سر تیتر خبرها
پستان های سوسو + سخن روز

پستان های سوسو + سخن روز

یک: وقتی از پنجره داخل شدند، سوسو آماده می شد که بخوابد. البته خواباندنش. عمیق. جوری که دیگر هراسی از نامحرمان نداشت. نامحرمان، چند وقتی بود که دزدانه به خانه اش می رفتند و همه جا را می کاویدند. و سوسو، این را دریافته بود. که نامحرمانی در نبود او به خانه می آیند و همه جا را و حتی شپش های خانه اش را می جورند. سوسو تنها بود. سن و سالی ازش گذشته بود. این اواخر اما ترسی آشوبنده، به ذهن زنانه اش می خزید. که نکند بلایی سرم بیاورند؟ سرشب که به خانه ی کورش زعیم رفته بود، تابلویی از چهره ی پدر بزرگ را تقدیمش کرده و گفته بود: این را پدرم برای شما کنار گذاشته و به من سفارش کرده که بیاورم برای شما.

دو: کورش زعیم، یک شخصیتِ بزرگمنش و وطن دوست است. مهندس است. در سال هزار و سیصد و سی و هفت برای ادامه ی تحصیل به آمریکا می رود و در آنجا یکی از بهترین های مهندسیِ سازه می شود. اما بخاطر عشقی که به ایران دارد، زود باز می گردد تا مگر سنگی از پیش پای وطن بردارد. کورش زعیم، مهندس عمران است. و نویسنده. دهها کتاب، نوشته و ترجمه کرده. تیزهوش و سیاستمدار و کارآگاه است. طرح های بزرگ در سر داشته و دارد. اما….

سه: همین سه شنبه ی گذشته که به خانه اش رفتم، برایم گفت: آقای نوری زاد، در آمریکا که بودم، چینی ها – در زمان دنگ ژیائو پینگ – از آمریکایی ها، جمعی از نخبگان و دانش آموختگان و نو آوران را خواستند. برای چه؟ برای نوین سازی و ایجاد دگرگونی های بزرگ در چین. آمریکایی ها صد نفر از تیزهوشان و فارغ التحصیلانشان را به چین معرفی کردند که یکی اش من بودم. و گفت: از تمام آسیا، من یک نفر بودم که به چین دعوت شدم. نرفتم اما. گفتم می روم وطنم و همان دگرگونی ها را در کشورم بکار می بندم. آمدم اما بسیاری از طرح ها و برنامه ها و خلاقتیت های مرا به بن بست انداختند. بویژه در همین سالهای پس از انقلاب.

چهار: کورش زعیم، برای من – نوری زاد – از نوجوانی اش گفت. که: از یازده سالگی در اطراف دکتر مصدق و دکتر فاطمی پرسه می زدم. پدرم با اینها دوست بود و خیلی وقت ها که به خانه می رفتم، می دیدم دکتر مصدق و دکتر فاطمی در خانه ی مایند. و من، با اینها و با آرزوها و مرام اینها بزرگ شدم. جوری که هرگز نتوانستم باری که آنان بر دوشم نهادند، بر زمین گذارم. بهمین خاطر، اکنون در سن هفتاد و هشت سالگی یکسال است که در زندانم. و دو سال دیگر نیز باید باشم. بجرم فعالیت ها و موضع گیری های مدنی و وطن دوستانه ام.

پنج: کورش زعیم از فرزندان مصدق برایم گفت. و از معصومه، نوه ی دکتر مصدق. که: پدر بزرگ او را سوسو صدا می زد. سوسو تنها بازمانده از خاندان دکتر مصدق بود در ایران. دختر دکتر غلامحسین مصدق. که سوم اردیبهشت هفتاد و هفت، شباهنگام آمد به منزل ما و برایم تابلویی از دکتر مصدق آورد. و گفت که می ترسد. احساس کرده بود عده ای در نبودش به خانه می روند. هرچه به سوسو اصرار کردم: شب را همینجا بمان. گفت: آخرش چی؟ و رفت.

شش: نامحرمان از پنجره که داخل می شوند، سوسو را می بینند که آماده می شود برای خواب. به ضرب یک سیلی او را پخش زمین می کنند. و با برشی از پرده ی اتاق، دهانش را می بندند. لباسش را از تن بدر می برند و یکی یکی پستان هایش را می برند. و آنقدر به سر و صورتش می زنندش و آنقدر با ضربه های چاقو سلاخی اش می کنند که استخوان هایش خمیر می شود. نامحرمان قصدشان این بود: خبرش هم باید بعضی ها را بترساند!

هفت: سوسو، از اولین های قتل های زنجیره ای در سال هفتاد و هفت بود. و بسیار بی نشان. خبر سلاخی شدنش، آنقدر بی فروغ بود که بیت رهبری حتی بخود زحمت نداد اسمی از او ببرد. نفرت از مصدق باید بجوری التیام می گرفت. با این که: سوسو اصلا سیاسی نبود. هیچ نوشته و هیچ سخنی و هیچ مصاحبه ای از او به یادگار نمانده. از خودش نیز. جرم او جز این نبود که نوه ی مصدق است. مصدق او را تا دو سه سالگی بر زانو می نشاند و می بوییدش و تکان تکانش می داد و می سرود: سوسو خانوم جون منه، خون منه….. و همین خون، کار دست سوسو داد.

سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnoorizaad@gmail.com
توییتر: mohamadnourizad

محمد نوری زاد
هجده آبان نود و شش – تهران

سخن روز – هجده آبان نود و شش

مصاحبه با ایران فردا

پستان های سوسو با صدای محمد نوری زاد

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

195 نظر

  1. یادآوری قتل فجیع خانم معصومه مصدق توسط شخص یا اشخاص مجهول الهویه ای که معلوم نشده از وابستگان کدام باند یا گروه بوده اند و مشابهتی که این قتل با قتل های شخصیت هایی مثل پزشک مخصوص یکی از فرزندان رهبر انقلاب دارد سایه تردیدی بر این پرونده گسترانده است. اما اینکه جزییات قتل را با این آب و تاب به شکل رمان وار و بدون مستندات قید کرده اید اصلا جالب نیست.

     
  2. بقلم دکتر پرویز داور پناه

    لجن پراکنی پیرامون قتل معصومه مصدق، نوه دکتر محمد مصدق،

    صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
    بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

    (حافظ)

    از محمد نوری زاد انتظار نمی رفت که سخنان کورش زعیم را بدون تحقیقات لازم از بازماندگان دکتر مصدق به صورت نوشتاری و شنوایی با یک عنوان زننده اشاعه دهد. ۱
    موضوع بحث به پرونده قتل یکی از نوادگان مصدق، معصومه مصدق، بر می گردد که در اردیبهشت ماه ۷۷ در تهران، در خانه اش به قتل رسید و این پرونده هنوز باز است. معصومه مصدق که بیشتر عمرش را در خارج از کشور زندگی کرده بود، پس از مرگ مادر به ایران آمده بود تا به اسباب خانه سروسامان داده، آن را بفروشد و به خارج برگردد.
    او را با طناب خفه کردند و به گزارش پزشک قانونی آثار ضربات بر روی صورت و تن و شکستگی بينی ديده می شد.
    اما معصومه مصدق هیچ فعالیت سیاسی‎ای نداشت. برای همین گفته شد که احتمالا سارق خانه‎اش او را به قتل رسانده. اما برادرش، دکترمحمود مصدق، این نظریه را هم رد کرده و گفته خواهرم چیز با ارزشی نداشت که بخواهند برای سرقت به خانه‎اش بروند.
    دکتر محمود مصدق در مصاحبه با «خبر آنلاین» که در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۶در (آفتاب نیوز) نیز منتشر شده از اینکه این پرونده با گذشت ۲۰ سال هنوز مفتوح است، احساس ناراحتی می کند. و در پاسخ خبرنگاری که می پرسد:
    در این سال‌ها پیگیر نشدید که چرا نتیجه پرونده مشخص نشد؟

    پاسخ میدهد: چرا بارها. علائمی از حضور قاتل در خانه خواهرم بود اما پلیس کاری نکرد. خون و مدفوع قاتل در خانه بود. پلیس آن سال گفت که ما امکان آزمایش DNA نداریم، شما اگر می‎خواهید با هزینه خودتان این موارد را به خارج بفرستیم تا بررسی کنند. ما هم موافقت کردیم اما دیگر خبری از آنها نشد. هیچ‎وقت نتیجه بررسی‌هایشان را به ما اعلام نکردند.
    محمود مصدق تاراج اسباب خانه خواهرش که مستندی برای سرقت و علت قتلش باشد را هم رد می‎کند و می‎گوید «اموال ما را بعد از ۲۸ مرداد تاراج کردند. دیگر چیزی نمانده بود برای دزدی!» (منبع:ایسنا)
    متاسفانه در سایت نوری زاد با یک تیتر زننده می خوانیم که:
    شش: نامحرمان از پنجره که داخل می شوند، سوسو را می بینند که آماده می شود برای خواب. به ضرب یک سیلی او را پخش زمین می کنند. و با برشی از پرده ی اتاق، دهانش را می بندند. لباسش را از تن بدر می برند و یکی یکی پستان هایش را می برند. و آنقدر به سر و صورتش می زنندش و آنقدر با ضربه های چاقو سلاخی اش می کنند که استخوان هایش خمیر می شود. نامحرمان قصدشان این بود: خبرش هم باید بعضی ها را بترساند! ۱
    معلوم نیست آقایان زعیم و نوری زاد اطلاعاتشان را از کجا به دست آورده اند که با این دقت تمام حزئیات قتل را به سبک داستانهای جنائی دلهره آور آلفرد هیچکاک تعریف می کنند. اطلاعاتی که برادرمقتوله و سایر بازمادگانش از آن بی خبرند. انسان پیش خودش می گوید مگر آقایان در موقع این جنایت در آنجا حضور داشته اند.
    ماجرا در سایت محمد نوری زاد چنین ادامه می یابد:
    هفت: سوسو، از اولین های قتل های زنجیره ای در سال هفتاد و هفت بود. و بسیار بی نشان. خبر سلاخی شدنش، آنقدر بی فروغ بود که بیت رهبری حتی بخود زحمت نداد اسمی از او ببرد. نفرت از مصدق باید بجوری التیام می گرفت. با این که: سوسو اصلا سیاسی نبود. هیچ نوشته و هیچ سخنی و هیچ مصاحبه ای از او به یادگار نمانده. از خودش نیز. جرم او جز این نبود که نوه ی مصدق است. مصدق او را تا دو سه سالگی بر زانو می نشاند و می بوییدش و تکان تکانش می داد و می سرود: سوسو خانوم جون منه، خون منه….. و همین خون، کار دست سوسو داد. ۱
    جداً موجب تعجب است. پس از شرح ماجرای جزئیات ساختگی قتل، انگیزه آن نیز بدون ارائه سند در بالا برملا می شود و پرونده ی قتلی که بعد از بیست سال به گفته دکتر محمود مصدق هنوز مفتوح است بدست آقایان بسته می شود.
    کورش زعیم سالهاست که این داستان ساختگی را به صور مختلف برای پیروانش بازگو می کند اما این اولین بار است که از قطعه قطعه کردن اعضای بدن مقتول سخن می گوید. که مغایر اولین گزارش نوزده سال قبل روزنامه «جامعه» در این مورد است.
    اولین گزارش این قتل برگرفته از روزنامه «جامعه» چند روز بعد از قتل معصومه مصدق چنین بود
    قتل « معصومه مصدق» نوه زنده ياد دکتر محمد مصدق
    Masoumeh_Mosadegh.jpgافراد ناشناس پنجشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۷۷، با ورود از ديوار پشتی منزل « معصومه مصدق » نوه ی دکتر مصدق ، نخست وزير دوران ملی شدن صنعت نفت ايران ، در نياوران ، وی را با طناب خفه کردند . مجرمان هنوز شناسايی نشده اند . به گزارش پزشک قانونی آثار ضربات بر روی صورت وتن و شکستگی بينی ديده مي شود.
    معصومه مصدق ۴۹ ساله که مقيم امريکا بود ، قصد داشت پس از فروش منزل و وسايل خانه به امريکا باز گردد و به همسر خود ملحق شود . صبح روز جمعه وقتی چند مشتری برای خريد لوازم به منزل خانم مصدق رفتند ولی از درون منزل جوابی نگرفتند ، سرايدار منزل بعد از بررسی اطراف خانه متوجه شيشه شکسته يک پنجره در پشت منزل و پنجره باز آن شد . وی جريان را به مأموران انتظامی اطلاع داد .
    شايعاتی مبنی بر سياسی بودن قتل اين بانوی ۴۹ ساله ايرانی مقيم آمريکا بر سر زبان هاست . معصومه مصدق در منزل بزرگ و ويلايی خود (منزل شماره ۷ ، کوچه خزايی واقع در نياوران تهران) تنها زندگی می کرد و سرايدار منزل به نام «بختياری» به همراه خانواده خود از منزل مقتوله مراقبت می کردند .
    خانم «بختياری» همسر سرايدار ، ديروز در گفت و گويی کوتاه با خبرنگار روزنامه « جامعه» گفت که از زمان دقيق وقوع قتل اطلاعی ندارد و او و خانواده اش رابطه معمولی با مقتوله داشته اند و از اين ماجرا هيچ نمی دانند . خانم بختياری درباره روابط مقتوله با دوستان و آشنايانی که به منزل مراجعه می کردند ، تنها به ذکر اين نکته اکتفا کرد: «خانم مصدق اهل رفت و آمد و شب نشينی نبود و هميشه به ما گوشزد می کرد که مراقب منزل باشيم . او می گفت من خيلی دشمن دارم و خيلی ها علاقه ندارند که من و شما در اين منزل زندگی کنيم» وی افزود : « صبح روز جمعه متوجه شديم که خانم مصدق اگرچه در خانه هست ، ولی در ِ اصلی خانه را باز نمی کند . ما هم توجهی نکرديم ، چون خانم هميشه تنهايی را ترجيح می داد و دوست نداشت بی وقت ، مزاحم او شويم . ولی پس از گذشت چند ساعت ، از نيروی انتظامی درخواست کرديم تا برای بررسی موضوع به منزل بيايند » . خانم بختياری به اين موضوع اشاره کرد که وسيله ای از مجموعه وسايل منزل به سرقت نرفته است .
    در همين حال چند نفر از همسايگان کوچه خزايی در گفت و گو با خبر نگار جامعه تأکيد کردند:
    « قاتلان قصد دزدی نداشته اند و فقط می خواستند به نوعی انتقام جويی يا تصفيه حساب کنند . چون اين منزل بزرگ و گرانقيمت و تمام اموال پدری ، به نام معصومه ثبت شده بود».
    منزل شماره هفت در کوچه خزايی منطقه نياوران تهران اکنون تحت مراقبت نيروی انتظامی است و خانه ويلايی معصومه مصدق مهر و موم شده است .
    (بر گرفته از روزنامه جامعه، ارديبهشت ۱۳۷۷)
    بار اول نیست که کورش زعیم در باره ی خاندان دکتر مصدق خلط مبحث میکند. سالها پیش نیز در گفت و گو با اسماعیل نوری علا اظهارداشته بود که «دکتر مصدق دو پسر و یک دختر داشت.» که اینجانب در پاسخ نوشتم:
    واقعا آدم تعجب میکند که اوتا چه حد می تواند در باره خانواده دکتر مصدق بی اطلاع باشد و اشتباه کند و چه مقدار میتوان و میبایست در تصحیح آن نوشت.
    به قول حافظ:
    بس كه در خرقه آلوده زدم لاف صلاح/ شرمسار از رخ ساقي و مي رنگينم
    اگر کورش زعیم نمی داند، مصدقیها می دانند که مصدق پنج فرزند داشت.
    اکنون نیز از دوستی اش با معصومه مصدق می گوید اما عکس خدیجه مصدق، دختر دکتر مصدق را به جای عکس معصومه مصدق برای چاپ در اختیار محمد نوری زاد می گذارد. و اوهم این عکس را با گزارش قتل معصومه مصدق منتشر می کند. ۱

    هنگام نوشتن این مقاله دلنوشته یکی از دوستان معصومه مصدق بدستم رسید که حیفم آمد در اینجا بدان نپردازم.
    او می نویسد:
    « مقاله ای در باره کشته شدن دردناک سوسوی نازنین را که روی سایتی می چرخد، دوستی برایم ارسال داشت که ای کاش ارسال نمی داشت!
    چون خواندم و ناخوش شدم، و همچنان در کابوسش بسر می برم!
    ما ایرانی ها ملت عجیبی هستیم و دست از سر مرده ها هم بر نمی داریم، به ویژه که اگر نامی هم داشته باشند، می خواهیم به هر شکلی که می توانیم حتی به پلیدترین صورتها، از هر نمدی کلاهی بدوزیم و بر سر نهیم!
    و چنانچه از زنده ها تازه ای نبود که به درد کار نفرت بار ما بخورد، به سراغ مرده ها می رویم! بدون آن که به درد بازماندگان و اندوه آنان بیندیشیم.
    گویی راوی این جنایت خود در آن صحنه وحشتناکی که شرحش را می آورد حضور داشته است و یا مستقیمآ از جنایتکاران و همدستان شان این داستان را شنیده است، که اینسان با آب و تاب به جزئیات این جنایت دلخراش می پردازد،
    و یا این که یک بیمار روانی است که تنها با شرح فاجعه ها ــ راست یا دروغ ــ ‌آرامش می یابد!
    از آن عجیب تر این که کسی هم پیدا میشود که عین گفته های مهوع و آزار دهنده ی او را با تیتری به کثافت همان گفته های طرف منتشر و پخش کند!
    کافی بود بنویسند: فلان کس چندین سال است که وحشیانه کشته شده است و هنوز قاتلانش در جمهوری اسلامی دستگیر نشده اند و به کیفر نرسیده اند! والسلام و نامه تمام!
    سوسوی نازنین، تو نازنین بودی، رفتی، اما در یاد دوستان و دوستدارانت همچنان باقی هستی، دوستت داشتیم و همچنان دوستت می داریم.
    روانت شاد! دوست تو (امضاء محفوظ)
    دکتر محمود مصدق در مصاحبه با «خبر آنلاین» گفته است:
    «بگذارید موضوعی را برای اولین بار به شما بگویم. زمانی که خواهرم به دنیا آمد، من در اروپا بودم. او ۱۶ سال از من کوچک‌تر بود. در زمان نخست‌وزیری پدربزرگم، او یک بار به مادر من زنگ زد و مادرم را فراخواند. او به مادرم نامه‎ای آغشته به خون با امضای فدائیان اسلام نشان داد که در آن چیزهایی از پدربزرگم خواسته بودند و نوشته بودند اگر محقق نشود، نوه‎ات را می‎کشیم. مادرم فردای آن روز با خواهر سه ساله‌ام به سوییس رفت و خواهرم به جز حدود شش ماه، دیگر به ایران بازنگشت. او اصلا چهره سیاسی‎ای نبود، حتی فارسی را هم خوب بلد نبود و کم پیش می‎آمد فارسی حرف بزند.»
    در بررسی گفتگوهای کورش زعیم در گذشته و حال بايد گفت که او مي خواهد به مردم القاء کند كه او مصدق شناس و کارشناس احمد آباد است و از روزگار دیرین با این خانواده رفت و آمد داشته و مصدق شناس است و دکان داری جبهه ملی را به قامت او دوخته اند.
    دكان داری براي نيل به اهداف سیاسی ناسالم به اين صورت است كه با به كارگيری ابزار تحريف و دروغ، وقايعی جعل شود تا به اين وسيله مردم به جهل و نادانی گرفتار آيند و به صورت « مريد» هاي چشم و گوش بسته و مطيع و چاپلوس به تبعيت و پيروي كامل از اين دکان دار بپردازند و او را به شدت احترام نهند و دانا و فهيم و آگاه به همه ی امور بنامند. امری که در برون مرز اندک مریدان چاپلوس او چشم و گوش بسته انجام می دهند.

    دکتر پرویز داورپناه
    ۱۸ نوامبر ۲۰۱۷ برابر ۲۷ آبان ماه ۱۳۹۶
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ۱ ) سایت محمد نوری زاد / هجده آبان نود و شش – تهران
    http://www.nurizad.info/blog/31825

     
  3. نوریزاد گرامی
    عطف به مقاله جناب پرویز داورپناه در باره نوشته جناب عالی پیرامون قتل نوه مرحوم مصدق به نظر من سکوت کار درستی نیست.
    یک / ضروری است با بازماندگان مرحوم مصدق تماس بگیرید و اطمینان حاصل کنید اطلاعات شما در این باره صحیح بوده و منبع خبری شما قابل اعتماد است.
    دو / در صورتی که بازماندگان مرحوم مصدق از نگارشتان ناراضی اند دو راه پیش روی دارید یا این پست را کامل حذف کنید و از انتشار آن عذر خواهی فرمایید یا این که با قراین و شواهد ثابت کنید قتل این بانوی محترم در زمره قتل های زنجیره ای قرار دارد که در این صورت ماجرا از حالت خصوصی و از مالکیت خصوصی خارج می شود و از امور مورد توجه عام و مورد علاقه عام به حساب می آید و انتشار اخبار و مقالات و رومان و داستان و امثالهم در این باره بلا مانع است.

     
  4. در شهر هرت
    اغلب موافقان نظام سعی دارند که با برچسب شعار ، دیگر عقاید را سرکوب کنند. معنی شعار چیست؟
    حرف وسخنی آرمانی ، چون استقلال، آزادی، برابری و عدالت اجتماعی و…
    حال، کدامیک از حرفهای مش قاسم شعاری اند؟ دزد و من قلابی وکره شمالی و قاتل که همه هستند.
    یادآواری و تکرارو گفتن حقیقت آنچه این نظام است، هیچ ربطی به شعار ندارد بلکه گفتن حقیقت و واقعییت است.

     
  5. در شهر هرت
    کرمانشاه اکنون و امروز تمامی ایران را باید دید. زمانی که عده ای دزد و قاتل در راسند، هیچگاه دردی از مردم کم نخواهد شد.

     
  6. تاریخ فراموش نشده

    ﺳﺮﻭﺩ ﺟﺸﻦ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﯿﻪ قم

    ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﯼ ﺧﻨﺪﺍﻧﯿﻢ
    ﻣﺎ /// ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻢ
    ﻣﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ
    ﺍﺭﺙ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ
    ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺍﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ
    ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ ﻭ ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ
    ﺩﺭ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ
    ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ
    ﺁﺑﺎﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﻟﺒﻨﺎﻥ
    ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﻏﺰﻩ
    ﺍﺯﺑﻬﺮ ﺣﻔﻆ اسلام
    ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ

     
  7. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ،آيا ميدانيد قويترين زلزله اى كه تا به حال در ايران آمده كدام زلزله و در چه سالى بوده؟
    بله درست تشخيص داديد. قويترين زلزله در ٢٢بهمن سال٥٧آمد
    شدت زلزله به قدرى زياد بود كه هيچ پايگاه زلزله نگار نتوانست آنرا ثبت كند
    در اين زلزله مخوف تمام زير ساخت هاى مملكت با خاك يكسان شد. تمام رود خانه ها خشك شدند و آب اكثر درياچه ها خيلى سريع بخار شد. به طوري كه درياچه اروميه با يك ميليون سال قدمت،ظرف سى سال خشك شد. زاينده رود،رود هيرمند،درياچه بختگان،درياچه هامون،درياچه نيريز ،
    ،درياچه مهارلو،درياچه پريشان و خيلى ديگر از تالاب ها و درياچه ها و رودها زير خروارها حماقت مدفون شدند. به طورى كه ملت براى بر سر كردن هم مشتى خاك نداشتند
    در اثر اين زلزله مخوف زير ساخت هاى معنوى مثل عاطفه،انسانيت،نوعدوستى،وطن پرستى،شرافت و ……….همه و همه از بين رفت. به طوريكه ملت هم نسبت به ديگران بيگانه شدند هم نسبت به خودشان
    حيوانات هم از اين زلزله جان سالم به در نبردند مثلا يوز پلنگ ايرانى كه سه ميليون سال زاد و ولد كرده بود به ناگاه از بين رفت
    البته بعض حيوانات مثل علم الهدى جان سالم به در بردند
    جنگل ها هم در اثر اين زلزله رو به نابودى گذاشتند. اكو سيستم بهم ريخت و بخارات مسموم تحجر تمام فضاى مملكت را پر كرد
    زمان زلزله هاى شديد چند ثانيه است
    مثلا زلزله ٧/٨ريشترى ژاپن حدود ٤ثانيه بود ولى زمان زلزله ايران چهل سال است

     
  8. در جریان زلزله اخیر سید حسن تصرالله و بشار اسد و حماس و یمنی ها تا انجا که شنیدیم تا کنون به مردم ایران تسلیت نگفته اند. رهبر هم بطور سمبلیک هیچ کمک مالی نکرده و حتی شنیده میشود بعضی کمکهای خارجی هم رد شده. چه دلیلی میتوان برای این رفتارها پیدا کرد و چرا رهبری به انها اعتراض نمی کند که حداقل مراعات ظاهر را بکنند؟ چرا با هر حادثه ای تیر اتهامات گناهکار بودن مردم روانه میشود؟
    بلایای طبیعی و خسارتهای ناشی از آن تاثیرشان درست مانند یک جنگ تمام عیار است. هم تلفات مادی دارند و هم معنوی و هم جانی و هم سیاسی و هم اجتماعی. هر دو این حوادث منابع سنگین در همه ابعاد میطلبند و عملا حاکمیتی مانند ایران را بر سر دوراهی قرار میدهند که با توجه به روند جاری رفتارهای خود چه بکند؟ آیا هنوز هم میتوان سوریه و حزب الله و یمن و حماس را به مردم ایران ترجیح داد؟ توجه ناگزیر حکومت از توجه به مردم زیان دیده موجب هر چه محدودتر شدن کمکهای مالی به دهان های باز نا خوانده سر سفره ملت میگردد.
    متهم کردن مردم به گناهکاری و شایسته عقوبت این چنینی دانستن آنها، برداشتن بار تقصیر از دوش حکومتی است که کشوری را بقول معروف کلنگی کرده است درست مثل خانه های کلنگی! از سوی دیگر اسد و نصر الله و روسها و بقّیه هم می بینند که رهبر دیگر دست بازی در دادن پول یا مفت به آنها ندارد و زلزله عملا منابع انها را خشک می کند. پس آنها هم حق دارند از ایرانی جماعت گنهکار خشمگین باشند و ارزو کنند که ای کاش اصلا ملت ایرانی نبود که مزاحم انها باشد.

    سید حسن نصرالله دو حرف جالب زد تا بقول خودش خیال همه را راحت کند. اول اینکه اصلا چیزی بنام قومیت فارسی وجود ندارد و دیگر اینکه تا پول لباسهای زیر لبنانیها را هم ایران میدهد و تا ایران پول دارد ما هم داریم!..حال ایران دیگر اکر بخواهد هم پول ندارد که به آنها بدهد.
    باید این شرم و خفت را به کجا برد که دولتی با وقاحت حاضر است میلیاردها بدهی دو باشگاه بی خاصیت و در عین حال فاسد فوتبالی را که نتیجه اختلاسهای بسیار آشکار است را بازپرداخت کند ولی حاضر نیست مردانه تمام محصولات آب معدنی کارخانه های خود را در جا بخرد و ارسال کند؟ این خفت را باید به کجا برد که چهارمین کشور دارای نفت و دومین کشور دارای منابع گاز از تامین پتو برای مردم خود عاجز است؟ این شرم را باید به کجا برد که شهرهای لبنان ویران شده، آباد شده اند و در بم هنوز مردم درمانده خودکشی میکنند ودر خرمشهر مواد میفروشند؟

    بنظر بنده ریشه خشم حزب الله و سوریه و اسد و حماس در این است که دهانهای جدید صاحبان ایران باز شده وجنگی که این همه رهبری و سپاه در ان میدمیدند بنوعی دیگر بوقوع پیوست. امروز ارتشی که باید آماده دفاع از مرز باشد تمام نیرویش را صرف نجات مردم میکند و دیگر توان درگیری دیگری را ندارد ولی از سوی دیگر با دولت فشلی طرفیم که طلبکارانه این تخریب گسترده را نشانه فساد میداند تو گوئی که این فساد در سیاره دیگری است.هنوز معلوم نیست مسئولیت اداره امور این بحران بعهده کیست و چرا باید ناگهان سپاه برای بازسازی سرو کله اش پیدا شود؟ وزیر مسکن و شهر سازی اصلا کجا است؟

    ولی میتوان گفت که رهبری و حاکمیت در مواجه با واقعیات هر روز دایره انتخابشان تنگتر میشودو درست مانند جنگ و هسته ای و گروکانگیری..اخیرا نوه آقای خمینی گفته که پدر بزرگش تمام عمر خود در تهران را در یک حیاط محبوس بود. نه خبر از جائی داشت و نه میدانست دارد چه میکند. مشکل هم در هین جا است.
    در دنیای متلاطم حوادث، رهبری این مردم با کسانی است که حتی جرات و یا توان خروج از منازل خود را هم ندارند و در محاصره نوکران خود ایام میگذرانند!..بقول مولوی کسی که در ده زندگی کند لاجرم دنیا را هم بیش از ده و روستای خود نمی بینید..
    ما اسیر غار نشینان بی فرهنگیم!

     
  9. بادرود
    « بیسوات »گرامی که بر خلاف اسم مستعارت خیلی هم با سوادی و به گونه ای در این پست :

    « بی سوات
    1:44 ب.ظ / نوامبر 17, 2017
    یاران درود
    برادرم آقای شفیعی نازنین » توصیه هایی به بنده داشته ای.

    . نگاهی به حجم انبوه نوشته ها و کامنت گذاریهای« مش قاسم »بیندازید، آیا بجز این که گاهی اصل خبر های انتخابی ایشان به ندرت ارزش خواندن دارد، نظریه و هتاکی ایشان دارای کمترین ارزشی هست؟ ایشان عادت کرده که انقلابیون سال 57 را« منقلابیون 57» مینامد و البته همیشه هم لعن و نفرینشان میکند. جهت اطلاع ایشان عرض میکنم که انقلابیون 57 در سال شوم و منحوس 67 به فرمان جاسوسان
    « c. I. A »و« k. G. B »و بدست مقلدان متعصب بی مغز قتل عام و در گورستانهای دسته جمعی بی نام و نشان گم گور شدند. آنچه حاکم است ضد انقلاب و خائنین به انقلاب و آرمانهای مردم ایرانند. هیچ کدام از ما علامه دهر نیستیم و به قصد آموختن از هم در این وبسایت گرد آمده ایم، هیچ کس حق مطلق و هیچ کس هم باطل مطلق نیست. علیرغم احترام عمیقی که برای دکترنوریزاد عزیز قائلم هرگز مطابق ذوق و خواست او قلم نزده و خواهم زد . در عین حال نقد و انتقاد هر عزیزی که معایب و خطاهایم را گوشزد کند به گوش جان می نیوشم. مش قاسم پر گویی و پر نویسی میکند، گویی وظیفه شرعی خود میداند که راجع به هر مطلبی اظهار نظر کند و باز هم همان جملات تکراری و از معنا افتاده را تکرار کند و این در وبسایتی که در معرض دید و خوانش دهها هزار انسان صاحب اندیشه و تحصیل کرده و متشخص است به حد زننده ای طاقت سوز و اعصاب فرساست. بارها و بارها دوستان اعتراض کرده اند ولی ایشان اعتنا نکرده، گویی سوزن ایشان روی همان صفحه قدیمی گراموافون گیر کرده و باز هم همان شعارها و کلمات را مکرر در مکرر تکرار میکند. آخر حسادت به چنین شخصی با چنین ادبیات و سطح دانشی نهایت حقارت و بلاهت و بی شخصیتی و بیشعوریست. اگر ایشان را میشناسی و بر خلاف معترضین ایشان نفوذ کلامی داری صدقه سرت از جانب بنده و سایر به ستوه آمدگان، از حضرتشان خواهش کن که دست از مهمل بافی و پر گویی و شعارها ی بی معنا و فحاشی بردارند.

     
    • سلام بر شفیعی گرامی
      آقاجان نخوان.برادر من نخوان.من هم بسیاری از نوشته های این سایت را نمی خوانم.بنده نمی دانم در این سایت دوستانی هستند که یک نوشته را می خوانند بعد تلاش می کنند یا صاحب سخن را سرجای خود بنشانند یا در جهت حذف او گام بر می دارند.ما کسانی را داشته ایم که آمده اند به همه در این سایت ناسزا گفته اند.آنها هم حذف نشدند ماهم چنین درخواستی نکرده ایم.دوست عبوسی داشتیم با نام صادق می آمد در همین سایت بدلیل کدورتیکه از بنده داشت به همه ناسزا می گفت سهم من را جداگانه می نوشت.پس از چندین بار از صاحب سایت خواهش کردم که لااقل نام مرا هاشور کن آن هم مقبول نیفتاد لذا هر وقت نوشته ای از او می امد گویی وجود خارجی ندارد عبور می کردم.با فلسفه ای که نوریزاد برای این سایت تعریف کرده قابل درک است.نوریزاد قبلا اعلام کرده که سفره ای پهن کرده که هر که با هر مرامی در ایران بر سر آن حاضر باشد.خوب شما خواستی یک غذا را میل نکنی به کسی ربطی ندارد ولی قبول کن دوست عزیز برداشتن یک غذا از سفره حق میزبان است.نهایتا ما سفره و خانه میزبان را ترک می کنیم.قدری دامنه تحمل خود را بالا ببریم.
      با آرزوی تندرستی شما

       
  10. در شهر هرت
    خزانه کشور هم چون مغز ولاییان خالی است، باد آورده را باد می برد . بدبختی یکی دوتا که نیست، آدم در بی حیایی آخوند و سپاهی می ماند.
    روحانی هم از اعداد و ارقام کم نمی آورد ،حالا یک نقطه ی ناقابل هم اضافه روش ، کی به کیه؟ کی این نظام حق و حقوق مردم را داده و کی گرفته ؟که مردم کرمانشاه دومی اش باشند، هنوز پول مردم در بانکها را بدهکارند و دم از نه دیدیم و نه شنیدیم می زنند؟
    پز عالی و جیب خالی !
    اما، هنوز سوالی است.
    ای مردم شما برای چه رای دادید؟

     
  11. در شهر هرت
    حرف استعمار; تفرقه بیانداز و حکومت کن.

    انجیل در قسمت آفرینش بخش ۱۱ ;
    تمام انسانها یک زبان داشتند و از کلمات مشابه استفاده می کردند.
    آنها سرزمینی چون شینار یافتند وبسمت مشرق کوچ کردند.
    آنها به هم گفتند; از کاهگل آجر می سازیم وبرجی بسمت آسمان بنا می کنیم تا ناممان آوازه دنیا شود و پراکنده نباشیم.
    پس خدا دید آنچه انسانها می ساختند.و گفت;آنها یک زبان و یکی هستند و پس از آن قادرند هر آنچه می خواهند دست یابند.و چیزی جلودار آنها نخواهد بود.
    پایین برویم و آنقدر زبانشان را آشفته کنیم که کسی دیگری را نفهمد.
    پس مردم وزبانشان را آشفته کرد طوری که هیچ کس دیگری را نمی فهمید.
    وبدینسان مردم از ساختن شهرشان دست کشیدند.
    “ترجمه آزاد”
    [دراین قسمت انجیل، خدای آفرینش به خدای یونانی شباهت دارد . بدین خاطر که زئوس بر ضد انسانهاست و زمانی که پرومته دلش بر انسانها سوخته و آتش را هدیه می دهد مورد خشم زئوس قرار می گیرد.]

     
    • این اشاره ای بود برای مهم بودن نقش زبان .
      داستان زبان، داستان و سرگذشت تاریخی انسان است . زبان فارسی به پنج کشور فارسی زبان در اکنون ختم نمی شود.آنرا می توان در تمامی زبانها ی دنیا مشاهده کرد.
      تاریخ کهن و بزرگ ایران را هنوز می توان در زبانهای سراسر دنیا بوضوح دید.
      پاپوشه= کفش
      پینج=۵
      بورگ=بورج
      زاین=زیستن
      بلی=بله
      و بسیاری دیگرکلمات که پژوهشی بزرگ لازم دارد.
      این کلمات رایک لهستانی ، آلمانی ،اسپانیایی هرروز به کار می برد.
      عظمت تاثیر ایران باستان ریشه در قدرت دانش و بکار بردن خردش می بوده که توانسته بشکل زبانی تا کنون باقی بماند.

       
    • هیچ استعمار گری نمی توانست بلائی که مذهبی ها در کشور ما علیه مردم و تاریخ و فرهنگ و ثروت و جان های شیرین مردم بیاورند را به این وقاحت انجام دهند.

       
  12. باسلام . استاد قصد اینو ندارم که از چیزهایی صحبت کنم که برای بیداران و بینندگان قصه تکرار مکررات باشه .اما ببینید این اخوند چگونه بعداز زلزله بمردم امید میده ! گذشته از اینکه بقول قدیمیها اب پاکی رو رو دست مردم میریزن ،تازه ی قولی هم داد که این زلزلها چیزی نیست اون دنیا خداوند زلزلهایی داره که….. خدای اینها اصلا مهربان نیست وبویی از هیچی نبرده هیچ گذشتی نداره تازه بعد از چهل سال وبعد از اینهمه کشتار اختلاسو بی رحمیها خداشون سکوت کرده وهروقت قرار باشه ب یکی دیگر از گنجهای این مردم دست درازی کنن دها حدیث و سوره و داستان ب نفع اینها صحبت کرده.جناب نوری زاد کمترکسی جنایات داعش روندیده اما ب تمام مقدسات قسم یاد میکنم این اخوندهای جمهوری اسلامی هزاران بار کثیفتر و مکارتر هستند .همه دیدیم و میبینیم که داعشیان برای هم رزمان وهم کیشان خودشان احترام قاعلن وتا اخرین گلوله ای که دارن از هدف و دوستانشان حمایت میکنن . اما اینها هیچ کسی رو نمیبینن ،نه مردمیکه انها رو در راس کار قرار داده و نه حتی بخودشان چون وقتی پای پولهای کلان وسط باشه چشمانشون رو بازتر میکنن و با وقاحت هرچه تمام تر ماشه رو میکشن. استاد این قوم عرب کاری کرده که ته مانده نیروی مردم رو به هر شکلی که شده از بین ببرن .یقین دارم از این دست اتفاقات طبیعی مثل سیل و زلزله ای که در کشور روی میدهد ،اینان را دو چندان خوشحال میکند چون قصد خودشان هم همین هست . واینبار دیگه راستی راستی خدا خودش خراب کرده.از این کانال ب تمام باز ماندهای این مسیبت تسلیت عرضمیکنم .و ارزو مندم در این روزهایی که بسمت سردی هوا میریم ته دل این عزیزان مسیبت دیده گرم باشد.استاد منهم بسهم خودم اماده ام هر کاری که بشه کمترین کمکی باشه برای این عزیزان مسیبت دیده انجام بدم.و همچنان از زحمات شما و روشنگری هاییکه انجام میدهید سپاسگزارم.ارزوی سلامتی و موفقیت دارم برای جناب عالی وهم رزمانمون.بهروز

     
  13. جناب نوری زاد
    با سلام واحترام
    من علیرضا هستم
    امیدوارم در مبارزه با جهل وستم بر خود واین وطن موفق باشید
    مطلبی بسیار مهم وتلخ ودردرک ان بسیار شیرین خواهید دید
    وطن ما .ایران ما .خاک ما 500 سال است اسیر خودمان است از همه جهات از نظر اقتصادی .علمی .فرهنگی.اجتماعی وخیلی مسائل دیگر
    ما اکثر ملت ایران به این خاک بیگانه نگاه میکنیم به شما عرض کنم حتی به جرات میتوانم بگویم 90 درصد چون که هیچ زمانی برای طولانی ترین زمان واینده ما نگاه نکردیم ما یک رفرم خیلی سخت در قالب خود باید انجام بدهیم
    شما این دولتمردان فعلی را هم که نگاه گذرا میکنید میبینید یک سری ادم های هستند که همه چیز را سمبل کاری میکنند شغل من کار مهندسی بازرگانی هست 20 سال هست نتوانستم شخصی را پیدا کنم که درخرید ونصب تجهیزات حتی برای یک سال اینده کالای خوب بخرد همگان برای جیب خود فکر میکنند یعنی بتواند این کالا یک سال دوام بیاورد فقط تنها چیزی که میبینم اتلاف منابع ومنافع ملی میبینم این قدر عذاب میکشم که گویا در این وطن بیگا نه هستم
    جناب نوری زاد راهی نیست تنها راه ان این است که ما باید یک سیستم نظام اموزشی بسیار مدرن را در کشور داشته باشیم که از 5 سالگی ادم ها را بتواند در نقطه به نقطه این کشور تربیت کند وگرنه متاسفانه خیلی ها الوده پول ومقام پوشالی شده اند تعغیر این افراد بسیار سخت است
    جناب نوری زاد عزیز شما وقتی به این کشور پهناور نگاه میکنی همه اش فقر میبینی وبدبختی هموطنان عزیز را ولی اینگونه نباید باشد
    ما خود کرده ایم ما خود خواسته ایم هیچ زمانی ما نمیخواهیم بهترین باشیم شما قبل از انقلاب درست است کشور 70 درصد روستا نشین بودند واقتصاد یک نمه جان داشت
    ولی همان زمان هم ما نه صنعتی داشتیم ونه کشاورزی داشتیم ونه حتی متفکر یک به یک عرض میکنم صنعت ما دموده بود ماشین پیکان که واحد تولیدی ورشکسته انگلستان بود اورده بودیم اینجا مونتاژ میکردیم زوق میکردیم یا چراغ والور علائدین ویا سماور عالی نصب نه به درد ان روز ایران میخورد ونه به درد دنیا مثال دیگر کولر ابی که مال مرغداری بود ما از در منازل وادارا غیره استفاده کردیم کشاورزی ما هم مثل صنعتمان نه علمی بود ونه اقتصادی بعد از انقلاب سفید زمین را از ارباب گرفته بودند داده بود به راعیت وارباب هم بدون دانش در شهر شده بود صنعت گر وتحصیل کرده وروشن فکرهای ما هم در فرانسه درس خوانده بودند در اداره سجل احوال کراوات بالا پائین میکرد روزگاری به ظاهر خوش ولی عمق ان نکبت بود وبعد از انقلاب هم که دیگر اصلا حرف زدن دوریال ارزش ندارد هرچه ادم سر چهارراه امیریه وگمرک وغیره بیکار بودند شدن دولتمرد ان ایران در اوج پیشرفت دنیا ما هر روز روز صد ها قدم به عقب برگشتیم مروجین دین همه چیز را حرام اعلام کردند ملت را بزک کرده اند به خدا بفروشند خداوند هم خریدار خوبی نبوده چون هر ان چه که دروجود این ادم ها میبیند ناخالصی میبیند
    عزض دیگرم اینکه چه اخوند ها باشند نباشند این زلزله وطوفان واتش وحوادث خواهد بود برای مقابله با ان اندیشه بزرگ باید کرد
    با احترام
    علیرضا
    مورخه 24/8/1396

     
    • علیرضا اینقدر نامه های آخوندی دوران مصدق رو نخون! سبک نوشتنت هم شده مثل اون دوران! به آخر مطلبت یه نیگاه بنداز! اگه تاریخ شمسی رو هم بکنی قمری دیگه همه چی تموم می شی!

       
  14. سلام آقای دولت دیروز داشتم خبرهای زلزله زدگان را دنبال می کردم که چشمم به خبری افتاد که در آن شما لطف کرده و به زلزله زدگان وام ده میلیون تومانی اعطا فرموده و فقط یک ضامن می خواستید ، راستش فکر کردم یک شوخی است تا مگر این روزها مردمان ایرانم که داغدار شده اند را به زور هم شده بخندانی ، که البته هنوز هم گمانم بر این است که طنزیست سخت تلخ که حتی اگر شوخی هم بود شوخی بدی بود ، آقای دولت ، می دانم که حرف و حدیث پشت سرتان زیاد است و شما هم که نمی توانید با دو تا دست ده تا هندوانه را باهم زیر بغلتان بزنید و ما مردم هم خوب می فهمیم چه کسی چه کاری انجام داد و چه کسی ماست مالی کرد و می کند هنوز ، خلاصه گفتم می دانم که دلسوز این مردم هستید اما دیگر از این شوخیها با مردم داغدار نکنید مردم با اصل و نصب کُردمان بعد از این فجایع به بار آمده توان خندیدن به طنزهای طناز طنز پیشه گان را ندارند مردم ایران این روزها دست به دست هم داده اند تا غم بر دل برادران و خواهران از هر قوم و دین و آئین کُردمان را با عشقشان ، مرحم گذارند . آقای دولت ، اگر مرحم بر جانهای عزیانمان نیستید نمک بر آن نپاشید آقای دولت ، اگر آستینهایتان را بالا بزنید و به میانه ی مردم روید خواهید فهمید ما مردمان کینه توزی نیستیم که تلافی کنیم حُب و بغض هایمان را در زمانی که شما نیز خود را دیگر جدا ندانید و آستین همت بالا بزنید بدون دوربین و در بوق کردن های رسانه ایی که همیشه من را به یاد شیپورچی می اندازد. آرزوی توفیق الهی برای همه ی آنانیکه دلسوزانه برای انسانها قدمی بر می دارند و یادشان دقیقه ایی از خدا خالی نیست و قیامت در نظرشان همین لحظه است . طلب خیر برای همه ی انسان های روی کره ی زمین زهرا شفیعی دهاقانی

     
  15. سلام دکتر. یک جا دیدم که از یکی پرسیده بودید اگر بجای رهبر بودید چه می کردید. یک بارهم همین سئوال را از من کردید. ممنون که لایق دیدین این سوال رو از من پرسیدین.

