یک: با صمیمانه ترین درودها، وازقلمِ شوخِ ایرانیانِ نیک سخن، به شما شادباش و سپاس می گویم که در سخنِ تاریخیِ خود، آراستگیِ فرهنگی و مدنیِ مردمانِ ایران را از حاکمانِ “همه چی مال منه” گویِ حاکم بر ایران جدا فرمودید. راستی تا یادم نرفته بپرسم: مگرنه این که شما چهل و پنجمین رییس جمهور آمریکا هستید؟ پس یک درخواست. چی؟ بیایید و: یک چهل و پنج روزِ ناقابل، به سپاه و اطلاعات و بیت رهبریِ آوار بر ایران مهلت بدهید و دست از تحریم شان بدارید. واسه چی؟ منظوردارم البته. بعدِ این چهل و پنج روز، اگرسپاه و بیت رهبری در خطِ مردم قرار نگرفتند و برگشتند به خطِ ” منم که زیاد میدونم و منم که به این زودی هام سیرنمی شم” خب، هرجور که باب میل شماست، تحریم شان کنید و به سیخ شان بکشید. اگر ما جلویتان را گرفتیم که: نکنید!؟
دو: دراین چهل و پنج روز اما چه باید بکنند حضرات؟ می گویم. اما پیش از آن بگویم که این جماعت و جنابانِ آیت الله ها، چهل و پنج سال تمام مرتب به گوش ما زمزمه کردند که: کورش کبیر، همان ذوالقرنین است. یعنی برای ما ایرانیان یک کورش باقی مانده بود از همه ی غارت ها، که آن را هم این جماعت مصادره کردند. درعوض ما چی گفتیم؟ گفتیم باشد. کورش، همان ذوالقرنین. قبول؟ گفتند قبول. صلح برقرار شد. جوری که آنها هی می گفتند ذوالقرنین و ما یواشکی می گفتیم کورش. به یک جورهمزیستیِ مسالمت آمیز دست یافتیم سرجمع. مثل روزهای اول انقلاب که صدا وسیمای ولایی می گفتش: تیم فوتبال پیروزی، مردم هم یواشکی می گفتند: پرسپولیس!
سه: حالا چرا لبِ حضراتِ ولایی ازشنیدنِ اسم ها و شخصیت ها و مکان های ایرانی تبخال می زند و بدن شان کهیر؟ واسه این که: ” میخ شیعه رو بر فرق عالم می کوبیم” گویان، گمان شان بر این است که با هر ایران ایران گفتنِ مردم، یکی از ستون های اسلام اسلام حضرات تَرَک بر می دارد و کاربه قحطیِ لقمه های ولایی می انجامد. خلاصه رفته رفته وزنِ یواشکی گفتنِ مردم از یک طرف و درشت گویی های بیت رهبری از طرف دیگر، جا عوض کرد. یعنی چطورشد؟ کورش برگشت به پاسارگاد و پیروزی رفت و گم شد و پرسپولیس برگشت به جای خودش!
چهار: حضرتِ مستطاب ترامپ، چهل و پنجِ روزناقابل دست نگه دارید و سپاه و بیت رهبری را تحریم نکنید. تا ببینیم: برادران ولایی، با توصیه ی شخصِ رهبر، درست همسنگ راهپیمایان اربعین، و با پول مردم بینوای ایران، آیا به راهپیمایان پاسارگاد – که بقول خودشان مزار ذوالقرنین است – احترام می گذارند و پاهای تاول زده و کت و کول شان را ماساژ می دهند و لقمه بر دهانشان می گذارند و با شربت های جوربجورسیرابشان می کنند و رختخوابِ نرم برایشان پهن می کنند یا نه!؟
پنج: اگر دیدیم بیت رهبری و برادران بسیجی و دیگرانی از این دست، راه گشودند برمردمی که به شوقِ ادبِ بزرگ وبی نظیر کورش به پاسارگاد می روند – و نه به زیارتِ سنگ و قبرواستخوانش – ، و راه برهمان ادبِ بزرگ کورش که برچیدن هرچه بردگی و خاکساری های غیر انسانی است، گشودند، خب شما هم دست از سرِ تحریمِ شان بردارید فعلاً تا اطلاع ثانوی!
شش: اگر دیدیم نخیر، بازداستانِ اسلام و ایرانِ آقایان بالا گرفت ونگرانی ازلقمه های ولایی به میان آمد و راههای پاسارگاد را بستند و با شوکر و باطوم وسیم خارداربه استقبال مردم آمدند، این شما و این سپاه و بیت رهبری. تحریم شان کنید هرجور که دلتان می خواهد. هرچه باداباد ! چنان تحریم شان کنید که رنگِ طلایی ازسرِ قپه های سردارانِ سیری ناپذیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپّرد و عمامه ی حضراتِ ولایی: زرد شود! گفته باشیم خلاصه!
با تقدیم شاخ گلی از گل های محمدی
سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnoorizaad@gmail.com
محمد نوری زاد
یکم آبان نود و شش – تهران
سلام آقای نوری زاد من خیلی شما ر ونمیشناسم
شما حتما خیلی می فهمید و میدونید که اینقدر دل پری دارید . ولی اگه به درون خودتون رجوع کنین و با خودتون صادق باشید می بینید که فقط نقد می کنید و نظام حاکم را منکوب می کنید.
من یک پاسدارم ولی از این بخور بخورهای که شما می گید لله خبر ندارم وندیدم ، هرچند گاهی اوقات یه اخباری منتشر میشه ولی خیلی محدوده و برخورد شدید شده ، ولی اینجوری که شما می فرمایید اپن و آزاد نیست ، حداقل باچند سردار رفت و آمد خانوادگی دارم و از بطن زندگی آنها خبر دارم ولی انسانهای ارزشمندی هستند که همنشینی با آنها باعث ترقی روحی و معنوی هم میشه
همیشه در کارهای خیر در اشکار وخفا پیشگامن ومن بعینه دیدم این مسئله رو
خدا شاهده که خودروهاشون پژو و سمنده و فرزنداشون هم بعضا بیکار هستند. ( البته میتونن شاغل باشن )
درآمداشون هم ( اینایی که من میشناسم زیر 5 میلیون تومانه ) اگه خواستین آدرس میدم.
من بوسیدن پای اون طفل رو که شما میگید بهایی ولی من میگم یک طفل ایرانی را می ستایم . امیدوارم که نیروهای اجرایی دقت بیشتر و به قوه قضاییه ماهم عقل درست بده برای برخورد با مردم کشورش.
با نظرتون درخصوص روح شخصی عمل در پیاده روی کربلا تا حدودی موافقم که باید هدف امام حسین علیه السلام را در هر قدم مرور کرد.و تسلیم جو و ترس و تطمیع نشد.
اقای نوری زاد عزیز امیدوارم که نوشته های منو جزو توهین ها بحساب نیارید.
اراداتمند هرچی انسان آزاده س.
