سر تیتر خبرها
نیایش های پریشان محمد نوری زاد + فایل صوتی + مصاحبه + شرمندگی های نوری زاد (پیام نوری زاد)

نیایش های پریشان محمد نوری زاد + فایل صوتی + مصاحبه + شرمندگی های نوری زاد (پیام نوری زاد)

یک: خدایا می دانی که باورت دارم. جوری که بسیار با تو راه می روم، سخن می گویم، می نوشم، بیمار می شوم، با تو می گدازم، آب می شوم، با تو چنگ بر دلِ ریشِ خویش می کشم، می خوابم، بیدار می شوم، با تو درخت ها را می بوسم، خجالت هایم را نقاشی می کنم، با تو اشک می ریزم، با تو می فهمم، با تو زمینِ زندگی ام را شخم می زنم، خودم را بشکل بذر در می آورم، و با تو همان بذر نوری زاد را بر زمینِ شرم می نشانم.

دو: خدایا می دانی که ازت دلخورم. بیش از آن که تو ازم دلخور باشی. تو حق بزرگی به گردنِ من داری، من اما بیش از تو به گردنِ تو. از سکوتِ عمیقِ تو دلخورم. چرا کارِهر یک از پدیده ها را یادشان داده ای و کوکشان کرده ای و بجان هم انداخته ای و خودت را نشانده ای به تماشا؟ تماشا هم شد کار؟ دوست داشتم هراز چندی خودت را نشان می دادی که: من هستم! راستش از این که نشسته ای به تماشا، ازت دلخورم.

سه: از این که دلخوری ام را با تو در میان می گذارم، ازم دلخور مباش خدا. دلخوری، یکی از قشنگ ترین حس هایی ست که تو با وسواس و با سرانگشتان پروردگاری ات آفریده ای. دلخوری، قهر و کینه و نفرت و دشمنی نیست. حس قشنگی از دوستی ست. که یعنی: داشتیم؟ داشتیم سکوت کنی و جماعتی بر دهانت حرف بنشانند؟ داشتیم بنشینی به تماشا و اجازه بدهی جماعتی به نمایندگی از تو به دیگران بگویند: راه خدا این است! چرا از وجاهتِ خداوندگاری ات دفاع نمی کنی؟

چهار: می بینم ساکت نشسته ای و اجازه می دهی جماعتی، قلم لای انگشتانت بگذارند و دستِ تو را بچرخانند و امضای تو را پایِ زشتکاری هایشان بنشانند؟ ازت دلخورم که خودت را در: آمد و شدِ بهار و زمستان و آب و آتش و باد و خاک و چیزی چون عشق نهان کرده ای. راستش، اینجور که تو خدایی می کنی، اوضاعِ هستی را کمی زیادی شاعرانه کرده ای. این شاعرانگی در بساطی چون کهکشان ها بسیار ستودنی ست. در بساط بشر اما نه. می دانی چرا؟ حتماً می دانی! در بشر استعدادی نهاده ای که می تواند همزمان که برای شاعرانگی هایت کف می زند، به ریشِ همان شاعرانگی هایت بخندد!

پنج: راستش این به تماشا نشینیِ تو و ترازویی که در میان نهاده ای، با فرمول های فهمی که خودت به من عطا کرده ای جور در نمی آید! بشر، هر چه لبخند و ریشخند در چنته دارد بر یک کفه می نشاند، و تو، در کفه ی دیگر، عقوبتش را می نشانی. تا چه شود؟ تا در قهقرایِ آینده ای گنگ، به حساب و کتابش برسی! همینجاست که می گویم: غیبتِ هماره ی تو، به اهالیِ ریشخند، این امنیتِ خاطر را بخشوده که تا می توانند بر کفه یِ سهمِ خویش زباله اندازند. رُک بگویم خدا، این داستانِ مجازاتِ بشرِ خاطی، آنهم در آینده ای گنگ و ناپیدا، یکجور سرِ کار گذاشتنِ بشرِ غارت شده است! از من دلخور نشو. خودت نه مگر این زبانِ عشوه گری را بر من گشوده ای؟

شش: خدایا دوستت دارم. نه به این خاطر که بسیار خوبی. بل به این خاطر که می توانم ازت دلخور باشم. و تو با همه ی بزرگی ات، برای دلخوری هایم زندان و شکنجه نپرداخته ای، و تکفیر و نابودم نمی کنی. قشنگیِ خدا به همین است. که می شود سر به سرش گذارد. می شود در آغوشش گرفت و دم گوشش گفت: تو چه اندازه خوشبختی که دوستی چون من داری! و من، چه دلخورم که خدایی چون تو دارم!

هفت: از این که با تو رفیقم و سر به سرت می گذارم خوشحال نیستم. از این که تو را دارم و می توانم ازت دلخور باشم خوشحالم. من خدای بسته بندی شده را دوست ندارم. می دانم که خودت هم دوست نداری. تو راستی کجایی آنجا که من روزی هزار بار می میرم از فرطِ غصه های جور بجور؟ کجایی آنجا که من تو را صدا می زنم و تو می بینی که من چه در رنجم، اما جوابم را که نمی دهی، شعر تحویلم می دهی؟

هشت: راستش، من خدایِ ساکتِ رگِ گردنی را دوست ندارم. که از رگِ گردن به من نزدیک تر باشد اما همیشه در سکوت! من خدایی را دوست دارم که وقتی از فرطِ تنهایی صدایش می زنم، دمِ گوشم بگوید: محمد، درست باش و از هیچ مهراس. و بگوید: راست بگو و راستی پیشه کن. و بگوید: اینجور که شدی، حالا برخیز و برو جلو که مرا در دلِ درستی ها خواهی دید. من خدایی را دوست ندارم که وقتی من زیر آوارِ زشتکاریِ دیگران لِه می شوم ، شعر تحویلم بدهد که: به شکوفه های بهاری ام بنگر و مرا در شگفتی هایشان ببین!

نه: خدایا اجازه بده سخنم را ترمیم کنم. می دانی که دوستت دارم. به این خاطر که اساساً تماشاگری. و به این خاطر که همیشه در سکوتی. و فریادت را در دلِ شکوفه های بهاری قایم کرده ای. دوستت دارم به این خاطر که در کارِ بشر دخالت نمی کنی و هیچ به ضجه های تنهایی اش اعتنا نمی کنی. دوستت دارم برای همین کناره گیری هایت. تو اگر با هر ضجه و تنهایی، دستِ بشر را می گرفتی، لابد او را از رشد باز می داشتی. بگذار من ازت دلخور باشم. و ترازوی عقوبتت را قبول نداشته باشم. تو اما کار خودت را بکن. با همان ترازوی عقوبتت خوش باش! دوستت دارم به این خاطر که به اسم تو، هزار هزار عاطفه را مچاله می کنند و تو همچنان تماشاگری. دوستت دارم به این خاطر که به اسم تو بر هزار هزار زشتی، نامِ نیک می نهند و تو دلت را به همان ترازوی قشنگت خوش کرده ای. قشنگیِ دوستیِ من و تو، به همین دلخوری های دو جانبه است. نه مگر؟ خدایا دوستت دارم، چون ازت دلخورم!

محمد نوری زاد
هجدهم فروردین نود و هفت – تهران

نیایش های پریشان محمد نوری زاد با صدای محمد نوری زاد

مصاحبه با محمد نوری زاد در باره ی طرح دوفوریتی شفافیتِ اموالِ مسئولین

شرمندگی های محمد نوری زاد(پیام سال نو)

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

165 نظر

  1. در قرآن آمده است که خدای متعال پیامبری را از بین امی ها برانگیخته تا آنها را رشد دهد. معنای این عبارت این است که در نظام خداوندی، بودن امی ها چندان شرفی ندارد و پیامبران برای آن می ایند که امی ها را به انسانهائی آراسته به اخلاق و علم و آگاهی تبدیل کنند.
    نظام جمهوری اسلامی که ادعای پیروی از رسول را دارد بطور آشکارا در تضاد با این مفاهیم بنیادی است و هم و همتش نه تنها کمک به ارتقا انسانی نیست، بلکه بدنبال به قهقرا بردن آنها به جهالت و نادانی خفته در اعماق تاریخ است تا در نهایت تبدیل به همان امی هائی بشوند که قرار بود نجات پیدا کنند!
    مردم ایده آل این نظام فاسد مردمانی فاسد هستند که برای این از خدا بیخبران هورا بکشند و به هر ساز نا میزان آنها برقصند.
    کسانی که امروز از تحریمهای ظالمانه امریکا در امر امداد به سیل زدگان ناله سر میدهند چه زود فراموش میکنند که همین چند ماه پیش سینه خود را جلوی دوربین سیما سپر میکردند که ما این سختی ها و مشقات را خودمان انتخاب کرده ایم! و یا رهبری که با افتخار از رفتن به آغوش تحریمها داد سخن میداد حال که ورق بی عرضگی ویرانگرش در معرض عموم است، بازهم با وقاحت از بد بودن تحریم امریکا میگوید.
    انسان نمیداند شکایت این همه وقاحت را به کجا ببرد؟

     
  2. زمانی که بنی اسرائیل به رهبری جناب موسی از رود نیل گذشتند و به کنعان رسیدند اولین خواسته شان نه دعا و نه ذکر بلکه درخواست آب آشامیدنی بود. موسی برای تامین آب انها فکری نکرده بود ولی چون همه کارها بدستور خدا بود لذا خدای متعال مسئولانه و به سیاق خودش آب آشامیدنی آنها را تامین کرد. وقتی هم که نیاز به حبوبات داشتند بازهم از خزانه خدائی خودش بدادشان رسید. شاید پیام این حکایت در قرآن و تورات این باشد که نیازهای اولیه مردم در هر شرایطی وجود دارد و پیامبر بودن و خدا بودن هم موجب رفع مسئولیت نمیشود.
    امروز ویدیوئی در یو تیوب از بی آبی آبادان بود که در آن 3 روحانی برای آرام کردن معترضین بمیدان آمده بودند وبه آنها میگفتند که 2 هفته صبر کنند تا مشکل بر طرف شود. یکی از آبادانیها به اوگفت در این مدت طهارت خود را چطور انجام دهیم و یا به کودکان خود بجای آب چه بدهیم.
    بی تردید دخالت این 3 روحانی برای حفظ نظام بود چون آنها بخوبی میدانند که بدو خوب این نظام بی هیچ اغماضی بپای روحانیت و روحانیون است و لذا ضروری است که بجای مسئولین دولتی آنها مردم را آرام کنند.
    خدای متعال وقتی با نیاز مردم مواجه شد با دخالت خدائی خود آب را بسرعت فراهم کرد چون میدانست هر نوع استدلال صبر کردن حرف بیهوده ای است. روحانیونی که امروز تمام منافع وشاید زندگی خود را به طناب پوسیده نظام مقدس و حاکمیت گره زده اند آنقدر نمی فهمند که 14 روز نمیشود بی آب آنهم در آبادان بود.

     
  3. موسی
    سلام و درود بدوستم نوریزاد گرامی
    تقدیم به همه کاسبکاران دین فروش (آیت الله ها ، آخوند ها وووو)
    درسی از تاریخ برای حکومت فاسد جمهوری اسلامی ایران
    قسمت اول
    دو قرن سکوت نویسنده : دکتر عبدالحسین زرّین کوب
    آغاز یک فاجعه : سقوط نهاوند در سال بیست و یک هجری چهارده قرن پر حادثه و با شکوه ایران باستان را از هفت قرن قبل از میلاد تا هفت قرن بعد از آن کشیده بود پایان بخشید. این حادثه فقط سقوط دولتی با عظمت نبود سقوط دستگاهی فاسد وتباه بود. زیرا در پایان کار ساسانیان از پریشانی و بی سر انجامی در همه کارها فساد و تباهی راه داشت. جور و استبداد خسروان آسایش و امنیت مردم را عرضه خطر می کرد و کژ خویی و سست رایی موبدان اختلاف دینی را می افزود از یک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می انداخت و از دیگر سوی دین ترسایان در غرب و پیشرفت آ یین بودا در شرق قدرت آ یین زرتشت را می کاست. روحانیان نیز چنان در اوهام و تقالید کهن فرو رفته بودند که جز پروای آتشگاه ها وعوائد فواید آن را نمی داشتند واز عهدۀ دفاع آیین خویش هم برنمی آمدند.
    وحدت دینی درین روزگار تزلزلی تمام یافته بود و از فسادی که که در اخلاق موبدان بود هوشمندان قوم از آیین زرتشت سر خورده بودند و آیین تازه یی می جستند که جنبۀ اخلاقی روحانی آن ا دین زرتشت قوی تر باشد و رسم و آیین طبقاتی کهن را در هم فروریزد. نفوذی که آیین ترسا درین ایام در ایران یافته بود از همین بود.عبث نیست که روزبه بن مرزبان ، یا چنانکه بعدها خوانده شد ، سلمان فارسی آیین ترسا گزید و بز خرسند نیافت. ناچار در پی دینی تازه در شام و حجاز می رفت
    باری از این روی بود که درین ایام زمینۀ افکار از هر جهت برای پذیرفتن دینی تازه آماده بود و دولت نیز که از آغاز عهد ساسانیان با دین توأم گشته بود، دیگر از ضعف و سستی نمی توانست در برابرهیچ حمله یی تاب بیاورد. و بدینگونه ، دستگاه دین و دولت با آن هرج و مرج خون آلود و آن جور و بیداد شگفت انگیز که در پایان عهد ساسانیان وجود داشت ، دیگر چنان از هم گسیخته بود که هیچ امکان دوام و بقاء نداشت .
    دستگاهی پریشان و کاری تباه بود که نیروی همت و ایمان ناچیزترین و کم مایه ترین قومی می توانست آن را از هم بپاشد ویکسره نابود وتباه کند. بوزنطیه – یا چنانکه امروز می گویند : بیزانس- که دشمن چندین سالۀ ایران بود نیز از بس خود در آن روزها گرفتاری داشت نتوانست این فرصت را بغنیمت گیرد وعر که تا آن روزها هرگز خیال حمله به ایران را نیز در سر نمی پرورد جرأت این اقدام را یافت.
    بدین ترتیب ، کاری که دولت بزرگ روم با آیین قدیم ترسایی نتوانست در ایران از پیش ببرد ، دولت خلیفۀ عرب با آیین نو رسیدۀ اسلام از پیش برد و جای خالی را که آیین ترسایی نتوانسته بود پر کند آیین مسلمانی پر کرد. بدینگونه بود که اسلام بر مجوس پیروزی یافت. اما این حادثه هرچند درظاهر خلاف آمد عادت بود در معنی ضرورت داشت و اجتناب ناپذیر می نمود. سالها بود ک خطر سقوط و فنا در کنار مرزها و پشت دروازه های دولت ساسانی می غرّید. مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیان بستوه بودند آیین تازه را نویدی و بشارتی یافتند و از این رو بسا که بپیشواز آن شتافتند. چنانکه در کنار فرات ، یکجا ، گروهی از دهقانان جسر ساختند تا سپاه ابوعبیده بخاک ایران بتازد ، و شهر شوشتر را یکی از بزرگان شهر بخیانت تسلیمعرب کرد و هرمران حاکم آن ، بر این خیانت باسارت رفت. در ولایاتی مانند ری قومس واصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما بجنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی پریشانی بود کس بدفاع از آن علاقه یی و رغبتی نداشت. از جمله آورده اند که مرزبان اصفهان فادوسبان نام مردی بود با غیرت ،چون دید که مردم را بجنگ عرب رغبت نیست و او را تنها می گذارند ، اصفهان را بگذاشت و با سی ت از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا بیزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان در پی او رفتند و بازش آوردند و سر انجام صلح افتاد ؛ بر آنکه جزیه بپردزند وچون فادوسبان باصفهان باز آمد مردم را سرزنش کرد که مرا تنها گذاشتید و بیاری برنخاستید سزای شما همین است که جزیه به عربان بدهید. حتی از سواران بعضی بطیب خاطر مسلمانی را پذیرفتند و بنی تمیم پیستند. چنانکه سیاه اسوار با عده یی از یارانش که همه از بزرگان شاه یزدگرد بودند چون کرّ و فر تازیان بدیدند واز یزدگرد نومید شدند بآ یین مسلمانی گرویدن وحتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند.
    ادامه دارد

     
    • جناب زرینکوب این اراجیف را از کجایش درآورده؟
      چنین مدعیاتی اصلاً و ابداً مستند نیستند، چون متکی بر شواهد مورخین غیر اسلامی از منابع لاتین و یونانی و سریانی و گرجی و حتی ارمنی و قبطی و عربی که وقایع را طور دیگری گزارش کرده اند، نمیباشند. تازیان هیچگونه کرّ و فرّی نداشتند. آنها فقط یک مشت دزدان سرگردنه و مردارخوار و وحشی بودند که بجز قتل و غارت و تجاوز کار دیگری نمیدانستند.

       
    • سلام بر ناظران گرامی
      نکته اساسی در تحقیق و بررسی این است که برای استناد به یک محقق و تحقیقات او باید همه آثار او را دید، خصوصا آثاری که در دوران پختگی از خود بجای گذاشته است،یکی از بخشهای این نقل قول که در صدد حکایت برخورد نهاوند و ریشه های تاریخی معرکه اعراب و ایرانیان ساسانی است این فراز قابل تامل است :

      “چون دید که مردم را بجنگ عرب رغبت نیست و او را تنها می گذارند ، اصفهان را بگذاشت و با سی ت از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا بیزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان در پی او رفتند و بازش آوردند و سر انجام صلح افتاد ؛ بر آنکه جزیه بپردزند وچون فادوسبان باصفهان باز آمد مردم را سرزنش کرد که مرا تنها گذاشتید و بیاری برنخاستید سزای شما همین است که جزیه به عربان بدهید. حتی از سواران بعضی بطیب خاطر مسلمانی را پذیرفتند و بنی تمیم پیستند. چنانکه سیاه اسوار با عده یی از یارانش که همه از بزرگان شاه یزدگرد بودند چون کرّ و فر تازیان بدیدند واز یزدگرد نومید شدند بآ یین مسلمانی گرویدن وحتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند”.
      (پایان نقل قول)

      نیک باید در این جملات تامل کرد که واگویه اندیشه استقبال ایرانیان از آیین اسلام است و اینکه برخلاف تبلیغات دروغ و مضحک گروهی پان ایرانیست متظاهر که مطالعه و استناد دقیقی در تاریخ ندارند،تقابل نظامی بین قوای عرب و قوای مضمحلّ ساسانی بود نه تقابل با مردم و قتل و تجاوز به پسران و دختران و زنان شوهر دار و آتش زدن و تعبیراتی کلیشه ای نظیر اینها.

      ——-
      موکّد همین تحلیل های دقیق این محقق عالیقدر چیزی است که در کتاب بامداد اسلام خود در باب فتح “نهاوند” آورده است،بنگرید:

      “وقتى مسلمين آماده شدند كه آخرين ضربت را بر ايران وارد آورند از راه كوفه به داخل فلات آمدند.سردار ايران فيروزان-و به روايتى مردانشاه-نام داشت و ساز و برگ بسيارفراهم آورده بود با سپاه بسيار.دو لشكر در نزديك نهاوند در جنوب همدان خيمه زدند و يك چند در برابر يكديگر ماندند.اما ايرانيها در شروع جنگ اصرارى نداشتند و هر روز نيز به آنها از هر سوى كمك مى رسيد. مسلمين نگران شدند وبراى آن كه جنگ را آغاز كنند آوازه در افگندند كه خليفه در مدينه مرده است وسپاه عرب جنگ ناكرده بايد بازگردند.وقتى با اين خدعه اعراب آهنگ بازگشت كردند ايرانيها از سنگرها بيرون آمدند تا تازيان را دنبال كنند.اين اقدام سبب شدكه قوم پراكنده شوند و اعراب برگشتند و با آنها درآويختند.جنگى كه روى داد سه روز طول كشيد و از هر دو سوى عده زيادى كشته شد.نعمان در جنگ مقتول شدو حذيفه جنگ را دنبال كرد. ايرانيها شكست خوردند و فرار كردند.اهل نهاوند هم حصارى گشتند اما عاقبت راضى شدند به صلح.در جنگ غنيمت بسيار به چنگ مسلمين افتاد و از آن جمله بود گنج نخارگان از خزائن كسرى.فتح نهاوند-سال 19 و به قولى 21 هجرى-را اعراب فتح الفتوح خواندند زيرا كه بعد از آن ديگرهيچ مقاومت منظم و متحدى در مقابل مسلمين صورت نگرفت.يزدگرد پادشاه برگشته بخت متوارى شد و نوميد و،شهرهاى ايران هم تقريبا بى دفاع يا در دنبال مختصر مقاومتى يك يك به دست مسلمين افتاد.چند سال بعد يزدگرد كه دنبال سرنوشت از شهرى به شهرى مى رفت و همه جا در جستجوى اميدى و پناهى مى گشت در مرو به تحريك مرزبان آنجا در آسيابى كشته شد و شهرهاى ايران اندك اندك به دست اعراب افتاد به جنگ يا به صلح. بدين گونه ايران و بيزانس در اندك مدت در مقابل اسلام تسليم شد.دعوت پيغمبر كه فرمانروايان اين دو كشور آن را بى اهميت گرفته بودند در قلمرو آنها انتشار يافت و وعده او كه گنج كسرى و ملك قيصر را به مسلمين مژده داده بود به انجام رسيد.
      بى هيچ شك سرعت و ثباتى كه با فتوحات مسلمين همراه بود در تاريخ جهان سابقه نداشت.از اين رو بعضى آن را معجزه خدايى خواندند كه همه چيزها به تقدير ومشيت اوست.از نظر مورخ، اسلام بيشك معجزه يى همراه داشت اما اين معجزه آن بود كه درست به موقع خود ظاهر شو نه زودتر و نه ديرتر:در موقعى كه در عربستان بت پرستى و پراكندگى جز آن كه منجر شود به خدا پرستى و يگانگى هيچ راه ديگردر پيش نداشت و در بيرون عربستان هم دنياى ايران و بيزانس چنان از بيداد اقوياو اختلافات كاهنان در فشار بود كه در برابر نيروى اسلام مقاومتش ممكن نمى نمود.
      تامل در جهات و اسباب فتوحات اعراب نيز از نظر مورخ اهميت تمام دارد.محرك عمده اعراب در اقدام به اين مهاجمات در درجه اول بى هيچ ترديدفقر و گرسنگى قوم بود.اين گرسنگى هم كه اخبار و قراين بسيار بر وجود آن گواه است تا حدى به سبب نقصان كشاورزى پيش آمده بود. خاصه كه از يك قرن پيش به سبب ضعف حكومت وضع آبيارى در جنوب جزيره خلل يافته بود و نفوس انسانى كه ناچار از يمن به حجاز مهاجرت كرده بودند در معرض تلف و خطر بودند و مدتهابود كه در جستجوى آب و گياه قبايل عرب را از هر جا به سوى مرزهاى فلسطين و شام و عراق و سواد مى راند.نشر اسلام و مجاهده در راه دين خدا هم محرك ديگر بود مخصوصا كه اين كار اعراب را از فكر ارتداد و اختلافات باز مى داشت و آنها رادر مقابل خطرهايى كه از جنگ ناشى مى شد-متحد و يكدل نگه مى داشت.بعلاوه جنگ مقدس بود و حتى كشته شدن در آن ثواب شهادت داشت و مژده بهشت.البته ضعف و فسادى كه در حكومت بيزانس و ايران پديد آمده بود نيز تاثير عمده يى داشت در آماده كردن قوم براى اين گونه مهاجمات گذشته از اينها فكر غنيمت هم اعراب را دلير مى كرد و كسانى كه در جزيره خويش به سختى و گرسنگى خو كرده بودند براى به دست آوردن غنيمت از مرگ هم-كه خود به هر حال راحت بود روى گردان نبودند..از يك سوى در جزيره تعداد مسلمانان روز به روز مى افزود و داوطلب براى جهاد زياد مى شد و از سوى ديگر اعرابى كه در مجاورت مرزهامرزهاى عراق و شام-بودند و آنجا كارشان راهزنى و غارت بود مسلمانان رابه جنگهاى سرحدى مى كشانيدند….
      (بامداد اسلام،عبدالحسین زرین کوب،ص 14)

       
    • موسی

      سلام و درود بدوستم نوریزاد گرامی
      تقدیم به همه کاسبکاران دین فروش (آیت الله ها ، آخوند ها وووو)
      درسی از تاریخ برای حکومت فاسد جمهوری اسلامی ایران

      “سید مرتضی
      2:09 ب.ظ / آوریل 11, 2018
      سلام بر ناظران گرامی
      نکته اساسی در تحقیق و بررسی این است که برای استناد به یک محقق و تحقیقات او باید همه آثار او را دید، خصوصا آثاری که در دوران پختگی از خود بجای گذاشته است،یکی از بخشهای این نقل قول که در صدد حکایت برخورد نهاوند و ریشه های تاریخی معرکه اعراب و ایرانیان ساسانی است این فراز قابل تامل است :”
      دو قرن سکوت ونویسنده اش دکتر عبدالحسین زریٌن کوب که مورد تأ یید سید مرتضی) هم هست

      چنین نتیجه گیری کرده است:

      قسمت دوم

      هنوز، دویست سال تمام از سقوط حکومت ساسانی نگذشته بود که از حکمت عرب جز نامی نماند . سیستان و خراسان و ماوراءالنهر که سالها دستخوش بیرسمی و بیدادی تازیان بود دین زمان آماده استقلال میشد. امارت و حکومت که مدتها مخصوص عرب بود دیگر همه جا حتی در بغداد ، بیشتر در دست ایرانیان بود . زبان ایرانی که پس از طوفان قادسیه ، « دو قرن سکوت » سنگین را تحمل کرده بود اکنون طلسم خموشی را می شکست و خود را در کام کسانی چون حنظله بوحفض و محمد وصیف برای سرودن جاودانی ترین نغمه های ادبیات جهان آماده می کرد.
      در پایان دوره معتصم با آنکه بابک سردار آذربایجان بدار آویخته شده بود ، با آنکه مازیار امیرزاده طبرستان بقتل آمده بود باز ققنس ایران از زیر خاکستر ها سر بر می آورد.

      یک دورنما

      در طی ای دو قرن بر ایران چه گذشت؟ دورنمایی از تاریخ و حوادث این دو قرن را اکنون می توان ترسیم کرد. نخست طوفانی سهمگین و خروشان بر آمد که دولت ساسانی را زیر و زبر کرد. شهرها تسخیر شد مالها بتاراج رفت. چندی بعد حجاج در عراق و قتیبه در خراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها بیدادیهای سخت براندند. دیری بر نیامد که مغلوبان پیکار عظیمی با فاتحان آغاز نهادند. بو مسلم و مقنع در خراسان و جاویدان و بابک در آ ذربایجان سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان بکوشش بر خواستند زیرا برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمیدیدند. در طی این رستاخیز پهلوان مغلوب قد برافراشت و پشت فاتح مغرور را بخاک رسانید. تفوق ایرانیان بر عربان آشکار گشت حکومت و سیادت عرب رفته رفته چون « رؤیای نیمه تابستان » دود و باد گردید . خاندانهای ایرانی دوباره امتیازات کهن را بصورتی دیگر بدست آوردند و یالامحاله این قدرت و حشمت طاهریان و صفاریان بدست افتاد. وبدینگونه آنچه در آغاز یک طوفان بر باد رفته بود در « پایان یک شب » که در وحشت و سکوت ، دو قرن هول انگیز گذشت ، دوباره تا حدی بسامان و قرار خویش باز آمد.
      پایان
      واین جبر تاریخ نیز سرنوشت همه جباران تاریخ بوده و هست!

       
      • ببینید باکی نیست از اینکه عبارات محقق عالیقدر مرحوم زرین کوب را نقل و نقد کنیم یا به آن تمسّک کنیم چون ایشان نیز مثل هر محقق و صاحب قلمی قابل نقد و بررسی است،بحث من این بود که یک محقق را باید در مجموعه آثار او تعقیب و تنقیب کرد و انظار نهائی او را در همه نوشته های او تعقیب کرد،در واقع حتی تمسک به بخشی از یک کتاب یک محقق نیست راه گشا نیست و روش تحقیق نیست،و نقد یک کتاب و برداشت از آن نیز حتی در گرو نقل بخش هایی از آن کتاب نیست،باید همه یک کتاب را دید و جمع بندی کرد،و بالاتر از آن همه آثار یک محقق را دید و جمع بندی کرد و حتی در نهایت می توان محققی را نقد کرد،سخنان او را بخشی پذیرفت و بخشی را نپذیرفت،پس مقصود بنده از نقل یک عبارت از یک کتاب نوعی تقابل و لج بازی در فضای کارهای سیاسی نیست، سیاست و سیاست ورزی در سطح مسائل جامعه و حکومت راه و رسم خود را دارد اما در بحث از آراء مرحوم زرین کوب بحث بحث سیاست نیست،زرین کوب یک محقق عالیقدر در تاریخ است،مطالعاتی در منابع فارسی و غیر فارسی اعم از عربی و لاتین و زبانهای دیگر داشته و برداشت ها و جمع بندی هایی،و ما اگر می خواهیم زرین کوب را بیابیم باید او را در همه آثارش بیابیم خصوصا آثاری که در اواخر عمر و دوران پختگی تحقیق خویش نوشته است،بی شک کتاب دو قرن سکوت ایشان هم کتاب مهم و نافعی است،نقدهایی به آن شده است و اساسا سکوت دو قرنه ایرانیان مورد نفی و نقد واقع شده است و با شواهد روشن نشان داده شده که بر خلاف گمان ایشان دو قرن پس از درگیری و حمله اعراب به ایران اساسا دو قرن سکوت نبوده است دو قرن فعالیت ها و تبادلات گوناگون اجتماعی فرهنگی سیاسی علمی بین ایرانیان و فرهنگ اسلامی بوده است،و حکومت های عباسی و اموی حکومت کرده اند و نقدهایی به طرز روی کار آمدن آنان و ادامه سلطه آنان بر قلمرو اسلامی وارد بوده است..،بنابر این اصل نظریه دو قرن سکوت مورد خدشه و نقد است.گذشته از اینها این کتاب در اوایل کار تحقیق آن مرحوم نوشته شده است و بعدها کتابهای مهم دیگری ایشان نوشته است که خود آن نوشته در واقع ناقض و ناسخ بسیاری از فکت های موجود در کتاب دو قرن سکوت است،مثل کتابهای مهم “بامداد اسلام” و “کارنامه اسلام” و تاریخ ایران بعد از اسلام” ایشان که کتاب مهمی است،بنابر این عبدالحسین زرین کوب فقط عبارت از کتاب دو قرن سکوت نیست،دهها کتاب نوشته است که باید آنها را دید و نت برداری و مطالعه و جمع بندی کرد.علاوه اینکه خود ایشان در مقدمه های چاپ های بعدی کتاب اذعان به برخی خطاها در انگیزه و برخی خطاها در اسناد یا برداشت نموده است،من این کتابها را در اختیار دارم و دیده ام و هنوز مورد مراجعه بنده است،شما نرو کتاب دو قرن سکوت را باز کن و صفحه آخر آن “یک دورنما” را اینجا بگذار و نتیجه گیری کن،این روش در واقع روش تحقیق و بررسی نیست اینکه شما می کنی یک کار سیاسی در مخالفت با حکومت فعلی ایران است،نشانه آن هم نقل یک پاراگراف بعد گذاشتن این جمله است که “واین جبر تاریخ نیز سرنوشت همه جباران تاریخ بوده و هست!”.
        من به کار سیاسی شما کاری ندارم و بمخالفت شما با حکومت ایران،آنرا اگر بحثی داشته باشم در محل خود بحث می کنم ،رد می کنم،نقد می کنم،قبول می کنم و…آن بحث سیاسی است.
        اما می خواهم بگویم نمی توان از محقق عالیقدر مرحوم عبدالحسین زرین کوب مورخ سوء استفاده سیاسی یا ابزاری کرد،بحث ایشان اصلا بحث سیاسی و حکومت فعلی حاکم بر ایران نیست،بحث تاریخی ورود اسلام به ایران و نحوه فعل یا انفعال ایرانیان در برابر آن و آثار فرهتگی و تاریخی ورود اسلام به ایران و چیزهایی از این قبیل است.البته این محقق نیز معصوم نبوده است و قابل نقد و بررسی است و نمی توان عبارات و استنتاج های او را آیه قرآن یا وحی تلقی کرد،منظور من این بود که عبدالحسین زرین کوب عبارت نیست از آنچه در دو قرن سکوت نوشته است چون هم دو قرن سکوت مورد نقد بر خلاف است ،هم دو قرن سکوت را ایشان در اوایل کار نوشته است و بعد دچار تحولات و بازنگری ها و تجدید نظر شده است که درمقدمه های بعدی این کتاب به آن اشاره کرده است،شما اگر مایلید انظار و آراء نهائی زرین کوب را ببینید به کتابهای که در دوران پختگی نوشته است مراجعه کنید مثل “بامداد اسلام” و “کارنامه اسلام” و “تاریخ ایران بعد از اسلام” که همه در دست است.
        این عبارت هایی نیز که این نوبت نقل کردید تصادفا شاهد بر خلاف مطلوب است! برای اینکه ورود ایرانیان به تعبیر خود ایشان “خاندانهای ایرانی دوباره امتیازات کهن را بصورتی دیگر بدست آوردند” در امر حکومت و اداره جامعه ،هم متفرع بر پذیرش آیین اسلام بوده است،و هم نشانه روشنی بر بطلان نظریه دو قرن سکوت! طی همان دو قرنی که ایشان آنرا توصیف به سکوت کرده است،چون تاریخ نشان می دهد که ایرانیان و اسلام و فرهنگ اسلامی و مسلمانان طی این دو قرن در حال تبادل فرهنگی و خدمات متقابل بوده اند و بر این معنا شواهد فراوانی وجود دارد،در مورد قیام های فرقه ای یا محلی ایرانیان در برابر تعدّیات حاکمان محلّی نیز باید جداگانه بحث و تنقیب کرد و اینگونه قیامهای فردی،فرقه ای و نحله ای یا قیام و اعتراض در برابر تعدیات حاکمان محلی منصوب از ناحیه مرکز خلافت های عباسی و اموی را نمی توان معادل نفی اسلام از سوی مردم ایران دانست،اگر لازم شد در اینمورد از کتابهای مرحوم زرین کوب و دیگر تحقیقات شواهدی نقل خواهد شد.تذکری هم می دهم در انتها به علی کبیری هنوز عزادار،اینکه انسان فرهیخته لازم است تاب و تحمل انظار مخالف را داشته باشد و نسبت به بزرگان علم و ادب بد زبانی نکند،این مرحوم زرین کوب آنموقع که امثال شما نبودید یا یک قل دو قل بازی می کردید با تسلط بر زبانهای فارسی و عربی و لاتین و دیگر زبانها در منابع گوناگون تحقیق کرده اند:
        بــزرگـش نـخـوانـنـد اهـل خــرد , کــه نـام بــزرگـان بــزشــتــی بــرد.

         
    • مشابهت و قرینه سازی سرنگونی ساسانیان با اتکاء به سختگیری و دخالت موبدان در امور مملکتی و غیره، در مقایسه با بدکاریهای حکومت اسلامی حاضر، درست نیست. پیش از همه، جناب زرینکوب باید به این سوآل پاسخ میداد که آیا حملۀ تازیان به این سرزمین توجیه پذیر بود یا خیر؟ این فرضیۀ غیر متکی به مدارک تاریخی و بر این اساس که ظلم و جور حکمرانان ساسانی و موبدان به نهایت درجۀ خود رسیده بود و نیاکان ما در انتظار ناجیانی همچو تازیان بیابانی بودند تا آنها را از شر آن حکمرانان و موبدان سیاهکار نجات دهد، صرفاً صحه گذاشتن زرینکوب به تجاوزهای تازیان به این سرزمین است. بخصوص، انتخاب بخشی از نوشتۀ زرینکوب از جانب این کامنت گذار، میتواند چنین تداعی شود که به علت ظلم و جور حکومت اسلامی حاضر، مردم ایران حاضرند تا آمریکا به عنوان ناجی کشور ما را مورد هجوم قرارداده و مردم را از شر اینها خلاص کند. این طرز شبیه سازی تاریخی بدون آوردن شواهد و مدارک تاریخی مستند، نه تنها نمیتواند مورد وثوق باشد، بلکه طرح آن دربرهۀ کنونی بسیار خطرناک بوده و میتواند مردم را در استقبال از حملۀ نظامی آمریکا به ایران، تشجیع نماید.

      گذشته از مورد بالا، پژوهشهای تاریخی به روشنی نشان میدهند که نیاکان ما به آسانی آئین وارداتی اسلام را نپذیرفتند. هم مورخین اسلامی و هم مورخین غیر اسلامی، بارها به مقاومت و درگیریهای نظامی بین ایرانیان و تازیان طی مدت 200 سال اشاره کرده اند. پس از انتشار کتاب دو قرن سکوت زرینکوب، وی هم در مورد انتخاب عنوان کتاب و هم در اشاره به موارد بدون مدارک تاریخی و صرفاً براساس تعصب دینی، که به پذیرفتن بدون مقاومت اسلام از جانب نیاکان ما اشاره کرده است، مورد انتقادات شدیدی قرار گرفت.

      اما واقعیاتی که زرینکوب آگاهانه یا ناآگاهانه به آنها اشاره نکرده است، یکی جنگهای 25 سالۀ ایران و امپراتوری روم شرقی بود که درنتیجۀ آن جنگها، منابع مالی بسیاری از دو طرف به هدر رفت و ظهور محمّد و تشکیل کنفدارسیون اعراب عربستان به رهبری محمّد بن عبدالله در آن 25 سال از سوی طرفین مورد توجه قرار نگرفت. موضوع دیگر این بود که حکومتی بنام ساسانیان به صورت خاص در این سرزمین وجود نداشت و نامیدن آن حکومت تحت چنین عنوانی یک اشتباه تاریخیست. حکومتی که بنام امپراتوری ساسانی شناخته میشود، در اصل کنفدراسیونی از رهبران ساسانی بنام پارسیگ و پارتی بنام پهلو بود. علت عمدۀ غلبۀ تازیان بر این سرزمین براین اساس بود که سالها قبل از حملۀ تازیان، این کنفدراسیون دچار اختلافات داخلی و درنتیجه کنار کشیدن پهلوها از کنفدراسیون بود. اما نیاکان ما هم بدون مقاومت آئین وارداتی اسلام را نپذیرفتند و بهمین جهت، غلبۀ تازیان بر این سرزمین بعلت درگیریهای متعدد در جایجای آن حدود 23 سال بطول انجامید. حتی پس از آن 23 سال، مجدداً شاهد مقاومت و شورشهای متعدد ایرانیان که در مجموع به 200 سال کشید، هستیم. براین مبنا بود که پژوهشگران به زرینکوب ایراد وارد کردند که چرا بجای “دو قرن مقاومت،” عنوان “دوقرن سکوت” را برگزیده بود و آن هم با اشاره های ناقص و غیر کارشناسی به آن دوران.

      مختصر آنکه، تاریخنویسی به سبک زرینکوب دیگر مورد استقبال مورخین کنونی جهان نیست. بخصوص نتیجه گیریهائی که از تعصب های نژادی یا دینی و قومی سرچشمه گرفته اند.

       
      • موسی
        سلام ودرود نوریزاد عزیز
        کبیری گرامی :
        ” بخشی از نوشتۀ زرینکوب از جانب این کامنت گذار، میتواند چنین تداعی شود که به علت ظلم و جور حکومت اسلامی حاضر، مردم ایران حاضرند تا آمریکا به عنوان ناجی کشور ما را مورد هجوم قرارداده و مردم را از شر اینها خلاص کند. این طرز شبیه سازی تاریخی بدون آوردن شواهد و مدارک تاریخی مستند، نه تنها نمیتواند مورد وثوق باشد، بلکه طرح آن دربرهۀ کنونی بسیار خطرناک بوده و میتواند مردم را در استقبال از حملۀ نظامی آمریکا به ایران، تشجیع نماید.”

        کبیری عزیز نوشته اید میتواند (مردم ؟) را در استقبال از حملۀ نظامی آمریکا به ایران تشجیع نماید؟.
        بنظر من مردم ایران خیلی فهیم تر از آنند که بخاطریک نوشته از حملۀ نظامی آمریکا استقبال کنند!

        در تاریخ 12 فوریه نوشته ام ر اینجا تکرار میکنم:
        “موسی
        3:15 ب.ظ / فوریه 12, 2018
        موسی
        درود نوریزاد گرامی
        ۱۵ فعال سیاسی و مدنی ایرانی خواستار برگزاری همه‌پرسی تحت نظارت سازمان ملل شدند:
        نسرین ستوده، شیرین عبادی، نرگس محمدی، پیام اخوان، جعفر پناهی، محسن سازگارا، محمد سیف‌زاده، حسن شریعتمداری، حشمت‌الله طبرزدی، ابوالفضل قدیانی، محسن کدیور، کاظم کردوانی، محسن مخملباف، محمد ملکی و محمد نوری‌زاد این بیانیه را امضا کرده اند.

        بنظر من تنها راه رسیدن به دموکراسی با در نظرگرفتن واقعیت رژیم سرکوبگر ولایت فقیه در ایران می باشد.”

         
      • موسی
        درود و سلام نوریزاد گرامی
        کبیری گرامی هموطن در وضع وحشتناک کنونی برای ایرانی آزاد از سلطه خارجی!
        حتی حاضرم دست سید مرتضی را بگرمی بفشارم ،اگر ایشان برای خلاصی از وضع کنونی وخواسته های مردم برای آزادی و از مافیای فساد اقتصادی و دگرگونی پایه ای …..آستین بالا زده و پیش قدم شود!
        موفق یروز باشید!

         
  4. سلام و درود به دوستان
    مسعود نیلی در یادداشتی که روز شنبه (۱۸ فروردین/ ۷ آوریل) در وب‌سایت “عصر ایران” منتشر شد نوشت: «سیاست‌های ارزی کشور طی چهار دهه گذشته همواره مبتنی بر ثابت نگاه داشتن نرخ ارز، مستقل از تورم بوده است.»
    دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت افزود این نحوه تعدیل بهای ارز فقط به بی‌ثباتی دامن می‌زند و اثرات آن بسیار متفاوت با شرایطی است که تعدیل به طور هموار صورت می‌گیرد.
    نیلی با اشاره به این که میزان تورم در کشورهای طرف تجارت ایران نزدیک به صفر است می‌نویسد: «وقتی نرخ ارز در خلاف جهت تورم تثبیت می‌شود، بالاترین و موثرترین کمک به تولید‌کنندگان خارجی صورت گرفته و بیشترین صدمه به تولیدکنندگان داخلی وارد می‌شود. تورم نسبی بالاتر، به معنی رشد بیشتر قیمت‌ها در داخل است. در حالی که، با ثابت نگاه داشتن نرخ ارز، قیمت کالای خارجی تقریبا ثابت باقی می‌ماند.»

    http://news.gooya.com/2018/04/post-13662.php/
    —————————
    نیروی گریز از (بانک) مرکز و شتاب فزاینده افزایش نرخ ارز خارجی
    آقای دکتر اقتصاد مشاور ویژه رئیس جمهور روحانی دقلکار خود صریحا میگوید که تورم در کشورهای طرف تجارت با ایران نزدیک به صفر است ولی‌ تورم در ایران ۲۰ درصد است
    اما طبق آمار محافظه کارانه و ماساژ داده شده بانک مرکزی تورم پولی (افزایش نقدینگی – تصویر ضمیمه) از سال ۸۰ تا سال ۹۶ سالیانه متوسط %۲۵ بوده؛ این رقم را در واقع باید نزدیکتر به محدودهٔ بین %۳۰ تا %۵۰ تخمین زد؛
    اینجا اصلا به مغز اقای نیلی نخبهٔ فارغ التحصیل مهندسی‌ سازه شریف و دکترا از دانشگاه منچستر انگلیس خطور نمیکند که توضیح دهد علت تورم ۲۰ در صدی در نظام پولی‌ کشور ما چیست و چرا کشورهای طرف تجارت با ما تورم نزدیک به صفر دارند؛ او ظاهرا فاقد درک رابطهٔ بین تورم پولی‌ لجام گسیخته و به طبع آن کاهش ارزش ریال و افزایش قیمت ارز است. شاید او فکر می‌کند که پدیدهٔ خود ساخته تورم پولی‌ همچون بلیه آسمانی مثل سأعقه یا بلیه زمینی‌ مثل زلزله مسبب دیگری غیر از متولیان و سیاست گذاران شورای پول و اعتبارات بانک مکزی دارد؛
    نخبهٔ شریف گویا درک نمیکند که انگیزه مالی‌ برادران قاچاقچی صرف نظر از بهائ ارز و قیمت دلار همان فرار از زیر بار هزینهای تعرفه‌های گوناگون سازمان کمرکات کشور است که در واقع تشکیلاتیست عمدتا جهت باج و خراج گیری برای تامین کسری هزینه دیوان سالاری انگلی حاکم نه حمایت از تولید، کالای ملی‌، صاحبان صنایع ملی‌ و کارگران و کارمندان و سایر شاغلین.
    اخیرا رئیس سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده بود که دستگا‌ها و نهاد‌های دولتی خصوصا وزارت خانه‌های صنعت، معدن، و تجارت و اقتصاد در قاچاق قانونی نقش مخربتری نسبت به قاچاق غیر قانونی در اقتصاد کشور دارند.
    نهاد‌های گوناگون دولتی با بودجه ارزی و در راس انها وزارت صنایع، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد خود بخش عمدهٔ واردات کشور را با دسترسی‌ به ارز مبادله ی به عهده دارند و از مابه تفاوت این نرخ با نرخ آزاد سود کلان برای سیاستگزاران، دست اندر کاران و مدیران این تجارت دغل کارانه یا غارت دولتی میبرند؛
    نخبهٔ شریف، علت اصلی‌ لجام گسیختگی بهائ ارز لجام گسیختگی افزایش نقدینگی – تولید تورم پولی‌- یا تولید بدهی، و لاجرم تولید و انباشت بدهی کلان نهاد دولت (بین ۷۰۰ تا هزار تریلیون – هزار میلیارد- تومن تخمین زده می‌شه) و هزاران شرکت خوصولتی وابسته به آن بر آمده در طی‌ سالیان؛ یعنی‌ ساختاری انبوه، معیوب، ناتوان، ناکار آمد، متضرر، فاسد، رانت خوار و انگلی متکی‌ به ۸۱۳ هزار میلیارد تومن بودجه ملی (۵۶% نقدینگی کل کشور) ‌، میباشد نه برادران قاچاق چی‌؛
    نخبهٔ شریف، دلار ۶ هزار تومنی که سهل است دلار ۶۰ هزار تومنی نیز موجب تقویت و افزایش تولید کالای ملی‌ و صادرات نخواهد شد؛ علت و یا منابع واردات بی‌ رویه کالا‌های مصرفی چه بشکل قانونی و یا شبه قانونی و چه بشکل قاچاق توسط نهاد ها، اشخاص حقیقی‌ و حقوقی و یا باند‌های قاچاق همگی از عایدی دلارهای نفتی‌ ناشی‌ از سیاست خام فروشی و سیاست ارزی چند نرخی تغذیه میشوند و البته به میزان وابستگی و نزدیکی‌ به حلقهٔ ثروت و قدرت حاکم و بهره گیری از اختلاف قیمت با نرخ آزاد در سوداگری آزمندانه خود منتفع میگردند؛
    با اعمال راهبرد ارادی کاهش حداقلی در آمد حاصل از خام فروشی نفت و گاز و سایر مواد معدنی و برداشتن ارادی موانع کمرکات به معنی‌ کاهش حداقلی تعرفه‌های کالا‌های وارداتی هم انگیزهٔ مالی‌ و اقتصادی برای تولید ملی‌ و صادرات کالای ساخته شدهٔ افزایش پیدا می‌کند و هم محرک و انگیزهٔ مالی‌ و اقتصادی قاچاق کالا شدیدا کاهش پیدا می‌کند؛
    اما این جانب این قدر‌ها خام نیستم که تصور کنم چنین همت و پشت کار و لیاقت و شایستگی در میراث داران غایر خان و ترکان خاتون که امروزه در بزرگترین و قدیمیترین دیوان سالاری جهان در هزاران شرکتهای خوصولتی انگلی وابسته به بند ناف شیر و انگبین و دلارهای نفت خوزستان خشک و تفتیده غرق توفان شن در باغات آبدار دامنهٔ شمیرانت زیر چتر آلاچیق کنار استخر لم داده یا توی سونا ولو شده غیر از چاپلوسی و دلالی سیاسی و پولی‌ و ارزی، زمین خواری، رشوه خواری و رانت خواری و سؤ مدیریت و فساد از استعداد و قابلیت و کفایت کار افرینی، تولید، نوآوری، برنامه ریزی ، مدیریت و هدایت صنعتی، بازرگانی، تجاری و بازریابی بین المللی و فروش کالا از کوچکترین دانش و تجربه و تبحری در این زمینه ها بر خوردار باشند باشد؛
    جای بسی‌ تأسف اگر نه جای تعجب نیست که امروز علارغم همه سرمایه گذاری‌های هنگفت میلیارد دلاری در ابعاد گوناگون سیاسی ، امنیتی، نظامی، جانی، مالی‌، گردشگری، و زیارتی نظام اسلامی در حمایت از کشورهای عراق و سوریه حتا در بازارهای عراق و شام نیز کالا و تاجر ترک اشغالگر بر کالا و تاجر ایرانی دوستدار شیعه به دلایل گوناگون تجاری ارجحیت دارد؛
    نقد افاضات ظریف و عمیق مشاور آش بز باش و آبگوشت رئیس جمهور بی‌ کلید خارج از حوصله این نقد است
    سپاس

     
  5. سلام
    من که با موسیقی خارجی میونه ای ندارم و بیشتر موسیقی اصیل ایرونی رو می پسندم،کسی این فایل رو که ظاهرا یک موسیقی افریقائی است از طریق تلگرام برایم فرستاد، لحن و ریتم قشنگی داره هرچند معلوم نیست به کدوم زبون افریقائیه ،اینو با دوستان خصوصا دوست سابقا انقلابی ام محمد نوریزاد که خیلی فتوا به گوش دادن بموسیقی میدن باشتراک می گذارم،کسی می دونه این خواننده به چه زبانی میخونه و چی میگه؟

     
    • والله این که اصلا چیزی نمی گه ما چه جوری متوجه شیم چی گفته؟

       
      • از مدیریت جناب نوریزاد بر کامنت ها بپرسید،احتمالا اینروزها وقت ایشان بیشتر صرف نیایش های عجیب و غریب و منحصر بفرد و کل کل های خاص با خدا،نقاشی و صادر کردن فتواهای مختلف از جایگاه آیت اللهی میشه! از این جهت فرصت کافی برای رسیدگی به کامنت ها ندارند.

