجایی اند و در چشم حاکمان، غریبه و غیرند و ناخودی و نامحرم. همانجا با ذوق و شوق زنگ زد به خواهرش. که چه نشسته ای که من پیش فلانی ام. و گوشی را داد به من. و من برای هردوشان خوشبختی و آرامش آرزو کردم.
پانزده: سرما کار خودش را کرد. ساعت یازده شب بود که خزیدم به داخل کیسه خواب و زیپِ آن را بالا کشیدم و درز و دورزهای آن را بهم آوردم. دو تا پروژکتور از بالای دیوار زندان، مستقیم قراول رفته اند رو به من و تمامی نورشان را به چشم من می تابند. من مجبورم دستمالی از یادگار سالهای جنگ را به صورت بکشم. چشمانم داشت گرم می شد که صدای دو نفر را بر بالینم شیندم. حدسم درست بود. دو تا از جوانان داش مشتیِ همیشگی بودند. برجای نشستم و کمی گپ زدیم. شاید سه دقیقه نماندند. اما آمده بودند بگویند: مبادا احساس کنی کسی به یادت نیست؟
شانزده: صبح، نه که روز تعطیل بود، کلی پیاده رفتم از زندان اوین تا بزرگراه چمراه. سرانجام پراید سفیدی چراغ زد و نگه داشت. دربست؟ بفرما. راننده مردی چهل و چند ساله بود. دریچه ی سخن را خودش گشود. این که: من به فاطمه ی زهرا خیلی ارادت دارم. و گفت: اسم خامنه ای را گذارده ام: ژنران یه گل. و ادامه داد: دیروز مراسمی به اسم حضرت زهرا پیش خامنه ای بر پا بود و همین پناهیان داشت صحبت می کرد. به خانمم گفتم: به هست و نیستم قسم اگر در این مجلس ذره ای نور باشد. همه اش سیاهی و پلیدی است. مگرپناهیان چه می گفت؟ داشت سوره ی واقعه را تفسیر می کرد. این که در آخرت جماعتی به بهشت می روند و جماعتی به جهنم. جماعتی هم از پی می آیند که تعدادشان کم است و انگشت شمار اما بهشتی اند و اینها درجات نیکویی دارند. و نتیجه گرفت: این جوانانی که به دفاع از حرم حضرت زینب و رقیه به سوریه می روند و شهید می شوند از این گروه آخرالزمانی اند که با سبقت گرفتن از هم می روند و بشهادت می رسند.
راننده گفت: دردلم به این آخوند درباری گفتم: تو که خوب رصد کرده ای راه بهشت کدام است، پس چرا خودت راهیِ سوریه نمی شوی ناقلا؟ راننده از آن نوجوانانی بود که با اصرار و خواهش و تمنا به جبهه رفته بود. بیسیمچی بوده در یگانِ خودش. می گفت: شب عملیات کربلای پنج، متوجه شدم عملیات “ایذایی” است. فرمانده ی یگان ما با بیسیمِ من بچه ها را می فرستاد جلو و تشویقشان می کرد که بهشت در دوقدمی شماست. بچه ها می رفتند و شهید می شدند و فرمانده از پشت بیسیم بقیه را تشویق می کرد که رسول الله منتظر شماست. به فرمانده گفتم: اگر بهشت اینهمه نزدیک است و می بینی که رسول الله منتظر است چرا خودت نمی روی؟
از راننده پرسیدم: چرا اسم آقای خامنه ای را گذاشته ای ژنرال یک گل. گفت: این یک لفظ ترکی است. یک گل به معنی یک دست. در ترکی ما به کسی که یک دست دارد و دست دیگرش از کار افتاده می گوییم: یک گل. تازه متوجه شدم که منظور وی، یک قُل است. قُل درترکی همان بازو و دست است. راننده ادامه داد: صبح رفتم میدان تجریش که بروم زیارت امامزاده صالح. دیدم جای پارک نیست. بخود گفتم: تو آمده ای زیارت. نگران چی هستی؟ که جریمه ات کنند؟ و با اطمینان و غرور گفت: ماشین را دوبله پارک کردم و رفتم زیارت کردم و برگشتم. به وی گفتم: دوست من، من نیز چون شما در جنگ بوده ام. اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که مذهبی بودن ما را از دیگران منفک می کند و روح انصاف را در ما می کشد. شما نمی توانید شیعه باشید و حضرت فاطمه را دوست داشته باشید و از سنیان متنفر نباشید.
گفتم: آقای خامنه ای یک دستش از کار افتاده. این جوانمردانه نیست که ما نقص جسمانیِ وی را برجسته کنیم و بر او بنهیم. و گفتم: در نهج البلاغه هم دیده ام که حضرت امیر بعضی ها را با صفات ناجور جسمانی شان به مسخره گرفته. مثلا یکی دندان جلویش افتاده جلوی همه به او که پرسشی انحرافی پرسیده می گوید: ای دندانِ جلو افتاده…. یا یکی دیگر که چشمانش به سفیدی گراییده…. اینها ضعف های جسمانی است و خودِ فرد نقشی در این نقص ها ندارد. گفتم: در رفتار و گفتار آقای خامنه ای آنقدر نقص هست که نیازی به برجسته کردنِ ناجوانمردانه ی ضعف جسمانیِ وی نیست. و در پایان گفتم: آن دوبله پارک کردنِ شما هم کارِ درستی نبوده. چرا؟ چون همان موقع که سیمِ شما درزیارت وصل بوده، شاید یکی بیمار داشته یا عجله داشته یا اصلاً می خواسته پیِ فسق و فجور برود اما آمده و دیده اتومبیل شما مانع حرکتش است.
سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: @nooriZADmohammad1331
ایمیل: mnoorizaad@gmail.com
روزهای زوج هستم!!
محمد نوری زاد
بیست وسه اسفند نود و چهار
——————–
در مراسم درگذشت جناب مهندس عباس امیرانتظام
و
حمایت از بانو نسرین ستوده
بیست و نهم تیرماه نود و هفت – تهران
آیا تحریمهای کمرشکن موجب سرنگونی جمهوری اسلامی میشود؟
اکبر گنجی
تحریر محل نزاع: به این ادعای توصیفی-تبیینی بنگرید: «تحریمهای کمرشکن یا فلجکننده موجب سرنگونی رژیم دیکتاتوری میشود».
آیا این مدعا صادق است؟ به تعبیر دیگر، شواهد و قرائن تاریخی مبطل یا موید این مدعا هستند؟
برخی افراد و گروهها که این مدعا را صادق میدانند، آن را برای ایران تجویز میکنند تا از این راه جمهوری اسلامی سرنگون شود. بدین ترتیب آن ادعای توصیفی-تبیینی به ادعای توصیهای-تجویزی «ایران را تحریم کنید تا جمهوری اسلامی سرنگون شود» تبدیل میشود……
https://news.gooya.com/2018/07/post-16881.php
سید تسبیحات حفظ نظام رو هر روز بعد نماز بخون ان شاالله فرجی بشه:
۳۴بار البوتین اکبر،۳۳ بار الحمد هولاند،۳۳ بار سبحان ترزا می
شماها از آندسته از خائنان و بی غیرت و بی وطنهایی هستید که حقیرانه راضی به تسلط اجانب بر اقتصاد و کشورتان هستید البته اگر ایرانی باشید
نه اخوی اونطور که می گی نیست چون ما بر خلاف تو عرب پرست نیستیم و از طرفی مثل شما آخوندا اونقدر /// نشدیم که مملکت رو به باد بدیم واسه حسن و حسین و یه مشت عرب دیگه و بعدش که عبا و عماممون به خطر افتاد بریم به هولاند و پوتین و ترزا می و یه مشت اجنبی دیگه دخیل ببندیم.تو فعلا این تسبیحاتیکه بهت گفتم بخون شاید فرجی شد ما هم بلند فریاد می زنیم چو ایران نباشد تن من مباد.
نوریزاد یا مرد باش طرف نسبت خودش که بی غیرتی باشه به دیگران نسبت می ده هم هاشور بزن یا الکی ادای مودبا رو در نیار وقتی این آخوند رفتارش نشون می ده چقدر /// است رو هاشور بزنی.کلمه هاشور خورده پست است که برازنده این آخوندکه.
بچه جان و ای پسر شجاع،شناس باش و با توی سوراخ موش و زیر حجاب ناشناس رجز نخوان ،کمی مودب باش و موقع گفتگو هر مزخرفی به دیگری نسبت نده،من اخوی تو نیستم چون اگر اخوت ایمانی یا نسبی وجود داشت اینطور خطاب نمی کردی،ما و هیچ مسلمانی عرب پرست نیستیم،عرب یک نژاد است مثل نژادهای دیگر و محترم مگر اینکه شما راسیست یا نژاد پرست باشی در اینصورت اول الفبای تفکرت را تفتیش کن.در مورد آخوند هم حرف دهانت را بفهم،آنچه در ذیل چنگک نسبت دادی لایق خود و امثال خودت.در مورد امام حسین و امام حسن نیز مودب باش و حرف دهانت را هم بفهم و اینقدر آزاد منش باش که در مورد محترمین دیگران زبان درازی نکن،تو پشکل امام حسن و امام حسین نیز محسوب نیستی که اینطور تعبیر کنی،الان در ایران بحث بخطر افتادن ایران و نظام اسلامی ایران و مردم ایران است نه بحث عبا و عمامه،ما هیچ دخیلی به اینهایی که اسم آوردی نبسته ایم این شما هستید که ترامپ یاغی و یاوه سرا و امریکای زورگو و متکبر برایتان حکم امام زاده را دارد و پشت سر اونها موس موس می کنید،ما مایلیم با حکومت هایی که برای دیگران احترام قائل هستند ارتباط عادی و مبتنی بر احترام داشته باشیم،حساب امریکای یاغی،زورگو،و نقض عهد کننده جداست،من هم گفتم شما هم چند بار تسبیح یا ترامپ و یا نتان یابو و یا پومپئو را تکرار کن شاید مشکلت در مورد انزوا در جامعه ایران حل شود،هر قدر دلت هم خواست چو ایران نباشد ..بخوان ولی ایران به مردم ایران و خواست اکثریت آنان معنا پیدا می کند،شماها در جامعه ایران چیزی نیستید جز اقلیتی یاوه سرا،منزوی و بی اهمیت که مایلید ….مالی امریکا و امثال امریکا را کنید.تسبیح و ذکر یا ترامپ یادت نره.
امام حسن و امام حسین شما مگه دام هستند که پشگل داشته باشند عرب پرست؟!حالا کی به اینا توهین می کنه پسر جان؟!!
40 سال است که اجنبی ها بر اقتصاد ایران مسلط شده اند .
با سلام و درود بر نوریزاد و دوستان گرامی،
محمد دهقان عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس گفت: در حال حاضر نزدیک به هزار و 700 هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور وجود دارد که میشود بخشی از آن را در بخشهای بالادستی و پایین دستی نفت سرمایهگذاری کرد.
تعریف، تمایز، نقش و کار بری سه مقوله سیاست پولی (شامل سیاست ارزی و نرخ بهره بانکی) با هدایت بانک مرکزی و شورای پول و اعتبارات، سیاست مالی با هدایت دولت و سیاست اقتصادی با هدایت بخش عمومی و خصوصی یا خصولتی در نظام ولایت فقیه دچار تداخل، سردر گمی، تزلزل، نابسامانی، اغتشاش و فساد ساختاری مزمن گردیده.
آنهایکه اخبار و تفاسیر مربوط به این سیاستها رو بشکل پراکنده و مغشوش و نا مفهوم دنبال میکنند حتما بارها شنیده یا در رسانهها خوانده اند که مفسرین دلسوز و دلواپس از جمله برادر حسین کیهان و برادر حسین راغفر اقتصاد دان و استاد دانشگاه همچنین اخیرا محمد دهقان عضو کمسیون حقوقی و قضایی مجلس و افراد دیگری بسیار این سوال را در قالب توصیه و رهنمودهای انقلابی برای نجات اقتصاد کشور بدین شکل مطرح کرده اند؛ چرا این حجم عظیم نقدینگی به جای انباشت شدن در صندوقهای بانکها به سمت و به خدمت تامین نیاز یا تقاضای بازار سرمایه و سرمای گذاری در بخش تولید برای ایجاد اشتغال، تکمیل ظرفیتهای موجود و ایجاد ظرفیتهای جدید در صنایع گوناگون و ترجیحا رشد کل اقتصاد ملی به کار گرفته نمیشود؟؟ که ظاهرا سوالی منطقی و بجا از جانب اهالی انقلابی و دلسوز و دلواپس نظام مقدس ولایت فقیه از متولیان کلان اقتصاد کشور است.
شاید بعضی از خوانندگان این کامنت با مقولهٔ شرکتهای مضاربهای که ترجمهای از واژه پانزی اسکیم به زبان انگلیسی ایست باشند، در این ترفند دغل کارانه هرمی صندوق سرمایه یا سپرده گذاری یا در واقع نزول خوری با سود نا متعارف یا کلان انگیزه اصلی متولیان و سپرده گذاران است؛ به سرمای گذاران اولی با جلب و جذب سپرده گذاران بعدی با کمک (فریب کاری نا آگاهانه یا طعمه ورزی آنها) سپره گذاران قبلی و از محل سپرده سپرده گذاران جدید سود پرداخت میشود؛ این ترفند تأ زمانیکه تسلسل ورود سپرده گذاران جدید بشکل قاعده مثلثی که عمود آن مرتب افزایش ارتفاع دارد انجام بگیرد، فعالیت و حیات متزلزل خود را حفظ میکند، اما همین که ورود سپرده گذاران جدید کمتر از تعداد معینی که بتواند نیاز این ساختار هرمی را تامین کند شد پایههای لرزان آن قادر به حمل بار بدهی کلان درون هرم نبوده و بزودی هرم فرو خواهد ریخت.
نمونهٔ برجستهٔ جهانی اخیر آن شرکت سرمایه/سپرده گذاری آقای برنارد مداف آمریکایی بود که بیش از ۶۴ بیلیون دلار پول سپرده گذاران امریکایی را که چهرههای برجسته و شناخته شده نیز در میان آنان بود به هوا دود کرد. البته وی را دستگیر ، محاکمه و به ۳۰ سال زندان محکوم کردند. طبق معمول سنّت هالیوود این پدیده فردی و ترفندی به فیلم هم در آماده و آقای رابرت دنیرو در نقش وی هنرنمایی میکند. نسخه وطنی مداف برادر ولایت مدار حزب اللهی ابو الفضل میر علی با مدرک دیپلم عنوان دکتر باغدار و دامدار نمونه قبلی و موسس و رئیس هیأت مدیره صندوق تعاونی ثامن الحجج سبزوار با سرمایه چند ده میلیونی شروع به کار میکند و در طی چند سال انگشت شمار با ۱۴ هزار میلیارد تومن و چندین هزار خانوار مال باخته خشمگین یا افسرده ورشکسته اعلام شده و تحت تقییب قضایی قرار میگیرد.
و اما اصل مطلب این است که حقه بازان و گردانندگان این گونه پانزی- دغل- بازی آفتابه دزدانی مثل برنارد عمو سامی و ابو الفضل ولایی نیستند؛ چون که منابع مالی آنها به مانند دیگیست که بالاخره بزودی کفگیرشان به ته دیگ میخورد؛
گردانندگان کلان و اصلی پانزی – دغل – بازی حکومت گران و متولیان بانک فدرال یا بانک مرکزی هستند که به منبع ظاهرا لایزال پول یعنی ماشین چاپ اسکناس (دلار در مورد عمو سام و ریال در مورد نظام ولایی) دسترسی دارند. تفسیر نقش بانک فدرال آمریکا و سیاست پولی و تولید بدهی ۲۰ تریلیون دلاری عمو سام و رابطه بین ماشین چاپ دلار و ماشین نظامی و بودجهٔ و بدهی ۷۰۰ الی ۱۳۰۰ بیلیونی عمو سام پرچمدار و منادی حقوق بشربر گرده اهالی دهکده جهانی را قبلا در طی چند کامنت در این سایت بیان داشتم.
ساختار و سیاستهای کلان پولی-مالی-اقتصادی در هم ادغام و تنیده شده بشکل شلم شوربای نظام ولایت فقیه استوار بر گردهٔ مستضعفیین یک پانزی -دقل- بازی کلان میلی ایست که نقدینگی نجومی ۱۷۰۰ تریلیونی (هزار میلیاردی) آن در واقع برای پرداخت سود میلیونها سپرده گذاران خرد و کلان نظام بانکی و باز پرداخت بخشی از اصل و بهره ۷۰۰ الی هزار تریلیون بدهی انباشت شده دولتهای گذشته تا حال و تامین بودجه بیش از ۸۰۰ تریلیون تومن برای هزاران شرکت ورشکسته انگلی خصولتی چاپ شده و بی وقفه توسط این سیاه چالههای نجومی نزول خوری بلعیده میشود. مقدار ناچیزی از این مبلغ یعنی بیش از یک صد تریلیون (هزار میلیارد) هم نیز توسط چند ده نفر بدهکارن بی وثیقه و کلان و قلدر “ملا خور” شده؛ در این میان هم نه نظام بانکی نه نظام بازرسی و تجسس همه قوا و نه نظام قضایی و قانون گذاری و انتظامی و حراستی و امنیتی و نظامی ولایت مدار حکومت و کشور امام زمان تمایل به پیگیری و مطالبه و باز خواست و اعاده حقوق مستضعفیین تمایل و اراده ی از خود نشان میدهد.
با سپاس
https://en.wikipedia.org/wiki/Ponzi_scheme
https://www.farsnews.com/news/13970418000460/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-00-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%AC%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87
دلم میخواد همه جوونمردای محله رو جمع کنم بریم مسجد یکی باصدای رسا و پر طنین ترانه آغاسی رو بخونه و ما با انضباط تموم سینه بزنیمو بخونیم
با ما زمونه نامهربونه
هردل که میبنی دریای خونه
آسمون الهی ویرون گردی
بریزی بهمو پریشون گردی
الهی اشکت بشه خون
نگرده چرخت آسمون
وای وای وای
سوغات مسلمین برای ایران!
سیمای دو همسایه؛ جنگ با اقتصاد ایران و عراق چه کرد؟
علی قدیمی
بیبیسی
…………….
خسارت مالی جنگ چقدر بود؟
قبل از آغاز جنگ، تولید ناخالص داخلی ایران حدود ۷۱ میلیارد دلار و عراق حدود ۳۶ میلیارد دلار بود. یکی از مطالعات جامع را کامران مفید، استاد دانشگاه کاونتری بریتانیا، در دهه ۱۹۹۰ انجام داده است. براساس این مطالعه، خسارت جنگ برای ایران و عراق را برابر با حدود یک دهه تولید ناخالص داخلی این دو کشور بوده است.
……………………..
۱۹۰ هزار کشته و ۶۷۲ هزار مجروح؛ هزینه ایران در جنگ با عراق
اگر بخواهید معیاری امروزی از این خسارت به دست بیاورید، خسارت وارد شده به ایران به دلار امروز حدود یک تریلیون و ۲۴۰ میلیارد دلار و خسارت عراق به حدود ۸۷۳ میلیارد دلار میرسد.
……………………
http://www.bbc.com/persian/iran-features-44833558
مردم ایران و شهداء و جانبازان عالیقدر،در دفاع از جان و مال و ناموس و کشورشان ایران پیروز و سربلند بوده اند و همه این هزینه ها را شرافتمندانه در راه اسلام و ایران پذیرفتند و کشور ایران ربطی به خائنان و بیوطنان فراری از ایران که زندگی انگلی کنار بیگانگان را بر ماندن در کنار هموطنانشان ترجیح داده اند ندارد
نرگس محمدی در نامه ای ازبندزنان زندان اوین نوشته است:اما اکنون که پارههای تنم و تمام حس و وجودم یعنی فرزندان عزیزم را تا مدتها نخواهم دید، نه گریه و ناله مادرانه که از ته دل خون میچکانم و خدایم و ملتم و تمام مادران رنج کشیده تاریخ را گواه میگیرم که این ظلمی نابخشودنی است که چهره ظالمان را بیش از پیش عیان میکند.
