یک: مردان و زنان بزرگ، آنانی اند که در بزنگاه های حساس، نیک تصمیم بگیرند و با خود رخ به رخ شوند و با پای نهادن بر منِ درون شان، از پسِ عربده های همان منِ خویش بر آیند. شما نیز اگر باور دارید هنوز نشانه هایی از بزرگی در درونتان پای می کوبد، پیش از دیگران، گریبان خود را دریابید. دوستانه به شما می گویم: در آنسوی مرزها و در دوردست ها به دنبال دشمن مگردید. دشمن در درونِ شماست. دشمن، “منِ” شماست. برای پیروزی بر بحران های در کمینِ کشور، گریبانِ منِ خود را بگیرید و بدریدش. از بس پیشِ روی شما سفره های چاکرانه گسترانیده اند، سخنِ ساده و دوستانه ی من، دشمنانه تفسیر می شود. من زلال سخن را با شما در میان می نهم. بی هیچ گزاف و تعارفی. قدر سخنِ زلال مرا بدانید. تلخ است اما شهدی شیرین تر از عسل در ذات دارد.
دو: شما – آری شخصِ شما – در حال غرق شدن اید. بن بست ها یک به یک، راه بر شما می بندند و آنقدر حلقه ی محاصره را تنگ و تنگ تر می کنند تا راه نفس تان بند آید. پایانی که من برای شما متصورم، از جنس پایانِ کارِ صدام حسین و معمر قذافی ست. حقه های شیعه گستری شما و شعبده های بمب اتمیِ شما یک به یک واگشوده شده و دست شما برای همگان رو شده. نه شما را راهی در پیش است و نه پس. و نیز بدا که شما بسیاری از پل های پشت سرتان را خراب کرده اید. و اکنون، شما را جز “حرف” و شعار، در مشت نیست. و عجبا که این شطرنجِ پیچ در پیچ، با روزهای پایانیِ عمر شما گره خورده. جوری که نه شما را توش و توانی جسمانی ست و نه افقی که مستی های شیعی تان، چشم انداز بایسته ای با شما بگستراند!
سه: شما و سرداران تان – بفرض محال – صد جور اگر معلّقِ زیرکی را با فوت و فن هسته ای بیامیزید، به گردِ پای بن بست های اتمیِ کره ی شمالی نیز نخواهید رسید. کره ی شمالی، آیینه ی درست نمایی از آینده ی شلتاق های روسیه با شما. که تا ته دارایی های این مملکت را جارو نکند، چیزی جز بن بست پیشِ پای شما نخواهد نهاد. خلاصه در غلیظ ترین شکلش، شما می شوید رهبر کره ی شمالی. با کرک و پرِ ریخته، و چند زاغه از موشک های اتمیِ روی دست مانده. که از فرطِ گرسنگی و درماندگی، حاضرید یک فروند موشکِ اتمی بدهید و تکه فرصتی و تکه نانی بستانید!
چهار: دوستانه می گویم تان که با سخنان تند و شعارهای تبسم برانگیز، برای آمریکا و اروپا و اسراییل و ناتو خط و نشان نکشید. تا مگر بترسند و مشت بر حلقه ی غلط کردم بکوبند و با گوش های آویزان به التماس آیند و بن بست ها را یک به یک واگشایندتان. شما هر چه بیشتر شعار بدهید و هر چه بیشتر عصبانی شوید، دقیقاً سوار تنها قطاری می شوید که پیشاپیش برای این روزهای ناگزیریِ تان ریل گذاری اش کرده اند.
پنج: اصرارِ شما به این است که مردم دنیا بدانند: این تنها خودِ شما و سرداران تان نیستید که تا گلو در رطوبتِ بن بست های جور بجور فرو شده اید. بل این تمامیِ مردم ایران اند که از روزِ نخستِ شیعه گستری و ساخت بمب هسته ای، پا بپای شما پیش آمده اند و اکنون نیز در شکست های پی در پی شما شریک اند. بدتان نیاید آقا سید علی، شما مردم ایران را سپر بلای آرمان های خاک آلودِ خود کرده اید. مردم ایران در کدامین ثانیه های این چهل سال ولایی تان به بازی گرفته شده اند، که اکنون، بار سنگین صدها شکستِ ریز و درشتِ شما را به دوش کشند؟
شش: پیشنهاد می کنم از مخفیگاهی که در پشت سر مردم برای خود پرداخته اید، بدر آیید و تا می توانید محکم و قاطع به همه ی دنیا اعلام جنگ بدهید و برای این که اسراییل از صفحه ی روزگار بر چیده شود، با همه ی دار و ندار نظامی تان دست بکار شوید. بشرطی که خودتان باشید و آیت الله ها و طلبه ها و بسیجیان و طرفدارانی که سینه چاکِ تله ای هستند که روس ها به اسم شیعه گستری و طنزهسته ای پیش پای شما – آری شخص شما – کار گذارده اند. با باقیِ مردم کاری نداشته باشید. جلو بیفتید و با آمریکا و اسراییل آنقدر بجنگید تا جگرِ آن منِ بی تابِ تان جلا پیدا کند و حالی بگیرید این آخر عمری.
هفت: البته پیشنهاد دیگری هم دارم. که تن سپردن به این پیشنهاد، می تواند سرنوشت تان را به راه دیگری اندازد. و خودتان را از صندلیِ کناریِ صدام حسین و معمر قذافی برخیزاند. و یا حتی در این واپسین ساعت های عمر، یک نیمچه نام نیکی از شما بیادگار گذارد و سایه ی جنگی ابلهانه تر از جنگ هشت ساله را از سرِ مردمِ اسیرِ ایران بتاراند. چه پیشنهادی؟ این که: بی خیال شعارهای آتشینِ پیشینِ خود شوید. که: اگر آنها پاره کنند، ما آتش می زنیم. بارها به شما نوشته و گفته ام که: آخوند با سانتریفیوژ قابل جمع نیست مگر با دود کردن پولهای بی زبان مردم. حکایت شما دقیقاً حکایت قنات های بی آب و توپ های زپرتیِ حاج میرزا آقاسی ست. که این ملای مکتبی، خزانه ی مملکت را خالی کرد برای هیچِ خودش. کاش لااقل شما بقدر این ملای قاجاری، به کمبودِ آب می اندیشیدید. باز شما را می گویم که بی خیال زمزمه های گزنده ی این و آن شوید. بگذارید پشت سرتان و حتی رخ به رخ تان هر چه می خواهند بگویند. بگویند: سید علی جا زد. بگویند: ترسید. بگویند: بعد از این همه قمار و شکست و شکست، برگشته و نشسته بر خاکسترِ ورشکستگی ها. حتی بگویند: بابا این سید علی ای که ما نشیمنگاهش را مهبطِ فرشتگان خدا می دانستیم، اصلاً با خدا و آسمان و امام زمان مراوده ندارد و یکی ست مثل خودِ ما. بگویند: در باره ی سید علی چی ها فکر می کردیم و چی بچشمِ خود دیدیم.
هشت: اکنون وقت محاکمه ی شما نیست. که چرا رفتید سراغ سلاح هسته ای و تولید انبوه موشک های شهاب و شیعه گستری و پول مملکت را مثل ارث پدری به این و آن بخشیدن. و این که چرا از میان پیغمبران بر چارقِ حضرت جرجیس دخیل بستید و سفره ی دارایی های کشور را پیش آدم هفت خطی چون پوتین واگشودید. مهم این است که بر خود و بر همان منِ بی تابِ درونتان خط بکشید و از خاکسترِ شکست ها و بن بست ها بر بخیزید و در این ته مانده های نفس تنگی، آوار سنگین خاکستر نشینیِ مردم را پس برانید. گور پدرِ واژه های چرب و شیرینی چون: رهبر مسلمین جهان.
نه: کنایه ها و پیامدهایِ افولِ رهبر مسلمین جهانی تان را وابگذارید و این دوازده بند و دوازده شرط آمریکایی ها را از بیخ بپذیرید. این دوازده شرط، به این نیست که ایرانیان رشد نکنند و خوب نخورند و خوب تحصیل نکنند و خوب ندرخشند و خوب سرفرازی نکنند و خوب تولید نکنند و خوب تجارت نکنند و خوب پولدار نشوند و خوب به سمت خوشبختی و نیکبختی خیز بر ندارند و آخوند و آیت اللهی در میان نباشد، بل به این است که: آقا سید علی، از سوریه و عراق و یمن و بحرین و لبنان و نیجریه و سوراخ سنبه های اینجوری بیا بیرون! سرت را زیر بینداز و بگذار مردم ایران زندگی کنند. با این ترقه هایی که زاغه کرده ای، سر به سر آمریکا و اسراییل نگذار. چرا نمی بینی آمریکا و اسراییل و جناب پوتین با منِ درون تو دارند تفریح می کنند. بجای مرگ بر آمریکا، بگو مرگ بر منِ درونِ سیدعلی خامنه ای. مگر کشتنِ نفسِ سرکش، لقلقه ی زبانِ عرفای اسلامی نیست؟ منِ درونت را بکش! ول کن شیعه گستریِ مسخره را. پول خرج کرده ای؟ باشد، ارث پدری ات که نبوده، پول مردم بی نوای ایران بوده. بی خیال. رهبر مسلمین جهانی ات چه می شود؟ خب وجود نداشته که طوری بشود. آبرویت می رود؟ نخیر، آبرو هم پیدا می کنی؟ بسیجیانِ عبوست پراکنده می شوند؟ بشوند. مردم را عشق است! باشد؟ ببینم چه می کنی!؟
ده: می دانم کمی دشوار است اما در این چهل سال، شما با اسلام و شیعه و هست و نیست این کشور، هر چه خواسته اید کرده اید. نگران چرب و شیرین خود در آینده نباشید. مردم ایران چرب و شیرین شما را تأمین می کنند. بیایید و رشته های امور را به مردم واگذارید و کنار بکشید. شما و همه ی آیت الله ها و ملایان حکومتی و طرفداران تان، کوچکترین استحقاق مدیریتی و حتی انسانی برای اداره ی ایران ندارید. که اگر داشتید، شما را تنها و تنها در یک مورد موفقیتی بود. نیست که. هست آیا؟ بگذارید تا مگر خود مردم برای این کشور غارت زده و ملازده کاری بکنند. این روزهای بحرانی و تعیین کننده، بهانه ی خوبی ست برای کناره گیری شما. در این ثانیه های پایانی عمرتان، نمی خواهید به کارناوالِ شکست های پی در پی تان استراحتی بدهید؟ هم کناره گیری کنید و هم با چند نفسِ باقی مانده، جانانه در باره ی کوچ قدرت از ملایان و سرداران به خودِ خودِ خودِ مردم سخن بگویید. بعدش باشید و تماشا کنید بارش برکت های زمینی و آسمانی را. که شما را اگر بصیرتی باشد، حتماً تبسم و رضایت نسل های بر نیامده ی ایران را بچشم خود می بینید.
محمد نوری زاد
شانزدهم خرداد نود و هشت – تهران
مصاحبه ی “ایران فردا” با محمد نوری زاد
در باره ی ورود آقای خمینی به ایران و شخصیت وی
در باره ی روشنفکران و همراهی آنان با انقلاب اسلامی
چرا هنرمندان معروف خانه نشین شده و می شوند؟
توقف مطلقآ ممنوع
در حمایت از نسرین ستوده
زندان اوین
۹۷/۳/۲۴
درود
خاطره ای از یک توده ای
بخاطر دارم که در ۱۱ سپتامبر مریض و در خانه بودم، طبق معمول اخبار را نگاه می کردم و حادثه وحشتناک و تکان دهنده را دنبال می کردم. بلافاصله با مبایل به دوست و آشنا تسلیت فرستادم. همه در این غم بزرگ که هزاران نفر را در خود بلعید شوک زده بودیم، جهان از ۱۱ سپتامبر تغییر کردومارا هم با خود تغییر داد.
تنها یک موضوع چون نیشتری مرا آزرد. در میان پیامهای همدردی و تسلیت. آشنای توده ای تنها کسی بود که از این کشتار احساس خوشحالی می کرد.
حال نباید یک نفر را مصداق همه قرار داد، اما ، مگر نه اینکه مشت نمونه خروار است.
درود
نظام داعشی حاکم چون یک ماشین پنچر شده قدیمی بی موتور ارزان قیمتی است که در وسط اوتوبان تنها مزاحمی بیش نیست.
راننده این ماشین در حال شعار دادن اصلاحاتی است که اگر این ماشین پنچر نبود و اگر موتور داشت و اگر دری و فرمانی و….و اگر چند الاغ آن را می کشیدند می شد در اتوبان حرکت کرد!!
در عین حال راننده با کمک راننده ،موتور را از هم باز کرده و چون نمی دانند که چه باید بکنند، مشت و لگد حواله موتور کرده وآنرا خرابتر از اول کرده اند.آنها بجای پیاده شدن از ماشین قراضه و کشاندن آن به کنار اتوبان ، فحش و بد و بیراه به ماشینهای در رفت و آمد حواله می دهند.
ماشینهای دیگربی نگاهی و با سرعت عبور کرده وگاهی سرعتشان را کم کرده وبرای لحظه ای از چگونگی خرابی این ماشین قراضه در حیرت فرو رفته و با گاز تمام سعی در دور شدن از آن قراضه می کنند ،و می گویند ; قابل تعمیرنیست ،جایش در گورستان ماشین قراضه هاست..
اخبار: حسن/* به دولت/* دستور ورود به گرانی داد.
مش قاسم: ای بیچاره نادان، همه این مشکلات به خاطر ورود دولت/* به اونجاهایی بوده که ربطی بهش نداشته. این ورود و خروجهاست که مملکت رو به این روزگار اسفبار نشونده، خودتم نادانتم ۴۰ سال توش دست داشتی.
/*: ک
نوری زاد سایتت بیشتر شبیه یه مدرسه ابتدایی (گاهی راهنمایی و گاهی دبیرستان) می مونه که تو بابای مدرسه هستی و مابقی مثل بچه کوچولوها هی از سر و کول هم بالا می رن! مثلاً مهرداد هر روز با دوچرخه می آد مدرسه و سید مرتضی هم از دوستاش هستش و هی از سر و کول هم بالا می رن و سید مرتضی گاهی ترک مهرداد می شینه و مهرداد مجبوره بهش سواری بده و مزدک هم عنصر مستمع آزاد مدرسه است و از شدت علافی گاهی به سرش می زنه مزاحم دختر مدرسه ایهای خیابون بغلی بشه و تازه ریشش هم در اومده و در مجموع بعنوان بابای مدرسه گاهی هم لایی در می کنی و میذاری بچه ها برن بیرون و یه سیگاری دود کنند و دوباره بیان داخل و خلاصه ی مدرسه بظاهر با حالیه بخصوص که گاهی هم یه چیزی به تو داده می شه و می بری واسه زن و بچه که دور هم خوش باشین! سیگاریها از نوع مذهبیش مطمئناً به تو سیگار بهمن می دن و اونایی هم که سیگاری نیستند یه چفیه و اونایی هم که دوست دارند بابای مدرسه گاهی لایی در کنه و بتونن جیم بزنن و برن دختر بازی بهت ممکنه پول مول بدن و در مجموع از زندگی راضی به نظر می رسی! شنبده ها حاکی است خیابون جلوی مدرسه رو هم گاهی اجاره می دی به بر و بچ مغازه دار سر محل که مشکل پارک کردن نداشته باشند و کلاً همه چی توی این مدرسه خوب پیش می ره و انجمن اسلامی مدرسه هم کاملاً راضی به نظر می رسه! از این باباها که به سادگی گیر هر کسی نمی آد!
سید مرتضی، حالا چه عجلهای داری که فقط بعد از ۴۰ سال ناقابل میخواهی ” …تلاش کنی که به واقعیات و حقایق برسی” ؟ ( سید مرتضی در واکنش به عیسی گرامی). با تمام وجود برایت آرزو میکنم که در این گفته با خود صادق و روراست باشی خیلی پیش از آنکه تجربهٔ غمبار “چه زود دیر شد ” را تجربه کنی. که لااقل واقعیات را ببینی و بماند حقایق که برزگ آندیشمندی چون حافظ در اوجی از رندی و زیرکی و تیز بینی گفته آنچه را از چون اویی انتظار میرود تا در دکانهایی برای همیشه تخته شوند.. اسباب تلاش که دو چشم و دو گوش و بینی و دو پای رفتن و یک سیستم عصبی و احساسی و مغز و … هستند را هم که در اختیار داری. فقط یادت باشد و آویزه گوش مبارک کن تا از مسیر آن باتلاق سهمگین و قاتل همهٔ ارزشهای انسانی که بویژه تمامی عواطف انسانی را یک جا و تماما بکام خویش میکشد و دیوانه وار میبلعد تا بنیان شرف و وجدان و دیدن و شنیدن و دریافتهای انسانی، در هر انسانی را براندازد، به سقوط در درهٔ هولناک و هستی برنداز “حفظ نظام” که در سیرهٔ رفتاری “اوجب الواجبات” دلربایی میکند و هوش از سر میپراند باز هم پرتاب نکند .
این خط این نشان
دیروز پنجشنبه بیست و چهار خرداد نود و هفت، با جناب دکتر ملکی و جعفرپناهی و بانو فریده مرادخانی و داوود فرهادپور و آقای رضا خندان(همسر بانو نسرین ستوده) رفتیم مقابل زندان اوین. در اعتراض به زندانی کردن بانو نسرین ستوده. با اطمینان می گویم: زندانی کردنِ بانوی خردمند و قانونمند و پاکدست و نیک اندیش و وطن دوست و نوعدوستی چون بانو نسرین ستوده، برای نظام ولایی، بسیار پر هزینه خواهد بود. می گویید: نه؟ این خط این نشان!
محمد نوری زاد
بیست و پنج خرداد نود و هفت – تهران
مگه پروفسور ملکی نزدیک به یک دهه نیست که سرطان دارد! رکورد دار مبارزه با بیماری سرطان در حکومت عظما همین ایشون هستند البته بعد از الوالفضل خان بعد از دیدار احمدی نژاد با اون که آخر سرم هم معلوم نشد ایدز بوده یا سرطان؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود
کاش ملت ایران از خودشان می پرسیدند-
در این چهل سال حکومت اسلام ناب محمدی .
اینهمه دعای کمیل و ندبه و توسل و زیارت عاشورا و جوشن کبیر و نماز جماعت و ختم قرآن و سفره حضرت عباس و هیئت و تکیه و عزاداریهای محرم و دخیل بستن به امامزاده ها و قرآن به سر گرفتن شبهای احیا و سرکتاب باز کردن و رمل و اسطرلاب و استخاره و جادو و جمبل و ….
کدام یک از گرفتاری های ملت و دولت و کشور را حل کرده؟
و یا کدام پیشرفت اقتصادی و علمی و فرهنگی مرهون اینهمه مراسم مذهبی بوده؟
که همچنان بر اینهمه جهل پافشاری می کنیم و صحنه را خالی نمی کنیم.
بعد از عمری دینداری باید بفهمیم که مذهب توهمی بیش نیست .
و تنها فرصتی ست برای سودجویان مذهبی بعنوان منبع کلان درآمد .
نظارت استصوابی به قوه قضاییه هم تسری پیدا کرد چهل سال به رژیمی که مدعی بود دنیا و اخرت شما را اباد می کنیم فرصت داده شد بیشتر از بیست سال به اصلاحطلبان اعتماد کردیم و رای به روحانی اخرین فرصت بود اما دریغا دریغا از یک قدم به جلو که اگر هم برداشته شد بعد از نفس گیری حاکمیت که گاها نفسش به شماره می افتد مثل یک کش کشیده شده با رها کردن به عقب برگشت اصلاحطلبان حتی در طی این مدت دراز و عمر بر باد ده نتوانستند نظارت استصوابی را بردارند که هیچ حال این نظارت به قوه قضاییه هم رسیده و به ریش همه می خندد که با ما لجبازی نکنید که همه شما و همه داراییها ی شما غنیمتهای مایند وبا شما هر کاری که بخواهیم می کنیم اما همچنان اصلاحطلبان بر اصلاحات پای می فشارند بدون هیچ زمانبندی و شرطی اگر قبلا دلایل بسیار و محکمی برای اصلاحات داشتند الان هیچ نمی گویند الا اینکه به غیر اصلاحات قدم برداشتن قدم نهادن در سوریه ای شدن ایران است و هر معترضی را کرکس و اغتشاشگر و . می نامند و در سرکوب با حاکمیت هم نوایند من دلیلش را حدس می زنم انها با حاکمیت نزدیکی بسیار دارند و از نقشهایشان با خبر تر از ما ملت هستند چرا که عمری با هم نشست و برخاست کردند و اگر لازم بود حتی پشت سر هم نماز خواندند اصلاحطلبان نمی توانند بگویند ای مردم اگر از نظام عبور کنید حاکمیت بدون خط قرمز با تانک از رویتان عبور خواهد کرد اگر باز هم ساکت نشدید اگر بدانند دو روز بیشتر به پایانشان باقی نمانده زیر ساختها را نابود می کنند حتی خانه ها و جنگلها را ویران میکنند در نهایت سرزمینی سوخته با مردمانی علیل به شما تحویل خواهند داد و به این خاطر است که اصلاحطلبان از سوریه ای شدن می ترسند و خود خوب می دانند که مردم اینچنین نمی کنند امثال جناب زیبا کلام از قدرت بی نهایت و بی رحمانه حاکمیت برای سرکوب و در اخر از سرزمین سوخته اری درست می گوید از سوریه شدن ایران می ترسد اما علت را به عکس می گوید شاید عمدا از سر ترس یا مصلحت
درود بر شما انچه شرط بلاغ بود گفتید اما دریغ و ضد دریغ این سید بتواند لگام اسب سرکش منیت خویش را مهار کند. بالاخره این سرکشی ها او را در دره ی هیچ و پوچ ساقط خواهد کرد. این سرنوشت محتوم همه ی انانی است که به سخنان مشفقانه گوش ندهند و خود را محور همه ی عالم بدانند
همه دوستان آگاه هستند .وقتی برجام.امضا شد ..محسن رضایی ودوستان همفکرش باعجله برای رهبری نامه نوشتند واین پیروزی در عرصه دیپلماسی رابه ایشان تبریک گفتند ..معنای دیگر این نامه نگاری یعنی دولت وتیم مذاکرات هسته نقشی نداشتند وساده تر اینکه جلوی بهره برداری این پیروزی به نفع دولت را بایکوت کنند ..حال که ترامب با گستاخی ازبرجام بیرون رفت البته قبل آران هم ازچند توافق بین المللی بیرون رفته بود …اقای محسن رضایی با گستاخی از چهار اشکال تاثیرگزار دریرجام نام برد وهمفکرانش هم ایشان را همراهی کردند .ودولت را دراین راستا مقصراعلام کردند ..برجام هرچه بود به عنوان موفقیت در عرصه دیپلماسی بنام ملت ایران ثبت تاریخ خواهد شد ..اری همه ما از صلح امام حسن بامعاویه آگاه هستیم ومیدانیم معاویه اصول صلح نامه را رعایت نکرد ..ایا خدای ناکرده امام رعایت همه جوانب را نکرد .دوستان عزیزان ترامب با گستاخی به عنوان کدخدا ی جهان قوانین بین الملل را زیر پا گذاشت ..ماراچه شده است .چرا به جان هم افتادیم چرا به جای اتحاد و اتخاذ تدبیر جهت بیرون رفت ازمشکلات بوجودآمده. دولت برخواسته ازاراده مردم را هدف قرار دادیم .وناخواسته با ایجاد تفرقه پیاده نظام ترامب اسرائیل شدیم ..دوستان عزیزان .امروز جهت بیرون رفت از وضع موجود فقط با اتحاد آری اتحاد همراه با تدبیر می توان ایران را با همه ارزشهایش حفظ کرد .وبه امنیت وتوسعه پایدار رسید ..تفرقه وفضاسازی برای ناامید کردن مردم یعنی تمام قد درخدمت اهداف ترامب بودن ..دست در دست هم به مهر برای ایران آباد وا زاد..دلنوشته قدرت فلاحتی
درود و صبح به خیر
جناب آقای دکتر نوریزاد عزیز.
فیلم تهیه شده جنابتان در مورد صبرو استقامت والدین مکرم، وافزون بر آن فداکاری وتحمل دوران سخت زندان که چندی پیش نجواهای سوزناکتان با آفریدگارهستی را در قالب یک رنجنامه شنیدم، که شاید گوشه ای از محنت این ملت ستم کش در این دوران است، با احترام به همه آزادیخواهان،و عدالت طلبانی که همه زندگی، آبرو، شرف ومقام دنیوی را فدای ایران و ایرانی نموده اند، قدردانی وتشکر مینمایم. واز خداوند کریم رحمت برای پدر بزرگوار، وسلامتی، سعادت، وبهروزی برای خانواده محترم و مادر مکرمتان مسالت مینمایم، به امید آزادی همه مظلومان عالم ومخصوصا هموطنان عزیزم از یوق ستم، ستمگران. ارادتمند شما، هادی.
از همان روزی که قطع بال مرغان باب شد
از همان دم کشتن احساس انسان باب شد
آسمان ابری شد اما قطره ای باران نداشت
اینچنین شد حسرت یک قطره باران باب شد
قحطی احساس آمد مرگ و میر عاطفه
بعد از آن بی مهریِ نامهربانان باب شد
در گلستانی که صدها مرغ خوشخوان لانه داشت
کشتن آواز و آتش در گلستان باب شد
من شنیدم کشتن نفس است قطع هر درخت
جنگلی را قطع کردند و بیابان باب شد
بی نیازی های در ظاهر تواضع های کذب
پشت پرده ثروت اندوزي پنهان باب شد
مثل آن نیلوفری که مانده در مرداب خود
حبس در آزادی و بیرون زندان باب شد
هیچ هنجاری نمی یابی درین جغرافیا
هر چه ناهنجار شد در خاک ایران باب شد
نوری زاد عزیز
نوشته بودی برای تماشای فیلمت(پدر مادر زندانی) 40 دقیقه وقت بذاریم. نشد. اولین 40 دقیقه به بازی گذشت و دیدن مدیوم تصویر و تکنیکو دومیش هم. اما سومیش همش سادگی بود. اخلاص بود. پاکی بود. پدر و مادر خودم بودن. اصلن خود خودم بودن. یکرنگ و ساده و عاشق. دقیقن مثل درخت کهنه ی انگور شاهانی. سایه سار و مست کننده.
مرسی که بلدی کارت رو.
سلام اقای نوری زاد عزیز اخیرا تلویزیون گوشه ای از سخنان رهبر را پخش کرد که دران ایشان از برکات مردم سالاری دینی سخن میراند راستش این سخنانش اصلا برایم قابل هضم نبود چون شک ندارم و مطمئنم که
ما در دین نمیتوانیم مردمسالاریِ دینی داشته باشیم اما مردمسواریِ دینی میتوانیم داشته باشیم.
در قاموس علمای دین تعقل و تفکر موضوعیت ندارد، علما خود را چوپان و مردم را گوسفند میپندارند پس مردمسالاری دینی یاوهگویی بیش نیست.
سلام برادر خوبم
بعد از ۴۸ ساعت تلاش، بالاخره فیلمتون (رو که در کانال تلگرامی تون گذاشته اید با نام: پدر مادر زندانی) دانلود شد و تونستم ببینمش. چقدرررر قشنگ بود. چقدر اثر گذار بود.چقدر پدر و مادرتان و شکل زندگی شون دوست داشتنی بود. حس میکردم که کنارشونم.
وای که صحنه خداحافظی با دایی… اوج فیلم بود. پایکوبان و دست افشان به دیدار حق رفتند…
تازه فیلم رو دیدم. سرم پر از واژه هایی هست که قادر نیستم به نگارش در بیارم. فقط خواستم بدونید که کارتون عالیه و امیدوارم روزی امکان فیلمسازی براتون فراهم بشه
موزه هایی برای آینده گان عبرت آموز است کمی وقت بگذارید و مطالعه شود
سی و چند سال پیش بود که شاه از كاخ سعدآباد به كاخ نياوران كوچ كرد، همانز مان نیز مقربان و خواص دربار شاهانه نيز به فراخور نزديكی به خاندان سلطنت و تمايل شاه هرکدام تكه زمينی در نياوران نصيبشان شد و نيمچه قصرها و کاخکهایی برای خود ساختند تا در جوار شاه در امان باشند. اولینشان ارتشبد نصیری رئیس ساواک بود که بر بلندی كلكچال قصری از سنگ سبز برای خود بنا نهاد تا از آن بلندی بر تهران، شهری كه بايد در سكوت خفه می شد سلطه داشته باشد.
اين سرگذشت با سقوط شاه و اعدام ارتشبد نصيری و جمع ديگری از تبار او مسير ديگری پيدا كرد، به فرمان بنیانگذار انقلاب کاخهای شاه همگی موزه شدند و دسته دسته مردم از جنوب شهر به کاخهای شاه می رفتند و از زمان عبرت می گرفتند ! اما امروز از کاخهای مرمر و سبز و سفید شاه دیگر حرف زدن و دیدن کردن خبری نیست و عبرتی هم ندارد چرا که یا بساط موزه ها و کاخها برچیده شده و هر کدام را نهاد و وزارتخانه و ارگانی صاحب شده اند یا اینکه دیگر جذابتی ندارد دیدن کاخهایی که بزرگترینش با کوچکترین خانه ها و ویلاهای شمال تهران فرقی ندارد .
بماند که همانزمان فقط این «کاخهای شاه » بود که علنی و موزه شد و کسی از کاخهای هژبر و نصیری و ازهاری و … خبردار نشد چرا که در همان کوران انقلاب هر کس که صاحب نامتر و بانفوذتر بود این کاخها را صاحب شد و در آن سکنی گزید و برای خود کاخ و کاخکی مصادره ای بنا کرد ، کاخهایی که چه بسا موزه های پس از جمهوری اسلامی باشد ! اما واقعا در نيآوران چه می گذرد و چه كسانی ساكن قصرهای آن شده اند:
1- قصر حداد عادل در «دارآباد» مشرف به نيآوران ساخته شده است. تا بزرگان روزهایی را که برای کوهنوردی می خواهند به دارآباد بروند از راه اختصاصی اين قصر چندین ميليارد تومانی، همراه با گارد ويژه به راهپيمايی می رود. اين محل يكی از قرقگاههای سلطنتی بود كه بعد از انقلاب مدتی آزاد شد و سپس به تملك بنياد مستضعفان درآمد و بعد در اختيار حداد عادل گذاشته شد. قصر به سبك قديمی و تاريجی بازسازی شده واز نظر امنيتی به تجهيزات پيشرفته مجهز است. دور اين قصر اكنون حصار كشيده شده و كوهپيمايی از آن مسير ممنوع اعلام شده است تا بزرگان در آن راهپيمائی كند.
2 – قصر علی اكبر ولايتی نيز متعلق به يكی از امرای ارتش شاهنشاهی بوده كه ولايتی تصرف كرده است. ولايتی برای توجيه اين تصرف، وقتی وزير امور خارجه بود، درجريان يكی از سفرهايش به امريكا و سازمان ملل با صاحب خانه كه در امريكا راننده تاكسی است وارد معامله شد. دلال اين كار عباس ملكی كارگزار ولايتی در وزارت خارجه بود. دراين ديدار ولايتی وعده پرداخت معادل قيمت خانه به دلار زمان شاه را داد تا تصرف خانه را حلال اعلام كرده و سند بدهد. آن امير ارتش شاه قبول نكرد و ولايتی در اين قصر تصرفی كه آن را گسترش داده و بازسازی كرده است مستقر باقی ماند.
3- قصرمهندس غرضی وزير اسبق پست و تلگراف و از تاثير گذارترين چهره های پشت صحنه سياست خارجی جمهوری اسلامی (بويژه درارتباط با انگلستان) نيز در نياوران است. اين قصر افسانه ای درست در قسمت شمالی كاخ نياروان(جمال آباد) و در ابتدای منطقه ای قرار دارد كه اشرافی ترين خانه های بعد از انقلاب تهران در آنجا ساخته شده است. در زمان شاه به هيچ كس اجازه نمی دادند در اين منطقه خانه دو طبقه بيشتر بسازد تا امنيت قصر نياوران به خطر نيافتد. بعد از انقلاب بنياد مسكن انقلاب اسلامی كه به چنگ موتلفه افتاد، همه زمينهای منطقه مصادره شد و سپس به قيمتهای گران فروخته شد. دراين ميان يك زمين 37 هزار متری سه نبش نصيب غرضی شد. 5 سال طول كشيد تا غرضی در اين زمين قصر بنا نهد كه همه كاشی ها ودرها ومجسمه ها و شير الات آن از ايتاليا آورده شده است. قصر غرضی نيز كاملا محافظت شده است. اين قصر 7 در دارد كه در مقابل همه آنها نگهبان پاس می دهد وكل قصر مجهز به سيتسم امنيتی پيشرفته ونگهبان با سگهای غول پيكر است. غرضی به دست دراز انگلستان درجمهوری اسلامی معروف است و ديدارها تعيين كننده درقصر او برگزار می شود.
4- قصر علی اكبر ناطق نوری. اين قصرقبلا به هژبريزدانی چوبدار معروف سمنانی و شوهر غير رسمی مادر شاه و همسر رضا شاه تعلق داشته و برج و باروی خاص آن، باعث شده بود تا در زمان شاه شايع شود يكی از مراكز ساواك است و به همين دليل هم از اولين خانه هايی بود كه به تصرف در آمد و مدتی هم كميته نياوران در آنجا مستقر بود. سپس اين قصر به مستضعف ترين عضو جامعه روحانيت مبارز تهران، يعنی علی اكبر ناطق نوری رسيد! قصر را طی چند سال باز سازی كرده و گسترش دادند. خانه های كوچك اطراف خريداری وبه آن افزوده شد. رياست جمهوری او در سال 1376 چنان قطعی بود كه يك باند هليكوپتر هم در اين قصر ساخته شد تا رئيس جمهور با هليكوپتر به بيت رهبر و مقر رياست جمهوری برود و به خانه باز گردد!
اين قصر يكی از گرانترين و افسانه ای ترين قصرهای ايران است كه حتی می گويند اگر درهای آن به روی عكاسان باز شده و عكسهايش منتشر شود ای بسا شهرت جهانی پيدا كند. اين همان قصری است كه ناطق نوری آن را سالها پیش وثيقه قرار بازداشت ناصر واعظ طبسی، پسر آيت الله طبسی كرد! در همين قصر مقداری اشياء عتيقه كه رفيقدوست بانی استخراج و قاچاق آن به خارج از كشور بوده و هست نگهداری می شود. يعنی رفيقدوست به ناطق نوری هديه كرده است!
اين اشياء عتيقه روی قيمت قصر ناطق نوری سنگينی می كند و كارشناس بين المللی می خواهد تا بداند ارزش آن چقدر است. ناطق نوری استوار پشت رفيقدوست ايستاده است و از كنار غارت عتيقه ايران، قصر ناطق نوری عملا يكی از موزه های گران دنياست و به همين دليل پيچيده ترين سيستم امنيتی – محافظتی را دارد.در اطراف اين قصرها، برج های متعلق به آقازاده ها سر به فلك كشيده است كه آپارتمان های آن متری يك میلیارد تومان قيمت دارند.
5- قصر آیت الله شاهرودی رئیس سابق قوه قضائیه یا همان سلطان سیگار ایران نیز در شمس آباد است ، گفته می شود این قصر نیز در قبل از انقلاب برای مشاور و نخست وزیر شاه بوده است ، شاهرودی که از سال 1377 در این قصر سکنی گزیده است آنجا را به یکی از مکانهای تفریح و تفرج خواص تبدیل کرده است ، آنچنان که یکی از پاسداران و محافظان این قصر گفته در حیاط دو هزار متری این قصر چند آهو رها کرده اند تا حاج آقا و اهل بیت از دیدن آنها از بالکن مشرف به باغ لذت ببرند و عصر ها قلیان بکشند و چای خرما میل بفرمایند !
6- از قصر دانه درشتها که بگذرم می رسیم به محصولی و دیگران که البته عکس و توضیحات آنرا همه دیده ایم اما آخرین کسی که این روزها و در کشاکش عمر کوتاه دولت کودتایی احمدی نژاد به لفت و لیس و کاخ رسیده است مصطفی محمد نجار وزیر کشور است ، اخیرا در قطعه زمینی بمساحت پنج هزار متر مربع در جنب دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله در ازگل کاخی برای جناب وزیر بنا نهاده اند که بر سر در ورودی آن نوشته شده است » هذا من فضل ربی » !!
این عزیز رنج کشیده در کاخ خود و حسینیه کوچکی که در مجاورت آن فضای چند هزار متری ساخته است هر سه شنبه صبح بساط زیارت عاشورا برپا می کند و سران و مدیران عالی نظام را دعوت می کند تا مداحانی مثل منصور ارضی یا سعید حدادیان برایشان زیارت عاشورا بخوانند و بعد محمدی گلپایگانی برایشان از «عبرتهای عاشورا » بگوید . این جلسه را فعلا می توان یکی از مهمترین نشست ها و جلسات هفتگی دولت کودتایی نامید که در آن شرکت می کنند و برای سرکوب ملت و راههای آن برنامه می ریزند ، به گفته یکی از افرادی که راننده یکی از شرکت کنندگان در آن جلسات است اغلب تصمیمات شورای امنیت کشور و وزارت کشور در این جلسه هفتگی اتخاذ می شود.
محمد نوری زاد:
بیچاره ماه ! بیچاره علم! بیچاره خدا ! بیچاره مردم!
خوب این حرف بچگانه ات یعنی چه ؟ چند سالته نوریزاد ؟ ادای بچه ها را در میآوری یا در واقع بچه ای و غلط انداز ؟
صادقی: شاکی و موضوع شکایت مشخص نیست.
مش قاسم: حاجی اینجا حکومت اسلام برقراره. شاکی و موضوع شکایت و این حرفا چیه؟ بچههای مردم رو بدون شاکی و شکایت اعدام کردن تو حالا واسه دو قدم رفتن توی اونجا شاکی و موضوع شکایت میخواهی؟ مگه خیال کردی توی امریکا یا کانادا هستی حاجی؟ نه، تو توی حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات هستی. بدو بدو برو بگو شیکر خوردی و دیگه از این غلطا نمیکنی.
رمضانیات
عید عربان یک است و دو دیگر لا
فطر است. که می شوی ز سختی تو جدا
قربان، همه اش کشتن و قتل و خون است
وان دیگری هم، نفاق باشد والله
زیباکلام: علیرغم همه شرمندگیها چارهای جز اصلاحطلبی نداریم
صادق زیباکلام برای دریافت جایزه آزادی بیان دویچهوله به شهر بن آلمان آمده بود. با او درباره حواشی این جایزه و نیز نظراتش درباره آینده سیاسی ایران گفتوگو کردیم.
صادق زیباکلام به دلیل مصاحبهای که در جریان اعتراضات مردمی دی ماه با دویچهوله فارسی داشت، از سوی قوه قضائیه ایران به ۱۸ ماه حبس محکوم شده است. پس از آن، بخش مرکزی دویچهوله جایزه آزادی بیان سال ۲۰۱۸ خود را به این استاد علوم سیاسی اهدا کرد.
اهدای این جایزه به زیباکلام با حرف و حدیثهای زیادی روبرو شد. عدهای از مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند زیباکلام همراه و همکار نظام سیاسی حاکم بر ایران است و اعطای جایزه از سوی یک رسانه آلمانی به او کار درستی نیست……
من دلایل زیادی داشتهام که چرا جایزهام را به عباس امیرانتظام تقدیم کردم. نه، من میخواهم بگویم که مخالفتها از اینجا شروع میشود که من مصاحبهای کردم با ایران وایر حدود دو ماه پیش، کمتر یا بیشتر، و در آن بحثی درگرفت که آیا این نظام اگر سقوط بکند، همهمان خوشبخت میشویم، عاقبت بخیر میشویم یا اینکه نه، بدبختتر میشویم؟
من از آن کسانی هستم که معتقدم این نظام، بنابر دلایلی که برای خودم دارم، اگر سقوط بکند، ما بدبختتر میشویم و بههیچوجه خوشبختتر نخواهیم شد. ایران مثل سوریه میشود، ایران مثل عراق میشود، ایران مثل افغانستان میشود. این یک نظر سیاسیست، خیلیها، حتی از اصلاحطلبها، به شدت مخالف این حرف هستند و میگویند که نه شما به شدت دارید اشتباه میکنید و این اتفاقات نمیافتد.
بههرحال این بحث در آن مصاحبه ایران وایر هم اتفاق افتاد و من بهعنوان تمثیل گفتم که معتقدم حتی اگر این نظام دارد سقوط میکند و من دارم میبینم که دارد سقوط میکند، من فکر میکنم که آدم باید اسلحه دستش بگیرد و جلوگیری بکند از اینکه این نظام سقوط کند. برای اینکه اگر سقوط بکند، ما پس میرویم.
یعنی برای صادق زیباکلام مهمترین اصل آزادیست، مهمترین اصل دموکراسیست. فرض کنیم مثلا ما امروز ۲۰ یا ۳۰درصد به این رسیدهایم. ولی اگر این نظام سقوط بکند، آن ۲۰ یا ۳۰درصد میشود ۲ یا ۳ درصد. همچنان که در سوریه شد. یعنی سوریه از نظر دموکراسی امروز اگر عقبتر از پنجـ شش سال قبل از جنگ داخلی نباشد، قطعا پیشرفتهتر نیست، بهعلاوه نیم میلیون که از بین رفتند، بهعلاوه چهارـ پنج میلیون که آواره شدند…….
….تمام ماجرا از آن شعار معروف «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» آمد و این دلیلش هم واضح است، اعتراضکنندگان از حکومت که خیلی انتظاری نداشتند، از اصولگرایان هم همین طور، از آقای روحانی هم همین طور ولی انتظارشان از اصلاحطلبان بود که ازشان حمایت بکنند که نکردند. بنابراین بغض و کینهشان نسبت به اصلاحطلبان خیلی بیشتر بود….
…بحثی بعد از این اعتراضات و ناآرامیهای دیماه درگرفت که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران اساسا اصلاحپذیر هست یا نه. آیا میتوانیم امیدی داشته باشیم که تغییری بهوجود بیآید….
….پاسخ من این است که ما به این دلیل رفتیم در آن انتخابات شرکت کردیم که امثال آقای نقوی حسینی، امثال آقای مهدی کوچکزاده، امثال آقای حمید رسایی و امثال آقای الیاس نادران نتوانند در مجلس حضور داشته باشند.
من معتقدم پیشرفت و توسعه سیاسی در شرایط فعلی یعنی اینکه آقای رئیسی رئیس جمهور نباشد، آقای الیاس نادران در مجلس نباشد. ما باید فعلا دامنه قدرت تندروها را که کشور را به این روز انداختهاند، دامنه نفوذ اینها، دامنه قدرت و سلطه اینها را در قوه مقننه، در قوه مجریه و در قوه قضاییه کمتر و کمتر کنیم. ما الان نمیتوانیم نلسون ماندلا را بیآوریم در ایران و او را رئیس جمهور بکنیم…
…..بهجز یکسری کلیگویی، بهجز یکسری حرفهای قشنگ زدن که نهایتا هم ایراد و انتقاد از راهحل من است، هیچ بدیل یا هیچ آلترناتیوی من ندیدهام. چرچیل یکبار حرف خوبی زده بود، گفته بود که هیچ روش و هیچ مدل سیاسیای بدتر از دموکراسی نیست، ولی تا به امروز ما هیچ چیزی را پیدا نکردهایم که بتواند جای دموکراسی قرار بگیرد….
….ببینید مشکل از همین جا شروع میشود. من معتقدم اگر نظام جمهوری اسلامی ایران، که من هزارویک ایراد و انتقاد به آن وارد میکنم، سقوط بکند، ما به جلو نخواهیم رفت. ما به عقب خواهیم رفت. ما پس میرویم…
و دلیلتان نداشتن آلترناتیو مشخص برای این نظام است؟
دقیقا. با بغض و کینه و نفرت نمیشود تغییر ایجاد کرد. چیزی که من در نسل جدید دارم میبینم، چیزی که من در دهه هفتادیها دارم میبینم، حالا یواش یواش به دهه هشتادیها هم دارد میرسد، چیزی که من در خیلی از کسانی که مخالف این نظام هستند دارم میبینم، بغض و کینه و نفرت است.
با بغض و کینه و نفرت شما نمیتوانید تغییر بهوجود بیآورید. اینکه من همهاش متنفر باشم، همهاش بخواهم از بین ببرم، همهاش بخواهم سرنگون بکنم، این ما را به جایی نمیرساند، ما را میرساند به سوریه……
http://www.dw.com/fa-ir/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%BA%D9%85-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%87%D8%A7-%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B2-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85/a-44219867?maca=per-VAS-per-GooyaNews-26861-xml-mrss
“سرکار خانم نسرین ستوده برای چندین مرتبه دستگیر و زندانی شد.”
رضا خندان همسر نسرین ستوده گفت که دادگاهی در غیاب همسرش برای او تشکیل شده و این دادگاه حکم پنج سال زندان را برای او صادر کرده است. به نظر خندان این تنها بهانهای برای به زندان انداختن نسرین ستوده بوده است.
او اینگونه ادامه داد مامورانی که برای بازداشت همسرش آمده بودند تنها حکم جلب او را همراه داشتهاند و رأی دادگاهی که ستوده را به پنج سال زندان محکوم کرده به او نشان ندادهاند.
رضا خندان همچنین میگوید مامورانی که برای دستگیری همسرش به خانه رفتهاند زنگ در خانه همسایه پیری را زدهاند که دو دختر جوان دارد و به او گفتهاند که برای خواستگاری آمدهاند و او در را باز کرده است و بدین ترتیب ماموران توانستهاند داخل ساختمان آمده و به آپارتمان محل سکونت نسرین ستوده بروند.
آقای خندان میگوید چهار سال پیش و در جریان تحصنهای نسرین ستوده مقابل کانون وکلای دادگستری، احضاریهای برای او آمد که چون تازه عمل جراحی کرده بود نتوانست به دادسرا برود و به جای او آقای خندان رفته و مدارک پزشکی را نشان داده است.
یک سال پس از این ماجرا یک احضاریه کتبی برای خانم ستوده میآید و او به دادگاه انقلاب میرود اما او را به داخل دادگاه راه نمیدهند چرا که به گفته آقای خندان برخی وکلا و چهرههای شناختهشده به دادگاه انقلاب ممنوعالورود هستند.
نسرین ستوده پس از بحث با ماموران مقابل دادگاه انقلاب بر سر اینکه چرا او را احضار کرده ولی به داخل دادگاه راه نمیدهند به خانه باز میگردد. حالا بعد از سه سال به او گفته شده که بدون حضور او دادگاه تشکیل شده و او را به پنج سال زندان محکوم کرده است.
رضا خندان البته معتقد است که روش قوه قضائیه بدین صورت است که همیشه پرونده بازی برای فعالان مدنی و سیاسی به اصطلاح “در آب نمک میخواباند” تا وقتی این افراد برای حکومت و قوه قضائيه زحمت و مزاحمت ایجاد کردند آنها را به زندان ببرد.
نسرین ستوده اخیراً در اعتراض به لیست تعیینشده از سوی قوه قضائيه برای وکلایی که اجازه دفاع از متهمان سیاسی و امنیتی را دارند چندین مصاحبه کرده و مطلب نوشته بود.
– و این همه جلز و ولز کردن ولی فقیه و دستگاه قضا همه اش بخاطر عدم پذیرش نقد یک شهروند ایرانی ست که در ضمن وکیل هم میباشد.
من ماندم که این رژیم سفّاک با آنهمه رجز خوانی برای دنیا و قدرتهای بزرگ، چگونه است که از نقدی ساده و قانونی، آنهم از جانب یک زنِ حقوقدان که یک شهروند بی سلاح نیز میباشد اینهمه واهمه دارد؟ مگر این زن چه کرده که باید مستوجب چنان رنجی باشد؟
به نظر من سرکار خانم نسرین ستوده و دیگر شیر زنان ایرانی در این چند سال اخیر، دین خود را به این کشور ادا کرده اند. در طرف دیگر، رفتار بزدلانه و حاکی از استیصال حکومت قرار دارد که بارها نشان داده هیچ گونه نقدی را برنمیتابد.
خب، جرم این خانم وکیل چه بوده؟ مگر غیر از این است که از حق قانونی خود استفاده کرده؟ او که ریز و درشت و زیر و بم قانون را میداند، مگر ممکن است رفتاری غیر قانونی از او سر بزند؟
در اینجا به صراحت میگویم و ادعا دارم که ولی فقیه نظام و رئیس دستگاه قضا بی شرف هستند. کافیست شرافت نباشد؛ آن زمان است که هر رفتار غیر انسانی ممکن است از بشر دوپا سر بزند. شرافت ربطی به خوب و یا بد بودن افراد ندارد و همچنین اکتسابی هم نیست؛ شرافت باید در خون تو باشد، در تمام سلولهای بدن تو باشد. شرافت رکن مقدم از تعریف ارکان انسانیت است. شرافت شاید تنها خصوصیت مشترک بین یک انسان بد یا خوب باشد. یعنی ممکن است یک انسان خوب یا بد باشد ولی محال است یک بی شرف ادعای انسان بودن داشته باشد. خلاصه اینکه شرافت و انسانیت دو جزء جداناپذیر از هم و همچنین مکمل هم هستند و البته شرافت پیش درآمد انسانیت میباشد.
ساده تر اینکه انسانِ شریف داریم ولی بی شرفی که انسان باشد نداریم؛ کسی که بی شرف بود خود بخود انسانیت او هم سلب میشود.
یک فردی که ادعای مرشد بودن و رهبر بودن را دارد، یک فردی که خود را سید و آقا میداند، یک فردی که خود را ولی فقیه می پندارد، یک فردی که در رأس هرم قدرت و بالاترین مقام مملکتی ست… یا … یک فردی که ریاست قوۀ قضائیه و قاضی القضات است، یک فردی که ادعای عادل بودن دارد، یک فردی که خود را توانا در تشخیص سره از ناسره میداند…
آیا این افراد میتوانند اینهمه ادعا داشته باشند و در همان حال بی شرف هم باشند؟
شرافت یعنی مروّت و جوانمردی، یعنی اصالت، نجابت و بزرگ منشی. زمانی فردی میتواند ادعای ریاست و ارجحیت بر دیگران را داشته باشد که ابتدا به ساکن، انسانی شریف، نجیب و با اصل و نسب باشد. حتی یک راهزن هم میتواند شریف باشد و به اعتماد و حسن ظنی که به او دارند خیانت نکند.
ما مردم ایران به یک عده دزد و راهزن بی شرف اعتماد کردیم که بویی از انسانیت نبرده اند. آنها دزد و راهزن بودند و ما نمیدانستیم. ما نمیدانستیم و به آنها اعتماد کردیم…شرافت حکم میکند که اگر حتی دزد و راهزن هم بودی و کسی بدون اینکه تو را بشناسد، با حُسن ظن به تو اعتماد کرد و اموالش را به تو سپرد، نباید به اعتماد او خیانت کنی و باید امانت دار باشی.
براستی آیا میتوان سید علی خامنه ای یا صادق لاریجانی را انسانی شریف دانست؟ آیا میتوان آنها را حتی دزدی شریف و یا راهزنی شریف دانست؟
پاسخ من “نخیر” است…شما را نمیدانم.
کسانی که به اعتماد و حُسن ظن مردم خیانت کنند، کسانی که هزاران نفر را تنها به جهت بیان نظرات و انتقاد و مطالبۀ حق قانونی، به روشهای مختلف آزار و شکنجه دهند و یا از میان بردارند… اینگونه افراد را میتوان بی شرف نامید.
سلام و درود
« پلیس فرانسه در سال ۲۰۱۲ این پرونده را دوباره فعال کرد و از شاهدان عینی خواست برای ارائه اطلاعات در این پرونده به پلیس مراجعه کنند.
یک زوج فرانسوی ۳۱ سال بعد از اینکه جسد مثله شده دخترشان پیدا شد، به دست پلیس فرانسه دستگیر شدهاند.
جسد این دختر بچه در سال ۱۹۸۷ در کنار بزرگراهی در مرکز فرانسه پیدا شده بود اما هیچ سرنخی برای پیدا کردن عاملین قتل او به نتیجه نرسید.
دستگیری پدر و مادر پس از آن روی داد که نتیجه آزمایش دیانای از پسر آنها در پروندهای غیرمرتبط با دیانای دختر بچه مقتول مطابقت کرد.
قرار است روز پنجشنبه والدین این دختر بچه بازپرسی شوند و ممکن است به قتل متهم شوند.
پلیس رسما درباره گزارش دستگیری این زوج اظهار نظر نکرده است اما گفته میشود این دو نفر روز سهشنبه دستگیر شدهاند. نام آنها مشخص نشده اما به نظر میرسد در ششمین دهه زندگی خود باشند.
جسد دختربچه مقتول در گوری بینشان در نزدیکی محلی که پیدا شده بود دفن شده است.
جسد دخترک در سال ۱۹۸۷ در گودالی کنار بزرگراه A۱۰ درحالی پیدا شد که لباس به تن داشت و پتویی دورش پیچیده شده بود.
او را دختری بین ۳ تا ۵ سال با موهای مجعد سیاه و با ظاهر خاورمیانهای (شاید هم شمال آفریقا) توصیف کرده بودند.
مقامهای پلیس نتوانستند او را شناسایی کنند اما تمام سرنخها و شواهدی که روی بدن او بود حفظ شد.
دخترک نشانهای وحشتناکی از آزار و بدرفتاری طولانی مدت را بر بدن خود داشت. از رد گاز گرفتگی تا استخوان شکسته و جای سوختگی با اتو. بخشهایی از بدن او نیز مثله شده بود.
اداره تحقیقات محلی که مسئول این پرونده بود اعلام کرد: “این پرونده عملا پرونده کانیبالیسم (خوردن گوشت انسان) است و گوشت تن او کنده شده است.”
در سالهای گذشته هیچ کس مفقود شدن این دخترک را اعلام نکرد و یا به دنبال جسد او نیامد. او را به نام “شهید کوچک بزرگراه A۱۰” در گوری بینام دفن کردند.
قتل او یکی از بزرگترین عملیات تحقیق پلیس در فرانسه را به دنبال داشت. عکس او در مناطق عمومی پخش شد، و پلیس به امید پیدا شدن سرنخی به بیش از ۳۰ کشور اطلاعیه فرستاد.
کارآگاهان به بیش از ۶۵۰۰۰ مدرسه سرزدند، و با بیش از ۶۰۰۰ پزشک و پرستار کودک تماس گرفتند.
این پرونده سالها پلیس فرانسه را درگیر کرده بود و نهایتا در سال ۱۹۹۷ به علت به نتیجه نرسیدن بسته شد.
در سال ۲۰۰۸ دیانای این دختربچه رسما مشخص شد و در پایگاه دادههای ملی ثبت شد.
در سال ۲۰۱۲ پرونده یک بار دیگر باز شد و پلیس در اطلاعیهای با چاپ تصویر صورت مقتول از شاهدان عینی خواست پا پیش بگذارند.
تحرک اصلی در پرونده اما در سال ۲۰۱۶ بوده زمانی که یک مرد در پی دست داشتن در یک درگیری خشونتبار دستگیر شد.
دیانای مرد دستگیر شده با دختر مقتول مطابقت میکرد و نهایتا ماهها تحقیق به دستگیری پدر و مادر او منجر شد. »
( نقل و کپی از کانال خبرگزاری
b. B. C )
اینست گوشه ای از وضعیت حقوق بشر در کشوری دمکراتیک که قانون حاکم است. در ایرانهم قاچاقچیانی که اسکله و کشتی و فرودگاه و هواپیما و قطار و خط آهن و دستگاه قضایی را در اختیار دارند و با داشتن انواع اسلحه بصورت دولتی در دولت و ارتشی در ارتش در آمده اند و اختیار قانون و کشور را غصب کرده اند قاچاقچیان کولبر را که همه درهای یک زندگی زاهدانه آبرومند را برویشان بسته اند و نان آور خانواده اند به گلوله میبندند و میکشند.
البته ما همیشه خدا را شکر میکنیم که گوشتمان شرعاً حلال نیست وگرنه تا حالا توسط حاکمان عادل و مسلمانمان خورده شده بودیم.
درود
می گویند : هر که بامش بیش ، برفش بیشتر. البته باید در مورد نظام فاشیستی آخوندی گفت هر که فسادش بیش ، قدرتش بیشتر. نمونه هایش هم ولایت فقیه و مجلس دزدان و ره-بر و دور وبری هایش است.
چه باید کرد؟
تنها امکان ، اتحاد مردم است و بس.
این نظام هیچگاه برای ملت ایران نبوده وهمیشه بر ضد ملت ایران عمل کرده است.
این نظام فاشیستی تروریستی ، قدرتش تنها در جنگ برافروزی و سرکوب نیست، بلکه در دیدگاه تبعیضی و خود برتر بینی است.
این دیدگاه داعشی اساسش درنابرابری و نادیدن و نشناختن حقوق فردی است. ابتدایی ترین حقوق نیز برابری تمام انسانهاست.ومعنای کلمه انسان است. در اینجاست که زن را نیز باید یک انسان برابر برسمیت بشناسند. که با تعاریف داعشی همخوانی ندارند.
هر چه معلولیت و عقیم بودن نظام بر خودش آشکارتر می شود فشارش بر پایین ترین قشر جامعه اسلامی یعنی زنان بیشتر می شود.
دلیل بازداشت خانم نرگس محمدی، آتنا دائمی، نسرین ستوده تنها زن بودنشان است . چگونه می شود که بردگان بر ضد ارباب بشورند و ارباب را سرزنش کرده و خلاف کاری هایش را برملا کنند.
زن ستیزی نظام داعشی از ابتدا تا کنون بر همه آشکار است. وظیفه همه زنان است که برای حقوق انسانی با هم متحد شوند. مسئله آزادی های فردی و زنان خودبخود یک مسئله ی سیاسی است. بدین خاطر که نظام با قدرت زنان را سرکوب می کند. زنان ایران باید این خجالت و توهم غیر سیاسی بودن حرکتهایشان را کنار بگذارند.
مسئله برابری وآزادی های فردی با آزادی زنان کلید خورده است و بودن آزادی های فردی و آزادی زنان مساویست بانابودی نظام داعشی سرکوبگر .
اکنون مبارزات بیش از هر چیز حضور فعال زنان را می طلبد.
رمضانیات
خوش باش که ماهِ رمضان دیگر نیست
آسوده خورم آب و نمایم من زیست
دیگر نبردم رنج ز هر گزمهی خر
فرمان ندهند که آب خوردی تو، بایست.
حاج مصطفی امامه زاده: حرکت اصلاحی در ایران در دو دهه گذشته جریانی دوپا بوده است.
مش قاسم: حاجی حرفهاشو قاطی کرده. حرف دلش این بوده: حرکت اصلاحی در ایران در دو دهه گذشته جریانی برای جا انداختن چارپا کردن ملت بوده است
یوسف مصدقی – نُه سال پیش در چنین روزهایی، جنجالیترین نمایش انتخاباتی تاریخ جمهوری اسلامی، تبدیل به افتضاحی متقلبانه شد. شرایط به گونهای پیش رفت که این امکان برای تمام ناراضیان و آسیبدیدگان از فرقهی تبهکار حاکم فراهم شد تا به بزرگترین تظاهرات اعتراضی دوران جمهوری اسلامی تا آن زمان، بپیوندند. در هفتهای که میان روز انتخابات (۲۲ خرداد) تا روز خطبهی سرکوب (۲۹ خرداد) گذشت، تهران روزهای باشکوه و دردناکی را پشت سر گذاشت که گل سرسبدشان از بعد از ظهر تا نیمه شب ۲۵ خرداد بود. نگارنده افتخار میکند که همراه آن جمعیت عظیم، آن مردم نجیب که آرام و مصمم برای اعتراض گام بر میداشتند، راه پیموده و فریاد زده است.
در آن تظاهرات عظیم همه جور آدمی از چپگرا و سلطنتطلب تا مذهبی و اصلاحطلب شرکت داشت. بسیاری از آن جمعیت رأی نداده بودند اما تکیهی شعار «رأی من کجاست؟» را از «رأی» به «من» منتقل کرده بودند تا حضور انکارشدهشان را به حکومت ستمگر یادآوری کنند.
همبستگی میان مردم در آن روزها، فرصتی بزرگ بود که به واسطهی بیلیاقتی و خیانت یک مشت بهاصطلاح اصلاحطلب بر باد رفت. چون تحلیل آن ماجراها غرض این مقاله نیست، از آن میگذریم.
یکی از پیامدهای وقایع پس از خرداد ۱۳۸۸، بروز موج جدید و بزرگی از مهاجران و پناهندگان بود که دیگر امکان ادامهی زندگی در ایران را نداشتند و ناچار آوارگی را برگزیدند و از کشور خارج شدند. همزمان با این موج مهاجرت، فرقهی تبهکار هم بیکار ننشست و شروع به صادرات چند گروه از وابستگان جناحهای مختلف شرکت سهامی جمهوری اسلامی به خارج از مرزها نمود. در میان این محصولات صادراتی از وزیر و وکیل و نمایندهی مجلس تا خبرنگار و دیپلمات و بوقچی تبلیغاتی حضور داشتند. تقریبا همگی این جماعت فعالان ستاد دو کاندیدای معترض نمایش انتخاباتی ۱۳۸۸ بودند و بسیاری از آنها به همین بهانه از دولتهای اروپایی و آمریکای شمالی پناهندگی گرفتند. بسیاری از این دار و دسته هنوز هم پس از سالها از پول مالیاتدهندگان کشورهای محل اقامتشان هر ماه حقوق پناهندگی دریافت میکنند و همزمان به دولتهایی که به آنها پناه دادهاند بد و بیراه میگویند.
تهران، تابستان ۸۸
این استمرارطلبان صادراتی که بنا به ادعای خودشان به خاطر مخالفت با حکومت جمهوری اسلامی و خطراتی که جانشان را تهدید میکرده از ایران گریختهاند، پس از اینکه زیر پایشان سفت و شرایط اقامت و حقوقشان مستقر شد، بنا را بر مخالفخوانی و ناسزاگویی به اپوزیسیون خارج از کشور گذاشتند. اوایل این ماجرا، بهانهی این جماعت برای حمله به اپوزیسیون این بود که آنها بیشتر از اپوزیسیون از اوضاع داخل ایران و کف خیابان مطلع هستند و چون تازه از ایران خارج شدهاند، نبض وقایع و خواستههای مردم را زیر انگشتانشان دارند و بنا بر این ادعا، حق دارند تا صدای واقعی مردم معترض باشند.
همزمان با این قضایا، بخش دیگری از عُمال جمهوری اسلامی در خارج که شامل فرزندانِ خارجنشین دزدان حکومتی و چپنمایان آمریکاستیز- اعم از نورسیده و سابقهدار- بودند، به فرمان ارباب بزرگ بنای همراهی با اصلاحطلبان صادراتی گذاشتند و همگی به اپوزیسیون سابقهدار تاختند.
با گذر زمان و روی صحنه آمدنِ نمایش «اعتدال و نرمش قهرمانانه»، فاز جدید مأموریت مزدوران صادراتی فرقهی تبهکار آغاز شد. دار و دستهی یادشده که در این مدت اوضاع خارجه دستش آمده بود و سوراخ دعا در رسانههایی همچون بیبیسی فارسی و صدای آمریکا را هم پیدا کرده بود، جبههای تبلیغاتی در دفاع از بخش بهاصطلاح میانهروی شرکت سهامی جمهوری اسلامی به راه انداخت و افرادی هوچی و فاقد تخصص را به عنوان کارشناس و تحلیلگر به برنامههای این رسانههای معلومالحال قالب کرد. اوضاع به مرور به گونهای پیش رفت که همان اندک صداهای مخالف جمهوری اسلامی به مرور از این رسانهها حذف شدند و همهی میدان در اختیار استمرارطلبان صادراتی و چپنماهای پرمدعا و بیسواد قرار گرفت.
تا چند سالی اوضاع بر وفق مراد این دار و دسته پیش رفت و عرقخورانِ ولایی ساکن لندن، پاریس و تورنتو در نبودِ مانعی جدی، در انجام مأموریت محوله موفق عمل کردند. در این مدت امر بر این جماعت چنان مشتبه شد و وقاحت آنها تا جایی بالا گرفت که تصمیم به حضور سازمانیافته در خیابانهای این شهرها گرفتند و به بهانهی عزاداری عاشورا و حمایت از مظلومین فلسطین، در لندن و تورنتو رژه رفتند و پرچم جمهوری اسلامی و بیرق تروریستهای حزبالله لبنان را وقیحانه بر دوش گرفتند.
جنبش اعتراضی پس از انتخابات سال ۸۸
سال ۲۰۱۷ میلادی پایان ایام خوش این محصولات امنیتی- صادراتی جمهوری اسلامی بود. در شروع این سال با قدم گذاشتن ترامپ به کاخ سفید سیاست مماشات با جمهوری اسلامی تغییر کرد و پای لابیگران همدل با استمرارطلبان از نهادهای اصلی سیاستگذاری ایالات متحده بریده شد. در روزهای پایانی سال ۲۰۱۷، بروز اعتراضات سراسری در دهها شهر ایران که همراه با شعارِ پایانِ ماجرا برای دوگانهی اصلاحطلبی/ اصولگرایی بود، وضعیت استمراطلبان خارجنشین را همچون همپالکیهای داخلیشان، به شدت متزلزل کرد.
طی ماههای اخیر، استمرارطلبان صادراتی بیش از گذشته با تکیه بر تئوری توطئه و شاخ و برگ دادن به داستان بیمعنی و نخنمای «سوریهای شدنِ ایران» در صورت براندازیِ جمهوری اسلامی و همچنین دامنزدن به موضوع بیربط و زیانبار دشمنی با اسرائیل، کوشش فراوانی برای تخریب براندازان و مشروعیت بخشیدن به گانگسترها و تروریستهای بینالمللی ادارهکنندهی جمهوری اسلامی، کردهاند.
شوربختانه، برخی از مخالفین جمهوری اسلامی و هواداران براندازی، مرعوب این پروپاگاندای سراسر یاوه شده و مجبور به سکوت در برابر دوگانهی ساختگی و قلابیِ استمرار/ حملهی نظامی شدهاند. استمرارطلبان با سوء استفاده از سکوت و نگرانی براندازان در برابر تابوی حملهی خارجی، دروغی بر دروغی دیگر نهادهاند و با استناد به اینکه حکومت جمهوری اسلامی از میان بخشی از
بشار اسد: رابطه با ایران فروشی نیست/ ایران یگان های جنگی رسمی در سوریه ندارد/ ایران، در دفاع از مردم سوریه جنگیده و خون داده/ از ایجاد پایگاه نظامی ایران در سوریه حمایت می کنیم
بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در گفتگوی با شبکه العالم درباره روابط با ایران و سوریه، مقاومت لبنان و حامیان مردم سوریه و شروط عربستان سخن گفت:
العالم: برخی پیرامون معامله ای در منطقه جنوب سخن می گویند؛ آیا پای معامله ای در کار است و برای این معامله بهایی باید پرداخت شود؟ اجازه بدهید به صراحت بگویم موضوع اخراج ایرانی ها از منطقه جنوب در ازای خروج آمریکا از التنف واقعیت دارد؟ چه بها و هزینه ای باید بدهید تا طرف آمریکایی با حل تنش در منطقه جنوب موافقت کند؟
درباره آمریکا باید بگویم که این کشور یک اصل مهم و قاعده اصلی بدون در نظر گرفتن موضوع و مکان دارد و آن سلطه گری و هیمنه طلبی است.
این بها بالطبع از سوی ما تقدیم نمی شود در غیر این صورت، چرا چند سال است که برای حفظ استقلال و یکپارچگی ارضی سوریه می جنگیم.