        ———

        درود دوست گرامی
        من همه ی این کارها را در کنار رسیدگی به کامنت ها انجام می دهم. تنها و تنهایم. گاه نکته ای ناجور و نابجا از چشمم دور می ماند. به تنهایی ام ببخشایید. اطمینان دارم اگر تنها و تنها کارم رسیدگی به کامنت های این سایت بود و نوشتن برای شما، حتما مراقبت بیشتری می کردم. پوزش مرا بپذیرید.
        با احترام

        .

         
        • سلام و درود
          الان،عصر آدینه این اعتذار شما را رویت کردم،دوستتان دارم علیرغم اختلافات بنیادین،گمان من این بود که امکان ارسال فایل صوتی تصویری نیز هست،از این جهت دو بار اقدام به ارسال کردم که نشد،بعد ملتفت شدم که اینجا فقط امکان ارسال عکس هست.بهرحال بعد بکمک فرزندم که متخصص رایانه است به لینک اصلی این موسیقی که از خانم خواننده ای تانزانیائی بنام “فاطمه بنت البرکه” است دست یافتم،لینک را تقدیم می کنم،ریتمش خیلی قشنگه هرچند چیزی ازش نمی فهمم!تقدیم بشما
          با تشکر
          https://www.youtube.com/watch?v=xCk3v-3vaPY

           
  6. درود
    پول که اغلب کثیف و هرزه در ادبیات بدان اشاره شده یک وسیله ارزشی است و بسته به کارآیی و اینکه چه افرادی و برای چه از پول استفاده می کنند تغییر می کند.می تواند برای خرید ویلایی و یا حقوق کارگرانی و یا دوا و درمان …. مصرف شود. پس این افرادند که تعیین کننده نقش پول اند. اینکه ارزش پولی ایران پایین آمده و بی ارزش شده نمایانگر بی ارزشی روابط انسانی در جامعه مصرفی کنونی ایران است.
    روابط یک جامعه از یک سر بر مبنای قانون بشر واز سوی دیگر بر اساس اقتصاد تولیدی کشوری است.و افسار همه نیز در دست سیاست است که ما دزدی و غارتهای بزرگ راشاهدیم هیچ دشمنی بدتر از آخوند بر ایران برای ایران نبوده و عمل نکرده است. اما این آخوندان نیز از مریخ نیامده اند.
    ازماست که بر ماست

     
  7. یک نفر هست که روس‌ها در هر زمینه‌ای یک تکه کاغذ دست او می‌‌دهند و او موظف است همان نکات را بیاد بگوید. در عوض وی خود را رهبر مسلمین جهان می‌‌داند و انتظار دارد روس‌ها در مجامع بین المللی در راستای منافع خود کسی‌ دیگر را ،رهبر مسلمین جهان ندانند تا ایشان خیلی‌ خوششان بیاید.

     
  8. این دومی: تعرض به امنیت و حریم مردم در پیام‌رسان‌های داخلی “حرام شرعی” است.
    مش قاسم:اولا، جون عمه ات. انگار ما تازه به هم رسیدیم! دوما، توی این مملکت حرام شرعی یه شبه میشه حلال شرعی. سوما، تو که همین پریروز راست راست تو چش ملت نگاه کردی و یه مشت دروغ آبدار به شیکم شون بستی امروز میخواهی این حرفتو باور کنیم؟ چهارما، قسم حضرت عباس تو باور کنیم یا دمب خروس رو؟ پنجما، همه مگه قرار نبود توی این مملکت آزاد باشن حتی کمونیستا؟ اون به کجا رسید؟ ششما، چرا دماغت اینقده درازه؟ هفتما……….هشتما،…….. دیگه حوصلهم سر رفت. ای ///، این دام بر مرغ دگر نه. انگار مصرف////////////////// حاج قاسم از کرمان حسابی رفته بالا، ////////////////

    این روزینامه های منقلابی استمرار طلب هم دوباره از حول حلیم افتادن تو دیگ. اینا اینقده خ…(سه نقطه از مش قاسم)ن که اگه هزار بر هم از یه سولاخ گزیده بشن باز هم برمیگردن به همون سولاخ. عقل که نباشه …(سه نقطه از مش قاسم) در عذابه.

     
  9. یاران جان درود

    والا بلا هیچ چیز عجیبی تو دلار شیش هزار تومن وده هزار تومنی نیس

    به هیچ آنالیز و بررسی هم نیاز نداره .یک امت صغیر وناتوان فکری وجسمی

    شخص شخیصی را به ولایت مطلق خود پیدا کردن و ایشان نیز سخت دلباخته

    حماس و بزن بزن وغیره هستش دیروز پریروز هم فرمودند”وظیفه ماس که جانی ومالی و

    خیلی چیزای دیگه همه چیزمونو تو راه حماس و وو بدیم” خوب اولیشم رفاه مردم وکارگراس

    (در متل ها آمده است با دلار حد اقل دستمزد کارگرای سوریه ولبنان ووووو سه چهار

    برابر همین الان ماس)” خوب مگه بشه ده برابرما چی میشه ؟والا بالله هیچی چون

    ما صغیر بی علقیم حالیمونم نیس.بچه چه میدونه کم وزیاد چیه ! اصلن کی گفته

    دونستن این چیزا برا بچه خوبه؟فردام ممکنده بگن ارباب پوتین با ارباب چین دستور

    دادن چن سالی کره خر شمالی استراحت کنه و فشارا از روش برداشته بشه ما

    بریم پای کار علف خوردن آدما و مردن بچه ها از گشنگی و بی شیر خشگی مث

    چن سال قبل اونا .

     
  10. عباس واحدیان شاهرودی

    شما را بخدا بر سر حکومت نق نزدید که ما مستحق این فلاکت ایم

    امروز که به مدد دولت در آفتاب و دولت در سایه و کل نظام مقدس با همه مهره های کارآمدش دلار از مرز ۶۰۰۰ تومان گذشت و یک« سکه طلای خزان زده استبداد» بوسه بر ۲/۰۰۰/۰۰۰ تومان زد ، داد و هوار ملت نجیب از هر سو بهوا برخاست که این چه وضعی است ؟ ….این چه دولتی و چه حکومتی است ؟ این چه مملکت بی صاحبی است و ….؟

    چند وقت است که میخواهم کمی فراتر از مماشات آئینه ای از حقیقت روبروی قامت خمیده این ملت بگذارم( که خود نیز از شمایم ) اما هر بار بخود گفتم درین وانفسای بدبختی چرا دردی به دردها بیفزایم؟
    اما بالاخره باید از یکجایی کورسویی به حقیقت باز نمود تا شاید ازین خواب پر نکبت و طلسم شوم رها شویم !
    ما سالهاست که اسیر رنج و فقر و فساد و هزار فلاکت شدیم و تنها همت و تلاشی که برای رفع آنها از خود بخرج دادیم به نق زدن در جمع کاملا امن خانوادگی و یا نهایتا در تاکسی و اتوبوس و بقالی سرکوچه بوده است !
    البته قیام سراسری دیماه که همه را مبهوت نمود استثنایی است که در کارنامه عزم ملی خود داریم !
    حال قصد دارم تا تفاوت بین خود و سایر ملل جهان را در آئینه ی حقیقت یاب منعکس کنم تا بفهمیم چرا همیشه اسیر استبداد و تباهی هستیم !

    برای مقایسه قصد ندارم ملت خود را با ملل اروپایی بسنجم ! خیر …اتفاقا سراغ پایین تر از خود میرویم . در کشور بسیار کوچک در شاخ آفریقا سراغ تونس میرویم !
    کشوری که از حیث مسائل اقتصادی نسبتا شبیه ماست و آغازگر بهار عربی بود.
    قیامی که همچون طوفانی سهمگین در طی چند ماه کشورهای آفریقایی و خاورمیانه را در بر گرفت و بساط ظلم و ستم چند حکومت برچیده شد.
    اما بطور حتم خیلی ها نمی دانند این بهار چگونه آغاز شد؟
    یک جوان دستفروش فقیر بساطش توسط کارکنان شهرداری پایتخت مصادره میشود. سپس او مقابل ساختمان شهرداری تونس خود را به آتش کشید و چون خبر آن صحنه دردناک بین مردم تونس منتشر شد ، خون شان بجوش آمد و قیامی را براه انداختند که در کمتر از چند ماه نه فقط سبب سقوط « بن علی » رییس جمهور کشور تونس گشت بلکه زنجیروار از الجزایر تا مصر و لیبی و بحرین و سوریه و اردن را در برگرفت و نهایتا منجر به سقوط حکومت قذافی و حسنی مبارک و جنگ داخلی سوریه شد!!!!!

    بله ، ریخته شدن خون یک دستفروش بیچاره اینچنین برکت یافت ، چون برای مردم آن کشور خون هموطن شان ارزش و قدلست داشت !!
    اما در ایران :
    حداقل در طی همین یکسال گذشته بیش از ۲۰ مورد خودسوزی مردمی دردمند را داشتیم که چون از فقر و ظلم به تنگ آمده بودند در ملاء عام وجودشان را به آتش کشیدند تا شاید پس از مرگ کسی به خونخواهی آنان برخیزد!!!
    دهها مورد از خودکشی از روی پلهای عابر و از بلندی پرت شدن جوانان ، دختران ، مردان متاهل که روی برگشت بخانه را نداشتند بصورت فیلم و کلیپ در همین چند ماهه اخیر تماشا کردیم و نهایت تاثیر آنان کمتر از دو دقیقه بود و هیچ اتفاقی نیفتاد!!!
    چون برای ما دیگران چندان مهم نیستند ، سر خود و خانواده بسلامت !

    در ایران حوادثی بمراتب بدتر و دردآورتر از خودسوزی بوعزیزی ( جوان تونسی ) داشتیم و داریم که انگار نه انگار اتفاق افتادند. از سیلی خوردن آن مادر سبزی فروش شمالی تا کتک زدن آن جوانان بیچاره بساطی در تهران در روز روشن و از فحش های بسیار رکیک آن مامور سد معبر قمی که در خودرو نثار آن جوان آواره افغان میکرد ، گوشه های کوچکی از ظلم فقط یک دستگاه حکومتی مثل شهرداریها بود .
    در حالیکه اتفاقات تکان دهنده درین سالها جای دیگر رخ میدادند ! جنایات فجیعی که در درون بازداشتگاههای اطلاعاتی و امنیتی بروز می کردند !!!!

    بطور حتم ارزشمندترین افراد هر ملتی « آزادگان اندیشمند » آنها هستند. کسانیکه همیشه در وقت خواب آلودگی ملتها ناقوس بیداری نواختند . آزادمردان و زنانی که نه فقط چشم طمع به عطاهای حکومتی نداشتند بلکه در طی سالیان مبارزه خود از جان و مال و آسایش خود و عزیزانشان گذشتند تا مبادا حکام طاغوت صفت احساس آرامش کنند و یا عمر حکومتهای آنان ابدی شود.
    از ابتدای انقلاب گروه اندکی ازین آزادگان فرهیخته با شناخت ذات حکومت استبدادی ولایت فقیه به روشنگری پرداختند. بسیاری از آنان در خواب سنگین و غفلت زای ما زیر شکنجه ها جان دادند ، سرهای شان بالای دار رفت ، شنیع ترین فحاشی های بازجوها و مامورین بازداشتگاهها را تحمل کردند ، ناموس شان را زندانی کردند تا با اجرای بدترین شکنجه های روانی خوی مبارزه طلبی آنان را درهم شکنند ، در زندانهای کثیف و پر ازدحام و یا در گوشه سلول های انفرادی جوانی و سلامت خود را فدای آرمانهای دینی و ملی نمودند ….اما برای چی ؟؟؟
    آیا آنان بفکر سهم از سفره انقلاب بعدی بودند؟

    برای هر حکومتی کم هزینه ترین راه ساکت کردن یک مبارز و اندیشمند جیره خوار نمودن آنانست ! بهمین خاطر همیشه در بدو بازداشتها ،اصل در بازجویی بکارگیری سیاست هویجی است نه چماقی !!!!
    بنا بر حد و اندازه طرف به او پیشنهاد پول ، مسکن ، حقوق ثابت و اینجور چیزها داده شده تا با هزینه ای مناسب و اندک از یک مخالف یک جیره خوار در آورند!
    بعضی ها درین مرحله و برخی در مراحل شکنجه های جسمی و روحی تن به مدارا میدهند.
    اما آنانی که هرگز برسر منافع مردمی و ملی و عهدشان با خدا معامله نمی کنند بخوبی میدانند که در بازداشتگاههای اطلاعاتی و یا حتی بیرون از زندان هر لحظه ممکن است لحظه آخر عمرشان باشد . یکسو ناز و نعمت و آسایش است و
    سوی دیگر شکنجه ، درد ، زندان و تنهایی و اعدام !!!

    در حالیکه بسیاری از مردم در محیط کارشان جهت رشد و ارتقا و بدست آوردن یک لقمه راحت تر و بیشتر حاضرند زیرپای رقیب را خالی کنند ، برای تخریب آنان پشت سرشان دسیسه جور کرده و خود را کاملا توجیه می کنند ، این گروه از آزادگان در زیر بدترین شکنجه ها و‌محرومیتها حاضر نمی شوند تن بفروش خود و آرمانهای مردم دهند !!!
    آیا آنان معنی آسایش و راحتی را نمی فهمند؟
    وجود امثال محمد نوری زادها ، رضا ملکی ها ، خواستارها ، نرگس محمدی ها و گلرخ ایرایی ها و سایر فعالان مبارز که فقط روشنگری می کنند و فرا از وابستگی به این و آن می کوشند تا از حق مردم دفاع کنند ،قیمت ندارد… اما ما چقدر قدرشان را دانستیم ؟؟

    اینها را گفتم تا بدانید یک فعال سیاسی و مدنی آزاده ( نه از آن جماعت ریاکاری که نان به نرخ روز میخورند !!) وجودش چه ارزشی برای آزادی یک ملت دارد.
    حال بخود بنگریم . درین چهل سال در برابر اعدام و کشتار و شکنجه این دردانه های وطن چه کردیم ؟
    آنانی را که از جان و اندیشه خود فانوس راهی برای ما و فرزندان ما ساختندچگونه حمایت نمودیم ؟

    یک دستفروش خودش را سوزاند چندبن ملت عرب بپا خاستند و اینجا هر روز اندیشمندان و مبارزان آزادیخواه وطن در زندانها در آتش کینه استبداد میسوزند و آب از آب تکان نمی خورد !!!
    ما ملت نق و غرولند هستیم . مردم نق نقویی که در پستوها اگر کمی صدایمان از گرانی دلار بالا میرود آنهم بخاطر ترس از کم شدن اموال مان است .
    برای گران شدن تخم مرغ حاضریم به خیابانها ریخته و سینه سپر کنیم اما برای زندانی شدن ، اعتصاب غذا نمودن و کشته شدن هزاران هزار زن و مرد شجاعی که بخاطر ما از آسایش و جان شان گذشتند حتی به اندازه همان تخم مرغ ارزش قائل نیستیم !!!!

    حکومت ولایی ما را بهتر از خودمان می شناسد . ما که سر گاو را رها کردیم و به دم آن چسبیدیم شاید لایق همین حکومتیم !!!
    پس بیاییم حداقل اینبار قبل از نق زدن برای گران شدن طلا و دلار و کالاها ، جلوی آیینه بایستیم و از خود بپرسیم :

    « من برای مبارزه با این ظلم گسترده ، برای رهایی وطنم ، برای آینده خود و فرزندانم چه کردم ؟ وظیفه من در قبال آزادی چیست ؟ من چگونه از فعالان آزاده وطنم حمایت کردم و آیا این حکومت و استبدادش لایق من هست یا خیر ؟؟؟!»

    باید سر خودمان غر بزنیم . باور کنید شاید هرکدام از ما جای رهبران فعلی بودیم و با چنین ملت بی خیالی مواجه می گشتیم غارتگرتر از آنان، ایران را چپاول و ویران می کردیم ! از ماست که برماست !

    از پروردگار توانا برای خود و شما طلب درک حق و حقیقت و شجاعت در دفاع از آن آرمانها را می طلبم .

    20 / فروردین /۹۷

     
    • بادرود به جناب نوری زاد
      سخنان به حق این ناظر گرامی را یک بار دیگر مرور کنید اگر ذره ای دروغ و ریا در آن مشاهده کردید به ما هم بفرمائید .
      جناب نوری زاد عزیز مگر نه این است که طی این سالها که حضرت عالی از این رژیم سراپا جهل و جنون بریده اید و در آغاز سخن فرمودید ما آدم کشتیم ! حلاج وار در مقابل مردم سر خویش را به پای جلادان نهادید که هان ای نامردان و ای ستم پیشه گان اینک من ! محمد نوری زاد از شما برائت میجویم!و حاضرم سر خویش را حلاج وار پرچمی افراشته برای عبرت این مردم خاموش ولی در پنهان جوشان و غران و.خود حق پندار! نمایم . تا شاید به خود آیند و بفهمند که سراسر این تدین نمایی و اسلام خواهی فریب و خدعه ای برای تحمیق و دست در جیب این مردم نیست ! ولی مردم خاموش ماندند . پس به ناچار به جانب اینترنت و از سوی دیگر به قدم زدن مقابل سفارت آمریکا و وزارت اطلاعات و بیت رهبری و و و پرداختید تا شاید فریاد رسی ! کسی ! جمعی ! به خروش آیند . ولی افسوس این امت خاموش سرمست جرعه های ولایی و حوزوی با ساقی گری آخوند جماعت و ترس از بگیر و ببند
      ! بودند و فقط نگاه میکردند که این مرد این حلاج ! دیوانه شده ! چه میگوید ؟ ولی در این میان اینترنت فریاد رسی بود که فریاد شما را به گوش دردمندان و عصیان گران هرچند خاموش رساند و مصونیت هرچند شکننده ای به آن عزیز اعطا کرد و اندک اندک این مردم دارند یاد میگیرند که نه ! این خرقه پوشان که مدعی هستند ، نه این است که میگویند به اعمالشان باید نگریست به نتیجه کارهایشان باید نگریست . و این جا بود که سروکله شیوخ قم نشین که مدعی هستند جیره بگیر نیستند و از سر خیر خواهی و.ارشاد به سخن سرایی افتادند و مدعی هم هستند که این حکومت عین خواست مردم و مطلوب هست و حتما شما دروغ میگویید و یا بنا به گفته شیخ قم نشین ! بشکه ای بر فرق مبارکتان خورده که دارید پرت وپلا میگویید . و شیخ مصلح نیز ظاهرا از آن بشکه های کذایی نوش جان نموده ! و این داستان همچنان ادامه دارد . تا ؟

       
  11. پشت پرده افزایش قیمت ارز و فشار اقتصادی به دولت

    تمام شواهد نشان میدهد که ماجرای “ارز” یک اقدام کاملا سیاسی برای زمین گیر کردن دولت است و ارگانی که همان اندازه که در ماجرای دستگیر محیط زیستی ها و قتل سیدامامی آلوده است در ماجرای ارز هم آلوده است. بازپس گیری شرکت های خصولتی شده در دو دهه اخیر از نهادهای وابسته نظامی رویداد کوچکی نیست که مقاومتی در پی نداشته باشد. همچنان که گرفتن مچ دست آن 6 باصطلاح تعاونی که 25 درصد پول مملکت در اختیارشان است و روحانی هنگام تسلیم بودجه به مجلس آن را فاش کرد بی مقاومت نیست. آنها در مشهد خیز کودتائی را با ترتیب دادن تظاهرات مدیریت شده علیه روحانی و گرانی شروع کردند اما تبدیل آن تظاهرات با شعار مرگ بر روحانی، به تظاهرات در نزدیک به 90 شهر ایران با شعار “ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم” و بالاخره “مرگ بر دیگران” که با رمز “شعارهای ساختار شکن” به آن اشاره می کنند به هدف نرسید. تیر کمانه کرد به کانون قدرت وثروت و سران مافیای 6 تعاونی که گفته می شود به مشهد کوچ کرده اند. اگر دولت کوتاهی کند و به ریشه های ماجرای هفته های اخیر “ارز” نپرداخته و واقعیات را به مردم نگوید و نام آن 6 تعاونی و سهامداران آن را اعلام نکند زیر چرخ دنده های حوادثی که پیاپی آفریده می شوند فلج خواهد شد. “مال است، نه جان است که آسان بشود داد!” برای از دست ندادن مالی که با حضور در عالی ترین سطوح قدرت بدست آورده اند دست به هر کاری خواهند زد و یگانه پادزهر مقاومت های آنها افشای واقعیات و گفتن حقایق به مردم است. نه در رمز و راز و اشاره، بلکه با صراحت و نام بردن از افراد و عقبه های آنها. روز گذشته اعلام کردند که 755 حساب دلالان ارز با 20 هزارمیلیارد تومان گردش مالی مسدود شد. این پولها از کجا در این حساب ها جمع شده است؟
    به ما اطلاع داده اند که صاحبان اصلی این حساب ها، موسسات مالی، بانکها و بویژه موسساتی مانند “کوثر” هستند. این تنها گوشه ای از واقعیاتی است که اگر غفلت شود می رود تا به حوادث بزرگ در ایران بیانجامد!!
    شصت درصد پول در گردش کشور نه در اختیار دولت است ونه بخش خصوصی ومردم ! بلکه به قول روحانی تحت سلطه خصولتی ها( سپاه. بنیاد مستضعفان. بنیاد تعاون .بنیاد برکت. بنیاد مسکن انقلاب . ستاد اجرایی احکام امام ره .بنیاد علوی .بنیاد کرامت. آستان قدس و…) قرار دارد!
    این بخش فربه از رانت ومعاف از نظارت مالیات وحسابرسی و پرداخت عوارض صادرات واردات هر لحظه تصمیم بگیرد بخش خصوصی یا دولتی را زمین گیر کند بدون زحمت باورود به یک حوزه اقتصادی مثل ارز یا طلا یا مسکن وملک یا مواد غذایی ودارویی وخدمات و… کار را یکسره خواهد کرد واین همان دولت سایه وخطربالقوه ای است که اقتصاد ایران را فلج و دولت ها را بی خاصیت و بلااثر نموده است !
    دکتررنانی .اقتصاددان واستاد دانشگاه اصفهان‏

     
    • سلام بر دوست گرامی
      در حال حاضر در این ۴۰ سال بزرگترین خطر اقتصاد و استقلال و آزادی ملت ایران حکومت دینی بر آمده از شعار و غیر ملی ایران است و بس.دیروز دیدم آقای نیلی مشاور اقتصادی رییس دولت اسلامی هم افاضه فرمودند که تاکنون دلار قیمتش ساختگی بوده و اکنون دولت خوب کاری کرده که به قیمت واقعی آن را می رساند! و بعد مشتی مزخرفات به هم بافته که این قضیه به نفع تولید داخلی و در راستای تحقق شعار حمایت از کالای داخلی است و….در جواب اینگونه ابلهان که کرسیهای دانشگاهی را هم با وجود منحوس خود اشغال و ضایع کرده اند باید گفت همینک مواد اولیه مثل بورس لندن لحظه ای بالا و پایین می رود و قیمت آن اعلام می گردد و بسیاری از فروشندگان حاضر به فروش نیستند و یک مشکل بزرگ غیر از سایر مشکلات موجود به کمر تولید کننده بدبخت تحمیل شد.امثال آقای نیلی باید از رانت خواری و پشت میز نشینی فاصله گرفته یکی دو روز همدم تولیدکنندگان داخلی باشند تا از پرت و پلا گویی خجالت بکشند.
      موفق باشید

       
  12. تمام این کلکها زیر سر خود دولته
    راست میگن بیان حقوق کارگرها وکارمندان رو هم ماهیانه با دلار بدن
    اینها می خوان با تفاوت نرخ دلار وریال ازکارگران وکارمندان مجانی وبرده وار کار بکشند ونقشه است که تا اون دوریالی جیبتو خالی کنند
    قبل از عید توو بهمن ماه دلار ۳۵۰۰ بود گفتند بین ده تا بیست درصد به حقوق کارمندان دولت اضافه میشه
    حالا حساب کنید با این قیمت دلار فعلی به حقوق پرسنل دولت اضافه شده یا کم شده؟
    خب این معلومه دیگه ته وتوهه خزینه رو اختلاس کردن خوردن وبردن حالا خزینه ته کشیده ازجیب مردم می خوان با افزایش نرخ دلار دربیارن
    اینها چهل ساله این کارشونه وخبره شدن دیگه

     
  13. درود بر شما
    دکتر خیلی حرف برای گفتن داشتم شبی که هتل خونتتان زسیدم
    ولی نشد حرف بزنم
    یعنی در اون حالت که از دیگر دوستان هیچ شناختی نداشتم سکوت را جایزتر دیدم
    درعین حال مشتاق دیدارتان هستم

    کودکی بنام انقلاب

    کودکی در سال 57 بدنیا آمد بنام انقلاب
    مردم ایران بسیار خوشحال بودند و عکسها گرفتند شیرینی دادندو گل افشانی کردند
    این کودک دوساله بود که با همسایه دیوار به دیوار دعوا کرد و هشت سال طول کشید به سن 10 سالگی رسید ودر سال 67 که هنوز کودک بود 30 هزار جوان مرد و زن ایرانی را کشت ابرقدرتها بسیار خوشحال بودند که چنین کودکی پا به عرصه گذاشته است و کارش دعوا و الواطی است
    آنها به تمام دنیا این جوان را نشان میدادند و ترس در دل محل که همان کره زمین باشد می انداختند و از سر خیرخواهی سلاح هایشان را میفروختند
    این کودک اکنون در سن 40 سالگیست و چنان قداره بند و الواتی شده که خودش هم باورش شده قلدر است اما سلاح هایی که باید فروخته میشد شد و دیگر نیازی به چنین لات چاقوکش لوده ندارند ولی این جوان که مغزی نداشته و ندارد این بالغ فاقد شعور که پاهایش ملت است دستانش نیروی مردمی انتظامی . دهانش سپاه . معده اش روحانیت . خونش نفت . موهای زائد شرمگاهیش اختلاس گران . آلت تناسلییش اصلاح طلبان . مقعدش اصولگرایان . چشمانش بسیج . گوشهایش اطلاعات . مدفوعش مراجع تقلید . و بادی که پرصدا خارج میشود امامان جمعه هستند در حال مرگ قرار گرفته و تمام محل از سرطان وی خبر دارند جز خودش
    سال 97 تمام محل خاکسپاری این لوده الواط را جشن خواهند گرفت
    ولی درسی به ملت ایران و جهان داد که یادشان باشد زمان ازدواج باید آزمایش و تستهای گوناگون را رفت سونوگرافی و متخصص را در جریان گذاشت که دیگر چنین کودکی پا به عرصه حیات نگذارد

     
  14. بقلم محسن زینلی پور

    فعلا وقت شاخ و شانه کشیدن نیست…

    وقت شناسی و تدبیر اگر در برنامه ریزی ها اندکی اهمیت داشت، قطعا همزمان با بحران فعلی ارز و سقوط بی سابقه ارزش پول ملی، جا به جایی آنچه که اولین محموله ی کیک زرد خوانده شده، این گونه پرهیاهو و همراه با اظهارنظرهای نسنجیده و شتابزده صورت نمی گرفت. بیان اینکه «اگر آمریکایی‌ها برجام را نقض کنند، حتما پشیمان خواهند شد و در عرض کمتر از یک هفته آثار آن را خواهند دید.» یا اینکه «می‌توانیم غنی‌سازی ۲۰ درصدی را در چهار روز از سر بگیریم» با فرض اینکه سودی به حال منافع ملی کشور داشته باشد، مسلما وقت گفتنش در روزی نیست که نرخ دلار افسارگسیخته به مرز 6000 تومان نزدیک شده است.

    اگر با هدف انحراف افکار عمومی داخل و خارج از بحران ارزی این حرفها بیان می شود، باید گفت که خب گیرم که این هم اتفاق افتاد، با سیل ویرانگری که در اقتصاد کشور افتاده چه می کنید؟
    اگر با هدف تهدید طرف های برجام و مثلا محکم کردن پایه های آن، این اظهارات بیان می شود، باید گفت که این گونه درفشانی ها، دشمنان برجام به ویژه ترامپ را در ناکارآمدی برجام مطمئن تر میکند و از دل برهم زن برجام، به احتمال قریب به یقین، چیزی جز ادامه ی نابه سامانی های شدید اقتصادی عایدمان نمی شود. هرچند که فایده اش تا امروز، همین دلار 6000 هزار تومانی بوده است.
    بهتر نیست در چنین شرایطی مسئولان «در بند نقش ایوان نباشند» و به فکر آرام کردن فضای ملتهب بازار ارز باشند و بیش از این با سکوت خود، بر حرص و نگرانی عقلای قوم و دلسوزان کشور و نظام نیفزایند؟
    خدایی نکرده اگر یک نفر در داخل یا خارج پیدا بشود و بگوید «شما که اینقدر توانمندید پس چرا فکری به حال پول ملی و اقتصادی که راه ونزوئلایی شدن در پیش گرفته نمیکنید؟» چه جوابی باید به او بدهیم؟

    روزنوشت بیستم فروردین 1397

     
  15. مردی از آران

    یگانه مسئول بحران کشورشخص “رهبر” است!
    کافی است برنامه های صدا و سیما را از شورش دیماه گذشته تاکنون دنبال کنید تا یقین حاصل کنید که از پشت صحنه دستور داده شده “آقا” را از زیر ضربه افکار عمومی بیرون کشیده و دولت را مقصر بحران همه جانبه ای که کشور را فرا گرفته اعلام کنند. آن هم نه دولت گذشته که تا حد قربانی کردن هاشمی رفسنجانی و به زندان انداختن بسیاری از چهره های سیاسی اصلاح طلب و به حصر بردن موسوی و کروبی و خانم رهنورد مورد حمایت همه جانبه “آقا” بود، بلکه دولت روحانی که وارث بحران است.

    اما، از آنجا که شاخ عامل اصلی بحران بی وقفه از جیب بحران بیرون می آید، ورود برخی رهبران مجلس خبرگان برای انداختن عبا روی این شاخ نیز خود به یک افشاگری و پرده برداری جدید تبدیل می شود. از جمله مصاحبه اخیر آیت الله مومن عضو فقهای شورای نگهبان و عضو مجلس خبرگان رهبری که در مصاحبه با سایت اندیشه ها گفته است: «اختیارات مقام ‌معظم‌ رهبری بعد از اصلاحاتی که در سال ٦٨ در قانون اساسی به وجود آمد، ولایت مطلقه است؛ یعنی ولی‌فقیه بر تمام آن چه در کشور می‌گذرد، اختیار ‌تام دارد و این‌ طور نیست که به آن چه در قانون اساسی آمده است، مقید باشد.»

    به این ترتیب و با این اعتراف نا خواسته، عملا یعنی بحرانی که سراپای نظام و مملکت را گرفته حاصل اختیارات مطلقه آقای خامنه ای بوده است. چطور می شود که بقول آیت الله مومن “مقام معظم رهبری بر تمام امور کشور اختیارتام” داشته باشد و حالا که بحران سراپای کشور را فرا گرفته او مقصر اول نباشد؟ ایشان بر فضای ایران که حکومت نمی کرده، بر زمین حکومت کرده و حاصل حکومت مطلقه ایشان کف خیابان است. مردم این را خوب فهمیده اند و در تظاهرات و شورش دیماه هم نه به توصیه “تلگرام” بلکه به فرمان درک خود از حاکمیت علیه ولایت فقیه و شخص رهبر شعار دادند و بقول مقامات امنیتی و قضائی “ساختار شکنی” کردند!

    و این تازه آغاز ساختار شکنی است. بزودی نامه نگاری های مستقیم در انتقاد از وضع موجود و رهبری وی از درون حاکمیت آغاز خواهد شد. هرچه بحران عمیق تر و ناتوانی در تغییرات اصلاحی به سود جنبش عمومی مردم ایران دیرتر انجام شود زمان این ساختار شکنی نزدیک تر خواهد شد. نه سرکوب و نه سانسور، نه فیلتر و نه زندان و نه عبور از دولت روحانی، هیچکدام راه حل بحران کنونی نیست. یگانه راه حل تغییر ساختار بنیادی حکومت و قبول رای و نظر مردم است.

     
  16. سلام آقای نوری زاد

    «کی اجازه داد خوتو بخارونی؟»

    حاکمی بود به غایت جاهل و به واسطه این جهل، مردمش بسیار در رنج و عذاب بودند. جبران این بی مبالاتی و بی کفایتیش را در اجرای مالیاتهای سنگین ، گرفتن عوارض و اجرای زندان، شکنجه، و سانسور میدید که شایدبماند. البته نتیجه این سیاستهایش، فقر و بیکاری وفلاکت مردم بیچاره بود که کم کم امانشان داشت بریده میشد.
    حاکم و اطرافیانش متوجه شدند که اگر به همین شکل ادامه دهند، بزودی شاهد سرنگونی حکومتشان خواهند بود.
    ذخایر پولیشان کفاف جاه طلبی ها و زندگی اشرافیشان را نمیداد و از طرفی امکان فشار بیشتر بر مردم نبود.
    حاکم مشاورین و اطرافیان مکار و حیله گری داشت.
    گفتند چه کنیم؟ داریم به آخر خط میرسیم. پولی برایمان نمانده.
    یکی از مشاوران که از همه باهوش تر بود گفت، برای مهار مردم بهترین کار گرفتن قدرت تفکر از آنان است و برای نیل به این هدف بایدآنقدر تحت فشار باشند که قدرت تفکر به هیچ چیزیو نداشته باشند. پیشنهاد میکنم بیایید مالیاتها را افزایش دهیم.!
    همه یکصدا گفتند به نظر پیشنهاد خوبی میاد اما عملیاتی نیست. مردم همینجوری هم توان ندارند که نفس بکشند. اینکار به معنی دست زدن به چاشنی انفجار و قیام مردمه.
    مشاور با هوش گفت، من برنامه ای دارم که قطعا جواب میدهد. اجازه بدهید پیشنهاد خودم را اجرایی کنم. اگر دیدید که بعد مدتی مردم ناراضیند، مرا جناب حاکم عزل کنند و بگوید بی اجازه من چنین شده و برگردید به حالت قبل. اگر هم اوضاع همانطور که من پیش بینی میکنم شد، که ما به خواسته مان رسیده ایم.
    حاکم گفت این خوب است. پایه حکومت ما در امان خواهد بود و رو کرد به مشاور که پیشنهادت چیست؟
    مشاور گفت عرض میکنم و آن اینست که این پیشنهاد باید مرحله به مرحله و طی یک دوره چند ساله پیاده، اجرا و سنجیده شود. اگر احساس خطر کردید انوقت مرا عزل کنید و در ضمن اجازه دهید همه موارد اجرا شود. حاکم قبول کرد.
    مشاور بعد از چند روز برنامه خود را بدین شکل عنوان کرد که طی این بیانیه از طریق ادارات و ارگانها به همه مردم موارد ذیل را ابلاغ میکنیم.

    مردم بدانند و آگاه باشند که…

    ۱- حاکم نماینده خداست روی زمین و حرف او حرف خداست.
    ۲- هر کس، هر کاری میخواهد بکند باید با موافقت حاکم باشد.
    ۳- برای حفظ امنیت و پاسداری از مرزها مالیاتها سه برابر میشود تا مبالغ آن صرف موارد فوق شود.
    ۴- قیمت آب ، برق، گاز، جون آدمیزاد، شیر مرغ،…. سالیانه ۱۰ برابر میشود.
    ۵- لباس پوشیدن شما مردم از این تاریخ به بعد با نظر ما تعیین میشود که چه بپوشید و چه نپوشید.
    ۶- برای کشور های دوست و همسایه مان برای رفع فقر و محرومیت زدایی، راه سازی، خانه سازی، کمک به خانواده های کشته شدگان در جنگ و… ماهیانه سه رقم آخر حساب بانکیتان را خرج موارد گفته شده خواهیم کرد.
    ۷- برای ساخت مقبره های بزرگان دینیمان و خدایگانهایمان بخشی از هزینه هایش را بر روی قبوض انرژی میآوریم تا باعث خیرو برکت زندگی همه ما شود…
    ۸ – برای…
    ۹ – برای…
    ۱۰ – برای…
    ۱۱ – برای…
    و اما آخرین فرمان…

    – خاراندن بدن به هر فرمش و هر کجایی از بدن که باشد خلاف است و مجازات دارد. هیچ کس در هیچ کجایی حق انجام این کار را ندارد.

    همه مشاوران و وزرا در سکوت وبهت بابت این سخنان مانده بودند که چه بگویند.
    حاکم به سخن آمد که مردک ما یک خواسته داشتیم که ذخایر پولیمان را بیشتر کنیم تا بشود اموراتمان بهتر بگذرد.
    گفتی مالیاتهارا اضافه کنیم، گفتیم راهکارش را بگو ، ولی تو که گویا قصد داری همه را زنده بگور کنی. اینهمه فشار و ظلم از شیطان هم بعیده. تو چطور با اینهمه درایتت به این راهکارهای احمقانه رسیدی؟
    خاراندن؟ تومگر دیوانه ای؟ مگر میشود کسی بدنش نخارد و خود را نخاراند؟

    مشاور گفت اگر فرصت بدهید، خدمتتان عرض میکنم.
    ابتدا بایدبگویم ، همانطور که همه ما میدانیم، مردم ما یک مردم مذهبی و محافظه کاری هستند. با کمک کاهنین اعظم به آنان می قبولانیم که شما نمایند خدا هستید. قطعا بخش مذهبی ما کنترلش آسانتر و حتی جان نثارتر میشوند.
    بعد باید عده ای از این جان نثاران را، هم سفره خودمان کنیم تا آنان نقش کنترل چی را ایفا کنند و ما مستقیمان وارد عمل نشویم.
    سوم اینکه چون این احتمال وجود دارد که در موقع شورش احتمالی ، گاردها و نیروهای نظامی داخلی، بعد مدتی با مردم همراهی کنند و یا آنطور که باید برخورد شدید برای سرکوب قیامهای مردمی نکنند، با کمک به کشورهای همسایه و دوستانمان، در مواقع ضروری میتوانیم برای مهار و کنترل وسرکوب اعتراضات از نیروهای آنان استفاده کنیم.
    چهارم با ساخت و گسترش بناهای مذهبیمان و خدایگانمان در داخل و اقصی نقاط دنیا ،هم مردم را به معنویان و مذهب مشغولتر میکنیم و هم در صورت از دست دادن کنترل مردم و احساس خطر برای جانمان، میتوانیم آینده درخشانی در این مکانها به عنوان متولیان مذهبی داشته باشیم.

    پنجم اینکه شما فقط به افزایش مالیات رضایت دارید، من هم همینطور. انتظار ندارم که به همه این موارد دست پیداکنیم، اما با اعمال سایر موارد و فشار به مردم، قطعا اعتراضات زیادی خواهد شد و به تناسب موقعیت و زمان، راهکارهایی که میگم را میتوانیم پیاده کنیم. میتوانیم هرباریک بند یا بخشی از آن را تعدیل کنیم.
    مثلا اگر دیدیم اعتراضات بالا گرفته، می آییم و افزایش ۱۰۰ درصدی قیمت انرژی را تکذیب میکنیم. قطعا بخشی از مردم آرام میشوند و بعد ازمدتی ۴۰ درصد بدون اطلاع افزایش میدهم. اگر هم پرسیدند شما که تکذیب کردید این افزایش قیمت رو ، میگیم ما ۱۰۰ درصدو تکذیب کردیم،و اینجا ۴۰ درصدافزایش یافته. این یک قیمت معتدل وجهانیست… حتی مقایسه میکنیم قیمت انرژی و سایرموارد را با گرانترین کشورها که مثلا ببینید چقدر از ما آنان گرانتر هزینه انرژی پرداخت میکنند. قطعا کسی آن موقع حواسش نیست که درآمد و رفاه مرد آنجا چند برابر مردم اینجاست و اگر هم عده ای فهمیدند وگفتند، ما که زندانهایمان جا دارد، آن عده که میفهمند را با سانسور و زندان ساکت میکنیم.
    واما نکته آخر که مهم است،
    خاراندن!!!
    این مطلب اصلا برای ما مهم نیست ولی رمز اصلی موفقیت طرح من است که بعدا علت وجود همچین بندی را خواهم گفت.
    و اما سخن آخر اینکه قطعا میدانم اینهمه فشار امکان ندارد که دوام بیاورد، وما در نهایت با حذف و برداشتن همه آنها بجزبند اول تا سوم ، به هدف خود خواهیم رسید.
    واما اگر یک درصد هم این طرح من اشتباه باشد، با عزل من، اوضاع به حالت عادی بر میگردد و حاکم نیز در نزد مردم عزیزترمیگردد. چرا که او باعث بر کناری عامل و طراح این فشارهای وارده برمردم شده.
    سکوتی همه جا را فرا گرفته بود. به نا گاه همه مشاوران با هم شروع به دست زدن کردند که احسنت، حقا که مشاور عالی هستی. حاکم که ازاینهمه نیرنگ گیج شده بود، گفت من که چشمم آب نمیخوره،اما به ریسکش می ارزد. مالیاتها زیاد شود، ما سر جایمان باشیم، بقیش مهم نیست.
    مشاور گفت ابتداوقبل از اعلام مواردی که گفتم، برای مدتی، کاهنان به ترویج و تبلیغ بند اول و دوم پیشنهاد من بپردازند و جناب حاکم برای مدتی باید بنده نوازی کنند و کمی از مالیاتها و هزینه های مردم را کم کنند تا رفاه نسبی ایجاد شود.
    حاکم پرسید، این دیگر چرا؟
    مشاور گفت باید جلوه شما با رحمت همراه شود تا نماینده خدایگانیتان باور پذیرتر گردد. حاکم گفت شروع کنید، ظاهرا تو فکر همه جایش را کردی.
    از فردا کاهنان اعظم تبلیغ نماینده خدایگان بودن حاکم را در کشور شروع کردن. داستانها از کرامات ایشان و سخن گفتنشان در نوزادی و قدرت بی حدشان در شکافتن کوه و کندن سر مار در گهواره و….نقل شد. از رفتار سرشار از لطف و محبت نسبت به همسر ، خانواده واطرافیان به صورت خیلی دقیق و جزیی. تو گویی که انگار کاتبی ۲۴ ساعته رفتار و گفتار ایشان را میدیده، حتی در منزل شخصیشان، و آنگاه مینوشته. با پیشنهاد کاهن اعظم عده ای مثلا مریض (از همان جان نثاران)با لمس حاکم شفا یافته و مرید اوشدند. در اطراف او از نورهاو لوازم منعکس کننده نور استفاده شد که چهره حاکم نورانی و درخشنده دیده شود و…
    در زمان کوتاهی، باور کردنی نبود!! که مردم به پابوسش می آمدند!!!
    اجرای مرحله اول، همه حکومتیان را شگفت زده کرده بود. حالا نوبت اجرای مراحل بعد شد.
    بلوایی به پا شد. اعتراضات و شورشهای مردمی. جانثاران داخلی و نیروهای نظامی کشورهای دوست و همسایه بسیار عالی نقش خود را ایفا کردند. بگیرو ببندها شدیدتر و تکذبیه های افزایش قیمتها نیز شروع شد.
    اما…
    امادر این بین، جنبشی بوجود آمد که نامش جنبش خاراندن بود.
    مقالات و مطالب متعددی بیرون آمد. حاکم کجاست؟ مگر میشود انسانی تن وبدنش را نخاراند؟ هر روز عده بسیاری را به جرم خاراندن دستگیر میکردند و بعداز مدتی یا در تلوزیون و یا در مکانهای عمومی ابراز ندامت میکردند از اینکه خود را خارانده اند و علتش این بوده که یا گول فلان افراد سر کش را خوردند و یا پول از بیگانگان گرفتند تا خودشان را بخارانند و… و خلاصه یاعفو حاکم شامل حالشان میشدو بیرون می امدند و یا…
    اما این جنبش خاراندن روز به روز گسترده تر و عجیبتر میشد. دیگه خاراندن یک نوع شجاعت و دهن کجی به حکومت شده بود. در دور همی های دوستانه، چنان با فخر و مباهات میگفتندکه دیشب زیر لحافت تا صبح خودمو ده بار خاروندم که انگار سرزمینی را فتح کردند و یا رهبری جنبشی را انجام دادند. آن یکی میگفت من تو اداره جلوی رئیسم خودمو خاروندم و اونم خندید. معلومه هم ناراضین.

