سر تیتر خبرها
ای مردمِ بی چشم و رو ! + مصاحبه

ای مردمِ بی چشم و رو ! + مصاحبه

آمریکایی ها گفته اند که تا چندی دیگر، شمارگانی از اسم و دارایی های سران جمهوری اسلامی، همچون شخصِ رهبر و گنده نامان نظام ولایی را منتشر می کنند. انتشار اسم این آدمها و اندازه ی پول هایی که از جیب مردم ایران برداشته اند، در هرکجای جهان می تواند کشوری را به تکان های شدیدی از نفرتِ مردم بیفکند و بسیاری از گنده ها را از آن جای بالایی که برای خود پرداخته اند، به زیر اندازد. داستانِ ظهور و زوالِ دزدانِ ولایی در ایران، نه که شیپور فریبِ رسانه های ولایی، مردم را به یکجور کَریِ خود خواسته دچار کرده اند، بجوری دیگر است اما.

می توانم تجسم کنم که بعد از انتشار دارایی های رهبر و گنده نامان ولایی، صدا و سیما و رسانه های ترسیده، سر و صدا به راه خواهند انداخت که: “چشمه ای دیگر از دشمنی های آمریکا علیه مردمِ شریف ایران” و پشت بندش ادامه می دهند: اگر جناب رهبر شماره حسابی در خارج وا کرده اند، نه به این خاطر است که پول مردم را برای خود برداشته اند برای روزهای مبادا. بل به امانت داری از مردم، او و سرداران و آیت الله ها این پول ها را برداشته اند و برده اند به خارج و در بانک های خارج حسابی به اسم خود وا کرده اند تا بوقت ضرورت به نفع مردم از این حساب ها برداشت کنند و خرج مردم کنند.

و برای اقناع کامل مردم دلیل می آورند: اگر در بانک های خارجی، تنها یک شماره حساب بود و آنهم به اسم دولت ایران، ممکن بود دشمنان قسم خورده به تحریک آمریکای جهانخوار، همان یک حساب را بلوکه کنند و دست مردم ایران را از دارایی هایشان دور سازند. اکنون اما با این ترفند هوشمندانه، ما توانسته ایم به شایستگی و البته با فداکاری، از پول های نقد مردم حفاظت و مراقبت کنیم اما به اسم خودمان. ایرادی دارد؟

پی نوشت:
بعد از انتشار دارایی های رهبر و وابستگان سیری ناپذیرش، مردم ایران، با بُهت و انگشت به دندان، به بیت رهبری و به سرداران قپه دارش نگاه می کنند. رهبر و آنطرفی ها اما بر می افروزند که: چیه اینجور بِرّ و بِرّ مارو نیگا می کنین نمک نشناسا؟ زبان تشکر ندارین؟ بدِ به اسم خودمون براتون حساب وا کردیم؟ این همه فداکاریِ ماها رو نمی بینین؟ ای مردمِ بی چشم و رو!

@nooriZADmohammad1331

محمد نوری زاد
بیست و پنج آذر نود و شش – تهران

مصاحبه ی محمد نوری زاد با شبکه ی تلویزیونی ” ایران فردا” در برنامه ی تفسیر خبر

تفسیر خبر جمعه ۲۴ آذر

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

247 نظر

  1. لعنت بر پدر و مادر هر چی /////////////////////////////////////////////////////////

     
  2. در شهر هرت
    حساب دودوتاست!
    نظام / بیت و سپاه و دولت ،بخوبی می دانند که مردم ناراضی و گرسنه اند، نظام حاضر نیست از اموال غصب کرده ایران ، صنارش را پس داده و برای مردم خرج کند،بنابرین این مردمند که باید تاوان رای دادنشان به نظام را بپردازند ، بالا بردن حق خروجی و بنزین وسوخت وبالا بردن مالیاتها و برداشتن یارانه و… همه از جیب ملت برای ملت است. افرادغاصب ،اجازه خروجی ندارند و آنقدر پول غصب شده دارند که برای هرکاری باج دهند.

    این نمایشات مسخره احمدی نژاد را نظام برضد مطالبات مردم اعلم کرده است تاخشم اذهان بجای متوجه نظام شدن منحرف شود.
    فراموش نشود که این نظام در شرایط حساسی بسر می برد و بدین خاطر بیش از هر زمانی درونی متحدتر است. باید ورای شعارها را دید و آن اتفاقاتی که می افتند و ما در هیچیک از اتفاقات عملا نفعی را بسود ملت مشاهده نمی کنیم.

    باید پرسید یک میلیارد پوند مجتبی خامنه ای در بانکهای انگلیس را همینطوری از سر راه پیدا کرده است یا ارث پدرش است؟

     
  3. زکریای ناراضی

    شیخ مصلح به نقل از استاد جامع الازهر فرموده بود که:
    «خانه امام جعفرصادق هماننددانشگاهي بوده است كه هميشه بادانشمندان بزرگي درعلم حديث وتفسير قرآن وحكمت وكلام درازدياد وتكثيربوده است، ودرمجلس درسش دربسياري اوقات دوهزارنفرو در بعضي اوقات چهارهزارنفر ازدانشمندان مشهوروبنام حاضرمي شدند.»
    ******************************************************************************
    شیخ مصلح را مورد انتقاد قرار دادم که:
    «خونه ای که تا 4000 نفر توش جا بگیرند، وسعت سالن سخنرانی اش حداقل باید 4500 مترمربع باشه با 200 تا مستراح که دانشمندای مدعو اگه تنگشون گرفت، تو سالن بول نکنند. پس اینکه دیگه خونه نیست. این یه قصره!! پس خونه ی امام صادق یک قصر بوده به مساحت حداقل 400000 مترمربع و سه برابر مساحت سازمان ملل! من نمیدونم این امام صادق که هیچ شغلی نداشته و در تمام عمرش دستاش به سیاه و سفید هم نخورده بود، از چه ممری امرار معاش میکرده که همچه قصر به این با عظمتی داشته؟ البته باداشتن سی چهل تا زن عقدی و تا دلت بخواد صیغه و چند صدتا بچه های قد و نیم قد. از کجا شکم اونارو سیر میکرده؟»
    *****************************************************************************
    آشیخ مرتضی همانطور که همواره دوستان منتقد و منجمله بنده را ملاوارانه مورد الطاف سخیفانه قرار میدهند، فرمودند:
    «در تاریخ اینطور هست که امام صادق علیه السلام چهار هزار شاگرد داشته اند ،و داشتن و تربیت کردن چهار هزار شاگرد لزوما بدین معنا نیست که همه چهار هزار نفر در زمان و مکان واحدی مجتمع باشند،شما اگر در برهه ای از زمان در جایی،در مرکزی،در آکادمی ای شاگردانی را متناوبا تربیت کنید که مثلا عدد آنها 400 نفر بوده است وقتی در تاریخ بعدا از شما اینطور تعبیر کنند که فلانی مجموعا 400 شاگرد را تربیت و پرورش داد این گزاره لزوما به این معنا نیست که شما هرروز در مکان خاصی 400 نفر را کنار هم می نشانده اید و یکجا به آنان در فنون مختلف تعلیم می داده اید.»
    ******************************************************************************
    دوستان متوجه هستند که تفاوت اساسی بین ادعای شیخ مصلح مبنی بر اینکه “درمجلس درسش (امام صادق)…در بعضي اوقات چهارهزار نفر ازدانشمندان مشهور و بنام حاضرمي شدند” و ماله کشی آشیخ مرتضی مبنی براینکه ” داشتن و تربیت کردن چهار هزار شاگرد لزوما بدین معنا نیست که همه چهار هزار نفر در زمان و مکان واحدی مجتمع باشند. ” موجود است. چنین ماله کشی آشیخ مرتضی مؤید این واقعیت است که ایشان مأموریت تاریخی دارند تا دروغهای اسلامی را رفع و رجوع کرده و ماستمالی بفرمایند. در حالیکه اشاره آخوند الازهر و شیخ مصلح مبنی بر ” بعضي اوقات چهارهزارنفر ازدانشمندان ” تأکید بر آنست که 4000 نفر در زمان واحدی و درمکان واحدی (قصر امام صادق) اجتماع میکردند. پس دفاع آشیخ مرتضی که می فرماید: ” لزوما بدین معنا نیست که همه چهار هزار نفر در زمان و مکان واحدی مجتمع باشند ” بر خلاف ادعای آخوند الازهر و شیخ مصلح بوده و چیزی جز ماله کشی و راست و ریس کردن دروغبافیهای مورخین و آخوندهای اسلامی از جانب آشیخ مرتضی نیست. نتیجه اینکه انتقاد اینجانب به ادعاهای آخوند الازهر، شیخ مصلح و آشیخ مرتضی و سایر مورخین اسلامی، منطقی و درست بوده و در این مورد بخصوص همه ی اینها هم غلط گفته اند و هم غلط کرده اند.

     
    • خودتان را با مناقشات لفظی بیحاصل بزحمت نیندازید،مقصود از تعبیر آن دوست و دیگران همین بود که عرض شد،در تعبیرات عرفی و نوشته هایی مثل کامنت و از این قبیل تسامح وجود دارد،نباید بجهت برخی عدم رضایت ها یا برخی امراض یا ذهنیات خاص مطالب محتوائی را مورد مناقشه لفظی قرار داد،اینجا شما ممکن است مناقشه لفظی کنید و بخیال خود کسی را منکوب کنید و اندکی تلاطم های درونی خویش را آرامش بخشید اما مسائل علمی یا مسائل تاریخی را با برخی استبعادهای کودکانه و مناقشات لفظی نمی شود مورد ارزیابی قرار داد،من فرصت جدل های لفظی ندارم ،اگر کسی دنبال واقعیات و احراز مسائل تاریخی باشد کافیست به منابع تاریخی معتبر مراجعه کند و واقع ماجرا دریابد وگرنه گیر دادن به یک تعبیر یا یک لفظ در فضای مجازی و کامنت گذاری که مثل کتاب نویسی و مقاله نویسی در آن تدقیق کامل نمی شود دلیل آگاهی یا بهتر فهمی یا محکوم شدن محتواهای دینی یا شخصیت های دینی نیست،این ادبیات شما و طرز تعبیرات و آن واژه هایی که بخصوص در کامنت مورد اشاره بکار گرفتید نشان از گرایشات خاص شماست و اینکه دنبال حقیقت نیستید ،من فقط یک عبارت از یک کتاب معتبر یعنی کتاب الارشاد مرحوم شیخ مفید نقل می کنم که برای کسی که دنبال واقعیت مطلب باشد کفایت می کند که تاریخ نویسان و تذکره نویسان و ارباب تراجمفقط اشاره به عدد شاگردان و ناقلین حدیث و روات از ایشان کرده اند:
      ..فَإِنَّ أَصْحَابَ الْحَدِيثِ قَدْ جَمَعُوا أَسْمَاءَ الرُّوَاةِ عَنْهُ مِنَ الثِّقَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهِمْ فِي الْآرَاءِ وَ الْمَقَالاتِ فَكَانُوا أَرْبَعَةَ آلَافِ رَجُل‏..
      .. زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده ‏اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آنان بچهار هزار نفر ميرسد.
      (الارشاد،شیخ مفید،ج2 ص 179)
      شما سعی کنید در نقد گفتار دیگران از مناقشه در لفظ و طعن و اهانت خود داری کنید،رویکرد شما نقد عقلانی نام ندارد اینرا می گویند طعن و کنایه و مناقشه لفظی.

       
      • زکریای ناراضی

        با تشکر فراوان از آشیخ مرتضی که با افاضات نخ نماشده، چهره ی واقعی اسلام و آخوند را بنحو احسن به همه نشان داد. هدف من هم همین بود تا کاربران هر چه بیشتر با استدلالهای بی پایه و واهی و من درآوردی و حتا شخصیت نازل این دو تا آخوند آشنا شوند. مشت نمونه خرواره. بقیه شونم عین همین دو تا هستند. باور کن اشیخ مرتضی، افتضاح کردی.

         
      • ثقات به معنای شخص مورد اطمینان و معتمد است.اینطور نیست؟

         
  4. روسیه: قرارداد فروش سامانه دفاعی اس -۴۰۰ به ترکیه نهایی شده است.
    مش قاسم: اینا چندین سال …(سه نقطه از مش قاسم)یه روسیه رو مالیدن، پیش پول دادن، هزاربار رفتن روسیه و تعظیم و تکریم هر کس و ناکس روسی رو کردن، سلام دوستانه (شما بخونین عجز و نابه این دومی رو خدمت حاجی پوتین ابراز کردن)، سالها طول کشید تا بالاخره اینجوری که میگن اس-۳۰۰ گرفتن، شاید. ترکیه یه ساله اس-۴۰۰ میگیره. از این آبرو ریزی واسه این ملت بدتر؟ یه روزی کشورهای خارجی صف میکشیدن تا از ایران قرارداد بگیرن برای بهترین سیستمهای دفاعی. اینا گردنشون خم در مقابل امثال حاجی پوتین و کیم این اون کره شمالی، ولی به ملت ایران که میرسه سردار/*ان شکست خورده گردنشون کلفته واسه توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونا. ای منقلابیون ۵۷، از شما نادانتر در تاریخ این ممملکت نبوده.، ای بی غیرت های بی رگ!

    /*: ک

     
  5. “….باری دموکراسی ی که سکولارها دنبال می کنند گرچه محتوا ندارد ولی بر هیچ محتوای دینی هم اتکا ندارد. یعنی تنها بر آزادی مردم و عدالت تکیه دارد. آزادی مردم برای تصمیم در باره حقوق، مناسبات، علوم، سیاست، اقتصاد و هرچه که در زندگی اجتماعی به آن نیازمندیم…”.
    ====
    “هر کس منتقد وضع موجود اما معتقد به نوعی حکومت اسلامی«ایده ال» است، نمی تواند دمکرات باشد….”

    این گزاره بدیهی نیست ،از همین این جهت نویسنده آن تلاش کرده است آنرا معلّل به چیزهای دیگری کند:
    ” بهترین نوع حکومت اسلامی، آنی نیست که بعدا خواهد بود بلکه آنی است که تاکنون بوده است. یعنی بهتر از آنچه داشته ایم نخواهیم داشت یعنی هرچه در آینده بیاید شرش بیشتر خواهد بود”.

    این گزاره نه بدیهی است و نه برهان قابل قبولی در خود دارد،چرا ممکن نیست که با اصلاح روش ها و مدیریت ها و قوانین ،وضعی بهتر از اینی که هست داشت؟ و چرا حتما بهتر از اینی که تاکنون داشته ایم (برفرض درستی همه نقدهایی که به حکومت تاکنون وارد شده) نخواهیم داشت؟ و چرا هرچه در آینده بیاید شرش بیشتر خواهد بود؟ اینها صرفا دعاوی غیر بدیهی و نظریاتی نامبّین است،چیزی از قبیل اخبار بغیب و خرص و تخمین که باید حتما آنرا از مدّعی پذیرفت؟
    —-
    “باری دموکراسی ی که سکولارها دنبال می کنند گرچه محتوا ندارد ولی بر هیچ محتوای دینی هم اتکا ندارد”.

    اولا: دموکراسی بدون محتوا سخنی نامفهوم است ،دموکراسی فارغ از تفسیرهای گوناگونی که ممکن است در باره آن شده باشد در هر اقلیم و فرهنگ و جغرافیائی مبتنی بر محتواهایی از عرفیات و فرهنگ و عقائد و اخلاقیات و گرایش ها هست و تهی بودن دموکراسی از محتوا سخنی نامعقول و غیر منطبق با واقعیات خارجی است.

    ثانیا :درست است که دموکراسی سکولار بر پایه دین بنا نمی شود اما در همه موارد دموکراسی ها بکلی خالی بودن آنها از عناصر یا هنجارهای دینی یا اخلاقی غیر قابل قبول و غیر واقعی است.

    ثالثا:آزادی و عدالت مفاهیم کشداری هستند که باید توضیح داده شوند،و عمده در مورد ایندو مفهوم این است که مصداقا چه چیزی آزادی است و چه چیزی عدالت است،اینجاست که معلوم می شود که در ساختارهای سکولار آزادی و عدالت بر چه هنجارهایی مبتنی هستند و در قانون گذاری و اداره و اجراء چگونه تحقق می یابند ، و بالمآل خود این مسیر نیز تکذیب کننده گزاره نادرست “باری دموکراسی ی که سکولارها دنبال می کنند گرچه محتوا ندارد ولی بر هیچ محتوای دینی هم اتکا ندارد”
    خواهد بود زیرا اینجا معلوم می شود که دموکراسی سکولار بدون محتوا و بدون اتکاء بر “هیچ محتوائی” نا معقول است چون تعریف و بنیان گذاری مفاهیمی مثل عدالت و آزادی لاجرم بر عناصری از جهان شناسی،انسان شناسی،و …مبتنی خواهد بود.

     
  6. شورش کور مردم ایران سرانجام ادامه وضع موجود است

    ارائه بودجه امسال با حاشیه های فراوان توام شد. تدبیر حسن روحانی در هماهنگ کردن کابینه با شخص رهبر موثر بودن خود را نشان داد و مانع از آن شد که رهبر بتواند ضمن اینکه در همه امور دخالت می کند نقش رهبر غیرپاسخگو و اپوزیسیون را نیز برعهده بگیرد و طلبکار دولت و ملت شود. آقای خامنه ای در واقع موثرترین حربه خود را با این تدبیر روحانی از دست داد و این سیاست در جریان تنظیم ردیف بودجه سال 97 نیز خود را بخوبی نشان داد.
    مهم ترین موفقیت روحانی در تنظیم و ارائه بودجه به مجلس، شفافیت سازی ردیف بودجه و بیرون آوردن آن از زیر چتر محرمانه بودن این ردیف است. برای نخستین بار، خلاف سخنرانی های خوشبینانه و بقول عامه مردم “خالی بندی” رهبر در باره پیشرفت ها و کوچک بودن بحران کنونی و توان کنترل آن، معلوم شد که خزانه کشور خالی است و دولت در تامین هزینه های خود ناتوان است. در همان حال، روحانی توانست با این بودجه به مردم نشان بدهد که بسیاری از نهادهای مذهبی و نهادهای وابسته به حوزه علمیه و روحانیان و مراجع که همگی چون حلقه های زنجیر به بیت رهبری وصل هستند بخش مهمی از بودجه ملی را در جیب خود می گذارند. اینکه بودجه سپاه و بسیج چندین بار بیش از بودجه ارتش است یا بسیاری از موسسات خصوصی و حتی اشخاص از بیت المال و بودجه عمومی کشور برای خود ردیف بودجه دارند این بار بیش از هر زمان دیگر نزد مردم فاش شد. نه تنها فاش شد، بلکه همانگونه خود روحانی در سخنرانی بسیار مهمش در همایش “حقوق شهروندی” گفت، مردم روی شبکه اجتماعی عملا وارد میدان بحث درباره بودجه شدند و منتظر بشین و بلند شوی نمایندگان مجلس نشدند.
    برای اولین بار مردم آگاه شدند که بنیاد حداد عادل و خواهران حوزه علمیه و موسسه مصباح یزدی و تبیان و راسخون و انواع و اقسام موسسات مذهبی زیر چتر بیت رهبری که وظیفه اشان ریخت و پاش و فساد و جمع کردن حامی برای این نهادها و حکومت و برپائی هر چند وقت یکبار سمینارهای باصطلاح جهانی برای اسلام است در معرض افکار عمومی قرار گرفت.
    فراتر از آن معلوم شد که حوزه های علمیه و نهادهای مذهبی که در گذشته و تمام تاریخ روحانیت شیعه روی پای خود ایستاده بودند اکنون تا آخرین ریال وابسته به بودجه دولتی شده اند و بقول یکی از روحانیان “مردم خمس و زکات هم به مراجعه مذهبی نمی دهند که با آن بتوانند حوزه و طلبه های خود را اداره کنند”. و این هشداری است که در روزهای اخیر هم روحانیان و هم برخی رسانه ها و مطبوعات مانند روزنامه جمهوری اسلامی بارها داده اند که روحانیت ایران امروز در بدترین و بی پایگاه ترین شرایط خود در تاریخ روحانیت شیعه قرار گرفته است.
    در چنین شرایطی حضور واحدهای سپاه در خیابان ها، چه وظیفه ای جز کنترل واکنش مردم به این وضع آشفته می توانند داشته باشند. در حقیقت حکومت خواسته پیشدستی کرده و جلوتر از مردم نیروی نظامی به خیابانها بکشاند تا مردم بترسند و به خیابان نیآیند. درحالیکه نطفه های خشم و شورش کور در جای جای مملکت بسته شده و هیچکس نمی تواند پیش بینی کنند در کدام لحظه و بر اثر کدام حادثه این دمل چرکین منفجر خواهد شد. با زلزله؟ با مرگ رهبر جمهوری اسلامی؟ با آزادی موسوی و کروبی؟ با کودتا علیه روحانی؟
    اینها تماما حوادث فرضی است زیرا درهیچ کشور جهان تاکنون حکومت ها نتوانسته اند انفجار کور را پیش بینی کنند که براثر و بر اساس کدام رویداد روی میدهد، درحالیکه زمینه های آن روز به روز بیشتر می شود.

    http://www.pyknet.net/1396/04azar/30/page/shuresh.php

     
    • “برای اولین بار معلوم شد…”
      “فراتر از آن معلوم شد…”
      “تدبیر حسن روحانی در هماهنگ کردن کابینه با شخص رهبر…”
      _______________________

      نه جانم، این طور که شما نوشته اید،
      برای نخستین بار معلوم شد ما ملت ایران مشتی نفهم بوده ایم که تا حالا نمی دانستیم که پول خزانه مملکت در کدام چاه ویلی (از حوزه بگیر تا انواع و اقسام سازمان های دینی و بی ارزش) هدر می رفته است،
      و برای اولین بار مشخص شد تا حالا هم آنقدر گول و گیج بوده ایم که نمی دانستیم همه این سفره های گسترده به گوشه خوان یغمای بیت رهبری وصل بوده است،
      و فراتر از آن به قدری ابله بوده ایم که تا کنون توهم برمان داشته بود که بودجه ارتش چندین برابر بودجه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است،
      و حتی فراتر از فراتر از آن، به اندازه ای ابله بوده ایم که باور داشتیم مثلا حداد عادل از جیب خودش خرج فرهنگستان زبان فارسی (شما بخوان: گندستان بی ادب فارسی) را می داده است.

      این نوشته شما یک نوهین جدی به شعور هر ایرانی آزاده ای است که چهار دهه است دارد تاوان زندگی در جهنم ایران اسلامی را پس میدهد و یک خوشرقصی دو دستماله برای به اصطلاح اصلاح طلبان ضد ایرانی است که می خواهند جبن و دروغ بافی و پیمان شکنی شیخ حسن روحانی را ده باره (=برای بار دهم) به همان مردمی که برای سدباره گول خوردند و رفتند رای دادند، قالب کنند. آخر سر سوزنی شرافت و انصاف هم بد چیزی نیست. که سد البته در توبره هیچ به اصطلاح اصلاح طلبی پیدا نمی شود.

      شما هم تبلیغات روباه بنفش را نگه دار یک جای امن، تا سه سال دیگه که دوباره اصلاح طلبان جکومتی برای انتصابات حاکم فرموده بساط شامورتی را پهن کردند.

       
  7. یاران جان درود

    حکایت : دررژیم رجیم الماضیه محتسب الطرق آخوندکی را بگرفتند کی دومن

    سناتوری بزیر قبا اندر از مشهد به تهران همی شدی .در محبسش

    انداختند.گفت :حاشا وکلا که تهمتی است عظیم .گفتندش گر براین

    نمط بودی گل سرخی را به خروار وطالقانی به مگا خروار نواختندی.

    گویند که در سقسین شخصی دو فلان دارد

    زان هردو یکی گم شد مارا چه زیان دارد /// بعضی( کم شد)هم نوشته اند

     
  8. یاران جان درود

    ناقلان آثار وطوطیان شکر شکن شیرین گفتارحکایت کنند از عده ای بیکار

    که برسم بندگی چشم بسته وچشم بندی بر ارزش98 %رفراندم یا

    اسلامی یا هیچی پای میفشارند ورگ گردن مینمایند .

    1-این مردم ساده لوح هفت ماه قبل از آن رای کذایی اول خواسته خویش

    را گرفته وسازمان ساواک وزندان اوین را منحل کرده بودند.(زمان بختیار)

    2- قرارشان با حاکمیت نه شرقی نه غربی بود(سردر وزارت کشور)

    3-آزادی (همان که در آنزمان اروپاییان داشتند) اول شعارشان بود.

    4 – خیار غبن برمبنای همان فقه خودتان حکمش فسخ معامله واسترداد

    وجه بعضافه ضرر وزیان مغبون است .

    آیا سازمان ساواک به وزارت خانه و(ساس )وکیک وکنه وکوفت که حتا

    صادرات آموزش حکومت پلیسی هم دارد است تبدیل نشده است ؟

    2- اگر از روسیه وچین استقلال داریم دادن پایگاه شاهرخی و ایضن سهم

    خزرمان که برای اولین بار از ازآن موشک کروز شلیک شدودریافت وتو های

    این دو ابر قدرت چیست .بهایش تعطیلی تمامی کارخانه ها واجناس چینی

    در بازارمان وبیکاری جوانان نیست؟

    3 آزادی روزنامه نگاری که 9 ماه قبل از فاجعه 57بدست آمد ویکسالی پس از آن

    هم بود کجاست ؟زندان اوین خالی آیا موزه شده است؟

    اگر یکی از موارد فوق بدون رضایت طرفین بوده باشد که بوده معامله /قرداد

    بیعت /رفراندم را باطل می کند یا خیر؟اساس قرارداد استقلال /آزادی جمهو..

    جواب این سوالات ارزش فقه الله خیر الماکرین است وعمر هدر شده سید مرتضاها

    را می نماید . اگر صریح وکوتاه باشد.داور یبا نوریزاد ویاران سایت (500کاراکتر)

    چون حدود 13% مردم سنی مذهب بودند و ریاستشان با کدام جمهوری اسلامی

    مشکل داشت رای ندادند.بعلاوه دیگر جو نگرفته های آن زمان لذا حقیر حدود 65%

    بیشتر را قبول ندارم تجربیات بعدی پاک دستی حاکمان وایضن صدام 99/98% وقذافی

    100% را نشان داد {برو این دام بر مرغ دگر نه }

     
    • باز هم می گویم سعی کنید در بحث ها مودب باشید و هنگام استدلال بر مطلوب از تعبیرات خارج از ادب و بی ربط به محتوا خودداری کنید و تحمّل نقد و نظر مخالف را داشته باشید و تعبیرات نامربوط مثل برو این دام را کنار گذارید،شما چیزهایی در مورد رفراندوم تاسیس جمهوری اسلامی گفتید و من پاسخ دادم و سوالات متقابلی کردم ،کدامیک از سوالات را پاسخ دادید؟پرسیدم اینکه گفتید نسبت موافقان به مخالفان این نظام الان 20 به 100 است را از کجا آوردید؟ نظر سنجی علمی کردید؟ یا شخصا استقراء تام کردید؟پاسخ شما چه بود که حال سوالات دیگر می کنید؟
      نیز پرسیدم در کدام دموکراسی پیشرفته امروزی هر چند یکبار بخاطر اقلیتی اپوزیسیون رفراندوم بر اصل نظام یا قانون اساسی می کنند پاسخ شما چه بود؟
      —-
      اما سوالات جدیدتان:
      1-بله انحلال ساواک از مطالبات مردم ایران بود و منحل هم شد،حال الان از نظر شما در یک حکومت سازمان اطلاعات یا وزارت اطلاعات برای یک حکومت لازم نیست؟ در کدام کشور پیشرفته که حکومتی در آن استقرار دارد حکومت از سازمان اطلاعات مستغنی است؟ امریکا و کشورهای اروپائی سازمان اطلاعات ندارند؟

      2-بله مقصود از شعار نه شرقی ،نه غربی استقلال سیاسی کشور از شرق و غرب بوده و هست و ساده ترین اذهان هم می دانند که ایران استقلال سیاسی از شرق و غرب را حفظ کرده است.

      3-آزادی در محدوده قانون است ،وقتی کسی می گوید من حکومت بر اساس قوانین اسلام تاسیس می کنم و آنرا به رای مردم می گذارد، آنگاه مقصود از آزادی آزادی مطلق یا لیبرالیستی نخواهد بود بلکه آزادی در محدوده رعایت قوانین اسلام،البته آزادی در هیچ کجا ممکن نیست بمعنای آزادی مطلق باشد چون آزادی مطلق یعنی هرج و مرج.

      4-خیار غبن ارتباطی به قرار داد اجتماعی ندارد،در قرار داد اجتماعی معیار رضایت یا عدم رضایت،آراء همه یا اکثریت مردم طرف قرار داد است و احساس غبن برخی افراد مثل شما معیار تحقق ضوابط غبن در معاملات نیست.

      5-استقلال سیاسی از روسیه و چین وجود دارد ،این از اختلاف نظرها در برخی مسائل جهانی روشن است،و مقصود از شعار استقلال این نبوده است که کشورها با هم مراودات سیاسی نداشته باشند،شما وقتی مورد تحریم برخی کشورها واقع شدید قهرا ناچارید با دیگر کشورها مراوده سیاسی کنید و مراوده اقتصادی بمعنای وابستگی سیاسی نیست.نیز همکاری های منطقه ای در جهت تامین منافع امنیتی و اقتصادی و سیاسی مشترک بمعنای وابستگی نیست،اینها را خلط نکنید.

      6-در مورد آزادی توضیح داده شد و سوال مربوط به اوین نامفهوم بود.
      از پاسخهایی که داده شد معلوم شد که هیچیک از شبهات شما موجب بطلان رفراندوم 57 و تحقق موضوع خیار غبن نیست.

      7- در رفراندوم سال 57،اهل سنت نیز مشارکت داشتند و در مجلس خبرگان قانون اساسی نیز نماینده داشتند،مشارکت آراء نیز چنانچه اشاره شد 98 درصد از واجدین شرائط بود که 99 درصد آنان به جمهوری اسلامی رای دادند و قهرا اکثریت آن 13 درصد اهل سنت نیز شرکت کردند بنابر این خودخواهانه درصد آراء را بنفع احساس غبن خود مصادره نکنید .برو این دام …سخن کسی است که استدلال او دچار خلل و نارسائی است.شماره ها را سعی کنید بترتیب درست بنویسید اینهم یکی از اصول نوشتاریست.

       
      • در آیتم 5 عبارت صحیح و مورد نظر این بود :
        استقلال سیاسی از روسیه و چین وجود دارد ،این از اختلاف نظرها در برخی مسائل جهانی روشن است،و مقصود از شعار استقلال این نبوده است که کشورها با هم مراودات اقتصادی نداشته باشند،شما وقتی مورد تحریم برخی کشورها واقع شدید قهرا ناچارید با دیگر کشورها مراوده اقتصادی کنید و مراوده اقتصادی بمعنای وابستگی سیاسی نیست.نیز همکاری های منطقه ای در جهت تامین منافع امنیتی و اقتصادی و سیاسی مشترک بمعنای وابستگی نیست،اینها را خلط نکنید.

         
  9. شب یلدا شد هر روز ایران
    فراموش کرده ایم نام انیران
    دل شادی کجاست؟فکر آزاد؟
    هوا نیست، ولی جانهاست بر باد
    خیال دلبری نیست، آرزویی
    اجاقهایند خموش نه بوی و دودی
    شب یلدا ست ، ایران در عزایست
    خرابیها زجهل هر دم بزایست

    نه زلفی و نه دلداری و ماهی
    سیه کاران پی مرگند وواهی
    بلرزید تهران از بی هوایی
    کشید خاکش ز درد یک دم آهی
    کنون این شب تهی از شادمانی است
    شب یلدا غمین ،بر سفره اش نیست.
    وطن پیچد به خود پر ز دردی
    بپرسد او زمن بر من چه کردی؟

     
  10. اگر اسلام با فطرت انسان جور بود، احتیاجی به شمشیر علی و ثروت خدیجه نبود.

     
  11. آسید
    خوب تعریف دین شما عین سیاست شماست، کاملا غلط است چه بخواهید و چه نخواهید.دین یک مقوله کاملا فردی است، زیرا به کلیت یک شخص بر می گردد، نه به حجاب ونماز و اطوارش. کلیت نیز فکر ودرون فردرا شامل می باشد،”توچه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت”.بدین خاطر دین یک موضوع کاملا فردی است.

    سیاست یک جنبه از رفتاری برای ایجاد رابطه و قدرت گیری است.
    مثال : کامپیوتربا همه تجهیزاتش شمایید و اینترنت آن سیاست است که شما را به دیگران یا دیگران را بشما متصل می کند و هیچ تعریف چندانی از شمای کامپیوتر نمی دهد.
    پس دین ما عین سیاست ماست غلط است.دین مربوط به فرد و سیاست مربوط به اجتماع می شود و نمی توان فرد و اجتماع را یکی کرد.
    دینی که خود را با سیاست می آمیزد و یا با آن یکی می داند دیگر دین نیست. زیراکل فرد را کنار زده و خود را در یک جنبه رابطه معنی می کند.حال آنکه دین تمامی فرد است.

    و روحانیت در راس تمامی امور سرکلیدی هستند و اگر ظاهرند نباشند اجیرکنندشان هستند. پس لطفا مغلطه نکنید، مردم اگر سواری می دهند، چشم و گوش که دارند. همون رهبرو شورای کهف و ولایت برای تمام نسلهای ایرانی بس اند.

     
  12. بحث جدائی دین از سیاست خیلی موضوع ساده و قابل فهمی است و نیازی به تفاسیر متعدد ندارد. اینکه نهاد دینی باید از نهاد سیاسی جدا باشد یعنی اینکه یک فرد دیندار میتواند در سیاست دخالت کند ولی حق اینکه برای تائید حرف خودش از اعتقادات دینی رفرنس بدهد قابل قبول نیست. یعنی نمیتواند بگوید مثلاً حجاب باید اجباری باشد چون قرآن گفته و یا چون حدیث داریم و یا جون پیغمبر اینطور گفته حتما باید اجرا شود. لذا در این نوع تفکر سیاسی که همان سکولاریسم است هر حکم دینی هم که بخواهد قانون شود باید مراحل قانونگذاری را طی کند.

    در این نگاه ، هیچ حاکم و یا مسئولی منتخب خدا نیست بلکه باید به مردم پاسخگو باشد و اینکه باید جواب خدا را داد در این بحث جائی ندارد. اعتقادات مردم برای خودشان محترم است و مردم بر اساس دین و آئین و نوع ایمانشان ارزیابی نمیشوندو همه بدون هیچ تبعیضی ار مواهب مشترک اجتماع باید بهره مند شوند.
    البته نظام فقهی از نوع ولایت فقیه با این ارزشها بیگانه است و کماکان دسته بندی مردم به مومن و کافِر سوخت اصلی ماشین حکومتش است و بدون آن هیچ حیاتی برایش متصور تیست.

     
    • تکرار مسائ گذشته است،مخالف شما هم می گوید:بحث عدم جدایی دین از سیاست و اینکه بافت دین و احکام آن و تاریخ آن حاکی از عدم جدایی دین از سیاست بمعنی اداره اجتماع بر اساس قوانین اسلام است و دین فقط عبارت از احکام فردی و اخلاقی و رابطه شخصی بین خدا و انسان نیست “خیلی موضوع ساده و قابل فهمی است”.
      جدایی نهاد دین از نهاد سیاست،هم با سکولاریسم سیاسی سازگار هست و هم با این گزاره که در اسلام دین از سیاست جدا هست،و عرض شد این مساله غیر از مساله جدایی دین از سیاست و شخصی بودن دین است،هم فرد دیندار می تواند یا باید در سیاست دخالت کند و هم فرد غیر دیندار می تواند یا باید،و رویکرد فردی روی الزامات اجتماعی یا دینی بحثی جدای از دخالت یا عدم دخالت نهاد دین در نهاد سیاست است،چیزی که عرض شد این بود که غیر از بحث از این گزاره که اصل دین از سیاست جدا هست یا جدا نیست،بعد از انقلاب اسلامی بر اساس خواست عمومی یک نظام یا سیستم تاسیس شده است و در این سیستم یا نظام یا قانون اساسی آن قدرت اصالتا در اختیار نهاد دین قرار داده نشده،بلکه قدرت بین عناوینی توزیع شده که موضوع و مصادیق آنها با رای مردم خارجیت پیدا می کنند و حتی عنوان رهبر که شرعیت و اجتهاد در آن شرط شده است باز با رای مردم (با واسطه یا حتی بی واسطه) خارجیت و تحقق پیدا می کند و نهادهایی و مصادیقی و عناوینی تحت حوزه اختیارات و وظائف او از او ناشی می شوند ،بنابر این در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نهاد دین اصالت داده نشده بلکه گزینش خود مردم در ابتدای انقلاب اصالت دادن به دین (نه نهاد دین=روحانیت) در سیستم تاسیس شده بوده است،بنابر این “کسی (در تملّک قدرت) برای تایید فردی خودش از اعتقادات دینی رفرنس “نمی دهد.
      در مورد حجاب بارها عرض شد که اصل حجاب در اسلام از ضروریات غیر قابل انکار اسلامی و قرآنی است،این بحثی درون دینی است،و ما کاری نداریم که کسی که بی دین است یا متدین به دیانت اسلام نیست چه رای و نظر و سلیقه ای دارد،معیار اینجا پس از تاسیس یک سیستم دینی بر اساس رای اکثریت 98 درصدی مردم،گرایش اکثریت مردم به احکام ضروری و مسلّم اسلام و قرآن است،و ما عنوانی بنام حجاب اجباری در اسلام نداریم چنانکه نماز اجباری نداریم،روزه اجباری نداریم،زکات اجباری نداریم و…اما الزامات درون دینی را داریم یعنی بحکم مسلمانی کسی که مسلمان است:نماز بر او واجب است،زکات بر او واجب است،روزه بر او واجب است،حجاب هم بر او واجب است و واجب در شریعت یعنی فعلی که نزد شارع غیر قابل ترک است،این از جهت فردی.جدای از جنبه فردی هم در اسلام حکومت اسلامی و حاکم اسلامی نسبت به اجتماع و مردم و اجراء احکام اجتماعی اسلام وظائف و مسئولیت هایی دارد که ترک آنها جایز نیست هم شرعا و هم بلحاظ محتوای قانونی سیاسی که در سیستم بوجود آمده است ،و جلوگیری از فساد عمومی و اسباب و علل تحقق فساد در اجتماع یکی از این وظائف است،و مساله بی بند و باری و عدم حجاب یا حجاب بد (غیر شرعی)یکی از این اسباب و عوامل است که حکومت و حاکم نمی تواند (شرعا و قانونا و سیستماتیک) نسبت به آن بی اعتنا باشد،در واقع حجاب اجباری نیست،اما رعایت حقوق اکثریت اجباری است و اکثریت خواستار اجراء احکام اسلام بوده اند و نمی شود بخاطر رعایت حقوق اقلیتی که مسلمان نیستند و اعتقادی به حجاب ندارند یا مسلمان هستند و بی بند و بارند یا مسلمان هستند و برداشت نادرستی بر خلاف حکم ضروری اسلام دارند”حقوق اکثریت را که خواهان اجرای احکام اسلام هستند”نادیده گرفت یا پایمال کرد.(دقت شود).
      در مورد قانون گذاری نیز این حکم دینی مراحل قانونگذاری را گذرانده است و تبدیل به قانون شده است (اینکه افعالی که خلاف عفت عمومی است یا منشا حصول فسادهای گوناگون یا امنیتی در جامعه است ممنوع است در قانون مجازات اسلامی آمده است)،بنابر این حتی غیر مسلمانان و اهل ذمه در جامعه اسلامی و هم مسلمانان بی بند و بار که مایلند بی حجاب یا بدحجاب باشند و هم سکولارهایی که برداشت دیگری از قوانین اسلام دارند بحکم اقلیت بودن و بحکم قانون گذاری مورد اشاره مکلّف به رعایت قانون و حقوق اکثریت هستند.
      در مورد حاکم،بله هیچ حاکم و مسئولی در سیستم جمهوری اسلامی ایران منتخب خدا نیست،منتخب مردم است با واسطه یا بیواسطه و البته باید مطابق راهکارهای سیستمی و قانونی پاسخگو باشد،البته اینها منافاتی با لزوم پاسخگوئی به خدا از جهت وظائف و الزامات دینی ندارد.بله اعتقادات مردم محترم است و مردم حقوقی عمومی دارند که در قانون تعیین شده است و بر اساس دین و آیین شان ارزیابی نمی شوند و برای اقلیت های برسمیت شناخته شده در قانون حقوقی در نظر گرفته شده است که تامین کننده خواست اکثریت و اقلیت باشد.
      خیر،البته نظامی بعنوان نظام فقهی یا نظامم ولایت فقیه نداریم،نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است که مورد تایید اکثریت مردم ایران هست و است و قانون اساسی و قوانین عادی آن بر اساس خواست عموم مردم مبتنی بر احکام اسلام یا عدم مغایرت با احکام اسلام است و ولایت فقیه نیز یکی از قوانین تصویب شده است که برای آن “وظائف” و “اختیاراتی” لحاظ شده است،نیز بر حسب قانون اساسی و قوانین عادی دسته بندی مردم به مومن و کافر سوخت اصلی ماشین حکومت نیست بلکه برای کفار (یعنی اهل ذمه و اقلیت های دینی)حقوقی قانونی در نظر گرفته شده.

       
  13. زکریای ناراضی

    شیخ مصلح طبق روایات فرمودند امام جعفر صادق در خانه اش تا 4000 دانشمند جمع میشدند و تلمذ میکردند. خونه ای که تا 4000 نفر توش جا بگیرند، وسعت سالن سخنرانی اش حداقل باید 4500 مترمربع باشه با 200 تا مستراح که دانشمندای مدعو اگه تنگشون گرفت، تو سالن بول نکنند. پس اینکه دیگه خونه نیست. این یه قصره!! پس خونه ی امام صادق یک قصر بوده به مساحت حداقل 400000 مترمربع و سه برابر مساحت سازمان ملل! من نمیدونم این امام صادق که هیچ شغلی نداشته و در تمام عمرش دستاش به سیاه و سفید هم نخورده بود، از چه ممری امرار معاش میکرده که همچه قصر به این با عظمتی داشته؟ البته باداشتن سی چهل تا زن عقدی و تا دلت بخواد صیغه و چند صدتا بچه های قد و نیم قد. از کجا شکم اونارو سیر میکرده؟ آدم از شنیدن روایتهای اسلامی گه گیجه میگیره!!

    همینه دیگه!! هرکی بخواد وارد حوزه بشه، باید عقلشو دم در جا بذاره!!

     
    • در تاریخ اینطور هست که امام صادق علیه السلام چهار هزار شاگرد داشته اند ،و داشتن و تربیت کردن چهار هزار شاگرد لزوما بدین معنا نیست که همه چهار هزار نفر در زمان و مکان واحدی مجتمع باشند،شما اگر در برهه ای از زمان در جایی،در مرکزی،در آکادمی ای شاگردانی را متناوبا تربیت کنید که مثلا عدد آنها 400 نفر بوده است وقتی در تاریخ بعدا از شما اینطور تعبیر کنند که فلانی مجموعا 400 شاگرد را تربیت و پرورش داد این گزاره لزوما به این معنا نیست که شما هرروز در مکان خاصی 400 نفر را کنار هم می نشانده اید و یکجا به آنان در فنون مختلف تغلیم می داده اید،در واقع این گزاره تاریخی گزارشی از بیلان کار است.البته شنونده اگر عصبیت نداشته باشد و بدنبال خودنمائی نباشد و اندکی عقل و خرد داشته باشد برای درک چنین مسائلی که مشابهات تاریخی زیادی هم داشته و دارد نیازی به ….گیجه گرفتن ندارد.

       
      • لابد شاگردان حضرت مکاتبه ای نزد استاد درس میخواندند و همه هم به اینترنت الهی وصل بودند . سید تو نمیفهی چه میگویی و دچار پریشانفکری شده ای , مدتی شر و ور گویی را تعطیل کن و به کار های دیگرت برس و نگران نباش که ما چیزی به درد نخور را از دست میدهیم .

         
  14. گزارش شبانه

    خیابانها شلوغ، مردم مضطرب…همه جمع شدند جلوی در خانه ها، عده ای هم با بند و بساط راهی پارکها و مناطق امن تر تا شب را به صبح برسانند.
    چه شده؟!
    زلزله آمده آنهم 5.2 درجه در مقیاس ریشتر!
    عجب!
    من هم طبق معمول هر شب، زباله ها را بردم جلوی در خانه گذاشتم و سیگاری روشن کردم. جالبه که یک گربه آمد به سمت کیسه زباله، چون تنها کیسه زباله در آنجا مال من بود و مردم از هول زلزله فرصت نکرده بودند زباله ها را به بیرون خانه منتقل کنند؛ گربه به کیسه زباله نزدیک شد و بویی کشید و دور آن بسان کعبه طوافی کرد و بعد از چند ثانیه با یک نیم نگاهی تند به من، قُرولُندی کرده و پشتش را به من کرد و رفت … من هم که نظاره گر بودم کلی شرمنده شدم و خجالت کشیدم!… خب، آخر برج است و باید صرفه جویی کرد تا بتوان اجاره خانه را داد…البته طبق توصیۀ پزشکان هر چقدر گوشت کمتر بخوریم سالم تریم!
    توی کوچه برخلاف شبهای قبل خلوت نبود و در و همسایه دورهم جمع شده بودند و اوضاعی بود برای خودش. توی کوچه ترافیک سنگینی بود!
    همه باهم مشغول صحبت بودند و گاهی هم بلندبلند میخندیدند که شاید برای پنهان کردن ترس و استرس بود … تا زمان بگذرد.
    منهم شادمان از اینکه دیدم کسی از همسایه ها متوجه بی محلی گربه به زباله های نازنین من نشده، زودی خودم را جمع و جور کردم و داخل خانه شدم.
    قرار است تا نزدیک صبح بیدار بمانم و گوش بزنگ تا اگر زمین هوس کرد توی خواب، شبانه جابجا بشه، آمادۀ فرار باشیم. در خانه ماندیم و بیرون نرفتیم!
    تا چه پیش آید!
    راستی در تلویزیون شبکه 6 هم چند باری مجری خبر مردم را به خواندن نماز آیات دعوت کرد و آخوندی هم آمد و با تأکید به واجب بودن و خواندن نماز آیات ( آنهم در آن اوضاع و احوال که خیلی ها فراموش کرده بودند شام چه خورده اند و یا اصلاً شام خورده اند یا نه! )، نحوۀ خواندن آن را با آب و تاب شرح داد!
    من در گذشته فرصتی پیش آمد و سابقۀ زلزله ها در ایران را درآوردم؛ به زبان ساده، در ایران اگر زلزلۀ اولی خراب نکرد، بعدی ها خراب نمیکند…یعنی پس لرزه ها در ایران خرابی ندارد. اگر قرار بود تهران و کرج، این دو شهر که اکثریت مردمش گنه کارند!، به خشم الهی گرفتار شوند!؛ مثل بقیه زلزله ها طوری زمین تکان میخورد که فرصت نکنی نماز آیات بخوانی!
    در ضمن وقتی قرار باشه زلزله ای شدید بیاد دیگه گربه ها اینجوری برات قیافه نمیگیرن و خرامان خرامان توی کوچه ها بدنبال گوشت نمیرن ( حقا که گربه ها بی چشم و رو هستند! ) و همینطور کفترهای چاهی که بین درز دیوار ساختمانها لانه کردن، اینجوری به پر و بال هم نمی پیچن و بغ بغو بغ بغو نمیکنن.
    از من گفتن!… نشانه ها حاکی از دفع بلا و رفع بلاست؛ البته شب زنده داری ها و ریاضتهای مقام عظمای ولایت و گپ و گفتهای خالصانۀ ایشان با امام عصر و خداوند بی تأثیر نبوده!
    من که توی خانۀ گرم و نرم اجاره ای خود تا صبح کشیک میکشم بالای سر افراد خانواده. شما همشهری ها را نمیدانم…اگر امشب را بیرون سپری کردید یک گزارش از این حال و هوای روحانی و نزدیکی اجباری به خداوند بدهید بد نیست!

    – یک پرسش از جناب سید مرتضی ( البته اگر این کامنت را می خواند ):
    کیفیت خواندن نماز آیات را چه کسی نسخه اش را پیچیده و آیا برای تمامی مسلمانان است و بهمین شکل؟
    اینکه دو رکعت باشد و در هر رکعت پنج رکوع و دیگر مخلفات… از کجا آمده؟ و آیا حکایتی و حکمتی در پس آن هست؟
    راستی شما در قم هم این زلزله را الاحساس و المشاهده کردید یا خیر؟
    نماز آیات را خواندید؟

    – سخن پایانی با جناب نوری زاد:
    جناب نوری زاد شما چطور شب را سر کردید؟ شما برج نشینها! و کاخ نشینها! و شمال شهر نشینها! که حتماً به اجبار این یک شب رو به سمت زمین و کف نشینی رو آوردید؟ نه؟ اگر اینطور است، شما هم یه گزارش مختصر بدید بد نمیشه.
    همگی را به هر آنچه و هر آنکس که میپرستند میسپارم . مواظب خودتون و خانوادتون باشید.
    امید که تا صبح هیچ پس لرزه ای آنهم ویرانگر اتفاق نیافتد و خانه و کاشانه ای ویران نشود…

     
    • سلام به دوست گرامی

      این نوشته و گزارش شما را که الان صبح پنجشنبه در تهران خواندم،چون دیشب ما تصادفا از اوایل شب تهران بودیم برای دیدار با والده پیر و گرامیم،و زلزله را هم در تهران احساس کردیم! و بعد از ظهر عازم قم هستیم، البته در تماسی که با اقوام و آشنایان در قم داشتیم و بعد در اخبار هم منعکس شد،این زلزله در قم و کرج هم احساس شده،البته همان اوایل زلزله که هول و هراس عمومی بود و توصیه های ایمنی می شد،چون والده ما از ناحیه پا مشکلات زیادی دارند و در نشست و برخاست بسیار کند هستند برای رعایت حال ایشان ایشان را سوار پرایدم کردیم و با همسر و دو پسرم از باب توصیه های ایمنی و تامین بنزین مورد نیاز کمی در حوالی میرداماد و افریقا و مدرس چرخیدیم و موفق به بنزین زدن نشدیم و بمنزل بازگشتیم و از خستگی گفتیم می خوابیم هرچه بادا باد! یا میرویم آن ور یا نمی رویم! روی این جهت فرصت مراجعه شبانگاهی به سایت نشد و این ساعتی که شما مشغول پاس برای خانواده و نوشتن بودید ما در خواب بودیم.من بنظرم میرسد شما هم روی توصیه های ایمنی هرچند خودتان نترسید ولی نسبت به خانواده مسئولیت دارید و در این مواقع بهتر است بچه ها را به فضای آزاد ببرید،اینهم که زلزله ای که شروع آن مخرّب نیست ادامه آن هم مخرّب نخواهد بود ،ضابط کلی نمی تواند باشد و زلزله که نوعا قابل پیش بینی هم نیست هر لحظه ممکن است مخرّب باشد.

      در مورد سوالی که مطرح فرمودید،برداشت من (با توجه به نوع سوالاتی که می کنید و حسن السوال نصف العلم)این است که سطح معلومات دینی شما پایین نیست،اما چون پرسیدید عرض می شود که نماز آیات که از آن در فقه و روایات امامیه به “صلاه آلایات” یا “صلاه الکسوف” تعبیر می شود یکی از نمازهای واجب در فقه ماست در ردیف نمازهای یومیه،البته وجوب آن از مختصّات فقه امامیه است و اینطور که بررسی کردم فقهاء اهل سنت چنین حکمی ندارند مگر ابن عباس که روایتی از نماز آیات پیامبر نقل کرده است که ظاهرا فقهاء عامّه آنرا حمل بر استحباب کرده اند یا به آن اعتنایی نکرده اند،مرحوم شیخ طوسی در کتاب فقهی “الخلاف” که اساس آن اشاره به موارد اختلاف فتوا بین شیعه و اهل سنت هست اینطور نوشته است :

      مسألة 458 [وقت وجوب صلاة الآيات]
      “صلاة الكسوف واجبة عند الزلازل، و الرياح العظيمة، و الظلمة العارضة، و الحمرة الشديدة و غير ذلك من الآيات التي تظهر في السماء.
      و لم يقل بذلك أحد من الفقهاء، و روي مثل قولنا عن ابن عباس «6».
      دليلنا: إجماع الفرقه”
      الخلاف، ج‌1، ص: 683

      محصّل این عبارت این است که نماز آیات واجب است هنگام وقوع زلزله ها و بادهای خارخ العاده و شدید و سیاه و سرخ شدن شدید آسمان…بعد فرمود:هیچیک از فقهاء عامه چنین حکمی ندارند،فقط ابن عباس روایتی حاکی از فعل پیامبر نقل کرده است که موافق فتوای فقهاء امامیه است،و دلیل عمده بر این حکم بین امامیه اجماع فقهاء شیعه است که کاشف از قول معصوم هست.(پایان ترجمه)

      البته روایات فراوانی در کتب روایی ما از ائمه اهلبیت که مفسّر و شارح شریعت پیامبرند در زمینه وجوب و کیفیت این نماز وارد شده است و مساله بلحاظ روایی و اجماع بلاتردید هست.

      متن روایت مورد اشاره شیخ طوسی از ابن عباس نیز بنقل مرحوم علّامه حلّی در کتاب تذکره الفقهاء اینطور است :

      “..و قال ابن عباس: خسفت الشمس على عهد رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله، فخرج رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله، يصلّي و الناس معه، ثم قال:
      (أيّها الناس: إنّ الشمس و القمر آيتان من آيات اللّٰه سبحانه، لا يخسفان لموت أحد و لا لحياته، فإذا رأيتم ذلك، فأفزعوا إلى ذكر اللّٰه تعالى)
      تذکره الفقهاء ج4 ص 167

      ابن عباس می گوید در عهد رسول الله خورشید گرفتگی و تیرگی خورشید واقع شد و پیامبر بیرون رفتند و در حالیکه مردم همراه ایشان بودند نماز خواندند،این قضیه هم البته بدنبال مرگ یکی از فرزندان پسر ایشان واقع شد و برخی شایع کردند که خورشید گرفتگی بجهت مرگ آن فرزند پیامبر بوده است،پیامبر اینرا نفی کردند و گفتند:ای مردم خورشید و ماه نشانه ها و آیاتی از خدا هستند اما بخاطر مرگ کسی خورشید و ماه تیره نمی شود،لکن اگر اینها واقع شد پناه ببرید به ذکر و یاد خدا.(پایان ترجمه)

      بنابر این اصل وجوب نماز آیات هنگام خسوف و کسوف و زلزله ها و برخی وقایع آسمانی دیگر بجهت اجماع و روایات فراوان نزد شیعه غیر قابل تردید است،می دانید که واژه “آیات”جمع آیه بمعنای نشانه و علامت است،و از جهت اینکه مطابق گزارش قرآن و روایات چنین وقایعی مشترک الوقوع با همین ها در زمان پایان جهان و قیامت است،از این نماز تعبیر به “نماز آیات” یعنی نماز نشانه هایی که نشانه های قیامت و پایان این جهانند یاد شده است،کیفیت این نماز هم در رساله های فقهی مراجع بدو صورت مفصل و آسانتر ذکر شده است که دو رکعت است و در هر رکعت بعد از هر حمد و سوره ای رکوعی واجب هست تا پنج رکوع که این مفصّل آن است،و روش کوتاهتری هم در روایات ما ذکر شده که بعد از حمد سوره ای (مثلا قل هو الله) را پنج قسمت کنند و بدنبال هر قسمت رکوعی و همینطور در رکعت دوم.البته در مورد زمان انجام این نماز بین زلزله و آیات دیگر مثل کسوف و خسوف تفاوت هست در انخساف و انکساف از اول شروع به خورشید یا ماه گرفتگی باید مبادرت به خواندن نماز آیات کرد،ولی در زلزله پس از وقوع و تمام شدن زلزله باید فورا نماز را خواند،مرحوم شیخنا الاستاد آیت الله العظمی منتظری قدّس سرّه در رساله فقهی اینطور نوشته اند:”

      بعد از زلزله و حوادث ديگر بايد بلافاصله نماز آيات را بخوانند و اگر نخوانند معصيت است ولي بايد آن را به هر حال در اولين فرصت بخوانند و هنگام خواندن با تاخير نيز بايد نيت ادا كنند”.
      موفق باشید

       
    • با سلام به آنارشیست داستانسرا ! این کارت خوب بود , خیلی خوب و من به آن نمره خیلی خوب دادم . در مورد گربه ها توصیه میکنم که وقتی گوشت میخری , سهمیه ان ها را از همان ابتدا کنار بگذار . این بیچاره ها هم مثل ما مثلا آدم ها حق حیات دارند . در کشور هایی که مردمانشان متمدنند , سگ و گربه ها در خانه ها محترمتر از فرزندان صاحبخانه اند و بسیار عزیز . غذایشان مرتب در مقابلشان سرو میشود و هیچکدام به دریوزگی و دزدی در خبانها و کوچه ها پرسه نمیزنند . خوب ما مسلمانها چون حضرت رسول (ص ) از سگ بدشان میامد , لابد برای آنکه وقتی حضرت شبانه به خانه بیوه زنان برای کمک کردن سر میزدند سر و صدا میکردند , هم از سگ ها بدمان میاید در واقع به ما گفته اند که بدمان بیاید چون سگ نجس است , در حالی که سگ ها بهترین دوست آدمها و با وفا ترین حیوانات هستند و بودنشان ,کلا بودن حیوانات خانگی , در خانه برای رشد فکری و احساسی کودکان خانه بینظیر است . سپاس از شما .

       
    • سم الله الرحمن الرحیم

      بنده کبیر دیدم سر حضرت مستطاب جناب حاج سید مرتضی صلی الله علیه و آله و سلم خیلی شلوغ است و از چپ و راست مورد هجمه کفار ملعون واقع شده اند و از طرفی مسبوق به سابقه دوستی چندین ساله میدانم که گرفتار تحقیق در موهومات هستند تا آ نها را از هر چه علم است پاک کنند , لهذا وظیفه جواب به استفسارات حضرت عالی را متقبل شدم و انشاالله حضرت حق قدر این خدمت ناچیز این حقیر را سپاس بگوید و چند متری بیشتر در جنت خود بما زمین عطا کند تا وقتی قیمت ها بالا رفت آ ن را بفروشیم و به هزار درد بیدرمانمان بزنیم که دیگر پولی نمیرسد , انشاالله .
      در جواب به سئوال اول شما باید بفرمایم که طبق روایات معتبر از ائمه اطهار سلام الله علیه , بلی بهمین ترتیب باید خوانده شود ولاغیر و این وابسته به زمان و مکان و امت خاصی نیست و اینکه در هر رکعت پنج رکوع باید باشد برای آن است که هر رکوع در واقع نثار یکی از پنج تن آل عبا سلام الله علیه باید بشود که بنا بر روایات موثق , خدای باریتعالی هر چه که خلق فرمودند به خاطر این پنج تن بوده و بس .
      اما چرا دو رکت باید باشد از یکی از امامان بزرگوار هم همین را از معاندین سئوال کردند و حضرت فرمودند که اگر ما سه رکت میگفتیم شما باز میپرسیدید چرا سه رکعت , اگر ما میفرمودیم چهار رکعت باز شما فضولی میکردید و سئوال میکردید چرا چهار رکت . و اینکه اصلا شما جرات میکنید و سئوال میکنید نشانه خروج شما از دین مبین است ولاغیر , توبه اگر نکنی مهدورالدم هستی ای ملعون و قتل شما بر هر مسلمانی واجب است . همه اینها که ما بندگان صالح و خدمتگزار دین الهی میگوییم متکی بر روایات و احادیث خودمان است که مو لای درزشان نمیرود بر عکس روایات و احادیث اهل سنت که میخ هم لای درزشان میرود و تشکیک در آنها موجب عذاب الهی در آن دنیا و در این دنیاست .

      السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

      الاکبر و والاعظم , سید مبتلا

       
  15. سید محمد موسوی خراسانی

    روایت

    دیشب به دعوت بزرگواری رفته بودیم منزل ایشان و چند تن دیگر هم از دوستان زمان مدرسه تشریف آورده بودند . بحث ها بود و نقل خاطره ها . یکی از دوستان که از همان زمان درس و مدرسه از وجناتش درستی و صداقت میبارید و نماز شبش ترک نمیشد و حاج آقا مصفی که آنزمان به ما درس خارج میدادند او را امین خود کرده بودند و وجوهات را به ایشان سپرده بودند آنشب کاملا ساکت بود و در خود فرو رفته و در عالمی دیگر , چنان از ما جدا و رها که گویی در آن مجلس خود او بود تنها و خدای او . دوستان نمیخواستند مزاحم او شوند و آن حالت ربانی که او در آن سیر میکرد را به شکلی متاثر کنند و چیزی به او نمیگفتند . تنها جلوی پای خود را مینگریست و به آهستگی نفس میکشد و بیحرکت که گویی مجسمه ایست از سنگ و نه آدمی چون ما از گوشت و استخوان . زمان خداحافظی که پیش آمد و همه بلند شده بودیم که به سرای خود برویم و در واقع دیر وقت هم شده بود که ناگهان دوستمان , گویی از خواب عمیقی برخاسته و از کابوسی رها شده باشد , تمام تنش لرزان و چهره عرق ریزان و گریه آن چنان شدید که گفتی توفان نو ح شده است بار دیگر و هر چه آب در عالم هست از چشمان آن بزرگوار جاری بر صورتش که انگار روز قیامت است و او در برابر ترازوی عدل الهی ایستاده و نامه اعمال خود میشنود . همه نگران حال آ ن بزرگوار و کم کم اشک در چشمان ما همه هم حلقه زده بود . در دل به خود گفتم که سید از این بوی خیری به مشام نمیرسد و در همان حال پاهایم هم سست شده بود و تنم لرزان . دوستان دیگر هم حال خوشی دیگر نداشتند . حاج رسول که بزرگ ما بود در آن جمع از آیات مبارک میخواند و براو فوت میکرد و این کار را ادامه داد تا آ ن بزرگوار آرام و آرامتر شد .
    بر زمین نشستیم همهگی . یارای آن نبود دیگر که خود را دوباره به داخل بکشیم . هوا هم از بد شانسی خراب شد ه بود و باد هم از سر ناسازگاری شروع به وزیدن کرده بود و همین بر سختی حالت میافزود . حاج آقا رسول بالاخره دل به دریا زد و پرسید ” ما همه فدای جدت بگو شما را چه شده است , خیر است انشاالله ! ”
    مات در ما مینگریست , گویی بار اول است که ما را دیده . خدا نصیب کسی نکند انگار جمع ما در جایی بود جدای این عالم . من حالتی داشتم انگار در آسمان , جایی که جایی نیست . همه جا آنچنان تاریک که تاریکتر از آن محال باشد , بالا هیچ , پایین هیچ , انگار که جمع ما در هیچ مطلق بود .
    “امام به خواب من آمده بود دیشب!” با صدایی این را به آهستگی گفت انگار دیگری در اوست که سخن میگوید . بر وحشت ما صد چنان افزوده شد و دست و پایمان دوباره به لرز ه افتاد . حالمان خوش نبود هیچ . با صدایی که با گریه همراه بود گفت ” فرمودند که رضای خدا در این است که دینش را بیش از این فدای خود نکنیم ” و برزمین افتاد و از هوش رفت.
    با صلاحدید دوستان دیگر است که این را برای شما نقل میکنم و امیدوارم که دانستن آن برای شما ایجاد مزاحمت نکند . الاحقر سید محمد موسوی خراسانی .

     
  16. یاران جان درود

    البادمجانیه:

    روایت از از فلان ابن فلان که نقل کرده است از ابویشان که ایشان

    از اخوی دامادشان شنید که خود ایشان از حضرت الخاله زاده شنیده که

    (اول روییدنی که امامت را پذیرفت جناب بادمجان بودندی و پس از واقعه

    سوزناک جامه عزا پوشیده وسرور رویندگان بهشتی شد.) نمامان وغمازان

    بانک بکردند کی رانده شده میوه جات ایضن سبزیجات این بامبول بکردی

    تا سری بین سران درآورد .گردو وفندق وبادام زمینی ودرختی حجت بکردند

    کی مارا مغز بود وبادنجان را نی.عالمی بانک برزد کی مغز مخ نیست وهر

    مخی را افکار نشاید .تمت

     
  17. حوادث مهمی، پشت
    تظاهرات خیابانی درپیش است

    تظاهرات پراکنده ای که روز گذشته در اصفهان و تهران علیه بیکاری و گرانی و فساد و اختلاس حکومتی روی داد، صرفنظر از به جان آمدن مردم از وضع موجود در مملکت، نشان داد که طرح استقرار سپاه در خیابانهای تهران و سپس خیابانهای چند شهر بزرگ کشور با آگاهی از وقوع حوادث پیش بینی شده ای بود که حالا در حال وقوع است. شعارها علیه دولت و روحانی و علیه لاریجانی، حتی مرگ بر خامنه ای و مجلس و حتی علیه انقلاب 57 است. هرگز نمی توان گفت که این تظاهرات را خود حکومت ترتیب داده، اما شک نیست که در پشت صحنه برای بهره گیری از این تظاهرات و شعارهای آن در حال تدارک اند و یا حتی از قبل تدارک دیده اند. خیلی ها، استقرار سپاه در خیابانها ومحلات را مرتبط با تظاهرات چند روز اخیر درخیابانها میدانند و به بهانه “مقابله با سارقین و اوباش” پوزخند می زنند. کودتا علیه دولت در شرف وقوع است؟ طرح اعلام حالت فوق العاده در کشور و بگیر و ببند و توقیف رسانه ها و بستن سایت های خبری در دست اقدام است؟ اعلام خبر فوت رهبر و انتخاب جانشین او با طرح “مقابله با فساد” در همین شلوغی ها در دست تهیه است؟ احمدی نژاد را برای سوار شدن روی این موج نارضائی پیش انداخته اند؟ یا نقش او فعلا کله پا کردن رئیس قوه قضائیه است که خواب جانشین رهبری را دیده بود.خوابی که ابراهیم رئیسی هم دیده بود و باطل شد. اعلام ردیف بودجه سال 97 و فاش شدن نام نهادهای نظامی و مذهبی و باصطلاح فرهنگی در بودجه 97 مردم را آتش زد. بویژه علیه روحانیت و نهادهای وابسته به بیت رهبری. ردیف هائی که در گذشته هم بود و بودجه را می بلعید اما کسی از نام و هویت آنها با اطلاع نبود و حالا مطلع شده اند. مردم تازه فهمیده اند که چقدر از بودجه مملکت تحت عنوان کمک به نهادهای مذهبی به بیت رهبری می رود.
    فیلمی که می بینید مربوط به تظاهرات روز گذشته “سه شنبه” در خیابان خواجو در اصفهان است.
    http://www.pyknet.net/1396/04azar/29/page/havades.php

     
    • آقاي نوريزاد سلام

      پيك نت ارگان خائن ترين و پست ترين وطن فروشان ايراني است كه سابقا” تحت نام حزب توده شناخته ميشد
      لطفا” از اين بي وطنان مطلبي در سايت خود نگذاريد, اينها مزدوران شوروي بودند كه حالا مزدور روسيه شده اند
      و به دستور اربابان خود به هر ذلتي تن داده اند و امروزه هم از حزب الهي ها حزب الهي ترند .

       
      • زیاد جوش نزن جانم شیرت خشک میشه . ما ایرانی ها همیشه وطنفروش بوده ایم . زمان قاجارها به انگیس و روسیه میفروختیم , زمان پهلوی ها به انگیس و امریکا فروختیم و حالا هم به همه میفروشیم . مگر ما چیز دیگری هم برای فروش داریم ؟ این توده ای ها که تو میگویی هیچ وقت در قدرت نبودند که بتوانند وطنفروشی کنند . این شاه شما و پدرش بودند و همانها بودند که وطن میفروختند و توده ای ها را برای پنهان کردن خود نشان میدادند . تو جانم آرام بگیر !

         
        • كافر همه را به كيش خود پندارد , بند ناف حزب خائن توده را با خيانت به ايران و مزدوري
          شوروي سابق و روسيه امروزي بريده اند , براي خيانت كردن نيازي به حاكم شدن نيست
          فقط بايد مزدور بود كه اينها هستند خوب هم هستند بطوريكه حتي جمهوري اسلامي
          هم جرات نكرد اين مزدوران را اعدام كند .

           
      • همین چیز ها را گفتید که مملکت را آخوندها گرفتند دیگر . از همان شاهی که سنگش را به سینه میزنید دیگر خائنتری هم مگر بود ؟ تا بود نوکری آمریکا را میکرد و در آخر هم مملکت را داد دست آخوند ها و الفرار . مردانگی قذافی و صدام را هم نداشت که در میهن خود بماند و همانجا بمیرد مثل یک
        مرد . بد بخت آن امیران ارتش که چه حیف قربانی شدند . ننگ برای آن شاه نامرد ماند و افتخار برای
        آن امیران که مثل یک مرد ماندند و جان دادند . یادشان همیشه زنده و ننگ بر آخوند های جنایتکار و شاه حقیر .

         
  18. چنین روزگاران کجا دیده ای
    مگر تازیان را تو زاییده ای
    …..
    که در دامن ِ میهن ِ آریا
    خوری نان و آب ِنیاکان ِما
    ……
    سپس گریه زاری کنی روزوشب
    کنی پاره خود را برای عرب
    …..
    چنین ناسپاسی به ایرانمان
    سگی را ندیدم کند اینچنان
    …..
    اگر از تو روزی سگی نان خورَد
    ترا تا دم ِ مرگ یاد آورد
    ……
    تو ایرانی و گر عرب پروری
    بدان کز سگ ِهرزه ////////
    …..
    نیاکان برای تو جان باختند
    گلستان ز ایران ِ ما ساختند
    …..
    بسی خون ِآنان درین خانه ریخت
    که دشمن سرانجام از ما گریخت
    ……
    همین ها که تو میپرستی کنون
    کشیدند اجداد ِمارا به خون
    ……
    اسارت گرفتند از مردمان
    بسی سر بریدند در آنزمان
    ……
    برو پرس و جو کن ندانی اگر
    که در ننگ و پستی نمانی دگر
    …..
    توبرخویش وبرما ستم کرده ای
    که میهن فدای شکم کرده ای
    ……
    نبینی بنام ِ /// ات مگر
    کهن کشوری را که شد بی پدر
    ……
    نبینی به تو مذهب انداختند
    ولی خود به تاراج پرداختند
    ……
    برای تو زانسوی دین آورند
    وزین سوی فرزند ِ ما بردرند
    ……
    مگر کور هستی به چشمان ِباز
    نبینی مگر این فریب دراز
    ……
    ترا آنچه را کزخرد در سر است
    بهایش ز یک خرمگس کمتر است
    ……
    ازین پس بیا ناسپاسی مکن
    به میهن نمک ناشناسی مکن
    ……
    گنه کرده را کس نشوید گناه
    مده دل به دیدار ِ سنگ ِسیاه
    …….
    گنه را کجا سنگ می سایدت
    چه ، زین سنگ جز ننگ می آیدت
    ……
    خدا را تو در سنگ بینی اگر
    نداری پشیزی ز بودش خبر
    ……
    گمان دارمت //// خورده ای
    که اجداد خود از یاد برده ای
    ……
    دریغا ز میهن که کوی تو شد
    که نامش همه آبروی تو شد
    ……
    هرآنکس که دینش زمیهن سر است
    ز میهن ، برون گر شود بهتر است
    ……
    نگویی مگر جان فدای حسین
    نریزی مگر خون برای حسین
    ……
    چرا تا کنون خویش رنجانده ای
    به کشور چرا تا کنون مانده ای
    …..
    اگر راست گویی برو کربلا
    فراموش کن خاک ِایران ِما
    ……
    /// بر تو ای //////// بد نهاد
    که این سرزمین چون ترا جای داد
    ……
    ندانم که تو جانور چیستی
    که بیش از سگ ِ هرزه هم نیستی
    ……
    کنون پاره کن خویش را روز و شب
    بریز خون برای ///////// عرب
    ……
    بدان هرچه دشمن پرستی کنی
    هرآنچه که خواری و پستی کنی
    …..
    سرانجام پیروزی از آن ِ ماست
    ز پا افتد ///// و ایران به جاست
    …..
    بدان ای روان مرده ی زشت زاد
    گر ایران نباشد تن ِ من مباد.

     
  19. شعری در وصف ایران امروز

    کنون ایران به کام دیگران است
    وطن کاشانه غم در جهان است
    به هرجا بنگری آه وفغان است
    تو گویی فتنه آخر زمان است
    وطن در دست اقوام تتار است
    شب روز وطن اینگونه تار است
    مغول هرگز نکرده این همه ظلم
    که اینها می کنند در حق مردم
    هزاران شرکت اینجا ور شکسته
    نظام مملکت از هم گسسته
    شده ایران سرای دزد وقالطاق
    سران مملکت جمله ////
    سران سه قوا فی الجمله دزدند
    به هر چیزی رسند آنی بدزدند
    همه با هم خورند از خوان یغما
    از این پائین بگیر تا آن به بالا
    یکی سارق رئیس پارلمان است
    به دزدان او امین ومهربان است
    دگر سارق که او هم لاریجانیست
    بود او نا بکار و دزد و جانیست
    رئیس قوه عدل است وداد است
    مرید و پیرو ابن زیاد است
    یکی دزدد دکل با نفت بسیار
    یکی دزدیده پول از بانک انصار
    یکی دزدیده از صندوق بیمه
    نشد اینجا کسی هرگز جریمه
    فساد واختلاس هر جا زیاد است
    بلند بر آسمان آه از نهاد است
    از آنروزی که ایران گشته بنیاد
    ندارد اینهمه دزدی کسی یاد
    مسلمانیشان جز ادعا نیست
    تمام فعلشان غیر از ریا نیست
    کنون قوم مغول رویش سپید است
    که این قوم بدتر از شمر ویزید است
    فغان و ناله از مردم بلند است
    هر انکس معترض فوری به بند است
    بساط این جماعت بهر یغماست
    دوصد نفرین به هر چه شیخ وملاست
    کجای کارشان مثل علی است
    کجا این نا کسان را او ولی است
    شکمها شان پر از مال حرام است
    چو زالو کارشان هر صبح وشام است

     
    • هلنا ی گرامی شمر و یزد بد یا خوب عرب بودند و عمو زاده علی و حسین و حسن. مزیتی که یزید و معاویه بر /////////// داشتند زیرکی و مدیری و سیاستمدار یشان بود.شما چرا تو دام آخوند افتاده ایی؟ هموطن از چنین مقایسه های آخوندی بر حدر باش.بهترین کار بکار نگرفتن چنین مقایسه ها ست. آخوند کاری جز آنچه /// کرده انجام نمی دهد.نزدیکترین نوع حکومت اسلامی به حکومت ///// همین حکومت داعشیان شیعی در ایران و سنی مثل داعشونه و بوکو حرام…

       
      • باز شیخ قم نشین شروع کرد به افاضه کلام ! واقعا باید دید در این حوزه ها چه موجوداتی پرورش میدهند که هنوز معنای علم را در زمان حال نمیدانند .ودرک نمیکنند که در حال حاظر علم به شاخه های بسیار متنوعی گسترده شده و در یک موضوع با هم اشتراک دارند و آن بهروزی وضع کنونی بشر است ! حال که این آخوند ها مشتی جفنگیات را به نام حدیث به مردم به اسم علم غالب میکنند دیگر از آن حرفها است که فقط به درد خودشان میخورد و مشتی مقلد که عقل را تعطیل کرده اند .

         
  20. علم حدیث یعنی علم آگاهی به قواعد و سنجه هایی برای ارزیابی متن و سند احادیثی که در گستره شریعت بتواتر یا استفاضه وجود دارند،اهمیت حدیث و علم به قواعد و سنجه هایی برای شناخت و تمییز حدیث معتبر از غیر معتبر که غایت این علم است ،برای کسانی که ملتزم به دین و شریعت هستند کاملا واضح است،اینکه کسانی دریافت درستی از دین و فلسفه دین و انسان شناسی نداشته باشند و ذهن آنان درگیر مفاهیم دین ستیزانه یا مغالطات ناشی از اشتراک لفظ “علم” بین اجناس گوناگون علوم با روش ها و موضوعات و غایات مختلف باشد یا مقوله دین را منافی با پیروی از اهواء و هوسها و دنیا طلبی های خود بدانند مطلبی است که آسیبی به علم بودن بخشی از آگاهیها که منتهی به فهم سنت و سیره پیامبر و جانشینان واقعی ایشان می شود نمی زند .

     
    • لطفا یکی بیاد این متن را به زبان آدمیزادی ترجمه بکنه ببینیم این آخوند چه میخواسته بگه . من اینطور فهمیدم ( خیلی تردید دارم در اینکه واقعا درست فهمیده ام ) که شیادان پس از درگذشت پیامبر که دیگر نبود تا چیزی را تایید یا تکذیب کند , شروع کردند به قصه بافی و این کار را آنقدر کردند که سر و صدای خودشان هم در آمد . آخر هر دسته ای قصه ای به سود خود میساخت . بین این شیادان درگیری شد و عده ای از آنها شروع کردند به غربال کردن آن قصه هایی که برای آن ها سودی نداشت بلکه زیانمند هم بود . اینطور شد که ” علم ” غربال کردن دروغ از دروغ پدید آمد . منظورت این بود آخوند ؟

       
    • یاران جان درود

      کسی گفت :(علم به قواعد وسنجه هایی برای شناخت وتمییز حدیث معتبراز غیر معتبر…)

      کاملن درست است اما ولی این تمییز را باید مخالفان سر سخت هم بپذیرند به جبر عقل

      چگونه است همین شخص محترم گاهی عقل جمعی 93 درسد مسلمانان را نمی پذیرد

      اما تواتر معدود حدیثی را می پذیرد .به عبارت دیگر قول یک و نیم میلیارد سنی درمقابل 40

      تا 50 میلیون شیعه شناسنامه ای (کدخدا می داند چند تایشان قلبی شیعه اند) را رد

      می کند .

       
      • قیاس روایت و حدیث و حدیث شناسی با گرایش کلامی مسلمانان اهل سنت و مسلمانان شیعه در باب مساله تاریخی ولایت و مساله مرجعیت علمی اهلبیت پیامبر،قیاسی مع الفارق است و چنانکه قبلا بعرض رسید در باب مسائل کلامی و تاریخی آنچه که سنجه و معیار درستی و انطباق با واقعیت های دینی یا عدم درستی آنهاست کثرت نفرات و عدد گروندگان نیست،در واقع عدد گروندگان در مسائل بنیانی عقیدتی لزوما بمعنای عقل جمعی کاربردی در مسائل اجتماعی نیست،در اینجا سنجه و معیار برهان عقلی و تمسک و استناد درست به دلایل نقلی است نه کثرت عددی معتقدان به یک نحله یا عقیده که ممکن است ناشی از جهل های بسیط و مرکب و اهواء و تقلیدها باشد.
        معیار پذیرش مضمون متواتر هرچند که موارد تواتر قلیل هم باشند این است که تواتر مقوله ای علم آور و سبب حصول جزم و یقین عرفی است که فارغ از شرع ،مورد پذیرش عقلاء هست.
        بنظر می رسد گرایش شما چیزی وراء اختلاف های مذهبی درون ادیان است،لکن اگر خود را مقید به اسلام و مسلمانی می دانید و مذاهب کلامی و فقهی اهل سنت را درست می دانید ،نیازی نیست با پرده پوشی،فقط اقدام به حجیت کثرت های عددی در مسائل عقیدتی کنید،بهتر است اگر از برادران اهل سنت هستید بطور شفّاف و واضح بر صحت مذهب خود استدلال کنید و گرایش کمّی را عیار صحت و بطلان عقیده ندانید.
        بنظر می رسد کمی در حال فاصله گرفتن از ادبیات قاجاری و طعن زدن و نخوت آلود نوشتن هستید و بهتر می نویسید،اگر این ریتم را ادامه دهید بگمانم دیگر نیازمند به مترجم و زحمت دادن به دیگران نباشید، فقط خدمت شما عرض کنم من هنوز ساختار نوشته شما را پراکنده می بینم و این پراکندگی جملات باعث می شود که خواننده در درک مفهومی جملات شما دچار اشکال باشد ،محتملا از گوشی برای ارسال استفاده می کنید،بنظرم اگر روی نوشته فکر کنید و الفاظ طعن و القاب نازیبا را کنار گذارید و نوشته را مثلا در ورد تایپ و ویرایش کنید آنگاه آنرا در کادر ارسال این سایت قرار دهید شکل و محتوای نوشته شما بهتر و مفیدتر خواهد بود و موجب آزار و دلزدگی و اتلاف وقت دیگران نخواهد بود.
        موفق باشید

         
    • آسید
      نظریه پردازان برای اثبات نظریه خود به دلیل و توجیه و آزمایش دست می زنند تا مثلا فرضیه نسبیت را ثابت کنند.
      قبل از اثبات یک موضوع ، آن در حد یک نظریه/فرضیه می ماند و نمی توان به آن یک علم گفت. یک نظریه زمانی علمی می شود که به اثبات رسیده و قابل سنجش باشد.
      یک دانشمند بر اساس دانسته و پژوهشهایش فرضیه ای را رد ویا اثبات می کند. ما در سنگ نوشته ها شاهدیم که از من سخن می گویند، منم داریوش ، منم کوروش .
      قول ها چه ۱۴۰۰ سال و چه یک سال پیش ، بدون مدرک مشخص نه تنها منقولی که من قولی نیز نیستند بلکه او قولی/قوقولی اند.

       
    • علم؟حدیث یعنی باد در کردن از دهن باز ////

       
  21. آقا سید عزیز..شما انقدر خشن نباش و همه چیز رو هم بخودت نگیر. و این‌قدر هم دنبال عقل و استدلال نباش.بخش عمده فرمایشات شما اصلاً هیچ دلیل عقلی ندارد و البته این محدود به شما نیست، اصولاً بحث اعتقادی این‌طور است.
    شما با کاریکاتور آشنا هستید؟ کاریکاتور همان عکس است که روحیات سوژه را هم نشان میدهد.یعنی کاری که عکس نمیکند. طنز هم از همین مایه است.
    در کلام طنز بنده که شما انرا دلیل بیخردی من و یا جوک گفتن بنده گرفتید من یک حرف اساسی داشتم که کجای این حکایت ابوالعلا و جابر و امام صادق بدرد ما میخورد؟ وقتی شما اعتقاد داری ابوالعلا دهری بود و با امام صادق بحث کرد ولی دهری ماند یعنی مناظره با امام او را در عقیده اش استوارتر کرد. وقتی شما اصرار داری که امام صادق شمیدان بوده و به جد پای آن می ایستی در حالیکه هیچ ردی از امام صادق در علم شیمی نیست اولاً حرف خودت را بی‌اعتبار میکنی و دیگر اینکه برداشت این می‌شود که شما دنبال درست کردن فضائل هستی به هر قیمت..خوب وقتی به طنز به شما میگویم جمع کنید این بساط را یعنی این بحثها بدرد هیچ‌کس نمی‌خورد اّلا پرت کردن حواس مردم و ضربه به اعتقاداتشان.
    امام صادق شیمیدان به چه درد مردم میخورد؟ امام صادقی که بگوید به اسم دین خدا بیت المال را بالا نکشید بدرد ما میخورد.
    باور کنیداین مردم دعدغه شیمیدان بودن اهل بیت را ندارند..ما هزار درد بی درمان داریم سید جان..دز ضمن کمی لطافت به کسی ضرر نمیزند

     
  22. سلام چقدر خوب آقای نوریزاد، اتفاقا بنده این کار شما را میستایم، دقیقا شما هم دارید مطابق دستور اسلام عمل میکنید،حتی خودتان بهتر میدانید که چقدر در دین ما کمک به هر انسانی و هر مظلومی واجب است، خدا به شما خیر بدهد.

    اما سوال اصلی من این بود که محمد نوریزاد با آن همه سبقه ی دینی و شیعی چه بر سرش آمده که اکنون در مقابل جمشید چالنگی و علیرضا نوریزاده اظهار شرم و اقرار به کودن بودن خودش بابت اعتقاداتش در گذشته میکند، البته خدایی من نسبت به این دو بزرگوار اصلا نظر بدی ندارم اتفاقا از شنونده ها و بیننده های پر پا قرص و تحلیلهایشان هستم، فقط میگم محمد نوریزادی که خالق سریال چهل سرباز به آن زیبایی و این همه هنر هست و نوریزادی که هنگام‌ کشیدن نقاشی ببر بر سر سبیل ببر نامه هایش را در ذهن جای میدهید؛ از نظر من چنین ذهنی نخبه هست و برای من شما یک شخصیت کاریزماتیک هستید اینو جدی میگم آقای نوریزاد فقط نمیتونم ببینم و قبول کنم؛ قطعا چنین انسان با استعدادی نمیتونه اشتباه بکنه، که آخر سر به خودش بگه کودن، آقای نوریزاد حقیقتا به من بر خورد آن موقع که شما این حرف را زدید، من صدای شکستنتان را شنیدم.

    لطفا به این بخش عرض بنده پاسخ دهید آیا محمد نوریزاد اشتباه رفته بود که به خودش میگه کودن؟؟ ارادتمند

     
    • آره عزیزم اشتباه رفته بود و این را هم بارها گفته و نوشته و این هم ناشی از صداقت او , توانایی او در دیدن واقعیت و شجاعت او برای قبول خطای خود است . فرمایش دیگری هم دارید بفرمایید .

       
  23. ‌ ‌ ‌ اگر صدام بقول خودش در جنگ قادسیه اش پیروز می شد و ایران و تهران را تصرف میکرد چه پیش می آمد؟.
    .
    ‌1-هر نوع اعتراض و حق طلبی مردم را با جیش الشعبی (بسیجی) سرکوب می کرد
    اکنون این کار انجام می شود‌.
    .
    2-شروع به غارت بیت المال و هستی کشور می کرد
    که اکنون می شود.
    .
    3-برای عناصر خودی حقوق نجومی و برای کارکنان دولت و بازنشسته های ایرانی بخور و نمیر
    که اکنون می شود.
    .
    4- ریاست مجلس را به یک عراقی می سپرد
    اکنون رییس مجلس عراقی است.
    .
    5-رییس قوه قضاییه را عراقی می گذاشت
    که گذاشته اند.
    .
    6- رییس جیش الشعبی را عراقی می گذاشت که گذاشته اند.
    .
    7- در مجلس خبرگان و تشخیص مصلحت عراقی می گذاشت که گذاشته اند.
    .
    8-طلا و جواهرات ایران را به عراق انتقال می داد
    که به بهانه گنبد و درب طلا انتقال داده و می دهند
    شاید جانشین مقام معظم رهبری را نیز از عراق تعیین کنند.
    .
    9-با فرهنگ ایران مبارزه می کرد که می کنند.
    .
    10- تاریخ زدایی میکرد که می کنند.
    .
    11- اسامی میادین و خیابان ها رو عربی می کرد
    که می کنند.
    .
    12- دین زدایی می کرد که میکنند
    مردم را تشویق و وادار می کرد عربی یاد بگیرند که می کنند.
    .
    در تاریخ بشریت دیده نشده کسی چون صدام کشوری چون ایران را بعد از مرگش تصرف کرده باشد

     
  24. ببخشید ‌مزاحمتون شدم من از تبریز هستم 44سالم هست مادر چهار فرزند دختر هستم کارمند دانشگاه آزاد تبریز بودم قسمت پژوهش ….. در سال 1387/01/29طلاق گرفتم
    طلاقم توافقی بود چون شوهرم معتاد بود و دست بزن داشت کلی برام بدهی ببار اورد و بعد کار های غیر اخلاقی ..‌..دیگه هم داشت بخاطر وامهایی که گرفته بودم و شوهرم همشو به باد داده بود 27ماه حقوقم مسدود بود سال85 تا کی دقیق یادم نیست یکی از کلیه های منو فروخت و بر اثر فک کنم همین کتک های شوهرم و فکر امرار معاش و درگیری ذهنی و اعصاب و …هزاران مشکل دیگه من بیماری صرع سی پی اس گرفتم و بخاطر همین هم 7بار بیمارستان روانی رازی تبریز بستری شدم وقتی به خودم امدم از خود پرسیدم من کجا بیمارستان روانی کجا تا که از شوهرم طلاق توافقی گرفتم بهش پول دادم واسه طلاقم و قرار شد که من تو داداگاه راجه به کارها و اعتیادش حرفی نگم و خلاصه سه بار دادگاه رفتیم و با وجود چهار فرزند دختر قاضی حضانت بچه ها رو به من داد و در عرض دو هفته حکم طلاق صادر کرد
    بعد از اون من خونه پدرم بودم با بچه ها که پدرم بعد از 7 ماه پس از طلاق من که یه ماه نشده بود متوجه بیماریش شده بودیم در آبان ماه بعلت سرطان ریه فوت کردن بعد از اون من به کمک همکارام خونه اجاره کردم در تبریز شهرک باغمیشه و متاسفانه بیماری من بخاطر فوت پدرم هنوز که خوب نشده بودم بدتر هم شد تا جاییکه تو دانشگاه هم تشنج میکردم و بیشتر روزا مرخصی بودم و بر اثر همین بیماری یه روز که کسی خونه نبود من نمیدونم چی شده بود وقتی به خودم امدم دیدم همه جا رو مثل ابر پر سفید رنگ میبینم چشام خیلی درد داشت با لمس دست گوشی رو پیدا کردم و به خواهرم زنگ زدم اومد منو برد بیمارستان نیکوکاری چشم پزشکی اول گفتن بخاطر ضربه آب مروارید آورده چشاش بعد سه بار عمل جراحی تشخیص نهایی این شد که هر دو چشمم پارگی قرنیه داره با ید پیوند بشه که من سه بار نوبتم شد نرفتم

     
  25. درود بر محمد‌ نوریزاد عزیزم ،،، نادره دوران ،،. تنت سالم ،دلت گرم ، روحت پرشور ، توان ت بیشتر ، ومردمانت دلخوش باد‌،،، عزیز ،، دلیل مزاحمتم را موضوعی ست ،ک درادامه طرح میکنم ،،،واز شخصیت بزرگوارتان درصورت مقبولیت نحوی از انحاء نشرشود یا هرطور که صلاح میباشد ،عمل نمایید ،،، وبعد سپس ،،،،،، قصد‌کردم‌ بااین اوضاع وطن ازاندیشه م کمک گیرم ، وچندسالی جلوتررا پیش بینی کنم ، با دشمنی وعناد بی دلیل با امریکا مطمئنا طرف دیگر منازعه هم برنامه وطرح هایی برای یکسره ساختن کار ایشان دارد ،، وعموما این کارها وطرح ها را از اعمال قبلی امریکا میتوان حدس زد ، ونیازی ب پیشگویی و سرکتاب ومتا فیزیک برای دریافت نیس ،، کافی ست از اهالی امروز باشی وپیگیر آنوقت ب نتایجی میرسی ،،،،،، بزعم من امریکا درپس تحریم سپاه برآنست ک همانند عراق اقل ۱۰۰ نفر تاثیر گذار مهمتر دراداره کشور راشناسایی و شخص را تحریم وجوایزی برایشان تعیین میکند از ۲ – ۳ میلیون دلار تا ۵۰ میلیون$ معیین میکند ،،. ۱۰ – ۱۵ نفر را هم جوایز نجومی میگذارد ،،، از اون یکصد نفر تنی چند که اولادشان که‌ در غرب بسر میبرد ،،، امریکا -انگلیس – وکشورهای اقماری امریکا ، دستگیرو تماس باشخص ازسوی اولادخود انها صورت وداستان تهدید وتشویق اثرخودرا میگذارد ،، وجنابشان مصلحتی سکته (انواعش) دچار وازایران خارج وبهر مقصد ک باشد ، پس ازاشنایی باماموران سیا-بعنوان ( جعبه سیاه ) ولایت مداران تخلیه اطلاعاتی( بقول خودشان ) میشود. حال پاسور باتصاویر مسئولین مفت خور درایران بسرعت ازهمه طریق نشرو بدست مردم هم میرسد ، ب صورت موازی ازتماس باایشان غافل نمیمانند ،،،وقولهایی واسنادی بدست انها خواهد رسید،،، اگر باشدکسی که خودفروش نباشد،،، بهرشکل حذف فیزیکی میشود،،، کم کم سرداران ،،،یقه دران ،،واکثریت دست اندرکاران با امریکا بقولی میبندند،،، ناگفته نماندکه رسانه های جمعی دنیا اسراری راهرروز باسندمعتبر ازاقایان واقازاده ها دراختیار همه میگذارد ،،،، حال زمانی فرا میرسد،،، اشخاص تاگوشهایشان خطررا داغ داغ حس میکنند ،،، ازانوقت تماس با سیا وسفارتخانه های امریکا از این سو گرفته میشود ،،، انگاه جواب قولی نمیدهیم ولی اگربتوانی فلان کار رادرست انجام بدی ،،،، همکاریت موثرست درتخفیف مجازاتت ولحاظ میشود،،،،من صد صفحه دیگر اید بتوانم ادامه دهم اما اصل داستان باهمین مقدار برهمه اشکار میشود ادامه وضعیت کشور ودیگر بمب وکروز وانواع صلاح وشلیک ان ازسوی امریکا لزومی پیدا نمیکند ،،،، این کارها را سی .ای .ا درشوروی (دوسال پایانی) ، افغانستان ، خصوص عراق عمل کرده وجواب داده ،از نشانه های دریافتی من بنده،،، اهم ش گفتار -نیکی هلی – درسازمان ملل ، وخالی شدن چنته رهبر کره شمالی ،(زنگی مست) وجنگ زرگری اعراب وامریکا (بیت المقدس) ودوری ازترکش واکنش در لاعلاجی حکومت ایران ،،، بنظرم با اهداف تعبین شده بود ،ومنتج به همین مسائل مطروحه خواهد شد ،،، وحال ازشما بزرگوار درخواست دارم اگرزین پس نشانه های تائیددریافت کردید ،،،بهر شکل که خواستید وتوان شمابود انشاله دراختیار هم میهنان زخم خورده خنجر درپهلویمان بگذارید تا دلی خنک شود از ایشان و تشکل هایی درذهن مطرح کنند ،، غافلگیری مردم هم درسمت وسوی مثبت وازسوءاستفاده دزدان قران بر نیزه جلوگیری میکند ،،،،لطفن اگرمقبول افتاد من جنوبشهری محروم را جز دل سوخته و همنوع دوستی نیت مرحم بودن کردم بر جگرسوخته هموطنان صبور واتشهای زیر خاکستر ،،،،ازاین ظلم و جوری ک بهمه ما شد بقولی شیب اش ملایمتر شود ، امیدوارم عمر مجوز دیدن خوشی هم مبهنان چندروزی بدهد ،،،ودرکنارهم بودن راتمرین ویاد بگیریم ،,,,,,,,, زیاد شد عرضم موفق باشید وامیدوارم بپسندید وزمان مطالعه ان راپیدا کنید !!!!!دوست کوچک ترشما،،،،محسن ،،،،

     
  26. هموطن

    وقت ان رسیده که چند سازمان موازی اطلاعات که قوی ترینش ساس سپاه است واینان همانانند که مرتکب قتل وترور وشکنجه ونابودی تک تک معترضین ووطنپرستان دلسوز وجوانان عزیز ملت ایرانند,اینان که دراطلاعات سپاه کارمیکنند همان عاملین قتل های زنجیره ای.وخاینین به وطن که منافع خود وارباب بزرگ را برمنافع ملی ترجیح میدهند , بدانند که دیگر حنای اعترافاتتان رنگ باخته وهیچکس باورنمیکند فیزیک دان نخبه وعزیز وطن امید کوکبی و دانشمند نخبه ومحبوب وطن احمدرضا جلالی ودیگر زندانیان چون دکترشجاع خزعلی ونرگس محمدی وسهیل عربی وجوان شجاع وعاشقمان ارش وگلرخ عزیز واقای سلطانی ورضا شهابی ودیگر زندانیان که ظریف ودیگران باوقاحت اعلام میکنند مازندانی سیاسی نداریم گناهی جز عدم پذیرش همکاری باشمایان داشته باشند ,بیهوده وعبث تلاش میکنید , اطمینان داشته باشید ملت گریه های سوزناک مادر احمدرضا را دید وگریست ,ملت فهمید که هرکس درمجلس ویا جای دیگربر مسند نشسته انگار جزخود کسی را انسان وذیحق ومستوجب رعایت حق وحقوق نمیداند , دردی که با اشکهای مادران بردلهای ایرانی پنجه میکشد فراموش شدنی نیست وانشالله بزودی در جایگاه متهم پاسخگو خواهیدشد .ملت خوب میداند چگونه اعتراف گرفته میشود ,اعتراف گیری از همسر بیگناه سعید امامی که همدم خانم رهبر بود ازخاطره ملت پاک شدنی نیست ,بادرود به ان مرد دلیر دربند که ان فیلم را باقبول هزینه سنگین که حداقلش ۶سال تک سلول بود افشاکرد. پس بیهوده فیلم نشان مردم ندهید سعی کنید بساط تان را تافرصت هست طوری جمع کنید که بتوانید خلاص شوید. اقایان!!!’

     
  27. وقتی گفته میشودراه نجات این ملت جدایی دین ازسیاست است عده ای برآشفته میشوند و فریادمیزنند که میخواهیددین رانابودکنید،میخواهنددین نباشد..دشمن دینند..وووو…امابه همه دوستداران دین وبخصوص طرفداران جدایی دین ازسیاست پیشنهادمیکنم ازاین پس اصلا نگویید دین ازسیاست جدا بشود وهمه کسانی که ازاسلام زده شده اند وحتی دشمنان اسلام اصلا نگویید اسلام بایددرایران برچیده شود زیراعده ای که نان دین میخورند وازشمشیردین برای قدرت وثروت خودبهره میبرند وحتی مردم عادی از آحاد مردم تاکارگر .مهندس .دکتر.آیت الله و وزیر ونماینده وووو بهشون بگوییم خودواقعی خویش رابه نمایش بگذاریدمثلا نمازجمعه،روزه گرفتن،نمازخواندن،وسایرفرایض دینی امری خصوصی میباشدوهرکس خودش وخدای خودش الان این حکومت که این همه سنگ اسلام وگسترش دین رابه سبنه میزندبیایدیک نظرسنجی ملی یارفراندوم برگزارکندببیندچنددرصدازمردم ایران نمازمیخوانند.وبه تکالیف مذهبی خودپایبندهستند.فکرنمیکنم ده درصدازمردم ایران نمازبخوانندکه رکن اصلی اسلام است،عده ای با ادعای دلبستگی به اسلام خون مردم را مثل زالو می مکند وخودشون حتی نماز نمیخوانندیااگرمیخوانند مگردر تظاهر وخودنمایی امااگراین مسئله درسیستم اداری وحکومت نهادینه بشودکه تکالیف مذهبی امری شخصی میباشد دیگرکسی نمیتواندژست تقوا وزهد وتقدسگرایی به خودبگیردبرای سرکیسه کردن ملت وصندوق بیت المال امابرخی اعتراض میکنندکه پس اسلام چی میشود؟سوال این است که آیامگر اکنون اسلام درهمان حوزه که شما مدعی گسترش آن هستید پیشرفتی داشته ؟آیاتعداد مردم درپایبندی به فرایض دینی نسبت به قبل ازانقلاب پنجاه درصدکاهش پیدا نکرده؟انسانیت مردم مثلا وجدان،تعهد،امانتداری،مسئولیت وانصاف مردم نسبت به قبل ازانقلاب درچه جایگاهی قرار دارد.ومشکلاتی چون بزه کاری.اعتیاد.طلاق.سرقت.اختلاس.قاچاق موادمخدروکالا.رشوه.رانت.و سایر آفت ها درپه جایگاهی قراردارند؟

     
    • دوست گرامی

      اگر کسی مطالعه دقیقی در صدر و ساقه دین اسلام و احکام گوناگون آن و تاریخ و سنت پیامبر و روایات معتبر اسلامی کند بخوبی در می یابد که بافت دیانت اسلام از سیاست بمعنای لزوم توجه و اداره و مسئولیت نسبت به مسائل اجتماعی جدا نیست و گزاره تکراری “دین از سیاست جداست”برداشت کسانی است که مطالعه دقیق و روشمندی در متن اسلام و قرآن و حدیث و تاریخ ندارند،آنچه که شما می خواهید ابراز کنید و از آن بعد تعبیر می کنید مساله جدایی بافت و سرشت دین از سیاست نیست بلکه مساله جدایی “نهاد دین از نهاد سیاست “است که خود این گزاره نیز باز نیازمند تحلیل و بررسی و گفتگوست و یک گزاره بدیهی و بی نیاز از استدلال و مناقشه نیست،چون فرض می کنیم برداشت شخصی شما این باشد که “نهاد دین لازم است از نهاد سیاست” جدا باشد،خوب نهایت امر این است که چنین لزومی مورد تصدیق شماست،اینکه آیا مورد تصدیق همه مردم یا مورد تصدیق کسانی که خود را برحسب تکلیف شرعی در برابر مسائل اجتماعی مسئول می دانند اول بحث و کلام است.گذشته از همه اینها باید دید پس از انقلاب اسلامی ایران در این کشور چه اتفاقی افتاد؟ ملت و مردمی انقلاب کردند،بعد با رفراندوم و انتخاباتی اقدام به تاسیس نظامی بنام جمهوری اسلامی کردند و افرادی را بعنوان کارشناس فقهی و حقوقی برای تدوین قانون اساسی گزینش کردند بعد هم به قانون اساسی رای دادند و در این قانون اساسی که مورد رای اکثریت مردم ایران بوده است و بر اساس قالب و محتوای جمهوری اسلامی بنا شده است که اداره جامعه بر اساس قوانین اسلام با تکیه بر دانش روز و داده های علمی بشری باشد،بنابر این همه اینها بر اساس نقش و رای عموم مردم بوده است،اینکه اقلیتی مثل شما همان موقع یا سالها بعد بدلایل درست یا نادرستی از اصولی عدول کنید هیچ دلالتی بر این ندارد که همه مردم مثل شما باشند،بر اساس منطق حقوقی و قاعده استصحاب عقلائی هم آن اصول اولیه که مورد تایید و رای مردم واقع شد باقیست و باصطلاح استصحاب می شود تا زمانی که بیقین خلاف آن ثابت شود و اکثریت مردم رای برخلاف مبنای اول دهند و ما اینطور که شما و امثال شما در صدد القاء آن هستید چنین قرینه ای در جامعه خود نمی یابیم،بله مخالفت هست،اشخاصی هم مثل مدیر محترم این سایت عدول از مبنای خود کرده اند،نیز انتقادات کم یا زیادی به مدیریت ها یا قوانین عادی یا حتی قانون اساسی در جامعه هست لکن همه انتقادات و نارضایتی ها را نمی شود به مخالفت با اصل نظام دینی و کلیت قانون اساسی تعبیر کرد،مردم به وضع اقتصادی و رفاهی خود یا سوء مدیریت ها علی الخصوص در سالهای اخیر،و سوء استفاده ها و اختلاس و دستبردها یا قانون شکنی ها یا نقض حقوق بشری اشخاص انتقاد و اعتراض دارند و باید هم داشته باشند و اینکار را تا اصلاح امور مدیریت ها و قوانین و رویه های کج و غلط ادامه دهند،با اینهمه چنین رویکردهای انتقادی که ناشی از رشد بسط آگاهیها و وتکثر و تنوع رسانه های جمعی گوناگون هست را نمی توان براحتی به التزام به جدایی دین از سیاست یا جدایی نهاد دین از سیاست،یا دین زدگی که شما تصویر می کنید تعبیر کرد،نهاد روحانیت و نهاد دین هم یک واقعیتی است که هیچکس نمی تواند آنرا در نظرنگیرد،و چنانکه بارها عرض کردم در قانون اساسی جمهوری اسلامی و حتی قوانین عادی ما هیچ مقام و منصب دیوانی یا دولتی مشروط به تصدی روحانیت نیست مگر مواردی که مساله اجتهاد اصطلاحی شرط آنهاست مثل رهبر یا ریاست قضائی یا شورای نگهبان،وگرنه شما در قوانین ما نشان دهید کدام مقام سیاسی در قوه مجریه یا قضائیه یا مقننه یا مناصب دولتی مثل استان داران و فرمانداران و معاونان و شوراها و چیزهایی از این قبیل موکول به تصدی توسط یک روحانی است،البته من می پذیرم که در مناصبی مثل امامت جمعه ها و برخی نمایندگان کارها یا اظهارات نادرست یا سوء استفاده از مقام و منبر وجود دارد که باید آنها را نقد کرد ولی اینطور نیست که اساس قوانین ما مبتنی بر دخالت بی رویه روحانیت در امور دیوانی یا تخصصی باشد.شما ضمنا با یک عینک بدبینی گفتید که فکر نمی کنید ده درصد مردم ایران نماز بخوانند،ممکن است اساس و منشا این برداشت نادرست خود را بیان کنید؟ شما این درصد را از کدام نظر سنجی علمی یا کدام استقراء و سبر و تقسیم دریافتید؟ توضیح می دهید همین نکته را؟

       
  28. اسلام چیست؟
    مسلمان کیست؟
    مسلمان شخصی است که مسلمان است ولی از اسلام چیزی زیادی ﻧﻤﻰداند! و قرآن را تا بحال به زبانِ خود نخوانده!
    اگر پرسشی در موردِ دینش از او بپرسید، خود را فاقدِ سَواد در دین ﻣﻰداند و شما را به علمای دینی ارجاع ﻣﻰدهد!
    اگر زیاد سؤال کنید شما را کافر ﻣﻰنامد و اگر محکومش کنید شما را مُرتد ﻣﻰنامد!
    اگر حرفﻫﺎی او را قبول نکنید به ﺑﻰ تقوائی متّهم ﻣﻰشوید!
    اگر به او بگوئید: چرا محمّد ۲۰ زن داشته؟
    به شما ﻣﻰگوید: حتماً حکمتی بوده!
    اگر به او بگوئید: چرا الله به محمّد گفته اگر کسی به دینِ تو نیامد دست و پای آن را بر خلافِ جهتِ همدیگر قطع کن (سورۀ مائده، آیۀ ۳۳)!
    ﻣﻰگوید: منظورِ الله چیزِ دیگری بوده!
    اگر بگوئید الله در قرآن به مسلمانان ﻣﻰگوید: کافران را در هر جا یافتید بکشید (سورۀ توبه، آیۀ ۵)!
    به شما ﻣﻰگوید: حرف حرفِ الله است، ولی اسلام به حقوقِ مَردم و حقوقِ بَشر احترام ﻣﻰگذارد!
    اگر از زنان بپرسید، ﻣﻰگوید: بهشت زیر پای مادران است ولی شما مجازید ۴ و یا بیشتر، چند همسر داشته باشید (سورۀ نساء، آیۀ ۳)!
    اگر از کافران (دگر اندیشان) بپُرسی، ﻣﻰگوید: که آنان حقّ و حقوقی دارند، ولی اگر آنﻫﺎ را به اسارت بگیریم، تجاوز به زنان کافران، حقِ مُسلمِ مسلمانان است (سورۀ نساء، آیۀ ۲۴)!
    و در نهایت اگر بگوییم که تمامِ این احکام در بینِ گروهﻫﺎی اسلام گرا مثلِ: داعش، بوکوحرام و القاعده در حالِ اجرا است!
    ﻣﻰگویند: این اسلامِ واقعی نیست!
    و اگر بگویی: پس اسلامِ واقعی چیست؟
    ﻣﻰگوید: اسلامِ واقعی هیچگاه اجرا نشده است.
    داستانِ اسلامِ مسلمانان مثلِ این است به شخصی بگویی چه میوهﺍی را دوست داری و او بگوید موز، چون موز تُرش و آبدار و گِرد است و رنگِ پرتقالیِ قشنگی هم دارد.
    حال موزی را نشانش بدهی او خواهد گفت: نه این موز واقعی نیست…!
    موز واقعی تُرش و آبدار و گِرد و پرتقالی است…!!!این است طرز فکر یک مسلمان شیعه ایرانی.

     
    • خوب بظاهر کامنت گذار جدیدی هستید هرچند باحتمال قوی یکی از سابقین سایت هستید در پوشش جدید ،حال مهم نیست اما پاسخ شما این است که :
      نه اینها که گفتید طرز فکر یک مسلمان شیعه ایرانی نیست،برداشت های یکسویه و چپ اندرقیچی شما از مسائل است،فرصت تفصیل نیست اما کوتاه به نارسائی فهم و برداشت شما از دین اشاره می کنم:

      1-در مورد ارجاع به علماء دین،قدر مسلّم پذیرش بنیاد عقیدتی در اسلام مبتنی بر تحقیق و درک عقلی اجمالی یا تفصیلی است و ارجاع به علماء مربوط است به کارشناسی تخصصی دین در امر بایدها و نبایدهای عملی که از آن به فقه تعبیر می شود.

      2-زیاد سوال کردن نه سبب کفر است و نه سبب ارتداد چون از نظر اسلام ،هم برای کفر تعریفی هست و هم برای ارتداد که اگر خواستید برایتان توضیح می دهم.

      3-قبول سخنان دیگران نیز بمعنی بی تقوایی نیست چون برای تقوا نیز تعریفی وجود دارد.

      4-چرا پیامبر 20 زن داشته؟ اولا پیامبر یکجا بیست زن نداشته و زنانی که بنکاح پیامبر درآمدند بتدریج بعقد ایشان در آمده بودند و هنگام مرگ پیامبر برخی از اینها یا از دنیا رفته بودند یا از پیامبر جدا شدند.ثانیا:مگر چه ایرادی وجود دارد که پیامبر هم که یک انسان است و غریزه دارد روی این جهت و جهات و مصالح مختلف ازدواج داشته باشد، ثالثا :تعدد ازدواج یکی از سنن عرفی و قبیله ای آن دوران بوده .رابعا شما چه قبحی در ازدواج متعدد یک مرد می بینید؟خامسا:تعدد ازدواج یک پیامبر چه ارتباطی
      به حقانیت یا درستی پیامبری او دارد؟سادسا:بله ازدواج های پیامبر دارای حکمت هایی هم بوده است که قابل توضیح هست.

      5-در مورد آیه محاربه (33) و حکم محارب، اساس این حکم بر محاربه و قتل و غارت و تجاوز به حدود مردم و مسلحانه باعث ترس در اجتماع و اجمالا تروریست بودن استوار است و محارب به این معناست و کسی که به دین اسلام در نیامد را هرگز “محارب” نمی نامند.

      6-در سوره 5 توبه صحبت از مقابله در برابر کافران و مشرکانی بوده است که در صدر اسلام مهاجم به بنیان اسلام بودند و در صدد کشتن پیامبر و نابودی اسلام بودند وگرنه پیامبر در مدینه با یهود و نصارایی که به دین او در نیامدند پیمان همکاری و کمک بست و با آنان تا مادامی که توطئه و خیانت نکرده بودند معامله “محارب” یا “کفاری که موضوع این آیه است” نکردند.

      7-اینکه بهشت زیر پای مادران است ارتباط مفهومی یا مصداقی با مساله جواز تعدد زوجات ندارد،در اسلام ازدواج دائم تا چهار همسر که دارای فلسفه و ضرورت های فردی و اجتماعی هست تا چهار همسر دائمی فقط “جایز” است نه “واجب”.

      8-مساله “دگر اندیش”عقیدتی غیر از مساله کفار مهاجم به کیان اسلام است و البته بحث اسارت و برده گیری از لوازم جنگهای گذشته بوده است که حکم مادام الضروره است که بارها اینجا در باره آن بحث شده است.

      9-رفتارهای جاهلانه و غیر مربوط گروههای قدرت طلب و طاغی و جاهلی مثل داعش و بوکو حرام که مورد تایید هیچیک از مذاهب اسلامیه نیست ربطی به اسلام ندارد،چنانکه ظلم و طغیان و قدرت طلبی و قتل و غارت گروههای غیر اسلامی و سکولار در طول تاریخ ربطی به بنیان ادیان و مذاهب دیگر ندارد.

      چنانکه قبلا اشاره شد اینها طرز فکر مسلمان شیعه نیست،این برداشت های جاهلانه و یکسویه و اینگونه متن های آماده شده و سفارشی و تکراری در فضای عمومی،کوشش دین ستیزان مغالطه گری است که مسائل را وارونه درک می کنند.

       
      • نه مثل اینکه شیخ قم نشین خیلی داناست ! ((-چرا پیامبر 20 زن داشته؟ اولا پیامبر یکجا بیست زن نداشته و زنانی که بنکاح پیامبر درآمدند بتدریج بعقد ایشان در آمده بودند و هنگام مرگ پیامبر برخی از اینها یا از دنیا رفته بودند یا از پیامبر جدا شدند.ثانیا:مگر چه ایرادی وجود دارد که پیامبر هم که یک انسان است و غریزه دارد روی این جهت و جهات و مصالح مختلف ازدواج داشته باشد، ثالثا :تعدد ازدواج یکی از سنن عرفی و قبیله ای آن دوران بوده )) خوب شیخ قم نشین پیامبر چند زن گرفت ؟ آن هارابا ذکر نام اعلام کن ( به کتاب محمد همسران کنیزان و موهوبات مراجعه نمایید )که یادت بیاورد و زیاد برای گشتن در نرم افزارکامپیوترت ! عرق نکنی ! راستی تکلیف موهوبات را هم بگو که خود را بدون هیچ چشمداشتی به حضرت هبه ! کردند . در صمن اعلام کن که چرا در طی سیزده سال آخر رسالت این تعداد همسری اختیار کردند که حتی از همسر بسر رضاعی خود هم نگذشتند و اورا هم تصاحب کردند آیا گرفتن عروس ! خود به همسری منافع اسلام را حفظ کرده و یا گرفتن دختر هشت ساله باید نصب العین مسلمین باشد که اسلام حفظ شود ؟

         
        • در مورد تعداد همسران پیامبر هنگام وفات شان بارها اینجا نوشته ام و ارجاع به منابع داده ام،فرض کنید حتما پیامبر 20 همسر بصورت تعاقبی و با فاصله شدن مرگ یا طلاق آنها داشته اند و برای رفع سنت جاهلی ممنوعیت ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده که هیچ خویشی خونی و نسبی با پدر خوانده خود ندارد با همسر مطلقه زید بن حارثه ازدواج کرده باشند،خوب حال مقصود شما چیست؟ مقصود این است که از تعدد ازواج پیامبر اسلام که هرکدام دارای مصالح و منافع قومی و سیاسی و قبیله ای بوده است و سنت رایج بین اعراب بوده است،بطلان نبوت و رسالت ایشان را نتیجه بگیرید؟ یا مقصود این است که عدم ایمان خود به رسالت ایشان و احساسات روشنفکرانه خود را بنمایش بگذارید؟ بحث های تاریخی روشن است و زنان و همسران پیامبر از این جهت که برخی بعقد نکاح درآمده بودند و برخی کنیز و اسیر جنگی بودند و آزاد شدند و بعقد نکاح در آمدند و برخی مثل ماریه قبطیه بعنوان هدیه از طرف برخی پادشاهان بودند همه مشخص و قابل ارجاع است ،مقصود شما حالا چیست؟ اینکه تعدد ازدواج و نکاح و علاقه به زن و همسر و اعمال غریزه منافی با رسالت و پیامبری است؟ یا اینکه شما فقط پیامبری را پیامبر می دانید که همسر اختیار نکند یا اگر همسر اختیار می کند الا و لابد باد تک همسری اختیار کند؟ اینها چگونه دین شناسی یا پیامبر شناسی است،مگر اینجا بنده یا دیگر نویسندگان و متدینان انکار کردیم که پیامبر همسران متعدد داشته اند؟ این چه خودنمائی است که در قالب طعن ابراز می شود؟ شما به بنده ارجاع کتاب می دهید؟ این منابع و کتب تاریخی هست که در دست است باید دید اسناد و استناد هر مطلب یا کتاب چیست و کجاست؟ در مورد همسری عائشه هم اینجا بارها بحث شد که برای بسیاری از اعراب جاهلی و قبائلی که ایمان به پیامبر خدا داشتند انتساب و پیوند با پیامبر یک افتخار بوده است ،در ماجرای عائشه شما بیایید بحث کنید و اثبات تاریخی کنید که کجای یک ازدواج و پیوندی که با رضایت و افتخار پدر و مادر او و خود او بوده است تحمیل یا جبر وجود داشته است،این یک فحشاء یا تحمیل نبوده است که شما ناباوران دین ستیز دائم آنرا برخ می کشید،در مورد سن عائشه هنگام ازدواج نیز چند بار اشاره شد که نقلهای مختلفی هست و قرائن تاریخی دیگری بر سن و سال بیشتر وجود دارد.حال اینکه کسی بخواهد با اینگونه تعریض ها بطلان نبوت یک پیامبر را استنتاج کند یا ناباوری و دین ستیزی خود را برخ بکشد امر دیگری است.
          در مورد موهوبات نیز مطابق گزارش های تاریخی مورد آیه “وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين‏. در آیه 50 سوره احزاب مصداق منحصر بفرد یک زن بوده است نه بیش از آن،و اساس این حکم نیز چنانکه اشاره شد همین بوده است که زنانی یا قبائلی،همسری و وصلت با پیامبر را افتخار و شرف برای خود و ثمره اخروی برای خود می دانسته اند.
          بنابر این شما سعی کن با حفظ ادب و اخلاق مسائل دینی و تاریخی را فارغ از عصبیت های خاص سیاسی بررسی کنید.

           
  29. یادم از سال ۷۶ که خاتمی با حمایت اکثر مردم ریاست جمهور شد امید و ازادی در روحیه مردم نمایان شد و هرچه گذشت ما تنها چیزی که در ذهنها تداعی میکرد این بود که هرچه روز و هفته و سالها پیش میرویم بساط دیکتاتور جمع خواهد شد و مردم به ارزوهای خود که همان دمکراسی و ارتباط جهانی بود دست پیدا خواهند کرد. ولی دوران خاتمی تمام شد و باز امیدها کمرنگتر شد و باز کسانی بر سر قدرت امدند که تنه دیکتاتور را بیشتر تنومند کردند. ولی باز ملت نامید از بدست اوردن ازادی نشدند و باز با دیکتاتور تامل کردند. جامعه ایران در این سراشیبی و سرابالیها بارها با کوچکترین حادثه و بزرگترین حادثه های که کمی رنگ و بوی ازادی میداد امیدوار میشدند و هربار با خود میگفتند که اینبار دیگر تاریخ دیکتاتور رو به اتمام است. ولی هربار میدیدیم که این پرسه تکرار میشود و هر اتفاقی در ایران می افتاد جز ازادی و دمکراسی که حق مردم و هر کشوری است. از حادثه کوی دانشگاه تا اعتراضات خیابانی. از تجمع کارگران و معلمان و بازاریها تا بازنشسته ها حقوق دریافت نکرده. ولی واقعا ایراد جامعه ایران در چیست که باید این همه هزینه و اسیب را بدهد ولی باز دیکتاتور در جای خود و هربار محکمتر و ظالمتر از روز قبل بر مسند قدرت نشسته است ؟ چرا در کشورهای دیگر کوچکترین حادثه منجر به بزرگترین اتفاق تاریخ ان کشور میشود؟ چرا در ایران بزرگترین اعتراضات و حوادث نه تنها منجر به ازادیهای بزرگ نمیشود بلکه بساط دیکتاتور قدرتمندتر و کستاختر از گذشته میشود؟ واقعا ایراد ما ایرانیها نسبت با دیگر مردم جهان در چیست؟

     
  30. با درود به شما بایگ زورگیری واینکه یگ بچه ژیگول بازپرس حق وناحق کرد زندگیم ازاینرو به ان روشد وپنجاه میلیون ازبانگ اقتصاد نوین وام گرفتم برای مغازش دادم وان مشکلات برام درست شد تا بحال چهل وشش میلیون وهفتصدهزارتومان دادم ومیگن چون قسط هات عقب افتاده این یگ میلیون که هرماه میدی شش درصد جریمه اش هست ماهی یگ میلیون جریمه ویگ عده انچنان پول های ملیاردی گرفتن وجرات ندارن بهشان بگن بیا قسطت رابده ولی بمنی با اینکه برای پنجاه میلیون چهل وشش میلیون وخورده ای دادم میگن باید‌سب ویگ میلیون دیگه بدی نه ماهی یگ میلیون ماهی دومیلیون وچهل هزارتومان وگرنه داری الکی میدی وازطرفی باساز ودهل تبلیق میکنن درمان هپاتبت رایگان هست خداشاهده پسر سی ودوساله ام دچارهپاتیت هست هروزیت سی وشش هزارتومان تنهایگ ازمایشش یگ میلیون و دویست وهفتاد هزار تومان بقیه دویست سی دویست وپنجاه اسیب شناسی اش صدوپنجاه هزارتومان وحتی همه چیزش گران خواهش کردم دربیمارستان امام رضا ع بستری کنن ولی همان اول یگ لیست دادن بروبگیر صدوبیست وهشت هزارتومان گان وسرنگ سوزن نیمه اتوماتیک وهمینطوربرو واین تازه رایگان هست اگر پولی بود نمیدانم چه خبربود وروزی هزاربارمیگویم روحت شاد محمد رضا شاه ایکاش بودی این پول پلاژ وهتل نیست که میدهم سی قرصس هشتادوپنج هزارتومان وخداشاهده غرض نگی کردم صدتومان دویست تومان وچیکارمیشه کرد

     
  31. سلام خدمت استاد و بزرگوارم
    امیدوارم هرروز موفق تر ادامه حیات بدهید جناب نوریزاد شما به همه گرفتارها کمال کمک ویاری تاحد امکان داشتید ودارید یک خواهش ازتون دارم وفقط از دست خود شماساخته است خدمت بزرگوارعرض کنم بنده 10ساله ازدواج کردم و بدلیل بیماری خانمم نمیتوانیم بچه داربشیم وچندین ساله به هر نهادی بفرمایید مراجعه کردیم اما میگویند برو سند ملک بیار درصورتیکه شغلم خیاطی است و حقیقت ملک ندارم جناب نوریزاد زندگیم خیلی سرد است خانمم خیلی مظلوم و بی کَس است مردم هم ته دلش راخالی میکنن که بچه دارنشی شوهرت طلاقت میده این بنده خدا روز وشب را باگریه سپری میکنه
    استاد عزیز خواهش میکنم اگر نوزاد دختری که بدون سرپرست بود را مشاهده کردید سفارش بفرمایید بمابسپارند حاجی جان بعنوان قدردانی و سپاس ازشما ِ اسم ایشان را شماانتخاب کنید تاهروقت صدایش کردیم یادمحبت سرور گرامی جناب نوریزاد بیفتیم
    استادعزیز شاید توقع و خواهش بیجا باشد اما راهی ندارم و متوسل بشما بشوم 3سال پیش یکنفربعنوان اینکه محافظ رهبراست و بچه های یتیم سوریه را واگذارمیکنن 13میلیون پول سوزن زدن و کارگری را خورد درآخر قول شرف میدم چنان به تربیت و پرورش نوزادنامبرده رسیدگی کنم که افرین بگویید
    بعنوان پسر وبرادکوچکتان خواهش میکنم این آرزوی دختروپسرتان را درصورت امکان براورده کنید وتا اخرعمرم من را مدیون خودکرده اید ازخداوند میخام امثال نوریزاد را محافظت کند که واقعا دراین زمانه مَردی میکنن منتظر دستور و خبرخوش شماهستم ازطرف حسن ونجمه 0913///802چابهار

     
  32. جناب روح الله
    خدا اموات شما را بیامرزد،بنده عرضم همین بود که شما گفتید:اینکه هم رای دهندگان در یک رفراندم و هم رای ندهندگان در یک رفراندوم و هم آنان که در رفراندوم شرکت کردند و رای باطله دادند یا حتی رای منفی دادند،و هم غیر واجدان شرائط یعنی افراد زیر 16 سال در آن سال،همه محترمند و همه مردم ایران بوده اند،آمارها هم آمارهای مشخصی بوده و بنظر من در آن اوایل انقلاب با آن انگیزه و وحدتی که وجود داشته است که درصد فوق العاده غیر مسبوق به سابقه 98 درصد موافق حاکی از آن است،ظن غالب این است که احتمال تخلّف و دسیسه و تقلّب ،احتمال موهومی است که تنها متعصّبان بر آن اصرار می کنند،و چنین میزان و معیاری یعنی دموکراسی و احترام به رای مردم،و در هیچ جا و هیچ دموکراسی- قطع نظر از نتیجه انتخاب- با هر درصد از مشارکت،اقلّ قلیلی که مخالف با نتیجه آن انتخاب هستند خصوصا سالها بعد اعم از ده یا بیست یا سی یا چهل سال هرگز با ابهام آفرینی در آمار و ارقام تلاش نمی کنند با اتکا به عدم حضور درصد ناچیزی از مردم از اطلاق لفظ “مردم” بر موافقان یک انتخاب استنکاف کرده و فقط رای ندهندگان که درصد قلیلی بودند یا رای باطله دهندگان یا مخالفان مضمون انتخاباتی را مردم بدانند و آنرا پر رنگ کنند.شما ملاحظه کنید امروزه در کشورهای پیشرفته دموکرات مثل امریکا و فرانسه و آلمان و سوئد و نظائر اینها هم حتی با درصد های بسیار پایین تر از 98 درصد وقتی اکثریت مردم کسی را بعنوان رئیس جمهور،یا نماینده مجلس ،و عناوینی از این قبیل انتخاب کردند،نه در داخل آن کشور و نه در خارج آن کشور کسی استنکافی ندارد از اینکه مثلا رئیس جمهور منتخب امریکا یا فرانسه یا صدر اعظم آلمان را منتخب مردم آن نواحی بداند یا اکثریت انتخاب کننده آن منتخب را مردم بداند با اینکه روشن هست افراد دیگری که واجد شرائط بودند و شرکت نکردند،یا واجد شرائط نبودند و قهرا شرکت نکردند یا واجد شرائط بودند و رای باطله یا رای منفی و برخلاف رای اکثریت دادند هم همه “مردم” آن جغرافیا هستند و در این جهت هیچ انسان دموکراتی که بوئی از دموکراسی برده باشد بخود اجازه نمیدهد که با دهن کجی و بی اعتنایی به رای اکثریت (با هر درصدی) از احترام گذاشتن به رای اکثریت خودداری کرده و باصطلاح جرزنی کند،در واقع این میزان اصلی در انتخابات است که یکی از شاخصه های مهم تحقق دموکراسی است.