    از شخص اول بودن در کشورهایی که فرهنگ دموکراتیک در اونها وجود نداره و یا بسیار تخریب شده و اسیب دیده واقعا متنفرم. دیکتاتوری ها از هر گروه و حزب و ایدیولوژی احتمالا با نیات خیر به عقیده ی خودشون دست به اعمال فراقانونی میزنند و ذره ذره بی نیاز از پاسخگویی میبینند خودشون رو. من اگه شخص اول بودم طی اولین حرکت حکم خودم رو و اختیارات شخص اول رو باطل میکردم و به شورای موقت قانون اساسی میدادم که اصولی با معیارهای نوین انسانی اعم از تامین حقوق فردی و اجتماعی تا حد ممکن تصویب کنن. حقوق زنان ،کودکان ، اقلیت‌های اتنیکی و عقیدتی …

    این از اساسی ترین گامهاست. با علم به اینکه بسیار راه سخت و پر فراز و نشیبی ست صلح و دموکراسی … بقول دوستان مسئله فرهنگه و کار فرهنگی هم پروژه نیست و یک پروسه ست که با تمامی سختی هاش حاصل شیرین و ماندگاری داره والبته در کشوری چون ایران اشخاص دست پاک و بینهایت پرهیزگاری لازم داره که اعتماد مردم رو جلب کنند و مردم باور کنند که منافع شخصی و گروهی برای پیشاهنگان این حرکت ها بی اهمیت و یا کم اهمیته. دکتره عزیز ما عاشق اون کشوری هستیم که درونش همه حس کنند حداقل از نظر حقوقی و فرهنگی برابرند و از نظر مادی هم، با همه ی تلخی ها ، داره به سمت کم کردن شکاف های مادی میره. کشوری که اونقدر در توانش بود که در نیم قرن اخیر اگه حاکمانش دچار خباتث و توهم قدرت نمیشدند بسیار راحت از عهده ی تامین نیازهای اساسی مردمش بر می آمد…
    آیا دیر نشده؟
    بد بین نیستم اما تا ابد هم فرصت نیست. نکنه روزی بیاد که مردمان این کشور نه تنها به حاکمان که مدتهاست …بلکه همدیگه بی باور بشن و این احتمال وجود داره.
    تورم بلند مدت و احساس نا امنی و بیکاری، فقر مزمن ،این اخلاقیات ابتدایی و ریشه دار ساکنین فلات رو به سمت نابودی کشونده.همه در وضعیت بحرانی موقت و غیر قابل برنامه ریزی گرفتار شدن که مسئولین درستش کردن. انسان های زیادی در این وضعیته به قول عامیانه فلسفه‌ی ی گرگ بودن، بقا به هر قیمت و زرنگ بازی روی میکنن و ما شاهد ابعاد مختلفش در زندگی روزمره و حوادث گوناگون هستیم.اخبار وحشتانکی که دیگه عادی شدند.
    امید اخرین چیزیه که میمیره بقول مارکز

    و خواب خرگوشی هم اولین قدم مرگه بقوله ما ایرانی ها…
    نمیدونم تا چه حد جواب سوال سختت رو دادم دکتره عزیز.
    اما از کسانی مثل تو یاد گرفتم همیشه کاره درستی هست که میشه انجام داد بزرگ هم نشد ، حتا اگه کوچیک ، لاکپشتی،
    مثل اون داستان پیرمردی که بعد از ویرانی هیروشیما اومد با جارو زدن از دره خونش کارشو شروع کرد .تنها کاری که از دستش برمیومد و امروز رد جاروی جادویی اون ذهنیت و فرهنگ همه جای وطنشون پیداست …

    با درود و احترام
    حمید

     
  16. نوری زاد نظر من رو در مورد فیفتی فیفتی با ********************************************* رو حذف کردی معلومه کک در تنبان دارید!

     
  17. دستاوردهای 39 ساله فرهنگی جمهوری اسلامی

    جمهوری اسلامی پس از عمر سی و نه ساله خود و پس از سه و نیم سال انقلاب فرهنگی و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، از نظر فرهنگی دستاورد های ذیل را دارا می باشد:

    • فرهنگ دروغ،
    • فرهنگ ریا و تظاهر،
    • فرهنگ دزدی،
    • فرهنگ فساد،
    • فرهنگ اختلاس،
    • فرهنگ غارتگری،
    • فرهنگ تقیه،
    • فرهنگ تقلب و رانتخواری،
    • فرهنگ ترویج غم و عدم شادی، و ترویج عزاداری و غم و دشمنی و جلو گیری از شادی مردم و جلوگیری حتی از آب بازی و شادی کودکان و ….،
    • فرهنگ رشوه خواری، زمین خواری، کوه خواری، حرام خواری، جنگل خواری، دریا خواری، مرده خواری، ملا خواری …..،
    • فرهنگ عدم رو راست بودن با مردم،
    • فرهنگ عدم احترام به جشن های ملی، جشن نورزو، سیزده بدر، چهارشنبه سوری…..،
    • فرهنگ صیغه،
    • فرهنگ چند همسری،
    • فرهنگ حجاب اجباری و فرهنگ گشت ارشاد و به زور حجاب سر زنان کردن،
    • فرهنگ لات بازی و لومپن بازی،
    • فرهنگ مداحی و چاپلوسی،
    • فرهنگ عدم احترام به عقاید و نظرات دیگران،
    • فرهنگ عدم احترام به عقاید پیروان سایر ادیان،
    • فرهنگ شهادت طلبی و جنگ طلبی و خون و خونریزی،
    • فرهنگ آش نذری خوری،
    • فرهنگ عدم برابری زن و مرد،
    • فرهنگ جدا کردن زن و مرد در اتوبوس ها، عروسی ها ….،
    • فرهنگ جدا کردن دختر و پسر از مهد کودک،
    • فرهنگ اجازه ندادن به بانوان در شنا کردن، دوچرخه سواری، تماشای مسابقات ورزشی در استادیوم ها، خروج از کشور بدون اجازه شوهر، گرفتن پاسپورت برای فرزندان در صورت داشتن شوهر خارجی ….،
    • فرهنگ عدم توجه به هنر، کنسرت، تئاتر، سینما، نقاشی ….،
    • فرهنگ عدم توجه به موسیقی،
    • فرهنگ زنجیر زنی، خاک مالی، سینه زنی، قمه زنی و بطور کلی خود آزاری،
    • فرهنگ عدم توجه و بی اعتنا بودن به مشکلات مردم،
    • فرهنگ دار زدن و شلاق زدن در ملا عام جلوی مردم و کودکان،
    • فرهنگ عدم توجه به محیط زیست و جانوران وحشی، و عدم آموزش کودکان از کودکی در حفظ و نگهداری محیط زیست و عدم آزار حیوانات وحشی،
    • فرهنگ و عدم آموزش مردم و کودکان به عدم ریختن زباله در طبیعت و خیابانها،
    • فرهنگ عدم رانندگی صحیح در خیابانها،
    • فرهنگ عدم احترام به حقوق انسانها،
    • فرهنگ خرافات،
    • فرهنگ بی قانونی و قانون جنگل و عدم احترام به قانون بخصوص توسط دولتمردان،
    • …….

     
  18. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، در خبرها امده بود”نامه اعضای کنگره به دولت ترامپ برای مقابله با ساخت کارخانه اسلحه‌سازی ایران در سوریه” ایا میدانید چرا این کارخانه را در ایران نساختند که حداقل شغلی برای بیکاران ایرانی ایجاد شده باشد ؟
    https://ir.voanews.com/a/us-congress-letter-to-trump-iran/4115938.html

     
  19. پیشنهاد میکنم با توجه به مفید بودن سگ در حوادث طبیعی که برای ما ایرانیان زیادی طبیعی شده، ما هم مثل ملل آدم حسابی از یک صفت حیوانی خود را رها کنیم و به یک حیوان دیگر توجه کنیم..
    بنده پیشنهاد میکنم که مسئولین محترم نظام مقدس که شب وروز در حال سرویس کردن هستند بیایند در یک انقلاب واقعی دست از “خریت” بردارند و لی برای ایجاد توازن به “سگیت” رو کنند!
    البته در “خریت” حساب گاوان و خران بار بردار که خیلی هم انسانیت دارند از انسانهای بیشعور و نامرد جدا است ولی آی “سگیت” لذت داره!
    سگ بو میکشه دنبال صاحبش، میجنگه برای صاحبش، وفاداره برای صاحبش!..بنازم به سگ اصحاب کهف که آبرو به انسانیت داد و تف به شرف نداشته باعث و بانی ساخت و سازهای بعد از انقلاب که آبروی هر چی آدم هست رو برده!!
    گاوان و خران و سگان خدمت کار به از آنانکه مردم را گاو و خر و سگ میخواهند و سگ اصحاب کهف رو نجس میدونند!!

     
  20. سلام

    مش قاسم به پاکت چیپس شبیه است
    با کثیر نویسی و تکرار فراوان اسم و امضای« مش قاسم » هر تازه واردی فکر میکند که حضرت ایشان ستون خیمه وبسایت دکترنوریزاد است و بدون وجود نازنین مش قاسم این رهبر مهمل نویسان عالم، و بدون دخالت باران و تابش آفتاب، این « بنای آباد گردد خراب »! اما وقتی درب این پاکت چیپس تاریخ گذشته مش قاسم را باز میکند آن پاکت بزرگ گازش یا بادش خالی میشود و در ته پاکت چند کلمه تکراری و بیش از حد تکراری مییابد ازقبیل :حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده، منقلابیون 57،سردار شکست خورده، کره شمالی، آی نعلت و….
    مش قاسم از این کلمات بی مایه تسبیحی درست کرده که به شیوه استخاره چی ها مدام آنرا میگرداند و عاقبت هم برای بیشمارین بار بی مایگی و بی فرهنگی و نادانی و هرزگی خود را به نمایش میگذارد. تکرار اینهمه نوشته های بی مایه و تهی از معنا هم به روح بیمار و حقارت ذاتی او تسکینی نمیدهد و باز در نقطه به نقطه هر پستی گوهر افشانی و دُر پاشی میکند.
    آخر بنده خدا شاید هنوز برای کسی اندک اعتقادی باقی مانده باشد، لا اقل حرمت هم وبسایتی مجتهدی چون جناب سید مرتضی را نگه دار که اگر ایشان یا مقلدانشان در این قحط و کمبود مقلد و آب خواستند از یک گوشه این وبسایت مبارکه و کمی تا قسمتی هم مقدسه، جهت تیممّ استفاده کنند به اندازه کف دستی به امضای مش قاسم ممهور و با کلماتش ملوث نشده باشد . رعایت کن برادر!

     
    • یاران درود

      برادرم آقای شفیعی نازنین

      فرموده اید (لا اقل حرمت هم وبسایتی…..) بدان هر چه بدبختی داریم از حرمتیست که بی جهت

      سی واندی سال پیش این مردم به کسی که پاک دستش میدانستند روا داشتند و آغاز رونسانس

      با برداشته شدن حرمت پاپ و کلیسا میسر شد و در زمان ما اگر حرمتی دارد بابت عملکردش است.

      شما نگران حرمت کسانی هستید که حرمت خویش نگه نداشتند.چنان بی آبرویند که مردم کمک به هم

      میهنان زلزله زده به آنان نسپارند چه نیک دریافتند(((اینان وشاید شما را وطن و قبله آمال دگر است )))

      رفع شبهه حسد کنید چندین کلام شیرین ومقبول یاران سایت عنایت فرمایید .

       
      • از این /// دفاع میکنی برای اینکه خودت هم مثل او دائما /// میگویی .

         
      • درود دوست گرامی. فکر می کنم نظر جناب شفیعی را نخوانده اید و یک کمی تکراری از مش قاسم دفاع کرده اید.. ببینید دوست عزیز، چیزی که مش قاسم عزیز اینجا می نویسد مثل غرولوندهایی است که خیلی های ما زیر لب وقتی اخبار مایوس کننده ایران را می خوانیم به زبان بیاوریم. اینجور مطالب و این که در هر سایتی مطلبی از کسی دیدیم کپیش کنیم اینجا با یک چند تایی فحش نثار گوینده اسمش کامنت نیست عزیز و گاها اعصاب خواننده را نشان می رود. آنهم با این همه تکرار و تکرار و تکرار. اینکه “تو آزادی نخوانی” هم خوب حرف غلطی است. من اگر با نظری مخالف باشم حق ندارم به نویسنده بگویم ننویس بل باید آن را نقد کنم. اما مش قاسم مطالبش قابل نقد نیست. فحش نامه است. مثل این هست یک کسی در دیوار یک پارک فحش های بیربط بر علیه یک مسئول مملکتی بنویسد و ظاهر آن را خدشه دار و زشت کند و اگر کسی اعتراض نمود بگوید تو نخوان.

         
  21. حاج ممد فریبا: می‌خواهید به قبل از مشروطه برگردیم؟
    مش قاسم: حاجی، از غار اصحاب کهف بیا بیرون! ۴۰ ساله که به قبل از مشروطه برگشته ایم.

     
  22. سایت سردارک شکست خورده: دیپلمات امروزی دیگر آن کارگزار ساکت، کت شلوار پوش و مرتبی نیست که بسیاری از امور سفارت را با استخاره پیش می برد.
    مش قاسم: حاجی، اونم مثل خودت یه منقلابی بود. مگه خود …(سه نقطه از مش قاسم)رت با استخاره و این جور مسخره بازیها دستور حمله نمیدادی که باعث کشته شدن صدها هزار جوان ایرانی شد؟ همهتون غیر از …(سه نقطه از مش قاسم)یدمان به این مملکت در ۴۰ سال گذشته کاری نکردین. همهتون باید برین.

     
  23. اخبار: تبدیل بازرسی بسیج به گشت محله.
    مش قاسم: بازگشت کمیته با چاشنی کره شمالی. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

     
  24. حاج ناصادق زشت کلام در گفت‌وگو با زیتون:
    با توجه به شرایط سیاسی فعلی ایران، اینکه روحانی رهبر بعدی ایران باشد و لاریجانی رییس‌جمهور بعدی، از نظر شما احتمالی بعید است یا قریب؟
    احتمال بعیدی نیست. به هر حال مساله جانشینی مقام معظم رهبری، بالاخره روزی مطرح خواهد شد. بنابراین به نظر می‌رسد زعمای کشور کم‌کم به این موضوع فکر می‌کنند. در واقع اگر به این موضوع فکر نکنند، عجیب و بعید است. اما اینکه روحانی رهبر بشود و لاریجانی رییس‌جمهور و مثلا ناطق نوری رئیس مجلس بشود و هاشمی شاهرودی رییس مجلس خبرگان، به نظر من در شرایط موجود بهترین چیدمان سیاسی نخبگان حاکم در ایران کنونی خواهد بود. یعنی در میان مجموعه نیروهایی که می‌توانند عهده‌دار امر جانشینی شوند، این ترکیب منطقی و معقول است. در واقع نزدیک‌ترین ترکیب ممکن به جریان اعتدال و اصلاح‌طلبی است.
    مش قاسم: وای به حال ما ملت با این چیدمان. کار به کجا رسیده که لاری جانی رییس‌/* جمهور/* و پرحرف بی نور رئیس/* اون طویله و هاشمی خدا میدونه زیر کدوم بته رییس/* مجلس/* خفتگان. حد اقل دونفرشان هم عراقی. حاج ناصادق منقلابی ۵۷ هنوز میخواد ما ملت ایران مثل خودش دنبال …(سه نقطه از مش قاسم)ون آخوندای عراقی بریم. آرزو به دلت بمونه.

    به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

    /*:ک

     
  25. یک مهندس مکانیک از مهاباد در یادداشت تلگرامی نوشته است:

    در خصوص مسکن مهر چون بنده مهندس ناظر مکانیک هستم؛ موارد زیر را متذکر می شوم:

    ۱- بخاطر ارزان درآمدن ساختمان، با بخشنامه کردن دستمزد گروه های نظارت به یک سوم در حق مهندسان اجحاف کردند.

    ۲- کسانی را متولی و مدیرعامل شرکت های تعاونی مسکن مهر کردند که هیچ تجربه ای در ساخت و ساز نداشتند و مرتب دچار اشتباه و ندانم کاری می شدند.
    مش قاسم: به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

    ۳- بخاطر ارزان درآمدن هزینه اتمام شده پروژه‌ها از مصالح درجه دو و سه استفاده شده است.

    ۴- برخی مدیران پروژه‌ها سوءاستفاده مالی کردند حتی در برخی از شهرستان ها پول ساخت را دزدیدند و از کشور متواری شدند.

    ۵- پروژه های مسکن مهری هم داریم توسط مدیران مهندس و مسوول انجام شده که از پروژه های عمرانی دیگر بهتر ساخته شده که این مدیران با تجربه خاص خود موفق به ارایه مسکن مهر استاندارد به شهروندان شده اند.

    ۶- متاسفانه هرچه از انقلاب می‌گذرد؛ خروجی دانشگاه‌های کشور کم کیفیت تر می‌شود و دانش آموختگان کم سواد تر. وقتی نظارت و بازرسی و کنترل بر این جماعت سپرده شود؛ باید منتظر مشکلات بود. آیا لزومی دارد هر بخش و شهرستان دورافتاده ای خروجی مهندس و دکترای فنی داشته باشد؟! آیا این دانشگاه ها اساتید مجرب و خبره و آزمایشگاه و کارگاه مناسب دارند؟ طبعا، نه.

     
  26. توانایی این دومی و زلزله: من هم دعا کردم!

     
  27. حسن/*: قول مجازات سازندگان ساختمان های فروریخته در زلزله.
    مش قاسم: اولا همه این سازندگان رفیق گرمابه و گلستان خود حسن/* و همپلکیاش هستن. دوما، چه مجازاتی میخوای بکنی؟ سوما، ای نادان، این کمی و کاستی در نتیجه این حکومته که تو همپلکیات راه انداختین. تا وقتی که اینا سر کار هستن آش همین آش و کاسه همین کاسه. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

    /*: ک

     
  28. سازمان ملل: برنامه موشکی و اتمی کره شمالی با وجود گرسنگی 70درصد شهروندان ادامه دارد.
    مش قاسم: به این میگن تقویت بنیه نظامی.

     
  29. درود دوست گرامی،
    بعضی مواقع از دیدن این همه ظلم، آمپر می پرد.
    سپاس از شما

     
  30. گزارش روز

    1- تابلوها و بنرهایی در سطح شهر که : “بشتابد و اموال خود را وقف کنید…دیر بجنبی خداوند در بهشت را میبندد! ، حتی شده یک آجر را وقف کن! بجنب داره دیر میشه…”
    یکی نیست به اینها بگه که …کفگیر ته دیگ خورده و دیگر صندوق صدقات و نذورات و دیگر وجوهات خمس و زکات جوابگو نیست که اینبار رو آوردی به تشویق مردم در وقف کردن؟ بر سر میلیاردها تومان اموال وقف شده چه آمد؟
    ای کارد بخوره به شکمتان که سیر مونی ندارین!
    مردم الان هشت شان گرو نُه شان است و شما تشویق به وقف کردن میکنید؟ یعنی مردم شعورشان نمیرسد که قسمتی از اموال خود را، آنهم اگر دوست داشتند برای امور خیر خرج کنند و منتظر فرمان شما بودند؟

    2- در تمام شهر مکانهایی برای جمع آوری هدایا و کمکهای مردم به زلزله زدگان محیا شده و هموطنان عزیز، هر کس به فراخور حال و جیب خود کمک میکند….بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند.
    دستشان درد نکنه. خیرتان قبول. مردم ایران اینهمه خوب و مردم دار و حاکمان بی شرم!
    امید که خیلی سریع بدست زلزله زدگان برسد و وسط راه سر از بازار در نیاورد، چه مولوی چه سد اسمال و …

     
  31. محمد نوری زاد

    درود دوستان خوب و نازنینم

    امشب راهی کرمانشاه هستم تا از نزدیک به چگونگی تحویل امانت های شما به هموطنان آسیب دیده مان نظارت کنم. حکایت ما و شما، حکایت آن پرنده ای است که برای خاموش کردن شعله های سرکش یک آتش، با منقار خود آب می برد. من تا کنون سی و دو میلیون از امانت شما را به دوستانم در کرمانشاه ( از خانواده ی شریف صانع ژاله) تحویل داده ام. دوستانم اصرار به این دارند که تا می شود چادر برای اسکان عزیزان زلزله زده تهیه شود. اگر توانستید چادری تهیه فرمایید، آن را به دوست من جناب حسن یزدانی تحویل دهید تا ایشان به کرمانشاه بفرستند. سپاس که در این معرکه ی بی اعتمادی، به همچو منی اعتماد بسته اید. سپاس که برای من می نویسید. امروز علاوه بر کامنت های سایت، حدود سه هزار پیامی را که به کانال تلگرامی من فرستاده بودید یک به یک خواندم. اگر به برخی از پرسش های شما پاسخ نداده ام ، بگذارید بحساب فرصتی که نداشته ام. اما اطمینان داشته باشید که نوشته های شما را می خوانم و از نکاتی که با من در میان می نهید، فایده می برم. اگر در این سفر، نتوانستم به نوشته های شما سر بزنم یا به پرسش های شما پاسخ بگویم، پیشاپیش پوزشم را پذیرا باشید.
    محمد نوری زاد
    بیست و چهارم آبان نود و شش – تهران
    @mohammadnourizad

     
    • نوری زاد عزیز
      سفر به سلامت؛ الهی که آسیب نبیند هیچ کجایت.
      به هموطنان در کرمانشاهان و مخصوصا، سر پل ذهاب سلام ما را برسانید و بگویید که به یادشان هستیم و هیچگاه آنها را تنها نخواهیم گذاشت. در تهران هر کس که خود را ایرانی میداند و در توانش است کمک میکند و من خود با چشمانم دیدم کمکهای مردم را. فقط امید که هر چه سریعتر بدست صاحبان اصلی برسد و در بین راه تغییر مسیر ندهد. با این حجم کمکی که شده تا چند ماه مردم تأمین هستند… چه کنیم که قادر به جبران خسارات جانی نیستیم!
      متأسفانه تمام سرزمین ایران روی خط زلزله است و از این جهت کاری از دست ساکنین آن ساخته نیست. زلزله آمد و باز خواهد آمد، ولی این ما مردم هستیم و دولت که باید ساختمانها را ایمن تر بسازند و از آخرین تکنولوژی روز دنیا استفاده کنند. خوب، این کار هزینه بر است و چون همۀ مردم به تنهایی قادر به اینکار نیستند باید دولت کمک کند…اینها همه در مورد کشور ایران بود البته بدون ولی فقیه حاکم که میخواهد همه را به زور به بهشت ببرد…تا زمانی که آخوندها حکومت میکنند امیدی نیست؛ البته خودشان، چون میخواهند عمر طبیعی کنند و از حوادث مصون باشند، در بهترین و مجهز ترین و ایمن ترین ساختمانها زندگی میکنند.

      سپاس نوری زاد…سپاس

       
      • اینقدر این نوری زاد آهنگ داریوش بیچاره رو روی کلیپهاش گذاشت (همون یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت) که این اَنار- شیت هم نوشته: سفر به سلامت، پس اَنار- شیت یاور همیشه مونش کو؟!؟!؟!؟ مدتی است اَنار- شیت بندرت مطلب می ذاره میدونین چرا؟!؟!؟ مبادا فکر کنین این بچه پر رو خجالتی شده، نههههههههههههههههههههههههههههههههه! طرف اونقدر غلط املایی داره که تصحیح مطالبش با هر لغتنامه ای بدلیل تعداد زیاد غلطهای املائیش کلی زمان می بره و اگر دقت کرده باشین اَنار- شیت دیگه غلط املایی یا اصلاً نداره یا بسیار بسیار کم داره!

         
    • بابا قوری زاد اینقدر خالی نبند! اگه راست می گی رسید خرید هایی که انجام شده بذار زیر همین کامنت!

       
    • نوری زاد گرامی شما خالی بند قهاری هستید پس لطفاً تا پس لرزه هایی که ناشی از این همه خالی بندی است دامن بازماندگان را نگیرد جلوتر نروید! مایل بودید چند بک گراند از مناطق زلزله زده برای کارهای فتوشاپی شما برایتان ارسال کنم تا کار گرافیست کنار دست شما آسانتر شود! گفته باشم! مفهوم!!!!

       
    • نوری زاد مقام معظم //// ممکن است آنطرفها بیاید و شما را که در آرزوی دیدار وی بودید شادمان کند! قرارتان با مقام معظم /// مانند سابق همان فیفتی فیفتی است یا تغییر کرده است؟!؟

       
  32. سلام عزیز
    این تصویر، خلاصه و موجز آن است که روحانیت در ایران می کند.
    یا حق

     
  33. آقای خاتمی در پیام خود کفته است که طبیعت نه قهر دارد و نه مهر و ار نقش انسانها یاد کرده است. البته طبق معمول ایشان، این یک پیام خنثی است که بالاخره منظور گوینده معلوم نیست که بغیر از تسلیت گفتن دقیقا ابراز چه مطلبی است. رسم بر این است که در چنین مواقعی یک رهبر از فرصت استفاده کرده و یک نقطعه ضعف بزرگ را که منجر به چنین فاجعه ای شده است توضیح دهد و برای رفع آن بکوشد. برای مثال اخوندهای حیله گر از این حوادث برای بیان حرف خود استفاده میکنند که اینها بلا است که بخاطر گناهکار بودن شما نازل شده. یعنی پیام خوئ را در این مواقع بروشنی میدهند و سکوت کسانی که مدعی حقوق مردم هستند نوعی همدستی با آنان است.
    حیات ما و همه حوادث پیرامون آن در همین طبیعت صورت میگیرد. ما در این طبیعت بدنیا میآیم و زندگی میکنیم و همین طبیعت ما را مشول همه نوع مواهب خود میکند و در عین به ما انگیزه ابتکار میدهد . طبیعت به ما زلزله را نشان میدهد و ما برای تعامل با ان دنبال دانش میرویم همانطور که برای باران و برفش چاره جوئی میکنیم. پس رابطه ما با طبیعت بسیار عاشقانه و خوب است و در خشونتش هم عشق است.پمشکل کار اینجا است که ما فساد را وارد رابطه خود با طبیعت میکنیم. وقتی طبیعت به ما می اموزد که مثلا زلزله 7 ریشتر چه معنا و ابعادی دارد ما بجای اینکه هوش خود را برای ساخت مقاوم بنا بکار گیریم، برای ساخت نا مقاوم بکار میگیریم. این یعنی فساد و جنایت.
    پس طبیعت با ما رابطه مهر آمیز دارد ولی تدبیر تعامل با آن دز دست جمعی مسلمان فاسد است همانطور که همین طبیعت در ژاپن و دانمارک مسئولیت تعامل با آن در دست یک شینتو و یا مسیحی غیر فاسد است.
    بقول جناب مولوی،دندان که این همه نعمت دارد وقتی فاسد شود اول مصیبت است.

     
  34. با یک پیش بینی دو دو تا چهار تا می شود حدس زد رویکردی که از تغییر حاکمیت آخوندی در ایرون مورد انتظار است کاملاً بعید است! دیشب داشتم مراسم عزاداری رو نه در یک فیلم بلکه در بیش از 30 یا 50 فیلم در یوتیوب مرور می کردم! از قشر قمه زن که فحش ناموسی به یزید می دانند تا اونها که با کلاس تر رفتار می کردند و به اصطلاح سوسولی سینه می زدنند! در همه این افراد تنها یک چیز دیدم: حماقت که نه یه جور خل و چل بودن از نوع بسیار عجیب اون! اینها سادگی نیست یعنی اگر کسی بخواد این مردم رو ساده تلقی کنه اونم یه جور حماقته! رفتار ک* خ* مابانه ی این افراد که تصور می کنند فردی بنام حسین قرار است شفاشون بده یا پولدار و سیرشون کنه مطمئناً بظاهر ساده تلقی می شوند اما در ایرون کنونی من فرد ساده ای نمی بینم همگی اینها نوعی رفتار ک* خلانه گونه است!

    در سایت هایی مثل آزادگی، بی رنگی و … سایتی بود که اسمش یادم نیست و مثل سایت آزادگی که 99 درصدشون سلطنت طلب بودند در اون سایت 99 درصد این افراد مجاهد خلق بودند! در این سایت گروههایی نیز بودند که دینی نداشتند (از جنس خودم) ولی درصد فالور خوبی از گروه مجاهدین جمع کرده بودند و مطالبشان امتیاز بالایی می گرفت منهای شبهای قدر و عزاداری و… خب این یعنی چه؟ یعنی اینکه تو یکی یه دونه ای فقط در غیر ماههای عزاداری و … و در اون زمانها نه تنها به توی یکی یه دونه دیگه به چشم دوست نگاه نمی کنیم بلکه سرت رو هم زیر تیغ چه بسا ببریم! دوستی وقتی دوستی خاله خرسه باشه این می شه که مذهب هم می شود بلای جانِ مخالف! حال با این رویکرد یا باید بدنبال شخصی مانند رضا شاه بود که بعید به نظر می رسد و یا با گفتن اینکه چه آدمهای ساده و خوبی هستیم [مانند نوری زاد] سر دیگران را گول مالید! ممکن است بظاهر اینگونه رفتارها را از روی سادگی و دل پاک دونست اما با عرض شرمندگی تصور نمی کنم اینگونه باشد! استفاده از تعبیر ساده باز هم می گویم اشتباه است و تعبیر درست همونه که با علامت * در بالا سانشورش کردم!

     
  35. ابتذال جامعه و مردم ایران!

    بزرگترین ویژگی آیت‌الله خمینی بی
    گمان وجه ابتذال سازی اوست و در این مورد، ایشان شاید در کل تاریخ مکتوب بشر بدیل و نظیری نداشته باشد. تا قبل از پیروزی شورش کور 57 یا انقلاب ابتذالی ایران مردم چنان در باره زندانیان سیاسی می اندیشیدند که گویی هر یک به تنهایی خدای دانش و سیاستند، اگر کسی از آنان ولو به جرم نخست وزیر کشی و دانشمند کشی هم اعدام میشد مردم از او اسطوره ای و شهیدی میساختند، اگر مشهور بود که خودش یا پدرش مبارز و مخالف حکومت بوده و هستند و در اثر افراط در مصرف مخدرات و مسکرات سنکوپ میکرد، مردم انگشت اتهام را بسوی حکومت میگرفتند، حتی اگر در اثر ناشیگری در فن شنا کردن و عدم انتخاب مناسب محل شنا خفه میشد، تبدیل به قهرمان ملی و الهامبخش هزاران کس میشد. آیت الله خمینی با سپردن جان و مال و هستی مردم نگون بخت ایران به دستان خونین خلخالی ها، لاجوردیها، پور محمدیها، نیری ها، اشراقی ها، و هزاران رجاله میر غضب، و بر کشیدن و مسلط کردن اراذل و اوباش بر جامعه ، چنان امواج خونباری به راه انداخت، وچنان آمار وحشت آوری از جمعیت اعدامیان را در هر شهر و کوی و برزن به فهرست مخالفان حکومت افزود که علیرغم آنکه قربانی بینوا جانش را از دست داده بود در چشم و داوری جامعه هیچ وزن و اعتبار قابل توجهی ندارند. تا پیش از
    « انقلاب ابتذالی ایران» اگر کسانی چون خسرو روزبه، خسرو گلسرخی، مهدی رضایی و…. اعدام میشدند، جامعه ایران بغض میکرد و خشم خود را فرو میبرد و در خفا در صدد انتقام گیری از رژیم شاهنشاهی بر می آمد. به سرعت عکس و پرتره و دفاعیات این افراد در خفا تکثیر میشد و با هزاران زحمت به خارج فرستاده و از هر یک از آنها چماقهایی برای مخالفت و مبارزه با نظام شاهنشاهی و شخص شاهنشاه تراشیده میشد. در رثای هر یک از آنها اشعاری سروده میشد و به راست یا دروغ آثاری را به آنها نسبت میدادند که گویی هر کلمه و جمله اش نسخه منحصر به فرد و شفا بخش، دردها و کاستیها و نجات جامعه است. در رویارویی با حکومت هر مبارز و مخالف و حتی هر خرابکار و تروریستی که کشته میشد، مردم او را تبدیل به شهید راه حق و عدالت میکردند. پس از پیروزی «انقلاب ابتذالی ایران» با بگیر و ببند و زندانی و اعدام کردن انبوه بی شمار و بی آمار مردم عادی و شهروندان معمولی ایران،و گذاشتن نام و عنوان ضد انقلاب بر کسانی چون، بنا و قنا و عمله و رهگذر و راننده و مسافر و کارگر و کارمند و زنان خانه دار و…. بتدریج مردم عادت پذیر به این خصلت آدمکشی نظام خو گرفتند و یکسره زندانیان سیاسی را از یاد بردند،اکنون به لیست و فهرست اعدامیان هم نگاهی نمیکنند، مثل یک تئاتر مهیج که برای لحظاتی به روح کرخت و ساکن آنان تنوعی میبخشد، در کنار جرثقیلهای اعدام به تماشا می ایستند. دیگر نه جمع قابل توجهی روزنامه میخوانند و نه کسی به شبنامه اهمیتی میدهد.کالایی بنام کتاب و هنر و افتخاری بنام مطالعه و آگاهی، دیر زمانیست که مرده اند. وقتی اجساد مثله و متلاشی، و در هم شکسته شده نظامیان و شبه نظامیانی که در سرکوب و کشتار مردمان سوریه و عراق و یمن و افغانستان و….. کشته شده اند وارد کشور میشود به جز مزدوران و حقوق بگیران و جیره خواران و افراد بیکار و بیکاره ای که به ساندیس خوردن خو گرفته و معتاد شده اند، کسی به استقبالشان نمیرود، انگار با آنکه آن نگون بختان جان و هستی خود را در راه مطامع « جمهوری ابتذالی ایران» داده اند، باز هم چیزی بدهکارند! اکثریت مردم برای شهیدان حکومت حسابی جداگانه باز کرده اند، نه تنها اشکی نمیریزند، بلکه زهر خندی نثار بلاهت داو طلبان شهادت طلب میکنندو در برخی موارد جُک هم میسازند . زنده یاد مرحوم علامه طباطبایی به نظام جمهوری اسلامی رأی نداد و وقتی به او یاد آوری کرده بودند که ما برای رسیدن به این نقطه و در جریان انقلاب اسلامی چندین و چندان شهید داده ایم، در دو جمله کوتاه گفته بود : «انقلاب اسلامی تنها یک شهید داشته و آنهم خود اسلام بوده است!» آری آیت الله خمینی اسلام را، انقلاب را، شهادت را، زندانی سیاسی و اعدام سیاسی و بطور کلی تمام هستی و بود و نمود جامعه ایران را به ابتذال کشید. اورا به حق باید قهرمان بی رقیب و بی بدیل ابتذال نامید.کافی است امروز به مفهوم کلماتی در ذهن و زبان و داوری و ارزیابی عمومی نگاه کنیم، واز آنان بخواهیم که صادقانه بگویند : چه برداشتی از مقهوم کلمات و اصطلاحاتی ، چون :انقلاب، اسلام، شهید،جهاد، مؤمن، انقلابی، مخلص، اعدامی، زندانی سیاسی، تقوا، عبادت،
    ، حاجی، نماز جمعه، روحانی، آیت الله،
    پاسدار انقلاب، بسیجی، مبارزه با امپریالیسم، ایثار، و تمام واژگان و اصطلاحاتی که پس از شورش کور 57
    در جامعه باب و تکرار و باز تکرار شد، دارند. اگر بتوانند با کلمات، معنایی را که از هر یک از آنها استفهام در عمق وجدان خود درک میکنند را بیان کنند
    آنگاه متوجه ژرفای ابتذالی که فرهنگ و درون جامعه پوک و پوچ کرده است خواهیم شد! اینست حاصل و بر آیند ابتذال اسلامی ایران ، یا انقلاب ابتذالی ایران، یا بهتر بگوییم، ابتذال ِ ابتذالی ایران! و رهبری کسیکه جز به ابتذال کشاندن هر چیز هنری نداشت و پس از خود با تئوری ولایت فقیهش، هدایت و دستیازی قشر بیکاره و بی هنر و انگل صفتی را بر مردم تحمیل کرد، قشری که بدون هیچ دانشی بر موج انقلاب سوارشد و افسار جامعه ایران را بسان فیلی کور و بی مغز و بی اراده و بی هدف به لبه پرتگاه هولناک دوزخ هدایت کرده است ، خواهیم شد.

     
  36. سلام
    ما روستای بازی دراز تقریبا30کیلومتری سرپل هستیم
    بخدا همه زنو بچه هامون از سرمادارن جان میدن نه پتو داریم نه چادر وشدیدا نیازمند وسایل گرمایشی هستیم حتی یه پتوم بهمون ندادن فقط وفقط یه سری مواد غذایی از کردستان برامون آمده که ازشون ممنونیم
    ماچون همه مون یارسانی هستیم دولت به دادمان نمیرسه تورو خدا شمابه دادمون برسید اینجا تلفن هم مشکل آنتن دهی داره
    زن بچه هامون دارن زره زره جون میدن

    ما روستای بزمیرآباد سرپل هستیم
    نه آب نه نان ن چادر هیچ نداریم
    زن حامله داریم روزمین سرد بدون هیچی خوابیده
    یکی دیگه بچه دوقلو داره خودش و بچه هاش رو زمین یخ خوابیدن
    یه سریا روسنگ سرد خوابیدن بدون هیچی
    برسین به دادمان
    اگه م نمیتونین اگه م نمیتونین ماهم مث این همه مردم(مرده ها)

     
    • شما چه جوری به اینترنت دسترسی داری دادا! مثلاً با این نظر خواستی بگی نوری زاد قراره به دادشون برسه! این نظر به نظر می رسه از طرف فک و فامیلهای نوری زاد یا خود نوری زاد باشه که خواستند ایشون رو نزد مردم ایران و ولایت معظم شنیع بزرگ جلوه بدن!

       
  37. اقای نوری زاد عزیز دل
    طبعا به خاطر برخوردبیشترتان با مردم نظر واقع بینانه تری در این مورد از من دارید میخواستم بدونم نظر شما…..با این که گاهی حماقت هایی از مردم ما سر میزند مثل عدم حمایت کسبه بازار از جنبش88با دوتابرنامه پروپاگاندای شبکه 6که ایاتو این چند روزه تونستید کاسبی کنید و…..در نهایت با امدن آن دولت کودتا ده ها برابر ضرر اون چند روز رو با اختلاس ها و تحریم و واردات بی مورد خوردیم یا خمین همراهی مردم برای 1سفر ارزان به کویر عراق و… که باعث میشه بعضی از روشن فکر هامون بگن همین جمهوری اسلامی از سر مردم هم زیاده هست یا این نظر پایین کارل پوپر

    البته من خودم به شخصه با دومی و کارل پوپر موافقم وموارد نقض دومی رو هم بیشترش رو تاثیر از غول های رسانه ای ولایی که از دبستان و تلویزیون و بیلبورد در سطح شهر وپیامک به گوشی شخصی ورسانه میلی و….. به خصوص در سال های اغازین زندگی کودک که تا8سالگی قسمت اعظم شخصیتش شکل میگیره میدونم یاد همان حرف هزینه نظام ولایی برای تحمیق مردم افتادم!!!!!!!!!در هر صورت برای ادامه راه واستراتژی کلی نظرتون رو لازم دارم وارج مینهم بزرگوار

     
  38. با نثار درود های فراوان به استحضار میرسانم که ما ارتشیان مستخدمین قبل ازانقلاب که تا تاریخ 1386/8/7 باز نشست شده بودیم مشمول قانون نظام هماهنگ پرداخت حقوق و مزایا گردیده ایم،

    دولت و مجلس وقت لایحه قانون خدمات مدیریت کشوری را در سال 1386 تصویب نمودند که دولت وقت (احمدی نژاد)با اقدامی غیر منتظره در هنگام اجرای قانون یاد شده متاسفانه ما بازنشستگان قبل 1386 را از مزای آن محروم کردند، که در حال حاضر ده سال است از پرداخت حق حقوق قانونی خودمان را بعنواین مختلف استنکاف میورزند، که این اقدام از نظر قانون تخلف محسوب میشود،
    ما بازنشستگان پیشکسوت قبل از سال 1386 کرارا مراتب را طی گزارشات متعدد مکتوب و به نمایندگان مجلس و مسئولین نظام نسبت به اجرای آن ارائه نموده ایم و چندین مرحله در جلوی مجلس و نهاد ریاست جمهوری و سازمان برنانه تجمع مسالمت آمیز کرده ایم ولیکن گوش شنوایی نیست و کماکان مدت ده سال است که بودجه میزان افزایش حقوق ما بازنشستگان را در محلهای دیگر هزینه میکنند ولیکن ما بازنشستگان که تعدادمان حدودا بالای 700 هزار نفر هستیم با سیلی صورت خودرا سرخ نگه میداریم ،

    ما بازنشستگان پیشکسوت با اینکه عمر جوانی خودرا به مدت 8 سال آنهم بصورت جنگ تمام عیار با اعراب تا دندان مسلح ایستادگی کردیم، و آرزوی قادسیه دیگری را بر دلشان گذاشتیم همچنین بعد از اتمام جنگ هم اکثرا تا خاتمه سی سال خدمت در صفر مرزی سنگرها را رها نکردیم،
    اما متاسفانه با ما در پرداخت حق قانونی خودمان نا مهربانه برخورد کردند. که اجبارا باید منتظر دستور اعلام تجمع از طرف کارگروه بازنشستگان قبل 86 نسبت به احقاق حق قانونی خود در جلوی دفتر سازمان ملل باشم، چون گوش شنوائی متاسفانه در مملکت خودمان نداریم و ده ساله که ما را بازیچه خود قرار داده اند،
    به همین انگیزه از جنابعالی نیز دعوت بعمل میاوریم در این تجمع که متعاقبا اعلام خواهد شد افتخار حضور بعمل بیاورید، همچنین درصورت امکان در این خصوص انتظار رهنمودهای لازمه را نیز از جنابعالی داریم

     
  39. استاد بزرگوار درود .
    بطور قطع بدانید چشمان بینای مردمی که حداقل یک جو شعور داشته باشند میبینند و میدانند که سپاه مملکت را به لجن کشیده و سرداران بی سواد ولی پر توقع و خود خواه این مجموعه همانند اختاپوس دست غارت و چپاول را به ثروت کشور گشوده و همانند طاعونی وحشتناک بر مردم فرود آمده و بدون هیچ شرم وحیایی به غارت خود ادامه میدهند .
    اینان در نهایت کشور را به ویرانه ای تبدیل و به اتفاق اربابان خود به کشورهایی که اموال غارت شده را سرمایه گذاری کرده اند فرارخواهند نمود .
    طبق شواهد و مدارک موجود حدود 90 در صد چپاولگران خود و خانواده دو تابعیتی بوده و یا اینکه فرزندانشان در کشورهایی که در تبلیغاتشان به آنها کافر میگویند در حال تحصیل و خوشگذرانی میباشند .
    ملت باید بفهمد و نباید گوسفند وار پشت سرشان بع بع نموده و حرکت نمایند .
    دیگر کافیست تا کی فریب باید خورد ؟
    چرا رهبر مستضعفین جهان در یکی فقط یکی از سخنرانیهای آتشینش که البته آتش به جان ملت میزند اشاره به این همه دزدی که در بانکها صورت گرفته سخن نمیگوید ؟؟؟؟؟؟؟
    او فقط مامور شده که مدام دشمن دشمن کند .
    مردم ایران از این کلمه خسته شده اند .
    چرا بیدادگاههای حاکمیت بطو علنی و شفاف نمیگوید که تمامی به اصطلاح دزدیهای بابک زنجانی در سایه وحمایت تمام وکمال شاهزاده مجتبی و سرداران بیسواد سپاه صورتگرفته ؟؟؟؟!!!!!
    چرا آقا!!!! از فقر و بیعدالتی که بر جامعه حاکم شده حرفی نمیزند ؟؟؟
    چرا ازاین همه فساد که ناشی از جمهوری جور و جهل وفساد است حرفی نمیزند ؟؟؟!!!
    نکنه او مترسکی در دست سرداران بی لیاقت و احمق سپاه است !!!
    استاد نوریزاده عزیز ملت از دست دین ومذهب این آخونها خسته شده اند ، مقام عظما نکنه خود را به خواب ///// زده ؟!!
    البته غرور کاذب تمام وجود ایشان را فرا گرفته و او خود را موجودی فرا زمینی تصور مینماید ، اما عنقریب تمام این توهماتش باطل و نتیجه این همه بی عدالتی دامنش را خواهد گرفت و همانند رهبر لیبی ودیگر رهبران متکبر و مغرور به خاک سیاه خواهد نشست و آنوقت است که به سرداران بی خرد سپاه ودیگر دور قاپچینانش لعنت خواهد فرستاد که البته دیگر دیر است .