    بسیاری از مسئولین وقتی میخواستند به سر کاربیایند، برای جلب حمایت مردم قول میدادند که تلاش کنند تا این قانون خاراندن را تلطیف کنند. مثلا میگفتند داخل خانه مردم حق دارند خود را بخارانند، مشکل مردم که خاراندن نیست، مردم ما انقدر فهیم هستند که خودشان ملاحظه کنند و هر جایی و هر قسمتی از بدنشان را نخارانند.
    من میدانم که جناب حاکم خودش با اینهمه سخت گیری برای خاراندن مخالف است. وای که اگر کسی وعده میداد که برای نوع پوشش شما مردم نیز تلاش خواهم کرد. مثلا تلاش میکنم تا شما بتوانید رنگش را خودتان انتخاب کنید. دیگر این مسئول حمایت مردم را صد درصد داشت و…
    سالها گذشت. مالیاتها بالا و بالاتر شد. همانطور که خواست حاکم و مشارانش بود. اما هیچکس پیش بینی نمیکرد که سایر موارد نیز به وقوع بپیوندد. همه مشاوران و حاکمان راضی بودند که بمانند و عیش و نوششان بر قرار، اما حالا خیلی فراتر از آنچه که میخواستند گیرشان آمده بود.
    دیگر خودشان باور شان شده بود که گویا نماینده خدا یگان هستند و اینها ثمره لطف خدایگان به آنان است.
    وکسی هم دیگر دنبال فلسفه آن بندآخر خاراندن نبود که مشاور عالی قدغنش کرده بود.
    واما مشاور عالی بود که قدر و اهمیت آن بند را درآن دستورات اجرایی میدانست.
    ملت همه بلایا را ول کرده بود و سرمست میشد وقتی میدید اجازه یافته که گونه اش را بخاراند و یا رنگ لباسش را خودش انتخاب کند…

    راستی آقای نوری زاد تلگرام فیلتر شده؟ نشده هنوز؟ آخه این چه وضعیه ، مگه خودشون تلگرام ندارن؟ آدمو مجبور میکنن که خودشو بخارونه از لجشون…

     
  17. زندانی بی کس

    حکم ده سال زندان برای «رضا ملک» در دادگاه یک دقیقه و نیم

    رضا ملک زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین طی یک تماس تلفنی اعلام کرد که امروز با وجود امتناع از حضور در دادگاه به دلیل ممانعت از حضور وکیل این زندانی سیاسی ، وی را با ضرب و شتم و با حالتی آشفته به دادگاه منتقل کردند و در دادگاه یک و نیم دقیقه ای «شعبه 28 » به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تشویش اذهان عمومی به 10 سال زندان محکوم شده است .

    جرم: افشای شکنجه همسر سعید امامی بوسیله شکنجه گر جواد آزاده در فضای مجازی.

    مجازات:

    1ـ 13 سال زندان

    2ـ شکستن تمام دندانهایش در زیر شکنجه

    3ـ قطع حقوق و اخراج از محل کار

    4ـ مصادره خانه و اموال او

    5ـ جدا کردن همسرش از او در زندان و به عقد بازجوی شکنجه گرش در آوردن همان زن طبق تهدید قبلی همین بازجو

    6ـ موقع آزادی از زندان به او 50 ضربه شلاق زدند و او هم 50 مرتبه با تمام وجودش فریاد کشید “مرگ بر خامنه ای” و محددا یک سال دیگر به خاطر همین شعار او را در زندان نگه داشتند

    7ـ پس از آزادی از زندان نه درآمدی داشت، نه سرپناهی، و نه همسری! ناچارا به خانه مادرش پناه برد و گاها در سکوت در تجمعات اعتراضی نوریزاد شرکت می کرد

    8ـ مجددا شبانه از دیوار منزل مادرش بالا می روند و او را در مقابل چشم مادرش با ضرب و شتم دستگیر می کنند و به زندان می برند

    9ـ و حال پس از ماهها بی خبری و بی کسی با ضرب و شتم او را به بی دادگاه آخوندقاضی مقیسه می برند و در عرض یگ و نیم دقیقه حکم 10 سال زندان میدهند

    10ـ به نظر شما خوانندگان محترم این سایت، آیا کسانی که از این ظلم و این قاضی و این حکومت دفاع می کنند می فهمند شرف یعنی چه!؟ می فهمند وجدان یعنی چه!؟ می فهمند انسانیت یعنی چه!؟ این بی وجدان که پول می گیرد و خودش را آیت الله می داند و از این وحشی گریها دفاع می کند و اعصاب همه را خورد کرده است آنقدر نفهم است که فکر می کند دارد تبلیغ می کند!! این رضا ملک یک روز معاون وزیر اطلاعات همین نظام مورد علاقه این آخوند بوده است و امروز با او این رفتارهای حیوانی را می کنند او امروز دندان در دهانش ندارد ولی این آخوند با پول باد آورده در سن 60 سالگی به گفته خودش دندان کجش را ارتودنسی می کند چگونه این پولها از گلویت پایین می رود!؟ چگونه این پولها را در حلقوم زن و بچه ات می ریزی!؟ در شرایطی که نظام مورد علاقه ات زن این بی گناه را در رختخواب بازجویش خوابانده است ای تف بر این شرف! ای تف بر این نظام! امیدوارم روزی همین بلاها بر سر تو یکی بیاید تا آنروز بفهمی نظامت با این مردم چه کرده است.

     
    • مهرداد! خودتی!
      بارها گفته ام که من در مورد پرونده های قضائی هیچ نفی و اثباتی نمی کنم برای اینکه بدون داوری کردن در مورد پرونده ها و اتهامات و محکومیت های قضائی بدون آگاهی دقیق بر محتویات پرونده،بینات،اقاریر،تحقیقات کارشناسی قضائی و چیزهایی از این قبیل روش عاقلانه ای نیست و معمولا خاستگاه چنین داوری هایی چیزی جز مخالفت ها و اغراض سیاسی،عدم آگاهی از قوانین و عدم آگاهی از مسیر پرونده در دادگاه و عدم اشراف بر آیین دادرسی است،درست مثل این مزخرفاتی که نویسنده این نوشته خصوصا در فقره 10 ردیف کرده …
      نگاه کنید روشن ترین و واضح ترین دلیل بر عدم آگاهی یا غرض ورزی سیاسی این نویسنده همین است که در پیشانی نوشته خود آورده :
      “جرم: افشای شکنجه همسر سعید امامی بوسیله شکنجه گر جواد آزاده در فضای مجازی”.
      (پایان)
      این در حالی است که این اتهام (درست یا نادرست) مربوط است به دوره قبلی که متهم مورد نظر محکوم شد و بعد از پایان دوران حبس آزاد شد،و محکومیت جدید که بنده باز از کمّ و کیف آن بی اطلاعم و وثوقی به این گزارش ندارم که دادگاه این متهم چگونه برگزار شده است مربوط به اتهامات دیگری است که بعد از آزاد شدن از حبس پیشین متوجه وی شده است،نگاه کنید این مطلب الان روی صفحه ویکی پدیای فارسی هست و نویسنده مغرض مطلب بالا حتی زحمت یک سرچ و مراجعه به فضای آزاد نت بخود هموار نمی کند:

      “دستگیری مجدد
      به گزارش خبرگزاری هرانا، رضا ملک روز شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۶، با عزیمت ماموران پلیس امنیت به منزل مادری اش بازداشت شد و پس از تفتیش منزل و ضبط لوازم شخصی اش به زندان اوین منتقل شد. منابع نزدیک به آقای ملک به گزارشگر هرانا گفتند، این بازداشت با دستور بازپرس نصیرپور به اتهام توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی صورت گرفته و نامبرده پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شده است. آقای ملک هم اکنون در بند چهار زندان اوین به سر می برد”.
      https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%85%D9%84%DA%A9
      —-

       
    • کاش این سید مرتضی …. این را با دقت بخواند و خودش قضاوت کند .
      …=نوعی مزدور

       
    • شیخ قم نشین !اصلا این بنده خدا منظورش تو نبودی ها !یک وقت فکر بد به سرت نزنه! او فقط ماست مالی کن .

       
  18. سلام اقای نوریزاد این دو مطلب رو فرستادم براتون برای فراخوانی که دادید برای بیان انتقادات

    . سی و یک روز در بند ۲۰۹وزارت اطلاعات در زندان اوین بازداشت بودیم.
    سی و یک روز انفرادی٫بازجویی٫فشار شدید روحی و…را تحمل کردیم.

    سپس موقتا تا زمان دادگاه با قید وثیقه آزاد شدیم.

    در بازجویی ها از انتشار اخبار و حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی، شرکت در تجمعات اعتراضی مسالمت آمیز و حضور در اعتراضات سراسری اخیر ، مخالفت با حجاب اجباری و دفاع از حقوق زنان
    ،انتشار نامه های انتقادی به سران نظام که توهین به این اشخاص تلقی شده بود و از اعتراض به مشکلات حاد اقتصادی و نداشتن آزادی های سیاسی و اجتماعی از طریق انتشار مطالبی در صفحات مجازی شخصی مان نیز مورد بازجویی قرار گرفتیم.

    اینجانبان شیما بابایی و داریوش زند هیچ گاه وابسته به هیچ حزب و گروهی نبوده ایم و تمامی فعالیت های مدنی و حقوق بشری که تاکنون انجام داده ایم کاملا مستقل بوده و با تصمیم و میل شخصی خودمان انجام شده.
    ما هیچ گاه نمی توانیم نسبت به سرنوشت میهن مان بی تفاوت باشیم، در مقابل ظلم نیز سکوت نکرده و تن به ذلت نخواهیم دادو تا جایی که در توان مان باشد به دادخواهی و حمایت از مظلوم برمی خیزیم چرا که اگر سکوت کنیم طرف ظالم را گرفته ایم و بر شرف خود پا نهادیم.
    به هیچ اجباری تن نخواهیم داد زیرا در فطرت ما اختیار و حق انتخاب نهاده شده است پس از این حق استفاده خواهیم کرد و تا زمانی که بساط ظلم برچیده نشده بر خواسته های بر حق خود پافشاری میکنیم. خواهان عدالت و آزادی هستیم٫

    هر چند ما هیچ یک از اتهاماتی که مبنایش فعالیت مسالمت آمیز حقوق بشری بوده را قبول نداشته و نسبت به سرنوشت دیگر عزیزانمان که با اتهامات مشابه در بازداشت و در حین گذراندن دوران محکومیت خود هستند اعلام نگرانی میکنیم و هشدار میدهیم دست از آزار و اذیت آنها بردارید انتقاد و اعتراض حق هر شهروند است و هیچکس نباید بر این مبنا مورد محاکمه و بازداشت قرار گیرد.
    چشمان ما از همیشه بازتر است و شاهد ظلمی ست که وقوع آن در تاریخ بی تکرار است.
    .
    من به شما عرض بکنم که بنده در دفاع از جامعه ی نخبگان و ازحرکت علمی کشور،تا نفس دارم ذره یی کوتاه نخواهم آمد.
    سیدعلی خامنه ای
    ۹۵/۷/۲۸
    اقای سید علی خامنه ای‌ رهبر خود منتسب جمهوری اسلامی
    از سخنتان اینطور برمی آید که دلسوز دانشگاه و دانشجویان هستید ! وظیفه خویش میدانم بعنوان دانشجویی که تنهابه دلیل انتقاد و اعتراض به وضع موجود در جامعه و دانشگاه از حق ادامه تحصیل محروم شده است، شرح حالی از فضای دانشگاه خدمتتان عرض کنم.

    فضای دانشگاه روز به روز بسته تر میشود و دانشجویان زیادی از حق تحصیل در آن محروم اند !

    قطع به یقین با خبر هستید که جامعه بهائیت از حق تحصیل که از ابتدایی ترین حقوق شهروندی به حساب می آید محروم است!
    آیا شما از حقوق نخبگان بهایی هم تا آخرین نفس دفاع خواهید کرد؟! دانشجویان منتقد یا معترضی وجود دارند که تنها به دلیل انتقاد از فضای مسموم موجود بر دانشگاه و یا جامعه به کمیته انضباطی کشیده شدند،ستاره دار شدند ٫زندانی شدند و از حق ادامه تحصیل منع و یا مجبور به انصراف از دانشگاه شدند.
    شما مدافع حقوق این دانشجویان نیز خواهید بود؟

    خیر،شما تنها مدافع حقوق آن دسته از نخبگان، دانشجویان و اساتیدی هستید که در جهت منافعتان و همسو با تفکرات نظام ولایی شما گام برمی دارند.

    این شما هستید که محروم شدید!
    محروم از وجود نخبگان سرشار از علمی که میتوانستند با تکیه بر دانش خویش ایران را از باتلاقی که امروز در آن گرفتار شده است نجات بدهند.

    آقای خامنه ای سخن کوتاه میکنم
    جهان امروز بر پایه علم استوار است و این علم را باید از هر شخصی با هر ایدئولوژی سیاسی و مذهبی پذیرفت، حکومتی که اینگونه عمل نکند و مدافع نخبگان واقعی خویش نباشد محکوم به تباهی است.
    شیما بابایی
    ۱۶اذر ۹۶
    تهران

     
  19. موسی
    سلام دوست گرامی نوری زاد

    خواندنیست : احادیث مربوط به پیغمبر
    – و ظهور معجزات بسیار از حضرت محمد مصطفی (ص) بر طبق دعوی نبوت متواتر است ، مثل شق القمر ، و بر گردانیدن آفتاب ، و تکلم آهو وسوسمار و گرگ و شتر و بزغاله مسموم بریان ، و اطلاع از مغیبات و اخبار آینده مثل ظلم بر اهل بیت رسالت و ظهور ائمه معصومین به اسامی و صفات بتفصیل ، و غلبه بنی امیه و بنی عباس وملاحده و ترکان و بد عت صوفیه.
    ( مجمع المعارف و مخزن العوارف ، عین هفتم ، محبت اهل البیت)

    -حسین بن علی ، و او ز علی بن جعفر نقل کرده است که شنیدم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود : رصول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود که فرشته ای که بیست و چهار چهره داشت وارد شد . پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود ای حبیب من جبرئیل ، من ترا هیچگاه به این صورت ندیده بودم. فرشته گفت : من جبرئیل نیستم (!) . ای محمد ، مرا خدای عزوجل فرستاده تا فاطمه را جفت علی گردا نم . وچون فرشته پشت گردانید ، میان دو شانه اش نوشته بود : محمد رسول الله است و علی وصی او است . پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید : از چه وقت این جمله میان دو شانه تو نوشته شده ؟ عرض کرد درست بیست و دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم .
    ( اصول کافی ، کتاب الحجه ، باب مولد الزهراء فاطمه)
    ادامه دارد

     
  20. آرتین ایران

    سلام بر ناظران گرامی
    حکمت:
    “فقر و اقتصاد ضعیف فقط دو دلیل دارند یا حاکمان احمقند یا احمقها حاکمند.جنگ و خشکسالی فقط بهانه اند.”
    وینستون چرچیل
    موفق باشید

     
  21. جناب مش قاسم درود بر شما

    بنده میبینم که جنابعالی در اکثر پستهای خودتان جمهوری اسلامی را با کره شمالی مقایسه میکنید که از نظر بنده این قیاس کمی کم لطفی در باره کره شمالی هست. برای اینکه کره شمالی یک مزیتی دارد که ج.ا آنرا هم ندارد
    حد اقل در کره شمالی انسان حق دارد فوت شود و بعد از آن دیگر کسی با وی کاری ندارد و متوفی با آرامش خاطر بخواب ابدی فرو میرود. در صورتی در ج.ا بعد از فوت انسان تازه جشن شروع میشود. شب اول قبر از چپ و راست و بالا و پائین به شخص فشار آورده و وی را چرخ کرده میکند و شخص خود را بر روی پل صراط روبروی نکیر و منکر که گُرز و تبرزین در دست دارند می یابد وباید به سین جیم آنان پاسخ بگوید. اگر بخت با وی یار باشد و امام اول شیعیان برای وی وساطت کند که خوب ایشان را بسمت راست راهنمایی کرده و وارد رضوان میکنند و گر نه تا زمانی که بوق اصرافیل بصدا در نیامده باید روی آن پل که از مو نازکتر است به انتظار بماند و امکان اینکه ایشان بسمت چپ راهنمایی شود بسیار زیاد است که در آن صورت تا ابدالدهر با نیم سوز و استخر قیر مذاب و اژدهای چندسر و سایر ادوات پذیرایی از نوع آهن گداخته روبرو خواهد بود

    پاینده ایران بزرگ
    رسول

     
  22. موسی
    دوست گرامی نوری زاد
    خواندنیست : احادیث مربوط به خداوند
    – امام صادق علیه السلام فرمود که : رسول خدا صلی الله و آله برای مردم خطبه خواند. سپس دست راست خود را مشت بسته بلند کرد و فرمود : ای مردم ! میدانید در مشت من چیست؟ گفتند: خدای داناد و پیغمبرش داناد!فرمود:در آن است نامهای اهل بهشت و نامهای پدران وقبایل آ نها تا روز قیامت. سپس دست چپش را بلند کرد و فرمود: ای مردم ! میدانید در این مشتم چیست؟ گفتند: خدای داناد و پیغمبرش داناد! فرمود: نامهای دوزخیان و نامهای پدران و قبایل آنها است تا روز قیامت…. سپس فرمود: خدا چنین حکم فرموده وعدالت نموده، خدا حکم فرموده وعدالت نموده ، که گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ باشند.
    (اصول کافی، کتاب الححه،باب مولد النبی و وفاته)
    – چند تن از اصحاب از احمدبن محمد واو از پدرش ، و او ز ابن اب عمیر ، و او از محمدبن حکیم، واو از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت : شنیدم حضرت امام ابا جعفر محمد باقر علیه السلام را که فرمود خداوند فرموده است : منم خدائی که کسی شایسته پرستش بجز من نیست ، ونیکی را آفریدم و بدی را آفریدم. خوشا بحال آن کس که نیکی را به دستش جاری ساختم ، و وای بر کسیکه بدی را به دستش جاری ساختم ، و وای برآن کس که بگوید : چرا اینطور شد و چرا آنطور شد؟
    ( اصول کافی ، کتاب التوحید ، باب الخیر و الشر)
    – علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش ، و او از ابن ابی عمیر ، و او از محمدبن حمران ، و او از سلیمان بن خالد ، روایت کند که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود : چون خدا خیر بنده ای را خواهد ، اثری از نور در دلش گذارد و گوشهای دلش را باز کند و فرشته ای بر او گمارد که نگهدارش باشد ، و چون برای بنده ای بد خواهد ، اثری از سیاهی در دلش افکند و گوشهای دلش را ببندد و شیطانی بر او گمارد که گمراهش کند.
    ( اصول کافی ، کتاب التوحید ، باب الهدایه)
    ادامه دارد

     
  23. آقای نوریزاد گرامی رادمرد میهن پرست و مسافر زخم خورده مقصد آزادی. درود بر تو و تمام راد زنان و راد مردانی که میدانند ایران در خطرست و موریانه ها دارند بنیانش را میجوند هرگز مباد که این آب و خاک و مردمانش که ناموس مشترک تمام ایرانیان است لطمه بیند هوشیار باشیم و خطر را حس کنیم.اینک دوباره باید جان در تیر آرش کرد. شعری تقدیم میکنم با هزار درود. اسماعیل وفا یغمائی
    اسماعیل وفا یغمائی
    آوریل ۹, ۲۰۱۷ ·

    خدا فروشان
    اسماعیل وفا یغمائی
    نه تسبیح و دعا را میفروشند
    نه خاک کربلا را میفروشند
    نگه کن کاین جماعت خون و اشک
    تمام اولیا را میفروشند
    هزاران مشک اشک و کیسه هائی
    ز ریش انبیا را میفروشند
    نشسته! کوزه کوزه خمره خمره
    ریاکاران ریا را میفروشند
    به رجم و سنگساران مفتخر لیک
    به پنهانی زنا را میفروشند
    چه بازاریست اینجا غرق نعمت
    در آن قحط و غلا را میفروشند
    شده چون کربلا این بوم کاینجا
    بلا اندر بلا را میفروشند
    گرفته بیرق عباس درکف
    به شمر اما لوا را میفروشند
    گذشتم بر سر بازار و دیدم
    که ما را و شما را میفروشند
    از این غم غرق خونم آی مردم…. آی ی ی ی ی مردم
    که آخر خاک ما را میفروشند
    خدا زین رو نهانست اندرین شهر
    که شیطانان خدا را میفروشند

     
  24. ♦️دریافتی ماهیانه نمایندگان مجلس برابر نامه منتشره صباغیان نماینده یزد به شرح زیر می‌باشد:

    حقوق ماهیانه ۶۷۸۰۰۰۰ تومان
    هزینه هواپیما ۶۳۳۰۰۰ تومان
    هزینه دو نفر همراه ۶۳۸۰۰۰۰ تومان
    هزینه تلفن ۹۹۲۰۰۰ تومان
    سرویس موتوری ۵۷۰۰۰۰ تومان
    هزینه دفتر ۹۳۵۰۰۰۰ تومان
    جمع مبالغ فوق در یک ماه ۲۴۷۰۵۰۰۰ تومان/عصر ایران

    بیچاه ها زیر خط فقرن، وای ادم دلش میسوزه براشون،البته این مبالغ قانونیه
    به اندازه این مبلغ قند پهلودارن ،به اضافه
    مبالغی که از طریق ارتباطاتی که با شرکتهای پیمانکاریها دارن ،ووو!!!!!!
    البته این مبالغ درآمد نمایندگانیست
    که ادعای پاک زندگی کردن را دارن
    ها ،،،!!!!!!!

     
  25. آقای نوری زاد
    این نوشته ممکنه تکراری باشه شمام از کپی پیست ها زیاد خوشتون نمیاد اما باورکنین مثل نماز باید این نوشته رو تکرار کرد تا یادمون نره کیا چه کردن و کیا بر سرما تلپند

    ———

    فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آن ها!

    خزینه ها منبع انتشار بیماری و مرگ و میر شده بودند و تنها وجه بهداشتی آنها آب آهک انتهای روز بود و چوب زالزالک. لذا در حمام ها دوش جایگزین آنها شد. علما فتوا دادند حرام است. مردم با رشوه پنهانی از خزینه استفاده می کردند.
    ✔️ حکومت از زور استفاده کرد علما کوتاه آمدند.

    استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
    علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
    ✔️ البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.
    استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
    علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
    ✔️ پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند”.

    استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
    علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!

    در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!

    علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بودند
    علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.

    خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!
    علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.

    بازی شطرنج حرام است!
    علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.

    استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
    علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.

    علما مدرسه رفتن در تهران و تاسیس مدرسه مدرن به جای مکتب و رادیو و تلویزیون و تریبون به جای منبر را خلاف شرع و خلاف احکام الهی اعلام کرده بودند.

    اولین بار که دوچرخه به ایران آمد آنرا ارابه جن معرفی کردند.

    اولین بار که اعلام شد مردم برای گرفتن شناسنامه به شهربانی مراجعه کنند، علمای عظام فتوا دادند که این دسیسه انگلیس است تا نام دختران و همسران شما بدانند!
    اوایل خود موسیقی و بعدها دیدن ساز موقع نواختن را حرام اعلام کردند چون انسان را از یاد خدا غافل می کند..
    مشخصا تنفر از آخوند انسان را به حقیقت نزدیکتر میکند

     
    • با تشکر از کپی کننده فعال و پیشرو،اگر ممکن است روشن کنید منابع این مطالب کجاست و در کدامیک از کتب فتوائی و استفتائات علمای “اواخر دوره قاجار تاکنون” این مطالب وجود دارد؟

       
      • حاج آقا مغلطه نكن خودت هم ميداني كه اينها درست است .

         
        • سلام ناشناس،شما اگر ناشناس اول هستی دوباره مخاطب من هستی بهمان خطاب اول! اما اگر نیستی، شما که اهل مغلطه نیستی لطف کن این مطالب رو مستند کن

           
  26. مقام عظمای ولایت در دیدار با جمعی از فرماندهان نظامی فرمودند که عزت ملت ایران بیش از هر زمان دیگر است و دشمنان از قدرت روزافزون ایران به هراس افتاده اند این بیانات بی اختیار ادمی را به یاد بیانات صدام حسین یکماه قبل از فرار و غیب شدنش از انظار و بیانات سرهنگ قذافی یکماه قبل از سلاخی شدنش پشت وانت توسط مردم میاندازدکسانی که در طول سالیان عادت به بیان بیانات کرده و هیچوقت در معرض هیچ سوالی در مورد بیانات و عملکردشان قرار نگرفتند اغلب سرنوشت مشابه در انتظارشان خواهد بود

     
  27. طنز تلخی است که وزیر بهداشت مملکت درعصر اینترنت جهت ممانعت مردم از مراجعه به خرافات به عنوان” طب اسلامی ”دست به دامن ایت الله العظمی مکارم شیرازی میشود که شبکه تلوزیونی متعلق به او۲۴ساعته درحال پمپاژ خرافات به افکار مردم است

     
  28. علی زین الدین

    مناجات

    ای خدایی که آفریدگار این هستی بی کرانه ای ,ای کسی که تمام این کرات بی شمار و کهکشانهای بی پایان را خلق فرموده ای و با نیروی خارج از تصور و علم و حکمت و تدبیرت که در تخیل و توهم نمیگنجد در این فضای لایتناهی شناور قرارداده ای، فریاد قلب و روحمان را بشنو. ایکه آفریدگار قوه شنوایی هستی و به هر آفریده ای از آفریدگانت فراخور نیازش توان شنیدن بخشیده ای، بیگمان صدایمان را میشنوی، ایکه آفریدگار حس بینایی هستی و به هر آفریده ای که نیازمند چشم است چشمانی متناسب با نیازهایش بذل فرموده ای ما را بنگر، ضعفهایمان، نادانیهایمان، ناداریهایمان، بی مهریهایمان، حرص و آزمندیهایمان، نفس های سرکش و رام ناشدنیمان، بی ایمانی و بی اطمینانی چاره ناپذیرمان را، ببین و بمهر و مغفرت بیمنتهای خود، بر ما نظری به ترحم افکن و بر حقارت ما ببخش و با کرامت خود ایمان و عظمت، برگزیدگی و بزرگیمان ببخش. ای ازلی و ای ابدی، ای خالق ازل و ابد، همه چیز سر چشمه و آغازش از تو، و فرجامش به تست. بنگر، بر ما بنگر، تا بر ما رحمت آوری ,تا فقر جبلی و بیمقداری و ناپایداری ذاتی خود را به پیشگاهت عرضه کنیم، ای بحر بی پایان و ای ابر گهربار، باران رحمتت را بر ما ببار تاچون کوزه ای تهی و تشنه از تو سرشار شویم,بر جانهای تشنه و بر روحهای عطشناک و عقلهای کوتاه و دون همتی ما بنگر و ببین که تا چه میزان و پایه ای بیچاره ایم.

    هم قصه نانموده دانی
    هم نامهٔ نا نوشته خوانی.

    تو بی نیاز از نگریستن و دیدنی، چه بگویم که هر واژه ام خطاییست و هر پنداشتم، پندار نابجاییست، زیرا تو از ما به ما آگاهتری، و از ما به ما نزدیکتری.ای یگانه، وجود فقیر و حقیر ما کاسه گدایی ماست ,به جام نازک برنجی تمنای ما، بنگر و نوری از نگاه خود ایثارمان کن، تا از تو آگنده و سرشار شویم.ای عظیم، آنکه و آنچه اراده تو برخلقتش قرار گرفت، در درگاهت، همه به یک اندازه عزیز و عظیمند. من و یک اتم، من و یک میکروب,من و یک حشره,من و یک کهکشان، همه اجزای هستی، در پیشگاهت، همه و هر یک، به یک اندازه حرمت و ارزش داریم,زیرا وجود ما و هر ذی وجودی محصول خواست و اراده تست. ای خدای دانا و توانا، ای آفریننده دانایی و توانایی ای کسیکه از نهایت عظمت کبریایی با هر نام و هر صفتی که صدایت کنم کفر گویی کرده ام و هر ادبیاتی که بکار میبرم، بی ادبی محسوب میشود,زیرا تو فراتر و اعظم تر از آنی که بشود نامی به تو داد,یا ترا تجسم کرد,یا ترا تعریف کرد، یا ترا تخیل کرد,یا ترا توهم کرد,این کفر گویی را بر من ببخشا، چکنم که در قاموس فرهنگ انسانی، جمله ای و واژه ای نمییابم که شایسته خطاب کردنت باشد؟ تو عظیمتر از آنی که در هیچ دایرة المعارفی بگنجی. ای عزیز، ای تو، که آفریینده عقلی ,تمام خلقت تو نیز عاقلانه و از روی حکمتی متعالی است,هر موجودی که لباس هستی پوشیده, نشان حکمت و اقتدار ترا بر خود دارد,پس هیچ خلقتی عبث نیست,حتی خلقت کافر,حتی خلقت ظالم,حتی خلقت ظلمت,حتی خلقت سرگشته ای گمراه و ظلوم و جهول و حقیر و گم و نابوده و ناپیدایی چون من، پس بر ما رحمت آور و از نعماتی که موجب نیک فرجامی و رستگاری ما و رضایت و پاداش تست بی نصیبمان مگذار و از دوزخ گناه و ستم بر ناتوانان و خیانت به ضعیفان و بی پناهان که سبب قهر و انتقام تست ایمنمان بدار . ما را آن شناخت نیست,از آن دانش محرومیم که بدانیم از تو چه بخواهیم! بی گمان نیکوترین نیکی ممکن تویی، تو که نیکی آفریده ای,تو که بدی آفریده ای و با آنها به تمام حس و حیات و عقل و عقاید ما، معنا، جهت و هدف بخشیده ای ,تا با عقلهای اندکمان و حسهای کوچکمان و با برهانهای کودکانه مان، فرق نیکی و بدی را بدانیم و در قیاس نیکی و بدی و خیر و شر و نور و ظلمت، تو را که نیکی مطلقی، تو را که نور مطلق، بلکه نورالانوار مطلقی، در فراسوی تمام حجابهایی که پوشیده ای کشف و ستایش و پرستش کنیم.ای یگانه، ای جان جهان، تنها تو را میخواهیم! بر ما ببخشا و رحمت آور که خواست ما نیز، بی ادبی ای دیگر، و کفر دیگریست.

    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش

    ای هستی بی منتها، ای کسیکه به ما جامه ای از هستی پوشیده ای تو ما را بخواه,تو ما را در پناه و پرتو خود بگیر,ای کسیکه عرضه هیچ تمنایی و مسئلت هیچ آرزویی و انتظار هر استجابتی و برآوردن هر توقعی از تو زیاد نیست و هیچ کرمی از تو بعید نیست، باچشم رحمت و مغفرت و هدایت بر ما بنگر، ما را از این خاک برگیر، افلاک هم نمیخواهیم، بهشت هم ارزانی عاشقانش و قانعانش باد، ملکوت هم نمیخواهیم، تنها و تنها از تو میخواهیم که تو، ما را بخواهی، زیرا جز تو کسی خریدار این متاع معیوب، متعفن، ناقص، ناقابل نیست.

    تو مگو ما را بر آن شه بار نیست
    با کریمان کارها دشوار نیست.

    ای قدیر مطلق و ای غنی مطلق، ای کسیکه رحمت و بخشایشت،دیگ آز را در وجود هر ذیشعوری به جوش میآورد و طمع هر فقیری را تحریک و بیدار میکند، تا اجابت هر آرزوی محال را از تو بخواهد، ما را از دست خودمان و از شرّ نفسمان نجات بخش.ای کسی که سمیعی و بصیری و علیمی و رحمانی و رحیمی ! اگر ما بر دعا عاجزیم تو بر استجابت قادری.

    ای دعاناکرده ازتومستجاب
    داده دل را هر دمی صد فتح و باب

    ما نبودیم و تقاضامان نبود
    لطف تو نا گفته ما میشنود

    قطره دانش که بخشیدی ز پیش
    متصل گردان به دریاهای خویش

    ای خدا! چون همیشه، و برای بیشمارین بار دیگر ,باران ایمان و آگاهی و دانایی و توانایی و مهربانیت را بر ما بباران و دعاهای گفته و نا گفته ما را مستجاب کن!

    آمین یارب العالمین.

     
    • آمین.
      احسنت! زیبا بود زین الدین گرامی.
      سپاس

       
    • از طرف خداوند به زین الدین، ببین زین الدین اینقدر خودت را کوچک وحقیر مپندار،تو انسانی و توان اندیشدن و کار کردن داری، اینقدر زار نزن واز یقه من بیا پایین،چشمهایت را بازکن و به ملت های پیشرفته نگاه کن انها خودشان را حقیر و ناچیز نمیدانند وچیزی هم از من نمیخوان ،اینقدرهم تملق و چاپلوسی من را نمیکنند انها کار میکنند و مشکلات خودشان را حل میکنند تو هم دست از تنبلی و روده درازی و تملق بردار ،باور کن چیزی عایدت نمیشه، اگر من به این روده درازی ها و تملق ها جواب میدادم الان کشورهاو ملتهای هم کیش شما در این فلاکت دست وپا نمیزدند پس بنده جان وقتت را تلف نکن برو دنبال کار و تلاش،و دنیای خودرا بساز و دست از سر من بردار.

       
      • سلام و درود

        شما نایب برحق خدا هستی که از جانبش جواب میدی؟ تا حالا یک دوجین نایب برحق امام زمان ظهور کرده اند ولی این اولین بار است که کسی ادعای نیابت خدا را میکند.، آفرین خوب شد که افتخار این ابتکار هم بنام یک ایرانی ثبت شد. واقعاً که هنر نزد ایرانیان است و بس!

         
      • سلام و درود

        وقتی مخاطب خداوند است،
        کره زمین و منظومه شمسی و کهکشانهای هستی هم کوچک و در حکم هیچ و پوچند چه رسد به انسان که همه همچون ذرات اتمی در سطح این کره خاکی در جنب و جوشند و بیسوادها و کم سوادهایشان از سر نادانی و غرور و تکبر خود را دانای کل کائنات میدانند وگویی هیچ رازی و هیچ معمای نا مفتوحی نمانده که منکر وجود خداوند میشوند، در حالیکه آنکس که تنها با مقدمات نجوم و اختر شناسی آشنا باشد میداند که کره زمین هم همچون ذره ای غبار حتی در منظومه شمسی در حکم هیچ است چه رسد به آنکه با کهکشانها و فضای لایتناهی سنجیده و مقایسه شود .

         
  29. سلام جناب مهردادنيمه گرامي

    من مسكين همان مصلح چندسال پيشم هيچ فرقي نكرده ام قبلا هم اين حكومت جوررا ظالمانه دزدواختلاسگر ودروغگو وحامي دزدان ودغلان مي دانستم وحالا نيز قبلا اميدبه اصلاحش داشتم ولي حالا نه؛چون مي بينم اصلاح پذير نيست .اين ازخودم .
    واما نسبت به آقاسيدمرتضي كه قبلا هيچ نمي شناختم احترام علميتش را داشتم وارادتمندش بودم وحالا كه ازنزديك هم مي شناسم ورفت وآمد داريم هرچند روي برخي مسائل اختلاف نظرداريم ولي بيشتر برايم قابل احترام است ودوستش دارم ومجيز گوئي من ازجهت علميت ايشان بود واخلاق نيكويش وهنوز هم برايم محترم است وارادتمندم چون پژوهشگري توانا درعلوم اسلامي است واهل تقوي وتدين.

    من هيچوقت بازبان قلدري باكسي مباحثه وجدال نكرده ام وهمه نوشته هايم دراين سايت كپي اش رادارم . ويادم هست كه من ازاين سايت قهركرده بودم شما تازه وارداين سايت شديدوازمن سوآلهاكرديد وخواستارجواب ومن ناچاربرگشتم وجواب هايتان رادادم.

    من الآن هم خودرا شاهزاده مي دانم هم ازطرف پدر كه نسب به شاه ولايت اميرالمؤمنين “عليه افضل صلوات المصلين باد”هستم؛ وهم ازطرف مادر به شهربانو دخت شاهنشاه ساساني خسروپرويز يزدگردسوم منتسب هستم ،مي دانم.

    اوضاع هيچگونه قمردرعقربي وياكژدمي هم براي من نشده است وهمان حكومت جائرانه ويابه تعبير كورس گرامي شاهخدايانه علي خامنه اي پابرجاهست وكمي به لرزش افتاده است اما بادولت تفنگدارپنهان به غارتگري مشغول هستند؛وبراي من مسكين هيچ فرقي نمي كند بيفتدوبيندسزاي خويش ويادراستبدادش به ستمگريش افزون نمايد .چون بقول سعدي :
    آنانكه خيمه به صحراي قناعت زده اند//گرجهان زلزله گيردغم ويراني نيست.

    نه كمرزرين بركمردارم كه ترس غارتش باشد ونه زيرطاعت اميرجورم كه بالرزشش بلرزم پس قمردرهربرجي باشدبحالم مساوي است اما تأسف مي خورم ازاينكه وعده حكومت عدل علي -ع-رابه ماداده بودند معاويه گونه وجائرانه عمل كردند كه درپست قبلي ازقلم بهرام سميع باعنوان “رأي من به جمهوري اسلامي “مبتني برآن وعدها بود كه امام خميني مرحوم درنوفل لوشاتو داده بودند؛گويا اززبان من هم بود كه سخنان امام ووعده هايش وشكل جمهوري اسلامي چكونه آزادمنشانه ووو…خواهدبودجمع آوري كرده بودند؛بود.
    وامامن هراندازه ظلم وستم هرحكومتي برملت ايران كم وكمترشود باعث خوشحالي ام مي شود.والسلام وبدرود
    مصلح

     
  30. سوی بی نهایت

    سلام

    پیوند زدن شوم و منحوس قرآن با قرآن فروش، دین با دینفروش، قانونگذار با قانون که قرآن فروش و دیفروش و قانونگذار بر آن به عمد اصرار می ورزند، تا از این رهگذر وجهه اجتماعی و منافع مادی کسب کنند، باعث شده است تا رذالت و ریاکاری و مکاری قرآن فروشان و دینفروشان و قانونگذاران، قرآن و دین و قانون را از اعتبار ساقط کنند..
    خب، همسان دانستن ظرف و مظروف، عطر و عطار، از طرف ظرف و عطار امری طبیعی است و آن به سبب مصادره قدر و ارزش مظروف ، عطر است، اما اصرار دیگران بر پذیرفتن و مطرود و منحوس دانستن مظروف و عطر این صرفا بدلیل ضعف در نگرش و کوتاه بینی افراد است..
    خلاصه بحث اینکه خاتم پیغمران محمد مصطفی با بیان
    ان بشر مثلکم
    و بیان اینکه من برای ترویج پیام ( دین و قرآن ) حق دریافت هیچ وجهی (مادی و معنوی) از کسی را ندارم. بکلی ارتباط ظرف با مظروف و عطر با عطار را از هم تفکیک فرمودند، تا موجب عبرت و اصلاح دینفروشان شود. اما::
    مگر شیادان به چیزی جز منافع شخصی خود می اندیشند؟؟؟

    حق نگهدار
    ( محمدی )
    @soyebinahayat

     
    • شگفتی بزرگ در ان است که در طول هزار وچهارصد سال گذشته و در میان همه ملتها و فرهنگ های جهان ،هیچ ظرفی که بتواند زیبای و جذابیت و یا فایده ای از این مظروف را به بشریت نشان دهد تا به حال پیدا نشده ،هرچه بوده زشتی بوده و تباهی،وهرملت به اندازه امیختن با این مظروف در تباهی و بدبختی فرورفته و از قافله تمدن عقب مانده است شما ملتی را نشان دهید در هر عرصه از تاریخ که با دست یازیدن به قوانین مندرج در این مظروف وجاری ساختن ان در متن زندگی و اجتماع سعادمند شده است نخواهید یافت مطمن باشید

       
  31. غلامرضا محمدی

    نوری زاد گرامی
    (حضور تا حضور)
    یادم میاد وقتیکه محمد رضا شاه به همر اه همسرش فرح دیبا عازم مشهد مقدس شد وبرای زیارت امام هشتم وارد حرم رضوی شدند
    خیلی با خضوع وخشوع وبا اداب واحترام خاصی به پیشگاه امام شیعیان عرض ارادت کردند وپس از اداب زیارت با احترام تمام حرم را ترک کردند
    شاهنشاه نه سخنرانی کردند
    ونه از کسی غیبت ونه به کسی تهمت زدند
    ونه کسی را زیر سوال بردند
    نه از خود وحکومت خود تعریف کردند
    ونه حکومت خود وخدمات ارزنده خود را با دیگر حکومت ها مقایسه کردند
    ونه بر سر ملت منت نهادند
    ونه ارقام وامار دروغ دادن. ونه دروغ گفتند
    اما رهبر مسلمین جهان در حرم رضوی ودر حضور قبر امام هشتم
    انچه می توانستند بر زبان جاری ساختند
    از بسیاری انتقادکردند به خیلی ها تهمت وافترا زدند
    حکومت خود را با حکومت کذشته مقایسه نمودند
    از کسانی سخن گفتند یا سالهای سال است که زیر خاک ارمیده اند
    یا زنده اند وحق پاسخگویی ندارند
    ونا توانستند امار های غلط به خورد مردم دادند.
    ای کاش رهبر انقلاب اماری هم از
    ووضع زندانیان سیاسی میداد
    از فقر وفلاکت وفقر وفحشا امار میداد
    کاش از چپاول وغارت بیت المال مسلمین میداد
    کاش ار امار کاهش اعتیاد جوانان میگفت
    از امار فاحش طلاق میگفت
    از مار غارت دین وایمان ونفرت وبد بینی جوانان وطن از حکوکت میگفت

    ازامار فقر وبیکاری میگفت
    از تو رم کمر شکن توده بیچاره میگفت
    تز تعبیض ورانت وپارتی بازی میگفت
    ووووووووووووووووووووووو
    حالا که چهل سال از انقلاب گذشته
    چه لزومی دارد مجدا از حکومت قبلی بگوئیم
    ما که سال های عمر خود پای منبر همین علما بودیم وشنیدیم پشت مرده غیبت نکنید
    دروغ نگویید که دروغگو دشمن خداست وبا دشمن خدا باید مبارزه کرد
    حالا ما چگونه با دشمن خدا مبارزه کنیم
    حالا حتما مبارزه جرم است وقانون اسلام طبق مصلحت نظام قابل تغییر است
    ما همیشه محکوم هستیم که فقط بشنویم. شنونده هستیم وحق صبحت وجواب نداریم
    هر چند صاحب نظران واندیشمندان ومنتقدان برای یکایک فرمایشات جواب دادند ونقد وبررسی کردند وبنده در توانم وسواد نیست. ولی احساس مسئولیت میکنم
    چون بنده وامسال بنده که طعم هر دو حگومت راچشیده ایم
    اگر چه بر فرض طعم ان حکومت تلخ وگس بود ولی باز قایل تحمل بود
    ولی حکومت شما جهنمی درست کرده واسم انرا گذاشته زندگی
    که طعم تلخ ان از زهر مار هم تلخ تر است وغیر قابل تحمل
    شما برای ملت اشی از انقلاب درست کردید که طعم دارد ونه مزه ونه بو. که اصلا قابل گوارا نیست
    اشی که دو اشپز دارد. اش یا شور است یا بی نمک ولی وای به این اش انقلاب که صد ها اشپز وکمک اشپز ناشی داشت حالا چه خواهد شد
    غذا هایی که شما بعد انقلاب برای جوانان ومردم مهیا کردید قابل خوراک نبود وبه همین منظور جوانان وانقلاب کرده ها مجدا دنبال همان غذا های قبلی که از دست داده بودند شتابان رفتند. حتی از زباله ها که بیرون ریخته بودند بیرون کشیدند وبا حرص و وله خوردند
    نسل ما هم که وارثان انقلاب بودیم
    وشما ها را از زندان های شاه بیرون کشیدیم بعد با ما پیمان شکنی کردید واوفو بعهدهم را زیر پا نهادید
    وکمک که قدرت کرفتید تمام دوستان وپیشکسوتان مبارز وتمام گروه های مبارز را یکی پس از دیگری با تهمت وافترا وبرچسب کنار زدید وقلع وقمع نمودید
    که اگر امروز بودند وضعیت کشور این نبود
    شما حتی به دوستان وهم بند زندانیان خود رحم نکردید
    تمام گروه ها را عقب راندید نا خود وقبیله هزار فامیل باقی بماند
    وحالا متاسفانه بدون اطلاعات یا با ارائه اطلاعات غلط دوستان بظاهر دوست امار غلط میدهید که باعث افت شخصیت شما می شود وما هم دوست نداریم
    شما همه منتقدان خود را دشمن فرض نکن بخدا سوگند ما دوست شما وطرف دار انقلاب هستیم
    ودر این راه عمر وجوانی خود را دادیم من رزمند ودردمند ابادی گشور را می خواهم
    در البوم عکس من عکس سه شخصیت علاقمند خودم را در صفحه اول داشتم
    هاشمی وبهشتی وخامنه ای
    وبا خط خودم نوشته بودم درود بر سه یاور خمینی هاشمی و دو سید حسینی
    یک سید بهشتی که همان اول انقلاب ترور شد. هاشمی هم که فتنه گر شذ وبردند
    مانده یک سید دیگر اقای خامنه ای
    دوست دارم این سید جبران تمام مافات را کامل کند
    تعریف از انقلاب را بگذارید به عهده مردم. مشک ان است که خود ببویید نه عطار بگوید
    همانگونه که اشاره کردم منگه طمع هر دو حکومت را مزه کردم
    طعم ان گواراتر بود. اسایش وارامش حق وعدالت وراستگویی بیشتر از حکومت اسلامی بود
    حاضرم د ر نیم ساعت فقط د ر یکی از تریبون های رسمی وقت در اخنیارم قرار بدند نا ثابث کنم
    دران دوران. امنیت مالی. جانی ناموسی اسایش ارامش به مراتب بیشتر از حکومت اسلامی بود
    انهم بامنطق وسند واسناد ثابت میکنم
    اقای خامنه ای انچه که پایه های حکومت را سست وبی اعتبار میکند
    وجود بادمجان دور قابچی ها ونوکران وچاکر مسلکان ونوچه های جیره خوار هستند
    از چابلوسان وتملق گویان شدیدا بهراسید واز کنار خود دفع کنید
    واز کسانیکه حاضر نبستند برده وبره باشند
    ولی وطن پرست ومیهن دوست هستند کمگ بگیرید
    از همه صاحب نظران ومتفکران ومنتقدان دلسوز کمک بگیرید
    که به نفع رهبری واستحکام نظام هستند
    گفتگوی های عاقلانه ومتفکرانه ومودبانه همراه رسوم وائین وفرهنگ ایرانی واسلامی
    بدون بغص وحسد وکینه ورزی
    به مراتب از عربده کشی وناسزگویی اولاتر ومنین تر وقابل قبول تر است
    به نظر بنده هنوز دیر نشده حنی با دشمنان سر سخت ولجوج هم می شود کنا ر امد بد اخلاقی وفحاشی کاری از پیش نمی برد
    خدا را گواه میگیرم تمام عرایضم
    از باب دلسوزی وپیشرفت وطن وجلو گیری از جنگ وخونریزی است
    به عوامل خود بگویید هر کسی که انتقاد میکند ونامه ای برای جناب عالی می نویسد دستگیر نگنند وکتک نزنند
    هم اکنون دوست گرامی رزمنده عزیز جناب مهدویفر غواص جبهه وجنگ برای یگ نامه در زندان است
    جرم ان چبست رفتن جبهه ودفاع از میهن
    شما فراموش نکنید که رهبر ما هم هسنید وما نیز حق داریم با شما صحبت کنیم با شما ملاقات کنیم
    شما را در این امر خطیر کمک کنیم
    دشمن که نبسنیم فورا دستگیر شویم
    جناب اقای خامنه ای رهبر مسلیمن جهان منهم مسلمانم وانقلابی وبزرگ ترین سرمایه خود که همان جوانی وعمر گرانمایه بود در کف اخلاص قرار دادیم وخالصانه تقدیم کردیم وامروز در پرورنده انقلابی ما جز ایثار وجان گذشتگی وفدا کاری چیزی نیست کوچکترین اثری از خیانت های سرداران سپاه را نخواهی دید. حالا نمیدانم چرا از این قشر خالص ومخلص حمایت ودفاع نمی کنی
    زمانیکه در پای منبر سخنرانی های اتشین وکوبده شما شرکت میکردم
    لذت می بردم. ولی نمی دانم ان فکر وعقیده مرام ومسلک وان الفاظ وابیات وجملات شیرین گفتارتان چه شد انهمه شیرین سخنان نغز گفتار چه شد وغصه من که چرا چنین شد
    از علمای ومراجع شنیده بودم که درون هر کسی یک نفس اماره وگرگی نهفته است منتهی فرصت نمی کنند که ظهور کنند وجولان بدند مگر زمینه ظهور ان مهیا شود
    وانسان در مقامی ومسندی وریاستی ودر راس حکومتی قرار بگیرد انوقت ظهور نفس شیطانی ظهور پیدا میکند ونا خوداگاه انسان را به هر جا که بخواهد میکشد واین بیماری برکلیه رفتار وکردار واعمال انسان تاثیر میگذرد
    واز او یک انسانی دیگر می سازد
    جنابعاای خود به رفتار وکردار واعمال قبل انقلاب خود ودر بند زندان شاه بودید بنگرید
    وبا حال فعلی خود مقایسه کنید
    ویک اطلاعات دقیق ودرست وموثق از زندان های کشور داشته باشید
    البته پیشنهاد میکنم شخصا وبرای جلب رضای خدا یکی دو سه بار از زندان وزندانیان عیادت کنید ثوابی هم دارد
    البته بدون اطلاع عوامل وجلادان وشکنچه گران
    میدانم موقعیت ومشغله شغلی باعث غفلت می شود
    ولی شما سعی کنید از این غفلت های شیطانی در امان باشید
    با توجه به تجربیات شخصی خودم در بعد سیاست
    عرض میکنم هر چه بیشتر به طرف مردم باشید وخود را به مردم گره بزنید وخود را از چنگال سرداران سپاه ازاد کنید وازاد بیندیشید
    وچابلوسان وتملق گویان وثنا گویان فرصت طلب را گنار بزنید
    وباخواسته های مردم هماهنگ شده
    وجوابگوی مردم باشید هر چه به طرف مردم بیائید مصون تر ومحفوظ تر هستید مردم از سرداران سپاه وگارد ویژه وخودی هایی که دور خود جمع گرده اید
    وفاتر وصادق تر وامین تر هستند
    واز طرفی برای بقای نظام مفیدتر
    فراموش نشود این انقلاب مردمی است وباید به خواسته های بر حق مردم توجه داشت
    زنجیر های انحصار طلبی را هر چه زودتر پاره کنید نا اوضاع واحوال مملکت از این وخیم ترنشود
    به نصایح دلسوزان توجه کنید ضرر نمی کنید
    ما که همگی به صداقت وراستگویی ورفقات ومعرفت و مردانگی ایمان داریم
    واز کینه ونفرت ودو رنگی بیزاریم
    پس یا علی مدد
    والسلام

    غلامرضا محمدی

     
  32. امشب واکنش های مردم به سریال پایتخت زیاد بود. چند نمونه اش رو بخونید. بیشتر در واکنش به این دیالوگ بود…

    ▪️دوتا پیرمرد
    ده-یازده تا زن
    دوتا حوری
    اینجا بهشته زودتر خودتونو برسونید…

    ▫️خیلی دردآوره برای مردی که چندتا داعشی وحشی به ناموسش بگن حوری و کتکش بزنن . امشب همه با دیدن پایتخت اینو احساس کردیم و واقعا اذیت کننده بود فقط و فقط باید گفت 1400 سال پیش همین سپاه مقتدر اسلام با نیاکان ما چنین کاری کردند و اگر رگ غیرتتون باد کرد خواهش کمی به مغزتون هم فشار بیارید کار کنه تا بدونی این امری که باعث شده عصبانی بشی فرمان مستقیم خدای اسلام به پیغمبرش بوده. و این پیغمبر خدا بارها اینکارو انجام داده(احزاب58-نسا36و92-بقره177و178-مایده89-انفعال67-نحل71و75و76 و ده ها آیه دیگر) و یازده امام گرانقدر هم این کارهارو انجام دادند و براشون اصلا سخت نبود.چون به فرمان خدای خودشون عمل کردند.پس بجای الکی شلوغ کردن و حمایت از کشتار مردم در سوریه توسط چند گروه مسلمان که باهم درگیر هستند به اصل ماجرا فکر کن.واس من جای سوال اینجاست همه تشخیص میدن که اینکار داعش یک کار پست و وقیح هست و حتی جز خوک حیوان دیگری نداریم که چنین کاری کنه.اما تا براشون اثبات میکنیم که این عمل حیوانی فرمان پروردگار است رگ ها دوباره باد میکنه.بردار من جای باد کردن رگ کمی از مغزت استفاده کن. و در آخر قصد من نژاد پرستی نیست که گفتن به نیاکان ما فقط تجاوز شده.از اسپانیا گرفته تا خوارزم همه مسلمون ها محکوم است.
    همونقدر که تعصب دینی و کورکورانه امری حقیر محسوب میشه، نژاد پرستی نیز ازین قانون تبعیت میکنه.