     
  33. در شهر هرت
    “شورای نگهبان ، حضوراقلیتهای مذهبی را در شوراهای شهر و روستا را رد کرد.”

    – مردم مجموعه ای ازافرادند با هر ایده ومذهب و تعلق قومی و فرهنگی .
    – جمهوری نیز حکومت مردم بر مردم است.

    بوضوح می توان، مشاهده کرد که حکومت “مردمی” اسلامی(جمهوری اسلامی) وجود عینی و خارجی ندارد. زیرا حکومت ،یعنی راس قدرت ،در دست و مختص بیت و شورای ولایت است عده ای شیعه و غاصب اموال مردم ایران.دولت دست نشانده آنها نیز با تمام شعارهای مردمی و مردم گفتنش ، کارش چیزی جزرتوکاری نیست.

     
    • یاران جان درود

      این صنف درتمام 14 قرن گذشته همین بوده اند. مگر راحلتان (همان عکس درماه)

      نگفت ((پدران ما به چه حقی برای ما تعیین تکلیف کرده اند)) برمبنای تعداد مرده ها

      ومتولدینی که اینک 16 سال شمسی تمام دارند آن 98 از 100 اکنون حدود 20 از

      100 شده اند شما 49 از 100 هم که حساب کنی می باید ومی باید رفراندمی جهت

      نوع حکومت با دست کم ده انتخاب (در حال حاضرموجود در دنیا ) ازمردم با حضور نمایندگانی

      حتا از کشور های نا دوست برگذار شود. صید بخاطر خودت هم شده بگو گوینده “پدران ما…”

      شکر خورده که گفته است . (500 کارکتر)

       
      • بی سوات جان
        چه یکی چه دوتا ، آخوند ده حساب می کند، بجز حساب پس دادن که به صفر/سفرمی رسد .یک زمانی عده ای از هول حلیم /هلیمه آزادی؟در دیگ جمهوری اسلامی !!افتادند وهر از چندی می روند زیرآنرابا رای شان تمدید می کنند وتازه طلبکار هم هستند و فحش و ناسزا هم می دهند.رفراندم با این جماعت معلوم نیست به کجا می رسد.اما، کاچی به از هیچی /هلیمه اسلامی است.

         
      • سعی کنید از ادب انسانی خارج نشوید وگرنه ممکن است دیگران نیز شما را به شکر خوردگی وصف کنند.
        اما موضوع بحث،بحث عکس در ماه نه سخن و ادعای آن مرحوم بوده است و نه سخن و ادعای روحانیان و معتبرینی که می دانند ایشان پیامبر نیست و مقوله اعجاز از اختصاصات انبیاء الهی است بنابر زبان به ادب بگردانید.
        آری موسس جمهوری اسلامی ایران مرحوم آقای خمینی چنین جمله ای را که “پدران ما به چه حقی برای ما تعیین تکلیف کرده اند” گفته اند اما کی؟ هنگام تاسیس یک مدل حکومتی که در معرض رای مردمی قرار گرفت که پیش از آن در کوران انقلاب و تظاهرات رفراندومی عمومی خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی شده بودند.
        به این پرسش پاسخ دهید که در کدامیک از پیشرو ترین دموکراسی های حال حاضر جهان (امریکا، انگلیس ،آلمان،فرانسه،سوئیس و…) پس از تاسیس نوع و ساختار یک نظام (جمهوری-سلطنتی-سلطنتی مشروطه-پارلمانی و ….) بصرف ادعای هرچند وقت یکبار یک اپوزیسیون اقلیت اقدام به رفراندوم برای تغییر اصل نظام می کنند؟ نظام و قانون اساسی امریکا چند سال است تاسیس شد؟انگلیس چند سال؟ آلمان پس از جنگ جهانی دو چند سال؟بگویید در اینها چند بار بصرف مخالفت یک اقلیت ناچیز اقدام به رفراندوم تغییر اصل نظام شده است؟ بله انتخابات آزاد هست اما در کدام حوزه؟در حوزه تعیین دولت و رئیس جمهور و نمایندگان پارلمان و روسای قضائی و شهرداران و…بنابر این پس از چهل سال از تاسیس یک نظام توقع شمای اقلیت
        توقعی خودخواهانه و بدور از عقلانیت و واقع گرایی و لزوم احترام به خواست اکثریت یک جامعه است.
        شما گفتید :”آن 98 از 100 اکنون حدود 20 از 100 شده اند شما 49 از 100 هم که حساب کنی…الخ
        شما از کدام نظر سنجی علمی معتبر و بر اساس کدام محاسبه و فرمول ریاضی یا بر اساس کدام استقراء فراگیر و تام ،این درصد ها را احراز کردید؟فارغ از انواع نظرات مردم در رسانه ها و در تظاهرات مستمر و عام،چرا چشم شما از دیدن مشارکت های بالای مردم ایران در انتخابات های گوناگون از اول انقلاب تاکنون عاجز است؟ وقتی فقط مشارکت در یک انتخابات در بین واجدین شرائط می شود 70 یا 80 درصد می شود ادعای خنده داری کرد در این مضمون که: گرایش معتقدان به اصل نظام دارای الان 20 به 100 است؟! بنابر این شما که ظاهرا سنّ و سالی را گذرانده اید لطفا با اظهارات کودکانه و توهین به بزرگان این مردم خود را مفتضح نکنید.

         
  34. شخصيت علمي امام صادق -عليه السلام-
    وشاگرداو جابربن حيان پدرعلم شيمي

    اگرخفاشان نورخورشيدرا انكاركنند ازنورافشاني اوهيچ كم نخواهدشد .

    دانشمندان كثيري ازعهدجابر به اين طرف اورا شاگرد امام صادق -ع- ومبدع فن علم شيمي شمرده اند ؛انكاراين فضل او ازسوي منكران معاند نادان هيچ غباري به دامن او واستادش نمي نشاند .

    درشخصيت علمي وتاريخي امام صادق -ع- متفكرودانشمندبزرگي همچون جناب اسدحيدر كتابي بنام ” الامام الصادق والمذاهب الاربعه” درسه جلد به نشر الناشر دارالكتب العربي ،بيروت لبنان ،منتشر كرده است.

    ازبيان مكتوب علما ودانشمندان دردانشنامه هايشان ثبت وضبط كرده است تنها به چندمورددراين موضوع ازآن كتاب اشاره مي شود:
    درشخصيت علم وفضل امام صادق -ع- ازابن حيان آورده است :”جعفربن محمدكان من سادات اهل البيت فقها وعلماوفضلا”{منبع :ابن حيان ،تهذيب ،ج2ص104}.

    1-درص57/ج1 دربيان شاگردان امام صادق آورده است :” … وكان ممن تتلمذعلي الامام موجدفن الكيمياجابر،….” {ازقاموس الاعلام تاليف ش سامي ج3 ص1821 استانبول.}
    ت=ازشاگردان امام صادق -ع- جابراست كه مبدع علم شيمي است.

    2-ودرص58 ج1 آورده است : وله – امام الصادق -منزلةرفيعة في العلم أخذعنه جماعة منهم :ابوحنيفه ،ومالك وجابربن حيان،… وصنف تلميذه جابربن حيان كتابا في الف ورقةيتضمن رسائل الامام جعفز الصادق وهي خمسمأة رسالة، مولده ووفاته بالمدينه . {منبع :خيرالدين زركلي ،الاعلام ،ج1 ص186}.
    ت=براي امام صادق -ع-مقام بلندي درعلم ودانش است گروه زيادي ازاوعلم آموخته اند ؛ازجمله آنهاابوحنيفه ومالك وجابربن حيان است … شاگرداوجابربن حيان كتابي درهزارصفحه تاليف نموده است كه متضمن رساله هاي امام جعفرصادق است واين كتاب متضمن پانصدرساله است؛ وتولدووفات امام درمدينه بوده است.

    3-وايضا آورده : ولامشاحة ان انتشارالعلم في ذالك الحين قدساعدعلي فك الفكر من عقاله،…..هوحفيدعلي بن ابي طالب المسمي بالامام الصادق ، وهورجل رحب افق التفكير،بعيد اغوارالعقل، ملم كل الالمام بعلوم عصره، ويعتبر في الواقع أنه اول من أسس المدارس الفلسفية المشهورة في الاسلام ،.. بل كان يحضرها طلاب الفلسفه والمتفلسفون من الانحاء القاصية” {منبع : السيد ميرعلي الهندي ،تاريخ العرب ص 179}.
    ت=جاي انكارنيست كه انتشارعلم درآن زمان تحقيقاكمك شاياني دربازانديشي وتوسع فكرونوانديشي داشت … اونوه علي بن ابي طالب ونامش امام صادق بود، اومردي بود كه افق تفكررافراخ گردانيد،كه دورازتعمق انديشه ورزي عقلي شده بود؛ تمايل شديد به دانش زمانش داشت ،درواقع اواولين كسي اعتبارمي شود كه مدارس فلسفي راتأسيس كردكه دراسلام مشهورمشهوراست…درمحضردرس اودانشجويان فلسفه وحكمت ازنقاط دورحاضرمي شدند.

    4-ودرص60 ج1،اسدحيدر آورده است:” سلالة النبوةومعدن الفتوة أبوعبدالله جعفرالصادق …اولي المناقب ، وانما لقب بالصادق لصدق مقالته ،وله كلام نفيس في علوم التوحيد وغيرها وقدألف تلميذه جابربن حيان الصوفي كتابا يشمل علي الف ورقة يتضمن رسائله وهي خمسمأة رسالة”
    {منبع : اليافعي ،مرآةالجنان ،ج1 ص304}.
    ت= نواده نبوت ومعدن جوانمردي وفتوت ابوعبدالله جعفرالصادق …صاحب منقبت ها وفضائل است ،همانا اوراصادق وراستگو لقب دادندبخاط صدق گفتارش، اوراسخني بسيارارزشمنددردانش توحيد وعلوم ديگراست؛ به تحقيق شاگرداو جابربن حيان صوفي كتابي تأليف كردكه شامل هزارصفحه ومتضمن رساله هائي است كه تعدادش به عددپانصدرساله مي رسد.

    5-درص62 از استادجامعه الازهر فاهره آورده است : كان بيت جعفرالصادق كا لجامعه يزدان علي الدوام بالعلماءالكبار في الحديث والتفسيروالحكمة والكلام ،فكان يحضرمجلس درسه في اغلب الاوقات ألفان وبعض الاحيان اربعة آلاف من العلماء المشهورين، وقدألف تلاميذه …مجموعة من الكتب تعدبمثابةدائرةمعارف للمذهب الشيعي أوالجعفري”.}.
    ت= استادالأزهر قاهره طبق تحقيق تاريخي ازشخصيت امام صادق گويد:

    ” خانه امام جعفرصادق هماننددانشگاهي بوده است كه هميشه بادانشمندان بزرگي درعلم حديث وتفسير قرآن وحكمت وكلام درازدياد وتكثيربوده است، ودرمجلس درسش دربسياري اوقات دوهزارنفرودربعضي اوقات چهارهزارنفر ازدانشمندان مشهوروبنام حاضرمي شدند؛ به تحقيق شاگردان اوتأليفاتي داشته اند كه مجموعه اي ازكتاب هااست كه به مثابه دائرة المعارفي براي مذهب شيعي ياجعفري محسوب مي شود.

    به همين اندازه اكتفا مي كنم ازبقيه اقوال علمائي كه درطي قرون ماضيه ازفضل ومناقب امام صادق -ع- درهمين كتاب آورده است.

    ولفظ كيميا را همه لغويين به معناي شيمي ترجمه كرده اند وكيمياگر يعني شيمي دان.
    مصلح

     
    • علم حدیث !! دیگر چیست؟
      علم ، دانستن بر اساس تجربه وآزمایش و عینی است.
      حدیث، گفتاربه نقل است، فلانی گفت که فلانی به فلانی درفلان زمان فلان حرف را زد که فلان کس که در خیابان می رفت آن را شنید و به فلانی گفت که فلانی….
      علم حدیث نیز چون معنای “جمهوری اسلامی ” بی محتوا ، هیچ، پوچ،و چیزی بیشتر از مفهم فلانی نیست.

       
    • سلام بر مصلح گرامی
      اولا خفاشان نمی توانند نور را ببینند و چه چه یعنی چه؟آیا در حوزه اعتقادی جز دشنام چیز دیگری هم به شما آموزش می دهند؟!اما برای نمایاندن پوچی گفتار شما حوزویان از همین کلام شما شروع می کنم:
      ۱-می شود بفرمایید جناب اسد حیدر چه مقامی در جامعه علمی جهان دارد؟!کدام رساله و مقاله ای در علومی نظیر شیمی و فیزیک و سایر موارد دارد که همینطور راجع به این علوم در مورد شخصی اظهار نظر می کند؟!راستی این به جز از همان شیعیان غالیست که اصرار بر چیزی دارند که نیست؟!
      ۲-در مورد دوم ایشان دانش فراوان ساطع کرده و فرموده است ابو حنیفه و مالک و جابر در منزل او بودند!خوب استاد اسد حیدر بفرمایند از این موضوع چگونه استنباط کردند که جعفر علم شیمی می داند؟!آیا ابو حنیفه و مالک جز در فقه و به نام غیر مسما علوم اسلامی در جایی دیگر صاحب نظرند که استاد اسد حیدر این را نشانه دانشگاهی در منزل جعفر دانسته است؟!
      ۳-در مورد سوم ایشان همینجوری فرموده اند جای شکی نیست که آنجا مرکز دانش بوده؟!مزخرف تر از این کلی گویی نمی توان دید که البته از سنت مالوف شیعیان است!
      ۴-ایشان گویا مخاطب خود را امی فرض کرده همینجور در حال خیرات کردن صفات است که اوچنین بوده و چنان بوده و…کو دلیل؟!واقعا شرمسارم که مجبور به نقد این اراجیف هستم!
      ۵-باز در حال خیرات است و از استاد جامعه الازهر مطلب آورده؟جناب میرسجاد می شود بفرمایید فرق الازهر با حوزه اعتقادی شیعیان چیست؟آیا الازهر صلاحیت نظر دادن در باب علومی نظیر فیزیک و ریاضی و شیمی و سایر علوم سودمند از این دست را دارد که این نادان به آن استناد کرده است؟!ضمن اینکه این بیچارگان که در قرون وسطی سیر می کنند آن خانه را محل انباشت فقه دیده اند و کل دنیا را در جهل مرکب خویش در فقه جستجو می کنند!خوب عزیز برادر مگر ما غیر از این گفته ایم که جعفر در فقه و مسایل مربوط به آن در زمان خود شناخته شده بوده است که حال شما آن را مجددا تکرار می کنید؟!
      اما از نظر خردمندان دلیل این نیست که بسان علم الحدیث که بیشتر به خاله زنکی می ماند بنگرند که فلانی چه گفت و بهمانی چه فرمود.صاحبان علوم قضاوت خود را بر مبنای گفتار و نوشتار افراد می گذارند و از غلو بی جا پرهیز می کنند.باز هم همچنان طلب ادله می کنیم که به جای این تعاریف بی پایه و سند و دشنام و تکفیر مخالف که ناشی از عجز مدعیان است بیاورید نوشته ای کتابتی گفتاری که نمایانگر دانش بیکران جعفر باشد.وگرنه کسی که زمین را بر شاخ گاو استوار می داند و صاعقه را امری به اذن حضرت امیر معرفی می کند نمایی از دانش از خود نشان نمی دهد.
      به امید دوری از تعصب شما

       
    • زکریای ناراضی

      شیخ مصلح رودست شیخ مرتضی بلند شده. حرفائی میزنه که شیخ مرتضی پیشش لنگ انداخته. فرموده:

      «خانه امام جعفرصادق هماننددانشگاهي بوده است كه هميشه بادانشمندان بزرگي درعلم حديث وتفسير قرآن وحكمت وكلام درازدياد وتكثيربوده است، ودرمجلس درسش دربسياري اوقات دوهزارنفرودربعضي اوقات چهارهزارنفر ازدانشمندان مشهوروبنام حاضرمي شدند»

      من هم دوتا سئوال کوچولو ازت دارم شیخ مصلح:
      اولن میدونی که برای جا دادن دوهزار نفر چقدر جا لازمه؟ حالا تدارک مستراح بکنار. چقدر جا لازمه؟ مجلس امام کجا بوده؟ آدرس بده. حالا 4000 نفر پیش کش. به گنجیشکه گفتن منار به فلان جات، گفت یه چیزی بگو بگنجه.

      ثانین از این 2000 نفر دانشمندان مشهور که گفتی در مجلس امام صادق حاضر میشدن، اسم 50 تاشون رو برای ما بنویس. از سید مرتضی یا ویکیپیدیا و هرچی کتاب هم که دم دستته میتونی کمک بگیری. بفرما. بسم الله

       
  35. آقا سید مرتضی
    تشکر میکنم که شما با اصل اعتراض بنده زاویه چندانی ندارید. اما شما چرا فکر میکنید هرکس حجاب شرعی مورد نظر شما را رعایت نکند باید مینی ژوپ پوش و ساپورت پوش باشد؟ اصلاً کجای عرض بنده در مورد جناب خدیجه ناطر به این حرف و استنباط و دریافت است؟ بنده همانطور که شما هم تائید فرمودید گفتم ایشان عامل به آن حجاب شرعی مورد نظر نمیتوانست باشد. آیا این حرف به معنای این است که ایشان خدای نا خواسته پوشش سخیف داشته است؟ آیا جدا شما فکر میکنید هر کس حجاب شرعی مورد نظر شما و یا فقها را قبول ندارد یعنی لباس جلف میپوشد؟
    من هنوز هم نمیتوانم باور کنم شما چنین تفکری داشته باشید و انرا سهو قلم میدانم.
    در مورد ماریه خوب شما میفرمائید ولی میدانید که ایشان شان کنیز داشته است. البته ما گزارشهای دیگری هم داریم که قضیه حجاب به این شکلی که فقها میگویند در عصر پیامبر نبوده. حال هر کس قبول دارد انتخاب خودش است.
    در مورد سایر مطالب، بنده جسارتی به خانواده پیامبر نکردم بلکه روی بحث با آخوندهای بی‌سواد و هرزه گویی است که با هر طرفندی میخواهند دختران و زنان مار ا تحقیر کنند که دارند مرتکب گناه میشوند. اگر بر فرض که دختران پیامبر آنگونه که شما میگوئید بوده‌اند خوب تصمیم خودشان است. این چه توجیه شرعی برای دختران ما دارد؟ اصل دین ایمان به توحید است و معاد و عمل صالح به تصریح قرآن.هیچ خانمی با عدم پوشش موی سروگردن از ایمان خارج نمیشود و آنهم به او وخدا مربوط است و بس.
    دوستان شما از العای روز و شب احساس گناه به این دختران بخت برگشته ایران چه چیزی عایدشان شده؟ دیگر اینکه در مقابل اینکه شما این حجاب را شرعی میدانید نظراتی هم است که آنرا درست نمیداند..اینطور نیست که همه حرف همان است که شما میگوئید.

     
    • جناب علوی،من هم از توضیح شما تشکر می کنم،البته توضیح بنده هم با توجه به عرف رایج بین عربها در واقع تکمیل سخن شما بود که مفهوم نزول آیات پوشش در سال 5 هجری این نبوده است که زنان مهاجر و انصار یا زنان ساکن در نواحی دیگر عربستان همه مینی ژوپ یا ساپورت پوش یا عریان بودند یا بقول شما لباس جلف می پوشیدند و در واقع چنانکه قبلا اشاره شد در ماقبل و مابعد از نزول آیات پوشش بحث تشریعی یا اوامر حکومتی پیامبر اسلام ناظر به “بدحجابی شرعی”بوده است نه بی حجابی مطلق آنطور که الان در زمان ما در کشورهای دیگر مطرح است برای اینکه عرض شد تدقیق در آیه شریفه نور و احزاب نشان می دهد همه ثقل و تمرکز آیه شریفه بر تنظیم دقیق مقنعه ها یا باصطلاح ما روسری های رایج بوده است در اینجهت که آنرا پشت گردن نیندازند طوری که گردن و سینه و گریبان آنها که نقاط جاذبی در زنان هستند در معرض دید مردان و احیانا افراد حریص یا مریض جنسی واقع شود و این نکته خودبخود بدلالت التزامی نشان می دهد که زنان عرب بطور معمول اندام خود را با بالاپوش ها که معمولا هم آزاد بوده است می پوشانده اند ،و این سر و نکته تعبیر بنده بود در این جهت که مساله قرآن در آیات حجاب مساله موجهه با بدحجابی بوده است.ضمنا باید توجه کرد در بحث حدود پوشش که بوضوح در آیه 31 سوره نور تبیین شده است موضوع و محور حکم ،بحث “جلفیت” یا سبکی نوع لباس نبوده است،و عنوان جلف ربطی به موضوع و حکم شرعی ندارد،مساله پوشش فقط این مساله است که زنان بحکم شریعت ملزم هستند بر پوشش تمام بدن و از جمله سر و گردن و تنها دستها تا مچ و قرص صورت آنها مستثنای از لزوم پوشش هست،و این رای و نظریه غالب و مشهور بین فقهاء هست،البته این اواخر کسانی با استنادهای مخدوش چیزهایی گفته اند که رای آنها بعنوان رای فقهی فاقد اعتبار هست و احتمالات مخدوشی با گرایشات روشنفکری است و بنده هربار چیزی از استنادات این کتابها یا اشخاص را دنبال کردم بوضوح سستی آنها را در اسناد و استناد و ارائه شواهد مشاهده کردم.در هر حال اصل لزوم پوشش چنانکه بارها عرض شد از ضروریات فقه اسلامی است و خصوصا فقه شیعه هست و بحثهایی اگر هست در توضیح و تشریح الفاظ بکار رفته در متن آیه هست مثل “خُمُر”، “جلباب”،”جیوب” و چیزهای دیگر.
      در مورد پوشش کنیز قبلا بحثهایی شده بود،آری ماریه قبطیه یکی از زنان پیامبر بوده است که بعنوان کنیزی از سوی یکی از پادشاهان آن زمان به پیامبر هدیه شده بود،چیزی که عرض شد این است که او نیز بحکم همسری پیامبر مشمول عنوان امهات المومنین بوده است و ملزم برعایت ضوابط الزامی یا اخلاقی که در سوره احزاب برای همسران رسول الله ترسیم شده بود.
      در مورد جسارت،بله درست می گویید شما جسارتی نکردید،بحث من این بود که در دنباله یک نقد نیازی به تعبیرات موهم و دو پهلو نیست،البته این تعبیر شما که “تصمیم خودشان” است تعبیر و ادبیات روز است،چون بحث ما بحث از زنان معتقد به احکام قرآن و اسلام است،یک بحث مربوط بود به پیش از آیات پوشش که توضیح عرض شد،یک بحث نیز مربوط است به بعد از نزول آیات برای همیشه تاریخ،چون احکام قرآن و شریعت اسلام محدود و منحصر به انسانهای معاصر با نزول قرآن نبوده است،بنابر این تعبیر “این چه توجیه شرعی برای دختران ما دارد؟ اصل دین ایمان به توحید است و معاد و عمل صالح به تصریح قرآن.هیچ خانمی با عدم پوشش موی سروگردن از ایمان خارج نمیشود و آنهم به او وخدا مربوط است و بس”.تعبیری نادرست و مغالطه آمیز هست،اینکه دختران پیامبر خصوصا وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها برای زنان مسلمان الگو هستند یا نیستند یک بحث است،اینکه حدّ دلالت و ترسیم تکلیف برای بانوان مسلمان چیست بحث دیگر،فرض کنید اصلا فاطمه سلام الله علیها جنبه الگو برای دیگران نداشته باشند،باید دید حدّ دلالت آیات شریفه که تکالیف الزامی هست چیست؟بی شک اصل دین در بخش اصول عقائد و معارف ایمان به توحید و آخرت و پیامبری پیامبر، و در بخش عمل و تکالیف شرعی انجام اعمال صالح واجب و غیر واجب هست،و این نسبتی است که برای هر انسان با خدای خویش برقرار است،چیزی که هست این است که باید دید آیا اصل پوشش امری الزامی و تکلیفی غیر قابل مسامحه بوده است یا صرفا یک توصیه اخلاقی فردی بوده است،و جدای از این بحث باید حیثیت فردی و اجتماعی اینگونه مباحث را از هم تفکیک کرد،بنابر این اگر بحث بحث فنی اجتهادی و نظریه کارشناسی باشد اینجا نمی شود به عناصر غیر مرتبطی مثل “القاء احساس گناه” یا “بخت برگشتگی” و “این چه توجیه شرعی برای دختران ما دارد؟”یا انظار شاذ مورد خدشه اشاره کرد.
      موفق باشید

       
  36. این بوسیدن دست توسط حسن نصرالله و این شادمانی حضرت آقا و اطرافیانش، سالی 200 میلیون دلار برای ملت مظلوم و با بصیرت ایران آب میخورد!

     
  37. ناشناس نکته بین
    “عذر میخام ها” نه ” عذر میخوام ها” بله….میخوام مخفف میخواهم.
    با عرض پوزش

     
  38. توضیحی اندر فوائد “نرم افزار”

    یکی از کسانی که مهارتی جز نقد اشخاص و تخریب آنان ندارد و بمن هم لطف خاصی دارد چند باری اشارتی به مقوله “نرم افزار”کرده بود،گویا اگر کسی،محققی،اهل مطالعه ای نرم افزار را وسیله ای برای تدقیق،جمع آوری،پردازش،و استنتاج و استنباط قرار داد ذنب لایغفر مرتکب شده است احتمالا از این جهت که دیگرانی یا چنین هنری ندارند یا همت استخدام نرم افزار ندارند یا مایلند تدقیق و تحقیق و زحمت دیگران را به هیچ بگیرند و در فضاهای عمومی اکتفاء به “استبعادها” و پزیشن های احاطه به همه علوم و فنون قدیم و جدید کنند و در صدد کسب وجهه ای برای خود باشند،خوب نرم افزار چیست؟نرم افزار (و اینجا خصوص برخی نرم افزارهای علوم اسلامی که شرکت هایی مثل نور و غیر آن زحمت ایجاد آنها را کشیده اند) یک وسیله ای و امکانی هست برای قرار دادن صدها و هزاران کتاب در آن و امکان جستجو های واژه ای و موضوعی،در واقع بتعبیر دیگر نرم افزار یک کتابخانه کوچک و جمع و جور است که قابلیت اینرا دارد که دهها هزار کتاب را در خود جا دهد،شما یکوقت بروش سابق ممکن است هزارها کتاب را در قفسه منزل خود جای دهید و اگر اهل مطالعه باشید متناوبا به آنها مراجعه کنید،یادداشت بردارید،استنباط کنید مقاله بنویسید و کارهای دیگر،این البته روش و منش نامقبولی نیست ،خود بنده هم از همان که در اوایل طلبگی در تهران مقدمات می خواندم پاتوق و گذر هرروزم ناصرخسرو و کوچه حاج نایب و کتاب فروشی خاص مقابل شمس العماره بوده،شاید دو سه هزار کتاب منبع در فقه و فلسفه و عرفان و منطق و تاریخ و غیر اینها بتدریج گردآوردم و و از آنها متناوبا استفاده کرده و می کنم،منتها وقتی رایانه و نرم افزار و پیشرفت های اینطور پیش آمده بله بنده و شاید غالب اهل علم ترجیح شان این است که دهها هزار کتاب را در یک لپ تاپ و از طریق نرم افزار در اختیار داشته باشم و در هر موضوعی(جدای از اینترنت و خلاقیت شگرف موتورهای گوگل)به آنها مراجعه کنم با زدن چند دکمه کتابهایی را باز کنم مطالعه کنم،جمع آوری کنم و مطالب را ارزیابی و مقایسه و استنتاج کنم،این چه ایرادی دارد که طعن زنند به اینکه فلان مطلب در نرم افزار است و چه و چه؟ پس نرم افزار صرفا یک کتابخانه دم دست است نه چیزی که بجای انسان بیندیشد،یکوقت کسی ترجیحش این است که برود کتابخانه بیرون یا شخصی کتابهایی را باز کند و مطلبی بیابد ،یکوقت کسی ترجیحش از جهت تسریع در پردازش و گردآوری و استنباط این است که نرم افزار را بعنوان رایانه استخدام کند،موارد را ببیند،ارجاع دهد،استدلال کند و اکتفاء بتقلید از این و آن نویسنده داخلی یا خارجی نکند.بنابر این استفاده از تکنولوژی و نرم افزار نه که ذنب لایغفر نیست بلکه عین تجدّد و پرهیز از تحجّر است و من گاهی در گفتگوهای فقهی با برخی دوستان نزذیک بعنوان شوخی می گویم:امروزه با بودن مثلا نرم افزار فقهی جامع فقه اهلبیت که حاوی چند هزار کتاب فقهی است (همینطور سایر نرم افزارها در فلسفه و عرفان و کلام و تاریخ و..) معامله و خرید و فروش کتاب و رفتن به نمایشگاه کتاب معاملات و کارهایی سفهی و سفیهانه است! البته مزاح است چون هم سلایق مختلف است و هم برخی خواندن کتاب بشکل سنتی را دوست دارند و البته برخی کتب جدید و غیر مرجع هم در همه نرم افزارها نیست،اگرچه کتابهای الکترونیک در فضای نت هم در دسترس هست. در هرحال نرم افزار ایده و استنباط بشما نمی دهد،شما می روید در نرم افزار تاریخ یا تراجم نام جابر بن حیان را تایپ می کنید یا آنرا با توجه به مهارت هایی که در تحقیق وجستجو کسب کرده اید با الفاظ متناسب ترکیب می کنید آنگاه داده های رایانه و نرم افزار از کتب مختلف را ارزیابی و مقایسه می کنید و استنتاج می کنید،یا مثلا اگر مومن سابق و مدعی لاحقی آمد در فضای عمومی پزیشن تحقیق گرفت و نوشت :
    ” ابن خلکانی که حتی کتاب نهج البلاغه جمع آوری سیدرضی را به سیدمرتضی علم االهدی نسبت می دهد زیرا کتاب شناس نیست”.
    اکتفاء به استبعاد و احکامی مثل “واقعیت این است که ..” یا ابن خلکان چون فلان جا فلان اشتباه را کرده پس او کتاب شناس نیست و نسخه شناس نیست و سخن من استبعاد کننده واقعیت است منتها وقت تبیین واقعیت را ندارم،نمی کنید،می روید با فشردن چند تکمه عبارت ابن خلّکان را در وفیات الاعیان جستجو می کنید و در می یابید که بر خلاف پزیشن محققانه او ابن خلّکان چنین ادعایی نکرده است،چیزی که او نوشته این است که :
    ” الشريف المرتضى‏
    الشريف المرتضى أبو القاسم علي بن الطاهر ذي المناقب‏…… و قد اختلف الناس في كتاب «نهج البلاغة» المجموع من كلام الإمام علي بن أبي طالب، رضي اللّه عنه، هل هو جمعه أم جمع أخيه الرضي؟ و قد قيل: إنه ليس من كلام علي، و إنما الذي جمعه و نسبه إليه هو الذي وضعه، و اللّه أعلم‏….”
    (وفیات الاعیان،ابن خلّکان،ج 313)
    البته شما ناچارید چون اکثر افراد سایت آشنای به لغت عربی نیستند این عبارت را برای آنها (نه مدعی مطلب مورد نظر) اینطور ترجمه کنید که :مردم اختلاف کردند در اینکه کسی که کتاب نهج البلاغه – که در آن کلمات امام علی بن ابیطالب گردآوری شده است- را در این مجموعه جمع آوری کرده است آیا سید مرتضی بوده است یا برادر او سید رضی؟ برخی نیز ادعا کرده اند که اینها اصلا کلام علی بن ابیطالب نیست ،بلکه هرآنکس که آنها را جمع آوری کرده و به علی نسبت داده خود او آنها را وضع و جعل کرده است.
    این عبارت ابن خلّکان است و ترجمه آن و روشن است که ابن خلکان در این عبارت فقط اشاره به اختلاف دیگران در مورد گرد آورنده نهج البلاغه کرده است و هیچ حکم جزمی در این مورد نکرده است و در انتها هم گفته است :خدا عالمتر است.
    در باب نسخه شناسی نیز آری باید نسخه شناسی دانست و بررسی کرد تا بجزم رسید،و چنین اموری چه ارتباطی دارد با کسی که سنت و سیره او استبعاد صرف و اصدار احکام جزمی به واقعیت ها و در عین حال اذعان به عدم فرصت و وقت؟!
    این بود خلاصه ای از انشاء من اندر فوائد “نرم افزار”!

     
    • با پوزش از ناظران گرامی در رفرنس ارائه شده “وفیات الاعیان،ج3 ص 313 مقصود بود که تصحیح میشود.این کتاب بزبان عربی است و تاجایی که بنده اطلاع دارم هنوز ترجمه نشده است.

       
      • لازم به پوزش خواهی نیست , کسی پرت و پلا های ترا نمیخواند . برای صاحبکارت کنتراتی مینویسی ؟ تو که میدانی کسی کار هات را نمیخواند چرا مینویسی پس ؟

        ————

        دوست خوبم
        بجای تبر زدن بر بیخ یک شخصی که مخالف ما است، از فاصله ای نزدیک تر به سخن و نوشته و عملکردش بنگریم و نقدش کنیم. باشد؟
        سپاس

        .

         
        • ناشناس گرامی
          من هم یک سوال متقابل دارم: تو هم که می دانی کسی “کارهای”مرا نمی خواند چرا اینقدر حرص می خوری و مطالب مرا پرت و پلا می دانی؟!
          و نکته دیگر اینکه:نوشته های من و بقول تو کارهای من اینجا اینهمه واکنش و پاسخ های احساسی یا عقلانی و گفتگوهای متقابل احترام آمیز از سوی برخی دوستان محترم دارد،از نظر تو این واکنش ها و گفتگوها دلیل روشنی بر نادرستی نظرت نیست که اینجا “کسی” (یعنی هیچکس! حتی خودت؟) کارهای مرا نمی خواند؟!
          نیز اضافه کنم که در اینجا اگر فقط یک فرد نوشته های مرا بخواند (هرچند آن فرد مدیر این سایت باشد) برایم کافی است که نقش و وظیفه ای را که دین من برایم ترسیم کرده است ایفاء کنم.

           
  39. جناب نوری زاد عزیز

    شعر و سروده ای را که در چهار عکس قابی برایتان ارسال کرده بودم حذف کرده و در سایت تان منتشر ننمو ده اید ، این سروده را من قبلا هم در این سایت دیده بودم و من این شعر را آنالین در یک سایت ایرانی به صورت خط نستعلیق و در قابی زیبا گنجاندم و برای اتمامش وقت و حوصله ای صرف نمودم و برای شما ارسال کردم ، سوال من از شما این است که آیا به هنگام حذف این سروده ، در ضمیر ناخودآگاه شما نهیبی نشنیدید ( که من نوری زاد چرا بایستی سروده ای به این زیبائی را که در وصف ایران و ایرانی بود و بر حذر دادن از عرب و عجم میکرد که دشمنان واقعی ما در طول تاریخند ) چرا حذفش می کنم .

    با سپاس

    —————

    درود هلیای گرامی
    تنها دلیل حذف عکسهای ارسالی شما، نه محتوا که چهار پاره بودنِ آنهاست. شما خود شعر را برای من بفرستید من منتشرش می کنم. یک شعر ده پانزده خطی چرا باید در چهار عکس پاره پاره شود؟ من گاه شکل و ریختِ اینجا را نیز در نظر می گیرم. حذف عکسهای چهارگانه ی شما از یک شعر، هیچ دلیل محتوایی نداشته است. گرچه پیش از این نیز من چند عکس از شعرهای ارسالی شما را منتشر کرده ام.
    سپاس

    .

     
  40. جناب نوری زاد

    به لینک زیر نگاه کنید. ببینید مرحوم فرزین حال و روز شما را به چه زیبایی توصیف می کند. لطفاً تا انتها به آهنگ مرحوم فرزین خواننده انقلابی آن دوران گوش کنید:

    https://www.youtube.com/watch?v=KUiWib-DD-w

    */ ک

     
  41. جنگ گرگ ها

    عزیزان بهوش باشد و گول ترفندهای رزیم را نخورید و این را بدانید که در این رزیم از شخص رهبر گرفته تا رئیس جمهور و یکایک اعضای دولت و تمام نمایندگان/// و تمامی آیت الله ها و آخوند های حکومتی و تمام روئسای جمهور قبلی ( ////////////////////// گرا ) همه وهمه وهمه ، دستشان در یک کاسه و آن هم چه کاسه ای ، کاسه ای پر از خون بهترین جوانان ایرانزمین بوده و آغشته است ، و پس از گذشت چهار دهه بایستی م////خرده باشی که حال گمان کنی احمدی نژاد هم آدمی شده است و یک چیز را هرگز فراموش نکن که ////////////////////شغال است و هر اسمی اگر بر روی اینان می شود گذاشت بدون هیچ شک و تردیدی انسان نتوان گذاشت .

    https://www.youtube.com/watch?v=-X1lQ6Vw29c

     
  42. اخبار: گرامی‌داشت حاج طاهرآقا احمدزاده در پاریس.
    مش قاسم: توی این گرامیداشت کی رفته بود؟ حاج علی کشتگر، مستوره احمدزاده (بنت حاج طاهر، از همراهان قدیمی سازمان چریک‌های فدایی)، حاج عبدالکریم لاهیجی (عضو یکی از این سازمانها، مروج حکومت اسلامی در سال ۵۷-۵۸)، حاج میتی ممکن (ملی ـ مذهبی، شما بخونین نه این و نه اون)، حاج ممد سیداحمدی (چریک‌های فدایی خلق)
    این حاجی چکاره بوده: موسس کانون نشر حقایق اسلامی (که این حقایق بر ما در طول ۴۰ سال روشن شده)، شما بخون مروج دروغگویی و پنهانگری.
    توی این بزرگداشت چی گفتن؟ سخنانی درباره حاج طاهر. دو نمونه: نماد ایران‌دوستی، آگاهی‌بخشی، آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی. یارو بچهاش همشون شدن عضو گروههای ترور و آدمکشی. اگه این یارو توی خونه به بچهاش آگاهی‌بخشی، آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی یاد میداده چرا همشون تروریست شدن و دنبال …(سه نقطه از مش قاسم)ون آخوندا راه افتادن؟
    جمله دیگری که به حاجی بستن: استبداد نعلین بدتر از استبداد پوتین است. خدا شاهده از این منقلابیون ۵۷ هیچکی دروغگوتر و شیادتر نبوده. اولا این جمله از این یارو نیست، یکی از مشهورترین کسانی که این جمله رو گفت شاپور بختیار بود. دوما، یارو موسس کانون نشر حقایق اسلامی بوده، توی کله اش همون چیزایی بوده که اولی به شکم ملت بست و اینا بسطش دادن، عمرشو هدر داده برای به قدرت رسیدن آخوندا و حکومت/* اسلامی، حالا یه عده که خودشون هم در این منقلاب همدست آخوندا بودن میان میگن یه همچین حرفی زده. میدونین چرا این حرفها رو میزنن، واسه اینکه خودشون رو تمیز جلوه بدن. ای منقلابیون ۵۷، طشت رسوائی تون از بوم افتاده، شماها هیچی نبوده و نیستین غیر از یه مشت خود-روشنفکر خوانده، گمراه، پر مدعای نادان، ازخود راضی، و خود محور بین. نلعت بر همتون و هفت جد و آبادتون………..

     
  43. اگر کسی به پژوهشی در مورد باد شکم بپردازد که بسیاری اینکار را کرده اند کاریست علمی و با یک وب گردی براحتی می توان مقالات زیادی در اینباره یافت. و چنین‌پژوهشی برای سلامتی انسانها بسیار مفید است. ولی شما بیایید تمام به اصطلاح پژوهشهای حوزه و کل آنچه در بین مسلمین از هر شاخه ای و از اول تا کنون پژوهش نامیده می شود را بر رسی کنید متوجه می شوید که چنین‌ پژوهشهایی نه تنها ارزش علمی ندارند چون بلکه اصلا پژوهش نامیدن آنها توهین به پژوهشهای علمی است. پایه ایی ترین اصل یک پژوهش بی طرفی پژوهشگر و گنجینه پژوهش است. این بدین معنی است که شما در یک پژوهش علمی همیشه بدنبال این هستید که یک تیوری علمی را رد کنید نه اینکه ثابت کنید .این بدین معنی است که شما نتیجه را هر چه باشد چه مخالف عقیده شما و چه بر خلاف آن می پذیرید. ولی هدف آخوند و مسلمین از پژوهش چیزی جز تطبیق دادهای علمی با خرافات /// نیست. این نوعی //// بازیست نه پژوهش. بنابراین جناب شیخ مصلح کار سید مرتضی و هم لباسانش چیزی جز /////بازی نیست. و کل پژوهشهای اسلامی از اول تا کنون ارزش ////////// را ندارد تا چه رسد به پژوهش در اینباره!
    در صمن شما که معتقد هستید که حکومت کنونی حکومتی جایر است چطور کسی را که با چنگ و دندان در این سایت از اینهمه جنایتکار و دزد و آدم کش دفاع می کند جایر نمی دانید ؟آیا این به دلیل ساده ایی که تو بعنوان یک آخوند هم لباسانت را بحقوق مردم ترجیح می دهید نیست؟آیا با این طرز تفکر و برخورد تو و همفکرانت موید این حرف نیست که شما آخوندها همه سر ته یک کرباسید؟

     
  44. آخرین وضعیت نظام آخوندی و مهمترین وظیفه ما

    علی اکبر امید مهر دیپلمات ایرانی پناهنده به غرب
    آخرین وضعیت رژیم و مهمترین وظیفه ما
    بعد از اینکه ریس جمهور آمریکا،یکی از مفاد چهار گانه حصول به استراتژی امنیت ملی نوین آمریکا را مقابله با تهدید رژیم ج.ا و تروریست های جهادی نام برد.(وی قبلا طی سفر های خود به منطقه و جهان،دکترین خود را که به سرنوشت ما نیز مربوط است.بدین شرح رقم زده است) :
    1-بازگشت ایران به ایران قبل از 1357 و تبدیل ایران به متحد کلیدی آمریکا در منطقه که از زبان رهبران عربستان اعلام و بارها بدان تاکید گردید.یعنی ایرانی که سکولار بود و مذهب در سیاست و حکومت دخالت نداشت و متحد طبیعی آمریکا در مقابل چین و روسیه بود.باضافه، آمادگی و اقدام داوطلبانه رهبری عربستان برای همکاری با ترامپ جهت رفورم و اصلاحات سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی در عربستان در راستای حصول خاورمیانه به سکولاریسم و نجات آن از وضعیت اسف بار و خطرناک فعلی که تروریسم اسلامی برهبری رژیم جمهوری اسلامی ،حرف اول و آخر را در آن نزند.
    2-این استراتژی زمانی در حال اقدام است که رژیم در بدترین شرایط داخلی و خارجی از نظر ادامه حیات شرر بار خویش بسر میبرد:
    -اوج گرفتن نهضت مبارزاتی(پشیمانم رای ام را پس می گیرم) که میلیونها نفر تاکنون بدان پیوسته اند.در مقابل سیاست های ضد مردمی روحانی با اقداماتی چون افزایش 70 درصدی حقوق نمایندگان ضد مردمی مجلس و افزایش قریب به 50 در صدی بودجه سپاه و سایر نهادهای سرکوب مردم اعم از حوزوی،امنیتی،نظامی و در نتیجه افزایش افسار گسیخته تورم، بعلت چاپ بی رویه پولهای بی پشتوانه جهت پرداخت این حقوق ها و بودجه ها و بالعکس حذف یارانه های مردم و افزایش چند رقمی قیمت کالاهای اساسی مردم در بودجه سال آینده و..
    – خراب کردن همه پل های پشت سر خود از جمله فحش و توهین های شدید علیه رهبران کلیدی دنیا همچون ریس جمهور فرانسه و نوچه دونالد ترامپ خواندن وی از سوی ولایتی مشاور نزدیک خامنه ای و..
    همه و همه حکایت از آن دارد که شیرازه امور در رژیم از هم پاشیده و خواسته و نا خواسته ، به فروپاشی نهایی گام نهاده است.
    در نتیجه: در چنین حالتی که سرانجام پروژه پلیس خوب و پلیس بد اصلاح طلبان ،با اقدامات روحانی و عکس العمل ملی با نهضت پشیمانم ،لو رفته و به اجماع ملی علیه رژیم بدل شده و حلقه محاصره رژیم از خارج به منتها درجه خود رسیده،باید صفوف خود را تحکیم بخشیده و چون آینده خاورمیانه جهت نجات از وضع فعلی و تروریسم جهادی، بسوی سکولاریسم و دموکراسی پیش میرود.خود را برای ایفای نقش کلیدی برای حصول باین هدف ملی منطقه ای و جهانی برای رسیدن به صلحی پایدار در منطقه و جهان آماده نماییم.که نیاز فوری بشریت قرن جاری است و ایران ما قرارست نقش محوری را در آن بازی کند.

    آنچه که هم اکنون در صحنه در رابطه با ایران ما می گذرد
    1- روی میز صحنه بین المللی:
    – اوباما که نماینده جناح سنتی قدرت در آمریکا از جنگ جهانی دوم تا زمان ترامپ بود.در اجرای سیاست های خود دنیایی پر از ترس ترور و وحشت و در آستانه جنگ جهانی سوم از خود بجا گذاشت و رفت.سفر تاریخی ترامپ به عربستان،تغییر منطقه ای این سیاست سنتی و تبدیل آن به منطقه اقتصاد محور بود.سفر تاریخی ترامپ به چین مهر باطل زدن به آن سیاست سنتی در جهان و تبدیل سیستم روابط بین الملل به جهانی صلح محوربا تعامل در راستای توسعه روابط تجاری و اقتصادی بود.در هر دو سفر هدف ترامپ حذف عاملین تشنج در منطقه(رژیم تهران) و جهان(رژیم کره شمالی بعنوان تهدید جنگ هسته ای)علیه صلح جهانی بود.در هر دو سفر،اجماع لازم را برای حذف و خنثی کردن این شرارت ها بدست آورد.
    2- آنچه که در روی میزما ملت ایران قرار دارد:
    – دکترین رژیم تهران از ابتدای امر،داشتن یک دشمن فرضی در خارج و به بهانه مقاومت در مقابل این دشمن فرضی،اتخاذ سیاست النصر بالرعب (پیروزی در ایجاد وحشت)در داخل بود.چون در راستای استراتژی جدید آمریکا و اقدامات در دست اجرای آن ،در پاکسازی منطقه و جهان از شرارت هایی چون هلال شیعه ، داعش و..بهانه داشتن دشمن فرضی در حال افول است.در نتیجه رژیم به هر قیمتی که شده،در تدارک ایجاد یک جبهه جدیدی جهت ادامه سیاست همیشگی خود در راستای ادامه بقای خویش در صحنه است.ایرانیان مقیم داخل کشور،با توجه به اجماع منطقه ای و جهانی علیه رژیم و بالعکس طرفداری این جامعه از خواسته های آنان در راستای عضویت دوباره در جامعه جهانی با محوریت صلح و آرامش و توسعه و رفاه و..در ایران ،منطقه و جهان ،با دلگرمی بیشتری وارد صحنه مبارزه با رژیم شده و روزی نیست که در گوشه ای از کشورمان ، تظاهراتی ،اعتراضاتی علیه رژیم، انجام نگیرد.در خارج از کشور نیز همچون خیزش سرتاسری بعد از خرداد 1388،اتحاد نا نوشته ای از ضمیر خود آگاهی ملی ،بین گروههای اپوزیسیون علیه رژیم شکل گرفته و بدون اینکه ورقه ایی یا سندی امضا شود. یا نشستی برای اتحاد رسمی تشکیل شود.همه موافق جریانات شکل گرفته در منطقه و اجماع جهانی علیه رژیم با تلاشی مشترک جهت پایان این حاکمیت اند.همچون تلاش مذبوحانه رژیم در تحمیل خواسته هایش به نخست وزیر لبنان که با استعفای وی صحنه را کامل علیه رژیم بر گرداند.اقدام اخیر رژیم در ترور ایرانی عرب اهوازی در هلند با تاکید بر تجزیه طلب بودن وی ،بمنظور ایجاد شکاف و اختلاف بین اپوزیسیون(چه له یا علیه این ترور) بود. که خوشبختانه همین خود آگاهی ملی موجب شده اپوزیسیون مقیم خارج در دام این ترفند رژیم نیافتند.اینک رژیم در پایان خط یعنی دقیقه 90 هم در صحنه منطقه ای- جهانی و هم در صحنه داخل کشور به بازی باخت – باخت خویش رسیده است.پیروزی از آن ملت ایران است ، بهوش باشید و از فریب و نیرنگ های رزیم دوری جسته که خواست رژیم ملایان و ولایت فقیه در جستجوی جنگی دیگر در خاورمیانه است و تنها راه نجات خویش را در آشوبی دیگر جستجو می کند و همانگونه که نماینده ولی فقیه در کیهان گفته است ،حال موشک ها بایستی ریاض را نشانه بگیرند .
    پاینده ایران

     
  45. یکی از رهیافتگان به اون طویله: مردم از ما ناراضی‌اند، به روح امام مردم از ما ناراضی‌اند، مملکت در حال از دست رفتن است!
    مش قاسم: به این میگن …(سه نقطه از مش قاسم)دن به روح اون ////

     
  46. رئیس/* سازمان/* محیط‌زیست: باید دعا کنیم تا باد آلودگی را جابجا کند.
    مش قاسم: بعد ۳۵۰ سال رسیدیم به حکومت شاه سلطان حسینی. منقلابیون ۵۷ چشتون روشن.

     
  47. رادیو فرانسه، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران، می گوید که از رونق در اقتصاد ایران خبری نیست و بودجۀ دولت کفاف ادارۀ کشور را نمی دهد چه برسد به آنکه بتواند در اقتصاد بی رونق ایران تحرکی ایجاد کند.
    ترجمه: نه پول داریم نه آدم!

     
  48. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، خواهش میکنم به رهبر و دار و دسته اش بگویید از خارج دکتر و دارو و…. برای خودشان نیاورند چون در این کتاب که از امام رضا است در باره همه امراض و طرز درمانش گفته است . واقعا اسلامیون باید فقط با این کتاب معتبر و علمی بهبود یابند .

    http://www.ziaossalehin.ir/sites/default/files/field/software/3019-fa-dar-alshefa-imam-reza.pdf

     
    • ترا خدا یکی به من بگه همچین کتابی واقعا وجود دارد ؟ یا شوخی کردید . پسر 11ساله من چند صفحه اش که کپی کرده بودم که بخوانم را خوانده و میگوید این کتاب جوک است ؟

       
  49. حسن/* از تفحص در امور و زندگی خصوصی مردم انتقاد کرد.
    مش قاسم: به این میگن چوپون دروغگو. خود …(سه نقطه از مش قاسم) در نوشتن و اجرایی کردن تمام ای قوانین عصر حجر این حکومت/* دست داشته.
    /*: ک

     
  50. در شهر هرت
    سپاه و دولت ازکارگزاران بیت و ولایتند. چون این دو به ولایت و بیت از نظر ایدئولوژی و اقتصادی وابسته اند. درراس هر کدام نیز آخوندانی حاکمند، این سیستم چون شبکه ای به هم پیوسته است .سپاه به دلیل فعالیتهای برون مرزی نظامی متشکل از اعضای غیر ایرانی است و زیر پوشش شیعه مجموعی ازهمه تروریستها ی جهانی را دور هم جمع کرده است.

    “دولت “دست نشانده نیز همان حافظ ولایت و بیت است که در راس دستگاههای کلیدی چون قضایی و رهبری نیز آخوندی مجری است. بقیه سیاهی لشکر بنام نمایندگان ، جیره خوار و رانت خوارنند .

    بیت غاصب اموال به این ایده دست یافته که ادامه اوضاع اینجوری که تابه حال پیش رفته امکان ناپذیر و منجر به نابودی خود او خواهد شد، بدین خاطر، سعی در اتو کردن چهره و اندام چروکیده خود است.
    اما ،شفافیت وآزادی و برابری و عدالت عدل و حقوق شهروندی و دموکراسی و سرمایه داری مدرن ، با این نظام هیچگاه برقرار نخواهد شد.زیرا با خود اودر تضاد است .این چروک احتیاج به عمل بدست ملت ایران دارد.

     
  51. بحث نسبت جابر با «جعفر» عمدتا در منابع متاخر خیال بافی و خیال بازی است. منشا همه این خیال بافی ها به اینجا بر می گردد که در اول نسخه های رسائل منسوب به جابر عبارتی مانند«آقای ما جعفر یا ابوجعفر» آمده است. قرائن مختلف دال بر این است که منظور همان جعفر برمکی است که از بزرگان برامکه است که حامی اهل علم بوده است. شیعیان به تدریج این جعفر را به معنای جعفر بن باقر دانسته اند. اما اینکه جعفر چه کسی است مسئله فرعی است مسئله اصلی اثبات هویت و صحت رساله ها و نسخه خطی رساله هاست. مشخص کردن این است که آیا آن عبارت اول نسخه، اضافات و الحقات نسخه پردازان است یا نوشته خود جابر بن حیان است؟ این هنوز به شدت مبهم است و هیچ بعید نیست که الحاقی و اضافی باشد که در این صورت اساسا نسبت جابر با «جعفر»(فارغ از اینکه جعفر کدام جعفر باشد) روی هوا می رود. اگر هم ثابت شود که آن عبارات اول نسخه، نوشته ی خود جابر است، ادامه ی نسخه ها احتمالا از خود جابر نیست یعنی هیچ بعید نیست که هر کدام از این رساله ها، محصول و دستاورد و نوشته ی چند نفر باشد(برای هر کدام از این احتمالات، قرینه های متعدد متنی وجود دارد) تا جایی که چه بسا بتوانیم بگوییم جابر بن حیانی وجود داشته ولی هیچ کدام از این رساله هایی که به او نسبت می دهند، مال او نیست. قرن دوم تا چهارم، انبوهی از نسخه ها و رساله های علمی، پخش می شد ولی صاحب نداشت یا عناوین استعاری مانند اخوان الصفا، نگارنده ی آن ها دانسته می شد.هزاران بحث و بررسی تاریخ اندیشه باید طرح کرد و پیش رفت که نه من مدعی دانستنش و آگاهی از آنها هستم و نه با کلی گویی که الان من کردم، حق مطلب ادا می شود. واقعا تاریخ اندیشه یا تاریخ علم در هر سرزمین از طریق رجال شناسی و تراجم به دست نمی آید و بدتر از آن از طریق دانشنامه نگاری. مراجعه به رساله های کهن و متون اصلی بهترین راه کارند. نیز خواندن برخی تاریخ تمدن ها مانند کتاب آدام متز در باره گسترش علم و فرهنگ در میان مسلمانان در قرن چهارم که با عنوان«تمدن اسلامی در قرن چهارم» به کوشش علیرضا ذکاوتی ترجمه شده است. شما با خواندن این کتاب نمایی از دو قرن سوم و چهارم به دست می آورید و اینکه کدام نام ها و کدام کتاب ها یک دوره معین را نشانه گذار می کردند و ای بسا آنجا چشم اندازی به آدم داده شود و از طریق آن در جزییات غور کرد و در پی فردی به نام جابر یا ایکس و ایگرگ. نیز با خواندن برخی تحقیقات در باره تاریخ نسخه شناسی مانند کتاب«تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی» نوشته نجیب مایل هروی،تهران، سازمان چاپ و انتشاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380. این اثر مشخص می کند که در هر دوره، چه نوع خط و خطوطی و چه نوع کلمات و ترکیباتی مرسوم بوده که قرینه مناسبی به خواننده می دهد برای دقت کردن در باره نسخه های رساله های جابر و دیگر آثار. نجیب مایل هروی کوشش های دیگر در باره نسخه شناسی کرده که مراجعه به آن برای کسی که می خواهد در باره تاریخ علم در میان مسلمانان حرف بزند، از اوجب واجبات است.

     
  52. هلیا : (( زنده یاد احمد کسروی ))

    هیچگاه درک نکردم ، چرا (( کافری )) که مریض می شود دچار (( عذاب الهی )) شده و مسلمانی که مریض می شود ، دچار
    (( آزمون الهی )) شده است .