    استاد عزیز 38 سال است که این ملت را دچار روان پریشی کرده اند .
    38 سال است که مدام بر طبل جنگ میکوبند
    38 سال است که مدام دشمن دشمن میکنند .
    38 سال است که نگذاشته اند آب خوش از گلوی ملت پایین رود .
    38 سال است که مدام نوای نوحه و عزا وماتم را خانه های ملت حاکم کرده اند .
    38 سال است که استرس و بدبختی و فقر را دچار مردم کرده اند .
    38 سال است که فساد و فحشا را که نتیجه فاسد بودن خود و آیین و دینشان میباشد را در بین مردم اشاعه و رواج داده اند .
    38 سال است که هر کسی در این مملکت از آنها انتقاد نماید را راهی سیاهچال و گورستان مینمایند .
    38 سال است که مدام دم از امام زمان دروغین میزنند و سر مردم عوام و بدبخت شیره میمالند تا بدینوسیله بتوانند ثروت کشور را بیشتر چپاول نمایند .
    38 سال است که با کربلا و عاشورا و مذهب پوچ و مزخرف تشیع مردم را به منتها درجه فقر و بدبختی رسانده اند .
    38 سال است که دروغ و تزویر و ریا را جایگزین حقیقت و صداقت نموده اند .
    38 سال است که برای کشور و مردم ایران دشمن تراشی نموده اند .
    استادم از این مقله صدها مورد دیگر میتوان نوشت .
    استاد نوریزاد مردم دیگر رمق برایشان نمانده و خسته خسته و وامانده و در مانده شده اند .
    ازدین و مذهب زده شده وبسیاری از آنها دیگر حتی خدای اینها و هیچ خدایی را قبول ندارند .
    چه باید کرد ؟؟؟؟

    استاد عزیز بدلیل اینکه جواب گوی ملت نیستند دنبال اینند که جنگی جدید بر مردم حاکم تا ذهنها را از دزدیهایشان منحرف و در گیر جنگ نمایند .

     
  40. درود جناب نوری زاد
    در راستای فایل صوتی که از شاعر ترک زبان در کانالتان منتشر کردید شاید بد نباشد نکته ای را خدمتتان عرض کنم و آن اینکه به تصور من هیچ ملایی مدرس شعور نیست و هر تعریفی از انسان از هر آخوند و خاخامی منزلت انسانی انسان را به حبس خواهد کشید و منیت انسان را قربانی خود خواهد کرد متاسفانه ملت بی چاره ی ایران تربیت شده ی همین جماعت اند این ملت را باید جزو ناب ترین ملل جهان به حساب آورد چرا که می توانند جلو دوربین های فیلمبرداری برای بیان مطلبی که از آنان سوال می شود علی رغم حقیقتی که می دانند به شیوه ی استادانه ای بدون احساس شرم دروغ هایی را با اعتماد به نفس بیان کنند که شما را در بهت و حیرت فرو برد، پس باید مراقب بود تا فریب کلماتی که در
    بغچه هایی زرین عرضه می شوند را نخوریم ، خردی را باید حرمت کرد که به شعوری بالغانه کرامت بلند انسان را معنا می کند، ضمن اینکه هیچ معنای درستی را برای انتقال به شنونده مشمول بزک نمی کنند، بزک را جایی خرج می کنند که بی محتوایی در آن موج می زند، شعور به ترس نشسته ی آدمها و نه انسانها محتاج دروغ های بزرگ است والا نمی تواند بقای خود را دوام بخشد، البته وقتی کسی توان مقابله با تیغ تیز خرد را ندارد نباید قدم از چهارچوب نابخردی ها بیرون گذارد ، چرا ؟ چونکه دانستن در نهایت فرد را به جهنم فهم هدایت می کند و فهم قادر است همه ی فرد را و باورهایی که همه ی او را به اجاره خود گرفته تهی کند، برخی آدمها نیز هستند که برای به گور سپردن فهم خود سعی دارند شعور در حال بلوغشان را در قنداق دروغ های بزرگ بپیچند و به خواب جهل فرو ببرند تا زندگی کردن را فهم نکنند اما انسانها جز حقیقت محققانه هیچ در باور خویش فهم
    نمی کنند. کتاب های یحیی دولت آبادی ( حیات یحیی )که در چهار جلد است را مطالعه بفرمایید.
    بد نیست در اینجا یادی از عارف قزوینی کنیم

    بیدار هر که گشت در ایران رود به دار
    بیدار و زندگانی بی دارم آرزوست

    دوستدار شما از شهر نخل و شرجی و دریا

     
  41. تراوشات ذهن من اگرچه منفعل شده
    برای مردم زمین همیشه حرف دل شده

    نمیدونم شیرینه یا که نه ولی حقیقته
    بزار بگم که حق ما دوباره زیر گل شده

    نه ما بدیم نه اون که ما رو بد خطابمون کنه
    کتابا بد شدن که قورباغه بازم زبل شده

    دلم خوشه میگم کتاب ، کتاب کدومه این وسط؟
    از اون زمون که پرچما اومد کتابا ول شده

    جایزه فکرای خوب و ایده ها مسلسله
    حکم خلافکارای میلیاردی دیدم نوبل شده

    بعضیامون زیر پلا و پارکا شب صب میکنیم
    بعضیاشون با پول ما خوابگاهشون ایفل شده

    میگن اگر آقا بیاد حق ما ها رو میگیره
    حق مارو اون بگیره؟ والا آدم دودل شده

    من میگم این حرفا همش حرفه که مارو بشونن
    راستشم آقا دیگه از دست ماها کسل شده

    فکر پدر مادرامون درگیره حفظ دین و ما
    دغدغه مون رنگ لباسِ مادر اِدِل شده

    هر کی ام این وسط بیاد حرف حسابی بزنه
    میگن طرف سیاسیه صداش مث دریل شده

    نمیدونم شاید اینم طبیعی باشه برامون
    که از لحاظ اختلاس کشورمون مدل شده

    خوابم میاد دارم دیگه یکی رو دوتا میبینم
    شاید دارم دوبل میبینم یا واقعا دَبِل شده

     
  42. با عرض سلام وخسته نباشید جناب
    نوریزاد گرامی

    ببینید چطور وقیحهانه حق وحقوق
    ملت را میخورند ومثل استثمارگران چگونه پاسخ میدهند؟حقیر یک جانبازی
    هستم که ۳۰سال در هوانیروز خدمت نمودم.جهت هماهنگی حقوقمان نسبت به
    پرسنل سپاه اجحافی تا هشتاد الی صد درصد نمودند واز ۲۵ سال قبل از بازنشستگی و۱۱سال بعداز بازنشستگی
    بدنبال حقوق ازدست رفته خود هستیم
    باتوجه به داشتن عروس وداماد ونوه و
    حتا تنها پسرم که سی سالشه ودارای لیسانس کامپیوتر میباشد قادر نیستم
    اورا به سرانجام برسانم وخودش هم در
    مغازه کامپیوتر فروشی با ماهانه یکمیلون
    تومان ،چگونه میتواند دختری ازدواج کند
    واز پسِ مخارج زندگی برآید؟واین هم
    رئیس دولت معتدل ما باجوابی که میدهد.آقای نوریزاد پس این خدا کجاست؟خدایی که حامی زورگویان و
    غارت کنندگان وسرکوب کنندگانست؟
    چه باید بکنیم؟دیگر ازشدت تنگی معیشت وخجالت در قبال خانواده به
    نابودی کشیده میشویم .تا کنون ۱۷ بار
    زیر تیغ جرّاحی رفتم وتوان کار کردن را
    ندارم. سپاس از توجه شما.لطفا نشرش
    دهید

     
  43. درود به شما جناب نوری‌زاد
    این حکایت ایران زمین بوده است که همواره در بستر تشویش و نزاع و جنگ اسیر باشد و دلیلش آنکه این مردمان از هزار و سیصد و نود و شش سال قبل تا به امروز زیر بیرق ایران و ایرانی متحد نشده اند و چشم امید به بیگانگان دوخته اند برای رهایی از جبر ظالمان.آری این چنین مردمان رکورددار استعمار بیگانگان‌اند.
    من بشخصه اگر با تاریخ کهن ایران زمین و افتخارات آن آشنا نشده بودم،هیچگاه در رویا هم عظمت ایران را متصور نمی‌شدم.
    جناب نوری‌زاد عزیز شما چونان بهرام می درخشید که با سپاهی قلیل بر ارتشی عظیم فائق آمد،اما در نهایت پاداش ایثار خود را به دوکی نخ‌ریسی برابر دید،درست اینکه یکسال بر اریکه‌ی قدرت تکیه زد و اگر باقی مانده بود چه بسا که وطن به چنین روزگار شنیعی دچار نمی گشت،اما به راستی چه شد که ایران از وجود چنین انسان بزرگی بی بهره ماند؟…
    مگر نه اینکه این مردمان لیاقت بزرگان را به ندفه‌ی بی کفایت پادشاهان جبار فروخته‌اند؟!
    تصدیق عرایضم همین برداران لاریجانی که در دو قطب اصلی این کشور تکیه زده‌اند و صدایی از این مردمان خاموش گوش پلید حاکمان را قلقلک نداد….
    آری در نهایت مردمی که شهامت مقابله با ظلم و جبر را ندارند دست به دامان منجی می‌شوند.
    خداوند خرد شمارا از گزند خدعه و تذویر دور نگاه دارد…
    با نهایت احترام
    حسام نوروزی فرد

     
  44. با عرض سلام و ادب خدمت هموطنان گراميم وجناب نوريزاد عزيز
    اينجانب يكى از كاشفين ودانشمندان خارج از كشور هستم كه ٣٠سال خارج از ايران زندگى ميكنم و كاشف پيدايش ژنتيكى كد٠١و ژنتيكى اعداد رياضى در جهان هستم و الان نيز بعنوان مشاور ارشد اقتصادى پارلمان يورو مشغول هستم .
    بر اثر زلزله در كشور عزيزمان شايعات فراوانى نوشته ميشود و بنده تمام متون نوشته ها را تا حدى مطالعه ميكنم جون ذاتا انسان ساكتى هستم و هميشه خواسته ام از سياست بدور باشم و تمام كتب وكشفيات علم و نوشته هاى خودم را افشا نكرده ام چون ديده ام بر اثر دادن يك نظريه جندين مقاله هاى نادرست عليه بنده انتشار ميدهند تشخيص دادم ساكت نشستن بهتر است چون جلو پبشرفت داخلى من كرفته ميشود …. امروز نظرم راجع به زلزله را با يك مثال ساده و عاميانه مينويسم تا مسيله ابهام در كشور تا حدى حل شود …وجود زلزله دلايلش از كد ٠١و اثرات ان حفظ نظام كاينات است چون خود كره زمين ما دايما در گردش به دور خوش در حركت است و براى كار كردن اين موتور انرژى لازم است در اعماق زمين بعضى موقع ها به ٥ميليون درجه ميرسد .انرژى لازمه را درحوضچه هاى نظام يافته كه رنك اول ان مايه سفيد است بر اثر نزديك شدن مذاب به اين حوضچه ها اين مايع مشتعل شده به جوش ميايد و رنك ان تغيير يافته سياه سوخته تبديل ميشود كه الان اسم انها را چاههاى نفت كذاشته اند و طبق قانون هر جيزى مشتعل شود بخارات خارج ميشود كه بخار خروج از اين حوضچه ها همان گازمتان… مصرفى روزانه است از اعماق زمين اين گازها بايد خارج شود بر اثر فشردگى زياد مسير جندين كيلومتر را بايد بشكافد و خارج شود بر اثر شكافتن لايه هاى زمين جندين نوع مواد ها سخت نرم وجود دارد كه عاميانه اش لايه هاى زير زمينيست اكر اين لايه ها سخت باشد فشار زياد لازم هست تا انها را بشكافد و هر جقدر ضخيمتر باشد فشار زياد لازم است كه اين در زمان خروج مشتعل و حركت انفجارى همراه با نور و اتش و مواد مذاب همراه خواهد بود و نسبت به سختيه شكافته برابر ريشتر است هر كسى ميكويد اين نورها چيست مردم عامى هستند در جهان هستى زلزله و اتشفشان در يك سيستم ٠١ براى بالانس كردن گردش كاينات انفجار ميكنند و اسم انفجار كه مياد همان اتشو مذاب تكانهاى زمين است كه زلزله اسم گذارى شده اگر به اناتومى انسان توجه شود عين سيستم كره زمين خداوند با يك سيستم ٠١كه همان٦و٩ميباشد كاينات خود را ميچرخاند بنده جندين ژنتيك رياضى راكه كشف خودم هست ضميمه ميكنم تا از طريق رياضى نظريه بنده به ثبوت برسد . بعدا اگرجهت جلوكيرى از زلزله جه كارهايي را ميتوان انجام داد كه ان هم كشف بنده است لازم باشد شرح خواهم داد
    با تشكر فراوان بهارى

     
  45. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر و با عرض تسليت بخاطر فاجعه زلزله
    تجمع و راهپيمائي بازنشستگان لشگري و كشوري، گفتگو با پروين اسفندياري
    پروين اسفندياري، از پيشكسوتان فرهنگي و از فراخوان دهندگان تجمع بازنشستگان، در گفتگو با راديو ندا با ارائه گزارشي از تجمع و راهپيمائي بازنشستگان و پيشكسوتان لشگري و كشوري در روز 22 آبان همراه با اعلام يك دقيقه سكوت به ياد كشته شدگان فاجعه زلزله غرب كشور، با بيان اينكه ” بازنشستگان اين همه بي عدالتي و ظلم را نمي توانند تحمل كنند” ، گفت : ” تا احقاق حق دست از كنش ميداني بر نمي داريم!”

    http://radio-neda.blogspot.com/2017/11/blog-post_14.html

     
  46. نوریزاد عزیز. این سروده را که در باره ملت است به تو فرزند راستین ملت تقدیم میکنم
    در ستایش ملت! در ستایش ملت ایران
    اسماعیل وفا یغمائی
    شیری اگر که هست، بدان!شیر ملت است
    در دست شیر قبضه شمشیر ملت است
    خورشیداگر که هست، به همراه تیغ و شیر
    بر پشت شیر صبح جهانگیر ملت است
    سلطان و شاه وخسرو وشاهنشه و ملک
    صدر وبزرگ ومهتر و هم میر ملت است
    ما قطره ها اگر چه درین رود فانی ایم
    بی مرگ و جاودانه و نامیر ملت است
    اسطوره ها ز ملت و مردم پدید شد
    اسطوره ی تمام اساطیر ملت است
    بر هر مناره نام بزرگش سرودباد
    جای خدا ترانه ی تکبیر ملت است
    زین رهبران پیر و فرو مانده خسته ام
    در راه گر که رهبر و گر پیر ملت است
    از اوج ملت است که رهبر کند طلوع
    این را بدان که چاره و اکسیر ملت است
    مجموع موجهاست که «توفان» بر آورد
    فرمانده برآیش تغییر ملت است
    اندر کمان آرش تاریخ هان ببین
    هم قله ملت است و همان تیر ملت است
    رستم که شیر عرصه ی تاریخ مردم است
    معنای داستانی تفسیر ملت است
    آن آذرخش شعله ور بیکران سرخ
    در قیر گون این شب و شبگیر ملت است
    کابوس شیخ و دین و خدایش در انتها
    تفسیر ملت است،و تعبیر ملت است
    اندر دهان شیخ فرو مایه عاقبت
    خود قافیت بجوی! و بدان تیر! ملت است
    اسماعیل وفا یغمائی
    25 اکتبر 2017

     
  47. گرامی نوریزاد.درود بر تو. ایران شاد از فرزندان دلیری چون شماست . در این غربت دراز و تلخ شما دلیران شمع امیدید و اینکه ایران و ایرانی نمرده است.همیشه انچه را مینویسی میخوانم و نام ترا میپراکنم درود برتو

     
  48. عرض ادب و احترام
    1 – آقای حسن فریدون (روحانی) از زمانی که رئیس جمهور رژیم ولایت مطلقه فقیه شد مدام وعده بهشت ساختن اقتصاد داد مخصوصا بعد از شو ننگین نامه برجام چنان باد به غب غب انداخت و از اقتصاد خوب و عالی حرف زد که نه چندان دور اقتصاد ایران بهشتی خواهد شد. نتیجه وعده های این ابر مرد سیاه باز و خالی بند سقوط روز افزون ارزش پول ملی یعنی ریال مشاهده میگردد.
    2 – کشورهای پیش رفته غربی و امریکا برای حفظ فرهنگ و مدل زندگی خود هر ازگاهی باید در جهان اقداماتی بکنند. امروز بازی و شو جنگ عربستان و ایران را در منطقه ما و بازی بمب هسته ائی دیوانه ای چون کره شمالی در اسیای شرقی در اذهان راه انداخته اند تا راحت بتوانند کمبود منافع مورد نیاز کشور هایشان ازسایر کشورها غارت کنند.
    3 – کاملا روشن است اروپا و امریکا برای کنترل اقتصادشان و در رفاه نگه داشتم مردمشان نیاز به مردمی عقب افتاده فرهنگی چون تازیان و ایرانیان و پاکستانیها و افغانها و امثالهم دارند .
    4- نگاهی به بعضی ایرانیها بیندازیم، تعدادی برای اقای حسین پسر اقای علی غش و ضعف میروند وتعدای برای اقای کوروش یقه پاره می کنند. تا حالا کسی مشاده کرده که یک اروپائی برای اقای اسحاق نیتون یا ارشمیدس یا خادمان بشر چون اینان مانند حسینیان یا کوروشیان چنین حرکات دور از عقل و خرد انجام دهد؟
    به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ایرانی
    مهدی از تهران

     
  49. اخبار: راهزن‌ها محموله های امدادی برای زلزله زدگان را سرقت کردند.
    مش قاسم: برادران قاچاقچی فقط زورشون و هم و غمشان زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایرانه. در اینگونه موارد هم اینا رفیق دزد شریک قافله.

     
  50. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود

    کشور کافران زلزله می شود به این نتیجه می رسند که باید خانه های ضد زلزله بسازند
    کشور مسلمانان به این نتیجه می رسند که خدایی از آسمانها آنها را تنبيه کرده است!
    خشکسالی میشود کافران به این نتیجه می رسند كه آب و هوا تغییر کرده و برای آن باید راه و چاره ای بیابند
    مسلمانان به این نتیجه می رسند كه نماز کم خوانده شده و موی زنان بیرون بوده و خدا از آنان انتقام گرفته است!
    جامعه کافران وقتی وضعیت اقتصادی خراب شود به این نتیجه می رسند که سازماندهی و مدیریت اقتصادی كشور اشکال داشته و صادرات و واردات تنظیم نبوده و باعث رکود اقتصادی شده است
    جامعه مسلمانان به این نتیجه می رسند که خدا آنها را در فقر قرار داده تا ایمان آنها را آزمایش کند!
    جامعه کافران وقتی یک بیماری همه گیر شود، علت بیماری را کشف کرده و برای درمان آن واکسن و آنتی ویروس و دارو اختراع میکنند،
    جامعه مسلمانان تصور میکنند بلای آسمانی نازل شده و دلیل آن کفر گویی بوده است!
    آنها نان هوشمندی شان را می خورند و ما ،
    شلاق جهالت مان را،
    آری ای هموطن
    جهل ،
    نرمترین بالشتی است که انسان میتواند به راحتی سر خود را بر روی آن بگذارد….

     
  51. در شهر هرت
    ضمن تسلیت به مردم کرمانشاه عزیز
    این ///// های مفتخور و دزد کجاید تا به مردم زلزله زده کمک کنند؟
    شرم و ننگ بشر بر تمام نظام ولایتی دزد و مسخره .

    ——————–

    درود دوست گرامی
    بجای شعارهای شرم و ننگی، دو خط مطلب می نوشتید که به ذات این شرم و ننگ اشاره کند. پیشنهاد می کنم از شعارهای اینجوری آنهم در یک نوشته پرهیز کنیم.
    سپاس

    /

     
  52. درشهر هرت
    خوره وجدان و انسانیت که هر دو بر پایه ی خرد و دانشند تنها دین بوده واست ما آنرا در نظام طالبانی و داعشی و جهادی اسلامی ایران مشاهده می کنیم.
    مردمی که چهل سال است به آنها نه تنها به عنوان یک شهروند و ایرانی بلکه بعنوان یک انسان نیزتوجه نشده.
    مردم ایران که مدارسش ویران،روستاهایش ویران، جاده ها و شهرهایش ویران، مردمی که برده و بنده حساب شده اند و نظام هرگاه خواسته بنا به میلش به آنها به هر طریق تجاوز کرده است. مردمی که نظام طالبانی مستقردر تلاش همیشگی است که از ریشه ایرانی بودنشان کنده شوند. این مردم مصیبت زده و غارت زده همان زلزله زدگانیند که بارها با خاک یکسان شده اند، بارها فرویخته و برخاسته اند.

    من مطئنم اگر شاه سابق بود، خسارات زلزله کمتر بود. من مطمئنم اگر این نظام اسلامی غارتگر نبود ، مردم در امن و امان و رفاه بودند .
    صحبت از رفورم می شود، رفورم یعنی نوشدن و برگشتن به اصل. در قرون وسطا بازنگری انجیل وبرگشتن به اصل انجیل بود، چرا؟ چون انجیل با کشتار مخالف است. جنگهای صلیبی پاپها زمانی که وسعت یافته و با تفتیش عقاید و شکنجه و کشتار ادامه یافتند، عده ای مسیحی و روحانی به انجیل پرداختند و در آن به هیچیک از آزار و کشتار بر نخوردند وبه مخالفت با کلیسا برخاستند، آنها متوجه انسانگرایی و اهمیت به هستی و زندگی آن دین شدند.

    اما، دین اسلام چه اصل و چه فرعش در آن حرف از نابودی و کشتار مخالفان است.بنابراین اصل اسلام همان است که داعش می گوید .
    اصولا باید به هر دینی که فرمان مرگ دیگری و هستی را می دهد شک کرد.

     
  53. ابول مکارم خدا میدونه از زیر کدوم بته: نباید اسیر تلگرام باشیم.
    ترجمه: باید اسیر ما باشید.

    حاج امیر خوراکیان معاون/* محتوای مرکز ملی فضای مجازی: در ماه‌های آینده وزارت اطلاعات قصد دارد زیرساخت‌های لازم برای پیام‌رسان‌های داخلی را فراهم کند.
    مش قاسم: خوراکی که وزوزارت کشتن و شکنجه فراهم کنه معلومه چی توشه.

    بازهم حاج امیر: بومی‌سازی اینترنت.
    مش قاسم: ای نادانان، مگه اینترنت خورشت قیمه امام حسینه که بشه بومی کردش؟ ای که مرده شور این منقلابیون ۵۷ رو ببرن، ببینین چه نادانانی رو در این مملکت به تصمیم گیری واسه ما رسوندن. نعلت بر هفت جد و آبادتون.

    /*: ک

     
  54. پدر آقای حججی در پاسخ به سوال خبرنگار فارس در مورد اینکه فکر می‌کند چه بلایی سر پیکر فرزندش آمده می‌گوید: “از همان اول سعی نکردم دنبال کنم. چون نخواستم بدانم… هم تحملش را نداشتم و هم… حالا ممکن است اینجا احساسات یا عاطفه پدری یا مادری باعث بشود که خدای ناکرده حرفی را آدم به زبان بیاورد که خلاف عقیده و راهی است که شهید ما رفته است و این باعث شرمندگی بشود.”
    ترجمه: فرزند ما رو به کشتن دادن، خدا میدونه چی توی کفن بود، یه مشت دروغ بهم بافتن و بهمون گفتن جیکتون در بیاد روزگارتون رو سیاه میکنیم.

     
  55. زمین‌لرزه کرمانشاه؛ ۱۲ هزار واحد مسکونی صد در صد تخریب شده‌است.
    بیانیه این دومی: امت هیچ نگران نباشه. همینکه خرج خونه سازی واسه لبنانی ها، خرج کربلا نجف اربعین و این جور چیزا، جنگ در سوریه عراق و یمن، مخارج قاچاق واسه ترقه های سپاه/* شکست خورده، مواجب عمله های ظلمی که توی سر و کله زن و بچه ملت ایران توی خیابونا میزنن، حقوق های نجومی واسه کار نکرده وزوزیرا/*ان و دزدها ادمکش ها و شکنجه گران، و غیره …… پرداخت شد یه فکری هم واسه این خونه خراب شدها میکنم.

    به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

    /*: ک

     
  56. به تمامی بازماندگان زمین لرزۀ استان کرمانشاه از صمیم قلب تسلیت میگویم.

    مرکز این زمین لرزه در منطقه ای نزدیک سلیمانیه عراق بوده و عجیب است که بیشترین خسارات مربوط به ایران بوده و نه عراق. یکی از علتها، خرابی اکثر سازه های جدید و بلند مرتبه بوده؛ ساختمانهای مسکن مهر، بیمارستان، مراکز دولتی و سازه های تازه بنا شده بیشترین خسارات را داشته اند…علت چیست؟ … خیانت پیمانکاران و مهندسین ناظر به اعتماد مردم به دلیل استفاده از مصالح و آهن آلات بی کیفیت. جالب اینکه ساختمانهای قدیمی در این زلزله کمتر آسیب دیده و یا اصلاً آسیب ندیده! خوب وقتی دولت بخواهد به قشر ضعیف کمک کند!، مردم را با کلی قبول منّت، انتظار طولانی در نوبت و قبول ذلّت، در آپارتمانهای مسکن مهر اسکان میدهد، غافل از اینکه این آپارتمانها در حکم تابوت است؛ شاید هم این پروژه ای مخفی برای رهایی از شر طبقۀ پر درد جامعه و یکدست کردن جامعه باشد…همه بشوند طبقۀ بی درد!

    ای تُف تو روت احمدی نژاد که تِر زدی به مملکت، با این آمار سنگین دزدی ها و خیانتها و مسکن مهر!

    در پایان، امیدوارم که آشنایان و فامیل کاربران این سایت که اهل کرمانشاهان هستند، خسارت مالی و جانی ندیده باشند بخصوص جناب علی1.

     
  57. مزدک گرامی
    به این سادگی که شما می فرمایید نیست.
    اصول دین سه تا است توحید نبوت و معاد.
    برده داری از اصول دین نیست. سنگسار از اصول دین نیست. اعدام اصول دین نیست. شلاق زدن اصول دین نیست. ولایت فقیه اصول دین نیست.
    شهادت نماز روزه زکات و حج هم فروع دین است. خارج از این ها شاخه های مکاتب اسلامی گوناگون است.
    آیات عظام شیعه کم نیستند که ولایت فقیه را نمی پذیرند. اهل سنت که جای خود دارد. همین جا چقدر بحث شد و سید مرتضی قسم و آیه که اهل تسنن از دیدگاه شیعه کافر و نجس نیست.
    آیت الله العظمی خویی ولایت فقیه را قبول نداشت. همین الان برو در حوزه های قم طلاب و مراجع پیدا خواهی کرد که ولایت فقیه را مردود می شمرند. حتی خود آیت الله منتظری که از مبتکران ولایت فقیه بود همه دیدیم اعلام کرد آن چه این ها می کنند شرک است و ولایت فقیه چیز دیگری است.
    الان بحث اینجاست که دین محدود است به آخرت. پاسخ گوی سوالاتی است که به آن جهان مربوط است. سوالات این جهانی در حیطه دین نیست. ما حدیث داریم روایت داریم هر چه خلاف عقل برایتان نقل کردند از ما نیست. این که خلاف عقل نیست چیست البته مورد اختلاف است. طلبه های جوان دارند روی این مباحث کار می کنند. یکیشان از ترس جان فرار کرده آمریکا ولی کار هایش را همه می خوانند. از همه شیر تر مجتهد شبستری است که مرد و مردانه ایستاده و حرفش را می زند. لباس آخوندی را هم از تن در آورده. شیر تر از او محمد نوری زاد است که خودت شاهدی.
    همین یک قلم ولایت فقیه را که برداری مشکلات دنیای اسلام نزدیک به صفر است. دوران رضا شاه و محمد رضا شاه ما آیت الله داشتیم آیت الله العظمی داشتیم دین داشتیم هیچ مشکلی هم نداشتیم.

     
    • ساسانم گرامی

      درود بر شما

      نوشته اید:”دوران رضا شاه و محمد رضا شاه ما آیت الله داشتیم آیت الله العظمی داشتیم دین داشتیم هیچ مشکلی هم نداشتیم.”

      بر خلاف نظر شما، هموطن گرامی، ما در زمان شاهان پهلوی آیت الله و آیت الله العظمی و دین داشتیم و اتفاقا خیلی هم مشکل داشتیم. این مشکلات خرده خرده و رفته رفته جمع شد و به شکل انقلاب اسلامی زد بالا.

      وقتی محمد رضا شاه و نظام فکری و جهان بینی سنتی جامعه با رقیب متجدد و ترقی خواه روبرو می شود، به جای رویکرد مسوولانه (که 1) شناخت تغییر، 2) تحلیل و ریشه یابی، 3) ارزشگذاری و تخمین نتیجه تغییر و 4) ارائه راه حلی پیشرو و آینده نگر باشد) دست به دامان همین گروه های ترور مذهبی بازاری مثل قداییان اسلام می شوند که بزنند این متجددین (امثال زنده یاد کسروی) را به شنیع ترین صورت ممکن قصابی کنند و با حمایت دستگاه قضایی و امنیتی حاکم از محاکمه و مجازات فرار کنند. این یعنی مشکل. وقتی وزیر نخست ویزر وقت (صدرالاشراف) به وزیر آموزش و معارف مملکت چراغ سبز بدهد که از یک نواندیش دینی یا اصلا یک فرد ضد دین شکایت بکند، این یعنی مشکل، عزیز من.

      بعد نوبت رسید به حزب توده. من عمیقا با حزب توده و هرآنچه که دستور کار آنان بوده مخالفم. خیانتی نبوده است که این حزب به این مرز و بوم نکرده باشد. اما اگر قرار به مجازات بود، دولت یا حاکمیت یا دربار باید راه قانونی را در پیش می گرفت و اگر هم بگیر و ببندی در کار بود، باید از نیروهای انتظامی و امنیتی قانونی و رسمی کمک می گرفت. حاکمیت چشم بر ترورهای فداییان اسلام بست دقیقا برای این که آن ها را بر ضد حزب توده و نیروهای ملی مشروطه خواه به کار اندازد. این یعنی مشکل. نیروهای خودسر هرگز و هرگز در جمهوری اسلامی پا نگرفتند. نطفه همه این ها در همان زمان پهلوی بسته شد.

      محمد رضا شاه برای حذف رزم آرا که رقیب نظامی-سیاسی وی بود باز دست به دامان ترورریست های مذهبی (همان آیت الله ها و نوچه ها و پامنبری هایشان) شد تا در ازای حذف رزم آرا، کمترین هزینه را بپردازد. غافل از این که چند دهه بعد هم خودش و هم ایران هزینه گزاف تری پرداختند. این یعنی مشکل.

      محمدرضا شاه برای کوبیدن حریف سیاسی خود (توجه بفرمایید: حریف سیاسی، نه مذهبی) دست به دامان گروه های مذهبی بازار و همان آیت الله ها می شود. مخالفت محمد رضا شاه و نخست وزیر وقت (آقای دکتر مصدق) از جنس مخالفت سیاسی و اختلاف دیدگاه سیاسی-اجتماعی-قانونی است. پای مذهب در میان نیست. هر دو تن معتقدند که مسلمانند و همزمان هم مدعی هستند که دیدگاه های سکولار دارند. در این کشاکش، شاه ناگهان کارت مذهبی رو می کند. پناه می برد به حمایت مرتجحعین مذهبی و تندروهای مذهبی بازار و پیشوای آن ها آیت الله کاشانی. این یعنی مشکل. منتهی این مشکل نزدیک به سه دهه طول می کشد تا رشد کند و منفجر بشود.

      در همین میان، همین گروه های آیت اللهی و مذهبی (که شما وجودشان را بی مشکل پنداشتید) برای حذف یک مخالف سیاسی دیگر (یعنی دکتر فاطمی) با چراغ سبز دربار، دست به ترور نافرجام زدند. این یعنی مشکل.
      چون ترور نافرجام ماند، کار را دیرتر و زمانی که دکتر فاطمی را در اسارت به دادگستری برده بودند، یکسره کردند. طنز تلخ تاریخی این که هر دو بزرگوار (یعنی زنده یاد کسروی و زنده یاد فاطمی) در دادگستری که باید امن ترین جایگاه دارسی باشد و پیش چشم قاضی و دادستان و مامور پلیس و ارتشیان به دست همین گروه های دینی (که معتقدید مشکلی نداشتند) به فجیع ترین و خونین ترین روش ممکن سلاخی شدند و کسی مانع آن ها نشد، بعدها هم نه محاکمه شدند و نه مجازات. پس ما مشکل داشتیم، عزیز. نشانه رفتن تیم های ترور وزارت اطلاعات و سعید امامی ها و امثالهم به عنوان مشکلات حاکمیت مذهبی (به جای حاکمیت قانون) در ایران، سر رشته خویش گم کردن است.

      محمد رضا شاه برای کنار زدن قوام هم باز با همین کارت لات و لوت های مذهبی (نون و پنیر و پونه، قوام گشنمونه…) بازی کرد.

      ساواک هم با همین تحلیل خراب و توهم نقش بر آب، باد در پوست آیت الله ها کرد و دستشان را ترورها و گزندها باز گذاشت تا جلوی چپی ها و کمونیست ها و توده ای ها و چریک های فدایی را بگیرد. نهایتا همه این ها به هم ساختند و بنیان هرچه شعور و آبادی بود، برانداختند.

      این آیت الله بازی ها و باز گذاشتن دست دینداران “دردمند”* از همان آغاز اثرات مخرب خود را نشان داده بود. هنگامی که ماجرای ترور وحشیانه کسروی در هیات دولت مطرح می شود، نخست وزیر وقت، عبدالحسین هژیر با سخنانی زشت و الفاظی تند می گوید مردک حقش بود. کافر بود. باید با این ها همین معامله را کرد (برگرفته از خاطرات عباس اسکندری). با فشار هژیر، سید حسین امامی را که از ضاربان کسروی بود از زندان آزاد کردند و وی بی محاکمه رفت که رفت. طنز تاریخ را بنگر که همین سید حسین امامی چهار سال بعد خود هژیر را در مراسم روضه خوانی مسجد سپهسالار ترور کرد. با این حال نه محمدرضا شاه چشم خود را به این فرانکنشتاین مذهبی گشود و نه دستگاه امنیتی ایران، آن کفن پوشان مدافع خمینی هم نتوانستند این پنبه را از گوش حاکمیت کم سواد خارج کنند. تا این که این هیولا گریبان خودشان را گرفت. ما مشکل داشتیم، ساسانم عزیز.

      من جدا معتقدم جمهوری اسلامی در سال 57 تاسیس نشد، همان سال 1324 که لات و لوت های متدین، کسروی را با حمایت حاکمیت زدند، نطفه بست، در سال 1332 که با حمایت کلاه مخملی ها ابراز قدرت کرد، به دنیا آمد و در سال 1357 جشن تکلیف بلوغ خود را برگزار کرد.

      کلام پایانی: طلبه های جوان روی این مباحث کار می کنند؟ آن کدیور که به آمریکا گریخت البته به عشق رفاه و همراهی با وابستگان عزیزش (خاندان مهاجرانی) به ینگه دنیا مهاجرت فرمود. مجتهد شبستری شیر؟؟ هموطن، دست و دلبازی بی مورد در اطلاق صفات نابجا، خیانت به شیران راستین ایران ماست.

      *سلطان محمود غزنوی هم درد دین داشت که طی 24 سال بیش از 12 بار به هند لشگرکشی مذهبی کرد [غزوه] و خاک هند و ثروت آن را به توبره کشید.

       
      • بنده با تک تک جملات درست و بجا و دقیق شما »فرزند ایران»موافقم و می خواستم چنین نقدی را بر معاصرخوانی ساسانم بنویسم که دیدم شما بهتر از آنچه در ذهن داشتم، قلمی کردید. به نظرم ذهن ساسانم در باره تاریخ معاصر به شدت شایسته ی نقد روشن و دقیق است زیرا او ساده اندیشی و پیش فرض خواهی را پایه ی تمام استدلال های خود در داوری نسبت به تاریخ معاصر کرده است. ساسانم عزیز واقعا ذهنی روان و روشن دارید اما در فهم تاریخ معاصر، همه ی شواهد و قرائن و دلایل را به راحتی آب خوردن کنار می گذارید. تا عشق به پدیده در درون آدم سر بر نکشد، ذهن ما، عشق به خود را بر هر پدیده ای تحمیل می کند. ذهن یعنی همان مجموع پیش فرضها. ذهن همواره با خودش در حال عشق ورزی است و طبعا ناآگاه نسبت به تاریکی های خود. تنها بیرون رفتن از ذهن و تکیه کردن به پدیده نجات دهنده است ولی ذهن به جای روشنگری در تاریک اندیشی غوطه ور خواهد شد. پدیده یعنی آنچه از هر زاویه هر کس بتواند آن را ببیند و در مقابل پیش فرضها و ذهن ثابتش بنشاند. پدیده یعنی همان واقعیت. آیا به واقعیت ها اعتنایی دارید؟ تا اینجا که نه.
        در باره نکات ساسانم در ذیل نوشته من(آیا دین را می توانیم نقد کنیم؟)، مطلبی کوتاهی نوشته ام که در پست بعد خدمت شان می فرستم.

         
  58. نماینده/* مجلس/* از کرمانشاه: با دست خالی نمی توان زیرآوارمانده ها را نجات داد.
    مش قاسم: سردار/*ان شکست خورده و نوکران این دومی هر روز عر و تیز میکنن که فلان و بهمان. چارتا بیل و وسایل خاکبرداری ندارن ادعای توانایی جنگ با دنیا میکنن. مملکت زلزله خیزی مثل ایران چرا وسائل نجات از زیر اوار زلزله نداره؟ چرا؟ واسه اینکه همه ثروت این مملکت یا به جیب دزدان داخلی میره، یا خرج جنگ توی سوریه و عراق و یمن میشه یا رشوه و پورسانت به این و اون دور دنیا که جنس قاچاقی وارد کنن. نعلت خدا بر همه این منقلابیون ۵۷ و هفت جد و آبادشون. چه مخمصه ای اینا مارو انداختن.

    /*: ک

     
  59. سالها پیش رهبر در یک سخنرانی جهت هشدار به کشورهای عربی گفت:کسی که در خانه شیشه ای نشسته است نباید سنگ اندازی کند. این حرفی بس حکیمانه است. امروز با لمس چند باره مصیبت زلزله و با استناد به آن حرف به ایشان یاد آوری میکنیم که:
    1- کسی که اینگونه در مقابل یک زلزله و عواقب آن این میزان فلج و زمینگیر است، انقدرر طبل جنگ نمیکوبد!
    2- کسی که بیمارستان کشورش با یک ضربه به هم میریزد، این میزان از پیشرفت علمی دم نمیزند،
    3- کسی که قادر به تامین چراغ قوه برای آسیب دیدگان هم نیست، انقدر از موشک دوربرد نقطه زن دم نمیزند،
    4- کسی که آنقدر نمی فهمد که پول این مردم را برای خوشان خرج کند و یا برای اوگاندایها، انقدر از بصیرت دم نمیزند،
    5- کسی که جرات گفتن آمار واقعی را ندارد،انقدر از ترس از خدا دم نمیزند،
    6- کسی که نخبگان مردم را ار خدمت به انها محروم میکند،انقدر از تحریم ظالمانه دم نمیزند،
    7- کسی که برای حفظ بشار اسد با سر میدود وبرای نجات زلزله زده های خودش فقط پیام میدهد و یک ریال هم کمک نمیکند، آنقدر از خدمت به میهن دم نمیزند،
    8- شهرداری تهران که پول این مردم بدبخت را بجای آماده کردن تهران برای این مصیبتها در بیابانهای عراق به باد میدهد،انقدر از ایرانی بودن دم نمیزند،
    9- رئیس جمهوری که پول و بودجه این مناطق محروم را به حلقوم سیری ناپذیر حوزه های علمیه سرازیر میکند، انقدر از دلسوزی برای وطن دم نمیزند،
    10- نماینده کردی که با رای دادن به بودجه مردم خود را اینگونه دچار بدبختی میکند،امروز بهتر است بمیرد تا اینکه نامه بدهد و از مردم کرد و محروم نام ببرد!

