سر تیتر خبرها
ده قصه از بلوچستان + فیلم و فیلم و فیلم…

ده قصه از بلوچستان + فیلم و فیلم و فیلم…

در این چند روزی که در چابهار هستم، باور کنید از ایرانی بودنِ خود شرمگین شده ام. چه می گوی؟ از انسان بودن خود شرمگینم. بهتر می دانم به تصاویری که در یوتیوپ از سفرِ خود پیدا کرده ام، پناه ببرم. این تصاویر را نه من، بل دیگران در یوتیوپ منتشر کرده اند. من در سفر، یک گوشی بیش همراهم نیست. و فرصتی نیز برای اینجور کارها ندارم. پیشنهاد می کنم بجای نوشته، این فیلم ها را ببینید و چون من به شرمی عمیق فرو شوید. نکند با بهانه هایی چون: …. از خیرِ دیدنِ این فیلمها عبور کنید؟!
با احترام
محمد نوری زاد
چابهار

سیزدهم تیرماه نود و هفت

یک: سخن روز + آنسوی چهره ی چابهار

دو: در روستای تیس به جوانی بلوچ برمی خورم که رپ می خواند:

سه: قرار بود ما را بمقام معنویت برسانند:

چهار: وحشت سرایی به نام میرآباد – داغ ننگی بر پیشانی رهبر

پنج: داغ ننگ داغ ننگ

شش: اینجا آفریقا نیست زنگبار نیست

هفت: من یک بلوچم

هشت: از مرتضی آوینی تا محمد نوری زاد

نه: آخوندها و آیت الله ها کجایند؟ داغ ننگ برپیشانی سرداران سپاه و بیت رهبری

ده: سفر به روستای آتش گرفته

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

280 نظر

  1. سلام و درود فراوان بر شما ویدیوهای مربوط به کنارک در چابهار را دیدم و در غم و اندوهی مضاعف قرار داد صدمه و تخریبی که اینها از خودشان بر پیکر ایران قرار دادند نشانی از حماقت و خیانتی است که زندگی ۸۰ میلیون ایرانی را در خودش فرو برده و از آینده ای مبهم و بس خطرناکتر را رغم میزند ضمن این مقدمه میخواستم بدانم برای این مردم بی پناه و فراموش شده برنامه کمک و دستگیری برای رفع مختصری از گرفتاریهای آنها در نظر دارید یا صرفا تهیه یک گزارش بود ,پیشنهاد میکنم یک حساب بانکی به این منظور بازکنید هم کمکی است برای همبستگی ایرانیها و هم کمکی برای این انسانهای بیگناه .پیروز باشید

    ———–

    درود علی گرامی
    ترمیم و بازسازی و نوسازی هر آنچه که از فلاکت بخشی از مردم بلوچستان دیدم، به یک خیزش ملی در حد یک پروژه ی مستقل نیازمند است. نه فقط در سیستان و بلوچستان بل در همه جا. مشکل ریشه دار تر از اینی است که در این فیلمها نشان داده شده است.
    سپاس

    .

     
  2. سه شهداد لقب داری شناسیم
    که قاطی کرده هر چه دارد او سیم
    به روز روشن و در چشم مردم
    ز دزدی او نداند شرم یا بیم

     
  3. آقای نوریزاد درود برشما، در تهران چه خبرست؟ یعنی در کشور امام زمان آخوند ها و همدستان چه میکنند؟
    رهبر مستضعفین مرده در قصر بهشت زهرا آرامست؟ ورهبر در حیات بصیر بوضیعیت ایراناست؟
    به نظر شما رقص مائده هژیر ودست دادن داور ایرانی فغانی مهمتر از تاراج ملت و میهن است؟
    آیا این گرانی ونابسامانی قدرت خرید مردم شامل آخوند ها و همدستان میشود؟
    چطورمتهم پرونده ثامن الحجج متواری شده و باچه مبلغی وبکجا رفته؟
    آیا ولایتی در مسکو با نخست وزیر اسراییل گفتگو داشته واگر داشته در چه مورد؟
    آیا بنظر شما جالب نیشت که استادیم تبریز را بجای استادیم یادگار امام نامیدن ،استادیوم ناصر حجازی بنامیم؟ این تکلیف مردم بویژه تبریزی هاست.

     
  4. کانال جناب محمد نوریزاد:

    سالانه رقم 25 میلیارد تومان خرج فقط پوستر ها و بنر های مرگ بر امریکا و اسرائیل میشود
    رقمی که میتواند خرج تحصیل و پیشرفت یک کشور شود.

    ======
    سالانه 25 میلیارد تومان! برای کدام تظاهرات ها؟! مگر هرروز در ایران تظاهرات ضد امریکا و ضد اسرائیل است؟! لابد مربوط می شود به تظاهرات 22 بهمن هرسال یا 13 آبان هر سال، آنوقت هزینه هر سال پوستر برای ایندو تظاهرات می شود 25 میلیارد تومان؟! واقعا برایم سوال شد منبع این آمار چیست؟ در گوگل سرچ کردم،هیچ لینک یا منبعی برای این مطلب یافت نشد مگر در یک لینک شبکه اجتماعی بنام اینستاگرام متعلق به شخصی بنام مهرشاد گلابچی : https://www.instagram.com/p/BciWMXYlK95/

    ———-

    سید مرتضای گرامی
    تنها به تظاهرات مربوط نمی شود. در هر کوی برزن، در ادارات در ارتش ادر سپاه در بسیج از این بنرها چه در شهرها و چه شهرستانها و بخش ها و روستاها فراوان است. گرچه می دانم که اینها را خود نیک تر می دانید.
    با احترام.

     
    • این بابا مثلا بنرهای عریض و طویلی رو که که برای تهدید این و اون با عناوین محتلف در سطح شهرها نصب می شه رو مگه می شه تا حالا ندیده باشه.یا شاید فکر کرده اینا رو مردم که خیلی از این حکومت راضین با سرمایه شخصی خودشون نصب کردن.وقتی هدف این باشه که خودتو به کوری و کری بزنی هر یابسی قبل بافتنه!!

       
  5. عباس امیر انتظام درگذشت!

    یادش گرامی و روحش شاد.

    من افتخار اینو داشتم که در مراسم درگذشت پدر جناب نوری زاد در سعادت آباد بر پیشانی او بوسه بزنم و از او تشکر و قدر دانی و همچنین عذرخواهی کنم.
    مردی که نزدیک به سه دهه یا 30 سال را در زندانهای رژیم آخوندی سپری کرد و هرگز نه اتهامات خود را قبول کرد و نه تسلیم شد.

    و دو نقل قول:

    امیرانتظام: برای من خیلی جای تعجب است که واژه ی «امیرانتظام عزیز» این قدر معنی و مفهوم در این جامعه دارد (منظور مخاطب قرار دادن ایشان در نامه های اداری و از سوی مقامات آمریکایی بود) اینکه سالیوان به من نامه بنویسد «آقای امیرانتظام عزیز …» واقعاً این قدر تأثیر دارد؟‌ فقط من بودم که با آمریکایی‌ها مذاکره کرده بودم؟‌ آقای بهشتی هم بارها با آمریکایی‌ها مذاکره کرده بود و اخیراً هم اسنادی از آن منتشر شد.

    الهه امیرانتظام: چند سال قبل یک روز به بیمارستان پارس رفته بودیم برای درمان که آقای دکتر شیخ‌الاسلام‌زاده از طرف آقای محمدی‌گیلانی پیغامی به عباس دادند. گفتند که دیروز منزل آقای گیلانی بودم و ایشان گفتند که در حق امیرانتظام بی‌عدالتی شد! به همین دلیل بود که آن روز در بیمارستان وقتی فهمیدیم که ایشان بستری است به عیادتشان رفتیم. رفتن و دیدن آقای محمدی‌گیلانی توسط آقای امیرانتظام پیامش این بود که یخ‌ها در این طرف آب شده است.

    دوستان اگر مایل بودند میتوانند در مراسم خاکسپاری ایشان شرکت کنند.

    مراسم تشییع عباس امیرانتظام، فردا جمعه ۲۲ تیر ماه ساعت ۹ صبح در محوطه ی منزلش: تقاطع بزرگراه مدرس و آفریقا به طرف الهیه، کوچه گلنار، کوچه ماهرو، مجتمع لاله به سوی بهشت زهرا برگزار خواهد شد.‎

    آنهایی که نزدیک به شمال شهر تهران هستند میتوانند به منزل مراجعه کنند و از آنجا به بهشت زهرا بروند و آنهایی که دور هستند میتوانند مستقیم به غسالخانۀ بهشت زهرا بروند و از آنجا به سمت مزار (حدود ساعت 10:30 صبح فکر کنم زمان مناسبی باشد)


    شاید یکی از علت های ترور و بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری به دلیل چراغ سبز بهشتی به امریکایی ها باشد و جناح چپ ایران با همکاری مجاهدین خلق خواستند به همه بفهمانند که نتیجه ی همکاری با آمریکا جز مرگ نیست!
    پس شاید امیر انتظام خوش شانس بوده که اعدام یا ترور نشده! …البته بستگی به این دارد که شما تبدیل اعدام به حبس ابد را خوش شانسی بدانید یا خیر.
    ولی شاید تقدیر اینچنین بود که امیر انتظام باشد و با چشم خود ببیند نتیجۀ حماقت آخوند جماعت را که از روزهای اول انقلاب با “دشمن سازی” و شیطان بزرگ خواندن آمریکا، مردم ایران را به چنین وضعیتی دچار کردند، آنهم بعد از چهل سال.
    قرار بود “نه شرقی باشد و نه غربی”؛
    الان که خامنه ای با پوتین برادر صیغه ای شده اند. و سالها ایران از محصولات آمریکایی استفاده میکرد… هواپیما، هلی کوپتر، کشتی و …
    راستی، چرا کوکا کولا، پپسی کولا و دیگر نوشابه ها و همچنین انواع سیگارها جزو تحریم نیستند؟!
    خب، اگه این آخوندها به سلامتی ما ایرانیان اهمیت میدن چرا اینهمه سال محصولات زیانبار آمریکایی در ایران تولید و وارد شده و خودشان نمایندگی پخش را داشته اند؟

    در آخر، چند پرسش اساسی و بنیادین:
    چرا اصلاً آخوندها از ابتدا پیش قدم نشدند و آمریکا، روسیه و کشورهای کافر دیگر را تحریم نکردند؟!
    (شاید بخاطر اینکه وجود نداشتند مانند زمان صدر اسلام زندگی کنند…)
    آیا یک آخوند حکومتی باشرف پیدا میشه که بیاد و مرد و مردانه بگه نتیجه و محصول حکومت آخوندیسم در ایران آنهم بعد از چهل سال چه بوده؟ … مردم مسلمان تر و مؤمن تر شده اند؟ مردم ایران به بهشت برین هدایت شده اند؟ مردم ایران اکنون پاک تر و سالم تر از مردم 40 سال قبل هستند؟ مردم ایران در دنیا دارای ارج و قربی بالاتر از چهل سال قبل هستند؟ مردم ایران نه تنها در دنیا رفاه دارند بلکه ایمان آنها هم ارتقاء یافته؟…
    من یکی که آنموقع فکر میکردم این آخوندها براستی پیش قراولان امام زمان هستند و با وجود آنها ایران در دنیا یک سرزمین نمونه خواهد شد در عدالت گستری و راستی و درستی و همچنین رفاه اجتماعی… ایران بهشت روی زمین خواهد شد…
    خاک بر سرم ! چقدر احمق بودم!
    آخوندِ مرده خور را کردیم آقا و سرور و ولی فقیه و نتیجه اش این شد!

     
  6. عباس امیر انتظام به دیار باقی شتافت
    اگر چه سنبل مقاومت در برابر ددمنشی و توحش امت اسلام شد لیک تاریک خانه تاریخ معاصر را روشنایی نبخشیده رفت
    چرا؟
    چرا ما ملت ایران نباید حق داشته باشیم سر در آوریم چه بر سرمان آوردند و چه شد که به این وضع دچار شدیم چه دستانی پشت پرده کشور را به فلاکت کشاندند. با اسم و نشان و مدرک و سند. درد و دل و سوز و آه و ناله و حرف های صد من یک غاز این و آن دردی از درد های ما را درمان نمی کند. اگر در زمان حیات امکانش را ندارید و بیم جان دارید لا اقل کاری کنید پس از مرگ برای ثبت در تاریخ هم که شده پرده از ناگفته ها و ناشنیده ها بردارید.

     
  7. حاج ممد فریبا: جریان اصلاحات باید بتواند اولویت های امروز جامعه را درست تشخیص دهد.
    مش قاسم: حاجی! جریان اصلاحات باید اینو بفهمه: اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا.

     
  8. کشتی نساز ای نوح —————– طوفان نخواهد آمد
    بر شوره زار دلها ___________ باران نخواهد آمد
    شاید به شعر تلخم __________ خرده بگیری اما
    جاییکه سفره خالیست ________ ایمان نخواهد آمد

     
  9. سلام و درود

    در طنز واره ای که دقایقی پیش تقدیم کردم متأسفانه در ذکر تاریخ اشتباهی رخ داده که درستش اینست:
    « در سنه 1397 غره شهر التیر المجوسی…. »

    با پوزش از رفیقان دقیق و نقادان نکته بین.

     
  10. درود بر شما انسان آزاده
    من ده واقعیت تلخ از بلوچستان می دانم، قصه ، روضه خوانی های نظام است.
    با احترام

     
  11. سلام و درود

    دوش که «لایک دانم» راعارضه ای حاصل آمده و دردی سخت بگرفته بود، بیباک از بیم قطاع الطریق بادیه و بیم عسس کاروان از یاران همره کناره جستمی، پس ابتدا دوگانه ای بهر آن یگانه بجا آوردمی، سپس روی نیاز به درگاه خلاق بی نیاز از «لایک» مالیدمی و به رسم لابه و استغفار کراراً گفتمی :بارالها! نیک دانی احوال این درویش از چه مشوش و از چه بیمرادیی ناخوش است! چون درد
    « لایک دان» از مخلوق پوشیده نتوانمی داشت از تو که خود خالق «لایک» و «لایک دانی» چون مستور توانم داشت؟
    همی تضرع کردمی و رخساره به آب دیدگان شستمی و بسی نالیدمی تا سوخته جانی که در کاروان ما را رفیق سفر و شریک حضر و همپای خطر بود و بر احوال پریش این درویش نظاره داشت بر این معنا آگاه گشتی، پس به بهانه ای از کاروان کناره گرفت و مرا به جستجو آمد. مگر ناله های این جگر سوخته رهنمایش گشت که بی بیراهه رفتنی بر بالینم حاضر آمد و مرا گفت :ای برادر از چه نالی؟ ترا بر من حقی، و مرا بر تو حقی باشد تا گاه صعوبت بیاری هم شتابیم، اینک من! احوال عرضه دار تا در علاج درت کیمیاگریها کنم که کم از معجزت نباشد! گفتمش ای یار بر دانای راز مخفی نباشد، حاشا که درد از چون تو شفیقی پوشیده دارم. دانی که سالهاست خاک درگاه وبسایت دکتر نوریزاد خوردمی و قلمها زدمی که اگر بیل زده بودمی اینک مرا باغی بود آبادان، لیک از شومی بخت سرنگون و روزگار واژگون و اسارت بخت نامراد، اینک خاطرم ناشاد و صحت از مزاجم دور و درد «لایک دان» رنجورم بداشته، از آن هنگام که مرا در این کویر شوره زار گذار افتاده، از بی لایکی و کم لایکی درد کشم و رنج برم و هیچ چاره ندانم، مگر خاکش دامنگیر است که ره به رستگاری ندارم؟ آن رفیق شفیق دامنم بگرفت و گفت از این نیکوتر بباید حال بگویی، گفتمش بعد عمری کامنت بنبشتن و کل، کل کردن از گفت نوید و مهرداد و سید مرتضی، حتی مزدک1 (رحمت الله علیهم اجمعین) چندان دژم نگشتمی که لایکهای انبوه و بیشمار دکاکتر* غدار، از دل قرارم ربود و چنین آشفته جانم بداشت. هیچ چاره ندانم و زین پس کامنت نخوانم، ازیرا چندین مقالت کیلومتری به منطق مزین ساخته و بر آنان عبارتها پرداخته عرضه کردم همگِنان وادی سایت را، به فرجام کریمان هم گفت آن وبسایت کریمه و اهالی گرام آن وبسایت نیکنام، بیش از 30 و گاه اندی بیش لایک در دامنم نریختندی ، لیک دکتر شهداد نامی از گرد ره نرسیده و مقالتی چند ثقیل الفهم و سبک معنا بیش ننگاشته بود که خروار، خروار لایکهای آبدار و رتبه های مثبت بیشمار در دامنش نثار کردند چندانکه شمارگان از صد نیز بگذشت و عجب نباشد که صیف بسر نیامده از هزار نیز بگذرد. گفت ای دوست بیش اندوه مدار که نُسخَتی دارم باز مانده از آصف بن برخیا در دفع این بلا و علاج هر مبتلا اعجاز کند، ترا نمایم و تردید روا ندارم که ابتهاج جانت، و شادمانی روانت در آن باشد و چون بخوانی به طرفة العینی اندوه برود و خاطر شاد گردد. گفتمش ای دوست مرا بیش طاقت نماند، بنمای مرا خدای را. پس آن محبوب مشفق در آستین بدمید و نُسخَت از گریبان بر گرفت و در غره 1397 به بیست و یکم شهر تیر المجوسی مرا که علی الزین الدین ثم الشفیعی باشم داد که خدایش رحمت کناد.
    پس چنین خواندم و بهجت خاطر یافتم و شفای خود از خدای برگرفتم و همراه کاروان به طریق بادیه زدم و جان بردم.
    اینک اینست صورت آن نبشته:

    « ربات افزایش لایک و‌ بازدید در تلگرام و اینستاگرام و سایتها سکه رایج است و‌ کافی است که با نرم افزارش آشنا باشی معمولا دو دسته آدم از این رباتها استفاده‌ میکنند کسانی که ‌بطریق این برنامه ها کاسبی میکنند و میخواهند با بالا نشان دادن بازدید و لایک بیشتر ،مشتری تبلیغات جمع کنند و دسته دوم افرادِ عقده ای که میخواهند کانونهای حواس را بهرطریقی شده بسمت خود جذب کنند مثل این یارو دکتر شهداد و …..
    درکانالهای تلگرامی این حقه و ترفند بشدت رایج است
    حالا لابد به سایتها و وبلاگها هم کشیده شده. »

    *دکاکتر=جمع بستن عشقی_عربی دکتر است چنانکه در فارسی دکترها گویند.

     
    • سلام و درود

      این نوشته در انتظار کامیون، کامیون، بلکه قطار، قطار آراء منفی است. تا کنون تنها 7 منفی بیشتر نرسیده که اگر این تعداد آراء منفی را در کاسه هر خورد سالی ریخته بودند، گریه کنان قهر و سایت را ترک کرده بود. هر آدم خود شیفته ای بجای عزیزانی که هدف و مخاطب اصلی این نوشتارند، میبود ، تا کنون 7 رأی منفی که هیچ، 70 رأی، بلکه 700 کامیون رأی منفی در پای این کامنت خالی کرده بودند تا ذوق نویسنده بکلی بخشکد و منبعد نه پا توی کفش مولانا کند، نه سعدی و نه سر بسر جناب دکتر شهداد مدیر عامل محترم کارخانه تولید لایک بگذارد!

       
  12. درود
    من نه طرفدار مجاهدین هستم و نه توده ای.
    این دو را هم دو روی یک سکه می دانم.
    این روزها ضد مجاهدین و خانم مریم رجوی بسیار داد سخن می رود. بر عکس توده ای ها را تریبون داده و نه ازخیانتهایشان داد سخن رانده بلکه تعریف و تمجید مکرر در مکررهم می کنند.دقیقا عوامل نظام شده اند و خود را هم اوپوزیسون می نامند.عده ای دکتر و مهندس و…که در عالم پیری دلتنگی اشان را علم سیاست می نامند .

    نظریه دادن خوب است وباید نظریه داد. اگر اینگونه است چرا از مریم رجوی سوال و بااومصاحبه نمی شود؟
    اوپوزیسون هنوز هیچی نشده خود را شبیه به ولایت فقیه کرده است. ولایت فقیهی که برای مردم تعیین تکلیف می کند.
    آلت دست نظام بودن که شاخ و دم نمی خواهد! خود آگاهانه و بیشتر ناآگاهانه مانعی بزرگ برای آشتی و اعتلاف ملی اند.
    اوپوزیسیون چرا تریبون به گروه مجاهدین خانم رجوی نمی دهد؟
    مگر نه اینکه به افراد نظام و توده ای تریبون داده و همه هم اغلب گذشته ای آلوده و ننگین دارند؟ چگونه شد که این وسط عقاید /خانم رجوی دشمن همه و همه شد؟

    اگر به گذشته ی هر یک از گروهها نگاه کنیم ، چیزی جز زباله نمی یابیم. گروهها یی چون گروه اکثریت تا اکنون نوکر نظام تروریست بوده و حزب توده که جاده صاف کن عوامل روس و مجاهدین که با مشی نظامی و مسلحانه اشان بجای همبستگی با دیگر گروهها و ملی گرایی ، دقیقا اهداف جهانشمولی و تروریستی نظام را دنبال کردند.

    تکلیف برای مردم تعیین نکنید، کار رسانه ای سانسور و سایه افکنی و منم منم نیست. کار رسانه ای، روشنگری است.چه اوپوزیسیون درهم و مغشوش و آشفته حال و بازیچه بخواهد و یا نخواهد، گروهی به نام مجاهدین به رهبری خانم مریم رجوی وجود دارد.عده زیادی هم طرفدار دارد.حتی اگر تعدادی نیز این گروه طرفدار دارد باید با مباحثه و مصاحبه این گروه را جدی گرفت و آلترناتیوی دانست.
    بجای از پیش نرخ تعیین کردن و عقاید خود را دگم وار تکرار کردن،
    باید برنامه و هدف این گروه را پرسید در جریان مباحثه است که همه می توانند از هم یاد بگیرند. افکار دگم و در عین حال پدرسالاری اوپوزیسیون،که چون خروسان لاری به چشم و چال هم می پرند ،راهی جزبه بیراهه نیست.

    ومردم را اینقدر نفهم و کودن حساب نکنید.

     
  13. جناب شهداد، دیدم محتمل است اشارات شما در آخرین کامنت متوجه من نوید باشد گفتم چند کلمه‌ای بنویسم.

    آقای نوریزاد عزیز به تشخیص و صلاحدید درستی به نظر من، یک سیستم نظر سنجی برای هر نوشته‌ای از هر کسی‌ که مطلبی در این سایت می‌‌نویسد را بنا کرده ا‌ند تا نظر و دیدگاه هر کس در معرض نقد و بررسی و امتیاز دهی سایرین واقع شود و همه هم این قاعده را پذیرفته و رعایت کرده ا‌ند جز موارد استثنا که دستشان رو شده یا می شود. من نوید هر گاه مطلب سست و نادرست و پریشانی نوشته‌ام یا بنویسم از طریق همین برخورداری رایگان از نقد و انتقداد دوستان، هم خود را اصلاح کرده و می‌کنم و هم آموخته‌ام و می‌‌آموزم و پر واضح که بسیار قدردانم. شما هم جناب شهداد اگر این قاعده و نظام آرار را قبول داری فقط حق یک رای داری که هر بار به نوشته‌ای از کسی‌ بدهی‌ و نه بیشتر. اگر هم این نظام آرا را قبول نداری، پس چرا به هر میزان که دوست داری به خود مثبت میدهی‌ و به هر میزان که عشقت کشید به امثال من رای منفی‌ میدهی‌؟ آیا متوجه هستی‌ که این کار مصداق بارز جعل و تقلب و دزدی آرا هست؟ و آیا نباید از کسی‌ که به ویژه یک پیشوند “دکتر” جلو اسم مجازی خود انتخاب کرده، انتظار داشت که لااقل چون دیگران به مقرارت نظام آرا در این سایت احترام بگذارد؟ اینکه شما دکتر باشید یا نباشید، این ابتدا به ساکن نه با فرض دکتر بودن شما، یک رانت ویژه حق آرا بیشتری را نصیب شما می‌کند و نه با دکتر نبودن شما حق اخذ آرای کمتری دارید. تا همین جای کار هم شما به فرض که دکتر هم باشید، با تبادر به جعل و تقلب و دزدی آرا ، بیشترین آسیب و ظلم را به مدرک تحصیلی‌ دکترای خود کرده ای. من نوید بیسواد کارگر با شغل نگهبانی آیا انتظار بیهوده دارم از کسی‌ که خود را “دکتر” میداند یا خطاب می‌کند که آقا اقلی از وجنات و شأن و وجهه و اعتبار مدارک تحصیلی‌ “دکترا” را پاس دارید و رعایت کنید؟دو بار حتی این آخرین نوشته شما را خواندم و متوجه نشدم حرف حساب شما چیست و لب کلام شما کجاست و این فیس بوک چه نقشی‌ دارد که هم آرا مثبت شما را زیاد می‌کند و هم اینکه جناب ذاکر برگ چه پدر کشتگی با این نوید یه لا قبا دارد که هی‌ جین جین آرا منفی‌ به من می‌‌دهد.

     
  14. درود
    من نه طرفدار مجاهدین هستم و نه توده ای.
    این دو را هم دو روی یک سکه می دانم.
    این روزها ضد مجاهدین و مریم رجوی بسیار داد سخن می رود. و بر عکس توده ای ها را تریبون داده و نه ازخیانتهایشان داد سخن رانده بلکه تعریف و تمجید مکرر در مکررهم می کنند. و خود را هم اوپوزیسون می نامند.عده ای دکتر و مهندس که در عالم پیری دلتنگی اشان را علم سیاسی می نامند .

    نظریه دادن خوب است وباید نظریه داد. اگر اینگونه است چرا از مریم رجوی سوال و مصاحبه نمی شود؟
    اوپوزیسون هنوز هیچی نشده خود را شبیه به ولایت فقیه کرده است. ولایت فقیهی که برای مردم تعیین تکلیف می کند.
    ألت دست خود هستند آگاهانه و بیشتر ناآگاهانه وخود مانعی بزرگ برای آشتی و اعتلاف ملی.
    اوپوزیسیون چرا تریبون به گروه مجاهدین خانم رجوی نمی دهد؟
    مگر نه اینکه به افراد نظام و توده ای تریبون داده و همه هم اغلب گذشته ای آلوده و ننگین دارند؟ چگونه شد که این وسط عقاید /خانم رجوی دشمن همه و همه شد؟
    تعیین تکلیف برای مردم تعیین نکنید، کار رسانه ای سانسور و سایه افکنی نیست. کار رسانه ای روشنگری است.چه اوپوزیسیون درهم و مغشوش و آشفته حال و بازیچه بخواهد و یا نخواهد، گروهی به نام مجاهدین به رهبری مریم رجوی وجود دارد.عده زیادی هم طرفدار دارد.
    بجای از پیش نرخ تعیین کردن و عقاید خود را دگم وار تکرار کردن،
    باید برنامه و هدف این گرو را پرسید .
    مردم را اینقدر نفهم و کودن حساب نکنید.

     
  15. حزبی که طرفدارمردمی ندارد. در انتخابات اخیر ریاست جمهور ی این حزب کاندید داشت زیر سیصد هزار رای آورد. اما این حزب که بنیانگذارنش ازبازاریان ذینفوذ می باشند .بعد ازپیروزی انقلاب وزارت بازرگانی را درانحصارخود گرفت ..واردات و صادرات دراختیاراین حزب می باشد .انبارها آران این بزرگواران می باشد .بافضاسازی یک شبه میلیاردها تون بدون زحمت سود باده آورده کسب میکنند .باچراغ خاموش اقتصاد کشور را نابود کردند وبرای همه دولتها مشکل بوجود آوردند و خواهند آورد. مال امام و خمس را بموقع پرداخت میکنند .وهرگز مورد نقد قرار نمی‌گیرند. حتی درتلگرام .درهمه ارگانها ی نظام نفوذ دارند ..حال من وتو به عنوان اصلاح طلب .اصول گرا ودولت بهار همه انرژی خود را صرف فحاشی به همدیگر کنیم ..انان بی سروصدا بدون زحمت چپاول میکنند.بررسی کنید هنوزتحریم شروع نشد افزایش سرسام اورکالاها را کدام جریان .سازماندهی کرد و سود باداورد به قیمت‌ نا امن شدن کشور به جیب چه جریانی سرازیر می شود .اصلاح‌ از بیرون رفتن آمریکا ازبرجام چه کسانی سود می بزند. حال من وتو دولت راتضیف کنیم .فحاشی کنیم ..اری با چراغ خاموش اما با چشمان باز مردم را ناامید و کشور را به بحران می کشانند ..هوشیار باشیم .خادم وخاین رابشناسیم .فردا دیر است ..دلنوشته قدرت فلاحتی

     
    • جناب فلاحتی جای این دلنوشته ردیف کردنا چشماتو بازکن.جناب روحانی مطمئن ترین و با نفوذترین فرد تو کابینش از همون حزبیه که شما می گی زیرزیرکی کارشو می کنه.بله جناب نهاوندیان رو می گم.یه خورده بهتر ببین و تو چنین حکومتی دنبال رفرم خیالی در درونش نباش اونوقت می فهمی تو این حکومت خاتمی و احمدی نژاد نداره.سگ زرد برادر شغاله.

       
  16. مایکل کلور برشتولد سفیر آلمان در تهران تحت تاثیر فرهنگ غنی ایرانیان دچار خودباختگی شخصیتی و فرهنگی شده و طوری در تهران کار و زندگی می کند که اگر کسی او را نشناسد با کارگران مهاجر خارجی اشتباه میگیرد !
    برشتولد از آزادی های موجود در ایران اظهار شگفتی کرده و می گوید در ایران اوج آزادی و دموکراسی در زندگی مردم مشهود است !
    ایرانیان موتورسوار و وانت باری ها آزاد هستند در جهت عکس و در پیاده روها آزادانه رانندگی کنند و وانتی ها هم آزادند در کنار اتوبان پارک کرده و هندوانه و طالبی و میوه و تره بار بفروشند ، در حالی که این دموکراسی در هیچ کجای دنیا دیده نمیشود !
    آلودگی هوا در تهران بیداد می کند و به همین خاطر شهرداری طهران و پلیس راهنمایی جهت کاهش آلودگی هوا ، ورود اتومبیل ها را به محدوده طرح ترافیک ممنوع کرده است اما شما می توانید با پرداخت پول در مبادی ورودی به طرح ترافیک وارد شهر شده و آزادانه هر چقدر دلتان می خواهد هوا را آلوده کنید !
    بر عکس تبلیغات استکبار جهانی، اوج آزادی های فردی را می توانید در ایران امروز ببینید که چطور آزادانه پیر و جوان و حتی زنان در پارک ها و حاشیه خیابان و پیاده رو با سرنگ و یا زَر ورق سرگرم ساختن خود هستند !
    هر کس در هر شغل و صنفی هست آزادانه ترتیب دیگران را می دهد !
    پخت آبگوشت بدون استفاده از گوشت در قهوه خانه ها ، تولید همبرگر و سوسیس کالباس از زباله و امعا و احشای جانوران ، فروش داروی تاریخ گذشته و تقلبی در خیابان ناصرخسرو ، بالا کشیدن سپرده های بانکی مردم در موسسات مالی و اعتباری ، خروج آزادانه اختلاس کنندگان و متهمان اقتصادی از مرزهای رسمی به اروپا و کانادا و هزاران مورد از این دست نمونه های دیگری از دموکراسی و آزادی در ایران هستند که در دموکرات ترین کشورهای جهان دیده نمیشود !
    در واقع اصل حکومت مردم بر مردم اینجا وجود دارد ؛ صاحبخانه بر مستاجر حکومت می کند و هر وقت دلش خواست روی اجاره می کشد !
    بقال محل و کاسب بازار در کمال آزادی هر میزان که مایل است را جای یک کیلو به خریدار می فروشد !
    کارمند دولت آزاد است با دمپایی در اداره رفت و آمد و ساعت ده صبح پشت میز کار صبحانه بخورد و اگر دلش خواست کار ارباب رجوع را راه بیندازد و اگر نخواست آزاد است ارباب رجوع را بفرستد دنبال نخود سیاه !
    کار فرما اعم از کارخانه دار بخش خصوصی یا دولتی هم آزاد است دو سال دو سال حقوق و دستمزد کارگران را نپردازد !
    مسئولان و مدیران و کارکنان دولت هم آزاد هستند در تمام امور ، حتی اموری که از آن سر رشته ای ندارند اظهار نظر کنند و بیانیه بدهند ، بطوری که پیشنماز یک قریه کوچک و یا یک روستای پانزده خانواری آزادانه امضای توافق هسته ای را زیر سوال می برد و رییس جمهور مملکت را به سواری دادن به آمریکا متهم می کند !

    آزادی مهمتر، دسترسی آزادانه مدیران و مسئولان و خانواده ها و دوستان و اطرافیان و فرزندان و دامادها و علی الخصوص برادران آنها به بیت المال و ذخایر بانکی است و هر کس برادرش صاحب منصب مهمی باشد از چهارصد میلیون درهم امارات گرفته تا چند میلیارد دلار را می تواند آزادانه به جیب بزند !!
    سفیر کبیر آلمان که تحت تاثیر محیط آزاد و دموکراسی موجود در ایران قرار گرفته است می گوید برای رسیدن به یک پست و مقام کوچک در کشورهای به اصطلاح پیشرفته جهان ، از جمله آلمان افراد مجبور به تحصیل و گذراندن عمری تجربه هستند و معمولا از رده های پایین شروع می کنند و بعد از عمری ریاضت کشیدن و خدمت کردن و تجربه اندوختن پست مهمی می گیرند ، در حالیکه در ایران آزاد و برخوردار از دموکراسی ( ! ) افراد نیازی به تحصیل و تخصص و تجربه ندارند و گاو و گوسفند را رها کرده و خود را به شهر می رسانند و هر کس زودتر رسید پست بالاتری می گیرد و داماد جوان و فرزندان و شوهر ننه هایش را هم سر کار می گذارد و بعداً با استفاده از فتوشاپ دکترا گرفته و با خسارت زدن به مملکت و مردم تجربه می‌آموزند !
    ✔️ سفیر آلمان که تحت تاثیر شهروندان تهرانی قرار گرفته و برای فرار از ترافیک کشنده و دیوانه کننده تهران ترک موتوری های مسافرکش می نشیند و رفت و آمد می کند می گوید در مدتی که در ایران هستم به ایمانم افزوده شده و صد در صد معتقدم یک نیروی غیبی این مملکت را اداره می کند چون با این وضعیتی که نه کار هست ، نه اقتصادی وجود دارد ، نه پول ملی ارزش دارد ، نه حتی نظم و انظباط در رانندگی و عبور و مرور دیده میشود و و و . . . و با وجود اینکه مدیران ناکارآمد و نالایق که دست چپ و راست خودشان را تشخیص نمیدهند، عهده‌دار امور هستند، تا بحال باید ایران بکلی از نقشه جغرافیا حذف شده بود !!

     
  17. جناب نوریزاد عزیز درودبرشما
    تصاویرمنتشر شده ازویلای تصرف عدوانی شده فیروزآبادی گروهبان کارسیای رژیم نشان از عدالت عدل علی خامنه ایی ، سردسته حکومت ولایت مطلقه فقیه وشرکاء دارد.
    بخاطرحفظ همین اموال غارت شده است که امثال فیروزآبادی و دیگرآخوندهاو سردمداران رژیم به بهانه حفظ اسلام و نظام، منتقدین و مخالفین خودرا به بند میکشندو کفتارگونه گوشت و استخوانشان را از هم میدرندتا بر قطر شکمشان بیفزایند. قبلاً گفته بودیم که اسلام ونظام ،نام مستعار و اسم رمز تمام کسانیست که بنحوی سردرآخور رژیم ولایت فقیه دارند وازاین خوان یغما ارتزاق میکنند.
    والاکیست که نداند این غارتگران خون آشام نه دغدغه اسلام و خدا وپیغمبر دارند و نه عِرق ملی و وطنپرستی؟!!.

     
  18. آقا سیدمرتضی
    عجبا!!. در هنگامه ای که عده ای حتی نان شب ندارند که بخورند، چگونه امام جمعه شیراز به همراه نماینده ولی فقیه کهگیلویه و بویراحمد، کلنگ احداث توسعه حرم ”ام احمد“ را به زمین میزنند؟!!!… که تنها در فاز اول آن ۱۱ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده!!
    آیا میدانید ”ام احمد“ کیست؟ کنیزی بوده که امام هفتم با او ازدواج نموده، مادر امام رضا هم نیست. اصلاً هیچ کس هم نمیداند و هیچ سند موثقی هم وجود ندارد که او، که در مدینه زندگی میکرده، چگونه سر از ایران در آورده؟! و در شیراز دفن شده؟!!..
    واقعاً باعث تأسف است دراین اوضاعِ وانفسا وبحرانی… که مشکلاتِ داخلی و خارجی از هر طرف مردم را محاصره کرده، بیکاری، فقر، فساد، تورم، محاصره اقتصادی، بحران های زیست محیطی، آب و… این اقدام آنهم درجهان امروز، چه راه حلی از مشکلات مردم را می گشاید؟!.. واقعاً چه دستانی در کار است که بطورعلنی آنهم با پول مردم (بیت المال) و در این هنگامه حساس، همواره به دنبال امام زاده سازی هستند؟!!. آیا دلسوزی نیست که به داد این ملت برسد؟!. واقعاً به کجا میرویم؟!!!…

     
    • سلام داش اسی!
      البته اطلاعات من در مورد درستی و مستند بودن مدفن ام احمد مادر مکرّمه احمد بن موسی الکاظم علیه السلام جامع نیست،اما شما نباید بر اساس نوع اعتقاد خود یا بی اعتقادی خود به مقوله امامت،محترمین و منسوبین به ائمه را تحقیر کنید،بانو ام احمد یک کنیز بوده باشد یا مادر یک امام نبوده باشد اما بهرحال همسر مکرّمه یک امام شیعیان که بوده است علاوه بر فضائل شخصی که داشته،اینکه شما اعتقاد به مذهب یا امامت نداشته باشید توجیه کننده این نیست که محترمین معتقدان را تحقیر کنید یا از ادای احترام شیعیان به امام خود و منسوبین امام خود اظهار تعجب کنید.

      نیز قدر مسلّم از نظر تاریخی احمد پسر امام موسی کاظم علیه السلام یکی از فرزندان عالم و جلیل القدر ایشان بوده است که برای دیدار برادر خود امام رضا علیه السلام که در طوس بودند حرکت می کند و در شیراز با نیروهای امیر آنجا درگیر می شود که مطابق برخی اقوال تاریخی در همان درگیری کشته می شود یا با اقامت در شیراز بمرگ طبیعی از دنیا می رود که مدفن ایشان در شیراز با عنوان شاهچراغ مستند و معروف است.البته در مورد مادر ایشان درست می گوئید که هنگام رحلت امام کاظم علیه السلام در مدینه بوده است،من فرصت بررسی زیاد ندارم اما امر محالی نیست که این مادر نیز بقصد مجاورت با فرزندش یا دیدار با امام رضا سلام الله علیه به شیراز رفته باشد،اینرا باید بررسی کرد.

      در مورد باز سازی مرقد ایشان اینطوری که من در لینک ها مشاهده کردم برخلاف گمان شما احداث بنایی هزار متری و واحدهایی فرهنگی مثل کتابخانه و کانون فرهنگی در مجاورت آن با هزینه بیت المال صورت نمی گیرد بلکه این هزینه ها مربوط به اوقاف و صدقات مربوط به وقف ها و خیّران داوطلب و همکاری شهرداری منطقه صورت می گیرد،ضمن اینکه شما هر چیزی را بر اساس نوع اعتقاد یا بی اعتقادی خودتان به امور دیگر مربوط نکنید،حل مشکلاتی پایه ای در یک جامعه مثل بیکاری و فقر و فساد و تورّم و محاصره اقتصادی و بحران های محیط زیستی و نظائر آن راه حل ها و هزینه کردها و برنامه ریزی های کلان خود را دارد و حل چنین مشکلاتی که از وظائف بدون تردید حکومت ها و دولت هاست در گرو کنار گذاشتن احداث یک واحد فرهنگی،دینی و مذهبی یا امور و شئون دیگر جامعه نیست.

      http://www.iribnews.ir/fa/news/1800656/
      —-
      http://fa.wikishia.net/view/
      —-
      احمد بن موسى- شیخ مفید در ارشاد مينويسد: كه مردى كريم و بزرگوار و پرهيزكار بوده حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام باو خيلى محبت ميورزيد و او را مقدم ميداشته …

      مادرش از زنان بسيار محترم بود كه او را ام احمد مي ناميدند حضرت موسى ابن جعفر باو خيلى علاقه داشت وقتى از مدينه به بغداد رفت، امانت‏هاى امامت را باو سپرده و فرمود: هر كس در هر موقع آمد و اين امانتها را از تو خواست بدان من از دنيا رفته‏ ام و او جانشين من است و امامى است كه اطاعتش واجب است بر تو و ساير مردم. حضرت رضا عليه السّلام دستور داد كه از خانه نگهدارى كند.

      وقتى هارون او را در بغداد مسموم كرد حضرت رضا عليه السّلام از ام احمد امانت‏ها را خواست. ام احمد گفت واى پدرت شهيد شد؟ فرمود: آرى اكنون از دفن او فارغ شدم آن امانتهائى كه پدرم موقع رفتن ببغداد در اختيارت گذاشت بياور من جانشين او و امام بحق هستم بر جن و انس. ام احمد گريبان چاك زده امانتها را تحويل داد و با آن جناب بامامت بيعت كرد….

      اين احمد همان كسى است كه در شيراز دفن شده و معروف بسيّد سادات و اهالى شيراز او را شاه چراغ مينامند. در زمان مأمون با گروهى قصد شيراز كرد منظورش اين بود كه خدمت برادرش حضرت رضا عليه السّلام برسد وقتى قتلغ خان فرمانرواى شيراز از طرف مأمون اين جريان را شنيد بدفع او از شيراز خارج شد و در محلى بنام خان زينان كه هشت فرسخ از شيراز فاصله داشت روبرو گرديد بين دو طرف جنگ درگرفت يكى از سپاهيان قتلغ گفت: اگر منظور شما رسيدن خدمت حضرت رضا است او از دنيا رفته. اطرافيان احمد كه اين حرف را شنيدند از گردش پراكنده شدند با او جز چند نفر از بستگان و برادرانش باقى نماند وقتى امكان بازگشت برايش نبود بجانب شيراز رهسپار گرديد مخالفين از او تعقيب كردند و در محلى كه دفن شده او را كشتند….
      بعضى در شرح حالش نوشته ‏اند كه وقتى وارد شيراز شد در گوشه‏ اى پنهان گرديد و مشغول بعبادت پروردگار شد تا باجل خود از دنيا رفت كسى بمحل دفن او مطلع نبود تا زمان امير مقرب الدين مسعود بن بدر الدين كه از وزراء مقرب اتابك ابى بكر بن سعد بن زنگى بود او مشغول تعميرى بود در محل مرقد احمد بن موسى ناگاه جسدى صحيح كه تغيير نيافته پيدا شد كه در انگشت انگشترى داشت و نوشته بود: «العزة للَّه احمد بن موسى» جريان را بگوش ابى بكر رساندند بر فراز قبر او قبه‏ اى بنا كرد پس از گذشت سالها مشرف بخراب شدن گرديد.ملكه تاشى خاتون مادر سلطان شيخ ابو اسحاق پسر سلطان محمود ساختمان آن را تجديد نمود و قبه‏اى عالى ساخت و در پهلوى آن مدرسه‏اى بنا كرد و قبر خود را كنار قبه آن جناب قرار داد تاريخ تجديد بنا در حدود 750 هجرى است…..

      (زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 277)

       
  19. نسلی که بازیگران پول و قدرت چشمه ایی زلال نشانش دادند, ولی به مذبحش بردند.
    نسلی خوب خواه که عصاره تربیت آمانخواهان شکست خورده نسل پیش از خود بود و ارزشهای دنیا را از چشم آنان در دنیا جستجو میکرد, غافل از اینکه هیولای قدرت, هیچ ارزش و آرمانی را بر نمیتابد, حتی آرمانها و ارزشهای اخلاقی و اعتقادی خود را…
    نسلی که اگر قدرش را میشناختند و منزلتش را میدانستند, دیگر شاید در این اوضاع فلاکت بار و منزوی از دنیا و بی برو و بی اعتبار در جهان نبودیم….
    نسلی که پرچمش پیراهن خونین خودش بود که جلادان به قربانگاه برده بودندش…
    نسلی که معامله با ارزشها را نمیدانست , چرا که گذشتگانش اینگونه درسش داده بودند….
    نسلی که بازیچه قلدرمنشیهای پیدا و پنهان صاحبان قدرت و اربابان بین المللی شان شد تا آن نسل بکلی پایمال شود و میدان امروز ایران برای چپاول و درازدستی فراخ گردد….
    ولیاقت چنین حکومتی, همین شرایط است, که با تمام ادعا های تو خالی اش که گریبان دخترک بیگناه 17 ساله را میگیرد و تهدید به بستن تنگه میکند, نعش کاغذین برجام را در دست گرفته و در اروپا دور میچرخد , که شاید روضه خانی برای این نعش پیدا شود , حکومتی که نسلی امیدوار به اصلاح ساختار قدرت و پای کار و صادق را قربانی کرد , لیاقتش همین شرایط است که حمید مرادی ها در زندان همدیگر را بدرند و آقازاده های مفتخورش که خود حضرات تربیتشان کرده اند, در داخل و خارج آبروی نداشته خود و این حکومت فاسد را به حراج گزارند….
    نسلی که دلبسته آینده خود و کشورش بود و با تمام وجود به خود و توان خود برای ساختن سرزمینی بهتر ایمان داشت و تمام آرمانش در بهتر شدن شرایط و آزادی برای همه مردم و در راستی و صداقت خلاصه میشد, با بی لیاقتی و قدرتطلبی این حکومت به سراب رفت, و اینچنین ناامیدی از خود و آینده کشور جایگزین آن شد….
    اگر تنها و تنها چیزی برای این نسل باقی مانده باشد, باز همان “امید” است ولی این بار نه برای اصلاح “ساختار” که باز به توانمندی و تلاش خود تا روزی تقاص آرمان به غارت رفته خود را باز ستاند….

     
  20. وقتي سكوت مي‌كنم

    كاش كلام ما همه از عشق بود. از يگانگي و دوست داشتن.
    كاش اين خانه زندان نمي‌‌شد.
    كاش قاب سلام‌‌مان خالي از احترام نبود.
    كاش صمیمیت و مهر از ميان‌ ما پر نمي‌كشيد.
    كاش صداقت از كلام‌مان رخت برنمي‌بست.
    كاش مختصري نور، نياز و آرامش بر جا مي‌ماند.
    كاش غیرت، انسانیت و شرفی اندک در میان دوستداران تیغ و طلا و تزویر یافت می شد.
    کاش جهل و خرافات و بازی با احساسات دیگران از صحنه ی روزگار محو می شد.
    اتفاق مهمي روي داده است. من سكوت كرده‌ام. سكوت هميشه پيامد خوشي ندارد.
    سكوت نشان از خمودي و بي تفاوتي نيست. نشان از مجرم‌بودن نيست. نشان از بخشش و گذشتن از خطا نيست. دارم تو را كشف مي‌كنم. بیشتر و بهتر. تو را در مقام ادعای درستی و پاکی و شعور و شرافت.
    تصور كن! از طريق خودت از تو گذر مي‌كنم. همه اين‌ها مرا خواهد آزرد، اما به وحشتم نمي‌اندازد. تازه پي مي‌برم چقدر از هم دور بوده‌ايم و هستیم. موجوداتي بيگانه.
    وقتي سكوت مي‌كنم يعني پشيزي براي گفتارت قائل نيستم. يعني در هر جایگاهی ایستاده ای صدايت نمي‌شنوم و باور ندارم نیت تو نشان از انس و الفت و صداقت دارد. باز هم همان واژه‌ها. همان وعده‌ها . همان ناله‌ها. همان بازي‌ها. همان التماس‌ها. همان دروغ‌ها و همان درخواست ها و دستورها، كه سالهاست بدان خو كرده‌ام.
    وقتي سكوت مي‌كنم يعني از اهميت وجود تو كاسته‌ام. وه که چه معماي غيرقابل تحمل و لحظات دلهره‌آوري برايت پيش مي‌آورم وقتی احساس می کنی با تو همراه نیستم و به خواسته و نظر تو رأی مثبت نمی دهم.
    وقتي سكوت مي‌كنم یعنی تو قابل اعتماد نیستی. قول و قرارت را قبول ندارم. يعني از رودررو شدن با ریا و تزویر و خدعه و خیانت بیم دارم و در رفتار و گفتار نامرئي‌ام تو را به بند كفاره مي‌كشم.
    وقتي سكوت مي‌كنم يعني از انتخاب تو پشيمانم. مي‌خواهم تو را نبينم. مي‌خواهم تو را بشكنم. مي‌خواهم به تو بياموزم. دروغ و دغل بهایی گزاف دارد. مي‌خواهم تو را بسازم.
    وقتي سكوت مي‌كنم قصد افشاء نيرنگي را دارم. فرياد از جنگي نابرابر. اعتراض به ظلم دارم. طرح سرپیچی و نافرمانی می ریزم از آنچه که تو در خیالت حقیقت می پنداری. نقشه انفجار بغضي را در سر مي‌پرورانم.
    وقتي سكوت مي‌كنم تو و افكارت در نظرم معنايي پيدا مي‌كنيد. نمايش مضحك با‌هم‌بودن ديگر به تصميم تو پيش نمي‌رود. حركات پوچ و بي معني‌ات را ترجمه مي‌كنم. دارم ناراستی و نادرستي تو را برملا مي‌سازم. دارم به تدريج دليل بي كفايتي و اسباب محاكمه‌ات را فراهم مي‌كنم.
    وقتي سكوت مي‌كنم در عين تنهايي در برابر شاهد سخن مي‌گويم. یعنی دري ميان من و آگاهي باز شده است. یعنی تو را که جز شعر و شعار نیاموخته ای دور مي‌اندازم.
    وقتي سكوت مي‌كنم دارم خشم خود را از اين بازي رياكارانه كه بر آن نام ارادت، بزرگي، يگانگي و دلسوزي گذاشته‌اي ابراز مي‌ دارم.
    وقتي سكوت مي‌كنم يعني ديگر تو را دوست ندارم. يعني عشق و ارادت مرده است؛ و چيزي كه مردني است درخور نگهداري و پاييدن نيست. آن که رأي و سهم مرا به هيچ مي‌گيرد همان بهتر كه از او دور باشم.
    وقتي سكوت مي‌كنم يعني دير يا زود تو به بيهودگي و خستگي مي‌رسي که رسیده ای؛ و در ماتم انباشته از بي‌كسي و بي‌‌اعتنايي ويران مي‌شوي. از هم اكنون اين تراژدي قابل رؤيت است.
    اين آخرين رازي است كه در گوشت مي‌خوانم! آخرين سهمي است كه در دستان حريصت مي‌گذارم! بس است دیگر! خانه ات آباد. این ویرانه را خراب تر نکن! به قدر کفایت نشان داده ای چقدر با ما مردم دشمنی.

     
  21. بادرود ،4نکته شیوا وآموزنده بودلیکن تاباآلودگی ها وگمراهی ها ازروبرو وبنیادی رزمی نرود وشاهراهی گشوده نشود بیگمان همه تلاشهای جزاین بیهوده است.
    اینان که دردمندند وخودرابه آب وآتش میزنند آیا راهی بسوی رستگاری میتوانند گشود؟
    ازآزموده ها درمی یابیم که به بیراهه ره سپرده اند ودیگران رانیز بدنبال خود کشانیده که سرانجامی جزفرسودگی نداشته اند.
    اگر ماننده ای رابخواهیم بیاوریم بسیار است وگزافه نخواهدبودکه مصدق نیز راهی بسوی خرسندی ونیک فرجامی مردمان نپیموده است.شما به بادیگارد اوبنگرید تا به سیاست بیمناکی وبیراهه اش پی خواهید برد.باپوزش.

     
  22. سلام و درود

    لطفاً جناب دکتر شهداد عزیزتر از جان را متهم نکنید و در مظان اتهام هم قرار ندهید و هرچه فریاد دارید بر سر مارک زاکربرگ این آمریکایی خبیثِ خیر ندیده بکشید که هیچ معلوم نیست این آمریکایی خبیث چه پدر کشتگی ای با جناب دکتر شهداد و سایر دکترهای سایت دارند و از کجا زبان شکرین فارسی را با همه ظرافتها و ریزه کاری و ابهام و ایهام و گوشه و کنایه هایش بهتر از زبان مادری فرا گرفته و با ناجوانمردی تمام!( آخر طبق فرموده دکتر شهداد زاکربرگ همجنس گرا تشریف دارد و اینکه با همسرش تصمیم گرفته که در طول عمرشان 99 درصد ثروتشان را در راه کارهای خیر صرف کنند، طبق ادعای صد در صد مستند جناب دکتر شهداد شایعه ای بیش نیست! و ایشان طبق فرموده دکتر شهداد و به احتمال صد در صد بقیه دکترهای سایت، به خاطر همان همجنسگرا بودنش ناجوانمرد است. یکی از بدترین ناجوانمردیهاش هم راه انداختن فیسبوک است، یکی دیگرش هم تحت تعقیب قرار دادن و ریختن کمپرسی وار آراء مثبت به پای نوشته ها و کامنتهای( کپیهای) جاودانه جناب دکتر شهداد است ، یکی دیگر که از همه آنها بدتر است هم، ریختن آراء منفی کامیونی به پای نوشته های، منتقدان و رقیبان جناب دکتر شهداد میباشد تا خدای ناکرده زبانم لال، رویم به دیوار، غبار تردید بر صحت و درستی آراء مثبت بیشماری که غیبیان و جنیان و کرّوبیان و فرشتگان نثار کامنتهای ( کپی های) حضرت دکتر شهداد میکنند بنشیند! نمیدانید، نمیدانید که این آمریکاییهای خبیث، چقدر خبیثند و چه کارهای خبیثانه ای میکنند؟!!! ) از دست شریک جنسی چینیش گریخته تا 24 ساعته با ریختن آراء مثبت به زیر کامنتهای دکتر شهداد ایشان را بی اعتبار کند!! زهی خیال باطل، زهی آراء مثبت باطل، زهی آراء منفی باطل! زهی دکتر شهداد باطل، زهی دکترهای دیگرِ سایت باطل ! زهی…

    این ترمز لاکردار چرا نمیگیرد، کدام خبیثی دستکاریش کرده؟
    بگم چی بشی زاکربرگ؟

     
    • نفهمیدیم جناب شفیعی گرامی‌، این لامصب ذاکر برگ با دکتر شهداد دوستی‌ داره یا دشمنی؟ اگر دشمنی داره و میاد آرا مثبت دکتر شهداد را سر به فلک می‌رساند و به همان میزان آرا منفی‌ به دیگران میدهد این پرسش پیش می‌‌آید که: اگر راه دوستی‌ با دکتر شهداد در پیش بگیرد، میخواد چی‌ به شهداد بده و چی‌ به آنهایی که آرا منفی‌ به آنها داده است؟ البته شاید هم در جابجایی کامیون وار آرا به تعبیر شما، خشک شدن دریاچه ارومیه نقشی‌ باز کند و یا پرواز پرندگانی که سر خود و آتش به اختیار به هر طرف که میخواهند بال می‌‌زنند و انگار نه انگار که با این کارشان ” به حریم حرم جت‌ها خصمانه تجاوز شده است”. قضیه دکتر شهداد با بینان گذار فیس بوک یعنی‌ ذاکر برگ داره خیلی‌ غامظ و پیچ در پیچ و جهانی‌ میشه. خدا کنه یکشون کوتاه بیاد و الا عنقریب جنگ جهانی‌ سوم راه میفته.

       
      • سلام و درود

        برادر جان!
        راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکر شکن شیرین گفتار چنین حکایت کنند که در عصر ملانصرالدین پادشاهی سلطنت میکرد که علاوه بر آنکه شاه شاهان بود ملای ملایان نیز بود! و پیوسته میخواند :

        منم گفت با فرّهٔ ایزدی
        همم شهریاری و هم مؤبدی

        از قضا آن پادشاه اسبی داشت که فقط با دنده عقب راه میرفت و گیربکسش مادر زاد ایراد فنی داشت و به قول امروزیها نقص ژنتیک داشت، و گاه جنگ و دفاع یا پشت به دشمن و رو به میهن پیشروی میکرد و یا رو به دشمن و پشت به لشکر خودی عقب، عقب میآمد و چشم دوستان را با جفتکهایش کور و دندشان را نرم میکرد که در هر دو صورت بکار قشون و قشون کشی و خین و خین ریزی نمی آمد. اینبود که پادشاه سخا پیشه که در بخشش دست های حاتم طایی را از پشت بسته بود و در نجابت مانندی نداشت بطوریکه حتی هر مبلغی که از خزانه کشور غارت میکردند را نه به روی خود و نه به روی چپاولچی میآورد. از دزد خجالت میکشید هیچی، از خودش هم حیا میکرد! (ولی مقادیر هنگفت و نا معتابهی خورده شیشه قاطی داشت) آن اسب را به ملا نصر الدین هدیه داد. ملا چند روزی با اسب کلنجار رفت، بلکه اسب از خر شیطان پیاده شود تا ملا سوارش گردد، نشد که نشد بیشتر از بیست جای بدن ملا هم کوبیده و کبود و زخم و زیلی شد، طوری گله به گله صورتش چسپ کاری و باند پیچی شده بود هر کس ملا را میدید خیال میکرد عمل بینی و پروتز لبها و گونه ها و بوتاکس و غیره را، همه با هم انجام داده و هف، هش، ده بار تبریک میگفت و در هر بار آهی از حسرت میکشید! ولی از دل ملا خبر نداشت! پس ناچار اسب را به پادشاه قدر قدرت، قوی شوکت، صاحب قران و سکندر دوران باز گرداند و گفت این ستور بکارم نمیآید، عناً قریب مرا جوانمرگ و روانه سرای جاوید کند! سینه خیز هم بروم زودتر به مقصد میرسم چون فقط دنده عقب میرود. پادشاه جم جاه فصلی مفصل بخندید و سبیلهای مبارک را تاب داد و گفت : شگون ندارد هدیه پادشاهان را باز گردانی چه ممکنست جان بر سر این جسارت بگذاری، رو به هر جا میخواهی سفر کنی پشت اسب را رو به آنجا کن و با دنده عقب به سلامت برو! ملا بالاجبار توی دماغ تشکری بمنگید و با هزار فن و ترفند خرک داری و خون دل اسب را باز آورد و چنان کرد که سلطان دوران و لنگر زمین و آسمان فرموده بود.گرچه روزگار ملانصرالدین و ملایان حاکم به سر آمد از آنروزگار به بعد سنت ملا و ملایان با قوانین و رسومشان،ماندگار و تبدیل به قانون اساسی و میثاق ملی گردید و بر ما حاکم گشت.در نتیجه طوری در طول قرنها وارونه کار شدیم و با کارهای برعکس خو گرفتیم که از آن زمان تا کنون دوستان بر عقلمان میگریند و دشمنان بر حُمقمان میخندند. مارک زاکر برگ که خود از آمریکاییان خبیث است و سهم بزرگی در ساخت دنیای مجازی و همگانی شدن دانش و معلومات دارد پیش از ما و بیش از من و شما آداب و سنت و کارهای وارونه ما و مردم کشورمان را شناخت و بچشم خود دید که دقیقاً بر خلاف اروپاییان که با انقلابهای خونین به سلطه روحانیین و انگیزیسیون خاتمه دادند و حکومتهای سکولار پدید آوردند ، ما بالعکس با انقلابی خونین به حکومت سکولارها خاتمه دادیم و روحانیین را بر خود و کشور مسلط و سوار کردیم، و با تأسیس دادگاه انقلاب و دادگاه ویژه روحانیت، چنان دستگاههای تفتیش عقایدی پدید آوردیم که در تمام دوران قرون وسطا به فکر کشیشان و کاردینالهای مسیحی خطور نکرد، دید که با بیرون کردن یک خادم امین هزاران سارق مسلح را بر مقدرات کشورمان و جان و مال مردمانمان حاکم کردیم، دید که با راهنمایی رهبران لایق و وعده دهندگان صادق به جای آباد کردن دنیا و دین، دنیایمان را بدل به دوزخ و دینمان را به دوالپای دوش آویز تبدیل و مردم پهلوان و نیرومندمان را به معتادین منفور و مردگان متحرک مبدل کرده و زاهدان دنیا گریز را به جانیان انسان ستیز تبدیل و بر گرده های نحیفمان سوار کردیم، دید که بجای نوشیدن باده شیرین فتح الفتوح در جنگ جام تلخ زهر هلاهل شکست را سر کشیدیم و بجای عزای عمومی جشن پیروزی گرفتیم ، دید که هست و نیست ایرانیان را دو دستی تقدیم اعراب کردیم و آنها با ناسپاسی مجسمه ای بیست گزی از صدام حسین، قاتل صدها هزار ایرانی و ویران کننده ایران را، در میدان اصلی شهرشان گذاشته و ضمن آنکه به ریشمان میخندند، با خط جلی در کنار مجسمه اش نوشته اند: (المیدان و الشارع لشهید الصدام حسین رضی الله تعالی و عنه، والرضوان الله تعالی علیه و آل اجمعین الی یوم دین ) دید که با نیت به ریاست رساندن اصلاح طلبان تا کشورمان را آباد و اصلاح کنند، چه مرارتها کشیدیم و شریک دزد و رفیق قافله ها را پر و بال دادیم و بر صدارت و نشاندیم و به ریاست رساندیم تا با شریک شدن در قدرت، در چاپیدن هستی مردم و مکیدن خزانه کشور با اصول گراها به توافق رسیدند و در غارت کشور با هم مسابقه گذاشتند و شد اینهایی که شد ….. خلاصه دهها کار برعکس دیگر از ما دید و صدها عمل ابلهانه شنید و هزاران کار وارونه خواند ، اینبود که زاکر برگ فهمید ما مردمان وارونه کاری هستیم و در دشمنی با جناب دکتر شهداد شیوه وارونه خودمان را در پیش گرفت. پس ابتدا یک کامیون ده چرخ رأی مثبت درجه یک نو برانه در پای هر کامنتش خالی کرد و یک کامیون 8 چرخ هم رأی منفی به حساب منتقدان و رقیبانش ریخت تا دشمنی را به نهایت رسانده و اعتبار جناب دکتر شهداد را خدشه دار کند.

        حالا بفهمستی؟حالا هزار تومانیت افتاد؟
        به قول سید مرتضی :
        آندرستند؟

         
  23. آقای نوریزاد آیا میدانید برخی علیرغم ادعای شناخت افراد از طریق نوشته‌ها ولی در تشخیص نویسندۀ مطلب دوست گرامی و مثال گربه و مجسمه دچار خطا گشته‌‌اند؟ چون مطلب فوق متعلق به بنده نیست, در ضمن آقای نوریزاد آیا میدانید عملکرد برخی افراد در یک مورد خاص بی شباهت به نظام ج.ا و وزارت اطلاعات و بخصوص دستگاه قضایی نیست؟ در طول چهل سال دستگاه‌های نامبره ابتدا برای یکسری از افراد ایجاد اختلال و مزاحمت نموده و سپس در واکنش‌های بعدیِ فرد نسبت به این مسایل, مستمسک‌هایی برای بهانه‌جویی پیدا میکنند, چقدر کار راحت و بی زحمتیست؟! در حالیکه بهتر است دلیل اصلی خود را بیان کنند, به عنوان مثال, در حالیکه در اینجا همه گونه مطالب در مورد سیاست و دین و شخصیت‌های کشور و رهبر و روسای قوا از خود و دیگران بیان و منتشر شده ولی در مواردی که کم هم نبوده از ابتدای ایجاد سایت خود مطالبی را منتشر نکرده‌اید, و تاکنون نیز هیچ پاسخی در این مورد ارائه نکرده‌اید, آیا مطالب یک فرد که در مورد شما هم نبوده چه مشکلی برای شما ایجاد میکند که اینچنین حساس هستید؟!
    تاکنون بسیاری از منتقدان و فعالان سیاسی بارها متذکر شده‌اند که بنا و بنیانی که با یک سخن و کامنت بخواهد فرو بریزد از اساس سست و بی منطق بوده, با اینحال و با وجود آگاهی و حتا تکرار این اصل مهم, هنوز بسیاری از جمله خود این افراد بر این اصل پایبند نیستند و بدتر آنکه با بهانه‌های مختلف و بدون کوچکترین دلیل و منطق که صرفا جنبه منفعت‌طلبی, مشکلات روحی, و اطاعت از دستورات دیگران داشته بر نفی آن پای فشاری میکنند.

    بنده برای این عملِ منفعلانه سه دلیل یافته‌ام که قطعا یک یا دوتای از آنان باید صحیح باشد.

    1- دستور مستقیم از فیسبوک یا عوامل آنان در داخل یا خارج کشور, و اطاعت بی چون و چرا و بدون کوچکترین تحقیق و پرسش. در این جا این امکان قویا وجود دارد که فردی که این خواسته را داشته خود را عامل آنان معرفی نکرده باشد.

    2- با توجه به اینکه سرورهای سایت شما در خارج کشور است و دستیابی عوامل فیسبوک (که با معامله به همه چیز دسترسی دارند) زودتر از شما صورت میگیرد, کامنت‌هایی را بدون آگاهی شما حذف کرده باشند. (البته در مورد دلایل اعمال فیسبوک بقدر کافی سخن گفته‌ام ولی مختصرا بدلیل سودجویی و سواستفاده, درگیری با آنان, و نیز افشای برخی اعمال آنان است)

    3- برخی افراد داخل و خارج متاسفانه بدلیل گونه‌ایی از فعالیت بدلیل وضعیت کشور و نابهنجاریهای سیاست‌های ج.ا دچار یک خطای بزرگ و توهم‌گونه شده‌اند و صرفا بدلیل چند مصاحبه با چند بنگاه خبری ایرانیِ خارج از کشور تصور اشتهار و بین‌المللی بودن دارند, البته اینگونه تصورات همواره وجود داشته و تازمانیکه شخصی باشند چندان اهمیتی هم ندارند ولی مشکل بزرگ آنجاست که با وجود جوانان مستعد و متخصص, این اشخاص انتظاراتی فرای توانایی‌ها و تحصیلات و بهرۀ سیاسی-اقتصادی خویش داشته و قادر نیستند در وضعیت آیندۀ کشور, خود را در کنار بدانند و حتا تصور منصب‌های مهم را دارند. این تصورات و انتظارات در این افراد در حالت معمولی که با عده‌ایی هم وزن خود مواجه هستند به اوج میرسد بخصوص که دایرۀ مدیریت‌ها و ریاست‌های قوا و رهبری در کشور واقعا توسط عده‌ایی کوچک یا متوسط القامه بسته شده, ولی در زمان برخورد با تحصیلکردگان احساسی مشابه رقابت و مسایل روحیِ دیگر بدانان دست میدهد, در حالیکه اساس این مقایسه بشدت غلط و منفی بوده و برای جامعه مضر است, هر فرد قاعدتا میبایست با توانایی‌ها و میزان دانش خویش کنار آید, کشور ایران با افکار تنگ‌نظرانه و سیاست‌های عده‌ایی ملا و عوامل آنان در برخورد با دانشگاهیان و کنار گذاردن آنان از مدیریت‌ها و ریاست‌های کلان کشور حتا با وجود بالاترین منابع مالیِ مفت مانند نفت و گاز و سایر ثروت‌های طبیعی, چهار دهه در اوج ذلت و فقر و تباهی بسر میبرد, و حتا هم اکنون برخی دیده میشوند که نسبت به عنوان “دکترا” هم مشکل دارند اینان با حضور دکترها و مهندس‌ها و حقوق‌دانان و سایر دانشگاهیان چه خواهند کرد؟! بهانه‌هایی از این دست که سایت اجتماعی جای عنوان دکترا نیست که واقعا از آن سخن‌هاست, زیرا با این استدلالِ گنگ و ضعیف هر نام و عنوان و هر مطلب حتا سیاسی و مذهبی و شرح مسایل شخصی را میتوان بدون هیچگونه دلیل محکوم کرد, وانگهی پاسخ را خود داده‌اند “سایت اجتماعی”, یعنی هر چیزی که به اجتماع و متغیرهای آن مربوط میشود, اینکه فرد مایل به بیان عنوانِ مدرک تحصیلی یا مقام یا حرفه خویش باشد فقط به خود او مربوط است و چنانچه کسانی با طرح عنوان فیک از هر پیشوندی سواستفاده کنند مطمئنا با نگارش چند مطلب یا پاسخ به دیگران دستشان رو خواهد شد و هرگز قادر به ادامه نیستند, همچنین باید دانست مدرک دکترا برای یک دکتر چندان چیز مهمی تلقی نمیگردد چون بالاتر را هم دیده.
    برخی از مطالب و کامنت‌ها که دارای تکرار و عدم بضاعت در استدلال بوده یا جنبه بهانه‌جویی, تلافی, تحریک و یا تخلیه روانی دارند واقعا نیاز به خواندن و صرف وقت ندارند, چنانچه با روش‌های تند‌خوانی آشنا باشید تنها با روئیت چند نام‌ و تعدادی از واژگان میتوان به مقصود نویسنده و مطلب او پی برد, هر فرد برای نام و عنوان و مدرک تحصیلی و حرفه خویش ارزش قائل است و هرگز با اطلاق آنان نمیتواند زبان به هرزه نهاده و وارد بحث‌های پوچ گردد, به عبارت صحیح اخلاق اوصاف شخصی خویش را مراقبت میکند, تحریک و کسب مستمسک برای بهانه‌جویی از اعمال زشت و مخصوص جمهوری اسلامی بوده و با گذشت زمان عاقبت این کارها به بطلان بیشتر و بیشتری رسیده و تقلید و ادامه این روش‌ها با خردمندی در تعارض است.

     
    • من تازه دارم به حرفهای معترضین به تو پی می‌‌برم و از این ببعد به تو میگم “شهداد دزده” . تو مریضی. تو پستی.

       
  24. 2
    در یک جمع‌بندی باید عنوان داشت که آینده کشور که با خواست و تصمیم اکثریت آنان بخصوص پیشگامان و تاثیرگذاران مهیا خواهد گشت در عزم به استفاده از تحصیلکردگانِ بالای دانشگاهیست, و غالب این افراد بخوبی قادر به فهم مسایل اجتماعی و تکنیکی و علمی هستند, هیچ چیزی را نمیتوان از آنان مخفی نگاه داشت, در هر موردی که کسانی مشغول سواستفاده از کار و امکانات خویش باشند در کوتاهترین زمان پی خواهند برد و به انحاء مختلف نمایش خواهند داد, لذا کسانی که مشغول تک‌خوری یا ادامه سلطۀ خویش در هر موردی هستند با یک رقیب و ناظر جدی مواجه خواهند بود و عمده نگرانی اینان از این “وضعیت” نشات میگیرد که چرا کسان دیگری بر سلطۀ انحصاری آنان وارد شده‌اند!

    اگر اعتقاد به شنیدن و عمل به توصیه‌های متخصص در امری خاص وجود داشته باشد پس بار دیگر بر التزام مسئولیت تاکید کرده و عواقب نافرجام آینده “بر جامعه” را هشدار میدهم, امکان فرار از همه وجود دارد مگر وجدان, و تلخ و شیرین, اینده همان چیزیست که در حال بیان میشود.