سلام دوست عزیز
شما باید خیلی ساده باشید که بخواهید ، ماجرا را اینگونه تصور کنید! رئیس دولت و رئیس مجلس کشور و برخی دیگر از برادران قاچاقچی و اسکله های بدون شناسنامه و گذرگاههای مرزی انحصاری( که من خودم شاهدش بوده ام) را آدرس داده اند.
اگر قراره من هم از این سرداران درس انصاف و اخلاق یاد بگیرم ، یه سوال نچندان دشوار دارم !
آیا همین سرداران حاضرند فقط با یک حقوق کارگری برای مدت فقط 3 ماه باز هوادار نظام باقی بمانند؟
اگر اینها می تواند با یه درخواست ساده کتبی و البته یه فیش حقوقی 200 میلیون وام بلند مدت دریافت کنند ، و من هم 11 ماهه دنبال یه وام ده میلیونی سرگردان شوم، اسمش را می شود عدالت و انصاف گذاشت ؟
دانش آموز ترک تحصیل کرده و بدون مدرک دیپلم خودم در سومین سال بکارگیری خودش در این نهاد یه قول خودش به غبر از مزایای مادی و غیر مادی فراوان فقط 3/5 میلیون دریافتی ماهانه دارد ! در حالیکه بنده با مدرک فوق لیسانس واقعی ( با مقاله و پایان نامه علمی و معتیر) و 28 سال سابقه هیچ امتیاز درآمدی مثل این آقا نداشته ام ! من عدالت را باید با چه ترازویی بسنجم !
نمی شود گفت که اینها مومن انقلابی اند فقط و فقط به خاطر لقمه های ولایی فراوان ؟
نه عزیز ! شما باید از دایره ای بیرون تر و بزرگتر ماجرا را ببینید ! از داخل نمی توانید منصفانه ببینید و قضاوت کنید؟
سلام،
این جریان ۴۵ روز چیه؟
—————
درود نازنین
تمثیلی از چهل و پنج سالی که آیت الله ها، کورش را با ذوالقرنین یکی دانسته اند.
پیش از آن که از این خبرها نبود.
با احترام
.
سلام / محمدرضا زائری ، روحانی اصولگرا و مدیر نشریه “خیمه”، در شهریور ماه و در یادداشتی تلگرامی نوشته است :
رهبر انقلاب پشت سر هم به انقلابی بودن توصیه می کنند، لابد هم منظورشان این نیست که سالی یک بار سیزده آبان با ماشین ضدگلوله به مراسم جلوی لانه جاسوسی بیاییم و مرگ بر آمریکا بگوییم و برویم رستوران شام بخوریم!
انقلابی بودن لازمه اش صراحت و عدالت خواهی و مبارزه با ظلم است؛ اما آیا خود رهبر انقلاب می دانند که اگر امروز مثلا کسی مثل من بخواهد در برابر عملکرد قوه قضاییه انقلابی باشد؛ چه به روزش می آید؟
به عافیت طلبی مبتلا می شویم، از ترس و ملاحظه سکوت می کنیم و اسمش را هم می گذاریم حفظ نظام!
در حالیکه این نظام با همین سکوت ها، با همین بی اعتنایی ها، با همین مصلحت سنجی ها و عافیت طلبی های ما از درون دارد می پوسد، دارد پوک می شود و آسیب می بیند و ما حواسمان نیست! در آستانه چهلمین سالگرد این انقلاب دیگر نمی توانم انقلابی باشم! دیگر من آن جوان بیست و چند ساله نیستم که با قلدری و پررویی جلوی قاضی دادگاه می ایستاد؛ اما به خاطر حفظ نظام یک کلمه هم به رادیو بی بی سی فارسی نگفت!
امروز زن و بچه دارم و گرفتار اثاث کشی هستم، ببخشید صاحبخانه منتظر است و عجله دارم، سن و سالم بالا رفته و دیگر نمی توانم انقلابی باشم! به من چه که در قوه قضاییه چه می گذرد!
یکی دو ماه دیگر در روز سیزدهم آبان می روم جلوی لانه جاسوسی و مرگ بر آمریکا می گویم و برمی گردم به خانه، شام می خوریم و می خوابیم. نماز اول وقت مان را هم می خوانیم و مراقب حفظ نظام هستیم.
من اگر بخواهم انقلابی باشم باید بپرسم قضیه رضا شهابی چیست؟ باید بفهمم آیا واقعا جلوی درمان علیرضا رجایی را در زندان گرفته اند؟ اگر بخواهم انقلابی باشم باید پرسش هایی را جدی و صریح مطرح کنم که نمی شود!
برای همین ترجیح می دهم انقلابی نباشم و فقط به نماز و روزه ام برسم و برای اجاره آخر ماه آپارتمانی فکر کنم که تازه گرفته ام و چشم به هم بزنم نوبت یکساله ام تمام می شود و برای تمدیدش باز هم باید نگران شوم.
آری انقلابی بودن و انقلابی ماندن بسیار دردسر دارد و من نمی توانم انقلابی باشم!
صحت خواب.اول سید را بردار تا به بقیه هم برسیم.
باسلام آقای نوری زاد در پست قبل از لبخند و با دقت زیاد و کافی صحبت کردید و از خوانندگان خواسته اید همه به صحبت های جنابعالی توجه نمایید و نظری بدهند . اگر جنابعالی دقت در رفتار مقامات کشور ما نگاه کنید ، اصلاً خوشرویی و لبخند در چهره ی آنها نمی بینید . مثلاً شما در چهره ی رهبری نظام ، اِژه ای و دولت آبادی دادستان و آملی لاریجانی و … همواره اخم می بینید و قیافه های آشفته ی ” بخت النصری ” را در صورت اینان و اینکه اینان مدعی اند از پیروان پیامبر خوش چهره و همواره با لبخند و بشاش بودن ایشان هستند . و اما در سوره ی لقمان و از از لقمان حکیم داریم که ایشان به فرزندان خود سفارش و نصیحت میکردند که : فرزندم اگر شما چیزی ندارید که به هم نوع خود هدیه کنی تا او خوشحال شود ، به او لبخند بزن و او را با لبخند شاد کن .
پافشاری شورای نگهبان بر یک امری که خلاف مر قانون است
محمد یزدی:
❗️فقهای شورای نگهبان بر اشکال شرعی فعالیت منتخب زرتشتی شورای شهر یزد به اتفاق آرا رأی دادند
❗️این تصمیم قانونی، شرعی، قطعی و غیرقابل تغییر است
———————————————————————————————————————————-
آیتالله یزدی درباره لغو عضویت شهروند زرتشتی در شورای یزد:
تصمیم یک تصمیم قانونی، شرعی، قطعی و غیرقابل برگشت است و هیچکس این قانون را نمیتواند برگرداند/ تسنیم
———————————————————————————————————————————–
محمد یزدی گفت، فقهای شورای نگهبان به توقف فعالیت سپنتا نیکنام، عضو زرتشتی شورای شهر یزد، رأی دادهاند و مخالفت با این رای “مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایرانست”.