به ساعت نگاه میکنم الان دیگر هواپیما بلند شده و علی و کیانا رفتند و من مادر دردمند در این سرزمین خسته از ظلم ماندم. دلم صدپاره است. بلند میشوم. دستهایم بیاختیار به سوی آسمان است. خدایا دستانم را بگیر و صبر را بر من فرو ریز. تا مدتها دیگر روی ماهشان را نخواهم دید. صدایشان را نخواهم شنید. دیگر بویشان را در آغوشم حس نخواهم کرد. ای وای چقدر آغوش من بدون فرزندانم سرد و خالی است. دستهایم به سمت سینهام که گمان میکنم آتش گرفته بازمیگردد. گونههایم از اشک میسوزد. این گدازههای آتش که از چشمانم روان شده، از اعماق وجودم شعله میکشد و جانم را آتش میزند. به کدامین گناه؟ ای تو که در تمام این لحظههای پردردم با من بودی و هستی، مرا در برگیر و دل و ایمانم را نگه دار. یادت هست همین حال و هوا را بارها در بند 209 اوین و در زندان زنجان داشتم؟ من این درد را بارها با تو مرور کردم. تصور میکردم دعایم را مستجاب میکنی و یا حداقل صبرم را زیاد میکنی. اما من امشب بیتابتر از همیشهام. دلم از تو هم گرفته است. اما میدانم که آرامش را به من ارزانی خواهی داشت. با خود میاندیشم تا این رنجها و این درها در تاریخ بشریت نباشد، تا رنج مادران رنج کشیده تاریخ، از مادر موسی و اسماعیل و عیسی تا مادران جدامانده از فرزندانشان در همین زندان اوین نباشد، تا اشک ساجده، مریم، فاران، ندا و … نباشد، آزادی و عدالت در این سرزمین و هر سرزمین دیگری در هر دوران و زمانی ارزش نخواهد داشت.
وجود این مادران و زنان در این مکانهای پررنج اما مقدس است که چون مهمیزی ارزشهایی چون انسانیت، شرف، عشق و صلح را زنده نگه داشته است.
ما فتنه گر و بد، خودتان از خودتان خجالت نمیکشید؟!
محمدجواد اکبرین – کلمه
…………
دارم فکر میکنم به نفوذی که با «برق» میرود و نظامی که با «رقص» یا «مدل» میلرزد و پلیسی که زورش به مدلهای اینستاگرام میرسد و صدها ایرانیِ «مدافع حرم» که فقط برای «نظر دادن» به سوریه رفته بودند و کشته شدند… راستی اصلا ما «فتنهگر» و «تحت تاثیر دشمن»! خودتان شرمتان نمیآید با این سیاست خارجی و داخلی؟
………..
https://news.gooya.com/2018/07/post-16839.php
با درود به سید رضی استاد ارجمند و بمعنی واقعی فیلسوف و دانشمند در حوزه اسلام شناسی! حقیقتا با خواندن نوشته شفیعی گرامی در مورد مبارزه محمد با برده دارای و نداشتن برده توسط ایشان و منسوخ کردن برده داری با ترفندهای پر خرج کردن برده برای صاحبانش بدون جنگهای طبقاطی می خواستم جوابی به ایشان بدهم که چشمم به جواب استاد افتاد که بخوبی جوابی داده هر چند که همه می دانیم که نرود میخ اهنین در سنگ. من کامنت خودم را با پرسش از شفیعی گرامی شروع می کنم.
برده و کنیز از نظر شما چه معنی دارد و کی را می توان کنیز و برده دانست؟ از خانه خود محمد شروع می کنیم. 21 و بقولی 23 زن داشته که اکثریت جوان و خوشگل بوده و جوانترین شان کودکی 9 ساله بنام عایشه بوده و بسیاری از آنها انها در جنگ و بعد از کشت و کشتار و غارت قوم و قبیله شان از شوهرانشان بزور گرفته شده و با یکی از انها درست همان شبی که تمام قبیله اش را قتل و عام و غارت کرده بود در همان میدان جنگ و خونریزی //////////////
در قران پیاپی از غارت و تصرف زن و کودک مخالفان برای کنیزی و برده گی اشاره شده. ایا شما با آن کامنتت بقول استاد سید رضی نیت خوانی نکرده اید؟ اگر محمد زمانی برده ایی را هم ازاد کرده بخاطر اسلام اوردنش بوده و طبق دستوراتش انسانها را به برده و مسلمان و مسلمین را هم به زن و مرد و مومن و مومنه تقسیم کرده. و تازه کل زنان دراسلام از برده هم پست ترند تا چه رسد به غیره مسلمین. اگر این دین الله(خدای دزدان مدینه) و بردگان هم افریده الله هستند و الله هم خدایی قدرتمند و رحیم …پس این تفاوت و تبعیض غیره انسانی در مورد انسانها یعنی چه؟ ایا نمی توانست با یک ایه کل دید جامعه را متوجه این پدیده شوم و غیره انسانی نماید؟
این که نشد که شما مسلمین برای کوچکترین مریض به پزشک روی اورید و با هزار دروغ و ناراستی و هیاهوی نادرست و غیره واقعی خواهان دارو و درمان شوید اگر خوب شدید بگوئید کار الله بود و الله خواست و یا چون مولوی …
چون خدا خواهد نگفتند از بتر…پس خدا بنمودشان عجز بشر.. ولی اگر خوب نشدید بگوئید مقصر پزشک بود! نمی شه اول سری به الله بزنید و با حضرتشان تصفیه حساب کنید بعد اگر زنده ماندید و خوب نشدید بعد از مدت معلوم به سراغ پزشک بروید؟ همش دروغ و دورویی و توجیه و ناراستی خب فرهنگ جوامع اسلام زده نمود همین فرهنگ مزورانه فاسد اسلامی است. این همه فساد و دروغ و ناراستی در جوامع اسلام زده از آسمان که نیامده. از همین باور های دینی چه اسلامی چه مسیحی و یهودی …گرفته شده. بهمین دلیل هم دین و باور دینی سرچشمه همه فساد و ناراستی و دروغ و دزدی و پستی و پلشتی و تبعیض و کینه توزی و انگل و گداپروری در جامعه است. مردم چنین جامعه ایی مسلما قانون گریز و فاسد هستند چون انسانی و باوجدان و تابع قانون رفتار کردن در چنین جامعه ساده انگاری و هالو صفتی است و جز فقر و بدبختی و سرافکنده گی و زجر و سرخورده گی و… بدنبال ندارد. وقتی خود قانون و قانون گذار فاسد و دزد و زالو و انگل پرورست دیگر جایی برای کار مفید و راستی و پاکی نیست.
هموطن تعصب جلو چشمت را پرده ایی انداخته که رویت خورشید برایت ممکن نیست. بهمین دلیل بجای دیدن فیل یکی از اندامهایش را لمس می کنی!(چون میدانم شعر معروف مولوی را خوانده ای و به مولوی ارادت داری) بعد جالبه که بمن پند و اندرز می دهی! من حرفی ندارم که انسانی داناتر و اگاهتر مرا از انچه درست نیست آگاه کند ولی پند و اندرز زمانی مفید واقع خواهد شد که پند دهنده رفتار و کردارش با گفته هایش سازگاری داشته باشد. چنین رفتاری از انسانهای متعصب و دین باور و ایدیولوزیکی انتظار نمی رود. چون آنها گرفتار در چهار چوبی هستند که بیرون زدن از ان یعنی ترک برداشتن ان پوسته و ورود هوای تازه و مرگ ایدیولوزی و دین و…
فیلسوف بزرگ
4:06 ق.ظ / جولای 21, 2018
ممنون از پیشنهادتان ولی اگر حتی یک درصد از سخن من در خصوص اندیشه افقی و عمودی را بدرستی درمی یافتید دیگر نیازی به دادن رهمنودهای خوبی از این دست به بنده در خود نمیدید- همچنین سخن شما در خصوص ناتوانی در ارائه دلیل و پافشاری متعصبانه……و ادعای شوخی بودن فیلسوفیم و انچه در این زمینه تصور مبفرمایید تماما با عرض معذرت غلط و اشتباه است اینرا دوستانی که مدت زمان بیشتری نسبت به شما با بنده و مطالبم اشنایی دارتد بخوبی می دانند و میتوانید از انها بپرسید- نیز کسی که به راحتی بت های عرب را با وجود انهمه حساسیت ها باطل اعلام میکند میتوانست برده داری را نیز همانگونه باطل اعلام کند و لالاقل خود برده نداشته باشد و خود زنانی را با عنوان کنیز تملک ننماید و خود برده نگیرد و خود برده نفروشد- شما اعمال و رفتار یکنفر در گرفتن و خرید و فروش برده و همخوابگی با زنانی را نه بعنوان همسر بلکه بعنوان کنیز و ملک طلق نادیده میگیرید و سپس به اعماق ذهن وی وارد میشوید و کشف میکنید که این شخص که خود برده گرفته و خود برده خریده و فروخنه و خود با زنانی بعنوان کنیز و در حکم اموالش همخوابه شده و خود به دخترش برده هدیه داده ، مخالف برده داری بوده؟؟؟؟!!!! چرا از اینکه همو در قران تجاوز به کنیزان شوهردار را برای مالکین انها تجویر و مباح کرده به سهولت رد شدید و این مهم را نادیده و ناشنیده انکاشتید!!!؟؟؟دوست عزیزایا وقت ان نشده که به خود بیاییم و چشم از اسمان برگیریم و رو بسوی انسانیت گام برداریم؟
امیذوارم پاسخ شما مانند بالا این نباشد که تو خودت چرا به اسمان نگاه میکنی و از کشفیات فضایی به شوق و وجد میایی!!!
“و بسیاری از آنها انها در جنگ و بعد از کشت و کشتار و غارت قوم و قبیله شان از شوهرانشان بزور گرفته شده و با یکی از انها درست همان شبی که تمام قبیله اش را قتل و عام و غارت کرده بود در همان میدان جنگ و خونریزی..”
—-
حرف مفت نزن، اگر راست می گوئی یک یک همسران پیامبر را نام ببر و بیوگرافی آنها را ذکر کن،ضمنا قبلا بصورت مستند در این سایت نشان دادم که اسیر کردن یکی از همسران پیامبر و همانشب با او بعنوان کنیز هم بستر شدن سخنی ناآگاهانه و دروغ است،و پیامبر با فاصله زمانی و مراعات عدّه آن بانو،با مهریه قرار دادن آزادی او، او را آزاد و بهمسری خویش درآورد… اگر لازم است بگوئید آن بحث مفصل را دوباره تکرار کنم ،نیز اگر مرد گفتگو و محاجّه هستید بجای حرف مفت زدن بدون استناد و فحاشی،سخن باستناد گویید،اما هیهات که گوهر انسانی را بباد داده اید و با کینه و نفرت نسبت به اسلام بجای نقد منصفانه هیچ هنری ندارید جز ورّاجی در مورد زندگی شخصی پیامبر اسلام و عقده گشائی کور که نشان از ناامیدی در کار سیاسی است.
———-
سید مرتضای گرامی
بسیار دوست می داشتم پیامبر در همان قتلگاه خیبر، رو می کرد به سپاهیان اسلامش و می گفت: شماها چون محکوم به زندگی در همین دوران هستید، پس لذت ببرید از غنایم از هر جورش. اما من، نه که آخرین پیامبرم و باید به نوری زادها و دیگران در دو سه هزار و پنجاه هزار سال آینده پاسخگو باشم، این بانو (صفیه) را که از غنایم خیبر نصیب من شده و شوی و خویشانش را همگی از دم تیغ گذرانیده ایم و قلبش مثل گنجشک گرفتار گرومب گرومب می زند، تحت الحفظ به میان یهودیان در جاهای دیگر می رسانم تا مختصری آرامش پیدا کند. آقا سید مرتضی، شما را به وجدانتان سوگند می دهم: خداوکیلی کدامیک از این دو پیامبر برای همان مردم عصر پیامبر و مردم تمامی عصرها خواستنی تر هستند؟ ای بسا همین درس بزرگ پیامبر، توسط شاگردان و دیگر مسلمانان بعنوان یک الگوی رفتاری تکرار می شد و کنیز گیری به جوری دیگر رقم می خورد. نه که سپاهیان اسلام تا در بلاد کفر به زن و دختری دست پیدا می کردند فی الفور دست بکار می شدند.
با احترام
.
آمریکا کی آدم میشود ؟
آیه الله محمد خاتمی در نماز جمعه اخیر فرمودند ” با آمریکا تا زمانی که آدم نشود ارتباطی بر قرار نخواهیم کرد”. امام راحل هم دعا کردند ” خدا انشاالله ما را آدم کند”. از دعای امام راحل نزدیک 40 سال گذشت و ما حسابی آدم شدیم ولی آمریکا آدم نشده ، از آنجا که شدیدآ به رابطه با آمریکا احتیاج داریم پس باید خودمان در آدم کردن آمریکا پیشقدم شویم. بهترین کار فرستادن هیئت مستشاری به آمریکا است مثل سوریه ، به ملت هم میگوئیم برای دفاع از حرمین سرخ پوستان . در هیئت مستشاری اول از همه خود همین آیه الله را بخصوص که خیلی هم خوش تیپ است بفرستیم آمریکا ، تا تابستان است برود لوس آنجلس کنار دریا خانمهای لختی آنجا را ارشاد فرماید تا مثل کلاغ سیاه های خودمان آدم بشوند. ایه الله مصباح یزدی و مکارم شیرازی و همدانی را هم بفرستیم تا در آنجا حوزه علمیه بازکنند تا بچه هایشان واقعا عالم بشوند و منبعد اینقدر در کار خدا فضولی نکنند و در ضمن از روی توضیح المسائلشان ، فیلمهای آنچنانی برای لات و لوتها تهیه شود و آدم بشوند. برای علی اکبر ولایتی رفتن به آنجا مشکل است ولی اگر ترتیبی بدهیم که برادران طالبان افغانی جنس را برسانند میرود و پمپئو را براه میاورد ، مثل پوتین ، که به راه آورد و آدم شد. خواهر ابتکار را که خودش از بیخ آمریکائی است معلوم نیست چرا دیپورتش کردند ماهم دیپورتش میکنیم به آمریکا تا زمینهای آمریکا آنقدر نشست کند تا غیب شود و اقیانوسهایش هم خشک شود و آدم بشوند. برای آموزش قرآن و عدالت هم که معلوم است دیگر، سعیدها هستند. دیگر چه نوع جانورانی لازم است ؟ ببخشید چه کسانی در هیئت لازم است باشند ؟ برای بانکداری هم خاوری را از همانجا گسیل میکنیم ، برای حرف راست زدن و وعده دادن هم بد نیست رئیس جمهور خودمان گاهی به انجا هم سر بزند بشرطی که در دستشوئی پنهان نشود. چندتا ازاین سرداران هم از سپاه قدس و جاهای دیگر خوبست به آنجا بروند تا هم خیالمان از ارتش آمریکا راحت شود که وقتی اینور و آنور دنیا ، هرجا که بروند فقط تپق بزنند و هم ارتش آمریکا آدم بشود ، فقط بیجاره مردم خود آمریکا که منبعد باید در زندانها بسر برند ، در عوض آدم میشوند. خوب قبول دارید که این پروژه ای بس بزرگ است ، خود ما که تازه یک مقداری هم آدم بودیم 40 سال طول کشید که حسابی آدم شدیم بنابراین برای آدم کردن آمریکا که اصلا آدم نیست خیلی باید….
درود دوست گرامی
آیا تغییری دررفتار نظام با سال ۹۴ می بینید؟
من آن روزها را بخاطر دارم و پس از آن دچار ذات الریه شدید شدید. چهره صمیمی و مهربان دوستان و یارانتان که در هر جا باشماو همراه شمایند.نشانه ی;
مابرای وصل کردن آمدیم،نی برای فصل کردن آمدیم
لعل را گر مهر نبود پاک نیست ،عشق در دریای غم غمناک نیست
جناب شفیعی
ممنون از پیشنهادتان ولی اگر حتی یک درصد از سخن من در خصوص اندیشه افقی و عمودی را بدرستی درمی یافتید دیگر نیازی به دادن رهمنودهای خوبی از این دست به بنده در خود نمیدید- همچنین سخن شما در خصوص ناتوانی در ارائه دلیل و پافشاری متعصبانه……و ادعای شوخی بودن فیلسوفیم و انچه در این زمینه تصور مبفرمایید تماما با عرض معذرت غلط و اشتباه است اینرا دوستانی که مدت زمان بیشتری نسبت به شما با بنده و مطالبم اشنایی دارتد بخوبی می دانند و میتوانید از انها بپرسید-
اما کسی که به راحتی بت های عرب را با وجود انهمه حساسیت ها باطل اعلام میکند ایا نمیتوانست برده داری را نیز همانگونه باطل اعلام کند؟ و یا لااقل خود برده نداشته باشد و خود زنانی را با عنوان کنیز تملک ننماید و خود برده نگیرد و خود برده نفروشد- من در عجبم شما چگونه اعمال و رفتار یکنفر در گرفتن و خرید و فروش برده و همخوابگی با زنانی را نه بعنوان همسر بلکه بعنوان کنیز و ملک طلق نادیده میگیرید و سپس با چه وسیله و ابزاری به اعماق ذهن وی وارد میشوید و کشف میکنید که این شخص که خود برده گرفته و خود برده خریده و فروخنه و خود با زنانی بعنوان کنیز و در حکم اموالش همخوابه شده و خود به دخترش برده هدیه داده ، مخالف برده داری بوده؟؟؟؟!!!! (یاللعجب!!!)
چرا از اینکه همو در قران تجاوز به کنیزان شوهردار را برای مالکین انها تجویر و مباح کرده به سهولت رد شدید و این مهم را نادیده و ناشنیده انکاشتید!!!؟؟؟دوست عزیزایا وقت ان نشده که به خود بیاییم و چشم از اسمان برگیریم و رو بسوی انسانیت گام برداریم؟
امیذوارم پاسخ شما مانند بالا این نباشد که تو خودت چرا به اسمان نگاه میکنی و از کشفیات فضایی به شوق و وجد میایی!!!
اگر ابراهیم بت شکن بود،چرا خانه اش تبدیل به بت خانه می شود؟
کلید سرقفلی بتخانه هم که دست اقوام پیامبر بود، و از این لحاظ بی شک مرتبه ای بین قبایل عرب داشتند،جریان سنگ حجرالاسود هم نامشهود است و اینکه چرا صواب دارد هر کس آنرا لمس کند؟
۱۴۰۰ سال پیش دوران تصادم دو طرز فکر است. یکی بر مبنای سنتهای اعراب بت پرست و دیگری یهودیان وایرانیانی که خدایشان غایب و پر اقتدار و یکی بود .این نوع طرز تفکر برای یک قبیله در حال رشد بیشتر برازنده بود. بتهایی که اغلب هم بتاراج برده و غنیمت گرفته می شدند، و برای پس گرفتنشان ناچار به جنگ بودند، چیزی جز دردسر نبودند.
شاید باید در این مورد ، پیامبر را فردی سنت شکن ومدرن آنزمانی دانست اما این دلیل نمی شود که بگوییم چرا او مخالف برده داری نبود، زیرا که تجارت برده و برده گیری مغلوبان امری عادی بشمار می آمد.
ثواب
سپاس
جناب شفیعی
ممنون از پیشنهادتان در پست قبل ولی اگر حتی یک درصد از سخن من در خصوص اندیشه افقی و عمودی را بدرستی درمی یافتید دیگر نیازی به دادن رهمنودهای خوبی از این دست به بنده در خود نمیدید- همچنین سخن شما در خصوص ناتوانی در ارائه دلیل و پافشاری متعصبانه……و ادعای شوخی بودن فیلسوفیم و انچه در این زمینه تصور مبفرمایید تماما با عرض معذرت غلط و اشتباه است اینرا دوستانی که مدت زمان بیشتری نسبت به شما با بنده و مطالبم اشنایی دارتد بخوبی می دانند و میتوانید از انها بپرسید- نیز کسی که به راحتی بت های عرب را با وجود انهمه حساسیت ها باطل اعلام میکند میتوانست برده داری را نیز همانگونه باطل اعلام کند و لالاقل خود برده نداشته باشد و خود زنانی را با عنوان کنیز تملک ننماید و خود برده نگیرد و خود برده نفروشد- شما اعمال و رفتار یکنفر در گرفتن و خرید و فروش برده و همخوابگی با زنانی را نه بعنوان همسر بلکه بعنوان کنیز و ملک طلق نادیده میگیرید و سپس به اعماق ذهن وی وارد میشوید و کشف میکنید که این شخص که خود برده گرفته و خود برده خریده و فروخنه و خود با زنانی بعنوان کنیز و در حکم اموالش همخوابه شده و خود به دخترش برده هدیه داده ، مخالف برده داری بوده؟؟؟؟!!!! چرا از اینکه همو در قران تجاوز به کنیزان شوهردار را برای مالکین انها تجویر و مباح کرده به سهولت رد شدید و این مهم را نادیده و ناشنیده انکاشتید!!!؟؟؟دوست عزیزایا وقت ان نشده که به خود بیاییم و چشم از اسمان برگیریم و رو بسوی انسانیت گام برداریم؟
امیذوارم پاسخ شما مانند بالا این نباشد که تو خودت چرا به اسمان نگاه میکنی و از کشفیات فضایی به شوق و وجد میایی!!!
