ما پیاده به پاسارگاد می رویم
ما اراده بر این داریم روز هفت آبان را با شکوه برگزار کنیم. روز کورش بزرگ را. که بنا به تشخیص آیت الله های شیعه، یک شخصیت قرآنی نیز هست. و از نگاه ما و جهانیان، کورش نه یک امپراتور مسلط، بل انسانی شایسته و سرشار از ادب انسانی بوده است. در این سالهای جمهوری اسلامی اما، همه ی نمادها و آثار باستانی ایران به تحقیر و تخریب و بی توجهی دچار شده اند. باورم بر این است که اگر حاکمان اسلامی را شرمی از عظمتِ نام ایران و نگاه جهانیان نبود، چون داعشیان، تخت جمشید و پاسارگاد و معبد آناهیتا و طاق بستان و همه ی آثار کهن ما را منفجر می کردند.
شوخی نیست اگر که بگویم: در ایران همه ی راه ها یا به بن بست می انجامد یا در همان بن بست، به بیت رهبری. شوخی تر این که: مردم ایران اگر برای رهایی از ترس و خفگی به راه دیگری در افتند، بیت رهبری همان راه را به سمت خود کج می کند. جوری که همه ی هشتاد میلیون مردمِ ایران اگر برخرافه خیمه زنند، راه گشوده است. و اگر بر راستی، راه بسته. به راحتی می شود دید که جنس و ملاتِ این بن بست ها، همه از فریب است. خوردنی ها چه؟ همه از نیرنگ! و شب چره ها؟ خونِ خاورانی ها. سید ابراهیم رییسی را ببینید که چه با کرشمه، غسل می کند در خونابه ی زندانیان بی گناه!
دورنمایی که بیت رهبری از مردم مطلوب خود دارد این است: رفت و آمد از این امامزاده به آن سقاخانه، از این مجلس عزا به آن محفل مذهبی، از این نمازجمعه تا نمازجمعه ای دیگر، با کار و کسبی حجره وار، و درهمه حال، منگ و پخمه و محتاج راهنماییِ مراجع تقلید.
نگاه بیت رهبری و دستگاههای امنیتی به سیل جاریِ مردمی که به پاسارگاد می روند، جز به مردمی فتنه گر و سلطنت طلب و ضد انقلاب و کافر و مرتد و باستان گرا و عیاش و هرز نیست. به همین دلیل پیشاپیش به کمیساریای عالی حقوق بشر در سازمان ملل هشدار می دهم که در روز هفت آبان، با چشمانی گشوده به سیل خروشان مردم با ادبی بنگرد که به سمت پاسارگاد می روند از یکسوی. و از دیگر سوی به اطوار دستگاه های امنیتی ایران که چه موانعی بر سر راه مردم اختراع می کنند.
سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnoorizaad@gmail.com
نویسنده، فیلمساز و فعال حقوق بشر در ایران
محمد نوری زاد
پنجم آبان نود و شش – تهران
گزارش سفر به شیراز و پاسارگاد:
مصاحبه با رادیو ندا:
حق شهروندی از اقلیتهای مذهبی گرفته میشود
قانون انتخابات برای اقلیتهای دینی تغییر میکند. یک نماینده مجلس شورای اسلامی از تغییر قانون نحوه شرکت اقلیتهای دینی در انتخابات خبر داد.
محمد محمودی شاهنشین عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، از تشکیل کارگروهی در این کمیسیون به دستور علی لاریجانی رئیس قوه مقننه برای اصلاح تبصره 1 ماده 26 قانون انتخابات خبر داد و گفت: قرار است این تبصره شفاف سازی شود.
وی تصریح کرد: این کارگروه این بند از قانون انتخابات را به گونهای اصلاح خواهد کرد که نظر شورای نگهبان تامین شود و اقلیتهای دینی مکلف خواهند شد در هر انتخاباتی که شرکت می کنند تنها به کاندیدای خود رأی بدهند.
به گزارش رادیو آلمان، چنانچه این طرح به تصویب برسد میتواند ناقض حقوق شهروندی اقلیتهای مذهبی ارزیابی شود؛ با این تغییر حق انتخاب شهروندان غیرشیعه به شدت محدود میشود.
با این طرح حق شهروندی از اقلیتهای مذهبی گرفته میشود، تا دیگر مشکلی شبیه قضیه سپنتا نیکنام، نماینده زرتشتی شورای شهر یزد پیش نیاید. وی بیشتر آرا خود را از رأی دهندگان مسلمان یزد بدست آورد.
حذف زرتُشتیان، جهت نمای سمتگیری دستگاه قُدرت
منصور امان
در همان حال که “میانه روها” مشغول دلبری از جامعه زیر عُنوان تلاش برای آویختن قبای گُشاد مشروطه بر شانه اُستُخوانی رژیم ولایت فقیه هستند، “افراطیها” گام به گام در تحکیم نظم ولایت مُطلقه و توسعه مرزهای آن پیش تر می روند. حذف آقای سپنتا نیکنام، نماینده زرتُشتی شورای شهر یزد، به گونه نمادین سمتگیری واقعی تحولات در دستگاه قُدرت را به نمایش گذاشته است.
شورای نگهبان، اُرگان غربالگری و فرقه داری استبداد مذهبی، تیغ حذف بخشهای گوناگون جامعه از دخالت و مُشارکت در حیات اجتماعی را اندکی بیشتر امتداد داده است. این زیر مجموعه قُدرت حقیقی، اکنون کمر به حذف پیروان ادیان رسمی از شوراهای شهر بسته است.
حُضور کمرنگ پیروان ادیان مُجاز در شوراهای شهر در دوره های قبل از جانب حُکومت تحمُل می شده و اکنون چنین می نماید که این رویکرد تغییر یافته باشد. واقعیت مزبور نشانه دیگری از تشدید فشار باند حاکم برای تمرکُز هر چه بیشتر قُدرت و اختیارات در کف خود ارایه کرده است. این گرایش، تحرُک دیگری در راستای غلبه بر تناقُض ساختاری جمهوریت و نظام دینی را بازتاب می دهد.
یاوه های فرقه ای و داعش ترازی که فُقهای شورای نگهبان در توجیه حُکم خود عرضه کرده اند، به خوبی ماهیت ضد انسانی و قرون وُسطایی رژیم جمهوری اسلامی را تشریح کرده است. بر آن چیزی نمی توان افزود.
نُکته اما اینجاست که دافعه اجتماعی ای که رویکرد مزبور برمی انگیزد، حتی محافلی از باند حاکم را نیز به وحشت افکنده است. اینان بیش از هر چه نسبت به پیامدهای تهاجُم از این زاویه هُشدار می دهند و آن را به سود پیشبرد سیاست تمرکُز قُدرت نمی بینند.
نقد مصلحت انگارانه از جانب “اُصولگرایان”، جناح رقیب آنها و زواید سیاسی شان را نیز به تحرُک واداشته است تا با مُخالفت بدون هزینه از اقدام شورای نگهبان، بر ژست انتقادی لکه دار خویش ماهوت بکشند. این تلاش آسان و باور پذیری نخواهد بود، زیرا همگرایی سابقه دار آنها در پایمالی حُقوق پیروان ادیانی که از نظر “نظام”، رسمی به شمار نمی آیند همچون بهاییها و پیگرد و آزار دگراندیشان “غیرخودی”، فضای مانور زیادی برای عوامفریبی گرد موضوع اقلیتها نگذاشته است.
بین اقدام شورای نگهبان در حذف نماینده زرتُشتی و خودداری آقای روحانی از راه دادن وزیر سُنی به کابینه، خویشاوندی خونی سیاسی – ایدیولوژیکی وجود دارد که از چشم جامعه پنهان نمی ماند.
شورای نگهبان با کشیدن تیغ ارتجاع دینی بر گلوی حُقوق بخش دیگری از جامعه، سند تازه ای از این واقعیت ارایه کرده که رژیم جمهوری اسلامی مشروطه بردار و اصلاح پذیر نیست. بدون انحلال و برچیدن نهاد ولایت فقیه و ساختارهایی همچون شورای نگهبان که قُدرت آن را بتونیزه می کنند، هیچ تغییری که شایستگی چنین نامی را داشته باشد، مُمکن نخواهد بود.
آقای با فهم حالا همه تو این سایت کج فهم!اولا چرا یکی واست برهان میاره قاط می زنی.خوب پاسخ بده.مگه تو قائل به جدال احسن نیستی؟!نکنه اینم واسه مواقع تقیه به کارتون میاد؟!ثانیا تو به علوی گفتی کی و کجا گفته شده کسی که قائل به ولایت نباشه نجسه و چی؟!عبارت خودتو ببین:
(هیچ کس تاکنون نگفته است” هرکس ولایت علی بن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد”)
خوب علوی آورده که بر خلاف تو که مغلطه می کنی چرا کسانی اتفاقا از بزرگانتون همچین مزخرفاتی رو گفتن ببین
خاک بر سر آن آموزش پرورشی که به تو سواد چیز نوشتن را نیاموخت.
شما خودتو ناراحت نکن.کسی با شما نبود.ولی ماشالله شما هم تو فحش بار دیگرون کردن کم از سید نداری ها!کدوم آموزش و پرورش به تو چیز نوشتن آموخته بگو ما هم بریم همونجا.
این هم به این خاطر که نشان دهم برای عموم نیست.کپی
مانور شبانه جنگنده های سوخو در ایران
در ایران، هواپیماهای بمب افکن راهبردی سنگین سوخو۲۴ و فانتوم اقدام به بمباران شبانه اهداف از پیش تعیین شده کردند.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از تسنیم، در تاريخ 31 اکتبر در سومین مرحله از روز اول هفتمین رزمایش رزمایش نهاجا، هواپیماهای بمب افکن راهبردی سنگین سوخو24 و فانتوم با استفاده از غافلگیری شبانه و در ارتفاع پست اقدام به بمباران سنگین هوا به زمین به سمت اهداف از پیش تعیین شده کردند.
سرهنگ مسئول این رزمایش در این خصوص گفت: “در این مرحله از رزمایش هواپیمای اف4 با استفاده از فلر اقدام به روشنایی صحنه نبرد در راستای شناسایی و انهدام اهداف توسط پرنده های مشابه کردند.اف-14، به منظور نفوذ در عمق منطقه نبرد، اقدام به سوختگیری هوایی از هواپیمای سوخترسان در ارتفاع پست کردند”.
گفتنی است به نقل از این منبع خبری، در این رزمایش سوختگیری شبانه هواپیمای سوخو24 به سوخو24 برای اولین بار در ارتفاع پست با موفقیت انجام شد.
کوتوله ها همواره از آدم های بزرگ می ترسند. آن هم به بزرگی کوزش بزرگ که قامت همه تاذیخ را دارد.
استاد گرامی با درود ، خواهش میکنم برایمان روشن کنید که برای حصز سران فتنه !!! فقط کوچه ای را که خانه شان در ان مسقر است را مسدود کرده و به تعداد کمتر از انگشتان دست مامور گذاشتند که کسی بدون اجازه وارد کوچه نشوند حال چرا برای حصر کورش بزرگ راه های بین شهری و … با هزاران مامور و لباس شخصی و … استفاده کرده بودند ؟ ایا میترسیدند که کورش بزرگ فرار کند یا اینکه دارای بادیگارد و محافظ شخصی است ؟ ایا نمیشد فقط جاده منتهی به پاسارگاد را می بستند . همانگونه که خودتان هم دیدید بنظرم شاید بالای هزار مامور در انجا بودند .
خواهش میکنم اگر یک جمله هم شده جواب من را بدهید .ناگفته نماند که امروز هم در انجا مامور و لباس شخصی بودند و از بازدیدکنندگان میخواستند که بعد از بازدید زودتر بروند و بیش از حد توقف نکنند !!!
—————-
درود دوست گرامی
سرشب بود که مرا در خیابان و در راه حافظیه بازداشت کردند و به سمت فرودگاه بردند. خیلی صحبت کردیم. به جوانی که سرتیم شان بود گفتم که شما دارید از ترس وا می روید. این همه مأمور و بستن همه ی راههای فرعی و اصلی و فرعی تر و فرعی ترتر و فرعی ترترتر یعنی من دارم می ترسم. نگذاشتند حتی یک نفر یک نفر یک نفر یک نفر به پاسارگاد برود و یک عکس بگیرد. به سرتیم شان گفتم: شما اگر به هریک از مأمورانی که برای این کار بکار گرفتید، یکی یک درخت می دادید، همه ی آن مناطق جنگل می شد. بله با شما موافقم دوست گرامی
استاد گرامی از پاسخ زیبایتان سپاسگزارم ، ولی ایا میدانید چرا دیروز9 ابان نمیگذاشتند مردم زیاد انجا بمانند؟
جناب شفیعی،سخنان شما که تمامی آن، حمله ای بود به آخوندها، چگونه شد یکدفعه اینگونه تمام شد:
“…به قول شیخ محصور« مهدی کروبی » نه نشانی از جمهوریت در آن مانده و نه نمودی از اسلامیت…”
به قول کی؟ …شیخ محصور؟! …یعنی کروبی در میان آحوندهای حاکم استثناء بود؟ طوری از او یاد میکنی که انگار او تافته ای جدا بافته بوده و همیشه حامی جمهوریت نظام و اسلامیت آن.
نمیدانم چند سال داری…ولی این را بدان که اگر بخواهند اولین گروه از دزدان و مال حرام خواران در این رژیم آخوندی را معرفی کنند…یقین بدان که نام شیخ محصور و همسر دارو فروشش در این گروه جای دارد! … آنزمان که شیخ، ریاست بنیاد شهید و حج و زیارت را بر عهده داشت… کروبی و پس از آن رفبق دوست اولین دزدانی بودند که با شجاعت تمام و علنی دزدی کردند و راه را بر دیگران هموار کردند و از این جهت هر دوی آنها را میتوان جاده صاف کن آخوندها و دیگر دزدان دانست.
این شیخ فقط میخواست پا در جای پای رفسنجانی بگذارد ولی نشد…او فقط بدنبال قدرت و منفعت بود و بس.
شیادتر و طمع کارتر از کروبی نبوده و نیست. یک روباه به تمام معنا که به وقت قدرت درنده و به وقت ذلت نالان و بدنبال جلب ترحم دیگران، که چه؟ … وا قرآنا!… وا اسلاما! …وا جمهوریتا! …وا پول و خانوم و ویلانا!… تا آنزمان که در قدرت بود میخورد و میبرد و میروفید ولی بعد که کنار گذاشته شد، دادش در آمد!
ای اُف بر هر چه نادانِ سبک مغز، که هر چه میکشیم به دلیل وجود اینگونه افراد است… یعنی اگر کروبی رئیس جمهور میشد، هم جمهوری داشتی و هم اسلامت سر جایش بود؟!
—————–
دوست خوب ما
گرچه با شما موافقم که ریز به ریز خسارتهای هر یک از ما باید واشکافی شود، این سه محصور اما می توانستند مثل سابق در چرخه ی حاکمیت فعلی قرار گیرند و همچنان از سفره ی انقلاب بهره مند باشند و این همه عذاب نکشند. بهمین مقدار باید از پایداری شان سپاس مند بود. اگر بدانید چه کسانی در این چند سال حصر، نزدشان رفته اند تا مگر اینان را به توبه و پوزش وا بدارند؟ و این سه گفته اند: هرگز. همین آیا پسندیده نیست؟ خطاهای سابق شان بکنار. به همین ایستادگی شان و نه گفتن شان نباید نمره ی مثبت داد؟
سپاس
.
بلی آقای کروبی و همسر هم همانند رفسنجانی، حسین شریعتمداری، خامنهای، محمد یزدی ،جنتی،غلم الهدا وحتی منتظری به اصطلاح پاک شده که البته لیست خیلی طولانیست تسمه از گرده مردم کشیدند و ایران را به این روز سیاه انداختند واین آغاز آشکاری خیانت هاست حداقل کروبی تا 1388 درتمام جنایات رژیم شریک وسهیم بوده و نه او و موسوی ومنتظری هیچ یک از مردم ایران تقاضای بخشش نکردند و پوزش نخواستند
شنیدید میگویند انسان با داشتن چنین دوستانی بی نیاز از دشمن است؟
آقای بروجردی بزرگ استراتژیست جمهوری اسلامی در چند جمله کوتاه دلایل بدبختی و فلاکتی که ایران اکنون با آن مواجه است را بیان فرمودند. یعنی اگر کسی دایم از خود می پرسید چه شد که ایران طی سی و اندی سال اخیر از تمامی کشور های در حال توسعه مشابه خود عقب ماند با دیدن مناظره ایشان در سیما پاسخ سوالش را گرفت.
نگاهی کنیم به فرازهایی از اظهارات ایشان:
ما مستشاران آمریکایی را از ایران بیرون راندیم تا حاکمیت ملی بر قرار شود.
یعنی این ها داشتند ایران را خراب می کردند ما بیرونشان کردیم تا خودمان جای آن ها بیاییم و کار ها را بهتر کنیم. غیر از این است؟ این ها ارتش ایران را آموزش می دادند و به مدرن ترین سلاح ها مجهز می کردند مثلن آپاچی و تانک و اف چهار ده و آواکس و ناو موشک انداز و ما می گفتیم کم است ما وقتی خودمان اف چهل می توانیم بسازیم چرا به چهارده قناعت کنیم؟
نظام اداری بانک داری اقتصاد مدرن کارخانجات اتومبیل سازی ذوب آهن الکترونیک صنعت نفت. این ها که چیزی نیست ملتی که جد اندر جد چرتکه انداز بوده و از زمان قاجار قوری بند انداز و نفت فروش داشته و نوابغی مثل صمد و مراد برقی در خود پرورانده چه نیازی به مستشار دارد؟
سفیر آمریکا به شاه تلفن می زد و لابد به وی امر و نهی می کرد و شاه هم به طور حتم
چیزی نمی توانست بگوید به غیر از بله بله قربان… پس این که اوپک تشکیل شد و بهای نفت چهل سال قبل به چهل دلار آن زمان رسید و دنیای صنعتی را دچار مشکلات لاینحل کرد نقشه سفیر آمریکا بود و ما تا حالا نمی دانستیم؟ بیچاره شاه که توسط خبرنگاران بی چشم و روی غربی سین جین می شد که چرا نفت را مرتب گران می کنید و به مردم اروپا و آمریکا رحم نمی کنید این میان بی گناه بود و خجالت می کشید بگوید تقصیر من نیست من فقط دستورات سفیر آمریکا را اجرا کرده ام….
ایران از اقمار آمریکا بود! و ژاندارم منطقه بود! یعنی شاه که با ظرافت کامل و سیاستمداری از رقابت آمریکا و شوروی برای توسعه اقتصادی کشور بهره می برد و قدرتمند ترین ارتش منطقه را داشت طوری که کسی جرات نمی کرد به ایران نگاه چپ کند این بزرگترین خیانتکار تاریخ ایران محسوب می شود به خصوص که ایران را تبدیل کرده بود به یکی از پیشرفته ترین کشورهای درحال توسعه….
و اما شما چه کردید! آری مستشاران آمریکایی را بیرون راندید سپاهیان دیپلمه و حتی بعضن لیسانسه عزیز را جایگزین آن ها کردید تا در همه زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی رکورد بزنیم منتهی از در آخر. از دیوار سفارت آمریکا شجاعانه بالا رفتید و روز و شب و حتی در حال خواب مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل از زبانتان نیافتاد. ملتی به این شجاعی کجای تاریخ سراغ دارید؟ لگد مال کردن پرچم آمریکا آن هم در میدان شهیاد ببخشید “آزادی” که لرزه بر اندام استکبار جهانی انداخت جای خود دارد…..
پیمان دفاعی سنتو مابین ایران ترکیه و پاکستان را لغو کردید. این بخشی از سیاست های منطقه ای بود که باعث ثبات و امنیت سه کشور عضو می شد. افسران رشید و وطن پرست ارتش را اعدام کردید و علاوه بر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل تمامی کشور های همجوار را تهدید به شورش و انقلاب کردید و با این کار ها در واقع کارت دعوت به صدام حسین فرستادید که چرا منتظر نشسته ای ایران بی صاحب است و بیا تاراجش کن. خلاصه دنیا را بر ضد ایران متحد کردید. هشت سال جنگ و نابودی منابع مادی و معنوی و جان انسان ها که در طول تاریخ هزاران ساله ایران زمین بی سابقه است.
آری به این می گویند استراتژی. این است استراتژی. استراتژی این است. ما ها نمی فهمیم آن استاد دانشگاه بنده خدا نمی فهمد. شما از ما بهترانید و البته که فقط خودتان می فهمید و خودتان و رهبرتان.
با مساعدت های کیم جون دانگ هشت هزار موشک تولید کردید که در انبار های زیر زمینی خاک می خورد و عمرن اگر جرات داشته باشید یکی از آن ها را علیه آمریکا یا اسراییل شلیک کنید…. به استثنای انهدام ماکت ناو هواپیما بر آمریکایی که الحق در طول تاریخ بشر متهورانه تر از این عملیات هیچ کس نه دیده و نه شنیده…
فراموش نکنیم ماجرای هسته ای که به جام زهر دوم منجر شد که به کام ملت کردید….
کم زحمتی نیست با دشمن تراشی و بر سر و کله همسایگان کوبیدن از جمله عربستان سعودی را تحریک کردن بهای نفت را به نازل ترین میزان رسانیده اید. هر چه باشد دنیای صنعتی از استراتژی شما بالا ترین بهره ها را می برد. آورین. آورین!
مابقی جزییات استراتژی شما را خوانندگان بهتر می دانند و گفتنش تکرار مکررات است. فروش زنان ایرانی در سطح بین المللی را فراموش نکنیم که الحق و الانصاف آب زیر کاهانه ترین استراتژی جمهوری اسلامی است. فکرش را بکنید در هر اتاق خوابی از سیاستمداران و صاحبان صنعت و سرمایه جهانی میکروفون و استراق سمع های ایرانی است که نصب شده و چه اخبار محرمانه ای که از این طریق به دست نمی آید! آورین!
فقط یک سوال برای من باقی می ماند جناب بروجردی جناب عالی با این نحو استدلال سخنگوی حزب توده نیستید؟ یا دبیر کل؟
حضرت نوريزاد
لطفا روشنگري نماييد چرا بند ثانيا دستورات رهبر عمل نميشود
http://www.leader.ir/fa/content/13788/دستورات-مهم-رهبر-معظم-انقلاب-اسلامی-درباره-اجرای-برجام-در-نامه-به-رئیس%25E2%2580%258Cجمهور
اخه بند ثانيا به دليل تحريم هاي أمروز عملي شده !؟
در تلگرام روشنگري فرماييد!
هشدار سران/* قوا درباره “ایجاد اضطراب” در اقتصاد ایران.
مش قاسم: اولا بانی اول اضطراب در اقتصاد همین نادانان هستن! با تهدید و اینجور حرفا اقتصاد راه نمیفته. توی هر مملکتی که یه مشت منقلابی مثل اینا بشن همه کاره خود به خود اضطراب اقتصاد روی میگیره. چرا؟ واسه اینکه پول نمیره جایی که آب زیرش بره. اینا خیال میکنن با هشدار و حرف (اینا هنری جز وراجی کردن که نمیدونن) میشه اقتصاد یه مملکتی رو درست کرد که اگه میشد توی این ۳۸ سال شده بود. مصاحبه با پیروز مجتهدزاده و حاج علاءالدین بروجردی (اگه این علاءالدینه وی به حال اون دین) رو دیدن؟ یه طرف با عقل حرف میزنه یه طرف با شعار و توهم، تازه حاجی رییس/* کمیسیون/* سیاست خارجی هم هست. بیخود نیست سیاست خارجی حکومت آخوندی اینهمه ر…(سه نقطه از مش قاسم)ده مون توش شده توی این ۳۸ سال. یه همچین نادانانی رییس/*ش بودن. در زمان وکالت و صدارت همین اس…(سه نقطه از مش قاسم)حال طلبان حکومتی و منقلابیون (شما بخونین یه مشت نادان و شرور و متوهم و از خود راضی و خود محور بین و خود شیفته) خلخالی رو کردن رییس/* این کومیسیون. بعله دیگه، بیله دیگ، بیله چغندر.
/*: ک
حاج حسین فدایی در دفتر بازرسی رهبر ایران جای ناطق نوری را گرفت.
مش قاسم: ببینین، از نقطه نظر رییس/* قلعه حیوانات این یه انتخاب کاملا درستیه. یه آدمکش و دزد و شکنجهگر زندون بون میشه دفتر بازرسی بازرسی. چرا؟ واسه اینکه چون خودش آدمکش و دزد و شکنجهگر بوده تمام زیر و بم این کارا رو میدونه. بهش بگن بکش مثل آب خوردن میکشه، بهش بگن برو سهم ما رو از این دزدیها بگیر میدونه کجا نگاه کنه، بهش بگن شکنجه بکن راه و رسمش رو بلده. بهش بگن ملت رو بنداز زندون، آدرس همه زندونها رو چه پنهان روشن میدونه. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
دبیر/* شورای/* امنیت آخوندی: رهبران معترضان به نتایج انتخابات سال ۸۸ در حصر نیستند و استفاده از این کلمه درست نیست.
مش قاسم: به این میگن قلعه حیوانات. حصر یعنی آزادی، کشتن یعنی فرستادن به بهشت، دزدی یعنی سهم …(سه نقطه از مش قاسم) رو گرفتن، شکنجه یعنی رافت اسلامی. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
/*: ک
فرمانده سپاه: برد موشکها را افزایش نمیدهیم، آمریکاییها در تیررس هستند.
مش قاسم: به این میگن شکر خوری.
اخبار: دستگیری اعضای باند آدم ربایی که با جعل عنوان وزارت اطلاعات اخاذی میکردند.
مش قاسم: از دوحال خارج نیست. ۱- اینا که ۳۸ ساله دارن اینکار رو میکنن چی شده که حالا گرفتنشون؟ لابد سهم بالادستیها رو ندادن. ۲- وزوزارت اطلاعات نمیخواد رقیب داشته باشه.
بن بست های حکومت شیعی آخودندی در ایران:
– آخوند ها خود را از دیگران بهتر وبالاتر میدانند و می پندارند و نیز بالاتر از قانون و نظم جامعه و هرگز پاسخ گو به اعمال خود نبوده ودر جمع آنها سید خوانده ها دست بالا را دارند، دزدی ،آدمکشی وتجاوز را بنابر سوره های قرانی جایز میدانند.
– دشمنی با 1000 سال تاریخ ومردم ایران که این دشمنی در هیچ جای دنیا جز ایران این حکومت قرون وسطایی نمونه ندارد.
– دشمنی احمقانه با اسراییل درجاییکه اکثریت فلسطینیان و بیشتر کشور های عرب رابطه آشکار وپنهان با اسراییل دارند و اسراییل مورد تایید اکثریت یهودیان جهان و شرق وغرب است، بهترین موضع گیری سکوت ویا برسمیت شناختن اسراییل وفلسطین در مرزهای 67 است
– دشمنی با زنان یعنی اکثریت مردم ایران چه در حجاب اجباری،چه در شغل وخواه در مسافرت و ورود بورزشگاهها واین ستم بقدری شنیع است که این روزها عربستان عقب بودن خود درحقوق زنان را بسبب انقلاب کذایی 57 ایران میداند یعنی بعد دگرکونی در ایران زمینه و جو رفورم واصلاحات مهیا نبوده.
-دروغ وسرقت اموال مردم ودادگاه های فرمایشی واعدامها ضمن آنکه آنها که باید زندان باشند بر مسند های بالا تکیه زدهاند
– حکومت و چسبیدن به مشاغل وسمت های بالای قدرت تا لحظه مرگ وبازنشستگی در تفکرشان معنا ندارد نمونه محمد یزدی،جنتی و خامنه ای.
– ضدیت ودست چندم دانستن اقلیت های مذهبی و برسمیت نشناختن حقوق برابر آنها ،رژیم شیعی آخوندی در ظاهر کمونیسم را تحمل میکند مگر باتوده ایها و فدائیان اکثریت چنذسالی برای غلیه بردیگران متحد نبودند وهنوز هم اکثریت از رژیم در مواقعی حمایت میکند ودر هر انتخابات فعالست ، خب اینها مثل این جانب به خدا هم معتقد نیستند ولی بهاییان که خدای خود ساخته یکتا را مثل بقیه مذاهب دارند دائم در فشار،تنگنا،زندان واعدامند.
– نه اینکه آخوند ها به چند سال ریاست قانع نیستند بلکه شازده ها که آقازاده گفته میشوند لارمست با مدارک قلابی به قله قدرت برسند همه چیز در بین این قوم وقماش ارثی شده.
– بن بست ملت هم بن بست نظام است که مردم در خوابند و یا گرفتار هیپنوتیزم آخوندی شدهاند ودوست ودوشمن ،سود وزیان خود را تشخیص نمیدهند و در حال سقوطند و عروسک خیمه شب بازی آخوند ها هستند 22 بهمن گله وار بیرون میریزند، اربعین ومحرم به ماتم می نشینند در صورتیکه کل داستان ساخته وپرداخته در ایران وجعلیست وروایت های ساختگی ولی منفعت آخوند را معین ومهیا میکند.
-نظام در بن بست است زیرا شهامت گفتکو با رییس جمهوران آمریکا را نداشتهاند زیرا آخوند اهل گفتگو نیست تا به نتیجه مطلوب برسد او باید بر منبر سوار شود و آنچه از مغز ///// ترواش شود بخورد مستعمین دهد آخوند هرگز شنونده نبوده است
در شهر هرت
لاریجانی: تشخیص موارد خلاف شرع از سوی شورای نگهبان محدودیت زمانی ندارد .
حکم شرع دقیقا متعلق به عهد عتیق و عتیقه ای بنجل ، کریه ، زشت ، نفرت انگیز و غیر انسانی در اکنون است . و محدویت زمانی داشته واز تاریخ مصرفش ۱۴۰۰ سال گذشته است.
کسی که تفاوت زمانی وتفاوت دیدگاه انسان امروز و باستان را نادیده می گیرد، یا نا آگاه باید باشد یا مغرض و دروغگو.
شورای نگهبان نظام ، کارش جز نگهبانی نظام آخوندی نیست و بدین خاطر ضد انسانی و ضد خرد و هستی است.
در شهر هرت
موسوی خوینی ها: در اشغال سفارت فقط مشاور دانشجویان بودم!!!!!!
عجب، چی شد؟ من نبودم دستم بود!پس از در و دیوار سفارت بالا نرفتی، فقط گفتی که عنترانت از در دیواربالا بروند و گروگان گیری کنند!!!
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
اخبار: واژگونی ون حامل زائران ایرانی در عراق.
مش قاسم: دیگه خدا با چه زبونی باید با اینا صحبت کنه؟
اخبار: ۲۳درصد ایرانیها “اختلال روانی” دارند.
ترجمه: اکثر این ۲۳ درصد همین منقلابیون ۵۷ هستن.
جناب سید مرتضی گرامی
شما مطلب خوبی را مطرح کردید که چرا باید آقای خمینی برای رهبری کشور افکار فقهی خودش را کنار میگذاشت.بقول شما این باید از کجا آمده.البته من امیدوارم شما این نوع سئوال کردن را برای همه موارد بکار ببرید. مثلاً از آقای خمینی نوعی هم بپرسید که چرا به حکم شرع یک اهل کتاب و یا یک زرتشتی نجس است؟ یا چرا باید نظر اشتباه شما در مورد یا ئسگی بانوان را بپذیریم؟به هرحال این امید در ما زنده است.
شان مرجعیت حل و فصل مشکلات زندگی مومنانه برای کسانی است که از یک مرجع مورد قبول خودشان در مواردی خاص سئوال میکنند. آن مرجع نظر خودش را میگوید و در حدی هم که خواست میتواند توضیح بدهد و یا اصلاً ندهد و هیچ مسئولیتی هم در برابر عواقب نظر خود ندارد.
اما شان یک حاکم امر دیگری است. حاکم باید پاسخگوی اعمال و رفتار و تصمیمات خود باشد و باید بتواند به مردمی که او را انتخاب کردهاند نشان دهد و یا ثابت کندکه بر خلاف منافع آنها کاری نمیکند و اگر میکند عذر خواهی و جبران کند و یا برود کنار. شان حکومت مسئولیت پذیری است ولی شان مرجعیت اطاعت است بدون سئوال اضافی.
آقای خمینی و جناب خامنه ای شان پاسخگو نبودن را به مسندی اجتماعی و سیاسی آوردند که نیاز اصلیاش پاسخگوئی است و نه اطاعت. آنها بدلیل نداشتن روحیه پاسخگوئی و یا عدم توان انجام آن بدلیل قادر نبودن به پاسخگو بودن، رهبری سیاسی ایران را تبدیل به محل صدور احکام مخلوط سیاسی و فقهی کرده اند. برای مثال در حالیکه رهبر کشور برابر قانون اساسی اید حافظ جان و مال شهروندان خود باشد، با صدور فَتوا حذف حقوق شهروندی و انسانی بهائیان و زرتشتیان و دراویش و سنیها را مجاز اعلام میکند. این نوع برخورد کردن که از موضع فقاهت است در روی صندلی صدارت باعث میشود که آن جکم فقهی قانون بشود و یا دستور العملی در برخورد با شهروندان.
شما ببینید در همین قضیه نماینده زرتشتی یزد، استناد شورای نگهبان به یک از حرفهای آقای خمینی است و نوع تفسیر وی و جالب است که منتقدین هم میگویند آن مرحوم اینطوری نگفته. البته این کسانی که میگویند رهبر فقید این حرفها را نزده آن موقع که او قطعاً آن حرفها را میزد لبخندی از روی رضایت هم میزندو از صلابت امام لذت میبردند ولی امروز که معلوم شده جقدر آن حرفها بیپایه و اساس و تخریبی است ناگهان میگویند نه اسلام این نیست و آقا اینرا نگفت!
واقعیت این است که آقا اینرا گفت و بدتر از اینرا هم گفته و هم نوشته!
شان رهبری و سوگند رهبر ایجاب میکرد که ایشان خرقه فقاهت را همان روز اول از تن در می آورد و اعلام میکرد که از امروز او مرجع نیست و حرفش حرف یک فقیه دینی نیست. بلکه یک سیاستمدار است که باید در مقابل اعمال خود جوابگو باشد.
امام علی که مورد علاقه شما و ما است صریحاً از حق مردم بر حاکم میگوید که باید به رهبر نظارت کنند و سئوال کنند. یعنی ایشان هیچ قداستی برای رهبر مسلمانان قائل نیست که بری از پاسخگوئی باشند.
امیدوارم توانسته باشم در مورد این «باید» نظرم راروشن گفته باشم….با سپاس
با صفای گرامی
می دانید که چنین برداشت هایی بر مبناهایی مورد اختلاف استوار است،چون مبنای شما و دید شما دیدی سکولاریستی است طبیعتا در تحلیل غالب مسائل مورد اختلاف روی این بنیان مشی می کنید،این مطلب شما در نوشته قبلی اتان هم بود و من بطور اشاره گفتم که این نوعی خلط مبحث بین مقام فتوا و مقام حکومت داری و سیاست است و در مورد خاستگاه های یک فتوا توضیح دادم و گفتم که نمی شود نظام فتوا را با این قبیل استحسانات و ذوقیات سکولاریستی که در ذهن شما هست مخدوش کرد،یعنی اینگونه بایدها ریشه در مبانی نامقبول ذهنی شما دارد،اساسا شما توجه نمی کنید که برخلاف دیدگاه سکولاریستی،همه مشروعیت و انگیزه برای امثال مرحوم آیت الله خمینی از جایگاه فقهی ایشان نشات می گیرد و از این جهت ساده اندیشانه است که ما با استحساناتی مبنائی بخواهیم جایگاه شرعی و فتوائی یک فقیه را از جایگاه حکومتی او تفکیک کنیم،این تفکیک از اساس نادرست است زیرا آن فقیه جایگاه حکومتی خود را بر همین بنیان های فقهی می بیند و آنرا بعنوان یک وظیفه ترسیم شده دینی تعقیب میکند. البته نکته اساسی که من اشاره کردم و شما توجه نکردید این است که در یک نقد سیاسی خارج از ساختار نظام مند ولایت فقیهی که امثال آقای خمینی دارند،باید معیار نقد را قوانین ناشی شده از این نظام گرفت نه فتواهای گوناگون که الی ما شاء الله دارای اختلاف هست،بحث های مربوط به طهارت یا نجاست کفار یا بحث مربوط به سن یاس بانوان نیز چیزهایی از سنخ اختلافات فقهی است که باید در عقبه ها و مبانی فقهی آن دقیق شد و اختلاف و بحث و جدل در این زمینه کار اهل علم است و در کتابهای فقهی به آن می پردازیم و اینها ربطی به نظام سازی قانونمند و مسائل اجتماعی ندارد.
موفق باشید
این امام علی دیگه کیه؟ مایک حضرت علی داشتیم که تبدیلش کردید به امام علی. اغر بخیر
اخبار: بدلیل توفان خاک در فرودگاه سفرهوائی برای اربعین لغو شد.
مش قاسم: ببینین، خدا هم داره میگه ای ملت اینهمه خ…(سه نقطه از مش قاسم) نباشین. دنبال …(سه نقطه از مش قاسم)ون آخوندا نرین…..
بنده بعنوان یک از اهالی همیشه در صحنه جوادیه بنظرم جمهوری اسلامی در رودربایستی ترامپ و آقای خمینی بد جوری قرار گرفته!.از یک طرف امام راحل میگفت اگر روزی مردم آن نهان شما را بدانند یک یوم الله واقع میشود مثل همان که در انفجار نور شد!..یعنی یکبار دیگر به اراده الهی این نور بازهم منفجر میشود!یعنی پهلوی منفجر شد ولایت زد بیرون حالا ولایت هم منفجر بشه چی در می آد خدا خودش میدونه!..
دیگر اینکه این ترآمپ هم میگه حکومت ایران از خود ایرانی ها میترسه!حالا مقام ولایت هم مونده تو این رودربایستی که چهجوری باید از مردم بترسه که ترامپ نگه میترسه!!از اون طرف میگه چرا علیه مصدق کودتا کردی از این طرف هر کی اسم مصدق رو ببره میشه مقابل نظام!! میگه 2500 سال تمدن داریم اونوقت میره کوروش رو هم حصر میکنه!!
آقا بد وضعیه!..آدم پنچری قطار بگیره اما ولی فقیه نشه!
نوری زاد اسکل گیر آوردی! این برکینگ نیوز (خبر فوری) که زدی “نوری زاد بازداشت شد” دیگه چه لوس بازی بود! نوری زاد باز به صرف یه چایی و کیک و آقا یه چیز دیگه هست بازداشت شد و بعد آزاد! بعد نوشتی اگه… در دست آخر هم اگه نذاشتن دندون قوروچه کنیم آسمون رو رو سرشون خراب می کنیم! یه وقت بهت فشار نیاد دادا! ما همین جوری خشتکشون رو می کشیم سرشون ولی تو اونقدر کارای بی ارزش رو ملاک قرار میدی که معلومه واسه اون دندون قروچه ماکزیممش اینه می گن جونوری چیزی داری و فقط بهت می کن بعد بیرون اومدن از مستراح آب و صابون یادت نره! حقیقت تلخه دادا!
مناطره اخیر بروجردی و دکتر مجتهد زاده بوضوح نشان داد که زندگی و سرنوشت این مردم در دست چه افراد جاهلی افتاده است. اظهار نظرهای سخیف و بی محتوی بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت مجلس هم است واقعا عکس العملی به غیر ازدست حسرت زدن بر پیشانی هر ایرانی نمیتواند داشته باشد.