     
  60. آیا نقد دین و کنار گذاشتن بخشهایی از آن و به طور کلی ترک و تغییر دین، خطاست و خلاف حقیقت؟
    یک اشاره کوتاه:
    آیا اگر من دینی را پذیرفتم، حق ندارم آن را نقد کنم و اگر بدی و خطا و نقص در آن دیدم، موضع بگیرم؟ فرض کنیم ما همه مختارانه دینی را پذیرفته ایم و فرض کنیم این واقعیت را که هیچ کس دینی را انتخاب نمی کند و دین ماهیتی جغرافیایی دارد و هر کس در هر جا به دنیا می آید، دین آنجا را می پذیرد همانطور که لباس آنجا را بر تن می کند، واقعیت ندارد!. فرض کنیم این واقعیت، واقعیت ندارد و ما تک تک آگاهانه و مختارانه و آزادانه دین مان را برگزیده ایم. حال از اینجا سوالی را پیش روی خود می نهیم: آیا من حق دارم دینی را که آزادانه و مختارانه و آگاهانه پذیرفته ام، نقد کنم و یا کنار بگذارم؟ آیا حق دارم بخشی از آن را کنار بگذارم؟ آیا حق دارم عیبهایش را نشان دهم؟
    دو پاسخ: هر کس باید تابع دینی باشد که پذیرفته و حق هیچ نقد و اعتراضی ندارد و هر کاری برای تغییر دین، بدعت است و بدعت گزار چون نابودگر دین است، باید نابود شود. این پاسخ درون دینی آورندگان ادیان و متولیان رسمی همه ی ادیان است. این پاسخ به معنای این است که دین کامل است و هر تلاشی برای نشان دادن نقص و کمبود آن، به منزله ی اعلام دشمنی با آن است. این پاسخ را موسسان ادیان و متولیان ادیان داده اند، در حالی که خود نخستین ناقضان آن بوده اند. زیرا هر دین آوری، دین پیشین خود را ناقص دیده که دین جدیدی آورده است.! بنابرین این پاسخ خود را نقض می کند و به اصطلاح خودشکن است. اشکال دیگر این پاسخ این است که بشر در یک جا می ماند و هیچ رشدی نمی کند. همه ی خوشبختی نسبی بشر در این است که با تغییر آشنا شده است. اگر امکان تغییر دادن و جایگزین کردن را از انسان بگیریم و اگر همه ی فرمها و مدل های باورها، اعمال و تخیل های بشر یک جور بود، چیزی به نام علم و هنر و ادبیات اصلا و ابدا شکل نمی گرفت و هیچ امر مفردی به جمع تبدیل نمی شد و همه چیز یک چیز بود و آزادی و انتخاب همواره مبتنی بر وجود دو گزینه است. بنابرین در این صورت وقتی یک دین کامل وجود داشت، دیگر انتخاب آگاهانه ی آن معنا نداشت و آزادی کاملا بی معنا بود. به عبارت دیگر می توان گفت که همه ی تنوع فرهنگی و همه ی علوم و هنرها، محصول شناخت این ایده هستند: بشر و جامعه بشری تغییرپذیر است والا همه چیز در یکجا می ماند و می گندید و تمام می شد. انسان موجودی است که از یک جا ماندگی فرار می کند والا نامش انسان نبود. تمام تفاوت انسان با موجودات و با همه ی طبیعت در همین یک وضعیت است. این همان معنای آزادی و تلاش برای آزادی و دستاورد این معنای آزادی همان چیزی است که نامش را علم، هنر، ادبیات و صنعت و نهاده ایم. انسان تنها موجودی است که ثبات را در تغییر جستجو می کند.
    حال باید تاکید کرد که معمولا ادیان عمده ترین مانع در برابر تغییرخواهی بشرند و عمده ترین مشکل در شکل گیری علوم، ادبیات و هنر. علم و هنر و ادبیات و صنعت محصول آزادی اند و آزادی در امکان تغییر وضعیت موجود معنا دارد و ادیان که خود در فضای آزادی سر بر می آورند، به تدریج به دشمن آزادی تبدیل می گردند زیرا متولیان رسمی دین، آزادی را به معنای نابود خود می داند. همین وضعیت را می توانید در باره تفاوت نگاه شرق و غرب در باره حکومت هم جاری و ساری دانست. در غرب چون متولیان حکومت، هر تغییری را به معنای نابودی خود تفسیر می کردند، مجبور بودند کل عناصر قدرت را در یکجا تجمیع کنند و علیه هر مخالفی بکار گیرند اما چون بشر غربی در ذات خود ایمان به آزادی و تغییر را داشت، به تدریج، به جای تجمیع قدرت در یک نقطه، آن را تفکیک کردند و به سه جای مختلف فرستادند و مطبوعات را به عنوان قلب تپنده ی انسان طبیعی، کاملا حمایت کردند و به تدریج دیگر آزادی ها هم در علم و هنر و ادبیات و صنعت نصیب شان شد اما در شرق چون دین و قدرت دست در دست هم دادند، تمام منافذ تنفس طبیعت انسانی را به نابودی کشانده و انسان را به وسیله ای در خدمت خود تبدیل کردند. اینجا اطاعت و عبادت و قدرت مهمترین و مقدس ترین چیزها هستند زیرا با مطیع کردن انسان و خاضع کردن او در برابر قدرتی که وصل به آسمان شده است، انسان به برده ای تبدیل شده در خدمت گزاری به متولیان دین.
    بنابرین پاسخ بعدی هم این است: اگر من نتوانم دینم را نقد کنم، عیبش را نشان دهم و با تغییر زمان، جاهای خطا و خرابش را کنار بگذارم، به دشمنی با انسانیت خودم برخاسته ام و خودم را از بین برده ام و به وسیله ای در خدمت دیگران
    تبدیل کرده ام و این یعنی خودکشی و هر خودکشی جنایت است. دینی که نتوان نقدش کرد و نتوان از آن خارج شد، به معنای این است که انسان را در یک جا به پایان رسانده و این نه تنها به معنای اعلام خاتمه یافتن همه ی دستاوردهای بشر در صنعت و اجتماع و ادبیات و علم و هنر است بلکه چون طبیعت انسان را تمام شده می داند، کارش چیزی نیست جز جنایت علیه طبیعت بشر( همان تعبیر معروف ایمانوئل کانت در مقاله«روشنگری چیست» که در آنجا گفته بود یک کشیش موظف است هم به خدمت گزاری نسبت دین و به متولیان دینی ادامه دهد و هم موظف است در فضای دیگری، دیدگاهش را نسبت به همان دین و نقصها و خطاهای آن به مخاطبانش انتقال دهد والا نصیبی از روشنگری نبرده است.. به نظرم شکل گیری حوزه ی عمومی در غرب به شدت مدیون این دیدگاه کانت است ). راهی که انسان غربی برای محافظت از انسانیت خود به تدریج شناسایی کرده است: حوزه ی عمومی. آنجا که می توان بشریت آزادی را برای بشر احساس کرد و بو کشید و در آن رشد کرد. هر کس که به انسانیت اهمیت بدهد بر توانمندی و اختیار حوزه ی عمومی می افزاید. هر نوع مشارکتی در نقد و هر نوع تلاشی در گفتن و نوشتن علیه تمام موانع آزادی، تلاشی است در راستای شکل دادن به حوزه ی عمومی.
    این همان روشنگری است که انسان را از صغارت خودساخته خارج می کند.

    —————–

    سپاس دوست گرامی
    نوشته ای است که به سادگی نمی شود از آن رد شد. سپاس
    سپاس

    .

     
    • علی یک گرامی
      سوال اینجاست که نقد دین چیست. نقد که حتمن نباید نفی باشد. به نظر من نخستین کسی که قرآن را تفسیر کرد در واقع آن را نقد کرده و باب نقد قرآن را گشوده است. تفسیر قرآن یک معنی نهفته ای در خود دارد و آن این است که الفاظ و لغات قرآنی قادر به انتقال معانی نهفته درون قرآن نیست. لا اقل قادر نیست با مخاطبین خود یعنی انسان ها ارتباط مستقیم برقرار کند. مفسر قرآن در اصل مدعی شده که وی توانسته از پس پرده ظاهری آیات قرآنی به مفاهیمی دست یابد که دیگران نتوانسته اند. آیا این نقد قرآن نیست؟ آیا کسانی که قرآن را تفسیر می کنند باب نقد قرآن را نگشوده اند؟ کسی که قرآن را تفسیر می کند آن را با خرد خود نسنجیده است؟ هر اندازه هم که مدعی شود خیر من با تکیه بر دیگر آیات و روایات و نه بر اساس نظر شخصی عمل کرده ام باز هم باید بپذیرد همه این داده ها را در دستگاه خردمندی خود ریخته و خروجی اش تفسیر است. به همین دلیل است که یک تفسیر نداریم بلکه نفاسیر گوناگونی از قرآن به دست می آید و خواهد آمد. بنا بر این خرد است که نقش اصلی را در این میان بازی می کند. حال ما اگر تکیه گاه خردمندی مان را از آیات و روایات گسترده تر کنیم و دامنه اش را به تمامی دانش بشری توسعه دهیم تفسیرمان یا در واقع نقدمان بهتر و دقیق تر نمی شود؟ آیا ما امروزه نپذیرفته ایم چراق هایی که چسبیده به سقف آسمانند ستارگانی هستند در پهنه گسترده گیتی؟ آیا این طور نیست که دانش و علوم بشری به ما کمک کرده این بخش از قرآن را بهتر درک کنیم؟ یا پاسخ به این سوال که ماه چیست؟
      نکته ای که کانت روی آن دست گذاشته این استنتاج منطقی ساده و در عین حال اساسی و حیاتی است که گذشتگان ما حق ندارند از توسعه دانش و آگاهی نسل های بعدی جلوگیری کنند و این حق ما است که بر دانش و آگاهی خود بیافزاییم حال متون دگم و مقدس را خوش آید یا نیاید. در خوشبینانه ترین حالت باید پذیرفت هر گاه بشر به دانشی جدید دست یافت حق دارد آیات متون مقدس را منطبق بر این دانش از نو تفسیر کند و آن را بر پایه پیشرفت زمان به دانش تازه تطبیق دهد.
      نقطه قوت تفکر دینی در این نیست که بر دگم هایی که مرتبط به آداب و رسوم زمانه ظهور یک دین استوار است پافشاری کند. نقطه قوت دین که باعث ادامه حیات آن می شود طرح سوال هایی است که علم فلسفه و هنر نتوانسته است برایش پاسخی بیابد.
      کلیسای کاتولیک به ظرافت این نکته را در یافته و مدت ها است از تقابل با علم و فلسفه و هنر دست کشیده. دست کم از زمانی که پاپ یوهانس پاول به نمایندگی از کلیسای کاتولیک برای نخستین بار در تاریخ بابت رفتاری که با گالیله شد عذر خواهی کرد. این ها کار خودشان را متمرکز کرده اند بر مصادیق کاربرد دین در امورات روزمره. حمایت از مستمندان. حمایت از طبقات زیر دست. از اقشاری که کسی به فکر آن ها نیست. تسلی دادن به بازماندگان حوادث تلخ. امید دادن به این که خدا همواره با انسان است و از او حمایت می کند. بیم دادن از این که ظلم بدون مجازات نخواهد بود. مسولیت ما در برابر نسل های آینده و وظیفه ما برای حفظ شرایط زندگی و محیط زیست به نحوی که نسل های بعدی هم بتوانند از مواهب حیات بهره مند شوند.
      البته از سوی دیگر سطح آگاهی مردم نیز اجازه نمی دهد دین پا را از حدود خود فرا تر نهد و به دورانی باز گردد که وسیله ای بود برای سلطه جویی و بهره کشی…

       
    • از منظر و دیدگاه دین و در جای جای آیات و احادیث و رفتار و سَکَنات که البته زبان ناطق دین یعنی روحانیون، آخوندها، کشیش ها، خاخام ها و موبدان و … بر این اصل دین تأکید دارند ( که البته شما در متن بالا از آن غافل بودید ) خداوند هیچگاه اشتباه نمیکند، خداوند هیچگاه خطا نمیکند؛ خداوند خالق و حاکم بلا منازع جهان است. همچنین پیامبران هم چون پیام آور و پیامبر از جانب خداوند بوده اند، پس آنها هم بری از خطا هستند و نقل قولها، احادیث و تدوین و شرح دین از جانب آنها در حکم کلام خداوند است…در مورد شیعیان این امر بسیار طولانی تر است و تا به امامان و نایب برحق! آنها یعنی فقها و آیات عظام و حجج اسلام و ثقه: الاسلام و آخوند صفر کیلومتر و حتی دربان و نگهبان حوزه ها هم ادامه دارد.
      خلاصۀ کلام اینکه تا زمانی که وارد دین نشدی، آزادی، آنهم تا حدودی که به دین و دین داران توهین نکنی و در محدودۀ شخصی و زندگی شخصی خود هر کاری دوست داری بکن…یعنی بر ضد دین تبلیغ ممنوع! ولی…آممّما
      از زمانی که عنوان دین دار را پذیرفتی یا به اختیار یا به جبر (ارثی)، دیگر باید تابع قوانین و شریعت دین باشی و اینکه بخواهی نقد کنی و کم و زیاد کنی ممنوع است.ممنوع! و در بعضی مواقع ریختن خونت هم واجب است و مهدور الدم میشوی!
      خوب حتماً میپرسید “به چه علت باید؟ ”
      پاسخ کاملاً روشن است و در ابتدای سخن بدان اشاره کردم؛ مگر میشود خداوند همه چی دان و خالق و حاکم جهانیان را نقد کرد….استغفرالله! زبانم لال! … نه، هرگز شما نمیتوانی و در حد و اندازۀ آن نیستی که بخواهی خالق خود را نقد کنی و به او نسبت خطا ببندی. مگر توی انسان مخلوق حتی هم اکنون با آنهمه اولدورم بولدورم آنهم پس از هزاران سال که خودت هم هنوز نفهمیدی این جهان هستی چگونه پدید آمده و به قولی: به کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود …. میخواهی خداوند را نقد کنی؟ میخواهی پیامبر او را نقد کنی؟ میخواهی آیات خداوند و احادیث پیامبر را نقد کنی…و در مورد شیعیان، همانگونه که عرض شد تا دربان و نگهبان حوزۀ علمیه هم ادامه دارد!…توی انسان غلط میکنی که با آن مغز معیوبت بخواهی خالق خود را نقد کنی. دین یعنی این؛ باید به عنوان دیندار، بنده باشی و فرمانبردار که هیچ حق پرسش و پاسخی ندارد. اگر قرار باشد هر ننه قمری بخواهد گیر بدهد به آیاتی که حود خداوند شخصاً بر ما نازل کردند! البته توسط جبرئیل یا روح اقدس و با واسطه گری پیامبر، دیگر هیچ از دین نمی ماند… یاد فیلم “آهنگ برنادت” یا ” آوای برنادت” افتادم، عجب فیلمی بود! یادم نمیره این دیالوگ: ” عیس مسیح روح القُدس، آشِ تو بخور هیچی نپرس”.
      آقا جان! ما بندگان بدبخت خداوند از آسمان تبعید شدیم به زمین و همینقدر هم که داره به ما خوش میگذره باید کلاهمون را بندازیم هوا!.در کجای دنیا دیده اید که به تبعیدیها حق نقد و مکاشفه بدهند!؟ تبعید یعنی تنبیه و تا زمان پایان آن، یک تبعیدی هیچ حقی ندارد که گلایه کند… و گر نه … جانش را میگیرند و او را از اینهمه تحمل سختی خلاص میکنند. به همین راحتی!
      مشکل در دین نیست؛ مشکل خداوندِ دین است؛ مشکل اهورا مزدا، یهوه،گاد ،الله و صدها نام دیگری ست که ما آن را خداوند میشناسیم که خالق جهان است؛ خدایی که به همه چیز گیر میدهد.
      یک طرف مخلوق یعنی انسان است و طرف دیگر خداوند، یک طرف موجودی ناقص که هنوز نمیداند در نصف دیگر مغزش چه خبر است و تا امروز فقط توانسته در نهایت با بهترین آمارها از 30 درصد از نیمۀ دیگر مغزش استفاده کند، و در طرف دیگر خالق اوست و کسی که او را و تمام هستی را بوجود آورده؛ پس حساب دو دو تا چهار تاست!
      من دیگر توضیحات اضافه نمیدهم و همین قدر کافی میدانم.
      حال، چارۀ کار چیست؟
      1- با احترام و بدون توهین به دین و دین داران و خیلی ساکت و آرام از دین خارج شوید… که البته در ایران، چون در دنیا اولین مقام در چند رنگی و ریا کاری و نقش بازی کردن را داریم، کار سختی نیست و میتوانید به ظاهر دین دار باشید و در باطن بی دین!…که البته هیچ آسیبی نه به دین زده اید و نه به خودتان…با کم شدن یکی دو نفر آسیبی به دین نمی رسد! همین امروز در عصر اتم هم بسیاری هستند که از پوچی خسته شده اند و دارند فوج فوج به دامن دین بر میگردند، آنهم آگاهانه!

      2- به صورت رسمی اعلام کنید که از این پس بی دین هستید و از دین خروج کردید و بروید بدنبال نام جدید، شناسنامه و دیر مدارک جدید…بگویید این دینی که دارید ارثی ست و نه انتخاب خودتان، از پدر و مادر به شما جبراً رسیده و شما اختیاری در قبول و پذیرش آن نداشتید…حتی اگر بگویید : “مگر نه اینکه تقلید در اصول دین جایز نیست! “…که در ایران شدنی نیست. پس بی خیالش شوید. که البته جانتان هم در خطر است.

      3- از کشور خارج شوید و در کشوری آزاد اقامت گزینید و هر طور خواستید عمل کنید…آزاد و رها!

      4- شمشیر جنگ به کمر بسته و بخواهید به جنگ دین بروید … که دیگر، عواقب آن را همه میدانند…مگر میتوانی حتی به یک گاو توهین کنی؟

      به نظر من بهترین گزینه، کم خطر ترین و راحت ترین، همان گزینۀ اول است… و البته به این باور ” دین امری شخصی است” نیز احترام میگذارید.
      انسان متمدن، هوشمند و خودباور امروزی، هیچگاه وقت خود را تلف نمیکند و هیچگاه بدنبال نقد خدا و پیامبر با آنهمه عقبه و پیرو و خواهان نمیرود که اولین ضرر و ضربه متوجه خودش میشود که همان اتلاف وقت است و در پی آن خطرات دیگر.
      اصل دموکراسی و آزادی خواهی و البته عقلانیت ایجاب میکند که دین داران و بی دینان در کنار هم و بدون هیچ آزاری به هم، زندگی کنند… شبان بر طبق باور خویش و موسی بر طبق باور خویش… عیسی به دین خویش و موسی بدین خویش… نه در صدد تبلیغ باشند و نه در صدد توهین. این بهترین گزینه است.
      مشکل از آنجا آغاز میشود که دین و دیندار قصد دخالت در امور اجتماعی و اعمال سلیقه میکنند و از امری شخصی بودن، خارج میشوند. اینجاست آن نقطۀ آغازین تقابل و چالش بین دین و دیندار از یک سو و بی دین از دیگر سو.

       
  61. افزایش تعداد کشته‌شدگان زلزله به ۳۴۸ تن؛‌ بیمارستان‌ها با کمبود امکانات مواجهند

    در بالا تیتری از رسانه ای را ملاحظه میکنید که میگوید ایران آخوند زده قادر به تامین مایحتاج زلزله زده ها و زخمی ها نیست!
    بنابر پیش بینی ها گیرم که روزی وروزگاری در تهران،تبریز ویا رشت چنین زلزله ای حادث شود،برق ، آب وگاز قطع،خیابانها و پلها خراب وامکان کمک رسانی نباشد وبا نبودن برق و سوخت آمبولانس، رادیو و تلویزیون،تلفن در دست رس نباشد ومشخص نباشد که زنده ها چه وظیفه ای دارند، آیا منتظرند امام زمان وچاه جمکران به مردم کمک برساند؟
    آقای نوریزاد شما بجز این کار رسانه ای وانتقادی میتوانید بادوستان لایق و کاردان برنامه ای و تشکیلاتی درین راستا تهیه کنید وبا انضباط و کار داوطلبانه افراد مردمی و کشور دوست سازمانی مثلا بنام امدادگران حوادث طبیعی حتی با دو نفر ولی خارج از اراده دولت تشکیل بدهید و شروع به اموزش داوطلبان کنید که هریک چه وظیفه ومسئولیتی در هنگام حوادث وبخصوص زلزله خواهند داشت، در ژاپن چنین است مثلا سلمانی محل میداند هنگام زلزله چه کند و وسایل کار هم از قبل دراختیارش هست، قصاب، پلیس، پرستار و راننده یعنی همه میدانند درچه پستی باید فعال باشند.
    باید در شروع برای حصول اطلاعات و نظر ها اقدام کرد و بعد داوطلب جمع نمود و آموزش داد و از مردم تقاضای اعانه کرد این کار از خرج در عاشورا بهتر ومهمترست.
    به پیش

     
  62. سلام جناب آقای نوری زاد. متاسفانه تا وقتی احزاب دلسوز مردم که باید بلند گو و پیگیر حقوق مردم، صدای مردم و خواست مردم باشند وجود ندارد، افراد دلسوز مجبورند این وظیفه سنگین را انجام دهند. )(احزاب موجود فعلا به رای و جیب مردم علاقه و دلسوزی بیشتری دارند تا جان و خواست مردم)
    در صورتی که موافق هستید این چند سوال را در کانال یا سایت خود قرار دهید.
    1_فرایند رسیدگی به حوادث غیر مترقبه و زمان استاندارد هر مرحله اعم از شناسایی شناسایی نوع حادثه و مراکز درگیر در حادثه و میزان خسارت ها
    2_علت قطعی شبکه موبایل و صدا و سیما و علت عدم وجود سیستم مطمئن ارزیابی و ارتباطات با توجه به حادثه خیز بودن ایران
    3_آیا هم اکنون تیم بازرسی ارزیابی و نظارت متشکل از بازرسان دولت و مجلس در منطقه حضور دارد؟
    4_جدول زمانی اولین حضور تیم امداد و نجات در هم منطقه آسیب دیده.
    5_علت عدم وجود سخن‌گوی واحد و عدم ارائه اخبار صحیح و علت دادن اطلاعات نادرست
    6_جدول زمانی شناسایی مناطق آسیب دیده
    7_علت عدم امداد و نجات در تاریکی هوا
    8_در صورت امکان خودتان یا نماینده مورد اعتماد شما سفری به منطقه کرده و از نحوه و سرعت و کیفیت عملیات شناسایی و امداد و نجات و… گزارشی به مردم دهند.
    فکر می کنید هزینه این نماینده چقدر می شود؟
    با تشکر. البته همه اینها بستگی به نظر خود شما دارد

     
  63. سلام بر ناظران گرامی
    “علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود ، زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه کنیم.شما به معنویات احتیاج دارید ، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن میسازیم ، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را ،روحیات شما را عظمت میدهیم”
    http://negah.org/3936

    پاینده و پیروز باشید

    ————————–

    درود دوست گرامی
    مشکل آقای خمینی و دیگرانی چون وی، در این بوده و هست که: نه که خود مستغرقِ در فقه اند، و همان زندگی فقیهانه را تنها برج بلند بشری می دانند، گمانشان بر این می رود که اگر مردمان – عوام –
    نیز تراز زندگی خویش را با احکام فقهی وفق دهند به بهشت برین خواهند رسید. و حال آنکه فقیهان، چه کهنه اندیشان و چه نو اندیشان شان، جماعتی اند که قیفی بصورت بسته اند و از سوراخ تنگ آن قیف به مردم و به جهان و حتی به هستی می نگرند. خلاصه فقیهان را ادعاهای بزرگ و همان سوراخ تنگ قیفی بر زمین نشانده. که اگر مثل آقای خمینی چنین ادعاهای سقف آسمانی نداشتند، ایرادی ای بسا نداشت.

    با احترام

    .

     
    • فقط مستغرق در فقه نبود مقداری ابن عربی هم خوانده بود باد برش داشته بود که باید نبوت کند.عرفان عاریه ای به اضافه فقه به اضافه عشق به قدرت همین شد که شد.

       
    • آرتین ارجمند درود بر شما

      فقط خواستم حضورتان عرض کنم که واژه «طبقه مستمند» در سخنرانی اصلی اقای خمینی در بهشت زهرا وجود ندارد و کلمات مزبور بعدها جهت ماله کشی گنجانده شده است

      چاکریم
      رسول

       
      • سلام بر رسول گرامی
        بنده هم با شما هم عقیده ام.اصولا آقای خمینی بیشتر از کلمه مستضعف و مستضعفین و متقابلا مستکبر و مستکبرین استفاده می کرد که البته برگرفته از عبارات قرآنی و سواد حوزوی او که مکررا این لغات در آنها به کار رفته است بود و جاعلان حتی به این مورد هم اعتنایی نکرده اند و از مستمند استفاده کرده اند که جایی در این موارد که نام بردم از این لغت استفاده نشده و نباید هم بشود چون لغتی غیر عربیست و از ریشه اوستایی موست به معنی فقر و تهیدستی می آید.تعمدا همان نقل قول آنها را آورده ام.به نظر شما باز در اصل قضیه تفاوتی دارد؟!انقلابی که با این لاف زدنهای بی خردانه که ناشی از فقدان سواد و متکی بر پوپولیسم است بوجود آید ۹۸ درصد رای دهندگان ایران که هیچ کل مردم دنیا هم به آن رای دهند به پشیزی نیرزد.
        موفق باشید

         
  64. استاد گرامی با درود ، در خبر ها امده که زلزله در عراق بوده ولی در عراق 4کشته و در ایران 138کشته داشته (تا بحال) . ممکن است برایمان این موضوع را روشن کنید که چگونه امکان دارد !!!!!

    ————
    درود دوست من
    احتمالا کار، کار رهبر است. نه که ایشان همه ی دار و ندار ما را سرازیر عراق کرده، در دعاهای سحرگاهی شان ای بسا گفته باشند: خدایا، درد و بلای زمینی و آسمانی عراق را به جان مردم ایران بینداز! و شاید هم کار، کار کورس و آنیتا بانوی ماست. ای بسا غیبتِ این خوبان در این سایت بوده که زمین را تکان داده. کاش زلزله ای در ارکان باور مردم و در محکمات خلل ناپذیر اهالی بیت رهبری و آیت الله ها و اتفاقی در قپه های سرداران می افتاد. که آیت الله ها می دانستند که کهنگی فقط برای موزه ها شایسته است. و سرداران می فهمیدند که: گندگی قپه ها ملاک نیست. بل این فهم است که مرد و زن را از ناکجا بر می کشد و و رشدشان می دهد و در میان مردم می نشاند.

    .

     
    • ایران دوست واقعی

      استاد گرامی با درود به نظر من کوچک دلیلش این است که بعد از جنک 8ساله خانه هایی که در عراق ساخته شده روی اصول فنی بوده ولی در ایران …. یا بعبارت دیگر پول ایرانی که باید برای بازسازی این مرزوبوم خرج میشد برای مردم جنگزده مسلمان عراق !!!!خرج شده چون ملت ایران کافرو یا … هستند
      خواهش میکنم اگر اشتباه فکر میکنم راهنمایی کن

       
  65. قصد دارم گفتمانی را آغاز کنم که شاید برای وطن دوستان و دلسوزان وطن مهم باشد و بخواهند در آن شرکت کنند.
    ابتدا برای شروع به صورت خلاصه و تیتر وار مواردی را مطرح میکنم و سپس در هر کامنت نسبت به هر بند از آن، شرحی ارائه میدهم؛ خوشحال میشوم که همه شرکت کنند و تحلیل های خود را به اشتراک بگذارند. بدلیل اهمیت موضوع از همه خواهش میکنم اگر تمایل به شرکت در این گفتمان مجازی داشتند، بدور از توهین، تحقیر و فحاشی باشد. سپاس

    * علل عقب ماندگی کشور ایران

    1- اولویت فردگرایی مزمن یا خودگرایی در مقابل جامعه گرایی و نوع دوستی؛ یعنی ترجیح منافع شخصی و فردی به منافع جمعی و ملی، یا به تعبیری دیگر اهمیت داشتن منافع شخصی و بی اعتنایی به منافع جمعی از سوی مردم.

    2-
    – بیگانه پرستی بالا دستی : تقلید یا فرمانبرداری از کشورهای جهان اول و برتر دانستن آنها ، همچنین، پرستش دین و آیین بیگانه، مقدس سازی بزرگان دینی آنها و دادن جایگاه فرا انسانی به آنها ( هم مردم و هم حاکمان )
    – بیگانه دوستی پایین دستی : اولویت قرار دادن، التفات و توجه به سرزمینهای دیگر (و امروز بیشتر مسلمان و شیعه ) بجای مردم سرزمین ایران از جانب حاکمان، همچنین، اولویت قرار دادن غریبه ها در کمک و یاری بجای توجه به خودی ها و افراد فامیل از جانب مردم.

    3- وجود تبعیض قومی و مذهبی در داخل کشور توسط حاکمان و مردم، همچنین، تقویت ناسیونالیسم فارس محور.

    4- حضور دو طبقۀ اجتماعی روحانیون و نظامیان در ارکان اصلی و تصمیم گیرنده در حکومت.

    5- جدایی مردم از حاکمان و نبود اعتماد متقابل بین آنها؛ به عبارت دیگر، مردم، حاکمان را از خود نمیدانند.

    6- باور غلط به کمال (بی عیب و نقص بودن) و عدم پذیرش نقد، همچنین، عدم تلاش مستمر برای بهتر شدن و تغییر مثبت.

    در کامنتهای بعدی، یک به یک بندها را توضیح خواهم داد.

     
  66. استاد عزیز
    هر ضرب المثلی نتیجه قرنها تجربه وآزمودن ما انسانهاست ,مرگ یکبار شیون یکبار ویا
    نه آفتاب ازاین داغتر ونه قنبر ازاین سیاه ترمیشه ,اشاره به این است که انسان یکبار بمیرد واطرافیان یکبار زاری وشیون کنند ودیگری اینکه دیگه ازاین بدتر چی میتونن سرمون بیارن ؟؟!!
    ما اگردراین ۳۸سال با آمریکا وتمام کشورهای غرب وشرق واصلا کل دنیا جنگیده بودیم پس از مدتی باشکست تسلیم شده وسپس شروع به بازسازی بهترازقبل کشورمان میکردیم وازهمان دشمنان هم کمک میگرفتیم وکشوری درردیف کره وژاپن ودوبی وترکیه وبهتروپیشرفته ترازانها میساختیم ومردممان شاد ودررفاه زندگی وباجهان همزیستی عالی داشتیم اما الان چه داریم جزفقر وفلاکت وجز بی اعتباری درجهان وجز مشتی غارتگر به سرپرستی جاسوس ویژه روسیه شیخ علی خامنه ای خاین بملک ومملکت که جز نابودی مردم ووطنمان وغارت ثروتمان هدفی ندارد ,مردم لطفا بیدارشوید گرچه تاکنون نشان داده اید هرکس شمارا بسمت رفاه واسایش وزندگی شایسته برده خود ریشه اش را زده اید چراکه شمارا عاشق وشیفته جهل وخرافات واشک واه باراورده اند ,وشما روح وروان وفکر واندیشه تان اسیر زنجیر مشتی آخوند شکم پرست شهوتران باقی مانده وهرسال با ابداع شکنجه های جدید باعث سورپرایز شدن آخوندا میشوید ,وقتی میبینند بیشترازحدتصورشان درحماقت ولجن زار خرافات فرورفته وازیکدیگر سبقت میگیرید!!!
    هموطن کی میخواهی بیدار وهشیار واگاه شوی؟
    کی میخواهی عنان عقل وفکرت را از دست آخوند دراوری وازیوغی که توسط دروغ وجهل وخرافات برگردنت گذاشته اند خودرا برهانی؟
    کی واقعا کی میخواهی کمی برای وطنت که قرنهاست اسیر مشتی شکم پرست وشهوترانست وقرنها دختروپسرت را به بردگی جنسی برده وفروختند وحال واینده خود وفرزندانت دل بسوزانی ؟؟
    اینان تو را همچنان درلجن جهل غلتیده میخواهند وروزی هزار بار ازشیطان بخاطر موفقیتشان در استحمار وفروغلتاندنت درجهالت وخرافه تشکر میکنند., هموطن آنچه بنام دین فقط برسرملت میاورند وخودهرگز حتی کوچکترینش انجام نمیدهند هیچ جز گستردن سفره جهالت تابتوانند سواری گرفته وباثروتت کیفورباشند وکسب شان پررونق نیست وافسوس که تو هموطن چه راحت وباشوق درحوض جهالت غوطه میخوری وطفل کوچکت راهم غسل میدهی!!!
    امید که برای مدتی حداقل تا وقتی این قشر که مملکتمان را نابود ثروتهامان را غارت ونوامیسمان را به تن فروشی وجوانانمان را به اعتیاد وفساد بزیرنکشیده ایم دست ازخرافه بردار وازعقلت کمک بگیر ,وای برما ازجهل ودروغ وخرافات ومردمی که خود تیشه به ریشه هست ونیست خود میزنند.

     
  67. درود بر نادر مرد شجاع وبزرگوار میهنم جناب نوریزاد!
    براهل خرد و دارنده غیرت ملی پوشیده نیست اینکه چگونه جان در طبق اخلاص گذاشته و در مسیر روشنگری و آگاه سازی آحاد جامعه سقراط وار در جای جای ایران بزرگ تحمل سختی سفر و خطرات جانی را بخاطر هدف و آرمان بزرگی که دارید بجان میخرید و این بر تمامی چشمان و گوشهای جهانی سالهاست ملموس و آشناست!
    آنچه در انفعال به بد دیده و شنیده و کج فهمی برخی افراد میتوان در خود بدان اندیشید این است :
    همانگونه که کاروانها در زمانهای حتی نه چندان قدیم هم هر ساله مسیری از طبیعت را طی میکرده اند و در آن مسیرهای طولانی از جوار دهات و قصبات وایلات عبور میکرده اند و این نوع زندگی کاروانها بوده و طبیعتا هنگام گذر از هر کوی وبرزن و اجتماع، چشم گوشهایشان با واق واق سگان پر و آشنا میبوده و هر گز کوچکترین وقعی به آن نمی نهاده اند؛ یعنی هرگز کاروانی از پارس سگان از مسیر زندگیش باز نماند که آن خصلت و وظیفه ی سگان است و کاروان نیز مقصدی دیگر، و این صداها آشنای هزاران ساله ی کاروان بوده و خواهد بود!! بر همین مبناست که ما ضرب المثلی داریم بدین مضموم:
    سگان پارس میکنند و کاروان راه خود میرود……!!!
    سلامتی و تندرستی برایتان آرزو میکنم!
    به امید بیداری اذهان و وجدانهای خفته!
    به امید آزادی ایرانیان و ایرانی آزاد و پراز صلح و دوستی و آرامش!

     
  68. سلام خدمت جناب آقای نوری زاد عزیز
    حقیقتا من یک سوال داشتم خدمت شما.
    به هر حال این قابل انکار نیست که قدرت نظامی ایران در منطقه تقریبا حرف اول رو میزنه و توانایی موشکی ایران نیز بسیار پیشرفت کرده.
    میخواستم بدونم با تغییر نظام از نظر شما آیا قدرت نظامی ایران چگونه خواهد بود وقتی که ما اجازه ساخت موشک های بالستیک رو نداشته باشیم و با فشارهای غرب قطعا مجبور خواهیم شد یا برد موشک هارو کم بکنیم یا کلا فعالیت موشکی رو کنار بگذاریم آیا از نظر شما ایران از نظر نظامی ضعیف و منزوی نخواهد شد؟ یا به نوعی بشود که ما از نظر تجهیزات نظامی به غرب وابسته باشیم و در کل کشور ضعیفی بشویم از نظر قدرت نظامی…
    نظر شما چیه جناب نوری زاد

     
    • عجب پرشین بوی مامانیی! مطمئنی عرب بوی مامانی نیستی؟!؟!؟ وقتی آخوند نباشه کسی به ما اینقدر سفت نمی گیره چون نه با اسراییل مثل شما و نوری زاد دشمنی می کنیم (راهپیمایی های روزهای قدس اخیر رو که نوری زاد یادت نرفته؟!) و نه با آمریکا دشمنی و خصومتی داریم! همین گوگول مگولی های کاسه لیس رژیم مثل بازرگان و حسینی و … که به آمریکا کوچیده اند یادشون نرفته که چه چیزها پشت سر همین آمریکا می گفتند و عجیب تر اینکه حالا به آمریکا علاقمند شده اند و به اونجا کوچیده اند! همین علی دایی خودمون خودش رو سیتیزن آمریکا کرده و بعد در بازی تدارکاتی قبل از بازی با آمریکا کلی بد و بیراه به آمریکا گفت و چیزهای دیگر که در دوره فعلی برای خوش رقصی بماند!!! این تغییر رو نیازه یا روی هوس؟!؟!؟ خودتون قضاوت کنین!

       
  69. دوستان سلام
    آقای نوری زاد سلام

    دکتر محمد مصدق سه دختر داشت. کوچک‌ترین دخترش خدیجه نام داشت. خدیجه زندگی غم‌انگیز و تراژیکی را تجربه کرد. او در ۱۷ سالگی بر اثر هجوم ماموران شهربانی به منزل دکتر مصدق شوک عصبی را تجربه کرد. علت این شوک علاقه وافر خدیجه به پدر بود. روش‌های اشتباه درمانی همچون شوک الکترونیک و تزریق بیش از حد انسولین و همچنین ادامه روند تبعید پدر باعث شد تا حال عمومی خدیجه رو به وخامت برود. پس از پایان جنگ جهانی دوم بستگان خدیجه او را به سوئیس منتقل کردند تا تحت درمان قرار بگیرد. عمل جراحی ناموفق باعث شد زمان برایش از حرکت بایستد، او تا پایان عمر به ماندن در آسایشگاه محکوم شد.
    نگرانی برای خدیجه تا پایان عمر همراه دکتر مصدق بود و در تمام این مدت به فرزندانش در مورد خواهران سفارش اکید می‌کرد. پس از کودتا ۲۸ مرداد فرصت دیدار پدر و دختر فراهم نشد. مجبور به ماندن در زندان و تبعید بود اما هیچگاه خدیجه‌اش را از یاد نبرد. هر هفته نامه‌ای حامل خبر سلامتی خانواده همراه با ۵۰ فرانک به دست دخترک می‌رسید. جواب این نامه‌ها دریافت گه‌گاهی کارت با یادداشت کوتاه ثابت بود: «مامان و بابای عزیزم، امیدوارم سلامت باشید. از حال من خواسته باشید ملالی نیست جز دوری شما»
    دکتر مصدق طی وصیت‌نامه رسمی ولایت خدیجه را به ترتیب سن به فرزندانش سپرد، فرزندان نیز از وصیت تبعیت کردند. پس از فوت ضیا اشرف خواهر بزرگ‌تر خدیجه، عبدالمجید فرزند ضیا اشرف سرپرستی خاله‌اش را به عهده گرفت. تا پیش از انقلاب مخارج او بدون مشکل تامین می‌شد، اما پس از آن با وقوع انقلاب و شروع جنگ با وجود گرانی‌ها و بی‌ارزش شدن ریال تامین مخارج خدیجه مختل شد. مخارج آسایشگاه از اجاره دو ساختمان وقفی که دکتر مصدق خریده بود تامین می‌شد. طبق وقفنامه بنا بود پس از فوت خدیجه دو ساختمان به بیمارستان نجمیه واگذار شود. با وقف بودن دارای ایشان امکان تبدیل به احسن وجود نداشت. عبدالمجید تا سال ۶۴ هزینه‌ها را تامین می‌کرد ولی از آنجا که شرایط بدتر می‌شد بدهی بزرگی به بار آمد و ناچار خانه مادری را برای تسویه بدهی‌ها فروخت، ولی باز در تامین هزینه آسایشگاه با مشکل مواجه شد.

    دختر ابوالحسن بنی صدر با خدیجه دیدار کرد. او می‌گوید در جست‌وجوی یافتن خاطره‌های دکتر مصدق در سوئیس خانه‌ای را یافتم که مصدق در دوران دانشجویی در آن ساکن بود.
    در آنجا متوجه شدم که تنها بازمانده مصدق در آسایشگاه روانی به نام نوشاتل سال‌هاست به هزینه شهرداری و مردم سوئیس در نهایت فقر به زندگی ادامه می‌دهد. با آسایشگاه تماس گرفتم. با بی‌اعتنایی درستار مواجه شدم که می‌پرسید: چه نسبتی با او دارید؟ توضیح دادم که این دختر دکتر مصدق قهرمان ملی ایران است. پرستار با استهزا و ب‌توجهی می‌پرسد پس چرا ایرانیان از این دختر قهرمان ملی یادی نمی کنند؟ داخل راهرو خدیجه را که دیدم شناختم. پیر و چروکیده و مفلوک و زار و نزار بود. اما چشمانش. چشمانش همان چشمان مصدق و نگاهش همان نگاه مصدق بود. متاثر شدم نزدیک ما آمد و به فرانسه تقاضای یک سکه کرد که قهوه بخرد. اشک خشم و خجالت از چشمانم سرازیر شد. دختر مردی که به ایرانیان غرور و افتخار داده و برای ایرانی آزاد و مستقل عمر و جانش و خانواده‌اش را فدا کرد در مقابل من در تنهایی کامل قرار داشت. شرمنده شدم. از اینکه که فهمیدم او ۵۰ سال است که اینجاست و مردم سوئیس از او نگهداری می‌کنند خجالت زده شدم. او در نوجوانی و زیبایی قربانی کج‌رفتاری و خشونتی شده بود که پدرش را زندانی و تبعید و او را به این ادبار و فلاکت انداخته بودند. بار دیگر به دیدارش رفتم. اینبار عکس هایی از پدر و خانه‌شان برایش بردم. وقتی دید بی‌قرار شد و عکس‌ها را پاره کرد و جیغ کشید. پرستار گفت خاطرات کودکی برایش تداعی شده و دوری پدر را نمی‌تواند تحمل کند. پرسیدم مخارجش از کجا تامین می‌شود؟ جوابش چون پتک بر سرم فرود آمد. هیچکس پولی برایش نمی‌فرستد. همه خانواده‌اش مرده‌اند. به سفارت ایران اطلاع دادیم. اما آن‌ها از قبول هزینه او سر باز زدند. موضوع رسانه‌ای شد. دولت ایران پاسخ داد هزینه توسط قیم اموال پرداخت میشد و حاضر نیستند کمکی کنند. سرانجام خدیجه مصدق در اردیبهشت ۸۲ شمسی در نهایت انزوا مرگ غریبانه‌ای داشت. هزینه کفن و دفن او را شهرداری نوشاتل پرداخت.

     
    • این عکس که خدیجه نیست! این عکس سوسو هستش که نوریزاد تیتر زده //// سوسو! (این //// از طرف خودم هست)

       
  70. جناب نوریزاد عزیز و گرامی
    من یقین دارم نظام ولایی هیچگونه اسیب جانی نمی تواند به شخص شما برساند چرا که توان پرداخت هزینه انرا ندارد و عملا شما بعنوان سمبل مبارزه علیه دیکتاتوری و استبداد دینی در سطح بین المللی شناخته شده اید و به مصونیت بالایی از این نظر دست یافته اید و با متن ها و سخنان بسیار موزون و مودبانه و منطقی جای هیچ نقطه ضعفی را برای حامیان و قصابان حکومت باز نمی کند که توان برخورد شدید با شما را داشته باشند. لذا از این فرصت تاریخی که بواسطه صداقت و حق گویی شما پدید امده است باید نهایت استفاده را کرد و شکل انتقادات و روند حرکت خود را در مسیری قرار دهید که جایگاه خود را در سپهر سیاسی و اینده کشور چند پله بالاتر قرار دهید و در ردای مدیریت و رهبری ملت ظهور کنید و زمینه به نتیجه رساندن مطالبات مردم را به شکل سازمانی و حزبی مدیریت کنید. ایا وقت ان نرسیده که حرکت خود را در قالب یک حزب پایه ریزی کنید و با ارائه برنامه و ایجاد زیرساختهای مدیریت سیستمی توجه ملت و دنیا را بسمت خود جلب کنید؟
    نظام از ابتدا تا امروز اجازه ظهور و بروز هیچ حزب مستقل و افرادی که قابلیت هدایت و مدیریت جمعی ملت را دارا بوده اند نداده است و با سرکوب و کشتار و بی ابرو کردن و خانه نشین نمودن , هر کسی را که گمان به اینگونه قابلیتها را داشته از سر راه برداشته است. اما حال که خود بدلیل ضعفهای بسیار زیاد قدرت برخوردهای قبلی را ندارد بهتر می توان دست بکار کار تشکیلاتی و سازمان یافته شد و با استفاده از نقاط ضعف رژیم استفاده لازم و مناسب را در جهت پیشبرد مقاصد و منافع ملی و میهنی نمود.

     
  71. جناب آقای نوریزاداین آقای خامنه ای به تکرار واژه ی دشمن معتادشده درهر سخنرانی ونطق خود دههابار از واژه ی دشمن استفاده میکند.این چه دشمنی است که ایشان این همه هراس ازآن داردومدام عده ای راتحریک به سردادن شعارمرگ وسوزاندن پرچم او میکند؟آیافکرنمی کنیداگرواقعیت هم داشته باشدعلت این دشمنی ازخودایشان است که مدام هتاکی میکند وسیاست دشمن تراشی اساس هویت سیاسی وی راتشکیل میدهد.مگرکشورهای ژاپن،سوییس،کانادا،حتی امارات وعربستان که باامریکاروابط گرم ونزدیک دارندچه زیانی ازامریکادیده اند؟اصولا امریکاکه از ورود پول کثیف به درون سیستم اداری خودبه شدت جلوگیری میکندمگراینطورنیست که هرکس باهرعنوانی ولو کاروتجارت هم بخواهدواردخاک امریکابشودبایدبرای سرمایه وپول خوداسنادرسمی ومدارک معتبرارائه واثبات نمایدکه سرمایه وپول او از راه غیرقانونی ،حرام ونامشروع بدست نیامده است واین نشانه ی حاکمیت قانون ،نظم وعدم فسادوآلودگی درسیستم اقتصادی ومالی کشورامریکاست وپاکدستی حاکمان ومسئولین امریکارانیزاثبات میکندبرخلاف کشورماکه هرکس برای خودبطورسلیقه ای ودرراستای کسب منافع نامشروع خویش به هرراهی متوسل میشودمثلا رییس دستگاه قضاپولهای این قوه رابه حساب شخصی خودواریزمیکندوهیچکس هم جرات برخوردوتعقیب ومجارات اورانداردفسادسیستماتیک درنظام حاکم برایران بقدری گسترده وعمیق وزنجیره ای شده است که مقابله باآن ازجانب هرمقامی ناممکن میباشد

    درودبرروشنگرشجاع جناب آقای نوریزاد
    مانده ام به کدام چهره وسخن وزبان این مردم منگ ومسخ شده باوربنمایم.من درهمه جاوهمه حال هزارجور باصدهابحث وگفتگواین مردم رامی بینم اماهمه درمسایل گوناگون کشوراتفاق نظردارندازتورم واختلاس ودزدی وغارت کشورمی نالندوهمه مدعی اندکه آخوندهاکشورراغارت کردند.درباب زورگویی هاوفشارهاوشکنجه وسرکوب ازجانب حاکمیت همه یک نظردارندوآن اینست که این رژیم به هیچکس رحم نمیکندوهربلایی که بخواهدبرسرمخالفین خودمی آورد.اینکه این مقام مجلس ودولت هم مثل مقامات قبلی هیچ کاری نمیکندوهمه دستشان دریک کاسه است هم اتفاق نظردارند.موقع رای گیری هم درتاکسی ومترو واتوبوس ومحل کاروبازاروهمه جاهمه میگویندمن یکی برادرخودم هم نامزدباشه رای نخواهم داد.وخلاصه همه درهرجاومکان وزمانی ازاوضاع نابسامان کشورشدیدا ابراز خشم وانزجارمیکننداماهمه هم درانتخابات شرکت میکنند.درراهپیمایی.دراربعین.ودرعاشورا سنگ تمام میگذارنداماهمین مردم که این همه ازمشکلات مینالنددرواکنش به،اختلاس سه هزارمیلیاردی.اختلاس چندمیلیاردیورویی،اختلاس هزارمیلیاردی ازآستان رضوی،حبس وشکنجه وقتل افراد،انفجارپلاسکو.سرکوب دانشجویان،سرکوب مردم وفاجعه کهریزک یاحتی هشت برابرشدن قیمت آب وبرق وگازدرمقابل یک یارانه 45000تومانی که بعدازهشت سال هنوزیک ریال افزایش پیدانکرده ونمیکنداماهمچنان پول انرژی بالامیرود…نق نمیزنند.صداازشون بلندنمیشه،حتی یک اعتراض آرام ومسالمت آمیزنمیکنند.اماکافیست فردااعلام شودرهبری قصدسفربه فلان شهرواستان راداردمیلیونهاآدم گرسنه وپابرهنه وحقیرازسروکول همدیگربالامیروندبرای تنهاتماشای یک لحظه خامنه ای که شبانه روزازتلوزیون دیده میشود.معلوم نیست این مردم کی میخواهندازاین اوضاع خسته بشوندوبه خودبیایندحداقل اگرمثبت نیستندمنفی هم نباشند.اگرشیرنیستندروباه نباشند.اگرشجاع نیستندبزدل وترسوهم نباشندحداقل میشه قهرکرد.قهرکردن که دیگرجرم نیست.ای مردم قهرکنیدوبه استقبال حاکمان نروند

     
  72. اخبار: پیش‌نویس لایحه ممنوعیت حیوان‌آزاری در ایران تهیه شد.
    مش قاسم: ای خدا، کی میشه پیش‌نویس لایحه ممنوعیت مردم آزاری هم در ایران تهیه شود؟

     
  73. اخبار: دستکم شش کشته در پی زمین‌لرزه در نواحی مرزی ایران و عراق.
    مش قاسم: بلافاصله بعد از اینکه امت اسلامی برای اربعین اونهمه مایه گذاشت؟ یا اینکه علامتی دیگر که ای امت، اینقده …(سه نقطه از مش قاسم) نباشین.