—————————————————————————————————————————————
استاد گرامی نظر شما چیست؟مخالفت با این رای “مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایرانست”. یعنی نمیتواند پیگیر حق و حقوق خودش باشد !!!! ایا از این بهتر میشود مردم را خفه کرد؟
——————-
درود دوست گرامی
شرعی که یکجا به همین آقای یزدی راه می گشاید که: می توانی کارخانه ی بریجستون یا کارخانه ی لاستیک سازی دنا را بالا بکشی و بخشی از جنگل های شمال را برای پسرت هبه بگیری و درجای دیگر مردم ایران را به خودی و غیر خودی، مسلمان و نامسلمان، شرعی و غیر شرعی قسمت ببندی و خودت هم بشوی قاضی، این شرع را باید با گِلِ کوزه گری آمیخت و از آن هیبتی هیولاگون پرداخت و در موزه ها از تماشایش ورجهید از باب عبرت!
.
سپاس استاد گرامی ، برایت بهترین ها را ارزو دارم و امیدوارم همواره شاد و تندرست باشی
چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند؟ (1)
محمد مجتهد شبستری
قرائت رسمی غیر معقول و خشونت پرور از کتاب و « – قریب چهل سال است مراجع تقلید حکومتی ایران ۱ ترویج و تئوریزه میکنند. محیط آنان با انواع قداستها و القاب توهمآور چنان ، را در ایران پشتیبانی »سنت آراسته شده که گویی آراء و افکار و فتاوی و مواضع سیاسی و اجتماعی آنان فوق هر گونه پرسش و انتقاد قرار دارد. آنان که مدعی تولیت بر دینِ تولیت ناپذیر اسلام هستند مستقیم و غیر مستقیم هر سخن نو در باب دین و تفسیر کتاب و سنت را که با آموزههای سنتی آنان نمیسازد القاء شبهه، بدعتگذاری و انحراف مینامند. تکیه گاه تئوریک همه فشارهای گوناگون که از سوی نهادهای متعدد برای محدود و منزوی کردن صاحبان آراء و اندیشهها نو در باب دین، اِعمال میشود آن آراء و فتاوای فقهی است که از قلم و زبان آن ، اجتماعی ، مراجع صادر میشود. در حال حاضر آن مراجع دینی در پیدایش خسارتهای کلان سیاسی اقتصادی و اخلاقی و معنوی ناشی از قرائت خشونت آمیز از کتاب و سنت مهمترین نقشها را دارند.
چه در آن سالها که شخصا کار سیاسی میکرد و ۱۵۳۱ – صاحب این قلم که پس از پیروزی انقلاب ۲ چه پس از آن که به دانشگاه رخت کشید، همواره از این قرائت خشن و زیانبار انتقادهای صریح و جدی و گاهی گزنده به عمل آورده و برای رسیدن به قرائتی انسانی و معقول و اخلاقی از کتاب و سنت کوشیده است، فکر میکند هنگام آن رسیده که آن مراجع والامقام از برج عاج خود فروتنانه بیرون آیند، القاب توهمآور را از خود بتکانند و خود را بالاتر از دیگران به حساب نیاورند و به شیوه همه دانشمندان راستین در محیطهایی که از هالههای آفت آمیز قداستهای موهوم پاک است مانند دانشگاههای بزرگ کشور حاضر شوند و روی در روی پرسشکنندگان بنشینند و شخصاً این مسئولیت اخلاقی را بپذیرند که به نقدهای عقلانی و
اخلاقی جدی که به آراء و افکار و مشی آنها وارد است پاسخ گویند. من معتقدم تا این رویاروئی مستقیم اتفاق نیفتد آن محیط بسته سنتی منجمد که مراجع تقلید در آن بسر میبرند باز نخواهد شد و چرخه عقیم سلطهپذیری آنان از عوام و تنها به خواستهها و افکار عوام اندیشیدن و فتوا دادن برای امور مربوط به عوام و تربیت مبلّغ برای عوام را مهمترین مشغله خود دانستن، ادامه خواهد یافت و قرائت رسمی دینی کشور ما همچنان قرائت عوامانه خواهد بود.
– در ماههای اخیر وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که مقامات دینی و سیاسی ۵ در چندین دانشگاه بزرگ کشور برای سخنرانی اینجانب مانع تراشی کردند و گفتند چون محمد مجتهد شبستری در موضوعات دینی القاء شبهه میکند جلسات او باید به صورت مناظره انجام شود، از خود پرسیدم با وضع مبتذل و غیرمؤثر و غیر مفید که مناظرات در کشور ما دارد من با چه کسانی اگر مناظره کنم کار لغو » مراجع تقلید « انجام نداده ام؟ پس از قدری تأمل پاسخ خود را چنین یافتم که تنها رویاروئی مستقیم، با آنهم در محیط دور از هالههای قداست موهوم و پرداختن به پرسشهای بنیادین و طلب جوابهای صریح آن آقایان به این پرسشها و بحث درباره جوابهای آنها است که ممکن است کار لغو نباشد و شاید تاحدودی موجب تحول فکری و تکان خوردن قرائت رسمی منجمد و خشونتزای دینی گردد. به خودم گفتم آری تنها در این صورت است که اگر مناظره انجام شود مبتذل و لغو نخواهد بود.
– وقتی به این نتیجه رسیدم که تنها مناظره موثر و مفید و غیر مبتذل، مناظره با آقایان مراجع تقلید ۴ است طی یک یادداشت. آمادگی خودم را برای چنان مناظرهای اعلام کردم و درخواست نمودم فردی از آن آقایان، در دانشگاه تهران که بیش از هر جای دیگر فضای علم است و قداستهای توهم خیز در آنجا وجود ندارد با حضور اهل نظر و علم و دانشجویان و دیگران با همۀ ما مستقیما رویا رو شود و مانند یکی از ما در کنار ما بنشیند و به پرسشهای من و دیگران پاسخ دهد یا آرا و یا افکار مرا نقد کند و شخصا مسؤلیت اعتبار اجتهاد فقهی در « سخنان خود را بر عهده بگیرد. من اعلام کردم که موضوع مناظره میتواند این باشد در نظر داشتم اگر فردی از آقایان اعلام آمادگی کند از ایشان بخواهم در نقد آن چند مقاله .»جهان حاضر که من در آنها اعتبار اجتهاد فقهی آقایان (در غیر مسائل مربوط به عبادات) در عصر حاضر زیر سئوال برده ام اقلاً پنج صفحهای بنویسند و منتشر کنند و پس از آنکه علاقمندان، مقالات من و نقد آقایان را خواندند با یکدیگر به مناظره بنشینیم.