بروجردی و مجری برنامه که از صراحت و درعین حال دقت نظر دکتر مجتهد زاده غافلگیر شده بودند حتی قادر به ادامه بحث خودشان هم نبودند. یک سئوال بسیار مهم مجری این بود که آیا سامانه موشک دور برد حافظ امنیت ما است یا نه؟ احتمالا هدف این سئوال هم این بود که در آخر پاسخ مثبت داده شود. ولی بروجردی بعنوان کسی که قرار بود از آن دفاع کند نشان داد که ظاهرا در مجلس کاری به غیر از درگیر شدن در اختلاسها نداشته و هیچ اطلاعی هم از این موضوع ندارد. حرف جالب بروجردی که فقط تکرار شعارهای کیهان و سپاه میباشد این بود که وقتی صدام ما را موشک باران کرد ما امکان دفاع نداشتیم چون موشک نداشتیم ولی حالا داریم. او این قدر هم نمیداند که برای جلوگیری از شلیک موشک زمین به زمین یا باید سامانه دفاع ضد موشک باشد که همین حالا هم نیست و یا اینکه با حمله هوائی پایگاه پرتاپ موشک را منهدم کرد. اما بالاتر از همه اینها از بین بردن جرات زمینه حمله موشکی از طریق پیمانهای سیاسی و اقتصادی و همچنین قدرت نظامی است.
در دوران شاه، ارتش ایران دشمن و تهدید اصلی را همیشه از ناحیه عراق میدانست و تاریخ هم نشان از صحت این امر داد. نیروی هوائی قدرتمند ایران و نیروی دریائی فوق العاده کار آ و نیروی زمینی پر تحرک بهمراه بهترین سیاست خارجی ممکن عملا امکان حمله به ایران را از بین برده بود ولی ایران در عین حال هشیاری نظامی خود را هم در بالاترین سطح ممکن حفظ میکرد.
با پیروزی انقلاب تمام این امکانات و تمهیدات بر عکس شد. با اعدام گسترده افسران ایرانی و تسلط روحانیون و فرصت طلبان شیرازه سازمان نظامی ایران به هم پاشید و با خروج دسته جمعی متخصصین از کشور امکان بهر برداری از توان ایرانی هم سقوط کرد. سیاستهای نا بخردانه حکومت و عدم توان حل مسائل و ترویج خشونت و اعمالی چون حمله به سفارتخانه آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آن بنیان سیاست خارجی را هم بویرانه ای مبدل کرد. و همه اینها به دشمن تاریخی ایران یعنی عراق فرضت حمله داد و شد آنچه که شد.
موشهای 2000 کیلومتری نه تنها رافع هیچ تهدید نیستند بلکه زدن خود انها قبل از شلیک و یا روی هوا انگیزه خوبی برای درگیری نظامی است. با توجه به پائین بودن توان هوائی ایران این احتمال هر چه بیشتر میشود که خسارت درگیری با امید به موشک بسیار بیشتر از چیزی است که برادران خالی بند به خورد رهبری میدهند.
امروز ایران کشوری است که هم براحتی میشود انرا تحریم کرد و هم بدون ترس از عواقب آن، متوان آنرا تهدید به حمله نظامی کرد. اگر تهدید آمریکا بر علیه کرد شمالی با موجی از مخالفت همراه شد ولی تهدید مستمر آمریکا بر علیه ایران هیچ همدردی در بین مردم دنیا به همراه نداشت.
گوئی دیگر کسی حاضرنیست با مصائب این مردم همدردی کند!
آدمکش هادی غفاری: مردم به صورت اصولی و فرهنگی تربیت شوند.
ترجمه: لابد منظورش اینه که همه مثل من آدمکش بشن.
من نمی دانم این رفتار احمقانه سجده به مقبره کوروش چه معنائی دارد؟ چرا حتما باید به یک جائی سجده شود؟ کی این حماقت جایگزینی یک بت با بتی دیگر پایان می یابد؟ این معنائی جز از خود بیگانگی و خود کم بینی تاریخی ما ایرانی ها ندارد، ویژگی هائی که خمینی را بر ما مسلط کرد و بعد از این دیگری را
با سلام.
کاملاً درست گفتی، چه فرقی دارد رو به پاسار گاد سجده کنی یا کعبه؟
معلوم نیست چرا ما مردم ایران مدام در حال افراط و طفریتیم؟
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
دو گفتگو
1 -خاكسپاري ”علي اشرف درويشيان” ، شرافت قلم و نويسنده محرومان
رضا خندان مهابادي، عضو كانون نويسندگان ايران، در گفتگو با راديو ندا از مراسم خاكسپاري و شخصيت ” علي اشرف درويشيان ” مي گويد.
https://radio-neda.blogspot.com/2017/10/blog-post_30.html
2- گفتگو با نجيبه صالح زاده همسر محمود صالحي و سخنگوي كميته دفاع از او
نجيبه صالح زاده، همسر محمود صالحي و سخنگوي كميته دفاع از او، در گفتگو با راديو ندا با شرح ماجراي بازداشت وي در بيمارستان از سوي نيروهاي لباس شخصي، از كساني كه صدايش را مي شنوند خواست كه ” سكوت نكنند و پشتيبان خانواده ي نه تنها محمود بلكه همه زندانيان سياسي و عقيدتي باشند و آنها را تنها نگذارند!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/10/blog-post_74.html
یکی از نکاتی که سید مرتضی روی آن گاها تاکید میکند این است که فرض کنیم که مراجع و با اقای خمینی نظر و رائی دارد، خوب این به شما چه مربوط است که این مراجع را قبول ندارید. این فتوی برای کسانی است که آیشان را قبول دارند. شبیه به انچه که به باصفای گرامی گفته است در مورد نجاست اهل کتاب آقای خمینی.
بنده بنظرم میرسد که رای سید مرتضی بسیار بر خطا است و اتفاقا این احکام و فتاوا به همه ایرانیان اعم از مسلمان و غیر مسلمان و شاید بقیه مردم دنیا هم ارتباط پیدا میکند.
وقتی یک مرجع تقلید به پیروانش میگوید که اهل کتاب نجس هستند و یا اگر کسی ولایت علی ابن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد، این حرف وی در محدوده پیروانش نیست که به کسی مربوط نباشد چون در حقیقت شخصی مثل آقای خمینی دارد برای بقیه مردم تعیین تکلیف میکند که ای دیگرانی که من میگویم، شما ها بالذات خود بدلیل این عقایدتان نجس هستید و با شما باید مثل نجاسات برخورد شود. آدم نجس را چه برسد که ادعای حقوق شهروندی و حقوق بشر داشته باشد؟ و در عین حال به پیروان هم میگوید که یا اینها معامله نجس را بکنید.
حال فرض کنیم در یک جامعه 80 میلیونی حتی 1 میلیون نفر هم پیدا شوند که به این حرف اعتنا کنند و آنرا قبول داشته باشند. در اینصورت آن 1 میلیون نفر مومن به خمینی زندگی 70 میلیون نفر دیگر را به جهنم تبدیل میکنند. آنهم در شرایطی که آن70 میلیون نفر همه حقوق را برای آن 1 میلیون نفر قائلند ولی آنها هرگز.
الان در غرب هم وضع به همین منوال است. انبوهی از مسلمانان که حتی در کشورهای مسلمان نشین خود هم امنیت ندارند به غرب رفته اند و از همه حقوق شهروندی برخوردار هستند و در عین حال با پذیرش حرفهائی از این دست که خمینی میگفت معتقدند که این کشورهای غربی حامی ایشان مرکز کفار و نجسها هستند!.. آنها در حالی با برخورداری از آزادی غربی براحتی عقاید مذهبی خود را حفظ کرده ا ند که در آرزوی روزی هستند که غربیان را نابود کنند و احکام شرعیت خود را که هیچ حقی برای دیگران قائل نیست را بر آن جوامع حاکم کنند.
افکار و آرا فقیهان هیچگاه در محدوده پیروانشان نیست بلکه بیانیه ای است برای تعیین تکلیف موقعیت نا مسلمانان بروایت خودشان و دستور به پیروان در چگونگی تعامل با ایشان
پس همه مردمان حق دارند از این فقیهان بیم داشته باشند.
هیچ کس تاکنون نگفته است” هرکس ولایت علی بن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد”.لطفا در تحلیل اینگونه مسائل از عناصر دروغ در تحلیل خود بهره نگیرید.نیز توضیح داده شد که مخاطب حکم و فتوی بنجاست کفّار (بصحّت و سقم فتوائی آن و دلایل فقهی آن الان کاری نداریم) مسلمان مکلّف به رعایت احکام اسلام است نه کافر،یعنی اینکه چنین فتوائی تکلیفی الزام می کند برای یک مسلمان در مورد رعایت احکام مربوط به نجاست و طهارت،مثل لزوم اجتناب از تماس مرطوب که سبب سرایت نجاست هست،و این تکلیف ربطی به خود کافر بما هو کافر ندارد ،نیز حکم بنجاست بخودی خود بمعنای ممنوعیت از معاشرت نیست،و یک مسلمان می تواند با یک کافر معاشرت کند و در عین حال از آن جهت که آنان از نجاساتی که از نظر اسلام لازم الاجتناب هستند اجتناب و مراعات نمی کنند در مورد تماس مرطوب با آنها یا لوازم و اشیاء مربوط به آنها اجتناب و احتیاط کند و چنانکه در نوشته خطاب به باصفا عرض شد این تکلیف و لزوم مراعات آن از سوی مقلدان مراجعی که چنین فتوائی دارند ارتباط ماهوی با مساله حقوق شهروندی و اجتماعی اشخاص تحت یک حکومت ندارد.نیز گذشت که همه اینها بر فرض وجود چنین فتوائی است،وگرنه بخشی از فقیهان گذشته و حال هستند که فتوا بطهارت اهل کتاب داده اند و گذشت که مسائل فتوائی عملی نظیر این را نباید با مسائل اجتماعی و حقوق الزامی قانونی اهل ذمّه و باصطلاح اهل کتاب خلط کرد و روشن است که نویسندگان چنین مطالبی موضع سیاسی دارند،که دم خروس این گرایش همین جمله آخر است :
“پس همه مردمان حق دارند از این فقیهان بیم داشته باشند”!
چون اگر مبنا این است که همه باید از همه فقیهان بیم داشته باشند! دنبال کردن چنین تزی نیازمند چنین صغری کبراهای مخدوشی نیست!
آقا سید مزتضی..آیا اینها هم از عناصر دروغ است یا راست؟ اگر بخواهید مطالب مشابه فراوانی را تقدیم میکنم:
شیخ مفید – رحمه الله – گوید: برای هیچ یک از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد یا بر او نماز گزارد مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد، که آنگاه باید او را به روش اهل خلاف (اهل سنّت) غسل دهد و جریده (ترکه چوبی که در کفن میت میگذارند) برای او نگذارد، و در نماز میت که بر او میخواند او را لعنت فرستد.( مقنعه / 13.)
– شیخ طوسی – رحمه الله – در شرح گفتار شیخ مفید گوید: دلیل این گفتار آن است که مخالفِ اهل حق کافر است، پس حکم او هم باید حکم کفار باشد مگر آنچه که به دلیل از این حکم بیرون است. و چون غسل دادن کافر جایز نیست، بنابراین غسل دادن مخالف نیز جایز نمیباشد.( تهذیب الاحکام 1 / 335.)
– شیخ انصاری گوید: غیبت و بدگویی از مخالف جایز است چنانکه لعن او نیز جایز است. و این که توهّم شود آیه حرمت غیبت مانند برخی از روایات عمومیت درباره همه مسلمانان دارد درست نیست، زیرا ضروری مذهب شیعه است که مخالفان احترام ندارند و احکام اسلام بر آنان جاری نیست مگر اندکی از احکام که برپایی نظم زندگی مؤمنان بر آن متوقف است.( مکاسب محرّمه / 40.)
– آیة اللَّه خمینی در شرح گفتار شیخ انصاری گوید: انصاف آن است که کسی که به این روایات بنگرد نباید شک کند که این روایات از اثبات حرمت غیبت آنان قصور دارد، بلکه نباید شک کند که آنچه از مجموع آنها ظاهر میشود آن است که روایات حرمت غیبت اختصاص به غیبت مؤمن اهل ولایت امامان حق – علیهم السلام – دارد… بنابراین شبههای در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد، بلکه این از ضروریات مذهب شیعه است چنانکه محققان گفتهاند. بلکه از این بالاتر، کسی که در اخبار بسیاری که در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شک نمیبرد در جواز هتک حرمت و بدگویی نسبت به آنان، بلکه ائمه معصومین بسیار بر آنان طعن و لعن میکردند و زشتیهای آنان را برمیشمردند. ابوحمزه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: “برخی از یاران ما بر مخالفشان افترا میبندند و نسبتهای ناروایی به آنان میدهند؛ فرمود: خودداری از آنان بهتر است. سپس فرمود: ای اباحمزه، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شیعیان ما”. ظاهر این روایت جواز نسبت ناروا و افترای بر آنان است.( شرح مکاسب محرّمه، 1 / 252.)
– و نیز گوید: و اما اخباری که مشتمل بر احکام برادری است شامل آنان نمیشود، زیرا پس از لزوم بیزاری جستن از آنان و از مذهب و پیشوایانشان که اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضی آن است دیگر برادریی میان ما و آنان وجود ندارد. وآن روایاتی که مشتمل بر (حقوق) مسلم است بیشتر آنها مشتمل بر چیزی است که موجب میشود آن را درباره مؤمن بدانیم (نه هر مسلمانی).( شرح مکاسب محرّمه، آیة اللَّه خمینی 1 / 250.)
جناب علوی،از موضوع گفتگو خارج نشوید و این شاخه آن شاخه نکنید،شما گفتید ” هرکس ولایت علی بن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد”،من گفتم این یک گزاره دروغ است و هیچکس یعنی هیچ فقیهی در شیعه حکم بنجاست مخالفان یعنی اهل سنت نکرده است،شما بجای پوزش خواهی از استناد به یک دروغ در یک تحلیل،به شاخه و شاخه هایی دیگر می پرید که هرکدام موضوع بحث های طولانی است که اگر من بخواهم باب آنها را بگشایم حوصله نخواهید کرد و محلّ بحث آن نیز اینجا نیست،قبلا گفته ام جمع آوری و فهم کلمات فقهاء و استنتاج مثبت و منفی از آن نیازمند برخی مهارت هاست که امثال شما فاقد آن هستید،و هنر شما تنها کپی برداری از برخی سایت ها و نوشته ها و ترجمه های ناقص یا تحریف شده است،حال برای اینکه به نمونه ای اشاره کنم همین دو نکته نقل شده از مقنعه مرحوم مفید و تهذیب الاحکام شیخ طوسی را برای شما باز می کنم،ایندو عبارت در مقنعه و تهذیب که شرح آن هست وجود دارد،این یک اختلاف فقهی چند قولی است که شما رفتید سراغ یکی دو قول مردود ،در حالیکه اگر اهل تتبّع بودید در می یافتید که در مساله “جواز یا عدم جواز”،”وجوب یا عدم وجوب شستن اموات مخالفین یا همان اهل سنّت”اقوالی هست که این نظر مطرودترین و شاذترین آنهاست و البته اختلاف نظر فقهی بین فقیهان امامیه فراوان هست،شما مراجعه کنید به کتاب “قواعد الاحکام”مرحوم علامه حلّی،در بحث اموات برخلاف گمان شما این عبارت را دارد :
“و يجب تغسيل كلّ مظهر للشهادتين و إن كان مخالفاً”
کتابی در شرح این کتاب وجود دارد که از منابع دسترسی به اقوال فقهی است بنام “مفتاح الکرامه فی شرح قواعد” متعلق به مرحوم سید جواد عاملی،آنجا ایشان در ذیل عبارت مرحوم علامه حلی،اشاره به اختلاف آراء در این مورد کرده و قول به “وجوب شستن اموات اهل سنت”را قول اکثر فقهاء امامیه دانسته،و از برخی قول به کراهت را نقل کرده است و از مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی نیز همین قول بممنوعیت را نقل کرده است که فتوای ایندوست نه فتوای رایج ،این عبارت مفتاح الکرامه است که اساس کار آن نقل اقوال فقهاء است در ذیل همان عبارت قواعد مرحوم علامه حلی:
“كما في «التذكرة «1» و نهاية الإحكام «2» و التحرير «3» و الإرشاد «4» و فوائد الشرائع «5» و المفاتيح «6»» و هو ظاهر «جامع المقاصد «7» و مجمع الفائدة «8»» بل هو صريح الأخير، و قال فيه: كأنّ دليله الإجماع. و يظهر من «المنتهى» أنّه لا نزاع فيه و حمل قول المفيد على من علم نصبه قال: و يدلّ عليه استدلال الشيخ في «التهذيب» و في «التذكرة «9» و نهاية الإحكام «10»» الإجماع على وجوب تغسيل الميّت المسلم و في «المفاتيح «11»» أنّ وجوب تغسيل المخالف مذهب الأكثر.
و في موضع من «الشرائع «12»» أنّه يجوز. و فيها و في «النهاية «13» و المبسوط «14» و الدروس «1» و البيان «2» و الذكرى «3»» أنّه مكروه. و في «كشف الالتباس «4» و جامع المقاصد «5» و الذكرى «6»» المشهور أنّه مكروه و في «الدروس «7»» أنّها أشهر.و في «المقنعة «9» و التهذيب «10»» أنّه حرام.”
(مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه،ج3 ،ص 463-464)
این شماره ها نیز رفرنس نام کتابهایی است که در مفتاح الکرامه آمده که می توانید با مراجعه به کتاب به آنها مراجعه کنید.
مضمون عبارت این است که وجوب شستن اموات مخالفان(اهل سنت) کانّه بدلیل اجماع است،و از کتاب منتهی علامه حلی ظاهر می شود که این مساله محل نزاع نیست،و قول مرحوم مفید حمل شده است بعد دسته خاصّی از اهل سنت که همان”ناصبی ها”هستند یعنی کسانی که نصب دشمنی و عداوت و فحاشی اهلبیت مطهر پیامبر می کنند.بنابر این ملاحظه می کنید حتی همان قول مفید که تک قول خلاف بر این اجماع است محمول بر اراده مطلب دیگریست.و در تذکره الفقهاء علامه حلی آمده است که “وجوب تغسیل میت مسلمان (اعم از شیعه و سنی) مورد اجماع است.و صاحب مفاتیح الشرایع گفته است این مذهب و مرام اکثر فقهاء است.
و در چند کتاب هست که شستن میت مخالف مکروه است،که می دانید کراهت یعنی جواز همراه با مرجوحیت.
و بالاخره در انتهای عبارت می بینید که اشاره به نظر مرحوم مفید و شیخ در تهذیب شده است که آنرا حرام دانسته اند که تاویل آن با توجه به قرائن و کتابهای دیگر ایندو همان بود که عرض شد که نواصب یا ناصبی ها که محکوم بکفر هستند مرداشان بوده است،بعد شما و نا آشنایانی مثل شما به مبانی فقهی فقهاء می روید جایی یک گوشه ای از یک سخن را با اغراض سیاسی و غیر سیاسی گزینش می کنید و آن اغراض خاص را دنبال می کنید.
آقای با فهم حالا همه تو این سایت کج فهم!اولا چرا یکی واست برهان میاره قاط می زنی.خوب پاسخ بده.مگه تو قائل به جدال احسن نیستی؟!نکنه اینم واسه مواقع تقیه به کارتون میاد؟!ثانیا تو به علوی گفتی کی و کجا گفته شده کسی که قائل به ولایت نباشه نجسه و چی؟!عبارت خودتو ببین:
(هیچ کس تاکنون نگفته است” هرکس ولایت علی بن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد”)
خوب علوی آورده که بر خلاف تو که مغلطه می کنی چرا کسانی اتفاقا از بزرگانتون همچین مزخرفاتی رو گفتن ببین:
(شیخ مفید – رحمه الله – گوید: برای هیچ یک از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد یا بر او نماز گزارد مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد، که آنگاه باید او را به روش اهل خلاف (اهل سنّت) غسل دهد و جریده (ترکه چوبی که در کفن میت میگذارند) برای او نگذارد، و در نماز میت که بر او میخواند او را لعنت فرستد.( مقنعه / 13.))
خوب فهمیده عزیز!این همون چیزیکه تو برهان خواستی.حالا به جای اینکه دست از تعصب برداری ضمن حواله دادن یه مشت فحش و نفرت به علوی بدبخت مثل(قبلا گفته ام جمع آوری و فهم کلمات فقهاء و استنتاج مثبت و منفی از آن نیازمند برخی مهارت هاست که امثال شما فاقد آن هستید،و هنر شما تنها کپی برداری از برخی سایت ها و نوشته ها و ترجمه های ناقص یا تحریف شده است) که گویا تنها گناهش اینه که نشون داده تو چندان اهل تحقیق نیستی و فقط دنبال تعصباتی گفتی:
(مضمون عبارت این است که وجوب شستن اموات مخالفان(اهل سنت) کانّه بدلیل اجماع است،و از کتاب منتهی علامه حلی ظاهر می شود که این مساله محل نزاع نیست،و قول مرحوم مفید حمل شده است بعد دسته خاصّی از اهل سنت که همان”ناصبی ها”هستند یعنی کسانی که نصب دشمنی و عداوت و فحاشی اهلبیت مطهر پیامبر می کنند.بنابر این ملاحظه می کنید حتی همان قول مفید که تک قول خلاف بر این اجماع است محمول بر اراده مطلب دیگریست.و در تذکره الفقهاء علامه حلی آمده است که “وجوب تغسیل میت مسلمان (اعم از شیعه و سنی) مورد اجماع است.و صاحب مفاتیح الشرایع گفته است این مذهب و مرام اکثر فقهاء است)
خوب اخوی بالاخره تو گفته بودی کی گفته علوی هم گفته.بعدش اومدی ازش خواستی عذرخواهی کنه بابت ادله ای که تو خواستی(آخه نه خودت بابت سوتیهایی که تا حالا دادی خیلی عذرخواهی کردی بایدم طلبکار باشی)و اون ارائه کرده و اینجا هم خودت اومدی گفتی بله یک قول مخالف بوده!!خوب پس واسه چی قاط می زنی اخوی؟!بعدشم اومدی از عصبانیت دستت لرزیده گفتی:
(و بالاخره در انتهای عبارت می بینید که اشاره به نظر مرحوم مفید و شیخ در تهذیب شده است که آنرا حرام دانسته اند که تاویل آن با توجه به قرائن و کتابهای دیگر ایندو همان بود که عرض شد که نواصب یا ناصبی ها که محکوم بکفر هستند مرداشان بوده است)
اولا مرداشان نه مرادشان.تا اینجا نوزده می شی.ثانیا وقتی طرف حرفی رو صریح می زنه نمی رن سراغ قرائن و اشارات دیگه.یه مثال بزنم شاید بهتر بفهمی.مثلا ما به یه نفر می گیم دزد.بعد می ریم ازش جنس هم می خریم(البته این از پدر سوختگی ماست بلانسبت علمای شما)بعد یه سید مرتضی ای پیداش می شه در جواب کسایی که می گن بابا فلانی به فلان کسک گفت دزد تو چی می گی؟می گه اگه طرف دزد بود چرا باهاش خرید و فروش کرد؟!مگه مالش دزدی نیود؟!پس منظور فلانی از دزد اون دزد مدنظر شما نبوده یه چیز دیگه بوده و…ما به این می گیم مغلطه یا به قول بچه ها ماله کشی.خوب عزیزم این اشارات و قرائن به قول تو چیزی از نقل قول اولیه کم نمی کنه.بابا این دیگه قرآن نیست که با تفسیر شرحه شرحش کنین.طرف صراحتا حکم به نجاست مخالف ولایت داده یعنی تمام سنیان نه ناصبیان که به فکر تو رسیده که بگی اینا فحاش بودن پس بایدم ما چاک دهن رو باز کنیم بکشیمشون به فحش.مخالفین ولایت کلمه جمع و اشاره به کل است.حالا همه چیز دان عزیز می شه بگی کدوم اهل تسننی به ولایت قائله؟!نجاست هم می دونیم یعنی چی و چه حکمی داره.اونوقت توی عالم بی عمل که به قول خودتون کمر اماماتون رو شکستین(بدبختا چی می کشن از دست شماها) اومدی از طرف طلبکار هم شدی؟!یه خورده بشین.یه لیوان آب خنک بخور.یه خورده فکر کن رو استدلالای پوچت و بعد ببین چرا هر چی می نویسی کسی واسش تره هم خورد نمی کنه.
نظری که از مرحوم شیخ طوسی و شیخ مفید نقل شد هیچ ربطی به مساله نجاست یا طهارت اهل سنت نداشت،مدعای ایشان ابتدا این بود که فقیهی یا فقهائی از شیعه فتوا داده اند که اهل سنت نجس هستند چون بولایت علی علیه السلام باور ندارند ،دقت کن عبارت دوستمان علوی این بود :
“وقتی یک مرجع تقلید به پیروانش میگوید که اهل کتاب نجس هستند و یا اگر کسی ولایت علی ابن ابیطالب را قبول نداشته باشد حکم نجس را دارد”.
بحث در اهل کتاب نیست الان،اما این عبارت علوی مدعی است کسی از فقیهان امامیه گفته است اهل سنت (بتعبیر فقهی: مخالفان) نجس هستند.
من توضیح دادم که چنین فتوائی وجود ندارد ،اگر دارد ارائه کنید.
بعد آنچه که ایشان تحت عنوان فتوای شیخ مفید و شیخ طوسی آورد طرح مساله دیگری بود و اینرا علوی نیز می داند و آن مساله این است که آیا جایز است یک شیعه یک مرده مسلمان از اهل سنت را غسل میت دهد یا خیر؟ و این مساله هیچ ربطی به مساله نجاست یا طهارت اهل سنت ندارد،یعنی ما چه اهل سنت را نجس بدانیم و چه ندانیم این مساله تغسیل میت مطرح است که در مورد اقوال مختلف آن هم بنده توضیح دادم،بنابر این شما پسر یا دختر خوب هیچ نیازی نبود اینهمه انرژی و حرارت بخرج دهی و خودت را خسته کنی چون این مساله اصلا مصداق آن گزاره که “اهل سنت نجس هستند چون بولایت حضرت علی ایمان ندارند”نیست که عرض شد چنین گزاره ای از اساس نادرست است و همه فرق اهل سنت از نظر فقه شیعه پاک هستند باستثناء “ناصبی ها”. پس هم این گزاره دروغ و غیر واقعی بود و هم شما کمی قاط زدی و دقت نکردی که موضوع ایندو مساله با هم متفاوت است و جواز یا عدم جواز غسل دادن مسلمان سنی توسط مسلمان شیعه ربطی به بحث طهارت و نجاست نداشت. چند بار مطلب را تکرار کردم برای اینکه خوب شیر فهم شوی.
عزیزم.شما نه تنها مغالطه می کنی.نه تنها متعصبی.گویا فارسی رو هم خوب بلد نیستی!یه بار دیگه واست عبارتت رو میارم تا ببینی چی گفتی.البته واسه کسایی که صبح تا شب عربی می خونن انتظار زیادیه که بخوایم فارسی رو بفهمن!ببین عزیزم شیخ مفید چی گفتن:
(برای هیچ یک از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد یا بر او نماز گزارد مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد، که آنگاه باید او را به روش اهل خلاف (اهل سنّت) غسل دهد و جریده (ترکه چوبی که در کفن میت میگذارند) برای او نگذارد، و در نماز میت که بر او میخواند او را لعنت فرستد.)
اولا وقتی از اهل ایمان می گیم یعنی غیر اون غیر مومن و دارای حکم یکسانند و وقتی اهل ایمان رو منحصر به شیعیان می کنیم یعنی همه غیر از شیعیان.حالا این بابا غیر شیعیان رو فاقد حق اهل ایمان دونسته و غسلشون رو مگر اینکه تقیه(فریبکاری)کنن غیر مجاز دونسته!تازه واسه تقیه هم قید گذاشته گفته موقع نماز لعنتش کنن!اینا همش حکمایی هستن که شما برای کفار می دسن.این دیگه فهمش اینقدر واست سخته.برو عموجان.برو خدا روزیتو جای دیگه بده.برو بذار ما هم به کارمون برسیم توهم هی کیلومتری مطلب بنویس فکر کن خدا اون بالا نشسته می گه این فرزند صالح ما رو به بهشت ببرین چون در راه من ده تا کیبورد و بیست تا کیس و هفت تا لپ تاپ سوزونده و این بزرگترین جهادیه که من دیدم!.بالاخره خدا روزی رسونه.
نه عزیز! عبارت رو چپ اندر قیچی معنا کردی!چطور یک عبارت فارسی را اینطور تحریف می کنی؟ من که اینجا نشستم با امثال تو بحث می کنم حتی عبارت عربی شیخ مفید توی مشتم هست بعد تو کودکانه در یک عبارت فارسی فقهی جدل می کنی؟! قبل از پرداختن به عبارت دوباره توجه کن که بحث من با علوی در مورد “ادعای نجاست اهل سنت از نظر شیعیان”بود،کجای این عبارت دلالت بر چنین مطلبی دارد؟ در نوشته قبل گفتم این مساله غیر از مساله طهارت و نجاست هست،این مساله در مورد جواز یا عدم جواز شستن و غسل دادن اهل سنت توسط شیعیان است و هیچ ربطی به نجس بودن یا پاک بودن اونها نداره.خوب حواستو جمع کن:عبارت مرحوم مفید (که بی ادبانه از او تعبیر به این بابا کردی) رو تحلیل می کنیم:
” برای هیچ یک از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد یا بر او نماز گزارد مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد، که آنگاه باید او را به روش اهل خلاف (اهل سنّت) غسل دهد و جریده (ترکه چوبی که در کفن میت میگذارند) برای او نگذارد، و در نماز میت که بر او میخواند او را لعنت فرستد”.
برای هیچ اهل ایمانی(این تعبیر یک اصطلاح فقهی خاص است در برابر مسلم،و برخلاف درک غلطی که شما داشتی مفهوم این تعبیر این نیست که سنّی ایمان به خدا و پیامبر و معاد ندارد،این اشتباه اول شما در تحلیل این عنوان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد(مخالف با حق در مساله ولایت یعنی اهل سنت) تا اینجا که روشنه؟!
جمله “مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد”
استثناء از عدم جواز هست،یعنی شستن میت سنّی توسط یک شیعه جایز نیست مگر اینکه آن شیعه در اثر امتناع از این کار بر جان خود بترسد ،دنباله عبارت هم خودش داره توضیح میده که حال تقیه و خوف بر جان یعنی چه؟ یعنی اینکه خلاصه ناچار باشه و اگر اینکارو نکنه او را خواهند کشت.حالا برگرد بعبارت خودت ببین این تعبیر تقیه را چه جور معنا کردی! اینجا تقیه برای مومن یعنی شیعه مورد نظره! این چکار داشت به فریبکاری سنّی؟! و اصلا تقیه فریبکاری نیست بالام!
دنباله عبارت هم داره توضیح می ده که حالا اگر غسّال جانش در خطر بود بخاطر اصل امتناع کردن،یا اینکه جانش در خطر بود اگر بخواهد بروش خود شیعه آن سنی را غسل دهد،چکار کند؟مرحوم مفید می گوید تقیه اقتضا می کند که او را بروش خود اهل سنت غسل دهد،اینهم روشنه؟! دنباله عبارت هم در باره جریده است،جریده رو که گرفتی؟ جریده یک ترکه چوبی است که روی نظر شیعه مستحب است در کفن میت بگذارند،مرحوم مفید داره توضیح میده حالا که تقیه هست و بناست شیعه غسّال سنی را بروش اهل سنت بشوید،طبعا روی تقیه و اینکه شیعه بودنش آشکار نشه باید از خیر استحباب جریده بگذره و اینکار رو نکنه چون ممکنه کشته بشه! اینهم روشنه؟!بعد هم مساله لعن را مطرح می کند اگر نماز هم بر او می خواند.خوب حالا این نظر شیخ مفید بود،من در عبارتی که از مرحوم علامه حلی نقل کردم این بود :”“و يجب تغسيل كلّ مظهر للشهادتين و إن كان مخالفاً”.وقتی فارسی رو اینجور بد می فهمی ناچارم حتما عربی رو برات ترجمه کنم که بقول خودت قاط نزنی! معنی این عبارت علامه این هست که :واجب است شستن مرده هر کسی (دقت کن عبارت میگه “هرکسی)که اظهار شهادتین کرده (احتمالا شهادتین رو دیگه معنایش را میدانی،یعنی شهادت به خدا و وحدانیت او و شهادت به رسالت پیامبر اسلام روشنه؟) این عبارت یعنی اینکه واجب است شستن هر مسلمانی که اذعان به شهادتین کرده است و تو خوب میدانی که اهل سنت نیز اقرار بشهادتین دارند و در این جهت فرقی با شیعه ندارند،در عین حال مرحوم علامه باز در آخر عبارت قید می کند که “وان کان مخالفا” یعنی اگرچه آن اظهار کننده شهادت “مخالف”باشد،که قبلا توضیح دادم که “مخالف”در اصطلاح روایی و فقهی یعنی “غیر شیعه” یعنی “سنی”.روشنه؟بعد هم عبارت مفتاح الکرامه می گفت قول بجواز یا وجوب شستن میت مسلمان (هرچند میت سنی باشه و مومن باصطلاح خاص نباشه) نظر اکثر علماء امامیه هست بلکه اجماعی است و مقصود شیخ مفید از مخالف در این عبارت فقط ناصبی ها هستند.این معنای این عبارت است که ترجمه این عبارت عربی مفید در کتاب “المقنعه”هست :
“و لا يجوز لأحد من أهل الإيمان أن يغسل مخالفا للحق في الولاء و لا يصلي عليه إلا أن تدعوه ضرورة إلى ذلك من جهة التقية فيغسله تغسيل أهل الخلاف و لا يترك معه جريدة و إذا صلى عليه لعنه في صلاته و لم يدع له فيها”.(المقنعه،شیخ مفید ،ص 85).
شما لطف کن اگر شکّی در این ترجمه داری این عبارت عربی رو ببر پیش عرب فارسی دانی که قبولش داری!
بعد این عبارت چی بود که نوشتی:
“وقتی از اهل ایمان می گیم یعنی غیر اون غیر مومن و دارای حکم یکسانند و وقتی اهل ایمان رو منحصر به شیعیان می کنیم یعنی همه غیر از شیعیان”
این ناشی از ناآگاهی تو باصطلاح بود،نخیر،در فقه یا روایات شیعی وقتی “مومن”بکار میره این مومن در برابر “مسلم”هست نه مومن در برابر “کافر” و همونطور که عبارت علامه حلی می گفت :مظهر شهادتین یعنی اظهار کننده شهادتین مسلمان هست نه کافر پس حکم اهل سنت حکم کفار نیست .حالا خوب فهمیدی؟
حالا بمن بگو وقتی بحث من با علوی بحث از طهارت و نجاست هست،این عبارت شیخ مفید در مورد نماز میت خواندن بر سنی چه ربطی به مساله نجاست یا طهارت آنها داشت؟!
این بحث من بود حالا شما اگر مطلق گرا نیستی و خودت را مطلق نمیدانی اگر مساله رو فهمیدی بگو اشتباه کردی،وگرنه همه می فهمند که شما فقط دنبال جدال لفظی و نقد شخصیت هستی و گرنه هرگز با یک مجتهد،عوامانه جدال لفظی نمی کردی.
سلام بر نوریزاد گرامی
به یاد دارم در یکی از پستهای پیشین مطلبی نوشته بودید که بوی ناامیدی از آن به مشام می رسید و دلتنگی از تنهایی خود و بی تفاوتی مردمان ایران زمین کرده بودید.در همانجا به شما یادآور شدم که این مردم در بزنگاههایی نشان داده اند که بسیار بیشتر از آنچه ما تصور می کنیم می دانند و بلوغ از خود نشان داده اند و عارض شدم که بعضا این دلتنگی به سراغ من هم می آید ولی هربار دیده ام که سخت در اشتباهم و این مردم هنوز بسیاری در انبان خود دارند که به ما بیاموزند.به یاد دارید؟دوست گرامی بگذار با نمایشهای مضحکی نظیر ۲۲بهمن و راه پیمایی اربعین این حکومت خویشتن را فریب دهد.بگذار دائم بر طبل توخالی ۹۸ درصدی بکوبند.بگذار از مردمی بودن این نظام و پشتوانه انبوه ملی آن یاوه سرایی کنند.این جز خاک پاشیدن بر چهره آفتاب نیست.مردم نشان داده اند فراتر از آنچه حاکمان نمایش می دهند می دانند و عمل می کنند.این وحشتی که شما از آن می گویید وحشت حکومت از این مردمان است.مردمانی که اگر نیک بدانها بنگریم هنوز ارزش با آنان زیستن را دارند.
پاینده و پیروز باشید
پاسارگاد رو گفتی یاد کربلای معلی افتادم! باز این اربعین //// از راه اومد و اینا بذل و بخششهاشون شروع شد! همراه اول وایفای رایگان می ده (با سرعت زوار در رفته همیشگی) و یه اس ام اس هم برام اومده که نوشته حضرت تو رو طلبیده… مشهد 200 هزار تومان و کربلا اقساطی…. اولاً که حضرت //////////////////// من رو طلبیده ثانیاً با وایفای رایگان و این بذل و بخشسها کدوم ور زندگی رو می شه گرفت… تو بانک و هزار شوی چادر چاقچوریتون هم که هی زرت زرت عین گدا گدولها پول می گیرین که جام جهانی رفتیم و کمک کنین و بعد یه ریشو ی /// شکم گنده یا یه چادر چاقچوری برندتون هستش! یعنی سایرین مردند یا خودشون رو بمردن زدنند! بانکها رو دیگه نگو که یه دوست تو بانک داشتم و با وجود سواد بالایی که داشت شوتش کردند ابرقو! یادم نمی ره همیشه می گفت تو این قرعه کشی ها بانک کسایی رو برنده می کنه که بعد اون پول دوباره بره تو جیب خودش مثلاً کسی که وام با بهره گرفته و … راستی یادم رفت پلو و قیمه امت هم بر راهه اونجا برید (کربلا) کباب کوبیده و آش مجانی هم میدن!!!!
ادامه.
اف.بی.آی تلاش کرده تا خودش را با وضعیت موجود وفق دهد چون دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق آمریکا از ارائه منابع مورد نیاز به اف.بی.آی برای نفوذ و نظارت بر گروه های رادیکالی در پردیس های دانشگاهی امتناع میکرد و می گفت هرگونه صحبت درباره ارتباط میان اسلام رادیکالی – عبارتی که دولت اوباما هرگز از آن استفاده نکرد- و افراط گرایان آمریکایی واقعا مضحک است. لورتا لینچ، دادستان کل سابق آمریکا اگر میشنید که اف.بی.آی سازمانهای سیاسی دانشگاهی را تحت نظارت دارد واقعا ناراحت می شد. اما همه اینها در دوران ترامپ تغییر کرد. همه می دانند که جنبش مقاومت که تلاشش برای خلاص شدن از شر ترامپ به هر وسیلهای است، شرایط خوبی را برای داعش و القاعده به منظور حضور در آمریکا فراهم کرده است. http://www.iranpressnews.com
حتما منتشر شود.
گزارش مهم اف.بی.آی درباره مخالفان ترامپ
دیدار گروههای چپگرای آمریکایی با اعضای القاعده و داعش در آلمان
سردبیر سابق مجله نیویورک تایمز و مولف چندین کتاب پرفروش به ویژه کتابی درباره کلینتونها کتابی را امروز (دوشنبه) با عنوان “جنگ تمام عیار: توطئه نابودی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا” منتشر کرده و در آن به شواهدی تکان دهنده درباره دیدار گروه های افراطی آمریکا با برخی از رهبران داعش برای براندازی ترامپ اشاره کرده است.
به گزارش ایسنا، روزنامه دیلی میل در گزارشی آورده است: ادوارد کلین، مولف کتاب “جنگ تمام عیار: توطئه برای سرنگونی دونالد ترامپ” در این کتاب به گزارش منطقهای اف.بی.آی اشاره کرده که به اندرو مکابه، مدیر موقت این اداره در تاریخ ۱۱ ژوئیه سال جاری میلادی ارائه شده است.