     
  74. گزارش چند گفتگو و درخواست برای تغییر نام اسلامی:

    صبح بخیر..می خواهم اسمم را عوض کنم…البته از اسلامی به اسلامی!
    احسنت..بفرمائید..تقبل الله!
    .من اسمم علی است که داماد پیغمبر است میخواهم بشوم “عمر” پدر زن پیغمبر!! یا “عثمان” داماد پیغمبر و یا “ابوبکر” پدرزن پیغمبر!!که هر سه خلیفه بودند!!
    شما خیلی غلط میکنی !..اون اسلامی نه این اسلامی!
    ==================================
    صبح بخیر..می خواهم برای نوزادم اسم ثبت کنم….ولی برای “مچ” شدن میخوام اول اسم خوتدم را تغییر بدم به”زیاد” پسرم هم میشه “ابن زیاد”!! ..لطفا اگه میشه سریعتر الان جریمه میشم!!
    ====================================
    صبح بخیر..من اسم مادرم مرجانه است..اگه زحمتی نیست اسمم را از “مملی” تغییر بدهید به “ابن مرجانه”!!
    اسم پدرت چیه؟
    ملجم!
    خوب این ملجم هم بهت میخوره!!..می تونی سوریه هم بری و یا از اروپا تقاضای پناهندگی برای خطر جانی هم بکنی!!
    =================
    من اسمم نرگس است..اسلامیش چه میشه؟
    نرجس!!
    ==================
    من اسمم الهام است…اسلامیش جی میشه؟
    چرخنده!!

     
  75. سلام اقای نوریزاد. دوست عزیز این همه خون دل خوردن و به مردم رو انداختن برای نجات جان افشین ازادی از مرگ بوسیله ی اعدام کار عبثی است. بگذارید برود و از این زندگی تلخ و نکبت بار که آدم روزی صد بار میمیرد و زنده می شود رهایی یابد.
    من سالها رنج بردم تا جوانی را از اعدام نجات دادم. ولی او چند روز پیش خودش را کشت. اعدام تنها درصدی از مرگ جوانهای ما را رقم میزند. خودکشی … خودکشی … همه داریم خودکشی میکنیم.!

    ——————

    نژاد گرامی،
    من راز اندوه شما را می فهمم. باورم اما بر این است که: تا نسیمی می وزد، و برگی می جنبد، و لبی می خندد، و کودکی شیر می مکد، و مادری موهای دخترکش را شانه می زند، و نوازنده ای می نوازد، و دختری آواز می خواند، و پسری پای می کوبد، و کتابی ورق می خورد، و دلی می لرزد، و دستی گرفته می شود، و چرخی می چرخد، و سنگی تراش می خورد، و خلاصه تا زمانی که: وطن هست، و عشق هست، و ابرهای خردمندی از آسمان میهن ما گذر می کنند، هرگز نباید نا امیدی ما را مچاله کند!
    اگر چه از در و دیوار بر ما سنگ ببارند و تحقیرمان کنند!

     
    • جناب نوریزاد که این اسم را تازه می شنود مگر به کسی رو انداخته؟!‌ برایتان بجای شعر معر می گوید! مثلاْ می گوید تا زمانی که وطن هست! یکی نیست بگه بالام جان تو اکه گذرنامه دستت بود الان نه فقط زنت که خودت هم اون ور آب بودی و وطن بیوطن زیر لب زمزمه می کردی! از طرفی ایشون کمپین نامه به رهبری زده و چقدر کارش گرفته! یکی کمپین فحش /////////////// به رهبری زده یکی کمپین آتیش زدن و یکی کمپین نهنگ آبی! مطمئناً کمپین جناب نوریزاد بهتر از همگی اونهاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

       
  76. برادر بزرگوار اقای نوریزاد عزیز
    درود بر شما
    ترسیم ایران فردا
    سوالات محوری و اساسی که نیاز به پاسخی جامع دارند :
    1_اگر امروز اخرین روز حیات جمهوری اسلامی باشد , از فردا ایران چگونه کشوری باید بشود؟

    2_نخبگان ایران در همه عرصه ها چه برنامه ای برای اداره و مدیریت کشور خواهند داشت؟

    3_چه کسی یا کسانی نقش رهبری و هدایت جامعه را بر عهده خواهد گرفت؟

    4-ایا عناصر انسجام و اتحاد و همدلی در بین مردم کشور برای جلوگیری از هرج و مرج و بروز خشونت وجود دارد؟

    5_مردم حول چه محور یا محورهایی باید حرکت کنند تا با کمترین خسارت و تلفات و یا دخالت دولتهای خارجی مرحله گذار از حاکمیت فاسد کنونی را به حاکمیت مطلوب فردا , پشت سر بگذارند؟
    6_شاخص های اساسی برای تعریف نظام و حاکمیت مردمی اینده که بعنوان قانون اساسی در دستور کار قرار می گیرد , شامل چه اصولی خواهد بود؟
    7_ این یک اصل اساسی است که ملت بدون وجود احزاب کارامد و یا رهبری اگاه و مورد اقبال عموم جامعه , هرگز نمی توانند نظام فاسد را سرنگون و حکومتی مردمی را روی کار اورند , لذا واجب است که امثال شما شورای رهبری حرکت مردمی را تا زمان سقوط نظام فاسد و برگزاری انتخابات ازاد و تدوین قانون اساسی جدید و شکل گیری سیستمی کارامد برای اداره امور کشور تشکیل دهید و از افراد دلسوز و اگاه به مشکلات واقعی کشور در همه زمینه ها تشکلی را برای فردای برچیده شدن نظام منحوس ولایی ایجاد کنید.
    صرف شعار دادن و امید واهی به قیام مردمی و سرنگونی نظام کاری از پیش نمی برد و این نظام همچنان به تخریب و نابودی کشور و ملت ادامه خواهد داد. ملت برای حرکت اگاهانه و رسیدن به اهداف متعالی خود نیاز به رهبری دارند که بتواند ملت را از پیچ و خم سیاست بازیها و تزویر های حکومت بسلامت عبور دهد.
    اگر هر یک از سوالات بالا و سوالات احتمالی دیگر درست مورد دقت و کنکاش قرار گیرد و پاسخ های متین و راهکارهای منطقی و عقلی و قابل انجام و اجرا برای انها داده شود , امید است که ایران فردا , کشوری قدرتمند در عرصه جهانی ظهور کند و بعنوان کشوری قابل احترام در نگاه همه دولتها و مردمان جهان و جامعه جهانی اقتدار گذشته را بدست اورد.
    ایران دارای تاریخ و تمدن و گذشته بسیار درخشان است. متاسفانه در 4 دهه اخیر ایران رنگ سیاهی و خشونت بخود گرفت و بخاطر عملکرد حاکمیت و نظام فاسد اسلامی مورد نفرت و غضب اکثریت جامعه بین الملل قرار گرفت و از توسعه و پیشرفت در همه زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی و فن اوری عقب ماند و حتی بسیاری از داشته های قبلی خود را نیز از دست داد……….

     
  77. فراموش کردم اضافه کنم
    حال که حق نداریم اسامی عربی مان را به ایرانی تبدیل کنیم منبعد برای فرزندانمان اسامی ایرانی انتخاب خواهیم کرد تا بااین مشکل مواجه نشویم.
    در ضمن این یک استنتاج منطقی است. چرا؟ هر گاه فرزندتان خواست نام ایرانی اش را به عربی تبدیل کند مشکلی نخواهد داشت. و اگر نام ایرانی اش را دوست داشت هم که قضیه حل است. البته تا جایی که ملایان عزیز و آی کیوی ما تصمیم نگیرند همه اسامی ایرانی را ممنوع اعلام کنند……

    کسی می داند قضیه منع تغییر نام جدی است یا شوخی؟ من هنوز باورم نمی شود. قانونی چیزی در مجلس تصویب شده؟ اصلن چنین چیزی از لحاظ حقوقی امکان دارد؟ مغایر قانون اساسی نیست…. خدای من چه می گویم… کدام قانون اساسی کدام حقوق شهروندی کدام حقوق انسانی…..

     
  78. حق نداریم به یک زرتشتی رای دهیم
    حق نداریم به پاسارگاد برویم
    حق نداریم اسامی عربی را به ایرانی تغییر دهیم

    حکومتی که از مردمش وحشت دارد باید هم همین گونه عمل کند.
    من آشنایانی می شناسم که برای دهن کجی به ملایان از بهاییان خرید می کنند. نتیجه؟ پروانه کسب بهاییان لغو می شود. غیر از این چه انتظاری می توان داشت. بازی موش و گربه ای است که مدت ها است در جریان است منتهی باید دید کدام طرف موش و کدام گربه است.
    شما تلاش کردید جشن نوروز را باطل کنید که مفتضحانه شکست خوردید. اوایل انقلاب بود همه به خاطر داریم. بعد که نشد آن را تبدیل به جشن اسلامی کردید و هزار حدیث و روایت که قال الباقر و قال الصادق نوروز جشن اسلامی است…
    با ملتی مواجهید که از هر فرصتی برای اعتراض استفاده می کند.
    حقیقت امر ایران آزمایشگاه بسیار جالبی است برای محققان علوم اجتماعی. برای کسی که از این علم سر در می آورد بسیار هیجان انگیز باید باشد یک ملت بزرگ چگونه با تمامی محدودیت ها و خطرات راه خود را به جلو باز می کند و تا جایی که می تواند زیر بار نمی رود و از سوی دیگر حاکمانی که بدون هیچ ترحم و خویشتنداری و شرم و حیا از همه گونه ابزار برای سرکوب این ملت بهره می برند.
    راستی قضیه حجاب چه شد؟ بالاخره برنده در این زور آزمایی مدنی کیست؟ جوابش را من و توی ایرانی می دانیم…..
    گربه کیست و موش کدام است ….

     
  79. نوری زاد سلام

    بیت کوین به گوش کسی خورده؟ به نظر من بجای اینکه توی اینترنت همه اش یه عده دنبال سایت … و … هستند بهتره به فکر قطره ای جمع کردن بیت کوین باشند. الان روی اینترنت بیت کوین جای ارزهای دلار و غیره رو گرفته و حتی می تونین باهاش روی اینترنت از سایتهای خارجی خرید کنین! مگر نشنیدید خامنه ای هم به ولادیمیر گفت دلار رو باید با یه چیزی دیگه جایگزین کرد تا تحریمها بی اثر بشه!‌ سایتها زیادند ولی من فکر می کنم سایت کاتوشی سایت نسبتاْ‌مناسبی هستش:

    https://1katoshi.com?ref=0d25c4e7435706c467e4b4a265810fc3

    بیت کوین زیادی با تبلیغات روی این سایتها نمیدن (بی مایه هر چیزی فطیره) ولی باز کاچی بعض هیچی!

     
  80. مصلح آبادی اراکی

    با سلام 1_ : شخصی ساده لوحی بر گرده ی الاغ خود بار گندم گذاشته و به آسیاب میبرد . در قهوه خانه ی بین راه ، خَر را به درختی بست و به قهوه خانه رفت . وقتی برگشت ، خَر خود ندید و خر را دزد برده بود . از پسر بچه ای که تنها رهگذر آن بیابان و صحرا بود پرسید که ای پسر ، خر من ندیده ای ؟ پسرک به شخص مالک الاغ گفت : همان خری که بار گندم داشت و چشم چپ اش کور و پای راست اش هم لَنگ بود ؟ شخص مالک الاغ به وجد آمد و خوشحال شد و گفت : نشانی های داده شده کاملاً درست است و خر من اکنون کجاست ؟ پسرک جواب داد که من اصلاً خَر تو ندیدم . صاحب الاغ گفت که الاغم دست توست ، چون نشانه های خر من درست داده ای و دست پسرک را گرفته و نزد قاضی برد . قاضی به پسر بچه گفت : ای پسر اگر تو الاغ این شخص را ندیده ای ، با چه ” مدرک و سند ” و چگونه نشانه و صفات الاغ این شخص را بازگو کرده ای ؟ پسرک گفت : در جاده و راه ، دانه های گندم ریخته بود و علف های سمت چپ جاده خورده نشده بود و پای طرفِ راست الاغ هم بیشتر در زمین آثار حفره بر جای گذارده بود . قاضی فهیم و عاقل وقتی استدلال و جواب صحیح و درست پسرک شنید ، به پسرک آفرین گفت و اِنعام و صله ای هم به ” پسرک با هوش ” داد . 2_ : عده ای شرور ، قاتل ، پست فطرت ، حیوان صفت و جانی و جانی زاده و عده ای هم جاهل و کم فهم و نا فهم و مارق که مقلد ، شیعه و دنباله روی آن گروه قاتلین و شرور ها هستند ، پس از مطالعه ی پستان سوسو ، حتماً از آقای نوری زاد خواهند خواست که ” مدرک پستان بریدن سو سو ” کجاست ؟ و همیشه و در هر حال از آقای نوری زاد ” سند و مدرکِ ” نوشته و مکتوب خواهند خواست . هم چنانکه وقتی جناب نوری زاد با آقای ” حسین دهباشی ” مصاحبه میکرد ، ایشان دائماً از جناب نوری زاد طلب ” مدرک و سند ” گفته های خویش میکرد و مثلاً هر چه آقای نوری زاد به دهباشی میگفت : این مرتضی زیکزاکی ” بوکوحرام ” نیجره ای و مسلح شده علیه حکومت نیجریه ، آخوند شده در قم بوده و از مال و منال جمهوری اسلامی مفت خوری کرده و آیت الله شده و در کشور آفریقایی نیجریه تروریست شده علیه حکومت نیجریه ، دهباشی میگفت : مدرک ات کو آقای نوری زاد ! یا وقتی که سپاه پاسداران ” سعید زینالی ” را از خانه اشان بیرون کشیده و برده اند و بعد از سالیان دراز حتی جنازه اش را هم تحویل نمی دهند ، آخوند محسنی اژه ای به خانواده سعید زینالی میگوید که مدرک بمن بدهید که سپاه ” سعید زینالی” را برده و شما ( خانواده سیعد زینالی ) چرا بدون مدرک در کشور از ” سر به نیست ” شدن فرزند اتان سخن میگویید ! این مقامات نظام اسلامی و عمله های خود ، احمق هایی هستند که مانند ” کبک ” سر خود را داخل برف کرده اند و بیرون برف را نمی بینند ، در صورتی که خیلی ها در این کشور مانند برادرم آقای نوری زاد مانند همان” پسرک باهوش ” در تمثیل اول متن هستند که آثاری را که ” خَر ” از خود بجای گذارده را می بینند و به قاضیان هوشیار هم مدرک آن را میدهند ولی در عوض عده ای هم بخاطر ” دنیای پوچ دوست داشتنی اشان ” دم فرو بسته اند و کور شده اند و کر هم به دنبال اش .

     
  81. به نظر من کل ماجرا ساختگیست و دوستی خاله خرسه را به یاد می آورد . اصولا رسول و علی چه نیازی به این داستان داشتند ؟ یعنی اینقدر علی بی اعتبار بود که باید با چنین داستانی به او اعتبار میدادند ؟ از شجاعت علی میخواستند بگویند حتی به قیمت غیر قابل اعتماد نشان دادن رسول ؟ هدف از جعل این داستان چه بود سید ؟ لطفا راز گشایی کنید برای ما . با سلام دوباره به شما .(منصف)
    …………….
    منصف گرامی نه تنها این ماجرا بلکه کل//////////////////////////////////// و روایات و نقل و قولهای بدون مدرک و نوشته از این فرد و آن فرد ساخته شده و هیچ گونه اعتبار تاریخی ندارند. دستگاه روایت سازان با ساختن دکانی از این باورهایی که سالیان سال به مردم توسط /////////////////////// دستگاه عظیم و پر خرجی بنام روحانیت بر ساخته اند که ///////////////////// ولی پر خور و پر مدعا. خرج این جماعت////////////////از جایی باید تامین شود. چه صنعتی بنظر شما پر درآمدتر از دکان دین است؟ ولی در مورد ///////////////////// من بارها در این سایت نوشته ام هر چند که در جنگ و گریز با هاشور های نوریزاد گرامی در بیشتر مواقع سلاخی شده اند. ولی در چند جمله می توان گفت که بفرض درست بودن این واقعه چنین واقعه ایی /////////////// در آن زمان را هم از بین می برد. چون وقتی ////////////////////////////////////////////////////////////// برای رهایی خود دست می زند چه اعتباری و ارزشی برای او در بین عرب باقی می مانده؟ مسلما آخوند با ترفند به قربانی کردن اسماعیل و /////////////////////////////// می تواند متوسل شود. انداختن ////////////////////////// بگردن الله و معجزه و این ////////////////////// دیگر پیش کسی حنایی ندارد. ///////////////////

     
    • با درود به مزدک ۱ گرامی , عزیز جان من نتوانستم درست منظور شما را بفهمم . خودتان میدانید چرا ! نوریزاد عزیز ما مجبور است که کلمات / جملات نا مناسب را به تشخیص خود حذف کند و میدانیم چرا . گرامی دوست عزیز شما تا به حال حتما فهمیده اید که مسئول سایت به چه کلماتی / گفتاری حساس است و آنها را نامناسب میداند . چرا شما اصرار بر استفاده از آنها را دارید ؟ نوشته ای که نشود آنرا فهمید به چه کاری میاید ؟ شما وقت عزیزتان را صرف میکنید و چیزی می آفرینید که دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند . چه کار بیهوده ای ! من مایلم که شما این نوشته را بازآفرینی کنید و اگر وقت دارید آنرا هم با مثال های دیگری غنی تر کنید و به قضاوت دیگران بگذارید . صاحبخانه در پذیرایی از میهمانان خود آدابی را رعایت میکند و میهمانان هم همینطور و ما اینجا میهمانیم همگی . متوجه سخنم حتما هستید . با تشکر زیاد از شما .

       
  82. در شهر هرت

    اشتباه نشود.
    اغلب رفورمیستها از روحانیان بودند، چون قشر باسواد قرون وسطا بودند و رفورماتورتنهامارتین لوتر نبود ، معنای رفورماتور به معنی نوگرایی و بازنگری در دین مسیح بود .

    دوران کنونی با پانصد سال پیش فرق دارد ووظیفه همه افراد است در اموری که در زندگی فردی و اجتماعی اشان تصمیم مستقیم و غیر مستقیم دارد دخالت کرده و انتخاب کنند. بخصوص دین اسلام که فردیت کامل را گرفته است. دینی که تروریست و جهادی تربیت می کند و برای خود حق شکنجه و آزار و تعیین تکلیف انسانهای آزاد را قایل است ربط مستقیم به همه داردو انگشت همه باید به سوی آن باشد.و از طرف همه باید مورد بازخواست قرار گیرد.

     
  83. نوری زاد

    مایلی یک آزمایش دیگر داشته باشیم! همونی هستم که در زمان انتخابات آمدم و شماره تلفن های کاندیدهای ریاست جمهوری را با نازل ترین قیمت به اشتراک گذاشتم اما کسی متقاضی دریافت نبود در عین اینکه می گفتند رای می دهند اونهم به کسی که حاضر به صحبت یا امتحان کردن اون با این ارقام اندک نبودند! شماره تلفن های بازیگرانی را نیز با قیمت های بالاتر (چند برابر) می خواستم به اشتراک بگذارم که شاید در انتها که دیدم همه حرفها دروغ و هارت و پورت است پیامی نوشتم با این مضمون که فکر می کنید نفر بعدی برای درخواست بالاترین تقاضا (نه الزاماً در این سایت) چه کسی باشد… اسم /////////////////// هم در بین اونها بود و چند نفر دیگه هم همینطور…ماجرای /////////////////////// را که یادت هست! یعنی تصور می کنی اون افراد دیگه که اسم بردم از موضوعاتی که در سرم بود مبری بودند اما راستش رو بخوای بعد از جریان///////////////////// خیلی محتاط شده اند!!

    اما الان چکار دارم باهات؟ می دونم می گی برای بار سومه که این رو می نویسی! میدونم ناراحت هستی که شماره تلفن تو رو فقط 5000 تومان حراج کرده بودم که باز هم کسی حتی حاضر به گفتگو با تو نیز نبود!!!

    من تخصصهای زیادی دارم! مثلاً به فرمول ساخت مواد مخدر صنعتی نیز آشنایی دارم! یعنی می تونستم پولدار باشم ولی نیستم! اما حاضرم فرمولهای ساخت رو با ارقام زیر به اشتراک بگذارم:

    شیشه ===> 20 میلیون تومان

    کراک =====> 15 میلیون تومان

    حشیش =====> 5 میلیون تومان

    فکر می کنی از بین اعضای سایت تو چند نفر بال بال میزنن فرمولهای ساخت رو با این ارقام در اختیار بگیرند! خود تو چطور؟!؟!؟

    می دونی مبارزه برای ما گرون تموم شده و زمانی است که برای هرگونه مبارزه بهای آن توسط مبارزان هارت و پورت کن باید پرداخت شود! با این همه هارت و پورت روزی را می بینم که یه انفجار عظیم با وجود این همه باد در غبغب رخ دهد! مواظب باش اولین نفر تو نباشی! البته تو که پاره تن هستی ولی نقش یه بچه ناخلف رو خوب داری بازی می کنی!

     
  84. چهره یک انقلاب را چه کسانی ترسیم میکنند؟ یک غقیده و یک ایده چگونه میشود که به شکلی در آید که گوئی فرشته ای تبدیل به دیوی خودخوار شده؟ رهبر و یا رهبران چقدر نقش دارند؟ پیروان چقدر در این تغییرات موثرند؟ اینها از جمله سئوالاتی است که در مورد وضعیت فعلی انقلاب اسلامی و خود اسلامی که در دست ما است صادق است.
    در 26 بهمن سال 1330 حوالی ساعت 3 بعد از ظهر، محمد مهدی عبد خدائی که جوانی 15 ساله بود و بقول خودش هنوز موئی هم در صورتش نبود، اسلحه کمری خود را در آورد و از فاصله 1 متری به دکتر حسن فاطمی که بر مزار محمد مسعود نویسنده متفکر ایرانی صحبت میکرد شلیک کرد تا بقول خودش یکی از مفسدین را که رابط مصدق و دربار بود و قصد آزار نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام را داشت از میان بر دارد. او هیج شناختی نه تنها از فاطمی که از هیچ چیز نداشت و با اغوای واحدی به این کار مبادرت کرد و بعد از شلیک اسلحه را به زمین انداخت و شعار الاسلام یعلو و لا یعلی علیه را سرداد. او که امروز در کهنسالی است هنور تکلیفش با خودش روشن نیست که آن ترور درست بود یا نه؟ در جائی خوشحال است که او باعث قتل فاطمی نشد و در جائی دیگر میگوید نه تنها پشیمان نیست بلکه اگر باز هم به همان زمان برگردد مجددا فاطمی را ترور خواهد کرد.
    در 13 آبان 13 سال 1358 معصومه ابتکار،اصلاح طلب امروز، با همراهی گروهی دیگر برای حفظ اسلام و با پشتیبانی و تشویق موسوی خوئینی ها به سفارت امریکا یورش بردند و دیپلماتهای تحت پناه رسمی حکومت اسلامی را بگروگان گرفتند. معصومه ابتکار که همانجا به جای معرفی خود با نام معصومه که حتما از نظر خودش و دوستانش نامی مقدس است، خود را “مری” معرفی کرد تا چهره ماندگاری از خود بسازد. او کسی بود که در بیانیه ای بزبان انگلیسی اعلام کرد که در مقابل هر اقدام برای آزادی گروگانها آنها را خواهد کشت. در کلیپ مصاحبه او با یکی از سبکه های خبری بین المللی بزبان انگلیسی ما دختر نوجوانی را میبینیم که هیچ بوی شفقتی در کلامش نیست و آنجا هم تصریح میکند که حاظر است گروگانها را بکشد. امروز هم که او در ان باره صحبت میکند هیج احساس پشیمانی ندارد چه انکه اگر این عمل ذبونانه ملتی را به نابودی کشانده برای او نان وآب فراوان داشته و به لطف آن سرقفلی، همواره معاون رئیس جمهور بوده و جالب اینکه فرزندش به همراه عروس خانمش در همان آمریکا بخوشی روزگار میگذرانند و چرا که نه؟ این میتواند تشکری کوچک از خواهر مری برای هدیه دادن میلیاردها دلار به امثال راکفلر باشد.
    عبد خدائی و ابتکار دو روی یک سکه اند با اختلاف زمانی مناسب و در حقیقت ادامه همدیگرند. جهره اسلام ولایتی همانی است که عبد خدائی ترسیم کرد که اخرین حد ثوابش ترور شخصی چون فاطمی بود. اسلام ابتکار هم ریشه و شاکله اش همان است . این دو هم اسلام را به شکل خود در اوردند و هم انقلاب یک ملت را. در جریان گروگانگیری میتوان گفت که خود آقای خمینی و دیگرانی جون بهشتی و هاشمی و خامنه ای و منتظری و بنی صدر و بقیه مردم خطی را رفتند که معصومه ابتکار طرحی میکرد. خط مشی ساسی کشور را حرفهای او ترسیم میکرد. او بود که میگفت گروگانها هستند تا شاه برگردد . چه کسی جرات داشت روی این حرف کلامی بگوید؟ با انتخاب عنوان “خط امام” خود خمینی هم در مخمصه این قرار گرفت که دنبال این خط برود هرچند مرحوم بازرگان آننرا خط شیطان نامید.حال اگر بقیه از جمله عبدی و اصغرزاده را هم دخیل بدانیم ولی بازهم از نقش کلیدی ابتکار کاسته نمیشود. موجی که ایجاد شد آن چنان سنگین بود که بهشتی و هاشمی و خامنه ای علیرغم مخالفت ،منافع خود را در همراهی با آن دیدند.
    عبد خدائی و ابتکار هیچکدام از کرده خود پشیمان نیستند و هیچ کس هم متعرض آنها نیست و با این کار دنیای خود را تامین کرده اند هرچند دنیا و اخرت ملتی را بباد داده باشند. هنوز در این کشور کسی جرات نمیکند کلامی در تجلیل از فاطمی و مصدق بگوید و روز شوم 13 آبان علیرغم تمام نکبتش بطور رسمی جشن گرفته میشود. بی جهت نیست که امروز انقلاب اسلامی با سه صفت بارز شناخته میشود: ترور ،گروگانکیری و بی قانونی…یاد گار شوم عبد خدائی و ابتکار ،دو تروریست از فدائیان اسلام و اصلاح طلبان خط امامی!

     
    • جناب با صفا، اخیرا مصاحبه همسر امیر انتظام را می خواندم که در آن اشاره کرده بود شوهر این خواهر مری! اصلاح طلب جزء تیم ترورهای خارج از کشور در زمان علی فلاحیان وزیر اطلاعات هاشمی بوده است یعنی آن نتیجه ای که شما در آخر کامنت خود در مورد عبدخدایی و خواهر مری گرفته ای اینجا علنا ادغام شده اند و در یک خانه در غالب زن و شوهر نمود واضح دارند جنایتکار با خواهر مری زن و شوهر هستند و فرزند و عروسشان نیز در آمریکا خوش می گذرانند عجب نانی دارد این شعار مرگ بر آمریکا!!

       
  85. حاجی قاسمی چرندگوی وزوزارت خارجکی: بارها به مقامات فرانسوی گفته‌ایم که برجام قابل مذاکره نیست.
    مش قاسم: شامورتی بازی اسلامی! ای نادان، فرانسه میگه مذاکره در مورد موشکها واسه برجام جدید. بالاخره به اونجا هم خواهی رسید. میدونی چرا؟ واسه اینکه ملت پشت این حکومت نیست. نرمش قهرمانانه میکنه دوباره!

     
  86. شتر گاو پلنگ حکومت اسلامی کره شمالی:

    -حسن/*: گر از این به بعد، این مؤسسات صرفاً از بانک مرکزی مجوز بگیرند و کاملاً مراقبت و نظارت شود، بخش بزرگی از مشکلات حل و فصل خواهد شد. مش قاسم: اگه توی این ۴۰ سال تونستن کاملاً مراقبت و نظارت شود که مشکلات حل و فصل شود حالا هم میتونن. یه مشت آدمکش و دزد و شکنجه گر شدن همهکاره این مملکت، همهشون هم رفیق گرمابه و گلستان خودشون هستن ها!
    – امور مربوط به برق از وزارت نیرو جدا و به وزارت نفت ملحق شود و نام وزارت نفت به وزارت انرژی تغییر می کند. مش قاسم: تابحال اینا چند بار این وزوزارتخونهها رو زیر و رو کردن؟ به همون علتی که قبلا نشد این بارهم نمیشه.
    – وزارتخانه‌ای ایجاد شود که تنها به امورات مربوط به روستاهای کشور رسیدگی کند. مش قاسم: این یکی خیلی جالبه، شیره مالی به سر روستاییان. هدفشون اینه به روستاییا بگن ببینین، واسه شما هم وزوزارت خونه ایجاد کردیم تا یه مدتی اینجوری سرشون گرم شه.
    – سازمان محیط زیست و همچنین منابع طبیعی و بخش آب‌وفاضلاب شهری و روستایی و آب‌منطقه‌ای یک وزارتخانه دیگری را تشکیل دهند. مش قاسم: اینهمه وزوزارت خونه ایجاد کردن به کجا رسیدن که یکی دیگه هم راه بندازن. هدف اینجا اینه که یه مشت آقازاده بیسفات و بیکار رو ببرن اونجا کار واسشون درست کنن.

    خونه از پایه ویرانه خواجه در فکر وزوزارت جدیده.

    /*: ک

     
  87. مقام معظم رهبری خودشان در ایام کودکی در خانواده ای فقیر و تهیدست زندگی میکردند و به خوبی از رنج های این طبقه آگاهی دارند و اساسا مجاهدات و مبارزات ایشان با رژیم ستمشاهی برگرفته از همین زیست مستضعفانه و اشراف ستیز ایشان است اگر در طول ۴۰ سال گذشته که ایشان یا نفر اول مملکت و یا نفر دوم بودند وضعیت معاش فقرا چندین برابر سخت تر از زمان طاغوت شده و کودکان بسیار زیادی از گرسنگی رنج برده و از تامین حداقل های یک کودک توسط پدر و مادرشان محرومند نبایستی تقصیر را گردن این بزرگوار انداخت چرا که ایشان قلبا راضی به رنج هیچ کودک گرسنه ای نیست و تمام دعاهای ایشان در نماز شب رفع مشکلات مردم از جمله این طفلهای معصوم است خیلی ها تقصیرات را بر گردن ایشان می اندازند در حالیکه قانون اساسی هیچ مسئولیت اجرایی را متوجه رهبر نکرده و از رهبری فقط خواسته که مراقب باشد که دولت از ریل اصلی خارج نشود ایشان هم به قانون شدیدا پایبند هستند و هرگز تخطی از قانون را حتی اگر رفع آلام فقرا باشد جایز نمیدانند و به این پایبندی خود به قانون مباهات کرده و آن را حجت شرعی خود در برابر خدا برمیشمرند ! شگفتا که معاندین و منافقین او را مسئول سیل بدبختی های چندین میلیون معتاد و بزهکار و فاحشه و مطلقه و بیکار و کودکان کار و غیره غیره معرفی میکنند در حالیکه از مظلومیت زاید الوصف ایشان اطلاع ندارند و از اشکهای زیادی که از خوف خدا در دل شب میریزند بی خبرند حتی شنیده شده است که وقتی محسن رفیقدوست برای بیت معظم له گوشت قربانی میاورند پذیرفته نمیشود چرا که بیت معظم له در منزل یخچال ندارند ! به هر تقدیر رهبری سیدی جلیل القدر است و نعمتی که از طرف خدا که توانسته یک تنه برابر آمریکا بایستد و ایران را و مردم فقیرش را از چنگال این دشمن خونخوار نجات بدهد و ما بایستی شب و روز بخاطر این نعمت بر کعبه وجود ایشان طواف کنیم و جان کل ملت باید سپر دفاع ازین پیر شیر دل گردد تا آقا امام زمان عج تشریف بیاورند و پرچم را از دستشان تحویل بگیرند و انقلاب ایران را به کل جهان صادر کرده و از کاخ سفید یک حسینیه درست و حسابی دربیاورد و کار انقلاب آن چنان گرم شود که آخوند و مداح برای اعزام به اروپا و کانادا و آمریکا و استرالیا و ژاپن کم هم بیاوریم به امید آن روز و با دعا بر سید علی ابن الجواد الحسینی الخامنه ای مد ظله الغالی

     
    • نام آوررشیدی(نامی)

      نام آور
      جناب آقای جامی بااحترام
      شماجناب آقای خامنه ای رامنجی ملت ایران ازچنگال امریکاتلقی میکنیدازطرفی اوراازداشتن هرگونه مسئولیت قانونی واجرایی مبرامیدانیدیعنی هرکاستی وکمبودونقص درکشورتقصیرش برگردن اونیست اماهرآبادی ونجات وپیشرفت به زعم شماازبرکت وجودمبارک خامنه ای است که یک تنه مقابل قدرتمندترین کشوردنیاایستادا است.ظاهرافراموش کرده ایدکه جناب خامنه ای یک تنه یابهتربگویم مستبدانه وخودکامانه کشوررادچارمصیبتهای هولناک ورحرانهای فلج کننده کرده ازتحریمهای نفتی تابی اعتباری وانزوای کشوروبی ارزشی پول ملی وعدم هرگونه مبادلات تجاری وارزی باسایرکشورها،تعطیلی نوددرصدازکارگاههای تولیدی.کاهش درآمدملی.کاهش شدیدتولیدورکودبی سابقه اقتصادی وتورم ۷۸درصدی خالی شدن خزانه دولت.حبس وحصرمنتقدین وضع اسفناک موجود.نابودی اقتصادکشوربنام اصل۴۴وواگذاری مجانی سرمایه های کلان کشوربه خواص.سرکوب مردم وآزادیخواهان.شکنجه وتجاوزوحبس هرصدای مخالف.افزایش بی سابقه فسادمالی واختلاسهای نجومی وبی سابقه دردنیا.تصاحب تمام ارکان قدرت دراختیارخودوکاهس شدیدقدرت واختیارات مجلس وریاست جمهوری.دخالت درتمام ارکان نظام ووتوی بی چون وچرای هرمصوبه وقانون دولت ومجلس درآن واحدوهزاران کاستی ونقصان دیگرکسی جزخامنه ای عزیزت مقصربرآن نبوده ونیست.دیکتاتوری تاآن حدزیاداست که اصلا قابل وصف نیست وتنهاحاکمی که این همه اختیارات داشته ودارددرتاریخ ایران خامنه ای بوده ونه هیچکس دیگر

       
  88. سلام آقامحمد عزیزم
    این تابلوی شما امشب مرا دیوانه کرده
    مدتها بود چنین سرایشی زیبا، جانانه، مستانه، پراز درد و عاشقانه از عاشورا ندیده بودم.
    من در نگاه اول قلبی پرخون دیدم در محاصره ی زنجیر که نور از آن بیرون زده.
    نمی دانستم و نمی دانم شما چه خوانشی از این اثر خود داشته اید.
    این را شنیده ام که هنرمندان چه بسا بدون مهندسی کردن اثرشان شروع به کار می کنند و راه تفسیر و تعبیر را بر بینندگان باز می گذارند….
    این فریاد پرخون شما امشب مرا مست کرد…

    عزیز دل
    مسأله ی آب عجب گلوگاهی است برای حکومت.
    و چه کارگاه پرباری می تواند باشد برای فرهنگ اهالی ایرانزمین.
    اگر ژرفای فرهنگ ایرانیان درخصوص حرمت نهادن و استفاده ی توأم با ادب از آب را بررسی کنیم، تفاوت با آنچه این روزها در کشور به دست مردم برسر آب می آید از آسمان با زمین است.
    ایران به آب “آباد” بوده و هرجا که آب نبوده “بیابان” شده.
    آب در ایران مترادف با “زندگی” انسان و گیاه و حتی خاک بوده است.
    دوستی میگفت سالها پیش از چوپانی بر سر تپه ای آب طلبیده. چوپان خود نیز آب نوشیده. اما باقیمانده ی آب ظرف خود را بر زمین ریخته و گفته: این سهم زمین و گیاه است.
    آب مقدس ترین عنصر زندگی ایرانیان بوده. در دل تاریخ. در همیشه ی تاریخ.
    ناهید اله ی موکل آبهای جاری، از آلوده شدن آب یا اسراف آن دلشکسته می شده. و این بدترین مصیبت برای ایرانیان بوده است. می دانید که آیین مهرپرستی خاستگاهش ایرانزمین است؟
    اخیرا حقایقی را درخصوص “مدیریت” آب در کشور در نظام مقدسمان شنیدم که به جای گریه به خنده افتادم!!
    آیا می دانید:
    1- هدر دادن آب در ایران جرم نیست؟ هیچ قانونی برای مجازات کشاورزی که به هر دلیل آب را هدر میدهد وجود ندارد!
    2- بیش از پنجاه سال است که وارد بحران آب شده ایم. بیش از پنجاه سال است که دلسوزان و آگاهان این حیطه اعلام خطر کرده اند. بر همین اساس در زمان شاه به این جمع بندی رسیدند که ایران کشور کشاورزی نیست و ما باید صنعتی شویم. انقلابیون گفتند از روی بیگانه پرستی حرف زده و خواسته کشور را به غرب وابسته کند. گفتند “گندم بکارید و استقلال درو کنید”! نتیجه اش نابودی منابع آب زیرزمینی شد.
    3- با وجود بیش از پنجاه سال اعلام بحران آب در کشور، هنوز هیچ ستادی برای مقابله با بحران آب در اکثر استانها تشکیل نشده. هنوز هیچ طرح و برنامه ی صحیح و اصولی برای مدیریت بهره برداری از منابع آبی وجود ندارد.
    4- از همه فاجعه آمیزتر این که آب در کشور ما متولی ندارد!!! باورتان می شود؟
    توهین و هدردادن و تحقیر این حیاتی ترین عنصر زندگی در ایرانزمین تبدیل به معضلی رایج در فرهنگ ما شده که قبح آن به کلی ریخته است. چنین حماقت واضحی نتیجه ی روشنی دارد. از بین رفتن زندگی…
    آب موجودی است مقدس، حیات بخش، تمدن ساز و استراتژیک ترین موجودی که ما ایرانیان به آن نیاز داریم. کاش می توانستم بگویم: باید آن را بپرستیم!! اما ببینید ما با آن چگونه برخورد می کنیم!
    باور من این است که باید گرد این مقدس ترین عنصر حیاتبخش جمع شویم و آن را ارج نهیم. آن را تقدیس کنیم و حرمت نهیم. و ارزشهای بنیادین فرهنگ خود را به جای مشتی خرافه و دروغ بر تقدیس و تکریم عملی این موجود گرانقدر بنا کنیم.
    ما هزاران سال چنین فرهنگی داشته ایم.
    بیاییم آن را دوباره بناکنیم.