مسابقه بزرگ
احتمالا همه ما شنیده یا خوانده ایم که معجزه قران انست که تاکنون کسی نتوانسته ایه ای مانند ایاتش بگوید- برخی میگوییند این اعجاز معطوف است به محتوا و مفاهیم ایات وجنبه معنوی دارد و برخی نیز میگویند قران اعجاز کلامی است و از حیث بلاغت کسی قادر به اوردن همچون ایاتش نیست
خود خدا میفرماید:
قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ یعنی ده سوره مثل قران بیاورید و جایی دیگر میفرماید اگر راست میگویید یک سوره بیاورید قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ
اگر منظور اعجاز لفظی باشد این بدان معناست که مخاطب قران صرفا عرب زبانها بوده اند و نه سایرین زیرا از خدا بعید است که به یک انگلیسی زبان بگوید اگر میتوانی یک جمله به عربی مانند جملات من بیاور و اینگونه بخواهد برتری خود را به رخ بکشد
علاوه بر اینکه همه ما میدانیم که چه قبل از ان و چه بعد از ان اثار منظوم و منثوری به زبان عربی ایجاد شده که در فصاحت و بلاغت با فاصله زیاد از قران پیشی گرفته اند . نمونه ترجمه کلیله و دمنه به عربی است که توسط یک ایرانی فارسی زبان بنام روزبه پورداود معرف به ابن مقفع تالیف شده ، این کتاب از حیث فصاحت و بلاغت به گونه ایست که تا امروز سرمشق شعرا و ادبای عرب زبان بوده و هم اکنون نیز بعنوان فصیح ترین اثر ادبی عربی در دانشگاههای معتبر عربی چون دانشگاه فاهره تدریس میشود
وحتی یکی از اتهامات ابن مقفع که بدستور منصور و توسط سفیان در تنور انداخته شد و به شهادت رسید این بود که او با ترجمه کلیله و دمنه اثری پدید اورده که با قران پهلو بزند و اینگونه خواسته فصاحت قران در مقایسه با فصاحت اثرش کم و اندک به نظر برسد.
یا اثر دیگری از همین نابغه(روزبه پورداود) بنام سیرالملوک که خود اعراب معتقدند هیچ اثری از حیث زیبایی و بلاغت در زبان عربی به پای ان نمیرسد به گونه ای که جاحظ در باره ان میگوید:
“من احتَاجَإلَیالعَقلِوَ األدَبِ…وَ األلفَاظِالکَرِیمَةِوَ المَعَانِيالشَّرِیفَةِ،فَلیَنظُرْ إلَیسِیَرِالمُلُوکِ”
بنابراین ما برای اینکه این اتهام متوجه خدا نشود که کسی بگوید مگر خدا نمیدانسته غیر از زبان عربی زبانهای دیگری نیز وجود دارد که به غیر عرب زبانان نیز گفته اگر راست میگویید یک سوره به عربی مثل من سخن بگویید؟!
و برای اینک کسی نگوید این چه خدایی است که برای نشان دادن برتری خود به همه مردم جهان اعم از عرب زبان و ترک و انگلیسی و افریقایی و لهستانی و تایلندی و….میگوید: اگر راست میگویید بیایید با من مسابقه بدهید ببینیم من بهتر عربی صحبت میکنم یا شما؟!!!
میگوییم منظور خدا از اینکه در قران میگوید اگر میتوانید یک سوره مانند من بیاورید ، از حیث محتوا و معنی بوده ، نه از جهت لفظ زیرا خدا میداند یک المانی زبان حتی قادر به تلفظ الفبای عربی نیست تا چه رسد به اینکه بخواهد اثر ادبی عربی تولید کند و با او مسابقه بلاغت و فصاحت راه بیندازد و بنابراین خدا هیچوقت نمی اید به غیر عرب زبانها پز بدهد که ببینید من چقدر خوب عربی صحبت میکنم و چون شما نمیتوانید مثل من عربی سخن بگویید پس من از شما برترم و خاک بر سرتان و اینجور حرف ها…
اکنون که فهمیدیم منظور خدا اعجاز معنوی میباشد من-سیدرضی – میخواهم در این مسابقه شرکت کنم و شما دوستان نیز میخواهم که داوری را تقبل فرمایید و در این مسابقه با حفظ بی طرفی کامل ، از میان بنده و خدا ، برنده را انتخاب فرمایید.
بجهت طولانی شدن مطلب اصل
مسابقه را به کامنت بعدی محول میکنم. لطفا منتظر مسابقه بزرگ من و خدا باشید.
مسابقه در کامنت بعدی و در استادیوم جناب نوری زاد اغاز و توسط شما سوت زده خواهد شد
ادامهٔ این بحث از نظر من یعنی برای من بسیار بجا، بموقع، آموزنده و حتی ضروری هست جناب سید رضی گرمی و پیشاپیش قدردان و سپاس گذار شما هستم.
نه، اجازه دهید پیش از اینکه ورود به مسابقه کنید و احتمالا مثل همیشه با تعبیراتی فیلسوفانه اعم از افقی و عمودی و ویژگیهای خاص کلامی سید رضی لودگی کنید،بپردازیم به برخی از نکات نادرستی که در همین نوشته وجود دارد:
شما گفتید:
“علاوه بر اینکه همه ما میدانیم که چه قبل از ان و چه بعد از ان اثار منظوم و منثوری به زبان عربی ایجاد شده که در فصاحت و بلاغت با فاصله زیاد از قران پیشی گرفته اند” .
(پایان)
در ادامه به مورد کلیله و دمنه جداگانه خواهیم پرداخت،اما شما جدای از ترجمه عربی شده کلیله و دمنه،لطف کنید به چند نمونه از آثار منظوم یا منثوری که پیش از نزول قرآن و پس از نزول قرآن ایجاد شده و در فصاحت و بلاغت با فاصله زیاد از قرآن پیشی گرفته اند اشاره کنید و توضیح دهید بر اساس چه معیار و سنجه ای حکم کردید که آن آثار منظوم و منثور در فصاحت و بلاغت از قرآن پیشی گرفته اند آنهم پیشی با فاصله زیاد،و اینکه چه کسی یا چه کسانی اقدام به چنین مقایسه ای و اقدام به چنین حکمی کرده اند؟ یا شاید خود شما اقدام به چنین مقایسه و چنین حکمی کرده اید؟ و اینکه شما آیا بزبان عربی و اصول و قواعد فصاحت و بلاغت در زبان عربی تسلط دارید که چنین حکمی کردید؟
—-
“نمونه ترجمه کلیله و دمنه به عربی است که توسط یک ایرانی فارسی زبان بنام روزبه پورداود معرف به ابن مقفع تالیف شده ، این کتاب از حیث فصاحت و بلاغت به گونه ایست که تا امروز سرمشق شعرا و ادبای عرب زبان بوده و هم اکنون نیز بعنوان فصیح ترین اثر ادبی عربی در دانشگاههای معتبر عربی چون دانشگاه فاهره تدریس میشود”.
(پایان)
کتاب کلیله و دمنه در اصل از منابع هندی بوده که بتدریج توسط حکیمان و اهل فکر بعدا چیزهایی به آن اضافه شده،بعد هم بزبان فارسی ترجمه شده و همینطور که شما گفتید بعد توسط عبدالله بن مقفع تازه مسلمان بزبان عربی ترجمه شده،البته ابن مقفع یک ایرانی فارسی زبان بوده که زبان عربی را آموخته و به آن تسلط داشته است و بدون تردید این ترجمه او حائز مرتبه فصاحت و بلاغت بالایی است و این کتاب هم بلحاظ حسن صناعت ادبی و هم بلحاظ محتوای پند و اندرزهای حکیمانه ای که از زبان محاوره حیوانات در آن هست مورد توجه بوده و حتی بقول شما تدریس می شود،اما توضیح دهید که اینکه کتاب کلیله و دمنه با فاصله زیادی از نظر فصاحت و بلاغت بر قرآن پیشی گرفته حکم کیست؟ حکم شماست یا حکم اهل لسان عربی آشنا بقواعد فصاحت و بلاغت؟ اگر حکم شماست توضیح دهید بر اساس چه معیار و چه مقایسه ای بین قرآن و کلیله و دمنه به این نتیجه رسیدید که کلیله و دمنه با فاصله بسیار زیاد از نظر فصاحت و بلاغت بر قرآن پیشی گرفت؟ بنظر می رسد شمای فارسی زبان ناآشنا بزبان عربی و قواعد فصاحت و بلاغت آن چنینی شایستگی ندارید که چنین حکمی کنید،پس روشن کنید چه کسی یا چه کسانی بر اساس چه شاخصه ها و مقایسه ها و استدلال هایی چنین حکمی صادر کرده اند؟
نیز مهمترین سوالی که متوجه چنین حکمی (خواه از جانب شما خواه از جانب دیگران) هست این است که چطور خود فصحاء و بلغاء معاصر نزول قرآن و معاصر پیامبر که اهل اللسان بودند و اهل شعر و ادبیات بودند و ادعاها داشتند و مستقیما مورد خطاب تحدّی قرآن بودند چنین توفیقی نیافتند آنگاه یک فارسی زبان آشنا شده به زبان عربی با ترجمه یک متن فارسی به عربی موفق شده است با فاصله زیاد در فصاحت و بلاغت از قرآن پیشی بگیرد؟!
—-
“وحتی یکی از اتهامات ابن مقفع که بدستور منصور و توسط سفیان در تنور انداخته شد و به شهادت رسید این بود که او با ترجمه کلیله و دمنه اثری پدید اورده که با قران پهلو بزند و اینگونه خواسته فصاحت قران در مقایسه با فصاحت اثرش کم و اندک به نظر برسد”.
(پایان)
ابن مقفع البته جرح ها و اختلافاتی با خلیفه وقت داشته است ولی بلحاظ تاریخی دلیل روشنی بر معارضه او با قرآن وجود ندارد بلکه خلاف آن ثابت است،بنابر این اگر ممکن است سند تاریخی چنین ادعائی که” یکی از اتهامات ابن مقفع که باعث بتنور انداخته شدن او شد این بود که ترجمه عربی کلیله و دمنه را پدید آورد.
—-
در مورد بحث تحدّی و وجه اعجاز قرآن بحث مفصل و طولانی است،اجمالا این نکته که گفتید از آنجا که آوردن مثل قرآن از نظر فصاحت و بلاغت برای کسانی که به زبان عربی آگاه نیستند نامعقول است،پس اعجاز و تحدی قرآن منحصر می شود در تحدی بمثل آن در معنا،سخن نادرستی است،و واقع این است که هم اتیان بمثل قرآن بلحاظ فصاحت و بلاغت در اسلوب عبارت عربی از موارد تحدی قرآن است،منتها برای کسانی که عرب زبانند یا بر زبان عربی تسلط یافته اند،و هم وجوه متعدد و مختلف دیگر معنایی از موارد تحدی قرآنند،بنابر این اینکه از ناآگاه به زبان عربی متوقع نیست که تلاش کند مثل قرآن را بیاورد در فصاحت و بلاغت،توجیه کننده این نیست که موارد تحدی قرآن در اتیان بمثل را منحصر به معانی کنیم و فصاحت و بلاغت مربوط به حسن لفظی قرآن را از مدار تحدی به مثل خارج کنیم.این بحث البته دنباله طولانی دارد که بخواست خدا اگر لازم شد به آن خواهیم پرداخت،لکن ابتدا شما در خصوص مطالب اولیه توضیح دهید.
سید عزیز
انچه را در خصوص اثار ابن مقفع گفتم ، سخن من نیست شما میتوانید اینرا از ادبای عرب بپرسید
اما بالاخره در یک بخش به تفاهم رسیدیم زیرا شما نیز تایید کردید که عدم توانایی در اوردن مانند قران برای غیرعرب زبانها جنبه معنوی و محتوایی دارد و نه کلامی و بلاغی- خوب من هم یک غیر عرب زبان هستم و میخواهم با فران مسابقه بدهم از جنبه معنوی و محتوایی ، اینکه از نطر شما اشکال ندارد؟
من اینجا با شما در حال گفتگو هستم،پرسیدم این ادعا که قبل و بعد از قرآن آثار منظوم و منثور زیادی وجود دارد که “با فاصله زیاد”از قرآن پیشی گرفته است،ادعای چه کسی است؟ادعای شما یا دیگری؟ اگر ادعای شماست استدلال مقایسه ای شما در این مورد چیست؟ و اگر ادعای دیگر ادباست آن ادبا را معرفی کنید و استدلال مقایسه ای آنها را بیان کنید.
بحث در بخش دوم نیز موکول به این است که بدانیم وجوه اعجاز و معجزه بودن قرآن چیست؟ می دانید چیست؟
———-
سید مرتضای گرامی
زحمت بکشید و وجوه اعجاز و معجزه بودنِ قرآن را برای ما بنویسید. گرچه در گوگل هست اما گمان من بر این است که شما از زاویه ای دیگر و تازه تر به این اعجاز می نگرید نه این که مثلا چون قرآن می گوید: اگر بهتر از این می توانید بیاورید ده خط بیاورید. خوب من اگر بهتر از آیات قرآن نوشته ای بیاورم که انسانی تر و انسان ساز تر و مصلحانه تر باشد چه؟ مهم محتوای یک نوشته است که همه با هر ترجمه بتوانند بخوانندش و بی هیچ اعوجاجی منظورش را بفهمند و بعنوان راهنما، قانونش کنند. نوشته ای که هیچ تفسیری نیز بر آن بار نشود. راستی سید مرتضای گرامی، این همه تفسیر تمام نشدنی، نشان از این دارد که آن آیات نتوانسته اند معنای خود را به راحتی به مخاطب برسانند. قرآن، خود را مبین می داند. مبین، نه مگر به معنای روشن و آشکار است؟ یا ساده و روان؟ خب این چه روشنی و روانی ست که جمعیتی به اسم مفسر در درازنای قرون و اعصار صف در صف باید مته بزنند روی لغاط قرآن تا با صد جور اختلاف با تفسیر قبلی و پهلویی بتوانند به گوشه هایی از معنای قرآن نزدیک شوند. تازه بسیاری از مفسران بر این باورند که معنای واقعی قرآن را پیامبر می دانست و چهارده معصوم. خب، این عزیزان که در دسترس نیستند. در غیاب پیامبر و امامان، چه فایده ای از آن معنای واقعی می تواند برای امروز ما کارسازی کند؟ این چه نوشته ای است که جوری نوشته شده که معنای واقعی اش را پانزده نفر می دانند نه میلیاردها انسان طالب زندگی؟ پرسش من، جناب سید مرتضی از باب درست فهمیدن است و هرگز قصد فضاسازی و تخریب و آزار شما و دیگرانی چون شما نیستم. این را از من باور کنید. وقتی قرآن می گوید من از زبان خدا جاری شده ام، این ادعا را باید بتواند ثابت کند. وحال آنکه من نوشته هایی سراغ دارم که بسیار بسیار بسیار کارسازتر و انسان سازتر و تفسیر ناپذیر ترند و اگر توسط بشر و دیگرانی چون ما و شما در اطرافش تبلیغ می شد و مردمان جهان بدان فرا خوانده می شدند، یک تربیت بزرگ جهانی و سراسری از آن مستفاد می شد. دوهزار و دویست فرقه ای که مسلمانان از همین قرآن و سنت پراکنده اند، نشان از یکسان نفهمیدن منظور قرآن است. نه اینگونه است آیا؟
با احترام
.
می شه به جای کلی گویی مشخصا بگویید کجای قرآن از لحاظ محتوایی جنبه معجزه داره؟!چون مواردی در قرآن هست که نشون می ده این کتاب در سطح فهم مردم زمان خودش بوده.
یکخورده اگر دندان بجگر بگذاری و سکوت کنی و اظهار فضل نکنی پاسخ سوالت را خواهی گرفت،اما پیش از آن ابتدا یک نام ثابت انتخاب کن تا من بدانم کسی که این سوال را ناشناس مطرح کرد کیست و چه اطلاعاتی دارد تا بر اساس آن بحث منظم پیش برود و من بدانم کی اول چی گفت،در وسط بحث چه گفت و در آخر بحث چه می گوید،چون ناشناس یک عنوان عام است که خیلی ها با آن می نویسند و با هم اشتباه می شوند.حالا گذشته از اینها که باید کمی صبور باشی و همه بحث ها و رد و اشکالها را ببنی بعد اینطور قضاوت کلی کنی،من یک سوالی را متوجه شما می کنم با توجه به ذیل این نوشته،شما گفتید:
“چون مواردی در قرآن هست که نشون می ده این کتاب در سطح فهم مردم زمان خودش بوده”
لطف کن یکی یکی این موارد را مطرح و ببحث بگذار و بقول خودت همینجور اکتفا به کلی گوئی نکن.
گرجستان تا ده سال پیش مملو از فساد و تباهی بود
به ترتیبی که رییس ICC گرجستان میگفت: «در آن زمان من مجبور بودم با حداقل شش محافظ در شهر حرکت کنم»، ولی امروز این کشور آنچنان امن است که نه او دیگر نیازی به محافظ دارد و نه خبری از قتل و غارت منتشر میشود.
رمز تغییر در گرجستان آن است که تعدادی از وزرای جوان دولت شوارد نادزه در سال ۲۰۰۳ حرکتی را به راه میاندازند که به انقلاب گل سرخ (Rose Revolution) معروف شده است.
هدف از این حرکت کنار گذاشتن افراد فاسد در سلسله مراتب حکومتی و بازسازی نظام اداری کشور براساس نظام اقتصاد بازار و ایجاد شفافیت کامل در امور بود
از اتفاقات عجیب در گرجستان آنکه در یک روز، تمام پرسنل پلیس راهنمایی کشور را اخراج میکنند و افرادی جدید طی چند ماه بعد استخدام مینمایند و جالب آنکه نقل میکنند که طی چند ماهی که کشور بدون پلیس بود، امور حملونقل کشور بهتر از گذشته اداره میشد.
نخستوزیر گرجستان نقل میکرد که در یک بررسی بینالمللی مشخص شده که در سال گذشته تنها سه درصد از افراد خانوارهای گرجستانی مبادرت به دادن رشوه کردهاند؛ در حالی که این شاخص حتی در برخی کشورهای اروپایی بالاتر از این رقم است.
طی نه سال گذشته حکومت گرجستان تحولات غیر قابلباوری را به اجرا گذاشته است. از جمله سیستم گمرکی را به وجود آورده که یک کامیون طی یک ساعت وارد گمرک شده، مورد ارزیابی قرار میگیرد و از در دیگر گمرک پس از انجام کلیه تشریفات گمرکی خارج میشود.
سیستمهای اسکن آنچنان دقیقاند که امکان هیچ گونه تخلفی وجود ندارد و سیستم اداری گمرک به ترتیبی سازمان یافته که از لحظه ورود فرد متقاضی به گمرک تا زمان خروج او همه جا تصویر و صدای او ضبط میشود. به علاوه همه امور به صورت اتوماتیک انجام میگیرد بنابراین دخالت ماموران گمرک در تصمیمگیریها در حداقل است.
گفته میشود که اجازه ساخت و ساز و همچنین صدور مجوز برای هرگونه کسبوکار طی یک روز انجام میشود و فرد متقاضی تکلیف خود را به روشنی میداند که چه دیونی دارد و در مقابل چه امتیازاتی را دریافت میکند.
نخستوزیر گرجستان طی سخنان خود در جلسه افتتاحیه اجلاس ICC گفت که رتبه گرجستان از نظر شفافیت طی ده سال گذشته از ۱۱۲ به ۱۲ در بین کشورهای جهان ارتقا یافته و امیدوار بود که در چند سال آینده به شفافترین کشور جهان مبدل شوند.
این کشور کوچک حدود ۲۵ میلیارد دلار تولید ناخالص دارد که ۱۰ درصد آن از محل فعالیتهای کشاورزی تامین میشود. در حالی که ۵۶ درصد نیروی کار آن کشور در کشاورزی مشغول کارند که مقایسه این دو رقم نشان از عدم تعادلی چشمگیر دارد.
با اقدامات متهورانهای که دولت گرجستان در جهت بازسازی انجام داده میتوان آیندهای روشن برای آن تصویر کرد.
به علاوه بررسی متغیرهای کلان اقتصادی کشور از سلامت اقتصادی آن حکایت دارد
این تجربه از آن جهت بسیار متفاوت و مهم است که میتوان یک کشور غوطهور در فساد و فاقد منابع قابلتوجه طبیعی را طی ده سال به کشوری پیشرو تبدیل کرد.
مسوولان گرجستانی ICC معتقد بودند که رمز موفقیت درخواست سیاسی و ایجاد انگیزه در مدیران جوان تحصیلکرده و پرانرژی بوده است.
حال این سوال مطرح میشود: میتوان خدمات دولتی را به سرعت شفاف و سهل کرد و در اختیار مردم قرار داد؟ گرجستان برای این سوالات جواب مثبت پیدا کرده و ثابت نموده که فساد قابلکنترل است.