     
    • درود بر دكتر شهداد گرامى
      واقعن حق مطلب را بيان كرديد و حرف دل ما را زديد
      از شما قوين سپاسگزارم موفق باشيد و با قدرت و شهامت به افشاگرى ادامه دهيد و هراس نكنيد زيرا دعاى خير مردم ايران را داريد

       
  25. درود
    نظام ترور و وحشت و غارتگر که حرف منطقی و دو،دوتا ،چهارتا سرش نمی شود. دودوتا برای نظام پنج تا و به نفع اوست.
    ره بر اقلیتی تروریست را باید دستگیر و مجازات کرد ونه نامه نوشت و پیام داد و چشمک و لاس زد. این نظام زور است و با زور هم کنار خواهد رفت نه با تعارفات هردمبیلی.
    مگر نه اینکه این نظام غارتگر اموال مردم ایران زمین است.
    مگر نه اینکه وزرا ورئیسان همه دزد و عاملان فسادند.
    مگر نه اینکه دستگاه کیفری اسلامی در واقع دستگاه اوباشان و قاتلان تروریست است.
    این نظام ترور ، تا به حال حرفی از مردم را شنیده که بتوان با آن مماشات کرد.
    زمان صحبت ،سالهاست که بپایان رسیده است. حرفی هم اگر است باید با مردم باشد.مرگ یکبار و شیون هم یکبار .
    عده ای بدنبال فقیهان عاقل می گردند؟ آخر فقیه ی که دودستی به مال دزدی مردم چسبیده نه تنها عاقل و مبارز نیست بلکه دزد قهار در روز روشن باید نامیدش.
    چه ایمانی، چه عقیده و چه کشکی؟ مردم همه می دانند و آنها هم که بروی خودشان نمی آورند، دست کمی از دزدان ندارند.
    تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامند دهند آدمی
    دخیل بستن به انواع و اقسام ریز و درشت نظام ،همان امید به خلخالی وپورمحمدی ولاری جانی ها وخمینی و ره براست.
    نیست امید صلاحی ز فساد ای مردم

     
  26. سلام و درود

    آقای فیلسوف بزرگ لطفاً به پرسشهای زیر پاسخ دهید :

    1_چه تعریفی از انسان دارید؟
    2_انسان از کجا آمده، برای چی آمده و به کجا میرود؟
    3_چرا انسان با سایر حیوانات فرق میکند؟
    4_آیا جهان هستی مخلوق خواست و اراده خداوند است یا مفهوم و تصوری بنام خداوند محصول ذهن و خیالات انسان است؟
    5_آیا دنیای پس از مرگ وجود دارد؟
    6_آیا خوب و بد وجود دارد و ما در مقابل اعمال خوب و بدمان مسئولیم؟
    7_در مقابل چه کسی باید پاسخگوی کردارهای خوب و بدمان باشیم؟

     
    • جناب شفيعى گرامى
      نخست انكه حتى اگر قصد من از بيان اين مطالب چيزى شبيه طنز نيز باشد اعم از اينكه كسى متوجه منظور من بشود يا نشود من هيچگاه به خودم اجازه نميدهم به ريش صاحبان برداشت هاى ديگر بخندم و من اساسا هر گونه توهين به ديگران و هر نوع سخره ديگران را عملى غير اخلاقى ميدانم كه در وهله اول بيانگر شخصيت دون توهين كننده و يا به سخره گيرنده ميباشد بنابراين شما مطمئن باشيد كه من و هفت نسل پشتم غلط ميكنيم كه بخواهيم به هر دليلى به كسى توهين كنيم و يا ارا و نظرات و برداشتهاى سايرين را به سخره بگيريم
      اما در مورد انچه گفتم جاى چه كس را تنگ كرده ام قصدم صرفا شوخىًبود و ابدا از دست شما ناراحت نيستم و نخواهم بود و بالعكس شما را با توجه به نوشته هايتان فردى صادق فرهيخته و اخلاق مدار ميدانم به گونه اى كه اگر شاگردى شما برايم ميسر ميشد اين شاگردى را براى خود افتخارى بزرگ ميدانستم
      نيز اينكه بنده فيلسوف بزرگ تجربى هستم مانند يك دندانپزشك تجربى و بنابراين فلسفه ام نيز با انچه شما از فلسفه اكادميك در نظر داريد بسيار متفاوت است ، فلسفه من بافتنى است نه اموختنى شنيديد كه ميگويند فلسفه بافى نكن! لذا شما در فلسفه من دنبال مسايلى چون حركت جوهرى و يا تقدم حركت انگشت بر انگشترى نباشيد ، فلسفه من دو بخش دارد يكى افقى و يكى عمودى و هر نوع موضوع فلسفى را صرفا در. همين دو بخش بررسى ميكند
      و در اخر اينكه من نميدانم سوالات شما را به كدام جناب شفيعى
      پاسخگو باشم ؟ به ان شفيعى متفكر و دانش اگاه كه در اكثر نوشته هايتان ميبينم و يا با ان جناب شفيعى كه معتقد به حديث قدسى است و حديث قدسى را سخن خود خود خود خدا ميداند؟
      زيرا پاسخ سوالات شما براى هر يك از اين دو شفيعى عزيز متفاوت خواهد بود. /با احترام كامل

       
      • سلام و درود

        از اینکه متانت و ادب در منش و کلام دارید نسبت به فلسفه بافیتان خوشبین شدم، چون کسب بطور جدی وارد این مقوله و این نوع نگرش نشده، اگر براستی جدیتی در کارتان باشد، میشود شما را صاحب سبک و گشاینده دریچه ای دیگر نسبت به شناخت جهان و به نوعی دارای دید و سبکی بدیع و نو ظهور به حساب آورد. بنده تا جایی که بر احوال خود آگاهم دو شخصیتی نیستم و بین دوستان هم به دو شخصیتی بودن متهم نبوده ام، هر دو بعد شخصیت شفیعی از یک سرچشمه آب میخورد و بین یافته های علمی و باورهای مذهبی تناقضی نمیبینم، بنا بر این شما به هر بعد از شخصیت شفیعی پاسخ بگویی به یک نفر پاسخ گفته ای و اگر این پیشنهاد پاسخگوییتان را تسهیل میکند به آن شفیعی پاسخ بگو که آنرا منطقی تر مییابی و امکان توان توافق بیشتری با آن میرود. البته پاسخ گویی به این پرسشهای ساده کار ساده ای نیست، حتی برای بنده هم که آنها را طرح کرده ام پاسخگویی آسان نیست. با اینحال چنانچه به تفکیک و مورد به مورد پاسخ بگویی موجب نهایت امتنان بنده خواهد بود، زیرا هم جهان بینی شما را مشخص میکند و میتوان دانست که چه مایه ای از فلسفه اندوخته ای و بر چه پایه ای از معرفت ایستاده ای. در انتظار پاسخگوییت میمانم.

         
    • سلام و درود

      بنده به تعداد آراء مثبت و منفی در مورد نوشته های خودم نه توجهی دارم و نه اساساً این نوع رتبه دهی را معیار درستی و نادرستی و خوبی و بدی نوشته هایم میدانم. اما چیزی که باعث شگفتی و تعجب فراوانم شده تعداد 2 رتبه منفی به سؤالاتیست که از فیلسوف بزرگ کرده ام!
      آخر پرسش، حاوی هیچ ادعا و اعتقاد و جهت گیری و جبهه گیری و تأیید و تکذیبی نیست که قابلیت مخالفت کردن داشته باشد! این مخالفت یعنی چی؟ با سؤال کردن مخالفید؟ پرسش را بد میدانید؟ گزینه بهتری از پرسش کردن برای رفع ابهامات سراغ دارید؟
      لطفاً بفرمایید که دادن رتبه منفی چه معنایی دارد؟

      البته همین رتبه دهی های ناسنجیده و بدون پشتوانه منطقی، و خوشآمدن بی دلیل و بد آمدن بی سبب است که بنده را نسبت به ارزش و اهمیت رتبه دهیهای مثبت و منفی بی تفاوت کرده است.

       
  27. حرف حساب از هرکی که میخواد باشه:
    آقای روحانی روی سخنم با شماست, طی سخنرانی خود در اتریش موضوعی را مطرح کردید که به راحتی نمیشود از آن گذشت و جوابی به آن نداد. شما گفتید که یهودیان به ما ایرانیها مدیون هستند و خود را ناجی یهودیان معرفی کردید.

    اولین سؤال من از شما این است از چه زمانی شخصی با عبا و عمامه خود را ایرانی میداند.

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی میتوانید خود را ایرانی قلمداد کنید که از سفره مردم ایران بر میدارد آنها را در فلاکت و بدبختی نگه میدارد تا سفره عربها را پر کنید .

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید زمانی که آب و خاک مملکت را دارید به اعراب میفروشید.

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید زمانی که دخترانتان را برای ثواب ( طبق سخنان علم الهدا ) به هم آغوشی عربها میاندازید.

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید زمانی که این همه بیکار, معتاد, فاحشه, کارتن خواب, کلیه فروش, بچه های کار …. دارید .

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید زمانی که مردم از فقر مینالند و دولتیون شما میلیارد میلیارد از جیب ملت میدزدند.

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید زمانی که بی عدالتی در مملکت بیداد میکند و جان مردم برا یتان پشیزی ارزش ندارد .

    ما یهودیان به کنار, شما با چه روئی خود را ایرانی میدانید که هم عمامه ای شما صادق خلخالی میخواست تخت جمشید و پاسارگارد را با بلدزر با خاک یکسان کند و با افتخار خلیج فارس را خلیج عربی معرفی میکرد.

    شما خوب میدانید کاری که شما عمامه به سرها بر سر ایران آوردید اسکندر و مغول بر این مملکت نیاودند ولی تکمیل کننده خرابی اعراب هستید.

    حال برگردیم به فرمایشات جناب عالی که با غرور و تکبر خود را نماینده مردم ایران معرفی کردید و ناجی یهود.

    آیا بعد از ایراد این سخنرانی در خلوت خود خجالت نکشیدید که خود را ناجی یهودیان معرفی کردید.

    آیا ناجی یهود به این معنا است که هنوز از راه نرسیده تمام یهودیان ایران را ممنوع الخروج کردید و باعث شدید که هزاران یهودی از جمله من را از زادگاهم فراری دهید .

    آیا ناجی یهود به این معنی است که هنوز از راه نرسیده بودید مرحوم حبیب القانیان را که بجز خدمت به مملکت کاری دیگر نکرده بود را اعدام کردید.

    آیا ناجی یهود به این معنی است که در جولای سال ۱۹۹۴ مرکز یهودیان آرژانتین را منفجر کردید و بیش از هشتاد یهودی را قتل عا م کردید و بیش از سیصد یهودی دیگر را مجروح.

    آیا ناجی یهود به این معنی است که کشتار شش میلیون یهودی توسط آلمان نازی انکار کرد.

    آیا ناجی یهود به این معنی است که عمامه به سرهایی از نوع خودتان در منبرهای به یهودیان علنا توهین میکنند و حتی رادیو و تلویزیون دولتی شما برنامه های ضد یهودی تولید .

    راستی وقتی شرم و حیا تقسیم میکردند شما کجا بودید.

    آنهایی که به شما مدیون هستند اعراب هستند که از جیب بیت المال مردم ایران شکمشان سیر میکنید و در جواب تنفر حواله مردم ایران میکنند.

    نه جناب ما یهودیان مدیون کوروش کبیر هستیم نه شما.

    کوروش کبیری که بنا کننده بیت المقدس دوم یهودیان در ۲۵۰۰ سال پیش بود زمانی که اعراب بت پرست و دختر زنده بگور کن بودند, همان ا عرا بی که خونشان برای شما از خون مردم ایران رنگین تر است و از دهان مردم ایران بیرون میکشید تا دهان آنها را پر کنید و به آن هم افتخار میکنید.

    نه آقا, شماها کجا کوروش و داریوش ها کجا.

    کوروش و داریوش یهودیان را به سرزمین اسرائیل برگرداندند و بیت المقدس دوم را بنا کردند ولی شما در پی نابودی اسرائیل هستید.

    شما دارید با غیرت و مردم دوستی و اعتبار کوروش و داریوش ها برای خود حساب باز میکنید.

    نه آقا شماها کجا کوروش و داریوش ها کجا.

    شما دارید با آزادمنشی و عدالت خواهی کوروش و داریوش ها برای خود حساب باز میکنید.

    نه آقا شماها کجا کوروش و داریوش ها کجا.

    شما ها حتی به خودتان اجازه ندهید که اسم کوروش و داریوش را از دهان خارج کنید, شما کجا کوروش و داریوش کجا.

    ناجی یهود , اونم شما ها, راستی در بازار شرم و حیا منی چنده , کارهایی که شما بر سر ایران و مردم ایران آوردید ننگ بشریت است.

    راست و پوست کنده بگم, خودتان بهتر میدانید اگر ترس شما از ارتش اسرائیل نبود تا حالا یک یهودی در ایران پیدا نمیکردید یا آنها را با زور مسلمان میکردید کما اینکه در دوران قاجار و صفویه کردید یا میکشتید همانطور که در گذشته کشتید.

    ناجی, این قبا برای قد شما خیلی خیلی خیلی بزرگ است.

    فرزاد – لس آنجلس پنجم جولای ۲۰۱۸
    – ۱۲ روز مانده به سالروز انفجار مرکز یهودیان آرژانتین توسط جمهوری اسلامی ایران در سال

     
  28. بانک جهانی: میانگین تولید ناخالص سرانه ایرانی‌ها به ریال ثابت (که در آن نرخ تورم به حساب آمده و قدرت خرید واقعی آن در نظر گرفته شده) در فاصله سال‌های ۱۹۷۶ و ۲۰۱۷ میلادی نشان می‌دهد که طی این چهار دهه هر ایرانی به طور متوسط ۳۲ درصد فقیرتر شده است.
    حاجی نیلی: درآمد سرانه ایرانی‌ها در حال حاضر هفتاد درصد درآمد سرانه در سال ۱۳۵۵ است. طی چهار دهه گذشته ایرانی‌ها ۳۰ درصد فقیرتر شده‌اند.
    مش قاسم: در طول حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات هم این دنیامون بهش ری…(سه نقطه از مش قاسم)ه شد هم اون دنیامون.

     
  29. سید مرتضی

    شما از شیخی خلیل راجع به موضوعاتی که نوشته بود سند خواستید. ممکنه شما هم سند بیاورید خدا وجود دارد ؟

     
  30. فیلم؛ تلویزیون چین: انتقال آب ایران بە عراق

    تلویزیون چین: ایران یک روز درمیان ٦٥٠ھزار لیتر آب آشامیدنی بە جنوب عراق منتقل میکند

    در حالیکە مقاماات حکومتی میگویند صادرات آب آشامیدنی بە عراق تبلیغات رسانەای وکذب است،تلویزیون چین گزارش داد ایران یک روز درمیان ٦٥٠ھزار لیتر آب آشامیدنی بە جنوب عراق منتقل میکند

    http://www.youtube.com/watch?v=L6p4DADebJk

     
  31. 6 نکته درباره نگرانی ناتو از موشک های ایران: از آپارتاید تسلیحاتی تا نعل وارونه آقای دبیرکل!

    اگر داشتن موشک تهدید است، چگونه این تهدید می تواند از طرف ناتو و هم پیمانانش صورت بگیرد ولی از طرف کشوری خارج از این مجموعه نه؟!

    عصر ایران – دبیرکل ناتو گفته است که کشورهای اروپایی نگران برنامه موشکی ایران هستند. حرف های “ینس استولتنبرگ” را بخوانید: “موشک های بالستیک ایران همچنان باعث نگرانی ماست. تهران همچنان در حال توسعه موشک های پرقدرت تر خود است. این موشک ها ممکن است به هم پیمانان اروپایی برسند. پیمان ناتو توسعه توانمندی های موشکی خود را برای حمایت از هم پیمانان در برابر تهدید روبه افزایش موشک های ایران ادامه می دهد.”

    6 نکته درباره نگرانی ناتو از موشک های ایران: از آپارتاید تسلیحاتی تا نعل وارونه آقای دبیرکل!

    در این باره چند نکته قابل توجه است:

    1 – جالب ترین نکته این است که اظهار نگرانی از توان موشکی ایران، از سوی دبیرکل فراگیرترین نهاد نظامی جهان یعنی ناتو صورت می گیرد، نه از طرف یک مقام دیپلماتیک غیرنظامی.
    سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، متشکل از 28 کشور آمریکایی و اروپایی، دارنده بزرگ ترین ارتش های جهان، بزرگ ترین زرادخانه های موشکی دنیا، بزرگ ترین انبارهای تسلیحات هسته ای کره زمین و … است و دبیرکل آن به گونه ای سخن می گوید و از توان موشکی ایران ابزار نگرانی می کند که گویی دبیر یک انجمن خیریه حامی صلح و محیط زیست است!
    اگر داشتن توان موشکی، امری قبیح است، حتماً ناتو در صدر این قباحت قرار دارد و اگر اعضای ناتو چنین حقی دارند، بقیه کشورهای دنیا نیز از این حق برخوردارند؛ آپارتاید تسلیحاتی مورد پذیرش جهان امروز نیست.

    2 – اگر داشتن موشک تهدید است، چگونه این تهدید می تواند از طرف ناتو و هم پیمانانش صورت بگیرد ولی از طرف کشوری خارج از این مجموعه نه؟!
    از منظر ناتویی ها، آنها می توانند بقیه را تهدید کنند ولی دیگران حتی برای دفاع از خود نباید تجهیزات داشته باشند! این نگاه یکسویه و متکبرانه، ریشه بسیاری از مصائب جهان امروز است……..
    ……
    http://www.asriran.com/fa/news/619948/6-

     
    • سید ، کی نعل وارونه می زنه!؟ آخر “آپارتاید تسلیحاتی ” هم شد حرف!شما که ماااااااشاالله در صرف و نحو خیلی واردید ، بار دیگر از سر و کول برادران دزد و قاچاقچی و تروریست سپاه بالا رفتید؟
      ببم، گاماس،گاماس
      آپارتاید در روابط انسانی معنا پیدا می کند، چون آپارتاید جنسی نظام ترور ، نسبت به زنان و یا آپارتاید آخوندی ژن برتر آقازادگان .

       
  32. 2. همتا نداشتن
    نظريه دوم اين است که دختران حضرت موسي بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمال علمي و معنوي در حد بالايي قرار داشتند و کسي همسنگ و همسر آنها پيدا نمي‌شد و يکي از اموري که در تزويج دختر مورد توجه قرار مي‌گيرد، هم کفو بودن است.

    اين نظريه نيز نمي‌تواند قابل تأييد باشد؛ زيرا اولاً سيرة ائمه اطهار اين نبوده که دختران خود را به جهت پيدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو يکديگر مي‌دانستند. از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسي به خواستگاري دختر شما آمد که دينداري و امانتداري او را مي‌پسنديد (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهيد و اگر شوهر ندهيد، در زمين فتنه و فساد بزرگ بر پا مي‌شود.[8]

    ثانياً، در عصر امام کاظم(ع) جوانان شايسته‌اي از تبار امام حسن مجتبي(ع) و حضرت سيدالشهدا(ع) و نيز در ميان شيعيان افرادي وجود داشتند که مي‌توانستند همسران مناسب براي آنان باشند.

    3. اختناق هاروني
    احتمال و نظريه سوم آن است که اختناق هارون الرشيد و وجود خفقان در آن دوران، چنان شديد بود که حتي کسي جرئت نداشت براي پرسيدن مسائل شرعي به در خانه موسي بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اينکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمي با خانواده موسي بن جعفر(ع) داشته باشد؛ چرا که همين ارتباط نسبي زمينه‌اي را فراهم مي‌ساخت تا هارون به اذيت و آزار او بپردازد. البته با اينکه هارون در مواردي تظاهر به دينداري مي‌کرد، ولي ستمگري بي‌رحم بود. يکي از مورّخين مي‌گويد:هارون هنگام شنيدن وعظ از همه بيشتر اشک مي‌ريخت و در هنگام خشم و تندي از همه ظالم‌تر بود.[9] و همين مرد دو هزار کنيز داشت که سيصد نفر آنان مخصوص آواز خواني و رقص و خنياگري بودند.[10]

    شيعيان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کساني چون علي بن يقطين در تقيه به سر مي‌بردند و کوچک‌ترين حرکاتشان زير نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسي است که هارون به علي بن يقطين داد. اين لباس ويژه خلفا بود و علي بن يقطين آن را به موسي بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: اين لباس را نگهدار و از دست مده؛ زيرا در حادثه‌اي که برايت پيش مي‌آيد، به کار مي‌آيد.

    چندي بعد يکي از خدمتگزاران علي بن يقطين، نزد هارون شکايت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسي بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌اي نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بياورد. وقتي که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از اين هرگز سخن سعايت کننده‌اي را درباره تو باور نخواهم کرد.[11]
    اين گونه قضايا نشان مي‌دهد که ارتباط موسي بن جعفر(ع) کنترل مي‌شد و از طرفي زنداني شدن امام نيز، انگيزه خواستگاري از دختران آن حضرت را کاهش مي‌داد. بعد از شهات امام وحشت بيشتري بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نيز تحت نظر قرار‌گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از يک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعي از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پيش از ديدن برادر، دار فاني را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نيافت.

    بنابراين راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصيت پدر بايد جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شديد هاروني و مأموني بود که باعث شد احدي جرئت نکند به راحتي به خانه موسي بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف ديگر، زنداني شدن حضرت موسي بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزيد بر اين علت بود.

    نابع:
    [1] . من لا يحضره الخطيب، ج 4، ص 461، به نقل از بارگاه فاطمه معصومه، سيد جعفر عظيمي، ص30.
    [2] . بارگاه فاطمه معصومه، سيد جعفر عظيمي، ص31؛ کريمه اهل بيت، ص174.
    [3] . الحياة السياسيه للامام رضا، سيد جعفر مرتضي عاملي، ص 428.
    [4] . بحارالانوار ، ج 48، ص 290؛ تاريخ قم ، ص 213.
    [5] . تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 421.
    [61] . بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، ج 48، ص276 ـ 280؛ عيون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافي، ج 1، ص 317.
    [7] . ر. ک : حياة الامام موسي بن جعفر، قرشي، ج 2، ص497.
    [8] . منتخب ميزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلاميه، ج 103، ص237، حديث25.
    [9] . الاغاني، ابوالفرج اصفهاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج5، ص241.
    [10] . تاريخ تمدن اسلام، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر کلام، مؤسسه اميرکبير، ص162.
    [11] . الارشاد، شيخ مفيد، بصيرتي قم، ص 293؛ شبلنجي ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.

    آقا سید..مثل اینکه ترکاشوند پر بیراه نگفته!

     
    • شما جمله ای از مشار الیه نقل کردید که گفته بود امام علیه السلام سفارش کرده بودند که فاطمه معصومه ازدواج نکند. و این طبعا بیراه بود مطابق این تحقیقی که خود شما در نقد سخن ابن واضح نقل کردید،حالا مسئولیت پر یا خالی بودن بیراه بودنش با شمای ناقل این مطالب! راستی عثمان یک سوال از شما و مشار الیه که این مسائل را طرح می کند : الان مساله ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه یا دانستن ظنی سرّ آن چه مشکل علمی تاریخی از ما را حل می کند وقتی بلحاظ قرآن و سنت اسلامی و فتاوی فقیهان اسلامی روشن است که ازدواج یک سنت موکد دینی است نه یک وظیفه واجب شرعی؟

       
  33. به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذيقعده 173 در مدينه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسي بن جعفر (ع) و مادر گرامي‌اش نجمه خاتون است. او از کودکي تا جواني تحت تربيت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا(ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش‌هاي مراجعان به مقامي رسيد که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دريافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامه‌اي را به وسيله يکي از غلامان خويش براي خواهرش فرستاد که با رسيدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر گشت.[1] آن حضرت در سال 201 هجري به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادي، قاسم، زيد) و تعدادي از برادرزادگان و کنيزان روانه خراسان شدند.[2

    هنگامي که موکب حضرت معصومه(س) به ساوه رسيد، عده‌اي از دشمنان اهل بيت، به اشاره مأمون عباسي راه را بر آنان بستند و در يک درگيري نابرابر، تمام برادران و بيشتر همراهان او به شهادت رسيدند و حضرت معصومه(س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولي بر اثر مسموميت[3] بيمار گشت.

    در روز 23 ربيع الاوّل 201 هجري فاطمه معصومه(س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلي که امروز به نام ميدان مير ناميده مي‌شود، زانو به زمين زد و اين افتخار نصيب موسي بن خزرج ، بزرگ اشعريان، شد تا هفده روز ميزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.

    آن بانو سرانجام در روز دهم ربيع الثاني 201 هجري از دنيا رحلت کرد و با تجليل فراوان مردم قم، و به وسيله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.[4]

    اين پرسش درباره وجود نازنین حضرت معصومه (ع)وجود دارد که حضرت معصومه(س) با آن مقام علمي و آگاهي‌اي که از دستور‌هاي اسلام و سنّت پيامبر اکرم(ص) داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکيل خانواده نداد؟ از طرف ديگر، بر اثر موقعيت علمي و معنوي و زيارتي آن حضرت، بسياري از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه براي خود پذيرفته‌اند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانه‌اي براي فرار از ازدواج باشد.

    اين نکته را هم اضافه کنيم که نه تنها حضرت معصومه(س) ازدواج نکرد، بلکه هيچ يک از دختران موسي بن جعفر ازدواج نکردند.

    بررسي نظريات مختلف
    احتمالات و نظريات مختلفي براي ازدواج نکردن آن حضرت بيان شده است که به برّرسي و صحت و سقم هر يک مي‌پردازيم.

    1. وصيّت موسي بن جعفر(ع)
    يکي از احتمالات که در واقع يکي از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، اين است که خود حضرت موسي بن جعفر به دخترانش وصيت کرده تا ازدواج نکنند!

    ابن واضح يعقوبي طرفدار اين نظريه است. سخن او در اين باب چنين است: موسي بن جعفر را هيجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علي‌رضا، ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبيدالله، حمزه، زيد، عبدالله، اسحاق، حسين، فضل و سليمان.

    موسي بن جعفر وصيت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هيچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در اين‌باره ميان قاسم و خويشاوندانش جريان سختي پيش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وي دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتي بسته شده براي محرميّت در مسير رفتن به حج رفتن منظوري نداشته است.[5]

    در پاسخ به سخنان يعقوبي اولاً، بايد گفت: چنين وصيّتي برخلاف سنت رسول الله(ص) و سيرة امامان اهل بيت عصمت و طهارت است و هرگز چنين وصيتي از امام معصوم صادر نمي‌شود.
    ثانياً، متن وصيت حضرت موسي بن جعفر غير از آن چيزي است که يعقوبي ادّعا دارد. براي قضاوت در اين زمينه، ابتدا متن وصيت حضرت را مرور مي‌کنيم. ابراهيم بن عبدالله از موسي بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعي را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهيم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصيت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِيَّتي … اَوصَيْتُ بها اِلي عَلَيٍٍّ اِبْني … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ يُزَوِّجَ أختَهُ فَلَيْسَ لَهُ اَنْ يُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا يُزَوِّجَ بَناتي اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأيِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالي وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ في مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ يَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ يَتْرَکَ تَرَکَ…[6]؛ شاهد مي‌گيرم آنها را که اين وصيّت من است که به فرزندم علي وصيت کرده‌ام… (از جمله وصيتم اين است) اگر مردي از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، اين حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علي) و نه دختران من (حق دارند) که يکي از خواهران خود را شوهر دهند و يا مادران آنها و نه سلطاني، و نه کاري براي آنها انجام دهد، مگر اينکه با نظر و مشورت او (علي) باشد. اگر بدون اجازه او به چنين کاري اقدام کنند، به راستي با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده‌اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به کسي شوهر دهد، شوهر مي‌دهد و اگر خواست رد کند، رد مي‌کند.
    در اين وصيت‌نامه، حضرت موسي بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام مي‌دارد که حجّت خدا بعد از او علي بن موسي(ع) است و خواهران بايد در هر کاري از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردي را که علي بن موسي مناسب ديد، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعيت بستگان آشنايان آشناتر است. در اينجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسي بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع) نيست؛ سخن در اين است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) بايد نظارت داشته باشد.

    بنابراين نظريه يعقوبي بي‌اساسي است و نمي‌توان بر آن اعتماد کرد و به همين جهت، برخي محققين صريحاً سخن يعقوبي را مجعول و بي اساس دانسته‌اند.[7]

     
  34. شهداد آمد، ره آرا گرفت

    پر که شد انبان آنرا بست سفت

    داد، تا چیزی بگیرد بر روال

    دکمه از هر سوی آنگاه کرد چفت

     
  35. بقلم محمد محبی

    احترام به عقاید؟!
    هیچ عقیده‌ای محترم نیست. تأکید می‌کنم هیچ عقیده‌ای. به این معنی که لزومی به احترام به همه عقاید وجود ندارد. اینکه می‌گویند: «به عقاید همدیگر احترام بگذارید»، یک حرف کاملاً بی‌معنی و بلاوجه است. من چرا باید به عقیده‌ای که برای بشریت مخرب است، احترام بگذارم؟! یک عقیده فقط می‌تواند برای معتقدین خودش محترم باشد ولاغیر، تازه محترم پنداشتن عقیده، حتی از طرف معتقدین آن عقیده هم زیاد خوب نیست، چون ممکن است به دگماتیسم و ایدیولوژی گرایی منجر شود که منشأ خشونت و تعصب است و معتقدین هم باید مقابل مخالفت یا انتقاد و یا حتی تمسخر عقاید خود (نه تمسخر اشخاص)، تسامح و مدارا داشته باشند، گزاره «لزوم احترام به عقاید»، یک حرف آشفته است. ما باید به انسان‌ها، به کرامت و عزت نفس انسان‌ها، به حقوق طبیعی و قراردادی انسان‌ها، از جمله حق آزادی عقیده و اندیشه، و حق آزادی ابراز عقاید انسان‌ها، حق آزادی سبک زندگی انسان‌ها احترام بگذاریم. به همین دلیل، هر عقیده‌ای قابل نقد و رد و طنز و حتی تمسخر است. و ابراز هر عقیده‌ای، نه تنها مجاز است، بلکه اصولاً باید آزاد باشد، و اساساً چیزی که در این فقره محترم است، حق آزادی عقیده و حق آزادی بیان عقیده و حق آزادی نقد و رد و طنز و تمسخر عقاید است (تأکید می‌کنم حق تمسخر عقاید، نه تمسخر اشخاص!). تمام عقاید، حتی نفرت‌انگیزترین عقاید هم باید در مقام بیان آزاد باشند. فقط چند استثنا در مورد آزادی بیان عقاید وجود دارد، تمام عقاید، حتی احمقانه‌ترین و نفرت‌انگیزترین عقاید، در صورت عدم توسل به خشونت، عدم ترویج ملموس و مؤثر خشونت، و عدم ترویج خیانت به میهن و هم‌میهن، (که مصادیق آن را قانون عادلانه، دادگاه صالحه، و هیأت منصفه منتخب جامعه تعیین می‌کنند)، باید در مقام بیان آزاد باشند.

    ✅ @mohebbisbs

     
    • جناب محبی با درود.این حر فا را ما بارها در این سایت نوشته ایم ولی بنام ناسزا و فحش هاشور شده چون کسانیکه سرشون تو نوندونی باور و عقیده و دین …است آنچنان از ته دل فریاد زده اند که تا خالدونشون ترکیده.والا هر انسانی که کمی شعور و خرد خود را بکار بندد به همین نتیجه درست و انسانی خواهد رسید.باور و دین زمانیکه در معرض انتقاد قرار نگرفت به گند تقدس آغشته گشته و وبال گردن انسانها می شود. مثلا همین اسلام توسط مسلمین اول با شمشیر برای غارت و چپاول زور آورشد و بعد بصورت تقدس درآمد.و۱۴۰۰ سال است که نسلها تاوان چنین اراجیف مقدس شده را می پر ازند.

       
      • سلام و درود

        با این جمله ات کاملاً موافقم. بسیار جمله درستی است :
        « باور و دین زمانیکه در معرض انتقاد قرار نگرفت به گند تقدس آغشته گشته و وبال گردن انسانها می شود. »
        چون نگاه انتقادی و نقد باورهای دینی تعطیل و پذیرش بصورت تعبدی در آمده، شهر قم و مشهد مقدس محسوب میشوند، قبر افراد مقدس و شفابخش میشود، حتی از جنازه بو گرفته و در حال پوسیدگی فلان روحانی خرافاتی بنام پیکر مطهر نام برده میشود. چون وهابیان بجز خداوند هیچ چیزی و هیچ کس را مقدس نمیدانند، اینهمه مورد غضب حضراتند.

         
    • 1- اگر احترام به اشخاص لازم است و یکی از لوازم رعایت حقوق بشر در حق آنان است،احترام گذاشتن به عقائد اشخاص و در عین حال امکان نقد محترمانه آن نیز از لوازم احترام به آنان است.

      2- چنانکه اشاره شد از نظر ما که نباید به آراء و عقائد دیگران اهانت کرد و احترام به عقیده انسانها یکی از لوازم احترام به شخص آنهاست، اما اگر گزاره مورد ادعای نویسنده متن فوق یعنی”لزوم احترام به عقائد دیگران سخنی آشفته است”گزاره ای صادق و کلی است، همین اظهار نظر نویسنده نوشته بالا نیز مشمول چنین گزاره کلّی خواهد بود،بنابر این مطابق اذعان نویسنده این نوشته،احترام به همین اظهار نظر او نیز نه تنها لازم نیست بلکه روی منطقی که در این نوشته ارائه کرده است همه می توانند آنرا ریشخند و مسخره کنند و به آن ناسزا گویند و حتی به آن ….شاشند.

       
  36. در رورنامه شرق یکشنبه 10 تیر 97 با عنوان دیدار سه نفردر پاستور تصویری از آقایان ضرغامی –محمد رضا رحیمی معاون اقای احمدی نژاد و رئیس سابق دیوان محاسبات که به اتهام فساد مالی به پرداخت پنج میلیا رد و 796 میلیون تومان به بیت المال و تحمل 5 سال و91 روز حبس محکوم شده بود که با گذرا ندن یک سوم دوران محکومیتش با درخواست آزادی مشروط از زندان خلاص شده و با آقای محمد رضا باهنر نائب ریئس سابق مجلس در میهمانی صبحانه آقای ضرغامی دیدم در لبهای خندان چهره شاداب اقای رحیمی نشانی از تحمل دوره زندانی دیده نمی شود هر سه رفیق قدیمی خندان مشغول گفتگو هستند تحمل زندان در این مدت با شرائط موجود ایشان قابل ستایش است.
    انگار نه کد خدائی آمده و نه کدخدائی رفته است بهرحال با موافقت دستگاه قضائی و با استفاده از آزادی مشروط بدون هیچگونه مانع و رادئی آزاد شده است
    اما در روزنامه شرق مورخه 14 تیر 97 در ص 2 ایسنا از قول وکیل مدافع خانم نرگس محمدی گفته است با توجه به اینکه شش سال و چهار ماه از مدت بازداشت موکلم می گذرد با وجود امکان استفاده از آزادی مشروط متاسفانه تاکنون با این موضوع با وجود درخواست موافقت نشده است در حالی که موکل وی روز شنبه 9 تیر به بیمارستان مهر منتقل و بستری شده طبیعی است که شرائط جسمی خانم نرگس محمدی به حدی وخیم است که اجازه انتقال وی به بیمارستان داده شده است که نوشته شده اتهام اصلی خانم محمدی تاسیس لگام (لغو گام به گام اعدام )است.
    در روزنامه شرق 12 تیر ماه ریاست قوه قضائیه در جلسه مسئولان عالی قضائی گفته اند باید حرف های مردم شنیده شود و مردم علاوه بر تامین نیازهایشان به یک گوش شنوا احتیاج دارند.
    وقتی این سه موضوع را کنار هم گذاشتم فکر کردم منهم احدی از احاد این مملکت هستم که به استناد اظهارات ریئس محترم قوه قضائیه حق دارم از ایشان سئوال کنم.
    چگونه است که اقای رحیمی و سایر کسانی که مرتکب حیف و میل های بسیاری از اموال عمومی شده و سرمایه های این مملکت و مردم را زیرورو کرده اند به فرض اینکه بهر دلیل محکومیتی پیدا نمایند و معلوم نیست آقای رحیمی نسبت به پرداخت پنج میلیا رد و 791 میلیون تومان چه کرده است از حمایت قانون سریعاٌ استفاده و با آزادهای مشروط از زندان خلاص می شود اما با در خواست نرگس محمدی موافقت نمی شود شش سال و چهار ماه است که نرگس محمدی در زندان است
    نمی دانم در این مدت به وی مرخصی داده شده است یا خیر علاوه بر اینکه در زندان توان جسمی خود را نیز از دست داده است زمینه این دوگانگی در دستگاه عدالت از کجا سرچشمه میگرد از این مطلب می گذرم که آیا اتهامات وارده شده به نرگس محمدی استحقاق محکومیت به 10 سال حبس را داشته یا خیر اما این سئوال روح و جسمم را آزار می دهد که چرا بایستی این دوگانگی در دستگاه قضای این مملکت حاکم باشد و به استناد اظهارات ریئس محترم قوه قضائیه می خواهم که این حرف وسئوال را بشنوند و به آن پاسخ دهند و مطمئن باشند این سئوال بسیاری از افراد این مملکت است.
    هر چند عبدالفتاح سلطانی نیز با اینکه بایستی از مقررات آزادی مشروط استفاده نماید کماکان در زندان بسر میبرد خدا رحمت کند رفتگان همه را که می گفتند
    قربون برم خدا را
    یک بام دو هوا را

    چند مدت پیش حالم خیلی بد بود و دچار افسردگی شدیدی شدم.
    همه می گفتن برو پیش روانشناس و خودتو درمان کن. ولی هر جا رفتم وضع بدتر شد و روز به روز افسرده تر و نا امید تر می شدم.
    به توصیه یکی از آشنایان ، به دیدن یکی از علما رفتیم بعد از مدتی انتظار مسئول دفتر ایشان توصیه مکتوب حاج آقا را به دستم دادند. نامه را باز کردم نوشته بودند : فقط ترکیه !!!
    .
    ‌.
    .
    باورم نمی شد برام ترکیه رو تجویز کرده باشه ولی با ناامیدی و یاس زیاد، بار و بندیل سفر رو بستم و راهی استانبول و آنتالیا شدم .
    .
    .
    .

    جاتون خالی خیلی خوش گذشت. اصلا از این رو به اون رو شدم. افسردگی که رفت تازه انگار ده سال جوون تر و شاداب تر شده بودم. بعد چند روز انگار اصلا خودم نبودم. چقدر اونجا توی دلم برای این عالم بزرگوار دعا و ثنا فرستادم.
    .
    .
    بعد از برگشت از سفر تصمیم گرفتم برای قدردانی و دیدار بروم خدمت این عالم بزرگوار، بعد از سلام و احوالپرسی گفت ماشاالله خیلی روحیه ات عوض شده. می بینم که خیلی سرحال شدی.
    گفتم : بله ، از لطف شماست و نسخه خوب شما . عالم بزرگ رو به حاضرین در اتاق کردند و گفتند: درسته. احسنت. تزکیه در دین ما خیلی سفارش شده ، مصداق روشنش همین جوون که با تزکیه نفس و خویشتن داری از پوچی و افسردگی نجات پیدا کرده.
    با شنیدن اسم تزکیه اول جا خوردم ولی بعدش خودم رو جمع و جور کردم تا کسی متوجه نشه که چه گافی دادم.
    .
    .

    خدا رو شکر کمبود یه نقطه ، اثر خوبی توی زندگی من داشته و واقعا حالم رو دگرگون کرده. دستش درد نکنه. به شما هم سفارش می کنم. ترکیه… ‌

     
  37. سلام به همگی،خانم ها آقایان
    یکی از دوستان سالها قبل طی یک گپ خصوصی مطلبی را گفت که بعدها همانهارا از زبان اندیشمندان کشور هم شنیدم.
    دوستم گفت که این حکومت شعاع حساسیتش را آنقدر وسیع (و کم اهمیت)کرده که هر چیزی دارد دامنش را میگیرد. الان حتی یکی با نبستن یک دگمه یا انتخاب یک رنگ میتواند خودرا جزو معترضین حکومت قراردهد.
    و این داستان در این حکومت همچنان تاخت و تاخت تا جایی که امروزه شاهدیم یک دختربچه را مقابل دوربین همکار بازجویمان مینشانند و با هق هق معصومانه اش از او اظهار ندامت میگیرند……..
    اف بر رسانه ای که اینچنین حقیر و مزدور به افکار عمومی نیشدر میزند و عاطفه و انسانیتمان را مجروح میسازد…..
    ایکاش زمانی این آقایان آنقدر سعه صدر پیدا کنند که اینچنین خودرا و آمرانشان را مضحکه و منفور ننمایند.دلم برای رسانه میسوزد…..دلم برای جوانیمان میسوزد…..دلم برای دلم میسوزد……

     
  38. چنین گفت مهتاب
    ابراهیم پسر رکن‌الدین ساوی می‌گوید: در آن سال که در هرات بودمی، نزد شیخ صائن‌الدین غزنوی درس حدیث خواندمی. شیخ صائن‌الدین را هماره تبسم بر لب بودی، جز آن روز که گفت‌وگوی خویش را با محمد مهتاب برای ما بازگفت. غم در سیما داشت و لرزه در صدا. گفت: امروز در راه مدرسه، مهتاب را دیدم که در کنجی نشسته و اشک گرم بر خاک سرد می‌ریزد. نزد او رفتم و تحیتش گفتم. سر برنیاورد اما تحیت مرا به نیکوتر از آنچه شنید، پاسخ گفت. پرسیدم: خواجه را چه پیش آمده است که چنین زار می‌بینمش؟ دست اشارت به سوی مدرسه دراز کرد؛ یعنی به راه خویش برو و از حال من مپرس. گفتم: والله اگر ندانم این اشک در چشم تو از کدام راه آمده است، پای در راه نگذارم. لختی گذشت. سرانجام مهتاب به سخن آمد و گفت: پیش از آنکه تو از راه رسی، دیدم که اهل شهر دخترکی را سنگ‌زنان نزد قاضی می‌برند که در مجلس مردان رقصیده است. از آن دم، نه پای رفتن دارم که در راه گذارم و نه دست نسیان که غم از سینه بردارم. گفتم ای خواجه، تو را نزیبد که بر خاک نشینی و بر عاقبت دختری چنان، اشک از دیدگان فروریزی. خواجه سر برآورد و تیز در چشم من نگریست و گفت: ای شیخ، نگفتمت که به راه مدرسه رو و از حال من مپرس؟ اگر بر آن دختر گریم، رواست که بندۀ خداست و جگرگوشۀ مرد و زنی بینواست. اما گریۀ من نه برای اوست؛ بر مردمی است که از دین خدا و آیین تقوا، برای آنان جز این نمانده است که دخترکان را سنگ زنند.

    رضا بابایی
    ۹۷/۴/۱۹
    @RezaBabaei43

     
  39. نوريزاد مقاوم و بينا و هشيار شدهِ گرامى. درود بر شما
    اگر صلاح دانستيد این مطلب را در صفحه خود بارگذارى بفرماييد.
    با احترام : پژواك. همه
    سوال:

    *آیا کسی از شما تا حالا از خودش پرسیده. چرا دنیا اگر عطسه کند، ما در ایران اسهال میگیریم؟!!

    *چرا باوجودی که ما خودرا بی‌تقصیر میدانیم و مشکلات را به گردن دیگران میاندازیم. پس چرا هیچکس بی دغدغه زندگی نمیتواند بکند ؟!!

    * چرا فکر می‌کنیم همه با ما دشمن هستند و نمیخواهند آب خوش از گلوی ما پایین برود ؟!!

    * چرا از میان هشت میلیارد انسان یا بیش‌تر از دویست کشور در دنیا. فقط گیر دادند به ایران و ۸۰ میلیون ایرانی بیگناه؟!!! مگه نمیگیم همه چیز زیر سر دیگرانه! و ما هیچکاره هستیم ؟!!

    * چرا مردمان دنیا که فقط یک خدا دارند. فقط یک پیامبر دارند. همان یک عدد اینهمه بدادشان می‌رسد و روزگارشان را پر رونق و شاد کرده ؟!
    ☘️اما
    ما هم ،خدا مثل خدای آنها داریم هم ،۱۲۴ هزار پیامبر بعلاوه آن آخری که تازه دیگران اورا هم ندارند. به علاوه ۱۲ امام+یکی که مقبره اش با اینکه تمام نشده گرانترین مقبره در جهان محسوب شده +یکی دیگه که الان در بیت است و به علاوه ۲ تا معصوم و کلی تر و طایفه شان…پس چرا
    اینهمه بدبختی دور و برمان را گرفته و خدا و خیل پیامبران و امامان و معصومین… چرا کاری ازشون بر نمیاد ؟!!!

    ایراد کجاست؟

    *ایراد در این سیاهی لشکری است که برای خودمون تهیه کردیم ؟!
    *ایراد از دیگران است که مرض دارند و برای ما مشکل بوجود می آورند ؟!
    یا…

    *از تفکرات.تعصبات .خودخواهی . نان به نرخ روز خوردن . تنبلی و نا آگاهی هایمان سرمنشائ گرفته و می گیرد ؟!!!

    نظرتان چیست؟
    کاری بیش‌تر از این از من برای تو بر نمی آید. مشکلات تو را باز گو‌کنم و تو خودت رو پیدا کنی و مسئولیت بپذیری و راه تغییر را شروع کنی.
    آنوقت میبینی که اون خیل بیکاره و ناکارآمد محلی از اعراب در تغییرات ندارند و تو هستی و آفریدن. خلاقیت و سرزندگی…
    کلید مشکلات در خودباوری. کار جمعی. مسئولیت پذیری است.

     
  40. جناب نوری زاد درود و هزاران درود بر شما باد .
    استاد هنرمند و عزیز ، نمیدانم چه بگویم و از کجا بگویم ؟
    من و حداقل 70 درصد از مردم ایران ماهی یک بار هم رسانه میلی را نگاه نمی کنیم و دلیل نگاه نکردنمان را جناب عالی خود بهتر می دانی ، زیرا صداو سیمای میلی جمهوری اسلامی ، دستگاهی ست که فقط و فقط امیال و خواسته های آقا و سرداران بی سواد سپاه را بر آورده می نماید .
    از جمله این خواسته ها به نمایش گذاشتن یک دختر 18ساله به نام مائده هژبری به جرم رقصیدن !
    استاد ،من ندیدم این نمایش را چونکه نگاه نمی کنم ، اما شنیدم و از طریق جراید و تلگرام و… خواندم ،خیلی تاسف می خورم از اینکه پلیس فتای جمهوری اسلامی تمام امکاناتش را به کار میگیرد تا امثال مائده را با چنین جرایمی دستگیر و از طریق رسانه میلی به نمایش گذاشته و و به قول معروف پیاز داغ آن را هم زیاد کند !!!
    خیلی تاسف بار است که رئیس پلیس فتا با این همه کر و فر چنین نمایشاتی را دررسانه میلی به اطلاع مردم می رساند و لی از به نمایش گذاشتن لواط کاری قاری محبوب ، استاد اساتید سعید طوسی غافل و چشم پوشی می نماید !!!
    از به نمایش گذاشتن غارتگران اموال ملی هم غفلت کرده و دچار فراموشی گردیده !!!
    البته شاید از مقامات بالا دستور می رسد که این کار را بکن و این کار را نکن ؟
    در هر صورت به عنوان رئیس پلیس فتا خجالت دارد که چنین اعمال حقیرانه ای از او سر می زند ؟!
    فراموش کردم که عرض کنم همه اینها از پلیس فتا گرفته تا صدا و سیمای میلی و رئیس مجلس و قوه قضائیه و دولت ، همه و همه هیچکاره اند و همه کاره اون بالا بالاها نشسته !!!
    بله کدخدا دستور صادر مکند !

     
  41. حاج علی نامطهر: آمریکا آمادگی جنگ در خلیج فارس را ندارد.
    مش قاسم: این یکی قرار بود از عاقلهاشون باشه. خدا شاهده این اسلامیچیا پاره سنگ جای عقل توی کله شون ریختن. این نادان گمراه ندید برادر صدام هم از این هارت و پورتها میکرد آخر و عاقبتش چی شد؟ اونم نه یه بار بلکه دوبار. قرار بود مادر همه جنگها رو هم راه بندازه، دو هفته ایی عراق رو به توبره کشیدن. از اون گذاشته، گیرم آمریکا آمادگی نداشته باشه، یه مملکتی که ۴۰ ملیون گشنه و بیکار داره آمادگی جنگ داره؟ نکنه خیال میکنه گشنه و بیکارها رو توی جنگ بکار بگیرن میشه اشتغال زائی؟ ای که مردهشور این منقلابیون ۵۷ رو ببرن که چه نادانانی رو بر ما چیره کردن.

     
  42. اندر مضرات همسايه بد
    در فلسفه مثالى هست كه ميگويد؛ همسايه بد است ، همسايه بد بدتر است
    من پس از ساعتها غور و تفحص دريافتم كه هر كدام از نوشته هاى من كه در مجاورت و همسايگى نوشته هاى استاد ارجمند دكتر شهداد واقع شده سيلى از اراء منفى را به خود جذب نموده و مثلا در عرض سى و دو دقيقه تعداد بيست و هفت راى گرفته و عمدتا نيز منفى ، كه اين از دو حال خارج نيست؛
    ١- يا همانگونه كه مجاورت خودكار پلاستيكى با لباس پشمى سبب ايجاد نيرويى كهربايى در خودكار ميشد، اين مجاورت كامنتها سبب ايجاد همان نيرو در كامنت من ميشود و چون كامنتهاى من همه مثبت است لذا فقط اراء منفى را جذب ميكند زيرا ميدانيد كه دو قطب همنام يكديكر را دفع ميكنند و برعكس ، لذا بار مثبت كامتهاى من فقط قادر به جذب اراء منفى است و مثبت ها را دفع ميكند
    ٢-احتمال ديگر ميز انست كه جناب دكتر شهداد اداب همسايكى را رعايت نميكند و همه اراء منفى كامنتهايش را جدا كرده و از پشت بام پرت ميكند در نوشته هاى همسايه و مجاورش
    ٣-حالت سومى نيز وجود دارد كه اكنون من خوبشتن دارى ميكنم و انرا بيان نميكنم ولى اگر دكتر باز هم به حق و حقوق همسايگانش احترام نگذاشت لاجرم بيان خواهم كرد.

     
    • جناب فیلسوف بزرگ، هنوز باید ( روی آن کامنت) یک رای منفی‌ به شما بدهد این سه دکتر در یک دکتر تا شما هم مثل من ۳۰ تا رای منفی‌ بگیری از (دکتر) شهداد بخاطر اینکه آمدی و موافقت خود را با نظر من بیان کردی. حکم فلسفی این قضیه چیست؟

       
    • درود

      دوئل دو تن که هر دو شیفته و تشنه لایک هستند و از قضا هر دو متوهم و خود بزرگ بین و پوچ و هیچ هستند ، جدالی تماشایی خواهد بود.

      بگرد تا بگردیم
      بچرخ تا بچرخیم .

       
  43. سلام و درود

    نگرش به دین از سه منظر متفاوت :

    قسمت دوم (پایان)

    جمعیت این قشر به مراتب کمتر از مصلحت اندیشان است و بیشتر به تفسیر و حدیث و آموختن فلسفه میپردازند و بیشتر از هر چیز بر دلائل
    خرد پذیر و تفسیری منطقی از دین و سنت تکیه میکنند. بعضی از آنها دارای تحصیلات آکادمیک و دارای عناوین حقیقی استاد و دکتر و مهندس هم هستند.
    3_نگرش و بینش تجربه گرایانه :در میان انسانها افرادی بوده و هستند که یا با کوشش فردی خود یا با کشش روحانی از عالمی، یا استادی دیگر به عوالمی دیگر پی میبرند و حواسی دیگر در وجودشان فعال میشود و به حقایقی دست مییابند که از دسترس انسانهای عادی، خواه عالم، خواه عامی خارج است. همانگونه که اگر ما حس بینایی نداشتیم، آسمان و اجرام سماوی و واقعیات و حقایقی که از دسترس حواسمان خارج بودند، برایمان باور پذیر نبودند و وجود نداشتند. فرضاً اگر کسی یا کسانی از آسمانها و ستارگان و کهکشانها با ما میگفتند را به دروغگویی متهم میکردیم، کسانی هم بوده و هستند که بجای پنج حس، شش حس یا تعداد بیشتری از حواسشان فعال شده است. این افراد که در تداول و ادبیات عامه عارف یا درویش یا آواتار یا…. نامیده میشوند خود دست به تجاربی میزنند و اسراری را سالها و حتی قرنها زودتر از موعد و هنگام واقعی و عمومی فاش میکنند که عقول افراد عادی از درکشان عاجز و آنها را به تحیر و شگفتی وا میدارند. بر خلاف دو دسته نخست عرفا خواستگاه طبقاتی واحدی ندارند، گاهی یکی از آنها چون ابراهیم ادهم، از مقام پادشاهی و گاه یکی چون علاء الوله سمنانی از مقام وزارت میگذرند و جامه فقر و درویشی میپوشند و گاه یکی چون فضیل عیاض با شنیدن آیتی از مصحف مجید از خوابی چند ساله بیدار میشود و دست از راهزنی میکشد و سقای زائران حج میشود. صاحبان این نگاه، دینداران تجربه گرا یا تجربت اندیشند و به علت عدم دخالتشان در مدیریت جامعه و عوالم مرموز و نا مکشوفشان برای این بنده نگارنده مرموز و ناشناسند،لذا از قلم فرسایی بیشتر در خصوصشان خود داری میکنم. تنها به دلیل رویکرد ویژه ایشان و تعیین جایگاه تجربت گرایانه به ناچار به ذکری، ضعیف و در خور فهم خود، جهت طبقه بندیشان بسنده کردم.
    از میان سه نوع نگرش ذکر شده، نگاه مصلحت گرایانه فردی، پست ترین نوع دینداری است که کیفیت اصلیش با کلاه برداری و شیادی و گدایی و عوام فریبی پهلو میزند و اکثریت اعضای نظام روحانیت را افراد این قشر مضّر و مخرّب تشکیل میدهند و عالیترین، بل اعلی ترین نوع نگاه و نگرش دینی دیدگاه سوم یا نگرش تجربه گرایانه است که تنها یک پله پایینتر از مقام خاتمه یافته نبوّی است و با پیامبری قابل قیاس، و به همان اندازه تفسیر ناپذیر و دشوار فهم است.

    پایان.

     
  44. سلام و درود

    نگرش به دین از سه منظر متفاوت :

    قسمت نخست

    سه نگرش و رویکرد کلی نسبت دین وجود دارد :
    1_نگاه مصلحت گرایانه که خود بطور عمده دارای دو منظر فردی و اجتماعیست.
    1.نگرش مصلحت گرایانه فردی :در این نوع نگرش فرد بصورت منبع در آمد و شغل تضمین شده و بی زحمت و پر در آمد و کسب اعتبار اجتماعی، و ارتقاء جایگاه طبقاتی به دین نگاه میکند. در حقیقت او بر روی خلاء فکری توده مردم، و رواج خرافات و سطح نازل فرهنگ و دانش اجتماعی و خرافه پذیری مردم حساب میکند، زیرا کسب مقام و منصبش بستگی کاملی به موفقیت در انحراف و انجماد افکار عمومی، و جلب جیب و تحریک کف کریم دینداران بازاری دارد. میزان درآمد روحانیون مصلحت اندیش به عنوان نمود و نماینده دین عوام بستگی تامی به آمار بیسوادان و کم سوادان و فرهنگ مبتذل اجتماعی و رواج خرافاتی دارد که از قبل زمینه و بستر فعالیت گماشتگان عوام فریب و روحانیون پیرو روایت را فراهم کرده است. اندیشمندان نظام طبقاتی معتقد به مقدس بودن مالکیت خصوصی نظام سرمایه داری و ذینفع در آن ، موفقیت افرادی را که در استخدام میگیرند در انجام وظایف محوله، موفقیت در ترویج و تبلیغ دین عامیانه و عوامانه ایست که با هدف، انحراف اذهان و پیشگیری از رشد فکری قشر متوسط و سرکوب و تحت الشعاع قرار دادن طبقه کارگر، در اندیشیدن و چاره جویی از استثمار بیرحمانه و کشنده ایست که برای او دارای ارزشی معادل مرگ و زندگی است که توسط طراحان زیرک اصلی( متفکرین و استراتژیستهای نظام سرمایه داری )پی ریزی شده و با به خدمت گرفتن افراد بی استعداد و رفوزه هایی که استعداد ادامه تحصیل در هیچ رشته ای نداشته اند، به خرج و هزینه طبقه کارگر، جهت تحمیق توده های مردم در حوزه های رسمی ایجاد شده است.( گرچه ظاهراً بازاریان با پرداخت وجوه شرعی و خمس و زکات و سهم امام هزینه هنگفت روحانیت را میدهند، ولی در حقیقت آن هزینه ها با استثمار طبقه کارگر و احتکار و گرانفروشی کالاهای مورد نیاز و استفاده جامعه، این طبقه مولد( کارگر) جامعه است که غیر مستقیم بار سنگین هزینه های روحانیت را حمل و تحمل میکند ) افرادی که به عنوان روحانی جهت ارشاد عوام تربیت میشوند اغلب به هم شبیهند، خاستگاه طبقاتی بیشتر آنان به اصطلاح طبقه متوسط! بویژه کسبهٔ بازار و روستائیان کم زمین و در حقیقت قشر متوسط مایل به پایین اجتماع است که دانش و توان و سرمایه ورود به طبقه فرادست را ندارند، در عین حال هدفشان آنست که تا حد طبقه فرودست (کارگر) هم تنزل نکنند. اغلب آنان دارای استعداد متوسطی هم نیستند، و هیچ امیدی هم ندارند که از راه تحصیل به جایی برسند وتمایلی هم به انجام کارهای مفید و پرزحمت ندارند ، آنان خود شدیداً عوامند و با شدت بیشتری عوامفریبند، در حوزه ها هم به فرا گیری روایات مجهول و مجعول مطابق با باورهای منحط ترین لایه های جامعه میپردازند و در حقیقت چون توان و استعداد فرا گیری دروس اصلی را ندارند چون آهنربایی که به آهن میچسبد به روایات که احادیث اثبات نشده و غیرقابل اثباتند میچسبند! چون خود محصول بازارند تکیه اصلیشان هم از نظر تأمین منابع مالی و هم از نظر زمینه ترویج خرافات و انحراف اذهان به اقشاریست که با بازار سر و کار دارند. بندرت و بطور استثناء فردی صاحب فکر و دارای هدفی متعالی و انسانی در میانشان یافت میشود. آنان عوام و عوام فریبند، حرًاف و خرافاتی و عوام زده و عوام گرا بوده و بشدت حریص و مبتذل و سیری ناپذیرند،گاه شوخیهای زشت و ادبیات رکیکی هم بکار میبرند. لات منش و لمپن صفتند و شجاعت دینی را در متلک گویی و احیاناً بد دهنی بی خطر و بی ضرر به اقویا و سیاستمداران سرشناس میدانند و این شجاعت تقلبی را بصورت افراطی نشان میدهند.بینش و نگرش فردی مصلحت گرایی، مذهب عوام، و روش و منش عوام فریبانست .
    نگرش مصلحت گرایانه اجتماعی در درجه اول مذهب سیاست مداران، و در درجه دوم آیین مصلحان است. آنان مصلحت جامعه را در این میبینند که اکثریت مردم دیندار و باورمند به یکی از ادیان رسمی باشند، زیرا در این صورت ترس توده خرافاتی دیندار از دوزخ و عذاب و آتش و طمعشان به حوری و بهشت سبب میشود که کمتر دروغ بگویند، کمتر جلب و جذب حرام بشوند و مردم کمتر با هم درگیرشده و در صورت لزوم به عنوان مبارزه با الحاد کمونیستی بر علیه طبقه کارگر، دوش به دوش طبقه سرمایه دار به سرکوب طبقه کارگر بپردازند ، در اینصورت امنیت نظام سرمایه داری تأمین و جامعه به سیستم اطلاعاتی و انتظاماتی و دادگستری و زندان کمتری نیاز دارد، ممکنست شخص مصلح اجتماعی یا سیاستمدار خود به هیچ دین و مذهبی اعتقاد نداشته باشد ولی در منظر عام خود را دیندار و تا حدودی مخصوصاً خود راخرافاتی نشان میدهد و آداب ظاهری دین را هم بجای میآورد و تا جایی که مقدور است طوری این اعمال را انجام میدهد که جمعیت بیشتری شاهد و ناظر اعمال و عبادات و مناسکش باشند . گاه نذورات و صدقاتی هم میدهد و زیارتی میرود و مخصوصاً سخنران و واعظ معروف و موجهی را دعوت میکند تا با خرج و هزینه او متدینین را مستفیض کنند و با چهچهه های مذهبی محظوظشان کنند و خیر دنیا و سعادت آخرت و ناهار یا شام مجانی هم در آخور توده های گرسنه و دین زده هم میریزند.
    2_نگرش معرفت گرایانه :اغلب افرادی که باوری سنتی و ارثی به دین دارند و برای باورهای خود تن به مطالعه و تحقیق و تفکر زده اند و میتوانند از نظر معرفتی با تکیه بر دلائل علمی یا فلسفی برای ایمان خود دلایل عقل پذیر ارائه دهند، بگونه ای که در وحله نخست، دلائلشان، وجدانشان را قانع میکند نمایندگان نگاه معرفتی به دینند. خواستگاه طبقاتی اغلب آنها قشر متوسط نزدیک به طبقه فرادست و ممتاز جامعه است و اکثریت آنها دارای استعدادی بالاتر از حد متوسط و گاه نخبگانی در سطح عالی هم در میانشان یافت میشود که نظریات فلسفی قابل توجهی هم دارند.

    ادامه دارد….

     
  45. نوری زاد نکات مبهم زیادی در زندگی شماها هست! به دستگیری امثال ما یه نیگاه بکنید! یا سر به نیست می شیم یا آواره می شیم یا چند برابر شماها آزار و اذیت می شیم یا اعدام می شیم یا اصلاً جوری می شیم که انگار در این مملکت از ازل نبوده ایم! ما اعتصاب غذای خشک و تر نمی کنیم اما از شماها بیشتر زجر می کشیم! به من بگویید چطور یه نفر می تونه چند روز اعتصاب غذای خشک بکنه و آب نخوره! تو که علمی می خوای برخورد بکنی پس این رو بدون از نظر پزشکی چنین چیزی امکان پذیر نیست! مطلب دوم اینکه اگر هم بخوای منطقی برخورد کنی همونهایی که این انقلاب رو کرده اند وظیفه اصلی همونهاست که این انقلاب رو سرنگون کنند نه ما ، اما همیشه مایه گذاشتن ما از شماها بیشتر بوده! شرایط دقیقاً مشابه زمانی است که شاه سرنگون شد! ازهاری آمد و گفت تهران چهار و نیم میلیون نفر جمعیت داره و فقط 200 هزار نفر آمده اند تظاهرات! حرفهای مشابهی که حالا از جماعت آخوند می شنویم! در جمعیتی بودیم که حدود 10 نفر از گروه ضد شورش ریختند سر یه نفر و همه ما فرار کردیم اما بعد مجدداً برگشتیم و به گروه حمله کردیم و اگر اشتباه نکنم تعداد ما حدود 30 نفر بود! بلافاصله گروه ضد شورش اون فرد رو رها کردند و پا بفرار گذاشتند! می بینی از نظر جمعیتی نیز ما برتر هستیم! ارتش نزدیک به نیم میلیون نفر نیرو داره و سپاه در حدود صد و ده بیست هزار نفر! اگر تمام مردم به خیابانها بیایند حتی با برتری نظامی نیز کاری از دستشان بر نمی آید! کافی است دست به قتل عام بزنند که اگر بزنند انوقت است که سازمان ملل وارد موضوعاتی مانند لیبی در برابر ایران می شود! الان مانند زمان شاه که یادش شاد باشد نیست! مدتی قبل چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ارتش تحصن کرده بودند! بازنشسته های ارتش رو نمی گم که اونها هم آمده بودند اما چند افسر جوان هم با لباس فرم آمده بودند و تحصن کرده بودند! اما در مورد موضوعات سر بسته گفتم! خیلی زیادند مثلاً از نسرین ستوده سوال کنید مگر نه اینکه شما بطور کلی اجازه وکالت نداشتید پس چطور شد سر از موضوع دختران انقلاب آوردید! چطور شد تا سر و کله شما در دادگاه پیدا شد جرائم این عده سر به فلک گذاشت! مگر کسی که اجازه وکالت دیگر ندارد می تواند پا به دادسرا و … برای دفاع بگذارد! همین خود جنابعالی که می گویند دیوانه شده ای! از من نوعی سئوال کنی می گویم در مملکت کنونی ایران کم دیوانه نداریم و نوری زاد هم روش! اما موضوع اصلی مساله خاک بر سری است که حتی دیوانه نیز اجازه آن را نمی دهد و تا آخرین نفس برای رهایی خود تلاش می کند که تا افیونی بر بدنش فرو نرود این تلاش را ادامه می دهد! اما…. دیگر چه می توان گفت! تصور نکن با روسری سر نکردن نسرین ستوده یا بغل کردن خانومها توسط جنابعالی و سایش بدن این آقا به اون خانوم کسی می گوید شما پشیمان شده اید! ما که از ابتدا هم دنبال انقلاب نبودیم بدنبال اینجور جلب توجهات نبودیم!!!!!!

     
  46. جناب شهداد، اگر از قبل با این سایت آشنایی داشته باشی‌ میدانی‌ که، هم بسیاری از نام‌ها گمنام نیستند برای سایرین و هم دیدگاه‌های افراد ناشناخته نیستند. هرگز در عمر خود شنیده‌ای یا دیده‌ای که افراد خریدار هر چیز، خطاب به هر فروشنده‌ای بگویند من تقی‌ کارگرم یک کیلو خرما به من بده یا خریدار بعدی بگوید من مهندس نقی‌ هستم یا من دکتر قربان هستم یک کیلو خرما می‌خوام؟ به سیل دکتر‌های جعلی که هر رذالتی ممکن است از آنها سر بزند کاری نداریم و اما بدان و آگاه باش مگر ممکن است که کسی‌ دکتر باشد و کسر شأن خود نداند که به سایتی وارد شود و عنوان دکتری خود را قید کند؟ و تازه آنهم در یک سایتی که منهای استثنا ها، افراد غالبا با نام مجازی مطالب خود را عرضه میکنند؟ اصلا گیرم که شما دکتر هستید، این در شأن یک دکتر هست که بیاید هر تعداد رای مثبت که دوست داشت به خود بدهد و هر تعداد رای منفی‌ هم که خشم وی گرفت به کسی‌ یا کسانی بدهد که دلش خواست؟ چی‌ شد از وقتی‌ که شما با پیشوند دکتر ظاهر شدی، این پیشوند جلو اسامی دیگری با انشای پیدا در آش دوغ ،نیز تکرار شدند و پرسش کننده‌ای نیز خلق تا صحنه گردانی معرکه روی این تصور بنا شود که گویا جایی‌ برای هیچ نکته سنجی و هشیاری و حاذقی خوانندگان این سایت در نظر گرفته نشده است؟ شما در همین پست چه تعداد رای مثبت به خودت و خودت و خودت( خوب می‌فهمی که این عدد سه بیانگر چیست و چه می‌‌گوید)، و چه تعداد رای منفی‌ به من و دیگران داده ای؟ این اخلاق یک دکتر است؟ خودت کم بودی با این روحیه و اخلاق، سه بار هم تکرار و تکثیر شدی؟ آنقدر از هول حلیم سر خود را به ته دیگ فرو کوفتی که هیچ متوجه نشدی نباید به هر سه (یک) دکتر آن تعداد رای مثبت می‌‌دادی و آنهمه رای منفی‌ متوجه کامنت من میکردی. خیلی‌ به کاهدان زدی. یک دکتر از این کارا می‌کند؟بفرض که امثال من در حد یک اسم مجازی هم برای شما که خود، خود را دکتر خطاب میکنی‌ ارزش و اعتباری نداریم، این سایت و صاحب آن چی‌؟ من نه هیچ ادعایی دارم و نه هیچ مشکلی که هر گاه دلت خواست و اراده کردی بیایی هر تعداد رای منفی‌ که عشقت کشید به نوشته‌ای از من بدهی‌ اما این می‌‌رساند که فاقد اخلاق و هنجار و تعادل هستی‌ و محض همین محال است به پاس احترام به فرهیخته دکتر‌هایی‌ که هر کدام از ما ها، با دنیای آنها بیگانه و ناآشنا نیستیم، شما را بیش از شهداد خطاب کنم. برو این دام را جای دگر نه. و هر تعداد رای منفی‌ که ترا خنک می‌کند به این کامنت بده و به آرای خود اضافه کن شهداد.

     
    • سلام و درود

      نظام رتبه دهی در داوری اعضا حقیقت جالب و چشمه ای شگفت آور از تعلیم و تربیت و روان اجتماعی ما را آشکار میکند و آن اینست که ما با این رتبه دادنها نشان میدهیم که هنوز هم مردمانی مطلق گرا هستیم، یا نمره عالی میدهیم یا بسیار بد! گویی سایر گزینه ها را به رسمیت نمیشناسیم و همانطور که سنت، غلط و نامیمون شورش 57 به اینسو بوده است، این بینش، مردمی شقه شده از ما و جامعه مان ساخته است که دارای دو بخش اصلی هستیم بخشی اهل « اعدام باید گردد »و بخش دیگر اهل« آزاد باید گردد! » نیمی نظر و کامنت مورد قضاوت را« عالی »و نیمی هم« بسیار بد »ارزیابی میکنیم! این نگرش از ما مردمانی ناسازگار بار آورده که به مرض مطلق گرایی مبتلا شده ایم و نگاهمان نسبت به جهان پیرامون نگاهی شطرنجی است. مقاله، کتاب، اثر، اشخاص، پدیده ها، جریانهای سیاسی ، نظام اجتماعی و هر آنچه که به زندگی اجتماعی و عمومیمان مربوط است را یا عالی و یا بسیار بد ارزیابی میکنیم! بسیار به ندرت شق ثالثی را برمیگزینیم! این نگاه ما را به دو قطب متخاصم اصلی و دشمن خو و متضاد و ناسازگار با یکدیگر و با دنیا تبدیل کرده و انسانهایی متعصب و یک بُعدی از ما ساخته است.
      این خو و خصلت یکی از بدترین اشکال نقص تربیت اجتماعی و دشواریهای زندگی جمعی ماست که باید آنرا اصلاح کنیم و گرنه نمیتوانیم در جهان آینده جایی و آینده ای و سهمی عادلانه از تمدن و فرهنگ و دانش و رفاه و توسعه و پیشرفت را بخود اختصاص بدهیم. بنده، این یکی از لیست ناهنجاریها را کشف و معرفی کردم، اما راه چاره را نمیدانم و به آن فکر نکرده ام.
      دوستان! اکنون
      چه کسی میداند چگونه میشود خود را از بیماری مطلق گرایی و سیاه و سپید بینی و تعصب نجات دهیم؟
      لطفاً هر کس راه کاری دارد و راه حلی به نظرش میرسد مطرح کند.
      با سپاس .

       
  47. واکنش وزیر خارجه آمریکا به تهدید ایران درباره بستن تنگه هرمز: دستیابی به نفت ایران بعد از چهارم نوامبر نقض تحریم‌های آمریکا به شمار می‌رود/ ایران باید بداند که اقتصاد آن بهبود نخواهد یافت مگر اینکه این کشور به یک کشور عادی تبدیل شود

    این مقام آمریکایی مدعی شد که ایران باید بداند که اقتصاد آن بهبود نخواهد یافت مگر اینکه این کشور به یک کشور عادی تبدیل شود.

    وزیر خارجه آمریکا با اشاره به مواضع اخیر ایران در رابطه با تنگه هرمز و فروش نفت مدعی شد: آمریکا برای مقابله با ایران تهدیدات و سناریوهایی دارد.