وی در این کتاب می نویسد: شواهد مستدلی وجود دارد که نشان میدهد روابط رو به رشدی میان رادیکالهای آمریکایی و داعش و همچنین چندین زیرگروه داعش و گروههای جدا شده آن وجود دارد.
براساس گزارش اطلاعاتی محرمانه از دفاتر منطقهای اف.بی.آی مشخص شد که تحقیقات محرمانه اف.بی.آی درباره “جنبش مقاومت” در کمپهای دانشگاهی علیه دونالد ترامپ به یک کشف هشدارآمیز منجر شد همدستی آنارشیستهای آمریکایی با تروریست های خارجی در داعش و القاعده.
اف بی آی در گزارش خود آورده است: مدارک مستدل و آشکاری وجود دارد که نشان میدهد روابط فزایندهای میان افراطگرایان آمریکایی و داعش و همچنین گروههای وابسته و یا جدا شده از آنها وجود دارد.
گزارش اف.بی.آی درباره تلاشهای داعش در به خدمت گرفتن حامیانش در میان گروههای خشن آمریکایی نظیر “Antifa” این ادعای ترامپ را تایید می کند که گفته بود آنارشیست های چپ گرا همانند نژادپرستان سفیدپوست راست گرا خطرناک هستند.
در این گزارش آمده است: این بزرگترین چالش برای پلیس از زمان برخورد با گروه های آنارشیست و هرج و مرج طلب چون Weather Underground و نژادپرستان پلنگ سیاه است.
تابستان گذشته، اف.بی.آی نیروی ضربتی را در اروپا برای بررسی تظاهرات گسترده توسط گروههای رادیکالی نظیر “اقدام ضد فاشیست” در آلمان علیه حضور ترامپ در نشست رهبران گروه ۲۰ مامور کرد.
در گزارش اف.بی.آی آمده است: این نیروی پلیس ویژه با نظارت بر نشست گروه ۲۰ در هامبورگ و رازیابی اطلاعات مقامهای محلی و اینترپل به این نتیجه رسید که آنارشیست ها و گروههای رادیکال آمریکایی به آلمان سفر کرده و در این تظاهرات خشونت آمیز علیه ترامپ حضور داشتند. همچنین شواهدی وجود دارد که دیدار میان این اشخاص و وابستگان داعش وجود داشت که این امر ضرورت فوری برای نظارت بر این اشخاص را بوجود آورد.
جاسوسهایی که از سوی اف.بی.آی برای نظارت به آلمان اعزام شده بودند بیشتر بر گروهی از آنارشیست ها از اوکلند، یکی از شهرهای بزرگ ساحلی نزدیک پردیس دانشگاهی کالیفرنیا در برکلی تمرکز داشتند؛ دانشگاهی که شاهد چندین تظاهرات خشن بوده است.
در ادامه گزارش اف.بی.آی آمده است: درحالیکه داعش در عراق مواضع خود را از دست می دهد، تاثیرش در اروپا و سایر نقاط جهان روبه افزایش است. حالا این اداره مشخص کرده که حامیان داعش در جنبش رادیکالی مقاومت آمریکا در ایالات متحده حضور دارند و این مشخص است که خشونت های بیشتری علیه پلیس و نهادهای آمریکایی ازجمله بانکها به وقوع میپیوندد.
در ادامه گزارش اف.بی.آی آمده است: سه رهبر کلیدی گروه آکلند در هامبورگ با یکی از رهبران القاعده در شبه جزیره عرب و القاعده در مغرب اسلامی دیدار کردند. رهبر القاعده در شبه جزیره عرب مردی متولد مصر است که مسئول امور مالی و سرباز گیری گروه است. شواهدی وجود دارد که این مرد به این گروه در آکلند کمک تسلیحاتی میکند که شامل تجهیرات اولیه برای ساخت بمب و مواد شیمیایی سمی و گازها می شود. یکی از این افراد از آکلند به سوریه رفته بود تا با داعش از نزدیک آشنا شود. هدف وی آموزش تاکتیک ها بود اما گمان می رود که هدف بزرگتری برای انجام حملات مخرب در داخل امریکا داشته باشد.
در ادامه گزارش اف.بی.ای همچنین امده است: از چندین تن از این تبهکاران آکلندی حین حضور در هامبورگ در حال پرتاب کوکتل مولوتوف و رد دست داشتن باتومهای آهنی عکس گرفته شده است که با وجود پوشیدن صورت هایشان قابل شناسایی هستند. اقداماتی از سوی آژانسهای مرتبط صورت گرفته تا مشخص شود با برگشت آنها به آمریکا هویتشان شناسایی میشود یا خیر. اما اینکه آنها بازداشت می شوند یا تحت نظر قرار می گیرند، هنوز مشخص نیست. اینکه برخی از آمریکایی ها که به جرم ارتکاب خشونت تحت نظر قرار دارند باعث شده تا به صورت بالقوه مورد استفاده گروه های رادیکالی قرار گیرند.
جیمز کومی پیش از اخراج از سمت مدیر اف.بی.آی اطلاعاتی را درباره ارتباطات میان افراطگران خاورمیانه، رادیکالهای اروپایی و آنارشیستهای آمریکایی که بخشی از جنبش مقاومت ضد ترامپ هستند، جمع آوری کرده بود.
یکی از منابع اف.بی.آی که به این گزارش جیمز کومی دسترسی داشت، گفت: آمریکایی ها با داعش و سایر سازمان های تروریستی در وبسایت ها در ارتباط هستند و آنها از این وبسایت ها برای دانلود ساز و کار ساخت سلاح استفاده می کنند. همانطور که دولت ترامپ نشان داده که درباره منهدم کردن داعش چقدر مصمم است ائتلاف میان رادیکالهای امریکایی و داعش هرچه نزدیکتر می شود. روابط اینترنتی میان آنان واقعا زیاد است. اف.بی.آی تلاش کرده تا خودش را با وضعیت موجود وفق دهد چون دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق آمریکا از ارائه منابع مورد نیاز به اف.بی.آی برای نفوذ و نظارت بر گروه های رادیکالی در پردیس های دانشگاهی امتناع میکرد و می گفت هرگونه صحبت درباره ارتباط میان اسلام رادیکالی – عبارتی که دولت اوباما هرگز از آن استفاده نکرد- و افراط گرایان آمریکایی واقعا مضحک است. ادامه دارد
جناب دکتر کپی
ایکاش میشد درمورد هدف شما از پخش چنین شایعات بی اساس که در انتشار آن اصرار نیز ورزیده اید گمانه زنی کرد. یکباردر نیمه اول سالهای ۵۰ گسترش شایعات ما را بخاک سیاه نشاند، آیا وقت أن نرسیده است که خود را با کلمه دلنشین «تحقیق» آشنا کنیم؟
حضورتان عارضم که:
۱- ادوارد کلین (Edward Cline) که در روزنامه های مشهور امریکا مقاله مینوشت هرگز سردبیر نیویورک تایمز نبوده و دو کتاب بیشتر منتشر نکرده است که هر دو سالها قبل از ریاست جمهوری دونالد ترامپ بوده است
۲-Weather Underground یک پایگاه هوا شناسی اینترنتی هست. اگر باور نمیفرمایید گوگل بفرمایید
۳- سازمان پلنگ سیاه (The Black Panthers) دراواخر سالهای ۱۹۷۰ بطورکامل ازهم پاشیده و ازمیان رفتند
۴- اف بی آی جاسوس ندارد بل یک سازمان پلیسی تحت نظارت وزارت دادگستری ایالات متحده امریکا ست وهرگزقادر بفعالیت در برون مرزهای امریکا نیست مگر دولت و پلیس کشور دیگری آنان را مجاز بفعالیت نماید
خداوند (نامحسوس) انشاالله همه مارا در تحقیق یاری نماید
رسول
لطفا به منبع سری بزن و دلایلت را بنویس.عقل کل
آقای نوری زاد گرامی
به مصداق شعر یکی از پیامبران ایران زمین، خواجه حافظ شیرازی که نوشته اید : از هر طرف که رفتم جز وحشتش ندیدم.
خوب است که کم کم و زمان آن رسیده که ایرانیان از مفهوم و معنای آن با خبر شوند که این فیلسوف و شاعر عالیقدر ایرانزمین چه رنج و دل پر خونی از دست /// ، زاهد ریاکار و ملا داشته است و در هفت و هشت صد سال قبل آنها را بدرستی شناخته بود که از کتاب (آسمانی) /// و در این قرن مدرن و پیشرفته علوم، بسیاری از مردم ایران و بویژه در خاور میانه هنوز در خم آن کوچه هستند و نمی دانند که سر چشمه این همه ظلم و ستم به مردم شریف ایران و دیگران از کجا ناشی می شود.
این تبهکاران نواده های آنها هستند. جای بسیار بسیار تأسف و تعجب است.
چند بیت از آن شعر زیبا را در زیر می نویسم:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس ،،، گویا ولی شناسان رفتند زین ولایت
در زلف چون کمندش ایدل مپیچ آنجا ،،، سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان جست ،،، کش صد هزار منزل پیش است در بدایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی ،،، جا نا روا نباشد خون ریز را حمایت
ای آفتاب خوبان می سوزد اندرونم ،،، یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود ،،، از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
ار هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود ،،، زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت
عشقت رسد بفریاد از خود بسان حافظ ،،، قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
با آرزوی تندرستی و موفقیت و تشکر از درج دیدگاه دیگری
برای مطالعه اقای نوریزاد.
اگر این موانع نبود امروز تمام ایران در پاسارگاد بود
نوشته ای از علی اکبر امیدمهر دیپلمات ایرانی پناهنده به غرب
لشکر کشی کردید، حکومت نظامی اعلام کردید، درآستانه هفتم آبان روز جهانی پدر حقوق بشر جهان کوروش بزرگ، هرچه فحش ودروغ و..که لایق خودتان بود را به ایران و ایرانی دادید.اما دیدید چه شد؟! پارسال هفتم آبان مصادف بود با روز تعطیل جمعه، امسال در روز یکشنبه روز کار و باز بودن ادارات، دیدید چه شد؟!
همه راهها را بستید، سد و مانع و دیوار آهنین، پادگان و پاسگاه سیار در اطراف پاسارگاد گذاشتید، تمام جاده های منتهی به پاسارگاد را بستید، چقدر کلک و حقه بازی و شانتاژ خبری ترس و ترور و وحشت ایجاد کردید، مزدوران وحشت افکن و تروریست سایبری را به جان فیس بوکی ها و… انداختید، دروغ بافتید، دیدید چه شد؟!
چشمان کورتان را یک بار هم که شده باز کنید، دیگر زمان خدعه رهبرتان در سال 57 گذشت، نسل جدیدی متولد و بزرگ شده که مجهز به عقل و دانش و خرد و مجهز به پاک ترین سالم ترین و میکروب کش ترین و ویروس کش ترین اسلحه دفاعی نسل قرن 21 یعنی شاهراه جهانی ارتباطات است.
دریک طرف شما ها با لشگر اجنه و خدعه هایتان وبا افکار متحجر و پوسیده توحش عصر حجری تان و در سوی دیگر،80 میلیون ایرانی مجهز به فرهنگ انسان ساز و انسان دوست ایرانی و دستآوردهای قرن 21 می، تاریخ را بخوانید نوشته است از میان همه تمدن های کهن که در خاورمیانه بود، تنها ایران است که بر جای مانده است. تمدنی که همه هجوم های اهریمنانی چون شما را بکمک پدر و مادران همین ایرانیانی که امروز از پیر و جوان ،زن و مرد و کودک دیدید.کنار زده است.
شما نیز به پایان خط واژگونی به زباله دانی تاریخ رسیده اید. تمام ثروت ملی کشور را صرف گور رهبرتان و برنامه خدعه وی در صدوراین خدعه و شرارت به منطقه و دنیا کردید. دیدید مزار ساده بی آلایش و پاک رهبر ما کوروش بزرگ چه کرد؟ راستی خجالت نمی کشید که با اینهمه سد و مانع و نمایش قدرت طبل توخالی با هلیکوپتر و .. برای ایجاد وحشت، باز ایرانیان خود را به پاسارگاد رساندند.
آیا فکر نمی کنید، هر ایرانی که خود را بزحمت باین مکان صددرصد ایرانی رساند، نماینده صدها هزار نفر مشتاق و عاشق فرهنگ و تمدن ایران بود. گر یک جو عقل در بساط شما بود باید باین امر بیاندیشید که اگر این موانع نبود امروز تمام ایران در پاسارگاد بود.
آیا فکر نمی کنید که شماها جز یک خودکشی دسته جمعی چاره ای ندارید.؟! آیا این کار در برابر محاکمه زنده ای که میلیارد ها انسان کره زمین از شرارت ها و جنایات شما به همین زودی ها ،آگاه میگردند بهتر نیست.؟!
بیدار شو…بیدار شو
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2017/10/blog-post_13.html
در شهر هرت
“بنا به گفتهٔ هرودوت، آستیاگ (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که کشور ماد و تمام آسیا را غرق کرد. ”
گویا در این بی آبی ایران زمین،که حاصل غارتگری و چپاول نظام داعشی است، ایران تشنه لب در هفتم آبان بدنبال سرچشمه ای می گشت، بدنبال آزادی و عدالت ، بدنبال زندگی،به دنبال آب هستی بخش و رهابخش.
مبارزه بافرهنگ ایران ، از جمله مقابله با آن چون دستگیری و ممانعت از گردهم آیی ایرانیان است.
فرهنگ یک ملت تنها با کشتار آن ملت از بین نمی رود. فرهنگ یک ملت تا زمانی که رو به سوی زندگی و حفظ آن و انسانیت دارد، باقی و ادامه ی بقا خواهد داد.
اینکه هنوز صحبت از کوروش کبیر است نیز بخاطردیدگاه انسانگرایی و عدالت جویی و آزادمنشی اوست.او متعلق به ایران و فرهنگ ایرانی است، او نماینده دیدگاه ایران باستان است که در بیش از ۲۵۰۰ سال پیش با افتخار نه از کشته ها و اسرایش یاد می کند. بلکه از آزادی آنان سخن می گوید. او نماینده دیدگاه انسانی و احترام به هستی و طبیعت ایرانیان باستان است . بزرگداشت کوروش کبیر درهفتم آبان = جاودانه آب ، آبی که مایع هستی و زندگانی است شایسته این ابر انسان است که بعد از ۲۵۰۰ سال هنوز الگویی برای بشریت مانده و خواهد بود، چون نیاز هستی به آب، بشر احتیاج به ابر انسانهایی چون کوروش برای ادامه بقادارد . برتری نه بخاطر سلطه جویی ، بلکه هستی بخشی و آزادگی و انسان دوستی شان.
یک ایرانی 10میلیون تومان پول دارد؛
از ایران راهی حج میشود. 10میلیون پول را تحویل عربستان میدهد و یک عنوان حاجی آقا تحویل میگیرد؛
عربستان با 10میلیون پول های شما یک سلاح فوق پیشرفته از آمریکا میخرد.
آمریکا ۱۰میلیون پول ها را در صندوق ارزی خود ذخیره میکند و اعتبار دلار را افزایش میدهد.
شما همچنان عنوان حاج آقا را در دست خود دارید؛
عربستان سلاح فوق پیشرفته ی خود را به عراق و سوریه و یمن میفرستد و کودکان زیادی را غرق در خون میکند. اعتبار دلار همچنان رو به افزایش است.
عربستان غریزهء شهوت و قدرت خود را ارضا میکند.
اسرائیل در گوشه ایی با خیال راحت و با لبخندی ژکوند وار تجاوز میکند؛ در حاشیه دریای پارس، عرب ها سرمست از دلارهای آغشته به نفت، تکنولوژی اروپایی و آمریکایی وارد میکنند.
اخبار سراسری: حاج آقا تصویر کودکان کشته شده سوری عراقی ایزدی کُرد و یمنی را از تلویزیون میبیند و مرگ بر آل سعود و آمریکا میگوید و اشک میریزد… .
——-
چه نوشته ی موجز و درست و تأثیرگذاری!
سپاس دوست گرامی
سپاس
.
عجب نوشته موجز و درستی بود!
سلاحها آمریکایی و قاتل عربستان!
نه اسمی از روسیه و نه سپاه کشتار.
پول که به مکه مدینه نرود به مشهد می رود.
عربستان سلاح را از درآمد نفت می خرد نه حج.
بابا روزگار چند سالته! بیشتر به بچه دبیرستانی ها میزنی! سبیلت دراومده؟ من فکر می کنم این بابا روزگار با چند تا اسم اینجا می نویسه! حالا چند نفر اینجا دارند با چند تا اسم می نویسند!
بابا روزگار یادم رفت بگم تو نگران نباش! می تونی حجت رو بری! البته وقتی سبیلهات دراومد و بزرگ شدی!
تاریخ فراموش شده ناشناس .زدم به سیبلت.س.ی.ب.ل.بشرطی که سربازی رفته باشی بفهمی سیبل چیه.تو از ما نیستی.
چه نوشته موجز و غلط و بی تاثیری!
اولا: غرض از انجام تکلیف عبادی حج در اسلام ،عمل بوظیفه و تکلیف شرعی است نه تحویل عنوان “حاج آقا” یا “حاج خانم” ،و عنوان حاج آقا عنوانی عرفی و غیر مربوط به تکلیف شرعی است.
ثانیا:هیچگاه حکومت عربستان در جایگاهی نیست که به یک انسان مکلّف مسلمان عنوانی تحویل دهد،و در واقع حکومت عربستان بلحاظ تسلّط جغرافیائی بر منطقه ای که محل انجام فریضه است صرفا نقش یک میزبان را بازی می کند.
ثالثا:مخارج مورد اشاره مخارج طبیعی صرف شده بابت تهیه مقدمات حضور در آنجاست ،درست مثل انواع و اقسام سفرهایی که باغراض طبیعی تجاری و سیاحتی و غیره به مناطق دیگر صورت می گیرد.
رابعا:کشور عربستان سعودی اینقدر درآمدهای کلان نفتی و غیر نفتی دارد که اگر فرضا هیچوقت ایرانیان یا بالاتر از آن هیچ مسلمانی به حج نرود ،بتواند هزینه های تسلیحاتی خویش را تامین کند،بنابر این نمی شود گفت خرید سلاح های پیشرفته لزوما برگرفته از درآمدهای حج است،مضافا اینکه نفس میزبانی یک چنین اجتماع عظیمی کلی خرج و هزینه برای عربستان در پی دارد،آیا این کشور نباید آنهمه امکانات رفاهی و تسهیلاتی برای میزبانی زوّار خانه خدا فراهم کند؟
خامسا:حج بنصّ قرآن مجید و بیشمار روایات معتبر اسلامی و سنّت و سیره نبی مکرّم اسلام،یکی از ارکان و قواعد اساسی شریعت محمدی است،جای تعجب است که کسانی با انگیزه ها و محاسبات پست دنیائی و فراشریعتی بخواهند یک فریضه و رکن اساسی دین اسلام و شریعت محمد را با ارتباط دادن مطالب بی ربط مورد سوال و انکار قرار دهند و از آن شگفت تر اینکه کسانی با لباس مسلمانی چنین موهومات مسخره ای را مورد تایید قرار دهند.
سادسا:اینکه دولت جاهل و وابسته به قدرت های مستکبر جهانی عربستان سعودی سیاست های تجاوزگرایانه و آدمکشانه را پیشه کرده باشد که در جای خود محکوم هم هست ،چه ارتباطی پیدا می کند به یک تکلیف واجب و رکن شرعی؟
سابعا:کسانی که این موهومات را می نویسند و مثلا در مورد کشته شدن انسانها و زنان و کودکان در عراق و سوریه و یمن ابراز ناراحتی و نگرانی می کنند، چرا فارغ از مساله حج در آنجا بجای محکوم کردن کشور عربستان و سیاست های نادرست او ، خائنانه کشور خود ایران را محکوم می کنند؟!
ثامنا:آنها که نگران کشته شدن انسانها و زنان و مردان و کودکان در اثر دخالت ها و تجاوزات امریکا و عربستان و اقمار آنها در یمن و سوریه و عراق هستند،چرا لحظه ای در مورد پولهایی که خود و امثال خود صرف سفرهای عیّاشی و عیش و عشرت و بدمستی به لوس آنجلس و کالیفرنیا و آنتالیا و استانبول و دوبی و جاهایی نظائر این که عوائد آن به کیسه امریکای تروریست پرور و متحدان منطقه ای امریکا می رود نمی اندیشند؟! آیا اینگونه سفرهای عیاشی و توریستی و نظائر آنها به جیب امریکا و متحدان منطقه ای او سرازیر نمی شود؟ و آیا همین ها صرف ساخت و فروش و خرید آن سلاح ها نمی شود و در اینجاها باید با هم گذاشتن چشم ها صرفا رفت سراغ یک عبادت و تکلیف واجب اسلامی که در سراسر عمر یکبار با شرائط آن بر یک مسلمان واجب می شود؟!
تاسعا:چنانکه اشاره شد اینگونه منطق های پست دنیائی و پزها و پزیشن های روشنفکری هیچ تاثیری در اراده مسلمانان جهان در برپائی و اقامه فریضه و رکن اسلامی حج ندارد و نخواهد داشت.
تو که اینقدر دم از پارسی بودن می زنی و غلط این و اون رو میگیری بهت نگفتند در ادبیات پارسی رابعاً و خامساً و … جایی نداره چون ریشه عربی داره! ما ایرونیها بجای این کلمات از الف، ب و … استفاده می کنیم یا می گیم اول، دوم، سوم و…بابا تو دیگه چه آخوند حواس پرت /// هستی! دروغگویان کم حافظه اند و حواس پرت!
اقا مرتضی
درود بر شما بعد از مدتها امروز این کامنت شما را خواندم. پاسخ شما از اساس با این موضوع تنافر دارد. بهیچ وجه نمی توان این کامنت را پاسخی به این مطلب دانست. صحبت از واجب شرعی کردن هیچ ربطی به این موضوع ندارد که عربستان چگونه درامدهای بی حساب حج را خرج می کند. روزی از دوستی شنیدم که به یک کسی که در حال مهاجرت به امریکا بود نصیحت میکرد که شما به امریکا میروید و به کشوری مالیات می دهید که از همان مالیات اسلحه می سازد و بر علیه مردم کشور هذی دیگر استفاده می کند و شما در حقیقت در حال کمک به افعال حرام امریکا هستید. به ان ناصح محترم گفتم میلیارد ها دلاز از منابع همین کشور اسلامی خودمان با خرید تجهیزات و ادوات نظامی و صنعتی امریکایی هر ساله به جیب دولت امریکا می رود. با همین شعار مرگ بر امریکا ، امریکا در طول چهل سال گذشته در منطقه ما هزاران میلیارد اسلحه فروخته و برای تامین امنیت کشورهای منطقه علاوه بر فروش اسلحه، نفت ارزان گرفته است. فرض کنیم که همه کسانی که از ایران به امریکا مهاجرت کرده اند سالی ده میلیون دلار به امریکا مالیات بدهند این کجا و میلیاردها دلاری که از فروش اسلحه در مقابل تنها یک شعار مرگ بر امریکا نصیب امریکا می شود کجا. چرا این فقها و ایت الله ها صدایشان در نمی اید که شما دارید با تنها این شعار احمقانه امریکا راتقویت می کنید. عربستان همه مخارج عیش و نوش سرباران امریکایی را پرداخت می کند شما بعنوان یک روحانی معنقد چقدر مطمین هستید که منافع پولی که برای حج صرف کرده اید برای عیش و نوش و عیاشی سربازان امریکایی در عربستان صرف نشده؟ شما چقدر مطمین هستید که منافع حج صرف خرید سلاح برای جنگ یمن نشده؟
از طرف دیگر. به نظر شما کشور ما به مدرسه بیشت. نیاز دارد یا حاجی؟ اگر این سرمایه های هنگفت در جهت ساخت مدرسه در کشور صرف شود خدا راضی تر است یا حج؟
مرتضای عزیز شما به شرعیات چسبیده اید و غافلید از این که کشور ما و همه ممالک اسلامی را در حالیکه شما در خواب خوش شرعیات هستید اب دارد می برد . بنیان های اجتماعی همین کشور خود ما در حال فرو پاشی است. اگر از شرعیات شما کاری بر می امد اکنون می بایست همه مردم دنیا برای مهاجرت به ایران و دیگر کشور های اسلامی سر و دست می شکستند در حالیکه تا قافیه تنگ میاید همین مردم مسلمان رو به بلاد کفر میگذارند. چرا؟ برای عیاشی؟ خیر برای اینکه وقتی شمای ایرانی شهروند انگلیس می شوید، اگر در کشوری دیگر مشکلی برایتان پیش بیاید نخست وزیر انگلیس پیگیر وضعیت شخص شما می شود در حالیکه در کشور ما حکومت که هیچ حتی ایت الله های عریض و طویل ما حتی ریششان هم از اینهمه ظلمی که بر مردم می شود به خارش نمی افتد
درود بر منصور گرامی،امیدوارم خوب باشید،یک شوخی:”بعد از مدتها امروز این کامنت شما را خواندم”،یعنی اینکه قبلا کامنت های مرا نمی خواندید؟! خوب این یکی را هم عطف به آنها می کردید!
گذشته از شوخی،ظاهرا خوب به مطالب بنده توجه نکردید،البته تمرکز من الان روی مساله حج است و به بحث مربوط به امریکا کاری ندارم. اگر نخواهیم از نقطه نظر دینی و حکم وجوب حج به این مساله نگاه کنیم و صرفا بخواهیم چرتکه مادی را معیار قرار دهیم ،در مورد هزینه های حج در عربستان و درصدی که حجاج ایرانی آنرا تامین می کنند،نیز درآمد ناخالص و خالص ملی عربستان سعودی ،اعداد و ارقام روشن هست، در آمد کلان حکومت عربستان نه اختصاص به عوائد حاصل از حج دارد و نه اختصاص به درآمد حاصل از رفتن ایرانیان به حج،مطابق آمارها در حال حاضر تنها یک درصد از درآمد توریسم عربستان مربوط به ایرانی ها است،و درآمدهای حاصل از حجاج غیر ایرانی خیلی بیش از اینهاست چون مجموع تعداد حجاج دیگر با تعداد محدود حجاج ایرانی قابل مقایسه نیست (معمولا پنجاه شصت هزار ایرانی می روند دربین چند میلیون مسلمان غیر ایرانی) ،علاوه بر این، در مورد درآمد کلان عربستان از فروش نفت،اینطور که گفته می شود عربستان تولید روزانه نفت خام خود را به ۱۰ میلیون و ۲۵۰ هزار بشکه رسانده است و از این میزان حدود ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه صادرات روزانه دارد! این را حتی با نازل ترین قیمت های نفت محاسبه کنید،با این وجود دومین صنعت پول ساز عربستان صنعت گردشگری است که از ناحیه زائران خانه خدا بدست می آید،گزارش های رسمی نشان می دهد که درآمد عربستان از حج عمره و تمتع در سال ۲۰۱۴ میلادی، ۷۰ میلیارد ریال سعودی معادل ۱۸ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان بوده است. درحالیکه در آمد این کشور از محل فروش و صادرات نفت خام با نرخ فعلی طلای سیاه حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد می شود!
در این مورد مراجعه کنید به لینک زیر:http://iusnews.ir/fa/print/181246/
اضافه می کنم این گزارش ها مربوط به سال 1394.
خیلی نمی خواهم درگیر اعداد و ارقام این سال و آن سال شویم،یک مرور سطحی می فهماند که درآمد ناشی از مناسک حج برای عربستان نسبت قابل توجهی با درآمدهای کلان نفتی این کشور ندارد.علاوه اینکه مطابق گزارش مقامات حج و زیارت ایران، پول دریافتی از حجاج عمدتا برای دریافت خدمات به شرکتهای خصوصی سعودی داده میشود، نه دولت این کشور و ما با دولت عربستان طرف قرار داد نیستیم، بلکه با شرکت های خصوصی طرف قرار داد و در ارتباط هستیم،البته درصدی هم صرف گرفتن ویزا می شود که طبیعی است.بنابر این روی همین محاسبات نیز براحتی نمی توان گفت پول حجاج ایرانی خرج گلولههای عربستان در یمن میشود.
گذشته از محاسبات مادّی فوق،سابقه ذهنی من از شما این است که تفکّر شما تفکّر دینی هست،آیا یک مسلمان می تواند براحتی از مساله وجوب حج که مطابق روایات ما یکی از ارکان شریعت اسلام است (حتما روایت بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَة..را شنیده اید) صرفنظر کرده و با محاسبات مادّی معمول یک فریضه مهم و بنحوی سیاسی اجتماعی اسلامی را فاقد اهمیت تلقی کند؟
علاوه اینکه روی موازین دینی فقهی ما نمی توانیم صحت اینطور مبادلات را مخدوش بدانیم و مثلا بگوییم این اعانه یا تعاون بر اثم و گناه هست صرفا روی این احتمال که پول ما صرف یک عمل حرام یا قبیح یا ظلم می شود، شاید بدانید که این بحث در باب مکاسب در فقه مطرح است که اگر من فرضا از باب مثال بکسی انگور بخواهم بفروشم،این احتمال که خریدار انگور را ببرد تبدیل به شراب حرام بکند مطرح هست،در آن بحث ها تحقیقی که امثال شیخ انصاری و دیگر فقهاء به آن می رسند این است که صرف چنین احتمالی مانع از صحت معامله نیست و طبعا مصداق ممنوعیت اعانه (کمک) به گناه نخواهد بود،بله اگر یقین و علم باشد خریدار انگور را تبدیل به شراب خواهد کرد در آنجا صحت معامله مخدوش و ممکن است مصداق حرمت تکلیفی یعنی گناه باشد،از این باب مثال فراوان است،شما چاقو فروش هستید ،و چاقو ابزاری دوگانه است ،ممکن است با آن پرتقال پوست کند یا تدارک غذا دید،ممکن هم هست که با آن شکم یک انسان بی گناه را درید،آیا صرف احتمال نامتعین در هر معامله چاقو سبب ممنوعیت فروش چاقوست؟چنین نیست،روش عقلاء نیز عدم اعتناء به چنین محتملاتی است ،آری اگر الان در موردی یقین هست که فروختن چاقو به این زنگی مست همان و دریده شدن شکم یک بیگناه همان،در اینجا معامله ناصحیح می شود برحسب حکم وضعی و ممنوع و حرام خواهد بود بلحاظ حکم تکلیفی،و مصداق معاونت در گناه و حرام و قبیح خواهد بود.در مورد حج نیز همینطور است ،هم درآمد ناشی از حجاج نسبت بکل درآمدهای افسانه ای نفت عربستان ناچیز و غیر قابل اعتناست،هم سهم حجاج ایرانی درصد بسیار پایینی است هم چنانکه عرض شد بخش عمده پول دریافتی از حجاج صرف خدمات شرکت های خصوصی مربوط به حمل و نقل و اسکان و تهیه غذا و چیزهایی از این قبیل می شود.پس اینجا اصلا بحث تزاحم دو امر مهمّ و اهمّ مطرح نیست که بگوییم پول ندادن به عربستان بابت حج سبب ممانعت از بمباران مردم یمن خواهد بود و چون اهم از وجوب حج است پس بگوییم حج را تعطیل کنیم برای تحصیل ملاک اهمّ،و چنانکه قبلا اشاره شد غالب این ایرادات یا ناشی از عدم اعتقاد به دین و شریعت و احکام الهی است که البته در مورد شما صادق نیست،یا ناشی از عدم توجه به اهمیت کنگره بزرگ اسلامی حج است که بتعبیر قرآن از “شعائر” (نمادهای) واجب التعظیم اسلامی قرآنی است.
سپاس از توجه شما
آقا مرتضی،
دلیل نخواندن مطالب این است که هر از چند ماهی به این سایت سر میزنم که تصادفا مدتها بود مطلبی از شما ندیده بودم.
در ارتباط با مساله حج ، شخصا هیچ نظری در ارتباط با تحریم آن بدلیل موارد محل های صرف هزینه های آن ندارم همانطور که مخالف این ایده هستم که کسی به امریکا مهاجرت نکند چرا که مالیات در امریکا صرف ساخت جنگ افزار می شود. اما دوست من آنچه که دل هر درد مندی را به درد می اورد این است که ما مردم پا منبری از شما منبریان آموختیم که : “الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم”. کجاست ان صدا هایی که مردم را با این حدیث و امثال آن جلوی گلوله ها می فرستادند؟ چرا دیگر هیچ روحانیی عمامه از سر نمی اندازد و کفن نمی پوشد و خون نمی گرید از این همه مظالم. این همه آیت الله های عریض و طویل آیا این همه ظلم و فساد و تباهی که به نام اسلام و ائمه می شود را نمی بینند؟ کجایند آن آیت الله هائی که می گفتند در توالت مدارس مختلط جنین های سقط شده پیدا شده و وا اسالاما سر دادند و مردم را به خیابانها کشاندند.
چرا نباید مردم در هر نقطه از جهان فکر کنند که امامان و پیامبران هم همین بودند؟ چطور می خواهید آنها را توجیه کنید. ما اسلام را از همین هائی یاد گرفتیم که اینگونه فساد و تباهی و فقر و تبعیض را رواج دادند.
مرتضای گرامی،
در آن بلاد کفر که شما مردم را از رفتن به آنجا و عیش و نوش منع می کنید بخاطر هزار دلار جابجا شدن پول ، یک هیات دولت مجبور به استعفا می شود، یک پارلمان منحل می گردد. ولی در کشور اسلامی ما هزاران میلیارد دلار پول غیب می شود و رهبر ام القراء می گوید کشش ندهید. قاری محبوب رهبر ام القراء بچه های مردم را به سیخ می کشد و از مصونیت برخوردار است. اعتیاد و فحشاء و فقر و بی سوادی کشور را در خود فرو برده. از همه اینها بگذریم ایا شما نمی بینید چقدر در کشور ما کفر گوئی و اهانت به همه چیزهائی که در گذشته مقدس شمرده می شدند بالا گرفته . همه انچه گفتم را رها کنید این یک مورد اخر شما را به فکر وانمی دارد که چه دارد در این مملکت اتفاق می افتد؟ نه در این مملکت در کل کشور های اسلامی. چرا مردم سوریه حتی به مخیله شان هم نمی گنجد که به اردن و عربستان و کویت و مصر پناهنده شوند؟ مگر سوری ها مسلمان نیستند؟ بخدا اگر شما ندیده اید من دیده ام که چقدر مقید به مناسک دینی هستند ولی ندیدی که مرکل گفت که در آینده به بچه هایمان خواهیم گفت که مسلمانان به ما پناهنده شدند نه به مکه. آیا اینها شما را به فکر وانمی دارد؟ به کجا رفته ایم و می رویم؟ شما برای خودتان رسالتی قائلید که بین عملکرد حکومت و حقیقت دین تفکیک قائل شوید ولی ابزارتان برای این کار هیچ انسان امروزی را قانع نمی کند. بهمین علت است که مجبورید تا این اندازه به زحمت بیافتید و فایده ای هم حاصل نشود. اذهان خردمند امروزی با روایات اقناع نمی شوند. شما نشسته اید و می گوئید که داعش ساخته غرب است. جمهوری اسلامی را هم غرب ساخته؟ خمینی را هم غرب ساخته که هشت سال این همه منابع را به هدر داد به این خاطر که صلح بین اسلام و کفر معنا ندارد ، که راه قدس از کربلا می گذرد، که انقلابمان را باید صادر کنیم. چه بدست اوردیم؟ جام زهر و نرمش قهرمانانه نصیب رهبران شد و فقر و اعتیاد و فحشاء و کفر نصیب مردم.
دوست من تا شمای روحانی به خودت نیائی و راه خود را تصحیح نکنی هیچ چیزی درست نمی شود. هیچ انسان خردمند امروزی که می بیند اینهمه پیشرفت و تکنولوژی و عدالت در غرب بدون خدا و حسن و حسین میسر شده حاضر نمی شود همه را رها کند و پای صحبت شمای نوعی بنشیند تا از روایاتی که هیچ دردی را تا کنون دوا نکرده اند برایشان بگوئید. بارها به شما گفته ام و شما گوش نکرده اید: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
منصور گرامی
موضوع گفتگوی ما مساله حج بود،کسی چیزی گفته بود و پاسخی گرفته بود،شما پاسخ مرا ناکافی دانستید و چیزهایی گفتید و من نیز نوشته شما را نقد کردم،اینهایی که نوشتید (درست یا نادرست) ارتباطی با موضوع گفتگو نداشت.تلاش شما این است که بر عدد اپوزیسیونی مثل خود بیفزایید چون با اصل جمهوری اسلامی مخالف هستید و تلاش من که اصل جمهوری اسلامی متکی به آراء مردم را قبول دارم این است که بتدریج امور اصلاح شود و این دو استراتژی مختلف هست.
موفق باشید
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
گزارش محمد نوري زاد از پاسارگاد ؛ قرق منطقه و هراس ماموران !
محمد نوري زاد، در گفتگو با راديو ندا با ارائه گزارشي از پاسارگاد با تاكيد بر اينكه ” ما به دنبال نبش قبر و جمع شدن در اطراف يك شخصيت اساطيري نيستيم”، گفت : ” هراس اين آقايان (حاكميت) دقيقا ً به خاطر اين است مردمي كه در اطراف كورش جمع مي شوند متنفرند از سران نظام جمهوري اسلامي و از راه و رسم و فريبكاري ها و پليدي ها و دزدي ها و آدمكشي هايشان!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/10/blog-post_29.html
در شهر هرت
درود بر دوست گرامی و ایرانیان عزیز
اقدام نظام برای جلوگیری از اجتماع مردم در پاسارگارد نه تنها نشانه ترسشان از اجتماع ایرانیان بلکه نشانه غیر ایرانی بودن نظام است، این نظام داعشی دستش رو شده است، اوبا قدرت تمام سعی در نابودی ایران دارد.
[در مورد روز کوروش ۷ آبان؛روز هفتم در تقویم زرتشتی به زبان اوستایی ; امرتات و فارسی دری ;امرداد نامیده می شود که معنای جاودانگی است و چون این روز در ماه آبان زیرا عدد ۱۰ مختص آب است .پس معنای ۷ آبان= جاودانه آب معنا می شود.
در ایران باستان مساوی بودن هر روز با ماهش را جشن می گرفتند. چون روز دهم آبان = روز آبان در آبان ماه بوده ، و روز بزرگداشت آب و آبانگان نامیده می شد .]
دوستان گرامی
بحث ریز ریز کردن مخالفان یا به زعم سید مرتضی هتاکان به میان آمد این از یک سو و از سوی دیگر گویا برخی افراد به طور هدف دار روحانیون را مورد حمله فیزیکی قرار می دهند تا سر حد سو قصد و ترور که به عقیده من تفاوتی بین این دو ماجرا نیست و هر دو نشانه توحش و عقب ماندگی یک ملت است.
آن طور که در اخبار آمده است یکی از این افراد یک دانشجوی الهیات را به قتل رسانده و علتش را بن بست در زندگی ذکر کرده است و چه بسا برخی افراد از آن استقبال هم کرده باشند.
حرف من با ضاربی که مرتکب این ترور شده این است ای هم وطن شما فکر عواقب کار خود را هم کرده اید؟ منظور من محدود به عواقب شخصی و خانوادگی نیست که البته بسیار سنگین و ناگوار خواهد بود. فکر کرده اید چه پی آمد های اجتماعی به بار خواهد آورد و چگونه در زندگی تک تک هموطنان تاثیر خواهد گذاشت؟
عده ای هم تا به مشکل بر می خورند به فکر خود کشی و خود سوزی و این قبیل رفتار شنیع و مشمیز کننده می افتند.
شاید همگی از دستفروش تونسی الهام گرفته اند و تصور می کنند با فداکاری که می کنند انقلابی به پا خواهد شد و مردم قیام خواهند کرد و انتقام گیری خواهند کرد و چه و چه و چه.