    سید مرتضی در جواب :
    “سخن نادرستی است،هیچکس نگفته است که اگر کافری مریض شد این مریضی عقوبت الهی است،و اگر مومنی مریض شد آزمون الهی است………
    البته آزمون و امتحان انسان در همه مراحل زندگی و بصورت های گوناگون برای همه اعم از کافر و مومن وجود دارد (و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع …،احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون…،فاما الانسان اذا ماابتلاه فاکرمه و نعّمه فیقول ربی اکرمن…الخ) پس آزمون الهی عام است و فراگیر بر انسان و جوامع انسانی.
    مع الاسف نوع اینگونه ایرادات روشنفکران و امثال احمد کسروی این است که در نقد دین و گفتمان دین بجای نقد جوهره واقعی دین و مذهب ، غالبا می روند سراغ برخی گفتارها و اظهارات ضعیف توده مردم که سخن آنان معیار نیست،و بخیال و توهم خویش از اینطریق دین را نقد کرده و آنرا حاوی تناقض می دانند. ”
    ——————————–

    میفرماید که ” سخن نادرستی است،هیچکس نگفته است که اگر کافری مریض شد این مریضی عقوبت الهی است،و اگر مومنی مریض شد آزمون الهی است ”
    ظاهرا قاطری که حضرت رسول با ان به عرش اعلا رفت را الله به جناب سید مرتضی بخشیده تا با آن به گذشته ها سفر کند و از آخوند هایی که در زمان زنده یاد کسروی به شیادی مشغول بودند سئوال کند که آیا آن ها این را گفته بودند یا نه و آنها هم همگی تکذیب کرده اند که این آخوند با قاطعیت میگوید ” سخن نادرستی است،هیچکس نگفته است که اگر کافری مریض شد این مریضی عقوبت الهی است،و اگر مومنی مریض شد آزمون الهی است ”
    صحبت بر سر یاوه گفتن است و بس و تلاش برای زنده کردن مرده ای که دیگر کاملا پوسیده . آقای محترم و بسیار راستگو مگر همین حالا در مقابل چشم های بینا , نه ظاهرا بینا , خشکسالی و زلزله و بیماری و حتی خارج شدن باد روده را همکارانت به خواست خدا نمیدانند ؟ چرا دروغ میگویی مرد حسابی ؟ مگر همین لحظه که نوشته مرا میخوانی صدها نفر با زنجیر خود را به مرده های عربها نبسته اند برای اینکه شما به آنها گفتید که به جای مراجعه به دکتر به اولیاءاللّه‌ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ متوسل شوند ؟ مگر دسته دسته اسکناس همین لحظه سرازیر به چاه جمکران و قبور مرده های عرب و عجم نمیشود فقط به این خاطر که شما آخوند ها از جمله به مردم گفته اید که ” و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع …،احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون…،فاما الانسان اذا ماابتلاه فاکرمه و نعّمه فیقول ربی اکرمن…الخ ” ؟ مگر آخوند های زمان زنده یاد کسروی چیزی غیر از این میگفتند ؟ خوب آن زنده یاد هم همین را گفت , پس چرا حرف بیخود میزنی ؟ مگر اگر چماق “مشیت الهی”, “عقوبت الهی” , “غضب الهی” و ……را از سر مردم بردارید دیگر کسی گوشش به شماست ؟ اگر آنطور که تو ناچارا حالا میگویی که ” زیرا اموری مثل صحت و مرض ،غم و شادی،نشاط و کسالت و سایر عوارض روحی و جسمی انسان در این عالم طبیعت از لوازم طبیعی زیست این جهانی است که تابع علل و عوامل طبیعی آن است ” به عوام الناس هم شما اخوند ها همین را بگویید مگر دیگر کسی از شکم خود ( فقیرهایشان ) ویا ازشکم دیگران ( انواع و اقسام دزد هایشان ) میگیرند و به شما میدهند ؟ چرا اینقدر بیصداقتی سید مرتضی ؟ آقای محترم برو کتابهای کسروی را بخوان , همه آن ها را , که خوشبختانه اکثرا روی اینترنت هست که مجانی میشود آنها را دانلود کرد . من به همه توصیه میکنم که کتابهای این ستاره درخشان عالم مردا نگی و ادب و غیرت , انساندوست و میهندوست پرشور , رادمردی از میان سر زمین مقدس آذربایجان سر زمین راد مردان , مایه افتخار ایران و ایرانی , برخاسته از گور بابک و حیدر عمواغلو و ارانی و باقر خان و ستار خان , …. مدافع پرشور راستی و درستی , مبارز پرشور علیه خرافات و پلیدی آخوندی , ….. را بخوانند و خواندن آن ها را به همه توصیه کنند . این که آخوندی در این سایت برای بار چندم علیه کسروی مزخرف گفته جای تعجب نیست . در میان تمام بزرگان معاصر این سرزمین دو تن مخصوصا مورد غضب آخوند ها هستند و از قضا هر دو هم آخوند زاده بودند و مدتی آلوده به خرقه و دستار , یکی کسروی و دیگری زنده یاد علی دشتی ( کتانهای دشتی را هم حتما بخوانید مخصوصا کتاب “۲۳ سال ” او را که اساسی و ریشه ای جریان را توضیح داده ). آخوند امیدوارم که زنده باشی تا پس از جمع شدن بساط نکبتبار حاکم در بحث ها و مناظرات آزادی که حتما با شرکت شما آخوند ها و ایرانیان وطنپرست ترتیب داد ه خواهد شد عیار درستی گنده گویی هایتان نشان همگان داده شود تا آن چهره پلید یاوه گویی که پشت ظاهر آراسته تان پنهان کرده اید عیان شود و جمع مردمان عامی که دورتان تشکیل داده اید بپراکند و شما هم بالاخره مجبور شوید که شغلی شرافتمندانه برای خودتان اختیار کنید و بیش از این مانع پیشرفت کشور نشوید .

     
    • ناشناس آشنا ، من خود میتوانستم جواب این سید را بنویسم ، اما چون ایشان را لایق ندانستم ، بدین منظور صرف وقت نکردم ایشان از دو حال خارج نیست یا آنکه //////////// حکومتی گیر است و ///////////////می کند و یا اینکه در //// دینی خویش افراط گری کرده اند و در هر دو حال مرا با این اشخاص کاری نیست . با سپاس از شما

       
      • آقای نوری زاد ،کلمه جهل هم فحش و ناسزا است (( جهل دینی ))
        این دیگر نهایت بی انصافی است

         
      • هلیا : (از یونانی، heliade) 1- صورت تخفیف یافته‌ي هلیاد، به معنی دختر خورشید؛ 2- (اَعلام) (در اساطیر یونان) دختر هلیوس.
        http://www.alamto.com/names/girls/%D9%87%D9%84%DB%8C%D8%A7
        ——-
        هلیا خانم خوش آمدی به این سایت!میگم نمیشه حالا مارو هم لایق جواب بدونی؟! نام جدید مبارک!

         
        • در یک کلام (( نه ))

           
          • یاران جان درود

            حکایت : دررژیم رجیم الماضیه محتسب الطرق آخوندکی را بگرفتند کی دومن

            سناتوری بزیر قبا اندر از مشهد به تهران همی شدی .در محبسش

            انداختند.گفت :حاشا وکلا که تهمتی است عظیم .گفتندش گر براین

            نمط بودی گل سرخی را به خروار وطالقانی به مگا خروار نواختندی.

            گویند که در سقسین شخصی دو فلان دارد

            زان هردو یکی گم شد مارا چه زیان دارد /// بعضی( کم شد)هم نوشته اند

             
        • طبق معمول , خودنمایی و تظاهر به بحرالعلومی و ریاکاری و خود به //////////// . طرف کل منظورش نشاندادن داشتن تنفر از امثال این آخوند است و آخوند وقت را مغتنم شمرده برای ////////////////////////////

           
  53. مشکل جابر ابن حیان این نیست که او شیمیدان است یا نه..که البته هست..مشکل این است که دوستان میخواهند ثابت کنند امام صادق هم استاد شیمی بوده که یکی از شگردانش جابر است…اینجا است که آدم سرسام میگیره..

     
  54. سلام بر ناظران گرامی
    با جستجو در عنوان مردم عبارت زیر از ویکی پدیا در گوگل بدست آمد:
    “مردم جمعی از شخص‌ها است که کل یک قومیت یا ملت را شامل می‌شود. برای نمونه، «ملت ایران» با نام مردم ایران شناخته می‌شوند”
    با این تعریف که البته تعریف صحیح و جامعی است نمی توان قسمتی از یک قوم یا کشور را مردم نامید.حال اگر در رفراندوم سال 58 دقیق شویم بسیاری را می بینیم که اصولا شرکت نکرده اند.به عنوان مشتی از خروار مرحوم پدر من و مادرم و بسیاری از اطرافیان را می شناسم که در این رای گیری شرکت نکرده اند که البته این نه به معنای دفاع از حکومت قبلی یا طرفداری از انقلابیون بود بل به این سبب بود که بسیاری از مردمان ایران زمین اصولا زندگی خود را می کردند و مانند امروز سیاست زده نشده بودند.وضع در شهرستانها به مراتب بدتر از این بود و میزان مشارکت به مراتب کمتر.حال اگر بخواهیم مبنای خود را بر آمار اعلامی از سوی حکومت ایران قرار دهیم بر فرض صحت(در این چهل سال هیچگاه آمار حکومت ایران قابل اعتماد نبوده چه برسد به بدو انقلاب که وضعیت بسیار هردمبیل بوده و مشخص نیست چگونه رای گیری و شمارش صورت گرفته است) باز هم مشاهده می گردد که قسمتی از مردم ایران در این رای گیری شرکت نکرده اند(حداقل خاندان سلطنتی قبل) پس اطلاق عنوان 98 درصد از مردم ایران بازهم صحیح نیست.لذا ضمن سپاس از نوریزاد گرامی که با دریافت این اشتباه هامش خود را اصلاح نمود بعید می دانم درک این موضوع آنچنان غامض باشد که نیاز به طومار نویسی داشته باشد مگر اینکه بازهم همچون همیشه دفاع متعصبانه از حکومتی مدنظر باشد که اینک بسیاری از مردمان ایران زمین مخالف وجود آن هستند.
    پاینده و پیروز باشید

     
    • وقتی میگوییم 98درصدازمردم(مردم یعنی هرکسی که جزومردم ایران هست) شرکت کرده اندیعنی 2درصد از کل قومیت یا ملت هم که ایرانی هستندشرکت نکرده اند.خب این کجاش صحیح نیست.اگه جمع موافق و مخالف که ایرانی هستن روشما100درصد بگیری ازاین تعداد98درصدشرکت و2درصد شرکت نکرده اند.مگه اینجا اون 2درصد،از مردم ایران مستثنی شده؟

       
      • سلام بر دوست گرامی
        نمی دانم تحصیلات شما در چه حوزه ای است ولی اگر با آمار و احتمالات آشنایی داشته باشید نیک می دانید وقتی راجع به یک جامعه آماری سخن می گوییم هر گونه بحثی در آن جامعه معنا پیدا می کند.لذا وقتی می گوییم ۹۸ درصد مجموعه ای موافق امری هستند و موضوع در مورد موافقت یا عدم موافقت با چیزی است این دیگر به این معنا نیست که ۲ درصد هم شرکت نکرده اند بلکه معنی آن اینست که در همان جامعه ۲درصد مخالف بوده اند.حال اگر راجع به مشارکت مردم ایران بحث شود و گفته شود ۹۸ درصد شرکت کرده و ۲ درصد شرکت نکرده این حرف شما صحیح است ولی اگر صحبت از نظر مردم باشد حال اینکه بخشی از آنها در نظرسنجی حضور نداشته اند امر دیگریست.بحث تعمیم جامعه آماری هم به موضوع بحث ما ربطی ندارد.
        موفق باشید

         
    • درود دوست گرامی
      مگر حدود ۵۰ میلیون نرفتند و تازگی رای دادند!؟
      مسئله اینجاست که مردم در خیالات خود نقش یک انسان مدرن را بازی می کنند ، اما در واقع کپی ازآخوند منبری بیشتر نیستند.

      رای دادن مردم تا اکنون ثابت کرده که رای ، زمانی که دنباله اش به ایدئولوژی مرتبط باشد ،چندان ربطی به جمهوریت ندارد . همانگونه که نظام رای دادن را ابزاری برای فریب دادن استفاده می کند مردم خود را تاکنون به ابزاری مورد سواستفاده تبدیل کرده اند

       
      • سلام بر انسان گرامی
        گمان دارم موضوع بحث را متوجه نشده اید.سخن ما راجع به اینکه چند نفر چه کردند نیست.
        موفق باشید

         
  55. مدیر/* عامل/* سازمان بنادر و دریانوردی خبرداد تعیین پیمانکار فاز سوم بندر شهید رجایی تا ۴ بهمن ۹۶

    مش قاسم: همین دیروز بود که یکی از عوامل حکومت آخوندی گفت بندر اون گمراه از نظر گمرکات رها شده. امروز این مدیر/* عامل/* میگه میخوان فاز سوم راه بندازن. برادران چه جیب گشادی دارن ها!

     
  56. نماینده ارشد دفتر حزب‌الله در ایران گفت: با توجه به فضاحت و شکست‌های پی در پی طرح‌های صهیونیستی و سعودی آمریکا در منطقه امروز عملاً آمریکا کار خود را در غرب آسیا پایان یافته می‌داند و آخرین ورق‌های بازی خود را رو می‌کند.
    مش قاسم: پول میگیره جفنگ بنده به شیکم یه مشت نادانتر از خودش.

     
  57. اخبار: مشاور وزیر کشور در امور روحانیت با اشاره به آیه «تعاونوا علی البرّ و التّقوی» می گوید: دولت باید به نهادهای مذهبی مرتبط با روحانیت کمک کند و در مقابل این توقع را نداشته باشد که روحانیت دستورات آن را اطاعت کند.
    مش قاسم: به این میگن تافته جدابافته.

     
  58. این برای خنده نیست ، بلکه بایستی به سرنوشت ملتی اینچنین گریست .

    https://www.facebook.com/100012069947285/videos/377857412626587/

     
  59. در جواب به سید مرتضی “جاسم! سعی کن مودّب باشی…….”

    لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم ( استاد سخن سعدی )

    اولا سراپای انتقادت توهین و تحقیر و اتهام است و این هیچ مرا متعجب نکرد چون این شیوه همیشگی شماست که وقتی سرزنش میشوید آن روی دیگرتان را نشان میدهید و این کاررا به کرات در این سایت کرده اید . و اما تعدادی از توهین ها و تحقیر ها و اتهامات , که خیلی دست و دلبازانه نثار من و دیگران کرده اید :
    -تعبیرات سرکوچه ای و دروازه غاری
    -متلوّن
    – پوچی و سستی دعاوی برخی مثل تو
    – عربده نکش،آرام باش
    -ذهنیات صد تا یک غازت
    – نوشتن نمیدانی مطالب دیگرانی غیر از من را بخوان
    -شما اگر احساس فهم می کنی
    – آدم منصفی بر خلاف تو
    – سفسطه ها و طعن و لعن های همفکران تست
    -ذهنیات صد تا یک غازت
    – خوب چشمهایت را باز کنی
    – قیّم دیگر انسانها
    – فحّاش ها و طعّان ها و پر مدعاهایی مثل مش قاسم ها و مزدک ها و انسان ها و مهردادها
    -زبان دگماتیک

    همه این ها ارزش به رخ کشیدن نداشت اگر در ابتدای مطلبتان از ادب حرفی نمیزدید . پس شما خود به آنچه که دیگران را بخاطر رعایت نکردنش سرزنش میکنید پایبند نیستید , موافقید با من در این نکته ؟

    ثانیا , معمولا گفتن ” مرده شورت ( مرده شور ترا ) را ببرد ” به کسی به قصد توهین و تحقیر او نیست و در واقع نوعی سرزنش است به کسی که کار چندان درستی نکرده . این نه به معنای آرزوی مرگ کردن برای کسی است و نه به معنای نشان دادن داشتن نفرت از کسی .

    ثالثا, گفتن ” خجالت نمیکشی ” هم نه به معنای توهین کردن است و نه به معنای تحقیر کردن . در این هم قصد سرزنش کردن است و نه چیز دیگر .

    پس میبینید که من به شما و علی ۱ توهین نکردم و فقط سر زنشتان کردم که چرا با وجود این همه اتفاقات مهم , که در زندگی همه ما و از جمله خود شما اثر گذار است و مدام در کشور میافتند شما رفته اید سراغ عبدالکریم ابن اَبی العَوجاء ؟ شما سوای این بگو و مگویمان بگو چرا رفتید سراغ عبدالکریم ابن اَبی العَوجاء ؟ یا امام صادق شیمی دان بود یا نبود , یا جابرابن حیان شاگرد او بود یا نبود و صد ها مورد مشابه این ها که شما از بدو ورودتان به این سایت مرتبأ مطرح کرده اید برای چه کسی سودی داشته ؟ کدام مطلب شما , آنها که کار خودتان بوده نه کپی از جاهای دیگر, به اندازه سر سوزنی با اتفاقات جاری مملکت ارتباط داشته ؟ میفرمایی که ” نوشته های سید مرتضی در این سایت بلحاظ کمّی نیمی از مطالب سایت نیست،بیشتر آنها پاسخ به سوالات و شبهات و سفسطه ها و طعن و لعن های همفکران تست ” . منظورتان این است که شما این در این سایت مینویسی تنها برای اینکه پاسخ ” فحّاش ها و طعّان ها و پر مدعاهایی مثل مش قاسم ها و مزدک ها و انسان ها و مهردادها و اسامی تکراری و عجیب برخی دیگر ” را بدهی ؟ چند سالست که جواب داده اید ؟ نتیجه اش ؟ اصلا چرا جواب داده اید ؟ هدفتان از این کار چه بوده ؟ میخواستید مزدک و مش قاسم و بقیه ” فحّاش ها و طعّان ها و پر مدعا” ها را تو دهنی بزنید و نشان دهید که دین اسلام نه آنچیزیست که آن ها میگویند ( مزدک و مهرداد و .. ) ؟ این را میخواسته اید فقط به آنها نشان دهید یا به همه خوانندگان ؟ اگر از من میپرسید با گذاشتن دستم روی قلبم و قسم خوردن به آن چیزی که به آن اعتقاد دارم , من ,جاسم , حرفهای آ نها را درستر از حرفهای شما میدانم . لابد از روی ادب ذاتی خودتان میگویید که فهمش را ندارم که درستش را بفهمم . شاید اینطور باشد , ولی آنوقت پرسش من این است که پس برای چه کسی مینویسید اگر درک نوشته های شما کار ما آدمهای معمولی نیست ؟ و یا شاید میگویید که این فقط منم که نمیفهمم , دیگران میفهمند و به سید مرتضی حق را میدهند ! ولی این ادعا هم با واقعیت چندان سازگار نیست ! از امتیازاتی که دیگران هم به نوشته های شما میدهند واضح دیده میشود که شما کاملا در قانع کردن دیگران هم نا موفق بوده اید . بنابرین بهتر نبود که اصلا وارد این میدان نمیشدید و وقت و نیروی خود را صرف پرداختن به مسائل جاری میکردید تا لااقل کسی از محصول کار شما بهره ای ببرد ؟
    اما در باره اینکه میفرمایید ” عمدتا مدیریت سایت محدوده خاصی برای بحث های آزاد تعریف نکرده ” این حرفتان کاملا درست است . صاحب و مدیر سایت محدودیتی قائل نشده ولی از جهتگیری مطالبی که ایشان خود مینویسند میتوان , به نظر من , فهمید که هدف ایشان از زدن این سایت این نبوده که کسی دیگران را این جا مسلمان کند یا از جنایتکاران دفاع کند , کاری که شما دائما کرده اید و بار ها از طرف صاحب سایت هم به خاطر آنهاانتقاد شده اید . به قول معروف “در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته ؟”
    در آخر میفرمایی که ” ضمنا هر منصفی بر خلاف تو می داند و می فهمد که نوشته های سید مرتضی در این سایت بلحاظ کمّی نیمی از مطالب سایت نیست،بیشتر آنها پاسخ به سوالات و شبهات و سفسطه ها و طعن و لعن های همفکران تست ” . همین جمله ات به خوبی فاش میکند که شما با چه قصدی در این سایت شروع به نوشتن کرده اید و این قصد به خوبی در هر چه مینویسید خود را نشان میدهد . این که آخوند ها , کاملا بی اساس خود را عالم میخوانند و از همه طلبکارند و دیگران را حقیر میبینند و صغیر میدانند دیگر چیز پنهانی نیست . شما این را جرات نکرده ای این جا به دیگران بگویی برای اینکه زیادند کسانی که دائما بیمایگی شما درعرصه های علم واقعی , نه موهومات واقعی , را نشان داده اند . عزت شما هم مستدام جناب مرتضی .

     
    • دست مریزاد جاسم جان. تو تا حالا کجا بودی انتقام ما را ازاین شیخ مرتضای ////// بگیری؟ آدرس بده برات یه دسته گل قشنگ بفرستم.

       
    • جاسم گرامی این سید مرتضی آخوند و منیریه. بیچاره اینجاها با منبر عوضی گرفته.حالا هم یک چند تا نوچه پیدا کرده مثل گنجعلی و آنارشیست …و برای خودش تو سایت معلق می زنه. آخه این /// پژوهشگره و /////////// آخوندی را نمی خوره. شاهد هم ////// شیخ مصلح! ولی آدمهایی تو این سایت هستند که بخوبی منبع درآمد آخوندها را می دانند. شعله ////// . نوع زندگی هم ///// بودن است.

       
    • جاسم گرامی
      بدون اینکه بخواهم تواضع نمایی کنم(یعنی امیدوارم چنین نکرده باشم ) در آنجایی که بنده را سرزنش کردی، درست گفتی و نوشتی و اینکه گفتی عاقل بودن در انتخاب درست کردن است هم کاملا درست بود ولی چه کنم که انسانی هستم با انبوهی از ضعفها که گاه همین ضعفها مانع انتخاب درست می شود. ضعفهایی که عمدتا مسئولش خود من هستم.
      در مصداق بحث(آیا صحبت از ابن ابی العوجاء که گویی تاریخ زمانه ی ما بوده که در اداور پیش هم رخ داده است) کمی اختلاف نظر دارم با شما. یعنی در باره اینکه آیا در باره تاریخ اسلام و سنت های گذشته حرف زدن خلاف عقلانیت و فهم درست است یا نه. منشا اختلاف این است که مردم ایران به صورت موروثی مسلمانند. ما عموما فکر نکرده ایم به مسلمانی خود. هم در رفتن به سوی بی ایمانی نیاز به کنکاش در گذشته داریم و هم در ماندن در همین سنت ایمانی. بنابرین هنوز مطمئن نیستم که بحث در باره امثال ابن ابی العوجاء ناعقلانی و ناشی از عدم فهم باشد گرچه اصل سخن شما را می پذیرم که شخص علی1 در انتخاب بحث های مناسب و نامناسب بسیار خطا می کند و اولویت را در نظر نمی کند. عزت مستدام

       
      • علی گرامی , من در مقابل شما به خاطر منش بزرگی که دارید سر تعظیم فرود می‌آورم . در مورد لازم بودن بحث هایی نظیر آنچه که به آن اشاره کرده اید من با نظر شما در شرایط کنونی کشور موافق نیستم . حداکثر سودمندی چنین بحث هایی از خواب غفلت بیدار کردن عده معدودیست که تازه معلوم نیست پس از بیداری چه جهت دیگری میگیرند . بعلاوه خوشبختانه خود سردمداران به اندازه بیش از کافی زیر پای چنین اعتقاداتی را روفته اند و به کمک دیگران احتیاج ندارند . برای شما آرزوی سلامتی میکنم .

         
    • جناب جاسم،زیاد مایل نیستم و فرصت هم ندارم در حوزه نقد شخصیت و اینکه من چی و تو چی،و تو اینرا بنویس آنرا ننویس بحث کنم،اگر بحثی در حوزه مسائل فکری،اعتقادی و سیاسی و نظائر اینها داری با همین نام آنها را مطرح کن،همه حرف من این بود که بشما مربوط نیست که اینجا کی در چه حوزه ای مطلب می نویسد و در چه حوزه ای مطلب نمی نویسد،شما مطالب خودتان را بنویسید و دیگران نیز،البته می توانید در باره نوشته های دیگران نقد و ارزیابی داشته باشید اما اینکه بخواهید بگویید دیگران حتما در حوزه گزینش های شما بنویسند این پاسخی ندارد جز این که بشما مربوط نیست،شما ضمنا اذعان می کنی که اینجا بحث ها به هیچ چیزی محدود نیست اما برداشت شما از نوشته از سبک نوشته های مدیر سایت این است که همه در مورد آنچیزهایی که مطلوب شماست بنویسند،پاسخ این است که این برداشت شما محترم است اما برداشت نادرستی است و این برداشت نادرست شما هیچ الزام خاصی برای دیگران ایجاد نمی کند و شما از جهت اخلاق و ادب حق ندارید بر اساس برداشت نادرست خود با تعابیر تحکّم آمیزی مثل “مرده شورتان ببرد” یا “خجالت بکشید”که از نظر عرفی اهانت و خروج از اخلاق و ادب هست دیگران را مورد خطاب قرار دهید.من گمان می کنم این خودخواهیست که تعبیرات دور از ادب خودتان را توجیه کنید و پاسخ به بی ادبی را به بی ادبی تعبیر کنید،شما اگر چنین تعبیراتی نداشتید بنده بهیچوجه پاسخ شما را نمی دادم چون مطلب شما مطلبی فاقد ارزش و مبتنی بر یک دگم و سلیقه خاص هست.ضمنا در حوزه انگیزه های اشخاص هم وارد نشوید،از کجا فهمیدید که قصد من مسلمان کردن نامسلمان بوده است؟ اینکه کسی بخواهد مسلمان شود یا مسلمان بماند به گرایش خود او مربوط است و آن گرایش در اختیار من و شما نیست،این مطلب درستی هست اما چنین مطلبی ربطی به چرائی یا لزوم بحث های گوناگون عقیدتی ندارد،برای من مهم هم نیست که شما دست روی قلب بگذارید و بگویید مطالب کی صحیح است و مطالب کی صحیح نیست چون شما و گرایش شما معیار و محور درستی ها و واقعیت ها نیستید،سخن شما در ارزیابی درستی ها و نادرستی ها هم وقتی ارزش می یابد که بتوانید در باب درست و نادرست استدلال دقیق و قابل قبول داشته باشیدبنابر این دست روی قلب گذاشتن و کلی گوئی که :مطالب دیگرانی صحیح و مطالب دیگرانی ناصحیح است فاقد ارزش منطقی هست،در مورد امتیاز دادن در این سایت نیز بارها گفته ام که التفاتی به رای مثبت ومنفی ندارم زیرا که در بنیان مسائل نظری و اعتقادی و حقیقت و واقعیت ،این رای مثبت و منفی نیست که کارساز است،در این بحث ها آنچه معیار هست استدلال و اقامه دلیل هست ،در واقع اینجا ما مثلا در حوزه مسائل سیاسی یا اداره شهر و کشور و انتخاب اشخاص گفتگو نمی کنیم،بله اگر بخواهیم مثلا کارگزاری را جایی انتخاب کنیم بحث نظر خواهی عمومی معیار هست ولی فرضا مثلا در باب بود و نبود خدا یا حقانیت ادیان و چیزهایی از این قبیل نمی شود گفت اگر کسی برهان عقلی اقامه کرد چه در جهت نفی و چه در جهت اثبات و کسانی رای منفی به او دادند این تعداد کمّی آراء منفی ضامن بطلان محتوای استدلال اوست و این مطلب روشنی هست ،بنابر این لطفا مشغول کار خود باشید بخوانید و بنویسید اما وقتی در محتوای مطلبی چیزی برای عرضه کردن ندارید سکوت کنید و از پرخاشگری بپرهیزید.من به این بحث روشی و نقد شخصیت ادامه نخواهم داد و داوری را به ناظران عمومی می سپاریم.ما همه منتظریم از این ببعد از کامنت گذار محترمی بنام جاسم ،نوشته و مطلب محتوائی ببینیم نه نقد شخصیت و دیکته کردن سلیقه بدیگران.
      موفق باشید

       
      • سید مرتضی , من تا این لحظه موفق شده ام جلوی خودم را بگیرم که جوابی مفصل به این ترهات اخیرت , که در آن نخوت و سالوسی موج میزند , بدهم . باشد ادامه نمیدهم .

         
  60. محمد نوری زاد

    آیت الله محمد نوری زاد:

    اگر: رهبر ومرجع تقلید وآخوند وطلبه نداشتیم، وسردار و بسیجی ولایی هم نداشتیم، اما در عوض” ادب”داشتیم، حتماً و مطلقاً سود کرده بودیم!

    ای بگم چی بشی علم الهدی!

    @MohammadNoorzad

     
    • جناب علي 1 وآرتين خان

      مرا به منبر رفتن بدون دليل متهم كردند ولكن خودشان هيچ دليل مستند ومحكم تاريخي برگفته هايشان نداشتند وخودشان رازآن منبري هاي دغلباز وسفسطه گرنشان دادند. من لااقل يك منبعي ارائه كرده بودم كه تمام سندهاي گفتارم درآنجابودوهست ازسيره نويسان ومترجمان اشخاص ازقبيل يافعي وزركلي وغيرهم كه خودشان ازعلماي اهل سنت هستند .

      البته درذيل حرف هاي بي دليل وصدمن يك غاز شان هم اين جواب آمده است اين مهردادتهران نشين همه از آن حراف هاي بي دليل ومنطق اين سايت است كه زيادوراجي مي كند وبي دليل وسنداست .
      وبقول جناب گنجعلي به من وآقاسيدمرتضي -زيدعزه-چه ربطي به حكومتيان ظالم هست باعمامه برزمين كوبيدن من اوكوبيده نمي شود ودرثاني خودتان همين حكومت را لش ومرگتان انتخاب كرده ايد عرضه اش راداريد بكشيدپائين وماهم هيچ حمايتي ازاين حاكم جورنخواهيم كرد .
      وديگراينكه من مسكين كشاورزم ويك مشغله ديگرهم دارم وآقا سيدمرتضي رامن مي شناسم پژوهشگري تواناهستند وازدسترنج خويش نان مي خورند.
      وآنهائي كه شهريه مراجع رامي گيرند اصلا ازپول دولت نيست .ودرميان حوزويان مخالف حكومت جور زيادهستنداماكاري ازدستشان مثل من مسكين برنمي آيد والسلام
      مصلح

       
      • شیخ مصلح ! که در همین سایت اعلام کردی شاهزاده هستی قافیه که تنگ می آید شاهزاده عرب به جفنگ می آید ؟ کدام جرف من بی دلیل و منطق بود ؟ تو که شیخ مرتضی قم نشین را به قول خودت خوب میشناسی و وی را پژوهشگر مینامی دلیل گفتارت چیبست ؟همگی عمله جور هستید مصداقش همین شیخ فریدون مثلا روحانی است که باکمال وقاحت به بودجه نویسانش فرمان اختصاص بودجه های کلان برای بستن دهان امثال تو و شیخ مرتضی را صادر میکند و با حقه بازی تمام و فقط و فقط از یک عمامه به سر بر می آید با کمال پر رویی به اعتراضات مردم و آیت الله صانعی بلاخص هست که معترض بودجه های نجومی برای هم لباسان خودت هستند اشاره میکند و میگوید مبارک است ولی باز هم کار خودش را میکند شیخ مصلح راست میگویی حرف های من برای تو صد من یک غاز ارزش ندارد چون خداوند رحم از دل تو و کلیه شیوخ اعم از سیاه و سفید برکنده که با کمال بی قیدی این ردا راکه عموما مدعی هستید ملبس به لباس حضرت محمد شده اید پوشیده اید ولی بویی از جوانمردی و دستگیری از مردم که در تواریخ خودتان ذکر شده و میگویید رسالت ایشان بوده نبرده اید و اینجا ننه من غریبم در می آورید که دست ما کوتاه است البته فقط شخص شما این را میگویی ! این لباس جز لباس تذویر و سالوسی چیز دیگری نیست . بماند تا بعد .

        —————

        درود مهرداد گرامی
        خسته نمی شوی از این همه عصبیت؟
        در ضمن بودجه ی حوزه های دینی و تشکیلات ولایی و مذهبی و سپاه را نه آقای روحانی بل حضرت رهبر لیست کرده و فرستاده که روی میز روحانی بگذارند و رویش نوشته شده: اجرا شود.

        .

         
        • “تزویر”صحیح است نه “تذویر” اصلاح کنید.
          ضمنا اینگونه سخنان که بودجه جوزه های دینی… ادعاهایی دروغ،نامستند،و ظن و گمان های خاص است برای جلب نظر مخالفان جمهوری اسلامی،بودجه مطابق قاعده و قانون در سازمان برنامه و بودجه تدوین و کارشناسی شده و در دولت تصویب می شود و بصورت لایحه بمجلس ارائه می شود و مجلس در کمیسیون های متعدد و نهایتا در کمیسیون تلفیق آنرا تنظیم می کند و در صحن علنی نیز به رای گیری می گذارند،اگر برای چنین ادعاهای دروغ و گزافی سند و مدرک قابل قبول دارند ارائه کنند وگرنه اینها سخنان غیر منصفانه و خیانت آمیزی است که بصورت عرف و عادت برخی در آمده است برای جلب مشتری و توسعه دکان داری اینترنتی.نگویند تا نشنوند.

          ————

          دوست گرامی
          معمولا مجادلات مجلس و خروجی کمیسیون ها – اگر غیر علنی نباشد – از رادیو پخش می شود. ممکن است سندی بیاورید که مثلا بودجه ی میلیاردی بساط آیت الله شکر دوستی چون جناب مکارم، چه زمانی در مجلس مطرح شده و نمایندگان در کم یا زیادش چه بحث هایی کرده اند؟ من شخصا نشنیده ام. تقریبا مرتب مجادلات و شوخ طبعی های نمایندگان مجلس را می شنوم. ما را روشن می فرمایید؟

          .

           
          • شیخ مرتضی آیا تو مزور نیستی ؟ مزدور نیستی ؟ عصاره فضائل مردم که نه ! عصاره فضائل شورای نگهبان ! این بودجه های میلیاردی را تصویب خواهند کردمثلا پدرزن اولاد رهبر حداد عادل ! دل پیچه نگیرد و شما آخوند ها رسما مزدور حکوت باشید که بنا به گفته جناب نوری زاد لایحه بنیاد های آخوندی مستقیما از طرف بیت روی میز حسن کلید ساز گذاشته شده که دهان گشاد شما آخوند ها برای انتقاد از وضع موجود بسته شود و فقط به ذکر قال باقر و قال صادق بسنده کنید و به نوشتن در باره ابن ابی العوجا و حرافی صد من یک غاز در مورد این شخص اکتفا کنید و حق و حساب بگیرید عین اسلام است و اعتراض و روشنگری عین خیانت و گزافه گویی . واقعا که کذاب مشخص شد ! درضمن همه میدانیم که اگر این بودجه های میلیاردی نبود امثال تو که مدعی هستی آیت الله شدی و از این بودجه های به ناحق برای تحقیقات خیلی خسته کننده ات! حق وحساب میگیری و الا باید با دست بوسی مرجع بالاتراز خود خرج یومیه ات را بگیری تا شهریه بعدی روضه بخوانی . وازاشک مردم نادان برای خود نان بتراشی .وزندگی بی خیر و برکت خود را بگذرانی .

            —————

            مهرداد گرامی
            اطمینان دارم اگر تلاش کنی، می توانی بهتر بنویسی. بدون عصبیت.
            تلاش کن
            باشد؟

            .

             
          • مهرداد،دیگر برای همه در این سایت روشن شده است که شما کانون بی ادبی،تعصّب،تلخگوئی ،غلط نویسی و تکرار مسائل فاقد استناد هستی و ناظران عمومی در فضای عمومی ارزشی برای سخنان دور از ادب،فاقد سند و تعصّبات و اغلاط لفظی و محتوائی قائل نیستند،و همه بخوبی می دانند که فرو رفتن در امثال تعابیر بی ادبانه فوق و تهمت و انگ زدن به مخالف در گفتگوو مخلوط کردن مباحث مختلف با هم،فقط سیره و سنت افراد بیسواد یا کم سوادی است که در چنته چیزی برای گفتن ندارند.

             
  61. محمد نوری زاد

    آیت الله محمد نوری زاد :

    هر نانی که رهبر میخورد،
    و هر آبی که سر می کشد،
    به نفرین مادرانی آمیخته است،
    که عزیزانشان بدست سرداران
    و سربازان حضرت رهبری
    سر به نیست شده اند.
    نگید نگفتما؟

    @MohammadNoorizad

     
    • نوریزاد تا کی می‌ خواهد از تصویر این پیرزن داغدار در خدمت مقاصد خود استفاده کند؟

      ————-

      تا زمانی که حقِ خون بناحق ریخته شده ی فرزندش اعاده شود.
      .

       
      • بی شک،خون مرحوم ستّار بهشتی بناحق ریخته شده بدین معنا که او یک منتقد بوده که استحقاق مرگ نداشته است و بانیان و مباشران اینکار قاصر یا مقصّر بوده اند،منتها قتل ممکن است عمد باشد یا غیر عمد،ومحکمه پس از بررسی شواهد و مدارک به این نتیجه رسیده است که این قتل نابجا قتل غیر عمد بوده که مطابق قانون و شرع باید دیه به صاحبان خون پرداخت شود،و اعاده حق خون بناحق ریخته شده غیر عمدی قصاص نیست بلکه پرداخت دیه از سوی مامور خاطی یا بیت المال است،و زائد بر این هیاهو و غوغا سالاری است،علاوه اینکه مگر منطق صاحبان اینگونه نوشته ها مطابق منطق غیر اسلامی لگام،مخالفت با اعدام و قصاص نیست، بنابر این با وجود چنین مبنائی چگونه بر اینگونه دعاوی ابرام می کنند؟

         
      • نوریزاد فرزند شما عضو سازمان خونریز و آدمکش مجاهدین است. در ویدئویی دیدم که محمد ملکی برای مجاهدین دل می سوزاند و به آن ها دلداری می داد که به زودی دوباره پایگاه های خود را خواهند ساخت! شخصا دو نفر را می شناختم که عزیزان خود را در ترورهای کور این سازمان مخوف از دست داده و دقمرگ شدند. کاش می توانستم بین همسر و یا مادر فیزیکدان هایی که به دست این مزدوران جنایت پیشه به قتل رسیدند و مادر مرحوم ستار بهشتی ملاقاتی ترتیب بدهم. می توانستم به این زن داغدار بگویم مادرجان نوریزاد اگر به فکر خون به ناحق ریخته بود، به جای آرزوی موفقیت برای فرزند خود، او را به خروج از این سازمان آدمکش جهنمی ترغیب می‌ کرد.

         
        • فرزند ایشان به مجاهدین پیوسته چه ربطی به او دارد ؟ این تنها نشان میدهد که در خانه نوریزاد فرزندانش آزادی انتخاب داشته اند , این بد است ؟ حالا اگر پسر او در زندانهای اطلاعات سپاه شکنجه گر بود خوب بود؟ شما برو پسر ایشان را بیاور و محاکمه عادلانه کن و ا عدام کن اگر این عزیز ما حرفی زد .

           
  62. مصطفی کواکبیان خطاب به رئیس قوه قضائیه گفته است: در ژاپن با جمعیت ۱۲۰ میلیونی سالانه ۶۰۰ هزار میزان پرونده ورودی به دستگاه قضایی است اما در کشور ما با جمعیت ۸۰ میلیونی به گفته رییس قوه قضائیه سالانه چرا باید بالای ۱۰ میلیون پرونده ورودی به دستگاه قضایی داشته باشیم؟
    مش قاسم: واسه اینکه: ۱- حکومت ژاپن اسلامی نیست. ۲- قوانینشون وحیانی نیست. ۳- مجلسشون طویله نیست. ۴- رئیس دولتشون شیاد نیست.

     
  63. در سال ۵۷ مردم به شاه نه گفتند ، زیرا خواب جمهوری را می دیدند. انگار که یک نظام هزاران ساله سلطنتی به سادگی و چند شبه تبدیل به دمکراسی مدرن می شود.مردم به تغییر رژیم رای دادند ، و نه به مونارشی گفتند. غافل از اینکه، نه یک شبه و چند ساله این سیستم رهبری تغییر می کند و نه شناختی از افرادی که آمدند داشتند.
    در نتیجه منبر جای تخت را گرفت و تروریستهایی که بر سر کار آمدند از همان اول دست به کشتار مخالفان تا اکنون زده اند.آنها احتیاجی به قشر روشنفکر نداشتند و از همان اول دانشگاهها را بسته و دست به ترور زدند و با جنگی که با کشور همسایه براه انداختند، ارتش را از درون منحل و سازمانی تروریستی به نام سپاه و بسیج ایجاد کردند.
    اینان در راس تمامی اماکن غصب شده آخوندی را گماشتند و تا می توانستند کشتند و دزدیدند و دروغ گفتند.
    آیا مردم به اینان رای دادند؟
    بلی در ظاهر هر بار بر سر صندوقهای رای میروند و به عاملان، گور نشینی و کارتون نشینی و ویرانی کشور خود رای می دهند، زیرا رای دادن را جزو دمکراسی می دانند !

    غافل از اینکه رای به دزد و قاتل خود می دهند وهر بار بیت چاق و چله از خون ملت با خوشحالی بر حماقت این توده فریب خورده می خندد و تا انتصابات مسخره بعدی برنامه هایی را برای این سرگرمی توده اجرا می کنند،تا سرشان گرم شود .این توده ی بی چشم رو و نادان!

     
  64. دادنستان کل کشور: بندر شهید رجایی از لحاظ کنترل و ورود کالای قاچاق تقریباً رهاست.
    مش قاسم: اینا خیال کردن با عوض کردن اسمها و گماشتن دزد و آدمکش و شکنجهگر و شیاد به کارها مملکت پیش میره.

     
  65. رییس/* اون طویله: سیاست‌های اقتصادی چهار دهه گذشته زمینه‌ساز نابسامانی‌ها و وضعیت بحرانی کنونی.
    مش قاسم: اقتصاد مال خره (با لهجه نجف)!

    /*: ک

     
  66. در باره واژه و علم کیمیا و حدّ دانش جابر و پیشینیان دیگر

    واژه کیمیا

    ریشه این کلمه از زبان‌های باستانی است، و احتمالاً خاستگاه آن بین‌النهرین یا هند می‌باشد.
    نام دانش پایه شیمی در همه زبان‌ها برگرفته از همین واژه‌ است. برخی نیز ریشه واژه کیمیا را از زبان یونانی دانسته‌اند.دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عرب‌ها به اروپا هم راه یافت. خود واژه شیمی در فارسی هم فرانسوی شده واژه کیمیاست.
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7
    ——
    در زبان انگلیسی نیز واژه کمیستری=chemistry به شیمی بصورت جنس و فارغ از شاخه های آن مثل شیمی آلی و معدنی اطلاق می شود،من زبان شناس نیستم،اینرا زبان شناسها باید تحقیق کنند اما بلحاظ وآزه شناسی و نوع تلفّظ واژه کیمیا در زبان عربی دور نیست که اصل واژه شیمی در فارسی و کمیستری در انگلیسی و سایر زبانها از واژه عربی آن گرفته شده باشد چنانکه در بسیاری الفاظ این تطور و تحوّل وجود دارد و بالجمله،تبادل و تداخل بین زبانها بلحاظ تاریخی وجود داشته است.غرض اینکه نمی شود با تفکیک بین علم کیمیا بعنوان یکی از علوم غریبه با علم شیمی بتعریف معهود آن در زمان ما برای اینکه محتمل هست جابربن حیان که از او در آکادمی ها به پدر شیمی یاد می شود از شاگردان و خوشه چینان امام بحق جعفر بن محمد الصادق باشد، حال بخواهیم او را تحقیر کنیم و بگوییم جابر علم کیمیا می دانست نه علم شیمی بوضعی که در زمان ما هست! متاسفانه یکی از گرفتاری های انسان در جهت تعصّب همین نکته است،تا مادامی که ارتکاز ذهنی شان و ادعایشان این بود که جابر پدر علم شیمی کجا و امام جعفر صادق شخصیت فقهی!کجا؟سمت و سوی ماجرا این بود که امام علمی ندارد و کتاب ندارد و او کجا و شیمی و جابر کجا؟! بعد که روی برخی اسناد و کتب تراجم کهن قرائنی برای ارتباط امام صادق با جابر مطرح شد،بحث رفت بسمت اینکه:نه بابا جابر کیمیاگر کجا و علم شیمی کجا؟! عبارتی در کتاب و تمام!
    از این به چیزی جز تعصب نمی توان یاد کرد،اولا ما مواردی از کتب تراجم و شهادت تاریخ و تذکره نویسان نشان دادیم که چنین اسناد و ارتباطی ساخته ذهن منبر و منبری نبوده،و حرف ماخذ داشته،در عین حال بجهت اختلاف نظراتی که در نقل ها هست کسی بجزم صد در صدی غیر قابل تخلف اینرا نگفت تا کسانی بروند سراغ تصرف در واژه ها و اصطلاحات علوم در گذشته های دور یا با وجود اینهمه شهادت تاریخی در گذشته ها و آکادمی های علم جدید بر فضل و دانش جابر و اینکه او پدر علم شیمی بوده.
    ثانیا:اینقدر باید پرده عصبیت و ضدیت با دین و بزرگان دین را زدود و درست فهم کرد که وقتی گفته می شود جابر بن حیان (قطع نظر از اینکه شاگرد مستقیم امام بود یا نبود)پدر علم شیمی بوده است و تحقیقات و کتبی داشته مفهوم این سخن این نیست که جابر حائز همه مراتب و شاخه ها و کمالات علم شیمی فعلی اعم از شیمی آلی و کانی بوده است! این اختصاص بجابر هم البته ندارد،مثلا فرض کنید اگر گفتند شیخ الرئیس ابوعلی سینا ره علاوه بر فیلسوف و منطقی بودن طبیب حاذقی بوده است و کتاب قانون او دائره المعارفی جامع در بیان امراض و علاج های امراض در گذشته بوده است و بالجمله شیخ طبیب و استاد ماهری بوده مفهومش این است که شیخ دارای همه کمالات و درجات علم طب که قرنها بعد متدرجا حاصل شده بوده است! خیر بلکه معنای آن این است که امثال جالینوس و شیخ و دیگران پایه های علوم مربوطه را ریخته اند،همینطور زکریای رازی و دیگران،از اینجا معلوم می شود که تعبیراتی مثل “جابر اصولا شیمیدان به معنایی که ما امروز می شناسیم نبوده بل کیمیاگر بوده و امروزه ما می دانیم کیمیاگری منسوخ شده و بطلان آن مشخص شده است…”پایان
    معنایی جز تعصب و تعمد در نفهمیدن سخنان دیگران ندارد.نیز در چنین بحث هایی آنچه که مورد استناد بود کتابهای مرجع و قدیمی همچون فهرست ابن ندیم و وفیات الاعیان و مرآه الجنان یافعی و مقاله ها و مطالب متاخران بود نه نویسنده متاخری همچون ذبیح منصوری.

     
    • دوست عزیز من به احترام خوانندگان که از این بحث های صد من یک غاز من و شما متنفرند، ادامه نمی دهم ولی شما اگر یک قرینه(امیدوارم معنای قرینه تاریخی برای شما روشن باشد) دال بر رابطه و نسبت جابر بن حیان با امام صادق یافتند و نشان دادید، حق باشماست. تنها یک قرینه. آری تنها یک قرینه. امیدوارم اینقدر شعور مخاطب برای شما مهم باشد که گزارش ابن خلکان با شش قرن فاصله را مبنا قرار ندهی. ابن خلکانی که حتی کتاب نهج البلاغه جمع آوری سیدرضی را به سیدمرتضی علم االهدی نسبت می دهد زیرا کتاب شناس نیست. او یک ادیب و تراجم نگار درجه یک است نه کتاب شناس. تمام مسئله در باره جابر بن حیان مشخص کردن نسبت نسخه های خطی(مانند رسائلی که به کوشش پل کراوس از حابر برای اولین بار منتشر شد) به جابر است. یعنی یک نسخه شناسی روشن و بی ابهام لازم است. بعد از نسخه شناسی، مشخص کردن نام «آقای ما جعفر یا ابوجعفر» در اول متن های منسوب به جابر است. آیا این را نسخه پردازان اضافه کرده اند یا نوشته خود جابر است. اگر این قطعات اول که حاوی نام«آقای ما جعفر» را برداریم ، دیگر هیچ چیزی وجود ندارد که دال بر نسبت جابر با شخصی به نام جعفر باشد. تازه از این جعفر تا جعفر شما صدها کیلومتر فاصله است ولی کو گوش شنوا.
      الغرض، اگر شما یک قرینه تاریخی برای نسبت جابر با امام جعفر صادق یافتید، هرچه بنده گفته ام و مدعی ام، بافتنی است نه حرف تحقیقی(که البته در حد کلیات و اشارت جسته گریخته عرض کردم نه مفصل و چارچوب دار). باری قرینه و شاهد تاریخی غیر از «اقوال» این و آن است. بگذریم که همه ی اقوالی هم که از نسبت جابر و «جعفر» نام برده اند، متکی بر همان قطعات اول نسخه های رسائل «منسوب به جابر است و هیچ مبنای دیگری ندارد. شما که در فقه طالب دقت هستید و معمولا دقت می کنید چرا وقتی به تاریخ می رسید، کور مادر زاد می شوید؟
      باری
      شما هرچه بنویسید، بنده ادامه نمی دهم چون حاضر نیستم با کلنجار رفتن با شما، مجموع خوانندگان محترم اینجا را برنجانم و حقیقتش تا اینجا هم اشتباه از من بود که با شما وارد بحث شدم. معتقدم بی اعتنایی به شما بهترین درمان شماست. هم بحث کردن با شما و هم نمره دادن به شما، عین حماقت است. بنده در بحث کردن بارها مرتکب این حماقت شده ام چون از چند سال پیش تاکنون تقریبا به طور کامل جنس تان را می شناخته ام(بالای دویست بار توهین نشانه دار به خود من کرده اید. دستکم پنج برابر این را به دیگران هم کرده اید که همه می بیننند و جاسم به درستی چند مورد را آورد) اما به تصور اینکه ای بسا برای دیگران مفید فایده باشد، وارد بحث شده ام در حالی به گفته ی اهل درک، در این تصور به خطا می رفته ام.

       
      • …معتقدم بی اعتنایی به شما بهترین درمان شماست. هم بحث کردن با شما و هم نمره دادن به شما، عین حماقت است. بنده در بحث کردن بارها مرتکب این حماقت شده ام…

        جناب علی1
        کسی که زندگی واقعی و حقیقی دارد و در طول شبانه روز حس بودن میکند و برای اطرافیان خود و افراد جامعه فرد مفیدی ست پس بنابراین نیازی ندارد در فضای مجازی بدنبال اعتنای امثال تو باشد. اگر توان بحث نداری، بحث نکن؛ دیگر این ادا و اطوارها چیست؟ همچنین است در پی نمره و رتبه بودن…آنهم از نوع مجازی…همۀ اینها ارزانی خودت و هم داستان هایت.
        دغدغه ها و کمبودهای خود را به دیگران ربط نده … به دیگران خط نده!
        هر کس اینجا حق دارد بنویسد و حق دارد از مطلبی دفاع یا نقد کند. هیچکس تو را مجبور نکرده به نوشته های دیگران اعتنا کنی و مگر تو که هستی که اعتنایت امتیازی باشد؟ یک شخصیت مجازی که آنهم معلوم نیست چقدر در همین نوع شخصیتی هم که دارد صداقت داشته باشد.
        نه به آن تعبیرات خودزنی که داری و نه به این موضع بالا دستانه!
        تو هم مثل دیگران بیاموز که ادب داشته باشی و مهمترین شاخه از ادب اینست که به خود احترام بگذاری. کسی که به خودش احترام نگذارد به یقین به هیچکس دیگر احترام نخواهد گذاشت. این نوع ادبیاتی که داری نه حکایت تواضع تو که حکایت بی احترامی و بی ادبی تو به خویشتن خویش است و در پس آن به دیگران.
        تو در همین پست بارها به خودت توهین کرده ای و به همین دلیل خود را مجاز میدانی که به دیگران هم توهین کنی و برای دیگران خط و نشان بکشی.
        حالا هی من از تو نقد کنم و تو هی پاسخ نده! به همین بی اعتنایی خوش باش!
        شما آیا به دیگران توهین نکرده ای؟ می خواهی سابقه ات را در بیاورم؟ این دویست بار را از کجا در آوردی؟ و این پنج برابر دویست بار یعنی هزار بار را؟ خب…حرف مفت زدن که مالیات نداره!
        اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوال دوز به دیگری!
        براستی این ادا اطوارهای بچه گانه چیست؟! اگر شناخت مجازی معیار است که من هم خوب تو را شناخته ام…خودت که میدانی منظورم چیست!
        آدم عاقل!… دیگر نه اعتنایی کن، نه امتیازی بده و نه خود را احمق بدان! از تحقیر خودت دست بشوی که این رسم تواضع نیست…مانند برداشتهای دیگری که داری …راه به اشتباه میروی!
        کور مادر زاد… اینهم از آن تعبیرات مختص علی1 بودها…گفته باشم!

         
        • تو خودت اول فکری برای درمان بواسیرت بکن تا بعد . شده ای پیشمرگ این آخوند بیمایه تر از خودت و کارت شده پاچه گیری عین لات و لوت های دروازه غار و جوادیه . تو بهتره که دوباره شروع کنی کیسه آشغال ها رو بیرون ببری و مشاهدات را برای ما بنویسی که باعث تفریحمان بشه و به معقولات کاری نداشته باشی .

          ———–

          توهین نکنیم. که این دایره را پایانی نیست.
          سپاس

          .

           
  67. ارسالی سه از سه

    شعر زیبای سعیدی سیرجانی که بدست جلادان و دزخیمان مقام معظم رهبری و بدستور شخص ایشان و بقول نوری زاد صدایش را بریدند ، یادش گرامی و راهش پر ره رو باد.
    https://www.youtube.com/watch?v=T8k6vwEAhME

     
  68. ارسلی دو از سه

    شعر زیبای سعیدی سیرجانی که بدست جلادان و دزخیمان مقام معظم رهبری و بدستور شخص ایشان و بقول نوری زاد صدایش را بریدند ، یادش گرامی و راهش پر ره رو باد.
    https://www.youtube.com/watch?v=T8k6vwEAhME

     
  69. ارسالی یک از سه

    شعر زیبای سعیدی سیرجانی که بدست جلادان و دزخیمان مقام معظم رهبری و بدستور شخص ایشان و بقول نوری زاد صدایش را بریدند ، یادش گرامی و راهش پر ره رو باد.
    https://www.youtube.com/watch?v=T8k6vwEAhME

     
  70. “اصلاح فرمایید 98 درصد رای دهندگان نه مردم” .
    ——–
    آمارهای رسمی مربوط به رفراندوم آری یا خیر به جمهوری اسلامی در سال 57 از این قرار است:
    رأی شمار رأی‌ها درصد
    آری : ۲۰٬۱۴۷٬۸۵۵ ۹۹٫۳۱‏٪
    نه : ۱۴۰٬۹۹۶ ۰٫۶۹‏٪
    رأی‌های صحیح : ۲۰٬۲۸۸٬۸۵۱ ۹۹٫۲۶‏٪
    رأی‌های سفید یا باطله : ۱۵۱٬۲۵۷ ۰٫۷۴‏٪
    مجموع : ۲۰٬۴۴۰٬۱۰۸ ۱۰۰٫۰۰‏٪
    درصد مشارکت ۹۸‏٪
    واجدان شرایط ۲۰٬۸۵۷٬۳۹۱
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85_%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
    ——-

    شرکت‌کنندگان: ۲۰ میلیون و ۲۸۸ هزار و ۲۱ نفر،

    آرای مثبت: بیست میلیون و ۱۴۷ هزار و ۵۵ رأی و آرای منفی: ۱۴۰ هزار و ۹۶۶ رأی.
    https://www.mashreghnews.ir/news/203930/%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AA%D8%A7-%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DB%B9%DB%B8-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
    ——–
    مطابق آمارهای رسمی جمعیت ایران اسلامی در سال 57 حدود 33 میلیون بوده است.
    طبق آمارهای فوق واجدان شرائط تقریبا 21 میلیون نفر بوده اند که 98 درصد آنها که حتما مردم ایران بودند در این رفراندوم شرکت کردند و از این واجدان شرائط 99 درصد آنها به جمهوری اسلامی رای آری داده اند.
    هیچ تردیدی در این نیست که غیر واجدین شرائط یعنی کسانی که پایین تر از 16 سال داشته اند هم “مردم”ایران بودند،چنانکه تردیدی در این نیست که آن بیست میلیون واجد شرائط اعم از آن 99 درصدی که به جمهوری اسلامی آری گفتند یا 1 درصدی که نه گفتند یا رای باطله یا سفید دادند هم “مردم”ایران بودند،منتها در فرهنگ دموکراسی و ارزیابی عقلاء هیچگاه با تفکیک بین تعبیر “مردم” و “رای دهندگان یا واجدان شرائط” بدنبال این ایهام نیستند که مردم ایران به جمهوری اسلامی رای ندادند،زیرا کسانی که واجد شرائط رای دادن نبودند یعنی کودکان و خردسالان علیرغم مردم بودن و محترم بودن رای ندادند چون واجد شرائط نبودند و آنها که واجد شرائط بودند یعنی قاطبه مردم ایران هم به جمهوری اسلامی آری گفتند،بنابر این تفکیک بین “مردم ایران” و “ایرانیان واجد شرائط رای دادن” بر سنجه های عقلائی و دموکراتیک استوار نیست

     
  71. چندی پیش با هزینه زیادی آخوندها شعبده بازی جدیدی راه انداختند برای تجلیل از جناب خدیجه همسر پیامبر.برابر نقل ذوستی از حضار، یکی از روحانیون در آنجا با دهان کف کرده از حجاب آن بانو سخن گفته و فریاد که چرا دختران ما توجهی به این الگوها ندارند!
    خدمت آن دوست عزیز گفتم و خدمت آن آخوند کف بر دهان هم عرض میکنم که اتفاقاً تنها همسر پیامبر که اصلاً رعایت حجاب شرعی را قطعاً نکرده همین جناب خدیجه است و آنهم به یک دلیل ساده و آن اینکه همین آیات حجاب که آقایان مدعیش هستند سالها بعد از وفات ایشان نازل شد،یعنی به روایت خود این عالمان دهر، با حجاب بودن خدیجه از آن حرفهای صد در صد منبری پوچ است!
    همسر دیگر پیامبر هم که گفته می‌شود به احتمال قوی بی حجاب بوده، ماریه است که او هم به لحاظ کنیز بودن باید از حجاب معاف بوده باشد!!
    حالا اگر سراغ ذختران پیامبر برویم شاید وضع بدتر بشود…فعلا تا همین جا!

     
    • علوی گرامی،اصل نقد شما به کسانی که مورد اشاره قرار دادید درست هست در این جهت که نزول آیات حجاب در سوره نور و احزاب مربوط می شود به مدینه و سال پنجم و ششم هجرت که همسر گرامی پیامبر حضرت خدیجه از دنیا رفته بود،این مطلب صحیحی است،اما من نوع تعبیرات طعن آلود شما را نمی پسندم،چون فرض کنید ما اگر نقدی هم به سخن نادرستی داشتیم هیچ نیازی نداریم که تعبیرات طعن آلود دیگری بکنیم در مورد اصل مساله (مساله پوشش و حجاب) ،در واقع باید توجه کرد که وارد بودن نقد ما به یک اظهار نظر برهانی بر درستی گرایش ما در اصل مساله نیست.

      شما می گویید:”تنها همسر پیامبر که اصلاً رعایت حجاب شرعی را قطعاً نکرده همین جناب خدیجه است”.

      پاسخ این است که بنیان این فرض شما بر یک مطلب نادرستی قرار گرفته است و آن اینکه تا قبل از نزول آیات پوشش در مدینه ،همه یا اکثر زنان معاصر پیامبر در شبه جزیره عربستان ،ساپورت پوش یا مینی ژوپ یا بی حجاب محض بوده اند! در حالیکه اینطور نیست،چون با نزول آیات پوشش در مدینه وضعیت پوشش و حد و حدود آن مشخص و محدودتر شد،و موضع دین و قرآن در برابر بد حجابی و احیانا بی حجابی روشن شد،و چنین رویکردی مستلزم این نیست که زنان معاصر پیامبر همه لخت و عریان،یا مینی ژوپ و ساپورت پوش و چیزهایی از این قبیل بودند،گذشته از اینکه صرف اینکه آیات پوشش سالها پس از مرگ خدیجه نازل شده اند دلیل روشنی بر این نمی شود که مثلا مرحوم خدیجه فردی بدون پوشش بوده باشند،و در این جهت باید روی عرف معمول بین زنان در آنجا تمرکز کرد،شواهد مختلفی وجود دارد بر اینکه زنان عرب معمولا بالاپوش های سراسری می پوشیده اند و چیزی که از تعبیر آیات پوشش در سوره نور (31) و احزاب (59) استفاده می شود این است که آنان حتی خمارها و مقنعه هایی بر سر می گذاشته اند منتها آنرا به پشت گردن خویش مینداختند و در نتیجه گردن و بخشهایی از گریبان و سینه آنها بیرون بوده است، که بلحاظ تحدید محدوده پوشش در آیات نازل شده می توان از این تعبیر به بدحجابی ماقبل نزول آیات تعبیر کرد نه بی حجابی محض،در عین حال ممکن است خیلی از بانوان آن زمان پوشش بیشتر و بهتری هم داشته باشند.