    اما مدافعان حرم.اگر کمی برید نقشه سوریه رو نگاه کنید میبینید که اکثر کشته شدگان اصلا روبروی داعش قرار نگرفتند و جنگشون فقط با آزادی خواهان سوریه و در حمایت اسد بود.و اینکه داعش در عراق هم بود چرا نرفتند عراق بجنگند؟!

     
  33. تاریخ در تصویر

    درود
    اگه این مطلب را تو کانالتون بزارید خوب میشه و تبلیغ کانال تاریخ درتصویر نمیشه ، چون تلگرام چند روز دیگه به رحمت خدا میره

    مملکت،مردم دانا میخواهد
    توی تاکسی نشسته اَم؛ راننده از دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم.
    پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد! قصاب محل از مافیای گوشت میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود.
    حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی، قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد..! دوست قدیمی ام کارمند است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد. میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و تلگرام است…! بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری…! میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود…!
    مرغ فروش، مرغهای مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم…! معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه…! پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۳میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل…! در بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد…! استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه می دهد به دانشجویانش که ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش میکند! و …میگویند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران…
    خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم… به خدا سوگند بابک زنجانی،خاوری و … و خیلی های دیگر عینِ خودِ ما مردم هستند، فقط پست گرفته اَند و سطح تخلفشان از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه،رسیده به میزانی که میدانیم. جامعه مثل یک درخت است.ما ریشه ها و تنه ایم و مسئولین میوه و برگ…
    چطور از درختی که ریشه اَش پوسیده و تنه اَش آفت خورده، انتظار میوهٔ سالم داریم!؟
    ما حق داریم مسئولینِ دلسوزِ پاکِ سالم داشته باشیم، اما خب از کجا بیایند؟
    مگر نه اینکه آنها هم آدمهای همین جامعه هستند؟
    ما حق داریم مطالبه گر باشیم… اعتراض کنیم به مشکلات… اما شاید بهتر باشد یک بار هم که شده، از خُرد به کلان برویم. خودمان را اصلاح کنیم بلکه نسلهای بعدِ مسئولین اصلاح شوند،که آن موقع اگر اصلاح نشدند، مثل امروز نمی نشینیم و فقط درباره گندکاری هایشان جُک درست نمی کنیم.
    به قول امیرکبیر:
    ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
    بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
    در آخر اما فهمیدم
    مملکت مردمِ دانا میخواهد…
    @TARIKH_DAR_TASVIR

     
  34. سلام استاد
    دیروز پس از چند سال دوستی را دیدم حیف ام آمد جریان را نشنوید.
    رفتم در مغازه اش پرسیدم حال و احوال؟ گفت ای بدک نیستم، بفرمائید شیرینی! گفتم به چه مناسبت؟! گفت به چند، اول آزادی همسرم دوم سال نو بعد…
    پرسیدم آزادی همسر؟ کی؟ گفت قبل از عید. ( ایشان از بهائیان بازاری و شریف بوشهر اند که طبق گفته خودش، همسرش مدتی دستگیر بوده)
    بفرما شیرینی؟ گفتم باشد به یک شرط و یک خواهش می خورم! چه شرطی؟ گفتم اول که یک تکه از شیرینی را در دهان بگذار، نیم خورده ات سهم من دوم یک عکس سلفی هم به یادگار!( بار اول بود که از کسی تقاضای سلفی داشتم، نکه بد باشه پیش نیامده بود)
    قبول کرد، به اخوی اش فرمود چاقو! گفتم اش محال است، با دست شیرینی را بردار بگذار در دهان، نیم اش ازآن من! با اصرار قبول کرد. نیمی را با دندان گاز زد و باقی اش شد سهم من
    پ ن؛ با موبایل نفتی همراهم عکسی گرفتیم که از آن، عکسی گرفته و شما را به آن میهمان می کنم.
    که البته حالت رخ هایمان گواه از در حال شیرینی خوردنمان ست.

    از شما سپاسگزارم چراکه اگر از فهم درباره بی اساس بودن فتوا های حضرات بویی برده باشم، بخشی از آن فهم، حتما از بوسه تان بر کف پای کودک بهایی بوده.

     
  35. درود
    خاطره ای از سفر من به ویتنام: آنها درباره آمریکا چگونه فکر می کنند؟
    عصر ایران؛
    جعفر محمدی
    چندی پیش سفری کوتاه به ویتنام داشتم. در پرواز “هوشی مین” به “هانوی” که حدود 2 ساعت به طول انجامید، فرصتی دست داد تا با یکی از همسفران ویتنامی ام گفت و گو کنم. روز قبل به جنگل های اطراف هوشی مین رفته بودم، جایی که جنگ های گسترده ارتش آمریکا و مردم ویتنام با شدت بیشتری در جریان بوده است. آمریکا در 20 سال حضور اشغالگرانه اش در ویتنام، از هیچ جنایتی علیه مردم این کشور فروگذار نکرده بود. در موزه جنگ ویتنام به ما گفتند که تعداد بمب هایی که آمریکا بر سر مردم ویتنام ریخت از تعداد کل بمب هایی که متحدین و متفقین در جنگ جهانی دوم علیه هم استفاده کرده بودند، بیشتر بود. آمریکایی، همچنین از بمب های شیمیایی گوناگونی در این جنگ استفاده کردند و باعث شدند تا سه نسل از ویتنامی ها با مشکلاتی از قبیل جنین های نارس یا متولدین معلول مواجه باشند. در موزه جنگ ویتنام، چند نفر از این معلولان مادرزاد که قدی حدود 50 سانتی متر داشتند، با دست هایی کوتاه و صورت هایی دفرمه شده، صنایع دستی درست می کردند و به توریست ها می فروختند. آنها بخش زنده موزه بودند.

    حجم حملات و وحشیگری های ارتش آمریکا به حدی بود که بخش زیادی از مردم ویتنام، ناگزیر بودند در هزاران کیلومتر تونلی که زیر جنگل ها کنده بودند زندگی کنند و حتی مدارس و بیمارستان هایشان را نیز به این تونل های زیر زمینی منتقل کنند. با این حال، آمریکایی ها آنان را در زیر زمین هم راحت نمی گذاشتند و با سم پاشی جنگل ها و نیز انداختن بمب هایی که اکسیژن هوا را می بلعید، آنان را در تونل هایشان نیز قتل عام می کردند. با این حال، مقاومت 20 ساله مردم ویتنام که البته با کمک های شوروی سابق و چین همراه بود، آمریکا را ناگزیر به عقب نشینی از این کشور کرد و بدین ترتیب، یک شکست تاریخی برای ایالات متحده ثبت شد.

    حجم جنایاتی که آمریکایی ها علیه مردم ویتنام انجام داده بودند در مقایسه با ستم های آمریکا علیه ایران، مانند مقایسه فیل و فنجان است. از این رو، برایم جالب بود که بدانم مردم ویتنام درباره آمریکا چگونه می اندیشند.
    وقتی موضوع را با همسفرم در میان گذاشتم، اولین جمله اش این بود: “آنچه بین ما و آمریکا گذشته، مربوط به گذشته بود؛ ما به آینده نگاه می کنیم.”
    او که خودش را معلم معرفی کرد چنین ادامه داد: بین کشورها سه نوع رابطه می تواند وجود داشته باشد: “جنگ، فقدان ارتباط و صلح.”
    و سپس از من پرسید: کدامش بهتر و انسانی تر است؟ و بی آن که منتظر پاسخ من شود گفت: “معلوم است که صلح از همه چیز بهتر است و ما در رابطه مان با جهان و از جمله با آمریکا صلح را انتخاب کرده ایم.” به او وقایع جنگ ویتنام و جنایت های آمریکا را یادآوری کردم و آقای معلم نیز گفت: “در آن جنگ آمریکا به ما آسیب های زیادی زد. آیا این دلیل خوبی است که ما همان آسیب ها را ادامه دهیم و به خودمان بیشتر صدمه بزنیم؟”

    از او خواستم بیشتر توضیح دهد و او گفت: “اگر ما با آمریکا در همان حال جنگ یا قهر بودیم آیا همین هواپیمای بوئنیگ نو که الان سوارش هستیم را می توانستیم سوار شویم؟ آیا مردم ویتنام که آن همه از جنگ آسیب دیده اند باید بتوانند از تکنولوژی روز استفاده کنند یا این که چون سال ها قبل با آمریکا جنگیده اند، امروز هم خود را از مزایای تکنولوژی و اقتصاد محروم کنند؟!
    بله! ما خاطره خوبی از آمریکا نداریم و راستش را بخواهی من که در آن زمان متولد نشده بودم، از آمریکا نفرت دارم ولی نفرت من از آمریکا نباید به ضرر خود من تمام شود و مرا در گذشته نگه دارد.”

    در ادامه سفر با افراد دیگری هم صحبت کردم و کما بیش همین نظر را داشتند. در هانوی، پایتخت ویتنام دستکم سه جوان را دیدم که پیراهن هایی بر تن داشتند که روی آنها پرچم آمریکا نقش بسته بود. برندهای آمریکایی مانند مک دونالد و کی اف سی در نقاط مختلف شهر شعبه داشتند. برغم هم مرز و هم ایدئولوژی بودن ویتنام با چین، خودروهای چنیی در خیابان های این کشور وجود نداشتند و در عوض، خودروهایی از آمریکا به ویژه فورد و شورلت (در رده های بعد از هیوندایی و تویوتا) در خیابان های این شهر تردد داشتند.
    هم پیمان بزرگ آمریکا در شرق جهان، یعنی ژاپن هم در حال احداث متروی شهری در شهر هوشی مین بود. ویتنامی ها جنگی که 43 سال تمام شده است را ایستگاهی برای توقف در گذشته نکرده اند بلکه دهه هاست که آن جنگ 20 ساله را منبعی برای درآمد زایی کرده اند. مثلاً تور جنگل برگزار می کنند و از گردشگران خارجی مبلغی پول می گیرند و تونل های زمان جنگ، ابزارآلات رزمی آن دوران، فیلم مستندی از شجاعت های ویت کنگ ها و … را نشان شان می دهند و در جایی، به ازای هر تیر جنگی 2 دلار می گیرند و به توریست ها اجازه می دهند با سلاح های زمان جنگ، شلیک کنند.
    در طول مسیر نیز انواع رستوران ها و فروشگاه ها رونق دارند و رانندگان و راهنمایان زیادی مشغول به کار شده اند. موزه جنگ شان نیز که همیشه مملو از گردشگرانی است که برای دیدن عکس های زمان جنگ و هواپیماها، تانک ها و تسلیحات به جا مانده از آن دوران بلیت می خرند. اینک، هم آمریکا بدون جنگ و خونریزی و دشمنی با برندهایش در ویتنام حضور دارد و هم ویتنام در عین حفظ تاریخ و فرهنگش، خود را از عداوت و ستم آمریکا مصون داشته و از مزایای رابطه با بزرگ ترین اقتصاد جهان بهره مند است. به عنوان مثال، در فقدان تبلیغات سوء علیه ویتنام در رسانه های جهانی – که عمده ترین شان آمریکایی هستند – این کشور تبدیل به یک مقصد توریستی شده است و نیز بسیاری از برندهای جهان و از جمله برندهای آمریکایی در این کشور تولید می شوند تا هم تکنولوژی به این کشور منتقل شود و هم اشتغالزایی قابل توجهی در این کشور ایجاد شود.

    در مسیر بازگشت از هانوی به تهران، به این می اندیشیدم که آن اندازه که ما ایرانی ها به پیروزی ویتنامی ها در جنگ با آمریکا می بالیم و درباره اش شعار می دهیم، خود ویتنامی ها ادعا ندارند و به قول آن معلم ویتنامی، آنها در گذشته نمانده اند و به آینده نگاه می کنند.

     
  36. عباس واحدیان شاهرودی

    سلام آقای نوری زاد گرامی

    مدافعین «حرم اسد» اینبار در سریال پایتخت

    بعنوان یک نویسنده که چند صباحی دستی بر تولیدات سیما داشتم عرض میکنم که عوامل سریال« پایتخت ۵» تا همینجای کار نیز در رسالت خود که دفاع از حرم بشار اسد بوده موفق عمل نمودند .
    دیشب ۱۸ فروردین مشغول دیدن قسمتی از این سریال بودم . در تولیدات رسانه میلی ایران همیشه شستشوی مغزی بر جنبه سرگرمی غالب بوده و این امر پس از ریزش شدید مخاطب تلوزیون حالا رنگ و لعاب حرفه ای تری بخود گرفته است .
    در تولید هر تله فیلم و سریالی که تلوزیون میسازد رسیدن به دو هدف اهمیت زیادی دارد ، که یکی انتقال مفهوم مورد تایید و خواست نظام است و دیگری جذب مخاطب جدید و حفظ مخاطب فعلی است.این امر نیازمند آنست که
    محتوای تولید شده قدرت ایجاد همزاد پنداری در مخاطب عام را داشته باشد!!!
    برای ایجاد همزاد پنداری در اندیشه مخاطب کارهای طنز موقعیت بسیار مناسبی در اختیار رسانه می گذارند .
    تلوزیون بعنوان رسانه ای فراگیر وقتی بعنوان ابزار دست حکومتهای استبدادی قرار میگیرد مبدل به سلاحی قوی برای نابودی مخالفین و طلسم نمودن ذهن عموم مردم جهت تن دادن به خواسته های حاکمیت می گردد .
    با همین رادیو و تلوزیون چهل سالست که نظام سرگرم تحمیق ماست . چهل سالست که هنرمندانه هر حقی را باطل ، هر خیری را شر ، هر دوستی را دشمن ،و بالعکس از آنسوی هر ظلمی را عدالت ، هر فسادی را رستگاری ، و هر خباثت و خیانت و جنایتی را در پوشش عقاید مذهبی وارونه بخوردمان دادند!

    در مورد وقایع سوریه و پیدایش داعش بارها مطلب نوشتم و همیشه به طرفداران نظام که با شوق و ذوق از آرمانهای مقدس ولایی در رابطه با مبارزه علیه داعش و شهادت طلبی جوانان پاک ایران زمین در دفاع از مردم مظلوم شام و عراق سخن گفتند، تمنا نمودم بخاطر احترام به اندیشه خود یک تحقیق کوچک انجام دهند !

    هدف تحقیق :
    بهار عربی و قیام مردم شام علیه حکومت شان چه زمانی آغاز شد ؟ و داعش در چه سالی بعنوان یک ارتش مجهز بنای خلافت اسلامی شام و عراق را تاسیس نمود ؟
    برایم واقعا عجیب است که چطور بکمک رسانه ها یک حکومت میتواند تا این حد حقایق را وارونه به مردمش نشان دهد؟؟؟
    اما جواب :
    پس از شروع بهار عربی در سال ۲۰۱۰ به فاصله چند ماه یعنی در آغاز سال ۲۰۱۱( ژانویه ) مردم سوریه نیز در پی درگیر شدن پلیس با یک مرد معترض در دمشق قیام شان علیه حکومت استبدادی بشار اسد آغاز گردید!!!

    نقطه اوج قیام سوری ها دو ماه بعد در مارس اتفاق افتاد . دستگیری و ضرب و شتم شدید ۱۵ نوجوان در شهر درعا که شعار نویسی می کردند سبب انفجار مردم سوریه شد.
    بشار اسد و ارتش او از همان آغاز ، هر جمعه که مردم غیر مسلح جهت اعتراض در میادین اصلی شهرها تحصن می کردند با تانک و مسلسل قتل عام را در دستور کار خود داشتند!!
    مردم سوریه از دخالت نیروهای ایرانی در سرکوب خود شکایت می کردند و دنیا فقط نظاره گر آن جنایات مشترک بود.
    بمدت دو سال سوری ها در اکثر شهرهای آن کشور قتل عام شدند. اسد با تمام قوای نظامی اش تحت حمایت ویژه حکومت ایران با تانک و توپ و هواپیما شهرها و روستاها را با خاک یکسان می نمود .‌
    شدت جنایات بحدی غیر قابل تحمل شده بود که از اواخر سال ۲۰۱۱ در بدنه ارتش و پلیس اسد شکاف ایجاد نمود . از آن ببعد بود که با پیوستن برخی از نظامیان به صفوف قیام ، مردم نیز به تعداد اندکی تسلیحات سبک دسترسی یافتند و ارتش آزاد سوریه بنیان گذاشته شد.

    اما این مقدار برای مقابله با دو حکومت تا بن مسلح ایران و سوریه کافی نبود !!!
    در سال ۲۰۱۲ تقریبا همه شام در قیام و آتش بود.‌دهها هزار نفر آواره شده بودند و هزاران نفر توسط ارتش اسد در کف خیابانها و یا در زندانها زیر شکنجه کشته شده بودند !
    داد مظلومیت مردم سوریه گوش جهان را کر کرده بود و عاقبت کشورهای غربی و عربی موافقت نمودند تا جهت رساندن تسلیحات بدست ارتش مردمی سوریه اقدام نمایند !
    در اواخر سال ۲۰۱۲ که تقریبا دوسال از قتل عام مردم سوریه میگذشت اولین محموله های تسلیحاتی اعراب و غربی ها در مناطق تحت سیطره مخالفین اسد توزیع گشت. قسمتی از مرزهای شرقی سوریه که به غرب عراق متصل میشدند مبدل به کریدور مطمئنی برای رفت و آمد مبارزان سوری و پیوستن نیروهای سنی عراقی و رساندن تسلیحات و آذوقه بشمار می آمد.

    با آغاز سال ۲۰۱۳ بواسطه از هم گسیختگی امنیت در مرزهای سوریه و در میانه کارزار که تسلیحات و مهمات و ادوات سنگین و سبک بوفور در دسترس مبارزان ضد اسد قرار گرفته بود ، همزاد بشار اسد یعنی« ابوبکر بغدادی »درین سوی میدان متولد شد !
    داعش سر از تخم در آورد تا در هر دو سوی جبهه ، قاتلین بیرحم سرگرم دریدن یکدیگر و از همه بدتر مردم سوریه و عراق گردند .
    داعش خیلی زود پا گرفت و بر خلاف شعارهای زیبایی که در آغاز جهت حمایت از مردم مظلوم سوریه سر میداد با به چنگ آوردن آنهمه تسلیحات و پیوستن جوانان عرب و سایر مسلمینی که هر روز از تلوزیون ها شاهد جنایات اسد بودند ، لشکری قدرتمند و ویرانگر ایجاد نمود.

    اسد بکمک رژیم ایران در طی دو سال قتل و کشتار و ویرانی موفق شدند بهترین بستر در خاورمیانه جهت آزمایش و فروش تسلیحات مختلف روسی ، آمریکایی ، ایرانی ، چینی ، فرانسوی ، انگلیسی و کل ناتو پدید آورند .‌ هر کدام از حکام بظاهر مسلمان درطرفین این جنگ با خلق شعارهای فریبنده و عمدتا عقیدتی سعی داشتند تا با اغفال جوانان آنانرا برای سلاخی راهی میدان نبرد کنند.
    جنگی که در هر دوسوی آن مبارزانش از شهادت طلبی و سودای بهشت رفتن سخن می گفتند و در هر دو طرف رمز حملات الله اکبر بود !!!!

    خلاصه آنکه در طی نزدیک به چهار سال بعد از تولد داعش بیش از ۵۰۰/۰۰۰ هزار سوری دیگر کشته شدند و صدها شهر کوچک و روستا بهمراه شهرهای حمص ، درعا ، لاذقیه ، حلب ، غوطه شرقی ،و بخشهای زیادی از دمشق و کل زیرساختهای آن کشور تخریب شدند تا در یکسوی میدان بشار اسد باقی بماند و در سوی دیگر از تصدق پیدایش داعش میلیاردها دلار سلاح بفروش رفته تا اعراب از یک طرف مجبور شوند تا کلی باج به آمریکاییان بدهند و ایران و اسد هم دست تمنا بسوی رفیق پوتین دراز نموده تا از گسترش خطر داعش و جلوگیری کند!!!!
    عراق نیز درین سالها متحمل صدمات بسیار شدیدی شد. در طی سالهای اخیر حکومت ایران با تولید هزاران ساعت خبر ، گزارش و مستند سعی نموده تا ما باور کنیم که داعشیان بقصد تخریب حرم اهلبیت در سوریه آمدند و ما وظیفه داریم مدافعین حرم باشیم !!!

    طبق اسناد تاریخی کاملا مشخص است زینب کبری پس از شهادت سالار شهیدان حسین ، به فرمان یزید با همه اهلبیت باقی مانده به مدینه بازگشتند و حدود یکسال زنده ماند و درین مدت هرگز به عراق و کربلا سفر نکرد چه برسد به آنکه به شام رفته و در شهر دارالخلافه قاتل برادرش سکونت کند و آنجا وفات نماید !!!!
    حال بر فرض آنکه بپذیریم مدفن زینب کبری در دمشق است ، سوال بحق آگاهان از حکومت مان اینست که :
    « نیروهای ایرانی در طی دو سالی که هنوز داعش خلق نشده بود ( یعنی از ژانویه ۲۰۱۱ تا حداقل اوت ۲۰۱۳ ) سرگرم دفاع از کدامین حرم بودند ؟ آن موقع که داعشی در کار نبود آیا ما در کشتار مردم سوریه و ویران کردن خانه مسلمین شام و یتیم کردن و کشتن دهها هزار کودک سوری با بشار اسد روانی همراه بودیم؟

    این مقدمه نسبتا طولانی را عرض کردم تا بدانید ماجرای سوریه و داعش چه بود .‌
    اما نقش رسانه ملی در وارونه جلوه دادن حقایق !
    حال که بمرور مردم در حال بیدار شدن هستند و اختلافات سران نظام هر روز افشاگری تازه ای را ایجاد می کند ، حکومت از آن می ترسد که مبادا مردم از حقایق سوریه باخبر شوند !!
    اگر روزی خانواده کشته شدگان در سوریه و عراق بفهمند که جوانان برومندشان فقط و فقط برای حفظ « حرم بشار اسد » و ماجراجویی های سران نظام عازم آن کشور شدند ،
    اگر روزی این مردم بفهمند که بزرگترین عامل پیدایش داعش همان قتل عام های دو سال نخست قیام مردم شام توسط ارتش اسد و سپاهیان ما بود که زمینه را برای هرج و مرج در خاورمیانه ایجاد نموده ،
    اگر بدانند که دست ما در قتل عام و ویرانی سوریه بمراتب خونین تر از داعشیان است ،
    و اگر مردم ایران بفهمند که ازین پس تا دهها سال بعد ممکن است سازمان های حقوق بشری ما را وادار به پرداخت غرامتهای سنگین نمایند ، [Forwarded from ☝️کبیریان☝️ (Abbas vahidiean)]
    آنوقت است که گمان نکنم چیزی جلودار این خشم ملی شود!!!
    پس لازمست که رسانه میلی همچنان با قدرت و با استفاده از ابزارهای توانمندی چون کمدین ها و فیلم و سریال پایتخت ها ، به توجیه حضور نیروهای ایرانی در سوریه بپردازند .‌
    باید مردم نفهمند که اگر حمایت ایران از بشار اسد نبود او همان سال اول که از سوریه گریخت دیگر باز نمی گشت و این کشور مبدل به خرابه ای با بیش از ۷۰۰ هزار کشته و ۱۲ میلیون آواره نمی شد!!!
    وظیفه عوامل پایتخت آنست که ما را همچنان در خواب نگهدارند .
    باید با دیدن آن چند هیولای داعشی که چشم طمع به دوقلوهای نقی معمولی دارند ، احساس همزاد پنداری ما بشدت تحریک شود و از دور دعا بجان آقا و فرماندهان سپاه کنیم که نگذاشتند آن غولهای آدمخوار و وحشی پای شان به ایران برسد!!!
    ما با دیدن خرابه های شام باید خدا را شکر کنیم که امنیت داریم و بالاخره سقفی روی سرمان هست !

    پس لازمست جهت سوریه نشدن ایران ، حامی و دستبوس ولایت باشیم !
    فقط یک اصل کلی را در رابطه با صدا و سیمای ایران بدانید : این سازمان حتی در خرید و پخش فیلم و کارتونهای بروز خارجی که هیچ ربطی به سیاستهای رژیم ندارند قصدی بزرگ دارد !!؟
    این درست است که عموما همه رسانه های بزرگ جهان در پی القای اهداف مورد نظر خویش اند .اما کمتر رسانه ای در جهان وجود دارد که مردمش را بسوی مرگ و تن دادن به ذلت و فقر و نکبت مقدس دعوت کند!!!
    این هنر صدا و سیمای ماست ،جذب مخاطب ایرانی و سپس القای تفکرات نظام در قالب تولیدات داخلی، هدف این سازمان مثلا ملی اما در واقعیت « میلی » است .

    آگاهی تنها راه رهایی ایران است .

    عباس واحدیان شاهرودی
    ۱۹ / فروردین /۹۷

     
  37. مردی از آران

    جنای نوری زاد
    راز پیشرفت چینی ها ومقایسه آن با کینه های رهبری دربه ویرانی کشاندن کشور ایران

    همان وقتی که ما موشک هوا می کردیم و دوباره نام ایران را به عنوان خطری برای صلح جهانی بر آنتن “سی ان ان ” و “بی بی سی ” می فرستادیم، وزیر خارجه چین در نشست سالانه کنگره ملی خلق چین ، همه سعی اش را می کرد تا تحرکات تازه چین در سیاست جهانی ، رویاروئی با آمریکا تلقی نشود.

    “دانگ لی” وزیر خارجه گمنام چین گفت: چین به دنبال ایفای نقش بزرگ تری در مسائل جهانی است اما نمی خواهد جای آمریکا را به عنوان قدرت برتر دنیا بگیرد.

    چین آمریکا نیست و نمی خواهد و نمی تواند یک آمریکای دیگر شود. این تواضع عاقلانه البته در چشم رهبر نظام اسلامی و سرداران سپاه و امامانِ حماسه ساز جمعه ، خفت و خواری است اما چینی ها اقتصاد دوم دنیا را دارند و در شمار سه قدرت برتر نظامی دنیا. در 25 سال گذشته در آمد هر چینی شش برابر شده است و کشوری که در دهه هفتاد عقب مانده و فقیر بود و ترسان از حمله شوروی و آمریکا با رشد حیرت انگیز اقتصادی، ابرقدرتی است گوشه نشین که درتار و پود رقبایش نفوذ کرده، بی جنگ و جدال.

    از وقتی مائو سرش را زمین گذاشت و رهبر چین “دنگ شیاپینگ” اصلاح طلب شد، چین ماهیتش را دگرگون کرد و منافع ملی جایگزین اتوپیای انقلابی شد. هر چند از حق نباید گذشت که سنگ بنای این دگردیسی را خود مائو گذاشت که فارغ از کینه، منتقدان و معترضان قدیمی اش را از زندان و تبعید فراخواند و از ایشان خواست که تا برنامه ای برای چین بنویسند و سمت و سوی سیاست خارجی چین را مشخص کنند و اتفاقا رهبر اصلاح طلب بعدی هم از همین جمع منتقد و معترض مائو بود که با فراموشی بلاهایی که رهبر انقلاب بر سرش آورده بود و فراتر از درد و رنج های شخصی به چین فکر کرد.

    دنگ شیاپینگ واقعیات را آن چنان که بودند می دید و در راه بازسازی چین شخصا به کشورهای صنعتی و ثروتمند سفر می کرد و هیچ ابایی نداشت تا به نخست وزیر استرالیا بگوید که چین فقیر و درمانده است و محتاج کمک و بازسازی.

    چینی ها تنش ها را کاهش دادند، از سرمایه های خارجی و غربی ها استقبال کردند و با همه ی پیشرفتی که داشتند نه مغرور شدند و نه از رقبا و دشمنان غفلت کردند.

    دنگ شیاپینگ در پیامش که به نوعی وصیت نامه ای است برای رهبران بعدی و به راه کار بیست و چهار حرفی معروف است. رمز و راز پیشرفت چین را گفته است و اگر مقایسه اش کنیم با وصیت نامه طولانی امام خمینی ، خواهیم دانست که چرا چین در همین چهل سال گذشته زیر و زبر شده و در اوج است و ایران هر روز بدتر از دیروز. این چند کلمه، حرف حساب ” دنگ شیاپینگ است” که هفته گذشته وزیر خارجه چین هم تکرارش کرد.

    با دقت و احتیاط رصد کنیم ، موقعیت خودمان را حفط کنیم ، به آرامی با مسائل روبرو شویم.

    ظرفیت ها و استعدادهایمان را از نظرها دور نگاه داشته و در انتظار فرصت ها بمانیم.

    از جنجال و هیاهو پرهیز کنیم و سرمان را پائین نگهداریم و هرگز ادعای رهبری نکنیم.

     
  38. صالحی گفته در عرض چهار روز می تونه غنی سازی را به ۲۰ در صدر برسونه
    بابا به این دانشمند بگوئید
    در چهار روز نه
    چهار سال
    نه چهل سال
    زندگی ایرانی جماعت را غنی کن
    تورم را مهار کن
    بی کاری را ریشه کن
    فساد را ومفسدین را کنترل کن
    و
    هزاران بدبختی دیگر
    غنی سازی معناهای دیگری هم داره
    اینقدر پز انرژی هسته ای ندیده
    که‌در کشوری چون ما با این همه فلاکت هیچ غروری را که بر نمی گیزه
    خنده دار هم هست و حسرت به دل هر وطن پرستی می زاره

    احمد

     
  39. وحید از شیراز

    خدمت استاد نازنینم،جناب نوری زاد عرض ادب و احترام مینمایم.
    بنده یک تولیدکننده جزء در این کشور بی در و پیکر هستم.
    ده سال پیش حدود ۱۰۰ کارگر در مجموعه ما مشغول به کار بودند.شروع هر سال برای من جز درد و رنج چیزی نداشته،چرا که مجبور بوده ام هر سال تعدادی از کارگر هایم را کم و تعدیل نمایم،و خدا را شاهد میگیرم که سخت ترین لحظات عمر من زمانی بوده که کارگری را جواب و ناامید کرده ام،ولی هیچ چاره ایی نداشته و ندارم ،تا به امروز به هر شکل ممکن که بوده حق و حقوقشان را پرداخت کرده ام ولی دیگر نمیدانم که با این اوضاع خراب و این تورم لجام گسیخته باید چه کاری انجام بدهم،تا به حال هم هیچ حمایتی از جانب دولت نشده ایم،هیچ افق روشنی هم در اوضاع اقتصادی این مملکت نمی‌بینم .
    واقعا ما به کجا میرویم…

     
  40. عجیب ؟من درعجبم مملکتی ساختند که هم خود ناراضیند وهم مردم هم نمایند گان مجلس از وضع کنونی فریاد میزنند وهم وزرا ووزیران از وضع وزراتخاهایشان ناراضی واز طرفی رئیس جمهور های قبلی هم از اوضاع واحوال فریاد میزنند
    هم اصولگران انتقآد میکنند وهم اصلاح طلبان فریاد میزنند
    بقول معروف پیدا کنید پرتقال فروش را
    ولی بنده تعدادی جماعت می شناسم که خیلی خیلی راضیند
    انهم ائمه جمعه وجماعت هستند
    که هیچگونه رنج وتلاش وزحمتی
    بدوش خود ندارند وسخترین کارشان نماز خواندن وخطبه خوانی است وباز هم ای کاش فقط خطبه وخطابه وگفتار ودعوت به اداب اسلامی ودوستی ومعرفت باشد
    نه فقط دشمن تراشی
    فحاشی وناسزاگویی و عربده کشی ائمه جمعه امروز ببار نشسته وعنقریب که جماعت کشور را به طرف شعیب ابی طا لب ببرند
    وچند سالی هم ملت در ان شعیب زندگی کنند
    بقول معروف
    صد بار بدی کردی ودیدی ثمرش را
    خوبی چه بعدی داشت که بار نکردی
    مسلما تحریم برای شما جماعت تاثیر نداشته ونخواهد داشت
    ولی چشم دل باز نموده وبا بصیرت بنگرید که چه بلایی سر اسلام ومسلمین وملت ایران اوردید
    در خاتمه وبرای حسن ختام شعری از زنده یاد پروین اعتصامی را انتخاب کردم. البته قسمتی از یک شعر
    دیده های عقل اگر بینا شوند
    خود فروشان زود تر رسوا شوند
    دزد زربستند ودزد دین رهید
    شحنه ما را دید وقاضی را ندید
    چیره دستان می ربایند انچه هست
    می برند انگه ز دزد کاه دست
    دزد اگر شب گرم بغما کردنست
    دزدی حکام روز روشن است
    حاجت ار ما را زراه راست برد
    دیو قاضی را به هر جا خواست برد

     
  41. -کجا داری میری با یه فرغون پول
    +میرم چند تا نون بخرم

    سقوط ریال:
    یعنی ورشکستگی کامل دولت در اقتصاد که برگشت ناپذیر میباشد …

     
  42. در پاسخ به این سوال که دستاورد حکومت چهل ساله تان چیست وبعد از این همه سال تکیه زدن بر اریکه قدرت و این همه دم زدن از عدالت و تقوی وپاکدستی ومتهم کردن این و ان به خیانت و فساد گمراهی ،دستاوردتان چه بوده است؟با کمال بی شرمی و وقاحت پاسخ میدهند ”استقلال”ومیگویند این سیه روزی و فلاکتی که دران قراردارید قیمتی است که بابت استقلال کشورتان میپردازیدوباید شکرگذار این استقلال باشید البته و صدالبته حق دارند سهم ما از دریای خزر در سایه این استقلال به کمتر از پانزده درصد رسیده و در سایه همین استقلال تبدیل به پیاده نظام روسها در سوریه شده ایم ما مستقلیم اما دخترانمان در دیسکوهای کشورهای وابسته اطراف به خاطر مشتی دلاردر اغوش عیاشان میلولند و جوانانمان به خاطر گرفتن پناهندگی از کشورهای سرسپرده غربی به هر دریوزگی تن میدهند و کشورمان تبدیل به بازار مصرف رباله های تولیدی چین و تکنولوژی های دست چندم شده است ما با دست خود امکان یک زندکی عزتمندانه توام با ازادی و رفاه مثل اکثر کشور های دنیا را دادیم و به جای ان استقلال کذایی گرفتیم استقلالی که پوچ و تو خالی است به اندازه پوچی و توخالی بودن عنوان ”رهبر مسلمین جهان”برای کسی مثل علی خامنه ای،نسبت رهبر بودن انهم رهبر مسلمین جهان به خامنه ای همانقدر استهزا امیز وخنده دار است که نسبت استقلال عزتمندانه به جمهوری اسلامی!!!

     
    • شما سعی کن مودب باشی و بد زبانی و حرف مفت رو چاشنی استدلال برای مطلب قرار ندهی،وقاحت و بیشرمی آنجاست که مسائل نامربوط به استقلال سیاسی رو دستمایه نفی استقلال سیاسی بدانند و کور باشند از اینکه وابستگی رژیم شاه به امریکا رو در گذشته ببینند،اینکه بادعای شما دختران اتان در فلان دیسکو برقصند چه ارتباطی با استقلال سیاسی داشت؟! فهمیدی چه گفتی یا همینطور نقاره زدی؟ ارتباطات اقتصادی با دیگر کشورها در قاموس شما یعنی وابستگی سیاسی؟! رژِیم حقوقی دریای خزر بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ادعای چند کشور حاشیه آن یک نزاع حقوقی است که تحت قوانین حقوقی بین الملل و معاهدات قبلی مورد نزاع و بحث و کشمکش هست و در این بحث ایران فقط با روسیه مواجه نیست بلکه اطراف این نزاع چند کشور هستند بنابر این رژیم حقوقی دریای خزر هم ربطی به استقلال یا عدم استقلال سیاسی نداشت،شما وقتی می خواهی چیزی بنویسی اول فکر بکن بعد اقدام بنوشتن کن یا اگر معلوماتت وافی ببحث نبود اول مراجعه ای به دائره المعارف های معتبر سیاسی کن تا اینجور با گاف دادن ها خود را رسوا نکنی،حالا معلوم شد وقاحت و بیشرمی کجا بود؟!

       
      • خطاب به سید مرتضی، سید کمالاتت اعم از ادب وسواد ووقارت اهالی این وبسایت را خفه کرده،در سایه همین ادب و سواد شما علماست که ادب از سروروی کشور میبارد!!!!!اینقدر عبایت را بروی حقایق روشن تر از افتاب نکش ،فروپاشی اتحادجماهیرشوروی وتبدیل ان به چند کشوربر طبق قوانین حقوق بین الملل به هیچ وجه محدود کنندحق ابهای سرزمینی ایران نمیتوانست باشد چون ربطی به ایران نداشت و درصورت طرح در مراجع حقوقی بینالملل قابل استیفا بود اما بعنوان باج حضرت اقا به کشور دوست وبرادر روسیه در هیچ دادگاهی مطرح نگردید و ایران به همان سهم کمتر از ۱۳درصدی راضی شد چون حضرت اقا برای ارضا هوس امریکا ستیزی خود نیاز به پشت گرمی روسیه داشت موضوع شیفتگی وارادت و وابستگی حضرت اقا به روسیه حیلی روشنتر از اونیه که کتمانش کرد ضمنا لطف کن بفرما این استقلال سیاسی که اینقدر به چشم این واون فرو میکنی یعنی چه؟بجز انکه بعنوان یک کشور یاغی واخلالگر در دنیا معرفی شده ایم تقریبا در هیچ جمع معتبر جهانی و بین المللی جای نداریم ارتباطی با کشورهای مهم بجز همین روسیه نداریم .ازتامین اشکارترین منافع کشور اعم از احقاق حق حاکمیت بر ابهای سرزمینی ویا دریافت غرامت جنگ۸ساله گرفته تا اعتبار پاسپورت عاجز بودیم ومردم بیچاره برای رفتن به یک کشور خارجی باید ساعتها پشت درسفارت بمانند و رشوه به دلال بدند هزاران خفت را به جان میخرند اینه دستاورد استقلال سیاسی که تبدیل شدیم به پادوی روسیه تا حضرت اقا هر اکاهی به امریکا فحش بدهند پوز استکبارستیزی بدهندو تو این استقلال حلوا حلوا کنی وبکنی تو حلق ملت، سید قسم حضرت عباس خیلی وقت است که اعتبار ندارد

         
        • در پاسخ به نامدار:
          چنانکه قبلا اشاره شد ارتباطات سیاسی و اقتصادی و منطقه ای با کشور روسیه فعلی ربطی به استقلال یا عدم استقلال سیاسی ندارد،اگر صرف ارتباطات سیاسی و اقتصادی با کشور روسیه بمعنای عدم استقلال سیاسی باشد قهرا باید هرکشوری که با آن ارتباط دارد وابسته سیاسی به این کشور باشد و چنین تعریفی نه نزد عقلاء جهان پذیرفتنی است و نه در عرف سیاست بین الملل.بنابر این نقاره زدن و تکرار مدعا مشکلی را حل نمی کند،هرکس مدعی وابستگی سیاسی ایران به کشور روسیه است به این معنا که روسیه آنچنان تسلط سیاسی بر ایران داشته باشد (مثل تسلطی که امریکا پیش از انقلاب اسلامی ایران بر شاه و رژیم شاه داشت) که استقلال سیاسی ایران (یعنی استقلال در تصمیم گیری و کنش در سیاست های داخلی و خارجی) را نقض کند،لازم است آنرا بصورت مصداقی نشان دهد و به نقاره زدن اکتفا نکند.
          در مورد بحث رژیم حقوقی دریای خزر،عجب استدلال و فتوای حقوقی و سیاسی خیره کننده ای از خود صادر کرد نویسنده مطالب بالا! (فروپاشی اتحادجماهیرشوروی وتبدیل ان به چند کشوربر طبق قوانین حقوق بین الملل به هیچ وجه محدود کنندحق ابهای سرزمینی ایران نمیتوانست باشد چون ربطی به ایران نداشت…)!
          (انتهی کلامه رفع مقامه!)
          در این عبارت فتوا گونه! نویسنده ابتدا پذیرفته است که “اتحاد جماهیر شوروی دستخوش فروپاشی”شده،بسیار خوب وقتی یک اتحاد جماهیری (بهر علت سیاسی اقتصادی جغرافیائی و.) دستخوش فرو پاشی می شود نتیجه آن فارغ از اینکه چه تاثیراتی در جغرافیای آبی یا زمینی پیرامون خود می گذارد چه خواهد بود؟ اینکه کشورهای مستقلی پیرامون این دریا پدید می آیند و پدید آمدند (روسیه-آذربایجان-ترکمنستان-قزاقستان-ایران) پدید آمدند یا نیامدند؟! آیا این کشورها در سازمان ملل متحد برسمیت شناخته شده اند یا نشده اند؟شده اند،بنابر این بعد از این فروپاشی عملا پنج حاکمیت مستقل در مجاورت این حوزه آبی وجود دارند،اینجا عاقلانه است که همینطور شکمی و بدون آگاهی از قوانین دریاها،و سائر قواعد بین المللی فتوایی به اینصورت صادر کنیم که :”فروپاشی اتحاد…. به هیچ وجه محدود کنندحق ابهای سرزمینی ایران نمیتوانست باشد چون ربطی به ایران نداشت؟!”
          این فتوای حقوقی سیاسی شماست؟! سابقا دو کشور پیرامون این دریا وجود داشته و بر اساس قوانین دریاها و توافق فیما بین با درصدهای خاصی مسلط بر این آبها و منابع آن بوده اند الان همینطور بچگانه می شود لج کرد و استدلال بالا را مطرح کرد که :بما چه که شما فروپاشی شدید؟! مخاطب این بماچه که شما فروپاشی شدید کیست؟! الان پنج کشور پیرامون این آبها بوجود آمده اند و هریک لااقل بر اساس قلمروی طولی که پیرامون این آبها دارد مدعی مالکیت است چه باید کرد اینجا؟راهی جز بحث و گفتگو و تفاهم و امضاء قرار داد بر اساس قوانین بین المللی دریاها و توافق فیما بین است؟! این یک بحث و کشمکش حقوقی است که بوجود آمده و ادامه دارد و هنوز تفاهمنامه نهائی امضاء نشده که شما همینطوری مایلید چیزهایی سرهم کنید و استقلال سیاسی کشورتان را مورد سوال قرار دهید،اینجا تفاوتی نیز نمی کند که چه رژیمی حاکم بر ایران است اگر فرضا حکومت شاه یا پیش از آنهم سرکار بودند این واقعیت جغرافیائی و سیاسی مستحدث خود را نشان می داد و نزاع حقوقی هم مطرح بود،بنابر این واقع بین باشیم و بجای نق زدن های بی مبنا به این واقعیت بیندیشیم که ایران الان در این نزاع مستحدث حقوقی مواجه با روسیه نیست بلکه مواجه با چهار کشور مدعی مالکیت بر بخشی از این دریاست،ضمنا سیاستمداران و حقوق دانانی که در حوزه سیاسی و حقوقی دست اندرکار این مسائل هستند خیلی آگاهتر از شما به قوانین دریاها یا قوانین دیگر بین المللی هستند بنابر این ننشینید بیرون گود و بگویید:لنگش کن!