    عزیزدل
    این هایی که می گویند ما سگ حسین هستیم راست میگویند.
    مگر نه این که در کشور ما سگ صاحبش را نمیشناسد؟!
    ارادتمند
    رهرو

     
    • بادرودبه اقای زهزو نوشته اید که هیچ ستادی برای بحران اب تشکیل داده نشده وهیچ طرح وبرتامه ای نیز برای مصرف اب تهیه نکرده اند تا انجا که من وسایر هموطنان میبینند ومیشنوند این حکومت به جز برای ابقای خود در هیچ موردیطرح وبرنامه درستی نداشته وندارد وطرح ها وبرنامه هائی هم که مینویسند با اجرا نمیشود ویا از بیخ وبن اشتباه است اگر خوشبینانه بنگریم ساز وکار دولتها بیشتر ازمون خطا است که کل انها هم منجر به خطا میشود با احترام

       
  89. با درود به جناب نوری زاد!
    برای آدم این سؤال پیش میاد که آیا شما واقعاً در ایران هستید؟! مگر در ایران حتی به سخنان اداره هواشناسی هم میشه ایراد گرفت تا چه برسه به اداره ی خداشناسی آقایون! شما واقعاً در یک کشور استبدادی که در حرفاتون ازش گله می کنید دارید زندگی می کنید؟! آیا برای هر کسی که کمی ضریب هوشیش از گوریل و شامپانزه بیشتر باشه این سؤال پیش نمیاد پس کو بگیر و ببند؟! کو کجاس؟! تمام اونهایی که زیر شکنجه مردن و اعدام شدن و در زندانها پوسیدن، مگه غیر از نقد و انتقاد و بیان دیدگاههای خودشون کاری کرده بودند؟! پس چرا اونها سرنوشتشون اون شد و شما..؟! (عجب نمایش آزادی بیان و پس از بیانی دارید از جمهوری اسلامی به دنیا نشون میدید!)
    ای کاش صاف و صادق باشیم: ای کاش نصف این آزادی بیان و بعد از بیان شما رو ما هم داشتیم. یا کسانی مثل سعیدی سیرجانی، مختاری، پوینده، فروهر، امیرانتظام و فرزاد کمانگر و ستار بهشتی داشتن!
    دارید از دیکتاتوری می نالید؟! ولی هرچی که دلتون میخواد دارید می گید و کسی هم جلودارتون نیست! و خوب هم دارید با همه بدبخت بیچارگان و خسارت دیدگان عکس یادگاری میندازید و نمایشگاه شهرت و شهامت و شجاعت راه انداختید. یک وقت نگید من مشهور بودم و هستم و به دلیل همین شهرت هم هست که کسی کاری به کارم نداره. چون در اون صورت مردم رو ناچار می کنید که بگن: پس لابد اتهامات جعفرپناهی همکارتون حقیقت داشتن که ناچار شدن بندازنش زندان یا تمام اونهایی که کشته شدن لابد جاسوس و خرابکار و از وابستگان به «استکبار جهانی» بودن! چون از اونها که مشهورتر نبودید! مخملباف رو که دیگه کاری ندارم که نصف حرفای شما رو هم نزده و فراری شده! شاید شهرتتون از شجریان هم بیشتره که اون بنده خدا اجازه ی کنسرت با اشعار مولوی و حافط رو نداره ولی شما همه ش از عمامه های ولایی صحبت می فرمایید و امروز شمالید و فردا جنوب و پس فردا غرب و هفته ی دیگه شرق! (راستی پس شما کی وقت می کنید این همه تابلو بکشید؟!)
    شکی نیست که با نقدهاتون به اوضاع تاریک جامعه دل خیلیها رو شاد می کنید. اونهایی که خودشون تریبونی برای فریاد زدن ندارن و چنگال استبداد راه نفسشون رو بسته و البته همین کار شما داره اونها رو از نظر روانی ارضا می کنه.. داره مثل یک سوپاپ اطمینان برای کاستن از جوشش جامعه عمل می کنه و البته داره اپوزیسیون خارج نشین رو هم خلع سلاح و مخاطبان هرچند نه زیاد اونها رو مشکوک و دلسرد. و این تأمین هدف کدام سازمان بارگاه ولاییه؟!.. ضمن اینکه امیدوارم تاریخ مصرف شما برای بارگاه به این زودیها به پایان نرسه (شاید هم برسه!)..
    به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    (مدیونید اگه این متن رو دستکاری کنی)

     
    • سلام عزیز گرامی
      حرف های شما تا حدودی منطقیست و با آنچه بر ملت ما گذشته است همخوانی دارد ‘ ولی شما فاکتور زمانی را در نظر نگرفته اید .
      بسیاری از مخالفان ‘ امثال دکتر ملکی و دیگرانی که در زندانند اگر ده سال پیش همین حرفها را میزدند قطعه بزرگشان گوششان میبود ‘ ولی امروز حتی از زندان بیانیه صادر میکنند .
      به گمان من این آخوندها آنقدر شعور دارند که متوجه خطر قتل عام آخوندی ‘ در صورت وقوع یک هرج و مرج انقلابی شده باشند ‘ بنابراین به عنوان آخرین حربه امثال آقای نوریزاد و ملکی و دیگرانی که در میان مردم ایران آبرویی دارند را به عنوان آخرین برگ این بازی در آب نمک خوابانده اند ‘ چرا که آنها به خوبی میدانند که آن روزی که باید قدرت را واگذار کنند از این جماعت با انصافتر و باگذشتر نخواهند یافت .
      به باور من ملت ایران یک آشتی ملی ‘ که در آن همه در امان باشند را به یک هرج و مرج ملی که بخواهد انتقام مردم را بگیرد ترجیح میدهند .
      خدا همه ما را شفا دهد

       
  90. استاد عزیز
    هر ضرب المثلی نتیجه قرنها تجربه وآزمودن ما انسانهاست ,مرگ یکبار شیون یکبار ویا
    نه آفتاب ازاین داغتر ونه قنبر ازاین سیاه ترمیشه ,اشاره به این است که انسان یکبار بمیرد واطرافیان یکبار زاری وشیون کنند ودیگری اینکه دیگه ازاین بدتر چی میتونن سرمون بیارن ؟؟!!
    ما اگردراین ۳۸سال با آمریکا وتمام کشورهای غرب وشرق واصلا کل دنیا جنگیده بودیم پس از مدتی باشکست تسلیم شده وسپس شروع به بازسازی بهترازقبل کشورمان میکردیم وازهمان دشمنان هم کمک میگرفتیم وکشوری درردیف کره وژاپن ودوبی وترکیه وبهتروپیشرفته ترازانها میساختیم ومردممان شاد ودررفاه زندگی وباجهان همزیستی عالی داشتیم اما الان چه داریم جزفقر وفلاکت وجز بی اعتباری درجهان وجز مشتی غارتگر به سرپرستی جاسوس ویژه روسیه شیخ علی خامنه ای خاین بملک ومملکت که جز نابودی مردم ووطنمان وغارت ثروتمان هدفی ندارد ,مردم لطفا بیدارشوید گرچه تاکنون نشان داده اید هرکس شمارا بسمت رفاه واسایش وزندگی شایسته برده خود ریشه اش را زده اید چراکه شمارا عاشق وشیفته جهل وخرافات واشک واه باراورده اند ,وشما روح وروان وفکر واندیشه تان اسیر زنجیر مشتی آخوند شکم پرست شهوتران باقی مانده وهرسال با ابداع شکنجه های جدید باعث سورپرایز شدن آخوندا میشوید ,وقتی میبینند بیشترازحدتصورشان درحماقت ولجن زار خرافات فرورفته وازیکدیگر سبقت میگیرید!!!
    هموطن کی میخواهی بیدار وهشیار واگاه شوی؟
    کی میخواهی عنان عقل وفکرت را از دست آخوند دراوری وازیوغی که توسط دروغ وجهل وخرافات برگردنت گذاشته اند خودرا برهانی؟
    کی واقعا کی میخواهی کمی برای وطنت که قرنهاست اسیر مشتی شکم پرست وشهوترانست وقرنها دختروپسرت را به بردگی جنسی برده وفروختند وحال واینده خود وفرزندانت دل بسوزانی ؟؟
    اینان تو را همچنان درلجن جهل غلتیده میخواهند وروزی هزار بار ازشیطان بخاطر موفقیتشان در استحمار وفروغلتاندنت درجهالت وخرافه تشکر میکنند., هموطن آنچه بنام دین فقط برسرملت میاورند وخودهرگز حتی کوچکترینش انجام نمیدهند هیچ جز گستردن سفره جهالت تابتوانند سواری گرفته وباثروتت کیفورباشند وکسب شان پررونق نیست وافسوس که تو هموطن چه راحت وباشوق درحوض جهالت غوطه میخوری وطفل کوچکت راهم غسل میدهی!!!
    امید که برای مدتی حداقل تا وقتی این قشر که مملکتمان را نابود ثروتهامان را غارت ونوامیسمان را به تن فروشی وجوانانمان را به اعتیاد وفساد بزیرنکشیده ایم دست ازخرافه بردار وازعقلت کمک بگیر ,وای برما ازجهل ودروغ وخرافات ومردمی که خود تیشه به ریشه هست ونیست خود میزنند.

     
  91. در ضمن مزدک گرامی
    لطف کنید با من که گفت و گو می کنید کمی جدی تر باشید. استدلال هایتان کمی محکم تر باشد. بنده را با سید مرتضی اشتباه نگیرید. بنده کی ولیعهد سعودی را با لوتر مقایسه کردم؟ گفتم هر یک فرزند زمان خویشتن است. نگفتم هر دو مثل هم اند. یا این جوانک مثلن در قد و قامت مارتین لوتر است. لوتر کاری که کرد بس فرا تر از اصلاحات مذهبی است. ترجمه آلمانی وی از انجیل یونانی یک شاهکار ادبی است و پایه آلمانی مدرن امروزی به شمار می رود.
    شما اگر تاریخ مسیحیت را خوانده باشید کم جنایت نکرده اند.
    ولایت فقیهی که مشاهده می کنید ناخن کوچک پاپ و دستگاه عریض و طویل واتیکان آن زمان هم نمی شود. این ها می کشتند چهار تکه می کردند زنده زنده در آتش می انداختند. بروید کلیسای بزرگ و تاریخی شهرتان بپرسید زیر زمینش شکنجه گاه است. توریست ها از آن بازدید می کنند. البته در آن دوران در بلاد اسلامی وضع بهتر نبود که بسیار بد تر هم بود. انجیل هم پر است از آیات ضد و نقیض. هر چه دلتان بخواهد می توانید از آن بیرون آورید. هر تفسیری بخواهید می توانید بکنید. در یکی از آیاتش مسیح می گوید من یک همزه از عهد عتیق را باطل نکرده ام. یعنی یک مسیحی معتقد و متعصب باید طبق شریعت موسی عمل کند. بنا بر این تمامی قوانین شرعی که شما می فرمایید در اسلام است و از تورات گرفته شده در مسیحیت هم معتبر است.
    مسیحیتی که الان می بینید به انسانیت و عقلانیت روی آورده نتیجه خون دل خوردن ها و فدا کاری ها و چهار تکه شدن ها و در آتش افتادن های بسیاری از روحانیون مسیحی است. مارتین لوتر یکی از برجسته ترین روحانیون کلیسای کاتولیک بود. هنگامی که بیانیه اصلاحات کلیسایی خود را منتشر کرد پاپ وی را مرتد اعلام کرد. لوتر شجاعانه در دادگاهی که کلیسا برایش ترتیب داده بود حضور یافت و هیچ نمی دانست زنده از آن بیرون آید. فضای سیاسی آن زمان به پاپ اجازه نمیداد در جا آتشش بزند. یکی از ملوک قدرتمند آلمان از لوتر حمایت می کرد و از وی برای مقاصد سیاسی خود بهره می جست. این بود که لوتر جان سالم به در برد. مدت ها در خفا زندگی می کرد. دایم جانش در خطر بود.
    الان هم جهان اسلام پر از تکاپو و جوش و خروش است. مجتهد شبستری در حقیقت پای در همان راهی نهاده که لوتر پانصد سال پیش نهاده بود. این که من و شمای نوعی هر روز افشا گری تازه ای از اسلام کنیم فکر می کنید تا چه حد برد دارد؟ چه کسانی به این حرف ها اهمیت می دهند؟ نمی گویم هیچ ولی اثرش بسیار محدود است. هنگامی که یک آیت الله به اشکالات حکومت اشاره می کند یا فقاهت را زیر سوال می برد البته قضیه فرق می کند. ابعادش بسیار گسترده تر است.
    یورگن هابرماس در پی دیدار خود از ایران که دوره خاتمی رخ داد در یک جمله گفت که اصلاحات دینی باید از درون اسلام ظاهر شود. از بیرون نمی توان چیزی به دین کسی تحمیل کرد.

     
    • ساسانم گرامی من هم با شما و هم با سید مرتضی و هم با هر فرد دیگری سعی دارم که جدی باشم .آنچه من در مورد لوتر و زندگی خصوصی و خانواده گی -اش نوشتم واقعیت های تاریخی است. در مورد جنایات مسیحیان شما درست می فرمائید ولی نه با استناد از زندگی و رفتار و گفتار مسیح . فراموش نکنید که انجیل قرنها بعد از داستان مسیح نوشته شده و هیچ سند تاریخی معتبری همچون تورات و قران ندارند!ولی رفتار و کردار مسلمین بر گرفته از سنت محمد (اگر روایت سنتی از اسلام را قبول کنیم )است چون خود محمد هم لباس رزم پوشید و//////////////////////// پرداخت و هم دستور ///////////////////////////به حقوق انسانها را صادر کرد و هم خود بر مبنای باورهای خود دولت تشکیل داد و به تسخیر سرزمینهای دیگران و غارت دیگران و برده و کنیز گرفتن پرداخت. مسلما همان طوریکه می دانید من اصولا ادیان بدون استثناء //////////////////////////////////////////////// برای بشریت میدانم ولی انچه من درباره لوتر نوشتم واقعیات تاریخی است. میدانید که زن لوتر کیت تنها زنی بوده که در جلسات ایشان حضور می یافته و بارها بر ضد باورهای لوتر حرف می زده؟ لوتر خدای مسیحیت یهوه را از مالکیت کلیسا بدر اورد و به میان مردم عادی انداخت و چنین چیزی منافاتی با روح انجیل نداشت ولی حتی الله ازاد شده از زنجیر //////////////////////// دردی را از مسلمین عادی دوا نخواهد کرد. چون///////////////// جز برده و بنده بودن افریدگانش به هیچ چیز راضی نیست. بنابراین رهایی //////////////// غیره ممکنست و پیشرفت در چهار چوب دین بخصوص اسلام غیره ممکنست بخصوص وقتی پای قدرت و قدرت طلبی در میان باشد.نگاه کنید به دستگیریهای شاهزاده سلمان! دوست من از بدو اسلام تا کنون این تصفیه ها بوده همین جنگ علی و معاویه و عاشورای حسینی و //////////////////// ایا چیزی جز نبرد قدرت بوده؟

       
  92. اخبار: تجاوز به مردان به عنوان یک حربه جنگی در لیبی.
    مش قاسم: اینا مسلمونن ها! آیا در غزوات ۱۴۰۰ سال پیش هم از این حربه استفاده میشده؟

     
  93. خبرسازاری فارس امروز شنبه ۲۰ آبان ویدیویی از مصاحبه با پدر محسن حججی را منتشر کرده که در بخشی از آن گفته: “ولی ما آن شبی که پیکر آمد ایران و ما توی معراج الشهدا رفتیم، کفن فرزندمان را که لمس کردیم، آنی که ما لمس کردیم یک پا بود و قسمتی از بدن. ما چیزی لمس نکردیم. هرچه لمس کردیم فقط پنبه بود و کتان.”

    مش قاسم: ای پدر محسن حججی، حکومت اسلامی کره شمالی شما رو ملعبه شعبده بازی تبلیغاتی کرد. اینکه چی از فرزند شما باقی مونده اصلا براشون اهمیت نداشت، تنها چیزی که براشون اهمیت داشت بهره برداری تبلیغاتی بود. همانطور که در طول جنگ با عراق خیلی از کفن ها خدا میدونه چی توشون بود. براتون متاسفم.

     
  94. هد هد سلیمان مزدک و دیگر دوستان
    چوب کاری می فرمایند البته. ما که لایق نیستیم.
    عزیزان آدم مگر عقلش را از دست داده باشد که خود را بتی بشمارد یا کسی را بت تصور کند. احمق تر از چنین فردی نمی توان یافت. همین خامنه ای و اعوان و انصار که راستی راستی خیال کرده اند نماینده خدا روی زمین اند. فقط به خاطر همین یک قلم توهم هم که شده نیازمند روانکاوند. که بعید می دانم درمان پذیر باشد. از نگاه دینی هم که تصور کنیم این شرک است. تو نماینده خدایی و مرغ لای پلو را نمی بینی……. خجالت بکش. اگر قاضی بر اساس احکام اسلامی حکم کند مجازاتشان معلوم است. سندت کو؟ یک چیزی نشان بده که لایق نماینده خدا بودن باشد. معجزه ای کار خارق العاده ای. آهان یا علی گویان به دنیا آمده ای. آورین. آورین. راست می گویی پس می اندازیمت توی قفس شیران گرسنه اگر اولاد پیغمبر هستی که نباید بترسی. نماینده خدا بودنت پیش کش.
    از شوخی گذشته در هر شهر و ولایتی قفس های شیر و گرگ و درندگان مهیا کنیم هر کس مدعی شد سید است می اندازیمش داخل قفس اگر زنده ماند سید بودنش قطعی است. البته باید مواظب باشیم دغل بازی نکنند. حیوانات رام نباشند. حسابی گرسنه باشند. چیز خورشان هم نکرده باشند.
    هر گاه مجلس خبرگان نماینده خدا روی زمین را کشف کرد فورا می اندازیمش جلوی یک گله شیر وحشی گرسنه تا مطمین شویم خدای ناکرده شیطان این بندگان خدا را فریب نداده باشد. مگر نه این که شیطان سوگند خورده تا قیامت دست از فریب انسان بر نخواهد داشت؟ مگر نه این است که هر چه مقام معنوی بالاتر باشد شیطان بیشتر سعی در فریب دادن می کند؟ خوب ما بندگان یک لا قبا از کجا مطمین شویم مجموعه خفتگان رهبری فریب نخورده باشند؟
    سید مرتضی عزیز نظر شما چیست؟ امید وارم موافق باشید. چون در غیر این صورت این لقب سیدی شما دچار خدشه می شود. در واقع سید مرتضی و مابقی سیدات باید برای رفتن در این قفس ها با هم مسابقه بگذارند….

    سید مرتضی شما حاضرید به عنوان نفر اول و برای اثبات راستگوییتان داوطلب شوید؟
    حال تصور کنید با خواندن این مطلب جماعتی راه می افتند برای آموزش نحوه رام کردن شیر و دیگر حیوانات وحشی. خوب این حیواناتی که در سیرک نمایش می دهند همه زمانی وحشی بوده اند. باید دید چگونه حیوان وحشی را می توان رام کرد. خدا را چه دیدی. شاید یکی زد به سرش سید ها را امتحان کند….

    ما زمانی دنبال انسان کامل بودیم. این بخشی از فرهنگ و فلسفه و نگاه ایرانیان به هستی بوده و هنوز هم هست. هنوز هم برخی هستند که خیال می کنند تا انسان کامل نباشد بشر به سعادت نمی رسد. ربطی هم به اسلام ندارد. از قبل از اسلام بوده همچنان ادامه دارد.
    تا اسم رضا شاه به میان می آید و خدماتش بر شمرده می شود فوری می گویند ببین دارد بت می تراشد. محمد رضا شاه فقید هم همینطور.
    عزیزان بنده مگر چه گفته ام؟ غیر از این است که خدمات این دو را بر شمرده ام؟ دو انسان جایز الخطا بودند مثل بقیه انسان ها. منتها خدمات آن ها را عده ای انکار می کنند. هر چه بدی است را ناشی از این دو می دانند و هر چه خوبی است را می گویند هر کس دیگری هم که بود همین می شد. چهل سال آخوند داریم پس چرا خود به خود نشد؟ نه قبل از پهلوی و نه بعد از آن شاهد چنین خدماتی نبوده ایم. دوران پهلوی سال به سال پیشرفت کردیم. دوستمان آرتین ایران می فرمایند جاده و ساختمان و مدرسه و دانشگاه را آخوند ها هم آورده اند. اگر این طور است پس چرا کشور عقب گرد می کند؟
    پس یک فرقی باید باشد بین جاده و مدرسه و دانشگاه پهلوی و جاده و مدرسه و دانشگاه آخوندی.
    بگذارید پوست کنده به دوستان عرض کنم تخم شاه ستیزی و کینه توزی به وی را در دل های شما کاشته اند و اگر نه در پاسخ به من استدلال می آوردید. البته مدعی آن چنان علم و دانشی نیستم ولی اگر دوستان با استدلال بیایند حاضرم در حد توان به گفت و گو بنشینم.
    انقلاب اسلامی یک حرکت باطل بود. آن چه از این انقلاب متولد شده بر پایه فریبکاری و دروغ بوده و چنین معامله ای از اساس باطل است. از لحاظ حقوقی می گویند کان لم یکن. انگار که نشده. اصطلاح سیاسی اش تخته سیاه است که از نقطه ای به بعد غلط نگاشته شده و باید پاک شود و نگارش درست ادامه یابد. من معتقدم راهی که می رفتیم متناسب تحول تاریخی ایران بود. بی عیب و نقص نبود ولی جهت گیری اش درست بود. بنا بر این باید همان راه را ادامه دهیم. از همان جایی که قطع شد. حال به من حمله کنید که از رضا پهلوی بت تراشیده ام.

     
    • سلام بر ساسانم گرامی
      گمان داشتم بحث ما خاتمه یافته ولی مجددا به همان نقطه اول بازگشتید.بنده متوجه نمی شوم در بیان منظور خود قاصرم یا شما به سخنان من با مراجعه به پیش فرضیات خود گوش فرا نمی دهید که از دیگران طلب سخن مستدل کرده اید.شما تمام مبنای بحث و استدلالتان بر مبنای پیشرفت و رفاه در زمان شاه است.بنده مبنای بحثم بر این است که یک حکومت توتالیته با آوردن امکانات دموکراتیک نمی شود.شما تاثیرات دوران شاه را به آینده نامعلوم موکول می کنید و بنده می گویم موارد بسیاریست که نشان می دهد شاه یک مستبد بود.برای شما مهم نیست خون یک بی گناه ولو شخصی چون مدرس ریخته شود من عمیقا به آزادی انسان و حق زندگانی او به ما هو انسان بودنش قائلم و حالا می فرمایید:
      “نه قبل از پهلوی و نه بعد از آن شاهد چنین خدماتی نبوده ایم. دوران پهلوی سال به سال پیشرفت کردیم. دوستمان آرتین ایران می فرمایند جاده و ساختمان و مدرسه و دانشگاه را آخوند ها هم آورده اند. اگر این طور است پس چرا کشور عقب گرد می کند؟”
      دوست گرامی ما بزرگترین عقب گرد تاریخی را در زمان محمدرضاشاه کردیم و آنوقت شما می گویید سال به سال پیشرفت کردیم؟!می شود بگویید چه چیزی زمینه ساز بلوای 57 شد؟مگر استبداد خوب و بد دارد؟آیا اگر فضای بسته آن دوران و در عین حال حضور یک نفره مذهبیون در بین عموم نبود وضع بدینجا می رسید؟شوربختانه یک وجه مشترک مستبدین اینست که بدبختی آنان تنها محدود به زمان خود نبوده و به بعد از آنها هم سرایت می کند.مثالها بسیارند صدام،قزافی،بن علی،شاه و خمینی و…مشتی از خروارند.دوست من اگر شاه تمام و کمال آنچه بود که شما می فرمایید شورش 57 محلی از اعراب نداشت.مستدل سخن گفتم به بی راهه زدید بزرگوار.وقتی می گویم معنی عدالت اینست که اگر سخنی و کتابی مطرح شد با همان ابزار پاسخ گفته شود نه اینکه مشتی وحشی به جان صاحب سخن بیفتند و مشتی وحشی تر از آنها حمایت کنند و شاه وقت ککش نگزد که با یکی از شهروندانش چنین برخوردی می شود.دوست من صراحتا اشاره کردم در برخی موارد می شود به ایشان نمره عالی داد و حتی چند مورد هم نام بردم.ولی شما اصرار دارید کلهم به آنها 20 بدهید بنده با شواهد و قرائن می گویم خیر چنین نیست.فرقی میان تک حزب رستاخیز و حزب فقط حزب الله نیست.فرقی مابین اعلی حضرت همایونی بزرگ ارتشتاران و آیت الله العظمی …مقام معظم رهبری دامه حفاظاته نیست.فرقی مابین کشته شدن تعدادی بی گناه با کشته شدن چندین هزار نفر بی محکمه نیست.فرقی مابین چند صد زندانی سیاسی و چندین هزار زندانی سیاسی نیست.فرقی مابین حبس دو ساله بابت توهین به رهبری(همان که قانون می گوید همگان در پیشگاه قانون برابرند و حال اینکه خود رهبر می تواند توهین کند و آسیب نبیند!)و خط قرمز شدن اظهارنظر در مورد شاه نیست.فرقی میان اینکه بالاجبار تمام اصناف را مجبور کنند عکس خمینی و خامنه ای را در مغازه خود نصب کنند یا همان اصناف جقه همایونی را وصل کنند نیست.فرقی میان کوچ اجباری تعداد کثیری از مردمان ایران زمین بدلیل استبداد و یا اینکه به آنها بگویند پاسپورت و 700 تومان از ان شما هر کجا خواستید بروید نیست.دوست عزیز از شما تعجب می کنم که در یک کشور آزاد زندگی می کنید و هنوز اسیر دفاع از استبداد هستید.بی دلیل نیست که می گویند فقط پرندگان در قفس معنی آزادی را می دانند.دوست من با این طرز تفکر منتظر مستبدی دیگر باشید.شک نکنید خواهد آمد.
      پاینده و پیروز باشید

       
  95. به قلم مرتضی کاظمیان

    جناب سید مرتضی، لطفا به عنوان یک حامی نظام به این مقاله پاسخ دهید.

    «مسئولیت‌گریزی» رهبر جمهوری اسلامی
    ۱۹/آبان/۱۳۹۶

    مرتضی کاظمیان

    بیش از ربع قرن از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای می‌گذرد. او در ۲۶ سال گذشته، قدرتمندترین شخص حقیقی و حقوقی ایران بوده است. رأس هرم نظام سیاسی گستره‌ای از اختیارات ـ قانونی و فراقانونی ـ دارد با فرد دیگری در ایران قابل مقایسه نیست. با وجود این همه، او همچنان نسبت به آنچه در کشور رخ می‌دهد، مسئولیت‌ناپذیر نشان می‌دهد.

    فهرست طولانی از بحران‌ها و نابسامانی‌ها و مشکلات و درد و رنج مردم ایران می‌توان فهرست کرد؛ فهرست رنگارنگ و مفصلی که محال است بتوان شخص اول نظام جمهوری اسلامی را در وقوع یا تداوم آنها، بی‌نقش دانست.

    در حاشیه و متن فهرست اسف‌بار مورد اشاره، می‌توان به گزارش جدید و ناگواری اشاره کرد؛ گزارشی دردناک که چند روز پیش (چهارشنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۹۶) در روزنامه ایران منتشر شد.

    گزارش تلخ و رنج‌زای مزبور، از پرت‌آباد سیستان و بلوچستان یا کهگیلویه و بویراحمد یا از نقاط دورافتاده از پایتخت نبود؛ گزارشی دردآور بود از حاشیه تهران؛ چند کیلومتر آن‌سوتر از دژی که رهبر جمهوری اسلامی در آن می‌زیید؛ جایی که او زیر سایه مراقبت‌های امنیتی بسیارسنگین، به ملاقات با افراد و سخنرانی و ابلاغ فرمان می‌پردازد.

    گزارش از دردهای دختران حاشیه‌نشین پایتخت

    اینجا، در این یادداشت کوتاه، نگارنده در مقام بازخوانی گزارش تلخ مورد اشاره (درباره ناهنجاری‌های اجتماعی جاری در حاشیه تهران) نیست؛ تنها به بخش‌هایی از این گزارش تکان‌دهنده اشاره می‌شود؛ گزارشی که تنها یک شاهد تلخ از وضع اسف‌بار جاری محسوب می‌شود، و ناظر است به ستمی که کودکان معصوم و بی‌پناه حاشیه پایتخت تحمل می‌کنند. دخترکان ـ و حتی پسرکان ـ مظلومی که تحمل تجاوز در ازای مبلغی ناچیز، برای آنان به امری عادی و روزمره تبدیل شده است.

    در بخشی از گزارش آمده است: «فاطمه در ۸ سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوب‌بری کشیده می‌شد و آنجا مورد تجاوز قرار می‌گرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. ۱۰ سالش بیشتر نبود اما حتی بلال‌فروش و کله‌پز محل نیز به او دست‌درازی کرده بودند و با دریافت‌های ۲ هزار تومانی و ۵ هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.»

    در این گزارش پسربچه‌ای ۷ ساله می‌گوید: «اینجا پسر بزرگ‌ها با ما کاری می‌کنند که ما همان‌ کارها را با دخترهای کوچک‌تر می‌کنیم.»

    گزارش مزبور همچنین تصریح می‌کند که «اینجا، فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونت‌های جنسی و جسمی خاطره‌ای مشترک میان بچه‌هایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضی‌ها نیز یکی از والدین‌شان ایرانی و دیگری افغان است.»

    این تنها گزارش روزنامه ایران نیست که چنین فاجعه‌ای را بازتاب می‌دهد؛ چند روز پیش‌تر، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با اعلام نتایج پژوهشی درباره ۴۰۰ کودک کار خبر داد که «به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می‌شود.»

    گزارش‌های ناگوار مشابه ـ منتشرشده در در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ـ در ماه‌های اخیر کم نبوده‌اند. سوگمندانه باید گفت که حتی دیگر این‎‌گونه گزارش‌ها «عادی و معمولی» می‌شوند. به‌ویژه وقتی که برخی (از داخل و خارج نظام) با اشاره به موارد مشابه در غرب، چنین موارد یا رخدادهایی را به توجیه می‌نشینند.

    آیت‌الله خامنه‌ای و خبرگان رهبری چگونه می‌خوابند؟

    اما در چنین وضعی، و تنها متکی بر همین گزارش اسف‌بار جدید، پرسشی بی‌پاسخ مطرح می‌شود: رهبر جمهوری اسلامی ـ که علاقمندانش وی را «ولی امر مسلمین جهان» توصیف می‌کنند ـ چگونه می‌تواند سر آسوده بر بالین نهد و تا روزی دیگر بخوابد؟

    در سطحی دیگر، اعضای مجلس خبرگان رهبری که وظیفه نظارت بر کارنامه رهبر نظام را برعهده دارند، چگونه در مورد وضع اسف‌بار به ارزیابی و نقد عملکرد وضع اقتصادی ـ اجتماعی جاری ـ مرتبط با عملکرد بی‌واسطه و باواسطه رهبری ـ دست نمی‌یازند؟

    این پرسش‌ها و سؤال‌های مشابه وقتی بیشتر مطرح می‌شود که ادعاهای «دینی» بودن نظام سیاسی مستقر مورد توجه قرار گیرد. حکومتی که خود را «شیعی» می‌داند و ادامه‌دهنده راه و روش و منش امام علی، و پیگیر حقوق مظلومان و بی‌پناهان و دردمندان.

    همچون سنتی پذیرفته‌شده، رهبر جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی در قبال وضع ناگوار اقتصادی و اجتماعی نمی‌پذیرد. او روسای جمهور ـ یا کارگزاران نظام ـ را به‌مثابه مقصران اصلی پیوسته مورد مواخذه و نقد قرار داده، و خود را در جایگاه یک «پرسشگر»، و نه یک «مسئول» معرفی کرده است.

    ریخت‌وپاش‌های شخص اول نظام در حوزه تقویت نهادهای دینی و شبه‌دینی و تبلیغی و ترویجی ایدئولوژی رسمی، یا حمایت وی از هزینه‌کردهای بی‌حاصل و نجومی در عرصه‌های‌ تقویت نهادهای امنیتی و نظامی یا تسلیحات موشکی و دخالت نظامی در کشورهای منطقه، هم‌زمان با بی‌مسئولیتی وی در این عرصه‌ها (اقتصادی و اجتماعی) به‌وقوع می‌پیوندد.

    اگر خبری هست ـ که هست ـ دال بر «مشارکت» چند میلیون تومانی رهبر نظام در «جشن عاطفه‌ها» و «کمک به دانش‌آموزان محروم» یا به «زندانیان جرایم غیرعمد» است.

    نقش اساسی و تأثیر ساختاری مهمترین «بازیگر سیاسی» ایران امروز در گسترش ناهنجاری‌های اجتماعی مغفول است. آنجا که ـ تنها به‌عنوان یک نمونه ـ وی با گماردن پیرمردی ۹۰ ساله و تنگ‌نظر (آیت‌الله جنتی) به ریاست شورای نگهبان یا برگزیدن افرادی چون آیت‌الله یزدی در این نهاد مهم، به بازتولید ناکارآمدی و بی‌کفایتی کارگزاران نظام با تکیه بر «نظارت استصوابی» می‌پردازد.

    نقش رهبر جمهوری اسلامی در تداوم رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر……….. ادامه در کامنت بعدی

     
  96. ادامه مقاله مرتضی کاظمیان

    …. ادامه کامنت مقاله کاظمیان

    نقش رهبر جمهوری اسلامی در تداوم رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر (با انتخاب رئیس قوه قضاییه یا میدان دادن به سازمان اطلاعات سپاه و …) و نیز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم وی در به حاشیه‌راندن صاحب‌نظران و متخصصان و کاربلدان مستقل، غیرقابل انکار است. نقش و جایگاهی که به تداوم و تکثیر ناهنجاری‌های اجتماعی و افزایش فقر و بیکاری و رکود در ایران دامن زده است.

    هم‌زمان، باید به نمایشی و فرمایشی شدن مجلس خبرگان رهبری در ارزیابی و نقد کارنامه ولی فقیه اشاره کرد؛ وضعی که امید به اصلاح رویکردهای رأس هرم نظام سیاسی را به یأس مبدل می‌کند.

    در چنین وضعی، نه اعضای مجلس خبرگان، و نه رهبر جمهوری اسلامی، «وجدان‌درد»ی احساس نمی‌کنند؛ آنان خود را «مکلف به ادای تکلیف» و «حفظ نظام» به‌مثابه «اوجب واجبات» می‌دانند. این‌چنین، ناهنجاری‌های اجتماعی گره‌خورده با فقر و بیکاری و رکود اقتصاد را به «دشمن» و «شبکه‌های اجتماعی آنلاین» و «اینترنت» و البته «بی‌توجهی و اهمال‌کاری مسئولان» و دیگر عوامل منتسب می‌کنند، و خود آسوده سر بر بالین می‌نهند.

    شواهد پرشمار دال بر این است که این خواب چندان «آسوده» نخواهد ماند.

    منتظر پاسخ سید مرتضی بعنوان حامی این نظام می مانم.

     
  97. این چه نوع مسلمانی و تشیعی ست؟
    …………

    بی نهایت قبلی آنارشیست کنونی کسی از شما پرسیده چرا برای نوحه خوانی در جوار سعید توسی ها پلکیدی؟ مگر اسلام میراث پدر تو و سید مرتضی است؟ قران هر////که هست مربوط به بشریت است و هر فردی حق دارد چه باورمند به آن باشد و چه نباشد با آن هر طوریکه خود تشخیص بدهد برخورد کند و به هیچ اراذل و اوباشی چه مسلمان و چه آخوند و چه نوحه خون ربطی ندارد. تو خیال می کنی با پیچیدن افکار ت در زرورق چند فحش به آخوند براحتی می توانی هر اراجیفی در این سایت بنویسی و انتظار داشته باشی که بی پاسخ بماند؟فرق تو //////////////////// تنها بی پرنسیبی و ///////.والا افکارت همانست. ضدیت کور و هیستریک با غرب و با پهلوی ها و با گذشته ایران قبل از /// اسلامی همه و همه حکایت از عنصر سیبری بودن تو و دارد.

     
    • ( امید که جناب نوری زاد این مطلب را سانسور نکند! )
      خوب جناب مردک! ساعت خواب!
      من منتظر بودم ببینم میای خودی نشان دهی که دیدم بله! به تو جواب میدم به نمایندگی از بقیه.
      جالب است که تمامی هواداران بی فکر نوری زاد از قبیل نوید و مهرداد و گنجعلی و همین جناب بی شعور خودتان، هیچ درک درستی از دین و مذهب و تعهدات یک دیندار در دایرۀ بسته و محدود آن ندارید و بدون فهم ذات سخنان من، شروع به فحاشی به من و طرفداری از نوع خاله خرسه از جناب نوری زاد میکنید.
      نوری زاد باید به امثال شما اندیشمندان که هّر را از بّر تشخیص نمیدهید ببالد، آنهم پس از این همه سال!
      دایرۀ کوچک فهم شما را من نمیتوانم وسعت دهم، چون درک و فهم شما دایره وار است و شروع و پایانی ندارد و هیچ زمانی این درک و فهم شکوفا نمیشود، چرا که دائم در حال چرخش بدور خود هستید؛ پیشرفت و پسرفتی در کار نیست و فقط تکرار است و تکرار…
      من خط به خط به یاوه گویی های همچو تویی افسار گسیخته پاسخ میدهم:
      احمق جان! موضوع بر سر چرایی نوع زندگی در گذشته نیست. این را بپذیر و بفهم…نفهم! درک و شعورت را آپدیت کن. من صحبت از گذشتۀ نوری زاد نکردم، صحبت از امروز نوری زاد است و البته ایشان از من بسیار پیشروتر بودند در امور خدمت به مردم ، چه در گذشته و چه در امروز، …به قول همین قرآن ( السابقون السابقون اولئک المقربون )، بحث بر سر امروز است. من امروز چه کسی هستم و به چه می اندیشم و خود را در حلقۀ چه دین و نگرش و آئینی قرار داده ام…پرسش اینها بود.
      نوری زاد یا من در گذشته چه بودیم که دیگر تمام شد و رفت و به چون توی بی رگ و ریشه ای که ربطی ندارد….
      من امروز یک آنارشیست بی دین و در همان حال خدا پرستم و این مفهوم، به اینکه در گذشته چه بودم چه ربطی دارد؟ من بارها گفتم که تو مغزت فریز شده و هیچ امکان رشدی ندارد و با توجه به این سخنان باید جملۀ خودم را اصلاح کنم:
      جناب مردک! تو مغزت از خیلی پیشترها فریز شده و دارد همینطور در جا میزند.
      انسانهای دارای مغز هوشمند همیشه در حال پرسش هستند و همیشه طالب دانش و هیچگاه تا آخرین لحظه از زندگی خود از پرسیدن و کاوش و جستجو دست نمیکشند و خستگی نمیشناسند. در مقابل انسانهای پخمه و دارای مغز فریز شده ، که میتوان به شما و هم پالگی هایت مانند افراد فوق الذکر اشاره کرد، با کوچکترین نشانه هایی از آشکار شدن بارقه هایی از فهم و شعور، همان جا درجا زده و خود را در حد کمال می بینند و بی نیاز از آپدیت و به روز شدن. افرادی مثل تو نه اینکه قوۀ درک و فهم مستقل ندارند به همین جهت دنبال لقمۀ آماده و بی زحمت اند.
      اسلام نه میراث من و نه سید مرتضی ست!
      بی شعور! چه شد که حالا داعیه دار و مدافع دین اسلام شدی ؟! چه شد که قرآن الان برای بشریت شد؟ و هر فردی حق دارد باورمند به آن باشد؟ … پس تو گُه میخوری و گُه میخوردی که به مسلمانان، به قرآن و به دیگر اعتقاداتی که دارند توهین میکردی.
      احمق جان! تو نه اینکه هیچ نمیفهمی و فقط کارتون بینوایان را نشستی چند بار دیدی و فکر کردی زندگی همان است و بس! نه اینکه هیچ مطالعه ای نداری و اصلاً نمیفهمی دین یعنی چه و کسی که دیندار است چه تعهداتی به دین دارد…خوب… میایی و این چرندیات را بلغور میکنی. در آن سر بجای مغز فقط پِهِن است و بس!
      یعنی چه که هر طور تشخیص داد با دین برخورد کند و هرگونه که دوست داشت قرآن را بپذیرد؟! خاک بر سر بیشعورت کند که در همین گفتار نشان دادی که هیچ نمیفهمی و هیچ نمیدانی و فقط حرفهای دیگران را هضم میکنی و نشخوار ( آنهم بدون ذره ای تفکر) و همانند طوطی تکرار!
      بدبخت! اگر قرار بود هر کس هر سازی میخواهد بزند و هر طور دوست داشت دین را بپذیرد که امروز پس از هزاران سال دیگر چیزی از ادیان باقی نمیماند.
      به گوسفند گفتی ذکّی! … جناب نوری زاد تحویل بگیر حامیانت را !
      ارازل و اوباش خودت هستی و هفت پشت و هفت نسل بعدی ات! وطن فروشِ بدبختِ مفنگیِ پیزوری!

      من نظرم رو میگم و توی بیشعور هم بیا نظرت را بگو. اصلاً مگر آدم زنده وکیل وصی میخواد که توی مفنگی و اون بی هویتهای چند عنوان شدند کاسۀ داغ تر از آش.
      من طرف صحبتم نوری زاد بود و در این سایت تنها کسی که تا امروز صادقانه، دوستانه و بی ریا او را نقد کرده من بودم و بس.
      خوب، نوری زاد هم، دیگر نه کورش و علی و محمد متعلق به هزاران سال قبل است که نتواند از خود دفاع کند و نه فرد غایبی مثل سید علی …او مدیر این سایت است و حضور دارد و اوست که باید پاسخ نقد را بدهد، به تو و دیگران چه مربوط که منتظرید مثل کفتارها و لاشخورها ببینید کجا جنگ و درگیری شده و سر فرصت برای خودتون لقمه بردارید… یعنی چی؟ یعنی که کفتار صفتانی مثل تو و دیگران اصلاً کاری ندارند بحث بر سر چه بود و لیلی مرد بود یا زن، آنها فقط میخواهند بعد از پایان صحبت ها بیایند وسط و پس مانده ای را بردارند.
      آخه آدم با یک زبان نفهمی مثل تو باید چگونه صحبت کند؟!
      هر چه بگویم باز نمیفهمید! من میگویم یک کسی که خود را مسلمان و شیعه میداند هیچ حقی ندارد که در دین و مذهب خود شروع به بدعت گذاری کند و یا بگوید که من فلان آیه، حدیث یا حکم دلبخواهم است و قبول میکنم و فلان آیه، حدیث و حکم را دوست ندارم. این دیگر نامش مسلمانی و شیعه گری نیست. این یعنی یک مسلمان و شیعۀ هردمبیلی!
      این سخنان نه دیدگاه من، که از منظر دین و احکام دین است. هیچ دینی به پیروان خود اجازۀ چنین رفتاری را نمیدهد. خر فهم شد!؟
      نوری زاد با این رویه فرد قابل اعتمادی نیست چرا که دم دمی مزاج است و هر آن احتمال دارد چیز جدیدی رو کند و یا احکامی را نقض کند.نوری زاد بهتر است از قضاوت دیگران بر مبنای دین و مذهبشان بپرهیزد. هر کس پیرو هر دینی، در این دنیای پهناور مرتکب جنایاتی میشود و این مختص به اسلام و شیعیان نیست. نوری زاد بهتر است از ورود به امر خصوصی افراد، یعنی دین بپرهیزد. او اگر انسانها را بر مبنای قانون و حقوق بشر، وطن دوستی، انسان دوستی، شرافت، وجدان و اخلاق قضاوت کند بهتر است.

      ————-

      درود دوست گرامی
      در این نوشته نکته های خوبی هست که به فحش و ناسزا آلوده اش کرده اید.
      کاش می توانستید خشم خود را مدیریت کنید.
      بزرگی آدمها به همنیجور ظرافت هاست.
      با احترام

      .

       
      • آنارشیست دیری است که دستت رو شده و بد جور هم و زحمت آنرا هم تمام و کمال خودت کشیده‌ای و در این فحش نامه نیز چیز جدیدی به آنچه معرف وجود تو در این سایت بوده، اضافه نشده، فقط آنرا باز و باز هم زده‌ای و از آنجا که در شعاع آن کسی‌ جز خودت نبوده و نیست همرنگ عمق مشام و ته مانده مشاعرت شده. چیزی که سخت بدان مأنوس و نیازمندی و مابقی سپر و ماسکی برای پنهان شدنی بیهوده و عبث.

         
      • شاشو همین اراجیف تو مثل اراجیف /////////////// و دیگران و بخصوص معجزات خمینی از جمله روشن کردن سماور برقی با کبریت همه میراث بشریت است. خوب وقتی توی نوحه خون موضوعی به این ساده گی را نمی فهمی مشکل از دیگران نیست. تو و امثال تو را آخوند به همه چیزتان تجاوز کرده روح و جسم و فکر و همه را آلوده به ویروس اسلام کرده بهمین دلیل هم شتر گاو پلنگی شده اید..

        ————-

        مزدک گرامی
        احساس می کنم شما با فحش دادن، بیش از آنکه خواسته باشی نکته ای و مطلبی گفته باشی و گره گشایی ای کرده باشی، خودت را تخلیه می کنی. راحت باش دوست گرامی. خالی کن خودت را. اما ایکاش نه در این سایت!

        .

         
  98. در شهر هرت
    مردم دردمند، دلگیرند، محتاجند، مستمندند، بیمارند، آهی در بساط ندارند، با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند، اسیرند، درگیرند، نمی دانند کجا باید بروند، چه باید بکنند تا حقشان و آزادی اشان را بدست بیاورند؟

    جز هزار فامیل آخوندِ قاتل و دزد که فرزندانشان در اقصا نقاط دنیا در آزادی کاملند و از خون ملت ارتزاق کرده اند و می کنند.

     
  99. در شهرهرت
    مزدک گرامی درود
    زمانی که سوینگلی با دوازده نفر، سوسیسی رادر ملا عام در ماه روزه تقسیم کرده و می خورند.

    آغازاعتراض کشیشانی است که معتقدند روزه داری در انجیل نیست و رسمی قدیمی و انسانی است و هر آنچه شریعت است می توان انتخاب و یا رد کرد.رفورماسیون حرکتهای انقلابی بر علیه قدرت بسیار زیاد کلیسا بود که هر مخالف و دیگر عقیده ای را شکنجه کرده و به نام ساحر و شیطان و..نابود می کرد.
    رفورماتورها از میان روحانیان کلیسا چون مارتین لوترو سوینگلی یا حقوقدانی چون کالوین بودند رفورماسیون با افکار انسان دوستانه ای چون اراسموس و توماس فون اکوین مستحکم شد.رفورماسیون توانست آغاز انسان مدرن باشد.
    اما،ما در کجای تاریخیم ؟

     
  100. در شهر هرت
    ما دیدیم که نظام داعشی ایران نامها را اسلامی کردند و زنان را برده جنسی و خانه نشین و مخالفان را اعدام و زندانی و شکنجه و آزار و ما میبینیم همچنان غارت و تجاوزمردم و در راس پرچم شریعت اسلامی که با قدرت مرگ تمام ایران و سوریه وعراق و لبنان را به نابودی کشانده است و سوال نمی کنیم که هزاران طلبه قمی ومشهدی و آخوندان حوزه ای اگر در خط مقدم سوریه و نجف و کربلا نیستند کجایند؟

     
  101. در شهرهرت
    باید از مردم پرسید؛ برای چه و چرا رای دادید؟
    که بیشتر به شما دروغ گفته شود؟
    حق آزادی نام گذاشتن بر فرزندتان از شما گرفته شد؟
    حق آزادی های فردی و اجتماعی ؟
    حق انسان بودنتان؟
    شما به داعش رای دادید و به ادامه قتلها و غارتها .