      تعبیر طعن آلود دیگر شما این بود که :”همین آیات حجاب که آقایان مدعیش هستند سالها بعد از وفات ایشان نازل شد،یعنی به روایت خود این عالمان دهر..”

      شما نقدی به استدلال آن منبری در مورد خدیجه داشتید چه نیازی بود که آیات مربوط به پوشش را که مورد استناد مراجع و فقیهان هست به آیات ادعایی تعبیر کنید؟ مقصودتان از این تعبیر چیست؟آیا مقصود این است که آیات قرآن از نظر شما حجیت شرعی در اثبات احکام تکلیفی ندارند؟ آیا مقصود شما این بود که این آیات بر فرض بیان تکلیف دلالتی بر مدعا ندارند؟ یا خواستید بگویید شما عالم دهر هستید و مجتهدان و فقهاء حق تمسک بدلالت قرآنی ندارند؟ خوب چرا اینگونه تعبیر می کنید؟

      در مورد ماریه هم باز تعبیر شما تعبیر بجایی نبود چون زنان پیامبر بعد از نزول آیات پوشش نه تنها از حجاب و تکالیف الزامی دیگر متوجه به زنان معاف نبودند بلکه بمضمون چند آیه در سوره احزاب تکلیف آنان بلحاظ انتساب به پیامبر عالیقدر اسلام شدید تر بوده است.
      و بالاخره تعبیر پایانی شما،چون در این بحث ها مفروض من مسلمان بودن شماست و ظاهر گفتارهای شما هم این است می گویم واقعا شایسته است از یک مسلمان که در فضای عمومی برای نقد یک سخن ضعیف و واضح البطلان که سخن عالمان معتبر نیست در مورد دختران پیامبر خود و از جمله حضرت فاطمه اینگونه تعبیرات دور از ادب کنائی کند؟در عین حال از باب مزید اطلاع شما می گویم تاریخ و روایات ما درمورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور حکایت دارد که پوشش ایشان پوشش درستی بوده و غیر از بدحجابی های رایج مورد اشاره پیش از نزول آیات پوشش بوده است چون نقل شده است که ایشان وقتی می‌خواست به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم برود، از پوشش‌های خاصی مثل چادر و روپوش صورت استفاده می‌کرد (علل الشرایع، ج 1، ص 163).
      نیز نقل شده است که در جریان غصب فدک نیز ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمد. هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم برسر بست، جلباب و چادر را به گونه‌ای که تمام بدن حضرت را می‌پوشاند و گوشه‌های آن به زمین می‌رسید، به تن کرد و به همراه گروهی به سمت مسجد حرکت کرد .رجوع کنید به الاحتجاج ،طبرسی ، ج 1،ص 98.

      —————

      درود دوست گرامی
      در همان خط نخست، به گمانم درستِ این جمله که فرموده اید: اصل نقد شما به کسانی که مورد اشاره قرار دادید درست هست.
      این است:
      اصل نقد شما به کسانی که مورد اشاره قرار داده اید درست است.
      یعنی: هم فعل ماضیِ قرار دادید، به ماضیِ نقلی: قرار داده اید، باید تغییر کند و جای هست نیز با است عوض شود.
      به گمانم البته

      پوزش
      .

       
      • درود بر دوست گرامی
        سپاس از تذکر شما،تصوّر من این است که تعبیر کردن به ماضی مطلق و ماضی نقلی در جمله “قرار دادید”نادرست نیست اگرچه ممکن است گزینش ماضی نقلی ادیبانه تر باشد ،نیز تعبیر “است” و “هست” نیز در زبان فارسی هم رایج هست ، هم رایج است.در عین حال ممنون از تذکّر ادبی جنابعالی،البته بنده که بی سوادم و نوشته هایم فاقد حسن ادبی غالب کامنت گذاران سایت شماست اما می گویم چه خوب است شما گاه یک تذکری هم به بیسوات گرامی بدهید یا مترجمی برای مطالب غامض او قرار دهید!
        گفته باشم!
        با احترام

         
  72. (( زنده یاد احمد کسروی ))

    هیچگاه درک نکردم ، چرا (( کافری )) که مریض می شود دچار (( عذاب الهی )) شده و مسلمانی که مریض می شود ، دچار

    (( آزمون الهی )) شده است .

    جهل نرمترین بالشی است ، که انسان می تواند زیر سر خویش گذاسته و بخوابد .

     
    • سخن نادرستی است،هیچکس نگفته است که اگر کافری مریض شد این مریضی عقوبت الهی است،و اگر مومنی مریض شد آزمون الهی است،زیرا اموری مثل صحت و مرض ،غم و شادی،نشاط و کسالت و سایر عوارض روحی و جسمی انسان در این عالم طبیعت از لوازم طبیعی زیست این جهانی است که تابع علل و عوامل طبیعی آن است،البته آزمون و امتحان انسان در همه مراحل زندگی و بصورت های گوناگون برای همه اعم از کافر و مومن وجود دارد (و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع …،احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون…،فاما الانسان اذا ماابتلاه فاکرمه و نعّمه فیقول ربی اکرمن…الخ) پس آزمون الهی عام است و فراگیر بر انسان و جوامع انسانی.
      مع الاسف نوع اینگونه ایرادات روشنفکران و امثال احمد کسروی این است که در نقد دین و گفتمان دین بجای نقد جوهره واقعی دین و مذهب ، غالبا می روند سراغ برخی گفتارها و اظهارات ضعیف توده مردم که سخن آنان معیار نیست،و بخیال و توهم خویش از اینطریق دین را نقد کرده و آنرا حاوی تناقض می دانند.

       
      • یاران جان درود

        صید مرتضا خان گل و بلبل ثلام ال الیکوم

        دیدی بند رو آب دادی دروغگو کم حافظه هم می شود

        چه در هر جمعی گونه ای دگرگونه ازخویش نمایانده وبرآن مبنا

        وشخصیت سخن گفته .کامنت شما در بالا ساعت یک وهجده دقیقه

        ((روشنفکران وامثال احمد کسروی …)

        ساعت هشت وچهارده دقیقه همین روز سطر آخر

        ((سوالات کسروی را مطرح کن ببینم چه گفته))

        برادرم سرورم عزیزجان آقای صید نمی توانی جواب کودکی

        کو می پرسد چرا گفتی قمر بنی هاشم ولی نگفتی آبله رویی

        وکوتاه قدی مفرط علی را ویا وزن فلان امام که چهار غلام زور آور

        سد قدم بیشتر یارای حملش را نداشتند ویا برادر فلان امامی که بر مبنای

        گفتارش در بالاترین دادگاه آن زمان از بی مویی صورت وسینه های بزرگ

        وتنفر برادرش از زنان را(مخنثی) با برچسب خود درآوردی کذاب می پوشانی.

        خوب میدانم که خواهی گفت چون ادبیاتت فلان پس جواب تا بعد ها اما

        هم فکرانت هم جواب میخواهند.

         
        • از تعابیر مودبانه ای مثل “صید”(سیّد) ،”ثلام ال الیکوم”(سلام علیکم)،”بند رو آب دادی”،”دروغگو کم حافظه هم می شود” و اینکه دروغ اینجا چه بود گذر می کنیم.

          مقصود شما از عبارت “نمی توانی جواب کودکی کو می پرسد چرا گفتی قمر بنی هاشم ولی نگفتی آبله رویی آبله رویی وکوتاه قدی مفرط علی را”که البته بنده منظّمش کردم،چه بود؟یعنی شما بعنوان یک کودک در حال پرسش هستید؟ خوب البته ظاهرا ادبیات قاجاری شما کما کان نیازمند مترجم است! اما اگر درست فهمیده باشم مقصود این بود که چرا از حضرت ابوالفضل فرزند علی علیهما السلام تعبیر به “ماه بنی هاشم” می کنید و صحبتی از آبله رویی و کوتاهی قد مفرط علی بن ابیطالب پدر ایشان نمی کنید؟ درست ترجمه کردم؟پرسش کودکانه شما این بود؟! البته اینکه حضرت ابوالفضل بواسطه حسن جمال ماه بنی هاشم لقب گرفته بود ظاهرا مورد پذیرش شماست و مناقشه ای در آن ندارید،اما گمان نمی کنید سوالتان واقعا کودکانه بود؟!فرض کنید شما بلحاظ تاریخی و بصورت مستند(بی آنکه ما از شما استنادتان را سوال کنیم) اثبات کردید علی بن ابیطالب امام اول شیعیان بلحاظ خلقت فردی کوتاه قد بوده است و چهره ایشان هم کم یا زیاد آبله گون بوده است،ارتباط منطقی بین ماه بنی هاشم بودن ابوالفضل و آیله گون و کوتاه قد بودن پدر ایشان چیست؟ چون ابوالفضل زیبا بوده طوری که به ایشان ماه بنی هاشم گفته شده نمی باید یا امکان ندارد پدر او بلحاظ خلقت طوری که شما گفتید باشد؟ بعد شما با این ادبیات قاجارگونه نگفتید و توضیح ندادید چنین اوصافی را از کدام تاریخ برداشت کردید؟ و از همه اینها گذشته آیا اندکی خرد و عقلانیت در شما نباید وجود داشته باشد که تحقیر انسانها به اموری مربوط به جسم و خلقت آنها که در اختیار آنان نبوده است امری انسانی و خردمندانه نیست؟ در واقع، جدای از بحث لزوم اسناد و استناد در بحث ها،همه هنر شما در نقد محتواها یا قول و فعل اشخاص این است که با ادبیات نفرت،و دروغ و کین ورزی سر و گوش بجنبانید و دیگران و معتقدات و علایق آنها را مورد تحقیر قرار دهید؟آنهم با این ادبیات متحجّرانه و قاجاری؟ حال،فارغ از این جهات بیخردانه اگر ممکن هست لطف کنید مطلب مورد ادعا را که خلاف دهها منبع تاریخی هست مستند کنید به منابعی که دیده اید.

          “یا وزن فلان امام که چهار غلام زور آور سد قدم بیشتر یارای حملش را نداشتند”.
          احتمالا اشاره شما در این عبارت به سمین بودن حضرت باقر امام پنجم شیعیان بوده است،حال فرض کنید کسی بهر علت طبیعی یا وراثتی کم یا زیاد چاق باشد،این بی خردی نیست که کسی را بواسطه اوصافی مثل چاقی یا لاغری که عناوین ذومراتب هست و ضابط دقیقی ندارد سرزنش یا تحقیر کنیم؟یعنی در واقع ابطال حقانیت یا امامت یک امام به این است که خلقت و جسم او را مورد اشاره قرار دهیم؟خود شما را که احتمالا فردی پیر و مسن هستی،نمیدانم چاق هستی یا معتدل یا لاغر،اگر لاغر باشی خوشایندت کسی شما را “نی قلیان”خطاب کند و شما را تحقیر کند؟ یا اگر چاقی مثلا شما را بشکه خطاب کند؟!قطعا چنین تعابیری دور از خرد و اخلاق و انسانیت است.

          “برادر فلان امامی که بر مبنای گفتارش در بالاترین دادگاه آن زمان از بی مویی صورت وسینه های بزرگ وتنفر برادرش از زنان را(مخنثی) با برچسب خود درآوردی کذاب می پوشانی”.
          ظاهرا در این ادبیات ایضا قاجاری اشاره به کذّاب بودن جعفر برادر امام عسکری می نمائی،در این مورد البته شواهد و اسناد تاریخی وجود دارد ولی بقیه مطالب و الفاظت نیازمند ترجمه است،لطفا اگر به شما بر نمی خورد که من از این جمله و الفاظ و ادبیات قاجاری چیزی نفهمیدم،توضیحی در مورد معنایی که در ذهن داشتی و بدان اشاره کردی بده.

          اما فارغ از همه اینها،شما چقدر مملوّ از نخوت و تکبر و نفرت هستید،فرض کنید کسانی کسانی را بر حسب اعتقادات مذهبی خود امام مفترض الطاعه بدانند،اینکه شما درکی از معنای امامت نداشته باشی یا اعتقادی به امام و امامت نداشته باشی توجیه کننده این است که با طرح مسائل غیر مستند و بی بنیان به محترمین دیگران بی ادبی و اهانت کنی؟
          حقیقتا حیف وقت و عمر که صرف فهم و تنظیم و پاسخ افراد متعصّب و عنودی همچون شما شود با این ادبیات کودکانه و ابتدایی.

           
          • سلام و درود آنارشیست گرامی
            دیدم در انتهای این صفحه به فراخوان و استمداد ترجمه اینجانب لبیک گفتید،ضمن تشکر از شما می گویم من این نوشته بی سوات را بر اساس ترجمه و تلقّی خودم پاسخ گفتم و برخی عبارت ها و الفاظش باز هم برایم نامفهوم بود و می دانید که تا درک مفهومی درستی از یک عبارت یا متن وجود نداشته باشد پاسخ دادن به آن بمنزله تیری در تاریکی است،شما که مترجم قابلی هستید و بنظر می رسد غیر از زبان انگلیسی که بر آن تسلّط دارید،بر متون و ادبیات فارسی قاجاری نظیر ادبیات دوستمان بیسوات هم تسلط دارید ،لطف کنید با توجه به پاسخ های بنده ببینید برداشت مفهومی من از متن های گنگ و نامفهوم دوستمان درست است یا خیر،و موارد لازم را هم تکمیل فرمایید
            سپاس

             
          • آخ بخشکی شانس , ما کجا بودیم آنوقت که در او بنگریم ؟

             
          • یاران جان درود

            کسی گفت :(علم به قواعد وسنجه هایی برای شناخت وتمییز حدیث معتبراز غیر معتبر…)

            کاملن درست است اما ولی این تمییز را باید مخالفان سر سخت هم بپذیرند به جبر عقل

            چگونه است همین شخص محترم گاهی عقل جمعی 93 درسد نمی پذیرد

            اما تواتر معدود حدیثی را می پذیرد .به عبارت دیگر قول یک و نیم میلیارد سنی

            درمقابل 40 تا 50 میلیون شیعه شناسنامه ای

            (کدخدا می داند چند تایشان قلبی شیعه اند) را ردمی کند .

             
          • یاران جان درود

            با ادبیات روزنامه ای حال حاضر (غیر غاجاری)

            پایه پرسش این بود {{گفتن کامل حقیقت نه قسمتی از آن)

            دردادگاه های دنیا سوگند می دهند حقیقت را وتمام حقیقت را بگویی

            اگر یکی قمر است بگویید اما دیگری که آبله رو و نا زیباست را هم بگویید

            در همان روایتتان است “((تعدادی از صحابه به رسول گفتند چگونه دخترت

            را حاضر شدی به این آبله روی کوتاه بد اخم بدهی به زنی))” این را هم

            بگو.بله می توان در هر چیز زیبایی هایی یافت و زشتی هایی .کدام روایت

            کدام سند را برضد افکارتان به مردم در این 14 قرن گفته اید ؟

            فقط یک سند یا حدیث را بدون القاب نا متواتر سست وووو ذکر کنید.بس

            500 کاراکتر

             
          • درود
            1- در همان روایتتان است “((تعدادی از صحابه به رسول گفتند چگونه دخترت را حاضر شدی به این آبله روی کوتاه بد اخم بدهی به زنی)).
            اگر ممکن است منبع فارسی یا عربی این مطلب یا عبارت را برای من و یاران جان ارسال کنید.
            2- روایت،سند،برداشت و چیزهایی نظیر این برخلاف ما در کتابها و نوشته های مخالفان دین یا مخالفان مذهب هست،ما این انظار و اسناد یا روایت ها یا تحلیل ها را بررسی و تحلیل می کنیم و مطالب یا اسناد معتبر را می پذیریم،نمی شود هر نوشته یا سند یا گفته را بصرف بودن در کتاب یا نوشته مقبول و صحیح دانست،مثل این عبارتی که شما در باره آبله روئی نقل می کنید من اینرا نیافته ام و از شما می شنوم،از کجا بدانم شما که نسبت به اسلام یا لااقل مذهب شیعه تعصب برخلاف دارید آنرا جعل نکرده اید یا از کتاب یا نوشته ای جعلی نقل نکرده اید،یا اگر جایی هست سند و دلالت متنی آن درست و همین است که شما می گویید؟ یا برخلاف آن دهها سند و کتاب وجود نداشته باشد؟ آیا شما که از ما مطالبه سند می کنید نباید اسناد ادعاهایی که می کنید و از جمله عبارت مورد اشاره را ذکر کنید؟ به من و یاران جان نشان دهید که عبارت”تعدادی از صحابه به رسول گفتند چگونه دخترت را حاضر شدی به این آبله روی کوتاه بد اخم بدهی به زنی”را در کدام سند تاریخی دیده اید یا از چه کسی شنیده اید؟

             
  73. با توجه به اینکه اسلام اینهمه برکات داشته و از شیمیدان و ملحد خدا نشناس هم در دامن اهل بیت بزرگ شده اند بدینوسیله اعلام میشود که جده بزرگ پدری مادر بزرگ انیشتین هم کنیز یکی از امامان بوده که بعلت یهودی بودن خیلی مورد توجه بود و اصلا تئوری نسبیت هم یعنی اینکه آن مرحومه نسبتا از بقیه بهتر بوده!!..در ضمن مارکس هم توسط شیخ مفید راهنمائی شده و بی خدا و مارکسیست شده!!دیگه جمع کنید این بساطو !!

     
    • جناب عثمان ،مزاح و شوخی و سخن نامستند به دیگران نسبت دادن نشانه خردمندی و صحت مدعا و استدلال بر درستی مدعا نیست،بحثی که مطرح شد این بود که مطلب مورد نظر در مورد ارتباط جابربن حیان با امام صادق سلام الله علیه در برخی از کتب فهرست و تاریخ نویسی کهن مثل فهرست ابن ندیم مطرح شده است و در مورد آن شواهدی وجود دارد و این سخن ربطی به منبر و بساط و چیزهایی از این قبیل ندارد،نیز کسی ادعا نکرد که عبدالکریم ابن ابی العوجاء در دامن اهلبیت بزرگ شده است! شواهدی و اسنادی از کتب تاریخ و حدیث ارائه شد مبنی بر اینکه در فضای انتقال حکومت از امویان به عباسیان که فضای بحث و نقد و گفتگو آزادتر بود دهریون و زنادقه ای مثل ابن ابی العوجاء و عبد الله بن مقفّع و برخی دیگر بحث ها و احتجاجاتی با رئیس مذهب جعفری یعنی امام صادق سلام الله علیه داشتند که فراوان در کتب روایی ما مثل کافی و توحید صدوق و احتجاج و برخی کتب دیگر نقل شده است که بنده در این بحث هیچ اشاره ای به اسانید شیعی مطلب هم نکردم بلکه بمنابع تاریخی و حدیثی اهل سنت ارجاع دادم،و اشاره کردم که صرف “استبعاد” در مسائل تاریخی با وجود بیشمار نقل ها در کتب فریقین به این صورت که ” ابن ابی العوجاء در مکه و مدینه چه می کرد” ،یا “زمان و مکان امکان اجازه چنین بحث هایی نمیداد” یا “واقعیت این است که اصلا ابن ابی العوجاء وجود نداشت یا شخصیت خیالی بود” و همه اینها را هم حواله مبهم دادن به اینکه “اینها را و بیش از اینها را دیده ام” و “فرصت ورود و بررسی ندارم”،سخنانی بر غیر سنجه تحقیق هست،خوب شما فارغ از طعن و مزه پرانی و جوک گفتن در مورد انیشتین و شیخ مفید و مارکس در این موارد بگویید مطلبی در این مسائل دارید یا خیر؟ بعد یک لطف هم بکنید در مورد این تعبیر خردمندانه “دیگه جمع کنید این بساطو” توضیح دهید که آیا چنین تعبیراتی دلیل بر فهم ،انصاف،خردمندی و عقلانیت است یا …؟

       
  74. مهرداد گرامی این گنجعلی یا همون آنارشیست و بی نهایت هم یا یک اراذل جدید که به سایت وارد شده؟

     
    • آنارشیست جان من توام ؟ یا تو منی ؟ این مزدک عزیزمان دچار بیخوابی شده ! اول شروع میکنه به یه آریایی عرب عرب گفتن و بعد هم خوابش نمیبره از نگرانی . خب مجبوری عزیز من هی کلمه حرام کنی ؟ در ضمن به یک نفر رذل (آدم فرو مایه , پست , ..) میگویند نه اراذل ( فرومایگان , مردمان پست , …) . نه من آنارشیست نیستم ! آدم رذل هم با اجازه شما مرد محترم نیستم! آنارشیست جان کجایی که تو هم تکذیب کنی و کمی او را مورد مرحمت مخصوص خودت قرار بدی ؟ این بابا ترا غیر مستقیم رذل خوانده ! ( خدا به دادت برسه حالا مزدک که دیگه پوزه درازی نکنی )

       
      • حق باشماست گنجعلی،واقعیت این است که بعد از حدود چهار سال حضور فرد مورد نظر در این سایت و افاضات فراوان در باب وطن پرستی و وطن دوستی و ایرانیت(مثل رضایت به فرش پهن کردن برای ورود اجانب و دل بستن به ترامپ و مدح و ثنای او!) و فحش و ناسزا به شریعت اسلام و بزرگان دینی تحت عناوین دهان پرکنی مثل “نقد دین” و “نقد قرآن” و “نقد پیامبر” و مباح دانستن “لجن مالی” در قالب روشنفکرانه “نقد” و تعبیراتی مثل “مشتی فلان و مشتی بیسار!”،و جایی پیامبر اسلام را بتقلید از برخی دین ستیزان بیسواد “شخص موهوم” خواندن و این ادعاهای تکراری که “سکه ای که نشان وجود فردی بنام محمد باشد نیافتیم پس محمد شخصیت موهوم بوده است!” و در عین حال شب و روز همین شخصیت موهوم را زیر و روی الفاظ چنگکی مورد هتک و اهانت قرار دادن که لابد چنین تناقض گوئی ها هم نشان علم و خرد و پیشرفت است! دیگر مشت او باز و تهیدستی او از علم ،فهم،و سخن بدلیل و استناد گفتن، برای همه آشکار شده است! از این جهت اخیرا ترجیح می دهد که به نقد شخصیتی این و آن و کارآگاه بازی بروش پوارو و کاربرد سلول های خاکستری بپردازد شاید بنوعی از رنج احساس تنهایی در غربت و یاس از بازگشت بوطن و مهمل بودن برهاند،زیاد ملامتش نکنید چاره ای جز این برایش نمانده!

         
  75. سلام بر ناظران گرامی
    در مورد جابر ابن حیان که عمدتا شیعیان او را از شاگردان جعفر ابن محمد دانسته و در مقابل نقل قولهای دیگری هم وجود دارد که خلاف این موضوع است باید به نکاتی اشاره کرد:
    1-جابر اصولا شیمیدان به معنایی که ما امروز می شناسیم نبوده بل کیمیاگر بوده و امروزه ما می دانیم کیمیاگری منسوخ شده و بطلان آن مشخص شده است.چنانکه رازی در زمان کیمیاگری از او به نام استاد ما ابوموسی یاد می کند.در مورد منسوخ شدن کیمیاگری که معتقد به تغییر عناصر به یکدیگر بود به یکی از سخنان منتسب به جابر اشاره می کنیم تا نسبت آن با دانش امروزی مشخص گردد:”هرگاه گاو نری را ـ اگر سرخ رنگ باشد بهتر است ـ در خانه ای محبوس کنی و برایش گیاه حاشاشیا بریزی و در چهار طرف سقف آن چهار منفذ باز کنی و آن گاه گاو را به حال خود رها کنی تا بمیرد و متعفن شود، از آن زنبور عسل به وجود می آید”!!(التجمیع جابر، ص 368)
    2-در اینکه جابر کیمیاگری را از جعفر ابن محمد آموخته باشد شاید تمام استنادات به ترجمه و تالیف کتابی از آقای ذبیح الله منصوری با نام مغز متفکر جهان شیعه بازمی گردد که در آن جابر می گوید من علم را از امام آموخته ام حال اینکه محققان می دانند مرحوم ذبیح الله منصوری یدی طولانی در شاخ و برگ دادن به موضوعات و داستان سرایی دارد.دیگران عمدتا او را صرفا شاگرد جعفر دانسته (آنگونه که ما می دانیم جعفر در فقه و اصول و بصورت مقدماتی در فلسفه در زمان خود شناخته شده بوده و بر فرض صحت شاگردی جابر در نزد او شاید در این موارد درس گرفته باشد)و همانگونه که عرض شد شیعیان در این زمینه بسیار کوشا بوده اند و پر واضح است که چنین تلاشی از سوی ایشان بیش از ارزش تحقیقاتی نمایانگر امیال سیاسی آنان است.از سویی دیگر وقتی فردی شاگرد فرد دیگری در زمینه ای خاص ذکر می گردد باید ردپای استاد در سخنان شاگرد هویدا باشد.یعنی فرضا در کیمیاگری که رساله ها و مقالاتی به جابر ابن حیان منتسب شده است می باید کتبی هم از جعفر ابن محمد در این باب وجود داشته باشد که با تناظر مابین کتب مشخص گردد که نسبت آندو با یکدیگر چگونه است که چنین چیزی وجود ندارد.لذا صرفا پرداختن به برخی از نقل قولهای بی پایه و بدون شواهد متقن امری واجد ارزش محسوب نمی گردد و شاید برای دلخوش نمودن پیروان به ارائه پاسخی به ایرادات وارده بدکی نباشد!
    3-هر فردی از روی سخنان و نوشته های خود مورد قضاوت در مقام دانسته هایش قرار می گیرد.جابر ابن حیان علی رغم تمام تناقضاتی که در مورد او اعم از سن و مذهب و زمان حضور و…وجود دارد فردی دانشمند با توجه به زمان خود محسوب می شود.از او در جای جای دانشنامه های مختلف یاد شده است لذا دانشمند دانستن او هر چند دانش او نسبت به زمان امروزی بسیار عقب بوده است محرز است.ولی همانگونه که قبلا ایراد شد نامی یا نوشته ای یا مطلبی در هیچیک از دانشنامه ها وجود ندارد که منتسب به جعفر ابن محمد باشد.لذا دانشمند دانستن او بالاخص با غلوی بیشتر در تمام علوم و با استدلالی بی پایه که به اذن خدا چنین است که هرگز در هیچ مرکز آکادمیکی در دنیا چنین سعن سخیفی رانده نخواهد شد خالی از اشکال نیست.
    پاینده و پیروز باشید

     
  76. درود

    اگر فکر کنیم که نظام حاکم برایران اسراییل وامریکارا دشمن میداند ویا با انها دشمنی دارد سخت دراشتباهیم !!؟چراکه سالهاست ایران درسوریه ودرجواراسراییل به بهانه حفاظت از حرم همیشه چندصد کیلومتر دورازحرم با مخالفین اسد جنگید اما همیشه مواظب بودند که لوله تفنگشان اتفاقی بسمت اسراییل نچرخد وتیری بسمت برادران یهودشان شلیک نشود ,اگر این دشمن دشمن راهم نکنند چگونه میتوانند به بهانه جنگ هرصدا وفریاد اعتراضی را بشدیدترین وجه درگلو خفه ومعترضین را سرکوب نمایند ,حضرات مدعی جنگ با داعش شدند درحالیکه شیخ گریان درنمازجمعه فرموده اگرداعش نبود ماقادر به چنین نفوذ درنقاط مختلف که منظور سوریه وعراق ولبنان ویمن وافغانستان نبودیم وازطرفی باامریکاهم هیچ خصومتی ندارد امریکا ازاین حضرات بسیار به دوجهت سپاسگزاراست اول فروش میلیاردهادلار تسلیحات وگرفتن قریب یک میلیارد دلار درشکل کشتی تفریحی طلاکاری ودهها فقط ساعت رولکس جواهرنشان ویژه وکمک به اسرایبل با نمایش مظلومیت جهانی باانکارهولوکاست!!!!
    تنها مشکلش باامریکا بخاطر مسله نقض حقوق بشراست ودموکراسی که امریکا سخت میگیرد ,اگرمثل روس فقط بفکر جیبش باشه اینها چاکرش هم خواهند بود وفرش قرمزهم براش پهن میکنند ,باشد که اینده خودشان اذعان واعتراف کنند انوقت مشاهده چهره انان که گلوشان را درشعار مرگ برامریکا جرمیدهند دیدنی خواهد بود , اصلا ببینیم مسولین ما کدام شعارشان دروغ نبوده که مرگ بر…..هایش نباشد هان عزیزان؟؟؟!!!

    هموطن عزیز ایرانی ام

    وطن: چگونه وطن این کلمه قابل تقدیس را معنا کنیم؟
    چه تاسف بار است بیان این مطلب که مهمترین ستون بقای کاخ ظلم واستبدادی که چها که براین سرزمین اهورایی ومردم شادخوار ومهربان وشجاعش نیاورده است بی تفاوتی نسبت به همین کلمه قابل تقدیس است,
    نظام با تحریک هرساعت عراق وتوهین وفحاشی به صدام ودستورات صریح خمینی به ملت عراق درخیزش وشورش اورا وادار به حمله به ایران کرد ودرفاصله هشت سال جنگ شروع به حذف دروس واموزشهای وطنی کرد وبا حذف تاریخ پادشاهان وجنگها وپیروزیهای امپراطوری ایران که بزرگترین ومقتدرترین ودرعین حال عادل ترین پادشاهان را داشته وتبلیغات واموزشهای مغرضانه وهدفمند به قصد زدودن عشق وعلاقه به زادبوم نیاکانمان یعنی وطن عزیزمان ایران تلاش گسترده ای بکاربرد وتقریبا موفق شد ,!!
    همین توفیق نتیجه اش بی تفاوتی نسل جوان وپرشور نسبت به وطن وبه تبع ان به هموطنش گردید وازطرفی با برنامه ریزی دقیق وبعمد اعتیاد وبی بند وباری وگرایش به لذات انی را بین نسل جوانی که خصوصا بیکار ونومیدهم شده بود باعث شد که جوانان ما درکنار مردمی که اسیر وگرفتار معاش ومخارج کمرشکن زندگی خویش بودند دربی تفاوتی غوطه ورشدند واقایان زیرک که بنظرمیرسد از رفیق روس هم درسها گرفته واموخته بودند کیفور ونشهء پیروزی بغارت وچپاول ونابودی منابع وخاک وسرزمینمان چنان تاختن گرفتند که هیچ متجاوزی تاکنون نتاخته بود.
    هموطن فواره چون بلند شود سرنگون شود , اخر از شدت فساد ملت سیلی خورده از فقر وبدبختی ازخواب غفلت بیدارشد و ملایان روزی که جوانان ما بپایبوس کوروش شتافتند فهمیدند که همه نقشه هایشان نقش براب شده است وافتاب را نمیشود تا همیشه درابرپوشاند.
    هموطن اینک زمان اگاهی است , حیوانات اولین کارشان زمان استقلال تعیین حد ومرز ووطن برای خویش است وپس ازان تا سرحد مرگ ازوطنش دفاع میکند., عزیز برادر خواهر ,جوان ایرانی ,پسر , دختر عشق به وطن را درگوش بچه هامان برادران وخواهران خویش فریاد کنیم ,دخترایرانی اگرشب درکوچه وخیابان جوانی میدید خاطرش جمع ودلهره اش به ارامش تبدیل میشد با ماچه کردند این متظاهران به دین وکرامت انسانی که دخترایرانی اکنون بادیدن پلیس میترسد وبادیدن جوانان احساس امنیت نمیکند؟؟!
    ماایرانی هستیم وطنمان عسقمان ایرانست وازخواب غفلت برخاسته ایم چشمهامان گشاده بر خوبیها وجوانمردی وگذشت ومردانگی است وبرروی هرچه پلشتی است دیده فروبسته ومیبندیم و در راه وطن ازنثارجان دریغ نداریم ,
    ما نشان میدهیم که همان خصلتهای نیاکان وپدران خویش را درغیرت ومعرفت ومردانگی ومروت ووطنپرستی که افتخارماست داشته وبه همه ظالمان نشان خواهیم داد که دوران ستم سرامده است. ماموفق میشویم. انشالله.

     
  77. با سلام خدمت آیت الله نوری زاد
    آقای نوری زاد ایا اثار امام راحل چقدر بود که این همه بودجه میخواسته کاخ امام اثار امام ماشینهای گران لوکس خانواده امام ایا کسی که یک موی کوخ نشینان را به هزاران کاخ نشین ترجیح میداد همین بود.
    آقای نوری زاد
    من پسرم وشوهرم رفتیم ثلاث بابا جانی تمام این عزیزان دادشون از این دولت خدمتگزار درامده بود سرما زمین لرزهای پشت سرهم گفتند بیشتر کمکهای مردمی میرود سرپل ذهاب ما به فراموشی سپرده شد پیرزن بچه با آب سرد هوا سرد نه خبری از کانکس هست نه چیز دیگر سهمیه یک ماه دوبسته شکردوکیلو قند یک کیسه برنج ده کیلوی دوعدد روغن چهار تا کنسرو ماهی چهار تاکنسرو لوبیا یک ماه آقای نوری زاد گفتند فقط از کمکهای مردم کردستان اونوقت گفتند خیلی‌ها قسط خود کشی دارند شبها مواظب هستیم که یک وقت اتفاقی رخ ندهد مااز ناراحتی سرمونا انداختم پایین وامدیم ناببینیم برایشان چه کنیم فقط مردم را از جهنم میترسانند ولی دزدی خمس زکات غیراز کارهایی که مابیخبریم من هرجای که میرم هرجا اخوند میبنم میگم اینا //// توی مسجد که دیگه نمیرم اگر هم رفتم میگم اینا جز اراجیفی چیزی بیش نمیگویند همه میگویند بخاطر این رفتارهایی که میکنی اخرش سرت برباد میرود من کارخودما میکنم شما بگو چه کنم؟

     
  78. آقای نوری زاد سلام
    البته بنده خیلی علاقه به شخصیت شما داشتم و دارم ،و این علاقه برمیگرده به زمانی که شما برنامه جهاد سازندگی رو۶ اجرا میکردید، و از سال ۷۰ که سفر حج با یکی از اقوام بنده تشریف داشتید،خاطرم هست ایشان از شخصیت شما خیلی تعریف میکردند و علاقه من نسبت به شما بیشتر شد.

    الاایحال مدتی است که کانال شما را میبینم و خدمات انسان دوستانه شما که برای رضایت جوان گیلانی و رفتن به اقسا نقاط کشور برای رهایی زندانیان و کارهای انسان دوستانه شما برایم ستودنی و قابل احترام هست و همیشه دعاگویتان هستم.

    باری از آنجا که شخصیت ادبی و لطیفی هم که دارید بیشتر کارهایتان و سخنانتان را میشنوم البته مشکلی با اختلافتان با نظام ندارم، چرا که بعضی از سخنانتان حق است و هر فرد مسلمانی باید نسبت به ظلمی که در حقش میشود لااقل زبان اعتراض داشته باشد.

    فقط آقای نوریزاد سوالم اینجاست که مطمئن هستم که شما اهل نماز فکر ذکر تهجد بوده اید درسته؟؟ و قطعا با افراد امسال خودتان حشر و نشر داشتید، حالا سوالم اینجاست که آدمی که با این روحیه و سبقه ی دینی چطور شده الان با هر مرام و هر مسلکی سلطنت طلب و لاایک و کمونیست و بهایی و دگراندیش و بی حجاب و… هر فرقه ای دوست شده اید؟ الا با شیعیان مثل خودتان در دهه ی قبل البته بنده به همه ی افرادی که باهاشون در ارتباط هستید هیچ توهینی نمیکنم و آنها هم بندگان خدا هستند با عقاید خودشان و تعصبی ندارم، فقط میخواهم بدانم که نظام با شما چه کار کرد که اعتقاداتتان را الان به سخره گرفتید و برایش اظهار ندامت و شرمساری دارید و خودتان را کودن فرض کردید؟؟

    ——————

    درود علی رضای گرامی
    نظام، بزرگترین کاری که با من کرد، این بود که ذات خودش را برای من آشکار کرد. و من، بچشم خودم هیولایی دیدم که از دست و دندانش خون می چکد و بر حق و حقوق و مال مردم غلت می زند و عربده می کشد. همین. من سابقا بخاطر جهل و ترس و طمع و امید واهی، هیولاگونگی اش را نمی دیدم. همین.
    با احترام

    .

     
    • جناب علیرضا شما چطوری می گویید که تعصبی ندارید و لی دگراندیشان را بنده خدا لابد الله عرب می دانید؟ نه هموطن من نه به خدایی معتقدم و بنده کسی هستم .البته شما تنها نیستید بسیاری از هموطنان دانسته و یا ندانسته چنین می پندارند که همه مسلمانند و بنده الله.و با /// مثل همه ما مسلمانی و یا همه بنده خداییم حقوق دگراندیشان را نا دیده می گیرند. راستی شما مسلمین کی یاد می گیرید که دیگران انسانند و دارای حقوقی مث شما.مسلما چنین انتظاری از پیروان کسانیکه کاری جز //////////////////////// به حقوق دیگران کاری در طول تاریخ نکرده اند عبث است.طبق قرآن اصولا عمره مسلمین حقی برای ای حیات ندارند تا چه رسد به باور و تفکر و …

       
  79. سلام بر نوریزاد گرامی
    یادمان هست که یکی از اهداف این انقلاب صدور انقلاب به تمام جهان بود،.(البته بعد سالها یادم هست که خود این دوستان در محفل خصوصی به شوخی میگفتند از بس انقلاب صادر کردیم واسه خودمون دیگه چیزی نمونده) بنظر من در این هدف در هیچ جای دنیا و هیچ کشوری در چهل سال گذشته موفق نبودند جز یک کشور که این یکسال اخیر سعی کرده تمام رفتارهای اخوندها را در کشور خود به نمایش بگذارد و مانند ابتدای انقلاب ایران با احساسات ملت خود بازی کند و ان کشور ترکیه است. کمی به رفتارهای سیاسی اردغان دقت کنیم همان رفتارهای عوام فریبی که رحانیون /// انجام دادن او هم انجام میدهد و متاسفانه خود مردم ترکیه شدیدا اماده پذیرش این تفکرات و تعصبات کور هستند و بنظر من ترکیه اگر بخواهد با اینگونه تعصبات کور پیش برود کمتر از ده سال دیگر یکی از خطرناکترین کشورهای اسلامی از نظر تفکرات مذهبی خواهد بود. پس ما در اینده نچندان دور ترکیه را باید یکی از کشورهایی بدانیم که در حال ساختن مردم خود با تفکر داعشی و طالبانی خواهد بود.

     
  80. بادرود فراوان
    آقای دکترلطفأمکانهایی که شمامیروی ازلحظه خروج تاموقع ورودتون به منزل خودتون،به شدت نکات ایمنی ومراقبتهای لازم رادرجهت سلامتی وامنیت جانی خودتون رعایت کن من شمارادرمکانی بطورگذرا دیدم که مثل یک آدم معمولی میرفتی ونگران جان شماشدم،بنده ازدوستداران وعلاقمتدان به حضرتعالی هستم به امیدخداکه همیشه درسلامت کامل به روشنگریهای خوبتون ادامه میدهی امااحتیاط لازم است،مکانهایی که میروی مثلا نمایشگاه برگزارمیکنی ازقفلهای بسیارمورداطمینان ومنحصراستفاده کن،خیلی ازقفلهاباهرکلیدی بازمیشوند،موقع پیاده روی مثلا ازخیابان تاساختمانی که قراره بروی هوشیارباش وحتی الامکان ازیک نفر همراه زرنگ ومعتمداستفاده کن،ازوسایل وامکانات ایمنی هم استفاده کن،مثل دوربین مداربسته وغیره،اگربااتومبیل شخصی به مکانی میروی حتمأدر تمام مراحل مسیر وپارک مطمئن ترین راه رابرگزین،ملاقاتهایی که داری سعی کن یک یادونفر قوی وهوشیاردرکنارخودداشته باشی،من درنمایشگاه خط خطی لحظاتی بیرون شمارادیدم که رفتی داخل واونموقع توضیح دادم که به چه دلیلی نتونستم سعادت دیدارباشماداشته باشم واینجادیگه نمیپردازم به آن،اماهمونموقع وقتی برگشتم درراه خیلی به این فکرمیکردم که شمامثل یک آدم معمولی آمدی ودرخودنمایشگاه هم که درب باز وافرادبه راحتی آمدن والبته منظورمن ایجاد جوشدیدامنیتی نیست وشما اساسأمبارزه خودتون درمخالفت باامنیتی کردن کشوره ونبودآزادی،ودرستش هم همینه امامن نگرانم به جهت مشکلاتی که درکشورماهست وافرادخودسر یاحتی سازمانهای قانونی هم خرابکاری هایی بعضأازشون سرمیزند،والبته من نمیخوام خدای نکرده موجبات نگرانی یادلهره فراهم کنم اماتوصیه میکنم قدری بیشترمراقب خودتون باشین،به کوری چشم دشمنان شما که لطف ومرحمت ورحمت ومراقبت خدای بزرگ درهمه حال شامل شماونگهدترساامتیتون باشه،وهمواره ازبرکات وجودشمامااستفاده نماییم.
    پیروزبادنوریزادعزیز
    زنده بادایران
    سپاس

     
  81. سلام استاد
    همواره ارزوی سلامتی دارم برای شما. از شبی که در نمایشگاه بودم خدمت شما یادم میاد در جواب یکی از عزیزان حاضر در مورد پیامکهایی که هنوز وقت نکرده بودید تا بازشون کنید اشاره گردید حدود 1700 تا از پیامکها روفرصت نکرده بودید باز کنید . همون جا از خودم خجالت کشیدم که خود من چندین بار از طریق پیامک چقدر وقت با ارزش شما رو ضایع کردم . وبه خودم قول دادم تا جای ممکن مزاحم شما نشوم . اما بدون ریا عرض میکنم واقعا دلم برای شما تنگ میشه و خدا میدونه اولین فرصت من دیدن کانال شماست،از صحبت های شما با اقای فرهودی بسیار لذت بردم و در اخر بقول خودمون دم شما گرم چون جوابی بسیار قانع کننده و ب نوعی دندان شکن برای کسانی که بجای هر گونه فکر بی خردانه نسبت بشما و بدون توجهی نسبت ب صحبتهای شما اینگونه عریان و اخته نسبت به سر دمداران نظام که تا بحال کسی نه شهامتش رو داره و نه انقدر نسبت ب خیانتها و خوریزیهای وووو اشنا و اگاه نیست ،تازه نسبت بشما شک دارنو مشکوکن بهر جهت همیشه منتظر صحبتهای جدید شما هستم و هر بار حداقل برای سی چهل نفری صحبتها و پیامهای جناب عالی رو با سایرن ب اشتراک میگذارم .و این کمترین کاریه که از دست من ساختست . و در ضمن خیلی دوست داشتم حد اقل یکبار هم که شده بود کتف شما رو ماساژ میدادم .علی جان با من تماس نگرفت تا از اوضاع کمرش کمی توضیح بده .امید وارم حال ایشون هم خوب باشه عذر خواهی میکنم مطالب زیاد شده دوستدار و مخلص شما بهروز

     
  82. این نوشته بخشی از مطلب سیدمرتضا خطاب به مهرداد در پست قبلی است.

    سید مرتضی
    12:55 ق.ظ / دسامبر 17, 201

    «من در مورد انکاری که در این زمینه کردی فقط اشاره می کنم به ماجرای سوتی مربوط به “آشنا” و “مهرداد” که آنرا همه دیدند،حال شما انکار می کنید مانعی ندارد و کسانی که از اندکی هوش و ذکاوت برخوردار باشند بخوبی می توانند تکیه کلام ها و ادبیات و لحن ها و طرز ویرایش افرادی که در این سایت زیاد مطلب می نویسند را شناسائی کنند،من عرضم این است که اولا فحاشی و تندی خوب نیست پس نیازی به این نیست که کسی با اسمی باصطلاح پرستیژ خود را حفظ کند و وقتی می خواهد با فحاشی عقده گشائی کند نام های عجیب و غریب اختیار کند،حال شما خود دانی….»

    حقیقتا سیدمرتضا شما انسان عجیبی هستی. تهمت می زنی بعد نقش قاضی بازی می کنی و بعد.. و بعد… آیا یک ذره مراعات(به هیچ چیز دیگری استناد نمی کنم چون به هر چه استناد کنم، علوم لایتناهی شما، امکان نفس کشیدن را از همه می گیرد) اخلاق لازم نیست؟ بنده واقعا نه کاری به این مباحثات شخصی دارم و نه حوصله دفاع از کسی و نه اساسا این بحث ها فایده ای دارد ولی چون به شدت به یک غلط فاحش یعنی نسبت دادن زکریای ناراضی به مهرداد اصرار داری و توبیخش می کنی که چرا انکار می کند او زکریا نیست! دارم بابت حضور در این سایت خجالت می کشم.
    پیشتر هم بارها به خود من سوء ظن بردی و بالای پنج بار به تصریح یا تلویح بد و بیراه گفتی و تهمت زدی که چرا با نام دیگر با تو مجادله کرده ام! غافل از اینکه کسانی زیرک تر از ذهن کوته بین شما، از الفاظ آشنای دیگران بهره می برند و شما را به چاله می اندازند. اگر آن هوشی که ادعا می کنی، ذره ای در وجود شما بود، چنین نسبتی به مهرداد نمی زدی به صرف کلمه «شیخ قم نشین» که در متن او و زکریای ناراضی مشترک است. بنده در چند پست پیشتر با اشاره ای به زکریای ناراضی رساندم که این راه را نرود ولی او متاسفانه در سنین پیری به دیگران آزار می رساند و در اینجا از ظن شما به مهرداد بهره می برد و به او آزار می رساند ولو که آگاهانه چنین قصدی نداشته باشد. بدتر از همه در اینجا این است که شما چندین بار به مهرداد تهمت زدی و به انکار او خندیدی و سپس تهمت زدی و بابت تهمتت احتمالا از خداوندت مشتاق اجر و ثواب هستی که چقدر مظلوم واقعه شده ای. البته پاسخت و نوع عذرخواهی ات هم قابل پیش بینی است ولی بهترین کار کاستن از این حجم تهمت به دیگران به صرف سوء ظن کودکانه است که مدام به دیگران نسبت می دهی.
    گرچه برایت سخت است پذیرش این حرف ولی آن را می نویسم: در تمام مطالب تاریخی، کلامی، فلسفی و تحلیلی که می نویسی، همین رویه را داری یعنی بی تحقیق، نظر می دهی و با صرف مشابهات پیش پا افتاده، منابع دور را نزدیک می بینی و مطالب ساده را پیچیده می کنی و مطالب پیچیده را ساده. تنها کاری که از شما بر می آید و واقعا در آن دانش آموخته ای، فقه است که معمولا در طرح نظراتت سعی می کنی رویه معمول فقها را رعایت کنی.
    باری هر حسنی در شما ببینم ابایی ندارم از گفتنش ولی اگر در معایب عجیبی که داری، گاه اصرار بی وجه کنی، تذکر دادنش برای همه ما خوب است. بنابرین اگر اصرار نمی کردی و به مهرداد (که او هم بی دلیل گاه به پر و پای شما می پیچد) تهمت نمی زدی و در این تهمت زدن و سوء ظن مفرط، خودت را باهوش و طرف تهمت را کم هوش(یا للعجب!) نمی دانستی و اگر به یکی دیگر از دوستان یادآوری نمی کردی که ان بعض الظن اثم(قرآن/حجرات)، این نوشته هم نوشته نمی شد که حقیقتا از نوشتنش ناراضی و رنجورم. البته این نوشته به معنای این نیست که شما بدی و من خوبم چرا که واقعا من حامل انبوهی از معایبم اما آقای سیدمرتضا، گاه ما آدمیان عیوب مان را می توانیم کنترل کنیم و اگر باعث رنج و عذاب شخص خودمان می شویم ولی به دیگران آزار نمی رسانیم و گاه عیوب مان تنها در آزار رساندن به دیگران خلاصه می شود که بدترین کار ممکن است. آیا وقتش نیست هم بنویسید و به دیگران بهره برسانید و هم تهمت نزنید؟

     
    • زکریای ناراضی

      علی1 بسید مرتضا نصیحت میکنه که تهمت نزند و قاضی نشود. اما خودش هم کاراگاه میشود هم تهمت میزند و هم قاضی میشود. از قول مهرداد میگوید زکریا مهرداد را آزار می دهد. من نمی دانم چه طور علی1 از احساس مهرداد باخبر شده. میگوید که از حضور در اینجا خجالت می کشد. اگر خجالت می کشی پس چرا اینجا کامنت می نویسی. مگر برات نامه فدایت شوم فرستادند که بیای اینجا کامنت بنویسی؟ این قم نشین ها چه عجوبه ها یی هستند.

       
    • … بنده واقعا نه کاری به این مباحثات شخصی دارم و نه حوصله دفاع از کسی و نه اساسا این بحث ها فایده ای دارد.
      … دارم بابت حضور در این سایت خجالت می کشم.
      … این نوشته هم نوشته نمی شد که حقیقتا از نوشتنش ناراضی و رنجورم.
      … چرا که واقعا من حامل انبوهی از معایبم .

      خب، جناب مدافع حقوق مظلومان، علی1 دامت افاضاته؛
      من در مورد این کامنت مشعشع شما بسیار سخن دارم ؛ ولی ابتدا به همین چند جمله که آوردم اشارتی میکنم:
      1- شما حامل انبوهی از معایب هستی؟! خوب در یک کامنت اختصاصی معایب انبوه خودت را شرح بده.
      2- اگر از نوشتن در این سایت و یا اینگونه نوشتن ناراضی هستی پس چرا مینویسی؟
      3- بابت حضور در سایت خجالت زده هستی… خب، توضیح بده چرا خجالت زده هستی؟ و اینکه، چگونه است در نوشتن اینگونه کامنت های قاضی معابانه و تحلیل گرایانه، همچنان در سایت حضور داری، آنهم با وجود شرمندگی؟ و آنهم از موضعی بالا دستانه و خود درست پندارانه و خاکی شده؟!
      4- شمای بنده!، اگر کاری به اینگونه مباحثات شخصی نداری و حوصله هم نداری، پس آیا حس نمیکنی، کارت نوعی فضولی ست و بی دعوت وارد دعوای دیگران شدن و بدتر از همه هواداری از یک طرف دعوا و بستن انواع و اقسام اتهامات به طرف دیگر؟
      خوب، آدم عاقل! شما بفرمایید ورود شما به این بحث آیا فایده ای هم داشت؟ با وجود اقرار به بی فایده بودن پس چه اصراری داری که دخالت کنی و از موضعی نه بیطرفانه که بسیار بدتر و جانب گرایانه به این مباحث ورود کنی؟

      عجیب است که چرا باید افرادی معلوم الحال، مدافعان بلند مرتبه ای! چون شما، که خاکی هم تشریف دارید، داشته باشند!؟ افرادی که کامنت هایشان فقط موقعی که کپی پیست از جای دیگری ست ( یعنی زمانی که خودشان مطلبی نمی نویسند ) ارزش خواندن دارد و در دیگر مواقع آغشته به انواع کلماتی ست حاکی از نادانی، توهّم، بُخل و حسد، چاپلوسی، سخن چینی، عقده گشایی، تهمت زنی، افترا و فحاشی و از همه مهمتر بدنبال جلب توجه دیگران بودن و رتبه کسب کردن و یا به خود رتبه دادن!… اینها همه و همه، آنهم با وجود شناختی مجازی از طرف مقابل … چگونه است که یک نفر سالها در کنار کسی دیگر زندگی میکند و هنوز ادعا میکند او را دقیق نمی شناسد ولی حضراتی مثل شما حکم میدهید آنچنانی…آنهم غیابی و با شناختی مجازی!… شما که به نوعی خود را مُرشد و مدافع این گروه میپندارید و در بزنگاه های تاریخی به دفاع از آنان میپردازید، وقتی اینگونه حکم میرانید، پس وای بحال زیردستان شما!

      خب من هم یک نظری بدهم در مورد شما:
      سخنان حکیمانه ای که در این کامنت در مورد مخصوصاً سید مرتضی ارائه کردید، ( که حاکی از تداوم کینه و عداوت شما به ایشان است و در هر مجالی که می یابید، از ابراز آن کوتاهی نمیکنید ) حکایت از بی اثری و بی ثمری تحقیقات و شب زنده داری های شما در مبحث “کانت شناسی” ست؛ باور نداری؟ پس گوشه ای از سخنان ناب “کانت” را در ادامه می آورم تا بخوانی و تفکر کنی و از خود بپرسی چرا؟…چرا؟

      – “چنان باش که بتوانی به هر کس بگویی : مثل من رفتار کن.”
      آیا شما اینگونه هستید؟ و باید دیگران مثل شما رفتار کنند؟!
      – “در دنیا دو چیز از همه زیباتر است ؛ آسمان پرستاره و وجدان آسوده.”
      آیا شما با گفتن این جملات زیبا! و بستن این اتهامات به دیگران، وجدانت آسوده است؟!
      – “دو چیز در من شگفتی و ستایش همیشگی برمی انگیزد، آسمان پر ستاره بالای سرم و حکم اخلاقی درونم.”
      آیا شما از این حکم اخلاقی و مَنِشی که از خود ارائه دادی، شگفت زده شدی و خود را ستایش کردی؟!
      – ” مرگ تعصّب، تولد اخلاق است.”
      آیا شما در این جملات که گفتید، هیچ تعصبی نداشتید و بر مبنای اخلاق درونی قضاوت کردید؟! یعنی این جملات تبلور اخلاق درونی علی1 بود؟…( عجیب است که در همین پست قبل افاضاتی در باب اخلاق داشتید در تأیید سخنان دیگری )

      سخن پایانی اینکه:
      همانطور که توصیه کردم برای شناخت و درک نوشته های “کانت” باید ابتدا بتوانی همانند او تفکر و اندیشه کنی. در غیر اینصورت، حاصل آنهمه مرارت و سخت کوشی در مبحث “کانت شناسی” میشود این کامنت مشعشع!
      آنگونه که در پست قبل خطاب به دیگری گفتم؛ به شما هم میگویم که: نیاز به پاسخ شما نیست اگر نیازی نمیبینید. و من به حکم آزادی در نقد یک نوشته، به خودم زحمت دادم و اینهمه برای شما نوشتم. دستم درد نکنه!…شاید که قسمتی از آن یا همۀ مطلب مقبول افتد و یا هیچ … اونش دیگه به من ربطی نداره!

      از “انسان خوب” بگویید اگر فرصت کردی. انسان خوب یعنی چه؟ آنهم بدون دین!، بدون عقیده! و بدون ایمان!
      عجیب است که همین جناب کانت که شما بسیار به او علاقمند شده بودید ( الان نمیدانم به چه کسی علاقه دارید ) میفرماید که : ” خدا را باور کنید ، برای اینکه به چنین باوری محتاجید” یه تحلیل هم در مورد این جمله بدهید بد نیست.
      از نگاه من :
      انسانِ بدون عقیده، بدون دین و بدون ایمان میشود همان حیوان! آیا از یک حیوان میتوان انتظار اخلاق داشت؟
      حتی آتئیست ها هم یک باور و عقیده دارند و به چیزی ایمان!

       
      • خیلی عذر میخام ها آنارشیست , مآبانه درست است نه معابانه !

         
      • با تشکّر از دوست جوانمرد که حقّ مطلب را در مورد نقد شخصیت های تکراری دوست مورد اشاره بیان کرد،برای رفع توهّم و سوء تفاهمی که مدتی قبل کامنت گذار مورد اشاره در یکی از نوشته های خود اظهار کرد می گویم من بدون اغراق به حق او در نوشتن و اظهار نظر در مورد مطالب و کتب کانت یا هر محتوا و مطلب دیگری احترام می گذارم منهای تعابیر فرادستانه ای مثل “واقعیت این است” و “فرصت بررسی ندارم” و…،و از زمانی که ایشان شروع به توضیح مطالب کانت در آن کتاب کرد هیچگاه نگفتم که او نباید یا حق ندارد در این سایت در آن موارد بنویسد برای اینکه بمن مربوط نیست و این سایت متعلق بفرد دیگری است و مسئولیت مدیریت آنهم با دیگری است،تا اینکه بروش معهود و بتعبیر دوست خوبمان منصور دوباره در مورد یکی از مطالب بمیان آمد و “دینامیتی منفجر کرد”! در آنجا نیز باز بجهت برخی بی انصافی ها و نقد شخصیت ها و عدم احترام بحق دیگران در نوشتن آزاد و لحن های تند و تعبیرات ناخوشایند،من در پاسخ بمطالب او فقط نوشتم که طرح چنین مطالب مبهم و قابل تفسیرهای مختلف و قابل مناقشه بلحاظ منطقی فلسفی که شایسته محافل خاص و آکادمیک هست اینجا مخاطبی نخواهد داشت مگر اینکه کسی برای دل خویش یا ثبت در فضای عمومی بنویسد،چیزی که من گفتم این بود و در مقام تعلیل هم به مطالب مقدماتی خود ایشان اشاره کردم که به نارسائیهای ترجمه های گوناگون از کتب کانت اشاره کرده بود و طعن هایی به برخی مترجمان و کانت شناسان وارد کرده بود و این مطلب البته نیازی هم بتوضیح نداشته و ندارد که انتقال مفاهیم و واژه ها خصوصا در بحث های پیچیده و دیر یاب فلسفه و منطق کار شاق و صعبی است و صرف آگاهی و احاطه به لغت اصلی موجب سکون و اطمینان به فهم و درک مفهومی از متن اصلی نیست،و غالب اینگونه ترجمه ها ملازم با مناقشات لفظی و مفهومی و تعارض هایی با ترجمه های دیگر متن بزبان های دیگر هست،مطلب من فقط این بود و بنده هیچوقت توصیه نکردم و نمی توانم و حق هم ندارم توصیه کنم که کی اینجا بنویسد یا چه چیزی بنویسد یا ننویسد بعد ایشان در آن فضای باصطلاح افشاگرانه! (افشاگری در این مورد که مثلا من با چند موسسه فرهنگی پژوهشی در قم همکاری هایی طلبگی برای آماده سازی و تحقیق و ویرایش و منبع یابی برخی کتابها یا نظارت بر مقالات دارم کاری که خود او هم احیانا با اخذ اجرت از همان وجوه نفتی! در برخی موارد مثل مقدمه نویسی های سفارشی انجام می دهد و تصادفا روزی حدود ده دقیقه با وساطت یکی از دوستان من برای ملاقاتی با مدیر ما آمده بود و تصادفا چند دقیقه ای گفتگویی دوستانه در مورد محتوای کارهای قرار دادی من و سلام و تعارفی داشتیم بی آنکه من بدانم او هم یکی از کامنت گذاران این سایت هست و البته بواسطه حس احترامی که نسبت به نوشته های کورس گرامی این سایت نشان می داد بنده بعد حدس زدم وی همین کامنت گذار معهود این سایت است که واکنش های بعدی وفعلی ایشان صحه بر حدس من گذاشت والا من هیچ شناختی از او ندارم مگر از طریق همان دوست عزیز واسطه که بعد دیگر کمتر او را با اینکه هم اتاقی من در آن موسسه بود دیدم و آشنائی ما با این دوستمان در همین حد بود بعد اینجا غیر منصفانه وانمود شد که سید مرتضای نویسنده این سایت چه هیولایی است که اینجا بذوق و سلیقه و تفنّن خود بعنوان ایفاء وظیفه دینی در منزل خود مطلب می نویسد! واقعا چه گناهان کبیره ای! و چه تخطّی هایی از قانون یا شرع یا عرف!)و تند در نقد شخصیت من چیزهایی گفت که بهتر دیدم او را با تعبیرات و عصبیت هایش تنها گذارم،در ادامه ایشان ادعایی داشت در مورد تسلّط و آگاهی به زبان آلمانی که زبان اصلی کانت فیلسوف آلمانی بوده است و اینکه آن متن را بیش از چهل بار بزبان اصلی خوانده است و دریافت های او متکی بر ترجمه ها نیست،من ضمن اینکه چنین ادعایی را نفی نمی کنم چون اطلاعی از درستی یا نادرستی آن ندارم بدوستمان پیشنهاد می کنم بجای هرچند یکبار فرو رفتن در نقش قیّم و داور و مدافع مظلوم و نقد شخصیت اشخاص یا افشاگری ها! در باره محیط کار و زندگی واقعی اشخاص،همان مباحث را دوباره پی گیرد به اینصورت که متن آلمانی را بتفکیک ارسال کرده و ذیل آن ترجمه تحت اللفظی و بدنبال آن دریافت خاص خود را ارسال کند، من البته علیرغم آگاهی از فلسفه و منطق هیچ آشنائی با زبان آلمانی ندارم اما در فضای عمومی اشخاصی هستند که تسلط به زبان آلمانی یا مفاهیم فلسفی منطقی داشته باشند و بتوانند در مورد حدّ دریافت های ایشان در امر ترجمه و تحلیل متن قضاوت کنند،اینرا الان در فضای آرامی که هست و ایشان از آن حالت انفجاری خارج شده مطرح کردم تا مشار الیه خوب بداند که به حق نوشتن او در باب محتواها و مفاهیم احترام می گذارم هرچند دل آزرده و دل چرکین هستم از نقد شخصیت های ایشان و تندیهایی که در روایات ما از آن تعبیر به “حدّه” شده:الحدّه ضرب من الجنون که انتهای آن پشیمانی و اذعان به حماقت و چیزهایی از این قبیل است و ورود بمسائلی که معنایی جز احساس فرادستی و خود برتر بینی و سوء ظن بدیگران و اتلاف نقد عمر در مقولات بی فائده ای چون من چه هستم و تو چه هستی ندارد.
        پوزش از همه

         
  83. پخش ‘اعترافات’ پژوهشگر محکوم به اعدام از تلویزیون ایران

    مقدمه :
    یک رسوایی دیگر برای جمهوری غرق در نکبت و در حال سرنگونی حاکم بر ایران !
    دور نیست روزی که این بساط غرق در جنایت , دزدی , بی قانونی و بی عدالتی سرنگون شود ! به احتمال زیاد با مرگ فرعون این بساط هم سرنگون خواهد شد .
    وادار کردن قربانیان به اعتراف به اعمال ناکرده با استفاده از انواع و اقسام شکنجه ها و با استفاده از دارو های روانگردان , که همین وزیر ارتباطات فعلی از جمله وارد کنندگان آن برای دستگاه های امنیتی است , شیوه لات و لوت های اطلاعاتی نظام پلید آخوندی حاکم است . بر روی یوتیوب به اندازه کافی ویدئو کلیپ هست تا نشان دهد چه جلمبر هایی سازمانهای اطلاعتی نظام مقدس اسلامی را اداره میکنند . مشتی بی سر و پا و چاقو کش ! “اقرار” های تلویزیونی از همان سالهای اول پس از پیروزی فتنه خمینی
    در ایران شروع شد . از قطب زاده بگیر تا فرزندان کم سن و سال مجاهد و فدایی و توده ای تا رهبران اسیر شده آنها و سازمان های دیگر که با اعمال پلیدترین شکنجه ها وادار به ” اعتراف ” به گناهانی شدند که هرگز مرتکب نشده بودند . شیوه کار این چاقو کش ها خیلی ساده است : قربانی را به دست تیمی متشکل از عده ای بیسواد , که در بهترین حالت و با گذشت بسیار زیاد در یک نظام سالم فقط میشد به آ نها شغل شریف /////// داد , را مامور به حرف در آوردن قربانی میکنند . اینکه قربانی چه کرده و اصلا کیست به آنها مربوط نیست . او باید به چیزی که بالاتری ها خواسته اند اعتراف کند همین ! و هر شیوه ای هم برای وادار کردن او مجاز است . زن بیچاره سعید امامی را که حتما دیده اید در ویدئو کلیپی هایی که روی یوتیوب موجود هست که اسیر دست چه لات و لوت های بیسواد و از نظر اخلاقی بشدت بیمار ( بازجوی روانی در جایی او را تحت فشار قرار میدهد تا اسم آلت تناسلی خود را بر زبان بیاورد ). در جایی اطلاعاتی ( سر باز گمنام امام زمان ) منحرف میگوید ” از سفر به اسرائیلت بگو ” زن بینوا میگوید ” من اسرائیل نرفته ام , من به خدا اسرائیل نرفته ام ” لات بیسر و پای بازجو میگوید ” ما ترا میفرستیم ” ای گه تو همچین نظامی که اینا اطلاعتی هاشند . نه این بساط به زودی رفتنیست . خودتان را برای برگزاری جشن سرنگونیش آماده کنید دوستان !