           
          • خطاب به سید مرتضی،بقول شما علما کاسته شدن سهم ایران به کمتر از ۱۵درصد اظهر من اشمس بوده وجمهوری مستقل اسلامی ایران نه توان و نه عرضه دفاع از حاکمیت ملی وسرزمینی را در مقابل ارباب پوتین و دارودسته اش داردو اصلا دفاع از حاکمیت ملی و منافع ملت برایش پشیزی ارزش ندارد ملا جان این جمهوری مستقل اسلامی با رهبر معظمش مسلم ترین حقوق ایران مثل غرامت جنگ هشت ساله از عراق را در زدوبندهای کثیف خود فدا کرده است هیچ یک از مقامات دولتی همین جمهوری مستقل اسلامی جرات پا گذاشتن به جزایر سه گانه خلیج فارس را از ترس امارات ندارندملا جان، منافع ملی و اساسا هرچیزی که به ملت و منافعش مربوط میشود برای رهبر مسلمین جهان محلی از اعراب ندارد ایشان اهداف بزرگتری مثل نابودی اسراییل و سعودی ونظام سلطه و امریکا وغرب وتبدیل کاخ سفید به حسینه را دارند ملت کیلوی چند!!!!؟؟؟

             
          • شیخ قم نشین !اگر مواجب بگیر حکومت نیستی از چه رو به کتمان حقایقی که اظهرر من الشمس هست رو آورده ای ؟ آیا واقعا خود را انسان صالحی میدانی ویا یک ماست مال حرفه ای و بی جیره و مواجب ؟ لااقل از شیخ مصلح /// ! ا

             
  43. اوس کاظم بنا

    آقای نوریزاد با سلام خدمت شما
    من این مقاله را پارسال نوشته بودم . به نظرم رسید که در این شرایط اسفناک
    جامعه ما و به خصوص وضعیت وحشتناک قوه قضاییه , شاید برای نشر بد نباشد .
    انتخاب آن , به عهده شماست .

    محض خنده

    تقریبا برای همه آدمها ,خنده و تفریح جزء جدایی ناپذیر از زندگی روزمره شان
    هست و خواهد بود .حتی تا آخرین دم زندگی .
    اما برای هر شخص و تفکری , تفریح و خنده متفاوت است . مثلا برای یک
    کفاش نوع خنده و مزاح , کاملا متفاوت است از یک فرد نظامی . یا مزاح و خنده
    برای یک فرد بازاری صد و هشتاد درجه فرق دارد تا یک فرد دانشگاهی و یا به
    اصطلاح روشنفکر . اما در ایران جدیدا یک اتفاقی رخ داده است که نه تنها از
    وزیر و وکیل و بازاری و کفاش و روشنفکر و سیاستمدار را به خنده وا داشته
    است , بلکه حتی این آخوند نوحه خوان پنج ریالی قبل از سال ۵۷ و پانصد هزار
    تومانی اکنونی محله ما را به خنده واداشته است . بر عکس ما ایرانیها ,مطمئن
    هستم که اگر این داستان را برای یک خارجی مهمان در کشورمان تعریف کنیم
    نه تنها تعجب خواهد کرد ,بلکه خواهد پرسید : آیا هم چون چیزی امکان دارد ؟
    باید در جواب او گفت که : بله .اینجا ایران است و در قرن بیست و یکم میتوان از
    این نوع موضوعات به وفور برای مزاح و تفریح داشت .
    حالا سوژه این خنده و مزاح چی هست ؟ داستان از این قرار است که آقای علی
    مطهری نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی در روز ۱۶اسفند ماه سال ۹۳ از طرف
    دانشگاه شیراز برای یک سخنرانی دعوت می شود .ایشان پس از خروج ازفرودگاه
    شیراز , متوجه حضور برادران جان بر کف حاضربرای صیانت ازدین مبین اسلام
    می شود . سپس می فهمد که این برادران بابصیرت جان بر کف در دفاع از رهبر
    و دین , نه تنها می خواهند جان او , بلکه راننده و همراهانش را گرفته و به زور
    روانه جهنم کنند .
    به هر حال آقای علی مطهری از مهلکه رها می شود و راننده ای وحشت زده
    و ماشینی با شیشه های شکسته در شیراز باقی می گذارد و در نهایت تصمیم میگیرد
    که متوسل به قوه قضایه شود . همان قوه قضایه ای که رئیس اش رامستقیما” رهبر
    انتخاب میکند و از طرف دیگرهمان رئیس و یا قاضی القضات , برادر شوهر خواهر
    ایشان می باشد .شوهر خواهر ایشان هم که معرف حضور همه است و احتیاجی به
    معرفی ندارد . یعنی رئیس قوه مقننه . پس تا اینجا ایشان دو پارتی کلفت دارند .در
    نتیجه این وضعیت , خیال آقای علی مطهری از بابت پرونده و باز خواست ازآمران
    و مهاجمان راحت است . بر اثر شکایت آقای مطهری , رئیس یکی از شعبه های
    قضاییه شهر شیراز ,اول از همه , رئیس دانشگاه شیراز و سپس مسئول انجمن دعوت
    کننده از آقای مطهری را به عنوان متهم اصلی فرا می خواند و پس از آن , حمله
    کنندگان را . آقای مطهری بعنوان شاکی معترض میشود که : بابا من از میزبانم که
    دانشگاه شیراز باشد و مسئول انجمن , شکایتی ندارم .اما قاضی با کیاست مربوطه در
    این پرونده , با احساس مسئولیت بسیار در دفاع از کیان اسلام و نماینده مجلس اسلامی
    می گوید : نه خیر , مقصران اصلی و متهمان واقعی , اینها هستند که شما را دعوت
    کردند به دانشگاه شیراز . و گر نه برادر عزیز , اگر افکار منحرف این افراد نبود
    شما در تهران بودید و وظایف نماینده گی تان را انجام میدادید و کسی در شیرازمعترض
    شما نمیشد . در ضمن این برادران عزیز جان بر کف در صیانت ازجان ومال وناموس
    مسلمین ایران و جهان , مجبور نمیشدند که به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر
    مبادرت ورزند . !!!
    یاد عزیز نسین به خیر و داستان معروف او بنام ” وظیفه ملی ” . به شما خواننده
    عزیز پیشنهادمی کنم که این داستان کوتا ه را حتما” بخوانید .

    اوس کاظم بنا ۲۶ آبان ۱۳۹۶ تهران – ایران

     
  44. آقای سید مزتضی..یک توصیه دوستانه دارم و آن هم اینکه در گفتگو با دیگران از آیات قرآن استفاده نکنید. “این تذهبون” اگر در متن قرآن برای هدایت است در خارج از آن و در گفتگوی مابین ابنا بشر توهین و بی ادبی است. مثل اینکه بنده برای شما آیه سوره جمعه را بیاورم که علمای دینی بی شعور را بعنوان حمار معرفی میکند. در اینجا یعنی من دارم به شما اهانت میکنم.
    نه شما طرف دریافت وحی هستید و نه چنین اختیاری را دارید. اگر حرفی دارید از زبان خودتان بگوئید و حرمت قرآن را هم نگاه دارید والا این آیات و روایات می تواند براحتی ملعبه دست بشوند و اول از همه هم خودتان قربانی آن خواهید شد. آیات و روایات بر علیه روحانیون و عالمتن دینی کم نیست و اگر این فرهنگ جا بیفتد براحتی بر علیه خودتان قابل استفاده خواهد بود. فکر نکنید مصونیت آهنین دارید..

     
    • جناب علوی بدجوری رفتی توی توپ و تشر و بتوپ بستن! این توصیه دوستانه بود یا توپ و تشر قرآنی؟! من فقط استدلال کردم و سخن شما رو باطل دونستم و در انتها نوشتم این تذهبون؟! این تذهبون فقط یک اقتباس بود از قرآن خطاب بکسی که در استدلال بی راه روی می کند،این تذهبون یعنی :جناب علوی با این استدلالهای سست داری کجا می روی؟! اینقدر عصبانی نباش دوست من،بنده در مقام استدلال ممکن است بهر چیزی تمسک کنم،اینکه شما با خروج از ادب بنده را تحمیر و به بی شعوری متهم کنی هیچ ضمانتی برای استحکام دلایل در بحث ها نیست.
      عصبانی نشو دوست من ،بقول نوریزاد: باشد؟!

       
  45. سایت چوپون-سردار/* شکست خورده: نگرانی آیت‌الله یزدی از افتتاح قهوه‌خانه در قم.
    مش قاسم: به این میگن حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات. توی مملکتی که چوپون (با عرض معذرت از همه افرادی که به این شغل شریف مشغول میباشند) یه شبه سردار/* میشه و وورود میکنه به بیزنس سیگار آیت‌الله ش هم نگران قهوه خونه میشه. دلار چنده؟

     
  46. نیوشا بقراطی: نواندیشی اسلامی؛ در خدمت یا خیانت آزادیخواهی؟
    مش قاسم: یه نیم نگاهی به وضعیت این مملکت بنداز، جوابتو میگیری.

     
  47. آقای نوری زاد سلام
    دلم برای خلوص تنگ شده برا اون چیزایی که شما هی از اونا اسم می بری ادب و اخلاق و خرد
    دلم برای صفای آدما تنگ شده
    دلم برای یکرنگی تنگ شده
    دلم برا آدمایی که با ادب اند تنگ شده

     
  48. آقا پسر
    فرار کن
    فرار کن
    فرار کن
    بقول آلفرد هیچکاک سازنده فیلمای ترسناک، ترسناک ترین صحنه اونیه که یه کشیش یا یه ملا به یه بچه خیره شده و داره مخشو می زنه

     
  49. سارا از فرانکفورت

    جناب نوری زاد
    مرسی از احساس خوبتون
    من این خدای شما رو از خدای بسته بندی شده بیشتر دوست دارم
    این که شما از خدا دلگیر و دلخورید، عین قشنگیست.
    اما چه جای ایراد که شما چه دلگیر باشید و چه نه خدا همچنان ساکت و بقول شما تماشاگر است و کاری اش هم نمیشه کرد
    مرسی که احساس خوبی به من دادید و خدای تازه ای رو با من آشتی دادید

     
    • بله خدای تازه و ساکتی که نیازی نمی بینه از طریق پیامبران و انسان هایی از جنس خود آنان با نشانه ها و معجزات و بینات سخن گوید ،خدایی که به عبث جهانی را و انسانی را سامان داده ،بعد رفته پا روی پای دیگر انداخته و انسان را بحال خود واگذار کرده هر کاری خواست بکند و هیچ مسئولیتی نشناسد و بدون تحمّل هیچ تکلیفی خدائی کند، و شما هم احساسید با انسانی که با پشت کردن به شرایعی که پیامبران برای کمال و سعادت او آوردند از خدا طلبکار باشد! ،و بدون در نظر گرفتن اختیار و اراده انسان در جهان تکوین و مسئولیت های او در برابر اراده تشریعی خالق جهان و خالق خود، همینجوری از خدادلگیر و دلخور و طلبکار باشد و با یک سلسله لفّاظی ها اینهمه “سخنان تکوینی” و “کلمات وجودی” در شراشر وجود و حتی در هستی خود انسان و اینهمه “سخنان تشریعی” خدا را نادیده گرفته و طلبکارانه خدا را “ساکت” نامیده و این لفّاظی را نیایش بنامد! بله شما با خدای از پیش خود ساخته ای نیایش کنندگان پریشان حال آشتی دارید خدایی که هیچ تکلیفی و هیچ هدایتی نمی فرستد (حتی ممنوعیت ازدواج یک زن مسلمان با یک مرد مسیحی!) و جهانی را همچون یک مهندس و مخترع ایجاد کرده و با زدن استارت آن بخواب یا بانزوا و عزلت رفته و بشر را بخود واگذار کرده که هرچه خود خواهد کند و هرچه نخواهد نکند! بله این خدای شما و خدای نیایش کنندگان پریشان حال است! یک خدای غیر فعّال،منفعل،منزوی،ساکت تا جایی که بشود در قالب نیایش (که اوج تذلّل و کرنش برابر عظمت اوست) بشود خدا را محاکمه کرد و با پریشان گوئی در دل و قلب دیگران فرو شد و مثل آدمیان بر کول او سوار شد! شما را چکار با خدای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد؟! خدا از نظر شما و نیایشگران پریشان حال کسی است که مخلوق من است و بتوانم با پریشان گوئی هرچه دلم خواست به او بگویم (هرچند خلاف علم و اراده و حکمت و تدبیر و کمال بی منتهای او باشد!) بله خدایی که بشما احساس تازه ای می دهد خدای پیامبران نیست ،خدای پستوهای ذهن و میل و خیال شما و پریشان گویان متظاهر به نیایش است!

       
      • البته ناگفته نماند آقا سید خدای بعضی آخوندها هم چندان جالب نیست..دور از شما

         
        • سلام عثمان گرامی،خدای ادیان خدای واحدی است که در نصوص دینی اوصاف و ویژگیهائی برای او شمارش شده که مخالف با برهان عقلی نیز نیست مثل اسماء و اوصافی که در دعای جوشن کبیر ذکر شده یا برخی اوصاف که در منابع روایی معتبر هست و عمده تر از همه اوصافی که قرآن کریم در تعریف ذات و صفات و اسماء الهی به بشریت عرضه کرده است که تاجایی که ممکن بوده و گنجایش فکر بشریست در این بقول عرفاء “کشف تامّ محمدی” آمده و اهل معرفت در تبیین آنها کتابها پرداخته اند مثل “و هو معکم اینما کنتم” و “الله نور السموات و الارض” و “نحن اقرب الیکم من حبل الورید” یا “هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله” و .. توصیف ذات متعالی اوست و واقعیت آن مورد درک پیامبران الو العزم نیست تا چه رسد به اوحدی از بزرگان و عرفاء شامخین،این است که پیامبر اسلام که اعلم و اشرف بشریت در کشف و معرفت است ابراز عجز فرمود از شناخت باری تعالی آنچنان که او هست :”ما عرفناک حق معرفتک” یعنی ما نتوانستیم ترا آنچنان که هستی بشناسیم،و طبعا نتوانستیم آنچنانکه سزاوار توست ترا عبادت کنیم :”و ما عبد ناک حق عبادتک”:نتوانستیم آنچنان که توئی و شایسته آنی ترا عبادت کنیم،این اظهار عجز از معرفت تام و عبادت تام است از جانب چه کسی؟ از جانب خاتم انبیاء الهی که اشرف و اعظم انبیاء اولو العزم الهیست،چون توانائی بر عبادت آنچنانکه شایسته اوست فرع بر شناخت و معرفت تفصیلی اوست آنچنانکه او هست،و از آنجا که فرمود ما عرفناک حق معرفتک، یعنی آنچنان که توئی نتوانستیم و نمی توانیم ترا در یابیم پس ما عبدناک حق عبادتک،یعنی حق معرفت و حق عبادت او طبق این فرمایش رسول خدا -که درود خدا بر او-مستحیل است برای عموم بشریت،و هرکس از عرفاء و حکماء و استعدادهای خاص نیز بقدر گنجایش و ظرفت خویش و دریافت ها و رقیق شدن خویش و فناء در ذات احدی از او بهره دارد وگرنه درک اقیانوس بینهایت هستی که پهنه آسمانهای بیکران رشحه ای و بارقه ای و جلوه ای از فعل اوست کجا برای موجود محدود ممکن است؟ حال مقایسه کنید چنین واقعیت هایی را با درک ناقص ابناء بشر و داد لمن الملک الیوم سر دادن او و محاکمه و توبیخ او در قالب موسی و شبانی!
          بنابر این خدا برحسب برهان و عرفان و قرآن خدای واحد است و واقعیتی است که بقول حکماء لایتثنی و لا یتکرر، اما آری دریافت ها و بهره ها از دریای هستی مطلق مختلف است.
          دور از شما

           
    • ( برای چندمین بار ارسال میشود! )

      ” من این خدای شما رو از خدای بسته بندی شده بیشتر دوست دارم ”
      منظور شما اینه که خدای نوری زاد فلّه ای ارائه میشه؟!

      “مرسی که احساس خوبی به من دادید و خدای تازه ای رو با من آشتی دادید”
      اینم یه مدلشه دیگه! هرکسی خدای خودشو معرفی کرد یا با خدای خودش راز و نیاز کرد، یکهو میبینی یک عده هم که دنبال لقمه ی حاضر و آماده هستند، سریع خدای قدیمی را با این خدای تازه معرفی شده عوض میکنند!

      خدای خود را خودت بجو و فقط کمی زحمت تفکر و تعقل کافیه. دنبال خدای دیگران یا خدای حاضر و آماده نباش که این خدا بیشتر شبیه بسته بندی و پک آماده هستش ( فرقی نمیکنه خدای چند میلیون نفر باشه یا خدای یک نفر مثل نوری زاد ) خدای هرکس اختصاصی بوده و به اندازۀ میزان درک و شعور هر کس، دارای خصوصیات متغییریه. همینکه شما به خدای نوری زاد علاقمند شدید حاکی از این امر است که خدای او از جنس دیگریست. نوری زاد آنگونه که می اندیشد با خدای خود رابطه برقرار میکند و شما نمیتوانید با آن خدا ارتباط برقرار کنید، چون شما جور دیگری می اندیشید. در ضمن شما خدای ساکت و تماشاگر نوری زاد را میتوانید به اَشکال مورد پسند خود تغییر دهید و خدای مورد پسند خود را خودتان بسازید.
      خداوند را میشه به یک سیستم عامل کامپیوتری با “درگاه باز” “open source” تشبیه کرد ( مثل لینوکس ) که یک کلیّت و هستۀ مرکزی دارد که همگانی ست. ولی هر کس بسته به توانایی و نیاز خود و مهارت خود در کد نویسی و برنامه نویسی میتواند تغییراتی به آن بدهد که باب میلش باشد و آن را شخصی کند ( که ساده ترین آن تغییر “تم” ” theme” یا همان جلوِه میباشد ) و یا مثل بسیاری از مردم که آشنایی با کامپیوتر و برنامه نویسی و یا کد نویسی ندارند و یا حال و حوصله ندارند، به همان بستۀ حاضر و آماده و همگانی اکتفا کند. که البته خود همین بسته هم کار راه انداز است.
      هر کس میتواند خدای خودش را آنگونه که می پسندد، تجسّم یا تعریف کند و به آن هر جلوِه ای که میخواهد بدهد.

       
  50. درود بر شما انسان آزاده
    دوست گرامی این نوشته فقط بیادآوری است.
    اگر به طبیعت بنگریم، گیاهان برای نفس کشیدن وطبیعت زنده مفیدند، همینطور حیوانات و هر دو در چرخه طبیعت نقش اساسی را بازی می کنند. مواد بیجان نیز در تغییر و تبادلند و نقشی اساسی در سیستم طبیعت دارند. حال یک انسان از بدو ورودش به جهان ،موجودی وابسته بدیگری است. این انسان با کمک و محبت و نگهبانی مادر و خانواده و بعدها جامعه رشد و نمومی کند.
    اما تاثیر و خدمت این موجودی به نام انسان در طبیعت ، در جهت نابودی طبیعت و در نتیجه چرخه حیات و خود بوده است. انسان با تمام ناتوانی اش ، دستگاه فکری گسترده ای دارد وجزوی از چرخه زندگی است. انسان در تنهاترین دقایق تنها نیست. او جزوی از چرخه ی هستی است. طبیعت، زندگی دایم با هم در تغییرو تماس و بدینسان در گفتگوست .

    زبان زندگی همیشه چند جانبه گویا ست ، آنرا می توان شنید وچشید و لمس و حس کرد .
    معضلات اجتماعی فردی ،ساخته انسان و نه طبیعت است و همین انسان باید سعی در حل این معضلات کند .جوامع پیشرفته و مدرن اینرا دریافته و طبیعت را مورد الگوی خود قرار داده اند و با مشکلات اجتماعی با بینشی علمی برخورد می کنند و نتیجه نیز دریافتن و دست یافتن به بسیاری از چراها بوده است.
    جامعه ی آخوندی ، انسانی و حتا حیوانی هم نیست یک جامعه برده داری مطلق است که برده زنده برای اربابش است و این ارباب خود را آیت الله دانسته و بر بردگانش خدایی می کند و صاحب جان و مالشان است.این جامعه یک جامعه بیمار و ضد ارزشی و ضد انسانی وضد طبیعت است بدین خاطر مشکلات انسانها در این جامعه حل نشده و بلکه افزونتر خواهد شد. تنها نجات بدست خود افراد این جامعه است.

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم /فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد /من و ساقی به هم سازيم و بنیادش براندازیم
    شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم /نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم
    چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش /که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
    صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز /بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
    یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد /بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
    بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه //که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازیم
    سخندانی و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز /بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

    بگفته حافظ باید کاری کرد کارستان، حتا تا شکافتن سقف فلک وتغییر ملک و دیار . در این شعر سخن حافظ با فرد است و با خود ، اصولا در همه اشعارش حافظ به خود بر می گردد زیرااصل و طبیعت زندگی در فرد شکل می گیرد وهر چه انسان از خودو اصل خود دورتر شود بیمار ی بیش نخواهد بود.

    ما در این شعر شاهدیم که عرفان ایرانی/قدیم خردگرا و عملگرا ست. این عملگرایی با ترک دنیا گفتن فرق دارد .بهشت عدن در دست ماست ،بقیه لاطالعات است.

    ملت و کشور با واقعییت “من “پیوند دارد.واقعیت جامعه در چندگانگی اوست. آنان که دم از امت و خدا و امام و ایت الله می زنند، برده پرورانی بیش نیستند که بشدت با ملت و کشور و در نتیجه باچندگانگی و انسان طبیعی در تضادند. چگونه می شود که چوبی خود را سلسله کوهی بنامد.همانگونه نیز امت چوبی در برابر کوه ملت است و راه همان وجود وزندگی است .راه خودآیی را باید راه خدایی نامید. زندگی همان راهی است که انسان خود را در یافته، یا سنگ و مانعی در برابرخود و دیگران می شود چون سپاه و آخوندان و بسیجیان.

     
  51. امروز با دیدن بخش 17 سریال پایتخت 5 دیگه همه سئوالات مربوط به سوریه و داعش جوابش داده شد و هر کی القای شبهه کنه بزاندازه..گفته باشم که فکرتون را درست کنید!! پیام هم اینه اگه ما سوریه نمی رفیم همتون “حوری” میشدید!!..
    امروز یه آدم منافق هم میگفت که معلوم شد بهشت دست داعشی ها است!پرسیدم چطور؟ گفت آخه اونجا هم “حوری” هست دیگه!!

    یه خانم همکار هم داریم که اسمش “حوری” است و خبر داه که امروز نمیتونه بیاد!..سرپرستش گفت فکر کنم داعش اسیرش کرده!!..

    شنیده شده در مرحله بعدی شاید “بهتاش” رو بجای “غلمان” اسیر کنند!!..ببینیم شایعه است با نه؟!!

    مقامات امنیتی میگن شاید داعش بخاطر افشا گری “پایتخت 5” بخواد تلافی کنه!!..هشیار باشیم!!

    امروز فهمیدیم اون کارخونه ای که نقی معمولی و خانواده توش رفتن،در سوریه نیست و در شهر ری است و واقعا یک کارخانه فعال بوده که به یمن تعمت ولایت به این روز افتاده!!

    به روج پر فتوت حافظ اسد هم صلوات!!..یک ای لاو یو هم برای ارسطو ورحمت و الیزابت که آبرو داری کردن!!

     
  52. درود بر شما انسان آزاده
    دوست گرامی این نوشته فقط بیادآوری است.
    اگر به طبیعت بنگریم، گیاهان برای نفس کشیدن وطبیعت زنده مفیدند، همینطور حیوانات و هر دو در چرخه طبیعت نقش اساسی را بازی می کنند. مواد بیجان نیز در تغییر و تبادلند و نقشی اساسی در سیستم طبیعت دارند. حال یک انسان از بدو ورودش به جهان ،موجودی وابسته بدیگری است. این انسان با کمک و محبت و نگهبانی مادر و خانواده و بعدها جامعه رشد و نمومی کند.
    اما تاثیر و خدمت این موجودی به نام انسان در طبیعت ، در جهت نابودی طبیعت و در نتیجه چرخه حیات و خود بوده است. انسان با تمام ن درود بر شما انسان آزاده
    دوست گرامی این نوشته فقط بیادآوری است.
    اگر به طبیعت بنگریم، گیاهان برای نفس کشیدن وطبیعت زنده مفیدند، همینطور حیوانات و هر دو در چرخه طبیعت نقش اساسی را بازی می کنند. مواد بیجان نیز در تغییر و تبادلند و نقشی اساسی در سیستم طبیعت دارند. حال یک انسان از بدو ورودش به جهان ،موجودی وابسته بدیگری است. این انسان با کمک و محبت و نگهبانی مادر و خانواده و بعدها جامعه رشد و نمومی کند.
    اما تاثیر و خدمت این موجودی به نام انسان در طبیعت ، در جهت نابودی طبیعت و در نتیجه چرخه حیات و خود بوده است. انسان با تمام ناتوانی اش ، دستگاه فکری گسترده ای دارد وجزوی از چرخه زندگی است. انسان در تنهاترین دقایق تنها نیست. او جزوی از چرخه ی هستی است. طبیعت، زندگی دایم با هم در تغییرو تماس و بدینسان در گفتگوست .

    زبان زندگی همیشه چند جانبه گویا ست ، آنرا می توان شنید وچشید و لمس و حس کرد .
    معضلات اجتماعی فردی ،ساخته انسان و نه طبیعت است و همین انسان باید سعی در حل این معضلات کند .جوامع پیشرفته و مدرن اینرا دریافته و طبیعت را مورد الگوی خود قرار داده اند و با مشکلات اجتماعی با بینشی علمی برخورد می کنند و نتیجه نیز دریافتن و دست یافتن به بسیاری از چراها بوده است.
    جامعه ی آخوندی ، انسانی و حتا حیوانی هم نیست یک جامعه برده داری مطلق است که برده زنده برای اربابش است و این ارباب خود را آیت الله دانسته و بر بردگانش خدایی می کند و صاحب جان و مالشان است.این جامعه یک جامعه بیمار و ضد ارزشی و ضد انسانی وضد طبیعت است بدین خاطر مشکلات انسانها در این جامعه حل نشده و بلکه افزونتر خواهد شد. تنها نجات بدست خود افراد این جامعه است.

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم /فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد /من و ساقی به هم سازيم و بنیادش براندازیم
    شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم /نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم
    چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش /که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
    صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز /بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
    یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد /بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
    بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه //که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازیم
    سخندانی و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز /بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

    بگفته حافظ باید کاری کرد کارستان، حتا تا شکافتن سقف فلک وتغییر ملک و دیار . در این شعر سخن حافظ با فرد است و با خود ، اصولا در همه اشعارش حافظ به خود بر می گردد زیرااصل و طبیعت زندگی در فرد شکل می گیرد وهر چه انسان از خودو اصل خود دورتر شود بیمار ی بیش نخواهد بود.

     
  53. همه ما مقصریم ،زمانی که دشمنان خود را ستایش می کنیم ،همه ما مقصریم، زمانیکه ترجیح می دهیم از رذل ترین وپست ترین موجودات تقلید کنیم، به جای اندکی تفکر و عقلانیت،همه ما در پدید امدن این شرایط دشوار مقصریم، به خاطر انکه از رنج و دشواری روبرو شدن با واقعیت ها و پرداخت هزینه ها گریزانیم و به دنبال عافیت طلبی و معجزه هستیم چهل سال از حکومت ملایان میگذرد ودر این چهل سال کشور به خاک سیاه نشسته است جوانان بسیاری با عناوین مختلف از شهید و معدوم به زیر خاک رفته اند و ثروتهای کشوربه تاراج رفته است طبیعت و منابع طبیعی نابودشده و فرصت های بسیاری برای اقتصاد کشوراز بین رفته است، مردم ازتامین حداقل های زندگی درمانده شده اتد .نادانی و ناتوانی و عجز و درماندگی در لایه های مردم موج میزند و به تناسب ،بساط عزاداری وزیارت و استخاره در کشور گسترده تر شده است .مطابق اخبار میلیونها مردم ،در ایام نوروز به زیارت امام هشتم رفتندو میلیونها نفر با پای پیاده به زیارت عتبات عالیات خواهند رفت و حاجت خود را از قبور و مرده ها خواهند خواست،و بساط تجارت ملایان را پر رونق تر خواهند ساخت و در فقری مضاعف فرو خواهند رفت ودررویای یک معجزه همچنان دشمنان خود را ستایش کرده وخواهند پرستید و این چرخه شوم همچنان ادامه خواهد یافت

     
    • چرخه شوم این نیست که مردم مسلمان التزام به اصول و فروع و احکام دینی خویش داشته باشند،چرخه شوم چیزی است که در طرز تفکر شما و امثال شما وجود دارد که با مادیگری و دنیا طلبی بحث از نوع نیایش و راز و نیاز با خدای جهان را به بحث های سیاسی فرو می کاهید.

       
      • خطاب به سید مرتضی ، در سایه چهل سال التزام مردم مسلمان به اصول و فروع و احکام دینی و نیایش و راز و نیاز با خدای جهان ،صفا و صمیمیت و معنویت و برکت از در و دیوار کشور میباردو در مقایسه با بقیه جهان ما پرهیزگارترو درستکارتروانسانتر شده ایم از همه جای جهان میخواهندبه کشورما بیایند و پشت مرزهای ما پر از متقاضیان پناهندگی شده است چون هیج جای جهان به اندازه ما التزام به فروع و اصول دین نبوده و زاری و زیارت و تضرع وجود ندارد ضمنا سید ،پشت کردن شما روحانیت محترم به مادیات و معنویت طلبیتان ماراکشته،اصلا در این چهل سال این ما بودیم که همه چیز این کشور را تاراج کردیم و اگر جیره مان از بودجه دولتی کمی تاخیر میکرده جیغمان به اسمان میرفت شما ملاجان اصلا با مادیات کاری نداشتید مابودیم که همه چیز را به سیاست امیختیم شما اصلا کاری با سیاست نداشتید شما ملا جان در این چهل سال فقط پشت به دنیارازونیاز کردیدوپاک و منزه از مادیات به عبادات مشغولید سنگ پای قزوین در مقابل روی شما حریر ابریشم است!!!!

         
      • جناب نامدار این درست نیست که جنابعالی این چرخه شوم را کلی برای همه بکار برید آیا برای آیه اله رئیسی و پدر زنش آیه اله علم الهدا که اینهمه هدایت میکند چرخه شوم است ؟ اصلا برای اینهمه آیه اله ها چرخه شوم است ؟ اینهمه دم و دستگاه حوزه و فیضیه و جامعه المطصفی و … که اینهمه خلایق را هدایت میفرمایند که در این دنیا صبر و قناعت پیشه کنند و با خدای خود راز و نیاز کنند و پاداش را در آن دنیای هپروت حاصل نمایند چرخه شوم است ؟حالا که الحمداله ! حکومت هم پشت همین اصول و فروع واحکام دینی آمده است آیا برای حکومتیان هم چرخه شوم است ؟ شما بایستی طرز تفکر خود را نسبت به میدان چرخه شوم اصلاح فرمائید که بنده سعی کردم.

         
        • اه جهنمی عزیز امثال علم الهدی و ریسی و همین سید مرتضی خودمان مگرچند درصد ملت ایرانند شاید کمتر از ۲ درصد!!!!!نود و هشت درصد جامعه در اتشی میسوزند که این دو درصد بیرحم برافروختند

           
  54. آرتین ایران

    سلام بر ناظران گرامی
    حکمت:
    “نوشیدن اولین جرعه از لیوان علوم طبیعی تو را به یک بی دین مبدل می سازد اما در انتهای آن خدا منتظر توست”
    ورنر هایزنبرگ از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم

     
  55. من نیز یک خداباور و خداجو هستم.
    من مثل نوری زاد اینقدر با خداوند راحت نیستم، چرا که خداوند را نمیشناسم!
    او هنوز برایم ناشناخته ای ست در دور دست ها یا همین نزدیکی ها؛ من در بند زمان و مکان و دراین کالبد تن گرفتارم و قادر به جستجوی او در تمامی زوایای این کائنات نیستم. کائناتی که به نظر بی انتهاست و بی نهایت و شناخت من ناقص است به غایت. من نمیدانم او بواقع چیست یا کیست، پس چگونه میتوانم یقین داشته باشم هست یا نیست؟
    من هنوز او را نمیشناسم و شاید هیچگاه قادر به درک و شناختش نباشم. ولی این عدم شناخت نمیتواند دلیل عدم وجود باشد. هنوز بسیار بسیار ناشناخته ها وجود دارد که منِ انسان کشف نکرده ام و این دلیل بر نبود یا عدم وجود آنها نمیشود. همچنانکه بسیاری از ناشناخته ها در گذشته، امروز کشف شده. آن ناشناخته ها وجود داشتند و من از درکش عاجز.
    انسان موجودی متناهی و پایان پذیر است و همچنین محدود در همۀ ابعاد؛ چه از نظر فیزیکی و حسی و چه از نظر عقلانی. تا زمانی که قلب ما می تپد و نبض ما میزند انسانی زنده محسوب میشویم و تا زمانی که مغزِ ما، قدرت هماهنگی، تجزیه تحلیل و درک دارد، انسانی عاقل. حتی یک انسانِ سالم و عاقل، تاریخ مصرف دارد و روزی میرسد که دیگر وجود ندارد. پس مهمترین نقص انسان در عدم شناخت و یا شناخت دیر هنگام، محدودیت حیات اوست.
    مگر میتوان گفت که شناخت و درک انسان، امروز و الان، از هستی و دنیای پیرامون، درست به اندازۀ هزار سال پیش است؟ مگر میتوان امروز و الان گفت که انسان، هزار سال دیگر به چه اندازه در کشف ناشناخته ها مؤفق خواهد بود؟
    با این اوصاف، مگر میشود خدایی که خالق یا علت العلل تمامی آن ناشناخته هاست را به همین زودیها و به راحتی شناخت؟ شناخت ما تا امروز محصور در حواس پنجگانه و میزان درک و تفکر عقلانی ماست.
    انسان موجودی کنجکاو، پرسشگر و ناقد است و در همان حال همیشه به ناشناخته ها احترام میگذارد! با شناختی که از خود داریم، میتوانم ادعا کنم که هم خداوند، که اولین و آخرین است در ناشناخته ها، و هم تمامی دیگر ناشناخته ها و اسرار حیات، تا زمانی که برای انسانها ناشناخته باقی بمانند، قابل احترام اند و انسان به آنها احترام میگذارد. یعنی انسان همیشه به علت های کشف نشده احترام میگذارد و این احترام از سر نوعی اجبار است آمیخته با عدم رضایت.
    انسانها در خداشناسی به 4 دسته تقسیم میشوند:
    1- بسیاری از انسانها، با توجه به این محدودیت هایی که دارند، رو به پرستش خداوند ناشناخته و مرموز می آورند؛ در قالب پیروی از ادیان و مذاهب و یا دیگر راههای نمایش و اظهار بندگی.
    2- گروهی اندک هم خیال خود را راحت کرده و به طور کلی منکر وجود خداوند میشوند؛ آنها می گویند چون با هیچ یک از حواس پنجگانه تا امروز قادر به شناخت خداوند نشده اند، پس او وجود ندارد.
    3- عده ای اندک هم در شش و بش مانده اند؛ آنها نه باور دارند و نه منکر هستند.
    4- گروه آخر هم با بررسی مستندات موجود در نظام هستی، در عین احترام به خداوند و باور به وجودش، هیچگاه از جستجو خسته نشده و بدنبال راههای هستند تا او را بشناسند.آنها نه به خداوند اظهار بندگی میکنند و نه او را میپرستند.
    در بین این 4 گروه، اکثریت با خداپرستان است یا همان گروه اول.
    در هر حال، انسان خود را قدرت اول در جهان هستی میپندارد تا زمانی که عکس آن ثابت شود.
    به نظر من تنها دلیل پرستش، انکار، شکاک بودن، احترام و یا باور به وجود خداوند، ناشناخته ماندن خداوند به همراه زیر مجموعه ای از انبوه ناشناخته ها در هستی ست. نه او که خداوند را میپرستد، نه او که منکر وجودش است، نه او که مشکوک است و نه او که باور به وجودش دارد، هیچکدام یقین ندارند و تمامی این احساسی که دارند، همه، بدلیل ندانستن و عدم شناخت است.
    در پایان باید به منکران خداوند یادآور شوم: همینکه منکر وجود چیزی یا کسی هستید، خود دلیلی بر وجودش است؛ چرا که نیستی و عدم، نیاز به انکار ندارد. همین درک و شناختی که به شما کمک میکند وجودِ خداوند را منکر شوید، خود دلیل محکمی بر وجود اوست. از خود بپرسید که منبع این قوۀ ادراک شما کجاست؟

     
    • با سلام به دوست ناشناس،خدا باوری متلازم با نوعی معرفت اجمالی و آگاهی و اذعان به خداست،و البته باصطلاح مقوله ای مقول به تشکیک و مراتب و قابل توسّع در باور و توسّع در همان معرفت اجمالیست،در این نکته نیز تردیدی نیست که عدم معرفت تفصیلی دلیل عدم وجود یک شی نیست،و اینکه اگر چیزی بدون ماهیت و چیستی باشد یا چیستی او بتمام ابعاد مورد علم و اطلاع انسان نیست،این نایافتگی دلیل نبود آن چیز نیست،و بتعبیری “عدم الوجدان (بتمام ماهیت) لایدلّ علی عدم الوجود”،باید در این نکته نیز توجه کرد که همانطور که ممکن است ماهیتی و پدیده ای از جهت خفاء برخی جهات او بر ما مخفی باشد و آن فآن می توان با اشراف و احاطه بر آن جوانب مجهول،به شناخت و تسلّط بیشتری بر معرفت ماهیت او رسید،ممکن است ،بلکه برهان می گوید حتمیست که موجودی نیز هست که فاقد ماهیت است یعنی فاقد حد و حدود ماهوی است و هستی بیکران و نامتناهیست،پس شناخت نهائی و بالکنه این نحوه از وجود و مرتبه هستی ناممکن است هرچند همینطور که شما گفتید نمی توان اصل بود این حقیقت را انکار داشت،بنابر این مادیون و منکران این هستی بیکران بی شک بیراهه می روند و بر خلاف خروش جریان فطرت خویش شنا می کنند،پس همینطور که شما تقسیم کردید و سرتاسر تاریخ معرفت شاهد آن است انسان ها در برابر اندیشه خدا چند دسته اند:موحّدانی که بحکم عقل و فطرت و بحکم پیام پیام آوران آن نور مطلق و هستی محض،اذعان به هستی بیکران او دارند و دنباله رو تربیت فرستادگان اصیل او هستند و طبیعتا در برابر او کرنش می کنند و در مقام راز و نیاز با رعایت مقام ادب و تادّب، پاس مقام و بزرگی و عظمت خدای را می دارند.
      یکدسته نیز بهر انگیزه یا انگیخته ای مایلند خدای جهان آفرین و پدید آورنده این دستگاه عظیم و بیکران را برخلاف فطرت و عقل خویش انکار کنند هرچند بانکار زبانی و نمایش.طبیعتا ایندسته از افراد نه نیایشی خواهند داشت و نه کرنشی.
      یک دسته نیز در طول تاریخ بتعبیر شما در شش و بش معرفت جهان آفرین مانده اند و در حال عجز و تحیّر مانده اند و باصطلاح لا ادریّون هستند که باز بطور طبیعی راز و نیاز و نیایشی هم نخواهند داشت چون راز و نیاز و نیایش متفرّع بر نوعی آگاهی و معرفت نسبت به طرف نیایش است و کسی که متعمّدانه در انکار است یا متظاهر به انکار است (به هر انگیزه) یا کسی که واقعا لا ادری و در حال بهت و تحیّر است چگونه می تواند نیایش و راز و نیاز و عرض حالی داشته باشد با چیزی یا کسی که از نظر او واقعیت خارجی ندارد یا در مورد واقعیت خارجی داشتن او ،نه در حال انکار، بلکه در حال تحیّر و عدم علم است؟
      پس اینها از نظر دسته بندی و حکم روشن و آشکارند،اما بنظر شما باید در مورد کسانی که برحسب ظاهر خود را اذعان کننده به آفریننده کائنات می دانند و باز برحسب ظاهر خود را پیرو یکی از انبیاء و ادیانی می دانند که کتاب معرفتی او در دست است و در عین حال با لفّاظی های خنک و بی محتوا پاس مقام و عظمت و علوّ مرتبه او را نمی دارند و خدای را ساکت و منزوی و منفعل قلمداد می کنند و نام لفّاظی های خویش را که برخلاف دهها نصّ کتاب دینی آنان است “نیایش”می گذارند چه گفت؟!

       
      • جناب سید مرتضی
        سلام
        عزیز برادر، اگر روزی رسید که من و شما و یا جناب نوری زاد، علی رغم درک و تفسیرهای مختلف از چگونگی و وجود خداوند، که به یقین یک دریافت شخصی و فردی ست، بازهم تکرار میکنم؛ علی رغم اختلاف در درک خداوند، توانستیم به بینش و قوۀ ادراک یکدیگر احترام بگذاریم، آنزمان است که شکوفایی در جامعه ی ایران آغاز خواهد شد.
        من به عقاید شما و جناب نوری زاد و ایکس و ایگرگ به یک اندازه احترام میگذارم. و البته تا جایی که به من مربوط باشد و بخواهیم باهم گپ و گفتی داشته باشیم. ولی محترمانه عرض میکنم و جسارت نباشد؛ اینکه خدای نوری زاد کیست و چه خصوصیاتی دارد فقط به خود او مربوط میشود و به من و جنابعالی مربوط نیست که خدای او کیست. و این در مورد من و شما هم صادق است و همچنین تمامی انسانها. جوامعی مانند ایران که شکل و غالب خداوند و دین و مذهب در آنها از قبل تعریف شده و روش شناخت تقلیدی ست و به سبک قرون وسطی اجباری ست، هنوز گرفتار همان چرخش دورانی ست که هیچگاه امکان رشد و ترقی ندارد.
        از نظر من هر دین و مذهب جمعی که در دنیا وجود دارد، چه ادیان ابراهیمی و چه دیگر ادیان مانند هندو و بودایی و غیره، همگی آنها باید به روز رسانی شوند و بسته به درک و فهم انسانهای امروز مورد تجدید نظر قرار گیرند. بهترین حالت اینست که همه را بفرستیم به بایگانی تاریخ و موزه ها و به هر کس اجازه دهیم هر گونه که دلش میخواهد خدا را بپرستد، باور کند و یا انکار، که این قدم اول در دادن آزادی به انسان و احترام به درک و شعور اوست. البته تا آنموقع هنوز خیلی مانده چرا که هنوز بسیاری از جوامع حتی با توجه به پیشرفتهای چشمگیر در علوم مختلف به شکلی بدوی خدا را باور دارند که نمونۀ روشن آن هندوستان است.
        اگر امروز کشورهای دنیا را بررسی کنیم ، متوجه خواهیم شد که بهترین جوامع حال حاضر جوامعی هستند که در آن به عقاید یکدیگر احترام میگذارند و هیچکس در امور شخصی کس دیگر دخالتی نمیکند. در این جوامع خداوند هم یک علاقۀ شخصی و یا دارایی شخصی ست.
        به تعبیر دیگر، مگر میشود دو زنجیرۀ ژن متعلق به انسان پیدا کرد که کاملاً شبیه هم باشند؟ ( البته بدون دستکاری و به شکل اورجینال ) در این چرخه بسیاری از خصوصیات و مشخصات فردی وجود دارد که منحصر به فرد است؛ تازه ممکن است بسیاری از موارد باشد که هنوز کشف نشده ( مثل قضیۀ یک عضو جدید و حیاتی در بدن انسان که همین چند روز قبل کشف شده! ).
        هیچ دو نفری در دنیا را نمیتوان یافت که دقیقاً از نظر خصوصیات اخلاقی و ادراک فردی مانند هم باشند حتی دو قلوهای همسان.
        اینهمه آسمان و ریسمان بافتم که البته نصفه نیمه بود و فقط عنوان کردم و رد شدم که بگویم چه؟
        خداوند مهمترین و بنیادی ترین دارایی شخصی هر انسان است و هیچکس حق ندارد در آن دخل و تصرف کند. هر کس هر گونه که خواست میتواند با دارایی شخصی خود ارتباط برقرار کند.
        سخن آخر اینکه: مگر در ایران مجازیم که اعلام کنیم که چه دین و آئینی داریم و آیا برسمیت شناخته خواهد شد و مورد قبول حضرات واقع میشود؟ منهم، الان یک مسلمان و شیعه مذهب هستم ولی این از والدین به من رسیده و انتخاب خودم نیست. اصلاً به حکومت چه مربوط است که هر کس چه دین و مذهبی دارد؟ وقتی در کشوری مثل ایران، دین جمعی تبدیل به دین حکومتی و سیاسی شد دیگر باید فاتحۀ آزادی و اختیار را خواند. پس در ایران آنگونه که شما فرمودید مختار در انتخاب نیستیم؛ یک ایرانی نه اختیار خدای خود را دارد، نه دین خود را و نه هیچ چیز دیگر را، چرا که در ایران تمامی اختیارات انسان تحت الشعاع همان بی اختیاری در قبول یا رد وجود خدا قرار میگیرد.
        یک نکته: باور من اینست که ادیان و مذاهب جمعی، انسان را نه تنها به شناخت خداوند نزدیکتر نکردند بلکه او را به بیراهه کشاندند و انسان از خداوند دور و دورتر شد.

        با احترام

        ———–

        درود دوست گرامی
        نوشته ی منصفانه و فهمیانه ای ست.
        سپاس

        .

         
        • سلام مجدد به دوست گرامی
          سپاس از پاسخ و توضیحات شما
          می توانم بگویم با همه مطالب مقدماتی شما موافقم و بحثی در اینکه هرکس آزاد است برحسب ظرفیت و گنجایش فکری خود درک و تلقّی از خدای جهان آفرین داشته باشد نیست،چنانکه بحثی در آزادی اظهار نظر در این مورد و دیگر موارد هم وجود ندارد،اما بنظرم با پوزش از اصل دیگری غفلت فرمودید:اینکه اگر کسی در فضای عمومی برداشت ها یا دریافت های شخصی را (اعم از بحث خدا و غیر خدا) با دیگران باشتراک گذاشت،می توان در جزئیات و حدّ و حدود دریافت های او که در قالب ادراک یا علم حصولی ارائه کرده بحث و تنقیب و اظهار نظر داشت چنانکه دیدم خود شما ذیل نوشته کوتاه سارا دریافت شخصی او را بنقد کشیده بودید،بتعبیر دیگر شکی در آزادی تفکر و درک حضوری و گرایش شخصی به هر امری وجود ندارد و دریافت های حضوری و درونی مادام که در درون انسان است کسی از آن آگاه نیست (مگر خدا بر اساس آموزه های ادیان) مگر آنکه خود شخص،آن دریافت ها را در قالب علم حصولی و در کسوت الفاظ ابراز کند.از اینجا ببعد است که ممکن است درک و دریافت های حصولی مورد مداقّه و نقد و بررسی و نفی و اثبات واقع شود،از اینجا معلوم می شود که مساله لزوم احترام به دریافت های شخصی حتی بعد از ابراز نظر در قالب علم حصولی:گفته ونوشته،ارتباط یا بگو تنافی وتلاقی با نقد،سنجش و ارزیابی آن ندارد.این تنها نقطه یا نکته عدم موافقت من با مطالب مقدماتی شما بود.از این جهت بنده ضمن تاکید بر آزادی جناب نوریزاد در دریافت های شخصی از هستی و هستی آفرین، مطلب ایشان در قالب نیایش با خدا را بر اساس مبنای اسلامی که ایشان بظاهر به آن التزام دارد را بر اساس اصول و مبانی اسلامی یا عقلی قابل نقد و تحلیل دانستم،تمثیل البته برای تفهیم مطلب کمک خوبی است،از باب مثال و در نظر بدوی این نوشته نیایش گونه ایشان یادآور ماجرای موسی و شبان در مثنوی مولاناست که شبان بر اساس تخیلات و دریافت های بدوی شخصی خطاب هایی داشت با خدا که قابل تحلیل و نقد بود بلحاظ اصول و مبانی معرفتی.
          اما فارغ از مطالب مقدمه،نمی توانم با همه استنتاج های شما در ذیل کلامتان موافق باشم،بحث در آن البته می دانید گسترده است اما اجمالا اشاره می کنم:
          “خداوند مهمترین و بنیادی ترین دارایی شخصی هر انسان است و هیچکس حق ندارد در آن دخل و تصرف کند. هر کس هر گونه که خواست میتواند با دارایی شخصی خود ارتباط برقرار کند”.
          (پایان نقل قول)
          آیا من مطلبی خلاف این گفتم؟ نمیدانم مقصود شما از “دخل و تصرف”چیست؟ اگر مقصود از دخل و تصرف این است که تکوینا نمی توان در مبادی نظری و نتایج قهری مترتب بر آن در ذهن کسی با تحمیل تصرف کرد،این سخن درستی است،چون مقدمات بدیهی یا نظری مرتکز در ذهن اشخاص و فروعاتی که بر آنها مترتب می شود یا مترتب می کنند قابل دخل و تصرف تکوینی نیست،و بعبارتی نمی توان انسانها را در حیطه دارائی های ذهنی آنان بجبر بسمت دیگری سوق داد چون عقیده یا گرایش یا وجدانیات تحمیل بردار نیست و نهایت اینکه انسان را برحسب بدن و جسم او حبس کرد،زجر کرد یا از بین برد.پس این مطلب درستی است اگر مقصود شما از دخل و تصرف این بود.اما اگر مقصود از دخل و تصرف این بود که اگر کسی تصویری ذهنی در باب خدا و غیر خدا داشت و آنرا با خصوصیات آن ابراز کرد،در این صورت “نشود” یا “نباید”در علم حصولی که در قالب واژه ها ابراز می شود دخل و تصرف کرد بدین معنا که نشود یا نباید (بصرف اینکه درک و تلقی از خدا امری شخصی و وجدانیست) جزئیات مطالب اظهار شده را تحلیل عقلی کرد،نقد کرد،مقایسه و نفی و اثبات کرد،این چیزی است که نمی توانم با شما در آن موافق باشم.
          جزئیات قابل بحث دیگری در انتهای کلام شما هست که آنها را جداگانه ببحث می گذاریم.
          با احترام

           
        • غالب ….> قالب

           
    • باسلام برجناب ناشناس

      درتأييد فرمايشتان نسبت به شناخت وجودخداوندي كه باحس پنجگانه نتوان اورا شناخت زيرا خودش فرموده است :”لاتدركه الابصار وهويدرك الابصار” چشمهااورانبيند ولي او چشم هارامي بيند” ولي عقل عقلا بااستدلال عقلي براهين متعددبروجودش اقامه كرده اند؛وعرفا نيز بارياضت هايشان مكاشفاتي برايشان شده است كه براي خودشان حجت است.

