در کانون زلزله، در شهر پژمرده ی “ازگله” بر یک بلندی ایستاده ام و از دور به هیاهوی مردمی می نگرم که از راههای دور و نزدیک به اینجا آمده اند تا مگر دستی بگیرند و دلِ لرزانی را آرام کنند. همینجاست که بخود می گویم: ما را باش! که مردمی هستیم خواب زده. عادت مان به این داده اند که حتما باید یک تکان بیرونی چشم مان وا کند. جوری تربیت مان کرده اند که با غریوِ یک توفان، با سیلی یک سیل، با شومیِ یک شایعه، یا با نعره های حقِ مسلمیِ فریب – به زور – چشم وا کنیم، سر و صدایی به راه اندازیم و شور و حالی و رفت و آمدی و داد و قالی و بحث و جدلی و….، بعدش – نرم و خُمار- برگردیم به رختخواب. در آغوش زلزله ایم اما برای زلزله ای که آمد و رفت، ستاد بحران ترتیب می دهیم.
در ازگله، با نگاه به هیجان مردمی که به کمک آمده اند و با خود کمک آورده اند، و با نگاه به مردمی که خود بدست خود آنان را به تحقیر و به خوی مستمندی عادت شان می دهیم، بخود می گویم: مگر می شود این همه کج تابی را بهم پیوست؟ انگار ما را از کهکشانی دیگر به اینجا آورده اند. خسته و خمیر. بی حس و بی حال. بی هیچ انگیزه ای برای این که بدانیم در کجاییم! و قرار است با ما چه بکنند. و ما، انگار ساده ترین راه را بر گزیده ایم. این که: بخواب رویم. بی آنکه بدانیم: با صدای فرسوده ی لالایی گویانِ خنده به لب و در آغوش زلزله ای مهیب، به خواب رفته ایم.
برای بیدار شدن، و برای بیدار ماندن، باید از اعتیاد به این لالایی رهید و شفیره اش را جوید و از آغوش این زلزله ی بدیهی شده بیرون خزید. و این، ممکن نیست مگر با چشم دوختن به چشم زلزله. که بقول نیچه، اگر به یک ورطه، به یک جهنم، به یک مرام، به یک جماعت لالایی گویِ جیب بُر که خیره شوی و چشم در چشمش بیندازی، او نیز به تو خیره می شود. در ستیز این خیرگی، آن برنده است که طرف دیگرش را از رو ببرد. آیا ما در مصافِ این چشم اندازی، خواهیم روفت بساط لالایی گویان را؟ می گویم: ما به همین شوق زنده ایم. نه مگر؟
ایمیل: mnoorizaad@gmail.com
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
اینستاگرام: mohammadnourizad
توئیتر: twitter.com/mohamadnourizad
محمد نوری زاد
بیست و هفت آبان نود و شش – تهران
بیست و نه آبان نود و شش – تحلیل هفتگی
مصاحبه با ایران فردا بیست و نه آبان نود و شش
تحلیل هفتگی بیست و شش آبان نود و شش
اگر به فاحشگان می رسید بهتر بود!
|
باسلام و سپاس از جناب سید مرتضی بابت وقتی که برای پاسخگویی میگذارند
اینکه در صورت درخواست نمرود از ابراهیم این اتفاق میافتاد یا نه، حقیقتن بر ما پوشیده است؛ چرا که هیچکس نمیتواند ذهن خدا را بخواند؛ اما باید توجه داشت که اعمالی را که ابراهیم به خدای خود نسبت داده است، اعمالی بسیار طبیعی هستند. به دنیا آمدن و مردن و طلوع و غروب خورشید در قاموس طبیعت، یک عمل کاملن طبیعی هستند؛ حتا در صورت آفرینش این نظام به دست یک خدا؛ اما کدام خدا؟ میدانید چقدر تصویر و برداشت از خدا وجود دارد؟ هر کسی با هر اعتقاد و باوری به این نمیدانم که، میتواند این اعمال را به او منتسب کند و اگر طبق قاعدهی ابراهیم حرکت کنیم هیچ کس هم قادر نخواهد بود ادعای او را باطل کند. دقت بفرمایید که اگر من به شما بگویم خدای من است که باران را فرو میفرستد و نه خدای شما، در این صورت چگونه میتوانید ثابت کنید که نه اینگونه نیست؟
یکی از مشکلات بسیار پیچیده و دردسرساز در ساحت دین و مذهب همین است که ما با تصویرهای متعدد از خدا مواجهیم و هیچکس هم نمیتواند ثابت کند که کدام تصویر از خدا به خدای حقیقی (همان که این زمین و چرخ از او آمده پدید) نزدیکتر است؛ مثلن من هنوز نتوانستهام بفهمم که آیا تصویر خدا در ذهن مولانا به خدای حقیقی نزدیکتر است یا تصویر خدا در ذهن غزالی. یا خدای کانت و اسپینوزا یا…
منظورم این است که هیچ معیاری وجود ندارد که به وسیلهی آن بتوانیم ثابت کنیم که مثلن تصویر خدا در ذهن من به آن خدای حقیقی که واقعن وجود دارد و این هستی از او به وجود آمده، نزدیکتر است. اگر اشتباه نکنم همین فکر به حدی ذهن حافظ را درگیر کرده بود که به زیباترین شکل ممکن سرود: چون پرده دار پرده ز رخ برنمیکشد / هرکس حکایتی به تصور چرا کند
سپاس
در شهر هرت
وقاحت زمانی است که آخوند خود را حاکم می داند و سیاست مداری می کند و به مردم خفه شوید می گوید اینکه نباید مردم در دینشان شک کنند.
حق هر انسان است که بداند و آگاه باشد که به چه عقیده دارد وچه می کند، اولین قدم هر فرد برای خود است ، یعنی خود را از دروغ و فریب برهاند .دروغ به خود ،نتیجه اش به قتل دیگری منجر خواهد شد.
تحصیلات حوزوی این است که فردی عمری را برای شناخت اجنه گذاشته باشد، وبراین عمر هدر رفته بر خود ببالد و دیگران را آدم حساب نکند.
آخوندان نظام اگر دچار شیزوفرنی نباشند به معنای واقعی دزد و قاتلند. این افراد نه دین می دانند که چیست و نه خدایی را قبول دارند.اما، شب و روز خدا و دین را جار می زنند، وآنها را چماقی کرده و بر سر مردم می کوبند.
این شعارهای اسلام گستری که خامنه ای و ولایت وقیح سر داده اند در واقعییت برای پول و منال گستری اشان است.
نتیجه نیز ایران کرمانشاه است.
در شهر هرت
اشغالگری ایران زیر پوشش دینداری را باید درهمه جای ایران چون مناطق زلزله زده ایران دید.
تهران درب و داغون که شبیه یک جنس از کار افتاده بنجل هزار تیکه وصله شده است و هیچ شباهتی به یک پایتخت ندارد .
اشغالگران ،نه تنها باعث فقر مردم بلکه رنگ خفت بر چهره تمامی ایران پاشانده اند.
ایران در دست داعش و طالبان است و نظام طالبانی و داعشی با تمامی قدرت ،چکمه سپاهش را بر گلوگاه ایرنیان گذاشته و فشار می دهد .
در راس آخوندانند و وسیله اشان نیزعنترمردمی .این مردم بسیجی هر چقدر هم در راه پیامبرشان برسر مردم بکوبند وکشتار کنند ، جایی در راس نخواهند داشت زیرا آنها وسیله ای برای حفظ قدرت آخوندانند و بس.
کرمانشاه ویران امروز همان چهره ی رو شده واقعییت تمامی ایران است .
من نمیگم…مرجع تقلید از روی منبر به چند صد نفر زن و مرد میگه:
چگونه میتونین همدیگه رو ارضاء کنین؟
https://www.youtube.com/watch?v=bW4W0BWQ2wQ
به مجمع عمومی پلی بوی خوش آمدین. سید مرتضی…تفسیر!!!
جناب نوریزاد گرامی درود برشما
سالها جمهوری اسلامی تلاش کرد تا بتواند هویت و غیرت و شرافت رو از مردم ایران بگیره و به جاش یک سری اعتقادات پوچ و تو خالی که امثال سعید امامی و برخی سرسپردگان بله قربان گوی بی هویت که دشمن درجه یک هویت ایرانی باشند و تربیت کنه و بتونه کلا از هویت ایرانی جز داستانی غبار الود چیزی باقی نمونه
اما در زلزله کرمانشاه ،جمهوری اسلامی شکستی رو تجربه کرد که دردناکتر از هر شکست دیگری بود
به جمهوری اسلامی بگویید فرزندان کاوه و ارش و کوروش و داریوش اتش زیر خاکستر هستند بترسید از روزی که خلیج فارس رو از خونتون رنگین کنند
ایران هنوز جنایتکارانی مثل شما رو به چشم ندیده اما ظالم و جنایتکار زیاد دیده بالاخره روز مرگ شماها هم خواهد رسید
همین مر دمی که از قلب ایران تا دورافتاده ترین روستاهای کرمانشاه سپر به سپر ماشینهاشون زیباترین ترافیک دنیا رو تشکیل دادند تا هموطنشون احساس بی کسی نکنه اگر فقط یک روز دست از کار بکشند شب نشده دودمانتان را به باد خواهند داد
از طرف خودم به عنوان یک کورد افتخار میکنم هموطن ایرانیان غیور و شرافتمند هستم
دست همه مردم ایران زمین را میبوسم
باسلام….
آقای نوریزادگرامی سلام…
هم درددارم هم درددل…
خواهشمندم پخش کن …چاپ کن ….به دادم برس….متولدسال54هستم وازمیمنت وخجستگی جمهوری اسلامی ازسوغات آن بی نصیب نبودم واوایل جوانی باوجود درس خوب وهوش سرشارم معتادشدم .خانواده ای پرجمعیت وبی دروپیکروروستایی بودیم وپدرم چوپان بی سوادمومنی بود ومادرم خودرای بودوبی سوادوفرصت طلب ومن هم شلم شوربایی ازاین دوجنس…به هرحال بعدازخدمت سربازی به فاصله چندسالی باوجود موقعیت های خوب مالی که برایم بوجود میآمدازنفهمی خودم وخانوآده به منصب کارتن خوابی وهرویین کشی وتزریق مفتخرشدم ودیگرنه در خانواده ونه دوستان ونه جامعه جایگاهی داشتم ودریکی ازشبهای سردزمستان به شکل فجیعی به جرم خیلی نامحترمانه ای زیریک پل درحال مردن بودم که پدربیامرزی مرافروخت وبه دست اداره اگاهی ازمردن نجات یافتم وچندروزی کتک خوردم خلاصه زندان وهزاربدبختی وبی آبروگی وسرانجام باپیگیریهای مادرپیرم آزادشدم لازم به ذکراست درزندان ترک کردم وازخداخواستم آنچیزی که اینها میخواهندیعنی ضعف را به هرنحوی چه خودش وچه اسبابش راازمن دوربدارد…پس ازآزادی بیست وپنج شش ساله بودم وسرشارازانرزی وفاقدحتی 1000تومان وجه..مادر وخانواده ازمن خواستندجایی مشعول به کارگری شوم ومن پس ازمعاینه شرایط دیدم پدرپیر حدودا80ساله اسیربیابانها و4تابزمیباشد واینهاهم تاسال بعدخودشان خودشان راخواهندخوردوخرج کربلا وسوریه مادرخواهدشد لازم به ذکر است پدر فارغ ازبیسوادی وچوپان بودن ومذهبی بودن انسان روشن ومتعادلی بود وتحت تاثیر فردی بنام امیرهوشنگ خان حیدری(نمیدانم میشناسیدیاخیر)که سالیان سال قبل ظاهراساواک اوراازبین برده بودبودومادر باتمام ضعف هایی که داشت دچارمالیخولیای اسباب مذهب گردیده بودوچون فرزندان رابه آنی که میخواست ندیده بودگمان میکردبایدهرآنچه داردراهزینه زیارت کند وازاین باب سالی چندمرتبه حالت منوری به خودمیگیردومردم به دیدارش میشتابند…هی که چه کشیدم…وبه هرنحوی بودکه بیشتربابی آبروگی بایدبه زیارت میرفت وچون دختربچه عقب افتاده ای هم داشت به فراخورشرایط آنراهم اسباب دست میکردوپدربیچاره ازبی آبروگی میترسید وسایرین هم …به فراخورشرایط…خلاصه من گفتم نه نمیشود من هم برای یکسال بگذاری مانندمابقی فرزندان به بزچرانی پدرروی آورم وهرچقدرمادروعوامل مقاومت کردندحتی به قهر خودم راواردکردم لازم به ذکراست که درایامی پدر مزرعه ای دربست وهزاران راس دام داشت که درزمان ورود بنده تماما بواسطه بی تدبیری وبی لیاقتی مادروبرادران هرکدام به دوره خود نابودشده وبه ماکه رسیدشدیم وارث درد…تازه آنهم بایدبازور وارث میشدیم حکایت رضاشاه چون به خوبی آینده نه چندان دوررامیدیدم …خلاصه شروع کردم بدون ریالی…پدررابازنشسته کردم وازبیابان نجاتش دادم وگفتم بنشین خانه ومادر برای اینکه به قول خودش دستش جلوی اولاددراز نباشدچون منزلمان کنارجاده اصلی بود اتاقها رابه سمت خیابان بازکرد تاکاسبی کنداماکدام به مرورمن باید تاوان ندانم به کاریهایش رامیدادم…به هرحال وامی گرفتم به هزاربدبختی وشروع کردم به تاسیس یکواحددامداری وحدود400راس دام هم ازپدر جلومن بودکه کارگرداشتم لازم به ذکراست فعلا1سالی هست گوشت حسابی گران شده وشاید خرج ودخل ها یربه یرشود اما قبل ازآین ضرربودوگفتم که به همین دلایل نیست ونابود شدهمه چیز…خلاصه باوام وقرض ونزول دامداری راساختم وتجهیز کردم وباخبرشدم که پدریکی دوامتیازی ازقبل داشته که استفاده کرده یاناکرده پیگیرشدم وعلیرغم محدودیت ونداری حدود70هکتارزمین زراعی ازدولت گرفتم وباوجودمنع کشاورزی بخاطربی آبی به هرحال موافقت هایی گرفتم ویواش یواش به قول دوستان ارباب شدم درجاها ونقاط دیگری هم نصفه نیمه فعالیتهایی داشتم اماچندان موفقیت حاصل نشد ودیدم پدرمادر پیرند وفرزنددخترعقب افتاده ای نیز دارند ومن وکارهایم هنوز به ثمرواقعی نرسیده آمدم وازانچه داشتندبرایشان هدفمندی کردم واین چنددهنه مغازه به بدبختی ودعوا ازمادربازستادم چونکه ایشان به گفته خودشان سوپر داشتندکه توجیه اعمالش باشداماآنچه شیروماست وحاصل دامها چه گاووچه گوسفند بودسربازمیکردبه ایشان وخرج وهزینه من میدادم وایشان گردن میافراشت که ازروزی که این پسراختیارراازمن گرفت دستم جلوی نه پدرونه فرزنددرازنبوده..باپررویی ودعوا…حال من به این هم راضی بودم اما چند عیب درکاربودیکی اینکه دست اززیارت ومدهب برنمیداشت وتوجیه میکردیکی اینکه به شدت بااین اراجیف وتوجیهات پدرپیررامیآزرددیگراینکه صورت خوشی توی مسیراصلی نداشت ودیگراینکه پیربودونمیتوانست وازرونمیرفت….اگراجازه دهید مابقی رافرداشب میفرستم شمالطفاپخش کنیدشایدفریادرسی پیداشود…باتشکر
نامی هستم ازتهران
بادرودفراوان به جناب آقای نوریزاد
من روی سخنم با کسانی است که میگویندچطور آقای محمدنوریزاد تندترین انتقادها وافشاگریها را نسبت به حکومت وحاکمان دزد وقاتل میکند اماآزادانه هم درکشورمیچرخد وکسی با وی کاری ندارد؟اوبایدتاالان کشته میشد؟برخی رازی رادراین مسئله نهفته میدانندمثلا عناوینی چون سوپاپ اطمینان حکومت وارتباط پشت مرده ی شماباحکومت وبرخی هم علت آن راسیاست خودحکومت میدانندکه باهمه برخوردمیکنداماچندنفرراهم کارنداردتابگویندآزادی بیان درایران هست وشمایکی ازآن چندنفرهستیدالبته باشماهم کم برخوردنشده است امامدتهاست که تعقیبتان نمیکنندیاحداقل دستگیرتان نکرده اند.برای خودمن هم عجیب است چون رویکرداطلاع رسانی وروش نقادانه شمابسیارتندترازافرادی چون دکترخزعلی است که دائمااورادستگیرمیکنندبااینکه آخوندزاده هم هست وحتی به اسلام وولایت فقیه هم اعتقاددارد.اماچیزی که به ذهن ضعیف من میرسدچه اهمیتی داردکه ما مته روی خشخاش بگذاریم که چرانوریزادرادستگیرنمیکننداگرنوریزادرادستگیرکردندآنوقت معمای پیچیده ومشکل مادیگرحل میشودوازفکروشک وخیالات راحت میشویم یعنی مشکل فعلی مااین است یااختلاسها،حبس وحصرها،بگیروببندها،ترورهاوشکنجه وتجاوزها،فقروبیکاری واعتیادوترانزیت موادمخدروقاچاق بیست میلیارددلاری توسط نهادهای حکومتی وکشتن بیرحمانه کولبران وتجارت دختران ایرانی به امارات و دوبی وقطر وهزینه های سرسام آورجنگ برای ماندن بشاراسدوتامین هزینه هنگفت حزب الله وحماس وجنگجویان یمنی ومشکل ازدواج وطلاق واشتغال وفقرشدیدمردم ایران ،رشوه خواری وپرونده سازی وزمین خواری وحقوقهای نجومی وفسادریشه ای وسیستماتیک،استبدادخشک وحاکمیت وقدرت بی حدوحصرروحانیون ونفوذ آخوندهادرکل سیستم حکومتی وتجملگرایی ومفتخوری وحسابهای ارزی بیشمارخودوفرزندانشان،ومالکیت آنهابرزمینهاواملاک وشرکتهاوعتبات به اصطلاح عالیات پردرآمدوعدم امکان نظارت وسئوال وتوضیح خواستن هرشخص ،گروه ومرجع از رهبری باداشتن حوزه ی اختیارات وسیع وبیکران باسرمایه های بیشماروبی حساب کتاب ولامتناهی که عملا یک امپراطوری قدرتمندغیرقابل دسترس وفراقانونی درکشورایجادنموده وبرمملکت وجان ومال وشرف مردم حاکمیت مطلق دارد؟اگرمامعماومعادله ای دشوار وعجیب درذهنمان مرورمیشودومارابخاطرناتوانی درحل آن به تنگ آورده است بیرون بودن محمدنوریزاد اززندان وعدم دستگیری وی نیست بلکه آزادی حاکمان دزد واختلاسگران بی باک وگردن کلفت ومبلغان مذهبی میلیاردراست که دستشان به خون ومال وناموس این ملت آلوده است وآزادوبی باکانه درکشوروجهان میچرخندوبه هرسوراخ سنبه وحریم خصوصی وهرجایی که میلشان طلب کندسرک میکشندوهراندازه که دلشان بخواهدازهر کالا ومال ومنال وامکانات وابزار وسرمایه ونیرو وقدرت ولذت مادی بهره مندهستند.این معادله ومعمای عجیبی است که مارا آشفته کرده که چگونه هشتادمیلیون ایرانی باکشوری پهناور وسرشارازسرمایه درچنگال چندصدنفرآخوندوسردارسپاه ومدیردزدواختلاسگر گرفتارآمده وآزادانه بردریای بیکران خطه ی زرخیزایران جولان میدهندوصداازاین مردم بلندنمیشود.همان مردمی که هنگام رانندگی،درکوچه وبازار،درمحل کار،درتاکسی واتوبوس،درمترو،درمراودات خصوصی وعمومی ودربرخوردهای روزانه که باهمدیگردارندهمه عصبانی ،عجول،بی حوصله،مغرور،پرادعا،بی گذشت،سختگیر،ازخودراضی،مدعی نترس بودن وزیربارزورنرفتن،متجاوزبه حقوق شهروندی همدیگر،حق به جانب،تندخو،پرخاشگر،وزورگو امادرمقابل این همه ظلم که حکومت به آنهاروامیداردخاموش وبی بخاروبی تفاوت،بی تحرک،بی تعصب،رام،منزوی،افسرده،مظلوم،محروم،منفعل،تسلیم وسردوبی خاصیت.
امیدکه معمای من وبرخی شهروندان باخواندن این نوشته ی پرعیب ونقص حل بشود.
نامی2/9/96
جناب نوریزاد جدا اینا یعنی چه ؟؟؟
بخدا دارم دیوونه میشم دچار سردر گمی و گیجی شدم با این مطالبی که میخونم
—————————–
” کمی بخندیم ” باور کنید جک نیست این آخوند های نادان و ابله ملت را مثل خودشان فرض کرده اند
ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻌﺎﺩ
ﻧﻮﺷﺘﻪ: ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪﺩﺳﺘﻐﻴﺐ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ
ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﻘﻞ ﻣﻲﮐﻨﻨﺪ،
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻦ ﮐﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﺩﺭﺑﻬﺸﺖ ﻗﺼﺮﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮐﺸﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺼﺮ ٧٠ﺣﺠﺮﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﺮ ﺣﺠﺮﻩ ﺩﺍﺭﺍﻱ ٧٠ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺗﺨﺘﻲ ٧٠ ﻓﺮﺵﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻓﺮﺷﻲ ٧٠ﺣﻮﺭﻱ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺷﻬﻴﺪ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﻣﻲﮐﺸﺪ
ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻭ ﺑﺎ ﻳﮏ ﺿﺮﺏ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﻳﺎﺿﻲ ﻧﺘﻴﺠﻪ میگیریم:
ﺑﺮ ﻃﺒﻖ گفته ایشان،
70 x 70 x 70 x 70 ﺣﻮﺭﻱ
ﻣﻌﺎﺩﻝ ٢٤ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺣﻮﺭﻱ ﺑﻬﺸﺘﻲ
ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻳﮏ ﺷﻬﻴﺪ ﺍﺳﻼم میباشد.
و ﺑﺎ ﻓﺮﺽ ﺍﻳﻨﻜﻪ
ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﻬﺎ، حداقل ٦ﻣﺘﺮﻣﺮﺑﻊ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻣﺴﺎﺣﺖ ﻛﻞ ﻓﺮﺵﻫﺎ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ٠٠٠ ٠٥٨ ٢ ﻣﺘﺮﻣﺮﺑﻊ
ﺑﺎ ﺩﺭﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ٢٠ ﺩﺭﺻﺪ ﻓﻀﺎ
جهت ﺭﺍﻫﺮﻭ، ﺭﺍﻩ ﭘﻠﻪ ﻭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﺑﺪﻭن فرش،
ﻣﺴﺎﺣﺖ ﻛﺎﺥ ٦٠٠ ٤٦٩ ٢ ﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻊ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ
ﻋﻤﺎﺭﺗﻲ ﺑﺎ ﺯﻳﺮ ﺑﻨﺎﻱ ٠٠٠ ٢٠ﻣﺘﺮ ﺩﺭ ٠٠٠ ٢٠ﻣﺘﺮ
ﻭ ٦٢ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ١٨٦ ﻣﺘﺮ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺣﻮﺭﻱ!
ﻓﻘﻂﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ ﺍﺳﻼﻣﻲ
ﺑﺎ ﻓﺮﺽ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﻫﺮﺣﻮﺭﻱ
حداقل ﻳﻚ ﺳﺎﻋﺖ ﺳﺮﻭﻳﺲﺩﻫﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ،
((ﺑﻌﺪ ﺍﺯ٧٤٠ ٢ﺳﺎﻝﻛﺎﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﻗﻔﻪ))
ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺣﻮﺭﻱ ﻣﻴﺮﺳﺪ’
حالا جوی عسل و حوریانی که در باغ میگردن و… بماند
اگه با من کاری ندارین، میرم شهیدشم
رابطه عطسه و خرمگس
⚡️ 22 – محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن القاسم بن يحيى، عن جده الحسن ابن راشد، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: من عطس ثم وضع يده على قصبة أنفه ثم قال: ” الحمد لله رب العالمين [الحمد لله] حمدا كثيرا كما هو أهله وصلى الله على محمد النبي وآله وسلم ” خرج من منخره الأيسر طائر أصغر من الجراد وأكبر من الذباب حتى يسير تحت العرض يستغفر الله له إلى يوم القيامة.
منبع:
اصول کافی ج ۲ ص ۶۵۷ چاپ دارالکتب اسلامیه تهران
اصول کافی ج ۲ ص ۳۶۴ باب العطاس و التسمیت شماره روایت۲۲ چاپ منشورات فجر بیروت
✍️ترجمه : امام صادق گفت : هرکس عطسه کند سپس دستش را بر تیغه بینی خود بگذارد و بگوید : الحمد الله… از سوراخ چپ بینی او پرنده ای کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس(مانند خرمگس) بیرون می آید و برود به عرش و تا روز قیامت برای او استغفار کند.
/// ، گفت ” زنان فارس را به کنیزی به مدینه بفرستید.”
بزنید بر سر و صورت تان بخاطر مرگ کسی که اجداد ما را مورد تجاوز جنسی قرار داده بود.
/// با پسر عمر بن خطاب و چندین تن دیگر از صحابه محمد، راهی خراسان شدند تا زنان فارس را مورد تجاوز جنسی قرار بدهد. داستان در مدارک اسلامی ثبت شده.
سفينه البحار و مدينه الاحکام و الآثار صفحه 164، حاج شيخ عباس قمی:
حسين بن علی امام سوم شيعيان : “ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما فارسیان هستند. روشن است که هر عربی از هرفارس بهتر و بالاتر و هر فارس از دشمنان ما هم بدتر است. فارسیان را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد، زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
تاریخ الطبری جلد پنجم صفحات 2116-2117 ” جنگ طبرستان، خلاصه داستان ” “سعید بن عاص به سال سی ام از کوفه به منظور غزا(جنگ ) آهنگ خراسان کرد. حذیفه بن یمان و کسانی از یاران پیامبر خدا صلی الله وعلیه و سلم با وی بودند. حسن و حسین ، و عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر ، عمرو بن عاص و عبدالله بن زبیر نیز با وی بودند. عبدالله بن عامر نیز به آهنگ خراسان از بصره در آمد و از سعید پیشی گرفت و در این شهر منزل گرفت.
” …. در آن روز سعید با شمشیر به شانه یک مشرک زد که از زیر مرفقش در آمد. و دشمن را محاصره کرد. دشمنان امان خواستند، وی هم برایشان امان داد که یکی شان را نکشد. و چون قلعه را گشود همگی را بگشت، بجز یکی، و هر چه را در قلعه بود بگرفت…..”
جنگ سایه ها؟
خاورمیانه با قضیه مولتی داعش که محصول عمل سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای مختلف منطقه ای و فرامنطقهای است،مواجه است.از آنجایی که افراد سرویسهای اطلاعاتی هر کشور از باهوش ترین و تیزبین ترین افراد انتخاب می شود من جنگ و خونریزی خاورمیانه را از مخوف ترین و وحشتناک ترین شاید جنگ تاریخ بشر می دانم که به نظر من بعدا تاریخ قضاوت خواهد کردوبهای خون این مردم بی گناه بر عهده جنگ افروزان و فروشندگان اسلحه و…است.لذا من به عنوان یک شهروند مسلمان خاورمیانه ای از جمیع سیاستمداران و سران کشورهای خاورمیانه و فرامنطقهای خواهشمندم با استفاده از منطق احترام به حقوق بشر و کنوانسیونهای بینالمللی از کشتار انسانهای بی گناه دست بردارند تا به بلای عظیم الهی گرفتار نشدهاند.نا گفته نماند خداوند قهار بالا ترین قدرت دارد هرچند جنگ سایه ها قوی باشد آخر به صورت اتو ایمن مهار خواهد شد.و از سیاستمداران منطقه ای خواهش می کنم از زیاده خواهی دست بردارند و با منطق زندگی مسالمت امیز از تنش و کشتار انسانهای بی گناه دست بردارند.
[Forwarded from M.jami]
سلام نوریزاد عزیز
عقل که نباشد جان در عذاب است!
من متاسفم که عقل مدیریت در بحران زلزله کرمانشاه در حد صفر است و حضرات نمیفهمند که دراین فصل سوز و سرما و برف و باران رکن اول امداد و نجات مردم بی خانمان مسکن است و عوض انتقال این عزیزان به شهرهای مجاور و فراخوان مردم شهرهای استانهای نزدیک به اسکان و پناه این هموطنان همگی سعی در رساندن اقلام ثانویه امدادی مثل چادر و غیره دارند حداقل شما رهنمون کنید این کم عقل ها را تا دیرتر از این نشده با گسیل اتوبوس ها و انتقال زلزله زدگان به شهرهای مجاور این بندگان خدا را از سرما نجات بدهند بخدا چادر و حتی کانکس مشکل اولیه آنها را حل نمیکند اینان سرپناه گرم میخواهند نه کمپوت و لباس و چادر و حتی کانکس! بلکه راه حل اسکان اینهمه زلزله زده هم فقط فراخوان به کل ملت مخصوصا استانها و شهرهای همجوار است مصمئنا مردم سخاوتمند و مهربان ما نخواهند گذاشت حتی یک هموطن کرد ما بی سرپناه بمانند فقط مدیریت صحیح و دقیق میطلبد و بس
با سلام خدمت شما
من ی فرد عادی در این مملکت هستم و نمیدونم.شما در این مملکت زندگی میکنید,یا ن چطور امکان داره کسی نان و نمک این کشور رو بخوره بعد پشت سر مملکت حرف بزنه این یعنی نمک بحرومی.تو چندین تا از پست هاتون اسم.قاسم سلیمانی بردین و حضور ایران در سوریه.شما اگه تاریخ رو میخوندین این حرف رو نمیزدین.اگه حضور کوروش کبیر.در خارج از مرزها برای جلوگیری از ورود دشمنان توجیه داره یا شاپور دوم در سوریه یا نادرشاه در هند…. پ چطور میشه ک زحمت های حاج قاسم رو ک اگه نبود الان خانواده تو باید برای داعش میرفتن جهاد نکاح ناموستو میبردن.باید دست قاسم سلیمانی رو ببوسی ک امنیت خانوادتو از اون داری.اگه بری مساییل بین الملل رو بخونی متوجه میشی کشورهای عربستان اسراییل امارات انگلیس چ جنایت های مرتکب شدن.اگه تونستی ی کلیپ نشون بدی ک ی سپاه قدس مث داعش سر ببره شما حرفاتون تایید میشه.داعشی ک ب گفته کلینتون.ترامپ ساخته دست امریکاس.خلاصه میگم اگه تمام پادشاهان ایران زنده بودن ب قاسم سلیمانی افتخار میکردن ن ب وطن فروشی مث تو
با سلام
درود به شما که آزاد مرد و وجدان مرد و انصاف مرد و آگاه مردی!
نه تنها دست سردار سلیمانی و نیروهایی که داعش را سرکوب کردند باید بوسید، پایشان را هم ببوسیم کم است.
درود بر جناب آقای نوری زاد دوست عزیزم
بنده بعنوان یک شهروند ایرانی و بعنوان یک فرزند شهید که هم بابام و هم دو عمویم در راه حفظ
کشور عزیزمان ایران و برای ایرانی آباد و آزاد برای همه ایرانیان از بالاترین حق خود یعنی حق
زندگی ایثار نمودند و به شهادت رسیدند شما و امثال شما را و دیگر دوستان عزیزم آقایان
محمد مهدوی فر و دکتر خزعلی را که از جنس صداقت و یک رنگی هستید را دوست دارم حالا
دیگران هر چه دوست دارند در مورد من که شما ها را دوست دارم بگویند. اکثر اوقات بخاطر اینکه
وضع کشور و این مردم عزیز را به این حال و روز انداخته اند غصه می خورم و از درون گریه می
کنم و مخصوصا وقتی که به یاد بابایم و دو عموی مظلومم می افتم، که آنها با چه خلوص نیتی ایثار
نمودند و حالا کشور و مردم دچار این روزها تاسف بار شده اند بخدا قسم حق این کشور و مردم
این نبوده و نیست.
صمد مهدی پور فرزند شهید همیشه سرافراز و دلاور دفاع مقدس
درود جناب نوريزاد عزیز
ملاها و کاسبان دین زلزله رو امتحان الهی معرفی میکنن تا بدین وسیله گنهکاران تنبیه و بقیه مردم هم درس عبرت بگيرن،
بله زلزله امتحانی بود تا حاکمین نالایق و فاسد روسياه بشن و نه تنها بی کفایتیشون ثابت بشه بلکه بر همگان آشکار شد که اینها حتی لیاقت و توان اداره یک خانواده رو هم ندارن چه برسه به یک شهر یایک کشور،
زلزله ثابت کرد تا مردم بفهمن اینها چقدر شیاد و دروغگو هستن و بلندگوی تبلیغاتیشون که شبانه روز مشغول دروغ پردازیست و فقط در خدمت جناح خاصی قرار داره از طرف مردم هیچ جایگاهی نداره چراکه به مدد روشنگریهای فضای مجازی هیچ دروغی ماندگار و قابل باور واقع نشد و روز بروز بر بی اعتباریش افزوده ميشه،
زلزله ثابت کرد پروژه مسکن مهر که با هزاران منت و با گرفتن کلی پول بمردم تحویل داده شد چگونه بر سر مردم آوار و تشت رسوایی حکام چطوري از بام فرو افتاد،
زلزله باعث شد مسئولین بفهمن اندک اعتباری نزد مردم ندارن تا جاییکه حتی کمکهای غیر نقدی رو هم خودشون مستقیما به مردم آسیب دیده رسوندن،
زلزله باعث شد حاکمین بفهمن که چقدر نزد مردم منفورن که برای رفتن به مناطق زلزله زده با یک لشکر گارد ويژه و نیروهای سرکوبگر اسکورت شدن تا مبادا مورد حمله مردم بجان آمده واقع بشن،
بله زلزله متاسفانه، با وجود ببار آوردن خسارات جانی و مالی بسیار، امتحان الهی بود تا مردم بفهمن کدام نیروی مسلح مردمیست و کدام ضد مردم، مشخص شد ارتش بر قلبها حکومت میکنه و سپاه و بسیج بر فرق مردم،
زلزله امتحان الهی بود تا هر چه بیشتر از پیش مشخص بشه که چه زالوهایی بجان مال و اموال مردم افتادن و چگونه سرمایه های ملی رو چپاول میکنن و چگونه با نام مردم در جهت سیاست شیعه گستری و صدور انقلاب نامیمون خود از هیچ جنایتی فرو گذار نمیکنن،
سخن گوی/*: ولیعهد ماجراجوی سعودی به سرنوشت محتوم دیکتاتورهای معروف منطقه بیندیشد.
مش قاسم: یه سوزن به خودت بزن و یه جوالدوز به بقیه.
/*: ک
شهردار/* تهران: نگران زلزله تهران نباشید.
مش قاسم: منظور حاجی این بوده که در زلزله تهران اکثرا میمیرن، آدم مرده هم که مرده، دیگه نمیتونه نگران باشه.
/*: ک
از صفحهی فیس بوک رضا حقیقتنژاد خبرنگار (قسمت دوم)
محسن سجادی نیا به همراه مسعود مهردادی، در سال های اخیر، تمام فعالیت های خود را در قالب هلدینگ اقتصادی یاس پیش می بردند. محسن سجادی نیا تا سال ۹۰ فعالیت های خود را در قالب شرکت «گروه بین المللی توسعه تجارت وحدت» دنبال می کرد. اواخر سال ۹۰ سهامدار شرکت تجارت الماس مبین به شماره ثبت ۳۹۶۹۴۲ شد و همراستا با آن شرکت «نوین تجارت مبین آرکا» را مدیریت می کرد.
بر اساس آگهی رسمی مورخ ۱۷ بهمن ۹۴، سهامداران اصلی شرکت «تجارت الماس مبین» عبارتند از: «گروه توسعه اقتصادی یاس، شرکت نوین تجارت مبین آرکا و تعاونی اعتبار ثامن الائمه.» تعاونی اعتبار ثامن الائمه وابسته به بنیاد تعاون سپاه است. محسن سجادی نیا نیز سال ۹۲ در گفتگو با رسانه ها اعلام کرده که مجموعه «تجارت الماس مبین» با سرمایه ۱۵۰ میلیارد تومان وابسته به بنیاد تعاون سپاه است. هلدینگ اقتصادی یاس نیز متعلق به بنیاد تعاون سپاه است و سال ۹۴ با مدیرعاملی مسعود مهردادی راه اندازی شده است. محسن سجادی نیا و مسعود مهردادی هر دو در هیات مدیره «شرکت ارتباطات سیار ایران» یا همان همراه اول نفوذ داشتند.
اما موضوع فعالیت های این شرکت از خرداد ۹۶ به طور جدی متحول شد. خرداد امسال وب سایت آمدنیوز خبر داد مسعود مهردادی و محسن سجادی نیا به دلیل تخلفات اقتصادی بازداشت شده اند. بر اساس این گزارش ها، مسعود مهردادی معاون اقتصادی بنیاد تعاون سپاه بود و محسن سجادی نیا، قائم مقام مهردادی محسوب می شد. مهرماه ۹۶ علی مطهری، نماینده مجلس ایران در گفتگو با نشریه لوموند تایید کرد دستگیری هایی در زمینه فساد اقتصادی در سپاه انجام شده است. همان ایام روزنامه فایننشال تایمز خبر داد ۱۲ عضو سپاه و فعالان اقتصادی مرتبط با آنها بازداشت شده اند. این روزنامه نوشته بود یک چهره ارشد سپاه که «مغز اقتصادی سپاه» خوانده می شود هم بازداشت شده ولی پس از مدتی به قید وثیقه آزاد شده است. «مغز اقتصادی» را برخی رسانه ها در توصیف مسعود مهردادی نوشته اند. با این حال گزارشی از آزادی محسن سجادی نیا منتشر نشده است.
یک نشانه مهم در تایید این خبرها، اسناد رسمی سازمان ثبت شرکت هاست. بر اساس نامه ای که ۲۱ تیرماه ۹۶ از سوی شرکت تجارت الماس مبین به اداره ثبت ارسال شده، محسن سجادی نیا و شرکتش حذف شده اند و «شرکت مهندسی و توسعه اقتصاد البرز فام» جانشین آنها شده است. این تغییر و تحول همزمان با خبر بازداشت سجادی نیا صورت گرفته است.
تغییر تحول دیگر در گروه هلدینگ اقتصادی یاس به شماره ثبت ۴۷۳۰۲۲ رخ داده است. در حالی که بر اساس آگهی رسمی مورخ ۹ شهریور ۹۵، مسعود مهردادی برای دو سال به عنوان عضو هیات مدیره انتخاب شده، در تاریخ ۳ تیرماه ۹۶ او از هیات مدیره شرکت حذف شده است؛ همزمان با روزهایی که خبرهای بازداشت او منتشر شده بود.
یک پرونده جنجالی دیگر درباره شرکت «تجارت الماس مبین»، پرونده بوستان مادر است. این بوستان هفت هکتاری که در منطقه ۵ تهران واقع شده و ارزش آن ۵۰۰ میلیارد تومان برآورد شده بود، سال ۹۲ به شرکت «مبین سازه پارند» وابسته به «تجارت الماس مبین» واگذار می شود. شهرداری تهران مدعی بود که این شرکت از شهرداری تهران طلبکار است و این ملک تهاتر شده است. این شرکت قرار است «پروژه پردیس نور» با زیربنای ۴۰۰هزار متر مربع را در محل بوستان مادر بسازد. شرکت «مبین سازه پارند» علاوه بر این پروژه، پنج پروژه بزرگ دیگر را هم در تهران اجرایی می کند.
در ماجرای بوستان مادر برخی اعضای شورای شهر معترض شدند، وب سایت جماران هم گزارشی افشاگرانه درباره آن نوشت و قول داد به نهادهای مسئول بپردازد ولی از سال ۹۳ تاکنون خبری نشده، چون پای سپاه در میان است.
وارد شدن نام محمود سیف به فهرست تحریم های آمریکا در حال حاضر ارزش خاصی ندارد. او یک مهره سوخته بازداشت شده است که از اواخر خردادماه امسال مسئولیتی در شرکت تجارت الماس مبین ندارد ولی افزوده شدن نام دو شرکت «تجارت الماس مبین» و «رایان پردازش تصویر» می تواند دردسرساز باشد. راه حل این دردسر هم آسان است. بنیاد تعاون سپاه شرکت های تازه تاسیس می کند و آدم های تازه معرفی می کند؛ مافیای عجیب، ماهر و پیچیده.
از صفحهی فیس بوک رضا حقیقتنژاد خبرنگار: قسمت نخست
محمود سیف؛ متهم اصلی شبکه جعل اسکناس برای سپاه
محمود سیف، مدیرعامل سابق شرکت «تجارت الماس مبین» دیروز بر اساس اطلاعیه وزارت خزانه داری آمریکا، در فهرست تحریم های این کشور قرار گرفت. اتهام او این است از طریق شرکت «پردازش تصویر رایان» تجهیزات و لوازم لازم برای جعل اسکناس را از اروپا تامین کرده است. سیف متهم به تامین سلاح برای سپاه نیز شده است.
شرکت «تجارت الماس مبین» در مشارکت با شرکت «پردازش تصویر رایان»، یک شبکه جعل اسکناس های یمنی را ساماندهی کرده که در خدمت نیروی قدس سپاه پاسداران هستند. سپاه قدس ایران متهم به حمایت از شورشیان حوثی یمن است.
شرکت »پردازش تصویر رایان» در سال های اخیر در حوزه های مختلفی فعال شده است. این شرکت سال ۹۲ خط تولید سیم کارت و کارت هوشمند را راه انداخت و خبر آن با عنوان «افتتاح نخستین خط تولید سیم کارت بنیاد در کشور» در رسانه ها منتشر شد. همان زمان اعلام شد که این شرکت قابلیت تولید هولوگرام، چاپ قبوض تلفن و نخ اسکناس را دارد و در تلاش است انحصار تولید کارت ملی را در اختیار بگیرد.
دیگر فردی که دیروز نامش در فهرست تحریم ها اضافه شده، رضا حیدری است که مدیرعامل شرکت «پردازش رایان تصویر» معرفی شده است. قبلا محمود سیف مدیر این شرکت بود. حیدری قبلا مدیرعامل شرکت «رسام نگار جاوید» بود. این شرکت سال ۹۱ ماشین آلات تولید کارت های هوشمند را از آلمان وارد کرده بود.
اما این نخستین بار نیست که نام محمود سیف با چنین پرونده هایی گره می خورد. او سال ۲۰۰۴ در یک معامله صوری در اتریش گیر افتاد. محمود سیف و همسر سابقش شهرزاد میرقلی خان، در پی خرید ۳۵۰۰ دوربین نظامی دید در شب بودند، کالاهایی که مشمول تحریم تجاری آمریکا علیه ایران بودند. ماموران آمریکایی خود را فروشنده جا زدند و آنها را در هتلی در وین بازداشت کردند.
شهرزاد میرقلی خان پیش از این درباره روابطش با محمود سیف به «ایرانوایر» گفته بود: «بعد از برخی از رفت و آمدهایش با یک سری حاج آقا و گیر دادن به حجابم، به من گفت خودش را از سپاه بازخرید کرده است.» در ادامه، محمود سیف به او پیشنهاد سفر ماه عسل به اتریش را میدهد: «در سفر گفت به جلسهای بیا و کار ترجمه انجام بده. این جلسه برنامه ریزی دولت امریکا و اتریش برای دستگیری ما بود. در نمایشگاهی در آلمان، همسر سابق من با امریکاییها برای خرید دوربین دید در شب مذاکره میکند و این پروسه دو سال و نیم طول میکشد. امریکاییها محل تحویل دوربین ها را اتریش تعیین می کنند.»
آن ها پس از این جلسه در هتل، بازداشت می شوند. ۲۸ روز در زندان اتریش و سپس ۴۰ روز با وثیقه در هتل بودند. مشخص نیست با دخالت چه کسی و چرا ولی به ادعای شهرزاد میرقلی خان، در این مرحله آمریکایی ها پیگیری قضایی و امنیتی ماجرا را رها می کنند: «ما را فرستادند دبی. در دبی محمود رفت زندان. مدتی بعد آزاد شد.» شهرزاد اما تصمیم به سفر دوباره به آمریکا می گیرد. این سفر منجر به طرح دوباره پرونده و رفتنش به زندان می شود، ۵ سال.
وی بعد از آزادی، به ایران بازگشت و مدیر روابط عمومی و امور بینالملل شبکه انگلیسی زبان پرس تیوی شد و پس از انتصاب محمد سرافراز بهعنوان رییس سازمان صداوسیما، بازرس ویژه این سازمان شد. یک ماه بعد از بازگشت به ایران، وزارت اطلاعات شهرزاد میرقلی خان را احضار میکند و بعد از سوال و جوابهای متعدد، از او تعهد می گیرند کتابی ننویسد که در آن اشاره ای به ازدواج با محمود سیف شده باشد، مصاحبهای انجام ندهد و فیلمی نسازد. با این حال او کتابش را می نویسد. پس از نوشتن کتاب توسط سازمان اطلاعات سپاه احضار می شود: «به من انگ جاسوسی و نیروی نفوذی و داشتن رابطه نامشروع زدند.» سازمان اطلاعات سپاه به او فشار می آورد که از ایران خارج شود. شهرزاد میرقلی خان از تلاش های ناموفقی برای ملاقات با رهبر جمهوری اسلامی خبر داده ولی گفته با مجتبی خامنه ای ملاقات کرده، ملاقاتی که بی نتیجه بود و سرانجام او مجبور شد استعفا دهد و به عمان برود. حاشیه های سیاسی و امنیتی این ماجرا منجر به برکناری محمد سرافراز از ریاست صداوسیما شد.
اما برگردیم به محمود سیف. سال ۹۰ برخی رسانه های اپوزیسیون خبر دادند که یک شبکه جعل اسکناس در اروپای شرقی کشف شده که نام محمود سیف و برادرش حمید در آن به چشم می خورد. این افراد همچنین متهم به قاچاق مواد مخدر شده بودند. تمامی این فعالیت ها با سپاه قدس ارتباط داشت. این گزارش به اندازه ماجرای خرید دوربین دید در شب برجسته نشد.
مهم ترین نکته درباره پرونده محمود سیف اما وجود یک نام دیگر است. رضا گلپور، فعال امنیتی – رسانه ای که اکنون به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده، مرداد۹۵ در گزارشی که در سایت عماریون منتشر شد، از «ربط منطقی» محسن سجادی نیا با «محمود سیف، فرزند امان الله، متولد خرداد ۱۳۴۳» خبر داد و به شرکت هایی چون رسا تجارت مبین اشاره کرد.
در شرکت های زیرمجموعه هلدینگ « تجارت الماس مبین» می توان نام شرکت «رسا تجارت مبین» را یافت. علاوه بر این نام شرکت هایی چون «شرکت صنایع فلزی ایران»، «رسام نگار جاوید»، «کارگزاری رسمی بیمه حامی تجارت الماس»، «رسانه مهر وطن»، «توسعه ارتباطات همراه اشیا»، «مشاوره توسعه راه آهن ایران مترا»، «ارتباطاتی ضحی کیش» و …. هم وجود دارند که همگی تحت کنترل بنیاد تعاون سپاه هستند.
در تمام این شرکت ها، حضور مستقیم یا غیرمستقیم محسن سجادی نیا به چشم می خورد ولی در هیچکدام از این شرکت ها، نام محمود سیف به چشم نمی خورد. در واقع، محمود سیف اسم مستعار محسن سجادی نیا است. ادامه دارد …
به نقل از فیسبوک:
« آیتالله راستیکاشانی، 28 دیماه 66، روزنامهی رسالت:
«در سال 58 حضرت امام در پاسخ برادران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره حدود اختیارات فقیه فرموده بودند که ”حدود آن همان حدود اختیارات خداوند تبارک و تعالی است“ و برای توضیح نظر خویش آنان را به بنده ارجاع فرمودند، که بطور مبسوط در چند نوار به شرح نظر ایشان که از نجف با آن آشنا شده بودم پرداختم.»
نوشتهی بالا را از مقالهی مهمی که دیروز به قلم دکتر محسن کدیور منتشر شده است، نقل کردم. کدیور، که از یادداشت آقای راستی شگفتزده شده است، به جستوجو پرداخته تا فردی را بیابد که در سال 58 از آیتالله خمینی حدود اختیارات ولی فقیه را پرسیده است. او را مییابد. ماجرا از این قرار بوده که سه نفر از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به نزد آقای خمینی در قم میروند تا از او برای برگزاریِ مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی اجازه بگیرند. آقای خمینی اجازه نمیدهد. ادامهی ماجرا را از زبان عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که ناماش نزد کدیور محفوظ است، بخوانید:
«ما دوباره بر درست بودن برگزاری نخستین مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی بعد از انقلاب تاکید کردیم. حضرت امام بعد از دومین توضیح ما تعبیری فرمودند با این مضمون: ”مطلب همین است که گفتم“. من که انتظار چنین پاسخی را نداشتم، با سری پرشور که طبیعت جوانی و روحیه انقلابی آن دوران بود به حضرت امام گفتم: حاج آقا، این ولایت فقیه حدود اختیاراتش چقدر است؟! امام با قاطعیت پاسخ دادند: ”حدود اختیارات آن همان حدود اختیارات الله است“. ما دیگر حرفی نزدیم. تشکر کردیم و به تهران برگشتیم.»
دکتر کدیور مینویسد که پیش از این میدانسته که آیتالله خمینی اختیارات ولی فقیه را با اختیارات پیامبر اسلام و امامان معصوم برابر میداند؛ با این حال، این یافتهی جدید بسیار او را شگفتزده کرده است…
«آیا تبیین تازه (همعرضی اختیارات ولی فقیه با اختیارات خداوند) با افکار عرفانی آقای خمینی سازگار است؟ پاسخ کاملا مثبت است. این تبیین جدید بیشتر برگرفته از عرفان است تا فقه.» »
از صفحهی فیس بوک رضا حقیقتنژاد خبرنگار مستقل؛ قسمت دوم و پایانی
اکبر خوشکوشک، عضو بازنشسته وزارت اطلاعات که خود در آن دوران بازداشت و شکنجه شد، در گفتگو با سایت انصاف نیوز خبر داده این بازجویان شکنجه گر بعد از افشای فیلم ها، بازداشت و به ده سال زندان محکوم شدند ولی پس از مدتی آزاد شده و دارند برای جایی کار می کنند.
مهرداد عالیخانی دوران زندانش را در زندان حشمتیه، رجایی شهر کرج و اوین سپری کرد. مسعود بهنود، روزنامه نگار و احمد باطبی، روزنامه نگار گفته اند او را در زندان دیده اند. بر اساس اظهارات ۶نفر از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، عالیخانی مهرماه ۸۵ نیز در این زندان بوده و به آزار و اذیت زندان سیاسی مشغول بوده است. احمد باطبی در زندان اوین بوده و به نقل از زندانیان ساکن زندان ۶۶ سپاه مستقر در زندان اوین گفته «مصطفی کاظمی و مهرداد کاظمی [در] یک فضای جداگانه در وسط حیاط … در یک کانکس» زندگی می کردند و «یک مقدار امکانات بیشتر» هم داشته اند و «شنیده بودم اینها مرخصی هم می آیند و دوباره به زندان بر می گردند.»
بازگشت به زندان اما همیشگی نبوده است. به یک روایت یک فعال رسانه ای، او سال ۹۲ آزاد شده است. ۹مهرماه ۹۳ تصاویری از مراسم ختم همسر حجت الاسلام علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه منتشر شد. تلویزیون صدای آمریکا پس از انتشار این تصاویر گفت که مهرداد عالیخانی هم در جمع کسانی بوده که در مراسم حضور داشته اند و تصویری از او منتشر کرد، تنها تصویری که از این مامور امنیتی باسابقه وجود دارد.
در حدود ۲۰سالی که از جریان قتل های زنجیره ای می گذرد، گزارشی درباره پیگیری درخواست خامنه ای برای رصد تشکیلات مهرداد عالیخانی در آلمان و سایر اتهاماتش منتشر نشده است. مستند به اظهارات پرستو فروهر، دختر داریوش فروهر، در جریان رسیدگی به پرونده، برگه های بازجویی مهرداد عالیخانی را ندیده و آنها نیز در جریان اعترافات احتمالی عالیخانی قرار نگرفته اند.
نقش احتمالی عالیخانی در سایر قتل ها هرگز بررسی نشده است. او در اعترافاتش ذکر کرده روزهای آخر قبل از بازداشتش، سعید امامی از او خواسته که اگر گیر افتاد و بازجویی شد، کاری به گذشته ها نداشته باشد. جمهوری اسلامی هم در جریان رسیدگی به این پرونده کاری به سایر پرونده ها و گذشته ها نداشت. بر همین اساس، مشخص نیست آیا رهبر جمهوری اسلامی بر اساس اطلاعات اشتباه اولیه درباره عالیخانی چنین اظهارنظری کرده و یا اینکه بعدا اطلاعاتی دریافت کرده و اشتباهش را تصحیح کرده است. هرچه بوده، برای مهرداد عالیخانی خیر بوده است.
به نقل از صفحهی فیس بوک رضا حقیقتنژاد خبرنگار (قسمت اول)
مهرداد عالیخانی، ماموری که خامنه ای دنبالش بود
شنبه ۳۰ آبان ۷۷ داریوش فروهر، وزیر کار دولت موقت و دبیرکل حزب ملت ایران و همسرش پروانه اسکندری، در منزل شخصی شان واقع در خیابان هدایت تهران با ضربات کارد کشته شدند. این ماجرا سرآغاز برخی قتل های سیاسی در ایران بود؛ محمد مختاری و محمدجعفر پوینده هم قربانی شدند.
۱۵ دی ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد «تعداد معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج اندیش و خودسر این وزارت» عامل قتل ها بوده اند. در جریان رسیدگی به این پرونده، ۲۳ نفر از عوامل اطلاعاتی بازداشت ولی برای ۵ نفر از آنها کیفرخواستی صادر نشد. دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۸ نفر، حدفاصل سوم تا ۳۰دی۷۹ برگزار شد. یکی از مشهورترین متهمانی که بر اساس رای شعبه یک دادگاه نظامی تهران محکوم شد، مهرداد عالیخانی بود. او به «جرم آمریت و صدور دستور چهار فقره قتل، به چهار بار حبس ابد» محکوم شد.
مهرداد عالیخانی، متولد ۱۳۴۰، با نام مستعار صادق مهدوی در اداره «چپ نو» زیرمجموعه معاونت امنیت وزارت اطلاعات کار می کرد. بر اساس یک فایل افشاشده از اعترافات مهرداد عالیخانی او از ۱۲آبان۶۱ با نهادهای اطلاعاتی ایران همکاری داشته است. به روایت سعید امامی، متهم اصلی قتل های زنجیره ای که در زندان خودکشی کرد، عالیخانی «از سن ۱۷-۱۸سالگی، درگیر بازجویی بوده است.».
عبدالله شهبازی، مورخ در گزارشی که ۱۷اردیبهشت۸۷ منتشر شد، مهرداد عالیخانی را چنین معرفی کرد: « به جناح راست منتسب بود و نزديکترين روابط را با سعيد امامي داشت، حتي در زماني که سعيد امامي در مقام مشاور وزير از مسئوليتهاي اجرايي معاونت امنيت برکنار بود.» او مدعی شده برخی اقوام عالیخانی در زمان شاه روابط نزدیکی با سرويسهاي اطلاعاتي بريتانيا و اسرائيل داشتند و به نقل از حسين شريعتمداري در سرمقاله ۸ بهمن۸۱ روزنامه کيهان آورده مهرداد عاليخاني با مسعود عاليخاني، عضو برجسته شبکه موساد در ايران، خویشاوندی نزدیک داشت. این ادعاها در سال های بعد هم تکرار شده، از جمله در یادداشت ۱۸مرداد ۹۴ روزنامه کیهان که مهرداد عالیخانی را عامل اسرائیل معرفی کرده است.
این اشارات اما چرا مهم است؟ برخی نویسندگان از جمله آقای شهبازی، بخش هایی از جلسه خصوصی سران قوا در حضور آیت الله خامنه ای که را منتشر کرده اند که شنبه اول تیرماه ۷۹ برگزار شد. در این جلسه، سران وقت سه قوه (خاتمی، ناطق نوری و محمد یزدی)، هاشمی رفسنجانی (رئيس وقت مجمع تشخیص)، یونسی (وزیر وقت اطلاعات)، نیازی (رئيس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح) و سه نفر از مسئولان پرونده حضور داشته اند. در بخشی از این جلسه، آیت الله خامنه ای گفته: «به نظرم باید تمام نیرو را روی صادق [مهرداد عالیخانی] متمرکز کنیم … صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشته هایی که می توانید بروید جلو این آقاست و خیلی مهم است. این تیپ کار که انجام داده، جمع آوری کرده، خانه امن و تشکیل نیرو در آلمان داده، این کار یک سرویس است. برای ما که این کارها را نکرده، پس برای یک سرویس کرده که باید بگردید دنبال آن.»
مهرداد عالیخانی در اعترافات خود پیرامون قتل ها، آمریت قتل ها را نپذیرفته، آن را متوجه آیت الله دری نجف آبادی، وزیر وقت اطلاعات دانسته و گفته: «موقعیت شغلی من در حدی نبوده که بتوانم دستور قتل بدهم.» با این حال او پذیرفته که در پاسخ به سوال یک مصطفی کاظمی، قائم مقام امنیت وزارت اطلاعات، درباره اینکه چه کسی برای حذف شدن در اولویت باشد، گفته: «[داریوش] فروهر را در اولویت قرار دهید» و در روز عملیات از کاظمی دستور می گیرد: «فروهر بدون زنش فایده ندارد» و هر دو را با کار بزنند. عالیخانی در این اعترافات به مدیریت و مشارکت در عملیات قتل داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده اعتراف کرده و گفته برنامه قتل «شیرین عبادی» را هم داشته اند: «در نظر داریم با اسلحه او را بزنیم.»
مهرداد عالیخانی ۱۰ آذر۷۷ توسط معاونت حفاظت وزارت اطلاعات بازداشت می شود و به یک خانه امن و چند روز بعد به زندان حشمتیه تهران منتقل می شود. او در این دوران، در جریان اشارات خامنه ای به فعالیت احتمالی سرویس های خارجی بوده: «دوشنبه ۲۳ آذرماه … مقام رهبری در این روز در دیدار عمومی به موضوع قتل ها اشاره کرد و دست خارجیان را متصور دانسته بود.»
در روند رسیدگی به پرونده، احتمالا برای تامین نظر رهبری، یک بار سناریوی ساختگی دخالت خارجی نوشته می شود و قرار بوده یکی از نزدیکان داریوش فروهر و دو افغان قربانی ماجرا شوند که به هر دلیل اجرایی نمی شود. اصرار رهبر بر اجرای سناریوی خارجی به ویژه با مرکزیت اسرائیل برای کش نیافتن ماجرا بوده است. مهرداد عالیخانی به نقل از دری نجف آبادی می گوید: «آقا [خامنه ای] از آقای خاتمی خواسته سروته موضوع را هم بیاورند.» تاکید روزنامه کیهان و مورخانی چون عبدالله شهبازی بر ارتباط عالیخانی با موساد هم تداوم چنین پروژه ای بوده که اگرچه در اینجا به نتیجه نرسید ولی کارکرد خاص خودش را داشته است.