    خبر :
    پخش ‘اعترافات’ پژوهشگر محکوم به اعدام از تلویزیون ایران
    تلویزیون ایران فیلمی از احمدرضا جلالی، پزشک محکوم به اعدام را پخش کرده که در آن ادعا شده، او اطلاعات دانشمندان هسته‌ای کشته شده در ایران را به ماموران سرویس جاسوسی اسرائیل داده است.
    فیلم “اعترافات” آقای جلالی را معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات ایران تهیه کرده است.
    احمدرضا جلالی، محقق مقیم سوئد که به دعوت دانشگاه تهران به ایران رفته بود، اردیبهشت پارسال بازداشت و به اعدام محکوم شد. او در دانشگاه پزشکی کارولینسکای استکهلم کار می‌کرد.
    دو ماه پیش یک فایل صوتی از صدای آقای جلالی منتشر شد که در آن می‌گوید در زمان حبس انفرادی وادار شده دو بار با خواندن بیانیه‌هایی که بازجوها از قبل آماده کرده بودند در برابر دوربین “اعتراف” کند.
    ‘تماس با فردی به نام توماس’
    در فیلم “اعترافات” که امشب، ۲۶ آذر ماه پخش شد، این پژوهشگر ایرانی، گفت زمانی که در اروپا مشغول تحصیل و کار بوده، فردی به نام توماس، او را به ماموران اطلاعاتی معرفی کرده است.
    همچنین گفته شده که او هنگام حضور در یکی از دوره‌های آموزشی خارج کشور “در تور اطلاعاتی سازمان موساد” افتاده است.
    البته در این فیلم آقای جلالی نامی از موساد و اسرائیل نمی‌برد و می گوید با افرادی که گمان می‌کرده از سرویس امنیتی اتحادیه اروپا هستند، در ارتباط بوده است.
    آقای جلالی به دعوت دانشگاه تهران به ایران رفته بود
    آقای جلالی می‌گوید این افراد از او درباره پژوهشگران و پروژه‌های داخل ایران و افراد کلیدی این پروژه‌ها اطلاعات می‌خواسته‌اند.
    او می‌گوید پیش از سفر به سوئد برای تحصیل، با وزارت بهداشت و وزارت دفاع همکاری داشته و زمانی که در اروپا بوده سالی دو سه بار به دعوت مراکز مختلف علمی و دفاعی، به ایران سفر کرده است.
    آقای جلالی همچنین در این فیلم توضیح می‌دهد که در یک پروژه‌ دفاعی در کنار مجید شهریاری و مسعود علیمحمدی حضور داشته است.
    در این فیلم مستند گفته شده که آقای جلالی اطلاعات دانشمندان ترور شده را در اختیار موساد گذاشته است. همچنین بخش‌هایی از “اعتراف” مجید جمالی فش پخش شد که اردیبهشت ۱۳۹۱ به اتهام ترور یکی از دانشمندان ایرانی اعدام شد.
    مجید شهریاری و مسعود علیمحمدی، دانشمندان ایرانی بودند که به گفته مقام‌های جمهوری اسلامی به دلیل نقششان در برنامه هسته‌ای ایران توسط اسرائیل کشته شده‌اند.
    دانشمندان ترور شده ایران که بودند؟
    مسعود علیمحمدی در دی ماه سال ۱۳۸۸ (ژانویه ۲۰۰۹) هنگام خروج از خانه مسکونی خود در شمال تهران، بر اثر انفجار بمبی که گفته شد در یک موتور سیکلت جاسازی شده بود، کشته شد.
    یک سال بعد در هشتم آذر سال ۱۳۸۹، مجید شهریاری، استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی (ملی) تهران هم در اثر انفجار یک بمب که به اتومبیل پژو ۴۰۵ او چسبانده شده بود در نزدیکی این دانشگاه کشته شد.

    http://www.bbc.com/persian/iran-42385518

     
  84. تلاش دوباره حزب‌الله برای اثبات فساد در قوه قضائیه (1)

    رادیو فردا – صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه در جلسه خصوصی با گروهی از دانشجویان به ادامه افشاگری‌های منصور نظری درباره وجود «فساد گسترده» در این قوه واکنش نشان داده و به گفته منصور نظری افزوده که این موضوع هیچ «ارتباطی» به مردم ندارد.

    منصور نظری که در جریان حزب‌الله به «شاعر مدافعان حرم» مشهور است٬ از دو سال پیش اسناد و مدارکی درباره «فساد» در قوه قضائیه منتشر می‌کند.

    او در آخرین مورد این افشاگری‌ها٬ هفته گذشته در جلسه غلامحسین محسنی اژه‌ای٬ معاون اول قوه قضائیه با گروهی از دانشجویان٬ به ابعاد تازه‌ای از وجود فساد در این نهاد اشاره کرد.

    در فیلمی که از این جلسه از سوی فعالان حزب‌الله در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده٬ منصور نظری در حضور محسنی اژه‌ای٬ انتقاد‌های تندی متوجه عملکرد مقام‌های بلند‌پایه قوه قضائیه می‌کند و درباره فساد در این نهاد سخنانی ارائه می‌کند.

    آقای نظری در این جلسه به تشریح برخورد‌های صورت گرفته با وی از سوی رده‌های مختلف قوه قضائیه اشاره می‌کند و به صراحت می‌‌‌گوید که قضات٬ وکلا و کارشناسان دادگستری در ایران به فساد آلوده شده‌اند.

    او گفته است: «وکلا فاسد شده‌اند، رشوه می‌گیرند و پرداخت می‌کنند، با قاضی تبانی می‌کنند، [و در همین رابطه] قضات شماره‌ها را از توی پرونده درمی‌آورند٬ به وکلا اطلاع می‌دهند».

    آقای نظری افزوده که «کارشناسان رسمی دادگستری به وضع بسیار فجیعی مشغول رشوه و زیرمیزی گرفتن و نوشتن گزارشات خلاف واقع هستند».
    او در بخش دیگری از سخنان خود به یک قاضی اشاره می‌کند که به مدت «۱۵ سال» مشغول «رشوه» گرفتن بوده و چنین فردی در این مدت «بر جان و مال و ناموس مردم حاکم بوده است».

    آقای نظری همچنین می‌گوید که به مدت هشت ماه در بند قاچاقچیان در زندان بوده تا بفهمد «یک قاچاقچی با چند قاضی» ارتباط دارد.

    این فعال حزب‌الله با انتقاد از وضعیت و عملکرد قوه قضائیه خطاب به غلامحسین محسنی اژه‌ای می‌گوید که «کنگره‌ی آمریکا میلیون‌ها دلار هر سال بودجه تخصیص می‌دهد که مردم را از انقلاب ناراضی کند، قوه‌ قضاییه بودجه می‌گیرد و با عملکردش مردم را نسبت به انقلاب ناراضی می‌کند».

    او همچنین با انتقاد از صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه افزوده که در خصوص فساد در این نهاد٬ «یا آقای آملی لاریجانی دارد اشتباه می‌کند یا آن کسانی که بازرس ویژه‌شان هستند».

    آقای نظری همچنین اضافه کرده که «حفاظت اطلاعات قوه‌ قضائیه توانایی‌اش کم است، قضات خیلی وارد هستند در سیستم‌ها فساد و بحث رشوه گرفتن، به راحتی نیروهای حفاظت را دور می‌زنند، نیروها کارشان را به درستی نمی‌توانند انجام بدهند».

    یک روز پس از این نشست، صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه در جلسه‌ای هشت ساعته با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی به سخنان منصور نظری واکنش نشان داده و آن‌طور که نظری می‌گوید٬ گفته است مسائل این نهاد به این فعال حزب‌الله و مردم «ارتباطی» ندارد.

    از محتوای این جلسه هشت ساعته تاکنون گزارش جامعی منتشر نشده٬ اما آن‌طور که گروهی از دانشجویان شرکت کننده در این جلسه در شبکه‌های اجتماعی نوشته‌اند٬ در جلسه مذکور انتقاد‌های تندی به قوه قضائیه وارد شده است.

    منصور نظری هم با انتشار ویدویی هفت دقیقه‌ای گفته صادق لاریجانی در این جلسه وجود فساد در قوه قضائیه را انکار کرده است.

    آقای نظری در این ویدیوی هفت دقیقه‌ای که ۲۳ آذر ماه منتشر کرده٬ افزوده که لاریجانی در جلسه با دانشجویان گزارشی سه صفحه‌ای ارائه کرده و گفته که اظهارات منصور نظری درباره وجود فساد در قوه قضائیه «دروغ» است.

    این در حالی است که این فعال حزب‌الله در پاسخ به اظهارات صادق لاریجانی٬ اعلام کرده که اسناد و مدارک خود درباره وجود فساد در قوه قضائیه را منتشر خواهد کرد تا مردم درباره آن قضاوت کنند.

    منظور نظری آن‌طور که در بیانیه‌های مختلف نیرو‌های حزب‌الله آمده٬ چند سال پیش به مستنداتی حاکی از فعالیت یک «باند فساد» از قضات شهرکرد دست پیدا می‌کند و این مدارک را تحویل دادسرای کارکنان دولت می‌دهد.

    نتیجه بررسی اولیه این اسناد و مدارک منجر به صدور کیفرخواست برای اعضای این باند می‌شود٬ اما در مراحل نخست این کیفرخواست به جریان نمی‌افتد.

    این موضوع باعث می‌شود که منصور نظری اسناد و مدارک خود را تحویل غلامحسین محسنی اژه‌ای٬ دادستان وقت کل کشور بدهد.

    دفتر دادستان وقت هم این اسناد و مدارک را برای برای پیگیری به دادگستری شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری ارسال می‌کند.

    اما معاون دادگستری شهرکرد از نظری به اتهام «دخالت در امر غیر» شکایت می‌کند؛ شکایتی که منجر به صدور یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق برای این شاعر می‌شود.

    منصور نظری هم در فیلمی که بهمن ماه سال ۱۳۹۵ از وی در وب‌سایت «آپارات» به نمایش گذاشته شد٬ درباره این پرونده توضیحانی ارائه می‌کند و از وجود «فساد گسترده» در قوه قضائیه سخن می‌گوید.

    آقای نظری در این فیلم می‌گوید در تحقیقات خود «باند فسادی» در قوه قضائیه را کشف کرده که در حوزه‌های «زمین‌خواری»٬ «آب‌خواری»٬ «قاچاق مواد مخدر»٬ «قاچاق اسلحه» و «فساد اخلاقی» فعال بودند و وزارت اطلاعات و مجلس نیز نتوانسته‌اند با آنها برخورد کنند.

    او همچنین توضیح می‌دهد پس از ارسال اسناد و مدارک این باند از سوی دادستانی به دادگستری شهرکرد٬ قضات عضو این باند از وی خواسته‌ بودند این پرونده را پیگیری نکند.
    ……….

     
  85. تلاش دوباره حزب‌الله برای اثبات فساد در قوه قضائیه (2)

    …..آن‌طور که منصور نظری می‌گوید بازپرس دادسرای کارکنان دولت برای قضات عضو این باند٬ ۸۳ صفحه کیفرخواست صادر کرده که شامل ۱۰ اتهام از جمله «جعل اسناد و مدارک»٬ «تبانی برای بردن مال غیر» و «تبانی برای تغییر کاربری اراضی» است.

    او در ادامه سخنان خود از تبعید بازپرس این پرونده به دیوان عدالت اداری و انحلال شعبه ۱۰ دادسرای کارکنان دولت خبر داده و می‌گوید که قوه قضائیه در نهایت حکم بازنشستگی یکی از قضات متخلف را صادر کرده است.

    عبدالله موسوی٬ رئيس دادگستری چهارمحال و بختياری هم بهمن ماه سال ۹۵ درباره این پرونده و اظهارات منصور نظری توضیحاتی ارائه کرده و به صراحت اعلام کرده بود که منصور نظری در این خصوص «مرتکب اقدامات مجرمانه» شده است.

    این مقام قضایی در عین حال گفته بود که «ما روی اين پرونده بارها اعلام اشتباه کرديم و ما مصرانه معتقد بوديم حقوق بيت‌المال در اين پرونده تامين نشده است».

    او افزوده بود که «منصور نظری مواردی را به معاون قضايی سابق نسبت دادند که از نظر دادگاه مصداق نشر اکاذيب و تهمت شناخته شد و ايشان به حبس محکوم شد و چندی متواری بود تا نهايتا بازداشت و به زندان روانه شد».

    به گفته آقای موسوی، «تلقی ما بر اين بود که اين پرونده چندان مهم نيست که اطلاع‌رسانی شود و نظری٬ قهرمان ولايتمداری و عدالتخواهی نيست».

    اظهارات این مقام قضایی در شرایطی مطرح شده که چندین تشکل دانشجویی از سال گذشته تاکنون بیانیه‌ای متعددی خطاب به مسئولان قوه قضائیه منتشر کرده و خواستار آزادی منصور نظری و برخورد با «فساد» در این قوه شده‌اند.

    این برای نخستین بار نیست که نیروهای حزب‌الله به حجم «گسترده و سیستماتیک» فساد در جمهوری اسلامی به خصوص قوه قضائیه واکنش نشان داده و خواستار اصلاح ساختار و عملکرد این قوه می‌شوند.

    اعتراض به فساد در جمهوری اسلامی از سوی گروهی از روحانیون و طلاب در ایران پیش از این از سوی عليرضا جهانشاهی معروف به «طلبه‌ٔ سیرجانی» آغاز شده بود که منجر به صدور حکم زندان برای این روحانی معترض شد.

    فروردین ماه امسال نیز گروهی از روحانیون و طلاب بروجرد در استان لرستان در اقدامی کم‌سابقه٬ در اعتراض به «فساد» امام جمعه این شهر و سایر امامان جمعه در ایران در یک راهپیمایی به سمت تهران به راه افتادند.

    در بیانیه این معترضان به صراحت از حسن ترابی٬ امام جمعه بروجرد، به عنوان فرد «نالایق و نااهلی» یاد شده که «سال‌هاست با لگدکوب کردن ارزش‌ها و ترویج فساد و نکبت در بروجرد در حق مردم خیانت می‌کند».

    این روحانیون معترض در بیانیه خود همچنین آورده‌اند که «بسیاری از ائمه جمعه کشور همچون امام جمعه فعلی بروجرد خود به عامل فساد و نکبت» تبدیل شده‌اند.

    شماری از مقام‌های جمهوری اسلامی از جمله علی لاریجانی٬ رئیس مجلس در حالی سیستماتیک شدن فساد در ایران را رد می‌کنند که مرداد ماه سال ۹۴ احمد جنتی٬ دبیر شورای نگهبان به صراحت از گسترش فساد در ساختار اداری ایران انتقاد کرده و گفته بود در حال حاضر «بی‌نظمی٬ بی‌قانونی و ارتشاء در برخی دستگاه‌های اداری و قضایی بيداد می‌کند».

     
    • سلام بر دوست گرامی
      در اینکه قوه قضاییه ایران بی اغراق یکی از فاسدترین سیستمهای قضایی در دنیاست چنانکه فردی را با داشتن یک وبلاگ می کشند و ککش نمی گزد ولی فاسد ملعونی امر به بردن جمعی جوان به یک مکان مخوف داده و پس از قتل چند تن از آنها حکم به لاپوشانی قضیه نموده و در دهان کجی آشکار به مردم 200000تومان جریمه شده وبعد برای اینکه بگویند قوه قضاییه عادل است حکم به 2 سال زندان می دهند که البته ناگفته پیداست که نه زندان زندان است برای او و نه حکم متناسب! البته از قوه قضاییه ای که با چند قانون عصر حجری ناشی از فقه بنا نهاده شود بیش از این انتظاری نیست. فساد در قوه قضاییه چنان مشهود است که هیچ فرد منصفی شکی در آن ندارد.بنده شخصا از یک فرد که از نزدیکان شهردار سابق بود و سمت بالایی در شهرداری داشت و دارای رده اطلاعاتی می باشد در یک جمع خصوصی شنیدم که گفت یکی از دوستان مرا به سفره خانه سنتی در منطقه درکه تهران برد و به من گفت هر حکم قضایی که می خواهی برایت در همین مکان می گیرم.پرسیدم چگونه؟!گفت اینجا پاتوق اکثر قضات و وکلای دادگستری! است و هر حکمی مبلغی برای خود دارد!
      اما در مورد اینگونه حرکات نمایشی از سوی امثال منصور نظری با دیدن سایر شواهد به جز سیاسی کاری نام دیگری بر آن نمی توان نهاد.امثال او و همپالگیهایش سالیان دراز که همین قوه فاسد هر بلایی خواست بر سر مخالف آورد سکوت کرده و اینک به صدا در آمده اند؟!اینگونه هوچی گری ها را باید در اختلاف مابین باند احمدی نژاد و لاریجانیها جستجو کرد و ارزش پرداختن به آن وجود ندارد.
      موفق باشید

       
      • با سلام به آرتین گرامی و سپاس بخاطر توجه شما , دوست عزیز سکوت افرادی نظیر منصور نظری در آن زمان را محکوم کنیم و به حرف درآمدن آنها را هم اکنون ارج نهیم .

         
  86. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    گفتگوي راديو ندا با شهروندان نظرآباد كرج پيرامون مرگ دلخراش دانش آموزان دختر اردوي ”راهيان گور” و حقايقي تلخ از زبان شهروندان .
    http://radio-neda.blogspot.com/2017/12/blog-post_17.html

     
  87. در شهر هرت
    نگاهی کوتاه به هرمی که در راسش ولایت نشسته و پایه اش سپاه و دولت است.

    نظام ایران متشکل از بیت ولایت و سپاه و دولت است.
    بیت ولایت ، عده ای آخوندند که سرمایه های ملت را غاصب شده اند.
    سپاه نیز خود قسمت بزرگی از سرمایه های ملت را غصب کرده و نقش عمده اش گسترش ولایت است.دولت “جمهوری” در این میان فقط اسما دولت است چون شرایط دولت مردمی بودن را ندارد فقط برای سرگرمی مردم و مجری ولایت است.

    دولت یک دستگاه اجرایی است که در دموکراسی ،از مردم و برای مردم تشکیل می شود. قدرت اجرایی مستقل دارد ودر راس حاکمیت کشوری ، در یک دولت مردمی، دسگاه قضایی مستقل است.

    آنچه ما در نظام شاهدیم وابستگی تمام ارگانهای قضایی، اجتماعی و اقتصادی و نظامی بیکدیگرند و چرا اینگونه اند نیز بر می گردد به تقسیم درونی قدرت بین غاصبان منابع مالی کشور.این غاصبان در زیر پوشش نهادهای مختلف مشغول شیردوشی ملتند. کلید نیز اقتصاد است. آخوندان با گرفتن منابع مالی در دستشان عملا قدرت را دست دارند.فشار تحریمها را بر مردم حواله کرده و مردم را زیر فشار قرار داده اند.
    دولتهای مختلف نظام، نقش نوکر ولایت را بازی کرده اند و سعی کرده اند اصل و ماهیت ارتجاعی غاصبان دارایی ملت را بپوشانند. اینان تنها مجریان وابسته و خود غاصب و صاحب بوده اند و یا با رانت و رشوه ازولایت توانسته اند بمانند. چون روحانی.

    این نوع دولتها هیچگاه نخواهند توانست فقر را ریشه کن کنند ؟ بخاطر اینکه ولایت که ایدیولوژی نظامش جهان گستری شیعی است مدتهاست منابع عظیم مالی را صاحب شده و امتیاز به ریزه خوارنش تنها زمانی خواهد داد که به او خدمت کنند. مسئله این دولتها مردم نیست. مردم در این بین وسیله و ابزارنند.

    این نوحکومت در اصل نوعی اولیگارشی است یعنی گروهی چون بیت و ولایت بر توده ای حکومت می کنند ، این نوع حکومت بدترین حکومتهاست بدین خاطر که حقوق برابری وآزادی و شهروندی توده مردم، رسما زیرپا گذاشته می شود.و بدتر اینکه خود را جمهوری می نامد!
    این اقلیت حاکم تفاوت با توده مردم دارد و هر چقدر خود را شیعه ” غلیظ” بنامد بدلیل غصب اموال مردم و قدرت ، رابطه اصلی اش با مردم همان ارباب و بردگی است.

     
  88. جابربن حیّان

    أبو عبد اللّه جعفر الصادق ابن محمّد الباقر أحد الأئمة الاثنى عشر على مذهب الإماميّة كان من سادات أهل البيت و لقّب بالصّادق لصدقه في مقالته و فضله أشهر من أن يذكر و له كلام في صنعة الكيميا و الزجر و الفال و كان تلميذه أبو موسى جابر بن حيّان‏ الصوفي الطرطوسى قد ألف كتابا يشتمل على ألف ورقة يتضمن رسائل جعفر الصادق و هي خمسمائة رسالة.
    (وفیات الاعیان،ابن خلّکان،ج1 ص 327)
    —-
    اخبار جابر بن‏ حيان‏ و کتب او
    ابو عبد اللّه جابر بن حيان بن عبد اللّه كوفى، معروف بصوفى، كه مردم درباره او اختلاف دارند، شيعيان وى را از بزرگان خود مى‏شمارند و او را يكى از ابواب‏ «1» و از كسانى دانند كه در مصاحبت جعفر الصادق عليه السلام‏ «2» و از مردم كوفه بود. گروهى از فلاسفه وى را از خود، و صاحب تصنيفاتى در منطق و فلسفه دانند. و كيمياگران و اهل صنعت طلا و نقره بر آنند كه او در زمان خود بر آنها رياست داشت، و كارش پنهان بوده و عقيده دارند كه براى بيم و ترس از دولتيان هميشه از شهرى بشهر ديگر مى‏رفت، و در جايى استقرار نداشت.
    و بقولى او در دستگاه برمكيان و پيوسته بآنان بوده، و بجعفر بن يحيى بستگى داشت. و اين گروه گويند مراد وى از- آقاى ما جعفر- همان برمكى است، و شيعيان گويند، كه وى در اين گفته نظر بجعفر الصادق دارد.
    يكى از موثقان كه كارش كيمياگريست بمن گفت، جابر در خيابان باب الشام‏ «3» در كوچه معروف بدرب الذهب اقامت داشت، و همين شخص مى‏گفت كه او بيشتر اوقاتش را در كوفه مى‏گذرانيد، و در آنجا براى خوبى هوا، بكار اكسير مى‏پرداخت، بدليل اينكه وقتى در كوفه سغى پيدا شد كه در آن هاون طلائى بوزن دويست رطل بدست آمد، همين شخص گفت، كه خانه جابر بن حيان در همان محل بود، و از آنجا بجز آن هاون چيزى ديگر بدست نيامده،و يك جايى هم براى حل و عقد داشت. و اين ماجراى در دوران عز الدوله، پسر معز الدوله رخ داد، و خود ابو اسبكتكين دستاردار بمن گفت كه او رفت و آن هاون را گرفته است.
    گروهى از اهل علم و بزرگان وراقان گويند: اين شخص، يعنى جابر- اصل و حقيقتى نداشته و پاره نيز گويند، اگر حقيقتى هم داشته، تصنيفاتى جز كتاب الرحمه نداشته است، و اين تصنيفات از اشخاص ديگر است كه آنها را تصنيف كرده و باو نسبت داده‏اند. ولى من مى‏گويم، يك شخص بافضلى كه مى‏نشيند، و زحمت كار را بر خود هموار مى‏كند، و در حدود دو هزار ورق كتاب تأليف مى‏نمايد، و براى از كار درآوردن آن كتاب فكر و قريحه خود را بزحمت انداخته، و دست و بدن خود را براى نوشتن آن خسته نموده. و پس از اتمام اين كارها، آن كتاب را بشخص ديگرى نسبت دهد، زنده يا مرده، نوعى از نادانى است كه براى هيچ‏كسى ميسور نيست، و آن كسى كه بحليه علم آراسته باشد، و لو براى يك ساعت، زير چنين بارى نرفته و هيچ بهره و سودى از آن نخواهد داشت. اين شخص در حقيقت وجود داشته، و كارش، آشكارتر و روشن‏تر، از هر چيز و تصنيفاتش مهمتر و بيشتر از هركسى بوده و در مذهب شيعه تأليفاتى دارد كه ما در جاى خود ذكر نمود و در سائر علوم نيز كتابهائى دارد كه بجاى خود در اين كتاب ذكر شده و به‏طورى‏كه گفته‏اند نژاد او از خراسان بوده و رازى در ضمن تأليفاتى كه در كيميا دارد مى‏گويد استاد ما ابو موسى جابر بن حيان چنين گويد.
    نام كتابهاى جابر در كيميا
    جابر داراى فهرست بزرگى مشتمل بر تمام تأليفاتش در كيميا و غيره بوده و فهرست كوچكى نيز براى تأليفاتش در كيميا دارد، و ما تمام آن كتابهائى را كه ديده‏ايم، و همچنين كتابهائى را كه مردمان موثقى ديده، و بما گفته‏اند در اينجا ذكر مى‏نمائيم:
    كتاب اسطقس الاس الاول الى البرامك- كتاب اسطقس الاس الثانى اليهم. كتاب الكمال هو الثالث اليهم.كتاب الواحد الكبير. كتاب الواحد الصغير. كتاب الركن. كتاب البيان. كتاب الترتيب. كتاب النور. كتاب الصبغ الاحمر. كتاب الخمائر الكبير. كتاب الخمائر الصغير. كتاب التدابير الرائية.كتاب يعرف بالثالث. كتاب الروح. كتاب الزيبق. كتاب الملاغم الجوانية. كتاب الملاغم البرانية…
    (الفهرست،ابن ندیم/ترجمه،ص 637)
    —-
    أبو عبد الله و يقال أبو موسى جابر بن‏ حيان‏ بن عبد الله الطرسوسي الكوفي المعروف بالصوفي‏ كناه بأبي عبد الله ابن النديم في الفهرست، ثم قال و الرازي يقول في كتبه المؤلفة في الصنعة: قال استأذنا أبو موسى جابر بن حيان‏…
    كان حكيما رياضيا فيلسوفا عالما بالنجوم طبيبا منطقيا رصديا مؤلفا مكثرا في جميع هذه العلوم و غيرها: كالزهد و المواعظ، من أصحاب الامام جعفر الصادق ع و أحد أبوابه و من كبار الشيعة و ما ياتي عند تعداد مؤلفاته يدل على أنه كان من عجائب الدنيا و نوادر الدهر، و ان عالما يؤلف ما يزيد على 3900 كتاب في علوم جلها عقلية و فلسفية لهو حقا من عجائب الكون، فبينا هو فيلسوف حكيم و مؤلف مكثر في الحيل و النيرنجات و العزائم و مؤلف في الصنائع و آلات الحرب، إذا هو زاهد واعظ مؤلف كتبا في الزهد و المواعظ. و من يكون بهذه الاحاطة في العلوم‏…
    و قد روى‏ الحسين بن بسطام بن سابور و أخوه أبو عتاب أو غياب عبد الله بن بسطام بن سابور الزيات عن جابر بن حيان عن الامام الصادق ع‏ في كتابهما المعروف بطب الائمة.
    و قال اليافعي في مرآة الجنان: ألف جابر بن‏ حيان الصوفي تلميذ جعفر الصادق كتابا يشتمل على ألف ورقة يتضمن رسائله و هي خمسمائة رسالة..
    مقال الدكتور احمد فؤاد الاهواني‏…
    مقال الدكتور محمد يحيى الهاشمي‏…
    و أما تلمذه على الصادق ع‏:فيدل عليه قول ابن طاوس انه صاحب الصادق ع و رواية ابني بسطام عنه عن الصادق ع، و تصريح اليافعي و ابن خلكان بأنه تلميذه و أنه ألف كتابا يشتمل على خمسمائة رسالة من رسائله و قول ابن النديم عن الشيعة أنهم زعموا أنه كان جعفر الصادق و أنه عنى بسيده جعفر الصادق، و حكى أن نسخة كتاب السموم المحفوظة بالمكتبة التيمورية بمصر مكتوب فيها يذكر أن مؤلفه جابر بن حيان الصوفي تلميذ جعفر الصادق اه و يحكى عن بعض رسائله المطبوعة أنه قال فيها كنت يوما خارجا من منزلي قاصدا دار سيدي جعفر.
    (اعیان الشیعه،ج4 ص30-36)

     
    • اضافه می شود: منابع فوق برگزیده ای از جمله تراجم قدیمی و مهم هستند، نیز در این زمینه رجوع شود به لینک زیر:
      http://fa.wikishia.net/view/%D8%AC%D8%A7%D8%A8%D8%B1_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86
      اگرچه بحث های مختلفی در مورد جابر بن حیان و نسبت و ارتباط او با امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق ،در منابع فوق وجود دارد اما در هرصورت از بحث های تاریخی در دو طرف ماجرا نمی توان به بحث های منبری تعبیر کرد و ذمّه خویش را از مرارت تحقیق و جمع آوری و استنتاج با اعذاری همچون :واقعیت این است! یا من فرصت ندارم! یا هرکس هرچه خلاف برداشت من گفت سخن او منبری است تعبیر کرد چنانکه مرحوم شیخ الرئیس ابوعلی سینا فرمود :هرکس بدون دلیل در موضوعی نفی و اثبات کند از فطرت انسانی خارج شده است.
      و نکته اهمّ اینکه باید در مقوله امامت و غایت امامت و حکمت وجود امام نیک اندیشید،آنچه که مهم هست این است که اساس امامت حفظ و استمرار شریعت رسول الله است و آنچه که مرتبط با تبیین احکام شریعت و تفسیر مبهمات شریعت و راهبرد هدایت معنوی و الهامی انسانهاست،و در این جهت از نظر ما چنانکه در روایات معتبر هست امام با اعجاز و کرامت و الهام الهی می تواند بخرق عادت از همه علوم بداند،چنانکه در روایات وارد شده :اذا شاوا علموا علموا یا اذا شاء الله علموا،و البته که رسالت واقعی پیامبران و جانشینان و اوصیاء آنها تشریع شرایع و احکام و هدایت معنوی الهی است نه تعلیم فیزیک و شیمی و ریاضیات و جبر و چیزهایی از این قبیل،و مشکل اساسی ناباوران ئ استبعاد کنندگان در علم امام در این زمینه ها،ناباوری و عدم درک صحیح از بعثت و رسالت و امامت هست،باید مساله را از ریشه حل کرد..

       
      • همه این /// را سید مرتضی آورده بدون هیچ‌مدرکی! قال باقر و قال الصادق .سید همه/// دینی تان هم از همین /// بدون سند و مدرکه.

         
  89. درودبرشمااستادعزیز،استاداین چندوقت هرچقدربه اوضاع کشورنگاه میکنم چیزی جزمردم فریبی ازسیاسیون نمیبینم همه دعواهاسرلحاف ملانصرالدین هست،احمدی نژادچرادرزمان ریاست جمهوری خودش دم ازازادی ودموکراسی نمیزدالان که تنهایی خورده انددیگراقایان سهم میخواهند،میرحسین موسوی هم سکوت کرده،خاتمی هم که بدترازبقیه،اصلااولین کلاه رااقای خاتمی سرمردم گذاشت باگفتن ازادی بیان که اون روهم خودش تکذیب کرد،هاشمی رفسنجانی هم که پسرش مافیای میراث این مملکت بودوهست که بسیاری ازدفینه های این سرزمین روچپاول کردحالاایناافتادن به جون هم به صورت سوری تاسرمردماازجریانی که من بی خبرم شیره بمالنندوبه اصطلاح دعوای زرگری میکنند،مصاحبه شماروهم باتلوزیون ایران فردادیدم وشنیدم بسیارزیباسخن گفتید،اماازطرزسئوال کردن اقای نوریزاده وچهارلنگی خوشم نیومد،بالای گودنشستن ومیگن لنگش کن خودشون بیرون ازکشورباترس ولرزقدم ازقدم برمیدارن ولی ازشماکه داخل هستیدانتظاردارن که اسلحه دست بگیریدوتوخیابون برید«ازطرزسئوال کردنشون میگم»،جناب نوری زاداکثراین کانال های خارج ازکشوروابسته به خودجمهوری اسلامی هستندودرگذشته نشان دادندکه باقصدونیت شوم مردموتوخیابوناکشودندبدون هیچ برنامه ورهبری ومردم دادن دم تیروزندان وخودشون هنوزم بالای گودهستن،لطفابه اقای یاسر هاشمی رفسنجانی بگیدتاریخ ماراکه ازکشورخارج کردی روبرگردون لطفا،چقدرزیرخاکی های این مملکت رودراوردوبردفروخت

     
  90. درود بر استاد گرامی ‘
    در خصوص رئیس قوه قضاییه در نشست خبری با 50 نفر! از تشکلهای دانشجویی ! میخواستم مطالبی را خدمت دوستان عرض کنم ‘ ایشان در این جمع فرموده اند ” اگر کسی از بنده ،فرزندان و همسرم حسابی در خارج پیدا کرد مجاز است همه اش را برای خود بردارد و البته اگر انصافش اجازه داد نصفش را هم به کمیته امداد بدهد! ” من اول لازم دیدم از شخص صدیق ایشان کمال تشکر را داشته باشم که هم در گفتار و هم در کردار صادق و بسیار کریم و بخشنده هستند بطوریکه حتی زمانیکه حسابی از ایشان در خارج پیدا شود!ایشان در آن موقع هم در فکر مستضعفان و فقرا هستند و از یابنده با انصاف میخواهد که نیمی از ان را به کمیته امداد امام راحل بدهد ‘ ببینید این کرامت کوچکی نیست! این مرد باید بسیار شریف بزرگوار و صادق باشد که در ان لحظه حساس هم در فکر مستصعفان هستند . دوم اینکه من از شخص شریف ایشان چند سوآل شرعی در همین فرمایش ایشان داشتم ؛ ایا کسی حسابی از ایشان پیدا بکند با کسی که حسابی از ایشان کشف بکند آیا این دو با هم فرق دارد و یا ایا اگر حسابی از ایشان در راهی و یا جایی افتاده باشد و یابنده آنرا پیدا کند آن حساب شرعا بی صاحب شمرده میشود و خوردنش حلال است یا نه ؟ دوم اینکه اگر این حساب پیدا شود قطعا متعلق به بیت النال است ایا خوردن این مال از جانب یابنده حلال است حتی اگر نصفش را به کمیته امام راحل ببخشد! و یا نه یابنده ملزم است آنرا به بیت المال برگرداند. سوم اینکه یابنده حساب چگونه این حساب را بنام خودش و یا نصفش را بنام کمیته امام در بلاد کفر بنماید آیا در آنجا هم مثل همینجا بدون تشریفات میشود آن حساب مال خود کرد؟ آیا همین فرمایش شفاهی ایشان در بلاد کفر برای یابنده کافی است و یا اینکه حضرت ایشان اوامر دیگری به موقع عمل صادر خواهند کرد . و آخر اینکه حضرت ایشان برای یابنده حسابهای ایشان و خانواده محترم در داخل مملکت نیز اوامری صادر میفرمودند خیلی بهتر و دلگرم کننده میبود و باعث میشدتا دهان دشمنان ددمنش بسته شود .در پایان توفیقات روز و شب افزون ایشان و خانواده محترم را از مقام عظمای رهبری خواستارم .
    یک جایزه بگیر

     
  91. گویا اولین باراست که ردیفهایی از بودجه وهزینه کردهای ازجیب ملت را دقیقا وقتی دولت با افت شدید درامد مواجه است وهمانند دوران احمدی نژاد پول پارو نمیکنند بمردم اعلام میشود وبااینحال مشاهده میشود چه سفره ها برای مواردی که هیچ ندارد جز زیان ومفتخورپروری درنظرگرفته اند ,سپاهی که بیشترین درامد های اقتصادی را با مبلغی بیش ازبودجه دولت دارد ویا شخص رهبر که دهها هولدینگ وصدها شرکت وکارخانه ومعدن پولساز واستانقدس وسیزده هزارامام زاده مکشوفه که خدا زیادشون کنه دارند بادرامدهای نجومی باز چشمشان بدنبال جیب خالی ملت است یا اقای نوبخت که حضرت عباس را بزرگتر ازخدا میداند یعنی نمیفهمد که قیمت بنزین را با جاهای دیگه مقایسه میکند ,اگرنماینگان ملت چون همیشه فقط بفکر خوش ایند اقا باشند وماملت هم سکوت کنیم سالهای پیش رو مارا بگدایی مجبور وشب به شب درامدمان را باید به حساب رهبر وبیت علما بریزیم ,نمیدانم دلیل خمس وزکات دادن چیست؟؟وایضاا نمیدانم چرا رهبر با میلیاردها ذخیره درخارج وداخل که حتمن برای اوقاتیست بقول مرحوم هاشمی که اسلام بخطربیفتد ودستگاهای تابعه اش ازمالیات معاف است اما حقوق ناچیز کارمند وکارگر نیست!!؟؟

     
  92. درود بر حضرت مستطاب عالی « آیت الله نوری زاد » تنها مفتی ای که هم هنر مند است و هم بی ریش و عمامه و شیله و پیله وخمس و ذکات نگیر:
    یکی از بزرگ‌ترین اشکالات ناظر بر ملاحظات امور اجتماعی مردم ایران “ حس خود بر تر بینی “ و از بالا زیر دیدن کافه ی ملت جهان است.
    بی تردید و شائبه ، عرق میهن پرستی و وطن دوستی ، یکی از اصولی ترین و ارزشترین خاستگاه جامعه ی مدنیست حتی در جوامع مترقی هم عرق میهن پرستی بسیار ملموس و قابل تشخیص است ، اما بین عرق میهن پرستی و عقده ی خود برتربینی شکافیست به قواره ی یک کهکشان.
    عناصر و مفاهیم این دو نه تنها با هم بیگانه بلکه به نوعی در ستیزند.
    اجازه بفرمایید بی پرده بگویم که شخصا به این علم رسیده ام که ؛ تمایل مردم ایران در این میهن ستایی کاذب ، شاید حاصل نوعی توطئه ی ناشناخته باشد.
    نمیخواهم دایی جان ناپلئونی این فرایند را به قضاوت بنشینم اما بموجب واکاوی چند عنصر ساده و قیاس چند فاکتور به راحتی میشود فهمید که آیا این حس خود برتربینی که متاسفانه مثل یک سرطان بدخیم تمام پیکر مملکت را بلعیده حاصل احساس وطن دوستیست یا پروژه ایست طراحی شده برای بی هویت کردن کشور و به حضیض ذلت رساندن مملکت؟
    انتشار لیست تعدادی آدم خوشنام ایرانی که مثلا در ناسا و گوگل بعنوان کارمند فعالند یا تمسک به تمدن ایران قدیم و اغراق ومغلطه های بیشمار در معرفی شکوه و جلال ایران و ایرانی ، نه تنها باعث ترقی نیست بلکه موجب پسرفت شده!
    از کاه کوه ساختن و غره شدن و منم من کردنهای بی حساب و کتاب ما را از دایر مدار توسعه ی جهانی بازداشته.
    چند ایرانی نوبل شیمی یا فیزیک یا ریاضی دارد؟مثلا آمریکا با ۳۴۷و یاآلمان با ۱۰۴ نوبل و یا کشور کوچکی چون اتریش با ۲۲ نوبل در زمینه های مختلف واجد بهره مندی از بیشترین تعداد در زمینه ی جوایز نوبل هستند، یا ژاپنی که با خاک یکسان شد در جنگ جهانی دوم دارای پیشرفته ترین نیروی اقتصادی و صنعتی دنیاست! آیا به اندازه ی ملت ایران از خودشان تعاریف گزاف به اشتراک میگذارند؟ باید این روند را متوقف کرد و چهره ی واقعی از ایران و ایرانی را به نمایش بگذاریم، بس است گول خوردن و خود فریفتن، مملکت نیاز به بازسازی عمیق اجتماعی دارد.
    در این مملکت، چشم و کلیه میفروشند، اموالش بعنوان کمک به ممالک مفت خور عربی در پیش چشم طرفداران کوروش و سهراب و رستم به یغما می‌رود، مملکت دچار بحران خوشکسالی ، آلودگی های کلان محیط زیستی، انحطاط عمیق نظام اجتماعی، فروپاشی سیاسی، انحلال و مرگ اقتصادی، اضمحلال فرهنگ و اخلاق، بی اعتباری و بی هویتی ملی، فقر ، فحشا، ….. است . این مملکت نمیتواند آرمانی باشد برای ملل دیگر، بلکه می‌تواند تعریف یک عبرت باشد برای دگران ، کم الکی خودمان را بزرگ و‌بزرگ زاده و برتر خطاب کنیم.
    این یک بیماری عمومیست. در مان کنیم خودمان را تا بدست خودمان از بین نرفتیم.

     
  93. سلام به این اوباما حامی همجنسبازان بگویید همه دنیا گول رنگ پوستت را خوردند وفکر کردند تو وارث لوتر کینگ هستی اما تو حمایت از مردم سوریه نکردی و انسانیت و دموکراسی را در سوریه به قربانی کشاندی آن دنیا جواب خدا را چه می دهی که خون ۶۰۰هزارنفر بیگناه که فقط حق خودشان را می خواستن به زمین ریخته شد وتوفقط نظارگربودی !!عاقبت این انفعال خود را هم با پیروزی ترامپ دیدی نوش جانت همه معیارهای حقوق بشر را رها کرده همجنس بازانی که ازیک درصد کمتراند را چسبیده مرحبا به خرد ومرحبا به وجدان تو اوباما مرحبا به تدبیر وشجاعت تو آخر این روسیه با سامانه s_400توانست جلوی موشک‌های آمریکا را در حمله به پایگاه خان شیخونبگیرد که تو اینکار را نکردی وبشار اسد سمبل اقتدارگرای وپوپولیست عالم شده !!حمایت اوباما از همجنس‌بازی این قول اقتدارگرا یان دینی را که انسان از حیوان پست تر می شود را تایید کرد خاک بر سر بی غیرت تو که شعار دفاع از حقوق بشر می دهی فاتحه دموکراسی را برای تمام دنیا بخوان آخر همجنس‌بازی در حیوانات دیده شده این ترقی و پیشرفت شماست دموکراسی تعطیل همجنس‌بازی وپوپولیست آزاد

     
  94. فرج زاده خواهر شهید

    چله ای شاد برای کودکان اسیب دیده کرمانشاه مهیا کنیم .

    زلزله کرمانشاه خرابی ها وتلفات جانی زیادی در پی داشت هنوز نه اوار براری تمام شده است ونه کانکسی تحویل مردم شده واسکانی به ان صورت انجام شده است نیازهای مردم اسیب دیده کرمانشاه با توجه به فرا رسیدن فصل سرما هم تغییر کرده وباید توجه بیشتر به این مردم اسیب دیده شود اما انچکه خیلی مهم است در این زلزله کودکان بیشترین اسیب واز حادثه دیدند هنوز بسیاری از کودکان در شوک ان شب لعنتی بسر میبرند وحتی حاضر نیستند کلمه ای صحبت بکنند ودر جمع قرار بگیرند شب چله برای ما ایرانیان شبی خاطره انگیز وبیاد ماندنی است مردم اسیب دیده کرمانشاه خصوصا کودکان این دیار به کمک من وتو انسان دوست نیاز دارند وباید هر طور شده با کمک های هرچند کوچک با بودن در کنارشان انها را از شوک زلزله بیرون بیاریم با کمک های نقدی ویا تهیه اجیل وهندوانه برای شب چله میتوان انها را تا حدودی شاد کرد واز این فضای وحشتناک زلزله دور کرد .اگر کسی توانایی کمک کردن به این مردم‌اسیب دیده خصوصا کودکان سرپل ذهاب دارد من خودم به همراه دوستانی حتما حساب شده کمکهای انسان دوستانه انها را به دست مردم کرمانشاه خواهیم رساند ، منتظر کمک های شما عزیزان هستیم ، مردم کرمانشاه را تنها نگذاریم

     
  95. سلام آقای نوری زاد
    بگمان من زشت ترین بخش تاریخ جایگزینی دیکتاتور جدید بجای دیکتاتور قبلی است … و این چرخه ی تکراری برای ما برنامه ریزی شده و خواهد شد تا زنده ایم. چرا که در این سرزمین پول هست و عقل نیست و البته ابر قدرت جهانخوار جانی مادون حیوان هم هست !
    شاید بتوان بدبختی ابدی و ازلی مردم این منطقه را در این خلاصه کرد که ما همواره در همسایگی خونخوار ترین و انسان ستیز ترین ابرقدرت دنیا بوده ایم . کاش می شد همه ی ایرانی ها از خلاصه ی تاریخ چند صد ساله ی روسیه مطلع می شدند تا بهتر متوجه میشدند مزدوران حکومتی و پاسداران کلاش بدست برای اجرای سیاست های کدام مولا و سرورشان منطقه را به آتش و ملت خود را به ذلت کشانده اند.
    کاش می دانستیم هزینه ی فرستادن قرآن طلا کوب تزئین شده برای آقا از زدف حاج ولادیمیر از کجاها و در چه وسعتی پرداخت می گردد. هرچند بدون پیشکشی فرستادن هم ، دستنشانده های ابدی مطیع امر بوده و هستند و خواهند بود…
    ای دریغ که کجا بسر می بریم و چه اندازه از فهم حداقلی عصیانی که برما رفته عاجزیم . ناز شستت حاج ولادیمیر !

     
  96. سلام جناب دکتر ..ایت اله نوریزاد..این پست که گذاشته بودین اینکه الان همونها که به روحانی رای دادن والان شعار مرگ بر روحانی سر میدهند عجب مرا به فکر واداشت. اینکه شما زمان رای دادن رای دادن را منکوب کردین ولی من یک نفر از همون افرادی بودم که از شما ایراد گرفتم که حالا که یک همدلی به وجود امده چرا نمیگذارید مردم بیایند و رای بدهند تا فلان بشود وبهمان. ولی شما یک تنه میگفتین که اشتباهست رای دادن وچیزی تغییر نخواهد کرد در این مملکت. ولی من تازه فهمیدم چی شد وچه بازی خوردیم …اینه که ثابت میکند شما چه خوب تحلیل میکنید وما چه بد عمل میکنیم این تعارف و مجیز گویی از شما نیست واقعیت است که باید اعتراف کرد. شما یا هرکس که بتواند پیش بینی درست کند باید یک رهبر برای یک حرکت درست باشد.وبایدمقلد شما باشیم…با تشکر شاهین از لرستان

    ————–

    شاهین گرامی
    از من به خودم و به تو نصیحت
    ، هیچگاه مقلد کسی و کسانی نباشیم. اما، سخن درست را از هرکس بپذیریم، و نادرست را از هر کسی و کسانی، نه.

     
  97. سلام،

    همه ی آنچه شما گفتی باضافه صدها هزار نفر ذخایر عالم بقا برایمان درست کرده اند !!

     
  98. شمه ای از زندگی ابن العوجاء (ملحدی که وجود نداشت!)

    ” یک ملحد در کجا امام را ملاقات کرده؟ در مکه؟ در موسم حج؟ چگونه در مکه و در موسم حج، می شد به ملحدان راه داد و آنها را به مسجدالحرام برد و آورد و با آنها مجالس علم و گفتگو و مناظره تشکیل داد؟ یا در مدینه و مسجدالنبی؟ آیا گفتن این حرف یک خیال بازی صرف نیست که منبریان به آن لباس واقعیت داده اند؟”…”اینکه تاریخ با سند و مدرک طرف است نه با پا محکم کوفتن بر زمین!”…واقعیت (؟!) این است که ابن ابی العوجایی وجود ندارد و آن که وجود دارد در مکه و مدینه نبوده و آنکه در مکه و مدینه بوده، ملحد نبوده و آنکه ملحد بوده، با جعفر صادق ربط و ارتباطی نداشته است..”
    “به قول معروف غث و ثمین در این ادعا وجود دارد که باید فرصتی و موقعیت بهتری داشت که من فعلا ندارم!”
    —-
    عبدالکریم ابن اَبی العَوجاء(درگذشت ۱۵۵ق/۷۷۲م)، زندیق معروف عصر امام صادق(ع) و از متکلمین قرن دوم هجری قمری. وی متکلمی جسور بود و در تبلیغ عقاید کفرآمیزش بسیار کوشش می‌کرد؛ به همین سبب در زمان منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، به دست دولت عباسی کشته شد.عبدالکریم نخست در بصره می‌زیست. و مدتی شاگرد حسن بصری بود، ولی پس از مدتی از استاد جدا شد و به قولی از دین برگشت. گفته‌اند علت این انصرافِ نظر، تناقضاتی بوده است که او در گفتار حسن بصری در باب جبر و اختیار می‌دید، اما کار به همین جا خاتمه نیافت و او به عللی نامعلوم به الحاد گرایید.احتجاجاتی از ابن ابی العوجاء نیز در دست است که در ضمن آنها اعتقادات او با وضوح بیشتری نمایان می‌شود. او بارها با امام جعفر صادق(ع) گفت و گو داشته و پرسشهایی کرده است که می‌تواند تلویحاً حاکی از چگونگی افکار و عقاید او باشد. آنچه از این احتجاجات برمی آید، در بعضی موارد مطابقتی با آیین مانوی و ثنویت ندارد و بیشتر گرایش‌های دهری (مادی گرایانه) را آشکار می‌کند، حتی مفضل بن عمر و ابوحیان بر دهری بودن او تصریح می‌کنند.
    از احتجاجات مزبور چنین به نظر می‌رسد که او به وجود آفریدگار اعتقاد نداشته ، یا درباره خداوند به بحث و جدل می‌پرداخته و در جایی خدا را غایب شمرده است. درگفت و گویی میان او و امام صادق(ع)، امام او را متهم می‌کند که نه به خداوند اعتقاد دارد و نه به پیامبر(ص). عبدالکریم نیز این گفته را رد نمی‌کند. و حتی در مواردی سعی در نفی وجود صانع دارد.
    برخلاف انتساب ابن ابی العوجاء به ثنویت، او خود را یک مادی گرا می‌نمایاند. زمانی از امام صادق(ع) می‌پرسد: «‌ما الدّلیل علی حَدَث الاجسام ؟‌» که می‌تواند دلالت بر اعتقاد او بر قدیم بودن جهان داشته باشد. در گفت و گویی دیگر معلوم می‌شود که معتقد به ازلّیت اشیا بوده است و یا خود را غیر مخلوق می‌گوید.
    در گفت و گویی در حضور مفضّل سخن را به نفی صنع و صانع می‌کشاند و می‌گوید که همه چیز به اقتضای طبیعت خود موجود شده است، نه مدبّری در کار است و نه صانعی، عالم پیوسته چنین بوده و خواهد بود. او می‌پنداشت که پس از مرگ بازگشتی نیست.در بحثی، امام صادق(ع) انکار قیامت و بهشت و دوزخ را به او نسبت می‌دهد و او این قول را رد نمی‌کند. ابن ابی العوجاء رسالت پیامبر اکرم(ص) و به طور کلّی نبوّت را منکر بود.ابن ابی العوجاء به شدت اعتقاد و آیین خود را تبلیغ می‌کرد و جوانان را به راه خود فرا می‌خواند. بر طبق منابع شیعی، علما از همنشینی با او به سبب بدزبانی و بد ذاتی‌اش اجتناب می‌کردند، ولی او در خود برتری خاصی می‌دید و تنها متکلمان را شایسته بحث و جدل با خویش می‌دانست ، چنانکه ابوالفرج اصفهانی هم او را یکی از ۶ متکلم آن عصر در بصره می‌خواند و نامش را در کنار عمرو بن عُبید و واصل بن عطا ذکر می‌کند.
    طبرسی گوید که ابوشاکر دیصانی، عبدالملک بصری و ابن مقفّع به پیشنهاد ابن ابی العوجاء تصمیم گرفتند که هر کدام یک ربع از قرآن را نقض کنند، زیرا با این کار نبوّت حضرت محمد(ص) و سپس اسلام باطل می‌شد، ولی نتوانستند.

    ابن ابی العوجاء احکام دین را بی‌اعتبار می‌دانست و حتی به تمسخر می‌پرداخت، چنانکه گه‌گاه حُجّاج را استهزا می‌کرد و مناسک حج را خوار و وضع چنین آدابی را ناروا می‌دانست.نهایت کلام اینکه در احتجاجات، ابن ابی العوجاء خود را نه مانوی و ثنوی، بلکه یک مادی گرا و ضد اسلام نشان می‌داد و اگرچه اولیای عظیم الشأن دین نسبت به او تسامح و تساهل روا می‌داشتند، ولی کارگزاران دستگاه خلافت تحمل عقاید او را نکردند و او را به قتل رساندند.
    ابوجعفر محمد بن سلیمان، والی کوفه از طرف منصور خلیفه عباسی، ابن ابی العوجاء را -که از بصره به کوفه نقل مکان کرده بود- دستگیر کرد. افراد زیادی نزد منصور شفاعتش را کردند و خلیفه به عامل خود نوشت که او را آزاد کند. عبدالکریم چون به نفوذ و قدرت شفیعان خود اطمینان داشت، به ابوجعفر پیام فرستاد که در ازای ۱۰۰ هزار درهم، ۳ روز به او مهلت دهد (تا نامه منصور به او برسد). ابوجعفر که زندانی خود را فراموش کرده بود، بدین سان او را به یادآورد و پیش از آنکه نامه منصور را دریافت کند، او را به قتل رساند و به گفته اسفراینی مصلوب کرد.
    http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86%E2%80%8C_%D8%A7%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%88%D8%AC%D8%A7%D8%A1
    ——
    یکی از مصیبت های زمان ما این است که کسانی با گرایش هایی بصرف استبعادهای خاصی مثل اینکه فلان دهری در مکه چه می کرده؟! در مدینه چه می کرده؟!(گویا حتما همه باید برای حج و زیارت به بمکه و مدینه بروند!) و بصرف ادعای “واقعیت این است که” (واقعیت رخی نشان نمی دهد مگر بصورت استبعاد! مثل اینکه واقعیت نیاز به سند ندارد!) و در انتها :”من وقت بررسی ندارم!” بخود اجازه می دهند در فاکت ها و گزاره های تاریخی یا دینی استبعاد کنند و اینها را نشانه تیزهوشی و خوب فهمی و واقع گرایی بدانند،امید است اینقدر وقت داشته باشند که غیر از استبعاد به دهها منبع ذیل لینک مورد نظر که نمونه ای از خروار هست مراجعه کنند.

     
    • دوست عزیز. اینها و بیشتر از اینها را بنده دیده ام و دیگران هم دیده اند. مسئله هم ساده است و هم سخت. ساده است چون در قرن دوم و سوم هجری در میان مسلمانان، ملحدانی وجود داشته اند که عمدتا عنوان«زندیق» داشته اند. امیدوارم این مطلب ساده را منفک کنی از یک مطلب سخت. مطلب سخت این است که دادن نشانی از یک آدم با تاریخ و مشخصات مشخص به نام ابن ابی العوجا و مشخص کردن عقاید و باورهای او و سپس او را در کنار امام صادق به بحث و مناظره گذاشتن، هنری است که اگر شما مدعی انجامش هستید، بفرمایید. بنده تحقیق کرده ام و نیافته ام و بحث استبعاد هم نیست اما می دانید که تحقیق اینجوری نیست که نام ابن ابی العوجا را به نرم افزار بدهید و نرم افزار به شما مطلب بدهد. تحقیق یعنی تفحص و جستجوی همه جانبه در منابع قدیمی و مشخص کردن نشانه هایی که به الحاد، علم، مدرسه، مناظره و امثال آن ربط دارد. وقتی تحقیق کنید و بیابید که در مکه و مدینه امکان گفتگوی یک ملحد با یک متدین وجود نداشته و هیچ نمونه ای نداشته، به این راحتی نمی توان منبر رفت و اسم ابن ابی العوجا را به شخصیت فقهی معروفی مانند امام صادق وصل کرد. البته در منابر می شود این کار را کرد و در مناطق دور از مکه و مدینه مانند ری و قم و کوفه این کار را کرده اند و همه گفته های شما هم همان منابع است. مانند النقض عبدالجلیل رازی و دیگر منابع مناظراتی و منقبت خوانی که به قصد اسکات خصم نوشته شده اند و هیچ بهره ای از واقعیت ندارند. واقعیت را نه من تعیین می کنم و نه شما. اما واقعیت در آن بیرون هست اگر تعصب بگذارد. عزت مستدام.

       
    • ای مرده شور تو و این عبدالکریم ابن اَبی العَوجاء و علی ۱ , هر سه , را ببرد سید ! این همه از در و دیوار مملکت بلا میباره و شما رفته اید چسبیده اید به ابن اَبی العَوجاء ؟ آخر خجالت نمیکشید هر دوی شما ؟ آنچه که علی ۱ و تو نوشته اید به چه دردی میخورد ؟ غیر از این بود که میخواستید یکدیگر را به بیسوادی متهم بکنید و خود را باسواد نشان بدهید ؟ به نظر من شما هر دو نفهمید با اینکه شاید زیاد خوانده اید . چرا ؟ چون نشانه داشتن فهم , توانایی انتخاب درست است چیزی که در شما نیست . یکی یکباره مطرح میکند که مثلا حضرت فلان در بحث با یکی گفت که مثلا سرکه و سیر خوبه برای فلان . خوب نمیشه این را خواند و ازش گذشت ؟ حتما باید بحثی در بگیره و عده ای به طرفداری از حضرت و عده ای به مخالفت او توی سر و کله هم بزنند ؟ این سید اصلا سرش درد میکند برای بحث های صد تا یه غاز . نصف مطالب سایت مال اوست و همه بی ارزش . آقای محترم این حرفهایت را ببر سر منبر بزن جایشان این جا نیست ! ما علاقمند به این که محمد و علی و حسن و حسین و الله چه گفتند نیستیم دیگر برادر من ! با بی اعتبار شدن کامل نظام این ها همه هم بی اعتبار شده اند . این پرونده برای همیشه بایگانی شده است , چه خوشتان بیاید و چه نه !