     
  102. نوری زاد چرا هی نظر از خودت اینجا میذاری یا نظرها رو میذاری بعد حذفش می کنی یا بعد با اسم این و اون هم از سایت های این ور و اون ور هم هی مطلب کش میری بعد میذاری تو سایت! از آباء و اجداد ملکی ها هم که اینجا هی از خودت نظر میذاری! قوم عرب هم همین یه دونه ملکی رو کم داشت که اونم پا به جهان هستی گشود و از ویکی پدیا هم مطلب می نویسی و می گی خودت کشف کردی و خلاصه بگم یا شاد میزنی یا خود در گیری داری یا هر دوش! سرحمع بگم از این سایت بجز دوستانت در رژیم جمهوری اسلامی ایران فکر نمی کنم بیشتر از 10 یا 12 نفر بازدید کنند! البته این رو هم بگم توی ویکی پدیا نوشته نشده بود پستانهای سوسو!!!!!!!!!!

     
  103. ….. آیا انسان «روح» دارد یا با مرگ تمام می‌شود؟
    …………
    کیمیایی اسدی: بله اجازه بدهید یکی یکی جواب‌شان را بدهم. اولا اینکه خانم دکتر فرمودند که تجربیات ذهن را ایجاد می‌کند. درست است. آدم متولد می‌شود با یک ژنتیکی که مغزش را شکل می‌دهد ولی از همان لحظه اول لقاح این جنین تحت تأثیر عوامل محیطی داخل رحم قرار می‌گیرد و بعد از آنکه متولد شد هم تا لحظه مرگ مغزی‌اش مراب تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می‌گیرد و این عوامل ساختمان فیزیکی مغز را عوض می‌کنند. یعنی سیناپس‌ها را. سیناپس‌های شیمیایی و سیناپس‌های الکتریکی مغز را عوض می‌کنند.
    در این بین از مغز فیزیکی هیچ عامل فرافیزیکی یا متافیزیکی یا ماوراء‌الطبیعه ایجاد نمی‌شود و همین مغز پرورش‌یافته یا پلاستیکی است که در اثر این تجربیات می‌تواند خیلی چیزها را ایجاد کند. من‌جمله دین را ایجاد کند. تمام افکار دینی آدم از لوب گیج‌گاهی طرف راستش برمی‌خیزد. اینها را مطالعه کرده‌اند با امواج الکترومغناطیسی و حتی تصویری شبیه به خدا در ذهن آدم ایجاد کرده‌اند یا حتی احساس در بهشت یا جهنم بودن یا صداهای فیزیکی را.
    پس این تجربیاتی که ما ایجاد می‌کنیم این ذهن متافیزیکی ایجاد نمی‌کند بلکه خود مغز است که تغییر و پرورش پیدا می‌کند و هیچ چیز غیرفیزیکی در آن وجود ندارد. مغز در واقع ۹۸ درصد انرژی‌اش را صرف کارهایی می‌کند که با آگاهی وارد نمی‌شوند فقط ۲درصدش را صرف به‌ آگاهی رساندن می‌کند و در این ناخودآگاه مغزی خیلی چیزها ایجاد می‌شود و گاه‌گاهی مغز اینها را به اطلاع آدم می‌رساند که آدم نمی‌تواند از منشأ‌ آن باخبر شود و ناگهان فکر می‌کند شهودی به او دست داده یا یک چیز ماوراءالطبیعه به او دست داده.
    …………………
    کیمیایی اسدی:‌ در واقع هیچ چیزی از وجود انسان باقی نمی‌ماند، چون مغز چهار دقیقه پس از آنکه خون به آن نرسد، برای ابد از بین می‌رود و هیچ چیز دیگری از آن باقی نمی‌ماند، و غیرقابل بازگشت هم هست، یعنی هیچ طریقی حتی یک سلول انسان را پس از مرگ نمی‌شود به حال اول بازگرداند، تا چه رسد به مغز. و وقتی که این جسم از بین رفت، ما هم مثل بقیه موجودات طبیعی از بین می‌رویم. به قول خیام از خاک بر آمدیم و بر با می‌شویم.
    هیچ چیزی باقی نمی‌ماند. فقط باید سعی کنیم از همین عمری که دارد [استفاده کنیم] و با همین مغزمان بهشت را همین جا بسازیم و از ساختن جهنم برای خودمان و دیگران خودداری کنیم. اپیکور راجع به مردن جمله جالبی گفته، گفته است که بعد از مردن همان احساسی را داریم که قبل از تولد داشتیم. دقیقاً هم همین طور است و هیچ الزامی هم به دنیای پس از مرگ نیست. واقعاً هیچ الزامی برای آن نیست چون اگر فکر کنیم که می‌خواهند در آن دنیا مجازات‌مان کنند، یا پاداش بدهند، چه فرقی در نظم این دنیا می‌کند؟ به این جهت نه تنها الزامی نیست، امکان آن هم وجود ندارد که پس از مرگ چیزی برای فرد وجود داشته باشد.
    …….
    http://news.gooya.com/2017/11/post-9147.php

     
    • سلام بر مزدک گرامی
      بنده یک سوال دارم که ذهن مرا مشغول کرده و هنوز پاسخی به آن داده نشده است.به نظر من این حلقه با یک گره بسته می شود و آن گره موجودی ماورا انسان است.سوال اینست که اگر جسم تماما مادیست و روحی در آن نیست لاجرم قابل خلق است.یعنی قابل بازآفرینی توسط همنوع است.پس چرا تاکنون هیچیک از دانشمندان علوم تجربی قادر به خلق مشابه آن نشدند؟حتی اگر سلولها را تکثیر کنیم باز بدون هدف تبدیل به یک یاخته شده و جسمی شکیل چون انسان یا حیوان بوجود نمی آورد.اگر احتمال این حلقت را در آینده بدهیم باز هم صرفا یک احتمال است و قطعی نیست پس به همین دلیل نمی توان احتمال وجودی ما ورای مادیت را حداقل تا آن زمان منتفی دانست.
      موفق باشید

       
      • آرتین گرامی این پرسش و پاسخ را من از سایت گویا که گویا از رادیو زمانه گرفته بود اینجا گذاشته ام .دکتر کیمیایی خود متخصص مغز و اعصاب است. شاید بهتر بود پرسش شما را در ان سایت می نوشتید. ولی دوست گرامی با توسل به علم ژنتیک امروزه به ساده گی می توان مشابه سازی کرد. حتما گوسفندی بنام دولی را بخاطر دارید؟ دولی تنها تکثیر سلولی نیست. من معتقدم که هیچ موجودی ماوراء انسان نیست و روح و ذهن و هر چه آنرا بنامند باز تابی از ماده است. دین و تمام متافیزیک ساخته ذهن بشرست.

         
        • سلام بر مزدگ گرامی
          در مورد دالی از اینترنت سرچ کردم مطلب زیر آمد:
          “برای تاگ‌سازی این گوسفند گروهی از دانشمندان اسکاتلندی به سرپرستی یان ویلموت، یک سلول از پستان گوسفند ماده جدا کردند. سپس این سلول را به تخمک بارور نشدهٔ گوسفند دیگری الحاق کردند. پیش از این، کلیه مواد ژنتیکی این تخمک خارج شده بود. سلول‌های الحاقی رشد و نمو یافتند و به جنین تبدیل شدند. این جنین در رحم گوسفند سومی قرار گرفت. از آن پس بارداری و زایمان طبق معمول انجام شد. نام بره متولد شده را «دالی» گذاشتند. دالی کاملاً طبیعی بود. او کاملاً شبیه به گوسفندی بود که سلولی از پستان او جدا کرده بودند”
          دوست گرامی این منافی با خواست من ندارد.من می گویم این یک حلقه باز است مثل فرضیه پیدایش جهانی بیگ بنگ.خوب قبل از آن چه بوده؟این مورد شبیه سازی شده جز این نبوده که برای باروری مجددا در رحم به کار خود ادامه داده است؟خوب آن تخمک و سلول از کجا آمده است؟منظور من تمام مراحل تکثیر از تخمک تا نوزاد است.از شبیه سازی می گویید خوب دو طفل دوقلو همسان هم چنین وضعیتی دارند.اما منظور من از خلقت سیر تکاملی یک موجود است از لقاح تا تولد بدون مراجعه به خود ان موجود.قبل از این مورد مثلا پیوند گیاهان و تولید یک گیاه جدید هم از این دست بوده است.اینکه تخمک و اسپرم فردی را ترکیب کرده و بعد در رحمی رشد دهند این بازهم دلیل بر خلقتی مجزا نمی باشد.
          شما فرمودید:”من معتقدم که هیچ موجودی ماوراء انسان نیست و روح و ذهن و هر چه آنرا بنامند باز تابی از ماده است. دین و تمام متافیزیک ساخته ذهن بشرست.”
          پس به اعتقاد روی آورده و آن را جایگزین دلیل کرده اید.بنده هم با همان دلیل می گویم معتقدم ماورای این بشر فعلی قدرتی متصور است که بدون آن بسیاری از استدلالها ابتر می ماند.گمان دارم در یک نقطه تفاهم داریم که اعتقاد هر فرد تا زمانیکه آسیبی به دیگری نزده است محترم است.
          با آرزوی تندرستی شما

           
  104. فاطمه در ۸ سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوب‌بری کشیده می‌شد و آنجا مورد تجاوز قرار می‌گرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. ۱۰ سالش بیشتر نبود اما حتی بلال‌فروش و کله‌پز محل نیز به او دست‌درازی کرده بودند و با دریافت‌های ۲ هزار تومانی و ۵ هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.»

    در این گزارش پسربچه‌ای ۷ ساله می‌گوید: «اینجا پسر بزرگ‌ها با ما کاری می‌کنند که ما همان‌ کارها را با دخترهای کوچک‌تر می‌کنیم.»

    گزارش مزبور همچنین تصریح می‌کند که «اینجا، فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونت‌های جنسی و جسمی خاطره‌ای مشترک میان بچه‌هایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضی‌ها نیز یکی از والدین‌شان ایرانی و دیگری افغان است.»

    این تنها گزارش روزنامه ایران نیست که چنین فاجعه‌ای را بازتاب می‌دهد؛ چند روز پیش‌تر، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با اعلام نتایج پژوهشی درباره ۴۰۰ کودک کار خبر داد که «به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می‌شود.»

    گزارش‌های ناگوار مشابه ـ منتشرشده در در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ـ در ماه‌های اخیر کم نبوده‌اند. سوگمندانه باید گفت که حتی دیگر این‎‌گونه گزارش‌ها «عادی و معمولی» می‌شوند. به‌ویژه وقتی که برخی (از داخل و خارج نظام) با اشاره به موارد مشابه در غرب، چنین موارد یا رخدادهایی را به توجیه می‌نشینند.

    خامنه‌ای و خبرگان رهبری چگونه می‌خوابند؟

    اما در چنین وضعی، و تنها متکی بر همین گزارش اسف‌بار جدید، پرسشی بی‌پاسخ مطرح می‌شود: رهبر جمهوری اسلامی ـ که علاقمندانش وی را «ولی امر مسلمین جهان» توصیف می‌کنند ـ چگونه می‌تواند سر آسوده بر بالین نهد و تا روزی دیگر بخوابد؟

    در سطحی دیگر، اعضای مجلس خبرگان رهبری که وظیفه نظارت بر کارنامه رهبر نظام را برعهده دارند، چگونه در مورد وضع اسف‌بار به ارزیابی و نقد عملکرد وضع اقتصادی ـ اجتماعی جاری ـ مرتبط با عملکرد بی‌واسطه و باواسطه رهبری ـ دست نمی‌یازند؟

    این پرسش‌ها و سؤال‌های مشابه وقتی بیشتر مطرح می‌شود که ادعاهای «دینی» بودن نظام سیاسی مستقر مورد توجه قرار گیرد. حکومتی که خود را «شیعی» می‌داند و ادامه‌دهنده راه و روش و منش امام علی، و پیگیر حقوق مظلومان و بی‌پناهان و دردمندان.

    همچون سنتی پذیرفته‌شده، رهبر جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی در قبال وضع ناگوار اقتصادی و اجتماعی نمی‌پذیرد. او روسای جمهور ـ یا کارگزاران نظام ـ را به‌مثابه مقصران اصلی پیوسته مورد مواخذه و نقد قرار داده، و خود را در جایگاه یک «پرسشگر»، و نه یک «مسئول» معرفی کرده است.

    ریخت‌وپاش‌های شخص اول نظام در حوزه تقویت نهادهای دینی و شبه‌دینی و تبلیغی و ترویجی ایدئولوژی رسمی، یا حمایت وی از هزینه‌کردهای بی‌حاصل و نجومی در عرصه‌های‌ تقویت نهادهای امنیتی و نظامی یا تسلیحات موشکی و دخالت نظامی در کشورهای منطقه، هم‌زمان با بی‌مسئولیتی وی در این عرصه‌ها (اقتصادی و اجتماعی) به‌وقوع می‌پیوندد.

    اگر خبری هست ـ که هست ـ دال بر «مشارکت» چند میلیون تومانی رهبر نظام در «جشن عاطفه‌ها» و «کمک به دانش‌آموزان محروم» یا به «زندانیان جرایم غیرعمد» است.

    نقش اساسی و تأثیر ساختاری مهمترین «بازیگر سیاسی» ایران امروز در گسترش ناهنجاری‌های اجتماعی مغفول است. آنجا که ـ تنها به‌عنوان یک نمونه ـ وی با گماردن پیرمردی ۹۰ ساله و تنگ‌نظر (جنتی) به ریاست شورای نگهبان یا برگزیدن افرادی چون یزدی در این نهاد مهم، به بازتولید ناکارآمدی و بی‌کفایتی کارگزاران نظام با تکیه بر «نظارت استصوابی» می‌پردازد.

    نقش رهبر جمهوری اسلامی در تداوم رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر (با انتخاب رئیس قوه قضاییه یا میدان دادن به سازمان اطلاعات سپاه و …) و نیز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم وی در به حاشیه‌راندن صاحب‌نظران و متخصصان و کاربلدان مستقل، غیرقابل انکار است. نقش و جایگاهی که به تداوم و تکثیر ناهنجاری‌های اجتماعی و افزایش فقر و بیکاری و رکود در ایران دامن زده است.

    هم‌زمان، باید به نمایشی و فرمایشی شدن مجلس خبرگان رهبری در ارزیابی و نقد کارنامه ولی فقیه اشاره کرد؛ وضعی که امید به اصلاح رویکردهای رأس هرم نظام سیاسی را به یأس مبدل می‌کند.

    در چنین وضعی، نه اعضای مجلس خبرگان، و نه رهبر جمهوری اسلامی، «وجدان‌درد»ی احساس نمی‌کنند؛ آنان خود را «مکلف به ادای تکلیف» و «حفظ نظام» به‌مثابه «اوجب واجبات» می‌دانند. این‌چنین، ناهنجاری‌های اجتماعی گره‌خورده با فقر و بیکاری و رکود اقتصاد را به «دشمن» و «شبکه‌های اجتماعی آنلاین» و «اینترنت» و البته «بی‌توجهی و اهمال‌کاری مسئولان» و دیگر عوامل منتسب می‌کنند، و خود آسوده سر بر بالین می‌نهند.

    شواهد پرشمار دال بر این است که این خواب چندان «آسوده» نخواهد ماند.

     
    • سلام دوست گرامی نادی
      آنچه شما در این نوشته مطرح کردید گوشه ای از فاجعه های بیشمار حکومت آخوندیست ‘ ولی رهبر و اطرافیانش بسیار ساده تر از آن آنچه ما تصور میکنیم وضعیت موجود را توجیه میکنند ‘ آنها خود را ناجی بشریت تصور میکنند و هر آنچه بنده و شما به عنوان نارسایی و فاجعه مطرح میکنیم را ‘ بهای ناچیزی میدانند که باید برای رسیدن به هدف پرداخت .
      این همان تصور خام در حکومتهای ایدئولوژیک است ‘
      اگر شما امروز از همین آیت الله مرتضی خودمان سوال کنی که چرا در جامعه اسلامی ربا ‘ اختلاس ‘ بی عدالتی وجود دارد علت اصلی آن را تحمیل میداند عین داستان برده داری که آیت الله مرتضی مطهری هم آن را تحمیلی به اسلام میدانست ‘
      حال سوال اینجاست که چرا ما نمیتوانیم بی عدالتی های آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی را با همین نگاه بنگریم و بپذیریم که آمریکا و تمام کشورهای جهان هم به همین شکل گرفتارند و بسیاری از ناهنجاریهایشان تحمیلیست .

       
  105. حسن/*: حضور‌ میلیونی در اربعین پیام جدی به توطئه در منطقه است.
    مش قاسم: حضور‌ میلیونی در اربعین پیام جدی کم عقلی و خرافه و پوست //// است.

     
  106. توی روزینامه ها اقتصاد دانان معتبر، استادان دانشگاه های معتبر، بازرگانان و صنعتگران معتبر و ……(نه اونایی که با چاپیدن مال ملت، بودجه دولت و پول نفت یکشبه راه صد ساله رفتن) هر روز مینویسن واسه اقتصاد باید چنین کرد و چنان تا چرخهای اقتصادی این مملکت راه بیفته. همشون هم حرف حساب میزنن. به هیچ وجه من الوجوه هیچکدام از نصایح و راه کارها عملی نخواهد شد. چرا؟ این سیستم حکومتی که اینا توی این مملکت راه انداختن ازش بر نمیاد، بضاعت عقلی اونایی که بر این مملکت حکمروایی میکنن در حدی نیست که کار این مملکت رو جلو ببرن. نیست که نیست!

     
  107. قضایای عربستان سعودی را باید از هم تفکیک کنیم.
    در داخل می خواهند گامی به سمت مدنیت بردارند بسیار خوب.
    در خارج دارند کودکانه عمل می کنند. عربستان و شرکا بدانند هر کس تمامیت ارضی ایران را تهدید کند با مجموعه ملت ایران مواجه است. درست است که ما از سیاست های خارجی ابلهانه ملایان به ستوه آمده ایم لیک حاضریم به عنوان یک ملت بهای آن را بپردازیم. یعنی چاره دیگری نداریم. متاسفانه ملایان ما بی سیاستی می کنند و کشور را به سوی ویرانی می کشانند و ملت را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهند برای چندمین بار و ملت است که باید عواقبش را نوش جان کند. واضح است اگر ایرانی در برابر دو راهی دفاع از آب و خاک یا تحمل ذلت قرار گیرد با تمامی توان در نهایت ناچار است از آب و خاک دفاع کند.
    آری ما هم با مداخله ایران در امور داخلی دیگران مخالفیم لیک حمله عربستان و اسراییل به حزب الله لبنان کاری ابلهانه است. ارتباط ملایان با حزب الله یک واقعیت است. عربستان سعودی باید از خود بپرسد چه شد که کار به اینجا کشید؟ زمانی که جمهوری اسلامی در لبنان نفوذ کرد شما کجا بودید؟ اگر ماجرا را ریشه یابی نکنید و به خطا های گذشته خود اقرار نکنید و آن را اصلاح نکنید به بیراهه رفته اید و به غیر از ویرانی برای مردم لبنان و خطر یک جنگ تمام عیار منطقه ای چیزی به دست نخواهید آورد. جنگی که برنده ای نخواهد داشت و کپی برابر اصل جنگ هشت ساله ایران با عراق خواهد بود.
    حاکمان ایران و عربستان هیچ از زمان کنونی آگاه نیستند. دوران جنگ ملت ها به سر آمده. نگاه کنید در اروپا در آسیا و آمریکا کشور ها در حال ایجاد اتحادیه های اقتصادی اند. هدف ساختن و آبادانی است. ویتنامی ها از ترامپ استقبال می کنند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
    یک کلام هم در باره اسراییل بگویم اگر چه خیلی راحت کنار گود نشسته و به همه می خندد. ببینید دوستان اسراییل هم یک نوعی حکومت آخوندی برقرار کرده و خلاف مسیر تکامل بشری حرکت می کند. آن جا هم ملایان یهودی حاکمند. گفتن این که اسراییل یک کشور یهودی است به هیچ وجه در دوره و زمانه ما نمی گنجد. یعنی چه که یهودی است؟ آن جا غیر یهودی نداریم؟ می شود کشوری یهودی یا اسلامی یا مسیحی باشد؟ این ها می گویند در جنگ بین الملل دوم به ما ظلم شده خوب درست ولی اگر در واکنش به این ظلم کاری کنید که خلاف جهت حرکت تمدن بشری است شکست خواهید خورد. تفاوت سخن من با ملایان خودی هم در همین است. دنیای مدرن نمی پذیرد کشوری خود را محدود به یک دین خاص یا یک عقیده خاص کند. کشور ها متعلق به تمامی ساکنان آن و اتباع آن هستند. حکومت مدرن به هیچ وجه نمی تواند جانب یک طرف خاص را بگیرد و برای دیگری تبعیض قایل شود. مردم اسراییل به خصوص نسل جوان بسیار در این زمینه ها پر تکاپو عمل می کنند و بسیاری از خدمت سربازی سر باز می زنند چرا که مخالف نوع حکومت این کشورند. این یک روند رو به رشد است که باید مورد حمایت جامعه جهانی و دنیای متمدن قرار گیرد. حال تصور کنید ملایان از همه جا بی خبر ما دایم اسراییل را تهدید می کنند. چه کسی از آن سود می برد؟ نتانیاهو که یک اسراییلی افراطی است تمام وجودش را مدیون تهدیدات آخوند های ما است. مردم اسراییل از ترس نابودی رو به افراطی ها آورده اند. چرخ زمان را نمی توان به عقب بر گرداند. اگر مردم اسراییل خطری احساس نکنند روند مدرنیت آن جا را دگرگون خواهد کرد.
    یک کودکستان در نظر بگیرید یکی از بچه ها نامش ولایت فقیه است دیگری آل سعود و سومی نتانیاهو از صبح تا شب کاری ندارند به غیر از بر سر و کله هم زدن و بر سر چیز های کودکانه بگو مگو کردن.
    راه حل؟
    اسراییل حقوق فلسطینی ها را به رسمیت بشناسد. شعار اسراییل یک کشور یهودی است را کنار گذارد. برای تمامی ساکنان خود حقوق مساوی قایل شود.
    ولایت فقیه هم در مسایل منطقه دخالت نکند.
    ملت های منطقه به هم بپیوندند و سیاست مدارانی را بر سر کار آورند که در فکر ساختن و آبادانی و رفاه مردم باشند.

     
  108. در پست های پیشین نوری زاد را توصیه به استراحت کردم بعد هم گفتم کمتر احساساتی شود مثل این که برای برخی سنگین آمد. حال نمی دانم توصیه به استراحت بود یا قضیه احساسات. فرض کنیم من قصد داشتم نحوه سخنرانی نوری زاد را نقد کنم. یکی از دوستان این را “سخیف” توصیف فرمودند.
    دوست عزیز ما اینجا نیامده ایم برای بت پرستی. اول این که نظر شخصی ام را بیان کرده ام به عنوان ناظر چرا که معتقدم کمی آرام تر و متین تر اثرش بیشتر است. دوم این که نوری زاد هم بنده خدایی مثل دیگران است و چه بسا در مبارزات مدنی مرتکب خطایایی شود. حد اکثر این است که بنده در ارزیابی ام مرتکب خطا شده ام. شما می توانید بگویید فلانی به نظر من فریاد زدن های نوری زاد بسیار مناسب و بجا بود و من با نظر تو مخالفم. این که برای گفته دیگران ارزش گذاری کنیم و بگوییم سخیف خوب من هم می توانم بگویم نگارش شما سخیف است که البته نمی گویم مثال است. بنا بر این بهتر نیست این ادبیات را کنار گذاریم و بد بینانه به مسایل نگاه نکنیم؟
    حقیقت امر من هنوز نفهمیده ام دوستمان چه برداشتی از نوشتار من داشته. آیا سخنش جدی است یا خواسته سنگ پرانی کند. اگر بنده را ارشاد فرمایند بسیار ممنون می شوم.

     
    • ساسانم جان

      بدرستی گفته اید که «ما اینجا نیامده ایم برای بت پرستی.» این گفتار شما بسیار معقول و پسندیده است، ولی خوبه که خودِ شما هم واعظ غیر متعظ نباشید و با تبلیغات مداوم رضا پهلوی را تا مقام بت بالا نبرید. گفته باشم ها!

       
    • جناب ساسانم با درود

      توصیه پزشکی به کسی‌ دادن و پیشاپیش قول دادن که پزشک لااقل یک هفته استراحت کامل تجویز خواهد کرد، ادعای بزرگی است ولو از سر دلسوزی و دلنگرانی و به باورم قصدی جیز این نداشته اید، که آنرا به سخیف بودن تعبیر کردم و همینجا از شما پوزش میخواهم. شخصی نبود و واکنش روی خود توصیه شما بود و نه‌ شخص شما.شاد و پیروز و کامیاب باشید.

       
  109. ساسانم گرامی مقایسه لوتر و مسلمانی مثل مل÷ سلمان و یا اسلام و مسیحیت درست نیست. اسلام دینی خشن و انسان ستیز و بیشتر از یهودیت گرفته شده و مسخ کننده مسیحیت است همانطور ÷ه مسیحیت مسخ کننده قوانین خشن یهودیت ! شما در اسلام اصولا بحث کار مثبت نمی یابید ولی در مسیحیت کار مفید و خدمت به بشریت اررش گذاشته شده.بهمین دلیل کشیشان بسیاری در تحقیقات علمی حضور دارند و در مبارزات ضد استعماری و تبعیض نژادی شرکت کرده اند.ولی اسلامیان هیچ حرکتی بنفع مردم را اگر در خط اسلام نباشد قبول نداشته اند. لوتر یکی از بنیانگذاران اخلاق کاری در اروپاست.در ضمن همسرش ابجو بسیار خوبی درست میکرده و خانواده ایی شاد و با ذوق بوده اند که همیشه به رقص و موزیک و پایکوبی می پرداخته اند. لوتر حتی کار کلفتها و نوکرها را برابر عبادت می دانسته. بر عکس آخوندها و فرهنگ حاکم بر مسلمین از اول تا آخر که مشتی غارتگر و آدمکش و متجاوز بوده اند نه مسیح به چنین کاری دست زده و نه لوتر به زندگی انگل وار معتقد بوده. دوست ارجمند در چهار چوب اسلام نه تنها نمی توان برای پیشرفت و آزادی راهی یافت بلکه هر مبارزه ایی برای رهایی در تضاد با اسلام است و محکوم به شکست.

     
  110. یک ماجرای تصادف جاده ای و ماوقع آن و گرفتاری عدیده خانواده داغدار
    https://www.rokna.net/بخش-پرونده-3/325948-عاقبت-پیچیده-مرگ-تلخ-عضو-یک-
    لطفا خبر را خوب بخوانید و ببینید چه دادگستری فریاد رسی داریم راستی اگر خدای ناکرده شما هم اینچنین گرفتار شده بودید چه میکردید .؟.

     
  111. تغییر اسامی مذهبی به ایرانی ممنوع!
    مش قاسم: منقلابیون ۵۷ چشمتون روشن! چه گندی این نسل زد.

     
    • انقلابیون 57 در سال 67 قتل عام شدند. منقل ابیون، افراد بی فرهنگ، نادان، متعصب، هرزه، دزد، خرافاتی، و مقلدان بیشعوری بودند که به فتوای نوکران و جاسوسان استعمار نو قریب به اتمام انقلابون 57 را نابود کردند.
      افتاد؟

       
  112. حسن/* لبنانی: عربستان از اسرائیل خواسته به لبنان حمله کند.
    مشه قاسم: چی شده که از تهرون تا بیروت همه دارن جا میزنن؟ مگه همین یارو هی عر و تیز نمیکرد که اگه به ما حمله بشه اله میکنیم و بله میکنیم؟

     
  113. زمانی که انقلاب سفید در ایران رخ داد دکتر شریعتی که بنظرم آن موقع در پاریس بود آنرا به ریشخند گرفت که هدف شاه این است که اگر انقلاب میخواهید بفرمائید این هم انقلاب! کسانی هم مثل ما که آنقدر بهمان میگفتن جوانان آگاه که باورمان شده بود، غرق رویا بودیم که این کشف بزرگ شریعتی و امثال او را روی سرمان میگذاشتیم و میخندیدم به انقلاب سفید که زمینها را از اربابان گرفت و به روستائیان کوچک داد. از خودمان هم سئوال نمیکردیم که خوب نسخه شریعتی چیست؟ اگر این کار غلط است پس باید چکار کرد؟ البته در جو نکبتی آنزمان سئوال این چنینی اصلا معنا نداشت. یعنی چی که انتفاد کننده از شاه را زیر سئوال ببری؟
    یادم می آید یک روز با یکی از چریک فدائی ها و یکی از مجاهدین در سلف سرویس دانشگاه تهران بحثی درگرفت در مورد جنگ مسلحانه با رژیم سابق. خیلی با حرارت میگفتند که باید همه جا را بمب گذاری کرد. به آنها گفتم این همه جا شامل کارخانه ها میشود؟ هر دو گفتند بله چرا که نشود؟ گفتم خوب تکلیف کارگران چه میشود که کارخانه شان از دست میرود و بیکار میشوند؟ هر دو گفتند خوب بشوند. انقلاب یعنی همین!
    شما به خاطرات عزت شاهی از زندانیان دوره شاه نگاه کنید که چگونه از مقاومت خود سخن میگوید ولی درنهایت اقرار دارد که یک مادر و دختر را با بمب انقلابی در خیابان کشته! خودش میگوید آن مادر و دختر هنوز جلوی چشمم هستند..حال این آقا که باید بخاطر آن جنایت مجازات شود و حداقل به قانون خود اینها باید قصاص شود کتاب خاطراتش بعنوان الگوی انقلابی و با توصیه رهبر چاپ و به جوانان هدیه میشود! همانطور که ضارب بی دین فاطمی امروز تئوریسین موتلفه است و برای مردم رهنمود میدهد و همانطور که رفیقدوست قاتل که خودشه به زبان خودش به قتل اقرار کرده آقا و عزیز است.. انقلابی که ادمکشان الگویش باشند چه گلی قرار است به سر ما بزند؟ مرتضوی و طوسی باد هم شایستگان باشند وعبدالفتاح سلطانی و زعیم در اوین!
    امروز یادداشتی از آقای عبدالله نوری را دیدم که توبه از گذشته میکرد و اینکه از مرحوم بهشتی خواسته بود که آمار کشته شده های 17 شهریور را 10 برابر بیشتر اعلام کند و از این باب گله کرده بود. بهشتی به او گفته بود تازه همین هم که ما در اعلامیه گفته ایم دروغ است! حالا عبدالله نوری یاد آخرت افتاده که اگر در آن دنیا شاه یقه اش را برای این دروغ پراکنی بگیرد چه باید بکند؟ البته من وجدانا به عبدالله نوری احترام میگذارم که حداقل جرات طرح این مطالب را دارد و برایش دعای خیر هم میکنم ولی کاش بیشتر بتواند بگوید از اسرار نهاخانه این انقلاب خانمان سوز.
    ایران امروز دیگر براحتی تحریم میشود و به ایران و ایرانی همه توهین میکنند. این دست آورد آن سخنرانی امام راحل در بهشت زهرا است که قرار بود ما را آقا کند! همان امان نامه ای که به افسران ارتش داد و بعد هم اعدامشان کرد. در تاریخ آمده که در شب عاشورا وقتی شمر با حصرت عباس و برادارنش مذاکره کرد و به انها امان نامه داد که از امام جدا شوند، حضرت عباس نگفت که این امان نامه تو فریب است!میخواهم بگویم روحانیون اول انقلاب به اندازه شمر هم انسانیت نداشتند که فرماندهان ارتش را که به مردم اعلام وفاداری کردند کشتند. واقعا اعدام دکتر خلعتبری شریف و فرخ رو پارسا و خیلی های دیگر به غیر از سبوعیت نامش چیست؟
    ما باید همه توبه کنیم از آن حماقت تاریخی. اینکه هدف خوبی داشتیم دلیل درستی کار نسل ما نمیشود. هدف خوب فهم خوب هم میخواهد..ما نداشتیم..اینها را به فرزندانمان بگوییم تا مثل ما فریب هر یاوه گوئی را نخورند..ما فکر داشتیم و سئوال نکردیم..شما از همه چیز سئوال کنید و هیچ تقدسی هم برای کسی قائل نشوید.

     
  114. در شهر هرت
    گامها بسوی کربلا و آن هم گامهای عاشقانه و بچه گانه برداشته شدند ، اما خبری از طلاب و آخوندان نبود؟ یا در شاءنشان بود؟!

     
    • انسان گرامی خمینی هیچ وقت به زیارت رضا نرفت! آخوندها فقط نان این خرافات و حماقت آدمها را می خورند والا خود آنها تیز تر و باهوش تر از انند که برای چنین خرافاتی تره خرد کنند.آیا اشکی از آخوندی در آشورایی دیده اید.

       
  115. ارتشی سابق
    بابا تو ایران چرا دوزاری نمی اوفته روزیکه حریری در عربستان بوده عوامل حزب الله موشک از نوع زلزال یا هر دسته خر دیگه ذوالفقار مثل همونکه از تو ایران زدن عراق کمونه کرد دوباره شلیک شد تا سوریه را به سوی او شلیک کردند که توسط امریکا رهگیری میشه و حتی مکالماتی از شنودها پیدا میشه که طائب شخصا مدیریت این موشک پرانی رو عهده دار بوده ،خوب ببینید نقشه داشتند حریری رفت عربستان ترتیبشو بدند ،طرف میگه بیروت برم چیکار اونجا دم دستشونم که،قبلشم ولایتی اونجور،بابا غرب میدونه اینا مشتی نوکر روس هستند گفتیم روحانی کار رو از دست اینا در میاره ایران رو بدست اینا بدین نابود میکنند اینا پس مونده های کلیسای ارتدوکسند کارشون گول زدنه……………..

     
  116. ‍ فقط بایستی لر باشی که با شاهنامه گریه کنی .

    لرها یکی از قدیمی ترین اقوام ایران بزرگ هستند که در رشته کوههای زاگرس سکونت دارند ، در گذشته لرها در مناطق گرمسیری کمتر سکونت میکردند و سردسیر را بیشتر از گرمسیر دوست دارند ، سردسیر تمام کارهای لرها در آن انجام میگرفت ، جشنها و آئین های ازدواج و ریسیدن صنایع دستی ، کوچ با معنا ترین زندگی عشایر لر میباشد ، در زندگی ، لرها به همه چیز توجه دارند به حرکت ماه و ستارگان و به طلوع و غروب خورشید ، به حرکت ابرها و وزیدن باد ، زندگی پرندگان و خزندگان و چهار پایان برای لرها آشناست و دقیقا میدانند که کی فصل زایش آنهاست و کی فصل جفت گیری ، برای کوچ تمام آموزش هایی که یک کماندو میبیند آنها از بچه گی با آن خو می گیرند ، آنها بهون هایشان را درکنار یک درخت یا تپه یا کوه میزنند تا از وزش باد در امان باشد ، تمام استراتژی های نظامی را لرها تجربه کرده اند ، گذر از رودخانه های خروشان و کوههای سر بفلک کشیده و تپه ماهورها ، میدانند چگونه هنگام طوفان خود و خانواده و رمه شان را محافظت نمایند ، میدانند چگونه با بی آبی مبارزه نمایند و . . .
    لرها با تاریخ وابستگی خاصی دارند کمتر لری را پیدا مینمایی هفت نسل از اجدادش را به ویر نداشته باشد ، کسانی هستند که تعداد بیشتر به یاد دارند ، خاطرات کوچ و جنگها جایگاهی خاص دارد ؛ برای آماده گی در جنگ از دوسالگی پسرانشان را جلو اسب مینشانند و در چهار سالگی تیراندازی را به آنها آموزش میدهند ، رقصی دارند لر بزرگ به نام چوب بازی نمایش شمشیر و سپر میباشد ، اولی بایستی برقصی ، برقصی و با شمشیرت نمایش حمله را نمایش بدهی ، و دیگری نیز برقصد و نمایش دفاع با سپر را به رخ شمشیر به دست نمایش بدهد و یکی حمله کند و دیگری دفاع ، هیچ کدام از اقوام ایرانی اینچنین رقصشان خشن نیست ، دیده شده فردی که مچ پایش شکسته و معیوب گردیده با این وجود دست بر نمیدارند از این رقص ، صحنه تماشای این رقص انسان را به وجد می آورد ، زنان و دختران تماشاگران این رقص حماسی میباشند و با زدن حرکتی تحریک کننده با دهان و دست به نام کل ، مردانشان را برای جنگ آماده میکنند کل نمایش به پیش وحمله است نمایش عقب نشینی و بازگشت نیست به پیش برای پیروزی یا سر باختن برای سرزمین برای ایران ،برای فرداهای فرزندان ایران .
    لرها عاشق شاهنامه هستند از کوچکترین فرصت استفاده میکنند و با شاهنامه نشم میکنند ، از سه بخش شاهنامه نه بخش پیشدادی و نه بخش تاریخی را کمتر می خوانند فقط بخش اساطیری شاهنامه را دوست دارند ،قهرمانان شاهنامه را چنان دوست دارند که شبیه این است که پدر یا برادر یا بستگان آنهایند ، لرهاکسی که سواد داشته باشد را ملا میخوانند و از ملا انتظاری بجز خواندن شاهنامه ندارند ، هزار سال از سرودن شاهنامه گذشته است و کشته شدن قهرمانان شاهنامه و شکست ایرانیان ، لرها را به گریه می اندازد و ، مردانی از ایلات لر هستندکه با شیر مبارزه میکنند و پهلوان جنگها هستند و قهرمان ایل و طایفه ، این قهرمانان لر گریه میکند برای قهرمانان شاهنامه ،فقط بایستی لر باشی که با شاهنامه گریه کنی .

     
  117. باسپاس درود،
    به همه پویندگان عدالت و صداقت، وهمه مبارزان راه آزادی، مخصوصا شما برادر بزرگوار جناب آقای نوریزاد عزیز که با ایجاد این کانال مردمی، در این وانفسای بگیر وببند! پنجره ای برای یک هوای پاک گشوده اید.
    استاد گرامی، امروزها که مردم از تمام نقاط ایران، سیل آسا به طرف عتبات عراق سرازیر شده اند، و نظام هم برای استحکام پایه های خود همه مقدمات آنرا فراهم نموده است، وهمین نظام که چند روز پیش با همین عزم راه مردم را برای رسیدن به آرامگاه کوروش بزرگ، بنیان گذار آزادی وحقوق بشر بست!!
    برای من شهروند که تمکن مالی ندارم نه به پاسارگاد، ونه به کربلا بروم، داستانی برایم تداعی شد، ۱۳ سال پیش که هنوز صدام در سوراخ موشهای عراق مخفی بود، بصورت قاچاقی به عشق زیارت وسیاحت رفتم عراق، در شهر کوفه مابین مسجد کوفه و خانه علی(ع)، مکانی بود کثیف، به جهت ریختن زباله و پس آب وفاضلاب، بوی تعفن آزار دهنده ای داشت! از بومیهای کوفه پرسیدم که چرا انقدر کثیف است و نظافت نمیشود، مردم میگفتند که آنجا قبر ابن زیاد و لعنت گاه اوست! صرف نظر از درست وغلط دیدگاه مردم.
    و در داستانها وروایاتی که شنیده ام،بوده اند کسانی از دشمنان و مخالفین اهل بیت، مثل معتصم که از حاکمان عراق ومسلمین بوده،و حرم امام حسین را آتش زده، حتی شخم زده که شاید بدین طریق از محبوبیت امام حسین بکاهد.

    این تاریخ بوده که خوبان ونیکان را بزرگ!! وحکام بد را زشت تر از آنچه بوده اند، به نمایش گذاشته!!
    منظورم این است، حاکمانی که برای مردم، برای آزادی، برای عزت انسانها، واعتلای حریم انسانیت زیسته اند، محبوب بوده! هستند! وخواهند ماندفرقی هم ندارد، کوروش شاه شاهان باشد، ۲۵ قرن پیش، یا امام علی (ع)، امام حسین (ع)، ۱۴قرن پیش……….. .. یا نادر ورضا شاه الی آخر.
    اکنون سئوالی دارم از شما ومردم ومخصوصا حاکمان این زمان!!! مرگ حق است، و همه موجوداتی که متولد میشوند، طعم مرگ را هم میچشند، به نظر شما حاکمان که امروز با سیاست بد یا خوب! باعث این زندگی سخت وطاقت فرسا برای ما مردم ایران شده ، وظاهرا طرفدارانی هم دارید، و برایتان در این زمان گنبد وبارویی هم میسازند مثل حرم امام خمینی که گرانترین مقبره حال حاضر جهان است!! تاریخ برای شما چه رقم خواهد زد، به نظر شما جزء محبوبان تاریخ هستید!؟ یا منفوران!؟ پوزش از اینکه طولانی شد.

     
  118. در خصوص مصاحبه شما با در تی وی

    سلام و درود

    جناب دکتر محمد نوریزاد عزیز و گرامی

    خدمتتان عارضم که این مبارزه بدون خشونت اساسا از گاندی نسج گرفت و به چند دلیل بود ؛
    اول روحیات مرتاض مآبانه و ساده زیستی گاندی ، دوم وجود دشمنی که حداقل به یک پرنسیب اجتماعی معتقد ، و در درون خودشان منقدان زیادی نسبت به رفتار بریتانیا بود ! سوم کارکرد مطبوعات و نشر آزادنه آن در بریتانیا رفتارهای بدور از انسانیت را نشانه رفته بود ! چهارم وجود دستگاه قضایی مستقل بریتانیا ( داستان گاندی و بُزَش )
    و بسیاری مسائل دیگر که جای آن نیست و جناب تان بهتر از این حقیر به آن واقفید !
    بفرمائید ببینم مبارزه بدون خشونت کارکردش در جمهوری اسلامی چیست ؟!
    بغیر از زندانهای طویل المدت ۲۰ سال و ۳۰ سال و ۱۵ سال و نفی بلد و اعدام و …
    آخوند یک استدلال دارد ، او می گوید اگر این مملکت مال من نباشد و من نخورم و نروبم ، ندزدم ، بگذار همه ملت بمیرند و خاکش تجزیه شود و از بپاشد و همه بمیرند !
    میدانید که غیر از این نیست .
    می دانید که عین حقیقت را گفتم .
    با این جماعت نمی توانیم با مبارزه بدون خشونت به جایی برسیم !
    برعکس تا این ملت به یکباره و با تمام قدرت روش مبارزه با خشونت را آنهم با شدت هرچه تمامتر و بدون وقفه و بی امان و سیل آسا ، به مانند قهرمانان نامی اش در پیش نگیرد ، هیچ طرفی نخواهد بست !
    بقول حضرتتان گفته باشم !

     
  119. جناب نوريزاد و ياران فهيم
    پس از انقلاب ٥٧ ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت كشور) منحل شد ولي سعي كردن كه اسامي ساواكيها را محفوظ نگه دارند تا اونها بتوانند در خدمت رژيم جمهوري اسلامي باشند البته بجز عده معدودي كه توسط همسايه ها و فاميلشان لـوُ رفته بودند . سئوال اينجاست كه آيا مأموران اطلاعاتي جمهوري اسلامي هم شانس اين را دارند كه در حكومت بعدي ايران شاغل باشند؟ آيا كوچكترين علاقه به اين كشور از خود نشان داده اند تا بخواهند در خدمت آينده اين مملكت باشند ؟ ساواكيها مواظب بودند ايران به دست شوروي سابق نيفته ولي اطلاعاتيهاي امروز مواظبند كه ايران از سلطه روسيه خارج نشه ، به همين دليل جايي در آينده ايران نخواهند داشت پس بهتره به خودشون بيان و ببينن در خدمت كي هستن.