در مرحله اول بازجویی از عوامل قتل های زنجیره ای که بخش هایی از فیلم آن منتشر شده، بازجویان خشن با اعمال شکنجه های قوی و طرح اتهامات عجیب اخلاقی دنبال این بودند که متهمان به روابط شان با سرویس های خارجی به ویژه اسرائیل اعتراف کنند. این بازجویان از سوی علی ربیعی، وزیر کنونی کار که در آن دوران مشاور امنیتی محمد خاتمی بود، منصوب شده بودند. اندکی بعد مشخص شد سناریو جواب نمی دهد و پرونده منحرف شده است. انتشار فیلم شکنجه سبب برکناری بازجویان شد.
نوریزاد کارگردان فیلم «عصر عاشورا» علیه خاتمی بود
+ خب آنرا صدا و سیما پخش کرد، اسم آقای سعید امامی دربارهی آن مطرح شد و گفتند که وزارت اطلاعات در آن نقش داشته و یکبار هم اگر درست خاطرم باشد آقای هاشمی با کیهان مصاحبه داشت که آنجا در پاسخ به سوالی راجع به هویت، نام آقای شریعتمداری را هم آورد. داستانش چه بود؟ کتاب آن را هم خزعلی در انتشارات حیان چاپ کرد.
_ ببینید، این هویت را که ساختند، یا آن فیلم عصر عاشورا را که ساختند؛ یک عده فاحشهها را گرفتند، روز عاشورا بردند به شهرک غرب و کارناوال راه انداختند برای آقای خاتمی. یک جایی هم دارد دختری گریه میکند و میگوید خاتمی. همین آقای نوریزاد عزیز و گل، همین آقا، کارگردانش همین آقاست؛ عصر عاشورایی که علیه آقای خاتمی ساخته شد.
اکبر خوشکوش از شما میگوید
# نوریزاد کارگردان فیلم «عصر عاشورا» علیه خاتمی بود
+ خب آنرا صدا و سیما پخش کرد، اسم آقای سعید امامی دربارهی آن مطرح شد و گفتند که وزارت اطلاعات در آن نقش داشته و یکبار هم اگر درست خاطرم باشد آقای هاشمی با کیهان مصاحبه داشت که آنجا در پاسخ به سوالی راجع به هویت، نام آقای شریعتمداری را هم آورد. داستانش چه بود؟ کتاب آن را هم خزعلی در انتشارات حیان چاپ کرد.
_ ببینید، این هویت را که ساختند، یا آن فیلم عصر عاشورا را که ساختند؛ یک عده فاحشهها را گرفتند، روز عاشورا بردند به شهرک غرب و کارناوال راه انداختند برای آقای خاتمی. یک جایی هم دارد دختری گریه میکند و میگوید خاتمی. همین آقای نوریزاد عزیز و گل، همین آقا، کارگردانش همین آقاست؛ عصر عاشورایی که علیه آقای خاتمی ساخته شد.
سلام مجاهد شجاع،جناب آقای نوریزاد
امروز مصاحبه یکی از گنده لات های امنیتی رژیم به نام خوش کوشک با افکار نیوز را میخواندم که در بخشی گفته که فیلم ظهر عاشورا به کارگردانی شما ساخته شده!!! آیا جنابعالی هیچ ارتباطی با این فیلم چه به عنوان کارگردان ویا عواملی از تولید این فیلم داشته اید.
———–
درود دوست گرامی
از یک قاتل که فروهر ها را سلاخی کرده، مگر سخن درستی می شود شنید؟ اگر من کارگردانش بودم تا کنون چه ها که نکرده بودند. خراب کردن معترضان، به همین سادگی ها نیست. گرچه اینان به خودشان هم رحم نمی کنند. اگر راست می گویند، یک عکس، یک سند منتشر کنند. بقول جوونا: بی خیال.
با احترام
.
سلام بر دوست گرامی
عجیب است ما با پدیده جالبی روبرو هستیم.در نظام دینی عده ای که هرگونه اقدام آزادیخواهانه ملت ایران را تخطئه کرده و به بیگانگان نسبت می دهند و اقداماتی نظیر کارناوال عاشورا به راه انداخته و آنچه که خود را به ظاهر مقید و معتقد به آن نشان می دهند به سخره می گیرند به صرف اینکه هدف خویش را توجیه کنند در جایی دیگر گویی خود می دانند ملت از این اقدامات شنیع حکومت به ستوه آمده از همان اقدامات با نیت دیگری استفاده می کنند.به راستی این شعبده بازیها فقط از یک نظام ایدئولوگ بر می آید که حد و مرزی برای بی اخلاقی قائل نیست!
موفق باشید
جناب نوری زاد خطاب به سید مرتضی:
…من کجا گفته یا نوشته ام که یک روزی با پیروزی داعش در سوریه، نیروهای ایران با خفت و با ذلت به وطن باز خواهند گشت؟ می شود سند نوشته یا گفته ی اینجوریِ مرا بیاورید؟
…من کجا گفته یا نوشته ام که یک روزی با پیروزی داعش در سوریه، نیروهای ایران با خفت و با ذلت به وطن باز خواهند گشت؟
…از یک مجتهدی چون شما انتظار نبود که برای خاکمالی کردن یک نفر، دروغ بنویسد و دروغ ببندد به او. من کجا گفته یا نوشته ام که یک روزی با پیروزی داعش در سوریه، نیروهای ایران با خفت و با ذلت به وطن باز خواهند گشت؟ می شود سند نوشته یا گفته ی اینجوریِ مرا بیاورید؟
…من به شما نوشتم که دروغ نگویید. اینها که آوردید یعنی این که من نوشته و گفته ام: نظامیان ایران از داعش شکست خواهند خورد؟
این هم یک سند:
http://www.nurizad.info/blog/31392
http://www.radiofarda.com/a/f7-mizban-e34-mohammad-nourizad/28416345.html
محمد نوری زاد
هجده فروردین نود و شش – تهران
مصاحبه با رادیو فردا
باتلاق !
( با انگشت بر کف دستم دو خط عمود برهم می کشم و می گویم: این خط این نشان. اگر ایران با خفّت، با خفّت، با خفّت، از سوریه خارج نشد؟! بله، مشاوران و سپاهیان و بسیجیان و مدافعانِ ایرانیِ حرم، بزودی با خفت و خواری سوریه را به مقصد ایران ترک خواهند کرد.) به ایران که رسیدند، البته بر طبل و تنبک می نوازند که: پیروز شدیم. دروغ که حنجره نمی خواهد. همان رهبری که با همه ی آخوندی اش زل زد به چشم مردم دنیا و به دروغ گفت: ما بدنبال ساخت و تولید بمب اتم نبوده و نیستیم، چرا پیاده نظامش بعد از این شکست مفتضحانه، فریاد پیروزی سر ندهد؟ آنچه اما از این مداخله ی نظامی در سوریه برای ایران و ایرانی بجای می ماند: پول های دود شده، کشته ها و زخمی های بجا مانده، نفرتِ مردمان سوریه و جهان از ایران، مضحکه ی دنیا شدن، و محکومیت های پی درپیِ ایران در مجامع حقوق بشری بعنوان جنایتکار جنگی، و شروعِ پرداختِ غرامت به مردم سوریه و عراق و لبنان و یمن و نیجریه است. این غرامت ها و خسارت ها را از جیب و ارث پدری شان که نمی پردازند، پس چه باک؟ کف دستت را وا کن حاج آقا. آ باریک الله. خب این خط این نشان. که چی؟ گفتم برایت: خروج خفت بار. حالا هی برو دشمن دشمن کن! و بدان: همان که دشمنش می نامی، چنان خواسته هایش را از گلوی تو بر بخروشد، و آنچنان از تو بازی بگیرد به اسم این که خودت با هوش خودت بدان دست یافته ای، که نابگاه در غرقاب باخت های پشت اندر پشت، به پشت سر بنگری و ببینی عجب، هر چه برخروشیده ای و هیاهو بکار بسته ای و بهرکجا فرمان گفته ای و پول ها را پارو کرده ای، همه اش با سناریوی همان دشمن بوده و تو خیال می کرده ای که نخیر، این تو بوده ای که دشمن را ذلیل می کرده ای در این سالهای همینجوری!
جناب نوری زاد، خروج با خفت آنهم در تکرار سه گانه و مشّدد! یعنی “شکست خورده” و مگر میشود پیروز بود و با خفت خارج شد؟!
امید که این جملات خودتان را تجزیه و تحلیل نکنید که منظور من اِل بود یا بِل بود!
– حال دروغگو و بهتان زن خواندن دیگران، آنهم چرا اینقدر با شتاب!؟
جناب نوری زاد، شما وقتی سوار بر موج کلمات میشوید دیگر کسی را یارای جلوگیری شما نیست…آرام، زیبا و متین با لحنی شیرین شروع میکنید و …نا آرام، زشت و وقیحانه با لحنی خشن و تلخ به پایان می رسانید. توصیه میکنم بیشتر صبوری کنید و شکیبا باشید.
با پوزش از صراحت کلام.
حالا من نمیدانم با وجود این سند، شما باید پوزش خواهی کنید یا سید مرتضی… کدامیک؟
———-
درود دوست گرامی
خروج با خفت، حتما به معنی خروج از کشوری بدون داشتن دستاوردی از آنهمه هزینه ی انسانی و پولی است. شکست نظامی یعنی شکست نظامی
راست بنویسیم.
به خود من که نمی توانید سخن نانوشته و ناگفته ای را الصاق کنید
سپاس
هیچ خفّتی در کار نبوده و نیست مگر بر کسانی که بنیاد تحلیل های سیاسی خویش را نه بر شواهد عینی بلکه بر مخالفت های کلیشه ای و آلرژیک با جمهوری اسلامی استوار می کنند،اگر پایان داعش و با نظارت بین المللی، سپردن عنان اداره کشور سوریه بمردم سوریه با ملاحظه همه گروههای سیاسی آنجا خفّت نام دارد،این خفّت باید برای امریکا و روسیه و ترکیه و ائتلاف بین المللی برای داعش نیز باشد.من نمیدانم مقصود جناب نوریزاد از “دستاورد” چیست؟ ایران و دیگران باید چه دستاوردی در سوریه می داشتند جز نابودی وحوش داعش که خطر بالقوه و بالفعل بودند برای کلّ منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران،و چه دستاوردی باید می بود جز دفع تروریسم و ممانعت از ادامه یک جنگ خانمانسوز داخلی در سوریه و جلوگیری از بی احترامی به اعتاب مقدّسه و بنیان های فرهنگی کهن در سوریه؟ و چه دستاوردی باید می بود جز پیشگیری از نفوذ اسرائیل و نابود کردن مقاومت در برابر او؟ دستاورد از نظر ایشان یعنی رسیدن بمنافع مادی یا چاههای نفت یا پول و چیزهایی از این قبیل؟! اینکه یعنی ماتریالیسم! آیا شمای مسلمان که اینهمه دم از شرافت و انسانیت و کمک به همنوع می زنید چطور به این بزنگاه ها که می رسید اینطور مادی می اندیشید و همه معیارهای دینی اسلامی و شرافت های انسانی را نادیده می گیرید؟ از همه اینها گذشته،ایشان از یک قاعده واضح عقلائی غفلت می کنند،اینکه دفع خطر مقدم است بر رفع خطر،بقول خود ایشان خدا وکیلی یا حضرت عباسی داعش هیچ خطری برای کشور شما و امنیت شما نبود؟ این وحوشی که حتی به سنیان هم مسلک خود ترحم نمی کردند آیا دستشان چلاق بود اگر می رسید من و تو و اوی ایرانی و شیعه را سر ببرد و خاک ایران را هم توبره کند؟ این چه جمود و انجماد و محصوریت فکری است که شما به آن دچار شده اید و نمی خواهید از یک اشتباه تحلیلی ساده گذر کنید؟ من هرگز دروغی بشما نسبت ندادم جز در این جهت که شما مکرر گفتید که داعش ساخته جمهوری اسلامی ایران است بدون ارائه هیچ شاهد و دلیل و مدرک واضح من اینرا گفتم دروغگوئی و نگفتم شما گفته اید نیروهای ایران با شکست از داعش از آنجا خارج خواهند شد و نکته دیگر اینکه شما خطر داعش برای کشور اسلامی ایران را کاملا نادیده گرفتید و اینهم سخن نسنجیده و غیر عینی است،کمی بیندیشید آیا این خفّت است که ایران اسلامی به یک متحد استرانژیک خود و یک دولت قانونی کمک کند در دفع تروریسم و کشتار و تخریب و ویرانی؟ الان بحث در این است که با نظارت بین المللی و دخالت همه گروههای مخالف بشار آینده سوریه ترسیم و تصویر شود ،این آیا از نظر شما یک دستاورد منطقه ای نیست؟ علاوه بر این شما چطور شهادت و فداکاری و مصدوم شدن شماری از هموطنان ایرانی خود را نادیده گرفته و خروج افتخار آمیز پس از پایان وحوش داعش در آنجا را به خفّت تعبیر می کنید؟ اگر پایان داعش و سپردن زمام کشور سوریه بخود مردم سوریه است بنابر این باید همه اطراف بین المللی این قضیه اعم از امریکا و روسیه و ترکیه و برخی کشورها و حتی سازمان ملل متحد را موصوف به خفّت کنید ،التزامی مضحک که مورد تمسخر عموم انسان ها خواهد بود و همه این لوازم تاسف بار تحلیلی این است که شما نمی خواهید بپذیرید که شما نیز ممکن است دچار خطای در تحلیل شوید.
سلام برآنارشيست مكرم
ديدي سياهدانه بود!
ضمن دستمريزادبه شما جناب آنارشيست وآقاسيدمرتضي “دام عزه” .
اين اسنادآوري شما مرا به يادداستاني انداخت كه دركتاب “مناظره دكتروپير ” شهيدهاشمي نژادديده بودم وآن اين بود:”شخصي مقدار زيادي باروت ازكشوري به كشورديگرحمل كرده بود درمرزگمركي اين را گرفتند ومتوفقش كردند كه حمل باروت ممنوع وداراي جرم است باسين جيم هاي طولاني ؛واين شخص مي گفت اين باروت نيست بلكه سياهدانه است . تااينكه اوراپيش حاكم بردندوماجراراگفتند. حاكم گفت پس اين بارمحموله شماسياهدانه است؟آنشخص گفت بله قزبان.
حاكم گفت سياهدانه كه موادمحترقه نيست ؟اوگفت نخيرقربان . حاكم گفت پس مشتي ازاين بردار ودرمشتت داشته باش من كبريت بكشم وبه اين نزديك كنم ببينيم شما راست مي فرمائيد؟ اوگفت حتما ومشتي برداشت ونگه داشت وآتش كبريت وقتي نزديك مشت اوشد باروت آتش گرفت وسبيل وسقالش هم سوخته ودودشد واوفورا دستهايش را به جمالش كشيد وباروي سياهسوخته گفت :ديدي قربان سياهدانه بود! موجب خنده حضار وتعجب حاكم ازبي شرمي او.”}.
حال قضيه جناب نوري زاد هم مشابه همان حامل باروت است كه عينا سخنان اوراآورده ايد بازهم مي گويد:”به خود من که نمی توانید سخن نانوشته و ناگفته ای را الصاق کنید”.
من نمي دانم الصاق چگونه مي شود سخن خودش ازسايت خودش باآدرس دقيق بازمي گويد سياهدانه بودنه باروت بااينكه ريش وسبيلش هم سوخته است وروسياه گشته است.
خوش بودگرمحك تجربه آيدبه ميان // تاسه روي شودهركه دراوغش باشد.
من مسكين بخاطر همين كارهاي روزمره نوري زاد ديگردراين سايت چيزي نمي نويسم ودراينستا هم به وي بخاطر همين رفتارش درموردي پرخاش كردم ونگاهم به سايتش ماهانه است . افراط وتفريط هردوموجب هلاكت است.والسلام علي عبادالله الصالحين
مصلح
سلام بر آنارشیست گرامی
فرموده اید:”جناب نوری زاد، خروج با خفت آنهم در تکرار سه گانه و مشّدد! یعنی “شکست خورده” و مگر میشود پیروز بود و با خفت خارج شد؟!”
پیروزی نظامی سوای دستاورد سیاسیست.نشانه عینی آن همین جنگ عراق و پیروزی سریع الوقوع آمریکاست.در همان زمان دوستی که شاهد اخبار جنگ بود به من گفت آمریکا طومار عراق را در دو هفته پیچید!به او پاسخ دادم صبر کن.جنگ تمام نشده است.بگذار وقتی آمریکاییها با واقعیات داخل عراق و جنگ شیعه و سنی و خشونت تاریخی این مردم آشنا شدند و پس از اینکه اولین جنازه ها به آمریکا بازگشت با هم به قضاوت درباره آن می پردازیم.همگان شاهد بودند چنین بی خردی سبب شد برگ برنده کاندیداها در منازعات انتخاباتی آمریکا خروج از آن باتلاق عراق باشد.شاید برخی منافع برای شرکتهای سرمایه داری ایجاد شد ولی بازنده اصلی مردم آمریکا و عراق بودند.درمورد جنگ نیابتی سوریه هم با نوشتن چهارخط توسط قاسم سلیمانی که بیشتر جنبه تبلیغاتی و مانند همیشه دادن کد اشتباه به مردم ایران در مواقع بحرانی دارد جنگ خاتمه نیافته و باید شاهد تبعات بعدی آن بود.هرچند ظواهر امر نشان از تقسیم سوریه به دو قسمت روسی آمریکایی داشته و معلوم نیست نقش ایران در این بین جز پرداخت هزینه مالی و جانی چه بوده است!اشتباه اشتباه است و آمریکا و نظام دینی ندارد.
موفق باشید
در شهر هرت
سالی که نکوست از بهارش پیداست.
جوجه را آخر پاییز می شمرند.”مثلهای ایرانی”
هنوز جنگی پایان نگرفته که بر طبل دروغ می کوبید. خفت و خواریها ی بسیار سپاه در راه است و نظام هر آنچه کاشته درو خواهد کرد.
با حکومت اسلامی کره شمالی این مملکت به هیچ عنوان پیشرفت نخواهد کرد. حرف مش قاسم یه لا قبا رو قبول نمیشنفین حرف استاد فیزیک دانشگاه صنعتی رو بشنفین. این استاد دانشگاه که مدرک دکتری خود رو با تحصیل علم دریافت کرده نه با رانت دولتی و ژن خوبش صاف و پوست کنده میگه، در علم (نه جفنگیاتی که توی حجره ها بهش میگن علم) رو در این مملکت بستن، اسلامی کردن علوم حرف یه مشت نادان و ابله میباشد. از دست این دولت هم بیش از این نباید تواقع داشت. خلاصه، تمام مبناهای این حکومت/* رو به چالش کشیده.
گزارش خبرنگار دیده بان علم ایران، دکتر رضا منصوری اینم یه لینکش:
http://news.gooya.com/2017/11/post-9511.php
-کشور بیتاریخ، بیریشه است، اظهار داشت: کشوری که تاریخ خود را نداند و ریشة خود را نشناسد، آیندة خود را نمیتواند بسازد؛ دیگران برایش میسازند!ایران ما درآستانة امتحانی بزرگ در تاریخ است. آیا ما خواهیم توانست آیندة خود را بسازیم؟
-جهان پیچیدة مدرن، قدرت پایدار فقط با علم پایدار تصور پذیر است و علم پایدار بدون جذب نخبگان در فرایندهای اجتماعی ناممکن!
-ما هنوز زبان دنیای مدرن را درک نکردهایم، اظهار داشت: ما بیدارشدگان تاریخایم پس از هشتصد سال و حالا که سودای امپراتوری داریم یا میخواهیم با ایدههایی مستقل در این دنیا زندگی کنیم، با مفاهیم منسوخ به جنگ چالشهای ژئوپلیتیکی و اجتماعی و زیست محیطی میرویم. این جواب نمیدهد! صداقت و جدیت و از جان گذشتگی البته که مفاهیمی بسیار باارزشاند اما آنها را نباید در بافتار مفاهیم و مصداقهای اجتماعی هشتصد سال پیش گنجاند!
-ما باید زبان و مفاهیم دنیای مدرن را درک کنیم. این درک نیازمند آزاد اندیشی و زیرساختهای آن است که از آنها غافلیم.
-ما در دانشگاههایمان از کرسیهای آزاد اندیشی صحبت میکنیم، اما متوجه نیستیم که کار آزاداندیشی را به قول تهرانیها “سنگ” کردهایم؛ یعنی کاری کردهایم که آزاد اندیشی از جامعه رخت بربندد!
-ما معنی آزاد اندیشی را از دست دادهایم و نخبگی علمی را در قید اخلاق میفهمیم. ما مریم میرزاخانی را در قید هنجارهای ظاهری میبینیم. او اگر در ایران مانده بود بیشک در استخدام دانشگاهی مشکل پیدا میکرد؛ نه میتوانستیم از او ریاضیدانی جهانی تربیت کنیم و نه او را به کار میگرفتیم. ما از سرناچاری به بزرگداشت او پرداختیم، چون دیگران به بزرگی او چنان واقف شدند که دیگر نمیشد آن را کتمان کرد؛ ما اسباب متعبد شدن را فراهم کردهایم اما برای تهیة اسباب رشد خلاقیت در کشور کوچکترین گام را برداشتهایم.
-اگر شیخ الاسلامهای صفوی، ملاصدرا و اردستانی را که گام در آزاد اندیشی نهاده بودند تحمل نکردند و تبعید کردند ما هم همه ساله مریمهای بسیاری را تحمل نمیکنیم و آنها هم مهاجرت میکنند.
-درشرایط کنونی، دولتهای ما به دلیل این چندگنی در ساختار فرهنگی و انعکاس آن در مرکز های قدرت توان توجه به نیازهای اساسی برای ماندگاری ایران را ندارند.
-مریم میرزاخانی نشان داد شکوفایی ما ایرانیان ممکن است، اظهار داشت: میرزاخانی در زندگی خود نشان داد زن ایرانی میتواند قبل از هر چیز انسان باشد. بخشی از جامعة فرهگی ما متأسفانه زن را اول زن میبیند بعد انسان؛ در نتیجه زنان ما هم مرد را اول مرد میبینند و بعد انسان. توجه به خرد و خلاقیت به ما خواهد آموخت که مرد و زن ما اول انسان باشند نه مرد و نه زن.
– جوانان ما قبل از این که جوان باشند انساناند. بله کامل نیستند و ادعای کامل بودن ندارند و نمیخواهند کامل باشند قبل از اینکه آرام باشند و آرامش داشته باشند. آنها ناآراماند. ما نمیتوانیم در این جو چندگنی فرهنگی و چالشهای قدرت از بخشهای اقتصادی و فرهنگی دولتی انتظاری بیش از این داشته باشیم.
-دانشگاهیان و جوانان دانشگاهی احتیاج به محیط آرام، خردگرا و صلح اندیش دارند، اظهار داشت: باید بیش از هر چیز این روزها به طبل صلح بکوبیم و بکوشیم شرایط را هر چه بیشتر برای شکوفایی خلاقیت جوانانمان فراهم کنیم.
گزارش خبرنگار دیده بان علم ایران، دکتر رضا منصوری اینم یه لینکش:
http://news.gooya.com/2017/11/post-9511.php
فرمانده/* سپاه/*: هر جنگ جدید به محو اسرائیل منجر میشود.
مش قاسم: آره، تو بگو. اینا رو واسه شیره مالیدن به گروه به خصوصی میگن.
/*: ک
امروز سالروز اعدام هویداست
هویدا قرار بود از سیستم بگوید. به قول ابراهیم یزدی، از سیستمی که ١٣ سال صدر اعظم دوران طلائیش بود.
او می خواست برملا کند تمام آن دورانی كه چشم دنیا به اقتدار ایران بود. او می خواست بگوید چگونه شد که از شیره کش خانه به “دروازه تمدن بزرگ” رسیده بودیم.
او قرار بود بگوید ملتی که کنار خیابان قاپ می انداخت و شپش از سر و رویش بالا می رفت، چگونه شد که به آنجا رسید که بدون ویزا به ۷۲ کشور دنیا سفر می کرد.
هویدا قرار بود بگوید چگونه ریال ایران جزء ٧ پول برتر دنیا شد. هویدا قرار بود بگوید که چه شد که بعد از ٥٧ سال سلطنت پهلوی، دنیا به مردم ایران تعظیم می کرد.
کسی نمی داند کسانی که دیروز با بورسیه بنیاد پهلوی در بهترین دانشگاه ها دانشجو بودند و عضو کنفدراسیون دانشجویان ناراضی ایران و امروز بعد از انقلاب از زیر قرآن به دیار غربت پناه برده اند، از صدقه سر سیستمی بود که هویدا می خواست برملائش کند.
هویدا می خواست بگوید. او آماده اعتراف بود. اتفاقا از تمام دنیا به مهندس بازرگان تلفن شده بود که هویدا نباید اعدام شود اما نمی دانم چگونه گلوله هادی غفاری از غیب، هویدا را برای گفتن حقیقت به سکوت کشاند.
دیروز که در خبر ها شنیدم که ترکیه به تمام کارخانه ها و مراکز اقتصادی کشور مطبوعش دستور داده که اگر کارگر ایرانی برای حمالی استخدام کنید ٣٠٠٠٠ لیره ترک جریمه خواهید شد و به زندان خواهید رفت، بی اختیار دلم گرفت.
به یاد روزهائی افتادم که من ایرانی، دانشجو بودم و هر تابستان می توانستم از اروپا یک ماشین بخرم، سوارش بشوم و بدون گمرک و هیچ هزینه ای به همان سیستم کشور هویدا بازگردم.
به هر کشوری که میرفتم، من ایرانی ویزا سر خود بودم! چون پاسپورت ایرانی داشتم و وقتی به ترکیه می رسیدم کشور مخروبه ای بود که پسر بچه هایش بر بلندی به ماشین من سنگ می زدند!! پلیس اش برای گرفتن یک پاکت سیگار به من التماس می کرد و دختران زیبای ترک در استانبول به من میگفتن “افندی” تا ترغیب شوم از مغازه آنان سوغاتی بخرم و به کشورم بازگردم.
در تمام مسیر راهم که ٢٠٠٠ کیلومتر آن از خاک ترکیه بود، همش نگران بودم از کشوری که مردمش هنوز با گاری و درشکه تردد می کنند، چگونه مرسدس بنز ٢٣٠ را که از کمپانی “دنزل” در وین اتریش خریده بودم به سلامت عبور دهم و پس از رسیدن به ایران نزد کدام صافکار و نقاش اتومبیل بروم که سنگ های کوبیده بر ماشینم را صاف و رنگ کند. ترکیه ده کوره ای بود که گذر از آن تمام دشواری راهم بود. از آن روز تا به امروز که ٤٠ سال گذشته، چقدر حقیر شده ام.
کاش هویدا زنده بود و از آن سیستم میگفت
هویدا امروز اعدام شد…
درود یاران جان
خدای را سپاس که داعش شکست خورد وسر افکنده باپرچم الله محمد افعی وار
به سوراخشان خزیدند .با توجه به سرور وشادی مردم داعش زده بر برادرنی که
برای روش های وطنی داعش وار پستان به تنور می چسباندند واز بریدن دست وپا واعدام و…
(سد البته با نامی دیگر) واجب می شود که تفاوت های اصولی حکومت ما را با
داعش تبیین فرمایند تا زبانم لال عده ای شک نکنند. حقیر دومورد را نام میبرم .
1- بعکس داعش کو با بودجه مومنان داغ بر پیشانی وگرفتن اسیر وفروشش
میچرخید ما با بودجه نفتی لشگر زینبیه وفاطمیون از جوانان بسیجی افغان و
پاکستان ساختیم.(چند مورد پول نقد گرفتن ودو ملیتی آزاد کردن حساب نیست.
2-داعشیان را غربیان وشرقیان بمب باران می کردند اما ما اندکی غربی ونوکر
صاحبانمان روسیه و چین است .هفته ای نیست که پوتین حاج پوتین را لیس
نزنیم یا چینی آلاتمان را دستمال نمالیم(حکمن منظور دیس وپشقاب چینی است)
وگرنه وتو از کجا بیاوریم برای لات بازی بین المللی وداخلیمان.
بابا حاج قاسم تبریک چی را به ارباب میدهی ؛ فرض کنیم در سوریه و عراق گروهی بنام داعش ظهور کردند و حالا نیستند ؛ خوب مرد حسابی درست است که چند سال تو وسید حسن نصرالله جلاد قداره بند سلطان کرملین در سوریه و سلطان کاخ سفید در عراق بوده اید خوب بلاخره این چه افتخاری برای تو و اربابت دارد ؟ غیر از اینکه باعث و بانی نفرت پراکنی نسل های اینده سوریه و عراق نسبت به نسل اینده ایران بوده ای واقعا چه ارمغانی اورده ای ؟ خدا وکیلی این محمد نوریزاد چه خوب همه شما را مغز فندقی معرفی کرده جناب حاج قاسم قصه تمام شد ولی تو و ارباب مغز فندقی ات نداستید که شما در سوریه و عراق نقش جلاد دربار سلاطین را داشته اید ؛همین و بس واز این به بعد شما را در عراق و سوریه به شاگرد خرکچی هم قبول نمی کنند ؛تفاهم نامه روسیه و امریکا در رابطه با سوریه را مشاهده فرمودید ؟ افسوس هزار افسوس که مرد وطن پرستی نیست گوش تو وارباب نانجیبت را بگیرد و شما را در خسارت مادی و معنوی که به این ملت زده اید محاکمه کند ؛ اما نه حاج قاسم هنوز کار تمام نشده برای شما ماموریت جنوب لبنان را نوشته اند و شما باید پس مانده انچه مانده را برداری ببری انجا هزینه کنی البته این را هم بدان این بار نه تو و نه اربابت و نه ان سید مفتخور از باتلاق جنوب لبنان بیرون نخواهید امد خمینسم وخامنه ایسم و سلطنت فقیه باید در جنوب لبنان دفن شوند تا منطقه روی ارامش ببیند و این یک جبر تاریخ است ؛ همانگونه که ویروس تشیع ازجنوب لبنان و در زمان صفویه اندام ملت ایران را فراگرفت اکنون نیز این ویروس میباید در جنوب لبنان بخاک رود و چه زیباست وقتی ببینیم این دستار بندان سیاه و سفید بخاطر دفاع از ولایت /// عازم جنوب لبنان میشوند
با درود
دوست گرامی مطمئنی اشتباه نمکنی؟
اگر در ابتدای انقلاب شر و فتنه صدام ملعون را در خود عراق میخواباندند بهتر نبود؟ تجاوز آن ملعون درس بزرگی شد که مسئولین ایران بخوبی از آن درس گرفتند و فتنه ای که در اصل برای قتل عام مردم ایران طراحی شده بود، را در نطفه خفه کردند. کار بزرگ سردار سلیمانی و همکارانش کاری بزرگ و ستودنی و افتخار آمیز است. ج. ا. ا
معایب بسیاری دارد و بنده هم در انتقاد از آنچه ناحق و ناسزوار مردم دانسته ام در حد توان قلم زده و میزنم . ولی نابودی داعش ارزنده ترین و لازمترین و نبوغ آمیزترین و شجاعانه ترین کاریست که تا کنون از نظام ج. ا. ا سرزده و باید به آن بالید.
فکر میکنید اگر کسانیکه پوست مردان را در مقابل خانواده هایشان زنده، زنده میکندند، یا میسوزاندند، یا در اسید حل میکردند و زن و کودک مردم را به بردگی میگرفتند، در آنسوی مرزهای کشورمان نابود نمیشدند و در ایران هم ریشه میکردند، به امثال بنده و شما و دکتر نوریزاد اجازه میدادند که اینطور با خیال راحت و بدون واهمه راجع به همه چیز رژیم ج. ا. ا هر چه دلمان خواست بگوییم؟ اگر خود شما رهبر کشور بودید اجازه میدادی این غده سرطانی به کشور سرایت کند و زندگی را به مردم جهنم کنند؟
در نقد و انتقاد از دوست و دشمن وجدان و انصاف را فراموش نکنیم.
سخنی در باب زلزله؛
جناب نوری زاد گرامی ،هموطن عزیز
اخبار زلزله را از ابتدا تا امروز پیگیری کردم. ضمن تشکر از همه مردم و ارتش جان فدای کشورم سخنی است که در بین گفته ها ندیدم و نشنیدم.
مختصر عرض میکنم که حضور سپاه در منطقه زلزله زده کردستان از ابتدای تصمیم تا پایان کار بهیچ عنوان بدلیل کمک به زلزله زدگان و یا ایجاد امنیت برای مردم نبود!
بلکه این ارکان غیر مردمی فقط و فقط قصد جلوگیری از ورود سلاح به منطقه کردستان را داشت و بس.
همه میدانیم که سپاه از نفوظ اسراییل و عربستان به این منطقه وحشت دارد و مردان کرد با جنگ و مبارزه مسلحانه آشنایی تاریخی دارند. نه کردستان بلکه عشایر بختیاری و لر هم اینگونه اند. بنا بر این همانطور که از مجموع رفتارهای سپاه و نیروهای ویژه دیدیم ، آنها بیشتر در پی حفظ کلاه خود بودند که ناگاه باد نبرد.
علی ایحال چاره چیست مملکت بدست نا اهلان فاسد و خود خواه افتاده ولی مردم آسیب دیده باید زندگی را شروع کنند. ای بسا همین روزها برای برون رفت از بحران چهل ساله رژیم فاسد نیاز به قوت بازو و نیروی سرشار از عشق مردم کردستان باشد که حتما خواهد بود.
پیشنهاد اول من این است که مردم زلزله زده ششملیون تومان را نقدا بگیرند ولی برای خود کانکس خوب تهیه کرده و برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر در باد و باران و برف سرپناهی داشته باشند . مطمینا این کار بهتر از ساختن بناهای سست بوده وفرصتی خوب برای آینده ای بهتر ایجاد میکند.
پیشنهاد دوم من این است که همه کسانیکه در پروژه مسکن مهر شرکت دارند اعم از متقاضی و پیمانکاران مطالبه خود را آغاز کنند. زیرا این بناها کاملا سست و بدون استانداردهای لازم ساخته شده.! شما در این آپارتمانها یک آخوند هم مشاهده نمی کنید و اگر این بناها درست بود مطمین باشید نود درصد آن (حد اقل در شهرهایی مثل قم و مشهد که حوزه علمیه دارند) به طلاب ایرانی و خارجی داده میشد!
پیمانکاران هم میتوانند کارهای سطح پایین خود را متوقف کرده و درخواست دستمزدی مطابق قیمتهای روز درخواست کنند تا مجبور به دزدی از قوانین و استانداردهای ساخت این بناها نشوند.
این سخنها برای آغاز یک مبارزه سیاسی نیست بلکه عاقلانه ترین کار برای جلوگیری از فجایع بعدی است سپاسگزارم
پطرس راد
با سلام خدمت استاد عزيز
خانمم بدليل حاملگي خارج از رحم در مورخه ١٨ آبانماه ١٣٩٦ در بيمارستان بقيه الله بستري شد و پس از انجام آزمايشها و سونوگرافي هاي متعدد توسط پزشكان آنجا تصميم به انجام عمل لاپراسكوپي و خارج كردن جنين شدند و بعد از انجام عمل و گذشت ٢ روز بدون هيچ گونه حساسيتي و اينكه عمل جراحي خيلي خوب بوده و فقط چند روز آينده جهت كشيدن بخيه ها مراجعه كنيد بيمارستان را ترك كرديم.
ما هم بر اساس نظر پزشك بدون هيچ گونه نگراني و پرداخت پول آنچناني به بيمارستان به زندگيمان پرداختيم
بعد از ترخيص به مدت ١٠ روز دردهاي شديدي در ناحيه شكم احساس ميكرد و به خود ميپيچيد و هر بار كه با بلوك زايمان بيمارستان بقيه الله تماس ميگرفتيم و درد را گزارش ميكرديم ميگفتند طبيعي است و جاي نگراني ندارد تا روز ٢٨ آبانماه ( روز تعطيل ) كه با درد بسيار شديد و بدليل پاسخگو نبودن بيمارستان بقيه الله مجبور شدم كه خانمم را به بيمارستان امام خميني ببرم و به محض ورود به بيمارستان سريعا به اطاق عمل منتقل شد ( بدليل پارگي تخمدان چپ و خونريزي داخلي )
پس از اتمام عمل و صحبت با دكتر جراح مشخص شد كه قبلا جنين خارج نشده و پزشك بقيه الله لوله فالوپ سمت چپ را بطور كامل قطع عضو كرده بدون آنكه جنيني در آن بوده باشد ( بر اساس نتيجه پاتولوژي بقيه الله ) و بدون آنكه به ما اطلاعي بدهد
در خصوص اين سهل انگاري يا عدم توجه پزشك از شما خواهش ميكنم كه اين موضوع را رسانه اي كنيد تا اين گونه پزشكان نتوانند به راحتي با جان مردم بازي كنند .
باسلام به استاد عزیزم
استاد این حضرات /// که دست شیطان را بسته وجزمکروفریب ودروغ وچپاول ودزدی وویرانی وطنمان کاری نکرده اند وبه کمک مشتی وطن فروش درلباس سرداربادرجات بیلی هست ونیست ملتی کهن را چنان روفته اند که بیانش دردناک است واکنون اقای پوتین مملکت مارا موش ازمایشگاهی اش فرض کرده و هرازچندی ظاهرا جهت تقویت رهبر که معلوم هم نیست واقعا اصل است یابدل(بانشانه گذاری بنده اینکه نیمه شب بمحل زلزله رفت بدل بود) ودرباطن برای اآزمایش سلاحهای بسیارپیچیده ومخرب بدیدن مامور گوش بفرمان خویش امده وچندروز بعد اآزمایش را انجام دادند ,برای همین بود که برای اولین مرتبه ایران سعی کرد کانون زلزله را درعراق نشان دهد وبرای همین حاضر بپذیرفتن کمکهای اآمریکاوکشورهایی که میتوانستند باشامه سگهایشان ودستگاهای ویژه وخاص به انجام اآن پی ببرند ممانعت کرد ,یقینا چنین کانونها درجاهای دیگرهم میتواند باشد وباحتمال زیاد بمب اتم نیست بلکه بسیارمخربتر ومهلک ترازبمب اتمیست اما با دستگاهی که حتما هم حجم بالایی ندارد همانند انچه تسلا ساخته بود وهمو خود فرمولهارا چندین قسمت کرده وبچندین کشورسپرد ,خدا لعنت کند هرمسولی را اگرجان ملت شریف ماراخاینانه درمعرض نابودی اجداد بی وطن خویش نهاده است, انگلیس چه ها که باملتها نکرد خدا نابودش کند که/// رااوبرای تحمیق مردم ما تراشید وجهل وخرافه را او به اخوند اموخت واستثمارنوین را درعصرارتباطات چنان برنامه ریزی کرد که ایرانی نااگاه که یک صفحه مطالعه ندارد ونمیداند عربهایی که برایشان درلجن میغلتند وباصورت بجلو میخزند وباحماقتی محض باتوهین بخداوند خالق جسم شگفت انگیزشان را اسیب میزنند چه جنایتها که درحق ملت مانکرده ومارا به بردگی به کجاها نکشاندند ای مرگ برجهل وحماقت ولعنت خدا برمتعصب خشک جاهل.
استعداد فریب خوردن نادانهای ایرانی و احمقهای عرب حرف ندارد، به ما میقبولانند که شماها نژادی خوب و متمدن هستید و بر اعراب سوسمار خوار برتری دارید،( ابداً هم نامی از چینیها که هنوز هم از خوردن هیچ موجود زنده ای ابا ندارند نیست ) وبه جاهلهای آنان هم میقبولانند که شما نژادی شجاع و شمشیر زن و غنیمت بگیری هستید که همه خوراکهای خوشمزه و زنهای خوشگل برای صبح و ظهر و شب و یکی هم اضافی!
(همینجوری اشانتیون) برای شماست!!!! بدین ترتیب بین ماها که هیچ مشکلی با هم نداریم( اختلاف سیاسی بر سر فروش نفت و نرخ شکستنهای آل سعود که تمام تولید کنندگان و نفت فروشان دنیا را به ستوه آورده اند، امری جدا از نژاد گرایی های جاهلانه است ) و در طول تاریخ همسایه بوده ایم و سالهای صلح و دوستیمان صدها برابر سالهای جنگ و دشمنیمان است، بی دلیل از هم متنفر شویم و فردا، پس فردا به جان هم بیفتیم و وقتی خوب همدیگر را کشتار کردیم و منطقه از ما و آنها خالی شد، خیلی راحت هر یک قلاده سگی را گرفته و مثل خدایان افسانه ای تشریف بیاورند و صاحب جان و مال و میهن و همه چیز ما بشوند!!! این امپریالیسم غرب عجب نبوغی دارد!! یا، عجب نبوغهایی در خدمتش هستند!! و ما و عربها ؟ عجب احمقهایی هستیم!!!!!
مموتی: مخالفان به دنبال بهرهبرداری سیاسی از تحریمها بودند.
مش قاسم: ……و ادامه داد: حاج مصطفی هم به دنبال بهرهبرداری اقتصادی از تحریمها.
سلام استاد …
آیا میدانستید ترامپ توانسته س نرخ بیکاری در آمریکا رو به ۴/٢ برساند
او از کشورهای دیگر نظیر عربستان بهره گرفته س تا اقتصاد کشور خودش رو شکوفا کند
برعکس نظام ولایی و رئیس جمهورانش
باسلام و درود خدمت شما
جناب آقای نوریزادمتاسفانه در چند روز گذشته حادثه ای پیش آمد که نه تنها دل تمام مردم ایران بلکه تمام انسان های جهان را به لرزه درآورد در این میان بسیاری از افراد خیر از مردم عادی گرفته تا سیاسیون و ورزشکاران و هنرمندان و … به یاری مردم شتافتند اما متاسفانه خبری از مراجع و روحانیان رده بالا حتی برای حضور در این مناطق نشد
در این میان شما با تمام محدودیت ها و فشار ها خود را برای کمک به این مردم ستمدیده به کرمانشاه رساندید و با تمام توان به یاری و کمک مردم پرداختید و هیچ تبعیضی بین مردم یارسان اهل حق و شیعه و سنی و کرد و لک قائل نشدید و مردم کرمانشاه تلاش های شما را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد در این شرایط مردم زلزله زده سرپل ذهاب و پاوه و قصرشیرین و سایر مناطق منتظر کمک های دولت جمهوری اسلامی در زمینه ساخت مسکن های آسیب دید و آبادانی این استان هستند اگر این حادثه نزدیک انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس اتفاق میفتاد شاید تلاش ها برای کمک به این مردم بیشتر میشد ولی مردم ما نشان دادند که در هر شرایطی پشت هموطن خود را خالی نمیکند و در هرشرایطی در کنار یکدیگر هستند ،و مردم کرمانشاه به ویژه پیروان یارسان اهل حق تشکر ویژه ای از ملت بزرگ ایران و خیرین دارند
به امید آنکه دیگر هیچ حادثه ای ملت مارا عزادار نکند
ارادتمند شما وهاب
درود بر مرد اخلاق و انسانیت و مهربانی جناب نوریزاد
خشونت
هيچكس خشن بدنيا نمي آيد،
بلكه خشونت را مي آموزد.
فرد تحت تاثير خشونت جامعه قرار مي گيرد و خشن مي شود.
هر كودكي، عاري از خشونت بدنيا مي آيد. در وجود اصلي شما، خشونتي وجود ندارد.
موقعيتها ما را شرطي كرده اند. بايد در برابر چيزهاي زيادي از خود دفاع كنيم.
اهانت بهترين شيوه دفاع است. وقتي كسي ناچار است در اوقات زيادي از خودش دفاع كند، اهانت مي كند و خشن مي شود؛ زيرا تصور مي كند بهتر است اول آسيب بزند و بعد منتظر آسيب ديدن بشود.
كسي كه اولين ضربه را مي زند، شانس برد بيشتري دارد.
اين همان اصلي است كه ماكياولي در كتاب مشهور خود
– شاهزاده –
به آن اشاره مي كند.
او مي گويد، تهاجم بهترين شيوه دفاع است.
منتظر نشويد.
قبل از آنكه كسي به شما حمله كند، شما بايد حمله كنيد.
او مي گويد:
وقتي مورد حمله قرار مي گيريد، بسيار دير شده است و پيشاپيش بازنده شده ايد.
براي همين است كه مردم خشن شده اند.
آنها خيلي زود متوجه شده اند كه اگر خشونت نداشته باشند،
له خواهند شد.
تنها راه بقا جنگيدن است.
وقتي آنها اين حقه را فرا گيرند، به تدريج كل سرشت شان توسط آن مسموم خواهد شد.
اين فرآيند، طبيعي نيست.
پس بايد آنرا كنار گذاﺷﺖ.
اﺷﻮ
درود و سلام
درد دلی با هم میهنان نور چشمم
شما دوست عزیز و مهربانم
شما حزب الهی ها ، دوست داران رهبر ، بسیجی ، سپاهی و یا ……
مرا بشنو قبل از اینکه قضاوتم کنی
بدون تعصب ، یکسویه نگری و کینه گوش دلم بسپار
بغض ظلم ، بی عدالتی ، تبعیض ، سوء مدیریت ، تحجر و …. گلویم را فشرده است
جامعه مان مملو از ظلم گردیده و چشم بسته ایم . از کدامین شروع کنم
از حقوق اداره کار 930 هزار تومانی و اعلام خط فقر 5 میلیون تومانی و فیش های نجومی مدیران !
از فروش خودرو 3 میلیونی به کشور همسایه و 25 میلیونی به من
از اخذ 130 درصدی گمرکی خودرو به بهانه حمایت از تولید داخلی
از وامهای با رباهای حرام 35 درصدی
از کمک به هر کشوری جز مردمان عزیز و دوست داشتنی خود
از اختصاص سهمیه مناصب دولتی به ژن های برتر ، از گم شدن دکل نفتی
از نشنیدن صدای مظلومان و سرکوب 88
از هدر رفت آبهای زیر زمین و روی زمین
از ظلم به شیر بانوان
از تظالم کمیته و گشت ارشاد و …
از ورشکستگی های موسسات و بانکهایی که مجوز نداشتند
از خوار و ذلیل کردن زوج ها برای 10 میلیون وام ازدواج
از فرار برنامه ریزی شده خاوری ها و صندوق ذخیره فرهنگیان
از بی حرمتی هایی که به نور چشمانمان ( معلمان ) ، یادگار حسن رشدیه شده
از تعیین تکلیف پوشش بانوانمان
از سرعت کند اینترنتمان
از دین سیاسی و سیاست دینی
از فرو ریختن آستانه تحمل مردمان سرزمینم
از فرار مغزها
از صدای در گلو خفه شده آزادی بیان
از مواد غذایی بی نظارت و مسموم
از بیکاری 3 هزار مهندس
از تجمع 20 نفر زندانی در فضای دوازده متری زندانها
از خانه نشینی هنرپیشه و خواننده و نویسنده و …
از تحقیر ارتشیان متبحر و وطن دوست
از عدم توسعه شهری و زیر ساخت هایش
از تاسیس دانشگاه در هر کوچه و محله ای برای دادن مدرک بیسوادی
از به دوش مردم انداختن هزینه های تحصیل مدارس
از نظام آموزشی پوسیده و نظامی وار در مدارس رو به سقوط
از به آسانی پیدا شدن صدها نوع مواد مخدر برای در به آغوش کشاندن دختران معتاد
از تعطیلات رسمی یکماه در سال
از به حقارت کشیده شدن ایرانی در منطقه و جهان
از صادرات انقلاب به عوض علم و تکنولوژی
از عدم امید به زندگانی جوانانمان
از ترس از اعتراض
از فراگیری دست بوسی و چاپلوسی و بله چشم قربان گویی
از خیانت های خانوادگی و رواج ازدواج سفید
از اقتصاد تک محصولی
از فقه کهنه شیعه
از روحانیانی که معنای کار را در هیچ لغت نامه ای نیافته اند
از رو به فراموش رفتن زبان و فرهنگ فارسی
از فراموشی بزرگان سرزمینم ، فردوسی و مصدق و …
از ننگ شمردن بزرگداشت کورش بزرگ
از پر شدن جوانانمان با فرهنگ عزاداری و گم کردن راه شادی
از از از …..
و امروز از غریب بودن هم میهنان کردم
وجدان های به خواب رفته یا خود را به خواب زده شما را چه شده است که تا دیروز هزاران کیلومتر برای پا بوسی حسین رفته اید و امروز به همین نزدیکی ها سری نمیزنید
شما که نیک میبینید مردم چگونه حاکمان خود را دزد میدانند و غریبه ، پس چرا منتظر نشسته اید . شاید امید به کمک اسرائیل و عربستان دارید که اعلام همکاری نموده اند
مگر نمیبینید که صادق زیبا کلام و نوریزادها با یک اشاره چندین میلیون کمک بحساب شان واریز شد و به سپاه و … نه و این یعنی چه ، آیا بجز نامحرم دانستن نظام است پس چه ساکت نشسته اید که ممکن است فردا روزی زلزله خانه شما را بکوبد
دوست حزب الهی من ، قیام امام حسین برای برچیدن ظلم بود نه تعلیم مراسم و مناسک مذهبی . تو نیک بدان که 1400 سال آینده برای تظلم خواهی من و تو زنجیر و سینه خواهند زد.
سلام جناب نوری زاد عزیز
حدود چهار دهه یاچهل سال از عمر حکومت اسلامی میگذره حکومتی که خودش رو جانشین حکومت پیامبر و ائمه میدونه ،من از کسانیکه واقعا مومن هستند و ایمان دارند میپرسم ،از کسانیکه واقعا بخدا و اخرت ایمان دارن میپرسم در همچین جامعه ای که سردمدارانش ادعای جانشینی پیامبر رو دارند چرا باید امار مرگ و میر در حوادث طبیعی اینقدر زیاد باشه ؟چرا هر سال عده زیادی از هموطنان ما باید بخاطر سیل و زلزله و رانش زمین …جونشون رو از دست بدن؟چرا مردمی که در داشبورد ماشینهاشون قران میزارن و برای رفتن به سفر از زیر قران رد میشن باید اینهمه مرگ و میر در حوادث رانندگی و حوادث هوایی داشته باشن ؟مردمی که روزی پنج بار نیایش میکنن و نماز میخونند و یک ماه در سال رو روزه میرن چرا باید اینهمه معتاد و کارتون خواب و زنهای خیابانی داشته باشن ؟مردمی که نماز بارون میخونند چرا باید در کشورشون خشکسالی باشه ؟مردمی که برای زیارت وحج به خانه خدا میرن چرا باید جرثقیل به روشون بیافته و هر سال عده زیادی از زائرانش کشته و مفقود بشن ؟ همه این چراها و بسیاری دیگر من رو بفکر فرو برد که چرا خدا به داد این مردم نمیرسه و بهشون کمک نمیکنه ؟ نکنه در پرستش خدای واقعی دچار اشتباه شدیم ؟مگه میشه که خدا رو صدا زد و جوابی نشنید خدایی که مظهر مهربانی ،سخاوت،زیبایی ،ادب،دوستی ،وفاداری …هست رو صدا بزنی و جواب نگیری چطور امکان داره ؟مگر اینکه…
ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯿﺪ ﭘﺴﺮ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ
ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺪﺭ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ..؟؟!!
ﻧﻮﻩ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﺳﯿﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﺗﻮ ﻧﺠﻒ..؟!
ﺣﺴﻦ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺠﻨﻮﺭﺩﯼ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻻﺭﯾﺠﺎﻧﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﻄﻬﺮﯼ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻣﻄﻬﺮﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ..؟!
ﺗﺎﺟﺰﺍﺩﻩ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﺤﺘﺸﻤﯽ ﭘﻮﺭ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻣﺤﺘﺸﻤﯽ ﭘﻮﺭ ﺑﺎﺟﻨﺎﻕ ﺧﺎﺗﻤﯽ..؟!
ﻫﻤﺴﺮ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺪﺭ هست..؟!
ﺧﻮﺍﻫﺮﺯﺍﺩﻩ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﺷﺮﺍﻗﯽ ﻧﻮﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺧﻤﯿﻨﯽ هست..؟!
ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﮐﺪﯾﻮﺭ ﻫﺴﺖ..؟!
ﮐﺪﯾﻮﺭ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻧﺎﻃﻖ ﻧﻮﺭﻯ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﻻﻫﻮﺗﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ..؟!
ﺭﯼ ﺷﻬﺮﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﺸﮑﯿﻨﯽ ﻫﺴﺖ..؟!
ﻭ قالیباف شهردار موروثی تهران خواهر زاده همسر رهبر..!؟
و خاوری مدیرعامل فراری بانک مرکزی داماد حداد عادل..؟!
و………..!!!!!!!!؟؟؟؟
35 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺘﻮ ﯾﮏ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺩﺍﺭﻩ میکنه…!!!!
ایرانی هستی اشتراک بذار تا همه بفهمند بازیچه ای بیش نیستند..!!
انشاء الله به کوری چشم بدخواهان اولين درجه ى سپهبدى به فرمان مقام معظم رهبری برروى دوش هاى تو اى سرباز پرافتخاراسلام و مجاهد فى سبيل الله خواهد نشست.
هفته آینده بمناسبت عید بیعت
این درجه به ایشان اعطا میگردد
حاج قاسم سلیمانی
اولین سپهبد در تاریخ جمهوری اسلامی ایران
مگه کسی که خود را بسیجی خطاب میکنه باید حتماً بگه یا نشون بده از بالا خونه تعطیل تعطیله؟
درود یاران جان
اگه قراره حق به حق دار برسه
درچه ارتشبدی رو باهاس به چاه نفتی که ماهی دوهزار دلار حقوق بعضافه
هف هش هزار دلار خرج مهمات واسکان هر یک از سد هزار نفری که
زینبیون وفاطمیون رو تشکیل دادن بدن که میشه سد هزار ضربدر ده هزار ماهانه
یا سر راست یک ملیارد دلار ماهانه که بازاریش میشه چل ودو هزار میلیار تومان
یا شش سد هزار تومن به هریک از هفتاد میلیون ایرانی هر ماه .خدا وکیل کی
مدال باهاس بگیره.
سلام و درود
عزیزِ من ، برادرِ من ، دوست تان دارم برای صراحت تان ، برای شجاعت تان ، برای اندیشه و بینشِ و دم گرم تان .
بزرگوار !
مراقب خودتان باشید !
این هیولاها ، این فرزندان ابلیس ! حال که می اندیشند بر قرین و بسان خود توفق یافته اند ، ممکن است دست بکار خبط و خطایی یازیده و ” خاکم به دهن ” از ثمره وجود نازنین تان محروم مان کنند .
چه ، دیگر به نتیجه ای در خور توجه رسیده اند و آن حذف فیزیکی مخالفان قبل از بزرگ شدن و براه افتادن هیاهوهای در امتداد آن است !
نمونه ؛ نیکبخت مظلوم و همچنین آن آخوندی که می گفتند دانشجوی دکترای الهیات بوده و با چاقو مورد حمله شخصی مجنون قرار گرفته در حالی که مراتب و مراحل مبدل شدن به فردی ناراضی را طی ، و به دادگاه ویژه روحانیت نیز فراخوانده شده بود و ...
برای این اجامر و اوباش ، قبح فهمیدن مردم دیگر از میان رفته ، بلکه در اندیشه ترور کسانی هستند که می توانند در آینده اسباب بعضی گرفتاری های شان را فراهم کنند !
لطفا کمی هم با دوستداران خود مدارا نمائید !
درود بر شما
درود به شما جناب نوریزاد عزیز
فیلمی که از یک معترض مدنی منتشر کردید مرا به اندیشه واداشت
خطاب به او مینویسم که از ما مردم درخواست کمک کرده است؛
دوست عزیز ما مردمی هستیم بسیار آرام و خون گرم،ما خود را به هرگونه شرایطی عادت می دهیم،ما خود را به فقر علم و ثروت مذهب عادت دادهایم،ما خود را به کودکان کار و ژنهای خوب عادت دادهایم،ما خود را به حجاب اجباری و صیغه عادت دادهایم،ما خود را به زلزله و عذاب الهی عادت دادهایم،ما خود را به انتخاب و گزیده شدن پیاپی از یک سوراخ عادت دادهایم،ما خود را به اختلاسهای میلیاردی عادت دادهایم،ما خود را به حمایت چاههای نفت و سرمایههای ملی از مظلومان فلسطین و عراق و سوریه و یمن عادت دادهایم،ما خود را به حصر و اعدام عقیدهها عادت دادهایم،اصلا ما مردمی هستیم که تا به امروز هیچ جنبدهی توان همرنگ شدن مارا با شرایط نداشته و ندارد،گناه ما چیست که تو عادت نمی کنی؟!
مرد عزیز به جای اینکه از ما درخواست کمک کنی کمی از اقبال نامرادت شکایت کن که چرا یکی از آن گلوله ها به جای شانهات بر پیشانیت جای خوش نکرده تا شاید چند روزی آن هم فقط چند روز عکس و تصویر تو را در شبکه های مجازی دست به دست میکردیم.
انسان عزیز احساس میکنم بتازگی از بیرون مرزها وارد خاک وطن شدهای!،مگر نمیدانی ما هنوز داغدار امام حسین و یارانش هستیم!٬راستش را بخواهی دیگر لحظهای این داغ مارا رها نمیکند که یاد مظلومی تو و امسال تو بیوفتیم.
حسام
مجسمه پوتین در دمشق !!!
بوسنی هرزگوین که خاطر مبارکتان است ؟!! در بدترین شرایط بعد از جنگ هشت ساله ، کرور کرور پول زبان بسته این مملکت بخت برگشته و ویران شده را با عده ای نیروی نظامی برای جنگ داخلی در بالکان هزینه کردند . فردای جنگ حسن بگویچ آمد ند در کنفرانس شاهانه دول اسلامی در همین تهران خودمان و تمام سلاطین و حکام دول پیسی گرفته به اصطلاح مسلمان را تحقیر کرد و رفت دیگه خبری از ان دیار نشد جز در آخرین بازی تیم ملی فوتبال ایران و آن کشور تازه از جنگ سر در آورده در جام جهانی که متاسفانه با سه گل ما را روانه خانه کرد.
امروز مجسمه بیل کلینتن رئبس جمهور وقت آمریکا در میدان اصلی سرایوو سمبل نجات ان کشور است و مورد تکریم مسلمانان آن دیار……
دیروز هم بعد شش سال جنگ ویرانگر و خونین سوریه ایران به همراه نیروی هوایی و موشکهای پوتین به ظاهر داعش را محو و نابود کردند و سیل پیام و تبریک از چپ و راست و شمال و جنوب نثار این و آن شده و می شود .
در بدترین شرایط آب و هوایی کشور که استانی کن و یکون شده ” کرمانشاه ” مردم بخت برگشته ما در زیر چادر های آنچنانی و در دریاچه های اب باران و دمای صفر چشم به کمک دولتیان دارند جناب رئیس جمهور کلید بدست و خنده روی این ملک در سوشی روسیه پیشنهاد باز سازی سوریه را مطرح می کنند .
در این کوران احسن و تبریک و شاد باش به این سردار و آن پاسدار و ووو فکر کنم بشار اسد هم همچو حسن بگویچ بوسنی یک مجسمه برنزی بسان مجسمه استالین در شهر استالین گراد ، از سردار رشید جنگ داخلی سوریهد جناب پوتین را در میدان اصلی دمشق برافرازد .
خدایا زره ای فهم و شعور و درک به مدیران این ملک عنایت فرما تا از کنار میز و شوفاژ و خودرو های لوکس دور شده نیم نگاهی به کوههای خشمگین و خروشان از زلزله غرب کشور بیندازند . آخر مگر جناب دکتر زیبا کلام ، دکتر نوری زاد اقای علی دای و امثالهم وظیفه و نقش اول در نجات آسیب دیدگان را دارند ؟!!!