    به گزارش ایسنا، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در گفت‌وگو با اسکای نیوز عربی مدعی شد که آمریکا برای مقابله با تهدیدات اخیر ایران و اشاره تلویحی به بستن تنگه هرمز و تعطیل کردن کشتیرانی بین‌المللی سناریوهایی دارد.

    وی مدعی شد: همه چیز با رفتار نامناسب ایران و شلیک موشک از یمن به تمام کشورهای حاشیه خلیج (فارس) آغاز شد بنابراین سیاست آمریکا به دنبال مقابله با این امور است.

    پمپئو افزود: در رابطه با این تهدیدات لازم است تمام دنیا بداند که آمریکا ملزم به محافظت از خطوط کشتیرانی و صادرات نفت به تمام جهان است، آمریکا از دهه‌ها پیش به این امر پایبند بوده و به پایبندی خود ادامه می‌دهد.

    وزیر خارجه آمریکا با طرح این ادعا که ایران در برخی کشورهای منطقه از جمله یمن، عراق، لبنان و سوریه بی‌ثباتی ایجاد می‌کند، گفت: ما شرکایی فوق‌العاده همچون امارات، عربستان، بحرین و دیگر کشورها را داریم که به دنبال مقابله با اقدامات ایران هستند. ما به دنبال مقابله با حوثی‌ها (انصارالله) در یمن و حزب‌الله در لبنان و سوریه هستیم……

    http://www.asriran.com/fa/news/619842/

     
  48. بنگریم عملکرد مدعیان تمدن،فرهنگ و حقوق بشر را! کشوری در صدد است بخشی از اموال خود را از جایی به جایی انتقال دهد،و یاغیان زورگوی مدعی تمدن و حقوق بشر می خواهند صاحبان این پول از حق تصرف در آن محروم شوند! این است منطق امریکائی که قبله گاه و تکیه گاه برخی از سکولارهای وطنی است!

    ====
    سفیر آمریکا در برلین: آلمان جلوی خروج میلیون‌ها یورو از بانک توسط ایران را بگیرد
    ۳ ساعت پیش

    ریچارد گرنل، سفیر آمریکا در آلمان خواسته است که از خروج سیصد میلیون یورو توسط ایران از یک بانک آلمانی جلوگیری شود.

    آقای گرنل سه شنبه ۱۹ تیر در گفتگو با روزنامه بیلد گفت که دولت امریکا به شدت نگران برنامه‌های ایران در انتقال صدها میلیون یورو به ایران است.

    روزنامه بیلد روز دوشنبه گزارش داده بود که ایران درصدد انتقال ۳۰۰ میلیون یورو از بانک ایی. آی. اچ E.I.H. به ایران است. این روزنامه نوشته بود ایران نگران است با آغاز اعمال تحریم‌های آمریکا دیگر نتواند به پول‌های خود در بانک‌های خارجی دسترسی پیدا کند.

    به نوشته بیلد، ایران به نهاد نظارت مالی آلمان گفته است که پول های نقد را می خواهد به شهروندان ایرانی که برای سفر به خارج به پول نقل نیاز دارند بدهد چرا که شهروندانش به «کارت های اعتباری» که در سطح بین المللی پذیرفته شود، دسترسی ندارند.

    نهاد نظارت مالی آلمان در حال بررسی این درخواست ایران است.

    واشنگتن در پی خروج از توافق هسته‌ای با ایران گفته است تحریم های تازه علیه تهران را دوباره به اجرا می‌گذارد و از شرکت های خارجی خواسته است خرید نفت از ایران را تا ماه نوامبر سال جاری متوقف کنند و از معامله با ایران نیز بپرهیزند.

    آلمان، بریتانیا، فرانسه، به همراه روسیه و چین گفته اند که می خواهند برجام را نجات دهند. با ایران حال، نهادهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل نگران آن هستند که ایران از پول نقد برای کمک به گروه‌های مسلح در خاورمیانه استفاده کند.

    https://ir.voanews.com/a/iran-us-sanctions/4476444.html

    ————-

    درود سید مرتضای گرامی
    می بینم سخن از حقوق بشر می رانید. ایکاش مرام انسانی تان آنقدر سیال بود که از سرِ نوعدوستی، به حقوق بشر، از چشم مردمان سوریه ی کلنگی شده توسط حضرت رهبری نیز اشاره می فرمودید. این پول ها نه که به زندگی مردم ایران تزریق نمی شود و مستقیم می رود به معده ی حسن نصرالله و بشار اسد و… (اینجور خندق های بلا تمامی ندارند که) پس چه بهتر که جلوی انتقالشان گرفته شود تا زمانی که بدست مردم ایران برسد. اینجوری بهتر نیست؟

    با احترام

    .

     
    • درود

      می گویم : خوشا به بخت و اقبال آمریکای زورگو و ناقض حقوق بشر و یاغی بین الملل که کسانی داخل ایران – با مواجب یا بی مواجب – توجیه گر اراده ها و سیاست های زورگویانه اویند

      با احترام

       
  49. مدیرکل زندان‌های استان تهران در گفت‌وگویی آخرین وضعیت پرونده‌هایی همچون پرونده حمیدرضا بقایی، سعید مرتضوی، مهدی هاشمی، وحید مرادی، نسرین ستوده، هنگامه شهیدی و… را تشریح کرد.

    مصطفی محبی در گفتگو با ایسنا گفت: همه زندانیان برای ما یکسانند. مهدی هاشمی در بند عمومی است ولی بابک زنجانی به لحاظ مراوات و رفت و آمد زیاد قضایی و به جهت تحقیقات در زندان در جای خاصی نگهداری می‌شود.

    وضعیت زندان‌های استان تهران در رابطه با اقدامات نظارتی و پرونده شخصیت که برای زندانیان تشکیل می‌شود، به چه صورت است؟

    کسانی که وارد زندان می‌شوند، افرادی هستند که حسب دستور یا احکام قضایی وارد زندان می شوند و قضات دادگستری نیز بر آنها نظارت می‌کنند و ما هم در موضوع نظارت بر زندانیان پافشاری داریم و با روی باز از آن استقبال می کنیم. مقامات قضایی هم هر روز بهتر از دیروز حضورشان را در این زمینه بیشتر کرده‌اند، به گونه‌ای که سال گذشته بیش از چهار هزار مورد بازدید توسط قضات استان انجام شده است؛ البته در هر زندان قاضی ناظر زندان را داریم و این قضات همیشه در زندان ها مستقرند. علاوه بر آنها قضات دادسراها اعم از دادستان و معاونین دادستان و دادیاران اجرای احکام و نیز قضات دادگاه های بدوی و تجدیدنظر در طول هفته از زندان ها بازدید به عمل می‌آورند.

    ما در هر زندان بازرسی‌های مستمر را داریم. اداره کل زندان‌ها و مسئولین حفاظت و بازرسی و به طور کلی سازمان زندان‌ها همیشه بر عملکرد مدیریت زندان و نحوه اجرای صحیح مقررات بر زندان‌ها نظارت دارند و هیات‌های نظارت و بازرسی حقوق شهروندی دادگستری تهران و قوه قضاییه نیز از زندان‌ها بازدید می‌کنند به طوری که در سال ۹۶، هفتاد نفر از هیات‌های خارجی و ۲۶ نماینده مجلس از زندان‌ها بازدید کردند و آنقدر بازدیدهایمان از زندان‌ها زیاد است که زندانیان نسبت به این موضوع اعتراض می‌کنند.

    ما در استان تهران ۷ زندان از جمله زندان فشافویه، قرچک ورامین، ندامتگاه مرکزی تهران بزرگ، اوین، کانون اصلاح و تربیت، شهر ری، دماوند و در استان البرز دو زندان رجایی شهر و قزل حصار را داریم.

    «پرونده شخصیتی زندانیان» در زمینه کارهای فرهنگی، مددکاری، روانشناسی، بهداشت و درمان، اشتغال و حرفه آموزی آنها تشکیل می شود. ما در سال ۹۵، ۲۲ هزار پرونده شخصیتی تشکیل دادیم که سال ۹۶ این تعداد را به ۳۰ هزار پرونده رساندیم و در سه ماهه اول سال جاری نیز ۸ هزار پرونده شخصیتی تشکیل دادیم و امیدواریم تشکیل پرونده شخصیتی زندانیان روز به روز بیشتر شود تا بتوانیم به طور صدرصد پرونده شخصیتی آنها را در تمام زندان ها تشکیل دهیم. گفتنی است بیش از ۲۴۰۰ محکوم مالی داریم که فقط برای مهریه و نفقه در زندانند……
    ……..

    http://www.asriran.com/fa/news/619778/

     
  50. آیا می دانید در مناسبات بین الملل مسولیت تمامی اقدامات منطقه ای و جهانی حاکمان ایران بر عهده مردم ایران است؟ می دانید این یعنی چه؟ لازم است توضیح دهم؟

     
  51. نوری زاد ما بلوچستان تنها نداریم! عنتر جون سیستان و بلوچستان با همنن! زمون نوکری کردن به حرفهای سایرین گوش نکن! لباس بلوچها رو هم که کثیف کردی! بیچاره لباسشون رو بهت امانت دادن حالا بدون استرلیزاسیون ایدز و هزار درد بی درمون ازت می گیرن!

     
  52. آخه عنتر لباس بلوچی پوشیدی بگی همدردی؟ /// بابا!

     
  53. حجاب از دید غرویان و مازنی
    مگر ممکن است اصلاحی با بودن آخوند صورت بگیرد آنچه آنها میدانند 14 قرن است خاک خورد و پوسیده شده، پیغمبرشان از جهت دانستن کمتر از جوانک کلاس چهارم ابتدایی زیرا بیسواد بوده، بر خر و اسب وشتر سوار میشده، اگر دوباره زنده شود و برق و هواپیما وتلفن دستی را مشاهده کند سکته میکند،آنروز ها بیشتر آدم ها را شپش جا بجا میکرد، مسلما عربستانی ها عقب افتاده تر از ایرانیها و بیزانسی ها(روم شرقی) بودند، فقط عکس ها وتصویر های عهد قاجار را بنگرید تا دریابید 1200 سال پیشتر مردم چه بوده اند و چگونه زندگی میکردهاند.
    محسن غرویان گفت: توریست‌ها از نظر شرعی و فقهی جبری در اجرای موازین دینی ما ندارند، آنها می‌توانند خودشان حجاب را اختیار کنند و از نظر مذهبی اجباری برای آنها وجود ندارد.
    ایلنا – حجت الاسلام و المسلمین محسن غرویان در واکنش به اینکه برخی اخیرا مطرح می‌کنند قانون حجاب اجباری برای توریست‌هایی که به ایران می‌آیند در مناطق آزاد ملغی شود، گفت: به نظر من اگر این مسئله فرهنگ‌سازی شود که مردم بتوانند این مسئله را هضم کنند، قابل انجام است، همانطور که ما به کشورهای دیگر می‌رویم و طبق قوانین خودمان عمل می‌کنیم، باید به توریست‌ها هم اجازه داده شود در کشور ما طبق قوانین خودشان عمل کنند

    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از آرمان، حجت الاسلام احمد مازنی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و نماینده اصلاح‌طلب مجلس گفت: نگاهی را که معتقد است آزادی پوشش باعث جذب گردشگر می‌شود، انحرافی می‌دانم و معتقدم این پوشش حداقلی که برای گردشگر خارجی تعریف شده نمی‌تواند مانع حضور آنها در کشورمان شود.

     
    • جناب شاهد

      1- وقتی از پیامبر اسلام سخن می گوئی لا اقل اینقدر شرف و معرفت (بجای سواد) داشته باش که باحترام یک میلیارد گرونده به آیین او،به او اهانت نکنی و آنچه خود لایق آنی به او نسبت ندهی زیرا که کودکان دبستانی مادون کلاس چهارم نیز بهتر از تو می دانند که در عصر و زمانی که هنوز برق و هواپیما و اتومبیل اختراع نشده و مرکوب رایج آن عصر اسب و الاغ و شتر است،هواپیما و اتومبیلی نبود تا کسی از آن استفاده کند!
      —–
      2-این گزاره مغالطی که “همانطور که ما به کشورهای دیگر می‌رویم و طبق قوانین خودمان عمل می‌کنیم”.

      هیچگاه منتج به این نتیجه نخواهد بود که :کسانی در محدوده قوانین جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرند مجاز باشند با عمل به قانون یا هنجار خویش،قانون یا هنجار پذیرفته شده در محدوده جمهوری اسلامی ایران را “نقض” کنند.

      زیرا :اگر چه ما “وقتی به کشورهای دیگر می‌رویم می توانیم طبق قوانین خودمان عمل کنیم” اما پذیرفتنی نیست که عمل ما بقانون خودمان “نقض کننده” قوانین آن کشورها باشد.

       
      • مرتضی ی پشت هم اندار محمد تو هم مثل تو مفت ///
        ////
        ///
        //

        —————

        نوشته ی شما بخاطر انباشتگی اش از توهین و ناسزا حذف شد.

        .

         
  54. در کشورهای اسلامی دنبال روزه خوار میگردند تا مجازاتش کنند اما به دنبال گرسنه نمیگردند تا سیرش کنند.
    با توجه به کاهش چشمگیر آمار جرم و جنایت و دزدی در ماه مبارک رمضان به این نتیجه میرسیم که مجرمین همان مومنین
    هستند .

     
  55. عباس واحدیان

    ☪ آیا خاتمی می آید ؟ ☪

    ✍ عباس واحدیان شاهرودی

    این روزها بر روی صفحه شطرنج نظام شاهد حرکت مهره هایی هستیم که کمتر کسی فکر می کرد به بازی گرفته شوند !
    اعضای اتاق فکر نظام الحق که در طی چهل سال کار سخت آنچنان حرفه ای شدند که هرباری که نظام میرود تا در باتلاق خود ساخته اش غرق شود باز به مدد نبوغ آقایان نجات می یابد ، اما اینبار چه بازی در پیش است ؟

    کنار گذاردن خاتمی و تحریم رسانه ای او هر چند که سبب دیده نشدنش می گشت اما از آنسو باعث محبوبیت بیشترش می شد چرا که بسیاری از مخالفان نظام در بین مردم باورشان گشته ‌که حساب سید محمد از سیدعلی و شرکا جداست !!
    اما قضیه چیست ؟
    نظام این روزها بشدت سرگرم شاخ نشان دادن به مردم است. صدور احکام سنگین برای زندانیان سیاسی ، اعدامهایی چون محمد ثلاث و از همه کثیف تر تمسک بهمان شیوه اعتراف گیری و نمایش تلوزیونی از یک دختر ۱۷ ساله رقاص در تلوزیون از آن کارهاست !!
    از طرفی شورای نگهبان مامور میشود تا هویج به مخالفان تعارف کند و با صدور مجوز به نماینده زرتشتی شورای شهر یزد سپنتا نیکنام به فعالان سیاسی و‌ مدنی وعده تغییر می دهد آنهم تغییرات سیاسی و اجتماعی نه نظامی !!

    بنده هم در طی چند ماهه اخیر احتمال کودتای سپاه علیه دولت را منتفی می دانستم چرا که در چنین شرایط وخیمی که نظام تحت فشارهای شدید داخلی و خارجی است و بواسطه تحرکات سپاه حسابی در مخمصه افتاده چگونه ممکن است چنین خطایی کند و دولتی کودتاچی آنهم به سرپرستی سپاه پاسداران تحریم شده ایجاد کند که رییس دولتش تا کابل هم نمی تواند سفر نماید؟!!

    اما پیش بینی میشود که آن بالا خبرهایی است .
    گویا از بیت تا روسای مجالس و قوه قضاییه و سایر ارکان قدرت حسابی درگیر ماجرای کنار زدن یا نزدن دولت بنفش و باز گرداندن خاتمی به قدرت هستند .
    اما این حرکت معادلات خیلی ها را برهم میزند . منجمله خود روحانی را که طبق نقشه قبلی نظام سرگرم بازی کردن با مهره اصلاح طلبی بود .
    جهانگیری بنظرم عاقلانه تصمیم گرفته تا استعفا دهد و دولت را مهیای انحلال کند اما روحانی نمی گذارد ، آخر قرار نبود بازی اینگونه پیش برود.
    لاریجانی ها هم با آمدن خاتمی بطور حتم مخالفند چرا که آنانهم سرگرم آرایش جدید قدرت برای دوران پس از خامنه ای بودند .

    حال اگر خاتمی بیاید و سکان دولت را دوباره بدست بگیرد چه میشود ؟
    آیا احتمال دارد جوری به توافق برسند که دولت روحانی منحل نشود اما با تفویض اختیارات جهانگیری بعلاوه اختیاراتی از ریاست جمهوری به خاتمی بعنوان معاون رییس جمهور و عقیم نمودن حسن روحانی تلاش کنند تا همین دولت را حفظ نمایند اما رهبری در سایه آن بعهده خاتمی باشد ؟
    اگر اینگونه شود که بعیدست خاتمی و حتی روحانی قبول کنند نهایتا سه سال باقی مانده را نظام با استفاده از محبوبیت خاتمی بقایش را حفظ خواهد کرد و‌در ۱۴۰۰ مجددا او سکاندار دولت می شود!

    اگر روحانی توافق نکند راهی بجز استضیاح وی و انحلال دولتش نیست .
    سپس در انتخاباتی زودرس خاتمی را سرکار می آورند!
    اما چگونه وارد بازی شدن خاتمی خیلی مسائل را روشن می کند.
    بسیاری از مردم به این نتیجه رسیدند که همه چهره های نظام سر و ته یک کرباسند و فرق بین احمد خاتمی اصولگرا و محمد خاتمی اصلاح طلب فقط فرق در اخم آن یکی و لبخند این یکی است و هر دو برای ملت کشنده هستند!
    حال خاتمی اگر به این بازی ورود پیدا نکند و علنا اعلام نماید که راضی نیست برای حفظ استبداد تحت این شرایط بیاید، نشان آنست که اصلاح طلبان حامی وی هر چه از مردمی بودنش گفتند درست است !

    اما اگر وارد بازی تاج و‌تخت شود و سعی کند از آچمز بودن نظام در جهت اصلاح واقعی امور ویران شده کشور مدد بستاند بازهم میشود به او امیدوار بود بشرط آنکه برای ورودش حداقل این موارد را در خواست کند :
    ۱_ حذف نظارت استصوابی
    ۲_ اصلاح مجدد اصل ۱۱۰ قانون اساسی و مهار قدرت رهبر و باز پس گیری انتخاب روسای قوه قضاییه ، صدا و سیما و پاسخگو بودنش به مجلس شورای جدید !
    ۳_ برکناری فوری رییس قوه قضاییه و صدا و سیما
    ۴_ بازگرداندن حق انتخاب کلیه وزراء به شخص رییس جمهور بدون دخالت رهبر !!!
    ۵_ و مهار سپاه پاسداران از ماجراجویی و ورود در اقتصاد کشور

    اگر در هفته های آتی شاهد چنین تحرکاتی بودیم براحتی میتوانیم چهره بی نقاب رهبران اصلاح طلب را بنگریم !
    در هر صورت بنظرم این می تواند آخرین حرکت مهره ها در صفحه شطرنج نظام استبدادی ایران باشد .
    اگر خاتمی بهیچ شرط و شروطی بیاید حتما بازهم عده زیادی ذوق مرگ میشوند ولی چون اینگونه آمدن حکایت از تبانی با استبدادست و‌چون خانه از پای بست ویران است خیلی زود همه پشیمان خواهند شد!
    این کشور چون‌آلوده به زهر فساد شده تنها راه نجاتش اصلاحات بنیادیست که یا با آنچه بیان شد میسر میشود و یا با سقوط کامل نظام ، راه سومی نیست .

    ✅ ۱۹ تیر ۹۷

     
  56. دوستان وقتی به تعداد آرا مثبت و منفی‌ شهداد و جلال و مجتبی لشکر بلوکی باشد نگاه می‌کنیم می‌‌بینیم که ظرف چند ساعت تعداد آرا مثبت این عنوان “دکتر” گزیده ها، به یک باره کیلویی‌ بالا رفته و به همین میزان منفی‌ داده ا‌ند به کسانی که مثلا مخالف ذکر عنوان دکتر از طرف اینها هستند. یا این هر سه نفر خود شهداد هستند یا از شیوهٔ شهداد پیروی میکنند و قصدی جز لوس کردن نظام آرا ندارند و راه سایبری‌ها را پیش گرفته ا‌ند. شاید هم برای جایی‌ یا جا‌هایی‌ این تعداد آرا مثبت را نیاز دارند برای آمار سازی‌هایی‌ که می‌‌تواند محل رجوع واقع شوند. شهداد به این کامنت دست کم ۳۰ منفی‌ بده و به همین میزان به آرا مثبت خودت یا “دکتر -(ها) ” اضافه کن, و ……

     
  57. جناب نوری زاد، تحلیل‌هایتان در بیشتر موارد اشتباه است و این را می‌شود از برداشت شما در رابطه با حکم آمیزش جنسی با نوزاد به راحتی فهمید. من نه طرفدار روحانیتم و نه از این نظام خیری دیده‌ام که بخواهم از آن دفاع کنم. اما کدام عقل سلیمی از این حکم، می‌تواند چنان برداشت ابتدایی و مبتذلی بکند. کسی که این حکم را داده است، به نظر من به شناخت دقیقی از سرشت بعضی از انسان‌ها رسیده است و میدانسته در دنیایی با ساختار و موجواداتی اینچنین، هر اتفاقی ممکن است بیفتد، مگر همین الان به گوشمان نمیرسد که پدر با دختر، مادر با پسر و… رابطه داشته است؟ مگر در همین خراب‌شده، بارها دختران خردسال مورد تجاوز قرار نگرفته و به بدترین شکل ممکن کشته نشده‌اند؟ خمینی حکمی را که در این رابطه صادر کرده، بیشتر بقای آن نوزاد را در نظر داشته تا با کمترین آسیب از آن مهلکه جان به در برد. دقت کنید این حکم برای انسان‌های بیماری است که هیچ اختیاری بر کنترل شهوت خود ندارند و نه انسان‌های عادی که حتی به آن فکر هم نمی‌کنند. در هر صورت این حکم می‌تواند در موقعیت‌های بسیارخطیری که ممکن است برای برخی از این افراد بیمار پیش بیاید کاری کند تا آن شخص با کمترین آسیب به نوزاد و در حد نوازش، غلیان شهوت خود را فرو نشاند و گور خود را گم کند و برود…

     
  58. محمد نوری زاد

    آیت الله محمد نوری زاد:
    رقص همگانی توآم با آرامش و متانت، موجب رشد اخلاقی مردمان می شود و حتما رضایت خدا در همین است تا عزای عمومی. پس تا می توانید شاید باشید و برقصید و از عزا دوری کنید که عزا روان مردمان را افسرده می کند و آنان را از رشد باز می دارد اما شادمانی و رقص و پایکوبی و آواز خواندن زنان و مردان و جوانان، جامعه را به سمت خیر و خوبی و رشد و رفاه و خوش اخلاقی و آرامش سوق می دهد.
    به این فیلم بنگرید:
    https://www.facebook.com/esperanza.garciadesoriagomez/videos/10211549898519970/

     
  59. اخبار: 12روحانی به عنوان مشاور فرهنگی شورای شهر بندرعباس منصوب شدند.
    مش قاسم: به این میگن کار آفرینی به شیوه اسلامی! مواجب اینا از جیب ملت بیکار ایران پرداخت میشه. به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.

     
  60. آقای نوری زاد با درود
    امیدوارم که حالتان کاملا خوب باشد. خبرهای جدید و مهمی وجود دارد که حتما از بیشتر آنها اطلاع دارید ولی اینجانب آنها را در اینجا اگر از قسمتی از آنها بیخبر هستید بعرضتان میرسانم.

    ۱_ در حدود ۳۳ سیاستمدار ها و ژنرال های بازنشسته آمریکا، در میان آنها رودی جولیانی و ژنرال جرج کاسی، حدود ۵۰ نفر از رهبران کلیساهای انگلیس، و حدود ۱۰۰ نفر از سیاستمداران پارلمان نروژ، سان مارینو و کشورهای اروپایی دیگر در روز شنبه ۳۰ ژوئن در مجمع سازمان مجاهدین خلق (Free Iran) در پاریس شرکت خواهند کرد و حداکثر فشار را بر جمهوری اسلامی بخصوص در مورد نقض حقوق بشر و سرکوب کردن معترضان وارد خواهند کرد. ژورنالیست علی جوانمردی از آمریکا بوسیله یوتوب به مردم ایران پیام داده است که مردم نباید از سازمان مجاهدین خلق ترس داشته باشند، در صورت تغیر رژیم در ایران، همه چیز بر اساس رفراندم تعین خواهد شد، مجاهدین خلق شاید فقط یک قسمت کوچکی در سیاست آینده سهم داشته باشند. در حالیکه اکنون عوامل رژیم در سپاه پاسداران سعی میکنند مردم را بترسانند که اگر سازمان مجاهدین خلق یا سلطنت طلبان رژیم را تغیر دهند، وضع کشور و مردم بدتر میشود و چنین و آن چنین، سعی در فریب مردم و تضعیف روحیه معترضان دارند. این جلسه در روز ۳۰ ژوئن در پاریس میتواند در کنار تحریمها، ضربه بزرگی در سطح بین المللی به رژیم وارد کند.
    ۲_نتانیاهو پیام جدیدی به مردم ایران فرستاده و از شجاعت تیم فوتبال ایران در برابر تیم پرتغال و کریستیانو رونالدو و همینطور در مورد مبارزات و اعتراضات آنها در خیابان ها طی سخنان بیشتر ستایش کرده است و امیدوار است به بازی دوستانه فوتبال بین ایران و اسرائیل در آینده نزدیک در تهران (گزارش در ایران پرس نیوز).
    ۳_روز سه شنبه عده ای از زنان جوان و آزادیخواه شجاع در تهران همزمان با اعتراضات مردم در بازار تهران و خیابان ها، بدون روسری در اعتراض به حجاب اجباری پرچم های سفید رنگ را در میان رانندگان خودرو ها پخش کرده اند.
    ۴_عده ای از ماموران امنیتی رژیم با باتوم بسیاری از اموال مردم را در خیابان ها یا پاساژها ی مغازه ها تخریب یا با ابزارهایی سوزانده اند ولی صدا و سیمای رژیم گفته که آن اقدام های تخریب کننده کار معترضان بوده. عده ای از مردم این جرم های ماموران امنیتی مزدور را با تلفن های موبایل فیلم گرفته اند. ویدئو کلیپ ها ی آن در ایران پرس نیوز موجود است.
    ۵_ متخصص سیاسی سالمند دکتر مصطفی دانش در آمریکا معتقد است که امکان سقوط رژیم در مدت ۲۴ ساعت در میان اعتراضات آینده مانند انقلابی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق رخ داد و سیستم حکومتی آنجا بشکل روسیه فعلی تغیر کرد وجود دارد. از ویدئو سخنان وی اینطور فهمیدم که او در آن زمان در روسیه زندگی میکرد.
    ۶_خامنه ای وبسایت رسمی اش که بیشتر برای روابط بین المللی بوده را در اینترنت بسته و قابل باز کردن نیست، فقط وبسایت دیگرش که فقط برای ارتباطات اینترنتی داخلی (با بخش هایی مثلا اسرائیل چگونه نابود میشود و غیره) هنوز عمل میکند. او حتما فهمیده که عمر رژیم اش به آخر خط رسیده است.

    مردم ایران بایستی هوشیار باشند که رژیم برای ادامه بقایش بجای رسیدگی به وضعیت اقتصادی که مردم از فقر، گرسنگی و بیکاری در عذاب هستند، سعی میکند با اقدامات فریبکارانه مانند تخریب اموال شخصی مردم آنها را بیشتر سرکوب و با ترساندن آنها از مجاهدین خلق روحیه آنها را تضعیف کند. مردم اگر هوشیار باشند میتوانند بزودی رژیم را مسالمت آمیز تغیر دهند و تمام اقدامات سازمان مجاهدین خلق در پاریس، میتواند فقط بصورت یک پل برای مردم و بمنظور عبور از جمهوری اسلامی به یک رژیم سکولار عاقل با دموکراسی مورد استفاده قرار بگیرد، اکثریت چه از مجاهدین خلق متنفر باشند چه خوششان بیاید (ولی نظریات اکثر ایرانی ها در یوتوب نشانه تنفر آنها از این سازمان و برعکس تمایل به رضا پهلوی میباشد)، ملت بخصوص نسل جوان امروز بقدر کافی عاقل و فهمیده است و اشتباه انقلاب سال ۵۷ بهیچ وجه تکرار نخواهد شد.
    با امید پیروزی مردم برای دستیابی به آزادی و دموکراسی

     
  61. آیا پدیده پیامبران اولوالعزم بروایتی که گفته میشود قرین به حقیقت است؟ آیا واقعا 5 پیامبری که مورد نظر روایت شیعه است و یا قریقین بر اولوالعزم بودن آنها توافق دارند دارای رسالتی جهانی و یا بقول روایت برای شرق و غرب عالم و جن وانس بوده اند؟ این ادعا حداقل با تاریخی که در دست ما است و مورد تائید خود روایات دینی هم هست تطابقی ندارد. جناب موسی رسالتش محدود به قوم بنی اسرائیل بود و حتی مردمان مصر هم مخاطبش نبودند. جناب عیسی هم مخاطبینش همان بنی اسرائیل و ساکنان بیت المقدس بودند که همگی به آئین یهود بودند. او حتی برای رومیان بیت المقدس هم پیامی نداشت. دو پیغمبر دیگر که جناب ابراهیم و نوح بودند که اصلا رد چندانی از ایشان در تاریخ نیست و آنها هم حداکثر مامور به قوم خودشان بودند.
    پیامبر اسلام گه نزدیکتر از بقیه به زمان ما هست نیز مخاطبینش مردمان مکه در وحله اول و بعد هم مدینه و قبائل عرب بود و ایشان اصلا با جای دیگری تماسی نداشتند که بخواهد پیامی همگانی داشته باشد چه انکه ایرانیان و رومیها در آنزمان مردمانی موحد بودند و مشکلی با موضوع خداپرستی نداشتند.
    این که بخواهیم به الفاظی چون “عالمیان” در قرآن استناد کنیم و ادعای پیامی جهانی داشته باشیم کم لطفی است. خود قرآن به صراحت میگوید گه پیامبران به زبان قوم خود سخن میگفتند و هر زبانی حامل فرهنگ همان چامعه هست و نه جوامع دیگر.

     
  62. آقای نوری زاد!!!! از مرغ سحر خواندها و اون فیلم و اشک و لابه برای سعید زینالی (همزمان با سالگرد کوی دانشگاه) که بگذریم این سوال باقی می ماند که مگر شما (یا بقول جنابعالی شمایان) مگر در آنزمان خود را به کوری زده بودید؟! که حتماً زده بودید! آن موقع سعید زینالی وجود نداشت؟! مشکل اینجاست که در آنزمان خاتمی بر سر کار بود و موسوی و کروبی همچنان بحساب می آمدند و برای امثال شمایان اینجور کارها که منجر به بالای شهر نشینی بسیاری از امثال شمایان گردید نفعی نداشت! باز هم می گویم (صبرم زیاد است ولی امان از روزی که صبرم لبریز شود) یا مثل یک بچه آدم به صفوف مردم در تظاهرات ملحق می شوید و یا در صورت ادامه دادن این حرکات مسخره مرغ سحر خواندن و سرای اهل قلم بازی درآوردن و غیره هر چه دیدید از چشم خودتان دیدید!! عملکرد شمایان برای ما اثبات شده نیست و عجب اینکه در این سفر سالم بازگشته اید و مرغ سحر خوانی نیز کرده اید! در مورد سعید زینالی نیز ما یک نظریه اثبات شده داریم:
    یا ایشان توسط حکومت سر به نیست شده است و یا با هویت جعلی در مکانی برای رژیم ایران جاسوسی می کند! حالت جز این دو نظریه در زمانی که اثری از فردی مشاهده نمی کنیم وجود ندارد!

     
    • نوری زاد زور نزن همه شماها با اون زنهای خیکی مفت خورتون هدفی جز مال و منال بهم زدن نداشتید و تا اینکه مثل سگ بحساب نیومدین زور زدین تا یه جوری خودتون رو به پول مفت برسونین! آخه توی عتتر و خاتمی /// و موسوی و کروبی شدین واسه ما انقلابی! مزدور دله دزد خیر سرت رفتی بلوچستان که چی بشه! نه این رژیم ادم حسابتون می کنه نه اونها که با این رژیم ضدیت واقعی دارند! آخه چس تو که می گی مخالفی پس توی همایش روحانی زمان انتخاباتش در سری اول چیکار می کردی؟! بازم می خواستی تجربه کنی! بپا توی این تجربه کردنها یه وقت زن و بچه ات رو ///////؟! اینقدر زور بزنین تا با جون نکنده جون از هر چی نابدترتون بزنه بیرون! دزدای /////! عین ماچه سگ شدین! به امثال شماها باشه هیچ خبری نمی شه! ولی خوشم اومد عین سگ افتادین بجون همدیگه مثل اون احمدی نژاد عنتر و دارو دسته اش که توی حرم و غیره دارند همدیگر رو جر می دن! می خواستن ما رو جر بدن حالا دارن خشتک هم رو می کشن پایین!

       
  63. قابل توجه آقا سید مرتضی

    فکرک های من | موسوی عقیقی, [09.07.18 03:58]
    [In reply to فکرک های من | موسوی عقیقی]
    #چالش
    #سوال_از_فقیه

    محسن غرویان(فقیهِ معتدلِ و مشهور حوزه) به خبرگذاری ایلنا گفته است:

    “تصمیم‌گیری درباره حجاب توریستها را برعهده خودشان بگذاریم. نمی‌توانیم احکام فقهی خود را به توریستها الزام کنیم. آنها جبری در اجرای موازین دینی ما ندارند”.

    ولی چند سوال،
    (۱) ما در فقه و متون دینی چه ادله ای برای اجبار حجاب نسبت به زنان مسلمان داریم؟.

    (۲) در کجای فقه “نامسلمانان یا نامعتقدان توریست” با “نامسلمانان یا نامعتقدان هموطن” تفاوت دارد؟.

    (۳) اجبار حجاب برای چیست؟ عفاف؟، اگر چنین است چگونه فاطمه زهرا و زنان پیامبر و زنان مسلمان تا اواخر عمر پیامبر(زمان نزول آیه جلباب) بی حجاب بودند ولی بی عفت تلقی نمی شدند؟، عفاف یک امر خودآگاهانه است یا دستوری؟.

    (۴) در اجبار به حجاب، خواستِ دولت و حاکمیت بر خواست مردم و حتی عموم جامعه ارجحیت دارد؟. آیا مسلمانان معتقد به حجاب اجباری که در اقلیت هستند به مسلمانان مخالف حجاب اجباری و نامعتقدان به حجاب ارجحیت دارند؟. در این صورت آیا اسلام بر “جمهوریت” سوار است یا رأی یا حداقل نظر ممتنع اسلام مبتنی بر جمهوریت است؟.

    (۵) آیا نظر یک مرجع تقلید یا ارگانِ حامی یک مرجع تقلید، مقدم بر همه مردم است یا تنها مقلدین آن فقیه را شامل می شود؟.

    دوستانی که به آقای غرویان دسترسی دارند، این سوالات را به دست ایشان برسانند تا ایشان جواب ها را به ID زیر بفرستند:
    @Muosaviaghighi

    ✖️فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak

     
    • ایشان اشتباه کرده،مراعات پوشش یکی از قوانین مصوّب در جمهوری اسلامی است و مراعات قانون بر همه -از جمله توریست هایی که وارد این جامعه می شوند-لازم است همانطور که مراعات قوانین جوامع دیگر بر کسانی که به آن جوامع وارد می شوند لازم است

       
  64. آقای نوری زاد
    احساس می کنم یه جاهایی به ماها آدرس عوضی می دهی

    عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد، دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد، لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی! رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است 🙂

    *دیگران را احمق فرض نکنیم !

     
  65. روایتی تلخ از پایتخت نشینی و پایتخت نشینان

    آپارات
    https://www.aparat.com/v/18hBR

    یوتیوب
    https://youtu.be/0JZgYPIR83I

    تماشا
    http://tamasha.com/v/w3MdL

     
  66. سلام جناب دکتر نوری زاد عزیز من در روستای رویین درشهرستان اسفرایین استان خراسان شمالی بدنیا اومدم. جناب دکتر نوریزاد عزیز. قبل ازانقلاب این روستا مجهز به تمام امکانات رفاهی روز دنیا بود. بانک دومدرسه ابتدایی یک مدرسه راهنمایی. یک درمانگاه بسیار مجهز.با برق مجزا دارای پزشک وسیله رفت آمد. داروخانه. کتابخانه عمومی. پست ومخابرات شعبه نفت آب لوله کشی شده سه حمام عمومی چند مسجد وحسینیه یک سرویس بهداشتی عمومی داخل روستا چندین مینی بوس برای. رفت وآمد به شهر. تغذیه رایگان به تمام دانش آموزان حتی پیش دبستانیها. من هنوز اون لذت شیر وکیک وبیسکویتها. درزنگ تغذیه برام خاطره انگیزه وحالا اگر امروز بعد از گذشت چهل سال درگوشه ای از کشور اگر بچهای این روستاها آب ومدرسه ندارند. باید. به هدف از تشکیل جمهوری اسلامی. درایرا ن شک کرد. اگر انسانهای عادل و منصفی دراین وجود داشته باشه میتونه به درستی قضاوت کنه

     
  67. درود آقای نوری زاد
    نوشته ی من در مورد این موضوع….
    بسیار درد ناک است که خبر دختر 19 ساله ای را می بینیم که توسط پلیس فتا دستگیر میشود آن هم به جرم رقصیدن!
    اگر چه حکومت نام رقص را نمیبرد و آن را فساد و فحشا میداند و مائده را به جرم فحشا بازداشت میکند!
    اما چرا حکومت از رقص یک دختر 19 ساله میترسد؟

    برای پاسخ به این سوال باید ساختار نظام جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار داد

    جمهوری اسلامی یک حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه می باشد که در آن دموکراسی وجود ندارد و مفهوم تئوکراسی برای این نظام مقدس به کار برده میشود.

    تئوکراسی که به معنا حکومت دینی می باشد و اصلی ترین خط مشی اداره جامعه در آن دین می باشد و قوانین بر اساس مذهب غالب تصویب و اجرایی می شوند.

    همین طور که در جمهوری اسلامی مذهب تشیع و دین اسلام غالب ترین ایدئولوژی برای اداره جامعه می باشد در نتیجه آزادی دینی و اقلیت ها از بین می رود و پلورالیزم سیاسی دیگر در آن معنایی ندارد و حقیقت مطلق در کنار مصلحت عمومی قرار می گیرد.

    با توجه به این توصیف ها جمهوری اسلامی یک حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه می باشد که نگاه و نگرش و ارزش های خود را صرفا از طریق زور و قدرت و اجبار به مردمان تحمیل میکند و در تمام ارکان های زندگی شخصی انسان ها دخالت میکند.

    شاید بسیار خنده دار باشد که بگوییم رقص نوعی نافرمانی مدنی است اما در عین مضحک بودن، این کنش نوعی نافرمانی مدنی می باشد.

    زیرا طبق قوانین جمهوری اسلامی
    رقص ، آواز برای زنان ممنوع می باشد .
    و مائده با توجه با علاقه خود میرقصد و به تمام ارزش های حکومتی بی توجهی میکند .

    در نتیجه جمهوری اسلامی از مائده ترسید و همانطور که گفته شد از طریق قدرت صرف و اتوریته نامشروع (none -legitimate) به دستگیری مائده پرداخت.

    حال به پروپاگاندا( تبلیغ سیاسی) و آژیتاسیون ( ترویج) جمهوری اسلامی می پردازیم

    رسانه ی دروغ گو نظام مقدس از طریق تاثیر گذاشتن به طور احساسی بر مخاطب( که آژیتاسیون و ترویج می باشد) می خواهد نگاه حکومتی و مجرم بودن دختری 19 ساله و حقیقت بودن و کامل بودن نظام خود را به رخ بکشد.

    اما این نظام مقدس نمی داند رسانه ی ملی دیگر اعتباری در نزد مردم ندارد. زیرا صدا و سیما به طور سیستماتیک در حال دروغ گفتن و شایعه پخش کردن علیه مخالفان و منتقدان و آن هایی که به زندگی شخصی خود به طور دلخواه می پردازند می باشد؛ مانند مائده.

    صدا و سیما مرده است! یک مرده ای که بوی تعفنش همه جا را فرا گرفته !

    آری، در اخر باید گفت آزاد بودن و زندگی کردن به شیوه ی خود؛ شجاعت می خواهد در این کشور!

    و مائده به خوبی این را نشان داد !

     
  68. سلام جناب نوری زاد عزیز
    مبارزات آن جناب را در راه دموکراسی و ظلم ستیزی ارج می نهیم.
    اما عزیز دل بعضی پست های جنابعالی سعی در منحرف کردن مردم عادی دارد.
    یعنی انحراف دارد.مثلا اینانی که ازشان با عنوان فامیل رییس جمهور نام بردی.
    آیا قبلا بیکار بودن و پس از رییس جمهور شدن روحانی استخدام شدن؟
    در حالیکه واقعیت اینطور نیست,اینها مثل من و هزاران نفر دیگر قبلا تو ادارات دولتی سر کار بودن و اکثرا دارای مقام و منصب بودن.
    به این کار حضرتعالی روشنگری نمیگن,
    این آخر شیطنت خبرنگاری هست.
    برای شغل شریف خبرنگاری یه حد و مرزی هست,اگر نباشد فرق شما و شریعتمداری با اون روزنامه اش که ازش بوی تنفر و نفاق و تجزیه و تحریم به مشام میرسد در چیست.
    مرز بین خود جنابعالی را با اینجور افراطیونی روشن بفرما,والا برای ماها که خواننده مطالب شماها هستیم,هیچ فرقی را مابین همه شماها متصور نیستیم.پس تا دیر نشده,فقط دردهای مردم را در چهارچوب قانون اساسی معطل مانده فریاد بزن.تا آنوقت شما را بر سر دست بگیریم.
    نه اینکه خدای نکرده مثل اپوزیسیونی که در خارج از کشور دارن عشق و حالش را میکنن.بعد دو تا پست و مطلب در خصوص مردم زجر کشیده میذارن و کلی لایک میگیرن,
    انتظار شفافیت ومحکم ایستادن بر سر آرمانتان را داریم.نه فرافکنی.
    چون شما و امثال جانباز عزیز مهدوی فر یادگاران دفاع از آب و خاک و ناموس ما (ایران عزیز)هستید.دیروز پشت به ملت و رودرو و چشم در چشم با دشمن میجنگیدین.و امروز هم باید مثل زمان جنگ باشید.اما دقیقا برعکس روبه ملت و پشت به اختلاسگران و مافیای زور و زر و تزویر باشد.
    همانند مهدی خزعلی عزیز دل مبارزه باشد اما در چهارچوب قانون اساسی
    که حتما روزی تمام و کمال به این قانون اساسی عمل خواهد شد.با روشنگری و دل به دریا زدن کسانی چون شماها آنوقت ما ملت زیر پرچم شما سینه خواهیم زد.
    عزت زیاد,موفق و سربلند باشید

    ————————————————–

    درود دوست گرامی
    من این نظام و قانون اساسی اش را قبول ندارم.
    با احترام

     
    • این پاسخ،پاسخ سوال مطرح شده نبود! البته افراد آزادند که این نظام را و قانون اساسی آنرا قبول نداشته باشند اما قبول نداشتن یک نظام و یک قانون اساسی توجیه کننده،توهین و افتراء به اشخاص و متصدّیان نیست،چون اگر کسی بعنوان یک فرد (هرکس می خواهد باشد چه آیت الله های واقعی حوزوی که مراتب علمی رایج در حوزه های دینی را گذرانده اند و چه آیت الله های مجازی در حیطه کار و کسب های اینترنتی) نظام و قانون اساسی را قبول نداشته باشد اما اکثریت مردم ایران به این نظام و به این قانون اساسی رای داده اند و اقتضای دموکراسی لزوم احترام گذاشتن اقلیت به خواست اکثریت است تا اینکه رای اکثریت عوض شود و مادامی که چنین نشده اشخاص حق ندارند با تکیه بر دروغ،تهمت،افتراء و تعبیرات اهانت آمیز به روحانیت و مسئولان این نظام مخالفت خود با نظام را نشان دهند و البته اگر هم چنین کنند و بر خلاف جریان آب حرکت کنند بر خود رنج بی حاصل هموار کرده اند. ضمن اینکه آنچه ما تاکنون از مدیر محترم این سایت دیده بودیم این بود که : من با جمهوری اسلامی مشکلی ندارم “با آدمهای جمهوری اسلامی مشکل دارم”.
      گذشته از همه اینها سوال و اشکال کامنت گذار علی چه بود؟! اگر مسئولی فرضا کسی را با توجه به حوزه تحصیلی و تخصص یا سابقه مدیریت او بر کاری گمارد که تصادفا خویشی با او داشته باشد باید هیاهو کرد که چرا فلانی مثلا پسر عمه متخصص خود را بر آن کار گمارده است؟! شما خودتان اگر در حوزه ای مسئولیت داشته باشید با لحاظ شایستگی و تخصص؛ آشنایانی که واجد این خصوصیات هستند را بر کسانی که نمی شناسند ترجیح نمی دهید؟! مثلا بارها نگفته اید نسرین ستوده را بعنوان رئیس جمهور بر اشخاص دیگر ترجیح می دهید؟!

       
    • علی گرامی قانون اساسی ج.ا. مربوط به 40 سال پیش است نسل جوان امروزی تعهدی به اجرای ان ندارد با احترام

       
  69. دکتر زنگوله

    دکتر واقعی هستم، یعنی‌ واقعی خود خود من هستم و محکم‌ترین سند دنیا پسند هم این است که خودم میگویم تا دیگر هیچکس کمترین تردیدی نداشته باشد. این از مقدمه و دوم هم اینکه شما باید و تاکید می‌کنم که شما باید متوجه باشید من خیلی‌ علمی‌ و تخصصی و منطقی مینویسم تا دانش بیکران خود را از طریق این سایت بطور رایگان و برای خدمت به معرفی خودم،نشر دهم.البته به نفوذ کلام خود آگاهی‌ کامل دارم. مشکل بزرگ من فقط کمبود وحشتناک وقت است و محض همین یک سلسله مطالب فرد علا و در سطح بسیار بالا که فقط با تلسکوپ‌های قوی قابل درک و مشاهده هستند را در درجهٔ اول برای مبتدیان و سایر دکتر‌ها مینویسم. چیزی که هست الان بخاطر قاطی کردن سیستم کپی پیست قادر نیستم، آنها را بنویسم و موکول می‌کنم به زمانی که این مشکل فنی‌ ریشه کن شود. شکیبایی شما را متخصصانه و دکترانه آرزو می‌کنم.

     
  70. امام جمعه موقت تهران: بخشی از گرانی‌ها به مردم مربوط است.
    ترجمه: ای ملت کفش کهنه ها رو بجوشونید و با چیزی که ما به اسم نون بهتون میفروشیم تیلت کنین و غر نزنین. لباساهتون رو هم وصله کنین بپوشین. ماشین لاکچری هم توی خیابونا دیدن چشاتون رو ببندین. به این میگن حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات!

     
  71. رئیس/* فراکسیون/* مبارزه با مفاسد اقتصادی (یکی از همونایی که راهش دادن توی اون طویله): منتظر اعدام سران مفاسد اقتصادی هستم.
    مش قاسم: ۱- به این میگن حکومتداری اسلامی. علاج همهه چیز: اعدام باید گردد! ۲- خودشم توی مفاسد شریک بوده میخواد سر یکی دیگه رو زیر آب کنه.

     
  72. حاج محسن غرویان گفت: توریست‌ها از نظر شرعی و فقهی جبری در اجرای موازین دینی ما ندارند، آنها می‌توانند خودشان حجاب را اختیار کنند و از نظر مذهبی اجباری برای آنها وجود ندارد.
    ترجمه: به جیب مبارک از امکانات دزدی شده توریستی فشار آمده. بزارین خارجیهای پولدار بیان، این گدا و گشنهایی که از لبنان و عراق و یمن که میارین ازشون چیزی به جیب ما نمیرسه.

     
  73. حاج مصطفی معین: بدون تعارف اعلام می‌کنم خطر جدی درون.
    مش قاسم: بدون تعارف اعلام می‌کنم خطر جدی درون همین حکومته که تو هم توش هستی. به ملت برگرد!

     
  74. سلام آقای نوری زاد و سلام به سایرین
    یک بار دیگه به 18 تیر می رسیم و این بار به نوزدهمین سالگردش.
    از سعید زینال خبری نشده هنوز درسته؟

     
  75. درد دل یک دوست:

    شاید الان دیگه جاش نباشه مطرح بشه؛
    امسال من نتونستم مبلغ فطریه ی سهم خودم و خانوادم را پرداخت کنم. مبلغ زیادی نیست ولی برای من توی این وضعیت همین مبلغ هم کار راه اندازه چون اگه هزینه کنم برای امورات زندگی کم میاوردم. تا الان که نشده. من پول فطریه را هر سال به “محک” میدادم (انجمن کمک به کودکان سرطانی).
    من، نه مسلمان دو آتشه و نه شیعه ی دو آتشه، هیچکدام نیستم. ولی این فطریه بهانه ای بود برای سهیم شدن در کمک به نیازمندان واقعی و چه کسانی بهتر از کودکان معصوم که مبتلا به بیماری سرطان هستند و امید به بهبودی دارند.
    من امسال شرمنده ی اونا شدم. چه کنم دستم تنگِ و در توانم نیست.
    هر سال دریغ از پارسال!
    دلم برای خودم میسوزه!
    چون من هم فقیر شدم و پرداخت فطریه بر من واجب نیست!
    تا زمانی فقیر به حساب نمی آمدم که فطریه پرداخت میکردم. مرز بین فقیر بودن و نبودن من فطریه بود!
    هنوزم باورش برام سختِ ولی باید بپذیرم که فقیر هستم!

     
  76. با پوزش

    صفّاک ….> سفّاک

     
  77. آقای نوریزاد گرامی‌ با درود فراوان

    با پوزش از شما ،کامنتی که اینک تقدیم کردم برای درج در پست ده قصه از بلوچستان بود.

     
    • ای خدا بگم چکارت کنه!. از خنده روده بر شدم. یکی‌ انتخاب اسم دکتر زنگوله خیلی‌ جالبه ،عجب ابتکار و خلاقیتی! و دوم اینکه طرف مقابل اومده ۲۷ رای منفی‌ داده بخوانید کینهٔ خالص آنهم به دو جمله که فقط جنبه درخواست از آقای نوریزاد داشته. خواستم یک عالی‌ بدم گفتم بذار سند باشه همین ۲۷ تا.

       
  78. سلام و درود

    دوست محترمی که نوشته ات، خطاب به بنده را اینطور آغاز کرده ای :
    «
    ناشناس
    1:47 ق.ظ / جولای 9, 2018
    جناب شفیعی
    سلام
    جدای از تأیید مطالب شما، عرض شود که:
    حمید بقایی آیا عکسی از بدن لخت خود و قبل از زندان رفتن دارد؟ »

    بنده کاری به اینکه آقای بقایی مجرم است یا نه ندارم، عرضم نحوه دادرسی و بر خورد با زندانی است که تابع هیچ اصول و مقرراتی نیست و زندانی و بازداشتی بطور مطلق در اختیار بازجوها و رؤسای زندان است طوری که گویی رؤسا خود خداوندند و زندانی نگون بخت بندهٔ دوزخی آنهاست و با او هر طور که بخواهند رفتار میکنند. گاهی زندانی را سه ماه در انفرادی نگه میدارند و بعد یک روز جابجایش میکنند و دوباره سه ماه دیگر در انفرادی می اندازند، افرادی بوده اند که 18 ماه و یا بیشتر در انفرادی بوده اند.( گویا بیشتر از سه ماه نگهداری در انفرادی قانونی نیست، زندانبانان با این عمل ظاهراً قانون را رعایت میکنند ولی برای اثبات وفاداری مطلق خود به نظام چنان بیدادی بر زندانی مسکین و بی پناه روا میدارند که تا کنون در هیچ جای جهان سابقه نداشته است و سلسله وار این سه ماه ها را بقدری تمدید و تکرار میکنند که یا زندانی بکلی دیوانه میشود یا از هر نوع شرافت انسانی میگذرد و زیر هر برگه ای را امضاء میکند و هر اتهامی را هم میپذیرد . بنده بر خلاف شما آرزو میکنم این نوع شکنجه و این عذاب برای همیشه و برای هر کس برچیده شود و نسل ما شاهد از میان رفتن این نوع زجر کش کردن و زنده بگور کردن ها باشد. فرض میگیریم آقای بقایی واقعاً مجرم است، آیا این نحوه برخورد با مجرم صحیح و انسانی است؟ آیا نحوه بازجویی و محاکمه ایشان با رعایت قوانین و مقررات عادلانه و در حضور هیئت منصفه واقعی و متناسب با اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است؟ در میان تمام ملل متمدن عالم، چنین رسوم و رویه های غیر انسانی و غیر قانونی، هولناکی با زندانی ور افتاده و منسوخ شده، قانونی که حکم به حبس مجرمی میدهد، متقابلاً وظایفی در قبال زندانی دارد و چون خود را مجری قانون میداند ابتدا به وظایف قانونی خود در قبال محکوم و محبوس عمل میکند ، هیچ نظام داد گستری اجازه توهین و تحقیر و گرسنگی دادن و شکنجه و آزار پس از محکومیت در حق محکوم را ندارد. روزنامه نگاران چشمان انتقادگر جامعه اند و در همه کشورهای دمکراتیک مدام مردم و افکار عمومی را در جریان آنچه در درون لایه های تاریک اجتماع رخ میدهد قرار میدهند و مردمان آگاه هم به هر گونه ستم و قانون شکنی و نقض قوانین و مقررات واکنش نشان میدهند و اجازه خودسری و زیاده روی به حاکمان نمیدهند. اما حکومتهای ضد مردمی ابتدا با باز داشت و بیکار کردن روزنامه نگاران و وکلای دادگستری و سرکوب و تبعید و محتاج نان کردن نویسندگان و روشنفکران ، چشمان انتقادگر جامعه را کور و وجدان های بیدار جامعه ترور میکنند و آنگاه افراد بی دست و بی دوست و گمنام را در خفا خفه، و نام آوران و مشاهیر را با نمایش آدم نماهای مسخ شده، با وعده دادن یک دست غذای مجانی یا حتی بدون آن به دنبال خود می اندازند و هر شعاری بدهند آدم نماها هم طوطی وار تکرار میکنند و با این عمل ابلهانه خود مشروعیت ارتکاب جنایت را زیر لوای قانون به حکام میدهند ! همه ما ناظر جریان مصیبت بار«اعدام باید گردد »یا« آزاد باید گردد » متهمین یا بازداشتیها بوده ایم، گویی بین اعدام و آزادی هیچ شق ثالثی متصور نیست و حیات و ممات وحبس و آزادی زندانی هیچ ارتباطی به اتهامهای ارتکابی یا منتسبه نداشته و فقط به اراده خان حاکم بستگی دارد.
    دادرسی و رفتار ظالمانه حتی در حق ظالمان هم ظالمانه و غیر انسانی است و نباید اجرا شود. بکوشیم که بر حس انتقامجویی و تلافی کردن غلبه کنیم، بلکه نسل ما شاهد و شریک گذاشتن نقطه پایان بر بیدادگریها باشد.

     
  79. دهه 50: خدايا کمک کن ؛ انقلاب پيروز بشه تا ما خوشبخت بشيم !
    دهه 60: خدايا کمک کن ؛ جنگ تمووم بشه تا ما خوشبخت بشيم !
    دهه 70: خدايا کمک کن کشورو بازسازي کنيم تا ما خوشبخت بشيم !
    دهه 80: خدايا کمک کن ؛ اصلاحات انجام بشه تا ما خوشبختم بشيم !
    دهه 90: خدايا قربون دستت گوه خورديم هيچکاري نکن! فقط ازين بدبخت تر نشيم … :(((

     
  80. آقای نوری زاد
    نظرتون در باره این گفته شکوری راد چیه؟
    علی شکوری راد: یوسفمان را از حصر بیرون بیاورید و تدبیر امور را به او بسپارید

    ما در برابر یک قحطی قرار داریم. اگر آن خشکسالی هفت ساله‌ای که در آن رویا بود و الان پیش روی ما هست، ما باید یوسفمان را از حصر بیرون بیاوریم و عزیز بداریم و با او مشورت کنیم. کارها را به او بسپاریم و از او بخواهیم که بیاید و در این شرایط کمک کند تا ملت یکپارچه شوند و در برابر سختی مقاومت و تدبیر کنند تا این دوران قحطی را از سر بگذرانیم و انشاالله به دوران فراوانی و سرسبزی برسیم. در آن زمان استقلال و آزادی ، همچنان جایگاه خود را خواهند داشت. و جمهوری اسلامی ایران به عزت خواهد رسید.

    —————-
    درود دوست گرامی
    سالهاست که دوره ی طلایی حضرت امام به دوره ی کشتار و فرصت سوزی و بی احترامی و نابودی و جنگ ابلهانه ی هشت ساله و اشغال سفارتخانه ها و ساده لوحی های مذهبی و کشتار خلخالی و کشتار زندانیان تغییرکرده. با اطمینان می گویم: اکنون، خود میرحسین نیز به دوران طلایی جور دیگری می نگرد. مردم از اینجور فرصت سوزی ها عبور کرده اند. مگر با دگنگ. که شیوه ی مطلوب و مستمر بیت رهبری و سپاه و آیت الله هاست.
    با احترام

    .

     
  81. تقدیم به نوری زاد با صفا
    بمان و بخند و بنویس و زندگی کن

     
  82. گام در بیراهه نافرجام

    طرف امریکایی بدعهدی کرد و از برجام خارج شد. طرفهای اروپایی هم دنبال منافع خودشان هستند، چین و علی الخصوص روسیه ایضاً. خوب تکلیف چیست؟ برگشت به قبل از برجام و حرکت پرشتاب در مسیر توسعه صنعت هسته ای و افزایش ظرفیت تولید و تغلیظ اورانیوم با درجه خلوص بالا. در خوشبینانه ترین حالت اگر جنگی رخ ندهد، امریکا مرتب حلقه تحریمها را تنگ تر می کند و ما هم متقابلاً ظرفیت و توان هسته ای خود را بالاتر می بریم. هر چه آنها فشار بیشتری بیاورند ما هم محکم تر و کوبنده تر پاسخ می دهیم. خوب تا کجا؟ تا به حال فکر کرده اید که انتهای این مسیر به کجا ختم می شود؟ تاکنون تصور کرده اید که استمرار این استراتژی چه دستاوردی به همراه خواهد داشت؟ حلقه تحریمها به قدری تنگ خواهد شد که شاید برای فروش چند صد هزار بشکه نفت یا خرید ضروری ترین ملزومات کشور در مضیقه قرار بگیریم. از طرف دیگر حجم زیادی اورانیوم با درجه خلوص بالا در اختیار داریم که خود هم نمی دانیم قرار است با آن چه بکنیم؟ ساخت بمب اتمی هم که اصلاً در مرام و مسلک ما نیست. حتی اگر این مرام و مسلک را هم به هر دلیلی کنار بگذاریم و بیگانگان هم به ما فرصت چنین کاری را بدهند کشوری خواهیم شد شبیه کره شمالی که تازه برگشته به میزه مذاکره.

    واقعاً اگر از شما بپرسند که به عنوان یک شهروند دوست دارید در کدام کشور زندگی کنید شما کدام کشور را انتخاب می کنید؟ کره شمالی یا کره جنوبی؟ جواب روشن است. پس چرا گام در بیراهه می نهیم؟ چرا اینقدر بر استمرار مسیر نادرست اصرار می ورزیم؟ قبل از انقلاب کره جنوبی بزرگترین خیابان پایتخت خود را “تهران” نام نهاد تا ایران را به عنوان الگوی پیشرفت و توسعه خود قرار دهد و ما هم متقابلاً یکی از خیابانهای نه چندان با اهمیت خود را به نام “سئول” نامگذاری نمودیم. برای اینکه عمق فاجعه ای که رخ داده را متوجه شوید کافیست شرایط امروز کره جنونی را با امروز ایران مقایسه کنید.

    نکته دیگر بحث رژیم اشغالگر و کودکش اسرائیل است. ما چهل سال است نه تنها شعار مرگ بر اسرائیل سر می دهیم بلکه با شلیک موشک بالستیک به صورت رسمی این رژیم را تهدید به نابودی می کنیم. تا بحال از خود پرسیده ایم که چگونه قرار است این رژیم را نابود کنیم؟ با بمب اتمی؟ با موشکهای دوربرد؟ به نظر شما متحدین این رژیم چنین مجال و فرصتی را به ما خواهند داد؟ جنگ هشت ساله نشان داد که قدرتهای جهانی به هیچ وجه نمی خواستند و نگذاشتند که ما پیروز جنگ شویم و همینطور هم شد. این تجربه تلخ حاصل ریخته شدن خون بیش از ۲۰۰ هزار شهید و ۵۰۰ هزار مجروج است. این تجربه ارزان بدست نیامده که قابش کنیم و توی طاقچه خاطرات بگذاریمش. نباید تجربه تلخ و دردناک تاریخ جنگ دوباره تکرار شود.

    همه ما مسئولیم و نباید اجازه تکرار جنگ دیگری را به مسئولین و مدیران کشور بدهیم. ما ممکن است شروع کننده جنگ نباشیم ولی ما هستیم که دشمن را تحریک می کنیم و زمینه را برای بروز جنگی دیگر فراهم می کنیم. ممکن است چاشنی جنگ را دشمن بزند ولی قبل تر از آن، مائیم که باروت جنگ ویرانگر را فراهم می کنیم. تهدید نظامی اسرائیل و تهدید به نابودی این رژیم تصوری عبث و مهملی بیش نیست. راه مبارزه با این جرثومه خون آشام مبارزه سیاسی و اقتصادی است نه نظامی. نظیر جنبش «بایکوت، عدم سرمایه گذاری و تحریم اسرائیل» موسوم به جنبش«BDS» که مورد استقبال شهروندان اروپایی قرار گرفت. این جنبش توانست ضربه مهلکی به حیثیت سیاسی اسرائیل وارد کند.

    نکته جالبی که بیانش خالی از لطف نیست اینکه در صدر اسلام، سران قریش وفادارترین یاران پیامبر را به وحشیانه ترین شکل شکنجه داده و شهید نمودند. تمام اموال و دارایی پیامبر و اصحابش را به تاراج بردند. تمام مسلمانان را از خانه و کاشانه خود در مکه بیرون راندند و آواره بیابان برهوت شعب ابی طالب کردند. پیامبر اسلام نزدیکترین یارانش را در آنجا از دست داد. با همه اینها هرگز نگفت من قریش را “ویران و با خاک یکسان میکنم”!!! زمانی هم که مکه را فتح کرد خون از دماغ کسی نیامد و به هر که در خانه اش ماند امان داد حتی به سران قریش. براستی ما پیرو کدام پیامبریم؟ این همه کینه و عداوت و خشونت را از کدام پیامبر به ارث برده ایم؟

    خلاصه کلام اینکه هیچیک از راهبردهای ذکر شده ما را به نتیجه مطلوب و ساحل خوشبختی نمی رساند چه بسا در میانه راه در گرداب جنگی هولناک گرفتارمان کند. امیدوارم آنهایی که دستی از دور بر آتش دارند و با مراکز تصمیم گیری کشور ارتباط نزدیک دارند و قلبشان برای خدمت به مردم و میهن می طپد کمک کنند تا شاید در رویه نادرستی که تا به امروز پیش گرفته ایم تغییری حاصل شود و قبل از بروز فاجعه دیگر در مسیر توسعه و آبادانی کشور و تعامل با دنیا گام برداریم.

     
    • چون یک عنوان”دکتر” را جلو نام مجازی خود نوشته‌ای به شما یک امتیاز منفی‌ دادم و نیازی ندیدم نوشته شما را حتی بخوانم. درست نیست خود را با این عنوان معرفی کنی‌ آقای جلال.

       
    • شهداد چی‌ شد سه رنگی‌ شدی و به ۳۰ سی‌ تا امتیاز مثبت به هر رنگی‌ از خودت (( د ک ت ر )) دادن، قانع شدی؟ ۴۰ تا امتیاز منفی‌ به حساب این جملهٔ پرسشی بنویس علی‌ الحساب،

       
  83. این روزها به هر شبکه از شبکه های صدا و سیما که سرکشی کنید، انواع و اقسام قرعه کشی ها رو می توانید مشاهده کنید. کازینویی حلال به نام رسانه ملی طوفان به پا کرده است. خیل عظیمی از هموطنان نیز با تبلیغات اغوا کننده مجریان، مجذوب این فرایند می شوند.
    آنچنان فقر بیداد می کند که در تعدادی از این قمارهای حلال، تعداد شرکت کنندگان از 8 ملیون نفر گذشت. شرکت کنندگان با رقمی به ظاهر ناچیز، بخت خود را امتحان می کنند اما برنده اصلی این معرکه، گردانندگان آن هستند که سودهای میلیاردی نصیبشان می شود.
    جا دارد به رسانه ملی بابت راه اندازی چنین قمارخانه بزرگی تبریک بگوئیم. خسته نباشید برادران.

     
  84. عزیز قاسم زاده

    سلام و درود جناب نوری زاد
    از زنده باد مخالف من تا کشته باد مخالف من!(در نقد سخنان اخیر حسن روحانی در همایش قوه قضاییه)

    حسن روحانی این روزها و به دنبال اعتراضات گسترده بازاریان تهران با پاک کردن صورت مساله و علی رغم اینکه در این عصر با وجود رسانه های مجازی گسترده یک سیاستمدار برای موضع گرفتن باید بسیار اهل حساب و کتاب باشد،شمشیر را از رو بست و خواهان مجازات شدید معترضان شد.حامیان دولت همواره سعی کرده اند از دولت پنهان سخن بگویند و ضرباتی را که آنان بر پیکره ی دولت مستقر می آورند. روحانی اما با هر بحرانی تمام سعیش را مصروف داشته تا اتفاقا وفاداری خود را به طریقی به همان دولت پنهان اثبات کند و خود را حافظ تمامیت وضع موجود بداند و به قیمت بد نامی تاریخی، شدیدترین مواضع را علیه کسانی بگیرد که سال گذشته با هزار آرزو و اضطراب توامان،در اعتماد به او به پای صندوق رای ریختند.شاید رای دهندگان به روحانی هرگز تصور نمی کردند نامزدی که از مردم می خواهد به پای صندوق رای بیایید و به کسانی که در 37 سال گذشته طرفدار زندان و شکنجه و اعدام بودند،نه بگویید،حالا خودش یکی از همان هایی شده که راه حل مساله را اعدام و خشونت می داند.آقای روحانی اما حق داشت در مقطع انتخابات چنان سخن بگوید و اینک چنین خط و نشان بکشد. چه که او با روحیات مردم ایران آشناست.او به چشم خویش دید که مردم ایران در یک لحظه ی تاریخی در دور نخست نامزدیش از یاد بردند که او سالها علیه فضای دموکراتیک و مضراتش صدها موضع گرفته بود.از خشونت های دهه 60 دفاع کرده بود.علیه دوم خرداد و اصلاح طلبان موضع گرفته بود.علیه فعالان سیاسی و جنبش مدنی طلب مواضع سرسختانه گرفته بود و در تیر 78 در جمع تندروهای انصار حزب ا… علیه دانشجویان مظلوم و آزادیخواه سخن گفته بود.روحانی حتی در خرداد 88 هم از لفظ فتنه گر درباره معترضان صحبت کرده بود اما با تمام این مواضع و پیشینه شاهین بخت در یک پیچ ناگهانی بر دوش او نشست و او خود را در یک قدمی ریاست جمهوری دید و این ویژگی شاید تنها منحصر به کشوری مثل ایران باشد که از ضعف حافظه ی تاریخی آن بسیار سخن رفته است و شگفتا که درباره روحانی شاهین بخت از گذشته ی متفاوت از امروزش بر دوشش فرود نیامد که از امروز همچون گذشته اش بر دوشش نشست.حالا تصور کنید سیاستمداری با چنان گذشته ای تا به اکنونش حالا از منظر عده ای قیام کننده علیه چیزی باشد که روحانی در آن سهیم و شریک بود،آیا روحانی به تنهایی مقصر است و یا همه ی کسانی که به او نقشی دادند که حتی بازیگر خوبی هم برای این پیس نبود؟خرداد 92 را مجسم کنید.میر حسین موسوی و مهدی کروبی در حصرند و هاشمی رفسنجانی با ناباوری رد صلاحیت شده است.احمدی نژاد سابقا همراه هم وضعیت را به گونه ای در مؤلفه های سرافکندگی در افکنده و فقط کافی بود زیرکی چون حسن روحانی موقتا خاک بر تمام گفتارها و کردارهای خویش افشاند و خود را نماینده ی طبقه ی معترض بداند. بی آنکه عبای بلند اعتراض به قبای ناساز 35 سال گذشته ی سیاسیش رفوآید.او آمد و در هر کجای این سرزمین رفت شعار رفع حصر از سوی حامیان کروبی و موسوی بلند شد.حسن روحانی اما زیرک تر از آن بود که از نان حصر،آب رای نسازد و تمام قصه را به پیروزی خود در انتخابات معطوف نسازد.او پیام این مردم را به نیکی دریافت که او یک دولت زاپاسی است و اگر کلید حصر گشوده شود،اولین ناکارآمدی کلیدی که هویدا می شود کلید تدبیر اوست.از همین رو در چهار سال نخست کوششی در جهت رفع حصر و دفاع از حقوق دیگر زندانیان بی گناه نکرداما هم زمان با دور دوم انتخابات ریاست جمهوری،حسن روحانی این بار با توجه به عمق نارضایتی ها و بی عملگی های دور نخست،تصمیم گرفت با تمام قوا در انتخابات ریاست جمهوری ظاهر شود.به نظر نگارنده روحانی به نوعی با هماهنگی پاره ای از اجزای فوقانی قدرت، چراغ سبز آن حرف های اپوزسیونی را گرفته بود.باری چه این تحلیل درست باشد و چه نادرست حسن روحانی این روزها نیازمند مراجعه به آرای عمومی برای افزایش مشروعیت خود نیست. آنچه که او بیش از همه نیازمند است، ترمیم مشروعیت او در هیات حاکمه است.از همین رو درست در لحظاتی که رای دهندگان به حسن روحانی متوقعند، او آشکارا در صف ملت بایستد،روحانی اما با ادبیاتی تند و حکومتی علیه معترضان سخن می گوید.حوادث دی ماه سال گذشته و اعتراض این روز بازاریان و دفاع عریان حسن روحانی از زور عریان علیه معترضان،علاوه بر اینکه نشان دهنده ی باورهای پیشینی و تغییر نیافته ی حسن روحانی است،بیش از همه ی المان سوگند وفای او به ساختار سیاسی کنونی است اما به نظر می رسد روحانی نه تنها موفق نشده تا به اکنون حمایت نهادهای حکومتی را به نفع خود بسیج کند،بلکه همه ی شواهد حکایت از بحران رو به تزاید رای دهندگان روحانی به او و اساسا ناکارآمدی رای در ایران است .