      حيفم آمدكه غزل عارف نامدار عطارنيشابوري را درتأييدسخنانتان نياورم كه شنيدن اين غزل باصداي داوودي خسروآواز ايران جناب شجريان خدايش شفايش دهد؛نيزلذت بخش تراست وآن اين غزل است :

      ای در درون جانم و جان از تو بی خبر
      وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
      چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
      در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
      ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
      پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر
      نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
      نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
      از تو خبر به نام و نشان است خلق را
      وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
      جویندگان جوهر دریای کنه تو
      در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
      چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
      از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
      شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
      شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
      عطار اگرچه نعره‌ی عشق تو می‌زند
      هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر
      بدرود
      مصلح

       
  56. در دو پست قبل دوستمان جناب علوی مطلب جالبی را در باره عمل سیاسی پیامبر اسلام در صلح حدیبیه ذکر کردند که انتظار میرفت دوست عزیز جناب سید مرتضی به تحلیل آن میپرداختند و بعنوان یک محقق حوزه دین نظر خود را نیز بیان میکردند. ادعای آقای علوی این بود که اعمال سیاسی حاکمان جمهوری اسلامی هیچ نسبتی با رفتار پیامبر ندارد. با توجه به این مطلب بنده می خواهم از زاویه فقهی به این موضوع بپردازم.
    یکی از مبانی فقهی و اجتهادی “سنت رسول” است و بسیاری از احکام ریز رفتار روزانه مبانی احکامشان به رفتارهای پیامبر بر میگردد. بطور خلاصه سنت نبی، تائید و یا عدم تائید رفتارهائی است که صحابی به ان میپرداختند.
    در ماجرای صلح حدیبیه،پیامبر رفتاری داشت که از عالمان دینی که به حکومت دینی باور دارند انتظار میرفت از این واقعه بزرگ احکامی را در رفتار حاکمان منصوب به اسلام استخراج کنند. بنظر بنده از این واقعه میتوان سه حکم فقهی برداشت نمود:
    1- بر حاکم اسلامی حرام است شرابطی ایجاد کند که جامعه تحت حکومت وی مورد محاصره اقتصادی و سیاسی قرار بگیرند،
    2- بر حاکم مسلمان واجب است که به هر نحو ممکن حتی اگر نفی نام خدا و رسالت پیامبر هم برای پیمان لغو تحریمهای سیاسی و اقتصادی لازم باشد مبادرت به امضا هر پیمانی بکند،
    3- بر حاکم اسلامی واجب است که به همه قرار دادها و تعهدات با ملل دیگر به هر قیمتی پایبند باشد.
    4- هر کس که به ادامه تحریم اقتصادی و سیاسی جامعه اسلامی راضی باشد و بر آن اهتمام ورزد از رحمت خدا بدور است.
    اگر آقای خمینی این درک و فهم را از صلح حدیبیه و رفتار رسول داشت، بجای گشتن بدنبال فرصت برای محقق کردن قاطعیت نبوی در بازسازی سناریوی من در اوردی بنی قریظه و قلع و قمع هر که با وی هم رای نبود، به لحاظ تکلیف شرعی نه رضایت به حمله به سفارت امریکا و گروگانکیری مربوطه را میداد و نه موجبات آغاز تحریمهای ویرانگر را فراهم میکرد. اگر آقای خامنه ای هم به اندازه سر سوزنی فهم دینی داشت آن راه را ادامه نمیداد و رضایت به حمله به سفارتخانه ای سایر کشورها را به تاسی از این سنت شوم نمیداد و کشور را بدامن تحریمهای سنگینتر هدایت نمیکرد. اگر سایر روحانیون و مراجع و سیاسیون هم قدری درک داشتند در این خلاف شرع آشکار با این دو ولی فقیه همدست نمیشدند.

     
    • بنظرم دوست ما جناب باصفا مدتیست زیاده روی در اظهار برخی مطالب می کند،که در برخی موارد ملازم با توهین به دیگران است،قبلا به این نکته اشاره می کنم که دور از انصاف و اخلاق است که ما کینه ها و ناراحتی های خویش در رابطه با معاصران زمان ما که نه پیامبرند و نه ادعای پیامبری یا عصمت دارند را با اینگونه تمسک های بی ربط و قیاس های مع الفارق تخلیه کنیم و از پیش خود احکامی صادر کنیم،بدون تردید ماجرای صلح حدیبیه یکی از مقاطع درخشان و تاریخی عملکرد پیامبر اسلام در مواجهه با مشرکان متجاوز و بی منطق شبه جزیره عربستان است که بعد از هجرت پیامبر صورت وقوع یافت و جزئیات این واقعه تاریخی که حاکی از کیاست و بلند اندیشی و پشتوانه ارتباط با خدای متعال است در کتابهای معتبر تاریخی ذکر شده است،در عین حال باید در ارزیابی مسائل تاریخی و احیانا تطبیق آنها بر وقایع معاصر به شرائط وقوع آنها توجه کرد،در واقع پدیده هایی مثل جنگ یا صلح یا معاهده تابع اوضاع و شرائط و مصالح خاص حاکم بر زمان و مکان وقوع آنهاست،بنابر این نمی توان گفت چون پیامبر در فلان مقطع تاریخی و روی شرائط خاص تاریخی ضعف و قلت مسلمانان تصمیم بصلح حدیبیه گرفتند که حتی مورد تحیر و انکار برخی از اصحاب قرار گرفت،بنابر این مسلمانان و پیروان پیامبر در هر شرائطی و در هر زمانی باید صلح کنند،پا عقب گذارند یا دست از مدعا یا اهداف خویش بردارند! چون اگر این منطق را در همه شرائط پایدار بدانیم و بر اساس آن به رفتار این و آن خرده بگیریم و مثلا بگوییم اگر تحت شرائط حصر و تحریم اقتصادی قرار گرفتیم،حتما ما مقصر بوده ایم و حتما ما محکومیم! طبیعتا باید خود پیامبر را نیز در ایامی که پیش از هجرت در مکه بودند (سیزده سال!) و با قاطعیت دست از دعوت توحیدی خویش و ماموریت الهی و نفی بت پرستی بر نداشتند تا جایی که در شِعب ابیطالب حدود سه سال در حصر و انزوای سیاسی و اقتصادی قرار گرفتند،محکوم کنیم و ایشان را هم خاطی بدانیم چون از همان اول دستها بعنوان تسلیم بالا نبردند و دست از ماموریت الهی برنداشتند! آیا شمای متدین و باورمند به پیامبر اسلام که چنین فتواهایی به این گستردگی صادر می کنید به چنین لوازمی هم التزام دارید؟!
      این از اصل واقعه تاریخی و اینکه طبیعت جنگ و صلح در همه دوران ها تابع شرائط مختلف حاکم بر آنهاست و نمی شود با جمود بر یک واقعه حکم کلی یا احکام کلی برای همه زمانها صادر کرد.
      گذشته از ماجرای تاریخی، آیا نباید از خود سوال کرد مگر رهبران ما و مردم ما بعد از حدوث انقلاب اسلامی ایران مرتکب چه گناهی شده بودند که با اراده و خواست خود نظام شاهنشاهی منفعل در برابر ابر قدرت ها را کنار زدند و اقدام بتاسیس حکومتی خودخوانده کردند؟! از نظر شما این وزر و گناه بزرگی بوده که مردم ایران مرتکب شدند که بر اساس آن ابر قدرت ها محق باشند که کشورتان را در معرض تعدی و تحریم و فشار قرار دهند؟! یعنی استقلال خواهی و منافع خود را خارج از بلوک های متداول قدرت تعریف کردن یک ذنب لایغفر بوده است؟! می خواهم بگویم شما چرا اینجا بجای ریشه یابی و شناخت دشمنان ایران اسلامی و تعیین میزان مقصّر بودن آنها و محکوم کردن آنها مایلید با چنین قیاس های مع الفارقی حکومت و مردم کشورتان را محکوم کنید؟! چون آنها ما را تحریم می کنند و طالب انفعال ما در جهت منافع خود هستند پس حتما ما مقصریم و آنها غیر مقصر؟! مسائلی را مطرح می کنید که باید آنها را در ظرف و ظروف و شرائط خاص خود ارزیابی کرد،مگر ما به قرار دادها و تعهداتمان با سایر ملل ملتزم نبوده ایم؟ اینکه آنها توطئه کنند تا حکومت نوپای مردمی را ساقط کنند ،یک دیوانه ای را وادار کنند با برخی ادعاهای تاریخی به کشور ما تجاوز کند و از او حمایت کنند،اینها جایی در ارزیابی های شما ندارد؟! متاسفم بگویم که شما طوری ساده انگارانه ابرقدرت ها و قدرت های منطقه ای را همچون برّه ای پاک و منزّه می دانید که باعث تعجب است،در واقع ما چون همیشه گناهکار بوده ایم و امریکا و متابعانش حتما بیگناه بوده اند پس ما باید از اول نه قیام و انقلاب می کردیم،نه تاسیس حکومت مردمی می کردیم و نه پایداری و استقامت بر استقلال سیاسی! چون ها اینطورند پس ما باید صلحی نظیر صلح حدیبیه کنیم! این حاصل استدلال و استنتاج و فتوای شماست دیگر.
      گذشته از همه اینها سوال این است که پس چرا طرز تفکرات منتقدانه ای مثل شما وقتی در مواردی و شرائطی حکومت ایران اقدام بصلح و گفتگو و تفاهم می کند تلقی دیگری می کنید و چوب دیگری بر می دارید؟! قدرتهایی یک احمق را وادار به تجاوز به ایران کردند و ایران اسلامی و جوانان رشید این سرزمین در مقابل آنها ایستادند و جانانه آنها را پس زدند،بعد سرو صدا و غوغای قطعنامه صلح و سازش پیش آوردند! چرا الان وقتی منتقدینی مثل شما جنگ را و صلح را تحلیل می کنید پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل را اخ و پیف می کنید و آنرا نشانه انفعال و عقب نشینی می دانید؟!
      جلوتر می آییم،در همین ماجرای پایداری بر حق طبیعی و شناخته شده بین المللی هسته ای،بعد از پایداری و بعد گفتگو و مصالحه در شرائط تحریم های ناجوانمردانه و وحشیانه امریکا و اذنابش در جهان،وقتی برجام بوجود می آید برخی از شما دائم آنرا مایه تحقیر و لعن و طعن بنظام اسلامی قرار می دهید؟! بالاخره این نظام باید با کدام ساز شما مخالفان و منتقدان برقصد که اگر جنگ و دفاع و پایداری کند در برابر تجاوز،طعن و لعن می کنید،و اگر در شرائط خاص دیگری صلح کند باز ساز طعن و لعن کوک می کنید! آیا این نشان دهنده این نکته نیست که مخالفان اقلّی جمهوری اسلامی به هیچ چیز کاری ندارند جز نق زدن و طعن و لعن چه در صلح و سازش و چه در جنگ و پایداری؟!

       
      • جناب سید مرتضی..حرفهای عجیبی می فرمائید..من هیچگاه کیاست پیامبر را در برابر سفاهت حاکمان فعلی قرار نمیدهم.در مورد انقلاب، درست است مردم ان رژیم را کنار زدند ولی قرار مان حمله به این سفارتخانه و ان سفارتخانه و گروکانگیری و اتش زدن اموال کسانی که برابر تعهدات بین المللی در پناه دولت ایران هستند نبود. خود را به آن راه نزنیم.
        در مورد هسته ای اصرا رشما به آدرس غلط دادن هم مشکل را حل نمیکند. در مورد برجام هم البته بهترین فرصت رفع اساسی تحریمها بود که به هدر رفت و خود ما وجود تحریمهای غیر هسته ای را برسمیت شناختیم. اینرا بارها دوست فهیممان جناب یاران هم توضیح داده اند ولی مرغ ما نباید همیشه یک پا داشته باشد.
        ترس هر دو ولی فقیه از مذاکره امر پوشیده ای نیست. امام خمینی تا فشار جنگ را احساس نکرد راضی به حل معضل افتضاح امیز گروگانها نشدو تا فشار شیمیائی را حس نکرد قطعنامه 598 را نپزیرفت .جانشین وی هم نرمش قهرمانانه اش وقتی بود که کشور با سقوط کامل چند قدم فاصله داشت و لذا تن به توافقی نادرست داد. شما هر چه دوست دارید می توانید بگوئید و شاید هم فکر میکنید دارید وظیفه ای شزعی انجام میدهید.
        حاکمیت دینی آنچنان فساد پایه اش را خورده است که نتیجه اش را در هچوم مردم به صرافیها میبنید. این شرم اور است که پول ترامپ بقول شما دیوانه از پول نائب امام زمان اعتبارش نزد خود ایرانیان بیشتر است.

         
        • ببینید جناب باصفا،بحث من نقد کردن یا نکردن به سیاست های رایج در گذشته و حال نیست،شما می توانید ماجرای اشغال سفارت امریکا یا سیاست های کلی و جزئی هسته ای ایران را در گذشته و حال نقد کنید،مساله جنگ را نقد کنید یا سیاست های اقتصادی و پولی را بنقد بکشید،بحث کنید،پیشنهاد کنید،من بحثی در این جهات ندارم،بحث من این است که شما در غالب موارد با تمسک های خاص به فکت های درون دینی قابل بحث یا مبنائی یا مسائل تاریخی قابل بحث و گفتگو و چیزهایی از این قبیل،می خواهید بکسانی و بزرگانی اهانت کنید یا مشروعیت یک حکومت دینی انتخابی را زیر سوال ببرید،من اینجاها با شما مخالفم وگرنه بحث و نقد و سوال برای بهسازی امور،روش ها و مدیریت ها و قوانین مطلوب نامرغوبی نیست،در این نوشته بالا نیز شما خواستید با یکّه گوئی و برداشتی یکطرفه کلیت مشروعیت رهبری مرحوم امام خمینی را زیر سوال ببرید و از پیش خود فتوا صادر کنید در حالیکه بنده با تحلیل قیاس و مقایسه شما این قیاس را مع الفارق دانستم،نه پیامبر بزرگوار اسلام که درود خدا بر او باد قابل مقایسه با انسانهای عادی است و نه می توان گفت مبنای ایشان در همه موارد صلح و صلح و صلح بوده است،چیزی که عرض شد و دقت نفرمودید این بود که همانطور که مقولاتی مثل جنگ و صلح در صدر اسلام و عصر حضور مولا رسول الله تابع اوضاع و شرائط است و دگم حکم به جنگ مطلق کردن یا دگم حکم بصلح کلی کردن ،حکم منطقی و قابل قبولی نزد عقلاء نیست،این مطلب در فرض استقرار یک مدل حکومت دینی تابع قوانین اسلام نیز صادق است،نمی شود اینجا همینطور جازمانه با تمسک به صلح تاریخی حدیبیه حکم کرد که پس ما باید در فلان مورد اینطور رفتار می کردیم یا فلان مورد را باید آنطور رفتار کنیم و چه و چه،بهرحال نظامی استقرار یافته و قوانینی و قانون اساسی مطرح است و نظام و انسجام امور تابع قریحه و سلیقه و ذوق خاص جنابعالی نیست.
          شما در باب قطعنامه می گویید ایران تا فشار را احساس نکرد نپذیرفت،من گفتم تجاوزی به ایران صورت گرفت،دفاعی صورت گرفت و حکم عقل و نقل این است که باید متجاوز را بجای خود نشاند و او را از کشور بیرون کرد،مردم ما و رهبر ما چنین کردند،وقتی هم دشمن را بیرون کردند (علیرغم موذی گری های که از جانب او و منافقین تداوم داشت) قطعنامه را برای تعیین مقصّر در جنگ پذیرفتند،خوب این همان کلیت است که اختیار صلح و جنگ تابع اوضاع و شرائط است و برحسب قانون اساسی نیز حکم و فرمان آن از اختیارات یا وظائف رهبر است،این ساختاری است که هست و مردم به آن رای داده اند،اینکه شمای فردی یک ساختار را قبول ندارید خوب نظریه شماست اما مخالفت فردی شما با یک ساختار توجیه کننده این نیست که با تمسک به قیاس های مع الفارق تاریخی یا دینی بخواهید عدم مشروعیت یک نظام یا رهبریت یک نظام را نتیجه بگیرید.بحث مربوط به هسته ای نیز بارها تکرار شده است،بحث بحث کارشناسی شرائط و عزم و اراده عمومی و تصمیم جمعی یک نظام است نه یک فرد،بنابر این من فقط خواستم عرض کنم که مقولات سیاسی از قبیل جنگ و صلح و چیزهای دیگر و بطور کلی قضایای سیاسی تابع اوضاع و معادلات حاکم بر آنهاست و درست نیست که با تکیه بر یک فکت تاریخی از پیش خود احکامی کلی صادر کنیم،برخی تعبیرات شما در این نوبت تاسف آور و دور از شان بود که به آنها نمی پردازم.
          موفق باشید

           
    • سلام جناب باصفا ي گرامي

      استنتاج چهارگانه شمارا ازتاريخ صلح حديبيه وسنن نبوي را تأييدمي كنم وايرادتان به هردورهبروارداست .واما نظرديگر علما ومراجع رابه صنار نمي خريدند ونمي خرند؛جنابتان بهترمي دانيدومشاهده كرديدكه با مرحوم آيت الله سيدكاظم شريعتمداري درامضا نكردن قانون اساسي و بانظر اعتراضي به اختيارات ولي فقيه؛ وّبامرحوم آيت الله منتظري كه اعتراض به مرجعيت واجتهادعلي خامنه اي درسيزده رجب داشتند، چگونه رفتارشد. پس ازديگرعلما جاي گله نيست كه بامداراجان خويش راحفظ كرده اند. هرچند حالا اعتراضات ازگوشه وكنار باگوشه وكنايه وياباصراحت اعتراض هاي فراواني برسياست هاي آقاي خامنه اي ديده وشنيده مي شود .والسلام
      مصلح

       
  57. ✅ رهایی از شر استبداد ✅
    ص ۲

    حکومت ایران نیز با کپی دقیق از همان ساختارها توانسته است تا امروز علیرغم همه فلاکتهایی که بر سر جامعه ایرانیان آورده باقی بماند .
    بسیاری می پرسند : مگر رهبر ایران نمی داند که اینهمه ظلم و ستم و فساد بالاخره نظامش را نابود می کند ؟ پس چرا علاج را پیش از واقعه انجام نمی دهد؟

    ✅ پاسخ در همان مقدمه ایست که عرض کردم !
    شما وقتی برای حکومت بر کشوری شایستگی و توانایی لازم را ندارید ، مجبورید در راس امور انسانهای ناکارآمدتر از خود را بگمارید تا مبادا ناتوانی تان عیان شود!!!
    این روش برای شخص اول کشور مزایای زیادی دارد . مدیران نالایق پایین دست که مراتب چاکری را با چاپلوسی و نه شایستگی طی نمودند هم سرسپرده و هم بموقع جاه طلب اند . آنان مادامیکه رهبرشان را مقتدر می بینند نه فقط اشتباهات را به گردن شخص اول مملکت که مسئول انتصابات غلط است نمی اندازند بلکه در مواقع بحرانی که گند همه چیز در می آید با قدیس انگاری رهبر، مشکل را در عدم تعهد سایر مدیران کشوری انداخته و گوش به فرمان نبودن و عدم اطاعت شان از منویات رهبر را علت ناکارآمدی سیستم معرفی می نمایند!!!

    از سوی دیگر نظام های استبدادی برای جذب مزدوران سال به سال پهناورتر از پیش میشوند .‌ برای ایجاد مشاغل کاذب و جیره خوار نمودن افراد ،چنین حکومتهایی به خلق سازمانها ، نهادها ، ارگانها و ادارات موازی یکدیگر و یا کاملا بی خاصیت می پردازند که فقط بلعنده بودجه های جاری کشور هستند.
    وقتی در راس نهادی مدیر متخصصی نباشد ( طبق فرمول بالا که رهبر با انتخاب مدیران و روسای بی تخصص و ناکارآمد آغاز کننده این دور باطل است.) بطور حتم معاونین و کارمندان زیردست هم کارایی لازم را نخواهند داشت. این نهادهای حکومتی و دولتی با تعریف و اجرای پروژه های غلط علاوه بر فراهم نمودن بساط غارتگری برای خود ، ساختار کشور را بهم می ریزند.
    در چنین سیستمی هر مدیری برای اختلاس و دزدی از بیت المال نیازمند همیاری با زیردستان خودست . وقتی که معاونین چنین مدیرانی میدانند آن بالا چه خبرست بطور یقین جناب مدیر نمی تواند کم کاریها و یا فساد آنان را گزارش کرده و یا اقدام به عزل و اخراج شان کند!!!

    اوضاع مملکت ما دقیقا الان همچین حالتی دارد .
    قوه قضاییه مردم را بخاک سیاه نشانده و رشوه و ارتشاء بیداد می کند .
    دولت توان پاکسازی عوامل سفارش شده و بشدت نالایق خود در استانداریها و ادارات و وزارتخانه هایش را ندارد ،
    شهرداریها و نیروی انتظامی و اداره مالیات مبدل به شخصیت داروغه ناتینگهام در کارتون رابین هود شدند ،
    سازمانها و ارگانهای موازی و همشکل، آنهم در مقیاسهای عظیمی چون سپاه و بسیج به موازات ارتش ، دادگاههای انقلاب و روحانیت به موازات دادگاههای عمومی ، ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی همچون اطلاعات قوه قضاییه و سپاه ( ساس ) به موازات وزارت اطلاعات ، بوجود آمدند و بنیادهای ۱۵ خرداد ، امام ، مستضعفان ، بنیاد شهید ، جانبازان ،سازمان تبایغات اسلامی، موسسات مالی و اعتباری و دهها نمونه ازین دست که هرکدامشان برای نابودی اقتصاد یک کشور کافی هستند ، امروز خود مبدل به بلای جان سیستم شدند !!!
    ضمن آنکه با از هم گسیختگی ساختار حکومت امروز بسیاری از همان روسای چاپلوس و چاکر مبدل به رقبای جدی تاج و تخت گشتند.

    برای هر ایرانی دلسوخته هیچ حالتی بهتر از این نیست که اصلاحات اساسی در ساختار نظام شکل بگیرد تا از فروپاشی کشور و افتادن در گرداب هرج و مرج دور شویم . اما براستی شخص رهبر، امروز تمایل و قدرت انجام چنین اصلاحاتی را دارد؟‌
    با نگاه به منش رهبری و فساد حاکم بر سیستم و حرص و آز روسای ارشد مملکتی پاسخ« خیر »است!
    از همین روی با نگاه به چنین حقایقی است که امید داشتن به اصلاحات تدریجی و یا حتی فوری بیشتر جنبه خواب و رویا دارد تا حقیقت !!!
    این نظام بر اساس خشت کج در همان « رج » و ردیف اول بنا گشته است.

    رهایی ایران از چنین فلاکتی نیازمند عزمی ملی است. مردم بخصوص جوانان باید بفهمند که هرگونه همراهی با این سیستم به منزله خیانتی بزرگ در حق خود ، خانواده ، ملت و میهن است و آنانهم که بروز جزا اعتقاد دارند باید بدانند که در آنروز باید پاسخگوی پروردگارشان باشند.
    برای جلوگیری از جنگی خانمانسوز چه از خارج تحمیل شود و یا داخلی ، تنها راه رهایی، « روشنگری» است . کاخ پوشالی دیکتاتورها وقتی پایه هایش سست میشود که بی نگهبان باشند .
    ایران امروز بیشتر از آنچه که محتاج یک« رهبر قهرمان» برای برون رفت از استبداد باشد ، نیازمند مردمی قهرمان است که بدانند در برابر تاریخ و فرزندان خود مسئولند. ما زمانی رها خواهیم شد که هر کدام مان بتوانیم اندیشه خویش را درست رهبری کنیم !

    ✅ مردم آگاه رهبران آگاهتر از خود را حاکم بر سرنوشت خویش می کنند ، و مردم نادان به نادان تر از خویش پناه می برند.‌

    ۱۸ / فروردین /۹۷

     
    • بازهم سلام برجناب ناشناس

      ضمن تأييداين گفتارتان اضافه مي كنم كه بايدبه فكر ساختن كشوري ازنو باتكيه بر آگاهي بخشي عموم ملت وبراي رهائي ازاسبدادنعلين شاهخدائي منگ جاه طلب به اصل بيست وهفت قانون توسل بجوئيم واصراربورزيم كه اعتراضات برظلم واجحاف رامجاز وحق مردم مي دانداعتراضات رابالاببريم والزام حاكم جور بررفراندم وهمه پرسي وبرتعيين نوع حكومت دموكراتيك مردمي پافشاري كنيم طبق اصل پنجاه نه ق ا.تاازاين طريق اصلاح ساختاري بنيان نهيم وقانون اساسي دموكراتيك بناكنيم كه هرمسؤلي بايدپاسخگوي اعمال ورفتارش درمقابل ملت وقانون باشد وشفافيت درهمه امورساري وجاري باشد ومتخلف معزول ومجازات شد.

      واين گفتارتان موردتأييدعقلاي بيزارازاين حكومت جورهست:

      “رهایی ایران از چنین فلاکتی نیازمند عزمی ملی است. مردم بخصوص جوانان باید بفهمند که هرگونه همراهی با این سیستم به منزله خیانتی بزرگ در حق خود ، خانواده ، ملت و میهن است و آنانهم که بروز جزا اعتقاد دارند باید بدانند که در آنروز باید پاسخگوی پروردگارشان باشند.
      برای جلوگیری از جنگی خانمانسوز چه از خارج تحمیل شود و یا داخلی ، تنها راه رهایی، « روشنگری» است . کاخ پوشالی دیکتاتورها وقتی پایه هایش سست میشود که بی نگهبان باشند .
      ایران امروز بیشتر از آنچه که محتاج یک« رهبر قهرمان» برای برون رفت از استبداد باشد ، نیازمند مردمی قهرمان است که بدانند در برابر تاریخ و فرزندان خود مسئولند. ما زمانی رها خواهیم شد که هر کدام مان بتوانیم اندیشه خویش را درست رهبری کنیم !

      ✅ مردم آگاه رهبران آگاهتر از خود را حاکم بر سرنوشت خویش می کنند ، و مردم نادان به نادان تر از خویش پناه می برند.‌

      ۱۸ / فروردین /۹۷”

       
  58. استاد درود بر شما.
    نوشته فرزاد را خوندم !.
    به راستی که ما مجرم هستیم .
    چه سالهای خوبی از عمر و جوانیمان را که برای تحکیم قدرت آخوند از دست ندادیم و تلف نکردیم !
    من خود یکی از میلیونها قربانی در موضوع فوق میباشم !!!
    افسوس و صد افسوس که جهل و نا آگاهی و عدم شناخت درست ما ازماهیت آخوند باعث شد که خودمان با دستان خودمان این دوالپا را بر گرده خود سوار و حال هم که از رمق افتاده ایم تحت هیچ شرایطی حاضر به پیاده شدن نیست و تا جانمان را نستاند راضی نخواهد شد .!
    از ماست که بر ماست .!!!

     
  59. خودزنی ملی

    اخیرا از صدا و سيماى جمهورى اسلامی و شبکه “افق”، مستندی تاریخی/جغرافیایی از منطقه «نهاوند» پخش شد. مستندی با ایرادات مشهود.و تلخ‌ترین بخش از این مستندِ انجایی است که به تپه تاریخی نهاوند اختصاص دارد تپه‌ای که در سال ۲۱ هجری، جنگ میان لشگر متجاوز اعراب و سپاه ساسانی در آن‌جا روی داد.

    «جنگ نهاوند»، دومین جنگ بزرگ اعراب و ایرانیان پس از «جنگ قادسیه» بود. اعراب، پیروزی در این جنگ را «فتح‌الفتوح» می‌نامند. چرا که پس از آن، تمام شهرهای ایران در مقابل لشگر متجاوزین، بی‌پناه ماند و به زودی کل ایران، زیر سُمِّ اسبانِ تازی، لگدمال گردید. از این زمان بود که در هر شهر، گردنِ مَردان و سربازانِ ایرانی به زیر تیغ رفته، دختران ایرانی اسیر و در بازار برده‌فروشان به فروش رسیدند، به پسران نوجوان تجاوز شد و زن‌های شوهردار از دامانِ خانواده دزدیده شده و میان سران عرب، تقسیم گردیدند. اتفاقی که امروز پس از گذشت چهارده قرن بار دیگر تکرار شد و اعرابِ داعشی -فرزندانِ همان اعرابِ صدرِ اسلام- همان بلا را بر سر زن و فرزندان اقوام عراقي تکرار کردند.

    در جنگ نهاوند، بسیاری از سرداران و سربازانِ دلیر ایرانی، کشته شدند. امروزه از آرامگاه هیچ‌یک از این شهیدانِ مدافعِ وطن، نشانی در دست نیست. اما طی رویدادی عجیب، مقبره یکی از فرماندهان عرب به نام “نعمان بن مقرن” -که توسط “پیروزان” سردار رشید ایرانی، به درک واصل گردید و در پنج کیلومتری شمال‌غربی شهر، دفن شد- امروزه با عنوانِ “آرامگاه باباپیر”، به زیارتگاه هموطنانِ ناآگاهِ ما، تبدیل شده است!

    عجیب‌تر آن‌که در گوشه‌ای از آن مستندِ فوق‌الذکر، از مقبره نعمان گزارشی تهیه شده و فرمانده‌ی فاتحِ نهاوند؛ با عنوان دلاور اسلام، ستوده شده است! راویِ مستند، با هیجانی توام با افتخار می‌گوید:
    «اینجا محلی است که، سپاهیانِ سردرگمِ ساسانی، شکست خوردند و سپاهِ مسلمین، به “فتح الفتوح” دست یافت.»!!!

    در هیچ‌کجای زمین، ملتی را نخواهید یافت که چنین احمقانه، متجاوزین و قاتلان سرزمین خود را تقدیس کند. آیا ما مشغولِ یک خودزنی ملی/فرهنگی هستیم؟ یا این وقایع، به دلیل فقدان شعور و خِرَد به وقوع می‌پیوندد؟ چه زیبا سرودند حضرت فردوسی:

    به یزدان اگر ما خِرَد داشتیم
    کجا این سرانجام بد داشتیم!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟

    اگرکپی كنيم شايد به اگاهي برسيم…

     
    • “امروزه از آرامگاه هیچ‌یک از این شهیدانِ مدافعِ وطن، نشانی در دست نیست…”.
      (پایان نقل قول)

      به نکته خوبی اشاره کردید،خوب خود اینکه نشانی از اینهمه کشتگان خیالی که در این اواخر از سوی پان ایرانیست های متعصّب و نژاد پرست در مورد آنها مبالغه و گزافه گوئی شده در حالیکه در تواریخ معتبر که بتوان به آنها استناد کرد اثری از آن دیده نمی شود شاهد خوبی بر بطلان این ادعاهاست و موجب تقویت حصول این ظنّ است که غیر از کشتگانی که طبیعت تقابل در جنگهای گذشته آنهم از دو طرف بوده است،اغلب فتوحاتی که صورت گرفت ملازم بود با فرار و انهزام یا تسلیم سپاهیان حکومت از هم گسیخته ساسانی و همراهی و سکوت مردم ناراضی ایران و اینکه غیر از مقاومت های ابتدائی سپاهیان از هم پاشیده ساسانی غالب فتوحات از طریق قبول معاهده بین ایرانیان و سپاه اعراب صورت گرفته است؟!
      حال روی همین احتمال و ظن قوی که قرائن مختلفی آنرا تایید می کند نگاه می کنیم به عبارت کلیشه ای و نامستند شما که معمولا این اواخر از سوی برخی مستشرقین و تاریخ نویسان متاخر یا پان ایرانیست های متعصب متظاهر به ملیت ایرانی تکرار و تلقین می شود:

      “..و به زودی کل ایران، زیر سُمِّ اسبانِ تازی، لگدمال گردید. از این زمان بود که در هر شهر، گردنِ مَردان و سربازانِ ایرانی به زیر تیغ رفته، دختران ایرانی اسیر و در بازار برده‌فروشان به فروش رسیدند، به پسران نوجوان تجاوز شد و زن‌های شوهردار از دامانِ خانواده دزدیده شده و میان سران عرب، تقسیم گردیدند..”.
      (پایان نقل قول)
      ممکن است بطور دقیق و با ارائه فکت های دقیق تاریخی از تاریخ مکتوب این ادعاها را نشان دهید که مثلا در کدامیک از تواریخ معتبر نوشته شده است که توسط سپاه اعراب مسلمان به پسران نوجوان در ایران تجاوز شد؟! یا زنان شوهردار از دامان خانواده دزدیده شده و میان سران عرب تقسیم گردیدند؟!
      همینطور باید بدون استناد دقیق و بدون بررسی ریشه های تاریخی یک رویارویی و کمّ و کیف آن و بدون مطالعه در تعلیمات اسلامی باید بصرف غلبه یک سپاه و تسلط آنان بر یک سرزمین حرف مفت زد و چیزهایی و الفاظی را بهم بافت و به خورد دیگران داد؟!

       
    • سلام و درود

      کشتار جمعی آثاری از خود به جای میگذارد، یکی از آنها گورهای دسته جمعی و استخوانهای انباشته بر هم است، آیا تا کنون چنین گوری که مربوط به حمله اعراب باشد کشف شده است؟
      چطور ممکن است که به زعم شما، اعراب مسلمان از طرفی به تجاوز به زن و دختر و حتی پسران نوجوان ایرانی مشغول باشند و از طرفی با آموزش احکام اسلامی و آنهمه دقت و سخت گیری و رعایت محرم و نامحرم و حلال و حرام دینی و فقهی، به همان مردم، آنان را چنان معتقد و مقید به احکام اسلامی کنند که پس از 1400 سال هنوز هم مردم پایبند همان احکامند؟
      عجیب است که عقل شما این تناقض را درک نمیکند؟ اگر واقعاً اجداد ما چنان موجودات منفعل و بی خاصیت و ترسویی بوده اند پس مستحق بدتر از اینها بوده اند. شما هم مثل شیعه های غالی فکر میکنی، آنها برای اینکه جنایات و انحرافاتی به سایر خلفا بچسپانند
      امام علی( ع)را خوار و ذلیل میکنند، شما هم برای اثبات جنایات اعراب مسلمان، نیکانمان را تا حد مجسمه هایی بیروح و ترسو و بیناموس تصور و تصویر میکنی.
      آیا پذیرش این حقیقت که مردم ایران، اسلام را با سایر ادیانی که با آنها آشنا بوده اند، مقایسه
      کرده و با آزادی و اختیار و از روی وجدان و آگاهی این دین را انتخاب کرده اند، اینقدر دشوار است؟ نمونه هایی از ادیان پیش از اسلام باقی مانده و هنوز هم میشود بدون ترس از شمشیر عرب در آزادی و اختیار کامل اسلام را با آنها مقایسه کرد، اگر واقعاً آنها خیلی از اسلام بهتر بوده اند یا هستند،به جای اتهام زنی و فحاشی امتیازات آنها بر اسلام و حقانیتشان شرح بده و ما را قانع کن تا دست از اسلام بکشیم و آنها را بپذیریم.

       
      • سلام بر شفیعی گرامی
        قبلا پرسیدم طفره رفتید.باز می پرسم لطفا مستندات خود را از پذیرش تمام و کمال و با رضا و رغبت تمام یا اکثر مردم ایران از دین جدید بیان کنید.حتی معتقد ترین و محافظه کارترین مورخین و پژوهشگران تاریخ هم مانند شما جرات نمی کنند به صراحت رای دهند که تمام مردم باطنا و با میل و رغبت دین جدید را پذیرفتند و حداقل دلایل دیگری نظیر دلایل اقتصادی و منافع حاصل از آن را هم دخیل می دانند و بسیاری از آنها بر این عقیده اند که حتی خود اعراب هم میلی به گسترش دین خود نداشته آن را دینی عربی می دانستند برای همین بیشتر تمایل به دریافت جزیه داشتند و…تناقض گفتار شما در جاییست که ما شاهد حمله اعراب به روم و اروپا هستیم اما اتفاقی که شما می گویید رخ نمی دهد و آنها همچنان بر دین مسیحیت استوار هستند علی رغم طی کردن دوران سیاه قرون وسطی!با بیان مطالبی احساسی نظیر اینکه پدران ما مگر بی ناموس بودند و …در مورد یک واقعه تاریخی قضاوت نمی شود دوست عزیز!
        موفق باشید

         
  60. اقای سیدمرتضی
    این مطلبو به شما تقدیم می کنم برای استقلال سیاسی تون مفیده

    ——–

    یکی از کم ارزش ترین پولهای دنیا را کدام کشور دارد؟

    _کشوری که دومین منابع گاز جهان را دارد.
    _کشوری که سومین منابع نفت جهان را دارد.
    _کشوری که یک ششم از ذخایر سنگهای قیمتی جهان را دارد.
    _کشوری که از لحاظ دارا بودن ذخایر زیرزمینی ومعادن و دارا بودن انواع فلزات و کانی در جهان رتبه دوم را دارد.
    _کشوری که بهترین فرش جهان را دارد.
    _کشوری که بهترین خاویار جهان را صادر میکند.
    _کشوری که بهترین پسته جهان را دارد.
    _کشوری که یکی از بهترین تولید کنندگان زعفران است.
    _کشوری که یکی از بزرگترین صادرکنندگان آب و برق منطقه است.

    _کشوری که ۱۵درصد از آثار باستانی و تاریخی ثبت شده در یونسکو را دارد.

    کشوری که تنوع طبیعی بی نظیرش باعث شده با یکساعت پرواز از مناطق سرد با ۲۰درجه زیر صفر (شرایط اسکی روی برف) به مناطق گرم با دمای ۳۵درجه (شرایط اسکی روی آب) دسترسی داشته باشد.
    _کشوری که درآمد زیادی از اماکن دینی دارد.
    _کشوری که یکی از مرغوبترین برنج های جهان دارد.
    _کشوری که یکی از بهترین چای های دنیا را دارد.

    _کشور زیبایی که به دلیل تنوع ذخایر معدنی به بهشت معدن شناسان مشهور است.
    و مهمتر از تمام اینها

    همان کشوری که سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر تحصیلکرده از آن به خارج فرار میکنند!که حدود ۵درصد از آنها از نوابغ جهان محسوب میشوند.

    این کشور صاحب کم ارزش ترین پول دنیا است
    کشوری که بیش از ۳۰ درصد از مردمش زیر خط فقر و محروم از امکانات زندگی سالم هستند.

    “چه کشور آشنایی!!!!”

    من شناختم شما چی

     
    • بله استقلال خواهی و عدم وابستگی واقعی به قدرت های زورگو که چیزی جز انفعال در برابر زورگوئی های نفع طلبانه خود نمی خواهند البته هزینه داشته و دارد،شما به ویژگیهای منحصر بفرد کشور عزیزمان ایران اشاره کردید،چه خوب بود به ویژگیهای ریشه دار دشمنان استعماری آن نیز اشاره می کردید.
      چه نوشته کلیشه ای آشنائی از نویسنده آشنائی!!

       
      • فعلا تنها دشمن ما همین حاکمیت دزد و وحشی است که تقویت لیر سوریه از تقویت ریال ایران براش با ارزشتره..دشمن در خانه است

         
      • سید مرتضی

        این دلیلهائی که میاری، حسابیه که کوره واسه ////// میکرد. آدم باید چقدر شارلاتان و حقیر باشه که این همه نکبت و بدبختی و دزدی و ارتشاء و تن فروشی و… را به دشمن خارجی ربط بده.

        اون 800 میلیارد دلار حیف و میل شده هم کار دشمن خارجی بود سید مرتضای دروغگو؟
        ///که نیست. بیچاره سنگ پای قزوین اسمش بد در رفته!

         
      • حرف راستو باید از آخوند شنید. چین جزو قدرتهای زورگو نیست. چون بجای پول نفت، اجناس بنجل چینی بما میده. به این میگن استقلال سیاسی. پس تکلیف استقلال اقتصادی چی شد؟

        سید مرتضی:

        امام فرمودند: اقتصاد مال خره!

         
      • آیا دوستان غیر استعماری نیستند که وسابل فروش اسلحه را در متطقه برای دشمنان استعماری فراهم کرده اند.؟
        نقش جهالت آخوند ها مثل تو در بدبختی مردم ما چقدر است؟
        مگر نه این است که علم نجان بخش ملت ها از فقر و گرسنگی بوده است. مقام معظم خر بری علمش را ار کجا اورده است که سکان علم و دانشگاه و صنعت را در دست گرفقه است؟
        استعمار چرا با شما آخوند های ناز نازی دشمن است در حالیکه 50% فروش اسلحه آمریکا در خاورمیانه است؟
        چگونه است که همه مغز های ما ار دوستان غیر استعماری فرار میکنند و بطرف دشمنان استعماری میروند؟

         
      • حاج آقا يعني استقلال باعث بدبختي ميشود ؟ توليد ملي را نابود ميكند ؟ ارزش پول ملي را تا حد
        پشگل پائين ميآورد ؟ محيط زيست را نابود ميكند ؟ سن فحشا را به 15 سال ميرساند ؟ 10 درصد
        ملت را معتاد ميكند ؟ دزدي هاي سران و اركان مملكت را به ارقام نجومي چندهزارميليارد تومان
        ميرساند ؟و……..
        اگر اينطور باشد مگر ملتها كله خر خورده اند كه اين همه كشته بدهند و به چنين نتايج نكبت باري
        برسند ؟
        اما برادر من آدرس غلط ندهيد ,اينها نتايج استقلال خواهي نيست بلكه نتايج مديريت است فقط و
        فقط ولاغير .

         
  61. سلام و درود

    هیچ دقت کرده اید ؟!

    ایران امروز ما دقیقا شبیه خوی و خصلت آخوندهای حاکم شده !

    خشکیده ، بی بهره و تفتیده و مرگ آبادی قبرستانی !

    آن ریز گرد ها هم همان خاکی است که ما باید بر سرمان کنیم ! برای کشوری که دو دستی تحویل آخوندها دادیم !

    حتی برای استحکام پایه های حکومت ننگین شان جنگیدیم و خود و دوستان مان و برادران مان را به کشتن دادیم !

    وقتی خوب به روزگاری که از سر گذراندیم می نگرم ، جز همین مصائبی را که امروز می کشیم ، زیبنده و حق واقعی مان نمی بینم !

    آنچه که ما به آن پشت کردیم ، زندگی بود و امروز این زندگی است که به ما پشت کرده است ! عوض گله ندارد !

    ما مجرم هستیم عزیز ، مجرم ، و امروز در حال پس دادن مجازات مان هستیم !

    @MohammadNoorizad

    @nooriZADmohammad1331

     
    • شما فقط نماینده برداشت ها و طرز تفکر خودتان هستید و حق ندارید خود را زبان ناطق عموم مردم ایران فرض کرده از جانب آنان سخن بگویید و کسی را مجرم قلمداد کنید،مجرم کسیست که خودخواهانه برابر اراده و خواست اکثریت مردم ایستاده باشد.

       
      • شما هم حق نداری خودت رو معادل خواست اکثریت ببینی.خواست اکثریت هر چه هست تفکر شما نیست.

         
        • نه،من هم خود را معادل یا زبان اکثریت نمیدانم،اما تشخیص تفاوت بین دو گفتار نباید برای شما سخت باشه،نوشته مورد نظر رو دوباره بدقت بازخوانی کن و به ضمایر جمع بکار رفته در آن خوب دقت کن،اونجا فرزاد نامی بعنوان یک فرد نمی تونه جمع ببنده و از جانب مردم سخن بگه و چیزهایی رو به اونها نسبت بده،ملتفت شدید؟ اما بنده فقط نظرات خودم رو نمایندگی میکنم اما کشف و دریافت اراده مردم ایران یا اکثریت مردم ایران معیارهایی داره که در نظر سنجی ها و همایش ها و انتخابات و رسانه ها انعکاس پیدا می کند،بنابر این هیچکس حق نداره که اینجا بضمیر جمع “ما” “ما” چیزهایی رو بدروغ بمردم ایران نسبت بده.حرف من این بود.
          ناشناس های بالاتر هم اگر غیر شما بودند ارزش پاسخ گوئی ندارند چون همه مهمل بافتند و از حریم بحث خارج شدند،حریم بحث استقلال سیاسی بود نه استقلال اقتصادی یا ضعف و قوت مدیریت ها،ضعف ها و کاستی ها هم باید جداگانه آسیب شناسی بشوند و همه موارد (از جمله رقصیدن برخی دختران ایرانی که در یکی از کامنت ها بود!) رو نمیشه با استقلال سیاسی مربوط کرد.موقع مطلب نوشتن و خواندن دقت بیشتری کنید.

           
          • شما وقتی علاقه قلبیتو به یک نظام به کل مردم نسبت می دی معنیش دقیقا همینه که تفکر خودت رو واسه کل مردم نافذ می دونی.در حالیکه اگه همین الان رفراندوم گذاشته بشه معلوم می شه مردم هر چی بخوان خواست شما و همفکراتو مطالبه نمی کنن.

             
      • سید مرتضی اقرار کرد که مجرمه.
        گفت: مجرم کسیست که خودخواهانه برابر اراده و خواست اکثریت مردم ایستاده باشد.

         
        • اکثریت مردم اونها هستند که در میتینگ های بزرگ و از جمله میتینگ بزرگ هر ساله 22 بهمن و در انتخابات های با درصد بالای مشارکت استمرار حمایت خودشون را از کلیت نظام جمهوری اسلامی اعلام می کنند و در عین حال با نقد صحیح و دلسوزانه برای رفع کاستی ها و اصلاح امور تلاش می کنند،اکثریت مردم اینها هستند نه مهمل بافان گوشه یک سایت یا منفعلینی که با سوء استفاده از آزادی در قالب و چهار چوبهای براندازانه ای مثل اجتماعات پراکنده اواخر دی ماه گذشته،اقلیت خود را اکثریت وانمود می کنند و شعارهای ساختار شکنانه بر خلاف اراده عموم مردم ایران می دهند،بله اینها و از جمله شما مجرمید.