سلام بر استادگرانقدرم جناب اقای دکتر نوری زاد عزیز،سخن روز شما بتاریخ اول اذرماه نودوشش را با اشتاق فراوان گوش کردم، در بخشی از سخنانت به مسئله مورد نظر من یعنی داعش وداعشیان پرداختید مانند همیشه اینبار هم بسیار سنجیده وظریف وجذاب سخن گفتید ،بنظر من هم بر خلاف نظر خیلی از تحلیلگران مسائل دنیا داعش نوپا نبود ونیست بلکه داعش وداعشیان خونخوار وضدبشر دقیقا در روز ۲۸مرداد سال۵۷در ابادان متولد شدند وبااتش زدن سینمارکس وسوزاندن انسانهای بی دفاع زیادی تولد خود را جشن گرفتند واین تازه اول راه بود ودر ادامه این جشن شوم خلخالیها ولاجوردی هابه میدان امدند وبدون محاکمه واز روی کینه ونفرت گروه گروه از سربازان ودرجه داران وطن پرست این مرزبوم را به سینه دیوار زدند وگلوله باران کردند وتاتوانستند کشتند بدون اینکه به کسی پاسخگوباشند وباز درادامه دردهه ۶۰ داعش در قالب پورمحمدی ورئیسی وفلاحیان وایت اله های پشت پرده ظاهر شد ودست به یک کشتار بسیار بزرگی ازمیان جوانان ایران زمین زد در جنگ ۸ساله باز فرزندان این مرزبوم را بنام دفاع از اسلام ونظام مقدس به کشتن دادند وبد برایشان مجلس ختم گرفتند حال بماند دران ایام ما چقد زندانی در بند داشتیم که هرروز شکنجه میشدند وبعضیها در زیر شکنجه کشته میشدند جالب است این همه جنایت همه وهمه بنام دفاع از اسلام وامت اسلامی انجام میگرفت پیشکسوتان داعش درایران سالها سینماها و دانشگاها را به بهانه اسلامی کردن تعطیل کرددند هزاران نفر را بجرائم پوچ وبی معنی وفقط بدلیل اینکه.دردایره خودیهای نظام نبودند از ادارات ومخصوصا ازاموزش وپرورش اخراج کردندو نان بسیاری از ایرانیان را اجر کردند هنرمندان وخوانندگان بزرگ را از کشور تاراندند ویا گوشه نشین کردند شایستگان را فقط بجرم نداشتن ریش ونداشتن ظاهری شبیه بصطلاح حزب الهی ها از کار اخراج کردند جالب است که اینان بابت کشتن وشکنجه کردن ونان بریدن هایشان هرگز به هیچ کسی پاسخگو نبودند ونیستند چون اصولا پاسخگو نبودن دراین نظام ولایی از روز اول نهادینه شده است اری ای عزیز هنوز داعش بپایان خود نرسیده است داعشیان هنوز هستند ومانور میدهند وما همواره در چنگال انها وسیاستهای ضدبشریشات اسیریم وتا پایان کار داعشیان اصلی هنوز راه درازی در پیش داریم ،درود بر شما
سلام جناب نوری زاد عزیز در عالم سیاست برای دانستن حقایق پشت پرده و آگاهی از آن نیاز به داشتن سواد آکادمیک نیست اگر انسان هر آن چه میبیند و وقایعی که اتفاق میافتد مثل یک پازل کنار هم بچیند وبا مقداری اندیشه میتواند بسیاری از پیچیده گی های سیاست را عیان و به ان واقف شود تاکید میکنم توجه به تمام تکه های پازل در کشور ما که متاسفانه یکی از مهمترین راه های آگاهی از وقایع است، بیسوادی به معنای عام و نه تخصصی در سطح جامعه که به اعتقاد خودم در جامعه ای که در ک مسائل سیاسی پائین باشد ان جامعه یا بیسواد است یا کم سواد ، همواره با کوشش و تلاش دولتها صورت گرفته مانع رسیدن به درک واقعی مردم از درون سیاست بوده ،در کشورهای پیشرو و آزاده مهمتری اصل زندگی آکاهی بخشیدن به عام جامعه آنهم از راه گسترش و ایجاد راه های ارتباطی مثل رسانه های عمومی از قبیل روزنامه ،مجله ،اینترنت ،و کل شبکه های اجتماعی صورت میگیرد اما در دنیای حکومت های استبدادی بخصوص استبدادی خاورمیانه و اللخصوص حکومت های استبدادی پوپولیستی و عوامگرای دین زده ای چون حکومت اسلامی ایران همواره در صدد و اقدام در جهت جلوگیری از انتشار و گسترش اینگونه رسانه ها بوده و هست زیرا میداند اندکی آزادی در این زمینه مصادف است با آگاهی مردم و سرنگونی استبداد دینی اما حکام متاسفانه بی خرد نظام اسلامی از سرنوشت گذشته گان درس عبرت نگرفته و با خود بزرگ بینی زمینه انحطاط خود و کشور را معیا میکنند در ۲۵ دسامبر سال ۱۹۹۱ کشور
مقتدر و ابر قدرت شوروی با آنهمه یال و کوپال به سرنوشتی دچار شد که اکنون نظام حکومت آخوندی گرفتار آمده تمام وقایعی که در این مدت حداقل یکسال گذشته را که نگاه میکنیم به وضوحدر سال های پایان ابر قدرت شوروی میبینیم که این خود موجب تسکین و آلام روحی من میباشد که در این چهار دهه در اوج و جوانی با مشت های گره کرده دچار یک احساس زود گذر و غیر منطقی شدم و شدیم و چهل سال از بهترین دوران عمرمان را به بطالت در سبد ریا ،دروغ ،عوامفریبی ،واستبداد ،ظلم پروری ،وخیانت حکومت به کشور گذاشتیم و گذشته و حال و آینده کشور را دو دستی تقدیم انسانی کردیم که ظاهرا انسانی با معنویات ،زهد ،پارسایی،و عدالت در گفتار و کردار مینمود و قول حکومتی آزاد و آباد به من جوان نوعی داد و پس از چهل سال دیدیم که چه کلاهی سرمان رفت تا جایی که دیگر در زمانه کنونی فرزند به والدین اعتماد ندارد تمام نشانه ها از ورشکستکی اقتصادی ،سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی ،آموزشی ،و گسترش دروغ ،تملق ،ریا ،دزدی بی واهمه ،چپاول، اموال ملت ،در بند کردن آزادگان ،روزنامه نگاران ،نخبه کشی و نهایت در قضیه اخیر زلزله ویرانگر با بی توجهی آخوندی و بی اعتمادی مردم نسبت به حکومت و فاصله هرچهبیشتر بین ملت وحکومت نشان از اضمحلال و پایان این دوران دارد چرا که بقولی تاریخ همواره در حال تکرار است و کار خودش را میکند وبا گذشت چهل سال مندیگر مثل سالهای گذشته حرص وجوش نمیخورم زیرا شاید برایتان قابل باور نباشد از یکی دو سال پس از انقلاب و دیدن عملکرد حکام نظام جمهوری اسلامی امروز را پیش بینی میکردم
سلام ،كمكهاي جمهوري اسلامي رابه الوكمال سوريه ديديد؟اين به يك جوك تلخ بيشتر شباهت دارد، زلزله ممكن بود هرجاي ايران را ويران كند، امروزيا فردا شايد نوبت من ياشما باشد كه زير اوار بمانيم ، ملت اگر همت نميكردند راستي تكليف هم وطن هاي ما در كرمانشاه و ازگله چه بود ؟ مرگ ازگرسنگي وسرما !؟
فردا كه نوبت مارسيد چه؟
اين توهين اشكار وعمدي حكومت ، نظام وكل حاكمان به ملت ايران براي سرخوردگي وتحقير قابل گذشت نيست.
تمامي منابع،معادن،درامدهاي عمومي دولت ودزدي ها وچپاول ازجيب ملت درطول چهل سال گذشته براي بيگانگاني هزينه شده كه هيچ وجه مشتركي بامليت ايراني ما ندارند.
ملت عزيزايران كه خودرا به خواب زده ايد، ايا زمان بيداري شما فرا نرسيده ؟!
ايا منتظرروزي هستيد كه اواراجر وسنگ واهن وخون خواب از سرتان بپراند؟؟؟؟؟
امروز زمان دادخواهي وحق طلبي ملت ايران فرارسيده،
امروز كه قطار كاميونهاي ايراني ازكنار مظلومان زلزله زده كمكهاي خود را روانهء سوريه كه نه بشاراسد وهم قطارانش كرده اند.
فردايي شايد نباشد ،براي اينده فرزندانمان ،صداهاي درگلو مانده را فرياد كنيم برسر دژخيمان ومزدوران ، بيگانه پرست. كه تحقير وتوهين اخير هدفي جز ما ملت وصاحبان اين خاك نداشت .
ممنون میشوم اگر سید مرتضی هم به این سئوال پاسخ دهد.
میگویند اگر نمرود عقلش قد میداد و دارای ذهنی پرسشگر و فلسفی بود باید با اندکی تآمل به ابراهیم میگفت: اگر حق با شما باشد که این خدای توست که خورشید را از مشرق بیرون میآورد پس به او بگو فردا آن را از مغرب بیرون بیاورد…
به نظر شما اگر نمرود این درخواست را میکرد چه اتفاقی میافتاد؟
این اتفاق می افتاد،چون خدای ابراهیم آفریدگار و گرداننده کائنات هست و تنظیم کننده گردش و حرکت کائنات،منتها آنچه که در آن مجادله مهم بود این بود احتجاج ابراهیم علیه السلام،سفسطه “انا احیی و امیت” نمرود را ابطال کرد زیرا که اماته و احیاء (میراندن و زنده کردن موجودات) در دست قدرت آفریدگاری است که مدیر و مدبرّ کائنات هست و از آنجا که نمرود چنین ادعایی کرده بود که من می می رانم و من زنده می کنم،ابراهیم با او چنین احتجاج کرد که پس باید بتوانی مکان غروب و طلوع خورشید را با تنظیم حرکت زمین تغییر دهی ،و نمرود نتوانست ،فبهت الذی کفر والله لا یهدی الظالمین.
اقامرتضی گرامی خدائی که من به او ایمان دارم مانند ما انسانها نیست که جهت مجادله بین ابراهیم ونمرود برای اثبات قدرت خود(که احتیاجی هم ندارد) علیه قانون و مشی کائنات اقدام به تعویض قانون خویش نماید با احترام
امی گرامی،ایمان و اعتقاد شما محترم است،اما بحثی که مطرح بود مربوط به پرسشی بود در زمینه امکان اعجاز، من محتوای احتجاج ابراهیم با نمرود را توضیح دادم،نمرود مدّعی این بود که ملک خود را از خدا گرفته است و این بطور التزامی نفی خدای ابراهیم و نفی رسالت او بود ،ابراهیم عرض کرد (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين.البقره/258) پروردگار من کسی است که حیات و مرگ موجودات بدست اوست و او زنده می کند و اوست که می میراند،نمرود اینجا مغالطه کرد:دو زندانی محکوم به مرگ را از زندان بیرون آورده و آنها را آزاد کرد و گفت : أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ،یعنی من هم زنده می کنم و می میرانم!اینجا بگزارش قرآن ابراهیم به او گفت الله و آفریدگار و مدبّر جهان علاوه بر اعطاء حیات و زنده کردن و میراندن موجودات،شمس را از مشرق جهان طلوع می دهد (یعنی اینکه تدبیر جهان و از جمله حرکت زمین و بدنبال آن طلوع و غروب خورشید از محلّ معهود در شرق و غرب آفاق زمین بدست اوست)تو اگر مدعی اعطاء حیات و ممات و تدبیر جهان هستی،خورشید را از مغرب طالع کن که طبعا چنین کاری در دست قدرت او نبود پس مبهوت شد کسی که کافر به الله خدای ابراهیم بود و خدا ظالمین را هدایت نمی کند. این صورت محاجه ابراهیم با نمرود است بگزارش قرآن.
اینجا دوستی پرسید نمرود اگر ذهن پرسشگر فلسفی می داشت می توانست از ابراهیم بخواهد که او از خدای جهان بخواهد که خورشید را از مغرب افق زمین بیرون آورد .بنده عرض کردم درست است جای چنین پرسشی و درخواستی بوده است،آری می رسیده است که نمرود از ابراهیم چنین آیتی از طلب کند،این همان درخواست معجزه از انبیاء بوده است که قبلا هم بوده است و در مواردی انبیاء الهی معجزات یعنی امور خارق عادات را بدرخواست منکران یا بطور ابتدائی ارائه می کردند،البته غالبا هم باز مورد انکار کافران و معاندان قرار می گرفتند،حرف این بود که خرق عادات و باصطلاح معجزات امری ممکن بلکه واقع بوده است،در این مورد نیز آوردن خورشید از از مغرب عالم بطوری که اهالی زمین طلوع آنرا ازآفاق غربی ببینند امر محالی نبوده و نیست که مورد استنکار شما باشد،زیرا که خدایی که گردش و تدبیر و نظم کائنات در دست قدرت اوست می تواند در حرکت وضعی زمین که منشا پیدایش شب و روز و طلوع و غروب خورشید است تصرف کند و حرکت وضعی زمین را به اعجاز در جهتی تنظیم کند که برآمدن صبحگاهی خورشید برای ساکنان زمین از آفاق غربی مشاهده گردد.و چنین امری محال نیست و قدرت متعال بر امور ممکنه تعلق می گیرد نه بر امور مستحیل و محال و در بحث های مربوط به ماهیت اهجاز بارها بحث شد که سنخ و ماهیت اعجاز انبیاء،ممکن کردن محالات نیست و بتعبیر دقیق تر فلسفی،اعجاز خرق و پاره کردن قانون علیت و معلولیت ساری در جهان نیست،بلکه خرق عادت مالوف و شناخته شده برای ما انسانهاست،یعنی کاربرد علل و اسباب دیگری که برای بشر هنوز شناخته شده نیست،البته در بحث اعجاز توضیح داده می شود که اعجاز تعویض قانون نیست بهمین توضیحی که عرض شد،بلکه فعل استثنائی و خرق عادت موقت است برای اثبات صدق انبیاء و رسولان الهی،بنابر این انکار شما بلا وجه هست.
اقامرتضی گرامی خدائی که من به او ایمان دارم مانند ما انسانها نیست که جهت مجادله بین ابراهیم ونمرود برای اثبات قدرت خود(که احتیاجی هم ندارد) برعلیه قانون ومشی کائنات اقدام به تعویض قانون خویش نماید با احترام
استاد
باتوجه به اینکه درحال حاضر مملکت ونیروهای مخالف فرد شاخصی که مورد وثوق واعتماد عامه مردم بخصوص قشر بزرگ روستاییان وقشر ضعیف باشد ندارند وازسویی این فرد می باید درمجامع بینالمللی شناخته وقابل پذیرش ودرنهایت ازحسن شهرت برخوردارباشد بنظرمیرسد این فرد شاهزاده رضا پهلوی میتواند همچون رضاشاه بزرگ دربدترین وضعیتی که مملکت ومردم دچاران هستند این کشتی درحال غرق شدن را نجات داده ومارا بساحل مقصود برساند.
رضاپهلوی فردیست که ملت پشیمان از فریبی که خوردند واکنون باانچه برسرشان بدترازهربلای اسمانی نازل شد خودرا مدیون خانواده وپدروپدربزرگش میدانند وعلاقه به حضور وی درمیان مردم وتاکید میکنم درمیان روستاییان که شدیدا بشاه علاقه وعشق داشتتد ووعده های خمینی ازاین عشق کاست وبااکراه تنفر بشاه را به دل راه دادند ودراولین سالها نیز بامشاهده بی عدالتی ها واعدام جوانان وبویژه دزدیعا واختلاسها دوباره عشق به این خاندان بااگاهی ازخدمات انان دردلها جایگزین شد بهترین گزینه است ,شخصا بحکومت مشروطه سلطنتی چون بریتانیا ودیگرکشورهای سلطنتی معتقدم ومتاسفانه توان تماس با افرادی که درخارج هستند را ندارم وگرنه لازم میدانم که به اطرافیان شاهزاده اعلام شود که شرایط برای اغاز نافرمانیهای مدنی بادستور شاهزاده وپیشبرد ان برای گسترش وانتشار ونیزتجمعات اماده است ,کاش این اتفاق ازسوی ایشان وطرفدارانشان درخارج بیفتد .فدای شما
————
درود احمد گرامی
آقای رضا پهلوی گرچه بعنوان یک شهروند ایرانی این امکان را دارد که یکی از گزینه ها باشد اما حتما این خود مردم اند که تعیین خواهند کرد چه و که را می خواهند.
با احترام
.
افشاگری های احمدی نژاد در مصاحبه اخیر خود در ۲ آذر ۹۶
احمدی نژاد : مردم به خدا من بچه هام جاسوس نیستند , برادرهام کارچاق کن نیستند , زمینخوار نیستند , وارد کننده انحصاری دارو نیستند , خودم هم اطراف قم زمین تصرف نکردم گاوداری درست کنم , پولم هم از پارو بالا نمیره , تابعیت بیگانه هم ندارم و بچه هام هم ندارند و برادرهام هم ندارند , …….
ببینید تا از روی یوتیوب حذف نشده !
https://www.youtube.com/watch?v=vrqTvO8roDA
سلام بر ناظران گرامی
دیکتاتورها وجوه مشترکی دارند.یکی از این وجوه نمایش چهره ای مردمی از خود و بدینسان فریفتن خویش می باشد.عمق فاجعه وقتی نمایان می گردد و دم خروس هویدا می شود که می بینیم نظامیان یک کشور مستبد زده یا ورزشکاران و هنرمندان و در کل مردمان آنها به جای دیگر پناه برده چهره کریه استبداد را نمایان می کنند.
http://fa.euronews.com/2017/11/22/dramatic-video-shows-north-korean-soldiers-escape-across-border?utm_campaign=Echobox&utm_medium=Social&utm_source=Facebook#link_time=1511383157
موفق باشید
معمولا کسانی که در بحث ها و اقامه شواهد دچار کمبود می شوند خود را نیازمند به “سرکوفتن به دیوار” می بینند! در حالیکه هیچ نیازی به سرکوفتن به دیوار نیست،باید سر را برابر فهم و حقیقت فرود آورد،البته طبیعی است که کسانی که با خلط اصطلاح و خلط علوم و موضوعات گوناگون آنها توانائی درک اطلاقات گوناگون در مورد اصطلاح علم ندارند و تعبیراتی مثل “علم الحدیث” و علم الرجال و علم فقه و علم اصول فقه و علم تفسیر و نظائر اینها غیر قابل هضم هست باید هم بجای فهم سخن مردم سر بدیوار بکوبند و نتوانند از تعصبات و دگم ها جدا شوند،اما بارها بحث شد و اشاره شد که تعبیر “علم”یا دانش یک معنای عامّ و فراگیر هست بمعنای “مطلق دانش” و آنچه که در زبان های دیگر از آن به “نولج” تعبیر می شود،که این یک معنای وسیع و فراگیر است که در گذشته حتی بر فلسفه نیز اطلاق می شده است چون در گذشته فلسفه مجموعه ای از دانش ها و اطلاعات در الهیات و طبیعیات و ریاضیات و فلکیات بوده است،در اینجا دیگر با این اطلاق نباید با مغالطه اصطلاح “علم”را بمعنای خاصّ یعنی علوم تجربی با موضوعات متفاوت و متد های متفاوت در تدقیق و تحقیق خلط کرد و شاخه هایی از دانش و اطلاعات در امر دین شناسی و فهم دین را “لاعلم”فرض کرد چون متد و روش تحقیق و موضوع آن با موضوع و روش تحقیق در علوم تجربی متکی بر آزمون و خطا متفاوت است تا نیاز به این پیدا شود که برای درک معنای عبارت مضاف و مضاف الیه “علم الحدیث” یا “علم الرجال” یا “علم الدرایه” و نظائر آن سر خویش را بدیوار تعصّب کوفت! “علم الحدیث” یا مجموعه دانش ها و آگاهی های مربوط به متن حدیث و دلالت حدیث و جهت صدور حدیث و سند و رجال حدیث،این یک مجموعه دانش است با موضوعاتی مشخص و داده هایی مشخص و اهداف و اغراض مشخص،و اصطلاح “علم” بمفهوم مطلق آن یعنی مطلق دانش و آگاهی هیچ انحصاری در علوم تجربی با موضوعات خاص یا روش های تحقیقی خاص ندارد،منتها وقتی عصبیت و کینه نسبت به رشته ها و شاخه هایی از دانش و تقسیمات و اغراض آن اوج گرفت توان درک آنها کنار رفته و نیاز به این پیش می آید که سر بر دیوار کوفته شود!
شیخ مرتضی فلسفه نباف. بما جواب بده که در این زلزله تو و آخوندا چه کارهائی برای کمک به زلزله زده ها کردند؟ این فلسفه بافیهای تو پشیزی نزد مردم ارزش نداره. /// سرت میشه؟ برو پی کارت و دست از سر کچل ما بردار.
مغلطه یک طرف وخوار کردن مخاطب طرف دیگر طرز صحبت حوزویان است .
آسید
یک تف ، صد چرخ می خورد تا بزمین می افتد. چه برسد به حرف.
احادیث یعنی نقل شده و غیر قابل اثباتند که در کجا و چه موقع گفته شده اند، بدینجهت علمی نیستند.ارزش علمی زمانی گفته ای یا تیوری پیدا می کند که قابل اثبات باشد .
حقیقت و واقعییت با هم ربط دارند،و درک و فهم آنها به خرد ودانش هر فرد بستگی دارد.
سلام بر ناظران گرامی
برخی در تار و پود توهمات خودساخته و مطلق انگاشتن خویشتن و دانسته های خود چنان غوطه ورند که پنداری دچار نسیان شده اند که آنچه ایشان صحیح می پندارند لزوما نمی تواند صحیح باشد و هرکه سخنی خلاف آن گفت الزاما هتاک یا مغرض نیست.به یاد داشته باشیم روزی اذعان به حرکت کردن زمین جرمی معادل کفر و عدم داشت ولی اینک هرکه بگوید زمین صاف و ساکن است جز مجنونی انگاشته نگردد.اینجا کرارا جاییست که تفاوت مابین تقدس و تعقل و علم و اعتقاد مشخص می گردد.بیان شد که در حوزه اعتقادی اموری اصل گرفته شده که نقص پذیرند و با ارائه مثالهایی مشخص شد اصول مورد نظر چندان قابل اطمینان نیستند.اصولی که با تقدس بخشیدن بدانها راه هرگونه نقدی به اطلاق عنوان سب و به تبع آن تکفیر منتهی می شود که نمونه عینی آن هم عملا مشاهده گردید.اگر قدیسین شیعی سخنانی می گویند که در معتبرترین کتب شیعه موجود است در مواجهه با آن دو راه موجود است یا گفته شود بسیارخوب کسانیکه این سخنان بی پایه را گفته اند فاقد دانش لازم هستند که البته سخنی صحیح و دارای منطق است با فرض صحیح بودن انتساب سخن و یا سخنان گفته شده مردود بوده و متعلق به ایشان نیست.خوب مواجهه با حالت اول که مشخصا معلوم است ولی در حالت دوم ما شاهد پدیده ای تاریخی هستیم که جمعی که خود را ساکن در مراکز علمی وهم می کنند هرگز بدین موضوعات نپرداخته و هر روز به رنگی درآمده و توجیه را جایگزین توضیح می کنند و اگر تک صدای مخالفی هم از کسی در این جماعت شنیده شود با هوچی گری و جنجال و افتراهای دیگر به کناری گذاشته شده و باز همچنان در تخیل علمی بودن عمل خویش هستند!این فرافکنان گویا فراموش کرده اند که سالیان دراز در گوش عوام خوانده اند که امثال صدوق و مفید و کلینی و حتی مجلسی مورد تایید و وثوق امام غایب بوده اند تا هر چه ایشان گفته و آورده اند عین صواب و کمال معرفی گردد!اما اینک مثلا اگر گفته شود دوستان امام پنجم شما لعن و نفرین را به حد اعلا نسبت به مخالف رسانده و او را تا حد زنا زاده تقرب بخشیده است و این با کمال بشر که معتقدید او دارد فاصله ها دارد البته منکر می شوند و در صدد تفسیر خود از آن بر می آیند.روزی آن را با انتساب به ناصبی ها و روز دیگر با معرفی به نام اهل بغی توجیه می کنند!اگر نشان داده شود که قبل از شما بزرگان تشیع با همین منظوریکه ما می گوییم آن را به کار بسته اند راهی دیگر می جویند.اگر گفته شود در حدیثی صحیح عنوان شده که اسماعیل که جانشین پدر بوده مرده تا موسی جایگزین او شود این چه نسبتی با سایر افاضات شما دارد که شیعه را از بدو خلقت معرفی شده مطرح می کند و جعفر چگونه دانش این را نداشته که از ابتدا او را جانشین خود کند بزرگ ایشان بر خواسته و از بداء گوید!!اگر گفته شود که صاحب جواهر گوهر افشانی کرده و مخالف را از سگ پلید تر و نجس تر دانسته و دیگرانی هم کم و بیش چنین گفته اند چندین و چند صفحه کتابت کنند که بگویند خیر چنین نبوده است منظور چیز دیگریست و آخرکار هم چنین هتاک مفلوکی را صاحب کتاب شریف نامند!خوب این چه مرکز علمیست که آنچه خود می داند را مطلقا درست دانسته و هر روز به رنگی در می آید؟!چرا در ازمنه تاریخ یک نوشته روشن و ارزشمند در نقد آنچه ایشان تقدس بدان بخشیده و صاحب علم لدن کرده و بافته ها ساخته اند که صندوقچه علوم از چه کسی به چه کسی رسیده و در آن تمام دانشها به ودیعت به دیگری رسیده و ..مشاهده نمی شود؟!آخر مگر مرکز علمی می توان یافت که تکفیر داشته و سخن از هتاکی در آن برده شود و بعد دانشمندان آن چاقو و ساتور و دشنه به دست مشتی جنایتکار تروریست بدهند و آنها را به جان این و آن بیندازند به جرم اینکه گفته اند آنچه شما می گویید صحیح نیست؟!!با کدام مرام علمی چنین خزعبلاتی پذیرفته است؟!با کدام منطق علمی پذیرفته است که چنین سخن سستی در آن گفته شود که کسی به اذن خداوند سبحان می تواند راجع به مسایل طبیعی اظهار نظر کند حال اینکه جز مراجعه به همان صندوقچه اسرار که کس ندیده یک روز هم در علمی مشخصا تتبع و تفحص نکرده باشد؟!چگونه قابل اثبات است چنین سخنانی؟!کسیکه حتی شان پیامبری ندارد.این جز تعصب بر برخی امور موهوم و اثبات نشده راه به کدام مرکز آکادمیک جهانی دارد؟!از جعفر ابن محمد کدام کتاب و نظریه و بحثی به جامانده که در یکی از کوچکترین مراکز علمی جهان به آن اشاره ای ولو گذرا شده باشد که اینک باید بی خردانه پذیرفت که او صاحب تمام علوم بوده و به اذن خداوند هر چه می خواسته می گفته و اگر روزی زمین را بر شاخ گاو تصور کرده نه از بی دانشی که از برای تقیه است و بعد در توجیه این استدلال سست بنیاد پشت عوام پناه گرفته و گوید توهین به اعتقادات مردم شده است و در پی آن برای مغلطه به دیگری نسبت عوامفریب بدهد؟!آیا کار ما جز ادله خواستن است یا بایستی هر جاهلی مشتی مزخرفات ساخت و کسی طلب دلیل کرد هتاک نامیده شده و به چوب تکفیر بسته شود؟!چه کسی یک نفر از این جماعت خود عالم خوانده را سراغ دارد که بر نقد این مفاهیم که با هر عقل سلیم بی تعصبی تناقض دارد به پاخواسته و تتبعی کرده باشد؟آیا این جز این است که چاقویی یافت نشود که دسته خویش را ببرد؟در کتابی که در همین نظام دینی چاپ و نشر شده با نام پرسش و پاسخ از آیت الله بهجت خواندم که به مادری توصیه کرده بود برای درمان فرزندش به او قدری تربت کربلا اخلاط شده با عسل بخوراند!یاللعجب!کجا نتیجه این طبابت عظیم کنکاش شده و چه وقت بررسی درمان آن طفل گزارش شده جز اینکه چنین دانسته هایی را باید در همان احادیثی جستجو کرد که اگر ما بدان اشاره کنیم ضعیف و غیرمستند و از روی اغراض و هتاکیست ولی حضرت آیت الله می تواند با آن به خود شان طبابت هم بدهد؟!ایشان آنگاه که پذیرای این شدند که هیچ امری مقدس نیست الفبای بحث و فحص علمی را آموخته سزاوار مباحثه علمی هستند وگرنه به کار بردن عناوین پرطمطراق چون علامه نه کسی را عالم کرده و نه جز مضحکه شدن چیزی را تغییر داده است.
پاینده و پیروز باشید
استاد سلام
تحلیل زیر علی الخصوص دقیقه 15 تا 25 را حتما نگاه کنید. تحلیل عمیقی هست.
https://www.youtube.com/watch?v=vzQnFSzgwho
روزینامه اعتماد: دردفتر رييسجمهور چه ميگذرد؟
مش قاسم: شامورتی بازی و امید به اینکه از این ستون تا اون ستون فرجی بشه.
اخبار: استانداردهاي گردشگري حلال كه طبق فتواي مرجع عاليقدر، آيتا…هاشمي (خدا میدونه از زیر کدوم بته) ارائه شد و به تاييد سازمان ملي استاندارد و سازمان مالكيت معنوي رسيد ، بيشك افتخاري براي جهان اسلام است.
مش قاسم: اولا، این یکی اگه حلال حروم حالیش بود هزار و یکی فسق و فجور توی کارنامه اش نبود. دوما، وقتی که اینا صحبت از حقوق معنوی میکنن نشانه اینه که یه راه جدید واسه چاپیدن پیدا کردن و رقیب نمیخوان. سوما، آوردن یه مشت گدا گشنه و تروریست واسه چاپیدن ثروت ملت ایران و به جیب خدا میدونه کی خواهد رفت. همین امروز خرج این لبنانی ها و بهرینیها و سوریه ایها و یه مشت ملیتهای کشورهای آفریقایی از جیب ملت ایران پرداخت میشه. تبصره سوما، آوردن یه مشت گدا گشنه و تروریست چه افتخاری داره؟
سایت فرارو: طعنه ظریف به عربستان و آمریکا.
مش قاسم: از حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده بیش از این انتظار داشتین؟ یه بچه حاجی بازاری خیال میکنه دیپلماسی دروازه غاره که بشه با طعنه زدن و متلک گفتن فحش چارواداری دادن کار پیش بره.
کیوان صمیمی در مجله ایران فردا (شماره ۳۴) مصاحبه ای با آقای علی شمس اردکانی کرده که فایل آن در کانال تلگرامی این نشریه آمده است. چگونه تلاش پشت صحنه آیتالله خمینی برای حل مشکل با آمریکا برهم خورد؟
مش قاسم: حاجی شمس خدا میدونه از زیر کدوم بته (میگن دکترای اقتصاد از آمریکاست، باشه یا نباشه، اصلا دکترا از امریکا و انگلیس و فرانسه و روسیه هم داشته باشه بازم از خود-روشنفکر خواندگان ابله میباشد) دوغ رو به دروازه بسته که حماقتهای متمادی دعوا مرافه بیجا با امریکا رو از گردن اون اولی ورداره بندازه گردن ممد علی رجائی و بهنزاد نبوی. از خودش هم کلی تعریف تمجید که من این کردم و اون کردم که مشکل رو حل کنم. چرا؟ دو دلیل، یک، مشارکت خودش رو در منقلاب اسلامی توجیه کنه. حاجی، این گندی که تو و منقلابیون در سال ۵۷ زدین با آب زمزم هم پاک نمیشه چه برسه با یه مصاحبه. دو، چهره دیگری از اون اولی رسم کنه که همکاری خودش و همپلکیاشو با اون شیاد توجیه کنه. ای نادان، هزاران ساعت از نوارها و ویدئو های اون موجوده که هرچه در قدرتش بود انجام داد که این “مشکل” بزرگتر و عمیقتر بشه. حالا تو بعد ۳۸ سال آمدی و یه دروغ دیگه سر هم کردی که خ…(سه نقطه از مش قاسم)تک پر از …(سه نقطه از مش قاسم)ه خودتو هم پالکیات رو پاک کنی. حاجی، نمیشه که نمیشه. شخص تو در مقابل ملت ایران محکوم به همکاری با اون اولی هستی که این حماقت و ننگ تا ابد به اسم شماها خواهد ماند.
عرض ادب و احترام
1-در مقطع کنون قبائل مختلف رژیم ولایت مطلقه فقیه مانند قبیله لاریجانیها و قبیله احمدی نژادیها و قبیله حسن فریدون (روحانی) و قبیله علی خامنه ای به جان هم بر سر تقسیم قدرت و اموال ما مردم ایران به جان هم افتاده اند. مهم نیست جنگ این قبائل ایران بر باد ده زرگری باشد یا حقیقی، مهم این است که ملت ایران از عقل و خرد خود استفاده کند و شر رژیم ولایت مطلقه فقیه و هر چه اخوند و ادمهای با تفکر اخوندی و جل و خرافات دینی و مذهبی جاری در ایران را از سر ایران بردارند.
2- بلایای طبیعی درهر جای کره زمین امکان دارد رخ دهد. ولی می توان گفت که ایران یکی ازمعدود جاهائی است که به جای بکار گیری عقل و خرد و علم و دانش برای رفع و رجوع عاقلانه فاجعه و پیدا کردن راه جلوگیری و سریعتر رسیدگی کردن به فاجعه در اینده، دچار احساسات و هیجانات بی خردانه میگردد و سعی در سبقت گرفتن از یک دیگر در انداختن مسائل به گردن یکدیگر میگیرند.
3- واقعا باعث شرم و تاسف است که در ایران از زلزله زده و مثلا یاری رسان گرفته تا بست نشینی قبیله احمدی نژاد در مکانی بنام عبد الظیم در شهرری و تا سخنرانیها عوامل استبداد دینی و مذهبی درخصوص زلزله تا اعلام نظر اکثر مردم همگی ریشه عمیق در دین و مذهب دارد و ذره ای عقل و خرد و شعور در ان یافت نمگردد.
به امید روز ایران بدون آخوند و تفکر اخوندی و جهل و خرافات دینی و مذهبی و به امید روزی که تمامی مکانهای مذهبی مروج جهل و خرافات دینی و مذهبی در ایران تبدبل به مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و مراکز ترویج عقل و خرد گردد.
مهدی از تهران
پیشنهاد ابول مکارم خدا میدونه زیر کدوم بته: به سردار سلیمانی جایزه نوبل بدهید.
مش قاسم: منقلابیون ۵۷ دنبال …(سه نقطه از مش قاسم)ون یه همچین گ…(سه نقطه از مش قاسم)-هایی بودن. به خودشون روشنفکر هم میگن. خدا وکیلی چرا روشنفکران منقلابی اینهمه …(سه نقطه از مش قاسم)ر بودن؟
پرستو فروهر، در گفتگو با راديو ندا از برگزاري مراسم نوزدهمين سالگرد گراميداشت داريوش و پروانه فروهر در قتلگاه آنها كه ” مملو از جمعيت بود ” مي گويد و تاكيد مي كند : ” دادخواهي جنايات سياسي يك امر اجتماعي، مدني است!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/11/blog-post_22.html
اخبار: توصیه هنرمندان به شهردار تهران: کاهش خشونت با ابزار هنر.
مش قاسم: ای هنرمندان، پایه و اساس این حکومت بر خشونت گذاشته شده و این شهردا/* هم یکی از خشونت گران حکومتی. حالا شماها میخواین قورباغه ابو عطا بخونه؟
این دومی: در برابر دشمن آیه یأس نخوانید.
ترجمه: چشاتون رو ببندین و دائم مثل بز اخفش به به و چه چه کنین!
اخبار: هرج و مرج در بازار نان.
مش قاسم: ۳۸ ساله اینا نتونستن وضع نون رو توی این مملکت درست کنن. اینا سازندگی و راه اندازی در توانشون نیست که نیست. بازم این اس…(سه نقطه از مش قاسم)ال طلبان حکومتی وعده بهار و خیار میدن. خودشون هم دستشون تا آرنج توی …(سه نقطه از مش قاسم)ه کاریهای این ۳۸ سال بوده و هست. همینه نمیخوان پرده بیفته، که اگه پرده بیفته همشون روسیاه از کار در خواهند آمد.
وزوزیر/* صنعت و معادن و تجارت (شما بخون کیسه دزدیهای هنگفت ۳۸ ساله): صنعت کشور صادرات گرا باشد!
مش قاسم: آخه ای نادان شیاد ناتوان، بیخود نیست که وزوزیر/*ت کردن چون ابا نداری از جفنگ گفتن. بعد ۳۸ سال این هنوز نفهمیده صادرات گرا کردن صنعت یه کشور اول از همه بضاعت عقلی میخواد که در این حکومت نیست. دوما، پول مملکت باید جای درست توی همین مملکت خارج شه واسه زیربنا سازی. این حکومت/* که تو وزوزیر/*ش هستی میره ۸ سال جنگ با صدام راه میندازه، اون که تموم شد میخواد اتم بکنه، اونکه تموم شد سه جا دیگه وارد جنگ میشه، واسه خالی نبودن عریضه استبداد کامل برقرار میکنه، هرکی هم که عقلی و دانشی داشته یا کشتنشون، یا زندونشون کردن یا از مملکت فراریشون دادن. خیال میکنی با دستور دادن میشه صنعت کشور صادرات گرا راه انداخت؟ ای که بر همه منقلابیون ۵۷ و هفت جد و ابادشون نعلت که یه همچین موجوداتی رو بر ما قالب کردن.
/*: ک
حسن/*: آینده سوریه به دست نیروهای خارجی نخواهد بود.
مش قاسم: میگن قافیه که تنگ آیدشاعر به جفنگ آید، حکایت حسن/*ه. سوریه پر از برادران قاچاقچی خودشونه ها! از درسهایی که توی ایران یاد گرفتن چگونه قاچاقچی بشن دارن شبکه های قاچقچیگری از سوریه راه میندازن.
/*: ک
در شهر هرت
هنوز داعش و طالبان با خوردن مغزهای ناپخته در قدرت اند ،تا زمانی که هنوز یک امامزاده و مرقد پرستش وجود دارد. تا زمانی که اسلام خود را تنها برحق می داند.تا زمانی که آخوندان حاکمند.
مگر دین اسلام خود را آخرین دین و برتر نمی داند؟
مگر داعشیان خود را برتر و دین خود را برتر نمی دانند؟
این ادعای برتری از لحاظ علمی و قانونی وخردمندی و اخلاقی و وجدانی هیچ است.
هیچکس و هیچ چیز در دنیا بر فرد و چیز دیگر برتری ندارد. زیرا، هر چیز یا فرد در جهان بی نظیر و یگانه و بی همتا ست. ارزشمندی هر چیز و فرد نیز در یگانگی اوست.
تاریخ بشر اثبات کرده است که،آفت ادیان بیش ازنفع اشان بوده و آنچه بشر امروزی باید خود را مدیون بداند، ریشه در خرد دارد، آغاز رشد و نمو و بالندگی بشر در جهان زمانی است که خود را از ادیان جدا کرده ، آزاد فکر و عمل می کند.یعنی اوهام و خیالات کنار گذاشته و مسولیت پذیر می شود.
انسان مدیون خرد فردی و جمعی بوده و خواهد بود.
جناب آقای نوریزاد،با سلام به شما،پیرو بحثی که در زمینه تخریب حسینیه دراویش در قم مطرح شد بنده اندکی در گوگل در این مورد بررسی کردم و لینک ها و اظهارات مختلفی را دیدم که برخی از آنها را تقدیم می کنم،بنظر می رسد با توجه به اظهارات مقامات مسئول شهرداری و اوقاف و استاندار وقت قم،مساله برخورد و پلمب آن حسینیه که بعد با بالا گرفتن غائله از طرف تندروهای دو طرف (تندروهای مذهبی در قم و تندروهای از دراویش) منجر به تخریب کلی آن حسینیه شد،صرفا برخورد با گرایش تصوّف و درویشی نبوده است ،در واقع اصل ماجرا این نبوده است بلکه مساله تغییر کاربری بدون مجوّز و شکایت هایی از سوی کمیسیون ماده صد شهرداری و اداره اوقاف قم بوده است که منجر به پلمب آن شده است که بعد بصورت غیر قانونی از سوی آن دروایش پلمب شکسته شده است و بعد منجر به نزاع و زد و خورد شده است،البته چنانکه قبلا عرض شد من نظرم را گفتم و همینطور اشاره به بیانیه مرحوم استاد آیت الله منتظری ره کردم که بحث اعمال قانون و رویه قانونی نیازمند برخورد تند و فشار گروههای تندرو و زد و خورد نبوده است،بنابر این اجمالا اصل ماجرا برخورد با تصوّف و منش درویشی یا ذکر گفتن و انجام مناسک نبوده است و مشکل اصلی دو مشکل حقوقی و قانونی و برخی شکایات بوده است که به آن وضعیت تاسف بار ختم شده است،لطف کنید به این توضیحات معاون سیاسی امنیتی استاندار وقت قم و برخی لینک ها در ذیل آن عنایت کنید:
“حسينيه شريعت قم تخريب شد
ايلنا: معاون سياسي امنيتي استاندار قم گفت: با تخريب حسينيه شريعت به حكم كميسيون ماده صد شهرداري و دستگيري ۱۲۰۰ نفر از دراويش، در حال حاضر امنيت و آرامش كامل در قم برقرار است. احمد حاجي زاده با اشاره به درگيري پيش آمده بين دراويش گنابادي با مردم قم و نيروي انتظامي، گفت: اين افراد با فراخواني كه داده بودند بحث ملكي را به يك مسئله سياسي و امنيتي تبديل كردند. وي افزود: ما بارها با اين افراد مذاكره كرده بوديم تا اين مسئله ملكي را كه دو شاكي داشت، از طريق قضايي حل كنند و به حكم قوه قضاييه تمكين كنند.
حاجي زاده تصريح كرد: كميسيون ماده صد شهرداري حكم به تخريب و تخليه اين خانه مسكوني كه تبديل به حسينيه شده بود، گرفته بود و سازمان اوقاف نيز شكايتي را در مورد اينكه ساختمان وقف شده است، در دادگاه پيگيري مي كرد كه اين حسينيه در نهايت پلمب شده بود اما حدود ۳۰۰ نفر از دراويش پلمب را شكسته و در حسينيه مستقر شدند. وي ادامه داد: ما ۲۰ روز با اين افراد مذاكره كرديم كه در نهايت آقاي شريعت، رئيس آنها تعهد كتبي داد كه روز ۱۱ محرم كليد حسينيه را تحويل بدهد و عزاداري ها مختص بومي هاي استان خواهد بود كه ما با آن موافقت كرديم. معاون سياسي امنيتي استاندار قم افزود: متاسفانه آقاي شريعت در زمان معين شده پنهان شد و چون هر بار تيم مذاكره كننده آنها تغيير مي كرد، تيم جديد حاضر به اجراي تعهدات مورد توافق تيم قبل نمي شد و اين در حالي بود كه با فراخوان آنها، هر روز به تعداد آنها اضافه مي شد. حاجي زاده خاطرنشان كرد: زماني كه نيروي انتظامي به افراد جديد اجازه ورود به حسينيه را نداد، حدود هزار نفر در خيابان اطراف حسينيه كه يكي از خيابان هاي مركزي و پر رفت و آمد قم است، مستقر شدند و خيابان را مسدود كردند كه نيروي انتظامي تصميم گرفت خيابان را پاكسازي كند. وي افزود: حدود ۳۵۰ نفر داخل حسينيه بودند كه با سنگ و گاز به نيروي انتظامي و مردم معترض حمله كردند و حدود ۱۰۰ نفر از مردم و ۳۴ نفر از پرسنل نيروي انتظامي مجروح شدند كه ۳۰ نفر آنها بستري هستند و حال سه نفر از مجروحين وخيم گزارش شده است. حاجي زاده ادامه داد: اين افراد كه ۸۵ درصد آنها غيربومي هستند، سلاح گرم و سرد در دست داشتند و با يك برنامه ريزي از قبل تعيين شده، قصد داشتند يك مسئله ملكي را به مسئله امنيتي تبديل كنند. وي اظهار داشت: كميسيون ماده صد شهرداري حكم تخريب حسينيه شريعت را داشت كه اكنون با اين حكم حسينيه تخريب شده و ۱۲۰۰ نفر از دراويش دستگير شده اند. معاون سياسي امنيتي استاندار قم ادامه داد: دستگيرشدگان در مراكز مختلف در حال بازجويي هستند كه به مرور زمان افرادي كه جزء عوامل اصلي و محرك نبودند، با اخذ تعهد آزاد خواهند شد. حاجي زاده افزود: در بين دستگيرشدگان ۱۵۰ زن هم حضور داشتند كه در همان دقايق اوليه آزاد شدند”
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1002951
——
http://www.bbc.com/persian/iran/story/2006/02/060214_mf_qom.shtml
——
https://www.radiofarda.com/a/f2_Darawish/371514.html
—–
http://www.bbc.com/persian/iran/story/2006/02/060220_mqom-gonabadi-montazeri.shtml
—–
با احترام
——————–
درود دوست گرامی
از این که زحمت کشیده اید و این اسناد حکومتی را در تقبیح دراویش جمع آورده اید از شما سپاسمندم. اما عجبا که این کجروی دراویش چرا در قم متوقف نشد و حسینیه دراویش در اصفهان نیز با خاک یکسان شد. و در جاهای دیگر نیز با دراویش برخوردهای شدید شد و کار به حبس های طولانی شان کشید. خلاصه کنم که همه ی اینها باعث این نمی شود که مجتهدین و دوستانی چون شما در حمایت از آن بخشی که دراویش مورد بی مهری و ظلم واقع شده اند، حرکتی نکنید و عمامه ها را بر زمین نکوبید. صمیمانه بگویم که من کشته مرده ی این عمامه بر زمین کوفتن شمایانم. خواهم دید آیا؟
با احترام
.
درود بر دوست گرامی صفر و صدی!
جناب نوریزاد بگمان من یکی از مشکلات اساسی در طرز تفکر و کنش شما همین صفر و صدی بودن و صفر و صدی دیدن مسائل هست،یعنی اینکه شما بر اساس بنیادی که بعد از سال 88 در نفی جمهوری اسلامی اختیار کرده اید همه مقولات را یا سفید سفی می بینید یا سیاه سیاه،روی همین جهت هست که گاهی حتی از طرف دوستانی در همین سایت به افراط یا تفریط متهم می شوید و حتی برخی شکّ در صداقت شما در مخالفت با جمهوری اسلامی می کنند و باصطلاح از شما به سوپاپ اطمینان تعبیر می کنند،و روی همین جهت هست که مکرر در مکرر شاهد تعبیرات افراط گونه شما هستیم در راحت دزد و آدمکش خواندن این و آن و قس علیهذا،من کمتر توفیق داشته ام که تولیدات صوتی شما را در کانال یا تلویزیون های ماهواره ای استماع کنم اما امروز در کانال اتان تحلیل روزانه شما را که با تعابیری مخاطب را باستماع آن دعوت می کنید دیدم در خصوص پیدایش داعش و علل و اسباب آن و حقیقتا متاسف شدم از چنین تحلیل های سست و کلیشه ای،خیلی عذر می خواهم از صراحت،ببینید شما تقریبا از حدود یکسال قبل دائم پیش بینی می کردید که بله روزی نیروهای مستشاری و نظامی و کمکی ایران با سرافکندگی از سوریه و عراق برخواهند گشت و چه و چه! در حقیقت گویا موافق بودی با شکست جبهه ضد داعش و ذلت هموطنان ایرانی تان که برای دفع سرطان داعش در حال فداکاری بودند برای آزادی و امنیت شما در ایران تا اینگونه شما با تحلیل های سست به آنها بتازید،حال که پیش بینی شما غلط از آب در آمد و داعش با همکاری های بین المللی و از جمله فداکاران ایرانی مضمحل شد بر می گردید با تحلیل های سست و آبکی منشا حدوث داعش را انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی قلمداد می کنید که واقعا مضحک است،نکنید برادر من این تحلیل ها و این کنش ها را،امروز بمدد رسانه های گوناگون الان حتی پیرزنان داخل پستو هم می دانند که خود امریکائی ها و از جمله دو کاندیدای گذشته انتخابات امریکا تصریح کردند به احداث داعش ،بعد شما می آیید اذهان برخی و از جمله جوانان را منحرف می کنید به اینکه جمهوری اسلامی باعث و بانی داعش بود بعد هم بطور بی ربط به القاعده و دیگر گروهها اشاره می کنید.حال اگر کسی تحلیل و برداشت شما را نداشت فورا او را متهم بالقابی می کنید،خدا وکیلی اگر این داعش دست اش می رسید دنبال نابودی کشور شما و نظام شما نبود؟ همین داعش آیا نیامد وسط پایتختی که شما در آن در امنیت زندگی می کنید در مجلس و مرقد مرحوم امام عملیات نکرد؟ شما چطور در محضر خدایی که می پرستید اقدام به چنین تهمت و دروغزنی می کنید؟آیا داعش را ایران ساخت؟! مگر مردم ایران گناه کردند که انقلاب کردند؟یا مگر گناه کردند که به جمهوری اسلامی که شما الان قبول ندارید رای دادند؟ بعد هر حادثه ای را در منطقه شما الی الابد مستند می کنید به جمهوری اسلامی؟این تعبیر شیعه گستری چیست که شما دائم آنرا تکرار می کنید؟بله اکثریت مردم ایران شیعه اند،ترویج و تتبلیغ شیعه هم مانعی ندارد،مگر مذاهب دیگر ترویج ندارند؟ در واقع شما با این تهمت ها دقیقا همان سخنان وهابی ها را تکرار می کنید و بخاطر برداشت خاصی که از تشیع دارید دائم تشیع این و آن را زیر سوال می برید بی آنکه بتوانید یک کلمه در مورد برداشت خود در مقوله تشیع بیان کنید،و اینها اشتباه است،من مایل نبوده و نیستم که در باب مسائل سیاسی با شما احتجاج کنم چون شما در واقع با اختیار و تکرار برخی مبانی ذهن خود را محصور کرده اید و هرکس هم که بشما ایراد کند روی همان مسلک صفر و صدی می شود کافر یا دزد یا آدمکش،شما را بخدا برای دیگران این حق را قائل باشید که برداشتی خلاف برداشت شما داشته باشند،این تعبیر زشت عمامه بزمین زدن یا برداشتن چیست که تکرار می کنید؟ من در پاسخ بسوال شما می گویم نخیر شما هیچگاه شاهد عمامه کوفتن کسی بر زمین نخواهید بود چون برداشت شما از مسائل نادرست هست،دیگران چه گناهی کرده اند که اصل این نظام را قبول داشته باشند و بخواهند بصورت منطقی و متدرّج دنبال اصلاح جامعه خویش باشند؟ بعد شما دائم از کسانی که دید شما را ندارند یا مصالح دیگری غیر از آنچه شما درک می کنید درک می کنند متوقعید مثل شما تندروی در گفتار و رفتار کنند؟ من در این فایل دیدم قبلا هم در چند فایل صوتی شما دیدم که شما خیلی ملایم و مودبانه سخن می گویید بعد به آن دگم ها می رسید (مثل همین اتهام ساخت داعش توسط ایران) که هیچ برهان و منطق محکمی بر آن ندارید جز میل و سلیقه خود آنچنان آهنگ صوت خود را و برخی الفاظ و حروف را مشدّد می کنید که گویا مشدّد کردن فلان حرف یا غلیظ کردن کلام برهان قاطعی می شود که شنونده را بتصدیق وا می دارد، در حالیکه اینطور نیست.حال بحث ما در مورد قضیه دراویش بود،من دراویش را تقبیح نکردم،من که تندروی را محکوم کردم،فقط خواستم بگویم که این مساله و خیلی از مسائل دیگری که شما برداشت های خاصی از آنها دارید اینطور صاف و واضح نیست،اسناد حکومتی یعنی چه؟ این طرز تلقی شما معنایی جز یاغیگری و خود حق پنداری ندارد،اگر جایی مشکل حقوقی یا مشکل دیگری داشته باشد بعد نزاعی بالا گیرد و زد و خورد شود،اینجا نمی شود فقط به زد و خورد نگاه کرد،شما در همین چند لینک که بنده ارائه کردم و البته دامنه بررسی واسع هست،بروشنی می بینید که خود صاحبان آن ملک اشاره به مساله حقوقی یا وقفی آنجا کرده اند برخی از اینها در سایت های باصطلاح شما مستقل است نه حکومتی،در هرحال من نه قضاوت جزمی کردم و نه کسی را تقبیح کردم بلکه ابتدائا عرض کردم که عمل بقانون و اعمال قانون باید دقیق باشد و دور از هیاهو و تندروی،عرض من این بود که نمی شود همینطور راحت گفت کسانی خواستند بدون دلیل دراویشی را از مناسک خود بازدارند،اینگونه نیست،مگر از قدیم تاکنون در ایران خانقاه برای دروایش و متصوفه نبوده و نیست؟ بنابر این اشاره من به اظهارات مقامات مسئول بود که مساله اصلی آنجا مساله ملکی و ماده صد کمیسیون شهرداری بوده است،بنابر این صفر و صدی بودن کاردرستی نیست.
سپاس
————-
درود دوست گرامی
از یک مجتهدی چون شما انتظار نبود که برای خاکمالی کردن یک نفر، دروغ بنویسد و دروغ ببندد به او. من کجا گفته یا نوشته ام که یک روزی با پیروزی داعش در سوریه، نیروهای ایران با خفت و با ذلت به وطن باز خواهند گشت؟ می شود سند نوشته یا گفته ی اینجوریِ مرا بیاورید؟ بل من هماره گفته و نوشته ام که: اگر بفرض با بیرون راندن داعش، ایران و شخص رهبر بخواهد در سوریه و در جشنی به مناسبت پیروزی بر داعش شرکت کند، این چه جشن و شادمانی ای است در خرابه های یک کشور کلنگی و شخم خورده با مشارکت پولی و نظامی ایران. و یا گفته و نوشته ام: یک روز با حضور آمریکا و خود روسیه و با اصرار اسراییل، نیروهای ایران بعد از اینهمه هزینه ی پولی و انسانی، با خفت و (بدون داشتن سهمی در آینده ی سوریه) به کشور باز خواهند گشت. مثل افغانستان یا یمن یا عراق. اینها را نه با سلام و صلوات بل با عقل مختصر خود می سنجم. پس جناب مجتهد، برای به کرسی نشاندن سخن خود، به کسی دروغ نبندیم. سند این که من نوشته و گفته ام یک روز با پیروزی داعش، نیروهای ایران با خفت و با ذلت به وطن باز خواهند گشت را برای ما می آورید؟
سپاس
سلام بر دوست گرامی،عرض نکردم صفر و صدی هستید؟ببینید شما الان اینجورید،تا کسی بمواضع شما ایراد می گیرد میشود دروغگو یا کسی که دنبال خاکمال شماست،دوست گرامی من کجا دنبال خاکمال شما هستم،این شمایید که ذیل هر نوشته بنده چیزهایی می نویسید و خودتان را بچالش می کشید،در واقع این همان خصلت است که بدان اشاره کردم،خصلت صفر و صدی بودن و نقد ناپذیری که معلول محصور بودن ذهن شماست،در واقع شما از همه متوقعید همانطور که بهائی ها و لا دین ها و بد دین ها بانگیزه های سیاسی در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و تریبون قرار دادن شما از شما مدح و ستایش و حمایت بی برو برگرد می کنند،همه دائم شما را مدح کنند و ثنا گویند همین خصلتی که دائم همه را به آن نکوهش می کنید،جناب شما چرا وقتی بچالش می کشید بچالش کشیده می شوید مغالطه می کنید و از بحث متمرکز طفره می روید،بحث من اصلا بحث پیروزی داعش بود؟! من گفتم شما به چه عنوان پیدایش داعش را به جمهوری اسلامی مستند می کنید؟ و چطور از خطر داعش برای ایران و کل منطقه چشم پوشی می کنید؟ چرا ویرانی های سوریه را با تحلیل های آبکی و بی معنا به ایران مستند می کنید؟ در سوریه بدنبال بهار عربی نزاعی بین حاکمیت آن و بخشی از مردم آنجا پیش آمده،آیا ایران دخالت در این نزاع داشت؟ بعد آیا ایران داعش و گروههای مختلف را به آنجا ترانزیت کرد و آنها را مسلّح کرد؟ شما بقول خودتان همینجوری چشم هم می گذارید و می گویید ایران باعث ویرانی های سوریه بود،فرض کنید اصلا این تحلیل که دفع شر داعش در هرکجای منطقه لازم و ضروری نبود،ایران مگر چه کرد جز کمک به یک دولت قانونی بدعوت خود آن دولت قانونی،آیا امریکا و اذنابش با اجازه دولت قانونی یا با حمایت سازمان ملل ابتدا گروههایی را آنجا تسلیح کردند بعد هم در آنجا حضور پیدا کردند؟ شما تصریحات خود امریکائی ها در احداث داعش و گروههای دیگر در آنجا را نادیده می گیرید و صرفا برای کف و سوت چند نفر ضد انقلاب به همه چیز پشت می کنید،بعد هم مگر ایران در سوریه چه می خواهد و چه می گوید؟ جز این است که از اول تا حال گفته است سرنوشت آنجا را باید مردم آنجا تعیین کنند؟براحتی از دخالت و فضولی چند قدرت بزرگ و تفاله های آنها در منطقه چشم می پوشید و دائم چماق بر سر جمهوری اسلامی می کوبید و این شهدائی که رفتند آنجا برای دفع شر تروریزم از سر مردم آنجا و از سر کل منطقه،آنهم بعوت دولت قانونی آنجا، شما همینجور راحت ویرانی های آنجا را که محل تاخت و تاز چندین کشور منطقه ای و فرامنطقه ای شده است را به کشور و نظام خود نسبت می دهید،اینها دور از انصاف است دوست گرامی،من مجال جمع آوری گفتارهای شما از سایت و کانال و دهها مصاحبه مکتوب و شفاهی با رسانه های بین المللی که مثل نقل و نبات بر حکومت کشور خودتان فرو می بارید را ندارم،ظاهرا شما در کثرت و بزرگی حجم اینهمه مطلب کتبی و شفاهی در سایت و کانال و نظریات روزانه و تریبون های درّ تی وی و وی او ای و جاهای دیگر،اظهارات و تندی های خود را فراموش می کنید درست مثل همان ماجرای محاکمه امام اول شیعیان که در مناظره و بعد از آن دیوار حاشا را بالا می بردید،مشت نمونه خروار است تصادفا این اظهارات شما در فراز آخر همان نامه به امام علی است :
“این روزها دست سرداران و بیت رهبری و بسیجیان به خون مردمان سوریه آغشته است. پیش ترش عراق بود و افغانستان و بحرین و یمن و لبنان و فلسطین و نیجریه. اکنون اما پاهایشان بدجوری در سوریه قفل شده همه جانبه. که یا باید این راهِ کور را با چشمان بسته ادامه بدهند یا به ناگاه به ایران بازگردند و سهم خود را در آدمکشی ها و تخریب سوریه، پیش پای بشار اسد بر زمین گذارند. اما مغزهای اسلامی – فندقی، به حضور و به آدمکشی های خود در سوریه ادامه می دهند با این دلیلِ خرافی و خونین که: اگر ما با داعش در بیرون از مرزهایمان نجنگیم، ناگزیر باید با وی در داخل مرزهایمان بجنگیم. دروغ و فریب و وادادگی را می بینی علی جان؟ سردار به نمایندگی از حضرت سیدعلی با کلی پول که از جیب مردم برداشته، از اینجا بلند شده رفته سوریه و مردم سوریه را بخاک و خون و آوارگی کشیده و کل کشور سوریه را به ویرانه ای بدل کرده با این دلیل که: من اگر با داعش در سوریه نجنگم ناگزیر باید در داخل خاک خودم با وی بجنگم! این “دیگرکشی” نیز از دلِ تشیع و با تأسی از جنگهایی که تو با مخالفان و دیگر اندیشان داشتی و همه را به تیزی ذوالفقارت می سپردی”.
http://www.nurizad.info/blog/30084
لابد اینها را شما ننوشتید! واقعا دست نیروهای ایران بخون مردم سوریه آغشته است یا دست امریکا و روسیه و ترکیه و عربستان و قطر و دیگرانی که گروههایی را به آنجا ترانزیت کردند و آنها را مسلح کردند و بجان مردم سوریه انداختند؟اینها تحلیل های شماست دیگر،ایران در عراق و افغانستان و بحرین و یمن و لبنان و فلسطین و نیجریه،چه کسی را کشته است؟ آیا تحلیل های ما نباید بر شواهد قطعی استوار باشد؟ من از شما پرسیدم شما که دائم تکرار می کنید جمهوری اسلامی ایران سبب پیدایش القاعده و داعش و بوکو حرام و گروههای دیگر در منطقه است بگویید و بنویسید این تهمت شما بر چه مبنایی استوار است؟ یعنی چه که چون انقلاب اسلامی ایران بثمر نشست،این گروهها بتدریج پیدا شدند؟ ظاهرا این از قبیل “وجودک ذنب لایقاس به احد”است! خوب مردم ایران چه گناهی کردند انقلاب کردند؟ مردم ایران خواستند مستقل باشند،اینکه گروههای وهّابی و نوکران منطقه ای ایران از شعاع نفوذ و استقلال ایران بترسند و در درون خود احساس خطر کنند و از مردم خود بترسند گناهش بگردن مردم ایران و انقلاب ایران است؟! شما دیگران را تحلیلی خلاف شما دارند دروغگو نخوانید،این سوالها را پاسخ دهید که چطور ایران مبدا پیدایش داعش در منطقه شده است،دروغ این است که شما می گویید و دروغ این است که ویرانی های سوریه و جاهای دیگر را بدون ارائه شواهد دقیق به کشور خودتان مستند کنید.