دستفروش تونسی خود را آتش زد. جهان عرب را منقلب کرد. بعد چه؟ همه خیال کردند بهار عربی به پا شده ولی در عمل چه شد؟ به غیر از فاجعه ای بزرگ تر از آن چه قبلن بود چه دستاوردی داشت؟
آن هایی که می خواهند با این گونه “فداکاری” بهبودی در جامعه به وجود آورند مرتکب خطای بزرگی می شوند. به عقیده من این اعمال نتایج مثبتی که در پی ندارد بسیار مخرب نیز است. یک آخوند را کشتید جایش دو تا سبز می شود. خیر دوستان راهش این نیست. ما همگی ایرانی هستیم و هموطنیم و هر بدبختی که ملا ها سر ما می آورند در نهایت مسولیتش با مجموعه جامعه است. درست است که ملا ها ظلم می کنند ولی اگر ژرف به اوضاع بنگریم مرکز تولید و سر چشمه این ظلم ها نادانی و جهالتی است که مجموعه جامعه ایرانی را در بر گرفته.
کسانی که دست به خشونت می برند و به خود یا دیگران آسیب می رسانند در واقع کار خود را آسان کرده اند و با وجود پرداخت بهایی سنگین هیچ دستاوردی نخواهند داشت.
پس چاره چیست؟
آگاهی روشنگری علم دانایی. باور بفرمایید از طریق افزایش دانایی به خصوص دانش سیاسی شمای نوعی قادر خواهید بود ضربه بسیار کاری به نظام آخوندی وارد کنید. ما ملت ایران هیچ راه دیگری به غیر از آن چه گفتم نداریم. تنها از این طریق است که از چرخه و دور باطل انقلاب حکومت فاسد انقلاب حکومت فاسد بعدی …. نجات خواهیم یافت.
شما که خودتان را می کشید یا دیگری را می کشید و قبول می کنید که به احتمال زیاد کشته خواهید شد با این کار به نظام حاکم خدمت کرده اید. در حالی که می توانستید با تمام مشکلات و گرفتاری ها و سختی ها راه دشوار مبارزه مدنی را در پیش بگیرید و ابتدا خود و سپس محیط اطراف خود را آگاه سازید. همچو صخره ای در برابر امواج مشکلات و گرفتاری ها. این به هیچ وجه به معنای پذیرش ظلم نیست بلکه تنها راهی است که به نظر من ظلم را از ریشه می خشکاند.
با سلام،نکات دیگری در مورد تطابق سدّی که قرآن در ماجرای ذوالقرنین بدان اشاره می کند با سدّ “داریال” در قفقاز و شمال تفلیس در گرجستان:
“آیا سد ذوالقرنین در گرجستان است ؟
و اما سد یأجوج و مأجوج کجاست؟ در تفسیر «الدر المنثور» از ابن عباس، در تفسیر «حَتی’ إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السدیْنِ؛ تا وقتی که میان دو سد (دو کوه) رسید. (کهف/93)» وارد است که مراد دو کوه ارمنستان و آذربایجان است. و در پیدا کردن این سد باید دو جهت را در نظر داشت: یکی آنکه سد در جائی ساخته شده است که کوهها از اطراف آن مانند دیوار بلندی بالا رفته اند؛ یعنی سد در تنگه کوهستانی واقع شده است. دیگر آنکه در ساختمان این سد، قطعات آهن و مس گداخته بکار رفته است. زیرا قرآن کریم این خصوصیات را در مشخصات سد ذکر میکند.
و بنابراین، آنچه به بعضی نسبت داده شده که گفته اند این سد ذوالقرنین دیوار چین است صحیح نیست. دیوار چین دیواری است طولانی که بین چین و منغولیا (مغولستان ) بنا شده است، و بنا کننده آن شین هوانگ تی یکی از خاقانهای چین است که آنرا برای دفع طائفه مغول و جلوگیری از هجوم آنها بنا کرده است. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرضش نه متر و ارتفاعش پانزده متر است و با سنگ ساخته شده است. شین هوانگ تی حاکم چین، ساختن آنرا در سنه 264 قبل از میلاد مسیح شروع کرد و در مدت ده سال یا بیست سال خاتمه یافت. و بنابراین، سد ذوالقرنین نمی تواند دیوار چین بوده باشد. زیرا اولاً در تاریخ چین نیامده است که این خاقان سفری به مغرب زمین نموده است. و ثانیاً دیوار چین بین دو کوه قرار ندارد بلکه دیواری است به طول سه هزار کیلومتر که در مسیر آن از کوهها و دشت ها عبور میکند. و ثالثاً از سنگ ساخته شده و در ساختمان آن ابداً آهن و مس بکار نرفته است. و بعضی گفته اند که دیوار دربند است و در عربی باب الابواب نامیده شده است. در تفسیر بیضاوی این قول را اختیار کرده است و گوید: انوشیروان او را تعمیر و مرمت کرد ولی اصل بنای آن به دست ذوالقرنین بوده است. باب الابواب دیوار بلند و طویلی است که در ساحل بحر خزر بنا شد، و با سد تنگه داریال در جوار هم قرار دارند. این قول نیز صحیح نیست، چون هیچیک از اوصافی که قرآن مجید درباره سد ذوالقرنین ذکر میکند در آن نیست. و برخی از مورخین معاصر نیز دچار این اشتباه گردیده و دیوار دربند را سد ذوالقرنین پنداشته اند. و از طرف مورخین اسلام ثابت شده است که اصل دیوار دربند در زمان ساسانیان و به دستور انوشیروان ساخته شده است، و معنی ندارد که یوسف یهودی جهانگرد معروف اسرائیلی که قرن ها قبل از انوشیروان میزیسته است از آن دیدن کرده باشد، زیرا مسلم است که این جهانگرد در سفرهای خود از سد ذوالقرنین دیدن کرده و خصوصیات آن را بیان کرده است. بنابراین سد ذوالقرنین همان سد موجود در تنگه کوههای قفقاز است که این کوهها از بحر خزر تا بحر اسود امتداد دارد و تنگه، داریال نامیده میشود. (داریال محرف داریول است که به زبان ترکی به معنای تنگه است، و این سد را به لغت محلی دمیرقاپو که به معنای در آهنین است می نامند.) این تنگه واقع است بین تفلیس و بین ولادی کیوکز، و این سد در بین دو کوه بلند واقع است که آن دو کوه از دو طرف امتداد دارند و فقط این تنگه فاصله بین آن سلسله جبال است. تنها راهی که رابطه بین نواحی شمالی و نواحی جنوبی است همین تنگه است. چون آن سلسله جبال به همراه بحر خزر و بحر اسود، خود به خود یک مانع و حاجز طبیعی هستند که هزاران کیلومتر ادامه داشته و جنوب آسیا را از شمال آن جدا می کنند. و در آن اعصار اقوام شروری از سکنه شمال شرقی آسیا از این تنگه قفقاز وارد قسمت های جنوبی آن از ارمنستان و سپس وارد ایران شده و حتی به آشور و کلده میرفتند و غارت میکردند و در هجوم های خود از هیچ قتل و سبی و نَهب دریغ نمی نمودند. و یک بار در حوالای قرن هفتم قبل از میلاد هجوم آورده و تا به نینوا که پایتخت آشور است رسیدند. و این واقعه تقریباً در قرن سابق بر عهد کورش است. مورخین یونانی مثل هردوت مسافرت کورش را به شمال ایران برای خاموش نمودن نائره ای که مشتعل بود ذکر کرده اند. و ظاهراً در همین سفر بود که کورش سد را در تنگه داریال در مسیرش به استدعای اهل شمال و تظلم آنها ساخت و آن را با سنگ و مس و آهن بنا نمود؛ و آن یگانه سد محکمی است که در آن آهن بکار رفته است؛ و آن سدی است بین دو کوه که منطبق میشود بر آن گفتار خدای تعالی: «فَأَعِینُونِی بِقُوةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا * ءَاتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ»؛ (ذوالقرنین گفت:) پس مرا به نیروی خویش کمک دهید تا میان شما و آنها سد (محکمی) بسازم. پاره های آهن برای من بیاورید. (کهف/95 و 96) و از شواهدی که این امر را مسلماً به کورش منتسب می سازد، یکی نهری است در نزدیکی این سد که سایروس نامیده شده است و سایروس در نزد غربی ها کورش است؛ و دیگر اینکه در آثار باستانی ارمنی ها، این دیوار هاگ گورائی نامیده شده و معنای این لفظ تنگه کورش یا معبر کورش است. و معلوم است که نوشتجات ارمنی ها در این موضوع از نظر قرب ارمنستان به محل تنگه، به منزله شهادت محلی محسوب میگردد. و همانطور که گفتیم، یوسف یهودی از آن دیدار کرده و پس از او مورخ معروف، پروکوپیس در قرن ششم میلادی آن را دیده و شرحی درباه آن نوشته است”.
http://gorjestan.blogfa.com/post-679.aspx
—-
درِ اَلان که در زبانهای گوناگون دریال نامیده میشود تنگهای است در قفقاز در مرز روسیه و گرجستان. در الان در مرکز رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس جای دارد. این تنگه که در آثار کلاسیک غربی به «دروازهٔ کاسپی» معروف است در شرق کوه کازبک و در جنوب شهر ولادیکاوکاز واقع شده و رود تـِـرِک از میان آن میگذرد.
درِ الان در سنگنبشته شاپور یکم (که فقط بخش پارتی آن خواناست) با حروف «ترعا الانن» و در کتیبهٔ کرتیر «ببا الان» کنده شدهاست. دو لفظ آرامی «ترعا» و «ببا» به معنی دروازه است و در هزوارش پهلوی «در» خوانده میشود……
..در الان در زبان آسی Дайраны ком (داریانی کُم)، در روسی Дарьяльское ущелье (دایرالسکوئه اوشِله) و در گرجی დარიალის ხეობა (داریهلیس خِئوبا) نامیده میشود.
نام دریال دگرگونشده همان نام فارسی این محل یعنی «دَرِ الان» است که معنای آن «دروازه الانها» است. الانها قومی ایرانیتبار بودند که در بخشهایی از قفقاز و شمال قفقاز زندگی میکردند.
به صورت تاریخی این تنگه تنها راه زمینی قفقاز بوده است؛ و بسیار مستحکم بوده است ودر ساخت ان بیش از ۴۶۳سال قبل از میلاد مسیح در ساخت ان از مس و آهن استفاد شد. بقایای دیوارهای تاریخی در آن هنوز قابل مشاهده است. پیش از ساخت جادهٔ نظامی قفقاز در سدهٔ نوزدهم، این گذرگاه به سختگذر بودن شهره بود و سپاهیان را دمی از بیم شبیخون دشمن در کمین نشسته، آسوده نمیگذاشت. از این گذشته استحکاماتی که در هر دو جانب تنگهٔ در الان ساخته شده بود، کار عبور را دشوارتر میکرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86
———
قرآن کریم هنگامی که داستان ذوالقرنین بیان میکند در ادامه آن میگوید ذوالقرنین در سفر سوم خود، به تنگهای میان دو کوه رسید و با قومی روبه رو شد که زبان نمیدانستند. آن قوم از فتنه و فساد قوم یأجوج و مأجوج به ذو القرنین شکایت کردند و از وی خواستند که میان آنها و آن قوم سدّی ایجاد کند تا آنها از تهاجم آن قوم در امان باشند. آنها گفتند که حاضرند هزینه این کار را هم پرداخت کنند.
ذو القرنین پیشنهاد ساختن یک سدّ را پذیرفت؛ ولی کمک مالی آنان را نپذیرفت و گفت: آنچه خدا به من داده است برای من بهتر است و از آنان خواست که با نیروی انسانی به او کمک کنند و گفت قطعههای آهن بیاورند و با آن، میان دو کوه را پر کرد و دستور داد که با کورهها بر آن بدمند و آنان دمیدند و آهن کاملاً سرخ شد، سپس به شکافهای آن مس گداخته ریختند و چنان سدّ محکمی ایجاد شد که یأجوج و مأجوج نتوانستند از آن عبور کنند و ذوالقرنین شادمان از این موفقیت گفت:
این رحمت پروردگار من است. وقتی وعده او فرا رسد، آن سدّ درهم ریخته میشود و وعده پروردگار من حق است
به طوری که مورّخان و مفسران گفتهاند، منظور از آن تنگه، تنگهای است که در کوههای قفقاز وجود داشت، همانجایی که رشته کوههایی میان دریای خزر و دریای سیاه مانند یک دیوار طبیعی کشیده شده و جنوب و شمال را قطع میکند و فقط یک تنگه در میان آن وجود دارد که امروز به تنگه داریال (داریال محرف داریول است که به زبان ترکی به معنای تنگه است، و این سد را به لغت محلی دمیرقاپو که به معنای در آهنین است مینامند.) معروف است و در نزدیکی تفلیس و ماورای قفقاز قرار دارد. هم اکنون نیز بقایای دیوار آهنی در این نواحی هست و مسلماً باید همان سدّ کورش باشد. در سدّ ذوالقرنین گفته میشود که آهن زیاد به کار رفته و میان دو کوه ساخته شده است، معبر داریال هم میان دو کوه بلند واقع شده و این سدّ نیز که آهن زیادی در آن دیده میشود، در همین درّه وجود دارد
شاید بتوان گفت که مورّخان تقریباً اتفاق نظر دارند که سدّ یأجوج و مأجوج در شمال ایران و در منطقه قفقاز است و ذوالقرنین آن را برای مهار کردن اقوام وحشی شمال که یأجوج و مأجوج نامیده میشدند بنا کرد.
http://www.alvadossadegh.com/fa/article/81-history/8948-1390-02-02-20-25-50.html
————-
سد (دیوار) ذوالقرنين کجا قرار گرفته و تا كي دوام خواهد آورد؟
لازم است در اينجا ذكر شود كه بنا بر اطلاعاتي كه از قرآن به دست آمده سد ذوالقرنين در يك تنگه و از آهن و مس ساخته شده است و در قرآن آمده كه اين سد ساخته ذوالقرنين است.
عده ای گمان می کردند سد ذوالقرنین همان دیوار چین است که صدها کیلومتر طول دارد ولی کاملا روشن است دیوار چین سد ذوالقرنین نیست چون نه از آهن و مس ساخته شده، و نه در یک تنگه باریک کوهستانی است.
بـعـضـى ديگر که ادعا داشتند ذوالقرنین یک پادشاه یمنی بود، سد مارب در سرزمين يمن را سد ذوالقرنین می دانستند در حالى كه سـد مارب گر چه در يك تنگه كوهستانى بنا شده ولى براى جلوگيرى از سيلاب و به منظور ذخيره آب بوده، و آهن و مس در ساختمان این سد به کار نرفته است.
در قفقاز مـيـان دريـاى خـزر و دريـاى سـيـاه سـلسـله كـوهـهـایى اسـت که هـمـچـون يـك ديـوار شـمال را از جنوب جدا مى كنند، تنها تنگه اى كه در ميان اين كوه هاى ديوار مانند وجود دارد به تنگه داريال معروف است، در این تنگه دیوار باستانی مقاومی از آهن و مس قرار دارد که هنوز پا برجاست. مورخین معتقدند این همان سدی است که قرآن از آن سخن می گوید ولی آیا این سد را کوروش کبیر ساخته ؟
بله! در آثار باستانی ارمنی از این سد به بهاگ گورایی یاده شده که یعنی تنگه کوروش. در نزدیکی این سد رودی است که مردم محلی آن را سايرس (cyrus) می خوانند که به زبان یونانی یعنی کوروش.
https://forum.hammihan.com/thread118646.html
—————-
یاد آور می شود تصاویر این تنگه در کوههای قفقاز و گرجستان ذیل عنوان “داریال” در گوگل قابل دسترسی هست که من یکی از واضح ترین آنها را با دوستان باشتراک می گذارم.
سلام آزاده عزیز
اخیرا تحت عنوان بازی نهنگ آبی مطالبی گفته میشود چون من آنرا دانلود کردم خلاصه جریان تو عکس پیوست آوردم
آزاده عزیز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! آزاده خانوم رو شوهرش دادیم رفت! این یه دونه آزاده مونده که اونم شوهرش می دیم بره! نهنگ آبی هم ریشه در کار برادران روسی داره! برادران روسی اختراعات زیادی داشته اند که نهنگ آبی در برابرش هیچه! نمونه اش هواپیماهای فوق پیشرفته خریداری شده از این برادران روسی توسط خواهرانشان در ایرون هست که هی فرت فرت سقوط می کنن و عجیب اینکه رو در دستشویی هاشون نمی نویسند اول با پای چپ برن یا راست که الویت در همین جاهاست!
باسلام
کار امامزاده سازی و احداث زیارتگاه تا کنون در انحصار آخوندها بوده و آنان از هر پشته خاکی میخ طویله ای برای استحمار مردم ساخته اند، جناب آقای نوریزاد پس از مدتها جهاد اکبر و ژست و فیگور روشنفکری و خرافه زدایی با یک جست تاریخی حدود 11 قرن از آخوندها عقبتر پریده تا مردم را به
میخ طویله کهنه تر و صد البته به خاطر کهنه تر بودنش مقدس تری ببندد و از این پس به جای امام زاده قلقلی و امام زاده بیژن مردم وارونه فکر و واژگون بخت ایران را به زیارت و ستایش و پرستش کوروش و داریوش و کمبوجیه و خشایارشاه و به جای سم دل دل، دم اسب آریو برزن و به جای بنای مکعب شکلی بنام کعبه
چرخیدن به دور پاسارگاد وادارد!
آقای نوریزاد هم آخوند است، آخوندی کهنه پرست تر و کهنه پسندتر از سایر آخوندها، این کارها فکر نو و راه نو نیست این ارتجاع ترمز بریده ایست که دارد مردم خسته از ارتجاع آخوندی را که دچار توهم روشنفکری هم شده اند و به جنون مدرنیسم هم مبتلا شده اند از چاله آخوندیسم به چاه شاهنشاهیسم و کژ راهه باستانگرایی و نژاد پرستی سوق میدهد و ساقط میکند. آقای نوریزاد اگر اندیشه نو نداری( که صد البته نداری) بالا غیرتاً دنباله روهایت را به برهوت نا کجا آباد هدایت نکن!
چقدر مضحکند مردمی که وقتی از طویله ای به سوی طویله دیگری از هم سبقت میگیرند گله وار نعره آزادی سر میدهند!
ایکه راه خود ندانی
رهبری خلق کی توانی؟
شرم کنید!
آقا یا خانم شفیعی!
شما چقدر بد زبان هستید،من چند کامنت از شما خواندم که در آن چیزی جز طعن و کنایه و تحقیر این و آن نبود،صرف اینکه شما آراء و نظرات دیگری غیر از دیگران دارید بشما چنین اجازه ای می دهد به دیگران توهین کنید؟ اگر شما کهنه پرست نیستید و خیلی احساس مترقی بودن و پیشرو بودن می کنید تلاش کنید در مورد موضوعات مطرح شده مودبانه و انسانی استدلال کنید چون اینجور عبوس بودن و خود حق پنداری و دیگران را هیچ پنداشتن تناسبی با اخلاق انسانی ندارد،کاربرد “شرم کنید” و چیزهایی از این قبیل نشانه فرادستی و صحت آراء و نظرات شماست؟
با سلام
مردم را به سوی ارتجاع و گذشته سوق دادن جرم و جنایتی آشکار و نا بخشودنیست، یک عنوان حضرت به اول اسم کوروش و داریوش و خشایارشاه و خسرو پرویز و بهرام گور و دیو سفید و ارژنگ دیو و کاووس شاه و گیو و گودرز و…. اضافه کنید با سایر حضرت های ریز و درشت و صغیر و کبیری که با اتکا به بزرگی یا اعمال نیک واقعی و وهمی آنان مردم را به زنجیر استحمار و خرافات بستن و فریفتن و به قهقرا بردن آنها چه تفاوتی دارد با به انحطاط کشیدنشان توسط حضرت علی اصغر و حضرت علی اکبر و حضرت علی اوسط و حضرت قاسم و حضرت رقیه و حضرت سکینه و حضرت محسنی که در شش ماهگی سقط جنین شد و حتی حضرت احمد علم الهدا« امام زاده زنده و حی و حاضر »؟
؟ پاسارگاد پرستی و کوروش پرستی مردم را از چاله ارتجاع 1400
ساله به چاه ارتجاع 2500 سال می اندازد. مردم ایران قراراست فکری به حال آینده خود بکنند یا به نبش قبر گذشتگان بپردازند؟ قرار است برای آینده خود نقشه و طرحی داشته باشند یا باز هم طبق معمول سر در گورستان کنند؟ از هم اکنون بی خردانی به بنای پاسارگاد سجده میبرند
آیا این شرم آور نیست؟
اگر به آنها گفته شود شرم کنید به قول شما
ذنب لا یغفری روی داده؟
سلام
ممنون از پاسخ شما،اما مقصود من نقد نکردن مقولات مورد نظر نبود،غرض این بود که لحن الکلام در نقد را می توان با ملایمت تنظیم کرد و از شعار دادن های سیاسی تفکیک کرد.
موفق باشید
جناب شفیعی
من هم بارها به نوری زاد عزیز تذکر دادم که: بابا چرا میخواهی مردم را از چالۀ 1400 سال پیش به چاه 2500 ساله سوق دهی؟ ولی کو گوش شنوا؟ ایشان شیفتۀ اخلاق و حسنات یک شاهی شده که در هزاران سال قبل زندگی میکرده …دقت کنید یک شاه…آن هم از نوع متجاوز و مهاجم که در تمام دوران حکومت خود در پی کشور گشایی و فتح سرزمین های دیگر بوده.
به قول نوری زاد
سپاس از شما بابت این نوشته هر چند میتوانست کمی ملایمتر باشد.
ولی از شیخ محصور فاصله بگیر عزیز…شما که اینگونه نقد آتشین داری، من مانده ام که چرا از شیخ محصور فاکتور گرفتی؟
محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی هفته گذشته با اظهارات خود دنیای مدنیت را بهت زده کرد. وی گفت کشورش به اسلام معتدل دوران قبل از انقلاب ایران باز خواهد گشت.
آزادی بانوان عربستانی در رانندگی خود رو را شاید بتوان نخستین گام از سلسله اقدامات وی در این راه بر شمرد. فعالان مدنی با ناباوری و شگفت زدگی این اظهارات را پی می گیرند و به سختی می توانند باور کنند عربستان سعودی یک شبه از گذشته خود ابراز پشیمانی کرده و رو به سوی مدنیت نهاده باشد.
این حرکت انقلابی ولیعهد سعودی به طور حتم بر جمهوری اسلامی ایران تاثیر خواهد گذاشت و بارقه امیدی در دل فعالان مدنی ایران خواهد فروزاند.
من به نوبه خود اظهارات بسیار شجاعانه و امید بخش شاهزاده سعودی را می ستایم و برای وی آرزوی موفقیت می کنم.
امید است اگر درجه ای از خردمندی در سران جمهوری اسلامی ایران وجود داشته باشد از عربستان سعودی درس عبرت بگیرند.
محمد بن سلمان سی و یک ساله اظهار داشت پس از انقلاب ایران منطقه دچار سردرگمی شده بود و عربستان سعودی به تبعیت از این انقلاب رو به اسلام رادیکال آورد. اکنون آشکار شده که ما مرتکب اشتباه شده ایم و قصد هم نداریم سی سال دیگر بر سر اصلاح خطای گذشته به جر و بحث بنشینیم. ما با سرعت شرایط قبل از انقلاب ایران را دوباره بر قرار خواهیم کرد.
پادشاه عربستان سعودی اکنون در حال گذراندن تعطیلات در مراکش است. وی به دلیل کهولت سن اداره امور را در عمل در اختیار حامد قرار داده است و ولیعهد عربستان سعودی حاکم واقعی این کشور محسوب می شود.
پیام آیت الله معصومی به مناسبت دویستمین سالروز ولادت حضرت بهاءالله
همنوعان بهائی در سرتاسر دنیا دویستمین سالروز ولادت جناب بهاءالله بنیان گذار آئین بهائیت را گرامی داشته و جشن می گیرند.
بهائیت آئینی است که خاستگاه اش ایران بوده و فرهنگ و تمدن ایرانی در آموزه های آن هویداست. اما این آئین و پیروانش همچون آئین های دیگر که در خاسنگاه خود با فشارها و تضییقات گوناگون روبرو شدند، از همان ابتدای ظهور در خاستگاه خود دچار تبعیضات و سختیهای مختلف گردیدند که متاسفانه نعمتها پس از گذشت یک قرت و اندی برطرف نگردیده، بلکه در دوران اخیر به طور افسار گسیخته ای رو به فزونی گذاشته است.
جای تاسف است که پیروان آئین و اندیشه ای که فرهنگ و تمدن ایرانی را به صورت آموزه هایی اخلاقی در خود جای داده در خاستگاه و موطن خود به خاطر تعصبات و تنگ نظریهای مذهبی همچنان مورد بی مهری، تبعیضات و محرومیت های فردی و اجتماعی قرار می گیرند.
این کمترین دویستمین سالروز میلاد پیشوا و بنیان گذار آئین بهائیت را به تمامی پیروان جناب بهاءالله بخصوص هم وطنان بهائیم تبریک و شادباش عرض می کنم. امیدوارم که این بیماری فکری که سال هاست گریبان گیر منطقه ما گردیده و می گوید: «هر کسی گه چون من نمی اندیشد و عقیده به باورهای دینی و مذهبی من ندارد، پس در ضلالت بسر برده و می بایست از حقوق فردی و اجتماعیش محروم گردد.« ؛ با آگاهی و روشن اندیشی اجتماعی هر چه سریعتر مرتفع گشته و ارزش انسان به انسانیتش محک زده شود تا پیروان همه ادیان و مذاهب بتوانند بدون هیچ گونه تبعیضی از حرمت و احترام مساوی برخوردار بوده و در کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی کنند.
ایران تهران
20 مهرماه 1396
دوستان گرامی ضمن پوزش محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی است خطای بنده را ببخشایید.
https://www.youtube.com/watch?v=FjhVl6t0HV8
مرزهای دانش استاد نیری
با سلام و تشکر از وطن دوست گرامی،پاسخ را اینجا گذاشتم چون ذیل نوشته شما تکمه پاسخ نداشت. اجمالا واژه “مجوس”در فرهنگ و معارف اسلامی اطلاق می شود به پیروان زرتشت،مجوس بصورت جمع کلمه است از واژه “مجوسی”که بمعنای کسی است که گرونده به آیین مجوسیت است،گرچه اطلاعات تاریخی ما در مورد خود زرتشت محدود هست تاجایی که برخی نقلها می گویند ظهور او باز می گردد به قرن یازدهم پیش از میلاد مسیح،و برخی نقلها می گویند شش یا هفت قرن پیش از میلاد مسیح که اختلاف می شود پنج یا شش قرن! اما بیشتر قرائن حاکی از پیامبری زرتشت بوده است هرچند برخی نیز او را پیامبر ندانسته اند اما در معارف اسلامی برخی روایات حاکی از پیامبر بودن اوست،این است که اطلاعات در مورد ایشان بسیار محدود است و کتاب اوستا هم که منتسب به ایشان است در حمله اسکندر به ایران بکلی از بین رفت که بعدها آنرا بازسازی کردند.
از نظر تاریخ فلسفه نیز از اینها به “ثنویه”=دو مبدا گرا تعبیر می شود چون مطابق گزارشات تاریخی فلسفی اینها قائل بودند که در مقام خالقیت یا تدبیر برای جهان دو مبدا وجود دارد:مبدا خیرات و نیکی ها که از آن به “اهورامزدا “تعبیر می شد و مبدا شرور و پلیدی ها که از آن به “اهرمن” تعبیر می شد،مرحوم حاجی سبزواری در منظومه حکمت در بخش الهیات بمعنی الاخص و مباحث توحید این گزارش تاریخی را اینطور به شعر بیان کرده است :
و الشرّ أعدام فكم قد ضلّ من يقول باليزدان ثم الأهرمن
بحث از نحوه وجود و تحقق شرور در هستی کرده است و می گوید شرور در عالم هستی امور عدمی هستند و نیازمند به جعل و ایجاد نیستند،بنابر این گمراه شد کسی که در جهان هستی قائل به یزدان و اهرمن شد،یعنی در ایجاد و وجود شرور،یعنی اینکه برای جهان چه در مبدایت و چه در تدبیر یک اله و خدا وجود دارد نه دو مبدا تاثیر.که البته بحث برهانی فلسفی در خصوص خیر و شر و نحوه استناد شرور به مبدا و اله واحد بحث فلسفی جداگانه ایست.
غرض اینکه، بلحاظ تاریخی به ثنویه یا مجوس یا پیروان زرتشت چنین نسبتی داده شده است،که البته بتعبیر مرحوم علامه سید طباطبائی چنین عقیده ای نمی تواند مستند به خود زرتشت و دیگر انبیاء الهی باشد بنابر این محتمل هست که این انحرافها بعدها در بین پیروان او پدید آمده باشد،نیز تقدیس زیادی در بین پیروان او در باره آتش وجود داشته است که منشا این شده است که پرستش آتش نیز به آنها نسبت داده شود اگرچه شاید قرائن مختلفی هست که آنها آتش را تقدیس می کرده اند نه اینکه آنرا عبادت کنند.
نیز در قرآن کریم تنها یکبار این واژه بکار رفته است در آیه 17 سوره حج:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد.(الحج/17)
كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند، البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد، زيرا خدا بر هر چيزى گواه است.
مرحوم سیّد طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل این آیه در توضیح واژه مجوس نوشته اند:
“منظور از” مجوس” قوم معروفى هستند كه به زرتشت گرويده، كتاب مقدسشان” اوستا” نام دارد. چيزى كه هست تاريخ حيات زرتشت و زمان ظهور او بسيار مبهم است، به طورى كه مى توان گفت به كلى منقطع است. اين قوم كتاب مقدس خود را در داستان استيلاى اسكندر بر ايران به كلى از دست دادند، و حتى يك نسخه از آن نماند، تا آنكه در زمان ملوك ساسانى مجددا به رشته تحرير در آمد، و به همين جهت ممكن نيست بر واقعيت مذهب ايشان وقوف يافت. آنچه مسلم است، مجوسيان معتقد هستند كه براى تدبير عالم دو مبدأ است، يكى مبدأ خير، و ديگرى مبدأ شر. اولى نامش” يزدان” و دومى” اهريمن” و يا اولى” نور”، و دومى” ظلمت” است. و نيز مسلم است كه ايشان ملائكه را مقدس دانسته، بدون اينكه مانند بت پرستان براى آنها بتى درست كنند، به آنها توسل و تقرب مى جويند. و نيز مسلم است كه عناصر بسيطه- و مخصوصا آتش را- مقدس مى دارند. و در قديم الايام مجوسيان در ايران و چين و هند و غير آنها آتشكده هايى داشتند كه وجود همه عالم را مستند به ” اهورامزدا” دانسته، او را ايجاد كننده همه مى دانستند”.
(ترجمه تفسیر المیزان ج 14 ص 505).
نیز ایشان در موضع دیگری اینطور نوشته اند:
“و اما مجوسيان، هر چند الوهيت را در” اهورامزدا” منحصر دانسته اند و ليكن خضوع عبادتى و تقديسشان براى چند كس است:
1- يزدان 2- اهريمن 3- ملائكهاى كه موكل بر شؤون ربوبيتند 4- خورشيد 5- آتش و چيزهايى ديگر، شاهد بر اين معنا نيز تاريخ است كه سنت عبادتى آنان و همچنين سرگذشت برده گيرى خلق از ناحيه ارباب و اختلاف طبقاتى را از آنان نقل مى كند و همچنين تدبر در مذاهب آنان و اعتبار عقل خود ما اينطور حكم مى كند كه بايد همه اين انحرافها از ناحيه تحريف دين اصيل مجوس در بين مجوسيان راه يافته باشد، از رسول خدا (ص) هم در باره مجوسيان روايت شده كه فرموده اند:” مجوسيان پيغمبرى داشته اند كه او را به قتل رساندند و كتابى داشته اند كه آن را سوزاندند”.
(ترجمه تفسیر المیزان ج 10 ص 433)
بلحاظ مسلک فقهی و روایات نیز مشهور بین فقهاء این است که مجوس از نظر احکام شرعی ملحق به “اهل کتاب” هستند،یعنی مثلا در باب طهارت اهل کتاب اگر فتوا به طهارت آنها دادیم مجوس یا زرتشتی ها نیز محکوم بطهارت هستند،و همینطور از نظر سایر احکام شرعی مثل جواز ازدواج با آنان، و روی همن جهتِ الحاق بوده است که در جنگ های بین اعراب و ایرانیان ،مردم شهرهاي مخیّر می شده اند بین اسلام یا بقاء بر دین مجوس و پرداخت جزیه که همان حکم اهل کتاب هست و این الحاق مبنایی روایی دارد که محلّ بحث آن فقه است بنابر این بخلاف ارتکاز رایج یا متعارفی که شما بدان اشاره فرمودید لفظ مجوس یا مجوسی یک واژه فحش یا قبیح نیست و مابین احکام فقهی و احکام عرفی رایج تفاوت هست.
پایدار باشید
با سلام به سید مرتضی گرامی و تشکر بخاطر زحمتی که کشیدید و همانطور که من آرزو میکردم بر اساس آنچه که در حوزه های علمیه معتبر شناخته شده اند جواب دادید که باعث خوشحالی من شد . از شما بار دیگر سپاسگزارم و برایتان آرزوی تندرستی میکنم .
اقا مرتضی گرامی من از شما سوئال کردم که در مورد گذشت صاحبان دم ویا پرداخت دیه از طرف قاتل حکم شرع در مورد مجاذات قاتل به دلیل زیان اجتماعی قتل چیست شما قانون جدیدی که در جمهری اسلامی تصویب شده را ارائه دادید در حالیکه من نظرم قانون شرعی بود که کلاء در فقه اسلام از ازمان پیغمبر تا اکنون نوشته شده باشد میدانم که قانون قصاص از قوانین امضائیست وقبل از اسلام در قلایل عرب اجرا میشده که البته برای ان زمان هم باز دارنده بوده وهم موجب جلوگیری از جنگ بین قبا یل میگردیده ولی از زمانیکه به جای قبیله های متعدد دولت شهر ها ایجاد شده لازم بود که در این مورد بازبینی به عمل امده باشد با احترام
سلام امیر گرامی،ضمن تقدیر از پشتکار در تدقیق و فهم مطلب،بد نیست اگر موقع تایپ هم دقت بیشتری کنید،مثلا نمیدانم چرا سوال را “سوئال” می نویسید،یا قبائل را قلایل،بهرحال توجه به شکل و فورم نوشتن هم اهمیت دارد.
در مورد سوال شما،البته اگر دقت می کردید من آنرا همانجا پاسخ دادم،عرض شد که بلحاظ مدارک ومنابع فقهی موجود در کتاب و سنت نبوی،برای مجازات “قتل عمد”چیزی جز حق قصاص و مقابله بمثل برای صاحبان خون وجود ندارد جز لزوم پرداخت کفاره جمع ،نیز عرض شد که صاحبان خون مخیّر هستند بین قصاص کردن و سلب حیات مجرم و عدم دریافت دیه،یا گرفتن دیه و گذشت از قصاص،و یا اصلا گذشت بدون گرفتن دیه،چیزی که عرض شد این بود که در غیر مورد قصاص ،یعنی در موردی که دیه گرفته شود و گذشت شود یا دیه گرفته نشود و گذشت شود و بهر حال قاتل زنده بماند،اسلام از جهت عمومی جرم مجازات حبس و تادیب (تعزیر) نیز درنظر گرفته است که آن قانونی که در قانون مجازات اسلامی ارائه شد ناظر بهمین جهت است،البته میزان این حبس و تادیب از اختیارات حاکم اسلامی است که طبیعتا می تواند با نظر کارشناسی تامین شود،در این مورد که قاتل عمد مورد عفو کلی صاحب خون قرار گیرد یا با گرفتن دیه مورد عفو واقع شود روایاتی وجود دارد که اشاره به مساله “حبس” و “تادیب” می کند که از اختیارات حاکم است ،که اینها را در کتابهایی که در باب “موارد السجن”یا موارد زندان در اسلام نوشته شده است می توانید ببینید،من اینجا البته دو روایت را که شیخنا الاستاد مرحوم آیت الله منتظری قدّس سرّه الشریف در کتاب ولایت فقیه ذکر کرده اند نقل می کنم که می توانید اصل روایت را در کتاب وسائل الشیعه بجوئید:
1- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع عَشَرَةٌ قَتَلُوا رَجُلًا قَالَ إِنْ شَاءَ أَوْلِيَاؤُهُ قَتَلُوهُمْ جَمِيعاً وَ غَرِمُوا تِسْعَ دِيَاتٍ وَ إِنْ شَاءُوا تَخَيَّرُوا رَجُلًا فَقَتَلُوهُ وَ أَدَّى التِّسْعَةُ الْبَاقُونَ إِلَى أَهْلِ الْمَقْتُولِ الْأَخِيرِ عُشْرَ الدِّيَةِ كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ قَالَ ثُمَّ الْوَالِي بَعْدُ يَلِي أَدَبَهُمْ وَ حَبْسَهُم.
(وسائل الشیعه ،ج 29 ص 43)
این روایت بلحاظ سند مورد وثوق هست و مضمون ابتدای عبارت این است که چند نفر با هم کسی را بکشند،و اینکه قصاص آنها یا اخذ دیه از آنها چگونه باشد،که الان بحث ما نیست ،این فراز آخر حدیث که ” ثُمَّ الْوَالِي بَعْدُ يَلِي أَدَبَهُمْ وَ حَبْسَهُم”شاهد بحث ماست،که می گوید در فرض عفو از قصاص و گرفتن دیه،والی (حاکم شرع) متولی ادب و حبس آنان می شود،مرحوم استاد منتظری ذیل این روایت نوشته اند :ظاهر این است که مراد از تادیب زدن با تازیانه است،بعد ایشان می گوید :مقتضای این دو حدیث این است که قاتل عمدی اگر دیه پرداخت کرد یا اصلا گذشت شد و دیه هم دریافت نشد،والی و حاکم می تواند قاتل عمد را “تادیب” و “حبس” کند بجهت حق عمومی اجتماعی،مگر اینکه مصلحت اقتضاء عفو داشته باشد،عبارت استاد این است :
“و الظاهر أنّ المراد بالأدب الضرب. فمقتضى الحديثين أنّ القاتل عمدا إذا أدّى الدّية كان للوالي تعزيره و حبسه أيضا للحق العامّ الاجتماعي، اللّهم إلّا أن تقتضي المصلحة عفوه”.
(دراسات فی ولایه الفقیه،آیت الله منتظری ،ج 2 ص 505)
که من آنرا ترجمه کردم در عین حال می توانید به ترجمه کتاب ایشان تحت عنوان ” مبانی فقهی حکومت اسلامی”مراجعه کنید در بحث های مربوط به موارد حبس و زندان در اسلام.
روایت دیگر مورد اشاره نیز همین ذیل را دارد که نیاز به تکرار آن نیست ،البته آنرا می توانید در کتاب وسائل الشیعه،ابواب العاقله ،باب 4 حدیث 1 و 2 ببینید.بهرحال اینطور روایات منبع اصلی آن جهت عمومی جرم است که در قوانین انعکاس می یابد.
موفق باشید
ببین عزیز جان (امیر) اینا همیشه طرفی رو می گیرن که به نفعشون باشه! مثلاً شرع و قانونهای باقیمانده زمان شاه و یه سری چیزای هردم بیل دیگه رو کنار هم میذارن و یعد سبک سنگین می کنن که ببیننن چی بگن که به نفعشون باشه! یعنی در هر صورت این مملکت قانون مشخصی نداره! مقام معظم هم دست آخر اگه دید جک و جونواری دورش در چیزی قات میزنن یه چیزی اختراع می کنه و تحویل میده که باز به نفع همین جونورا تموم بشه!