          ———–

          سید مرتضای گرامی
          می فرمایید:
          ….اکثریت مردم اونها هستند که در میتینگ های بزرگ و از جمله میتینگ بزرگ هر ساله 22 بهمن و در انتخابات های با درصد بالای مشارکت استمرار حمایت خودشون را از کلیت نظام جمهوری اسلامی اعلام می کنند……

          مردمی که به راهپیمایی می آیند یا رآی می دهند، از نظر شما اکثریت اند. این آمار، آمارِ درست نیست دوست گرامی. به گمان من، مردمی که به راهپیمایی نیامده اند در اکثریت اند. در یک نظام همینجوری، حضور مردم در خیابانها، به: “اکثریت” اجابت می شود. انصاف و شرع و قانون و ادب به این است که به آن مردمی که در صحنه نیستند اجازه داده شود که در یک حضور ملی، شمارگان خود را به رخ بکشند. آنگاه است که می شود اکثریت مطلق و بایسته را شماره کرد. اینها را شما نیک می دانید اما صلاح بر این می دانید که بر این درستی قانونی و شرعی و اخلاقی و انصاف خاک افشانده شود تا بساط بعضی ها برقرار بماند. انیجور نیست دوست گرامی؟
          با احترام

          .

           
          • سلام بر شما
            خیر اینجور نیست دوست گرامی لطفا از زبان بنده سخن نگویید،شما می گویید:”به گمان من، مردمی که به راهپیمایی نیامده اند در اکثریت اند”.
            توضیح دهید این گمان شما ناشی از کدام منشا حسی یا ارزیابی عقلی یا استقرائیست؟ بعبارت دیگر، الان شما می توانید بطور دقیق تخمین بزنید که ماعدای آن تعدادی که در روز 22بهمن و نظائر آن بصورت عام و میلیونی همه شهرهای بزرگ و کوچک ایران را فرا می گیرند چه کمیتی هستند؟! ضمن اینکه شما بخوبی می دانید که درصدی از مردم نیز که ممکن است به اعذار گوناگون حضور نداشته باشند (پیرزنان و پیرمردان فرتوت یا مریض ها یا کودکان و خردسالان و امثال اینها) هرگز امثال نظراتی مثل شما را نمایندگی نمی کنند،البته درصدی مثل شما و کسانی که با آنها دائم عکس می گیرید یا اینهایی که در این سایت می بینید یا در کانالتان بله شرکت نمی کنید و مخالفید اما این درصد بسیار بسیار ناچیز است.
            در باب انتخابات نیز سخن شما عجیب و موجب شگفتی است،اگر مثلا در انتخابات ریاست جمهوری 70 درصد شرکت کنند خواه به موسوی رای دهند خواه به کروبی خواه به آن دیگری ها،شما نتیجه می گیرید همه 70 درصد مشارکت کننده در انتخابات مخالف اصل نظام و مثل شما خواهان اسقاط نظامند؟! اگر اینطور است بفرمایید چگونه است که مشارکت کنندگان 70 درصدی اعتنائی به دعوت تحریم امثال حضرتعالی نمی کنند؟! یا آن 30 درصدی که شرکت نمی کنند لزوما طرز تفکرشان طرز تفکر شماست؟! نه عزیز،آن سی درصد هم به دلایل و عذرهای گوناگون ممکن است شرکت نکنند البته باز درصد قلیلی مثل شما هستند.
            با احترام

            ——

            با احترام
            نتیجه این می شود که نه شما آمار درستی دارید برای اکثریت خودتان و نه من. درست؟ حال شما از کجا می فرمایید که در اکثریت اید؟ شما مگر ننوشته اید اکثریت مردم در 22 بهمن …؟ بهتر نیست برای شرعی شدن تمام فرصت هایی که از مردمِ مخالف و بی دفاعی که غارت می شوند، این فرصت به آنان داده شود که بشکل آماری خودی نشان بدهند و اندازه شان آشکار شود؟ اگر شما اکثریت اید نباید نگران اقلیتی شوید که هر حضوری موجب بی آبرویی خودشان می شود! گرچه هم من هم شما بر مختصری از اعماقِ فعل و انفعالاتِ ولایی واقفیم و می دانیم ریسمانِ قضایا در کجا تابیده می شود.

            .

             
          • معلوم شد که فقط از احکام ذهنی خویش تبعیت می کنید و نوشته های دیگران را دقیق نمی خوانید،شواهدی که بنده بر آن تکیه می کنم شواهدی است متکی بر آمارها و امور حسی و وجدانی،بنده نگفتم اکثریت در 22 بهمن در خیابان نیستند یا اکثریت در انتخابات شرکت نمی کنند،اینها تخیلات شماست دوست گرامی،من گفتم اکثریت حضور دارند و آن اقلیتی که حضور ندارند هریک به عذرهایی حضور ندارند:پیرمرد و پیرزن فرتوتند،کودک خردسالند،افراد مریضند و چیزهایی از این قبیل،و اینکه لزوم آنها که در راه پیمائی حضور ندارند از تبار فکری فعلی شما نیستند و شما با تخیل آنها را مصادره می کنید،آنها که از تبار فکری فعلی شما هستند،آن چند نفری هستند که معمولا با شما عکس می گیرند،در فراخوان زباله جمع کردن بین تجریش و راه آهن همراه شما شدند و در مراسم با شکوه پف کردن به هوا در پارک با شما همراه شدند و پنجاه شصت نفری که در نمایشگاه نقاشی شما با شما نرد عشق می بازند و عکس می گیرند و اسامی تکراری که ذیل نوشته های شما همین ها را که می بینیم می نویسند،اینها -دوست گرامی-اکثریت ملت ایرانند؟! یا آنها که در میتینگ های عمومی بزرگ مثل 22 بهمن حضور دارند؟!
            در ماجرای انتخابات ها که امر روشن تر است،بمن بگویید وقتی عدد و رقم مشخص،واجدین شرائط در انتخابات را مشخص می کند و مثلا 70 یا 80 درصد از آنها در انتخابات شرکت می کنند (با هر رائی) این هفتاد یا هشتاد درصد از نظر حضرتعالی همه مخالفان و براندازان نظامند؟! و آن 30 یا 20 درصدی که بانواع عذرها در انتخابات نیستند لزوما از تبار فکری شمایند؟!
            نکند در منطق و دموکراسی شما 30 و 20 درصد (برفرض که همه آن 30 و 20 درصد از تبار فکری شما باشند) یعنی “اکثریت” و 70 یا 80 درصد یعنی اقلیت؟!
            نیک بیندیش برادر! این کف و سوت های قلیل دور و بر گذراست.
            با احترام

             
  62. ♨️ آیا خدا اشتباه کرد؟

    یک روز تلویزیون بخشی از پیشرفت های شگرف چین در سی چهل سال اخیر را نشان میداد؛ دود از مغزم بلند شد. یادم آمد روزهایی را که سجاده زیر بغل به نماز جمعه میرفتیم تا از خدا بخواهیم که کافران را نابود، کشورمان را آباد، زندگیمان را پربرکت، تنمان را سالم، دلمان را شاد و عمرمان را دراز گرداند؛ اما نمیدانم چه شد که سر از اینجا در آوردیم.
    آیا خدا اشتباه کردو همه چیزهایی را که همه ما ملت ایران در مدت نزدیک به 40 سال با اشک و آه و توسل به مقام کبریایی خودش، عزت و آبروی 14 معصوم، پهلوی شکسته زهرا، فرق شکسته علی، سر بریده حسین، دست قطع شده عباس، علی اکبر جوان، علی اصغر خردسال و با گرو گذاشتن خون شهدا، امام شهدا، ناله و ضجه مادران، پدران و همسر شهدا، اشک یتیمان شهدا، حرمت میلیونها جلسه قرائت قرآن، مفاتیح‌الجنان، جلسات دعای ندبه، کمیل، سمات، ابوحمزه و غیره ما از خدا میخواستیم، همه را به چینی های کمونیست خدانشناس داده و در عوض همه ی درد و رنج روحی و جسمی، فقر، خرابی مملکت، بیکاری و فحشا، خرابی اعصاب و روان، خزانه خالی، خیل عظیم معتادین، ده ها میلیون پرونده قضایی، تهمت، افترا،دروغ، دزدی ها و اختلاس های میلیاردی، چپاول بیت المال توسط کسانی که خود را مرد خدا میخوانند،کسب برترین مقامها در منفی ترین موضوعات وپایین ترین مقام ها در موضوعات مثبت، خشکسالی های ممتد و غیره
    همه را یکجا به ما داده.
    اشکال کار کجا بود؟!
    یادم میآید در خیابان منتهی به نماز جمعه، چادر و روسری و جانماز چینی به وفور دیده میشد و بعدها، قرآن چینی و مهرچینی نیز اضافه گردید.
    شاید خدا به خاطر مهربانی چینی ها، تمام موهبت ها را به آنها داده، چرا که بازار مملکت را پر کرده‌اند از تمام وسایل زندگی، از سفیدی قند تا سیاهی زغال؛ تا ما، وقت گرانبهایمان را با خیال راحت برای کسب مجوز بهشت به دعا و عبادت بگذرانیم.
    یا شاید رهبران چین، مدیران فرصت طلب و زیرکی بودند! یا شاید چراغ عقل ما و رهبرانمان خاموش شده بود و در بی خبری و توهم به سر میبردیم! شاید هم هردو!
    آیا سجاده به دست شدیم، چراغ عقلمان خاموش شد؟! یا اول چراغ عقلمان خاموش شد که سجاده به دست شدیم؟!
    آیا امید نجاتی باقیمانده است؟!
    آیا رهبران ما از عالم توهم بیرون و به دنیای واقعیت ها پاخواهند گذاشت؟!
    مگر اسلام ناب فقط مال ما نبود؟!
    مگر دیگران کافر، نجس، گمراه، منحرف و در ضلالت نبودند ؟!
    مگر ما تنها هدایت یافتگان راه حق نبودیم؟!
    چرا کارمان به اینجا کشید؟!
    مگر کافران هرروزه با بی حجابی،مشروبات الکلی، دنسینگ، شادی و خنده، اعصاب خدا را بهم نمیریزند؟؟؟؟

    تا به کجا جهالت…؟

    15 =7 +7 کی به کیه؟

     
    • چراغ عقل شما که مدتهاست با خلط کردن مسائلی اینچنین بهم خاموش شده،کفر و ایمان و عوامل آنرا باید جداگانه مورد بررسی قرار داد چنانکه عوامل پیشرفت و عدم پیشرفت را.

       
  63. دکتر حسن زاده

    سلام استاد محترم اخیرا دکتر سروش سخنانی در باب شیعه گری بیان داشته اند که علاوه بر تاخیر و دیر هنگام بودن ان بنده به ان نقدی نوشته ام که خواهش دارم منتشر کنید.
    با تشکر

    جوابیه ای به سخنان دیر هنگام دکتر سروش.

    اقای دکتر سروش سلام
    من به شما بسیار ایمان داشتم و فکر میکردم علت سقوط اخلاقی و انحطاط سیاسی و اجتماعی ج ا ا اخراج و دور شدن امثال شما از این نظام ولایی است. ولی با این سخنرانی؛ فهمیدم که شما؛ نیز همانطور که منتقدین میگویند یکی از پایه های پدید اورتده این وضعیت شوم می باشید. چون :
    در این سخنرانی اولا هرگز به عوامل اصلی پدید آمدن وضعیت موجود؛ اشاره ای ندارید. و درثانی راهکاری برای برون رفت از این وضعیت فلاکت باز ارائه نمیدهید.
    که من به آنها اشاره میکنم:
    1-ایا شما قبول ندارید یکی از عوامل وضعیت موجود تند رویهای امام خمینی بود؟ از جمله درخواست قتل سلمان رشدی و نیز آن کسی که در صدای ج ا ایران برنامه ای داشت که در ان یک مصاحبه شونده؛ اوشین را الگو زنان امروز معرفی و گفت حضرت فاطمه متعلق به 1400 سال پیش است؟
    و شما اینگونه فکر کردن را نه آن زمان و نه حتی اکنون در سخنرانی تان؛ “وقتی از سلمان رشدی نام میبرید”؛ محکوم نمیکنید؟؟!!
    شما به دستان کثیف عوامل خارجی که بوسیله جاسوسانشان این دوقطبی را ترویج کرده و میکنند تا شعارشان یعنی” تفرقه بینداز و حکومت کن” را اجرا کنند هیچ اشاره ای نکرده و نمیکنید!!؟؟
    و شما به راهکار اصلی نجات ملت ایران که میتواند دست اجانب را از مملکت قطع و کارهای جاسوسان در نفوذ به راس حاکمیت را خنثی کند؛ هیچ اشاره ای نمیکنید!؟؟
    آیا شما نمیدانید اگر دموکراسی به معنای واقعی در کشور ایجاد شود و رئیس اصلی مملکت یعنی رهبر توسط مردم انتخاب شود چه نعمات فراوانی برای ملت ببار خواهد نشاند. اگر نمیدانید من چند نمونه آنرا بشما میگویم:
    1- رهبر خود را وامدار ملت میداند نه وامدار چند نفر صاحب نفوذ که پول و یا امکانات دارند که اکثرا هم از خارج از مرزها بصورت پنهان و یا آشکار ارتزاق میشوند. و یا وامدار سپاهیانی که حاضرند بر روی ملت خویش سلاح بکار برند.
    2-رهبری که برای 4 سال رهبر باشد و با انتخاب مستقیم مردم باشد برای سازمانهای جاسوسی ارزش ندارد روی او برای نفوذ سرمایه گزاری کنند.
    3-کسانی که سرمایه برای رای آوردن شخصی میکنند برای 4 سال مبلغی به اندازه آن هزینه میکنند نه مثل عوامل فشار حاضر شوند حتی جان خویش را بدهند.
    4-شاید بگویید یک جاسوس اگر رئیس و رهبر شد چه باید کرد؟
    جواب این است:
    که بدترین انسانها هم اگر به راس جلوس کنند و بدانند پس از 4 سال باید جواب به ملت دهند حاضر به خیانت نخواهند بود مگر آنکه حاکمیت دموکراسی را ملغی کنند. که آنزمان تازه به وضعیت موجود خواهیم رسید. و اگر روشنفکران مثل شما با تمام وجود مدافع آزادی و دموکراسی باشند (حتی اگر بضررشان باشد) آنزمان دیگر کسی نمیتواند انقلاب بزرگی مثل 57 که شاید اشتباه آمریکا بود را به این افتضاح بکشاند. و ما واقعا همانطور که شعار داده و میخواستیم الگویی برای دیگر کشورهای استعمار زده میشدیم. نه عبرتی برای مردم بیچاره که اگر دیکتاتور را کنار زدید دیکتاتوری بدتر بر شما حاکم خواهد شد!!
    یقین بدانید دنیای غرب و شرق علی رغم ظاهر؛ مخالف سرسخت دموکراسی در کشورهای جهان سوم بوده و هستند.
    والسلام
    17 فروردین 97
    دکتر ر حسن زاده

    لطفا برای رسیدن بدست ایشان آنرا منتشر کنید.
    سپاس

     
  64. آقای نوری زاد
    با درود بسیار…
    منهم صمیمانه از شما دلخورم…
    برای قلم و قدم و بیان و صدا و شهامت و
    شجاعتی که دارید، ولی مرا در دارائیهای عظیم و
    عالی خود شریک نمی کنید، و همیشه مرا در حسرت
    نوری زاد شدن باقی میگذارید. سخنان عمیق شما با خدای خوبیها، دقیقا سخن و درد و انتقاد من است، که از زبان زیبای شما گوش و دل هر شنونده ای را می نوازد و مست میکند. کاش در هر زمین و زمانی یک محمد نوری زاد بود، تا تشنگان آگاهی و آزادی را درس چگونه رفتن بیاموزد.

     
  65. جناب نوري زاد بزرگوار امروز در تلگرام صحبت آقاي طبرزدي درپاسخ به آقاي تاجزاده ودوروز پيش شمادرپاسخ ايشان مطالبي فرموديد كه مورد استقبال عموم قرار گرفت اما شما دو بزرگوارموردي إز نظر دور داشته أيد كه ايشان دوده اَي پيش معاون بزگترين وزارت خانه كشور بوده اكنون سرش بي كلاه مانده وإزاين نوع گفتار شايد مورد ترحم قرار گيرد پشت ومقامي در حدوزارت بهاوبدهند ارزو برأي جوانان عيب نيست اميدوارم به أهدافش بريد الأهي أمين كه درقامت إصلاح طلبي مردم رافريب دهني

     
  66. سلام و عرض ارادت
    صداقت گواه است که تا بتوانم سعی بر ایجاد مزاحمت کمتر برای شما دارم اما چه کنم که گاهی اوقات…
    نیایش های محمد نوری زاد را با چشم جان خواندم☺️ بسیار زیبا و زیبا و زیبا نوش کردم اما اگر عقلم را به تمسخر ننشینید عاشقانه ترین قسمت اش را
    * و دم گوشش گفت: تو چه اندازه خوشبختی که دوستی چون من داری! و من، چه دلخورم که خدایی چون تو دارم!* یافتم.
    اگر بفرمائید نظر تان در مورد این دلنوشته چیست، حتما خواهم گفت جانا سخن از زبان ما می گویی❤️
    واقعا که گل کاشتید استاد ادب و قلم

     
  67. ما مردم مسرفی هستیم

    فرهنگ اسراف در کشور ما غالب است.

    مردم ایران، مردمانی بزرگ با فرهنگی بسیار غنی و قدمت تاریخی کهن ، اما متاسفانه سالهاست که از این فرهنگ دور شده ایم و فراموش کرده ایم که باید به فرهنگ غنی آباد و اجدا خود برگردیم، گذشتگان ما از اسراف دوری میکردند، آب را بسیار بسیار گران میشمردند و آن را پاس میداشتند، از هر اسرافی در هر زمینه ای دوری میجستند.

    متاسفانه نمیدانم چه فرهنگ غالبی در کشور ما حکمفرما شده که فرهنگ اسراف را در بین ما گسترش داده است
    ما در همه چیز اسراف میکنیم
    در آب، غذا، لباس، مسکن، وسیله ی زندگی، و همه و همه
    فرهنگ چشم و هم چشمی بر ملت و فرهنگ ما غالب شده، فقط به ظواهر توجه داریم و فکر نمی کنیم اگر خوب مصرف نکنیم روزی همه چیز تمام خواهد شد و برای خودمان، آیندگان و فرزندانمان چیزی جز بدبختی نخواهد بود
    نفت ما در حال تمام شدن است، آب در حال اتمام است، و تمام هستی و نیستی ما در حال اتمام است، کمی به خود آئیم، و از اسراف پرهیز نمائیم، همین لباسی که میپوشیم نیازمند یک روند طبیعی در طبیعت است مانند، آب، خاک، حیوانات، نفت، و….
    اگر لباس ما از نفت و میعانات نفتی باشد، نفت در حال اتمام است
    اگر لباس ما از پنبه و پشم باشد ، نیازمند آب است و آب در حال اتمام است
    پس لباس را دور نریزیم و در حد ممکن از آن استفاده کنیم، هر اندازه که به لباس نیاز داریم لباس بخریم، و بیشتر اسراف نکنیم

    اگر از وسایل زندگی استفاده میکنیم همه ی آنها از طبیعت است، و اسراف در طبیعت، روزی همه چیز تمام خواهد شد، از وسایل منزل بیش از حد مصرف نکنیم، و حد و اندازه را نگه داریم.

    درختان و فلزات در زمین امانت های خداوند هستند، امانتدار خداوند در زمین باشیم. و در استفاده از وسایل منزل حد را نگه داریم

    برای طبیعت احترام قائل شویم، و در هیچ چیز اسراف نکنیم
    در قران کریم آیات بسیاری در تقبیح مسرفین آمده است، و خداوند مسرفین را دوست ندارد، و مسرفین را از جمله ستمکاران و کافران قرار داده است و در بدترین جایگاه در جهنم منزل و ماوای آنان است

    بیائید همه با هم ، کشورمان را با مصرف درست بسازیم

    آب ، غذا، لباس ، وسیله زندگی، منزل، ماشین،

    طبیعت، حیوانات، درخت، جنگل، کوه، معادن و هر آنچه در زمین است ، امانت خداوند در زمین هستند، بیائید امانت داران خوبی باشیم، و از اسراف و خرابی در همه چیز بپرهیزیم، در کوه و دشت و طبیعت حتی به حیوانات و گیاهان کوچک احترام بگذاریم، و مواظب باشیم به آنها صدمه نزنیم

    و محیط زیست سالمی داشته باشیم

    به امید آن روز

     
    • نه چنین نیست مشترک محترم در خبرنامه و موضوعات نوریزاد :” مردم ایران، مردمانی بزرگ با فرهنگی بسیار غنی و قدمت تاریخی کهن”
      چه مردمانی بزرگ در چند هزار سال موجودیت نتیجه و راندمان کارمان همین حکومت کنونیست،کی انقلاب کرد همین مردم بزرگ شما ،چه کشانی لودند که به جمهوری اسلامی آنهم بمیزان بالای 95% درصذ آری گفتند همین مردم بزرگ، کدام فرهنگ؟ ما یکی از بی فرهنگترین مردم دنیا هستیم ولی شما بازهم اسراف و اصرار میکنید که بسیار هم این فرهنگ غنیست حتما غنی بودنش به حضور چند هزار نفری در اغدام یکی با گناه یا دیگری بیگناه است و لابد بسیار غنی بودنش بخاطر زنان آبستن است، این قدمت تاریخی چیزی جز پوسیدی وکهنگی یک ملت و یک منطقه حاصلی نداشته زیرا روندی به پیش و بهتر شدن آشکار نیست بلکه عقبگردهایی دهشتناکی چون فاجعه 22 بهمن 1357 حادث شده، جامعه فئودالی تنها تفییر واصلاحش مصرفی شدنش میباشد،اگر فرهنگ وتمدن نه بسیار غنی معمولی هم داشتیم چنین سیستم،رژیم ، ولایت فقیه مظلفه وباند هایش را تحمل نمیکردیم،تمدن و تولیدات ما آخوند وشاعر شده که در هر دوره صدها شاعر بودهاند که تک وتوکیشان مداح نبوده اند وبقیه با آخوند دریک صف، بش کنیم خودستایی و مغروربودن بی پایه را، آین حکومت و این آخوند پدیده خودماست و 40 سال است بهشان رای میدهیم وحمایتشان میکنیم که بستم وظلم غلیه مان ادامه بدهند
      همین شیخ سابق نوریزاد چند سالیست که در لباس اوپوزیسیون در آمده و حقیقتا خوب پیش رفته چقدرو چند هزار نفر ازو پشتیبانی کردهاند؟ حامیانش و شرکا که اغلب گزیده شدهاین نظام ولاییند و بستوه آمدهاند به 50 نفر نمیرسند.
      بلی اسران مردمی فئودالی ذهن و فکر دارد که در قومیت ها خلاصه میشود و دربین آنها هم فرد گرایی و منافع شخصی در رتبه نخست و کار جمعی و اشتراکی ناپیدا.

       
  68. این متن نه به اسلام توهین میکنه نه به عقاید کسی .

    دو تا سوال :

    میخوام برگردیم به ۱۴۰۰سال پیش .

    تو خونت ، کنار خانوادت هستی که خبر میرسه که به کشورت حمله شده ، و طبق نظر پیامبر و کتاب مقدسشون ، اگه مسلمون ها بتونن یه شهر رو اشغال کنن ،

    خواهرت ، مادرت ، همسرت و دخترت رو میدزدن و تا آخر عمرشان باید به عنوان کنیز به آنها خدمت کنن ،

    و برادر ، پدر و پسرت را اگر بدن و دندان سالمی داشته باشند به غلامی و‌بردگی میبرند .

    و هر که مخالفت کند سر از تنش جدا میشود البته به دستور خدا ( در قرآن ) . درست شبیه داعش .

    فکر کن به مردم آذربایجان که مرد هایشان را دسته دسته در زنجیر میکنند و در جلوی چشمان آنها به همسر و دخترشان تجاوز میکنند و بعد از ار……. شدن ، آن مرد هایی که حاظر به غلامی و بردگی نشدند رو گردن میزنند . ( تاریخ ایران : ج ۳ ، ص ۳۵۹ ، ش۱۹۰ )

    به مهر بانوهای ۱۵ سالهٔ خراسانی فکر کن که به فاحشه خانه های شام بردنشان ، تا قبل از هر حملهٔ لشکریان خدا برای جهاد ، به آن دخترک ها برای گرفتن روحیه تجاوز کنند . ( تاریخ طبری : ج ۴، ش ۲۴ص ۱۴ )

    فکر کن اگر شهرت را بگیرند و اسیر شوی ، اربابت مشغول نکاح با دختر ۹ ساله ایست که معلوم نیست از کدام جهاد فی سبیل الله به پاداش گرفته ، و تو باید به اندازه ده گاو کار کنی ، بار بیاوری و ببری وگرنه شلاق میخوری و صد البته آن دنیا به جهنم میروی چون طبق قرآن کنیز و غلام باید مطیع اربابشان باشند ، و وقتی شهوت اربابت بالا زد ، دختران برده را میبرن که با او نکاح کند ، و تو صدای ناله های آنها را میشنوی .

    در زیر بدن یک عرب که از صحابه است .

    و اون صحابه حتماً به بهشت میرود چون جهاد در راه خدا کرده !!!

    و خبر هایی میشنوی از اینکه هم وطنت یعنی بابک خرمدین و هفتاد یارش را مسلمین در راه خدا زنده زنده سوزاندند .

    یا میشنوی سفید رود را که به خاطر قطع گردن هزاران هم وطنت به رنگ قرمز درآمده . ( تاریخ ۶۳۰۰ساله ایران : رابرتن . ون ، ص ۲۵۰ /// تاریخ طبری : ج ۴ ، ص ۳۱۰ )

    حال ۲ سوالم را میپرسم :

    یک :

    اگر ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشتی ، به جنگ این وحشی ها میرفتی ؟

    دو :

    اگر تو از شهیدان یا اسیران در راه دفاع از وطن در مقابل حمله مسلمانان بودی ،

    آیا باور میکردی ۱۴۰۰ سال بعد یک عده بگویند ، ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند ؟؟؟

    باز هم میتونی خودت را گول بزنی ؟؟؟؟؟؟

    اندیشه کنید و دیگران را هم به اندیشیدن وادارید لطفاً .

    زادروز بابک خرمدين است‌ .

    محل تولد : كليبر بلال آباد .

    علت مرگ : بريده شدن دست و پايش .

    آرامگاه : ندارد .

    مليت : ايرانی .

    شناخته شده : مبارزه برضد اشغال گری اعراب پس از حملهٔ اعراب به ایران .

    جنبش : رهبر انقلابی جنبش سرخ جامگان .

    مخالفان : خلیفه عباسی ، مامون و معتصم .

    خلیفه : اگر توبه کنی ، میبخشمت !

    بابک : گنهکاران توبه میکنند نه وطن پرستان .

    خلیفه : تو اکنون در چنگ ما هستی !

    بابک : جسمم آری ولی روحم نه ، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است .

    خلیفه : جلاد قطعه قطعه اش کن تا با زجر بمیرد ! جلاد با یک ضربت دست راست بابک را قطع کرد .

    بابک به زمین نشست و با خون کتفش صورتش را غرق خون کرد .

    خلیفه : کافر ! این چه بازیست !

    بابک: پیش نامرد باید مردانه مرد . با رفتن خون از تنم رخسارم زرد می شود و تو گمان میکنی از ترس است ! اما مرا ترسی از گلهٔ روباهان نیست . با قطع هر عضوم بابکی در این سرزمین متولد میشود .

    با هر جمله ای که بابک میگفت عضوی از بدنش بر زمین میافتاد .

    خلیفه : جلاااااااااااد ببر صدایش را !

    و شمشیر فرود آمد .

    و سر ، سری که پیش هیچ ظالمی خم نشده بود به زمین افتاد .

    به یاد بابک خرمدین ، غیور مرد ایران زمین .

    ﺯﻧﺪﻩ باد هر شهیدی که به عشق مردم و وطن با جان خویش عشق بازی میکند .

    رسانه باشید .

    بهتر است اسطوره هایمان را از یاد نبریم .

    ❤️ ايرانيان واقعی اين پست همه جا اشتراک به گذاشته شه تا به دسته همه برسه .
    با سپاس ❤️

     
    • این متن سفارشی کلیشه ای بارها اینجا کپی شده،از شما می خواهم بجای کپی کردن تکراری اینگونه مطالب،یکبار هم که شده الفاظ تفسیری و تکراری این مطالب را رها کنید و این ادعاها را با نقل عبارت های دقیق در منابع ارائه شده اثبات کنید:

      “فکر کن به مردم آذربایجان که مرد هایشان را دسته دسته در زنجیر میکنند و در جلوی چشمان آنها به همسر و دخترشان تجاوز میکنند و بعد از ار……. شدن ، آن مرد هایی که حاظر به غلامی و بردگی نشدند رو گردن میزنند . ( تاریخ ایران : ج ۳ ، ص ۳۵۹ ، ش۱۹۰ )”.
      بصورت نقل عبارت چه در این منبع و چه دیگر منابع نشان دهید که “مردم آذربایجان را مردهایشان را دسته دسته در زنجیر کرده بودند و جلوی چشمان آنها به همسر و دخترانشان تجاوز می کنند و…
      ——–
      “به مهر بانوهای ۱۵ سالهٔ خراسانی فکر کن که به فاحشه خانه های شام بردنشان ، تا قبل از هر حملهٔ لشکریان خدا برای جهاد ، به آن دخترک ها برای گرفتن روحیه تجاوز کنند . ( تاریخ طبری : ج ۴، ش ۲۴ص ۱۴ )”

      بصورت نقل عبارت از طبری و دیگر منابع نشان دهید که مهربانوی 15 ساله خراسانی و مهربانوهای خراسانی! را به ….شام برده اند تا قبل از هر حمله …
      ——-
      “یا میشنوی سفید رود را که به خاطر قطع گردن هزاران هم وطنت به رنگ قرمز درآمده . ( تاریخ ۶۳۰۰ساله ایران : رابرتن . ون ، ص ۲۵۰ /// تاریخ طبری : ج ۴ ، ص ۳۱۰ )”

      بصورت نقل عبارت قابل احتجاج و استناد مدعای فوق را اثبات کنید
      ———
      همه استناد این نوشته همین سه مورد است،اینها را مشخصا اثبات کنید ،و اگر اثبات نکردید معلوم می شود بقیه مطالب چیزی جز حرّافی ها و تبلیغات سست و بی پایه پان ایرانیست ها نیست که با تکرار و تکثیر یکی دو عبارت از مستشرقان بیگانه و بدون استناد به تواریخ مکتوب قابل استناد دائم این مطالب را تکرار می کنند و گمان می کنند می توان با تکرار و تکثیر یک دروغ آنرا در ذهن مردم جاسازی کرد.

       
      • شیخ قم نشین ! برای اثبات مطلب کافی است به اعمال داعش ها که درست مانند صدر اسلام عمل میکردند نظر بیفکنی کل مطلب دستگیرت میشود !دیگر ماست مالی نکن برایت ضرر داره !

         
      • ای سیه دل مسخ شده.

         
        • در پاسخ به مهرداد بی منطق و ناگرامی :داعش ربطی به اسلام اصیل ندارد،و هیچ گرایش یا مذهب یا نحله معتبری ،بینش و کنش این گروه را تصدیق نکرده است.
          در پاسخ به ناشناس و مهرداد ناگرامیان:
          چرا وقتی مطلبی ندارید فحش می دهید؟ من فحش دادم یا سوال کردم؟! سوال کردم این مطالبی که به تاریخ نسبت می دهید و بر اساس آن تحلیل می کنید را بصورت مستند و تبیین شده در تواریخ معتبر نشان دهید و رفرنس دروغ را وسیله اثبات سخن خود قرار ندهید که ماست مالیزاسیون یعنی دروغگوئی و تحلیل غلط،این عصبانیت و فحش داشت؟!

           
  69. و خداوندِ نوری زاد، او را اینگونه مورد خطاب قرار داد:

    ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست

     
  70. استاد حقیقتش به نظر من که سواد چندانی هم ندارم این مناجات یا نیایش نه پریشان است و نه خارج از عرف گفتگوی با شخص خداوند بزرگ.
    با شنیدن این مناجات اولین نکته ای که به نظرم رسید به قول دینداران «توحید محض» است و دومین نکته صدق گفته پر مغز ملاصدرا به نظرم تبادر کرد «ألطرق إلی الله بعدد نفوس الخلائق..»
    هر انسانی به اندازه ادراکش از خداوند حق دارد آنچنان که تصور و فهم می نماید با خالق خودش حرف بزند و گفتگو کند بدون هیچ قید و شرطی!!
    ما باقی دیگر سلایق جور واجور در آداب است که نحوه أحسن را توصیه می نمایند.

     
  71. نوری زاد عزیز برای این که از این سر در گمی در آیید توصیه می کنم کتاب حلاج علی میر فطرس را یک بار دیگر مطالعه کنید.
    در این کتاب خدا به من و شما خطاب می کند که قبل از این که به خدا ایمان آورید به خودتان ایمان داشته باشید. به نیرویی که در تک تک مخلوقاتم در تمامی ذرات هستی قرار نهاده ام ایمان آورید و آنگاه فریاد “ان الحق” سر دهید …

     
  72. چطوره یک دفترچه برداریم چک لیست درست کنیم ببینیم چی داریم چی نداریم؟
    بالاخره یه چیزی باید توی چنته مون باشه یه چیزی چراغ راهمون باید باشه وگرنه هزارها سال بود که خاک شده بودیم
    فلسفه ؟ نه
    علم؟ دانش؟ اندیشه تفکر؟ نه
    هنر؟ چی بگم… دست خالی دست خالی هم نیستیم
    مثلا معماری
    شعر. آره شعر داریم
    ادبیات؟ داریم
    هنر قضیه اش خیلی جالبه. در ذات انسان ها نهفته است. نقاشی های بیست هزار ساله غار های فرانسه. اعجاب انگیزه.
    خدا لعنت کنه اون هایی که گفتن علم حرومه اندیشه حرومه سهروردی حرومه زکریای رازی حرومه نقاشی حرومه موسیقی حرومه. کاری کردن به اندازه انسان های نخستین هم نتونستیم باشیم. همه اش حدیث همه اش روایت کوفت و زهر مار. همه اش عالم هپروت. حی ابن یقظان. کشتندمون. جسممون رو و روحمون رو کشتند. همین الان هابرماس میاد ایران بهش مهر می زنیم. اومده بود انقلاب مخملی راه بیاندازه… خدا خفتون کنه حسین شریعتمداری جنتی یزدی و اون یکی یزدی. خدا خفه کنه اون سپاهی ها و بسیجی های دزد و احمق و بی شرف که دورتون رو گرفتن. اون محافظاتون رو خدا خفه کنه…. اون قلم به مزد های پست پاچه خوارتون رو.
    با این حال هر جا علم و فلسفه سرکوب بشه اندیشه در قالب هنر از سر و روی انسان مثل یک چشمه پاک و زلال جوشان و خروشان لبریز میشه. اصلا نمیشه جلوش رو گرفت.
    از طرف دیگه شعر داریم ولی شاعرامون بیشتر چپی اند. مغز هامون آلوده است. مسمومیم. یک ملت مسموم. دوره حافظ و سعدی و فردوسی خیلی آزاد تر و سالم تر بودیم.
    کورس جان کجایی. خدا بکشد اون هایی که اجازه نمیدهند کورس ها افکارشان را آزادانه چاپ کنند و انتشار دهند.
    وقتی که غربی ها به دوران طلایی یونان باستان بازگشتند وقتی که دوباره یادشون اومد از کنار هم گذاشتن تکه تکه های کوچک تصویر بزرگ عالم رو به دست بیارند یا دست کم بخشی از عالم هستی رو تونستند ببینند و ترسیم کنند و تفسیر کنند ما در حال تکفیر همدیگه بودیم. وقتی رو به شعر هم میاریم ایدولوگ زده ایم. شعرمون تحت تاثیر ایدولوژیمونه. میشیم نیما یوشیج. شاملو . ه . ا . سایه شفیعی کدکنی. با کلی طمطراق و سلام و صلوات. یعنی شعرمون کمک نمیکنه تکه تکه ها رو طوری کنار هم بزاریم که تصویر واقعی از دنیا به دست بده. کمک نمی کنه بفهمیم کجای کاریم. تکلیفمون چیه. میریم به عالم هپروت. نویسندمون میشه آل احمد یا شریعتی یا سروش. از مطهری که اصلا حرفشو نزن. بین قال الباقر و لنین گیر افتادیم. خنده داره. چپی هامون رو میگم. زندگینامه شون رو که نگاه می کنی میبینی جد اندر جد آیت الله العظمی زاده اند….. یعنی از دامن امام جعفرصادق رفتند صاف تو بغل استالین.
    شاید به جرات بگم روستایی و کشاورزمون دنیا رو بهتر درک میکنه تا این نوع شاعر و نویسنده. حتی تاجران و حتی خان ظالم با همه ستمگریش درک واقعگرایانه تری داشت و داره از دنیا.
    خوب حالا چکار کنیم. نمیشه که دست روی دست بگذاریم. زندگی به هر حال واقعیتی است و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید به هر بدبختی است حرکت کنیم. خوب اینجاست که از آقا معلم باید پرسید به کدام سو؟ سوار تاکسی که میشی به راننده بگی برو می پرسه کجا؟
    شاید بگین خوب ما به خرد جمعی جهانی نگاه می کنیم. بد نیست ببینیم چکیده و عصاره اندیشه عقلای جهان چیست. میراث جهانی دانش بشری چیست. دمکراسی. حقوق بشر. حقوق شهروندی.
    فکر می کنید به همین سادگی است؟
    داخل ایران که کارت با از ما بهترونه.
    خارج چی؟ خارج نشین ها چی؟ این ها چی مرزشونه؟
    اون ها از چی میترسند؟
    ندیدی جلسه چپی ها رو؟ تازه کلی جر و بحث داشتند که از اصلاح طلب ها حمایت باید بشه یا نه!
    یکیشون که رک و پوست کنده آب پاکی ریخته روی دست همه مون و پرده از راز برداشته که ای مردم کجای کارید که چپ های ما شدند جاده صاف کن اصلاح طلب ها!
    شوخی نمی کنم. میگه هر وقت لابی های اصلاح طلب این مار های خوش خط و خال خامنه ای میاند اروپا و می خواهند واسه جمهوری اسلامی آه و ناله سر دهند سالن کنفرانس و دعوت از مردم و مابقی کار های لجستیکی رو دوست های چپ گرای عزیز بر عهده می گیرند.
    چپی ها تعدادشون زیاد نیست ولی به دلیل ادا و اطوار هایی که در می آورند و مظلوم نمایی در برابر احزاب و سازمان های عریض و طویل چپ و کمونیستی و سوسیالیستی اروپایی امکانات خوبی در اختیارشون هست. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
    تقسیم کار خوبی داریم. خامنه ای تو ایران چوب کرده به ماتحت ملت. ملت فریادش البته به هواست. از طرف دیگه خامنه ای با بی شرمی می خواهد با دنیا داد و ستد کند و نفت بفروشد و ایر باس و بویینگ و اتومبیل ضد گلوله آلمانی واسه خودی ها و ابزار سرکوب تظاهر کنندگان وارد کند و بچه های کودن خود و دیگر پاچه خوارانش را به هاروارد و جزایر قناری اعزام نماید این وسط غربی ها خاضعانه می پرسند این صدای فریادی که از کشور شما به گوش می رسد چیست؟ که در اینجا مار های هفت خط اصلاح طلب سبز می شوند و توضیح می دهند ما در حال انجام چند عمل جراحی در مناطق حساس بدن ایرانیان عزیز هستیم و این چوبی که می بینید به ماتحت مردم فرو کرده ایم را به تدریج و مرحله به مرحله خارج خواهیم کرد و نترسید خطری ملت را تهدید نمی کند و غربی های بهت زده به چپ های ایرانی تبار پناهنده به اروپا نگاه می کنند شاید حقیقت از زبان آن ها در آید که آن ها هم حرف اصلاح طلب ها را با تمام وجود تایید می کنند.
    چرا؟
    خدا نکند این هایی که فریاد می زنند رضا شاه روحت شاد کشور که شاه نداره حساب کتاب نداره روزی روزگاری طومار جهل آخوندی رو در نوردند و ایران رو از ارتجاع سرخ و سیاه نجات دهند.

     
  73. خبر امد که جناب مکارم شیرازی در راستای مجاهدت ها و تلاش های که برای ارتقا زندگی مردم و حل معضلات بعمل میاورند بعداز تاکید بر لزوم محودودیت و فیلترهر چه بیشتر شبکه های اجتماعی و ممانعت بانوان از ورود به استادیومها و حل مساله حجاب اجباری از طریق تبدیل ان به حجاب الزانی و همچنین یاداوری لزوم احداث فرودگاه بینالمللی برای شهر مقدس قم و صدورصدها نظریات مشعشع و سازنده دیگر از اندرون ملکوتی به سراغ مدارس رفتند و در کشفی حیرت انکیز متوجه شدند که میزان ساعات اموزش دروس قرانی و دینی دانش اموزان در حال کم شدن است و به دولت هشدار دادند و فرمودند که چهار چشمی مواظبند که مبادا از میزان این تعالیم بسیار مهم و سازنده که نقش بسیار بالا در میزان سواد و کیفیت تحصیلی دانش اموزان دارد کم شودوبدین ترتیب حضرت ایت الله العظمی کشف دیگر ی نموده و گامی دیگر در حل مشکلات ملت برداشتند خداوند سایه ایشان و همکارانشان را مستدام بدارد

     
  74. جناب نوری زاد عزیز درود
    جناب عالی به نوعی دیگر حرف دل ما را میزنید .جهانی که ما در آن زندگی میکنیم حد اقل چهارده میلیارد سال از عمر آن گذشته و به طور سرسام آوری در حال انبساط است و کل کهکشان راه شیری که منظومه شمسی در آن واقع است شامل میلیارد ها منظومه و سیاره دیگر هست و نزدیک ترین کهکشان به کهکشان را شیری که با سرعت حدود چهل هزار کیلومتر در ثانیه به ما نزدیک میشود اندرو مدا هست که شاید یکی دو.میلیارد سال دیگر با کهکشان ما ادغام شود حال خودتان ابعاد وحشت آور جهان را کمی تصور کنید حال گمان می‌فرماید خدا و یا آفریدگار در این برهوت کهکشان ها همه را ول کرده و بر بنی بشر لطف میکند و در فکر برآورد درخواست های او هست ؟ آیا خداوندی که حضرت محمد معرفی میکند و میگوید ما این جهان را در شش روز و یا شش ایام آفریدیم و خسته هم نشدیم ! آن زمان که هنوز خورشید تشکیل نشده بود و با چه زمانی محاسبه فرمودند ؟ البته برای تودهنی به قوم یهود که میگویند خدا به استرا حت پرداخت ! که دهان عرب بی سواد را ببندد و از آن طرف کره زمین هیچ اطلاعی نداشت و یا نخواست که اعراب دانش جغرافیا یشان تکمیل شود و قوم اینکا که آنطرف بودند را هدایت می فرمود . و این طرف فقط به فکر بر آورد درخواست های حضرت محمد بود و اصلا برایش مهم نبود که بعد از ایشان اسم جانشین حضرت را در قرآن بیاورد و تکلیف همه مسلمین را مشخص کند خداوندی که به قول مسلمین نور سماوات و ارض هست در صورتی که الان میدانیم ارض از خود نوری ندارد و سماوات نورشان از خورشید هایشان هست اگر کمی دانش ستاره شناسی در قرآن می آمد و صحیح هم بود !الان توی دهان دانشمندان ناسا میزدیم که بروند و از قرآن یاد بگیرند . جناب نوری زاد خلاصه کنم خداوندی که حضرت محمد تحت فرمان او زن و بچه مردانی که با ایشان جنگ.میکردند و اصولا از خود دفاع میکردند نه حمله ! را به اسارت و کنیزی می گرفتند کمی اشکال دارد ! آخر زن و بچه که در حال جنگ نبودند چه گناهی کردند که باید تا پایان عمر به عرب خدمات مجانی بدهند و اگر به قول حضرت محمد برده ای که فرار کند الله حتی نمازش را قبول نمیکند تا به صاحبش باز گردد ! آخوند ها و بالاخص شیخ قم نشین ! در توجیه برده داری میگوید این رسم آن زمان بود ! و کورش کبیر 1000 سال قبل از اسلام این رسم را از بین برده بود و عرب وحشی این را نمی دانست ! مگر قرآن برای هدایت نیامده بود ؟ خوب این رسم وحشت آور را هم اگر ملغا میکرد چه می شد؟ نه نمی شد ! چون بیشتر عایدی مسلمین از این رسم موحش بود ! و حضرت و اطرافیانشان هم به شغل شریف برده فروشی مبادرت میکردند !و به عنوان نمونه ریحانه همسر کنان ( رئیس ) قلعه خیبر که پس از کشتن اقوام و شوهرش به کنیزی حضرت البته با شوق و ذوق فراوان ! در آمد و حضرت محمد همان شب اسارت ! با وی زفاف نمودند ! و احتمالا خداوند کریم ! مهر خانواده و شوهرش را از دل وی زدوده بود ! الان هم خداوند دل در گرو آخوند جماعت دارد و پشتیبان این بنده گان خاصش ! هست و کاری هم به کار بی نوا هایی که چندین ماه حقوق حقه و بخور و نمیر را هم نگرفته اند ویا بیمار هستند ندارد ! سر آخوند سلامت ! الان ولی امر مسلمین جهان !،! نظر لطف به فلسطین و سوریه و عراق دارند و خداوند کریم و رحیم هم پشتیبان ایشان ! اصلا گور پدر گرفتارهایی که در ایران زندگی میکنند ! چشمشان کور که نمیتوانند شاهد پشتیبانی الله از ایشان ! باشند اصلا ایشان چون سید هستند و با اعراب پیوند خونی دارند به پاس این پیوند میخواهند صله رحم نمایند و کمی هم از اموال غنیمتی موالی گردن کلفت را به آنها بدهند . مگر موالی سالیان سال یعنی حدود ششصد سال به اعراب و خلیفه های آن اعراب خمس و زکات و جزیه ندادند ،؟ و قوم وحشی مغول با کشتن آخرین خلیفه شر اعراب را از سر ایران برداشت . و اکنون پس از 1400سال رهبر مسلمین جهان این رسم شریف را زنده کرده اند البته از جیب مبارکشان ! چون اگر کسی توانست یک ردیف بودجه که به این امر حیاتی اختصاص یافته را نشان دهد خیلی هنر کرده . بله داشتم می گفتم ایشان دارند از جیب مبارک به برادران و خواهران عرب شان کمک میکنند و حتی سردار معظم جناب قاسم سلیمانی برای اینکه هزینه نقل و انتقال ارز های مرحمتی به سران آفریقا باری بر دوش ملت نباشد بصورت نقدی به جناب بقایی بسیار مسلمان دادند که کارسازی شود . و الان برادران عزیز حزب الله به استخراج فسفات از بلاد سوریه اعتراض دارند و میگویند ما برای فسفات شهید ندادیم ،. بله ؟ بله ! از سوی دیگر معاون حسن کلید ساز یعنی جناب جهانگیری که برادر ناخلفی هم دارند! گفته که برای احیای دریاچه ارومیه ما حاضریم میلیارد ها دلار هزینه کنیم . البته میلیارد ها دلار به برادران ایمانی و دعا گور !! پرداخت خواهد شد که نماز باران بخوانند و خداوند هم نظر لطف بفرمایند . دیگر چجوری خداوند رحمان نشان بدهد که پشتیبان این با ایمان ها ! هست . جناب نوری زاد لطفا کمی هم صعه صدر نشان بدهید و با خداوند محاجه نکنید بگذارید به عهده آخوند ها . که سوراخ دعا را خوب بلدند . باشد عزیز ؟