————-
شما نوشتید که من نوشته و گفته ام: نیروهای نظامی ایران از داعش شکست خواهند خورد و به ایران باز خواهند گشت. یک جمله بیاورید که من این را گفته باشم.
تلاش می فرمایید این یک خط نوشته را از نوشته های من سند بیاورید؟
اگر دروغ می گوییم، شهامت داشته باشیم پوزشخواهی بکنیم اگر به نادرستی سخن خود برخوردیم.
با احترام
.
شما در نامه ای مجلس منتخب مردم را به طویله و نمایندگان مردم را به “گاو” تشبیه نکردید؟! اینها عبارت های شما در مورد مسائل منطقه نیست:
نامه به گاوهای درون مجلس!
روزی که مردمان سوریه در مجامع جهانی گریبان ما را می درند و به صورتمان تف می کنند، شما سر به سوراخ کِز کرده گیِ ” ما را اختیاری نبود” فرو می برید و جیک تان در نمی آید. آن روز، این ماییم که باید شلاقِ ناجوانمردی ها و بی غیرتی ها و نامردمی های امروز شما را بدست گیریم و خود بر پشت خود و برپشتِ کودکان و نوزادان و نسل های بدنیا نیامده مان بکوبیم و از نان سفره و از گلوی شیرخوارانِ خود ببرّیم و به مردم بی نوا و طلبکار و حق بجانبِ سوری بدهیم سالهای سال. تا به امروز، میلیون ها نفر از مردمان سوریه کشته شده اند و از پای در آمده اند و آواره شده اند و تحقیر شده اند و نابود شده اند و کشورشان به ویرانه ای بدل شده صرفاً بخاطرِ این که پخمگانی عمامه به سر، دمِ گوش بشار اسد نجوا کرده اند که می توانی بزنی و بکشی و قال قضیه ی معترضانت را بهم آوری. شما نمایندگان مجلس، هیچ بهانه ای برای فرار از تبعاتِ این کشتار بزرگ و کشتارهای داخلی – همچون کشتار بزرگ سال شصت و هفت – ندارید. نه مردمان سوریه این دژخیمیِ ژرف را فراموش می کنند و نه هزاران خانواده ی زخم خورده ی ایرانی. این شمایید که با سکوتِ خونینِ خود، هر روزه دست می برید و سهم خون آلود خود را از این سفره ی خونجوش برمی دارید و به حلق زن ها و بچه هایتان می اندازید. در گمانی دشوار، اگر مردمان زخم خورده ی ایرانی – بخاطر سرنوشت مردم و سرزمین شان – از واستانیِ حق خود بگذرند، مردمان سوریه، در واستانیِ ریز به ریز حق خود دست به گلوی ما ایرانیان خواهند برد. نیز این بگویم که جنگ سوریه به زودی پایان خواهد یافت و مردمان خشمگین و آواره و زخمینِ سوریه خیلی زود دست بکار بازپس گیریِ حق خود و حق سرزمین موریانه ای خود خواهند شد. در آن روزهای دهشتناک و فرساینده، هم شرم ریاکارانه ی شما خنده دار خواهد بود، و هم بهانه های کودنانه ی شما که: ای مردم سوریه و ای مردم ایران، ما می ترسیدیم، و ما را اختیاری نبود، و دست سرداران سپاه گلویمان را می فشرد، و داخل شدن به سوریه بدستور شخص سید علی خامنه ای بود، و ما نیز اگر اعتراض می کردیم باز سپاه و بیت رهبری به سوریه لشگر می کشیدند. سید علی خامنه ای و سرداران سپاهش با هر نقشی که در برآمدنِ خسارت های جبران ناپذیر و بزرگ و فاجعه های ذلت بار و ملی داشته اند، هماره اما خود را طلبکار نشان داده اند و هماره خود را برکنار از هر خطا. برکشیده شدنِ این اخلاق دقیانوسی، حتماً و مطلقاً بخاطر پژمردگی و مردگیِ شما نمایندگان مجلس بوده و هست. وگرنه یک صدای معترضانه از شما بر می خواست که ای رهبر، در سوریه ما چه می کنیم با این همه خون و این همه پول و این همه خرابی و آوارگی و کینه های درهم گره خورده؟
http://javanehha.com/2016/09/03/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7/
——-
من بارها نوشته ام که آشوب های مذهبیِ این سال های بی خردی، همه اش خروجیِ حتمیِ شیعه گستریِ همین مبلغان مذهبیِ حاکم برایران بوده است. وگرنه ما کجا پیش از ظهور جمهوری اسلامی ایران، چیزی به اسم طالبان داشتیم؟ یا القاعده؟ یا جیش العدل؟ یا جیش المختار؟ یا بوکوحرام؟ یا حزب الله؟ یا النصره؟ یا داعش؟ همه ی اینها پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران، و پس از خروجِ این نظام از چارچوب های پذیرفته شده ی بشری و بین المللی، و پس از واشکفتنِ عطشِ شیعه گستریِ این نظام در هرکجا، و البته با مشارکت و تحریک و سرمایه ی شما عربستانی ها پدید آمده اند.
http://www.nurizad.info/blog/30062
—–
…راستی موشک های شهاب و خط و نشانِ سرداران سپاه اگر سنگی از پیش پا بر می داشت، در دو گام باید حریف داعش می شد و هورای مردم جهان را بر می کشید…
http://www.nurizad.info/blog/29984
—-
اینها ارزیابی ها و پیش بینی های شما از مسائل منطقه و یکسره متهم کردن حکومت ایران نبوده است؟ لابد اینها را شخص دیگری جز جنابعالی نوشته است،شما در این مصاحبه ای که لینک می شود نیروهایی اعزامی ایران برای دفع شر تروریسم از منطقه را “لات و لوت ها” تعبیر نکردید؟
محمد نوری زاد: لات و لوت ها رو با اسم مدافع حرم میفرستن سوریه
https://www.youtube.com/watch?v=FuSvLbBSF4I
—-
و….
بنابر این جناب آیت الله محمد نوریزاد که این روزها بسیار فتوا می دهید و هرکس و هرچه را که اراده کردید ریشخند می کنید،در مورد برداشت ها و تحلیل های پیاپی و روزمره خود ولو یک درصد ناچیزی احتمال خطای در تحلیل بدهید و مسائل را
برای کف و هورای چند نفر ضد انقلاب سیاه و سفید مطلق نبینید و یک درصد احتمال دهید که شما با تحلیل ها و کنش های نادرست سیاسی و اعتقادی خود،خودتان بدنبال خاکمال کردن خود هستید. شما این تندروی های فصلی امروزتان را بگذارید کنار تندروی های گذشته :“همانگونه که امریکا در طوفان های آخرالزمانی و در سیلاب عظیمی که به راه افتاده غرق خواهد شد، ما نیز اگر از اسلام و ولایت فقیه و حقیقت فاصله بگیریم و از کشتی نجات ولایت خارج شویم، غرق خواهیم شد و کسی وجود و بقاء ما را تضمین نکرده است”.
“با تو هستم: ای چراغ راه خوبی ها، ای مصباح! تو هم در شهادت مستغرقی. اگر شهید به یک تیر و ترکش به مقام شهود و شهادت می رسد، تو هر روز و هر ساعت به تیری و ترکش از خدا بی خبران و معاندان و فتنه گران و جاسوسان شهید می شوی. ما اشتعال تو را می بینیم. کسی که چشم هدایت به تو دارد، راه را گم نمی کند و در هزار توی نسبت ها زمین گیر نمی شود. هر چه نسبت شما با خوبی ها و درخشندگی ها و اصالت ها و بایستگی ها بیشتر است، نسبت آنانی که به صورت شما تیغ می کشند، رو به قهقراست..”
—-
سپاس
—————
درود دوست گرامی
من به شما نوشتم که دروغ نگویید. اینها که آوردید یعنی این که من نوشته و گفته ام: نظامیان ایران از داعش شکست خواهند خورد؟ تلاش کنید راست بگویید و راست بنویسید دوست من. از مجتهدی چون شما، دروغ نوشتن و دروغ گفتن پسندیده نیست. شنیده و خوانده ایم که: در میان احادیث شیعی، می شود به احادیثی بر خورد که در آن ها بهتان زدن به دیگران را مباه دانسته اند. من بارها نوشته و گفته ام که: جشن پیروزی در سوریه ای که کلنگی شده جز خفت نیست و نیروهای ایران با خفت – بخاطر جنایت های باقی نهاده اشان در سوریه – از سوریه خارج می شوند. این که من نوشته و گفته ام: مردمان سوریه در مجامع جهانی از ایرانیان غرامت خواهند خواست و فرزندان به دنیا نیامده ی ما بدهکار بلاهت ها و ناجوانمردی های ولایی خواهند شد، آیا نادرست است و آیا به معنای شکست نیروهای ایران از داعش است؟
دروغ نگوییم دوست گرامی
باشد؟
.
من در کدام عبارت نوشتم که شما گفته اید:”نیروهای نظامی ایران از داعش شکست خواهند خورد و به ایران باز خواهند گشت”؟ این توضیح در باره پانوشت اولتان.
—-
در مورد پانوشت دوم: ممنون از توصیه های اخلاقی شما،اما شما ابتدا لطف کنید توضیح دهید این دروغی که من در ارزیابی گفتارهای شما گفته ام چه بود؟ کلمه “مباه” هم البته درست نیست،شایسته نیست کسی که آیت الله است و دائم در حال گیر دادن به آیت الله ها هست و مکرّرا فتوا صادر می کند کلمه “مباح” را “مباه” بنویسد.البته افتراء و بهتان زدن به دیگران مثل همین نسبت دروغی که به بنده می دهید ،نه که مباح نیست بلکه حرام است،عبارت بنده را نشان دهید اما من با نقل برخی عبارات شما نشان دادم که پیش بینی های سیاسی شما نادرست بود نه اینکه دروغ گفته اید و فرق هست بین خبر که محتمل الصدق و الکذب هست و انشاء و حدس و گمانه زنی که فقط محتمل الخطاء هست و موصوف به کذب و دروغ بودن نمی شود. در مورد این چیزی که بارها گفته اید و نوشته اید نیز حرف بنده همین بود که این چیزی که بارها گفته اید و نوشته اید حدسی بوده است که غلط از آب در آمده است، جشن پیروزی بر داعش هم اختصاصی به سوریه ندارد،این جشن برای همه منطقه است،نیز هیچکس بجز شما در پایان داعش خفتی برای کی احساس نکرد،شما می گویید نیروهای مستشاری و نظامی کمکی ایران که بدرخواست دولت قانونی آنجا به سوریه رفته اند مرتکب جنایت شده اند،شما که اهل صدق و راستی هستید ممکن است توضیح دهید مقصودتان از جنایات مورد اشاره چیست؟ آیا کمک بدولت قانونی سوریه و دفع شر اشرار داعش از عراق و سوریه و کل منطقه و از جمله ایران،از نظر شما جنایت است؟ این غرامتی که بدان اشاره می کنید چیست و برای چیست؟ مگر ایران و نیروهای ایرانی سوریه را ویران کردند؟ غرامت اگر مطرح باشد چنانکه قبلا اشاره شد متوجه دولی است که بدون اجازه یک دولت قانونی و بدون مجوّز بین المللی ابتدا با ترانزیت و تسلیح تروریست ها داعش و غیر داعش جنگ و ویرانی نیابتی براه انداختند،بعد هم جنگ نیابتی را باز بدون مجوّز داخلی و بین المللی مبدّل به جنگ مباشری کردند و سوریه را ویران و مردم آنجا را آواره کردند،بنابر این واضح است که جناب شما وقتی سخن و پیش بینی به نادرستی رانده اید اکنون بجای تصحیح اشتباه تحلیلی خود برای کوتاه نیامدن در عرصه عمومی دیگران را متّهم به دروغ گوئی می کنید،من البته پیروزی بر داعش را پیروزی بین المللی و پیروزی برای همه مردم منطقه میدانم نه فقط پیروزی برای ایران و نیروهای ایران.
تلاش کنیم در هر حال نقد پذیر باشیم و معیارهای اخلاقی را
فدای هیاهو و سوت و کف مریدان نکنیم دوست گرامی
باشد؟
———–
درود دوست گرامی
من یکجانبه پیشنهاد می کنم به این مجادله که انتهایی برای آن نمی شود متصور بود پایان دهیم. در نوشته های من اگر بگردید بارها نوشته ام: مباح. گرچه در اینجا به اشتباه و به غلط و از سرِ احتمالا عدم تسلطم به الفاظ حوزوی، نوشته ام: مباه. بابت یاد آوری غلط نوشتاری ام به شما سپاس می گویم.
با احترام
.
سلام بر دوست گرامی
ما که ارادتمندیم آقا،این جناب شما هستید که ذیل نوشته های این کمترین چیزهایی می نویسید و کم لطفی ها و تعبیراتی می کنید،بسیار خوب بنده هم می گویم بر گذشته ها صلوات و دیگر به چالش های شما پاسخی نخواهم داد
با احترام
جناب مرتضي سلام
ميگويند كسي را كه خواب است هر چقدر هم خوابش سنگين باشد ميشود بيدار كرد اما كسي كه خود را به خواب
زده است به هيچ وجه نمي شود بيدار كرد و شما خود را به خواب ميزنيد چون در آن خيلي منفعت يافته ايد .
برادر من آخرين پرده از سناريوي دراويش چندي پيش اجرا شد به اين شكل كه دو نفر از آنها به چند سال حبس ودر
پايان حبس به نفي بلد مادام العمر (تبعيد) محكوم شده بودند, پس از اجراي حكم حبس بايد آنها را تبعيد ميكردند
اما قاضي اسلامي حكم تبعيد را به حبس ابد تغيير داد (چند سال پس از صدور حكم ) احتمالا” باور نميكنيد چون خيلي
مسخره است ولي حقيقت دارد و ميتوانيد پيگيري كنيد و احتمالا” زير همين نوشته آن را نيز توجيه نمائيد .
ضمنا” آن قسمت نوشته شما كه مرقوم فرموده بوديد درگيري از طرف دراويش افراطي ….. خيلي جالب بود از شما
كه خود را مريد آقاي منتظري معرفي ميكنيد خواهش ميكنم به بيانات ايشان در همان مقطع زماني مراجعه كنيد تا
امر بر شما روشن شود اما از اين روشني ناني در نمي آيد .
تقدیر جامعه روحانیت از شاه، ۲ سال قبل از انقلاب
قابل توجه آنها که میگویند شاه قصد اسلام زدایی داشت و همچنین آنها که نمیخواهند اقرار کنند که این مارها در آستین همان شاه افعی شدند . ///////////////////
//////////////////////
/////////////////////////
/////////////////////////
ببینید !
https://www.youtube.com/watch?v=k1SCjns3xNE
http://news.gooya.com/2017/11/post-9485.php
بسم الله
فبهت الذي كفر
سلام بربرادرودوست مكرمم جناب آيةالله آقاسيدمرتضي “دامت بركاته وزادتوفيقه” ازپاسخ تفصيلي ومستدل وبرهاني حضرتعالي معلوم شد كه اطلاق اصطلاح “حوزه علميه ” صحيح است وهماطلاق اصطلاح “علامه” بربزرگان وعلماي رباني علوم ومعارف ديني كه آن معاند مغرض موردايرادوخدشه جاهلانه وكودكانه قرارداده بودند.
وقتي من مسكين مطالب مطرح ياوه گوئي وپاسخ تفصيلي حضرتعالي راديدم به ياد مناظره مبهوت وخردكننده حضرت ابراهيم “ع” بانمرودمتكبروعنودولجوج شاه بابل افتادم كه ازابراهيم “ع” محاجه كنان پرسيد:
پروردگارتوكيست ؟
او “ابراهيم”گفت: پروردگارمن است كه حيات مي بخشدومي ميراند.
نمرودگفت: منم كه حيات مي بخشم ومي ميرانم .
ابراهيم گفت :بي ترديد،خداخورشيدرا ازمشرق مي آورد،تو آنرا ازمغرب بياور!
پس آن كس “نمرود”كه كفرورزيده بودمبهوت شد. وخدامردم ستمكارراهدايت نمي كند.{بقره/258}.
باتوضيح مبرهن حضرتعالي هم صحت اطلاق اصطلاح “حوزه علميه” وهم اطلاق اصطلاح “علامه “بربزرگان علماي رباني دين مبرهن وآشكارشد. ومبهوت ومتحيروخردوخميرشدن اين مغرض عنودونادان وهمپياله گانش كه درسطح اين سايت سالها ايست كه زيرپرچم دين ستيزي سينه مي زنندبرديگرناظران هويداگشت.
موئيد ومستدام باشيد
ارادتمندتان مصلح
سلام متقابل و خوش آمد به دوست و برادر گرامی جناب آقا مصلح،ممنون از اظهار محبت شما،ملاحظه می فرمایید که در عصر مدرنیته با چگونه خردمندی ها از ناحیه مدعیان خردمندی مواجه هستیم! :
“بیشترین اعتبار این کتاب مربوط به علماییست که هم عصر این مولف بوده اند و او شرح حال انها را با صحت و اطمینان بیشتری نوشته است.کتاب قصص العلما که تالیف آن در سال 1290 ه.ق به پایان رسیده است به عقیده ادوارد براون شرق شناس معروف بهترین کتابیست که در شرح حال علمای شیعه نوشته شده است”.(پایان)
مرحوم شیخ مفید رضوان الله علیه متوفّای سنه 413 هجری و مرحوم تنکابنی که کتاب خود در شرح احوال علماء را در سنه 1290 هجری قمری بانجام رسانده است،لابد ایندو بزرگوار با فاصله زمانی 800 سال “هم عصر”یکدیگر بوده اند تا بتوانیم بگوییم به هرچه که ایشان بر اساس نقلیات و ظنیات در مورد مرحوم مفید گفته است و صحت آن اطمینان و اعتماد داریم! اینهم از عجایب استدلال و خردمندی ها در عصر ماست! بعد ملاحظه کنید مولّفی با فاصله قریب به 800 سال از یک فقیه مطلبی گفته است که خلاف فتوای صریح آن فقیه در کتاب فتوائی در دست اوست ،بلکه خلاف فتوای اجماعی فقیهان شیعه در مساله لزوم شکافتن بدن متوفای آبستن که علی الفرض جنین هنوز در بدن او زنده است هست،و آنرا در کتاب فتوائی آن عالم و دیگر فقیهان بزرگ امامیه نشان دهیم،بعد لابد این از خردمندی خردمندان است که متهم به درّندگی شویم! اینها مصائب ماست در عصر مدرنیته و در مواجهه با مدعیان خرد و خردمندی! گویا اگر گفتیم و گفتند مرحوم تنکابنی از افاضل است و کتاب قصص العلماء او کتاب مهم و مفیدی است در عین حال اگر استناد واضح بر خلاف نقلیات و افواهیات او در آن کتاب آوردیم این یعنی اینکه کتاب قصص العلماء کتاب بی ارزشی است! یا اگر گفتیم در فقیه و کافی هم اجمالا حدیث ضعیف وجود دارد این یعنی کافی و فقیه بی اعتبارند!
بعد کسی بخود اجازه می دهد با استناد به موهومات و ظنیات، یک فقیه و متکلم بزرگ اسلامی و شیعی را نابخردانه و کودکانه به “بیخردی” در خصوص یک فرع فقهی متهم کند و مصرّانه بر این عصبیت کور و هتّاکی و خروج از ادب پای بفشرد،وقتی بطور واضح استدلال از کتاب همان فقیه و کتب دیگر فقهای امامیه و اجماعی بودن آن مساله بر خلاف آن نقل و توهم آورده می شود، استدلال کننده به عوامفریبی و درّندگی نسبت به مخالف متهم می شود! معنای مخالف و منتقد و نقد را نیز البته در این ابحاث فهمیدیم! مخالف و منتقد یعنی اینکه کسی به رئیس مذهب شیعه یعنی مذهب اکثریت هم وطنانش زبان درازی و جسارت کند و بگوید “سطح سواد جعفر بن محمد الصادق امام ششم شیعیان از یک بچه دبیرستانی کمتر است (این ادعا هنوز روی این سایت و ذیل همین پست تحت همان عنوانی که می شناسید بدون هیچ سانسوری هست)،بعد که بطور مستدلّ، مظنونات و خطاهای نظری او تبیین شود شروع کند به جیغ بنفش که ای داد! ای هوار! شما درّنده اید و “مخالف”را بر نمی تابید؟! آیا توهین و هتّاکی و تهمت و افتراء ،نقد علمی نام دارد؟! آیا اظهار نفرت و کینه ورزی با یک مذهب و با یک عالم و فقیه،و هتک و جسارت امام شیعیان بعنی مخالفت علمی؟! چند بار اینجا توضیح داده شد که حکم کلی به اعتبار یک کتاب حدیثی مثل “کافی” یا ” من لایحضره الفقیه” و نظائر آن ملازم با حکم به صحّت تمام روایات آن مجموعه نیست مگر اینکه کسی اخباری مسلک باشد،بعد گفته می شود فلان کتاب مدار استناد و اجتهاد است و چه و چه! خوب نشان دهند کدام عالم و فقیهی (جز اخباریین) ادعا کرده است که هرچه حدیث در کتاب شریف کافی است حدیث قطعی الصدور صحیح است؟ یا کدام عالم و فقیه اصولی مدعی است که کل روایات کتاب من لایحضره الفقیه مرحوم صدوق که هتاکان مدعی خردورزی او را “معلوم الحال” نامیدند حدیث قطعی الصدور صحیح است؟ جالب تر اینکه وقتی در استدلال یا پاسخ به استدلال درمانده می شوند از یکطرف مدعی می شوند که بتلقی عالمان شیعه کل کتاب فقیه یا کافی صحیح است،از آنطرف اگر کسی گفت چنین ادعائی منطبق با واقع نیست و در این کتابها بر اساس سنجه های حدیثی و رجالی حدیث ضعیف ،مرسل،مرفوع، و نظائر آن هم وجود دارد،ایراد و مناقشه لفظی می شود که چرا این کتب موصوف به شرافت می شود! بواقع البته چنین مدعیانی شایسته خطاب نیستند و مخاطب این مطالب ناظران عرصه عمومی هستند که می توانند مطالب را جمع بندی کنند و ببینند آیا عوامفریب کسی است که از فتوای صریح یک فقیه نامور و فتوای اجماعی فقیهان شیعه و سند و استناد چشم پوشی کرده و به مطالب نامستند یک کتاب متاخر با فاصله 800 سال از آن عالم مورد نظر که به تایید ادوارد براون! رسیده استناد می کند یا عوامفریب کسی است که فتوای صریح عالمی که در مورد همان فتوا بیخردانه به بیخردی متّهم شده و فتوای اجماعی یگر عالمان را مستند ارائه می کند؟! این تناقضات لابد از لوازم خردمندی خردمندان در عصر مدرنیته است! در واقع در زمان ما توهین و هتاکی و طعن به بزرگان دینی می شود فرهیختگی و خردمندی مدرن! و اعتراض به هتک و توهین متعصبانه و ارائه شواهد و دلایل می شود درّندگی!
ممنون از لطف شما
درود یاران جان
باز هم آقا مرتضا وباز همان شامورتی بازی(معادل عامیانه شعبده بازی )
اسلام علیییییکم آآآآققققا مرتضا
مگر رادیو تلوزیون شما ومنابر روزانه کرور کرور نمی گویید این سخنان از گفته های فلانی
بصورت گزینشی بله گزینشی انتخاب واعلام شده اند.پس چرا باید از شما (کل روایت کنندگان
حدیث پذیرفت )که بخش گزینش شده کتابی حتا قران را دلیل بیاورید آن هم با تاریخ مصرف گاهی
چند روزه .(اگر قرار بر اطاعت از اولولامر بود انقلاب نمی شد ).
از دگر سو چرا بر می آشوبید بله ارسطو واقلیدس را در هندسه مدارس ابتدایی به شاگردان می آموزند
پس یک جوان دبیرستانی از آنان هندسه بیشتری می داند.شما هرچه زودتر درک کنید که دسته بندی
من در آوردی علوم به عقلی و نقلی خارج از حوزه ها لطیفه ای ایست .چه کسی ودر کجای این زمین
می پذیرد تبلیغ متواتر ودر کانل های گونه گون فلان شامپو یا گرد نبودن زمین (هنوز هم عده ای میگویید)
درست وعلم است.میدانم که می دانید خود آزاری ونوحه خوانی از مسیحیت ونقاره زنی از مغولان و
علامت جلو سینه زنان همان صلیب است.در خلوت خود به خدایتان که هرگز به ذهنش نرسید در آینده
بشر بدون بانک وبانک بدون ربا یا همان کارمزد نشدنی است ومیدانید بدون قانون پولشویی هر ثروتمندی
عین قطر ایران عربستان امارات و… می تواند نه تنها لشکر زینبیون وفاطمیون وداعش وووو بنا کند بل
هر اراده اش را میتواند جامه عمل بپوشاند .چرا در زمان اجرای fatf این همه وا اسلاما سر دادید حتا
به بهای محروم شدن از خدمات مالی وبانکی جهانی که شاید تنها ثمره برجام بود.
برادر م عزیزم جانم با دیدن خوشحالی مردمی که از مدیریت داعش که همان مدیریت صدر اسلامی
بدون پرده پوشی است وبا دیدن عدم اطمینان مردم ایران از سپردن کمک هایشان به زلزله زده ها
به دولت که گمان دارند به حوثی ها(بدروغ شیعه) ویا لبنان وسوریه خواهد رسید را درک کنید. این
مردم برچیده شدن حکومت خدای شما را جشن میگیرنند وبا خسارات بسیار بزرگی (800 میلیارد
دلار احمدی نژاد دردانه تان) ودیگر موارد بسیار بزرگتر سراب هم وطن دانستن تان را پرداخت نمودند.
در مورد نمرود نیز داستانها زیاد است، قدیمی ترین مرجع تلموت وانجیلند. او حاکمی بوده که بابل وآشور را بنا نهاده است و شروع به ساختن برج بابل کرد.
آنچه مسلم است دورانی است که خدایان مختلف رایج بوده و پرستشگاههای بسیار .مردم در هر چیز خدا می دیدند و حاکمان را نشانه قدرت خدایی و خارق العاده می دانستند.
ابراهیم پدر اسراییل شمرده می شود.او نقش اساسی را در تورات دارد.
او از شهر اجدادیش اوور کوچ کرده و با همسرش سارا روانه کنعان می شود.
آیا نمرود و ابراهیم همزمان می زیسته اند؟
داستان ساختن شهر بابل و برج بابل و نمرود از بانیان این شهر به دوره قبل از ابراهیم تعلق دارد. پس برخورد زمانی نمرود و ابراهیم غیر ممکن است. مگر اینکه مقایسه کردن قدرت خدای غایب (یهوه) به بزرگی قدرت زمینی چون نمرود بوده باشد.
در مورد اینکه سعی می شود ،پیروی و تقلیدازدین با اعتقاد به خدا ربط داده شود، یک مغلطه مغشوش تاریخی است که تا کنون ادیان را زنده نگاه داشته است ، زیرا هیچ چیز جز تقلید از آداب و رسوم افراد را وابسته نمی کند و بخصوص زمانی که چاشنی اصلی اش، خدا باشد.
خدا در نزد این ادیان همان قدرت مافوق بشری است که بر همه چیز قالب و صاحب ومالک است.و هدف آنها نیز همان رسیدن به قدرت است و متصل کردن خود به خدا نیز بدینجهت است.
حال آنکه دین همان وجدان و خرد انسان برای حفظ هستی است ونه چیزی بیشتر و نه کمتر.
(مدیون نیز از همین کلمه است. یعنی مسولیت کسی نسبت به چیزی و یا کسی ،یعنی کسی باید دینی را اجرا کند .)
هیچ انسانی قادر به ساختن خورشید و ماه نیست. خوب نباشد. لزومی هم نیست ، همینقدر که انسان قدر زندگی خود و هستی را بداند و بشناسد و زندگی ساز باشد کافی است.
خدایی که خالق جهانی بوده آنجایی انسانی تصور می شود که بنده و عبد و عبید می خواهد که شب و روز دولا وراست شوند و اداهای بیهوده در آورند و برای او خود و دیگران را قربانی کنند.و چقدر این دیدگاه با عقاید بابلیان و یونانیان و مصریان شبیه است .
سلام بر مصلح گرامی
البته نمی دانم شما را م ص بنامم یا س م یا م س.ولی هرگاه آموختید که با یک نام در مقابل مخاطب قرار گیرید و به شعور او احترام بگذارید شایسته پاسخگویی هستید.از شما یک نهاد پاک سراغ داشتیم که گویا آن را هم قدم به قدم به فراموشی سپردید.فعلا که گویا حدیث و حدیث بازی علم شده و باید به علوم مختلف علم الحدیث هم اضافه کرد! و اعلام تقیه در هنگام عجز به پاسخگویی جای آزمایشات و صحه گذاری را گرفته نشان از علامه بودن دارد و دشنام دادن ادله نامیده می شود.باید سر بر دیوار کوفت!البته از کسانیکه کتبی نظیر جواهرالکلام را شریف دارند و به صاحب فحش نامه کشف الاسرار تعظیم کنند و دشنام پراکنی زیارت عاشورا را موجب قرب الهی بدانند بیش از این انتظاری نیست.
موفق باشید
جناب آرتين عليك سلام
همه دانستني ها علم است ؛شما مشگلي وياعداوتي بامناقب اهلبيت پيامبر”ص” داريد مسآله ديگريست. امابزركاني ازشماازجمله ابوحنيفه واحمدحنبل وامام شافعي به علميت واعلميت امام جعفرالصادق “ع” اعتراف كرده واقراردارند.وامابحث احاديث كه حديث شناسي هم خودش مسقلا علمي است انكارناپذير ومعيار صحت صدور وصحت محتوايش بارها بعرض رسيده است كه اين حديث ازپيامبر واهلبيت اوست كه{ “اگرحديثي منتسب به ما به شما مردم رسيده باشدكه مخالف عقل ويامخالف قرآن باشد ،آن رابزنيد به ديوار}واين معيار اطلاق دارد ازهركتاب حديثي كه باشد. مااهل دشنام نيستيم اسم خودتان را به مانگذاريد شما درآن نوشته تان صريحا به امام صادق”ع” توهين وبه بزرگان شيعه هم توهين كرده ايد وهم افترا زده ايد؛فتواي عالمي رابايدازكتاب خودش سندآوردنه ازجاي ديگر.وشروورهاي ديگرت نيز همينطوراست، كه دوست وسرورمكرمم به تفصيل توضيح داده اند وشيطنت هاي شمارابزملا كرده اند واگرانصاف را نخورده باشيد”فبهت الذي كفر”شده ايد.وديگر نبايستي جرنديات راتكرارمي كرديد. واما جواهر يك دوره فقه استدلالي همراه بانقل فتواي ديگران است وفقهي است پوياودرخورتعظيم. واماصاحب كشف الاسرار شخصيتي است موردتكريم جهاني كه بارهبري انقلابش دنيارازيروروكرد.وامالعن هاي زيارت عاشورابركساني است كه فاجعه آفريدندوبايك صحيفه ملعونه فرمان خدا وسفارش پيامبررادرروز غديرزير پاگذاشتندوباامضاي چهارده نفره اوليه ونهايت به امضاي پنجاوچهارنفررسيدكه قرارگذاشتند بعدازپيامبرحكومت به علي نرسد؛و حتي شب بعدروزغدير بناداشتند پيامبر وعلي را درعبور ازعقبه كوه احدبكشندامانتوانستند. امضاكننده گان اين صحيفه ملعونه بعدازپيامبر كودتايشان را كردند وتخم لقي هم بنام معاويه درشام كاشتند تابقيه راه كودتارا اوطي كندوواوهم بانكرومكروشيطنتش آن راه رفقاي سلفش راطي كردو پسرش يزيد جنايتي رامرتكب شد كه همه فرق اسلامي اورا لعن مي كنند وازاوبيزاري مي جويند.{اسناداين گفتار كتاب سليم بن قيس است كه ازمنابع دست اول است به نقل ازحذيفه يمان صاحب سر رسول الله ووالي منصوب ازقبل دومي وسومي درمدائن} تااينجا مقدمه بود؛جنايتي كه اين كودتاچيان وتابعانشان معاويه ويزيددرعالم اسلام مرتكب شدند خيلي فجيع بودودريك نصف روز سبط پيامبر وقريب هشتادنفر يارانش را كنارشط فرات بالب تشنه سربريدندكه چرابه يزيدبيعت نمي كنيد وادعاي پيروي ازپيامبرراداشتند ؛وهمه اهلبيت ومحبانشان را داغداركردند .زيارت عاشوراولعن هايش براي مرهم گذاري به اين دل ها وسينه هاي سوخته پديدآمد؛ودراوايل ازاسرارآل محمدبودنمي دانم چگونه فاش شده است. احتمالا جناب آرتين ازبقاياي آن كودتاچيان هستيد كه اينقدر بااهلبيت پيامبر عداوت مي ورزيد. وراست فرموده پيامبر “ص”: دشمن نمي داردعلي واهلبيت مرا مگرمنافق.
شماكه ازعلوم آل محمد بهره اي نجسته ايد وازعلوم حوزه ديني چيزي نياموخته ايد دخالت وانگلك شما دراين امور همانند دخالت من مسكين درعلوم طب وفيزيك وشيمي وغيره است غيرازآبرو ريزي محصولي نخواهيم چيد.
من درسطور بالااحتمالي دادم اگرچنين نيست سرت رابه ديوار نزن مطالعه رادقيق كن وتعصب راكناربگذار وازخداهدايت بطلب “ان الله هوالهادي” والسلام علي من اتبع الهدي
مصلح
.
سلام بر مصلح گرامی
بنا نداشتم دیگر شما را مانند آن دوست سفسطه باز هتاکمان خطاب قرار دهم که اینک می بینیم به هر ریسمانی چنگ می زند دروغی که به صاحب سایت بسته لوث کند کما اینکه پیشتر به خاطر بهتانی که در همین سایت به من زده بود از شایستگی طرف خطاب مستقیم قرار گرفتن خلع شده بود.اما بعد.به دو مورد اشاره می کنم و ختم کلام:
۱-اولا اینکه من کجا و کی گفته ام احمد حنبل و ابو حنیفه و امام شافعی بزرگان ما هستند.اگر شاهدی از گفتار ما دارید بیاورید.وگرنه بهتان زدن کار بیچارگان است.
۲-دوست گرامی اگر چیزی بی دلیل نزد شما تقدس یافت و دیگری با ادله گفت مقدس نیست این دیگر هوچی گری و هیاهو نمی خواهد که ببینید این نوشته هنوز در این پست است و چه!مگر ما از حرف خود بازگشته یا منکر آن شدیم که کودکانه رفتار می کنید؟!به شما دوستان شیعی به جای تعصب توصیه می کنم لااقل یک کتاب یا عبارت یا هر چیز مشابهی بیابید که نشان از دانش بیکران جعفر ابن محمد باشد و در مراکز علمی جهان به آن اشارتی رفته باشد.اگر یافتید ما هم او را دانشمند نه صاحب علم تخیلی لدن می دانیم ولی اگر نیافتید که البته نخواهید یافت بی جهت و بی دلیل فردی را که واجد این شرایط نیست صاحب تمام علوم ننامید و اگر کسی ایرادی بر دانش چنین شخصی گرفت خود شکسته آینه را نشکنید که خطاست.
موفق باشید
میگویند اگر نمرود عقلش قد میداد و دارای ذهنی پرسشگر و فلسفی بود باید با اندکی تآمل به ابراهیم میگفت: اگر حق با شما باشد که این خدای توست که خورشید را از مشرق بیرون میآورد پس به او بگو فردا آن را از مغرب بیرون بیاورد…
به نظر شما اگر نمرود این درخواست را میکرد چه اتفاقی میافتاد؟
سلام بر ناظران گرامی
در ارتباط با کتاب قصص العلما نوشته محمد ابن سلیمان تنکابنی که به کرات توسط انتشارات مختلف ایران به چاپ و نشر رسیده است و بسیار مورد استناد حوزویان است(با یک سرچ ساده در گوگل صحت این امر مشخص می گردد) تعریف زیر از سوی موسسه شیعه شناسی که ناشر این مجموعه است به شرح زیر آورده شده است:
“کتاب قصص العلما شامل شرح حال 154 تن از علمای شیعه است که در فاصله قرنهای چهارم تا سیزدهم هجری قمری می زیسته اند.مولف کتاب محمد ابن سلیمان تنکابنی فقیه،رجال شناس ادیب و پژوهشگر شیعی ایرانی قرن سیزدهم است که بیش از 200 جلد کتاب تالیف کرده است.بیشترین اعتبار این کتاب مربوط به علماییست که هم عصر این مولف بوده اند و او شرح حال انها را با صحت و اطمینان بیشتری نوشته است.کتاب قصص العلما که تالیف آن در سال 1290 ه.ق به پایان رسیده است به عقیده ادوارد براون شرق شناس معروف بهترین کتابیست که در شرح حال علمای شیعه نوشته شده است”
شوربختانه شیعه ای که ما می شناسیم با بزرگان آن و حوزویانیکه پاسدار متعصب ساحت آن هستند چنان در بند یک بام و دوهوای خویش گرفتارند که هرگاه نفع ایشان در امری باشد از هر چیز دریغ نمی کنند و هر آنگاه که نفعی در چیزی بر ایشان محتمل نباشد همان امر را به کناری نهاده و دیگران را متهم به عناوینی می کنند که خود بیشتر بدانها شایسته اند.وقتی ما شاهدیم برای اولین بار در تاریخ به مرحوم منتظری اطلاق عنوان علامه می گردد از چنین اشخاصی بیش از این نمی توان انتظار داشت که دیگران را عوامفریب بنامند!به راستی عوامفریبی آیا این است که از کتب طرف مقابل بحث ادله ارائه شود یا اینست که با سفسطه به جای پرداختن به ریشه ها وقتی راه گریزی از تیغ تند انتقادات یافته نشود از عنوان مضحک تقیه برای گریختن از پاسخگویی به دیگران استفاده شود و بعد با نشان دادن چوب تکفیر و به کاربردن عناوینی ناشایست که البته دور از انتظار از این جماعت نیست از عناوین هتاکی و بی احترامی برای اشخاصی استفاده گردد که تنها گناهشان استناد به کتبیست که سالها مورد وثوق ایشان است؟!عوامفریبی با تعریف حوزویان شاید هر چیزی به جز آنچه باشد که مورد قبول این جماعت است ولی یقینا وقتی مهملاتی را در کتابی با نام من لایحضر الفقیه فردی معلوم الحال به نگارش درآورد وسالیان سال ابزاری در دست بزرگان حوزه است و امروز بی محتوایی آن معلوم گردد و برخی بدون توجه به این موضوع آن را مجددا شریف بنامند بیشتر شایسته اطلاق است.شوربختانه جاییکه تعصب حاکم است منطق مضحک،مستدل سخن گفتن عوامفریبی،صاحب سخن هتاک و دشنام و ناسزا پاسخگویی نامیده شده و صدالبته در نهایت تکفیر و به سان درندگان به جان منتقد افتادن عین جهاد و رضای خدا عنوان می شود!
موفق باشید
دوستان خوبم
عشق را ببینید که چگونه پر می گشاید.
چشم بگردانیم. در همین نزدیکی ست. بر درش بکوبیم. چشم در چشمش بدوزیم. به عشق که زل بزنی، لاجرم عشق نیز به تو زل خواهد زد.
https://www.facebook.com/chashni.mahali/videos/1809308525754862/
اخبار: حاجی وزوزیر حکومت/* اسلامی کره شمالی: روز کورش باید مدیریت» شود و حسن/* دستور داده تا با یاری وزوزارت آدمربایی و آدمکشی روز کورش مدیریت شود.
مش قاسم: اولا تو کوچک تر از این هستی که بخواهی واسه کورش و روز کورش مدیریت انجام بدی. کورش و روز کورش تو رو مدیریت میکنن. دوما، ماها همه میدونیم وزوزارت آدمربایی و آدمکشی چه گونه مدیریتی میکنه. سر جاتون میذاریمتون.
/*: ک
آیا ایرانیان را میتوان نژاد پرست ترین مردم جهان نامید؟
نقش ایرانیان یا بهتر بگویم ردپای ایرانیان در تاریخ برترینها، حاکی از آن است که، ایرانیان در طول تاریخ تا امروز، برترین قوم، برترین امت و برترین نژاد بوده و هستند.
چون از هر نظر بر دیگر مردم جهان برتری داشته و دارند! پر بیراه نیست اگر که نژاد پرست ترین مردم جهان باشند! …
میگی نه! پس بخوان!
* قوم برتر : قوم یهود … و خود خداوند شخصاً در قرآن تأکید کرده:
“یا بَنی إِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ”؛ “اى فرزندان اسرائیل، از نعمتهایم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اینكه من شما را بر جهانیان برترى دادم، یاد كنید”. (بقره/47 و 122)
“وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنی إِسْرائیلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمین”؛ “و به یقین، فرزندان اسرائیل را كتاب [تورات] و حكم و پیامبرى دادیم و از چیزهاى پاكیزه روزیشان كردیم و آنان را بر مردم روزگار برترى دادیم”. (جاثیه/16)
این آیات قرآن، کتاب مقدس مسلمانان است و نه کتاب عهد عتیق! پس یعنی خدای مسلمانان هم بر برتری قوم بنی اسرائیل یا همان قوم یهود صحّه گذاشته.
از طرفی دیگر:
* کورش عالی مقام تر از موسی آنهم در کتاب مقدس عهد عتیق یهودیان
در کتاب مقدس نام کورش 23 بار تکرار شده. در این کتاب از موسی به عنوان بندۀ خدا یاد شده ولی از کورش به عنوان نجات دهندۀ خداوند! یا منجی قوم یهود یاد شده.
خدای قرآن، قوم یهود را برتر دانسته و یهودیان کورش را دارای مقامی برتر از موسی میدانند؛ پس کورشِ ایرانی مقامی بالاتر از موسی دارد یا به تعبیری دیگر، ایرانیان از قوم یهود هم برتر هستند!
* امت برتر ( بعد از بنی اسرائیل ) : مسلمانان
“كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ”؛ (شما بهترین امتى بودید (یا هستید) كه براى مردم پدیدار شدهاید. آل عمران/110)”.
– این آیه بر سردر ساختمان مرکزی اتحادیۀ عرب درج شده.
و از طرفی دیگر:
دین برتر : اسلام
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
« هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (آل عمران/85)
“ان الدین عندالله الاسلام” (آل عمران/19) بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است.
(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (مائده / 3)
بیشتر ایرانیان امروز مسلمانند یعنی هم صاحب دین برتر هستند و هم اینکه امت برترند!
* نژاد برتر : نژاد آریایی
بیشتر ایرانیان خود را از نژاد آریایی میدانند، آنهم از نوع خلوص بالا! و نزدیک به نژاد نوردیک ها! پس… نژاد برتر هستند!
* مذهب برتر : شیعه… آنهم فقط نوع “عثنی عشری”
در روایات وارده از پیامبر اسلام به تعداد و حتی نام های دوازده امام تصریح شده است؛ روزی عبدالله بن مسعود در میان جمعی نشسته بود که عربی بیابانی پیدا شد و از آنان پرسید کدامیک شما عبدالله بن مسعود هستید؟ عبدالله جواب داد: من. عرب پرسید: هل حدثکم نبیکم کم یکون بعده من الخلفاء؟ قال: نعم، اثناعشر، عدد نقباء بنی اسرائیل. آیا پیامبر شما، تعداد جانشینان بعد از خودش را برای شما بیان کرد؟ – آری، دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.
(خصال شیخ صدوق/ص 467 )
خوب، این عبدالله بن مسعود کیست؟ به روایت ویکی پدیای عربی: صحابي وفقيه ومقرئ ومحدث، وأحد رواة الحديث النبوي، وهو أحد السابقين إلى الإسلام، وصاحب نعلي النبي محمد وسواكه، وواحد ممن هاجروا الهجرتين إلى الحبشة وإلى المدينة، وممن أدركوا القبلتين، وهو أول من جهر بقراءة القرآن في مكة. وقد تولى قضاء الكوفة وبيت مالها في خلافة عمر وصدر من خلافة عثمان.
( اهمیت موضوع پس از تشبیه امامان در دین اسلام به نقیبان در دین یهود بیشتر میشود! )
بیشتر ایرانیان شیعه عثنی عشری هستند و البته که باید برترین مذهب جهان باشد!
خاتمی : «بشریت وامدار تمدن ایران اسلامی است»،
احمدی نژاد : «بنده به ملت ایران بشارت میدهم که به زودی باید وارد عرصۀ مدیریت جهانی شویم»
روحانی : «ملت ایران پرچمداران علم و فرهنگ در تاریخ بشری بوده است»
خامنه ای: «تحقق تمدن اسلامی بدون الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی ممکن نیست»
از آنجا که وجود نشانه هایی از حس خود برتر بینی و خود بزرگ بینی از مهمترین شاخصه های بروز رفتاری مبتنی بر نژاد پرستی ست؛ پس، آیا میتوان ایرانیان را نژاد پرست ترین مردم جهان نامید؟
گوشه هایی از برنامۀ محبوب” سمت خدا “!
بادمجان اولین روییدنی ولایت مدار!!!
«اولین روییدنی که اقرار به ولایت کرده بادمجان بوده، تأکید میکنند زیاد بخورید!»
این فیلم را ملاحظه کنید
https://www.youtube.com/watch?v=6WN7lmHZoSM
و این هم متن کاملتر ….
https://www.youtube.com/watch?v=e_6xAXzLuaI
عجب!!!
سلام به دوست گرامی،البته زبان شما که علیرغم اینکه می گویید خدا پرستید (گرچه جای یک سوال از جناب شما هست که مفهوم پرستش خدا نزد شما که از دین جدا هستید چگونه تعریف می شود) و در عین حال از ادیان بطور کلی جدا هستید و طبعا از مذاهبی که ذیل ادیان تعریف می شوند هم جدا هستید،زبان توهین و طعن به دین و مذهب اکثر هموطنان اتان نیست و من از این جهت خوشوقتم از دوستی با شما در این جهت که توافق داریم بر لزوم احترام به آزادی اظهار نظر محترمانه برای همه اشخاص و لزوم احترام به ادیان و مذاهب خصوصا دین و مذهبی که در جغرافیائی مثل ایران دین و مذهب اکثریت هموطنان ما هست،اما این تعبیر “عجب”شما مرا وادار کرد در خصوص نکته مطرح شده توضیحکی تقدیم کنم و آن توضیح این است که یکی از دردها و مشکلات فکری زمان ما این است که گاهی یک تعبیر از یک عالم در هر سطحی یا یک گزاره یا یک روایت،مبنای قضاوت کلی در باره مجموعه یک دین یا مذهب می شود و این البته با سنجه ارزیابی دقیق و منصفانه هم خوانی ندارد،نه که در خصوص قضاوت در مورد یک دین یا مذهب،بلکه در هر مقوله ای بنظر می رسد که قضاوت کردن و ارزیابی نهائی کردن نمی تواند و نباید مبتنی بر یک فاکت خاص باشد هرچند دهها اما و اگر در مورد ثبوت یا اثبات آن وجود داشته باشد.حال این روایت بادمجان یا بقول عربها باذنجان و رابطه آن با ولایت (البته ولایت مطرح در آن روایت هم ولایت مولی علی است نه ولایت فقیه! و این اشتراک لفظی بقول گزارشگر مجبوب ورزشی چه می کند!) هم که در یک برنامه توسط یک مبلّغ معمولی مذهبی مطرح شده از این دسته فاکت هاست که مبنای قضاوت کلی می شود در مورد یک دین یا یک مذهب.اما خدمت شما عرض می کنم که این فقط یک روایت غیر مسند و باصطلاح ما مرسل و فاقد سند است در یک کتابی که آنهم کتابی عامّی (بر مذهب اهل سنت) بوده است بنام فردوس که ظاهرا اصل آن هم در دست نیست،این روایت را مرحوم طبرسی(نوه یا فرزند مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان) در کتاب “مکارم الاخلاق”از آن کتاب نقل کرده است و بعد دیگرانی مثل مرحوم مجلسی در بحار و دیگرانی آنرا از باب جمع آوری احادیث یکجا نقل کرده اند،ملاحظه کنید روایت اینطور است :
” وَ مِنَ الْفِرْدَوْسِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: كُلُوا الْبَاذَنْجَانَ فَإِنَّهَا شَجَرَةٌ رَأَيْتُهَا فِي جَنَّةِ الْمَأْوَى وَ شَهِدَتْ لِلَّهِ بِالْحَقِّ وَ لِي بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ ع بِالْوَلَايَةِ فَمَنْ أَكَلَهَا عَلَى أَنَّهَا دَاءٌ كَانَتْ دَاءً وَ مَنْ أَكَلَهَا عَلَى أَنَّهَا دَوَاءٌ كَانَتْ دَوَاء”.
(مکارم الاخلاق،طبرسی،ص 184، و عنه فی بحار الانوار ج63 ص 221،و عنه ایضا فی مستدرک الوسائل،ج 16 ص 430،و برخی کتابهای متاخر دیگر).
نگاه کنید به ریخت این نقل،می گوید از کتاب فردوس، پیامبر ( که درود خدا بر او) فرمود بادنجان بخورید زیرا این شجره یا گیاهی است که آنرا در جنه الماوی (در قضیه معراج) دیدم و این گیاه شهادت بوحدانیت خدا داده است و شهادت بنبوت من و شهادت بولایت علی (که درود خدا بر او)،هرکس آنرا بخورد با این اعتقاد که داء (موجب مرض)است،برای او مرض خواهد بود و هرکس آنرا میل کند با این گمان که دواء و شفا هست دواء و شفا خواهد بود.
شما اگر تتبع بیشتری بکنید (بنده خودم موارد کاربرد این کتاب فردوس را در کتاب مکارم الاخلاق استقصاء کردم 34 مورد مرحوم طبرسی از این کتاب نقل حدیث کرده است که همه موارد آن بهمین صورت نقل بدون سند رجال حدیث هست و در همه موارد هم آنرا از پیامبر نقل می کند با ذکر اسم یک صحابی ایشان مثل انس بن مالک و دیگران ،که این کاشف است از اینکه هم کتاب باصطلاح کتاب عامّی است و هم سلسله روات آن از اهل سنت هستند،از جمله راوی این روایت بادمجان ولائی! انس بن مالک است) خوب حال روایت عامّی باشد یا خاصّی (از طریق شیعه) مقصود من تحقیر طرق برادران اهل سنت نیست مقصودم این است که سرتاپای این قضیه همین خبر واحد عامی است که در یک کتابی که الان در دست ما نیست بصورت غیر مستند و مرسله از انس بن مالک نقل شده است،پس روایت بلحاظ ارزیابی بر اساس سنجه های قبول یا تلقی حدیث یک روایت ضعیف و بی سند و واحد است،در حالیکه می دانیم حدیث ضعیف السند حتی در مسائل عملی و تکالیف فقهی عملی نیز قابل استناد و فتوا نیست تا چه رسد به مسائل اعتقادی و نظری و مربوط به باورها که اساسا خبر واحد حجت نیست،حال غیر از وضع سندی این تک روایت که با بی سلیقگی یک مبلّغ دینی در طرح آن منشا جنجال و هیاهو و حمله به مذهب یا دین می شود،خود متن آن نیز متنی غیر قابل قبول هست و اساسا چنانکه بارها عرض کرده شان نبوت و امامت و نبی و امام اینگونه مطالب نیست و بنیاد نبوت و امامت بر تبیین اساس دیانت و توحید و مبدا و معاد انسان و بیان تکالیف عملی از حیث وجوب و حرمت و دیگر احکام است و دهها شاهد بر این مطلب وجود دارد،نیز مطلبی که غیر قابل انکار هست و از بدیهیات تاریخ دین و حدیث هست مساله جعل و دسیسه در روایات و وضع احادیث از سوی دشمنان دانا و دوستان نادان بوده است که در برخی روایات معتبر و ضابط خود پیامبر و ائمه علیهم السلام به آن اشاره شده است که حدیثی که مخالف قرآن است از ما نیست یااحادیثی که خلاف حکم قطعی عقل و برهان و مشاهده حسی است باطل است ،زخرف (بیهوده)است و تعبیراتی نظیر اینکه این سنخ روایات را فاضربوه علی الجدار (به دیوار بکوبید) و ..بنابر این برخلاف تصور رایج یا برخلاف گمان دین ستیزانی که پیش از همه این بحث ها بی دینی یا بد دینی را اختیار کرده اند،دهها و صدها و حتی هزارها حدیث ضعیف و نامستند وجود دارد که غیر قابل استنادند و اصلا بنای بزرگان دینی از فقیهان و متکلمان و مفسران بر اعتماد به حدیث ضعیف نیست و کسانی که آشنا برسم تدقیق در فقه یا کلام هستند می دانند که یک عالم صاحب فتوا برای اصدار فتوا چه خون دلهائی بخورد در بررسی همه آیات و احادیث و معارضات روایی و اسناد آنها،بنابر این خواستم عرض کنم که مساله اینطور نیست که هر روایتی قابل اتکا باشد.
سلام علیکم
جناب سید مرتضی، با سپاس از توضیحات شما.
عزیز برادر، پرسش اینجاست: چگونه یک روایت سست و غیر عقلانی که آن هم ابتدا در منابع اهل سنت نقل شده و البته منابع عامی و مردم فریب، اینگونه توسط یک شیخ و یک اهل حدیث شیعه، آنهم در یک برنامۀ تلویزیونی مطرح میشود؟ … قضیۀ آن مشتری آبمیوه فروش و آن مشتری قصابی چگونه است؟ آیا آنها هم روایاتی سست و عامی ست؟ نگاه شما به این قضایا چیست؟
و ایضاً در مورد خدا پرست بودن من ؛
عزیز برادر، همانطور که میدانید، اعتقاد من بر اینست که خدای هر کس فقط متعلق به اوست؛ خداوند از نظر من یک کلیّت است که هر انسانی به عنوان یک جزء به اندازۀ میزان درک و شعورش او را تعریف میکند؛ هر چند که باز میدانید نظر من بر اینست که هیچگاه با درک و شعور مخلوق نمیشود خالق را به صورت حقیقی یا کامل شناخت؛ انسان موجودی بسته در دایرۀ احساس و درک منشعب از پیامها و پالسهای صادر شده از مغز خویش است.
خلاصه بگویم که چون هر کس درکی اختصاصی و ویژه از خداوند دارد به همین دلیل نمیتوان آن را به دیگری انتقال داد، چرا که انسان فطرت و ذاتی فردی و مستقل دارد. پس از من نخواهید خدای خود را و شکل و شمایل خدا پرستی خود را برایتان تشریح کنم. یعنی، اعتقاد من شخصی و نفسی ست و من قصد صدور آن را ندارم که اصلاً از دیدگاه من قابل صدور نیست ؛ اعتقاد من در قالب تعریف ادیان و مذاهب نمیگنجد، پس نه دین است و نه مذهب و نه اعتقادی جمعی؛ هر حسن و عیبی هم که دارد فقط متعلق به من است و من مسئولیت آنچه که اعتقاد دارم، تمام و کمال می پذیرم.