دکتر محمدمهدی بهکیش
پ.ن:خوش به سعادتشون. بعد هدایت الله خادمی (عضو کمیسیون انرژی مجلس) امروز گفته: در شرایطی که به ما اجازه نمیدهند نفت بفروشیم و کالای مورد نیازمان را وارد کنیم، ممنون روسیه هم هستیم که به ما کالا میدهد تا از گرسنگی نمی ریم!
همه کشورا دارن پیشرفت میکنن ما داریم میریم به عصر حجر.
برای همینه که گرجستان مسلمین را راه نمی دن! و دین و باور را به حریم خصوصی رانده اند.چون از یکطرف از شر چس ناله هاشان و از طرف دیگر از دروغگویی و دزدی و فسادشان کشورو مردم را ازاد می کنند! دین و باور در سیاست و اجتماع جز فساد و دروغ و گداپروری و پشتی و پلشتی و تبعیض ببار نیاورده و نخواهد آورد.
فارسی زبان گریخته از وطن! بعد از تذکر “پلاشتی” را خوب تصحیح کردی به “پلشتی” اما پشتی یعنی چه بیسواد؟! …ناله بود؟! یا در اثر زندگی انگلی و علّافی در غرب زبان مادری یادت رفت؟! یا شاید در حالیکه “بشتی “زده بودی “پستی” را “پشتی” نوشتی؟! یا کینه و نفرت کور نسبت به اسلام و مسلمین وادارت کرد از هول حلیم در دیگ بیفتی و از پستی به پشتی! تعبیر کنی؟!
———-
سید مرتضای گرامی
سر به سر مزدک نگذارید.
در نوشتن، هیجکس فحش و کلمات رکیک کم نمی آورد. جور بجور می شود ناسزا تولید کرد. از زاویه های گوناگون. کاش توصیه ی مرا می پذیرفتید و اصلا اعتنایی به تلخ گویی ها و ناسزاهای دیگران نمی کردید. انگار که اصلا نمی بینید آنها را. محکم به ابراز نظر خویش بپردازید. این شیوه را من خود آزموده ام. بسیار درست و انسانی و کارساز است.
با احترام
.
گرامی
عجب فرمایشی دارید شما،شما علیرغم چنگک زدن و سانسور برخی الفاظ فحش این عنصر پلید و بی تربیت،دائما در حال فرصت دادن به اهانت های او به من و عقائد من و محترمین من هستید،بعد می فرمایید بنده بدهان او نکوبم؟! آخر سخنان او زائد بر فحش،تمسخر،اهانت،و هجو و طعن گوئی امر زائدی در آنها نیست که به آن بپردازیم،شما بارها این لفظ علّاف را در نوشته های او نسبت بمن منعکس کردید،و همینطور اهانت های دیگر مثل نون دانی و چیزهایی دیگر،یا اینها را منعکس نکنید یا در مورد نحوه پاسخ من به او دخالت نکنید،چون بنده اینجا علیرغم احترام بشما بعنوان مدیر یک سایت در مقام فراگیری اداب نیستم،پس با هرکس باقتضای فهم و درک و منش و ادب و ادبیات او گفتگو می کنم،یا اهانت های او را منعکس نکنید یا در مورد پاسخ من به او دخالت نکنید چون بنده به نحوه تعامل شما با او کاری ندارم و تکلیف خود را ادا می کنم،یا اگر ایندو شق را نمی پذیرید بشما باشید و او و امثال او،بنده در اینصورت دیگر اینجا چیزی نخواهم نوشت.
با احترام
———-
سید مرتضای گرامی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
بمانید و هرجور که مایلید بنویسید.
راستی همینجا نوشته اید: (در این سایت) من در مقام فراگیری آداب نیستید. یعنی بی نیاز از فراگیری آداب هستید؟ مگر می شود تا دم مرگ بی نیاز از فراگیریِ آداب بود؟ مگر می شود یکی را پیدا کرد و با انگشت نشانش داد و گفت: این یکی آداب را می داند. پیدا می شود این یک نفر؟
با احترام
سلام گرامی
من نگفتم من بی نیاز از ادب یا آداب هستم،عرضم این بود که شما در مقام تادیب من نیستید که بتوانید بگوئید این بگو یا آن نگو،سرّ این مطلب را نیز توضیح دادم که شما وقتی هم خودتان در بسیاری موارد ادب در گفتار و نوشتار را رعایت نمی کنید و بکسانی اهانت می کنید و این اهانت را احیانا بشجاعت یا امور دیگر تفسیر می کنید،و علاوه بر آن بنوعی پارادوکس گونه رخصت به بی ادبان می دهید که هرچه می خواهند بگویند یا بنویسند و آنها را در آستانه های مربوط به خود منعکس کرده و عواطف دیگران را مجروح می کنید و در عین حال فرادستانه از یک طرف (مثلا از بنده) می خواهید پاسخ بی ادب فحاش را ندهد،بنابر این شما اهلیّت تعلیم آداب به دیگران را ندارید (لااقل در مورد بنده) و بنده ملزم نیستم هم فحش و ناسزا به خودم و عقائد و محترمینم بشنوم هم در عین حال سکوت کنم و ببینم که شما بجای تشکیل و تقویت حزب مودبان مورد ادعایتان هر روز در حال مجال دادن و دامنه دادن به بی ادبی و بی ادبان در آستانه های مربوط بخویش هستید و بسیاری از الفاظ یا گفتارهایی را که از نظر بنده اهانت آمیز و دور از ادب است و باید سانسور شود با خط کشیدن روی چند کلمه و تساهل در موارد دیگر منعکس می کنید.اجمالا شما می توانید رویّه شخصی خاصی داشته باشید برابر کسانی که شما را هتک می کنند و ناسزا می گویند اما مجاز نیستید رویّه خویش را به دیگران تحمیل کنید،چون اینجا یک نکته تجربی نیز وجود دارد که گاه پاسخ ندادن و بدهان یاوه گوی فحاش نکوفتن،موجب غرور و جرات و جسارت بیشتر او خواهد شد چیزی که در سایت شما محسوس و مشهود است،غرض من از نوشته بالا این بود نه اینکه من کاملم و نیازمند تکامل و رشد نیستم،غرضم این بود که من پیرو افراد متناقضی مثل شما نیستم.البته در این گفتگوها شما بحکم مدیریت سایت اتان مختارید که سخنی و کلمه ای از من یا دیگری را که ناسزا یا خلاف ادبی که می فهمید بدانید سانسور کنید اما لطفا برای بنده پانوشت ننویسید که چه بنویسم و چه ننویسم.
با احترام
———–
سید مرتضای گرامی
قدر توصیه ی مرا بدانید.
با فحاشان مدارا پیشه کنید.
سعدی و بزرگان دیگر نیز بر این مهم اصرار دارند.
راستی “اهلیت” یعنی چه؟
یعنی یک نفر که خودش متصف به صفات اخلاقی نیست، اجازه ندارد دیگری را به چیزی درست توصیه کند؟
این قاعده ی اهلیتیِ شما بسیار خطرناک است دوست من. من بارها گفته ام: تصور کنید یک قاتل و جانی را می برند که اعدامش کنند. سر راه، خم می شود و آشغالی را از زمین بر می دارد و در سطل زباله می اندازد. این فرد، فرق می کند با قاتلی که بی تفاوت از کنار آن آشغال عبور می کند.
من که معتقدم: نصیحت یا توصیه یا سفارش تا پند یا اندرز را – اگر که درست باشد – می شود از هر کسی پذیرفت. از هر کسی!!! چه زشتکار و چه درستکار.
با احترام
.
ممنون از توصیه شما
اهلیّت مصدر جعلی است بمعنای سزاوار بودن و شایستگی.
من جهت کاربرد این تعبیر را در جملات ماقبل اش توضیح دادم.
مثال قاتل و جانی که آشغال را بر می دارد غیر از بحث توصیه کسی است که خود عامل به مورد توصیه نیست.
روش من تاکنون مدارا بوده است ولی روش مدیریت شما در انعکاس مطالب کامنت گذاران را جری بر من که نه،جری بر همه چیز و همه کس کرده است و این ناشی از طرز تفکر و تساهل بیجا و برداشت های خاص و غالبا اشتباه شما از مسائل است.
با احترام
نمونه گرجستان و یکی دو کشور دیگر گواه بر این مدعا است که عامل اصلی فقر و فلاکت ؛ خشونت و ادمکشی؛ دزدی و اختلاس ؛ جهالت و عقب ماندگی کشورهای خاورمیانه دین و فقط دین و مخصوصا اسلام و بالاخص مذهب تشیع است
مثلا با این تعبیرات دگم و یکطرفه خواستید بگید خیلی می فهمید و خیلی روشنفکرید؟! میشه توضیح دهید که نمونه گرجستان و یکی دو کشور دیگر چطور اثبات می کند که عامل اصلی فقز و فلاکت و خشونت و آدمکشی و دزدی و اختلاس و جهالت و …کشورهای خاور میانه فقط دین و فقط اسلام و مخصوصا مذهب تشیع است؟
شما مگر عقل ندارید؟ چند کشور غیر از ایران در خاورمیانه وجود دارد که همه آنها تحت قوانین دین و تشیع اداره می شوند؟ آیا کشورهای خاور میانه همه با حکومت اسلامی و فقه شیعی اداره می شوند؟ آیا فقر در کشورهای شرق آسیا که ربطی به اسلام ندارند وجود ندارد؟آیا آدمکشی و خشونت فقط در کشورهای اسلامی است؟! در امریکا و اروپا قتل و آدمکشی نیست؟!دزدی و اختلاس مخصوص ایران یا کشورهای اسلامی است؟ اسباب فقر و فلاکت مختلفند باید آنها را واکاوی کرد نه اینکه همینطور بهوس دهان باز کرد و همه چیز را به دین نسبت داد،حالا شما که ظاهرا دین ندارید خیلی صادق و اخلاقی هستی با این افترائات و دروغها و اغلاط؟ خوب بگو من مسلمان نیستم و شیعه نیستم و اسلام و شیعه را قبول ندارم،خوب ما هم می گویم به درک! این اعتقاد یا عدم اعتقاد حالا چه ربطی دارد به اینکه این نسبت های دروغ را به دین بدهی؟!و گذشته از همه اینها اگر من و توی مسلمان قواعددین را مراعات نکنیم گناه دین این وسط چیست؟ گناهش این است که من و توی فاسد تابع دین مراعات قواعد دین را نمی کنیم؟! خیلی بی منطقید،ریشه همه اینها هم این است که عقده از حکومت دینی که مردم در ایران بوجود آورده اند دارید،چون اقلیتی هستید که طاقت تحمل قاعده دموکراتیک لزوم احترام به رای اکثریت را ندارید.
اخلاق ژاپني
يک:
دانش آموزان همراه با مدرسين هر روز به مدت ربع ساعت به نظافت مدرسه مي پردازند و اين کار باعث تربيت نسلي متواضع و حريص بر نظافت مي گردد.
دو:
هر شهروند ژاپني که سگ داشته باشد، هميشه کيف و کيسه هاي خاصي براي برداشتن فضولات آن به همراه دارد.
حرصشان بر نظافت، سرلوحه ي اخلاق خود قرار داده اند.
سوم:
کارگر نظافت و رفتگر را
“مهندس بهداشت”مي نامند و ماهانه پنج الي هشت هزار دلار آمريکايي مي گيرد و براي ورود به اين پيشه بايد امتحانات کتبي و شفاهي داد.
چهارم:
ژاپن هيچ منبع طبيعي ندارد و سالانه در معرض صدها زلزله قرار مي گيرد اما اين مسائل باعث نشده که اين کشور را از اين که دومين کشور اقتصادي در جهان باشد، باز دارد.
پنج:
هيروشيما فقط طي ده سال توانست، از لحاظ اقتصادي به همان هيروشيماي قبل از سقوط بمب هسته اي بازگردد.
شش:
استفاده از تلفن همراه در قطار، رستوران و تمام اماکن بسته ممنوع است و در موبايل هايشان به جاي کلمه ي” بي صدا” از کلمه ي “اخلاق” استفاده شده است.
هفت:
يکي از مواد درسي اول تا ششم ابتدايي گامي به سوي اخلاق است که در آن اخلاق و شيوه تعامل با ديگران را آموزش مي دهد.
هشتم:
با اين که ژاپن از ثروتمندترين کشورهاي دنياست، اما پيشکار و خدامه نمي گيرند و اين پدر ومادر است که مسئول فرزند و خانواده به شمار مي آيند.
نهم:
از اول ابتدايي تا سوم دبيرستان چيزي به نام “مردودي” ندارند! چون هدف:
تربيت، نهادينه کردن مفاهيم و ساختن شخصيت است نه فقط تعليم و تلقين.
دهم:
در رستوران هر کسي به اندازه نياز خود غذا برمي دارد و آخر کار در بشقاب شان چيزي نمي ماند…اسراف وجود ندارد.
يازدهم:
ميانگين تاخير قطار در سال هفت ثانيه است.
مردماني هستند که ارزش وقت را مي دانند و با دقتي پايان ناپذير بر ثانيه و دقيقه ها حريص هستند.
دوازده:
دانش آموزان در مدارس مسواک خود را برداشته و بعد از صرف غذا دندان خود را تميز مي کنند و از همان کودکي مراقب سلامتي خود هستند.
سيزده:
مدير مدرسه نيم ساعت قبل از تقسيم شدن غذا از غذاي دانش آموزان مي خورد تا از سلامتي آن مطمئن شود و اگر از او بپرسي که چرا…؟!
مي گويد:
اين دانش آموزان، آينده ي ژاپن هستند.
—————–
درود دوستان گرامی
کمی هم اگر در باره ی مطلب اصلی – که من نوشته ام – اشارتکی داشته باشید بد نمی شود ها؟
با احترام
درود نوریزاد گرامی
بنظر می رسد که مشکل این است که شما یک پست قبلا نوشته شده را اینجا تکرار کرده اید،حال به چه مناسبت یا علاقه ای به زمان فعلی نمیدانم،آیا صرف اینکه یک کلمه “خوراک روس و اسرائیل” در آن نوشته بوده باید مطالب مربوط به گذشته را که پست مستقلی بوده و دوستان لابد ذیل آن نظرات خود را نوشته اند را دوباره تکرار کنید؟! اگر مقصود از تعبیر “خوراک روس و اسرائیل” در عنوان این پست تحلیل خاصی در باب مناسبات ایران با روسیه و مناسبات روسیه با اسرائیل بوده است کافی بود تحلیل و برداشت خود را جداگانه بنویسید بصورت یک پست همانطور که سخن روز براه انداخته اید و بصورت فایل صوتی روی کانال می گذارید،بنابر این هیچ نیازی به این نبود که یک نوشته طولانی مربوط به ماجراهای جلوی زندان اوین را که گذشته و می شود با یک سرچ به آن و مطالب ذیل آن رسید را دوباره تکرار کرد و متوقع بود دوستان دوباره ذیل یک مطلب تکراری اظهار نظر جدید کنند،این سایت شما آقا الان همینجوری شده و تحت تاثیر مطالب کانال اتان است،یعنی مطالب کانال شما الان متنوع تر است و جذابیت بیشتری دارد،عادت کامنت گذاران نیز الان این شده که اصلا به اصل نوشته شما کاری ندارند و هرکس سعی می کند یک مشت مطالب راست یا دروغ یا بی اساس یا تحلیل های فاقد ارزش یا فحش و ناسزا به ادیان و اعتقادات یا توهین به این و آن را اینجا خالی کند یا با نقش بازی کردن تحت نام های متعدد به یکدیگر بند کنند،پوزش می خواهم صریح هستم اما بنظرم مقصّر این وضع خودتان هستید اگر مثل سابق بهای به سایت بدهید و مطالب فکر شده جدید -ولو کوتاه ولو غیر سیاسی- بنویسید و فقط وجهه همت اتان منعکس کردن کامنت های چرند یا حاوی فحش و ناسزا و زبان دادن به فحّاشانی مثل فحّاش زشت گوی این سایت نباشد طبیعتا سطح نوشته های سایت اعم از متن و کامنت اینطور تنزل نخواهد یافت.
با احترام
————-
بله
سپاس
چشم
پستی دیگر می گذارم
.
نامه یک معلم به دادستان سنندج
دادستان محترم سنندج
با سلام
مستحضر هستید که آخرین تصادف تانکرهای حمل نفت در سنندج، منجر به فاجعه ای بس دردناک برای تعدادی از شهروندان این شهر شد و شهر را در ماتم فرو برد. نیک آگاهید، این حادثه نه اولین و نه حتی آخرین مورد حوادثی است، که این تانکرها تاکنون در جاده های کردستان رقم زده اند. تاکنون صدها مورد از این تصادفات اتفاق افتاده است و هرکدام نیز منجر به فاجعه ای انسانی، زیست محیطی و مالی شده اند؛ اما به دلیل آنکه اغلب آنها در جاده ها روی می دهند، جامعه حساسیت چندانی در مورد آنها نشان نداده و ابعاد زیان های ناشی از این تصادفات آنچنانکه باید و شاید رسانه ای نشده است. اما اینبار به دلیل آنکه حادثه در مقابل دیدگان مردم روی داد، فرصتی برای رسانه ها و شبکه های اجتماعی فرآهم آمد، که به همه ابعاد مسئله انتقال نفت عراق به ایران با تانکر پرداخته شود و البته فرصتی برای شما که از طریق برگزاری محاکمه ای عادلانه برای همه طرفهای درگیر و مسسببان اصلی این حادثه غم انگیز و حوادث مشابه برای برقراری عدالت و نیز اقناع افکار عمومی بپردازید.
جناب دادستان! منظور بنده از محاکمه عادلانه قطعا برخورد با عوامل نزدیک حادثه و مجرم شناختن راننده کامیون بخت برگشته و یا راننده اتوبوس که ظاهرا جان سالم بدر برده است، نیست که فقط سبب شادی عاملین اصلی و ادامه فعالیتهایشان به زیان این مردم شده و دستگاه قضا را در نگاه مردم بی اعتبار می کند. از اینرو، لازم است که دادگاه همه افراد، نهادها و دستگاه هایی را که در این قضیه دخیل بوده اند و به نوعی علل دور و البته اصلی حادثه به شمار می آیند، بدون واهمه از میزان قدرتشان به دادگاه فرا خوانده و محاکمه کند. اجازه دهید به تعدادی از این پرسش ها که ذهن بسیاری از مردم این شهر را به خود مشغول کرده بپردازم. امیدوارم این سوالات در دادگاهی که شما برگزار می کنید، پاسخی درخور بیابند.
– آیا مکان اداره وابسته یک دستگاه انتظامی( تعویض پلاک) نقشی در روی دادن حادثه از طریق باریک نمودن معبر اصلی داشته است؟ آیا مدیران شهری اعم از شهرداری و شورای شهر پیشتر از این دستگاه خواسته اند که محل فوق الذکر را تخلیه نماید یا خیر؟ مطابق شنیده ها، ارگان مربوطه سالهاست که تذکر گرفته است، اما وقعی ننهاده است. مستحضر هستید که شهر سنندج مملو از نهادهای نظامی و امنیتی گوناگون است و کسی نیز یارای در افتادن با آنها را ندارد. از جایگاه پادگان های ارتش و سپاه بگیرید تا نهادهای امنیتی در بهترین و گرانترین نقاط درون شهر. تصور نمی کنید، اگر همه اینها به خارج از شهر منتقل می شدند، حمل و نقل درون شهری با سهولت بیشتری انجام می شد و امنیت آنها نیز فزونتر می گشت. در دادگاه از آنها بپرسید که درون شهر دقیقا چه کاری می کنند و چرا به جایی که باید نمی روند؟
– پشت این قرارداد نفتی که با روش غیر قابل باور انتقال با تانکر انجام می شود، چه از طرف عراقی و چه از طرف ایرانی چه کسانی قرار گرفته اند. چگونه است که ایرانی که صادرات نفت آن با تحریم مواجه شده است و به اصطلاح نفت روی دستش مانده است، تبدیل به وارد کننده نفت شده است؟ قرارداد بین چه طرفهایی، به چه میزان و برای چه مدت زمانی بسته شده است؟ آیا این مسئله، ارتباطی با مسئله کرکوک و منازعات بر سر آن دارد؟ هزینه ای که شهروندان کردستان متقبل می شوند، در عوض درآمد برای چه کسانی است؟
– میزان خسارات وارده اعم از زیان های جانی و مالی بر شهروندان، مسافران ، کشاورزان و نیز فجایعی که برای محیط زیست این استان اتفاق افتاده است، چه مقدار بوده است؟ چه کسی باید پاسخگوی این زیان ها باشد؟
– چرا این نفت حتما باید از جاده مریوان – سنندج که در بهترین حالت فقط می توانست یک جاده توریستی باشد، ترانزیت شود؟ آیا تاکنون به مسیر بعدی تانکرها یعنی جاده ای که دو مرکز استان (سنندج و کرمانشاه) را به هم وصل می کند، پای گذارده اید؟ آیا این جاده کشش صدها تانکر حاوی نفت را دارد؟ چگونه است که نهادهای ناظر تاکنون به این مسئله هیچ واکنشی نشان نداده اند؟
– در نهایت، یک دادگاه واقعی باید جایی برای پاسخگویی قطعی به سوالاتی از این دست باشد و نه محاکمه قربایان جانی و مالی این حادثه. شهروندان سنندجی، مریوانی و کرمانشاهی قاطعیت نهادهای نظامی و انتظامی در برخورد با کولبران به بهانه قاچاق و مجازات آنها با شلیک مستقیم گلوله و عدم رسیدگی به پرونده آنها در دستگاه قضایی را بارها شاهد بوده اند؛ این شهروندان، امیدوارند در دادگاه تحت نظر شما، این بار پاسخهای قطعی برای سوالاتشان در مورد مسئله ای که زیانهای آن هزاران بار از اجناسی که کولبران وارد می کنند، بیشتر است، بیابند.