در شهر هرت
حدود چهار دهه عده ای ول معطل و عنترپرور بر ثروت ایران با غارت و کشتار دست یافتند ، شیره جان کشور را کشیدند و دود کردند و در میان تخیلات جهانگیری خود در عالم هپروت بمب اتمی ، سوخت منقلشان تمام شد ،در نعشگی خماری به فکر افتادند که چگونه منقل اتمی را روشن کنند تا بیشتر شیره جان ایران را کشیده و هدر دهند، اما، اینبار نه تنها از روشن کردن منقل ،که از شیره کشیدن هم باز مانده اند و [علم الهدا: بنده را ضد هنر معرفی می کنند!!] به عجبا، حیرتا افتاده اند.بار دیگر رهبر نطق کرد: “مراقب مکر آمریکاییها باشید .” تازه پز عالی با جیب خالی هم میدهند!!!!!
حاجی، چرت تاکی ؟پول ، اسلحه ،بینش و دانش داری بیا جلو!
در شهر هرت
زمانی که
“۶۰۰ مدرسه تهران کمبود دارد!” حتما ۶۰۰ مسجد اضافه دارد!
نظام داعشی ،با قانون شرعی بچه بازیش چه نیازی به مدرسه دارد!
نوری زاد در این گیر و واگیر یا باید قبول کنیم فضای باز سیاسی اعلام شده که تو آزادانه برای خودت می چرخی یا کاسه ای زیر نیم کاسه هست! البته تو روزه خواری نمی کنی و نماز می خونی و روضه می ری و با آخوندها در تماسی و رژیم ایرون هم از این چیزا بدش نمی آد! حتی مثل من هم کاری نمی کنی که اسم محارب بشه روت گذاشت! یا جراتش رو نداری یا واقعاً بهشون معتقدی؟به نظر من یه جورایی همتون همدیگر رو خودی می دونین! اینجور مبارزه کردن تو رو نمی دونم چرا یه عده رو خوشحال کرده یا شاید هم بعضی هاشون تازه به تو رسیدند یا اونها هم همدیگه رو خودی می دونن یا به غیر اون معتقد نیستند!
متن یه سری از کامنت ها هم نشون می ده این افراد که تعدادشون هر چند بسیار کمه ولی در اینجا حتی با اسم مختلف پیام می ذارند! دوست داشتم اسم ببرم ولی فقط به در می گم که دیوار بشنوه! اگه درد دل کردن اینقدر حوشحالتون می کنه برید در این مکانها که مشابه معتادان دایر می کنن و می شینن دور و هم و هی حرف می زنن شما هم تخمه بگیرید و هی مخ بزنید! یا روزانه یه مقدار پول کنار بذارید و از صبح تا شب بی هدف برید سوار این مسافر کش و اون مسافر کش بشید و درددل کنین یا به حموم های عمومی سری بزنید! مکانهای خوب واسه اینجور درددل کردنا زیاده! یه جورایی آدم خندش می گیره یه عده می آن می گن در زمان رفسنجانی و خاتمی چه دوران خوبی داشتیم! به این دوران خوب ندیده ها باید گفت زمانی که شما در تخم بودید ما دوران خوب واقعی را در پیش از انقلاب تجربه کرده بودیم! هر چند یه عده شون هم راست می گن از برکت لنگی بودن و خیلی چیزا سر از زعفرانیه و … در آوردند! این لنگ که مقام معظم به گردنش می اندازه و … چه قدرتها که نداره!!
کسی اینجا تله پاتی داره؟
یا مریم مقدس! این چی بید؟!؟!؟
روز کوروش بزرگ همان روزیست که او وارد بابل شد.
اما جالب اینه که آخوندا و حکومت اسلامی از تجمع مردم در بیابانها هم وحشت دارند.
از یک خانۀ سنگی خشک و خالی میترسند.
از شنیدن اسم کوروش پس میافتند.
پس روز 7 آبان، رو به مقبرۀ کوروش، برای رفع هراس از شب اول قبر حکومت، نماز وحشت (لیلة الدفن) بخوانید.
باسلام
دوست عزیزی که کامنت زیر را نوشته ای :
مهرداد
8:08 ق.ظ / اکتبر 27, 2017
با درود به جناب نوری زاد طرفدار سر سخت شیخ مرتضی قم نشین !!!
هم شما و هم سایر دوستانی که سعی میکنند وجدان را در وجود سید مرتضی بیدار کنند، همگی آب در هاون میکوبید. سید مرتضی خوب تحصیل کرده، منطق نسبتاً خوبی هم دارد، رنج تحقیق هم میکشد، اما آنگاه که مسئله دفاع از جمهوری اسلامی پیش می آید به راحتی پا بر روی منطق و عقل و وجدان و تقوا و دین و انسانیت میگذارد برای خود خدا هم تره خورد نمیکند . او از قتل عام دهشتناک و اسیر کشی سال 67، از قتلهای زنجیره ای،از 8 سال فرماندهی کل قوا توسط کسی که حتی خدمت سربازی را هم انجام نداده بود در حالیکه با ندانم کاری خود او کشور مورد تجاوز قرار گرفته بود ، از به مسلخ فرستادن صدها هزار کودک و نو جوان 15_12 ساله و تهی کردن و به تحلیل بردن توان دفاعی کشور جهت سالهای آتی ، از غصب مسئولیت بزرگی چون فرماندهی کل قوا توسط مقتدایش ، در حالیکه کوچکترین علم و اطلاعی از آن نداشت،از بازی با جان و مال مردم و استقلال و موجودیت کشوری که آنزمان قریب 40 میلیون جمعیت داشت و شرعی دانستن چنین امر بی سابقه و فاجعه آمیزی، از امامزاده سازی، از پول در ضریح و چاه اندازی ، از آزادی کشی، از اختلاس حکومت گران، از دزدی آشکار راهزنانی که بر بیت المال گمارده شده اند،از قتل عام مردم سوریه و عراق و یمن،از فقر و گرسنگی و بیکاری و فحشا ی بی سابقه،از گورخوابی و کارتون خوابی ، از خود کشی و خود فروشی،از استفاده از طویله و کپر و ویرانه و سایه دیوار به جای مدرسه ، از اسید پاشی به روی بانوان ، از آدم ربایی و مظلوم کشی، از رواج خرافات، از ستم آشکار قوه قضائیه، از دزدی رسوای رئیس قوه قضائیه،از جاسوسی دختر رئیس قوه قضائیه، از فقری که جوانان جویای کار را به عضو فروشی و فرار از زاد و بوم وا میدارد، از یأس و ناامیدی نسل نگون بختی که آخوندیسم پلشت چون بختکی راه نفس و معاش را بر او بریده و ناگزیر به انتحارش کرده، از زجر و شکنجه اقلیت نگون بخت بهایی، از قمه زنی، از زنجیر زنی، از سینه زنی، از شرک آشکاری که در امامزاده ها رواج دارد، از ستم به زنان، و از هر آنچه پلیدی و پلشتی و خرافات و ناحق که از ناحیه بت بزرگش یعنی حکومت جمهوری اسلامی است تا پای جان دفاع جانانه میکند و بجز این راه که مسیر ستمکاران و دوزخیان است به هیچ صراطی مستقیم نیست. لطفاً ابداً از خداوند و پیامبر و منطق و وجدان
با ایشان هیچ مگویید.ایشان روحش را به شیطان فروخته و شهد شیرین جاه و مال و مقام چنان بر کوره حرصش دمیده که دهانی که باید حقگو میبود به دهانه دوزخ تبدیل شده.
حرص چون خورشید را پنهان کند
چه عجب گر پشت بر برهان کند؟
بگذارید ایشان همچنان ستایشگر هُبل و عزی و لات، یا همان جمهوری اسلامی خود باشد که به قول شیخ محصور
« مهدی کروبی » نه نشانی از جمهوریت در آن مانده و نه نمودی از اسلامیت. بیخود به خود زحمت ندهید و ایشان را با بت بزرگش تنها بگذارید.
سید مرتضی : “…البته همیشه گفته ام با نقد دلسوزانه و تلاش برای اصلاح قوانین یا مدیریت ها و برخورد با خلاف کنندگان و سوء استفاده کنندگان کاملا موافقم،و این روش را خیلی بهتر از دریوزگی و پراکندگی رایج بین اپوزیسیونی که شما هم یکی از آن هستید میدانم،این البته تنها سخن من نیست،خودتان بروید نوشته ها و مقاله ها و پراکندگی های اپوزیسیون را ببینید،یا همین حال خود را ملاحظه کنید که چگونه به دریوزگی افتاده اید که با دیگر افراد اپوزیسیون در همین سایت در افتاده اید در اینکه شاه را مطلق کنیم یا مصدق را مطلق کنیم،یا نظام شاهنشاهی (فدرال سلطنتی!) را بازسازی کنیم یا جمهوری خواه باشیم و دموکرات! آن اپوزیسیون چپ گرای ما،اینهم اپوزیسیون باصطلاح دموکرات مثل شماها که اینهمه پراکندگی و تفرّق دارید،البته اتحاد دارید در یک چیز و آن فحش و ناسزاگوئی به جمهوری اسلامی از سوی برخی شما و مش قاسم و انسان و برخی دیگر،و بدتر از آن حماقت های افرادی مثل مزدک و کبیری این سایت در حمله و هتک و توهین و تحقیر دین و مذهب مردم ایران،واقعا احمقانه نیست که کسی مدعی اپوزیسیون باشد و مدعی میهن دوستی یا هموطن دوستی باشد بعد برود با گفتار یا نوشتار حمله و هتاکی کند به همان چیزی که اعتقاد دینی و مذهبی غالب هموطنانش است؟! این بدون تعارف عین حماقت است
( چون امثال مزدک و کبیری خودشان بخوبی می دانند که علیرغم مدعی مردم ایران بودن ،اگر در بین مردم ایران باشند خود مردم ایران بجهت عشق و اعتقاد و علاقه به دین خود و مذهب خود و هتاکی هایی که اینها به آنها کرده اند،نه که فرش قرمزی پهن نخواهند کرد بلکه آنها را ریز ریز خواهند کرد ) … { این پرانتز و جداسازی از من است، برای توضیح بعدی }
،بنابر این این حماقت ها که مصداق بارز آب در هاون کوبیدن است،اما خوب برخی مثل شما بطور مستقیم توهین بمقدسات دینی و مذهبی مردم نمی کنید،اما عیب شما هم این است که رفتارتان جاهلانه و مغرضانه است،مردم از صدر مشروطیت تلاش کرده اند شاهیسم و سلطنت و استبداد را محدود کنند و باصطلاح امروز روبه جمهوریت و دموکراسی بروند بعد شما پس از سالها ادعای دموکراسی و حقوق بشر بازگشتید به چاه و چاله شاهیسم و سلطنت خواهی،و احتمالا همه آن ادعاهای چهارساله شما پوششی بود بر سلطنت طلبی و شاهیسم،البته این هم یک گرایش است و من شما را در گرایش آزاد می دانم اما خدمتتان عارضم که شما هم آب در هاون می کوبید ،اینجا در ایران بعد از انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی جایی برای سلطنت و سلطنت خواهی و شاهیسم وجود ندارد.
– خوب، جناب مستطاب علی خان 1 که چند صباحی در پی کشف رمز و رموز سخنان جناب کانت بود، با دیدن این جملات سید مرتضی به همان سبک و سیاق سابق بناگاه پرید وسط یک مناقشه که ربطی به او نداشت و آنهم چون به تریج قبایش برخورده بود که سید مرتضی چه میدانم کی و کی اک را تهدید به ریز ریز کردن کرده.
من در عجبم از فهم و درک علی 1 که چگونه این سخنان واضح و آشکار را درک نکرده و فهم آن برایش مشکل است ولی با این اوصاف کمر همت بسته به درک و فهم سخنان فلسفی، عمیق و پیچیدۀ کانت! شاید هم جناب علی 1 پس از مدتی بی محلی به نوشته هایش، ( که البته یک مورد نقد کوچک و بی ربط به او شد و او قاطی کرد و فرد مورد نظر را به نادانی و غیره متهم کرد و از بالای منبر کانت شناسی او را خطاب کرد که ال کن و بل کن و بَهمان!) یک بهانه پیدا کرد آنهم برای خالی نبودن عریضه که چه ؟ که سید مرتضی آن جنابان وطن فروش پر مدعای خالی بند و هتّاک و حرّاف را تهدید به ریز ریز کردن کرده و چه و چه…
آخه یکبار درست این متن ساده را بخوان و بعد بازهم نظر بده اگه واقعاً ادعای مرام و مردانگی داری؟
در کجای این نوشته سید مرتضی آن افراد را تهدید به ریز ریز کردن کرده؟
اگر میخواهی خودی نشان دهی دیگر چه نیازی به اینگونه بهانه های واهی ست که نشان از سبک مغزی ست و بس.
خوب بیخود نیست که پس از بیش از چهل بار خواندن کتاب کانت امروز میایی در این سایت و جفنگیاتی را تحویل میدهی و رمز شکافی میکنی! کافیست ابتدا بجای خواندن نوشته های کانت، بروی و شخصیت او را واکاوی کنی و ابتدا او را بشناسی…اینگونه خیلی راحت تر میتوانی بفهمی او چه میگوید! تا شخصیت کسی را نشناسی چگونه میتوانی مطلبی را که گفته هضم کنی؟ مگر میشود بدون شناخت یک فرد بفهمی که او چه می نوشته؟ باید از نگاه او به قضایا بنگری البته اگر بتوانی آنگونه خودت را به شخصیت او نزدیک کنی.
در مورد این سخنان پرت و پلایی که در مورد ریز ریز کردن گفتی و به سید مرتضی اتهام زدی؛ این هم بر میگردد به عدم درک مطلب از جانب تو…
جناب نقدپذیر! خوشرو! و حامی افراد بی سر و زبان و مظلوم در این سایت! من یکبار دیگر این جمله را اینجا میگذارم، مرد باش و دوباره در مورد آن نظر بده:
… امثال مزدک و کبیری خودشان بخوبی می دانند که علیرغم مدعی مردم ایران بودن ،اگر در بین مردم ایران باشند خود مردم ایران بجهت عشق و اعتقاد و علاقه به دین خود و مذهب خود و هتاکی هایی که اینها به آنها کرده اند،نه که فرش قرمزی پهن نخواهند کرد بلکه آنها را ریز ریز خواهند کرد…
1- در کجای این جملات، سید مرتضی تهدید کرده؟
2- مگر این جملات عین واقعیت نیست؟ واقعیتی تلخ حاکی از تعصبّات و افراطی گریهای مذهبی و دینی؟
3- یعنی مردم ایران به آن درجه از رشد و فهم و درک رسیدند که برای امثال این افراد وامانده که اصلاً خودشان هم نمیدانند چه میخواهند، بیایند فرش قرمز پهن کنند؟ اگر این افراد در جمع مردم عادی کوچه و خیابان این هتاکی ها و فحاشی هایی را که میکنند و شما با نگاهی حقیقت جو! از آنها انتقاد کردی، تکرار کنند مردم آنها را ریز ریز نخواهند کرد؟ البته اگر در تهران باشند به یقین آنها را دیوانه خطاب میکنند و به آنها نان و آبی هم میدهند از سر دلسوزی؛ ولی آیا در دیگر شهرها هم اینگونه است؟ مثلاً در همان قم که حضرت عالی سکونت دارید و مشغول کسب نان حلال هستید؟
– ذره ای انصاف و فهم کافیست، نه کینه ای کور
جناب آنارشیست،ممنون از روشنگری و انصاف شما،بله دقیقا مقصود من همین نکاتی بود که شما گفتید و الفاظ عبارت من روشن بود در تفکیک بین “مخالف بما هو مخالف”اعم از مخالف سیاسی و عقیدتی،و اشخاص مریض،عاجز و بی منطقی که معنا و مفهوم روشنگری و رآلیسم در مقام روشنگری ،این است که عقائد و بنیان ها و بزرگان دینی اسلام یعنی آیین اکثریت ملت ایران را در قالب فریبکارانه “نقد” بخورد دیگران دهند و خود را کنشگر سیاسی و فعّال مدنی بدانند،این تعبیر “ریز ریز” هم بهانه ای شد برای چند نفر آدم بیکار تا خود و دیگران را مشغول کنند،من قبلا بارها گفته ام که در بیان آنچه که نزد من حقیقت است باکی ندارم که خوشایند کسی باشد یا نباشد،بحث آزادی ابراز عقیده و آزادی های سیاسی هم مورد تصریح قانون اساسی ما هست حال اینکه عمل نشود یا ناقص عمل شود بحث دیگری است و چالش دیگری،اما هر انسان متوسط الفهمی هم می فهمد که مطابق قوانین ایران فرق هست بین نقد و انتقاد مودبانه و مستدل،با فحش و تهمت و هرزه گوئی های ناشی از کم فهمی یا حقارت یا کینه و نفرت و عجز،من وقتی گفتم برخی چیزها یا تعبیراتی که امثال دو سبک مغز فراری از وطن یعنی کامنت گذاری بنام علی کبیری که معلوم نیست این نام نام واقعی اوست یا نام مجازی،و کامنت گذار دیگری مسمّی به مزدک آنهم از نوع درجه یک اش! تحت عنوان نقد پیامبر یا قرآن و اسلام مطرح می کنند،متفاوت هست با اینکه کسی چیزی را در مورد مثلا پیامبر اسلام نقد کند یا مورد سوال قرار دهد،و چنانکه عرض شد مخالفت با حفظ احترام به مخالف چیزی است که مورد اشکال نیست،بحث قوانین که روشن است،در قوانین ایران و قانون مجازات اسلامی هست که سابّ النبی حکمش اعدام است،و فرد یاوه گو و فراری مثل کبیری که یک وقتی نعوذ بالله با جسارت به پیامبر اسلام نسبت فعلی در غاری که محط نزول وحی بوده است داد،اگر در محدوده قضائی جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد قطعا محاکمه خواهد شد و حکم او هم بدون رودربایستی اعدام است ،بله اعدام ،اما نه اعدام بصورت ریز ریز شدن! یک طناب دار قشنگ دور گردن او و بعد خلاص! بله این بی شک جزء قوانین ماست تا کسی جرات جسارت به شخصیت حقیقی و حقوقی پیامبر یک و نیم میلیارد مسلمان جهان نکند.همینطور مزخرفاتی که گاهی مزدک درجه یک می گوید و مدیر سایت ناچار به سانسور آن است،پس از لحاظ قضائی و قوانین بلاشک حکم سبّ پیامبر و جسارت و توهین به او اعدام است اما نه ریز ریز! بلکه با طناب.همین آقای پروفسور سایت هم که در این نوشته ها این هتاکان به پیامبر و قرآن را جناب خطاب کرد خوب میداند اینها را و یکی دوبار هم به آنها تذکر داده است یا یکی از آنها را به سیلی تهدید کرده بود.
اما تعبیر ریز ریز که من کردم ربطی به قانون جمهوری اسلامی نداشت،من گفتم کسی اگر مدعی مردم است و برای او تلاش سیاسی می کند چطور می شود که به محتوای ایمان و عقیده و به پیامبر این مردم توهین کند؟ یا چطور می شود دم از میهن زوستی و وطن دوستی بزند در عین حال از حمله و بمباران دشمنان این کشور به هم وطنانش استقبال کند؟ این است که من حکم این فراریان بی منطق و مدّعی و در عین حال تهی مغز و زبون را از حکم مخالف و منتقد سیاسی قانونی جدا می کنم،خودتان رفتار و نوشتار مرا بسنجید با شما عزیزی که با من مخالفید یا دوستان محترمی مثل یاران و باصفا که انسانهایی نیک و در عین حال مودب و منتقدند،واقعا اینها از یک قبیلند؟ من گفتم ایندو یاغی فراری از وطن که معلوم نیست خط آنها بکجا وابسته است اگر شهامت دارند مثلا بیایند بروند حتی در یکی از دور ترین روستاهای ایران، آنوقت همین کبیری تهی مغز اگر میتواند برود پیش روی یک کشاورز روستائی و بگوید هموطن من هموطن تو و طرفدار تو هستم اما می گویم پیامبرت نعوذ بالله در فلان غار فلان کار کرد،اگر آن روستائی با همان بیل کبیری یا مزدک را مثل خیار دو قسمت نکرد! تعبیر ریز ریز من این بود،البته من نمی گویم این کار درست است و من اگر آنجا باشم می گویم اجازه دهید به این توهین و جرم در دادگاه صالح رسیدگی شود،بحث من این بود که این شجاعت نیست که کسی از کشور خود به ناف اروپا پناه برد و در آنجا از طریق سایت و فضای مجازی (نوشته های باصطلاح وبلاک کبیری ملعون را ببینید) تحت عنوان روشنگری یا رآلیسم در روشنگری به پیامبر اسلام و خاتم انبیاء جسارت کند،لذا گفتم شماها ترسو هستید و واقعا به مردم ایران علاقمند نیستید بدو دلیل :یک اینکه اگر علاقمند بودید مردم خود را تنها نمی گذاشتید و بگریزید و در ناف اروپا کیف و عیش کنید،و دیگر اینکه اگر واقعا علاقمند منافع مردم و هموطنان هستید عقلانیت سیاسی اقتضاء می کند که فقط حکومت ایران را نقد کنید نه اینکه توهین به پیامبر و قرآن این مردم کنید،پس شماها دروغگوئید،نه شجاعت دارید،نه عقلانیت دارید و نه واقعا مردم ایران را دوست دارید والا چطور می شود کسی بگوید من علاقمند بمردم هستم اما به محتوای دین آنها یا به پیامبر آنها جسارت می کنم تا آنها روشن شوند؟! سخن من این بود و من مجدّدا از توضیح شما تشکر می کنم.
مش قاسم: این یکی دیگه از خودشونه. به این میگن ر…(سه نقطه از مش قاسم)مان آخوندی به مملکت.
گفتوگوی حجتالاسلام هادی غفاری با «آرمان:
-دلیل نخست از دست رفتن باورهای اعتقادی جامعه است.
-این اتفاقات نه ریشه اقتصادی دارد و نه ریشه سیاسی و بلکه ریشه اعتقادی دارد. در شرایط کنونی باورهای مردم در حال فرو ریختن و ریزش است. اگر نگاهی به وضعیت نمازخواندن در ادارات، دانشگاهها و مدارس بیندازیم متوجه میشویم که عدهای اندک از کارمندان، دانشجویان و دانش آموزان در زمان نماز در مسجد حاضر میشوند و نماز میخوانند. اغلب این کارمندان و دانشجویان یا نماز نمیخوانند و یا کارهای روزمره را بر حضور در مسجد مقدم میدارند.
-برخی تلاش میکنند این اتفاقات را تنها به تبلیغات بیگانه تقلیل بدهند. به نظر من این پاک کردن صورت مسأله است و نباید ریشههای این اقدامات را تنها به تبلیغات بیگانه نسبت داد.
-این افراد خیال میکنند روحانیون به دلیل انقلاب کردن و حمایت از انقلاب باعث اصلی مشکلات هستند.
از روباهه پرسیدند: شاهدت کیه؟
گفت: دمب ام!
اخبار: طوطی سخنگوی اردنی قرآن میخواند.
مش قاسم: …. همراه با بقیه طوطیوار خوانان.
امام/* جمعه تهران: بیادبی ترامپ از سر حسودی به ملت ایران است.
مش قاسم: حاجی ترامپ، به خود حرضت قصمت میدم بیا همه اینهایی رو که باعث میشن که تو به ما حسودی بکنی وردار و ببر امریکا، مال تو، خدا هفت جد و آبادت رو هم بیامرزه اگه این کار رو بکنی.
اخبار: بیمارستانی که با هزینه ایران در اوگاندا ساخته شده بود، امروز با حضور حاج مم جفات نتراشیده نخراشیده افتتاح شد.
مش قاسم: بیچاره اوگاندایی ها، همون گل افشانی که اینا اینجا کردن به سر اونا هم خواهد آمد. ولکن، این رشوه به چه دلیل پرداخت شد؟ پیمانکار کی بود، تجهیزات از کجا آمد؟ آیا اصلا بیمارستانی در اونجا ساخته شده؟ از اینا هر چی بگی ور میاد.
حاج اسحاق: تیم اقتصادی یکدستی در دولت دوم آقای روحانی تشکیل شود تا بتواند دستاوردهای خوبی داشته باشد.
مش قاسم: میگن یکی کله اش پوکه حکایت همین حاج اسحاقه. بعد ۴۰ سال که اینا اقتصاد ایران رو نابود کردن این یکی اومده میگه یه دستش کنیم بتوانیم دستاوردهای خوبی داشته باشیم. حاجی، ما نون گندم نخورده باشیم دست مردم که دیدیم! تو اول بیا بگو این تیم اقتصادی کیا توش باشن؟ تو خیال میکنی چهارتا آدم میان توی این حکومت کار کنن؟ نه، غیر همین دزد و دغلها و آدمکش هایی که توی این ۴۰ سال بودن حکومت اسلامی کره شمالی کسی رو نداره. دوما، دستاوردهای خوب یعنی چی؟ جفنگ گفتن که کنتور نداره به خصوص در حکومت اسلامی کره شمالی. اینم یه شیره به سر ملت مال دیگه.
سید مرتضی گرامی…با سلام …شما فرمودید:
” ثالثا:شما در ادامه باز بنحو سابق شروع کردید به تهمت و نسبت های نادرست به مرحوم آقای خمینی،خوب نظر فقهی آقای خمینی این است که اهل کتاب نجس هستند این به شما چه ربطی دارد؟ این یک نظریه فقهی است که برخی از فقیهان دیگر هم دارند و نتیجه آن ایجاد یک تکلیف برای مسلمانان است در مورد طهارت و ربطی به نامسلمانها ندارد،عده ای از علمای اسلام نیز فتوا بطهارت اهل کتاب داده اند،این یک بحث فقهی است که ارتباطی به حقوق فردی و اجتماعی کسانی که تحت ذمّه قوانین جامعه اسلامی هستند ندارد،بنابر این شما لطفا با خلط مبحث یک نظریه فتوائی فقهی را دستمایه طعن به ایشان نکنید.”
با اجازه به همین جمله شما میپردازم.
1- چرا طرح اینکه آقای خمینی اهل کتاب و حتی نا باوران به ولایت ائمه را هم نجس میداند، یک تهمت است؟ شما که خودتان هم این امر را تائید میکنید.. بنظرم قدری کم لطفی میفرمائید. بنده عین حقیقت را گفتم که میدانم در حقیقت بسیار درد آور است ولی شما آنرا خیلی عادی میدانید.
2- فرموئده اید نظر ایشان ربطی به نا مسلمانها ندارد و بعد هم کفته اید که به بنده جه مربوط..خوب بنده نتیجه میگیرم که شما بنده را نا مسلمان میدانید!..البته از شما بعید میدانم این حرف را بزنید و شاید من اشتباه میکنم. بهر حال اشکالی ندارد..ولی چون خود را مسلمان میدانم بنظرم از این زاویه خیلی هم به بنده مربوط است.
3- اما حال گذشته از مسلمانی و نا مسلمانی اجازه بدهید از نظر ملی و قانون اساسی به این موضوع نگاه کنیم. همه فقهائی که میفرمائید این نظر را دارند هیجکدامشان رهبر سیاسی ایران نیستند و ادعای ولایت فقیه بودن را ندارند ولی آقای خمینی هم رهبر سیاسی است و هم ادعای نائب امام زمان بودن را دارد. وقتی چنین کسی که آراء و احکامش در سرنوشت مردم اعم از مسلمان و عیر مسلمان کاملا موثر است رهبر است و در عین حال بخشی از مردم خودش را هم نجس میداند تکلیف حال و روز این شهروندان بسیار روشن است و نیازی به فرمولهای پیچیده ندارد.
4- عرضم این است که نظرات و آرای آقای خمینی به همه ایرانیان بطور کامل مربوط است و آن مرحوم باید همان اول برای رعایت عدالت بین شهروندان از این آرا و عقاید مادامی که رهبر بود و حکمش هم حکم شرع بود برائت میجست.ولی ایشان این کار را نکرد و این مصیبتهای امروز ما هم نتیجه همان علاقه ایشان به داشتن زعامت دینی همراه با زعامت سیاسی است. ایشان از این شیوه برای بکرسی نشاندن حرفهایش استفاده کرد و الا شاید بخش عمده ای از نظرات ایشان در یک کفتکوی عادی مورد اعتراض قرار میگرفت.
پس عرایض بنده نه توهینی بود و نه طعنی و خیلی هم با حقیقت توام بود.کافی است کمی سعه صدر داشته باشیم
با سلام به باصفای مصفّا،دوستانه بگویم از چند جهت دچار سوء تفاهم و برداشت شدید،من نگفتم از این جهت که اشاره به فتوای مرحوم آقای خمینی به نجاست کفار می کنید به ایشان تهمت زده اید! اینکه بدیهی استکه این فتوا در کتابهای فتوائی و استدلالی ایشان هست،نه مقصود من این بود که شما با اشاره به این فتوا شما باز شروع کردید به تهاجم به ایشان و چیزهایی را متفرّع بر آن کردن.اینهم که یک فتوا درد آور باشد یا نباشد تعبیری است که شما می کنید،بارها عرض شده که فتاوی فقهی مستند به مبانی و مقدمات و منابع فقهی و برداشت های اجتهادی است که یک مجتهد یا کارشناس اسلامی می کند که آنرا نمی شود با ذوقیات یا سلایق غیر فنی و غیر کارشناسی مورد قضاوت قرار داد،اینجا اگر نقدی باشد باید نقد بر موازین علمی اجتهادی و منابع معتبر دینی باشد.
در مورد فراز دوم نوشته اتان،بنده قطعا شما را مسلمان و بالاتر از آن یک انسان والا و مودب به آداب می دانم و هرگز مقصود من از نامسلمان شما نبودید و شما دچار سوء برداشت شدید،عرض من این بود که حکم بنجاست کفار،برای یک مسلمان تکلیف آور است نه برای نامسلمان یا کافر،غرض این بود که اگر فقیهی فتوا بنجاست کافر می دهد مسلمانی که از او تقلید می کند از این باب که کفار مسائل مربوط به نجاسات در اسلام را مراعات نمی کنند در معاشرت ها مراعات کنند،بنابر این حکم بنجاست کافر برای خود کافر (نامسلمان) تکلیف آور نیست.این مقصود بنده بود در عین حال اگر با همین سوء تفاهم سبب آزار شدم از شما پوزش می خواهم.حال با مفروض بودن مسلمانی شما،اینکه عرض کردم بشما چه ربطی دارد،مفهومش این است که یک غیر کارشناس دینی هرچند مسلمان،نمی تواند به کارشناس مجتهد دینی بگوید تو چرا این فتوا را داری؟ چون مسلمان اگر غیر کارشناس باشد می تواند در مسائل کارشناسی عملی دینی به مجتهد دیگری که او را اعلم می داند مراجعه کند و اگر مسلمان کارشناس (مجتهد) هست راه روشمند این است که مبانی دینی آن فتوای دینی را نقد کند وگرنه تحقیر کردن یک مجتهد دینی بجهت یک فتوا،بحث علمی اجتهادی نیست.
در مورد فراز سوم نوشته اتان،ببینید چنانکه اشاره شد هر فتوای دینی یک عقبه و مبانی فقهی دنبال آن است از قرآن و سنت و عقل و اجماع،مرحوم آیت الله خمینی نیز پیش از اینکه رهبر سیاسی یا کاریزماتیک مردم ایران قرار گیرد یک فقیه و مجتهد و مرجع تقلید بوده است که سالیان زیادی بحث های خارج فقه و اصول داشته و کتابهای متعددی در این زمینه ها تالیف کرده و فتاوی خود را بر حاشیه عروه الوثقی و رساله خود نوشته است پس این فتوا یا هر فتوای دیگر ایشان سابق بر انقلاب و مسائل متاخر سیاسی بوده است،اما در مورد تشکیل حکومت و تنظیم قانون اساسی،من اشاره کردم که فتوا بنجاست کفار که از یک نهاد فقهی و مبانی خاص ناشی می شود ارتباطی با حقوق شهروندی اقلیت ها ندارد،در ایران اکثریت مردم ایران اعم از شیعه و سنی مسلمان هستند،و اقلیت های برسمیت شناخته شده در قانون اساسی و عادی نیز،حقوق شهروندیشان موکول به مساله نجاست یا طهارت آنها نیست که عرض شد این فتوا برای یک مسلمان تکلیف آور است و هیچ ربطی به حقیقت انسانی کفار یا حقوق شهر وندی آنان ندارد پس هریک از مسائل را باید در جای خود دید.
در مورد فقره چهارم،همانطور که توضیح داده شد رعایت عدالت در عرصه سیاست و اداره جامعه و مراعات حقوق شهروندی ربطی به فتوای فقهی ندارد،اینجا در عرصه اداره جامعه و حاکمیت بحث قوانین مطرح است،شما بروید قوانین مربوط به اقلیت ها را چه در قانون اساسی و چه در قوانین عادی بررسی کنید،در هیچ قانون مرتبط با آنها نمی یابید که حقوق مربوط به آنها موکول و مشروط به نجاست یا طهارت آنها شده باشد،اصلا چنانکه گفتم حکم بنجاست آنها ربطی به خود آنها ندارد،و مخاطب حکم نجاست یا طهارت مسلمان مکلّف است نه کافر محکوم به نجاست.شما می گویید ایشان بعد از تشکیل حکومت “باید” از این فتوا برائت می جستند،سوال این است که منشا این “باید” شما چیست؟! چرا باید یک مجتهد و مرجع تقلید که بر اساس مبانی پذیرفته شده فقهی دینی نزد او فتوائی صادر کرده “باید” نه که از فتوای خود عدول کند بلکه بتعبیر شما “برائت” جوید! این “بایدیت” و ضرورت تابع میل و سلیقه جنابعالی است؟ البته من بارها گفته ام ممکن است یک فقیه و مجتهد با بازنگری در منابع دینی از فتوای خود عدول کند که اصطلاحا از آن به “تبدّل در رای و اجتهاد” تعبیر می شود و این بعهده او وظیفه اوست و فرد دیگری(حتی فقهاء و مجتهدان دیگر) نمی توانند چنین “بایدیتی”را بر او الزام کنند.و اساسا بارها اشاره شد که آراء فقهی اجتهادی تابع میل و هوس و استحسانات و ذوقیات شخصی نیست،و یک فقیه با عقبه زیادی از مبانی دینی و عرفی و عقلی و لغوی و استظهارات گوناگون و مبانی اصولی مختلف به یک نظر کارشناسی دینی می رسد و مدعی این است که حکم شرعی الهی را استنباط کرده است و از خود از آن جهت که خود هست چیزی و حیثیتی ندارد. در انتها من بنظرم می رسد بهتر است شما در نقد آقای خمینی بجهاتی که مربوط به زعامت و رهبریت سیاسی ایشان است ورود کنید نه اینکه فتاوی و مبانی برخاسته از حیثیت فقاهت و مرجعیت ایشان را دستمایه طعن و کنایه قرار دهید.
ممنون ازسعه صدر شما
در صحرای کربلا روز عاشورا حضرت از شمر پرسید آخر به کدامین گناه سر از تنم جدا میکنید ؟ شمر پاسخ داد چه جرمی از این بالاتر که دختر یزدگرد را به زنی گرفتی ، باشد که روزی از نسل ما بر ایران چنان حکومتی کنند که راه را بر قبر بزرگانشان ببندند و اموالشان چنان غارت کنند که همه بلاد عرب آباد گردد و زنانشان برای لقمه ای نان چکمه یزید را بلیسند . بزرگترین خطای کورش و داریوش و خشایار این بود که دعا کردند خداوند این کشور را از دشمن خشک سالی و دروغ حفظ نماید ، باید فقط دعا میکردند خدایا این کشور را از آخوند محفوظ بدار آنوقت نه دشمن داشتیم نه دروغ نه خشکسالی.
سلام بر ایراندوست گرامی
و حضرت به شمر گفت پس بیا مناظره کنیم و ببینیم آنچه تو می گویی صحیح است یا چیزی که من می دانم.و آندو نشستند و ساعتها سخن از هر دری گفته شد و در آخر که شمر از پاسخ به امام بازمانده بود برخاست و سر از تن مبارکش جدا کرد!جابر انصاری گوید از رسول خدا شنیدم که روزی خواهد امد که شقی ترین مردم در سخن گفتن با فرزندم حسین ناتوان شده و او را خواهد کشت و ای جابر تو آن روز را در عمر خود درک خواهی کرد و…دوست گرامی اینگونه دیالوگها از همیان همانها بیرون می آید که تلاش بسیار می کنند تا قطره ای اشک از مردمان بستانند.کل زمان جنگ در روز عاشورا که از آن معادل هفتصد کتاب مطلب و نمایشنامه بیرون کشیده شده ساعتی بیش نبوده است.
موفق باشید
من به شخصه فکر می کنم اینجور کارا اثرش کمتر از کار افرادی که فقط می شینند و دعا می کنند نباشه بیشتر هم نیست! البته من به دعا هم اعتقادی ندارم و باید بگم درست حدس زدید به موجودی بنام الله نیز اصلاْ معتقد نیستم! البته در زمره افرادی هستم که به موضوعات فرا زمینی مثل جن، حس ششم، چشم شور، تلپاتی و مثل اون معتقدم! به شخصه خودم تجربه همه این موارد رو داشته و دارم و نمی تونم انکارشون کنم و به دلیل تجربه این امور یقیناً می تونم بگم که موضوعاتی مثل صدقه، دعا و … هم همه کشکه!
تجربه به من نشون داده امور فرا زمینی نیز در چند مورد عمل نمی کنه: مثلاً بیماری رو شفا نمی ده که اگر می داد من وقتی ناصر خان حجازی بیمار بود با توجه به اینکه چشمان شوری نیز دارم شب قبل مرگش بارها روی این موضوع که آخه چرا اون که ورزشکار بود تمرکز کرده بودم، حال آیا ناصر خان شفا پیدا کرد؟ خیر نه از چشم شور، بلا از سرش باز شد و نه از دعای این همه مردم! فردای همون روز ناصر خان مرد!
چهار سال بود سیگار رو ترک کرده بودم و بدنسازی کار می کردم یه روز اومدم جلوی آیینه از خودم تعریف کردم چند روز بعد مجدداً سیگار کشیدم و شوخی شوخی خودم رو چشم زدم!
امور ماورا الطبیعه در پول دار شدن و دفع ظلم نیز اثری ندارد که اگر داشت من الان پولدارترین فرد نه تنها بودم ظلمی هم در اطراف خودم نمی دیدم!
نتیجه گیری نهایی اینکه اگر سالهای سال بنشینید و دل به دعا یا امور فرا زمینی بکنید هیچ نتیجه ای نمی گیرید! هیچ حکومتی نه تنها تغییر نخواهد کرد بلکه با حضور آخوند هایی که روز به روز پولدارتر و چاق تر می شوند حال و روزتون سر و شکلی نمی گیرد که حتی در زمان مرگتون بگید آخ جون چه زندگی خوبی کردم!!!
راستی نوری زاد در یکی از این عکسهات تصویرت یه جورایی بی ریش به چشمم اومدو خلاصه خوشگل مشگل به چشم می یومدی! پوستت هم گل انداخته بود ! حالا ریشها سر جاشه یا من اشتباه کرده بودم!
از سبک نوشتنت پیداست در متافیزیک هم چیزی بارت نبوده.فکر کنم جن گیری می کردی.جن زده نشده باشی.