– گرچه پرسشهای بنیادین در حال حاضر که متوجه آراء و افکار و فتاوی مراجع تقلید است زیاد ۳ است اما من میخواستم از آن آقایان در جلسه یا جلسات مناظره، از جمله، این سوالات را بپرسم:
، در عصر حاضر اعتبار اجتهاد فقهی شما در غیر از عبادات یعنی اجتهاد فقهی در باب امور اقتصادی –الف در جامعهای مدرن مانند جامعه ایران بر کدامین مبناهای … خانواده و، جزائی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی معقول و قابل دفاع استوار است؟ و رسیدن به کدامین اهداف مهم را در زیستن انسان ایرانی در جهان مدرن تفسیری ادعا می کنید که ، کلامی ، کنونی برآورده می سازد؟ شما با تکیه بر کدامین مبناهای معقول فلسفی احکام وارد شده در کتاب و سنت احکام ابدی و غیر قابل تغییر خداوند هستند و بر مسلمانان واجب است در تمام عصرها به آنها عمل کنند. شما این مدعای عظیم را که در تحولات زیستن مسلمانان در عصر حاضر بن بستهای فراوان ایجاد می کند از کجا آورده اید؟ خواهید گفت این مدعا از تفسیر کتاب و سنت بدست می آید اما من به شما می گویم، در عصر حاضر در برابر آن روشهای تفسیری و آن مباحث الفاظ که شما به آنها تکیه میکنید هرمنوتیک های جدید و فلسفه های جدید زبان سربرآورده است که روشهای سنتی شما را به صورت جدی به چالش می کشند و روشهای شما تاب مقاومت در برابر آنها را ندارد.
شایدشماهم ازاون دسته ایرانیهایی باشیدکه همیشه باخودشون درگیراین فکرهستندکه واقعادلیل ماندگاری این رژیم بااینهمه حجم فسادواین خیل عظیم مخالف چی میتونه باشه؟!
ممکنه باورتون نشه ولی خودمن بعضی وقتهاشده به این نتیجه رسیدم که نکنه واقعااینابرحقندومن وخیلیهای دیگه دراشتباه هستیم.خصوصاوقتی که می بینم هرتحولی هم که توی دنیااتفاق می افته آخرسر حکومت مامثل تارزان ازش زنده وسرحال بیرون میادوبه ریش ماهاکه منتظررفتنش نشستیم میخنده.
اینوکه همه میدونیم یک طرف این ماجراخودمامردم هستیم که فقط تماشاچی هستیم وتاثیرگذاریمون روسالهاست که ازدست دادیم.ولی هیچوقت به طرف دیگرماجرافکرکردیم!؟
طرف دیگرقضیه حکومتهای دیگه هستن.خصوصاحکومتهای کشورهای قدرتمندتاثیرگذار!!
متاسفانه واقعیت تلخ اینه که بیشترحکومتهای کنونی جهان فاسدن وآدمهایی که درراس امورهستن بیشتردنبال منافع هستندتاانسانیت.روزبروزازتعدادانسانهای سالم واخلاق گرادرسیاست کم شده ودرعوضش آدمهایی راحت طلب وبی قیدوبنددنیارودردست گرفتن.آدمهایی که دردبشرامروزبراشون معنایی نداره.آدمهایی که ازسیاست فقط زدن وبردن وخوردن روبلدن.کاری ندارن که بقیه دنیابمیره یازنده بمونه.
شایددنیای امروزه هم مثل بیماری شده که توی کمارفته وفقط یک شوک قوی میتونه اونوبزندگی برگردونه.
شوکی قوی بایک شوک دهنده قوی.
شایدکسی مثل هیتلربایددوباره این بازی کثیف سیاستمداران کثیف روبهم بزنه.
درود…نمیدونم این بشما اختصاص دارد یا یک مقوله دیگریست؟……ولی هرچه باشه من بعنوان ایرانی که جان ونانش را فدای عضمت واعتلای وطنش بشود افتخارمیکنم…..اما سئوالی از نمایندگان مجلس محترم میتوان کرد…
وقتی پدری چند دخترجوان وهمسرجوان وپسری نوجوان دارد.اگر پدر غیرمتعهد ونا اهلی باشد وهرآئینه افراد گوناگونی را بحریم خانوادگیش تحت هر عمل خلاف قانون یااخلاق پذیرا باشد….
وفردا اون نوجوان پسر اگر بشغل پدرگرایش پیدا کرد…
واون دختران ازجاده عفاف واخلاق منحرف شدند…آیا شما بعنوان امربه معروف ویا مواخذه ….
اول پدر خانواده رابعنوان کانون این فساد موردملامت یا اعمال قانون قرار میدهی یا اون اسیران وقربانیان مظلومی که اولادشان هست؟!
بنده میپرسم بانک محترم مرکزی من شاید اولین باری بود وشاید دراولین صندوقهای قرضالحسنه درسطح ایران…قناد بیسواد یا کم سواد سیدی که قنادی داشت درخراسان شمالی وانسان خوشنام وباایمان وانسان درست ناگاه درسالهای اول انقلاب صندوق فوق را با یک کارمند وچند پوشه وکلاسه ایجاد کرد وخود من چند هزارتومان فوری بدون هیچ دنگ وفنگی ازش گرفتم وایشان مثل بقالان قدیم که چوب خط برای بدهکار درست میکردند اون صندوق را اداره کرد وچندین سال هم گره گشای بحق مردمی چون من بودند وازسود وربا وهیچ عنوان دیگری هم نداشت وخدایش قرین رحمتش کند بابیسوادی ریاست هلال احمر واز پرتلاش ترین افراد پشت وروی جبهه هم بود!…وتا هنگام حیاتش اون صندوق مردمی کاری مردمی کرد وگذشت…..اکنون نمیدانم سرنوشت ان بکجا انجامید…..
ولی بعد اینها خصوصآ بعد شصت صندوقهای قرض الحسنه قارچ گونه ای درسطح ایران شروع بکار کردند ونه صدایی از بانک مرکزی درامد نه ازنمایندگان محترم.!….تا جایی که رسمآ صندوق قرضالحسنه پرستاری مشهد باپرسنل اداره مبادرت باین کار کرد وکارکنان بدلیل اعتماد دانشگاه ودیعه گذاشتند…چندی بعد ازدل این صندوق بانکی ظهور کرد که دربانک آینده بعدها ادغام شد!…..حال این صندوق نه دیناری سود بسرمایه گذاران دادند ونه ازخرید کارخانه وساختمان عایدی…..
چگونه هیچ مقامی ازاین ماجرا شاکی نشد….درشرایطی که بهداشت محیط در یالقوز آباد دورافتاده دکان اون بیچاره رابجهت رعایت بهداشت وگرفتن کارت وغیروه لاک ومهر میکنند…..بانک مرکزی چگونه بچنین مکانهایی مجوز دریافت پول ازمردم را داد…وچگونه امد دررسانه ها گفت ما تعهدی نداریم؟!….
ایا بانک مرکزی دراین آشفته بازار نباید مورد مواخده وپرسش قانونی قرار گیرد؟……چرا نمایندگان کشور که برخی بناحق این مکان مقدس مردمی را سکوی پرتابشان اشغال کردند درفکر وطن ومردمش نیستند؟….آیا نبایدیک مقام مملکتی بزرگی را جهت عدم اجرای قانون محاکمه علنی بکنند…مگر خون این حضرات ازخون اوسرباز وسپاهی وبسیجی وووووقرمزترست!….وطن متعلق بهمه ماست چرا مارا بورطه های هولناک سوق میدهند درحالیکه تابعیت دوگانه دارند وحساب پر وپیمانه ای درکشورهای بیگانه!…..