آزاد نمکی
سلام اقای نوری زاد چند جوان در ابشار مارگون در طبیعت رقصیده اند. مسئولین منطقه را تا اطلاع ثانوی تعطیل کردند
چه کور است چشمی که نمی بیند آن ابشار خود رقصان است. آن درختان دست افشانند، آن پرندگان قرن هاست که آنجا میخوانند…
در حکومت ولایی روش گران کردن اجناس اینطوریه که قیمت یه جنس رو ۴۰٪ افزایش میدن بعد صدای مردم درمیاد همه اعتراض میکنن و باعث میشه اون کالا ۱۵٪ ارزونتر بشه
بعد همه خوشحال و شاد و خندان راضی از کاهش قیمت برمیگردن سر خونه زندگیشون و هیچکس هم دقت نمیکنه که ۲۵٪ گرونتر شده! حقیقتا ملت ما هنوز راه صحیح اعتراض کردن را نیاموخته است واصولا اعتراض کردن را به معنی حقیقی کلمه یاد نگرفته!بهترین راه اعتراض باهم بودن است دست دردست هم!
درود برشما آقای نوری زاد
ايران رابمانند لاشه اي در گوشه اي افكنده اند تا لاشخور ها ، هريك به تناسب منقار شان بتوانند از اين نعش عزيز طعمه بر گيرند .
افشاي عطاي ثامن الحجج به مهران مديري واحسان عليخاني را، ميتوان موجب برائت ِسردمداراني چون آيت الله لاريجاني در پيوند با حسابهايش ، كه از پرده برون افتاده قلمداد نمود .
خدايي وقتي رييس يكي از قواي سه گانه حكومت ، مي بيند كه از لاشه ي رهاشده اين نعش عزيز ، هرلاشخور وكركسي، باعتباربرخورداري از توجه و حمايت مديريت كلان مملكت ، بجاي لقمه ، بخش عظيمي از آنرا ميكنند ، چرا نبايد بخودش حق بدهد كه بموازات مسئوليت مشترك اش در داشتن نقش حكومتي ، در دستگاهي بدون حساب وكتاب ، حصه اش را – دستكم از وابستگان دست چندم موثر در بقاي سيستم برداشت نمايد .؟
برای من نوشتید: سپاس
سپاس ، سزاوار همت شما وارزاني شماست
سر در گمي در آگاهي يابي ودريافت چيستي مفاهيم مفاد حقوق بين الملل ، در رويه هاي بالاي تصميم گيري وتصميم سازي ، با توالي اشتباه ، موجب ايجاد سر خوردگي باشندگان اين نياخاك ، بويژه فرودستان جامعه ودرنتيجه به معرض خطر كشاندن مردم ميهن ما ، با خلط تفهيم ومفاهمه نمايندگي حكومت براي حفظ منافع ملي ، گرديده است.
يك نمونه از تدابير بسيار انديشيده شده اين حضرات ، ادعاي تهديد آميز بستن تنگه هرمز ، در قبال نفت خواران جهاني ست.
تصور بي تبصره تعلق برشي از كره خاكي بانام كشور بادارا بودن حق حاكميت ملي وفريضه بودن اين شناخت در گستره جهانيِ حاكميت ها ، پاره اي از حقوق مالكيت وصلاحيت بهره برداري حكومت هاي غير ملي وخارجي را در داخل كشورها،از جمله حق مالكيت سفارتخانه ها ، جنبه بين المللي بودن نقاطي از آبراه ها، منابع اعماق اقيانوس ها وحد فاصل فضاهاي بالاي لايه هاي هوايي پذيرفته شده، عمداًويا سهواًبه تغافل مزاحمت آفرين براي ملت ما ، كشانده است .
ادعاي بدون مسئوليت بستن تنگه هرمز – كه باعبور بي ضرر گشتي ها، بعنوان آبراهي بين المللي ، در معاهدات پذيرفته شده جهاني شناخته ميشود ، تبعاتي بسيار گرانتر از حذف سيستم حاكم را براي ملت ايران بدنبال دارد . بويژه در آن بخش از فصل هفتم منشور و شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه دخالت هاي بجا وبيجاي آمريكا را به بهانه عدم نيروي هاي سازمان يافته جهاني براي محافظت از صلح وامنيت بين المللي ، در سطح سكوت از اقدامات اش ، مشروعيت مي بخشد.
حاكميتي كه ميدان ديد ش در حفظ بقاي خويش خلاصه ميشود ، حق ندارد بنام نمايندگي از مردم سرزمين اش ، ورطه هولناك پس از سقوطش را براي مردم رقم بزند .مسدود كردن وبستن تنگه هرمز از جانب سردمداران حكومت ايران ، اگر چه آخرين تير تركش تلاش بقاء براي حكومت است ، بميزاني صعب الجبران باعث خسارت ملي پس از سيستم حكومتي براي ملت برجاي مانده خواهدشد .
با درود و عرض ارادت
میخاستم بدونم فک میکنید چند نیروگاه ابی.برقی داریم که حاال باکاهش ذخیره اب در پشت سدها تعطیل شده اند ؟ شما خودتان بهتر میدانید خاموشی های اخیر هیچ ربطی به خشکسالی ندارد و اگر بگویند مربوط به تحریمهاس جواب بسیار ساده س چون تحریمها هنوز شروع نشده خب پس فکر میکنید دلیلش چیست ،؟ من برایتان میگویم قضایای دیماه ۹۶ و گوشمالی مردم که البته کمی بچه گانه به نظر میرسد ولی هر باری که مملکت شلوغ شد بعدش اتفاقات شبیه به این قضیه رخ داده که با ورق زدن تاریخ چند سال گذشته و وقایع ان پاسخ ان را روشن میکند
فهرست نیروگاههای ایران
https://fa.wikipedia.org/wiki/
——
چند درصد برق کشور از آب پشت سدها تولید میشود؟
https://www.khabaronline.ir/detail/604293/Economy/energy
—–
نیروگاه های آبی در ایران
http://www.packmangroup.com/content/1463/
—-
وقتی می خواهیم تحلیل های چپ اندر قیچی و حرف های مفت بزنیم چه خوب است پیش از آن اندکی پیرامون پایه های تحلیلی خویش مطالعه کنیم.
درود بر استاد گرامی
لطفا اطلاع رسانی فرمایید و مردم را آگاه کنید
طبق اخبار رسمی روزانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت استخراج میشه که با قیمت متوسط ۸۰ دلار رقمی معادل ۲۰۰ میلیون دلار حاصل فروش روزانه است، این رقم فروش ماهیانه ۶ میلیارد دلار و سالیانه ۷۲ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت می شود، که با نرخ متوسط هر دلار ۸۰۰۰ تومان عدد جمع فروش به تومان میشود ۵۷۶ هزار میلیارد تومان یعنی دوازده تا صفر جلوی عدد ،واسه اینکه بزرگی عدد را بدست بیاریم کافیه بدونید که خاوری ۳ هزار میلیارد تومان دزدید و این یعنی فروش نفت ۱۹۲ برابر اختلاس خاوریست. حال برای اینکه بزرگی اختلاس خاوری را متوجه بشید کافیه که بدونید میتوانید براحتی تا ۲۵۰۰ سال آینده ماهیانه ۱۰۰ میلیون تومان خرج کنید .
این تنها بخش درآمد نفتیه ، اگر معادن سنگ و گاز و فیروزه و طلا و … حساب کنید متوجه می شوید چقدر این مملکت غنی هست.
درود، جناب شفیعی
جامعه ای رو به پیشرفت است که هر فرد نسبت به آن خود را مسئول بداند و حاکمیتی مردمی است که مردم بر آن نظارت داشته باشند .
شما اول تکلیفت را با نهی ازمنکر و قصاص و حد وشریعت معلوم کن .
غصب اموال و گروگانگیری ایرانیان و ساختن بتکده مردگان فقط برای چپاول بوده که از ابتدای اسلام تاکنون بر دیگر مردمان اعمال شده است.
این غارتگری در برخوردش با ایرانیان کم کم شکلی دینی بخود می گیرد که کمک کننده اش هم خود ایرانیان (بخاطر قدمت طولانی دینگرایی) بوده اند. این غارتگران در طی قرون متوجه می شوند که محکوم به نابودیند، مگر اینکه ظاهر کشتار و ابلیسی خود رابه پوشش دین ملبس کنند.
متاسفانه ، اوهام ،زمانی که بر فرد و افراد غلبه کند. آن فرد و افراد را از مرحله ی یک انسان باشعور و مستقل پایین آورده و به یک ابزار و وسیله تبدیل می کند.بدین خاطر وظیفه هر فرد است که خود به جستجوی حقیقت برخیزد وبرای رسیدن به آن ،سعی کند که واقعییت موجود را بفهمد و درک کند .هر کس نباید شق القمر کند، فقط باید خود و جهان را جدی بگیرد و سعی کند واقعیت موجود را بفهمد و احیانا اگر هم بیشتر که چه بهتر.
بدین خاطر، باید فکر و قلب و دست یکی باشند. بدین خاطر است که نماز و روزه اعمالی اوهامی باطلند.
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد/که خاک میکده عشق را زیارت کرد
عشق در این جا بخود آمدن است هیچ کس چون عاشق گرفتار خویشتن نیست.و وابسته به دیگری.
و
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل / بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
تجارت واقعی ،یعنی بردن و برتری و غلبه بر ربودن عقل است. انسان، دارایی اش عقل است همین عقل اورا از دیگر جانوران متمایز کرده است.
هر فرد نه تنها نسبت به جهان بلکه نسبت به آن من درونی/وجدان/دین مسولییت دارد و باید اورا بشناسد. این من درونی در همه یکسان است و سمتش بسوی زندگی وسلامتی و خوشیختی است که متاسفانه اغلب دچار اوهام و بیماری مالیخولیایی است.
بزبان ساده;
بی “خود آ “بودن همان بی خدایی است.اما، خورشید در میان کوران را چه سود؟
درود فریبای گرامی بقول زنده یاد استاد منوچهر جمالی جای تعجبی ندارد که خدا در زبان فارسی از همان خود و خایه و تخم یعنی بنیان همه چیز و هستی می اید! اصولا خدا در فرهنگ اصیل ایران افریننده نیست بلکه دوست و رفیق و همجنس و یاور و همکار انسان است و در حقیقت همان خود انسان و هستی است.بهمین دلیل هم قداست تنها برای حیات و انسان و زندگی و هستی معنی می دهد نه ///// ادیان ابراهیمی بخصوص اسلام مقدس کرده!
بی معرفت و بی تربیت این چه جور سخن گفتن با یک مخاطب خانم است؟
بعد،این چرندیات که “اصولا خدا در فرهنگ اصیل ایرانی آفریننده نیست”را پروفسور بیسواد منوچهر جمالی یادت داد؟!
“بهمین دلیل قداست….”
چطور شد وقتی نام تقدّس و مقدّس و مقدّسات می آید رم می کنید و می گوئید هیچ چیز مقدس نیست و باید همه چیز را نه تنها نقد کرد بلکه بنظرت می توان همه مقدسات را فحش داد و به آنها اهانت کرد و….،حال چطور شد حیات و انسان و زندگی قداست پیدا کرد و مقدس شد؟! این آیا چیزی غیر از تناقض و امکان اجتماع نقیضین و ضدین است؟!
هان یادم افتاد نویسنده مزخرفات بالا در یکی از نوشته هایش ضمن نفی قانون علیت عام در جهان هستی،به امکان اجتماع نقیضین نیز قائل شده بود! شاید در حال مشتی (بخوانید مستی!)
درود مزدک گرامی
زبان و تفکر هر دوران مربوط به آن دوران است و استاد فیلسوف جمالی بحثی هرمنوتیک را در فلسفه ایران وارد کردند که بسیار تامل انگیز است.
و اما زمانی که ما بدوران ۱۴۰۰ یا ۲۰۰۰ سال پیش رجوع می کنیم ، انسانهایی را شاهدیم که خود را روی زمینی ناثابت می یابند، که گاه میلرزد. آسمانی با ستارگانی که همه در نهایت جای ثابتی دارند، و گاهی میغرد و نابود می کند، جانورانی که قوی تراز اویند . گاهی دچار ضعف و درد و مرگ می شود بدون آنکه علتش را بداند.این انسان ،طبیعتا انواع مختلف خدایانی دارد که گاهی در صلح و گاهی در جنگند.طبیعتا نیز این خدایان خصوصیتی انسانی دارندچون خشم و مهر و…
دوران شوش و بابلیان، دوران جنگهای پیاپی بین خدایان نیز است. همه این خدایان ،نمایندگانی روی زمین دارندکه در بتخانه ها از آانان پرستاری می شود. و سرچشمه ملایان هم از همینجاست.
دوران پیامبر، دورانی است که جزیرت العرب رشد کرده و بازرگانی دید جغرافیایی و ثروت بابی را گسترش داده .بدینجهت با مردمی که دایم سر چند بت دعوا دارند و دور بتخانه چرخیده و حا ضر به مخاطره انداختنش نیستند مشکل است که بتوان ثروت را گسترش داد ، چرا که برای گسترش ثروت باید قبایل مختلف متحد شده و بر دیگران یورش برده و غارت کنند. این مسئله اتحاد قبایل مختلف را دگرگون می کرد، بنابراین می باید سرچشمه این رکود که بتخانه و بت ها می بودند از بین می رفت و بدین خاطر،ایده تک خدایی قوم یهود و ایرانیان به کمکش می آیند و او برای همیاری قبایل بت پرستان نام بت الله را به خدای نامرئی خود می دهد.این بت ، غایب شده و کسی بر آن قابل دسترسی نیست. مگر پیامبر.
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
سید مرتضی
8:52 ق.ظ / جولای 19, 2018
جناب شفیعی
فقط می گویم،از بحث و گفتگو با سه نفر در این سایت هیچ نفع و نتیجه ای عائد شما نخواهد شد : 1- فریبا (انسان) 2- مزدک -3-فیلسوف بزرگ=سید رضی که هنری جز تمسخر عقائد و اشخاص ندارد.
……………
سید جناب سعدی در پایان جدال سعدی با مدعی در وصف توانگران و درویشان می فرماید!..
تا عاقبت الامر دلیلش نماند، ذلیلش کردم. دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز و سنت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرومانند سلسله خصومت بجنبانند. چون آزر بت تراش که به حجت با پسر بر نیامد به جنگش برخاست که لئنَ لَم تَنتهِ لاَرْجُمنَّکَ. دشنامم داد سقطش گفتم گریبانم درید زنخدانش گرفتم…..
سید اگر دست از ناندونی می کشیدی حتما از صف مخالفان مشتی /////////////////////// و اشغالگر بیرون می امدی. ولی افسوس که /////////////////// و اشغالگران داری .پس توقع انصاف و درستی و برخورد آرام و با متانت از جانب ما نداشته باش! سید زندگی علاوه بر تمرین انتخاب تمرین نیز هست! می دانی تفاوت بین تو و مصلح چیست؟ منبع درآمد و ارتزاق! یکی کشاوز و آخوند و نان دین و باور نمی خورد دیگری آخوند و سر در///دین دارد و درحقیقت دین خوار است! آنکه نان بازو نمی خورد با وجود دینداری طرفدار حقوق مردم است ولی تو وامثال تو چون سر در /// دین دارید و نان نا آگاهی و جهالت مردم را می خورید بدون کوچکترین منفعتی برای جامعه بناچار از مشتی دزد و قاتل و آدمخوار و اشغالگر دفاع می کنید! من بعنوان فردی که از دین متنفرم نه تنها دست مصلح ها را می بوسم و به باور آنها در یک حکومت سکولار احترام می گدارم بلکه از حقوق انها بعنوان مردمان باورمند دفاع می کنم.ولی از افرادی مثل تو نه تنها تنفر دارم بلکه شماها را بعنوان /// مضر و انسان و تمدن و ایران ستیز مستوجب اشد مجازات می دانم.
مزدک گرامی
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست
اشاره حافظ به قامت ناساز ما همان مغز اصلی این غزل است، هرچه است همه تصمیمات ماست و بس.
به به ؛ سرکار خانم فریبا بیخودی نیست که ملایان فقاهت باور در طول تاریخ دشمن اصلی حضرت حافظ بوده اند ؛ گویا همین زمان حافظ پیرامون مزدک و شما وسید مرتضی و دیگران پرسه میزند و دارد قضاوت میکند ضمنا حافظ در قضاوت بین شمایان یک چیز دیگر هم گفت که خدمتتان عرض میکنم : با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی
مزدک گرامی چه در این سایت چه در اجتماع افراد معتقد ودیندار مخالف جمهوری اسلامی فراوانند پس چگونه است که شما دست مصلح را میبوسید اما به باور ها واعتقاد هم فکران وهمسانان مصلح نا سزا میگوئید لطفن توجه داشته باشید که من مخالف نقدهای شما به دین نیستم خود نیز به هر کدام از ادیان نقد های فراوانی دارم ولی از انجا که در نویسندگی توان درستی ندارم نمیتوانم مسائلم را قلمی کنم با احترام
جناب امی، شخصا یک روحانی را میشناسم که خودش میداند هیچ باوری به ////و خرافاتی که اسمش مذهب باشد ندارم. اما یک دوستی بین ما هست که از جانب هر دوی ما صرفا و منحصرا روی رفتار متقابل ما استوار شده است. نان از دست رنج خویش میخورد و آن شرف و وجدان و درستکاری او که خیلی هم مخالف جانیان حاکم است معیار برخورد دیگران با او شده است و امثال من هم در برخورد با ایشان کاری به اعتقادات وی نداریم و با او جدالی نمی کنیم.
درود بر امی گرامی
آفرین بر شما،شما به درستی به دم خروس واضحی در آستین فحّاش علّاف و بی ادب سایت که هیچ هنری جز “نقد شخصیت” و “توهین به مخاطب” و توهین به باورهای کثیری از مردم ایران اعم از موافق یا مخالف حکومت”ندارد و شاید نون دونی زندگی انگلی او در خارج از کشور در خدمت این چنینی به بیگانگان باشد،اشاره کردید.
می گویم شما علیرغم فروتنی و تواضع در مورد نوشتن،تصادفا از باب کم گوی و گزیده گوی به نکات کوتاه خوبی اشاره می کنید برخلاف فحّاش های علّاف در کشورهای دیگر و علّاف در این سایت که سوپر استار هستند در سوء استفاده از آزادی و وقاحت و طولانی نویسی در فحش و ناسزا به دیانت متدینان و در عین حال …مالی ریاکارانه نسبت به دسته ای متدینان و در عین حال اهانت به دین و مظاهر دینی آنان برای پیشبرد اغراض فاسد سیاسی و دینی خویش.