بنام خدا
بحثی در باره کورش و احتمال انطباق تاریخی او بر ذوالقرنین در قرآن مجید
در قرآن کریم در سوره “الکهف”16 آیه هست که پیرامون شخصیتی بنام “ذوالقرنین” که فردی ذو قدرت و ذو مکنت است سخن می گوید که شرق و غرب عالم را با سپاهیان خویش درنوردیده و بر همه جهان زمان خویش مسلّط می شود و مورد تایید و خطاب الهی است زیرا در بخشی از آیات قرآن از قول خدای متعال حکایت می کند که :ما او را قدرت و مکنت دادیم و در یکی از آیات تعبیر این هست که “قلنا یا ذا القرنین” یعنی گفتیم :ای صاحب دو قرن! که این تعبیر ظاهر در خطاب وحیانی است، بنابر ظاهر آیات این سوره حاکی از این است که ذوالقرنین بلحاظ تاریخی هرکس که بوده شخصیتی الهی و معتقد به مبدا و معاد و بلکه از انبیاء مورد خطاب و تایید آفریدگار جهان بوده است،نیز در بخشی از این آیات قرآن کریم سخن از این بمیان آورده است که ذوالقرنین در یکی از ایندو سفر به شرق و غرب جهان زمان خود بمنطقه ای می رسد که مردمان آن منطقه به او شکایت می کنند از تعدّی و تجاوز و قتل و غارت های قومی بنام “یاجوج و ماجوج” و از او درخواست کمک می کنند در دفع این قوم،و مطابق نصّ گزارش قرآن،ذوالقرنین با تکیه بر تایید الهی و قدرت و مکنتی که داشته است در گذرگاه تنگی که تنها مسیر ارتباطی بین یاجوج و ماجوج و جهان پیرامون آنها بوده است اقدام به احداث سدّی می کند از پاره های آهن و مس مذاب و سنگها و دمیدن بر آنها و بستن این گذرگاه بین دوکوه که دیگر آن قوم وحشی یاجوج و ماجوج نتوانند از محیط محصور خویش خارج شوند.این شمای کلّی آنچیزی است که قرآن کریم در این مورد بیان فرموده است و روی این جهت در بین مفسّران و مورّخان اختلافاتی در تعیین مصداق اینکه :1- “ذو القرنین” بلحاظ تاریخی چه کسی بوده است؟ 2- اینکه آن قوم “یاجوج و ماجوج” کدام قوم بوده اند و عاقبت آنها چه شد؟ 3- اینکه آن سدّی که قرآن کریم بدان اشاره فرموده است در کدام منطقه جغرافیائی واقع شده است،اینها عمده بحث هایی است که پیرامون این آیات مطرح است و اختلافاتی که بین مفسّران قرآن وجود دارد،من از این باب که یک احتمالی تاریخی با شواهدی قابل قبول در باب انطباق و اتحاد ذوالقرنین با کورش یکی از پادشاهان قدیم ایران وجود دارد و اینروزها نیز بحث بزرگداشت روز کورش مطرح هست و کسانی چنین داعیه ای دارند لازم دیدم ابتدا اصل این آیات در سوره کهف و ترجمه آنها را ذکر کنم بعد با نقل عبارت فارسی شده مرحوم علّامه بزرگوار سیّد طباطبائی در تفسیر شریف المیزان و بخشی از عبارت تفسیر روان و خوب نمونه به یاد آوری این بحث بپردازم؛آیات مورد اشاره در سوره مبارکه “الکهف” اینطور است :
“وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً (83) إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً (84) فَأَتْبَعَ سَبَباً (85) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً (86) قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً (87)
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96) فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97)
قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98) وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً (99)
ترجمه :و از تو در باره «ذوالقرنين» مى پرسند. بگو: «به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند.»
ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله اى بدو بخشيديم.
تا راهى را دنبال كرد.
تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد، به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه اى گِل آلود و سياه غروب مى كند، و نزديك آن طايفه اى را يافت. فرموديم: «اى ذوالقرنين، [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى.»
گفت: «اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد، سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مى شود، آنگاه او را عذابى سخت خواهد كرد.»
و اما هر كه ايمان آوَرَد و كار شايسته كند، پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت، و به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت.
سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد.
تا آنگاه كه به جايگاهِ برآمدنِ خورشيد رسيد. [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم.
اين چنين [مى رفت]، و قطعاً به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم.
باز راهى را دنبال نمود.
تا وقتى به ميان دو سدّ رسيد، در برابر آن دو [سدّ]، طايفه اى را يافت كه نمى توانستند هيچ زبانى را بفهمند.
………
ادامه:
گفتند: «اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مى كنند، آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدّى قرار دهى؟»
گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن داده، [از كمك مالى شما] بهتر است. مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدّى استوار قرار دهم.»
براى من قطعات آهن بياوريد، تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد، گفت: «بدميد» تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد، گفت: «مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم.»
[در نتيجه، اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند.
گفت: «اين رحمتى از جانب پروردگار من است، و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سدّ] را درهم كوبد، و وعده پروردگارم حق است.»
و در آن روز آنان را رها مى كنيم تا موج آسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را گرد خواهيم آورد.
و آن روز، جهنم را آشكارا به كافران بنماييم.
—-
این مجموعه آیات مربوط به ذوالقرنین هست که بیان جزئیات مربوط به خصوصیات آیات شریفه بطول خواهد انجامید،اما چنانکه گذشت در بین مفسرین قرآن اقوال و احتمالاتی در تطبیق تاریخی ذوالقرنین بر شخصیت ها و پادشاهانی در تاریخ مطرح است که هریک بر قرائن مختلفی تکیه می کند،مرحوم علامه بزرگوار سیّد طباطبائی در تفسیر المیزان ظاهرا هفت یا هشت قول و احتمال را در مورد ذوالقرنین مطرح و ذیل هرکدام با مناقشاتی آنها را مردود می داند و در انتها قولی از یکی از علماء هندوستان بنام سر احمد خان هندی نقل می کند که که یکی از محقبقان هندی بنام “ابوالکلام آزاد” آنرا با قرائنی شرح و بسط داده است ،مرحوم آقای طباطبائی پس از نقل این قول،می گوید در بین این اقوال این قول بلحاظ قرائن روشن تاریخی مذکور در آن بواقعیت نزدیکتر است که مضمون این قول این است که کورش یکی از شاهان قدیم ایران همان ذوالقرنین مورد اشاره قرآن کریم بوده است ،ابتدا بنگریم به عبارت فارسی شده المیزان در این بخش که بگزارش این قول و احتمال می پردازد:
“و- و بعضى ديگر گفته اند: ذو القرنين همان كورش يكى از ملوك هخامنشى در فارس است كه در سالهاى” 539- 560 ق م” مى زيسته و همو بوده كه امپراطورى ايرانى را تاسيس و ميان دو مملكت فارس و ماد را جمع نمود. بابل را مسخر كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد، و در بناى هيكل كمكها كرد و مصر را به تسخير خود درآورد، آن گاه به سوى يونان حركت نموده بر مردم آنجا نيز مسلط شد و به طرف مغرب رهسپار گرديده آن گاه رو به سوى مشرق نهاد و تا اقصى نقطه مشرق پيش رفت.
اين قول را يكى از علماى نزديك عصر ما(سر احمد خان) ما ذكر كرده و يكى از محققين هند (مولانا ابوالکلام آزاد) در ايضاح و تقريب آن سخت كوشيده است. اجمال مطلب اينكه: آنچه قرآن از وصف ذو القرنين آورده با اين پادشاه عظيم تطبيق مى شود، زيرا اگر ذو القرنين مذكور در قرآن مردى مؤمن به خدا و به دين توحيد بوده كورش نيز بوده، و اگر او پادشاهى عادل و رعيت پرور و داراى سيره رفق و رأفت و احسان بوده اين نيز بوده و اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردى سياستمدار بوده اين نيز بوده و اگر خدا به او از هر چيزى سببى داده به اين نيز داده، و اگر ميان دين و عقل و فضائل اخلاقى وعده و عده و ثروت و شوكت و انقياد اسباب براى او جمع كرده براى اين نيز جمع كرده بود.
و همانطور كه قرآن كريم فرموده كورش نيز سفرى به سوى مغرب كرده حتى بر ليديا و پيرامون آن نيز مستولى شده و بار ديگر به سوى مشرق سفر كرده تا به مطلع آفتاب برسيد، و در آنجا مردمى ديد صحرانشين و وحشى كه در بيابانها زندگى مىك ردند. و نيز همين كورش سدّى بنا كرده كه به طورى كه شواهد نشان مى دهد سد بنا شده در تنگه “داريال” ميان كوههاى قفقاز و نزديكي هاى شهر تفليس است. اين اجمال آن چيزى است كه مولانا ابو الكلام آزاد گفته است كه اينك تفصيل آن از نظر شما خواننده مى گذرد.
اما مساله ايمانش به خدا و روز جزا: دليل بر اين معنا كتاب عزرا (اصحاح 1) و كتاب دانيال (اصحاح 6) و كتاب اشعياء (اصحاح 44 و 45) از كتب عهد عتيق است كه در آنها از كورش تجليل و تقديس كرده و حتى در كتاب اشعياء او را” راعى رب” (رعيتدار خدا) ناميده و در اصحاح چهل و پنج چنين گفته است:” (پروردگار به مسيح خود در باره كورش چنين مى گويد) آن كسى است كه من دستش را گرفتم تا كمرگاه دشمن را خرد كند تا برابر او دربهاى دو لنگه اى را باز خواهم كرد كه دروازه ها بسته نگردد، من پيشاپيشت رفته پشته ها را هموار مى سازم، و دربهاى برنجى را شكسته، و بندهاى آهنين را پاره پاره مى نمايم، خزينه هاى ظلمت و دفينه هاى مستور را به تو مى دهم تا بدانى من كه تو را به اسمت مى خوانم خداوند اسرائيلم به تو لقب دادم و تو مرا نمى شناسى”.
و اگر هم از وحى بودن اين نوشته ها (عهد عتیق) صرفنظر كنيم بارى يهود با آن تعصبى كه به مذهب خود دارد هرگز يك مرد مشرك مجوسى و يا وثنى را (اگر كورش يكى از دو مذهب را داشته) مسيح پروردگار و هدايت شده او و مؤيد به تاييد او و راعى رب نمى خواند.علاوه بر اينكه نقوش و نوشته هاى با خط ميخى كه از عهد داريوش كبير به دست آمده كه هشت سال بعد از او نوشته شده- گوياى اين حقيقت است كه او مردى موحد بوده و نه مشرك، و معقول نيست در اين مدت كوتاه وضع كورش دگرگونه ضبط شود.
و اما فضائل نفسانى او: گذشته از ايمانش به خدا، كافى است باز هم به آنچه از اخبار و سيره او و به اخبار و سيره طاغيان جبار كه با او به جنگ برخاسته اند مراجعه كنيم و ببينيم وقتى بر ملوك” ماد” و” ليديا” و” بابل” و” مصر” و ياغيان بدوى در اطراف” بكتريا” كه همان بلخ باشد و غير ايشان ظفر مى يافته با آنان چه معامله مى كرده، در اين صورت خواهيم ديد كه بر هر قومى ظفر پيدا مى كرده از مجرمين ايشان گذشت و عفو مى نموده و بزرگان و كريمان هر قومى را اكرام و ضعفاى ايشان را ترحم مى نموده و مفسدين و خائنين آنان را….
.. سياست مى نموده.
كتب عهد قديم و يهود هم كه او را به نهايت درجه تعظيم نموده بدين جهت بوده كه ايشان را از اسارت حكومت بابل نجات داده و به بلادشان برگردانيده و براى تجديد بناى هيكل هزينه كافى در اختيارشان گذاشته، و نفائس گرانبهايى كه از هيكل به غارت برده بودند و در خزينه هاى ملوك بابل نگهدارى مى شده به ايشان برگردانيده، و همين خود مؤيد ديگرى است براى اين احتمال كه كورش همان ذو القرنين باشد، براى اينكه به طورى كه اخبار شهادت مى دهد پرسش كنندگان از رسول خدا (ص) از داستان ذو القرنين يهود بوده اند.
علاوه بر اين مورخين قديم يونان مانند” هردوت” و ديگران نيز جز به مروت و فتوت و سخاوت و كرم و گذشت و قلت حرص و داشتن رحمت و رأفت، او را نستوده اند، و او را به بهترين وجهى ثنا و ستايش كرده اند.
و اما اينكه چرا كورش را ذو القرنين گفته اند: هر چند تواريخ از دليلى كه جوابگوى اين سؤال باشد خالى است ليكن مجسمه سنگى كه اخيرا در مشهد مرغاب در جنوب ايران از او كشف شده جاى هيچ ترديدى نمى گذارد كه همو ذو القرنين بوده، و وجه تسميه اش اين است كه در اين مجسمه ها دو شاخ ديده مى شود كه هر دو در وسط سر او در آمده يكى از آن دو به طرف جلو و يكى ديگر به طرف عقب خم شده، و اين با گفتار قدماى مورخين كه در وجه تسميه او به اين اسم گفته اند تاج و يا كلاه خودى داشته كه داراى دو شاخ بوده درست تطبيق مى كند.
و اما سير كورش به طرف مغرب و مشرق: اما سيرش به طرف مغرب همان سفرى بود كه براى سركوبى و دفع” ليديا” كرد كه با لشگرش به طرف كورش مى آمد، و آمدنش به ظلم و طغيان و بدون هيچ عذر و مجوزى بود. كورش به طرف او لشگر كشيد و او را فرارى داد، و تا پايتخت كشورش تعقيبش كرد، و پايتختش را فتح نموده او را اسير نمود، و در آخر او و ساير ياورانش را عفو نموده اكرام و احسانشان كرد با اينكه حق داشت كه سياستشان كند و به كلى نابودشان سازد.
و انطباق اين داستان با آيه شريفه” حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَة – كه شايد ساحل غربى آسياى صغير باشد- وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً” از اين رواست كه گفتيم حمله ليديا تنها از باب فساد و ظلم بوده.آن گاه به طرف صحراى كبير مشرق، يعنى اطراف “بكتريا” عزيمت نمود، تا غائله قبائل وحشى و صحرانشين آنجا را خاموش كند، چون آنها هميشه در كمين مى نشستند تا به اطراف خود هجوم آورده فساد راه بيندازند، و انطباق آيه” حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً” روشن است.
و اما سد سازى كورش: بايد دانست سد موجود در تنگه كوههاى قفقاز، يعنى سلسله كوههايى كه از درياى خزر شروع شده و تا درياى سياه امتداد دارد، و آن تنگه را تنگه” داريال” مى نامند كه بعيد نيست تحريف شده از” داريول” باشد، كه در زبان تركى به معناى تنگه است، و به لغت محلى آن سد را سد” دمير قاپو” يعنى دروازه آهنى مى نامند، و ميان دو شهر تفليس و” ولادى كيوكز” واقع شده سدى است كه در تنگه اى واقع در ميان دو كوه خيلى بلند ساخته شده و جهت شمالى آن كوه را به جهت جنوبى اش متصل كرده است، به طورى كه اگر اين سد ساخته نمى شد تنها دهانه اى كه راه ميان جنوب و شمال آسيا بود همين تنگه بود. با ساختن آن اين سلسله جبال به ضميمه درياى خزر و درياى سياه يك حاجز و مانع طبيعى به طول هزارها كيلومتر ميان شمال و جنوب آسيا شده.
و در آن اعصار اقوامى شرير از سكنه شمال شرقى آسيا از اين تنگه به طرف بلاد جنوبى قفقاز، يعنى ارمنستان و ايران و آشور و كلده، حمله مى آوردند و مردم اين سرزمينها را غارت مى كردند. و در حدود سده هفتم قبل از ميلاد حمله عظيمى كردند، به طورى كه دست چپاول و قتل و برده گيريشان عموم بلاد را گرفت تا آنجا كه به پايتخت آشور يعنى شهر نينوا هم رسيدند، و اين زمان تقريبا همان زمان كورش است.
مورخان قديم- نظير هردوت يونانى- سير كورش را به طرف شمال ايران براى خاموش كردن آتش فتنه اى كه در آن نواحى شعله ور شده بود آورده اند. و على الظاهر چنين به نظر مى رسد كه در همين سفر سد مزبور را در تنگه “داريال” و با استدعاى اهالى آن مرز و بوم و تظلمشان از فتنه اقوام شرور بنا نهاده و آن را با سنگ و آهن ساخته است و تنها سدى كه در دنيا در ساختمانش آهن به كار رفته همين سد است، و انطباق آيه” فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ …” بر اين سد روشن است.
و از جمله شواهدى كه اين مدعا را تاييد مى كند وجود نهرى است در نزديكى اين سد كه آن را نهر” سايروس” مى گويند، و كلمه” سايروس” در اصطلاح غربيها نام كورش است، و نهر ديگرى است كه از تفليس عبور مى كند به نام” كر”.
و داستان اين سد را” يوسف”، مورخ يهودى در آنجا كه سرگذشت سياحت خود را در شمال قفقاز مىآورد ذكر كرده است. و اگر سد مورد بحث كه كورش ساخته عبارت از ديوار باب الأبواب باشد كه در كنار بحر خزر واقع است نبايد يوسف مورخ آن را در تاريخ خود بياورد، زيرا در روزگار او هنوز ديوار باب الأبواب ساخته نشده بود، چون اين ديوار را به كسرى انوشيروان نسبت مى دهند و يوسف قبل از كسرى مى زيسته و به طورى كه گفته اند در قرن اول ميلادى بوده است.
علاوه بر اين كه سد باب الأبواب قطعا غير سد ذو القرنينى است كه در قرآن آمده، براى اينكه در ديوار “باب الأبواب” آهن به كار نرفته.
و اما ياجوج و ماجوج: بحث از تطورات حاكم بر لغات و سيرى كه زبانها در طول تاريخ كرده ما را بدين معنا رهنمون مى شود كه ياجوج و ماجوج همان مغوليان بوده اند، چون اين دو كلمه به زبان چينى” منگوك” و يا” منچوك” است، و معلوم مى شود كه دو كلمه مذكور به زبان عبرانى نقل شده و ياجوج و ماجوج خوانده شده است، و در ترجمه هايى كه به زبان يونانى براى اين دو كلمه كرده اند….
….” گوك” و” ماگوك” مى شود، و شباهت تامى كه ما بين” ماگوك” و” منگوك” هست حكم مى كند بر اينكه كلمه مزبور همان منگوك چينى است هم چنان كه” منغول” و” مغول” نيز از آن مشتق و نظائر اين تطورات در الفاظ آن قدر هست كه نمى توان شمرد.
پس ياجوج و ماجوج مغول هستند و مغول امتى است كه در شمال شرقى آسيا زندگى مى كنند، و در اعصار قديم امت بزرگى بودند كه مدتى به طرف چين حمله ور مى شدند و مدتى از طريق داريال قفقاز به سرزمين ارمنستان و شمال ايران و ديگر نواحى سرازير مى شدند، و مدتى ديگر يعنى بعد از آنكه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مى بردند، و اروپائيان آنها را” سيت” مى گفتند. و از اين نژاد گروهى به روم حمله ور شدند كه در اين حمله دولت روم سقوط كرد. در سابق گفتيم كه از كتب عهد عتيق هم استفاده مى شود كه اين امت مفسد از سكنه اقصاى شمال بودند”.
(ترجمه تفسیر المیزان،ج13 ص 536-542)
مرحوم آقای طباطبائی در انتهای این بحث می نویسند :
“اين بود خلاصه اى از كلام “ابو الكلام آزاد”، كه هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نيست، ليكن از هر گفتار ديگرى انطباقش با آيات قرآنى روشنتر و قابل قبولتر است”.
خسته نباشید سید . اگر وقت میکنید لطفا در باره مشرکین مجوس هم که خودتان اشاره ای در این کامنتتان به آن کرده اید مطلبی تهیه کنید و به آگاهی ما برسانید . چه کسانی بودند و چه دینی داشتند و چرا به آنها مجوس میگویند ؟ من شنید ه ام که عرب ها ایرانیان قبل از گرویدن به اسلام را مجوس میگویند . من یادم هست که زمانی که مرحوم رفسنجانی به عربستان رفته بود و آنوقت رابطه بین ایران و عربستان زیاد خوب نبود , شاه عربستان گله کرده بود و به آن مرحوم گفته بود که : ” بد کردیم ما که شما ایرانیان مجوس را مسلمان کردیم ؟ ” . من خودم حدس میزنم که چون زرتشتی ها , که یکتا پرست بودند خیلی پیشتر از عربها , چون در هنگام عبادت های جمعی خود آتش میفروختند در وسط عبادتگاههای خود و زرتشتی های هند را هم در عکس دیده ام که همین میکنند , درست مثل مسیحی ها که شمع روشن میکنند , عربها تصور کردند که آنها آتش میپرستند و این گمان غلط تا امروز هم زنده مانده است . با سپاس دوباره از شما .
کورش ایرانی احتیاجی به مشتی عرب پرست و بیگانه با فرهنگ ایرانی ندارد. ذوالقرنین شما بی وطنان اشغالگر هم مبارک خودتون باد چون این بزرگترین توهین به ایرانی و فرهنگ ایرانیست.
در پاسخ به کامنت گذار معهود:ما علیرغم اسلام و مسلمانی،بی وطن نیستیم،چون هم وطنمان ایران را دوست داریم و هم از آن بممالک دیگر نگریخته ایم و هرگز بیگانگان را ترغیب به وطنمان ایران نمی کنیم و از تهدید های توخالی آنها استقبال و به آن دل خوش نمی کنیم،اینجا هرکس در ایران زاده شده،ایران وطن اوست و حق آب و گل دارد و طبعا اشغال و اشغالگری در کار نیست.بحث پژوهشی و استدلال تاریخی نیز هرگز توهین بکسی نیست،آن پژوهش که دائم مورد مطالبه شماست یکی همین است،این یک پژوهش تاریخی متکی بر اسناد و قرائن تاریخی و لحن الکلام قرآن کریم است،اگر کسی مدعی پژوهش و مطلب دیگریست،واکنش علمی پژوهشی به یک بحث تاریخی قرآنی و نقل اقوال،شعار دادن و عربده کشیدن و غرّیدن و پا بزمین زدن نیست،بقول قرآن کریم :”قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین” ،دقیقا در همین موارد و بزنگاه ها هست که مدّعیان فهم و مدعیان پژوهش از هم متمایز می شوند،شما که دائم مطالبه به یک پژوهش می کنید یعنی اینکه مدعی هستید اهل پژوهشید،بسیار خوب این گوی و این میدان،این یک پژوهش تاریخی است از یک مفسّر عالیقدر که اینجا خلاصه شده،اگر سخنی برخلاف دارید ارائه کنید و از شعار دادن پرهیز کنید.البته اینجا مرحوم سیّد طباطبائی و دیگران بجزم نگفتند که کورش شاه ایران قطعا همان ذوالقرنین در قرآن است،بلکه ایشان یکی از اقوال را بلحاظ قرائن تاریخی مختلف بواقع نزدیکتر دیدند.
نفرمایید جناب سیدمرتضا. این پژوهش نیست و پژوهش تاریخی هم نیست. چون نه منبع تاریخی مشخصی پشتوانه این حرفهای آقای طباطبایی است و نه او علامه است ولی شما روحانیان هر کس از خودتان باشد، علامه می شود تا پوشالین بودن استدلالهایتان را با کلمات مطنطن پر کنید. پاسخ این به اصطلاح پژوهش شما این است که هیچ محققی از این مزخرفات نمی گوید. تازه کل حرفهای آقای طباطبایی-که انسان محترمی بود- از سیداحمد هندی و ابوکلام آزاد گرفته شده است. شما و او در باره « ابوکلام آزاد» جوری حرف می زنید که انگار آدمی شبیه ذوالقرنین و ناشناخته و متعلق به ده ها پیش است. زیرا مطلقا با پژوهش تاریخی میانه ای ندارید و نمی دانید که آیا ابوکلام روش درستی در پژوهش به کار برده و آیا او صلاحیت بررسی داشته یا تنها با نگاه و عینک دینی، وقایع دور از دسترس را متوهمانه به هم چسبانده است.
این روش همیگشی سنت به اصطلاح پژوهشی روحانیت است که از «الفاظ»ی که در متون«دینی» به کار رفته اند، «احتمالات تاریخی» بیرون می کشند و نامش را «پژوهش تاریخی» می گذارند. این پاسخ که نوشتم واقعا برای خودم اکراه آور است چون وقت تلف کردن است ولی توهمات تو آنقدر بالاست که تصور می کنی، ور رفتن با احادیث و منقولات و معانی لغوی کلمات، همانا تاریخ پژوهی است.
تمام مسئله به این جا بر می گردد که تمام ذهنیت مرحوم طباطبایی و سنت عربی و کل روحانیت بر«نقل»ی است که از اشخاص مقدس به آنها رسیده باشد. مثالی بزنم که کمی شکوفا شوی: کتاب اخبار مکه فاکهی و اخبار مکه ارزقی از منابع کهن در باره مکه هستند-هر دو در قرم سوم هجری. نمی توان گفت که این آثار، از منابع «تاریخ محلی مکه» هستند چون این منابع «تاریخ محلی» مرسوم هم نیستند گرچه معمولا اینجوری تصور شده است که اینها «تاریخ» به معنای مرسوم اند. فاکهی یا خاندان فاکهی در کتاب شان «اخبار مکه» در هفت جلد، هرچه در باره مکه تا قرن سوم به آنها رسیده، جمع کرده اند و از نامش هم می توان درک کرد که «اخبار» نویسی با تاریخ نویسی فرق دارد.در همه ی اجزای کتاب، مطالب روی«نقل ها» تکیه دارد. یعنی روی نقل از اشخاص مقدس-اعم از پیامبر وصحابه و تابعین. در این دو کتاب و امثال آنها هرچه از ابن عمر و عمر و ابن زبیر و زبیر و علی بن ابیطالب و خاندان عباس «نقل» شود، تدبیل می گردد به اخبار مکه. خود نویسنده هیچ دخل و تصرفی جز همان بررسی صحت و سقم نقلها-در موارد بسیار کم- انجام نمی دهد. یعنی او با تاریخ نویسی فاصله دارد. ازرقی همین همینگونه است و تا قرن سوم هرچه در باره نام های مکه، حاکمان مکه و قاضیان و مکان های مکه می گوید، تماما«منقولات»ی است که از«صحابه و تابعین» یعنی افراد مقدس نقل کرده است. این را می فهمی یعنی چه؟ یعنی تاریخ نویسی عرب روی دوش نقل از مقدسین تکیه دارد و نه روی دوش واقعیت نگری و مشاهده ی صرف.
حال بیایم به دوران معاصر و از کتابی به نام«تاریخ مکه» نوشته ی احمد السباعی نام ببرم که نوشته ی یکی از اهالی عربستان است که با اندکی از روش پژوهشی مدرن آشنا شده است. او اخبار را ارزیابی سندی و محتوایی می کند و با روشهایی که در باره نحوه ارزیابی سندها خوانده، با مجموع نقلیات منابع پیشین برخورد می کند و به همین دلیل می تواند حرفی نو در باره تاریخ مکه و از جمله مثلا در باره« ابعاد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی» کنش های حاکمان و امیران مکه و نتیجه سیاستهای آنها بنویسد. این را می گویند تاریخ نویسی. بنابرین حتی اگر یک فرد بخواهد تاریخ محلی بنویسد، باید شرایطی را رعایت کند و اگر صرفا به صحابه و تابعین و پیامبر و امامان تکیه کند،تاریخ نمی نویسد بلکه اسطوره بافی می کند. در باره کورش و ذوالقرنین هم تمام حرفهای طباطبایی اسطوره بافی است که با تلاش های «لغوی» و احتمالات من درآوردی تقویت شده است.
يك نكته اي را بنده لازم است تصحیح کنم در خصوص دلالت جمله “یا ذا القرنین”در آیه شریفه بر این که حتما “ذوالقرنین”هرکس بوده است بدلیل چنین خطابی از سوی خدای متعال،دارای مقام نبوت و پیامبری باشد،باید گفت لزوما چنین نیست که در فرهنگ قرآن هرجا خطابی از سوی خدای جهان به انسانی صورت گرفته است حتما آن مخاطب و انسان پیامبر بوده باشد،چون در قرآن مواردی هم بکار رفته است که خطاب خدا به یک انسان بمعنای الهام باشد که اعم از خطاب وحیانی پیامبرانه است مثل خطاب به مادر موسی علیه السلام در آن زمانی که در امر کودک خود متحیّر بود و بیم خطر از سوی فرعونیان نسبت به موسی می رفت آنجا خدا می فرماید :” وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيه”یعنی ما وحی و خطاب کردیم بمادر موسی که او را شیر بده و وقتی ترسیدی او را به نیل افکن..که روشن است که این خطاب خطاب الهامی است و مادر موسی قطعا مقام نبوت و خطاب وحیانی نداشت،و از این موارد در قرآن هست که خطاب اعم است،از این جهت ممکن است خطاب به ذوالقرنین خطابی الهامی باشد یا خطابی با واسطه یک نبی،یعنی اینکه نبیی در زمان ذوالقرنین بوده است که از طریق او خطاب به ذوالقرنین شده است،بنابر این این جمله و خطاب لزوما دلالت بر پیامبری ذوالقرنین ندارد هرچند چنین امری محتمل هست،پس اگر فرضا بلحاظ تاریخی انطباق ذوالقرنین قرآنی بر کورش پادشاه ایرانی و هخامنشی درست و واقعی باشد چنین فقره ای در قرآن دالّ بر این نیست که حتما کورش پادشاه پیامبری از پیامبران بوده باشد.
سلام به كسى كه شجاعت هشتاد ميليون نفر در اوست سلام به نادر زمان .من هميشه فكر ميكردم اسم نادر فقط در داستانهاى تاريخى است من هميشه فكر ميكردم داستان بابك خرمدين فقط در كتابهاست و واقعيت ندارد هميشه فكر ميكردم مگر ميشود در خاك ايران همچين دلير مردانى باشند .ولى بايد بگويم با ديدن شما وعملكرد شجاعانه شما به اين رسيدم كه هنوز هم در اين مملكت بلازده ويا بهتر بگويم ملخ زده.ميشود ،مردانى مانند بابك پيدا كرد.به روح مادر تازه از دست رفته ام هرچه بيان كردم از ته قلبم بود .
آریان عزیر من هم در دوره ای که به تازگی اینترنت آمده بود روزی از جایی و مکانی برخلاف این روزها یه اینترنت ولنگ و باز به دستم رسید! انجمن ها اون موقع کم بود و یادمه رفتم تو یکی از این انجمن ها دیدم انجمن عشاق دردمنده و هر کس واسه یکی شعر جانسوز می گه! منم شاکی شدم و یه بیانیه دادم که فردا در این مکان حاضر باشید که روز آخر حکومت است و … اون موقع خاتمی رییس جمهور بود! یهو دیدم این عشاق اومدند و گفتند: دمت گرم، خیلی شجاعی خدا عوضت بده!!
می دونی منظورم اینه منم اون روز شده بودم یه اسطوره که فقط بهش می گفتند خیر ببینی! اینجور کارا اینجوری جواب نمی ده! انجام اینکارها بدون خونریزی و اینجور قرطی بازیها امکان پذیر نیست اونم در برابر جماعت آخوند!
سید مرتضی
8:44 ق.ظ / اکتبر 27, 2017
…علی 1…جناب پروفسور کانت! شما باز از آن نقاب تامّلات اخلاقی و تقلید و ادای امثال کورس محترم این سایت را در آوردن بیرون آمدی و بحاشیه پردازی و نقد شخصیت پرداختی؟! من قبلا هم این حدس را زده بودم که جنس و جوهره چوپان نوجوانی که درنوجوانی برابر مخالف خود چوب چوپانی دور سر می چرخاند به او اجازه نخواهد داد که مثل یک انسان متمدّن اگر چند کلمه یاد گرفته اظهار کند و قهرا هرچند یکبار طبیعی است که اینطور برجهد و عدم توفیق خود در ادای انسان خاکساری چون کورس را در آوردن را اینطور جبران کند! گناه سید مرتضی(البته سید مرتضی را بالف مقصوره می نویسند و سید مرتضا می خوانند!) چیست که جمع آوری ترجمه های مبهم و پر از مناقشه و کاربرد مصدرهای جعلی عجیب و غریب اینجا مخاطبی ندارد و کسی برای آن تره خرد هم نمی کند جز همان جان نثار شاهزاده فراری از وطن که از او دفاع کردید؟!
یعنی خواستی مرا با این الفاظ زشت و متکبرانه تهدید کنی پروفسور کانتِ سایت محمد نوریزاد؟! مگر کار و تلاش علمی و همکاری با برخی موسّسات پژوهشی در قم و احترام داشتن نزد آنان ذنب لایغفر هست که نقاب تامّلات اخلاقی را کنار انداختی و یکطرفه بقضاء رفتی؟…»
سیدمرتضا
این حواشی ات و مبهم گویی ات و مشخص نکردن مرجع ضمایر اشاره ات را می گذارم برای وقت دیگر.
به این اشاره اکتفا می کنم که: تو به عنوان یک آیت الله هرچه دلت می خواهد به دیگران نسبت می دهی، از «ریز ریز کردن مخالفانت» توسط مردم خبر می دهی، آن وقت انتظار داری هیچ کس ماهیت ادعاهای پوشالینت را بر آب نریزد؟
اگر من ادای کورس را درآورده باشم، لابد به خودم مربوط است و به هیچ کس ضرری نزده ام جز به خودم ولی تو که از«ریز ریز کردن» دیگران حرف می زنی، فهم زیادی می خواهد که این دومی ضرر به خلق زدن است و نزد هر انسانی نشانه بیچارگی و انحطاط فکری گوینده؟ تو در آن نوشته که به ساسانم نوشتی به صراحت از ریز ریز کردن مخالفان حرف زدی. و گفتی اگر به کشور برگردند، مردم آنها را ریز ریز می کنند. لابد این مردم هم همان کسانی اند که از تقرایرت شاگردان امام پیروی می کنند مبنی اباحه و اجازه ی ریختن خون مخالفان اسلام و انقلاب.
پس کاملا درست گفتم که تو هیچ اثر پژوهشی نداری.؟ اگر هست نشانی بده و دستکم در کلامت بیاور که نوشته ای مستقل داری. ما حرفت را قبول می کنیم.
نیز درست گفتم که تو بیش از ده تا دوزاده ساعت که صرف کار در آن موسسات می کنی، مجازی که کاربران مخالفت در سایت نوری زاد را تهدید به شلاق و «ریز ریز شدن» کنی و بابت این همه ساعت، حق پژوهشی دریافت کنی. برای من بگو که کجای دنیا می توان موجودی که ساعات کاری اش به پژوهش مشغول است، می تواند این همه وقت برای پیدا کردن مطلب داشته باشد و همه ی آن را صرف «ریز ریز شده های سایت نوری زاد» کند؟
آیا غیر از این است که تو کارت جمع آوری منبع برای تقریرات شاگردان حضرت امام است و سپس همانها را اینجا مورد استناد قرار می دهی و آیا مگر غیر از این است که تو مجازی در همان ساعات کاری، خوراک فکری تهیه کنی برای تهدید مخالفانت؟ مگر غیر از این است که به تشخیص خودت، در همان وقت اداری به جمع آوری منبع علیه مخالفان اسلام در سایت نوری زاد می پردازی و ساعت کاری برای این پژوهش مستقل رد می کنی و پول دریافت می کنی.؟ پولی که همان موسسات پنجگانه بابت دفاع از انقلاب و اسلام از پول نفت برداشت کرده اند و به هیچ کس هم پاسخگپو نیستند ؟ من و ما کاری به این هم نداریم ولی هم بارها اصرار کردی که تو یک طلبه مستقل هستی و هم کار پژوهشی را مبنای استدلالت قرار دادی، پس مجبور شدیم به تو یادآوری کنیم که این پایه استلالت سست است و ریشه در وقاحتی دارد که در ذات آخوندی هست.
این موسسات که نام بردم سالیانه ملیاردها تومان پول مملکت را بر باد می دهند و امثال تو آن را صرف تهدید دیگران می کنی. اگر به همان کارهای بی فایده می پرداختی بازهم کسی به تو کار نداشت ولی وقتی ساعات پژوهش مستقلت را به فحاشی و تهدید دیگران تبدیل می کنی و وقتی دیگران را وا می داری که منبع معاششان را مشخص کنند، آیا دیگران هم حق ندارند از تو صاف و پوست کنده بپرسند: آیا کار پژوهشی مستقل یعنی برای آن موسسات پنجگانه کار کردن و آیا آن موسسات خروجی پژوهشی دارند که شما در آن مشارکت کرده باشی؟ نام یک اثر را بنویس.
تو کارت جمع آوری منبع برای تقریرات شاگردان امام و کارهایی از این قبیل است و این کار نه پژوهشی است نه فایده دارد و نه حلال است. غیر از این هیچ کار دیگری از تو نمی خواهند. بنابرین من واقعیت را گفتم. اگر نسبتی به تو دادم که واقعیت ندارد، مشخصا بگو کدام نسبت غلط است تا بابتش عذرخواهی کنم.
—————
علی خوبم درود
راستش را بگویم من شخصا نوشته های چالش برانگیز سابق شما را بیشتر دوست می داشتم و دوست می دارم البته. گرچه به شیوه ی نگارش همین نوشته نیز ایرادی نیست. بل گمان بر این دارم که سرشاخ شدن های اینچنینی نهایتا به عصبیت طرفین می انجامد و آنچه که بر زمین می ماند، ذات و اصل سخن است. من هرگز بنا بر این ندارم که بگویم چه بنویسید. یا چه ننویسید. من شما را دوستی فهیم می دانم و حتما خود شما به جوانب نوشته هایی چنین اندیشیده اید. بل شاید تمایل من به نوشته هایی است که بجای نقد شخصیت یک شخص، به نقد آثارش بپردازیم.
سپاس
.
بوجدانت قسم اگر داری ،همه این نسبت هایی که دادی دروغ است اینرا از باب عجز نمی گویم از این باب می گویم که دریابی در جهل مرکبی،من ساعاتی را بکارهایی که گفتی در موسساتی اختصاص می دهم و بابت همان کارها مزد می گیرم اینکه آن کارها و منبع یابی ها برای تو فاقد ارزش و بیفائده است باز می گردد به بینش و درک و جزم تو که برای من پشیزی ارزش ندارد،اما اینکه گفتی من در ساعات مربوط به آن موسسات مطالب مربوط به اینجا را تهیه می بینم باز هم بوجدانت سوگند که چنین نیست و من آنچه در اینجا می نویسم مربوط است به داخل خانه ام و کتابخانه و رایانه شخصی ام،و اینها هیچ ربطی به محتوای کار موسساتی من ندارد،البته استدراک و توضیح این مطالب برای من سبکی نیست این سبکی شخصیت تو و بی شخصیتی توست که هنوز پس از سالیانی تسلط و اراده کشیک نفس کشیدن را نیافته ای ،و از خودیت خود وا نرهیده ای،اینها البته ریشه های دیگری از حسادت و کبر و نخوت هم دارد که به آن اشاره نمی کنم،من اگر گفتم مردم کسانی را که به پیامبرشان و قرآنشان و دین شان اهانت عامدانه می کنند اگر دست یابند ریز ریز می کنند،اینقدر فهم داشته باش و به آن سخن بازگرد که سخن من “مخالف بما هو مخالف ” نبود،نیک در خلوت خویش بیندیش که سید مرتضی در آن عبارت که نام دو انسان بی ارزش و هتاک را هم آورد کجا گفت که مردم مخالف بما هو مخالف را ریز ریز می کنند بعد من در فضای عمومی چگونه به او دروغ بستم و سخن او را قلب کردم از هتاک و ساب به پیامبر و قرآن به مخالف بما هو مخالف.در انتها می گویم اندکی نزد من ارزش و اعتبار داشتی بکلی از چشمم افتادی و بی ارزش شدی از این بی جنبگی،حسادت،نخوت و صفات رذیله ای مثل تهمت و دروغ پراکنی،چند بار بوجدانت قسم خوردم چون ظن غالب از این رویکردها و از آن نوشته های سابق این است که باوری به قیامت و حساب و کتاب نداری،باکی نیست حساب و کتاب و عذاب را منکر باش ،اما لختی در خلوت خویش با وجدان خویش بیندیش که وقت خود و دیگری را صرف چه اباطیل و سخنان تهی مغز و دروغ و تهمت کردی،دیگر ارزشی برای تو و هرچه بگویی قائل نیستم ،هرچه خواهی بنویس.