پرسش پایانی از شما: از آنجا که مسلمانید و صاحب نظر در دین، بفرمایید که آیا درک پیامبر از خداوند، با وجود ارتباط از طریق جبرئیل با خداوند(یعنی با یک واسطه و خیلی نزدیک) و با توجه به آن سفری هم که به معراج داشته، با درک یک بیابانگرد عرب عامی و دیگران، هر کس بسته به موقعیت فکری و اجتماعی خویش، یکی بوده؟ و کاملتر اینکه، تصویر و تصّور خدای موجود نزد پیامبر با تصویر و تصّور دیگران یکی ست؟
سلام و درود بر دوست گرامی،سعی می کنم کوتاه به برخی نکات و پرسش های شما پاسخ گویم اما پیش از آن تاکید می کنم که گفتگوی و پرسش و هم فکری و رفع ابهام از تعبیرات لزوما بمعنای دخالت در امر شخصی یا مسئولیت های مترتّب بر نظر و عمل نیست.بله در مورد طرح روایت ضعیف در بحث های عمومی اشاره به کج سلیقگی مورد اشاره کردم،این تعبیر عامّی البته بمعنای مردم فریب نیست،در تعبیرات فقهی معمولا اصطلاح عامّه را به برادران اهل سنّت اطلاق می کنند و اصطلاح خاصّه را در برابر آن به شیعیان اطلاق می کنند و حدیث عامّی یعنی حدیثی که از طرق عامه و اهل سنت نقل شده و حدیث خاصّی بعنی حدیثی که از طرق شیعه و راویان شیعی نقل شده است و هیچ وجه مذمّتی هم در این اطلاق نیست،بنظر می رسد مبنای تعبیر عامه در مورد اهل سنت اشاره به کثرت عددی آنان باشد.آن قسمت مربوط به آبلیمو فروش را من ندیده ام و بنده فقط خبر این گفتگو را دیدم و شنیدم،اگر لازم می دانید در مورد آن توضیح دهید.اما بحث در باره خدا با شما جدّی است اینرا قبلا هم گفته ام و اگر تمایلی باشد می توان آنرا ادامه داد،قبلا عرض کردم در باب خدا فارغ از بحث های عرفانی و شهود و درک وجدانی که برای هر انسانی ممکن است وجود داشته باشد که در اینجا کار ارزیابی را مشکل خواهد کرد و شهود و درک حضوری نیز امر شخصی است و انتقال مفهومی آن به دیگری یا محال یا مقرون به مشکلات مفهومی و اغلاظ و سوء تفاهمات هست،برخی تعبیرات شما با سنجه ها و برهان های فلسفی قطعی هماهنگ نیست،چون در اصل بحث از خدا بحث از وجدان های فردی و رابطه های خاص هر انسان با خدایی که درک می کند نیست،بلکه بحث از همین “درک و علم”مفهومی است که در فلسفه از آن به علم حصولی تعبیر می شود یعنی اینکه درک انسان ها بر حسب عقل و ادراک و برحسب برهان از خدا چیست؟ اگر مدعا این است که خدا هست به چه دلیلی هست؟ اگرمدعا این است که خدا نیست به چه دلیل است،آنگاه نوبیت به این می رسد که نحوه درک ما از خدا چیست،این تعبیراتی که شما می کنید که قبلا در نوشته هایی حتی سخن از تعدد خدایان هم کردید هماهنگ با براهین فلسفی نیست،شما از خدا تعبیر به “کلیت”کردید،در حالیکه خدا مفهوم کلی نیست،خدایی که نتیجه برهان های عقلی فلسفی است (فارغ از اینکه نحوه درک ما و حد درک ما از ذات او چیست) یعنی اصل ثبوت و وجود خدا،خدای واحد شخصی است نه خدا کلی قابل صدق بر مصادیق متعدد،و علاوه بر این،در فلسفه الهی جدای از اثبات برهانی ذات خدا،براهین مختلفی بر محالیت تعدد خدا و لزوم واحد شخصی غیر قابل تکثر و ترکب اقامه می شود،در عین حال در بحث های تئولوژی فلسفی مفصّل بحث از این می شود که کنه ذات خدای متعال که وجود مطلق و مطلق وجود و هستی بیکران هست غیر قابل درک و اکتناه هست حتی برای انبیاء که اعلم و اشرف بشر هستند ،این است که در کلماتی نقل شده از پیامبر بزرگوار اسلام که خاتم انبیاء و افضل انبیاء هست این تعبیر هست که “ما عرفناک حقّ معرفتک” و “ما عبدناک حقّ عبادتک”یعنی ما نه ترا آنچنان که هستی شناختیم و می شناسیم و نه آنطور که شایسته مقام عالی ذات تست توانستیم عبادت کنیم و سرّ آن این است که عبادت کردن و پرستش فرع بر معرفت است چون عبادت و بندگی و پرستش یعنی کرنش و خضوع و احترام برابر معبودی که شناختی از او داری،پس حقّ عبادت (یعنی عبادت و ستایش آنطور که لایق شان ذات معبود است) فرع حصول حقّ معرفت (یعنی درک و آگاهی از ذات معبود آنطور که هست)است و پیامبری که اعلم و اشرف بشر است بلحاظ معرفت به حق و قرب معنوی به حق،مطابق این روایت اظهار عجز می کند که ما ترا نه درست شناختیم آنطور که ذات نامتناهی و بیکران تست،و نه توانستیم و می توانیم آنطور که شایسته ای ترا بندگی ،پرستش و عبادت کنیم،بنابر این فارغ از مساله وحی و دریافت پیام بی واسطه یا با واسطه،در درک تام ذات باری تعالی اشرف انبیاء با توده مردم تفاوتی ندارند،چون اساسا رسیدن و نیل به کنه ذات امری محال است برای اینکه ظرفیت انسان وادراک انسان محدود است و ذات الهی برحسب برهان ذاتی نامتناهی و متعالی است و نسبتی بین محدود و نامحدود نیست مثل اینکه از باب تشبیه معقول بمحسوس بگوییم تحقق اقیانوس بیکران در ظرف و ظروف کوچک مستحیل و محال است مگر بقدر همان ظرف.تا اینجای بحث البته بحث های عقلی و برهانی است که در محل خود با مقدماتی طولانی بتفصیل تبیین شده است،اما در باب بحث ادیان،سخن در این است که مطابق برهان عقلی خدایی که واحد شخصی و یگانه است و آفریدگار هستی و یکتا و غیر قابل تعدد و تکثر برحسب خارج،یکی از اقتضائات اوصاف کمالیه او این است که با انسان بعنوان مخلوق خود سخن می گوید و او را بحال خود وا نمی گذارد،و مبدا و منتهای او را به او می فهماند و طریق سعادت انسان که منحصر در سعادات دنیائی نیز نیست را به او بفهماند،و این هدایت که جدای از هدایت های فطری و عقلی است،هدایت تشریعی است که توسّط انبیاء الهی و با الهام و وحی به آنان صورت می گیرد،بحث پرستش دقیقا اینجا مطرح است،در اینجا نمی توان اکتفای بخدای کلی و اینکه هرکس خدایی دارد و خدایان متعددند برحسب فهم هرکس از خدا نمود،چون جدای از استحاله کلیت خدا و تعدد خدا برحسب براهین عقلی که بدان اشاره شد،اینجا بحث خدای واحد و آفریدگار واحدی است که با انسان سخن می گوید و نحوه عبودیت و پرستش آن ذات متعالی که اصل وجود او با برهان اثبات می شود را از طریق انبیاء به بشر تعلیم می کند و اینکه عبادت و کرنش و پرستش تنها شایسته آفریدگاری است که خالق و نگهدارنده هستی ،پس عبادت و نحوه عبادت و پرستش و نحوه پرستش اصطلاحا امری “توقیفی” است یعنی متوقف بر بیان تشریعی الهی است که از طریق انبیاء عظام الهی در اختیار بشر قرار می گیرد.بحث در جنبه های مختلف این بحث ها و اصطلحات مفصل هست که من بهمین مقدار اکتفاء می کنم و اگر بحثی هست در خدمت هستم،البته چنانکه اشاره شد بحث و مفاهمه و گفتگو غیر از ورود یا دخالت به امر شخصی است.
پیروز باشید
جناب نوری زاده یادم هست در خصوص امام زادگان پیام نوشته بودید و پولهای مفتی که مردم بیهوده در ضریح آنان می ریزند و به قول شما (شاید)خرج آخوندا میشه؟؟؟
⭕️⭕️اما جهت اطلاعتان باید بگویم که بنده هر موقع میرم سفر شمال برا تفریح (شاید برا شما هم تجربه باشه) اگه بخوام آب بخورم (با وجود اونهمه نعمت و باران) باید پول بدم …
خدا شاهده تو پارک میخواستم بخوابم گقتن باید ده هزار تومن بدی…
اینا رو گفتم بدونید هر جا و هر شهری امام زاده داره دیگه خیال مردم (مسافرا)از بابت خواب و خوراک و امکانات بهداشتی شون راحته …مفت و مجانی (البته خواب و اب و آب جوش) خلاصه پولهای مردم صرف امکانات همونجا میشه و بس.
از روی هوا و هوس حرف نمی زنم…
دیدم و میبینم..
هم در شهر خودمون و هم یزد(سید جعفر) و هم هر جا که امام زاده ای هست..
حرم امام رضا ع هم که جای خود
خدا میدونه آستان قدس رضوی چه هزینه هایی بابت دوا و درمان بیماران فقیر خرج میکنه و خودش بیمارستان و ..
گذشته از ایجاد امکانات فوق العاده زیاد برای زایرای آقا امام رضا..
همه و همه مفت و مجانی…
از کجا؟؟
از همین پول مردم….
توضیح کوتاهی در مورد فتوا و حکایتی از مرحوم شیخ مفید قدّس سرّه الشریف
مرحوم مفید فقیه نامور امامیه در کتاب قیّم “المقنعه” که کتاب فتوائی ایشان هست و از منابع قدیمی و مهمّ فقه امامیه است و مرحوم شیخ طوسی ره شاگرد ایشان این کتاب را تحت عنوان “تهذیب الاحکام” شرح فرموده و روایات ماثوره از ائمه اهلبیت علیهم صلوات المصلّین را ذیل هر مساله ذکر کرده است در خصوص این فرع فقهی که اگر زن حامل (آبستن) در حال آبستنی وفات یافت و جنین او در رحم او زنده بود چه باید کرد مرقوم فرموده است :
“..فإن ماتت امرأة و في جوفها ولد حي يتحرك شق بطنها مما يلي جنبها الأيسر و أخرج الولد منه ثم خيط الموضع و غسلت و كفنت و حنطت بعد ذلك و دفنت..”.
(المقنعه،کتاب فتوائی شیخ مفید قدّس سرّه،ص 87،باب تلقین المحتضرین و توجیههم عند الوفاه).
ترجمه:اگر زنی وفات یافت در حالی که در جوف (رحم) او فرزندی است که زنده است و حرکت می کند،شکم او را از ناحیه چپ می شکافند و فرزند را از او خارج می کنند و بعد از محل را دوخته و او را تجهیز و دفن می کنند…
این نصّ فتوای این فقیه نامور امامیه است در کتاب فتوائی او که یکی از مصادر و منابع مهم فقه امامیه است.و مرحوم شیخ طوسی علیه الرحمه در کتاب “تهذیب الاحکام”که شرح این متن فقهی است با ذکر عبارت فوق چند روایت مورد فتوا را در ذیل آن نقل می کند.از اینجا معلوم می شود که مساله مورد نظر مساله ای منصوص علیه و پیش از شیخ مفید در روایات اهلبیت مطهّر پیامبر اسلام وارد شده است بطوری که انسان منصف و بی غرض و اهل بررسی و پژوهش برای درک فتوا و نظریه مرحوم مفید هیچ نیازی به لاف زنی و خروج از اخلاق انسانی و تمسّک به قصّه ها و مظنونات نامستند کتابهای قصص نداشته باشد،از باب نمونه یکی از این روایات تقدیم می شود:
“علي بن يقطين قال: سألت العبد الصالح (عليه السلام) عن المرأة تموت و ولدها في بطنها؟ قال:يشقّ بطنها و يخرج ولدها”
(تهذیب الاحکام،شیخ طوسی،ج1 ص 344)
علی بن یقطین می گوید از عبد صالح (امام کاظم علیه آلاف التحیه و السلام)سوال کردم در خصوص زن آبستنی که می میرد در حالیکه فرزند او در شکم او (زنده)است،امام علیه السلام فرمود :شکم زن متوفی را شکافته و فرزند را خارج کنند.
نیز در این زمینه مرحوم محمد حسن نجفی صاحب دائره المعارف عظیم فقهی شیعه یعنی جواهر الکلام در شرح شرائع الاسلام در مورد ادله این حکم چنین مرقوم کرده است :
” أما ان ماتت هي دونه أي و قد علم أنه حي بحركة و نحوها و لم يخرج أيضا شق جوفها و انتزع إذا لم يمكن خروجه بدون الشق بلا خلاف أجده فيه عندنا كما اعترف به في الخلاف، بل ظاهره فيه بين العلماء، و في التذكرة نسبته إلى علمائنا، قلت: و هو كذلك، و يشهد له الاعتبار، و الأخبار المستفيضة بل و فوق الاستفاضة المروية في الكافي و التهذيب…”
(جواهر الکلام،ج 4 ص 376)
محصّل این عبارت پس از تبیین عکس مساله یعنی مرگ جنین در رحم مادر این است که اگر مادر (آبستن) از دنیا رفت در حالی که جنین در رحم او حرکت می کند(یعنی حیات دارد) در صورت عدم امکان اخراج و بیرون آوردن جنین بدون شکافتن،باید شکم میت را شکافته و جنین را خارج کنند..
در ادامه ایشان به مدرک و ماخذ چنین حکمی اشاره می کند:بدون خلافی بین فقیهان امامیه چنانکه شیخ طوسی در کتاب خلاف تصریح فرموده است که این مساله “اجماعی”بین فقهاء امامیه است،بلکه ظاهر این است که اجماعی بین علماء (همه فقیهان اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت) است،و مرحوم علاّمه ( علّامه بمعنایی که برای ناآگاهان غرض ورز تشریح شد) حلّی قدّس سرّه الشریف در کتاب” تذکره الفقهاء”این فتوا را به “علمائنا” (یعنی همه علمای امامیه) نسبت داده است،بنابر این مساله مساله ای اجماعی است که اصلا محلّ خلاف و ابهام نبوده تا فقیه نامور و بزرگی همچون شیخ مفید اعلی الله مقامه که عقل او پدر جدّ مدعیان خردمندی بوده است دچار تحیّر در فتوا باشد.
مرحوم صاحب جواهر در ادامه می نویسد:من می گویم واقع مساله همین است و فتوای من نیز چنین است ، بعد می گوید: “و یشهد له الاعتبار”،این تعبیر “الاعتبار” در اصطلاح رایج بین فقهاء یعنی حکم عقل،یعنی جدای از اینکه مساله مساله ای اجماعی بوده است که جای خلاف در آن نبوده،و جدای از منصوص بودن و وجود روایات صریح که ماخذ فتوائی امثال جناب مفید و طوسی و دیگر فقیهان هست،حکم عقل و اعتبار عقلی نیز چنین اقتضائی دارد،توضیح اینکه هرچند بلحاظ شرعی میّت انسان نیز دارای احترام است و هتک حرمت او جایز نیست،لکن بقاعده تزاحم اهمّ و مهّم و لزوم ترجیح اهمّ (حفظ حیات جنین در بدن میت) بر مهم (لزوم احترام و عدم هتک میّت) لازم هست شکم میت شکافته شود(یعنی اینکه قرنها پیش از اینکه مدّعیان خردمندی و هتک کننده بزرگان علم و دین متولد شوند و با استنادهای ناقص و مضحک ادعای خردمندی کنند،فقیهان امامیه در این مساله عقلا و نقلا اتفاق نظر داشته اند و هیچ نیازی به داستان های مظنون و نامستند امثال کتابهای قصص العلماء نداشته اند).
در ادامه مرحوم صاحب جواهر می فرماید :اخبار در این مساله هم در حدّ استفاضه بلکه بالاتر از استفاضه در کتابهایی مثل کافی و تهذیب الاحکام آمده است …
امید است خداوند به مدّعیان خردمندی ،اندکی انصاف و قدرت مطالعه و بررسی عنایت فرموده و آنها را از عوامفریبی و زاویه گرفتن با اخلاق انسانی حفظ کند.
آمین!
مردم زیمبابوه از شر موگابه (همپالکی اسلامیهای منقلابی) راحت شدن. توی این مملکت واسه ما حسن/* و مموتی، خلاصه از این قماش میارن که بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد.
/*: ک
سلام بر ناظران گرامی
به راستی زلزله اخیر علی رغم شوم بودن فجایع به بار آورده از برخی جهات حائز اهمیت بود.اول اینکه نشان داد بر خلاف تبلیغات نظام دینی ملت ایران پیش از هر دین و مرامی یک ملت هستند.آنجا که کرد و ترک و لر و سنی و شیعه رنگ باخته و تنها ایران است که عیان می گردد.دوم اینکه برخلاف تصور حاکم مشخص گردید قوم کرد نه جدایی طلب که اگر بدان توجه شود خود را جزیی از ملت ایران می داند آنگاه که مشاهده می کنیم یک کودک و یک بانوی هموطن کرد آهنگ ای ایران را می نوازند و سوم اینکه روشن شد ۹۸ درصدی که مدام حکومت دینی و طرفداران آن بر طبل توخالی آن می دمند و بیش از هرچیز خویشتن را بدان دلگرم و فریفته می سازند تا چه حد به دور از واقعیات حاکم بر جامعه ایرانی است آنجا که مردم از دادن یک سوزن هم به دست نهادهای دولتی ابا دارند و هم میهنان کرد به جای حکومت از هموطنان خویش تمنای یاری دارند.کاش زلزله ای به شدت ۷.۲ ریشتر به جای کرمانشاهان عزیز عقاید سست حکام دینی حاکم بر ایران را می لرزاند تا به خود آمده و به جای ایران ستیزی به دامان ملت ایران باز گردند.
موفق باشید۰
اخبار: آمریکا ‘شبکه جعل اسکناس برای سپاه پاسداران’ را تحریم کرد.
مش قاسم: از برادران کره شمالی یاد گرفتن. چیه که اینا همیشه در دروغ و تزویر و جعل و اینجور چیزا اول هستن؟ به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
سردار/* شکست خورده حاجی یحیی تپه: تا سال ۲۰۳۰ آل سعود در خاورمیانه وجود نخواهد داشت
مش قاسم: حاجی، تو اگه اینقده آینده بین هستی بیا بگو از ایران ۲۰۱۳۰، اینکه تو از زوال این و اون در آینده بگی که هنری نیست. اینا بیش از این بضاعت عقلی ندارن، یه جفنگی میگن، تا سال ۲۰۳۰ هم احتملا افتاده و مرده، کی به کیه؟
/*: ک
سال ۵۷میلیونها ایرانی از مسلمان سنی و شیعه، مسیحی،کلیمی،زرتشتی و کرد، ترک ،عرب،بلوچ،تهرانی،اصفهانی ،ترکمن ،وهمه ایرانیان برای اجرای عدالت ،برابری، آزادی بیان ،کار، انتخاب روش زندگی شخصی بدون دخالت حکومت ،آرامش ،آسایش،و رفاه در انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی نه حکومت اسلامی بلکه جمهوری اسلامی مبتنی بر رای اکثریت ملت نه خواست و نظر چند نفر پیر از کار افتاده عقب مانده از سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی و دمکراسی هزاره سوم شرکت کردند و آن را به سرانجام رساندند وخواهان ایرانی آباد ،آزاد و دمکرات بودند تا خود الگویی باشد برای سایر ملت استبداد زده ای چون اکثر کشورهای خاورمیانه مسلمان و از شعارهای اصلی انقلاب توجه به خواست مردم بود چیزی که هیچ اثر و نشانه ای در نظام اسلامی پس از گذشت چهار دهه در آن یافت نمیشود آیا اگرهزاران میلیاردها دلار و ریال ایران صرف آبادانی کشور و زیر ساختهای آن میشد خود الگو ونمونه یک انقلاب آبادگر نبود مگر نه اساس گفتار حاکمان منطق در گفتگو و عمل بود مگر نه یکی از شعارهای حکومت آزادی ملت فلسطین بود مگر محو اسرائیل یکی از اهداف حکام اسلامی نبود آیا رفع تنش و گفتگو با جهان عرب و اسلام وایجاد اجماعی در سطح خاورمیانه با همگرایی منطقه ای نمیتوانست بدون هیچ درگیری و تنشی رژیم اسرائیل را به بن بست بکشاند جماعت پیر از کار افتاده بی تدبیر و خودخواه حاکم بر کشور آیا لحظه ای به عملکرد خود در این چهار دهه نگاه کرده اند آیا نمی بینند با خودخواهی و آتش افروزی وایجاد کینه وتفرقه میان دنیای اسلام و جهان عرب با دخالتهای بی مورد و نامعقول زمینه را برای از بین بردن فاصله و دشمنی اعراب و مسلمانان بر علیه اسراییل چگونه از بین بردند وبا
جنگ افروزی و ایجاد نفاق و دو وچند دسته گی میان دنیای عرب و اسلام باعث نزدیکی هرچه بیشتر دنیای اسلام و عرب و اسراییل شدندوپول ملت فقیر و بدبخت ایران را به هدر دادند بی آنکه کمتری فایده ای برای ملت فلسطین در بر داشته باشد نه آقایان شما دوست ملت فلسطین نیستید شما با ملت ایران که با کشته شدن صدها هزار جوانشان بر قدرت تیکه زدید چه کردید چهل سال است پول ملت را چپاول کردید و ده ها هزار جوان ایران را کشتید
وبیش از پنح میلیون نخبه این ملت را مجبور به ترک خانه و کاشانه کردید شما مامور همان قدرتهایی هستید که شما را بر سر کار آوردند تا دنیای اسلام و خاور میانه را با حمایت پنهانی از شما برای اسراییل امن کند شما دروغ میگویید
سلام آقای نوری زاد گرامی، بنظر من سفر اقای روحانی به مناطق زلزله زده ومصیبت دیده کرمانشاه ولبخندها ودست تکان دادنهای ایشان برروی ماشین بیشتر به وارد شدن ایشان به یک جشن وپایکوبی یا ورودشان به میان هوادارانشان در یک میتینگ انتخاباتی شبیه بود تا سر کشی یک رئیس جمهور به یک منطقه بحران زده ومصیبت دیده ودیداربامردمانی خانه خراب شده انهم با صدها کشته و هزاران زخمی بنظر من این حرکت ایشان نشان از ان فاصله وشکاف عمیق وبزرگی دارد که در طول این سالها بین مردم وحاکمیت ایحاد شده است فاصله وشکافی که شما بارها به ان می پرداختید و خطرش را گوشزد میفرمودید اما هرگز گوش شنوایی دراین بابت نبود واین فاصله عمیق هرگز دیگر پر نمیشود مگربارفتن ملاهای دزد وضد بشری واین را هم ملت بخوبی وبدرستی درک کرده است وهم حاکمان غارتگرمان، درود
سلام پدر عزیزم “آقای نوری زاد”
من دختری کورد هستم
اهل یکی از شهرهایی که شاید در این چند روزه ، طی مسیر رفتن به مناطق زلزله زده دست کم ازش عبور کرده باشین
“جوانرود”
مگر فقط خدای احد و واحد خودش شاهد باشه که چقـــــــــــــــدر دوستتون دارم و اگه اندازه پدرم نباشه،
به خدا قسم که کمتر نیست.
از شما خیلییییی چیزا یاد میگیرم
نه صرفاً مطالب سیاسی که ازتون میخونم
(که هرچند اینم دیدم رو نسبت به دنیای عجیب ایرانیمون منقلب کرده)
بلکه معنای حقیقی انسانیت رو
صداقت
شجاعت
رحم و مروت نسبت به همنوع
جسارت
و….. هرچقد هم بگم تمومی نداره
عُمر زیادی ندارم! ۲۱ سالمه
اما ، از خدا میخوام
یا هرچی باقی عمر منه از من بگیره و به شما بده
یا اونقد به من لیاقت بده بتونم در آینده شخصی (از هرنظر) شبیه شما باشم
خدا برای ما و همه ی مردم ایران امثال شما رو حفظ کنه
براستی ک ما به شوق وجود کسایی مثل شما زنده ایم و هیـــــــچ اِبایی ندارم از اینکه هم صدا و قدم با افکارتون برای ساختن ایرانم، روزی از جونم مایه بذارم
اللّه حافظ و نگهدارتون پدرم ❤️
دوست صمیمیای دارم که ایشون چهار سالیست در اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول هستند.
ما توی دیدارهامون بیشتر درباره مسائل روزمره صحبت میکنیم.
آخرین بار اردیبهشتماه گذشته یک صبح تا ظهر باهم بودیم.
درباره فعالیتهای اطلاعاتی سپاه صحبت شد، من گفتم چرا تو کشور موازی کاری می کنند؟
وقتی وزارتخانهای برای این کار هست، چه لزومی داره یک ارگان نظامی با این وسعت وارد مقوله اطلاعات بشه؟
حرفها و توضیحات ایشون بسیار شنیدنی بود:
سپاه پاسداران و شاخه امنیتی آن که بیشترین بودجه کشور را به خود اختصاص می دهد، شعارش اینست که بزرگترین خطری که آینده نظام را تهدید میکند «مردم» اند!!
رسوخ سپاه در همه شاخههای اجرایی، قضائی، قانون گذاری، خبرگان، شورای نگهبان و حتی رهبری امروز کاملاً مشهود است، چون هر مقامی دای تیم حفاظتی است که نیروهای آن همه سپاهی اند!
و اما برای عمده نگرانی سپاه یعنی مردم! اداره جاسوسی ویژهای از سال ۸۷ در محل اطلاعات سپاه تاسیس شد، که بنای آن تکیه بر اطلاعات نیروهای نفوذی در کوچه و محلات و آبادیها می باشد.
ما این «نیروهای جاسوسی سپاه» را در اینجا به اختصار(نجس) می نامیم.
اعضای نجس عمدتاً از افراد سست عنصری انتخاب شده اند که به واسطه پر رویی قدرت خاصی در ورود و نفوذ به حریم خصوصی مردم دارند.
افراد نجس دانستن ابعاد پنهان زندگی دیگران را حق خود شمرده و بر آن اصرار می ورزند.
نجس ها برای پوشش کارشان یک شغل نمایشی و سایه برای تظاهر دارند که عمدتاً کمتر یا به ندرت در آن دیده می شوند.
مثلاً در نزدیکی محل زندگی خود ما یک چراغ ساز این وظیفه خطیر را عهدهدار است که هفته ای فقط چند ساعت سر کارش دیده می شود!
نجس ها در محدوده مشخصی فعالیت میکنند، ممکن است در مدیریت تراکم نجس ها برخی از آنها برای مدتی مجبور به اقامت در شهر، محله، و یا حتی آبادیای به دور از محل زندگی خود گردند.(که در آن صورت حق ماموریت تعلق میگیرد).
نجس ها بصورت هفتگی باید گزارشات مستند خود را به اداره اطلاعات سپاه ارائه کنند.
در این روند عدهای بصورت مکتوب و برخی که بی سواد یا کم سواد اند، بصورت شفاهی و حضوری این کار را انجام می دهند.
دوستم می گفت هفته قبل یک خانم میانسالی برای ارائه گزارشاش آمده بود، محدوده کاری اش را نصف کوچه محل سکونتاش، برایش تعریف کرده بودند! ایشان به ترتیب فعالیتها و تحرکات حیطه کاری خودش را با اسم و پلاک منزل همسایگان بر می شمرد: فلانی این هفته مبلهای منزلش را تعویض کرد، فلانی ماشین اش را فروخت قراره اتومبیل صفر ثبت نام کند، پلاک فلان چند نوبت برایشان مهمان از شهرستان آمد نسبت و دلیل رفت و آمدها هم ذکر شد. فلانی که هنوز یک ماه نشده از سفر کربلا اومده، دوباره به عراق رفت!
دوستم می گفت این مورد آخری مشکوک تشخیص داده شد و دستور پیگیری صادر کردند!
چند توصیه
:
_ نجس ها را شناسایی کرده و به دوستان و اقوام مورد اعتماد معرفی کنید.
_ نجس ها در صورت لو رفتن از کارشان برکنار یا مواخذه نمی شوند، فقط محدودهی آنها تغییر می کند.
_ از برخورد فیزیکی و کلامی با افراد نجس پرهیز کنید، زیرا نجس شناخته شده خطر کمتری نسبت به نجس های پنهان و مرموز دارند.
_ به نجس ها هرگز اعتماد نکنید، آنها شغل خود را برای وجدانشان توجیه کرده اند.
_ نجس ها در بیشتر اجتماعات مانند هیئات و کارخانجات و شرکت ها و حتی شبکههای اجتماعی حضوری فعال دارند.
_نجس ها اطلاع رسانی و آموزش و آگاهی بخشی را در تضاد با منافع خود احساس کرده و به هر نحوی با آن مخالفت می کنند.
_نجس ها ایجاد رعب و وحشت را بهترین سلاح خود در جاری ساختن ترس می دانند، دیده شده در مواردی از روی نادانی زبان به تهدید گشوده اند.
سلام به همگی
این سوال من از یک بسیجی:
چرا عربستان به یمن حمله میکنه
۱ ایا بیماره
۲ ایا کشورکشایی میکنه
۳ مشکلش چیه؟؟؟؟؟
وحالا جواب ایشون:
عربستان اولین بار نیست که به یمن حمله می کنه جنگ یمن و عربستان به چند سال پیش بر می گرده …
منطقه شمال غربی یمن به نام نجران برای یمن بوده که به اشغال عربستان در اومده خود مردم نجران مخالف عربستان هستن
خب نکته توی دریای سرخه … که یمن به تنگه وردی دریای سرخ دسترسی داره و امنیت تجارت اروپا رو تضمین میکنه … اهمیت یمن برای اروپا کمتر از اسراییل نیست … و خود عربستان از این کشور انتقال نفت میده …
ممکنه بگی ایران رفته یمن ، عربستان از ترس حمله کرده … اصلا این طور نیست …
اتقلاب یمن توی بهار عربی یا بیداری اسلامی جز اولین کشورها بود خب ایران کاره نبود اصلا … اون موقع….. اما با ورود ایران به بازی بزرگ غرب بازی رو خراب کردیم .. اول ایران وارد جی بوتی شد با پرداخت هزینه ساخت پارلمان جی بوتی ما تونستیم یه جزیره رو از جی بوتی که توی اون تنگه حساس هست اجاره کنیم … توی این تنگه ما برای امنیت کشتی ها مون چند ناو گروه داشتیم .. شروع کردیم توی همون شرایط به این بهانه به تعدادی سرباز یمنی که انقلابشون در حال مصادره بود به درخواست خودشون آموزشهایی رو دادیم که این موشک ها و جنگ هایی به سبک حزب الله هستش از اونجا آب میخوره …
بعد از افشای حضور ایران امریکا که با لباس عربستان بود، کلا جی بوتی رو سر جاش نشوند ولی نمی دونم که حالا ما هنوز اون جزیره رو داریم یا نه ولی قطعا اگر قرارداد بین المللی بوده باشه هنوزم هست دستمون … و اینها در حالی بود که حضور ایران در چنین کشور حساسی به نام جی بوتی … توسط عده ای ساده لوح توی کشور با شعر جی بوتی کجایی دقیقا کجایی مسخره می شد و حتی ازش بهره برداری سیاسی هم شد … کار نداریم
به هر حال چه باور کنید چه نکنید … چه بخواید باور کنید چه نخواید باور کنید مسئله اینه که حمایت از یمن بعد از اتفاقاتی که افتاد بنا به در خواست یکی از احزاب قدرت مند یمن که حوثی معروفند صورت گرفته و به این دلیل بوده که اولا با منافع ما و سیاست های ما ، این حمایت در یک راستا بود یعنی ناچار بودیم اینجوری بگم … باید ما هم اگر جنگی می خواست بشه یه خودی نشون می دادیم … الان اونا می دونن که جنگ بشه ما ازمون کارای بزرگ بر میاد پس احتمال جنگ رو این حرکتا کم کرد و دوما حمایت از مظلوم به عنوان یک کشور ظلم کشیده … وظیفه خودمون می دونیم
درود بر « آیت الله» محمد نوری زاد، تنها آیت الله بی پشم و ریش و عبا و عمامه و حوزه نرفته ای که از جنس مردم است، او تنها آیت الهیست که با پرهیز از بلغور نمودن احادیث شاذ و توخالی به بیان منطق و خردمندی مشتاق است. آیت الهی که بدون حتی نیم ساعت منبر و روضه و تطمیع و تهدید ، مخاطبان پر شماری از سراسر ایران زمین در جوار خویش دارد ، آیت الهی بی مزد و مواجب و شهریه . او تنها آیت اللهیست که سوار بر منبر های بلند نشده و تریبون قورت نداده، اما در عوض هنر پرورانیده و سخنش اثر بخشیده ، آیت الله بدون رساله و خمس و ذکات نگیری که مردم بطور خود جوش قبولش دارند ، او آیت اللهیست که نه فقه خوانده نه خارج نه متاجر شرح لمعه ! اما از همه ی آیت الله های منبر نشین فقیه تر و خردمند تر به چشم می آید.
جناب آیت الله ، تصور بفرمایید که پروردگار جهاندار، برای لحظاتی از پشت کنترل دستگاه الهی کنار بیاید و بر زمین فرود آید و ۱۲۴ هزار پیامبر و پیامبرزاده را به همراه روسای جمهور کشورهای عضو دائم شورای امنیت ( ابر قدرتها) و ملک سلمان سنی ها ، مرحوم بروسلی، جناب رضا زاده، آرنولد، هالک، اسپایدر من، سوپر من ، بت من، اهریمن (ومنهای دیگر …) رستم زال ، افراسیاب ، انیشتین، فیساغورس، بیل گیتس، سلطان شکر ، هیتلر واستالین و….. نهایتا تمام نامدارن روی زمین از ازل تا کنون برای رفتن و بازدید از زلزله ی اخیر مملکت فراخواند و همه با هم بروند و ببینند و سخن های خوش برانند و برگردند! این چه منفعتی برای کاهش آلام ملت متضرر از این مصیبت دارد؟ غیر از اینکه همین مسافرت کلی هزینه بر دامان ملت تحمیل کند منافعش چیست ! اینکه روسای یک مملکت پس از وقوع فاجعه ای برای بازدید بروند در تمام دنیا مرسوم و مبارک است اما بشرطی که بازخورد مثبت داشته باشد نه اینکه نمایش بازی کنند! به شرطی که برنامه ی شفاف داشته باشند با قید زمان نه اینکه حدیث و آرزو تقریر کنند!
آیا زلزله داری فوایدی علمی است؟؟
یا یک بلایایی طبیعی مضر است؟؟؟
⚡️⚡️⚡️
موسسات تحقیقاتی بسیاری در زمینه زلزله و عواقب و مضرات وشاید فواید ان تحقیق و مطالعات فراوانی انجام داده اند
اما موسسه تحقیقاتی piranchr نتیجه جالبی از تحقیقات خود را طی ۴۵۰زلزله در سراسر دنیا منتشر کردند.
این موسسه چند ملیتی فوایددزلزله را برای کشورها در ۲۹مورد بیان داشته که چند مورد ان را عنوان می نماییم
⚛️⚛️♓️♓️
فواید زلزله در قوانین طبیعی و اثرات مفید آن
1⃣در الاسکا زلزله سال 1969
سبب شد مسیر رودخانه به معدن طلایی زیر زمینی هدایت و طلای شستشو شده با رودخانه در سطح زمین جاری شود که از ان سال الاسکا مرکز کشف طلا در دنیا گشت.
2⃣زلزله سال 1992چین
به علت این زلزله شیب زمین بسمت دشت خشک تینهان گشت و سیلاب رودخانه خاک غنی شستشو شده کوهها را در دشتی وسیع ته نشین کرد که در حال حاضر جزو زمینهای بسیار حاصلخیز دنیاست.
3⃣زلزله سال 1995چاد
این زلزله سبب شد هجوم ۳۸میلیون ملخ در صحرای افریقا وتخریب هکتارها زمین کشاورزی در شمال افریقا با این زلزله ملخ ها با امواج فراصوتی زمینگیر و قادر به عدمپرواز و به سبب گشنگی همخواری کرده و کلا از بین رفتند.
4⃣زلزله سال 1834شیلی
این زلزله سبب شد صخره های ساحلی ۱۳متر نشست کنند واین باعث هجوم میلیونها ماهی برای تخم گذاری و صید هزاران تن ماهی گشت..خلیج فنتاگواس.
5⃣زلزله سال 1893کلمبیا
این زلزله سبب شد که رودخانه اروادگیا تغییر مسیر داده و با نفوذ به منطقه مادکیا ۱۳معدن را شناسایی کنند.
6⃣زلزله سال 1990ژاپن
این زلزله سبب شد جزیره فکودیمو ظاهر و یکی از اب های گرم اقیانوسی بسمت جزایر و رونق بسیارماهیگیری شود.
7⃣زلزله سال ۱۹۹۴مغولستان
این زلزله سبب شد دشت خشک مغولستان صاحب تغییر سفره های اب زیر زمینی وجهت مسیر در زیر گسل شود و عمق دست یابی به ۷ متر کاهش یابد.
8⃣زلزله سال 1993هند
این زلزله سبب شد ۱۲غار زیبای اهکی نمایان و دومعدن بزرگ هند کشف گردد.
9⃣زلزله سال ۱۹۹۴نیوزلند
این زلزله سبب شد که ارتفاع سطح کوه والیلاندر این کشور ۲۰سانتی متر کاهش و سبب عبور مه اقیانوسی و ایجاد جزیره مه با ظرفیت پذیرش سالانه۶میلیون گردشگر دراین کشور شود.
ایران
زلزله سال ۱۳۶۹رودبار و ۱۳۸۲بم سبب شد ۳۴۰معدن با ارزش زیر زمینی در ایران توسط ماهواره ها ردیابی و ۸حوزه بزرگ نفتی و۱۲حوزه وسیع گازی نیز بر اثر حابجایی سطوح زیرین زمین قابل بهره برداری شود
این موسسه معتقد است با این دو زلزله منابع اب زیر زمینی بسمت سطح و با شیب ملایم بسمت کویر مرکزی حرکت کند
یعنی افزایش منبعی در خشک ترین منطقه ایران
♒️♒️♒️
زلزله یکی از قوانین طبیعی طبیعت است که با رعایت نکردن اصول پیشگیری تبدیل به مصیب و فاجعه می گردد
♒️♒️♒️
این موسسه معتقد است زلزله ها در ایران گرچه تلفات وخسارات بسیار داشته (که ان هم مقصر ایرانی ها هستند) ولی باعث شده است که ایرانی ها بتوانند از انرژی گرمایی زمین بر اثر جابجایی گسل ها انرژی پاک بدست اورند (مانند مشکین شهر)
اما نیوزلند توانسته روشنایی ۵۰شهر را تامین کند ولی ایرانی ها هیچ استفاده گسترده ای از ان نتوانسته اند بکنند
دکتر رضا عسگری
جای این مطالب بی اساس و موهوم اینجا نیست، گرامی.
از آنجا که مشت نمونه خروار است من فقط به دو سه مورد در نوشته شما اشاره می کنم و می گذرم:
“زلزله سال 1969 در آلاسکا: …از ان سال الاسکا مرکز کشف طلا در دنیا گشت”
اسکیمو ها از هزاران سال پیش از وجود طلا در منطقه زندگی خود باخبر بودند اما این فلز برایشان ارزشی نداشت. کشف و استخراج طلا توسط مهاجرین سفید پوست در آلاسکا به نیمه دوم قرن نوزدهم باز می گردد. اوج هجوم جویندگان طلا به آلاسکا را در حد فاصل سال های 1896 تا 1899، تب طلا می نامند (gold rush). در این فاصله سه ساله بیش از صد هزار نفر از کاوشگران و معدن کاوان به آلاسکا هجوم بردند. کشف طلا در آلاسکا ارتباطی به هیچ زلزله ای نداشت و زمان آن هم بیش از 90 سال قبل از زمان مورد ادعای شماست.
“زلزله سال 1995چاد”: چنین زلزله ای ثبت نشده است.
“موسسه تحقیقاتی piranchr”: این موسسه من درآوردی چیست و کجاست؟
بقیه مطالب از همین دست بود و ارزش پاسخگویی نداشت. گرامی، اولا به چه منظور مطالب بی پایه و نادرست بازنشر میفرمایید؟ دوم، اگر هم این مطلب را جایی دیده اید و برایتان جالب بوده است، لطف بفرمایید و در همان زمان حضور آنلاین و پیش از بازنشر مطالب سخیف، یک جستجوی دو دقیقه ای هم بزنید تنگ مطلب مورد نظرتان. سوم، چرا برای موجه جلوه دادن هر حرف بی پایه و بی ارزشی دامن عنوان و مقام کاذب و جعلی هستید؟ جز این است که خودتان به درستی مطلب ارسالی باور ندارید؟ ناگزیر باید عنوان دکتر و مهندس برای مطلبتان بتراشید.
لطفا مطالب مستدل در اینجا درج بفرمایید. گفتم زود بگم تا سیل نظرات عالی و خوب به این پست سرازیر نشده. البته مشکل، جدید نیست. هم قبلا و هم اکنون برخی دوستان و کاربران بدون یک جستجوی ناقابل هرچه برایشان جذاب بود (و هست) اینجا کپیه کاری می کردند.
—————–
درود دوست گرامی
من از این اخلاق و رویکرد خردگرایانه ی شما بسیار خشنودم که به یک نوشته ی بظاهر علمی، همین که از طرف فلان متخصص و دکتر و نویسنده است، اعتماد نمی بندید و به دانش خود و یافته های دیگران مراجعه می کنید و سخنی تازه بر می آورید.
سپاس از شما
سپاس
.
استاد عزیزم دکتر نوری زاد درود و سلام بی پایان
برای انانکه تردید دارند لطفا صلاح دانستید منتشر نمایید
از روزهای خیلی دور که با شما اشنا شدم و مطالب شما را میخواندم و میشنیدم و میدیدم تا به امروز بسیار بسیار اموختم و اگاه شدم و به وجود شما علاقه مند و دعای صبح و شام من برای سلامتی و تندرستی و طول عمر با عزت و سعادت و پیروزی و موفقیت شما ست ..
امیدوارم قدر و منزلت و وجود با ارزش و گرانسنگ و پربهای شما را قدر بدانند و سپاس دارند و از درس و روشنگری و دانایی و مرام و روح ازادگی و جوانمردی شما بیاموزند و بکاربندند که نیاز امروز و فردای این ملت و سرزمین میباشد ..که من بی نهایت سپاسگذار و شاکرم
خداوند یا رو نگهدارتان باد
اری وجود نازنین شما راه و رسم دانایی و روشنگری و اگاهی است و پرسش و نقد در ژرفای اندیشه و تفکر که بی پایان است همچنان که جهان هستی بی انتهاست
خیلی ها همچو من بیدار گشته اند و اگاه و هنوز هستند خفتگانی که یا نمیخواهند بیدار شوند از روی تعصب و نادانی و جهل و خرافه و یا از روی منفعتی که از این رهگذر نصیبشان شده و میشود و امیدوارم روزی همه به اگاهی و دانایی و حقیقت پی ببرند و از این وضعیت اسفناک رهایی یابیم و به انانی که هنوز به شک و تردید به شما مینگرند اگاهی و روشنی و باور عطا کند
راه سخت و دشواری است راه دانایی و ازادگی و چه اسان است راه خرافه و تقلید و نادانی …با گذشت این همه سال و در اختیار داشتن این همه وسایل ارتباطی و شنیداری و دیداری و گذشت چندین سال از حکومت و نا مدیریت این مملکت دیگر چه مانده برای رسیدن به حق و حقیقت ….
ما باور داریم و ایمان به شما راهتان پررهرو و مستدام باد و به امید پیروزی
درود بی پایان به شما
ارادتمند و دوستدارتان علی
سلام بر جناب نوری زاد از نوشتن بی حاصل وبی اعتنائی و نشنیدن صدای به حق مردم ایران که البته خود را به نفهمیدن میزنند با دیدن و شنیدن اینهمه اعمال و گفته های نا معقول ازسوی بالاترین مسؤولین نظام وبی تفاوتی ملت ایران که انگار مسخ شده و بقولی جادو شده اند همین دیروز شنیدم تیم فوتبال سیاه جامگان در اثر فشار امام جمعه مشهد به تیم سیاه پوشان مشهد تغییر نام یافته یا آقای حسن روحانی ریاست جمهور حقوقدان در یک اظهار نظر غیر حقوقی و غیر عقلانی به اتحادیه عرب حمله کرده و از آن بنام یک اتحادیه کهنه و پوسیده و بی رمق و بی رقم نام میبرد رییس و همکاره دفتر رهبری آنگونه به معاون اول رییس جمهور لعن میفرستد و به ناگاه قاسم سلیمانی آشوبگر منطقع خاورمیانه پیام محو شدن داعش را به رهبری میدهد این درحالی است که پس از شش سال صرف هزینه هنگفت و خونهای بسیاری آقای پوتین بشار اسد این آدمکش قاتل صدها هزار مردم بیگناه سوریه را در غیاب رهبر خود خوانده شیعیان جهان به روسیه دعوت میکند و رهبران تهی از مغز نظام اسلامی را قال میگذارد پس از صرف صدها هزار میلیارد دلا و تومان ملت در بند و به فقر کشانده ایران که صدها گرفتاری و مشکل از قبیل بیکاری بیش از شش میلیون جوان ،گرانی سرسام آور لگام گریخته ،اعتیاد چند میلیون زن و مرد ،فرار بیش از پنج میلیون نخبه ایرانی که باید در آبادانی ایران بکار گرفته میشدند ،اقتصاد ورشکسته ،حوزه های علمیه بی خاصیت و فربه پرور آخوندی و مشکلات عدیده فراوان به جایی رسیده ایم که در سفر خامنه ای پس از یکهفته از زلزله غرب کشور به کرمانشاه نمیدانم به عمد یا سهو اندکی خاک بر عمامه و عبای ایشان نشسته میشود سوژه بسیاری از سایت ها وشبکه های احتماعی بسی جای تاسف دارد که بگویم رژیم ظالم ،کافر ،نوکر و وابسطه محمد رضا پهلوی در طول چهل سال جوانانی تربیت کرد هممقید به دین هم متعهد به کشور و هم انسان تمام اما پس از چهل سال حکومت مدعی امام زمان چگونه جوانانی تربیت کرد ما ملت ایران همه جوره قافیه را باخته ایم
سلام
برادرادران بزرگوار
میبایست سایر عزیزانی که مطالعات تاریخی از منابع معتبری را دارند روشنگری کنند ولی به نظرم آشفتگی امروزی ایرانیان که مابین پاسارگاد و کربلای معلی و نیز قوم گرایی پان ترک و فارسیسم و عربیسم… سرگردانند را از زاویه دیگری نیز نگریست.
بر طبق کتاب “رکوردهای جهانی گینس” ایران (Persia) از نظر موجودیت و تاریخ استقلال، کهن ترین کشور دنیا است که قبل از چین و اتیوپی و ژاپن و فرانسه بوده. ایران یکی از ۳۷ عضو اصلی و موسس جامعه ملل یا مجمع عمومی سازمان ملل بود. در سال ۱۹۴۵ میلادی نیز ایران جزو یکی از
۵۰ کشور بنیانگزار سازمان ملل بود. در راه نیل به دمکراسی و حاکمیت مردم، ایران با انقلاب مشروطیت جزو جوامع پیشقراول انگشت شمار در دنیا بود. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ (۱۹۰۶ میلادی) امضا کرد؛ در حالیکه در آن زمان اکثریت کشورهای دمکراتیک امروزه دنیا یا وجود نداشتند و یا در برخی از آنها نظیر فیجی آدمخواری رواج داشت
حال سوال اساسی اینجاست که چرا بقیه کشورها (از جمله کشورهای جدید التاسیس و دیکتاتورزده دیروزی) با گام برداشتن بسوی آینده و مدنیت و مدرنیته و دمکراسی و شکوفایی اقتصادی پیشرفت کردند؛ ولی ما ایرانیان هنوز آشفته و سراسیمه بین پاسارگاد و کربلای معلی یا قوم گرایی ترک و فارس و عرب و لر و کرد.. ره منزل خویش را گم کرده ایم؟
آرمانگرایی نقطه مشترک همه این تجمعات می باشد. پاسارگادی ها که خود را فرزندان کوروش می خوانند با نوعی خودشیفتگی “گذشته ـ محور” و تاریخی معتقدند که “هنر نزد ایرانیان است و بس”، و عظمت ایران را نه در آینده که در گذشته های دور و افسانه های شاهنامه جستجو می کنند. عاشقان حسین نیز بدون ذره ای آگاهی از پیشینه اسلام در ایران در رهنوردی ربانی گمگشته تاریخی خویش را در کربلای معلی و در آنسوی مرزها می جویند.
در اغلب کنگره سکولارها و سلطنت طلبان و حتی کمونیست های خارج از کشور که باید همایش وحدت در کثرت باشند، متاسفانه علیرغم زحمات فراوان و تلاش بیدریغ برگزارکنندگان، رگه های خودمحوری و پریشان حالی ایرانیان توسط برخی از پارسانماهای حق بجانب غیر مذهبی متعصب نمایان می شود یعنی حتی در خارج از کشور نیز می توان پریشانی و سرگردانی این ملت را شاهد بود.
ملتی که خود را سیاسی می دانند، اما در عمل همچنان گیج و گرفتار باقی مانده اند.
تاریخ ما پاشنه آشیل ماست. ما ملت مصلوبی هستیم که با نیایش صلیب ویژه خود را بر دوش، و زنجیرهای اسارت اسطوره ای افسانه های کهن را بر پاهای خویش تقدیس می کنیم. افسانه های مذهبی و باستانی که توسط افسونگران عیار منش با طراری برای افسون کردن ما در گذرگه تاریخ طولانی ما نوزایی و به شیوه های مختلف بازتولید می شوند. افسانه اغواگر و میل انگیز پاسارگاد و اسطوره عاشورا و کربلای معلی فقط دو نمونه از غل و زنجیرهایی هستند که عاشقانه و مطیعانه بر گردن نهاده ایم. بی آنکه بدانیم چه سوءاستفاده هایی از انقیاد احساسات ما می شود. حتی اگر فردوسی فریاد بزند ” که رستم یلی بود در سیستان،
منم کردمش رستم داستان”؛ دیگر دیر شده است زیرا در فرهنگ اسطوره ـ محور ما افسانه ها حسرت گذشته هایی را که نبودند برای ما زنده می کند تا در فراق امروز به دیروزمان چنگ بزنیم و برای التیام دردهایمان به گذشته های دور سیاحت کنیم.
این زوال تدریجی تعقل در عرصه های گوناگون که در گذر زمان فرجامی جز امتناع اندیشه برای جامعه ما نداشته است توسط برخی از فیلسوفان و صاحبان اندیشه معاصر اینگونه توجیه شده است که اساسا فرهنگ دینی با ایرانیان همواره همراه بوده است.
اما برای درک پیچیدگی فرهنگ دینی در ایران و پریشان حالی امروز ما باید به دوران قبل از صفویه بازگشت. زیرا صفویه برای مقابله با اعراب و رقابت با امپراطوری عثمانی، مظلمه خون سیاوش فرزند کاووس شاه را در قالب و نگاره مظلمه خون حسین فرزند امام اول شیعیان در ملغمه ای عوام پسندانه “باز زیستی” نموده و حیات جدیدی به آن داد. فردوسی در وصف سیاوش می گوید ( سیاوش چنان شد که اندر جهان، بمانند او کس نبود از جهان)
اگر رستم نام آورترین چهره اسطوره ای شاهنامه را ترسیم کنیم که با گرز خویش قادر بود در نبردی روزانه صدها نفر را هلاک کند، آنگونه که حضرت علی با شمشیر ذالفقار می کرد، باید اذعان داشت که ترا ریختی باستانی سیاوش و بازتولید اسطوره ای شهادت امام حسین در کربلای معلی یکی از شاهکارهای موفق فقهای دوران صفویه بوده است.
در بحارالانوار آمدهاست، شمشیر ذوالفقار یکی از هدیههای بلقیس به حضرت سلیمان است که به دست حضرت علی میرسد.
تا قبل از سلسله صفویه اکثریت قاطع مردمان ایران سـُـنی مذهب بودند. بیش از دو قرن طول کشید تا صفوی ها با کشتار و قتل عام های بیرحمانه بسیاری از مردم ایران را با زور سرنیزه به تبعیت از مذهب شیعه اثنی عشری وادار نمودند. از آنجایی که در ایران عالم و مجتهد شیعه وجود نداشت، پادشاهان صفوی تعداد زیادی آخوند شیعه را از سرزمین های فعلی لبنان و عراق و سوریه برای ترویج “مذهب شیعه” به ایران آوردند. در منابعی آمده است کهنصف جمعیت ایران به دستور شاه اسماعیل قتل عام شدند؟ نه تنها مسلمانان ایرانی که سـُـنی بودند، بلکه زرتشتی های ایران نیز قتل عام شدند. در حالیکه ایرانیان سـُـنی مذهب بیش از ۹ قرن با هموطنان زرتشتی و دیگر ادیان همزیستی مسالمت آمیزی داشتند.
و اینگونه است که فقدان حافظه تاریخی باعث شده تا ایرانیان بخت برگشته با خودشیفتگی نارسیستی و وهم آلود مسحور و مجذوب اسطوره های دوران طلایی باستانی اغراق آمیز از نسخه های ملی یا مذهبی شوند و یا آمیخته ای “برتری خواهانه” و مضحک از هردو برای رسیدن به باوری کاذب بین پاسارگاد و کربلای معلی آسیمه و سرگردان تردد کنند. در فرآیند چنین حافظه تاریخی اسطوره زده تعجب آور نیست اگر در سرزمین زرتشت حتی یک زرتشتی را در بین هزاران عضو شورای شهر بر نمی تابند و او را بعنوان “غیر خودی” به بیرون می رانند. تعجب آور نیست و اینگونه است که حتی سکولار های خارج نشین بر گرفته از “فرهنگ خودکامگی” بعد از قریب به چهل سال زندگی در کشورهای دمکراتیک غربی، یکدیگر را بر نمی تابند و تکفیر می کنند. ریشه اصلی مشکلات ما در توهم خودبزرگ بینی و تاریخ گریزی و اسطوره پردازی آرمانگرایانه ما است که باعث وجود خلقیاتی از قبیل دروغ و تلون مزاج و نفاق و دورویی و بازی با زبان و غرور و خود شیفتگی و گذشته گرایی همراه با وهم و خیال و غلو در ما شده است.
این خصوصیات نه تنها در “پاسارگادی ها” و “کربلای معلی ها” بلکه در میان سکولار های به اصطلاح روشنفکر خارج نشین نیز بغایت بارز است. پس باید اعتراف کرد آب از سرچشمه گل آلود است. اگر چه در پایان باید تاکید کنم که این ادعا در مورد همه هموطنان محترم عمومیت ندارد. زیرا در بین ایرانیان انسانهای منور الفکر و فرهیخته فراوان است که همگی سخت مورد احترام نگارنده است.
ساعت 9/5 شنبه شب ۳۰ آبان 77
زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد.
او که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود٬ در را گشود. دو نفر؛ ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی٬ با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به داریوش گفتند که بر اساس گزارشهای دریافتی با اتومبیل رنوی شما سرقتی صورت گرفته است! داریوش میگوید؛ من “داریوش فروهر” هستم، و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران و پی بردن آنها به اشتباهشان کافی دانست. عالیخانی گفت: شما را می شناسیم، ولی ماموریم و معذور. مسلمی هم نامه ای جعلی را با مهر و امضای نیروی اتظامی به فروهر نشان میدهد که در آن موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود.
فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آنرا با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود٬ تطبیق داد. آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود. میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند. آن دو در را پشت سر خود نبستند! در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت، و یکی یکی وارد خانه شدند! در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفت و گو با آن دو نفر بود٬ پروانه فروهر “همسرش”٬ روی پله ها ایستاده بود. داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است؟و خود توضیح میدهد که احتمالا آنها از اتومبیل سوءاستفاده کرده اند. پروانه نیز تعجب کرد. عالیخانی٬ مسلمی، و صفایی پور بهمراه فروهر وارد ساختمان منزل میشوند. یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم ور رفتن با اتومبیل رنو نشان میدهند. فروهر روی یکی از صندلی های اطاق کار خود نشسته و عالیخانی که روبروی او نشسته بود٬ سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز میکند! لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی٬ بنابر نقشه قبلی٬ رو به پروانه میگوید؛ چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید٬ اگر اشکالی ندارد، طبقه بالا را هم ببینند، و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه٬ او و علی صفایی پور را همراهی کند.
در حالیکه فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت و گو بود٬ سه نفر از کسانیکه بیرون ساختمان بودند، وارد اتاق میشوند. چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده؛ محمد حسین اثنی عشر یک دست داریوش را گرفته٬ و مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت، و وقتی داریوش بیهوش شد٬ محمود جعفرزاده ۲۶ ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد!
چند دقیقه بعد،
صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می شود!
فلاح “سر تیم عملیات” داخل خانه بالا رفت.
صفایی پور از او پرسید:
عملیات را شروع کنیم یا نه؟،
و فلاح به مسلمی دستور داد: شروع کنید!
صفایی پور از پشت٬ گردن و دهان،
و مسلمی دست های پروانه را گرفتند!،
هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت. پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند، علی محسنی ۲۵ ضربه کارد بر قلب او فرود می آورد.
و اینگونه بود…
که قلب دو ایرانی آزاده و آزادیخواه
توسط دژخیمان حکومت جهل و جور و فساد
برای همیشه از حرکت باز ایستاد، ولی راه و روش
آزادگی برای آزادی ایران و ایرانیان با طپشی بمراتب
بیش از گذشته به طپش خود ادامه میدهد.
آیت الله محمد نوری زاد:
این تابلو در شهر اراک نصب شده.
فتوا می دهم:
هرگز به اینجور شعارها اعتنا نکنید!
خشک سیم وخشک چوب وخشک پوست
از کجا می آید این آوای دوست؟
@MohammadNoorizad
آنچه که از زلزله مهیب تر و ویرانگرتر است، دروغ است. و دروغ، ملات اصلی بنای بیت رهبری ست.
در داخل خط قرمز، یک نفر زلزله زده پیدا کنید!
@MohammadNoorizad
آیت الله محمد نوری زاد:
فتوا می دهم که در زیر تک تک موهای ریشِ این سید قاتل،شیطان هایی به گندگیِ فریب خانه کرده اند. فردا نگویید من برای ریش های این سیدِ قاتل فتوا نداده ام یک وقت!؟
@mohammadnourizad
سلام بر ناظران گرامی
پیشتر در این سایت نشان دادیم که برخی علامه های حوزوی نظیر حلی تا چه حد از آنچه به خردمندی شناخته شده به دور هستند و انتظار این است که حوزویان با بررسی بدون تعصب و خالی از پیش فرضیات ذهنی و به تبع آن هتک و بی احترامی نسبت به مخالف که معروف کتب و سنت ایشان است با بررسی حال این بزرگان خود و نقد بی طرفانه چهره های آنها به جای الصاق توفق و تقدس بی دلیل برای آنان و به کار بردن عناوین پرطمطراقی نظیر علامه برای ایشان گامی بزرگ در جدایی از گذشته و نگاه به اینده بردارند.در اینجا به نقل داستان معروفی از یکی دیگر از بزرگان این جماعت پرداخته و قضاوت را به خوانندگان گرامی سپرده تا بیندیشند آنان که چنین تعاریفی در فضل و کمال از ایشان می گردد در چه مرحله ای از پلکان خردمندی جای می گیرند.پیشتر لازم به بیان است که از ارکان فقه تشیع عقل می باشد هرچند کمتر نشانی از آن در فتاوای تشیع دیده می شود.
محمّد بن مُحمّد بن نَعمان ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم و از بزرگان به نام تشیع می باشد.در اطلاق عنوان مفید به او نقل قولهای متفاوتی موجود است که در یکی از آنها به سنت مالوف شیعیان پای امام غایب در میان است که عنوان مفید را به سبب مفید بودن او برای امام و شیعیان به او داده است.داستان زیر در توصیف فضل او به رشته تحریر درآمده است و هرچند که تمنای نگارندگان ایجاد فضیلت ارتباط برای او همانند سایر بزرگان تشیع بوده فی الواقع و ناخواسته چهره ای فاقد تعقل و درک منطقی از او به نمایش گذارده است:
“شیخ روزی در خانه بود، شخصی به حضورش آمد و پرسید زنی حامله فوت کرده ولی بچه در رحمش زنده است، آیا او را همانطور دفن کنیم، یا شکمش را شکافته و بچه اش را بیرون آوریم؟
شیخ مفید (رحمه الله) گفت: همانگونه دفنش کنید، آن شخص برگشت و در وسط راه دید سواری به او نزدیک شد و گفت:
شیخ مفید (رحمه الله) فرمود: شکم آن زن را پاره کنید و بچه را بیرون آورید.
آن شخص چنین کرد، پس از مدتی جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، شیخ گفت من کسی را نفرستاده بودم، معلوم است که آن سوار صاحب الامر (عج) بوده است!، اکنون که در احکام اشتباه می کنم خوب است دیگر فتوا ندهم، در خانه اش را بست و از خانه بیرون نیامد.