     
    • مثلا انباشتن برداشت ها و مطالب قابل بحث و توضیح نشانه فرادستی و طرز فکر درست شماست؟! شما چه فهمی از قرآن دارید که مطالب یکطرفه ای را سرهم می کنید اصلا اعتقادی به خدای جهان دارید تا اعتقاد به لزوم بعثت انبیاء داشته باشید؟! خداوند برای هدایت تشریعی انسان کهکشانها را ول نکرده،او مدیر و مدبّر کائنات است و بتعبیر قرآن ممسک و نگهدارنده آسمانها و زمین است و زمین و آسمان قائم به اوست و “وسع کرسیّه السموات والارض”،قرآن را باید با تدبز خواند و فهمید و نباید برداشت های اراجیف گونه را بهم انباشت،کلمه” ستّه ایام” و “یوم” در زبان عرب فقط اطلاق بر روز حاصل از حرکت وضعی زمین بدور خود و حول خورشید نمی شود،یوم و ایام در لغت عرب در موارد زیادی بر “دوره” و “قطعه ای از زمان” اطلاق شده است،بر این ادعا دهها شاهد لغوی و شواهدی از خود قرآن وجود دارد منتها شخص باید اهل مطالعه و مراجعه و تدبر در قرآن باشد و قرآن نیز معجزه جاودان پیامبر اسلام است برای همه زمانها نه برای بستن درب دهان یهود یا عرب کم سواد،قرآنی که وقت نزول در حالیکه گمان ستاره شناسان و همان اعراب بر ثبات و ایستائی زمین استوار بود سخن از حرکت زمین بمیان آورد در چند آیه و تعبیر مختلف،پس قرآن برای بستن دهان کسی نیامد بلکه برای باز کردن و تعمیق سطح فکر حسّ گرایانی آمد که نمی توانند درک درستی نه از وحی داشته باشند و نه از پیشرفت و کمال علوم.جانشین پیامبر به اسم هم اگر در قرآن نیامد به ارائه ملاک ها آمد و در سنت نبوی نیز،حال وقتی شما ایمان به خود وحی و بعثت ندارید مگر مساله جانشینی پیامبر یا امامت برایتان مهم است؟!
      سخن در آیه “الله نور السموات و الارض” طولانیست،مگر شما اصلا به تفاسیر معتبر و روایات مراجعه کردید تا بفهمید چگونه خدا نور آسمانها و زمین است؟! خدایی که هستی بخش همه آسمانها و کهکشانها و کواکب است هستی بخش نورهای حسیّ این اجرام نیز هست و خدا بتعبیر برخی “منوّر”=نور دهنده آسمان و زمین است و اسناد نور و نور دهندگی به مبدا کائنات که نور هستی را بهمه موجودات داده است اسناد مجازی و غیر من هو له نیست،این اسناد به سر سلسله هستی و کائنات است که مبدا وجود همه اسباب و علل است،تلاش کنید سطح فهم خود را بالا بیاورید تا بتوانید با واعتصموا بحبل الله جمیعا،حبل الله را گرفته بالا روید و کودکانه دستاوردهای علوم را که نه ربطی به شما دارد و نه تنافی با قرآن،دستمایه خودنمائی نکنید،قرآن نیز کتاب ستاره شناسی نیست،قرآن به آسمانها و زمین و کهکشانها بعنوان مظاهر الهی و جلوه های هستی اشاره می کند و آنچه مورد نظر اوست تفهیم ربط مخلوقات با مبدا کائنات است و گرنه امثال ابوریحان بیرونی و خواجه نصیر و دیگر منجمان مسلمان که پدر جدّ شما هم بگرد تحقیقات آنها نمی رسد و تحقیقات امثال آنها مبدا پیشرفت علوم بشری در این زمینه هاست بقدر شما فهم داشتند که اگر تنافی بین دستاورد وحی با دستاورد علوم باشد آنرا بمقتضای تخصص خود اظهار کنند.در خواست های پیامبر چه بود جز اینکه غصّه کفر و انحراف امثال شما را بخورد و اینکه ریشه شرک و بت پرستی کنده شود و بشر بتوحید واقعی و عبودیت خدا بار یابد؟! بردارید قرآن را مطالعه کنید،پیامبران مگر دنبال باغ و پارک و رفاه دنیا بودند اصالتا؟ آنها حتی برای دعوت خویش مزد نمی خواستند و رنجها در این راه دیدند و حتی در این راه بقتل رسیدند،مطالعه ندارید شما آخر! در همین قرآن ببینید غصّه پیامبر از چیست؟ از آدم نشدن امثال شما! غصه پیامبر این بود و تلاش پیامبر برای آدم شدن مشرکان بود نه چیز دیگر.در باب سنت سیر گیری در جنگ های قدیم و نظر نهائی اسلام بارها اینجا بحث شد،شما بکدام عقلانیت و توضیح توجه داشته اید که این یکی؟! بله کورش گفته بود اسیر گیری و برده گیری ملغا شود،اما آیا خود کورش در جنگهای فراوانی اقدام به چنین کاری نکرده بود؟! کورش اصلا در بابل چه می کرد؟! توضیحی دارید؟ خوب کسی اعلام کرد ایها الناس از امروز بردگی ملغا! خوب بعد از کورش تا قرن 18 و 19 برده گیری و اسیر گیری در جنگ و غیر جنگ ملغا شد؟! همین امروز مگر علیرغم ادعای بشریت در لغو بردگی در کنوانسیون ها مگر بانحاء مختلف بردگی انسان وجود ندارد؟! همینجور یک پوزیشن روشنفکرانه می گیرید برای کوبیدن دین اسلام و احساس فرادشتی روشنفکرانه کردن! در حالیکه بارها عرض شد که نظر نهائی اسلام اینطور که از مقابله تدریجی اسلام با سنت برده داری در بشریت استفاده می شود الغاء این سنت ریشه دار از سوی همه است و نمی شد در حالیکه سنت همه در جنگها این بود و شما را و اطرافیانتان را در جنگ بیرحمانه اسیر می کردند یکطرفه اعلام کنید الیوم برده داری لغو و ما دیگر برده گیری نمی کنیم! بعد اسلام مگر راههای گوناگونی برای آزاد شدن بردگان تا ریشه کن شدن بردگی در بشر تعیین نکرد،شما بمن بگو بعد از اعلام کورش در همین ایران خودمان سنت برده گیری در جنگ ریشه کن شد؟!..
      “به عنوان نمونه ریحانه همسر کنان ( رئیس ) قلعه خیبر که پس از کشتن اقوام و شوهرش به کنیزی حضرت البته با شوق و ذوق فراوان ! در آمد و حضرت محمد همان شب اسارت ! با وی زفاف نمودند…”
      ده بار این ادعای تاریخی در این سایت مطرح شد و بطور مستند نشان داده شد که این ادعا دروغ است،شما که نه اهل مطالعه ای (مگر مطالعه نوشته های افراد بیسوادی مثل نویسنده کتاب 23 سال و..!) و نه اهل رسیدن بحقیقت،اگر فکت یا ادعایی تاریخی مطرح می شود موظّفید عقلا به پاسخ ادعا توجه کنید،من آماده ام در این مورد دوباره بحث مستند کنیم و نوشته های مستند قبلی خود را در این مورد تجدید کنم،اما شما جز ادعا و تکرار موهومات تاریخی در حالیکه راه نیل ما به اینها (تا جایی که ممکن است) تاریخ مکتوب است،آیا آماده هستی این ادعای دروغ و تهمت بزرگ به یک پیامبر را مستند اثبات کنید و در خصوص استنادهای متقابل اظهار نظر کنید؟! نه نمی توانید چون برای شما فقط اصل ادعا و تکرار آن مهم است نه استناد و نیل بحقیقت …

       
      • شیخ قم نشین ! تو که مدعی هستی یک آخوند محقق ! هستی آیا در بی سوادی اعراب حمله کننده به ایران شک داری یا نه ؟ جناب محقق !،اعراب حتی خط و کتابت نداشتند و ایرانیان پس از مشقت فراوان برایشان خط اختراع کردند ! توی شیخ قم نشین با کمال جسارت سخنان خمینی مبنی بر آب مجانی برق مجانی و اتوبوس مجانی را منکر میشوی و.مدعی میشوی که منظور چیز دیگری بوده آنوقت برای مااز1400سال پیش که اعراب ایرانیان یا سواد را قتل عام کردند و زنان و کودکان را به اسارت گرفتند توقع مدرک زنده داری ! مدرک زنده همین داعش حالا باز هم ماست مالی کن !

         
        • اگر من قم نشینم تو هم تهران نشینی! پس این دخلی بمطلب نداشت! با سواد و بی سواد در همه جای جهان وجود داشته و دارد،نه همه اعراب بیسواد بودند و نه همه ایرانیان باسواد،با سواد و بیسواد هم در ایران وجود داشته است و هم در شبه جزیره عربستان،زمان خلفاء که اکثرا خواندن و نوشتن می دانستند،اما حتی در صدر اسلام مگر همه بیسواد بودند؟! یک قدری بجای تعصب فکر کن و چیز بنویس مهرداد! در صدر اسلام هم در بین مومنان کسانی بودند که خواندن و نوشتن می دانستند هم در بین مشرکان حجاز،اگر اینطور نبود پس کتابت وحی چگونه بود؟! حتی یکبار هم کلمه “کُتّاب وحی”یعنی نویسندگان وحی بگوشت نخورده است؟! نامهای کاتبان وحی را در تاریخ (نه در مزخرفات 23 سال دشتی) مطالعه کن.
          در مورد خط،خط مربوط به شکل و ساختار نوشتن است،وقتی مسلمانان کتابت داشتند و می نوشتند، اعم از معاهدات و پیمان نامه ها و دواوین اشعار،پس لابد خط هم داشته اند! فهمیدی چه گفتی؟! مگر امکان نوشتن بدون خط وجود دارد؟!
          بله البته خط و رسم الخط نیز همچون سایر مقولات دارای روند تکاملی و بهسازی شکلی بوده است و ایرانیان اعم از ایرانیان قدیم و ایرانیان مسلمان در آن نقش داشته اند که ما از آن تعبیر به خدمات متقابل اسلام و ایران می کنیم(پیشنهاد می کنم یکبار در عمرت جفنگیات و نوشته های دین ستیزان را رها کن و این کتاب مرحوم مطهری را دقیق بخوان).
          خوب حالا که بحث خط روشن شد و معلوم شد باز مهرداد چه گافی در منظر عمومی داد و آبرو ریزی کرد، در بحث تاریخی می گویم،مقصودت این است که باید هر ادعا و گزافه گوئی تاریخی را که متاخران و افراد نزدیک بزمان ما کرده اند یا می کنند را باید مثل گوسفند پذیرفت چون اعراب خط نداشتند یا تکامل خط مرهون زحمات ایرانیان بوده است؟! فهمیدی چی گفتی مهرداد؟! آندرستند؟!

           
  75. سونامی گرانی و فقر در راه است،در خوشبینانه ترین حالت قیمت دلار در سال جاری به شش هزار تومان خواهد رسید و تورم بالای چهل درصد را با خود به همراه خواهد اورد سفره اکثریت مردم کوچکتر و کوچکتر خواهد شد و بدلیل کاهش توان خرید ،اقتصاد در باتلاق رکود بیشتر خواهد غلتید و بیکاری بیشتر خواهد شد جرم و اعتیاد و فحشا افزایش خواهد یافت و این چرخه شوم کشورمان را تباه خواهد کرد و اگر ویرانی محیط زیست و خشکسالی والودگی هوا را به ان اضافه کنید تصویر تاریکی از اینده مجسم میگردد البته قربانیان این تباهی نه سرداران خاصه خور سپاه و نه روحانیون و ایت اله های فاسد، بلکه مردم معمولی کوچه و بازارند درخت چهل ساله جمهوری جهل و خرافات اسلامی به بار نشسته است و مردم هر روزبیشتر ،طعم محصولات ان را می چشند مردمی نشسته بر روی ثروتهای طبیعی ،با بیشترین ظرفیتها،در سایه حاکمیتی فاسد و منحط در فلاکت وضلالت غوطه میخورند واین سرنوشت ملتی است که عقل و تفکر خود را تعطیل کرده و سرنوشت خود را به دست مشتی اخوند و ایت الله بیسواد و فاسد بسپارد و سعادت و بهروزی خود را نه در کار و تلاش و عقلانیت بلکه در انجام دعاها و زیارت ها و تضرع و گریه و زاری ها جستجو کند ما خود این سرنوشت را به خود رقم زدیم

     
  76. آقا سید مرتضی غیرتی شده بود که چرا در یادداشت قبلی :محمد” نوشتم و نه “حضرت محمد” . گفت این توهین به مسلمانان است..خدمت ایشان عرض میکنم که بنده گرچه گفتم “محمد” ولی از او تعریف کردم ولی شما و همفکرانت که میگوید “حضرت محمد” به همسر و پدر زن و دامادش هرچه دهنتان بیاید میگوئید و به شخصیتهای مورد احترام حدود 1 میلیارد و نیم مسلمان هم توهین میکنید ولی بازهم از ادعا کم نمی آورید.
    شما که انقدر حساس هستید نمیدانم وقتی یک هم لباس شما از طرف حضرت محمد به زنان مسلمان تکلیف میکند که باید بدستور حضرت محمد حتی روی شتر هم در صورت درخواست همسز مجبور به آمیزش جنسی هستند کجا بودید؟ بعد هو وقتی میگوید طبق همین دستور چون الان شتر نیست اینکار میتواند در پژو و پراید و در خیابان هم انجام شود شما چقدر غیرتی شدی؟
    از این موارد که نیاز بود شما غیرتی بشوی و نشدی زیاد است آقا سید..!

     
    • جناب علوی درود
      شیخ قم نشین ! اگر از این غیرت ها ! نشان ندهد که مواجب نمی رسد ! آیا راضی میشوید ؟ درضمن عایشه تنها زنی هست که خداوند در سوره برائت وی را از گناه مصون داشته ولی ظاهرا بعدا مانند فرزند حضرت صادق ،! گناه کار شده و (بدا.) آورده ! ولی امام با آن علم لدنی نمی دانسته ! ولی آخوند جماعت از 1400 سال قبل مانند یک همزاد. شاهد و.ناظر کل اتفاقات بوده و.حتی شاهد تار.تنیدن عنکبوت بر در غار هم بوده و دروغ هم نمی گوید آخوند جماعت حتی بر بالین مادر حضرت رهبر حظور دارد و شاهد تکبیر نوزاد معظم هست ! بعد شما به شیخ قم نشین! اشکال میکنید ؟ واقعا که! چقدر شما نمک نشناس شیوخ هستید !

       
      • جناب مهرداد ناگرامی،بگذار یکبار نوازشت کنم و اندکی معرفت نفس بتو اهداء کنم زیرا گفته اند:معرفه النفس انفع المعارف (نافع ترین معرفت ها معرفت و شناخت نفس که مقدمه شناخت خداست):اینقدر با تعبیراتی تکراری مثل فلان جا نشین و مواجب بگیر،مثل مگسی که روی زخم می نشیند و وز وز می کند دیگران را آزار نده،چون سکونت و عدم سکونت در این مکان و آن مکان نه مایه شرافت انسان است نه مایه حقارت او،بنده هم در مورد نوشتن در اینجا مواجب بگیر از شخصی یا گروهی نیستم و بذوق و دلخواه و علاقه خود می نویسم،حال اصلا فرض می کنیم من مواجب بگیر کسی یا گروهی یا جایی،شما در ذات خودت تفتیش کن ببین برابر سخن من،انظار من،و استدلال های من چه در چنته داری،دائم وز وز کردن همچون مگس روی زخم و تهمت زدن و بد زبانی و تلخ و ترش گوئی چه سودی برایت دارد؟ نکند خود تو هم مواجب بگیر شخص یا گروهی هستی که ماموریت وز وز کردن همچون مگسان و طعن و نیش زدن را دنبال می کنی؟! بنابر این فرض کن بنده مواجب بگیر جایی حال در برابر یک مواجب بگیر هیچ سخن دیگری نداری جز تلخ گوئی و فلان جا نشین و تکرار یک سخن که فلان مواجب بگیر است؟! اگر مقصود این بوده ک دیگران را متوجه کنی که بنده مواجب بگیر هستم در برابر نوشتن در انواع و اقسام مطالب علمی سیاسی فقهی قرآنی و غیر اینها،خوب لابد دیگران گوش و عقل دارند یکبار اینرا شنیدند و قضاوت کرده اند یا قضاوت خواهند کرد،این تکرار و وز وز چه سودی برایت دارد؟ دردها و رنجها و آلامت را تسکین می دهد یا نفع دیگری در آن داری؟!
        اگر هم مقصود این است که اراده مرا در حضور یا نوشتن در اینجا سست کنی،بقول ساسان مطمین باش که اراده من تابع وز وز های چون توئی نیست،بنده هروقت صلاح ببینم می نویسم هروقت هم صلاح نبینم نمی نویسم.
        آری در مورد عائشه همسر پیامبر اسلام در ماجرای افک چند آیه در سوره نور نازل شده است،حال که چه؟ مگر کسی از مفسران یا دیگران نزول این آیات در آن ماجرای افک را انکار کرد؟! بحثی و نقدی که در مورد عائشه مطرح است بحث فریب خوردن و فتنه گری سیاسی و نظامی در جریان جنگ جمل است علیه خلیفه منتخب مسلمانان،این نقدی است که شیعه به او دارد و اینها ربطی به ماجرای افک که قرآن ساحت او را از آن منزه دانست و مساله بداء ندارد! بنابر این معلوم شد که مهرداد باز پریشان گوئی کرد بر اساس اطلاعات ناقص و غلط!
        بحث علم امام در موضوعات خارجیه و بحث علوم لدنی در باب ادیان و شرایع نیز بحث مبسوط دیگری است که زمان دیگری می طلبد.ظاهرا خو کرده ای به بهم ور کردن و مخلوط کردن مسائل برای ریش جنباندن و خود نمائی.دیدم در نوشته دو بهم زنانه دیگری بحث عکس و امنیت و خوف و هراست را مطرح کرده ای! پسرک شجاع بنده از ابتدا همین که بودم هستم بنابر این باکی نداشتم از اینکه عکس و نامم را بهو بگذارم،واکنش من بتو و امثال تو پسرک شجاع بود که دائم دنبال هویت من بودید و مرا متهم به امنیتی و مواجب بگیر و اینگونه مزخرفات می کردید،بنده عکسم را و هویتم را در مقابل برخی درخواست ها آشکار کردم و یکبار بامثال تو پسر شجاع نوشتم ای مهرداد! ای پسرک شجاع که مذعی بودی اگر ولت کرده بودند خیابان پاستور را در حمایت از نوریزاد به می ریختی! گفتم من عکس گذاشتم پسر شجاع تو هم شجاعت اینرا داری؟! من دیگر اینرا تکرار نکردم چون بحث امنیت و بحث هویت اشخاصی مثل تو بمن مربوط نیست من اینجا بحثم را می کنم تو هم اگر سخن مقبولی داری مطرح کن،اینکه تو که هستی و چکاره ای و کسانی ممکن است دنبال تو باشند اینها بمن ربطی ندارد و من دنبال اینها نیستم هرکه می خواهی باشی باش برای خودت،من نه دنبال عکس تو هستم نه دنبال هویت تو بنابر این چنانکه گفتم دائم مثل مگس روی زخم با وز و وز کردن این مطلب را تکرار نکن چون با تکرار این مطالب همفکرانت به دو چیز پی برده اند یا می برند: یک اینکه مهرداد سایت نوریزاد چه پسر شجاع و دلیری است که دائم ذهنش دنبال این مطلب است که :مبادا مرا بگیرند! مبادا هویت واقعی ام فاش شود و…! و دیگر اینکه می فهمند مهرداد سایت نوریزاد که گاه باسامی دیگری هم می نویسد و در مواردی هم لو می رود! سابقا که چیزی جز کپی اخبار برسم دوست همفکرش مش قاسم نداشت! بعد که اهالی سایت را از کپی پیست اخبار دم دستی منزجر و خسته کرد حالا چیزی در چنته ندارد برای گفتن! این است که چیزی ندارد جز دو کلمه :ای قم نشین! چه و چه …! و اینکه چون تو عکست را گذاشتی پس تو امنیتی و من فراری!
        بقول خودت: تابعد!

         
    • جناب علوی بحث غیرت نیست بحث ادب در تعبیر و پرهیز از تقلید از روشنفکران دین ستیز است، پیامبر نیازمند تعریف و تمجید کسی نیست پیامبر را باید درست تحلیل و معرفی کرد با حفظ ادب در تعبیر برای احترام بساحت پیامبر و ساحت کسانی که پیامبر محبوب آنهاست،شما الان اینجا با من گفتگو می کنید نه همفکران من،یک کاسه کردن طرز تفکر من با دیگران توجیه کننده این نیست که شما در مقام تعبیر از ادب در گفتار خارج شوید، من که با توهین و تحقیر در مورد نزدیکان پیامبر موافق نیستم و می گویم باید آنها را فقط تحلیل یا نقد کرد اما حال فرض کنید کسانی باشتباه تعبیراتی در مورد آنها کردند،این تعبیرات توجیه کننده نوع تعبیر شما در باره پیامبر بود؟! خودتان می دانید که دارید فرافکنی می کنید،اگر آخوند یا طلبه ای بطور فردی مزخرفاتی را گفت که من هم با او مخالفم شما باید کل یک صنف و کل یک تفکر را به یک چوب رانده بعد هم در باره پیامبر آن تعبیرات را کنید به این توجیه که من در حال تعریف و تمجید بودم؟! این تذهبون؟

       
    • به نقل ازحامد عبدالصمد: ……..به تروریست‌های داعش و دیگر گروه‌های تکفیری اشاره می‌کند. می‌گوید آن‌ها نام محمد را بر پرچمشان نوشته‌اند، به نام محمد گردن می‌زنند، زنان و دختران جوان را به اسارت می‌برند و آن‌ها را به بردگی جنسی وامی‌دارند، در همان حال عده‌ای از “اسلام رحمانی” سخن می‌گویند و تکفیری‌ها و سلفی‌ها را به تفسیر نادرست از اسلام متهم می‌کنند و این ادعا را در میان می‌آورند که سخن قرآن چیز دیگری‌ست.

       
  77. به دایی بزرگم گفتم بنویس که از شما مکتوب داشته باشیم در چه حال و هوا و روز و روزگاری نفس می‌‌کشیدی و سیر می‌‌کردی که شش آتشهٔ انقلابی بودی و روی رفتن شاه و آمدن خمینی چیز‌هایی‌ را از خود پاره می‌‌کردی که تا امروز هیچ چیز پاره نشده‌ای نه از خودت باقی‌ گذاشته‌ای و نه از نسل ما.
    نوشت: با فهم و آگاهی‌ و دانش امروزم می‌‌گویم:
    وقتی‌ خیلی خیلی‌ ابله بودم، روحانیت بکل برایم بهترین قشر اجتماعی بود و شریعتی‌ هم این دید را مهر و امضا می‌‌کرد.
    وقتی‌ خیلی‌ ابله بودم گفتم شاید بازرگان هم درست میگوید.
    وقتی‌ ابله بودم هنوز اخبار صدا و سیما را دنبال می‌‌کردم.
    وقتی کمی‌ بیدار شدم مرگ خمینی مرا متاثر نکرد.
    وقتی‌ بیشتر بیدار شدم دلم برای شاه و بختیار و حتی بازرگان و ایران و ایرانی سوخت و مثل خودم پشیمان شدم.
    سالها می‌‌گذرد که آخوند جماعت شیعی را عامل سیه روزی و بدبختی ایران و ایرانی می‌‌بینم و امثال شریعتی‌‌ها را استعداد‌هایی‌ که ظرفیت خود را پر از سواد فریبنده و عاری از دانش و خرد کرده بودند.
    و سالهاست که روشنگری و افشاگری می‌کنم و همزمان از نسل شما در هر کوی و برزن پوزش می‌‌خواهم که انقلاب لازم نبود، شاه دیو نبود و خمینی هم فرشته نبود، کسی‌ بود که هیچ ارمغانی جز سیاهی و تبهکاری و کشتار و غارت و رواج خدعه و تزویر و بیرحمی و فلاکت و ادبار برای ایران و ایرانی نداشت. تاریخ از نسلی که به خیال خام خویش انقلاب کرد، بعنوان نسلی شوت و ساده لو و ابله و بی‌ هویت یاد خواهد کرد که قشری وحشی و ضد تمدن و انسانیت را بر مصالح خویش و مملکت خود حاکم کرد.
    و همینجا شاید برای هزارمین بار از شما دایی جان عزیزم باز هم پوزش می‌‌خواهم که سهمی در رفتن شاه و آمدن خمینی و در نتیجه آوار شدن این فلاکت وحشتناک ۴۰ ساله بر ایران و ایرانی داشته ام.
    کاش آن زنگی مست که فرصت بی‌ بدیل تاریخی را پیدا کرده بود،قدری بله فقط قدری بویی از قدر شناسی و انسانیت و کمترین درکی از سیر تحولات تاریخی و اجتماعی و سیاسی زمانه خویش داشت که هیچ نداشت.
    و وی را برایمان در ماه نشاندند و در همهٔ این سالها که ایران و ایرانی در حال سوختن است دارند به ریشمان می‌‌خندند با ابزاری بنام مذهب شیعه که طناب دار ما شده است.و داریم می‌‌رویم تا با هم و در کنار هم این طناب پوسیده را پاره کنیم هرچند اربابان حاکمیت خونبار را خوش نیاید.

     
  78. دروغ شاخدار آقاي خامنه اي يابگو سياست گوبلزي

    ⭕️ ابوالفضل قدیانی:

    آقای خامنه‌ای با پیروی از وزیر تبلیغات آلمان نازی که می پنداشت دروغ را هر چه بزرگتر بگوید راست نماتر می شود مدعی آزادي میشود

    ابوالفضل قدیانی از زندانیان سیاسی رژیم گذشته و فعال سیاسی در بیانیه‌ای با توصیفی از وضعیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی نوشته است:

    «مدتی است که از قیام خودجوش و اصیل دی‌ماه می‌گذرد. هم‌وطنان بسیاری به خاطر اعتراضاتی که می‌بایست طبق نص صریح اصل بیست هفتم قانون اساسی مبنی بر آزادی اجتماعات و راهپیمایی‌ها آزادانه انجام می‌شد به حبس و بند کشیده شدند و متأسفانه تعدادی از ایشان نیز در جریان اعتراضات و تعدادی نیز در زندان‌های رژیم استبداد دینی جان خویش را از دست دادند.

    پیش از آن‌هم بسیاری از بهترین فرزندان این آب و خاک به جرم مخالفت با استبداد و چپاول و غارت ثروت ملی این سرزمین طعم زندان و شکنجه را کشیده‌اند بعضی همچون رهبران سرفراز جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد در حصر هفت‌ساله به سر می‌برند و بعضی نیز همچون عبدالفتاح سلطانی، نرگس محمدی، اسماعیل عبدی، محمود بهشتی لنگرودی، گلرخ ایرایی، آتنا دائمی، عطوفت رویین، رضا ملک، محمد حبیبی و … همچنان در زندان استبداد اسیرند. علاوه بر این فعالین بسیاری از فعالین صنفی و کارگری –که اساسا جنس اعتراضاتشان سیاسی نیست- به انحاء مختلف در حبس غیر قانونی به سر می‌برند. جرم ایشان جز دادخواهی و اعتراض به ظلم و سرکوب و نقض حقوق بشر و چپاول ثروت ملی و تقلب انتخاباتی و … چه بوده است؟

    دایره خودی‌های نظام ولایت‌فقیه چنان تنگ شده است که حبس و بند شامل نزدیکان رییس‌جمهور سابق –که با تقلب و کودتای انتخاباتی سال ۸۸ به فرمان آقای خامنه‌ای و به دست سپاه بر سر کار ماند و خود در بستن فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم‌دست استبداد بوده و راه را برای ایلغار اقتصاد این کشور به دست مستبد و نهادهای وابسته به او بیش از همه گشوده- نیز شده است. کسی –جز خودبرخواب‌زدگان- نیست که نداند سزای مقاوت در برابر آقای خامنه‌ای و نقد و سنجش کارنامه تباه او چیست. کیفر این جرم نابخشودنی‌ همانا پرونده‌سازی‌های دستگاه‌های امنیتی و نهایتا حبس و زندان و … از سوی دستگاه بیداد است.

    در سرزمینی که چنین آشکار بدیهی‌ترین حقوق انسانی –یعنی حق آزادی بیان و عقیده منکوب و سرکوب شده است، آقای خامنه‌ای –گویی به پیروی از سنت سیئه وزیر تبلیغات آلمان نازی، گوبلز که می‌پنداشت دروغ را هرچه بزرگتر بگویند راست‌نماتر می‌شود- مدعی وجود آزادی و مردم‌سالاری و حق انتخاب برای مردم می‌شود و ادعا می‌کند که حکومت او متعرض منتقدانش نمی‌شود. باید از او و متصدیان دستگاه‌های امنیتی و قضایی‌اش پرسید که فهرست بلندبالای زندانیانی که جرم‌شان تبلیغ علیه نظام (بخوانید نقد دستگاه حکومت ایشان) بوده است از کجا آمده است؟ آزادی انتخاب با وجود نظارت غیر قانونی استصوابی و سلب حق قانونی انتخاب شدن و انتخاب کردن چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آزادی انتخاب در سرزمینی که شورای نگهبان استبداد دینی با دست‌چین کردن کاندیداها مجلس خبرگانی تشکیل می‌دهد که کارش مجیزگویی مستبد به جای نظارت بر اوست، چگونه متحقق شده است؟

    ✅ @Sahamnewsorg

     
  79. سلام براميدواران ومعترضان برظلم شاهخدايان

    ⭕️ به رسمیت نشناختن شهروند معترض “سلاح روانی کشتار جمعی” است

    ✍ مجتبی نجفی

    ناامیدی “سلاح روانی کشتار جمعی” است . در این حرف تردیدی نیست. بدون امید هر حرکتی محکوم به شکست است. ملتی بی امید منتظر هر فاجعه ای باید باشد. در فضای انفعال، استبداد قدرت بیشتر و میدان مانور گسترده تری دارد. اقتدارگرایان بی توجه به رای مردم در چند دهه گذشته از فضای یاس و ناامیدی بهترین استفاده را برده اند.
    اما بدتر از ناامیدی، دادن امید کاذب و به “رسمیت نشناختن” کسانی است که زیر بحران، کمر خم کرده اند. گام اول برای مقابله با ناامیدی به رسمیت شناختن معترض و ایجاد زمینه ای برای “دیده شدن” اوست. تزریق گزاره “امیدوار باشید ” بدون صحبت کردن از درد یک کارگر یا فرهنگی یا بیکار یا زیر خط فقر تنها به عصبی کردن مخاطب منجر می شود.
    نمی شود بدون توجه به تجربه “دیگری” نسخه “امیدواری” پیچید. قبل از این نسخه باید درد او را به رسمیت شناخت. تاکید بر امیدواری بدون صحبت از مشکل شهروندِ در بحران، دادن امید کاذب است که خالق یاس و ناامیدی مضاعف است.
    امید در “حرکت” زاده می شود. در جامعه ای پر از بحران امیدواری در “اعتراض” رخ می دهد. چرا که “اعتراض” حامل چشم اندازهای مثبت برای تغییر است. اگر حاکمیت، شهروند معترض را به رسمیت می شناخت انرژی ملی برای حل مسائل عمومی دو چندان می شد. اگر فعالان سیاسی مدنی احزاب و گروههای مدنی بدون توجه به مطالبات دیگران و بدون بیان و پیگری آنها، خستگان و جان به لب رسیدگان را دعوت به امیدواری کنند بیشتر از هر چیز خلق ناامیدی می کنند. شرط این دعوت و فراخوان، بیان و پیگیری مطالبات معترضان است.
    دعوت مردم به صبر، بدون به رسمیت شناختن اعتراض آنها و دادن تضمین هایی برای پیگیری مطالباتشان، بیهوده و اثری برعکس دارد. بیشتر از همدلی به تضاد بیشتر منجر می شود . درک روشنفکرو فعال سیاسی که در رفاه نسبی قرار دارد با درک کارگری که هشت ماه حقوق نگرفته یا حاشینه نشینی که با انواع و اقسام بحرانها روبروست از وضعیت بحرانی به غایت متفاوت است.
    ایران به خاطر ماهیت سیاست خارجی خود دشمن دارد. چون محور سیاست خارجی ایران بر چالش کشیدن نظم حاکم بر منطقه استوار شده و در منطقه پرآشوب خاورمیانه امنیت بسیار سخت به دست می آید و می تواند به آسانی از دست برود. در نتیجه ایران تا اطلاع ثانوی در معرض تهدید است و “وضعیت حساس کنونی” حاکم است. موکول کردن مطالبات مدنی مردم به حل وضعیتی که مشخص نیست چه زمانی عادی شود یعنی انباشت نارضایتی هایی که می توانند از شکل اعتراض قانونی،مدنی و سازمان یافته به آشوب منتهی شوند. کسانی که به بهانه امنیت ملی خواستار سرپوش گذاشتن بر مطالبات به خاطر تهدیدها علیه ایران هستند در اصل با نسخه هایی که می پیچند به امنیت ملی ضربه می زنند.
    همدلی با معترضان، پیگیری مطالباتشان، دفاع از حق اعتراض آنها البته مهم تر از همه چیز تاکید بر مدنی بودن اعتراض با دو شاخصه مهم احترام به نظم عمومی و مسالمت آمیز بودن خالق چشم انداز امید است. در گستره این چشم انداز است که امکان تحقق جنبش اجتماعی مسالمت جو با مطالبات مشخص و دور از خشونت بالا می رود. پس سرپوش گذاشتن بر مطالبات و ندیدن معترض خالق ناامیدی است و “ناامیدی سلاح روانی کشتار جمعی” است.
    ✅ @Sahamnewsorg

     
  80. سلام برآزاديخواهان وآزادگان

    غزل مثنوی بسیار زیبا از شاعر خوبوبلندْآوازه اي بنام بیداد خراسانی تقديمتان مي شود:

    گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
    اما چه سود حاصل گل های پر پر است
    شرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنید
    کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است
    از آن زمان که آینه گردان شب شدید
    آیینه دل از دم دوران مکدر است
    فردایتان چکیده امروززندگی است
    امروزتان طلیعه فردای محشر است
    وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
    وقتی حدیث درد برایم مکرر است
    وقتی زچنگ شوم زمان مرگ می چکد
    وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
    وقتی بهار وصله ناجور فصل هاست
    وقتی تبر مدافع حق صنوبر است
    وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
    بر صدر می نشیند و قاضی و داور است
    وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
    وقتی که نقش خون به دل ما مصور است
    وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
    وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است
    وقتی که برخلاف تمام فسانه ها
    امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است
    از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
    شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
    ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
    تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است
    این تخته پارها که با آن چنگ می زنید
    ته مانده های زورق بر خون شناور است
    حرص جهان نزن که در عهد بی ثبات
    روز نخست موقع مرگت مقرر است
    هرگزحدیث دردت به پایان نمی رسد
    گرچه خطابه غزلم رو به آخر است
    اما هوای شور رجزدر قلم گرفت
    سردار مثنوی به کف خود علم گرفت
    در عرصه ستیز رجز خوان حق شدم
    بر فرق شام تیره عمود فلق شدم
    مغموم و دل شکسته و رنجور و خسته ام
    در ژرفنای درد عمیقی نشسته ام
    پاییز بی کسی نفسم را گرفته است
    بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
    دیگر بس است هرچه دوپهلو سورده ام
    من ریزه خوار سفره ناکس نبوده ام
    من وام دار حکمت اسرارم ای عزیز
    من در طریق حیدر کرارم ای عزیز
    من از دیار بیهقم از نسل سر بدار
    شمشیر آبدیده میدان کارزار
    ای بیستون فاجعه فرهاد میشوم
    قبضه به دست تیشه فریاد میشوم
    تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
    رازی هزار از پس پرده عیان کنم
    دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
    گوش فلک ز ناله بیداد کر شود
    در شهر هرچه می نگرم غیر درد نیست
    حتی به شاخ خشک دلم برگ زرد نیست
    اینجا نفس به حنجره انکار میشود
    با صد زبان به کفر من اقرار میشود
    با هر اذان صبح به گلدسته های شهر
    هر روز دیو فاجعه بیدار میشود
    اینجا زخوف خشم خدا در دل زمین
    دیوار خانه روی تو آوار میشود
    با ازدحام این همه شمشیر تشنه لب
    هر روز روز واقعه تکرار میشود
    آخر چگونه زار نگریم برای عشق
    وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق
    دیدم در انزوای خزان باغ عشق را
    دیدم به قلب خون غزل داغ عشق را
    دیدم به حکم خار به گل ها کتک زدند
    مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
    دیدم لگد به ساقه امید می زنند
    شلاقه شب به گرده خورشید می زنند
    دیدم که گرگ بره ما را دریده است
    دیدم خروس دهکده را سر بریده است
    دیدم هبل به جای خدا تکیه کرده بود
    دیدم دوباره رونق بازار برده بود
    دیدم خدا به غربت خود زار می گریست
    در سوگ دین به پهنه رخسار می گریست
    دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است
    از بس سرودم و نشنیدید خسته ام
    من از نگاه سرد شما دل شکسته ام
    ای از تبار هر چه سیاهی سرشتتان
    رنگ جهنم است تمام بهشتتان
    شمشیر های کهنه خود را رها کنید
    از ذوالفقار شاه ولایت حیا کنید
    بی شک اگر که تیغ شما ذوالفقار بود
    هر چار فصل سال همیشه بهار بود
    اما به حکم سفسته بیداد کرده اید
    ابلیس را ز اشک خدا شاد کرده اید
    مردم در این سرا چه به جز باد سرد نیست
    هر که لاف مردی خود زد که مرد نیست
    مردم حدیث خوردن شرم و حیاست
    صحبت ز هتک حرمت والای کبریاست
    مردم خدا نکرده مگر کور گشته اید
    یا از اصالت خودتان دور گشته اید
    تا کی‌ برای لقمه نان بندگی کنید
    تا کی‌ به زیر منتشان زندگی‌ کنید
    اشعار صیقلی شده تقدیم کس نکن
    گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن
    دل را اسیر دلبر مشکوک کرده ای
    دره دری نثار ره خوک کرده ای
    آزاده باش هرچه که هستی عزیز من
    حتی اگر که بت بپرستی عزیز من
    اینان که از قبیله شوم سیاهیند
    بیرق بدست شام قریب تباهیند
    گویند این عجوزه شب راه چاره است
    آبستن سپیده صبحی دوباره است
    ای خلق این عجوزه شب پا به ماه نیست
    آبستن سپیده صبح پگاه نیست
    مردم به سحر شعبده به خواب رفته اید
    در این کویر تشنه پی‌ آب رفته اید
    تا کی‌ در انتظار مسیح دوباره اید
    در جستجوی نور کدامین ستاره اید
    مردم برای هیبت مان آبرو نماند!!!
    فریاد داد خواهیمان در گلو نماند
    اینان تمام هستی ما را گرفته اند
    شور و نشاطی و مستی ما را گرفته اند
    در موج خیز حادثه کشتی شکسته است
    در ما غمی به وسعت دریا نشسته است
    در زیر بار غصه رمق ناله می کند
    از حجم این سروده ورق ناله می کند
    اندوه این حدیث دلم را به خون کشید
    عقل مرا دوباره به طرف جنون کشید
    هل من مبارز، از بن دندان بر آورم
    رخش غزل دوباره به جولان در آورم
    برخیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم
    از عمق جان خدای جهان راصداكنيم

     
  81. سلام نوري زادگرامي

    جناب؛خدائي به اين قشنگي وزيبائي درهيچ جاي جهان پيدانمي شود،پس دلخور مباش وسپاسگزار وشاكرنعمت هاي بي كرانش باش كه به تو اين بيان شيوا وقشنگ راداده است “ازدست وزبان كه برآيدكزعهده شكرش بدرآيد” توكه بااو راز ونياز مي كني وشلتاقگري مي نمائي . وترازوي عقوبتش رامنكرمباش حتما آمدني است وهيچ شك وريبي درآن نيست ،نيكان را پاداش خوب وستمكاران راعقوبت خواهدكرد وعقوبت ستمكاران شاهخدائي درآن روزتماشائي است.

    فانتظر فانا من المنتظرين.
    مصلح

     
    • شیخ مصلح نو! ایرانی شده !
      فکر میکنم فراموش کردی که مرا که شاهد درگیری جناب نوری زاد ! در بیت رهبری بودم و اطلاع رسانی کردم ! را به سخره گرفتی! یادت هست یا نه ؟ من که آن زمان اطلاع نداشتم که جناب نوری زاد خودش هست و خودش ! و کسی دیگر این وب سایت شریف را نمیگرداند . یادت هست چقدر با من و دیگران به زبان قلدری سخن می گفتی و شیخ قم نشین ! یعنی سید مرتضی را مجیز می گفتی و اکنون که میبینی اوضاع قمر در عقرب هست و یا انفاس قدسیه که از جانب ضعفا و مظلومین به مشامت خورده کمی هوشیار شدی و به سید نا یعنی شیخ قم نشین هم اشکال میکنی !بنا به گفته خودت از شغل شریف کشاورزی نان به منزل میبری امید که گوارا باشد . شیخ مصلح نمیگویم سید چون این کلمه سید برای خیلی ها نان دانی شده و موجب تفاخر! جناب عالی هم خود را شاهزاده نامیدی ! یادت هست که چقدر با جناب (مزدک )! محاجه میکردی ! این ها را گفتم که یاد آوری کرده باشم نه از باب افشاگری !از باب اینکه کمی هم به گذشته بنگری و اوضاع چرخ زمانه را ببینی . و به شیخ مرتضی قم نشین هم گوشزد کنی که دست از لج بازی بردارد و به دامان حقیقت پناه ببرد و دست از ماست مالی و توجیه ناجوانمردانه اعمال حکام جور بردارد .
      شیخ قم نشین (مرتضی) تازگی ها سخت بدنبال تشجیع افراد ی خاص که در اینجا پیام میگذارند به گذاشتن عکس هست و گمان میکند با گرفتار کردن این اشخاص صواب کافی و وافی میبرد و گویا عکس خود را هم مدعی هست که با کودک برادرش گذاشته و افتخار میکند که از عوامل حکام هست و.اگر جناب نوری زاد اجازه می دادند این سایت را عکس باران میکرد !لذا از جناب نوری زاد استدعا میکنم که یک بار دیگر جمال شیخ قم نشین را برای همه مکشوف نمایند تا ببینم در این اوضاع و احوال باز هم شیخ قم نشین دلاوری میکند یا نه ؟هرچند
      بر سیه دل چه سود خواندن وعظ…..نرود میخ آهنین بر سنگ

      ——————

      درود مهرداد گرامی
      دوست دارید مصلح و من و دیگران، همچنان بر مواضع ناجورِ پیشین خود باقی بمانیم تا بر این که: حرف مرد یکی ست، اصرار بورزیم؟ دوست من، به خود بنگرید و تغییراتِ صد باره را در خود بکاوید. همه تغییر می کنند. حتی روز به روز. ذره ذره. و این، عین درستی ست. و حتی ممکن است یکی از مواضع درستش – بهر دلیل – دست بشوید و مواضعی ناجور اتخاذ کند. این نیز پسندیده است. مته زدن به گذشته ی آدمها، کار شایسته ای نیست. سخنان و مواضع و رفتار امروز آدمها را ملاک قرار دهیم و همان را نقد کنیم.
      باشد؟
      سپاس

      .

       
      • مهرداد! ای موجود ساکن تهران و مفتخر به حضور در آن! اصلاح کن:
        “ثواب” نه “صواب”!
        اما عکس! نوریزاد که اکنون طبیعت ثانویه ضدّ آخوند پیدا کرده است مایل نیست عکس مرا باز نشر کند! چون در سایت ایشان باید فقط عکس ایشان و همفکران ضد آخوند ایشان تکثیر و تکثیر و تکثیر شود! چون خیلی در مورد عکس بی تابی می کنی با اجازه مدیر سایت عکس منتشر شده قبلی ام را باز نشر می کنم،ببین اون بچه ای که در آغوش من است فرزند یکی از برادران من است و الان البته پنج شش ساله است بقول برخی دوستان حدود شش و بش است! خیلی هم شیطونه! مثلا اگر بگم گوش مهرداد سایت نوریزادو بگیر بپیچون! بقول آذری زبونها ایکی ثانیه گوشتو می پیچونه تا اینقدر به عموی او گیر ندی چون منو خیلی دوست داره،ببین چه پسر نازیه! ولی خوب بلده گوش مهردادو بپیچونه!
        با اجازه نوریزاد فقط یکبار برای اینکه دهان حرّاف مهرداد بسته شه!

         
    • آ مصلح تا کی انتظار خدائیش ما دیگه نا امید شدیم میگن صبر کوچیک خدی ۳۰ ساله اما ۴۰ سال گذشتو خبری نشد ۸۰۰۰۰۰۰۰ هسیم اما یکیمون مستجابالدعوه نیس خاک تو سرمون کنن

       
  82. من خدای جهان این نامه را برای احمد جنتی می نگارم>

    احمدی اگر تاکنون نمرده ای و تورا بدیار ابد نیاوردم ازین جهت است که میخواهم جهنم را درین دینا برایت شروع کنم که کرده ام ، واین نتیجه فتواهای آدمکشی ودرغ و فزیب هایت به اسم منست ،از نماز جمعه اسعفا ندادی من و تو خود دانیم که نیم لالت کردم و گفتار نحست را قیچی کردم واین برکناری از طرف من بود هنوز میخواهی لات والات بگویی ولی ناتوانت کردم،احمدی مگر محمد حسین را تو جان داده بودی که جانش گرفتید ،میدانی اگر نمیدانی فتل فرزند جرمیستبم بمراتب سنگین تر از قتل دیگر و در بین حیوانات هم چنین عملی که نزد آخوند ها در اوایل انقلاب رایج بوده مشاهده نشده است.
    آنهایی که برایت عمر طولانی دعا میکنند نمیدانند که من پروندهایی سنگین از زجر ورنج دیگران را که احمدی مسببش بوده در دید ونزد منست و می شنوم شرکای دعا کننده طول عمرت ولی با زجر ورنجی که دیگران طالبند، احمدی میدانی که چون من خدای تو فلزت را میشناختم بی ریخت خلقتت کردم واین زشتی و بی ترتیبی برایت عقده شده تا از دستور به اسید پاشیدن بر صورت دختران ابایی نداشته باشی.
    احمدی خودت برای خودت جهنم در هردو دنیا را تدارک دیدی و از آنچه بر روح اله در سال آخر عمر رفت درسی نگرفتی یادت هست که دیگر حرف نمیزد ولال بود، کسی را نمیشناخت وداد میکشید و بر آوردن حاجاتاش ارادی نبود همه این نابسامانی ها ومشکلات او از سبعیت او نشئات میگرفت و من باید عدالت را برقرار کنم در دستگاه من ریش وعمامه وکپی واینها معنا ندارد من آدم ها را لخت خلقت کردهام ولی تو خواستی بزور در لفافه به پیچانیشون شاید هنوز ندنی که خودت احتیاج به امر بمعروف و نهی از منکر داری،احمدی رقیبت اکبری ورزش میکرد که قوی باشد و رهبر بشه ولی با مرور پرونده اش همان ورزش و شنا را برایش جهنم کردم و آوردمش تا حساب 40 جنایت و سرقت ،دروغ وفریب را پس بدهد.
    احمدی دیدی نگذاشتم طبسی و کنی هم مثل یک کارگر راحت بمیرند زجر کششان کردم و فرستاده شداند به قسمت محاسبات.
    احمدی خودت را گول نرن نه گناهانت بخشیده میشه و توبه هم حرق لیچالیست که ساخته شما آخوند هاست و در پیش گاه من موجود نیست و ارزشی ندارد مگر ممکن است بنده من جنایت کند و با کلمه توبه تبرئه شود ؟ ابدا پس برای چه جهنم را ساختم و شما آخوند ها چون خون بر دست و چهره دارید و ستم بیکران بر بندگان دیگر من آنهم به اسم روا داشتید قابل عقو نیستید و گریه وزاری مصلحتی هم بی نتیجه چون خدای تو از فکر وتمایلات و زنگی تو با خبر است همه را فریب داذی جز من خدای یکتای خودت.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

88 queries in 1590 seconds.