اما درباره موضوع ایران، باید به صورت واضح تأکید کنم، رابطه سوریه و ایران رابطه ای راهبردی است و تحت تاثیر مسائل جنوب و شمال قرار ندارد، این رابطه با همه جوانبش به صورت واقعی با حال و آینده منطقه مرتبط است، و تحت تاثیر قیمت های بازار بین المللی قرار نمی گیرد. نه سوریه و نه ایران هرگز این رابطه را در بازار سیاسی بین المللی مطرح نمی کنند، تا بخواهد مکانی برای سازش باشد. هر آنچه مطرح شده ، طرح اسراییلی است، وهدف از آن به چالش کشیدن و در تنگنا قرار دادن ایران است.
این مسائل همچنین همسو با تبلیغات بین المللی ضد ایران درباره پرونده اتمی است و جدا از این مسأله نمی باشد. هر آنچه که اکنون در ارتباط با ایران اتفاق می افتد، با هدف ایجاد فضای بین المللی ضد ایران ایران است. از نظر ما، تصمیم گیری دربارۀ سوریه فقط متعلق به خود سوری ها است. ما در یک نبرد یکسان هستیم، و اگر تصمیمی درباره ایران داشته باشیم، با ایرانیها سخن خواهیم گفت و با هیچ طرف دیگر صحبت نخواهیم کرد.
العالم : برخی ادعا می کنند چنانچه ایرانی ها از خاک سوریه بیرون رانده شوند دمشق به امتیازاتی در مقابل این اقدام دست می یابد. آیا هیچ بهای سیاسی، معنوی و نظامی مشخصی در این زمینه وجود دارد؟
همانطور که در ابتدا گفتم مادامی که این رابطه در بازار معاملات، عرضه نشده است نمی توانند برای آن هیچ قیمتی تعیین کنند. پاسخ نیز کاملا واضح خواهد بود. کشورهای مختلفی از جمله عربستان از زمان آغاز جنگ علیه سوریه تاکنون بارها در مراحل مختلف این پیشنهاد را مطرح کرده اند که در صورتی که دمشق روابطش را با تهران قطع کند، وضعیت سوریه به حالت طبیعی بازخواهد گشت. ولی این امر از نظر ما کاملا مردود است.
العالم :آیا در این چارچوب، پیشنهادهایی از طرف عربستان مطرح شده است؟
در مرحله جنگ؟
العالم : بله
بله چندین بار. به طور آشکار مطرح می شد.
العالم : به طور مستقیم؟
بله به طور مستقیم. رابطه با ایران محور اصلی بود و موضع عربستان در این زمینه کاملا مشخص است و من درباره موضوع محرمانه ای حرف نمی زنم.
العالم : در میان افکار عمومی و نزد تحلیلگران سوریه، ایران، لبنان و همه ناظران موضوعی مطرح است. وقتی ما از حضور ایران در سوریه صحبت می کنیم منظور از آن، حضور نظامی است. اما در این اواخر نمی دانیم ماهیت این حضور چیست؟ عده ای می گویند: این حضور به هویت ایرانی های مستقر در سوریه بستگی دارد. برخی نیز آن ها را مشاور می نامند. حتی وزیر امور خارجه سوریه، آنها را “مشاوران ایرانی” نامید. اما مشاهده می کنیم که شماری از ایرانی ها در سوریه به شهادت رسیده اند. جناب رئیس جمهور! به صراحت بیان می کنید که هویت ایرانی های موجود در سوریه چیست؟
کلمه “مشاور” گاهی در معنای گسترده و شاملی به کار می رود. یعنی این مشاوران، در چارچوب روابط تاریخی دو کشور از دوره قبل از جنگ تاکنون در سوریه حضور دارند. زیرا روابط نظامی دو کشور، بسیار قوی است. زمانی که این تشکیلات نظامی وارد جنگ مستقیم می شود از “مشاور” به “نیروی جنگی” تبدیل می شود. این کلمه چندین جنبه و جهت دارد. قطعا مشاوران ایران در سوریه حضور دارند.
همچنین گروههایی از داوطلبان ایرانی برای حضور در جنگ وارد سوریه شده اند و فرماندهان ایرانی آنها را مدیریت و فرماندهی می کنند. بنابراین ایران، در دفاع از مردم سوریه جنگیده و در این راه، خون داده است. از این رو، مشاور یک کلمه عام و فراگیر است. اما این بدان معنا نیست که ما از اشاره رسمی به حضور ایرانی ها در سوریه ابایی ندایم. اما درباره اصطلاح “مشاور” باید گفت دلیل استفاده از آن، عدم وجود یگان های جنگی رسمی ایران در سوریه است.
العالم : منظورتان تشکیلات نظامی کامل است؟
بله تشکیلات کامل اعم از گردان، تیپ یا لشکر ایرانی در سوریه وجود ندارد. زیرا اولا نمی توان آن را پنهان کرد. و اساسا [اگر وجود داشته باشد] چرا باید از اشاره به ابا داشت؟ زمانی که به طور قانونی از روس ها خواستیم به سوریه بیایند از این امر ابایی نداشتیم و در صورتی که تشکیلات نظامی ایرانی در کشورمان وجود داشتند آن را اعلام خواهیم کرد و این روابط نیازمند توافق نامه هایی میان دو کشور است که از پارلمان ها می گذرد و نمی توان چنین روابطی را پنهان کرد.
العالم :آیا شما از مشاوران ایرانی دعوت کردید در سوریه حضور یابند؟
بله. ما از همان اول از ایرانی ها و روس ها خواستیم در سوریه حضور یابند. زیرا به کمک این کشورها نیاز داشتیم و ایران به درخواست ما پاسخ مثبت داد.
العالم:چندین بار اشاره کردید که در سوریه هیچ پایگاه ایرانی وجود ندارد. اولا: چرا در حالی که مشاهده می کنیم روس ها در سوریه پایگاه دارند پایگاههای ایرانی ها در سوریه وجود ندارد؟
از آنجا که ایران، مانند روسیه، یک کشور همپیمان روسیه است هیچ مانعی بر سر وجود چنین پایگاههایی وجود ندارد………
http://www.asriran.com/fa/news/614758/
جناب فیلسوف بزرگ
سوالی که از کودکی برای من مطرح بوده و فکرم را همواره به خود مشغول کرده این است که ظلم چیست؟
امکانش است با ذکر نمونه هایی این مسیله لاینحل را حتی المقدور با زبان ساده و همه فهم برای بنده توضیح دهید؟
اشکال کار از نبود نقد در جامعه نیست دوستان این نظام فاشیستی اصلا نمی فهمد نقد یعنی چه.
این هایی که چهل سال آزگار نشستند تا حکومت فاشیستی اصلاح شود غیر از این است که خود را فریب دادند؟
چهل سال که سهل است چهل هزار سال دیگر هم بنشینید و دست روی دست بگذارید همین آش است و همین کاسه.
البته خاتمی که آب پاکی روی دست همه ریخت. اسلام باید پیاده شود. حکومت اسلامی باید تحقق یابد. آن چه ما از اسلام می فهمیم باید اجرا شود.
حالا این اسلام چیست و حکومت اسلامی چیست و آن چه شما از اسلام درک می کنید چیست والله بالله ما هر چه گشتیم به غیر از مشتی خرافات و مزخرفات و ادعا های گزاف و حرف های شاخ و دم دار چیزی دستگیرمان نشد.
اصلا این اسلام عزیز در حکومت و اداره جامعه چه حرفی برای گفتن دارد کسی می تواند ما را از جهل بیرون آورد؟
ادعای حکومت داری؟ اقتصاد تو چیست؟ سیاست چیست؟ عدالت چیست؟ فرهنگ چیست؟
تعجب ندارد نرگس محمدی باید در زندان باشد. او منتقد اعدام است. منتقد حقوق زنان است. منتقد حقوق شهروندی است. حکومت ایدولوژیک که درکی از نقد ندارد معلوم است که فعالیت مدنی را مترادف دشمنی با اسلام بداند. خنده داری اش در این است که با این کار مردم را بر ضد دین تحریک می کند. به دست خود گور خود را می کند و نمی فهمد. نمی فهمد.
وقتی یک وکیل به جرم دفاع از موکل خود به زندان می افتد دیگر جای بحث و حدیث باقی نمی ماند. وقتی می گوییم نظام فاشیستی اسلامی یعنی همین. این ها هر حرکتی و هر کاری را از دیدگاه ایدولوژی عصر حجری خود می سنجند. خوب و بد و زشت و زیبا همانی است که عرب جاهلی بیابانگرد در هزار و چهار صد سال قبل تعیین کرد. ما وارثان آداب و رسوم مردمی وحشی و غیر متمدن باید باشیم که در زمان خود البته چاره دیگری نداشتند. عقلشان همین اندازه می رسید. چه می فهمیدند هزار و چهارصد سال بعد انسان در اثر اندیشه به چه دانش هایی دست می یابد. حقوق بشر چیست. حقوق شهروندی چیست.
سنگسار خوب است. شلاق خوب است. دست و پابریدن خوب است. منتقدان را دشمن اسلام فرض کردن خوب است. اقتصاد رانتی خوب است. در مسایل شخصی مردم فضولی کردن خوب است. بالای منبر مخ مردم را زدن و پول مفت به جیب زدن خوب است. هر کس که دلمان خواست را به دلایل واهی اعدام کردن خوب است. هر جنایتی که باعث استوار شدن نظام فاشیستی می شود خوب است. پاچه خواری خوب است. مداحی از امام سیزدهم و چهاردهم خیلی خوب است.
هر کس به فقه ما ایراد بگیرد بد است. هر کس ثابت کند آخوند ها خرافات می پرستند بد است.
این نظام هر آن که نقد پذیر شد مرگ خود را رقم زده است.
آیا این نظام چاره دیگری به غیر از بر کندنش برای ما باقی گذاشته است؟
توبه گرگ مرگ است.
آینده ما (۲)
خیلی پیشتر از پیدا کردن نوریزاد , ساسانم را پیداکرده بودم و با او گپی زده بودم . در لابلای کوه های شمال تهران در دره ای سر سبز در ویلایی درندشت منزل داشت . در
آن جا من از جنگ و ویرانی نشانه ای ندیدم . همه چیز در آنجا آن آرامش و نظم و ترتیب و نظافت مثال زدنی اروپا را به خاطر میآورد که خودم سالها هنگام تحصیل هرگاه پولی بود و فراغتی به گوشه کنارش سفر کرده بودم . مردم در آنجا که زندگی میکنند , خاکش , آبش , هوایش , مردمش , دولتش همه و همه را مال خود میدانند و دانسته و خود خواسته در پاکیزگی و سلامتش از همه جهات میکوشند . با کمال تاسف باید بگویم که من این را در وطن خود هرگز ندیده ام . ویلای ساسانم جایی در آن بالاهای تهران , غباری و سوگی از جنگ و ویرانی بر خود نداشت و همه چیزش با شکوه بود . آدرسش را از یکی از افسران آمریکایی در تهران گرفته بودم , کاملا آشنا بود برای آنها نامش و هنگامی که به آنها گفتم که از دوستانش هستم و میخواهم با او گفتگویی داشته باشم فورا چند سرباز و یک جیپ در اختیارم گذاشتند تا مرا برسانند . هیچ فکر نمیکردم که راه آنقدر دور باشد و ما مجبور باشیم هر چند وقت یکبار توقف کنیم تا با دقت زیاد بازرسی شویم . بیاد میاورم که دلم خیلی گرفته بود و سرود “وطن ای هستی من ……… ” در سرم دائم نواخته میشد و من نمیتوانستم جلوی تکرار ان را بگیرم , درست مثل آخرین کلمات ساسانم در راه بازگشت از خانه اش . در راه جز خرابی ندیدم , برجهای سرنگون شده , خانه های سوخته , سگان وحشتزده با پاره ای از تن آدمی در دهان . همه راه گریه میکردم بیصدا . ساسانم در لباسی که من بارها در فیلم های ژاپنی تن زنها دیده بودم به استقبالم آمد , خیلی شاد و سر حال به چشم میخورد و خنده از لبانش محو نمیشد . به چه میخندید ؟ نمیدانم !
نشستیم بر تشکچه هایی همه از پارچه هایی با نقوش سنتی ژاپنی .
ما : شما در ژاپن زندگی میکردید قبل از آمدنتان به ایران ؟
ساسانم : نه ! چطور مگه ؟ آهان مبلمان سالن را میگویی و میخندد . نه من البته در ژاپن هم کسب و کار داشتم روزگاری . دوست دارم فرهنگشان را و مخصوصا سبک تزئین خانه هایشان را
ما : شکر خدا میبینم که وضعتان در این وانفسا خیلی خوب است
ساسانم : آره , کاسبی همه که کساد باشه مال ما خوبه , خیلی خوب
ما : خانه را قبل از جنگ خریده بودید یا …
ساسانم : نه این جا را دوستان آمریکاییم به پاس خدمات قبل از جنگم به من دادند و البته سوای پولهای خودم شازده هم کمک کردند
ما : در مورد خدمات قبل از جنگ میشود برای ما کمی تعریف کنید ؟
ساسانم : خوب یکی از آنها را که خودت میدانی , در سایت نوریزاد و چند جای دیگر که من جاده صاف میکردم برای دوستان آمریکاییم
ما . بله آ ن را میدانم ولی منظورم این بود که شاید ..
ساسانم : مشورت هم میدادم و برایشان اوضاع ایران را دائم تشریح میکردم و نقاط ضعفی که میتوانست برای آنها دانستنش مفید باشد را هم به آنها گزارش میدادم
ما : و حالا ؟
ساسانم : و حالا هم جاده باز میکنم برای دوستان افسر آمریکایی
ما : یعنی به راهسازی مشغول هستید اینجا ؟
ساسانم : (باخنده ) نه از اون راه ها گنجعلی , از همان نوشته هایت حدس زده بودم یه خورده با بقیه فرق داری
ما : لطف داری , ولی خوب مگر ما چند جور راه سازی داریم ؟
در سالن یکباره باز میشود و ده پانزده دختر دوازده , سیزده ساله به درون سالن هجوم میاورند
– پاپی این خوبه برای امشب , یکی از آنها سئوال میکند
-مال من چی ؟ دیگری میپرسد
ساسانم : دختر ها برید بیرون فعلا , میبینید که مهمان دارم
ما : ماشاالله این همه دختر ؟ از چند تا زن هستند این ها ؟
ساسانم : قهقه میزند دقیقه ای . واقعا که با بقیه فرق داری گنجعلی , آره اینا همه دختران منند منتها به نوعی دیگر
دچار ترس شدم ناگهان , از خودم خیلی بدم آمد
ساسانم : آره گنجعلی ما راهسازی به اشکال گوناگون داریم , تو اگر بروی بانک و چند میلیارد وام بخواهی به تو هرگز نخواهند داد و لی اگر دوست راهساز داشته باشی برایت راه میسازد تا از آن راه به مقصودت برسی گنجعلی !
ما : و شما چه راهی میسازید حالا ؟
ساسانم : من راهی میسازم که افسران جوان آمریکایی از طریق آن به آرامش میرسند
جای ماندن نبود دیگر و ساسانم هم باید دخترانش را برای آنشب حاضر میکرد , خدا حافظ تندی گفتم و راه افتادم . صدای ساسانم در راه بازگشت دست از سرم بر نمی داشت و هنوز هم گهگاه دائم در سرم تکرار میشود :
– از اون راه ها گنجعلی , از اون راه ها !
محمد نوری زاد:
دیروز مآمور پست برای من پاکتی آورد. گذرنامه ام بود. با نوشته ای که می گفت: تنهابرای یکبار خروج!!!
می گویم:
من، هم اموال دزدیده شده ام، و هم همه آزادی را میخواهم.
یکبار خروج برازنده ی خودتان است!
عجبا که خبرگزاری های ولایی، خبر خارج شدنِ مرا از کشور منتشر کرده اند.
سلام بر نوریزاد گرامی
چرا عجبا؟مگر از رسانه های نظام دینی انتظاری بجز دروغ پراکنی داشتید؟!در روز قدس سال 88 به همراه مردم معترضی که رایشان به هیچ انگاشته شده بود در راهپیمایی اعتراضی شرکت داشتم.انواع دسیسه ها و نیرنگهایی که تا پیش از آن به خاطر اعتقادات دینی مصداق بارز آن را عمروعاص می پنداشتیم از نزدیک دیدم.از به کار بردن باندهای چندمتری برای سرپوش گذاشتن بر شعارهای معترضان تا پرواز هلی کوپتر رسانه میلی بر فراز جمعیت برای جازدن حضور ملیونی مردم به جای راهپیمایان حکومتی که البته هر دو مورد با هوشیاری مردم خنثی شد.شبانگاه مجری خبر رسانه حکومتی تعداد معترضان که از میدان هفت تیر تا بعد از پارک لاله را اشغال کرده بودند چند ده نفر سلطنت طلب و منافق و غیره نامید!!این دروغگوییها باید برای شما عادی شده باشد بلکه برخی را بیداری لازم است که به خبرهای این رسانه های زرد برای به کرسی نشاندن سخنان سست خود دخیل می بندند.
موفق باشید
جناب نوریزاد
من قصدم دخالت در امور شخصی شما نیست،شما فرض کنید الان بشما گفته اند شما هروقت بخواهید می توانید به خارج از کشور سفر کنید،الان این مورد را غنیمت بدانید و به دیدن فرزندتان بروید ،مگر دیدن فرزند یا سیر و سفر به بیرون از کشور برای شما مطلوب نیست؟ کسی که شما را اخراج نکرده،بالاخره هرکس هر بار که بخارج از کشور می رود نیازمند مقدمات و مجوّز و کارهای رسمی است،من می گویم شما بسفرتان بروید و بازگردید تا مورد بعد،ببخشید که این را می گویم اما شما ظاهرا با اینطور واکنش ها و رفتارها تقریبا می خواهید لجاجت کنید و از خودتان یک قهرمان بسازید،اموالتان را که با همه فراز و نشیب های اداری گرفتید،حالا خودتان رفته اید به بیت رهبر نامه نگاری کرده اید گفته اند می توانید بسفر بروید،این چه رویکردی است؟ خوب فرصت دیدار با فرزندتان را غنیمت بدانید،کسی هم که اخراجتان نکرده ،حتی باختیار شماست آنجا بمانید یا بازگردید،ضمنا پیشنهاد می کنم حالا که می گوئید از روال عادی به آقای دکتر ملکی مجوّز خروج نداده اند،در مورد ایشان هم اگر راضی است از همین طریق نامه نگاری ببیت اقدام کنید،بلکه ایشان هم مجوز گرفت و با هم بسفر رفتید.
با احترام
————
درود سید مرتضای گرامی
سپاس از محبت شما و توصیه ی دوستانه ی شما
من اموالم را از اطلاعات گرفتم. اما اموالی که سپاه برداشته و برده هنوز پس داده نشده است. یک بار خروج یعنی آزادی قطره چکانی.
بازهم سپاس
.
آقای محترم , این مسائل بین خودتان و برادران سابقتان است , که همگی دست در دست هم تمام منتقدانتان را از همان قبل از سال ۵۷ کوبیدید و از میدان بدر کردید برای آنکه بر سر کشور آن بیاورید که آوردید . شما این مسائل را چرا برای ما تعریف میکنی برادر ؟ بما چه ؟ بازار گرمی میکنی برای خودت ؟ تو که گفتی چیزی برای خودت نمیخواهی از گشودن این بساط ؟ پس این تبلیغات برای کیست و برای چیست ؟ ما ارج میگذاریم کار شما را که ازجانیان و دزدان بردید ولی ما به “امامزاده” ای چون شما که به او متوسل شویم هم نیاز نداریم . بس کن از کرامات خود گفتن و امامزاده ساختن از خودت را . از خودت بیرون بیا برادر و بشو یکی از ما .
بعد از 40 سال تازه رسیدیم به دوره شاه. شاه آخرین سخنش این بود. هر کس نمیخواهد به او پاسپورت میدهیم برود
حسن/*: تلاطم بازار، دلیل اقتصادی ندارد.
مش قاسم: والله راست میگه. تلاطم بازار دلیل ندانم کاریهای حکومت/* اسلامی دارد. اینا اینکاره نه بودن و نه هستن و نه خواهند بود. ۴۰ سال آزگار چندین میلیارد دلار رو سوزوندن، هر آنچه که میتونسته به کار و خرد بیاد نابود کردن تا ملت و کشور رو به این روز انداختن. اینا خیال میکنن پول روی درخت سبز میشه و با دعای جوشن کبیر و ندبه ….. و این جور چیزا و امداد غیبی کار ملک و ملت پیش میره. پیش به سوی دلار ۱۲۰۰۰ تومانی. ای که مرده شور منقلابیون ۵۷ و اون منقلابشون رو ببرن.
/*: ک
سلام و درود
« . تا یک روز ساعت یازده صبح آقای معادیخواه به من گفت: حال آقای غفاری خوب نیست و فکر میکنم سکته مغزی کرده باشد! واقعاً نگران شدم. مرا که در بند 7 بودم به بند یک راه نمیدادند. به پاسبان بند 1 گفتم: «من و آقای غفاری هر دو روحانی هستیم و هر روز در حیاط با هم قدم میزنیم. سخت نگران حال او هستم. اجازه بده بروم و او را ببینم» آدم خوبی بود و گفت: «برو، ولی خیلی زود برگرد، والا برایم دردسر درست میشود!» آقای غفاری با جوانی به اسم صدر که پدرش از اقوام امام موسی صدر بود، همسلول بود. یادم هست عید بود و چپیها و مجاهدین صدای تلویزیون را حسابی بلند کرده و بزن و بکوب راه انداخته بودند! رفتم و دیدم آقای غفاری با حال بدی دراز کشیده و پنج شش قرص سفید هم روی زمین کنارش افتاده است! از دکتر که برای معاینه او آمده بود، قضیه را پرسیدم. گفت: ایشان سکته مغزی کرده و نصف بدنش فلج شده است! کنارش نشستم و گفتم: «آقا شیخ حسین! مرا میشناسی؟» با لکنت اسمم را گفت. دست راستش هنوز فلج نشده بود. آن را کمی بالای سرش آورد و متوجه شدم از صدای تلویزیون ناراحت است. داخل راهرو رفتم و گفتم: «مگر شما انسان نیستید؟ این بنده خدا دارد میمیرد! صدای تلویزیون را کم کنید» اول کمی صدا را کم، ولی دو باره زیاد کردند! به طرف در هشتی رفتم که بگویم باز هم پزشک بیاید که زندانبان گفت: چندین بار درخواست پزشک کردهایم، ولی آنها آخرش همین چند تا قرص را انداخته و رفتهاند! کاری از دستم برنمیآمد. به بند 7 برگشتم تا ناهار بخورم و دو باره به بند یک برگردم. وقتی برگشتم، به من گفتند: آقای غفاری را بردهاند! از درز آهنی هشتی نگاهی به داخل انداختم و دیدم ایشان را لای پتوی سیاهی پیچیدهاند و هفت هشت تا پاسبان هم دارند دور ایشان میگردند و میخندند! از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شدم، ولی امکان اینکه بتوانم کاری بکنم و عکسالعملی نشان بدهم، وجود نداشت. باز به حیاط برگشتم. کمی بعد دوباره از لای در آهنی هشتی نگاه کردم و دیدم ایشان در آنجا نیست. حدود سه ساعت بعد پاسبانی که با ما رفیق بود آمد و به من خبر داد ایشان را به درمانگاه بردهاند و در آنجا فوت کرده است. بسیار ناراحت شدم. فقط یک نکته را حتماً باید بگویم حرفهایی که درباره اره کردن، مته کردن، روغن داغ و امثالهم راجع به جنازه مرحوم آقای غفاری در زندان میزنند دروغ است. »
جناب سید مرتضای پژوهشگر که تا کنون چنین افسانه هایی را باور کرده اید، لطفاً در کار تحقیق و پژوهش ابداً به تبلیغات گذشته بسنده نکنید.
مطالب فوق اندکی از مصاحبه مرحوم شجونی است که ظاهراً قبل از کودتای 1388 صورت گرفته و بیشتر قصد داشته تاریخ انقلاب را بازگو و تکمیل کند و شکنجه کردن ساواک و شرایط سخت زندان را توضیح بدهد. اما متن فوق با فیلمی که بنده از ایشان دیدم بسیار متفاوت است. ایشان در آن فیلم اشارات تهدید آمیزی در خصوص شخصیت و نحوه سکته کردن مرحوم آیتالله غفاری داشت که ظاهراً تنها آقای هادی غفاری خوب منظورش را میفهمید زیرا تهدید میکرد که :بگذارید دهنم بسته بماند! جناب سید مرتضی باز هم طوری ایجاد شک و تردید کرده اید که گویا هیچ بعید نبوده ساواک پیرمردی را که سکته مغزی کرده و نیمی از بدنش هم فلج شده بوده را ببرد و سرش را با مته سوراخ و پاهایش را در روغن گداخته فروبرده و بعد اره کرده باشد!!!!!!
اینجاست که باید گفت :
سید گرامی خرس هم نمیتواند این افسانه را بخود بباوراند و عقل خرس هم این افسانه را قبول نمیکند . دروغ و تهمت در مورد شمر و یزید هم دروغ و تهمت است. تبلیغات چی های حرفه ای و کذاب چنان داستان اره کردن پاهای سرخ شده در روغن داغ آیت الله غفاری و سوراخ کردن سرش با مته برقی را با آب و تاب و جزئیات تعریف کردند که امر به خودشان هم مشتبه شد و باورشان شد که راست میگویند! صد البته که ذهن خالی ما را هم بکار گرفتند و به اغلب ماها هم باوراندند!!!
سلام و درود
خوب بود احاله به نامعلوم نکنی شفیعی گرامی و آن فیلم مورد نظر را لینک می دادی،بهر حال من غرضم این است که شکنجه گری ساواک شاه غیر قابل انکار است و نباید در نزاع های صغروی جوری تعبیر کنیم که این کبرای کلی و بدیهی را خدشه دار کنیم و شاه و ساواک جنایتکار او را برّه معصوم قلمداد کنیم،بحث در مورد سینما رکس بود نه مرحوم غفاری که در زندان شاه بود و شکنجه شد و همانجا هم مرد،من گفتم نمی شود باستناد چند نقل غیر معلوم الاستناد چهره شاه را منوّر کرد و او را برّه معصوم دانست و راحت آتش زدن سینما رکس را به انقلابیون نسبت داد.نیز مرحوم شجونی با اینکه از انقلابیون سابق بود و زندان زفته بود و شکنجه شده بود اما پریشان هم زیاد می گفت و من به بسیاری از مطالب خبری یا تحلیلی و تعبیرات او و ایراد داشتم حالا از این دنیا رفته است و دست اش کوتاه است و مایل نیستم در مورد مرده صحبت کنم،بهر حال این مصاحبه می گوید در مقطعی مرحوم غفاری را دیده است اما در همه آنات زندان و بازجوئی ها که اینها با هم نبودن و اصلا بند شان با هم جدا بود،بنابر این نه از عدم اطلاع شجونی نسبت به وضعیت جنازه او می توان ساواک را تبرئه کرد و نه با اتکاء به این نکته می توان ساواک و شاه را تنزیه کرد و گفت عقل خرس! هم اینرا قبول نمی کند،البته باید توجه کرد که خرس اصلا عقل ندارد! (شوخی) تا او را معیار تحلیل ها و صغرا کبراها قرار داد.من ضمنا متعجبم از شما که در صدد این هستی که ساواک شاه را تطهیر کنی،من نمی گویم باید نسبت دروغ داد اما جنایات ساواک چیزی نیست که قابل انکار باشد من که خودم در اوایل انقلاب یک جوان 20 ساله بودم و زندان شاه نرفته ام اما خیلی خویشان و بستگان دانشجو و مبارز در بین ما بودند که دستگیر شده بودند و شکنجه شده بودند برخی از آنها کف پای خود را بمن نشان داد که در روغن گداخته نهاده بودند،و ناخن یا دندان برخی را کشیده بودند اینها واقعیت داشته و من از شما متعجبم،بروید خاطرات زندان دیده های زمان شاه را ببینید،خاطرات مرحوم استاد مفصّل است،خاطرات دیگران هست،بنده یک وقتی در یک دندان پزشکی بودم یک پیرمرد روحانی در نوبت بود،آنروزهایی بود که بعد از سال 88 مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بسیار مورد اهانت و توهین تندروها بود و من از این موضوع غمگین یا عصبانی بودم و بحثی آنجا مطرح بود در مورد ایشان،آن آقای مسنّ روحانی که من او را نمی شناختم می گفت من در زندان شاه مدتی با مرحوم رفسنجانی هم بند بودم می گفت چون هاشمی خیلی فعال و جسور و دارای اطلاعات بود خیلی اذیتش می کردند برای حرف زدن،می گفت او را می بردند و در بازجوئی آنقدر کابل به کف پای او می زدند که وقتی او را میاوردند پاهایش آش و لاش بود و می گفت از شدت تورم پاهایش مثل این متکا گرد های قدیمی ورم کرده بود.اینها اخباری متواتر است و اسناد جنایات حسینی های ساواک که به او دکتر می گفتند هست اینها ناخن می کشیدند تنقیه می کردن طرف را ،شما با اینکه از چپ های مبارز قبل بوده ای چرا می خواهی اینها را تطهیر کنی عزیز من؟!
این تهدید مربوط به هادی غفاری هم استدلال تامی نیست برای اینکه هادی غفاری بعد از 88 مثل نوریزاد خودمون بشکه بسرش اصابت کرده بود! و می دانی که شجونی آنطرفی بود بشدت و بشدت متعصب،مقصود او از این که بگذارید دهانم بسته باشد لزوما نمی توانسته این بوده باشد که در مورد پدر هادی غفاری چیزی بگوید آنرا که در آندو مصاحبه گفته است و من لینکش را خودم دادم،این ممکن است تهدید بگفتن چیزی در مورد خود هادی باشد بنابر این زین الدین جان تمسک به وجوه ضعیف تر از تار عنکبوت شایسته نیست،و بالاخره بحث اصلی این بود که سینما رکس آبادان را راحت نمی شود به انقلابیون نسبت داد،انقلابیون مگر که بودند من تو و نسل اول و دوم انقلاب، بله انقلابیون مشروب فروشی را صدمه زدند،سر در برخی سینماها را آتش زدند اما اینکه یک سینما با سیصد چهارصد نفر آدم حی و حاضر را به آتش بکشند امر عادی نمی توانسته باشد البته برای امثال نوریزاد ممکن است ساده باشد که با استناد به سخن یک فرد روانی و آنرمال رویه خویش در تهمت زدن به انقلاب و انقلابیون را ادامه دهند اما روش انقلابیون دشمنی با مردم نیود،ممکن بوده این یک سانحه و تصادف غیر عمد بوده باشد و ممکن هم بوده و قرائن و شواهدی بوده که کار ساواک بوده برای تخریب انقلابیون و امکان برخورد با انقلاب مردم ایران و مع الاسف شما باستناد چند جمله فردوست (از نزدیکان شاه) می خواهی استدلال کنی که عقل خرس هم قبول نمی کنه این کار شاه بوده! خوب فرض کن کار شاه نبوده،اما چرا نمی توانسته کار ساواک باشه؟ بعد هم شاه آیا نسبت به زیر دست های خود مسئولیت نداشته؟
موفق باشید.
سلام و درود
بنده کوتاه شده فیلم اعترافات شجونی را در شبکه v. O. A صفحه آخر مهدی فلاحتی هم دیده ام. چون تنها گوشی کوچک و کم ظرفیتی دارم امکان ذخیره کردن مطالب بخصوص فیلمهای پر حجم را ندارم. شما فرموده ای مرحوم شجونی پریشان میگفت و به سر هادی غفاری بشکه خورد.فکر میکنی آنانکه هم اکنون خدای نا متعال مردم شده اند خیلی از آن دو بهترند؟ اصل مطلب حاکمیت این افراد روانپریش است که دارند سرنوشت مردم و کشور را رقم میزنند. شکی نیست که ساواک شکنجه میکرد، رذالت بخرج میداد، جنایت میکرد، حتی به بعضی از زندانیان سیاسی تجاوز جنسی هم میکرد.( از سیستم سرکوبی که شعبه ای از c. I. A بود چه توقع دیگری باید داشت. سید مرتضای عزیز منصفانه قضاوت کن ببین همکسوتهای حاکمت چکار کرده اند که حتی زندانیان سیاسی سابق و کسانیکه توسط میر غضبان ساواک شکنجه شده اند، حسرت همان اوضاع را میخورند.
واقعاً نمیدانی طبقات فرودستی که دچار افلاس شده و به زیر خط فقر فروغلتیده اند چه رنج طاقت سوزی میکشند؟ واقعاً نمیدانی افراد بیسواد و بی تخصص و بی فصل و بی فضیلتی که بر مقدرات مردم سوار شده اند با چه حرص و ریاکاری نفرت آوری خود را بر گرده مردم سوار و به چه ولع دوزخی ای غارت میکنند؟ اخبار دزدی و اختلاسها به شما نمیرسد؟ میدانی که امام علی( ع)فرموده است:هیچگاه ثروتی انباشته بر روی هم ندیدم، مگر آنکه در کنار آن حقی از دیگران ضایع شده باشد؟ در دوران ما آنانکه ثروت انباشته اند چه کسانیند؟ آنانکه حقشان ضایع و به فقر و فاقه و فحشا و گرسنگی و گور خوابی افتاده اندچه کسانیند؟
دوست دانشمند من، مواظب باش که روی لبه چه تیغ تیزی داری بندبازی میکنی؟!! نمیدانم چه رابطه قلبی ای با خداوند و چه تعریف و تصوری از داد و داوری او داری که اینطوری به توجیه رفتار ستمگران میپردازی و به مهلت کوتاهش اعتماد میکنی؟
اعتکاف به درد همین روزهای زندگی میخورد. با خودت خلوت کن و ببین داری با خودت چکار میکنی؟
سلام و درود شفیعی گرامی، بگمانم این سنخ بحث با شما بی فائده است برای اینکه شما نیز مثل امثال آقای نوریزاد یک عینک سیاه سیاه بچشم گذاشته اید و علم مخالفت کلیشه ای با جمهوری اسلامی برداشته اید،من موافق کجی یا انحراف یا اختلاس نیستم اما یکسره مثل شما بطور مبنائی همه چیز را تیره و تار نمی بینم،مشکل شما این است که ابتدا مخالفید بعد شروع می کنید به توجیه سازی برای مخالفت :اختلاس ها و ووو،اختلاس دوست عزیز هرجا بوده برخورد شده و می شود،لطفا با این الفاظ و لحن با من صحبت نکنید وقتی مبنای ما متفاوت است،من هم می توانم بگویم شما اعتکاف کن و با خود خلوت کن و ببین چطور با بدبینی صرف و کلیشه ای می خواهی یک نظام مردمی را سرنگون کنی،می بینی که اینطور گفتار به نتیجه ای نمی رسد یعنی کلی گوئی در نفی یا کلی گوئی در اثبات به نتیجه ای نمی رسد،شما مطلوبت مثلا نظام سوسیالیستی است و مطلوب بنده حفظ و بقای جمهوری اسلامی و تلاش برای پالایش آن است،در اینجا یا باید بحث در مبنا شود یا بحث در صغریات مورد دقت واقع شود،علی علیه السلام را نیز لطفا بخود اختصاص ندهید،علی علیه السلام نیز بر سر حفظ و ابقاء حکومت دینی که مردم با آن بیعت کرده بودند قاطع بود و در مقابل دشمنان کوتاه نمی آمد علی را که نباید فقط خلاصه کرد در این مسائلی که می گویید،مکتب علی مکتب است جامع و ذو ابعاد،علی علیه السلام نه سوسیالیست بود نه کمونیست،علی شاگرد پیامبر و عامل به قرآن و عدالت و احکام وحی بود به همه ابعادش و در این راه با دشمنان نظام دینی سه جنگ بزرگ کرد درواقع سه جنگ بزرگ به ایشان تحمیل شد بعد هم در این راه بشهادت رسید.ما الان فی المثل در مورد یک فقره سینما رکس آبادان بنتیجه ای نمی رسیم چطور می خواهی با اختلاف در مبانی با هم تفاهم کنیم، پس راه همین است که می بینید یعنی باید در فقره فقره از صغریات مسائل گفتگو و احتجاج کرد،و دچار خود حق پنداری و مطلق پنداری یکسره نبود بنابر این بحث های اخلاقی و کلی گوئی و موعظه از موضع بالا و خود حق پندارانه را رها کنید و هرگاه مثل بحث مربوط به رکس بحثی پیش آمد فقط باید احتجاج کرد و از قبل کسی را نباید خاطی مطلق دانست،نخیر تفاوت بنده با شما این است که شما خواستار سرنگونی نظام اسلامی هستی بنده خواستار بقاء و اصلاح و پالایش آن در این صورت نمی شود شما از یک موضع بالا خود را و روش خود را درست بدانید و دیگری را موعظه کنید.
موفق باشید
سید مرتضی با سلام شروع و با توهین به شخص و نه نظر من، تمام کردی در ارتباط با شعار پوچ و بیهوده و ضد انسانی و وحشیانهٔ “اسرائیل باید از صفحهٔ روزگار محو شود” از شمای مومن که بیصبرانه در اشتیاق بهشت میسوزی چون دنیا از آب بینی یک بز زکامی هم برای شماها بی مقدار تر است لابد ! با درود شروع میکنم و شما را بعنوان شخص، کاملا مجزی میدانم تا آن باورهای شخصی شما که دیگر محل اعتبار و اعتنا و احترام نیستند آنگاه که حضور نامبارک خود را در حوزهٔ عمومی چون بختکی بر جامعه تحمیل میکنند و از باور بعنوان موضوعی کاملا شخصی، اسباب و ابزاری برای تیره روزی و راه انداختن حمام خون و به اسارت گرفتن جامعه استفاده می کنید. هیچ دینی در درازنای تاریخ هیچ کشوری حکومت نکرده که موجبات اسارت و فلاکت و عقبگرد آن کشور را فراهم نکرده باشد. سید مرتضی آمار یک ” علم “است و نه دروس حوزوی که به هر چیز ربط داشته باشند با علم بیگانه هستند. در شهری با جمعیت ۱۶۵ هزار نفر که سی نفر در روز من دراوردی قدس، راهپیمایی کرده، دانش آمار ،حباب بودن تمام شعارهای پوچ شما را برملا میکند. خانهٔ بالای بالای شرکت کنندگان در نماز جمعه تهران را که حساب کنی ۲۰ هزار نفر هم نمی شود یعنی حتی خیل عظیمی از سپاهیان و بسیجیان هم شرکت نمی کنند. این یعنی از هر ۴۰۰ نفر تهرانی فقط ۱ نفر در معرکه گیریهای نماز جمعه امثال جنتی که تا خرخره در باتلاق متعفن قرون وسطی روزگار میگذرانند ، شرکت میکنند. و آنوقت شما میخواهی این را به عنوان سند افتخار و اقتدار به رخ کی بکشی در این سایت؟ فکر میکنی با کی و با چه قشری طرفی؟ اینهمه اسناد خیانت و غارت و حمام خون و تزویر و دروغ و ریا و فروختن مملکت به روس ها و…و … و اینهمه نعرهٔ مستانه زدن و از انسانیت و وجدان داد سخن سر دادن؟
زمستون بود و اخونده از شیراز حرکت میکنه بره گچساران نزدیکای گچساران ماشینش خراب میشه یه کامیون سوارش میکنه چند دقیقه که میرن کامیون پنچر میشه!
راننده پیاده میشه لاستیک عوض کنه میبینه خیلی سرده میاد بالا در یه شیشه رو باز میکنه دو قلوب میخوره وپیراهنشو در میاره میره پایین و مشغول میشه!
اخونده نگاه میکنه میبینه راننده توی برفها داره عرق میکنه و اون توی ماشین با کلی لباس داره میلرزه از راننده میپرسه مگه تو سردت نمیشه ؟
راننده میگه : رازش توی اون شیشه هست که خوردم!
اخونده میگه : مگه چی داخلشه ؟
راننده میگه : عرق!
اخونده میگه : بده منم بخورم از سرما مردم!
راننده میگه : مگه شما نمیگید که پیغمبر خوردنش رو حرام کرده ؟
اخونده میگه : پیغمبر خوردنش رو توی گرمای عربستان حرام کرده نه سرمای گچساران!
سلام اقای نوری زاد نظر یکی از مقامات امنیتی در مورد دستگیرشدگان اعتراضات.دی ماه ۹۶ برایم خیلی جالب بود ایشان
گفته بود ۹۸٪ بازداشتیها در آموزههای دینی ضعف جدی داشتند،…..!
جالب است اما بنظر من حقیقتا کسی که به این درک از دین رسیده که به شما بگوید:
«اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین» در دیدهی من از علامه طباطبایی اسلامشناستر و از آیتالله بروجردی مجتهدتر وازهمه ی ایت اله های عالم وادم سرتر است! سپاس
.
جناب نوری زاد گرامی
بعد از نوشتن نامه انتقادیم به رهبر، پرونده جدیدی برایم گشوده شد. در آن نامه گفته بودم در این سه دهه که رهبر بالاترین مقام سیاسی ایران بوده، شاهد موارد متعدد رفتارهای غیر دمکراتیک، نقض حقوق بشر و سلب آزادی بوده ایم. کمترین مسئولیت ایشان، پاسخگویی است. توضیحات ایشان ممکن است من معترض را قانع کند که اشکال کار از جای دیگریست اما شکایت و پرونده سازی نه من را قانع میکند و نه ساکت. همانطور که در ابتدای آن نامه هم پیشبینی کرده بودم بازداشت و زندان محتمل است اما کارساز نیست. ابتدای هفته آینده به بازپرسی خواهم رفت و همراه وکیل بزرگوار و استاد عزیزم جناب دکتر رشیدی نه از خود بلکه از آزادی بیان دفاع خواهم کرد اما به قول دکتر شریعتی حسرت شنیدن یک آخ را بر دلشان خواهم گذاشت. به امید نهادینه شدن آزادی بیان.
آقای نوری زاد
از آخوندی پرسیده شد چند فرزند کافی است؟
حضرت فرمود، فرزند هر چه بیشتر باشد بهتر است، پرسیده شد حاج آقا، آن وقت با ازدیاد جمعیت چه خاکی بسر کنیم؟
آخوند پوزخند زد و گفت در کشورهای اسلامی ازدیاد جمعیت پیش نمی آید، چون :
عده ای در کودکی از بیماری و گرسنگی و بی پدر و مادری خواهند مُرد،
عده ای در دوران بلوغ از افسردگی دست به خودکشی می زنند،
عده ای را به جنگ علیه دشمن می فرستیم و آنجا به حول و قوه الهی شهید می شوند،
عده ای را به نام قاچاقچی به دار می آویزیم،
عده ای را تا ابد در زندان و حصر نگه میداریم تا خودشان بمیرند،
عده ای را می فرستیم برای زیارت کربلا تا تعدادی از در آنجا تلف و یا مفقود الاثر شوند،
عده زیادی را هم به تبعید اروپا و آمریکا روانه می کنیم که در همانجا بپوسند و بمیرند…
دیگر چیزی باقی نمی ماند، جماعت/// ماند و حوضشان و پول های فروان نفت.
سلام و درود
بسیار عالی است. گاهی همین لطایف و جُکهایی که مردم میسازند بیشتر از دهها مقاله تخصصی مطلب و معنا دارند.
مطلب ارسالی شما هم یکی از آنهاست.
امام جمعه ای که هفته ای یک بار شکر میخورد. فرموده که هرکس سه بار بدون عذر در نماز جمعه حاظر نشود باید خانه اش را برسرش ویران نمود؟احمق از گرسنه تا سیری نا پذیر یت را بی خیال؟ از بالا نگاه کنیم جناب ولایت موقت تابحال؟ باید بیش از یکصد بار خانه اش را بر سرش خراب میکردیم .بقیه پیش کش
دستمال دارانی امثال تو. بی شعور. مردم خودشان تصمیم میگریند که با شما جهنم را تجربه کنند. ؟یا بدون شما بهشتی بسازند.
شوربختانه مسندنشینان چنان ازبرج وباروی بلورینه شان به پایین مینگرند که فاجعه آفریده خود را نمی بینند؛ فریادها را درگلو خفه می کنند وچشمها را کور و گوشها راکر می خواهند ولی درهرجامعه ای زنان و مردانی هستند که نه میتوان کورشان کردونه کر ؛ فریادشان هم از گلو به بیرون میزند ودرگوش مردمان می پیچد ؛ برخی زنان حقوقدان هرگز دست از مبارزه نه تنها برنمیدارند که جامعه ی آفت زده را برای رهایی ازدست شته های ریز ودرشت به خودمیاورند تابا سمپاشی از بلای افت زدگی به رهانند .
خانم ستوده زنی دلیرواستوار وحساس دررویارویی باتبعیض وزور وتندگویی
است ؛ البته که استبدادزدگان دین مدار اورا برنمی تابند وبه بندش میکشند.
حقوقدانان وروزنامه نگاران بیشترین مبارزه علیه استبدادوخودکامگی نظام را بدوش های پُرتواناشان داشته ودارند وبی گمان تا به کرسی نشاندن اندیشه رفع تبعیض ازهرگونه که دیده میشود راه مبارزه را دنبال خوهند کرد .
پایه های دمکراسی را این دو ستون درایران پی ریزی کرده اند وپدافندش را نیز دردست دارند ؛ هرگز از پای ننشسته و نمی نشینند تااین سرزمین را از چنگ غارتگرانی که تنها بر مسندهای آلوده نشسته وسفره شان را گسترده اند برهانند .
گیتی پورفاضل
۲۳خرداد۹۷
جناب نوری زاد
فیلم بسیار عمیق و زیبائی را که ساخته اید و در کانال تلگرام خود گذارده اید دیدم،
و در لحظه لحظه ی آن شکوه صفا و صمیمیت شما را با تمام وجود حس کردم، و به وجود نازنین شما برای ایران و انسانیت و هنر و اخلاق و آزادگی بالیدم، و به یاد دوستی افتادم که از شما میخواست به رمان نویسی بپردازید، که اگر چنین کنید از مشهورترین رمان نویسان جهان میشوید، و شما گفتید مسئولیتهای اجتماعی اجازه رمان نویسی نمیدهد.
من در طول و طی فیلم
صدای نفسهای شما را می شنیدم،
که چگونه برای به تصویر کشیدن ارزشهای انسانی
از هنر فیلمسازی سود جسته و مستندی ساخته اید که اگر در فستیوالهای فیلم جهان به نمایش درآید، قطعا تعظیم و ستایش بینندگان و جهانیان را بهمراه خواهد داشت.
البته فیلم مذکور
فقط یک فیلم زیبا و عمیق نیست،
فریاد بلند بزرگمردی ست که در تاریخ ایران بی نظیر است، و در عین شجاعت و شهامت بی مانندش، برای مظلومان برادری سخت کوش و صمیمی و صادق است، که نه تنها بودنش در کنار هر مظلومی به آنها امنیت و آرامش و امید و اعتماد به نفس میدهد، بلکه راه چگونه زیستن را نیز به آنان می آموزد.
خوشا به سعادت شما…
که عمر کوتاهتان را به بلندای تاریخ پیوند زده اید،
و نام پرافتخارتان را نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای بشریت جاودانه کرده اید.
تاریخ ایران زمین
هرگز شما را فراموش نخواهد کرد،
و شما برنده ترین قهرمان عرصه ی مبارزه
برای ارزشهای انسانی در این زمین و زمان هستید.
درود خدا به روان پاک پدر بزرگوارتان که
عقل و علم و عدل و اخلاق را به شما آموخت،
و درود بی پایان به مادر شریف و شجاع شما،
که شهد شرافت و شجاعت به کامتان ریخت.
من در مقابل هنر و همت و آزادگی شما سر تعظیم فرود میآورم، و خدا را سپاسگزارم که چنین استادی را سر راه من و ملت ایران قرار داد، تا دیگر کسی نتواند نتوانستن را عذر نرفتن قرار دهد.
برای شما و خانواده و مادرگرامیتان
سلامت و سرافرازی و پیروزی آرزو میکنم،
و مطمئن هستم که پیروز بزرگ این مقطع تاریخی شما هستید.
سلام و درود
بیگمان آقای نوریزاد مرد هنرمند و با فضیلتی است. اما شما با این ستایشهای شورانگیز و غیر عادی دارید
از ایشان بُت میتراشید. چهار دهه است که توسط بتهایی که تراشیدیم و مترسکهایی که مسلح کردیم عذاب و شکنجه و جان بسر میشویم و داریم از گرسنگی و بیچارگی میمریم .
لطفاً بس کنید کافیست.
سلام و درود
به مطلب درستی اشاره کردی جناب شفیعی،چنین ریتمی متاسفانه در این سایت یک سکّه رایج است،برخی خیال می کنند محمد نوریزاد هرچه گفت و هر ادعایی کرد و به هر چیزی استناد کرد وحی منزل و بدون برو برگشت است،من فکر می کنم خود نوریزاد چنین اعتقادی ندارد که معصوم است یا نقد ناپذیر است یا هرچه می گوید باید دربست پذیرفت و از او بت تراشید،بنظر من تصادفا نوریزاد نیازمند نقد است ،حتی نقد شدید و چاپلوسی کردن و هرچه او گفت را تایید کردن نه مشکلی از گفتمان ایشان کم می کند نه مشکلی از مسائل اجتماع ما را..
کاکو این مطلبت رو صد بار خوندم ولی نمی تونم مثل سایر مطالبت باهاش ارتباط برقرار کنم! به نظر من جاده خاکی می زنی کاکو! خب کاکو اگه قرار باشه رژیم جمهوری اسلامی با خوب کردن اوضاع معیشت برای خودش آبرو بخره اصلاً چرا باید بره! خب می مونه ومثل کره شمالی توافق می کنه که مردمش از گرسنگی نمیرند! اینجاست که ارتباط برقرار نمی کنم! منم که اوضاع مالی خوبی ندارم دوست ندارم بیام رژیم را کله پا کنم اونم واسه معیشت تنها! من می گم باید قیامی بشه که دو روز دیگه خوشی زیر دل کسی رو نزنه و نخواد فیلش یاد هندوستون کنه! با معیشت تنها، شکم که سیر شد میشه همون آش و همون کاسه! اسمش رو بذاریم جنبه، ظرفیت، فرهنگ یا هر چیز دیگه ای مهم نیست، مهم اینه که قیام واسه ی شکم از اساس با قیام نکردنش یکی است! الان یه جوری شده تو ایرون موجود تاب برنداشته هم به زحمت می تونی گیر بیاری وای به اینکه واسه شکم ببریش توی خیابون!
هیولا ظالمی را حکایت کنند که سینه چاکان خود را مورد خطاب و عتاب قرار داد که از دشمنم یاد بگیرید که مرا با عناوین حضرت جناب… آقای… خطاب میکند اما شما گاه به “آغا یی” بسنده میکنید. دشمن من به اینکه به مراتب حضرت و جناب و …و… آقا رسیده ایم واقف است اما فقط انتظارات بیهودهای دارد که با ذات ما در تضاد است. حالا شده حکایت دوستان عزیزی و محترمی که به نقل از این هیولا چیزی میفرمایند. این بابا کجاش “حضرت آقای” هست، جز /// خود پرست، مقام پرست و جانی و غارتگر و عروسک خیمیه شب بازیهای روس ها؟
“روایت داریم که روز جمعه از عید فطر و قربان نیز بالاتر است”
امام جمعه اصفهان: روایت داریم اگر فردی سه هفته از روی بیاعتنایی نمازجمعه را ترک کند، باید خانه را روی سرش خراب کرد!
آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد: نمازجمعه یک واجب عینی است که روایت داریم اگر فردی سه هفته از روی بی اعتنایی نمازجمعه را ترک کرد باید خانه را روی سرش خراب کرد.
آفتابنیوز :
امام جمعه اصفهان گفت: روایت داریم اگر فردی سه هفته از روی بی اعتنایی نمازجمعه را ترک کرد باید خانه را روی سرش خراب کرد.
آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد در جلسه ستاد نمازجمعه اردستان اظهار کرد: در طول ایام هفته، روز جمعه از فضیلت بیشتری نسبت به روزهای دیگر برخوردار است. روایت داریم که روز جمعه از عید فطر و قربان نیز بالاتر است.
وی با اشاره به اهمیت نمازجمعه افزود: نمازجمعه یک واجب عینی است که روایت داریم اگر فردی سه هفته از روی بی اعتنایی نمازجمعه را ترک کرد باید خانه را روی سرش خراب کرد.
نماینده ولی فقیه در استان گفت: بنا به فرموده حضرت امام خمینی اگر انقلاب اسلامی هیچ کاری هم نکرده باشد و نمازجمعه را احیا کرده باشد کار بزرگی انجام داده است می توانیم به اهمیت نمازجمعه پی ببریم.
طباطبایی نژاد با بیان اینکه در کشور بیش از نهصد مصلی نماز جمعه هر هفته فعالیت دارند افزود: نمازجمعه یک کار فرهنگی بسیار ارزشمند است که هر هفته میلیون ها نفر تجمع میکنند و مسائل و مشکلات مختلفی را مورد بررسی قرار می دهند.
وی برگزاری نمازجمعه در هر شهر را امتیاز آن منطقه عنوان کرد و گفت: هر شهری باید این امتیاز را به نحو احسنت برگزار کند. حضور در نمازجمعه یک کار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که باید در هر مکان و مجلسی برای آن تبلیغ شود.
امام جمعه اصفهان تاکید کرد: نباید مسائل خط و خط بازی را وارد موضوع نماز جمعه کرد. اعضای ستادنماز جمعه در هر شهری وظیفه دارد اتحاد را در آن منطقه بین همه افراد و گروها ایجاد کند.
طباطبایی نژاد با بیان اینکه انسانها به معنی واقعی نباید زیر سلطه هیچ انسانی دیگری باشد تاکید کرد: اگر احترامی به یک مرجع و حتی معصوم هم گذاشته میشود به واسطه این است که وابسته به خداست. اینکه فردی بخواهد طرفداری انسانی باشد نشان از ضعف اوست.
منبع: ایسنا
سلام بر ناظران گرامی
خطر در بیخ گوش نظام دینیست اینان بی دلیل به دنبال مقابله با اسراییل و آمریکا می باشند.اگر با آن جماعت می شود با جینگیلی و فینگیلی و آه و نفرین به مقابله برخاست با مردم ایران چه باید کرد؟!پیشنهاد می شود سال بعدی اگر وجود داشت مراسم پرشکوه در جاده هراز یا چالوس برگزار گردد.
حضور پرشور و ملیونی مردم ایران در روز قدس.
https://youtu.be/pjGtFFJVl_E
پاینده باد ایران و ایرانی
برای دوستانی که ادعای نابودی اسراییل را دارند
سوره بقره آیات 47 و 122 : ای فرزندان اسراییل از نعمت هایم برای شما ارزانی داشتم و من شما را بر جهانیان برتری دادم یاد کنید .
سوره یونس آیه93 : به راستی ما فرزندان اسراییل را در جایگاه نیکو قرار دادیم و از چیزهای پاکیزه به آنان روزی بخشیدیم .
سوره الاسراء آیه104 : بعد از آن به بنی اسراییل گفتیم در این سرزمین ساکن شوید هنگامیکه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعی به آنجا میاوریم .
سوره الدخان آیه 30 : به راستی فرزندان اسراییل را از عذاب خفت آور برهانیدیم .
سوره الجاثیه آیه 16 : به یقین فرزندان اسراییل را کتاب و حکم پیامبری دادیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر مردم برتری دادیم .
کسی که کتاب دینی خود را بخواند و به آن عمل نکند مثل ———— و این چقدر تشبیه زشتی است (سوره الجمعه آیه 5 )
این نوشته مشتمل بر چند مغالطه است:
1-اسرائیل معادل قوم یهود نیست که محو و کنار رفتن آن بمعنای محو و نابودی یهودیان آن منطقه و سایر نقاط جهان باشد،این اولین مغالطه ای است که در نوشته شما وجود دارد پس مخالفت با رژیم جعلی،متجاوز و توسعه طلب اسرائیل مخالفت با قوم یهود و یهودیان نبوده نیست و آنجا در فلسطین می توان با مشارکت همه صاحبان آنجا اعم از یهودی و نصرانی و مسلمان یک دولت و حکومت منتخب مجموعه مردم فلسطین را ایجاد کرد و این معنای محو اسرائیل است.
2- آیات مورد اشاره در قرآن نیز آیاتی است که اشاره کرده است به پیشینه قوم یهود و امت موسی که امت فضیلت داده شده بر دیگرانی بودند که به موسی ایمان نیاورده بودند،و معنای این آیات برتری قوم یهود نسبت به امت های پس از خود نیست.
3- فرض کنید پذیرفتیم قوم یهود برتری مطلق داشته اند و دارند بر همه امت های پیشین و بر امت عیسی و امت محمد علیهما السلام،آیا برتری و فضیلت این قوم مساوی و مساوق است با اینکه هزاران سال بعد از حضرت سلیمان و موسی و انبیاء بنی اسرائیل و دگرگون شدن نسل ها در آن مناطق،یهودیانی از اتباع و ملل مختلف و پراکنده در جهان را جمع آوری کرده و با بیرون کردن صاحبان آن سرزمین و نسل های دگرگون شده حکومتی متجاوز و توسعه طلب ایجاد کنند؟! بعد از زمان موسی علیه السلام در این مناطق تحولات نسلی و ایمانی متفاوتی بوجود آمده است و با رسالت حضرت عیسی علیه السلام کثیری از قوم یهود دعوت خدا را پاسخ گفته اند و به دین مسیحیت در آمده اند علیرغم اینکه فلسطینی بوده اند و صاحبان آن منطقه بوده اند و بعد از رسالت پیامبر اسلام نیز گروه زیادی از مردم فلسطین با پذیرش دین اسلام از آیین یهود و مسیحیت عدول کرده و در سلک امت اسلام در آمده اند علیرغم اینکه باز فلسطینی و صاحبان آن منطقه بوده اند،بنابر این آن محدوده محدوده مردم فلسطین بوده است که تلفیقی از مسلمان و مسیحی و یهودی بوده و هستند،این چه منطقی است که کسانی ادعا کنند چون چند هزار سال قبل اینجا موطن حضرت سلیمان و داود و بعد موسی علیه السلام و امت آنان بوده است پس الان این محدوده فقط متعلق به قوم یهود است؟! ا کسی با مغالطه بقرآن استناد کند که چون قوم یهود بهترین و برترین مردمان زمان خویش بوده اند پس اکنون اینجا این حق هست که صاحبان مسلمان فلسطین آواره شوند و با تمهیدات قدرت های بزرگ اعم از زور و نفوذ در سازمان ملل،ملتی را آواره کنند و یک حزب توسعه طلب فاشیست را بر آن نقطه حاکم کنند؟
بعد شما فرض کنید آمدید با تمسک بظاهر قرآن برخی ساده لوحان را فریب دادید،آیا با آیات دیگر قرآن در لزوم اقامه قسط و قیام بقسط و نظائر آن چه می کنید؟ و غیر از آن با وجدان انسانی خودتان چه می کنید که مردم فلسطین و صاحبان آن سرزمین با زور و فشار نظامی و اقتصادی از آنجا آواره شوند تا یهودیانی از مناطق دیگر جهان بیایند وطن و محل سکونت آنان را اشغال کنند؟ وجدان شما چنین حکمی دارد؟..
سید مرتضی دوست عزیز
من هیچ مغلطه ای در نوشته هایم نبوده و تماما از قرآن مجید است .
در ضمن مگر قرآن ظاهر و باطن داره و از لحاظ وجدان انسانی ار من سوال نفرمایید این پرسش را از خدا بکنید که در قرآن آورده .
سید عزیز هر گفتاری به جای خود نیکو است برای مثال در جایی فرموده لا اکراه فی الدین و در جای دیگر فرموده کافران را هر جا دیدید بکشید .
موفق باشید
بردبار گرامی
من اشاره به اشکالاتی که در استدلال شما بقرآن وجود داشت کردم،برای رد یک استدلال و نقد کافی نیست که بطور کلی نقد کسی بخودمان را نفی کنیم بلکه روش درست گفتگو این است که بطور مستدل نقدی را که متوجه ما شده است نقد کنیم و پاسخ گوئیم.
نیز نقدی که من بنوشته شما داشتم بر این اساس نبود که قرآن ظاهر و باطن دارد یا ندارد،شما بظاهر قرآن تمسک کردی بنده هم همان ظاهر را توضیح دادم و اشاره به سستی استدلال شما کردم.با این وجود بله قرآن هم ظاهر دارد و هم باطن،هم تنزیل دارد و هم تاویل و لایعلم تاویله الا الراسخون فی العلم،در قرآن محکم و متشابه هست و ظاهر و نص هست که نص در دلالت بر معنا صراحت است و از ظهور قوی تر است،اینها حال بحث های مقدمات و علوم قرآنی است اما مطلب شما و نقدی که من کردم کاری به ظاهر و باطن قرآن نداشت ،آن آیات ظاهرند منتها قرآن را باید همه جانبه و با نظر به کل آن ملاحظه کرد برای اینکه خدای متعال در قرآن بروش عقلاء سخن گفته است و روش عقلاء این است که ممکن است اجزاء کلام متقدم و متاخر آنان بهم منعطف باشد،جایی بصورت عامّ سخنی بگوید و در کلام متاخر آن عمومیت را دائره اش را با تخصیص زدن ضیق کند (رابطه عام و خاص)،یا جایی به طبیعت مطلقی اشاره کند و در جایی دیگر آنرا قید بزند (رابطه اطلاق و تقیید)،جایی بمصلحتی حکمی را بصورت مدت دار وضع کند و بعد از گذشت زمان مصلحت آن حکم آن حکم را نسخ کند (رابطه ناسخ و منسوخ)،قرآن هم اینطور است لذا نمی شود در فهم قرآن به یک آیه تمسک کرد و بدون در نظر گرفتن سراسر قرآن و آیات دیگر به همه لوازم آن آیه که ممکن است در آیات دیگر تقیید شده باشد یا تخصیص خورده باشد یا حتی نسخ شده باشد توجه نکرد،در واقع اگر در مورد قرآن چنین روشی اعمال شود این می شود عدول از روش عقلاء در فهم کلام گوینده،اینها البته بحث های مفصل علوم القرآنی است که در جای خود بطور مبسوط با اقامه شواهد تبیین شده است و الان در مقام این بحث ها نیستیم،من فقط خواستم بگویم درست نیست که ما بخاطر اهواء سیاسی و مخالفت با سیاست های یک حکومتی که با آن مخالفیم برای لج بازی،خود را ملتزم کنیم به اینکه یک ظلم و یک تجاوز و یک غصب آشکار را بپذیریم و خود و دیگران را به آن تحمیق کنیم و از آن بدتر اینکه برای تئوریزه کردن آن بطور ناقص از قرآن سوء استفاده کنیم.
الان شما در همین تمثیلی که کردید باز اشتباه کردید و بدون در نظر گرفتن جا و مکان هر آیه آنها را با هم مقابل قرار دادید،لا اکراه فی الدین یعنی اینکه اساسا دین و پذیرش دین و بطور کلی اعتقاد اکراه بردار نیست،برای اینکه اعتقاد باصطلاح یعنی آن چیزی که گره بسته می شود به عقل و نفس انسان،چون اعتقاد از عقد مشتق شده است و عقد در لغت عربی یعنی بستن و گره زدن،و اعتقاد را اعتقاد می گویند برای اینکه گویا انسان محتوای یک گزاره یا یک تحلیل را با وارسی مقدمات آن بطور اتوماتیک می پذیرد،مثلا فرض کنید در باب اعتقاد جزمی به خدا،نه پذیرش آن و نه نپذیرفتن آنرا هرگز نمی توان بکسی تحمیل کرد،چون تحمیل نهایت بُردش تحمیل در مورد جسم و بدن انسان است نه روح و روان و عقل و منطق او،شما اگر چوبی بردارید و یک انسان دست بسته را با چوب و کتک وادار کنید به پذیرش خدا یا نفی خدا،نهایت این است که با زور و کتک و تحمیل و تهدید جسم و پیکر و زبان او را وادار به آنچه می خواهید کنید اما قلب و وجدان و عقل و باطن او هرگز تحمیل و اکراه نخواهد شد،در واقع لا اکراه فی الدین در مقام بیان این تحلیل است که پذیرش دین اصلا اکراه بردار نیست.
اما آیا دیگر که “مشرکان را هرجا دیدید بکشید” و نظائر آن،بحث جنگ است و بحث دفاع در برابر تهاجم کفار و مشرکان است،و بنده بارها گفته ام که در باب تحلیل مفهوم قتال و جنگ در قرآن آیات متعدد مطلق و مقیدی وجود دارد که باید همه آنها را با هم مطالعه و جمع بندی کرد،در قرآن فقط این آیه در مورد جهاد و قتال نیست،آیات دیگری هست که دعوت بصلح و معاهده می کند،آیاتی هست که مفاد آنها این است که “با آنها که با شما قتال می کنند قتال کنید”،و اینطور آیاتی که شما اشاره می کنید به آنها در سوره توبه در واقع مجوّز شروع در قتال با کسانی بود که در جنگ با مسلمین بودند و قصد نابودی مسلمانان و پیامبر بودند…بنابر این مقابل قرار دادن آیاتی مثل لا اکراه فی الدین در برابر آیاتی که دال بر مشروعیت جنگ با مسلمانان بودند کمال کم لطفی در فهم قرآن است.این بحث البته مبسوط است.
موفق باشید
آینده ما (۱)
بالاخره نه آقا کوتاه آمد و نه سردارانش و نه آن ها که در طول چهل سال “از دهان خودشان و زن و بچه هایشان گرفتند” و در دهان ملت همیشه گرسنه و دنبال آش نذری و قیمه پلو بدو گذاشتند کوتاه آمدند و از آن طرف هم ترامپ با مشاوره با سلمان فارسی های هنوز زنده که اطمینان کامل داده بودند از پوسیدگی نظام و همراهی برادران رزمنده مجاهد که قبلا در خدمت صدام بودند , جنگی در گرفت و از اطراف هم عربها و یهودی ها سرازیر شدند و کوبیدند و کوبیدند و کوبیدند تا سر زمین نوریزاد آزاد شد . ما هم که در گوشه ای خودمان را قایم کرده بودیم تا آبها از آسیاب بیافتد در زمانی که مناسب تشخیص دادیم , کمی گل و لای , به سبک عزادارن امام تشنه لب شهید مان , به سر و صورت مالیدم که کسی گمان نبرد که ما تا جان داشتیم در مقابل ترامپ و برادران مجاهد و سلمان فارسی ها نجنگیدیم . گشتیم و گشتیم به این امید که چند تا از مشتریان دائمی دکان نوریزاد و احتمالا صاحب دکان را نیز بیابیم و گپی با آنها بزنیم . چند ماهی وقت گرفت این جستجوی ما ولی خوشبختانه این جستجو ثمر داد که گفته اند “عاقبت جوینده یابنده بود” . خدمت صاحب دکان هستیم در بیابانهای اطراف شهریار که زادگاه ایشان است و کسی هم در طول جنگ هشت ماهه به خود زحمت نداد که خانه های ارزان قیمتش را با بمب های چند صد میلیون دلاری بکوبد .