     
  85. پرویز از خوزستان

    جناب نوريزاددرود
    بعداز45سال زندگی دردآلودو
    بعنوان کسیکه بعدازده سال کاردرشرکت پخش فرآورده های نفتی اهواز با وعده های دولت مهرورزاحمدي نژادقراربود”قرارداد”ی بشیم ونشديم وچندماه بعدازرفتنش اخراجمون کردند.بعنوان یه شهروندمظلوم همچون ميليونهاشهروندايراني مظلوم و محروم که بیکاری باعث فروپاشی زندگیم و جدایی همسرم شد.بعنوان کسیکه دوست داشتم بزرگ شدن تنهافرزندم رو ببینم ولی جدایی اجازه ندادببينم و این عشق متقابل روبافرزندم تجربه کنم.
    بعنوان کسیکه درتموم زندگیش جز رنج و گرسنگی و بدبختی چیزی نديدميگم این رژیم و نظام اصلاح شدنی نیست.میگم بیایم مردومردونه و باشرافت زنونه تاوانی روکه قراره بدیم ،بدیم وکشورمون رو پس بگیریم.جناب نوريزاددردناک ترین حس ،حسیه که توکشورخودت توشهروديارخودت يه احساس غربت همیشه گلوتوفشاربده .
    جناب نوريزاداين سروده ی جديدحال روزمنه
    نمی دانی چقدگنگ و” غریبم”
    شناوردرسرابي پر”فريبم”
    میان حسی از”بود”و”نبودن”
    گرفتارهمين شهر”عجيبم”

     
  86. سلام اقای نوری زاد در ۱۴۰۰سال پیش یزیدیان اب را بر امام حسین (ع)که یک معترض به حکومت وقت بود بستند ملت ما ۱۴۰۰است بر سروسینه می‌زند ومجالس روضه خوانی برپا می‌کند وبرای این واقعه تلخ اشک می‌ریزد، حال بداز ۱۴۰۰سال باز تاریخ تکرار شده است اینبار در خوزستان یزیدیان اب را بر مردم بسته اند و ان را روانه بلاد عراق کردند وبر معترضین میشورند انها را با بی رحمی تمام می‌زنند می‌کشند انگار یزیدیان هرگز ودر هر زمانی زبان اعتراض را درک نمی‌کنند؟تکلیف ملت بااین زبان نفهم های تاریخ چیست؟

     
  87. منتِ امنیت!
    پس از چهل سال هنوز مسوولان به ما مردم منت امنیت را می‌گذارند. 40 سال گذشته و ما دیگر مثل دوران پهلوی ، خودمان را با ژاپن یا حتا با کره‌ی جنوبی مقایسه نمی‌کنیم. مسوولان و حامیانشان از راست و چپ با سوریه مقایسه‌مان می‌کنند و می‌گویند بروید خدا را شکر کنید که امنیت دارید!
    کدام امنیت؟! ها همین که هیچ کس با حرکت انتحاری ، منفجرمان نمی‌کند! اما راستی از خود پرسیده‌ایم چرا وقتی از امنیت حرف می‌زنند، منت این حداقلی را می‌گذارند که تنها تفاوتِ داشتن حکومت و نداشتنش است. چرا از امنیت اقتصادی، امنیت شغلی، امنیت روانی، امنیت حضور زنان و کودکان در اجتماع، امنیت در شادی کردن، امنیت محیط زیستی، امنیت تنفس هوای سالم، امنیت در انتقاد کردن، امنیت در داشتن وکیل و بازداشت نشدن وکیل و خلاصه از امنیت در داشتن حقوق شهروندی نمی‌گویند؟ فقط می‌گویند به جایش امنیت که داریم. منظورشان هم این است که مچکر باشیم. از چی؟ از اینکه پس از 40 سال تنها دستاورشان همین است که کسی با انتحاری منفجرمان نمی‌کند؟!

     
  88. درود خداوند بر انسانهاي درست كار
    من از نسل سوخته ي ايرانم از نسلي كه مادرم من و خواهرم و برادرم رو صبح زود بيدار ميكرد و در دستان كوچكم پيت نفت حلبي ميداد تا براي گرم كردن خانه در سال ١٣٥٧ در ماه بهمن اوج سرما به صف برويم. من از نسلي هستم كه صف شيرو پنيرو برنج تايلندي و ديگركالا سه چهارساعت در صف كوپن ميماندكه آيا به نوبت من برسد يا فردا روزازنوشروع شود.من ازنسلي هستم كه جنگ را ديده ام ، اشكهاي مادررنجورم را ديده ام كه دستانش رو به خداوندبرسرسجاده مينالد كه خدايا دوپسرم در جنگ هستند اين پسر ازفكرجبهه بيرون رودوميديدم برادرجوانم هراسان با گريه گلدانهاي شمعداني مادر را به كوچه ي خانه ي دوست صميميش كه در جبهه به شاهدت رسيده ميبردوميگويد(مادرم خون من كه از خون محمد رنگيينتر نيست) من زجه ها شنيدم و دردها كشيده ام ، يك نفر به من بفهماند حسين فهميده چرا زيرتانك رفت او كه يك نوجوان بود ،وهزاران از جمله برادر هاي من براي چي جنگيدند ! آنوقتها ميگفتند نواموس؛ خاك وطن؛يكي بياد روشن كنه فكرمخدوش شده ي مرا ؛ حال مردم رنجديده اي خوزستان كه فرزندها ؛همسرها: خانه هاي ويران شده كه هنوز آثارش مشهود است نبايد آب مصرفي داشته باشند و اگر معترضند بايد كشته شوند بايد اسير شوند ؛ اصلا كدام قانون اجازه از ما زخميان دوره ي جنگ پرسيده اند كه عراق در الويت است و ايران و ايراني بايد زجر بكشند كو كجاست ممدي كه آهنگران براي فتح خرمشهر آوازسرميدادنيستي ببيني خرمشهر آزاد گشته (نه آزاد نيست ) حتي نميتونه حقشو طلب كنه ن خ

     
  89. علی مسکرانیان

    سلام صبح بخیر
    زمانیکه انقلاب شد را بشکلی مبهم بخاطر دارم خمینی به کمک ان خلبان فرانسوی از پله های هواپیما پایین امد
    یادم می اید عده ای برایش سرود خمینی ای امام را خواندند
    بچه بودم ونمیدانستم امام دانستن یک طلبه که از یک کشور غربی می اید معنایش چیست ؟
    نمیدانستم نشستن هواپیما در فرودگاهی بسته معنایش چیست ؟
    ولی با بچگیم میدانستم که شادی مردم یعنی اینکه موفق شده اند
    در خیابانها اتومبیلها بوق میزدند و هلهله ای بپا بود !!
    شنیده اید بعد هر شادی غم است !!!
    شادی ان روزها فاصله اش تا غم امروز کمتر از نیم قرن بود!!!
    نمیدانم تقابل امروز مردم با حکومت کارش به کجا میرسد ولی همین را میدانم که شعار مرگ بر دیکتاتور به مرگ بر رهبری تبدیل شده است یعنی راس هرم نظام !!!
    وضعیت خوبی نیست و قطعا نظام هم تلاش میکند موضوع را جمع کند ولی خونهای ریخته شده کاررا روزبروز برایش سخت تر میکند !!!
    ابا بهار ایرانی در راه است ؟
    روسیه وانگلستان سخت به تکاپو افتاده اند مهره ی ایران بسیار ناپایدار شده و باید فکری کرد !!!
    انگلستان میداند پایگاه روحانیت در این کشور مورد هجمه قرار گرفته و دیگر نمیشود این مردم را با وعده های اسمانی به محرومیتهایشان دلخوش کرد
    روسیه هم میداند برای صادرات نفتش باید اما واگرهای زیادی را در نظر بگیرد !
    این دوکشور میدانند ثبات در ایران به نفع همه است پس …
    جناب خامنه ای
    متاسفانه اجماع قدرتهای بزرگ برای گذار ایران از حکومت ولایت فقیه در حال شکل گرفتن است و بزودی شاهد ان خواهید بود!!!
    میدانم گذشتن از ثروت بی مثال این کشور سخت است ولی مراقب باشید بقول خودتان شانه های ان تن ناقص را به تعهد خون مردم سنگین نکنید !!!
    نگذارید نامتان در تاریخ کنار نام سفاکان قرار گیرد !
    خودتان هم میدانید که اسلام شما دیگر با اعتراضات مدنی چون چهارشنبه های سفید رنگ وبویی برای مردم ندارد بگذارید ذره ابرویی که برای ان مانده از بین نرود وبعد شما مردم جرات کنند خود را مسلمان بنامند !!
    مسلما مسیر فعلی در صورتیکه درست مدیریت نشود هزینه ی زیادی برای شخص شما و دوستانتان خواهد داشت امیدوارم عاقبت محفلهای سونای زعفرانیه تان به عقب نشینی در برابر مردم منجر شود نه سرکوب !!!
    وضعیت بسیار بحرانی است !!!

     
  90. کسی که مسلمونه باید به همه مسلمات اسلامی جواب بده
    مثلا سیدمرتضی الان جواب می ده برای ما

    زکات به این ٩ مورد تعلق می‌گیرد:

    ۱- گندم
    ۲- جو
    ۳- خرما
    ۴- کشمش
    ۵- #طلا
    ۶- نقره
    ۷- شتر
    ۸- گاو
    ۹- گوسفند

    یک نفر از مرجعیت فخیمه بپرسه که چرا زکات به گاو و شتر تعلق میگیره به پورشه و بنز تعلق نمی‌گیره!؟

    بسیاری از نابرابری‌های اقتصادی موجود معلول فقه ناپویا و عقب مانده ست.

     
    • اول میذارم سید مرتضی پاسخ شما رو بده بعد دلیل اصلی رو میگم.سوال شما یک سوال مبنایی از هزاران سوال موجود از این دسته.

       
      • با تشکر از سید مرتضی گرامی و پاسخی که داد و البته قابل پیش بینی بود باید به اصل و بنیان این احکام اشاره کنم زیرا بسیاری از من می پرسن و ابراز نارضایتی می کنن از پاسخهای تکراری موجود:
        الف)بحث زکات در زمانی بوجود اومد که مسلمین تازه زمام اداره خود رو بدست گرفته بودن و قطعا نیاز به منابع مالی برای اداره خودشون داشتن.بنابراین از برخی اموال که برای خودشون بود(به طریقه بدست اومدن اونها فعلا کاری نداریم)و از وجود اون باخبر بودن درخواست بهره ای کردن تا مخارج اون روزگارشون بگذره.این موارد نه گانه پس مواردی بودن که مورد شناسایی اون روزگار آنها بود و به عنوان اموال شناخته می شد و قطعا دارای ارزش خرید و فروش بود بالاخص با توجه به مکان اونها یعنی مدینه که دارای باغات خرما و انگور بود.
        ب)با آمدن مالیات که قبلا وجود نداشت و مسلمین از کشورهای تازه فتح شده یاد گرفته بودن موضوعیت خمس و زکات از بین رفت.به عبارتی نمی شد از دو منبع کسب درآمد کرد زیرا با هدف اولیه که کسب درآمد برای اداره امور بود تناسخ داشت.
        ج)دلیل اینکه فقها در بروز رسانی احکام دچار مشکلن باید این مورد رو در ضعف اونها در تطبیق با شرایط روز جستجو کرد و همینطور این رو باید در ناکارآیی فقه در تطابق با شرایط زمانه دید.مثلا فقها هنوز در مورد عده به این استناد می کنن که باید صاحب فرزند شناسایی بشه و هنوز کسی از اونها دارای این شهامت نیست که بگه با پیشرفت علم این دلیل از موضوعیت افتاده یا در مورد همین زکات چون در قرآن بدان اشاره شده شهامتی یافت نمی شه که اون رو امروزه بلاموضوع معرفی کنه و خارج از موضوعیت اعلام کنه و جوابهای ارائه شده هم به همین دلیل همیشه تکراری از آب درمیاد.این رو به بسیاری مسایل دیگه نظیر احکام مسافر و …هم می شه تعپیم داد.زیرا مثلا شکسته بودن حکم مسافر صراحتا به خاطر بیم از خطر در قرآن معرفی شده ولی چه کسیه که امروزه ندونه این خطر امروزه بدون ربطه به جز فقها؟موارد بسیارن.

         
        • با تشکر،البته بحث در زکات مال بود و قاعدتا موارد مورد بحث دیگر (موارد ج) نباید در این بحث دخالت داده می شد و یک حکم کلی صادر می شد از این جهت من لازم نمی بینم تا بحث مانحن فیه (زکات) حل نشده بموارد دیگر و کمّ و کیف آن بپردازم،یک نکته ای هم که باید توجه به آن داشت این است که نه تکراری بودن پاسخ بمطالب دلالتی بر نادرستی آن پاسخ ها دارد و نه پاسخ های شاذ یا نادر لزوما مقرون به صحت در محتوا هستند،باید در هر بحث به محتوای استدلال ها پرداخت و آنها را نفی و اثبات کرد از این جهت سید مرتضا متوجه نمی شود که چطور هم پاسخ او مورد تقدیر واقع می شود هم در ردیف پاسخ های تکراری قرار می گیرد؟
          گذشته از این حواشی بحث،نکاتی که شما در مورد بحث زکات مورد اشاره قرار دادید مورد مناقشه است،مثلا بیان شما در تبیین فلسفه تشریع زکات تنها با این سازگار است که همه آیاتی در قرآن که در آنها امر به اتیان زکات و زکات دادن شده است از قبیل آیات مدنی باشند و در مدینه نازل شده باشند، و چنین نیست و در قرآن در مواردی بحث زکات جزء سوره های مکّی قرآن است و این با فلسفه ای که شما برای زکات بیان کردید سازگاری ندارد،البته بلاشک با توجه به مصارفی که در قرآن برای زکات در نظر گرفته شده است ایجاب و وجوب زکات یک حکم تشریعی حکومتی است برای اداره جامعه اسلامی و رفع فقر چنانکه در بیان مرحوم استاد آیت الله منتظری ره بود،اما نمی شود صرف نیازمندی مسلمانان در مدینه و در اوان تشکیل حکومت اسلامی نبوی را فلسفه تشریع زکات دانست،برای اینکه چنانکه اشاره شد حکم زکات هم در همان اوانی که پیامبر در مکه تشریف داشت و آیات کلی رسم کننده کلیت اسلام بر ایشان نازل می شد در مکه نازل شده بود با اینکه آنجا هنوز تشکیل حکومتی در کار نبود،و هم بنیان اسلام و قرآن بحکم خاتمیت اسلام و وحی بنیانی جاودان الی یوم القیامه است و اقتضای این بنیان جعل و تشریع احکامی است که همیشه مورد نیاز بشریت و حکومت هاست،و هم اصلا حکم تشریع زکات اختصاصی به شریعت اسلام نداشته است و بگزارش قرآن در ادیان پیش از اسلام هم زکات مال برای رفع فقر و حاجات فقراء وجود داشته است،چنانکه در آیه 31 سوره مریم از زبان عیسی مسیح علیه السلام و در گهواره حکایت فرمود که :”وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا.
          نیز در آیه 54 و 55 از همین سوره از قول اسماعیل صادق الوعد اینطور حکایت فرمود که :”وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا”
          در روایات ما نیز به این نکته اشاره شده است که نیاز به ذکر آنها نیست مثل قضیه صوم که در ادیان گذشته بوده است یا همینطور نماز،غرضم البته اصل وجود چنین حکم و تشریع هایی است و بحث در کمّ و کیف نماز یا روزه یا زکات در ادیان گذشته نیست.
          نیز آنچه در فقره (ب) آمد نیز نه تطابقی با تاریخ حکومت خلفاء دارد و نه منافاتی با مالیات ها یا قضیه جزیه دارد،و معهود در تاریخ نیست که موضوعیت خمس یا زکات با وجود خراج و مالیات یا جزیه از بین رفته باشد.
          و بالاخره آنچه که محور سوال بود و ناشناس از آن خارج شد بحث از اصل تشریع یا فلسفه زکات نبود (هرچند در بیان مرحوم استاد اجمالا به وجهه حکومتی تشریع زکات اشاره شده بود)در واقع بحث از موارد اموالی بود که مورد زکات واقع می شوند و اینکه یا موارد منحصر در همین موارد نه گانه است بلحاظ کمّی یا اینها هست و در عین حال تطوّرات کمّی یا کیفی مال و اموال می تواند در فلسفه تشریع زکات مورد لحاظ باشد،و این بحث ارتباطی با سلب یا بتعبیری منتفی شدن موضوع زکات ندارد زیرا ظاهر جعل احکام در اسلام دوام و استمرار آنها مادام الموضوع است مگر آنکه دلیل دیگری بیاید جعل یا تشریعی را منتفی کند یا اساسا موضوع یک حکم یا تشریع تماما منتفی یا متبدّل شود و در مورد زکات ما چنین چیزی نداریم،یعنی نه دلیل مستقل دیگری بر منتفی شدن حکم اینهمه “آتوا الزکات” ها در قرآن و آنهمه کثرت روایات اسلامی در مورد آن داریم و نه موضوع زکات (یعنی اموال مردم و لزوم رفع فقر و لزوم حکومت) منتفی شده است.

           
    • سوالی که ناشناس مطرح کرد سوال خوبی است و از این جهت ناشناس رو باید تحسین کرد البته پیش از آن بشوخی به ناشناس می گویم:حالا مگر شما زکات در این موارد اجماعی نه گانه را قبول و تعبّد داری که در مازاد اینها بحث می کنی؟!
      بهر حال من نگاه کردم به نوشته های بحث خارج فقه مرحوم استاد و فقیه عالیقدر آیت الله منتظری ره ،دیدم ایشان در آنجا که در آغاز مباحث خارج فقه زکات وقتی به روش همیشگی عمیق خود همین موارد نه گانه متداول بین فقهاء را مورد اشاره قرار داده و به آراء فقهی فقیهان شیعه و سنّی اشاره می کنند یا روایات متعدد این بحث را مطرح می کنند ،اشاره ای هم بصورت “احتمال جدّی”(گفتم احتمال برای اینکه مساله از لحاظ اجماع فقهی و کثرت روایات شیعه و سنی در این نه تا قرص است و برخی اختلافات جزئی در مورد اضافه کردن برخی اقلام و اجناس در میان فقهاء وجود دارد و از این جهت تعمیم و سرایت حکم به اموال دیگر واقعا مشکل است) در این مساله دارند که خلاصه آن این است که: اساس تشریع و تاسیس زکات در همه ادیان و از جمله دین اسلام، تامین شئون اقتصادی جامعه و رفع نیازهای نو به نو حکومت های دینی است در همه زمانها و مکانها خصوصا بدین لحاظ که دین اسلام (بلحاظ خاتمیت آن) دینی فراگیر است نسبت به همه انسانها در همه اعصار از یکطرف ، و از طرف دیگر اینکه اموال عمومی و منابع ثروت بر حسب زمانها و مکانها مختلف و متحول است،از این جهت می بینیم که اصل حکم زکات و تاسیس آن در قرآنی که بمنزله قانون اساسی اسلام است مطرح شده (آتوا الزکاه) بی آنکه خود موارد زکات بصورت مشخص ذکر شده باشد و شاید (احتمال) همین که اصل وجوب زکات در قرآن تاسیس و تشریع شده و موارد زکات در قرآن مسکوت مانده و به سنت نبوی واگذار شده و چنانکه در روایاتی هست که خود پیامبر بعنوان والی و حاکم و قانون گذار این موارد نه گانه را معین کرده بودند و باقی اموال را مورد عفو قرار داده اند، نکته اش همین باشد که ذکر شد:اینکه اموال و دارائی ها و منابع ثروت ممکن است در هر زمانی بلحاظ جنس و نوع و کمّ و کیف مختلف و متفاوت باشند و اموال و منابع ثروت که بر حسب قانون زکات باید بین مصارفی در جامعه تقسیم شوند منحصر در این نه قسم نیست،از این جهت می توان این احتمال فقهی را مورد توجه قرار داد که موارد زکات منحصر در اینهایی که در سنت نبوی مطرح بوده (شاید بدین لحاظ که عمده منابع ثروت رایج در زمان ایشان در بخش های کشاورزی و دامداری و نقدهای رایج یعنی طلا و نقره اینها بوده نه اینکه منابع ثروت یا امور مالی که می تواند مورد تعلق زکات باشد اینها بوده) نبوده است از این جهت می توان این احتمال را داد که تعیین موارد زکات در هر زمان تابع تغییر و تحولات در منابع ثروت و اموال و تابع نظر متصدی حکومت یعنی حاکم اسلامی است،ایشان البته می فرمایند این چیزی است که بدوا از نحوه تشریع زکات و فلسفه آن و مصرف مستحقان آن بذهن می رسد،اگرچه اجماع فقهی مستقر در باب زکات مال که از عبادات مالی نیز هست بر همین موارد نه گانه استقرار دارد.من اینجا بروان پاک آن استاد درود می فرستم و تبرّک می جویم بنقل اصل عبارت ایشان که مضمون آنرا برای دوستان ترجمه کردم:

      (” …و قبل ذكر اخبار المسألة نوجّه نظر القارئ الى نكتة و هي انه ربما يختلج بالبال ان الزكاة لما كانت مالية دينية شرّعت في جميع الأديان و منها دين الإسلام لتأمين الشؤون الاقتصادية و سدّ الخلّات الحادثة للحكومة الدينية و متّبعيها في جميع الأزمنة و الأمكنة و كان دين الإسلام دينا شاملا لكافة الناس و جميع الأعصار الى يوم القيامة و كانت الأموال العامة و منابع الثروة‌ تختلف و تتطوّر بحسب الأزمنة و الأمكنة و القارّات فلا محالة كان المناسب ان يكون اصل حكم الزكاة و تشريعها مذكورا في القرآن الكريم الذي هو بمنزلة القانون الأساسي للإسلام و يكون ما فيه الزكاة متبدلا بحسب الأمكنة و الأزمنة و محولا تعيينه الى المتصدي للحكومة الاسلامية فيعيّنه بحسب منابع ثروة الناس و بحسب الاحتياج للمصارف اللازمة..
      کتاب الزکاه،فقیه عالیقدر آیت الله منتظری ج 1 ص 149).

      در انتها می گویم البته بحث فقط بحث پورشه که ناشناس گرامی مطرح کرد نیست و روی این احتمال فقهی قابل توجهی که آن فقیه یگانه متبحّر مطرح کرد مساله اعم از پورشه و بسیاری از اموال حادث شده در زمانهای مختلف از زندگی بشر است،ضمن اینکه این سنخ اموال از جهات دیگری مورد تعلق چیزهایی مثل مالیات هست و شاید خود صلاحدید تعلق مالیات به ماعدای آن اجناس نه گانه زکات مویّد و شاهد قوی بر احتمال فقهی است که آن فقیه بزرگ بذهن مبارکش رسیده است.
      موفق باشید

       
      • عباس واحدیان

        ✅ یکی از گرانبهاترین و پر سودترین تجارتها ، دین فروشی است !
        دین فروشی یعنی بروی دین خدا را یاد بگیری سپس با مخلوط کردن کلی بدعت و‌دروغ راه بیفتی بری وسط جماعت !
        بجز چند سال حوزه رفتن که آنهم بر خلاف همه مراکز علمی کشور که باید وجه بپردازی تا فارغ التحصیل شوی ، اینجا حقوق هم دارد و هیچ سرمایه ای نمی خواهد.

        نه مثل پزشک مطب لازم است
        نه مثل مهندس دفتر کار
        و‌نه مثل بازاری حجره و نه مثل کارخانه دار کلی تشکیلات لازمست !
        فقط یک« فک» ابزار کار شماست !

        این تجارت در طی حداقل ده قرن اخیر در ایران همیشه پر رونق بوده !
        وقتی شما آخوند شدید در حقیقت شریک همه سرمایه ها و تجارتهای کشورید.
        خمس ، نذر ، وقف و کلی عواید جاری دارید !
        دین فروشی حکومتی کار راحتی است ، جهل ، تعصبات و خرافات می فروشید بجایش وجه نقد ، معادن نفت و ‌گاز و طلا ، جنگل و کوه و دریا و کلا همه مملکت را به یغما می برید!!!

        نه مالیات می دهید نه عوارض ، نه شهرداری جرات دارد یقه تان را بگیرد و نه اماکن میتواند پلمب تان نماید !
        چه کیفی دارد بیگاری از یک ملت گرفتن
        چه لذتی دارد مالک اینهمه سرمایه بودن
        وه چه کار خوبیست دین فروشی !
        ودرین میان چقدر درد می کشند آنانی که دین را فقط برای شناخت خدای خود آموختندوهرگز دکاندار نبودند.

        ✍ عباس واحدیان شاهرودی
        ۱۸ تیر ۹۷

         
        • جناب قرآن پژوه غیر دین فروش! انتظار می رفت فارغ از شعار زدگی ها و سخنان کلیشه ای و عبارات محلّی به علائم تعجّب فراوان! بحکم دانش پژوهی غیر دین فروشانه ادعائی،در این بحث زکات که یکی از بحث ها و مفاهیم مهم قرآنی است شرکت کنی!

          ضمنا عباس آقا! شما که اینقدر مخلص و غیر دین فروش هستی و اصلا دنبال خودنمائی نبوده و نیستی چه خوب است اینقدر اسم و اسم فامیل خود را که بعنوان آی دی بالای مطالب شعاریت هست تکرار نکنی! مبادا شائبه دکانداری سیاسی اینترنتی بوجود آید!

           
  91. دکتر مجتبی لشکر بلوکی

    کافیست از مادرتان قهر کنید!

    قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم. ولی در مجموع آن‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کنم:
    الف. روشنفکرِ نمی خواهم
    ب روشنفکر ِ چه می خواهم
    متاسفانه جامعه عقل گریز ما همیشه به «روشنفکران نمی خواهم» (امثال صادق هدایت) بها داده است و از «روشنفکر چه می خواهم» (امثال سید حسن تقی زاده و دکتر ارانی) با بی اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است. ولی آنها که سازندگان این سرزمین اند بیشتر همان «روشنفکران چه می خواهم» هستند. در ایران برای این که شما مصداق «روشنفکرِ نمی خواهم» شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگوید «خورشت بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رمان پست مدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفشِ بی وزن بی قافیه و بی معنی هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کائنات هم بد و بیراه بگویید و دهن کجی کنید ولی «روشنفکرِ چه می خواهم» شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید پای لرز آن بنشینید. از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز برای روشنفکران نمی خواهم ما همیشه کف زده اند.

    آنچه خواندیم، نوشته دردمندانه و درخشان دکتر شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه است. برخی می گویند که ایرانی ها می دانند که چه نمی خواهند اما نمی دانند که چه می خواهند. بگذارید بیشتر به آن بپردازیم. اگر نوشته بالا را قبول ندارید لحظه ای به ده یادداشتی که اخیرا فوروارد (ارسال) کرده اید فکر کنید! چند مورد از آنان در مورد نقد وضعیت موجود بود؟ و چند مورد از آنان در مورد طرح ایده ای برای حل یک مساله مهم و مشخص. فضای رسانه های ما پر شده است از چالش ها، فراچالش ها، ابرچالش ها، بحران ها، تهدیدها و …. چرا چنین چیزی اتفاق می افتد؟
    1- «اعتیاد به انتقاد»؛ ما عادت کرده ایم که خودزنی کنیم. انتقاد کنیم. مسخره کنیم. اگر یک روز یک مطلب انتقادی نخوانیم بدن مان درد می گیرد. فضای رسانه ای ما پر شده است از روشنفکران نمی خواهم.
    2- عقیم بودن از طراحی عملی. بارها و بارها در معرض ایده های مختلف قرار گرفته ام. بیشتر آنان ایده های خوبی بودند اما یک مشکل مشترک بزرگ داشتند: بدون طراحی های جزیی بودند! یک ایده برای آن که اجرا شود باید زوایای مختلف را به خوبی دیده باشد.

    تحلیل و تجویز راهبردی:

    فکر نکنیم که این تقسیم بندی «نمی خواهم» و «چه می خواهم» فقط در مورد روشنفکران معنی می دهد. این در مورد همه ماست. چه در اداره پستِ یک شهر دور افتاده کار کنیم یا در یک وزارت خانه در قلب تهران. چه در یک شرکت تولیدی بخش خصوصی باشیم یا در یک سازمان خدمات بخش عمومی. من و شما دو راه بیشتر پیش رو نداریم. یا اینکه با مادرمان قهر کنیم و بشویم روشنفکر نمی دانم و صد البته محبوب! و یا اینکه بخواهیم آینده را بسازیم و بشویم روشنفکر چه می خواهم. این دومی هم سخت تر است و هم اینکه محبوبیت اجتماعی پایین تری دارد.

    اگر می خواهید جز «چه می خواهم» ها باشید و به جای انتقاد از وضعیت موجود، خالق وضعیت مطلوب باشید. چند نکته زیر را به خاطر بسپارید:

    خواهید گفت مدیران چرا کاری نمی کنند؟ اکنون دانش و تجربه بسیار تخصصی شده است. امکان اینکه یک مدیر ارشد حتی با تجربه 40 سال از همه چیز در حوزه تحت مسوولیتش سر در بیاورد و برای آن ها طرح عملی داشته باشد تقریبا که نه! قطعا صفر است. دست به قلم شوید و منتظر بالادستی های گرفتار نمانید.

    خواهید گفت که تا به حال صدبار ایده هایم را گفته ام و مسوولین بی توجهی کرده اند. کمی هم به خودتان شک کنید. شاید ایده شما کم کیفیت باشد یا عملی نباشد یا جزییات تکنیکی ندارد و در حد کلی گویی مانده است. از دوستان تان بخواهید ایده شما را صادقانه نقد کنند. کیفیت ایده هایتان را بالا ببرید و دوباره امتحان کنید

    خواهید گفت ایده ها را اجرا نمی کنند. جواب این است که برای آن که یک ایده از روی کاغذ تبدیل شود به واقعیت. خیلی از متغیرها باید فراهم شوند. ولی تجربه نشان داده است که اگر ایده خوبی باشد و مکتوب شده باشد دیر یا زود دارد، سوخت و سوز ندارد.

    خواهید گفت ما که نمی توانیم برای کشور تئوری بدهیم. جواب: باشد اما همه ما می توانیم خانه و سازمان و شهر و منطقه و حوزه تخصصی مان را بهبود دهیم. از این جا شروع کنیم!

    کسی به طنز می گفت همه در این مملکت شده اند اپوزیسون (مخالف). همه مخالفند. چه کسانی که قدرت را در دست دارند. چه کسانی که مخالف طیف حاکمند و چه مردم عادی. ظاهرا همه دریافته اند که برای محبوبیت اجتماعی کافی است از مادرتان قهر کنید و بگویید خورشت بادمجان را دوست ندارم!!
    در عمیق ترین لایه های وجودم، کسانی را می ستایم که با وجود تمام چالش ها و ابرچالش ها، زمان و انرژی خود را صرف طراحی وضعیت مطلوب می کنند. آن ها هستند که آینده ما را خواهند ساخت حتی اگر دوست شان نداشته باشیم.

     
    • شما هم آقای مجتبی لشکر بلوکی به خاطر بسپار که نیازی نیست در یک فضای مجازی که کسی‌ شما را نمی شاسد، حتی اگر می‌‌شناخت هم درست نبود و زشت است، یک عنوان دکتر را به خود تقدیم کنی‌. امتیاز منفی‌ را محض همین تقدیم کردم. دست بردارید از این القاب به خود بستن‌ها را که یکی‌ از گرفتاری‌های ما همین است.

       
  92. فقط دلم میخواد یک بار ازتو یک رسانه ببینم یا بشنوم که یک نفر حرف دل ماروبزنه یعنی یه نفر بگه خاک بر سر این ملت بی تعصب .خاک برسر ملتی که همه حوره حقش میخورن وسکوت میکنه خاک برسر ملتی که دخترهاش میبرن زیر عربهاوشیخ های دبی وشارجه میندازن حرف نمیزنه پول نفتش اقازاده ها میبرن حرف نمیزنه ابش میفروشن لال میمونه دریاش میفروشن سکوت میکنه خاکش میفروشن خفه قان داره .اقای نوری زاد میترسم اخوندها ناموس ما رو هم بفروشن من تصمیم گرفتم ازاین جا برم وهرگز برنگردم تا چشم به چشم مردم بی تعصب وبی غیرتی نیافته که فراموش کردن برادران وخواهرانش تو بلوچستان گرسنه وتو خوزستان تشنه هستن واین جماعت بی غم الدنگ توصف خرید گوشی اپل به سرو کله هم میزنن تا زودتر نوبتشان شود .اقای نوری زاد من ببخشید توف به غیرت این مردم .من تصمیم گرفتم که برم اول میگفتم میرم تااخوندها هستن نمیام اما الان میگم میرم وتا فرهنگ این ملت بی فرهنگ درست نشه نمیام من ناموسم برمیدارم میرم این ملت بمونه وخوشی با یک اتومبیل وصف گوشی موبایل اپل .خاک برسر همچین ملت بی تعصب سیب زمینی مسلکی

    —————

    درود معین گرامی.
    با مردم ( در معنای فراخش) مهربان باشیم. برای بی تربیت کردن مردم قرن ها زحمت کشیده اند و همین اکنون بساط بیت رهبری و آیت الله ها و حوزه ها و بسیاری از ملایان و روحانیان به همین مشغول اند. باتربیت شدن مردم به زمان و صبوری و مدارا و غمخواری و نوعدوستی محتاج است. وقتی آیت اللهی در رساله ی عملیه اش فتوا می دهد که می شود با دختر بچه ی شیرخواره آمیزش جنسی داشت، شما ریسمان بی تربیتی را بگیر و برو به قرن ها پیش که مردم هیچ پناهی جز گرسنگیِ تاریخیِ حاکمان و زورمندان و ملایان نداشته اند.

    با احترام

    .

     
    • جناب نوریزاد که چیزی جز حرف های تکراری و تاریخ مصرف گذشته ندارد (می شود با دختر بچه ی شیرخواره آمیزش جنسی داشت! کی این جمله رو گفت؟! با آنهمه توضیح، اینقدر بی استعدادند؟!)
      اما شما معین،هم فرد خودخواه و بی تربیتی هستی که بخاطر هوس ها و برداشت های غلطی که داری به عموم مردم توهین می کنی (خوب به دَرَِك برو از بین این مردم وقتی فهم و تربیت گفتاری ات این است شایستگی نداری که بین مردم عزیز و بزرگوار ایران زیست کنی،شما برو همانجاها که قبله گاهت هستند) هم علیرغم پزیشن درک و فهم ،فرد بی مطالعه و ناآگاهی هستی که با ردیف کردن چند دروغ بخود جسارت توهین به هموطنانت می دهی.

      حوزه چه حقی از مردم می خوره؟ اینو توضیح بده تا پاسخت دهم.

      کی دخترهای این ملتو می بره به عرب میده؟ آیا قوانین این کشور اینو مجاز میدونه؟آیا حکومت یا حکومتیان این کارو می کنند؟ در این مورد میتونی سند و مدرکی ارائه کنی؟ شما چی میخوای بگی؟ اینکه قاچاقچیان انسان تجارت پنهانی سکس کنند و آدم فروشی کنند؟ این آیا وقوعش اختصاص به ایران داره؟! شما که گفتی میخوای بری اونجا،لطف کن وقتی رفتی اونجا سیری بکن در جوامع باصطلاح متمدنی که زن فاحشه رو میذارن پشت ویترین در خیابان که عابرین به ویترین نگاه کنند و درست مثل یک بلوز یا شلوار یا هر کالای دیگری یک کالای جنسی را پسند کنند،توی بی تربیت چشمت از دیدن این چیزها در آن قبله گاهها کوره اما تجارت غیر قانونی انسان در ایران که حالا چقدر آمار و عدد و رقمشه را چماق می کنی برای توهین به هموطنانت؟

      پول نفت هم در ایران حساب و کتاب داره،بقول شما اگر آقا زاده ای باشه ممکنه از درآمد یا ثروت خودش استفاده کنه،شما در مورد ادعایی که می کنی سند و مدرک نشون بده،نشون بده فلان آقا زاده فلان قدر از کجا دزدید و انتقال داد،اما دهان باز کردن و حرف مفت توخالی زدن البته کار آسانی است خیلی هم توی این سایت رایجه!

      “آبشو می فروشن!” خوب توی این سایت من مستند نشون دادم که این یک حرف مفت و گراف بود حالا شما هم کاری نکردی جز اینکه اشاره به شایعات کردی.

      “خاکشو می فروشن!” می تونی نشون بدی کی و کجا و تحت کدام قانون یا مصوبه یا قرار داد خاک این کشور رو فروختند؟ آیا حکومت این کارو کرد یا چند نفر قاچاقچی؟ همینطور کلی مهمل می بافی و بی تربیتی می کنی.

      “دریاشو می فروشن!” نشون بده کی و کجا دریا فروخته شد؟! ما چند تا دریا داریم؟! دریا و سواحل خلیج فارسو فروختیم؟! یا دریای خزر رو فروختیم؟! بابا ننجون مهدی هم می دونه که دریای خزر پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطابق قانون دریاها یک رژیم حقوقی داشته و بحکم تقابل و مجاورت آبی بین ایران و شوروی نصف نصف تقسیم می شده،خوب الان جمهوری اسلامی چه گناهی مرتکب شده که شوروی فروپاشی شده و وضعیت جغرافیائی پیرامون یک دریای مشترک متحول شده بین ایران و چند کشور؟ ما شوروی را فروپاشاندیم؟! خوب الان شده چند کشور و چند ادعا و یک بحث کشدار حقوقی که هنوز ادامه داره،الان کی دریا فروخت که مزخرف می گی و به هموطنانت توهین می کنی؟

      “آخوندها ناموس ما رو….”
      لطفا حرف مفت نزن،هیچ آخوندی و هیچ روحانی ناموس خودش یا ناموس تو و امثال تو را نمی فروشد و از این جهت در توهم هستی،حالا گفتی عازم خارجی خوب برو اونجا تا شاهد ناموس فروشی و تداخل همه گونه باشی.

      هیچکس فراموش نکرده که فقر و کمبود و کاستی در بلوچستان و غیر بلوچستان وجود داره،حکومت و دولتها در هر دوره هم زحمت کشیدند و زحمت می کشند،البته روضه خوانی و عکس گرفتن و تبلیغات کار سختی نیست و از هرکسی ممکنه،اونچه که مهمه اینه که در جهت رفع این فقرها و محرومیت ها کوشش بشه و کوشش هم میشه ،دائم از اول این انقلاب در حال خدمت رسانی
      و آبرسانی و برق رسانی و گاز رسانی و بیمارستان سازی و مدرسه سازی بوده اند،منتها انقلاب ما وارث همین فقرها و کمبودها از زمان شاه بوده است و تلاش ها ادامه دارد چیزی که هست برخی عادت کرده اند که روی مخالفت های کلیشه ای چشمشان را روی کارهای شده ببندند و فقط کمبودها را توی بوق کنند و دکانی باز کنند برای عده ای،از این جهت شما نمی بینی در منطق اینطور افراد مثل شما که اگر فلان جا بیمارستان احداث شد،مدرسه ایجاد شد،مرکز خدماتی و بهداشتی درست شد،آب و برق رسانی شد،راه و جاده سازی شد و.. اصلا صحبتی از آن بشود عادت کلیشه ای الان اینه که :یک دستاورد بشمار برای این انقلاب! چشم ها را هم می گذارند و فقط کمبودها را نقاره می زنند،گویا پیش از این انقلاب تمام مناطق دور و نزدیک و شهرهای و روستاهای ایران همه در حد هتل های چند ستاره بودند و رضا و محمد رضای پهلوی این کشور را در همه مناطقش گلستان کرده بودند و از این مملکت رفتند! حالا جناب معین بی تربیت! می گویم شما همین به که با این ادب و تربیت بین مردم بزرگوار ایران نباشی،تو بدرد همان قبله گاهها می خوری! هیچ چیز باندازه توهین بعموم این مردم (نظیر توهینی که شمای بی تربیت کردی) منو عصبانی نمیکنه.
      زودتر برو که مردم ایران نیازی بامثال تو ندارند.

       
    • نوریزاد به امام تهمت ناروا نزن اگه واقعا به آخرت اعتقاد داری.امام هرگز نفرمودند با دختربچه شیرخواره آمیزش داشت بلکه فرمودند وطی کردن با دختر خردسال که سبب خسارت شود حرام است و نیز دستمالی و ارضا شهوت از یک نوزاد شیرخواره را صرفا تجویز کردند نه آمیرش جنسی را.امام هرگز مباحث را آنگونه که شماها در این سایت می کنید با هم خلط نمی کردند.روحش شاد.

       
  93. خاور میانه…منطقه پیغمبر خیز گوئی آفتاب تیزش مغزها را تکان داده است

    ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ…
    ﻧﻮﺡ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
    ﻣﻮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
    ﻋﯿﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
    ﻣﺤﻤﺪ اﯾﻨﺠﺎ،
    ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ.و… ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ

    ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﯾﺎ ﺑﻠﮋﯾﮏ ﯾﺎ مثلأ ﻧﯿﻮﺯﯾﻠﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﺪﺍیت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟
    ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﻫﺎﺭﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ؟
    ۱۲۴۰۰۰ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ جالب تر اینکه طبق گفته کتب آسمانی ۷۰۰۰ سال از خلقت انسان میگذره
    ۱۴۰۰ سال هست که آخرین پیامبر اومده
    میشه ۵۶۰۰ سال اگه تعداد پیامبر ها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنی میشه هر روز ۶۰ پیامبر؟؟؟؟؟؟

    ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ
    ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺧﺎﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ سرن

    ➕به عمق كلام كارل پوپر توجه كنيد:
    “آنکس که بهشتِ زندگی را برایت جهنم کرده، مجبور است متقاعدت کند که:
    «بهشت جای دیگری است»

     
    • این سوال بارها در این سایت مطرح و پاسخ داده شده :آنچه که در باب بعثت انبیاء و نبوت عامه هست این است که دعوت انبیاء محدود به هیچ نقطه جغرافیائی و نیست ،علی الخصوص انبیاء اولو العزم مثل نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد که درود خدا بر آنان باد دعوت هایشان عام بوده است ،عدد معروف 124 هزار پیامبر هم عدد قطعی نیست چون این میزان در یک خبر واحد آمده است که سند آن قطعی و صحیح نیست ،ممکن است مضمون آن درست باشد یا نباشد ،آنچه که مسلم است این است که عدد انبیاء در ازمنه طولانی زیاد بوده است ،آنچه که در قرآن آمده است از اسامی انبیاء بیش از سی اسم نیست ،اما همین قرآن جایی می گوید :”وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْك‏..”(غافر/78)
      و مسلّماً پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده ‏ايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكرده ‏ايم‏.
      پس بسیاری از انبیاء بوده اند که ذکری از آنها در قرآن نیامده است .

      در جایی دیگر فرمود :
      “وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير”.(فاطر/24).
      و هيچ امّتى نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده‏ اى گذشته است‏.

      نیز در جایی دیگر فرمود :”وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت.(النحل/36): ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید».
      از این دست آیات در قرآن زیاد هست که مفاد آن این است که از ابتدای خلقت پیامبران اولو العزم و انبیاء تابع شرایع آنها بسوی همه امت ها فرستاده شدند ،منتها چنانکه عرض شد قرآن کتاب قصه و تاریخ عمومی نبوده است که در مقام بیان تک تک انبیاء و اینکه مخصوص کدام اقلیم با کدام مختصات جغرافیائی بوده اند باشد یا نام آنها چه بوده یا نژاد آنها چه بوده اینها از نظر معارف قرآن مهم نیست ،قرآن کتاب معرفت و ذکر و هدایت است نه کتاب تاریخ اقوام و ملل ،مقصود از بیان قصص انبیاء نیز جنبه های هدایت و عبرت از سرنوشت طغیان گذشتگان و دعوت بتوحید و معارف الهی بوده است ،در واقع این اهمیتی ندارد که ما بدانیم در مناطق اروپا یک پیامبر آمده بود یا دو تا یا کمتر یا بیشتر ،مهم این است که هدایت تشریعی الهی امری پیوسته بوده است برای اتمام حجت برای بشریت ،و اینکه انسان مبدا و معادی دارد و مرگ پایان انسان نیست ،و دعوت بشر به بسط اخلاق و معنویات و عبودیت خالق جهان و قسط و عدل ،این هدف انبیاء بوده است و انبیاء نه آمدند تا مانع پیشرفت علمی و تسلط بشر بر جهان طبیعت و کوشش برای رفاهیت او شوند ،و نه وظیفه آنان ورود به حیطه های علوم طبیعی و امثال آن بوده است ،محتوای دعوت آنها توحید و معرفت الله و بسط اخلاق و عدالت بوده است ،و اینها تعارضی با پیشرفت های علم یا بهینه سازی و تمدن بشری ندارد .
      بلحاظ تاریخی نیز شما هیچ تاریخ قطعی مکتوب یا غیر مکتوبی ندارید که در فلان قاره یا فلان منطقه هیچ پیامبری پای نگذاشته است ،گذشته از تغییرات منطقه ای و جابجایی یا تمرکز سکونت انسانها در طول تاریخ ،ما هیچ دلیل تاریخی نداریم که مثلا در هند و چین هیچ پیامبری وجود نداشته است شما دلیل قاطعی بر این مطلب دارید؟ یا هیچ دلیلی وجود ندارد که مثلا در مناطق افریقا پیامبری وجود نداشته است ،همینطور در اروپا ،حتی در برخی تعبیرات روایی ما یا تواریخ کهن یا کتابهای بزرگان عرفا هست که مثلا هرمس پیامبر بود یا آغاذیسیمون یا حتی ارسطو نبیی از انبیاء بود ،من نمی گویم اینها قطعی است ،سخن بر سر این است که هیچ دلیل قاطع تاریخی وجود ندارد که در فلان منطقه پیامبری نبوده است ،گذشته از اینکه چنانکه اول عرض شد ،گاه دعوت های انبیاء عام بوده است و مخصوص بمناطق خاص نبوده است و آنها یا خود بسفر و تبلیغ می رفتند یا سفراء و فرستاگانی را اعزام می کردند ،مثل خود عیسی سلام الله علیه که خود و حواریونش در مناطق مختلفی از شامات قدیم که تا اروپا گسترده بود سفر می کردند ،خود پیامبر اسلام نیز دعوتش مخصوص منطقه مکه یا مدینه نبود ،ایشان به همه مناطق عربستان و یمن فرستاده می فرستاد و دعوت می کرد و نامه ها می نوشت و نامه های ایشان به قیصر روم و کسرای ایران و شاه حبشه و جاهای دیگر در تاریخ مضبوط است ،پس دعوت انبیاء محدود به اقلیم نبوده است و قرآن چنانکه نقل شد فرمود هیچ قومی بدون فرستاده و انذار نبوده است و این اقتضای احتجاج و اتمام حجت خداوندی است ،اینکه تاریخ در دست ما یا نقل های قرآنی اشاره به برخی از انبیائی کرده است که در نواحی خاورمیانه و اطراف آن بوده اند نه بمعنای محدودیت دعوت اینها به همین نقطه بوده است و نه بمعنای انحصار پیامبران در همین تعداد بوده است ،اگر کثرت عددی روایی 124 هزار پیامبر صحیح باشد ،در قرآن فقط حدود سی عدد از آنها نامبرده شده اند و خود قرآن هم فرمود بسیاری از آنها را بازگو نکردیم ،این نشان می دهد که قرآن کتاب تاریخ یا قصه نیست ،و نشان می دهد که عدد انبیاء اختصاصی به آنچه که در تواریخ از آنها حکایت شده ندارد ،عمر تاریخ مکتوب هم اینطور که گفته میشود تنها 5 هزار سال است و قدمت انبیاء بیش از اینها بوده است.متاسفانه باید گفت اینها چیزی جز بهانه گیری کسانی نیست که ایمان به غیب و ایمان مبدا و معاد جهان ندارند و فقط می خواهند با چنین بهانه گیری های فاقد دلیل و منطق ،وجدان نا آرام خویش را آرامش دهند وگرنه این مطالب روشن است،کارل پوپر هم اگر مقصودش از این جمله نفی بعثت انبیاء و نفی جهان ابدی و بهشت و جهنم بوده حتما غلط کرده و سخن غلطی گفته،و خیلی بزرگتر از امثال پوپر از حکمای گذشته و معاصر خاضع برابر انبیاء بودند مگر پوپر هرچه گفت درست گفت؟سعی کنید هرکس هرچه گفت را بدون تامل و طوطی وار تکرار نکنید..

       
  94. استاد فرهیخته درودم را پزیرا باشید .
    استاد ، متن کوتاهی در جواب سید مرتضی نوشته ام ، اگر محبت نموده در سایت خود قرار دهید تا ایشان مطالعه نمایند سپاسگزارم .

    جناب سید مرتضی ، از اینکه شما در پاسخ به مطلبی که برایت فرستادم ،بصورت پراکنده ،بی نظم و ناقص جوابی در رد آنها نوشتید و بنده و امثال بنده را کافر ، زندیق و…نامیدید ،جز این انتظاری نداشته و نیست ، زیرا اگر صفحات تاریخ مروجین و مبلغین ادیان و مذاهب توحیدی ،خصوصن مسیحیت و اسلام را ورق بزنیم در آنجا می خوانیم که هرگاه که از پاسخگویی به مخالفین و منتقدین خود وامانده اید ، آنها را با عناوینی از این دست متهم و در صورتی که قدرت در اختیارتان بوده باشد فی الفور آنها را به طناب دار یا گیوتین سپرده اید !.
    مگر کلیسا آن زمان که در اروپا قدرت داشت این کار را نکرد ؟
    چه تعداد از دانشمندان ایتالیا را به جرم اینکه فلان واکسن بیماری را کشف کرده و جلو کشتار مردم از آن بیماری را گرفته بودند را به جرم اینکه آنها با این کار خود با خواست و غضب خدا مقابله کرده اند را زنده زنده در آتش جهل وعقب ماندگی دینی خود نسوزاندند ؟!
    آقای سید مرتضی برای رد این موضوع به من جواب بده ؟
    مگر کلیسا گالیله را به جرم اینکه گفت زمین گرد است و به دور خورشید می چرخد محاکمه نکرد ؟
    بعد از گذشت سالها نتیجه چه شد ؟ مگر کلیسا به اشتباه خود در این خصوص اعتراف نکرد ؟
    چرا شما مبلغین و طرفداران ادیان1 توحیدی سالها از حقیقت عقب و فاصله دارید ؟
    همین شماها (مبلغین مذهب تشیع ) چه سالهای خوبی از عمر مردم ایران را در رابطه با مواردی که در زیر خواهم آورد تباه نکردید ؟
    جوانی آنها را گرفتید ، زندگی آنها را نابود کردید و… ، که البته علت آن هم نادانی و لجاجتو عقب بودنتان از زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی بود .!
    از باب مثال :
    آن زمان که برای اولین بار قند وارد کشور ایران شد عکس العمل شما روحانیون و مراجع تقلید مذهب تشیع چه بود ؟
    که خود بهتر میدانی با گرفتن رشوه از مرجع وارد کننده قند آن را حلال اعلام نمودند !!!
    آن زمان که قرار شد شهرهای کشور را لوله کشی آب نمایند چطور ؟
    مگر مراجع عظام آن را حرام اعلام نکردند ؟
    ادامه دارد

    آن زمان که حمامها دوشی شدند چطور ؟
    آن زمان که واکسن بیماریهای آبله و سرخک و دیفتری ووبا را خواستند به مردم تزریق کنند واکنش علمای درجه اول که مدعی نشست هفتگی با امام زمان بودند چگونه بود ؟
    مگر فتوا ندادید و روی منابر آسمان را به زمین ندوختید که می خواهند از این طریق اجنه را وارد خونتان کنند !؟
    آن زمان که رادیو وارد کشور شد چه موضعی گرفتید ؟
    تلویزیون که آمد چه گفتید ؟
    آن زمان که ویدیو وارد کشور شد چی ؟
    ماهواره چطور ؟
    واما هم اکنون هم استفاده از تلگرام را کلیت نظام که تا دیروز همگی از آن استفاده می کردند و حال هم یواشکی از آن استفاده میکنید حرام اعلام نمودید ؟!!!
    حال خوانندگان متن من وتو قضاوت نمایند که کدام یک از ما از زمان عقب هستیم ؟
    جناب سید مرتضی
    موارد فوق را به من و خوانندگان متنها جواب بده ؟
    جواب بده که شما در رابطه با اعلام مواضعتان با موارد فوق چه مقدار خسارت به مردم ایران وارد کردید ؟
    در حالیکه پس از گذشت چند ماه یا چند سال از مواضع خود عدول و همچون کلیسا به اشتباه خود اعتراف و همه آنها را مباح و حلال بطوری که خود و خانواده تان بیشتر از سایر مزدم از آنها استفاده نموده و می نمایید ؟
    وجدان وکیلی این همه خسارت جانی و مالی را که از این رهگذر بر مردم ایران وارد نموده اید را چگونه توجیه می نمایید ؟
    پس قبول کن که تو و بزرگان دینت از زمان سالهای زیادی عقب و فاصله داشه و دارید ؟
    افکار شما ، افکاری عقب مانده و خرافی ست و هنر شما هم فقط و فقط حرافی و عوام فریبی ست !
    لذا از شما می خواهم جواب موارد فوق را که یکی از هزاران هزار ایرادی ست که بر شما وارد است را بدهید ؟
    ادامه دارد

    جناب سید مرتضی
    تعصب کور و لجاجتهای بدور از تعقل و تفکر شما کشور را در حال حاضر به منتهی درجه سقوط رسانده ، بطوری که بی اعتبارترین و بی عزت ترین کشور دنیا شده ایم ؟
    پاسخ این همه حقارت و خسارت را کدامتان می دهید ؟ استدلالتان چیست؟
    اطمینان دارم که دیر یا زود سر تسلیم در مقابل جامعه جهانی فرود آورده و جام می را می ندشید ، اما به چه قیمتی ؟!
    به قیمت نابودی کشور
    به قیمت تکه تکه شدن آن
    به قیمت گرفتن جان مردم ایران
    به قیمت گرفتن رفاه و سلامتی مردم ایران
    به قیمت فقر و فلاکت و آوارگی جوانان و ودر بدر شدن آنها در کشورهای مختلف جهان ؟!
    افسوس که آن زمان خیلی دیر است !
    جناب سید مرتضی
    فساد حاکم بر ارکان فعلی کشور خصدصن حضرات ولایی را چطور پاسخ می دهید ؟ تشت رسوایی شما از پشت بام پایین افتاده و صدای آن به گوش همگان رسیده است و تحت هیچ شرایطی نمی توانید آن را لاپوشانی نمایید !
    هر صبح که از خواب بیدار می شویم خبری تازه از دزدی کلان فلان مقام و آقا زاده را می شنویم ودر جراید و اخبار می شنویم !
    موارد فوق را چگونه توجیه و پاسخ می دهید ؟
    آیا این است نتیجه حاکمیت نمایندگان الله بر روی زمین ؟
    جواب بده ؟
    انگشت به هر طرف اشاره کنیم کوهی از فساد را می بینیم ، قوه قضاییه را خودت بنگر و جواب بده ؟
    البته هر کس به شما ایراد بگیرد و انتقاد کند زندیق ، کافر و … است .
    مطلب را تمام مینمایم که نگویی بیشتر از 5000 کلمه نوشته است ، فقط اگر وجدان بیدار داری که بعید میدانم داشته باشی ، جواب قانع کننده به من نه ، بلکه به دیگر خوانندگانی که مطالب من و شما را می خوانند بده .
    در خانه اگر کس است
    یک حرف بس است .

     
    • شیخی خلیل!
      یا شیخی باش یا خلیل، من با دو اسم تلفیقی که گاهی شیخی تخلّص می کند و گاهی خلیل گفتگو نمی کنم! گذشته از شوخی در پاسخ بمتن رانت خوارانه و مطوّلی که در آن پست نوشتی اشاره کردم که من وقت زیادی ندارم بصورت تکراری با افراد روده درازی مثل شیخی خلیل! گفتگوی تکراری کنم، اندکی زحمت بکش و یک یک پست های قبلی این سایت را از بیات شدگی نجات بده! چون بنده در این چند سال یک یک اجزاء سوالات و شبهاتی که مطرح کرده بودی را پاسخ داده ام،ضمنا مسائل سیاسی را با مسائل عقیدتی قاطی نکن،بحث سیاسی جدا،بحث اعتقادی هم جدا،شما اینجا الان سیاست و اعتقاد را مخلوط کردی و این نشان می دهد دنبال طعنه ای نه دنبال یادگیری و پاسخ سوال،یک مقداری هم سعی کن اگر هم بیخدا و زندیقی (چون بجای تعبیر خدا وکیلی گفتی وجدان وکیلی!).

      اینجا سوالاتی مطرح کردی،خوب بله روحانیت مسیحیت کلیسا گالیله را بخاطر یک نظریه علمی محاکمه و محکوم کرد خوب این چه ربطی به آیین اسلام دارد؟! مگر من روحانی مسیحی هستم که بمن ایراد می گیری؟! من هم مثل شما مسیحیت و کلیسای قرون وسطی و فعلی را منحرف از تعالیم عیسی مسیح میدانم و حتی اناجیل آنها را محرّف می دانم پس لطفا بحث بی ربط نکنید.
      هیچ فقیه صاحب فتوائی بلحاظ فقهی رادیو یا تلویزیون را تحریم نکرده است همینطور ویدئو و چیزهای دیگر،چه در گذشته و چه در حکومت اسلامی بحث از نحوه استفاده مکلفان از ابزارهای جدید بوده است.

      “چرا شما مبلغین و طرفداران ادیان1 توحیدی سالها از حقیقت عقب و فاصله دارید ؟”.
      (پایان)

      مودب باش و فحش نده لطفا،من هم می گویم شما از حقیقت عقبی! حقیقت یک چیز قلمبه ای نیست که پیش من و تو باشه حقیقت باید در بحث های مودبانه و مستدل موشکافی بشه نه اینکه کسی خودشو (مثل شیخی=خلیل) عند حقیقت بدونه!

      “آن زمان که برای اولین بار قند وارد کشور ایران شد عکس العمل شما روحانیون و مراجع تقلید مذهب تشیع چه بود ؟”
      (پایان)

      قند وارد ایران شد؟! خود این مطلب برای من مطلب جدیدی است! حالا فرض کنیم قند بصورت وارداتی وارد ایران شد،من نمیدانم منظورت چیست و کیست نشون بده بطور مستند که واکنش روحانیون چی بود؟

      “که خود بهتر میدانی با گرفتن رشوه از مرجع وارد کننده قند آن را حلال اعلام نمودند “.
      (پایان)

      دروغ نگو! من اینو نمیدونم،شما که عند حقیقتی حقیقت ماجرا رو مستند توضیح بده!
      —-
      “آن زمان که قرار شد شهرهای کشور را لوله کشی آب نمایند چطور مگر مراجع عظام آن را حرام اعلام نکردند ؟ ؟”
      (پایان)

      در اینمورد توضیح بده من اطلاعاتی ندارم،چی بوده قضیه؟بگو کی فتوا به ممنوعیت لوله کشی داده بود؟ همینجور باید بی سند حرف مفت بزنی؟
      —-
      “آن زمان که حمامها دوشی شدند چطور ؟”
      (پایان)

      کدام زمان و کدام عالم فتوا بممنوعیت استفاده از دوش داد؟ مستند میگی اینو؟
      —-
      “آن زمان که واکسن بیماریهای آبله و سرخک و دیفتری ووبا را خواستند به مردم تزریق کنند واکنش علمای درجه اول که مدعی نشست هفتگی با امام زمان بودند چگونه بود ؟”
      (پایان)

      تو بگو واکنش کی چی بود؟ من تاکنون چیزی در این مورد نخوانده یا نشنیده ام مگر دروغ ها و شر و ورهای زندیق هایی مثل خودت.

      “مگر فتوا ندادید و روی منابر آسمان را به زمین ندوختید که می خواهند از این طریق اجنه را وارد خونتان کنند !؟”
      (پایان)

      نه! کی اینها رو گفته؟ سند و مدرکی بر اینها داری که کسی چنین فتوائی داشته؟! اگر داری سند رو ارائه کن تا من فتوا و استدلالشو بررسی کنم.ولی اگر سند ندادی معلوم می شود اینها رو کسانی بهت تلقین کردن یا همینجور تقلیدی از این و اون شنیدی وگرنه روشنه که فتوا باید مکتوب و مهر و امضاء بشه.

      “آن زمان که رادیو وارد کشور شد چه موضعی گرفتید ؟
      تلویزیون که آمد چه گفتید ؟
      آن زمان که ویدیو وارد کشور شد چی ؟
      ماهواره چطور ؟”
      (پایان)

      گفتم شما روضه و لغز نخوان وقتی مطلبی رو ادعا می کنی اون رو با سند نشون بده،و اشاره کردم که ابزارهایی مثل رادیو یا تلویزیون یا ویدئو یا ماهواره یا هرچه،خودبخود مورد و موضوع حرمت یا حلیت نیست،خیلی ابزارها ابزارهای دوگانه است مثل چاقو،چاقو را میشه باهش خیار پوست کند،میشه هم اونو توی شکم جنابعالی فرو کرد،فقیه اینجا نمی تونه مطلقا بگه چاقو حرامه! چون چاقو یک ذات یا یک شیء هست در حالیکه حلال و حرام وصف و حال فعل و کاری است که از انسان صادر میشه،چاقو اگر برای استفاده حلال استفاده بشه این استفاده حلاله،و اگر در جهت فعل حرام بکار بره کاربردش حرامه،موضوع اینه،فهمیدی؟
      باقی حرفات هم فحش و توهین و بی ادبی بود شیخی خلیل!
      حالا اینها رو که می خونی یک کمی روش فکر کن (اگر فکر کردن بلدی) و اون چیزهایی رو هم که نیازمند سند بود سندش بیار با هم گفتگو کنیم.
      تا بعد!
      یک فیلمی بود بنام “توئی که نمی شناختمت”!
      ولی اینجا باید گفت “توئی که می شناسمت”!

       
  95. اقای نوری زاد سلام.
    من دو سه سالیه که در مناطق بالای شهر تهران، شاهد یک فرهنگ غلط مصرف اب هستم که متاسفانه تا حالا ندیدم هیچ رسانه ای نسبت به آن واکنشی نشون داده باشه.
    در وقت عصر، غالبا شاهد شستشوی حیاط و دیوار و جلوی ساختمان با شلنگ پر فشار آب هستم که در جواب چندبار تذکر من، گفتن آب چاهه و ایرادی نداره.
    امروز در اخبار شنیدیم که آب برای برخی از شهرهای جنوب کشور جیره بندی شده. همچنین بارها از کاهش منابع زیر زمینی شنیدیم. من فکر میکردم ساکنان مناطق بالای شهر، در رفتارهای مدنی و اصلاح نابسامانی ها پیش قدم هستند، اما نمیدونم چرا تا حالا نسبت به این رویه غلط که روز به روز هم بیشتر میشه، واکنشی نشون نمیدن. بحث رعایت تمییزی محوطه ساختمانها، با حداقل اب و جارو راحت قابل حله. چه نیازی هست که هر روز، با اب شهری یا حتی اب چاه، حیاط و خیابان شستشو و جارو بشه؟
    خواهشمندم این مسیله رو رسانه ای کنید تا شهروند در صرفه جویی اب بیشتر اهتمام داشته باشن.

    ————–

    درود مهراج گرامی
    افلاطون سخن شایسته ای دارد که بی ارتباط با نگرانی شما و ما نیست. می گوید:
    جامعه ایی که در آن پزشک از همه بیشتر محترم باشد
    مردم آن جامعه بیمارند…

    جامعه ایی که در آن
    نظامی ها
    از همه محترم تر باشند
    مردم آن جامعه وحشی اند…

    جامعه ایی که در آن
    معلم
    از همه ارزشمند تر باشد
    مردمش با فرهنگ هستند…

    خواستم بگویم: جای ارزش ها در جامعه ی ما بشدت جابجا شده. به مقبره ی آقای خمینی نگاه کنید و به بیغوله ها و هزارتوهای بی خردی
    با احترام

    .

    .

     
    • معاون جانی دالر

      آقای نوریزاد آخوندها میگن دنیا جنگل مولاست ! البته منظورشان از دنیا ایرانی است که اشغال کردند و حالا مولای عرب کیه و چه ربطی به ما داره بماند ! متاسفانه این جنگل مولا فقط خرش زیاده ! دلیلش هم اینه که آخوند حاکمه ! وگرنه جنگل شیر میخواد ببر میخواد و ….. من وقتی می بینم در مناسبتهای عربی که ریشه تمام مشکلات ریز و درشت ماست چطور مردم حتی کسانی که مطلقا اعتقاد ندارند کاسه داغتر از آش میشوند و به عنوان یک عادت به عزاداریهای ابلهانه ای مشغولند که هیچ دخلی به آیین و فرهنگ ما نداره در مقابل اعرابی که به رقص و آواز مشغولند و نکبت را به ما تحمیل کردند احساس میکنم که مشکل اصلی مردمند نه حکومتی که بر جهالت مردم سواره !

       
  96. بگذارید حقایقی را به شما بگویم !

    ایران امروز خواستگاه اهریمن شده و بشریت و ارزش های انسانی او ، مثل راستی و صداقت و پرهیز از دروغ و دزدی و جنایتکاری و خیانتکاری است که مورد هجوم واقع شده است ! آیا روی خود را برگردانده و به حقایقی که امروز باعث ویرانی ایران و ذلت مردمان اش شده است پشت می کنیم ؟!

    شما آخوند را نمی شناسید ! دیکتاتوری و استبداد آخوندی با دیکتاتوری ها و استبدادهای دولت هایی خود فروخته مثل باتیستا در کوبا و یا محمد رضا پهلوی در ایران و یا آنهائیکه در بلوک شرق حکومت های دیکتاتوری و استبدادی به راه انداخته بودند بسیار متفاوت است !
    نمی توانید به اندوخته های تاریخی و رفتارشناسی استبدایون و دیکتاتور ها در کتابها مراجعه کنید و راه حل برای سرنگونی اینها پیدا کنید !

    اینها آخوند هستند و قاعده کار اینها براساس این است که حتی دنیا را به قربان خودشان می دهند ! بله در مرام و مسلک اینها ، همه و همه بمیرند تا آخوند زنده باشد !

    برای مثال تاکنون آیا هیچ دیکتاتور و مستبدی را دیده اید و یا در کتابهای خود خوانده اید که به بچه های ۱۲- ۱۳ ساله رحم نکرده و آنها را اعدام کرده باشند ؟!

    کدام دیکتاتور و مستبدی را سراغ دارید که دختر بچه های ۱۲- ۱۳ ساله را بعداز تجاوز در زندانهای خود اعدام کرده باشد ؟! بگوئید !

    تصور نکنید که آخوند با تظاهرات میدان را خالی می کند ! اینها از هیچ تمدنی و هیچ شخصیتی برخوردار نیستند ! این را هر کدام از آخوندها می دانند که اگر حکومت برگردد ؛ اگر هم هیچکاری با آنها نداشته باشند ، حداقل باید بروند سرکار و زحمت بکشند و زندگی کنند ! دیگر مفت خوری تمام خواهد شد !

    امروز در ایران ؛

    این آخوندها فقط دیکتاتوری نمی کنند ، اینها فقط حکومت استبدادی به راه نیانداخته اند ! اینها دنبال سروری کردن و آقایی فروختن و ملت را دستبوس خود کردن ، و خواهان ذلالت تمامی اقشار جامعه از کارگر و معلم و صنعتگر و دانشگاهی و … در مقابل خود هستند ! هنگامی که به این دست یافتند برای ملت های دنیا نیز همین خواب را دیده اند ! اینها فرزندان اهریمن هستند .

    فقط یک راه برای سرنگونی آخوند و ملا وجود دارد و آن نبرد بی امان مسلحانه است ! از همین امروز این ملت باید مسلح شوند و نسل هرچی آخوند ( آخوند خوب وجود ندارد به هیچ وجه ) را از کشور خود بِکَنند ! هیچ آخوندی نباید زنده بماند ! هیچ طرفدار آخوندی نباید زنده بماند !

    ای ملت ایران بدانید که شر این اراذل و اوباش و مفت خوران تاریخی فقط با جنگ مسلحانه از سر ملت و کشور کم خواهد شد .

    خمینی بزرگترین دروغگوی تاریخ بود . او به همه مردم و همه ملت ایران و به همه دنیا دروغ گفت و این کار بی نهایت کثیف فقط وفقط از یک آخوند بر میآید ولا غیر . او با دروغگویی مشتی رذل و پست و دزد و دروغگو و جنایتکار را بر ملت ما حاکم کرد ! ملتی که امثال او را برای آخرت خود ، به مفت خوری عادت داده بود !

    همین بازار کثیف بود که تخم آخوند و ملا را حفظ و حراست کرد و کار را به اینجا کشاند ! اغلب بازاریان گردن کلفت از میان همین طرفداران ملاها و آخوندها هستند مثل پدر همان ظریف کثیف که با کمک های مالی خود به آخوندها و ملاها باعث پا گرفتن این رژیم‌منحوس شدند !
    روز به خدمت تک تک شان رسیدن بسیار نزدیک است !

    اینجا ، امروز در ایران ، این فقط آب و خاک و اموال و دارایی های این مردم مظلوم نیست که به یغما رفته است بلکه انسانیت و بشریت است که مورد هجوم واقع شده ! تمام دنیا بداند فقط از اهریمن چنین جنایاتی بر می آید ! فقط از اهریمن تجاوز به دختران ۱۲ – ۱۳ ساله و اعدام آنها بر می آید !
    خمینی اهریمنی بود که با گمراه کردن ملت ایران ، برای به نابودی کشیدن این کشور و ملت تاریخی آن ، فتنه ای ایجاد کرد و خواستگاهی برای مبارزه با انسان و تخریب ارزش های انسانی بنا گذاشت !

    او سر منشاء این رذالت ها و جنایت ها و فتنه ای بود که تمامی منطقه را فرا گرفته است ! از مقبره و محل دفن این موجود اهریمنی و بارگاه کثیف او که اسمش امام مستضعفان بود حقایق را در مورد او دریابید !
    آیا کسی یا کسانی هستند که دست یاری داده و ریشه این نهاد اهریمنی و پلید را برای همیشه خشکانیده و بسوزانند ؟!

     
    • آزادگان! همه جملات و کلماتت درست جز کلمه “ذلالت”! این تعبیر یک تعبیر ادیبانه و ریشه دار در زبان فارسی بود!

      ضمنا شما گفتی :” نسل هرچی آخوند ( آخوند خوب وجود ندارد به هیچ وجه ) را از کشور خود بِکَنند ! هیچ آخوندی نباید زنده بماند ! هیچ طرفدار آخوندی نباید زنده بماند !”

      می دونی که نوریزاد برخی آخوندهارو (هرچند در لفظ هم باشه) خوب میدونه، آیا می دونی اینکه حکم می کنی یا فتوا می دی هیچ طرفدار آخوندی نباید زنده بمونه معنایش اینه که پس نوریزاد هم نباید زنده بمونه؟!

      حالا جدای از این حرفها،پسر شجاع! بگو ببینم تو که اینجور اولدورم بولدورم می کنی و دیگران رو توی یک سایت سیاسی اجتماعی که مدیرش میگه من اهل قیام مسلّحانه نیستم و می خوام برای سقوط جمهوری اسلامی حزب مودبان تاسیس کنم و فعال مدنی مودب باشم،به قیام مسلحانه دعوت می کنی بگو خودت تا حالا چکار کردی؟ و چه زمینه هایی برای این نفس کش گفتن های توخالی توی یک سایت فراهم کردی؟! الان اگر یکی از اینهایی که فرضا توی این سایت با تز قیام مسلحانه تو مخالفند بتو بگند: پسر شجاع منم میام! ولی می خوام بدونم سلاحمو از کجا تامین کنم بهش چی میگی؟! لابد میگی ایناش با خودتون من فقط اینجا وظیفه ام اینه که ناشناس باشم و زر بزنم و اولدورم بولدورم کنم نه؟!
      یک سوالم از جناب مدیر این سایت داشتم که ظاهرا خیلی مدیرن! و تاحالا هم از لزوم مراعات ادب و اخلاق و انسانیت زیاد فرمایش کرده اند:
      جناب نوریزاد،شما با این تعبیر این پسر شجاع که :”مثل پدر همان ظریف کثیف..الخ “موافق بودین و منعکسش کردین یا اینجور تعبیرات رو مخالف مبارزات مدنی مودبانه خودتون نمی دونید؟!

       
  97. حاج بایزید مردوخی اقتصاددان: چرا توسعه نیافته‌ایم؟
    مش قاسم: ای حاجی اقتصاددان! از بقالی سر کوچه بپرس بهت میگه!