کاش قوانین کشور مثل قوانین پلیس راهور که سرعت را بدون قید درتابلویی درگوشه کنار خیابانهای شهر با تخطی فقط یک کیلومتر یک صد هزا رتومان جریمه میکند وسیله همان دوربینهای چینی!….راننده باید ۹۰ کیلومتر میرفت قید شده شما ۹۱ کیلومتر رفتید ویکصدهزارتومان جریمه بایدبدهید…!
آیا این منصفانه هست اون راننده فلان خودرو جونش دربیاد درروز یکصدهزارتومان کارنمیتواند بکند که شما اون مبلغ راجریمه دوربینی میکنید….یا کارمند بازنشسته یا هر فرد دیگر!
من میگیم شما وقتی درقبال یک کیلومتر غیرمجاز من نوعی بدبخت را یکصدهزارتومان نقره داغ میکنید…
چگونه درقبال اختلاس وپولشوئی وودیگر موارد خلاف وحذف صندوقهای قرض الحسنه اقدام نمیکنند….چه کسانی کشور را خلاف روال ترقیش به واپس میرانند…..
فراموش نکنیم….نسلهای قسم خورده جوجه کمونیسم.ها..توده ایها..منافقین….وسایر خائینین کشور دربدنه ارکان کشور جای گرفتند وتشخیص انها کارمشکلی با نیروهای امنیتی که داریم درموسسات ارزی وبانکی بحضرت حق کارمشکلی نیست!….
درود و عرض ادب. جناب نوریزاد عزیز به بهانه پرخاش آقای قرائتی به آقاي “دوربینی” متنی را قلمی کرده ام و خدمتتان میفرستم.
دوربینی و نزدیک بینی “قرائتی”
دوربینی تر از آقاي دوربینی خود آقاي قرائتی است که از اول انقلاب به عشق دوربین آنهمه شیرین زبانی میکرده و میکند. و بنا بر اصل روانشناختی فرا فکنی ما به چیزهایی در دیگران حساسیم که در خود سراغ داریم. چه خوب و چه بد. بخاطر وانمایی شخصیت مان در دیگری تکان میخوریم. یا از سر حسادت یا از سر تبری جستن از ویژگی نابخردانه ای که در خود سراغ داریم و مثلش را در دیگری دیده و باعث آزارمان شده است. آقاي “دوربینی ” آیینه تمام نمای شخصیت وارونه و ریا کار آقاي قرائتی است. با این توضیح که آقاي دوربینی مردی بي ریا صاف و صادق و بي چشمداشت بهره مادی جلو دوربین میرود و زندگیش را فدای عشقش که دوربین باشد نموده اما آقاي قرائتی با عشق به دوربین همه چیزهایی را که نداشته بدست آورده است. آقاي دوربینی باید هم باعث آزار حجت الاسلام شود. چرا که احساسی را در او بر می انگیزد که تا عمق وجودش تیر میکشد. انگار که کسی خواسته باشد از سر شوخی یا تلنگر و تذکر آقاي دوربینی را عمدا جلو آقاي قرائتی قرار دهد تا خودش را بیاد آورد و این خودیادآوری زجرش میدهد. چه خود بهتر میداند هر دو عشق دوربین اند. منتها یکی شجاعانه این عشق را شفاف بیان میکند(آقاي دوربینی) و دیگری ریاکارانه در لفافه ای از جلوه های مقبول شرعی و دینی و ملغمه ای از روایت و حدیث و خدا و پیر و پیغمبر میپوشاند (آقای قرائتی)
شاید هم حس انحصار طلبی آخوند جماعت بر نمیتابد که کس دیگری بخواهد درین حیطه با او رقابت کند.
دوستانی که سن و سالشان کفاف میدهد و سخنرانی های قرائتی را از تلویزیون دیده اند شاید بخاطر بیاورند جلسه ای نبود که ایشان به نحوی به دوربین اشاره اى نداشته باشد. مثلا: الان که میخواستم بیام جلو دوربین…….. کدوم طرف؟ این طرف (اشاره به دوربین)……..
تا برادرا دوربینا را آماده کنند….
خلاصه دوربینی تر از آقاي دوربینی خود آقاي قرائتی بوده و هست ولی دوربینی بودن دوربینی دلنشین نشاط آور و دوست داشتنی است اما دوربینی بودن بسیاری همچون قرائتی دل آزارست. و در پایان ذکر داستانچه ای تا حق مطلب تا حدودی ادا شده باشد. حدود 50 سال پیش ارباب محلمان در یک میهمانی همراه با نوکرش حضور میابد و ضمن پابپا شدن در میان جمع بادی از او حادث میشود …. بیدرنگ نوکرش را به باد کتک میگیرد و او را از اتاق اخراج میکند اما به مصداق “هر که در کرد خبر کرد” هیچکس نمیپذیرد که این کار نوکر بوده است و تا الان هم قدیمیها یادشان است و اصلا شده مبدا تاریخ محل. مثلا سالی که سن سالی بود و گندمها از بین رفت یکسال و سه ماه بعد از گو….ز ارباب بود!!
این روزا مردم در شهرهای مختلف برای پولای ملاخور شده شون به تظاهرات و راهپیمائی دست زده اند. برای اینکه از سایر هموطنان مالباخته عقب نمونیم، از دوستان شریف این وبلاگ دعوت میشود بعد از نماز چمعه بابت بحثهای صد تا یه غاز با سید مرتضا که کلی پول یا مفت به شرکتهای اینترنتی پرداخته ایم، به ما مالباختگان وبلاگی پیوسته و از چشمه شور قم تا وبلاگ نوریزاد راهپیمائی کنند. لطفن از آوردن بسیجی و ساندیس خور خودداری کنید. شعارهای راهپیمائی:
مرتضا، مرتضا…پول مارو پس بده/ پول مارو پس ندی، جونتو از دست بده
مرگ بر مرتضا، دشمن خلق خدا
مرگ بر مرتضا، دشمن خلق خدا
————-
درود دوست گرامی
بارها از شما خوبان خواسته ام که بهم توهین نکنید. گاه نوشته های تلخ شما از چشم من دور می ماند. من هرگز ناسزا را تحمل نمی کنم. شما نیز نپسندید.
سپاس
.