احسنت به شما
امی گرامی من به مصلح بعنوان یک انسان با شرف و آزاده که پا روی حق و راستی و درستی نمی گذارد و با درنده خویان و دزدان و ادمکشان تنها بخاطر اشتراک در یک باور شریک نمی شود و از دین و باور خود و جهل مردم انگلوار نمی زید احترام می گذارم. من بعنوان یک فرد سکولار و دمکرات و لائیک و باورمند به برابری انسانها در برابر قوانین مبتنی بر حقوق بشر رفتار و کردار و گفتار انسانها برایم مهم است. مصلح مردی باورمند به اسلام(هرچی که هست چه من خوشم بیاید و چه نه!) منبع در آمدش از کشت و کار و نیروی بازویش است و دین را و باور دیگران را برای ارتزاق خود به بازی نمی گیرد. و چون باور به اسلام دارد بعنوان یک مسلمان باورمند به کار انسانهای مسلمان بدون دریافت وجهی رسیده گی می کند. چون نانش و منبع در آمدش دین و باور مردم نیست! ولی فردی مثل سید /// این سایت و همفکرانش //////////////////////// ایران و سربار جامعه هستند. مثل ایشان بسیارند! ولی در مورد دین و باور بطور کلی دوست ارجمند اینها مربوط به حریم خصوصی هستند و اصولا در جوامع مدرن جایی در حریم عمومی ندارند. ولی از بخت بد ما ایرانیان درست در حساس ترین برهه تاریخیمان گرفتار مشتی اجنه و /////////////////////////////////////// دینی شده ایم. متاسفانه این اولین پیچ سخت و تعیین کننده تاریخی ایران نیست. اولین و شاید سخت ترین و تعیین کننده ترین را ما در زمان مزدک بزرگ و قتل و عام ناجوانمردانه آن بزرگمرد ایران و انساندوست و پیروانش داشته ایم و دومین پیچ بد تاریخی را که با کمال تاسف بدست بزرگمرد تاریخ ایران ناجوانمردانه سرکوب و به شکست کشانده شد در جنبش باب داریم و سال نحس 57که نوبر همه سرکوبها و بدبختیها و بی شرمی و بی شرافتی و تحقیر و عقب راندن آنچه از ایران و ایرانی باقی مانده بود و یا دیگرانی سعی در حفظ و زنده کردنش بودند و فروش همه چیز ایران و ایرانی به پس مانده های شکست 1400 سال پیش و تقاص بی فکری و نفهمی و جهالت ما ایرانیان بعد از 1400 سال تسلط مشتی ///////////////////////////////// دردی بدرد جامعه ایرانی در طول 1400 سال دوا نکرده بلکه همیشه سدی بوده در برابر عشق به زندگی و شاد و خرم زیستن و مدارا با تمدن و پیشرفت و نواوری و تفکر و خردورزی و هر انچه به انسانها زنده بودن را می اموزد! دوست ارجمند برای من احترام به مسلمانانی هموطن مثل مصلح گرامی مهم است اما برابری انسانها در برابر قوانینی مبتنی بر حقوق بشر و حکومتی سکولار و دمکراتیک با قوانینی بر مبنی حقوق بشر و منافع ملی ایران و ایرانی مهمتر است. چون حراست و حفظ چنین حکومتی خود بخود به آرامش و امنیت شهروندان و مردم ایران خواهد انجامید و مسلمین باورمند به دمکراسی و حکومت سکولار و جدایی دین و باور از قدرت و حکومت در چنین جوی و در لوای چنین حکومتی بهتر و با عزت تر از حکومتی دینی و چپاولگر و دزد و آدمکش و اشغالگر ولی اسلامی خواهند زیست!
قتل و عام! نه قتلِ عامّ یعنی کشتار عمومی! ضمنا این اصطلاح را برای کشتن یک فرد (مزدک بزرگ!) بکار نمی برند بلکه وقتی افراد متعددی را یکجا بقتل می رسانند می گویند:آن افراد قتل عامّ یعنی کشتار عمومی شدند!
هنوز فارسی گفتن و نوشتن را نیاموخته اند یا در لابلای زندگی انگلی کنار بیگانگان فارسی را فراموش کرده اند آنگاه شده اند مدعی ملت ایرانی و مسلمانی که پشیزی برای آنها و اراجیف آنها ارزشی قائل نیستند و اگر اینجا بین مردم ایران ظاهر شوند مردم مسلمان ایران به زندگی انگلی آنان خاتمه خواهند داد.
همه سخن و ایراد امی گرامی این بود که چرا ریاکارانه …مالی و مجیز گوئی مصلح مسلمان را می کنی و در عین حال دین و اعتقادات مشترک او با دیگر مسلمانانی که مورد غضب و حماقت تو هستند را مورد اهانت و فحاشی قرار می دهی؟! اشکال این بود،آنگاه این بدبخت دور افتاده از ملت ایران بر می دارد در پاسخ چه می نویسد!
منبع معاش من روشن است و بارها گفته ام و این منافاتی با رای و ایمان و اعتقاد من به جمهوری منتخب مردم ایران ندارد ،اما نان دونی امثال شما فراریان از وطن و مردم چیست؟ فحاشی و اهانت عاجزانه به اعتقادات مردم ایران و دستمالچی و آلت دست سرویس های جاسوسی بیگانگان و زندگی انگل وار زیر سایه بیگانگان؟! مردم مسلمان ایران نیز از امثال تو متنفرند و اگر روزی گذارت به اینجا افتاد ترا بسزای اعمالت خواهند رساند و فرق قائل شدن ریاکارانه بین این و آن مسلمان راه نجاتی برایت نیست و مصلح نیز از امثال شما کافرانی که بتعبیر قرآن از انعام و وحوش گمراه تر هستید متنفرند.در خواب و خیال خرگوشی خویش بمانید تا روزی که زندگی انگلی اتان در غرب پایان یابد.
نوریزاد گرامی دوبله پارک کردن اون مرد شیعه باورمند نه به این خاطر که شاید دیگری مشکل داشته باشد بد است بلکه بعلت نقض قانون بد است و مستوجب جریمه! دوست گرامی تمام مشکلات ما درست در همین بی قانونی و یا داشتن قوانینی که براحتی قابل دور زدن و زیر پا گذاشتن مثل قوانین اسلامی می باشد. قانون با اخلاق و //// دینی سازگار نیست.
————
بله دوست گرامی
من در این روزنوشت، به ذات هر آنچیزی که شکل قانون بخود گرفته، پرداخته ام که: برای آن راننده ملموس تر باشد. قانون برای چه پارک دوبله را ممنوع کرده؟ یک بخاطر ایجادِ تنگیِ راه و راه بندان، و دو بخاطر این که: راننده پهلویی توانِ خروج از جای خود را نخواهد داشت. وگرنه سخن شما درست است. هر آنچیزی که غیر قانونی ست، توجیه پذیر نیست. در نظام ولایی اما، قانون، ابزاری ست برای هموار سازیِ مزاحمت های چندش آور برای حضرات و ناقلاها و خندق های بلا.
با احترام
.
بهمن 61 روز بعد ار عملیات والفجر در جنوب بودیم. قول داده بودند این عملیات کمر صدام را بشکند و تمام مقامات اصلی را هم در یک شو احساسی در قرارگاه جمع کرده بودند تا فرمان حمله صادر شود.ما که رسیدیم مقامات داشتند بر میگشتند. خبرها خوب نبود. بدیدن مرحوم صیاد شیرازی رفتیم.در کانکسی تنها نشسته بود و به نقطه ای خیره شده بود. حال و حوصله حرف زدن نداشت.در داخل قرار گاه مرحوم سرهنگ هوشنگ عطاریان را دیدم.فرمانده سابق در غرب کشور که قصر شیرین را نجات داده و 80 تانک عراق را منهدم کرده بود.چشمانش خیس اشک بود. کفت این بی شرفها(سپاه) بچه های معصوم را یا تجهیزات انفرادی سنگین پای پیاده به روی رملها فرستاده اند.پای بچه ها تا مچ در شن ها فرو میرفت و از خستگی در وسط رملها بخواب رفته بودند. خیلی هایشان را یا در خواب کشتند و یا اسیر کردند. سراغ یکی از گردانها را گرفتم که یکی از اقوام در آن بود و مادرش سفارش ویژه که پیدایش کنم..گفت متاسفم..این گردان بیشترشان شهید شده اند.. در قرارگاه صحبت 5 تا 6 هزار کشته بود.. در یک عملیات یکروزه!..چندی بعد شنیدم سرهنگ عطاریان را اعدام کرده اند..هیچ کس هم نفهمید چرا؟ امروز که به یاد آن زمان می افتم می فهمم در چه بلائی غرق شده بودیم..
کسی را بخاطر خدمات اعدام نمی کنند،این فرمانده بعد باتهام ارتباط یا عضویت در حزب توده و انتقال اطلاعات به شوروی و جاسوسی محاکمه و اعدام شد،چیزی که مد شده است از آن به مخالفت یا دگر اندیشی سیاسی تعبیر شود!:
https://fa.wikipedia.org/wiki/
—–
https://www.mashreghnews.ir/news/61445/
——–
فرماندهانی که اعدام شدند-۴فرمانده نیروی دریایی،هوایی،ژاندارمری اعدام شدند
….
…. درباره ارتباط من با سرهنگ عطاریان:
آنطور که خودش میگفت، در سالهای حوالی ۲۸ مرداد با سازمان جوانان حزب مربوط بوده و از آنجا علایقی از حزب در ذهنش باقی مانده بود.
پس از پیروزی انقلاب و باز شدن دفتر حزب در سال ۵۸ او همراه برادرخانمش به دفتر حزب مراجعه کرده و ثبتنام کرده بوده است…..
از موقعی که او به خانه جدیدش در خیابان پاسداران انتهای بوستان ششم نقل مکان کرد، برای دیدارش به خانه میرفتم منتهی باز هم به واسطه اینکه هنوز وضع خانه آماده نشده بود و من هم فرصت کمی داشتم، دیدارمان خیلی کوتاه بود.
در هر دیدار او ابتدا اگر خبری داشت میگفت من هم توضیحی درباره سیاست حزب میدادم و تحلیل هفتگی پرسش و پاسخ و دیگر نشریات جاری حزب را به او میدادم که بخواند….
درباره خبرها و اطلاعاتی که او به من میداد باید بگویم تنها در مدتی که او در وزارت دفاع مشاور بود پارهای خبرها به دستش می رسید وگرنه در دورانی که در ستاد بود و بعد هم که به دانشکده فرماندهی و ستاد منتقل شده بود عملا خبری نداشت.
به هر حال نمونههای خبرهای او را تا آنجا که به یاد دارم در زیر ذکر میکنم:
جریان تجاوز آمریکاییها به طبس…
درباره جنگ…..
در مورد سمینار طرحهای استراتژیک دفاعی در ستاد مشترک ….
جریان قطبزاده: عطاریان به پیشنهاد کبیری و موافقت آقای ریشهری به جریان قطبزاده وارد شد و همراه کبیری زیر نظر آقای ری شهری و دو برادر از اطلاعات سپاه آن را تا آخر دنبال کردند….
عطاریان گاهی برخی از ملاقات ها و برخوردها که با بعضی از مقامات و شخصیتها نکاتی را مطرح میکرد مثلا گاهی از جلسات زیر شورای عالی دفاع که در آنها شرکت میکرد و صحبتهایی که با بعضی از شرکتکنندگان در آنها نظیر آقای میرمحمدی از وزارت خارجه داشت مطرح میکرد….
http://www.pirastefar.ir/?p=3583
————–
http://rahrovan-artesh.ir/index.php?/topic/75-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86/
نوری زاد جان
از ملایی پرسیدند…
آدرس امام زمان کجاست؟
کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟
ملا گفت :
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که می فرماید:
هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان آنجا تشریف دارد.
به گمانم با این اشارات آدرس ایشان در یکی از کشورهای اسکاندیناوی است که دادگاه هایش به دلیل نبود پرونده و دعاوی حقوقی سالی یک روز باز است !
و نه در کشوری با نام اسلامی که به قول رئیس قوه قضائیه 15 میلیون پرونده در دادگاهها منتظر رسیدگی هستند و زندان هایش دیگر جای خالی ندارند و باید زندان های جدید ساخته شوند.
فایده کلاس اخلاق؛ نماز جمعه؛ دعای کمیل؛ زیارت عاشورا؛ راهیان نور؛ محرم و صفر؛ ایام فاطمیه؛ پیاده روی کربلا؛ ماه رمضان؛ اعتکاف و….. چه بوده ؟
پس چرا خروجی نداره و اینهمه فساد؛ اختلاس؛ دزدی؛ فاصله طبقاتی؛ پارتی بازی؛ بیکاری؛ فقر؛ بیماری و…..و٠٠٠؟
کجای کار می لنگه؟!!!!….
عقل شما می لنگه!
در ایام سال هزاران و میلیونها نفر آداب و شعائر اسلامی را بجا میاورند،آیا باید بخاطر تخلف ناشی از هوی و هوس چند نفر از قانون شرع یا قوانین کشور،فساد و اختلاس و …را به همه دین باورانی که بوظائف دینی خود عمل می کنند و تخلفی هم نمی کنند نسبت داد؟! ای عقل کجائی تو؟!
❇️ روسیه شگرد شناخته شده ای دارد!
◀️روسیه رفقای خود را تا سرحد ممکن به ضعف و زوال می کشاند و آنگاه آنها را به بهای اخس می فروشد ( قبلا اشغال می کرد) .
این شیوه تاریخی روسها و شناسه رفتاری آنهاست ، در سوریه نیز با ایران به این سیاق عمل خواهند کرد.
روسها در مقابل دریافت امتیازاتی از آمریکا و اسرائیل اهداف ایرانی را به اسرائیل معرفی می کنند و بی آنکه ظاهرا مسئولیتی در مقابل ایران بپذیرند کار حذف ایران از سوریه را به خود اسرائیل واگذار می کنند.
با این شیوه پوتین خود را به ایران بی طرف نشان می دهد و به وسیله اسرائیل یک رقیب خود را از سوریه حذف می کند .
روسیه از این پس نقش دیدبانی و هدایت آتش اسرائیل را علیه ایران ایفا خواهد کرد.
اگر ولایتی می توانست درک کند که تعهد روسیه به اسرائیل استراتژیک است و یک کشور نمی تواند همزمان متحد استراتژیک دو رقیب باشد ، هرگز بیش از این راه حل را در مسکو جستجو نمی کرد و راه بازنگری در اعتماد به خرس روسیه را در پیش می گرفت.
آقای ولایتی تور دامی پوتین محکم تر از تقلای شماست!
◀️در آئین رزم و اصول سربازی بهترین زمان برای فرار از بند و اسارت دشمن اولین روزهای آن است ، زیرا نیروی جسمی و روحی اسرا به سرعت تحلیل می رود و راه های فرار و نجات به موازات آن بسته می شوند.
صیدها نیز وقتی به دام صیاد می افتند هر چه زور بزنند به زیان آنهاست ، آنها پیشاپیش باید عقل خود را به کار اندازند تا به تور پهن شده گرفتار نشوند.
مثل ایران امروز و روسیه همان اسیر یا صیدی است که دیر زمانی در تور پوتین افتاده است ، از طرفی فشارهای جهانی علیه ایران در مسیر تشدید قرار دارند ، این وضعیت مطلوب روسیه و به ضرر ایران است ، از طرف دیگر صنایع نظامی ایران و نیروگاه تراژیک بوشهر منحصرا به روسیه وابسته شده اند ، پس پوتین به استحکام دام ضد ایرانی خود اطمینان دارد .
در سوریه نیز ایران فقط هزینه کرده است ، این روسیه است که سرمایه گذاری کرده است ، ایران چیزی برای درو کردن در سوریه نکاشته است فقط می تواند روی ارادت شخصی بشار اسد حساب کند و بس !
اکنون این پوتین است که با دست باز مهره ایران را به بازی وارد می کند همانگونه که با متهدان پیشین روسیه صدام ، قذافی و….. چنین کرد!
رستم شجاعی مقدم
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
ممنون از اینکه این مطالب رایج در شبکه های اجتماعی را برای من کپی پیست کردی.البته من غالبا اینها را در تلگرام و سایت ها می بینم،هر چیزی هم که بحجم انبوه کپی پیست میشه نشان از درستی محتوا نداره. بدون تردید روسیه کشوری است که دنبال منافع داخلی و منطقه ای خود هست،همه اینطورند و همه باید اینطور باشند،ما با روسیه تعامل اقتصادی و سیاسی داریم همانطور که با خیلی کشورها داریم،اما باید توجه کرد نه روسیه حال حاظر عبارت از شوروی تزاری گذشته است و نه جمهوری اسلامی ایران حکومت فتحعلی شاهی! کشورها اگر بر اساس احترام متقابل هوشمندانه با هم تعامل داشته باشند هیچ ایرادی به ارتباط نیست و نمیشود الی الابد گذشته های تاریخی را معیار ارتباطات قرار داد.ما وجدانا الان نمی بینیم روسیه مثل امریکا بخواهد سوار بر گرده ایران شود و با تکبر و نخوت چیزهایی را به ایران تحمیل کند،در اینجا می شود منافع مختلف داخلی و منافع استراتژیک منطقه ای را محور قرار داد و تعامل کرد بدیهی است که هیچ کشوری در تعقیب منافع خود نوکر کشور دیگر نمی شود.شما نسبت هایی بیدلیل به روسیه می دهید از کجا احراز می کنید که اگر اسرائیل بجایی از سوریه حمله کرد حتما با هماهنگی با روسیه علیه ایران بوده است؟الان بحث امتیاز در سوریه مطرح نیست آنجا بحث امنیت و نحوه دفع تروریزم محور کار است،مگر سوریه اصلا چه دارد خصوصا با این ویرانی هایی که صورت گرفته؟ مقصود شما از امتیاز و چیزهایی که باعث رقابت در سوریه است چیست که می گوئید سر ایران بی کلاه می ماند؟ مگر ما در سوریه دنبال چه بودیم؟ دنبال نفی داعش و تروریسم بودیم و اینکه یک دولت قانونی که متحد منطقه ای ما بوده و کمک به محور مقاومت در برابر تعدیات اسرائیل بوده را حفظ کنیم،از نفوذ و گستردگی تروریسم و داعش و نزدیک شدن آنها به مرزهای ایران جلوگیری کنیم،و از دخالت بیگانگان در سوریه جلوگیری کنیم،اعتاب مقدسه مان را از دستبرد و هتک حفظ کنیم و جلوی نفوذ امریکا و دست نشاندگانش در سوریه را بگیریم،اینها اهداف عمده ایران برای حضور در سوریه بوده که محقق هم شده،حضور ماهم بدعوت دولت قانونی بوده،خوب همینها باعث عصبانیت امریکاست،همین هاست که باعث می شود ترامپ و پومپئو و بولتون و نتانیاهو و دیگران سم بزمین بکوبند و از ایران عصبانی باشند و دائم بگویند چرا ایران در منطقه حضور دارد در حالیکه باید پرسید چرا خود آن فضول ها بدون اجازه در آنجا حضور دارند؟ بنابر این هرگاه خود دولت سوریه با غلبه بر تروریست هایی که سوریه را تخریب کردند و مردم آنجا را آواره کردند بگوید حضور مستشاری و نظامی ایران دیگر لازم نیست ایران از آنجا خارج خواهد شد و به حمقاء زورگوئی مثل امریکا و اسرائیل و دیگران مربوط نیست.روسیه هم البته با اسرائیل رابطه دارد ولی ارتباطات ایران با روسیه از جهات اقتصادی و سیاسی و منطقه ای ربطی به ارتباط روسیه با اسرائیل ندارد. باقی مطالب نوشته شعر و تمثیل و شعار بود که ربطی به محتوا نداشت.
————
درود سید مرتضای گرامی
حاضر و نه حاظر(شوخی)
همینجور با آرامش پاسخ بدهید. حتما تأثیرش بیشتر خواهد بود.
البته من کجا و نصیحت کجا؟
تجربه ی شخصی ام را با شما می گویم.
با احترام
.
درود بر شما
در مورد کلمه حاظر،تذکر شما -شوخی یا جدی-بجا بود،حق با شماست حاضر صحیح است من الان این کلمه را اینطور دیدم و تعجب کردم! در هرحال بقول علماء النادر کالمعدوم،من دیکته حاضر را میدانم و همیشه حاضر نوشته ام،اگر به کسی که می داند ایراد می کنم هم بجهت بی محتوائی مطالبش است ،هم بجهت اینکه بدون استثناء ظ را ض می نویسد و بالعکس!
در هر حال ممنون از شوخی و تذکر
در مورد آرامش در یک کامنت دیگری اشاره ای کردم،شما حقیقتا روش عبارت پردازی و گفتگوی مرا از 4 یا 5 سال قبل در این سایت می دانید و اینکه اهل فحش نیست ابدا و بصورت ابتدائی،تاکنون نیز مراعات کرده ام،اخیرا بطور تجربی متوجه شدم که در سایت شما مدارای زیاد با فحاشان و بد زبانان سبب بدفهمی،سوء استفاده و جرات و جسارت بیشتر می شود از جمله در مورد فحاش معهود سایت،هم از ناحیه خود آنها و هم از جهت این تساهل نادرستی که شما دارید،هرچند الفاظی را سانسور می کنید لکن باز چیزهایی از سانسور شما می گذرد که هم توهین بمن است هم توهین به اشخاصی هم توهین به دین،و بنظر من شما شرعا و عقلا حق چنین تساهلی را ندارید،بعد هم وقتی کسی پاسخی آنهم در یک حد خاصی داد بروید بالای منبر توصیه های اخلاقی.البته اینکه گفتم در یک حد خاصی جهت اش این است که من اهل فحش نیستم و از آن متنفرم،از کودکی نیز چنین بودم اما خوب وقتی طرف جسور می شود و اثر عکس دارد تا یک حدی باید جواب داد،از دو حال خارج نیست یا موافقید و بحث ها تداوم می یابد ،یا این رویکرد را بصلاح سایت خود نمیدانید،بنابر این می توانید عبارات مرا هم هر قدر دلتان خواست سانسور کنید یا اصلا اگر من مزاحم گفتمان و فعالیت های شما هستم بگویید بروم که بروم،در اینصورت اوقات بیشتری خواهم داشت برای رسیدگی به خانواده و وضع معیشت و کار اصلی ام.