اگر فردی عاقل باشد و هیچ منافعی نداشته باشد این مقدار وقت برای افرادی که به قول خودت پس از چندین سال مرتب به شما ارزشیابی منفی می دهند و استدلالهای شما را قبول ندارند ، نمی گزارد بنابر این به نظر اکثر این افراد مطالب علی ۱ بسیار به واقعیت نزدیکتر است تا مطالب شما ،ضمنا خود بزرگ بینی شما و توهینها شما بسیار انزجار آور هست
بوجدانت قسم اگر داری
……………..
سید وجدان انسان طبیعی و دور از //// دینی و ایدئولوژیکی است. انسانها اصولا براحتی قدرت تشخیص خوب و بد را دارند و لی افراد یکه پیرو یک دین و تفکر خاصی می شوند براحتی پای بر روی شناخت غریزی خود گذاشته و مثل تو و امثال تو هر جنایتی را توجیه می کنند. یک بازجو و یا یک قاتل و یا یک آیه الله توجیه گر دزدی و قتل و کشتار و تجاوز تجاوز گر یا دزد و یا قاتل بدنیا نیامده بلکه با تمرین و تکرار به چنین جایی رسیده. زندگی تمرین روزانه باورهای ماست. انسانی که براحتی دروغ می گوید به یکبار دروغگو نشده بلکه با گفتن اولین دروغ و تکرار ان دروغگویی برایش عادی گشته. قاتل و دزد و آدمکش هم! شما آخوندها سالیان سال به دروغگویی و ////// و تهمت زدن به دیگران و سوءاستفاده از احساسات ///// مردم مشغول بوده اید و هر اعتراض و انتقادی را با بر چسب ////و ناجوانمردانه و //// ایی مثل ملحد و کافر و منافق و توهین به باورهای توده و یا اکثریت مردم با سلاح خریت تودها سرکوب کرده اید. ولی اکنون زمان چنین برخوردی از شماها گرفته شده.اما با تکیه بر سلاح پاسداران رذالت و پستی و پیروان خرافات و دروغ و جهلی که از خزانه ملی پرداخت می شود به سرکوب دگراندیشان و سکولارها می پردازید. ولی خوشبختانه اکثریت مردم شماها را بخوبی شناخته اند و تکیه شما به اندکی مزدور دردی از شماها درمان نخواهد کرد. امروزه هم اسلام و هم شما در میان مردم پایگاهی ندارید و به جرئت می توان گفت که نسل آینده ایران از سکولارترین نسلهای نه تنها خاورمیانه بلکه جهان خواهد بود و شما مسلمین تنها اقلیتی خواهید بود که برای زنده ماندن خود مجبور به هر ////////////////////// خواهید بود .شما خود نیز اینرا بخوبی دریافته اید بهمین دلیل هم اکنون به تمرین برای چنان روزهای سیاه و تحقیر انگیزی می پردازید
سیدمرتضا
این حرفها رد گم کردن است. التفات دارید که بحث در باره چی بود؟ در باره آثار پژوهشی تو. مجدد تکرار می کنم-از پاسخ نمی توانی با مغلطه گویی فرار کنی-آیا در طول شصت سال عمرت، یک اثر پژوهشی مستقل نوشته ای؟. من شک ندارم که آنچه در باره تو نوشتم صادق است زیرا تو و ده ها نفر مثل تو کارتان پاورقی جمع کردن برای گفته های متوهمانه و آثار مخدوشی است که عبت محض اند(از دیدگاه هر اهل تحقیقی که اجازه داشته باشد در باره کتب و تقریرات تکراری شاگردان حضرت امام راحل قدس سره حرف بزند) آن هم در موسساتی که پول نفت را که باید خرج فقیران و نداران شود، خرج ترهات آخوندی می کنند و آثاری به هم می چسبانند که هیچ خواننده ای ندارد. این موسسات که امثال تو در آن خوب پول جمع می کنید(یکی از روسای آخوند همان دارالحدیثت، در یک قلم سالیانه همه پرده های خانه اش را عوض می کند و همسرش مجبورش می کند که ده ها ملیون تومان تنها به تزیین خانه اش مصرف کند در حالی قبلا یک طلبه بیچاره ای بوده از راه گریاندن مردم امرار معاش می کرده است). این موسسات که تو و امثال تو سالهاست که در آنها لمیده اید، سالیانه بودجه ملیاردی می گیرند بابت پاورقی و به قول تو رفرنس و فکت پیدا کردن برای آرای امام راحل! سپس همان پاروقی های تقریرات درسهای لاطائل حضرت امام راحل را همین جا هم می آوری(می خواهی نمونه های زیادش را بیاورم؟ اما من مثل تو پول مفت نفت دریافت نمی کنم و وقت اضافی ندارم.) البته که در خانه هم کار می کنی ولی اصل مطلب روشن است و این حرفها که من نگارنده این سطور بی شخصیتم و ال هستم و بل هستم، کاملا پرت گویی است و بی ربط. اگر حرفی در باره آثار پژوهشی مستقلت داری، به بحث و اصل سخن مربوط است. تو به قدر کافی بی رحم و توهین گر و خرد کننده شخصیت هر فرد مستقلی هستی که اگر یک ذره در این گفته های من نادرستی می دیدی، حتما نوری زاد را به قم دعوت می کردی برای دیدن آثار پژوهشی مستقلت . تنها حسن تو تلاشگری و مطالعه و خواندن است و همین حسن را تبدیل کرده ای به وسیله ای برای کوباندن و خرد کردن شخصیت هر مخالفی. بنابرین یادت باشد وقتی دیگران را مدام تهدید به ریز ریز شدن می کنی، آنها هم امثال شما را خیلی بهتر از خودتان می شناسند و هم گاهی به یادتان می آورند که هرچه می بافید، لاطائل و ترهات محض است.
قیامت و آخرت را هم به میان نیاور که من با تمام جان به خدا و قیامتی که تو و همه ی آخوندهای حکومتی و نوچگان بی مزد و منت تان در آن پناه گرفته اید برای به صغارت و مجوریت رساندن ملتی ریشه دار، بی ایمانم. زیرا اگر خدایی و قیامتی نزد علامه مصباح و آیت الله خمینی وجود داشت نباید هر کس که مثل آنها فکر نمی کند، به جرم بی ایمانی به چنین خدایی و به جرم دگراندیشی، دچار مجازات های روحی و روانی و جسمی بسیار شود و تهدید به تجاوز به خواهر و مادر گردد. اگر خدایی بود که امثال تو پول های بیوه زنان و فقیران را به تاسیس موسسات عبت و محل وقت گذرانی علمای حوزه و سخنرانی های آیات خدا، تبدیل نمی کردید و مملکتی را از هرچه اهل فکر و روشن اندیش و درستکار است، تهی نمی کردید. من یقینا به خدایی که تو و دیگر آخوندهای حکومتی وابستگی دارید، هیچ وابستگی و ایمانی ندارم.
در باره مخالف، آخوند جان، فرقی نمی کند که نامش را حضرت جلالت مآب تان تو چه نام بگذارید چون همه ی عالم و آدم، مزدک و کبیری و من را مخالف تو می نامند و نام دیگری نداریم. این آقایان مخالف افکار تو بوده اند و با روشهای متفاوت آن را نقد کرده اند. طبعا روش من مورد قبول آن سروران نیست و روش آنها هم مورد قبول بنده نیست ولی اینان غیر از نقد کردن و توپیدن به منابع خرافات کار دیگری نکرده و مثلا اموال جنابعالی را که تصرف نکرده و ندزدیده اند، فقط علیه مزاعم سراسر ضد بشری ات، حرف زده و استدلال کرده اند- گاهی با تندی و گاهی با آرامش؛ بنابرین آنها طبق تعریف هر اهل فهمی، «مخالف فکری» تو هستند و نه چیز دیگری. البته در قاموس آخوندهای کندفهم، هر کس نام آدم های درگذشته را که عنوان «پیامبر» داشته اند، نقد کند و رسوم آنها را اکنون بی فایده یا مضر بداند و یا به بدی نام ببرد، باید سرش را برید و ریزریزش کرد ولی این دیدگاه مختص آخوند کُند فهم است و نه کسانی که اهل تشخیص اند.
تو آنقدر کند فهمی که نمی توانی درک کنی که همه ی آنچه محمد در مکه و مدینه ثبت کرد و تاسیس کرد، پیش از او هم رواج داشت حتی نماز و روزه و زکات و حج و غنایم گیری اش. می توانی یک مورد نشان دهی که پیشتر در سنتهای عربی حجاز رواج نداشته است؟ مسجدالحرامی که در آن نماز می خوانده اند، چند قرن پیش از محمد امین برقرار بوده و پیرامون کعبه طواف انجام می شده و در پیرامون و داخلش نماز خوانده می شده است. محمد امین تنها تغییرات معمول هر آدم اهل فکر و تلاشگر برای مدرن سازی قوانین زندگی جمعی، داد و در طول همان سالهایی که زنده بود بسیاری از کارهای خودش را نسخ کرد و تغییر داد. البته آخوند کند فهم تصور می کند که فقط محمد حق دارد برای بشر قانون تصویب کند ولی اهل تشخیص می دانند که هر نوع گذشته گرایی، نشانه ی بدبختی فکری است و هر نوع تلاشی برای نسبت دادن قانون زندگی زمینی به خدا، نشانه ی انحطاط و اضمحلال ذهنی است.
————–
درود دوست گرامی
این همه مطلب خوب را چرا با اخم و تلخ گویی آمیخته اید؟ من گله دارم. از جانب قلم تان.
گره ها را وا کنیم. از ابرو
سپاس
.
انسان وارسته و بزرگوار جناب نوری زاد
هرچه در نقدم بگویید با جان پذیرایم و حق با شماست که تلخی در مطالب ریخته ام. هیچ توجیهی ندارم.
در عین جال اگر شما یک انسان دارای یک ذره رگ و شرف نشان دادید که این همه حقارت ملی، این همه ستم و برنامه ریزی سیستماتیک در جهت نابود کردن دگراندیشان و تهی کردن کشور از هر فردی که از روحانیت سرتر باشد و تبعید کردن و بی کار کردن و نابود کردن و تهدید به تجاوز به خواهر و مادر کردن هر نویسنده ی مخالف مزاعم روحانیت را ببیند و سخت نرنجد و زیستن برایش دشوار نشود، حق می دهم که حتی سخت به این تلخی نویسی های کنونی من سخت بنوپد و مقابله کند.
قبول که تلخ می نویسم و قبول که هر وقت کلامی حتی به سیدمرتضا-که الحق سمبل پرت گویی و مدافعت از حاکمیت طناب دار است- می نویسم، خودمم به رنج می افتم ولی او حقا و انصافا هم در توهین کردن و تهدید کردن هر مخالفی ید طولایی دارد و هم حقیقت را وارونه می کند و هم سمبل روحانیتی است که جز شر را پاسداری نمی کند و جز آنچه نوشتم از او بر نمی آید.
آیا روحانیت جز بیرون کردن بهترین فرزندان این کشور، کار دیگری را بهتر به سرانجام رسانده است؟ کدام کار؟ کاش مدافعان بگویند در عهد این ظلمه ی جور، کدام کار از روحانیت بهتر از نشانه رفتن هر کس که کمی گردن فراز دارد و به هر کاری تن نمی دهد، بر آمده است؟ آری و باری این سخت قلب آدم را به درد می آورد و طبعا چه بسا به تلخ گویی هم بیفتد.
حالا چرا در این میان سیدمرتضا آماج تلخ گویی می گردد؟ چون او خود خاستگاه هر تلخ گویی است و شعف می برد وقتی دیگران را تهدید می کند. او تهدیدها را به مردم نسبت می دهد تا خود مطابق معمول از مسئولیتش مبرا شود. او امیدوار است مردم اجازه ریز ریز کردن را مخالفان را به او بدهند و او بجای ریز ریز کردنشان، با طناب دار، آنها را پذیرایی کند زیرا این مطابق قوانین کشور(این همان وطنی است که او از ایران ساخته) است.! آیا این گریه و دردی جانکاه به جان هر بیدار دلی نمی اندازد؟(به تعداد همه ی طلاب چنگ انداخته بر موسسات پنجگانه و برخی موسسات دیگر و مسلط بر همه ارکان کشور اعم از مجریه و قضاییه و مقننه، تلاش برای برپایی چنین طناب داری وجود دارد.)
او به درد دل های مادران رنج کشیده، نه تنها بی اعتناست که بر جای دردها نمک می پاشد و زخم می زند و با زبان بی زبانی اعلام می کند که اگر فرزندان تان دوباره زنده شود، « حق این است و مطابق قوانین کشور است» که مجددا با طناب دار اعدام شوند زیرا با امام زمانه مخالف بوده اند.
او در مقابل هر روشنفکری که روشهای محمد امین و صحابه اش را برای زمانه گذشته مناسب و برای این زمان مضر بداند، نه تنها می ایستد که تحقیر می کند و آنها را بیسواد و مزدور و بی وطن می داند و نه تنها به تهدید زبانی اکتقا نمی کند که به صراحت به عنوان آیتی از آیات خدا که حق فتوا دارد، اعلام می کند اگر برگردید طناب دار در انتظارتان است-بی تعارف!
او احساس شعف می کند وقتی از طناب دار حرف می زند در حالی که کسی که چنین وعده ی طناب دریافت می کند، هیچ کس را چنین نکشته است.
او وقیحانه منکر می شود که فتاوی روحانیت شیعی همان فتاوی داعش است اما از اعلام کشته شدن وریز ریز شدن روشنفکران(مصداق ها مهم نیست و هر کس یک جمله بنویسد که توهین به شخصی در گذشته از مقدسین شیعه باشد، چنین حکمی دارد چه سربازی نگوبخت باشد و چه فردی تبعید شده) بارها پرده برداشته است و تنها دستش نمی رسد والا همان کند که هر روز داعش می کند. بدشانسی او و روحانیت شیعه فقط این است که در ایران ساکن اند که بیشتر از همه ی متعصبان و هم ی متوهمان، کنش گر حقوق بشر و آشنا با فلسفه و علوم جدید دارد.
او به اذعان آیاتی که تفسیر می کند و به اذعان روایات و احادیث فراوان در حالی منکر هر گونه وطن برای یک مسلمان می شود، وقیحانه خود را صاحب وطنی به نام ایران می داند اما هر کس را که به ترامپ لبخند بزند، بی وطن می داند زیرا ترامپ لرزه بر تن چاقوکشان و متجاوزان به نوامیس مردم در زندان و نابودکنندگان ثروت ملت ایران است.-حتی با تهدیدهای توخالی اش!
او مجموعه گفته های بی سرو ته و بی سند و قدیمی چند انسان از یک قوم دیگر را مقدس می داند و با همان ها، اهالی ایران را به بی ایمانی و مستحق اعدام بودن، متهم می کند.
او تصور می کند ترهات آخوندی او مایه ی ترس است در حالی که برای کسانی که این هم توحش دیده و این همه بی وجدانی را شاهد بوده اند، مردن آرزویی آشکار شده است اما پاسخ دادن به او-که سمبل روحانیت شیعه بعلاوه طناب دار است و بس- راهی است که ما را از پسرفت باز می دارد و به سمت آینده می برد و زنده می دارد.
باری
در چنین شرابطی نسلی که سوختند و ساختند، تنها پاسخ هایشان را به طنابداران وقیح ترین حکومت دینی، ثبت می کنند که -ای بسا و ای امید- نسل پسین، بهتر ایران را تیمار دهد، و در آن با آرامش سکنا گزیند و از زندگی بی آزار روحی و جسمی حظی برد-تا سرآمدن زندگی.
علی 1 گرامی خفاش از نور می رمد و /// از روشنگری !
با درود به حناب علی1 گرامی
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست
این مثل گویا مصداق کامل به سیدمرتضی دارد که هر توهینی به هرشخص را برای خود مجاز و برای جواب گویان به خود را ممنوع میداند . شیخ خود را مجاز میداند که در هر موردی که خواست اظهار نظر کند البته مجاز هم هست ! ولی اگر هر شخصی که از نظر وی مشکل دارد را به کلمه فضول ودیگر کلمات توهین آمیز زیر ضربان میگیرد و کلی کیفور میشود . جناب نوری زاد هم که بسیار مایل هستند این شیخ در سایتشان منشا ” تنش ” شود و نوک قله افکار واپسگرای حوزویان برای ناظرین محترم آشکار تر شود دیگر همه جوره ایشان را مورد ملاطفت قرار میدهند که مبادا رینگ بوکس خالی از حریف شود ! میگویند مهمان خ… صاحب خانه است . اینگونه نیست ؟
سلام،اینجا همه خوانندگان و نویسندگان سایت میهمان صاحب و مدیر سایت هستند،اگر چنین تعبیری درست باشد شما در حقیقت نه فقط بمن ناچیز توهین کردی بلکه به خودت و همه میهمانان سایت توهین کردی و این رویکردِ یک انسان نیست بل رویکرد درماندگانی است که وقتی در بحث ها در می مانند اقدام به توهین و حرکات مذبوحانه می کنند،بقول مدیریت سایت:خلاصه گفته باشم!
سلام سید مرتضی. چرا شما از آوردن اسم جناب نوریزاد خودداری می کنید و به جای آن از “مدیر سایت” استفاده می کنید؟ این برای من سوال بود. آقای نوریزاد بارها فرموده اند که مدیریت کامنتها با خودشان است. آیا دلخوری از ایشان علتش است؟ اگر بلی چرا در سایت کسی که حتی حاظر نیستید اسمش را بیاورید مطلب قلمی می کنید؟ اگر موضوع دلخوری نیست چرا در استعمال اسم “نوریزاد” صرفه جویی می فرمایید؟
سلام ناشناس،ممنون از سوال شما،اما اول چه خوب است شما پاسخ دهید که در مورد یک سوال و ابهام معمولی در مورد استعمال و کاربرد یک نام برای خودتان صرفه جوئی می کنید؟!
اما در پاسخ به سوال شما قبلا بگویم اینها که می نویسم نه از باب چاپلوسی بلکه بیان واقع در مقام پرسش هست :
خیر تلقّی شما درست نیست،من اینجا صرفنظر از هم کیشی و هموطنی با صاحب این سایت (جناب آقای محمد نوریزاد) وقتی مطلب می نویسم طبیعتا برای صاحب و گرداننده سایت- خصوصا برخلاف شماها بلحاظ سوابق و گذشته انقلابی و جهادی ایشان – احترام قائل هستم و ناسپاسی نمی کنم و در خیلی از موارد در نوشته های من در این سایت می بینید که من بتعبیرات مختلف از ایشان علیرغم انتقادها یا اختلاف نظرات بنیانی که با ایشان دارم یاد کرده ام :آقای نوریزاد،جناب نوریزاد؛ برادر گرامی ،دوست گرامی، محمد نوریزاد؛نوریزاد گرامی و تعبیراتی از این قبیل،گاه نیز از باب تفنّن و تنوّع در تعبیر اشاره می کنم به مدیر سایت یا مدیریت سایت و چیزهایی از این قبیل و این تعبیرات هم از نظر من بارمعنایی خاصّی ندارد در این جهت که من از ایشان دلخورم،یا مثلا معتقدم مدیریت سایت ایشان با فرد دیگری است،نخیر من گمان نزدیک بیقین دارم که خود ایشان بتنهائی سایت خود را اداره می کند و مایلم تشکّر کنم از ایشان که بخوبی و با رعایت امانت مطالب را (جز در موارد الفاظ فحش و ناسزا) منعکس می کنند لا اقل بنده در مورد نوشته های خودم اینرا بیقین می گویم که تاکنون ندیده ام ایشان یک واو از نوشته من کاسته باشد یا افزوده باشد،حتی گاهی شده چیزی را ارسال کرده ام و بعد دیده ام یک اشتباه کوچک یا لپی ویرایشی در آن هست که واضح هم هست و پیش خود گفته ام ایکاش خود ایشان آنرا تصحیح کنند دیده ام نه اصلا به آن دست نزدند،بنابر این بحث من بحث دلخوری یا تکبّر یا تعریض و کنایه نیست بلکه گاه از باب تنوّع در تعبیر هست،هرچند با ایشان در برداشت از بسیاری مسائل گوناگون سیاسی فرهنگی اجتماعی و اعتقادی موافقت ندارم و انتقادهایی دارم اما بحکم هم کیشی و اخوّت دینی و انسانی از ایشان دلخور نیستم که نخواهم نام ایشان را ببرم،بنابر این برداشت شما نادرست بود.
موفق باشید
جناب نوری زاد،اجازه می خواهم کمی با شما حرف بزنم. یادت هست نوشته ای به قول شما «چالش بر انگیز» در باره فتح مکه و روز«مرحمت!!!» نوشتم و در آن آوردم که این روز اساسا برای جانیان روز مرحمت بوده و در آن هند جگرخوار و ابوسفیان بخشیده شده اما شش مرد و چهار زن شاعر کشته شده اند در حالی که هیچ معلوم نیست آنها جان کسی را ستانده باشند(جز یکی از آنها). این آخرین نوشته من در موضوع امور چالش برانگیز بود.
نوشتم که کشتن آنها آیا با وجدان و عقل و عدالت و هرچیز خوب دیگر سازگار است.؟ سیدمرتضا در پاسخم به صراحت تهدیدم کرد. بعلاوه به عباراتی سراسر توهین نوشت که از تاریخ سردر نمی آورم و به تلویح اشاره کرد که این خط را ادامه ندهم.
بارها گفته ام برای شخصیت های دینی احترام قائلم فقط به دلیل باور عمومی و از فحش دادن به آنها منزجرم و بارها دوستانی مانند جناب مزدک و کبیری را از این حیث نقد کرده ام، والا در ذهن سکولارم. آیت الله ما برغم ادعاهای تکراری اش مبنی بر پاسداشت حق آزادی بیان، آن نوشته بی ادعای من را برنتافت و تهدید کرد. بنده چون در قم زندگی می کنم و از راه مقاله نوشتن و ویرایش ادامه زندگی می دهم، طبعا معنای تهدیدهای آیت الله را باید بگیرم چون او و دیگران طبعا از راه سبک نوشتار افراد، می توانند او را تشخیص دهند و شناسایی کنند.
حقیقتش را بخواهید من بر اساس طبع شخصی و مطالعاتی که برای رسیدن به حقیقت پیش گرفته ام، در باره مسائل و مباحث اسلامی، نکات دیگری که به نظرم مستدل است، دارم اما چه کنم که هرچقدر هم محترمانه می نویسم، باز حضرت ایت الله و دیگرانی که تمام مقدرات و امکانات این کشور را قبضه کرده اند، به تلویح و تصریح تهدید می کنند( برخی از راه های دیگری) و مانع ادامه زندگی بسیار معمولی هر اهل تحقیقی از جمله من ناچیز می شوند.
بعد که پیش خودم سعی کردم به راه دیگری بروم و دستکم با پرداختن به مباحث فلسفی که در آن مطالعه دارم به برخی دوستانم بگویم اگر ما ریشه های فکری مان را تقویت کنیم و اهل مطالعه باشیم، شاید راهی به رهایی داشته باشیم و کمی از کانت نوشتم، حضرت آیت الله باز چونان چراغ جادو-منتها با کارکردی متفاوت-ظاهر شد و گفت که «یقین دارد» من زبان نمی دانم و حرفم خواننده ندارد و استادی ندیده و کتابی نخوانده ام و بهتر است این راه را ادامه ندهم.! حال ایشان از کجا «یقین» داشت، من مانده ام. آن متنش که هم که ربطی به مذهب نداشت، سراسر تحقیر و توهین بود. جالب این است که ادعا می کرد حرفم در باره ترجمه حداد از تمهیدات کانت صرفا از دیگران گرفته ام. چند قسمت که به مباحث اصلی کانت پرداختم، الان دارد ایراد می گیرد که این حرفها را از منابع «ترجمه مغلوط» کرده ام.لابد منظورش منابع انگلیسی و زبان های دیگری است که یقین داشت از آنها بی اطلاعم. من به این می گویم وقاحت آخوندی. چون ترهاتش را که واورنه نمایی حقیقت است، به اسم حقیقت می فروشد.
اگر او بتواند نشان دهد که:1. حرفهای من در نقد ترجمه ی حداد عادل از تمهیدات کانت، از مقاله ای و کتابی و از جایی گرفته شده، الباقی تهمت هایش هم قبول است. 2. اگر بتواند نشان دهد که نوشته ناچیز من در باره محتوای دیدگاه های کانت، از زبان های غربی گرفته شده، هرچه می بافد، مورد قبول من است.
حتما اگر این نوشته تا اینجا را بخواند، مثل بقیه توهماتش تصور می کند که منشا اشاره ام به وقاحت آخوندی او، یک کینه شخصی است. بگذار اینجور فکر کند ولی واقعیت این است که در نوشته ای که به ساسانم نوشت، وقاحت را به حد نهایی رساند و از «ریز ریز کردن مخالفان» از جمله مزدک و کبیری که خون کسی را نریخته اند، گفت و از ساسانم خواست منبع معاشش را فاش کند . من هرچه هم با جناب مزدک و کبیری مخالف باشم اما با باورها و ترهات و تهدیدهای آخوندی نمی توانم موافق باشم بنابرین پاسخ این تهدید ناعادلانه را دادم.
به عبارت دیگر یقینا با روش مزدک و کبیری در جاهایی که به شخصیت های مذهبی توهین می کنند مخالفم و یقینا خشمگینم اما نه از بابت اینکه باور دارم که یک آدم قدیمی باید بت وار پرسیده شود، بلکه از باب اینکه توهین کردن بد است و تاثیر معکوس دارد، بخصوص نسبت به افراد تقدیس شده ی مذهبی. پس با اینکه با روش آن دوستان مخالفم اما اگر آنها حاکم کشور بودند(فرض و مثال است والا تا امثال سیدمرتضا میداندار هستند، هیچوقت سکولارها نمی توانند طعم خوشبختی نسبی را نصیب ملت ایران کنند) در هر شرایطی، وضع بدتر از یک سال حاکمیت حکومت اسلامی زیر پرچم الله هم نمی شد یعنی یقین دارم که فرد سکولار آنقدر شرافت دارد که وقاحت نداشته باشد ولی این شرافت انسانی که میان همه بشر مشترک است، در روان یک آخوند حکومتی به وقاحت تبدیل می گردد.
وقتی یک سکولار که آدمی نکشته، تهدید به کشته شدن می شود، روح خودم را می بینم که تهدید شده است وقتی از ریز ریز شدن آنها سخن می رود انگار به شکلی واقعی دارم ریز ریز شدن خودم را حس می کنم و به طور طبیعی به دفاع از خودم بر می خیزم. نگویید که آنها که با تهدیدهای پوشالین یک آخوند حکومتی، ریز ریز نشده اند که اگر چنین فکر کنید حتما -به تعبیر خودتان- به نوشته من راه نبرده اید. براستی که عموم اهل فکر و اهل روشنگری و کنشگران حقوق بشر زیر فتاوی عهد دقیانوسی امثال آیت الله سیدمرتضا ریز ریز شده اند و صدای خرد شدن استخوان جان بهترین فرزندان این مملکت را می بینم که زیرا اراده شر آخوندی در حال تحقق است. او که سمب شر است، از خدا فرمان می گیرد و خدا همان اوج توهمی است که در او در شکل شیطان تجسم یافته است.
النهایه با نتیجه گیری کمی نامرتبط: خدا اگر هست در اخلاق یعنی آزار نرساندن به دیگری جلوه می کند. اگر کسی دیگری را تهدید به کشتن کرد حتما هرچند به اسم خدا خودنمایی کند، همان تجسم واقعی شیطان است.
در مورد کانت هم آیت الله /// بداند که تاکنون بیش از چهل بار کتاب کانت را که در باره آن می نویسم، خوانده ام و در آن تامل کرده ام.
دوست محترم علی آقای گرانقدر…این مرد آدم سبک مغز و تهی از منطق و پوشالیست. پوشالی از این جهت که بمحض اینکه از نوشته ها و افکار یا اعتقادات خرافی وی انتقاد میشود، بشدت برآشفته شده و طرف مقابل را با الفاظ چاله میدانی که یادگاری از تعلیم و تربیت اوست، مورد حمله قرار میدهد. البته مردمان فهیم بخوبی میدانند که اکثر طلاب و آیت الله ها و بزرگترینشان از همین قماشند. اما بواقع معتقدم که مهم نیست پدر کسی آب حوض کش یا گدا یا کیسه کش حمام بوده و بناچار در چاله میدان روز را به شب میرسانده. مهم اینست که افکار آن کسی که ادعای فضل و دانش میکند، در سطح افکار آب حوضی یا گدای سرکوچه نباشد.
از طرف دیگر، من بنای مبارزۀ خود با این حکومت فریب و خدعه را براساس روشنگری هم میهنانم قرار داده ام و مطالبی را که به نظر دوستان و سایر اهل خِرَد میرسانم، نتیجۀ پژوهشهای شخصی و نه رونوشت برداری از نوشته های دیگران، مگر در موارد نقل قول است. اما اگر درجائی برحسب نتیجه گیری منطقی، کار به موارد حساس تاریخی و ریزه کاریهای تحقیقی برسد، از بیان آنها خودداری نخواهم کرد. چنین روشی را منطبق با رآلیسم پژوهشی میدانم و از اینکه به مذاق عده ای خوش نیآید یا معتقدات کس یا کسانی را خدشه دار کند، ابائی ندارم. من نمیتوانم منافع مردم این سرزمین را بخاطر خوش یل ناخوش آمدن کسانی، تاخت بزنم. هرگز چنین کاری نخواهم کرد چون به جیره و مواجب سازمانی یا مؤسسه ای وابستگی ندارم. علت اینکه میگویم از چنین کاری اباء ندارم اینست که اکنون صدها سال است مسائل و مشکلات جامعه بصورت رمز و کنایه یا فکاهیات مطرح شده، و کارساز نبوده اند. به عقیدۀ ناچیز من، روشنگران وظیفه دارند تا رک و صریح افکار و یافته ها و دانسته های خودشان را برای مردم بیان کنند و نه اینکه همچو عبید زاکانی به داستان موش و گربه متوسل شوند تا حیله ها و نیرنگهای ملاها را در قالب طنز بیان کنند. چرا چنین عقیده ای دارم؟ علت آنست که با وجود صدها مورد نظیر اشعار عبید، باز مردم درسال 57 به دام ملاها افتادند که نتیجه اش اکنون بر همه روشن است. از این رو، مصمم شدم تا اصل و ریشۀ این بازی را دریافته و بطور صریح و روشن به اطلاع هم میهنان برسانم. شک نیست که چون پای انتقاد از این دین در میان بوده است، از همه طرف مورد هجوم و حتی تهدیدهای جانی قرار گرفته ام. ولی همۀ اینها برایم اهمیتی ندارند. هم شما و هم سایر دوستان و افراد عالم بخوبی به این واقعیت آگاهی دارند که کلیۀ امامان و مفتیان و آیت الله های مذاهب اسلامی و حتی اکثر مسلمانان، به سبب درماندگی از توجیه منطقی آموزه ها و احکام اسلامی و دفاع خردمندانه از آنها، با شنیدن یا خواندن پژوهشهائی که منجر به نتیجه گیریهای انتقادی از قرآن و اسلام بشوند، بجای ارائۀ دفاعیات منطقی، حکم قتل پژوهشگر و منتقد را صادر میکنند. چنین عملی جز فقر دانش اینها و عدم توانشان در دفاع از دینی که پیرو آن هستند، نمیباشد. یک فرد منطقی و مجهز به علم و دانش به تهدید جان یا به قصد قطع حیات منتقد یا محقق متوسل نمیشود. اما اگر به چنین عمل غیر انسانی دست زد، مسلم بدانید که آن عامل از خِرَد و منطق بهره ای ندارد.
نهایتاً باید به حضور شما و سایر دوستان موافق یا مخالف عرض کنم که این راه و روش را ادامه خواهم داد و بسیار خرسندم که شاهد نتایج سودمند آن بر اساس مشاهدۀ واکنشهای نابخردانۀ ملایان و عوامل ریز و درشت مزدوران ملاها که به هزینۀ ملت درماندۀ ایران اکنون در همه جای دنیا درخدمت ارتجاع حاکم درآمده اند، هستم، چنین تهدیدها و واکنشهای احمقانۀ عوامل و مزدوران حکومت بشدت مرتجع و ضد انسانی حاضر، مؤید حقانیت موضع گیری ملی و درست من در مقابل حکومت خدعه و نیرنگ اسلامیست.
“هشدار روانشناسان آمریکا: ترامپ خطرناکترین مرد جهان است!”
در یک زندان بزرگ بنام “الکاترازیران” که مملو اززندانی بود و هیچ راه فراری به زیر زمین و بالای زمین و روی زمین نبود- بناگاه یک دیوانه با بلدوزر به دیوارهای بتنی زندان زد.زندانبانان ترسیدند و زندانیان خندیدند و شادی کردند.
یکی از ژورنالیستهای حامی زندانبانان مقاله مبسوطی در باره جنون و شیزوفرنی راننده بلدوزر نوشت.اما زندانیان- وقعی به نوشته های او ننهادند-زیرا عاقلان- دست در دست زندانبانان، به آنها لوازم شکنجه و آزار می فروختند ولی دیوانه در صدد خراب کردن دیوارهای زندان بود و می خواست دیوار زندان را بر سر زندانبانان خراب کند.
“قبلا هم این حدس را زده بودم که جنس و جوهره چوپان نوجوانی که درنوجوانی برابر مخالف خود چوب چوپانی دور سر می چرخاند به او اجازه نخواهد داد که مثل یک انسان متمدّن اگر چند کلمه یاد گرفته اظهار کند و قهرا هرچند یکبار طبیعی است که اینطور برجهد و عدم توفیق خود در ادای انسان خاکساری چون کورس را در آوردن را اینطور جبران کند!”
در نوجوانی چند آموزگار ریاضی به پستمان خورد.از آن بداخلاقان که درس را با تحقیر می آموزانند.نمره ریاضیات بیشتر ما دانش آموزان بین 5-15 بود و گمان برمان داشت که خنگی از ماست.
من به مدرسه دیگری رفتم.معلمی ریاضی داشتیم جوان، با تیپی اروپایی.چنان درس ریاضات را آموزاند که نمراتم بالای شانزده رفت.فردی بود که از گفته هایش می فهمیدیم که خیلی فهمیده و داناست.اما به یک متری او که می رسیدی بوی پشکل گوسفند و گاو می داد.او یک کشاورز زاده بود که در طویله پدرش به او کمک می کرد.
فهمیدم که انسان می تواند دهاتی باشد بوی پهن بدهد ولی مغزش بوی عطر دانش را بپراکند.
و اما در باره شازده ساسان شاهدوست و لگدهایی که دریافت کرد.
یعنی شما طرفدار مصدقید؟ همان مصدقی که امام رحیل راحل او را زندیق و بیدین می دانست که بازرگان پیش او رفت و گفت: آقا من با چشمان خود دیدم که مصدق نماز می خواند.اسم پسرش هم غلامحسین بود.
شاه که برای شما خوب بود.مثل پدرش رضاشاه نبود که در حرم معصومه شیخ محمدتقی بافقی را زیر لگد گرفت.هر سال به حرم رضوی می رفت و احترام می گذاشت.در مراسم عاشورا با کراوات مشکی به مجلس وعظ می رفت و تلویزیون نشانش می داد.
اگر کارهای او نبود که انقلاب نمی شد و قدرت بدست شما نمی رسید.این چاه انقلاب اگر برای مردم آب نداشت برای شما که “نون” داشت.
پاراگراف پایانی: شاه مسئول انقلاب بود.بسیار خوب.تسلیمیم.ولی خمینی را- نویسنده هایی چون آل احمد و تحصیلگردگان و سیاسیونی چون بازرگان و یزدی و قطب زاده و بنی صدر- روی کار آوردند.پس مسئولیت انقلاب57 با شاه بود و مسئولیت سر کار آوردن خمینی -همان گروهی که نام بردم- بودند.
نتیجه که مسئول وضع کنونی همان انقلابیونند و نه شاه. درد و بلای شاه توی سر همه شان بخورد.بشمار!
فیلم؛ هیچ دشمنی چنین کاری با ایران نمی کرد.
رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست می گوید: هر دشمنی در این سرزمین حاکم میشد چنین رفتاری را با منابع طبیعی کشور انجام نمیداد.
عیسی کلانتری در همایش مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست ایران، کلیه مشکلات و بحرانهای زیست محیطی امروز کشور را محصول سیاستهای نادرستی خوانده بود که از زمان تاسیس جمهوری اسلامی اعمال شدهاند.
وی گفت: در این سالها هر دشمنی در این سرزمین حاکم میشد چنین رفتاری را با منابع طبیعی و محیط زیست انجام نمیداد.
فیلم زیر: جمهوری اسلامی، مامور ویرانی ایران و از بین بردن یک تمدن بزرگ و درخشان.
http://www.iranpressnews.com/source/208560.htm
با پوزش از ناظرین محترم به خاطر تعویض پست قبلی نظزم را دوباره کپی میکنم امید که نظار گرامی پاسخ شایسته دهند .
با درود به جناب نوری زاد طرفدار سر سخت شیخ مرتضی قم نشین !!!
جناب نوری زاد واقعا متاسفم که حضرت عالی با اینکه به قول همین شیخ قم نشین ! و شیخ مصلح بشکه ای بر فرق سرتان فرو آمد و دستگیرتان شد که تمام این بلایایی که بر سر ملت مظلوم و متاسفانه زبون ! می آید ریشه اش در افکار قرون وسطایی همین هم لباسان شیخ مرتضی هست و فقط گهگاهی از ایشان سوال میکنید وشاکر هم هستید !. یعنی این شیخ که به واسطه لباسش و مرامش خود را به کوچه علی چپ زده و سرسختانه فرا فکنی میکند را نباید جواب گفت ؟ نباید گفت که آب و برق مجانی و حتی اتوبوس مجانی را که ندیدیم !! آیا به مقام انسانیت رسیدن را هم نباید شاهد باشیم ؟ مقام انسانیت همین سه میلیون نفر رفتن به کربلا و خرج کردن پول های بی حساب برای همین عراقی هایی که مملکت ما را به خاک وخون کشیدند هست ؟ انواع و اقسام مظالم به سزمان می آید و این شیخ برایمان مثال از امریکا میزند ! به وی بگویید که تا بحال پایش به امریکا رسیده ؟ که اینچنین دادش از مظالم امریکا به فلک رسیده ؟ و یا تبلیغات هم فکران و هم لباسانش باعث شده که به جایی که تاکنون نرفته اظهار فضل کند این بود آن مقام انسانیت که همین مردم به یک نفر فارغ از دینش و مذهبش رای دادند و آخوند یزدی و جنتی تازه داماد ! رای مردم را ملغا میکنند و افتخار هم میکنند ! همین مردم بنا به هردلیلی مایل شده اند که از کوروش شاه شاهان و ملغا کننده برده داری تجلیل به عمل آورند و کک در تنبان آقایان افتاده و میخواهند به هر ترتیب این رسم تازه را بر اندازی کنند . میدانید چرا ؟ چون کوروش کبیر قبل از آبرهام لینکلن برده داری را ملغا کرده بود و حضرت محمد از خداوند درخواست نفرموده بودند که این رسم موهش را ملغا کنند و به احتمال زیاد این سوال برده داری برای همه پیش می آید.و و باید جواب گو ی سائلین باشند . همین شیخ مرتضی میگوید که چون کفار همین عمل را میکردند مسلمین هم همین کار را میکردند و متاسفانه ائمه هدا هم همین کار را میکردند و بعد از امام حسین همه ائمه کنیز زاده بودند ! کنیز بودن یعنی عدم تعهد به همسر اگر میتواند این را مخالفت کند !. شیخ مرتضی نمیداند که در همین امریکا کلیسا ها و دولت مراکذی برای اطعام فقرا و شب خوابیدن افراد فرو دست فراهم آورده اند؟ آیا همین حوزه با دبدبه و کبکبه قم که متاسفانه از بودجه عمومی کشور ارتزاق میکند و مدعی بهترین دین جهان هم هست کجا یک چنین اماکنی برقرار کرده که فرودستان شب را بیتوته کنند و غذایی نوش جان ؟ شیخ مرتضی این بود مقام انسانیت که فردی مسلمان به اندام پسر خردسال دوساله و خواب تحریک شود و تجاوز کند و بکشد؟ این بود مقام انسانیت که فردی در مشهد مقدس !!! زنش را بکشد و طفل سه ساله اش را به دیوار بکوبد که بیمه عمر دریافت کند ؟ این بود مقام انسانیت که قاری قرآن به چندین طفل تجاوز کند ؟ این بود مقام انسانیت که امام جمعه تویسر کان که با ترفند و به عنوان محلل همسر کارمند دفتر خود را اینگونه مورد ( تفخیذ ) قرار دهد وعینا مانند فیلم های پورن از هر طرف همسر آن نگون بخت را مورد ملاطفت قرار داد ؟ شیخ مرتضی ! تو که برایمان مثال انگلستان و تجاوز به محارم را میزنی به آگاهی مراجعه کن ببین در همین مملکت امام زمان از تعدد تجاوز به محارم سرت به دوران می افتد و متاسفانه همه مسلمان هستند ! این بود مقام انسانیت و دین باوری ؟ شیخ مرتضی اگر شرافت و وجدان داری به خاطر خدا فقط یک نفر روحانی را به ما معرفی کن که از جیب مبارک بین مردم نذری بدهد ! و یا محکم در عذا داری به سینه اش بکوبد و یا زنجیر بزند شیخ مرتضی بارهای بار گفته که از پرونده افراد بازداشتی سیاسی اطلاع ندار از پرونده مادر مصطفی کریم بیگی مرحوم یعنی خانم شهناز اکملی هم اطلاع ندارد که به زندان محکوم شده به جرم تبانی بر علیه امنیت کشور ؟ شیخ مرتضی اگر فرزند خودت را به ناحق بکشند و اگر فریاد بر آری و تو را هم به زندان بیندازند چه میکنی ؟ اگر کمی وجدان برایت باقی مانده جواب بده کل آن تحقیق هایی که در علوم مثلا اسلامیه میکنی در آخرت به دادت نمیرسد فقط فریادت برای مظلومینی که با اقتدار خفت بارهم لباسانت دهانشان را دوخته اند شاید به فردای قبرت برسد . همین .