ما : سلام آقای نوریزاد , ماشاالله همانطور جوان و رعنا مانده اید و غبار جنگ هم که گویا هرگز به دامانتان ننشسته . موها هم که مثل همیشه خدا دادی حنایی رنگست به کوری چشم آنها که نمیتوانند ببینند
نوریزاد : شما ؟
ما : گنجعلی هستم جناب نوریزاد
نوریزاد : ا گنجعلی تویی ؟
ما : خودمانیم
نوریزاد: این جا چه میکنی , چطوری تونستی پیدام کنی و چطوری راحت راهت دادند تا این جا هم بیایی ؟
ما : داستانش دراز است و ما هم از بذل سیم و زر دریغ نکردیم
نوریزاد : میدانم , ایرانی جماعت اهل فروش است
ما : خودتان چی؟
نوریزاد : ما هم یکی از آن ها گنجعلی
ما : تعریف کنید که چه شد که کارتان به این جا کشید و شما و افراد تحت امرتان اینجا چه میکنید
نوریزاد : از شما چه پنهان گنجعلی من فکر میکردم که بدون جنگ و خرابی و در کمال ادب کار پیش خواهد رفت و ما هم دست کم میشویم وزیر فرهنگ و سر و سامانی میدهیم به
وضع نابسامان فرهنگی سرزمینمان . در آغاز هم وعده هایی از برادران آمریکایمان گرفتیم و ماهیانه هم برای گذران زندگی پول خوبی میدادند و ما هم با جدیت دنبال کار بودیم و لیستیی از همکاران آینده مان هم تهیه کردیم ولی خوب نشد
ما : بیشتر توضیح دهید برای خوانندگان
نوریزاد : نشد دیگر , پس از هفت و هشت ماه گفتند که دیگر پول نداریم که به کسی بدهیم و هر کس باید خودش زندگیش را اداره کند و پرداخت پول ها را قطع کردند . هر چه هم گفتیم که بی انصاف ها ما لیست همکارانمان را هم تهیه کرده ایم گوششان بدهکار نبود و گفتند حالا , حالا ها ما خودمان با افراد آمریکایی و برادران مجاهد تحت امر خواهر مریم کشور را اداره میکنیم
ما : پس شما را هم رها کردند
نوریزاد : دقیقا
ما : وشماهم اینجا آمدید . خوب حالا این جا چه میکنید ؟
نوریزاد : خودت حتما حدس هایی زده ای گنجعلی
ما : بله ولی دوست دارم خودتان تعریف کنید
نوریزاد : بعد از اینکه پول ها قطع شد ما مدتی با صرف پس اندازمان و بعد هم با قرض و قوله زندگی کردیم ولی خودت میدانی که گرانی بیداد میکند گنجعلی , دیروز یه گونی صد هزار تومانی بچه ها بردند بقالی نیم کیلو سیب زمینی گرفتند
ما : بله میدانم چه خبر است ! این جوان های مسلحی که در اطرافتان هستند برای محافظت شما هستند ؟
نوریزاد : نه این ها را ما از همین اطراف جمعشان کردیم . کارشان دزی و مواد فروشی و دلالی محبت و آدم دزی بود قبلا . شدیم به قولی سردارشان
ما : سردار ؟
نوریزاد : بله سردار , ببین گنجعلی مابالاخره باید یه جوری شکممان را سیر میکردیم یا نه ؟ مملکت را هم که میبینی داغان کردند , حالا این جا که ما هستیم یکی از آبادترین نقاط کشور است تو شهر ها که فقط مخروبه هست و سگ و گربها و موش ها که کارشان خوردن مرده های کرم انداخته بود تا همین چند ماه پیش . کسی دیگه تو شهر ها نیست , از آن هشتاد میلیون مردم هم چیزی در حدود سی میلیون باقی مانده , بقیه یا کشته شدند زیر بمب باران ها و یا فرار کردند رفتند عراق و ترکیه و افغانستان و خلاصه کشور های اطرافمان و آنطور که شنیده ام هر روز آرزوی مرگ میکنند که از زجر زندگ کردن خلاص شوند .
ما : میدانم خودم , بگو این جا کارتان چیست
نوریزاد : آب از سر ما گذشته دیگر گنجعلی و شما هم غریبه نیستید , ما این جا تقریبا همه کاری میکنیم برای زنده ماندن , از آدم ربایی بگیر و فروش بچه تا فروش مواد و سرقت و دلالی محبت , شکم گرسنه که دین و ایمان برای کسی نمیگذارد گنجعلی . راستی دوستان دیگرمان را توانسته ای پیدا کنی ؟ مزدک , ساسانم , شفیعی , سید مرتضی , ……
ما : برات تعریف میکنم بعدا اگر این سربازانت راحتمان بگذارند و دائم مزاحم نشوند .
دنباله دارد
یخ کنی.تو اینقدر یخمک بودی خودتو به مهران مدیری نشون می دادی یخچال فرنگی!!!
گنجعلي جان تو رو به ارواحت قسم كه دنباله نداشته باشد ، درست است كه فصل بهار است و هوا گرم است ، ولي ما در سرماي فريزر زنده نميمانيم. قسمت ميدهم تا همينجا بس است ، دنباله اش را بيخيال شو ما طاقت سرماي فريز و يخ زدگي را نداريم ، خواهشن دنباله نداشته باشد ، عاجزانه تقاضا ميكنم بيخيال دنباله اش شويد و ما را منجمد نكنيد.، بقول نوريزاد،؛ باشه؟
تحریم یعنی چه.
از یک زاویه اگر به موضوع نگاه کنیم اثر تحریم ها معادل اعتصابات سراسری است . کمک می کند به اعتصابات سراسری. به طور مثال تحریم نفتی وقتی به طور کامل اجرا شود معادل خواهد بود با تعطیل شدن صنعت نفت کشور. همین طور است صنعت خود رو سازی و دیگر صنایع ریز و درشت.
چه نتیجه ای از این می توان گرفت.
برای من آیا کدام یک مطلوب تر است؟ هنگامی که آیندگان بگویند ملت ایران با کمک تحریم های خارجی توانست از پس یک حکومت سرکوبگر و وحشی قرون وسطایی اسید پاش! نجات پیدا کند یا این که بگویند ملت ایران روی پای خود و به طور مستقل با براه انداختن اعتصابات سراسری و مقاومت مدنی پیروز شد.
سخن من با هموطنانم این است که اکنون نوبت شما است . با سر زیر برف کردن و از زیر بار مسولیت شانه خالی کردن چیزی جز بد نامی برای ما به بار نخواهد آورد. رژیم دیکتاتوری فاشیستی آخوندی فضول زندگی خصوصی مردم در دنیای قرن بیست و یکم جایگاهی ندارد و به هر روی رفتنی است. رفتنش البته بدون هزینه نخواهد بود. حال اگر ما از ترس تحمل هزینه ها خودمان را کنار بکشیم چندان عاقلانه نخواهد بود. چرا که هزینه در هر صورت خواهیم پرداخت. گو این که اعتصابات سراسری و مقاومت مدنی بسیار موثر تر است و سریعتر به نتیجه می رسد و هزینه اش برای ملت بسیار کمتر است.
چهل سال است که عده ای از تیمارستان فرار کرده با شلاق بر ما حکومت کرده اند هموطنان. آیا برای ما مایه ننگ نیست تحمل چنین وضعی؟
آقای کارمند صنعت نفت جناب عالی که از نزدیک شاهد دزدی ها و زد و بند های ملایان هستی و می بینی جلوی چشمانت سرمایه کشور را چگونه تاراج می کنند همینطور نشسته ای دست روی دست گذاشته ای. اعتصاب نمی کنی. اشکالی ندارد. همینطور ادامه بده ولی بدان بزودی تحریم ها گسترده تر خواهد شد و خواه نا خواه کارخانجات یکی بعد از دیگری از کار خواهد افتاد ولی بد نامی اش بر شما خواهد ماند.
حکومت فاشیستی آخوندی جن گیر و رمال به مثابه درختی است زشت و نا جور با میوه های تلخ که باغ زیبای ایران زمین را به خود آلوده کرده و ریشه هایش درختان زیبا و گیاهان و گل های این باغ را خشکانده است. اکنون اما این درخت زشت پوسیده و خشک شده ولی با این حال هنوز پا بر جا است. دست های ما اگر به هم پیوند نخورد و تنه درخت را بر زمین نیاندازد بعید نیست وضع موجود سالیان سال ادامه یابد. چه کسی از این شرایط سود خواهد برد؟ ادامه وضعیت کنونی به صلاح چه کسی خواهد بود؟ همه می دانند چه هزینه هنگفتی ما در این چهل سال بابت سلطه تیماران روانی بر کشور پرداخته ایم. تا کی هموطن؟ تا کی؟
فکر می کنم علیرغم انتقادی که برخی دوستان به نوع نوشته های میهن پرستانه ساسانم این سایت به او دارند،تصادفا او با ایفاء نقش سخنگوی وزارت خارجه امریکا نقش مهم و مفیدی برای جامعه ایران دارد،می دانید چرا؟ چون ساسانم بخوبی پرده از منویات دشمنان ایران خصوصا امریکای جهانخوار بر می دارد! ببینید سخنان فیلسوفانه او را:
“از یک زاویه اگر به موضوع نگاه کنیم اثر تحریم ها معادل اعتصابات سراسری است . کمک می کند به اعتصابات سراسری. به طور مثال تحریم نفتی وقتی به طور کامل اجرا شود معادل خواهد بود با تعطیل شدن صنعت نفت کشور. همین طور است صنعت خود رو سازی و دیگر صنایع ریز و درشت..”
“سخن من با هموطنانم این است که اکنون نوبت شما است . با سر زیر برف کردن و از زیر بار مسولیت شانه خالی کردن چیزی جز بد نامی برای ما به بار نخواهد آورد…”
“تا کی هموطن؟ تا کی؟”
(انتهی کلامه،رفع فی لوس آنجلس و تهران مقامه!)
خوب می دانید چگونه ساسان+م این سایت هم میهن پرستی خود را نشان داد و هم از آنسوی آبها به وطن و ملت خود خدمت کرد؟!
خوب معلوم است دیگر! هم منویات امریکا و ترامپ و بولتون و دگم ها و تندهای دولت امریکا و حزب جمهوری خواه از خارج شدن امریکا و تلاش برای تحریم ها علیه مردم ایران را واضح توضیح داد و در حقیقت آنرا لو داد! چون تصریح کرد که هدف امریکا و ترامپ بهم زدن نظم جامعه ایران و وارد کردن شوک روانی بمردم و بتعطیلی کشیدن و اعتصاب و بی نظمی در ایران است.
و هم میهن پرستی و عشق و علاقه خود نسبت بمردم ایران را بمنصّه ظهور رساند! برای اینکه زبان حال او و امثال او این است که :مردم ایران من ساسانم که اینجا (خارج از ایران) کیفور کیفورم و بقول جوونا کیفم کوک کوکه! ولی مردم ایران شما بمن و کیفوری من کاری نداشته باشید ولی رضایت بدهید که ارباب بزرگ (امریکا) هم شما و هم دولت منتخب شما را تحت فشار اقتصادی و تنگنا قرار دهند،عیبی ندارد شما مردم ایران له شوید و تحت فشار قرار گیرید چون اگر تحمل کنید زمینه را برای انتقال کیفوری من از اونجا به اینجا (داخل وطن) را فراهم میاورید! اصلا تحریم و فشار چه اهمیتی داره شما بالاتر از این آماده باشید که یکی از نظامیان امریکائی بعد از اشغال ایران توسط امریکا بیاد حقوق بشر امریکائی رو اونجا (توی ایران) پیاده کنه!
بقول بابا پنجعلی (نه گنجعلی! اشتباه نشه!) :منم میام!
حالا کی میگه ساسانم میهن پرست نیست؟!
سلام
مسئله این نیست که ساسان+م وطن پرست هست یانه. ایشان فردی بی مسئولیت است و هر عقاید و سلایقی میخواهد داشته باشد، مسئله اصلی اینست که نظام آخوندی با صدها هزار آخوند واقعی و آخوند نما و پامنبری خوان و مرثیه سرا و مصیب خوان و نوحه خوان و رمال و جنگیر که با خانواده ها و اعوان و انصارشان میلیونها انگل و بیکاره و بی هنر سیری ناپذیرند بدتر از هر دشمن خارجی با بی ناموسی و وطن فروشی تمام طبقات پایین را به ناموس فروشی و کلیه فروشی و خود فروشی وادار کرده و مصیبت خوان مصائبی شده اند که خود به سر ملت آورده اند. حیات ننگین آخوندها به پایان رسیده و دیر یا زود مغلوب جنایات و اشتباهات خودشان میشوند. نظام آخوندی چون شوروی سابق است که بدون دخالت خارجی یا مبارزات داخلی در زیر دروغهای تبلیغاتی خودش دفن شد و پوسید.
هیچکس هم کاری بکار آخوندها نداشته باشد بازهم نمیتوانند جلو مرگ محتوم خود را بگیرند. چپاول و غارتهای آنها نشان میدهد که بوی حلوای نظام به دماغ خودشان هم رسیده است. وقتی کشتی در حال غرق است پیش از همه موشها کشتی را ترک میکنند.
رجز خوانیهای اتمیشان هم به رجز خوانیها و تهدیدهای صدام حسین شباهت دارد ولی غربیها نه احمقند و نه ترسو و نه بیخبر از اوضاع نظامی و اقتصادی و به ستوه آمدن ملت ایران.
درود
اینروزها از درو دیوار خبر می ریزد. دیدار ترامپ باکیم جونگ اون ، حمله اسراییل به پایگاههای سپاه ، دیدار نتانیاهو با سران اروپایی، آتش کشیدن رای های مردم در عراق، ….آنچه بیشتر نمایان می شود تنها ماندن علی و حوض-ه اش است.
خوب جانم این جارو/اتم بستن به دم عاقبتش به این می رسد که به سو سو گفتن بیافتید دیگه. انوقت براندازان می گویند ره بر فکر آب نیست!؟
پس فرمان سو زیاد کردن برای چیست ؟
علت تحریمها همین سو گفتن ، او اولدرم یلدروم پامنبری و قاسم موشک بازی هاست دیگر.کیست که نداند، جز مقام عظما ی درعالم هپروت.
خوب نتیجه چیست؟ و تکلیف مردم چیست؟
نتیجه را می توان در نرخ طلا و دلار دید و تکلیف نیز روشن است و آن غاز چرانی ملت است. به کی ملت بگوید که نه سانتریفوژ می خواهد و نه شرکت در جنگ های نیابتی، نه غزه نه لبنان،نه عراق ، نه سوریه، نه حکومت آخوندی،ونظام فاشیستی آخوندی را چکار با جمهوریت و آزادی و استقلال ایران،بابا این خر ما از کرگی دم نداشت. ملت دنیا فریاد ملت را شنید و می داند چه می خواهد بجز حکومت آخوندی و کوران را با آفتاب چکار؟
آقای سید مرتضی شما قم تشریف دارید یا تهران, قابل بدانید خواستیم خدمت برسیم گفتم اگر قم هستید که حدود ساعت 8 یک روز درب صحن قرار بگذاریم و زیارت آنجا و هم دیدار شما و در حین زیارت و سیاحت هم که اندکی اختلاط نمایم و موضوعات هم که شکر خدا فراوان است. در ضمن من به سبب اینکه چندان بحثها را پیگیری نمیکنم از سایت یا ایمیل شما اطلاعی ندارم.
سلام
من سایت که ندارم،اگر مایل به اختلاط هستید از همین طریق موضوعاتتان را مطرح کنید.
چرا بحث ها را پیگیری نمی کنید؟ این سایت که سایت متنوعی است و از هرجنس که بخواهید در آن وجود دارد.
حاج آقا چرا از روبرو شدن با مردم ميترسيد ؟ شماها كه ماشااله كلي باديگارد داريد .
تازه اگر هم اتفاقي بيفتد كه شهيد ميشويد و هم آغوش حوري كه يك بوسه آن چند صد سال طول ميكشد .
درود
سید ، چه خبر است؟ ترس برت داشته و چون سپاه پاس داران فشفشه پران در سایت فشفشه پرانی می کنی! یک آخوند و این همه فشفشه؟
حتما افسوس می خوری که چرا این کاربران از دستت خارجند، تا باچند اتهام قلابی چون وزارت اطلاعات و سپاه فاشیستی تروریستی برمردم بیگناه، کاربران را نزد نرگس محمدی و یا آتنا دائمی و …. بیندازی؟و دم از دلیل و مدرک می زنی.
تعریف ساده آزادی : آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگری مپسند.
بدین معنا که ، نابرابری ، بی عدالتی ، بردگی،مریضی، فریب، دروغ، دزدی، مرگ، شکنجه، تهمت،زور،ظلم، غم را هیچ کس برخود نمی پسندد و برعکس برابری، داد،احترام، دوستی، راستی،شادی، مهربانی ، همیاری ،سلامتی و.. را همه آرزومندند .
زمانی که شما در محیطی از عصبانیت پرخاش می کنید :که مثلا می خواهید سر به تن فلان کس نباشد.یک تهدید است ، چه شوخی، چه جدی.تهدید کردن اصولا کاری غلط و گاه جرم است، زیرا خدشه وارد کردن به آزادی های فردی و اجتماعی واعمال زور و ایجاد ترس و ارعاب است. البته کار تروریستهای آخوندی از تهدید گذشته.
ملت ایران چهل سال است که با انواع تهدیدو ارعاب از جانب تروریستهای حکومتی روبرویندو هردم آن راتجربه می کنند / چون گشت ارشاد و زندان و شکنجه و پرونده سازی شهروندان.
هر گفته ای باری دارد، اینکه کودک، دیوانه، عاقل، فردی عادی، یا حکومتی آنرا اظهار کند.وشما که نماینده و پشتیبان و از اجزای حکومت هستید،در موردتهدید نابودی اسراییل خیلی شکر میل کرده اید و اینجاست که بایددهان شما ی فاشیست را بست. نظام تروریستی آخوندی غلط می کند که خود راملت ایران می نامد . نظام تروریستی ولایت فقیه هیچ وجه مشترکی با ملت ایران نداشته وندارد و دشمن ایران است.و مردم اینرا بخوبی آگاهند.
مردم از هزینه پرداختن برای اقدامات تروریستی شما سیرند و نه ولایت فقیه و نه اتم و نه برجام و جنگهای نیابتی و نظام فاشیستی تروریستی را خواهانند.
حاجیه ضعیفه فاطمه حقیقت جو: شروط این دومی عملیاتی شود.
مش قاسم: حاجیه ضعیفه، همین وجود پر ریای تو عملیاتی شدن شروط اونه. عشق میکنم که میبینم دستها یکی یکی رو میشه. حاجیه تابحال نماینده اصلاح طلبان بود در خارج، دستشو با دستور رو کردن که اینم استمرار طلبه مقیم امریکا. چرا دستور صادر شد که این یکی خودشو لو بده؟ چون اوضاع خرابه. از این طایفه شیادتر در دنیا وجود نداره.
برادران محترم سید مرتضی و سایر دوستانی که در این سایت به هر نحوی مشغول دفاع از مقامات کشور هستند:
مطلب حاضر در واقع سخن یکی از بالاترین مقامات کشور است که از بردن نام و مقام او معذور میباشم, و قسم یاد میکنم که عین واقعیت است, و از آن جهت که بدلیل اهمیت بسیار بالا خوف آن دارم که با دیده شک بدان نگریسته شود بر خود لازم میدانم که دایره سوگند را علاوه بر خدا و فرستادگان, به جان خود و والدین و برادران و خواهران خود نیز تعمیم دهم.
در واقع ارتباط سخن مربوط به فرد دیگری است (جناب رحیم پور ازغدی) که از این پس تمامی طرفداران نظام میتوانند به خویش نسبت دهند. یعنی زمانی که با آن جناب عالی مقام در نظام, مشغول صحبت بودبم بحث به برخی طرفداران دو آتشه نظام و افراد کشیده شد که تحت هر حالتی حاضر به قبول هیچگونه خطا و منکری بر رهبران و روسا نیستند, آن جناب عالی مقام که روحانی نیز میباشد چنین سخنی مطرح نمود:
“… اینها با طرفداری از تمامی اعمال و گفتههای ما, ما را به این وضعیت کشور کشاندند, دیدیم هر کاری میکنیم یا هر چیزی میگویم اینها بدون کمترین تفکر سنگ ما را به سینه میزنند… کار بجایی رسید که میدیدیم ما را به حال خودمان و اعمالمان واگذاشتهاند و هر کاری دلمان خواست کردیم و آب از آب تکان نخورد… اینها از ما مقصرترند و ما را به این روز کشاندند”
بار دیگر سوگند خود را بر صحت این گفته تاکید میکنم, و نیز توجه میدهم که مقام فرد مذکور بسیار بالاتر از آن چیزی است که ممکن است در نگاه نخست تصور کرده باشید.
خداوندا قسمات میدهم زمانی را بر من و مردم کشورمان عطا نما که آن جناب عالی مقام با زبان خویش این جمله را با مردم و طرفداران بی توجه ادا نماید, یا حداقل لطفی به ابن بنده حقیر عطا نماید و این نوشته را به هر صورتی که میداند تایید کند و به خدا سوگند که در وهله نخست به نفع خود و کشور و انسانیت است.
عیسای گرامی
رویّه من دفاع از اشخاص نیست،بلکه دفاع از حقیقت و تلاش برای رسیدن بواقعیات و حقائق است،و شما لازم است بتوانید در ذهن خود بین نقد و انتقاد به اشخاص، جریانها،رویّه ها و قوانین،با تهمت،دروغزنی،نسبت نادرست،اهانت و بهره گیری از هر ابزار برای تحقیر و کوبیدن امور پیش گفته تفکیک کنید.
ضمنا من دریافت درستی از مطالبی که ارائه کردید پیدا نکردم،برای من نامی که این بالا مطرح کردید یک فرد معمولیست که دهها ایراد به منطق ،گفتمان و لحن و بیان او وارد است و از نظر من او یک عالی مقام نیست،اما این جملات که: “..اینها با طرفداری از تمامی اعمال و گفتههای…”
عباراتی گنگ،نامفهوم و غیر مستند است،شما وقتی در فضای عمومی چیزی می نویسید،استدلالی می کنید،اشخاصی یا جریانهایی را نقد می کنید،سخنی نقل می کنید و به آن استناد می کنید لازم است از مبهم گوئی،ابهام آفرینی،نقل سخن غیر مستند یا دروغ پرهیز کنید و فقط بر مدعای خود احتجاج کنید و احتجاج و احتجاج، نیز موعظه کردن و نصیحت را به مقام و موقع خود واگذارید.
جناب عیسی
نیازی به قسم و آیه نیست. آن پریشان حال هم اگر نمی گفت اجماع عقلای جهان است که همه نظام های سلطه گر محکوم به فنا هستند. این همه متفکران جهان قلمفرسایی کرده اند بر اهمیت تقسیم قوا و نظارت نهاد های مدنی و روزنامه نگاران بر کار حاکمان. در یک کلام قدرت معادل است با فساد. اگر کنترل نشود و نقد نشود و مردم و روزنامه نگاران و صاحبان فکر و اندیشه آن را نقد نکنند فساد گسترده تر می شود و به اینجا می رسد که شاهدیم. کار ها که افتاد دست یک نفر یا یک گروه خاص نتیجه ای بهتر از این به دست نمی آید.
فرد مذکور که باید تحت مداوای روانکاو باشد البته کم لطفی می فرماید. نه این که نوری زاد ها نامه ننوشتند؟ کجی ها را متذکر نشدند؟ دانشجویان از بالای ساختمان به پایین پرتاب نشدند ستار بهشتی ها سر به نیست نشدند؟ مردم کم هزینه پرداختند ای بی شرف؟
اشکال از مردم نبود. اشکال از تو و دیگر پاچه خواران بود که کاری به کار مردم نداشتید. هر صدای انتقادی را سرکوب کردید. قاضی شرع بی شرف خبرنگار را به جرم انجام وظیفه و طرح چند سوال در جلسه مصاحبه مطبوعاتی جلوی چشم بهت زده حاضران محکوم به زندان کرد. تو کور بودی و خبرنگار را ندیدی و کر بودی صدایش را نشنیدی.
اخبار: سیف: گرانی سکه، روانی است.
مش قاسم: سیف و همپلکیاش و اولیش و دومیش و مرده و زندشون همشون روانی هستن.
با اجازه آقای نوریزاد محض اطلاع:
ایرانوایر برای اولین بار فهرست هزاران نماینده و مسئول در استانهای مختلف و راههای گوناگون برای تماس با آنها را در یک بانک اطلاعاتی قابل جستجو منتشر میکند.
دلیل انتشار این فهرست ایجاد ارتباط مستقیم بین مردم و نمایندههای خود در مجلس و شوراهای محلی و همچنین مسئولین محلی در سراسر کشور است. این بانک اطلاعاتی نتیجه تلاش چند ماهه همکاران ایرانوایر در داخل و خارج ایران است. در حال حاضر نام و راه تماس با ۳۵۱۵ مسئول و نماینده در این فهرست ثبت شده. این فهرست به هیچ وجه کامل نیست و با وجود تلاشهای ما، قطعا نام بسیاری از مسئولان و نمایندهها یا جا افتاده و یا به اشتباه ذخیره شده است. شما می توانید برای بهتر و کامل شدن این بانک اطلاعاتی به ما کمک کنید.
به این منظور میتوانید نام، شماره تلفن و همراه یا ایمیل مسئولان و نمایندگانی که نامشان در فهرست نیست و یا اطلاعات آنها نیاز به به روز رسانی دارد را به این آدرس Shoma@iranwire.com ارسال کرده و در تکمیل هر چه بیشتر این اطلاعات همراه ما باشید.
این فهرست بخشی از پروژه جدید ایران وایر با عنوان «آن سوی خبر» با هدف پیگیری سوالات و شکایات شما از مسئولان و نمایندهها در سراسر ایران است. همکاران و خبرنگاران ما در این پروژه، تلاش می کنند با پیگیری اخبار مختلف نقض حقوق شهروندی، مسائل شهری، اقتصادی، محیط زیست، کارگری، اجتماعی و غیره را در بخشهای مختلف کشور پیگیری کنند. همچنین در صورت نیاز، وکلای همکار ایران وایر، آماده ارائه مشاوره حقوقی به شما برای پیگیری تخلفات احتمالی هستند.
آدرس این فهرست http://www.ostanwire.com است، لطفا از آن دیدن کنید. برای ارسال نظرات خود و ارتباط با مسئولان وب سایت میتوانید به آدرس shoma@iranwire.com ایمیل بزنید.
اخبار: گروگانگیران در پاریس درخواست تماس با سفارت ایران را کردند.
مش قاسم: میخواستین درخواست تماس با سفارت سوییس بکنن؟ با اون برادرانی میخواستن تماس بگیرن که تجربه گروگانگیری دارن. یه روزی مردم دنیا با سفارت ایران تماس میگرفتن که از ادب و آداب و فرهنگ ما ایرانی ها آگاه بشن، حالا میخوان تماس بگیرن که درباره تجربه گروگانگیری.
سلام و درود
مرحوم پدرم، به من و دو برادرم که در عنفوان نوجوانی و جوانی گاهی بلند پروازی و گنده گویی میکردیم به طنز میگفت :
سه پسر دیوانه دارم، یکی در نظم، یکی در نثر و یکی در هر دو! (این «هر دو» بنده حقیر بودم که به بیماریهای لاعلاج نظم و نثر مبتلا شدم و بر خلاف، اخوان که شفا یافتند و دنبال زندگیشان رفتند، هرگز خوب نشدم و آن دیوانگیها تا کنون هم باقی مانده و هر روز بیشتر شدت میگیرد.) گاهی فکر میکردم که اگر خدای ناکرده، زبانم لال پس از سه قرن و اندی ، جوانمرگ بشوم، اجاق دیوانه ها کور و نسلشان منقرض میشود. آنوقت زندگی کردن در کشوریکه همه عاقل و خردمند ، و دارای ذهنی خشک و حسابگر باشند و ریاضی وار هر چیزی را بسنجند براستی خیلی دشوار خواهد شد و مردم نه سوژه ای برای جُک سازی خواهند داشت و نه موضوعی برای طنز! ( آیت الله حسنی که رفت، آیت الله جنتی هم دارد بکلی تمام میشود) و هر صاحب ذوقی نهایتاً به سرنوشت دوست خوب طنازمان جناب «گنجعلی» دچار، و زبان در کام و قلم در نیام خواهد کشید . ولی با ظهور جناب «فیلسوف بزرگ» بسیار امیدوار و دلم چون پروژکتورهای مدادی روشن شد.( البته کسی دیگر هم هست که خود را به شکل و شمایل تصویر نقاشی شده حضرت زرتشت می آراید و چون او خود را گریم میکند و خود را «حکیم ارد بزرگ خردمند بزرگ کشورمان» مینامد. آن حکیم «خر» دمند بزرگ هم، چون سقراط حکیم هیچ کتابی ندارد، دریغ از حتی چهار صفحه کتاب، یا نیم صفحه مقاله ، یا حتی ده سطر خط و کتابت! ولی جملاتی دارد که هر دیوانه ای را به وجد میآورد از قبیل:
خوب، نیک است و بد زشت است.
سرکه ترش و شیره شیرین است.
روز روشن و شب تاریک است.
شادی خوبست و اندوه بد است.
(هر تیکه ای از زمینهای مشهدش را هم که میفروشد و پول دار میشود کلی انعام میدهد تا کار بران فضای مجازی جملات قصار و کلام شیرینش که حاصل عقل چون شکرش میباشد را به تشنگان اراجیف برسانند) اما این جناب «حکیم ارد بزرگ «خر» دمند بزرگ کشورمان» که اسم اصلی اش «مجتبی شرکا» ، و نا مرسل رسولالله، و نا خوانده ملا، و به فوران عقل و حکمت مبتلا، شده و از خودش حکمت و جملات قصار حکیمانه ترشح میکند، کهنسالند و چه بسا قبل از این نگارنده (دیوانهٔ دوبله) ریق رحمت را سر بکشد و نمیشود به او دل بست که همچنان پرچم دیوانگی را افراخته، و تنور سبک سران را گداخته وچراغ جنون را افروخته و اجاق مجانین را سوخته (روشن) نگاه میدارد.
الحمدلله با ظهور حضرت اجل، اکرم جناب «فیلسوف بزرگ» که در ابتدای جوانی چون بادکنکی که بادش کنند با فلسفه باد شده، بسان مراجعی که به کار کمر شکن فتوا در، فرض در فرض در فرض میپردازند، شبانه روز آماده پاسخگویی به انواع سؤالهای ریز و درشت و شبهات فلسفی است، میتوان به ضرس قاطع گفت که چراغ دیوانگان ایران همچنان فروزان، اجاقشان روشن و نسلشان الی یوم القیامة همچنان دوام خواهد داشت . شیفتگی حضرتشان به آراء مثبت و نگاه خوشبینانه شان به آراء منفی (هزار ماشاءالله چون گربه مرتضی علی از هر طرف بیفتد چهار دست و پا فرود میآید و همه اش مثبت اندر مثبت است) و لقب بخشی سخاوتمندانه شان به حضرت خودشان ، مایه امید و نوید و دلگرمی هر دیوانه ایست. از امروز به بعد باید تاریخ بشر را به دو بخش اصلی تقسیم کرد :
1_تاریخ بشر قبل از ظهور فیلسوف بزرگ.
2_تاریخ بشر بعد از ظهور فیلسوف بزرگ.
گنجعلی خانه خمیر کجایی؟ اینهمه سوژه با پای خودشان آمده اند و تو در خوابی هنوز؟
جناب شفیعی
نگران فیلسوف بزرگ نباشید
اجازه دهید کارش را ادامه دهد.
من گفت و گوی ایشان را با کورس فراموش نمی کنم. بسیار نمکین.
من خودم سوالات زیادی از ایشان دارم ولی چون کمی خجالتی هستم موکول می کنم به دوستان.
اقاي ساسان خجالت چرا؟ هر چه ميخواهي بپرس حتي اگر بخواهي چون كساني كه فرياد وا اخلاقا و وا ادباي انها فضاي سايت را انباشته براي خنداندن سايرين مرا مسخره نيز كني باز هم ايرادي ندارد من در خدمتم
درود و سلام رفیق
تیر طنزت علاوه بر به قول خودت گفتنی جوانمرگ کردن فیلسوف بزرگ ،کمانه کرده و چند کشته و مجروح دیگه هم به جا گذاشته .دستمریزاد چطور طنز مینویسی؟
چکار به این فیلسوف بزرگ داری بذار بخندیم.
اقاي شفيعي من كي شما را مسخره كرده ام كه شما سعي در مسخره كردن من داريد؟ مسخره كردن من يا ديگري هيچگاه چيزي بر تو نمي افزايد شما سوال كردي و من جواب دادن ولي شما قصدت تمسخر من بود اين هم اشكالي ندارد ولي مسخره كردن ديگران سودي برايت ندارد شما سعي داري كه ثابت كني من فيلسوف بزرگي نيستم و فيلسوف متوسط يا كوچكي هستم خوب فرض كنيم مطابق نظر شما من فيلسوفي انقدر بزرگ نيستم اين ايا مسخره كردن دارد؟ شما چرا انديشه ات را از سطح فراتر نميبري و به اعماق نگاه نميكني ؟ شايد در عمق در و گوهر پيدا كني ولي قطعا در سطح جز كف و خس و خاشاكرچيز ديگري نميابي ، سعي كن تمسخر را از كلامت حذف كني تا سخنت رنگ و بوي فضيلت بگيرد زيرا تمسخر در كلام ارزش سخن درستت را هم از بين ميبرد و سفارش من به شما اينكه قدري عميق تر در درياي انديشه شنا كن انوقت اگر دستمايه اي براي تمسخر يافتي انرا بر سر من خالي كن دوست گرامي من.
با سلام به فیلسوف بزرگ
خوش به حالت که نخورده مست و نا خوانده فیلسوفی، آنهم از نوع بزرگش.
به جان عزیزت در این وانفسای گرانی هر مجلس مستی با نوشابه و ماست و چیپس و پفک و دعوت از هم پیاله دست کم 50000 تومان برایمان تمام میشود. نه که خیال کنی ویسکی و جانی واکر و شامپاین یا دستکم اسمیرنف مینوشیم، پول کارگری و زحمت کشی ما به این چیزها نمیرسد، منظورم همان الکل سفید 96 درصدی است که گاهی با آب و اسانس قاطی و در جشن و عروسی بجای ودکای روسی به ما میندازند و رویش نوشته شده غیر قابل شرب. با تحمل تمام تلخی و مخارج، آخرش هم از شدت مسمومیت سرمان گیج میشود و تلو تلو میخوریم و خیال میکنیم مست شده ایم. اما تو بدون هزینه و دردسر دایم مستی، خوش به حالت برادر که گرفتار مزاحمتهای عقل نیستی و مدام مست پاتیلی.
خدا وکیلی من چشمم شور نیست ولی چون همه فهمیدند که عقل نداری و دایم مستی ممکنست از حسادت چشمت کنند هر روز و هر شب کمی اسفند برای خودت دود کن.
و نيز انگاه گمجعلي و سايرين را خبر كن تا خردمند را هرگونه شما هجي كني مكرر قبل و بعد اسم من بنويسند و شاديتان را با تمسخر من تكميل كنيد.
در ضمن جناب شفيعي چگونه است كه شما تمسخر و توهين (كه شايد از ديد شما توهين باشد و نه واقعا توهين) به فردي كه ١٤قرن پيش ميزيسته را برنميتابي و مزدك را مدام به همين دليل نكوهش ميكني ولي خودت انساني حالضر و زنده را با تمسخر و ديوانه خواندن وي به باد توهين ميگيري و نصحيت هايت به مزدك را يكباره فراموش ميكني؟ نكند شما فقط توهين به اعتقادات خودت را توهين تلقي ميكني و توهين به بقيه را نه تنها نكوهيده نميداني بلكه سوژه نظم و نثرت نيز قرار ميدهي؟ و نزد شما تمسخر هر چه غير از مقدسات خودت مباح است تا حدي كه به خودت اجازه ميدهي شخص ديگري را صرفا براي خنداندن ديگران به سخره بگيري؟؟ البته مسخره كردن من چندان مهم نيست ولي ارتكاب ان از سوي كسي كه مرتب سعي بر اين دارد كه خود را داعيه دار اخلاق ادب معرفي كند و نصايحش در اين زمينه به ديگران در جاي جاي اين سايت نقش بته قدري بعيد مينمايد اميد كه شما اينگونه نباشيد و من اشتباه كرده باشم دوست گرامي من
سلام و درود
دوست عزیز طنز توهین نیست، طنز نوعی جراحی ذهن و روان است ولی بر خلاف جراحی که شخص را بیهوش میکنند تا درد نکشد یا کمتر درد بکشد، در طنز شخص را بیدار میکنند تا بیشتر درد را احساس کنند. در پستهای پیشین که جنااب دکتر نوریزاد مسئله حزب مؤدبان را مطرح کرد خیلی بیرحمانه اورا بباد طنز و انتقاد گرفتم. شما در اولین کلماتی که بکار بردی دو ادعای بسیار بزرگ کردی اول فیلسوف بودن و بعد بزرگ بودن. امیدوارم واقعاً روزی فیلسوف بزرگی باشی، ولی فلسفه دانشگاه و دانشکده دارد و باید سالها رنج تحصیل و خواندن و فهمیدن بکشی، وقتی هم واقعاً فیلسوف شدی بقدری متواضع خواهی شد که اصلاً خود را فیلسوف نمیدانی، وقتی هم فیلسوف بزرگ شدی از همیشه فروتن تر و خاکسار تر خواهی شد. دوست عزیز فیلسوف به دنبال لقمه های مثبت نمیگردد.
اینکه اینهمه در باره ات نوشتم به خاطر ارزشی و اهمیتی بود که برای شما قائل شدم.
سید مرتضی شما آزادی که بگویی ” بله اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود” اما اگر اینرا بنام و نمایندگی از ایران و ایرانی بگویی بسیار بیخود میکنی،چون ایران و ایرانی عضوی از جامعه جهانی است و مبنای حضور در جامعه جهانی تمدن است و نه توحش. اگر باور داری اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود ، همین باور ،به شما وعده بهشت تضمینی را نیز داده است. منتظر چی هستی؟ راه ورود به بهشت رسیدن به بلندیهای جولان است و سوریه هم که کشور دوست و برادر.
سلام،بله من آزادم اینرا بگویم و می گویم :اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود،زیرا که بنای این حکومت بنائی جعلی و زوری است،و این سخن نه تنها سخن من و هر ایرانی دارای وجدان است بلکه سخن عموم انسان های با وجدان و آزادی خواه جهان است،و روشن ترین دلیل حسی و وجدانی بر انزوای سخن خودخواهانه ناشناس که تلاش کرد وجدان و انسانیت خویش را نادیده بگیرد و آنرا به ایران و ایرانی نسبت دهد،همین حضور با شکوه مردم ایران در راه پیمائی روز قدس است که اختصاصی نیز به ایران ندارد و اگر کسی خواب نباشد یا چشمانش را بر حقیقت نبندد می بیند که حتی در لندن و نیویورک و ناف اروپا و امریکا آزادیخواهان با وجدان حتی یهودی و نصرانی رژیم سفّاک،زورگو و توسعه طلب اسرائیل را محکوم می کند،ناشناس شما برو آسوده بخواب و لازم نیست خود را زبان مردم ایران بدانی،شما زبان عافیت طلبی کور،و زیر پا گذاشتن وجدان و انسانیت هستی،پس هرجا هستی آسوده بخواب،لالائی! پیش پیش!
—————–
پس هرجا هستی آسوده بخواب،لالائی! پیش پیش!
این نوشته آیا در شأن یک روحانی ست جناب سید مرتضی؟
.
سلام بر نوریزاد گرامی
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بداست
پاینده و سرفراز باشید
بله جناب نوریزاد این ادبیات دقیقا در شان یک روحانی بعد از انقلابه ! انقلابی که مردم کردند و اخوندها به سرقت بردند !
من الان شصت سالمه بیاد دارم در زمان سابق روحانیان خیلی قابل احترام بودند چون دستی در قدرت نداشتند و آن نیمه تاریک حرص و طمع و دنیا دوستی شان پنهان بود و اشتباهی که دیکتاتور سابق مرتکب شد این بود که همه صداهای مخالف را خفه کرده بود و عملا ما هیچ حزب و گروه و صدایی نداشتیم اما آخوندها منبرها را در دست داشتند و ابتدا با عوام فریبی حرف مردم را زدند ! عوام هم غافل از اینکه روحانیان ادامه تجاور اعراب به ایران هستند کشور را از چاله درآوردند و به چاهی انداختند که انتهایش معلوم نیست و چهل ساله که کماکان در حال سقوط ایم !
حالا این روحانی محترم سایت و امثال ایشان در قدرت دندان خون ریزشان میزنه بیرون ! میفرمایند اسراییل باید نابود بشه ! خیلی خوب یعنی دین ایشان اجازه میده که زن و بچه و مردمان بیگناه کشوری را نابود کنه به دلیل اینکه دولت آن کشور درست یا غلط دنبال منافع مردمان خودشه .
گاهی از سر کنحکاوی نوشته های سید مرتضی را میخوانم چیزی دستگیرم نمیشه چون مطالب ایشان دغدغه روز نیست و دروغهای حکومتی را باز نشر میکنه که فقط به آدم حس فرومایگی میده ! اگثر کامنتهای دوستان را هم به بیراهه میبره و همه یه جورایی دارند جواب ایشان را میدند . عجب داستانی است
خجالت بکش نوریزاد , دو رویی تا به کی ؟
آقای نوری زاد ضمیر ناخودآگاه شما برخلاف نوشته هایتان که روحانیت را چه و چه و چه می خواند روحانیان را یک سرو گردن بالاتر از دیگران می داند؛ و همین سبب شده است که بنویسید:« این نوشته آیا در شان یک روحانی ست … ».
جناب نوری زاد درود
شأن روحانیت ؟ واقعا توقع دیگری از یک روحانی آن هم شیخ قم نشین ! یعنی ملا مرتضی دارید یعنی بعد از این پنج شش سال افکار بسیار پیچیده !ّّ این شیخ قم نشین برای شما روشن نشده ویا تجاهل میفرماید . ؟
با درود ، سید گرامی ایا میتوانی توضیح دهی که چگونه کورش در 2500سال قبل یهودیان را در اسرائیل ازاد کرد ؟ هنوز که اسلامی وجود نداشت ؟ در تورات امده و نمیتوانی ان را ندیده بگیری !!! ایا این اسلامیون نیستند که میخواهند انجا را بگیرند؟
ربطی ندارد ایندو بهم ایران دوست،کورش 2500 سال قبل با توسعه قلمرو خود یهود را از اسارت قوم دیگری آزاد کرد،بعد بتدریج صاحبان آن سرزمین و با بعثت عیسی مسیح برخی مسیحی شدند،بعد با بعثت پیامبر اسلام گروهی نیز مسلمان شدند،ما می گوییم آنها که از گذشته تاریخ حتی پیش از کورش و بعد از کورش در آن مناطق متولد می شده اند و بوده اند آنها صاحبان این سرزمین بوده و هستند خواه یهودی مانده باشند خواه مسیحی شده باشند و خواه مسلمان،این یک حرف واضح است و امر پیچیده ای نیست.بعد چه کسی گفته است “اسلامیون”می خواهند آنجا را بگیرند؟ مقصودت از اسلامیون چیست؟ آیا ما ایرانیان مسلمان می خواهیم برویم قدس را بگیریم؟! چه کسی اینرا گفت؟ حرف ما این است که مالک سرزمین های اشغالی خود ملت فلسطین هستند خواه یهودی خواه نصرانی و خواه مسلمان،چرا باید ملت فلسطین و صاحبان آن سرزمین از آنجا اخراج شوند،و چرا باید اسرائیل بر خلاف قطعنامه های سازمان ملل با شهرک سازی اراضی اشغالی را توسعه دهد؟ چرا باید مردم غزّه در یک جای محدودی تحت فشار و تنگنا باشند؟ آیا اسرائیل به قطعنامه های سازمان ملل پایبند بوده است؟ شما قدری مطالعه کن و واقعیت ها را بفهم نه اینکه صرفا برای مخالفت با موضع حق جمهوری اسلامی وجدان و شرف و انسانیت را هم زیر پا بگذاری، وجدان انسانی شما چه پاسخی به این سوالات می دهد؟
بنام حق نابود کننده ظلم و فساد
قوه قضایی:
عطف به سخنان چندی گذشته آقای صادق آملی لاریجانی مبنی بر افشای باندهای فساد در این دستگاه مهم کشور اذعان میدارم که نامبردگان زیر یکی از باندهای مخوف در استان البرز و شهر کرج میباشند:
بازپرس رضائی- دادسرای دولت
قاضی محمدی- دادگستری کاخ شعبه 103 یا 106
نامبردگان یک باند مخرب با عواملی در حدود 8 عضو در دادگستریهای کرج بوده که علاوه بر آنان با تعدادی از ماموران و افسران نیروی انتظامی و همچنین عدهایی عریضه نویس هم کاسه هستند, آقای صادق آملی لاریجانی چنانچه عوامل فوق تحت نظر خود ایشان کار نمیکنند باید هر چه سریعتر دستور رسیدگی و تهیه مقدمات محاکمه و اشد مجازات برای این باند مخوف را صادر نمایند, لازم به توضیح است باند مذکور تاکنون با اخذ پول موجبات تضییع حقوق بسیاری از مظلومان به نفع عدهایی مجرم و دزد بوده و در این راه موجبات لطمات مالی, روحی و حتک آبرو و حیثیت و نیز آسیبهای فیزیکی و جانی گشتهاند, بسیاری از افراد با آبرو و با تحصیلات کشور فقط به دلیل نداشتن بنیه مالی در رشوه به این حرامیان به زندان و سلب حق و مال محکوم گشتهاند. همچنین بسیاری از معارضان و براندازان فقط با انگیزه احقاق حقوق و اجرای حد و مجازات بر قضات فاسد قوه قضایی و ماموران فاسد نیروی انتظامی به مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی مشغول هستند, و تا زمانیکه فساد در این ارگانها موجود باشد مبارزه و براندازی نظام را از اهم واجبات میدانند.
آقای صادق آملی لاریجانی یا عوامل و مشاوران ایشان از آنجهت که هیچ ارگانی در کشور پاسخگو یا مهیای احقاق حقوق آسیب دیدگان توسط باندهای فساد قوه قضاییه نیست و هرگونه طرح شکایت یا دادخواهی از آنان با انتقام مواجه خواهد شد لذا لازم به مطالعه در محتوای وبلاگها و سایتهای اینترنتی میباشند, و این یگانه راه موجود در معرفی این باندهای فساد در جمهوری اسلامی است. و نیز تمامی کسانی که به این باندها رشوه پرداخت نمودهاند باید معرفی, محاکمه و مجازات شوند.
در غیر اینصورت استیفای حق و مجازات باندهای فساد شامل قضات, بازپرسها, عوامل دادستانی و ماموران دستگاه قضایی و نیروی انتظامی و همچنین مدیران نالایق و فساد پرور این دستگاه بر عهده مردم و کلیه نیروهای سالم و باوجدان کشور خواهد بود. والبته محاکمه رئیس دستگاه قضایی نیز در دستور کار است.
کلیه مردم ایران, و تمامی اعضای سالم مانده از هر ارگانی در این کشور صرف نظر از عقیده و جبهه سیاسی موظف به استیفای حقوق مردم و برخورد جدی با عوامل فساد در قوه قضاییه که امروز فاسدترین ارگان کشور است میباشند. تا قوه قضاییه پاک نشود هیچ فرد و ارگانی در کشور مصون از فساد نخواهد ماند.
انقلاب 57 برای ایجاد فساد در کشور, تضییع حقوق مظلومان و دزدیهای وسیع نبود.
سلام بر آقای پاکنهاد گرامی
این قضیه آی دزد آی دزد هم در نظام اسلامی برای خود طنزیست.گند قوه قضاییه ایران آنچنان بالا زده و ملت ایران چنان از بوی تعفن چنین جای فاسدی به خشم آمده اند که آقای رییس قوه قضاییه را ناچار به چنین عوامفریبی های کودکانهخ ای کرده است.اول از همه ایشان باید پاسخ دهند قضیه 63 حساب شخصی خودشان به کجا رسید؟!سپس بگویند با پرونده هایی نظیر خاوری و بابک زنجانی و مرتضوی و سعید طوسی و..چه کرده اند؟!کل سیستم قضایی نظام دینی فاسد است و آنوقت این فرد معلوم الحال از کشف یکی دو باند فاسد می گوید؟!یعنی بعد از این همه چیز در نظام اسلامی بر سرجای خود بوده و شاهد فساد دیگری در نهاد مدعی عدالت نیستیم؟!
گر حکم شود که دزد گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند.
موفق باشید
این کلمه دزد را تعمدا گذاشته ام لغت صحیح مست است.دوستان ایراد نکنند.
سلام بر ناظران گرامی
واقعا جای اینگونه مقاله ها دیر زمانی بود که در رسانه های مجیز گو شده ای ایران خالی بود.چنوی پیش در جواب اظهارات آقای مروی معاونت ارتباطات حوزه ای رهبری که مدعی بود رهبری زندگی بسیار ساده ای دارند که از راه نذورات می گذرد مقاله مشابهی به سایت مشرق فرستادم و مشابه چنین اظهاراتی را در مورد رهبر خواستار شدم و چکیده آن این بود که ما امیدواریم رهبری بهترین زندگی ممکن را داشته باشند به خرج بیت المال ولی مجوز بازرسی نهادهای ثروتمتد زیردست خود رابدهند.بی اذن مردم اموال ایشان را حاتم بخشی نکنند و امانت دار خوبی باشند و…که البته همانگونه که انتظار می رفت انتشار نیافت.به هر حال این شجاعت سایت ایسنا را صمیمانه به آنها تبریک می گویم.
https://www.isna.ir/news/97032210308/همه-۲۹۰-نماینده-را-بفرستید-جام-جهانی
پاینده بتد ایران و ایرانی
این جملات را در کانال تلگرام جناب نوریزاد دیدم:
آیت الله سیستانی:
جمهوری اسلامی کمک های ریخته شده به صندوقهای صدقات را خرج کشور های دیگر میکند، پس، دادن فطریه به دولت وصندوق های دولتی حرام است.
آیت الله محمد نوری زاد:
از روی فتواهای من کپی کرده!
——–
منبع این خبر را ذکر می کنید؟
برادر محترم گویا شما روحانی میباشید بنده که تنها در دوست و آشنایان با تعداد کمی روحانی برخورد دارم بخوبی از شکایتهای آنان و از جمله محتوای جملات فوق آقای نوریزاد با اطلاع میباشم, حال تصور سخنان آیت الله سیستانی براستی برایم قابل تصور است, برادر عزیز روسای قوا و رهبر و مدیریتها در جمهوری اسلامی تمامی دار و ندار دین و دینداران را جارو کردند به همراه ذخایر مالی کشور تقدیم بیگانگان نمودند و اینها فقط برای جنگ افروزی به خیال خام خویش بازماندن بر اریکه کشور ایران, چنانچه ملبس به جامه روحانی نبودید عذر شما شاید پذیرفته بود ولی در حال حاضر سخنان جانبدارانه شما از نظام جمهوری اسلامی با هیچیک از احکام و اصول دین اسلام سازگار نیست و بیشتر جنبه ریا و منفعت طلبی در آن دیده میشود, برادر عزیز کسی مخالف نوشتهها و مواضع شما نیست و به قولی هر انچه دل تنگ شما اقتضا میکند بنگارید, ولی چنانچه یک بند سخن شما باعث سفت شدن مفسدان و جنایتکاران شود نیک بدانید در آن بخش از فساد و جنایت و ظلم بر هر احدی از مردم شریک خواهید بود و در دادگاه عدل الهی مستوجب جزا میشوید, نوشتههای کوچک شما میتواند باعث و بانی بساری از مفسدهها و جنایتهای آنی باشد و بی دلیل نیست که در اسلام تا آنحد بر تفکر بر اعمال و پذیرش مسئولیت هر عملی تاکید شده, و ادامه رفتار و اعمال و نوشتهها ملاک خوبی بر وجود ذات خدا و دین در نهاد هر فرد خواهد بود, که امید به عدم آن نباشد.
برادر محترم انسان در برابر فساد و ظلم به بندگان خدا مسئول است و در این راه به کمترین چیزی که باید توجه کند همانا مال و مقام و مادیات است.
نکنید که مبادا فردا بر سر خود و همسر و فرزندانتان درآید, نه از جانب مردم بدبخت بلکه توسط همانان که به مردم خویش ظلم روا میدارند.
من فقط از ایشان پرسیدم منبع این عبارت منتسب به مرجع بزرگوار آیت الله سیستانی حفظه الله چیست؟ سوال از منبع یک سخن اینها می شود که شما گفتی؟ بنده با دروغگوئی مخالفم هرچند تولید کننده یا ناقل آن مدیر این سایت باشد،شما،ایشان و دیگران اگر مخالف و منتقد باشید باید اساس کار انتقاد و مبارزه سیاسی خویش را بر پی ریزی دروغ استوار کنید؟سوال من این است شما الان مثلا اگر نقدی به امور مربوط به کمیته امداد دارید باید نقد خود به آن را بر سخن دروغ استوار کنید؟ من نگفتم آقای آیت الله سیستانی این را گفته اند یا نگفته اند پرسیدم منبع این سخن و این اسناد چیست؟ الان دو تا کامنت بالاتر مدیر این سایت با جانبداری از یک کامنت گذار که بمن اهانت کرده و یک مطلب سبک بی ریشه گفته و من پاسخ یاوه او را داده ام از من می پرسد پاسخ و احتجاج من در شان یک روحانی است؟ من از ایشان که اینجا در پیله نقش اخلاقی بودن فرو رفته است می پرسم:ما اگر در سیاست ورزی و نقد و مخالفت با حریف به دروغ که نه دروغها استناد کنیم این در شان ادعاهای ما در باب ادب و انسانیت است؟ در همین صفحه ایشان به بنده خدائی یک نسبت دروغ واضح دادند،کسی که قریب به 25 سال قبل طرحی را در مورد اسرائیل مطرح کرده است و الان آن طرح در سازمان ملل بعنوان یک سند نگاهداری می شود ما اگر بیائیم بخاطر مخالفت با او و نفرت از او به او بگوییم تو اینرا نگفته ای و تو دروغگوئی،آیا چنین نسبت دروغی یک فعل و کنش سیاسی و اخلاقی حاکی از صداقت یا شجاعت است؟ حرف من این نیست که نقد و ایراد به حاکمان و مسئولان یا رویّه ها و حتی قوانین در کشور ممنوع است حرفم این است که ناجوانمرد نباشیم و همچون مارکسیستها که هدف را توجیه کننده روش و وسیله می دانستند برای سیاست ورزی خویش به هر روش دروغ،ناجوانمردانه و غیر اخلاقی دست نیازیم.
آخه آی کیو مگه نوریزاد همچین چیزی رو از سیستانی آورده که ازش منبع خواستی؟؟؟یکی بهش چیزی گفته اونم جواب طنز داده.تو که ۰۰۷ این سایتی ازت بعید بود.
حالا آقا سید عزیز مگر مثلا منبع این روایت که امام عسگری فرزندی داشته و آن فرزند پسر بوده . آن پسر میشود امام زمان و بقول آقای دانشمند در بر و بیابانها زندگی مبکند و یا در سرچشمه اهل و عیال دارد و یا اینکه اسلام گرفتن گذرنامه برای زن را ممنوع کرده و از این دست موارد کجا است که دنبال منبع آین یکی میگردی؟..حرف که درست است و رئیس کمیته امداد هم تائید کرده!..حالا شما دنبال چی هستی؟ فرض کن نوربزاد بگوید یک شخص موثقی از دفتر ایشان اینرا به من گفته!..بی خیال شو سید جان..
اینکه منبع فلان خبر تاریخی چیست و کجاست بحث جدایی است بجای خود،بحث ها را نباید مخلوط کرد ،بالاخره در مقام استناد وقتی کسی به یک مرجع تقلید معاصر چیزی را نسبت می دهد و از آن برای کلیشه های سیاسی خود بهره می گیرد باید ملتزم باشد به اینکه منبع اخبار خویش را نشان دهد و از استناد سطحی و دروغ پرهیز کند خصوصا کسی که معمولا نقش واعظ اخلاقی ایفاء می کند و منادی ادب و تاسیس حزب مودبان است،در اینجا حتما باید هم خود ملتزم به راستی و پرهیز از دروغ و نسبت ناروا باشد هم مریدان غیر مودب خود را که در نوشته های بالا از ادب خروج کرده اند و متعصبانه برای او یقه پاره می کنند به جاده ادب و انسانیت و انصاف سوق دهد.
خوب فهمیدی عثمان جان؟
قاسم میرزایی نکو، نماینده دماوند در مجلس ایران، سفره افطاری خود را برای کارتونخوابها در کوچه پهن کرد.
عکس از پایگاه خبری جماران
https://bbc.in/2LHChkm
@bbcpersian
نماینده دماوند گدا پروری را رواج میدهد چه خوب است ازدزدیهای میلیاردری که حق همین خیابان خواب هاست سخن گوید وفریاد دزد دزد در مجلس و درکوی وبرزن سر دهد،مگر یک غذا درد ورنج خیابان خواب را کاهش میدهد هر فرد اگر 3 بار در روز غذا بخورد احتیاج به 1095 غدا ودوبار در روز 730 نوبت وغذا، همین افطاری هم از سفره مردم مستمند دزدیده شده، خب غذای یکبار توسط افطاری توسط قاسم میرزایی نکو تهیه شد از جیب همین مردم وبرای تبلیغ ولی مشت مرتضی گوید درکوچه یعنی کرامت انسانی در کار نبوده ، اینها به مسکن مناسب، به درمان و مواظبت دائمی احتیاج دارند نه یک وعده غذای تبلیغی صدقه سری برو مردک خجالت بکش وسم موش کش بخور تا گران نشده.
بادرود بر شما
چهار: پیشنهادم این است که خوانندگان و بازیگران و کارگردانان و هنرمندان صاحب نام، یعنی آنانی که مشکل معیشت ندارند و نگران کار و بی کاری نیستند، دست از کار بشویند. در اینجا از باب مثال، تنها به خوانندگان می پردازم. دیگران نیز بر همین روند پایه می گسترند. خوانندگانی چون استادان: شهرام ناظری، علیرضا قربانی، همایون شجریان، محمد اصفهانی، علیرضا افتخاری، سالار عقیلی، و… نامه ای ملایم و محترمانه بنویسند که: تا زمانی که شجریان و گلپا از حصر هنری خارج نشده اند، ما نیز به احترامشان نه می خوانیم و نه راضی به این هستیم که صدایمان از صدا و سیما پخش شود.
در فوق نوشته نوریزاد را در باره بهروز وثوقی، شجریان و گلپا مشاهده میکنید که امیدست بهروز از خواستگاری آمدن به ایران دست بردارد که سرنوشتی بهتر از حبیب خواننده و هنرمندان مستقل دیگر نخواهد داشت زیرا این رژیم هنر وهنرمند را نمیشناسد و برسمیت نمیداند وآنها که تصور میکنند هنرمندند ودر خدمت نظامند مطربانی خود فروخته اند که وسیله ای در دست جادویی آخوند ها هستند، بهروزها باید بدانند که سال40 عمر هنری آنها را جماعت آخوند به آتش کشیدهاند و فرارشان از ملک و مملکتشان دادهاند وتازه لفب لس آنجلسی هم به این قربانین نعلنگ دادهاند.
واما درین مملکت افراد وزن و توان خود را نمیدانند یا با رژیم یکجوری دست در یک کاسه دارند والا اگر همین فردا پزشکان ایران برای یک روز اعتصاب کنند وتنها بخش اورژانس به دادن سرویس ادامه دهد هم رژیم متوجه قدرت آنها میشود و هم مردم احمق و دسته دانا در میابند که کشور به دکتر ومهندس واستاد احتیاج دارد نه آخوند مفت خور و مفتگو.
تحصیل کردگان مقیم ایران وخارج بلحاظ سکوتشان در این آشفته بازار آخوندی مسئولند ونسبت بمردمشان وکشورشان تکلیف دارند، هرگز چنین نبوده که این قشر قدمی در جهت بهبود اوضاع بردارد.
اعتصاب سراسری پشت رژیم، سپاه،وبسیج نامردمی را بخاک خواهد مالید و مشکل اساسی آخوند ها و قدرتشان وفامیلشان می باشد، حتی کودتای سپاه هم در برابر آخوند ها میتواند جایز باشد زیرا اینها میتوانند مردم بسته وبه زنجیر کشیده ایران را از روایات و سخنان وقواعد اسلامی قرون وسطایی آزاد کنند.
آقا هر غلطی میخواهید بکنید ما میگوییم امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند شما پیش کش شما بگید این سلبریتی شما نوریزاد چه کرده که شما بکنید
سلام بر ناظران گرامی
افطاری برای غزه کاری پرمعنا از اسداله بیناخواهی
پاینده باد ایران و ایرانی
سلام بر غزّه!
https://www.isna.ir/news/97031707368/
—
https://www.mashreghnews.ir/news/861922/
سلام و درود
جناب مزدک1 خواهش میکنم به دین اسلام و پیامبر و اولیاء فحاشی نکنید، هزاران فحش و توهین به اندازه یک جمله منطقی و مستند مؤثر نیست.
اما در مورد محتوای کامنتت:
پادشاه فقید بقدری با خشونت مخالف بود که حتی تروریستی را که به او تیراندازی کرد و قصد کشتنش را داشت عفو کرد و به او شغلی خوب و پردرآمد و آبرومندانه داد .
در جریان انقلاب سفید با طرح و رهبری و مدیریت ایشان، الغا رژیم ارباب و رعیتی تنها یک نفر تلفات داد که آنهم توسط روستائیان کشته شد.
در هنگامه ملی کردن نفت و در اوج اقتدار مرحوم دکتر مصدق شاه بدون داشتن پول کافی، یا داشتن پس اندازی در بانکهای اروپا مجبور به فرار از کشور شد، پس از باز گشت وقتی به او گزارش دادند که بسیاری از افسران به علت رفتنش به ایتالیا قبل از 28 مرداد 1332 در باشگاه افسران به او توهین و فحاشی کرده اند، گفت :
صحیح نیست که به رویشان بیاوریم، چونکه ممکنست خجالت بکشند!!!!
یکی از نزدیکان دربار بنام تقی امامی با فوزیه اولین همسر پادشاه که مورد علاقه شاه نبود و به دستور رضا شاه، به صورت تحمیلی و دستوری با او ازدواج کرده بود، دوست و حتی بنا به گزارش مأموران ساواک با او رابطه جنسی برقرار کرده بود این رابطه توسط ساواک کشف و به شاه گزارش شد. راننده فوزیه بازداشت و احضار شد و به همه چیز اعتراف کرد، شاه دستور داد که دیگر تقی امامی را به دربار راه ندهند!!!!!! و خیلی محترمانه و متمدنانه از فوزیه جدا شد. ( نقل از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی و اعترافات ارتشبد حسین فردوست)
اگر این روحیه دمکرات منشانه و سرشار از انسانیت و مهربانی ایشان را با رفتار معاصران، مثلاً فرد سفاک و خونخواری چون صدام حسین مقایسه کنیم، محمد رضا شاه یک فرشته
و یک معصوم و یک قدیس به تمام معنا بود.
عقل خرس هم قبول نمیکند که پادشاه فقید روی شعله های شورش 57 بنزین بریزد و صدها انسان و شهروند بیگناه را زنده زنده جزغاله کند. این جنایت تنها از امثال موسوی تبریزی و موسوی جزایری و خلخالی و لاجوردی و نیری و پورمحمدی و فلاحیان ساخته بود .اغلب آخوندها از بس دروغ گفته و به خدا و پیامبر و ائمه دروغ بسته اند و لقمه های مفت و حرام و چرکین و خونین از پیکر نحیف و گرسنه و سفره خالی مردم اسیر و درمانده ایران کنده و ربوده و خورده اند، و از بس خرافات جعل، و بنام دین ترویج کرده اند، ابداً به آموزه های دینی، بویژه آنچه در حوزه های علمیه( جهلیه ) آموخته اند باور ندارند و به پوچی آنها پی برده اند. پنهان نمیکنم که مفسرانی چون مرحوم علامه طباطبایی و سلطانعلیشاه گنابادی« رحمت الله علیهم »مورد احترام و ستایش بنده بوده و هستند ، اما بد نیست بدانید که این دو بزرگ کشاورز بوده و با نیروی بازو و عرق جبین و کد یمین خود معاش خود و خانواده را تأمین کرده اند و در زمان حیات در حد توان مالی خود یار و مددکار تهی دستان بوده اند و تنها وجه مشترکشان با ارتزاق کنندگان از دین و خون مردم تنها لباسشان بوده است و بس. از کسانیکه در عصر انفجار اطلاعات و دسترسی مردم به اینترنت و اخبار صحیح از منابع مختلف، اغلب هم همراه با صوت و تصویر( فیلم) با وقاحت تمام دروغ میگویند و حتی حقایق روز را وارونه جلوه میدهند، چگونه میشود انتظار داشت که با تعصب کوری که دارند نسبت به مسائل تاریخی و مذهبی راستگو باشند؟ آخوندها در طول موجودیت خود کوزه ای را از خرافات و اکاذیب و جعل و دروغ و سفسطه و مکر و تزویر و طمع و فریب
انباشته بودند و به مردم باورانده بودند که این کوزه خُم خسروی و گنج شایگان و خزانه رایگان است، اما به قدرت رسیدنشان و مدیریت مخرب و تبه کاریهای مخوفی که در اداره کشور بکار بردند و گوهر افشانی و دُرّ پاشیشان در تبلیغ و ترویج دین و مذهب، در طول چهار دهه گذشته بخوبی نشان داد که درانبان بسته آخوندها بجز مار و کژدم و دروغ و خرافات و اباطیل و افکار مخرب و ایران بر انداز و مسخ و به بردگی و استحمار کشاندن مردم و موذیترین میکروبها، و بیماری زا ترین ویروسها و وسوسه خناسان و تسخیر احمقان چیز دیگری نیست. شما جناب مزدک1 به غلط دین را همان روحانیت و روحانیت را هم دین میپنداری. بار دیگر از جنابعالی خواهش میکنم به دین اسلام و پیامبر( ص)و امام علی( ع) و بزرگان دین و مذهب توهین نکنید. حقیقتاً نمیدانم چه سودی در هتاکی و مجروح ساختن اعصاب و روان مخاطب معتقد داری؟ ( البته نقد کردین دین و هر باور و فلسفه ای و داشتن دید نقاد و ذهن وقاد و بکار گیری ادبیات انتقادی خیلی هم مفید و روشنگر است ولی توهین و فحاشی همه مباحث را به انحراف و بیراهه میکشاند.)