با احترام
———-
سپاس دوست گرامی
سپاس
.
به نام خداوند جان و خرد
تقدیم به دخترم مائده
در جنبش بس موزون در ذرهء پنهانی
در سپهر رنگارنگ در گردش کیهانی
در ستاره و خورشید در چاله ظلمانی
رقصهای گوناگون آشکار و پنهانی
صد فسوس ای آدم پس چرا تو نتوانی
هر گیاه در خشکی یا درون دریاها
جنبنده و بی جانی بیکرانه دنیاها
هرگونه ای از هستی در خیال و رویاها
دست و پا و سر افشان آنچنان که میدانی
صد فسوس ای آدم پس چرا تو نتوانی
چه چه هزاران مرغ در فضای هر بستان
نرمی نسیم صبح ، تند باد هر طوفان
پچ پچ شبانگاهی برف و ریزش باران
رقصهای موزون است عشق و شور ربانی
صد فسوس ای آدم پس چرا تو نتوانی
هر که را که می بینی هر چه را که می بینی
بیقراری محض است این جهان که می بینی
رقص و شور این گیتی هست ایزدآیینی
پایکوب و دست افشان هر فرشته انسانی
صد فسوس ای آدم پس چرا تو نتوانی
در هوای شهر ما دخترک چه خوش رقصید
آوازه این جنبش در هر دو جهان پیچید
جان آدم و عالم از تکان او خندید
در شگفتم از کارت پس چرا تو گریانی
صد فسوس ای آدم پس چرا تو نتوانی
عبدالفتاح سلطانی / زندان اوین تیرماه ۹۷
[
هرکس #ژن انقلابی نداره
هرکس خون انقلابی نداره
هرکس نمیتونه دهنش رو با #انقلاب همسو کنه
یا اینکه #خون انقلابی توی رگهاش جریان نداره
ما اونا رو نمیخواییم و بهشون نیازی نداریم
سخنرانی #فیدل_کاسترو پس از روی کار آمدنش
و اینگونه شد که هزاران کوبایی یا کشته و زندانی شدند و یا از #کوبا گریختند…
آن هم کوبایی که بهشت #گردشگران بود و پس از فیدل بزرگترین روسپی خانه ی جهان شد…
و مردمش در فقر و سیاست های اهریمنان #روسیه و #خروشچف سوختند…
فیدل مرز را گشود و همجنس گراها و روانی ها و کسانیکه پیشینه ی جنایی داشتند را آزاد گذاشت تا از کوبا بروند!!!
مردم یورش بردند برای رفتن
و نام یکایک آنها نوشته شد ولی سر به زنگا بسیاری بازداشت شدند و..و….
در آن روزها هرکسی را که میخواستند با یک برچسب #همجنس گرایی و یا #جاسوس سیا ، به باد فنا میدادند و یا کشته میشد یا در اردوگاه های بیگاری میمرد…
من هنوز در شگفتم که چی شد که #فیدل ، #آیا یادش رفت که #حجاب رو هم #اجباری کنه؟!!!!
چرا دانشجویان بهایی باید از تحصیل محروم شوند؟
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آموزش برای همه مورد تاکید قرار گرفته است و هیچ اصل و بندی نیست که بتوان با استناد به آن، شهروندان بهائی را از تحصیل محروم کرد. حتی اگر بهائی بودن جرم محسوب شود، باز هم نمیتوانند مجرم را از حق تحصیل محروم کنند. بند دوم اصل سوم این قانون میگوید: «دولت موظف است همه امکانات خود را در مورد آموزش و پرورش رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعلیم آموزش عالی به کاربرد.» همچنین اصل سیام قانون اساسی ایران میگوید: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهصورت رایگان گسترش دهد.» همانطور که از این قوانین میتوان استنباط نمود حق تحصیل برای همه اقشار جامعه در قانون پیشبینی شده است اما این حق اساسی که باید هر شهروند ایرانی از آن برخوردار باشد از بهاییان ایران بهطور مداوم سلب میگردد. ازاینرو این پرسش مطرح میشود که آیا این تبعیض بر اساس سیاست و برنامه است؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش مثبت است. حکومت ایران آگاهانه و عامدانه از ورود بهاییان به دانشگاه و یا ادامه تحصیل آنان جلوگیری میکند گرچه آن را با بهانههای مختلف میپوشاند. معمولاً بهانه جلوگیری از ورود به دانشگاه همان بهانه قدیمی «نقص مدارک» است. بهعنوان مثال، حدود ۸۰۰ دانشجوی بهایی که در کنکور تابستان ۱۳۸۶ شرکت کرده بودند از سازمان سنجش نامهای دریافت کردند مبنی بر اینکه پرونده آنها «ناقص» است و نمیتوانند وارد دانشگاه شوند. یکی از این موارد «هلاکو رحمانیان» بود که بهرغم کسب رتبه ۷۶ در کنکور از ورود وی به دانشگاه جلوگیری شد.. او که با این رتبه خوب تا پاییز همان سال در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشده بود با سازمان سنجش تماس گرفت و مشکل را مطرح کرد. مسئول مربوطه نیز از این مساله متعجب بود تا وقتیکه هلاکو اظهار کرد که بهایی است. «یکباره، بعد از گفتن کلمه “بهایی” ایشان تلفن را قطع کردند و مکالمه قطع شد.»
گفتنی است محرومیت از تحصیل بهاییان در دانشگاههای ایران با استناد به مصوبهی ششم اسفند ۱۳۶۹ “شورای عالی انقلاب فرهنگی” صورت میگیرد که بهاییان را علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم میکند.
بر اساس بند سوم این مصوبه، نه تنها باید از ثبتنام بهاییان در دانشگاهها جلوگیری به عمل آید بلکه چنانچه هویت بهایی فردی بعد از ثبتنام و “هنگام تحصیل” نیز احراز گردد، باید از تحصیل محروم شود.
( آیا حکومت حق دارد افرادی را به دلیل باورهای مذهبیشان از ادامه تحصیل باز بدارد؟ )
سلام به آقای نوری زاد
معرفي كتاب
دوراهی روحانیت
کتاب «دوراهی روحانیت (جستارهایی در بارهٔ مرجعیت شیعه در ایران معاصر)» نوشتهٔ کمال رضوی که شامل یک مقدمه از دکتر سارا شریعتی (عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران) و یک درآمد با عنوان «امتناع جامعهشناسی روحانیت؟» است، در دو بخش تنظیم شده است.
بخش اول با عنوان «جایگاه اجتماعی مرجعیت (صورتبندیهای مفهومی)» به بررسی ابعاد جامعهشناختی تحلیل مرجعیت در قالب نهاد اجتماعی، نهاد مدنی و گروه منزلتی در سه فصل مجزا میپردازد.
بخش دوم کتاب با عنوان «مرجعیت در تاریخ معاصر ایران» شامل شش فصل است که در واقع هر یک جستارهای مجزا با جهتگیری جامعهشناختی ـ تاریخی هستند. عناوین فصول این بخش عبارتند از: «مرجعیت: از تمرکز تا تعدد»؛ «مرجعیت و رسانه»؛ «مرجعیت و پاسخگویی به مسائل زنان»؛ «مرجعیت و کارآمدی؛ چالش بر سر خروج زنان از کشور»، «بازگشت نوستالژیک به الگوی فقه سنتی» و «سهگانهای برای تحول فقه و روحانیت در جامعهٔ صنعتی: شهر، زنان، زمان.»
در مقدمهای که سارا شریعتی با عنوان «ضرورت یا رسمیت؟ مشارکتی در جامعهشناسی روحانیت» بر این کتاب نگاشته است، چهار محور مرتبط با یکدیگر موردبحث قرارگرفتهاند: «روحانیت: نهاد اجتماعی، سازمان دینی»؛ «روحانیت، وجه ممتاز جامعهشناسی تشیع»؛ «دین در «سیاست تحدید»، دین در «سیاست توسعه»» و «در ضرورت نهاد مدنی و رسمیت گروه منزلتی.»
این استاد دانشگاه در محور نخست پس از مروری بر مباحث نظری دورکیم، وبر و ترولتچ در توضیح جایگاه نهاد رسمی دین، مورد پرسش قرار گرفتن این نظریات یک قرن پس از انتشارشان توسط جامعهشناسان دین و نارساییهایی تشخیص دادهشده در نظریات متقدمان برای توضیح و تبیین نهاد روحانیت را طرح و موردبحث قرار داده است.
در محور دوم سارا شریعتی با نگاهی از نزدیک به جایگاه روحانیت در اسلام و تشیع، از آن بهعنوان شاخصهٔ جوامع شیعی یاد میکند: «موقعیت خاص روحانیت در تشیع و همچنین نقشی که روحانیت پس از انقلاب در ایران یافت، روحانیت در تشیع را به یکی از موارد ارجح مطالعات نهادهای دینی بدل کرد و ضرورت مطالعات جامعهشناختی در این حوزه را بیشازپیش آشکار میساخت.»
سارا شریعتی ذیل محور سوم بحث خود از دو الگوی حداقلی و حداکثری در خصوص نحوهٔ حضور و نقشآفرینی دین در اجتماع سخن میگوید. الگوی اول را دین در سیاست تحدید و الگوی دوم را دین در سیاست توسعه نام مینهد که الگوی اخیر در ایران پس از انقلاب تسلط یافته است.
سارا شریعتی بر آن است که در میانهٔ این دو الگوی متناقضنما، طرح نهاد دین بهمثابهٔ یک نهاد اجتماعی چشمانداز تازهای ایجاد میکند.
در محور پایانی مقدمه نیز یافتهها و محتوای کتاب «دوراهی روحانیت» مورد اشارهٔ شریعتی قرار گرفته است.
کمال رضوی نیز در پیشگفتار کوتاهی که بر کتاب خود نوشته، تصریح میکند: «با نگاهی به مسیری که روحانیت و مرجعیت در تاریخ متأخر ایران طی کرده و پایگاه و جایگاهی که اکنون در جامعهٔ ایران دارد، میتوان از یک دوراهی بر سر راه روحانیت سخن گفت: نخست، پذیرش ایفای نقش در قالب یک نهاد مدنی و ادغام و مشارکت در ساخت فعال جامعهٔ مدنیِ نحیف اما در حال تکوین و توسعهٔ ایران؛ و دوم، باقیماندن بر میراث گذشته و کوشش برای تداوم نقشآفرینی بهعنوان یک گروه منزلتی با حفظ امتیازها و خصایل مألوف در جهان جدید. این یک انتخاب تعیینکننده برای نهاد روحانیت در جامعهای است که در حال انتقال از وضعیت پیشین به دورانی جدید است.»
لازم به ذکر است که علاوه بر مقدمه، تعدادی از مقالات مندرج در این کتاب نیز با مشارکت دکتر سارا شریعتی به عنوان استاد راهنمای تز کارشناسی ارشد نویسندهٔ کتاب بوده است.
این کتاب در چارچوب کتابهای سرو (مطالعات فرهنگ شیعی با دبیری محسن حسام مظاهری) به بازار عرضه شده است.
سوریه ای شدن ایران چگونه میسر است ؟!
بسیاری از اصلاح طلبان و اولیگارشی نظام اسلامیِ غارتگر ، نسبت به سوریه ای شدن و عراقیزه شدن ایران بعد از سقوط جمهوری اسلامی هشدار می دهند !
بسیاری از دوستان و همرزمان ما هم که هیچ راهی بجز سرنگونی این رژیم سفاک و قاتل و غارتگر ، برای اعتلای کشور و ملت ایران نمی شناسند ، پاسخ داده اند که ، چه کسانی می خواهند ایران را سوریه ای کند ؟! در ایران چنین پتانسیلی وجود ندارد !
دوستان و همرزمان ! باید این را بدانیم که اولیگارشی رژیم پلید اسلامی ، در واقع طرح سوریه ای شدن ایران را نه از سر دلسوزی بلکه به عنوان تهدید ملت ایران است که عنوان می کنند !
اینان می گویند اگر ما برویم ، ایران را سوریه ای دیگر می کنیم ! ما هستیم که جنگ داخلی راه می اندازیم ! ما هستیم که مثل دزدان سر گردنه به منازل و روستاهای شما حمله می کنیم ! ما هستیم که در بیابانها غارتگری کرده و جاده های کشور را نا امن می کنیم !
و خلاصه بکار بردن این ” سوریه ای شدن ایران ” را بصورت یک تهدید از طرف رژیم اسلامی باید تلقی نمود !
حاکمانی که یک عمر ملت ایران را غارت کرده اند ، با پول هایی که اخیراً از ایران خارج کرده اند ( که به دنبال آن تغییرات نرخ ارز را شامل شد ) قادر هستند جنگ داخلی نیز راه بیاندازند ! اگر هواداران داخلی خود را که حاضر باشند در بیابانها بخوابند و برای آنها بجنگند قلیل و اندک در نظر بگیریم ، حتما با پول های غارت کرده از ملت ایران می توانند مزدور و جنایتکار ، از طالبانی و داعشی و غیره استخدام کرده و بجان ملت ایران و کشورمان بیاندازند !
هیچ فکر کرده اید ، این همه طلبه به چه کاری می آید ؟! این طلبه ها هم برای کادر سازی بکار خواهند رفت و هم اینکه برای روز مبادا می توانند مورد استفاده قرار گیرند ! لابد آن طلبه ای را که با اسلحه عکس انداخته و ملت ایران را تهدید کرده بود که اگر جمهوری اسلامی را سرنگون کنید ، سرزمین سوخته ای را برجای میگذاریم که تا هزار سال هم همگی تان باهم نتوانید آبادش کنید ، به یاد دارید !!
البته اینها حامیان خارجی مثل انگلستان و روسیه را هم دارند تا با کمک آنها در ایران بمانند و همچنان در چپاولگری های خود آنها را نیز شریک کنند !
سیاسیونی که آگاه به مسائل بوده و شناخته شده تر هستند می بایستی افکار سیاه و نیات پلید حاکمان امروز ایران را نه فقط برای ملت ایران بلکه برای جهانیان نیز برملا کرده و آشکار کنند !
فکر نکنیم که به محض تغییر این نظام اینها فرار می کنند و به جزایر خریداری شده شان میروند ( هر چند که تعدادی از آنها اینکار را می کنند ) بلکه بسیاری از اینها راهی عراق و افغانستان و سوریه شده و در آنجا مشغول به توطئه و افعال جنایتکارانه خواهند شد !
انقلاب ملت ایران بر علیه این نظام سیاه به انسانهایی قوی و دلسوز و آگاه نیاز دارد تا هر کجا لازم باشد بتوانند تسمه از گرده طرفداران و تفاله های برجای مانده از این نظام اهریمنی برکشند و کشور و ملت را از وجود منحوس شان و بازماندگان نظام بلا و مصیبتی که به بجان این کشور و ملت افتاد ایمن گردانند .
نسل جدید و انقلابی کنونی و جوانان کشور باید بدانند که برای رهایی ایران تا رسیدن به دمکراسی و آزادی ، ما تا سالها باید در این کشور بجنگیم تا رهایی کشور و ملت مان را تضمین کرده در حالی که باید همزمان با از خود گذشتگی های فراوان به سازندگی مشغول و ارزش های دمکراسی و آزادی و قانونمداری را سرلوحه اعمال و رفتار خود قرار دهیم . این است راه پیروزی و موفقیت و سربلندی ملت و آبادی و آزادی کشور ایران .
سوریه ای شدن ایران را از همین اختلافات شدیدی که بین اپوزیسیون خارج از کشور و قلیلی در داخل کشور وجود دارد می توان پیش بینی کرد،ضمن اینکه فقط عنصر اصلی اختلاف اپوزیسیون نیست،باید به نیروی پوزیسیون و تصلب آن در حفظ جمهوری اسلامی نیز اندیشید مضافا اینکه اکثریت مردم با جمهوری اسلامی هستند،طبیعتا این فاکتورها موجب اختلاف و برخورد و احیانا آشوب و خونریزی دامنه دار خواهد بود و از این جهت عقل سیاسی اقتضاء می کند که علیرغم وجود کاستی ها جمهوری اسلامی را با قید نقد و اصلاح منطقی و دلسوزانه حفظ کنیم و آینده نامعلوم ایران را به گرد باد حوادث نامعلوم و اپوزیسیونی که هریک حال و اقتضاء و هوسی دارد نسپرد. از اینها گذشته اصلا همه اینهایی که می گویید و می نویسید خواب و خیال ناشی از عدم شناخت از جغرافیا و بافت ایرانیان است،یک عده قلیلی در خارج و داخل سر خود را گرم کرده اند به اینکه اگر بر علیه جمهوری اسلامی قیام کنیم اینجا سوریه ای می شود یا نمی شود؟! نه بابا اصلا شما عددی نیستید! یک اقلیتی هستید بر خلاف مسیر اسلام و مسیر مردم و خواست تازیخی آنها نشسته اندسر بی صاحب می تراشند و نمی فهمند که جایگاهی بین اکثریت مردم ایران ندارند،چند نفر جوان در دی ماه با فراخوان در تلگرام میایند خیابان چند شعار مزخرف و توهین آمیز می دهند خیال می کنند اینها مردم ایرانند! بعد جمعیت های میلیونی که متناوبا در اجتماعات مختلف می آیند یا در انتخابات ها شرکت می کنند اینها مردم ایران نیستند! اینها خیالات و رویاهای اپوزیسیون نا امید است که حالا با حماقت های تاریخی بیگانگان و یک دولت ابله در امریکا هماهنگ شده اند و نمی فهمند که این امریکا در دولت های مختلف چهل سال است خود را پاره کرده است برای چینج رجیم یا بقول خودشان تغییر رفتار ایران و هیچ گهی نخورده اند و هیچ گهی هم نخواهند خورد،البته فائده این تقابل یکی هم این است که باطن خائنان و وطن فروشان ظاهر صلاح در داخل و خارج کشور بیشتر آشکار شود آنها که هنوز خوابهای ملوکانه می بینند و با خسته کردن خویش زبونانه با دشمنان مردم و ایران هماهنگ و هم صدا می شوند و حتی اشغال نظامی بیگانگان را تئوریزه می کنند یا از هیاهوی دشمنان رسوا استقبال می کنند و آنها را تشویق می کنند به تحت فشار قرار دادن مردم ایران از طریق تحریم های شرورانه و ناجوانمردانه و در عین حال ریاکارانه دم از مردم می زنند!
آقای نوری زاد سلام
البته امید وارم
به رهبری بعدی نکشه
و همه چیز تمام بشه
نابودمان کردند
این مطلب را در نقد مطلب جناب سام منجزی
نوشتم و برایش فرستادم
اگر کلامی درش مفید به فایده بود
مد نظر قرار بدهید
مخصوصا نقد رهبر بعدی را
ممنون
.