ساعاتی نگذشت که از طرف امام زمان (علیه السلام) توقیعی (نوشته ای) به خدمت شیخ مفید گذاشته شد:
ای شیخ! برای مردم فتوا بگو و ما آن را تکمیل خواهیم کرد، و نمی گذاریم که در خطاء و اشتباه بمانی، آنگاه در مسند فتوا نشست.»( قصص العلما ص399)
اوج سفاهت از این مطلب هویداست.شخصی عاجز از درک این موضوع است که یک طفل درون بطن مادر که زنده است را نباید به خاک سپرد و چنین فتوا می دهد!جالب است بزرگ دیگری از تشیع برای او از قول امام غائب چنین آورده است:
“هنگامی که این عالم بزرگوار از دنیا رفت، با خط شریف امام زمان (علیه السلام) بر روی قبرش نوشته شده بود:
خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمّد (علیهم السلام) روز مصیبت بزرگی است.”
و البته صاحب سخن نگفته است که خط امام غائب را از کجا می شناخته است؟!
پاینده و پیروز باشید
درود برشما جناب آقای نوریزاد عزیز.
همدردی شما، واظهار نظرات شما در مورد مناطق زلزله زده وهم میهنان مصیبت دیده، وهمینطور همیاری و کمک رسانی همه ایرانیان را در این چند روز از شما ودیگر رساناها دیده وشنیدم، با مشاهده تصاویر فداکاری وایثار واز خودگذشتگی ایرانیان، مایه غرور، افتخار است، و زبان از تعریف وتمجید آن قاصر.
بنده تحصیلات آکادمیک ودانشگاهی ندارم، ولی به واسطه شغل وتجربیاتی که دارم، در سال ۸۶، در یک جلسه ای که در دانشگاه آزاد شهرما برپا بود، نظری دادم که بواسطه جو آنزمان که بیشتر نظرات رانتی شنیده میشد، کسی اهمیت نداد. ولی در این زلزله وحجم ویرانه ها و آوار بر جای مانده از ساختمانهای بتنی، مرا بر آن داشت دوباره اظهار نظر نمایم، و با اجازه، کانال شما را بیشتر از هر رسانه ای دیگری در دسترس دیدم، امیدوارم پوزش بنده را پذیرا باشید.
به نظر بنده یکی از عوامل گستردگی تلفات و زیان زلزله اخیر ساختمانهای بتنی است، وبه غیر از عدم مقاومت در برابر چنین حوادثی، خسارات جبران ناپذیری برای مردم و محیط زیست دارد که به اختصار به آنها اشاره میکنم.
۱-تخریب طبیعت و کف رودخانه ها برای تهیه بتن!
۲-تهدید رودخانه ها و به دنبال آن (آب) که از مواد مهم جهت تهیه بتن میباشد! از طرفی کمبود آب از معضلات کشور عزیز ما ایران است!
۳-این بند که مکمل بندهای قبلی است، خود بتن است که بواسطه سنگینی باعث بالا رفتن تلفات جانی میشود!
۴-آب، به غیر از استفاده در تهیه بتن، حتما باید بعد از بکارگیری و قالب بندی و ساخت قسمتهای بتنی، از آب سیراب شود، در غیر این صورت بتن خشک بسیار طرد وشکننده میباشد، که در اکثر مواقع به علت عدم دسترسی به آب یا سهل انگاری در طبقات فوقانی به بتنها ابی داده نمیشود، چه بسا ابنیه ای که در این حادثه تخریب شده اند درگیر همین معضل بوده اند!
۵-درساختمانهای بتنی به دلیل یکپارچه بودن سقف وستونها، چسبندگی تیغه ها و دیوارهای جانبی وحتی نمای ساختمان، بسیارکم میباشد که فقط از طریق نازک کاری به هم متصل میشود، ودر این ساختمانهای آوار شده کاملا هویداست، وهمه نماها و دیوارها کلا آوار شده است.
۶-این بند که نکات عاطفی به همراه دارد،و باعث بسیار دلخراش بودن زلزله میشود، وشاید صحنه های بوجود آمده، هرگز برای بیننده فراموش نشود، تصور کنید سقفی به صورت یه تیکه افتاده و عزیزی در زیر آن مانده که اکثر آسیب دیدگان با مرگ مواجه میشوند، وچنانچه کسی فوت نشود، با صدمات جبران ناپذیر جسمانی مواجه خواهند شد!
۷-نکته ای که اشاره میکنم، از معضلات بسیار دشوار و هزینه بر آوار برداری است، که به جهت یکپارچه بودن سقف است، که قابل تعمیر نبوده وبه علت سنگین بودن، حتما باید منهدم شود، در تصاویری که امروزها در ساختمانهای مهر دیده میشود، مثلا ستونها و سقف طبقات سوم، چهارم سالمه، ولی طبقات تحتانی به علت فشار وتحمل بیش ازحد شکسته، لاجرم باید کل ساختمان تخریب شود، که باعث افزایش هزینه ها خواهد شد، البته این معضل فقط در زمان تخریب وآواربرداری مشکل زا میشود، امید وارم دیگر چنین حوادثی در هیچ کجا حادث نشود!
۸-در پایان، باز برای جلوگیری کردن از صدمه به محیط زیست، واستفاده بهتر از منابع میباشد، با این حجم آوار که نخاله ساختمانی ساختمانهای بتنی مستقیما وارد محیط زیست و به آن آسیب میرساند، ودر هرکجا انباشت و دپو شود هیچ نو گیاهی در آن رشد نمیکند، مورد مصرف هیچ جانداری نیست، و مهمتر قابل باز یافت نبوده، یعنی صفر تا صد آن در هرکجا که باشد باعث زشتی،و به طبیعت آسیب میرساند.
امید وارم مردم خوب وفداکار کرمانشاه که از هم میهنان عزیز و فدا کار ایران هستند در پناه خداوند متعال، من بعد زندگی را با خوشی وبدون غم سپری نمایند. با عرض پوزش، ارادتمند شما
باسلام خدمت دکتر نوری زاد عزیز. نماد مقاومت مردم ایران. داشتم. در یوتیوب. صحبتها وتحلیلهای شما روگوش میدادم. نمیدونم چرا صحبهای شما مرا به شدت تحت تاثیر قرار میده من شخصیت مستقلی دارم. وبه راحتی تحت تاثیر. قرار نمی گیرم. به نظر من یکی ازدلایل بسیار مهم صداقت شماست. جناب دکتر. یکی از مشکلات آینده این حکومت ورشکستگی کامل تمام سیستمهای اون هست. رءیس صند وق تامین اجتماعی اعلام کرد. اگر بتونیم خودمون حفظ نهایتا تاآخر سال خواهد بود وبعد از اون در وضعیت اعلام ورشکستکی کامل هستیم. خطر دوم ور شکتکی بانکهای ماست . وامهایی که به کارخانجات پرداخت کردند به دلیل رکود غیر قابل برگشته ضمن اینکه بیشتر سرمایهای بانک توسط. یه تعداد خاص کاملا خالی شده وبرگشت ناپذیره. وبخش زیادی هم از سرمایهای بانکها در ساخت وسازهایی که نقد شوندگی ندارند هزینه شده دقیقا همین شرایط دارند. دلیل دیگه کسری بودجه دولته. وبدهی خیلی سنگین به بخشهای مختلف مثل تامین اجتماعی وبانکها وپیمانکاران داره. ضمن اینکه خرجهای بی حساب وکتابی که دریمن وسوریه وعراق. وحزب الله وحماس خرج میکنه. در خطر کاملا جدی قرار گرفته. واز طرفی با روی کار آمدن آقای ترامپ یک جبهه متحد بین اعراب وآمریکا. شکل گرفته. واز طرفی نارضایتی مردم از داخل.بدلیل فقر وبیکاری زنگ خطرها به صدا دراومده. بااین شرایط مردم تنها منتظر یک جرقه اند واینها دارن این خطر کاملا حس میکنند. به خاطر همین من چنین پیش بینی دارم انجام میدم شکی نیست که این انفجار خیلی سریعتر از آنچه تصور کنیم اتفاق خواهد افتاد اینها فکر میکنند درسوریه موفق شدند در حالیکه در آمریکا وکشورهای عربی واروپا کاملا بر نامه برای پا یان. این حکومت طراحی شده. ومطما برنده نهایی ایران نخواهد بود از همه مهمتر. ترس از مرگ قریب الوقوق آقای خامنه ای هست. بنابراین زمینه کامل برای سقوط این حکومت کاملا قطعیه. به امید پیروزی ملت ایران
درود آقای نوری زاد
رهبر عزیز ما با تمام اشتیاق و علاقه به مناطق زلزله زده رفته چطور میتونید ایشون یه فرد خطا کار بنامید در حالی مردم خود ریس جمهور خود را انتخاب میکنند و همه بدبختی های ما حاصل بی فرهنگی خود ماست حاصل اینه که کشور ما اسلامی اداره نمیشه و کسی گوش به حرف رهبر عزیز نمیده اگر کسی دلسوز این ملت باشد کسی نیست جز آیت الله خامنه ای. این نظر شخصی بنده اس.
اینم بگم که:
من چند وقت پیش برای آزمون.استخدامی شرکت کردم با هزار امید و آرزو که شاید تو این مملکت که برای مردم خودش هیچ ارزشی قایل نیست بتونم برم سرکار و ازدواج کنم و زندگی که نه بتونم باقی عمرمو نفس بکشم ولی اونا نه تنها قبلش هزینه از.من گرفتن بابت آزمون بلکه درست بعد از شرکت در آزمون برام پیامک فرستادن.که اگه جزو خانواده شهدا هستید اولویت دارید.خب بی شرف ها بگید اونایی که خانواده شهید نیستن برن بمیرن دیگه چرا تلکه امون میکنید!!!! نظامی فاسد تر و پرو تر از نظام حاضر تاریخ به چشم نخواهد دید بعد 29سال سن و درس خوندن تازه بایث برم دنبال کار آزاد که با این وضع کثیف اقتصادی آینده ای جز تاریکی نمیبینم
وقتی مردم ایران درسال پنجاه وهفت بدون داشتن کوچکترین بینش وسوادسیاسی وبی خبرازجوامع جهانز وفرهنگ نوین جهانی وکم وکیف نوع حکومتهاومحروم ازداشتن برنامه وهدف وبدون ذره ای آشنایی باحقوق بشر واینکه چه میخواهندوچه ندارندکه بایدبرای بدست آوردنش مبارزه کنندوتاوان بدهند دست به انقلاب زدندویک کشورکه بسرعت درحال پیشرفت بودودارای پنجمین ارتش جهان بودوپول ملی آن نیز جزوپنج پول برتردنیابحساب میامد وکشوری که ژاندارم خاورمیانه بودباپادشاهی مقتدر ودارای افکاروبرنامه های بلندپروازانه که میرفت تاایران رابعنوان دومین قدرت اقتصادی ،نظامی،سیاسی وعلمی جهان تبدیل نمایدامامتاسفانه بیش ازنوددرصدازمردم این کشورهیچکدام ازاین مسایل رانمی فهمیدند.نه ازجامعه جهانی ودنیای نوین وجهانی شدن چیزی میدانستندنه ازتوسعه واقتدارملی وحاکمزت مردمسالاری وروابط قوی دیپلماتیک بادنیاخبرداشتندونه سوادحتی خواندن ونوشتن داشتندودراین حال بودکه شاه فقیدباقدرت دلاروبکارگیری تمام قوای کشوروکارشناسان خارجی میخواست ایران رابسرعت متمدن کندوکشورایران رادردنیاقدرتمندنمایدکه مردم جاهل واحساساتی فریب چندآدم متحجرمذهبی راخوردندکه وعده ی بهشت وخداونعمتهای ماورای طبیعه به آنهامیدادندآن هم بدون هیچ تضمین وهیچ برنامه مشخص وهیچ سندمعتبری وتنهابرپایه ی دلخوشی به خطبه وسخنرانی وحرف های پوشالی آنچنان شوروهیجان دردل این مردم ایجادکرده بودندکه گفتی اززمین وهواانرژی لذت بروجوداین مردم میباردازخوشحالی وشادمانی پوچ وکاذب درپوست خودنمی گنجیدندوبروعده های شخصی سالمندباافکارهزاروچهارصدسال پیش که ذره ای سوادسیاسی واقتصادی وعلمی نداشت جزاندوخته ای خرافات مذهبی متحجرانه وعقده های استبدادی متکی برشرع مقدسی که کشتاروقتل واعدام وشکنجه راجایزمیدانست دل خوش کردندکه آنهارابه بهشت میبردوپول برق وآب رامجانی میکندواین چنین شدکه این شخص بیسوادوبی خبرازهمه چیزرابربالای سرمتمدن ترین کشوردنیانشاندندوکشوررابه ویرانه ای تبدیل کردجنگی بی معناوهولناک بوجودآوردوبیش ازپانصدهزارنفرکشته شدوبیش ازهزارمیلیارددلارخسارت برملت مظلوم تحمیل کرد.مردم راصدهاسال به عقب بردوفقروفسادوتبعیض وظلم وکشتاروشکنجه واعدام وحبس راتاآنجایی پیش بردکه روی هیتلرراسفیدکردغارتگران خائن رابرنهادهای کشورمسلط کردوازآنموقع تاکنون ایدان راباسرعت نورغارت میکنندوداروندارکشورراچپاول کرده اندومردم رابه خاک سیاه نشانده اند.وکشورراعقب مانده ترین کشورمنطقه کرده اندهرروزاختلاس پشت اختلاس وفسادپشت فسادبیدادمیکندومردم جرات نق زدن ندارندچراکه حاکمیت دیکتاتوربه هیچکس رحم نمیکندوباهروسیله وسلاحی هرمخالف ومعترضی رانابودمیکندبنام دین هرصدای اعتراضی راخفه میکندوسرمایه های کشوررابه خارج ازایران ترانزیت میکنندوبرای خودوفرزندان خودحسابهای نجومی دارندومردم برای لقمه ای نان روزی شانزده ساعت دراوج حقارت وسختی ورنج بایدتن به کارهای سخت بدهنددرحالیکه حاکمان درقصرهای طلایی خودآب معدنی به قیمت لیتری صدهزارتومان برسرسفره خویش دارند.خدابدادمان برسد.
اخبار: مسلمانان در لیبی برده گیری و برده فروشی را از سر گرفته اند.
مش قاسم: چی بگم؟؟؟
توضیح یکی دو تعبیر یا اصطلاح
یکی از تعبیراتی که معمولا دستاویز جاهلان علم نما و نا آگاه به لغت و اصطلاح و خلط مبحث کنندگان بین علوم دینی و علوم تجربی می شود اطلاق و تعبیر” علّامه”به برخی از بزرگان علوم دینی است،این تعبیر” علّامه “از نظر ادبی باصطلاح صیغه مبالغه است و تاء آن هم البته تاء تانیث نیست بلکه در ادبیات عرب این تاء تاء مبالغه هست و این وزن وزن مبالغه در آن ماده و کلمه ای است که به این صیغه یا قالب ادبی ریخته می شود،مثلا اگر ماده یا ریشه “ع ل م”به این وزن “فعّاله”ریخته شود مقصود این است که مبالغه در کثرت علم و شدت آن شود،و همینطور مبدا اشتقاق های دیگر،پس تعبیر “علّامه” یعنی کثیر العلم و کثیر الاطلاع که می تواند در هر رشته از علم یا فنّی باشد و هیچ اختصاصی به علوم دینی و عالم دینی ندارد،حال ببینیم وقتی مغلطه گران ناآگاه در مورد اطلاق این تعبیر بر برخی از بزرگان علوم و فنون مربوط به علم دین خلط مبحث کرده و علوم تجربی و متدها و موضوعات خاص آنها را بمیان می کشند آیا وجدانا و انصافا اگر فرضا مثلا به سید بزرگوار و جلیل القدری همچون علّامه طباطبائی علّامه اطلاق می شود واقعا مقصود این است یا خود ایشان مثلا مدّعی اشراف و احاطه به همه علوم انسانی و تجربی با موضوعات و محمولات و متدها و روش های گوناگون مبتنی بر آزمون و خطاست یا شنونده باید عاقل باشد و بدون تنگ نظری و عصبیت ناشی از اغراض سیاسی و دگم های خاص و عقده گشائی های عاجزانه درک کند که مقصود از اطلاق “علّامه”بر علّامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبائی قدّس سرّه الشریف ،زیادتی اطلاع و احاطه وسیع بر علوم و فنونی همچون تفسیر قرآن و فلسفه و عرفان و علم الحدیث و فقه و اصول و مقدمات آنهاست؟
در واقع بحث ها وایرادات لفظی و ناشیانه و مشاجرات لفظی از سوی مخالفان علوم و فنون دینی معنایی جز خالی بودن چنته آنان از یک رشته معارف خاص و جز عقده گشائی و حسادت ها بانگیزه های سیاسی ندارد،بنابر این هر فرد عاقل منصفی اگر تعصبات خاص چشم او را کور نکرده باشد می تواند بفهمد که اطلاق “علّامه”بر یک صاحب فن یا علم خاص (با هر موضوع یا هر متد تحقیقاتی) هیچ اختصاصی به اطلاق آن بر یک عالم دینی آگاه و محیط به علوم و فنون دین شناسی ندارد و از این جهت می توان مثلا آلبرت اینشتین و استیون هاوکینگ را هم علامه در علم فیزیک دانست یا مندلیف را مثلا علامه در احاطه بر علم تجربی شیمی دانست،و هکذا در علوم و فنون دیگر.
و نکته دیگر اینکه ناآگاهان به علم الحدیث که با کمال بی ادبی به امامان بزرگوار شیعه
جسارت و زبان درازی می کنند اینقدر اطلاع ندارند که ما در اصطلاح علم الحدیث و فن مربوط به حدیث شناسی و کتاب شناسی در زمینه علم الحدیث هیچ تعبیر “کتاب صحیح”نداریم! و اساسا این تعبیر از بنیاد غلط و ناشی از جهالت استعمال کنندگان آن است زیرا اساسا وصف “صحیح”در اصطلاح علم الحدیث وصف یک “روایت”است نه وصف کتاب حاوی حدیث هرچند مجموعه یک کتاب موصوف به اعتبار باشد،و هیچکس در اصطلاح علم الحدیث چه در طرق اهل سنت و چه در طرق حدیثی شیعه،نمی تواند ادعا کند که فلان کتاب حدیث ،خواه اصول و فروع کافی،خواه من لایحضره الفقیه مرحوم شیخ صدوق،و خواه صحاح سته اهل سنت تماما صحیح است به این معنا که هرچه حدیث در آن هست صحیح است چنانکه مسلک برخی اخباریین بوده است پس نمی توان ادعا کرد که فلان کتاب تماما صحیح است زیرا در علم الحدیث و علم رجال الحدیث سلسله اسناد همه روایات مورد مداقّه های گوناگونی بر اساس سنجه های خاص واقع می شود ،بعد از آن است که اهل فن اینطور مسائل (نه غوغا سالاران ناآگاه) می توانند بر اساس آن سنجه ها حکم کنند که فلان حدیث در فلان کتاب موصوف به” صحّت”باصطلاح حدیثی هست یا موصوف به ضعف در سند،همینطور در خصوص جهت صدور روایات مثل تقیه و نظائر آن،و هیچ فرد درس خوانده و آگاه به این اصطلاحات هیچگاه تعبیر نمی کند که فلان کتاب صحیح است! مگر جهّالی که با اهانت به بزرگان دین دنبال اظهار لحیه و خودنمائی های خاص هستند،و یکی از عجایب این است که فردی که فرضا در یک رشته دانشگاهی درسی خوانده بخود اجازه دهد که ارزیابی های تخصّصی عالمان به رشته و فن دیگر و کاربرد اصطلاحاتی مثل حدیث ضعیف السند یا حدیث متواتر یا حدیث مستفیض و مرسل و تقیه ای و امثال ذالک را مورد ریشخند قرار داده و نسبت به اظهار نظرات کارشناسی در خصوص فکت های دینی ابراز حسادت کنند،درست مثل اینکه فرد ناآگاه به فیزیک و گزاره های فیزیکی یا اصطلاحات فیزیکی به صاحب فنی مثل استیفان هاوکینگ ایراد کند که تو چرا فلان تعبیر فیزیکی را در خصوص گزاره ای فیزیکی بکار بردی؟! و شگفت تر اینکه برخی روی انگیزهای خاص عادت کرده اند که حتما در خصوص گزاره های دینی سخن ضعیف یا نادرست بشنوند و از این جهت معمولا ارزیابی های آنان در باب دین شناسی و نقد گزاره های دینی یا مذهبی منحصر می شود به نظر کردن به گفته فلان منبری یا فلان طلبه نپخته یا استاد ندیده،در حالیکه اگر کسی مدعی فهم و سخنی در این مقولات هست باید ارزیابی خود را بر سخن دین شناسان پخته و راه رفته ای همچون علامه طباطبائی ها و علامه مطهری ها و علامه منتظری ها متمرکز کند نه آنکه سخن فلان منبری کم سواد را عیار نیش و کنایه و بی ادبی به مذهب تشیع یا امامان بزرگوار شیعه قرار دهد و جهل خود به این مسائل را معیار هتک بزرگان دین کند.
توجه…توجه…توجه
یکی از این آقا سوآل کرده که برای زلزله زده ها چه کار مثبتی انجام داده؟ این بابا بجای جواب درست و حسابی، بما قصه ی بزرگان دین و مذهب شیعه رو تحویل میده که چطور تنقیه کردند و علم الحدث ساختند و //// دینی و ازاین جور افاضاتی که جز فرار بجلو نیستند و خریداری هم ندارند. حالا شما خودتون قضاوت کنین که چرا مردم از برکت وجود اینها به هزار جور پیسی و بدبختی افتاده اند.
علم الحدیث،علم العرفان،علم الفرشته، علم الجن و پری، علم الرمال،…
عالم بر حدیث را می توان فردی آگاه بر حدیث تصور کرد. اما، علم الحدیث دیگر چیست؟
آسید،دانشمند به قول سارا خانم، علم و دانش بر پایه تجربه و آزمون است و زمانی محدود دارد تا علمی دیگر جایگزینش شود.
بنا بگفته شما، آیا نباید الفاتحه احادیث را خواند؟
جناب نوریزاد عزیز
من یکی از مغضوبین ستمدیده از این انقلاب هستم ..
در دوران دبیرستان اولین بار محاکمه شدم و در حال که از طرف شما و یا دوستان سخنی از جور و ظلم به میان میاید لمس و درک آن برایم کاملا محسوس است .استاد عزیز اگر کفرم میگویم.مرا ببخشید آیا خدا نمرده است ؟
این همه ظلم این همه ستم و جور و جفا آن هم از طرف مدعیان نمایندگی خدا ؟؟
من بعد از چندین سال کارمندی به اجبار باز خرید شدم و از آن زمان به هر بدبختی بوده از دستفروشی تا رانندگی و غیره معاش خانواده ام را تامین کرده ام اما به سختی و در حال نیز مستاجر هستم .
در دبیرستان محکومم کردند و در دانشگاه اخراج و از استخدامی که حق من بود منع شدم ..نثر نوشتم و شعر و کتابت کردم اما منتشر نشد و مورد باز خواست مامورین ظلم و ستم نیز قرار گرفتم.
خدا نمرده است ؟
پس چرا قاتلان امثال داریوش فروهر و همسر از خود گذشته اش و نوبسندگان دگر اندیش و هزاران لاله گلگون کفن این مرز و بوم به سزای اعمالشان نرسیدند .
خدا کجاست ؟ ظلم که شاخ و دم ندارد .ضرب و شتم شما در برگشت از پاسارگاد و منع شما ..خود حکایتی بود از نمونه هزاران درد و رنج بسیاری از هموطنان ارجمند من و شما
قصه غصه های من نه از برای خودم بلکه زجر هزاران ستمدیده ای است که خونشان پایمال هوس شهوت طلبی قدرت امثال کسانی شد که فروهر ها ی زیادی را به خاک و خون کشیدند ..
پس کی تاوان پس خواهند داد؟
پس کی جهالت و نادانی و کوری و کری از این اجتماع در خواب رفته
محو خواهد شد ….
تا کی باید ناله و فریاد هزاران مهدوی فر ها و ستار بهشتی ها و محمدی و …..ووووو
بشنویم و خود را به بی خیالی بزنیم ..امان از نادانی و امان از ترس و غفلت و
امان از جور و ستم و دروغ و ظاهر سازی
بخدا خسته ام ..خسته و ناتوان و نا امید
دل نوشته هایم را اتش خواهم زد و خاکسترش را بر بادخواهم سپرد.
چقدر با غصه سر کردیم و چه ها کردیم …
خسته ام. استاد میدانید ؟خسته
ارادتمند شما #عباس #
شناخت اشعار سیمین بهبهانی نسبت به اغلب غزلسرایان معاصر کار نسبتا راحتی است. زبان و اوزان شعری سیمین بهبهانی پس از کتاب “خطی ز سرعت و از آتش” (انتشار پیش از انقلاب) و بویژه پس از کتاب “دشت ارژن” (اوایل دههی 60) آنچنان انقلابی در غزل سنتی بپا کرد که عنوان “نیمای غزل” را برایش به ارمغان آورد.
معهذا علاقهای غریب در فضای مجازی به چسباندن اشعار دیگران به سیمین بهبهانی وجود دارد که ظلمی دو طرفه است:
اغلب این اشعار متوسط هستند اما جزو بهترین قطعات سرایندگانشان به شمار میآیند. در واقع نسبت دادن این اشعار متوسط به “نیمای غزل” ظلم به اوست، چون از هیچ نظری شباهت به قلم و اندیشههای او ندارند.
از دیگر سوی، محروم کردن سرایندگان واقعی این اشعار از بهترین و محبوترین اشعارشان ظلم به آنهاست.
خوشبختانه ویکی پدیای فارسی معروفترین این جعلیات را گرد آورده و انتساب آن به سیمین بهبهانی را با قید نام سرایندگان واقعی، رد کردهاست. متن زیر را از ویکی پدیا نقل کردهام:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشعار جعلی بسیار زیادی به سیمین بهبهانی نسبت داده شده است. از جمله ی آن ها شعری ست با عنوان «به تو چه» که این گونه آغاز می شود:
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟
شاعر این شعر، آبتین پوریا نام دارد در حالی که به طور گسترده در اینترنت به بهبهانی نسبت داده شده است.
شعر معروف دیگری با عنوان «هرگز نخواب کورش…» نیز به نام سیمین بهبهانی منتشر شده بود که با تکذیب رو به رو شد و بعدها مشخص گردید که شاعر واقعی آن سورنا آرام نام دارد. این شعر در مستند جشن های دوهزار و پانصد ساله شبکه من و تو به بهبهانی نسبت داده شده بود که صفحه ی فیس بوک این شاعر، آن را “دروغ شاخدار” و “باعث تاسف” دانست.
همچنین برخی از اشعار هادی خرسندی مانند شعر معروف “قلم چرخید و فرمان را گرفتند” به اشتباه به نام سیمین بهبهانی دست به دست می شد که اعتراض این شاعر را برانگیخت.
سیمین بهبهانی با انتشار دستخطی ضمن ابراز نگرانی از انتشار اشعار نادرست به نام خود، خواهش کرد که با نشر چنین اشتباهاتی “بر گناه وی نیفزایند.”
وی همچنین گفت که اغلب اشعارش بدون امضا قابل تشخیص اند.
صفحه ی فیس بوک سیمین بهبهانی نیز در سال ۲۰۱۳ از انتشار اشعار اشتباه و نادرست به نام وی انتقاد کرد و خبر داد که ایشان از انتشار این اشعار به نام خود “عمیقاً ناراحتند.”
از جمله ی دیگر اشعاری که “به اشتباه” به نام بهبهانی منتشر شده اند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- «زنی را می شناسم من» که از فریبا شش بلوکی است.
۲- «قصه این جاست که شب بود و هوا ریخت به هم». این شعر از سیمین بهبهانی “نیست”.
۳- «خنده باید زد به ریش روزگار…» که شاعر واقعی آن محمود مسعودی نام دارد.
۴- شعری با عنوان «من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم». شاعر این شعر ژولیده نیشابوری است که به اشتباه به سیمین بهبهانی نسبت داده می شود.
۵- بعضی کاربران مجازی در تلاشند اشعاری که به نقد دین می پردازند را به نام سیمین بهبهانی گسترش دهند. از آن جمله می توان به شعری با آغاز «ما امت بیچاره و دربند نمازیم» اشاره کرد. این شعر از بهبهانی نیست!
۶- بعضی اشعار و نوشته های شادی صندوقی و نسرین بهجتی در فضای مجازی به اشتباه به سیمین بهبهانی نسبت داده می شوند.
۷- شعری با عنوان «شدم گمراه و سرگردان، میان این همه ادیان…» این شعر از دکتر سید محمدرضا اسلامی است که به اشتباه به سیمین بهبهانی منسوب شده است.
۸- شعری با مطلع «شرابی خوردم از دست عزیز رفته از دستی…
به ساز من که می رقصی قیامت می کنی، به به
بنازم دلبری هایت، قلم، الحق که تردستی!»
این شعر از محمدرضا نظری(لادون پرند) است که به نام سیمین بهبهانی جعل شده است.
۹- شعر «چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی»
شاعر این شعر محمد لالوی است و به اشتباه به سیمین بهبهانی نسبت داده می شود.
(منبع ویکی پدیای فارسی ذیل نام سیمین بهبهانی)
بدتر از زلزلۀ کرمانشاه، وقوع زلزله در همین تهرانِ پایتخت ام القرای شیعه، قابل پیش بینی است و قطعاً اتفاق خواهد افتاد و آن وقت است که این شهر به مثابه شهری بمباران شده، برجهای اعیان نشین اش بصورت تلهای ویرانه ای در خواهند آمد. پیش آمد چنین حوادثی درمورد اکثر شهرهای این مملکت قابل پیش بینی است و براین اساس، ملاها روزی را تجسم کنند که ساختمانهای قم و مشهد بر سر آنها و بستگانشان آوار شوند که شاید در آن زمان از خواب سنگین بیدارشده و به خود آیند که براثر حرص و طمع مال اندوزی و ندانمکاریهایشان، چه بر سر خود و سایر افراد این مملکت و مردمش آورده اند. در زلزلۀ بوئین زهرا که با پس لرزه هایش مرتب ساختمانهای پایتخت را تکان میداد، شاهد بودم که با وقوع پس لرزه ها، درختها تا سطح زمین خم میشدند و تازه آنها فقط پس لرزه های جزئی زلزلۀ بوئین زهرای قزوین بودند که اقلاً 150 کیلومتر با تهران فاصله داشت.
تعجیل در استخراج نفت مجانی از زیر زمین و خالی کردن مخازن نفتی زیر زمینی بدون درنظر گرفتن تدابیر فنی جانشین و نیز خشک کردن مخازن آبهای زیر زمینی در مقیاس وسیع، میتواند سبب وقوع زلزله های هولناکی در مقیاس وسیعی شود. چنین زلزله هائی بر اثر ریزش مخازن خالی بوجود خواهند آمد. اگر این ملایان و همدستان ناپاکشان قصد ادامۀ زندگی هم برای خود و هم برای فرزندانشان در این مملکت را دارند، بهتراست تا دیر نشده زمام امور کشور را به افراد ملی و کاردان بسپارند. با وجود چنین وضع هردمبیل و باری به هرجهت، این کشور و مردمش نیازی به دشمن خارجی و بمباران اتمی ندارند. چه دشمنی خطرناکتر از شما ملاهای نادان و ندانمکار که با بی برنامه گیها و ترویج فساد و ارتشاء در سطح ملی، این سرزمین و مردمش را به خاک سیاه نشانده اید. اگر جان مردم نزد شما بی ارزش است، لااقل تا دیر نشده برای حفظ جان خود و بستگانتان، کارها را به افراد کاردان بسپارید.
در شهر هرت
آیا مسئله زلزله در ایران یک حادثه طبیعی، یا یک مسئله سیاسی است؟
ایران نظامی برگزیده دارد که اموراتش(اقتصاد، محیط زیستی وروابط اجتماعی،سیاسی، حقوقی) را بایدبگرداند و بر دخل و خرجش نه تصاحب بلکه نظارت داشته باشد.
از آنجایی که اقتصاد نظام ،خصولتی است.
از آنجایی که نظام خود راصاحب و نه کارگزار ملت می داند.
از آنجا که خرج و دخل منابع طبیعی کشور در نظام مقدس نامشخص و نامعلوم است.
از آنجایی که نظام (رهبر، سپاه، ولایت فقیه ودولت)خود در پروژه های بزرگ دست مستقیم دارد.
مسئله زلزله یک مسئله سیاسی می شود، وبه همه مردم ربط پیدا می کند.تنها راه کار، برکناری این نظام است.
نیست امید صلاحی ز فساد ای مردم.
سلام بر ناظران گرامی
در گذشته مبحثی را در این سایت به نگارش در آوردم تحت عنوان اینکه آیا آنچه ما تحت عنوان مصطلح شده حوزه علمیه می شناسیم صحیح است و آیا اصولا این نام برازنده آن مکان هست یا خیر؟در چهارچوب همین بحث بیان شد وقتی چنین جایی از حداقل استانداردهای یک مکان علمی به دور است اطلاق علما و بدتر از آن علامه هم به خروجی های آن محلی از اعراب نداشته مگر اینکه گفته شود بزرگان تشیع یا بزرگان دین.واقعیت امر اینست که علم به عنوان آنچه ما می شناسیم هرگز مطلق گرایی را بر نمی تابد.هرگز صفر و یک نکرده و وامدار هیچ شخصی برای بیان نظرات خود نیست.هرگز صرف اینکه حرفی را یکی از بزرگان علمی زده مطلق نمی شمارد و انجا را فصل الخطاب نمی گیرد لذا با جلوگیری نمودن از ورود تعصبات همواره راه اصلاح خویش و پیروانش را باز گذاشته تا با تفکری جدید و مطلب نوینی طریق تازه ای را بر گزینند.آنچه ما عموما علم می دانیم بر پایه آزمون و سعی و خطا و راستی آزماییست و تا سخنی و نظریه ای از بوته آزمایشات صحه گذاری نکردد قابل پذیرش نبوده و با فرض عبور هم تا زمانیکه نظریه ای بر رد آن نیامده محترم است.آنچه شوربختانه در حوزه های دینی مشاهده می کنیم نه علم که اعتقاد است لذا اطلاق عنوان حوزه اعتقادی بیشتر برازنده این مجموعه است.دوستان حوزوی در بدو امر برخی امور را اصل می گیرند.اموری که خود نقص پذیرند.مثلا می گویند اگر سخنی از امامان آنها یا پیامبر صادر شد لاجرم صحیح بوده هر چند در تخصص آنها نبوده و صرفا وظیفه حوزویان اثبات نسبت سخن با این افراد است تا مادام العمر مورد قبول واقع گردد.در این چهارچوب اگر فرضا با پیشرفت علوم حقایقی آشکار گردد مثلا ثابت شود که اصولا زمین در مداری و در کهکشانی و در مجموعه ای عظیم با نظمی خاص قرار گرفته و اصولا مهملاتی نظیر استوار بودن زمین بر شاخ گاو جایی در وادی عقل ندارد یا صاعقه دلیلی منطبق بر عقل دارد و امری نزد حضرت امیر نیست تا به اذن او رخ نماید یا مسواک زدن در حمام موجب زردی نشده و زردی دلایل خاص خود را می طلبد یا خشکسالی نه از بی حجابی که از بی دانشی ماست آنها که تا دیروز سخن از انتساب این عبارت به امام ششم و سایر بزرگان خود می زدند راه دیگری پیش گرفته و از ضعف حدیث می گویند!اگر عنوان شود که در کتب صحیح شما آمده و پایه اصلی فقه شماست همان کتبی که معتقدید امام غایب آن را تایید کرده و باید پاسخگوی تاییدیه خود هم باشد بدون توجه به ایراد وارده و کهنگی دانسته های خود راه دیگری می گشایند و از جعل حدیث گویند و اگر این هم ذهن کنجکاو بشر امروزی را قانع نساخت از تقیه بزرگان خویش گویند(که البته معلوم نیست پیروان بیچاره جز رجوع به همان حوزه ها از کجا باید بفهمند پای تقیه در میان بوده یا امام ایشان فاقد سواد لازم بوده است!)و در هیچ حالی پذیرای این نیستند که مثلا شاید دانش جعفر ابن محمد در بسیاری موارد از سطح سواد یک کودک دبیرستانی امروز پایین تر بوده باشد آنجا که می گوید رعد و برق امری است نزد حضرت امیر و به اذن ایشان حادث می شود یا زمین را بر شاخ گاوه و شاخ گاو را برچه و چه استوار می داند.اینجاست که متاسفانه اعتقاد راه نفس بر تعقل و منطق گرفته و چوب تکفیر به هوا بلند می گردد.تحجری که از حوزه ها مشاهده می شود برگرفته از این فلسفه ایشان است که البته عضو لاینفک حوزه و پایه هویت و شخصیت این مکان است.لذا انتظار فتواهایی مدرن و منطبق با علم روز و نیاز بشر امروزی از ایشان داشتن به غایت دور از واقعیت و در ماورای رویاها می گنجد تا زمانیکه ایشان مبنای بحث و استدلال خویش را در 1400 سال پیش و در سخنان جمعی می جویند که از دانش امروز و فردای بشر بی بهره بوده اند.
پاینده و پیروز باشید
در شهر هرت
بی مسولیتی نظام را در چه باید دانست؟
بی مسولیتی نظام ، از نگاه ابزاری به مردم سرچشمه می گیرد، بسیجی کشته شده در راه حرمین ، تنها نوع فدایی وقربانی در راه شیعه گستری نیست.
بی مسولیتی در آنجابچشم می خورد که انجام وظایف خود را نادیده گرفته اند.
یک نظام برای چه بر سر کار است و وظایفش چیست؟
مگر نه اینکه یک نظام رامردم انتخاب می کنند؟
مگر نه اینکه نظام بایدحافظ مردم باشد؟
مگر نه اینکه یک نظام تنها به مثابه پیمانکاری است که مردم یک کشور استخدامش کرده اند؟
مگر نه اینکه نظام باید برای کارهایش در برابر ملت جوابگو باشد؟
زلزله های متعدد تا به حال ثابت کرده اند که پیمانکار نظام، دزد و کلاهبردار است.چپاول و غارت دارایی مردم از اهداف او بوده و است.
در طی چهار دهه ،آیا وضعیت مدارس، تربیت و آموزش و پرورش ،بهداشت، راه و ترابری،محیط زیست، مسکن بهبود یافته؟
تنها یک پف کافی است که قم و تهران و دیگر شهرها با فاجعه انسانی روبرو شوند. دلیل نیز بی مسولیتی نظام است. این پیمانکار دزدی است که تقصییر بدتر شدن وضعییت هر روز مردم را بدیگری انداخته و می اندازد.
مسکن مهر وبانک کاسپین و دیگر بانکها که خودبخود بوجود نیامدند؟
تقصییر فاجعه کرمانشاه زلزله طبیعی نیست، بلکه تنهانظام پیمانکار دزد و فاسد است .
درود جناب نوری زاد گرامی
به تصور من هیچ قلب صیقل یافته ای بدون اشک دوام نمی آورد، قلبی که ماوای رافت شد کرامت انسان را فهم خواهد کرد، اشکی که از چشم ها جاری می شود ریشه در حس انسانی انسان دارد و رنج و نشاط آدمی را جز به ریختن آب دیده تسکینی نیست، مردم بی چاره ی این سرزمین چاره ای نمی بینند که با دیده ی اشک بار در غیاب حاکمیتی نالایق در این خاک و خاکروبه و خون و زلزله خود دست بکار شده و برای نجات هموطنان و هم نوعان خود آستین همت بالا کشند، لابد مشاهده فرمودید که به گفته ی آقایان اسرائیل غاصب و آمریکای جهان خوار در فرستادن پیام همدردی به ملت زجر دیده ی ایران روی مفت خوران پرمدعای عرب همچون حسن نصرالله و دیگر دزدان و غارتگران جیب ملت را سیاه کردند،
شوربختانه در این مملکت قشری هست به نام ملا و آخوند که در شناخت همه چیز و همه کس خود را سرآمد روزگاران می دانند از پینه دوزی گرفته تا علم اتم ( الا خودشان ) این گونه ی خاص از نوع بشر که در عین استفاده از تمامی مواهب قانونی و غیر قانونی سرزمینمان خود را ملزم به اطاعت از هیچ قانونی نمی دانند و هر زمان نیز که خواستند ناکرده های خویش را به سرانجام برسانند توجیهات دینی را به جان مردم می اندازند ،
و تاسفبارتر اینکه ما وام دار انقلابی شده ایم که پدران ما نزدیک به چهل سال است ما را مشغول به پرداخت قسط آن کرده اند و این طولانی ترین وامی ست که تا به حال ملتی مجبور به پرداخت آن شده که بازپرداخت این وام چیزی جز کیسه های خون نیست ،
حاکمیت های ایدئولوژیکی جهان همواره دوام خود را با زور در کشورها و در اذهان عموم جامعه رسوخ می دهند تا نگذارند توده های فقر زده ی ذهنی به تحلیل و اندیشه های نو تجهیز شوند،
اینگونه نظام ها مدام با تشییع جنازه های مکرر از بازماندگان انقلابشان با ایجاد سوگواری های تشریفاتی از عفونت زخم های ناشی از انقلابشان جلوگیری می کنند تا جماعت زخم خورده را مدام مشغول دردهایشان کنند، گاهی نیز با برپایی جشن های تکراری بی محتوا و برقراری مجالس کسل کننده که بیشتر با تجلیل از رهبرشان و القاب دهن پرکن گرداننده ی حاکمیت رقم میخورد که آن نیز سرشار از الفاظ پرطمطراق است ابزاری را طراحی
می کنند تا با اخته کردن شعور مخاطبان خود نه تنها کشتار و حبس و توبیخ مخالفان خود را در اذهان عموم موجه جلوه دهند بلکه با این اعمال تبلیغی فریبکارانه مخالفان خود را نیز با ایجاد چنین نمایشات فرمایشی منزوی و مورد ترور هویتی قرار دهند،
انقلاب لنینیستی و استالینی در شوروی که منجر به قتل عام پنجاه میلیون انسان بی گناه طی سی سال شد خود مدرک مستدلی بر این تفکر هولناک است،
مطالعه ی تاریخ شوروی که بر مبانی افکار لنین و استالین و هم پیالگان خون آشامشان بنیاد نهاده شده نشان از این دارد که بنیانگزاران ایدئولوژی های تک فکر در دنیا چقدر
می توانند هولناک باشند .
دوستدار شما از شهر نخل خرما و شرجی و دریا
توریست های فرانسوی رو معتاد کردن جماعت شیره کش وطن…
https://www.aparat.com/v/6KWZ4
نوری زاد نمی تونستی یه عکس غیر از عکس رسانه های حکومتی میذاشتی! ارواح بابات رفتی مناطق زلزله زده! قاط می زنی!
نوری راد ریسپریدون مصرف کن برات خوبه! واسه داعش و حضرت آقا هم تجویز کردیم نخوردند!
دادا این شعر توی نظرات منو کشته و مرده خودش کرده:
گاویست در آسمان قرین پروین
گاویست دگر نهفته در زیر زمین
گر بینایی چشم حقیقت باز کن
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
رفتم تو اینترنت سرچیدم دیدم مال خیامه! این یعنی اینکه حال و روز این مملکت از همون دوران خراب اندر خراب بوده من مطمئن هستم اگه دروبین بود و از مردم اون موقع عکس و فیلم می گرفتند عین مردم الان خودمون بودند! حیف از اون رضا شاه که پسرش زیر دست اون خواهر عفریتش (اشرف رو می گم) گه زدنند به این مملکت که دوباره کله پاش کنند و برگردیم به عهد بوق!
تو که گند زدی به رباعی خیام. اصل رباعی:
گاویست در آسمان و نامش پروین/ یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خِردت باز کن از روی یقین/ زیر و زبر دو گاو مشتی خَر بین
اصل همون گاو و خره که حضرت خیام بهش اشاره کرده!
این شعر نه از نظر ترکیب ونه از نظر محتوا شعر خیام نبست جزو اشعاریست که بارد گفت به غلط به خیام نسبت داده شده
این شعر نشانۀ اینست که آن بزرگوار تا چه اندازه از حماقتهای مردمان زمانۀ خودش در رنج و عذاب بوده. دیگر اینکه خیام با اشاره به ستارۀ پروین که در صورت فلکی باستان با یک سری ستاره های دیگر گاو نامیده میشد و نیز با اشاره به خرافات رائج آن زمان که اعتقاد براین بود که زمین بر یک شاخ گاو قراردارد و در اول فروردین گاو از وزن زمین خسته شده و زمین را بر روی شاخ دیگرش منتقل کرده و از آن سبب تغییر فصل بوجود آمده و طبیعت نو میشود، دقیقاً با دانش ریاضی خیام در شناخت صور فلکی و تقویم شمسی منسوب به او، مطابقت دارد.
اما جالبتر آنست که هنوز هم مردمان ما در برهۀ زمانی خیام گیر کرده اند و با هیچ منطقی و هیچ وسیله ای نمیتوان آنها را از منجلاب حماقت نجات داد. بیش از 1400 سالست که آخوندای بیکاره و بی هنر بر گردۀ این احمق ها سوار شده و دارند از اینها سواری میگیرند، ولی هرچه عالمان به ایشان هشدار میدهند که نگذارید آخوندها سوارتان باشند، باز هم اعتنائی نکرده و سواری میدهند. آدم میماند که کی دوران حماقت این مردم به پایان خواهد رسید؟
با درود و سلام.
آرتین عزیز، تقریباً کل مفهوم کامنتت در همین جمله اول خلاصه شده است « آرتین ایران
11:17 ق.ظ / نوامبر 19, 2017
سلام بر شفیعی گرامی
دوست عزیز مش قاسم همین است که هست. »
با تأسف اکثریت جامعه ایران و بسیاری از ما همینی هستیم که بوده ایم! اگر دکتر نوریزاد هم همانی که بود میماند، بهتر بود یا دکتر نوریزادی که اکنون به زبان مظلومان و ستمدیگان تبدیل شده
؟ اگر هر یک از ما تا پایان عمر همانی که بودیم بمانیم، فاجعه است و این فاجعه به معنای آنست که افراد این جامعه و حتی نخبگان صاحب اندیشه اش هیچ تکاملی پیدا نکرده اند و اصولاً استعداد کمال ندارند . اگر به کل نوشته های مش قاسم توجه کنید، این آقا ذهن هوشیار و حساسی دارد، تا حالا هم از یک کار ضد مردمی نه تنها دفاع نکرده بلکه به صورت دشمن آشتی ناپذیر ارتجاع و ستمگران و کذابان در آمده و این براستی ستودنی است. اما آنچه زحمات این مرد را به هدر میدهد پر نویسی و انتخاب شیوه ای در نگارش است که به جای آنکه حس تنفر خوانندگان را متوجه ستمگران کند، گویی نوشته هایش بومرنگیست که کمانه میکند و ضرب و زورش بسوی نویسنده باز میگردد و او را مجروح میکند ! بنده از یک« و » مش قاسم هم نمیگذرم و با دقت همه مطالبش را میخوانم، چون حیف است از حاصل زحمت چنین انسان حساسی گذشت. مش قاسم در دهها نمونه طنز زیبا، ثابت کرده که میتواند بسیار بهتر و قابل قبولتر بنویسد، گویی دو نفر به این نام مطلب مینویسند، یکی مش قاسمی گزیده گو و پر حوصله و ادیب و آگاه، و یکی هم مش قاسمی ولنگار و پر گو و پر نویس که بیشتر نوشته هایش سر به ابتذال میزند! بنده به نوبه خود سعی میکنم آن وجه ادیبانه و آگاهانه و ظریف او را بیشتر به فعالیت وادارم. و از آن وجه مبتذل و سرسری نویسی و فحاشی و شعاری ایشان بیرحمانه انتقاد کنم. آرتین عزیز بدبختی بزرگی که به صورت یک اپیدمی همه ما را مبتلا کرده اینست که همانی هستیم که بوده ایم و قصد داریم در آینده نیز همینی بشویم که هستیم. دکترنوریزاد به موقع متوجه شد که اگر همانی که بوده بماند، شریک و همرأی و همراه و همکاسه و هم جرم ستمگران و خائنان به مردم خواهد ماند و خواهد شد، اما این روستا زاده دانشمند هنوز بر فطرت انسانی خود مانده بود و بین خیانت به خلق و مردم فریبی همراه با رفاه و قدرت و ثروت و عنوان، و خدمت به توده مردم و تبدیل شدن به زبان گویا و نفس، نفس بریدگان همراه با تهدید، زندان، کنترل شبانه روزی ظاهر و باطن زندگیش و اضطراب و استرس مداوم، دومی را بر گزید، و همانی که بود نماند. این وجه از زندگی و شخصیت دکتر نوریزاد درسهای ارزنده ای برای آموختن دارد :درس تغییر، درس تکامل، درس شرافت، درس برگشتن به خود و به خود اعتراض کردن!
اینکه انسان هر گاه متوجه به خطر افتادن شرافتش و انسانیتش بشود و ببیند که به هر بهایی ناچار است نزد نفس خود خواری بکشد و در خلوت خود،از خودش شرم کند و خود را قبول نداشته باشد، و ناگاه بر علیه خود طغیان بکند و سر به شورش بردارد و خود را تنبیه بکند و تمام غرور و آبرو و اعتبار گذشته خود را لگد مال کند و چشم در چشم مردم بدوزد، باطن خود را آشکار کند راست بگوید و در عوض کل اندوخته هایش را هم قربانی کند ، کار هر کسی نیست، در نسل ما معدود افرادی توانسته اند بر خود غلبه کنند. گاهی فکر میکنم دکتر نوریزاد خود موضوع جالبتریست برای نوشتن و شکافتن شخصیت و آنالیز آنچه در درون او گذشت تا اینکه ابتدا به پیکار خود رفت و غول نفس خود را شکست، تا اینکه خود در مورد دیگران بنویسد .
هر یک از ما هم در درون خود نوریزادی هستیم، گذشته ای داشته ایم، مردم و آشنایان بگونه ای دیگر ما را میشناسند که ممکن است آنطور نباشیم، ولی منافع و مصلحتمان در آنست که دوستان و آشنایانمان همچنان در سؤ تفاهم بمانند و تا پایان عمر ما و خودشان باز هم همچنان در سؤ تفاهم بمانند. اگر به زندگی اکثر عرفای بزرگ مراجعه کنید، هر یک در فرازی از زندگی به نحوی گرفتار این جدال درونی بوده اند، اما تنها آنانکه توانستند، در مسیری نیکتر از پیش و به تعبیری در مسیر حق، تغییر کنند جاودانه و ماندگار شدند، تنها آنانکه از چنین گردنه هولناکی گذشتند از خزیدن و لولیدن کرم وار رهیدند و پروانه شدند و به ملکوت پر کشیدند . ابتدا آنچه برای مش قاسم عزیز
آرزو میکنم، از خداوند برای خودم با التماس و تضرع مسئلت میکنم. و امیدوارم که تندی این قلم را بر بنده ببخشاید.
سلام دوست عزیز
به مغز نوشته من راه نیافته اید.توصیه می کنم مجددا مطالعه فرمایید.
موفق باشید
سلام،
مگر نه این که انسان به آرزو زنده است؟
سلام بر ناظران گرامی
امروز هم آیا چنین می پندارد؟!
https://youtu.be/WrTeitR5Rp4
موفق باشید
دلیل زلزله از زبان معلم فرزندان این دومی!
مش قاسم: این جمله اشتباه گفته شده. منظور این جمله است: دلیل زلزله از معلم زبان فرزندان این دومی. داره همین زبون الکن حاج آقاشون رو هم به بچهای بیگناه یاد میده.
رقص ایرانی پیش از مسابقه بسکتبال تیم گلدن استیت در کالیفرنیا.
مش قاسم: اینجا همش نوحه و گریه، اونجا خوب کار میکنن و خوب خوش میگذرونن.
با احترام به همه
با توجه به زلزله تاسف بار اخیر پرسش هایی درباره این پدیده طبیعی و دیدگاه دین در این مورد و برخی تعبیرات که در برخی روایت های ضعیف مطرح شده است و برخی مبلّغان کم توجه آنها را بدون تثبّت نقل می کنند سوالات و گاه طعن هایی نا آگاهانه مطرح هست،لازم دیدم پاسخی را که بعنوان برداشت شخصی خودم شب گذشته به سوال یکی از نزدیکان دادم را با دوستانی که مسائلی را مطرح می کنند و آن را به کلّیّت دین نسبت می دهند به اشتراک گذارم،متن پرسش و پاسخ اینطور بود :
———–
پرسش
سلام و درود ،مسائلی همچون ولایت تکوینی و تشریعی و وسائط فیض و اسباب و مسببات عالم ماده و …. در جای خود محفوظ است و محترم . لیکن با توجه به علم روز زمین شناسی آوردن این تعبیرات نظیر نخ و رگ و شاخ حیوان و …. این روزها دستمایه طنز و هو کردن این دست روایات میشود و پر واضح است که حرکت پوسته های زمین و جابجائی گسلها و یا تخلیه گازهای اعماق زمین و فوران آن از دهانه آتشفشانها بلحاظ علوم مختلف همچون فیزیک و زمین شناسی بسیار منظم و حکیمانه است و این تعابیر اگر هم از معصوم باشد اکنون نمیتواند پاسخگوی این رشته از علوم باشد . بهتر نیست اساسا این روایات مطرح نشود ؟ آیا ضررش بیش از نفعش نیست ؟ البته اگر نفعی داشته باشد ! مگر امام وظیفه ای جز تبیین شرع مقدس و هدایت بشر به صلاح و سداد دارد ؟ پس تبیین زلزله و طبیعیات از ناحیه معصوم با کدام غرض است ؟ نظرتان چیست ؟
—-
سلام و درود،بله البته روایت های مورد اشاره هرچند در کتاب شریف من لایحضره الفقیه هست اما هم بلحاظ سند و هم بلحاظ متن و دلالت ضعیف و غیر قابل قبول هست،از نظر سند این روایت ها بصورت مرسله ذکر شده است و حجیت مرسلات صدوق در این کتاب مورد بحث و مناقشه هست و اگر در مواردی برخی بزرگان برای این مرسلات اعتبار قائل هستند باز می گردد به وجود قرائنی دیگر در کنار آن ،آنهم در امور عملی و فقهی و انجام وظائف نه امور نظری و اعتقادی.بلحاظ دلالت و متن هم همینطور که شما اشاره کردید هم از نظر طبیعیات قدیم که بخشی از فلسفه بمعنای عام در گذشته بوده است و هم از نظر طبیعیات و زمین شناسی و فیزیک جدید لمیّت وقوع زلازل روشن است ،مرحوم سبزواری در منظومه حکمت در بخش طبیعیات اینطور فرموده است :زلزله الارض —–لحبس الابخره ،یعنی علت وقوع زلزله چیزی جز “محبوس شدن بخارات و گازها در اعماق زمین نیست که بجهت فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیائی متراکم شده و سبب فشار قسری روی به خارج شده و بخش هایی از پوسته زمین در نقطه ای را بحرکت در می آورد،این سخن اجمالی البته سخن درستی است منتها در طبیعیات جدید این فرمول اجمالی دقیق تر و علمی تر گشوده شده است ،بنابر این چنین روایاتی از نظر متنی خلاف داده های قطعی عقل است و خود ائمه عالیقدر ما تعبیراتی دارند به این مضمون که محتوای مخالف قطعی با قرآن یا روایات معتبر یا حکم قطعی عقل زخرف و باطل و نامقبول است.
جدای از این مطلب باید به دو نکته دیگر نیز عنایت کرد ،یکی اینکه جهان طبیعت و سرتاسر هستی جهان علیت و معلولیت و اسباب و مسببات هست و هیچ امر حادثی در جهان بدون علت نیست ،ضمن اینکه هرچه در جهان هستی تحقق می یابد حتی افعال اختیاری خود ما انسانها از جهت هستی در ربط و انتساب با حق تعالی هست، البته با سلسله اسباب طولی که که به او ختم می شوند، پس هیچ حادثی و حادثه ای و هیچ قاعده و قانونی در طبیعت، خارج از حیطه سلطنت و قیومیت و اراده و مشیت تکوینی او نیست : وسع کرسیه السموات و الارض و …
و نکته دیگر اینکه هرجا هستی و آثار هستی تحقق می یابد عین خیریت است و شرور اموری عدمی، اضافی ، نسبی و بالعرض هستند،یعنی همه این حوادث طبیعی اعم از رعد و برق و طوفان و سیل و زلزله و نظائر اینها از آن جهت که حوادث وجودی هستند و هستی دارند خیر و کمال خیرند،و شرّیّت و شر بودن آنها اموری عرضی و بالاضافه است،یعنی مثلا همین زلزله از این جهت که زلزله است لازمه طبیعی حفظ و بقاء زمین هست که خیر است و شاید اگر چنین اموری بطور مقطعی اتفاق نیفتد اصل کره ارض متلاشی شود،پس زلزله فی نفسه برای زمین و حفظ بقاء کلی زمین خیر و کمال خیراست ،و آنجا که باعث آسیب و مرگ و ضرر انسانهایی می شود شرّیّت پیدا می کند بالعرض.از این بیان معلوم می شود که شر مطلق خواندن زلزله ها یا سیلها، یا عذاب و جزای گناهان خواندن این پدیده ها که مضمون برخی روایات ضعیف است هم سخن نامقبول و نادرستی است،بله البته در بحث اعجاز انبیاء گاهی چنین پدیده های طبیعی می تواند بعنوان عقوبت و اعجاز استثنائی باشد چنانکه در مورد قوم شعیب،بنص قرآن “رجفه” زمین که همان زلزله است سبب هلاک قوم شعیب شد ،اینها البته استثناء است و تابع اراده خاصّ الهی ،اما در غیر این موارد ،حوادث طبیعی هرچند در زنجیره علل و اسباب در جهان هستی مستند به سلسله جنبان همه علت ها هستند اما هم بلحاظ کلی خیریت وجودی دارند (هرچند نسبت به برخی انسانها شریت داشته باشند) و هم نمی توان آنها را عقوبت و عذاب بر کسانی که به آنها خسارت وارد شده دانست
اضافه می کنم ،آری طرح چنین روایات ضعیفی با وجود اینکه می دانیم در گذشته، جعل در حدیث وجود داشته است عمل درستی نیست ،یعنی یا نباید اینها را مطرح کرد یا باید در مورد آنها توضیح دقیق داد و من هم تصورم این است که شان امام علیه السلام شان هدایت های خاصه تشریعی است نه تبیین مسائل طبیعی ،هرچند که اگر خدا بخواهد آنها می توانند باراده و مشیت الهی در این موارد نیز افاضه کنند :”اذا شاووا علموا علمو”،لکن بنظر می رسد اینطور روایت ها یا تقیه ای بوده است،یا چیزهای دیگری غیر از ظواهر آن مراد بوده است،یا اصلا از امام صادر نشده وساخته و پرداخته ذهن جاعلان حدیث بوده است.
سید مرتضی
این صغرا کبرا هارو بذار کنار چون اهالی این سایت به این //// و مهملات توجهی ندارند. حالا بگو به بینم این چند روز اربعین که ما /// آسوده خاطر بودیم، زیارت کربلا رفته بودی؟ /// تو هم گوارای وجودت شد؟
اما همه ی این حرفا به کنار. بما بگو چه خدماتی تو و هم فکرانت به زلزله زده ها کرده اید؟ جون هرچی مرده خودتو به کوچه ی علی چپ نزن. میخوام با زبون خودت و راست و حسینی بما بگی که فلسفه ی وجودی شماها در جامعه چیست؟ ایشالله تو بهشت هفتصد تا حوری خیلی خیلی بلندبالا، از اونائی که پاهاشون رو زمین و سراشون تو آسمون هفتمه، نصیبت بشه. بارلها، یه حوری دو متری هم تو این دنیا نصیب ما کن.