       
      • جاسم! سعی کن مودّب باشی،طعن و لعن و نفرین کار سختی نیست،ممکن است فرد دیگری هم بگوید مرده شور جاسم را ببرد،پس این ادبیات ادبیات گفتگو نیست،اینجا هم بحث آزاد است و هیچکس و عمدتا مدیریت سایت محدوده خاصی برای بحث های آزاد تعریف نکرده،نهایت این است که بحثی مورد پسند تو نیست، در اینصورت هیچ نیازی به تعبیرات سرکوچه ای و دروازه غاری نیست،،خجالت را نیز باید کسی بکشد که نارضایتی خود را با بکار گیری الفاظ غیر مودبانه نشان می دهد.اگر انتخاب کردن از خصوصیات و دلایل فهم باشد،اما هیچ دلالت خاصی بر این نکته وجود ندارد که هرچیزی را شما انتخاب کردی حتما شایسته گزینش بوده و دلیل بر فهم و درایت تست.شما اگر احساس فهم می کنی یک ضابطی ارائه کن برای اینکه کدام بحث یا کدام گفتار صد تا یک غاز است،چون ممکن است دیگران هم آنچه را که جاسم در ذهن دارد یا ابراز می کند (البته زیاد در اینجا از جاسم نامی مطلبی دیده نشده مگر اینکه جاسم هم باز یکی از چند نفر متلوّن این سایت باشد که هرگاه لازم می بیند به دیگران اهانت کند از نام جاسم استفاده می کند و اصولا باید جاسم پیوسته بهمین نام بنویسد تا دیده شود و ارزیابی شود که مطالب او صد تا یک غاز هست یا نیست) صد تا یک غاز بدانند.من این مطالب را دقیقا لازم می دانم همینجا مطرح کنم تا پوچی و سستی دعاوی برخی مثل تو در اینجا واضح شود.بنابر این جاسم! لطفا عربده نکش،آرام باش،و آزادی دیگران در نوشتن را محدود نکن،اگر چیزی هم منافی بر ذهنیات صد تا یک غازت بود آنرا نخوان ،خودت بنویس تا دیگران بفهمند چند مرده حلّاجی ،و اگر نوشتن نمیدانی مطالب دیگرانی غیر از من را بخوان،ضمنا هر منصفی بر خلاف تو می داند و می فهمد که نوشته های سید مرتضی در این سایت بلحاظ کمّی نیمی از مطالب سایت نیست،بیشتر آنها پاسخ به سوالات و شبهات و سفسطه ها و طعن و لعن های همفکران تست،اگر خوب چشمهایت را باز کنی می بینی که دو سوم این کامنت های ویژه فحّاش ها و طعّان ها و پر مدعاهایی مثل مش قاسم ها و مزدک ها و انسان ها و مهردادها و اسامی تکراری و عجیب برخی دیگر است و کسانی که ناگهان در پوشش قیّم دیگر انسانها ظاهر می شوند و وقت زیادی برای نقد شخصیت مخالف و من چه هستم و تو چه هستی دارند،اما وقتی نوبت به استدلال و اقامه شواهد و دلیل و مدرک بر مطالب می رسند زبان دگماتیک آنها مترنّم است به این شعریات که :واقعیت این است که! …،فلان گزاره گزاره ای منبرانه است،من فرصت بررسی ندارم!
        عزت مستدام

         
  99. بلی شیخ است و چیزی خوش خوراک است
    ز بهر اوست کین …………سینه چاک است

    یک علاف دیگر :

    ” با درود به جناب نوری زاد
    متن زیر را از پست به علت تعویض آن همراه با اصلاحاتی کپی کردم که اگر اعتراضی بود شاهد باشیم !

    شیخ مرتضی قم نشین و شاهزاده شیخ مصلح و کلیه شیوخ سیاه و سفید عمامه خود را کی میخواهید بر زمین بکوبید ! این همان حکومت دلخواه شما و امثال شما هست که اینچنین ملت را به فلاکت رسانده و شما با کمال لاقیدی از آن دفاع میکنید ! چون نان زن و بجه تان را از صدقه سر همین حکومت شارلاتان به منزل سرا میبرید ( شاهزاده شیخ مصلح ظاهرا مبرا است ) و به گمان خود شکر حق بجا می آورید چون اگر حکومت قبل بود باید کار میکردید ویا از دست مرجع خود شهریه که منتج شده از خمس ردمضالم زکات و وجوهات شرعیه !؟! مومنین را میگرفتید برای گذران زندگی بی خیر و برکت خود ولی الان که حکومت از گلوی مردم ایران زده و برای حوزه ها بودجه های بسیار کلان و نا مشروع فراهم آورده که دهان شما ها را خوب چفت و بست کند آیا خداوکیلی اینچنین نیست ؟
    خوب توجه کنید این هم دلیل و مدرک ! ”
    ——————————————-

    این شیخ مرتضی بد جوری گلوگیرعده ای شده و خودش هم همچین بدش نمیاید که در گلو گیر کند .

    شیخ نوازشگریست , راهزن دین و دل
    بلبل شیرین سخن بافته ای زآب و گل

    القرض هرکه هر جا کجی میبیند , آوار را بر سر این شیخ دلنواز خراب میکند و از او میطلبد که عمامه بر زمین بزند تا شاید اوضاع دوباره مثل زمان اعلاحضرت همایونی خوب بشود . اما این اوضاع بسامان زمان اعلاحضرت همایونی واقعا چطور بود ؟ هنوز زیاد از آن سالها نگذشته که شیعیان حضرتش شروع به داستانسرایی کنند و از او امامی صاحب کرامات بسیار بسازند که شبها با لباس مبدل به جنوب شهر میرفت تا به فقرا کمک کند . البته اعلاحضرت به شهادت نزدیکترین دوستش علم , وزیر دربار , ناشناس شبها بیرون میرفت ولی نه به جنوب شهر و برای کمک به فقرا بلکه برای خانم بازی و در نواحی بالای شهر ( خاطرات علم را بخوانید ) . اما این به این معنای این نیست که دخترکان و زنان فقیر از خانه رانده شده را اعلاحضرت کاملا از یاد برده بود , نه آنها هم سر پناه داشتند , جنده خانه ! عده ای از آنها هم , تک پران ها , در خانه های احتمالا مال خود یاکرایه ای زندگی میکردند . فحشاء “شغلی” , “عملی” , یا هرچه که شما میخواهید آن را بنامید , قدیمیست . عده ای میگویند از جمله قدیمیترین “مشاغل” . در جمهوری اسلامی خودمان به علت گستردگی فقر , رواج نومیدی ناشی از نداشتن آینده امید بخش و خفقان و فساد بینظیر حاکم بر کشور, بستن تمام منفذ های فرهنگی و باز کردن تکیه ها و حسینیه ها و رونق فراوان مراسم عزاداری و از این قبیل و از بین رفتن اعتماد به سردمداران و حتی بزرگتر های فامیل و بی اعتقادی به آ نچه که در قدیم بین مردم حیا و عصمت و آبروداری و اخلاق خوانده میشد , کار کشیده به این جا که میبینیم . خوب میبینیم که کار ما بیشتر از اینها گره خورده که با عمامه به زمین زدن شیخ ما درست بشود . همانطور که ذکر شد قبل از انقلاب هم همین بساط فقر و فحشاء بود ولی نه به این گستردگی . در گذشته این امثال اکبر خوش گوشت ها بودند که ژتون میفروختند و حالا کلاس کمی بالاتر رفته و حجت الاسلام ها این کار را میکنند و کاملا شرعی . البته اکبر خوش‌کوش ها هم هستند که سرپرستی عده ای از فواحش , که در پناه ان ها هستند را دارند با سایت و موبایل و چه و چه , خلاصه کاملا به روز شده و تحت حمایت برادران البته .
    ولی همه این ها چه ربطی به این شیخ ما دارد که او باید عمامه بزمین بزند و یا عمامه خود را بالاتر بگذارد ؟ از ترک های عزیزمان شنیدم روزی این ضرب المثل را که ” پستان ننه رو ول کرده خایه بابا رو چسبیده ” . معادل این ضرب المثل را در فارسی شاید بشود ” سوراخ دعا را گم کرده ” گرفت , نمیدانم . دوستان عزیزی که از شدت نفرت به نظام مبارک اسلامی دائما این بیچاره را دراز میکنید و به او سرکوفت میزنید راهش این نیست ! شما تیر ملامت را بزنید به آنها که مسبب اوضاع اسفبار کنونیند نه او . این را نوشتم چون دیدم کلنجار رفتن با شیخ شده سرگرمی یک مشت علاف و این شیخ هم دست بر نمیدارد و به چرندیات آ نها جواب میدهد در حالی که او میتواند از قلم خود و وقت خود در جهتی سودمند بهره برساند . سید این ها یک مشت علاف عصبانی هستند که هیچ دمی در آنها کارگر نمیشود ول کن !

    رها کن تیر را آنجا که صید است
    به دستت باز کن آ نجا که قید است
    چو اندازی خطا تیری تو در راه
    نصیبت میشود هیچ و دگر آ ه

     
    • جناب گنجعلی
      تنها شخصی که در سایت جناب نوری زاد علنا از این رژیم ددمنش و شارلاتان حمایت میکند و بارها به سخنان اغوا گرانه خمینی هم که ایران را به سراشیبی خلازیر رسانیده و عزیزان برای تنویر افکار ناظران دوباره نویسی میکنند به دیده شک مینگرد و منکر میشود همین شیخ مرتضی است شما درست میفرمایید اشکال در بیرون فضای مجازی است ولی شما و دیگر مردم شاهد وناظر تخلف های عدیده هم لباسان و اصولا (ج.ا ) به عینه هستید که دسترسی به آن ها برایتان ممکن نیست ! شخصی مانند شیخ مرتضی روز روشن وبرخلاف تمام اصول انسانی تمام آن مشاهدات عینی شما را به تمسخر بگیرد و لاپوشانی کرده و بگوید که اینچنین نیست و با کمال /// مدعی باشد که که این حکومت دلخواه عامه مردم است و چه وچه آیا نباید به وی تلنگری زد ؟ هرچند که شخصی که خواب باشد را میتوان بیدار کرد لیکن کسی که خود را به خواب زده بسیار مشکل است البته حرف های ما مبنی بر گرفتن بودجه های کلان و چفت و بست کردن دهان عمامه به سران را آخوند صانعی رسما اعلام کرد و ما دیدیم این شخص شجاعت از خود نشان داد و به این باج گیری علنی حوزه ها و یا باج دهی دولت برای بستن دهان آخوند ها اعتراف کرد و دامان خود را از آلودگی این رژیم جهنمی پس کشید حال میخواهم بدانم فرق این شیخ مرتضی با شیخ و یا آیت الله صانعی در چیست و اسلامشان چه فرقی با هم دارد . شاید شیخ مرتضی قم نشین و شیخ شاهزاده مصلح جرئت کنند و پاسخ بگویند . خواهیم دید!!!

       
      • درود به مهرداد گرامی , دوست عزیز هر وقت چنین خطایی از شیخ سر زد ادبش کنید ولی در جایی هم که او گناهی نکرده هی از او نخواهید که عمامه مبارکش را به زمین بزند . زحمت بکشید و مقصر اصلی را پیدا کنید و درازش کنید . این آش شله قلمکاری که اسمش نظام مبارکه جمهوری اسلامیست , محصول عملکرد میلیونها نفر است . عده ای دارند آنرا به سمت فناء حل میدند و عده ای به سمت بقاء . اشتباه است که همه را در یک جهت ببینیم . عمل خوب را خوبی بگوییم و عمل بد را بدی . در همین شیخ هم خوبی هایی هست و هم بدی هایی . کمکش کنیم تا بهتر شود نه اینکه او را برانیم تا خود را کاملا در صف دشمنان مردم قرار دهد .

         
    • گنجعلی جان شعر مرحوم ایرج رو تحریف نکن.امروزاین کار رو کردی فردا به اسم خودت رد میکنی.

       
      • نه اصلا اینطور نیست که میگویی و لطفا مرا به سرقت آثار دیگران متهم نکن که من باندازه لازم خودم مایه دارم که شعر بگم . اما این بیت چه معنی میدهد ؟ حالا برایت میگویم !
        آن بیت ایرج میرزا را که خودت معنیش را میدانی و این جا هم جایش نیست که در آ ن باره حرفی زده شود . و اما معنی بیت من :
        – بلی شیخ است و چیزی خوش خوراک است
        معنی : بله این شیخ ما خوردن خیلی دوست دارد و زیاد تناول میفرماید , خوش خوراک است خلاصه مثل بقیه روحانیون .
        – ز بهر اوست کین …………سینه چاک است
        این سهل انگاری من بود که کلمه مرغ را جا انداختم و لپ تاپم اتوماتیک جای خالی را با نقطه چین پر کرد .
        خلاصه کنم : شیخ ما خوش خوراک است و مرغ ها هم همگی هلاک او هستند .

         
  100. مشاور/* حسن/* می‌گوید کمپینی که با عنوان “پشیمانم” در شبکه‌های اجتماعی راه افتاده، با پشتیبانی کسانی شکل گرفته است که خود “ثروت و سعادت ملت را به تاراج دادند”.
    مش قاسم: به عبارت دیگر همین منقلابیون ۵۷ خودمون!

    /*: ک

     
  101. ایران اسلامی تنها کشوری در جهان است که ورزشکارانش برای باخت به مسابقات جهانی میروند، برای باخت مدال و جایزه میگیرند و میشوند قهرمان ملی، رهبر کشور دشمن از انها دلجوئی میکند، باخت خود را به شهیدان تقدیم میکنند و اشک شوق میریزند!
    همچنین ایران اسلامی تنها کشوری است که در آن وقتی با کارت خرید میکنی باید شماره رمز آنرا هم با فریاد بلند جلوی همه اعلام کنی و اصلا هم به تو اجازه ندهند که ببینی چقدر دارند از حسابت برداشت میکنند!!
    ایران اسلامی تنها کشوری است که برادری بر طبق روایات در آن بیداد میکند!!همه میتوانند دست در جیب برادر مومن خود بکنند و جیبش را خالی کنند!!

    و بالاخره ایران اسلامی کشور مومنین است!! همانها که بعد از نماز صبح کفش و کلاه میکنند تا یک جوری بدشمن پناهنده شده و در سرزمین کفر اجازه اقامت بگیرند و از حاکمیت الله و ارزشها فرار کنند!!

     
  102. حاج مم جفات //////: از آمریکا به سازمان ملل شکایت می‌کنیم.
    مش قاسم: حاج مم جفات! تو چه وزوزیر/* خارجکی هستی که اینقده عقل نداری که بفهمی حکومت/* که تو دنیا رفیقاش کره شمالی و سوریه باشن پیش خود خدا هم بره کسی جوابشو نمیده چه برسه به سازمان ملل.

    /*: ک

     
  103. قانون بودجه 97 بطرز بیسابقه ای به اظهار نظرها و اعلام نگرانی ها دامن زده بنحوی که تا بحال در مورد هیچ بودجه ای در این حدود 40 سال سابقه نداشته است. چرا این میزان حساسیت بوجود آمده و دلیل این نگرانی ها چیست؟
    قانون بودجه پیشنهادی به مجلس بطور آشکار شامل شاخصه هائی است که برای هر فرد آشنا به اقتصاد هشدار دهنده بروز مشکلات ملی بیشتراست. از بین شاخصه ای این لایحه، افزایش قیمتهای حامل انرژی و در امد صفر از نهادها و سازمانهای معاف از مالیات و عدم ابراز هیچ تدابیر مدیریتی برای کاهش هزینه های دولت و افزایش بیکاری از همه بیشتر ترس آورهستند.
    دولت پس از گذشت 5 سال نه توانسته مسئله مالیات ندادن نهادهائی چون آستان قدس و نهادهی تحت کنترل رهبری را حل کند و نه توانسته ثبات را به اقتصاد ملی برگرداند. افزایش هزینهای تولید و همچنین افزایش قیمت کالاهای سبد خانواده و عدم وجود منابع سرمایه گذاری برای اشتغال و سوق دادن نقدینگی کشور به ماجرا جوئیهای نظامی که اهمیت حفظ بشار اسد و حزب الله را بیشتر از امنیت اقتصادی کشور خود میدانند هر ناظری را دچار وحشت میکند.این تصویر وقتی بدتر میشود که بی ثباتی در روابط خارجی و دعوت آمریکا و غرب و عرب برای جنگ نیز به آن اضافه شوند.
    اقتصاد در هم شکسته ایران در وضعیت رکودی استثنائی است. در اقتصادهای رو به رشد جهان سوم، بعضا تورم بالا دیده میشود که منجر به کاهش قدرت خرید مردم منجر میشوند ولی پدیده ایران بسیار استثنائی است که ما در آن افزایش قیمتها بطور عمده توسط دولت همراه با نرخ بالای بیکاری را توامان داریم. از سوی دیگر، حدود 60 درصد بنگاههای اقتصادی کشور در عین استفاده از مواهب ملی از هر نظارت و پرداخت مالیاتی معاف هستند وبعلت توانائی مالی فوق العاده زیادشان میتوانند تاثیرات مخرب بر کل مملکت داشته باشند. تصمیم گیران سیاسی و اقتصادی بعلت در گیر شدن گسترده در فساد قادر به عمل در جهت منافع ملی نیستند و اگر بگوییم که همه چیز این نظام می تواند مورد معامله باشد حرف گزافی نیست.
    اما فاجعه وقتی سنگین تر میشود که مشاهده میکنیم رهبری کشور بین حفظ کشور و حذف فاسدان و یا از دست رفتن همه چیز و حفظ فساد، گزینه اخری را انتخاب کرده است. آن قدر که در مورد باب المندب و داعش و موشک و قدس و ترامپ صحبت میشود در مورد بیکاری و تورم و اصلاحات اقتصادی و نجات کشور بحثی نیست.
    در شرایطی که مردم خود را در مقابل حاکمیت فاسد بی پناه میبینند ،روی آوردن به بیگانگان یک گزینه وسوسه انگیز است. در نمایشنامه جاودانه مرگ یزدگرد بیضائی ، در صحنه ای بعد از طرح پرچمهای سیاه اعراب مهاجم، همسر آسیابان جمله ای میگوید بغایت مهم به این مضمون که ما از پرچمهای سفید اینان خیری ندیدیم، تا ببینیم پرچمهای سیاه تازیان چه ارمغانی دارند.
    متاسفانه از وعده آیاد کردن دنیا و اخرت آقای خمینی، ایرانیان به غیر از نابودی دنیا و اخرت چیزی ندیدند .امید آنکه با تدبیر از این مهلکه نجات یابند.

     
  104. راه یافته به اون طویله از سرپل ذهاب در گفت وگو با تابناک: جهاد کشاورزی و وزیر، کمکی به زلزله زده ها نکرده اند/بسیاری از مردم مجبورند در سرما بخوابند/وزارت علوم پای کار نیامده است/بیمه ها همکاری نمی کنند.
    مش قاسم: اینو باش که خیال میکنه این وزوزیر/* و اون وزوزیر/* و بیمه چیا توی حکومت اسلامی کره شمالی مزرعه حیوانات واسه کمک به ملت اینکاره شدن. نه حاجی! اینا واسه شیره مالیدن سر ملت، پر کردن جیب، و ادامه حکومت سفاک و غدار گذاشتنشون اونجا. همونطوری که تو رو توی اون طویله راه دادن.

     
  105. روزینامه کیهان ملاخور شده دادوبیدادش رفته هوا که چرا تالار دائمی منیر شاهرودی فرمانفرماییان در ۹۵ سالگی این هنرمند، شامگاه ۲۴ آذر در باغ‌موزه نگارستان افتتاح شد! این خبری بود که دیروز بار دیگر حیرت و شگفتی دوستداران و دلسوختگان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی را برانگیخت که چگونه بعد از «ایران درودی»، باز هم تالار و سالنی دیگر به اسم یکی دیگر از وابستگان دربار پهلوی نامگذاری شد.
    مش قاسم: چو اندر تبارش بزرگی نبود، نشاید که نام بزرگان شنود.

     
  106. در میان فرزندان استاد مرتضی مطهری دستکم از نزدیک محمد مطهری را تا حدودی می شناسم. آدمی متواضع و خاکی و آرام و در عین حال متمایل به عدالت واقعی. در گفتگویی که پیش آمد به او عرض کردم که به پدرش به دلیل آزادی خواهی(دستکم در انظار و تحلیل هایشان) و عقلانیت متفاوت شان از فضای حوزه و قم، احترام دارم-با داشتن کلی نقد به انظار دیگرشان. ایشان هم با خوشرویی شنید. در باره وضع فعلی، گفتم مطالبی که شما بنویسید خیلی خواننده خواهد داشت. گفتم مطلبی که در باره گم شدن یک بچه در کانادا و بسیج شدن همه ی رسانه ها برای یافتن او، نوشتید، بسیار گیرا بود و موثر و دارای خواننده ی بسیار. او براستی نگاهی دقیق به فهم ماهیت مجازات دارد و خط درستی را در نگاه به اکنون جامعه در پیش گرفته است. این نگاه نشان از این دارد که او منتقد وضع موجود است. او به درستی می گوید اگر مجازات مجاز است، ویژه ی مجرمان واقعی است و قوه قضائیه در انجام این مسئولیت یا کوتاهی کرده یا در معرض اتهام ناتوانی و حتی همراهی با مجرمان است. او به درستی بر جنبه ی«اطلاع رسانی» نسبت به مجرمان و مجازات های آنها تاکید می کند. او دانشی دقیق از اهمیت بازدارندگی اطلاع رسانی در امر مجازات ها کسب کرده است. او می داند که جز با آگاهی و اطلاع نمی توان به فضای عمومی که بیشترین سد در مقابل مجرمان است، شکل داد و ساختار تنومندش را برقرار کرد و مجرمان را در جایشان میخکوب کرد.
    این قطعه از نوشته ی تازه ی او نقل می گردد که در جاهای مختلف از جمله درhttp://news.gooya.com/2017/12/post-10144.php آمده است.

    «در میان دوستان تهرانی، کمتر کسی را می‌شناسم که دست کم یکی از اعضای فامیل، دوستان و یا
    همکارانش مورد زورگیری، کیف‌قاپی و یا موبایل‌قاپی قرار نگرفته باشد. در طول چند سال اخیر، نیروی انتظامی لااقل سی مانور برگزار کرده و هزاران نفر زورگیر، سارق، مزاحم نوامیس و متجاوز را دستگیر کرده است. اما دریغ از یک بار اطلاع‌رسانی قضایی از سرنوشت دستگیرشدگان در یک مانور، که به تصریح پلیس در میان آنان شروران خطرناک و بسیار خطرناک وجود داشته‌اند.این دستگیریها وقتی «مجازات همراه با اطلاع رسانی وسیع قضایی» به دنبال نداشته باشد، ترسی در دل مجرمان فعلی و بعدی ایجاد نمی‌کند….اینکه قوه قضاییه نیروی خود را صرف رصد کامنت و توئیت انتقادی – حتی تخریبی – و پاسخ به آنها، و احضار و دادگاهی کردن این و آن کند، بی‌تردید به ضرر خودش تمام ‌می‌شود. به جای آن، دستگاه قضایی باید اقتدار خود را – بدون ملاحظه هیچ ارتباط و انتساب و انتصابی – بر برخورد قاطع با غارتگران، متجاوزان، زمین‌خواران، مفسدان اخلاقی، قاضی‌های فاسد، شاهدان دروغین، قاچاقچیان، کلاهبرداران و همه کسانی که دمار از روزگار مردم درآورده‌اند متمرکز کند».

     
  107. آقای نوریزاد گرامی…شما در پست قبلی مش قاسم را مورد انتقاد قرار داده بودید که چرا جمع عده ای در مراسم بزرگداشت ابراهیم یزدی در شمال کالیفرنیا را مورد انتقاد قرارداده و همۀ آنها را دست در یک کاسه خوانده است. به منظور تصحیح نقطه نظرات شما، پست مربوطه، خبر مش قاسم، انتقاد شما به خبر و نظر انتقادی اینجانب را در زیر برای روشنگری، قرار میدهم. با سپاس از توجه شما.
    *********************************************************************************************
    مش قاسم:

    مراسم یادبود یاران و دوستان حاج ابرام یزدی (///////////////) در مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا با مشارکت: عبدالعلی بازرگان، علیرضا علوی تبار، ماشاالله شمس الواعظین، احمد سلامتیان، صادق زیباکلام، فرخ نگهدار، عباس عبدی، حسن یوسفی اشکوری، مهدی نوربخش، سروش دباغ، احسان محرابی، مهدی تاجیک، سولماز ایکدر، محمد رهبر،مرتضی کاظمیان، …
    مش قاسم: میگن یکی رو بخواهی بشناسی ببین دوستاش کیا هستن. یاران حاج ابرام: خود-روشنفکر خوانده، شکنجه گر اسلامی، خرابکار، دزد، آدمکش، گروگان گیر، زندانبان، معرکه گیر، شامورتی و ………. اینا ملت رو به این روز نشوندن، یه مشت ازخود راضی و خود محور بین و کور و گمراه.

    نوریزاد:

    مش قاسم گرامی
    اینجور که شما همگان را از دم تیغ می گذرانید، چه کسی باقی می ماند؟ کدامیک از اینان شکنجه گر و خرابکار و دزد و آدمکش و.. بوده اند؟ اگر سهم اینان حمایت از جمهوری اسلامی بوده است، فراموش نکینم که واقعا 98 در صد مردم چه شهری چه روستایی چه درسخوانده و چه نخوانده در این حمایت سهیم بودند. حتی توده ای ها و چریک ها و کمونیست ها. بخودمان نیز نیک بنگریم نازنین. که هر یک از ما نیز اگر در معرض داوری قرار بگیریم، شاید و ای بسا پرونده ی خوبی نداشته باشیم جز معدودی بسیار اندک. بسیار اندک.
    با احترام

    انتقاد اینجانب به نوریزاد:

    نوریزاد گرامی…ابراهیم یزدی یکی از عوامل مهم در تشکیل حکومت رسوای اسلامی کنونی بوده است که دانسته و آگاهانه ملت و کشور را دردامان آخوندها انداخت. همچه فردی با سوابق سیاسی درازمدت و تحصیلات آکادمیک را نمیتوان آدم معمولی فرض کرد. عده ای از این آقایانی که در مراسم بزرگداشت او شرکت کرده اند نیز هرکدام پروندۀ قطوری از خیانت و بدکاری دارند. بازماندگان چریکهای فدائی نمیتوانند از خیانت شخص فرخ نگهدار نسبت به گروه خود در همکاری با رهبری حزب خائن توده و در جاسوسی و خیانت و نیز تحویل صدها انسان آزاده به شکنجه گران حکومت اسلامی و حتی همکاریهای آگاهانۀ وی با کا گ ب شوروی در تبعید، چشم پوشی کنند. جناب آقای اشکوری که اکنون در نقش دایۀ مهربانتر از مادر برای ملت ایران به بلبل زبانی پرداخته است، نمایندۀ فرمایشی مجلس شورای اسلامی بود که با تقلب و خدعه خود را به عنوان نمایندۀ مردم جا زد. بعداز خلع لباس و مدتی در زندان بودن هم در کمال راحتی و با همکاری مأموران وزارت اطلاعات به خارج از کشور آمد و ازآن هنگام تا کنون بطور خزنده مدافع بدکاریهای حکومت اسلامی بوده است. این شخص با وجود آنکه به جرم مبلغ افکار کمونیستی در لباس ملائی، خلع لباس شده و به زندان محکوم شد، در خارج از کشور یکی از پر سر و صداترین مدافعان اسلام بوده و در نقش روشنفکر دینی ادعا میکند که قصد پالایش دین غیر قابل پالایش اسلام را دارد. آقای عبدالعلی بازرگان فرزند خلف آقای مهدی بازرگان، فردی رسواست که در نقش مفسر قرآن و آخوند بی عمامه، در هر فرصتی تسلط تازیان بر این سرزمین و جنایتهای آنان را انکار میکند و با دروغپردازی چنین وانمود میکند که ایرانیان در 1400 سال پیش با کمال میل و در کمال رضا و رغبت و خرسندی برای ورود تازیان به این سرزمین آغوش باز گشوده بودند. سرانجام طی مقالۀ مبسوطی و با آوردن دو ویدئوی تبلیغی ایشان، به اختصار نشان دادم که این فرد بجز یک فریبکار و یکی از همکاران حکومت اسلامی در خارج از کشور نیست. بخوانید نوشتۀ افشاگرانۀ “آیا نیاکان ما ازاسلام به گرمی استقبال کردند؟” به نشانی http://sokhan-rooz.blogspot.com/2017/09/blog-post_3.html را و پاسخ دهید که کجای آن دروغ و نادرست است. نقش اشخاصی نظیر عباس عبدی اصلاح طلب و سروش دباغ (آخوند دکتر آیت الله نواندیش دینی)، سلامتیان دو دوزه باز و شمس الواعظین و دیگر شرکت کنندگان در مراسم بزرگداشت یکی از عوامل خیانت به ایران و ایرانی هم، هم چیزی نیست که از انظار دور مانده باشد.

    بنابراین، اجتماع چنین افراد سیاهکاری در مراسم بزرگداشت یزدی، معرف این واقعیت است که همۀ اینها عوامل رسوائی هستند که همگی دست در یک کاسه داشته و نقشی جز ادامۀ حکومت دینی و ادامۀ ارتجاع حاکم ندارند. چگونه امکان دارد با همچه افرادی در راه برقراری دمکراسی و آزادی و در نتیجه حکومت مردم بر مردم و برای مردم، همکاری داشت؟!

     
    • کبیری گرامی
      فکر کنم شما در یک نوشته در پست های قبلی از ضرورت«اتحاد» گروه ها و احزاب و افراد حرف زدید و اینکه اختلافات را باید کنار گذاشت و اینکه باید همه توان خود را معطوف به مقابله با حکومت استبدادی دینی کنند تا به نتیجه برسند. کسانی مانند سمش الواعظین از منتقدان حکومت دینی اند و عملا و نظرا در این راه کارهایی کرده و زخم ها خورده اند و ستم دیده اند از جانب حکومت دینی استبدادی. حال در اینجا می فرمایید این همکاری شامل حال افرادی مانند شمس الواعظین و عبدالعلی بازرگان نمی شود زیرا اینها رسوا و فریبکارند. اینها با اینکه منتقد حکومت و در مواردی زخم خورده ی حکومت اند اما از دید شما«رسوا» و «فریبکار» اند. با چه معیاری؟ امیدوارم همین حرف ها را تکرار نکنید و کمی بیشتر از نظراتتان را گسترش داده تا بهره ببریم. بنابرین تحت این دو سوال از شما جویا می شوم که اولا معیار و نشانه های یک آدم رسوا و فریبکار چیست؟ و ثانیا آیا واقعا امثال عبدالعلی بازرگان و سمش الواعظین به صرف مقالاتی که در باره باورهای عقیدتی شان(ولو کاملا غلط و از جنبه تحقیقی و تاریخی مخدوش) نوشته اند، رسوا و فریبکارند.؟ چون اگر نشانه های رسوایی و فریبکاری را بشناسیم بهتر می توانیم مصداق بیرونی آن را تعیین کنیم. منتظر خواندن تحلیل های شما هستم.

       
      • علی گرامی…گمانم برآنست کسانی که خواهان برچیده شدن حکومت اسلامی و جایگزینی آن با یک حکومت سکولار هستند، وجه مشترکی با مدافعان ادامۀ حکومت اسلامی بصورت دیگر با یا بدون ولایت فقیه، ندارند. براین اساس، با وجود چنین تضاد لاینحلی چگونه میتوان انتظار داشت که مدافعان حکومت اسلامی با سکولارها کنار آمده و در جدائی دین از حکومت در کنار یا مدافع حکومتی سکولار باشند؟ شک نیست که نهضت آزادی و حزب اللهی ها و کسانی که معتقد به برپائی حکومتی نظیر حکومتهای صدر اسلام هستند، در جبهۀ مقابل و مخالف سکولارها صف بندی کرده و به آرایش قوا خواهند پرداخت.

        درمورد اشارۀ شما به مخالفت ابوالفضل بازرگان و ماشاء الله شمس الواعظین، باید به نظرتان برسانم که صِرف مخالفت اینها با حکومت کنونی نمیتواند اینها را متحد سیاسی سکولار دمکراسی خواهان نماید. از جنبۀ منطقی، دشمنِ دشمنِ من نمیتواند دوست من محسوب شود، چون علت دشمنیِ طرف مقابل ممکنست دلائل دیگری جز دلائل ما باشد. اما آنچه که از ظاهر قضیه برمیآید، ما شاهدیم که جناب بازرگان، همانطور که در نوشتۀ مورد اشاره شرح داده ام، فردیست که یک واقعیت تاریخی محرز مربوط به یورش تازیان به سرزمین ما و پی آمدهای آنرا بکل منکر شده و مخالفت ها و مقاومت های نیاکان ما را نادیده میگیرد. با چنین فردی مشکل دارم، چون با چنین انکاری در صدد ساختن پلاتفرم سیاسی در ادامۀ حکومت اسلامی فعلی منتها با ظاهری متفاوت است. در صورتی که انکار نامبرده چیزی جز یک دروغ تاریخی نیست و مبنای حکومت اسلامی حاضر همان تسلط و اجبار نیاکان ما به قبول اسلام است. چگونه میتوان با یک فرد دروغگو که ادعا میکند ایرانیان با طیب خاطر اسلام را در 1400 سال پیش پذیرفته اند، کنار آمد؟ در صورتی که ایشان هم تحصیلکردۀ دانشگاهی، هم مسلط به زبان و ادب فارسی و عربی و انگلیسی و هم ساکن اورنج کانتی کالیفرنیا و در همسایگی دانشگاه معتبر ارواین که استادان بنام ایرانیِ مسلط به تاریخ اسلام و ادبیات فارسی و عربی و غیره…در آنجا به پژوهش و تدریس اشتغال دارند، است. درمورد آقای شمس الواعظین باید توجه داشته باشیم که پذیرفتن رنج سفر از ایران به شمال کالیفرنیا جهت شرکت در بزرگداشت شخصیت آقای یزدی، معرف آنست که ایشان نه تنها برای چنین شخصیتی ارزش و احترام فوق العاده قائل است، بلکه یکی از طرفداران پر و پا قرص افکار یزدی هم هست. چنین واقعیتی از تحمل رنج آن چنان سفر طولانی برای بزرگداشت ایشان محرز میشود. در صورتی که یزدی یکی از عوامل بسیار مهم در پایه گذاری حکومت اسلامیست و از این رو، نه تنها ارج و قربی نزد ملیون آزادیخواه ندارد بلکه منفور آنهاست. ما شاهد بودیم که چگونه نهضت آزادی در تأسیس و حمایت از حکومت اسلامی سنگ تمام را گذاشت. درست یک روز قبل از خروجم از ایران، دوست بسیار نزدیک و هم کلاسی ام که عضو بسیار وفادار نهضت آزادی و هوادار اندیشه های مهدی بازرگان بود و سالها بخاطر عضویت و فعالیت در نهضت آزادی زندانی و شکنجه کشیده بود، به من گفت: “بازرگان بما خیانت کرد!” و من هیچگاه حرف او را از یاد نخواهم برد.

        ولی با توجه به آن پیام کوتاه مبنی بر دعوت برای اتحاد به منظور مبارزه بر علیه حکومت حاضر، فرصت نشد تا متحدان مقطعی، میانراهی و نهائی را به روشنی توضیح دهم. هر فرد یا گروهی که اعتقاد به اصلاح این حکومت غیر قابل اصلاح داشته و یا معتقد به این باشد که حکومت اسلامی واقعی سوای چنین حکومتی است و در راه استقرار چنن حکومتی کوشا باشد، نمیتواند متحد مبارزانی باشد که جهت برپائی حکومت دمکرات مردم بر مردم و برای مردم که با دین و مذهب و قومیت و جنسیت و رنگ پوست و زبان مردم کاری ندارد، باشد. با سپاس از توجه شما.

         
        • خیلی ممنون. نکات خوبی بود. پس معیار شما این است: هر کس منتقد وضع موجود اما معتقد به نوعی حکومت اسلامی«ایده ال» است، نمی تواند دمکرات باشد. با شما کاملا موافقم.
          دلیل اینکه یک باورمند به حکومت اسلامی( یا اسلام سیاسی یا هر نام دیگری که نسبت اسلام و حکومت را برجسته کند) نمی تواند قائل به دموکراسی باشد این است: او باور دارد که محتوای حکومت را اسلام تعیین می کند و دموکراسی هم «روشی» است برای تنظیم قوا و انتخابات که اسلام با آن در این حد مشکلی ندارد. به این ترتیب فرد باورمند به هر نوع حکومت اسلامی/ اسلام سیاسی، دموکراسی را آلت و وسیله ای در خدمت اسلام قرار می دهد.
          باری در نقد این باور باید گفت که بهترین نوع حکومت اسلامی، آنی نیست که بعدا خواهد بود بلکه آنی است که تاکنون بوده است. یعنی بهتر از آنچه داشته ایم نخواهیم داشت یعنی هرچه در آینده بیاید شرش بیشتر خواهد بود. پس هر کس باور به حکومت اسلامی داشته باشد، نمی تواند خیر و خوبی و سعادت بیشتری نصیب مان کند.
          باری دموکراسی ی که سکولارها دنبال می کنند گرچه محتوا ندارد ولی بر هیچ محتوای دینی هم اتکا ندارد. یعنی تنها بر آزادی مردم و عدالت تکیه دارد. آزادی مردم برای تصمیم در باره حقوق، مناسبات، علوم، سیاست، اقتصاد و هرچه که در زندگی اجتماعی به آن نیازمندیم.

           
    • اندر بلاهت این جمع همین کافی که بعد ۴۰ سال میرن به ستایش یکی که اعمالش و افکارش یه همچین بلایی به سر ملت ایران آورد به اسم حکومت ولایت فقیه. اینا یا قادر نیستن که بفهمن یا که نمیخواهن بفهمن چه افتضاهی با حکومت اسلامی به بار آوردن. با بودن اینا هیچی برای ملت ایران نخواهد ماند. ما هیچ احتیاجی نداریم که با این جماعت نادان همراه و بش.

       
  108. محمد نوری زاد

    دوستان خوبم،
    اگر نخوانده اید، این کتاب را بخوانید.
    “بیچاره اسفندیار”
    بقلم سحرانگیز سعیدی سیرجانی
    که برادران ولایی، در زندان، زحمت کشیدند و نفسِ این نویسنده ی نیکنویس و فهیم و وطن دوست را بند آوردند!

     
  109. «جناب آرتين “جابربن حيان پدرعلم شيمي”شاگردچه كسي بود؟
    اگرشناسنامه اورا دقيق دربياوريدومطالعه كنيد علميت جعفربن محمد-ع- برايتان روشن خواهدشد. واگركتاب اسدحيدر” الامام الصادق والمذاهب الاربعه “را بتواني ترجمه اش را به دست آوريد ومطالعه كنيد وانصاف راهم رعايت كنيد مي توانيد امام رابشناسيد. اگرتاريخ ابن ابي العوجاء ملحدوزنديق وهم عصر امام صادق را مطالعه كنيد كه چگونه ازامام صادق يادمي كند ؛آنوقت شمه اي ازعلم امام برايتان ثابت خواهدشد. ديگربيش ازاين تصديع نكنم همگي موفق باشيد وسال روز نوري زاد هم مباركش باشد واميدش افزون براصلاح اموردرآينده نزديك انشاءالله بدرودتان گويم.»
    این قطعه از نوشته های مصلح گرامی در پست«رقص مردمان مست» نقل شد. می گوید اگر به سراغ جابر بن حیان و علم شیمی او بروید و مطالعه کنید، پی می برید که ایشان شاگرد امام صادق بوده و علمش را از او فرا گرفته است. نیز می گوید اگر تاریخ بخوانید، می بینید که امام صادق با ابن ابی العوجا که ملحد و زندیق بوده، مباحثه داشته و امام علوم گسترده ای داشته که در این دو جریان نمایان است. هم علم تجربی شیمی را به دیگران آموخته هم علم منکوب کردن کافران را.
    این دو حکم مصلح، چیزی نیست جیز منبر. منبر نوعی از گفتار است که سند ندارد اما با گیرایی و تکرار و تبلیغ بازگو می شود. منبر که از قرن پنجم در میان شیعیان ری، قم و کوفه رواجی چشمگیر داشت و تا اکنون ادامه یافته، بزرگترین جریان جعل و تحریف تاریخ اسلامی است. در اکنونی که داریم، در واقع منبر خاستگاه اصلی دستگاه تبلیغی جمهوری اسلامی در رسانه های صدا و سیماست. آنچه در منبر گفته و روایت می شود، نیاز به مدرک ندارد و تنها با شعر و شور آمیخته است. مثلا اگر دقت کنید در مراسم اعیاد، موالید و وفیات امامان شیعه، غیر از نوحه و شعری که فضیلت می تراشد و منقبت می سازد، هیچ مبنا و مطلب و مدرک دیگری نیست زیرا چیز دیگری وجود ندارد.
    برای علم شیمی امام صادق و برای شاگردی جابر نزد او و آموختن این علم و نیز برای گفتگوی یک ملحد با امام صادق، کو سند و کو مدرک؟
    اوج زندگی امام صادق در نیمه اول قرن دوم هجری است. در این زمان هنوز هیچ مدرسه و مکتب و دارالعلمی وجود ندارد و دارالعلم های شیعی بغداد دو سه قرن بعدتر شکل گرفته و نظامیه های سنی هم متعلق به قرن پنجم و ششم هجری اند. مسجد هم تنها محل موعظه و قرآن خوانی بوده است. اصلا بگذارید مسجد محل آزمایشات شیمی باشد، آیا تصوری از ابزار مورد نیاز در این آزمایشها دارید؟ آیا تصوری از ابزار علمی آن زمان دارید؟ آیا تصور می کنید امام صادق در خانه اش آزمایشگاه راه انداخته یا به خانه ی شاگردش جابر رفته و در آنجا به او درس می داده است؟ چون این پرسشها همگی پاسخ منفی دارند(هیچ مدرکی در پنج قرن بعد از امام صادق هم در این خصوص یافت نشده است) بنابرین به طور طبیعی می توان نتیجه گرفت که قصه گویان و منقبت گویان شیعه در ری و قم و کوفه، به منبر می رفتند و چیزهایی می بافتند که اکنون به«روایت و حدیث» تبدیل شده است.
    همین بحث در باره ابن ابی العوجا هم برقرار است. تقاضا می کنم مصلح کمی پرسش طرح کند با خودش. شبیه این: یک ملحد در کجا امام را ملاقات کرده؟ در مکه؟ در موسم حج؟ چگونه در مکه و در موسم حج، می شد به ملحدان راه داد و آنها را به مسجدالحرام برد و آورد و با آنها مجالس علم و گفتگو و مناظره تشکیل داد؟ یا در مدینه و مسجدالنبی؟ آیا گفتن این حرف یک خیال بازی صرف نیست که منبریان به آن لباس واقعیت داده اند؟ یک وقتی دوست مصلح نوشت که شاگردی جابر نزد امام صادق از«بدیهیات» تاریخ است. تصور می کنم یا معنای بدیهی تان نزد ما به یکسان به کار نمی رود یا اینجا چیزی نادیده گرفته می شود: اینکه تاریخ با سند و مدرک طرف است نه با پا محکم کوفتن بر زمین.
    واقعیت این است که ابن ابی االعوجایی وجود ندارد و آن که وجود دارد در مکه و مدینه نبوده و آنکه در مکه و مدینه بوده، ملحد نبوده و آنکه ملحد بوده، با جعفر صادق ربط و ارتباطی نداشته است.
    منقب گویان و فضیلت تراشان شیعی منابرشان را پر از مطالب بی اساس کرده و شبانه و روزانه بر منابر می رفته و خط سیر جعلیات خود را به اینجا رسانده اند که از زبان مصلح گرامی بازگو می شود. در اینجا هم مصلح گرامی منبر رفته است و تقاضا می کنیم غیر از منبر رفتن، سندی و مطلبی و مدرکی بدهد چون مدعیات او تاریخی اند نه منبری و هر مدعای تاریخی نیازمند مدرک تاریخی و متناسب است. باری او مدرکی ندارد چون چنین مدرکی وجود ندارد.
    اما داستان «علم شیمی جابر بن حیان» هم روی هواست و در آن مطالب درست و نادرست بهم آمیخته است و به قول معروف غث و ثمین در این ادعا وجود دارد که باید فرصتی و موقعیت بهتری داشت که من فعلا ندارم و حقیقتا در بحث علم شیمی هم اطلاعی ندارم که بتوانم از روی گزاره های محتوایی بگویم که در آن زمان چه چیز امکان پذیر یا امکان ناپذیر بوده است.

     
    • سلام بر علی گرامی
      آنچه در چند پست پیش رفت و بحث به پیرامون جعفر ابن محمد رسید فی الواقع حکمی بر ثبوت نظر اول این نگارنده داشت که ما آنچه در حوزه ها مشاهده می کنیم علم نیست بل باوریست که سالیان دراز بدون ارائه ادله ای بر حقیقت خود اصرار دارد.فی الواقع آنچه گذشت همان تفاوت عقیده و علم است.یکسو بر مبحثی اصرار دارد که صرفا بر مبنای عقیده است و دگر سو بر براهین تکیه دارد و پذیرش هر کلامی را منوط بر دلیل می داند.یکی بی هیچ شاهدی می گوید فردی که هرگز اثبات نشده دانشی بیش از زمان حال ما دارد از تمام علوم بهره مند است و دیگری می گوید چگونه چنین چیزی ممکن است حال اینکه نه نوشته ای نه کتابی و نه اثری دارد که با مطالعه آن بشود به چنین حقیقتی رسید.آن طرف چون از ارائه دلیل عاجز است به سنت مالوف تکفیر می کند و از هتک و سب می گوید چون همان باور اولیه به او اجازه آزاد اندیشی را نمی دهد و دگر سو بی توجه به این خط و نشان کشیدنها همچنان تقاضای گواه دارد.این فرق مابین علم و باور است که شما از عنوان منبر برای آن سود جسته اید.شوربختانه همانگونه که قبلا به کرات گفته ام تقدیس هر چیزی یعنی بستن راه بلوغ و رشد آن امر و چون در مورد عقاید مذهبی این تقدیس به وفور مشاهده می شود ما هرگز شاهد رشد باورمندان بیش از زمان حدوث قدیسین نیستیم و هر کلامی مخالف این باور به اتهام هتک و هتاکی ختم می گردد.البته از اینگونه اتهامات باکی نیست که اروپای قرون وسطی بسیار از این تکفیرها به چشم خود دیده است تا عقلانیت را بر صدر جامعه نشانده است.
      موفق باشید

       
    • جابربن حيان پدرعلم شيمي

      اگرخفاشان نورخورشيدرا انكاركنند ازنورافشاني اوهيچ كم نخواهدشد .دانشمندان كثيري ازعهدجابر به اين طرف اورا شاگرد امام صادق -ع- ومبدع فن علم شيمي شمرده اند ؛انكاراين فضل او ازسوي منكران نادان هيچ غباري به دامن او واستادش نمي نشيند .
      درشخصيت علمي وتاريخي امام صادق -ع- متفكرودانشمندبزرگي همچون جناب اسدحيدر كتابي بنام ” الامام الصادق والمذاهب الاربعه” درسه جلد به نشر الناشر دارالكتب العربي ،بيروت لبنان .
      ازبيان مكتوب علما ودانشمندان دردانشنامه هايشان ثبت وضبط كرده است تنها به چندمورددراين موضوع ازآن كتاب اشاره مي شود:

      1-درص57/ج1 دربيان شاگردان امام صادق آورده است :” … وكان ممن تتلمذعلي الامام موجدفن الكيمياجابر،….” {ازقاموس الاعلام تاليف ش سامي ج3 ص1821 استانبول.}
      2-ودرص58 ج1 آورده است : وله – امام الصادق -منزلةرفيعة في العلم أخذعنه جماعة منهم :ابوحنيفه ،ومالك وجابربن حيان،… وصنف تلميذه جابربن حيان كتابا في الف ورقةيتضمن رسائل الامام جعفز الصادق وهي خمسمأة رسالة، مولده ووفاته بالمدينه . {منبع :خيرالدين زركلي ،الاعلام ،ج1 ص186}.

      3-وايضا آورده : ولامشاحة ان انتشارالعلم في ذالك الحين قدساعدعلي فك الفكر من عقاله،…..هوحفيدعلي بن ابي طالب المسمي بالامام الصادق ، وهورجل رحب افق التفكير،بعيد اغوارالعقل، ملم كل الالمام بعلوم عصره، ويعتبر في الواقع أنه اول من أسس المدارس الفلسفية المشهورة في الاسلام ،.. بل كان يحضرها طلاب الفلسفه والمتفلسفون من الانحاء القاصية” {منبع : السيد ميرعلي الهندي ،تاريخ العرب ص 179}.

      4-ودرص60 ج1،اسدحيدر آورده است:” سلالة النبوةومعدن الفتوة أبوعبدالله جعفرالصادق …اولي المناقب ، وانما لقب بالصادق لصدق مقالته ،وله كلام نفيس في علوم التوحيد وغيرها وقدألف تلميذه جابربن حيان الصوفي كتابا يشمل علي الف ورقة يتضمن رسائله وهي خمسمأة رسالة”
      {منبع : اليافعي ،مرآةالجنان ،ج1 ص304}.

      5-درص62 از استادجامعه الازهر فاهره آورده است : كان بيت جعفرالصادق كا لجامعه يزدان علي الدوام بالعلماءالكبار في الحديث والتفسيروالحكمة والكلام ،فكان يحضرمجلس درسه في اغلب الاوقات ألفان وبعض الاحيان اربعة آلاف من العلماء المشهورين، وقدألف تلاميذه …مجموعة من الكتب تعدبمثابةدائرةمعارف للمذهب الشيعي أوالجعفري”.}.
      به همين اندازه اكتفا مي كنم ازبقيه اقوال علمائي كه درطي قرون ماضيه ازفضل ومناقب امام صادق -ع- درهمين كتاب آورده است.

      ولفظ كيميا را همه لغويين به معناي شيمي ترجمه كرده اند وكيمياگر يعني شيمي دان.
      مصلح

       
  110. سلام جناب نوریزاد:شرمنده وروسیاه که اندوه شمارا مضاعف میکنم،خاطرتان باشد نوشتم فرزندم که مهندس برق مجربی است شبها جهت پرداخت کرایه منزل درتهران اش رشته میفروشد،دیشب بامن تماس گرفت که این تماس اتش غمهایم را برافروخته تر کرد.گفته های وی درتماس:بابا هرشب ماموران شهرداری میان وبساتم راجمع میکنند من مجبور به التماس میشوم ولی فایده ندارد این در حالیست که با عده‌ای کارندارند از یکی ازانها پرسیدم چرابا شما کارندارند گفت مااز بنیاد شهید نامه اورده ایم تو هم مگر جانباز نیستی برایم نامه بگیر.این جمله ودرخواست پسرم چنان من را منقلب کرد که دنیا روی سرم اوار شد،ایا باید به بنیاد رفته وان خدمات زمان جنگم را در ظرف تحقیری مجدد برای کار فرزندم درکنار خیابان تقدیم کنم ؟اگر انجام دهم یعنی حقارت دردفاع از سرزمینم وکوچک شمردن انچه خدا گونه انجام داده ام اگر سرباززنم تحقیر هرشب فرزندم،چه کنم ؟خدایا.اما تمام شخصیت ،وجود،اعتبار وهر انچه ارزش وهنجار میباشد را فروختم به نامه ای.وقتی به پسرم فکر میکنم که هم از سرما وهم از ترس ابرو که شناخته نشود کلاه کشی راروی سرش میکشد دنیا،اخرت،اعتبار،جانبازی،تدریس،و و و چه معنا وارزشی پیدا میکند چوب اداره……که همیشه بالای سرم بوده وهست.چه کنم ؟مردم،نابود شدم،به فنا رفتم،اخرین فرزندم که دختر ومهندس شیمی میباشد باشوهرش هم اکنون در حال جمع کردن وسایلشان وهجرت به تهرانند انها با مدد الهی بی شغل وبدون هیچ پشتوانه ای جهت امرار معاش عازم تهرانند من می مانم با همسرم که به تازه گی چها رمهره ستون فقراتش را پلاتین گذاشته وقادر بهکاری در منزل نیست،خودم با ساییدگی مفاصل زانو وکتف ودیگر بیماریها دست به گریبانم.خدایا،خدایا،خدایا،امان،تسلیم ووو…….. د بازنشسته

     
  111. آقای نوریزاد گرامی سلام

    ضمن عرض خسته نباشید برایتان آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم

    به شما افتخار میکنم و دست تان را می بوسم که یک تنه می جنگید و آب می شوید
    ولی بدانید که هر قطره از آب وجودتان مثل آب حیات زندگی ساز و روشنگرانه میباشد و نسلی را از بیخبری و بی حالی هوشیار میکند.

    من رضا هستم همانی که 2 سال پیش به دیدارتان جلوی اوین شعبه ی مقدس آمد
    همان روزی که آن مأمور گوش شکسته با دلقک بازی خود را به زمین افکند و …
    در این مدت چندین بار توفیق داشتم که کمک ناچیزی از طریق اقوام در ایران به حساب آقای یزدانی واریز کنم و …
    منتها چند روز پیش که مصاحبه ی شما با تلویزیون بسان و آقای فرهودی را شنیدم
    بخصوص سوال آخر ایشان از اینکه آیا شما از حکومتی ها هستید و غیره
    و پاسخ شما برای من جالب بود.

    اولا اینکه برای بنده نیت شما مهم نیست بلکه خود شما و رفتارتان و سخنان تان اهمیت دارد
    لذا بنده تا حال مرید شما هستم.

    در ضمن
    شما فرمودید که چرا ما ایرانی ها خود اعتراض نمیکنیم
    چرا میترسیم
    چرا به دیگران انگ خیانت و غیره میزنیم.

    آقای نوریزاد عزیز
    من 15 سال از ایران بیرون هستم
    به عنوان دانشجو به غرب آمده و تحصیل کردم و درسم را به پایان بردم و حالا کارمند وزارتخانه ای هستم
    و انشاله پس از اتمام پروژه ی دکترای همسرم بنده هم در کنار کار ادامه تحصیل خواهم داد و …

    ولی آرزویم این است که خدمت شما برسم
    و از شما از نزدیک بیاموزیم
    و به شما افتخار کنم و با شما سخن بگویم و اعتراض کنم به حاکمیتی که اجازه ی تحصیل به من در ایران نداد ک از دانشگاه اخراجم کرد و آواره ی غربتم کرد و هنوز که هنوزه در ایران و خارج برایم مشکل میسازد .

    به یاری خداوند 2 ماه دیگر به ایران می آیم
    دوست دارم در سفر کوتاهی به مناطق محروم یا هر جای دیگری در خدمت شما باشم و روحیه بگیرم.

    باور بفرمایید هیچ سو استفاده ای از این امور ندارم چرا که نیازی نمی بینم.
    ممنونم از شما

     
  112. در پاسخ به درفشانی اخیر مزدک : ” یکی می گفت این غربیان با بی شرمی ما را عرب می دانند…”

    فدات بشم اول کار که طرف گفته که اسمش محمده چرا آخر مینویسی که : ” گفتم جناب گنجعلی مطمئنی که //// عرب نیستی؟ ” اولا لازم بود منبعی را که از آنجا این ” حد اعلای نکته سنجی ” را سرقت کرده ای ذکر میکردی که نکردی , ثانیا چرا اینقدر ترسان و لرزان به نوشته اخیر من جواب داده ای ؟ خوب کافی بود که به من نشان میدادی که اشتباه کرده ام و این چند ساله جدل تو و مرتضی برای خوانندگان ثمری و برکتی داشته و این برکات را هم بر میشمردی تا من خجل شوم و عذر بخواهم . حالا اگر این جناب مرتضی سودی کرده از این همه کلنجار رفتن با تو یا نه , باید صبر کنیم و ببینیم آن دنیا به او چه بیشتر میدهند به خاطر این مجاهدت هایش . از این ها که بگذریم جناب مزدک خان بمن بگو عرب بودن چه عیبی دارد و ایرانی بودن چه حسنی ؟ این ایرانی بودن کجایش افتخار دارد و آن عرب بودن کجایش ننگ دارد ؟ اگرنمونه یک ایرانی خوب تو هستی که من ترجیح میدهم یک عرب بد باشم تا یکی مثل تو بیجهت از خود راضی و به شدت نژاد پرست و کینه توز و صد البته نوکر صفت در مقابل زورمند تر از خودت . برای همه این اتهاماتم به اندازه کامنت هایت مدرک دارم پس بیهوده سعی نکن انکار کنی “ایرانی عزیزدردانه ” . یک عده ورشکسته خیالباف تو این سایت دائما عقده گشائی میکنند و سینه به تنوری میچسبانند که حدود چهل ساله که دیگر در ان آتشی نمیسوزد . کی میخواهید این را بفهمید که سلطنت برگشتنی نیست دیگر ؟ مردم این بسا ط دیکتاتوری را حتما برخواهند چید ولی مطمئن باشید که شازده رضا هم هیچگاه شاه نخواهد شد . طرف بهتر است کمتر روی زیبا رویان چمباتمه بزند تا لااقل کمی رنگ و رو داشته باشد تا کمتر با عث پچ و پچ دیگران شود بقیه اش پیش کش او . آنها که توی این سایت هنوز /////////////////////////؟ طرف , شازده با اموال دزدی پدر بزرگوارش میخورد و میکند و گهگاهی هم برای گرم نگداشتن یک عده “آریایی”علاف کمی زرت و پرت میکند و نوکر های باوفایش هم ” افتخارات” پدر دو بار فراریش را دائما در این سایت به رخ میکشند . شاهکار اعلاحضرت همایونی همین آخوند های تبهکارند که میبینیم . نوکر های بی جیره و مواجب شازده که این را نمیفهمند و فکر میکنند که در آسمان ناگهان باز شد و گله آخوند رم کرده به این سرزمین یورش برد . نه پدر من , نه برادر من , نه خواهر من , همه اینها در همینجا و در کنار ما , در همسایگی من و تو , روی همان نیمکتی که من و تو نشسته بودیم , در همین جا بودند و بعد درس خرافات خواندند و اعلاحضرت شما هم دائما تو شکمشان چپاند و بعد هم برای بار دوم فلنگ را بست و خود و توله هایش را نجات داد و ملتی را داد دم تیغ اژدهایی که خودش پرور کرده بود . اینطور نبود؟ پس چطور شد که اینطور شد ؟ چرا یکی در میان شما نیست که به ما بگوید داستان چه بود اگر این نبود !
    تو مزدک کارت شده زر و زر کردن و با این زر و زر کردنت هم در میان مردم تفرقه میاندازی وایجاد نفرت میکنی . اگر وضع بخواهد بهتر شود با کمک از جمله همین مرتضی های خرافاتی میشود نه با امثال پیزری هایی مثل تو . اسلام کثافت , اسلام آشغال , اسلام دین سرقت شده , اسلام هر چه تو بگویی , ولی اگر بخواهد مسیر غلط فعلی درست شود با کمک همین مسلمانهاست نه با مثل تو و مش کثافت و انواع و اقسام ایراندوست های مسخره این سایت . حالا هی آنچه که از امثال مشیری , شفا و انصاری شنیده و خوانده ای را این جا تکرار کن و ایجاد نفرت کن در میان مردم تا ارباباب های آمریکائیت سودش را ببرند .

     
    • گنجعلی راست می گی ها! اسم طرف گنجعلی نبوده. خب دیگه دزدی از این بهتر نمیشه گنجعلی جان حالا شما که اول فدام شدی در این آخرش هم کوتاه میومدی!
      حالا پهلوی و آریایی و نمی دونم نزاد پرستی و عرب ستیزی را از کجای این چند خط نوشته من درآوردید؟
      جناب گنجعلی تنها برای آگاهی تون بگم نطر من نسبت به حکومت پهلوی را از همان دوست و منجی ات سید مرتضی بپرسید چون بجز توهینها ی /// که همچون عقده‌های آخوند مرتضی به رصاپهلوی و دیگران کرده ای اختلاف چندانی بین نظرم من و تو در اینمورد نیست.
      درمورد عرب ستیزی و نزاد پرستی و اریاییگری… برداشتههایت از نوشته های من اشتباهست چون اسلام ستیزی و ضدیت با اسلام عرب ستیزی و ضدیت با عرب و نژادپرستی نیست. من‌ نه تنها مشکلی با عرب ندارم بلکه هموطنان عربمان را دارای حقوق برابر با دیگر هموطنانم دانسته و هر تبعیض و بی عدالتی را در حق آنها بشدت محکوم می کنم.من بر عکس تو و همفکرانت اسلام را مهمترین عامل عقب افتاده گی و فقر و گداپروری و نابودی زیربنای اخلاقی در جوامع اسلام زده می دانم و درست بهمین دلیل مسلمین معتقد به اسلام را بزرگترین موانع و دشمن ایجاد جامعه ایی پیشرفته و سکولار با قوانینی بر مبنای حقوق بشر و برابری انسانها در برابر قانون می دانم .بهمین دلیل هم هر مبارزه ایی در چهار چوب اسلام را برای ایجاد سیستم حکومتی سکولار و برابری طلب از قبل شکست خورده می بینم.در مورد تفرقه اندازی بین مردم باید بگویم یا نا آگاهی و یا مزدور آخوندها. والا //////////// اسلامی از همان زمانیکه خمینی توسط رادیو و تلویزیون و دیگر راههای ارتباطی دنیای غرب به ایرانیان قالب شد و اطمینان حاصل کردند که قدرتی یافته اند راه و صف خود را از بقیه جدا کردند و تنها به سوءاستفاده و بعد هم قتل و کشتار و تجاوز به حقوق دگراندیشان اندیشان را بنا نهادن. یعنی درست کاری را که /// در مدینه انجام داد!بنابراین این دگراندیشان نبودند که تخم کینه و دشمنی را جامعه ایران پرورش و پراکندن. بنابراین جناب گنجعلی اینجا نیز صداقتی در //// بهم بافته ات نشان ندادید!