سلام اقای منجزی مثلی هست
میگن یارو زورش به خر نمیرسید
زد پای کره خر رو شکوند
دوست گرامی من حمله به دولتی که منویات رهبر را اجرا کرده چه دردی از مشکل ما رو حل میکنه من از شما مبپرسم ایا اگر همین امزوز دولت استعفا دهد و خود خامنه ای عهد ه دار امور شود مشکل ما حل میشود ؟؟ من فک میکنم شما باید انقدر حریت داشته باشی که نشتر را به انجایی بزنی که چرک و جراحت در انجا جمع شده دوست من من کارهای دولت را تایید نمیکنم اما بیشتر از این هم از دستش بر نمیامده
و این همان مشکل ساختاری هست که در نظام جمهوری اسلامی از اول بوده است و سعدی رحمت الله علیه هفتصد سال قبل ان را به درستی گفته است
چهل درویش در گلیمی بخسبندو دوسلطان در اقلیمی نگنجند نرمش قهرمانانه مگر چیز بهتر از این از توش درمیامد ؟؟ اب سنگین تعطیل چون محصولش پلوتونیم است و کاربرد ان در بمب
اب سبک زیر نظر اژانس ازاد
غنی سازی در حد مصرف نیرو گاهی ازاد
تمام مراکز هسته ای زیر نظر رصد دقیق سازمان انرژی هسته ای سازمان ملل
دوست عزیز زمانی که برجام
امضا شد
امریکایی ها اظهار علاقه کردند که در صنایع خودرو سازی و دیگر صنایع مشارکت کنند و رهبری اجازه نداد
باید همانطور که مثلا فرانسه اجازه فعالیت داشت اونها رو هم دخیل و شریک میکردیم
موضوع اینجاست که رابطه
امریکا و اخوند به صورت علنی ان. رابطه جن هستو بسم الله
چون از روز اول با چراغ سبز امریکا و مذاکرات پشت پرده با سفارت امریکا روی کار امدند و میترسند اگر این رابطه برقرار باشد
گروه دیگری میایند و از همین کانال وارد شده و پمبه اینها را میزنند
از همین منفذ (امریکا) به درون این حصن حصار نفوذ کرده و ان را اشغال کرده اند و عقلشون بهشون میگه این منفذ را باید بست
هر چند که به ضرر مردم و به نفع حکومت خودشان باشد
چکیده کلام اینه
الف
حریت حکم میکند مشکل اصلی که همان رهبر غیر پاسخگوست را به پاسخ دعوت کرد
ب
دولت بیشتر از این کاری از دستش برنمییاید
پ
باید امریکا را هم با مشارکت دادن در امور اقتصادی نمک گیر میکردند و منفعتی دوجانبه در ان بود
ت
صدها بی کفایتی دیگر در این سیستم هست که دیگر جایی برای اصلاح امور باقی نگذاشته
نکته اخر اینکه دوست رزمنده من
اگر نمیتوانی مشکل اصلی را بگویی
این فعالیت شما مفید به فایده نخواهد بود
رهبر باید پاسخگو باشد
دلیلش هم اینه
ت
الان ایشون که جزو سابقون انقلاب است و به قول معروف شکنجه شده و زندان رفته و تبعید شده امید بود با امدن این مرد
دیگر این اعمال سخیف در نظام اسلامی تکرار نشود به مانند زمان طاغوت
اماشد بد تر هم شد
میخواستیم متهمان سیاسی در دادگاه های نظامی محاکمه نشوند
نه تنها دادگاه ها نظامی شد بلکه امنیتی هم شد
به علاوه اون زندان ها هم نظامی شد
خب از شواهد و قراعن اینطور بر میایید که به صورت طبیعی عمر این رهبر در یکی دوسال پایان خودش هست
و گذشت و رفت و داغ پاسخگو بودن بر جگر های سوخته را بر جگرمان گذاشت
اما رهبر بعدی که مطمعنا از سابقون نیست
به چه میزان اختیارات قانع خواهد بود
این را لا اقل میتوان در ترازوی نقد جدی گذاشت
و تا نیامده و صاحب قدرت نشده باید محدوش ساخت دوست من
آقای نوریزاد عزیز لطفا بخوانید و پاسخ بفرمائید !
آیا ما ملت ایران ، لیاقت جانفشانی های زندانیان و اعدام شدگان و کسانی که به حقوق آنان به هر تقدیر تجاوز و تعدی صورت پذیرفته است را داریم ؟!
وقتی ارنست چگوارا را در پناهگاهش باکمک چوپان خبرچین دستگیر کردند…یکی از چوپان پرسید:چرا خبرچینی کردی درحالی که چگوارا برای آزادی شماها مبارزه میکرد!!؟
چوپان جواب داد که او باجنگهایش گوسفندان مرا میترساند !
بعداز مقاومت محمدکریم درمقابل فرانسویها در مصر و شکست او، قرار براعدامش شد، که ناپلئون او را فراخواند و گفت:
سخت است برایم کسی را اعدام کنم که برای آزادی وطنش مبارزه میکرد، من به تو فرصتی میدهم تا ده هزارسکه طلا بابت غرامت سربازهای کشته شده به من بدهی…
محمدکریم گفت:من الآن این پول را ندارم اما صدهزارسکه از تاجران میخواهم، میروم تهیه میکنم و باز میگردم…
محمدکریم به مدت چندروز در بازارها با زنجیر برای تهیه پول گردانیده میشد اما هیچ تاجری حاضر به پراخت پولی جهت ازادی او نبود و حتی بعضی طلبکارانه میگفتند که با جنگهایش وضعیت اقتصادی را نابسامان کرد پس نزد ناپلئون برگشت.!!
ناپلئون به او گفت:
چاره ایی جز اعدام تو ندارم، نه بخاطر کشتن سربازهایم، بلکه بدلیل جنگیدن برای مردمی که پول را مقدم بر وطن خود میدانند.
محمد رشید میگوید:
آدم دانا که برای جامعه ای نادان مجاهدت میکند مانند کسی است که خودش را آتش میزند تا روشنایی را برای آدم نابینافراهم سازد!!
اين همان حكايت سقراط است كه ويل دورانت در پايان داستانش وقتي او را جام شوكران مي دهند و مي كشند، مي گويد:
بدا به حال آدمي كه بخواهد جامعه اي را پيش از آن كه موعد بيدار شدنش فرا رسيده باشد ، بیدار کند !!!!
آقای نوری زاد
اگه انقلاب نشده بود شما درستو ادامه می دادی می شدی مهندس برق خلاصه یه کاری داشتی اما
فرض کنید که انقلاب نشده بود .الان کی چکاره بود .
اقای قرایتی با موتور گازی تو خونه ها برای زنها روضه میخوند .
اقای اهنگران مثل اقاسی اهنگهای دزفولی میخوند
محسن رضایی با لباس محلی در لرستان.گوسفند میچروند
محسن رفیق دوست دستمال یزدی بگردن تو میدون طاهری هندونه میفروخت .
شمخانی توابادان دکه فلافلی داشت سیگار وینستون چهار خط هم.قاچاقی میفروخت .
احمد خاتمی تو ترمینال جنوب برای اتوبوسهای خالی با فریاد مسافر جور میکرد شبها هم اونجا نگهبانی میداد .
محمد خاتمی هم دبیر فقه در دبیرستانها بود
ناطق نوری هم با پارتی بازی دفتر ازدواج وطلاق بازکرده بود.
سردار جعفری تو شهرشون دیپلم گرفته بوداومده بود خونه فامیلشون تهران دنبال کار میگشت .
علم الهدا متولی یکی از امازاده های روستای علی اباد بالا در ممسنی بود
جنتی سرقبر اقا در مولوی دعانویسی میکرد
شاهرودی در یکی از امامزاده های نجف یا خانقین سر قبور مسلمین قران میخواند
برادران لاریجانی در شهرهای مختلف عراق در ادارات مختلف برای مردم کار چاق کنی میکردند .
احمدی نژاد در لاله زار جلوی تئاتر نصر با فریاد برنامه انشب تئاترو با فریاد تبلیغ میکرد
ولایتی هم امپول زن محلشان بود با کیف مربوطه میرفت خونه ها امپول میزد .
بقیه هم دیگه شما بگین الان.چکاره بودن
و شما چکاره بودی؟! درب ماشین باز کن هویدا و جقّه های مختلف همایونی؟! یا بلال فروش یا بلیط فروش سینماها توی لاله زار؟!
و همین کارها ( درب ماشین باز کن هویدا و جقّه های مختلف همایونی) هزار شرف دارد تا آدم اجیر و مزدور وطن فروشانی باشد که هست و نیست کشور را قربانی و فدای استخوانیهای پوسیدهٔ مفت خور هایی، در بیشه زارهای زمانهٔ خویش کرده اند و دژمن ایران و ایرانی بوده، هستند و خواهند بود.
اگر زیر دست هویدا بودن شرافت هم داشته الان موضوع منتفی شده ،آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.در حال حاضر نیز اینجا همه ایرانی اند و از اسلام و وطن خویش دفاع می کنند و وطن فروشان کسانی هستند که مایل به تسلط اجانب بر ایران هستند،و هیچکس کشور را فدای استخوان پوسیده نمی کند بلکه پاس میهن و فرهنگ و بزرگان دینی را می دهد،نمیدانم مقصودت از مفتخورها که بود اما سعی کن حرف دهانت را بفهمی و مبهم هیچکس را مورد تهمت قرار ندهی،نیز اینجا همه از مسئولان و مردم عادی ایرانی اند منتها ایرانی مسلمان،و ایرانیت به ادعا و دم زدن و تظاهر نیست،شما اگر در ایران متولد شده ای و در آن زیست می کنی البته شما هم ایرانی هستی اما غلط می کنی اگر کسانی از مردم ایران را که به اسلام و فرهنگ اسلامی نیز معتقدند ایرانی ندانی.
درودبرهم میهنان
دوستان هموطن آیادیگروقت آن نرسیده که آشتی ملی صورت دهیم تمام احزاب کدورتها رو کناربگذاریم ودست در دست هم دهیم همه یکی شویم فارغ ازهرنوع تفکر و ایدئولوژی خاص همه باهم متحدشویم وجلوی این نظام خونخواروشیادبایستیم وبعدازچهل سال خواری وحقارت ومرگ که توسط این رژیم برایمان به ارمغان آورده شد قد الم کنیم وحکومت رو به زانو در بیاریم متاسفانه چهل سال میگذرد وملت ایران هنوزبه دنبال منجی ازعالم غیب میگردند تابیاید واز جور استبداد نجاتمان دهدهنوز منتظریم این حکومت اصلاح شودآیابعدازبیست سال فرصتی که به این حکومت دادیم تاخودش را اصلاح کندآیااصلاحی هم صورت گرفت؟به غیرازتورم دزدی واختلاس ،فقروفحشا،اعتیادوتجاوز وغیره وغیره چیزدیگری نصیبمان کردندوهنوز هم دست بردارنیستند زندگی درکشورهای آمریکایی نصیب آقازاده ها شده وحساب های بانکی میلیارددلاری نصیب پدرانشون وفقر ونکبت وبدبختی نصیب ماملت
آیاوقت آن نرسیده تاذره ای تفکرکنیم که تمام ما مردم رابازیچه سیاستهای انگلیسی خودشان کرده اندیک روز میگوینداگرانقلاب شود ایران تجزیه میشود روزدیگرمیگویند ایران مانندسوریه میشودوروز دیگر گویندداعش وارد سرزمینمان میشودوماازترس به لاکهایمان پناه میبریم ،ماملتی هستیم باتاریخی پرافتخاروپر از فراز ونشیب بایداقتدارپیدا کنیم مگرکاوه آهنگر،بابک خرمدین، مازیار ،آرش ،آریوبرزن، رستم فرخزادونادرشاه افشاروخیلی دیگراز این عزیزان قهرمانهای ملی ما نیستندچرا ازآنها الگو نمیگیریم وجلوی ضحاک زمان نمیایستیم چرامنتظریم تادیگران عمل کنندومانظاره گرباشیم وهمیشه مرگ را برای همسایه خواستیم
مباد روزی که دوباره بیگانگان مانندچهل سال پیش برای سرنوشتمان تصمیم بگیرندبایددستی جنباند تادیر نشده……
سربازوطن مهران.
بزودی به گورهای تان می رسید
ما زمان صرف کرده ایم. زمان زیادی صرف کرده ایم، برای رسوایی تان. باز زمان صرف خواهیم کرد، برای ویرانی تان. روزنامه ها هر روز از تعفن و فاسد شدن شما خبر می دهند. شما که در این سالها ادعای بزرگی، فهم، بصیرت و عدالت داشتید و با ابروان درهم کشیده دیگران را به جرم فتنه و فساد و تباهی و براندازی از همه جا راندید یا به حبس و حصر فرستادید. کودکان هم می دانند – تنفسی چندان ناچیز و صبری نه چندان دراز لازم است تا به گورهای تان برسید. به مرمرهای بر روی آن همه تهی.
درود آقای نوری زاد
نوشته ی کوتاه بنده در مورد تقدس
.
قدرت کلیسا در زمان قرون وسطی
فاشیسم در اروپا
استعمار ایالت متحده امریکا توسط بریتانیا
و حکومت جمهوری اسلامی
تمامی این حکومت ها دارای یک صفت مشخص میبشاند و آن هم تقدس میباشد.
هاله ی قدیسی که به این نظام ها اعطا میشود راه را برای اعمال قدرت صرف ایجاد میکند.
زیرا در این نوع حکومت ها کیش شخصیت صورت میگیرد.
و قدرت با تقدس در امیخته میشود و درنتیجه اتوریته نزد فرد مقدس جمع میشود.
و بقیه سران حکومت به ترویح این نوع نگاه می پردازند .
زیرا این نگاه قدسی می تواند دهان منتقدان را ببندد.
بهترین مثال برای توضیح این موضوع
نازیسم میباشد.
وقتی که هیتلر به قدرت رسید خود را پیشوا دانست و قدرت تمام را به وجود در اورد.
و سران حکومت هیتلر نقش مقدس سازی را بازی کردند .
و در نتیجه قانون مقدس شد و تمام مخالفان را با این تعریف از حکومت و هاله ی قدیسی به مرگ و زندان محکوم کردن .
همین مسئله در حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد.
که با قرار دادن ولایت فقیه در قانون اساسی قانون رسما مقدس شد.
و تمامی نهاد ها و رهبر مقدس با ایدئولوژی اسلامی و حمایت از یک مکتب خاص ( اسلام مورد قبول جمهوری اسلامی ) و قرار دادن حقیقت مطلق و مصلحت عمومی در کنار یک دیگر به سرکوب شدید اندیشه های مختلف پرداختند. و در نتیجه پلورالیزم سیاسی از بین رفت.
فارغ از این که در هیچ نظام دموکراتیکی مصلحت عمومی در کنار حقیقت مطلق قرار نمی گیرد .
اما این نظام مقدس و تمایت خواه به متهم کردن مخالفان و افترا زدن به آن ها میپردازد.
و چون قانون مقدس میباشد آن ها به جرم اهانت به مقدسات به مرگ و زندان محکوم میشوند.
تقدس گرایی سر منشأ دیکتاتوری و استبداد است , هیچکس و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نشود او را به نقد کشید.
فریدریش نیچه
پایان
ببینید شما همینطور چیزهایی را به هم می بافید و آنها را بهم ربط می دهید،در هیچ قانونی نه قانون اساسی و نه قوانین عادی،از سیستم جمهوری اسلامی به “مقدّس”تعبیر نشده است،در قانون اساسی دو جا کلمه مقدس بکار رفته است ،یکی در مقدمه قانون اساسی (..انتشار نامه توهينآميزى به ساحت مقدس روحانيت و بويژه امام خمينى…) و دیگری در متن قسم نامه رئیس جمهور در اصل 121 (..قدرتى را كه ملت به عنوان امانتى مقدس به من سپرده است..)،اگر هم جایی کسی در سخنرانی یا نوشته از نظام جمهوری اسلامی بوصف مقدس یاد می کند مقصود مورد احترام بودن نظام جمهوری اسلامی است باعتبار اینکه پدید آمده از رای اکثریت ملت ایران بوده است،بنابر این مقصود از مقدّس بودن نظام که معمولا بصورت گفتاری که شما بهم بافتید در سخنان و انتقادات مخالفان نظام جمهوری اسلامی مطرح است این نیست که مجموعه نظام یا اجزاء و ارگان های نظام یا قانون اساسی نظام یا قوانین تصویب شده در قانون گذاری نظام “نقد ناپذیر” و غیر قابل اجتناب است،این برداشت شما که نظام مقدس است پس نقد ناپذیر است نه بر پایه درستی استوار است و نه عینیت دارد،چه کسی گفته است قانون اساسی جمهوری غیر قابل نقد است؟! چه کسی گفته است قوانین تصویب شده و معمول به در این نظام غیر قابل نقد است؟ چه کسی گفته است نمی شود از رهبر جمهوری اسلامی (هرکس باشد) نمی توان نقد کرد؟ چه کسی گفته است از رئیس جمهور منتخب مردم ایران نباید یا نمی شود انتقاد کرد؟ چه کسی گفته است نمی توان مصوبات مجلس و نهادهای دیگر را نمی توان نقد کرد چون اینها اجزاء یک نظام مقدسند؟! هیچ جا در هیچ قانونی اساسی یا قانون عادی مکملی چنین چیزی با استناد به مقدس بودن سیستم جمهوری اسلامی وجود ندارد،بنابر این می بینید که این سنخ مطالب مخالفانی مثل شما چیزی جز هوچیگری و هیاهو نیست.البته توجه کنید که نقد هم میزان و معیارهایی دارد،نقد نه بمعنای براندازی و تلاش برای تخریب و نابود کردن کلیت یک سیستم است و نه بمعنای توهین و اهانت کردن و گردن کلفتی برابر قانون و عدم التزام به یک قانون،یک قانون را می شود نقد کرد و برای تغییر آن از مسیرهای تعیین شده قانونی کوشید،همینطور نقد اشخاص و عملکردها و مدیریت های کلان و خرد،اما مشکل اساسی این است که بیشتر ماها هنوز درک درستی از تفاوت بین نقد منطقی و دلسوزانه برای اصلاح قوانین یا اصلاح امور یا اصلاح عملکردها و مدیریت ها نداریم،خیال می کنیم نقد یعنی تکیه کردن بر شایعات،دروغ ها و مطالب غیر واقعی،و حمله و هجوم کردن اهانت آمیز به قانون یا اشخاص یا مدیریت ها،این است که وقتی نقد با جرح و طعن و اهانت و تمسخر و نسبت ناروا و عناوینی از این قبیل مخلوط می شود که مطابق قانون برخی از این عناوین مصداق جرم و ارتکاب جرم است و برخورد قضائی می شود آنگاه سرو صدا و هیاهو که نظام مقدس است و نقد ناپذیر است و چه و چه.نیز برخی مخالفان که اقلیت اندکی هم هستند و مخالف اصل سیستم جمهوری اسلامی هستند که اکثریت مردم به آن رای داده اند،خیال می کنند می شود نقد را ابزار اسقاط و براندازی اصل سیستم قرار داد! شما اگر کلیت یک سیستم را قبول ندارید وقتی در اقلیت هستید باید بقاعده دموکراسی به خواست اکثریت احترام بگذارید،می توانید نقد کنید به اجزاء نظام و قوانین و مدیریت ها و عملکردها اما اینکه نقد را وجهه نابودی اصل یک سیستم قرار دهید این هیچ کجا رایج نیست بین عقلاء،الان فرض کنید امریکا یک جامعه پیشرفته دموکرات است،همه نقدها و توی سر و کلّه یکدیگر زدن احزاب دموکرات و جمهوری خواه و افراد مستقل در انتخابات این است که دولتی را ساقط کنند و قدرت را بدست گیرند،یکدیگر را نقد می کنند توی سر و کله هم می زنند تا در انتخابات پیروز شوند و البته بعد از انتخابات هم باز طرف پیروز را نقد می کنند اما نامردی و جر زنی نمی کنند تا زیرآب طرف را بزنند،آیا در این توی سر و کلّه زدن ها و نقدها کسی دنبال این است که اصل سیستم فدرالی امریکا و قانون اساسی آنرا نابود کند؟! مسلما نه،بنابر این نقد بمعنای براندازی اصل سیستم نیست،چون سیستم اگر بخواهد عوض هم بشود باز راه کار دارد و باید بخواست اکثریت قاطع مردم باشد نه به هوی و هوس فلان شخص سلطنت طلب یا فلان شخص سوسیالیست یا فلان شخص دارای فلان عقیده.این مشکلی است که الان در مورد نقد وجود دارد که ما ادب و آداب نقد را نمیدانیم خیال می کنیم مقدس نبودن نظام و لزوم نقد برای اصلاح امور به این است که هوار بزنیم،عربده کشی کنیم،فحش بدهیم،فلان قانون را مسخره کنیم و فلان مسئول را مورد توهین قرار دهیم،یا با اینکه اقلیتیم بجای اینکه مودبانه با کار کردن روی ذهن اکثریت اقلیت خود را تبدیل به اکثریت کنیم تلاش می کنیم به خواست اکثریت دهن کجی کنیم،معتقدات و محترمین آنها را هتک کنیم و هر مقوله ای را وسیله کنیم برای براندازی یک سیستم یا حتی اگر واداده خارجی باشیم خائنانه مایل باشیم که بیگانه به کشورمان فشار بیاورد یا حتی بیگانه با تجاوز به ایران بر ما تسلط یابد بی آنکه عاقلانه به لوازم آن بیندیشیم.بنابر این نه قانونی گفته است نظام جمهوری اسلامی منتخب مردم مقدس است و نه تعبیر مقدس بمعنای نقد ناپذیر بودن است و نه نقد بمعنای براندازی یا اهانت به قوانین و اشخاص است.
جناب امیر حسین مرید فریدریش نیچه،اضافه می کنم :الان نگاه کنید به دو نوشته بالاسری خودتان : نقد رضا رئیسی و نقد مهران،الان نقد در نوشته های این سایت غالبا از این قبیل است! آیا نقد یعنی جرزنی اقلیت برابر اکثریت و خواست براندازی؟!
الان مشکل جامعه ما این نیست که کسی جایی تعبیر کرده است نظام مقدس جمهوری اسلامی،مشکل این است:درکی از نقد مصلحانه نداریم و نقد را با هوچیگری،دروغ،شانتاژ،اهانت و براندازی یک سیستم عوضی می گیریم،و می دانید که امثال نیچه هم علیرغم اینکه خودشان قابل نقدند و سخنشان وحی و مقدس نیست،هرگز مرادشان از نقد،اهانت،لاف و دروغزنی و چیزهایی از این قبیل نبوده است.