درود
وقتی بجای حق و حقیقت خود خواهی و خود بینی حاکم باشد. این رویه ناحق ثمره نامیمون خودش را به همه کسانی که این روش نابخردانه را جایگزین حق و عدالت کردند می رساند. و باعث گسترش فرهنگ ناحق میشه
شاید زمانی که یکی از نمایندگان تندرو مجلس اول به سخنران پیش از دستور جلسه حمله کرد و او را کتک زد و ریاست مجلس وقت بجای اعمال حق و قانون خنده ای مضورانه بر لب داشت نمی دانست که چند سال بعد این روش نابخردانه گسترش پیدا میکند و دامن خود آقای هاشمی و خانواده اون را میگیره و دختر آقای هاشمی در یک پارکینگ مورد فحاشی قرار میگیرد و فیلم اون در بین مردم پخش میشه. یا فرزند دیگرش به اتهامی شاید بی اساس به زندان می ره و خودش در کمال ناباوری به استخر می رود و جنازه بی جانش بیرون میآید یا زمانی که در تابستان 67اون نامه آقای خمینی خطاب به مقامات قضایی و امنیتی صادر شد و مقامات کشور در اون زمان بجز منتظری همه برای حفظ دنیای خودشان سکوت کردند نمیدانستند که این سکوت زمانی نه چندان دور دامن تک تک انها را میگیرد. و یا زمانی که بر خلاف عقل سلیم نمایندگان مجلس. نظارت ناحق استصوابی را به تصویب رساندند نمی دانستند که چند سال بعد خودشان با استناد به همین قانون سلب صلاحیت میشوند و گاها به محاکمه و زندان هم محکوم میشوند و یا زمانی که ارباب قدرت پشت پرده به احمدی نژاد پیشنهاد تقلب در انتخابات و ماندن بر سر قدرت به قیمت جان مردمان را داد شاید احمدی نژاد حتی فکر محاکمه شدن و به زندان رفتن خود و همکارانش را به خواب هم نمیدید و یا زمانی که برخلاف قانون جاری کشور دو تن از کاندیدا ها که به نحوه انجام انتخابات معترض بودند به حصر غیر قانونی محکوم کردند و ریاست جمهور و اعضای کابینه حتی فکر محکومیت خودشان را نمی کردند ولی همه دیدیم که این اتفاقات افتاد و هر روز داره به نحوی یکی از گناهکاران قبلی را به زیر چرخهای این سیستم معیوب میکشد و منتظر مقام دیگری میماند
که قرعه بنام چه کسی بخورد و چه کسی زیر چرخ معیوب سیستم له بشود. وقتی کسانی که به قدرت می ر سند بجای اصلاح این سیستم معیوب با این سیستم همکاری میکنند خودشان دارند گور خودشان را حفاری میکنند ممکنه دیر یا زود داشته باشه ولی قطعا سوخت و سوز نداره خود خمینی که یک روز از موضع قدرت فرمان میراند و از این سیستم برای رسیدن به امیال خودش استفاده میکرد شاید هیچ وقت به مخیله خودش راه نمی داد سرنوشتی که الان بر خانواده اش حاکم هست و تازه از فردا هم بی خبر هستیم که چه عواقبی برای این سازندگان سیستم از صدر تا ذیل قراره اتفاق بی افتد. و الان با اینکه زمان زیادی نگذشته می بینیم خانواده امثال شریعت مداری (رحمت ال اه )طالقانی و منتظری و دیگر کسانی که خودشان را آلوده نکردن هنوز در اوج احترام مردم قرار دارند و اسم آنها با احترام نزد مردم برده میشه و این بجز آجر اخروی و رحمت خداوند هست که بر آنها جاری و ساری هست. توصیه من به کسانی هست که الان در این سیستم در رده های بالا هستند این است که بنا به وعده خدا و عقل سلیم و تجربه تاریخ این سیستم ها اینچنینی دوام چندانی ندارند و اگر چند صباحی دوام داشته باشند گردانندگان مجبور هستند که هر روز بر گناهان خود بی افزایند. و تا چند روزی بر مصدر قدرت بمانند و هر روز با ترس از اینکه کی سیستم معیوب خود ساخته شان پاچه آنها را بگیرد و به داخل چرخدنده های معیوب له شان کند. پس بیایید بر اصلاح این سیستم تاکید کنید که بهترین ثمره سیستم سالم و عقلانی اطمینان و آسایشی هست که برای همه ملت میآورد و همه چه مردم عادی و چه سیاست مداران وقتی شب سر بر بالین میگذارند با اطمینان از فردایی روشن و امیدوار کننده که اگر یک سرمایه آندک هم دارند این سرمایه اندک تضمین شده هست و همچنین جانشان و آبروی شان دستخوش مکر حیله رقیبان نیست و بدانند که وعده خدا و هچنینین رای ‘ عقل سلیم می طلبد که بجای این سیستم خراب و ناکار آمد سیستمی سالم جایگزین شود و همه بجای رفتن هر روز در این منجلاب باید بفکر اصلاح دنیا و آخرت خود و ملت باشیم که راه حق و حقیقت حتما بهترین راه است
سلام بر آنها که تابعیت میکنند از راه هدایت
وقتی وقایع تروریستی 11سپنامر اتفاق افتاد و آقای بوش ریاست جمهوری آمریکا گفت ما برای ایجاد امنیت برای داخل کشور خودمان به افغانستان نیرو می فرستیم. تمام سیاست مداران ایرانی بر این قول تاکید داشتند که آمریکا حق ندارد به بهانه ایجاد امنیت داخلی به کشور دیگری نیرو اعزام کند و این کار را تجاوز آشکار تلقی میکردند. پس چطور شده این روزها خودشان مقلد آقای بوش شده اند و به بهانه ایجاد امنیت در کشور ایران. نیرو به سوریه لبنان لبنان عراق و حتی یمن میفرستند. بقول یک ضرب المثل قدیمی مگه میشه یک شقه گوشت حلال و یکیش حرام باشه.
وقتی وقاحت از یک حدی بگذارد هر کاری را میشه انجام داد آنهم وقتی وقاحت از طرف کسی باشه که مدعی دین هم هست.
تقدیم به نوری زاد و مهرداد و کاوه و سیدمرتضی
صفویه و آدمخواری
در دوران صفویه ؛ دین تشیع در ایران گسترش یافت . که البته این کار براحتی هم صورت نگرفت .
یکی از روشهای از میان برداشتن مخالفین در دوره صفویه ؛ ایجاد گروهی بنام چگین بود .
چگین ها حدود چهل نفر بودند که معمولا در سفرها هم بهمراه شاه و سپاهیان میرفتند .
کارشان خوردن زنده زنده و گاه کباب کردن و سپس خوردن دشمنان شاه بود .
آدمخواری در دوره صفویه ؛ بمنظور تقویت روحیه جنگاوری و وفاداری نسبت به مرشد (همان شاه اسماعیل صفوی) انجام میشد .
انگیزه آدمخواری از رابطه مذهبی میان قزلباشان و شاه اسماعیل نشات میگرفت .
آنان همچون جنگجویانی مومن توصیف شده اند که بهنگام درخواست شاه اسماعیل از آنها ؛ برای اثبات خلوص ایمانشان به او بعنوان مرشد ؛ خود را موظف بخوردن زنده یا مرده دشمن میدیدند .
اولین واقعه آدمخواری در سال ۹۱۰ — بدنبال شکست حسین کیا چلاوی که از اربابان منطقه مازندران بود ؛ گزارش شده است .
چلاوی هنگام جنگ با شاه اسماعیل ، نیروهایش را داخل قلعه های مستحکم ؛ گرد آوری کرد .