سلام و درود شفیعی گرامی
من در مورد صحت یا سقم مطالبی که فردوست (یکی از نزدیکان شاه فراری و مخلوع) به او اسناد داده است داوری نمی کنم ،اما فقط در این مورد که نوشتید :”حتی عقل خرس باور نمی کند که شاهی با این خصوصیات روی شعله های شورش 57 بنزین بریزد و آنرا شعله ور کند و صدها انسان را جزغاله کند…”
می گویم بر فرض درستی مطالب فردوست (که تردید های جدی در مورد آن وجود دارد) این استدلال شما ناتمام است زیرا بآتش کشیده شدن سینما رکس آبادان لزوما لازم نیست که بدستور مستقیم شاه صورت گرفته باشد برای اینکه جنایات فراوانی توسط عمّال و فرماندهان نظامی و خصوصا ساواک شاه معدوم صورت گرفته است که نمونه های فراوان تاریخی برای آن هست و در تاریخ ثبت و ضبط شده است که آتش زدن سینما رکس برای بدنام کردن انقلاب مردم ایران و انقلابیون ممکن است یکی از آنها باشد.شما چطور تاریخ اختناق سیاسی شاه و شکنجه و قتل و آزار انقلابیون و آزادیخواهان را که با نظارت و فرمان مستقیم یا غیر مستقیم شاه صورت گرفته است غمض عین می کنید و اینطور محمد رضای معدوم را تنزیه و چهره ای مظلوم و اخلاقی از او تصویر می کنید؟ از باب نمونه آیا سوراخ کردن سر آیت الله غفاری توسط ساواک رژیم شاه صورت نگرفت؟ و آیا دو آیت بزرگ انقلاب اسلامی ایران آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی رحمه الله علیهما سالها در زندان های محمد رضا شاه حبس و شکنجه نشدند؟ شما لابد خاطرات مرحوم استاد آیت الله منتظری قدس سره الشریف را خوانده اید،آن بخش مربوط به شکنجه های این استاد بزرگ و زجر کشیده را ببینید،آن مرحوم نمونه هایی از آن آزارها و شکنجه را ذکر فرموده است:ایشان می گفتند جنایتکاران و عروسک های خیمه شب بازی محم رضا گاهی بدهان بنده و برخی دیگر زندانیان بول کردند،و شوک های الکتریکی زیادی به ایشان وارد کردند که تا آخر عمر هنوز گاهی تیک های ناشی از آن در دست و حرکات ایشان مشاهده می شود،در آن خاطرات هست و بنده خودم شفاها نیز از ایشان شنیدم که می فرمود :محمد پسرم را دستگیر کردند و برای اینکه روحیه مرا بشکنند در حضور من صدها سیلی و کابل به او زدند و بالاخره در حضور من او را روی بخاری داغ و روشن نشاندند و …
من از این نوشته شما و اهانتی که بمجموعه روحانیت کردید هم متعجب شدم و هم رنجیدم،کافی نیست اینکه یک فرد (ولو فردی بزرگوار و عزیز مثل مرحوم علامه طباطبائی ره) را استثناء کنیم بعد کلیت نهاد معظّم روحانیت را بکوبیم،این رویکرد شما رویکرد ناجوانمردانه ایست که همه روحانیت شیعه را اینطور با استثناء کردن یک فرد بکوبید،بعد هم چه کسی گفته است دین یعنی روحانیت یا روحانیت یعنی دین؟! روحانیت یک صنف و نهاد معزّز است برای پاسداری و حفظ و تشریح بنیادهای دینی و ترویج آن،من نمی گویم همه افراد این صنف خوب،این صنف نیز مثل اصناف دیگر،اما شما چرا باشیطنت و ناراستی خوب در این صنف را منحصر می کنید به یک فرد برای کوبیدن کلیت صنف؟ و از همه اینها مهمتر من رنجیدم از اینکه اینطور مثل شاهیست ها و سلطنت طلبان محمد رضای دیکتاتوری که در زمان او آنهمه بلا بسر مجاهدان و آزادیخواهان آمد را مثل یک برّه معصوم و بیگناه جلوه دادید…..
سلام و درود
جناب سید مرتضی برای بنده عزیز و قابل احترام است ولی حقیقت از سید مرتضی هم عزیزتر است.
پس از کودتای1388 و حُقنه کردن پدیده هزاره سوم، آقای هادی غفاری فرزند مرحوم آیت الله غفاری هم به معترضین و اصلاح طلبان پیوست.
مرحوم حجت الاسلام شجونی هم دست به افشاگری کوتاهی در باره نحوه مرگ آیت الله غفاری زد و گفت:
آقای غفاری سکته کرد و در میان بازوان من جان داد. پزشکی قانونی طبق روال معمول و شیوه تشخیص مرگ سکته مغزی ها، پوست سر آقای غفاری را از روی دماغ به بالا کند تا به مغز دسترسی پیدا کند و بطور مستند علت اصلی مرگ را که سکته مغزی بود روشن کند. ما برای بدنام کردن ساواک و رژیم شاهنشاهی شهرت دادیم که ساواک سر آقای غفاری را با دلر« مته برقی»سوراخ کرده است. بعد هم به هادی غفاری هشدار داد که اگر به رهبری حمله کند نا گفتنیهای بسیاری در خصوص پدرش دارد ولی فعلاً نمیگوید.( بنده این تکه فیلم را دیده ام شک ندارم که شما هم میتوانی بیابی و ببینی )
سید عزیز خودت میدانی که صنفی بنام روحانیت قرنها پس از ظهور پیامبر عظیم الشأن اسلام پدید آمد و اکنون هم به برکت وسایل ارتباطی مدرن همه خرافه سازی و دروغ پراکنیشان را میبینیم و میدانیم. در اسلام عالم دین بود، ولی پدیده روحانیت تقلیدی از سلسله مراتب دستگاه پاپ و ارباب کلیسا بود و متأسفانه، دین اسلام را بخود مبتلا کرد. گاهی از خود میپرسم آیا امکان دارد جناب سید مرتضای مجتهدِ با منطق و زحمت کش که شبانه روز رنج تحقیق و پژوهش را بخود هموار میکند، با افرادی که ادعا میکنند حضرت حمزه کعبه را روی نیزه خود بلند کرد، یا اژدهایی پیش حضرت علی آمد و به امامتش گواهی داد یا مسافری چینی پیش امام علی آمد و از گلی سخن گفت که در مزرعه اش روئیده و در یک طرف با نوشته به رسالت پیامبر، و در یک طرف به امامت امام علی گواهی داده و … همدرس ایشان و در یک مکان واحد با کیفیتی یکسان و اساتیدی همسان و همسنگ درس خوانده و دانش آموخته است؟ باور کنید برای این سؤالم پاسخی نمییابم.
فکر میکنم حق است که پیش از بنده از هم کسوتهای خودتان برنجید و از آنها بپرسید که اینهمه افسانه و اکاذیب را از کجا میآورند و با چه منطقی باور و بنا به چه مصلحتی تبلیغ میکنند؟
بنده در تجزیه و تحلیلهای خود بین شخص پادشاه و نظام شاهنشاهی فرق میگذارم، بدون تردید رژیم تئوکراسی و حاکمیت فرد به استبداد و فاجعه اجتماعی و سیاسی منجر میشود، اما پادشاهان ایران طیفی یکرنگ و یکسان نبوده اند از لایقترین و خدومترین افراد تا نالایقترین و ظالمترین افراد در فهرستشان هست. وقتی در خصوص رژیم شاهنشاهی گفتگو میکنیم با کلیت و جمع کثیری از سازمانها و نهادهای مختلف و دستگاه وسیع حکومت و نظام سیاسی و قضایی و نظامی و امنیتی و…. مواجهیم، وقتی در خصوص شخص شاه سخن میگوییم با یک فرد انسانی روبروییم و نباید نظام شاهنشاهی را با شخص پادشاه یکی گرفت. بدون تردید سلطنت پهلوی بدلیل وابستگیش به غرب و سلطه مخوف سازمانهای جاسوسی و کارتلها و کنسرنهای امپریالیستی بر نظام سیاسی و اقتصادی ایران معایب فراوانی داشت، ولی این دلیل نمیشود که گناهان ناکرده و تهمتهای کذب به او نسبت بدهیم. امیدوارم بتوانم کتابهای مورد اشاره شما را بخوانم.( چون نخوانده ام هیچ قضاوتی در مورد آنها ندارم. )
سلام بر شفیعی گرامی
فرصت پرداختن به همه جزئیاتی که مطرح کردید نیست،فقط اشاراتی می کنم:ببینید اصل قضیه این بود که آیا سینما رکس بدستور شاه بآتش کشیده شد یا نه؟ من استدلال شما را در این مورد ناتمام دانستم و گفتم فلان رفتار و فلان رفتار شاه (بر فرض صحت نقل) دلیل این نیست که سینما رکس را انقلابیون آتش زدند،نیز گفتم که لازم نیست همه جنایاتی که ساواک یا رژیم شاه مرتکب شدند همه بدستور مستقیم شاه بوده باشد هرچند که بهرحال یک زمامدار نسبت به جرائمی که ذیل حکومت او واقع می شود مسئول است،نیز با ارائه فاکت ها و لینک هایی نشان دادم که ساواک رژیم شاه جنایت های زیادی مرتکب شده بودند از جمله مورد شکنجه و قتل مرحوم آقای غفاری را،آنچه که بنده گفتم چیزی بود که از همان ابتدای انقلاب که جوانی بیست ساله بودم مشهور و سر زبانها بود،اینکه مرحوم غفاری و دیگر مبارزان با رژیم شاه شکنجه ها می شدند مطلب قابل انکاری نیست و اسناد فراوانی در اینمورد هست که برخی را بسمع و نظر شما رساندم،بنابر این اصل حرف این بود که احتمال اینکه ساواک و حامیان شاه سینما را آتش زده بودند تا انقلابیون را بدنام کنند وجود دارد و نمی شود با نقل برخی خصوصیات رفتاری شاه رژیم او و ساواک را از جنایاتش و از جمله این مورد سینما مبرّا کرد.در مورد ویدئوئی که از مرحوم شجونی مورد استناد شماست من آنرا ندیده ام و در اختیار ندارم اما بررسی های که در گوگل کردم نشان می داد فی الجمله حق با شماست یعنی مرحوم شجونی اینکه مرحوم غفاری با سوراخ کردن سر ایشان با مته بقتل رسیده باشد را انکار کرده است ،لینک مربوط به این مصاحبه ایشان این است:
http://patogeahlenazar.blogsky.com/1394/10/21/post-109/
—
http://www.javanonline.ir/fa/news/200515/
—
چنانکه ملاحظه می کنید اظهارات مرحوم شجونی در این مصاحبه مطابق با نقل شما که :”ایشان سرش روی پای من بود و از دنیا رفت..”نیست، آنچه مرحوم شجونی در اینجا می گوید این است که هم بند با او بوده و گاهی دیده است غفاری را برای بازجوئی برده اند و در آخر هم می گوید حال ایشان بد بود و دیدم ایشان را در پتوئی به جایی بردند بعد هم خبر مرگ ایشان به شجونی رسیده است.معنای این سخنان ایشان این است که بعد از مرگ مرحوم غفاری جنازه او را ندیده است و در حقیقت ابراز بی اطلاعی می کند از اینکه مته به استخوان های ایشان کرده بودند یا نه،یا مته به سر ایشان فرو برده بودند یا نه؟ پای او را در روغن داغ گذاشته بودند یا نه؟ حال تعبیرات ایشان مثل غالب تعبیراتشان نادقیق و ویژه است و از این بی اطلاعی به دروغ و کذب تعبیر کرده است.این مجموعه روایتی است که شجونی در مصاحبه خود بازگو کرده است،از آنطرف هم بعکس می بینیم برخی از اقوام نزدیک مرحوم غفاری که جنازه او را دیده اند خبر از رویت چنین آثاری بر جسد ایشان داده اند:
“پیام زن: نحوه شهادت ایشان را می دانید؟
ـ همه به خاطر شکنجه بود. حتی با مته سرش را سوراخ کرده بودند منتها مته را تا آخر فرو نمی کردند. تمام پاهای او را تا زانو در روغن زیتون سوزانده بودند. وقتی گفتند ما باور نکردیم تا اینکه جنازه را دیدیم.
به هر حال آمدیم بیرون. هادی آقا با تلفن، یک سرهنگ آشنایی پیدا کرد. و از او پرسید: او بیهوش شده یا مرده است؟ سرهنگ گفت: او روز قبل مرده بود؛ او را نگه داشتند تا امروز که
ملاقات است. برای تحویل دادن جنازه نیز به هادی آقا گفتند: اینجا بنویس که آقا با مرگ طبیعی فوت کرده است!! تا این را گفتند ایشان ورقه ها را پرت کرد و گفت: ما زنده اش را می خواستیم، حالا که مرده هر کاری که خواستید بکنید. هادی ننوشت و آمد بیرون. پسرعمویم به نام عباس به محض اینکه دیدند آقاهادی ننوشتند، بدون اینکه به ما چیزی بگویند رفتند و نوشتند: ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند!! خلاصه اطلاع دادند که بیایید جنازه را ببرید. جنازه را آوردیم…”
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/4023/22538/
—
این حاصل بررسی محدودی است که من کردم،حال من تعصبی روی این جهت ندارم که مته به استخوان یا سر ایشان زده بودند یا نه؟پایش را در روغن گداخته قرار داده بودند یانه؟ لکن حرف اصلی این بود که شما با استنادات ضعیف چهره شاه و ساواک شاه را چهره معصومانه قلمداد نکنید چون جنایات ساواک شاه اینقدر اسناد و اینقدر نقل متواتر دارد که گمان نمی کنم کسی از موافق و مخالف آنرا انکار داشته باشد،عرض کردم همه ما و شما مرحوم استاد آیت الله منتظری طاب ثراه را فردی می شناسیم که اهل دروغ و وانمود نبود، ایشان خود یکی از قربانیان جنایات ساواک در زندان هایی طویل المدت بوده اند شما یک مراجعه ای بکنید به بخشی از خاطرات ایشان در خصوص جنایات ساواک شاه و آنچه بر سر خود ایشان و نزدیکانشان آمده است.
در مورد نهاد روحانیت بلحاظ جایگاه تاریخی و دینی آن فرصت جداگانه ای می طلبد،ببینید مساله تبلیغ محتوای دین و اهداف دین و مقوله اجتهاد در مبانی دینی چیزی نیست که مربوط به اعصار متاخر باشد معمولا چیزهایی تبلیغ و ترویج می شود که اساسی برای آن نیست،حتی در عصر حضور خود پیامبر مساله فرستادگان ایشان بمناطق مختلف برای رساندن پیام و بیان احکام و اصول و فروع دین وجود داشته است همینطور در عصر ائمه اطهار،مطابق گزارش تاریخ امامان ما شاگردانی داشتند که در جنبه های گوناگون مربوط به دین از بحث های کلامی یا فقهی و بیان احکام تربیت و تعلیم و بجاهایی فرستاده می شدند،اینها در تاریخ هست و در روایات ما عناوینی مثل عالم،فقیه ،فقهاء،علماء بعنوان تبیین کنندگان محتوای دین بکار رفته است،و مساله تبیین اصول و فروع اسلام بصورت مستدل و پاسخ به شبهات و سوالات بر اساس اصول و قواعد کتاب و سنت چیزی نیست که مربوط به عصر صفویه باشد،مساله تالیف،تدریس،جمع آوری روایات منقول از ائمه و پیامبر نیز باز می گردد به هزار سال قبل یعنی عصر وجود شیخ مفیدها و کلینی ها و شیخ طوسی ها،سید مرتضاها و شیخ صدوق ها،اینها چه ارتباطی با عصر صفویه دارد؟جزئیات دیگر بماند برای بعد..
سپاس
———–
آیت الله نوری همدانی، آن روزهای انقلاب که جوانی بوده برای خودش، در یک جمع موثق گفته که: آتش زدن سینمارکس آبادان کار خود ما بوده.
اکنون اگر انکار کند این دیگر به خودش مربوط است.
با احترام
.
نخیر،جمع موثقی در کار نبوده،منبع این دروغ کسی نبوده جز شما و شیخ علی تهرانی که وضعش معلوم است، شما قبلا در نوشته ای داد سخن داده بودید در مورد ملاقات خود با شیخ علی تهرانی و اینکه شیخ تهرانی سر و مر و گنده و سرحال است! و او اینرا بمن گفت در ملاقاتی که با او داشتم! آیا این افتراء منبع دیگری جز شیخ علی تهرانی و فرزند او دارد؟! شما برای پرورش یک دروغ در نوشته ای چه داد سخن داده بودید که بله شیخ علی چقدر سالم و سرحال بود!مگر بحث در سلامت جسم اوست؟! او اعصاب و روانش مشکل دارد و موضع عداوت او با انقلاب و امام برای همه روشن است،آن زمانی که به عراق رفته بود و در پناه صدام حسین دشمن غدّار ایران موضع گرفته بود مزخرفاتش در رادیو عراق را که فراموش نکرده اید! لابد آن مزخرفات هم مورد استناد شماست،بحث او بحث سلامت و شادابی جسمانی نیست او مشکل روانی و فکری دارد،الان شما به دارالمجانین هم که مراجعه کنید اگر نگوییم همه لا اقل 90 درصد آنان از نظر سلامت جسمی از من و شما سالم تر و شاداب ترند با این حال از عقل و تعادل و سلامت روان معافند! باید به آنچه که آنها می گویند و رویاها و خواب و خیال ها و کابوس های آنها بهاء داد؟! بعد شما نگاه کنید در همین جور شایعاتی که اکنون محل استناد شماست انواع و اقسام نسبت ها هست،کسی از مرحوم لاهوتی نقل می کند که سید احمد خمینی بانی آتش زدن سینما رکس بود! یکی آقای جنتی را می گوید ،دیدم حتی پسر فراری این شیخ علی تهرانی حتی نام مرحوم استاد فرهیخته و وارسته آقای منتظری را آورده بود! بالاخره درب هرجا را ببندند درب دروازه دهان مردم را نمی شود ببندند خصوصا ضد انقلابیونی که هیچ ندارند جز اتکاء و استناد به همین شایعات رائج و استناد به سخنان افراد معلوم الحال.
با احترام
————
درود سید مرتضای گرامی
هرکسی که با امام و انقلاب مشکل داشت که نمی تواند دروغگو و نا موثق باشد. مثلا جناب مهندس امیر انتظام بعد از شش ماه، به ذات امام و ذات انقلاب پی برد و بیست و هشت سال زندان یک نفس تحمل کرد. من شخصا تا کنون هیچ هیچ هیچ هیچ سخن ناجور و نادرست و نا موثق و ناراستی از وی نشنیده و نخوانده ام. تازه، خودِ اصل امام و انقلاب سرشار از دروغ و تزویر و غش در معامله و غارت و آدمکشی است. منظور من از جمع موثق، اسم تک تک افرادی ست که در آن جمع بوده اند و آقای نوری همدانی در آن جمع گفته آتش زدن سینما رکس کار ما بوده.
با احترام
.
درود نوریزاد گرامی
نه من نگفتم هرکس با امام و انقلاب مشکل داشت دروغگوست منتها الان مشکلی که در شما بوجود آمده است این است که گمان می کنید الان هرکس با امام و انقلاب مشکل پیدا کرده حتما آدم خوبیست و حتماسخن او مطابق با واقع است، در حالیکه باید سخن کسی که با امام و انقلاب مشکل پیدا کرده را با موازین عقل و واقع تاریخی سنجید،شما باز بروش معهود از یک مصداق پرش کردید بمصداق دیگر،فرض کنیم جناب امیر انتظام یک فرد خوب خوب بدون ارتکاب هیچ جرمی،الان بحث ما در استناد شما به شیخ علی تهرانی بود،حرف من این است که شما شیخ علی تهرانی معلوم الحال را معیار درستی یک نقل قرار می دهید، شما که سخن ایشان را پذیرفته اید می شود مجددا از ایشان بپرسید که آن جمع موثق (موثق نزد کی؟! موثق نزد شما یا شیخ علی آقای تهرانی؟!) که شاهد این سخن آقای نوری همدانی بودند چه کسانی بودند؟ و خلاصه عرض من این است که شما الان اینطور هستید که هرکس چیزی بر علیه امام و انقلاب بگوید از او می پذیرید! واقعا هم می پذیرید،یادتان هست آنوقت که جلوی اوین بیتوته کرده بودید هرکس می آمد آنجا و هر مزخرفی می گفت آنرا در یک پست منتشر می کردید؟ دیدم مردی (با مشخصاتی) آمده بود از شمال و نسبت هایی به طلاب فلان حوزه علمیه می داد!
بی آنکه بقول قرآن تثبّت کنید و تبیّن کنید که آن خبر دهنده آیا سخن اش کذب است یا صدق،این روش شما علیرغم مسلمانی خلاف منطق قرآن است که می گوید باید در مورد اخبار تثبت کرد و هرچیزی را از هرکس نپذیرفت تا چه رسد به اینکه تثبت نکرده و بصرف حدس و موافقت با میل و گرایش ما آنرا در جامعه نشر داد،این از تعهد یک روشنفکر متعهد و متدین دور است.
با احترام
سلام و درود
با عرض پوزش در متن فوق به جای کلمه« اتو کراسی_حکومت فرد بر جامعه »کلمه« تئو کراسی_حاکمیت خداوند بر جامعه یا همان حکومت مذهبی، بکار برده ام، بدین وسیله تصحیح میکنم و ضمن پوزش از خوانندگان فرهیخته و نکته بین، تقاضا میکنم که متن فوق را با توجه به این اصلاحیه مطالعه فرمایند.
اضافه می شود این موارد را هم به اسناد برّه معصوم بودن شاه و رژیم او ضمیمه کنید:
http://khane7.blogfa.com/post-78.aspx
—-
http://seraj24.ir/fa/news-details/82594/
—
https://www.aparat.com/v/MjrtB/%D8%B4%DA%A9%D8%AC%D9%87_%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%88%D8%AD%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9_%3D_%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B2_%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C
—
http://otaghkhabar24.com/news/30591
—
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_124009/
—-
https://fararu.com/fa/news/139781/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C
—
http://www.imam-khomeini.com/web1/persian/showitem.aspx?cid=1730&pid=2037
—
https://www.yjc.ir/fa/news/4541990/
—
http://www.mizanonline.com/fa/news/346892/
—
چهار پرده از خیانت های خاندان پهلوی به منافع ملت ایران
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/10/26/972178/
—-
تکنیکهای شکنجهگری ساواک شامل: وارد آوردن شوک الکتریکی، شلاقزدن، کتک زدن، داخل نمودن خردهشیشه یا آب جوش در مقعد، بستن وزنههای سنگین به بیضه و کندن و کشیدن دندان و ناخن میشد…
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C
—-
ساواک شاه :
اتهامها
این سازمان به ویژه در سالهای دهه ۱۳۵۰ و قبل از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، «نفرتانگیزترین و مخوفترین» نهاد حکومتی در بین مردم بهشمار میآمد.[۸] با این وجود، به گفته بسیاری از زندانیان سیاسی سابق، ساواک به «حوزه خصوصی افراد و خانوادههایشان» وارد نمیشد.[۱۵]
شکنجه
زندانیان ساواک و سازمانهای مدافع حقوق بشر، بارها بازجویان ساواک را به استفاده از فشار و خشونت با استفاده از تکنیکهای شکنجهکردن متهم میکردند. برخی از شکنجههایی که ساواک به اعمال آن متهم است، شامل شلاقزدن و کتک زدن و در موارد مرتبط با چریکهای مسلح، وارد آوردن شوک الکتریکی، داخل نمودن خردهشیشه یا آب جوش در مقعد، بستن وزنههای سنگین به بیضه و کندن و کشیدن دندان و ناخن برای اعتراف و کسب اطلاعات از چریکهای مسلح میشد.[۱۶]
مرگ صمد بهرنگی
صمد بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷، در منطقه خدا آفرین در یک حادثه هنگام شنا در رود ارس غرق شد. تا مدتها به اشتباه گمان میرفت که او توسط ساواک به قتل رسیدهاست. جلال آل احمد از جمله کسانی بود که در تثبیت این نکته که «او نه در یک حادثه، بلکه توسط ساواک به قتل رسیده»، نقشی پررنگی داشت.[۱۷]
مرگ غلامرضا تختی
غلامرضا تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک تهران، به خاطر اختلافات خانوادگی با همسرش، خودکشی کرد.[۱۸] با این وجود عدهای از جمله جلال آل احمد، ساواک را متهم میکردند که تختی را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانده است.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9
—–
از مقام امنیتی «ابروکمانی» رژیم پهلوی تا اوج شکنجه ساواک
https://www.yjc.ir/fa/news/6303039/
—-
https://www.yjc.ir/fa/news/5495881/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1
و …
سلام و درود
از ارسال لینکهایی که مرحمت کرده ای بینهایت سپاسگزارم. اولین لینک را که باز کردم با کمال حیرت در مورد 16 از فهرست جنایات شاه به آمار زیر دست یافتم :
« 16. کشتار بیش از 3000 شهید از مردم بیگناه ایران در جریان انقلاب »
کیست که وقوع به اصطلاح انقلاب اسلامی را بیاد بیاورد و هزاران بار آمار بیش از 60000 شهید انقلاب را که هزاران بار در اخبار رسمی و روزنامه ها و کتابهای معتبر! انقلاب اسلامی گفته و منتشر شد نخوانده و نشنیده باشد؟
جناب مجتهد عزیز میترسم جانبداری متعصبانه و روحیه حزب الهی بودن و توجیه دروغها و ستمهای حاکمان آخرتتان را یکسره تباه و فرجام بدی برایتان رقم بزند. شاه چهره روز نیست و باید داوری ما در خصوص وی چون داوری در مورد هر شخصیت تاریخی دیگر، فارغ از حُب و بغض و اعتقادات و نگرشهای سیاسی و ایدئولوژیک باشد. گاهی در باره فضایل مرحوم شهید بهشتی مثال جالبی میزنند و میگویند تعدادی از انقلابیون نزد ایشان رفتند و گفتند که میتوانیم آماری بیشتر از 60000 شهید در باره شهدای انقلاب ارائه بدهیم و خونهای نریخته آنها را بگردن رژیم شاه بیندازیم!! ولی ایشان با توجه به تقوایی که داشت نپذیرفت.
لابد میخواستند چون رویه رایج و سنت نامیمونی که از زمان دستیازی به قدرت باب شده تنها یک صفر ناقابل به آمار فوق افزوده و جرم و گناه شاه را به کشتار 600000 نفر برسانند!!! آخر انصاف و راستگویی از جمله وظایف و فضائل هر مسلمانست. وقتی چنین اختلاف فاحش و غیرقابل توجیه و باوری در تعداد شهدای انقلاب هست چگونه انتظار داری که انتساب سایر جنایات افسانه وار را باور کنیم. شما هم دارید به یکی از معماهای زندگیم تبدیل میشوی! مانده ام که در باره مجتهد دانشمند و اهل تحقیق و پژوهشی که برای هر ادعایش چند لینک و رفرنس و سند و کتاب و مقاله ارائه میدهد، ولی همیشه تمام نظریاتش و نتیجه تمام تحقیقاتش با مرکز قدرت و حکومت یکسان در میآید چگونه قضاوت کنم؟ بنده خود در روز 17 شهریور 1357 از جمله دستگیر شدگان در حوالی میدان ژاله بودم و گوشه ای از وقایع و تعدادی از شهدای آنروز را دیدم، بعد همراه با جمع کثیری به پادگان باغشاه انتقال داده شدیم و مورد بازجویی قرار گرفته و چند روز بازداشت بودم. گرچه امکان دیدن تمام وقایع را نداشتم، ولی پس از چند روز چنان شایعات دروغی راه افتاد که هر کلاغ را به 400 کلاغ رساندند.
باور بفرمایید برای یک محقق و پژوهشگر مزه حقیقت به مراتب شیرینتر از مزه قدرت و حکومت است. شما که میفرمایی شریک قدرت نیستی و به حکومت آلوده نشده ای،به شما باور میکنم و به همین دلیل برای بنده تبدیل به شخصیتی معمایی و راز آلود شده ای.
سلام و درود شفیعی گرامی
شما آزادید هر قضاوتی می خواهید در باره من داشته باشید ،برای من نحوه قضاوت مخالفان اهمیت چندانی ندارد چون من شهروند این کشور هستم و بجمهوری اسلامی رای داده ام و به آن اعتقاد دارم و همان را با قید تلاش برای رفع کاستی ها یا اشتباهات برای این کشور و این مردم مفید تر و کارسازتر می دانم تا بهم زدن نظم این جامعه و حرکت بسمت آینده ای مبهم و نامعلوم با اینهمه اختلافاتی که حتی بین شمای اپوزیسیون هست و دندان طمعی که جهانخواران و دشمنان ایران و اسلام تیز کرده اند،بنابر راز و معمایی در کار نیست شما مرا یک شهروند معتقد و ملتزم بجمهوری اسلامی فرض کن در بعد سیاسی،و طلبه تحصیلکرده ای در بعد علوم دینی.
در مورد لینک مورد نظر،این یک وبلاگ شخصی است که مجموعه ای را بعنوان جنایات شاه و رژیم گذشته ارائه کرده است و مقصود بنده از ارائه این لینک توجه دادن به اصل این امور است بدیهی است که در مورد آمار و ارقام دقیق در هر مقوله باید بمنابع رسمی و قابل اعتماد مراجعه کرد خواه سه هزار خواه ده هزار خواه صد هزار حال مگر بقتل رسیدن سه هزار از مردم سرزمینت یا آزادیخواهان و مخالفان شاه اهمیتی برایت ندارد؟،ببینید غرض کلی چه بود،غرض کلی من این بود که از معصوم نمائی و برّه نمائی شاه و رژیم شاه پرهیز کنیم.همین
شفیعی گرامی من فحاشی نمی کنم و شما به من زیاد توهین کرده اید و با این کامنت خود به توهین خود ادامه می دهید.ولی من به نسبت شما می توانم بگویم که به شما توهین نکردم .اما مشکل شما مسلمین نداشتن مرزی بین توهین به اسلام و انتقاد از اسلام و رهبران آنست.شماتوقع دارید انچه را مقدس می دانید دیگران همموظف به مقدس دانستن ان کنید ولو اینکه چنین مقدساتی به چماقی برای سرکوب دیگران بکار رود.شما با جدا کردن اخوند از اسلام سعی در مبرا کردن اسلام از کشت و کشتار و غارت و تجاوز
.دارید.ولی نه زندگی و سنت محمد و رهبران اولیه اسلام و نه خود قران با روایت شما از اسلام همخو انی دارد..در حقیقت اسلام درست همان اسلامی است که اخوندها در ایران و سلفی های داعشی در عربستان سعودی ارایه داده اند بقیه همه تفاسیر و روایتی التقاطی و غیره اسلامی است. اسلام بعنوان یک ایدیولوزی ادعای حکومت دارد و اصولا بر خلاف ادیان دیگر نمی تواند عیر سیاسی باشد و قران و سنت محمد و رهبران اولیه اش هم نه تنها اینرا می گویند بلکه مانیفست اسلامند. درست بهمین علت اسلام و رهبران اسلام نمی توانند به حریم خصوصی افراد رانده شوند و بنابراین مقدس دانستن انها هم انها و هم ایدیولوژی اسلامی و هم رهبران اسلامی را در برابر انتقادات روییتن کرده و به انها قدرت ماورای سیاسی و اجتماعی و احزاب و…خواهد بخشید و بر ما انچنان خواهد رفت که در سال ۵۷ رفت.بنابراین اولین وظیفه روشنفکران جامعه از تقدس انداختن مقدساتی است که براحتی به ابزاری در دست قدرت طلبان برای سرکوب و امتیازگیری د ر حریم عمومی می شوند. بنابراین تا زمانیکه یک با ور در قدرت است و وسیله ایی ب ای س کوب است حق هر شهروندیست که بهر نحوی که تشخیص می دهد با ان در آویزد. و تا زمانیکه مرز بین توهین و فحاشی در بین مسلمین مشخص نیست هر انتقادی براحتی فحا شی نامیده شده و سرکوب میشود. مثلا ایا ادعای عقیم بودن محمد فحش است یا انتقاد و یا ادعا؟یا سوءاستفاده از کودکان خردسال توسط مسلمین و شرعی کردن آن توسط خمینی ها را ربط دادن به سنت محمد فحش و توهین است یا انتقاد؟
تو هنوز نمیفهمی که /////
مغز فندوقی تو خیال میکند که با فحاشی میشود تقدس را از میان برد.
آره تو فحاشی نمیکنی! اونجای آدم دروغگو!
ذخیره:
سلام و درود
دوست عزیز شما برای چندمین بار در پایان یکی از کامنت هایت نوشته ای :
« ری….. م به مقدسات مسلمانان» این جمله حاوی هیچ دلیلی، یا منطقی، یا تجزیه و تحلیلی، یا روشنگری ای نیست. شما ظاهراً به اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقدی و مفادش را قبول داری، وقتی در سخن و اندیشه آنرا قبول داری، ناگزیر ملزم به رعایت مفاد آن در عمل هستی. آن اعلامیه از دیدگاهی اومانیستی برای هر انسانی حق و حرمت قائل است و شما با پذیرش آن ناچار بایستی برای تمام انسانها از هر نژاد و پیرو هر عقیده ای احترام قائل شوی. یکی از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر داشتن حق و آزادی پذیرش ادیان است. در ضمن در یکی از بندهای آن نوشته شده که هر فردی از انسانها باید بقدری آزاد باشد که به آزادی دیگران لطمه و آسیبی نزند. واقعاً فکر میکنی نگارش آن جمله لطمه به آزادی اندیشه دیگران نیست؟ شما اگر میخواهی تقدس را از اعتبار بیندازی آنرا نقد کن، ماهیت تقدس را تجزیه و تحلیل کن و نشان بده که عقلاً و منطقاً فلان مورد که مقدس انگاشته شده، مقدس نیست، یا مقدس انگاری فلان مضرات و خسارات را دارد . بنده هم بنا به معتقداتی که دارم همه موجودات را مخلوق اراده خداوند و انسان را خلیفة الله (جانشین خداوند) میدانم. شما هم یکی از انسانها و یکی از جانشینان خداوندی، بنا بر این توهین به شما را گناهی بزرگ دانسته و خود را در پیشگاه خداوند مسئول میدانم. خدا شاهد است که قلباً و روحاً راضی به آزردن و خوارشماری هیچ موجودی بویژه هیچ انسانی نیستم، ولی قبول کن که همه ما دارای آستانه تحمل محدودی هستیم و سرانجام توهین مدام سبب عصبیت و عصبانیتمان شده و از دایره انصاف و منطق و اعتدال خارجمان میکند. بدیهی است که هر کسی به همفکران خود احترام میگذارد، اما هنر و مسئله اصلی اینست که انسانها باید به مخالفین فکری خود احترام بگذارند و برای آنها به اندازه خود حق و حرمت قائل شوند. جنابعالی گاهی بسیار منطقی و مستدل و مسلط و گاهی هم با خشم و عجولانه مینویسی. انگار آقای مزدک1 دو چهره متضاد دارد. بنده ابداً قصد اهانت و دشمنی با شما و هیچیک از اعضای محترم این وبسایت را ندارم.جامعه ما در طول چهار دهه گذشته، با رویکردی ایدئولوژیک و انحصارگرایانه و پایمال کردن حقوق انسانی و سلب آزادی و امنیت از دگراندیشان بسیار از جامعه جهانی عقب مانده است ، ما هنوز هم در یک گفتگوی ساده حتی در فضای مجازی بدرستی حقوق همدیگر را رعایت نمیکنیم، باید در نحوه رفتار و بیانمان تجدید نظر کنیم. برای بنده افتخار است که از همه انسانها بویژه از هم میهنانم و بخصوص از مصاحبان و هم بحث ها در این وبسایت ارزشمند بیاموزم و یکی از انگیزه ها و اهدافم هم، آموختن از جنابان مزدک1، سیدمرتضی، مصلح، نوید، ساسانم، علی1، کوروس، دکتر نوریزاد، و تمام نویسندگان و کامنت گذاران اهل تحقیق و پژوهش و زحمتکش است. دوست عزیز بنده نه با شما خصومتی دارم و نه میخواهم داشته باشم. قبول کنید که نگارش آن جملات مورد پسند و قابل تحمل سایر اعضا هم نیست. بار فرهنگی و معنایی هم ندارد و بیخود چالش بر انگیز و روان خراش و اعصاب ستوه و موجب کدورت خاطر و رنجش و کینه ورزی و بکارگیری ادبیات چندش آور میشود. اگر احساس توهینی از جانب بنده کرده ای از شما پوزش میخواهم و تنها خواهشم از شما اینست که از چنان کلمات و جملاتی پرهیز کنید.
فعلا رفته مرخّصی گل بیاره!
رازی بزرگ کشف شد: شیطان اندکی پیش از حساسترین لحظهای که آن چند صاحب علم غیب، انگور آلوده به سم را میخواستند میل کنند، خط ارتباطی علم غیبت آنها با منبع علم غیب را قطع کرده بوده،است. منبع: مرکز خط ارتباط شناسی عصر اونا، در کرملین
یکی از نزدیکان دربار بنام تقی امامی با فوزیه اولین همسر پادشاه که مورد علاقه شاه نبود و به دستور رضا شاه، به صورت تحمیلی و دستوری با او ازدواج کرده بود، دوست و حتی بنا به گزارش مأموران ساواک با او رابطه جنسی برقرار کرده بود این رابطه توسط ساواک کشف و به شاه گزارش شد. راننده فوزیه بازداشت و احضار شد و به همه چیز اعتراف کرد، شاه دستور داد که دیگر تقی امامی را به دربار راه ندهند!!!!!! و خیلی محترمانه و متمدنانه از فوزیه جدا شد. ( نقل از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی و اعترافات ارتشبد حسین فردوست). پایان چرندیات
—————————————————————————-
ارتشبد فردوست قاذورات خورد که چنین چرندیاتی را نوشت. شما هم بدون رجوع به عقل سلیم به آن استناد میکنید. در زمان فوزیه ساواکی وجود نداشت که گزارش خیانت ملکه عصر را به شاه بدهد، حتی درزمان ثریا بختیاری هم ساواکی وجود نداشت. ساواک دراواخرسال ۱۳۳۵ تاسیس شد. بس کنید این بازنویسی تاریخ را.
رسول
سلام و درود
لطفاً به اصل کتاب که قسمتهای زیادی از آن متن بازجویی از فردوست و با استناد به انبوهی از اسناد ساواک توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده مراجعه کنید و اینطور قاذورات نثار دهان کسی که دستش از دار دنیا کوتاه است و قادر به دفاع از خود نیست نفرمایید.آن دو جلد کتاب( ظهور و سقوط سلطنت پهلوی )از دهها فیلتر و از زیر دست صدها فرد مطلع و محقق رد شده تا مجوز انتشار گرفته. اگر قرار باشد به هر چه که مؤید دگمهای ما نباشد شک کنیم، پس کل کتاب با محتوایش مشکوک و غیر قابل استناد است.
این دومی: باید از مصرف کننده علم به تولیدکننده علم تبدیل شویم.
مش قاسم: باز زیادی از مواد سناتوری اهدایی حاج قاسم استفاده کرده. آخه ای نادان، اونایی که تولید کننده علم هستن تعدادشون به نسبت بقیه جمیعت خیلی کمه. حالا گیرم چندتایی کشته و زندان و فراری نشده باشن و مونده باشن. گشت نسبیت، یه حزباللهی از تو نفهمتر جلوی ماشین یکی از اینا رو با زنش یا هرکی دیگه میگیره و بهشون گیر میده. تو خیال میکنی این شخص میمونه که واسه تو علم تولید کنه؟ روز بعدش بلیت هواپیمای یه طرفه میگیره و میره اونجایی که بهش احترام میزارن و زندگی بی دغدغه. تو میمونی و یه مشت از خودت نفهمتر در به در دنبال تولید علم و به هیچ کجا هم نمیرسی. بیا بگو ببینم توی این ۴۰ سال یه چیز، فقط یه چیز توی این مملکت راه افتاده باشه که بشه یه قرون توی بازارهای دنیا فروش کرده باشه. نیست، یه قرص سردرد جدید هم ساخته نشده. این نادان خیال میکنه تولید علم مثل کشتن بادمجونه که بتونی توی باغ یه مشت از اینایی که دورورت هستن و لواسان حال میکنن تولید کنن و دور سینی واست بچینن. ای که این منقلابیون ۵۷ چه ناکسانی رو برای ما تحفه آوردن. نعلت به خودشون و حداقل هفت جد و آبادشون و اینده گانشون.
سلام بر مش قاسم گرامی
از کسیکه خود از حوزه اعتقادی خروج یافته مگر می شود انتظار حرمت به علم را داشت؟!اصولا جاییکه ایشان به اشتباه و شاید از روی تکبر نام علمیه بر آن نهاده اند مکانیست که اولا هیچ نسبتی با علم نداشته و دوم اینکه تمام هم و غم خویش را مصروف توهم افکنی و خرافه پراکنی نموده و هر آینه عالمی بر ایشان و اباطیلشان نقدی وارد کرده به چوب تکفیر تارانده یا به سان درندگان دریده اند.صحبت از علم کردن از سوی اینان همان قدر مضحک است که بخواهیم دانش و خرافه را یکسان بگیریم.
پاینده و پیروز باشید
این رویکرد که در این سایت و از این آی دی بارها تکرار شده است منشائی ندارد جز از مخالفت با دیانت اسلام یا مذهب شیعه،و یا خلط بین اصطلاح علم و واژه علم و اختصاص دادن آن به برخی اطلاقات این واژه که در ترمینولوژی علم از آن بحث شده است.احتمال را در مورد آی دی بالا می توان داد چون در این سایت از این آی دی چیزی جز ابراز تعلق به ایرانیت و ناسیونالیسم ندیدیم باضافه ریشخند و تحقیر مبانی دینی اسلامی و مذهب شیعه،در واقع چون این آی دی غالبا هم، به مبانی دینی اسلامی و هم مبانی شیعی طعنه می زند و تعلق خویش را به کدام دین یا کدام مذهب یا کدام ایدئولوژی پشت بیرق ایرانیت و ناسیونالیسم افراطی پنهان می کند بنظر می رسد که تعلقی بدین اسلام یا مذهب شیعه ندارد و باحتمال زیاد تعلق به مذاهب فاسده دارد،البته در این حد که کسی تعلق به فرقه یا مذهبی (حتی مثلا بهائیت) داشته باشد مربوط به خود او و اعتقاد اوست،لکن آنگاه که تحت لوای ناسیونالیسم و ایرانیت،به مبانی دینی (مثل مقوله اعجاز و ..) یا مبانی شیعی (مثل دکترین مهدویت) ریشخند و استهزاء می کند (که شواهد آن در پیج های مختلف این سایت هست) دیگر نمی توان در اینکه به کدام فرقه یا نحله یا مذهب تعلق دارد تسامح کرد و آنرا مصداق آزادی فردی در اعتقاد و گرایش دانست.حال می خواهم بگویم یکی از قرائن گرایشات فاسد اشاره شده همین طعن زدن به حوزه های دینی و مراجع دینی و ریشخند و تمسخر و بعضا اهانت و نسبت های ناروا به برخی از بزرگان و مراجع مورد احترام مردم ایران است،که معمولا اینها تحت لوای عشق به ایرانیت و ناسیونالیسم افراطی ابراز می شود و گرنه بقول معروف “کل میسّر لما خلق له” ما را با مذهب و مرام و ایدئولوژی اشخاص کاری نیست مادامی که اهانت به مبانی ما یا بزرگان و محترمین ما نکنند.
و نکته دیگر در باب خلط مساله علم و منحصر دانستن این واژه در علوم تجربی است،من این آی دی را مورد سوال قرار می دهم،شما چه علم و تخصصی داری که بخود اجازه می دهی با تصرف در واژه علم و اختصاص دادن آن به علوم تجربی اینجا شلنگ تخته بیندازی و حوزه های علوم دینی را مورد ریشخند قرار دهی و آنها را با دروغگوئی مصداق خرافات بدانی؟ چنانکه قبلا گفته ام من سواد یا فرهیختگی خاصی در مطالبی که ذیل این آی دی ابراز می شود ندیده ام جز چند طعن و ریشخند و احیانا اهانت به مبانی دینی و علماء بزرگ اسلامی و کتب حدیثی و فقهی و حوزه های علمیه که همین الان در نوشته بالا به آنها اشاره شده،و می گویم در یک حالت خوش بینانه نهایتا صاحب این آی دی چند ترم و کلاس دانشگاهی را در رشته ای (مثلا اقتصاد یا تجارت و رشته هایی از این قبیل) را گذرانده و مدرکی در این سنخ امور اخذ کرده و به تجارت آزاد مشغول است،بسیار خوب موفق باشد،بحث من این است که یک فرد معمولی دانشگاهی محصّل در یک رشته چه حقی دارد که اینجا متکبرانه و با ریشخند و با ناآگاهی از اطلاقات علم و ترمینولوژی آن،علم را منحصر کند در غلوم تجربی و مزخرفاتی و اهانت هایی به علوم دینی یا حوزات علمیه کند؟حرف من این است که علوم تجربی و علوم انسانی و علوم دینی و فلسفه در شرق و غرب ارجمند و قابل بررسی و واکاوی و تحلیل است،نسبت شما با علم چیست؟ علم و تفسیر واژه علم بشما چه مربوط؟ مگر علوم تجربی یا انسانی یا فلسفه و هر نحو از علوم بشری ارث پدری شماست و اختصاص بشما دارد که خودخواهانه خود را مدافع علم معرفی می کنید و آنرا جایی سلب و جایی اثبات می کنید؟ بنابر این حد خود را بشناسید و در اموری که از آن نا آگاهید سخن نگوئید یا اگر می گوئید لطف کنید بجای چند عبارت شعاری و یک موفق باشید و زنده باد مرده باد سیاسی،در باب ادعاهایی که می کنید بطور روشمند و مستدل سخن گوئید.
مش قاسم جان شما یک سزچ در گوگل بکن وازه معادل تولید علم در هیچ زبان دیگری غیر از فارسی و در ایران نیست. آخوند ها این واژه را اختراع کرده اند که بگویند که ما علم اسلامی در ایران تولید میکنیم و به خارج صادر میکنیم. یعنی بزودی رییس آکادمی علوم سو ئد میآید ایران میرود پیش مقام معظم خربری و میگوید شما را به عصمت حضرت زینب یک 5 کیلو علم غنی شده اسلامی بما بدهید ما خیلی کمبود علم داریم.
نه، اشتباه می کنید،تولید علم هرگز بمعنای “تاسیس علم جدید”نیست،بلکه مقصود از تولید علم در علم و فنی اعم از علوم انسانی و تجربی،این است که با کار و تلاش علمی،کتاب نوشتن،مقاله نوشتن و بسط دادن موضوعات و مسائل مطرح در هر علم و خلق تئوری ها و فرضیه های جدید مربوط به هر علم،آنها را کاربردی کنند و دست به اختراع و اکتشافات علمی بزنند،مقصود از تولید علم اجمالا این است و باید سعی کرد سخن اشخاص را قطع نظر از نفرت،کینه و سابقه های ذهنی درست دریافت و از طعن زدن بیهوده و خودنمائی های سیاسی پرهیز کرد.
این را میگویند توسعه علم پشکل را میتوان تولید کرد ولی علم را خیر
وقتی از یک کشیش میپرسند نظرت در مورد علم چیست میگوید نمیدانم ولی از یک آخوند میپرسند او میگوید همه چیز را در مورد علم میداند. آخر /// تو کدام علم را تابحال کاربردی کرده ای که بدانی تیوری تومو دینامیک و شیمی و بیولوژی را چگونه میتوان کاربردی کرد.
الان رفتم ديدم ٣٢راي خيلي بد به من داده اند اولش تصميم گرفتم كه ديگر ننويسم و بروم در يك سايت ديگر ولي بعد فكري بذهنم رسيد اساميً كامنت گذاران در ده پست اخر را شمردم ديدم حدود٤٠٠نفر هستند و متوجه شدم كه فقط ٣٢نفر از اين ٤٠٠ نفر به من راي منفي داده اند و اين يعني اينكه ٣٧٠نفر بقيه كه بمن منفي نداده اند خواستار حضور من هستند و اين باعث دلگرمي من شد كه بمانم زيرا سي نفر در ميان چهارصد نفر عددي نيستند و اكثريت قاطع خواستار حضور من هستند بنابر اين ميمانم و هر بار يكي از نظريات فلسفي خود را بزبان ساده برايتان واگو ميكنم البته فلسفه سخت است و فهمش تلاش ميخواهد از قديم الايام مردم دو شغل را نماد سخت بودن ميدانستند يكي فيلسوف شدن و ديگري پرفسور شدن را . البته بنظر من فيلسوف شدن خيلي سخت تر از پرفسور شدن است به اين دليل كه ما پرفسور زياد داريم ولي فيلسوفان خيلي كمتر از پرفسورها هستند من شخصا از كودكي به فيلسوف شدن علاقمند بودم و هيچ تمايلي به پرفسور شدن نداشتم كه بحمدالله تاكنون موفق بوده ام در اخر خطاب به ان سيصدوهفتاد نفر كه خواستار حضور من هستند عرض ميكنم كه هر سوال فلسفي داريد بپرسيد من در خدمت هستم و سريعا پاسختان را خواهم داد.
خدا شفاهت بدهد.
بچه جان تو /// را با صاد، ضاد مینویسی و نمیدانی فلسفه را با ق مینویسند یا با ف. به اندازه کافی و خیلی بیش از اندازه کافی مهمل نویس و چرند باف در این سایت داریم، بالا غیرتا تو هم قوز بالا قوز نشو.
پیشنهادی تقدیم میکنم: برای این جاویدان سپاه ایران، جاسم عراقی ( که شک کسی بر سید رضی -ره- بودن وی رفته است و جا دارد که سید راضی گرامی رفع ابهام کند!!!) و یک ناشناس و فیلسوف بزرگ، خواندن صد من نیم غاز آنها، برایشان خیلی توجه و اهمیت به حساب میآید که از آن سرمست میشوند و آنگاه مست مست میشوند که طرف بحث و مجادله واقع شوند چون هنوز تا آن آستانهای که بفهمند هیچ حرفی برای گفتن ندارند، راه درازی در پیش دارند و حتی امتیاز منفی برای اینها یعنی توجهی که شدیداً به آن نیاز دارند. بهترین کمک به اینها این است که نه امتیاز منفی بدهیم و نه هیچ واکنشی نشان داده شود که واقعا درخور و سزاوار چنین درمانی هستند. درمان را از آنها دریغ نکنیم. این شیوه برای درمان آنها جواب میدهد و خدمت بزرگی به آنهاست.
با سلام و دود و خسته نباشید به نوید گرامی !
پیشنهادتان عالیست دوست گرامی , چرا زودتر آن را مطرح نکردید دوست عزیز ؟ من که دیگر به این سه تن آدم ناجور که خودشان را قاطی ما نوریزادی ها میکنند برای اینکه ما به آنها توجه کنیم رای منفی نخواهم داد . اما دوست عزیز به نظر شما ما باید اول کامنت های آنها را بخوانیم و بعد امتیاز ندهیم یا اول نخوانیم و بعد امتیاز ندهیم و اگر آن سه آدم ناجور اهمیتی به امتیاز دادن یا ندادن ما نکنند آنوقت چه ؟ این هم شد مشکلی تازه افزون بر مشکلات قبلی ما ! به نظر من باید سر پرستمان نوریزاد فکری به حال ما بکند و به جای نشان دادن نا رضایتی خود , مخصوصا از این جاسم عراقی بی همه چیز که دائم سیخ و میخ میکنه تو چشم و چار ما و خودش , اصلا کامنت های آنها را این جا نگذارد . اما این هم بنظر میرسد که چاره کار نمی تواند باشد . بالاخره یک کسی باید به ما نشان بدهد که ما چقدر عاقلیم یا نه ؟ تا این جور آدم ها نباشند که ما خودمان را بتوانیم با آنها مقایسه کنیم که ما نمیتوانیم بفهمیم چه قدر عاقلیم اینطور نیست به نظر مبارک شما ؟ ما خودمان که عاشق خودمان هستیم مثل سرپرستمان که عاشق خودش است . خلاصه نوید جان به چه مشکلی مبتلا شدیم این آخر عمری . برایت آرزوی سلامتی از همه نوع آن میکنم . دوست ارادتمند شما مجید !
جناب مجید، با درود و بهترین آرزو ها، ببخشید که شفافتر از آنچه نوشتم را در خود نمی بینم. ستیز راهکار نیست و صرفا پیشنهادی بود برای درمان و مداوا.
” پیشنهاد” تقدیم کردم و نه راهکار!
یعنی نفهمیدی این مجید همون جسی شکسپیر دارنده عناوین مختلف ادبی خودمونه،!این طفلک عادت کرده رو هر چی بشینه رنگ اونو بگیره.حالا شده مجید.فردا سعید.پس فردا زلیخا.چهار روز دیگه جسیکا و….
من پیشنها میدهم مثل بی بی سی وصدای امریکا واسرائیل و دوستانشان رفتار کنید راهپیمائی روز قدس را به ان اشاره ای نمیکنند که ملیونها انسان در ان شرکت کرده اما سگ کشی در ایران تیتر اول خبری انها میباشد
اخبار: حاجی سخنگوی/* وزوزارت خارجهکی اقدام نتانیاهو را “شعبدهبازی ” خواند و رئيس/* سازمان نابودی محیط زیست نیز گفت که نتانیاهو باید “کثافتکاریهای” خود را جمع کند.
مش قاسم: شعبدهباز چو شعبدهبازی ببیند خوشش آید. …(سه نقطه از مش قاسم)ها خودشون توی این ۴۰ سال هیچکاری غیر از شعبدهبازی نکردن و نکرده. تو خودت دست از شعبدهبازی وردار، به رئيس/*م بگو دست از دروغپردازی ورداره. و تو ای رئيس/* سازمان نابودی محیط زیست اول کثافتکاریهای خودتو را جمع کن بعد برو سراغ کثافتکاریهای یکی دیگه. تو سالیان سال توی این مملکت وزوزیرک بودی، در همه کثافتکاریهای همه وزوزارت خانه ای زیر دستت هم دست داشتی که کار به اینجا رسیده، اونا رو بیا بگو.
/*: ک
======================================
اخبار: گشت نسبت.
مش قاسم: گمان نکنم هیچ کشوری در دنیا اینهمه سازمان سرکوب داشته باشه. اینا میبینن ملت دیگه کنترل ور نمیداره ولی خیال میکنن با سرپا کردن یه گشت دیگه میتونن دوباره کنترل رو به دست بگیرن. چند نوع پلیس داریم: فتا، فنا، منا، و چنتا گوفت و زهر مار دیگه؟ چند نوع دادگاه داریم، مخصوص آخوندا، مطبوعات، منقلاب، ……. چند نوع دادناستان داریم؟ خدا میدونه. اینا همه برای سرکوبه. سرکوب هم خرج داره. بهجای اینکه پول رو بذارن واسه ساخت مدرسه با بخاری ایمنی، اینا پول من و شما رو خرج یه بنیاد سرکوب دیگه میکنن، بچههای ایرانی جزغاله بشن، برای اینا اهمیت نداره. به حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات خوش آمدید.
==================================
اخبار: این دومی از اروپا تضمین فروش کامل نفت ایران میخواد.
ترجمه: به گدایی افتادن. نفت رو که من و شما صاحابش هستیم با تخفیف مخصوص بفروشن و یا بریزن توی جیبشون یا خارج اعطینا کنن در لبنان و سوریه و عراق و یمن و خدا میدونه چند جای دیگه دنیا.
================================
خدا پدر رادیو امریکا رو بیامرزه. به این برنامه نیگاه کنین که ببینین پولهای من شما به جیب کیا میره. یکیشون معاون رئیس/* سازمان/* بی برنامه گی و بودجه خوری حکومت اسلامیه به اسم حمید پور محمدی گل سفید. حاجی پور محمدی شریکی داره به اسم ناصر محمد سیدی (اینم از اون اسماست ها، جون میده واسه دزدی) از شهرستان خوی. بش از ۵.۲ میلیارد دلار (دلار نه تومن) رفته به حساب حاجی پور محمدی. واسه چی؟ کسی نمیدونه. اسمی هم ازشون هیچ کجا نیست، چرا؟ از این دومی و پس افتادش بپرسین. اینم لیکش:
https://ir.voanews.com/a/4377833.html
=====================================
با سلام و درود فراوان
استاد ارجمند،جناب نوریزاد، استدعا دارم، تمنا میکنم و مصرانه تقاضا میکنم از قوم کرد حمایت نکنید. این ملت جز بدبختی و سیهروزی دستاوردی برای ایران نداشته. من مقیم خارج کشور هستم و البته از روی ناچاری و هیچ رغبتی به جوامع بیگانه ندارم. روز و شبم با یاد میهن سپری میشود. رنج غربت به سبب دیدن جماعت پارسی گو و ایرانی نما که ایران برایشان اهمیتی ندارد برایم دو چندان است و این رنج بواسطه برخورد با دشمان سوگند خورده ایران صد چندان میشود. در رده نخست ایرانستیزان کرد هستند که جز نفرت چیزی نثار نمیکنند. در این میان فرقه یزیدی که تشکیلاتی مافیائی دارند بی رحم ترین دشمن ایران و ایرانی اند. آنها صراحتا به ایران و ایرانی اهنت میکنند و ایرانی را دشمن قوم کرد مینامند. آنها حتی دم از انتقام میزنندبویژه اگر کسی به آنها بگوید شما زردشتی نیستید. من پژوهش گسترده ای در کل منابع و مناخذ فرهنگی و مذهبی این قوم داشته ام ، نه در کتب آنها و نه ددر فرهنگ شفاهی آنها حتی یک عبارت که مبین پیوند و حتی نزدیکی آنها به زردشت و آئین های ایرانی باشد ندیده و نه شنیده ام.. نفرت انگیزترین کار این قوم ضد ایرانی نصب پلاکارد هائی به درو دیوار مکان های فرهنگی مانند دانشگاه است که قسمتهائی هائی از ایرانزمین را جدا کرده و بر روی نقشه ای خیالی متشکل از بخش های جدا شده از ترکیه و عراق ، بر روی آن نام کشور مستقل کردستان را حک کرده اند. جناب نوریزاد، اقرار میکنم که میان هر ملتی خوب و بد یافت میشود ولی قوم کرد در رابطه با ایران از این قاعده مستثنی است. این نکته را نیز ذکر کنم که من مردم میهنپرست کرمانشاه و اساسا لک ها را کرد به شمار نمی آورم و برایشان احترام فوق العاده قائلم. شوربختانه قوم ضد ایرانی کرد به یک گویش ایرانی تکلم میکند. ای کاش اینها به زبان عربی یا عبری تکلم میکردند تا مایه ننگ فرهنگ ایرانی نباشند. ایدوارم که از این کامنت ارسالی دلخور نشوید. خاطرات سیاوش بشیری را بخوانید تا به ماهیت حقیقی این حضرات پی ببرید.مطالب زیادی برای نوشتن دارم ولی از حوصله این مقال خارج است. شام را بخدا میسپارم و برایتان تندرستی و موفقیر آرزو میکنم. پیروز باشید.
———–
فریبرز گرامی درود
هرگز با رقوم و ارزیابی چند نفر، در باره ی یک جمع یا یک قوم اظهار نظر نکنیم و رأی بر بطالت یا درستی دیگران صادر نکنیم. کردها هموطنان خوب ما هستند و حتما در آینده ی رهایی، سهم قابلی در آبادانی این سرزمین خواهند داشت و مسئولیت ها خواهند پذیرفت. مثل دیگر اقوام خوب مان. نابودگر ترین قوم در ایران، سرداران و ملایان حکومتی هستند که دست به تاراجی همه جانبه برده اند و بخاطر بی لیاقتی و بی عرضگی و نا ایرانی بودنشان، هست و نیست این کشور را هم غارت می کنند و هم به باد می دهند. با این همه من می گویم: این نابودگری ملایان و سرداران حکومتی، هرگز ما را نباید به صدور یک حکم کلی در باره ی روحانیان مشتاق کند. در میان این صنف هستند انسان های آزاده که چرب و شیرین های حکومتی نتوانسته آزادگی شان را بزداید.
با احترام
.
نوشته فریبرز -همینطور که جناب نوریزاد توضیح داد- که مطلبی مبتنی بر نژاد پرستی است و در مورد هیچ قوم یا هیچ صنفی بطور کلی حکم بد یا خوب نمی توان صادر کرد،اما اشتباه کلیشه ای آقای نوریزاد نیز این بود :بقول ایشان سرداران و ملایان (این تعبیر ملایان را بنده در اوائل انقلاب زیاد در ادبیات منافقین خلق و در نوشته ها و بعد مجلات و رادیوی آنها دیده ام الان هم سایت مجاهدین خلق نیز همین تعبیر ملایان را می کند یک اصطلاحی هم دارد بنی صدر فراری از وطن تحت عنوان ملّا تاریا! که معمولا با یک لحن نفرت آلودی تلفّظ می شود!) حکومتی “نابود گر ترین قوم” هستند،حالا حضرت عباسی برای اینکه ما نفی راسیسم یا تبعیض نژادی کنیم و کلیت قوم را از نسبت های مزخرفی که فریبرز به آنها داد تنزیه کنیم باید گروهی از هم میهنان خود را که با آنها مخالفیم یا به آنها نقد داریم باید “قوم” تلقی کنیم؟ و آیا همان سرداران و بقول شما ملّایان حکومتی که بخون آنها تشنه ایم را باید قومی جدای از قومیت و ملیت ایرانی بدانیم وخود را متظاهرانه سوپر ایرانی و آنها را نا ایرانی بخوانیم؟! این که شد نفی راسیسم در شکل دیگری از راسیسم!
“کلیت قوم کورد” مقصود بود
درود استاد عزیزم. دوشب پیش از کانال ایران فردا شاهد برنامه شما و اقای چالنگی بودیم،وشما مثل هربار طوفنده تراز گذشته انچه که لایق گوشهای شنونده بوده بگوشها رسید حال انانکه مثلا عاشق امام بودند وچه انانکه از هرچه اسم امامو امامزاده بحالت تهوع رسیده اند .استاد ب نظرمن نوع تفکر این قوم (اخوند)اصلا براحتی قابل حدس نیست. وبنوعی جالب اینجاست که هر فعال مدنی سیاسی اقتصادی که قصد دارند بنوعی ب شرایط پیش امده کمکی کنند و راه حلهای متفاوتی را هم پیشنهاد میکنند.همانطور که شما سالهاست با نوشتن نامه ها وتوصیه های کاملا عقلانی وبجا و در شرایطی میتوان گفت بهترین و بجاترین پیشنهادها را توصیه کرده اید ،اما چرا حتی یکبار هم که شده هیچگونه توصیه ای از کسی را بپذیرد .باوجودیکه بنظر 98درصد مردم درست بنظر میرسد. ب نظر حقیر موجودی مثل خامنه ای اصلا و بهیچوجه هیچ شباهتی با هیچ دیکتاتوری را ندارد،و متاسفانه افکار اینگونه افراد اصلا قابل پیش بینی نیست .چون ن تنها درسی در مورد سیاست نخانده بلکه هیچ درسی را قابل این نمیداد که بتواند ب افکار مختوشی که دارد بتواند کمکش کند.همانطوریکه در ان مجلس فرمایشیشان دیدیم او با زبان خودش گفت بدا بحال ملتی که من رهبرش باشم.او در انتظار چنین پاداش بزرگی نبود. اون با فکر گروهی مردم یا مجلس یا هر چیریکه پشتش یه فکر اساسی باشه به این منصب نرسید .فقط یه باند بازی بود و مردم ساده ای که معنی رهبر ی دینی رو نمیدونستن. اون از روی عقل تصمیم نمیگیره یا شایدم نمیزارن بگیره.بهمین خاطر اصلا نمیشه رفتارهای اونو با عقل و خرد جمعی حدس زد. اون هربار گندی بروی گندهاش اضافه میکنه. واقعا نمیتونه دوست رو از دشمن تشخیص بده.اون خود خود اهریمنه .اون با ی فکر پلید وبا یک نفس الوده بر این منسب قرار گرفت.من و خانومم وقتی برنامه رو میدیدیم دایما خانمم برای شما ارزوی سلامتی میکرد و واقعا از ته دلش نگران شما بود. منهم همواره ارزوی صحت و سلامتی برای شما دارم. در ضمن استاد فرمودید خسم جاهل و نادان بشما تعرض داشتند .امیدوارم هرچه زودتر سلامتی خود را باز یابید. استاد کم لطفی نفرمایید در حق من .من اصلا نمتوانم یکصدم تلاشهای شما را انجام دهم ،اما با دلو جان کارهای شما را تبلیغ و تایید میکنم.اگر کاری از دستم بر اید برای کاستن درد جسمانی باکمال میل انجام میدهم
.وباعث افتخار است. مخلص شما بهروز
با درود برجناب نوریزاد عزیز .
لطف کرده از علی آقای لاریجانی پرسش کنید ؛
ازکدام مال با تمام توان به فلسطین کمک مالی میکنید؟.
از مال و اموالی که آمیرزا هاشم آملی ابوی مرحومتان برایتان به ارث گذاشته، یا اموالی که بعد انقلاب از حقوقهای نجومی که با پینه های دست و عرق جبین بدست آورده اید؟.
ازفروش ۱۵۰ قطعه زمینتان درشهرقم یا از اجاره بهاء برج ۲۷ طبقه تان در منطقه مینی سیتی تهران ؟.
از فروش باغ ویلای ۲۲۰۰ متری در منطقه نیاوران که از مصادره اموال منوچهراقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران دررژیم گذشته نصیبتان شد؟.
یا ازدرآمد دوکارخانه تان در جزیره قشم منطقه درگاهان ویا اجاره بهاء ۳۲ واحد مسکونی در جزیره کیش؟.
یا نه!!. از سودسپرده های ۶۳ حساب بانکی اخوی گرامیتان حضرت آیت الله عظما صادق خان آملی لاریجانی دامت برکاته . یا از درآمد زمینهای کشاورزی ایشان در شهرورامین ؟.
یا اصلاً نه !! ازدرآمد حاصل از فروش زعفران ۲۳ هکتار زمینهای اخوی عزیزتان آقاجواد در تربت حیدریه؟
از فروش محصولات ۲۰۰ هکتارزمینهای کشاورزی در ساوه یا از ۱۹۰ هکتارزمینهای درکازرون و ۶۰۰هکتارشان در دزفول؟.
اصلاًهمه اینها به کنار!
از درآمد کارچاق کنی ابوی کوچکترتان فاصل جان ویا از فروش هواپیمای 125میلیون دلاری بوئینگ 737-MAx ایشان با شماره ریجستری Ep-RHN که در آشیانه شرکت هما در فرودگاه امام خمینی نگهداری میشود؟.
حال بگو از کدام اموال نامبرده حاتم بخشی میکنید. از اموال به ناحق تلنبارشده در دست خود و برادرانت یا از اموال ملت ایران؟.
اگر ادعا داریدکه از اموال شخصی خود میبخشید این یک دروغ محض است که در کَت ملت فرو نخواهد رفت . زیرا اگر شما بخشنده بودید این ولع برای جمع مال بقیمت فقر مردم ایران نداشتید. و اگر از اموال مردم ایران می بخشید، پاسخ دهید کدامیک از مردمی که بارها فریاد زده اند ” فلسطین را رها کن ” به شما اجازه چنین ریخت و پاشی را داده اند؟.
با کدامین مجوز شرعی وقانونی دست به چنین خیانت بزرگ میزنید در حالی که اکثر مردم ایران از شهری و روستائی به نان شب محتاجند وخون خر به آنها رواست؟.
آخربگوئید شما وکیل ملت ایران هستید یا وکیل مدافع مردم فلسطین؟
اگر وکیل مدافع مردم فلسطین هستید درایران و در رأس مجلس آن چه میکنید ؟.
چرا تو و برادرانت صادق و جواد و فاضل و باقر بهمراه فرزندانتان به سرزمینهای فلسطین اشغالی عزیمت نمیکنید و نارنجک به کمر، تفنگ بردوش در صف اول مقاومت دوشادوش برادرانتان در سازمان حماس و جهاد اسلامی با صهیونیست غاصب نمیجنگیدتا قدس شریف را آزاد و درآن به امامت مقام عظمای ولایتتان نماز جماعت برپا کنید؟.
واگربه زعم خودتان نماینده ملت ایران هستید، که نیستید! چرا آنقدر که شبانه روز سنگ مردم فلسطین را به سینه میزنید، جگرتان برای آنها جلز و ولز میکند و اشک تمساح میریزید ، یک هزارم آن را برای ملت ایران دل نمیسوزانید و جلوی خیانتها و جنایات برادرانتان ، الخصوص آدمکشیها و غارتگریهای ملا صادق خان آملی را نمیگیرید؟.
آخه شما با چه روئی دَم ازحمایت مردم فلسطین میزنید که بدتر ازآنچه اسرائیل با مردم فلسطین کرده شما با مردم ایران رفتار کرده و میکنید؟! بجرئت میتوان گفت رفتاری که شما برادران لاریجانی با ملت ایران کردید ، هرگز اسرائیل در حق مردم فلسطین نکرده و نمیکند. اگر قبول ندارید از خانواده اعدام شدگان و زندانیان سیاسی و خانواده هایشان بپرسید.
و در پایان، جناب علی آقای لاریجانی؛ ترفندهای شما نخ نما شده و طشت رسوائیتان از بام فلک افتاده. شما که دلتان بحال مردمی که هرچه دارید از آنهادارید نسوخته و جز خیانت و جنایت در حق ولی نعمت خود یعنی مردم ایران نکردید، یقیناً بهتراز آنچه با مردم ایران کردید بامردم فلسطین هم نخواهید کرد. پس حنای شما و شرکائتان در رأس قدرت پیش مردم ایران وحتی ملت فلسطین رنگی ندارد. چوب دوسر طلا ( بخوانید دوسر نجس) شده اید. خیانت و عوامفریبی را بس کنید و شرتان را کم کنید.