     
  98. اخبار: دولت تاکنون بیش از 20 هزار میلیارد تومان خط اعتباری برای بازپرداخت بدهی مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز هزینه کرده است. هنوز هیچ‌کس جرئت نکرده اسامی متخلفان را افشا کند.
    مش قاسم: به این میگن اقتصاد اسلامی. در حکومت اسلامی مهم اینه که شاخ اینستاگرام رو بکشن و شاخ 20 هزار میلیارد تومانی رو به ملت فرو کنن. به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.

     
  99. روایت محمدرضا بهشتی از آیت‌الله: پدر در دستگاه قضا.
    مش قاسم: ای وای از این پدر! /// آیا چی بوده؟

     
  100. صدور اسلام به سرزمین عمه اِلی (ملکه الیزابت سابق) و ولایت حضرت زینب (س) بر سرزمین کفر

    https://www.facebook.com/reza.abab.9/videos/1271949659608505

     
  101. جناب سید مرتضی…در پاسخی که در پست قبل داشتید همان حرفهای قبل را تکرار فرمودید و مطلب جدیدی نبود. شما برای یکبار هم که شده از ادبیات کیهان خارج شوید و به مقوله سیاست خارجی با دیدی منطقی نگاه کنید.
    من و شما جه بخواهیم و جه نخواهیم ترامپ رئیس جمهور آمریکا است با قدرتی بسیار زیاد که براحتی میتواند ما را در بدترین شرایط قرار دهد که الان هم اینکار در جریان است. از سوی دیگر ،رهبر عزیزتان آقای خامنه ای را دارید که بر اقتصادی ویران حکم میراند و حد اقتدارش هم همین است که میبینید که دختری را به جرم رقص در اینستاگرام با آن بی آبروئی بیاورد در معرض عام و یا با نرگس محمدی بیمار و خانم ستوده آن کند که میدانیم.
    من یک سدئوال روشن از شما میکنم و آن اینکه هزینه ای وحشتناک این هما ورد طلبی بی خردانه روحانیون و سرداران را تا کی این مردم باید بدهند؟ آیا این حد از ویرانی و فساد کافی نیست که بازهم این حرفها را می زنید؟
    شما میدانید جرا بازار ارز و سکه و سرمایه این میزان بی ثبات است؟ بی ثباتی در سیاست خارجی و دعوت درندگان برای حمله به ایران برای منافع شخصی و قدرت سیاسی یعنی ریسک اقتصادی و سیاسی بالا برای سرمایه و اقتصاد و هر چه ریسک بالاتر بی ثباتی بیشتر.
    شما مشکلتان این است که برای خرج کردن از جیب مردم قباحتی قائل نیستید و یکبار هم از خود سئوال نمی کنید که به چه اجازه ای مردم را وارد این بدبختی کرده اید؟
    متاسفانه منافع شما و دوستان روحانیتان به جائی گره خورده که با منافع ملی در تعارض است و شما هم دراین دوراهی قرار دارید که بطور واضح معلوم است به کدام راه تمایل دارید…حتما روحانیون ایران از جائی مطمئن شده اند آخرتی نیست و الا این رفتار را نداشتند..خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند.

     
  102. محمد نوری زاد

    [Forwarded from شیخی خلیل]
    استاد درود و سپاس از محبت و لطف شما نسبت به خودم .
    استاد باز هم گندش در آمد !
    استاد باز هم سرداران تهی مغز و بی سواد (سواد سیاسی ، دیپلماسی و …)
    سوتی کاشتند و کشور را تا منتهی درجه سقوط بی آبرویی و رسوایی کشاندند .
    استاد کشور دچار طاعونی به نام آخوند و سپاه گردیده که روز به روز مردم را بیشتر به هلاکت رسانده و نابود می کند .
    استاد مردم ما تاوان کدامین گناه خود را پس می دهد ؟
    چه باید کرد ؟
    تا به کی ما باید خسارت بی خردی و لجاجت و حماقت آخوند و سردار را پرداخت نماییم ؟
    هر انفجار و تروری که درکشورهای غربی رخ می دهد ، رد پای عوامل جمهوری آخوندی بر ملا می گردد و روز به روز بیشتر از گذشته تشت رسوایی آنها به صدا در می آید .!!!

     
  103. بقلم یوسفی اشکوری

    بخشی از مقاله: «شخص رهبر و مقام رهبری؛ علت‌ ناکارآمدی و دلیل ناکامی»

    از آنجا که اسلام و احکام شریعت تا بی نهایت تفسیربردار است، عملا ولی مطلق ناگزیر به تفسیر خاص فقهی خود عمل خواهد کرد و این یعنی اینکه حتی فقیهان دیگر جز اطاعت از افکار و تصمیمات حکومتی وی (که اصطلاحا «حکم حکومتی» گفته می‌شود) کاری نمی‌توانند کرد. تکلیف غیر فقیهان و به‌طور خاص غیر مذهبی‌ها نیز روشن است. بخش دیگر مشکل و تناقض به این موضوع مهم باز می‌گردد که نه آیت‌الله خمینی به «قانون» به معنای متعارف و مدرن آن باور داشت و نه آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر ارکان فقهی نظام به قانون اعتقاد جدی دارند. در این صورت، چگونه ممکن است که نظام قانونمدار باشد و ولی امر و یا دیگر مدیران عالی و دانی نظام، از مدیریت به‌سامانی برخوردار باشند؟

    البته در همین قانون نیز نهادهایی چون «مجمع تشخیص مصلحت نظام» پیش‌بینی شده، ولی این نهاد صرفا در اموری که رهبری بدان ارجاع می‌دهد نظر مشورتی می‌دهد و در نهایت رهبر ملزم نیست بدان عمل کند.

    یا برای انتخاب و عزل رهبر و نیز نظارت بر اعمال رهبر «مجلس خبرگان رهبری» تعبیه شده و وجود دارد ولی، چنان که عملکرد حدود چهل ساله آن نشان می‌دهد، این مجلس نیز در چهارچوب تفکر فقهی خود نه می‌تواند بر اعمال رهبر نظارت کند و حداقل از اشتباهات احتمالی وی بکاهد و نه در ساختار حقیقی آن می‌خواهد اقدامی بکند. چنان که مهدوی کنی (رئیس پیشین خبرگان) صریحا اعلام کرده بود خبرگان وظیفه‌ای جز حراست از رهبری ندارند.

    اصولا طبق نظریه «کشف»، مجلس خبرگان فقط رهبری را که از پیش، نزد خدا و رسول و امام غائب متعین است، کشف می‌کند و نه انتخاب. به‌ویژه که اعضای محدود و معدود مجلس خبرگان رهبری یک دست روحانی و عموما در جاهای مختلف برگزیده و مأمور مقام رهبری‌اند. در این ساختار چگونه ممکن است این نهاد بتواند و یا بخواهد بر اعمال رهبری نظارت کند؟

    در هرحال، در چهارچوب قانون اساسی کنونی، رهبر دارای اختیارات مطلق و نامحدود است و شگفت این‌که کم‌ترین مسئولیتی هم ندارد و در هیچ کجا پاسخگو نیست و حتی انتقاد به رهبری از ناحیه کارگزاران ولایی نظام به توهین به رهبری تفسیر می‌شود و منتقد احیانا راهی زندان خواهد شد.

    در این ساختار، رهبر عملا خودکامه‌ای است که مرزی نمی شناسد و مادام العمر بودن نیز بر غلظت این خودکامگی افزوده است. اکنون ساختار جمهوری اسلامی و نظام ولایی آن، مصداق کامل همان «استبداد دینی» است که در ۱۱۲ سال قبل عالم مشروطه‌خواه یعنی نائینی از آن یاد کرد و گفت هر نوع استبدادی علاج‌پذیر است جز استبداد دینی؛ چرا که مستظهر به قداست دینی است و هر نوع مخالفتی را دشمنی با خدا و دین می‌داند و سرکوبشان می‌کند.

    حال مدعای اصلی این است که ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی ذاتا متناقض است و اگر رهبر (هرکه باشد) بخواهد واقعا به مُرّ قانون عمل کند با بن بست‌هایی پر شماری مواجه خواهد شد. مثلا اگر بخواهد هم آزادی‌ها را پاس بدارد و حقوق شهروندی را رعایت کند (آن گونه که در فصل سوم قانون اساسی و یا در اصول دادرسی آمده است) در عمل با شماری از قیودات شرعی دیگر مواجه خواهد شد که آشکارا با این حقوق در تعارض‌اند.

    به‌ویژه در زمانی که ولی فقیه عالم دین است و به این دلیل به این مقام برگزیده شده است تا حریم شرع را حفظ کند، مگر می‌تواند ناقض احکام «شرع انور» باشد؟ آیت‌الله خمینی در آغاز انقلاب اعلام کرد که «فقه برنامه عملی حکومت است». نظام ولایی جز این نیست و نمی‌تواند باشد.

    از سوی دیگر، بنیانگذار نظام ولایی اعلام کرد که «حفظ نظام از اوجب واجبات است». خود ایشان در ده ساله رهبری‌شان برای حفظ نظام از هیچ کاری خلاف قانون و اخلاق و حتی شرع ابایی نداشت و جانشین ایشان نیز همین قاعده را به دقت عمل کرده و می‌کند. گزاف نیست جمهوری اسلامی از همان پوسته جمهوریت برای مشروعیت بخشیدن ظاهری خود سود می‌برد، ولی محتوا و ایدئولوژی فقهی و ولایی ارتجاعی کهن خود را بر آن سوار کرده و برای تحقق آن تلاش می‌کند و این پارادوکس عمیقی را پدید آورده که مدیریت کشور را با بحران مواجه کرده و بر عمق ناکارآمدی افزوده است.

     
  104. چندی پیش صادق زیبا کلام در نامه ای به پیتر تجلر سفیر سوئد از وی درخواست کرد تا علی مطهری را در لیست کاندیداهای جایزه ی صلح نوبل بگذارد. سفیر سوئد در پاسخ به درخواست صادق زیبا کلام چنین نوشت:

    آقای صادق زیبا کلام از این که می بینیم جمهوری اسلامی نیز به صلح و جایزه روی خوش نشان داده است خرسند شدیم اما برای گذاشتن نام علی مطهری در لیست کاندیداهای صلح نوبل چند اشکال وجود دارد؛

    – نخست اینکه جایزه ی صلح نوبل در کشور نروژ داده می شود و نه سوئد !

    – دوم اینکه اگر در کشور ما بود گزینش با یک کمیته است و ربطی به سفیر سوئد ندارد.

    – سومین اشکال این است که اگر ما جایزه ی صلح را به علی مطهری بدهیم , آیت الله مرتضی مطهری پدر صلح جهانی می شود و ایرانیان بیشماری که از دست امثال شما و علی مطهری به کشور پادشاهی سوئد گریخته اند و هر ساله مراسم چهارشنبه سوری برگزار می کنند را باید جزو ناقضین صلح جهانی قرار دهیم.

    – چهارم می ترسیم دیگر کاندیداها از این که نامشان در کنار علی مطهری گذاشته شده است کل مراسم را تحریم کنند و برنده ی جایزه آن را توهینی به خود دانسته و از ما شکایت کند.

    – پنجم اینکه اگر خود علی مطهری برنده شود ناچار می شویم برای احترام به صلح جهانی و ادامه راه ایشان در پارلمان کشورهای اسکاندیناوی لایحه ی مبارزه با ساپورت را تصویب نموده و ون های گشت ارشاد برای دستگیری زنان و دختران راه بیاندازیم.

    به هر روی از اینکه کوشیدید ما را نیز مانند بخشی از مردم و اپوزیسیون ایران وارد بازی های جناحی خود کنید سپاسگزاریم. اگر روزی خواستیم در کشور پادشاهی سوئد انقلاب فرهنگی کنیم از شما به عنوان زنجیر زن و چاقو کش برای سرکوب دانشجویان ناراضی دعوت خواهیم کرد . از شما نیز درخواست کوچکی داریم که با این آگاهی های شگفت انگیز سیاسی لطفن در دانشگاه درس ندهید ! همچنین به پیروی از رهبر انقلاب که نام الهام چرخانده را به الهام زهرایی تغییر داد ما نیز پیشنهاد می کنیم نام شما را به ” شارلاتان زهرایی کلام ” تغییر دهند.

    در پایان از آنجا که به علی مطهری خیلی علاقه مند هستید یکی از جملات صلح جویانه ایشان در مجلس شورای اسلامی را به عنوان پاسخ نهایی به درخواست شما تقدیم تان می کنیم ” خفه شو , پفیوز , بتمرگ ! “

     
  105. عباس واحدیان

    عباس واحدیان:
    ✅ …فردای پس از استبداد … ✅
    ادامه متن

    چرا مخالفان نظام ولایت فقیه از براندازی نمی ترسند و امیدوار به فردای روشن ایران و تکرار نشدن دیکتاتوری هستند؟

    مردم ایران با مردم سال ۵۷ که در مصاحبه های بجا مانده از آن دوران اکثریت شان قادر به ادای یک جمله مفهومی صحیح نبودند فرق دارند .
    حکومتها را مردم می سازند ، و مردم ساده دل ۵۷ سازنده این استبداد بودند!
    اگر می خواهید از درک عمومی مردم امروز مطمئن شوید نیاز نیست راه دوری بروید . بعنوان مثال در فضاهای آزاد مجازی مثل تلگرام و توئیتر و فیسبوک که کاربران ترسی از بیان حقیقت و ابراز عقیده ندارند کمی دقت کنید.
    مثلا در توئیتر وقتی یکی از تئوریسین های اصلاح طلب و اصولگرا و یا روساء کامنتی سیاسی و پیچیده میگذارد در عرض چند ساعت می بینیم که با هجوم پیر و جوان و زن و مرد منتقد آنچنان مو را از ماست ولایی بیرون می کشند و آنقدر زیبا آن پست را تجزیه و تحلیل و پاسخ میدهند که حقیقتا هر عاقلی شگفت زده میشود که چطور با ۱۴۰ کاراکتر آنهمه دانش سرازیر می گردد!!

    حال آنکه اکثر کاربران نه رشته تحصیلی مرتبط با علوم سیاسی و‌اجتماعی دارند و نه عضویتی در نهادهای سیاسی و‌مدنی دارند و صرفا پاسخ شان بر اساس درک شان از موضوعات مختلف است.
    پس دیگر ممکن نیست بشود به این مردم دیکتاتوری را زیر عمامه یا تاج قالب نمود .
    بسیار دیده شده که در گروههای اصلاح طلبان اعضا را از استبداد سلطنت طلبان و ایجاد پادشاهی می ترسانند و تا مخالفی حرف رفراندوم و یا ‌براندازی می زند او را بشکل دیوی سلطنت طلب می بینند که در اصل نظام آن دیو را ساخته و بخورد جامعه داده است.
    مهره های نظام با نفوذ در بین طرفداران پادشاهی مدام از قتل و عام گسترده آخوندها و سپاه و بسیج و هر کسی که ریش داشته باشد می گویند تا این دیو شکل واقعی تری یابد!
    ضمن آنکه در میان مخالفان نظام فقط سلطنت طلبان حضور ندارند !

    بسیاری از مخالفان جمهوری خواه هستند آنهم در اشکال مختلف و‌مدلهای گوناگون و حتی میان سلطنت طلبان با طرفداران نظام پادشاهی مشروطه هم تفاوت دیدگاه اساسی وجود دارد .
    اما برای اینکه خاطرتان جمع شود که همه این ترسها ریشه در اتاق فکر رژیم دارند، بنده به بررسی همین نظریه حکومت پادشاهی که طرفداران رضا پهلوی آنرا مطرح کردند می پردازم!
    اگر بنا شود روزی رضا پهلوی بعنوان یک چهره صاحب نام ایرانی حق به رای گذاشتن مدل حکومتی خود را داشته باشد آن مدل بر چه مبنایی خواهد بود؟

    ایشان بارها و بارها گفتند که هرگز بجای مردم ایران تصمیم نمی گیرند و فقط مردم هستند که در دوره پسا گذار از میان گزینه های مختلف آنچه را بخواهند انتخاب می کنند .
    اما نظر ایشان برپایی یک حکومت دموکراسی سکولار است .
    تصور کنیم اگر حزب و مدل حکومتی ایشان برنده انتخاباتی شود که قالب آن پادشاهی مشروطه است چگونه میتوان از استبداد جلوگیری کرد؟
    پادشاهی مشروطه تفاوتش با سلطنت دائمی درین است که پادشاه مثل ولی فقیه خود را منتخب خدا نمی داند که حاضر نشود حتی بخدا هم جواب پس دهد !
    در نظام پادشاهی مشروطه ، قدرت و دامنه اختیارات پادشاه محدود و بیشتر بعنوان نماد و سمبل وحدت جامعه مطرح است . پادشاهی در چنین نظامی طبق آنچه در قانون اساسی لحاظ می گردد هم میتواند از طریق مجلس نمایندگان انتخاب شود و یا مجلس سنا و حتی با همه پرسی مشخص گردد.

    در کشورهای پادشاهی چون ژاپن ، سوئد ، انگلستان و دانمارک برای کنترل شخص شاه قوه قضاییه مستقل و نمایندگان مجالس ( بسته به تعریفی که در قانون از وظایف هر کدام از نهادهای قدرت شده باشد ) و همچنین فضای آزاد مطبوعات و‌ رسانه ها وجود دارند و پادشاه ضمن محافظت و اشراف بر سیاستهای کلی کشور و قوه مجریه ، خود نیز تحت مراقبت نهادهای دیگر قرار دارد و چنانچه کوتاهی و خطا و‌سو استفاده از مقامش ثابت شود براحتی مواخذه و خلع قدرت می گردد !
    درین نوع پادشاهی تاج و تخت موروثی نیست و شخص پادشاه باید کاردان ترین افراد از حیث کارنامه سیاسی و اخلاقی و مدنی باشد .
    این خلاصه ای از نقش شاه در سیستم پادشاهی مشروطه ای است که رضا پهلوی در صورتی که مردم ایران او را بخواهند اجرا می کند !

    ادامه

    ✅ …. فردای پس از استبداد …✅

    هر روزه هزاران ترفند در اتاق فکر رژیم جهت تزریق به افکار عمومی تهیه و تولید میشوند که محتوای عمده آنها عبارتند :
    ۱_ پیامهایی که القای ترس از آینده کشور محورشان می باشد
    ۲_ پیامهایی برای سرگردان کردن افکار عمومی و سمت و‌سو دادنهای غلط و‌دور کردن مردم از اخبار اصلی و مهم روز کشور و سرگرم شدن ملت با خبرهای زرد و فاقد ارزش !
    ۳_ تولید محتوا و خبر برای دامن زدن شایعات ، و پخش اخبار دروغ از قول مخالفان برای بی اعتبار کردن گزارشات درست آنها و همچنین بجان هم انداختن مخالفین
    ۴_ اخباری عمدتا جعلی یا بزرگ نمایی شده که مدام از توطئه های دشمنان خارجی و فعالیت مزدوران داخلی آنها تهیه می گردد تا مردم از ترس عربستان و اسراییل و آمریکا و مزدوران شان راضی شوند همچنان در آغوش ضحاک، مرگ تدریجی را تجربه کنند!

    اما همانگونه که قبلا هم اشاره نمودم هیچ تهدیدی سهمناکتر از تهدید این نظام نیست .فقط کافیست ملت ایران در دوران گذار مراقب احزاب و چهره های مخالف نظام باشند و با هوشمندی از آنان حمایت یا دوری کنند.
    بی گمان دشمنان خارجی نیز هرگز ایران غنی را راحت نمی گذارند اما باور کنید هیچ قدرتی توان مقابله با ملتی یکپارچه را ندارد حتی اگر مثل نروژ فقط پنج میلیون نفر جمعیت اش باشد.
    ایران چنانچه دارای حکومتی غیر متخاصم و صلح دوست شود ، اگر روزی درهای این کشور بر روی جهانیان گشوده گردد دهها منبع عظیم تر از ثروت نفت و‌گاز در اختیار ماست که میتواند بسرعت زیاد کشور را به اوج رفاه و توسعه برساند.
    اینها خواب و‌خیال نیستند و کارشناسان اقتصادی می توانند با ارائه دلایل محکم در رسیدن مردم بدین خود باوری ملی بکوشند !

    جای جای ایران ما پر از فرصت و ثروت هایی است که ی

     
    • جناب واحدیان! شما با این تعبیر اهانت آمیز ( مردم ایران با مردم سال ۵۷ که در مصاحبه های بجا مانده از آن دوران اکثریت شان قادر به ادای یک جمله مفهومی صحیح نبودند فرق دارند .
      حکومتها را مردم می سازند ، و مردم ساده دل ۵۷ سازنده این استبداد بودند) به هموطنان محترم صدر انقلاب اسلامی ایران،هم بی تربیتی ذاتی یا عرضی خود را بنمایش گذاشتی،هم ناامیدی و عجز از رسیدن به شعارهایی که می دهی.
      حالا بی تربیتی و عجز شما را کنار می گذاریم ،از کوزه همان برون تراود که در اوست،اما در مورد این نکته که هر فاکتی در فیس بوک و توئیتر و نظائر آن مطرح می شود کاربران با 140 کلمه دانش خویش در مورد آنرا سرریز می کنند! ممکن است بگوئید آمار اینهایی که شما در خواب و خیال های شعارگونه خویش روی آنها حساب باز کرده ای چقدر است و چقدر از آنها ساکن ایران هستند و چه کمیتی از آنها در داخل زندگی می کنند و باعث امیدواری شما به براندازی می شوند؟! یاد آور می شود که در مقام ارائه آمار باید هم به کمیت مجموعی مردم ایران توجه کرد،هم به عدد کاربران از این مجموعه!
      لطفا شعار نده عباس جان!

       
    • ضمنا فراموشم شد اشاره کنم که در آنموقع که انقلاب عمومی اسلامی ایران وقوع یافت و احتمالا جناب واحدیان شاهرودی مشغول گردو بازی یا بازیگوشی های دیگر بودند،در بین آن کثرت قریب به اجماع ملت ایران و در میان طبقه روشنفکر انقلابی اعم از مذهبی و غیر مذهبی دهها و صدها بلکه هزارها استاد دانشگاه و دانشجویان فهیم و دکتر و مهندس و غیر ذالک حضور داشتند که امثال شما شعارخواران فرصت طلب فعلی شاگرد آنها هم محسوب نمی شوید، مثل مرحوم مهندس سحابی های پدر و پسر و بازرگان ها و دیگران.لطفا شرم کنید و حد خود را بشناسید وگرنه بیشتر نوازشتان خواهم کرد.

       
      • عباس واحدیان

        سیدمرتضی خان آخوندولایی
        سلام براهل سلام
        امابعد
        ازکلاس تربیتی شما درسها آموختم
        اما خلاصه عرض کنم ،حتی همان روشنفکرانی که فرمودید دانای کل بودن عاقبت انقلاب کردنشان را دیدند.
        کجایندآنان؟
        اکثرشان که توسط همین عفریت ولایی بلعیده شدند و فقط آنانی درون نظام باقی ماندن که دوره کاسه لیسی را تمام کرده بودن!
        الان اوج نبوغ انقلابی رجال تان را در علم الهدی، جنتی،حدادعادل، ولایتی و البته خود رهبرتان مشاهده میکنیم.

        پس چرا اینقدر سعی داری مشت پوچ خود را پر نشان دهی؟
        و اینم بگم : اگه تهدیدات شما موثربوداربابان اطلاعاتی تان بهترش را نشان دادن
        به پایان سلام کن سید

         
        • سلام علیکم یا اهلَ السلام!

          من و تهدید؟! من کی تهدیدت کردم قرآن پژوهِ شجاع با مشتی پر از شعار و خواب و خیال؟! کسی که به بی تربیتی شما و شعار خواری و خواب و خیال شما ایراد می کند تهدید می کند یا خودخواه مغروری که می گوید:به پایان سلام کن؟!

          چیزی که من گفتم دو نکته بود :اینکه نسبت بمردم ایران و انقلابیون زبان درازی و بی تربیتی نکن.

          دیگر آنکه آن شعار خواران توئیتری مثل خودت که با 140 کلمه علم از آنان سرریز می شود چه کمیتی از مردم ایرانند؟!

          به همه سلام کن قرآن پژوه مشت پر!

           
  106. ای سرهنگ/* حاج تورج کاظمی! تو فقط در مقابل یه دختر خانم ۱۷ ساله میتونی گردن کلفت بشی! به این میگن سردار اسلام! اینا هیچ نیستن غیر از یه مشت شرور که مملکتی افتاده دستشون و توی خیابونای این مملکت توی سر و کله زن و بچه این ملت بزنن. نعلت بر منقلابیون ۵۷ و حداقل هفت جد و آباد و اینده گانشون.

    /*: ک

     
  107. *شرلوک هولمز در اندرونی*

    قربانت گردم
    چندیست که سر مبارک از زیرلحاف رعیت بیرون کشیده اید و دیگر کاری به کار موالید و ازدیاد نفوس رعیت ندارید

    بیت:سر نکن زیر پتو زیر لحاف
    خود این کار خلاف است خلاف*

    در عوض زده اید در کار شرلوک هولمز !!.هر گاه رعیت در گوشه‌ای از ممالک محروسه از سر شکم سیری روولوسیون می‌کند و از صدر تا ذیل قبلهٔ عالم و جان نثاران را نمد مال می‌کند مشام مبارک بوو میکشد که این کار اجنبی است.
    قربانت گردم تنابنده‌ای این همه شرلوک هولمز نبود که شما بودید.
    عجالتا این ایام که قوسِ قمر به عقرب افتاده است و معلوم نیست امارت دستِ کیست؟اقتصاد پیزوری و امورات مالی و پول رایج ممالک محروسه بهای استخوان سگ شده است.باز هم مشام مبارک رده پای اجنبی مخصوصا ینگه دنیا را بوو میکشد.
    قربان این مشامتان حکما شرلوک هولمز که هیچ، خانم مارپل نیز پیش پایتان چرخ پنجم گاری شده ا‌ند،حال کجاست این رعیت بی‌ چشم و رو که قدر این همه سینماتو گراف را بداند؟

    علی ایحال که این ایام هر گاه رعیت به واسطه سد معاش روولوسیون می‌کند و ما را فحش مال میکنند، شما و جان نثاران نیز به حق بر سر این رئیس الوزرا میکوبید که یعنی‌ این تو کردی
    خدا سر شاهد است این حاجی خان رئیس الوزرا نه صدارت عظما, که دویومین پخمهٔ تاریخ بعد ازأبوموسی الأشعري است که مادر گیتی‌ زاده است، کرور کرور شکر که ایشان دهان باز نمیکند که بگوید:
    پنداشتی حاشا که شما ۳۰ سال است که بر تخت نشسته اید و سر مبرکتان را در هر سوراخی فرو می‌کنید از زیرلحاف رعیت بگیر تا امورات پیزوری مالیه نه انگار که قبله عالم مملکت داری کرده ا‌ند.
    فدایت گردم شرلوک هولمز کجا به قأعده زرنگی شما بود که نبود؟

    از حوالی مسجد شاه گذر میکردیم آفتابه داره مبال مسجد, لوله هنگ به دست بیخ دیوار گیرمان انداخت و عرض کرد:
    لابد صنف ما هم اگر به واسطه تنگی معاش در خیابان روولوسیون کند به اجنبی وصل است و عجالتا بند ناف مان را هم در وال استریت چال کرده ا‌ند.مملکت دست شیخ شیپور یا کریم شیره‌ای میبود بهتر از این میشد که شد حکما آلاقوز هم ایضا
    (الا قوز از سوگلی‌های سیبیلوی حرمسرای شاه شهید)

    فدایت گردم پنداشتی پنج تیر روسی میرزا رضا کرمانی خوفش کمتر است از زخم زبان رعیت .

    خاک پای جواهر آسا

    تلقرافچی

     
  108. اخبار: تشکیل اتاق جنگ اقتصادی به دستور این دومی.
    مش قاسم: اینا در فکر و ذکرشون غیر از جنگ و جدال هیچی نیست. از روز اول هم همین بوده. در هر موردی از لغاتی که استفاده میکنن که در جنگ و جدل بکار میره: همه مشغول خدمات در این یا اون سنگر هستن، اقتصادشون اتاق جنگ داره، فرهنگ و هنر و ادبیات در همه زمینه ها مشغول جنگ میباشند،رفتارشون با ملت رفتار با ملت جنگیه. همه مشغول جنگ با دشمن میباشند. با اینا این مملکت هر روز غیر از پسرفت هیچ اتفاقی نمیفته.

     
  109. https://www.balatarin.com/permlink/2018/7/8/4871891

    سلام داش محمد، لینک بالا ا سایت بالاترین ، خوندمو ا ته دل به روان پاک رضا شاه درود فرستادم. جاش بهشت، ما ملت لایق یه همچی رهبری نبودیم

     
  110. سلام و درود

    پس وزارت آموزش و پرورش و سازمان ورزش و جوانان و مؤسسات ورزشی که از بودجه عمومی تغذیه میکنند به چه دردی میخورند؟ فکر نمیکنی اگر او معلم و مربیان شایسته ای میداشت و در یک رشته ورزشی فعالیت میکرد و باعث سرافرازی کشور و به اهتزاز در آمدن پرچم ایران در میادین ورزشی دنیا میشد بهتر بود؟ مگر پهلوان حسین رضا زاده و پهلوان بهداد سلیمی هم چون او نبوده اند؟ یا او چون آنان نبوده؟ فکر نمیکنی حال که بجای جهان پهلوان شدن با آن وضع فجیع و سوابق زشت با توطئه زندانبانان و زندانیان کشته شده، تنها خودش مقصر نبوده که به این مسیر کشیده شده و جامعه و دستگاههای تعلیم و تربیت در حقش کوتاهی کرده اند و او را به این سمت و سو سوق داده اند ؟
    وقتی جامعه بیمار باشد، زیبایی، زورمندی، درک و دانش، هنر و هر فضیلتی که سبب شاخصیت فرد شود به صورت یک بدبختی بزرگ در میآید! در همه کشورهای متمدن مسئولین ورزش به دنبال اینچنین افراد زورمندی میگردند تا از آنها قهرمانانی برای فتح میادین ورزشی بین المللی و کسب مقامهای جهانی تربیت کنند، کشتن و آتش زدن از هر مردم بیخردی بر میآید. اگر جامعه نتواند برای هر تیپ و قشر اجتماعی جایگاهی تعریف کند و به آنها اختصاص دهد باید منتظر تکرار و باز تکرار این مصیبتها و قربانیان دیگری بود.

     
    • سلام و درود

      این مطلب پاسخی به نوشته زیر از یکی از دوستان« ناشناس »است که راه حل این مسائل را در پاک کردن صورت مسئله میداند :

      ناشناس
      1:23 ق.ظ / جولای 8, 2018
      ویرایش شده

      « باید تک تک این آشغالهای اجتماع را به زباله دانی ریخت و آتش زد!
      فرقی نمیکنه؛ لات مردمی باشن، لات حکومتی باشن و یا برن سوریه.
      همشون رو باید آتش زد!
      برای پاک سازی ایران، باید در نخستین قدمها، این افراد را پاکسازی کرد!
      اینگونه افراد را یا باید تا آخر عمر در تیمارستان بستری کرد و یا اینکه آتش زد!
      حیف زندان نیست! »

      دوست گرامی! چهار دهه است که ارباب قدرت با رویکرد ریشه کن کردن نا هنجاریهای اجتماعی از جمله مواد مخدر، بی حجابی، بی عفتی، قاچاق کالا، مشروب خواری و اراذل و اوباش، تنها با معلول جنگیده و شاخه های نا هنجاریها را هرس کرده اند. کشتن و آتش زدن، پاک کردن صورت مسئله و شانه از زیر بار مسئولیت اجتماعی خالی کردنست. در کشورهای متمدن متفکرین، مصلحین، حقوق دانان، روانشناسان، جامعه شناسان و روحانیون حقیقی، جهت حل و کنار آمدن با این دست ناهنجاریها و هنجار شکنیها مطالعات گسترده ای میکنند و سیستم و چاره اندیشی های موفق سایر کشورها را هم بخوبی بررسی و با شرایط و ویژگیهای اجتماعی خود تطبیق میدهند تا سرانجام بتوانند بدون کشتن و آتش زدن و آسیب زدن به فرد و جامعه امکان زیستی انسانی برای همه طبقات و اقشار و تیپها و سلیقه ها را فراهم کنند. اذیت و آزار و کشتن از هر آدم ناشی و نادانی بر میآید! راه حل درست نیاز به دانش و کار کارشناسی و هم اندیشی خبرگان مرتبط با موضوع دارد.

       
      • سلام
        نمیدونم!؟
        شاید شما حرفه ای ها و داناها! یه راه حل عملی پیش پای دیگر اساتید بگذارید.
        همش شعار دادن و تریپ روشنفکر گرفتن و حرف های صد من یه غاز زدن که نشد کار.
        شما بگو چطوری میتونی یه همچین جونورایی را رام کنی؟ اصلاً با اونا بودی؟ میدونی به چی فکر میکنن؟ میدونی از زندگی چی میخوان؟
        شما مثل همیشه، بی دقت و بدون تفکر مطالب دیگران را سرسری میخونی و به عمق مطلب پی نمیبری. من دو راه پیش رو گذاشتم که یکی از آنها تیمارستان بود و متمدنانه.
        در جامعه ای مثل ایران اینگونه پُزهای روشنفکری جواب نمیده.
        بله، حرف شما موقعی جواب میده که اول سرشاخه ها نابود بشن و بعد زیر دستها و تازه کارها را آدم کرد. کسی که 20 یا 30 سال توی این فازها بوده و نزدیک 10 بار سابقه ی زندان، کسی که دوست خودش را موقعی که مهمون خونه اش بوده کشته، کسی که خودش را عقاب ایران لقب داده بوده…و …اینجور جونورها آدم بشو نیستن! یا تیمارستان و یا قبرستان!
        حالا باید چقدر هزینه کرد که این طرف آدم بشه…تازه درصد مؤفقیت 10 درصد هم نیست. مگر این آدم چقدر ارزش داره؟ کسی که در طول زندگی فقط شر بوده و شرارت کرده.
        مثلاً شمایی که اینقدر در مثنوی غرق شدی را آیا میشه از مثنوی جدا کرد؟!
        کمی فکر کن و بعد نظر کارشناسی بده.
        در کشورهای متمدن؟!…آیا ایران هم جزو کشورهای متمدن حساب میشه؟!
        در کشورهای اسکاندیناوی اینگونه آدمها را در تیمارستان بستری میکنن و میبندن به قرص و شربت تا تبدیل به یک موجود خنثی و بی آزار بشن.
        نمیدونم تا حالا توی زندگی شخصی به تور همچین آدم هایی خوردی یا نه؟
        ولی بازم میگم…قبل از اظهار نظرهای شعاری و فضل فروشی یک کم فکر کن و بعد بگو.
        شما بهتره به همون مثنوی بچسبی و به دیگران انگ نادانی و ناشی گری نزنی!
        اذیت و آزار و کشتن، درست همون کاری ست که این جونورها میکنن.
        امثال شما هم درست مثل شاه یا آخوندها، به این تیپ آدم ها نیاز دارید؛ آنها را با تمام شرارت ها در آب نمک میخوابانید و در مواقع حساس آنها را به جون مردم میندازین…اینطور نیست؟ وگرنه این دلسوزی شما چه معنایی داره؟
        اگر ناموس شما یا فرزندان شما را شکار کرده بودند، آیا باز هم از این فلسفه ها میبافتی؟ اگه خودتو توی خیابون خفت کرده بودند و یا جلوی چشم تو به ناموست تعرض میکردن باز هم اینجوری شعار میدادی؟… تا حالا با قمه جلوت سبز شدن که اونجات پاپیون بشه!؟
        حتماً دنبال کارشناس و مجلس خبرگان باش و خودت بجای آنها نظر نده. و دیگران را ناشی و نادان ندان!
        کاش یه روز از زندگی فلسفی و عرفانی خودت را در جوار این جونورها سپری میکردی تا به عمق فاجعه پی ببری.
        حرف آخر اینکه:
        کسی که اعتیاد 20 یا 30 ساله داره را نمیشه ترک داد…علاج یا تیمارستان و یا قبرستان.
        به خودت نگاه کن…خودت را میتونی درمان کنی؟
        توبه ی گرگ مرگِ!… یا مرگ خاموش و به سبک متمدنانه در تیمارستان!
        بله، برای نجات نوچه ها و کسایی که از اینها قهرمان ساختن راههای زیادی وجود داره.
        این پاک کردن صورت مسئله نیست، این بهترین راه ممکن برای پاک سازی جامعه از شر این جونورهاست…کسایی که حتی دیدن قیافه ی نحسشان، آدم را زهره ترک میکنه!

         
        • سلام و درود

          شما نشان بده در کدام کشور اراذل و اوباش را آتش میزنن؟ شکی نیست که بشر فعلاً راه چاره بهتری از زندان برای مجرمین خشن پیدا نکرده و به همین دلیل در اغلب کشورهای دمکراتیک آنها را در زندان نگه میدارند. تردیدی نیست که مجرمین را بایستی مطابق جرایمی که مرتکب شده اند کیفر داد و البته کیفر هم میدهند، عرض بنده این است که باید اولویت برخورد را به تعلیم و ترتیب داد.

           
  111. (گرچه روح دیدنی نیست و کسی روح را ندیده، هیچ بعید نیست که مجموعه محاسبات و قانونمدیهایی که بر شمردیم نازلترین مرتبهٔ بُعد روحانی ماده باشد) این محاسبات و قانونمندیها در مراتبی بسیار پیچیده تر و بیشتر شامل تمام گیاهان و درختان و حشرات و حیوانات و انسان و زمین و منظومه شمسی و کهکشان ها در مراتب و حجمی که در عقول و تصور نمیگنجد هم میشود و ما در دل اینهمه قوانین و حقایق شناوریم، چه به آنها فکر کنیم و چه نکنیم آنها وجود دارند . شما فکر نکن بیهوده آفریده شده ای و خداوند میلیاردها اتم و مولکول و سلول را با تعداد حیرت آوری بافت و رگ و پی و استخوان و ماهیچه و چشم و گوش و حواس و عقل و عاطفه و شعور ی که بشما داده، همه را عبث و بیهوده سرهم بندی کرده تا گاهی حرفهای مطالعه نشده و شتابزده و از سر عصبانیت بزنی و منکر معنویت و عالم معنا بشوی ، نه دوست من قدری عمیقتر و گسترده تر بیندیش. ماده و معنا دو روی یک سکه اند و از هم جدایی ناپذیرند،ماده را چون منشوری که در برابر نور آفتاب میگیرند در مقابل نور عقل و خرد خود قرار بده و به ابعاد دیگر ماده و عالم مادی توجه کن، آنگاه عالم معنا را زودتر از عالم ماده میبینی و معنویت را زودتر از ماده در می یابی.
    ( آنچه به عرض شما رسید تنها ذره ای از مجموعه بی انتهای اسراریست که در حد مطالعات و دانش اندک …
    ……………..
    شفیعی گرامی شما اول خدایی (الله) را آفریننده می دانید بعد به شعار دادن روی می اورید. شما کافیست از این دهنگرایی لختی بیرون آمده و به واقعیتهایی که می بینید و حس می کنید بنگرید با دیدی نیوترال(بدون جهتگیری) نه دینی. در انصورت بعد از مدتی بدین نحو نگریستن برگردید و نوشته های خود را دوباره بخوانید.شما کافیست که یک لحظه به این فکر کنید که اصولا بود و نبود خدا (الله) برای من نوعی و یا هستی و…چه فرقی دارد؟هیچی! بعد از این مرحله است که بخوبی در خواهید یافت که انچه را بنام معنی زندگی و معنویت و روح …بخورد ما داده اند همه بیهوده و بی معنی است. این قوانین که چدای از ماده نیستند بلکه درون ماده اند و این وجود ماده است که به این قوانین موجودیت می دهد و در یک چرخه ایی قوانین باعث بوجود آمدن ترکیبات و فرمها و اشکال و محتوای و روابط بین ذرات و کهکشانها و ….و کل هستی می شود نه برعکس.بنابراین چنین احتمالی که قوانین روح و معنی …هستند درست نیست. ماده و معنی به هیچ وجه دوروی یک سکه نیستند بلکه خود سکه اند و آنهم ماده است. تازه بفرض که شما ثابت کردید که خدایی و روحی بدون ماده هست بفرمائید به همان پرسش اول من پاسخ دهید که چنین وجودی چه تاثیری در زندگی من و شما و ملیونها می گذارد البته بجز نوندونی شدن برای سید مرتضی و همفکرانش! اصولا داشتن باور مثل هر رویداد دیگری و خود زندگی تمرین است.شما درست بهمان ترتیب که راه رفتن را با تکرار و تمرین فرا می گیرید و بجایی می رسید که بدون فکر کردن می توانید گام بردارید باور هم همین است.برای ناباور شدن هم تمرین و تکرار لازمست.در اول شاید با کمی ترس و شاید و باید درست مثل افتان و خیزان رفتن نوزاد و بعد مصمم تر و راحت تر به مرحله ایی خواهی رسید که به آنچه الان نوشته ایی می خندی!

     
    • من ارزشی برای مورد خطاب قرار دادن نویسنده مطلب بالا قائل نیستم چون وضعیت وخیم او برای همه اهالی این سایت روشن است اما او که اینگونه نون دونی ورد زبان او شده و مازاد بر آن و فحش های دیگر هنری ندارد روشن کند نون دونی خود او بعنوان یکی از فراریان از وطن چیست؟ من از کجا بدانم نون دونی او آخورهایی که امریکا و انگلیس و اسرائیل برای فراریانی مثل او فراهم می کنند نیست؟! مثل آخورهایی که برای منافقین خلق تدارک دیده اند و هنوز ادامه دارد.این در مورد نون دونی!

      اما در مورد خدا یا آفریدگار جهان باز این فرد عصبی فراری از وطن خلط مبحث کرد بین “نقش خدا در زندگی انسان” که خود بحث دیگری است،و بین “اصل وجود خدای جهان”! نگاه کنید به سواد و فرهنگ و اطلاع این فرد که هنوز نمی تواند در بحث با مخاطب خود بین ایندو حیثیت تفکیک کند که گزاره”آیا جهان جهان آفرین و خدایی دارد”؟ غیر از این گزاره است که “خدای جهان آفرین چه نقشی در تکوین و تشریع زندگی بشر دارد”! و واقعا با چنین موجودی با این درجه از فهم و درک و مغلطه چه رفتاری داشت و با او چگونه سخن گفت،او حتی نمی فهمد که بحث از وجود یا عدم خدای جهان آفرین بحثی صرفا عقلی و باصطلاح امروزی بحثی پیشا بحث از دین و بعثت انبیاء و فلان دین و فلان دین است و نشانه این سوء فهم یا عدم درک این است که یکراست می رود سراغ “الله”! و کلمه “الله” را بعنوان پرانتز توضیحی می گذارد پیش روی مخاطبی که با او در اصل وجود “جهان آفرین” گفتگو می کند! خوب واقعا محل تردید است که اصلا چنین فردی با این درجه از خلط و عدم درک مسائل و با آنهمه درشتی و بدزبانی و بی منطقی آیا شایسته خطاب و گفتگو هست یا نیست؟ و بنظر من مخاطب او در این بحث آب در هاون می کوبد چون مزدک بی منطق این سایت نه منطق و بحث های عقلی می شناسد و می فهمد و نه ذاتا می تواند خود را از فحش و بد زبانی و بی ادبی و خشونت کلامی جدا کند،و ظاهرا مخاطب مزدک که تاره به این سایت آمده هنوز نمی داند که مزدک این سایت غیر از فحاشی و زشت گوئی و بد زبانی که خمیره ذات او شده است چند سال قبل در یکی از بحث بطور صریح هم قانون علیت عمومی حاکم بر جهان و اجزاء جهان را که قانونی عقلی،فطری و ارتکازی برای انسان است نفی و انکار کرد و هم قاعده محال بودن اجتماع نقیضین را! حال به گذشته کاری نداریم نگاه کنید و نگاه کند مخاطب او در این بحث ها (بحث از واقعیت داشتن جهان آفرین در عالم واقع نه در عالم ذهن که انعکاس و واسطه ارتباط انسان با واقعیت عینی و جهان بیرون از ذهن است) به این عبارت او در این نوشته سفسطه آمیز :

      ” این قوانین که چدای (جدای) از ماده نیستند بلکه درون ماده اند و این وجود ماده است که به این قوانین موجودیت می دهد و در یک چرخه ایی قوانین باعث بوجود آمدن ترکیبات و فرمها و اشکال و محتوای و روابط بین ذرات و کهکشانها و ….و کل هستی می شود نه برعکس..”!
      در یک چرخه ای قوانین باعث بوجود آمدن ترکیبات و ..الخ”!
      کسی نیست به این سفسطه گر فحاش بگوید شما وقتی در این گزاره تعبیر به “باعث”می کنی،بطور خودکار در حال اذعان بقانون علیت و پذیرش آن هستی! معادله روشن است یعنی می گوئی یک چرخه ای از قوانین (که البته باید چرخه قوانین را توضیح داد) سبب،علت و باعث پیدایش مجموعه این جهان و ترکیبات و اشکال و انواع آن شده است! بنابر این می پذیرد که :1- قانون علیت عمومی بر جهان و در جهان حاکم است . و 2- چرخه قوانین دقیق و هوشمندانه حاکم بر جهان سبب پیدایش اینهمه تنوع و ترکیب و اشکال دارای حیات یا فاقد حیات شده است!
      حالا یک سوال ساده : سفسطه گری که قانون علیت عمومی حاکم بر جهان و در جهان راپذیرفته است و یک “چرخه قوانین”را سبب پیدایش جهان یا تنوعات و ترکیبات و اشکال موجود در جهان می داند می تواند بجای فحش و نون دونی نون دونی کردن و سفسطه توضیح دهد که آیا خود آن قوانین و آن چرخه پیچیده ای که سبب پیدایش وضع موجود در جهان محسوس شده است، مطابق قانون علیت عمومی از کجا پدید آمده است؟! خود بخود (تصادف!) یا تحت قانون علیتی که به آن اذعان کرد؟!

       
    • مزدک گرامی من هم به وجود روح اعتقادی نداشتم ماجرائی برایم پیش امد که در مورد اعتقادم شک کردم داستان از این قرار است که در سال82 شب که از دفتر کارم به خانه امدم چون خیابان محل مسکونی من هنوز چراغ نداشت و باران هم میبارید گویا من متوحه موتور سواری که از طرف مقابل میامد نشدم وایشان با سرعتی که داشت به من زد من مطلقن هیچ کدام از این اتفاق رامتوجه نبودم زیرا در اثر تصادف سرمن از طف چپ به جدول خیابان خورده وبه حال کما رفته بودم چون لابی من مجتمعی که در ان زندگی میکنم از پشت شیشه مخل خود میبیند ومتوجه میشود تا برای کمک من بزسد موتور سوار فرارمیکند مرا به سالن اجتماعات برده میخابانند ودو نفر از ساکنان مجتمع که پزشگ بودند مداوای اولیه را انجام میدهند وبه اورزانس تلفون میکنند من انزمان که در سالن درازکش ودر حال کما بودم خودم را دیدم که انحا خوابیده ام به خود میگفتم چرا من شام نخورده امده ام اینجا خوابیده ام شاید شما یا هرکس دیگری این را باور نکند ول عین واقعیت است ومطلقن از خودم نساخته ام

       
  112. آقای احمد قدیمی

    دوست عزیز احتیاج به تورات و انجیل نیست که مشروب حلال است یا نه . این آیه قرآن است و با ترجمه مکارم شیرازی که به ما میگه در حال مستی نماز نخوانید چون نمیدانید که چه میگویید ( سوره النساء آیه 43)

    سوره ۴: النساء – جزء ۵ – ترجمه مکارم شیرازی
    Translation تغيير سوره و ترجمه
    Recite تلاوت
    Searchجستجو

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿۴۳﴾
    اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد! در حال مستي به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه ميگوييد! و همچنين هنگامي كه جنب هستيد – مگر اينكه مسافر باشيد – تا غسل كنيد. و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا «قضاي حاجت» كرده‏ ايد، و يا با زنان آميزش جنسي داشته‏ ايد، و در اين حال، آب (براي وضو و غسل) نيافتيد، با خاك پاكي تيمم كنيد! (به اين طريق كه) صورتها و دستهايتان را با آن مسح نماييد. خداوند بخشنده و آمرزنده است. (۴۳)
    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ ﴿۴۴﴾
    آيا نديدي كساني را كه بهره‏ اي از كتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاي اينكه از آن، براي هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براي خويش) گمراهي مي‏خرند، و مي‏خواهند شما نيز گمراه شويد. (۴۴)
    وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا ﴿۴۵﴾
    خدا از دشمنان شما آگاه است؛ (ولي آنها به شما زياني نمي‏رسانند.) و كافي است كه خدا ولي شما باشد؛ و كافي است كه خدا ياور شما باشد. (۴۵)

     
    • در این آیه نکات جالبی است.گفته می شود یا ایهاالذین آمنو یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید.کسانیکه با زبان عرب آشنایی دارند میدانند که این عبارت استثنا پذیر نبوده شامل زن و مرد و مورد خطاب دادن کل مومنان است یعنی کسانیکه باور قلبی به خدا و رسول و معاد دارند.سپس اشاره میکند به اینکه در حال مستی به نماز نایستید تا بدانید چه میگویید.خوب اینجا دومعنیست اول اینکه مومنان از نماز خواندن با مستی نهی شده اند نه از سایر امور و دوم اینکه اشاره میکند بدینکه مومنان هم مست میکنند یعنی مشروبات الکلی مصرف میکرده اند.اگر بحث تحریم عمومی این مشروبات بود اولا نباید یا ایهاالذین آمنو می آمد بلکه یا ایها الناس یا لغاتی مشابه میامد تا این دسته افراد را از مومنان جدا کند و بعد اینکه تحریم را به کل امور نسبت میداد نه تنها به خواندن صحیح نماز.به نظر میرسد ارائه این آیه نشانه عمومیت تحریم مشروبات نیست.
      آیات بعدی هم خود مشخصا بی ارتباط هستند.

       
      • در پاسخ به ناشناس اول در این مورد توضیح داده شد که خطاب قرآن و اسلام عام است نسبت به همه بشر نه خصوص مسلمانان و مومنان به اسلام و قرآن چه در عصر نزول قرآن و چه بعد از آن الی یوم القیامه،و باصطلاح کفار مکلّف بفروع هستند چنانکه مخاطب به اصول دیانت اسلامی هستند. اضافه بر این کسی که معتقد بدیانت اسلام نیست چه نیازی دارد به اینکه مضمون این آیه را (که شرط گذاری برای صحت و درستی ورود بنماز است) مختص به مسلمانان کند؟! او که اصلا اسلام و قرآن را قبول ندارد! بنابر این پس کسی که خارج از دیانت اسلام است نیازی به فضولی او نیست! او در هر حال احکام اسلامی را نمی پذیرد و عمل نمی کند اما چنانکه توضیح دادم اصل خطاب قرآن به عموم انسانهاست نه انسانهای عصر نزول قرآن و بر این مطلب شواهد فراوانی از قرآن و روایات هست که مجال طرح آن نیست.
        اینکه تحریم فقط مخصوص بحال نماز نیست را هم در کامنت بالا و باطرح آیات دیگر نشان دادم.
        البته برخی مسلمانان ممکن است تخلّف کرده باشند یا تخلف کنند و شرب خمر کرده باشند یا شرب خمر کنند و اساسا مجازات و حدّ شرب خمر برای همین بازدارندگی وضع شده است ،اما در هر حال اینکه برخی از مسلمانان چه قبل از نزول آیات دیگر و چه بعد از آن شراب خورده باشند کشف از جایز بودن یا حلال بودن خوردن شراب در شریعت اسلام نمی کند! برای اینکه هم آیات دیگری در قرآن وجود دارد که صریح در تحریم است،هم روایات زیادی در سنت نبوی و عترت وجود دارد و هم این آیه در مقام بیان حرمت خوردن شراب نیست.

         
    • نه اشتباه کردید،مساله حرام بودن شراب یا باصطلاح زبان عربی و قرآن و روایات”الخمر” ربطی به این آیه ندارد،این آیه در آخر توضیح خواهم داد اما مساله حرمت خمر یکی از ضروریات دین اسلام و فقه اسلامی است تاجایی که منکر حرمت آن در حکم منکر ضروری دین است،شما اگر مراجعه ای به کتابهای فقه شیعه و سنی کنید یا جدای از سطحی نگری به ترجمه یک آیه به تفاسیر تفصیلی مراجعه کنید می فهمید که حرام بودن خمر یا شرابی که مسکر است یعنی سکر آور است و عقل را زایل می کند هم مورد اجماع اسلامی (و نه فقط اجماع شیعی) است و هم در مورد آن چند آیه مستقل نازل شده است و هم بیشمار روایات نبوی از خود پیامبر اسلام و از عترت طاهرین او نقل شده است و اختصاصی به قرآن ندارد. بنابر این حرام بودن شرب خمر (شراب) از مسلّمات دینی است و این آیه نیز هیچ دلالتی بر حلال بودن شراب در غیر حالت نماز ندارد بدلیلی که عرض خواهم کرد.اما آیات دیگری که بتدریج در مورد حرام بودن شراب که سنت رایج جاهلی بین اعراب بود نازل شده است اینهاست:

      يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما …. يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
      (البقره/219)
      در باره شراب و قمار، از تو مى ‏پرسند، بگو: «در آن دو،گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است، و[لى‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» ، اين گونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‏ گرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد
      —-
      در این آیه که سوال از حکم نوشیدن خمر و سوال از حکم قمار بازی است بصراحت تعبیر کرد به “اثم” بودن اینها،اثم در لغت عربی و عرف متشرعه و زبان قرآن و روایات یعنی “گناه”،و در روایات اسلامی نیز بر “گناه کبیره”بودن شرب خمر تاکید شده است ،آنگاه وقتی قرآن به این صراحت خوردن شراب و قمار بازی را به گناه تعبیر می کند می توان ملتزم شد به حلال بودن آن و نسبت دادن حلیت شرابخواری به قرآن؟! البته چنانکه اشاره شد و در روایات هست و در تفاسیر توضیح داده شده،تحریم و حرام کردن شرابخواری که سنت رایج و ریشه ای در بین اعراب بوده است بصورت تدریجی و بیانات ملائم تا شدید بوده است مثل همین آیه که علیرغم تصریح به گناه (اثم) بودن قمار و شراب اشاره به برخی نفع های زود گذر دنیائی برای آنها شده است.

      آیه دیگر :
      يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
      (المائده/90)
      یعنی :اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.

      که در این آیه از خمر (شراب) و چند مصداق دیگر بصراحت به پلیدی منتسب به شیطان یاد شد،و چطور می شود خمر از نظر قرآن “رجس” پلیدی ناشی از وسوسه شیطان باشد در عین حال خوردن آن حلال باشد؟!
      در آیه بعد هم فرمود :إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون‏.
      همانا شيطان مى‏ خواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمى‏ داريد؟
      یعنی اینها لوازم خمر است که رجس شیطان و اثم و گناه است و باید از آن دست بردارید آیا دست بر می دارید؟ تعبیر منتهون در لغت عربی نیز یعنی اثر یک “نهی” را پذیرفتن،یعنی اینکه خمر مورد نهی است و نهی ظاهر در حرمت است.
      —–
      نیز یکی دیگر از دلایل حرام بودن شراب خواری در شریعت اسلام ،وجود بیشمار روایات از طرق فریقین (شیعه و سنی) در مجامع روایی اسلامی است که اگر بخواهم حتی شمّه ای از آنها را اینجا نقل و ترجمه کنم مثنوی هفتاد من کامنت خواهد شد!
      —-
      اما آیه شریفه مطرح شده ،اولا تعبیر “یا ایها الذین آمنوا” در قرآن هیج دلالتی بر اختصاص مضامین آیات ب مسلمانان ندارد،برای اینکه دعوت قرآن و دیانت اسلام که ختم ادیان و کتب آسمانی است دعوتی عام است و اختصاصی بزمان و مکان نزول وحی ندارد،این بحث البته مفصل است و شواهد زیادی دارد که الان بحث ما نیست،غرض این است که این تعبیر ربطی به اختصاص حرمت خمر به مسلمانان یا مومنان ندارد برای اینکه مخاطب شریعت و مخاطب قرآن طبیعت انسان بما هو انسان است و باصطلاح مورد نزول آیات تخصیص دهنده آنها بمخاطبان عصر نزول ندارد.گذشته از همه اینها چنان که اشاره شد این آیه اصلا در مقام بیان حرام یا حلال بودن خود خمر نیست بلکه در مقام شرط بودن “مست نبودن ناشی از خوردن شراب”در حال نماز است و باصطلاح قید “و انتم سکاری”( یعنی وقتی شراب خورده اید و مست هستید) قیدو حالی است برای جمله “ولاتقربوا” یعنی نزدیک نشوید به نماز (یا مسجد چون غالب نمازها در مسجد خوانده می شد) در حالیکه مست هستید.در روایاتی که در شان نزول این آیه وارد شده است اینطور است که عبد الرحمان بن عوف و برخی دیگر تخلّف کردند (یا هنوز آیات تصریح کننده به حرمت شرب خمر نازل نشده بود) و شراب خوردند و بصورت مست بمسجد رفتند و برخی آیات قرآن را در حال نماز بصورت غلط خواندند،این آیه نازل شد که ای کسانی که ایمان آورده اید در حال سکر و مستی به نماز یا مسجد وارد نشوید تا بدانید در حال عبادت چه می گویید،بنابر این این آیه در مقام شرط گذاری برای نماز یا ورود به مسجد است نه در مقام حلال یا حرام بودن شرب خمر..

       
      • جناب سید مرتضی چرا معنی اصلی زبان عرب و قرآنی که برای همین عرب زبانان نازل شده با تفسیرهای عجیب و غریب از مسیر خودش خارج می کنی؟در بسیاری از آیات خلاف این تفسیر شما وجود داره و مومنان به معنی همان مومنان به کار رفته نه معنی عام!!به آیات زیر نگاه کنید تا متوجه بشوید که خداوند چگونه تعبیر عام به کار می برد:
        رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ
        خداوند تمام مردم را در روزی که شکی در آن نیست جمع می کند و خداوند هرگز خلف وعده نمی کند.(تمام مردم نه فقط مومنان!)
        اما در مواردیکه خطاب باز عموم مردم است از عبارات دیگری نظیر بنی آدم استفاده می کند نه ایهاالذین آمنوا!:
        أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
        ای بنی آدم(تمام ابنا بشر از کافر و مسلمان)آیا خداوند با شما عهد نکرد که پیروی شیطان را نکنید زیرا دشمن آشکاری برای شماست.
        پس باز هم مشاهده می شود که خداوند برای عرب زبان همانگونه که خود وعده داده به بیانی ساده قرآن را قرائت کرده و آنچنان الکن نیست که نیازی به تفاسیر حیرت انگیز امثال سید داشته باشد.

         
        • جناب ناشناس،من در مورد عمومیت و اشتراک احکام نسبت به همه انسانها توضیح کافی دادم،بدون تردید یا ایها الذین آمنوا یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید،من فقط گفتم که از چنین تعبیری نمی توان نتیجه گرفت که خطاب تحریمی قرآن در مورد خمر و چیزهای دیگر مخصوص کسانی است که اسلام آورده اند،و از این نتیجه بگیریم که پس کسانی که منکر اسلامند و زیر چتر الذین آمنوا قرار ندارند خوردن شراب برای آنها مباح و حلال است! بحث من چنین سوء استفاده ای از قرآن بود و توضیح دادم که از نظر اسلام کفار همانطور که مخاطب به اصول دیانت اسلام هستند مخاطب و مکلف به رعایت قوانین اسلام هستند و گرنه معاقب خواهند بود و می دانید که قرآن برای همه انسانها آمده است و قرآن خود را “هدی للناس” معرفی کرد و اینکه احکام قرآن و خطابات قرآن عام است و محدود به زمان و مکان خاصی نیست قابل استفاده از آیات زیادی از قرآن است و در سنت نبوی نیز بر آن تاکید گذاشته شده است،در مورد موضع یهودیت و مسیحیت در باب شرابخواری نیز توضیح دادم. بنابر این حرمت شرابخواری اختصاصی بمومنان ندارد.

           
    • با تشکر از روشنگری شما ، قصد من از مطلبی که عنوان کرده بودم ترویج یا تایید شرابخواری نبود بلکه میخواستم نحوه پاسخگویی کسی را که بعدها آیت الله شاخصی شد به سوال یک نوجوان که از رفتار و گفتار ضد و نقیض خدا و نمایندگانش گیج شده بود نشان دهم. البته بروال معمول سید مرتضی بی اعتنا به این امر مطلب را بجای دیگری کشاند تا با آسمان و ریسمان بافتن و رد آنچه که خود رهبران دین مسیح قبول دارند بی عقلی بنده و نهایت کمال خودش را ثابت کند!

       
  113. مرگ بر ارتجاع/ نه مجاهد نه ملا

    https://www.facebook.com/1640993829551504/videos/2038042876513262

     
  114. وزیر نیرو: مصرف برق 2 هزار مگاوات کاهش یافت / شایعات صادرات آب و برق واقعی نیست

    وزیر نیرو گفت: با اقدامات انجام شده در حوزه مدیریت مصرف برق که از 19 خردادماه در بخش دولتی آغاز شد، تاکنون 2 هزار مگاوات کاهش مصرف صورت گرفته که این مساله بسیار قابل توجه است.

    به گزارش ایسنا، رضا اردکانیان امشب با حضور در برنامه نگاه یک با بیان اینکه در همه استان‌ها ساعت کار اداری تغییر یافت و همین مساله نیز موجب شد تا شاهد کاهش بار در شبکه باشیم، اظهار کرد: تنها در تهران 250 اکیپ به منظور نظارت بر نحوه مصرف ادارات دولتی بسیج و موجب شد که اکنون شاهد کاهش مصرف برق باشیم.

    اردکانیان درخصوص وضعیت صادرات برق و شایعاتی که در خصوص این مساله طی روزهای اخیر منتشر شده است، تصریح کرد: امکان تبادل برق ایران با کشورهای دیگر وجود دارد چراکه ما قصد داریم به عنوان هاب انرژی منطقه مطرح شویم اما باید گفت در شرایط پیک به هیچ عنوان صادراتی از سوی ایران به کشورهای دیگر صورت نمی‌گیرد……

    به گفته وی، به طور کلی ظرفیت صادرات 1300 مگاوات برق از ایران وجود دارد که در زمان غیرپیک به کشورهای عراق، پاکستان و افغانستان صادر می‌شود و در حال حاضر نیز از کشور ترکمنستان، آذربایجان و افغانستان حدود 700 مگاوات برق دریافت می‌کنیم…..

    اردکانیان با اشاره به شایعاتی که در این مدت منتشر شد، گفت: عده‌ای از افراد در دور از مرز ایران به هوس افتادند تا از شرایط پیش آمده سوءاستفاده کنند. اما با همکاری و اقداماتی که صورت گرفت خوشبختانه توانستیم در ظرف زمان کوتاهی این مشکل را برطرف کنیم و طرح غدیر 2 با 550 میلیارد تومان اعتبار به طور کامل اجرایی شد.

    وی درخصوص انتقال آب به کویت گفت: شایعاتی نظیر این مساله که ایران آب را به کویت و یا به کشورهای دیگر صادر می‌کند به طور کامل مورد تکذیب است اما من انتظار ندارم که این مسیر شایعه‌سازی متوقف شود ولی این انتظار می‌رود که مردم نسبت به چیزهایی که می‌شنوند آگاه‌تر باشند.

    وزیر نیرو درخصوص جزئیات انتقال آب به کویت اظهار کرد: 15 سال پیش یعنی در سال 1382 که بنده معاون آب وزارت نیرو بودم پیشنهادی درخصوص انتقال آب ایران به کویت مطرح شد و این کشور نیز تمایل زیادی به واردات آب از ایران داشت لذا تفاهمنامه‌ای در این راستا منعقد شد که برخی از افراد نیز در آن زمان موافق و برخی افراد نیز مخالف بودند اما به طور کلی به دلیل بحث‌های تغییر اقلیم و احتمالاتی که داده می‌شد در آینده کشور با شرایط خشکسالی مواجه باشد و نتوان به یک تعهد بلندمدت پایبند بود، هیچ‌گاه این تفاهم‌نامه به قرارداد منجر نشد.

    اردکانیان تصریح کرد: وزارت نیرو هیچ برنامه‌ای برای صادرات آب ندارد و شایعاتی که در مورد این مسائل گفته می‌شود تنها به دلیل کارشکنی در حوزه آب است……
    …..
    http://www.entekhab.ir/fa/news/417854/

     
    • رادیو برلین:ما در جنگ در حال پیروزی هستیم!
      منفقین ساعتی بعد برلین را فتح کردند!
      سحاف وزیر خبرپراکنی صدام:همه جا تحت کنترل است و مشکل خاصی نداریم!
      فرودگاه بغداد ساعتی بعد فرو ریخت!
      این روش که معروف به روش گوبلزی شده در تمام سیستمهای متکی بر فرد دنیا کاربردی وسیع داشته و دارد.انکار واقعیت و به جای آن ذهن مخاطب را با دروغی دیگر به جای آن انباشته کردن تا به مقصود اصلی حاکمان که همان فریب مردم است رسیدن.در دنیای امروز بلندگوهای نظامهای فرد محور صرفا در دنیای حقیقی مشغول پروپاگاندا نیستند بلکه در دنیای مجازی هم بصورت شبانه روزی فعالیت دارند.اما یک مثل پارسی هم داریم که میگوید تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!!!

       
      • طرف دیگر قضیه هم البته وجود دارد:بمباران و تکثیر دروغ برای تثبیت یک معنای دروغ در ذهن مردم برای پیشبرد اهداف سیاسی! همان روشی که مارکسیستها بر آن اصرار داشتند:هدف وسیله را توجیه می کند!
        بعد،چه استدلالی بر این مثل عامیانه پارسی وجود دارد که :تا نباشد چیزکی…؟!
        وحی منزل است؟!
        از قبیل قضایائی است که در منطق گفته اند قیاس و برهان آنها با خود آنهاست؟! (قضایا قیاساتها معها)
        و بالاخره اگر در این سنخ بحث ها بنا بر تمسک به ضرب المثل های عامیانه و فاقد دلیل پارسی باشد،خوب ضرب المثل های دیگری هم در مورد حرف مفت زدن و مفت حرف زدن هم هست:
        اگر درب دروازه را بتوانند ببندند اما درب دهان مردم (مثل شما!) را نمی شود بست!
        حال اگر دلتان در بحث هایی که نیازمند استناد است نه حرف مفت زدن،به اینگونه چرندیات مثل سعید الصحّاف و گوبلز و دیگران است،بسیار خوب فرومایگی خود را با این چرندیات حفظ کنید!
        مبارکتان!

         
  115. جهانگیری: «نفت خام را در بورس عرضه خواهیم کرد، بخش‌خصوصی نفت بخرد و صادر کند» .
    «بخش خصوصی» کیست؟
    بانک گردشگری برادرت؟
    اتاق بازرگانی برادرت؟
    صرافی دختر صفدر؟
    بانک آینده علی انصاری؟
    بانک سرمایه هدایتی؟
    بانک دی داماد وزیر صنعت؟
    «بخش خصوصی» کیست آقای جهانگیری؟
    کی سیر میشین؟

    فقط خاک چشمان شما غارتگران را سیر و پر خواهد کرد !
    تاریخ در مورد آئین شما چه قضاوت ها که نخواهد کرد !
    شما ملاها اگر ، “البته واقعا اگر ” آبرویی داشتید ( که البته همه اش کلک و حقه بازی و خیانتکاری بود ) همه اش را فروختید و خوردید !
    امروز نه شما ، نه آئین جنایت بار شما ، نه تاریخ سراسر توام با خیانت و دزدی و غارت و جنایتکاری شما ، هیچ آبرویی ندارید ! خودتان اینها را می دانستید که پشیزی ارزش ندارید ! خودتان میدانستید که همه آنچیزی که اسمش را علم گذاشتید و خودتان را علما نامیدید ، بجز مزخرفات و خزعبلات و موهومات ، هیچ چیز دیگری نیست ! بیچاره این مردمی که به آئین سراسر دروغ و سیاه شما ایمان آورده بودند و در این گرفتاری افتادند !
    اما بدانید که بسیار بد عاقبتی در انتظار شماست ، بسیار بد و هولناک !

     
    • کمی معقول باشید، هنوز مفهوم بخش خصوصی براتون روشن نیست؟! خوب وقتی اعلان عمومی میشه و دعوت میشه از بخش خصوصی معنی اش این نیست که برادرم یا کی یا کی، بخش خصوصی یعنی هر سرمایه داری که امکان خرید برای اون هست، بالاخره در این شرائط قطعا نظارت های بیشتری خواهد شد،حالا بالاخره امریکا (یعنی ترامپ نامرد) یک غلطی کرده و در صدد فشار روی ایران است،تلاش میشه برجام اروپائی حفظ بشه و توی دهن امریکای بد عهد و قلدر هم زده بشه،ما الان وسط ماجرای دیپلماتیک هستیم اینقدر غر نزنید و اینقدر بدبین نباشید و اینقدر بعضی نترسند از جنگ ،نترسید جنگ نمیشه،بنابر این شماها واقعش اینه که طرفدار ایران نیستید،طرفدار مردم نیستید،مخالف این نظامید و فقط میخواهید نق زده باشید،اینقدر کلیشه ای نق نزنید لطفا

       
      • اقا مرتصی گرامی بخش خصوصی در ایران همان بخش خصولتی ونهادهای ظاهرن غیر دولتی هستند در ثانی نفت یک سرمایه عمومی است وباید دردست دولت بوده ودر امد ان به خزانه برگرد نه انکه به بخش خصوصی واگذار شود که بخشی از در امدش را تصرف کند

         
        • درود امی گرامی

          بحث خصولتی بحث جدایی است،من گفتم بخش خصوصی یعنی هرکس (مثلا شما) که دارای سرمایه باشد و بتواند در امر خرید و فروش نفت برای دور زدن تحریم های دولتی و حکومتی مشارکت کند،این معنای اعلان عمومی معاون رئیس جمهور است،و البته با توجه به تجربه تلخ برخی سوء استفاده ها در زمان دولت قبل و تحریم های قبلی که با برجام منتفی شد،لابد دولت فعلی راه کارهایی برای نظارت بر این فرایند در نظر گرفته است.اینکه می فرمایید نفت یک سرمایه ملی است و باید بدست دولت باشد و در آمد ناشی از آن به خزانه ریخته شود،مطلب درستی است که مربوط است به حال عادی و طبیعی ،در حالیکه الان این بحث بدنبال فشارهای امریکا و تهدیدهایی است که برای ممانعت از صدور و فروش نفت ایران می خواهد ایجاد کند.در عین حال من فکر نمی کنم واگذاری فروش نفت (ولو بطور محدود) به بخش خصوصی و تجّار و صاحبان سرمایه حتی در غیر حال تحریم هم ،رویکرد نادرست یا خلاف قانونی باشد برای اینکه فرض این است که دولت و حکومت نفت را بقیمت روز به این بخش خصوصی می فروشد و این بخش خصوصی است که فارغ از تحریم های خاص امریکا که متوجه دولت ایران یا بانک مرکزی یا بانک های ایران است،نفت را به مشتریان می فروشد و قیمت آنرا دریافت می کند و این فرایند هیچ منافاتی با سرمایه عمومی بودن نفت و لزوم واریز درآمدهای حاصل از فروش آن به خزانه ندارد.