نوریزاد جون چرا کامنت منو قصابی کردی؟ حرف بدی نزده بودم که. مگه از اخبار خبر بهت خبر نرسیده که چند تا رستوران در کربلا بجای گوشت گوسفند، گوشت /// به خورد زوار اباعبدالله داده اند. کنجکاو شدم و از سید سوآل کردم که آیا از موضوع خبر داره یا نه؟ سوآل کردن که کفر نیس. خب اینکه باعث ناراحتی نباید بشه که. بقول معروف میگن تو کربوبلا که بلاش از جون تو و مادرزن سید دور باشه، ///داغ میکردن. منم فکر کردم ای دل غافل نکنه راسته ی خرارو کباب برگ کردن و بخورد زوار و بخصوص آخوندای شکم چران داده باشن؟ بد میگم؟ بزن تو پوزم. بارلها حوری ما یادت نره. آخه هرجامیریم خواستگاری، میگن ما به کچل گدا گشنه زن نمیدیم. مگه کچل دل نداره؟ خب ما هم یه روزی آدم بودیم. اما این آخوندا مارو حسابی کچل کردن. خدا بگم چیکارتون نکنه
یاران جان درور
باز آقا مرتضا افاضات فرمودند وبه ویکی پدیای روایات رفته وهر آنچه در راستای
تایید ایدیولوژیشان است استخراج نمودندو ارایه به یاران.
اگر بخارات وگاز ها ی محبوس زیر زمین ناگهان رها شوند نامش میبایست
حدث الارض یا ببخشید زمین گوز باشد و ربطی به صفحه های تکتونیک زمین
وجابجایی این صفحه ها در طول گسل ندارند .
توضیح : با دقت به محملاتی که با زرنگی به موضوعات ثابت شده علمی
ومعتبر می دوزند دقت فرمایید.
استاد عزیز درودم را در شرایط و ایامی که قهر ویا به عبارتی کنش طبیعت عده زیادی از مردمانم را دچار رنج و سختی نموده است را پذیرا باشید .
باشعورها میدانند که این حادثه یکی از صدها کنش طبیعی کره زمین بوده و هرچند صبا در گوشه ای از آن رخ میدهد .
اما موضوع مهم این است که مردمان آن را چگونه تفسیر مینمایند .
آخوندها و مذهبیون اینگونه حوادث را بلا و عذابی از طرف خداوندشان که در طبقه هفتم آسمان روی تختی که تمامش از طلا وزمرد و…ساخته و بر دوش چهار یا بیشترفرشته بیچاره قرار دارد هر از چند گاه برای تنبیه مردم گوشه ای از کره زمین وارد و ایگونه آنها را دچار رنج و عذاب وسختی مینماید !!!!
خلاصه عرض کنم ، هزاران دلیل مذهبی می آورند و علت وقوع زلزله را به این دلایل نسبت میدهند .
اما باشعورها علت این حوادث را کشف کرده و در صدد خنثی کردن آنها میباشند .
بطور مثال در ژاپن خدا ناشناس و کافر اندر کافر در بیشر روزها تا بیست بار زلزله را ثبت نموده اند با ریشترهای مختلف ، اما آنها با بکار گیری دانش ناشی از باورهای غیر مذهبی خود از دو سه دهه گذشته به این طرف توانسته اند آن را مهار و خسارات آن را به صفر برسانند .
به هر حال بگذریم زیرا اگر بخواهیم دلایل زلزله را از دید آیت اللهابررسی نماییم آسمان را به زمین میدوزند و هزاران دلیل که ناشی از گناه مردمان بوده برایت میبافند .
مهم این است که حاثه رخ داده را چگونه مدیریت نماییم ، که در جواب میتوان گفت که تا زمانی که اینها در مصدر حکومت هستند اینگونه حوادث همیشه با همین شرایط بر قرار است ، زیزا خداوندشان خواسته و با خواست خدا هم نمیتوان کاری کرد .وهر که خلاف این بگوید کافر است .
باسلام خدمت آقای نوری زاد
این روزها شاهد تبلیغات و خودنمایی کامل ادارات دولتی و نظامی هستیم
ولی متاسفانه این افراد هنوز نمیدونن ایشان باید خدمتگزار ملت باشن و بابت خدمات رسانی منتی سر مردم مظلوم و با نجابت ما ندارن
ولی باز شاهد بی تدبیری و تصمیمات نا آگاهانه این افراد هستیم
چند کلمه حرف حساب با ایشان
آقایون عزیز و مسئولین بی کفایت
مدیریت بحران به معنی تصمیم گیری درست در بدترین شرایط موجود هستش
آیا در استان کرمانشاه کمتر از صد مسجد وجود دارد ؟
آیا بجای چادر نمیشه این عزیزان را در مساجد ساکن کنید؟
آیا این عزیزان تا چند وقت باید در این شرایط آب و هوایی منتظر ساختن منازل خود باشن و اینگونه آواره؟
آیا بفکر کمپهای بحرانی تا حالا بودید تا این عزیزان ساکن بشن و حداقل برای مدت ۶ ماه که کار بازسازی انجام بشه با امکاناتی همچون مدرسه؛ حمام؛ درمانگاه؛ فروشگاه؛ و سرویسهای بهداشتی بتونن زندگی کنند
عزیزان در خوشبین ترین حال بازسازی ۶ ماه زمان میخواهد پس باید فکری برای این عزیزان کرد
هرچه زودتر مسئولین بی تدبیر باید با استفاده از داربست سولهای مجهز به گرمایشی تهیه کنن تا انتقال این عزیزان به انجا فراهم شود
حرف آخر
شما باعث ننگ ملت هستید و شما هیچگونه خون ایرانی در رگان خود ندارید و خود را از مردم جدا میدانید ولی این زمانه همیشه یکنواخت نیست حداقل جای بخششی برای خود و خانواده خود باقی بگزارید شاید بعدها مورد بخشش قرار بگیرید
سلام استاد
این متن رو قبل از رفتن به سرپل نوشتم. ایامی که سرباز بودم حدود ۲۴ ماه در مناطق جنگی آنجا حضور داشتم. و حالا هم که در شروع سن بالا هستم باز هم دارم به آنجا میروم. اینها را در بین راه درد دل کردم.
سرپل ذهاب دلم شکست.. روزی که هلیکوپتر شیرودی در دشت ذهاب سقوط کرد.. روزی که بازی دراز رو پس میگرفتیم.. روزی که همسنگرانم رو از بمو پائین انداختند .. روزی که با منافقین از سلمانه تا چهارزبر درگیر شدیم رو هیچوقت فراموش نمیکنم. روزی که بابایادگار رو در مرصاد با شیمیایی زده بودند زیر ماسکم آنقدر اشک جمع شده بود نمی توانستم جلوی چشمم را ببینم.آنزمان در ویرانههایت که میگذشتم آرزو داشتم دشت ترا باز هم سرسبز ببینم و آبادت کنم .. یادت میآید که چقدر امیدوار بودم. اون روزها به ویرانههایت افتخار میکردم و آرزوی آبادیت را داشتم. آن روزها بوی باروت آمیخته با عشق به آبادیت بود. من از آب سرابگرم نوشیدهام و زیر آفتاب و گرمای قرهبلاغ با تو درددلها کردهام. هنوز بوی نان تنور عشایرت در ذهنم مانده. ولی امروز دلم برایت شکست که تنها ماندهای. تنهای تنها .. امروز بوی خیانت بوی ویرانی میدهد. امروز فهمیدم که بازهم فقط همدیگر را داریم . من هم مثل تو تنها ماتدهام و دلم برای تنهایی و غربتت سوخت. آن روزها به شعله جنگ سوختی و امروز به شعله تنهایی. ولی یادت باشد که بخش عمدهای از جوانی و خاطراتم را با تو تقسیم کردم و هنوز بیادتم و از خدا خواستم که من و تو و وطنم را از دروغ حفظ کند. هرچند در سرما و بیکس ماندهای ولی مردم یعنی من یعنی مردم باز هم داریم میآییم منتظر باش.
سلام به همه هم وطن های عزیزم در سراسر این سرزمین.و ممنون از اینکه تو این شرایط بحرانی من و شهرم کرمانشاه و مردم داغدیدش رو تنها نذاشتین.چند روزه که از اون فاجعه دردناک میگذره و کمک های فراوانی از تمام سرزمینم ایران به سوی مردم شهرم روانه شده.واقعا جای دلگرمی و امیدواریه که هنوز هم فارغ از هرزبان و قومیتی مردم ایران دوشادوش هم هستن و همدیگر را تنها نمیزارن.فارس،ترک،لر،شمال،جنوب، غرب شرق،هیچ فرقی بینشان نیست.همه هم وطنیم،همه هم خونیم و در کنار هم.این روزها با تماشای کمک های مردم عزیزم دلم گرم میشه که هنوز هم عشق هست.ممنون بابت این همدلی.من خودم کرمانشاهم اما خیلی از اقوامو نزدیکانم در مناطق آسیب دیده هستن.دیروز سرپل ذهاب بودم واقعا عمق فاجعه به قدری وحشتناک بود که زبان از بیانش قاصره.نمیشه گفت خسارت ها چقد زیاد و وحشتناکن.خیلی ها دیگه هیچ چیزی ندارن.تو یه شب کل زندگیشان با خاک یکسان شده و الان هم زیر بار هزار جور قرض و قسط و مصیبت هستن.
دیروز با خیلی ها صحبت کردم و هرکس بنا به شغلی که قبل این فاجعه داشت یه آرزویی میکرد.یکی میگفت اگه میتونستم مغازمو بازسازی کنم نگران آینده بچه هام دیگه نبودم.یکی میگفت اگه میتونستم به جای ميني بوس قبلیم که زیر آوار خراب شد یه ميني بوس دیگه بخرم میتونم قسط ها و خیلی از مشکلاتمو سر و سامان بدم.یکی از سرپناهش میگفت.یکی از ماشین قسطی ای که تازه خریده بودو زیر آوار مانده بود و نگران ضامنش بود،اون یکی از بچه تو شکمش میگفت و فردای نامعلومشان…
من از همه مردم عزیز هموطنم که تا این لحظه همشهری های داغ دیده منو تنها نذاشتن خواهش میکنم که مقداری از کمک های غیر نقدیشان را به صورت نقدی به مردم این مناطق ارسال کنند.و هر کس هم بنا به صلاح دید خود میتواند به بازدید اون مناطق بره و بر اساس مشاهدات خودشان این کمک های نقدی رو به هر خانواده هدیه دهند.این مردم الان جدا از خوراک و پوشاک به وجوه نقدی و مدیریت شده برای زندگی و ساختن فردای خودشان و فرزندانشان احتیاج دارن.به نظر من الان وظیفه من و همه مردم سرزمینم اینه که دست به دست هم بدیم و فردای این خانواده هارو بسازیم.چند روز دیگه زمستان و سرما شروع میشه و این خانواده ها احتیاج به یه سقف هرچند کوچیک دارن که بتونن زندگی کنن.بچه ها تا کی میتونن مدرسه نرن و منتظر باشن که ببینن آیا مدرسه ای برایشان ساخته میشه یا نه؟اصلا آیندشون بدون رفتن به مدرسه و نداشتن یه سرپناه چی میشه؟
هم وطن های عزیزم آینده این خانواده ها به کمک های ما بستگی داره.بیاین و شادی رو به فرزندان و آیندگان سرزمینمان هدیه بدیم و بار دیگه نشان بدیم که تنها نیستن.
عكس و متن از : خانم : ن . رضايي
با درود بر جناب نوری زاد ارجمند:
دیدم و شنیدم که آخوندی از سر خوشی و بی ملالی الفاظی را بر لب میغلتاند اینکه« زلزله امتحان الهیست! » رهبر معظم هم همین واژه ها را دیروز فرمایش فرمودند( در مقام سلب مسئولیت و فرار از پاسخ گویی)در جایی دیگر نیز دیدم و شنیدم که ملایی اسم و رسم دار باد به غبغب انداخته به این نیت که بطور علمی تفهیم کند زلزله ناشی از « رگ گناهیست در زمین که به اذن پروردگار گرفته میشود و منجر به انتقام از بشر معصیتکار میگردد!» پس از این ابراز فضلهای انشتینی بر خود لازم دیدم که کمی راجع به این گفته ها جرح و تعدیل و تحقیق کنم تا بببینم بنیاد علمی این گفته ها چقدر حقیقت دارد و اینک نتیجه:
۱- اولا از نظر ملاهای حاکم بر ایران گناه اصولا محاط است در « بی حجابی یا امور جنسی» سایر امور یا گناه نیست یا اگر هست اهمیتی ندارد. این جناب مجتهد تهرانی که الحق فیلسوف و مجتهد است باید بداند که اجداد ملت کرد بویژه زنان غیورش، پیش از تشریف فرمایی اسلام بر این ملک و ملت، حجاب ایرانی داشتند بنام « گل ونی و له چک» ، بلحاظ تسلط تعصب و حیا در مناطق کوردی نسبت معاشرت جنسی اصولا فحشا در آنجا از همه جای ایران کمتر است دست کم از قم مردمی هستند ساده و بی آلایش.
۲- ثانیا به فرض صحت احادیث و معلومات این شیخ مسن، اصولا رگ زمین باید در اراضی تایلند و اکراین و ممالکی گرفته بشود که فحشا و بی حجاب نو وسیله ی معاش و تجارت است ! و شاید درآمد اصلی مملکتشان مگر میشود خدا آدرس را اشتباه رفته باشد یا شیخ؟.
۳-چرا در روسیه ی کمونیستم( بی خدا) رگ گناه نمیگیرد!
۴- این رگ گناه خدا چرا در ژاپن کارآمد نیست؟ آیا ژاپنی ها معاذالله بر قدرت خدا غلبه کرده اند که خدا نمیتواند با زلزله های ۸ ریشتری آنها را زیر بگیرد و خانه ها را بر سرشان بکوبپ؟
۵- اگر قرار بر گناه است و عذاب الهی، این عذاب بر کسی باید فرود آید که اموال بیت المال را ۴۰ سال است غارت کرده ، خمس و ذکات فراوان از مردم گرفته و در بانکهای سوییس جا داده، اختلاس پیشه کرده ، حق ملت را خارج از ایران صرف امیال خود کرده و میکند و در کاخهای سیمین و زرین بیتوته میکند نه یک مشت مردم بدبخت و ساده ی روستایی که جز ناب و آبی ساده در سفره چیزی نداشته و ندارند.
من مهندس عمرانم …
من یک مهندس عمرانم ، روز بعد از زلزله به محل حادثه رفتم تا کمکی انجام دهم گوشه چشمی هم به خرابی ها و نوع خرابی ها دارم ، خوب میدانم نقاط ضعف کجاست . میدانم چرا اسکلت ساختمان سالم است ولی دیوار ریخته ، خوب میدانم این ستون است که با آجر پرشده یا ملات خور سنگ و کاشی روی ستون ! خوب میدانم و میبینم و میشنوم چه میگویند ولی فعلا سکوت میکنم چون هموطنم داغدار است .
من مهندس عمرانم ، دارای پروانه اشتغال و مهر نظام مهندسی در رشته طراحی . حق الزحمه من برای طراحی سازه متری 6000 تا 10000 است کمتری از حق الزحمه کاشیکاری یا گچ کشی و نقاشی و … برای هر متر ! مالک به سراغم می آید و تخفیف میخواهد چون فلان شخص زیر تعرفه نظام مهندسی برایش محاسبات انجام میدهد ولی نمیداند که نقشه ی تیپ و کپی پیست تحویل میگیرد ! مالک به سراغم می آید و میخواهد ساختمانش سبک باشد و میلگرد کمتری مصرف کند او فرق طراحی بهینه و دور زدن آیین نامه و عدد سازی را نمیداند .ای کاش در ساخت و سازها مخصوصا مسکن مهر از نقشه های تیپ استفاده نمی شد و هزینه لازم برای طراحی که مهمترین اصل است پرداخت میشد تا هر منطقه بر اساس فاکتورهای لازم همان منطقه طراحی میشد .
من مهندس عمرانم ، دارای پروانه اشتغال و مهر نظام مهندسی در رشته نظارت ، حق الزحمه من برای نظارت سازه متری 6000 تا 10000 است کمتری از حق الزحمه کاشیکاری یا گچ کشی و نقاشی و … برای هر متر ! برای گرفتن یک کار ماه ها در صف انتظار سیستم ارجاع هستم . همه از مالک و سازنده تا استاد بنا میخواهند به من دروغ بگویند تا کار پیش برود . تذکر میدهم گوش کسی بدهکار نیست . سازنده و مجری ساختمان ها اکثرا دارای صلاحیت نیستند . استادکارهای دارای کارت مهارت از فنی و حرفه ایی نیستند . گزارش تخلفشان را به شهرداری و نظام مهندسی ارسال میکنم ولی نتیجه ایی ندارد . اهرم فشاری برای اجرای آیین نامه ها در اجرا برای من وجود ندارد . نه نظام مهندسی از من حمایت میکند نه شهرداری … . ای کاش در ساخت و سازها به ناظر قدرت بیشتری داده میشد و به پشتوانه نظام مهندسی ساختمان ناظر قدرت اجرای نکات آیینه نامه های ساختمان را داشت ، ای کاش مسکن مهر تحت نظارت نظام مهندسی ساخته میشد .
من مهندس عمرانم ، دارای پروانه اشتغال و مهر نظام مهندسی در رشته اجرا ، اوضاع من از همه بدتر است ! من سالها درس خواندم ، آزمون نظام شرکت کردم و قبول شدم ، دوره های نظام شرکت کردم و باز آزمون دادم و قبول شدم و سالها تجربه کاری دارم ولی هیچ الزامی در کشور برای استفاده از مجری دارای صلاحیت ساخت و ساز نیست . جایگاه من را کسانی گرفته اند که نه صلاحیت اجرا دارند و نه تخصص .ای کاش در ساخت ساز کشور مجری ذیصلاح اجباری میشد مگر میشود سازنده ساختمان که رکن اصلی اجرای ساختمان بر اساس آیین نامه های ساختمان است تخصص نداشته باشد ؟ مگر میشود از استادکاری که کارت مهارت سازمان فنی و حرفه ایی ندارد انتظار کار اصولی داشت ؟
من مهندس عمرانم ، در یک شرکت مشاور نظارت مقیم پروژه های عمرانی هستم ، بعد از سالها درس خواندن و سالها تجربه کاری هنوز امنیت شغلی ندارم قرارداد من پروژه ایی است ، همیشه بیش از شش ماه حقوقم عقب است . هر روز باید زیر آفتاب و باران در سرما و گرما مراقب تمام حرکات پیمانکار باشم . بعد از بتن ریزی ها اصولا صدایم میگیرد چون خیلی داد میزنم . تنها سلاح من قلمم است ولی بی اثر ! بسیار مکاتبات کردم با پیمانکار و کارفرما و تذکر دادم و نکات آیین نامه را گوشزد کردم ولی کارفرما تمایلی به رعایت آیین نامه ندارد و بیشتر کلنگ زنی و افتتاح پروژه برایش مهم است .زمانی که به شدت سر اجرای اصول و قوانین ایستادگی میکنم سریعا بازخواست میشوم و تهدید به اخراج و به لطف قراردادهای نیم بند و نبود امنیت شغلی به سرعت جایگزین مطلوب به جای من خواهد آمد . ای کاش کارفرمایان به جای فکر کردن به افتتاح پروژه و پاداش ها و ارتقاهای بعد پروژه به فکر کیفیت پروژه بودن . کلنگ زدن و افتتاح هنر نیست ، هنر ماندگاری و کیفیت پروژه است .
من مهندس عمرانم ولی به احترام داغ هموطنانم سکوت میکنم … .
من هم مهندس سازه هستم. این حرفهای شما حرف دل من هم هست. در ایران اگر یک کله پزی یا ماست بندی بخواهی بزنی باید بروی صد جور مجوز بگیری. اگر یک نفر بخواهد در یک باغ برای 50 نفر آواز بخواند باید به 100 جا تعهد و ضمانت و اطلاع بدهد. ولی برای طراحی و ساخت سازه که یک موضوع علمی است و محاسباتی پیچیده نیاز دارد هر ننه قمری شده است طراح و مجری و ناظر. در همین تهران بیشتر ساختمانها را کارمندان دون پایه شهرداری یا دارندگان بنگاه های معاملات املاک یا پزشکان می سازند. آخر اینها چه صلاحیتی دارند؟ می گویند مسکن مهر سازه اش مشکلی ندارد. کدام متخصصی این حرف را زده؟ اگر سازه درست طراحی شده بود و دریفت طبقات با تعبیه دیوارهای برشی مناسب کنترل می شد نباید میانقابها و دیوارها این جور آسیب میدید. اینها صددرصد ضعف طراحی دارند. حاضرم اثبات کنم که ضعف جدی طراحی دارند. اصولا اینها اصلا طراحی نشده اند و یک سری نقشه ها و محاسبات کپی کاری شده هستند. از نظر اجرا و کیفیت مصالح هم که از روز روشن تر است که چه دزدیهایی در این پروژه ها شده است. چرا پروژه ای با این عظمت باید روی گسل ساخته شود؟ چرا قبل از این پروژه آمایش سرزمینی و بررسی های زمین شناسی انجام نشده؟ شاید هم شده و چون زمین روی گسل بوده مفت انداخته اند به مردم مستضعف.بارها در پروژه ها سر این موارد با افراد نادان و بی سواد بحث و درگیری پیدا کرده ام. متاسفانه اکثریت ملت ما دوستدار این سیستم و این نوع زندگی است.
به مهندس عمران:
میفرمائید: «من مهندس عمرانم ولی به احترام داغ هموطنانم سکوت میکنم.»
در این لحظات سکوت هر متخصصی جز همکاری با دست اندرکاران بدکارۀ این حکومت نیست. اتفاقاً همین الآن به مناسبت پیش آمد چنین واقعۀ ناگواری باید کارشناسان اشکالات مربوطه را مطرح کنند. اینکه شما میفرمائید به احترام داغ هموطنانم سکوت میکنم، استدلال بسیار نابجا و غلطی است. شما یکی از دست اندرکاران حاضر هستید که بنا بر اظهارات خودتان، برای از دست ندادن شغلتان مطابق دستورات غیر فنی و غیر حرفه ای و غیر قانونی کارفرما و رؤساء عمل میکنید. چرا باید به عنوان مهندس ناظر بقول خودتان هنگام بتون ریزی، درمقابل تخلفات پیمانکار داد و هوار راه بیاندازید؟ شما دارای اختیارات وسیعی به عنوان مهندس ناظر هستید و اگر پیمانکار در حین اجرای کار از مشخصات فنی و نقشه ها عدول کرده و حتی به یک بار اخطار شما توجه نکرد، نه تنها کار را متوقف کنید، بلکه با صدور اخطار کتبی به او و ارسال رونوشت به سرپرست پروژه و رئیس خود، به مسئولیت قانونی خود عمل کنید. مگر شما را به عنوان لولو سرخرمن آنجا گذاشته اند که تن به خواسته های نابجای پیمانکار میدهید؟ امثال من هم در ایران کار کرده اند. به هیچ عنوان و درمقابل پیشنهاد دریافت هیچ رشوه ای، تن به خواسته های غیرقانونی پیمانکار پروژه نمیدادم و در بیشتر موارد طوری عمل میکردم که مقاطعه کار و همدستان رشوه خوارش را بشدت خوار و خفیف کرده و به زانو در میآوردم. این بازیهای رشوه خواری و تقلبهای پیمانکار و زد و بندهای بالائیها با پیمانکار، در زمان حکومت سابق هم وجود داشت. مردم به امثال شما به عنوان مهندس و متخصص، اعتماد کرده اند و متأسفانه شما و امثال شما برای حفظ موقعیت خود و یک لقمه نان، به خواسته های نابجا گردن گذاشته و درنتیجه از اعتماد مردم نسبت به خود سوء استفاده میکنید.
جناب مهندس…شما و امثال شما یکی از حلقه های شر هستند. میروید درس میخوانید و با بدست آوردن یک مدرک مهندسی، زندگی و آیندۀ عدۀ زیادی را به خطر میاندازید. من در اینجا شما را براساس اظهارات خودتان که برای از دست ندادن شغلتان تن به خواسته های ناجا و غیر قانونی دیگران میدهید، بشدت محکوم میکنم. اما بگذارید بشما بگویم که برای بلعیدن یک لقمه نان نیازی نیست که ابتداء آنرا به کثافت و نجاست آلوده کرده و بلع کنیم. کار قحط نیست و برای امرار معاش سالم صدها راه وجود دارد. چرا باید تحصیل کرده های این مملکت با دزدها و نابکاران همدست شوند؟ پس چه شد آن پندی که گفت:
بدست آهن تفته کردن خمیر/ به از دست برسینه پیش امیر
در بلادکافران زلزله می شود به این نتیجه می رسند که باید خانه های ضد زلزله بسازند
در بلاد مسلمانان به این نتیجه می رسند که خدایی از آسمانها آنها را تنبيه کرده است!
خشکسالی میشود کافران به این نتیجه می رسند كه آب و هوا تغییر کرده و برای آن باید راه و چاره ای بیابند
مسلمانان به این نتیجه می رسند كه نماز کم خوانده شده و موی زنان بیرون بوده و خدا از آنان انتقام گرفته است!
جامعه کافران وقتی وضعیت اقتصادی خراب شود به این نتیجه می رسند که سازماندهی و مدیریت اقتصادی كشور اشکال داشته و صادرات و واردات تنظیم نبوده و باعث رکود اقتصادی شده است
جامعه مسلمانان به این نتیجه می رسند که خدا آنها را در فقر قرار داده تا ایمان آنها را آزمایش کند!
جامعه کافران وقتی یک بیماری همه گیر شود، علت بیماری را کشف کرده و برای درمان آن واکسن و آنتی ویروس و دارو اختراع میکنند،
جامعه مسلمانان تصور میکنند بلای آسمانی نازل شده و دلیل آن کفر گویی بوده است!
آنها نان شان را می خورند و ما ،
شلاق جهالت مان را،
آری ای هموطن
جهل ،
نرمترین بالشتی است که انسان میتواند به راحتی سر خود را بر روی آن بگذارد..
یاران درود
استادم خاتمی جان سخنی بجا با متنی خوب بود سپاس ای کاش بالشی می نوشتی
تا درست تر باشد.. جانا سر زمین پلشتی ها (بلاد کافران) همین جاست که شکوه خدای
بر امام زاده برند واز امام و پیام رسان خدا کاری خدایی چون سلامتی و…. خواهند .
نقش کلاش بر ماه نشانند و چهلم دیرینه رسم پارسیان برنا پارس گیرند وکرور کرور
پیاده فرسنگ ها راه پیمایی کنند ومویه سر دهند.چنان دروغ همه گیر گشته که ریالی
به دولتیان اعتماد نیست وکمک ها را خو د یا آشنایان به زلزله زدگان رسانند چه نیک
دانسته اند از یمن وسوریه سر برآرذ.
سلام جناب نوریزاد .
حقیقتا برای من جای سوال دارد که چرا حکومت در مقابل این مبارزه مدنی شما ، مماشات میکند ؟ آن هم شمایی که لااقل تا آنجا که من میدانم ، مشابهی از حیث تندی حملاتتان ندارید . ( البته با فاصله زیاد از شما ، دکتر مهدی خزعلی هم)
نوک تیز پیکان حمله شما ، قلب ” مقام معظم ” را نشانه رفته . یعنی خط قرمزترین حکومت را .
ایشان هم که کمترین حوصله تحمل دگراندیش را دارند . شما از رفسنجانی که شاخص تر نیستید . دیدید با او چه کردند ؟
موضوع چیست ؟ ممکن است توضیح بفرمایید ؟
——————–
دوست خوبم،
شما بجای این که به من بگویید: ساکت باش تا کاری با تو نداشته باشند و کسی نیز تو را مشکوک نداند، بیایید و در کنار من قرار بگیرید و بر کجی ها و ناراستی ها و نامردمی ها بر بشورید. بیایید هم خودتان را و هم دیگران را تشویق کنید به اعتراض کردن.
چرا نگویم: ساده ترین راه برای خاموش کردن وجدانی که یقه ی شما را گرفته و از شما می پرسد: چرا نوری زاد را تنها گذارده ای و در برابر دزدی ها و آدمکشی ها ساکتی، همین است که چند معترض دست از جان شسته را، مشکوک و مزدور و مآمور بدانید.
با احترام
آقای نوریزاد من همیشه به شما و دکنر خزعلی مظنون بودم که جاسوس دولت هستید
سخنان شما را که در کانال یوتیوپ شنیدم بیشتر و بیشتر به شما مظنون شدم https://www.youtube.com/watch?v=DddXIeU5AmY
سخنان شما ترکیبی از نهایت بی خردی و درایت است اگر جاسوسید به نظرم در آخر ماموریت خود هستید اگر نیستید ممکن است از اسکزوفرنی رنج میبرید و از آن بیخبرید
———–
درود سینای گرامی
سپاس از شما
اما کاش یک به یک، ایراد سخن مرا بر می شمردید. اتلاق بی خردی و جاسوسی و بیماری به یک نفر – بی آنکه اطوار او را وابکاویم – پسندیده است آیا؟
این کار را می کنید؟
سپاس
.
داداش شما هم که بی سواد بودید ولی ما خبر داشتیم و کسی بارو نمی کرد! اطلاق درسته نه اتلاق!
———–
سپاس دوست گرامی
سپاس
.
نوری زاد می دونی مشکل تو چیه؟ مشکل تو اینه که همه چیز رو می بری به ریشه عربی و شروع می کنی فعل فعلا فعلوا بلقور کردن و نتیجه این میشه که اشتباه املایی پیدا می کنی! مثلاً همتون هی دم از کوروش و ایرونی بودن می زنین و ما هم که اصلاً نمی فهمیم اون زیر میرا چه خبره!
یاران جان درور
یار ناشناس شما هم کی بی سواد بودید تایید با سوادی حال حاضر است
شاید می خواسته ای بگویی شما هم که بی سوادید که با بودن من(بی سوات)
میبایست اجازه بگیرند.
اتلاق همان تلقی کردن از بن تلق است در صورتیکه اطلاق از طلق به معنای رها کردن
وطلاق دادن است ببم جان.
سلام جناب آقای نوریزاد نسبت دادن زلزله بم به انفچار اتمی یا ذکر واژه انفجار اتمی شهریار حاکی از عدم مطالعه شما است من آدم سیاسی نیستم ولی نوریزاد مستقل و غیر وابسته را دوست دارم که تنها حقیقت و درستی از زبانش جاری شود اگر از حکومت ایران انتقاد میکند چشمش را به اعمال زشت دیگران نبندد شما میتوانید نلسون ماندلا یا گاندی باشید انتخاب دیگر هم آنگ سان سو چی است همان مجامع بین الملی که از آن در کانال یوتیوپ نام بردید و باید به آن ها اعتماد کرد همان هایی هستند که در برابر مسایل برمه و یمن ساکت هستند اسکیزوفرن بودن یا مشکل روحی داشتن هم ننگ نیست یک بیماری است که ممکن است منهم به آن مبتلا باشم
ماجرای مسجد ضرار چه بود؟
(راستی مسجد ضرار را که همه در یاد داریم، می دانید از کجا سر بر آورد؟ از آنجا که گروهی متدین و عارف مسلک در مدینه، می خواستند در گوشه ای به کارهای متعبدانه بپردازند و به شیوه ی خودشان به نماز و روزه و عبادت بپردازند و به سیاست و جنگ کاری نداشته باشند و تنها برخی امور ایمانی را پیشه کنند، اما رهبر امت اسلامی به محض شنیدن این خبر، دستور تخریب و اضمحلال آن را صادر کرد و آن را دشمنی صریح با اسلام دانست. زیرا اسلام نمی تواند حرفی بزند که با ذاتش ناسازگار است. ذات اسلام، طلب قدرت است).
این گزارش نادرست است بدلائلی که ذکر خواهد شد، اولا اینکه “ذات اسلام طلب قدرت است”نیز سخنی ناموجّه و افتراء به متن اسلام و اهداف عالیه اسلام است که خود موضوع بحث گسترده ایست و این نیازمند مطالعه دقیق منابع دین است نه سخنان غرض ورزانه و من درآوردی و نامستند،آری در اسلام قدرت و حکومت و اداره اجتماع مطلوب هست،اما قدرت،در اسلام اصالت و مطلوبیت ذاتی ندارد،بلکه فلسفه سیاسی حکمرانی در اسلام،اجرای عدالت و قسط و عمل به موازین و احکام اسلامی است که در کتاب خدا و سنت رسول او انعکاس یافته است،البته این بحث جدایی است با منابع و ادله آن.
اما در مورد مسجد ضرار :آیا اسلام با مسجد بما هو مسجد و عبادت عاشقانه خدا بما اینکه عبادت است مخالف است؟! اینکه سخنی است بر غیر سنجه عقل و انصاف،و اگر کسی اهل مطالعه دقیق در منابع دین اسلام باشد می فهمد که بیشمار ادله در فضل تاسیس و حفظ مسجد بعنوان خانه خدا و عبادت در آن وجود دارد،پس واقعیت چه بوده؟
اما حقیقت این است که فاکت های مطرح در دین را باید با مراجعه به منابع دین و با استناد دقیق و پرهیز از اعمال سلیقه و حدس های نامستند دریافت،در این مورد منابع دین اینها هستند:آیه 107-108 سوره توبه که در یک سیاق طولانی در حال توصیف منافقانی هست که پیامبر در مدینه با آنها مواجه بودند،روایاتی که در شان نزول این آیه وارد شده اند و واگوئی سیره و تاریخ نویسان اسلامی،بنابر این هرکس در بررسی فکت های دینی به چیزی جز اینها تمسک کند،باید قهرا حرکت او را یا بر جهل حمل کرد یا بر غرض ورزی و تفسیر به رای و حدس فاقد دلیل.
در مورد مسجد ضرار قرآن فرمود:”وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون.التوبه/107.
ترجمه :و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه “زيان “و “كفر” و “پراكندگى” ميان مؤمنان است، و [نيز] “كمينگاهى” است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مى كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم. و[لى] خدا گواهى مى دهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.
در این آیه که در شان مسجد ضرار و تخریب آن نازل شده است،چند عنوان محوری مطرح است که اشاره به انگیزه های بنا کنندگان آن مسجد دارد: “ضرار”یعنی مسجدی که بقصد ضرر زدن به جامعه و اجتماع مسلمین بنا شده،”کفرا”یعنی مسجدی که بقصد تثبیت و جایگزینی کفر در جامعه اسلامی بنا شده،”تفریقا بین المومنین”یعنی مسجدی که بقصد تفرقه افکنی بین مومنان بنا شده،و “ارصادا لمن حارب الله ..”،” ارصاد” به معناى كمين گرفتن و در انتظار حمله نشستن است،یعنی آن مسجد بنا شده بود تا کسی که با خدا و رسول جنگیده بود بیاید و در آن اقامه نماز کند ( یعنی ابو عامر منافق و نهایتا مسیحی که بیوگرافی او در ادامه خواهد آمد).
متامّل در آیه قرآن در می یابد که اینجا چهار وصف که بعنوان تعلیل و علت محکومیت و تخریب مسجد ضرار بیان شده است در واقع مناط و علت حکم است و نشان می دهد که اسلام یا سیره نبوی با مسجد بما هو مسجد یا عبادت و تعشّق به خدا بما هو عبادت مخالفتی ندارد و شاهد آن وجود اینهمه روایت در فضل بنای مسجد و عبادت در آن است،پس این سخن که با مسجد ضرار مخالفت شد چون با عبادت و عارف مسلکی مخالف بودند سخنی جاهلانه یا ناشی از غرض ورزی است.این از آیه ای که ماخذ اصلی این فکت تاریخی دینی است،حال اینکه کسانی قرآن کتاب خدا را کتاب قدیمی و پیامبر آورنده این کتاب را مرد قدیمی بدانند مساله دیگری است اما فکت دینی را باید با ارائه مدارک و شواهد دینی ارائه کرد.
ناظران ملاحظه کنند مرحوم طبرسی در تفسير جمله” وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ” می نویسد:
اين جمله در شان ابو عامر راهب است، و داستانش اين بوده كه وى در ايام جاهليت به رهبانيت درآمده، لباس خشن به تن مى كرد، و چون در مدينه خدمت رسول خدا (ص) رسيد نسبت به وضع آن جناب حسد برد و شروع كرد عليه آن حضرت تحريك كردن، و آن گاه بعد از فتح مكه بسوى طائف گريخت و پس از آنكه اهل طائف مسلمان شدند به شام گريخت و از آنجا به روم رفت و به كيش نصرانيت درآمد، و اين مرد پدر حنظله غسيل الملائكه است، كه در جنگ احد در حالى كه جنب بود در ركاب رسول خدا (ص) شهيد شد و ملائكه او را غسل دادند.رسول خدا (ص) ابو عامر را فاسق ناميد، او از شام به منافقين پيغام فرستاده بود كه خود را آماده كنند، و مسجدى بسازند كه من نزد قيصر مى روم و از او لشكرى گرفته بسوى شما خواهم آمد و محمد را از مدينه بيرون خواهيم كرد، به همين جهت اين عده از منافقين منتظر آمدن ابو عامر بودند، ولى او قبل از رفتن نزد قيصر مرد.
(مجمع البيان ج 5 ص 72)
مرحوم سید بزرگوار طباطبائی در ذیل این حکایت می نویسد:
و اين قصه به طرق بسيارى از طرق اهل سنت وارد شده، و روايات همه، مضمونشان قريب به هم نقل شده، جز اينكه در اسامى افرادى كه مامور به تخريب مسجد شدند اختلاف دارند.
(ترجمه تفسیر المیزان ج 9 ص 534)
مایلم دو عبارت دیگر در توضیح ماجرای تاریخی مسجد ضرار را به ناظران عمومی ارائه کنم،یکی عبارت یکی از علمای معاصر و دیگری عبارتی از قدیمی ترین ماخذ سیره و تاریخ اسلامی یعنی عبارت ابن هشام در سیره :
ابو عامر نصرانى، دشمن كينه توز اسلام
“شخصى مسيحى به نام ابوعامر نصرانى- كه بشارت ظهور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در كتاب آسمانى خويش خوانده بود- به مدينه آمد و منتظر ظهور اسلام شد. در اين مدّت او براى خود مريدان و طرفدارانى پيدا كرد. با ظهور اسلام او به دين اسلام گرويد؛ ولى با گذشت زمان تمام پيروان و طرفداران و مريدان خود را از دست داد و نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله حسادت ورزيد؛ آتش حسادت در او شعله ور گشت تا جايى كه او يكى از آتش افروزان جنگ احد گرديد. به همين جهت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را فاسق خواند و همين امر سبب شد كه او نتواند در مدينه ماندگار شود. به ناچار به پادشاه روم پناهنده شد و او را از آينده درخشان اسلام و خطرى كه براى روم خواهد داشت مطّلع ساخت و اسلام را براى ابر قدرت روم خطرى جدّى دانست بدين جهت، دولت روم را نسبت به جنگ عليه مسلمانان تشويق نمود در پى اين تقاضا پادشاه روم نيز قول مساعدت داد.منافقان مدينه با «ابوعامر» بى ارتباط نبودند؛ ابوعامر براى منافقان مدينه نامه اى نوشت و از آنها خواست كه پايگاهى براى او در مدينه بنا كنند تا به مدينه باز گشته، زمينه را براى هجوم سپاهيان روم فراهم كند. از اين رو منافقان مدينه مسجد فوق را به عنوان پايگاهى براى اين دشمن خطرناك بنا كردند”.
(مثالهای زیبای قرآن ،ج 1 ص 237)
—-
مسجد ضرار
“هنگامى كه رسول خدا عازم سفر تبوك بود جمعى از منافقين بنزد آن حضرت آمده گفتند: يا رسول الله ما براى شبهاى سرد زمستان و اوقات بارانى و كسانى كه مبتلا بدردى هستند و نمى توانند بمسجد شما حاضر شوند مسجدى بنا كرده ايم و ميل داريم بدان مسجد بيائى و نمازى در آن بخوانى، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من اكنون در جناح سفر هستم و اگر انشاء الله از اين سفر بازگشتيم بدانجا خواهم آمد.
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از تبوك باز گشت و به «ذى اوان» كه فاصله اش با مدينه يك ساعت از روز بود رسيد خبر بناى مسجد مزبور و اجتماع منافقين در آنجا بسمع آن حضرت رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله مالك بن دخشم و معن بن عدى يا برادرش عاصم بن عدى را خواست و بآنها فرمود:بسوى اين مسجدى كه اهلش ستمكارند برويد و آنرا ويران كرده و بسوزانيد آن دو بسرعت بدنبال اين كار رفته و هم چنان كه منافقين در آن بودند آنرا آتش زده ويران كردند و منافقين نيز كه چنان ديدند از آنجا متفرق شدند، و خداى تعالى نيز آيه ذيل را در اين باره نازل فرمود:
«آن مردمى كه مسجدى براى زيان باسلام بر پا كردند و مقصودشان كفر و عناد و تفرقه ميان مؤمنين بود …» (التوبه/107).
و بانيان مسجد مزبور دوازده نفر بودند بنامهاى: خذام بن خالد، و ثعلبة بن حاطب، و معتب بن قشير، و ابو حبيبة بن ازعر، و عباد بن حنيف، و جارية بن عامر و دو پسرش: مجمع و زيد، و نبتل بن حارث، و بخرج، و بجاد بن عثمان و وديعة بن ثابت”.
(زندگانی محمد/ترجمه سیره ابن هشام،ج2 ص 334)
————–
درود سیدمرتضای گرامی
صمیمانه چشم براه شما بودم که باز آیید و با نوشته های خود به سایت خود گرما ببخشایید. پرسشی برای من پدید آمد که مایلم آن را با شما در میان بگذارم. اگر جمعی در عصر پیامبر می رفتند نزد پیامبر و به ایشان می گفتند: ما مردمی عارف و گوشه گیر و مشتاق عبادتیم. مسلمان و شیعه ی شما و داماد شما نیستیم اما مطلقا بنا بر مخالفت با شما نداریم. قدمی علیه شما نیز بر نخواهیم داشت و مطلقا زحمتی از ما به شما نخواهد رسید. ما را آیا اجازه می فرمایید که در گوشه ای و مسجدی دور هم جمع شویم و به شیوه ی خودمان عبادت کنیم؟ این پرسش از این روی برای من پدید آمد که نظام ولایی در قم و جلوی چشم آیت الله های قم نشین، حسینیه ی دراویش را از بیخ روفت و بساطشان را در هر شهر جارو کرد و بسیاری از آنان را به زندان برد. دراویش مطلقا سیاسی نیستند و آزارشان تا کنون به کسی نرسیده. نه جاسوس اند و نه با اجانب سر و سرّی دارند. مطلقا بنا بر جایگزینی خود با نظام ولایی نیز ندارند. مردمی بی آزار که اتفاقا به تشیع نیز بسیار نزدیک اند.
با احترام
.
درود بر شما
البته جمله جزائیه پرسش شما ذکر نشد،بنظرم اصل سوال این بود که اگر کسانی چنین درخواستی از پیامبر بزرگوار اسلام می کردند پاسخ ایشان چه بود. در هرحال،پاسخ پرسش شما در اصل نوشته من هست ،منتها مفروض سوال شما این بود که اگر “غیر مسلمانانی” (که طبعا غیر شیعه خواهند بود) در جامعه اسلامی و مدنی با فرض عدم مخالفت و عدم توطئه،درخواست برگزاری مناسک خود در نقطه ای می داشتند پاسخ پیامبر چه بود؟
بنظر من حکم قرآنی و سیره پیامبر در این زمینه روشن بوده است،پیامبر وقتی به مدینه تشریف بردند و حکومت ساده اسلامی را برپا کردند با غیر مسلمانان (یعنی اهل کتاب و یهود و نصاری) پیمان صلح و هم یاری منعقد کردند و اهل کتاب را مخیّر کردند بین پذیرش دین اسلام یا باقی ماندن بر دیانت یهود و مسیحیت و پذیرش قواعد ذمّه و پرداخت جزیه و تحت الحمایه اسلام قرار گرفتن،و طبیعتا یهود و نصاری آزاد بودند در اجرای مناسک و عبادات خویش،و من توضیح دادم که ماجرای مسجد ضرار بحث توطئه آمیز دیگری بوده است.
اما در مورد تخریب حسینیه دراویش در قم،من شخصا و به تبعیت از استاد بزرگوارم مرحوم آیت الله منتظری قدّس سرّه با این عمل مخالف هستم و آنرا بعنوان عملی غیر اسلامی محکوم می کنم ،آن دراویش -که البته مسلمانانی شیعه و دوستدار علی بن ابیطالب علیه السلام بودند- اما چنانکه عرض شد از نظر اسلامی حتّی غیر مسلمانان تحت ذمّه حکومت اسلامی مادامی که احکام و قواعد اسلامی را نقض یا توطئه و آشوب و افسادی در جامعه اسلامی نکرده باشند در اجراء مناسک و آیین های خود آزاد هستند.
با احترام
—————-
درود و سپاس از پاسخ شما
سپاس
اما ایکاش این همه آیت اللهی که در قم نشسته اند و این همه طلبه و روحانی و مجتهدی که در قم بچشم خود دیدند چه شقاوتی با دراویشِ قم رفت، یک اعتراضکی و یک بیانیه ای صادر می فرمودند که: بنا به سنت نبوی ای که شما در بالا به آن اشاره کرده اید، این دراویش هیچ خطایی مرتکب نشدند تا مستوجب این شقاوت باشند. شما نوشته اید که این حرکت را محکوم می کنید. این محکوم کردن در خلوت و در اعماق درون، چه سنگی از پیش پای دراویشِ آسیب دیده بر می دارد؟ چرا آیت الله ها هیچ تکانی نخوردند و عمامه ای بر زمین نکوفتند و طلاب آزاده ی قم کفن نپوشیدند؟ فیلم آتش زدن حسینیه ی دراویش قم در گوگل هست که می بینیم حتی طلبه هایی با شعارهای آنچنانی شخصا پای پیش نهادند و حسینیه ی دراویش قم را آتش زدند و عده ای دیگر با لودر دیوارها و سقفش را فرو ریختند. منظور من، دوست گرامی، این است که این مقام آیت اللهی و طلبه و روحانی بودن، کجا باید خودی نشان بدهد و یکی در مقام دفاع از مظلوم، عمامه ای بر زمین بکوبد و وااسلاما بگوید؟ می دانید افرادی چون من و دوستانم بخاطر بازگو کردنِ همین حقوقِ به هیچ گرفته شده، – که حتماً جزیی از وظیفه ی حتمی شمایان است – آسیب دیده ایم و می بینیم؟
با احترام و سپاس
.
یاران جان درود
جناب آقای سید مرتضای دلبند
باور بفرمایید تمام هم فکران هر مکتبی اصول وفروع آن را تایید می کنند
ودر بعضی از موارد جزیی ممکن است با همدیگر منطبق نباشند .شما تا کی
می خواهید نوشته های هم فکرانت را اثبات مدعیاتت بیاوری .بله پر واضح است
اصول وفروع نوشته های شما را حوزه های دینی ودوستدارانشان تایید میکنند اما
اگر توان اثبات یکی از گزاره هایت را فیلسوفانه ثابت کنی کاری بجز موعظه
کرده ای. مثل الزام خدا به نبوت وختمیت آن و امامت (لابد ثابت میکنی خدا را
کاری دگر ممکن نبود مگر رشوتی به چندبنده دادن جهت مدیریت امور انسان ها.
با درود به جناب نوری زاد
دوست گرامی حضرت آیت الله نوری زاد گرامی من واقعا برایم جای سوال هست که تا کی حضرت عالی میخواهید شیخ مرتضی قم نشین را بیازمایید ؟ یعنی پس از این همه سال شخصیت این شیخ برایتان نا مکشوف مانده ؟ چطور توقع دارید این شخص علنا مبنای ذاتی و فکریش را پس از این همه تلمذ در حوزه به دور افکند و افکار ملا نقطی را کنار بگذارد! ببینید راحتتان کنم .
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ نرودمیخ آهنین بر سنگ .
شما واقعا فکر میفرمایید شخصی که بنا به گفته خودش میگوید (( من به تبعیت از استادم آیت الله منتظری )) چنین نظری دارم یعنی چه ؟ یعنی مثلا اگر دراین مورد خاص آیت الله منتظری نظری افاضه نمیفرمودند ایشان یعنی شیخ مرتضی هم هیچ نظری نداشتند ! چون اگر از خود نظری داشتند میگفت که من هم با این کار مسجد خراب کنی مانند استادم جناب منتظری مخالفم ! و چون خودش با صراحت اعلام کرد که یک آیت الله هست ( البته من باور ندارم ) نظر صریحش را اعلام میکرد و اگر واقعا به روز جزا اعتقاد قطعی داشت تا پای جان بر این اعتقاد می ایستاد و اگربه خاطر این اعتقاد درست شهید هم میشد ! شاکر خداوند بود و اجرش را از حضرت حق طلب میکرد . جناب نوری زاد این شخص که حتی جرئت ملاقات با سرکار را ندارد و فقط و فقط یه قول خودش در متون اسلامیه غرق شده و مزد میگیرد و شکر خدا را به جا می آورد که مسلمین را از ذلالت نجات میدهد ! را لطفا دیگر به چالش نکشید . سپاس
باهر
ایران دوست عزیز
باسلام
آیا در این مدت چهل سال فقط هشت سال دولت احمدی نژاد کار آمدی نداشت ، آیا فقط احمدی نژاد بود که مملکتو به باد دادند . نه عزیزم ، احمدی نژاد شاخه ای بود از یک درخت بز بنام جهل و نادانی ، بعد از پیروزی انقلاب 57 کدامیک از سران جمهوری اسلامی از نظر مردم کارنامه قبولی گرفتند .از حمله به سفارت امریکا بگیر تا ادامه جنگ بعداز فتح خرمشهر ، از قتل عام دهه شصت بگیر تا قتلهای زنجیره ای و هزاران هزار خیانت و جنایت .
دوست عزیز سال 64 در زمان نخست وزیری آقای موسوی هزاران نفر را از تحصیل در وانشگاهها محروم کردند ، از استخدام شدن در ادارت دولتی محروم کردند .
چرا که معترض به عملکرد دولت بودند ( بنده هم یکی از قربانی ها هستم )
اگر پرچمدار به اصطلاح اصلاح طلبان ( آقای خاتمی ) بجای اینکه گفته بود رییس جمهورتدارکاچی هست ، کاری که امروز آقای سعدحریری کرده ، ایشون انجام میداد شاید وصع ایران بهنر از این میشد. و به یک قهرمان ملی تبدیل میشد .
بارها آقای نوریزاد ، آن مرد فداکار ، آدرس مشکل اساسی داده ، ایشون باره ها گفته که مشکل ایران ، احمدی نژادها و لاریجانی ها نیست . مشکل اساسی را از بیت باید جستچوکرد .
باهر
ایران دوست عزیز
با عرض معذرت تایپ اشتباهی رخ داده اصلاح میگردد
یکی از شاخه های بزرگ درخت جهل و نادانی ( به بز ) تایپ شده
را از دانشگاه ها محروم کردند ( وانشگاهها ) تایپ شده
سایت سردار/*ک شکست خورده: خواندن اذان و اقامه در گوش نوزاد توسط فرمانده ارتش
مش قاسم: به این میگن شیر تو شیر حکومت اسلامی کره شمالی. فرمانده ارتشش اذان گو میشه و اذان گویش فرمانده ارتش. حالا فهمیدین چرا بعد ۸ سال جنگ و عربده کشی به جام زهر خوردن رسیدن، بعد ۱۰-۱۵ سال اتم کردن بتن ریختن توی قلبش، بعد صرف میلیاردها میلیارد ساختمانهای مهرش پایین آمدن، و…….
/*: ک
سلام آقاي نوريزاد. وقتي حضرت حق ستار العيوب است، ما که باشيم که عيوب بندگان را به رخ بکشيم. پس به ناشناسي که مدتيست به حضرتعالي فحاشي مي کند عرض مي کنم عزيز برادر، همين که چهار پنج سال ژست انسان هاي مودب را بازي کردي و همه گونه دلقک بازي در اين سايت درآوردي تا به اينجا رسيدي که با اسم ناشناس به نوريزاد فحاشي کني، از تو متشکريم. تشکر مي کنيم که اين همه سال خوددار بودي. حالا چه شدي که عنان از کف دادي به خودت مربوط است. اميدوارم روزي به خودت بيايي. شما فرد حقيري هستي. اگر بداني چند بار خواستم اسمت را بياورم و منصرف شدم. بماند.
آقای نوری زاد درود
روز جمعه ۲۶ آبان ۹۶
ابوبكر معروفی راننده شریفی بود که برای زلزله زدگان کمک می برد. حین انتقال کمک برای زلزله زدگان خودروی او تصادف کرد و کشته شد مردم می خواستند برای او مراسم بزرگداشت بگیرند . اما نیروهای اطلاعات خانواده ابوبکر را تهديد كردند که حق گرفتن مراسم ندارند. بعد هم نیروهای سپاه اقدام به دزديدن جسد كردند. اما مردم روستاي مجاور بوكان جسد را از چنگ سپاه در آوردند .
نامهی محمد مهدوی فر به ولایتی
جناب آقای دکتر علی اکبر ولایتی
ریاست محترم هیئت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی
بعد از سلام و عرض احترام
بعضی از مردم فکر میکنند، علت وقوع زلزله فعل و انفعالات داخل کرهی زمین، انباشت انرژی و آزاد شدن ناگهانیِ این انرژی است.
شخصی مانند من که در جامعهای مذهبی رشد کردهام، میدانم که علت اصلیِ به بار آمدن خسارات بیشمار در زلزله “گناه” است، آنهم گناه بزرگ!
این چند روزی که از زلزلهی غرب کشور گذشته است برای من فرصتی بود که با تحقیقات شبانهروزی، گناهکار اصلی را پیدا کنم.
من در تحقیقات شبانهروزی خود، پی بردم که شخصِ شما به خاطر بزرگی گناهانتان عامل اصلی زلزلهی غرب کشور بودهاید.
از آنجا که گناه شما خیلی بزرگ بوده است، زلزلهی حادث شده نیز ویرانگر بود و شدت آن بسیار زیاد بود و باعث شد انسانهای زیادی به ویژه زنان و اطفال کشته شوند که خون همهی آنها به گردن شماست.
شما دقایقی قبل از وقوع زلزله دستوری صادر کردید که یک استاد باتجربهی دانشگاه آزاد که از قضا خانمی مؤمنه و سیده و باسواد بوده است، به خاطر ابراز عقیدهی علمی و ابراز نظرِ شخصی، متفاوت با عقیدهی شما به اتهام واهیِ توهین به مقدسات ظرف مدت ۲۴ ساعت از تمامی مناصب علمی و آموزشی اخراج و مورد مؤاخذه و پیگرد قرار گیرد و فرمان دادید که این دستورِ ظالمانه را برای عبرت دیگران در اخبار صدا و سیما بخوانند و در اختیار خبرگزاریها قرار دهند و با این کار خود حیثیت یک استاد دانشگاه را با بیست و پنج سال سابقه بر باد دادید و امنیت و آرامش زندگی او را سلب کردید.
حضرت امام خامنهای سالها پیش دستور دادند کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها دایر شود ولی امثال شما در کنار نمایندگان رهبری و بسیج دانشجویی و نهادهایی از این دست زیر نظر نظامیانِ سپاه پاسداران، با تقویت فضاهای امنیتی باعث شدید که ما، در دانشگاهها نه کرسی نه آزادی و نه اندیشه ببینیم.
اگر دانشگاهیانِ ما این سه عنصر اصلی را مشاهده کرده بودند، حتماً آنها را در کنار هم قرار میدادند و کرسیهای آزاداندیشی را تشکیل میدادند.
شما با این کار خود مانع توسعهی علم شدید و باعث شدهاید که نخبگان ما از کشور بگریزند یا در داخل کشور منزوی شوند و در نقطهی مقابل، پخمگان و چاپلوسان بر صدر بنشینند و رئیس بشوند.
شما با این کارهای خود جوّ اختناق و ترس و رعب و تهدید و مزاحمت برای دانشجو و استاد را جایگزین کرسیهای آزاداندیشی کردهاید مانند رفتاری که در مورد آن استادِ بیگناه، از شما سرزده است.
فرود آمدن عِلم و برآمدن خرافه در کشورِ ما محصول امنیتی شدن فضای دانشگاههاست.
بدیهی است که چنین کشوری با چنین زلزلههایی فرو میریزد و حال آنکه کشورهایی مانند ژاپن به خاطر اصالت دادن به علم و اخلاق، در این قبیل زلزلهها از هرگونه آسیبی مصون میمانند.
البته این تنها گناه شما نبوده است. شما از سالها پیش در مقامِ مشاورِ بینالملل برای مقام معظم رهبری، از طریق ارائهی مشورتهای غلط به معظمله باعث شدید، خون انسانهای بیگناه زیادی در سوریه ریخته شود. در واقع شما بدون توجه به خواست قلبی مردم و بدون اجازه از نمایندگان مردم، به بهانهی دفاع از حرم، پای ما را به یک جنگ تمام عیار و خانمانسوز باز کردهاید و میلیاردها دلار از سرمایههای مردم را که میتوانست خرج تحکیم ساختمانهای مسکونی بشود، خرج شعارها و توهمات خود کردهاید.
خداوند از گناه شما نگذرد.
اگر شما به همین گناهانِ خود ادامه دهید، علاوه بر زلزلهی غرب کشور، بر اثر زلزلههایی در شرق و شمال و جنوب و مرکز، دیگر چیزی از کشورِ ما باقی نخواهد ماند.
محمد مهدوی فر
تخریبچی و غواص دفاع مقدس
بیست و هفتم آبان نود و شش
آقای مهدوی فر گرامی درودو سلام
در خرابی ایران رهبرو ولایت فقیه و سپاه و کل نظام شریکند، شکی نیز در این موضوع نیست.این افراد پلیدند چون دانسته و در روز روشن دروغ می گویند و خدعه می کنند.
دوست محترم، من در این مورد مردم ایران را نیز مقصر می دانم، مردمی که چشمشان را بر واقعییت زندگی بسته اند.مردمی که خود را درابتذال شرّشریک کرده اند. مردمی که مسولییت پذیرند هیچگاه زیر بار ظلم نمی روند.
خود شما مصداقی بزرگ هستید. دین داری ،با اخلاق و باوجدان بودن و احترام به هستی و بودن است و چیزی جز مردمداری و انسانیت نیست.هر دین که فرمان کشتار می دهد را باید زیر سوال برد.
من فکر می کنم، انسان در مرحله ای برزخی (شاید چند قرن طول بکشد)در تاریخ رسیده است که باید تکلیف خود را بعنوان شخصی آزاد ومسئول با دین مشخص کند. شما تصورش را بکنید، هزارسال آینده ،آیندگان این جنگها و کشتارهارا چه تعبیرخواهند کرد؟
با احترام
موسس دانشگاه آزاد شاه خدا بیامرز بود
این بیت رهبری ست که سر وصورتِ این هموطن را گِل آلود کرده و دم گوشش گفته:تو برو حسین حسین کن تا ما هم جیبت راخالی کنیم و هم بار بر دوشت گذاریم وهم برایت روضه بخوانیم.