استاد هوشمند و سیاست شناسم سلام.
حالم بسیار خوب شد با خواندن نوشته ده بندی اخیرت.
سه بار خواندمش، با آن با صدای بلند خندیدم و در پایانِ بندِ آخر اشکم جاری شد. و اما شاه بیت هایش:
قدر سخن زلال مرا بدانید. تلخ است اما شهدی شیرین تر از عسل در ذات دارد.
پایانی که من برای شما متصورم از جنس پایان کار صدام حسین و معمر قذافی ست.
و نیز بدا که شما بسیاری از پل های پشت سرتان را خراب کرده اید و اکنون شما را جز حرف و شعار در مشت نیست.
و با آمریکا و اسرائیل آنقدر بجنگید تا جگر آن من بی تابتان جلا پیدا کند و حالی بگیرید این آخر عمری.
آخوند با سانتریفیوژ قابل جمع نیست مگر با دود کردن پولهای بی زبان مردم.
توپ های زپرتی حاج میرزا آغاسی
نشیمنگاهش را مهبط فرشتگان خدا می دانستیم(طنزی زیبا و کنایت آمیز درش هست ولی من دوست دارم زبان شما مانند زبان فردوسی همیشه منزه و پاکیزه باشد.)
بر چارق حضرت جرجیس دخیل بستید و سفره ی دارایی های کشور را پیش روی آدم هفت خطی چون پوتین واگشودید.
با این ترقه هایی که زاقه کرده ای
مگر کشتن نفس سرکش لقلقه ی زبان عرفان اسلامی نیست؟ من درونت را بکش!(درجه یک ترین عبارتتان بود)
بسیجیان عبوست پراکنده می شوند؟ بشوند! مردم را عشق است. باشد؟ ببینم چه می کنی!!
و بند ده همه اش عشق است تا پایانش اشک مرا سرازیر کرد: شما را بصیرتی اگر باشد، رضایت و تبسم نسل های برنیامده ی ایران را بچشم خود می بینید…
نازنین بگمان من پوتین در ک.گ.ب در ایام جوانی کیسِ دیکتاتورهای مذهبی را خوب مطالعه کرده و کاملا” دارد پیش بینی می کند صحنه ی مبتدیانه ی شطرنج ملایان ایران را.
دیکتاتور ها دیوانه هم می شوند. و ضعیفتر هایشان بیشتر مجنون و مدهوش قدرت می شوند. شباهنگام مست و لایعقل خواب سلطنت بر عالم را می بینند. شما فکر می کنید ایشان اگر ذکاوت می داشت اجازه می داد به او “ولی امر مسلمین جهان” بگویند؟
سخنی که می گویم را در باره اش زیاد فکر کرده ام:
ایشان در خوشبینانه ترین حالت ولی امر 4ملیون نفر شیعه بشرط باریدن پولهای گزاف بر آنها و ولی امر 250 نفر از دوستان و فامیل های مشهدی خود بدون خرج کردن پولی برای آنهاست.
روی ماهتان را میبوسم.
سلام اقای نوری زاد. ایت اله مکارم شیرازی دررابطه با حادثه دبیرستان تهران فرمودند: آن فردکارهای غیر اخلاقی را از فضای مجازی یاد گرفته است……، من دراینجا بنام یک ایرانی میخواهم از جناب ایت اله مکارم شیرازی مجتهد بپرسم که ایابنظر ایشان سعید طوسی قاری مورد علاقه شما و بیت رهبری ان کارها غیراخلاقی وکثیف را از کجا یاد گرفته بود ؟بفرمائید خود جنابعالی و دوستانتان کش رفتن این همه شکر وخوردن مال مردم را از کجا آموختید ایا اصولا مدیران ارشدحکومت ولایی اصل اختلاس را از کجا دوره دیدند ویاد گرفتند ممنون میشوم بمن جواب بدهید؟.
[Forwarded from منوچهر قروه]
سلام اقای نوری زاد. ایت اله مکارم شیرازی دررابطه با حادثه دبیرستان تهران فرمودند: آن فردکارهای غیر اخلاقی را از فضای مجازی یاد گرفته است……، من دراینجا بنام یک ایرانی میخواهم از جناب ایت اله مکارم شیرازی مجتهد بپرسم که ایابنظر ایشان سعید طوسی قاری مورد علاقه شما و بیت رهبری ان کارها غیراخلاقی وکثیف را از کجا یاد گرفته بود ؟بفرمائید خود جنابعالی و دوستانتان کش رفتن این همه شکر وخوردن مال مردم را از کجا آموختید ایا اصولا مدیران ارشدحکومت ولایی اصل اختلاس را از کجا دوره دیدند ویاد گرفتند ممنون میشوم بمن جواب بدهید؟
شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر
دبستان که بودم دلم کامپیوتر میخواست، مادرم میرفت کلاس کامپیوتر ولی کامپیوتری تو خونمون نبود، ماجرا مال ۳۰ سال پیشه. عکس کیبورد رو روی کاغذ نقاشی کرده بودم که تایپ با کامپیوتر رو تمرین کنم تا بعدا کامپیوتر دار بشم. اون زمان آتاری تازه اومده بود. ما تو خونمون تیویگیم داشتیم. هنوز ویدئو های بتامکس رو بورس بود و VHS نیومده بود. یه دو سه سالی گذشت، ۱۱ سالم شده بود. چند تا از بچه پولدارهای مدرسه Commodore64 خریده بودن. یه کامپیوتر خیلی ابتدایی که بجای دیسکت، نوارکاست میخورد و به تلویزیون وصل میشد. بین مسیر مدرسه و خونمون یه فروشگاه باز شده بود بنام سوپر تک (تو میدون چیذر) یه غرفه داشت که کومودور و آتاری میفروخت. هنوز آمیگا نیومده بود. هر روز وقتی مدرسه تعطیل میشد میرفتم سروقتش قیمت جدید میگرفتم، اونم همون قیمت قبلی رو تکرار میکرد. یادمه حدود ۲۳۰۰۰ تومن پول داشتم و قیمت اون حدود ۳۰۰۰۰ تومن بود. احتمالا فکر میکردم قراره قیمتها بیاد پایین.
بعد از چند ماه، طرف گفت بیا هرچی داری بده و بردار ببرش. ۲۶۰۰۰ تومن دادم و جای ۴۰۰۰ تومن بقیش ظهرها میرفتم مغازش که اون بره ناهار، منم مغازشو نگه دارم. یک سالی گذشت، کلی برنامه نویسی یاد گرفته بودم. به بچههایی که کومودور داشتن، برنامه و بازی میفروختم. سر همین کسب و کارم نزدیک بود از مدرسه اخراج بشم. ناظم مدرسه نوار کاستها رو تو کیفم پیدا کرده بود و فکر میکرد گلچین آهنگهای سال رو پیدا کرده. احمق نشسته بود ۴ تا نوار یک ساعته، صدای فش فش دیتا گوش کرده بود ببینه بالاخره کجاش اندی میخونه.
با پولی که درآوردم کمودور رو فروختم آمیگا۵۰۰ خریدم، بعد آمیگا ۶۰۰، آمیگا ۱۲۰۰ و تو سن ۱۵ سالگی ۸۰۲۸۶ خریدم. بعد ۸۰۳۸۶، ۸۰۴۸۶ و پنتیوم. سال ۱۳۷۴ اولین بار با یک مودم US-Robotic با سرعت 1200bps و با ترمینال برنامه NC به شبکه BBS وصل شدم. تلفن خونمون با صاحبخونمون مشترک بود، چند بار گوشی رو برداشته بود صدای فش فش شنیده بود، از مادرم پرسیده بود این صدای چیه؟ اونم گفته بود صدا نمیاد! خلاصه وقتی فهمید کار منه قاطی کرد و ما رو جواب کرد. آخه فهمیده بود با دخترشم دوستم. سال بعدش اولین بار اینترنت و وب رو تجربه کردم. وقتی ۱۷ سالم بود برای خودم خدایی میکردم. آدم تو اون سن زود جوگیر میشه و فکر میکنه دیگه آخرشه. تو اون سن، درآمدم از مدیر مدرسمون بیشتر شده بود. سال ۱۳۷۶ اولین وبسایتمو ساختم و یک سال بعدش تو ۱۸ سالگی من صاحب یک شرکت ارائه دهنده اینترنت بنام ایراتل بودم. ۲۴ تا خط تلفن رو با مودمهای اکسترنال وصل کرده بودم به یه مولتی پورت و با ویندوز NT4 و یه برنامه بنام NT-TacPlus سرویس میدادم. یه دیش ku باند همگذاشته بودم و از KPN هلند دیتا دریافت میکردم و با ۲ تا خط که به ندارایانه وصل بود ارسال دیتا داشتم.
وقتی ۱۸ سالگی یه ISP داری و کلی آدم و شرکت از خدماتت استفاده میکنن حس قدرت داری. انقدر پول درآورده بودم که تو ۲۰ سالگی برای مادرم خونه خریدم. سال بعدش دولت جلوی کار شرکتهای اینترنتی رو گرفت و فقط به رانتهای خودش مجوز داد. منم ورشکسته شدم و نشستم درس خوندم رفتم دانشگاه.
الان که به گذشته نگاه میکنم، باید همون موقع مهاجرت میکردم. ولی خب کسی نبود که راهنماییم کنه. من هر مسیری که میرفتم برام مثل سفر اکتشافی بود و خودم همه چیزو کشف میکردم. تازه اطلاعاتمو با بقیه هم درمیون میزاشتم، هنوزم همینطورم.
از ۲۱ تا ۲۷ سالگی درس خوندم و یک شرکت تو زمینه مسیریابی با GPS راه انداختم, ولی باز هم رانت دولتی جلو کارمو گرفت و مجبور شدم از اول شروع کنم. تو ۲۸ سالگی شرکت شریف تراشه رو راه انداختم. استراتژیم ساخت بزرگترین بانک داده آب کشور بود. میدونستم تا چند سال بعد، آب میشه مشکل اول روی میز دولت. تو ۱۰ سال گذشته بیشتر از ۱۳۰۰۰ دیتالاگر ساختم و تو کشور نصب کردم. چندین ترابایت بیگ دیتا از اطلاعات آب ومحیط زیست جمع کردم. نرم افزارهای پیشرفته تحلیل و پیشبینی برای کاهش هدر رفت آب ساختم و آماده بزرگترین حرکت زندگیم، یعنی کنترل شبکه های آب با هوش مصنوعی شدم. و دوباره داستان تکرار شد. اینبار مدیران فاسد آب و فاضلاب سنگ جلوی پای شریف تراشه انداختن و با ندادن طلبهای شرکت و دادن پروژه ها به رانتهای خودشون این شرکت رو خسته کردن. درآخر هم با تهدید بانکهای اطلاعاتی رو گرفتن و بیزینس پلن ۱۰ ساله شرکت رو نقش بر زمین کردن.
الان که دارم مهاجرت میکنم، هم افسوس این همه عمر و انرژی و سرمایه ای که خرج این مملکت کردم رو میخورم و هم دلم برای این سرزمین میسوزه.مسلما کسی مثل من از شروع دوباره نمیترسه و خسته نمیشه، ولی واقعیت اینه که مهاجرت با همه جاذبههایی که داره، کار سختیه و پره از دلنگرانی و استرس. مخصوصا تو ۳۸ سالگی.
سهند بهنام، کارآفرین
خرداد ۱۳۹۷
آقای نوری زاد
نامه های مشفقانه به رهبر !!!!
چرا گاهی دوستان و همرزم هایمان به رهبر این نظام منحوس نامه می نویسند بر من پوشیده است !!
چه ، این دوستان گرامی مان خود به نیکی می دانند که اگر جمهوری اسلامی امروز در این نقطه و با این شرایط قرار دارد ، به دلیل حقایق ذات و باطن اوست !
یکایک دوستان ما ، بجز عزیزانی که همچنان به اصول ایدئولوژیک اسلام برای راهبری جوامع اعتقاد داشته و کماکان معتقد می باشند که می توان با ایدئولوژی اسلامی مملکت را اداره نمود ، به درستی دریافته اند که امکان پذیر نیست که تا دنیا دنیاست با آنچه در مخالفت اندیشه ماست در جنگ و نبردی بی امان بوده و همواره دشمنی داشته و برای نابودی و محو دشمن ( دژمن ) تمامی ملت ایران را فدا ، کشور را ویران و خلاصه خاک عالم را بر سر خود و کسان و اطرافیان خودشان بریزند !!
آیا می اندیشند که سیدعلی خامنه ای به حرف ایشان گوش می دهد ؟!
آیا سیدعلی خامنه ای را ، که امروز در این شرایط بغرنج قرار دارد ، حداقل در دوران جوانی و نوجوانی و قبل از انقلاب و تا مدتی کوتاه بعد از آن ، انسان عاقل و شایسته ای می پنداشته اند ؟!
آیا طبیعت ، کتاب باز آفرینش نیست ، تا انسانها از آن درس آموخته و اصول زندگی خود را براساس آموزش های این کتاب و تجربیات اندوخته در آن پایه گذاری کنند ؟!
آیا کتاب باز آفرینش ، به ما نمی گوید که در فاضلاب بجز کرم و انگل و جانواران و حشرات موزی نمی زیند ؟!!
آیا برای نفر اول این نظام ، که برای دست یافتن به این درجه از لئامت و پستی که خود می دانید ، بابت آن قتلها و جنایت ها و خیانت ها و دروغگویی ها و غارتها به انجام رسانده ، نصیحت کارساز است ؟!؟!
لذا بر بنده واقعا هدف این نامه نگاری ها پوشیده است !!
خطاب قرار دادن کسی مثل سیدعلی خامنه ای و نصیحت او که به کناری بنشیند و تا آخر عمرش با عطوفت ملت ایران بخورد و گوشه ای زندگی کند و …
آیا قول دادن از جانب ملت نیست ؟!
این آدم قاتل است !! او و پسرش و اطرافیانش نه فقط در حق ملت ایران ، که در حق بشریت ظلم و جفا کرده اند ! سیدعلی خامنه ای فصل نوینی در سبعیت و جنایت و وحشیگری و غارتگری را برای بشر امروز گشوده است !!
از طرف ملتی که فرزندان اش در زندانهای خامنه ای به قتل می رسند ، به چنین جانیانی امان نامه ندهیم ، زیرا نه چنین حقی داریم و نه اساسا این کار درستی است .
شرافت ملت ایران ایجاب می کند که خامنه ای و فرزندان و اطرافیانش را دستگیر کرده و به محاکمه بکشند .
به امید آنروز که بسیار نزدیک است !
——————-
فرزاد گرامی
این نامه ها بهانه ایست که دست به دل مردم ببریم و سطح مطالبات خودمان را بالا بکشانیم و طرف را که پاسخگونیست به چالش بکشیم. رهبر اگر پاسخ ندهد، یکی از مخاطبان خواهد بود از هزاران
با احترام
.
زبان پارسی درفراز و نشیب تاریخ این سرزمین پس از امدن تازیان وبرگردانیدن زبان دیوانی از پهلوی به تازی دوران نشیب را پیمود وهمه نوشته های علمی وفلسفی به تازی نوشته شد درحالی که زبان مادری و گویشی همچنان پارسی بود ؛ یعقوب لیث صفارنخستین فرمانروایی بودکه در برابر سُراینده که به زبان تازی اورا ستود گفت ؛ انچه را که درنیابم چرا گویی .
با امدن سامانیان زبان پارسی گسترش یافت وپایه شاهنامه ریخته شد ؛ درزمان غزنویان اسفراینی وزیراعظم سلطان محمودکه شیفته شاهنامه بودبرزگترین کاری رابه انجام رسانید وان برگردانیدن زبان دیوانی دوباره ازتازی به پارسی است که تاکنون ادامه دارد ، در دوران ۹۰۰ ساله فرمانروایی ترکان آسیای مرکزی دراین سرزمین که تا پیش ازدوران پهلوی گویش مادری فرمانروایان ایرانی به زبان ترکی است زیرا تبار ترکی داشته اند. ناضرالدینشاه دردربار بزبان ترکی سخن می گفت درحالی که زبان دیوانی او همچنان پارسی بوده است .
در زمان پهلویها زبان پارسی گستردگی وژرفنایی بیشتری پیدا کردوفرهنگستان این زبان بسیاری از واژگان تازی را به پارسی بازگردانیده ومیگرداند.
در حوزه دینی شوربختانه زبان همچنان تازیست وهنوز حوزویان نتوانسته اند برای جایگزینی زبان پارسی کوشا باشند تامردم بتوانندبهترمطالب دینی رادریابند هنوز زبان تازی موقعیت خودرا دارد. درایران سه زبان در درازای تاریخ پهلو به پهلوی هم راه رفته اند تازی ؛ ترکی ؛ پارسی ، زبان پارسی پیوسته برای دیوانسالاران و شاعران و نویسندگان دلپذیرتر بوده است تا بدانجا شاعرانی که زبان مادریشان ترکی بوده بهترین آثارشان به زبان پارسی است وهمین امر این زبان را استواری و انسجام بیشتری داده است .
گیتی پورفاضل
۱۸خرداد۹۷
ترامپ: داریم تحریمهایی را بر ایران اعمال میکنیم که هیچکس تاکنون شبیه آن را ندیده؛ ایران همان کشور چندماه قبل نیست و رفتارش تغییر کرده است
بخشی از اظهارات رییسجمهور امریکا در کنفرانس خبری مشترک با نخستوزیر ژاپن
«با احترام زیاد به مردم ایران، از زمان خروج ما از توافق، عملکرد [حکومت] ایران بسیار متفاوت شده. نگاه آنها دیگر خیلی به سوی مدیترانه و سوریه و یمن و خیلی جاهای دیگر نیست. آنها در سه ماه گذشته یک کشور بسیار متفاوت شدهاند. و من با امیدواری میگویم که شاید چیزی اتفاق بیفتد. اما وقتی شما به تحریمها اشاره میکنید، ما داریم تحریمهایی را بر ایران اعمال میکنیم که تاکنون شبیه آن را هیچکس ندیده است. و صادقانه بگویم، کرهشمالی هم ندیده… ایران همان کشوری نیست که چندماه پیش بود. رهبران آنها خیلی خیلی متفاوت شدهاند. و من امیدوارم که در یک نقطه آنها به سوی ما بیایند و پشت میز بنشینیم؛ و ما با آنها به توافقی خواهیم رسید که برای آنها و برای ما و برای همه خوب باشد. و این برای ایران عالی خواهد بود. من انتظار دارم و میخواهم که آن توافق برای ایران عالی باشد. اما اگر در جریان توافق قبل، مذاکرهکنندگان ما در واکنش به برخی شروط وحشتناکی که همه در جریان آن هستیم، مذاکرات را ترک میکردند، میتوانستیم یک توافق عالی داشته باشیم. ما فرصتی عالی داشتیم تا به یک توافق فوقالعاده برسیم.»
جناب سید مرتضی
جناب نوری زاد
با صدام هشت سال جنگ را ادامه دادند و گفتند برای حفظ ناموستان از دست عراقیها و برای رسیدن به قدس از مسیر کربلا! باید بجنگید! حالا همان عراقیها در مشهد، دختران ایرانی را با چند دلاری صاحب میشوند!
ما باختیم … بدم باختیم
سرکار مریم خانم درود
ایرانیان بدجور باختند لیکن ایشان که عرب زاده هست ! یعنی سید هست ! که نباختند . بلکه بردند یعنی فکر میکند که برده است و اصلا برایش مهم نیست که چه به روز ایرانیان بیاید . برای امثال این شیخ قم نشین.فقط بلاد عرب آن هم از نوع حوزه ای و یا تعریف شده از ملامحمد باقر مجلسی کمال مطلوب است و بس
این مهرداد (پسر شجاع واقعه پاستور!)ساعت یازده و یازده دقیقه با آی دی جدیدی بنام مریم مطلب مزخرف گونه ای مبتنی بر برخی شایعات که بارها در این سایت پنبه اش زده شده را ارسال کرده بعد ساعت یازده و بیست و سه دقیقه یک کامنت دیگر ذیل آن زده! خود گوید و خود خندد!
فحشاء پنهان البته ممکن است در هرجا و از جمله شهرهای ایران وجود داشته باشد، نیز فحشاء البته در ایران اسلامی مطابق قانون ممنوع است و با آن برخورد می شود،شما که این شایعات و مزخرفات پنبه زده شده را باز نشر می کنی مشخص نشان بده کجای مشهد چنین جریانی واقع شده یا می شود و کدام خانواده حاضر می شود دختر خویش را بکسی واگذار کند؟ جریان آن نوشته در این سایت و آن عکس را که بیاد داری؟ استناد شما به اینها و گزارش های مغلوط و جهت دار رسانه ها و مجلات خارجیست؟
مهرداد (مریم خانم)! برو این دام بر مرغ دگر نه.
شیخ قم نشین !
گمانم روزه تورا که متوهم بودی به جنون هم رهنمون کرده . عاقلان دانند که من چه میگویم و توی قم نشین را به نیت خوانی انداختم رمل و اسطرلاب هم میخواهی ؟
———–
توهین نکنیم.
بجایش مخالفان مان را نقد کنیم
.
جناب مهرداد ، به فامیلهای علوی ، حسنی ، حسینی ، زینالعابدینی ،باقری ، صادقی ، موسوی ، رضائی ،و… توجه فرمائید همه منسوب به امامان و سید ، می بینید کم نیستند. در اینجا کاری نداریم چطوری سیدند. بسیاری از این سیدها مانند دیگران ، موافق و مخالف ، فقیر وعنی ، معتاد و مبارز و…داشته و دارند. شما چرا میخواهید آنها را از دایره ایرانی بودن خارج کنید؟ بنظر من جنابعالی یک معذرت خواهی بزرگ بدهکار هستید.
فضول را بردن جهنم
گفت هیزم.ش تره
درود جناب نوری زاد!
در ارتباط با آخرین نامه اتان مبنی بر دستیابی به همه ازادی باید گفت دست مریزاد.
فرض من اینستکه این رژیم جنایتکار سعی داشت تا با فریب شما برای خروج یکباره از کشور٬ پروژه مخدوش ساختن چهره مردمی شما را کلید زده و خدای ناکرده حتی ترور فیزیکی شما را عملی سازد. بعبارت دیگر شما تا در ایران باشید مسئولیت جان شما در مقابل نیروهای خودسر و بی سر با آنهاست اما در خارج از کشور براحتی میتوانستند شما را ترور و پروژه شهیدنقاد راه اندازی کنند و یا حداقل با فتوشاپ شما را کنار ماموران سیا و موساد نشان داده و بنحو دیگری ترور شخصیت نمایند.
پاینده باشید
سکه شده ۲٫۵ میلیون، دلار کلا نیست، مسکن سر به فلک کشیده، شرکتهای خودروسازی همه ایرانو دارن ترک میکنن، خودروی داخلی از کارخونه نمیدن بیرون که قیمتها بره بالا، میوه و خار و بار بشدت گرونه، گشت ارشاد دخترامونو کتک میزنه،تو مدرسه به بچه ها تجاوز میکنن، آب نداریم، هوا نداریم، کار نداریم
تعریفتون از هرج و مرج چیه؟
قابل توجه آقا سید مرتضی
کدام آزادی فکر و نظر!
من بنابر اصل هشتم قانون اساسی که دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر حاکمان را وظیفه مردم می داند و بنابر آیه 104 سوره آل عمران که می فرماید: باید از میان شما جمعی دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و بنابر سفارش امام علی(ع) به مردم که فرمود: با گفته ای انتقاد آمیز و خیرخواهانه تهی از نیرنگ و نیالوده به بدگمانی به یاری من برخیزید(نهج البلاغه خطبه 117) و نیز فرمود: امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که در نتیجه بدترین کسان خودتان بر شما به سرپرستی فرمان رانند آنگاه دعا کنید و دعایتان به اجابت نرسد(نهج البلاغه نامه 47) و نیز فرمود: بنگرید اگر ناپسند یافتید اعتراض کنید و اگر پسندیدید به یاری و پشتیبانی برخیزید(نهج البلاغه خطبه 16) و نیز فرمود: خدای تبارک و تعالی از دوستان خود هرگز رضایت نداده است که در زمین معصیت شود و آنان سکوت کنان به نافرمانی ها اقرار کنند، نا امر به معروف کنند و نه نهی از منکر(نهج البلاغه خطبه 43) و نیز فرمود: و اما حق من بر شما این است که … و در غیب و حضور پند دهید و یاد آوری کنید(نهج البلاغه خطبه 34) و نیز فرمود: پس از گفتاری به حق یا رأی زدنی به دادگری باز نأیستید زیرا من در درونم خود را بالاتر از آن نمی دانم که خطا کنم و از کار خود دل آسوده از خطا کردن نیستم(نهج البلاغه خطبه 215) و نیز فرمود: برادرت را خالصانه پند ده خواه پند زیبا باشد خواه زشت(نهج البلاغه نامه 31) و… به قوانین و ساختارهای تبعیض آمیز و مغایر با اصول قانون اساسی و به فساد و غارت بیت المال توسط بعضی افراد اعتراض کرده ام.
نه تنها مسئولین من را به خاطر انتقادات و اعتراضات فوق تشویق نکردند بلکه تا کنون سه بار در دادگاه های انقلاب مشهد و قاین به انجام فعالیت تبلیغی بر علیه نظام و توهین به رهبری محکوم شدم و اخیرا هم در دو دادگاه انقلاب و کیفری قم به همان اتهامات قبلی محاکمه و محکوم گردیده ام و بنابر رأی دادگاه انقلاب قم که به تأیید دادگاه تجدید نظر رسیده است به خاطر توهین به رهبری به دو سال حبس تعزیری محکوم گردیده ام و تا کنون بیش از 29 ماه را به خاطر محکومیت های فوق در زندان گذرانده ام و شغل خود را از دست داده ام و از بسیاری از حقوق اجتماعی نیز محروم گردیده ام؟!
آیا این همان آزادی فکر و نظری است که رهبری بر آن تأکید دارد؟!
آیت الله خامنه ای در سخنرانی روز اول فروردین فرمود: امروز هیچ کس در جمهوری اسلامی به دلیل مخالف بودن فکر و نظرش با حکومت تحت تعقیب و فشار قرار نمی گیرد.
سید محسن(زین العابدین) قائمی 21 خرداد 1397
سلام سید محسن گرامی
من با مطالب کلی شما در مورد لزوم انتقاد صحیح و محترمانه و عمل بوظیفه عمومی امر بمعروف و نهی از منکر مخالفتی ندارم،اینها کلیاتی است که مورد اعتقاد عموم مسلمانان است و در منابع اسلامی آمده است بنابر این بحثی در کلیات و بقول معروف بحث کبروی نداریم. اما در بحث صغروی من در گوگل نام شما را ( سید زین العابدین قائمی ) را سرچ کردم و چند لینک از جمله صفحاتی از سایت هرانا را دیدم و خودتان هم در عین حال می گویید در مواردی به اتهاماتی مثل توهین به رهبر،نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی متهم شده اید،من اینجا با اینکه احاطه ای بمطالب و موارد استناد دادگاه در اتهامات شما ندارم چگونه می توانم در مورد مطالب شما یا رای دادگاه داوری کنم؟ باید دید شما چه گفته اید یا چه نوشته اید که از آن انتزاع توهین یا نشر اکاذیب شده است و باید دید استناد دادگاه به چیست؟و بهر حال بنده اینجا در مقام داوری نسبت پرونده های قضائی و باصطلاح بحث های صغروی نیستم.امید که گره از مشکل شما برداشته شود،شما ظاهرا در قائنید درست است؟
ایران درود
درود بر سپاه پاسداران
درود بر سید مرتضی
مرگ بر دمکراسی با صدای بلند
درود بر اقتدارگرایی نخبه گرا
نوری زاد خون آشامی که پشت نقاب حقوق بشر ودمکراسی گندیده پنهان شده است.
جناب شاهزاده مصلح
تمام این چرندیات که ردیف کرده ای تا دل نوری زاد وهم پالگیهایش را شاد کنی دوروغ است اگر می بینی نوری زاد به شما آفرین میگوید هدفش اللاغ سواری است تمام این موارد ذکر شده نقاط قوت جمهوری اسلامی است که توانسته ایران را حفظ کند قبلا گفته ام برای من حفظ ایران مهم است که جمهوری اسلامی از عهده این کار بخوبی برآمده است.باورم نمی شد اینقدر از گذشته خودت پشیمان شده باشی آنچه به دنبال ان هستی سراب وحشتناکی است که نکبت ان قابل تصور نیست شاهزاده محترم قدرت جمهوری اسلامی ایران یک ثروت است که ما طی سه قرن گذشته از آن بی بهره بوده ایم شما ببینید تکیه ابرقدرتها برای تضعیف ایران روی چیست اینها مولفه های قدرت است که هر کشوری برای پیشرفت به ان نیازدارد از انرژی هسته ای تا قدرت موشکی وبسط نفوذ وقدرت خود در سراسر غرب آسیا . وضعیت ایران همانند کشورهای کوچکی نیست که موفقیتهای بدست آورده اند شما جایگاه ایران را همانند قدرتهای بزرگ بنگرید متاسم این را به شما میگویم حداقل مانند یک صهیونیست به منافع ملی کشورت نگاه کن ببین خود را به اب واتش میزند همه نکبتها را به جان میخرد تا از موجودیت خود دفاع کند موجودیتی که از نظر همه خردمندان دنیا جعلی است اما مردم ایران این شایستگی را دارند که تاج سر بشریت باشند اگر به تخت جمشید نرفته ای یک بار برو ببین تخت جمشید محل زندگی اشرافی یک پادشاه نیست برای فخر فروشی به ملت خود یا بیگانگان نیست بلکه نماد عظمت شکوه فرهنگ وتمدن یک ملت بزرگ است .امثال نوری زاد سرتا پایشان نماد حقارت است این حقارت تبدیل به کینه ونفرت شده وجوشش ان چیزی است که از دهان نوری زاد وامثال او بیرون می اید.شما لقب شاهزاده را از همین تمدن گرفته ای بیایید ایران را با همه عظمتش پاس بداریم وسرداران نیروهای مسلحش را همچون کوروش وآرش وبابک محترم شماریم اینها سرمایه های شجاعت و پایداری ما در عصر حاضر هستند حیف است جان برکفان میهن را که جانشان را در طبق اخلاص گذاشته اند ودر هشت سال دفاع مقدس اثبات کرده اند نادیده بگیریم.
اقای نوریزاد درود اماجمعه اصقهان فرموده اند کسانی که بیش از سه هفته در نمار جمعه شرکت نکنند باید خانه انها را بر سرشان خراب کرد با این حساب حدود خد اقل هشتاد خانه در تهران باید روی ساکنان ان خراب شود
با پورش صحیح هشتاد در صذ خانه های تهران است
به نقل از سایت کیهان لندن: حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده دروغگوترین عضو کابینهی روحانی میباشد.
-همهی ایرانیان سپاه پاسداراناند
-پایگاه نظامیدر سوریه نداریم
-به یمن اسلحه ندادهایم
-زندانی عقیدتی نداریم
-توئیت فارسی نداشتهام
.
.
.
.
اخبار: رئیسجمهور چین در دیدار با روحانی خواستار حفظ برجام شد.
ترجمه: دست از پا خطا نکن!
رئیس/* قوه فسادییه: نظام در مورد خروج امریکا از برجام عاقلانه رفتار کرد.
ترجمه: دست از پا خطا نمیکنیم!
“”””محمد نوريزاد از رهبر انقلاب درخواست کرده که براي ملاقات فرزندش از کشور خارج شود.”””
عصر ایران:
“”””به گزارش تسنیم، جمعي از فعالان فضاي مجازي از نامه محمد نوريزاد، از محکومان قضائي، به رهبر معظم انقلاب اسلامي خبر داده و اعلام کردند که او در اين نامه، از رهبر انقلاب درخواست کرده که بهدليل بيماري صعبالعلاج فرزندش، از کشور خارج شود و به ملاقات او برود. اين خبر از شب گذشته تاکنون بازتاب بسيار زيادي در شبکههاي اجتماعي، بهویژه توييتر داشته و کاربران مطالب زيادي دراينباره با هشتگ #رأفت_اسلامي نظام درباره اين فرد، منتشر کردهاند.””””
خب کاکو دیگه چی می خوای:
سایتت رو از فیلتر در نیاوردند که در آوردند!
زن موسوی رو آزاد نکردند که کردند!
از کروبی عیدی نگرفتی که گرفتی و دو روز دیگه اون رو هم با موسوی آزاد می کنند!
تو فیلم سپاه نمی گی رهبر یه چیز دیگه است که می گی!
صد تا حرف می زنی و از حرفهای پشت پرده تو فقط از توی فیلم سپاه باخبر نمی شیم که می شیم!
نمی گی دست به خشونت نزنین که می گی!
و …………………….
سرجمع شما کاکو خودت هم فهمیدی دنبال چه چیزی هستی! در مورد بیماری صعب العلاج فرزند شما هم به نظر می رسه مواد نیرو زای بدنسازی کار دست این کاکو داده! حالا سپاه گفت معتاده مگه با پودر و هورمون و قرص میشه هیکل ساخت واینجوری نشون داد که بله این کاکو ابوذر معتاد نیست! اونم حالش رو اون ور آب کرد و حالا به بیماری صعب العلاج قرص و پودر و هورمون دچار شده مگه کسی مجبورش کرده بود! تریپ خالکوپی کوروش رو بازو زد که بگه من فداییتم وطن اما چرا ما باید دنبال اینجور چیزا باشیم اوضاع مملکت رو که تریپ کوروش رو بازو تغییر نمی ده اوضاع این مملکت یه جورایی درست میشه که هنوز هیچکی درست و حسابی تو باغ نیومده و بهش فکر کنه! دوستی دوستی تا روز بهشتی که می گن راست می گفتن کاکو، تو هم این تریپ رو می زنی و نقش خیلی خوب بازی می کنی!
منافع ملی و بد و بدتر
ساسانم :
جناب “مردک”
دنیا را به خیر و شر تقسیم نفرمایید. تفکر دار الحرب و دار السلام ما را به چاهی کشاند که اکنون در قعر آنیم. خطای فکر از همینجا آغاز می شود و تا ثریا ادامه دارد.
آمریکا خیر ما را می خواهد در ادبیات سیاسی بی مفهوم است. در مناسبات بین الملل چنین جمله ای تعریف نشده است. آمریکا همواره در پی منافع ملی خود است. ما نیز می بایست در پی منافع ملی خود باشیم. منافع ملی پایه و اساس روابط بین الملل است.
در مورد متنی که از من نقل کرده اید هم یک بار دیگر توضیح دادم. این یک مقایسه بود بین بد و بدتر. مقایسه بود بین چهل سال حکومت احمق ها بر کشور و اشغال ایران توسط یک قوای خارجی.
زیان هایی که ملایان در چهل سال گذشته بر کشور وارد کرده اند نجومی است. حمله مغول چنین زیانی به بار نیاورد. از نیم میلیون کشته های هشت سال جنگ احمقانه شروع کن بشمار تا سه میلیون مجروح نابودی تاسیسات صرف هزینه ها متلاشی شدن اقتصاد بعد برو سراغ کلاه سی میلیارد دلاری اتمی که سرمان گذاشتند و هزینه چند صد میلیاردی تحریم ها اگر سر گیجه نگرفتی تازه باید بپرسی یک قلم هشتصد میلیارد دلار درآمد نفتی در دو دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد کجا رفت صدو پنجاه میلیارد دلاری که برجام نصیب ملایان کرد کو. زیان ها به حدی است که در وهم نمی گنجد. ترکیه را ملایان احمق آباد کردند. امارات و دوبی و همه شیخک های خلیج فارس از مرحمت سرداران سپاه به نان و آب رسیدند. مالزی اندونزی همه و همه در عزای ملت ایران جشن گرفتند به همت سرداران سپاه و بیت رهبری.
آمریکا که هیچ مغول ها هم اگر می خواستند ایران را تاراج کنند به این حد نمی رسید.
نمی دانم بیشتر از این توضیح لازم است؟
دوست داشتی باز هم بپرس. خجالت نکش.
—————————————-
ما دوستی داشتیم که اخلاق شما و مزدک عزیزمان را داشت جناب ساسانم و عادت نداشت که به سئوال کسی جواب دهد , مثلا اگر از او میپرسیدید ” حالتان چطور است ؟ به عنوان نمونه اینطور جواب میداد : ” میوه ها کلا برای سلامتی مفیدند و چربی هیچ خوب نیست و از میان میوه ها سیب بسیار بیش از میوه های دیگر مفید است چون در سیب …… ” خلاصه ده دوازده دقیقه میگفت و در آخر هم ما نمیفهمیدیم که حالش خوب است یا نه . حالا حکایت شما و دوست عزیز تر از جانمان مزدک است . آقایان عزیز سئوال ما اینست : حالتان چطور است ؟؟؟
شما ساسانم در جوابتان تنها این چند کلمه به سئوال من ربط دارد : ” این یک مقایسه بود بین بد و بدتر” و بقیه اش همان جریان حرافی اندر فواید میوه ها برای سلامتی است .
ما همین چند کلمه را هم قدر مینهیم و به آنها توجه میکنیم , به قول معروف ” از خرس تار مویی هم غنیمت است ” ( در مثل جای مناقشه نیست ساسانم و من این را خطاب به خرس ها میگویم که به شما بر نخورد ) .
منافع ملی و بد و بدتر
شما در جایی آنجا که اندر فواید میوه ها میگویید میفرمایید که منافع ملی پایه و اساس روابط بین کشور هاست . این درست است ! حال شما به ما بگو اگر آمریکا پس از جنگی , که به احتما ل خیلی زیاد بسیار ویران کننده هم خواهد بود چون مهاجمین با مقاوت شدید و طولانی وطندوستان روبرو خواهد شد , کشور را اشغال کند این با منافع ملی ما چه همخوانی خواهد داشت؟ اگر سئوال من باز هم برایتان قابل فهم نیست بفرمایید تا واضحتر از این آن را مطرح کنم و باز اندر فواید میوه ها برایم ننویسید . “بد” و “بد تر” را ما میدانیم و میشناسیم این “بد” ترجیحی شما چه ربطی با منافع ملی ما دارد ؟ آیا اگر ایران بشود عراق و لیبی و سوریه و افغانستان منافع ملی ما تامین میشود ؟
“نمی دانم بیشتر از این توضیح لازم است؟
دوست داشتی باز هم بپرس. خجالت نکش.”
( نقل از فرمایشات ساسانم خطاب به من آنجا که خیلی احساس پیروزی میکند و به خود میبالد )
شخصي بنام شفيعي از من پرييده كه چرا تو فيلسوف بزرگ هستي كه من هم به چند نظريه فلسفي كه خودم مبتكر انها بوده ام مانند نظريه تقدم جهل بر دانش و نظريه وسعت افقي فكر در برابر وسعت عمودي و نظريه كشش دروني كه اولين بار توسط خودم مطرح شده و مورد قبول همه قرر گرفته و چند نظريه ديگر اشاره كردم بعد ديدم بالاتر امده و مرا فيلسوف خود بزرگ خوانده ناميده در جواب ميگويم اولن همين نظريات براي فيلسوف بزرگ بودن من كافي است و تو اگر قدري فلسفه ميدانستي انوقت به بزرگي انديشه هاي من در اين علم پي ميبردي ولي افسوس كه تو و ديگران كه اينجايند هيچ اطلاعي از فلسفه نداريد
دومن – فيلسوف بزرگ لقبي بود كه چند نفر از دوستانم كه يكي از انها از دانشگاه دولتي ليسانس هم گرفته و فرد خيلي خيلي باسوادي است به من داده اند و مرا هميشه فيلسوف بزرگ صدا ميزنند و بنابراين من فيلسوف بزرگ خود خوانده نيستم و اين لقبي است كه دوستانم بخاطر تخصص بالايم در فلسفه به من داده اند پس زود قضاوت نكن / حالا اگر سوال فلسفي داري بدور از طعنه و مسخره كردن بپرس تا جوابت را بدهم / اينرا هم بگويم كه تا الان خيلي ها خواسته اند من را در فلسفه ازمايش كنمد و اخر دست همه شرمنده من شده اند پس وارد حيطه ازمايش من نشو كه سرافكنده ميشوي ولي اگر سوال داري ميتواني درست بپرسي تا جوابش را بدهم البته بايد علم و توان كافي جهت درك پاسخهاي من را داشته باشي زيرا فلسفه بسيار مشكل است و حتي اگر من بزبان ساده هم توضيح بدهم باز درك ان براي غير فلاسفه بسيار مشكل و سخت است.
سلام و درود
بنده امیدوارم که شما نه تنها فیلسوف بزرگ باشید بلکه بزرگترین فیلسوف تاریخ بشر هم باشید،همچنین امیدوارم تمام هم میهنانمان دانشمند و فیلسوف
باشند، چه از این بهتر و چه افتخاری از این بالاتر .
اما پرسیدم :
جناب فیلسوف بزرگ ممکنست بفرمایید که :
1_کلمه فلسفه به چه معناست؟
2_ مسائل فلسفه چیست و اصولاً فلسفه چه خاصیتی دارد؟
3_به چه دلیل شما فیلسوف بزرگی هستی و چه کتابهایی نوشته ای و فرق شما با سایر فیلسوفان ریز و درشت در چه چیزیست؟
4_سواد یعنی چه؟
5_به چه دلیل میگویی اعضای این وبسایت آدمهای بر عکسی هستند؟ (سؤالات قبلی)
و اما سؤالات جدید :
1_با توجه به اینکه گفته ای فلسفه یک علم است بفرمایید چرا به آن علم نمیگویند و فلسفه میگویند؟
2_آیا گزاره های فلسفی هم چون
تئوریهای علوم تجربی تابع آزمون و خطا هستند و میشود آنها را آزمایش کرد؟
2_فیلسوفان قبلی از چه مسائلی غفلت کرده اند که شما میخواهید نقاط ضعف آنها را پوشش بدهید و نقص کار و فلسفه شان را تکمیل کنید و فلسفه جدیدی بیاوری؟
3_آیا بصورت آکادمیک فلسفه خوانده ای یا فقط خودت و دوستت به فیلسوف بزرگی بودنت ایمان آورده اند؟
4_بدیهی است که فلسفه راجع به مسائل فلسفی بحث و گفتگو میکند، ولی ابتدا باید توضیح بدهی که از دیدگاه شما فلسفه چه تعریفی دارد و فرقش با سایر علوم در چیست؟ و فرد با خواندن فلسفه به چه چیزی میرسد؟
5_اسم فلسفه شما چیست و چه مسائلی را مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داده ای؟
6_چه کتابهای فلسفی ای خوانده ای و کدام فلسفه ها را نقد کرده ای؟
لطفاً به تک، تک پرسشها به تفکیک جواب دهید و فراموش نکنید که اسم یا اسامی کتابها یا مقالاتتان را قید کنید و بفرمایید که چگونه به آنها دست بیابیم؟
( اگر p. D. F آنها را ارائه کنید خیلی بهتر است
در ضمن در این پاسخت هم به هیچکدام از پرسشهایم پاسخ نگفته ای.
« بله اين شد يك سوال خوب . ١-فلسفه نوعي علم است كه به موضوعات فلسفي مربوط ميشود و در مورد فلسفه تحقيق ميكند ٢- فيلسوف بزرگ به اين جهت هستم كه كشفيات بزرگي در فلسفه دارم و نظريات بزرگي ارايه كرده ام مانند نظريه تقدم جهل بر دانش و نظريه غلبه نمود تزييني و نظريه مهم ديگري كه ثابت كرده ام وسعت فكر افقي است نه عمودي و نظريات با ارزش متعدد ديگر »
اینها جواب نیست و صرفاً ادعاهایی گنگ است و بجز خودت کسی تصوری
از غلبه نمود تزئینی و وسعت فکر افقی و عمودی ندارد.
١-شما چكار به معني كلمه فلسفه داريد بجاي الفاظ به محتوا دقت كنيد
٢- موضوعات فلسفي زيادند و خاصيت فراواني دارند
٣-دليلش را قبلا گفته ام
٤-سواد يعني علم و دانش
٥-چون برعكس راي ميدهند
——-
١-ميگويند
٢-بله ميشود
٢-از خيلي موارد
٣-اكادميك نميدانم ولي خودم خيلي خوانده ام
٤-انسان با خواندن فلسفه به خيلي چيزها ميرسد مانند درك دانش بينش و حقيقت
٥-قبلا گفته ام
٦-خيلي كنابها.
سلام و درود
احتمالاً فلسفه را در اداره راهنمایی و رانندگی آموخته ای، و فارغ التحصیل رشته فلسفه در آن اداره ای، چون پاسخهای
فلسفیتان به پاسخ پرسش های امتحان آیین نامه شباهت دارد.
آقای نوریزاد با انتشار این عکس در کانال تلگرام خود ذیل آن اینطور نوشته است:
“خواب مسلمانان بعد از عبادت در ماه رمضان
آیت الله محمد نوری زاد:
مذاهبی که عباداتشان مردم را بخواب می برد، آنهم درست در حالی که همه باید کار و تولید کنند، بدرد دوره بیکاری بشر می خورد و لاغیر!”
(پایان نقل قول)
——
من (سید مرتضی) می گویم:این رویکرد از یک مسلمان چیزی جز بی فکر و تامل مطلب نوشتن و به لوازم آن نیندیشیدن است؟ نمیدانم این تصویر مربوط به کجاست؟ اصلا در ایران است یا جایی دیگر؟ فرض کنیم مربوط به ایران است یا هر نقطه ای از مناطق اسلامی،بنده در بخش سرچ تصویری گوگل این تصویر را سرچ کردم،بهترین حدسی که گوگل زده بود این بود که این تصویر مربوط به مراسم یکی از لیالی قدر است،و می دانیم که مسلمانان و خصوصا شیعیان بر حسب تاکید روایات اسلامی این شب را ارج می دهند و به استحباب بیداری و عبادت در آن عمل می کنند،فرض کنید قبل یا بعد از آن نیز گروهی از مومنین برای رفع خستگی اندکی خوابیده اند،آیا چنین رویکردی مربوط به همه شبهای ماه رمضان است که شمای مسلمان ذیل آن چنین مطلبی می نویسید؟! چنین تعابیری از دین ستیزان و مخالفان ادیان و مذاهب قابل درک است اما شمای مسلمان چرا؟مقصود شما الان از این تعبیر که بعضی عبادات اسلامی مردم را بخواب می برد چه بود؟ توصیه به کار و تولید یا انکار وجوب روزه که از ضروریات بدیهی اسلامی است؟ آیا فتوای آیت اللهی شما تعطیلی عبادات منصوص به اسلامی است؟! مقصود این است که روزه- یکی از عباداتی که نص قرآن کریم کتاب مسلمانان تصریح بوجوب و لزوم آن کرده است- باید تعطیل شود؟! یعنی مسلمانانی که مطابق فرمان خدا روزه می گیرند و عبادت می کنند اقدام به کار و تولید نمی کنند؟! اینطور نیست،مردم مسلمان و ادیان و مذاهب بر خلاف تصور شما هم بوظائف اسلامی خود عمل می کنند و هم کار و تولید می کنند،بهتر از شما هم کار و تولید می کنند مگر کار و تولید جنابعالی الان چیست؟ تولید تابلوی نقاشی و اهدای آن به بهائیان؟! مصاحبه با شبکه های ضد اسلامی و ضد انقلابی؟! تولید شبانه روزی دروغ و تهمت؟! اینها تولیدهایی است که جایگزین عبادات اسلامی خواهند بود؟!
بنظرم اندکی تامل پیش از نوشتن بد نیست.
با احترام
محمد نوری زاد:
یک آخوند، یک شخصیت مذهبی، یک رهبر، تا کجا می تواند دروغگو باشد؟ اندازه اش تا کجاست؟
حاج آقا، باخط عبری، بر بدنه ی موشک شهاب تان چی نوشتید؟
ای بگم چی بشی مجتبی با اون تقیه اسلام نابت!
—-
…امریکا در این قضیه چکاره است؟ دولت امریکا به چه مناسبت به خود حق میدهد در قضیهیی که متعلق به این ملت و این منطقه است، به صورت یک متولی، یک صاحب اختیار و یک قلدر وارد بشود و به این و آن دیکته بکند که چه کار باید بکنید؟! به شما چه؟ شما در قارهی امریکا دستاندازی و تجاوز کردید، بیاجازه وارد شدید و آدم کشتید؛ آیا بَستان نیست؟! در این منطقهی خاورمیانه، دل یکایک آحاد مردم هوشیار و آگاه این ملتها، پُر از بغض و عداوت نسبت به شماست؛ باز نزدیک بیایید و به گمان خودتان بخواهید مسألهی فلسطین را حل کنید! آیا راهحل این است؟! حل مسألهی فلسطین به این است که دولت غاصب متلاشی بشود و از بین برود؛ صاحبان سرزمین بیایند و در آنجا حکومت تشکیل بدهند؛ و مسلمان و مسیحی و یهودی و هرچه هستند، با هم زندگی کنند……۱۳۷۰/۰۵/۲۸
بیانات در دیدار جمعی از آزادگان
—-
…اگر شما صلح میخواهید، صلح به این است که افرادی که متعلق به کشورهای دیگرند، به خانههای خودشان برگردند و فلسطین را به فلسطینیها بدهند.
فلسطین متعلق به فلسطینیهاست. اگر مردم سرزمین فلسطین در داخل فلسطین – یعنی در همهی فلسطین، بدون تجزیه – دولتی تشکیل بدهند، صلح خواهد شد. اگر شما راست میگویید، و اگر توطئهیی علیه ملت فلسطین و ملتهای اسلامی و علیه اسلام در نظر ندارید، راه حل این است. اما اگر نخواهید این راه حل را عمل کنید، اردوگاه استکبار بداند که با این نشستوبرخاستهایی که ترتیب میدهند و با این تصمیمگیریها، مسألهی فلسطین حل نخواهد شد؛ مبارزات فلسطین خاموش نخواهد شد، و نباید بشود….
۱۳۷۲/۱۱/۲۹
بیانات در خطبههای نمازجمعه
—–
راه حل مسئله فلسطین
…من حرف اوّلم در باب فلسطین این است که هیچ قدرتی در دنیا وجود ندارد که بتواند انگیزه آزادی و بازگشت فلسطین به صاحبان آن را در دنیا و در دل ملتهای مسلمان و بهطور ویژه در دل ملت فلسطین خاموش کند. راه علاج هم یک راه بیشتر نیست. من به کسانی که مسأله خاورمیانه را یک مسأله بحرانیِ دنیا میدانند و میگویند بایستی سعی کنیم بحران خاورمیانه مهار شود، میگویم تنها راه مهار کردن یا از بین بردن بحران خاورمیانه این است که ریشه بحران خشک شود. ریشه بحران چیست؟ رژیم تحمیلی صهیونیستی در منطقه. تا وقتی که ریشهی بحران هست، بحران هم هست. راه حل این است که آوارگان فلسطینی از لبنان و هر نقطه دیگری که هستند، به فلسطین برگردند. این چند میلیون فلسطینیای که در بیرون فلسطین زندگی میکنند، به فلسطین برگردند. مردم اصلی فلسطین – چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی – رفراندوم کنند و تصمیم بگیرند که چه رژیمی بر کشورشان حاکم باشد. اکثریت قاطع مسلمانند؛ تعدادی هم یهودی و مسیحیاند که اینها ساکنان اصلی سرزمین فلسطیناند و پدرانشان در این جا زندگی کردهاند. نظامی را که مطلوب این جمعیت است، سرِ کار بیاورند؛ بعد آن نظام تصمیم بگیرد با کسانی که در طول این چهل سال، چهل و پنج سال و پنجاه سال به فلسطین آمدهاند، چه کار کند. نگهشان دارد، برشان گرداند، در نقطه خاصی اسکان داده شوند؛ این دیگر با آن نظام حاکم بر فلسطین است؛ این راه حلِّ بحران است. تا وقتی این راه حلِّ اجرا نشود، هیچ راه حل دیگری کارایی نخواهد داشت…..
۱۳۷۹/۰۷/۲۹
بیانات در جمع بسیجیان حاضر در اردوی فرهنگی رزمىِ یاران امام علی(ع)
——
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2662
——
۴)گفتمان و راهبرد برگزاری رفراندوم فراگیر در فلسطین
این گفتمان و راهبرد مبتنی بر بازگشت آوارگان فلسطینی از سراسر جهان به فلسطین، برگزاری رفراندوم فراگیر بین ساکنان فلسطین اعم از مسلمان،دروزی،مسیحی و یهودی،تشکیل نظام سیاسی و اجتماعی منتخب اکثریت بر اساس رفراندم برگزار شده و نهایتا تعیین سرنوشت فلسطین به دست خود ساکنان آن خواهد بود.
این گفتمان و راهبرد دمکراتیک بوده و می تواند منجر به محو و تغییر هویت فعلی اسرائیل شود.
این گفتمان و راهبرد اولین بار ۱۶ سال پیش توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در جمع بسیجیان مطرح شد و اکنون عمدتا در ایران مطرح است…
http://qodsna.com/fa/80036/
—-
حالا معلوم شد دروغگو کیست؟!
———-
شعار ” اسراییل باید از صفحه ی روزگار محو شود” یک شوخی حضرت امامی ست یا یک قلقلک مذهبی؟ در چند میدان تهران، روزشمار نابودی اسراییل نصب نشده است؟
می فرمایید؟
با احترام
.
بله اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود،برای اینکه یک رژیم جعلیست که بنیان آن بر آواره کردن و ظلم مستمر نسبت به صاحبان آن مناطق است،و محو اسرائیل هم می تواند با حمله و فشار نظامی باشد،هم می تواند بروش دموکراتیک باشد،در واقع اگر آنجا رفراندوم شود و صاحبان آن سرزمین اعم از یهودی و مسیحی و مسلمان حکومت مورد علاقه خود را تاسیس کنند عملا اسرائیل از صفحه روزگار محو شده،ضمنا من بیاد ندارم که مرحوم آیت الله امام خمینی نیز گفته باشند باید حتما برویم با عملیات نظامی اسرائیل را از صفحه روزگار محو کنیم، و دروغی هم که رهبر فعلی نسبت دادید با توجه به لینک بالا معلوم شد که دروغ بود برای اینکه ایشان هم از همان سال 70 ببعد این راهکار دموکراتیک را مطرح کرده بود و آقای خاتمی نیز آنرا در سازمان ملل مطرح کرد و الان آنجا ثبت شده است.آنچه که از مرحوم امام بیاد داریم این بود که ایشان همه مسلمانان را بتوجه به آرمان قدس می خواندند و اینکه اسرائیل غدّه سرطانی در قلب بلاد اسلامی است و اینکه اسرائیل بعنوان یک حکومت غاصب و اشغالگر باید محو شود.البته اولدورم بولدورم و تهدید هم همیشه دو طرفه بوده است،مگر اسرائیل بارها تهران و ایران را تهدید نکرده است؟ شما توضیح می دهید چرا اسرائیل حق دارد ایران را تهدید کند؟ مساله موشک نیز از قبیل همین تهدید برابر تهدید است.
حالا بالاخره از نظر شما باید بر آرمان فلسطین پای فشرد یا خیر؟ و بالاخره شما با طرح دموکراتیک فوق موافقید یا مخالفید؟ می فرمایید؟
با احترام
سلام
برادران فلسطینی املاک و خانه هایشان را با قیمت خوب به یهودیها فروختند و با پولش هر یک چند زن گرفتند و مثل مگس تکثیر شدند. وبجای کار کردن هم تا بیدار بودند چایی غلیط مینوشیدند و قلیان پر ملاط میکشیدند. بدترین فحششان هم عمله( کارگر) خواندن حریف و رقیب بود. کسانیکه املاکشان را نفروختند خود یا اولاد و خاندانشان هنوز هم در کشور اسرائیل زندگی میکنند.
کل اعراب به اندازه جنازه بیجان ایزاک آسیموف یا انیشتین یهودی ارزش ندارند. بجز تولید مثل و کود انسانی انبوه که البته هر دو مثل همند و ارزش یکسانی دارند هیچ هنر و خاصیتی ندارند. وقتی اسرائیل اعلام کرد که اعراب آدم نیستند، آقای خمینی هم تأیید کرد و گفت اگر اسرائیل یک حرف راست زده باشد همینست که اعراب آدم نیستند. دولت مردان ما هم از اعراب پست ترند که زندگی ایرانیان در دفاع از اعراب نابود کرده اند.
بحث در خرید و فروش املاک نیست، املاک را هرکس با هر ملیت یا مذهبی می تواند در هرجای دنیا خریداری کند ،بحث در موجودیت رژیم اسرائیل است بعنوان یک حکومت،و اینکه حکومت اسرائیل منتخب صاحبان آن سرزمین نیست،مسائل را درست تحلیل کنید.
این روز ها پاچه خواری هم صرف نمی کند.
بیچاره صالحی و ظریف و شرکا.
گند را آقا می زند این ها چوبش را می خورند. ادبیات خامنه ای را که همه می دانیم : من که از قبل گفته بودم. من این را بار ها تذکر داده بودم. من به مسولین اعلام خطر کرده بودم. من که گفته بودم در ماجرای برجام تضمین بگیرید. که یکی نبود بگوید بابا کوتاه بیا در این تعهدات تضمینی ممکن نیست بلکه عمل متقابل حاکم است. چیزی شبیه آتش بس است. مادامی که تو نزنی من هم نمی زنم. هیچ تضمینی نمی شود داد. قانون مجلس سنا و کنگره هم که باشد می توان آن را لغو کرد و قانون دیگری نوشت.
طوری حرف می زند که انگاری او حسین است و دور و بری هایش همه شمر و یزید. کسی سابقه اش را نداند خیال می کند مظلوم در تاریخ یکی بود ببخشید دو تا بود و دومی اش خامنه ای. نه این که مو به مو و ریز به ریز کار ها در دست وی و دولت در سایه وی نیست. تو ولایتی رو باش که مطب دکتر اطفال رو تعطیل کرده خودش رو کجا جا زده! یا اون حسین شریعتمداری متوهم و جنتی پیر خرفت. ببخشید لغت دیگری نیافتم. سرنوشت مملکت دست چه کسانی است.
به قول اکبر گنجی خامنه ای انگاری اوپوزیسیون است. نقش اوپوزیسیون بازی کردن یعنی هیچ مسولیتی قبول نکردن و همه خرابکاری ها را به گردن حاکمان انداختن. حقیقت امر خامنه ای با گفتار خود دارد می گوید من هیچ کاره ام. دارد اعتراف می کند در ایران هیچ کس به حرف هایش گوش نمی دهد. خوب پس راهت را بگیر و برو! رهبر هیچ کاره ای که کسی برایش تره خورد نمی کند به درد لای جرز می خورد.
جناب گنجی بهتر بود می گفتید ما با یک کودک بهانه گیر روبرو ایم. هر جا کاری به ظاهر درست پیش رفت مدعی آن می شود بعد که گندش در آمد می اندازد گردن این و آن.
البته من قصد تطهیر پاچه خواران را ندارم لیک دلم به حالشان می سوزد. چوب دو سر طلا. مرغ جشن و عزا. گند کاری از آقا و تف و لعنت از پاچه خوار ها.
منظورم از رفتن رفتن شخص نبود. نه این که پالون خر عوض بشه. ما می خواهیم خر برود. نظام ولایت فقیهی عصر حجریی باید برود.
در این که آخر الزمان نزدیک است شکی نیست!
چرا؟ بی بی سی اسراییل ستیز شد. دست کم بخش فارسی زبان بی بی سی.
بنیان گزار اسراییل که همانا پیر استعمار گر انگلیس است همان که با بیانیه لرد بالفورد وجود اسراییل را ممکن ساخت آمده می خواهد طرح نتانیاهو را نقش بر آب کند.
رفته دور دنیا گردیده و دو تا کارشناس آب پیدا کرده که از اتاق خواب خود با اسکایپ گزارش دهند طرح نتانیاهو برای کمک به ایرانیان در رفع مشکل خشکسالی آن هم از طریق یک وبگاه اطلاع رسانی جنبه سیاسی تبلیغاتی دارد و از نظر فنی قابل ارزیابی نیست.
زحمت کشیده اید بی بی سی چی ها. ما این را خودمان می دانستیم. معلوم است که هر طرحی برای مدیریت آب کشور پهناوری همچون ایران بدون حضور کارشناسان در محل و واردات تجهیزات و انتقال فن آوری قابل اجرا نیست. بگذریم از این که ایران در صورتی که آخوند ها برایش تعیین تکلیف نکنند و ایمه جماعات برای خود مجوز حفر بی رویه چاه صادر نکنند خود قادر به حل مشکل کم آبی خواهد بود.
ولی بی بی سی عزیز این طور سراسیمه و دوان دوان و نفس نفس زنان چنین پیام حیاتی به ملت ایران رساندن که فریب اسراییل را نخورید و نکند خدای ناکرده در این شکی به خود راه دهید ممکن است برخی را دچار تردید کند. ممکن است برخی را به این فکر اندازد نکند انگلیس از دشمنی ایران و اسراییل شاد و خوشحال است. نکند هنوز امیدوار است به دکترین سیاست قدیمی خود یعنی تفرقه بیانداز و حکومت کن.
آقای نوری زاد لطفا مطالعه بفرماییدوفکرکنید :
اداره مملکت به این وضع چه عاقبتی خواهد داشت ؟!
نمای نزدیک از رییس جمهور و مقام معظم رهبری در پنج پرده…!
پرده ی اول:
رئیس جمهور در اجتماع مردمی در حین یکی از سفرهای استانی:
دیپلماسی عرصه ی مذاکره، ارتباط و احترام متقابل کشورهاست، ما آمده ایم که در این عرصه سیاست خارجی را متحول نمائیم.
رهبر معظم انقلاب در جمع جمعی از طلاب حوزه علمیه (دو روز بعد)
اینکه عده ای میگویند دیپلماسی عرصه ی ارتباط و احترام متقابل است سخنی ست که یا از سر نافهمی و نداشتن شعور انقلابی ست و یا خیانت و وطن فروشی ست. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران اینطور نبوده و ان شاء الله نباید اینطور باشد.
=================
پرده ی دوم:
رئیس جمهور در جمع مدیران برخی موسسات سرمایه گذاری خصوصی و بانکها:
ما باید بدانیم که اقتصاد با شعار درست نمیشود، باید در این عرصه گامهای عملی و واقع گرایانه در جهت جذب سرمایه گذاری های خارجی برداشته شود. باید امنیت برای آن سرمایه گذار خارجی در کشورمان فراهم شود که بیاید و سرمایه گذاری کند.
رهبر معظم انقلاب در جمع پرشور بسیجیان
بنده این روزها زیاد میشنوم که بعضی آقایان صحبت از سرمایه گذاری خارجی میکنند، چراغ سبز میدهند به دشمن برای نفوذ که بیائید اینجا امن است… این حرفها حرفهای درستی نیست، ملت ایران دندان طمع سرمایه گذار خارجی را در دهانش خرد خواهند نمود.
=================
پرده ی سوم:
رئیس جمهور در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد رودهن:
فضای کشور باید به سمت دوستی و تفاهم و گذشت برود، اگر یک زمانی یک اتفاق تلخی در کشورمان افتاده است امروز باید مسائل را حل کرد، با گذشت، با بزرگواری، با…
رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق:
من به شماعرض میکنم اینها که در تریبون های رسمی صحبت از گذشت و بخشش میکنند، اگر به این رویه ادامه دهند خود به زودی نیازمند گذشت و بخشش مردم مسلمان ایران خواهند شد.
=================
پرده ی چهارم:
رئیس جمهور در جمع استانداران:
ما نمیدانیم که با این برادران که برای خودشان اسکله دارند و کرور کرور جنس قاچاق وارد کشور میکنند چه باید بکنیم…بعد همینها می آیند و به عنوان مدعی در رسانه هایشان علیه دولت مینویسند و میگویند این رونق اقتصادی پس چه شد؟…شما دست از قاچاق بردارید، رونق هم به امید خدا به اقتصاد ایران می آید.
رهبر معظم انقلاب دو ساعت بعد در جمع سران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
سپاه خالص ترین، دلسوزترین و لایق ترین نیروی نظام و اسلام است… حالا یک عده ای پیدا شده اند که میگویند سپاه نباید در امور اقتصادی دخالت کند..
=================
پرده ی پنجم:
رئیس جمهوری
باید در فضای داخل کشور نیز مثل عرصه بین المللی کاری کنیم که همدلی و اعتماد و دوستی تحکیم شود.
رهبر معظم انقلاب (ساعتی بعد)
این حرفهایی که این سو و آن سو گفته میشود در مورد برجام دو و سه و چهار خواست آمریکا و ایادی داخلی اش است و تبلیغ چنین چیزهایی قطعا از روی نادانی ست.
عاقبت….!!!
عزیز من این ها همه جنگ زرگری است.
ببین مردم را اگر به دو دسته موافق و مخالف یا راضی و ناراضی تقسیم کنیم موافق ها که سر سپرده اند و به خامنه ای ایمان آورده اند و مشکلی ایجاد نمی کنند. خوب اگر شما حکومت عاقلی باشید باید فکری به حال مخالفان کنید. باید راهی پیدا کنید ناراضی ها را کنترل کنید. چطور؟ خودتان یکی را مامور می کنید نقش مخالف بازی کند. اگر این کار را نکنید مردم جذب مخالفان و منتقدان واقعی می شوند و از گردونه نظام می گریزند.
مخالفتان می شود اصلاح طلب. می شود روحانی. هر جا جامعه دچار التهاب شد فوری اصلاح طلب ها یا روحانی را می فرستند اظهار فضل کند. همین جوری چهل سال آزگار است ما را سر کار گذاشته اند و از این انتخابات مهندسی شده به انتخابات بعدی می کشانند. سپاه سرکوبگر هم در کنار ماجرا ایستاده و با ایجاد فضای رعب و وحشت مردم را مثل گوسفند در مسیری که برایشان تعیین شده هدایت می کند. از لحاظ روانشناسی کاری کرده اند که مردم از ترس صدمه دیدن امیدی به غیر از شرکت انتخابات ندارند. این بازی تا زمانی معتبر است که کارد به استخوان برسد. آنوقت است که کسی دیگر چیزی ندارد برای از دست دادن. مردم مخیر اند بین مرگ زجر آور تدریجی یا مبارزه.
ناگاه سیل عظیمی به راه می افتد که این خود بهترین سپر دفاعی مردم است.
به عقیده من مردم به این نقطه رسیده اند. مشکل کار تعیین آلترناتیو است که آن هم به زودی مشخص خواهد شد.
جناب ناشناس تمام حرف های شما صحیح است لیکن توجه نمی کنید که حسن کلید ساز! خود یکی از ستون های امنیتی این رژیم بوده و در خفا با هم پیوند ها دارند ! شما هنوز متوجه نشدید که انقلاب و انقلابیون تمام هم و غم شان در ایجاد اختلاف ظاهری و توافق های پنهانی هست مانند دو تیغه قیچی که در ظاهر مخالف هم عمل میکنند و در باطن برای قطع ریشه تفکر و انسان دوستی نتیجه کارکرد این قیچی هست که تابحال خوب جواب داده و مردم را نا امید و سرخورده کرده .
✍️نهاد روحانیت به عنوان اندام وستیجیالی تمدن
▪️مقدمه
اندام وستیجیال چیست؟
اندام وستیجیال اندامها یا رفتارهایی هستند که در نیای مشترک دو یا چند گونه وجود داشتهاند ، اما در بعضی از گونهها نقش کم رنگتری پیدا کردهاند یا اینکه به طور کلی بدون استفاده شدهاند. از جمله اندامهای وستیجیال میتوان به لگن در مار ، دنبالچه ، آپاندیس و دندان عقل در انسان اشاره نمود. وستیجیالها اندام در حال انحطاطی هستند که یا در دوران جنینی از بین میروند یا بعد از تولد به مرور از بین میروند یا ممكن است تا پايان عمر باقی بمانند.