     
  120. ابراهیم ملکی

    اصلاح طلبی واعتدال گرایی یک شعار بیش نیست.
    کسانی که درمورد حصر غیرقانونی وزندانیان سیاسی ومظالمی که برملت ایران به ناحق روا داشته می شود سکوت اختیار کرده اند نه اصلاح طلبند، نه اعتدال گرا؛ چراکه اصلاح طلبی سهم خواهی نیست،سهم خواهی فرصت طلبی است نه اصلاح طلبی. کسانیکه سهم خود را ازظلم وستم می خواهند در واقع برای انتقال خودکامگی وخود محوری ازفردی به فرد دیگر ویا ازگروهی به گروه دیگرمبارزه می کنند وثمره چنین تلاشی از چاله ای درآمدن وبه چاهی فرو رفتن است. اصلاح طلب واقعی مخالف ظلم وستم واجحاف است وبرای او فرق نمی کند که فاعل این ظلم وستم واجحاف چه کسی است بلکه درپی رفع ظلم ازجامعه است و حاضر نیست عزیزان را درحصر وزندان ببیند. آنانی که سهم آقایی خود را طلب می کنند اصلاح طلب یا اعتدال گرا نیستند .اصلاح طلب واعتدال طلب کسی است که با فعل ظلم مخالف است؛ چه این ظلم از ناحیه کسانی باشد که شعار اصول گرایی سر می دهند وچه ازناحیه کسانی باشد که شعار اصلاح طلبی و اعتدال سر می دهند. ظلم ازهر طرف که باشد محکوم است هیچ تفاوتی بین کسانی که ازدین استفاده ابزاری می کنند وکسانی که محصورین وزندانیان سیاسی را ابزار دست قدرت طلبی خود قرار داده اندوجود ندارد. درواقع همه دکان دارند به قول ملا هادی سبزواری:
    کل من فی الوجود یطلب صیدا
    انما الاختلاف فی الشبکات
    همه موجودات ازجمله انسانها جملگی در طلب بدست آوردن صید هستند هرکس درهرکاری طعمه ای را می جوید وتمایز افراد در آلت صید آنها است .یکی کاسب فتنه است ودیگری کاسب تحریم یکی شعار اصلاح سر می دهد ودیگری از اعتدال می گوید وزمانی که به هدف خود رسیدند پیمان می شکنند، وعده ها وقول ها یی را که داده اند به بادفراموشی می سپارند و تنها به حفظ قدرت خود می کوشند. ودولتی که پیمانش را با مردمش بشکند مشروعیت خود را ازدست می دهد وزشت ترین وپلشت ترین نوع کاسبی فروش شرافت وانسانیت است کسی که پیمان می شکند وقولهای داده شده را به فراموشی می سپارد درواقع یک شارلاتان بیش نیست،وشعار اصلاح ،واعتدالشان از سر نیاز بوده وبس. درخاتمه متذکر می شوم لازم نیست برای عبرت تاریخ گذشته را یاد آور شوم کافی است کمی به دودهه گذشته خود برگردید واز سرنوشت دولت هفتم وهشتم ودولت نهم ودهم عبرت گرفته؛ یکی با یک پیام کوتاه آنهم از فضای مجازی با یک تکرار می کنم چنان موجی ایجاد می کند وتمای خود کامگان بر خود می لرزند وبرایش ایجاد محدودیت جدید وضع می کنندودیگری حتی آزاد است وعضو تشخیص و با پیام های گوناگون واستفاده از سبد قرمز می خواهد نظرملت که بزرگترین سرمایه است را بدست آورند که مورد تمسخر قرار می گیرد.این است سرانجام صداقت با ملت ،ورمز ماندگاری درصداقت وراستگویی است حتی با مخالفین خود.
    ۱۶آبان ۹۶ابراهیم ملکی

     
  121. درودبراستادعزیز
    جناب نوری زاددیگه همه فهمیدن که /// روامریکاوانگلیس به کمک هم اوردن روی کار،اقای خمینی باپشتیبانی این کشوراتونست مردم روفریب بده وباعث سقوط حکومت پهلوی شد،ایابه نظرشماالان کسی روداریم تامثل اقای خمینی تلاشی برای براندازی حکومت داشته باشه،فقط چندین ساله داریم گول قول وقرارای رئیس جمهورامون رومیخوریم وفقط هرچهارسال یکبارکلاهی گشادترازدفعه قبل سرمون گذاشتن،کانالهای سیاسی خارج ازکشورهم حالایابانیت شوم یاباندانم کاری هرسال گروهی ازمردموبارهبری ومدیریت نادرست راهی زندانهاکردن،مردممونم که هرکدوم یه سازی میزنن اوناکه تورفاهن کاری ندارن کی رهبرهست یانیست یه عده هم که همیشه توراه کربلا ومکه وجمکرانومشهدهستن ،یه عده معتادوعده ایی ازصبح تاشب دنبال یه لقمه نونن شکمشون سیربشه،یه تعدادانگشت شمارهستن مثل شماکه یاتوزندانن یاحبس خانگی،حالاشمایه راه حل به من بگیدچطوری این مملکت ازدست حکومت ازادمیشه،یه وقت خدای نکرده یه نفردیگه ایی توسط امریکاوانگلیس تواب نمک نباشه ودوباره کلاه سرمون بره،میشه ازتون خواهش کنم توضیح مفصلی بدید.

     
  122. روزنامه قانون: علت بوی بد اطراف فرودگاه امام چیست؟
    مش قاسم: ۴۰ ساله که بوی کند افکار پوسیده تمام این مملکت رو گرفته.

     
  123. آمدنیوز: تصاحب املاک مردم توسط سپاه پاسداران

    از تصاحب املاک مردم تا بلعیدن شهر و بازداشت غیرقانونی مردم توسط سپاه پاسداران
    «آمدنیوز»- «ابراهیم اسد بیگی» از شاکیان و مالکان املاک اطراف کاخ سعدآباد که توسط سپاه پاسداران تصاحب شده است، در بازداشتگاه مخفیانه بسیج به صورت غیرقانونی و تحت شکنجه‌های شدید قرار دارد.

    به گزارش «آمدنیوز»، سپاه پاسداران این‌بار چشم به باغ‌های اطراف کاخ سعدآباد دوخته، تخریب باغ‌های اطراف کاخ سعدآباد را آغاز کرده، شهرک‌سازی‌ها خود را در اطراف این کاخ تاریخی با تخلیه منطقه و اخراج ساکنین و محافظین باغ‌های اطراف کاخ به صورت فوری و با همکاری قوه قضائیه آغاز کرده است.

    قوه‌قضائیه هر گونه شکایت و سند در این رابطه را بی‌پایه و اساس دانسته و منازل و زمین‌های مردم منطقه را «زمین‌های سازمانی سپاه پاسداران» اعلام کرده است!
    110917A1.jpg«ابراهیم اسد بیگی» از شاکیانی است که خانه و زمین‌های‌شان توسط سپاه تصرف شده و مدتی است که به علت پی‌گیری و شکایت‌اش از این اقدام، در بازداشتگاه مخفیانه بسیج به صورت غیرقانونی و تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفته است.

    معاون دادستان به‌صورت یک‌طرفه، با تمام اسناد و مدارک موجود از طرف اهالی، منازل مردم را «سازمانیِ سپاه» خوانده و رأی به منع تعقیب و حتی عدم کفایت وکیل داده و همچنین با نامه پیوستی، دستور تخلیه ملک را صادر و ۶ روز مهلت برای آن تعیین کرده است.

    موضوع املاک کاخ احمدشاهی و اطراف آن

    کاخ احمدشاهی پس از انقلاب ۵۷ بسته شد و در اختیار واحد «بسیج خواهران» قرار گرفت. در این ۳۵ سال‌ هیچ‌کدام از بازدیدکنندگان مجموعه‌ سعدآباد نمی‌توانستند از پله‌های باریک مقابل کاخ سبز، پشت موزه‌ی برادران امیدوار بالا بروند و کاخ احمدشاهی را ببینند.

    سپاه پاسداران شروع به ساخت و ساز در اطراف و محوطه کاخ کرد که سرانجام با پیگیری مردمی و فشار رسانه‌ای، بازپرس شعبه پنجم دادسرای نظامی تهران طی نامه‌ای دستور به جلوگیری از هر گونه ساخت و ساز و تخلیه بسیج خواهران از کاخ را داد.

    با پیگیری‌های مردم و فشار رسانه‌ها، بخصوص از اوایل اسفندماه ۹۲، حدود چهار سال پیش این بنای تاریخی در اختیار مجموعه‌ سعدآباد قرار گرفت تا از آن استفاده‌ فرهنگی شود.

    اما سپاه پاسداران چشم به املاک و زمین‌های اطراف کاخ سعدآباد دوخته و در پی شهرک سازی در این منطقه است.
    110917A2.jpgمجوز از ما، تصرف از شما

    نمایندگان مجلس با تصویب بند الحاقی دو تبصره ۳ لایحه بودجه ۹۴ مقرر کردند وزارت راه و شهرسازی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، شهرداری‌ها و بخشداری‌ها موظفند بنابر درخواست سازمان بسیج مستضعفین در شهرک‌ها و شهرهای جدید، اراضی مناسب را با در نظر گرفتن طرح‌های تفصیلی و هادی مصوب با رعایت ماده (۶۹) قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب ۱۷/ ۱۱/ ۱۳۸۰ جهت احداث حوزه‌های مقاومت بسیج و سالن‌های ورزشی صالحین پس از آماده‌سازی بدون أخذ هزینه در اختیار سازمان بسیج قرار دهند.
    نمایندگان مجلس شورای اسلامی با این بند الحاقی تصویب کرده‌اند که زمین‌های رایگان جدیدی برای احداث حوزه‌های مقاومت بسیج در اختیار سپاه پاسداران و سازمان بسیج قرار گیرد و دست سپاه را برای تصرف و تصاحب املاک و زمین‌های مردم را از این طریق باز گذاشته‌اند.

    چهل سال پیش چگونه زمین‌ها در اختیار سپاه قرار گرفته بود، وقتی که این نهاد تشکیل نشده بود. بخش زیادی از زمین‌های تصاحب شده توسط سپاه پاسداران نیز اراضی ملی است که در ایران به عنوان زمین‌های منابع طبیعی شناخته می‌شود.

    برای نمونه اواخر آبان ماه ۹۳ سرتیپ دوم پاسدار محمد آقایی، جانشین معاون حقوقی سپاه پاسداران طی سخنانی در همایش منطقه‌ای حقوق در مجتمع فرهنگی — تربیتی شهدای درچه ادعا کرده بود: «گروهی از افراد به صورت سازمان یافته به دنبال تصاحب زمین‌های نیروهای مسلح هستند.»

    او گفته بود: «اکثر پادگان‌های در اختیار ما جزء منابع طبیعی و زمین‌های موات است اما برخی افراد کلاه‌بردار و زمین‌خوار به صورت سازمان یافته به دنبال این هستند که زمین با ادعاهای دروغین این زمین‌ها را از دست نیروهای مسلح خارج سازند. به طور مثال زمینی بیابانی که ۴۰ سال پیش در اختیار سپاه قرار گرفته است و جزو زمین‌های موات محسوب می‌شود اکنون مدعی دارد که این زمین وقف است. این درحالی است که منابع طبیعی و زمین‌های موات از لحاظ قانون اساسی و نیز فتاوای آیات عظام قابلیت وقف ندارد و آن را نمی‌توان وقف نمود.»
    جانشین معاون حقوقی سپاه پاسداران توضیح نداده بود که چهل سال پیش که این نهاد نظامی و حتی جمهوری اسلامی وجود نداشت، چگونه زمین‌های مزبور به سپاه پاسداران واگذار شده است؟

    جالب‌تر آن‌که در همین جلسه از «دغدغه رهبری در مورد املاک و اراضی‌ مردم که نیروهای مسلح احیاناً در اختیار دارند» هم سخن گفته شده بود و مشخص نبود که بالاخره دغدغه این سردار تصاحب زمین‌های مردم توسط سپاه بوده است یا تصاحب زمین‌های سپاه توسط مردم؟!

    بخشی از این اراضی در بهمن ماه ۹۳ به مجتمع مسکونی با نام «مجتمع اتهم»» تغییر کاربری یافت تا برخی از اعضای سپاه پاسداران بتوانند در شمال کشور ویلاهای جدیدی بسازند.
    ……
    ……

    دوستان میتوانند کل خبر را در آدرس زیر بیابند .

    http://news.gooya.com/2017/11/post-9108.php

     
  124. سایت حاجی کلمه: توقیف علاج درد نیست؛ زمان تعویض مدیر مسوول کیهان رسیده است.
    مش قاسم: میگه مدیر مسوول تعویض کنین کاری به راه و روش کیهانی نداشته باشین. در تاریخ این مملکت هیچ گروهی به شیادی این اس…(سه نقطه از مش قاسم)ال طلبان حکومتی نبوده.

     
  125. سایت سردار/* شکست خورده: ماجرای بی‌کیفیتی نان پایان می‌یابد
    مش قاسم: اینا ۴۰ ساله که هنوز اندر خم کوچه نون هستن و نتونستن.

     
  126. آنچه می خوانید نمادی است از بزرگترین جنایت سیستماتیک نظام ولایت فقیه و سکوت دستگاه روحانیت در برابر ظلم آشکار. دور نیست آن روز که کوچک و بزرگ روحانیت از گناهکار و بیگناه به چنین رنج و عذابی مبتلا شوند و فریاد دادخواهی شان، هیچ کس را تحریک نکند. زیرا در خاطره ی ملی می ماند: روحانیت روزگاری بس دراز شریک شر بود و آن را توجیه می کرد.
    با درد و خشم بخوانید:

    پرستو فروهر

    نوزده سال از قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ می‌گذرد ..سال‌ها پیش متنی نوشتم با عنوان «گزارش به ملت» که روایت تلاش ما بازماندگان قربانیان قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ در جریان دادرسی قضایی این جنایت‌هاست. …در پی شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از من…تا به «اتهام» «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به مقدسات» محاکمه {شوم}..برایم واضح است که این پرونده‌سازی تاوانی‌ست که برای پافشاری بر یادآوری و دادخواهی به من تحمیل می شود.

    گزارش به ملت

    غروب یکشنبه یکم آذرماه ۱۳۷۷ از خبرنگار یکی از رادیوهای فارسی‌زبان خبر حمله به پدرومادرم را دریافت کردم…در صف کنترل گذرنامه، غریبه ای با چشمانی به اشک نشسته آرام به من نزدیک شد و نجوا کرد: «مطمئن باشید که کار خودشان است»…گفتیم داریوش و پروانه فروهر دشمنان شخصی نداشتند… کردها دشمنان آنان نبودند بلکه عزیرترین دوستانشان بودند…به اصرار گفتیم که زندگی داریوش و پروانه فروهر تحت کنترل دائمی دستگاه اطلاعاتی بوده است و سر طناب ضخیم این جنایت‌ها درون این دستگاه حکومتی بسته است…روز چهارشنبه برای تحویل‌گیری پیکر بی‌جان پدرومادرم به پزشک قانونی تهران رفتم. هیچیک از دوستان آنان را که همراه من آمده بودند به درون راه ندادند…در گزارش کتبی پزشک قانونی نوشته شده بود که بر سینه پدرم حداقل یازده ضربه‌ی چاقو و بر سینه مادرم حداقل بیست‌وچهار ضربه چاقو زده‌اند….در روزهای بعد، گرداب حریص فاجعه قربانیان دیگر گرفت. پیکر بی‌جان مجید شریف، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در جاده‌های دورافتاده‌ پیدا شدند و بازماندگانشان برای تحویل گیری جسدها به پزشک قانونی خوانده شدند. خبر قتل حمید حاجی‌زاده و پسرکش کارون در کرمان پخش شد. نگرانی از سرنوشت پیروز دوانی، که هفته‌ها بود ناپدید شده بود، اوج گرفت….در روز خاکسپاری پدرومادرم وقتی که تابوت‌های آنان، پیچیده در پرچم سه رنگ، بر زمین میدان بهارستان نهاده شد تا شادروان دکتر سحابی بر پیکر آنان نماز بخواند، جمعیت همچون دریایی از خشم و عزا پشت سر او موج می‌زد. در این روز پس از سال‌ها دوباره فریاد مرگ بر استبداد در تهران پیچید…این تلاش مردمی در ایران، از همان نخستین لحظه‌های پخش خبر قتل فروهرها با موج خشم و اعتراض در سطح جهانی، چه از سوی ایرانیان مقیم خارج و چه از سوی افکار عمومی دیگر کشورها، سیاستمداران و سازمان‌های مدافع حقوق بشر همراه شد …و سبب گشت …برای اولین بار در اطلاعیه‌ای رسمی از سوی حکومت اعلام شود که در اجرای این جنایت‌ها مأموران وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی مسئول بوده‌اند…از همان اطلاعیه شان پیدا بود که درصدد هستند مجرمان این جنایت‌ها را به «چند مأمور خودسر» و «برداشت‌های نادرست» آنان محدود جلوه دهند…در پاییز ۷۸ دوباره به ایران آمدم تا در مراسم سالگرد قتل پدرومادرم شرکت کنم. حضور گستره‌ی مردم این بار نیز با فریادهای مرگ بر استبداد و دادخواهی همراه بود. در این سفر نیز مراجعه‌های پیاپی من به دادستانی نظامی مانند پیگیری دائمی وکلای مان هیچ ثمری به همراه نداشت…بهار ۷۹ دوباره به ایران آمدم زیرا شایعه‌ی گم شدن پرونده در مطبوعات پخش شده بود و مراجعه‌های وکلای پرونده برای تماس با مرجع رسیدگی کننده بی نتیجه مانده بود. بارها و بارها به دادستانی نظامی و قوه قضاییه مراجعه کردم و هربار از اداره‌ای به اداره ی دیگر فرستاده شدم تا در نامه‌ای به ریاست قوه قضاییه با توضیح این روند غیر انسانی از وی تقاضای معرفی مسئول رسیدگی به پرونده قتل پدرومادرم را کردم…من دوباره به ایران آمدم تا با خواندن این پرونده شاید سرانجام پاسخی به انبوه پرسش‌های جانکاه خود بیابم. در نخستین جلسه، قاضی ویژه این پرونده به من گفت: « در مورد قاتلان پدر و مادر شما دو حکم قصاص صادر خواهد شد که البته اگر قصد اجرای حکم قصاص در مورد قاتل مادرتان را داشته باشید موظف به پرداخت نصف دیه ی متهم به خانواده اش هستید.»…در طول مهلت ده روزه، من نیز به همراه وکلایمان هر روز در دادستانی نظامی به خواندن برگ برگ این پرونده نشستم. پرونده‌ای که علیرغم تمامی نواقص به وضوح نمایانگر شیوه‌های مخوف و غیرانسانی حاکم در برخورد با دگراندیشان بود…بسیاری از صفحه های بازجویی‌ها و دیگر مدارک از پرونده خارج شده بود. از جمله بازجویی‌های سعید امامی، فردی که زمانی از سوی دادستان نظامی تهران متهم اصلی این جنایت ها معرفی شده بود. گزارش بالینی در مورد چگونگی مرگ او نیز در پرونده نبود…مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی با ذکر دلایل و شواهد گوناگون مدعی بودند که دستور قتل ها را از وزیر اطلاعات وقت گرفته‌اند. آن‌ها همچنین برای اثبات سازمانی بودن این جنایت‌ها و نقش فرمانبر خویش از موردهای مشابه دیگری از جنایت بر ضد دگراندیشان نام برده‌ بودند. از جمله توطئه ی اتوبوس ارمنستان…عده‌ای متهمان پرونده مدعی بودند که «حذف فیزیکی» دگراندیشان جزء وظایف شغلی آنان بوده و قبل از پاییز ۷۷ نیز به چنین عملیاتی دست زده‌اند. اینان برای تأیید گفته‌هایشان هریک شواهدی ذکر کرده‌اند. مسئولان پرونده چنین اعتراف‌های هولناکی را نادیده گرفته و حتی یک سؤال در این موارد در پرونده موجود نبود… مهمترین نقص{پرونده}محدود کردن حوزه‌ی جرم است. جرم مطرح در این پرونده نه قتل عادی که توطئه ای سازمان‌یافته بر علیه آزادی و جنایت سازمان‌یافته‌ای بر علیه دگراندیشان است….
    https://iranwire.com/fa/features/23819

     
  127. اینروزها یکی دیگر از الطاف خفیه الهی رونمائی شد و ما به عظمت یک موجود ولائی که سالها است هم حقش را خورده ایم و هم خودش را پی مبریم! تبریک وتهنیت بمناسبت ورود جناب ولایتمدار “بادمجان” به سلک مراجع و روحانیون ولائی!..امید که این شرافت و برکات بادمجان ،بخصوص قلمی اش، بعنوان پیشرو ولایت نصیب بزرگان حوزه و علمای محترم بادمجانی گردد!!
    به این مناسبت منبعد هر کسی که پای چشم دیگری “بادمجان” بکارد کاری بزرگ کرده و فرد صاحب بادمجان باید به کسی که با مشت پای چشمش بادمجان کاشته یک پاداش بزرگ بدهد!..مومنین همچنین مراقب باشند که بر اساس روایات فقط بادمجان قلمی ایمان درست وولائی دارد و مراقب باشند که آنرا با بادمجان چینی و یا دلمه ای و یا ایتالیائی قاطی نکنند که هر که چنین کند جایگاهش مزرعه بادمجان است که تا ابد باید هر روز روی یک بادمجان بنشیند تا عذاب بیند!
    از امروز در سالگرد این کشف مهم هر سال مراسمی در حوزهای علمیه برقرار میشود و مردم برای تهنیت با یک بادمجان خدمت علمای بادمجانی میروند ! همچنین احتیاط واجب این است که برای شکافتن شکم بادمجان ،در هر آشپزخانه یک روحانی آشنا به بادمجان حضور داشته باشد تا حرمت ولایت حفظ شود!
    از امروز کسانی که به بادمجان حساسیت دارند و یا وقتی میخورند دل درد میگیرند محکوم به این میباشند که حتما یکی از والدینشان اشکال فنی دارد و شخصی که زیاد دل درد بگیرد در معرض حرام زاده بودن هم هست!! بعصی از خدا بیخبران ممکن است موز را رنگ کرده و به جای بادمجان قالب کنند که باید مومنین مراقب باشند!!
    در ضمن چون بادمجان باید با روغن اعلا سرخ شود حتما باید از روغنهای خوراکی “مرجع نشان” استفاده کنید تا همه صواب ببرند!
    شعار ملی ما هم از این ببعد این است: آخ جون..بادمجون!!!

     
  128. مصلح آبادی اراکی

    سلام . احتمالاً اولین قتل زنجیره ای به دست آدم های بی مغز و دیوانه های زنجیری ، قتل دکتر کاظم سامی در مطب اش بود که مانند پروانه اسکندری و داریوش فروهر که سالگردشان نزدیک است ، با ضربات چاقو کشته شد .

     
    • مصلح آبادی اراکی گرامی اینها مسلمانانی بودند که بر طبق آئین اسلام و سنت محمد عمل کردند نه دیوانه گانی بی مغز! اتفاقا اینها هم با فکر بودند و هم حرفه ایی عمل کردند. هم اتش زدن سینما رکس ابادان و هم قتل های 57 به بعد کاملا مطابق دستورات اسلام و حکم ملایان اسلامی بود. هیچ کدام از قتلها و جنایات اسلامیان بدون حساب و کتاب نبوده و هیچ منافاتی ///////////// ندارد.

       
  129. الکساندر دوگین نظریه پرداز، نویسنده و استراتژیست روس امروز در جمع مردم مشتاق و شیفتگان امام حسین علیه السلام که مسیر نجف به کربلا را پیاده طی می کنند، حضور یافت و از نزدیک شاهد این حضور حماسی و میلیونی بود.

    الکساندر دوگین و جمعی دیگر از شخصیتهای فرهنگی، هنری و رسانه ای خارجی مهمان کنفرانس افق نو هستند که با مدیریت نادر طالب زاده تاکنون چندین دوره در ایران برگزار شده و اکنون این کنفرانس در شهرهای نجف و کربلا در حال برگزاری است.
    پروفسور دوگین درباره انگیزه‌ شرکت در پیاده روی اربعین گفت: «من چند سال اخیر اخبار مربوط به این رویداد مهم و عظیم را دنبال می کردم و مایل بودم فرصتی برای مشاهده از نزدیک آن برایم فراهم شود.
    از نظر من حادثه پیاده روی اربعین که هر روز ابعاد بین المللی گسترده‌تری پیدا می کند و از همه ملیت‌ها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می کنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. من بارها این موضوع را گفته ام که دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه سالارانه اش به پایان رسیده و جز بحران آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه های آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد. ما به عنوان مسیحیت ارتدوکس در روسیه نیز پی‌گیر این نهضت معنوی هستیم و راه نجات را در ایستادگی در مقابل امپریالیسم مدرن و عاری از معنا و مشحون از ماده پرستی آن می بینیم و از این جهت با جمهوری اسلامی ایران و نقشه راهی که از سوی آیت الله خامنه ای برای آینده انقلاب اسلامی ترسیم می شود، احساس قرابت ویژه ای می کنیم.
    دوگین با تشبیه کردن پیاده روی اربعین به یک حرکت آخرالزمانی، اظهار داشت:
    «این پیاده روی نشانه ای مهم از آمادگی برای یک تحول معنوی جهانی و آخرالزمانی است. من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را حرکتی آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می داند، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند، فاصله زیادی نداشته باشیم. پیاده روی اربعین به یک حادثه آخرالزمانی شباهت بیشتری تا یک حادثه عادی و معمولی دارد. ما و همه کسانی که در جستجوی عدالت و معنویت در دنیای ظلمت و ستم زده مدرن هستیم باید با همدیگر متحد شویم و این پیاده روی جلوه ای از این اتحاد است.»

     
    • سلام بر دوست گرامی
      این درب جهالت تشیع هنوز بر همان پاشنه گذشته می چرخد.زنده یاد کسروی در یکی از کتب خود به حوزویان که مدعی بودند فلانکسک از غرب از مراسم بی خردانه سر و کله کوبان ایشان تعریف کرده و گفته اگر ما حسین را داشتیم دنیا را فتح می کردیم و…می تازد و می گوید خوب اگر چنین است بروند این مراسم را در کشور خود به راه بیندازند چرا ما را تشویق به این جهالت می کنند؟!(نقل به مضمون)گویی ایشان هنوز هم دلخوش به تشویق این خناسان هستند!
      موفق باشید

       
    • راستش رو بخواهید اگر به یک آخوند شهریه ای هم همچین پول یا مفتی بدهند حاظر است در راهپیمائی کمونیستها برای لنین و استالین شرکت کند و همین اراجیف را سرهم کند!! واقعا خاک بر سر این طالب زاده که برای تائید امام حسین ناچاره بره از کمونستهای روسیه مایه بذاره!..واقعا خاک بر سرتون!..

       
    • طوطی فندق شکن

      این رفیق الکساندر دوگین با کا. گ. ب. ما. گب. ب. سر و سری نداشته باشه؟ زبونم لال.

       
    • حالا ابلهی را پیدا کرده اند و لقمهٔ چربی را در گلوی او نیز فرو کوفته اند و اسمش الساندر دوگین است. همین که یک اسم خارجی و آنهم از نوع روسی داشت کافی‌ است تا هر اراجیفی سر هم کرد و هر حرف مفتی زد، چون تویی دچار ذوق زدگی شوی و مسخره تر اینکه این اراجیف را انتشار دهی‌؟ این روس جماعت پول به آنها بده تا هر چی‌ دلت می‌‌خواهد را تقدیمت کنند به ویژه که قرار نباشد فراتر از کلام و بیان زحمتی به خود راه دهند. برو این دام را جای دگر نهٔ، که عنقا را بلند است آشیانه

       
  130. درود برشما جناب نوریزاد گرامی

    آرش هستم.
    تحلیل هفتگی شمار۴۵ وصحبتهای حضرتعالی را خواندم وشنیدم.نمیدانم
    کتاب دو قرن سکوت مرحوم زرین کوب
    را خواندید یا نه ولی احتمال میدهم که
    خوانده اید،چون در بین سخنان ونوشته
    های شما رد پایی از آثار این کتاب استفهام میشود.همانطوری که خیلیها از
    شناخت شما عاجزند که چگونه بی باکانه
    آنچیزی که میخواهید میگویید وکسی هم
    کار بکارشما نداره،حقیر هم عاجزم از شناخت شما‌.البته که شما صدای ما مردم
    ستم کشیده ایران است ولی احساس من
    اینست که شما باآنکه حرفهای معقول و
    خردمندانه به حکام وسران رژیم میزنید
    همانقدر ما ملت را مایوس از روفتن این
    نظام سراسر طاعون زده وسرطانی میکنید.مگر میشود چنین نظام دینی دیکتاوری را که عده کثیری کور کورانه
    درتبعیّت آن دست بهر جنایتی میزنند
    بدون خشونت ازبین برد؟از کتاب دوقرن
    سکوت گفتم که بیاد آورید چنین نظامی
    را بدون هزینه وبدون خشونت نمیشود
    از پای درآورد.مگر ما چندبار قراراست در
    این دنیا متولد شویم وبمیریم؟۵۸سال از
    عمرما پس از نوجوانی در جنگ وکشت وکشتار وتحریم وهسته ای وموشکی گذشت وتمام عمر را بانگرانی واسترس
    سپری کردیم .کجا اروپا توانست درقرن
    ۱۷از قرون وسطایی بدون خونریزی رنسانس را بپایان ببرد؟دکتر عزیز ما در
    ایران همان شرایط قرون وسطایی داریم.
    همان فریبهایی که کشیشان وغیره در اروپا بنام دین وخدا مردم را بسلطه کشیده بودند وبنام دین وخدا ملتها را غارت وچپاول وتجاوز مینمودند روبرو
    هستیم.شما توقع دارید که صد سال دیگر
    به این رژیم بقا ببخشیم تا آبدارچی رهبر
    هم آگاه شود ودیگر برای حضرتش چای
    نبرد…؟کشور ایران امروز در موقعیّت جنگی قرار دارد،از طرفی خود نظام ولایی بقایش را درجنگی دیگر با سعودی
    وحتا آمریکا واسرائیل میبیند وبا موشک پراکنی ویاوه گویی های سران ومزدوران
    سپاه درحال به آشوب کشیدن بیشتر منطقه وایران را دارند .برای این بی صفتان مردم ایران فاقد ارزش است واین
    مردم سپر جان ومقام ومنصب این ضحهاکین است.شمارا چه میشود؟این
    شکیّات برشما از همین چیزها نشئت میگیرد که متاسفانه علیرغم اعتقادم بشما ،سوالم این هست که با ما هستی یا
    با اونها؟سخنرانی ونامه هایتان برای رهبر
    ونظام بخاطر صاف کردن بقایشان هست
    یا حقیقتن آزادیخواه هستید؟

     
  131. سلام بر جناب نوری زاد اندکی بیش از صد سال پیش در دو‌نزاع غیر منطقی و ذلت بار از سوی رژیم ذلیل و بی عرضه قاجار با دولت مستکبر و حیله گر و موذی روسیه قسمت های مهمی از ایران به اشغال درآمد ..تاجیکستان ،ازبکستان ،آذربایجان،..بسیاری دیگر از جغرافیای بسیار با ارزش که با خواندن این برهه از تاریخ ایران دل هر وطن پرستی را به درد میآورد واین تجاوزگری روسیه از ان تاریخ تا امروز ادامه داشته و دارد شکی در این نیست که هزارو چهار صد سال گذشته اسلام‌جزیی از فرهنگ‌ما ایرانیها شده و جزولاینفک فرهنگ ما شده اما ایرانی هرگز فرهنگ اصیل خود را گم نکرده و حتی از اسلام برای خود نوعی فرهنگ ملی ساخت سوال از حاکمان فعلی نظام حاکم بر ایران این است چگونه از تاریخ درس نگرفته و کشوری که بیش از دو قرن مورد انواع و اقسام تعرض ها.دشمنی ها و هجوم ها از سوی روسیه بوده اینبار که‌نه با هجوم‌دشمن دیرینه که با حماقت سران کشور ایران را دو دستی به روسیه برای تاخت و تاز جدیدی تقدیم میکند و از طرفی دیگر بجای برقراری ارتباط با کشورهای جدا شده از شوروی سابق که اکثرا همان مناطقی است که در عهد نامه های ترکمن چای و گلستان از ایران جدا شدند و اشتراکات بسیار فرهنگی ،زبانی قومی،نژادی،ادبیاتی و ده ها اشترکات دیگر دولت و نظام حاکم بر ایران که کمترین اهمیتی به گذشته و فرهنگ وتمدن گذشته گان ایران زمین نمیدهد فرسنگ ها راه طولانی را طی میکند و در راه حمایت از کسانی هست و نیست ایران و ایرانی را از پول ،نیروی نظامی و تمام توان بکار گرفته که هیچگونه قرابت فرهنگی سیاسی زبانی تمدنی ادبیاتی نژادی با ما ندارند که در بسیاری به شدت با جماعت ایرانی در تضادند ایا دوستی و همکاری همه جانبه با کشورهایی که‌هم‌در همسایگی و هم‌قرابت دیرینه با ما دارند مهمتر است یا دوستی وصرف امکانات کشور با شخصی مثل بشار اسد آقایان نه تنها با ساکنان آبا و اجدادیمان از در دوستی بر نیامدند که با انها دشمنی نیز میکنند انگاه هزاران کیلومتر انترفتر میشوند حامی بشار اسد و حسن نصراله که با وقاحت تمام‌فرهنگ غنی ایران را با بیش از هفت هزار سال سابقه منکر میشود آیا این عمل رژیم بی ریشه آخوندها دشمنی با فرهنگ ایرانی نیست برادران و همکیشان خودمان را رها کرده به دشمنان خود دوست و همکار و شریک شده ایم

     
  132. استادم دکتر نوریزاد سلام.
    نوشته شما را با عنوان سوسو با تامل و تالم خواندم، ضمن تشکر از شما و عزیزمان جناب کوروش زعیم و آرزوی سلامتی و خلاصی این بزرگمرد ایران…
    دلم واقعا بدرد آمد که چطور وحشیانه در قتلهای زنجیره ایی این خانم معصومه نوه گرامی امیرکبیر ثانی ایران دکتر مصدق را بشهادت رساندند! البته خلاصه ایی از شهادت ایشان را شنیده بودم ولی به این تفصیل نه…
    هیچگاه هم قتل ناجوانمردانه این بانو برجسته نشد و لااقل در حد قتل عزیزانی همچون فروهرها و سعیدی سیرجانی و پوینده و مختاری و… کسی اطلاعی نیافت و اون زمان در اوایل دهه هفتاد فضای کشور بسته بود و امروز به لطف تکنولوژی و صفحات مجازی و انسانهای خط شکن و شریفی همچون شما این مطالب به سمع مردم گرامی میرسد.
    واقعا جواب این مظلومیت و این خونهای بناحق ریخته و این جنایات را چه کسی خواهد داد؟
    کم نبودند کسانی که جان و مال و ناموسشان در این چهل ساله ننگ و نکبت و دروغ و جنایت و رذالت و شرارت و نامردمی ببازی گرفته شد و و در سکوت به فراموشی….
    پس کجاست خدایی که منتقم است و کجاست الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم…؟!!
    میرسیم به اینکه خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر خودشان سر عقل بیایند و آگاه شوند و هزینه تغییر را بپذیرند و دفع شر از اشرار کنند…
    اربعینم را با این مطلب شما بیاد مظلومانی از سیدالشهدا مظلومتر گریستم. بحال خود و مردم و مملکت غارت شده مان. بیاد شهدای مظلومی که بدست کثیف عمال بنی امیه و بنل عباس به انحا مختلف بشهادت رسیدن. بیاد زندانیان مظلوم و بیگناهی که در سیاهچالهای خلفای ناجوانمرد امیه و عباسی در آزار و اذیت و زجر هستن.
    و البته به نفهمی اون اندک باقیمانده هایی که در اوج نادانی سیر میکنند و یا مزدور خائن هستند…!
    دکتر نوریزاد عزیز. خدای منان بر طول عمر باعزتت و عرض عمر پرخیر و برکت شما و امثالهم بیفزاید. حتما مطلبی که زحمت کشیدید را تا هر جا بتوانم ارسال میکنم….
    با احترام. کمال

     
  133. یکی از راه یافتگان به اون طویله: ۹۰ درصد احزاب ایران واقعی نیستند.
    مش قاسم: چشم بسته غیب میگه. توی حکومت اسلامی کره شمالی حزب فقط حزبالله و بقیه…… داستان حزب و حزب بازی در حکومت اسلامی کره شمالی فقط واسه شیره مالیدن به سر ملت گفته میشه که سرشون با این حرفا گرم باشه که تمرین، نه تحقق دموکراسی کنن.

     
  134. به این میگن لجنزار.
    نکاتی از مصاحبه با بیل روجیو یکی از دو پژوهشگر ارشد بیناد دفاع از دمکراسی‌ها درباره پروندهای کشف شده از مخفیگاه بن لادن

    ۱-روابط میان جمهوری اسلامی و گروه القاعده:
    تا تابستان سال ۲۰۱۶ میلای دولت اوباما فهرستی از ماموران اجرایی القاعده را که از ایران به عنوان پایگاه تدارکاتی استفاده می‌کردند، فراهم می‌آورد و به نوع همکاری‌های کادر رهبری القاعده با دولت ایران که برای هماهنگ کردن عملیات در سراسر منطقه صورت می‌گرفت، تمرکز داشت. همچنین دولت آمریکا سال گذشته تاکید کرد و هنوز هم می‌گوید که رهبران القاعده از درون ایران عملیات خود را رهبری می‌کنند.

    ۲-کم‌ترین کمک ایران به القاعده دادن اجازه حضور در ایران، جمع‌آوری پول، طراحی حمله‌ها، تسهیل رفت و آمد [اعضای القاعده] در مناطق مرزی مانند مرزهای ایران با عراق، افغانستان و پاکستان و احتمالا پشتیبانی‌های مالی و آموزش نظامی‌است.

    ۳- وزوزیرک خارجکی حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده گفته در واکنش به انتشار این پرونده آن را رد کرده و گفته که این یک خبر جعلی است.
    – وقتی یک مقام ارشد در رژیِم سرکوبگر ایران، رژیمی‌که پشتیبان سازمان‌های تروریستی مانند حزب‌الله و شبه‌نظامیان مختلف در سوریه، عراق و افغانستان بوده این گزارش را خبری جعلی می‌خواند، من این را به عنوان اعتبار و تصدیق تلقی می‌کنم.

    ۱- در مورد زرقاوی: الزرقاوی در ایران دستگیر شد و به او اجازه داده شد تا تصمیم بگیرد که چه می‌خواهد؟ و او تصمیم گرفت که به عراق برود.

     
  135. به این میگن یکی از ارکان حکومت اسلامی کره شمالی:
    مصاحبه با دکتر جلیل روشندل: روشندل دور دوم ریاست جمهوری روحانی را به دور دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی تشبیه میکند و می افزاید، “افراد و مشاغل جنبه تشریفاتی و تزئینی دارند و در عوض تشکیلات موازی رهبری، که می توان آنرا “قدرت سایه” دانست، در نهان به سیاست گذاری می پردازند. “قدرت سایه” در همه ارکان مملکت حضور دارد، تصمیم گیرنده و حتی مجری است، اما در وزارت خارجه حضور آن تا این اواخر کمتر ملموس بوده است. اتفاقی که اکنون در شرف انجام است کنار گذاشته شدن عملی تیم وزارت خارجه ظریف و جایگزین شدن وی با “قدرت سایه” است. “

     
  136. اخبار محیط زیست: نابودی درصد بالایی از جانوران ایران طی ۴۰ سال گذشته.
    مش قاسم: این آمار کاملا اشتباهه، برین توی حکومت دنبالشون بگردین پیداشون میکنین. اینا همین منقلابیون ۵۷ بودن که مهاجرت کردن به حکومت اسلامی کره شمالی.

     
  137. یکی از این سردار/*ان شکست خورده: آمریکا از عصبانیت «جیغ بنفش می‌کشد.
    مش قاسم: خدا وکیلی ۴۰ ساله کیه که جیغ بنفش میکشه؟ حاجی، هه همین جمله ای که تو گفتی میگن جیغ بنفش.

    /*: ک

     
  138. در شهر هرت

    فکر می کنید این افراد چند سالشان است؟
    آیا به رشد و بلوغ فکری رسیده اند؟ مگر نه اینکه از نظر شرعی دختران ۱۳ به رشد و بلوغ می رسند؟
    پیاده تا دیار یار چه مفهومی می دهد، آن فردی که پیاده این راه را می رود ، فکر می کنید چند درصد حاضر است جانش را درو برای این راه فدا کند؟
    چرا به مدارس توجهی نمی شود؟
    هیچ فکر کرده اید، سربازان داعشی و طالبانی چه کسانی هستند؟
    همین کودکان بی سرپرست و بدون علم و دانش که آینده خود را در این گروهها می یابند.
    نظام طالبانی ایران ، به خون و جان این افراد محتاج است تا بماند.

     
  139. سلام بر نوریزاد گرامی
    فرموده اید:”سوسو، از اولین های قتل های زنجیره ای بود. و بسیار بی نشان. خبر سلاخی شدنش، آنقدر بی فروغ بود که بیت رهبری حتی بخود زحمت نداد اسمی از او ببرد”!
    دوست گرامی قتلهای زنجیره ای مختص به یک زمان مشخص در نظام دینی نیست که شما آن را جزو اولین قتلهای زنجیره ای دانستید.بسیاری از دگر اندیشان و مخالفان نظام دینی در چهارچوب این پروژه جنایی و ترور یست حکومتی قرار گرفتند.از بدو پیدایش حکومت اسلامی در ایران این قتلها کلید خورده و امثال دادگاه میکونوس و امثال فریدون فرخزاد و پروژه هایی نظیر بمب گذاری مشهد و …پیشتر از این قضایا بودند.البته دلیل نامگذاری قتلهای زنجیره ای و محدود کردن آن به دوره خاتمی را باید در خباثت برخی از اصلاح طلبان جستجو کرد.ایشان که خود دست اندرکاران اصلی دوران سیاه آقای خمینی بودند برای تحت فشار قراردادن جناح مقابل این جنایات را به پیش از آن تعمدا بسط ندادند و البته جناح مقابل نیز که خود دست پروده نظام جنایی دینی بودند در توافقی نانوشته ترجیح دادند از آن جنایت ها سخنی به میان آورده نشود و بحث در همان محدوده و البته با انتساب به مثلا خودسران باقی مانده و کشتی نظام از رسوایی بیشتر در امان بماند.یکی از خباثتهای برخی از اصلاح طلبان البته با لیدری خاتمی در این است که در این مقطع با نادیده انگاشتن مصالح ملی آبروی نداشته نظام را بر امنیت و منفعت ملی ترجیح دادند.خباثتی که منجر به بی دفاعی خانواده مقتولان و حتی عدم امکان برگزاری مراسم یابود و نیز بازداشت وکلای آنان شد و وضعیت محدود فعلی کشور را زمینه ساز شد.ریشه این قتلها را باید در فقه و کتب منحرفه ایشان جستجو کرد.جاییکه برای مخالف اصولا حقی قائل نیست که بخواهد زندگانی جزئی از آن باشد.
    موفق باشید

     
  140. حالا یه سوال: پستان سوسو یا //////.. مگر دردی را دوا می کند؟!؟!؟ من مانده ام نوریزاد شما جماعتِ دیو صفت که حتی ذره ای رحم و انسانیت در انقلاب 57 از خود نشان ندادید و به کارهای آنچنانی خودتان در پس اون انقلاب کذایی مثل مهدی خزعلی و … می نازید چطور شده است به یکباره آنقدر گوگول مگولی شده اید که حتی از کله پا کردن یا کشتن یک آخوند و بسیجی و پاسدار از خود واهمه نشون میدهید و می گویید: من نمی توانم!
    دلیلش را من بگویم؟ چاقو که دسته خودش را نمی برد …
    اگر دوست داشتی از صحبتها، نطق ها و نامه های هر کدومتون در باب رژیم ستمشاهی (آنطور که خودتون یاد می کنید) و آن همه کارها که می توانستید نکنید و کردید سندها ارائه کنم! خزعلی از شیرین کاری های خود و خانواده اش در انقلاب 57 می گوید و با وجودیکه مدعی است برادرش را شاه کشته بعد می گوید اگر شاه هم مانند شماها بود کسی باقی نمی ماند که اعتراض کند! خب تو اگر شاه را دوست داشتی تعریف از شیرین کاریهای ضبط شده پس چه می شود؟؟؟ این مطالب همه مکتوم است ما عادت داریم جماعت حواس پرت را بیاد گذشته اش بیاوریم!!!!

     
    • آقای قوری زاد

      ممنون که از ویکی پدیا برای ما مطلب کپی می کنید! احتمالاً نوه آقای مصدق هم مثل خیلی ها که اسمشون رو از خدیجه و بتول و معصومه و فاطمه و سکینه و قمی و … به آتنا و ملیکا و پرنده دریایی سرخ و … تغییر میدن دیده بوده اسم معصومه خیلی زاقارته و اسم ایشون رو گذاشته بودند سوسو که همین اسم هم نزد برادرها کار دستشون میده!

       

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

86 queries in 1600 seconds.