شاه اسماعیل با بستن آب رودخانه ای که آب آشامیدنی قلعه را تامین میکرد موفق به شکست چلاوی میشود .
او ابتدا مراد بیک را که از فرماندهان سپاه چلاوی بوده ؛ بر روی آتش کباب میکند و سربازان حریصانه گوشت او را می بلعند .
مفصل ترین گزارش این روز را سفیر هندی مقیم دربار شاه طهماسب روایت کرده است . او در کتابش میگوید :
القصه ؛ چلاوی کیا ، با ششصد هزار سوار جرار به زیر آمده و به درگاه شاه فلک (شاه دوران) سر عجز و انکسار بر زمین نهاد .
اما به حکم کریمه ، آنهمه عجز و لابه بر اساس آیه کریمه ؛ یوم یاتی بعضی آیات ربک لا یتنفع نفسا ایمانا — فایده نکرد . (سوره انعام /آیه ۱۵۸ — یعنی ؛؛ آیا منکران چه انتظاری دارند بجز قهر فرشتگان و امر خدا که بر آنان رسد و همه هلاک شوند)
او را به منزل یکی از امرا جای دادند و لشکریانش به تیغ سیاست از هم گذرانیدند و مراد بیک ترکمان را به آتش کشیدند و حکم شد غازیان عظام هر کس از جمله معتقدان به قدر نصیب لقمه ای از آن کباب میل کنند . آن گروه دیو سار (مانند دیو) آدمخوار هجوم آورده و او را چنان خوردند که نه از گوشت اثر ماند و نه استخوان .
و بدین ترتیب خوردن دشمنان ؛ جزء عبادات محسوب شد و سربازان آنرا علامت وفاداری قلمداد میکردند . و اعتبار این عمل افراطی ؛ نشان از سرسپردگی مفرط آنان به خاندان صفوی بوده است .
منابع ؛؛
احسن التواریخ — حسن بیک روملو
روضه الصفویه — میرزا بیک جنابادی (مورخ در بار صفویه)
فتوحات شاهی — صدرالدین ابراهیم امین هروی
جناب نوری زاد سلام به شما
دیدم این مطلب خیلی کاربردیست برای شما انتخاب کردم. بقول شما بد نمی شود اگر یکی جواب بدهد.
چرا مقامات ایرانی بازنشسته نمی شوند؟
دلیل اول: از آنجا که در جمهوری اسلامی مسئولین همه خدمتگزار اسلام و مسلمین هستند و شغلهای دولتی رده بالا اصولا شغل محسوب نشده و نوعی رسالت و تکلیف الهی (البته با حقوق و رانت و امتیازات اقتصادی ومزایای زمینی که افشای میزان حقوق و دارایی آنان هم جرم تلقی میشه ) می باشد به همین دلیل بی معناست که بخواهیم مسئولین محترم را به بهانه های واهی مثل کهولت سن کنار گذاشته و یا تشویق به بازنشستگی نمائیم. حضرت نوح (ع) هزار سال عمر کرد و در این هزار سال همچنان به وظایف الهی خود عمل میفرمودند.
دلیل دوم: جنس مسئولین در جمهوری اسلامی اصولا با جنس مسئولین سایر کشورها فرق میکند و مسئولین اینجا مثل قالی کرمان هستند که هرچه بیشتر از عمرشان میگذرد و به اصطلاح بیشتر پا میخورند بر ارزششان افزوده میشود .همچنین در رده های بالا در جمهوری اسلامی اصولا نیازی به تمرکز فکر و مهارتهای ذهنی که معمولا با افزایش سن رو به افول میگذارد، ندارد و مملکت با «ایمان و توکل» میچرخد.همین عاقای جنتی حتی قدرت تکلم و انجام دادن کارهای شخصی خودش هم نداره پرستار گرفته اونوقت در چند منصب مهم حکومتی پست داره و برای 80 میلیون ایرانی تصمیم میگیره مابقی هم به همین منوال یا همیشه مریض و ناخوش احوالند یا غایب جلسات هستنند ولی در همه امور نظر میدن و تصمیم میگیرن
دلیل سوم: در جمهوری اسلامی رسم است که هر مقام مسئولی که به ریاست نهاد و یا سازمانی میرسد، پرسنل قبلی را مرخص و جمعی از مومن ترین و انقلابی ترین بستگان خود را در رده های مختلف به کار میگمارد و به همین دلیل تعویض مدیر هر سازمان به نوعی عوض کردن کل آن سازمان بوده و امری پر دردسر است…برای همین حتی المقدور سعی میشود ازتغییرات در رده های ریاستی اجتناب گردد.
دلیل چهارم: همانطور که یکی از مسئولین عزیز فرمودند هیچگاه وسط یک مسابقه ، اسب را عوض نمی کنند…از آنجا که مقامات در تمامی روزهای سال مشغول تاخت و تاز در عرصه های مختلف دینی و فرهنگی و علی الخصوص عرصه های تجاری و اقتصادی هستند طبیعی ست که نمیتوان انتظار داشت که کل پروژه ها را خوابانده و خود را بازنشسته کنند.
دلیل پنجم:مسئولین نظام جمهوری اسلامی انسانهایی مومن و معتقد بوده و بر این باور هستند که جمهوری اسلامی همان حکومتی ست که پرچم را به دست آقا امام زمان خواهد داد لذا چون ظهور را نزدیک میدانند به امید دیدن آقا و دادن پرچم به دست مبارک ایشان محکم سر جای خود نشسته و پست و مقام خود را تا زمان مرگ حفظ میکنند تا این فیض عظیم شامل حالشان بشود…وگرنه کلا مقام و منصب به خودی خود چرک کف دست و به تعبیر دیگر آب بینی بز است.