@MohammadNoorizad
نور دیده نوری زاد دلبندم
این گل بر سری برای مردمی است که بی جهت کسی را احترام کردند ونقشش
برماه نشاندند.جلال آل احمد و علی شریعتی و…که روشنفکران مملکتی شوند از
این بد تر هم خواهی دید.باش تا صب…… آنان که می فهمند بوالعجب دردی دارند و
صید ها وشیوخ چه شادکامانه ثمر برند از این جهالتی که کاشته اند.
استاد گرامی با درود مطلب جالبی است شما هم بخوان
یک هویدا و یک احمدی نژاد
هویدا روشنفکر بود، ولی می گفت من نوکر پادشاهم، هویدا فرانسه را مثل زبان مادری می دانست، ولی کمتر سفر خارجی می رفت، هویدا مسلمان و مسلمان زاده بود ولی همه می گفتند بهایی است، هویدا وقتی سرکار آمد مملکت فقیر و توسعه نیافته بود، ولی وقتی برکنار شد ایران جزو کشورهای بزرگ جهان بود.
احمدی نژاد نوکر بود، ولی می گفت من استاد دانشگاهم، زبان فارسی را هم بلد نبود حرف بزند، ولی دائما از شرق به غرب دنیا سفر می کرد و آبروی کشور را می برد، مسلمان بود و مسلمان زاده نبود، ولی مدعی بود که با خدا حرف می زند و در هاله نور است، وقتی سرکار آمد ایران
کشوری با ذخیره ارزی فراوان و درآمد نفتی بسیار بالا بود، او بعد از چهار سال کشور را فقیر، بی آبرو، ناامن و پر از دزدی و بی عدالتی کرد و باز هم ماند.
هویدا با یک پیپ و یک عصا و یک گل ارکیده و یک مادر چادری و یک دنیا کتاب آمد، یک برادر هم داشت که خودش از بزرگان فرهنگ و سیاست کشور بود، وقتی دولتش تمام شد، بعد از سیزده سال کار، به او گفتند از ایران برو، نرفت و اعدام شد.
احمدی نژاد با یک دمپایی و یک پژو قدیمی و یک کاپشن پاره و یک زن چادری آمد، یک برادر هم داشت که کارش کپی کردن از سی دی قاچاق بود، بعد از چهار سال مسافرت به تمام دنیا، همه خانواده اش را سرکار دولتی برد، میلیاردها دلار خرج حفاظتش شد و وقتی هم که به او گفتند دوره ات تمام شد، برو، دهها نفر را کشت و هزاران نفر را زندانی کرد.
هویدا هیچ نداشت که آمد و بعد از سیزده سال همچنان چیزی نداشت، احمدی نژاد با یک پژوی کهنه آمد، بعد از یک سال با دوازده تا ماشین این طرف و آن طرف می رفت، بعد از دو سال با هلی کوپتر برای دیدن مادرش می رفت، بعد از چهار سال برای رد شدن از خیابان هم جرات نداشت بدون هلی کوپتر جایی برود
بنده خدا مرحوم امیر عباس هویدا عربی رو بهتر ا فارسی تکلم میکرد
https://frdrikkarimi.blogspot.com/2017/11/blog-post_42.html
سمت چپ: فاز اول بیمارستان خمینی اسلامآباد با بیش از ۵۰ سال قدمت (ساخت دوران شاه) که حتی شیشههای آن هم سالم است. سمت راست: فاز دوم بیمارستان جدید است که در فروردین ۱۳۹۶ به بهرهبرداری رسید!
مش قاسم: اینا خیال کردن با گذاشتن اسم اون اولی روی کارهایی که در زمان اون پدر و پسر شد میشه مقبولیت به دست آورد. چهل سال میگذاره یه همچین اتفاقی میافته و …(سه نقطه از مش قاسم)مان میشه به سر تا پای اون اولی و حکومتش و دولت دزدان حکومتش و هفت جد و آبادشون. ای کاش من اونجا بودم و دعای اونایی رو که توی ساختمان ۵۰ ساله زنده موندن و گلاب پاشی ماندگان اونائی که توی فاز دو بودن میشنفتم.
حاج علی اکبر ولایت دودی: برنامۀموشکی ایران هیچ ربطی به رئیس جمهوری فرانسه ندارد.
مش قاسم: یه روزی همین حاجی گفته بود: برنامۀ اتمی ایران هیچ ربطی به هیچکس ندارد. دیدی آخر و عاقبتش چی شد. هنوز هم از روی دود مواد سناتوری که حاج قاسم واست میفرسته …(سه نقطه از مش قاسم) شعر میگی.
معاون/* وزوزیر/* بیراه: برای فاینانس ایرباس و بوئینگ مشکلی نداریم.
مش قاسم: اینکه تو این حرف رو زدی نشانه اینه که مشکل داری. یه زمانی ایران ایر گل سر سبد شرکتهای هواپیمایی دنیا بود با پیشرفته ترین هواپیماهای دنیا. بعد منقلاب تحت مدیریت برادران اسلامی کره شمالی شد یکی از بدترین هواپیمایی دنیا، یا تلپ و تلپ افتادن یا زمینگیر شدن.
/*: ک
به نقل از سایت گویا، مقاله پرویز داورپناه
نقل قول زیر از محمود مصدق، نوه مصدق:
دکتر محمود مصدق در مصاحبه با «خبر آنلاین» گفته است:
“بگذارید موضوعی را برای اولین بار به شما بگویم. زمانی که خواهرم به دنیا آمد، من در اروپا بودم. او ۱۶ سال از من کوچکتر بود. در زمان نخستوزیری پدربزرگم، او یک بار به مادر من زنگ زد و مادرم را فراخواند. او به مادرم نامهای آغشته به خون با امضای فدائیان اسلام نشان داد که در آن چیزهایی از پدربزرگم خواسته بودند و نوشته بودند اگر محقق نشود، نوهات را میکشیم. مادرم فردای آن روز با خواهر سه سالهام به سوییس رفت و خواهرم به جز حدود شش ماه، دیگر به ایران بازنگشت.”
مش قاسم: بعله دیگه، گذشت و گذشت تا اینکه ۲۵ سال بعد طرفداران مصدق دنبال …(سه نقطه از مش قاسم)ون رئیس کل فدائیان اسلام راه افتادن که یه شغلی ازش بگیرن. بعد از منقلاب هم رئیس کل فدائیان اسلام به یه اردنگ همشون رو با بی ابرویی انداخت بیرون. سرکرده شون هم با الاغ از مرز ترکیه فرار کرد، توی راه از الاغ افتاد و پاشم شکست و تا آخر عمر لنگ بود. آخر و عاقبت وطن فروشی همینه.
از وسعت خرابی ساختمانهای مسکن مهر چنین نتیجه مشود که عدۀ زیادی از دست اندرکاران دولتی و غیر دولتی در انجام کار سهل انگاری یا تقلب کرده و باید پاسخگو شوند.
1- آنطور که از عکسها برمیآید، تعدادی از ساختمانها با فونداسیونشان کاملاً ازجا کنده شده اند. مهندسین سیویل یا استراکچر و ناظر ساختمانی همگی مسئولند. حتی بنظر میرسد که در آن مکانها آزمایش خاک انجام نگرفته، وگرنه لازم میشد تا فونداسیون ساختمانها از طریق شناژ و پایلهائی که عمق آنها را مهندس ژئوتکنیک توصیه میکند، به هم چفت و بست شده باشند. ولی اگر آزمایش خاک وجود داشته و مهندس طراح توصیه های مهندس خاک را در نظر گرفته و پایل و شناژ در زیر فونداسیونها در نقشه ها وجود میداشت، ناظران ساختمانها به علت سهل انگاری میتوانند تحت تعقیب قرار بگیرند. در غیر این صورت مهندس استراکچر مسئول است.
2- دیوارهای حائل و بخصوص دیوارهائی که بین دو ستون و دو تیر بتونی بالا و پائین قرارگرفته اند، نه تنها با آجر سفال و ملات سیمان ساخته شده اند، بلکه با ستونها و تیرهای اطراف چفت و بست نشده اند. این یکی از اشکالهای ساختمانها نه تنها در مکانهای زلزله زده بلکه در تمام نقاط ایران است. در مورد ساختمانهائی که بر اثر زلزله تخریب شده اند، ممکنست اشکال مربوط به طرح و مشخصات فنی مهندس استراکچر یا سهل انگاری ناظر ساختمان باشد.
3- اسکلت بتون آرمۀ تعدادی از ساختمانها نشان میدهد که پیمانکار خرده های چوب را با بتون مخلوط کرده است. پیمانکار و ناظر هر دو مسئولند.
4- باید بررسی شود که آیا نمونه های بتون بکار رفته براساس مشخصات فنی، برای آزمایش استقامت به آزمایشگاه مکانیک ارسال شده اند یا خیر.
5- باید بررسی شود که ضرائب ایمنی در طراحی ساختمانها از چه قراری بوده و آیا ضریب ایمنی برای نیروهای برشی افقی (قیچی) زلزله که به قسمت پائینی استراکچر وارد میشوند و نیز کمانش نیمۀ مرتفع ساختمانها که به علت ضربه های افقی زلزله وارده به فونداسیونها، سبب نوسان بخشهای فوقانی ساختمانها و خمش میشود در محاسبات درنظر گرفته شده اند؟ مضافاً به اینکه باید دید آیا پعکس العمل الاستیستۀ استراکچر در واکنش نسبت به نیروهای عمودی در محاسبات مهندسی منظور شده اند یا خیر؟
6- آنطور که معلوم است، پس از عقد قرارداد با پیمانکار اولیه، انجام کار بطور صد در صد به پیمانکارهای دست دوم و سوم و غیره…واگذارشده است. شک نیست که هر پیمانکار پس از کسر درصد معینی، کل کار را به پیمانکار زیر دست واگذار نموده و در نتیجه، پیمانکار مجری که در انتهای خط قرارگرفته، به منظور سود بیشتر در کیفیت کار و مصالح ساختمانی تقلب کرده است. لازمست بررسی شود که قراردادها به چه صورت اسکونت شده اند و آیا صاحبکار از انجام واگذاریهای متعدد قراردادها مطلع بوده و اگر بوده، آیا پیمانکارهای زیر دست دارای صلاحیت انجام کارها بوده اند و یا اینکه چه مبالغی زیر میزی رد و بدل شده اند؟
7- شک نیست که این رشته سرِ دراز دارد و اگر بازرسی کاملی با کمک از تیم متخصصین مربوطه به همراه بازرسان حقوقی و وکلاء انجام بگیرد، نه تنها باید منجر به اصلاح کدهای ساختمانی شود، بلکه وجود دستهای ناسالم در انجام چنین پروژه هائی را آشکار خواهد ساخت.
8- مالکانی که در این حادثه دچار خسارتهای جانی و مالی از جانب مسکن مهر شده اند، باید برعلیه شرکت یا مؤسسۀ مهر و نیز آن وزارتخانه ای از حکومت اسلامی که مؤسس مسکن مهر بوده، ادعای خسارتهای مالی وو جانی کنند.
9- براساس اخباری که از منابع مختلف رسیده، بیش از 15 هزار واحد مسکونی مسکن مهر کاملاً تخریب شده اند. اگر در هر واحد مسکونی حتی دو نفر در هنگام وقوع زلزله وجود داشته باشند، لااقل بیش از 30 هزار نفر در این حادثه جان خود را از دست داده اند. بنابراین آمار مرگ 470 نفر از جانب حکومت اسلامی، چیزی جز دروغی شاخدار به منظور کاستن از مسئولیت مئنی؛ حقوق و مالی حکومت در مقابل خانواده های جانباخته نیست.
10- تعداد زیادی از خانه های خشت و گلی یا آجری نیز بکل فروریخته و تعداد بیشماری از هموطنان در زیر آوار مانده و حتماً تا کنون جان سپرده اند. با توجه به اینکه ایران برروری گسلهای زلزله قرارگرفته، لازمست که آنین نامه های مهندسی ساختمان مورد تجدید نظر قرار گیرند و برای ساختمانهائی که در اسکلت آنها از آجر و حتی آجر سفال استفاده میشود، پروانۀ ساخت صادر نگردد.
11- لازمست کلیۀ ساختمانهای موجود در سرتاسر ایران مورد بازرسی قرار گرفته و دیوارهای حائل بر اساس طرح معینی همچون قرار دادن تعداد زیادی ورقهای 10 میلیمتری به ابعاد 30 در 30 سانتیمتر در داخل و خارج دیوار به فواصل معین که از دو طرف به هم پیچ و مهره شده باشند، در مقابل نیروهای وارده در نتیجۀ زلزله، تقویت شوند.
12- در نماسازیها بشرطی از سنگ نما استفاده شود که از پشت به دیوارهای حائل با تسمه های مخصوص محکم متصل شده باشند.
13- ازبکاربردن آجر و قلوه سنگ و سنگ لاشه تا بیشتر از یک متر از کف جلوگیری شود.
با سلام
آرتین عزیز، چنانچه همه میدانیم انبوه گروهها و کانالهای مجازی بسیار زیادی توسط افراد مختلف با اهداف مختلف و بیشتر بدون هدف خاصی تأسیس و راه اندازی شده و میشود. در میان آنها از اختر شناسی گرفته تا حیات وحش تا اخبار روز و گاه مجادلات سیاسی….. و حتی کانالهای حاد جنسی به معرض دید اعضا گذارده میشود و در جریان
است. وبسایت دکترنوریزاد، مثل هیچ کدام از آنها نیست، اینجا شبیه به دما سنجیست که میزان دانش و رشد آگاهی و شخصیت اجتماعی و ادبیات افراد با سلایق مختلف مطرح میشود، در اینجا گویی بُرشی از نخبگان صاحب خرد جامعه ایران چشم به قلم و گوش به دهان همدیگر دوخته اند تا ضمن مبادله افکار و عقاید و سلایق با هم خود را در آیینه خرد دیگران ببینیم و بسنجیم و بیش از هر چیز نحوه هم اندیشی و نقادی و انتقاد پذیری و حق پذیری و گفتمان اجتماعی بیاموزیم. 90 در صد آنچه مش قاسم میگوید راست است و انکارش بی انصافی است. اما ایشان به چنان مطالب کم اثر و کم بهایی با ادبیاتی ضعیف و ابتدایی و گاه فحاشیها و نک و نیشهای بی فایده میپردازد که براستی سطح اعتبار و وزن وبسایت را فرو میکاهد. ایشان هم مثل هر کس حق دارد افکار وعقاید خود را در معرض دید و داوری سایر دوستان قرار دهد، و براستی زحمت و زمانی که جهت مطلب نویسی بر خود هموار میکند قابل تحسین است. اما یک نویسنده و کامنت نویس دارای هدف، از میان انبوه واقعیات بیشماری که در جامعه ساری و جاریست، به آن حقایقی توجه میکند که دارای تأثیر بیشتری هستند و جامعه بیشتر به دانستن آنها نیازمند است. نظام شاهنشاهی با تمام محاسنش و آزادیهای اجتماعیش، مطلقاً مردم را از هر نوع آزادی سیاسی محروم کرده بود و این مسئله تعادل شخصیتی و روحی و روانی جامعه ایران را به هم زد، و در آستانه شورش کور 57 سبب شد که مردم دارای حداقل آگاهی سیاسی لازم نباشند و براحتی فریفته مردم فریبان اغراق گو و وعده های پوچ و محاسبه نشده آنان را بخورند. جمعیت اندکی از انقلابیون راستین که اندکی دانش و آگاهی داشتند در توطئه ای از پیش طراحی شده یکجا قتل عام شدند،کشتار 67 چکاندن ماشه فاجعه بود در شقیقه مردم ایران، به ناگاه جامعه با خلاء غیر قابل جبرانی مواجه شد،محال است میزان خسارتی که در نبود آنان به رشد اجتماعی و سیاسی مردم ایران وارد شد را بشود محاسبه و تصور کرد. اگر به شعار معترضین و مالباختگان مؤسساتی که با فریب و تبلیغات کاذب اندک اندوخته های مردمی که برای روزهای پیری و کوری و بیماری و دردمندی خود در آن شرکتها و بانکها و مؤسسات سرمایه گذاری کرده و حالا با طراحی و توطئه ارباب قدرت اموال میلیونها نفر را برداشته و به آنسوی اقیانوسها فراری داده میشوند توجه بفرمایید گاهی افراد معترض مال باخته دسته جمعی فحاشی میکنند و چنان فحشهایی را فریاد میزنند که قاطرچیهای کهنسال امام زاده داوود اشنیدن آنها شرم میکنند ! این یعنی چه؟ آیا غیر از این است که سطح دانش اجتماعی مردم هم میهن ما چنان سقوط کرده که حتی قادر به حرف زدن و اعتراض به شیوه ملل متمدن نیستند؟ آیا این حیرت آور نیست که معترضین با سینه زنی و نوحه خوانی در صدد احقاق حق خود بر آمده اند؟ دوست گرامی آنکه در محیطی جمعی کامنت مینویسد، نقادی و داوری میکند، به نوعی زبان توده مردمی محسوب میشود که خود قادر به درست حرف زدن نیستند،آنان چون دانش و سواد کافی ندارند و سطح فکرشان محدود است، زبان و ادبیاتشان هم نازل و محدود است و شعارشان فحاشی و وهن اموات و گاهی زشت گویی و هتاکی ناموسی است. مش قاسم هم به سهم خود در ساخت فرهنگ عمومی ایفای نقش میکند، زحمت هم میکشد، مطالعه هم میکند، اما ماحصل و بر آیند تفکر و کنش او زیبنده جامعه ایران نیست، زیبنده وبسایت دکترنوریزاد
هم نیست، بعید میدانم که حتی زیبنده خود ایشان هم باشد.
آب ار چه همه ذلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد.
میفرمایی که اگر نوشته های مش قاسم را نمیپسندم آنها را نخوانم! و او را نادیده و نابوده بینگارم! اگر چنین کار ستمگرانه ای بکنم بدترین نوع توهین را به او کرده ام. البته که نوشته ایشان و شما و تک، تک عزیزانی که با صرف وقت، زحمت میکشند و مینویسند، تا جایی که بتوانم میبینم و میخوانم و به همه آنها اهمیت میدهم. هر نوشته ای برای خواندن است، هر آهنگ و ترانه و شعر و سرودی برای گوش کردنست، هر نقاشی و طراحی و اثر هنری برای دیدن است . چرا نباید به مش قاسم اهمیت ندهم؟ اهمیت میدهم برای آنکه اهمیت دارد، برای آنکه دوست ندارم ماحصل زحمتش سخیف از کار در آید، برای آنکه نمیخواهم این انسان زحمت کش بد آموزی کند و به جای تجزیه و تحلیل و آنالیز گفتار و کردار ستمگران تنها فحش بدهد و متلک بپراند و لعن بفرستد. ایشان اگر با انقلابیون 57 مخالف است هیچ ایرادی ندارد، ولی تمام انقلابیون مثل عناصر نبودند که تنها از یک نوع اتم ساخته شده باشند
آنها دارای اهداف و گرایشات و کنش و وکنشهای بسیار متنوعی بودند، ایشان میتواند هر حزب و گروه و هر تفکری را به نقد و طنز بکشد، اما توجه بفرمایید که رد کردن کل آنهمه جریانات و ایده و افکار متنوع همانقدر بی ارزش است که فرضاً کسی همه را با هم قبول داشته و همه را ستایش و همه را تأیید کند.بنده مش قاسمی منطقی تر، ادیب تر و کمال یافته تر را آرزو میکنم.
————–
درود دوست گرامی
چه نوشته ی روان و دوستانه و البته فهیمانه ای
(شوخی): مزدک یاد بگیر!
سپاس
سپاس
.
راستش من سباستین باخ را بر بتهون ترجیج داده و گوش می کنم .
سلام بر شفیعی گرامی
دوست عزیز مش قاسم همین است که هست.شفیعی هم همین هست که هست.آرتین هم بیش از چهل سال است که همین شخصیت را دارد.مطمئنا هر یک از ما جاذبه ها و دافعه هایی داریم.انتظار نداشته باشیم یکی صرفا جاذبه باشد یا برعکس.دیدم دوستی در پست قبل گفته احتمالا من خود مش قاسمم که اینقدر از او دفاع می کنم! اولا خیر.دوما بنده خود اکثر نوشته های او را نمی خوانم.سوما دوست دارم در جایی بنویسم که حداقل بیش از زبان گوش در آن حاکم باشد و آخر اینکه بنده معتقدم باید تمرین جامعه ای را بکنیم که هر که بتواند بدون خود سانسوری خود واقعی خویش را نشان دهد.از توضیح مبسوط و زیبای شما سپاسگزارم ولی تمنا دارم بپذیریم هر که آنچه باشد که هست نه آنچه ما می خواهیم باشد.اینگونه پذیرش تنوع مردمان آسان تراست.می دانید چرا در حکومت دینی خودی و غیر خودی مرزبندی شده؟تنوع مردمان را پاس بداریم.
پاینده و پیروز باشید
آرتین عزیز
دلم برای همهی شما بزرگواران تنگ شده. ضمن سلام خواستم بیافزایم من هم چون شما ترجیح دادم مشقاسم و مشقاسمها را نادیده بگیرم و نخوانم. نتیجه این شد که اندک اندک از این سایت گرامی فاصله گرفتم و زمانی به خود آمدم که دیگر خوانندهی این سایت نبودم. مشقاسم را به عنوان مثال میگویم که خواندن متونش اگر سودی ندارد دست کم زیانش به من نمیرسد.
راستی به من چه که چند آدم کم مطالعه با خواندن متون او به وجود بهشت برین دیگری بنام “زمان شاه” دل ببندند و باز در آرزوی برگشت آن بهشت تنبلها -که یک نفر بجای همه فکر کرده و تصمیم میگرفت- باز گول خط و نشان مار دیگری را بخورند؟ و مگر نه آنکه ما را به رنگ و بوی بهشتی زمینی فریفته و به این جهنم کشاندهاند؟ بازهم باید بهشت دیگری را باور کنیم؟ بهشتی که در آن رعیت آزادی اجتماعی دارند -که در این جهنم از دستش دادهایم- ولی یک نفر هست که خیر و صلاح همه را بهتر از خودشان میداند.
ببخشید میان صحبت شما وارد شدم. به آقای شفیعی عزیز هم سلام دارم و از خواندن متن ایشان لذت بردم.
به دوست عزیز سید مرتضی نیز که همچنان برقرار است و دوستان آنیتا و مزدک و کبیری و ساسانم و استادانم کورس و علی1 -همگی عزیز و گرامی- سلام میرسانم. نام هرکس از قلم افتاد مرا ببخشاید.
مازیار خان گرامی…رفتی و مارا با ته مانده های جزیرة العرب تنها گذاشتی. نمیدانم اطلاع داری که مدتیست سرِ اینکه انگشت میانی دست چپ تا چند بند هنگام شستشوی مقعد باید در فی خالدون فرو رود، در اینجا با اهل علم!! جرّ و بحث داریم. به بین به چه مصیبت و بدبیاری گرفتار شده ایم که کار علم در این سرزمین به پژوهش نجاسات و مدفوع الکثافات در مستراح کشیده است. خلاصه خدمت با وجودت عرض کنم که:
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل/ از مازیار چه مانده جز آتشی به منزل
درود یاران جان
جناب مستطاب شفیعی از آن یار جانی بعید است خود را اندیشمند و ادیب تر از
دیگران بجز حقیر سراپا تقصیر بی سوات بدانند.شاید مشکل ترین نوشتن ها طنز
است و طنازان دلبران همه.قرار شد شمایی که بهتر می نوازید برای سرمشق
چون منی ودوستانی که حمل بر حسد نمودند قلمی بگردانید بقاعده وتبسم برلبی.
منتظر الطنز — کمینه الاحقر ال بیسوات
نوری زاد مراقب باش در این چش تو چش شدن بابا قوری نشی ….
گاویست در آسمان قرین پروین
گاویست دگر نهفته در زیر زمین
گر بینایی چشم حقیقت باز کن
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
نوربزاد گرامی جا لبه که آنچه را من می نویسم و شما هاشور می کنید خود براستی و درستی می گوئید ولی ناقص! دوست ارجمند آخوند /////////////////// پرورده ایدولوژی اسلامی است! ملا زده گی حرف بی ربطی است. دوست من مشکل کل اسلام و همان ////////////// است. خانه از پایه بند ویران است . حرکت شما دوست گرامی پاک و مبرا کردن اسلام از اینهمه جنایت و کشتار و ویرانی است و تشویق به پایبندی به اسلام بدون ملاست! دوست ارجمند ملا دست پروده اسلام است! اسلام از اولین روز قدرت گیری محمد تا کنون چنین بوده. القاعده و النصرت و بوکوحرام …که ملایان شیعی نیستند.
—————–
درود مزدک گرامی
من کجا نوشته و گفته ام که من – نوری زاد – خواستار اسلام بدون ملا هستم. من اصلا و حتما خواستار اسلام با ملا و با ملایان هستم. این اسلام با ملا، یک واقعیت حتمی است. مثل همه ی ادیان و مذاهب. مگر امروز می شود مسیحیان را از کشیشان جدا کرد؟ یا بودائیان را از راهبان؟ مهم این که ما باید دست و تیغ و تسمه ی ادیان را از دخالت در امور جامعه دور کنیم. مفهوم؟
با احترام
.
https://www.youtube.com/watch?v=0AhprupMWM0
فاجعهِ زلزله درغرب کشور را بهتر بشناسیم
ساسانم گرامی تفسیر قرآن توجیه /// دینی است و ربطی به نقد دین ندارد.انچه علی 1 گرامی نوشته اند یک حق طبیعی هر انسانی است که اراجیف /// دمار از روزگارش درآورده نه توجیه همان مزخرفات!
تفسیر قرآن توجیه نیست ،بلکه توضیح و پرده برداری از مفاهیم و مرادات قرآن است با تکیه بر قواعد ادبی و استظهارات لغوی و شواهد عقلی و نقلی،و اینها در وسع و عهده کسانی است که فارغ از اندیشه های قبلی و اغراض دین ستیزانه ،اهل مطالعه و بررسی و استناد و اسناد باشند نه دین ستیزانی که پیش از بخدمت قرآن رفتن ،با تکیه بر اغراض دین ستیزانه و توهمات قبلی بدنبال اغراض سیاسی اجتماعی خویش هستند،همینطور برای نقد دین یا هر مقوله ای، شاخصه هایی همچون انصاف و بی غرضی، مطالعه و بررسی،اسناد و استناد وجود دارد که اینها از عهده و توان دین ستیز کم سوادی مثل مزدک که چیزی جز فحش و ناسزا ،طعن زدن به دین و متدینان ،و مشتی فلان و مشتی بیسار کردن بلد نیست خارج است و لا یکلّف الله نفسا الا وسعها.
درود یاران جان
{تفسیر قران توضیح وپرده برداری مبتنی برقواعد (زبان) عربی و..شواهد عقلی…}صید مرتضا.
بزرگواری فرموده بفرمایند چرا باید خدایی کو نتواند روشن تر از مفسران وگویا تر بگویند را پرستش
کرد.از تغییرات واضافات و واستثنا تی که در زبان عربی داخل نمودند تا متن را توجیه نمایند میگذریم.
قرار روشن آن خدای کذایی گفتگو با همه مردم به ویژه قشر امی وپایین جامعه مگر نبوده همانانی
که چون ملا نصرالدین می باید هر جمله وکلمه را تا شهرقم بیاورند شاید مراد گوینده را دریابند.
ساسانم گرامی
ممنون از نظرت (آیا نقد دین و بیان نواقص دین مشروع است؟) ولی حقیقتش از مطالب شما چیزی دریافت نکردم جز آنجا که در باره کلیسای کاتولیک نکاتی نوشتید. بگذارید همین نکات خوب را مجدد اینجا بگذارم و ذیل آن را کمی پهن کنم به منظور تلاش برای افزودن گستره داوری های مان. بخصوص داوری در باره اینکه آیا اسلام- که مسئله ماست-، ظرفیتی مثل آنچه از مسیحیت کاتولیک گفتید، دارد؟
به نظر شما متولیان مسیحیت فعلی « … کار خودشان را متمرکز کرده اند بر مصادیق کاربرد دین در امورات روزمره. حمایت از مستمندان. حمایت از طبقات زیر دست… تسلی دادن به بازماندگان حوادث تلخ. امید دادن به این که خدا همواره با انسان است و از او حمایت می کند. بیم دادن از این که ظلم بدون مجازات نخواهد بود. مسولیت ما در برابر نسل های آینده و وظیفه ما برای حفظ شرایط زندگی و محیط زیست به نحوی که نسل های بعدی هم بتوانند از مواهب حیات بهره مند شوند.»
هم با این نکات موافقم و هم آن را تنها ظرفیتی می دانم در دین مسیح. این طرفیت در یهود به عنوان دینی قومی و اسلام به عنوان دینی جهانی(جهانشمول و فراقومی) وجود ندارد. بخصوص اسلام ناتوان است از امکانی به نام نادیده گرفتن قدرت سیاسی و راضی بودن به تلاش برای دمخور بودن با انسان های ناتوان و پایین دست. یا رضایت دادن به زندگی دین ورزانه ی ای که امثال آقای سروش آروز داشتند رواج یابد تحت عنوان دین ورزی معرفت اندیش و یا تجربت اندیش. این نوع دین ورزی در اسلام امکان بروز ندارد الا در حرف و ادعای روشنفکران دینی که از فرط تکرار، مهوع شده اند.
تمام ظرفیت اسلام در قدرت است و فروکاهیدن اسلام به و در قدرت، امری خلاف اسلام نیست بلکه منطبق بر تمامیت اسلام و بازگو کننده محتوای قطعات قرآنی و سیره نبوی و سیره خلفاست.
به نظرم هر کس می خواهد گروه تشکیل دهد و حزب بسازد و یا با تکیه بر نیرویی شورش کند و انقلابی شعله ور سازد و هر کس بخواهد در هر جای جهان به به سمت قدرت گرفتن خیز بردارد، بهترین ظرفیت و مناسب ترین وسیله ی او می تواند همانا دین اسلام باشد چون این دین در نسبت با قدرت ظهور کرده و رشد نموده و تنوع یافته است و تمام راه های به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن و قدرت را پاس داشتن، در تار و پود آن تنیده و با چگونگی حفظ قدرت به هر قیمت آشناست. اسلام نسبت به قدرت لکنت زبان ندارد اما عیسی مسیحی را تصور کنید که اعدام کند یا شبانه هجوم برد و مردان را بکشد و با زنان دشمن همبستر شود و نامش را تلاش برای برپایی قسط در جهان بگذارد…که امری تصورناشدنی است. اما عیسی مسیحی که رنج دیگران او را به گریه وادارد وعیسی مسیحی که دست و پای رنجور یک اعدامی یا یک فاحشه را ببوسد و بر سرنوشتش بگرید، نه تنها تصورپذیر که عین واقعیت است. پس ظرفیت چنین مدل عملی در مسیحیت مدرن هم وجود دارد. ما هرچه به عقب برگردیم تنها چهره داعش را می توانیم به درستی در اسلام بازنمایی کنیم.
به این ترتیب وقتی اسلام را می توان به معنای تلاش برای گرفتن قدرت تعبیر کرد، هر گونه دست کشیدن از قدرت و راضی شدن به دینداری مردمدارانه و متواضعانه(یا به شکل روشنفکرانه اش: دینداری معرفت اندیشانه) تحریفی است که خود اسلام آن را پس می زند و توجیه پذیر نیست. یعنی اگر فرضا مکتبی شبیه همین مسیحیت فعلی در اسلام پا بگیرد و کارش همان باشد که شما در باره کاتولیک ها نوشتید، حتما بدعت گزاری منحرفانه ای تلقی خواهد شد که اساس اسلام را نادیده گرفته و گویی به ساخت مسجد ضرار رو آورده است.(از میان انبوه بی کران فرق و مذاهب در تاریخ اسلامی، چنین فرقه ای نداشته ایم. نک: مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری(324ق.)؛ المقالات و الفرق نوبختی؛ طبقات المعتزله ابن مرتضی؛ و The Philosophy of The Kalamنوشته ی هنری ولفسن)
راستی مسجد ضرار را که همه در یاد داریم، می دانید از کجا سر بر آورد؟ از آنجا که گروهی متدین و عارف مسلک در مدینه، می خواستند در گوشه ای به کارهای متعبدانه بپردازند و به شیوه ی خودشان به نماز و روزه و عبادت بپردازند و به سیاست و جنگ کاری نداشته باشند و تنها برخی امور ایمانی را پیشه کنند، اما رهبر امت اسلامی به محض شنیدن این خبر، دستور تخریب و اضمحلال آن را صادر کرد و آن را دشمنی صریح با اسلام دانست. زیرا اسلام نمی تواند حرفی بزند که با ذاتش ناسازگار است. ذات اسلام، طلب قدرت است.
در مورد تفسیر قرآن و کار مفسران، کاش توضیحاتی بنویسید که دریافتش راحت باشد گرچه شما قلم راحت الحقلوم و روانی دارید ولی در اینجا جملاتتان همدیگر را نقض می کنند و به همین دلیل من دریافتی نهایی که بتوانم به شما نسبت دهم، نگرفتم.
بهر حال دوست من، هر گفتار ناظر به یک متن را می توان تفسیر نامید اعم از اینکه آن گفتار معنا دارد یا ندارد و آیا صاحبش از استقلال برخوردار است یا تنها وسیله ای است برای حفاظت از آن متن. اما نقد کردن یعنی تو آزاد باشی که از هر زاویه که درک می کنی به یک پدیده، یک متن و یک دیدگاه، نگاه کنی و در آن بنگری و ماحصل نگرشت نسبت به آن حادثه، متن و دیدگاه را بر زبان آوری و بنویسی اما آنجا که «مؤمنانه» بخواهی نظر بدهی و نظرت تنها ناظر به متنی ایمانی باشد، این نظر هرچه باشد نقد نیست. زیرا با آزادی نسبتی ندارد. حداکثر تلاشی است برای هماهنگ کردن دنیای اطراف با متن یا بر عکس و در هر صورت برای دفاع از آن متن است نه برای بیان حقیقتی که گوینده آن را به دست آورده است. شما وقتی به حقیقتی یا نظری برسی آن را به یک متن مقدس نمی چسبانی. وقتی بخواهی حقیقت نهفته در متن مقدس را به ذهن دیگران الحاق و الصاق کنی، چنین رویه ای را در پیش می گیری. از این رو چنین کسانی مفسر نام دارند و نه فیلسوف، متفکر، محقق، نویسنده یا هر نام دیگری که استقلال فرد را نشان دهد.
علی 1 گرامی ضمن قبول بیشتر مطالب شما با اجازه مطلبی هم که به نظر من رسیده مینگارم 1-از مسیخ هیچ نوشته ای وجود ندارد 2انچه در اناجیل نوشته شده برداشت هائیست که کشیشهای متحصص الاهیات از تورات که نبی های اسرائیلی در مورد عیس وزمان او وتواریخ نوشته شده توسط انان ضبط شده است 3 باید توجه داشت که کشیشهای قرن پانزده وشانزده که مخالفین خود .یا به قول خودشان بدعت گزاران را میسوزاندند نیز تابع مسیخ بودند 4 انچه باعث شد مسیحیان امروز اهل مدارا و احلاق باشندونسبت به همنوع و انسانهای دگر اندیش محبت ورواداری کنند رنسانس وپیشرفت علوم وکنار گداشتن خرافات بعلاوه جدا سازی دین از حکومت میباشد با احترام
ممنون از نکاتت در مورد 4 با شما موافق نیستم و در مورد نکات دیگر هم تردید دارم. در نکته 4 می گویید که علوم خرافات را از دین جدا کرد. این هرگز اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد چون هیچ علمی توان پاک سازی و اصلاح هیچ دینی را ندارد. قدرت علم محدود است و حد آن همان ذهن دانشمندان و توان آنها برای آموزش و عمومی سازی علم است و هیچ دانشی و هیچ دانشمندی نمی تواند و نتوانسته است، حتی یک گزاره از هیچ دینی را اصلاح کند چون نه از او می پذیریند و نه او می تواند متن دین را دگرگون کند. هیچ دوره ی علمی هم این توان را ندارد که علم را بر متن دینی سوار کند و من اعتقادی به این ندارم که مسیحیت تابع علم مدرن شده است. بنابرین باید به خود دین نگاه کرد که آیا(دقت کنید لطفا) در عصر مدرن، ظرفیت این را دارد که با مدرنیته و علوم جدید«هماهنگ» شود؟ مسیحیت در بخش علم چنین ظرفیتی ندارد(شواهدش از قرون وسطی تا یک قرن پیش امتداد داشته و الان هم ساکت است نه موافق) ولی در بخش حقوق و توسعه این ظرفیت را دارد یعنی می تواند با داده های حقوق بشر مدرن هماهنگ شود برخلاف اسلام و یهود(برای یهود پیشنهاد می کنم کتاب خواندنی اروین بالوم با نام «مسئله ی اسپینوزا» را بخوانید که نمایی از تکفیر و مرتدسازی به دست تان بیاید در این دین موسی). به همین دلیل عمده رفتارهای مسیحیت کاتولیک کنونی در حوزه ی اخلاق و رفتار و حقوق با مدرنیته سازگار است.
به عبارت دیگر چون مسیحیت ظرفیتی دارد که می تواند به آن برگردد و آن هماهنگی با حقوق و تساوی حقوق و تسلای رنج دیدگان است و این درست یا غلط در باره عیسی مسیح به عنوان پایه اصلی این دین شکل گرفته است. چه اساسا مسیحی وجود خارجی داشته یا نداشته باشد، نام او با رنج همطراز است پس این دین به رنج دیگران حساس است ولی در اسلام حساسیت به رنج دیگران هیچ معنایی ندارد به همین دلیل وقتی پاک سازی قومی در مدینه صورت می گیرد و ابتدا با تهیه قانون اساسی مدینه(خدا بگم چکار کند این نویسندگان مدرن مذهبی را که چه واژگانی جعل می کنند برای گذشتگان!) از سر رفق با یهودیان وارد می شوند و به تدریج و در کمترین مدت ممکن همه ی یهود از مدینه خارج می شوند و نابود می شوند. در بنی قریظه که معروف ترین بخش این پاک سازی است، کودکان یهود به بیابانهای نجد برده می شوند و فروخته می شوند تا مبادا هرگز نشانی از آنها در اطراف حجاز پیدا شود و بعدا دردسر شوند. این یعنی هیچ حسی نسبت به رنج انسان وجود ندارد. چون حتی اگر فرض کنیم همه ی مردان بنی قریظه گناهکار و مستحق مرگ اند، اما این کودکان مستحق این نیستند که پانصد کیلومتر از شهر خود پیاده برده شوند و فروخته شوند.
هر دینی ظرفیتی دارد که در عصر مدرن می توان به آن بازگشت. مسیحیت به ظرفیت تحریک شدنش به رنج انسان که نصیب مسیح شده(مسیحی واقعی یا استعاری هیچ فرقی نمی کند) بر می گردد. اما دیگر ادیان چه دارند که به آن برگردند؟ کشتار و حمله شبانه و پاک سازی قومی بردگی و بردن کودکان به صورت پابرهنه به بیابانها و فروختنشان به بدوی ترین انسان ها که به حیوان نزدیک ترند یا به انسان. هیچ بچه ای را هیچ کس نمی تواند درک کند جز آنکه به رنج انسان حساس باشد.
النهایه: آنچه از پاک سازی قومی مانده بود، با غضب عمر بن خطاب چونان استالین زمانه تکمیل شد زیرا او گفت که جزیره العرب یا در حجاز جای دو دین نیست یعنی هر اهل کتابی باید یا مسلمان شود یا از آنجا برود. شما بعد از حضرت عمر بن خطاب! دیگر سراغی از صاحبان ادیان در مدینه نمی بینید مگر در توهمات آخوندها که از مناظرات ابن ابی العوجا و امام صادق در مسجدالحرام حرف می زنند!
سبق لسان شد باید می نوشتم: پاک سازی مذهبی به جای پاک سازی قومی(آنچه در مدینه اتفاق افتاد پاک سازی مذهبی بود)
علی 1 گرامی ممنون از توضیحهات زاه گشای شما
علی ۱ گرامی
با سپاس،مطلب جامعی نوشتید و در حاشیه 🙁 رنسانس و رفورم با اینکه از دل مسیحیت بودند ،رجوع به آثار فلسفی یونانی چون ارسطونقشی نیزبسزا داشتند. )
بابا این نوری زاد رو ولش کنین دیوونه هست………………………. می گن جاسوس یا دیوونه می شه یا خودکشی می کنه این فعلا در مرحله اول قرار دارده!
بنده هرچه فکر میکنم که چرا بعضی از دوستان که خدا لعنتشون بکنه ،همه چیز رو سیاسی میکنن واین همه دشمن را شاد میکنن سر در نمی آرم!..آخه یک معاون رئیس جمهور لعنتی باشی و به مسکن مهر بند کنی؟ من واقعا نمیدونم که خدا چه تفضلی داشت که این مسکن مهر پنبه ای رو اینقدر معروف کرد درست مثل شهید حججی که رفت روسری نره!..عزیزان من بدانید مسکن مهر فرو ریخت تا آبرو نره! ..حالا یک لعنتی کاری میکنه که هم روسری بره و هم آبرو!..
دیگر اینکه هی میگن سگ از /// بیشتر بدرد می خوره!..چرا؟ چون خوب بو میکشه؟..بنده که در این تهاجم فرهنگی که بی ناموس شبیخون هم میزنه موندم!..آقا تو ببین سگ بهتر بو میکشه یا ///؟!..سال 57 ما بوئی کشیدیم تاریخی که صدتا سگ پدرسگ هم نتونست این بو را بکشه!!..آخه دشمن و اینقدر بی بصیرتی؟!.حالا کم میارن می افتن به “بوکشی” بجای “منت کشی”!!
هی میگن چرا نصرالله پیام نمیده؟چرا بشار پیام نمیده؟!..آخه ای بدتر از بنی اسرائیل که هی از موسی زمان خودت سئوال عجق وجق میپرسی ،تو بگو یه عرب چه جوری پیام بده؟!! اصلا اگردر پیامش فحش خوار و مادر هم بگه تو میفهمی چی میگه؟..من که اینها رو بزرگشون کردم نمی فهمم،چه به رسه به تو!
درضمن از تمام کباب سیخ کنهای موکب اربعین هم تشکر!.دردو بلاتوت بخوره سر نوریزاد و زیبا کلام و دائی کشکی!!وکباب سیختون هم گوشت بشه به تن محمود زنبیلی!!
نوری زاد عجیب نیست این همه بلند شدی رفتی اونجا، اونوقت یه عکس از خبرگزاری کذاشتی اینجا که مربوط به مسکن مهره!!!! آخه خالی بندی تا به کی؟!؟!؟ فاکتور خریدهات رو هم که منتشر نکردی ببینیم با پول بی زبون چی کار کردی؟!؟!؟ باز می کم من تو این مردم ساده نمی بینم ولی تا دلت بخواد ک* خل وجود داره که باز حرفم رو سانسور کردم! یه نظر هم راجع به خودت و جن و احمدی نژاد و سید مرتضی گذاشته بودم که حذفش کردی و عواقبش پای خودت…
اخبار: موسسههای مالی غیر مجاز ایران از کجا آمدهاند؟
مش قاسم: از مساجد، تکیه ها، حسینیه ها، زینبیه ها، امامزاده ها و غیره……..
یکی از عمله های ظلم دفتر این دومی: اظهارات خرابیهای مسکن مهر باعث نگرانی ۱۰ یا ۱۲ میلیون نفری خواهد شد که در ساختمانهای مسکن مهر زندگی میکنند.
مش قاسم: اولا ای نادان، خیال میکنی مردم حرف تو رو باور میکنن یا دمب خروس رو؟ دوما، اینا مسکن مهر نبودن، مُسکن بیمهری ۳۸ ساله حکومت اسلامی کره شمالی بودن. اینا خیال کردن یه عده رو اینجوری میشه ساکتشون کرد. اینا رو بهشون نمیشه گفت مسکن، آینا تابوتهای چند طبقه هستن واسه گور دسته جمعی روی زمین.
حاج ناصادق زشت کلام در گفتوگو با زیتون: روحانی دارد کلاه راست رادیکال را برمیدارد.
مش قاسم: از قدیم ندیم گفتن کلاه بردار کلاه بردار میشناسه.
حاج حمیدرضا جلاییپور ( همانطور که به کچل میگن زلف علی، این هم هرچه این داشته باشه جلایی و ملایی توش نیست، زشتی و پلشیه، پورش رو هم ملت توی این ۴۰ ساله از بابت این هرچه گلاب بوده بهشون پاشیده)، از چهره های اصلاح طلب (به گمانم این صفتو واسش نوشته که خیلی مودبانه به خواننده بگه این یارو یه شیاده) در گفتوگو با روزینامه شرق: ما در هنگام وقوع بلایا به یک همدلی و همکاری متقابل نیازمندیم.
مش قاسم: اولا، مردم کرمانشاه و کردستان از هرکی طلب همدلی و همکاری داشته باشن از آدمکشی مثل تو ندارن. همدلی تو همپالکیات از ۳۸ سال پیش ورد زبونه. نخواستیم! برو همدلیتو توی لبنان کار بنداز.
جناب نوری زاد
درود
تعدادی از درسخوانده های مدرسه علوی را برایتان ارسال می کنم شاید مورد پسند دوستان واقع شد:
آ
علیرضا آزمندیان
ا
سعید ابوطالب
محمد اصفهانی
ب
ناصر باهنر
ت
محسن تدین
چ
حمید چیتچیان
ح
غلامعلی حداد عادل
خ
سید مجتبی خامنهای
کمال خرازی
مهدی خزعلی
ر
رضا روزبه
س
عبدالکریم سروش
ش
محمدرضا شریفینیا
بهرام شفیع
ص
محمدحسین صفار هرندی
ظ
محمدجواد ظریف
ع
علی عباسپور طهرانی فرد
غ
حسن غفوریفرد
ق
محمد قدسی
محمود قندی
ک
علیاصغر کرباسچیان
مهدی کلهر
مهدی کوچکزاده
م
سید علیاکبر محتشمیپور
محمدتقی بانکی
محمدمهدی مفتح
احمد مسجدجامعی
علی مطهری
مهدی طیب
حسین میر محمد صادقی
ن
محمدعلی نجفی
محمد نهاوندیان
و
مجتبی واحدی
علیاکبر ولایتی
آیا با این لیست کسانی که رفتن اونجا میشه گفت این مدرسه مکانی برای پرورش دزد و آدمکش و شکنجهگر بوده؟ خدا رو شکر حد اقل این واسمون روشن شد که لغت علوی نشان دهنده چه طرز فکر و عملیه.
وقتی در حضور مرجع شیعه، صدای یک زن نامحرم را شنیدم از خداوند آرزوی مرگ کردم!
خانم مرضیه حدیدچی، مشهور به طاهره دباغ، نماینده سابق مجلس ایران و از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سن 77 سالگی درگذشت. خانم دباغ از بنیانگذاران سپاه پاسداران و اولین فرمانده سپاه غرب کشور بعد از تاسیس این نهاد بود. فرماندهی سپاه همدان و ریاست زندان زنان تهران نیز از جمله مسئولیتهای او بود. وی همچنین جزو هیات اعزامی آقای خمینی به مسکو برای رساندن پیام ایت الله به میخائیل گورباچف بود..
آن مرحوم صدای لطیف زنانه نداشت و برعکس صدای مردانه و بسیار رسا و بلندی هم داشت. سال 1365، در مراسم سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن و روز مادر، یک دیداری در حسینیه جماران صورت گرفت و صدها نفر از بانوان با آیت الله خمینی دیدار کردند. در این دیدار بعد از سخنرانی رهبر انقلاب، همین خانم دباغ با همان صدای خاص اش، یک بیانیه در وصف شخصیت دخت گرامی رسول الله (ص) و مقام و منزلت زن در اسلام و قرآن قرائت کرد.
این مراسم تمام شد، مرحوم آیت الله گلپایگانی، یکی از مراجع تقلید وقت قم، یک پیام کوتاه و بسیار عجیبی برای دفتر آقای خمینی فرستاد. پیام این بود:
«وقتی در حضور یک مرجع تقلید شیعه، صدای یک زن را شنیدم، از خداوند آرزوی مرگ کردم»!
این روایت را از سه شخص موثق شنیده ام.
با درود بر جناب آقای نوریزاد
وسایر دوستان
دوستان این مصیبت وارده بر مناطق زلزله شده تا چند روز دیگه فراموش خواهد شد همانطور که سایر مناطقی که فبلا زلزله آمده بود به فراموشی سپرده شد مانند زلزله اهر ، ورزقان .، بم ، رودبار و منجیل ، اردبیل و سایر مناطق . ولی این همبستگی ها مردم ایران ، این همه زحماتی که عزیزان مخصوصا ارتشیها و یا فعالان مدنی آقای نوریزاد ، آقای علی دایی ، خانم نیکی کریمی ،استاد بزرگوار صادق زیبا کلام ، فعالان سنی مذهب و سایر بزرگواران بیاد ماندنی خواهد بود . ملت ایران در اینجا هم به ارگانهای دولتی اعتماد نکردند . این یک رفراندوم بود . ولی دوستان با این همه تبلیغاتی که زسانه های دولتی بعمل آوردند هیچی عوض نمیشه .
دوستان ، فعالان مدنی بیاید نگذاریم بازسازی مناطق زلزله زده دردست فرصت طلبان باشه چرا که درساختن مسکن مهر و بیمارستانها خیانت کردند . مناطق زلزله زده باید با دستان خود آسیب دیده هرطوریکه خودشان صلاح میدانند باز سازی کنند .
برید به ورزقان با چشمان خودتان ببینید برای آنها چه خانه های ساختند اگر خدانکرده زلزله ای به آن مناطق بیاید تلفات جانی بیشتر از فبل خواهد بود .
بیشتر پیمانکاران مسکن مهر شرکتهایی بودند زیر مجموعه شرکتهای خاتم الانبیاء
با تشکر از آقای نوریزاد که چنین فرصتی ایجاد کردند تا نظرات شخصی را میشود گفت .
—————-
درود باهر گرامی
من می گویم: خانه سازی را حتی به خود آسیب دیدگان نیز نباید سپرد. چرا که آنان تخصصی در چند و چون ساختن ساختمان های ضد زلزله ندارند. سخن من این بوده و هست که یک اراده ی ملی باید دست بکار شود و ایمن سازیِ تمامی خانه ها و ساختمان ها و تأسیسات دولتی و خصوصی را با استانداردهای جهانی منطبق کند. این اراده اما اکنون به رشوه و بی مسئولیتی و نبود وجدان کاری آلوده شده. مشکل اینجاست نازنین. اگر بپرسید از کجا باید شروع کنیم می گویم: با زل زدن و خیره شدن به بیت رهبری و سپاه.
سپاس
.
در شهر هرت
درود دوست گرامی
این زلزله می تواند هر جای ایران اتفاق افتد و در عرض چند ثانیه مردمی نیست و نابود و بی خانمان شوند.
مردم ، دچار زلزله ای عظیم ند وآن زلزله ، فریب و دروغ ولاییان فقیه است . نگاهی به گورستانها باید انداخت.
من تعجب می کنم که مردم می دانند و با این حال در فریب انتخابات شرکت می کنند.اسمش را امید یا خودفریبی باید گذاشت!
مردم امیدوارند و در عین حال که متنفر از نظامند، و آنرا نفی می کننددچار ساده انگاریند ، جلاد را دیده و می شناسند ، و فکر می کنند لبخند جلاد نشانه مهربانی اوست.این مردم باید در هر آنچه نشانه تایید نظام است نه بگویند. تنها راه رهایی دفاع و متفق وبا هم بودن مردم است.
دنیای کنونی دنیای حق و قانون و شهروندی است، بعنوان یک انسان شهروند هر کس باید دفاع در برابرناحقی را وظیفه خود بداند، حقوق پایمال شده دیگری درامروزراهمان حقوق پایمال شده در آینده خود ببیند، زلزله امروز کرمانشاه میتواند فردای مشهد یا تهران باشد.
حق گرفتن نیز زمانی که یک مسئله اجتماعی و وسیع می شود به همه مربوط می شود.
در شهر هرت
برای زلزله زدگان چه باید کرد؟ بخصوص اکنون که زمستان در راه است.
وظیفه نظام است، خانه های ویران را تعمییر وغرامت کشته شدگان را بپردازد. دزدان متقلب سپاهی را دستگیر و مجازات کند.
اما مگر سپاه از نظام نیست؟
در شهر هرت
برای زلزله زدگان چه باید کرد؟ بخصوص اکنون که زمستان در راه است.
وظیفه نظام است، خانه های ویران را تعمییر وغرامت کشته شدگان را بپردازد. دزدان متقلب سپاهی را دستگیر و مجازات کند.
اما مگر سپاه از نظام نیست؟
——————-
درود انسان گرامی
این ” در شهر هرت” های شما دارد زیادی بی وجه می شود. یعنی شما بر سر نوشته های خود یک تیتری مثل: در شهر هرت می نویسید و ادامه ی نوشته هایتان ربط وثیق و چندانی با عنوان تکراری اشان ندارد و خواننده ردّی از توصیف و چونیِ شهر هرت نمی بیند. پیشنهاد می کنم برای شهر هرت خودتان چارچوبی قائل شوید و برای خوانندگان نوشته های خود احترام قائل شوید. مثلاً یکصد خصوصیتِ شهر هرت مورد نظر خود را فرو ببارید بر نوشته های خود. اینجوری، خواننده ی نوشته های شما احساس آرامش می کند که شما به خرد او بها داده اید. وگرنه پرتاب شهر هرت، و در ادامه اش نوشته ای که به راهی دیگر می رود، موجب آزردگیِ خواننده می شود. چون می بیند شما از یک تیتر یا عنوانی خوشتان آمده و مرتب آن را تکرار می کنید بی آنکه وجوهِ هرت بودنِ شهر مورد نظر خود را واشکافی کنید.
پوزش
و با احترام
.
درود دوست گرامی و مهربان
حق با شماست.
شهر هرت بی درو پیکر و مطالبش هم شلم شوربا شده است، این شهر دیگر شهر نیست و تبدیل به ولایت هرت شده است.
با سپاس و احترام
«زلزله یک پدیدۀ طبیعی است، که می شود با آن به همزیستی رسید.» این جمله ای است که این روزها بارها شنیده و بر درستی اش اقرار کرده ایم. اما شاید بشود از همین رویداد طبیعی از زاویه ای دیگر نگاه کرد و عبرت های مغفول زیادی آموخت.
می شود زلزله را دلپیچۀ زمین دید برای بیرون ریختن همۀ زشتی هایی که او می بیند و هشدار می دهد و ما ندیده از کنارش می گذریم. زشتی هایش، غوغای سوء مدیریت ها و بی کفایتی ها و فرصت طلبی ها و دروغگویی های کسانی بود که نشان دادند برای سقوط اخلاق یک انسان انصافاً هیچ مرزی وجود ندارد. نمی دانم. شاید زمین ناگهان حالش از فرصت طلبی و ژست های ناتمام پوپولیستی احمدی نژاد دگرگون شد، تا بگوید آنچه به «مهر» به مردم تحویل دادی، خرابه های نوسازی بیش نبود. اینک این تو و این مضحکه ای که آراسته ای. یا نگاه ها را بار دیگر متوجه توزیع ناعادلانه و حیرت آور بودجه کند، یا بی اعتمادی عمیق مردم به نهادهای دولتی را به رخ دولتمردان بکشد.
لرزش زمین و ویرانی ها و خسارت هایش، سراسر هشدار و عبرت است، و گاه شاید بد نباشد به خرافه اعتقاد داشته باشی تا بگویی خدا، مادر زمین، هوش هستی، طبیعت، یا هر آنچه به آن اعتقاد داری، زشتی هایی که هر روز به خوردش می دهیم را روزی بر سر خودمان بالا خواهد آورد. دیروز در رودبار و بم، امروز در کرمانشاه، فردا در هر کجای دیگر. فرو ریختن پلاسکو هم شاید آواری بود تا وقتی گرد و خاکهایش فرونشست، یادمان بیاورد که این ساختمان چهل ساله، مالکی کارآفرین و شریف داشت. کجاست حالا و ورثه اش در چه اوضاعی اند، و اگر این ساختمان سالها پیش، به نفع «مستضعفان» مصادره شده، کجاست سهم مستضعفان از آن؟
روزگار گاه ما را با زلزله به خود می آورد، و گاه نگاه های غفلت زده مان را طور دیگری به زشتی ها معطوف می کند. ما آنقدر در خودمان غرق بودیم که کودکانی چون ستایش و آتنا و بنیتا مثل فرشتگانی که برای رسالتی به این دنیا آمده اند، جلوی چشممان قربانی شدند، تا بفهمیم در جامعه ای که طبق آمارهای غیر رسمی، بیش از ده میلیون بیکار دارد، تعداد حاشیه نشینانش بیش از یازده میلیون نفر است، آمارهای طلاقش رو به ازدیاد است، به کودکان کارش هر شب تجاوز می شود، و بنیان های خانواده اش روز به روز سست تر و انحرافات جنسی در آن رو به گسترش است، چنین فجایعی تنها بخارهایی است که از یک آتش فشانِ در آستانۀ فعالیت متصاعد می شود. متجاوزان به این کودکان، خود قربانی بودند، و حق این بود که به جای طلب مرگ برای آنان، مسببان این فاجعه، باعثان و بانیان فقر و بیکاری و بی اخلاقی، اگر نه در دادگاهی حقیقی، لااقل در دادگاه افکار عمومی به چالش کشیده می شدند.
زمین باز هم به خود خواهد لرزید. شاید از بی کسی سپرده گذاران موسسات مالی، از خو کردن ما به ربای عیان بانکی، از اشک چشم یک کودک کاردر خلوتش، از استیصال زنی که خرید دارویش را از تو درخواست می کند، و از معصومیت و آرزوهای دخترک دستفروشی که با حسرت به خودکارهای رنگی بساط مرد دستفروش کناری نگاه می کرد. ساده انگارانه است که تصور کنی جامعه ای اینچنین غرق شده در آلودگی و تبعیضو فساد، مثلاً با باز شدن درها به روی سرمایه گذاران، با رفع تحریم ها، و با مرتفع شدن موانع ظاهری اینچنین، به سعادت برسد. مسیری که پیش رویمان گذارده اند، و تک تک مان در بدتر شدنش مسئولیت داریم، جز به نابودی نخواهد انجامید، و شاید سرنوشت «شهر سوخته»، سرزمینی باستانی و آباد در سیستان امروزی، سرنوشت فردای ایرانمان باشد.
اما نه! شاید روزی مسیر این کشور به صلاح و درستی بازگردد
به احترام دخترکی که کفش هایش را زلزله زدگان تقدیم کرد
به احترام زوجی که حلقه های ازدواجشان را اهدا کردند،
به احترام مردمی که درهای خانه هایشان را به روی آسیب دیدگان گشودند،
به احترام ناشناسی است که هر روز گوشۀ جدول خیابان برای پرندگان دانه می ریزد،
به احترام ناشناسی که برای نهال کوچک گوشه خیابان قیّمی می سازد،
یا به احترام قنوت علیرضا رجایی،
یا به احترام وقار و صلابت هدی صابر،
یا به احترام شرف احمد قابل،
یا به احترام نیایش های محمد نوری زاد،
یا به احترام مردی که برای معتادان شهر، آشپرخانه ای دایر کرده.
یا به احترام آنها که به کودکان دروازه غار سواد و به مادرانشان خیاطی یاد می دهند،
و شاید هم به احترام نوای گیتار جوانی که صبح یک روز تابستان در یکی از میدان های شهر، نشسته بر پلۀ یک موسسۀ مالی غیر مجاز می خواند: «می بخور منبر بسوران مردم آزاری نکن»