           
  116. متاسفانه این نظام تلاش داشت دو موضوع غیر مرتبط را بهم ربط دهد
    دین و دنیا
    این دو از یک جنس نیستند
    دین از منشایی ماورایی امده ودستوراتش غیر قابل تغییر است
    دنیا همه اش ازمون وخطاست و قانونی ثابت ندارد
    دین همواره وجه قوانین ثابتش را توصیه میکند ولی دنیا بخودش اجازه نمیدهد توصیه کند بلکه اقدام میکند و هیچ ابایی هم ندارد که اقدام را روزی نقض کند
    بله این دو اصلا باهم قابل جمع نیستند
    بخاطر همین است که الودگی رهبران دینی به دنیا طلبی اصلا قابل چشم پوشی نیست ولی مزین شدن دنیاطلبان به دینداری همواره الگوی مثبتی در نظر گرفته میشود !!!
    پس این جناب روحانی بهتر است یکی را انتخاب کند
    یا روحانی باشد وبه دین مردم برسد
    یا جوشکار شود وبه دنیای مردم !

     
    • آخه با این مانتوهای مزحک میشود کار کرد؟ ممکن است که آخوند از هر راه ممکن مردم را فریب بدهد، ولی غیر ممکن است مردم کار کردن آخوندا رو باور کنن. دستای آقاها و آقا زاده ها از دستان زنان و دختران هم لطیف تر است. مگر کسانی گوششان دراز باشد که کار کردن و زحمت کشیدن جنس آخوند رو باور کنن.

       
      • باید دید این عکس مربوط به کجا بوده،ممکنه یک کار نمادین ستادی یا فوری بوده،اینقدر نق نزنید! ضمنا “مزحک” غلطه ،مضحک بنویسید تا نوشتتون “مضحک” نشه!

         
  117. رهبر جمهوری اسلامی آیا باورت شده است که اینجوری نمیشه

    1 – نمیشه یک جنگ را 8 سال با شعار ادامه داد و بعد از 8 سال با جام زهر آنچه را که دلسوزان گفته بودند قبول کرد در حالیکه هیچ دستاوردی نداشته و از مردم نیز انتظار ایثار و فداکاری داشت.

    2 – نمیشه یک گروه 6 نفری از روحانیون و آن هم انتصابی نه تنها برای تمام قوانین موضوعه یک مملکت بلکه برای قانونگذاران آن نیز تصمیم بگیرند و مطابق خواسته های خود عمل کنند و در عمل ما نهاد قانونگذاری قوی با قانونگذارانی مستقل و مردمی داشته باشیم.

    3– نمیشه تمام اختیارات و از آن جمله سیاست گذاری داخلی و خارجی در همه زمینه های اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و… در دست نهادهای مختلف باشد و هنگام گرفتن بودجه سرو دست بشکنند اما هنگام ایجاد مشکل و پاسخگویی از خود سلب مسئولیت کرده و تنها دولت را مقصر بدانند.

    4 – نمیشه لیاقت افراد را بر اساس یقه و پیشانی و .. و جدیدا بر اساس ژن و نسبت فامیلی تشخیص داد و به مدیریتهای خرد و کلان منصوب کرد و از ان سو ادعای مدیریت جهان را داشت.

    5– نمیشه ماشین آشغال و به درد نخور را بیش از 20 سال با نام حمایت از کالای ایرانی با چندین برابر قیمت به مردم انداخت و باعث آلودگی و تصادف و دها مرض دیگر شد و در عین حال به مردم پاسخ نداد که چرا کالای ایرانی بهتر نمی شود و نیز این پولهای چندین برابر کجا می رود؟

    6 – نمیشه یک ادم ناشناخته و تازه از راه رسیده را با اشاره ای رئیس جمهور کرد که هشت سال یک مملکت را به نابودی بکشاند ، بعد از ملت خواست باور کنند که او واقعا انتخاب آنان بوده و به عنوان رئیس جمهور قبولش کنند.

    7– نمیشه کسانی را که به گفته خود مقامات 15 میلیون رای داشته اند بدون تشکیل هیچ دادگاهی بیش از 8 سال در حصر نگاه داشت و از مردم خواست روی گردانی از آنها شد.

    8– نمیشه رئیس جمهور را مردم انتخاب کنند اما این رئیس جمهور نتواند همکاران خود را انتخاب کند و دیگران این کار را انجام دهند و در نهایت نیز همان کسانیکه اعضای دولت را تعیین کرده اند با نادان فرض کردن مردم آن را ناکارامد بخوانند و فکر کنند مردم هم باور میکنند.

    9 – نمیشه به نام دشمنی با کشوری که هزاران کیلومتر با ما فاصله دارد بیش از 30 سال یک گروه شبه نظامی با هزینه های گزاف در کشوری دیگر ایجاد کرد، آن را با ساختن موشکی که شعار نابودیش روی آن نوشته شده تهدید به نابودی کرد و در ادامه به جنگ داخلی کشوری در همان منطقه پیوست و دها میلیارد دلار هزینه کرد اما انتظار عکس العملی از آن کشور نداشت و نیز شاهد جستجوی عده ای در میان زباله ها برای تکه ای نان نبود.

    10– نمیشه اکثریتی از جان و دل و از راههای قانونی کار و تولید نمایند اما عده ای کوچک با رانت ارتباط و اقازادگی و اسکله و قاچاق و… از آنها پیشی گرفته و همه زحماتشان را بر باد دهند و در عین حال انتظار تولید و اشتغال را داشت.

    11- نمیشه هیچ زمینه تفریح و شادی و کار برای جوانان کشور ایجاد نکرد و زمانی هم که خود زمینه ساز یک شادی و تفریح می شوند آنان را دستگیر و به زندان انداخت و یا از آنان خواست که برای تخلیه روحی و روانی و … صرفا به مساجد پناه ببرند.

    12 – نمیشه به نام “مستضعفین” اموال ” مستکبرین” را مصادره نمود و بعد خود آن اموال را در اختیار گرفته و در ویلاهای آنان ساکن شد.

    13 – نمیشه مطبوعات را بست و اقازاده ها را رها و رانتخور تربیت نمود و در عین حال ادعای مبارزه با فساد نمود.

    14– نمیشه بدون دلیل عقلانی 40 سال بر روی پرچم تنها ابرقدرت مسلط جهان رژه رفت ، به او مرگ بر گفت و به مبارزه اش طلبید اما تحریمهای او را ظالمانه خواند.

    15– نمیشه ادعای رهبری جهان اسلام را داشت اما بزرگترین مذهب اسلام یعنی اهل تسنن در پایتخت کشور حق داشتن یک عبادتگاه را نداشته باشند.

    16 – نمیشه با همسایه ای که در طول تاریخ بیشترین خیانتها را به این ملت و سایر ممالک همجوارش با تصرف خاک و نیز پشت پا زدن به پیمانها کرده هم پیاله شد و انتظار وفای به عهد و دوستی از او داشت.

    17 – نمیشه دست گوسفند دزد را قطع کرد اما دزدهای هزارهزار میلیاردی که موفق به فرار نشده اند را ازاد گذاشت و یابه چند سال حبس آنچنانی محکوم کرد و از مردم نیز انتظار اعتماد به قانون و دستگاه قضایی را داشت.

    18- نمیشود لواط کاران بیت را از محاکمه معاف کنی ولی زنان مردم را بخاطر چند تار موی زندانی کرد.

    19- نمیشود قاتلان زنجیره ای کرمان چون بسیجی بودند آزادانه بگردند ولی کودکان مردم را اعدام کرد.

    20- نمیشود بی لیاقت ترین و دزدترین افراد را بعنوان قاضی القضات بر سرنوشت مردم حاکم کرد و شعار عدالت داد

    …و صدها نمی شود دیگر.
    اینجوری نمیشه حکومت و مملکت داری کرد. اگر اینجوری میشد الان نوادگان شاه عباس و شاه طهماسب یا نتیجه های ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و.. هنوز حاکم بودند و نوبت به امروزی ها نمی رسید.

     
  118. ‏توصیه های وزیرخارجه چین به روحانی یک‌دهه پیش:
    به روسیه و چین تکیه نکنید
    دوره ای برای پیشرفت های اقتصادی و علمی خودتان تعریف کنید، بعد جلوی قدرت های بزرگ دنیا بیاستید

     
  119. جناب نوری زاد
    عجب دنیایی شده. نمیدانم کی و کجا این استحاله شخصیتی در مردمان کشورمان جا خوش کرد. من که می گویم از زمانی که احساسات جای عقل را گرفت و تقیه، شفاعت ، توسل، ترس، محافظه کاری، ریا، و غرور بین اکثریت و خصوصا حکومتیان رواج یافت و آفت توجیه به جان اغلب افتاد. و آنانکه توجیه گری را خوب می آموزند، همواره برای حرفهایشان از احساس و سفسطه استفاده می کنند.
    تهمت می شود ابزارشان و توهم نانشان…
    شما سخنان آقا را ببینید. ژست دمکراسی اش هم تهوع آور است…
    می گوید “هر کسی که نظر کارشناسی بدهد ولو مخالف نظر بنده باشد، مخالف ولایت نیست و مانعی ندارد. اما من نیز در بعضی مسایل خودم کارشناسم.”
    این یعنی چی؟ یکی نیست بگوید آخر مرد ناحسابی، خودت را رهبر کشوری میدانی و عقل کل. تو اصلا چرا باید در مسایلی که کارشناسش نیستی حرف بزنی که عده ای بیایند و از حرف تو هزاران فرصت طلبی کنند و بعد هم عده ای دلسوز با احتیاط و در هزار حالت محافظه کارانه مخالفت خود را اعلام کنند و از طرفی جمعی فرصت طلب، کاسه لیس و یا جاهل آنان را داغ و درفش کنند. و حالا بعد مدتها که اعتراضها بلند می شود، بیایی بگویی اینها مخالف ولایت نیستند؟؟؟
    و تازه باز هم جا را برای هر کار اینچنینی باز بگذاری…
    “خودم در بعضی مسایل کارشناسم”!!!
    خب جنابعالی که در همه امور حرف می زنید و نظر می دهید و فتوا صادر میکنید.
    بهتر نیست اصلا درمورد مسایلی که کارشناس نیستید سخن نگویید؟ نکند میترسید سکوتتان طرفدارانتان را معذب کند؟
    و خب این مختص ایشان نیست. از راس حکومتیان بگیر تا مردم کوچه و بازار و دوستان و نزدیکان و…. همه گویا دچار شده ایم…
    و نتایج این ویروس توجیه و سفسطه گاهی خیلی برای همه فاجعه بار و دردناک می شود.
    خوب که نگاه میکنی میبینی فاجعه اینجاست که…
    عده ای که واقعا از همه بدهکارترند، از همه طلبکارترند،
    و عده ای که بلد نیستند حرف بزنند، بلد هم نیستند که حرف نزنند.
    ۹۷۰۴۱۵

     
  120. سلام آقای نوری زاد میگم حالا که این کارخانه آبجوسازی سوریه که با پول ملت ایران ساخته واخیرا افتتاح شد لااقل این آقای بشار اسد نامردی نکند وشکر مورد استفاده کارخانه ابجو سازیش را از آیت اله العظمی مکارم شیرازی خودمان خریداری کند ثواب دارد؟ در عوض ایشان مثل آب خوردن فتوا می‌دهد که آبجو ان کارخانه حلال است

     
    • منوچ خان،این طعن و کنایه های پوچ و بی اساس چیزی رو تغییر میده؟ یا شاید اینجوری کمی از خودخوری راحت میشی؟!
      کی گفت کارخانه آبجو سازی با پول ملت ایران ساخته و افتتاح شد که این مهملات رو بهم می بافی؟ فرض کن در سوریه واقعا یک کارخانه آبجو سازی ساختند،این چه ربطی به رابطه استراتژیک و امنیتی ایران با سوریه داره؟ سوریه که یک حکومت دینی بر اساس فقه شیعی نیست که متوقع باشید آنجا آبجو سازی یا آبجو خوردن ممنوع بشه،مساله ممنوعیت آبجو (فقّاع) هم مساله ای مربوط به فقه شیعی است،ما که نمی توانیم روابط سیاسی امنیتی اقتصادی خودمون با کشورهای همسایه و غیر همسایه موکول به حلال یا حرام دانستن شراب یا آبجو از سوی آنان کنیم،الان در بیشتر کشورهای دنیا شراب خوردن و آبجو خوردن و ساختن اینها رایج است،ما الان باید روابطمون با مثلا فرانسه و آلمان و دیگران متوقف کنیم چون فرانسوی ها شرابخورند یا آبجو خورند؟! بعد شما چه جور دم از انسانیت و عقلانیت و اخلاق می زنید در حالیکه دهها بار این شایعه دروغ دخالت آن مرجع در امر شکر تکذیب شده؟ تا یک زمینه ای شد باید این دروغ را تکرار و مزخرفاتی را بر آن مترتب کرد؟

       
      • سید ترکوندیا.شما آخوندا پاش برسه شرابم واسه به کرسی نشوندن حرفتون حلال می کنین!!واقعا دمت گرم.

         
        • البته خوشحالم که ترکوندم! اما اینو بدونید که حرمت خوردن شراب یکی از ضروریات احکام اسلامی است و نمیشه در حال عادی حرمت شراب به حلیت تبدیل کرد،حتی در مورد مداوای با شراب هم اتفاق نظر وجود نداره بین فقهاء و برخی از فقهاء تداوی (مداوا) با شراب را فقط در فرض منحصر بودن مداوا در خوردن شراب می دانند،یعنی اگر خدای نکرده شما رو بموتی و هیچ راه علاجی برای مداوای مرض وجود نداشته باشه مگر خوردن شراب،آنرا بقدر رفع ضرورت در معالجه حلال می دانند و برخی دیگر با استناد به روایاتی مثل لا شفاء فی الخمر این فرض را نیز جایز نمیدانند،یا فرض کنید جایی بحث تقیه از کشته شدن است و کسی شما را مجبور می کند اگر این گیلاس شراب رو نخوری می کشمت،اینجا برای حفظ جان تقیه جایز است ،بهر حال اینها بحث فقهی است و محل بحث آن در فقه است و ادله عقلی و نقلی که مطرح است،شما که از ترکوندن من خوشت اومد لطفا مسائل را مخلوط نکن و طعنه هم نزن! باشد؟

           
  121. ع. مسکرانیان

    من میخواهم بگویم
    در این کشورجهان سومی هیچ حاکمی نه میتواند با چهارتا شعار مرگ براین ومرگ بران روی کار بیاید که این شعارها قدرتی به او بدهد که جلوی قدرتهای بزرگ بایستد
    من پایان جنگ جبهه بودم ودیدم چطور بازدن چهارتا سایت از انهم دریا هشدار داده شد که سرجایتان بنشینید و میلیاردها تاسیسات فاو را تحویل دهید !!!
    مگر میتوان باور کرد رهبری براحتی دریک کشور غربی صحبتی بکند و با درنگی بیانیه هایش در ایران باشد
    قدرت رسانه ای انها را میبینید که چطور امروز ما را براحتی رصد میکنند کاری داشت که خمینی را به گند بکشند
    ولی انها موج سواران خوبی هستند امدن یک طلبه ی بدون هیچ دانش سیاسی وحکومت داری بهترین گزینه برای چپاول منطقه بود و برجسته کردن تضاد فرقه ای !!!
    هشت سال جنگ بیهوده را به ما چپاندند و در پایان جنگ هم شاهد بودیم روسیه هیچ حمایتی در حمله ی امریکا به ما نکرد چون قرار بود میلیاردها تاسیسات هسته ای قراضه اش را به ما بچپاند وبعد دیدیم در تحریمها به ضرر ما رای داد
    خب دیگر تکرار نمیکنم
    همه ی ما میدانیم شما عاملید ولی …
    چرا چون کشورهای همسایه مان مردمتان در رفاه نیستند !!!
    یعنی فقط قرار است از ثروت بی پایان این مملکت خانواده تان و قدرتهای بزرگ بهره مند شوند ومردم سماق بمکند !!!
    حالا حاکمان ما پخمه نیستند

    همیشه از عامل بودن پخمگان حکومتیم تاسف میخورم!!!
    این حرف را افراد بیسواد کوچه وبازار هم میگویند نیازی به مسئول چینی نیست !!!
    باید قوی باشی تا حرفت خریدار داشته باشد !!!
    رضاشاهی که براحتی تبعید میشود
    محمد رضایی که با کودتا سر کار می اید
    خمینی که با هواپیمای خودشان در فرودگاه بسته مینشید
    مگر خودش امده که هرکاری دوست داشته باشد انجام بدهد
    همه ی ما میدانیم روحانی هم میداند بالاتر از روحانی هم میدانند
    بازیشان در محدوده ای است که اجازه دارند
    غلط میکنند از خط تعیین شده عبور کنند
    خودشان هم میدانند برای همین برای بقایشان جام زهر میخورند و نرمش قهرمانانه میکنند
    حال، مسئولین ما از این غلط نکردنهایشان پول ملیمان را با خاک یکسان میکنند ومملکت را نابود !!
    سنگاپور مالزی امارات ترکیه و…جور دیگری مملکتشان را اداره میکنند که حالا ما باید دست گداییمان را جلوی انها دراز کنیم!!
    دیدیم که حتی در تحریمها باید باج به بولکینافاسو بدهیم تا با پرچم او نفتمان را صادر کنیم !!!
    واقعا چه پخمه هایی بر ما حکومت میکنند!!!

     
  122. معاویه نمی میرد !!!
    یزید به خاک نرفته است !!!
    عمروعاص جای دوری کوچ نکرده است !!!
    حتی ابوموسی اشعری هم در قید حیات است و از بیت الحال ارتزاق می نماید. !!!
    اگر معاویه ریش و پشم داشت؛ اینها هم دارند !
    اگر یزید پول دوست و هوس باز بود؛ اینها هم !!!
    اگر عمروعاص به مانند روباه حیله گر و مردم فریب بود؛ اینها هم !!!
    و اگر ابوموسی اشعری خشکه مقدس و ظاهر گرا و متحجر بود؛ اینها هم !!!

    ✔️ هر چه کاوش میکنم و با خود کلنجار می روم تا آن چیزی که آنها را از اینها متمایز می نماید پیدا کنم، هرگز نتوانستم و نخواهم توانست.
    معاویه نه شاخ داشت و نه دم !!!
    یزید نه بال داشت و نه پر !!!
    عمروعاص نه یال داشت و نه سُم !!!
    امّا …
    ابوموسی پیشانی پینه بسته داشت و زانوهای تاول زده …

    ✔️ معاویه صفت ها همچنان زنده اند و در پوستینی جدید به دنبال چپاول هستند، به دنبال غارت مردم، به دنبال زر اندوزی و تفکرات منحط سرمایه داری !!!

    آن مسئولی که در خانه دو هزار متری زندگی می کند، درد ما را نمی فهمد.
    آن مسئولی که فرزند احمق و بی استعدادش در بهترین مدارس درس می خواند و بعنوان نخبه عازم کشور های مغرب زمین می شود، استعداد های فوق العاده جوانان فقیر این مرز و بوم را نمی بیند.
    آن مسئولی که ماشین لوکس سوار می شود و خود و فرزندانش با پول بیت المال بر امثال ما پز می دهند و فخر می فروشند، گرسنگی فقیران برای ایشان اهمیتی ندارد.
    آن مسئولی که چنین صفت هایی دارد؛
    از معاویه دروغگو تر !!!
    از یزید دزد تر و خائن تر !!!
    از عمروعاص حقّه باز تر !!!
    و از ابوموسی خر مقدس تر است !!! …

    ☑️ معاویه ها نه می میرند و نه از بین می روند، بلکه از یک صندلی به صندلی دیگر، از صندوقی به صندوق دیگر و از پستی به پست دیگر و از شکلی به شکلی دیگر و از حکومتی به حکومتی دیگر تغییر میکنند.

     
  123. پرویز از خوزستان

    جناب نوری زاد
    منم اگه گرین کارت آمريکاتودستم بودوسوييچ s500توجيبم براتون از لزوم مبارزه باآمريکاوپوچ بودن تحريمهاميگفتم.
    ای بگم چی بشی موسوی جزایری که خوزستانه به نابودی کشوندي.
    شهرداردزد
    نماینده ولی فقیه دزد
    استانداردزد
    رئیس اداره و بانک دزد
    مردم بی آب و غذا
    بیکار،مایوس و ناامید
    گرمابيدادميکنه
    گرممونه برق نیست
    تشنمونه آب نیست
    گشنمونه نون نیست
    پول نداریم کار نیست
    تا دلت بخوادآدم مفتخورکه سرشون توآخورحکومته هست
    خواهش میکنم یه امسال ازتشنه های کربلا نگيد.بزاريدتوحال خودمون باشیم.لطفا
    لااقل اگه حرف مفت نزنيددردمون کمتره.ما هیچ انتظاری ازشمانداريم فقط لطف کنيدحرف مفت نزنید.سوهان اعصاب نباشید.

     
  124. بلوچ ها مثل کولی ها میمانند؛
    هم شرایط زندگی آنها (قبیله ای و عشایری) و هم کار و کسبشان (قاچاق و دلالی) و هم بی وطنی شان!
    بلوچ ها احساس ایرانی بودن ندارند؛ آنها خود را بلوچ میدانند و بس. مثل کولی ها دوست دارند جایی زندگی کنند که نه تابع قانون باشند و نه به کسی حساب پس بدهند، خودشان باشند و خودشان.
    علت عقب ماندگی آنها هم همین خوی و خصلت کولی وار زندگی کردنشان است.
    بلوچ ها در کشور پاکستان و افغانستان هم کمابیش همین وضعیت را دارند.
    علت اصلی عقب ماندگی بلوچ ها، درست مانند کردها، خودشان هستند؛ آنها صدها سال است که در بین خودشان جنگ و درگیری دارند و هنوز ذهنیت آنها در قالب قوم و قبیله شکل گرفته و فراتر از آن نرفته. آنها یکدیگر را تنها به بهانۀ داشتن عقاید و ایدئولوژی متفاوت و یا حتی کوچکترین اختلاف قتل عام میکنند و حتی کُرد بودن و یا بلوچ بودن خود را هم نادیده میگیرند.
    شاید یک دلیل دیگرش هم جوامع بسته و یا نوعی نژاد پرستی بومی باشد؛ آنها دیگر اقوام را هرگز در بین خود نمیپذیرند و به همین دلیل است که اقوام دیگر هم آنها را پس میزنند. مگر میشود هم حکومت مرکزی در ایران، هم در پاکستان و هم در افغانستان با آنها ظالمانه رفتار کنند؟ میگن: کرم از خود درختِ.
    وضعیت الان آنها را نگاه نکنید، کافیست که قدرت بگیرند.
    نمونۀ اینگونه حکومتهای نژاد پرست: اسرائیل و کردستان عراق
    کردها هم همین وضع را دارند، در ایران و عراق و ترکیه و سوریه پخش شده اند ولی مغضوب تمامی کشورهای یاد شده هستند. چرا؟ چون کردها نه خودشان را قبول دارند و نه کشورشان را، آنها فقط کرد هستند و بس!
    سخن پایانی اینکه:
    تا زمانی که بلوچ ها و کردها در بین خودشان درگیری داشته باشند و به یک بینش فرا قبیله ای دست نیابند، اوضاع همینگونه است. تا زمانی که شما خودتان را قبول نداشته باشید، دیگران هم به شما اهمیت نمیدهند. تا زمانی که خود را شهروند یک کشور ندانند، درست مانند دیگر اقوام، و همیشه ساز مخالفت و جدایی بزنند، اوضاع همینگونه است.
    نمونه ی روشن یک کشور درهم برهم همین افغانستان؛ این کشور هنوز که هنوزه یک کشور یکپارچه نیست. نمیدانم چگونه توانستند کنار یکدیگر زندگی کنند و تحت نام افغانستان یک کشور را تشکیل دهند؟!
    بعضی از اقوام هنوز با تحولات و تغییرات زمان هماهنگ و همگام نشده اند و مشکل اصلی اینجاست؛ هنوز زندگی قبیله ای، عشایری و بدوی دارند و اینکه خودشان هم نمیخواهند تغییری در روش زندگی خود بدهند. آنها خود را از دیگران جدا میکنند و اینگونه زندگی را دوست دارند و راحت هستند. پس از دیگران کاری ساخته نیست. آنها عاشق سادگی هستند آنهم در تمامی ابعاد زندگی و از پیچیدگی های تمدن امروزی گریزان!

    ———–

    دوست گرامی،
    هرگز در باره ی هموطنان خود چنین مپندارید. بلوچ ها، از وطن دوست ترین هایند. با این تفاوت که از این وطن دوستی، هیچگاه چیزی عایدشان نشده. من و شما چرا وطن مان را دوست داریم؟ چون از آب و هوا و مردم و سرمایه ها و فرصت ها و خاطره هایش بهره می بریم. اگر وطن چیزی برای ما نداشته باشد جز خاطره آنهم خاطراتی تلخ، این وطن دوست داشتنی نخواهد بود. گاه با جوانهایی روبرو شده ام که از وطن دل کنده راهی خارج می شوند. آنها می گویند: از این وطن چیزی نصیب ما نشده…
    نگاهمان را به سهم هموطنان مان از این سرزمین اگر تغییر دهیم، خواهیم دانست که کردها و بلوچ ها و عرب ها و ترکمن ها و… از وطن دوست ترین هایند. مثلا آیا یک تهرانی وطن دوست است و یک بلوچ نیست؟ با چه شاخصی؟ این سخن گاندی را فراموش نکنیم:
    وقتى ارزشها عوض شوند،
    عوضى ها با ارزش مى شوند!
    در دنیایى که مردها نان را از نامرد
    گدایى مى کنند، نان روسپى ها حلال تر است؛
    چرا که آنان خود فروشند نه مملکت فروش!

    با احترام

    .

     
  125. استاد گرامی جناب آقای دکتر نوریزاد

    سلام و درود

    نکته جالبی هست در شرایط امروز رژیم و آن اینکه ؛ مرحوم دکتر بهشتی ( که البته به درست و یا غلط آن کاری ندارم ) گفته بودند ؛
    برای اینکه جمهوری اسلامی حفظ و صیانت شود ، باید از هر خانواده ای یک شهید تقدیم به انقلاب شود !

    اما امروز شرایط به گونه‌ای دیگر است به این معنی که از هر خانواده ای و فامیلی حداقل یک اعدامی یا یک زندانی و یا بالاخره حداقل یک آسیب دیده و به گرفتاری درافتاده ای از برکت نظام اسلامی وجود دارد !

    آقای دکتر نوریزاد عزیز

    سئوال اینجاست ؛

    آیا خود کرده را تدبیری هست ؟!

    تدبیر تا امروزشان بواسطه خود کرده ها ، دروغگویی های پی در پی بوده است !
    اما از هفته گذشته در نماز جمعه ها تدبیر شان ، آه و ناله و زاری و مظلوم نمایی و گدایی کردن از مردم و … شده است !

    بقول معروف باید گفت ؛
    ای کسانی که به روی ماه چنگ زدید ،
    باشید تا صبح دولت تان بدمد !

     
    • چرا بعنوان یک انسان و یک فرد عاقل به درست یا غلط حرفها و استنادها کاری ندارید؟! برای اینکه بتوانید هر حرف مزخرف یا نادرستی را در فضای عمومی بزنید؟ آیا یک انسان عاقل یا منطقی نباید تحلیل ها یا برداشت های اجتماعی خود را بر اطلاعات دقیق و مستند پایه گذاری کند؟حرف زدن و کامنت گذاری بصورت بنداز در رو در رسانه های امروزی کار مشکلی نیست چون کنتوری وجود ندارد خصوصا در این سایت که مذاق خود مدیر آن هم همینطور است! از این جهت می بینید که هرکس از جایی قهر کرد یا با کسی مشکل داشت بدو بدو میاد اینجا و هر رطب و یابسی خواست بصورت کامنت پرتاب می کند!
      الان اساس مزخرف گوئی شما بر دو مطلب دروغ است :نه مرحوم شهید بهشتی چنین سخنی گفته است و نه اینطور است که الان هر خانواده یا فامیلی یک اعدامی ،زندانی یا آسیب دیده ای در آن باشد!
      پس می بینید که شما اساس حرف اتان را بر موهومات استوار می کنید تا در فضای عمومی خودنمائی کنید یا لغز بخوانید.

       
  126. درود
    عده ای بر این عقیده اند که ملت ایران ملتی قانون گریز، و قدر نشناس بوده وهمواره هر حکومتی که به سر کار آمده بعد از مدتی مورد لعن و نفرین مردم قرار گرفته و ملت نیز چه مدح ها و ستایشها از دورهای حکومتهای قبلی میکنند. همان حکومتهایی که در زمان خودش، مرود لعن و نفرین همین مردم بوده.
    باید بگویم ملت ایران هیچگاه در شرایطی شایسته قرار نگرفته که مطمئن و مردم سالار باشد.
    واما از طرفی این معضل قانون گریزی وهرجو مرج طلبی، مشکل ایرانیان تنها نیست. تقریبا شامل همه مردم دنیا میشود. عده ای کمتر و عده ای بیشتر.
    در جایی خواندم که پلیسهای ایسلند اسلحه ای ندارند، چون اینقدر جرم وجنایت آمارش پایین است که به هزینه اش نمی ارزد.
    گفتم ریشه یابی کنم ببینم چرا اینگونه است. دیدم جمعیت اندک، امکانات عالی، سطح سواد بیش از ۸۰ درصد بالای لیسانس، تقریبا بیش از ۵۰ درصد مردمش حداقل یک کتاب نوشته اند و….
    باز گفتم ریشه یابی کنم ببینم چطور شده که این شرایط حاکم شده…
    دیدم دمکراسی، قانون، آزادی بیان، حریم خصوصی، آزادی در مذهب و بی مذهبی، و رفاه… عواملی هستند که مردمرا میل میدهد به سمت یک جامعه اینچنینی.
    اینهایی که گفتم، اگر توجه کنید، در تاریخ ۳۵۰۰ ساله ایران هیچگاه نبوده و در اروپا هم عمرش به ۲۵۰ سال نمیرسد.
    در ایران به علت نداشتن یک رفاه نسبی، حضور همیشگی مذهب به شکلهای مختلف، نبود دمکراسی، حکومت شاهانه یا ولایتمدارانه، همواره سبب ساز ایجاد زمینه خیانتها، خونریزی ها، و خشونتها بوده وهست.
    دقت بفرمایید، با این سطح آگاهی و سوادی که امروزه در سطح جامعه ایرانی هست، و با اینهمه صبر ومتانتی که ملت ایران در طول تاریخ بخرج داده، کافیست اجازه وقوع یک دمکراسی واقعی و حق انتخاب به مردم داده شود. کافیست، ولایتی مادامالعمر، نظارتی استصوابی، دستگاه قضایی انتصابی، تریبونهای اختصاصی، و پولهای بی حساب کتاب را حکومتیان به کنار بگذارند و اجازه دهند ملت همه چیزش را خودش انتخاب کند.
    از طرفی هر مسئولی پذیرای مسئولیت و اعمال خود باشد.
    آنگاه خواهید دید که ملت، ولو اگر شیطان را به رهبری بر گزیند، بعد از چهار سال، یا حداکثر ۸ سال این فرصت را خواهد داشت که مجددا اشتباهش را جبران کند. و تکرار اشتباهات و امکان جبران این اشتباهات او را مجبور خواهد کرد که سطح فکر و اندیشه خود را ارتقاع بخشد و طبعا با امکاناتی که در کشورمان ایران داریم، به سرعت خودمان را به قله های رفیع تمدن و بشری برسانیم…

    آه اگر بگذارند…
    چه افسوسی خواهیم خورد زمانی که مستند بفهمیم این لجاجت و جهل حکومتیان چه ها که با کشورمان نکرده و اگر نبود، به کجاها که دست پیدا نمیکردیم.
    نمیدانم این جمله را قبول دارید یا نه، اما میگویند جهنم آنجایی نیست که آتش داردو آدمهای بد را میسوزانند.
    جهنم روز پایان عمر آدمیست که در آن هنگام “آنچه که هستی با آنچه که میتوانستی بشوی روبرو میشود” .
    جهنم واقعی را افسوس برایت آنجا رقم خواهد زد.
    ۹۷۰۴۱۶

     
  127. بنام انکه نامش امیدواری میبخشد . با سلام و احترام و تشکر . بدلیل همان دلایل که بر شما نیز جاریست ،از کمترین امکانات و بیشترین اذیت وأزار همان موزیان که شما با انها در جدالیدو مردم سراسر کشور و خاصه عزیزان شرق میهن را به این فلاکت کشانده اند، برخوردارم . اما دیروز یکی از یاران عزیزم ، گفت بسیاری از بدنه همه دوایر دولتی ، خصوصا سپاه و ارتش ، که خود را بسیجی واقعی نام نهاده اند ، بصورت بسیار مخفی و حساب شده ، در حال اماده سازی هستند تا مردم را شاد نمایند . گفتم سند ( این ادعا ) چیست . ؟ فیلمی از یک جلسه که یکی از جبهه ای های قدیمی داشت برایشان صحبت میکرد را ، نشانم داد . اولا مستندات قرانی سخنران بحدی واضح بود که حیرت کردم . میگوید اعتراض در برابر دروغگو ، حق مردم است و چون حکومتیان دروغ میگویند ( ما بسیجیان ) نباید به معترضین مقابله و تعرض کنیم . البته حفظ اداب ایمنی را به نیروهایش و بدنه بسیج و سپاه و ارتش توضیح میدهد که چکار کنند تا روز موعود ، بتوانند از همه ابزارشان برای حمایت و دفاع از مردم استفاده کنند . چون فیلمش طولانیست و من نمیتوانم همه ریزه کاریهایی را که ( در فیلم میگوید ) توضیح بدهم ، لطفا با نگاه عمیق و نکته سنج خودتان که تجربه جنگ را دارید و راست و غلط بودن این حرفها را بهتر از ما میفهمید ، ببینید و ما را راهنمایی کنید . ( البته اگر حذف نکرده باشند ) لطفا بزرگواری کنید و پس از دیدن این سخنرانی که ظاهرا در مکانی مخفی برگزار شده ، دستورات یا راهنمایی هایتانرا بصورت صوتی محبت کنید تا کسانیکه با مشکل اینترنت و کمبودابزار درگیرند ، بتوانند بهره ببرند . خداوند یارو یاور شما و ما اسیران پس از پنجاه و هفت ، باشد . ( در یوتیوب ) اناIran haghgooyan

     
  128. در هر کشوری هر چیز و هر کس سرمایه آن کشورند. اگر ما چهل سال آزگار اسیر و گرفتار بلا و مصیبت حاکمیت نابکاران نبودیم نباید کسی‌ چون وحید مرادی که طبیعت و تلاش خودش به او قامتی رشید و تنی ورزیده و زورمند داده را سالها بنام اوباش و شریر معرفی کنند. اگر اقلی از فرهنگ و مدیریت در باروری تمدن، جایی‌ در مخیلهٔ حاکمیت تشنهٔ غارت و هلاک جنون و مست قدرت راه به جایی‌ برده بود روی همین وحید مرادی در جایگاه یک نیروی قوی و قدرتمند، یک سرمایه گذاری آموزشی انجام می‌‌گرفت و زیباهایی چشم نواز یک بادیگارد شایسته را کنار مدیران شایسته‌ای میدیدیم که تا کنون ندیده ایم. وقتی‌ آن نشد سرنوشت امثال وحید مرادی در تاریک خانه‌های پلید جانیان مغز فندقی رقم می‌‌خورد که یا باید در خدمت نیروی سرکوب و جنون زور بازوی خود را روی هموطنان خود آوار کنند یا اگر چون وحید مرادی از مزدوری و مزوری سر باز زد وی را تحویل درندگان اسکان داده شده در امثال زندان رجایی شهر قرار می‌‌دهند تا وی را با وضع فجیع از پای دراورند و هیولاها دلشاد شوند.

     
  129. حضرت سید مرتضی در پست قبلی ازمن پرسیده اند :
    “از کجا فهمیدید که خداوند به ارمنی ها اجازه مشروب خواری داده؟”
    پاسخ بنده:
    ۱- ماجرایی که نوشتم مربوط میشد به دوران کودکی من . در آنزمان من هیچ اطلاعی در مورد ادیان نداشتم بجز آنچه میدیدم و میشنیدم. در همسایگی خانه مادر بزرگ مرحوم با فاصله یک خانه خانواده ای ارمنی زندگی میکرد . بگفته پسران مادربزرگ شغل شریف پدر ان خانواده عرق فروشی بود و میگفتند مشتریان پر وپا قرصی هم دارد چون “جنس خوب” تحویل میدهد. پس در آنزمان به چشم میدیدم که یک ارمنی آزادانه عرق میسازد و میفروشد. البته خانواده ما برای ان فامیل هم همان احترامی را قائل بود که برای سایر همسایه ها . مادر بزرگ بسیار متدین من همیشه میگفت “عیسی بدین خود ، موسی بدین خود”.
    ۲- اما تعجب میکنم که جناب سید اصلا چنین سوالی را مطرح کرده . میدانم که در “حوزه های علمیه” خبری از تحقیق و تفحص در سایر ادیان نیست . به اصطلاح خودشان میگویند و خود شان میخندند و احساس هنرمندی میکنند. ولی انتظار داشتم که این سید محترم که ادعا میکند تمام وقتش به تحقیق و مطالعه در امور دین میگذرد لااقل یکبار انجیل را خوانده باشد و بداند که تبدیل آب به شراب (برای آنکه مهمانان در یک مجلس عروسی بی شراب نمانند!) یکی از معجزات عیسی بوده و دهها ایه در تورات و انجیل در مدح شراب آمده اگر چه مست کردن را تحقیر کرده. ولی در هیچ کجای انجیل خداوند حتی مستها را تهدید به عذاب در جهنم نکرده (تورات که اصلا حرفی از جهنم نمیزند).
    فکر میکنم اگر دو چیز در دنیا اجباری بود بسیاری از مسائل جهان حل میشد . یکی مطالعه در سایر ادیان برای آنها که خودشان را رهبر و عالم دین میخوانند و دیگری مطالعه تاریخ برای سیاستمداران ودولتمردان .

     
    • جناب احمد موصوف بقدیمی بار دیگر ذات طعن زننده خویش را نشان داد و اثبات کرد که هنوز به آن مرحله از عقلانیت نرسیده است که در بحث ها شرکت کند و پاسخ یک سوال را فقط در قالب یک پاسخ ارائه کند نه نیش و کنایه و طعن به تبار و طائفه طرف گفتگو.

      بهر حال به احمد آقای قدیمی می گویم ایکاش به همان اطلاعات دوران کودکی و تزهای مادر بزرگانه ای مثل عیسی به دین خود و موسی به دین خود اکتفاء می کردید و مطالب فرادستانه و در عین حال ناآگاهانه فقره دوم را نمی نوشتید،چون: اولا سوال من این بود که “از کجا فهمیدید که خداوند به ارمنی ها اجازه مشروب خواری داده؟”و در اینجا کافی بود بدون نیش و کنایه و بیراهه روی مستندات این گزاره که “خدا به ارمنی ها (مسیحیان) اجازه مشروب خواری داده”را ارائه می کرد.

      و ثانیا شما از کجا فهمیدید بنده در ادیان دیگر یا عهدین و کتب فعلی یهود و نصاری مطالعه نداشته ام یا قدرت مراجعه به منابع آنها را ندارم؟!بگذریم.

      می گویم شما با استناد به بخشی از اناجیل محرّف گفتید که معجزه عیسی علیه السلام این بود که آب را در مراسم عروسی به شراب تبدیل کرد،می گویم چطور است که اگر انجیل محرّف چنین ادعای اعجازی در حق عیسی علیه السلام کرد بیدرنگ آنرا می پذیرید اما به قرآن که می رسید اگر قرآن گفت عیسی ” به اعجاز و بطریقی خلاف عادت متولد شد” یا “در گهواره گفت من بنده خدایم” یا “بیمار و کور مادر زاد را شفا داد” یا پرنده ساخته شده از گِل را باذن الله حیات داد” هزاران اما و اگر می کنید و معجزه و کرامات اولیاء را نفی می کنید؟!

      از اینها گذشته،پاسخ احتجاج شما این است که نخیر شراب مطابق روایات فراوان ما در همه ادیان حرام و ممنوع بوده خصوصا در دیانت یهود که فراوان در همین تورات محرّف باقیمانده اشاره به حرمت و ممنوعیت شراب شده است و عیسی مسیح نیز مطابق گزارش همین اناجیل نیامده بود که احکام تورات را ابطال کند:

      “گمان مبرید كه آمده‌ام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم بلكه تا تمام كنم. زیرا هرآینه به شما می‌گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هركه یكی از این احكام كوچكترین را بشكند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملكوت آسمان كمترین شمرده شود. اما هركه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد”.
      (متّی، فصل 5).

      علاوه بر این،در بسیاری از مواضع همین اناجیل موجود اشاره به ممنوعیت و حرمت شراب هست،و این تناقضات خود قویترین شاهد بر تحریف شدن این کتابهاست:

      مثلا در عهد جدید (لوقا فصل 1) از امتیازات یحیی، ننوشیدن شراب و مسکرات را بر شمرده است:”فرشته بدو گفت: ای زكریا ترسان مباش زیرا كه دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه‌ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. و تو را خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد. زیرا كه در حضور یَهُوَه بزرگ خواهد بود و یحیی شراب و مسكری نخواهد نوشید و از شكم مادر خود پر از روح القدس خواهد بود”.

      و در آیات دیگری از میگساری اسقفان (تیطس1: 7)، معلّمان (تیطس 2: 3-2) و به طور کلی تمام خادمان کلیسا (تیموتاؤس 3: 3) نهی شده است زیرا میگساران هرگز در جماعت خدا داخل نمی شوند (اول قرنتیان 6: 9-10).

      و در افسسیان 5: 18 از مسیحیان می‌خواهد:”مست شراب مشوید كه در آن فجور است بلكه از روح پر شوید”.

      در عین حال باید دید آیا شراب مجاز در کتاب مقدس آیا منظور آب انگور است و یا شراب مسکر؟‌ صاحب قاموس کتاب مقدس می‌گوید:‌در لفظ عبرانی این كلمه اختلاف‏ كرده ‏اند كه آیا الفاظی كه در كتاب مقّدس‏ وارد گشته است همان مایع و مسكر معروف‏ می باشد یا نه.
      (مستر هاکس،‌ قاموس کتاب مقدس، ص 520).

      نیز در نقل «شام آخر عیسی» در کتاب مقدس، حرف از میوه انگور است و صراحتی ندارد که درون پیاله شراب بوده است یا آب انگور:

      “پس پیاله‌ای گرفته شكر نمود و گفت: اینرا بگیرید و در میان خود تقسیم كنید. زیرا به شما می‌گویم تا ملكوت خدا نیاید. از میوه انگور دیگر نخواهم نوشید”.
      (لوقا: 22؛ همچنین ر.ک: متی26: 29)

      حال اگر شراب به معنای مایع مسکر باشد، آیا این باورکردنی است که عیسی برخلاف آموزه های کتاب مقدس، با شراب احکامش را تحقق بخشد؟! مگر خود عیسی (بنقل انجیل فعلی) نمی گوید:گمان مبرید كه آمده‌ام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم….؟(متّی، فصل 5).

      و بالاخره در همین توراتی که بگزارش همین انجیل عیسی علیه السلام خود را مکلّف به تبعیت از آن و عدم ابطال آن می داند،بصراحت و بصورت “قانونی دائمی” خوردن شراب برای هارون و پسران او و “تمام نسل های آینده” مورد نهی قرار گرفته است :

      ” آنگاه خداوند به هارون گفت: وقتی به خیمه عبادت می روید، هرگز شراب یا مشروبات مست کننده دیگر ننوشید مبادا بمیرید. این قانونی است دائمی برای تو و پسرانت و تمام نسل های آینده ات. شما باید فرق بین مقدس و نامقدس و نجس و طاهر را تشخیص دهید . . . ”

      سفر لاویان، باب 10، شماره های 8 تا 11

      و بالاخره نمونه ای از روایات بیشمار ما در اسلام :امام رضا فرمود:امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: “مَا بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِتَحْرِيمِ‏ الْخَمْرِ” : “خداوند هيچ پيغمبري را نفرستاد جز اين كه حرمت شراب جزء برنامه رسالتي او بود.
      بنابر این میگساری متابعان ظاهری مسیح علیه السلام محملی جز انحراف از طریق انبیاء و عیسی علیه السلام و کتب گذشته و محملی جز جعل و تحریف و دسیسه در اناجیل بازسازی شده بعد از عیسی ندارد.

       
      • حاجی یا خیلی از مرحله پرتی یا بازم مرغت یک پا داره . همین جمله ای را که خودت از تورات آوردی یکبار دیگه بخون ” آنگاه خداوند به هارون گفت: وقتی به خیمه عبادت می روید، هرگز شراب یا مشروبات مست کننده دیگر ننوشید”…. یعنی فقط موقع عبادت مست نکنید. اندرستود؟

         
        • نه! دقت نکردی ناشناس،مساله حرام بودن شراب در کیش یهود و همین تورات (عهد قدیم) که در دست است اختصاصی به این مورد مربوط به حضرت هارون نداره،اگر اهل اندرستندینگ هستی یکبار دیگر نوشته بنده را بخوان و بمنابع مفصلتر هم مراجعه کن،اگر در کیش مسیحیت و اناجیل فعلی هم بحثی باشد که من در مورد آن مختصرا بحث کردم و شواهدی ارائه کردم اما در دیانت یهود بحثی در حرمت خوردن شراب نیست.در این مورد هم که به آن اشاره کردی ،قید ورود به خیمه عبادت قید حرمت شرب خمر نیست چون در دنباله همین عبارت و در آیات دیگر تورات اشاره به کلیت و دوام این قانون نسبت به همه نسل ها و زمانها شده است و در واقع وزان این آیه از تورات وزان همان آیه قرآن است که :”لا تقربوا الصلاه و انتم سکاری” یعنی در حالیکه سکران و در حالت مستی ناشی از شراب هستید به نماز یا مسجد ورود نکنید،که این قید و شرط گذاشتن برای ورود به نماز یا مسجد هیچ منافاتی با تحریم شرب خمر در آیات و روایات دیگر ندارد.خوب بفهم ناشناس! فهمیدی؟!

           
  130. عباس واحدیان

    ✅ آیا رد کردن اصلاحات بمعنای هرج و مرج طلبی است ؟✅
    چرا می گوییم اصلاحات دروغ است ؟

    ✍ عباس واحدیان شاهرودی

    ☪ دیشب متنی از گفته های جناب خاتمی در تشریح مرام و اهداف اصلاح طلبی بدستم رسید که پیوست مقاله خواهم نمود .
    متنی که علیرغم ظاهر بسیار خیرخواهانه و پر از عشق و صلح دوستی دارای ظرایفی بود که با کمی دقت در آنها همه انتقادات چند ساله اخیر منتقدان منجمله بنده را بر ناکار آمدی اصلاحات تایید می نماید.
    در بند اول جناب خاتمی فرمودند :
    « با آنکه از وضع جامعه ناراضی هستیم اما حاکمیت را واجد ظرفیت های اصلاحی و تغییر وضع موجود به وضع مطلوب میدانیم ! »
    دربند بعدی نیز صراحتا اعلام نمودن که وفادار به رهبری بوده و استحاله حاکمیت و هرگونه فکر براندازی را رد می کنند!!!

    ☪ یک‌بام و دو هوا !
    فعالان اصلاحطلب هرگاه نقدهای ما را می خوانند بلافاصله حمله می کنند که چرا شما استبداد ستیزی و مواضع ضد تمامیت خواهی رهبران ما را نمی بینید ؟؟
    ما خودمان نیز مخالف این اختناق و مصادره یک طرفه قدرت و قرار داشتن اختیارات کل مملکت در دست یک فرد هستیم !
    سران اصلاحطلب ما نیز مخالف حذف مخالفان نظام از طریق نظارت استصوابی بوده و خواهان حذف آن اختیارات هستند و ….!!
    خب قبول !
    حال اجازه دهید از همه اندیشمندان و فعالان اصلاحات بپرسیم که اگر می توانید برای تنویر افکار عمومی فقط یک نقد علیه« ولی فقیه » و استبداد حکومت او از چهره های برجسته و ‌رهبران اصلاح طلب بیاورید تا خیال ما هم راحت شود که سکوت و خاموشی ممتد خاتمی ها ، عارفها و امثالهم آنچنانکه می پنداشتیم از سر تبانی آنان با حاکمیت نبوده و تاکید ایشان بر دفاع از حاکمیت درین مطلب و دهها بار حمایت شان از نظام و شخص ولی فقیه تنها توهم ماست !!!

    ☪ یکجایی ما باید بخاطر خدا ، ایران ، مردم و اخلاق و یا لااقل آینده فرزندان خویش بایستیم و با خود خلوت کنیم و بپرسیم :
    « آیا حقیقتا کسانیکه طرفداری شان را می‌کنیم نقشی درین فلاکت و فقر و رنج ملت ایران ندارند ؟
    اگر رهبران ما اصلاحطلب و مردمی هستند تاکنون در برابر اینهمه جنایات و سرکوبها چه واکنشی نشان دادند ؟
    چگونه ممکن است کسی بداند رهبر مملکت مسبب اصلی همه بدبختی ها و بنیانگذار استبدادست و دقیقا اصل مشکل خود اوست ولی بارها بصراحت در مواقع خاص و‌حساس بجای حمایت از اعتراضات مردمی دم از وفاداری به رهبر و نظام می زند ؟؟

    ☪ آیا ۲۱ سال فقط شعار دادن و نظاره کردن سیر قهقهرایی ملتی که به اوج حقارت افتاده کافی نیست تا جناب خاتمی حتی به قیمت مرگش دست دیکتاتور را رو کند و به مردم حقیقت را بگوید؟
    چه چیزی سبب این خاموشی است ؟
    آیا طرف مقابل نیز از ایشان مدرک و آتو دارد ؟
    یا که منافع شان به یکدیگر گره خورده و یا هر دو ؟
    چه چیزی باعث شده که رهبران اصلاحات با برداشتن الف از اصلاح « صلاح » را در نظر گرفتند؟!!؟
    سربسته و فقط با ذکر یک اشاره به قتلهای زنجیره ای دهه هفتاد و آن گندکاری بزرگ ولایی که نامهای بسیاری را با ننگ ابدی مزین نمود میگویم ، شما فعالان اصلاحطلب هم خوب میدانید که از ابتدای انقلاب تا امروز چه وقایعی اتفاق افتاده و در چه ماجراهایی سران هر دو جناح در خدمت« ولی امر » خود بودند و کارهای بزرگی که انجام شد محصول مشترک آنان بوده و هست !

    ☪ اگر بخواهیم همه این حرفها را رها کنیم و‌تنها به این سخن جناب روحانی اکتفا کنیم که گفت : «هر کاری که می خواهیم برای مردم انجام دهیم نمی گذارند !!»
    بازهم به این نکته می رسیم ، اگر پس از ۲۱ سال شعار دادن و در اختیار داشتن مجلس و دولت و استانداریها و ادارات و ارگانهای دیگر پاسختان به مطالبات مردم اینست ، پس لطفا نقش سوپاپ اطمینان و هویج را بازی نکنید و از سر راه تقدیر ملت ایران کنار رفته تا خودشان دست بکار شوند !
    اگر شما میلیونها ایرانی غیور و ساده دلی که در پایتان بامید اصلاحات نشستند را رها کنید تا به توده اکثریت مخالفین نظام بپیوندند ، شک نکنید که خیلی زود به مطالبات شان میرسند !

    ☪ اگر اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو جناح تان تا امروز بجز خفقان بیشتر و وقیح تر شدن نیروهای خودسر و ظلم افزونتر قوه قضاییه و گسترش اعدامها و زندانی کردن فرزندان این آب و خاک ، و گسترش فقر و فساد و رانت خواری و از هم پاشیدن همه ستونهای اقتصاد و صنعت و بازار و‌کشاورزی ایران ثمری دیگر داده بما نشان دهید ؟
    اگر تلاش شما دو بال نظام ولایی بجز خوار شدن ایرانیان در سراسر جهان و منزوی شدن ما در منطقه و گسترش آتش و خون در خاورمیانه ثمر دیگری داشته نشان دهید ؟
    اگر ثمره اسلام و انقلاب و‌جمهوریت تان بجز کشتن و ترور و زندانی کردن علما و فعالان اقلیتها و شیوع دروغ و رباخواری و نابودی بسیاری از کرامات اخلاقی و تضعیف بنیان خانواده در جامعه ایرانیان چیز دیگری بوده ، نشان مان دهید !!؟

    ادامه
    ghalamban_97@
    کانال تلگرام

     
  131. از هرگوشه وکنار:

    آیا این رژیم جانی،قاتل، فاسد و فاسق نیست؟

    1- فاطمه هاشمی: دو نفر قبل از فوت حاج آقا به من پیغام های مهمی دادند

    چه پیغامی دادند خانم هاشمی بهرمانی ؟ چرا مثل ابوی در لفافه میخوای فتل پدر قاتلت را اعلام کنی؟

    مردم ما آگاه ازین هستند که سرو ته این رژیم دزد و خونخوار بوده اند و هستند استثنایی بین اصلاح طلب و اصولگرا وخط امامی وغیره نیست ولی تصور میکنید با گذشت زمان جنایات پاک میشود و عقو عمومی صورت میگیرد نمیدانیدکه خون و جان افراد عفو ندارد، پدر شما همان حاج آقا یا خیانت السلطان یا سردار حقه در تمامی جنایت این نظام قرون وسطایی شریک بوده و هدف یکی از باندهای مافیایی درون رژیمی قرار گرفته،در سیستم مافیا یا فرد خاطی را درون باند خودش سربنیست میکنند یا در رقابت با دیگر باند ها ساقط میشود و حاج آقا را نگذاشتند در پبری و ساخوردگی استراحت کند زیرا بهشت و جهنم ساختگی و کاذب یک نمونه وافعیش روی این کره زمین هست و حاج آقا بسزا ی اعمال و رفتار خودش رسید برای او تفاوت نکرد که کار قربانین او باشد یا شرکا به مکافات 38 عمل کرد خود نائل شد ومردم خوشنود تا نوبت بعد با کی باشد؟

    2- تصور نشود که مردم ایران دلبسته کروبی و حسین موسوی بوده وهستند، ما میدانیم که در حصر بودن حق هردو آنهاست و بیشتر هم، این دو در تمام جنایات رژیم تا سال 1388 چه مستقیم و چه غیر مستقیم شریک بوده اند ودر صدد بر قراری دو باره دوره طلایی امام بودند که مورد غضب باند رهبر قرار گرفتند، مگر نه اینکه هردو هنگام ادامه جنگ،اعدامهای فله ای،قتل های زنجیره ای،قتل دسته جمعی 67 زندانیان و مال اندوزی و سرقت اموال مردم در راس حکومت سمتی داشتند و بر طبل خشونت میکوبیدند، اینها حتی در زندان خانگی تغییر روش و جهت نداده اند،اصلاح طلب یا رفورمیست باید رفورم وتفییر را بپذیرد و از خود شروع کند.
    اینها در حصرند ولی بقیه در زندان یعنی زندانیان در کشور امام زمانشان با تبعیض و تفاوت روبروست و برابر نیستند بلی اینها دارند مکافات وکیفر اعمال خود را پس میدهند در حهنم کره زمین.

    3- هشتگ «وحيد_مرادي» صبح روز جمعه در توييتر فارسي شلوغ شده و آنچه مي‌خوانيد منتخبي از توييت‌هاي اين هشتگ است: «وحيد مرادي بايد تو كشتي و بوكس كلي پيشرفت مي‌كرد، اما شرايط اون رو به اينجا رسوند»، «تو اين فايل صوتي كه داره دست به دست مي‌شه از هر ١٠ كلمه مرحوم، ٢٥ كلمه حرف ركيك و زشته. اون‌وقت موسيقي ملايم باران عشق‌طور گذاشتن زيرصدا»، به اين نتيجه رسيدم كه دنياهاي موازي حتما وجود دارند، ما خبر نداريم»، «توي اينستاگرام از وحيد مرادي و محسناتش و مي‌گن و سوگواري مي‌كنن. ترسناكه. گروهي هم با افتخار به خودشون لقب شرور دادن و حالا هم مدام دارن همديگه رو تهديد مي‌كنن و انتقام وحيد مرادي رو مي‌خوان بگيرن»، ‌«چرا براي اين آدم هشتگ ساخته شده؟ دستاوردش چي بوده؟ كتك زدن ضعيفا و آدم‌كشي»، «شرارتي نبوده كه اين آدم انجام نداده باشه، ١٤ بار رفته زندان، هربارهم كه اومده بيرون به سرعت يه شر تازه درست كرده كه هربار فقط چند ماه مونده تو زندان»، «واسه يه گنده لات عزا گرفتن. چي هستيم ما مردم واقعا؟»، »يعني قاتل و خلافكار هم بايد معروف بشه؟»، «عربده مي‌كشه، چاقو و قمه مي‌كشه، آدم مي‌كشه بعد از نظر مردونگي اسطوره شده. ميري اينستا با سيل عظيم طرفداراش روبرو مي‌شي، چرا انقدر جوگيريم ما؟»، «هنوز كسي نگفته وحيد مرادي كه به قتل مي‌رساندي همه عمر، ديدي كه قتل چطور وحيد مرادي گرفت؟»، «مامانم رفته بود خاكسپاري فاميلشون، همون قطعه وحيد مرادي رو خاك كردن. با وحشت برگشت خونه»، «وحيد مرادي رو سمبل شجاعت مي‌دونين؟ براي خودم متاسفم كه هم‌نسل شماها هستم»، «عشق لاتي يا جهالت؟ اسطوره نساز از يه شرور و خلافكار».
    منبع فرارو
    4- خب مگر پروند جنایات وحید مرادی فاتل و مقتول بیش و سنگین تر از خمینی ورفسنجانی بود یادمان هست که مردم نادان و نا آگاه سه ملیون دور تابوت او جمع شده بودند و تکه های کفنش را می بلعیدند، ما ملت آدمکش سازیم و وقتی او را بفدرت رساندیم برده او میشویم و بخواری وذلت تن میدهیم و یا در سکوت وبیحرکتی غرق میشویم که دیگران برایمان رهبر و شاه و رییس انتخاب کنند،یعنی در ایران 50 نفر کاردان سیاست مدار پاک و بری از پلیدیهای این رژیم وجود ندارد که کشورهای گردن کلفت میخواهند مهرهای سر سپرده خود را همچون 57 بمردم و ایران قالب کنند .
    تصویر کفن خوری در زیر:

     
  132. گرامی محمدی
    خوب و بد مطلق در عالم وجود ندارد و همه چیز نسبی است, عیار و شاخص انسان هم در انتخاب یک امر بر غلبه میزان خیر به شر یا مکنتِ همه جانبه به ذلت بوده و طریقتِ انتخاب هم استوار به علم و تجربه است و عقل و خردورزی چراغِ راه, و از آنجهت که همگان لزوما دارای شاخصه‌های لازم در تعیین صلاح خویش و جامعه نیستند همواره انسان‌هایی در جوامع مختلف به منظور روشنگری و یا رهبری به پا خواسته‌اند و مورد مقبولیت اکثریت واقع گردیده‌اند, پیامبران هم در زمانۀ خویش از زمره این افراد بوده‌اند, با اینحال هریک بنا بر اصول روانکاوی در بدو شروعِ تجربۀ تاریخیِ خویش به هدف احقاق حقِ خود یا خانواده یا کینه به زمامداران و یا در پی منصب و رهبری و منافع شخصی میگشته‌اند, تا رویدادها بدانجا کشیده شده که خود را پیروز میدان و مقبول جامعه یافته‌اند, و در این فاصله زمانی از مبدا تا ظفر با توجه به هوش و سیاست و زبانِ رسا و هنر و احیانا علم, ناگزیر یکسری مبانی و اصول بـافـته و تـافـته‌اند, که بعدها رهروانِ باسواد, این رشته را به تحریر و کتاب کشیده و نام دین بر آن نهاده‌اند, و این دین و آیین تا زمانی که کیفیت و کمیتِ آن بر آیین و فرهنگ زمانه برتری داشته پس بطور جبری غلبۀ نفوذ هم داشته, از سوی دیگر با گذر زمان و افزوده شدن به متغیرها و پارامترها و امکانات جدید و وسعت و غنای فرهنگ و ادبیات در جوامع, دین نه تنها ره گشایی و کارکرد نداشته بل مانعی بزرگ بر سر ایجاد قوانینِ معادل و مترادف با زمانه نیز گشته, ولی از آنجائی که بندرت دین و روحانیون به مصادر حکومتی دست یافته‌ و از طرفی همواره جانب اکثریت مردم یعنی طبقه نامرفه را گرفته‌اند لذا دین همواره در جنب حکومت‌های مختلف به بقای خویش ادامه داده و مردم هم رضایت داشته‌اند بخصوص آنکه جناح حکومتیان همیشه در منجلابی از دروغ و خدعه و دزدی و آزار و کشتن بیگناهان دستی داشته‌اند, پس حذف دین با توجه به فاکتورهای گفته شده بسادگی امکان پذیر نبوده.

    ولی رویداد مهمی که پس از روی کار آمدن روحانیون و حکومت دین در ایران به وقوع پیوست و معادل قرون گذشتۀ اروپا و حکومت کلیسا بود باعث شناخت دقیق مردم از چهرۀ واقعی دین و روحانیون گشت, پس از یک تجربه تلخ چند ده ساله و انواع بی کفایتی و ناعدالتی و بحران‌ها و لمس چهره خشونت از دین و دینداران, پرده‌ها به کنار رفت و حقایق دین برای چندین قرن اینده نیز بر مردم ایران آشکار شد, و از آنجهت که جامعه ایران دیگر در پی تنظیم یک قانون دقیق و محکم و بدون شعار و شارلاتان‌گری است و تا رسیدن به یک دورانِ ثبات و استقلالِ سیستم از زمامدار امکان سپاردن زمامداری به هر کسی را نمیدهد, و نیز متغیرهای اینده هم بسیار متفاوت خواهند بود, لذا میتواند جای خرسندی باشد که این کشور برای همیشه بدنبال تبعیت از نظم و قانون و شاخص‌های علمی و رفاه و نیز مراسم‌های ملیِ گوناگون و رنگ وارنگ در عوض دین و روحانیون و خرافات و مراسم‌های پوچ آنان باشد, به احتمال بسیار زیاد و البته خواست و درک اکثریت جامعه دیگر در آینده این کشور موجودی بنام دین نخواهد جنبید و کسانی در لوای آن مشغول ارتزاق باشند, و با گذشت دورۀ زمانی کوتاه بتدریج مفلوک و بی آب و رنگ و چروکیده و کوچک و کوچکتر شده تا در نهایت آثاری از عقیده به آن یافت نگردد مگر ظواهری در موزه‌ها و کتابها و یا کارهای دستیِ هنری و موسیقی و معماری و آنهم در آینده برای نوادگانی که فقط قصد کنجکاوی و لذتِ تغییر خواهند داشت, می خواهم بگویم دین که هم اکنون در کار خویش اینچنین لنگ است در گذشته نیز همین بوده و ما بی خبر بودیم و در اینده تحت هیچ شرایطی قادر به تطبیق با وضعیت و امکانات و متغیرهای زمانه نخواهد بود و هر چقدر که قوانین با کیفیت‌تر بوده و زمامداران با صداقت و خرد بیشتری کار کنند امکان رشد بر بخشی از جامعه را نخواهد یافت, پس در عمل هیچ نیازی هم به خشونت و حذف تعمدی و برنامه‌ریزی بر دین و روحانیون لزومی ندارد و مسیر این پروسه خودبخودی انجام خواهد شد, فقط باید عوامل ایجاد و رشد دین و آیین‌ها را شناخت, یعنی جهل و فقر و زمامداران ناصادق و بدکردار, افراط در خوشگذرانی, در لودگی, در سخنان جلف و هرزه, افراط در آراستن ظاهر, اعمال و گفتار و ظواهری که باعث بروز عقده در طبقات نامرفه میشود, هر کدام از این موارد در صورت تکرار و وسعت مبدل به جرقه‌های ایجاد دوباره دین در میان طبقات مختلف بخصوص اقشار ضعیف خواهد بود و پشتِ پا به حاصل تجربیات یک ملت.
    لذا اگر بدنبال برنامه‌ریزی هستیم آنرا بصورت Active یعنی رشد و تغییر و نمو در روش‌های مثبت تدوین نمایم و نه برنامه‌های Passive به منظور زمین زدن آنان و سلب حقوق.

    هم اکنون نیز اگر بادقت دست به یک تحقیق آماری در قشر روحانیون بزنیم درمیابیم غالب فرزندان آنان بدنبال رشته‌های علمی و روش‌های دیگری مثل تجارت برای زندگی هستند, عاشق پوشیدن شلوار جین و تی‌شرت هستند, آرزوی قدم زدن با یک دختر زیبای امروزیِ بی حجاب را در خیابان‌های شمال شهر و یا لندن و پاریس دارند, حتا آرزوی اجرای یک آهنگ با گیتار را بر صحنۀ یک کنسرت و کلاپ و تشویق حضار دارند, دیگر احکام دین را رهگشا نمیدانند و برای اعتقاد به اصول آن دلیلی نمیابند, وسعت تکنولژی و اطلاعات گوناگون بخصوص علمی و مقایسه وضعیت کشور با دنیای مدرن منجر به تغییر عقاید آنان گشته, بنده نمیتوانم دلایل خویش را بازگو کنم ولی امیدوارم خواننده گمان نکند که بدون شواهد دقیق و قطعی سخنی بیان کرده باشم. و روی دیگر سکه در انگیزه پیوستن افراد جوان و جدید به حوزه‌های علمیه و مدارس مذهبی چیزی مگر فقر و ناچاری یا حرص به مال و مکنت در حکومت اسلامی نیست, واقعا یافتن فرد با اعتقاد خالص در گرویدن به این حوزه‌ها نیاز به اثبات دارد و در آنصورت نیز اگر دارای سلامت عقل و روان باشد تنها چیزی که پس از تحقیق نتیجه خواهد شد دوری او از علم و فقر آگاهی به واقعیات و تحلیل‌های جدید دانشمندان است.

     
  133. آیا می‌دانید که
    @baznegari
    آیا می‌دانید که امام صادق گفته است که: از نیکبختی شخص، آن است که دخترش پیش از “آغاز دوران حیض” (یعنی پیش از بلوغ جنسی و نوجوانی) شوهر داده شود!
    امّا امام کاظم (فرزندِ همان امام) نه تنها هیچ‌یک از هجده دخترش را در کودکی شوهر نداد بلکه سفارش کرد که تا آخر عمر اساساً ازدواج نکنند!

    آیا می‌دانید که پیامبر گرامی ازدواج را سنّت و موجب حفظِ نیمی از دین دانسته
    اما امام حسن عسکری تن به آن سنّت و کارکرد نداد و تا آخر عمر ازدواج نکرد!

    آیا می‌دانید که امام زین‌العابدین این سخن پیامبر گرامی که “عورة المؤمن علی المؤمن حرامٌ” را به: لزوم پوشیدگیِ ناحیۀ دامن و نگاه نکردن به دامنِ غیر تفسیر می‌کرد
    اما امام صادق این تفسیر شایع را قبول نداشت و می‌گفت منظور از آن عدم افشای عیوب، لغزش‌ها و اسرارِ مگوی مردم و به رُخ نکشیدنِ آن‌ها در فرصت مناسب است!

    آیا می‌دانید که امام حسین بر علیهِ یزید خروشید
    اما فرزندش امام سجاد لام تا کام چیزی نگفت و حتّی برای سپاه خلیفه، دعای مخصوص مرزداران را سرود!

    آیا می‌دانید که امام کاظم به مبارزه با دستگاه خلافتِ عباسی پرداخت
    اما فرزندش امام رضا با همان دستگاه ائتلاف کرد و ولیعهدشان شد!

    آیا می‌دانید که پیامبر گرامی، فزونی جمعیتِ مسلمین را خواستار شد و زنِ خوب را زنی دانسته که زیاد بچه بزایَد
    اما همو خودش با وجود آن‌همه زنانِ بسیار که برایش نوشته‌اند و با آن‌همه حرص و ولعِ جنسی که به پایش گذاشته‌اند، به حرفِ خود عمل نکرد و از آن‌همه زن (بجز حضرت خدیجه در ماقبل بعثت) صاحب فرزند نشد و به فزونی جمعیت دینِ خودش کمک نکرد!

    آیا می‌دانید که پیامبر گرامی و برخی دیگر از امامان از اهمیت آغاز سخن با “بسم الله الرحمن الرحیم” سخن گفته و افزوده‌اند که هر کلام و سخنِ دارای اهمیتی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود، ابتر و نافرجام است
    اما همان‌ها خودشان هیچ‌گاه در آغازِ کلام و احادیث فراوان و حتی خطبه‌ها و سخنرانی‌ها بسم الله و به نامِ خدا نگفته‌اند!

    به نظر شما این تفاوت و تعارض‌ها را چگونه می‌توان توضیح داد؛ جعل حدیث یا پذیرش تفاوت ویژگی‌ها در میان ایشان یا تغییر شرایط و بنا به اقتضا تصمیم گرفتن یا ….

    امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۴/۷
    telegram.me/baznegari/318
    .
    .

     
    • این مزخرفات را ترکاشوند خودش گفته؟! کجا اینارو گفته عثمان؟

       
      • در کانا ل تلگرام خودش تحت عنوان “بازنگری”..آدرسش در پائین پست است…

        telegram.me/baznegari/318

         
        • در هر حال نقدهای زیادی به این مطالب وارد هست که فرصت ورود تفصیلی به آنها نیست،مثلا ذیل آن عبارت حدیثی امام صادق که در مقام تاکید بر زود ازدواج کردن دختران و بتاخیر نینداختن امر ازدواج است،اینکه به طعن می گوید:

          “امّا امام کاظم (فرزندِ همان امام) نه تنها هیچ‌یک از هجده دخترش را در کودکی شوهر نداد بلکه سفارش کرد که تا آخر عمر اساساً ازدواج نکنند!”

          شما بعنوان یک فرد اهل مطالعه اینرا دنبال کن که امام کاظم کی و کجا سفارش کرد که دخترانش تا آخر عمر ازدواج نکنند؟

          حالا موارد دیگر بماند

           
  134. آقای روحانی در سفر اخیر به سویس و اطریش بدون تجربه گرفتن از همین تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی بازهم شعار بستن تنگه هرمز را هم بطور تلویحی و هم نصریحی اظهار کرد. تلویحی به این معنا که اسم تنگه هرمز را نبرد و تصریحی هم به این معنا که استنباط دیگری از این حرف نمشود کرد و ایشان بعد از عکس العملهای متقابل توضیحی هم نداد که شاید منظوری نداشته باشد. پیام بعدی سردار سلیمانی هم هر نوع تردیدی را از بین برد.
    در دوران جنگ و در هنگامه جنگ نفتکشها مرحوم هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه این موضوع را طرح کرد و موضوع در مقطعی آنقدر جدی شد که جلسه ای از مسئولین نظامی تشکیل شد تا مقدمات اینکار فراهم شود. در جریان مذاکرات . بررسیها به آقای هاشمی و سایرین که زیر این علم سینه میردند یاد آوری شد که تنگه هرمز یک آبراه بین المللی است و ایران صرفا در مجاورت ان قرار دارد و 2 مایل وسط این تنگه متعلق به همه است. لذا اقدام به بستن آن یعنی دخالت مستقیم شورای امنیت و امریکا برای رفع مزاحمت. دیگر اینکه بنا بر گزارش سازمان برنامه معلوم شد اولین قربانی این کار خود ایران است که تمام مبادلات دریائی اش با جهان قطع میشود و این یعنی سقوط سریع اقتصاد در حال جنگ. البته در این بین گفته میشد آقایان خامنه ای و هاشمی از ارتش پرسیده بودند که آیا میشود با هلیکوپتر اینکار را کرد که یکی از مقامات وقت که ادم شوخی هم بوده گفته بود متاسفانه شاه عمرش کفاف نکرد هلیکوپتر تنگه بند هم بخرد!
    آقای روحانی با این حرف اولا نشان داد که به لحاظ دیپلوماسی ظاهرا راهی برای وضع فعلی ندارد و دیگر اینکه سعی میکند با زدن حرفهای تند و بدون توجه به عواقب آن حداقل در بین سپاهیان و عوامل بیت برای خودش موقعیتی دست و پا کند. این برای آقای روحانی که آشکارا از حل مشکلات اقتصادی بر نمی آید شاید تنها راه چاره باشد.
    در دوران جنگ با نفت بشکه ای 5 ذلار ،دلار با ثبات ترین وضعیت خود را در این 40 سال داشت. بی کفایتی و فساد افسار گسیخته باعث شد که با نفت 120 ذلاری و با صد ها میلیارد دلار در امد بی زحمت امروز ایران و ایرانی به این روزگار سیاه بیفتند!…
    حرفهای روحانی فقط ثابت کرد که امید به بهبود اوضاع خواب و خیالی بیش نیست و منافع شخصی هنوز به منافع ملی ارچحیت دارد.