اندام های وستیجیال در حالت کلی نقشی در کارکرد بدن نداشته یا در گذشته های دور در نیاکان ما کاربردی داشته ولی بعد از تطور زیستی گونه انسان برای گونه انسان امروزی کاربردی نداشته باشد، و فقط به عنوان یادگاری از گذشته های دور ما در بدنمان باقی بمانند، این اندام ها هر چند نقش مفیدی برای بدن نداشته ولی این نداشتن نقش مفید به این معنی نیست که نمیتوانند نقش مضری برای بدن داشته باشند، به عنوان مثال، اپاندیس، با اینکه نقش مفیدی برای بدن ندارد، ولی با پاره شدن اپاندیس انسان را بخاطر عفونتی که ایجاد میکند تا مرز نابودی و مرگ پیش میبرد، یا برای مثال دیگر، دندان عقل، ممکن است نقش مفیدی برای بدن نداشته باشد ولی میتواند با فشاری که در ناحیه فک ایجاد کرده باعث ایجاد ناهماهنگی در فک بالا و پایین شود و یا با فشاری که بر دندان های دیگر ایجاد کرده باعث آسیب دیدن دندان یا نامرتب رشد کردن دندان های دیگر شود، سوال این است با این اندام های وستیجیال باید چه کار کرد؟ پاسخ این سوال عموما به این گونه پاسخ داده میشود، تا زمانی که ایجاد مشکلی نکرده بهتر است بی تفاوت نسبت به آن اندام ها بود و زمانی که احساس شد که باعث شروع روند آسیب رسانی میشوند آن اندام را از بدن جدا و ساقط کرد،
باید توجه داشت که برای این اندام های وستیجیال نمیشود بزور نقشی دست و پا کرد، چون دادن نقشی که عملی شدن آن نقش بوسیله اندام دیگر صورت میگیرد باعث ایجاد شناخت اشتباه در مطالعه ما از فیزیولوژی بدن انسان میشود و همه پیشبینی های ما را در مورد بدن زمانی که بدن دچار آسیب شده باشد به خطا خواهد برد و امکان کمک رسانی به هنگام مشکل را از ما میگیرد
حال با توجه به این مقدمه ایا تمدن بشری در طول دوره تطور خود مثل گونه انسان دارای اعضای وستیجیالی هستند؟ پاسخ این پرسش بله است، در تمدن امروزی بشر با پدیده هایی مواجه میشویم که وستیجیال هستند، یعنی این پدیده ها در گذشته های دور نقشی در تمدن بشری داشتند و وجودشان لازم بود، ولی امروزه این پدیده ها دیگر هیچ نقشی ندارند، به عنوان مثال پدیده ای مثل ساحران یا رمالان یا فال بینان یا روحانیان و انواع مشاغلی که در گذشته بوده و…
این نوع نهاد ها در گذشته نقش هایی در تمدن داشتند و از آنها در تمدن های گذشته بهره میبردند، ولی امروزه این نوع نهاد ها تنها به عنوان یادگاری هایی از تمدن های گذشته برای تمدن امروزی ما باقی مانده است، این نهاد ها در حالت کلی نقشی در تمدن بشری ندارند و مفید نیستند، این نقشی نداشتن به معنی مضر واقع نشدن بر تمدن امروزی بشر نیست، بلکه میتوانند نقش آسیب زا برای تمدن ایجاد کنند،
حال سوال این است با این اندام های وستیجیال تمدنی باید چه کرد؟ پاسخ این سوال همان راهکاری را میطلبد که برای اندام های وستیجیال جسمی ما بکار برده میشود، یعنی تا زمانی که شروع به روند اسیب رسانی به تمدن امروزی ما نکردند بگذاریم به حیات خود ادامه دهند، و اگر آسیب زا شدند انها را جدا و ساقط کنیم.
حال سوال این است چطور بفهمیم چه نهادی از اندام تمدن بشری جزو اندام وسیجیال تمدن به حساب می آید یا کدام نهاد ها نمی آید؟ پاسخ این سوال پیدا کردن نقشی که در تمدن دارند، در این جسجوگری باید انصاف را سر لوحه کار قرار داد و پیشفرض ها را به کناری قرار داد تا ببینیم بعضی نهاد ها واقعا چه نقشی دارند، باید توجه کرد که بزور دست و پا کردن نقش برای این نهاد ها باعث اسیب های جدی ای برای تمدن میشود و شناخت ما را به خطا میکشاند،
در مورد نهاد روحانیت اگر انصاف داشته باشیم هیچ نقشی در پیشبرد رشد و حرکت تمدن امروزی بشر ندارند، حتی در دستگاه دین هم دیگر هیچ نقشی ندارند و خود دین این نهاد را پس میزند و آن را عضوی زائد که باعث آسیب به دین میشود میبیند، و اگر بخواهیم برای این نهاد بزور نقشی دست و پا کنیم باعث آسیب های جدی ای میشود که جبران ناپذیر خواهد بود، به عنوان مثال در کشور خودمان دادن نقش حکومت گری به این نهاد باعث چه آسیب هایی برای ایران ما شده است، و شناخت ما را در توسعه کشور بخاطر دادن این نقش به این نهاد وستیجیال به خطا کشانده و چقدر به کشور آسیب رسانده است،
ناشناس،وستیجیال خودتی! توضیح بده خود شما چه نقشی در تمدن سازی داشته ای؟!
شیخ قم نشین !
معنای ( تفخیذ) را هم اطلاع رسانی کن که رهبر اسبق تاکید فراوان.داشت راستی طفل کوچک این وسط تکلیفش چیست ؟ شما که خیلی محقق هستی در تحقیقات بسیار پیچیده ات این کلمه جایی ندارد ؟ بی
درود
صد رحمت به آپاندیس، یا کاری بکار ندارد یا جراحی میشود و دیگر هیچ خطر و ضرری ندارد، یا ناغافل میکشد.
///مثل بواسیر عفونی است که در حساسترین جا روییده و تمام توان و رمق بیمار را میکشد و دردی غیرقابل تحمل دارد، نه میکشد و نه خوب میشود و نه میشود به هر کسی نشانش داد.
تقدیم به نوری زاد و دوستانش مخصوصن جناب سید مرتضی
⬅️ *تاریخچه پیدایش آخوند در ایران*
کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که در زندگی روزمره خود کلمه آخوند را به کار نبرد یا نشنود آخوند کیست و از کجا وارد فرهنگ ما شد!؟ یک مثال قدیمی طنز در ایران وجود دارد که میگوید اگر ریش هر آخوند را بالا بزنی زیر آن نوشته شده است ساخت انگلیس. این ضرب المثل طنز، ریشه عمیقی در حقیقت دارد. دو اصل مهم در تشیع عبارتست از اجتهاد و تقلید که تا قبل از زمان قاجار این دو اصل وجود نداشته یا خیلی کمرنگ بوده است. تا پیش از دوره قاجاریه هیچ شخصی را نمیتوان یافت که خود را روحانی یا مجتهد معرفی کرده باشد و از مسلمانان بخواهد که مقلد او باشند و اوامر او را اطاعت کنند. بر طبق مدارک اولین بار در زمان صفویه سر و کله انگلیسیها در ایران پیدا شد.
نام برادران شرلی برای همه اشناست. برادران شرلی در هنگام عزیمت به ایران مترجم در اختیار داشتند که این نشان دهنده انست که دولت انگلیس از سالها قبل کشور ایران مردم ایران و روحیات آنها را میشناخته است و با قصد و نیت قبلی پا به کشور ایران گذاشته است. در هنگام عزیمت برادران شرلی به ایران یکی از همراهان آنها به اشتباه توسط دولت شاه عباس کشته میشود. شاه عباس از شنیدن این خبر ناراحت میشود و به برادران شرلی میگوید ایکاش به جای این نوکر شما شش ایرانی کشته میشدند ولی هرگز این اتفاق نمی افتاد! برادران شرلی به شاه عباس میگویند زیاد خودتان را ناراحت نکنید این نوکری که کشته شده ایرانی بوده. شاه عباس از شنیدن این خبر خوشحال! میشود و میگوید خوب حالا عوض اون نوکر شما هر کدام از نوکرهای مرا خواستید بردارید. چند سال قبل از اعزام برادران شرلی به ایران دولت انگلیس یک هندی را در پوشش یک درویش روانه ایران میکند که نام وی *مقصود علی* بوده است. حدس زده میشود برادران شرلی بر اساس اطلاعات مقصود علی از جامعه ایران به کشور ایران اعزام شده باشند. درویش مقصود علی به زبان فارسی چنان تسلط داشته که حتی شعر فارسی نیز می سروده است. وی اولین ویروس شومی بود که از طرف دولت انگلیس روانه ایران شد و به طوریکه در ادامه می بینیم صنعت ملا و آخوند سازی توسط وی در ایران راه انداخته شد.
ورود مقصود علی به ایران به سال نهصد و نود هجری گزارش شده است. در این زمان در ایران خانقاه های زیادی وجود داشت و کسی که مجلس خانقاه را میگرداند به مجلس ارا معروف بود. از آنجا که مقصود علی شغلش درویشی و مجلس آرایی خانقاهها بود به *مجلسی* معروف شد و این آقا، پدر مجلسی های مشهور میباشد. مقصود علی هندی پس از آمدن به ایران ساکن اصفهان میشود و با دختر یک درویش لبنانی جبل املی به نام درویش ملا محمد ازدواج میکند. در سال هزار و دو هجری شاه عباس شروع میکند به مبارزه با صوفیان در حالیکه پادشاهان صفوی خود در ابتدا از طرفداران صوفیان بودند. ما در کتاب مرتضی راوندی (تاریخ اجتماعی ایران جلد سوم صفحه چهارصد و هشتاد و سه) میخوانیم که؛ در دوران شاه عباس مبارزه با متصوفان برای از بین بردن نفوذ انان به اندازه ای شدید بود که در عرض سی سال تمام مهر علاقه سیصد ساله نسبت به صوفیه جای خود را کینه و انتقام و تعصب کور داد.
مقصود علی هندی وقتی با برخورد شدید شاه عباس با صوفیان روبرو میشود از ایران فرار میکند. مقصود علی هندی از خود دو پسر در ایران به جا میگذارد یکی محمد تقی و دیگری محمد صادق که این محمد صادق همان علامه مجلسی اول میباشد. محمد صادق در هنگام فرار پدرش فردی نابالغ بوده اما بعد وقتی بزرگتر میشود به فرقه صوفیان می پیوندد و بدون ترس از شاه عباس به خانقاهها رفت و آمد میکرده است. پس از مرگ شاه عباس شاه صفی جای وی را میگیرد. قابل ذکر است که بعدها وقتی علامه مجلسی دوم پسر مجلسی اول دستور کشتن صوفیان را میدهد مردم به او معترض میشوند که پدر تو نیز درویش بود پس چرا با صوفیان چنین برخوردی میکنی!؟ وی در پاسخ میگوید که پدر من یک درویش واقعی نبوده و برای رسوخ در صوفیان و کسب اخبار از آنها به لباس درویشی در آمده است. در حقیقت علامه مجلسی اول جاسوس شاه عباس بوده است. پس از روی کار آمدن شاه صفی سیاست سرکوب دراویش توسط وی ادامه می یابد اما از بخت بد علامه مجلسی اول وی هیچ مدرکی در دست نداشته که ثابت کند واقعا درویش نبوده و وقتی جان خود را در خطر می بیند از ترس جان همانند پدرش به هندوستان میگریزد. این علامه مجلسی اول هم دو پسر داشته یکی عبدالله که وی را همراه با خود به هندوستان میبرد و پسر دیگرش به نام عزیزالله را در ایران باقی میگذارد. پس از فرار محمد تقی پسرش عزیزالله در ایران به ثروتی بسیار زیاد دست می یابد که البته منبع و ریشه این ثروت مشخص نیست! یکی از نوادگان عزیزالله الماس گرانبهایی را به حرم علی تقدیم میکند که بخاطر این کار، این خاندان به الماسی معروف میشوند که هم اکنون نیز خاندان الماسی در اصفهان یکی از خانواده های پولدار میباشند. بعد از مدتی محمد تقی هندی با یک ماموریت جدید همراه با شخصی به نام سید مراد هندی به عراق فرستاده میشود. این اولین برخورد ما با پیشوند *سید* در تاریخ است. اولین بار مقصود علی هندی با توجه به داغی بازار صوفیان خود را درویش معرفی میکند اما حال که دراویش بازار خود را از دست داده اند، مراد هندی خود را سید معرفی میکند.
سید مراد هندی سه پسر داشته است. یکی ابوالمعالی، یکی عبدالکریم و یکی هم محمد علی نام داشته است. محمد علی در عراق به شغل طبابت مشغول بوده و بخاطر اطلاعاتی که در زمینه پزشکی داشته به *حکیم* معروف میشود و هم اکنون تمام کسانیکه در عراق فامیل حکیم دارند از نوادگان این محمد علی هستند. محمد تقی هم در عراق دارای ثروت زیادی بوده و فرزند وی به نام محمد باقر در عراق تحصیل میکند. محمد تقی منشی های زیادی داشته است وی به همراه تمام منشی هایش و ابوامعالی و عبداکریم به ایران مهاجرت میکند که مصادف با پادشاهی شاه سلیمان بوده است و با توجه به قدرت مالی فراوانی که در اختیار داشتند مدارس متعددی در ایران به راه می اندازند و طلبه های زیادی را جذب مدارس خود میکنند و آنها را اموزش میدهند. ماموریت محمد تقی، *رواج خرافات* تا سرحد افراط در بین مردم ایران بوده است زیرا دولت انگلیس تنها راه را برای سلطه بر ایرانیان، ایجاد جدایی بین آنها دانسته و البته خوب تشخیص داده بود و تا امروز هم از این تفرقه استفاده میکند. منشی های محمد تقی شروع میکنند به کتاب نوشتن که البته تمام کتابها به نام *محمد تقی یا همان علامه مجلسی* منتشر میشده است. منشی های محمد تقی به سراسر ایران میرفتند و برای او تبلیغ میکردند. محمد تقی برای تمام کارها و اوقات شیعیان از بدو تولد تا لحظه مرگ، دعاهای بخصوصی را ابداع میکند. هر روز هفته یک دعا، هر ماه سال یک دعا، تمام آداب و کارها یک دعا به نحوی که اگر انسان بخواهد به تمام این دعاها عمل کند از زندگی باز میماند و تازه یک دهم دعاها را هم نمیتواند بخواند. از نظر علمی، محمد تقی [پدر] گرچه علامه بزرگ است اما از فرزندش محمد باقر در نزد شیعیان کمتر است.
محمد تقی، دختر داشته که به همسری شخصی به نام محمد صالح خاتون آبادی درمی آورد.
از این زوج فرزندی به دنیا می آید به نام میر محمد حسین که محمد باقر یعنی همان مجلسی دوم دخترش را میدهد به میر محمد حسین. میر محمد حسین پس از ملا باقر مجلسی میشود ملاباشی شاه سلطان حسین. از آنروز تا کنون بیشتر *امامان جمعه* فرزند زادگان این میر محمد حسین هستند. میر محمد حسین *باعث* شکست ایران از افغانها میشود. شاه سلطان حسین یک وزیر با تدبیری به نام فتحعلی خان اعتمادالدوله داشت که این شخص در حقیقت اداره امور مملکت را بر عهده داشته زیرا شاه سلطان حسین شخصی نادان و خرافاتی بوده است. در شبی امدادهای غیبی (انگلستان) به میر محمد حسین ماموریتی را محول میکند و وی خود را با عجله نزد شاه سلطان حسین میرساند و وی را فریب میدهد که فتحعلی خان اعتمادالدوله قصد کودتا و براندازی حکومت او را دارد و یک سری مدارک جعلی را نیز به سلطان حسین نشان میدهد. سلطان حسین بلافاصله دستور کور کردن وزیر خود را میدهد و خود این میر محمد حسین دستور شاه را اجرا میکند و وزیر با لیاقت شاه نالایق را کور میکند. روز بعد سلطان حسین متوجه اشتباه خود میشود اما دیگر کار از کار گذشته بوده است. دختر محمد باقر مجلسی با شخصی به نام محمد اکمل ازدواج میکند که فرزند انها وحید بهبهانی نامیده میشود که این وحید بهبهانی ابداع کننده *اجتهاد و تقلید* در شیعه میباشد. دختر دیگر محمد تقی با شخصی از سادات ازدواج میکند که فرزند آنها طباطبایی نامیده شد و نسل طباطبایی ها از انجا نشات گرفته است. یعنی خانواده های طباطبایی، حکیم، مجلسی، بروجردی، بحرالعلوم امام جمعه، امامی، الماسی و خیلی دیگر از خانواده های مذهبی همه از این جا ریشه گرفته اند.
آنچه خواندید گوشه ای از تحقیقات آقای *مهدی شمشیری* در رابطه با پیدایش آخوند در ایران بود. در اینجا سعی شد جان مطلب ادا شود. القابی مانند آیت الله و پوشش امروزی آخوندها از زمان قاجاریه شروع شده است.
“دست به دست هم دهیم تا لغو تبصره 48”
اصل نهم
در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.
اصل سی و پنجم
در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل سی و هشتم
هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.
متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اصل نهم تاکید دارد بر، آزادیهای مشروع و هیچ کس حق ندارد به هر دلیلی آنرا سلب نماید، قانون گذار به صراحت گفته است، حتی به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، نمیتوانید آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم را سلب نمائید.
در اصل سی و پنجم هم آورده است، همه طرفین دعوی حق دارند وکیل داشته باشند، قانونگذار به صراحت در این اصل، از حق انتخاب آزادانۀ وکیل سخن گفته و این حق به منظور انتخاب آزادانۀ وکیل مستقل است و انتخاب وکیل وابسته و غیر مستقل بی معنا است.
در اصل سی و هشتم هم، هر گونه شکنجه و گرفتن اقرار را ممنوع کرده است. قانونگذار در این اصل به صراحت آورده است هر گونه شکنجه و اقرار گرفتن بزور ممنوع است،
حال با تصویب تبصره مادۀ ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ حق متهم در ملاقات با وکیل را برای یک هفته پس از شروع تحت نظر قرار گرفتن، دست بازجوها را برای تحت فشار گذاشتن زندانی بسیار بازتر از قبل گذاشته است.
قانون گذار در اصل 35 قانون اساسی پیش بینی های لازم را مبذول داشته و میدانشته که زندانی در بدو دستگیری نیاز به وکیل مستقل دارد تا از حقوق وی دفاع نماید، حال عده ای در مجلس که خود را وکیل مردم میدانند، برای سرکوب فعالین مدنی و سیاسی عقیدتی تبصره ای را به ماده 48 آیین دادرسی کیفری اضافه نموده و تصویب کرده اند که دست قوه قضاییه و نهاد های امنیتی را برای تحت فشار قرار دادن متهمان باز میگذارد.
تا لغو تبصره مادۀ ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری، دست به دست مردان و زنان حقوقدان و ( وکلای ) عزیز داده و تا آخرین نفس خواهیم ایستاد.
داوود فرهادپور
رهبر در مشهد درپیشگاه امام رضا(ع) قسم خورد که در ایران تحت حکومتش آزادی بیان هست وکسی بخاطر انتقاد وابراز عقیده به زندان نرفته ونمی رود! ؟اما دوست روزنامه نگار من آرش شعاع شرق درراه آزادی بیان حبس کشید شلاق خورد ازحرفه خبرنگاری محروم شد وسرانجام در تبعید اجباری در شهر وان کشور ترکیه توسط عوامل وزارت اطلاعات حکومت اسلامی ربوده شد؟رهبر کجایی
“حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به مظلومنمایی شمرِ زمان یعنی نخست وزیر کودککش رژیم اشغالگر در سفر به اروپا گفتند: این جنایتکار که سرآمد همه ظالمان تاریخ است به اروپایی ها به دروغ گفت ایران می خواهد ما و چند میلیون یهودی را نابود کند در حالی که راه حل ما برای مسئله فلسطین کاملاً منطقی و منطق بر موازین دموکراسی است.
رهبر انقلاب با انتقاد از سکوت اروپایی ها در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و قدس افزودند: همیشه گفته ایم برای تعیین نوع حکومت در کشور تاریخی فلسطین باید براساس شیوه ای که همه جهان قبول دارد به افکار عمومی مراجعه کرد و از همه فلسطینیان واقعی اعم از مسلمان و یهودی و مسیحی که حداقل 80 سال در این سرزمین بوده اند چه در داخل و چه در خارج از سرزمینهای اشغالی نظرخواهی و همه پرسی شود.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: این طرح جمهوری اسلامی که رسماً در سازمان ملل به ثبت رسیده است آیا با موازینی که جهان قبول دارد منطبق نیست؟ پس چرا اروپایی ها حاضر نیستند آن را بفهمند؟”
مطالب فوق بیانات رهبر در دیدار با اساتید دانشگاه است که معنای آن این است که ایشان دنبال نابود کردن اسرائیل نیست و قصد ندارد آنها را از روی زمین محو کند. البته این حرفها درست بعد از آن گفته میشود که ایشان مردم را به روز قدس میخواند که با فریاد مرگ بر اسرائیل به فلسطین کمک کنند. علاوه بر آن ایشان دستور میدهد که این پیام صلح طلبانه را بر روی موشک بزبان عبری هم بنویسند تا هر کس هم متوجه نشد متوجه بشود که مرگ بر اسرائیل و آرزوی نابودی آن همان رفراندوم و آرزوی صلح است! ایشان برای تفهیم بهتر مطلب هم جای دیگر گفته :
“رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف مردم فرمودند: بعد از اتمام این مذاکرات هسته ای، شنیدم صهیونیستها در فلسطین اشغالی گفتند فعلا با این مذاکراتی که شد، تا 25 سال از دغدغه ایران آسوده ایم؛ بعد از 25 سال فکرش را میکنیم. بنده در جواب عرض میکنم اوّلاً شما 25 سال آینده را نخواهید دید. ان شاءالله تا 25 سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.”
اینها پیامهای روشنی هستند که معلوم نیست چرا اروپائیها نمی فهمند؟..اما نکته دیگری که باید خدمت امام مسلمین عرض شود این است که شما و ترامپ و اسرائیل تنها کسانی هستید که با استقرار دولت فلسطینی مخالفید و بقیه از جمله خود فلسطینی ها با شما مخالف و بارها به شما پیغام داده اند که بجای آرزوی نابودی اسرائیل کمک کنید ذولت فلسطینی مسقر شود..کاری که شما و اسرائیل و ترامپ با آن مخالفید!
جناب یاران مسائل را مخلوط نکنید،اینها بهم ربطی ندارد،نوشتن روی موشک را نمی شود به ایشان نسبت داد،شما سند و مدرکی دارید که دستور خاص ایشان بوده که بنویسید روی موشک اسرائیل نابود می شود؟!
آن قضیه پیش بینی 25 سال آینده نیز در پاسخ به جفنگی بود که یکی از مسئولان اسرائیلی در مورد جمهوری اسلامی گفته بود،که پاسخ این بود که اصلا تا 25 سال آینده اسرائیل در صفحه روزگار خواهد بود؟ اما پیش بینی اینکه اسرائیل تا 25 سال دیگر در صفحه روزگار خواهد بود یا نخواهد بود چه پیش بینی درستی باشد و چه درست نباشد،هم سازگار با این است که اسرائیل بزور و قدرت نظامی از بین برود هم سازگار با اینکه در اثر فشارهای جهانی و مقاومت فلسطینیان وادار بپذیرش رفراندوم کلی برای تشکیل یک حکومت فراگیر متشکل از صاحبان حق اعم از مسلمان و یهودی و مسیحی شود،خوب این یک پیش بینی است که ممکن الوقوع است،مگر کسی گفت ما تا 25 سال آینده اسرائیل را با قدرت نظامی و بمب و موشک یا سلاح هسته ای نابود خواهیم کرد.
همینطور شعار مرگ بر اسرائیل در روز قدس نیز هیچ تنافی با این طرح برای رسیدن صاحبان حق به حقوق خود ندارد،اینها حرکات سیاسی برای محکوم کردن اشغالگری اسرائیل و جنایات اسرائیل در آن منطقه است،همینطور که شعار مرگ بر امریکا نیز بمعنای نابودی و اضمحلال مردم امریکا در آن جغرافیای خاص نیست بلکه بمعنای نفی سلطه گری و استکبار و زور گوئی امریکا در مناطق مختلف جهان است.
در مورد دولت فلسطینی هم آنچه تاکنون نفی شده است دولت خودگردان بوده است که ضامن رسیدن فلسطینی ها بهمه حقوق خود نیست،اینرا این اواخر خود عباس و متصدیان هم گفته اند،در واقع دولت خودگردان در کنار دولت اسرائیل یعنی اذعان و رضایت به غصب و تایید یک حکومت جعلی و نامشروع،حرف این است که فلسطین متعلق به فلسطینی است خواه عرب مسلمان خواه مسیحی خواه یهودی و اصلا دولتی بنام اسرائیل نباید در آنجا وجود داشته باشد آری یهودیان فلسطینی نیز حق دارند در رفراندوم تشکیل دولت فلسطین مشارکت کنند اما یهودیانی که با تابعیت های دیگر از مناطق دیگر جهان مثل روسیه و اروپا و جاهای دیگر به آنجا برده شدند و ملت فلسطین را آواره کردند چه حق و حقوقی آنجا دارند،بنابر این مرگ بر اسرائیل و اینکه اسرائیل غدّه سرطانی در منطقه خاورمیانه است و باید از بین برود یعنی اینکه با انحلال آن مردم مظلوم فلسطین به حقوق خود برسند و فلسطین بدست فلسطینی اداره شود خواه رئیس دولت آن یک مسلمان باشد یا یک یهودی یا یک مسیحی.
جناب سید مرتضی…ظاهرا تنها کسی که مسائل را مخلوط میکند خود شما هستید….موشک یک وسیله نظامی است و در نیروهای مسلح…سپاه نیروی مسلح است و فرمانده آنهم رهبر است..کجای این مطلب برای شما ابهام دارد؟ شما فکر میکنید با یپچاندن موضوع در اصل بحث تغییری حادث میشود؟
یاران گرامی….نوشته روی موشک یک رویکرد نظامی و دستوری نبوده و نیست که شما روی آن مانور دهید یا حساب باز کنید،یک فرماندهی یا یک کارگزاری در سپاه بخیال خود حسن سلیقه بخرج داده و در یک مراسم سیاسی تبلیغاتی روی موشکی چیزی نوشته،این که یک رویّه نبوده و نیست که روی تمام موشکهای ساخت داخل یا خریداری شده از خارج اینرا بنویسند،این پیچاندن مطلب نیست عزیز من،ما معتقد به آرمان فلسطین هستیم و رژیم اسرائیل را رژیمی جعلی و زوری می دانیم و رهبران ما از ابتدا گفته اند این رژیم باید محو شود یا مثلا باید برویم قدس با مسلمانان نماز بخوانیم،ما که نگفتیم می خواهیم جنگ کنیم،آنچه گفته شده است این بوده که این رژیم جعلی و غذه سرطانی که بهیچ حد و مرزی جز نیل تا فرات قانع نیست باید برود،چطور برود؟ با فشار آزادیخواهان دنیا،فشار مسلمانان و زنده داشتن روز قدس و محکومیت اسرائیل و حامیانش و فشار بین المللی در این جهت که آنجا صاحبان فلسطین رفراندوم کنند و با محو اسرائیل حکومت مورد علاقه خود را تاسیس کنند،شما آیا بعنوان یک انسان دموکرات و آزادیخواه با این آرمان مخالفید؟ آیا باید این آرمان انسان دوستانه و اسلامی را فراموش کرد و بحواشی گیر داد؟ حرف من این بود.
سلام بر یاران گرامی
اینها تماما نشانه های فرسودگی نظامیست که هرگز به نصایح صالحان گوش نداد.این سخنان آقای خامنه ای خبرهایی مبنی بر مذاکره پشت پرده با اسراییل را تقویت می کند.حفظ نظام که به هر قیمتی ملاک باشد دیگر کتار زدن شعار اسلام و فلسطین و حتی فروش مملکت هم مجاز خواهد بود.
پاینده و پیروز باشید
خبرهای مذاکره که بوسیله برخی مجلات یا رسانه های عربی شایع شد تکلیفش معلوم است! اینکه از طرف وزارت خارجه ایران تکذیب شد،و اساسا مبنای نظام اسلامی این نیست که با یک رژیم جعلی،غاصب و نامشروع گفتگو کند،این نظام البته الان با مشکلات اقتصادی ناشی از شرارت های دشمنان و تحریمهای یک دهه قبل روبرو هست اما شما در خیالات هستید،این نظام فرسودگی ندارد و ریشه اش مستحکم است به پشتوانه اکثریت مردم ایران،و مخالفین اقلّی مثل شما عددی نیستید جز قلیلی پرمدعا که با تبلیغات خود را عددی می دانید.بعد این سخنان رهبر که نشان دادم بلحاظ تاریخی پیشینه بیست سال بیشتر دارد چگونه این ظن و گمان باطل را تقویت می کند؟! اینکه بخواهیم اسرائیل جعلی را با رفراندوم مردم خو فلسطین از صفحه روزگار محو کنیم معنایش لزوم مذاکره با اسرائیل است؟! یعنی اسرائیل مذاکره می کند تا چگونه محو شود؟! این اسرائیل بخلاف تصور و خیالات شما علیرغم اتکاء بر امریکا اینقدر هراسان است که هراس او را در رفتارهای نامعقول و عجیب و غریب و در عین حال مضحک نتانیاهو می بینید،ایران اسلامی بهیچ قیمتی شعار اسلام و فلسطین را هم کنار نخواهد گذاشت،فروش مملکت نیز کار مدعیان ایرانیت و وطن پرستی است که شب و روز در حال تئوریزه کردن اشغال نظامی ایران توسط امریکا هستند! و فروش مملکت کار مسلمان ایرانی و ایرانی مسلمان نیست…
پاینده ایران اسلامی
تقدیم به برخی سکولارهای وطنی مدعی وطن پرستی!
اردشیر زاهدی:
برای من فکس میفرستند و فحش میدهند/ اگر اروپایی ها در ماجرای برجام از ایران پشتیانی نکنند، دچار گرفتاری دیگری می شوند / همه چیز با ۴۰ سال پیش فرق کرده، این پیشرفتها به دست ایرانیها صورت گرفته
زاهدی، وزیر خارجه دوران پهلوی گفت: در سخنان وزیر خارجه آمریکا، یکی دو نکته مرا عصبانی کرد. اول اینکه میگوید ایران در خاورمیانه چهکاره است. خوب آمریکا چهکاره است. به عنوان نمونه آنها رفتند عراق را داغان کردند و بعد گفتند عراق بمب اتم دارد و بعد دیدند ندارد و یک مملکتی را به این روز انداختند. مردم داشتند زندگی میکردند و جنگ مذهب نداشتند، اما تکهتکه شدند. یکی دیگر راجع به سوریه، که گفتند ایران دخالت میکند. سوریه ایران را به عنوان میهمان دعوت کرد و ایران رفت که کمک کند. آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی که آنجا پول خرج میکنند و میخواهند شلوغ کنند، آنها چهکاره هستند؟ به دعوت چه کسی رفتند؟ خیلی مختصر و مفید اینهاست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مقاله اردشیر زاهدی وزیر خارجه دوران پهلوی در «نیویورکتایمز» سورپرایز مهم هفته گذشته رسانههای خارجی در مورد ایران بود، مقالهای که در آن زاهدی ضمن دفاع از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران به راهبردها و اقدامات دولت دونالد ترامپ در قبال ایران حمله شدیدی کرده بود، مقالهای که از بدو انتشار واکنشهای متعددی را برانگیخت، ازجمله این واکنشها حمله گسترده بازماندههای حکومت پهلوی به زاهدی بود، شهرام همایون و جریان رسانهای نزدیک به پهلوی، مقاله زاهدی را پولی خواندند و محتوای آن را سفارشی توصیف کردند. اما حقیقت ماجرا برای خود من به عنوان یک روزنامهنگار مشکوک بود، چطور میشود پسر فضلالله زاهدی رئیس دولت پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، داماد و رفیق شفیق محمدرضا پهلوی، وزیر خارجه پرنفوذ دوران طاغوت و سفیر مهم و اثرگذار ایران در آمریکا چنین مقالهای بنویسد؟
در کتاب خاطرات علم خوانده بودم که محمدرضا پهلوی بارها از طریق زاهدی سعی کرده است در انتخاباتهای مختلف به نفع جمهوریخواهان با هزینههای هنگفت دلاری اثر بگذارد و حال چگونه میشود چنین فردی با سیاستهای ترامپ مخالف باشد و حتی بخواهد این مخالفت را رسانهای کند. سعی کردم با او ارتباط بگیرم و حقیقت ماجرا را از خودش بپرسم، پیدا کردنش سخت ولی شدنی بود. در لوزان سوئیس زندگی میکرد و حال و روز خوبی به لحاظ جسمی نداشت.
یک بار بهدلیل حضورش در بیمارستان گفتوگویمان به تاخیر افتاد، اما بالاخره به سوالهایمان پاسخ داد و البته تاکید کرد فقط در باره مقالهاش صحبت میکند. میگفت هرچه در نیویورکتایمز نوشته عین عقیدهاش است و دلیلی ندارد در ۹۰ سالگی برای خوشایند کسی چیزی بگوید. از شرف ایرانی گفت که طاقت زورگویی ندارد، او از عظمت ایران امروز سخن به میان آورد و آن را آینه حقیقت خواند.
آقای زاهدی در ابتدای گفتوگو به سراغ مقاله شما در نشریه «نیویورکتایمز» میرویم. شما در این گفتوگو به این ماجرا اشاره کردید که مایک پمپئو سخنان خود را با بیاطلاعاتی کامل در مورد تاریخ ایران بیان کرده است. چه نکتهای در سخنان پمپئو شما را به این نتیجه رساند؟
در سخنان وزیر خارجه آمریکا، یکی دو نکته مرا عصبانی کرد. اول اینکه میگوید ایران در خاورمیانه چهکاره است. خوب آمریکا چهکاره است؟!………….
……….
http://www.entekhab.ir/fa/news/413143/
حاج آقا چه زماني نوبت نتيانياهو مي رسد كه آراي شما آنقدر به عقايد او نزديك شده باشد كه او را هم
به سر ايرانيان بكوبيد ؟
من امیدوارم نتانیاهو نیز آدم شود و حظی از انسانیت پیدا کند چنانکه اردشیر زاهدی،لکن در مورد نتانیاهو امید چندانی ندارم.نیز مقصود من از ارسال گفته های زاهدی کوبیدن آن بسر کسی نیست جز سر نامبارک وطن فروشان طماعی که بواسطه عجز و در عین حال وطن فروشی خود نه تنها اراده حمله بیگانه به ایران اسلامی را نفی و نقد نمی کنند بلکه با وقاحت آنرا تئوریزه می کنند و از آن احساس خشنودی و رضایت دارند،در عین حال خرسندم که زاهدی (با اینکه بر حسب سن و سال و کهولت خوف و طمعی نسبت بقدرت ندارد) لکن با عاقبت بخیری اینقدر غیرت و حمیت دارد که مخالفت و تقابل خویش با جمهوری اسلامی ایران را از مساله حمله بیگانه به ایران یا تحت فشار قرار گرفتن هم میهنانش تفکیک کند و شجاعانه علیه آن غرّش کند و مثل فرومایگان هراسی از ابرقدرتی امریکا نداشته باشد تا از لزوم کرنش در برابر منطق زور و استکبار سخن گوید…
موفق باشید
دولت با هدف ساماندهی برگزاری تجمعات، درخصوص پیش بینی و تعیین محل های مناسب برای این اقدام تصمیم گیری کرد.
به گزارش عصرایران به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت؛ بر این اساس، ورزشگاه های دستجردی، تختی، معتمدی، آزادی و شهید شیرودی، بوستان های گفت وگو، طالقانی، ولایت، پردیسان، هنرمندان، شهر و ضلع شمالی مجلس شورای اسلامی به عنوان محل های مناسب تجمع در کلانشهر تهران تعیین شدند.
همچنین در سایر شهرها، شوراهای تأمین برای شهرهای با جمعیت کمتر از یک میلیون نفر، یک محل و با جمعیت بیش از آن، دو محل را با لحاظ شرایط ایجابی و سلبی زیر تعیین می کنند:
– قابل دسترس و داخل محیط شهری باشد.
– وسعت محل اجتماع، با جمعیت تناسب داشته باشد
– امکان دیده و شنیده شدن صدای تجمع کنندگان، برای سایر شهروندان و رسانه ها موجود باشد.
– قابلیت حفاظت انتظامی و امنیتی محل وجود داشته باشد.
– در صورت ضرورت، امکان حضور فوری نیروهای امدادی در محل فراهم باشد.
– از محل دارای رده های حفاظتی دور باشد.
– باعث اخلال جدی در خدماترسانی روزانه دولت و بخش عمومی به مردم نشود.
– از محل های دارای تردد زیاد دور باشد و باعث ایجاد انسداد ترافیکی غیرقابل انتقال به سایر مسیرها نشود.
– موجب قرار گرفتن ناخاسته دیگران در تجمع یا تسهیل پیوستن افراد با انگیزه های دیگر به تجمع نشود.
حتی المقدور موجب اخلال شدید در کسب و کار و فعالیت روزانه سایر شهروندان نشود.
جملـه معترضه [از خودم]:
هیئت دولت باسواد، ناخاسته که اشتباه است! نا خواسته درست است! حداقل عبارات فارسی را نیز مثل عبارات عربی درست بنویسید آخه مگر شماها ایرانی نیستید؟!!!! که نیستید!! هستید؟!؟!! ضمناً بوستان طالقانی همانجا نیست که زدید آن دختری را که فیلمش منتشر شده بود شل و پل کردید! جایی اصلاً وجود دارد که بلایی سر فردی نیاورده باشید تا بتوان در آنجا دست به اعتراض زد! مقاله ی ترجمه شده ای از کونیست ها موجود است که در ارتباط با مکانهای پر خطر در ارتباط با منازعات است!! نمی دونم چرا یک دفعه بیاد مقاله آنها افتادم که دقیقاً مکانهای مورد معرفی شما در لیست پر خطر آنها قرار می گیرد! تصور می کنم این مقاله همچنان در روی اینترنت نیز وجود دارد و قابل مطالعه است!
سلام آقای نوریزاد
انگاری سعدی شیرازی این شعر را در وصف و حال همه ی امام جمعه ها واصولا ایت اله های ولایی سروده است روحش شاد!
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
خطاب به صاحب سایت
مرد عاقل من به شما میگویم که به اسامی کامنتگذاران ابدا توجه نکنید چون ربطی به شما به عنوان صاحب سایت که باید کاملا بیطرف باشد در بحث های دیگران ندارد آنوقت شما میگویید که : ” من هر چه را که بلد نباشم از لحن یک نوشته و واژگانی که به استخدام گرفته شده می فهمم که نویسنده یک روحانی ست یا یک کت و شلواری ست. یک بانوست یا یک جوان تند و تیز.” به شما چه مربوط است که کامنتگذار روحانی یا کت و شلواریست , مردست یا زن , جوانست یا پیر ؟ به شما چه ربطی دارد ؟ شما اگر نظری در ارتباط با بحثی دارید باید با نام دیگر وارد بحث شوید تا شرکت شما حمل بر حمایت صاحب سایت از گروهی نشود . همین کار کودکانه شما کار را به این جا کشانده که عده ای خود را نوریزادی مینامند در این سایت , کسانی که کارشان خیانت به وطن خود است و وطنفروشی . اگر شما در آن گروه خود را جای دهید ما هم بدون هیچ محظوری با شما همانطور سخن میگوییم که با آن وطنفروشان به عبارتی بی هیچ احترامی !
———-
مشغول باش نازنین
بی خیال
.
جناب عراقی
ما ایرانی ها ضرب المثلی داریم که می گوید: تف سر بالا!
ضرب المثل دیگری داریم می گوید: ای مگس!
یکی دیگر داریم که می گوید: شیرت خشک نشه!
یکی دیگر که جوان ها خیلی بکار می برند: آی کیو!
منظورم این است که فحاشی هر کس خواست می تواند ولی استدلال برتر راه خود را باز می کند و خوانندگان تشخیص می دهند.
مشکل سایبری ها این است که خیال می کنند چون از ژن بر ترند دیگران فهم و شعور ندارند.
جسی بی خیال تو فحش بده چیکار به نوریزاد داری.گور پدر احترام میزبان!اونقدر باید پررو باشیم و فهمو شوت کنیم کنار که یه لحظه هم اون مخ معیوبمون رو به کار ننداریم که مزخرفاییکه ما میگیم چرا نباید سانسور شه؟!!!فحش بده جسی جون.فحش بده بابا.وطن دوستیو عشقه!!
آین که کانال دو سید خودمونه
استاد بزرگوار و گرامی
آقای دکتر نوریزاد – عزیز ملت ایران
با درود و عرض ادب و احترام خدمت جنابعالی
اگر واقف باشید که در سینه ام چه آتشی است از مظلومیت ملت ایران ، برای مثال از ظلم هایی که در حق هموطنان سیستان و بلوچستانی مان میرود !
یادتان هست فیلمی که در اوائل انقلاب از بشاگرد تهیه شده بود ؟! پاهای آن پیرمرد را که دچار نرمی استخوان ( به دلیل سوء تغذیه ) شده بود یادتان هست ؟! در حالی که توانایی راه رفتن نداشته و نشسته خود را به اطراف می کشاند ، خاطر مبارکتان هست ؟! با نمایش آن فیلم چه اندوهی که بر دلهای ملت ایران ننشست !
چه مایه لعنت ها که نثار شاه و اطرافیان او نشد ! گفتیم ، خیال کردیم که دیگر رنج های این ملت خاتمه یافت ! تصور کردیم که عدالت اسلامی به فریاد این دست از هموطنان مان خواهد رسید و شبانگاهان با آرامشی غیرقابل وصف سر به بالین می گذاشتیم ، که نایب امام زمان تشریف آوردند و حق را به حق دار خواهند رساند !!!!
اما به ناگاه با ناقوس جنگ و صدای انفجار و آوارگی هموطنان مان ، سراسیمه از خواب برخاستیم و همچنان ایستاده ایم تا همین امروز .
چهل سال است که یک چشم مان اشک است و یک چشم مان خون ! به چه جرمی آخر ؟!
اما همه این ناملایمات ، همه این نامردمی ها ، همه این اخم و عبوسی و حق را به جانب دانستن های آخوند و ملاهای حکومت یکطرف ، آنچه بیشتر از همه اینها آزارم می دهد ، اینست که بعضی از هموطنان ما علیرغم دیدن رنج ها و ظلم ها و خیانت ها و جنایت ها ، شغل نوکری استبداد ، شغل عمله استبداد بودن ، شغل فحاشی و چاقو کشی برای استبداد ، شغل لات بازی و گنده لات بودن برای استبداد ، شغلی که شاید در تاریخ بشر به فرومایگی آن هیچ شغلی را نتوان یافت را انتخاب و اسباب تهیه نان همسر و فرزندان شان کرده اند !!!
آیا آن گرانمایه مردانی که در جبهه ها ، و در میان آغوش ما جان به جان آفرین ، و از روی رضا تقدیم نمودند ، ما را برای این سستی ای که امروز داریم ، خواهند بخشید ؟!
آقای دکتر نوریزاد عزیز ، به نظر شما آیا رهبر جمهوری اسلامی نمی داند که ؛
– آتش به اختیاری انقلابی گری نیست ، بلکه حرج و مرج است !
– ربودن پول های ملتی که به هر روی حاکم آنان شده است ، انقلابی گری نیست ، خیانت است و غارت !
– کشتن انسانهای بی گناهی که در زندان های او اسیر شده اند ، انقلابی گری نیست ، جنایت است !
– اگر در حالی که بی سواد است ، خود را مرجع تقلید جا بزند ، آنهم فقط به این دلیل که حاکم است ، بزدلی و ابلهی است ، نه انقلابی گری !
– وقتی در دل می داند که نه تنها مردم او را دوست ندارند ، بلکه از او متنفر هم هستند ، و علیرغم آن به مقام رهبری دلخوش کرده و پافشاری کند ؛ پر رویی و وقاحت و بیشرمی است نه انقلابی گری !
اصطلاحی در مورد علی خامنه ای بکار بردید که همواره در گوش اش دارم و آن ” هیولا ” است !
ای کاش ملت ایران بدانند که چه شانسی آورده اند ! و آن شانس این است که برای یک بار هم که شده بتوانند اهریمن را سرکوب و برای خود و نسل های بعد از خود آبرو خریداری کنند . شکست این اهریمن هیولا گون حداقل برای چند دهه ایران عزیز ما را از خطر تجزیه باز خواهد داشت و باعث اتحاد اقوام خواهد شد . ای کاش که ملت ایران می توانستند این شرایط استثنایی را درک و اقدامی در خور به انجام برسانند .
مخلص شما ، درود و به امید دیدار رویتان هستم .
آقای نوریزاد سلام
شما که مخالف اعدام هستین و کمپین نه به اعدام راه می اندازین
بعد از ماه مبارک قراره قاتل بنیتا کوچولو اعدام بشه ، البته قتل نبوده بلکه سرقت ماشین بوده و یه کودک تو ماشین بود و (قاتل)از ترس ماشین رو گذاشته و فرار کرده تا بلکه یکی ماشینو پیدا کنه و بچه رو تحویل پلیس بده
اما کودک فوت شد و دزد شد قاتل
حالا همه ی مردم ، چه مومن ، چه اراذل چه لات و لوت چه اصلاح طلب و اصولگرا همه دلشون برای بچه سوخته و هم صدا باهم خواستار اعدام قاتل هستند
شما که مخالف اعدامید ومیدونید قتل غیر عمد بوده کمپین راه بندازین دیگه بنده خدا عمدا بچه رونکشته که
بعد شما که اسم انسان روی خودتان گذاشته اید می توانید توضیح دهید آن کودک معصوم چه گناهی کرده بود که مستوجب این جنایت باشد که او بربایند و مسبّب مرگ او شوند؟
و آیا کودک معصوم از نظر شما انسان نبود و حق حیات نداشت؟
حاج آقا در بيگناهي و مرگ دلخراش او شكي نيست ولي آيا واقعا” اين قتل عمدي است ؟
يعني آن دزد ماشين را با كودك رها كرده است تا آن كودك بميرد ؟
اين حادثه احساسات مردم را برانگيخت و بسيار زياد در فضاي مجازي مطرح شد اما اينها
قتل غير عمد را تبديل به قتل عمد نمي كند , قتل عمد يعني كشتن با نيت قبلي و نيز
برنامه ريزي و نقشه كشيده براي انجام جنايت و داشتن دليل موجه براي انجام آن.
در ايران پس از انقلاب هزاران نفر را اعدام كردند در حالي كه آنها اگرچه مرتكب قتل شده
بودند اما هيچكدام از آن قتلها عمدي نبود , منظورم قتلهايي است كه در درگيري ها رخ
ميدهد و قاتل نيت آدمكشي ندارد اما اتفاق مي افتد و حتي ميشود تصور كرد كه واقعه
ميتوانست معكوس رخ دهد و آنكه كشته شده است قاتل شود .
نه ببینید این را باصطلاح فقه و حقوق و ضوابطی که در کتاب القصاص از فقه مطرح است،قتل “تسبیبی”(مقابل مباشرتی) می گویند،مباشرت یعنی اینکه خود شما مستقیم مثلا با بکار گرفتن آلت کشنده مثل چاقو،سلاح گرم و چیزهایی از این قبیل سبب سلب حیات مقتول شوید،و تسبیب یعنی اینکه شما سببیت پیدا کنید برای ایجاد شرائطی که عادتا سبب سلب حیات شخص می شود مثل اینکه کسی را جایی محبوس کنید که آب و غذا به او نرسد یا مثلا هوا به او نرسد،اینجا شما مباشرتا او را نکشته اید لکن سبب تلف او و سلب حیات او شده اید،اینها در کتاب القصاص فقه هست و در قانون نیز منعکس شده است آنجا توضیح داده می شود که قتل سه قسم :عمد- شبه عمد-خطائی و این مورد تسبیبی یکی از انواع یا اقسام قتل عمد است که موجب حق قصاص است،مراجعه کنید به قانون مجازات اسلامی بخش مربوط بقصاص،در این نسخه ای که بنده دارم مربوط به سال 74 ذیل ماده 206 اینطور آمده است:قتل در موارد زیر قتل عمدی است:
در بند ب آن میگوید:مواردی که قاتل عمدا کاری انجام دهد که نوعا کشنده باشد هرچند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.و در بند ج می گوید:مواردی که قاتل قصد کشتن ندارد و کاری را که انجام می دهد نوعا کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا کودکی و امثال آنها نوعا کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.
در فقه نیز که مبنای قوانین ماست،مثلا در کتاب تحریر الوسیله مرحوم امام خمینی در بحث قصاص این مساله هست:
“مسأله 2- عمد گاهى با مباشرت است مانند ذبح و خفه نمودن به وسيله دست و زدن با شمشير و كارد و سنگ تيز و جرح در مقتل و مانند آنها از آنچه كه به فعل مباشرى او عرفاً صادر مى شود، پس در آن قود (قصاص) است. و گاهى به نحوى از تسبيب است و در آن صُوَرى است كه در ضمن مسائلى كه مى آيد، ذكر مى كنيم”.
و در مساله 6 ذیل همین بخش اینطور است:
“مسأله 6- اگر طرف به جهت بيمارى يا كوچكى يا پيرى و مانند اينها ضعيف باشد پس آنچه را كه در مسأله قبل ذكر شد، بر او انجام دهد ظاهراً در آن قصاص است ولو اينكه قصد قتل او را ننمايد با علم او به اينكه طرف ضعيف است، وگرنه در آن، تفصيل گذشته مى باشد”.
تحریر الوسیله(ترجمه فارسی) ج2 ص 543
موفق باشید..
هاااااااااااا کمی تا قسمتی درست بید اما نه زبان شما که فتوای تفخیذ بچه شیرخوار به بالا را در جیب دارید !
این هم یک مدل ناسخ و منسوخ مصلحتی بید هااااااااااا
بارها توضیح داده شد که مساله مورد نظر یک مساله فرضی و فرض اندر فرض است که در آن اشاره به لوازم شرعی یک عقد شرعی شده است و بیان لوازم یک عقد شرعی نه بمفهوم توصیه به آن است و نه تطابقی بر ترویج آن دارد،در واقع باید دید مثلا خارجا (یعنی در مقام وقوع خارجی و عینیت) چند مورد وجود دارد که کسی (بالغی) عقد ازدواج کند بر یک طفل شیرخوار و دنبال آن در صدد کامجوئی باقسام آن از یک طفل که عرفا و طبعا چنین قابلیتی ندارد باشد؟! در واقع اگر هم در عرف چنین عقدی صورت گیرد (که بین عوام از آن به صیغه تعبیر می شود) دقیقا مقصود حصول محرمیت ها و لوازمی این چنینی مثل ترتب ارث و احکام دیگر مقصود است مثل اینکه وقتی طفل بعقد نکاح در آید (معمولا هم مردم مدت کوتاهی را قید می کنند) طبعا مادر او بحکم مادر زن بودن شرعا با عقد کننده محرم می شود.آنجا در تحریر الوسیله فضای بحث اینطور فرضهاست و در این فرض ها سوال از حلیت لوازم دیگر نیز شده است که در پاسخ با تمسک به اطلاق عقد و لوازم آن ،حکم بحلیت شده است،و این تمسک و این فتوا اختصاصی نیز بمرحوم امام خمینی ندارد،بنابر این اگر دقیق باشیم و ذهنیت خویش را پیش از آن از کینه و نفرت و عصبیت های سیاسی پر نکرده باشیم می فهمیم که نظر مزبور نظری فرضی و فرض اندر فرض است نه توصیه به اینکه کسی برود شیرخواره ای را عقد کند (کدام والدینی را سراغ دارید که بچنین عقدی با چنان لوازمی ملتزم باشد؟) و با او چنان کند،در واقع اصلا اگر دقیق به آن مساله نگاه شود اصل مساله این است که مضاجعه یا نزدیکی (دخول) با دختر کمتر از نه سال (نابالغ) حرمت شرعی دارد و اگر کسی چنین کرد و منجر به افضاء شد احکام شدیدی بر آن مترتب است.این واقعیت آن مساله است که بارها توضیح داده شد و عرض شد که حتی برخی شاگردان مرحوم امام مثل آقایان مکارم و صانعی و حتی فرزند ایشان مرحوم سید مصطفی آن تمسک باطلاق و اخذ و التزام به همه لوازم عقد (از جمله تفخیذ)را صحیح نمی دانند،با همه این توضیحات هنوز متاسفانه کسانی در این سایت دیده می شود که بی توجه به اصل مساله نقاره طعن و ریشخند جاهلانه خویش را کوک می کنند.
————
سید مرتضای گرامی
سلام
می بینم این “فرض اندر فرض” را چه نیک مستمسک گریز خود از این وادی زشت اندیشی یک مرجع جامانده در اعصار دور یافته اید. شما که اهل فرض اندر فرض اید، فرض کنید که کتاب توضیح المسائل وی در دست صد نفر از ده میلیون نفر، نه بگو حتی یک نفر از ده میلیون نفر است. همان یک نفر با دخترک نوزاد شیرخواره همان می کند که مرجعش در کتاب توضیح المسائلش نوشته و درست دانسته. مسئول این فاجعه ی شوم کیست؟ گریز نکنید و شهامت این را داشته باشید که بگویید: این مرجع، و بسیاری چون وی، جاماندگان دوره های توحشِ کامجویی از زن و کودک و شیرخواره اند.
با احترام
.
هااااا حاجی آقا مخم را تعطیل وکردید با این ماله کشی ناشیانه ! یک کلام وفرما یارو طلایی دیوانه بید و غلط وکرد و خلاص !
الان من یک سوال شرعی داشته بیدم فرض وکنیم بچه ای قبل از 9 ماه متولد وشد و داخل دستگاه بید چطوری باید تفخیذ اش وکنیم فرض اندر فرض ! هااااا
علیکم السلام جناب نوریزاد
مانعی ندارد من عنوان فرض اندر فرض را مستمسک قرار می دهم،شما هم که اهل فتوا هستید معمولا عنوان حرام اندر حرام! را مستمسک تبلیغات سیاسی خود می کنید! (شوخی)
توصیه می کنم خود را رها کنید از این حالت کینه و عناد نسبت به مرحوم امام،چون بارها عرض شد چنین تمسک به اطلاقی اختصاصی بمرحوم امام ندارد و فقیهان دیگری نیز چنین تمسکی کرده اند در این مساله “فرض اندر فرض”،چنانکه نظر متقابل نیز مبنی بر عدم جواز تمسک باطلاق بخاطر عدم امکان و قابلیت در مورد نیز از سوی فقیهانی مطرح است، شما معمولا تعبیراتی خارج از موضوع و تبلیغاتی می کنید و به وجدان اصل بحث نمی رسید ،این “دوره های توحش کامجوئی از کودک شیرخواره” که ادعا می کنید چیست و مراد کدام دوره هاست؟ نکته اساسی بحث هم همین است که توجه نمی کنید اینکه بنده تعبیر می کنم فرض اندر فرض روی هین نکته است که اصلا عرفا طفل شیرخوار قابلیت استمتاع خاص را ندارد،و اصل فرض ازدواج با کودک بصورتی که با یک زن بالغه صورت می گیرد یک فرض غیر عینی است،یعنی عینیت خارجی ندارد،پس صرفا فرضی است که عرض شد غرض از عقد حصول لوازمی مثل ترتب ارث یا محرمیت و خویشی و چیزهایی از این قبیل است،این یک فرض است و در فضای این فرضی که شاید حتی یک مصداق عینی نداشته باشد پرسش از لوازم طبیعی یک عقد شده است و اشاره به ترتب لوازم طبیعی عقد شده است نه توصیه یا ترویج کودک بازی یا بهره برداری از کودک که معمولا از آن تعبیرات خاصی می شود.
زبانم دیگر مو درآورد در این مساله! اگر با حضرت امام خمینی کینه جوئی یا انتقاد سیاسی دارید (نشانه کین جوئی اتان این است که یکبار یک پست به این اختصاص دادید بهمراه عکسی از رساله مرحوم امام با اینکه این نظریه تمسک باطلاق عقد اختصاصی به ایشان ندارد) به آن ورود کنید و امور فتوا و اجتهاد و استناد فقهی را به اهلش واگذارید.
با احترام
کشتن هیچ راه حلی را تابحال نبوده و نیست. البته برای بیدادگستری نظام اسلامی تروریست مسله انسان مطرح نیست چه برسد به عدل و داد.
ایا ایه هایی که همه منسوب به خداست میتواند ناسخ و منسوخ داشته باشد ؛ ایا خدا مانند انسانها دچار اشتباه میشود.
برخی از سخنان اگر در ۱۴۰۰ سال پیش که اکثر مردم بیسواد و تهی از بینش بودند مورد پذیرش قرارگیرد ولی دراین روزگار چه ؟ بزی آمد وهردو ایه را خورد که مربوط به دفعات شیرخوردن کودکان برای این که خواهر یا برادر رضاعی هم شوند که درایه ای پنج بار ودرآیه دیگر ده بارامده بوده است ومدعی شده اند که هردوایه را بزی آمد و خورد.
حقیقت این است که هزاران قرآن در دست مردم بود که گاه آیه ها باهم همخوانی نداشتند ازاین روی عثمان خلیفه سوم مجمعی تشکیل داد واز میان همه نسخه هایی که در میان مردم بود یک نسخه تهیه کرد وباقی را سوزانید دشمنی عایشه که میگویند همه قرآن را درحافظه داشت ازهمین جا با خلیفه سوم آغاز شد که دراین مجمع خوانده نشد . شاید اگراو می بود هرگز آیه های ۳۳و۳۴ و۳۵ در سوره نساء نمی آمد وعثمان نیز بعدهابا دسیسه کشته نمیشد.
عایشه یکی ازباهوشترین وسیاستمدارتر ین فرد دوران خود بود ؛ زمانی که زنان درعربستان به هیچ انگاشته میشدند ازهمه زنان دوره اش تنها زنی بود که سری توی سرها داشت ودرسیاست که امری مردانه بود دخالت می کرد ؛ او بود که بسیاری از رازها را اشکار وزبانی گویا داشت که هاتا مردان هم ملاحظه اش می کردند ؛ درمیان زنان پیامبر زنی برجسته بود البته نه تنها برای زیبایی ظاهرش که بر هشیاری و بینشی که درامور داشت ، گویند او پیامبر را وادار به نوشتن نامه به دو امپراتوری ایران و روم کرد ؛ برای شناختن شخصیت او وتاثیرگذاشتن اش درروند تاریخی اسلام و به خلافت رسیدن ابوبکروعمر وعثمان انکارناپذیراست بایدبه کتابها وتاریخها نگاهی انداخت
گیتی پورفاضل
۲۰خرداد۹۷
شما خانم وکیل،چه شباهت زیادی به همان دارید که گفتید سری توی سرها داشت و در سیاست که امری مردانه بود دخالت می کرد! و چه لحن قشنگ و چه اطلاعات سرشاری دارید از مسائل اسلامی و قرآنی!
اما خدمتتان عرض شد اختلافی نیست در اصل وقوع نسخ در قرآن کریم،اختلافی که بین علمای اسلام وجود دارد در تعداد آیات ناسخ و منسوخ است و اینکه کدام آیه ناسخ کدام آیه است و اینکه نسخ آن نسخ حکمی است یا نسخ تلاوت.البته این بحث مبسوطی است در اصول فقه و علوم قرآنی و قاعدتا شما که وکالت و حقوق خوانده اید نمی بایستی از مجرا و کمّ و کیف این بحث در بحث های مقدماتی حقوق ناآگاه باشید و آنرا اینطور عوامانه تحلیل و ارزیابی کنید (بزی آمد و دو آیه خورد! یا خدا دچار اشتباه می شود! یا اینکه تعداد دفعات رضاعی که موجب حصول محرمیّت است چیست؟!) اینها از شما بعنوان یک حقوق خوان خیلی بعید بود بنابر این محملی جز این نیست که گرایش های دین ستیزانه شما را وادار به نوشتن چنین هفواتی نمود.
اما اجمالا بیادتان میاورم که مساله نسخ حکمی یک آیه و ناسخ بودن یک آیه و منسوخ شدن یک آیه ربطی به مساله جهل یا خطا یا نسیان خداوند سبحان ندارد،بلکه بحث موقت بودن حکم یک آیه بر اساس وجود مصالح یا مفاسد در متعلّق حکم و بانتهاء رسیدن آن است در زمان منتفی شدن مصلحت یا مفسده مربوط به آن حکم است و این پدیده در واقع تابع متغیرات زمانی مکانی در مصالح و مفاسد مکلّفان است و ارتباطی با مساله احاطه علمی خداوند بر کائنات ندارد.جایی حکمی بر اساس مصلحت موجود در متعلق حکم یا مفسده موجود در متعلق حکم بر حسب نزول آیه ای انشاء می شود تا یک محدوده زمانی،و بعد از تمام شدن موضوع حکم یا تمام شدن مصلح یا مفسده آن حکم آیه دیگری حکم آیه دیگر را بر می دارد با اینکه هم آیه ناسخ (نسخ کننده) و هم آیه منسوخ (نسخ و برداشته شده)هردو در قرآن هستند،و این روشی عقلائی در قانون گذاری ها هست چیزی از قبیل تخصیص عام ها یا تقیید مطلقات و شما اگر درس حقوق اتان را درست خوانده باشید ناآگاه از این نکات نیستید.
در مورد اختلاف قرائات در قرآن و اجتماع بر قرائتی که در زمان عثمان خلیفه سوم صورت گرفت،این اختلاف ارتباطی با شاکله و اصل و اساس الفاظ قرآن نداشته است،بلکه اختلاف همانطور که در تاریخ هست و در کتب علوم قرآنی مطرح شده است باز می گشته است به لحن ها و تلفظ هایی که وجود داشته در مناطق مختلف و توسط اشخاص مختلفی که همه آنها بر اصل موجود و فعلی قرآن اتفاق نظر داشتند و اختلاف ها ناظر بر کیفیت قرائات یا ترتیب سوره های قرآن بوده است .این بحث البته مبسوط است در این زمینه اگر فرصت کردید به کتاب قرآن در اسلام مرحوم علامه بزرگوار طباطبائی مراجعه ای داشته باشید.
نیز اگر مراجعه ای بقرآن داشتید در می یافتید که بحث تعداد دفعات شیر دادنی که سبب حصول محرمیت و لوازم آن و باصطلاح نشر حرمت می شود در قرآن مطرح نیست تا مصداق یا مثالی برای بحث نسخ باشد! بلکه بحث از اینکه ده بار ارضاع سبب نشر حرمت است یا پانزده بار بحثی فقهی روایی است که در روایات فقهی وارد شده است و آنچه در قرآن در مورد ارضاع (شیر دادن مادران) مطرح شده است بحث مدت زمانی است که مادران باید به فرزند خویش شیر دهند یا حق اخذ اجرتی است که در این زمینه دارند که در آیه 233 سوره بقره مطرح شده است (وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف…).
در مورد نقش تاریخی عائشه همسر پیامبر اسلام هم همینطور که گفته اید باید روایات تاریخی را بررسی و جمع بندی کرد،قدر مسلّم تا جایی که بنده اطلاع دارم عائشه نه اختلاف خاصی با عثمان داشت و نه اگر اختلافی هم داشت آن اختلاف مربوط به نحوه جمع قرآن بر قرائت واحد و استاندارد بود،بلکه بعکس این عائشه بود که با فریب طلحه و زبیر بعد از بیعت با علی علیه السلام پیراهن خونین عثمان را بهانه بوجود آوردن یک طغیان و پدید آوردن جنگ جمل شد با طرح این اتهام که علی علیه السلام مسبّب قتل عثمان شده بود با اینکه چنین نبود.
———–
دوست گرامی جناب سید مرتضی
آیا واقعا نمی شد خدای متعال حرفش یکی باشد که دیگر نیازی به ناسخ و منسوخ نباشد؟ چرا باید بشر حسرتش تا همین قرن پیش به درازا بکشد و آن را در بیانیه جهانی حقوق بشر جای بدهد؟ قوانینی که از ذات ناب انسانی “حال” می گیرد و هیچ نیازی به مفسر ندارد و البته بر بسیاری از قوانین زشت جا افتاده در قاموس خرافی و اعتقادی بشر خط می کشد. این بیانیه ی جهانی حقوق بشر، نمی شد آیا از زبان پیامبران خدا برآید؟ خدا آیا این قوانین را نمی شد از آن خودش بکند؟ چرا ناسخ و منسوخ؟ چرا یک اصل انسانی و مدنی اولش از جانب خدا و با آیاتی بنا به مصالحی یا به اشتباه جاری شده باشد و بعدش با برچیده شدن موانع، اصلاح شود؟ از قدیم گفته اند حرف مرد یکی ست. مَرده و حرفش؟ مگر نه این که سخن درست و حق جز یکی بیش نیست. چه می شد اگر خدای خوب از همان ابتدای بشریت سخنانش را رک و راست بر دهان پیامبرانش می نهاد و این همه نان در کاسه ی مفسران و توجیه گران و ماله کشان و راست و ریست کنندگان نمی انداخت؟ مستقیم می گفت: قوانین بشری این است و جز این نیست. از اول بشر تا پایانش. و مثلاً بگوید: خدایی که بر برده داری انسان مهر تأیید بزند و برای برده داری قانون وضع کند و کلا بدان روی خوش نشان بدهد، نه که خدا نیست بل یک موجود خطرناک و دستیار برده داران و تاجران انسان است. یا بیاید و از همان ابتدای آفرینش و ظهور پیامبران مستقیم بگوید: هیچ تفاوتی بین زن و مرد در حقوق انسانی شان نیست و هرکس زنی را به صرف زن بودن موجودی درجه ی دو یا همردیف احشام خود خطاب کند مجرم است. اینها را نمی شد از همان ابتدای آفرینش بشر در دهان پیامبرانش می نهاد و کلا بر بیخ برده داری اره می کشید؟ نه این که در قرآن خود خدا بیاید و زنان اسیر را ” مال” خطاب کند. یک زن یک انسان یک عاطفه یک احساس یک شعور و: “مال”؟
با احترام
.
درود
ظاهرا درست بنوشته بنده توجه نکردید،اینکه همیشه می گویم بدون استاد و درس و بحث و رنج و زحمت نمی شود اهل فتوا بود و خود را آیت الله دانست همین است! من اینجا اینقدر مطلب هست که باید به آنها جواب بدهم (اعم از مطالب و استنادات دروغی که خود شما تولید می کنید یا دهها اسم واقعی یا خیالی آنرا اینجا می گذارند) که دیگر فرصت اینرا ندارم که بحث مبسوط ناسخ و منسوخ در قرآن و فلسفه آن و نسبت آن با دانش حقوق را توضیح دهم،مساله برده داری نیز ربطی به بحث ناسخ و منسوخ قرآنی ندارد،نیز استناد به یک سخن سست و عامیانه که :حرف مرد یکیست! ( حالا مسلمان از کجا فهمیدی خدا مرد است؟!) در چنین بحث هایی رویکردی کاملا عامیانه است،پیشنهاد می کنم بجای صرف وقت برای گفتگو با شبکه های ماهواره ای و تکرار سخنان نادرست و تکراری،یک وقتی ساعتی را تخصیص دهید به رجوع به منابع اسلامی برای فهم مقوله ناسخ و منسوخ،مثلا همین کتاب دم دست قرآن در اسلام مرحوم علامه را ببینید و خلاصه آنرا بصورت یک پست اینجا ببحث بگذارید برای یک بحث متمرکز نه یک بحث سرکوچه ای و شعاری در فضای بحث های سیاسی و مسائل را با هم مخلوط نکنید.
با احترام
من هرگز از کشورم خارج نخواهم شد!