“”””””…به همین دلیل پیشاپیش به کمیساریای عالی حقوق بشر در سازمان ملل هشدار می دهم که در روز هفت آبان، با چشمانی گشوده به سیل خروشان مردم با ادبی بنگرد ……””””””
اه اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه (به فتح الف) … لازم دونستم مجدداً بیایم و واوووووو تعجبی خود را از نوع آمریکایی (یا سبک ایرونی خودمون یعنی اه ا ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه) به زیان سلیس تر از زبون مادریتون براتون رمز گشایی کنم!!!! هرنوع حرکت سوسولی و فوفولی در برابر آخوند جماعت با مقیاس قرطریسم (= همان قرطی بازی خودمون) منجر به بروز جریانی موسوم به سوسولیسم یا فوفولیسم می گردد که باعث شاد زدن گروه یاد شده گردیده و چون افیونی بر جان هر دو گروه آخوندیسم و قرطریسم همزمان می افتد!
به زیان ریاضی مثبت در مثبت، مثبت و منفی در منفی نیز مثبت است. پس هر دو گروه قرطریسم و آخوندیسم در دو سیر همسو در این وادی پیش رفته و نتیجه در نهایت منجر به شاد زدن هر دور گروه می گردد. در این رویه نتیجه از ابتدا مشخص است! سیرِ حرکتی قرطریسم پس از شاد زدنِ موقتی به تسلسل و تو سری خوردن بیشتر و سیر حرکتی آخوندیسم (آنهم پس از شاد زدن موقتی) به استواری بیشتر می انجامد. این درست بمانند مواد افیونی است که لحظه ای اثر می کند و با گذر زمان اثرِِ آن از میان می رود. آیا این شاد زدنِ لحظه ای ارزش دارد؟!؟!؟ گروه قرطریسم با تغییر رویه خویش مطمئناً شاد زدنِ لحظه ای را تجربه نمی کند اما زمینه را برای شاد زدن آیندگان و صد البته اینبار با تسلسل گروه آخوندیسم فراهم می آورد! متاسفانه گروهکهایی از نوع آخوندیسم در این گروه (قرطریسم) نفوذ نموده اند و از این حیث تغییر رویه در گروه قرطریسم بعید به نظر می رسد!!
درنوجوانی خوانده بودم
شاعری شیرین سخن
درفراز شعرخود
باچه حزنی،باچه حسرت
می سراید،قرن ما قرن موسی چمبه هاست
صحبت ازعیسی وموسی ومحمد ابلهی است
با انکه اوستادومن شاگردی از شاگرداو
درجسارت امده،پرسم زاو
ای بزرگ استا د من
هیچ حیوانی به حیوانی
چنین رو کرده است
گرنیائی راه من ،خونت مباحست
هبچ شبر ی باچنان داندن تیزو پر ز قدرت چنگ او
رو به شیری گفته است جتما بیا در راه من
خری را دیده ای گعته باشد خرتر از خرهامنم
پس ببا بنشین بپای منبرم
گرنگردی همره وهمفکرمن
با دوجفتک انچنان کوبم سرت
تا که جانت در رود
دربمعروف گفتم
تا پذیرند بعد ازین جمع خران
ناهی ازمنکرمنم
هیچ شغالی دیده ای
برزمین کوبد شغال دیگری
بهر انکه در زوزه ات اخلاص نیست
تومنافق باچنین زوزه غمناک خود
برزنی امنیت مرغزار ما
امنیتی دیده ای درجمع ماران
تا زنندش نیش ازبرای امنبت
درکدامین جنگلی دبدی که
که رهبر انتری بانگ برارد
ابن یکی میمون نفوذی
جاسوس آن جنگل بالا ترست
یا بگوبد فتنه دارد فتنه گر
حصرش کنید
آری ای شاعر واستاد من
این بشر باشد که دائم می کشد
ازبشردر ره ،هم نواکردن،هم نوع خود در راه خود
وان کلیم همسخن بایهوه
،موسی عمران
خودبه کف تیغ برگرفت وکشت
بیش از سه هزار سامری وگاو پرست
بعد اوعیسی پرجوانی کرد و
گفت حرفهائی دون شآن آدمی
ازمحبت،عشق،حرفهای خنک
اوپدر در آسمان داشت
درزمین هبچ یاوری
پس برای حرفها وگفته هاش رفت بدیار پدر
دربلندای صلیب
بعد پروازش،
گفته ها وخواسته هایش
درمیان خلق موجی آفرید
دسته ازآواره ها سیلی خورده ها
درپیامش ،راه دیدند رو بمهر
ای عجب آنهاکه ازفکار او
ساختند یک صلیب ازبرای کشتنش
بعدها کردند مقدس ان صلیب
وزبرای فهم ودرک پیروان
گشت پیدا پاپ وکاردینال،اسقف یا کشیش
این جماعت درچنایت
برد سبق ازموسی عمران ما
هرروز دسته دسته خبل انسان بود بربالای صلیب
تا به خلق الله شیر فهمی شود عشق چیست ،مهر چیست
میگرفتند جان هر انسان که اموزند
راه رفتن سوی ماوای بهشت
بعد چندی آمداز نو باوری
باور تسلیم بر امرخدا
بت شکستند وبکشتند
بی حساب از بت پرست
تاکه گشت آن قسمت از خاک رمین
قبلگاه مسلمین
دعوی توحید بفریادبلند
دعوت اسلام به تیغ تیز شمشیرعرب
سربرون آورداز مرزهای حجاز
دید اندر سرزمین دیگری ماورای فکر او
قرنهاست بت پرستی منسوخ شده
در دیارخاک ایران باوراست درمبان مردمان
واحدی یکتاست اویزدان پاک
گفته اش،پندار نبک،گفتار نیک،کردارنیک
پس بفرمودند یزدان شما
آن واحد دیروزی است
دورآلان دور الله هست حاکم بر زمان
تیغ شمشبری که الله داده است
خونریز است بربزدخونتان
همسر وفرزند ومالت
هم غنیمتهاب ماست
آنقدر کشتند ،تادشت پرشد ازجسد
هرچه آمد دستشان بردند حجاز
درتنعم خواری و حشمت
دراوج زور ،خسته از کشتار
فکرتازه شد
گرنمی خواهی راه فردوس برین
گرنمی خواهی دین الله اسلام مبین
هم بماند باورت بزدان پاک
بایدت هرساله تو باجی دهی
نه بگفتار وبکردار ادب
باب رسم ما قوم عرب
ناسزاها بشنوی
هنگامه پرداخت باج
درزمان دادن هرجریه ای
یک دوقرنی دور ودودانی گذشت
دادن باج وجزیه ،گرچه جانکاه بود وسخت
بدتر ارآن ناسازگویی بود در گوش عجم
گوش ایرانی که بد نشنیده بود
اندک اندک زشتگوئهای آن فحاش قوم
دردرون فکر او ماوا گرفت
آمد آن بدرود، با پندار نیک گفتا رنیک کردارنیک
قوم ایرانی به ترفند دروغ
شدمسلمان واز جزیه ها گریخت
بازدر مکر وفریب
فرمودده شد
ایرانی گرمسلمان شد موالی میشود
بسرور وآقای او،سید ومولای او باشدعرب
تابه امروز ابنچنین بودست
حال ای استاد من شاعربگو
آرزویت،صحبت ازموسی وعیسی ومحمد
روشنی باشد درفرار از ابلهبی
دین موسی وجنایتهای پاپ ها را رها کن
اینک اندر پهنه خاور زمین
دین یکی،الله یکی قبله یکی
این بریزد خون مسلم آیتی خواند زقران کریم
آن یکی آیتی خواندزقران مجید
درانتحار صدها مسلمان میکشد
درگروهی بانگ یا مولا علی سرمیدهند
تا بریزند خون صدها مسلم ازبهر صیانت ازحرم
دسته دیگر به فریاد بلند یارسول الله
سرببرند رافضی یا شیعه بدعت گذار
درتمام کشورهای خطه خاورزمین
پرمجاهد از برای کشتن هم دبن خود
خاک کشورهای اسلام رنگ خون است این زمان
توبیا بنگر عزیز شاعرم
نام هرکوچه نام هر میدان ،خیابان گشته برنام شهید
ای عجب درهندوچین باصدصنم
باهزاران بت نبینی یک شهید
بایداینک من کنم کوته سخن
ورنه شرح خونربز
پیروان آن سه شه
سر به انجامی نگیرد
مانده درچند روزه عمر حقیر
پس به اخر ای شاعز والا گهر
ازچل آید کرنش وزشما بخشش
صحبت ازعیسی وموسی ومحمد ابلهی است
………… هموطن گرامی اگر بسیار عالی ولی اگر از زبان مشیری می فرمائید شعرش چنین است.
صحبت از عیسی و موسی نا بجاست!
آقای نوری زاد لطفا اگر میشود این نامه را منتشر کنید
تشکر
سلام آقای روحانی
من وبیشمار مردم دبروز
دردیروز برای فردای بهتر ،بخیابانها ریختیم،شما نیک میدانید ،در دیروز درد مردم نماز وسینه زنی ولچک زنان و…نبود ،که مردم برخلاف امروزبرآداب مسلمانی بودند،اسلامی که حق حیات به همنوع میداد ،یادتان هست آنان که اهل میکده بودند درماه رمضان ومحرم خلافش که خوردن می بود را کنار میگذاشتند ،یادتان هست اکثریت جماعت عرقخور باغیرت وحافظ ناموس اهل محل بودند،
یکی ازدردمندزندان رفته دیروز وامروز میگفت، درزمان شاه اگر شخصی بجهت تعرض ناموسی بزندان عادی می افتاد،ازسربند تا ته بند ازطرف جماعت الوات کتک میخورد، حال چه شده که که درصد چشمگیری از آماردربندیان پرونده های اخلاقیست چه شده درمملکتی که میخانه نداردوصدای صوت قرآن لاینقطع می آید قاری محبوب قرآن هتک ناموس صغیر امت اسلام میکند وهزاران پرونده مفسده اخلاقی اخوندوهیئتی ومسندنشین شریعت سرگرمی دستگاه قضائی ملایان شده است،یادتان هست به گوش این مردم محروم مسخ شده میگفتیم شاه دزد است ودر آوردیم که شاه وفامیلش نفت رامی دزدند،نفت،نفت ،…..نفت راحالا که میخورد ،بماند،
اختلاس یعنی چه ؟اگرازمردم دیروز سوال می کردی اختلاس چیست؟ بیگمان نمدانستند چه بگویند،اینک در دولت اسلام کمتر کسی هست که مفهوم ومعنای آنرا باتاوان دادن داروندارو سفره بی نان وورشکستگی خویش نداند.آقای روحانی ساده تر بگویم ،آیادر دیروز دروغ،خدعه،فریب ارزش بود؟،
این موهبت دنیای امروز این سرزمین است،دروغ ارزش شده است راستی ودرستی گم شده است،راستگو ،هالو شده است ،که اگر عاقلی راست گویدوراست خواهد سر ز زندان ولائی در آورد، آقای روحانی آنروز که اول امروز بود در شهر اموات (بهشت زهرا)به زنده نماهای این سرزمین باصوت رسا اعلام شد ،آب وبرق ومسکن واتوبوس مجانیست که اینها اول راهست شمارا بمقام انسانیت میرسانیم ،بعدازچهاردهه آدم ، انسان شده ،حافظ قرآن شده ،سعید طوسی شده،است .
اسماء ابوذر ومالک اشتر ومقداد ومیثم نامی شده اند از ثبت احوال اگر سوال شود نامی تر ازنامی شده اند،سرداران باسربدار کردن فتنه جو هاکاسب شده اند. گفتمان علی(ع)اصلاح شده است، لامعاش له لامعاد له وباورعلی،به آرامردم، خطی از نهج البلاغه شده است!، اینک برجای او حافظان شرع ولایت میفرمایند من گوشت مرغ را حرام نمیکنم ولی خود نمیخورم ،(خدعه،خاویارمیخورد)میفرماید سه وعده نخوریم دو وعده نخوریم چه میشود،
آن میشود که مدون قانون بفرماید کلیه فروختن اشکالی ندارد،دیگر خلخال کشیدن از پای زن یهودی حرف هست،آنچه که جانشینان علی را هلاک میکندسخن از راستی ودرستی وعدالت خواهیست .آقای روحانی یادم می اید درسال 54شبی تا صبح اشک ریختم وازخدواند خواهان ان شدم انمرد مهربان کوجه مارا که میگفتند بهائست را براه راست یعنی مسلمانی هدایت کند.نوجوانی بودم .
.بعداز انقلاب دودمانش آواره شد
چند سالی که گذشت چشمانم دیدکه گبر ونصارا ویهود را دشمن میخوانند
دیدم هموطن کرد وبلوچ وخوزستانی که گوینده شهادتیند عمری شدندو ملعون شدند
دیدم آیت الله های امضاء کننده مرجعیت ،دشمن شده اند
دیدم مقام نیابت امام ساده لوح گشته ودر کنج خانه اش حبس شده
دیدم نخست وزیرهشت ساله دوره جنگ فتنه گر شده است
دیدم دوستان دیروز تک تک دشمن شده اند
دیدم خانه مرجع تقلیدو حسینه درویش درآتش وفریاد مرگ گم شده است ویران شده است
دیدم همپاله ها ورفقای پنجاه ساله بی بصیرت شده اند
دیدم قاضی القضات نه رفیق دزد که خود…شده است
دیدم وکیلها متهم نه ،مجرم شده اند
دیدم دیدنیها ،همه دشمن،…
دیدم رئیس جمهور محبوب ،روضه خوانی میکند، واز کاسه شیر آوردن یتیم برای علی میگویدوهزاران ضغیر وکبیر گرسنه این سرزمین رانمیبیند،.
ماتمها وبلاها همه دیدم
آقای روحانی بادیدن اینهمه دیدنی ،باورم به رسیدن روزیکه دیده های کم سوشده ام بتواند راستی وصداقت را ببیند سست گشته ،ولی بجهت ارزشی شدن فریب،خود راگول زدم! وبشمارای دادم ،میدانم که درآفرینش دیدنیهای این سرزمین شماهم نقشی درخور تامل داشته اید،بیائید بادر دیده ویاد آوردن گذشته بینا شویدواندک امید من و24ملیون رای دهنده رابه یاس ونا امیدی مبدل نکنید ،ما مردم پاکباخته گانیم ،اگر شما نترسیدو پیمان نگسلیدما برپیمان خویش وفا داریم.درخاتمه بیاد آوردم مهندس بازرگان دراخرین روز دولتش گفت ،نخست وزیری که برای هرکاری اجازه بخواهد برای لاجرز خوبست .
شما پاسخگوبه قانون باشید،اگر پاسخ این نامه راازسربازان گمنام درزندان وبند نگیرم بازهم مسدع خواهم شد
بیش از این چی توقع داشتین. این اسلامی چیا کارشون همینه. شیره مالیدن به سر ملت. ما نباید اجازه بدیم اینا شیره به سر ما بمالن.
بزرگمرد و شجاع ترين مرد ايران زمين جناب نوريزاد سلام
ترامپ ، نقشه هوشمندانه اي بر عليه حكومت ايران كشيده، به همه كشورها كه هيچ بل به همه شركت هاي بزرگ اخطار كرده كه يا معامله با ايران، يا تبعات كار با ايران و محروميت از بازار امريكا را بپذيريد ، اين اتمام حجت ها توسط دهها كارگروه به اين شركتهاي كليدي ابلاغ شده( نمونه اش تويوتا) ، از طرفي خريد كالاهاي ايراني را هم تحريم كرده ، و چين و هند از جمله قدرت هايي هستند كه در اين امر پيشگام شده و از ٢٠١٨ با ايران معاملاتشان را محدود مي كنند ، به زودي شاهد قفل شدن شركت هاي دولتي و خصولتي و پتروشيمي ها و صادرات نفت خواهيم بود، و در امد ايران محدود به ماليات از شركت هاي توليدي ورشكسته ! خواهد شد. قيمت دلار به بالاترين حد خود ، و تورم به دليل كاهش تقاضا خيلي بالا نخواهد رفت تا اينكه محصولات ايراني و حتي نفت، از طريق شبكه هاي قاچاق و با ثمن بخس خريداري شده و مواد اوليه را به بالاترين نرخ به انها خواهند رساند و ورژن هاي جديد بابك زنجاني به بازار خواهند امد!
اما فروپاشي رژيم از ورشكستگي تامين اجتماعي و صندوق هاي بازنشستگي اغاز خواهد گرديد.
—————–
جناب نوريزاد سلام مجدد
شما ، در ميان اين همه ادعاهاي اصلاح طلبان و اصولگرايان ، نقش فرقان ( فرق گذارنده بين حق و باطل) را داريد،
ديد تيز بين شما بلافاصله مردم و حتي روشنفكران صادق را از انحراف تحليل رويدادها نجات مي دهد.
وقتتان را بيشتر در اگاه سازي مردم قرار دهيد و فايل هاي صوتي بيشتري بيرون دهيد، چون صداي ريتم دار و زيباي شما
به كلمات جان مي دهند.
من با اينكه خود تحليل گر و تحصيل كرده و اهل مطالعه ام ، در تحليل بسياري از وقايع در مي مانم.
نيكوكاري هاي زيبايتان را به افرادي مثل خود بسپاريد و به يك تلفن يا امضاء بسنده فرماييد
امروز نه مردم عادي ، بلكه روشنفكران وطن پرست به نظرات شما نياز دارند
با سپاس
دكتر امير
سلام بر تو نوری زاد
با تاسف از گفتمان هم وطن عصباني كه يك مطلب مفيد و منطق خوب را خارج از ادب يك ايراني اصيل براي شما ارسال كرده لازم ميدانم مطالبي را بعرض برسانم.
جناب نوري زاد شخصي كه در يك بگو مگوي معمولي يا برخورد خياباني و امثال آن تصميم ميگيرد طرفش را بكشد و او را از حيات و زندگي محروم كند يك قاتل بي رحم يا ديوانه اي داراي جنون آدم كشي هست. چرا بايد به او رحم كرد و او را از مجازات رهانيد و بدون پند و ارشاد به جامعه باز گرداند. چه برسد به قاتلي كه با نقشه و قصد طراحي ميكند نابودي و كشتار بي رحمانه انسان ديگر را.
جناب نور. ي. زاد. من با اعدام و جان ستاندن موجود جاندار مخالفم اما با اين نهضت به اصطلاح بخشيدن قاتل هايي كه در تمام كوچه و خيابانها به صورت بلقوه وجود دارند و پرسه ميزنند و بجاي آگاه شدن و گرفتن حقشان از ظالمان و مفت خوران با هم وطنان سر موضوعات كوچك در گير ميشوند و خشم خود را در تيغ هاي پنهان كرده در آستين ميريزند و در قلب پير و جوان و زن و مرد بي دفاع فرو ميكنند بشدت مخالفم. آخر اين چه كار بي فكر و ساده لوحانه اي هست كه حتي هنر پيشه هاي معروف هم به آن وارد ميشوند و به پاي پدر و مادر مقتول مي افتند و گاه لات و لوت ها و گردن كلفت هاي اطراف قاتل هم به اين پدر مادر داغ ديده فشار مياورند و بلخره قاتل را مي رهانند و با سلام و صلوات به محل ميبرند و گوسفند در قدمش سر ميبرند.
جناب نوري. زاد. عزيز من معتقدم حتي پدر و مادر مقتول هم حق ندارند بجاي مقتول بيچاره اي كه زهر دشنه اي را چشيده و با درد دلخراشي جان داده تصميم بگيرند .مگر انها مي توانند درك كنند كه چه رفته به كسي كه كشته شده با بيرحمي.
جناب نور. ي. زاد من پدري و مادري را ميشناسم كه از اينكه پسرهايشان در محل نفس مردم را ميگيرند و مردم از انها حساب ميبرند به خود مي بالند !! انها افتخار ميكنند كه پسرشان چاقوكش و عربده كش است . خواهر زاده ها و برادر زاده ها هم افتخار ميكنن كه دايي يا عموي انها لات محله هست . بعد وقتي اين آقا قتلي مرتكب ميشه همه اطرافيان و پدر و مادرش جمع ميشوند و مظلوم نمايي مي كنن و طلب بخشش قاتل را دارند.
جناب نور. ي. زاد اگر قاتل را مي بخشيد لا اقل پدر و مادرش را نبخشيد و انها را به جاي قاتل زندان كنيد كه قاتلي پرورده اند . اين اعتقاد راسخ من است. مادري كه وقتي لباس پسرش را مي خواهد بشويد و در جيب لباس چاقو و وسايل برنده ديگر پيدا ميكند بايد بداند روزي پسرش اينها را استفاده خواهد كرد پس اگر ساكت بنشيند و فكري نكند شريك جرم است و بايد مجازات شود . از طرفي همه ميدانيم اين لات و لوت ها اغلب براي هيچ چيزي ارزشي قايل نيستند ولي مادرشان را مي پرستند ( نمونه آن جوان قاتل اراكي كه بخاطر مادرش كشتار براه انداخت) پس اگر قانوني باشد كه والدين قاتل ها هم گرفتار مجازات شوند شايد در كله پوك اين لات و لوت هاي قاتل بلقوه بشود چيزي فرو كرد.
جناب نور. ي. زاد اگر اينگونه قاتلان بخشيده شوند ديگر نميشود از خانه به خيابان آمد خدا را شاهد ميگيرم جامعه پر شده از جوانهاي جسور و بي اخلاق و بي پروا و لات و لوت هايي كه به ناموس مردم نجيب در جلوي روي انها رحم نميكنند و اهانت مي كنند و هر اعتراضي را با خشونت بي انتها و تيغ و دشنه جواب مي دهند حال اين قاتلان بلقوه اگر در پس ذهنشان هم باشد كه بخشش و عطوفت خيل عظيم خير ين اين مملكت بي قانون هم پشتيبان انهاست ديگر تصور كنيد چه درنده هايي وحشي را مي پرورانيد.
سلام
جامعه ای که گروهی از مردم به دلیل دین و قبیله و نژاد و هر دلیل دیگر خود را از دیگران برتر بدانند ؛ درمنجلاب فساد و تباهی غوطه ور میگردد و پیوسته دچار ویرانی وانقلابات خونین میشود!!!
متاسفانه قرنهاست که ایران دچار چنین طاعون مهلکی است ؛ چه عجب که این طاعون ویرانگر با سوء برداشت از دین رهایی بخش اسلام به تخریب مشغول بوده است !!!
دینی که پیامبر گرامیش میفرماید ( ان بشر مثلکم) من هم بشری هستم مثل شما
و باز میفرماید من بابت ترویج پیام دین؛ حق دریافت وجهی را ندارم .
اما متاسفانه داعیه داران ترویج همان دین هر کدام به یک بت بدل شده اند که اصلا با دیگران هیچ وجه تشابهی ندارند.
از طفولیت به ارتزاق از دین عادت میکنند لذا با کار و کسب و درآمد مقبول و معقول بیگانه اند.
وابستگان به اینان که فامیلهای بنده و شما هستند همچون همین حضرات خود را فوق قانون میدانند .
در واقع قوانین به امر اینان بایدبچرخند نه اینان به امر قانون . بی تعارف وضعی بسیار بدتر از قانون جنگل.
در قانون جنگل شیر به تناسب توانش سلطان جنگل است ، اما اینجا طبق برداشت عده ای از علما در شرایطی میتوان خرگوش را بجای شیر حساب کرد.
مامور اجرای قانون انگار قانون ارث پدرش است، چنان قلدری و رذالت بکار میگیرد که گویی رحمت به …….
خلاصه امتداد عملکرد دینسواران خدا نشناس را در افغانستان میتوان به وضوح تماشا کرد.
دست به دامن بقول خودشان کفار شدند تا بین شان به قضاوت و مدیریت بپردازند.
بدست خودت هموطن آیینه بگیر و ببین با خود و خانواده و اطرافیان چه میکنی.
کاری نکن که دوفردای دیگر سرافکنده و نادم و مضطرب تشریف ببری زیر هزار من خاک.
گول القابی چون دکتر و مهندس و استاد و آیتالله و مجتهد و…….. را نخور.
القاب و عناوین مانند تابوتهای منحوسی هستند که عقل فریب خوردگانشان را در خود دفن میکنند .
هر کسی را بمصداق عملکردش خواهند سنجید نه القاب و عناوینش.والسلام
حق نگهدار
با سوء برداشت از دین رهایی بخش اسلام به تخریب مشغول بوده است !!!
……………
یکبار دیگر آیات قتال و غارت و کشتار و به برده و کنیز گیری دگراندیشان در قرآن را هموطن بخوان. اسلام دینی قبیله ایی و خشونت پرور است چون پشتوانه ایی جز خشونت و ///// ندارد.
با سلام
احسن، درود بر شما که حساب رسول گرامی اسلام( ص) را از دین خواران و دین سواران حاکم جدا کردی. حرفت حق و بر مدار حق هستی، درودت باد. این حاکمیت سفیانی هیچ وجه مشترکی با سیره و سنت رسول الله
( ص) ندارد، حتی به اندازه یک هزارم حکومت معاویه هم با اسلام نسبت ندارد.
جناب آقای محمد نوریزاد عزیز
با سلام و عرض ادب
احتراما” ، یقینا” حضرتعالی بارها این بخش از خطبه 27 نهج الباغه را که در ذیل آمده است را خوانده و شنیده اید .
” لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً ”
“به من خبر رسيده كه بعضي از لشكريان دشمن بر زنان مسلمان و ديگر زناني كه در پناه دولت اسلامند، هجوم برده و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره آنان را به يغما بردهاند، و هيچ مردي ياور و مدافع آنها نبوده جز ناله و التماس آنان به دشمن. آنگاه غارتگران باد به غبغب افكنده و بيآنكه كشته و مجروحي بر جاي گذارند، باز گشتهاند. فرياد از اين سستي براستي مردن به از اين ماندن.”
حال چگونه است که امروز درکشور پیرو امیرالمومنین حضرت علی(ع) ، تحت حمایت دولت اسلامی، اموال بخش قابل توجهی از مردم را به غارت می برند و کسی بر این مصیبت دق نمی کند ؟ رئیس محترم دولت اسلامی، جناب آقای دکتر حسن روحانی، نه تنها برای این موضوع دق نمی کند بلکه عملا” ازآن حمایت هم میکند.
سوء مدیریت ، فساد مالی سازمان یافته و پولشویی در بانک مرکزی دولت تدبیر و امید باعث شده است بیش از 8 میلیون نفر اعضای خانواده سپرده گذاران موسسه اعتباری مجازکاسپین دچار مشکلات عدیده شوند . بعضی ها دچار سکته قلبی و فوت شده اند. برخی دچارسکته مغزی شده اند و فلج ،گوشه ای بدون پول درمان افتاده اند . خانواده بعضی ها از هم پاشیده شده و به اکثریت قریب به اتفاق سپرده گذاران این موسسه نیزکم و بیش صدمه مالی و روانی وارد شده است.بعد از بروز بحران مالی برای موسسه اعتباری مجاز کاسپین در آذرماه ۱۳۹۵، جناب آقای دکتر سیف و دیگر مقامات بانک مرکزی از جمله جناب آقای فرشاد حیدری معاون نظارتی بانک مرکزی یک جانبه و البته حق به جانب از تریبون بی حد و حصر سیمای جمهوری اسلامی ایران به دروغ پراکنی پرداخته و به فریب عموم مردم ، رییس محترم قوه قضاییه، رییس محترم جمهور، و نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی پرداخت و طرح غارتگرانه ای تحت عنوان ” تعیین تکلیف سپرده گذاران” را برای حداکثر نمودن منافع سهامداران عمده و مدیران موسسه اعتباری کاسپین و به ضرر کامل سپرده گذاران این موسسه به مرحله اجرا درآورد. اکثریت سپرده گذاران مظلوم و بی پناه موسسه مذکور ، علیرغم دلخوری از ظلم و ستم بانک مرکزی، ، ” خار در چشم ” و ” استخوان در گلو ” به امید حل مشکل خود در دولت دوم دکتر روحانی به وی رای دادند.اما با کمال تأسف، تاکنون دکتر روحانی هیچگونه واکنشی نسبت به ظلم و بی عدالتی اجرا شده توسط بانک مرکزی از خود نشان نداده است. چرا؟
این “چرا؟” یک سوال بزرگ آزاردهنده در ذهن سپرده گذاران غارت شده موسسه اعتباری کاسپین ایجاد کرده است و آن سوال این است:
آیا دکتر روحانی نیز، همچون مدیران ارشد بانک مرکزی ، در منافع حاصله از ظلم و بی عدالتی اجرا شده توسط بانک مرکزی سهیم میباشد؟
جناب نوریزاد عزیز
همانگونه که حضرتعالی مطلع می باشید در روز سه شنبه 17 مرداد 1396 نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی با رای اکثریت قاطع ، گزارش تهیه شده توسط کمیسیون اقتصادی مجلس در خصوص تخلفات بانک مرکزی و موسسه اعتباری کاسپین را به قوه محترم قضاییه ارجاع دادند. گزارش کمیسیون اقتصادی مجلس که یک نسخه از آن به پیوست تقدیم جنابعالی میگردد، به باور بسیاری از کسانی که از واقعیات تاریکخانه پشت پرده بانک مرکزی اطلاع دارند، یک روایت کاملا” رسمی از ماجرا می باشد که بسیاری مصلحت سنجی های جناحی و داد و ستد های سیاسی/ اقتصادی جناحی ما بین نمایندگان مجلس و دولت در آن لحاظ شده است. درگزارش کمیسیون اقتصادی مجلس ، پرونده بانک مرکزی دولت موسوم به “تدبیر و امید” به اصطلاح بسیار سبک تنظیم شده تا در قوه قضاییه مبادا محکومیت سنگینی یابدکه به اعتبار دولت موسوم به “تدبیر وامید” خدشه ای وارد شود.
روایت دیگری از ماجرا که تلاش دارد بر تاریکخانه پشت پرده بانک مرکزی و موسسه اعتباری مجاز کاسپین بدون مصلحت سنحی جناحی برای دولت موسوم به “تدبیر و امید” و فارغ از داد و ستدهای سیاسی/ اقتصادی جناحی پرتو افشانی نماید در قالب یک گزارش پژوهشی حاوی اسناد و مدارک ، شواهد و قرائن درخصوص سوء مدیریت ، فساد مالی سازمان یافته و پولشویی در بانک مرکزی دولت ” تدبیر و امید” و موسسه اعتباري مجاز كاسپين در ارتباط با بحران مالی بوجود آمده برای سپرده گذاران این موسسه به پیوست تقدیم حضرتعالی میگردد . مستدعی است که گزارش را بخاطر نکات بسیار مهمی که در آن وجود دارد با حوصله، با تامل و با دقت کامل مطالعه بفرمایید.پس از مطالعه دقیق گزارش پیوست ، گرد هم آمدن دروغ ، ظلم و بی عدالتی در کنار هم را مشاهده خواهید نمود.
به حضرتعالی توصیه می گردد که ابتدا گزارش تهیه شده توسط کمیسیون اقتصادی مجلس را مطالعه بفرمایید. زیرا گزارش تهیه شده توسط کمیسیون اقتصادی مجلس باعث بر داشته شدن دیوار بی اعتمادی مطلق بین شما و گزارش پژوهشی ارسالی درخصوص سوء مدیریت ، فساد مالی سازمان یافته و پولشویی در بانک مرکزی خواهدشد. به عبارت دیگر ، گزارش تهیه شده توسط کمیسیون اقتصادی مجلس شما را قانع خواهد نمود که گزارش پژوهشی ارسالی از یک موضوع کاملا” موهوم یا جعلی و دروغ حرف نمیزند که ارزش آن ندارد که وقت صرف مطالعه آن نمود. بنابراین شما بعنوان یک محقق فرزانه دانشگاهی مسلمان عدالت خواه ، بنا به فرموده قرآن مجید به قول های مختلف گوش فرا خواهید داد و گزارش پژوهشی ارسالی که در واقع قولی دیگر از موضوع مذکور در گزارش مجلس است را مطالعه خواهید نمود.
جناب نوریزاد گرامی
از آذر ماه سال گذشته تا اكنون بيش از 8 ميليون نفر اعضاي خانواده هاي سپرده گذاران موسسه اعتباري كاسپين بخاطر محروميت از دسترسي به اصل سپرده و سود آن دچار مشكلات عديده مالي و از همه مهمتر دچار آسیب های رواني شده اند. به منظور آگاهی از شرایط اسفناک روانی فعلی برخی از سپرده گذاران موسسه اعتباری کاسپین، از جنابعالی دعوت میشود مطلب ذیل عنوان ضرب و شتم خبرنگار روزنامه “جهان صنعت” توسط حراست موسسه مالی کاسپین مندرج در فایل پیوست این ایمیل را مطالعه بفرمایید.
جناب نوریزاد ارجمند
فساد مالی سازمان یافته در بانک مرکزی و موسسه اعتباری کاسپین در ابعاد چندین هزار میلیارد تومانی میباشد .لذا ، ذینفعان این فساد تلاش خواهند کرد که اسرار پشت پرده آن آشکار نشود.
اگر چه رسیدگی به موضوع به قوه قضاییه ارسال شده است اما با توجه به ابعاد چندین هزار میلیارد تومانی این فساد مالی، ذینفعان این فساد در بانک مرکزی و موسسه اعتباری کاسپین که از پشتوانه قوی دولت و خصوصا” رییس محترم آن جناب آقای دکتر روحانی برخوردار میباشند بسیار تلاش خواهند کرد که با لابی گری و بده بستان با قوه محترم قضاییه بر رای قوه قضاییه به نفع خود تاثیر بگذارند.
در صورت رخ دادن این امر ، تمام هست ونیست زندگی میلیون ها نفر برباد خواهد رفت.
جناب نوریزاد گرامی
از حضرتعالی بعنوان یک مسلمان عدالت خواه دعوت بعمل می آید، در صورتی که پس از مطالعه گزارش پیوست به این نتیجه رسیدید که در حق سپرده گذاران موسسه اعتباری مجاز کاسپین ظلم شده است، در این ارتباط دادنامه ای برای احقاق حقوق آنها به صورت نامه سرگشاده ، برای دکتر روحانی رئیس محترم جمهور و همچنین برای رییس محترم قوه قضاییه ارسال بفرمایید. تسریع در این کار فرصت لابی گری ذینفعان فساد برای اثر گزاری بر روی رای قوه قضاییه را از آنها خواهد گرفت.
جناب نوریزاد عزیز
انشاالله تعالی این گزارش و شما ، وسیله هایی برای گشوده شدن گره از کار بندگان مظلوم خدا ، کمک به تحقق عدالت در جامعه و روشن نگاهداشتن شعله امید به آینده ای روشن برای ایران اسلامی در دل میلیون ها نفر ایرانی خصوصا”جوانان باشند.
انشاالله تعالی حضرتعالی با تلاش “خالصا” مخلصا” لوجه الله تعالى” برای احقاق حقوق حقه مردم غارت شده ، در جهت کسب هرچه بیشتر قرب الهی گام برداشته و دعای خیر آنان را پشتوانه سلامتی وعزت خود در این دنیا و ره توشه سفر آخرت خود خواهید نمود.
جناب نوریزاد ارجمند
اگر قصد دارید که “قربه الی الله” و “خالصا” مخلصا” لوجه الله تعالى” و در جهت کسب هرچه بیشتر قرب الهی برای احقاق حقوق حقه مردم غارت شده گام بردارید ، پس از خواندن گزارش پیوست به حول و قوه الهی قلم عدالت خواه خودرا بردارید و نوشتن را آغاز کنید. بعد از نوشتن بسم الله ، قلم خود ادامه را خواهد نوشت. من یتق الله یجعل له مخرجا.
با آرزوی توفیقات الهی برای شما
و السلام علی من اتبع الهدی
جناب فرشید ضمن اظهار تاسف از زیان پیش آمده چند نکته برایم پیش آمد که به اطلاع همگان میرسانم . ربا ! بله ربا مگر صراحتا در قرآن نیامده که ربا مساویست با جنگ به خدا و رسول ؟ ابتدا ربا را تعریف میشود کرد که مالی به شخصی بدهید و بدون اینکه در سود و زیانش شریک باشید مبلغی را اضافه بگیرید مگر این عین ربا نیست در قبل از انقلاب بانک ها بهره پول را بین سه الی چهار ونیم درصد پرداخت میکردند و لی حکومت کاملا اسلامی این ربا را به مبالغ بیست الی بیست و پنجدر صد رسانید و اسمش را گذاشت کارمزد ! که مومنین گرامی شک نکنند و در این امر خطیر شرکت کنند ! و عملا بنا به گفته خود آقایان تعداد سپرده گذاران به بیست و پنج میلیون نفر رسیده .حال من از ربا دهنده گان ببخشید سرمایه گذاران سوال میکنم که طی این چند سال آیا سوال کردید که پولتان در کجا صرف شده که در زیان احتمالی شریک باشیم ؟ یا نه ! فقط سود میخواهیم ! خوب چرا در بانک های دولتی سرمایه گذاری نکردید که آفت کمتر به مالتان بخورد ؟ خوب موسسات قارچ گونه بیشتر سود پرداخت میکنند ! حال از کجا ؟ به ما مربوط نیست . حالا هم میخواهید سپرده هایتان را که هاپولی کرده اند ! از طریق بیت المال پرداخت شود یعنی عملا مردم را به هیچ می انگارید و اصلا برایتان مهم نیست که صغیر و کبیر مردم در بیت المال سهیم هستند . حال برویم سر دولت های اسلامی و خدوم که باعث شده اند ارز ها سر به جهنم بزنند و عملا بهای ارز ها پانصد برابر قبل از انقلاب شود و این همه از جیب ملت نجیب !! میرود . و چون میگذرد غمی نیست .