     
  135. خادم الحسین اصغر قاتل

    هاااا دردناک و قابل تامل بید به آشیخ مرتضی توصیه وکنم حتما وبیند و به جای مهمل گویی و جاده صاف کنی دزدان و جنایتکاران به نمایندگی از رهبر آخوندها یه کم خجالت وکشد البته بیشتر از یه کم ! هااااا

     
  136. فيلسوف بزرگ

    سير تحول انديشه از عمودى به افقى بيان گرديد و در گرماگرم اين تحول سودجويانى با معرفى خود بعنوان كارگزار خدا و رابط او و مردم ، مجدد مسير توسعه انديشه باورمندان را از افقى به عمودى متمايل نمودند با اين تفاوت كه اينبار وسعت تفكر بسيار طولانى تر از قبل بود و از مغز باورمندان تا ناكجاى اسمانها امتداد ميافت ليكن اين نوع از تفكر عليرغم طويل بودن از ضخامت و قطر ناچيزى برخوردار بود به گونه اى كه گاه ضخامت اين نوع از انديشه به اندازه ضخامت يك تار مو ميرسيد و از اين جهت اين نوع از انديشه نميتوانيت هيچ انديشه از نوع ديگر را در كنار خود تاب اورد زيرا همراهى هر انديشه ديگر به لحاظ ضخامت كم ان سبب شكست و تاخوردگيش ميشد. سايش لايه هاى فكرى باورمندان ، دكان كارگزاران سود جو را رونق ميبخشيد و اين رونق سبب ظهور تسلسل وار كارگزاران ميشد و يا سبب ان ميشد كه بعد از انها ، انبوهى از مدعيانى كه خود را وارث كارگزاران ميدانستند ، بر سر انديشه مردم خراب شوند و ناهمگونى اين وراث شعبه هايي به ظاهر مستقل ولى مملو از تفكر اسمانى را ذيل عنوان طرق مذاهب بر انديشه ها تحميل مى كرد و اين سبب سايش بيش از پيش انديشه ميشد

    معمولا اين كارگزاران همراه با ادعاهايى بزرگ ولى گزاف ظهور ميكردند و توانايى هاى فراانسانى و ماورا طبيعى براى خود قائل بودند و خدايى با بى نهايت توان و قدرت را خلق ميكردند و انرا در خدمت خود ميگرفتند و اين خدا را پشتوانه ادعاهاى گراف خود قرار ميدادند ولى چون در عمل هيچگونه سعادت و يا هيچ مزيتى براى باورمندان خود به ارمغان نمى اوردند و از انجام هرانچه سبب تغييرى مثبت در زندگى باورمندانشان شود عاجز بودند لذا عمدتا و با تقليد از همديگر سعى مينمودند با دادن وعده هاى نسيه اين نقيصه خود را جبران كنند و هر انچه را باورمندانشان انتظار داشتند به جهت قدرت فوق بشرى ، برايشان مهيا نمايند به فردا و در جهانى ديگر حواله ميدادند و مكرر تبليغ ميكردند كه اين جهان موقت و زودگذر است و انچه دائمى و جاويدان است زندگى در جهان ديگر است و انها سعادت باورمندان خود در ان جهان را تامين و تضمين مينمايند ، تا مبادا باورمندانشان براى اين جهان خود چيزى از انها طلب كنند ، اغراق در وصف نعمت ها و امكانتى كه انها براى باورمندانشان در ان جهان تدارك ديده اند. اعم از قصرهاى انچنانى ، حوريانى انگونه و بى شمار ، غذاهايى با ان اوصاف ، ميوهايى بدانسان ، شراب هايى بدان كيفيت ، اوازه خوانانى با صداى اسمانى ، تفرج گاه هايى چون بهشت …..همه بدان جهت بود كه باورمندانشان در بيان هردوخواستى براى اين جهانشان شرمگين شوند و كسى از انها برا اين جهان درخواستى ننمايد
    —————–
    واژگان كليدى:
    وسعت طولانى تفكر
    جبران كردن نقيصه با وعدهاى نسيه
    شعبه هاى مملو از تفكر اسمانى
    ادعاى داشتن قدرت فوق بشرى
    عدم تاثير مثبت در زندگى پيروان خود
    ناتوانى در تامين سعادت پيروان

     
    • اين فيلسوف بزرگ همان سيد رضى دين ستيز است كه مزورانه مانند اكانت سيد رضى با چرنديات اغاز كرد و سپس زيركانه سخنانش را به سمت و سوى دين ستيزى متمايل كرد حالا هم با فلسفه و چرنديات اغاز كرد و اكنون فلسفه چرندش را دين ستيزى چرخاند اين شيادى است كه ميخواهد ذهن دين باوران را با مزخرفاتش از دين و معنويت تهى كند نبايد فريب او را خورد و جا دارد سيد مرتضا و ساير دوستان فرهيخته جواب كوبنده اى به او بدهند و او را سرجايش بنشانند تا ديگر با فريب و سفسطه سعى در تحميق ديگران نكند و خزعبلاتش را جوابى كوبنده و منطقى دريافت كند و دست از تحميق و فريب دين باوران بردارد

       
    • اقاى شفيعى وقتى اين فيلسوف به نام فلسفه….شعر مينوشت خوب براى جواب دادن به او اماده بودى ولى حالا كه به مقدساتت توهين ميكند ساكت شده اى چرا؟ اين يك بام و دو هوا در رفتار شما نشانه چيست؟ اين فيلسوف بزرگ باشد يا سيد رضى يا مزدك و يا هركس ديگر ايا نبايد جواب دروغها و فريبهايش را بدهيد؟ تا همه بفهمند كه انچه را نوشته مقلطه است؟ از كى پيامبران كارگذار شدند ؟ يكى نيست به اين احمق بگويد كارگذار كسى است كه در بازار بورس كار ميكند؟ يا بگويد وسعت هر چيزى چه فرش باشد و چه مربع و چه مستطيل هميشه افقى است و وسعت عمودىً….شعر است؟ كسى كه حتى معنى وسعت و مساحت را هنوز بلد نيست ادعاى فيلسوفى نميكند اول برو رياضى دبستان را بخوان تا بفهمىً وسعت هميشه افقى است و وسعت عمودى وجود ندارد بعد بيا احضار فضل كن

       
      • واقعا کار مردم ما بیشتر به طنز می مونه.یکی به خودش میگه فیلسوف مزخرف میگه بعد یکی دیگه میاد بهش میگه بی سوادی نه فیلسوف و یعنی من باسوادم باز مزخرف میگه.ما هم هاج و واج موندیم که خدایا بیکار بودی ما رو خلق کردی؟!!یا اگه واقعا گیر داده بودی خلق کنی اینجا جاش بود؟!!!دوست باسواد فرهیخته ما! مقلطه نیست مغلطه است.کارگذار نیست کارگزار است.احضار فضل نیست اظهارفضل است!!باباجان فیلسوف بره ریاضی یاد بگیره قبول ولی توهم به خدا اکابر ِلازمی.بی خود نیست این مملکت قحط الرجال شده.چون یا باسواداش تو خونه دق کردن یا از کشور با دیدن این وضع اسفناک فرار کردن.

         
      • سلام و درود

        دوست عزیز بنده در حد وسع خود با فیلسوف بزرگ بحث کردم، ایشان حتی یک ذره از فیلسوف بزرگ بودنش کوتاه نیامد و هیچ تخفیفی نداد، حتی به فیلسوف متوسط بودن هم رضایت نداد چه رسد به فیلسوف کوچک بودن یا فیلسوف نبودن. بنده وکیل مدافع مقدسات نیستم، اجازه بدهید خداوند خودش به تنهایی از خودش دفاع کند.
        بنده از حضرت ایشان چند پرسش ساده کردم، یکیش اینبود که کلمه فلسفه یعنی چه؟ ایشان فرمودند چکار به معنای فلسفه داری؟ به سایر سؤالات هم در حد ضربدر زدن در مربع پرسشهای چند جوابی پاسخ فرمودند، دیدم اگر بیشتر اصرار کنم همان بله و خیر را به« ها » و« نچ »تبدیل میکند.

         
        • سلام و درود

          این مطلب از بنده است.

           
        • اقاى شفيعى شما يا معنى فلسفه را ميدانى يا نميدانى اگر ميدانى كه سوالت بى مورد است اگر هم نميدانى چگونه ميتوانى تشخيص دهيد كه جواب من درست است يا غلط؟ اما اينهمه فيلسوف وجود دارد مگر من جاى چه كسى را تنگ كرده ام كه شما ميخواهى ثابت كنى من فيلسوف بزرگى نيستم. پرسيده بوديد چه كنابهاى فلسفى تاكنون خوانده ام؟ دوست عزيز كسى كتب فلسفى ميخواند كه يا خودش فيلسوف نيست و يا فيلسوف كوچكى است من وقتى خودم فيلسوفى بزرگ هستم خواندن كتب ديگر فلاسفه چه سودى برايم دارد؟ چه چيز را بلد نيستم كه بخواهم از ديگر فلاسفه بيامورم؟ كسى دنبال مطالعه ميرود كه نداند منكه ميدانم چرا لايد مطالعه كنم؟ البته در زمينه فلسفه منظورم هست نه ديگر رشته ها. شما هم هر وقت خواستيد اگر سوالى داشتيد ميتوانيد بپرسيد مشروط بر انكه قصدتان اموختن باشد و نه ازمايش من زيرا كه ازموده را ازمودن خطاست. موفق باشيد.

           
          • اينقدر منفى ندهيد يكباره ميگذارم و ميروم تا در حسرتم بمانيد و دنبالم بگوديد و نيابيدم

             
    • سلام و درود

      جند بار این کامنت را خواندم و ابداً هیچی نفهمیدم و هیچی دستگیرم نشد، بنده گرچه خود ذهن فلسفی قابل توجهی ندارم، ولی با آثار و کتابهای چند تن از فیلسوفان آشنا هستم. این نوشته کوچکترین شباهتی به مقالات و فصول مختلف کتابهای هیچ فلسفه و هیچ فیلسوفی ندارد. صرفاً ادعاهایی مبهم صورت گرفته که جهت اثباتشان نه دلیلی، نه برهانی و نه هیچ چیز دیگری ارائه نشده است . بعید میدانم که نویسنده محترم در تمام عمرش حتی یک کتاب یا مقاله یا اثر فلسفی قابل توجه خوانده باشد و بداند اصولاً فلسفه چیست و در خصوص چه مسائلی بحث میکند و فایده اش چیست؟!! این نوشته حتی انشا هم نیست! برای بنده که حریص خواندن و مطالعه هستم مایه افتخار خواهد بود که در میان هموطنان خود فیلسوفی یا فیلسوفانی بیابم و از آثارشان بیاموزم و مایه ننگ و دون همتی و پست فطرتی و گناهکاری میدانم اگر بخواهم به نا حق کسی را تخطئه و نسبت به هر ادیب، نویسنده یا متفکری حسد بورزم ، اما براستی در عمرم نوشته ای اینقدر گنگ و بیمعنی و سرشار از ادعاهای تهی از معنا در مورد فلسفه نخوانده ام. دوست عزیز فلسفه تعریف خاصی دارد و باید کتاب، مقاله یا اثر فلسفی واجد ویژگیهای خاصی باشد تا بشود آنرا فلسفه نامید، همچنین آثار فلسفی هم خصوصیاتی دارند که از همان ابتدای طرح موضوع مشخص است که خواننده با یک اثر فلسفی و محصول اندیشه یک فیلسوف سروکار دارد، اما در نوشته های شما هیچ نشانه و قرینه ای یافت نمیشود که بتوان حتی آنها را شبه فلسفه هم نامید. چون نوشته ای که جای چه کسی را تنگ کرده ام؟ پیداست که از من دلخوری! دوست عزیز براستی جای هیچ کس را تنگ نکرده ای، میتوانی خودت، خود را فیلسوف بزرگی بدانی و فکر کنی که نوشته هایت هم فلسفیند! اما توجه داشته باشید که اگر بر این گزافه گویی شما صحه بگذاریم در حقیقت گمراهت کرده ایم، بدترین توهین ممکن آنست که بنده و سایر دوستانی که با فلسفه آشنا هستند و لااقل 10 جلد کتاب خوب خوانده اند، ادعای بزرگ فیلسوف بزرگ بودنت را تأیید کنیم. شما اگر واقعاً به فلسفه علاقه مندی و دوست داری فیلسوف شوی، به مدد و برکت اینترنت و فضای مجازی و انفجار اطلاعات انواع کتب فلسفی از مبتدی تا عالی از هر فیلسوف شناخته شده ای در دسترس است میتوانی بخوانی و بطور اصولی فرابگیری و اگر حقیقتاً صبور و سخت کوش باشی و رنج تحصیل و آموزش را بر خود هموار کنی و قضاوتها و لایک و رتبه و رأی مثبت و منفی دادن دیگران گمراهت نکند و ذهنی متناسب با فنومن فلسفه داشته باشی آنگاه میتوانی براستی فلسفه را بیاموزی. اینکه با اصرار مرتب تکرار میکنی که من فیلسوفی متوسط و کوچک نیستم و حتماً فیلسوف بزرگی هستم، بنده را بشدت مشکوک کرده که مبادا قصد طنز و بذله گویی داشته باشی و بخواهی پس از مدتهای مدید بگویی که ادعاهایت جدی نبوده و به ساده لوحی ما بخندی! حتی اگر چنین قصدی هم داری، طنز نیز باید حتی الامکان مختصر و مفید بوده و در یک کامنت حداکثر 5000 حرفی منظورت را بگنجانی و تمام کنی! منظورم آنست که طنز حالت سریالی ندارد.

       
  137. جناب محمود رسولی:
    1
    پرسش‌های شما در دو بخش تخصصی و فلسفی قابل پاسخ و تحلیل هستند, و پیش از آن باید اشاره داشت که این دستگاه مهمترین اختراع قرن است و آینده بشریت را میتواند کنترل نموده و به راه‌های مختلف بکشاند, و در کل بخشی از پروژه رباتیزاسیون بوده که در آیندۀ نه چندان دور همه امور بشر تحت سیطرۀ هوش مصنوعی واقع خواهد گردید, و با کوچکترین خطا و یا در نظر نگرفتن جزئیترین بخش‌ها و جنبه‌های آن, در مراحل اتمام پروژه, کلیۀ متخصصان و مسئولان فنی تحت تاثیر امواج و تلقینات هوش مصنوعیِ ربات‌های آن واقع شده و کنترل از آنان سلب گشته و همه چیز به اختیار هوش مصنوعی واقع میگردد, مغز انسان در برابر این امواج بشدت تاثیرپذیر و ضعیف است, و در آینده هر کشوری که موفقیت بیشتری در این زمینه داشته و بتواند امواج با دامنه و کیفیت بهتری توسط روش‌های گوناگون از جمله ماهواره ارسال کند, برنده میدان بوده و قادر به کنترل جهان خواهد بود, حتا یک انسان میتواند رهبر جهان شود, ولی چنانچه خود در سلطۀ این هوش مصنوعی واقع نگردد.

    – در ساختار سخت‌افزاری این دستگاه از آخرین تکنولژی‌های بشر تقریبا در تمامی رشته‌ها بخصوص تکنولژی آنفورماتیک و نورالژی استفاده شده, یعنی تکنولژی‌های فیزیکی و مهندسیِ امواج شاملِ تقویت‌ و امواجِ حامل و ارسال و دریافت و کالیبراسیون و غیرو , نرم‌افزار و سخت‌افزار‌های کامپیوتر شامل قدرتمندترین پردازش‌گرها و کارت‌های گرافیکی و صوتی, تکنولژی‌های فوق تخصصی فیزولژی مغز و اعصاب, تکنولژی‌های مهندسیِ پزشکی, تکنولژیهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاریِ Encryption و کدگذاری امواج, و بسیار تکنولژی‌های جنبی و غیر مستقیم.

    – از آن جهت که من به شخصه این دستگاه را هنوز ندیده و فقط چیزی به مدت یکسال در ارتباط با یکسری افراد از طریق امواج آن قرار گرفته بودم, لذا با یک مثال به مشکلات توضیح و تشریح آن خواهم پرداخت, تصور کنید در 120 سال پیش یعنی 1898 میلادی بسر میبرید الکتریسیته و میکروفن و بلندگو اختراع شده ولی مردم معمولی بخصوص در کشور ما چیزی از این مسایل نمیدانند, فرد و افرادی در حکومت وقت از آن آگاهند و تعدادی از این وسایل را از یک کشور پیشرفته خریداری کرده‌اند, و به دلایلی یکسری میکروفن و بلندگو را در منازل بعضی مردم و افراد مختلفِ کشور بصورت مخفیانه در محل‌هایی به دور از چشم قرار داده‌اند و شما یکی از این مردم هستید, و گاه و بیگاه در خواب و بیداری از طریق این بلندگوها با شما و دیگران به صحبت میپردازند و صدای شما را هم میشنوند و هر بار روی فرد خاصی فوکوس میکنند و درباره مسایل خصوصی او سخن میگویند, و فرض کنید اینکار را خیلی ارام و بی سر و صدا انجام میدهند بنحوی که کسی متوجه یک عامل فیزیکی خارجی مثل بلندگو و میکروفن نشود, سخنان شما را در خواب و بیداری میشنوند و در مورد هر کسی که سخن بگویید به منزل او رفته و این وسایل را آنجا هم نصب میکنند, مثلا یک پسرعموی شما در رامسر یا یک برادر یا خواهر یا فرزند شما در اصفهان, و آنگاه صداهای شما را برای این اقوام ارسال داشته و صدای آنها را هم برای شما میفرستند, و تاکید میکنم هیچکس هم از این وسایل آگاه نیست و فقط گهگاهی در خواب و بیداری صداهایی آشنا و غیرآشنا بصورت ضعیف میشنوند.

    برخی تصور میکنند دچار توهم یا جن‌زدگی شده‌اند, برخی به پزشک و روانشناس (آن دوران اگر بوده باشد) مراجعه میکنند (و البته چون پزشکان و روانشناسان هم مطلع نیستند نتیجه نمیگیرند), برخی تصور میکنند با ملائک و شیطان و قدیسین و امام زمان در ارتباط هستند و سخنان و اطلاعاتی راجب حال و آینده از آنان دریافت میکنند و حتا برخی به وزارت کشور رفته و ادعای خویش را به آنان مطرح میکنند!

    بهرحال چون تعداد این افراد چندان زیاد نیست و با یکدیگر هم در ارتباط نیستند کسی سخن آنان را باور نمیکند, این افراد اصلا نمیدانند با چه چیزی طرف هستند, زیرا خودشان هم مطمئن نیستند که آیا واقعیت دارد یا توهم است, نام این وسایل و تکنولژی را هم نمیدانند و به هر کس بگویند به او میخندند, مردم فقط از روی سادگی میپرسند این چیست؟ یعنی انتظار دارند نام و اطلاعات چیزی را که ندیده‌اید, یک اختراع و پدیده جدید, و هیچکس نمیداند را به آنها بگویید!, و بزرگترین مشکل در فهماندن و تشریح مسایل جدید, مربوط به میزان بالای دروغگویی و ادعاهای گزافه و خرافات در میان جوامع است, و عاملان حکومت که بتدریج متوجه این نکته مهم گشته که هیچکس نه میفهمد و نه قادر به توضیح و تشریح است و نه کسی سخن آنان را باور میکند, همچنان به کار خویش ادامه میدهند, خصوصی‌ترین سخنان و اعمال شما را میشنوند و در رویاهای شما در خواب و بیداری شریک میشوند. و حتا بخوبی متوجه نیستند که چه بلایی بر سر مردم میاورند.

    تا آنگاه که نوبت به فردی خاص میرسد, دارای تحصیلات پزشکی و مهندسی است, به خود و حواس خویش اعتماد دارد و کلیه پدیده‌ها را از منظر تجربی و علمی پیگیری و تحلیل میکند و اعتقادی به خرافات هم ندارد, بتدریج صداها را تحلیل نموده و به عوامل انسانی و علمی و تکنولژیک آن پی میبرد, و شروع به ارتباط با آنان میکند, و آنان که در میابند این فرد متوجه همه چیز گشته و ظرفیت پذیرش همه چیز را دارد با او دوست میشوند و همه روزه با او از مسایل خود و کشور سخن میگویند, ولی فرد که علاوه بر شکنجه فراوان متوجه مسایل دیگری شده مرتب به انان هشدار میدهد که نخست دریابند چکار میکنند و چه لطماتی به مردم و حتا خود وارد میاورند و دوم آنکه بدانند آن کشوری که این امکانات را به آنان فروخته و یا سایر کشورهای پیشرفته هم به سادگی قادر به همین کارها بر آنان هستند و به تمامی مسایل و اسرارشان آگاهی دارند.

     
  138. 2
    مورد بعدی از مشکلات توضیح و تحلیل این دستگاه در نحوه بیان است, این دستگاه و تمامی مسایل و وقایع آن جدید هستند و نیاز به یک ادبیات جدید برای بیان دارند, و تا زمانیکه این ادبیات ایجاد و شایع نشده باشد, برای فهماندنِ منظور نیاز به توضیح و تاکید بر هر موئلفه است, با کوچکترین مصامحه در توضیح, یا اختصار در حذف فاعل و مفعول و سایر اجزای جمله, معانی عوض میشود و هر کسی بنا به دریافت و سلیقه خود چیزی جداگانه درک میکند. این مورد به هنگام ارتباطِ طرفین از طریق این دستگاه به نهایت حد خود میرسد, و چیزی در حدود 4-5 ماه زمان نیاز است که طرفین منظور یکدیگر را دریابند, حال بخواهند به دیگران توضیح دهند شق‌القمر است.

    – مغز موجودات زنده بخصوص پستانداران با هر تحریک یا تفکر یا تجسم یا تمایل, در خواب یا بیداری, امواجی از خود ساطع میکند, در یک محدودۀ خاص از فرکانس و دامنه, و چنانچه این امواج را تقویت نموده و به مغز فرد دیگری ارسال کنیم, او قادر خواهد بود همه تفکرات و تجسمات این فرد را ببیند و بشنود و درک کند, در اینجا هیچ نیازی به چشم و گوش و زبان از طرفین نیست, یعنی اندام‌های بینائی, شنوائی و گویائی نقشی در این ادراک مغزی ندارند, این اندام‌ها خود نیز با همین مکانیزمِ بسامدهای مغزی کار میکنند و در واقع آنالوگ را به دیجیتال و بلعکس تبدیل میکنند, زمانیکه شما سخن میگوئید اندام‌های گویائیِ شما شامل زبان و استخوان لامی (Hyoid Bone) و حلق و پردۀ دیافراگم و ریه‌ها و لوله‌های نای, فقط باعث تقویت و ارسال نوسانات مغز به محیط خارج میشوند, یعنی ملکول‌های هوا را با همان فرکانس‌های مغزی شما به ارتعاش در میاورند, پس اگر هیچیک از این اندام‌ها هم در کار نباشند, طرفینِ مرتبط از طریق دستگاه WVR فقط با نوسانات مغزی به هنگام تفکر قادر به دریافت صدا و افکار یکدیگر هستند یعنی بطریق تله‌پاتی, که هیچ نیازی هم به اندام‌های شنوائی یعنی گوش نیست, به دیگر سخن نحوۀ ارتباط میان طرفین این دستگاه میتواند تله‌پاتی و غیر تله‌پاتی باشد, هم میتوان با زبان سخن گفت و هم با تمرکز بر مغز.
    ولی تفاوت دریافت‌های طرفین در یک نکته مهم است, فردی که مشغول استفاده از دستگاه بوده و کلاهک مخصوص بر سر دارد (Head-mounted display) قادر به دیدن و شنیدن تمامی افکار و تجسمات و تخیلات و خاطرات دیگری میباشد, و طرف مقابل فقط میتواند صدای او را دریابد.

    – نوع امواجی که این دستگاه ساطع میکند امواج الکترومانیتیک با فرکانس بالاست, یعنی با توجه به سرعت بسیار بالا, برد مسافتی آن حتا شامل سیارات منظومه شمسی هم میشود, ولی این امواج به مثابه موجِ حامل عمل نموده و برای مدولاسیون, امواج مغزیِ افراد را سوار برخویش کرده و در مقصد کالیبره نموده و از طریق سخت‌افزارهای پیشرفته کامپیوتری به تصویر و صدا تبدیل میکند, جای ذکر است که تصاویر بسیار واضح و کاملا واقعی هستند, یعنی تجسمات و تصاویر و خاطرات مغزی شما حتا اگر برای خودتان چندان واضح نباشد ولی برای کسی که از این دستگاه استفاده میکند کاملا آشکار و واضح است, بی‌شک همانگونه که اشاره داشتید ارسال و تقویت و موج-حامل و کالیبریزاسیون و غیرو گلوگاه‌های سرعت امواج الکترومانیتیک محسوب شده و هر کشوری که دارای امکانات علمی قویتری باشد میتواند به طرق بهتر و موثرتر بخصوص از طریق ماهواره اقدام به ارسال امواج و تاثیر بر مردم نماید, و چنانچه قوانینی محکم برای جلوگیری از این دستگاه بعمل نیاید, با تلفات زیاد در آینده, مغز جوامع بشری در میان-مدت و دراز-مدت به منظور تقابل با آن به گونه دیگری فرگشت خواهد یافت. و بتدریج هم مردم میبایست خانه‌های خود را با پوشش‌های ضد امواج ایزوله کنند, اگرچه محیط خارج از منزل قابل ایزوله کردن در برابر امواج مخرب نیست و این مخارج را هم به حساب هزینه‌های هزاران مورد دیگر از اعمال ضد انسانی حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی بگذارید, یک حکومت مذهبی که کوچکترین توجهی به سلامت و خواست مردم ندارد, و در آینده نزدیک که به امید حق این حکومت بیمار ساقط شد حتما کسانی که به زمامداری برگزیده میشوند میبایست روشن نظرشان را در مورد هرگونه امواج مخرب بیان کنند, و نیز موارد دیگر, مثلا در مورد میزان حقوق ماهیانه که خود و فرزندان و اقوامشان را راضی میکند میبایست از قبل بگویند و نه اینکه شعار بدهند و یکمرتبه سر از انواع تبانی‌ها و اختلاس‌ها و پول‌های نجومی دراورند, و اگرهم نیازی به این پاسخ‌ها نمیبینند مردم هم نیازی به مدیریت و زمامداری آنان نمیبینند, این بار دیگر همه چیز باید از پیش روشن باشد, با توجه به منابع نفتی-گازی ایران تاکنون هیچکس سخنی در مورد سقف ماهیانه نیازهای مالی خود و خانواده خود بیان نکرده, در مورد مجازات تخطی از قانون سخنی نگفته و تقریبا همه چیز در ابهام است, زمانیکه مردم میگویند دیگر جمهوری اسلامی نمیخواهیم که منظور تنها نام آن نیست بلکه تمامی رویه‌های غلط و مخرب این رژیم از جمله مخفی‌کاری‌های آن است.

     
  139. 3
    – استفاده کنندگان از این دستگاه توسط امواج میتوانند در مغز هر کسی قرار بگیرند, که به عواملی بستگی دارد, کلاهک را بر سر میگذارند و با افکار به محیط بیرون میروند و هر کس را ببینند و بخواهند میتوانند به مغز او نفوذ کنند, و یا چنانچه امواجی از فردی از هر کجا دریافت کنند که به نوعی با آنان مرتبط باشد باز وارد مغز او میشوند, در این هنگام آنان وارد دنیائی دیگر میشوند, بخشی از مغز قربانی میگردند, دیگر بر خود تسلط آنچنانی ندارند و با افکار و تجسمات و خاطرات و شهوات و سایر اعمال قربانی شریک میشوند, با او سخن میگویند, نقش‌های کاراکترهای مختلف ذهنی او را ایفا میکنند و همه کاری ولی با خوی و خصلت خویش انجام میدهند, اگر قربانی در خواب باشد با رویاهای او سر میکنند و سعی میکنند نقش کسی را در این رویاها ایفا کنند, در حالیکه نه خود متوجه هستند و نه قربانی, و زمانیکه از دستگاه خارج میشوند تقریبا هیچ چیزی بجز یک کلیات در خاطرشان باقی نمیماند, و ممکن است صدها و هزاران مرتبه به سراغ فردی خاص بروند و هر بار برایشان تازگی داشته باشد. و مردم و قربانیان هم تقریبا هیچ چیزی درنمیابند درحالیکه تاثیرات مخرب روحی و فیزکی در بر دارد.
    استفاده کنندگان از دستگاه بنا بر خوی و خلق خویش بخصوص جماعت ایرانی که همواره عاشق ایجاد شر و دعوا برای دیگران هستند پس از آنکه اطلاعاتی از مغز قربانی دریافت کردند در خواب و بیداری به سراغ دوستان و خویشان او میروند, مسایل او را میگویند و حتا در خواب او را وارد رویا و نزاع در مورد قربانی میکنند, و واکنش‌ها و سخنان اینان را به قربانی انتقال میدهند, یک سیستم مولتی‌مدیای چند کاناله و چند مانیتوره, و افراد و قربانیان بدون آنکه با یکدیگر تماس داشته باشند از هم متنفر میشوند و فقط به تصاویر و سخنان و خاطرات بدی که اینان ایجاد کرده‌اند میاندیشند, همه دیوانه و عصبی بدون آنکه دلیلی بیایند ولی ذهن انسان عادت به دلیل‌تراشی و خودگولزنی دارد لذا هر یک تقصیر و علت این وضعیت را به گونه‌ایی غلط تفسیر کرده و بر گردن دیگری میاندازد, و استفاده کنندگان از دستگاه در حالیکه جماعتی از مردم را بیمار و عصبی و بدبین کرده‌اند از دسنگاه خارج میشوند و همه چیز را فراموش میکنند, این حاصل سرمایه‌گذاری فیسبوک و زاکربرگ بر این دستگاه به سه منظور است, شهوترانی با هر کس بدون تماس, کسب پول, و سوم جاسوسی, و خریداران هم فقط میلیاردرها و حکومت‌ها و سیستم‌های جاسوسی هستند.

    – پرسش مهمی مطرح نمودید که چگونه برخی قادر به دریافت این امواج هستند؟
    امواجِ خام را همگان دریافت میکنند و بر اعصاب و روان مردم تاثیرات بسیار مخربی دارد, ولی کسانی که قادر به دریافت صدای طرف مقابل و ارتباط باشند بسیار کم است, که سه دلیل دارد:
    – یکم عدم توجه و تمرکز بخصوص در محیط‌ها و خانواده‌های شلوغ, صدای این امواج یا امواج پارازیت چیزی شبیه سوتِ دیگ زودپز یا صدای آزار دهندۀ کانال‌های تلویزیونی در زمانیکه برنامه ندارند یعنی تعطیل میکنند است, بنابراین وجود هر صدائی در محیط مانند کامپرسور یخجال, تلویزیون, کولر, موسیقی, صداهای اشپزخانه و پخت و پز و غیرو مانع از تمرکز و دریافت امواج است, محیط خانه را از هر صدائی آرام کنید و آنگاه با تمرکز صدای امواج را خواهید داشت, محدوده فرکانسی شنوائی انسان توسط گوش بین 20-20K هرتز است و این صداها تنها با گوش شنیده نمیشوند بلکه با مغز دریافت میگردند, و حتما میدانید که صداهای با فرکانس بالا مثلا 19 کیلو هرتز چقدر آزار دهنده بوده و برای دفع و کشتن حشرات استفاده میشود.

    – دوم عدم اطلاع, چه به لحاظ علمی و چه آگاهی از وجود این امواج و قابلیت شنیده شدن و یا تاثیرات مخرب آن.
    – و سوم تمایزات بین انسان‌ها در قابلیت آناتومیکی و فیزیولژیک مغز و سیستم اعصاب برای دریافت امواج و ارتباط, مطلبی که بارها مهران مدیری و منوچهر والی زاده و بهروز افخمی و مجتبا خامنه‌ایی و سایر استفاده کنندگان از این دستگاه میگفتند این بود که تاکنون هیچکس بجز شما قادر به فهمیدن این امواج و دستگاه نبوده و شما نخستین کسی هستید که توانسته‌ایم با او ارتباط برقرار کنیم. پس از ماهها تحقیق در اینترنت و مردم هم متوجه شدم واقعا کسی از این دستگاه اطلاعی ندارد و فقط چند فیلم راجب وقایع آن بصورت غیرمستقیم و با منحرف کردن اذهان از اصل ماجرا ساخته شده, و خریداران این دستگاه از هر طیف و هر کشوری نیز جملگی سکوت پیشه کرده‌اند. همچنین توجه داشته باشید که برای نامگذاری و توضیح راحتر و سریعتر, نامِ WVR را بنده خودم ساخته‌ام و بعد متوجه شدم دستگاهی با همین نام و در همین رابطه ولی با قابلیت‌های کمتر وجود دارد درحالیکه دستگاهی که من در مورد آن سخن میگویم بسیار متفاوت است و قابلیت‌های بیشماری دارد.

    در یک جمله کوتاه میتوان گفت, توسط این دستگاه تمامی اطلاعات و تصاویر و صداها از مغز مردم دریافت میگردد, و به قرینه با همین مکانیزم میتوان یکسری اطلاعات و افکار را به مغز مردم فرو کرد. و از آن جهت که مورد دوم نیاز به کار وسیع روانپزشکی و تجربی دارد هنوز در آن موفق نبوده‌اند و حتا باعث آزار و عصبیت و بیزاری مردم از رژیم شده‌اند. همچنین یکی از علایم ظاهری این امواج ایجاد صدای تودماغی در افراد و استفاده کنندگان است, که مکانیزم آن شنیدن و بازپخش سخنانِ در حالتِ خواب مردم از طریق امواج این دستگاه میباشد.

     
  140. ️اگه نخونی 4 ساعت کلاس اقتصاد رو از دست میدی!!!!

    روزی روزگاری در روستایی در هند یک آقای پولداری به روستایی ها اعلام کرد که
    به ازای هر میمون۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
    روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به
    گرفتن میمونها کردند.
    وی هم هزارها میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد
    میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند..
    به همین خاطر آقا ی زرنگ این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار
    خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیتشان را از سر گرفتند.
    پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا سرانجام روستاییان دست از کار
    کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند…
    این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و… در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به
    سختی می شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
    این بار این آقا ادعا کرد که به ازای خرید هر میمون 70 دلار خواهد داد، ولی
    چون برای کاری باید به شهر می رفت، کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او
    میمون ها را بخرد. در نبود آن مرد شاگرد به روستایی ها گفت: این همه میمون در
    قفس وجود دارد! من آنها را به 60 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت ان‌مرد
    آنها را به 70 دلار به او بفروشید.. روستایی ها که وسوسه شده
    بودندپولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند.
    البته از آن به بعد دیگر کسی نه مرد را دید و نه شاگردش را.. و تنها
    روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون …

    این داستان موسسات پولی و اعتباری است

     
    • سلام و درود

      آن هندی کلاه بردار که هیچ، تمام شیادان و کلاه برداران دنیا هم انگشت کوچکه آخوندهای ایران نمیشوند. او تنها یکبار توانسته مردم را فریب بدهد و بعد طوری فرار، و گور خودش و شاگردش را گم کرده که دیگر هیچکس خودش و شاگردش را نبیند . اما آخوندهای خودمان، خاک فرش امام رضا( ع) را به قیمتهای نجومی میفروشند! هر جا قبر کهنه و مجهول الهویه مییابند قلکی، حد اقل به ابعاد 4×6 متر مربع بر رویش نصب میکنند و از آن پس با پارو کردن پولهایی که مریدان مؤمنِ مسخ شده و به تسخیر شیاطین در آمده هرگز اجازه نمیدهند تا پر شود و مردم با ایمان بدانند که صاحب مرقد مطهر سیر شده و دیگر به پول رایج مملکت نیاز ندارد! مبالغ هنگفتی هم از پولداران احمق میگیرند تا بجای اموات آنها که نماز نخوانده، یا روزه نگرفته یا حتی اهل طهارت و نظافت هم نبوده اند ، نماز بخوانند و روزه بگیرند و آداب طهارت را بجا بیاورند! فکر نکنید که در مورد طهارت گرفتن دارم اغراق میکنم یا تهمت میزنم یا دارم جُک میگم، خیر ابداً! به جای مرده طهارت گرفتن دو نوع است و دو نرخ مختلف هم دارد. 1_طهارت چینی. 2_طهارت مسی. در طهارت چینی ملایی که برای عبادت اجیر شده باید طوری ماتحت مبارک خودش را بشوید که صدای شستن چینی بدهد و در نوع مسی هم باید کیفیت طهارت گرفتنش مثل شستن ظروف مسی باشد!( البته این تنها یک چشمه از نبوغ آنانست! نمونه های بسیاری از این هیچ فروشی در کارنامه خود دارند که در کارنامه بنی نوع بشر نظیر و مانندی ندارد . الآن که بحمدالله صاحب اختیار مملکت و جان و مال مردم و صنعت نفت و پتروشیمی و دهها هزار نوع در آمدند و هیچکدام به کمتر از میلیارد دلار و داشتن حساب در بانک« چیس مانهتن» و بانکهای سویس راضی نمیشوند، ممکن است چنان مشاغل سنتی را دون شأن خود بدانند و اگر یاد آوری شود به آنها بر بخورد، ولی در گذشته از راههایی پول در میآوردند که به عقل جن و شخص شیطان رجیم هم نمیرسید. )حتی کاهنان معبد آمون در مصر و سامریان گوساله پرست هم دارای چنین نبوغی نبودند، در کتاب امواتشان هم که حاصل دهها قرن شیادی و عوام فریبی و خرافات نسل اندر نسل کاهنان بتکده بود هم ابداً چنین نسخه هایی که سراسر خیر و برکت و سرشار از خیر دنیا و آخرت بود وجود نداشت! بهشت فروشی و ایمنی از آتش جهنم و حوری شوهر دادن و رساندن قیمت نیم گز در دو گز قبر، در جنب بقاع متبرکه به میلیاردها تومان لقمهٔ چپشان بوده و میباشد . هندی کجا و آخوند کجا؟

       
  141. آژانس ایران خبر

    وحید مرادی که با حکومت همکاری نکرد در یک حمله سازماندهی شده در زندان کشته شد

    وحید مرادی زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج عصر روز ۱۱تیر ۹۷ ، بعد از اینکه مورد حمله گروهی از زندانیان مسلح به سلاح سرد در زندان قرار گرفت به قتل رسید.

    آقای مرادی از زندانیان سابقه داری بود که چند بار در طرح های موسوم به “ارتقای امنیت اجتماعی” بازداشت و در سطح شهر چرخانده شده بود.

    حسین همدانی، از فرماندهان کشته شده سپاه در سوریه، پیش تر گفته بود “در حوادث ۸۸ اراذل و اوباش را برای سرکوب مردم سازماندهی کردم”، گفته میشود آقای مرادی از جمله افراد سرشناس “کوچه و خیابان” بود که چنین پیشنهاداتی را نپذیرفته بود و درگیری دامنه داری با “شرورهای شناخته شده ای” که جذب نهادهای امنیتی شده بودند داشت.

    وحید مرادی از زندانیان “پرسابقه و خشن” زندان رجایی شهر کرج امروز بعد از اینکه توسط گروهی از زندانیان تحریک شده در هواخوری زندان مورد حمله قرار گرفت به قتل رسید.

    سرپرست دادسرای امور جنایی تهران با تایید این خبر گفت “وحید مرادی امروز در حین هواخوری در حیاط زندان رجایی شهر با یک سری از زندانیان درگیر شد، این فرد در این درگیری و بر اثر اصابت جسم برنده به قتل رسید.”

    مافیای دولتی در زندان رجایی شهر کرج به شدت پیچیده و پیشرفته است، هرانا بارها طی گزارشاتی به مسئله مافیای مواد مخدر، تجارت جنسی، وجود گسترده سلاح های سرد، قتل های سازمان یافته از جمله محلی به نام “رینگ خونین” پرداخته بود.

    وحید مرادی از جمله زندانیان خشنی بود که به دلیل سوابق متعدد از نظر پلیس به دسته “اشرار سطح یک” تعلق گرفته بود.

    این زندانی هر چند از اوایل خردادماه امسال بابت قتل در زندان به سر می برد اما درگیری های او با دسته ای از خلافکاران شناخته شده ای که جذب همکاری با نهادهای امنیتی شده بودند دامنه دار بود.

    حسین همدانی از فرماندهان سپاه که در سوریه کشته شد، طی مصاحبه ای در سال ۹۴ از «سازماندهی اراذل و اوباش توسط سپاه پاسداران برای سرکوب اعتراضات مردمی در کودتای انتخاباتی سال ۸۸» سخن به میان آورده و گفته بود: «۵ هزار نفر از کسانی که در آشوب‌ها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزل‌شان کنترل‌شان می‌کردیم.

    روزی که فراخوان می‌زدند این‌ها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد این‌ها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای‌کار بیاوریم.

    یکی از این‌ها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.»

    اعتراف رسمی مقام سابق سپاه به وجود چنین سازکاری، عملا خلافکاران شناخته شده را به دو دسته بندی مشخص تقسیم می کند. آقای مرادی از جمله افرادی بود که این همکاری را نپذیرفت از جمله دعوت به حضور در سوریه در سال گذشته.

    قتل وحید مرادی برای افرادی که به محیط زندان رجایی شهر کرج، خرده فرهنگ های “شرارتی” و شبکه سازی نیروهای امنیتی در میان این بخش از جامعه آگاه هستند نمونه دیگری از تصفیه حساب و قتل سازمان یافته است که با تحریک زندانیان در محیط بسته زندان صورت گرفته است.

     
  142. نقیضه طنز(دید موسی..):

    «دید موسی یک شبانی را به راه
    کو همی گفت ای خدا و ای اله»

    توکجایی تا بپیچم گوش تو
    جِر دهم آن قیمتی تن پوش تو

    روی بنزت خط کشم با خنجرم
    بر در کاخت بکوبم با خرم

    من نمی دانم چرا با ما لجی!
    تا به کی آخر دورویی و کجی؟!

    خشکسالی، زلزله، گرد و غبار،
    این هم از وضع دلار و روزگار

    پیش من یک عطسه ی بز بهتر است
    از خدای ظالمی که کافر است

    نامسلمان! این چه وضع زندگی ست؟!
    غیر تو مسئول این اوضاع کیست؟!…؛

    سنگ زد سمت خدا در آسمان
    گفت خواهر، مادرت.. چیز و فلان..

    گفت موسی: وای استغفار کن
    توبه از رفتار و این گفتار کن

    کفر هم اندازه ای دارد؛ خلی؟!
    کلّه ات پوک است، قطعاً منگلی؛

    شد شبان ناراحت و فریاد زد
    در بیابان هی دوید و داد زد

    «وحی آمد سوی موسی از خدا
    بنده ی ما را ز ما کردی جدا

    تو برای وصل کردن آمدی
    نی برای فصل کردن آمدی»

    این شبان بینوا ایرانی است
    کشورش در معرض ویرانی است

    می رسد از هر طرف بحران و غم
    من خودم هم توی کارش مانده ام

    تا ببینم که چه پیش آید؛ برو
    در بیاور از دلش، موسی! بدو!

    «چون که موسی این خطاب از حق شنید
    در بیابان در پی چوپان دوید

    عاقبت دریافت او را و بدید
    گفت مژده ده که دستوری رسید»

    چون که در ایران به دنیا آمدی
    بی مجازات است هر حرفی زدی

    «هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
    هر چه می خواهد دل تنگت بگوی»
    حسین گلچین- تیر97

     
    • نامسلمان! این چه وضع زندگی ست؟!
      ………….
      ناشناس گرامی اینها از/// عرب هم مسلمان ترند!انچه بدبختی است از اسلام است هموطن از خواب برخیز!

       
  143. حضرت ایت الله
    ولایت فقیه قبایی است که فقط به قد و قواره شما دوخته اند و برازنده شخص شماست.
    تمرکز قدرتی نامحدود در دست کسی که معلوم نیست با چه مکانیزمی به مردم پاسخگوست به استبداد منجر می شود . .
    بسیار بعید است که بگذارند ایت الله منتظری جانشین شما شود .
    یا با تی ان تی و یا با تهمت های دورغین و دسیسه و شاید با یک حادثه دیگر او را از سر راه بر میدارند و ان وقت ولایت فقیه تبدیل می شود به ابزاری برای سرکوب و خفه کردن همه انهایی که به ولی فقیه تمکین نمی کنند .
    شرط ما و شما این نبود که بعد از انقلاب به بهانه اسلام ازادی های مشروع را از ملت دریغ کنیم .
    قرار نبود بنام اسلام همه روزنه های ازادی خواهی را کور کنیم . بگذارید خیلی صریح بگویم :
    با همه مصایبی که در این هشت سال بر من و دوستان در نهضت ازادی ایران گذشته به اندازه یک هشتم دوران پهلوی حرف نزده ام چون میدانم که شما در ضمیر باطن خود انسان ازاده ای هستید .
    من و دوستانم هرگز شما را سلطانی مستبد فرض نکرده ایم .
    مگر می شود یک مجتهد شیعه که امام علی و امام حسین را پیشوای خود میداند از مسیر عدالت منحرف شود ؟
    اما سوگمندانه باید بگویم که عده ای بنام شما همه رذالتهای معاویه را به کار بسته اند ان هم بنام امام حسین .
    از شما خواهش می کنم که نگذارید تشیع به دست کسانی بیافتد که هیچ درکی از این مذهب ندارندو مثل اب خوردن افراد بی گناه را دستگیر و زندانی می کنند و متاسفانه اغلب انها را سر به نیست می کنند .
    فقط شما و تنها شما هستید که می توانید این جنگ بی حاصل را خاتمه دهید و انقلاب را به مسیر واقعی ان که تامین ازادی های سیاسی و اجتماعی مردم است به انها برگردانید .
    خداوند به شما عمر طولانی بدهد اما یقین دارم که بعد از شما جانشینان شما استبدادی بدتر از دوران رضا شاه وسازمانهایی مخوف تر از ساواک را بر جان و مال مردم حاکم خواهند کرد و این بد نامی اگرچه شما در‌ ان نقشی نخواهید داشت ولی بنام شما نیز نوشته خواهد شد .
    بگذارید این مردم در حافظه تاریخی خود به یاد داشته باشند که ازادی را یک مجتهد شیعه به انها ارزانی داشت نه اینکه در اینده به خود بگویند نهضتی که بنام امام حسین در این کشور شکل گرفت بدترین استبدادها را به کار بست .
    امروز وقتی جوانها از من می پرسند که چرا در این حرکت پشت شما حرکت کردم هر چه می گویم که من دنبال ان ایت الله خمینی راه افتادم که از متون فقهی و ایات قرانی جز ازادی خواهی و حفظ حقوق انسانها و سعادت مسلمین چیز دیگری استنباط نمی کرد با این عملکردی که از انقلاب دیده اند به ساده لوحی من می خندند .
    شوربختانه من باید از کسی دفاع کنم که شبیه ترین انسانها به امام حسین بود ولی افرادی بدتر از معاویه و عمر و عاص او را احاطه کرده اند و امیال نفسانی خود را بنام او دنبال خواهند کرد .
    از نامه مهندس بازرگان به ایت الله خمینی در تیر ماه ۶۶

     
    • جناب طرفدار نهضت ازادی شماها همان ///// تو مغزتونه که تو مغز همه مسلمین است! ////////////////////////////////////// تون از این هم بدتر بودند! ما ایرانیان از الگوهای چه برای پستی و پلیدها و چه برای خوبی …شما که هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارند متنفریم. بروید در همان قبرستانی که برای ما ایرانیان ساختید. راستی شما که مقدسات و امال و ارزوهاتان همه بیگانه با ایران و فرهنگ ایرانی است چرا گورتان را گم نمی کنید و به همان قبرستانی که مورد علاقه تانست نمی روید؟ ما ایرانیان از نام و رسم و مقدسات و دین و ////////////////// و انچه به شما مسلمین تعلق دارد متنفریم. ما شما را از هر قماشی که هستید چه در قدرت و یا چه در کنار قدرت و یا چه پاچه خوار و و پست و فرومایه و یا چه مخالف قدرت ولی باورمند به اراجیف ///// پست و فرومایه و ایران و انسان و تمدن ستیز می دانیم. پس گورتان را گم کنید و ایران را به صاحبانش بسپارید.

       
    • منبع استناد این نامه به مرحوم مهندس بازرگان چیست؟

       
  144. تو اروپا با مالیات کل کشور رو اداره می کنند.
    تو ایران مالیات هست، خمس هست، زکات هست، نفت وگاز هست، معدن هست، فرش و پسته و زعفران خاویار هست، وقف هست و …
    باز هم کسری بودجه
    اصلا چرا راه دور برویم
    همین بیخ گوشمان
    کشور ترکیه
    نه تنها صادرات نفت نداره ،بل نفت هم می خره داره کشور شو با مالیات و درامدهای توریستی می چرخونه
    ببینید همین کشوری که قبل از انقلاب ایران معروف به وحشیگری وقتل وغارت وگردنه بگیر بودند
    الان با ایران مقایسه اش کنید
    ای کاش نفت ایران را نخرند
    ای کاش چاههای نفت ایران همانند خیلی از چاههای ابمان خشک گردد
    من خاطر جمعم که اگر امید دولتی هامان به چاه و درامد نفت قطع گردد
    به مراتب اینده بهتری خواهیم داشت
    وچشم طمع دشمنان و ابر قلدرانی که طمع به این طلای سیاه را داشته وب تبع ان در طول تاریخ رژیمهای دست نشانده برامان به ارمغان اورده،قطع خواهد شد
    من یقین دارم با ناامید شدن از در امدهای نفتی وبا توجه به معادن مختلف ومغزهای متفکر ونخبه جوانان این مرزوبوم ومدیریت صحیح روزگار و اینده بهتری در انتظار این مملکت خواهد بود
    مگر ۳۰۰۰ سال تاریخ کهن ایران وتمدن درخشان ایرانی وامپراطوری عظیم ایرانی نفت داشتیم؟
    مگر نادر شاه افشار با بودجه و دراند نفت هندرا تسخیر کرد؟
    ومگر…..‌‌
    به امید روزی که این گنج وطلای سیاه که باعث عقب ماندگی وچشم‌طمع دشمنان داخلی وخارجی به این ملک وملت گردیده از این مملکت رخت بربندد که جز سیه روزی عقب ماندگی برای ملت ارمغانی نداشته

     
  145. سلام

    یک پرسش عمومی به وضوح در سطح جامعه مطرح است که عقل دیندار و بی دین و ضد دین را سخت بخود مشغول کرده و از خلاقیت و ابتکار و عمل صالح و خلاصه از ترویج کلیه صفات نیکو باز داشته است..
    و آن پرسش این است که:
    دین در کل خوب است یا بد؟؟
    اگر خوب است چرا جوامع دینی عقب افتاده و متفرق و پر آشوبند و برعکس جوامع غیر دینی پیشرفته و آرام و خلاقند؟؟
    اگر بد است چرا از اول پدید آمد و چرا تا کنون آنرا ریشه کن نکرده اند؟؟
    باید عرض کنم دین ابزار است و مثل سایر ابزار هم میشود در جهت اضمحلال عقل و در نتیجه ویرانی ملک و ملت از آن استفاده کرد و هم میتوان در جهت تبلور عقل و در نتیجه شکوفایی و آبادی ملک و ملت از آن کمک گرفت..
    تاثیر دین و مفاهیم دینی فقط بر عقل انسانها میتواند میباشد، یعنی در جهت معقول عمل کردن عقل دین بلقوه توانایی کمک گرفتن بعنوان یک ابزار را دارد، و چون این عقل است که فرد و جامعه را منظم و مرتب و متکامل میکند؛ اگر دین درست بکار گرفته شده باشد جامعه معقولتر شایسته تر و خلاقتر و آرامتر به حیات خود ادامه میدهد، اما اگر دین برعکس مورد استفاده واقع شود نتیجه؛ همین ناتوانی و آشوب و ویرانی میشود که اکنون در ممالک اسلامی رایج است..
    اهالی خرد میدانند که مفاهیم به سبب جسم و صورت نبودنشان قابلیت مالکیت ندارند..هر کس آموخت بکار میگیرد و هر کس بکار گرفت سعادتمند میشود و سبب خیر برای دیگران..
    خلاص
    هر کس هم نیاموخت بکار نمیگیرد و مانند عقربه ساعت همه عمر گرد خود میچرخد!!!
    مفید یا مضر بودنش به مجموعه ای بستگی دارد که این در آن مجموعه میچرخد ،،،، خلاص
    در طول تاریخ بشریت تا هم اکنون قشر دیگری در جوامع بوده اند که آموزه ها و مطالب دینی را نه برای عمل کردن بلکه برای یاد دادن به دیگران میآموخته اند که این عمل نقطه شروع تبدیل شدن شراب به سراب و همچنین دوا به بلا بوده است، که متاسفانه مملکت ما اکنون در بدترین شرایط این جریان قرار دارد و گذر از این شرایط هم به آسانی میسر نمیشود..

    حق نگهدار

     
    • سلام و درود

      از خدا میخواه تا زین نکته ها
      در نلغزی و رسی در منتها

      زانکه از قرآن بسی گمره شدند
      زان رَسَن قومی درون چَه شدند

      مر رَسَن را نیست جرمی ای عنود
      چون ترا سودای سر بالا نبود

      همه چیز به سودا و نیت انسان بستگی دارد و این سودای نخستین است که به دین، علم، فلسفه، ابزار و….هدف و جهت میدهد. با چاقو میشود هم جراحی، هم قصابی و هم آشپزی کرد، خود چاقو نه خوبست و نه بد، در عین حال هم خوبست و هم بد! به عبارتی دیگر چاقو در این مثال، چون هر ابزار و وسیله دیگری خنثی است. دین وسیله ای در دست انسانست، خود دین خنثی است. قرآن در مثال حضرت مولانا به طناب تشبیه شده، با این طناب میشود به اوج قله های بلند صعود کرد، میشود به قعر چاه هم رفت، میشود با آن هم مجرم و هم مصلح را دار زد. انسان نیک اندیش و نیک کردار میتواند با دین یا بدون دین نیکو کاری کند، انسان زشتکار و بد اندیش نیز، همچنین! ولی برای آنکه انسان تبهکار زشتکاریش را توجیه کند و بدیش را خوبی جلوه دهد به دین نیاز دارد!

       
    • دین ( یعنی دین حق نه اهواء و امیال مدعیان دروغین، یعنی برنامه سعادت بشر که در قالب شریعت به انبیاء خدا وحی می شده است) بد نیست،ارزیابی شما بد است چون مبتنی بر پیش زمینه ها و پیش فرض های نادرست دین ستیزانه است.
      عقب افتادگی جوامع گوناگون را نیز باید از جنبه های گوناگون جامعه شناختی و علل و اسباب گوناگون آن بررسی کارشناسانه کرد و نمی توان بصورت دگم و یکطرفه پیشرفت های مختلف جوامع مختلف را لزوما ناشی از نفی یا کنار زدن دین دانست یا بالعکس عقب ماندگی کشورها و جوامع عقب مانده را معلول گرایش بدین و دیانت دانست،ضمن اینکه باید مراد از عقب ماندگی یا پیشرفت را پیش از اینها روشن کرد،بنابر این این سخن کلی و دگم و فاقد دلیل که هرجا پیشرفت و تمدن بوده یا هست آن پیشرفت یا تمدن ناشی از پشت کردن بدین و کنار زدن آن است، و هرجا عقب ماندگی صنعتی و علمی و نظائر اینها هست آن عقب ماندگی لزوما معلول گرایش به دین است یاوه ای بیش نیست که بانگیزه های مختلف سیاسی یا شخصی ابراز می شود،در واقع چنین کلیت ها و کبراهای کلی نقض می شود بخلاف آنها چه در گذشته های تاریخ و چه در اعصار نزدیک بما و عصر خود ما،فی المثل آیا ایران قدیم با همه پیشرفت های مختلف متناسب با زمان خود،یک جامعه غیر دینی یا پشت کرده به دین بود؟یا در چین و مصر و روم قدیم که مهد تمدن و پیشرفت های عصری خود بود هیچ گرایش به دین و عبودیت و توحید و خداشناسی نبود؟! یا مگر همین جامعه امریکای فعلی که شاید پیشروترین جوامع بشری باشد یک جامعه غیر دینی است یا به دین پشت کرده است؟! تصادفا آمارها نشان می دهد که جامعه امریکا یکی از دینی ترین جوامع بشری متمدن امروز است ،بنابر این پیشرفت یا پسرفت جوامع گوناگون را جدای از شعرگوئی و یاوه سرائی دین ستیزانه باید مطالعه دقیق کرد از جنبه های گوناگون خصوصا به این لحاظ که مسائل اجتماعی مسائلی تک علتی نبوده و نیستند و پدیده ها و مقولات مثبت و منفی اجتماعی تابع علل و عوامل مختلف و ثابت و متغیر های گوناگون است.
      این یک بیان کلی است در مورد نسبت دین -بطور کلی با جامعه ها- اما اینکه علل و اسباب انحطاط مسلمانان ی کشورهای اسلامی چه بوده است خود مثنوی مفصل دیگری است که باید به آن پرداخت.

       
  146. نامه تاریخی 90 امضا… توسط سحابی به رفسنجانی در سال 69….
    دوستانی که علاقمند هستند , سه صفحه است و قابل خلاصه کردن نیست, حتما بخوانند و ریشه های شرایط امروز و تعهد افراد دلسوز کشور را مشاهده کنند.( این نود نفر بعدها یک به یک دستگیر و زندانی شدند)

    ———-
    به نام خدا
    جناب آقاي رئيس جمهور
    در ايران روي داد، دنباله حوادث و مبارزاتي بود كه 1357 بهمن 22 به طوري كه همه ميدانند انقلابي كه در زنجيروار از يكصد سال پيش با قيام تنباكو آغاز گرديد. هدف اين مبارزات بريدن دست استعمار جهانخوار و رهايي ملت به خواب رفته ايران از بندهاي كهنسال استبداد و ناداني و ناتواني بود و براي رسيدن به آزادي و استقلال و عدالتخواهي. در اين رهگذر دو سلسله قاجاريه و پهلوي از قدرت بركنار شدند. اميد و انتظار ملت چنين بود كه با انقلاب اسلامي ايران سرانجام نور آزادي و عزت استقلال و عدالت الهي بر ظلمت جهل، اسارت استبداد، ذلت فقر و سلطه بيگانگان غلبه خواهد كرد. اما صد افسوس كه در دوازدهمين بهار انقلاب جاي آزادي و رضايت و رهايي خالي است و از نظر اقتصادي و سياسي بيش از هر زمان دست بسته و دست به سينه شدهايم.
    متأسفانه تذكرات و هشدارهاي ناصحان و خيرخواهان ناديده گرفته شده است و اكنون كشور عزيز ما در بنبست و بحراني از سختي و ناخشنودي و نابساماني دست و پا ميزند. عليرغم وعدههاي به مستضعفين و شعارهاي پر طنين، طبقات محروم جامعه محرومتر و زيادتر شدهاند. در چنگال گراني و گرههاي زندگي گرفتارتر و از آينده خود مأيوستر، ملك و ملت به لبه پرتگاه وحشتناك ويراني و نابودي رسيده است.
    *** به طور كلي و مختصر، پس از ده سال حكومت مطلقه انحصار و اختناق و انحراف، امروز در شرايطي زندگي ميكنيم كه:
    از نظر اقتصادي و اجتماعي و زندگي 1)
    بر شما و احدي پوشيده نيست كه كشور ايران در اثر سالها جنگ خارجي، خروج از آرمانها و اهداف انقلاب و سوء مديريت مسئولين و متصديان، دست به گريبان بيسابقهترين بحران اقتصادي شده است كه توام با تورم، بيكاري، كاهش توليد و تاراج سرمايههاي خدادادي ميباشد. درآمد سرانه كشور به نرخ ثابت به كمتر از نصف تنزل يافته است. گراني تصاعدي معيشت و غارت سرسامآور يك اقليت وابسته به حاكميت از يكطرف و 56سال محروميتها و تنگناهاي كمرشكن اكثريت از طرف ديگر، اختلافات طبقاتي و جدايي و كينهورزي را به حد اعلي رسانده است. همگي نگران از سرنوشت خويش و مملكتاند و جوانان و كاركنان به دامن اعتياد و ارتشاء يا فساد و فحشاء
    افتادهاند!
    ميليارد 170 مردم ايران ميخواهند بدانند چه جريانها و چه كساني سرمايههاي عظيم ملي را كه يك رقم آن معادل 67 دلار درآمد نفت است به باد دادهاند؟ تا آنجا كه وزير دارايي در مجلس ميگويد كسري بودجه سال ميليارد تومان بوده است! مردم ايران ميخواهند بدانند چه اشتباهات و سوء 76كل درآمدهاي ايران به اضافه سياستها باعث شده است كه حاكميت جمهوري اسلامي ايران پس از آن همه طعنه و تنديها به ابرقدرتهاي غرب و بتري جستن از سازمانهاي سياسي و اقتصادي جهان سرمايهداري، هم دست تمنا به صورت وام و مشاركت و به بهاي از دست دادن استقلال و حيثيت كشور، به سوي صنايع و سرمايهها و سردمداران فاسد آنها دراز كرده است و هم براي اجراي آتشبس و خروج از حالت نه جنگ و نه صلح، اميد و آبروي خود را به زير سايه رأفت و لطف شوراي امنيت و قدرتهاي بزرگ برده است!
    از نظر آزادي و امنيت و از نظر معنوي و مديريت 2)
    از آزاديهاي عمومي و امنيتهاي سياسي و قضايي و اقتصادي و از حاكميت قانون و ملت، آن طور كه قانون تعيين و تضمين شده است، چيزي جز خاطرات و آرزو باقي نمانده است. 58اساسي مصوب آراء عمومي سال بندهاي اختناق و انحصار سال به سال تنگتر و تيزتر شده است. نظام جمهوري با گامهاي بلند، خصوصاً بعد از بازنگري خود خواسته در قانون اساسي و اختيارات مافوق قانوني كه رهبري و حاكميت به خود دادهاند، سير قهقرايي به ضد انقلاب مطلقه و به سلطنت موروثي روحانيت نموده است.
    در زماني چنين سير قهقرايي به خود كامگي و اختناق در كشور ما روي ميدهد كه رهبران ستمگري و اسارت كمونيسم و فاشيسم با واقعنگري و جوانمردي از انحصارطلبي استعفا داده و به آزادي ملتها و كثرتگرايي بازگشت نمودهاند و در اروپاي شرقي و در قارههاي عقب افتاده، امانت آزادي و حقوق انساني را به صاحبانشان برميگردانند. از شيلي تا روماني همه جا پرچم آزادي و حاكميت مردمي به اهتزاز درآمده است و در حالي كه در كوهستانهاي دورافتاده هيمالايا مردم نپال تدارك جشن پيروزي بر استبداد را ميبينند حاكميت ما با خونسردي و تظاهر به استواري نظارهگري مينمايد و به شعاردادن و ترويج شخصپرستي ادامه ميدهد.
    پا به پاي زوال آزادي و امنيت، دو مصيبت دلخراشتر نيز دامنگير ملت شده است. يكي انحطاط معنويت در زمينههاي دينداري و اخلاق و وطنپرستي و ديگر آشفتگي و از هم گسيختگي مديريت يا حكومت كشور.
    به گونه آشكار و عليرغم وظايف و برنامهها و فشارهايي كه از ناحيه رهبري و متوليان در راستاي اجرا و اشاعه
    اسلام در ايران و در اقطار جهان پيش گرفته شده است. علاقه و اعتقاد به آئين و احكام اسلامي در اكثريت وسيعي از مردم ايران خصوصاً در جوانان، تنزل فاحش يافته است. دوستي و درستي و راستي كه از لوازم عشق به زندگي و بقا و ترقي است به حد ترديد و تزلزل گرديده است. احساس تعهد و خدمت و فداكاري در قبال ميهن و همميهنان كه قبل از انقلاب رشد مطلوب پيدا كرده بود، جاي خود را به سرخوردگي و بيتفاوتي و احياناً به بدبيني و بدخواهي داده است.
    اما از حاكميت قانون و حكومت مردم بر مردم و از تخصص و مديريت، چه بهتر كه سخن نگوئيم. چيزي كه مقامات و مسئولان نامش را هميشه به زبان آوردهاند ولي تيشه به ريشهاش زدهاند و از اعتبار و اثر انداختهاند قانون است و حاكميت قانون و ملت در جمهوري اسلامي ايران. ضمن آنكه براي تخصص و صلاحيت مديران و سازمان صحيح دستگاهها، در زبان و عمل، ضرورت و ارجي قايل نبودهاند. تعدد مراكز تصميمگيري و تضاد نهادها، ملوك الطوايفي و هرج و مرج اداري و به طور كلي بياعتنائي به مسئوليت و مديريت و نظارت، با پيامدهاي ويرانگر آنها، از ويژگيهاي بارز نظام حاكم ميباشد.
    از نظر استقلال و بقا و بازنگري كشور 3)
    كيلومتر مربع از 2500عليرغم كوس پيروزي نهايي جنگ و دفن ابدي استكبار و فتنه در جهان، هنوز بيش از ،»نه جنگ نه صلح« خاك وطن ما در چنگ صدام جنايتكار بوده و معلوم نيست كه تا كي حالت خفقانآور سرگرداني اسيران دو طرف، نگراني از يورش نابهنگام مدعيان خارجي و داخلي و گردشهاي نابهنجار روزگار، بايد ادامه داشته باشد؟ بدون آنكه آبادي و رفاه و بازسازي موعود و بازگشت ايران به حركت و حيات صورت جدي و اميدبخش به خود گرفته باشد.
    از نظر روابط جهاني و سياست خارجي 4)
    اتخاذ هدفهاي احساساتي افراطي، خارج از خواستههاي نخستين انقلاب و اسلام، سياستهاي نابخردانه و بالاخره ناتواني مسئولين و نادرستي روشهاي پيروي شده در سياست خارجي، كشور پرافتخار ايران را به بدترين انزواي سياسي انداخته است، بدنامي و بياعتباري بينالمللي را نصيبمان كرده است و ما را در معرض دائمي توطئههاي تلافيگرانه قرار داده است. علاوه بر اينها از ارتباط و احترام و استفاده از جريانهاي بينالمللي محروم گشتهايم. آن هم در دنياي بهم پيوسته وحشتناكي كه ملتهاي غالب و مغلوب جهان و پيشرفته و عقبمانده، در عين رقابت و ترس از يكديگر، چاره و راهي براي كاميابي بر مسايل پيچيده و مصائب به هم آميخته و براي بهبود و بقاء منافع
    ملي خود، جز تقاهم و تبادل افكار و همگامي و همكاري نيافتهاند. *** جناب آقاي رئيس جمهور
    با توجه به مراتب فوق از جنابعالي كه مسئوليت اجرايي و اداره مملكت را به عهده داريد ميخواهيم كه با صداقت و سرعت اقدامات ذيل را سرلوحه انديشه و اعمال خود و حاكميت قرار دهيد:
    . ـ جلوگيري از خلافها و خرابيها و از انعقاد قراردادهاي اسارتآور با بيگانگان، بدون نظارت ملي 1 ـ بازگرداندن حقوق قانوني مردم كه در فصول سوم و پنجم قانون اساسي تصريح گرديده است به مردم و 2 جلوگيري از سياستهاي سركوبگرانه بعضي از نهادها.
    ـ آزادگذاردن و تأمين فعاليت احزاب و جمعيتهاي سياسي و مطبوعات كه فعاليت قانوني و علني دارند، فرصت 3 دادن خالي از دغدغه و آزار براي بحث و گفتگو و برخورد آراء و عقايد به منظور حل مشكلات و معضلات مملكتي و همكاري صميمانه مردم و بالاخره امكان و استقرار حاكميت قانوني ملت.
    *** امضا كنندگان اين بيانيه كه در گذشته همواره با حكومتهاي خودكامه و انحصارطلب در ستيز بودهاند و بسياري از آنها به زندان و تبعيد محكوم گشتهاند، با اينكه به تجربه ميدانند كه ممكن است پس از انتشار آن از گزند بدخواهان در امان نباشند، معالوصف برپايه رضاي حق و احساس وظيفه و به خاطر سعادت ملت ايران، اين نامه را به مقام رياست جمهوري ارسال داشته، از ايشان ميخواهند كه با دستور نشر آن در مطبوعات و رسانههاي گروهي قدم اول را در اجراي خواستههاي مردم و لغو سانسور بردارند و با عنايت و اجراي بندهاي سهگانه بالا پاسخ سريع به انتظارات به حق ملت ايران بدهند.
    تهران ارديبهشت ماه 96 حاج سيد ابوالفضل موسوي زنجاني ـ دكتر مصطفي اخلاقي ـ علي اردكاني ـ امير توكل ـ اميرابراهيمي ـ حاج محمد تقي انوري ـ دكتر غلامعلي اخروي ـ مهندس مهدي بازرگان ـ مهندس مرتضي بديعي ـ عبدالله برهانمهر ـ محمد بستهنگار ـ مهندس عبدالعلي بازرگان ـ مهندس سيد صالح بنافتي ـ دكتر محمد حسين بني اسدي ـ محمد علي بهنيا ـ دكتر فرهاد بهبهاني ـ دكتر منوچهر بيات ـ مهندس رضا پويان ـ دكتر نورعلي تابنده ـ مهندس عباس تاج ـ مهندس محمد توسلي حجتي ـ دكتر غلامعباس توسلي ـ محمد توسلي ـ مهدي چهل تني
    ـ مهندس حسين حريري ـ ابوالفضل حكيمي ـ عزتالله خليلي ـ حاج محمد خليل نيا ـ دكتر علي خواجوي ـ مهندس هوشنگ خيرانديش ـ دكتر حبيب داوران ـ جمال درودي ـ عبدالله رادنيا ـ مهندس محمد رسوليان ـ بهمن رضاخاني ـ دكتر شهريار روحاني ـ يدالله روشن اردلان ـ زينالعابدين زاخري ـ اكبر زرينه باف ـ مهندس كورش زعيم ـ دكتر يدالله سحابي ـ صادق سرفراز ـ عباس سميعي ـ مهندس عزتالله سحابي ـ حسين شاه حسيني ـ ابوالفضل ميرشمس شهشهاني ـ مهندس هاشم صباغيان ـ احمد صدر حاج سيد جوادي ـ دكتر رضا صدر ـ حسن طالبي ـ مهندس اكبر طاهري ـ دكتر رحيم عابدي ـ محمود عمراني ـ ابراهيم عينكچي ـ دكتر اصغر غروي ـ حاج سعيد غفارزاده ـ جلال غني زاده ـ مهندس مرتضي فاضلي ـ سرلشگر ناصر فربد ـ دكتر غفار فرزدي ـ دكتر حسن فريد اعلم ـ سرلشگر مرتضي فكور ـ مهندس عباس قائم الصباحي ـ مهندس مصطفي كتيرايي ـ محمد علي گرجستاني ـ حاج محمود مانيان ـ دكتر اسدالله مبشري ـ سيد جواد مادرشاهي ـ علي مومني ـ سرتيپ ناصر مجللي ـ دكتر عليقلي محمودي بختياري ـ حاج محمد محمدي ارهالي ـ دكتر سيد رحمت الله ميرحقاني ـ سيد مصطفي مصطفوي ـ مهندس علي اكبر معينفر ـ مهندس تقي مكي نژاد ـ هرمز مميزي ـ خسرو منصوريان ـ مهندس نظامالدين موحد ـ مهندس رضا مسموعي ـ سيد نورالله ميراحمدي ـ مصطفي مسكين ـ حسن نامي ـ سرهنگ غلامرضا نجاتي ـ صادق نوبري ـ حسين نايب حسيني ـ علي وكيل ـ دكتر محمد هادي هادي زاده ـ مهندس عليرضا هندي ـ دكتر ابراهيم يزدي ـ مهندس حبيب يكتا.