بقلم: محمد نوری زاد
بیش از پنج سال است که پیگیر اموال و گذرنامه ی برده شده ام توسط سپاه ام. و این که بتوانم آزادانه به کشورهای دیگر سفر کنم. گرچه با شش ماه ایستادگی و کتک خوردن و بازداشت های چند باره در مقابلِ درِ ورودیِ وزارت اطلاعات، توانستم اموال برده شده ام توسط مأمورانِ اطلاعات را پس بگیرم، اما پس گرفتنِ اموال و گذرنامه ام از سپاه و خروج آزادانه ام از کشور( که سپاه جلوی آن را گرفته)، تا کنون به درازا انجامیده و بجایی نیز نرسیده است. در این پنج شش سال، به همه ی دستگاههای قانونی و قضایی سر زده و با آنها مکاتبه کرده ام. حتی در این راه و در اعتراض به سپاه که اموال و گذرنامه ام را برده، یک بار کتک خورده و سر و رویم خونین شده است. و یا بهمین دلیل، یک ماهِ سردِ اسفند دو سال پیش را پشت دیوار زندان اوین ماندم و شب ها را همانجا خوابیدم. نیز این بگویم که در این روزها و ماهها و سالهای گذشته، همه ی رفت و آمدهایم را ریز به ریز نوشته و منتشر کرده ام.
تا این که این اواخر، اراده بر این بستم که بزنم به سیم آخر. و مستقیم بروم بیت رهبری. که یا بزنند و بکشندم یا راه بگشایند.
https://www.youtube.com/watch?time_continue=53&v=1Rgh2IfF1_c
پنج نامه نوشتم و بردم و تحویل بیت رهبری دادم و ماجرای هر پنج بار را نیز نوشتم و شرحِ آن را بصورت فایل صوتی و تصویری منتشر کردم. اینجا بود که سه هفته پیش دو بار مرا به دفتر پیگیری ( درخیابان خرمشهر) فرا خواندند و به من گفتند: ما داریم تلاش می کنیم زمینه را تنها برای یکبار خروج شما فراهم کنیم. من خلاصه ای از این دو دیدار و گفتگو را نیز نوشتم و منتشر کردم. از سه هفته پیش تا امروز، از طرفِ دفتر پیگیری، هیچ خبری به من نداده اند. که مثلاً تکلیفِ اموالت چه شده و یا داستانِ گذرنامه و خروج از کشورت به کجا انجامیده؟!
امروز پس از پنج سال که پیگیر اموال و گذرنامه ی خویشم، دیدم خبری در پیچیده که: با موافقت رهبر، نوری زاد می تواند برای ملاقات با فرزندش که به بیماری صعب العلاج مبتلاست از کشور خارج شود. انتشار این خبر از جانب بیت رهبری، نشان از این دارد که انتشار خبری یکجانبه و بهره برداری از هیاهوی ناشی از آن، هرگز در اندازه ای نیست که جای خالی آبرو و اموال برده شده ی مرا جبران کند یا حقوق شهروندیِ معطل مانده ی مرا و بسیاری چون مرا اجابت سازد! من همچنان خواستارِ اموال برده شده ی خویش توسط سپاه و رفع ممنوع الخروجیِ کاملِ خویش هستم. و اگر بنا بر یکبار خروج باشد، رآفتِ همان یکبار خروج از کشور را نیز به خودِ رهبر می بخشم و با صدای بلند اعلام می دارم: تا آزادی کاملِ سر زمینم، هرگز و هرگز از کشورم خارج نخواهم شد.
محمد نوری زاد
بیستم خرداد نود و هفت – تهران
http://www.iranglobal.info/node/53404
قرارمون این نبود
چرا دبه درآوردی
میخواستیم آش پشت پا برات بپزیم ویه بزن برقص حسابی هم راه بندازیم کاسه کوزه مونو بهم زدی
سلام ودرود برمحمد نوری. زاد
نهضت. زنده. است تا امثال نوری. زاد. زنده است
نهضت آزادی ایران از چنگال. آخوندهای ظالم و آدمکش وویران کن. ونخبه کش ودزد. و دغل وفاسد ومفسد رباخوار. ورانتخوار وزورگو وقلدر وقمار باز هسته ای ومداخله. گر درامور. کشور های. دیگر وخرج وهزینه. گر اموال ملت ایران دران دیار برای حمایت. ازبشار اسد جنایت. کار وحوثی های قدار وغزه ای های. بی عار وبی. غیرت وحزب. الله لبنان فتنه. گر , ودرنتیجه موجب فقر ومسکنت. وبی کاری وشیوع فحشا. وتن فروشی. وگرانی درایران را , هیچ انسان عاقل. وباوجدانی. براین کارها صحه. نمی گذارد بلکه. می جوشد و می خروشد. تا ایران ووطن عزیزش را. ازچنگ این ستمگران دگم ونادان وبت پرست نجات دهد. والسلام
مصلح
———-
جوووووونم مصلح
آقا سید مرتضی یاد بگیر(شوخی)
سپاس مصلح گرامی
همه ی اینهایی را که شما نوشته اید، بر آمده از یک عقل سلیم است که شوربختانه مذهب آمده وسط و جنایت را در داخل نمی بیند و برای جنایت در دوردست ها خودش را که نه، مردم ایران را اره می کشد!
سپاس از فهم شما
.
خیلی جالبی نوریزاد ! اگر “سرزمینت” آزاد شود که تازه اول ماندن و کار کردن است برای جبران خرابی ها و دیگه خارج رفتن معنی ندارد برار ! وقتی میگویم که کسی که حتی یکبار سینه زد و زنجیر زد و عجل عجل دیگر فاتحه عقلش برای همیشه خوانده شده است برای همین میگویم . تا حالا برای رو کم کردن میگفتی میروم و حالا پس از دریافت اجازه می فرمایی نمیروم و وقتی ” سرزمینت ” آزاد شد دیگر دلیلی برای رفتن نمیماند و آنوقت میخواهی بروی !!!!!!!!. خدایا کمی هم عقل عنایت کنی به بعضی ها ضرری ندارد ها !
درود برشما یاران ارجمند
شاید بفرمایید خوب که چی؟ ولی برای رساندن منظورم ناگزیر به شرح مقدمه هستم. بنده بیشتر تربیت شده مادربزرگم هستم ایشان بسیار بمن محبت داشت ومن درسهای زیادی ازاین بانوی مؤمنه و محجبه یاد گرفته ام. یکی ازنصایحی که بمن مینمود میگفت نفرت متعلق بانسان های ضعیف النفس است، هرگز درون خودرا با نفرت آلوده نکن
هنوزهم همانگونه هستم ازهیچ کس، شیئ، عقیده ویا روند زندگی نفرت ندارم ولی شورش سال ۱۳۵۷ ترتیب بنده را داد و نفرتی عجیب در درون من سکنی گرفت که تا به امروز ادامه دارد وآن نفرت از شایعه هست. بنده مؤثرترین ومهمترین علت شورش ۵۷ را شایعه پراکنی و زودباوری مردم مسلمان ایران میدانم. اگر ملتی باورکنند که شخصی میتواند کره ماه را نصف کند ویا نوزادی در قنداق شیری را خفه کند هر شایعه ایی را باور خواهد کرد
شبی که قراربود عکس خمینی درماه دیده شود حداقل یک میلیون ایرانی در بالای پشت بامها مشغول نظاره معجزه قرن بودند از جمله یکی از بستگان نزدیک سببی بنده که مهندس تحصیل کرده امریکا هم بودند (هستند). فردای آن شب مردم چنان با آب وتاب مشاهدات خودرا بهم دیگرتشریح میکردند که بله ابروی چپ خمینی پایینتر بود آن یکی بلافاصله ایشان را تصحیح میکرد که نه خیر ابروی راست ایشان پایین بود. ولی احدی نپرسید که آخه ملت از این حداقل یک میلیون نفر بالای پشت بام ها حتی یک نفر دوربین نداشت که یک عکس بگیره؟
برای بنده که تمامی شغلم و زندگیم بر روی محور دفاع و راندن دشمن از ایران متمرکزبود خریدن شکاری/رهگیرهای اف-۱۴ میبایستی یک پیروزی محض برای کلیت کشورایران محسوب میشد ولی شایعات این پیروزی را به نوعی نوکری امریکا توجیه کرده وعوام نیز پذیرفتند. فقط یک لحظه تصور کنید که در طول جنگ (دفاع مقدس چرت و پرتی هست که از استالین یاد گرفته اند) ما اف-۱۴ ها نداشتیم، نیروی هوایی عراق آسمان ایران را بحیاط خلوت خود تبدیل میکرد. البته عراق بهیچوجه دلیل خریدن این جنگنده ها نبود ما آن موقع عراق را عددی بحساب نمیاوردیم دلایل مهمتری بودند که اگر اشتیاقی بود در آتیه نزدیک به آنها خواهم پرداخت
و اما اصل موضوع. از زمانیکه زنده یاد سید امامی را در زندان خودکشیش کردند و۱۶ نفر متخصصین زیست محیطی سراز حُلوفدونی سپاه در آوردند این شایعه براه افتاده که بعععله جاعش (جمهوری اسلامی عراق و شامات) به روسیه اجازده داده تا تفاله های اتمی خود را در کرانه شمالی کویر ایران دفن کند. عزیزم، جانم، قوربون اون شکلت ماهت برم آخه شما از خودت نمیپرسی که اگریک هشتم زمین های بایرغیرقابل سکونت دنیا جزئی از تمامیت ارضی روسیه هست چه دلیلی دارد که برای خودش درد سر بخرد و این زباله ها را در ایران دفن کند حتی اگر خامنه ای از آنان خواهش کند که لطفاً چند کیسه زباله اتمی هم در حیاط بیت دفن بفرمایید. مگر کیسه زباله هست که شما پشت زامیاد بریزید و هر جا دور از چشم بود خالی کنید؟ مواد رادیواکتیویته مثل انسان اثر انگشت دارند براحتی میتوان مأخذ آنان را پیدا کرد. در این مورد هم شرح بیار هست
به این روز افتادیم چون هیچ کس بعقل سلیم مراجعه نکرد، شایعه پشت شایعه. بس کنید عزیزان، ارجمندان، این جاعش بینوا به اندازه کافی فقدان، ناکامی، درماندگی، سرآسیمه گی، بیچاره گی، زبونی، دریوزگی، دروغ، ظاهرسازی و محسنات قابل ذکر دیگراز خود نشان داده و میدهد و برایگان در اختیار عام قرار میدهد که نیازی به شایعه پراکنی نیست. دست بر دارید
پاینده ایران بزرگ
رسول
رسول گرامی همان دوست مهنس شما و سایر تخصیل کره ها به اضافه عوام مگر در سال1349 و چند بار تا سال 1357 در تلویزیون سفر وپیاده شدن انسان را در گره ماه مشاهده نکردند ومتوجه کره خاکی بودن ماه نشدند این فقط به شایعه پردازی نیست این برمیگردد به اعتقادات خرافی که طول سالیان توسط اعراب در ذهن مردم ایران نسل به نسل رسوب کرده هم اکنون هم همان رسوبات در گروهی از مردم ما باقیست با اخترام
سید مرتضی ، من همون متوهم هستم که نوشتی، یک نگاه به نقشه ای که من روی سایت آپلود کردم بنداز.اگر همه چیز رو فوت آب باشی اون موقع معنی نام کاربری منو میفهمی و اصولا نه فقط تو، که تمام آدمهایی که تو این سایت دارین تو سر وکله هم میزنین و دعوای سیاسی میکنین دست از این کار برمیدارین. وگرنه مثل ۲ ستاره ای که من روی اون مطلب گرفتم و نشان دهنده خیلی چیزهاست، نشون خواهی داد که تو هم اینترنت طریق نداری.
سلام. آقای نوری. زاد گرامی وناصح. مشفق رهبری
شکستن. این. من درون کارهرکس نیست وباللاخص ازتوان رهبری بیرون. است . وگرنه. او می داند وخوانده است که :
پیامبر رحمت , صلوات. الله علیه , گفته اند :” اشجع الناس من غلب. هواه , شجاعترین. شخص. آنست که بر هوای نفسش. که. همان من درون است به تعبیر شما , غلبه کند .
ودرحدیث. دیگر فرموده اند :” اعدا عدوک. نفسک ,” دشمنترین دشمنانت , همان نفس اماره بالسوئ تو است ,ویامن درون تواست . ”
حاشا وکلا که. جناب. سید علی بتواند این دشمن درون را بشکند وازکنار. صدام. وغزافی کنار بکشد وحکومت. را به. خود خود خود ملت ایران. واگذار کند , حاشا وکلا این خواسته ات ازوی شدنی نیست. مگر به اجبار. خود خود. خود. ملت ایران .
واما. اگر مردانگی. کند ونصایح. شمارا بپذیرد واین. من. درون را بشکند و بمیراند بقول شما. درآخر. عمرش یک کار نیک در حق ملت. ایران کرده است وبرای رهائی خودش ازشر این دشمن. درونی یعنی منیتش , جهاد بزرگی. را انجام داده است و من احتمال می دهم. رستگار. خواهد شد اگر ملت اورا ببخشند. خدا هم خواهد بخشید.
به هرحال نصیحت مشفقانه ای برایش سروده اید. فقط. درگرو. یک. اگر است.
من. عبارت قمار هسته ای شما را دراین اواخر ازبرنامه ای که شنیدم. فهمیدم وتصدیق کردم که چگونه عمو سام ازاول. بنیانش کنترل. می کرده وگاهی. خراب کاری می کرده است , واین آقایان دانشمندان آنجارا متهم می کردند وبیرون.. سخن شمارا تصدیق کرده ام وچنان باخته اند در این قمار که. با ارقام نجومی است محاسبه اش در. ذهن. من وشما. نمی گنجد .
وهنوز هم دوهزاری شان. نیفتاده است و باخت. این قمار را دنبال می کنند. بدرودتان گویم .والسلام .
مصلح
حاج ناصالح اتمکی به حزباللهی: مرتیکه ادب داشته باش!
مش قاسم: اولا، دیگ به دیگ میگه روت سیاه، “مرتیکه” به یکی گفتن با ادب یکی رو مخاطب قرار دادانه؟ جواب: در فرهنگ حکومت اسلامی بله! دوما، این حزباللهی هایی که دیدی بهت لیچار بار میکنن، تو واسه اینا کار میکنی، همانطور که امامت گفت اینا ولی نعمت تو هستن. سوما، ای بیچاره، تو دیگه واسه چی ذلیل آخوندا شدی؟ جواب: از کوزه برون تراود …… یا اینکه کمال همنشینی با یه مشت مرتیکه در تو هم اثر کرد؟
کند کاربری در مورد نظر من در باره حزب توده انتقاداتی داشته اند. من نوشته ام که سیاست حزب توده در ایران خیانت به ایران بوده دلیل اش هم وابستگی این حزب به سوروی سابق بوده. خب مسلما رهبران اصلی حزب وابسته بوده اند ولی توده ایی بودن افراد و داشتن حزبی در یک جامعه سکولار حق هر فردیست. اما موضوع وابستگی احزاب و یا افراد به نیروهای خارجی موضوعی امنیتی است و نه سیاسی. همین دلیل را برای مسلمین و مسلمان بودن و روابط شان با ایران و ایرانی و منافع ملی ایرانیان از یک طرف و مسلمانان از طرف دیگر می توان گفت.40 سال نابودی منابع و منافع ملی ایرانیان توسط اراذل و اوباش //// از آنها اشغالگرانی ساخته که به تنها چیزی که نمی اندیشند منافع ملی و سرنوشت ایران و ایرانیست. در هر دو مورد یکی(حزب توده) نقش ایدیولوژی و دیگری دین و باور مذهبی(اراذل و اوباش //// اشغالگر ایران) احزاب و گروهها را وادار به بیگانه بودن با مردم یک سرزمین و در تضاد با منافع ملی مردمش نماید. ولی در هر دو مورد در یک حکومت سکولار و دمکراتیک چه مسلمان و چه توده ایی حق دارند که هر باوری داشته باشند و حتی احزاب خود را در چهار چوب قوانین مربوط به احزاب تشکیل دهند. چون موضوع وابستگی یک حزب یا گروه موضوعی امنیتی است نه سیاسی.ولی در مورد اسلامیان موضوع تا حدود زیادی فرق خواهد کرد چون اینها در قدرت بوده اند و ثروتهای ملی را بغارت برده اند.بنابراین اول از همه تمام اوقاف در هر نقطه ایی از کشور باید ملی اعلام شود و تمام راههای دزدی و غیره قانونی را که بنوعی به رشد دین و خرافات کمک کند بست. درب گاودونی و پروارخانه های ////////// با از بین بردن منابع درامدشان و از رونق انداختن دکانشان از رونق خواهند افتاد.صدای چس ناله های ///// در جامعه بشدت کنترل خواهد شد و هیچ عرعری بدون اجازه مردم محلی اجازه پخش نخواهد شد! مساجدیکه در زمینهایی ساخته شده اند که می تواند محلی برای ساختن و یا فضای عمومی باشد خراب شده و تنها همان مساجد قدیمی و تاریخی آنهم زیر نظر اداره باستان شناسی قرار خواهد گرفت. مسلما سرنوشت امامزادها و حسینیه ها و …بسیار غم انگیزتر خواهد بود چون بسیاری از بین خواهند رفت و تمام اوقاف مربوط به آنها ملی و تنها بعضی از آنها بعنوان اثار باستانی و زیر نظر اداره باستان شناسی حفاظت خواهند شد. قبر خمینی فرو خواهد ریخت و یا در صورتیکه توسط مردم کلنگی نشود به ///// یا موزه چنایات اشغالگران//////////// تبدیل خواهد شد. هیچ فردی اجازه ارتزاق از دین را نخواهد داشت دین شناسی بعنوان رشته ایی در دانشگاه تدریس خواهد شد و تنها کسانیکه در این رشته مدرک تحصیلی دارند می توانند در مورد دین نظر دهند.بساط مفتخوری و فریب و دروغگویی و آخوند بنام دین درجامعه بتدریج از بین خواهد رفت.چون هر فردی برای ادامه زندگیش باید کار کند و مالیات بپردازد و مسئولیت باورهای دینی و ایدیولوژیکی اش خودش است بنابراین باید از جیب خودش و با درآمد بعد از مالیاتش خرج کند.انوقت سید مرتضی ها را خواهی دید که برای فلسطین که هیچی بلکه کل اسلام را به جوی خواهد فروخت!
او که ترا مردک خطاب کرد
من خوشحالم که جناب ساسانم هم مثل جناب مزدک بالاخره پاسخی دادند به یکی از کامنت های اخیر من که در واقع خود حضرتشان هم مخاطب اصلی آن بودند . کامنت های حضرت ساسانم مزیت هایی بر کامنت های مزدک دارند که یکی از آ نها بی هاشور بودن آنهاست و لی یک نقص هم دارند و آن هم مبهم بودن برخی از نکات مطرح شده از طرف ایشان در آنهاست که دقیقا معلوم نیست چه منظوری داشته اند , بر عکس ادعاهای مزدک که کاملا کودکانه و ساده عنوان میشوند و هیچ ابهامی ندارند که منظور چه بوده . هر دو اما در انگ زدن یکسانند : سایبری اطلاعاتی , توده ای , توده ای تواب , عوامفریب , پوپولیست , متظاهر به وطندوستی , نوکر پوتین , /// لیس آخوند , و , و , و همه هم برای مرعوب کردن مخاطب , مرحمت های هر دو به کسانیست که از آنها انتقاد میکنند . ما همین جا اعلام میکنیم که پوستمان خیلی بیش از آنکه این دوستان گمان میکنند کلفت است . ما همین جا همچنین اعلام میکنیم که , همه آنچه که این دو راد مرد به ما میگویند هستیم و دوره این کار ها را هم در شوروی سابق و روسیه فعلی دیده ایم و حالا هم در خدمت آقا سید علی خامنه ای هستیم و اصلا با او در کلاسهای “ک گ ب” روی یک نیمکت مینشستیم و همزمان , با موافقت او , در حال حاضر جاسوس پوتین در ایرانیم . لطفا در بحث های خودتان با ما مرتب این را خاطر نشان نکنید و به ما سر کوفت نزنید که ما خود خوب میدانیم که هستیم .
حال میرسیم به موضوع اصلی که شما کمترین توجه را به آن در کامنت اخیرتان خطاب به من کرده اید . میفرمایید که : ” در نوشته های شما هم می بینم که سخن از عدم اعتماد به آمریکا به میان می آورید و به زعم خود نوعی تجزیه و تحلیل ارایه می دهید لیک گفتارتان کلی است و ریز و دقیق و با مصداق نیست. در یک کلام پوپولیستی مسایل را می نگرید. ”
از اتهامات وارد شده به من که بگذریم شما ” تجزیه و تحلیل ” کنید ( من که فقط چند مثال آوردم و نه تجزیه و تحلیل کردم ) و ” ریز و دقیق و با مصداق ” بگویید بر چه مبنایی بما درس دادید که :
” ای بی شرم ها!
بی شرافت ها!
ایران اگر به اشغال آمریکا در آید
دیگر خبری از فاشیسم اسلامی نخواهد بود
آمریکا یک رابط نظامی یک ژنرال آمریکایی برای نظارت بر امور کشور تعیین خواهد کرد
وی متعهد است بر اساس معاهده ژنو با سرزمین تحت اشغال و ساکنانش رفتار کند
وی متعهد است مناطق تحت اشغال را به بهترین وجه و بر اساس مصالح عالیه مردم اداره کند
اولین فاجعه ای که اتفاق خواهد افتاد منشور حقوق بشر سازمان ملل است که بر ما تحمیل خواهد شد
اولین دغدغه او برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس خواهد بود
تحت نظارت او دولت تشکیل خواهد شد
…
”
از درس بالا که به ما داده اید اینطور می فهمیم که شما آمریکا را خیر خواه میدانید که میآید و ما را نجات میدهد . به من تنها ” ریز و دقیق و با مصداق ” بگویید که چرا ما باید آمریکا را دوست بدانیم و دوست بداریم ؟ شما به سئوال من جواب بدهید و حاشیه نروید , و از نوشتن جملاتی شبیه به این که مثلا ” در دریا آب فراوان و در جنگلها درخت زیاد هست ” خود داری کنید لطفا . ما خود خوب میدانیم که دنیا محل داد و ستد است .
جناب “مردک”
دنیا را به خیر و شر تقسیم نفرمایید. تفکر دار الحرب و دار السلام ما را به چاهی کشاند که اکنون در قعر آنیم. خطای فکر از همینجا آغاز می شود و تا ثریا ادامه دارد.
آمریکا خیر ما را می خواهد در ادبیات سیاسی بی مفهوم است. در مناسبات بین الملل چنین جمله ای تعریف نشده است. آمریکا همواره در پی منافع ملی خود است. ما نیز می بایست در پی منافع ملی خود باشیم. منافع ملی پایه و اساس روابط بین الملل است.
در مورد متنی که از من نقل کرده اید هم یک بار دیگر توضیح دادم. این یک مقایسه بود بین بد و بدتر. مقایسه بود بین چهل سال حکومت احمق ها بر کشور و اشغال ایران توسط یک قوای خارجی.
زیان هایی که ملایان در چهل سال گذشته بر کشور وارد کرده اند نجومی است. حمله مغول چنین زیانی به بار نیاورد. از نیم میلیون کشته های هشت سال جنگ احمقانه شروع کن بشمار تا سه میلیون مجروح نابودی تاسیسات صرف هزینه ها متلاشی شدن اقتصاد بعد برو سراغ کلاه سی میلیارد دلاری اتمی که سرمان گذاشتند و هزینه چند صد میلیاردی تحریم ها اگر سر گیجه نگرفتی تازه باید بپرسی یک قلم هشتصد میلیارد دلار درآمد نفتی در دو دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد کجا رفت صدو پنجاه میلیارد دلاری که برجام نصیب ملایان کرد کو. زیان ها به حدی است که در وهم نمی گنجد. ترکیه را ملایان احمق آباد کردند. امارات و دوبی و همه شیخک های خلیج فارس از مرحمت سرداران سپاه به نان و آب رسیدند. مالزی اندونزی همه و همه در عزای ملت ایران جشن گرفتند به همت سرداران سپاه و بیت رهبری.
آمریکا که هیچ مغول ها هم اگر می خواستند ایران را تاراج کنند به این حد نمی رسید.
نمی دانم بیشتر از این توضیح لازم است؟
دوست داشتی باز هم بپرس. خجالت نکش.
سلام بر ناظران گرامی
مذهبیون در هر چیز عقب تر از زمان خویش باشند در یک امر بسیار پیش رو هستند و آن مغالطه جهت به کرسی نشاندن ذهنیات ایشان است.برخی از ایشان برای توجیه و به قهقرا بردن عقب ماندگیهای فرهنگی و مادی و معنوی ایرانیان در این چهل سال اخیر روی به قیاس مع الفارق برده و مثلا فلان کشور را در یک زمینه خاص مثال قرار داده تا بگویند خیر چنین نیست که ما فقط چنان باشیم.ایشان ابتدا به ساکن گویا فراموشکار شده اند که منکر عقب ماندگیهای مادی و معنوی در این سالها بوده اند و اکنون به توجیه آن پرداخته اند که البته باز هم جای شکرش باقیست که همین سکولارها با منطق خویش ایشان را به چنین اعترافاتی دچار کرده اند.در پاسخ به قسمت دوم شبهات آنها باید گفت ما در غرب یا کشور دیگری زندگی نمی کنیم که بخواهیم آنجا را ملاک بگیریم که اگر چنین بود بسیار سطح شکایات و توقعات ما بالاتر از این بود که هست.از سویی دیگر چرا فقط بدیها ملاک باشد پس خوبیها چه؟!آیا ما در سایر مسایل به سان آنها هستیم؟! ما از رهبر فریبکاری می پرسیم که وعده آب و برق و مسکن مجانی که داد هیچ لاف گزافی هم در بالا بردن معنویات زد ولی همینکه بر خر مراد سوار شد و با خدعه عروس قدرت را به حجله خویش برد تمام آنچه گفته بود به فراموشی سپرد.بعید می دانم در کشورهای در و پیکر دار رهبری چنین صریح دروغ بگوید و توسط برخی مورد تجلیل واقع شده تا آخر عمر بر مسند قدرت بماند!
پاینده باد ایران و ایرانی
مقصود شما از این فلسفه بافی ها موضوع خودکشی ها! بود؟!
تا الان ١٧ نفر به كامنت من راي منفي داده اند البته تعجبي ندارد كه اينجا كسي حرفم رانفهمد چون همه برعكس را ميدهند نمونه اش اينكه يك نفر گفته بود كه سرعت نورها با هم فرق ميكند و نور از عايق رد ميشود . همه به او راي مثبت داده بودند و حرفش را تاييد كرده بودند ولي شخصي بنام سيد مرتضا كه درستش را گفته بود كه نور از عايق رد نميشود و سرعت نور يكي است همه به او راي منفي داده بودند. من فهيدمكه همه اينجا يا خيلي بيسوادند و يا خيلي برعكس هستند و بنابراين شايد من ديگر ننويسم و گوهر خود را را بر خريداري ديگر ببرم. همه چيز بسته به راي هاي شما زير اين كامنت است. ديگر خود دانيد كه مثبت بدهيد يا منفي
شما میتوانی هر عنوانی به خود ارزانی کنی و چون هیچ الزامی برای پذیرش آن عنوان از طرف هیچ عاقلی متصور نیست بهتر است روزی بیدار شوی که خیلی دیر نباشد هر چند حالا هم نشانههای خیلی دیر بودن را بروز میدهی.
آن وقیح هم چند دهه هست به همین بلا تا حد مطلقه، گرفتار آمده است اما تو خیلی خیلی از او بهتری چون گویا به آرا باور داری و به نتیجهٔ آن نیز احترام میگذاری.
سلام و درود
آقا یا خانم فیلسوف بزرگ!
لطفاً بفرمایید کلمه سواد به چه معناست و تعریف خود را از عکس و برعکس ( نرمال و آنرمال)بودن نویسندگان این وبسایت هم توضیح دهید.
مطمئنی آنچه عرضه کرده و میکنی گوهر است و خرمهره نیست؟
شما تنها از نادانی ستایش کرده اید و نادانی را انگیزه اصلی کسب دانش دانسته ای و دیگر هیچ!
فکر میکنی تعداد بالای رأی مثبت دلیل درست بودن مدعیاتتان است؟( اکثریت قریب به اتمام معاصران گالیله بر خلاف او و حد اکثر تعداد انگشت شماری از همفکرانش زمین را مسطح و ثابت میدانستند، حتی آراء گالیله را به تمسخر گرفتند و میشود گفت که به او رأی منفی دادند. به نوعی هم به کشیشانی که گالیله را محاکمه و محکوم کردند رأی مثبت دادند، فکر میکنی آراء مثبت زیاد به دستگاه انگیزیسیون( تفتیش عقاید)پاپ و ارباب کلیسا سبب درستی باورهای غیر علمی و خرافی آنها، و تعدا اندک آراء مثبت و در اقلیت قرار گرفتن گالیله موجب نادرستی محاسبات و مشاهدات علمی و و اقعی او شد؟
( افسوس که در ایران هیچ کس قدر کسی که خودش، خود را فیلسوف بزرگی بداند، و بنامد نمیداند و به او بها نمیدهند و کاری بکارش ندارند ،ولی این قبیل فیلسوفان بزرگ خود خوانده به هر کشوری غیر از ایران بروند با سگ دنبالشان میکنند. )
بسم الله
سلام برهمه ناظران
رفراندم جق مسلم ما است ,
اعتراض برمفاسد. نظام حق مسلم وقانونی ما است ازقبیل. اختلاس و دزدی برادران. قاچاقچی درمورد پولی که به بقائی داده بودند درفلان. کشور خرج نماید ومشابهش. زیاد است وخرج وهزینه کردن. پول ملت درسوریه ولبنان ویمن وفلسطین وغزه. دزدی آشکار ازمال ملت است , وبخشش املاک. نجومی ازسوی. نمد باف رباخواری قوه غذائیه ودزدی واختلاس های دوره احمدی. نژاد دزدی آشکار ازمال ملت بود , هزینه اموال. گزاف درقمارهسته ای بدون رضایت ملت ازبیخ وبن. کاری غلط بود ودزدی آشکاراست , اعتراض براین. مفاسد حکومت حق مسلم وقانونی. ملت ایران است .
اعتراض برکشتار جوانان برومند. منتقد حکومت فاسد , اعتراض بربگیر وببند وحبس وحصر فرهیختگان. ونخبگان , اعتراص برکشتار زیرشکنجهه. نخبگان مثل سید امامی مبنی برتهمت جاسوسی آنان و ومردود بودن این افترا ازسوی وزارت اطلاعات
وکشتارجوانان معترض در زیر شکنجه , زندانی کردن جوانان روزنامه نگار ان افشاگر. فساد نظام عاغائی ازقبیل یاشارسلطانی ومحکومیتش به زندان , اعتراص براین امور ونظایرش حق مسلم. ملت ایران است .
وبعدازاعتراضات برمفاسد. دعوت ازهمگان. برای رفراندم وهمه پرسی برای تعیین. نوع حکومت درایران .
گزبنه ها : جمهوری. اسلامی , آری. یانه .
حکومت. دموکراتیک مردمی , آری ,یانه .
حکومت. سوسیال دموکراتیک , آری. , یانه ,
جمهوری. دموکراتیک , آری , یانه .
هریک ازاین گزینه ها اکثریت. آرارا کسب کرد , همان را مبنای حکومت. قرار دهیم . اگر اکثریت. مردم. تغییر نظام. جور را خواهان. است براین اصل اعتراض و رفراندم. پافشاری. کنند .
زیرا فساد. سیستماتیک اداری نظام به اعتراف احمد توکلی وعلی. مطهری واخیرا فائزه هاشمی مبرهن است ونظام. اصلاح پذیر نیست. پس باید برای تغییر آن. واصلاح ریشه ای ومبنائی باید متوسل به اعتراص ورفراندم شد وظلم. پذیری. هم گناه بزر گی. است .. والسلام علی عباد الله الصالحین .
مصلح
در بخشی از سریال ماه رمضانی “رهایم نکن” ،فرناز یکی از شخصیتهای داستان در گفتگوی تلفنی با شخصی که از او در مورد جواز خروج از کشور میپرسد میگوید که “به اجازه نیازی نیست چون نه شوهر دارد و نه همسر”. بیان قصه تلخی که با فشار فقها بعنوان قانون وارد مجموعه حقوقی کشور شده و نیمی از ایرانیان را از حق ساده سفر به خارج محروم کرده است و او را به اسیر بی اختیاری در مشت مرد در قالب همسر و ازدواج در آورده است.
ناگفته پیداست که چنین میزانی از تبعیض و نفی حقوق انسانی فقط و فقط از دید تنگ و تاریک و ضد زن فقهائی اعتبار دارد که هنوز از آوار دوران جاهلی خارج نشده و اصل برابری در حقوق پایه ای را برای زن قائل نیستند در حالیکه جامعه مدنی با چنین قرائتهای دینی هم خوانی ندارد و شاید یک زن را هم نتوان یافت که از بین رفتن چنین حقوقی خوشحال باشد.
اصل چنین نگاهی به این امر بر میگردد که زن باید دارای مالکی باشد. پدر و یا شوهر نقش مالکی را دارند که بر زن مسلط و اختیار دار خیر و شر او هستند ولی زمانیکه چنین مالکی وجود نداشته باشند موضوعیت این قانون ظالمانه هم از بین میرود.
فقها و پیروان قانونگذار آنها متوجه نیستند که با این افکار و عقاید خود چه آتشی بر خرمن جامعه می افکنند. اگر آنها فکر میکنند که با تحمیل این حرفها مردم شیوه زندگی خاصی را که ایشان در نظرشان هست در پیش میگیرند، باید به این حقیقت هم برسند که کسانی هم که با این نوع تحمیلات مشکل دارند راه هائی پیدا میکنند تا با همان ضوابط شرعی زندگی دیگری ایجاد کنند و خود را از شر این تحمیل آزاد کنند.
ازدواج و مشکلات آن بر کسی پوشیده نیست و یکی از دلائل رو کردن زنها به ازدواج سفید هم میتواند همین قوانین باشند که بمحض داخل شدن در ازدواج،تمام حق و حقوق انسانی خود را در معرض خطر میبنید.
در حکومت دینی که قوانین فقهی را به مردم تحمیل میکند،خوشبخت ترین زنها کسانی هستند که نه شوهر دارند و نه پدر و از شر هر ولی شرعی در امان هستند. همین باورها است که جامعه ای را شکل میدهد که ازدواج نکردن در آن بسیار بهتر است از ازدواج کردن!
ولایت پدر فقط در امر نکاح است بر دختر باکره،و در غیر باکره پدر حتی در امر نکاح نیز ولایتی ندارد،بنابر در بحث سفر اصلا ولایت پدر مطرح نیست.
اما شوهر،وقتی ازدواج با تفاهم و رضایت طرفین صورت می گیرد مطابق قوانین اسلام هم زن در برابر مرد مسولیتهایی دارد هم مرد در برابر زن مسئولیتهایی دارد،نیز هم زن نسبت مرد از حقوقی برخوردار است هم مرد نسبت به زن از حقوقی برخوردار است،در واقع زن بوصف همسری و مرد بوصف همسری متفاوت از زن بدون وصف همسری و مرد بدون وصف همسری هستند،و باقتضای لزوم وفاء به عقود و عهود هیچکدام حق پایمال کردن حقوق دیگری را ندارد،و مساله سفر ممکن است بالقوه زمینه پایمال شدن حقوق زن یا شوهر باشد از این جهت قانون گذار در جامعه دینی بر اساس چنین بنیانی لزوم اذن شوهر را مورد تصریح قرار داده است و این بنیان ها بنیان هایی هستند که در کتاب و سنت اسلامی وارد شده اند و کسی که مسلمان است باقتضای مسلمانی قاعدتا باید ملتزم به بنیان های پذیرفته شده در کتاب و سنت باشد و از پزیشن های روشنفکری پرهیز کند،البته چنانکه که اشاره شد زن بوصف همسر و مرد بوصف همسر حقوق و تکالیف متقابل دارند که قانونا باید آنها را مراعات کنند در عین حال اساس نکاح و همسری و ازدواج در اسلام بر معاشرت بالمعروف و دوستی و رفاقت زن و مرد است و هرگز نه مرد مالک زن است و نه زن مالک مرد و قرار داد ازدواج یک معاهده دوستانه عقلائی مشروط است،و زن و مرد باقتضای مسلمانی دوست و همراه هم هستند لذا قرآن فرمود :”و عاشروهنّ بالمعروف”که معاشرت به معروف یعنی آنچه معروف و پذیرفته شده نزد شرع و عقل و اخلاق است،بنابر قید اذن گذاشتن برای سفر در قوانین نه منافاتی با معاشرت بالمعروف دارد و نه حکایت از مالکیت مرد نسبتبه زن….
فرموده ايد كه هم مرد نسبت به زن حقوقي دارد و هم زن نسبت به مرد حقوقي , اما چرا حقوقي
كه مرد نسبت به زن دارد باعث ميشود كه زن بدون اجازه مرد حق سفر نداشته باشد اما حقوقي
كه زن نسبت به مرد دارد هيچ وجه الزام آوري ندارد و مرد ميتواند بدون اجازه زن به سفر برود و هيچ
منعي هم ندارد حتي اگر تعطيلات عيد فطر تنهايي به آنتاليا برود ؟
امید که تندرست باشید،فارق در این مساله نصّ و اجماعی است که وجود دارد یعنی قطع نظر از بحث سفر یا خروج از کشور،اصلا بیرون رفتن زن از منزل باید با اذن و هماهنگی موردی یا همیشگی زن و مرد باشد،من عرض کردم مطابق قوانین اسلام،نکاح و عقد ازدواج بین زن و مرد مستلزم پدید آمدنی حقوقی متقابل است یعنی هم زن حقوقی بر گردن مرد دارد مثل لزوم اداء نفقه و خورد و خوراک و پوشاک و لوازم طبیعی زندگی که بعهده مرد است و بعهده زن نیست،هم مرد حقوقی بر گردن زن دارد مثل لزوم معاشرت بمعروف و تمکین از نظر استمتاع و بهره مندی جنسی که البته متقابل هم هست و لزوم هماهنگی و اذن برای خروج از خانه مقدمه ای برای این امکان و تمکین است،بنابر این حقوق در ظرف ازدواج فی الجمله برای طرفین وجود دارد اما حرفم این نبود که حقوق دقیقا عین هم و متساوی است چه اینکه همینطور که اشاره شد مخارج (نفقه) بطور کامل بر عهده مرد است و از زن ساقط است، و چنانکه عرض شد چنین فرق و تفاوتی ناشی از نصوص روایی و اجماعی است که بین فقیهان وجود دارد که کاشف از حکم است.البته باید توجه کرد که لزوم مراعات اذن شوهر برای خارج شدن از منزل که مقدمه امکان و تمکیناستمتاع و پایمال نشدن حق استمتاع است امری مطلق نیست،یعنی می شود بصورت شرط ضمن عقد در همان هنگام عقد ازدواج،زن شرط کند که خروج او از منزل (یا حتی سفرهای داخل یا خارجی) موکول به استجازه و اذن از شوهر نباشد،از این جهت می شود بصورت شرط ضمن عقد زن و شوهر برای همیشه چنین تفاهمی داشته باشند که بمعنی گذشت شوهر از حق خویش است،یا در مورد خروج از منزل شوهر یکباره و کلی چنین اذنی صادر کند که باز بمعنی اسقاط حق است،همینطور در جای خود در فقه گفته شده است که استثنائاتی در این مورد وجود دارد که موکول به اذن شوهر نیست مثل خروج و سفر به مکه برای ادای حج واجب،احقاق حق یا ادای شهادت،یا در صورت استخدام بودن و اشتغال، و برخی امور ضروری زندگی مثل درمان و معالجه و چیزهایی از این قبیل،و در واقع این تعهدات متقابل مطابق قواعد اسلام لازمه یک ازدواج و تعهد ارادی و اختیاری متقابل است و چنانکه اشاره شد شروط ضمن عقد در بسیاری از موارد نیز می تواند قید تعهد ازدواج باشد.اینها چنانکه عرض شد البته ناشی از وجود نص در مساله و اجماع است و جدای از آن بنظر می رسد با توجه به اینکه بر زن واجب است که به نیازهای جنسی مرد پاسخ مثبت دهد و مانع مادی و معنوی در برابر رغبت او ایجاد نکند، همین نیاز بیرون رفتن بدون اجازه ی زن را از منزل ناروا می نماید، نیز معمولاً، آسیب پذیری زن در بیرون از خانه، بیش از مرد است و زن ممکن است مورد تعرض و تجاوز قرار گیرد، فلذا مرد باید برای مصونیت زن از ورود و خروج وی مطلع باشد،در واقع اجازه ی مرد، نوعی نظارت محسوب می گردد واز آنطرف خروج مرد، به دنبال تأمین نیازهای مالی، امری الزامی است و اجازه گرفتن در آن بی معنا است.
یک نکته ای را هم باید توجه کرد که همانطور که مطابق عقد ازدواج مرد حق استمتاع و کامجوئی جنسی از زن دارد و چنین حقی محدود به زمان خاصی نیست و تمکین زن باید کامل باشد،از آنطرف برای زن نیز حق بهره گیری و درخواست کامیابی جنسی از مرد وجود دارد از این جهت مرد نمی تواند جماع یا کامیابی جنسی را بیش از چهار ماه به تاخیر بیندازد از این جهت زن حق همخوابگی در بازه زمانی زیر چهار ماه بگردن زوج دارد مگر اینکه خود زن نخواهد و در این مورد اذن دهد،از این جهت از اینطرف هم سفر مرد که مستلزم بتاخیر افتادن حق همخوابگی بیش از چهار ماه باشد موکول باذن و اجازه زن برای سفر مرد است.ببینید ما بحث از نظام حقوقی خانواده می کنیم و بمصادیق خارجی مثل سفر به آنتالیا یا نظائر آن کاری نداریم،اگر سفر با اذن و هماهنگی برای پایمال نشدن حقوق طرفینی ناشی از تعهد ازدواج باشد برای زن نیز ممکن است به هرجا از جمله آنتالیا و غیر آنتالیا برود،و اگر بحث بحث خیانت و عدم مراعات حقوق متقابل باشد هم مرد می تواند بدون سفر نسبت به زن خیانت کند،هم زن نیز می تواند بدون سفر یا حتی خروج از منزل به مرد خیانت کند،پس بحث الان بحث مصادیق و افراد خارجی نیست بلکه بحث بحث حقوق متقابل ناشی از تعهد و عقد ازدواج برای زن و مرد است.
موفق باشید.
نوریزاد تلگرام فیلتره ولی سایت شما فیلتر نیست! توضیح بدید لطفاً! به تازگی هم متوجه شدم تلگرام طلایی مال رژیمه که قبل از اینکه فرد مستقیماً وارد تلگرام بشه، از طریق اون برنامه اطلاعتش در سرورهای رژیم ثبت میشه و بعد ثبت شدن کارهایی که کاربر انجام میده فوروارد میشه داخل تلگرام یعنی با اینکار همه اطلاعات افراد در فایلهای رژیم ثبت می شه و این یه جور دزدیه و نمی دونم چرا تلگرام فکری برای این دور زدنش توسط رژیم نمی کنه! من خودم برنامه نویسم و نوشتن اینجور برنامه ها با توجه به اینکه تلگرام اوپن سورسه برای رژیم آسونه و مقصر خود تلگرامه! چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایت شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــما دیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگر فیلتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر نیســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت؟!
————-
چی فکر کردی دوست من؟ خیال کردی کم الکیه؟ تو دهنت میگی سایت نوری زاد!!
از شوخی گذشته جدی جدی سایت من فیلتر نیست؟ من خودم که با بیچارگی و با التماس به فیلترشکنی که دارم داخل بخش مدیریت سایت می شوم. گاه خم ابرویی نشان من می دهد و اغلب نه!
رازش را از من نپرسید. از برادران بپرسید!
.
همین آدرس سایت را تایپ کنید، بدون فیلتر (گاهی با تاخیر) وارد سایت می شوید! من پنل مدیریت را نگفتم! متن کامل نامه ای که بیت برده بودید را اینجا بگذارید شاید بتونیم نتیجه گیری کنیم!
ممکن است:
1- خامنه ای دستور داده باشه! یادم می آد خامنه ای معتقد بود کاری به کار کسی که کارهایش بی اثر است نداشته باشید.
2- ممکن است ترافیک روی سایت به این صورت با آی پی ایرانی کاربران توسط رژیم لاگ می شود. که یا اطلاعات مربوط به ترافیک سایت را در معرض دید همگان قرار داده اید و یا پنل کاربری شما (رمز ورود) هک شده است که در صورت لاگ کردن ورودیها اطلاعات کاربران با آی پی ایرانی پس از هک این سایت و ورود به پنل کاربری قابل مشاهده است!
و یا حتی ممکن است خودتان با رژیم همکاری کنید و اطلاعات کاربران با آی پی ایران را در اختیارشون قرار می دهید!
اینو من سالها پیش گفتم که ای مردم بچه هاتونو دست آخوند و اصولا مسلمان ندهید. چون ///////////////////////// تجاوز جنسی به کودک کاملا شرعی و مجازست! کاری هم برایشان ندارد یه صیغه و بسم الله!
کودک را میتوان به سگ سپرد اما نمیتوان به قاری قرآن وآخوند ومربی پروشی مدرسه سپرد! مشکل از این افراد نیست . مشکل در باور این افراد است.
https://imgur.com/gallery/b3xkpht
چرند نگو , این مسئله ربطی به دین و مذهب کسی ندارد و در بین همه اقوام با ادیان مختلف این پدیده نا مبارک وجود دارد . تو فیلت دائم یاد هندوستان میکند و تا یک چیزی میشود اسلام را دراز میکنی ! کی میخواهی از این کار کودکانه ات دست برداری ؟
“تجاوز جنسی” چه نسبت به کودک و چه نسبت به غیر کودک حرام و ممنوع است شرعا و قانونا، و دروغگوئی و جمع کردن بین عنوان “صیغه و ازدواج موقت یا دائم” و عنوان “تجاوز جنسی” ناشی از فقدان خرد و عقلانیت نسبت دهنده است زیرا در هیچ عرف و جامعه و مبنای حقوقی،ازدواج را قابل جمع با تجاوز نمی دانند…
شاهزاده رضا پهلوی: به اعتراضات و اعتصابات بپیوندیم و تنهایشان نگذاریم
۲ ساعت پیش
شاهزاده رضا پهلوی در پیامی از مردم ایران خواست تا به اعتراضات و اعتصابات بپیوندند چرا که به اعتقاد او «بیتفاوتی بخشی از مردم نسبت به خواستههای گروههای محروم و محذوف جامعه، خطایی است نابخشودنی!».
در پیام شاهزاده رضا پهلوی که بخشهایی از آن نیز در توییترش منتشر شده تاکید شده است که «همه ما در مبارزه برای رسیدن به آزادی و حاکمیت ملی و رهایی از فقر، وظیفهای مشترک داریم» و «طبقه مرفه نباید نسبت به اینهمه مصیبت و فلاکتی که فرقه تبهکار بر سر بخش بزرگی از جامعه آورده، بیتفاوت و نظارهگر باشد.»
او که سران جمهوری اسلامی را «فرقه تبهکار» خطاب میکند همچنین نوشته است: «ایرانیِ سربلند، نباید محتاج صدقه و نان شب باشد. دادن نذری و صدقه، مرهم زخمهای عمیق کارگری که دستمزدش ماهها عقب افتاده و سفرهاش خالی مانده نیست. او حقش را میخواهد. اکنون که کارگران و سایر گروههای ستمدیده جامعه ایران علیه ظلم به پا خاستهاند، وظیفه همه ما است که به آنها بپیوندیم؛ یارشان باشیم؛ و تنهایشان نگذاریم.»
فرزند آخرین پادشاه ایران «مبارزات حقطلبانه ماههای اخیر» را «نمایانگر یک نیروی فراگیر ملی» توصیف کرده که به پیش بینی او «در نهایت، رژیم را تسلیم خواهد کرد».
تبهکاران اشغالگر بهواسطه وحشتی که از قدرت مردم دارند، به نیرنگ تازهى ارعاب و ترساندن شما متوسل شدهاند تا در سایه آن، به عمر نکبتبار و خانمانسوز خود ادامه دهند. این ترفند، اشاعه و ترویج فضای اضطراب و ترس و وحشت از حمله بیگانه، ناامنی، ناآرامیهای قومی، و تجزیه مملکت است.
شاهزاده رضا پهلوی در بخش دیگری از پیام خود بدون اشاره به اصلاحطلبان به ادعای برخی از آنان که فراگیر شدن اعتراضات را زمینهساز تجزیه ایران میدانند٬ پاسخ داده و نوشته است: « ایران را نمیتوان تجزیه کرد! میهن ما در درازای تاریخ و بهویژه صد سال اخیر، از درون تحولات جهانی و منطقهای، سرفراز بیرون آمده است. ایران، نه سوریه است و نه عراق و لیبی. شبیهترین کشور به ایران، مصر است که همچون ما، تاریخ و تمدنی دیرپا و شکوفا دارد.»
حق را باید با اراده ملی پس گرفت! هوشیاری، استقامت و ابتکار عمل شما در مبارزات حقطلبانه ماههای اخیر، نمایانگر یک نیروی فراگیر ملی است که رژیم را وادار به عقبنشینی در برابر خواستههایتان کرده است. راه نجات همین است و این نیروی بزرگ شما در نهایت، رژیم را تسلیم خواهد کرد.
او در ماههای اخیر نیز بارها به دور جدید اعتراضات و اعتصابات در ایران واکنش نشان داده و از آنها حمایت کرده بود.
—–
https://ir.voanews.com/a/4431863.html
—–
درود جناب نوریزادِ سابقا جهادیِ انقلابي
توضیح می دهید تفاوت رویکردهای شما با فرزند شاه سابق ایران چیست؟
با احترام
—————–
درود سید مرتضای گرامی
من و شما نیز سخنان مشترک فراوان داریم. این دلیل نمی شود که راه و روش و اندیشه ی من همان است که در شما دیده می شود. حتی من و آقا مجتبی خامنه ای نیز. و حتی من و شیخ علی فلاحیان قاتل نیز. و شما و داعش نیز. بسیاری از باورهای نظام مقدس درست همان است که داعش در سوریه و عراق پیاده کرد. این آیا دلیل انطباق شمایان و داعش می شود؟ من اینجور استناداتِ ” این به آنی” شما را بسیار خاله زنکی می دانم.
پوزش
و با احترام
.
درود نوریزاد گرامی
پس چنین اشتراکات با سلطنت طلبان را می پذیرید،اما پرسش من از شما بیان تفاوت رویکردهایتان بود،عصبانی شدید؟
پوزش و احترام
محمد نوری زاد:
سلام آرش خوب،
تو نیز، چون همه ما، فریب آیت الله های جمهوری اسلامی را خوردی. بویژه فریب آیت الله خامنه ای را که از آزادی بیان گفت.
چرا «برادران» تو را ربوده اند؟
کجایی آرش شعاع شرق؟
=======
اینجاست!
فرار آرش شعاع شرق
آرش شعاعشرق با انتشار تصاویری در صفحه فیسبوکش رسماً اعلام کرد از ایران گریخته و به ضد انقلاب پیوست!
به گزارش ۸دی، آرش شعاعشرق با انتشار تصاویری در صفحه فیسبوکش رسماً اعلام کرد از ایران گریخته و به ضد انقلاب پیوست!
شعاع شرق چندی قبل با شکایت نماینده رشت به شلاق محکوم شده بود که بعدعا با بخشش نماینده شکایت کننده مواجه شد و هیچ گاه شلاق نخورد اما وی از همین جریان رسانه ای استفاده کرد.
http://www.8deynews.com/224780/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%B1%D8%B4-%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B9-%D8%B4%D8%B1%D9%82/
—–
«آرش شعاع شرق»، از روزنامهنگاران گیلانی است که فعالیت رسانهای خود را از سال ۱۳۸۶ بهعنوان خبرنگار، عضو تحریریه و سردبیری با روزنامههای محلی، سایتهای خبری و سپس نشریات سراسری آغاز کرد، به دلیل فعالیتهای مطبوعاتی خود پیشازاین نیز سابقه چندین بازداشت که عمدتاً بر پایه شکایت مسئولین شهر رشت بوده است، را دارد؛ در سال ۱۳۸۸ به مدت سه روز، در فروردینماه سال ۱۳۹۰ دو روز و آخرین بار سال ۱۳۹۴ با شکایت شهرداری رشت به دلیل عدم توانایی در تأمین وثیقه ۲۰۰ میلیونی به مدت ۴ روز بازداشت بوده است.
این خبرنگار گیلانی که در سال ۱۳۹۳ با شکایت دادستان رشت به اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مسئولان حکومتی و بزرگنمایی مشکلات کشور محاکمه و پس از پنج مرحله بازجویی و بازپرسی با قید وثیقه صدمیلیونی آزاد و نهایتاً در شعبه اول دادگاه انقلاب گیلان از سوی قاضی درویش گفتار تبرئه شد…
https://www.amadnews.org/archives/23107
—-
و بالاخره ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=13VgFY6V978
—-
سلام آرش خوب!
——————–
درود سید مرتضای گرامی
مشکل شما در این است که براحتی اخبار آمیخته به دروغ حکومتی را سند قرار می دهید اما برای فلان حدیث یکهزار و چهارصد سال پیش، صدجور بهانه می آورید که نخیر سندش ضعیف است و متواتر نیست و فلان و بهمان است یا که بله سندش موثق و محکم و متواتر است. من شخصا از تهران بلند شدم رفتم رشت و یک روز تمام با آرش شعاع شرق بودم. وی را جوانی یافتم در کمال درستی و صداقت که نمونه اش در شعاع یک کیلومتری بساط بیت رهبری چه بشود که یکی و دو تا پیدا شود. وی با همان صداقتش و بخاطر افشای دزدی ها و بی لیاقتی های شورای شهر رشت و برخی اخبار استان، به زندان و شلاق محکوم شد. خبرنگار و شلاق؟ درست مثل یاشار سلطانی که فهرست املاک خواران ولایی و نجومی را منتشر کرد و سر ضرب زندانی اش کردند. قوه ی غذاییه را می بینید؟ بجای پایین کشیدن املاک خواران و شخص قالیباف ولایی، خبرنگار را زندانی می کنند. که چرا دزدی های ما را افشاء کردی! کاش یک موی انصاف در باور شما بود و شما را وا می داشت که بر خیزید و برای ترمیم و تحکیم باور خودتان و برای خروج از اخبار خواری حکومتی، یک حرکتی می فرمودید و رنجی متحمل می شدید و از نزدیک موضوعی را وا می شکافتید. آرش از عدل اسلامی می گریزد و به ترکیه می رود. و تلاش می کند از دفتر سازمان ملل پناهندگی بگیرد. مثل دیگران. در ترکیه، گاه برای من می توشت و از حال و روز خود باخبرم می کرد. اما چندی بعد خبری از وی نشد. احتمال این که برادران ولایی ربوده باشندش و سر به نیستش کرده باشند، بسیار بسیار زیاد است. ما که دیگر از شگرد برادران در داخل و خارج خبر داریم. سلاخی معترضان در داخل و خارج و بمب گذاری در حرم امام رضا و بازجویی از همسر سعید امامی. راستی پیشنهاد می کنم بجای مناجات در ماه رمضان و بویژه در سحر ها و در دل شب و بجای نماز شب، این فیلم بازجویی از همسر سعید امامی را با دقت تماشا کنید. با خانواده تان البته به ثواب و صواب نزدیگتر و تأثیرش افزون تر است.
با احترام
.
درود نوریزاد گرامی
کمال درستی و صداقت و برخی امور اخلاقی دیگر منافاتی با ارتکاب جرم و نقض قوانین ندارد،مگر اینکه شما لبخند زدن و اموری اینچنین مربوط به معاشرت های شخصی را عیار معصومیت اشخاص و امکان نقض قانون از سوی آنها بدانید،البته روش شما هم در نفی کلی قوانین و احکام و تحقیقات قضائی و اکتفاء بلبخند اشخاص و معاشرت های خاص معلوم و معهود است که برای خودتان می برید و می دوزید و کسانی را از پیش خود گناهکار می دانید و کسانی را بیگناه،اما معیار احکام خاص من درآوردی فردی شما نیست معیار در برائت یا شغل ذمّه و خاطی بودن اشخاص از قوانین قانون است و محکمه و تحقیقات قضائی نه آراء و سلیقه های خاص شما.خبرنگار و شلاق؟! عنوان خبرنگار خود بخود و فی نفسه تناسبی با مجازات ها اعم از شلاق و غیر شلاق ندارد،شلاق و مجازات مربوط به عنوان خاطی و ناقض قانون است، حال خاطی از قوانین دارای هر شغل ،حرفه،اسم یا عنوان باشد،بنابر این بله اگر خبرنگار مثلا نسبت ناروا بکسی داد مصداق مجازات تعیین شده در قانون است چون آزادی بیان مطابق قوانین،مطلق نیست،بلکه آزادی بیان محدود بقوانین دیگر است.
در مورد “اخبار خواری حکومتی” قیاستان که قیاس مع الفارقی بود اما بنده اگر بیش از شما اخبار رسانه های خارجی مثل وی او ای و بی بی سی و دویچه وله و رادیو فرانسه و سایت های خبری دیگر و روزنامه های داخلی و خارجی را نبینم کمتر از شما نمی بینم،البته شما نیز باقتضای تعبیری که کردید باید در مقوله ای مثل “اخبار خواری از ماهواره ها و آمد نیوزها و بهائی نیوزها و …”که شکل دهنده رویکردهای نافورم و غیر منطقی شما در مسائل داخلیست،درنگی داشته باشید.نیز اجازه دهید همانطور که زمانی از نقد من نسبت به ضعف شما در تربیت فرزندتان رنجیدید و گفتید در امور شخصی هم داخل نشویم،در امور شخصی و عبادات و وظائف دینی هم ورودی نکنیم چنانکه بنده هیچگاه نماز یا روزه و عبادت و راز و نیاز شما را مورد سوال یا طعن قرار نداده ام.در مورد فیلم مربوط به همسر سعید امامی آنرا در همان سالهای صدارت آقای خاتمی دیده ام و از بی وجدانی،نادانی و شرارت آن ماموران متاسف شدم و آنرا محکوم کرده ام ،لکن مساله عمده اشتباه همیشگی شماست که مایلید اشتباه یا خطای خاطیان و ماموران خاطی را تعمیم داده و بحساب مجموعه نظام واریز کنید،چنانکه بارها گفته ام رویکرد آن باند خاص در وزارت اطلاعات آن دوره رویکردی خودسرانه و خاص بوده است و هیچیک ،نه سعید امامی و نه قتل های زنجیره ای و نه نامردی آن چند مامور نسبت به یک زن مورد تایید و تصدیق من است.
راستی نگفتید آیا رویکرد آرش خوب! در آتش زدن و پاره کردن تصویر رهبر قانونی کشور و دعوت از دیگران به این کار را نیز مصداق خوبیهای این آرش خوب می دانید؟!
با احترام
—————
بزرگوار
در حیرتم که بیخ نظام ولایی بر هواست و شما بر آن پنبه می افشانید.
کمی بلرزید و بترسید و از پایان کشتارهای نظام ولایی تن تان به رعشه آید. که اگر فردا حادثه ای رخ دهد، شما را سوا نمی کنند بل در ادامه ی شیخ مصطفی پورمحمدی قاتل و شیخ علی فلاحیان و سید ابراهیم رییسی و علم الهدی جای می دهند ها؟
گفته باشم.
این همه بر زشتی های این نظام ماله نکشید.
کاش دست یک مورد از کارهای خوب نظام را می گرفتید و نشان ما می دادید و می گفتید: ما این همه کشتیم و بالا کشیدیم تا به اینجا برسیم.
میشه آیا؟
سپاس
.
درود
از موضوع گفتگو خارج شدید،بحث ما بحث آرش خوب! بود،پرسیدم:
راستی نگفتید آیا رویکرد آرش خوب! در آتش زدن و پاره کردن تصویر رهبر قانونی کشور و دعوت از دیگران به این کار را نیز مصداق خوبیهای این آرش خوب می دانید؟!
سپاس.
———–
درود نازنین
اخبار شما همه از گوگل و از محاکم قضایی ولایی ست. و من شخصا و بسیاری، از ذات این محاکم خبر داریم و شما اما نه. شما با استناد به اخبار گوگلی برای یک نفر حکم صادر می کنید و از صدور حکم برای سعید طوسی منحرف سر باز می زنید.
اخباری که به آرش خوب منتسب می کنید واقعیت ندارد. کاش تا رشت می رفتید و از نزدیک قضایا را پی می گرفتید. می شود آیا؟ یا حوصله و وقتش را ندارید؟
.
درود دوست گرامی
من تکذیب می کنم،بنده هیچگاه بر اساس اخبار گوگلی یا رسانه های داخلی یا بقول شما محاکم قضائی ولائی برای کسی حکمی صادر نکرده و نمی کنم و همیشه گفته ام که بدون احاطه و اشراف بر تمام محتویات یک پرونده و سیر قضائی معقول نیست در مورد برائت یا عدم برائت کسی داوری کرد،بننده در این مورد خاص (آرش خوب!) یک ویدئوئی را دیدم و لینک آنرا برای شما ارسال کردم که این آرش خوب! هم عکس رهبر قانونی این کشور را آتش می زند و هم آنرا پاره می کند و هم مردم را دعوت می کند به پاره کردن یا سوزاندن عکس رهبر،حال نمیدانم این اقدام بعد از فرار او از کشور انجام شده یا پیش از آن،و در هر حال نمی توان کسی را با عنوان یا ماسک “خبرنگار” و اینکه او جوانی صادق است یا من بدیدن او به رشت رفته ام از مظان یک اتهام و عنوان مجرمانه تنزیه کرد.
شما به پرسش من پاسخ ندادید.حوصله و وقتش را نداشتید؟!
با احترام
———
دوست گرامی
مگر رهبر نگفت به کسی که عکس مرا پاره می کند متعرض نشوید؟
شما چرا این حرکت را یک جرم نابخشودنی تلقی می فرمایید؟
نکند سخن رهبر نیز مثل سخن مشهدش که گفت: کسی بخاطر ابراز عقیده زندانی نشده، میخی ست به نعل؟ و حال انکه اغلب زندانیان سیاسی جز ابراز عقیده اتهام دیگری ندارند. راستی این یکی به میخ زدن و یکی به نعل زدن را شما روحانیان و جناب رهبر از کجای اسلام تان بیرون کشانده اید؟ می شود آن نهانگاه چنین ویراژگری را نشان ما بدهید؟
خنده دار نیست؟ رهبر می گوید کسی بخاطر ابراز عقیده زندانی نشده و نمی شود. خود من مگر چه کرده بودم جز نگارش سه نامه به رهبر؟ یا بانو نرگس محمدی؟ یا عبدالفتاح سلطانی؟ یا آتنا دائمی؟ یا فلان زندانی کرد و ترک و بلوچ؟ ابراز عقیده دامنه ای وسیع دارد. به این نیست که یکی بگوید: باورم من این است که تخمه جاپنی بهتر از تخمه کدوست.
با احترام
.
جناب نوریزاد
اینقدر شعار ندهید! جرم جرم است و مطابق قانون مجازات دارد و جرم بخشودنی و غیر بخشودنی ندارد ،مگر اینکه چیزی حق الناس باشد و شاکی خصوصی از شکایت خود صرفنظر کند ،شما تلاش نکنید از جرمیا ناهنجاری دفاع کنید یا آنرا توجیه کنید.ایشان ممکن است بطور شخصی یا اخلاقی توصیه ای کرده باشد اما پاره کردن عکس و آتش زدن آن و دعوت مردم به چنین کاری و آنرا در شبکه های اجتماعی گذاشتن،عرفا یک توهین آشکار و فتنه گری است که مابازاء قانونی دارد ،این غیر از این است که جایی مثلا یک جوان در یک تظاهراتی عصبانی شود و عکسی پاره کند بعد از آن ابراز ندامت کند،بنابر این قیاس شما مثل همیشه مع الفارق بود،شما خودتان البته این کار را نمی کنید چون ظاهرا آنرا قبیح می دانید (گفتم ظاهرا چون احتمالا شما در خلوت با خودی ها ممکن است بکسی که بشما لبخند بزند و چند تا لیچار بار نظام اسلامی یا محترمین مردم کند لبخند بزنید یا حتی دستی به گرده او بزنید!) اما بحث من این بود که شما می آیید در منظر عمومی عکس جوانی را منتشر می کنید و ذیل آن می نویسید آرش خوب! بی آنکه توضیح دهید او چه کرده یا ضمن فعالیت های خبرنگاری خود چقدر تهمت و دروغ نامستند مطرح کرده است،بحث من این بود و متاسفانه شما روش اتان همین است که دائم موضوعی را عوض کنید و مصداق هایی را مطرح کنید که همه قابل بحثند،من مخالفتی با نقد و گفتگوی محترمانه و انتقاد به صدر و ذیل این کشور ندارم اما مساله ارتکاب فعل مجرمانه است،قبلا هم گفتم ابراز عقیده بما اینکه ابراز عقیده است غیر از توهین و اهانت و آتش زدن یا پاره کردن عکس است،من نام اینرا فعالیت سیاسی نمی گذارم اینها را باید حماقت سیاسی نامید.
با احترام
———
درود سید مرتضای گرامی
لطفا به ما بفرمایید: پسر آیت الله مکارم شیرازی در کار شکر هست یا نیست؟
هست؟
نیست؟
بفرمایید: کشتار خلخالی از کجای اسلام ناب بیرون آمده؟
می فرمایید؟
جرم مگر نه این که جرم است؟
.
درود
بالاخره آرش خوب! چه شد؟ از نظر شما آرش خوب! علیرغم ارتکاب فعل مجرمانه باز هم آرش خوب است یا نه؟بحث ما این بود و شما باز مطابق معمول از شاخه ای پرش فرمودید به شاخه دیگر!
من پسر آقای مکارم را نمی شناسم و نمیدانم در کار شکر هست یا نیست؟ اصلا فرض کنیم در کار شکر باشد مگر در کار شکر بودن فعل مجرمانه است؟ شما می گوئید ایشان در کار شکر است و فعل مجرمانه مرتکب شده؟آنرا اثبات کنید چون شما مدّعی هستید و علی القاعده: البینه علی المدّعی.
این مورد مرحوم خلخالی را هم زیاد تکرار می کنید،خلخالی کشتار کرده،خلخالی چه کسانی را اعدام کرده؟ جنایتکاران و سران جانی ارتش شاه و کارگزارانی که مفسد یا مجرم بوده اند،آنها محاکمه شده اند و باید دید اتهامات و استنادات آنها چه بوده؟ یعنی خلخالی بطور مطلق افراد بیگناه را کشتار کرده؟! نصیری و رحیمی و این تیپ جنایتکاران زمان شاه اگر مطابق محکمه شرع محاکمه و اعدام شوند شما در رنجید؟ من از کسی دفاع مطلق نمی کنم باید اگر ایرادی بکسی هست و اشتباهی بوده آنرا مستند نشان داد و مورد بمورد مطرح کرد و هیاهو نکرد، اما روش شما متاسفانه عامیانه و شعاری است،نمی شود همینطور دهان باز کرد و گفت :کشتار،یا آدمکش، دزد و چه و چه! این الان روش شماست،شما حتی بر مبنای نادرستی که در نفی اعدام دارید گاهی حتی اعدام محارب و سارق مسلح و جاسوس یا اعدام های قصاصی را نفی می کنید یا ادعاهایی می کنید که معمولا هم از اقامه دلیل و استناد بر مدعاها عاجزید.حال فرض کنیم خلخالی بطور مطلق آدمکش و آن دیگری دزد (که البته باید استناد کرد) اما چرا بدروغ و تبلیغاتی حرف بدهان بنده می گذارید بنده گفتم دزدی و کشتار از اسلام ناب بیرون می آید؟! این تعبیر شماست که احتمالا اسلام خود را (بقول رامبد جوان) خییییلی! ناب می دانید.