       
  113. سلام نوری زاد عزیز

    از کورس گرامی ما چه خبر دلمان برایش تنگ شده.کاش بار دیگر نوشته هایش را می دیدم .

    ————–

    درود حسین گرامی
    یک روز که دیدمش، به من قول داد با کم شدنِ کارهای فراوانش، رشته ی کلام را در این سایت بدست گیرد. تا کنون بیش از چهارصد شماره از “ریشه ها” را نوشته که مثل هزار و یکشب، تااااااااااااااا هزار و یک شماره نشود، دست از دامانش بر نمی داریم.
    با احترام

    .

     
  114. بخش دوم مقاله البرز ایرانزاد

    به کتاب استاد پیمان بازگردیم و مقاله مشفق همدانی. من یک عبارت شگفت انگیز کتاب ” راز محکومیت من چه بود” را بخاطر میآورم که ارزش تاریخی و ادبی آن از تمام آثار تحلیلی سیاسی نویسندگان سیاست شناس معاصر برتر است. آنجا که استاد در باره هیاهوی مصدقی ها در الغای قرارداد ظالمانه کمپانی نفت انگل یس و به اصطلاح ملی کردن صنعت نفت اظهار میدارد “این هیاهو و تظاهرات زائد اند زیرا قرارداد موجود تا سه سال دیگر خودبخود منقضی میشود و این استیلا به پایان میرسد…” .!! راستی چرا کسی این واقعیت تاریخی را به زیر ذره بین نبرده و در پی کشف اسرار نهفته و تا کنون کشف نشده” آشوب نفت ملی” کاوش نکرده؟! من هنگامی که امثال نصیری را با تیمسار رحیمی و جهانبانی مقایسه میکنم میبینم محمدرضا شاه بینوا، تیره بخت تر از ناصرالدین شاه بود. اگر همه نوکران شاه از گونه رحیمی بودند فاجعه کنونی پیش نمی آمد. چرا نصیری نالایق در برابر دوربین بر نخاست و فریاد نزد” من سرباز شاه و میهنم و شما دستنشاندگان بیگانه اید، اگر میتوانستم همه شما را میکشتم و اکنون که اسیرم آماده مرگم ، بکشید که من به این مرگ افتخار میکنم”. من در آن روزگاران با آنکه مخالف و زندانی کشیده ساواک بودم با صراحت بر اعدام های بی حساب و کتاب خرده میگرفتم و حق اظهار نظر برای همه قائل بودم حتی سلطنت طلبان، تا جائی که در محل کار وزندگی مرا دیوانه فرض میکردند. اما من میدانستم نبود آزادی منجر به اضمحلال شخصیت میشود که آغازش عرض ارادت جعلی و انجامش خودفروشی و لابلای آن رابطه و ارتشا خواهد بود. اگر دربار آلوده بود ملت بمراتب آلوده تر بود.کدام فرد حقیقی یا حقوقی در ایران آنروز بود که منضبط به ضابطه و پاک از رابطه و ارتشا باشد؟ حال چه مسلمان، مسیحی، کلیمی یا زردشتی؟ چپ یا راستگرا؟ آیا موسسات و شرکتهائی که مالکین آن کلیمیان بودند عاری از ارتشا و آلودگی بودند؟ چرا این مرحوم برای شرکت انتشاراتی خود نام صفی علیشاه را برگزید؟ آیا برای انتشارات باروخ بروخیم مشکلی پیش آمده بود؟ آیا نشان بازرگانی ” صفی علیشاه” کنایه ای دینی سیاسی نبود؟ چرا مشفق همدانی از رویداد نفرت انگیز و دلخراشی که منجر به سکته و مرگ غم انگیز مرحوم رضا شاه تبعید ی در ژوهانسبورگ شد رمانی ننوشت که از رمان ” تحصیلکرده ها ” کمتر نباشد؟ چرا تمام مورخان و منقدان در رسانه ها سکوت کردند و نگفتند اگر تهاجم و توهین و تهدید یک لوله کش یهودی مشکوک الهویه به رضا شاه نبود که ظاهرا ماموریت تعمیر در محل اقامت او داشت، رضا شاه چند سال دیگر زنده میماند و اسراری را افشا میکرد که منجر به دگرگونی اوضاع سیاسی ایران میشد.
    من بعنوان یک زندانی سیاسی سابق در حاکمیت پیشین و کنونی ، تا بحال سکوت کرده ام ولی اگر ایجاب کند دست به افشای اسرار خواهم زد و تصویر حقیقی آنچه را که در پشت عنوان دهن پرکن زندانی سیاسی است ترسیم خواهم کرد تا معاصرین بی خبر و متجاهل و نیز آیندگان بدانند که، اندر آن صندوق جز لعنت نبود.

    البرز

     
    • جناب رهگذر

      شما به عنوان سند تاریخی به کتاب سراسر دروغ “استاد پیمان” که فردی رسوا و بیسواد و دروغ گو است، اشاره کرده اید. البته شما هم قبلاً مقاله!! های مخدوش ایشان را که بنام وتوسط ه. ب برای شما ارسال میکرد، در عصرامروز منتشر میکردید. کتاب “راز محکومیت من به اعدام چه بود؟” نه آنیست که شما به آن اشاره کرده اید. صرفنظر از نصیری که قطعاً فرد کثیفی بود، باید به عرضتان برسانم که اصل داستان چنین است:

      استاد مورد اشارۀ شما در حکومت سابق در تقاطع چهارراه خیابانهای شاهرضای سابق و کاخ در طبقه ی آخر یک آتلیه ی نقاشی برای تعلیم دایر کرده بود. یکی از شاگردان ایشان همسر جوان و بسیار زیبای نصیری بود. استاد دل در گروی عشق آن خانم می بندد و با هزار حیله و ترفند نقاشی برهنه ی خانم را به عنوان اینکه یکی از آثار هنری جهان خواهد شد، کشیده و سپس با تهدید که اگر خانم به همخوابگی با ایشان تن در ندهد، آن نقاشی را علنی خواهد کرد، با ایشان روابط جنسی برقرار میکند. ساواک از این ماجرا مطلع شده و استاد را دستگیر و به مکانی دورافتاده میبرند و در آنجا مورد شکنجه های سخت قرار میدهند. یکی از آن شکنجه ها وارد کردن ارّه موئی به داخل آلت تناسلی ایشان بود. نظر به اینکه ایشان کلیمی بود و خانمش طفل شیرخواره ای از ایشان داشت، با عجز و لابه نزد جناب جمشید کشفی که ایشان رابط مخصوص بین شاه و اسرائیل بود، میرود و از وی طلب کمک میکند. کشفی که مرتب با شاه دیدار داشت، از او تقاضای بخشش استاد را کرده و سپس شاه به نصیری دستور آزادی وی را میدهد. این شخص آدم بسیار بسیار رسوائیست و به علت همسرآزاری چند بار توسط پلیس لوس آنجلس دستگیر شده و به زندان افتاده است. علت هم ادامه ی روابط نامشروع با همان ه. ب و خانمهای دیگری که به عنوان شاگرد در آتلیه ایشان بودند با همان ترفند بالا و اعتراض همسرش و کتک زدن او بوده است. این شخص آدم بسیار دروغگو و کینه توزی است. کتابی بنام “درباره ی شخصیت صادق هدایت درست و سنجیده قضاوت کنیم” نوشته و این نویسنده ی شهیر ایرانی را به بیماری روانی مفعول بودن متهم کرده است. علت چنین اتهامی به هدایت آنست که هدایت درداستانی انتقادی به کاسبکاری و واسطه گری یهودیان اشاره کرده که برای جهنمیان از بهشت یخ آورده و در آن دنیا نیز به کاسبی و تجارت مشغولند. در واقع شخص ایشان بیشتر از هر بیمار روانی مشکل روانی دارد که آتلیه ی نقاشی را تبدیل به محلی برای ارضای شهوات جنسی خود کرده است. این شخص نسبت به سعدی کینه دارد، چون گفته است “ای کریمی که از خزانه ی غیب، گبر وترسا وظیفه خوار داری…دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمنان نظر داری” و علت هم اشاره ی سعدی در این شعر به “ترسا” است و ایشان بعلت بیسوادی گمان دارد که ترسا یعنی یهودی. در صورتی که ترسا به معنی مسیحی و نه یهودی است. زنده یاد رضا مرزبان نویسنده شهیر ایرانی نیز کتابی در باره ی کثافتکاریهای این فرد دردست نوشتن داشت که از انتشار آن بی اطلاع هستم.
      به هرحال اشاره به نوشته ی مخدوش فردی بی سواد و روانی و متجاوز جنسی و خیانتکار نسبت به همسر و در نتیجه فاقد شخصیت و دروغگو، بسیار جای شگفتی و تأسف دارد.

       
      • جناب نا شناس سرکار دچار سو تفاهم شدین چون بنده خدا البرز ایرانزاد پیمان رو تقدیس نکرده بلکه تلاش کرده مظلومیت پهلوی ها رو نشون ما ملت ابن الوقت نمک نشناس مث مشفق همدانی بده. اگه امثال جنابتون بموقع ماهیت پیمان رو افشا میکردین حتما مقاله یه جوری دیگه نوشته میشد البته با همین محتوا. منکه البرزرو یه آدم دلپاک میهنپرست میدونم . امید که البرز به ایرادتون جواب بده

         
  115. پوزش داش محمد . بازم ا آرشیو عصر امروز نوشته البرز ایرانزاد. اما بعلت قلت ظرفیت ارسال پاسخ دوبخش کردم

    پرسشی از رندان این روزگار

    مقاله شبهه برانگیز مشفق همدانی در نقد اثر استاد هوشنگ پیمان که ناقد مدتی است روی در نقاب خاک کشیده مرا بر آن داشت تا پرسش هائی مطرح کنم ،شاید کسانی برای این پرسش ها پا سخی داشته باشند. نخستین پرسش اینکه چرا یک هنرمند را با یک نظامی مقایسه کرده آنهم در رابطه با یک واقعه تاریخی در متن یهودی ستیزی؟ این آسمان و آن ریسمان ! ! در اینکه نصیری فردی فاقد شخصیت بوده حرفی نیست ولی کسی نیامده تا از آن توسری خورده ایران برباد ده حمایتی کند. من که آسیب دیده دو دستگاه اطلاعاتی پلیسی حاکمیت پیشین و کنونی ایران هستم و زندگی خود و عزیزانم از آندو لطمات شدیدی دیده و هنوز هم میبیند، از متهم کردن پهلوی ها مخصوصا پهلوی اول بدون گذر از گذرگاه جنایت ها و خیانت های ابواب جمعی این سرزمین خوداری میکنم چرا که از جایگاه ستم تا درگاه دادخوهی ، اگر به دربار پهلوی ختم شود هزاران کوچه و کوی وبرزن است که در هر گوشه آن چندین نصیری از اقشار و طبقات گوناگون چون لاشخواران به کمین نشسته اند که ای بسا در میان آنان دوستان و خویشاوندان خود ما نیز باشند که صد البته بودند و هستند . پرسش دوم من اینکه مطرح کنندگان این مقاله در این جریده که برد رسانه ای آن لس آنجلس و نهایتا ایالات متحده است از طرح آن چه هدفی را دنبال میکنند!؟ ایرانی تباران امریکا که از ایرانی بودن تنها گویشی دارند در حد لرفرنگی که آنهم تا نسلی دیگر از یاد میرود چه بهره اخلاقی و معنوی از آن میبرند؟!. ناقد که گویا به شیوه رندان مغلطه ای ادیبانه را بجای نقد به ما میفروشد خاطرنشان نمیکند که چه کسی کی و کجا معارض یا متعرض اظهارات استاد پیمان شده تا نیاز به حمایت از ایشان باشد.؟؟!! دوست و دشمن از خواندن خاطرات پیمان متاثر شدند و متفقا به مسببین لعنت فرستادند و ناسزا گفتند. اینکه روش های سازمان اطلاع و امینت کشور ایران که تئوری تاسیس آن از مصدق و شروع کار آن از اوائل پادشاهی پهلوی دوم ، آنهم بدلیل خیانت های حزب توده و عوامل تزاران سرخ نادرست وتبهکارانه بود، حرفی نیست ولی آیا محمد رضا شاه از جزئیات آن باخبر بود؟؟ او صرفا به بله قربان شهر در امن و امان است گوش میداد و قناعت میکرد و شوربختانه آن جرئت را نداشت تا چون شادروان رضا شاه خود از نزدیک مشاهده کند. پرسش سوم من اینست که کدام خواننده کتاب استاد پیمان به این نتیجه رسید که او سند جنایات پادشاه وقت را ارائه داده که میبایست عکس شاه فقید تیره بخت سرلوحه مقاله باشد؟ آنچه من از نوشته های استاد پیمان دریافته ام و هر منصفی نیز جز این درک نخواهد کرداینست که ایشان نه محمدرضا شاه را مقصر تباهی های رایج در ایران آن روزگاران میدانند و نه از او بعنوان عامل اصلی نام برده اند، بلکه تصویری از اکثریت فاسد ما ملت به اصطلاح شریف و قهرمان ایران ارائه کرده اندکه قریب به اتفاق نان را به نرخ روز میخوریم و برای رسیدن به امیال کثیف خود از هیچ خیانتی خودداری نمیکنیم. نگاهی به دور و برمان بیندازیم و ببینیم چه کسی امکان ادامه حیات به حاکمیت نه مقبول و نه مشروع جا (جمهوری اسلامی) داده است؟؟ جز خود ما!!!؟ عنوان مارکسیست لنینیست را یدک میکشیم، از ایران سوار بر بالهای ایروفلوت و با توقفی کوتاه در مسکو به برلن شرقی رسیده ایم، نه در بهشت سوسیالیسم مانده ایم و نه در مستعمره هایش، بلکه به غرب آمده ایم.! با تمام توان دریوزگی و کاسبی کرده ایم، سرمایه بهم زده ایم و از آن برای آوردن عزیزانمان !! به غرب مایه گذاشته ایم، باقیمانده را یا خود شخصا یا با واسطه به ایران آورده ایم و سرمایه گذاری کرده ایم و با این سرمایه گذاری هدفمندانه از فروریختن دولت ورشکسته جا (ج ا) جلوگیری کرده ایم. حاصل اینکه هموطنان در ایران مانده ناکام از فرار به بهشت برونمرزرا بیش از پیش به بیماری درمان ناپذیر مصرف مبتلا کرده ا یم. همان بیماری مصرفی که بعنوان شاخص سرمایه داری در استشهای ایدئولوژیک و روشنفکری پیش از انقلاب بر علیه آن کتانها نوشتیم.!! وامروز دورویانه هم در آنجا و هم در اینجا مهملات روشنفکرانه میبافیم. حال مگر کسی جرئت دارد انتقاد کند که” جناب مبارز خلق چرا در قبله ات مسکو نماندی”؟؟ واویلا! برآشفته میشویم و ناجوانمردانه به اوبر چسب سلطنت طلب، مرتجع و حتی مزدور و جاسوس جا (جیم الف) میزنیم و از هیچ جنایتی در حق او خودداری نمیکنیم. جوانمردان راستگو آینه حق و حقیقت اند و ما وقتی تصویر وحشتناک خود را در این آینه میبینیم از وحشت و خشم ناجوانمردانه آینه را میشکنیم!
    به کتاب استاد پیمان بازگردیم

     
    • اقای ایران نزاد در مورد ملی شدن نفت از نوشته اقای میر فطروس استفاده کرده کهسه سال دیکر قرار داد شرکت بیتیش پترولیوم تمام میشد وخود به خود استخراج وتوزیع به دست ایران میافتاد در حالیکه تجربه نشان داده که انگلیس با روی کار امدن دولت های دست نشانده قبل از اتمام قرار دار با حیله وترفند به نوعی قرارداد راتمدیدمیکرد در تاریخ ایران از این ترفندهای سیاسی انگایس فراوان میتوان یافت

       
  116. در شهر هرت
    “سید حسن خمینی:سلامت همه نهادها با حضور افکار عمومی میسر است.”

    این حرفهای پوپولیستی بقولی ،نه واسه فاطی تنبون می شود ونه برای مردم نفت مجانی!
    افکار عمومی و نهادها!
    کدام نهاد؟ نهاد مستضعفین تحت رهبری؟
    نهاد بسیج و سپاه؟
    نهاد گردشگری؟
    نهاد هلال احمر؟
    نهاد….؟؟
    چرا یک مرتبه افکار عمومی مهم شدند؟
    زیرا افکار عمومی پی به ساختار فاسد نظام برده و می داند این نظام تنها برای ماندن خود تلاش می کند.تنها چیزی که برایش مهم نیست مردم است.
    این نظام/دولت بیت و سپاه/، دارایی کشور رابین خود تقسیم کرده و بیشترین بهره را می برد. نظام ملوکالطوایفی که در سر خواب سرمایه داری مدرن را می بیند چون عنکبوتی که خواب گاو شدن را.

    افکار عمومی چه بخواهید و نخواهید پذیرای شما نیست ، اقتصاد ورشکسته نیز با نظام شما سامان نخواهد یافت، غاصب بودن یعنی گرفتن املاک و دارایی های مردم کار شماست. انگار ایران فقط یک منبع دارد و آنهم نفت است؟ پس منابع طبیعی دیگر چه می شوند؟خواب جهانگشایی ولایت همان نظام فاشیستی و برتردانستن خود نسبت به دیگران/ اقوام، ادیان است. این خود برتر بینی شیعی در تمام ابعاد رفتار نظام نمایان است و تاکنون ازجیب و جان ملت تغذیه و فربه شده است.

    وقتش است ،تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن.

     
  117. با درود به جناب نوری زاد
    متن زیر را از پست به علت تعویض آن همراه با اصلاحاتی کپی کردم که اگر اعتراضی بود شاهد باشیم !

    شیخ مرتضی قم نشین و شاهزاده شیخ مصلح و کلیه شیوخ سیاه و سفید عمامه خود را کی میخواهید بر زمین بکوبید ! این همان حکومت دلخواه شما و امثال شما هست که اینچنین ملت را به فلاکت رسانده و شما با کمال لاقیدی از آن دفاع میکنید ! چون نان زن و بجه تان را از صدقه سر همین حکومت شارلاتان به منزل سرا میبرید ( شاهزاده شیخ مصلح ظاهرا مبرا است ) و به گمان خود شکر حق بجا می آورید چون اگر حکومت قبل بود باید کار میکردید ویا از دست مرجع خود شهریه که منتج شده از خمس ردمضالم زکات و وجوهات شرعیه !؟! مومنین را میگرفتید برای گذران زندگی بی خیر و برکت خود ولی الان که حکومت از گلوی مردم ایران زده و برای حوزه ها بودجه های بسیار کلان و نا مشروع فراهم آورده که دهان شما ها را خوب چفت و بست کند آیا خداوکیلی اینچنین نیست ؟
    خوب توجه کنید این هم دلیل و مدرک !

    فروش دختران در برخی مناطق کشور
    کد خبر: ۷۵۵۶۰۷
    تاریخ انتشار:
    ۲۵ آذر ۱۳۹۶ – ۰۹:۳۷
    16 December 2017

    رئیس فراکسیون زنان مجلس اظهارات تکان‌دهنده‌ای در مورد ازدواج، فروش دختران، تجرد قطعی و… داشته است. در دهه‌های اخیر در حوزه خانواده با مسائل مختلفی روبه‌رو شده‌ایم. این در حالی است که علاوه بر این مسائل برخی از معضلات و آسیب‌هایی که از قبل در مورد خانواده وجود داشته است، همچنان تداوم دارند و مشکلاتی را به وجود می‌آورند. در دهه‌های اخیر همواره طلاق در ایران افزایش و ازدواج کاهش داشته است. حالا رئیس فراکسیون زنان مجلس می‌گوید: بیش از ۹۸۰‌هزار نفر از دختران کشور در سن تجرد قطعی به سر می‌برند. پروانه سلحشوری که در دیدار اعضای فراکسیون زنان مجلس با آیت ا… گرامی سخن می‌گفت، همچنین عنوان کرد: در برخی مناطق کشور دختران به عنوان ازدواج فروخته شده و مورد معامله قرار می‌گیرند.

    در ایران تقریبا حدود ۱۷‌درصد دختران پیش از رسیدن به سن ۱۸ سالگی ازدواج می‌کنند. طبق آمار یونیسف سه‌درصد از دختران هم پیش از رسیدن به سن ۱۵ سالگی ازدواج می‌کنند. برای مثال از بین ۳۰۳ زن تحت پوشش خانه‌های ایرانی جمعیت امام علی (ع) که امسال در مراسم روز مادر شرکت کردند 7/37‌درصد در سن ۱۰ تا ۱۵ سال، ۵۰‌درصد آنها در سن ۱۵ تا ۲۰ سال و مابقی در سن بالای ۲۰ سال ازدواج کرده بودند. بسیاری از این زنان نیز در فرایند ازدواج از تحصیل محروم شده و با بارداری زودرس روبه‌رو شده بودند. باید دانست که حدود ۸۵‌درصد از این زنان همسرانشان معتاد هستند. همچنین تعدادی از آنها برای تامین مخارج زندگی خود در سر چهارراه‌ها، گل‌فروشی یا دستفروشی می‌کنند..
    این هم لینک خبر که نتوانید حاشا کنید !
    http://www.tabnak.ir/fa/news/755607
    البته میدانم که برایتان اصلا مهم نیست ولی بدانید و آگاه باشید اجل در کمین است البته اگر اعتقادی مانده باشد!

    —————-

    درود مهرداد گرامی
    این که شما با سید مرتضی یا مصلح یا هر روحانی یا حتی غیر روحانی در باره ی موضوعی بحث و حتی جدل کنید بسیار پسندیده است اما بکار بردن واژگانی چون قم نشین و عمامه و سید و شیخ و… برای منکوب حریف، نه نشانه ی قوت نوشته ی شما بل نشانه ی ضعف آن است حتما و مطلقا. پس تقاضای مرا بپذیرید و در چارچوب موضوعی که مایل به بحث هستید طرف خود را به چالش بکشید. باشد؟

    .

     
  118. حبیب – نفسم گرفت از این شهر –

    habibi persian song barf

     
  119. پاسخ سهیل عربی به ادعای اژه‌ای: در انفرادی با اعدام مصنوعی، آویزان شدن از پا و تهدید تجاوز به همسرم شکنجه شدم

    سهیل عربی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در واکنش به سخنان سخنگوی دستگاه قضایی که گفته بود، شکنجه ممنوع است و انفرادی قبل از تفهیم اتهام نداریم اگر کسی ادعایی درباره شکنجه داشته باشد به فوریت رسیدگی می‌شود، با شرح مختصری از بازداشت و ایام زندان خود، ادعاهای عجیب اژه‌ای را زیر سوال برده است.

    به گزارش کلمه، سهیل عربی آذرماه سال ۹۲ توسط سپاه پاسداران بازداشت شده و در بند ۲ الف تحت فشار و شکنجه بوده است. او ابتدا به اعدام و پس اعاده دادرسی و نقض حکم به ۷ سال و نیم حبس محکوم شد.

    متن نوشته این زندانی سیاسی عقیدیتی را با هم می‌خوانیم:

    ۱_ اینجانب سهیل عربی در پرونده اول ۱۶ آذر ۹۲ دستگیر شدم و تا ۱۷ دی ماه ۹۲ در انفرادی دو الف قرارگاه ثارالله محبوس بودم و پس از گذشت سی روز تفهیم اتهام شدم در طول ۵۸ روزی که در انفرادی بودم بارها مورد شکنجه های روحی و جسمی مثل آویزان شدن از پا، اعدام‌ مصنوعی، تهدید به تجاوز به همسرم و دستگیری اقوامم قرار گرفتم و تمامی اعترافات تحت شکنجه و اکراه گرفته شد.

    ۲_در پرونده دوم که یکم مرداد ۹۶ بود ده روز در انفرادی دو الف محبوس بودم وقتی به کارشناس پرونده بابت محبوس بودن خود و همسرم شکایت کردم گفت شما در انفرادی نیستید بلکه در سلول دور از جمع نگهداری می‌شوید در بدو ورود به دو الف مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتم و به من گفتند گمان نکن اینجا اوین است و کسی به فریادت می‌رسد اینجا خبری از دوربین‌های مدار بسته و مددکار نیست پس از بازگشت به بند اوین از مسئولان دو الف شکایت کردم اما هنوز رسیدگی نشده است.

    ۳_بیست و هشت فروردین ۹۳ بنا بر اتهام واهی بر هم زدن نظم زندان از طریق عدم ترک اتاق هنگام بازرسی یک هفته در انفرادی ۲۴۰ محبوس بودم پس از یک هفته که در انفرادی بودم خدابخش دادیار ناظر بر زندان وقت پرسیدم چرا بدون تفهیم اتهام مرا در انفرادی نگه داشتید دلیل تراشیدن موهایم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن توسط سرباز ها چه بود گفت گمان کردی در سوییس زندگی میکنی!

    ۴_هجده آبان ۹۶ وقتی توسط برخی زندانیان بند هشت سالن ۷ که به جرم اختلاس بیمه ایران و سرقت محبوس اند مورد ضرب و شتم قرارگرفتم و تهدید به مرگ شدم در عوض تنبیه خاطیان ۲۸ روز مرا در قرنطینه ۱ زندان اوین محروم از تلفن و ملاقات نگه داشتند و دوبار توسط زندانیان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم به ریاست زندان و معاونش و دادیار ناظر بر زندان شکایت کردم اما هنوز رسیدگی نشده است و پس از انتقالم به بند ۷ هنوز وسایلم را تحویل نداده اند.

     
  120. یکی می گفت این غربیان با بی شرمی ما را عرب می دانند. مثل اینکه حالیشون نیست که ما یک فرهنگی و گذشته ایی داریم. ما را با مشتی //// اشتباه گرفته اند. نگاهی به او انداختم و گفتم ببخشید اسمت چیه؟گفت محمد! گفتم خب به خدایی باور داری /گفت اره من مسلمانم! گفتم حالت خوب شده گفت الحمدالله بهترم! گفتم بچه هات چطورند گفت ماشالله علی که کارش گرفته حسن هم که ماشالله کاروبارش خوبه. رقیه هم که شوهر ش مرد با خدا و مسلمانی معتقد است هر چند 20 سال از شوهرش کوچکتره ولی زندگی خوبی دارند!در همین حین یکی از بچه هاش اومد تو صداش زد گفت بابا جان برو درستو بخون بارکلا پسرم! بعد هم با صدای بلند وقتی می خواست بلند شود گفت یا علی مدد! گفتم راستی مشهدی گنجعلی دیگه چه خبر؟ گفت می خواستم برم کربلا ولی اوضاع عراق هنوز جور نیست. ولی اگه خدا بخواد پولی جمع کنم و سال دیگه به زیارت مکه بروم! گفتم جناب گنجعلی مطمئنی که //// عرب نیستی؟

     
  121. هنگامه شهیدی خطاب به رییس قوه قضاییه: پرونده ام را مختومه کنید

    پنج شنبه, ۱۶ آذر, ۱۳۹۶

    گروه خبر: هنگامه شهیدی روزنامه نگار در نامه‌ای به آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه نسبت به ۶ ماه انفرادی خود در زندان‌های وزارت اطلاعات و حفاظت قوه قضاییه اعتراض کرد. به گزارش کلمه به نقل از اینستاگرام این روزنامه نگار در بخشی از نامه‌ی او آمده است: “در سال گذشته دستگاه امنیتی کشور با…

    گروه خبر: هنگامه شهیدی روزنامه نگار در نامه‌ای به آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه نسبت به ۶ ماه انفرادی خود در زندان‌های وزارت اطلاعات و حفاظت قوه قضاییه اعتراض کرد.

    به گزارش کلمه به نقل از اینستاگرام این روزنامه نگار در بخشی از نامه‌ی او آمده است: “در سال گذشته دستگاه امنیتی کشور با نظر مقام قضایی، مرا به ارتباط با کانال خبری” آمد نیوز “بدون هیچ گونه سند و مدرک رسمی و حقوقی متهم و اقدام به بازداشت موقت به مدت ۶ ماه زندان انفرادی نمود و در آن مدت تحت بازجویی نهادهای انقلابی از جمله وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بودم و هر بار که در تمدید قرار بازداشت موقت به بازجویان اعتراض کردم آنان اظهار داشتند “”قرار بازداشت موقت در این ۶ ماه، ماهانه به دستور و تاکید شخص آیت الله آملی لاریجانی تمدید می شود و شخص ایشان پشت پرونده شما هستند”” که البته می دانم قطعا این مطلب از سوی بازجویان حفاظت اطلاعات آن قوه کذب محض بوده و آنان از اسم شما در مراحل بازجویی برای توجیه ادامه اشتباهات خود سواستفاده میکردند.”

    هنگامه شهیدی، هفت شهریور پس از ۶ ماه بازداشت موقت از زندان اوین آزاد شد. شهیدی یک ماه در بازداشتگاه ٢٠٩ نگهداری شده و پس از آن به حفاظت اطلاعات قوه قضاییه تحویل داده شد.
    جناب آقای آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضاییه
    سلام علیک
    با تبریک و تهنیت ایام ولادت سراسر نور پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلوات الله علیه) و حضرت امام جعفرصادق (علیه السلام) به چند نکته در خصوص پرونده قضایی ام در دادسرای فرهنگ و رسانه با محوریت و پیگیری دادستان محترم تهران و سرپرست محترم آن دادسرا اشاره می نمایم:
    جناب آقای آملی لاریجانی
    همانگونه که مستحضرید اینجانب یکی از اعضای باسابقه اصحاب رسانه و مطبوعات در کشور هستم و سالیان متمادی در جلسات و همایش‌های مختلف نیز به دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی پرداخته‌ام؛
    در سال گذشته دستگاه امنیتی کشور با نظر مقام قضایی، مرا به ارتباط با کانال خبری” آمد نیوز “بدون هیچ گونه سند و مدرک رسمی و حقوقی متهم و اقدام به بازداشت موقت به مدت ۶ ماه زندان انفرادی نمود و در آن مدت تحت بازجویی نهادهای انقلابی از جمله وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بودم و هر بار که در تمدید قرار بازداشت موقت به بازجویان اعتراض کردم آنان اظهار داشتند “”قرار بازداشت موقت در این ۶ ماه، ماهانه به دستور و تاکید شخص آیت الله آملی لاریجانی تمدید می شود و شخص ایشان پشت پرونده شما هستند”” که البته می دانم قطعا این مطلب از سوی بازجویان حفاظت اطلاعات آن قوه کذب محض بوده و آنان از اسم شما در مراحل بازجویی برای توجیه ادامه اشتباهات خود سواستفاده میکردند؛
    اینجانب برای اثبات اینکه بیگناه بوده‌ام چندی پیش نامه‌ای مبسوط در شرح ۶ ماه بازداشت در زندان‌های انفرادی وزارت اطلاعات و حفاظت قوه قضاییه برای استحضار مقام معظم رهبری ارسال کرده‌ام و مطمئنم با پیگیری‌های ایشان، حقوق و خسارت‌های مادی و معنوی ضایع شده‌ام جبران خواهد شد؛
    و اما هدف اینجانب از نوشتن این نامه:
    جنابعالی منصوب مقام معظم رهبری می‌باشید و با پیروی از ایشان می‌بایست به دنبال احقاق حقوق از دست رفته بنده باشید و اطمینان خاطر دارم با روحیاتی که از جنابعالی میشناسم در تلاش خواهید بود خسارت‌های مادی و معنوی که در ۶ ماه زندان انفرادی به من روا گشته است بازگردانید؛
    همچنین به استحضار می رسانم که بارها از مسئولین محترم قضایی خواسته‌ام با توجه به اینکه اینجانب طی ۶ ماهی که در سلول انفرادی به سر برده‌ام دچار تشدید وضعیت بیماری قلبی که مسبوق به سابقه است شده‌ام و تاکنون از پس از آزادی سه بار در سی سی یو بستری شده‌ام، با صدور قرار منع تعقیب، پرونده‌ام را مختومه و شرایط بازگشت به زندگی عادی، مبنی بر دور بودن از هر گونه فضای استرس و اضطراب فراهم آورند.
    در آخر از مناعت طبع شما در یاری رساندن به اینجانب که خواسته و ناخواسته مورد خسارت روحی و جسمی واقع شده ام و آن را جبران خواهید کرد پیشاپیش تشکر و قدردانی می نمایم.

    هنگامه شهیدی
    جناب نوری زاد گرامی این نامه سرکار خانم شهیدی همانطور که مطلع هستید یکی از فعالین رسانه ای تا سال پیش بود توجه کردید که از ظلم دستگاه قضا به رئیس این قوه پناه برده و حتما بسیار نیک میدانید که آملی لاریجانی هیچ توجهی نخواهد کرد . چون او هم مانند شیخ مرتضی یک آخوند هست و اصولا آخوند جماعت از زمانی که این ردا را میپوشد بر اعمال انسانی ورحم چشم میبندد و پرده ای بر دیده گانش می افتد که جهان را طور دیگر میبیند و به احتمال زیاد خود را نظر کرده حضرت حق میبیند که موفق شده این ردا و عمامه را بپوشد و مردم را عوام کلانعام (به مانند چهارپایان و حیوانات) فرض میکند معناهای دیگر را اگر ازشیخ مرتضی بپرسید لابدبهتر تفسیر میکند . جناب نوری زاد غرض از این یاداشت این بود که افرادی که متاسفانه بسیار زیاد هم هستند به جناب عالی به دیده شک مینگرند ( البته ایمان دارم اشتباه میکنند ) میگویند امثال این خانم و سرکار خانم محمدی و جمع بسیار زیادی از مطرودین و محبوسین و زخم خورده گان سیاسی که مورد غضب حکومت ( کاملا اسلامی) واقع شده اند چرا این بلاها به سرشان می آید و حضرت عالی با اینکه فعالیت بسیار گسترده ای البته بدون اسلحه و درگیری برعلیه رهبر و سرداران و قوه قضائیه و دیگر نهادهای حکومتی که به ناحق حقوق انسانی مردم را پایمال میکنند مینمایید مصون و بر کنار مانده اید ؟ ( ما آدم کشته ایم رمز آن است )
    سپاس بزرگ مرد

     
    • سلام علیک
      با تبریک و تهنیت ایام ولادت سراسر نور پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلوات الله علیه) و حضرت امام جعفرصادق (علیه السلام) به چند نکته در خصوص پرونده قضایی ام در دادسرای فرهنگ و رسانه با محوریت و
      ………….
      مهرداد گرامی کسی که یک نامه ساده را با این ///// شروع می کند یعنی جنایات و کشت و کشتار و غارت و تجاوزاتی را که اسلام مبلغ آنست پذیرفته. بنابراین دوست ارجمند چه انتظاری از منسوبین ولایت اسلامی غیر از اجرای قوانین انسان و تمدن ستیز اسلامی دارید؟ سید مرتضی ها///////////
      ////////////
      //////////

      حذف شد

      .

       
      • مزدک گرامی
        برای یاد آوری عرض شود که بدانید در ایران چه خبر است و افرادی که با ادارات دولتی سرو کار دارند باید چند کلمه قلمبه سلمبه مثلا اسلامیه قاطی کلامشان بکنند که طرف مورد درخواستشان گمان نکند با یک زندیق و یا ملحد طرف است و وی مثلا مومن است .
        برای تفهیم بیشتر یک خاطره یکی از دوستانم را برایتان و دیگر عزیران نقل میکنم ایشان نقل میکرد که دوستی داشت که اوایل انقلاب از طرفداران فدائیان گروه اقلیت (گروه چپ ) بود که کمینه چی هادستگیرش کرده بودند و چون نشریه این گروه را همراه داشت همگی منتظر بودند که آینده نزدیک خبر اعدام وی را بشنوند روزی به طور اتفاقی وی را زنده و سلامت در تقاطع کیشا ( آن موقع هنوز پل احداث نشده بود ) میبیند و سریعا جویای احوال میشود وی میگوید همین ساعتی پیش آزاد شدم که مرا در خیابان دیدی از چند وچون قضیه که سوال کرد پاسخ داد که از بازداشتگاه که برای بازجویی و تعیین تکلیف البته بعد از چند بار چشیدن زهرتسمه های شلاق و قنداق ژ 3 به مکانی بردند که آخوند محمدی گیلانی حاکم شرع بود و با چند نفر دیگر در اتاق انتظار منتظر بودند که به نزد گیلانی برای تعیین تکلیف بروند و میگفت که هرکس که به اتاق گیلانی مقبور قدم میگذاشت بعداز مدت کوتاهی فریاد کنان و ترسان بیرون می آمد چون حکم محارب گرفته و باید اعدام انقلابی میشد من هم که ترس بیشتر وجودم را گرفته بود به هرحال نوبتم شد و وارد اتاق گیلانی شدم سلامی کردم که پاسخی نداد و غرق در مطالعه پرونده مال من بود ناگاه سر از پرونده برداشت و گفت خوب ای آدم چرا نشریه ضاله داشتی میدانی حکمش چیست ؟ شما ها نمیخواهید آدم بشید ؟ من که مانده بودم چه جوابی بدهم در یک آن به یاد آوردم که محمدی گیلانی پسر خودش را هم به جرم مشابه اعدام کردند و وی ظاهرا خم به ابرو نمی آورد . با ترس به خودگفتم که آخرین تیر ترکش را رها کنم . گفتم حاج آقا اگر پدری مانند شما داشتم و تحت نظر وی بودم این بلا به سر من نمی آمد که بدبخت شوم . و منتظر شدم ! دیدم رنگ به رنگ شد و برافروخته عمامه اش را برداشت و روی میز مقابلش گذاشت و به دوردست ها خیره شد . رو به من کرد گفت برو بیرون برو بیرون و چند بار باصدای بلند گفت ای خدا . من هم فورا بیرون رفتم .و ترسان از حکم این آخوند . دو روز قبل این اتفاق افتاد و امروز به ناگاه آزاد شدم که مرا در راه دیدی گفتم ناقلا نکنه توبه کردی گفت توبه چیه !! خواستم طرف یکی بخوره تو ملاجش که خورد و کلک روانشناسی ما هم گرفت واز خطرجستیم .

         
  122. داش محمد سلام، با اجازه این مقاله ا آرشیو عصر امروز تقدیم همه جوونمردا
    درونکاوی یک فاجعه
    مردکی بنام مونس که بیشتر مخمل، میمون مونس را در سریال تلویزیونی آقای قاطبه بیاد می آورد، در استرالیا تنی چند آدمهای از همه جا بیخبر را ظاهرا فی سبیل الله گ////////
    ////////
    /////////
    /////

    ////
    ////
    البرز ایرانزاد

    —————-
    پوزش که نوشته ی بلند شما بخاطر توهین هایش حذف شد.

    .

     
    • این همه رهگذر اینجا چیکار می کنن ما سر در گم موندیم! تا الان من سه چهار تا رهگذر شناسایی کرده ام!

       
  123. سهیل عربی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در واکنش به سخنان سخنگوی دستگاه قضایی که گفته بود، شکنجه ممنوع است و انفرادی قبل از تفهیم اتهام نداریم اگر کسی ادعایی درباره شکنجه داشته باشد به فوریت رسیدگی می‌شود، با شرح مختصری از بازداشت و ایام زندان خود، ادعاهای دروغ اژه‌ای را زیر سوال برده است.

    ، سهیل عربی آذرماه سال ۹۲ توسط سپاه پاسداران بازداشت شده و در بند ۲ الف تحت فشار و شکنجه بوده است. او ابتدا به اعدام و پس اعاده دادرسی و نقض حکم به ۷ سال و نیم حبس محکوم شد.

    ۱_ اینجانب سهیل عربی در پرونده اول ۱۶ آذر ۹۲ دستگیر شدم و تا ۱۷ دی ماه ۹۲ در انفرادی دو الف قرارگاه ثارالله محبوس بودم و پس از گذشت سی روز تفهیم اتهام شدم در طول ۵۸ روزی که در انفرادی بودم بارها مورد شکنجه های روحی و جسمی مثل آویزان شدن از پا، اعدام‌ مصنوعی، تهدید به تجاوز به همسرم و دستگیری اقوامم قرار گرفتم و تمامی اعترافات تحت شکنجه و اکراه گرفته شد.

    ۲_در پرونده دوم که یکم مرداد ۹۶ بود ده روز در انفرادی دو الف محبوس بودم وقتی به کارشناس پرونده بابت محبوس بودن خود و همسرم شکایت کردم گفت شما در انفرادی نیستید بلکه در سلول دور از جمع نگهداری می‌شوید در بدو ورود به دو الف مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتم و به من گفتند گمان نکن اینجا اوین است و کسی به فریادت می‌رسد اینجا خبری از دوربین‌های مدار بسته و مددکار نیست پس از بازگشت به بند اوین از مسئولان دو الف شکایت کردم اما هنوز رسیدگی نشده است.

    ۳_بیست و هشت فروردین ۹۳ بنا بر اتهام واهی بر هم زدن نظم زندان از طریق عدم ترک اتاق هنگام بازرسی یک هفته در انفرادی ۲۴۰ محبوس بودم پس از یک هفته که در انفرادی بودم خدابخش دادیار ناظر بر زندان وقت پرسیدم چرا بدون تفهیم اتهام مرا در انفرادی نگه داشتید دلیل تراشیدن موهایم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن توسط سرباز ها چه بود گفت گمان کردی در سوییس زندگی میکنی!

    ۴_هجده آبان ۹۶ وقتی توسط برخی زندانیان بند هشت سالن ۷ که به جرم اختلاس بیمه ایران و سرقت محبوس اند مورد ضرب و شتم قرارگرفتم و تهدید به مرگ شدم در عوض تنبیه خاطیان ۲۸ روز مرا در قرنطینه ۱ زندان اوین محروم از تلفن و ملاقات نگه داشتند و دوبار توسط زندانیان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم به ریاست زندان و معاونش و دادیار ناظر بر زندان شکایت کردم اما هنوز رسیدگی نشده است و پس از انتقالم به بند ۷ هنوز وسایلم را تحویل نداده اند.
    شیخ مرتضی قم نشین پرونده این جوان را هم در اختیار نداری که صحت و سقم آن را حلاجی کنی ؟ واقعا که !!!

     
  124. یاران جان درود

    سر غالی بزرگ کو نیک دریافته93 در سد مسلمانان جهان به هیچ روی

    وی و همپالگیانش رابه مسلمانی نمی پذیرند گمان دارد با دراز گویی یا

    خدشه در نبشته می توان از چنگ پرسنده رهایی یابد . شور بختانه

    سالیانی است که لقب عالم و آیت وعلامه را بار کسانی کرده اند کو

    گرد بودن زمین را باور ندارند اما ماهواره های گردنده دور آن را اجاره

    می کنند . در حالیکه تکامل جانداران وبقای اصلح را نمی پذیرندو انسان

    را تافته جدا بافته کدخدایی که در دماغش دمیده می دانند از درمان هایی

    که از حیوانات بهره برده (چه خوکچه هندی برای آزمایشات چه انسولین بیف

    کو از جگر گاو بدست می آید) روزانه استفاده کرده وبا پر رویی همان سخنان

    عتیقه را پس می دهند.روشن است از صید مرتضایشان پرسیده شد برمبنای

    علم که نمی تواند دو جواب متضاد بدهد (چرا فرزندان برومند امام حسن

    امام نشدند اما حسن یازدهم که قاضی قاضیان بربی فرزندیش رای داده

    برایش فرزندی افسانه ای که بجز 4نفر وجه جمع کن(زینفع ) کسی اورا ندیده

    ساخته وامام غایب (در تمام ادیان قبلی این افسانه با نام های گونه گون بوده)

    کرده اید.اگر علم این است شمایان بحر العلوم شاید بیشتر کهکشان العلومید.

    دیگران بیسوات وبی تمیزنند وبر کدخدایی که با ذکر دزدی وغارت ایل های دیگر

    منت سیری و امنیت وراحتی کوچ نکردن را برایل خود می نهد بی باورند .

    شما باش تا اموراتت بگذرد . اما سیوالات بی جواب کسروی ها با تو خواهند بود.

    {{1200 کاراکتر بیشتر جواب نیست سفسطه است }}

     
    • بی سوات گرامی،چنانکه قبلا اشاره کردم مشکل اصلی با شما نوع سوالات ات نیست بلکه مشکل در نوع ادبیاتی و بکار گیری لغات از جانب شماست که چنانکه گفتم یادآور ادبیات زمان قاجار است! واقعا برای فهمیدن مقصودت نیاز به یک کار تیمی و جمعی هست چون هم قالب و الفاظی که بکار می گیری نامانوس است و هم محتواهای گفتارت دیر فهم یا نامفهوم است و موجب اتلاف وقت،یک جهت اخلاقی هم هست اینکه با همه این ضعف در گفتمان و بکار گیری الفاظ و ادبیات قاجاری،بقول برخی دوستان احساس پروفسوری هم می کنی! و روی همین جهت با مخالف عقیدتی با طعن و نوعی نفرت و تکبر سخن می گویی مثل این تعبیری که از نام من می کنی”صید مرتضا”! که معلوم نیست من صید توام یا تو صید منی و من صیّاد تو،من گفتم از خیر خواندن نوشته هایت گذشتم چون هم ادب و احترام را قورت می دهی و قادر نیستی مودبانه بحث و سوال و گفتگو کنی هم ادبیات قاجاری و مربوط به صدها سال قبل را بکار می گیری که این تفهیم و تفهّم و نقل و انتقال مفهومی را مشکل می کند و وقت گیر است،البته من از حق نوشتن و اظهار نظرت دفاع می کنم از این جهت یکی دوبار تذکر دادم بعد که دیدم همچنان با نخوت و طعنه به غلط نویسی و مبهم گویی ادامه می دهی از خیر خواندن نوشته های پروفسوریت گذشتم و در پست قبل هم ظاهرا انتقادی به مدیر سایت داشتی که من نفهمیدم سر و ته آن چیست و از دوستان کمک خواستم که دیدم همه از طرز نوشته های پروفسوری و ادبیات قاجاری ات نالان و شاکی هستند! حالا مشکلی نیست ما تحمل می کنیم شما بنویس و تمرین کن شاید با خواندن و نوشتن از پشت این ادبیات کهنه و نامانوس بیرون آمده و بتوانی معمولی و مفهوم مطلب بنویسی.
      در مورد دو سوالی که مطرح کردی و مطالب مربوطه را به خلاف علم یا تناقض نسبت دادی مطلب اینطور نیست،چرا شما خیال می کنی اگر چیزی برای شما نامفهوم یا بی پاسخ بود حتما هم بی پاسخ است؟!
      اینکه چرا چرا فرزندان امام حسن علیه السلام امام نشدند و نسل ائمه معصومین از طریق امام حسین بوده است ،سوالی علمی و غیر قابل پاسخ هست؟! خوب از نظر شیعه امامت عترت مطهر پیامبر بر اساس “نصّ”هست،نص یعنی روایات و تصریحاتی که از جانب پیامبر عالیقدر اسلام رسیده است و در آن تصریح به اسامی امامان شده است،فکر می کنی چه پارادوکس یا تناقضی وجود دارد در اینکه امام بعدی و امامان بعدی از نسل برادر کوچکتر باشند و از نسل امام حسن نباشند؟! یعنی برهان عقلی بر این مطلب هست که نسل امامان حتما باید از صلب امام حسن می بود؟! یا تعارضی نقلی وجود دارد؟ بنابر این امامت از نظر ما به نص پیامبر و نص سایر معصومین بوده است و این هیچ تعارضی نه با علم دارد و نه با منطق و نه با نقلیات درون مذهب.
      در مورد ولادت امام عصر سلام الله علیه نیز،بله بواسطه حساسیت هایی که وجود داشته که خود این حساسیت مربوط است به بیشمار روایات نقل شده از طرق عامه و خاصه در مورد آخرین امام و اینکه امام مهدی فرزند امام عسکری است،ولادت آنحضرت بصورت ولادت پنهان بوده است،و ایشان در بین خانواده و کنیزان خویش تحت حصر و مراقبت بودند اما آن مساله تفتیش های مکرر باز می گردد به نزدیکی های مرگ امام عسکری و بیماری ایشان که حکومت فشار و تفتیش را بیشتر کرده بودند از بیم ولادت امام در آن زمان یا پس از مرگ امام عسکری ،در حالیکه امام مهدی سلام الله علیه چند سال پیش از آن بطور پنهانی متولد شده بود و فقط برخی از خواص شیعه از آن مطلع بودند و بحث ذی نفع (و نه زی نفع) بودن کسی مطرح نبوده است.
      بقول شما سیوالات (سوالات) کسروی را هم اگر قادر به پاسخش نبودی مطرح کن ببینیم چه بوده.
      به روز بنویس بی سوات!

       
      • یاران جان درود

        جناب مرتضا خان درود ویژه برشما

        گفته اند :خردمندان را اشاره ای بس است .

        برادر دراز گویم که چون آن درگذشته تلاش در بیگانه نویسی داری

        (خوشتر آن دارم که به تازی ///// دهند تا به پارسی ثنایم گویند)

        اگر بزعم شما قاجاری می نویسم باکی نیست چه قاجار یان ایرانی

        وهم زبانم بودند.(گفته بودم فرار از پاسخ گیر به املا وانشا ست وگرنه

        در گرمابه سابون هم کف نماید چنان که کیف نمایی.

        روایات – میدانید شیعیان از دو امامی وزیدی وعلوی وشش امامی

        (اسماعیلیه) وهشت امامی ووووو دوازده امامی وچهارده امامی (ایرانیان فعلی)

        هفت از سد مسلمانان هستند کو نود وسه در سد باقی روایات شما را

        همان غلویاتتان می دانند وبی ارزش از سوی دیگر در تاریخ مشاهده میشود

        آنگاه که به نفع نیست روایات ضعیف و غیر متواتر وووو میشوندوآنگاه که

        سودی رسد محکم وبسی بالاتر از گفته کدخدای قریش(همانی که در سوالات

        نه سیوالات که از بن س حمزه لام است)وشما بجای جواب که چگونه خدای

        هست ونیست در مقام کدخدا ی دهی منت می نهدبرمردمان ایلاف قریش را؟؟؟؟؟؟

        خوب میدانید بسیار اندکند مردمی کو این روایات اغنایشان کند.شاید دلیل ترس

        از دانش به ویژه علوم انسانی بزرگانتان این باشد. از آن گذشته در این 14 قرن

        هر نوشته ای در رد فرمایشاتتان را چه مردم برای صواب چه حکومتیان به ویژه

        صفویان نسل کش بدست آورده ومعدوم نموده اند .مگر می شود ایرانیان قبل

        از یورش تازیان را کتابی شعری وووو بجز چند نسخه اوستا وچند سنگ نبشته

        نباشد .اگر هست وسوخته نشده بفرمایید. در پایان کدخدا وکیل محکم ترین

        استدلال اینگونه تان را برای کودکی دبستانی در یکی از کشورهای اروپایی

        بفرستید تا در حضور داوری بی طرف معلومتان شود اولین قربانی شیعیان

        منطق وعقلشان است کو در مسلخ این عشق سر بریده اند.{1500کاراکتر}

         
        • با حفظ احترام به نویسنده که محتملا فرد مسنّی هست من واقعا مطالب بی سوات را نمی فهمم چون حقیقتا نمی توانم بین پراکندگی و تشویش این الفاظ، انسجام لازم برای درک مطلوب و مراد نویسنده را برقرار کنم ،در واقع این یک زبانی و ادبیاتی است که برای من غریب و نامانوس هست و نیازمند این هست که بارها آنرا بخوانم و وقت صرف کنم در حالیکه معمولا بنده برای خواندن و درک مطلب کامنت های این سایت چه ساده نویسان و مبتذل نویسان و چه مدعیانی که مغالطه می کنند و چیزهایی را با نقد شخصیت بر سر حریف می کوبند تا راحتی یابند بنسبت مطالب دو سه دقیقه بیشتر صرف وقت نمی کنم مگر اینکه نوشته ای مطوّل باشد در آن سوالات یا شبهات متعددی مطرح شده باشد،بتعبیری ادبیات قاجاری است،یکی از دوستان لطف کند این متن را برای من به زبان و ادبیات امروزی ترجمه کند تا مطلب او را پاسخ دهم،

           
          • جناب سید مرتضی
            من فقط به پرسشهایی که بی سوات کرده اشاره میکنم و دیگر جملات را ترجمه نمیکنم:
            1- چرا تعداد شیعیان روی هم رفته هفت درصد کل مسلمانان هستند؟ ( پس از هزار و اندی سال تعداد شیعیان همچنان کم است نسبت به اهل سنت )
            2- چرا نود و سه درصد باقی مسلمانان یا اهل سنت و غیره…بسیاری از روایات شیعیان را قبول ندارند؟
            3- چرا شیعیان روایات تاریخی را فقط آن قسمتها که به نفعشان است میپذیرند و آنها را محکم و بدون خدشه میدانند ولی دیگر روایات را که نفعی از آن نمیبرند ضعیف میدانند؟
            4- برای وجود اثبات خدا چرا از روایات و آیات قرآن استفاده میکنید که کمتر کسی در دنیای امروز آنها را میپذیرد؟ خدا برای بسیاری از مردم دنیای امروز خدای کعبه نیست.
            5- دلیل ترس حاکمان از علوم انسانی چیست؟ نکند از فلسفه، منطق، پرسشهای عقلانی و علوم فرا دینی میترسند؟
            6- بیشتر نوشته ها و کتب علمی، هنری و تاریخی ایرانیان مربوط به قبل از ظهور اسلام نابود شده اند و فقط تعدادی اندک کتب دینی زرتشتیان باقی مانده…چرا؟ و البته حاکمان مسلمان نقش بسزایی در نابودی آنها داشته اند.
            7- اندیشه های شیعه گستر در تاریخ، همواره از نادانی و نبود علم و منطق مردمان سود جسته، و گرنه امروز در قرن 21 دلیلی ندارد جلوی تدریس یا تحصیل علوم انسانی توسط حاکمان گرفته شود؟ آیا آنها از ذهن پرسشگر و سیال میترسند؟

            ( با پوزش از جناب بی سوات، اگر برای باز کردن موضوعات در ترجمه کوتاهی شد یا بدان افزوده شد )

             
          • با تشکّر از جناب آنارشیست،بگمانم با تطبیقی که من کردم در برخی موارد ترجمه شما دقیق نبود مثل سوال آخر که معلوم نیست مطالبه استدلال بر چه چیزی می شود احتمال هست که این قسمت هم مربوط به استدلال بر خدا باشد نه مربوط به علوم انسانی.بهر حال در فرصتی که هست کوتاه به سوالات بدبینانه دوستمان پاسخ می دهم:

            1- نزد خردمندان،هیچگاه در مسائل بنیادین و اعتقادی، کمی یا زیادی گروندگان هیچ دلالتی بر حقانیت یا بطلان یک مبنای عقیدتی ندارد،در واقع اگر زیر بنای چیزی نادرست باشد،کمیت ها ضامن صحت مدعاها نیست درست مثل امتیازهای مثبتی که ذیل مطالب شما داده می شود!

            2-از خود آنان بپرسید،از نظر ما بر اساس حدیث متواتر ثقلین و دهها تصریح و اشاره پیامبر اسلام به مرجعیت علمی و حکومتی اهلبیت علیهم السلام ،بنیان مرجعیت اهلبیت واضح و آشکار است،البته بزرگان آنان پس از پیامبر بدلایلی راه اطاعت از رسول الله را نپیمودند و این بنای کج پی ریزی شد و خود آنان هم مبتلا به چند فرقه مهم فقهی کلامی و دهها نحله و گرایش گوناگون شدند.در هر صورت چنانکه اشاره شد گرایش کمّی شما گرایشی خردمندانه نیست چون بنیان های اعتقادی بر سنجه های عقلی و نقلی معتبر استوار هستند، و این زمینه بحث انتخابات سیاسی نیست که اکثریت معیار مطلوب باشد.

            3-ای ادعایی کلی است،روایات از نظر شیعه با سنجه هایی عقلی،قرآنی و در مقایسه با فاکت های معتبر در روایات معتبر ارزیابی می شوند و هیچگاه روایت ضعیف السند یا مقطوع البطلان عقلی معیار پذیرش نیست نه در عقائد و نه در فقه و احکام.

            4-این برداشت درست نیست،در بحث اثبات آفریدگار یکتا،آنچه معیار هست فقط و فقط برهان عقلی مبتنی بر بدیهیات یا نظریات تثبیت شده عقلی است،و اگر محتوای آیه یا روایتی مطرح می شود از این جهت است که مضمون آن آیه یا روایت برهانی عقلی بر مطلوب است نه اینکه تمسک به دلیل نقلی بما هو نقلی شود.

            5-اول بگویم که از نظر من شخصی باید همه علوم انسانی و همه تئوری ها در این زمینه در فضاهای آکادمیک مطرح و مورد نقد و بررسی کارشناسی و تخصصی قرار گیرند و علم بما هو علم نباید و نمی شود محدود شود، اما بنظرم بحث ترس نیست بحث تفاوت مبانی در انسان شناسی و مبادی آن و دیدگاه اسلام نسبت به انسان بعنوان موجودی مسئول در برابر آفریدگار خود هست و اینکه علوم انسانی نیز می توانند با مبناها و مبادی دیگر نیز مورد ارزیابی ،نقد،و تئوری سازی واقع شوند و لزوما نباید علوم انسانی بر مبناهای قابل بحث و جدل مکاتب اومانیستی که با نفی خدا،انسان را محور اصی خلقت قرار می دهند باشد.

            6- در این مورد باید بررسی های تاریخی بیشتری کرد،اولا باید مدعی برهان و شاهد بر مدعای خویش اقامه کند که چطور بیشتر کتب علمی هنری و تاریخی ایرانیان از بین رفته است یعنی اصل مدعا بر چه پایه تاریخی استوار هست،و ثانیا باید بلحاظ کمّی و کیفی،آثار بجا مانده قبل و پس از ورود اسلام به ایران را ملاحظه و مقایسه کرد،چون پیش وپس از اسلام کتابهای تاریخی و غیر تاریخی زیادی غیر از کتب دینی زرتشتیان بجا مانده است،حال بحث ماقبل از ورود اسلام به ایران را شما مشخص کنید و روشن کنید چه کتابها و آثاری پیش از اسلام در ایران وجود داشته و از بین رفته است و علل نابودی آنها چه بوده؟بعد چه آثاری باقی مانده بوده که پس از اسلام از بین رفته است،شما اگر این محدوده را مشخص نکنید چگونه می خواهید از بین رفتن همه آثار و کتب را که ممکن است تابع علل و وقایع گوناگون طبیعی ،حمله مغول و موارد دیگر بوده است همه را بر دوش اسلام و مسلمانان بیندازید؟ چطور شاهنامه و قابوسنامه و کلیله و دمنه و بسیاری از کتب دیگر نابود نشد؟مساله کتابسوزی در ایران نیز می دانید از آن مزخرفات و دروغ های بدون سند و مدرک تاریخ است و اسلام نه تنها با علم و کتابت و آموزش و تعلیم تعارضی ندارد بلکه به آن تشویق کرده است و اساسا با ورود اسلام به ایران و تبادل و خدمات متقابل ایرانیان مسلمان و اعراب علم و تالیف در ایران شکوفا شد،بنابر این اینها صرفا حدسیات ناشی از تعصب شما بر مخالفت با دین است.من آماده هستم جداگانه این بحث را با اقامه شواهد طرفینی بصورت مبسوط تری پی گیریم.

            7- چنانکه عرض شد بنظر می رسد این قسمت تطابقی با متن ترجمه شده ندارد،اگر فرضا هم چنین سوال و ادعایی بود این سخن نیز سخن نادرستی است،در مورد علوم انسانی که دیدگاه خود را نوشتم اما در باب اندیشه های شیعه گستر در تاریخ باید منابع معتبر شیعی را عیار ارزیابی قرار داد و مسائل را بصورت مصداقی مطرح و ارزیابی کرد.

            با تشکر از مترجم محترم

             
  125. نوریزاد گرامی در سال 88 این دارائیها منتشر شد!

     
  126. ملت ایران دیگر با شنیدن اختلاس و غارت بیت الحال و دزدی و فقر و فحشا و …… خو گرفته و بنوعی واکسینه شده و دیگر بار با شنیدن این نوع غارتها ککشان هم نمیگزد . ما نمیدانیم وقتی خبری از اختلاس و دزدی میلیلردی میرسد فرد مختلس همه و همه انکار و تکذیب می کنند اگر واقعا انکار انها صحت داشته باشد پس نباید تا الان قرانی از بیت الحال جابجا شده باشد . اقای نوریزاد عزیز وقتی مردم می بینند و میشنوند و لمس می کنند که حرامیانی به منابع مالی و معنوی انان زده و خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند همان بهتر که که جزو قاعدین باشند و نظاره گر و دزدان در حال عمل .

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

86 queries in 1836 seconds.