     
  147. بگفته احمدی نژاد رئیس جمهور سابق حکومت ولایی همان که بگفته شخص آقای خامنه ای نظرش از هرکسی به ایشان نزدیک تر بود: ثروت نهادهای تحت نظر رهبر نظام امروز بیش از700هزار میلیارد تومان!است که مردم اصولا از گزارش کار و درآمد ومحل مصرف آنها بی اطلاعند؟ سؤال این است آیا اگر واقعا این ثروت آزاد شود ودراختیارمردم قرار بگیرد آیا باز فقیری در اقصی نقاط این کشور باقی می ماند؟درآن صورت سرعت رشد کشور چقدر خواهد شد؟ آیا این خود به تنهایی تشت رسوایی جمهوری اسلامی وبیت رهبری و آیت اله ها وسرداران سپاه با ان همه ثروت نیست؟ آیا مردمان سیستان وبلوچستان با وجود چنین ثروت عظیم وکلانی دراختیار رهبر مملکتشان چرا باید اینچنین وضعیت وحشتناک و رقت باری داشته باشند که شخص محمد نوری زاد اخیرا درسفر به سیستان وبلوچستان از نزدیک با چشمان خود دید وبا تمام وجوش آن را لمس کرد چرا ؟ مگر نه این که بنیانگذار جمهوری اسلامی این حکومت را حکومت مستضعفین وپابرهنگان نامید پس کجاست حکومت عدل علی که این همه از ان دم می‌زدند پس کجاست اسلام ناب محمدی ننگ بر حکومتی که مسئولین بی لیاقتش باافتخار از هزینه کردن ذخائر ونقدینگی کشورشان در سوریه و فلسطین ولبنان وعراق ویمن سخن می‌رانند اما وضعیت مردمان خودش این بود که نوری زاد برای ملت گزارش کرد و با چشمانی اشکبار همه آن را دیدیم ، اهای ایت اله ها واهالی بیت رهبری اهای سرداران سیری ناپذیر آیا با وجود این همه درد در کشورواین همه بلا ومصیبت که شماها آفریدید باز هم عقیده دارید که قیام گرسنگان وپابرهنگان امری دور از دسترس است؟

     
  148. درود جناب نوریزاد عزیز.

    گزارشهای سراسر اندوه و درد شما از مناطق محروم سیستان و بلوچستان دل هر ایرانی را بدرد می آورد، الا دولتمردان جمهوری اسلامی آوارشده بر سرمردم ایران.

    زمامدارانی که مدعی پبشرفت و شادی و نشاط جامعه اند جواب بدهند که:
    چرا مردم سیستان بلوچستان،این استان ساحلی در فقر مطلق زندگی میکنند در حالیکه در اکثر کشورهای پیشرفته دنیا شهرهای بندری آنها نسبت به شهرهای دیگر ازامکانات و رفاه بیشتری برخودارند؟.
    چگونه است که به گزارش حسن شاطری مسئول بازسازی جنوب لبنان ظرف مدت چهارسال با پول ملت ایران ۲۲۸۰ پروژه انجام میشود بنحوی که طی دوهفته ۷۲ روستا را برق رسانی میکنند ولی طی چهل سال برای مردم سیستان و بلوچستان هیچ اقدامی صورت نمیگیرد؟. برآن خدمتها و این خیانتها جز وطنفروشی چه نامی میتوان نهاد؟
    اخر رهبر و رئیس جمهور و وکیل و وزیر بودن چه افتخاری دارد در حالیکه ملت مانند مردمان نخستین زیر خط فقر زندگی میکنند؟
    آیا شرم نمیکنید، تا کی باید مردم ایران هزینه حماقتها و خیانتهای شما را بپردازند؟

    آهااای حضرات آیاتی که در قم لمیده اید این وظیفه شماست که از قم بیرون آئید و بر سراختاپوسِ رژیم صاحب مرده فریاد بزنید.
    آیا ننگتان نیست که اقصی نقاط عالم از مواهب و نعمتهای کشور ایران برخوردارباشند و این مواهب و نعمتها از ملت ایران دریغ شود وشما دم فرو بندید مبادا مصلحتتان بهم بخورد؟!…..پس چه شد وعدهای سرخرمنی و درباغهای سبزی که قبل از انقلاب به مردم نشان میدادید؟….یعنی آن نعره ها همه حرف مفت بود؟.
    دیگر آبرویی برایتان باقی نمانده ، کی میخواهید به وظیفه و مسئولیت شرعی خود عمل کنید؟…سالها رفت ونسلها عوض شدند وکسی رنگ روی شما را هم ندید حتی مریدان شما!.

    جناب نوریزاد گرامی ؛
    اگر تا دیروز زمامداران وصاحب منصبان کشور خود را به نفهمی و بیخبری میزدند و چشمانشان را بروی درد و رنج مردم این خطه از سرزمینمان می بستند، اکنون با پخش گزارشات شما حجت برهمه آنان تمام است و از این پس هیچ عذر و بهانه ایی از هیچ مسئولی پذیرفتنی نیست . که اگر ذرة المثقالی غیرت و شرف انسانی ، ملی و میهنی زیر پوست حضرات ولایی باقی مانده باشد باید تا سامان یافتن سیستان و بلوچستان آرام نگیرند وخواب را برچشمان خود حرام بدانند.
    اگر تا دیروز به بهانه حمایت از خط مقدم جبهه به اصطلاح مقاومت میلیاردها دلار از اموال این ملت آخوندزده را از گلوی طفل شیرخواره تا پیر وجوان هموطنان بلوچ وامیگرفتند و به جیب بشار اسد و حسن نصرالله سرازیر میکردند ویا در لبنان و سوریه و فلسطین و یمن هزینه میکردند و یا به بهانه مبارزه با داعش برای امنیت مرزها میلیاردها دلار پول نفت را در عراق صرف میکردند. دیگر نکنند که از این پس اینگونه حاتم بخشیها خیانتبار هیچگونه توجیه سیاسی ،عقلی ، عرفی و شرعی ندارد ، که اگر کردند خائنند ودر غیر ایرانی بودنشان جای هیچگونه شک و شبهه ایی باقی نمیگزارند.
    براستی اگر داعش ، اسرائیل ، امریکا و یا هردشمن فرضی دیگری که آقایان در ذهن خود میپرورانند و به مردم حقنه میکنند برایران مسلط میشد چه وضعیتی بدتر از آنچه را که در این چهل سال برسر مردم سیستان و بلوچستان آورده اند ، بوجود می آورد؟.
    من به شخصه آرزو میکنم که ایکاش رهبری بخود بیاید ، دست از لجاجت و خودمحوری بردارد و با جنباندن ریش خود طی یک حکم حکومتی اداره امور حداقل سیستان و بلوچستان را به بدست نوریزادها و طبرزدیها و نرگس محمدیها ودیگرسینه سوختگان وطن می سپردتا با همین بودجه اندکِ سالیانه سیستان و بلوچستان و بابهره گیری از ظرفیتها و استعدادهای خدادادی که در این استان بوفور یافت میشود، هم این خطه ی به امان خدا رها شده را سروسامان میدادند، و هم درعمل تفاوت، لیاقت و شایستگی دلسوختگان مغضوب دستگاه رهبری و شرکاء را با پاچه خوران محبوب بیت رهبری و دور وبریهای ذوب شده در ولایتش به قضاوت ملت میگذاشت. تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد.
    و در پایان بنده آمادگی کامل دارم درصورتیکه این اتفاق میمون و مبارک صورت پذیرد تحت اوامرشما درآن مناطق فعله گی کنم.
    ولی افسوس که بقول شاعر:
    طوق زرین همه بر گردن خر میبینم .

     
    • آقای سیاوش انگار در توهم بسر میبری که انتظار یا امید داری آقایان راهشان را عوض کنند و مثلاٌ به سیستان و بلوچستان برسند به این خبر توجه کن.
      “رئیس خزانه داری امریکا اعلام کرد: ۵ هزار و ۴۳۲ تن از فرزندان مسئولین جمهوری اسلامی در آمریکا حضور دارند. تنها ۳۵۴ تن آنها در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند و ۳۹۴۷ نفر از فرزندان حرفه خاصی در امریکا ندارند. در حساب های بانکی همین گروه دوم ۱۴۸ میلیارد و ۲۶۷ میلیون دلار وجود دارد که وارد بانکهای امریکا شده و منابع آن نا مشخص است. ”
      این خبر را آقای محمود بهمنی نماینده مجلس که سابقا رئیس بانک مرکزی بوده و خوب از این خیانتها و جنایتها سر درمیاورد اخیراٌ در مجلس نیز به نحوی تائید کرده است . ملاحظه میفرمائید، اگر مبلغی در لبنان و سوریه و… بدون اجازه ملت و تخصیص بودجه خرج میکنند برای اینست که از قبل آن و موارد دیگر ملیاردها دلار چپاول کرده و در بانکهای آمریکا و اروپا و حتی آفریقا نگهدارند. بازهم زنده باد ترامپ که لااقل افشا میکند وگرنه اروپائیها که چهار چنگولی برای همین پولها به بقا برجام چسبیده اند.

       
      • ماجرای خبر اخراج آقازاده‌ها از آمریکا و بلوکه کردن ۱۴۸ میلیارد دلار

        درحالی که خبر اخراج آقازاده‌ها از آمریکا به نقل از وزیر خزانه‌داری آمریکا منتشر شده بود و با استقبال کاربران هم روبرو شد، اما این خبر صحت نداشت.

        خبرگزاری فارس: از روز گذشته خبری با عنوان «اخراج آقازاده‌ها از آمریکا» توسط یکی از سایت‌های داخلی منتشر شد. در این خبر آمده بود «استیون منوچین، رئیس (وزیر) خزانه داری آمریکا: ۵هزار و ۴۳۲نفر از فرزندان مسئولین ایران در آمریکا حضور دارند که جز املاک ودارایی شخصی ۱۴۸ میلیارد و ۲۶۷ میلیون دلار در حساب این نفرات وجود دارد و بدلیل امضا نکردن FATF# این مبالغ را توقیف می‌کنیم.»

        این خبر به سرعت در فضای مجازی توسط کاربران شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و حتی تحلیل‌های مختلفی در این باره منتشر شد.

        اما جستجوی خبرنگار ما نشان داد که این مطلب در صفحه توئیتر منوچین وجود نداشت.

        حتی سایت خزانه داری آمریکا و سرچ گوگل هم نشان از عدم انتشار خبر می‌داد.

        خبر اخراج آقازاده‌ها از آمریکا جعلی است

        جستجو‌های در سایت‌های مهم خبری هم نشان داد هیچ رسانه معتبری این خبر را کار نکرد.

        این شایعه در فضای مجازی وجود داشت تا این که امروز سایت منتشر دهنده هم این خبر را از روی خروجی خود حذف کرد.

        https://www.fardanews.com/fa/news/833791/

        https://www.fardanews.com/fa/news/840896/

         
  149. حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام:

    ـ فیما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ : یا بُنَیَّ، إنَّ الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ، قَد هَلَکَ فیها عالَمٌ کَثیرٌ، فَاجعَل سَفینَتَکَ فیهَا الإِیمانَ، وَاجعَل شِراعَهَا التَّوَکُّلَ، وَاجعَل زادَکَ فیها تَقوَی اللّهِ، فَإِن نَجَوتَ فَبِرَحمَةِ اللّهِ، و إن هَلَکتَ فَبِذُنوبِکَ؛

    ـ در پندهای #لقمان به پسرش ـ : ای پسرم! دنیا، دریای عمیقی است که بسیاری در آن هلاک گردیده اند. پس کشتی ات را در دنیا، ایمان به خدا قرار بده و بادبان آن را توکل بر خدا، و توشه راهت را تقوای خداوند عز و جل قرار بده؛ اگر نجات یافتی، از رحمت خداست و اگر هلاک شدی، به سبب گناهانت خواهد بود.

    بحارالانوار : ج 13، ص 411، ح 2

    ——————————————
    سلام آقای نوری زاد

    این از همان احادیثی است که انسان را مسخره میکند.
    همانطور که خوبی منشا اثر است بدی هم هست ولی با توجه به اینکه ما نمیدانیم عاقبت خوبی بدی است یا خیر و عاقبت بدی هم خوبی هست یا شر، خب نقش خدا اینجا چیست ؟
    یعنی خدا چه نقشی در واقعه های خوب که پیامدشان بد است دارد ؟

     
  150. جناب شفیعی گرامی، از محتوای نوشته‌های شما بر می‌آید که هنوز در وادی حیرت سرگردانید و از برگ درخت گرفته تا فاصله‌ی سیارات و کهکشان‌ها و وسعت کائنات در شگفتید! البته که اینها همه شگفت‌انگیزند؛ اما این نباید باعث شود که در مرحله‌ی حیرت متوقف شویم و شهامت نکنیم چند قدم جلوتر بیاییم و از چگونگی و ماهیت‌اش نپرسیم. مولانا دارای تخیلی بسیار قوی بوده و توانسته تصاویر بسیاری خلق کند و به قول معروف با این تصاویر و انعکاس آن در شعرهایش حواس ما را از واقعیت سخت و منطق خشک حاکم بر نظام هستی، منحرف کند؛ تا تلخی‌ آن که گاه بیش از ظرفیت و طاقت‌مان می‌شود آزارمان ندهد. تمام توصیفات مولانا از خداوند ریشه در تخیلات او و سرشت اندیشگی‌ منحصر به فردش دارد و همه‌ی ما میتوانیم با تکیه بر همین دو مورد که در هر کسی بسیار متفاوت است خدای خود را بیافرینیم و توصیفش کنیم. در اصل، همه‌ی انسان‌های دیندار و با ایمان، تصاویر ذهنی خود از خدا را می‌پرستند که صد البته می‌تواند تفاوت بسیار زیادی با خدای واقعی داشته باشد. ای کاش کسی فرصت میکرد و همه‌ی برداشت‌ها و تصاویر از خدا را در تمام نحله‌های فکری و دینی و مذهبی جمع‌آوری می‌کرد و در انتها به حافظ بزرگ آفرین میگفت که قرن‌ها پیش به این حقیقت پی برده بود که: چون پرده دار پرده ز رخ بر نمی‌کشد/ هر کس حکایتی به تصور چرا کند؟ قبول کنید هیچ‌کس نمیتواند ادعا کند که تصویر او از خدا، به خدای واقعی نزدیک‌تر است؛ چرا که هیچ تصویری از خدای واقعی در دسترس ما نیست. مثلآ از کجا می‌شود فهمید که تصویر ذهنی مولانا از خدا به تصویر ذهنی غزالی به واقعیت وجودی خدا نزدیکتر است؟ به این نکته هم توجه کنید که تصویر مولانا از خدا شباهت کمی به خدای توصیف شده در قرآن دارد و اگر این تصویر بیشتر مورد قبول شما واقع شده است به این خاطر است که تصویر مولانا از خدا با فاکتورهای ذهنی و ساختار روحی و روانی شما بیشتر قرابت دارد.
    به نظر من بیشتر عرفای ما از آنجا که نمیتوانستند با خدای قرآن رابطه برقرار کنند و دل بدهند و دل بستانند، خود دست به کار شدند و خدایی تصویر کردند که بتوانند با او رابطه‌ای عاطفی‌تر و دوستانه‌تر برقرار کنند، تمام داستان پر رمز و راز عرفان ایرانی ریشه در همین مسئله دارد.
    در هر صورت مولانا فرزند زمانه‌ی خود بود. دنیای سنت، پر از بوم‌های نقاشی به تصویر کشیده شده از خداست و انسان عصر کنونی می‌تواند بدون هیچ کوششی هر کدام از این تصاویر را که خواست تصاحب کند و به خانه‌ی خویش ببرد و سال‌ها از خیره شدن به آن، آرامش و امنیت خاطر دست یابد؛ اما این آرامش تا زمانی است که سروکله‌ی این سئوال پیدا نشود: از کجا معلوم این تصویر، تصویر خدای واقعی است؟

     
    • سلام و درود

      «در حديث قدسي مي فرمايد: «اَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي الْمُوْمِنِ. من نزد گمان بنده مومن خود هستم.» من همانگونه ام كه به من گمان مي بريد اگر به من گمان خوش داشته باشيد، من برايتان همانگونه ام، اگر گمان بد داشته باشيد هم همينطور. خوب امروز اگر بخواهيم با قانون جذب اين حديث قدسي را تفسير كنيم خيلي آسان مي شود اين كار را كرد، وقتي در قانون جذب گفته مي شود بر خواسته متمركز شويد و هر چه تمركز بيشتر باشد به خواسته نزديك تر مي شويد، با اين تعريف خيلي آسان مي توان اين حديث قدسي را تفسير كرد.»

         ( بخشی از نوشته آقای بهمن شریف زاده)
      بنده نیز مثالی میزنم :زمین یکی است اما معرفت نسبت به زمین مختلف و بسیار است، مهندس معدن شناس یک طور، مهندس کشاورزی جوری دیگر، فیزیک دان و اختر شناس به گونه ای متفاوت، دلال املاک و بساز بفروش هم با کیفیتی دیگر زمین را میشناسند. تقریباً میشود گفت که همه آنان در حد معلومات خود راست میگویند یا حداقل عناصری از راستی و درستی در تعاریف هر یک از آنان هست، ولی تنها تعریف معدن شناس، مُعرّف کل زمین نیست و به عبارتی زمین بزرگتر از آنست که تنها در تعریف یک یا چند بینش و حرفه مرتبط با زمین بگنجد. از آن گذشته کل اسرار زمین هنوز کشف و فاش نشده است و هر چند سالی یکبار بخشی از معلومات کهن جای خود را به تعاریفی علمی تر و واقعی تر میدهد . این تنوع نگرشها و معرفتها همان پلورالیسم معرفتی است.« همه ما بسیار نیازمندیم که پلورالیسم را بدرستی بشناسیم. کاش دوستانی که در این مورد دارای دانش و آگاهی کافی هستند بر ما منت گزارده و برایمان آموزگاری کنند و این نگاه فلسفی را به ما آموزش دهند زیرا به فراگیری آن بی اندازه نیازمندیم. » حال که معرفت و دانش ما نسبت به زمین اینهمه متنوع و در عین حال ناقص است، همچنین وقتی دانشمان نسبت به کل هستی کشف شده به مراتب از زمین هم اندکتر و ناقصتر است! باز دانش و توان شناخت و گعرفتمان نسبت به کسی که خالق کل ممکنات است و بزرگتر و عظیمتر از او کسی و چیزی در تصور و عقول و اوهام و خیال و اذهان نمیگنجد، تا چه حد ناچیز و بیمقدار است؟ اما از جهتی دیگر، چون خداوند بینهایت است، پس بینهایت تعریف و تصور و درک و شناخت هم نسبت به او میتواند وجود داشته باشد و همه آنها هم درست باشند یا لااقل بهره ای از حقیقت برده باشند . برای ایمان به خداوند چیز زیادی لازم نیست، تنها یک قطره آب،یا یک باریکه نور،یا یک پرنده، یک ماهی، یک پروانه،یک گل، یک گیاه، نگاهی به زمین و آسمان، همه اینها با هم یا هر یک از اینها به تنهایی کافیست تا انسان به وجود خالق کریم و خداوند سبحان ایمان بیاورد. اما برای انکار وجود خداوند باید بی نهایت واقعیات و حقایق را نادیده گرفت و به عبارتی دیگر، باید بی اندازه نادان و کرّ و کور و بیشعور بود!.

       
    • شما گفتید :
      “به نظر من بیشتر عرفای ما از آنجا که نمیتوانستند با خدای قرآن رابطه برقرار کنند و دل بدهند و دل بستانند، خود دست به کار شدند و خدایی تصویر کردند که بتوانند با او رابطه‌ای عاطفی‌تر و دوستانه‌تر برقرار کنند، تمام داستان پر رمز و راز عرفان ایرانی ریشه در همین مسئله دارد”.
      (پایان)

      اولا :تمام داستان پر راز و رمز عرفان اسلامی یا ایرانی یا ایرانی اسلامی را نمی توان با کلی گوئی محکوم به حکمی کلی کرد چون چنین حکمی هم متوقف بر مطالعاتی وسیع در عرفان اسلامی و ایرانی و کتابهای نثر و نظم در این زمینه و مهمتر از آن توانائی بر طرح آنها بصورت جزئی و مستدل است.

      ثانیا:کی گفته که عرفای ما (یعنی عارفان بزرگ نظری که در دامن معارف اسلامی بالیدند یا حتی عرفان بقول شما ایرانی و سابق بر اسلام که شما لازم است آنرا معرفی کنید) نمی توانستند با خدای قرآن رابطه برقرار کنند و دل بدهند و دل بستانند؟! و دلیل شما بر این ادعا چیست؟

       
  151. با سلام و درود به نوریزد گرامی و دوستان

    جناب نوریزاد سپاس فراوان از وقت و زحمت و تلاش و همت انسانی‌ و میهن دوستانه شما جهت عریان سازی، به تصویر کشیدن عینی و بیانی وضعیت رقت بار حیاتی‌ و معیشتی و چالش‌ها و تقلا‌های دشوار روزمره فرودست ‌ترین آدمیان و شهروندان فقیران (نه ایران) – دوزخیان زمین، ساکنین نگون بخت طبیعت بیرحم و سرزمین خشک و تفتیده و سوخته جنوب شرق کشور، که خود به مثابه داغ ننگی است بر جلد کتاب دین میراث داران موبدان ساسانی، شکارچیان مانویان و مزدکیان، پرچمداران و گردانندگان و صاحبین انقلاب موتلفین حوزه و بازار، زاهدین ریاکار، بازاریان و دلالان دغل کار نه مستضعفیین؛ روایتی رسوا کننده از ۴۰ سال تاریخ استحاله عدالت اجتماعی نظام؛ نه تلاش هدفمند برای تحقق استیفای حقوق پایمال شده آنها توسط خدا‌شاهان و سلاطین خلیفت الله و فقیهان ولیت الله و اعاده کرامت انسانی‌ آنان بلکه نمایشی از بختک نگون سار تاریخی آنها و تحقق خواب رویایی خاندان‌های تازه به حکومت رسیده و کارگزاران کشوری و لشکری رانت خوار و اختلاس گر و فاسد و شریعتمداران کم مایه و فرو مایه شریک بود که بر صفحات تاریخ این کشور جاری شده.

    تصور این که این مردمان و خصوصا فرزندانشان چیزی نه فرا تر از قرص نانی خشک یا بیات با آب شور یا آلوده و گرم در دمای ۵۰ درجه جهت تنازوع بقا تناول میکنند و نشانی‌ نیز از خار بیابان چه رسد به علف برای چریدن یکی‌ دو دام آنها تا افق پیدا نیست، ترکیب مضاعف نهایت قساوت طبیعت و حکومت و بی‌ اعتنائی جامعه مدنی به ناتوانی‌ و ضعف آن‌ها قلب انسان را سخت میفشرد. عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی‌؛

    اقای نوریزاد صدای غزالی‌ از عصر ظلم سلطان سنجر در پشتیبانی از عدالت خواهی‌ دوزخیان سرزمین ما در تونل زمان به گوش حاکمان و مردمان امروز می‌رسد. سلامت و برقرار باشید، دست مریزاد.

    با سپاس

     
  152. حرفهای خنده دار !

    از حسن روحانی تا محمد علی جعفری که فرمانده سپاه پاسداران است تا محمد جواد ظریف حرفهایی شنیده می شود که حتی کودک 5 ساله هم بدین گونه سخن نمی گوید ! اینها به جای تدبیر به حال مملکتی که با سرعت بسیار بالا در حال نابودی است بچگانه شروع به تهدید کرده اند که اگر ما نفت صادر نکنیم کشور دیگری هم نمی تواند از طریق تنگه هرمز نفت صادر کند!
    این تهدید آنقدر مسخره و از جهت نظامی بی ارزش است که دیگر انسان در عقل این اقایان شک می کند.
    اخر اینها با کدام تکنولوژی فوق مدرن نظامی می خواهند تنگه هرمز را ببندند ؟ با موشک؟ امروزه تکنولوژی ضد موشکی امریکا به گونه ای است که موشک پرتاب شده ایران قبل از برخورد در هوا منهدم می گردد. با ناوچه و قایق تندرو؟ امریکا دارای این قدرت نظامی است که در عرض 3 ساعت تمام ناوگان دریایی ایران منجمله قایق های مین گذار را نابود کند این را در تمام بولتن های نظامی می توانید به راحتی پیدا کنید. پس داستان چیست؟ شما حدس بزنید !

    پیروز باد ملت ایران

     
  153. بیاموزیم!

    درسی بزرگ از انسانها، واز آموزگاران بزرگ!

    « سمیر قنطار در آوریل ۱۹۷۹ میلادی همراه سه هم‌رزم خود با یک قایق لاستیکی موتوری از ساحل لبنان به داخل خاک اسرائیل نفوذ کرده و در ساحل شهر نهریا پیاده شدند. او پس از قتل یک پلیس اسرائیلی به خانه یک خانواده اسرائیلی که در خواب بودند حمله برد و پدر خانواده، دنی هاران، و دختر ۴ ساله‌اش، عینات را از خانه بیرون برد در حالی که مادر در گوشه‌ای از خانه همراه دختر دو ساله‌اش مخفی شده بود. مادر از ترس این که دخترش فریاد بکشد دهانش را با دست پوشانده بود که به خفگی و مرگ دخترش انجامید. به گفته شاهدان قنطار پدر و دختر را به ساحل برد، از پشت به سر پدر شلیک کرد. سپس با قرار دادن سر دختر ۴ ساله بر روی سنگ و کوبیدن قنداق تفنگ بر آن، جمجمه او را خُرد کرد که به مرگ دختر ۴ ساله انجامید.
    در حالی که دو تن از همراهان قنطار حین تیراندازی در ساحل توسط پلیس اسرائیل کشته شدند، او نهایتاً توسط پلیس اسرائیل دستگیر شد.
    از آنجا که در کشور اسرائیل مجازات اعدام وجود ندارد، سمیر قنطار به جرم قتل سه نفر به ۴ بار حبس ابد و ۴۷ سال زندان محکوم شد. سمیر قنطار حدود سه دهه در زندان اسرائیل بود. به گفته برخی منابع، او در این مدت با یک زن عرب اسرائیلی ازدواج کرد و توانست زبان عبری را بیاموزد. وی همچنین از طریق آموزش از راه دور در دانشگاه آزاد اسرائیل ثبت نام کرد و در سپتامبر سال ۱۹۹۸ در رشته ادبیات و علوم اجتماعی مدرک کارشناسی دریافت کرد
    سمیر قنطار در تاریخ ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۸ و در تبادل جنازه دو سرباز اسرائیلی اسیر شده در جنگ اسرائیل و لبنان بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان، به کشور لبنان تحویل داده شد. »

    با آنکه دولت اسرائیل میتوانست سمیر قنطار، تروریست و آدمکش خشن را به کیفر عادلانه، قتل مستقیم سه انسان و مرگ غیر مستقیم یک انسان دیگر برساند، اما مردمانیکه از عقل و خرد پیروی میکنند، ابتدا او را که به سختی مجروح شده بود درمان کردند، سپس با رعایت کلیه تشریفات قانونی از جمله حق داشتن وکیل،او را محاکمه عادلانه، و مجرمیتش را ثابت، و به چند بار حبس ابد محکومش کردند. دولت اسرائیل بجای کشتن و اعدام آن تروریست بی رحم که با افکار ضد انسانی مسموم شده بود، امکان تحصیلش را در زندان فراهم، و از او یک دکتر تحصیل کرده تربیت کردند و نشان دادند که چگونه میشود در حالیکه توان انتقام دارند و قوانین عادلانه اجازه و مشروعیت مجازات چنین آدمکشانی را به آنها میدهند،میشود خون را با خون نشویند و نمونه کم نظیری از انسانیت را به نمایش گذارند و به بشریت عرضه کنند. حقایق نیرومندتر از آنند که بشود آنها را لاپوشانی، یا با تبلیغات انکارشان کرد.

     
    • شفیعی گرامی می فرمائید ما مجتبی خامنه ایی و اراذل و اوباش همسنگ و همدست و همفکرش را که قاتل و در بدر کردن و به فقر و فحشا و هزاران بدبختی رسانده اند و از ایران ویرانه ایی و از ایرانی جز شبه ایی از انسانیت نگذاشته اند به اصطبل پرواری بفرستیم تا بقیه عمرش بریش ما بخندد؟

       
    • سلام و درود جناب شفیعی، فریب این داستان سازی های رژیم اشغالگر و ظالم اسرائیل را نخور و آن را با این داستانها تطهیر نکن، زیرا این رژیم جعلی رسواتر و ظالم تر و وحشی تر از این است که با این صحنه سازی ها و روایات جعلی تطهیر شود، رژیم اشفالگر اسرائیل برای کشتن و ترور آزادیخواهان هیچ نیازی به محاکمه و دادگاه نداشت،اگر چنین نبود چطور همین سمیر قنطار بعد از آزادی که نه ،بعد از مبادله او با اجساد دو سرباز اسرائیلی،با حمله موشکی بهمراه عده دیگری بقتل رسید؟!

      این مطلبی را که شما بصورت تقطیع شده از ویکی پدیا نقل کردی روایت اسرائیل است از حبس و اسارت یک فلسطینی،بخش هایی که شما نقل نکردید اضافه می شود :

      “سَمیر قَنطار (زاده ۲۰ ژوئیه ۱۹۶۲ در عیبه از توابع جبل، لبنان[۱] – درگذشته ۲۰ دسامبر ۲۰۱۵ در قنیطره، سوریه) یک شبه‌نظامی دروزی مذهب عضو سازمان آزادی‌بخش فلسطین بود که به اتهام کشتن یک خانواده اسرائیلی به زندان ابد محکوم شد، ولی در تبادل اسرای سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان از زندان آزاد شد.وی در اسرائیل به عنوان یکی از بی‌رحم‌ترین تروریست‌های تاریخ این کشور شناخته شده‌است.[۲] اگرچه در لبنان به مانند یک قهرمان از او قدردانی شد،….
      جالب آنکه عملیات سمیر قنطار در نیمه شب انجام شد و در عین حال 50 شاهد علیه وی در دادگاه شهادت دادند. وی راجع به دادگاه خود این‌گونه اظهارنظر کرد: «بیشتر شبیه به یک سیرک بود! 50 شاهد علیه من وجود داشت!»[۵] برابر اظهارات سمیر قنطار، در ماجرای به گروگان بردن دنی هاران،وی خود اصرار داشت که عینات را در بغل خود داشته باشد؛ چرا که میخواست با اتلاف وقت ما پلیس سر برسد. وقتی متوجه این مسئله شدیم وی را به همراه دختر ساکتش که در بغل وی بود از خانه بیرون بردیم …
      در دوران زندان و به صورت مداوم بعد از آن، قنطار قتل عینات یا پدرش را انکار کرده‌است.[۶] قنطار روایت متفاوتی از حادثه را نقل کرده‌است.[۵] یاسر هنجار هم سلولی سابق قنطار معتقد است وی هرگز پشیمان نبود اما روایت متفاوتی از حادثه و ادعای اسرائیلی‌ها نقل می‌کرد. سمیر تنها قصد داشته خانواده اسرائیلی را گروگان بگیرد.[۷] قنطار پس از رهایی از زندان، حکومت اسرائیل را به جعل حادثه نهاریا و کشتن عینات متهم کرد…
      در حالی که دو تن از همراهان قنطار حین تیراندازی در ساحل توسط پلیس اسرائیل کشته شدند، او نهایتاً توسط پلیس اسرائیل دستگیر شد. سمیر قنطار در باز جویی‌های اولیه قتل عینات را برعهده گرفت ولی در در دادگاه از پذیرش آن سر باز زد.
      وی در بیست و نهمین سال زندانش در مصاحبه با خبرنگار زن اسرائیلی راجع به اعترافش در بازداشتگاه گفت که به بازجو گفتم: «هرچه دلت می‌خواهد بنویس! من مشکلی با پذیرفتن آنچه انجام داده ام ندارم؛ اما آنچه انجام نداده ام را نمی‌پذیرم.»[۵] قنطار آن را نسخه اسرائیلی ماجرا خوانده‌است.

      سمیر قنطار حدود سه دهه در زندان اسرائیل بود. به گفته برخی منابع، او در این مدت با یک زن عرب اسرائیلی ازدواج کرد و توانست زبان عبری را بیاموزد. وی همچنین از طریق آموزش از راه دور در دانشگاه آزاد اسرائیل ثبت نام کرد و در سپتامبر سال ۱۹۹۸ در رشته ادبیات و علوم اجتماعی مدرک کارشناسی دریافت کرد.
      اما یعقوب توکلی، محقق و مورخ و نویسنده کتاب «حقیقت سمیر»، مطالبی همچون ازدواج او با زن عرب اسرائیلی را دروغ و نشریه خبری هائولام هذه را منشاء انتشار آن می‎داند. به گفته وی، سمیر قنطار به‎رغم اینکه در زندان بود پس از انتشار این موارد از نشریه مزبور شکایت کرد و اصرار وی بر اثبات کذب بودن این مطالب سرانجام به توبیخ نشریه مربوطه از سوی دادگاه اسرائیل منجر شد.

      ….در روز ۲۰ دسامبر ۲۰۱۵ ( ۲۹ آذر ۱۳۹۴ ) در سن ۵۳ سالگی در اثر حمله موشکی اسراییل در جرمانا، در نزدیکی دمشق سوریه کشته شد.
      https://fa.wikipedia.org/wiki/
      —-
      نیز بنگرید به این لینک ها:
      http://www.bbc.com/persian/world/2015/12/151220_l26_samir_kuntar_killed_syria_hezbollah_israel
      —–
      http://www.mizanonline.com/fa/news/111237/
      —–
      http://fa.wikishia.net/view/
      .

       
      • بازم خدا پدر اسراییلیا رو بیامرزه که به همچین حیون کثیفی اجازه زندگی و شکایت هم می دن.این آخوند و رفیقاش هر معترضی رو با گلوله خفه می کنن بعد حرف مفت از دوگانگی حقوق بشر آمریکایی می زنن!!!

         
      • سلام و درود

        اطلاعات تکمیلی شما نشان میدهد که ایشان نه تنها ابداً اذیت و آزار و شکنجه نشده،و مجبور نبوده در پیشگاه مقام عظمای نخست وزیر اسرائیل طلب عفو و بخشش و ابراز شرمندگی و خود زنی و اعتراف دروغ بکند تا بلکه زودتر اعدام، و از شکنجه تمام ناشدنی سلول انفرادی( زنده بگور شدن و هر لحظه آرزوی مرگ کردن، برهوتی که هر ثانیه اش ساعتی در رنج و هر ساعتش سالی در بدبختی بی پایان، و هر شبانه روزش عمری میگذرد و ابداً رنجهای پایان ناپذیرش قابل توصیف نیست، و بدترین شکنجه غیر جسمی جهان لقب گرفته ) نجات پیدا کند، بلکه میتوانسته از یک نشریه اسراییلی هم شکایت و آنرا محکوم هم بکند!نمیدانم خواستی منکر چه چیزی بشوی؟ وقتی او در داخل زندان اسرائیل موفق به گرفتن مدرک کار شناسی شده و از راه دور در امتحانات دانشگاه اسراییل شرکت کرده، لابد دسترسی کامل به کامپیوتر و اینترنت و سایر وسایل آموزشی و کمک آموزشی داشته و از خیالی راحت و تمرکز حواس هم برخوردار بوده که توانسته درس بخواند و تحصیلات عالیه داشته باشد و مدارک عالیه کسب کند .( شرایط، حقوق و مقررات زندانی شدن شهید قنطار در زندانهای اسرائیل را به دانشجویان ایرانی پیشنهاد بکنی صفی به درازای طول و عرض ایران خواهند کشید تا داوطلبانه خود وارد شوند! ) سید عزیز نگاهی به عکسهای آقای بقایی معاون رئیس جمهوری سابق هنگام مرخصی اجباری و استعلاجی از زندان بیندازید و اسکلت باقیمانده از ایشان را که چون قحطی زدگان بیافرا است را با هیکل ورزیده و قطر بازو و گردن شهید قنطار هنگام آزادی از قید و بند صهیونیست ها مقایسه کنید تا گوشی دستتان بیاید.( دیگر کاری به اعترافات اجباری و تهمت زدن بخود و خود زنی در زندانهای ایران ندارم، همه میدانیم که اسیر بدبخت در زندانهای ایران حاضر است به فجیع ترین جنایات جهان اعتراف کند تا فقط زودتر دارش بزنند و اعدامش بکنند تا از شر درسهای دانشگاه های ارشادی_انفرادی، که پست ترین درکات دوزخ است و رنج و شکنجه بی پایان نجات پیدا کند! ) بخدا در معمای شما درمانده ام، از طرفی میفرمایید دارای هیچ شغل رسمی نیستم و هیچ سود شخصی هم در بقای نظام مقدس ندارم! ( من باور میکنم که در ادعایتان راستگویید، داشتن شغل و سود را هم جرم و جنایت نمیدانم، اینهمه کارگر و کارمند در خدمت نظام و کشورند! همه که منکر حقایق و واقعیات نمیشوند. ) و از طرفی تلاش میکنید تا رعایت عدالت قضایی و برخورد انسانی دادگاههای اسرائیل، و تأمین رفاه و کمک به یک تروریست قاتل را تا دانش بیاموزد و مدارک عالیه کسب کند را وارونه جلوه میدهی!
        اینکه شما با چه رویکردی ادعای اسلام و ایمان میکنی و چه قرائتی از دین اسلام داری برای بنده معما در معماست.

         
        • جناب شفیعی
          سلام
          جدای از تأیید مطالب شما، عرض شود که:
          حمید بقایی آیا عکسی از بدن لخت خود و قبل از زندان رفتن دارد؟ او قبل از زندان رفتن هم هیکل تنومندی نداشت. در ضمن این هیکل اسکلتی نتنیجه ی اعتصاب غذا ست.
          حمید بقایی یک سر دسته ی دزد بیش نبود و به خاطر سابقه ی درخشان عضویت در اطلاعات، بی گمان از هر چیزی و هر حرکتی و هر ژستی برای تبلیغات استفاده میکند.
          اگه به من بود که حمید بقایی باید به خاطر دزدی ها و فساد خود و دارو دسته اش اعدام میشد… ولی ما مردم ایران گرفتار هستیم در چنبره ی دزدان و گردنه گیران و راهزنان؛ از این دزد به آن دزد شکوه و شکایت میبریم و از چنگ این راهزن خلاص شده در دام دیگری می افتیم.
          در مورد زندانهای ایران و وضعیت آنها:
          من خود سابقه ی حضور در زندان را دارم ؛ از مرحله ی بازداشت تا اعتراف گیری و سلولهای انفرادی و سکوت مرگبار آن تا قرنطینه و اعزام به زندان و بند عمومی و … در همه حال و بدون هیچ استثنایی، رژیم صفّاک ایران و عوامل آن، هیچ اعتنایی به انسانیت افراد بازداشتی نمیکنند و از کمترین حقوق آنها را محروم میکنند. علاوه بر این هر از چندگاهی هم یا با تحریک عوامل داخل زندان و یا به طور مستقیم زندانیان را عذاب روحی میدهند و به بهانه های مختلف مورد ضرب و شتم قرار میدهند. بقایی، باز کس و کاری داره و پشتش گرمه، وای از روزی که زندانی کسی را نداشته باشه و فقط بخواد با جیره ی زندان اموراتش را بگذرونه و کسی رو نداشته باشه بیرون از زندان که کمک حالش باشه.
          من در داخل زندان جمهوری اسلامی چیزهایی دیدم که قلم عاجز از به تصویر کشیدن آن است. صد رحمت به زندان های اسراییل و آمریکا و تایلند و بورکینا فاسو…
          فقط اینو بگم که در زندان هیچ نوع خدایی وجود ندارد! زندان خارج از دسترس خداست!
          ای بگم لعنت بر نظام آخوندی و حکومت آخوندیسم!
          باید تمامی این آخوندها را در شرایطی اینچنینی قرار داد تا ببینیم کدامشان مرد و مردونه تا آخر پای حرفش می مونه. باید با سلام و صلوات آنها را شکنجه داد، چه روحی و چه جسمی، تا متوجه شوند که هر کسی میتونه یک نسخه از اسلام ناب محمدی را عرضه کنه و از ماتحت به آنها تنقیه! باید بازجوهایشان همان بلاهایی که عوامل آنها سر زندانیان می آوردند، با آنها هم همان کنند تا طعم اسلام راستین را بچشند. انشاء اللللله!

           
  154. سلام و درود

    دریکی از شهرهای آمریکا خانواده
    کلر صاحب دختری شدندکه نام هلن بر او گزاردند.
    هلن کلر، کر و کور و لال به دنیا آمد.معلوم است داشتن چنین کودکی چه رنج طاقت سوز و یأس مدام و پایان ناپذیری دارد.اما خانواده کلر، چون هر خانواده متمدن و با فرهنگ و سختکوش آمریکایی تسلیم جبر کور تقدیر و خطای طبیعت نشدند و وجود او را به اندازه هر کودک بی عیب و نقصی به رسمیت شناختند و بها دادند.او را به معلمی سپردند تا به او دانش و سواد آموزد.معلم خردمند مثل هر انسان متعالی و آمریکایی سخت کوشی کار خود را جدی، ؛ و حتی بسیار جدیتر از آموزش به کودکان سالم و معمولی و متعارف گرفت! پیداست که آموزش به کودکی با آن ویژه گیها چه صبر توان فرسایی میطلبد. دشواری آموزش به چنین کودکی گاه آن آموزگار خردمند و بیمانند را به گریه وامیداشت,اما او هر بار پس از گریه و تخلیه روحی و فشار عصبی با عزمی جزمتر بیش از پیش بر جبر تقدیر فشار میآورد و مصمم تر میشدتا از هر امکانی استفاده کند که به او دانش بیاموزد. داستان رنج آن آموزگار بزرگ را باید در کتاب “زندگی من” به قلم خود هلن کلرخواند که چگونه او از آن قطعه گوشت زنده یکی از مشاهیر عالم را ساخت!!.نمونه ای دیگر از این دست انسانهای جاودانه، آلکساندر گراهام بل است که او نیز آموزگار کر و لالها بود و برای آموزش کر و لالها,تنها به آموخته های دانشسرای تربیت معلم قناعت نکردبلکه دست به ابداع و اختراع زد,تا بتواند صدا را به مغز شاگردانش برساند! او نیز بارها طعم تلخ شکست را چشید ولی پس از هر ناکامی با جدیت و پشتکار و عزم راسختری به کارش ادامه داد تا صوت و صدا را به گوشیهایی برساند که وجود نداشتند ! او سرانجام تلفن را اختراع کرد و به بشریت امکانی بخشید که بکلی ظاهر و باطن زندگی را دگرگون کرد.
    پیشتازی ,اعتبار ,قدرت و ثروت ایالات متحده آمریکا مرهون چنین انسانهاییست.

    حاکمان کشور ما هم دارند با به فقر و فلاکت کشاندن آموزگاران، آنان را به صف مساکین و محتاجان میرانند تا برای زنده ماندن در چنین گورستان مخوفی به دلالی و مسافرکشی و دستفروشی و پادویی مغازه ها بپردازند! امثال سعید طوسیها را هم معلم قرآن و مربی تربیت دینی کرده اند تا با تجاوز به کودکان مستعد از آنها دژخیمهای بیشرافت و بی وجدانی بسازد که بقای حاکمیت جهل و جنون را در آینده تضمین کنند!
    ما هم داریم از کسیکه برای کشورش و مردمش دل میسوزاند و با خرافات و مقدس نمایی و مقدس سازی و باورهای کهنه و غلطی که چون تار عنکبوت بر دست و پای جامعه و روح و روانمان پیچیده در حد توانش مبارزه میکند، فقط به این دلیل که، دقیقاً چون ما نیست و چون ما فکر نمیکند و با عصبیت از کلمات نامناسبی استفاده میکند، یک فاشیست میسازیم. «هایل مزدک» ما را در کنار همت و تلاش آموزگاری که از تکه گوشتی بنام هلن کلر یکی از مشاهیر عالم را ساخت بگذارید تا مشخص شود که همه ما در ساخت و تربیت خلخالیها، لاجوردیها، فلاحیانها و بر کشیدن فاشیستها سهیم و شریکیم! این ماییم که برای هموطنانمان ارزش قائل نیستیم! این ماییم که تنها به کشت و کشتار و زدن و پاره کردن و خراب کردن فکر میکنیم و با فحاشی واکنش نشان میدهیم ! روحیه درندگی و فاشیستی در درون ماست و خود خبر نداریم!

    سخت گیری و تعصب خامی است
    تا جنینی، کار خون آشامی است.

    جامعه ما نه تنها چون کودکی نابالغ و ناشی و نادان، بلکه چون جنینی خون آشام، هنوز از خون و خشونت و خرابی و خریت و خامی و خشم و حاکمیت هر چه که با «خ» آغاز میشود رها و رستگار نشده! باید قدم در راهی نو بگذاریم و تدبیری تازه بیندیشیم.
    ما نیاز به مهربانی، همدلی،آموزش، و آموزگاری داریم، چون دیر زمانیست که آموزگارنمان را به زیر خط فقر رانده اند و کثیری از آنها در سلولهای انفرادی از مرز جنون هم گذشته اند،آموزگاران شایسته به قدر کافی نداریم، ناگزیریم، آموزگار همدیگر بشویم. ناچاریم دست از خشونت کلامی و زشتگویی و دشنام دست برداریم.
    هر انسانی شایسته احترام و سزاوار تکریم است. همه ما با هم جامعه انسانی را تشکیل میدهیم.نتیجه خوبی و درستکاری و نیک اندیشی یکی به همه، و بدی و بد کرداری و بد اندیشی یکی، به کل جامعه برمیگردد.

     
  155. عباس واحدیان

    مبارزه در روشنایی

    تصور کنید یکباره میلیونها مبارز ضد استبداد و فعال مدنی و سیاسی که هر کدامشان در فضای مجازی زیر پوشش یک نام مستعار فعالیت می کردند رو به #مبارزه در روشنایی آورند !
    ثبت نامهای حقیقی و چهره های واقعی مردم ایران که ثابت می کند ما مثل اکانت های میلیونی اپلیکیشین سروش فیک و سوخته نیستیم !
    ما از آندسته مبارزان پوشالی سرویس های اطلاعاتی و پایگاههای جاسوسی ساس و بسبج نیستیم که یک اپراتور پشت صدها گوشی تلفن همراه و یا سیستم های کامپیوتری نشسته باشند و نقش جماعت قلابی ولایی را بازی کنیم !

    هر کدام مان یکی از فرزندان این آب و خاک هستیم با یک هویت واقعی !
    آنگاه که چنین اتفاقی بیفتد مردم ایران با باور نیروی عظیمی که دارند ترس شان از استبداد فرو ریخته و در جبهه مقابل یاران دیکتاتور از ترس شوکه خواهند شد !!!
    دیده شدن یکباره میلیونها ایرانی که تاکنون ناپیدا بودنشان را رژیم به نفع خود مصادره می نمود.
    در چنین حالتی استبداد می خواهد چه غلطی بکند؟
    کدامیک از ما را بازداشت می کند و آیا توان بازپرداخت تاوانش را دارد‌؟

    اما ورود به آخرین فاز قیام نیاز به یک عهد و پیمان ملی دارد .
    اگر بنا باشد عده ای اندک از فعالان هویت اصلی شان را افشا کنند و باز اکثریت ما با رندی منتظر واکنش نظام باشیم بطور حتم چراغ سبز سرکوب آنانرا به دژخیمان عطا کردیم !
    این پیام را باید بسرعت در همه گروهها پخش نمود و راجع همکاری اعضا برای ورود همزمان به این مرحله رایزنی کرد و آنگاه در یکروز خاص مثل#روز ۱۸ تیر راس ساعت ۱۸ همه با هم ضمن تعویض نامها و گذاشتن عکسهای واقعی خود جهت راهپیمایی آرام به خیابانها بیآییم !

    باید پیش از انجام این حرکت بزرگ ملی همه مخالفان استبداد هم قسم شوند که بنام نامی ایزد یکتا و میهن عزیزمان ایران ، پشت خواهران و برادران خویش می ایستیم و اگر ازین پس نظام اقدام به دستگیری هر فعال و مبارز و منتقدی نماید با حضور لشکرهای بهم فشرده مان در مقابل آن زندان و بازداشتگاه و دادگاه و قوه قضاییه را بر سرشان خراب خواهیم نمود !
    ما ایرانیان بعنوان مالکان اصلی سرزمین مادری مان حق اعتراض و اعتصاب و راهپیمایی و طلب رفراندوم جهت گذار از دیکتاتوری بسوی دموکراسی را برای خویش محفوظ می دانیم .

    اینک وقت عظمت ملی ما و آغاز« #مبارزه در روشنایی✌️ » است !
    بامید رهایی ایران و سربلندی و عزت ایرانیان ✊

    ✍من: عباس واحدیان شاهرودی ساکن مشهد هستم ✌️
    ✅ ۱۵/ تیر /۹۷

     
  156. انتقال آب کارون به عراق واقعیت دارد؟

    ماهرخ غلامحسین‌پور

    ایران وایر – نخستین بار قریب به پانزده سال پیش در روز بیست و دوم آذرماه سال ۱۳۸۲​روزنامه جام جم از امضای سند انتقال ۹۰۰ هزار متر معکب آب قابل شرب ایران به کویت خبر داد.

    این توافقنامه از سوی حبیب الله بی طرف، به عنوان وزیر نیروی ایران و «احمد فهد الاحمدالجابرالصباح»، وزیر انرژی کویت امضا شد . طرف ایرانی با تشریح این که در طول سی سال آینده کشور کویت از طریق خط لوله ، سالانه ۳۰۰میلیون متر مکعب آب شیرین مازاد بر نیاز ایران را خریداری خواهد کرد، امضای توافقنامه را نقطه عطفی در روابط دو کشور دانست.

    قریب به پانزده سال از آن جریان گذشته و کسی به درستی خبر ندارد که آن طرح قدیمی امضا شده، هرگز به مرحله اجرا رسیده است یا خیر؟ اما این روزها جنجال انتقال آب ایران به عراق در اوج بی آبی و بی رمقی کارون ، این زخم کهنه را بازگشوده و خشم مردم خوزستان را دامن زده است.

    موضوع انتقال آب ایران به عراق و کویت اما درگیر روایت های متفاوتی است. در حالی که برخی مسوولان دولتی این توافق و انتقال آب را قویا ​انکار کرده و انتشار آن را شیطنت سایت های خبری بیرون از ایران و دشمنان می دانند، تعداد دیگری از نمایندگان مجلس و فعالان حوزه محیط زیست از شواهد روشنی می گویند که انتقال آب کارون به عراق را از طریق پروژه آبرسانی غدیر و با پیمانکاری قرارگاه خاتم الانبیا تایید می کند.

    «فرامند هاشمی زاده» ، معاون عمرانی استاندارد خوزستان به ایسنا گفته است هیچ گونه انتقال آبی به عراق و کویت انجام نشده: «پیشنهاد فروش آب به کویت سال‌ها پیش مطرح شد که به دلیل خشکسالی‌ها و کمبود آب و نیاز داخلی این موضوع کاملا منتفی شد و تنها در حد جلسات و روی کاغذ باقی ماند.»

    از سوی دیگر «جعفرزاده ایمن آبادی» نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی تاکید کرده که شایعه فروش آب باید برای مردم توضیح داده می شد و توضیحات عنوان شده نشان می دهد که پروژه فروش منتفی شده، به این معناست که فروشی بوده اما منتفی شده است.

    «علی ساری»، نماینده مردم اهواز در گفت و گو با ایسنا گفت طرح انتقال آب شیرین به کویت مطرح نیست و اساسا چنین طرحی وجود ندارد اما از سوی دیگر سایت خبری «عصر جنوب» از قول «هدایت الله خادمی» نماینده ایذه و باغملک در مجلس شورای اسلامی گفت «شواهد نشان می دهد تصمیم برای انتقال آب به بصره وجود دارد و اقدامات اولیه هم انجام شده است. این سخن در سطح گسترده وجود دارد و اگر چنین وضعیتی وجود نداشت، هیچ گاه این بحث ها نیز مطرح نمی شد.»

    در متن همین خبر «عبدالله سامری»، نماینده مردم خرمشهر ضمن تاکید نقش عوامل داخلی و خارجی در انتشار این شایعه گفته است این خبر صحت ندارد و برخی کشورها که با جمهوری اسلامی ایران ضدیت دارند با هدف ایجاد جو سیاسی علیه نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران اقدام به تولید و پخش این مطلب کرده اند.»………

    بخش اول https://iranwire.com/fa/features/26730
    بخش دوم https://iranwire.com/fa/features/26733

     
    • همه چیز در این کشور گنگ و مبهم, و شکر خدا موجودی بنام سید مرتضی وجود دارد که همه روزه به عناوین مختلف به دردهای جامعه بر اثر مدیریت‌های غلط و سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی پاسخی دهد با یک مضمون “مشخص نیست”, بار خدایا یعنی این فرد تا به آخر میخواهد اینگونه بنویسد و پاسخ دهد؟
      اصلا چه کسی از این جناب پاسخ اهمال‌های ج.ا را طلب نموده؟ که با پاسخ‌های تکراری و عذر بدتر از گناه بر دردهای مردم بیافزاید؟
      یا شاید در این میان دفتر بیت, ایشان را هم خواسته تا در ازای هر شر و وری مبلغی بپردازد؟! و ایشان هم مدام تسبیح میاندازد که:
      صحت دارد, صحت ندارد, صحت دارد, صحت ندارد …
      تایید میکنند, تکذیب میکنند, تایید میکنند, تکذیب میکنند…
      کار دوست است, کار دشمن است, کار دوست است, کار دشمن است …
      چیزی بوده, منتفی شده, چیزی بوده, منتفی شده …

      تقریبا تمامی عوامل نظام از سرداران سپاه گرفته تا اصلاح‌طلب و ارزشی و بیت و رهبر به تمامی تخلفات و بی عدالتی‌ها و مدیریت‌های ضعیف و … صحه گذارده‌اند, و این عبدااله در برزخ خویش بدنبال چیست خدا میداند!

      ترسم نرسی به پُستت ای اعرابی, این ره که تو میروی سوراخ گداخانه‌ایی در سوریه است.

       
  157. همه مصیبت های ما از طرز تفکر شیعه ماست. این ایده یولوژی برای زندگی نیست برای مردن است. دکتر شریعتی میگفت چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود دانم. به این مردمان چگونه میتوان چگونه زیستن را آموخت. شاه سپاه دانش و سپاه بهداشت درست کرده بود تا ابتدا به آنها بیاموزد در چنین شرایطی بایداز تعداد بچه هایشان بکاهند. اسراییلی ها آب دریا را شیرین میکنند. در عربستان از انرژی خورشیدی استفاده میکنند و برق را به اروپا صادر میکنند. مبلغین مسیحی بدین مکان ها میروند تا ته مانده های زندگی از روح آنها پاک نشود آخوند های /// ما مرتب در پی یافتن یزید هستند و مرگ را تبلیغ میکنند مرگ را به بیچارگان میفروشند.

     
  158. حتی دزدی و اختلاس آقایان هم در راه خدا و برای امتحان الهی است.
    به سخنان گهربار حجت السلام کاظم صدیقی در نماز جمعه توجه کردید؟ ایشان که موسس حوزه علمیه بوده و استاد دروس خارج ، فقه و تفسیر قرآن هستند و خلاصه شناخت فراوانی از راه بهشت دارند در نماز جمعه هفته گذشته فرمودند : “اینقدر که مردم در تنگنا هستند و اذیت میشوند اینها همه امتحان الهی است ” با این حساب من فکر میکنم بهشت الله خیلی خیلی کوچک باشد که از میان این اقلیت شیعه رهرو آقایان نسبت به بقیه جمعیت دنیا باز هم چنین امتحانهای سختی میگذارند، شنیده بودیم راه بهشت از سوراخ سوزن هم تنگ تر است. با اینحال ایشان نفرمودند که این امتحان الهی چگونه و به چه وسیله ای بر مردم تحمیل میشود ، فجایعی مانند زیست محیطی ، اعتیاد ، تنزل اخلاق در جامعه ، مشکلات اقتصادی ، اجتماعی، …..که مردم را اینقدر اذیت میکند و امتحان الهی است ، خوب وسیله اش همین آیه الله ها و اذنابشان که رهروان بهشت هستند و مملکت دستشان است میباشد.

     
    • با سلام

      این چه جور ممتحنی است که آقازاده ها را با سرقت میلیاردها دلار از خزانه مفلس و دریوزه مردم دین زده ایران و ایرانیان زحمتکش و قانع را که با هزاران کمبود و صرفه جویی و رنجی میسازند و تن به مزدوری حکومت نمیدهند را با فقر و گرسنگی و بیکاری و خانه بدوشی و بدهکاری و گور خوابی و زجر و زندان و هزاران مصیبت دیگر امتحان میکند؟ این خدا بیشتر به فلاحیان و خلخالی و پورمحمدی و نیری و اشراقی و لاجوردی و رییسی و علم الهدا و خود صدیقی و سایر میرغضبان حاکم شبیه است!

       
  159. اخبار: 320 کانون ریزگرد در کشورشناسایی شد.
    مش قاسم: به این میگن پیشرفت اسلامی. بابام میگفت قبل از منقلاب یه دونه هم کانون ریزگرد نداشتیم. بازم جای شکرش باقیه که چنتا پیداشون نشده یارانه ارز ۴۲۰۰ تومانی بگیرن واسه پیشرفت و انبوه سازی برای صادرات کانون ریزگرد.

     
    • کانون تمام مصیبتهای دنیا حوزه علمیه قم است، سایر کانونهای ریز و درشت و تمام منابع فساد جهان زیر مجموعه این کانون نفرین شده ی منحوس است. هر درخت ناشناس را میشود از روی میوه اش شناخت، میوه ها و محصولات شجره ی خبیثه ی حوزه علمیه هم همین آخوندهای ////////////// است. با نابودی این کانون پرورش /////////////////// مرگزا 99 در صد از مصایب و جنایتهایی که در دنیا روی میدهد برای همیشه از بین میرود.

      ——–

      دوست گرامی
      به اسم دیگری ننویسیم
      باشد؟

      .

       
  160. وزوزیر/* خاموشی: قطعی برق برنامه‎ریزی شده نیست.
    مش قاسم: میخواد پز بده که برنامه نریزی حالیشه. به این میگن حکومت داری اسلامی.

    /*: ک

     
  161. دکتر شهداد در مورد دستگاه WVR چند سئوال دارم و پیشتر از پاسختون تشکر خواهم داشت:
    1- قبلا گفتید نحوه ارتباط این دستگاه تله پاتیه می خواهم بدانم بردش چقدر است بیشتر منظورم آنست که آیا از خارج کشور هم میتوان با دیگران ارتباط برقرار کرد یا روی آنها تاثیر تلقینی گذاشت؟
    2- چگونه فقط بعضی از مردم متوجه این امواج میشوند و بقیه متوجه نمیشوند؟ آیا فقط روی بعضی از مردم تاثیر دارد؟
    3- آیا برای جاسوسی هم میتوان از این دستگاه استفاده کرد؟ اگر پاسخ مثبت است چه تضمینی وجود دارد که دیگران مکالمات را نشنوند؟ و اصولا چگونه تعیین میکنند چه کسی چه امواجی را دریافت کند؟
    دکتر من حقیقتا کمی گیج شدم این امواج از چه نوعی هستند و چطور ارسال میشوند یعنی اگر توسط دیش منتشر میشوند در مقصد نیاز به یک دیش برای جمع آوری و بعد تجهیزات برای تقویت دارند پس چطور مغز میتواند مستقیم آنها را دریافت کند؟ اگر امواج صوتی هستند که نه سرعت و نه برد زیادی دارند و همه مردم هم باید بشنوند و آزارشان دهد؟ آیا برای دریافت احتیاج به تعبیه یک سخت افزار در مغز دارد؟

     
  162. عباس واحدیان

    ☪✍ قلم خشکید و بشکست ✍☪

    ✍ عباس واحدیان شاهرودی

    امشب قلم برداشتم تا به دیدار مام وطن « ایران بانو » رفته و از او بگویم !
    ایران بانوی سالخورده با قامتی خمیده و رنجور، گوشه ای از ایوان جهان نشسته بود .
    از او خواستم تا سفره دل باز کند و از دردها و آرزوهایش سخن گوید !
    مام وطن گریست اما مانده بود که آن قطرات شور اشکهایش را بکدام پاره تنش هدیه کند !؟
    بر سینه و لبهای ترک خورده دریاچه ارومیه ، آن فرزند نگونبخت اش دهد؟
    یا به فرزند زخم خورده و جانبازش ، یعنی همان خرمشهر گذشته ببخشد؟
    در همین حین چشم مام وطن بر پیکر نیمه جان فرزند غیورش سیستان و بلوچستان افتاد که از تشنگی و گرسنگی نای برخاستن نداشت !
    رگ‌خشکیده مام وطن زاینده رود ، در آنسوی افتاده ، نوه های کوچک مام ، همان جزایر تفتیده خلیج ‌همیشه فارس آنسوی دیگر و حتی دختر همیشه با طراوت ایران بانو ، شمال همیشه سر سبز نیز تشنه بود !

    سپس مام وطن قلم را با خود بدرون میلیونها خانه ایرانیان گرسنه و فقیری برد که بجز خون دل و آه حسرت ، قوت و غذای دیگری نداشتند!
    قلم ، پشت سر مام وطن، زندان به زندان این کشور پهناور را گشت تا عاقبت اعتماد ملت به قومی بی اصل و نسب و سنگدل را ببیند . صدها هزار زندانی و صدها جوان رعنا که در انتظار چوبه دار و آرام گرفتن در سینه خاک وطن ثانیه های واپسین عمرشان را می شمردند!
    از آنجا قلم بهمراه مام وطن میهمان بزم های شاهانه یا بهترست بگویم « ملایانه » غارتگران ایرانخوار گشت تا معنای اشرافیت مذهبی را با گوشت و‌پوست خود دریابد !

    آنشب قلم شاهد یک افسردگی به وسعت تک تک سلولهای مام وطن بود.
    میلیونها جوان بیکار و نا امید ،
    میلیونها مرد و زن و نوجوان بزهکار و معتاد و زنان بی سرپرست ،
    صدها هزار کودک کار و رها شده در شهرها ،
    میلیونها زاغه نشین ،
    و هزاران هزار دختر و زن جوانی که به برکت استقرار بزرگترین حکومت مذهبی جهان بر غنی ترین کشور دنیا ، وادار به تن فروشی گشتند!!
    سپس مام و قلم در آخرین منزل بسراغ حاکم مطلق این سرزمین رفتند ، او که فاتحانه در جمع چاکران می گفت :
    امروز به برکت اقتدار نظام انقلابی ملت ایران بر بلندای عزت و استقلال تکیه زده و این سبب خشم دشمن است !!!
    دشمنانی که چهل سال توطئه کردن اما ذره ای خلل در اراده این مردم بوجود نیامد !!!

    هیچکدام از چیزهایی که امشب قلم دیده بود به اندازه این سخنان او را به تعجب و خشم نیاوردند !
    مام وطن به قلم نگاه کرد و گفت :
    « حال اگر میتوانی آنچه را دیدی بنویس! نمی خواهم دردهایم را درمان کنند و آرزویی هم ندارم ، فقط به ایرانخواران بگو که مام وطن می خواهد که دیگر بیش ازین فرزندانش را میازارید !
    … بترسید از روزیکه آنان برخیزند…. بترسید و شرم کنید !»

    اما قلم دیگری نایی برای حرکت نداشت . به زحمت و تلو تلو خوران خود را به تن سپید کاغذ رساند . تا خواست نوشتن را آغاز کند دید جوهر وجودش خشک گشته ….درست مثل رگهای مام وطن ….همچون چشمه ها و رودخانه های ایران زمین که از شدت غم و درد و نفرین خشک شدند !

    ✍ قلم خشکید و شکست چرا که توان بدوش کشیدن اینهمه رنج را نداشت !

    روز #قلم که نمیدانم چرا و به چه کسی باید تبریک‌گفت !؟
    ۱۴/ تیر /۹۷

     
  163. سلام.

    با سپاس از آشنایی ما با نقاط مختلف ایران!

     
  164. سلام و درود

    ( پاسخی به تفکرات ماتریالیستی جناب مزدک1)

    فرض کنید زندگی برگ یک درخت را بررسی میکنیم و از لحظه ای که جوانه میزند تا لحظه ای که از شاخه جدا میشود و میپوسد همه را محاسبه میکنیم. اگر مجموعه تغییر و تحولات شیمیایی و زیست شناسی که منجر به رشد و نموّ برگ میشود و غذاهایی که از شاخه میگیرد و ارتباطاتش با شاخه و تنه و ریشه و خاک و آب و آفتاب و مبادلاتی که با محیط و هوا دارد و جریان رشد تدریجیش که هر روز و بلکه هر لحظه به شکلی تازه در میآید، و خصوصیات تکاملی و توارثی ای که با خود حمل میکند و…. را همه ثبت و ضبط کنیم و هنگام جدا شدنش از شاخه و حرکات بسیار جالب و متنوعش تا رسیدن به زمین و محاسبات نیروی جاذبه زمین که او را بسمت خود میکشد، همچنین محاسبات نیرویی که او نیز بسته به وزن خود کره زمین را بسوی خود میکشد، و بعد کل جریانی که سبب تجزیه و پوسیدنش میشود را محاسبه کنیم ، آنگاه میبینیم که مجموع فرمولها و محاسباتمان، از یکهزار صفحه هم گذشته است. آقای مزدک1 حال نگاهی به آنهمه محاسبات بینداز و قانونمندیهایی که زندگی و مرگ آن یک برگ از آنها بطور جبری پیروی میکند و تابع آنهاست را در نظر بگیر و به مجموع محاسبات قبلی اضافه کن،با توجه به اینکه قانون مندیها، وجودی ملموس و مادی ندارند ، آیا آن برگ بیشتر به روح شبیه است یا ماده؟
    (گرچه روح دیدنی نیست و کسی روح را ندیده، هیچ بعید نیست که مجموعه محاسبات و قانونمدیهایی که بر شمردیم نازلترین مرتبهٔ بُعد روحانی ماده باشد) این محاسبات و قانونمندیها در مراتبی بسیار پیچیده تر و بیشتر شامل تمام گیاهان و درختان و حشرات و حیوانات و انسان و زمین و منظومه شمسی و کهکشان ها در مراتب و حجمی که در عقول و تصور نمیگنجد هم میشود و ما در دل اینهمه قوانین و حقایق شناوریم، چه به آنها فکر کنیم و چه نکنیم آنها وجود دارند . شما فکر نکن بیهوده آفریده شده ای و خداوند میلیاردها اتم و مولکول و سلول را با تعداد حیرت آوری بافت و رگ و پی و استخوان و ماهیچه و چشم و گوش و حواس و عقل و عاطفه و شعور ی که بشما داده، همه را عبث و بیهوده سرهم بندی کرده تا گاهی حرفهای مطالعه نشده و شتابزده و از سر عصبانیت بزنی و منکر معنویت و عالم معنا بشوی ، نه دوست من قدری عمیقتر و گسترده تر بیندیش. ماده و معنا دو روی یک سکه اند و از هم جدایی ناپذیرند،ماده را چون منشوری که در برابر نور آفتاب میگیرند در مقابل نور عقل و خرد خود قرار بده و به ابعاد دیگر ماده و عالم مادی توجه کن، آنگاه عالم معنا را زودتر از عالم ماده میبینی و معنویت را زودتر از ماده در می یابی.
    ( آنچه به عرض شما رسید تنها ذره ای از مجموعه بی انتهای اسراریست که در حد مطالعات و دانش اندک فرد کم سوادی چون بنده است که بطور تخصصی هیچ اطلاعات مفیدی در خصوص زیست شناسی و گیاه شناسی و شیمی و فیزیک و اخترشناسی و…… ندارم. این شکسته نفسی دروغین نیست براستی اگر گیاه شناسی بطور تخصصی تمام حیات آن برگ را تشریح و فرموله کند «آنهم آنچه که علوم تا کنون در مورد برگ درخت کشف کرده و فعلاً کاری به مجهولاتی که در نوبت و انتظار کشف و فهمند، و حیات هدفمند و ذیشعور ذرات ماده ای که هر لحظه آرایش جدیدی گرفته اند تا در مقطعی خاص از زمان بصورت برگ ظهور کرده اند و ادامه حیات برگ، پس از افتادن از درخت و حرکت و سیر بی پایانی که از فهرستی بی انتها از زندگیهای گوناگون داشته و خواهد داشت ندارم»
    همچنین اگر سایر متخصصان هر یک در رشته تخصصی خود دانش و یافته های خود تا این لحظه را بنویسند و همه را یکجا جمع کنند، آنگاه براستی انسان دچار شگفتی و اعجاب میشود.)
    از آب بی رنگ و بی بو و بیمزه تمام رنگهایی که منشأ گیاهی یاجانوری دارند، تمام بوها و همه مزه ها ساخته میشود، آیا این پاسخ که « همه اینها مادیند » میتواند پاسخ اینهمه تنوع، زیبایی، حکمت و روابط شگفت آوری که زمین و آب و هوا و آفتاب و عناصر و گیاهان و حشرات و جانوران و چرنده و پرنده و آبزی و خاک زی و هوازی با هم دارند، باشد؟
    خود ماده کم معنایی نیست!

     
  165. 1
    مدتها بود که ساکت و آرام یک گوشه نشسته بودم و سرم به درس و مشق‌هایی که از دوره‌ی کودکی برایم مونده بود گرم بود.
    گاهی برای رفع دلتنگی، سری به این سایت میزدم و به دلیل کمی وقت، بعضی نوشته‌ها را تندتند میخواندم و زود میرفتم پی کارم.
    چند روزقبل، درحین خواندن نوشته‌های سایت، یاد جوکی افتادم که سی–چهل سال پیش شنیده بودم. با خودم گفتم این درست نیست که فقط خوانندگی کنی. یک کمی هم بنویس که ادای دین کرده باشی. درسته که نویسنده نیستی اما میتونی این طنزی که بعد از سی–چهل سال، باعث خنده‌ات شد، را برای دیگران بنویسی. مگر نشنیدی که عقلا گفته‌اند هرکس به هرشکلی، مردمی رو که خنده از یادشون رفته بخنداند جایش بغل دستِ بهترین آدم‌های دنیا در جهنم خواهد بود، و سگ آنجا شرف دارد به همجواری با حزب اللهی‌های دعواگرِ مستقر دربهشت؟ گفتم این طنزو می‌نویسم شاید ثوابش، باعث بشه که از بهشتِ مسلمین نجات پیدا کنم و به سرزمین کفار تبعید شوم.
    سالهای اول جنگ، زمانی که از الان بچه‌تر بودم وبه همین دلیل عاشق کسی بودم که چهره‌ی اخمو و لبِ بی‌خنده‌اش ازفشارهای درونی و روان نامتعادلش حرف می‌زد.
    همان زمانی که ابزارِ دست جنگ‌طلبان دیوانه و عاشقان دشمن‌تراشی شده بودم.
    سال‌هایی که مثل خیلی‌ از مردمِ معتاد به دین، چنان مقلدو ناپرس بودم که با یک فتوا، بی هیچ پرس‌وجویی؛ مثل یک عروسک کوکیِ بی‌مغز، هرچی میگفتند گوش میکردم و در کمال حماقت انجام میدادم.
    آن سالها که به دلیل نپرسیدن و چون وچرا نکردن، به جای عقل و شعور از احساس و شعار استفاده میکردم.
    سالهایی که مقلدِ آ