با احترام.
سلام بر نوریزاد گرامی
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنکه البته به جایی نرسد فریاد است.این سخنان هزاران بار به انحا مختلف از کوروس گرامی گرفته تا باصفا و یاران و حتی هم لباس این شخص یعنی مصلح و این حقیر و هر که دوست و دشمن باشد به زبان رفته است.ولی جاییکه با متعصبین حال از هر جناح و ایده و عقیده ای طرف باشیم این سخنان مشت بر سندان کوفتن است.مگر می شود با کسی که در این جامعه زندگی می کند و موج نفرت از خود و هم لباسان خویش را می بیند و باز سخن از مقبولیت ۹۸ درصدی می زند با هیچ منطقی گفتگو کرد؟!گمان می کنید نمی شود صحت و سقم هر سخنی را سنجید و اگر واقعا محقق باشیم و در پی حقیقت نه تعصب کور سخت است پیرامون یک موضوع کنکاش کردن؟!ساده ترین کار اینست که اگر نیت بستن گوش خود را داشته باشیم و ذهنیات خود را عین حقیقت بپنداریم ولو به قیمت لجن مال کردن دیگران و نیز چشم بر جنایات یک نظام فاشیستی بستن داشته باشیم حتی پشتوانه سست مایگی سخنان خود را در لابلای روزی نامه کیهان هم جستجو کنیم بعد نامش را بگذاریم استناد و تحقیق و چه می دانم هرچه که نام واقعی آن توهین به شعور مخاطب است.یا با سفسطه اصل سخن را منحرف کنیم و بدین شیوه مالوف حوزویان دلخوش باشیم!بسیار از این دست دیده ایم و خواهیم دید از طرفداران متعصب یا منتفع نظامی که روزهای ناخوشی خویش را پس از چهل سال شرارت می گذراند.
پاینده و پیروز باشید
شما چرا اینقدر ناله می کنید؟! اگر حرف قابل طرحی دارید و متعصب نیستید حرفتان را مطرح کنید بدون نک و نال و بدون طعن و اخم و بد زبانی،اگر مرد گفتگوهای رودر رو و منطقی نیستید یا چیز دیگری جز قضیه آب و برق مجانی! و معنویات و چیزهای تکراری از این قبیل بلد نیستید توصیه می کنم اندکی نوشتن در این سایت را متوقف کنید و ضمن سفرهای بیزینس!کمی هم استراحت کنید،بعد با حواس جمع و آرامش مقداری مطالعه کنید آنگاه بدون ابراز مطالب تکراری و نیش و کنایه های عاجزانه و کودکانه مطالب خود را بنویسید و آنها را در معرض نقد دیگران قرار دهید،بگمانم این روش بهتر از لغز خوانی های عاجزانه و نمّامی ها و کنایه های بچگانه است.
سلام بر شهر قم
بحث بسیار کرده ایم با شما از هر بابی که خواسته بودید ولی همه آن را بی فایده دیده کناره گرفتیم ولی متعصب مغرور این سایت دامان ما دا رها نمی کند.اگر پاسخ ندهیم عجز می شود و پاسخی دهیم متوهم ما به پرخاشگری می پردازد و در کنار اینها گاه و بی گاه دروغ می بندد.شما باشید چه می کنید؟پاسخش چون نیاز به اندکی آزادگی دارد برای شما سخت است.
موفق باشند شهر قم!
نازی! چه پسر خوب و بی تعصّبی! تعصب نداشتن از نظر شما یعنی اینکه هر مزخرفی بزبان آوردید همه قبول کنند؟!
بنده ده بار راجع به آن تعبیر آب و برق مجانی و پیشینه آن با ذکر عبارت توضیح داده ام که قاعدتا خنگ ترین افراد نیز باید موضوع را تصور می کردند،شما اگر یک مطلب ناروائی را مطرح کردید و نسبت ناروا به یک فرد بزرگ و یک مرجع تقلید برای مردم ایران دادید و با بی شرمی او را همجنس گرا نامیدید بنده اگر مزخرف شما را نپذیرفتم من متعصّبم؟! تعریف شما اصلا از تعصب چیست؟ و آیا شما خود را منزّه از تعصب می دانی؟!
اخبار: تدابیر نمایندگان برای اخذ تضمین از اروپا.
مش قاسم: به این میگن یکی رو به ده راه نمیدادن …… آی نماینده/* توی اون طویله، اروپا بیاد به تو و این حکومت/* تضمین بده؟ تو دست به کجا بنده؟ یه مملکت ورشکست چیزی دستش نیست که بتونه از اینگونه درخواستها بکنه. بیخود نیست بردنش توی اون طویله، اونجا همچین چیزایی میخوان باشه که یه همچین توهماتی داشته باشه یه همچین جفنگیاتی بگه.
سید مرتضی
1:22 ب.ظ / ژوئن 7, 2018
چرا،همین مطلبی که به انقلابیون نسبت داده می شود در مورد رژیم شاه نیز متصور است،رژیم شاه نیز مبادرت به این کار می کند برای مظلوم نمائی و اینکه انقلابیون چنین جنایتی کردند تا مردم از انقلاب زده شوند.و در هر صورت عاملان آن جنایت از ساواکی ها دستگیر شدند و بجنایت خود اذعان کردند و اعدام شدند و در مورد دروغ های کتاب مذکور و سوتی های این مدل سازی های تاریخی! بهرام چوبینه فراری هم منابع آن ذکر شد.
…………..
نه سید مرتضی چنین جنایتی مثل اتش زدن سینما توسط اسلامیان با هیچ منطقی و خردی و با هیچ چسبی به شاه و طرفدارانش نمی چسبد.مظلوم نمایی؟این دیگه مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد چون هر احمقی بخوبی میداند که در این وادی کسی انگشت کوچیکه اخوندهای////////////////// مثل خودت نمی شود. عامل چنین جنایتی را با سرعت اعدام کردن توسط اراذل و اوباش اسلامی خود دلیل محکمی بر دست داشتن خمینی و اطرافیانش در این جنایت هولناک و ضد بشری دارد. بله بهرام چوبینه و بسیاری از ایرانیان از ترس ادمخواران اسلامی دار و ندار و عشق و سرزمین مادری خود را واگذاشتند تا جان دربرند و به ایندگان توضیح دهند که با آمدن آدمخواران اسلامی بر ایرانیان چه گذشت.چون اگر بازماندگانی بعد از حمله عرب و مغول نبود تاریخ در باره جنایتها و ادمخواری و خونخواری و وحشیگری اسلامیان بناچار سکوت میکرد.راستی طبق منطق خود دولت یهود حق دارد که اواره گان فلسطینی را فراریان و تروریستهای خارجی بنامد و از ورودشان به سرزمین اجدادیشان جلوگیری کند.و ایرانیان حق دارند که شما ////////////////////// عرب به ایرانیان از ایران بیرون کنند.میدونی سید ما ایرانیان رای رهایی چاره ایی جز //////////////////////////////////////// نداریم . هر ایرانی باید بین باور ایران و انسان و تمدن ستیز ////ادمخواران اشغالگر و فرهنگ و تمدن انسان و ایران و مردمدار ایرانی یکی را انتخاب کند.ایرانی مسلمان جمع اضدادیست که غیره ممکنست!ر…به همه مقدساتتون که جز////////////////////
////////////////////
////////////////
اقای نوریزاد درود امروز نوشته ای به تلفون همراه من در تلگرام ارسال شده مبنی براینکه ذباله های اتمی روسیه در ایران دفن میشود وقار چهای سمی که موجب مرگ عدهای شده الوده به مواد رادیواکتیوبوده نمیدانم ایا ای مطلب درست اس یانه لطفن اگر شما اطلاع دارید در سایتتان اگاهی دهید با تشکر
——-
درود دوست گرامی
من کمی بعید می دانم. گرچه مملکت فروشی در قاموس ملایان و سرداران حکومتی امری ست شدنی، چرا که اینان تنها به اسلامشان بها می دهند و برای پهناوری اسلامشان حاضرند ایران را در حجم یک تخم شترمرغ جای دهند، اما احتمال درستیِ این خبر کم است. دلیلی بر نادرستی اش ندارم. احساسم این را می گوید.
.
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/225
—-
http://newspaper.hamshahri.org/id/13144/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C.html
——
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3151767-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF
تام پین؛ قهرمان دو انقلاب که برای مردم عادی مینوشت.
………….
تام پین به سلطنت حمله میکرد و اصل میراث را به سخره میگرفت. او همچنین میگفت حاکمیت قانون باید بر هر چیز مقدم باشد: “اما بعضی میگویند شاه آمریکا کجاست؟ قانون شاه آمریکا است.”
در پایان سال ۱۷۷۶ مبارزه برای استقلال آمریکا خوب پیش نرفته بود. پین بیانیهای دیگر نوشت به نام بحران؛ نوشتهای چنان قوی و الهام بخش که واشنگتن دستور داد در شب نبرد برای همه سربازان خوانده شود:
“این زمانهای است که روح بشر را امتحان میکند. در این بحران آنها که تابستانها سربازند و در روزهای آفتابی وطنپرست، از خدمت به کشورشان سرباز خواهند زد اما آنکه اکنون ایستاده سزاوار عشق و سپاس مردان و زنان است. استبداد مثل جهنم بسادگی مغلوب نمیشود اما ما این تسلای خاطر را داریم که ستیز هر چه سختتر، پیروزی باشکوهتر.
……………………
پین تاکید داشت که از منظر حق، انسانها برابر و آزاد هستند: “ارتقا کاذب برخی انسانها است که سبب خوارشدن کاذب انسانهای دیگر میشود تا اینکه همه چیز از طبیعت خویش تهی میشود.”
پین به سلطنت حمله میکرد و آن را سرکوبگر و بیمعنا می دانست و طبقه اشراف را افرادی بیمصرف میدانست که “فقط مصرف کننده اجاره هستند.” او میخواست مردم عادی را آموزش دهد: “جهل ماهیت عجیب خود را دارد، وقتی زایل شود برگرداندنش ناممکن است. میتوان بسیاری را جاهل نگهداشت اما نمیتوان کسی را جاهل کرد.”
………….
http://www.bbc.com/persian/arts-44252585
مزدک گرامی
الان بحث موافقت و مخالفت با جمهوری یا پادشاهی نیست. الان زمان یکپارچگی است برای رهایی از آخوند عصر حجری. دو جناح اگر اختلافات خود را کنار نگذارند و با هم متحد نشوند مرتکب خطای نابخشودنی شده اند. نتیجه اش ادامه کابوس چهل ساله است. به همین منوال پیش برویم این ها هزار سال دیگر هم رفتنی نیستند.
سید مرتضی در انتقاد به آقای نوریزاد مینویسد ” …،و یک مسلمان،و حتی یک انسان نمی تواند در برابر این اجحاف،انحراف ،تبعیض و دوگانگی بی تفاوت باشد”
دو نکته : آوردن این ” و حتی یک انسان” بعد از نوشتن ” یک مسلمان” جدای از اینکه گویای یک برتری و فضیلت مسلمان بودن نسبت به (” و حتی یک انسان”) ریشه در ضمیر …. سید مرتضی دارد ،فریاد سید مرتضی را میشنویم که یک مسلمان و حتی یک انسان نباید ” در برابر اجهاف، انحراف، تبعض و دوگانگی بی تفاوت باشد” . البته اینرا ایشان نسبت به مسالهٔ فلسطین میگوید. پس کسی که در برابر اجهاف، انحراف، تبعیض و دوگانگی نسبت به ایران و ایرانی بی تفاوت باشد “حتی یک انسان ” هم (که گویا مرتبهٔ آن بعد از برتری و فضیلت “یک مسلمان می باشد) نیست. نتیجه: سید مرتضی نه مسلمان است و نه یک انسان طبق تعریف و منطق خودش.
تصحیح کن نوید گرامی،اجهاف نادرست بود،من که نوشته بودم اجحاف!
اما گذاشتن کلمه انسان دنبال مسلمان ربطی به این فلسفه هایی که نوید بافت ندارد،چون خطاب من با نوریزاد بعنوان یک انسان هم مسلک بود،و اینکه اقتضای مسلمانی این نیست که در برابر دهها مورد “باید”یک کارگزار متکبر امریکائی کرنش کند و دیگران را نیز به کرنش دعوت کند،بعد بنده باصطلاح ادبی یا کلامی تنزّل کردم و گفتم قطع نظر از مسلمانی،یک انسان بما هو انسان نمی تواند برابر بایدهای ناشایست یک کارگزار متکبر امریکائی کرنش کند تا چه رسد به اینکه یک مسئول را دعوت به کرنش بدون قید و شرط کند و این با مقام انسانی انسانها نیز سازگار نیست.این کلیت بحث و احتجاج من با ایشان بود.در مورد اجحاف و انحراف و ..نسبت به ایران و ایرانی نیز ،من نزاعی با کسی ندارم و با این کلیت موافقم،بحثم با امثال شما در مصداق شناسی این کلی است که معمولا شما مخالفان جمهوری اسلامی چرند گوئی می کنید و مسائلی را مصداق این کلی می دانید پس نزاع ما نزاع مفهومی نیست نزاع مصداقی برای این مفهوم و تظاهر و ریاکاری است که شما نسبت به ایرانیت دارید و ایرانیت را ابزار نفی ایدئولوژی و اسلام می کنید.بنابر این بنده هم انسانم ،هم مسلمان ایرانی ام و هم ایرانی مسلمان،حال شما می خواهی مرا انسان بدان یا ندان،من مسلمانی خودم را حفظ می کنم اما شما هم انسان بودن خویش را محافظت کن و با دروغگوئی و خلط مبحث به دیگران اهانت نکن.
خوب فهمیدی نوید؟
چطور از چند هزار کیلومتر به مصداقهای دقیق اجحاف،انحراف ،تبعیض و دوگانگی در فلسطین با خبری ,اما بیخ گوش خودت در همین قم از اینهمه اجحاف،انحراف ،تبعیض و دوگانگی و جور و جنایت و غارت بی خبری؟ یا قرار نیست با خبر باشی؟ یا اگر با خبری شهامت محکوم کردن نداری؟ یا منافی را از دست میدهی اگر بخواهی محکوم کنی؟
جناب نبود درود
معنای مزدور را حتما میدانید !
پیام ولی:
در۱۹خرداد ۱۳۶۹ برادر۱۲ساله ام افشین ولی در روستای حسین ابادازتوابع شهرستان نظراباد بعلت مباح بودن خون بهائیان کشته وبچاه افکنده شد.
———————
نوری زاد:
عمامه ها بالا
بالاتر!!
=======
آقای نوریزاد ضمن منتشر کردن این عکس در کانال تلگرام خود و اعلام اینکه یک تابلو نیز بر اساس آن بوجود آورده اند،مطلب بالا را بنقل از یک بهائی مساله دار بنام پیام ولی که چند بار بازداشت و آزاد شده است نقل کرده است و نتیجه گرفته است که برادر این بهائی در روستای حسین آباد شهرستان نظر آباد در اثر تعصبات مذهبی در سن 12 سالگی بقتل رسیده وبچاه افکنده شده است!
بنده قدری در گوگل با همین مشخصات بررسی کردم،دیدم اکثر این ادعاها باز می گردد به سایت های خبری بهائی ها و نامه پراکنی ها و دروغ های برادر همان فردی که جسد او در چاهی در آن روستا پیدا شده است که مربوط به حدود چهل سال قبل است،بعد هم مطلبی در فیس بوک یافتم از نامه پراکنی و دروغ ها و ادعاهای عجیب و غریب همین فرد مساله دار بهائی یعنی پیام ولی که آنرا رفرنس خواهم کرد،چیزی که قابل توجه است این است که ظاهر قضیه این است که جسد کودکی 12 ساله در چاهی پیدا شده ،در خود مطالب این فرد نیز هست که منازعاتی که معمولا بین بچه هایی در این سن و سال وجود دارد بین بچه های آن روستا وجود داشته،و بنابر اظهارات پلیس تحقیقات پلیس در اینکه منشا مرگ آن پسر چه بوده یا چه کسی او را بقتل رسانده بجایی نرسیده است،بعد در حالیکه خود نویسنده نامه اذعان می کند که در آن روستا تعدادی از بهائی ها زندگی می کرده اند،همینطور با حدس و گمان و خواب و خیال،مرگ آن پسر بچه را به تعصبات مذهبی نسبت داده است! بی آنکه پاسخگوی این سوال باشد که چطور یک پسر بچه آنهم در سن 12 سالگی قربانی تعصبات مذهبی شده است؟! و چطور قوم و خویش و بستگان او و خود این فرد نامه نویس همه زنده مانده اند و الان این برادر آمده قصه خود را برای جناب نوریزاد زود باور تعریف می کند؟! و چطور اگر ریختن خون بهائیان مباح است فقط برادر 12 ساله او بقتل رسیده است؟!
و از همه جالبتر اینکه این نامه نویس در نامه خود اذعان می کند که یقین قلبی او به اینکه برادرش در اثر تعصبات مذهبی بقتل رسیده و بچاه انداخته شده ،خوابی بوده که دیده است و در آن خواب حضرت بهاء الله به ایشان فرموده اند که برادرت بقتل رسیده و بچاه انداخته شده است! بنگرید:
“یکی از بهاییان ساکن توابع شهرستان نظرآباد : شرح ماوقع کشته شدن برادر ۱۱ ساله ام افشین بخاطر تعصبات کورکورانه ی مذهبی…”
“در حدود سال ۱۳۶۴ که پدرم در شهر نظراباد مستاجر بود و تکه زمینی را از برادرش در روستای حسین اباد خریداری میکند تا با ساخت خانه از مستاجری خارج شود و همینطور طبق سفارش مادرش (مادر بزرگ بنده) که در ان سالها اوضاع ایران را برای بهائیان خطرناک میدیده به پدرم سفارش کرده بود که منزلش را نزدیک اقوامش در روستا بسازد تا هوای همدیگر را بیشتر داشته باشند…”
“..بعد از کمی درگیری ،ان جوان که اسمش اصغر بود به برادرمان میگوید که نمیگذارم که بهائی دیگری به ده بیاید تا روستا را طلسم و نجس کند….”
“…پس از مدتی کوتاه اخوندی به مسجد ده میاید و در نماز جمعه شروع به افترائات میزند و میگوید که خون بهائیان مباح است و هر که این کار را بکند در بهشت قرار میگیرد …”
“…بعد از حدود ۴ ماه در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۶۹ که من و افشین در ده مشغول بازی بودیم پس از مدتی بنده از افشین جدا شدم و به قسمت دیگری از روستا برای بازی رفتم و بعد از بازگشت به خانه متوجه شدیم که افشین هنوز به خانه برنگشته است…”
“….در طول مدت جستجو ، همش قلبم متوجه چاه قنات واقع در روستا بود! و بخودم دلداری میدادم که او انجا نیست!.. پس از مایوس شدن خانواده ام از پیدا کردن افشین ، بدون انکه به خانواده بگویم بالاخره به ندای درونیم گوش دادم و بسمت چاه قنات رفتم و دیدم انچه که قلبم را در دوران کودکی بسیار بگداخت..”
“..در روز جلسه ی تذکر (ختم)افشین که حدود ۲۰۰ نفر میهمان داشتیم فرمانده کلانتری وقت شهر نظراباد با دو سرباز وارد جلسه شدند و با احترام کنار پدرم نشستند
بعد از اتمام مناجات فرمانده کلانتری رو به پدرم کرد و گفت :گمان نکن که برای بازجویی امده ایم و صرفا برای همدردی خدمت رسیده ایم .و ادامه داد که فقط کافی است که یک اسم بگویید تا دمار از روزگارش در بیاوریم.پدرم رو به او کرد و گفت حضرت علی بجهت انکه اختلاف ایجاد نشود دیده را ندیده گرفت و حالا چطور میگویید که بنده ندیده را دیده بگیرم .سپس ان فرمانده دستان پدرم را بوسید و رفت…”
“…پزشک قانونی علت مرگ را خفه شدن در اب اعلام نکرد و گفتند که جای ضربه شدیدی در سر افشین پیدا شده و مرگ قبل از به آب افتادن حادث شده..”
“…سالها گذشت و پدرم بعضی وقتها میگفت که کار اصغر بوده و همیشه من در دل به این موضوع شک داشتم…”
“…تا انکه خوابی دیدم که متصاعده جناب ترک ابادی از مهاجرین شهر نظراباد که در ان زمان صعود فرموده بودند به خوابم امدند و عین گفته هایش این بود:
حضرت عبدالبهاء فرموده اند که نامه را ارسال کن و آیا میخواهی بدانی که چه افرادی او را به چاه انداخته اند و مغازه ها را پلمپ کرده اند ؟
سپس با دستانش به یک طرف مرا هدایت کردن ،در خواب فکر میکردم که الان چند نفر را خواهم دید ولی خانه ای ویرانه را مشاهده کردم که در واقع عاقبت مرتکبین را نشانم دادن .
پس از بیدار شدن بسرعت نامه ها را ارسال کردم و قلبم پس از سالها یقین به کشته شدن افشین کرد!!..”
https://www.facebook.com/www.Bahai/posts/1729779767280114
——-
این بود مستندات و شرح ما وقع مرگ یک نوجوان بهائی و زود باوری جناب نوریزاد که باعث شد بعد از چهل سال ایشان در مورد آن قتل طوری یقین کند که حتی یک تابلو معادل عکس آن پسر بچه مقتول بهائی تولید کنند و روحانیون را توصیه کنند به اینکه : عمامه ها بالاتر!
———————
درود سید مرتضای گرامی
مشکل شما در این است که براحتی اخبار آمیخته به دروغ حکومتی را سند قرار می دهید اما برای فلان حدیث یکهزار و چهارصد سال پیش، صدجور بهانه می آورید که نخیر سندش ضعیف است و متواتر نیست و فلان و بهمان است یا که بله سندش موثق و محکم و متواتر است. من برای دریافت صحت و درستی این خبر، رفته ام به نظر آباد و از نزدیک ماجرا را واشکافته ام. شما چه کرده اید؟ اخبار حکومتی طعمش به چرب و شیرین سفره های ولایی آغشته است مگر؟ کاش یک روز یک روز یک روز خود و عزیزانتان را بجای دیگر باوران و کافران و نامسلمانان می نهادید. کاش
کاش
کاش
.
سلام آقای نوریزاد عزیز
حکایت این دوست ملای ما مرتضی مرا به یاد آن جوانی میاندازد که قصد ازدواج با دختری داشت ‘ دوستش باخبر میشود که این دختر چند سالی با فردی رابطه داشته ‘ آن هم رابطه نزدیک ‘ بعد از اینکه او را مطلع میکند ‘ با کمال حیرت متوجه میشود که این کار او از نظر دوستش نه خدمت ‘ بلکه خیانتی آشکار بوده و استدلال او این بوده که من با دانستن این داستان دگر نمیتوانم با این دختر ازدواج کنم و اگر ازدواج کنم نمیتوانم فراموش کنم .
بله آقای نوریزاد ‘ واقعا عجیب است که این آیت الله ما مرتضی حتی یک بار هم اصراری بر حضور و تحقیقات در تمام مواردی که شما شخصا پیگیر بوده اید و در این سایت به میان آورده اید ندارد .
آقای نوریزاد دست از سر این سید ما بردار ‘ بگذار ماستش را بخورد و از روزی های حلالی که خدا برایش مهیا کرده بهره مند گردد ‘
آن هم با وجدانی آسوده.
خدا همه ما را شفا دهد
عرفانیان،شما باز پریدی وسط با سخنان نامربوط ؟! الان این مثالی که زدی چه ربطی به ما نحن فیه داشت؟! خودت فهمیدی اصلا ارتباط این مثل با ممثّل را؟! من اینجا کاری نکردم جز اینکه مطالب عجیب و غریب و خیالات برادر این کودکی که چهل سال قبل جسد او در چاهی پیدا شده را نقل کردم ،آنهم از “فیس بوک”! نه رسانه های حکومتی! فیس بوک را که بیلی سن؟! فیس بوک یک شبکه اجتماعی متعلق به یک امریکائی است که مدتی قبل هم برای پاره ای توضیحات به کنگره امریکا رفته بود،این اظهارات و نامه پیام ولی در فیس بوک است که به خواب حضرت بهاء الله و خیالات و گرایشات قلبی خود استناد کرده است برای اثبات اینکه برادرش در اثر تعصبات مذهبی بقتل رسیده است،چیزی که پلیس بعد از تحقیقات به آن نرسیده است،شما که اینجا مثال بی ربط زدی بمن بگو ببینم آیا باستناد یک خواب می توان چیزهایی را در عالم واقع اثبات کرد یا بکسی نسبت داد؟ آنهم خواب حضرت بهاء الله؟!
خدایت شفا دهد عرفانیان!
درود نوریزاد گرامی
میگم از کی تا حالا فیس بوک حکومتی شده؟!
این توضیحات وافی و کافی! و آن خواب بهاء اللهی! توضیحات جناب “پیام ولی”بود که برای شما پیام فرستاده بود،بنده این توضیحات را از طریق گوگل در فیس بوک یافتم.
ای کاش اندکی از شبانه روز خویش بمحاسبه در گفتار و رفتار اختصاص می دادید..
کاش اینقدر زود باور نبودید
کاش
کاش
تقدیم به سکولارهای خاصّ وطنی که تا دو سه مورد خودکشی در ایران واقع می شود،زمین و زمان را بهم می دوزند و با محکوم کردن حکومت دینی فورا به لزوم استقرار نظام سکولار در ایران می رسند!
دو نکته از این گزارش مورد توجه است :
1- اینکه خودکشی، اختصاصی به جامعه ایران یا حتی جوامع عقب مانده یا جهان سوم ندارد.
2- خودکشی تابع علل و عوامل گوناگون روانی،جسمانی،محیطی و غیره است و تابع سکولار نبودن حکومت ها نیست!
——-
سایت فارسی بی بی سی :چرا آمار خودکشی در آمریکا رو به افزایش است؟
جسد کیت اسپید، طراح معروف و آنتونی بوردین، آشپز سرشناس در روزهای اخیر در حالی پیدا شده که گفته شده دست به خودکشی زده اند.
تحقیقات تازه دولت آمریکا نشان میدهد که آمار خودکشی در این کشور از سال ۱۹۹۹ افزایش یافته است. این آمار در حالی منتشر شده که مرگ کیت اسپید، طراح معروف و آنتونی بوردین، آشپز سرشناس در روزهای اخیر این مسئله را برجسته کرده است.
اما چه چیزی باعث افزایش میزان خودکشی در آمریکا شده است؟
در ۱۷ سال، ۳۰ درصد
به گفته مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها در آمریکا، ۳۰ درصد افزایش در ۱۷ سال، میزان افزایش نرخ خودکشی در بیش از نیمی از ایالتهای آمریکاست. اما افزایش کلی نرخ خودکشی در سراسر کشور حدود ۲۵ درصد است.
این به معنای آن است که از هر ۱۰۰ هزارآمریکایی، ۱۶ نفر دست به خودکشی میزنند.
تنها در سال ۲۰۱۶، حدود ۴۵ هزار نفر در این کشور خودکشی کردند.
براساس اطلاعات مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها، این افزایش خودکشی در هر سن، نژاد، جنسیت، و گروه قومی دیده می شود.
دکتر دبورا استون، محقق ارشد به بی بی سی گفته که مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها برای مدتی افزایش میزان خودکشی را مورد بررسی قرار داد.
خانم استون گفت: “میدانستیم که آمار خودکشی افزایش یافته، اما میخواستیم ببینیم که این افزایش در ایالتها به چه صورت بوده و درباره عوامل آن اطلاعاتی به دست آوریم.”
به گفته این محقق ارشد “در ۲۵ ایالت این افزایش بیش از ۳۰ درصد بود، که این آمار یافته جدیدی برای ما بود.”
تقریبا همه این ایالتها در غرب یا در غرب میانه آمریکا واقع شده است.
دلیل افزایش میزان خودکشی چیست؟
در حالی که نمی توان تنها یک دلیل برای خودکشی کردن پیدا کرد، دکتر دبورا استون روابط عاطفی بین دو نفر و مشکلات مالی را از جمله عوامل مهم در خودکشی در کشور عنوان کرده است……..
……..
http://www.bbc.com/persian/world-44423533
اینهم نتیجه 40 سال حکومت مشتی ایران ستیز مسلمان در ایران!کار ایرانی شده جاکشی برای مشتی عرب آنهم تو خیابون و جلو چشم مردم!
مزاحمت یک شیخ عرب برای دختران ایرانی ! کتک خوردن از مردم !
https://www.youtube.com/watch?v=re0WdOgCQik
چون درستی رسالت یک پیامبر متوقف بر عقیم نبودن او نیست.نیز علیرغم تاکید و تکرار این دشمن فاسد و دروغگوی پیامبر سوره انا اعطیناک الکوثر هیچ دلالتی بر عقیم بودن پیامبر ندارد! برای اینکه مضمون این سوره کوتاه پاسخی است به ریشخندی که برخی از جهّال عرب معاصر ایشان مطرح می کردند:اینکه پیامبر ابتر است زیرا که فرزند پسر ندارد!
…………..
متاسفانه نوریزاد گرامی آنچه را من می نویسم هاشور کرده و جالبه که حتی فحشها و توهینهای دیگران بمن را در سایت می گذارد. بگذریم سید من قبلا دلایل عقیم بودن محمد را بارها نوشته ام و یادم می اید که در اخر وقتی دستت تهی از دلیل شد با تضرع پرسیدی که آیا داشتن یک فرزند از خدیجه توسط محمد از نظر علمی می تواند اتفاق بیفتد که من در جواب گفتم اره امکانش هست ولی با شرایط سنی و فیزیولوزیکی بدن و خدیجه و با توجه وضع زنان در 1400 سال پیش که زودتر از زنان کنونی به سن یائسگی می رسیده اند احتمالش کم است ولی محال نیست. اما دروغهای شما مسلمین درباره محمد و عقیم نبودنش آنچنان ناشیانه است که مرغ پخته را هم بخنده می اورد تا چه رسد به علم و منطق.
الله(اگر قران را از او بدانیم و حرف شما مسلمین را باور کنیم) در سوره کوثر بوضوح کلمه ابتر را آورده و نامی از دختر داشتن و یا فاطمه و یا اصولا کس دیگری نیاورده. اصولا الله جایی برای شک و شبهه نگذاشت( فراموش نکن که قران مبین است طبق نوشته خودش و احتیاجی هم به تفسیر ندارد و عرب اون زمان هم براحتی و بخوبی انرا درک میکرده). دلیلی هم که برای این موضوع ذکر کرده قول مخالفان محمد و قریش بوده. چون اگر موضوعی بین قریش نبود توجیه یا پاسخ گویی به آن در قرآن یا از زبان الله و یا خود محمد دلیلی نداشت. درست مثل همان شعر معروف مولوی درباره دغلکاری علی در بهترین دوران جوانی اش در جنگ با قهرمان پیر عرب! زندگی محمد پیش و بعد از خدیجه هم بخوبی نشان می دهد که محمد با وجود زنان زیبای و جوانی را که بعد از قلع و قمع و غارت ایل و تبار و طایفه هاشان به غنیمت گرفت نتوانست بچه ایی داشته باشد. حرف شما مسلمین در باره دید عرب نسبت به زن در بین عرب هم کاملا بی پایه است و بخصوص برای شما آخوندها غیر از اینکه دلیلی برای منتسب کردنتان به محمد و مفتخوری و ادامه زندگی////// از قبل ان هیچ توجیه خردمندانه و تاریخی ندارد. اینکه فلان حدیث چه گفته و فلان داستان چی بوده همه دروغ و سست و بی پایه و بدون مدرک معتبر تاریخی و خردمندانه است. قران صریحا محمد را ابتر خوانده بعد تو به حدیث از طرف خود محمد یکه متهم ردیف اول است حدیث می آوری؟ مسلما از شما مسلمین که اینهمه جنایت در 40 سال در ایران کرده اید و الان هم در جایگاه قانون و دادرس و دادگاه نشسته اید و طلبکار و مدعی حقوق پایمال شده تان هستید چنین اراجیفی بعید نیست. ولی فراموش نکن که شما دیگر با دسته کوران سال 57 طرف نیستیدید! در پایان همه دادهای تاریخی و دلایل خرد ورزانه دال بر عقیم بودن محمد است نه باروریش! با افشا شدن این دروغ در حقیقت فاتحه اسلام و ///// اسلامی هم خوانده شده چون پایه و اساس نه تنها اسلام بلکه همه ادیان جز مشتی خرافات و دروغ نیست و اسلام از این نظر در صدر قرار دارد! و درست بهمین دلیل هم رسالت مردی که عقیم بوده ولی پیروانش بدروغ او را پدر چندین اولاد دانسته اند و خودش هم به ضعفش اعتراف نکرده و به دروغها و ناروایها دامن زده رسالتش باطل است مثل سایر شیادان و دروغگویان تاریخ از عیسی و موسی و…وهر فردی که ادعای پیعمبری از طرف قدرتی ماورائ الطبیعت کرده.
من در این یاوه ها و فحاشی های متداول سیاسی مطلب مهمی ندیدم،فقط به دو نکته اشاره می کنم:کلمه ابتر در زبان عربی یعنی “بلاعقب”یعنی کسی که نسلی از او باقی نمی ماند،نه بمعنای “عقیم یا نازا”،توضیح دادم که قرآن حکایت از طعن بی خردان معاصر پیامبر به پیامبر می کند در اینکه او چون فرزند ذکوری نداشت بلاعقب خواهد بود چون اهتمام عرب جاهلی معاصر نزول قرآن به ذکور و عار دانستن دختر داشتن و حتی زنده بگور کردن آنها غیر از گزارش قرآن شواهد شعری و غیر شعری فراوان دارد،بنابر این مشرکان حجاز وقتی پیامبر را می دیدند می گفتند :جاء الابتر یعنی فرد بلاعقبی که نسلی دنبال او نیستتا جانشین او باشد آمد! می شود این احتمال را هم داد که اصلا انگیزه آنان از این طعن به پیامبر این بود که مترصد بودند او کشته شود یا بمیرد و پس از او جانشینی از نسل او بعنوان ذکور نخواهد ماند،اینجا قرآن سخن آنان را صرحا نفی کرد :اینکه شانئ یعنی دشمن طعن زننده به پیامبر ابتر خواهد بود زیرا که ما به او کوثر اعطاء کردیم، نکته مهم اینجا این است که آیا دشمنان مورد اشاره قرآن هم همه عقیم بودند؟! مسلما نه!آنها هم فرزند دختر داشتند و هم فرزند پسر،از اینجا معلوم می شود این نفی و اثبات در آیه شریفه که آنها می گفتند پیامبر ابتر است و خدا نفی فرمود و فرمود نه که تو ابتر (بلا دنباله) نیستی بلکه ما بتو کوثر اعطا کردیم،و بلکه این طعن زنندگان هستند که ابترند! یعنی چه؟ یعنی اینکه آنها دنباله ای نخواهند داشت و اسلام و دیانت تو رغم انف مزدک ها و مزدکیان تاریخ خواهد ماند و منتشر خواهد شد،و نکته دیگر اینکه آن اعراب جاهلی مخالف پیامبر برخلاف مزدک متعصب،بی خرد و فحاش زمان ما اذعان به این داشتند که فاطمه سلام الله علیها و روحی لها الفداء دخت گرامی محمد رسول الله است و از این جهت برای او احترام خاصی قائل بودند.
یکی از نکات در ماندگی و بی خردی مزدک معاصر ما از پذیرش استدلال عقلی و تاریخی واضح این جمله بی خردانه اوست:
” آیا داشتن یک فرزند از خدیجه توسط محمد از نظر علمی می تواند اتفاق بیفتد که من در جواب گفتم اره امکانش هست ولی با شرایط سنی و فیزیولوزیکی بدن و خدیجه و با توجه وضع زنان در 1400 سال پیش که زودتر از زنان کنونی به سن یائسگی می رسیده اند احتمالش کم است ولی محال نیست!”
(انتهی کلامه رفع فی نار جهنم مقامه!)
ناظران عمومی خودشان داوری کنند که ما با چه موجود بی خرد و غیر منطقی مواجه ایم! بنده توضیح دادم که در مورد سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اسلام اقوال و روایات تاریخی دیگری کمتر از سن چهل سال هم نقل شده که محقق تاریخی معاصر جعفر مرتضی عاملی آنرا در کتاب تحلیلی “الصحیح من السیره” خود بطور مستند آورده است،حال ما فرض می کنیم اصلا و قطعا خدیجه هنگام ازدواج یک بانوی چهل ساله بوده است،در کدام علم یا کدام نظریه تجربه شده پزشکی امکان آبستن شدن زن در این سال نفی شده است؟! شما مگر خودت در آن سلسله بحث های مورد اشاره اذعان نکردی که در پزشکی معاصر سن خاصی برای یائسگی زنان تعیین نشده است و نظریه رایج و پذیرفته شده پزشکی این است که سن یائسگی زنان علیرغم اوضاع جغرافیائی مختلف و مزاج های مختلف و شرائط مختلف در جهان بین سنین 47 تا 57 سال در نوسان است؟! اینرا خودت در آن بحث ها نقل نکردی؟!
نکته دیگر اینکه نوشتی :
“و با توجه وضع زنان در 1400 سال پیش که زودتر از زنان کنونی به سن یائسگی می رسیده اند..”
بمن بگو ببینم تو این زودتر به سن یائسگی رسیدن زنان در 1400 سال قبل را از کدام نقل تاریخی یا از کدام پژوهش علمی دریافت کردی؟! کی گفته و کدام نظریه علمی می گوید که زنان 1400 سال قبل زودتر از زنان کنونی به سن یائسگی می رسیده اند؟!
نکند با ماشین زمان به اعماق تاریخ رفتی و به این مطلب سوپر علمی رسیدی؟!
بعد خنده دارتر از همه این تعبیر آخرت بود که :
“احتمالش کم است ولی محال نیست”!
خوب خودت می گوئی احتمالش بوده و محال وقوعی هم نبوده،تاریخ هم که می گوید بعد از ازدواج پیامبر با خدیجه دو پسر از او متولد شدند که در صباوت از دنیا رفتند و فاطمه سلام الله علیها متولد شد،آیا خرد (اگر باشد) نباید حاکم به این باشد که وقتی امکان چیزی هست و محالیت او منتفی است و از آن مهمتر ضرورت تاریخی ولادت و بقاء یک فرزند است طبیعتا فرد عقیم نبوده؟! واقعا که!
سوراخ است بابا , سوراخ !
سید جان این مسخره را جدی نگیر , مزدک را چه به این بحث ها ! این برایش نه عقیم بودن یا نبودن محمد اهمیت دارد و نه پیامبر بودن یا نبودن او یا حتی وجود داشتن یا نداشتن او , آدم های مثل این فقط تشنه اینند که دیده شوند حتی به قیمت تمسخر دیگران . همه درد این آدم مسخره این است که بی ظرفیت است , یک چیزهایی را از این و آن شنیده و کمی هم مزخرف خوانده و خیال میکند که محقق و دانشمند شده و رسالت هدایت مردم را بر دوش دارد . خوابش را بر هم نزن شما . آری مزدک جان محمد عقیم بود , اصلا وجود خارجی نداشت , اسلام هم دین بیابانگردان است و …. مطلب دیگری هم شما دارید که بفرمایید ؟ به معبودت ترامپ قسم ما دیگر سرمان به درد آمده از بس تو همین ها را پنج سالست نوشته ای . ما که جمعا سی نفر هم نیستیم که در این سایت مینویسیم و همه ما هم که لااقل صد بار این حرفهای ترا خوانده ایم , دیگر برای چه باز هم آنها را تکرار میکنی ؟ سید جان شما چرا سر به سر بچه میگذارید ؟ حالا ساسانم سنی ازش گذشته و مثل یک کرگدن سرش را زیر انداخته و به شخم زدن زمین مشغول است و حالیش هم نیست که دور و برش چه میگذرد و بر او هم حرجی نیست و نمیشود ازش ایراد گرفت و چیزی گفت چون حواسش پرت میشود و نمیتواند آنطور که دلش میخواهد شخم بزند , این یکی که هنوز بچه است و عقلش نمیرسد شما که بزرگید چرا همان جوابها را دائم تکرار میکنید ؟ این عزیز دل خاله اگر میتوانست بفهمد که توی این پنج سال فهمیده بود دیگر. آقا جان نمیشود آب را در آبکش نگهداشت و این آقا هم مثل آبکش است , سوراخ است ! به چه زبانی این را من باید بگویم دیگر؟ سوراخ است بابا , سوراخ !
——–
این که دوستی با نام جاسم بنویسد و بعدش خودش نوشته ی جاسم را بهانه ای برای نگارش های بعدی خودش قرار دهد کار خوبی نیست. گرچه رسمی متداول است. هر جور که راضی هستید ما نیز به همان راضی هستیم.
با احترام
شما دوست گرامی بهتر است که حرمت خودت را نگهداری و در بحث های دیگران با نام صاحب سایت دخالت و به این ترتیب از قدرت خود سوء استفاده نکنی . من میدانم که شما تیز هوش هستید , شما لازم نیست این را دائم به رخ بکشانید . من قبلا نوشته ام که با اسامی گوناگون در این سایت مینویسم و دلایل این کارم را هم گفته ام شما چرا دائم خودتان را قاطی چیزی میکنید که اصولا ربطی به شما به عنوان صاحب سایت ندارد . شما بهتر نبود اول با قواعد کار گرداندن یک سایت آشنا میشدید و بعد مبادرت به این کار میکردید ؟ شما هم بیا با اسامی گوناگون در بحث ها وارد شو و مثل دیگران کامنت بگذار ولی نه با اسم صاحب سایت که گفته اند حرمت “صاحب خانه” دست خودش است و ما هنوز برای شما احترام قائلیم . با احترام متقابل به شما .
————
دوست گرامی
من هر چه را که بلد نباشم از لحن یک نوشته و واژگانی که به استخدام گرفته شده می فهمم که نویسنده یک روحانی ست یا یک کت و شلواری ست. یک بانوست یا یک جوان تند و تیز. خلاصه پیشنهاد دادم به اسم خودتان بنویسید.
باشد؟
این برای خودتان بهتر است.
بهتر نیست؟ اگر نه،
پس مشغول باشید.
.
جسی تو خودتو ناراحت نکن.فحش بده عزیرم.فحش بده.بذار خالی شی جسی جون.
جاسم حق با توست که مشکل اساسی مشار الیه “عقده دیده شدن”است،اما خوب گاهی بچه ها هم نیاز به نوازش دارند!
به جناب نوریزاد هم می گویم شمای مدیر سایت دیگر چرا گیر به اسامی می دهید؟!
اینهمه ناشناس و آشناس و اسامی خلق الساعه عجیب و غریب چرا شما را وادار بتذکّر نمی کند؟! احتمال نمی دهید اندکی گرایش وعدم گرایش به این محتوا و آن محتوا شما را وادار به این پانوشتها می کند؟ امیدوارم این نقد محترمانه را هم حمل به خاله زنکی بودن که ادبیات جدید شما در مدیریت سایت است نشود!
با احترام به جاسم و نوریزاد هردو
جاسم عراقی من بیش از آنچه نوریزاد گرامی در زیر نوشته اند نوشته نمی گویم. چون همین جند خط شخصییت را بخوبی عیان می کند. فعلا به ///////////////////////// ادامه بده !
ديدم دوباره همه به كامنت من راي منفي داده اند اولش خيلي عصباني شدم و خواستم بنويسم پس همه خر يا خرتر هستند ولي گفتم اگر اينها حرف من را نميفهمند و هي منفي ميدهند ، به من چه ، من كه حرفم درسته حالا اگر شما سواد دركش را نداريد ديگر از دست من كاري ساخته نيست. حالا ميخايد منفي بديد ميخايد مثبت بديد ديگه اصلن برام مهم نيست ولي اگر يه ذره علم و فهم داشته باشيد مثبت ميديد.
سلام و درود
جناب فیلسوف بزرگ ممکنست بفرمایید که کلمه فلسفه به چه معناست و مسائل فلسفه چیست و اصولاً فلسفه چه خاصیتی دارد؟
به چه دلیل شما فیلسوف بزرگی هستی و چه کتابهایی نوشته ای و فرق شما با سایر فیلسوفان ریز و درشت در چه چیزیست؟
بله اين شد يك سوال خوب . ١-فلسفه نوعي علم است كه به موضوعات فلسفي مربوط ميشود و در مورد فلسفه تحقيق ميكند ٢- فيلسوف بزرگ به اين جهت هستم كه كشفيات بزرگي در فلسفه دارم و نظريات بزرگي ارايه كرده ام مانند نظريه تقدم جهل بر دانش و نظريه غلبه نمود تزييني و نظريه مهم ديگري كه ثابت كرده ام وسعت فكر افقي است نه عمودي و نظريات با ارزش متعدد ديگر
و در بخش طبیعیات فلسفه :نظریه تفاوت سرعت نور های صادر از منابع مختلف ! سید! بازیگوشی و طنز نویسی کافیست! جدی مطلب بنویس و خودت باش، قرار هم شد هروقت به نام دیگری نوشتی بعد بگوئی که به آن نام نوشتی! این ضابطی بود که خودت وضع کرده بودی،متعهد به حرفی که زده بودی هستی؟
جاسم عراقی
4:40 ب.ظ / ژوئن 8, 2018
به جان عزیزت هاشور ها فحش نیست . این نوریزاد برای آن که نشان دهد “بیطرف” است همینطوری هاشور میزنه . کلمه ای را که او هاشور زده همان چیزیست که آدم به کسی میگوید که حرف زیاد میزند و معنی آن این است : دهانت را ببند “
…………….
جاسم عراقی من مثل تو کسی را به جون این و اون سوگند نمی دهم. ولی 90%انچه از کامنتهای من هاشور شده اسامی و یا موضوعاتی راجع به واقعیات در اسلام و زندگی رهبران اسلامی است. مثلا نامهای محمد و علی و فاطمه ….و سنن محمد و علی و …در ضمن بستگی به جو سایت و اعتراض و تهدیدات و الم شنگه های سید علاف و مزدورانی مثل تو و مسلمین در هاشورها بی اثر نبوده اند! چون بسیاری از جملاتی را که قبلا هاشور نشده اند یکمرتبه هاشور می شوند. ولی من در طول این چند سال اغلب از برخورد شخصی و توهین به افراد(سید مرتضی را من فرد نمی دانم چون خودش خودش اگر فرد می دانست سید لقب نمی داد! و در ضمن بیشتر او توهین می کند تا من) پرهیز کرده ام.ولی شما مسلمین فحش دادن و توهین کردن بدیگران را چون در قران امده جزئ حقوق خود می دانید.!
مزدک جان پس قبول داری که ۱۰% هاشور ها فحش هستند و با توجه به اندازه ادبی که تو داری باید آن ها خیلی خیلی فحش باشند که تو آنها را فحش قبول میکنی , از نوع ” ناموسی ” . ده در صد ده تا میشود یکی , خوب این چندان زیاد نیست . ده در صد صد تا میشود ده تا و این هم زیاد نیست . ده در صد هزار تا میشود صد تا و این هم زیاد نیست , ده در صد صدهزار تا میشود ده هزار تا , … چند تا فحش تا بحال حواله این و آن کرده ای عزیز دل همه ما ؟
مهرداد گرامی شما چرا اینهمه مادیگرا هستی؟ کمی نور حق مثلا چس ناله برای فلان مرده /////////////////// باور کن همه کار را روبراه می کنه. مگه این 40 سالو ندیدی؟ بعد از شرف و وجدان و این خرافات با نمایندگان///// گفتن عین یاسین به گوش خر خواندن است. اینها مادیه! عشق /// رو بگو که خودش فقط 35 بچه را با کشتن و غارت و سر گردنه با 7/8 تایی هم ضعیفه و کنیز و … براحتی اداره میکرد! مادی گرا نباش مثل سید و هم پالکیهایش سوار بنز بشو بیمه و حقوق و همه خرج و مخارجت بدون هیچ نفعی برای مردم از خزانه ملی(مسلما از خزانه غیب! این خیلی مهمه!)پرداخت می شه.مادی نباش! هی میگی در سیستان و بلوچستان و کردستان و …مردم گشنه اند خب اونا هم بندگان الله هستند و الله هم به هر که خواست می ده و از هر که خواست می گیره. حالا نوبت رسیده به سید مرتضی و اقوام و همفکرانش .تو هم مثل این نوریزاد تو کار خدا دخالت می کنی و همش از مادیات حرف می زنی. ایا پیشانی رهبرو تو ماشین ضد گلوله(از خزانه غیب اومده مادی نیست!) ندیدید؟ همین کفش پای این سید علاف و آن عبا و انگشتر و حتی شورت و جوراب پاشون (البته اگه داشته باشند چون آخوندها بعلت بچ تری فکر نکنم دردسر دراوردن شرت و قبول کنند. ) همه از خزانه غیبه! مادی نیست. بدبختی و فقر و فحشا و اعتیاد و اینها هم از خزانه غیبه و مادی نیست! مال دنیا گند دنیا! اینقدر مادی نباش عزیزوبرو تو حالت خلسه و دعای جوشن کبیر و صغیر و این حرفا!
جناب نوری زاد برای اثبات حرفت لزومی ندارد کار حقی( ( تبلیغ مذهب حقه جعفری ویا بقول شما شیعه گستری که در حال حاضر وجود خارجی ندارد وشما
اصرار داری که این نشان را به خامنه ای بدهی در واقع تبلیغ وی! !،، در صورتی که چنین کاری را خامنه ای نه اعتقاد دارد ونه انجام داده است وشما اشتبا ها ومصرا بوی نسبت میدهی )) را ناحق جلوه بدهی ؟ وهابی گستری خامنه ای را شیعه گستری بنامی .! متاسفانه ازش تعریف کردی چرا که بفرض صحت شیعه گستری واقعی (توسط خامنه ای یا هرکس دیگر که بد نیست) چه اشکالی دارد من وشما شیعه چرا نخواهیم مذهبی را که حق میدانیم دیگرا ن هم داشته باشند وسعادتمند شوند ؟ اما جناب در مذهب اصیل شیعه نه کسی ( غیر معصوم)مجاز است حکومت بنام شیعه۰(قبل از ظهور) تشکیل دهد اولا ونیز به اسم دفاع دروغین از حرم وکمک به حتی تعدادی بیگناه خون بیگناه هان بیشماری را بریزد(حتی یک قطره خون) واین کاریست که خلاف مذهب شیعه خامنه ای در سوریه ولبنان وعراق و….مرتکب شده وادامه میدهد واین جنایتها اگر هم در مذهبی مجاز باشد مدهب باطل وجنایتکار وهابیت است که در حال حاضر خامنه ای بشکلی وابوبکر بغدادی و طالبان و لشکر جنگوی پاکستان و القاعده بن لادن ملعون بشکل دیگر نمایندگی دارند (وشیعیان را مخصوصا وبعضا غیر شیعه ( پروان مداهب چهار گانه وسایر ادیان ) را سلاخی میکنند ا) بخوبی انجام وظیفه میکنند؟!،،،،،! به هر حال خودت را اگر بخواب زدی وگوش هایت را بستی در اینمورد ۰(مبارزه با تبلیغ شیعه البته بفرض وجود ) کاری نمیشود واگر نه خداوند شما را از این اشتباه محض نجاتت دهد ودر مبارزاتت بر علیه ظلم خامنه ای کمکت کند موفق باشید
دوستان یک نقشه براتون میذارم. فقط نگاه کنید و یعد کمی فکر. احتمالا بعدش متوجه میشید که چرا خاور میانه به این روز دچار شده.
“مردی از پس فردای” گرامی
این نقشه را دو جا گذاشتی و چیزهای مبهمی گفتی، اگر مخاطب این ارسالها بنده بودم من متوجه مقصود شما نشدم،این پست البته خیلی انبوه شده و در حال انفجار است امید است که نوریزاد فکری کند برای پست جدید! شما این نقشه را با توضیح دقیقتر در پست بعد بگذار ببینیم مقصود چه بود.
ممنون
با درود به جناب نوری زاد
کمپانی ZTE بیشترین تامین کننده باکس ! های مخابراتی جهت شرکت مخابرات غارت شده توسط برادران ! هست عمده تجهیزات مخابراتی شامل ONU جهت فیبر های نوری که شامل ارسال صوت و.دیتا به کل کشور و.درنتیجه عدم استفاده از سیم و کابل های بسیار قطور هست و این فیبر های نوری باعث شده که از هزینه سرسام آور و.بسیار کند ( در انتقال دیتا) وسرعت پالس کاسته شده و.علاوه بر آن اگر به هر علتی کابل مخابراتی قطع شود باید توسط پرسنل دانه به دانه جفت سیم های قطع شده که گاه بالغ بر چند صدهزار میشود به هم پیوند داده شود که در اصطلاح به آن مفصل کردن و رانژه.میگویند ولی فیبر نوری که در هر عدد آن چند صد هزار کانال تلفنی و دیتا با هم مدوله شده و با سرعت نور لیزر انتقال داده میشود در صورت قطع شدن توسط ابزار حرارتی ( فیوژن.) و دو فیبر قطع شده به هم جوش. داده میشود که باعث سرعت عمل در رفع خرابی هست ومضاف بر اینکه جهت جلوگیری از قطع کامل با ایجاد رینگ از محل دیگر ارتباط قطع نمیشود و به نظر من صرف نظر از اینکه مخابرات را به جان برکفان ولایی تقدیم کردند مردم نباید از این تجهیزات مخابراتی محروم شوند و برادران عزیز چینی ZTE هم حتما از قبل پیش بینی کرده اند و از جیب های مبارک مردم جان برکف هرگونه جریمه را ایران میپردازد و حتما در قرارداد ها البته به صورت جداگانه این قید میشود که کمپانی زیان نکند این یک اقدام ضد مردمی محسوب میشود که دود آن به چشم مردم میرود.
بکتاش آبتین، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران به جریمه نقدی و کار اجباری محکوم شد
خبرگزاری هرانا ـ بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب کرج به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به پنج میلیون تومان جریمه نقدی و سه ماه کار اجباری در سازمان بهزیستی (بدل از یک سال حبس) محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، از بابت پرونده مفتوحه از سال ۱۳۹۵ در شعبه ۲ دادگاه انقلاب کرج به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به یک سال حبس محکوم شده که این حکم در نهایت به پنج میلیون تومان جریمه نقدی و سه ماه کار اجباری در سازمان بهزیستی تبدیل شد.
لازم به یادآوری است، در آبان ماه سال ۹۵ تعداد پرشماری از ماموران امنیتی در اقدامی توام با خشونت از برگزاری مراسم یادبود محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از جانباختگان قتلهای سیاسی زنجیرهای، در امامزاده طاهر کرج جلوگیری کردند. مزدک زرافشان هنگام تلاش برای جلوگیری از یورش ماموران امنیتی به خانم «فاطمه سرحدی زاده»، شهروند ۷۵ ساله، مورد ضربوشتم قرار گرفت و صورت وی به شدت آسیب دید و در نهایت چند تن از حاضران در مراسم ازجمله “بکتاش آبتین، مزدک زرافشان، محمد مهدی پور، ناصر زرافشان و رضا اکوانیان” توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
تصویر “مزدک زرافشان” پس از ضرب و شتم توسط ماموران امنیتی که “بکتاش آبتین” در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده بود.
پس از آزادی این افراد، بکتاش آبتین از صورت آسیب دیده مزدک زرافشان عکس گرفته و این تصویر را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد. به دنبال انتشار این عکس دادستانی کرج پروندهای به اتهام “تبلیغ علیه نظام” برای وی تشکیل داد و حکم آن پس از گذشت حدود بیست ماه، طی هفته گذشته به وی ابلاغ شد.
این شاعر درباره حکمی که به او ابلاغ شده به صفحه فیسبوک کانون نویسندگان ایران گفته است: “من این حکم را قبول ندارم. اصولا محاکمه هیچ کس را به دلیل ابراز نظر و عقیدهاش قبول ندارم. برای همین هم عضو کانون نویسندگان شدهام. مدافع آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا هستم و این فشارها در عزم من برای مبارزه با سانسور خللی وارد نمیکند. من به حکم صادر شده اعتراض میکنم”.
بکتاش آبتین پیش از این نیز در پروندهای دیگر به همراه رضا خندان مهابادی، نویسنده و عضو هیأت مدیره کانون نویسندگان ایران به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “انتشار نشریه غیرقانونی” متهم شده است. در جریان این پرونده ماموران امنیتی به منزل رضا خندان و بکتاش آبتین رفتند و پس از تفتیش خانه اقدام به ضبط تعدادی از وسایل شخصی آنها کردند.
آقای آبتین همچنین در سال ۹۴ به دلیل فیلمها، عضویتش در کانون نویسندگان و شرکت در اعتراضات خیابانی سال ۸۸ طی سه روز متوالی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازجویی شده بود.
بکتاش آبتین، متولد ۱۳۵۳، شاعر و مستند ساز به عنوان عضو هیات دبیران کانون نویسندگان در کنار چهار نویسنده دیگر در شهریور ماه ۱۳۹۳ انتخاب شد. او در یک دوره منشی و در دو دوره از اعضای اصلی هیئت دبیران بود. در انتخابات بهمن ۱۳۹۶ کانون نویسندگان ایران نیز به عنوان یکی از بازرسان مالی کانون انتخاب شد. او همچنین تاکنون چندین فیلم مستند ساخته که در جشنوارههای بینالمللی اکران شده است. فیلمهایی مانند «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» مستندی که درباره لوریس چکناوریان، رهبر ارکستر و آهنگسار مطرح ایرانی است، فیلم «آنسور» که در خصوص سانسور در ایران است و مستندی به نام «همایون خرم» درباره آهنگسار نامی ایران.
از بکتاش آبتین چندین کتاب شعر نیز از جمله “و پای من که قلم شد نوشت برگردیم”، “مژه ها، چشمهایم را بخیه کردهاند”، “پتک”، “شناسنامهی خلوت” و “در میمون خودم پدربزرگ” منتشر شده است.
کانون نویسندگان ایران یک نهاد غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و بخشی از انجمن جهانی قلم است، این کانون در سال ۱۳۴۷ رسما با هدف تشکل یابی صنفی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به ویژه طی دهه های ۶۰ و ۷۰ با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبرو بودهاند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از از جمله اعضای کانون نویسندگان بودهاند که در جریان قتلهای زنجیرهای توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.
لازم به ذکر است که در تاریخ ۴ خرداد ماه سال جاری نیز ماموران امنیتی مانع از برگزاری مراسم ۵۰ سالگی کانون نویسندگان ایران شده بودند. گفته شده ماموران خیابان خانه محل برگزاری مراسم را بسته و پوسترها، یادگاریها و وسایل تهیه شده برای مراسم را ضبط کرده و از تعدادی از حاضران در محل مراسم بازجویی کردهاند.
طی سالهای اخیر حکومت جمهوری اسلامی ایران برخوردهای شدیدی با شاعران و نویسندگان داشته و در مواردی چند تن از آنها را به حبس، جریمه نقدی و شلاق محکوم کرده است و تعدادی نیز مجبور به خروج از کشور شدهاند. “روزبه گیلاسیان”، “الهه سروشنیا”، “نیما صفار”، “محمد بم“، “سید مهدی موسوی”، “رضا اکوانیان”، “محمدرضا حاجرستمبگلو”، “فاطمه اختصاری” از جمله شاعران و نویسندگانی هستند که طی سالهای گذشته تاکنون محکوم شده و برخی نیز پس از بازداشت، شکنجه و حبسهای بلندمدت مجبور به فرار و خروج از کشور شدهاند.
جناب سید مرتضی
آیا صدای شما از این بیعدالتی های نظام در نمیاید؟
ایا ممکن است که در یک حکومت اسلامی تبلیغ علیه نظام کرد بدون انکه تبلیغ علیه اسلام تلقی شود؟
آیا ممکن است با ولی فقیه و نظراتش مخالف بود بدون ترس و واهمه؟
جناب امید گرامی
البته “تبلیغ علیه نظام”در قانون جرم تلقی شده و در عمل باید بقانون مصوّب ملتزم و پایبند بود،لکن بنده بعنوان نظر شخصی معتقدم این عنوان خودبخود نباید عنوان مجرمانه باشد،و مثلا کسی که سکولار است یا هر ایدئولوژی و اعتقادی دارد و به نظام اسلامی رای نداده یا مخالف آن است باید بتواند ابراز مخالفت کند یا بر حقوق قانونی خویش ابرام کند و این ابراز مخالفت یا ابرام بهر حال بلحاظ مصداقی بنوعی با تبلیغ علیه نظام انطباق دارد،لذا باید دید عنایت قانون گذار در این مورد چه بوده،اینرا باید بررسی بیشتری کرد،اما قطع نظر از محتوای پرونده های قضائی و انعکاس هایی که از آنها در رسانه ها مطرح می شود که ممکن است مطابق با واقع نباشد یا اظهارات خود متهمان یا محکومان که بصورت رسانه ای نمی تواند مسموع باشد،بنده فکر می کنم مقصود از این عنوان “تبلیغ علیه نظام” خود این عنوان به اینصورت نیست،در واقع می شود گفت (اگر برداشتی که عرض می کنم صحیح باشد) شاید درج این عنوان به اینصورت در قوانین، دقیق و ناشی از حسن سلیقه نمایندگان نبوده،تصور من این است که مقصود قانون گذار “تبلیغات سوء،خلاف واقع و تهمت و افتراء به مجموعه نظام یا اجزاء آن و نسبت های نادرست مثل اینکه همه دزدند همه آدمکشند و فلان فلان است و..”بوده است نه اینکه کسی مثلا معتقد به اسلام نباشد و نقدی به بخشی از نظام مستقر داشته باشد یا چیزی علیه آن بگوید مصداق خارجی و مطابَق خارجی این عنوان باشد،چون این مطلب عینی نیست،و شما می بینید در این سایت یا در رسانه های مختلف یا در سطح جامعه کسانی نقد و انتقادهایی به سیاست های کلی نظام یا سیاست های خاص،یا رهبری یا مسئولان دیگر می کند که هیچ برخوردی متوجه آن نیست،مگر اینکه کسی عرفا بکسی اهانت کند،یا گفته و عمل او مصداق خیانت بمردم و نظام باشد که اینها عناوین مجرمانه دیگری هستند بنابر این بنظر نمی رسد تبلیغ علیه نظام بما اینکه تبلیغ علیه نظام باشد عنوان مجرمانه باشد در قانون که اینرا باید در پشت صحنه قانون یعنی مباحث بین قانون گذاران ملاحظه کرد.ضمن اینکه اگر دقت کنید معمولا در مورد اشخاص ،متهمین،یا تعقیب شوندگان عناوین دیگری در عرض هم مطرح است بنابر این چنانکه بارها عرض شد بنده اظهار نظرهای رسانه ای در مورد پرونده های قضائی و تحقیقات قضائی و جزئیات آنها را از اساس نادرست می دانم و تا احاطه بمحتوای یک حکم یا یک پرونده نداشته باشم در مورد آن قضاوت سلبی یا ایجابی نمی کنم چنانکه طغیان کلی در برابر قانون و محکمه و هیچکس جز خود را قبول نداشتن را مصداق طغیان برابر هنجارها و قانونمی دانم که معقول نیست.
ضمنا در مطالب این دوستمان (بکتاش) تعبیرات غیر قابل قبول و شعاری وجود دارد که دیگر نقطه نظرات او را نیز سست می کند:
““من این حکم را قبول ندارم. اصولا محاکمه هیچ کس را به دلیل ابراز نظر و عقیدهاش قبول ندارم. برای همین هم عضو کانون نویسندگان شدهام. مدافع آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا هستم و این فشارها در عزم من برای مبارزه با سانسور خللی وارد نمیکند. من به حکم صادر شده اعتراض میکنم””
(پایان)
البته قبول نداشتن یک حکم قضائی از سوی کسی که مورد اتهام یا محکومیت است طبیعی است و اختصاصی بمحکومیت های سیاسی یا کیفری هم ندارد، حتی در دعاوی حقوقی و مالی نیز طبیعتا کسی که محکوم شده حکم قضائی را برحسب اعتقاد و ذهنیت خود قبول ندارد لکن این عدم اعتقاد نباید مانع از التزام بقانون باشد.
نیز محاکمه ها هیچگاه بخاطر اعتقاد و ابراز نظر صرف نیست،چون در قانون اساسی ما ،هم تفتیش عقائد مورد نهی و ممنوعیت قرار گرفته است و هم بر آزادی ابراز نظر تاکید شده است،بنابر این هیچگاه هیچ محکمه ای تشکیل نمی شود بر این پایه که کسی چرا فلان عقیده را دارد،یا ابراز نظر بما هو ابراز نظر مورد محاکمه و محکومیت نیست، بلکه بحث در افعال مجرمانه یا نحوه ابراز نظرات است که ممکن است مصداق افتراء،کذب،تهمت و نسبت های ناروا و تشویش ذهنیت جامعه و امنیت آن باشد.
“مدافع آزادی بیان بی هیچ حصر و استثناء هستم”.
آیا منطقا و واقعا این شدنی است؟ و آیا حتی در آزادترین و پیشرفته ترین دموکراسی های رایج در دنیا می توان بر “آزادی مطلق و بی حصر و استثناء” صحه گذاشت و بر آن تاکید کرد؟! روشن است که چنین تزی به چیزی جز هرج و مرج در جوامع منتهی نمی شود و حتی در متمدن ترین جوامع پیشرفته نیز آزادی علیرغم توسّع فراوان بلحاظ قانونی محدود به عدم اخلال به آزادی افراد و عدم اخلال به نظم و امنیت جامعه و نظام مستقر است بنابر این چانه زنی برای آزادی بی حصر و استثناء معنایی جز انحراف از رئالیسم و گرایش شعاری به ایده آلیسم ندارد.خلاصه اینکه هر رویکرد سیاسی یا مبارزه سیاسی با سانسور یا هر پدیده نامطلوب دیگری نباید مستلزم نقض قوانین باشد.
در مورد سوال دوم شما من فکر می کنم اینطور نیست که هر نقد یا بقول شما تبلیغ علیه نظامی تبلیغ علیه اسلام تلقی شود.فرض کنید شما اگر با تحلیل اقتصادی نشان دادید که یارانه آسیب به اقتصاد است این ارتباطی با تبلیغ علیه اسلام ندارد.
و در مورد سوال سوم فکر می کنم نقد ولی فقیه رواست هم بلحاظ دیدگاه اسلامی هم بلحاظ قوانین زیرا که ولی فقیه هرکس باشد ولی انسان معصوم نیست،و از نظر مصداقی نیز خود رهبر فعلی بارها بر لزوم یا امکان انتقاد از ایشان صحه گذاشته است البته بحث اهانت و نیش و کنایه و زیرآب زنی بحث دیگری است و باید بپذیریم که واقعا هنوز بلحاظ عملی نیاموخته ایم با رعایت استانداردهای انسانی،عقلائی و قانونی اشخاص یا جریان ها را نقد کنیم و غالبا نقدها مصداف فحش ،طعن،تحقیر،افتراء و چیزهایی از این قبیل است.
حالا در پایان من هم یک نقدی (یا فی الواقع مزاحی) به جناب امید دارم! جناب امید مگر در پست پیشین ذیل یکی از نوشته های من ننوشت که حس احترام و ارادتش به این بنده به حد صفر رسیده است؟! با این حال چطور جناب امید باز سید مرتضی را مورد پرسش قرار داد؟!
نوری زاد شنیده ام بعضی جاها می نویسی من دیگر پیرم! آخه کاکو با این همه شیلنگ تخته ای که شما می اندازی کجا پیری؟! در صنف شما مد هست که به 70 می رسید می گویید 50 و خورده ای سالتونه و بعد هم می گویید پیرید که سنتون متناسب با کاراییتون لو نره! خب کاکو یا شما مثلاً نود سالتونه و می گید 60 سالتونه و واسه اینکه