این حضرات جمهوری اسلامی درقاموس مبارکشان بازنشستگی جایگاهی نداردچون جایگاه خوددرمناصب حکومتی راشغل نمیدانندبلکه رسالت پیامبری میداننداماچرااینقدرعمرطولانی هم میکنند؟به مردم توصیه میکننددعاکنندبرای هردردومشکل به امام رضاوکربلاوسایرامام زاده هامتوسل شونداماخودهنگام دردوبیماری دربهترین ومجهزترین بیمارستانهابامجرب ترین اطبا دوران بهبودی ونقاهت رابه بهترین شیوه بابالاترین امکانات برای خودتجویزمیکنند.تاآنجاتغذیه ورفاه وبهداشت ونشاط وعیش ونوش دارندکه عمرخویش به صدوپنجاه سال هم میرسانندمثلا جنتی دیگرحالت کسرآب پیدانموده وکوتاه قدشده براثرکهولت بیش ازحدعمر.وحدودده بیست سانتیمترکوتاه ترشده اماهمچنان خط مشی وقانون برای حکومت وهشتادمیلیون نفرترسیم وتصویب مینماید.عزاییل جان به لب شده وتاجان ازجسم جنتی وپوست ازتنش برکندخودپیرشده وازنفس می افتد.مقامات امریکایی واروپایی تنهایکباردریک شغل منصوب یاانتخاب میشوندوامکان نداردحتی یک نامزدریاست جمهوری که بااختلاف اندک آراازپیروزی بازمانده مجددابرای این پست ثبت نام کنداماایرانیان دهمین بارهم ثبت نام میکنندوشکست میخورندوبازثبت نام میکنندیادرپستهای انتصابی توسط رهبران ناصب خودسی تاچهل سال دریک منصب باقی می مانندمثل جنتی .ولایتی.اعضای خبرگان بی خاصیت.ائمه جمعه.اعضای شورای نگهبان ومجمع تشخیص مصلحت نظام وهمه اینهاحقوق هم دریافت نمیکننددرراه الله واسلام تنهاهرکدام ده الی بیست کارخانه وشرکت ودههاحساب بانکی ارزی وریالی وصدهاخانه وملک وزمین وکمپانی ازخوددارندالبته گاوصندوقهایی درخانه ومحل کارودفاترمختلف خویش هم دارندکه پراست ازسکه واسکناس وطلا وکارت بانکی عابر وسایراوراق بهادار.دامداری مرغ وپرورش شترمرغ وگاوداری تاحوزه ودانشگاه ومدرسه خصوصی وکارخانه شکر ولاستیک دناتاپروژه های راه سازی ومترو وهواپیماوکشتی وقاچاق کالاباترانزیت بی حدوحصرهم دارند.پولهای نهادهاودستگاههای دولتی راهم بحساب شخصی خودواریزمیکنندوماهانه چندصدمیلیاردتومان سودبه جیب میزنند.رسالت این حضرات پایان پذیرنیست وتاکشورایران راپاک نابودنکننددست بردارنیستند.بااجرای اصل 44تمام شرکتهاوکارخانه های دولتی رابالاکشیدندوکارگران بدبخت این شرکتهانوددرصدشان اخراج شدوده درصدباقیمانده بایک پنجم حقوق قبلی خودوسه برابرکاراضافی وسخت مجبوربه ادامه کارحقارت آمیزشدندتاازگرسنگی نمیرند.ایکاش تنهایک روزاین حضرات حال وروزاین ملت منگ راتجربه میکردندتاآنوقت دایمانگیندمردم اذتمندوسرافرازایران.کدام عزت وکدام سرافرازی جزبدبختی وحقارتی که بایدصبح ناشب بیست ساعت کارسخت بکنی تافقط زنده بمانی وهرگزنمی توانندزک تفریح ساده یایکروزتعطیلی ومرخصی داشته باشندزیرچشمانشان ازبیخوابی کبودورنگ صورتشان کبودوعرق شرم وحقارت درمواجهه بازن وبچه های خویش برآصورت آنهاجاری میگرددوانواع توهینهاوحقارتهاراتحمل کرده بعدجناب خامنه ای ایام دهه زجرکه ِپشت دوربین آمده وزآزادی ودموکراسی میگویدجای بسی خنده داردوالبته تاسف
جناب نوری زاد عزیز سلام، بهترینها رو براتون آرزو میکنم چقدر این سخن متفاوت شما به دلم نشست دیگه وسطای صحبتاتون اشکم دراومد من توی جزیره کیش راننده تاکسی هستم وپشت فرمان صحبتهای متفاوت شما رو گوش کردم به اباذر حسودیم شد که چنین پدر باشعور و ریزبین و نکته سنجی دارد. دوران نوجوانی ام دهه 60 بود زمانیکه تلویزیون همه اش ریتم جنگ پخش میکرد ساده ترین وسیله بازی میشد دنیای ما با تیرکمان و تفنگ ساچمه ای چه پرنده های نازنینی رو که نکشتم از وقتیکه با دکتر حسام نوذری و همینطور دکتر علی نیری آشنا شدم متحول شدم فهمیدم که چقدر درجهل و نادانی بودم الان حامی حیواناتم تا جایی که توانم باشد ازحیوانات مراقبت میکنم به اطرافیانم بجد توصیه میکنم هیچ هیچ موجودی رانباید بکشند حتی سوسک بظاهر چندش آور مورچه ها را هنگام راه رفتن مراقبشان هستم سخن کوتاه که عوض شدم وپشیمان از کارهای گذشته…
سلام
آمد نیوز: موسوى مطلق طى سخنانى آمدنيوز را به وزارت اطلاعات منتسب كرده!
– محمد نورى زاد، به سپاه!
– حسين شريعتمدارى به اسراييل و انگلستان!
– شبه رسانه فارس به تركيه!
– آمدنيوز متعلق به مردم است
بعنوان یک شهروند عادی که مطالب کانال جنابعالی و آمد نیوزرا دنبال می کنم. برداشت من از تحلیل شما و قضاوت امد نیوز درکامنت بالا متفاوت است.حقیرازتحلیل شما این طور استنباط کردم که
عوامل اطلاعات سپاه وسودجویان این پرونده که اشراف اطلاعاتی دارند، براساس منافع خودشان اطلاعاتی رابه شیوه های مختلف درز داده اند.حال آمد نیوز هم بر اساس تمایلات و رسالت خودش وبااطمینان نسبی از صحت این اطلاعات آنهارا منتشرکرده است.
واین الزاما به معنی وابستگی این دو به یکدیگر نیست(گرچه معامله و دادو ستد همیشه وجودداشته و خواهد داشت ودرمواردی نیزطبیعی و قابل دفاع است). می شود دودشمن در مواردی اهداف مشترک داشته باشند.
اگر فرصت کردیدو این کامنت راخواندید.اگر برداشتم دراین قسمت نیت خوانی مربوط به تحلیل شما درست یاغلط بود .لطفا ارشاد فرمائید.چون که آنچه من وامثال من را پای ثابت برخی کانالها قرارداده و بعضا مطالب انرا فوروارد می کنیم .صداقت کادر ادمین واطمینان نسبی از صحت اطلاعات واخبار منتشره است.
و اگر برداشت من نوعی، که صادقانه عرض می کنم شهروند عادی و کاملا بی اطلاع از این شگردها می باشم و بااطمینان عرض می کنم چندسال است با رادیووتلوزیون و روزنامه قهر کردم و واز ۹۵درصد اخبار پیرامونی از طریق این رسانه ها بی خبرم ، چطور برداشت من صحیح و آمد نیوز لابد با آن مدیران و کارشناسان خبره .به این برداشت نرسیده وبه گونه ای دیگر قضاوت می کند؟؟!!
اگر این برداشت و تجزیه وتحلیل من از کلیه شبکه های پیرامونی برایتان قابل تامل است. باید عرض کنم که اکثریت قریب به اتفاق رسانه ها سعی دارند اهداف خود را با ارائه تحلیل های دلخواه (که ممکن است راست یادروغ باشد) را ازهررویدادی بخورد مخاطب بدهدبا این تفاوت که آنها به درستی براساس میزان درک و فهم مخاطبین خود اخبار و تحلیل ها را تنظیم می کنند. برای مثال فرق بین بی بی سی و رسانه های حاکمیتی ایران در این است که به درستی اولی مخاطبین خودرا باسواد و زیرک فرض می کند و دومی بی سواد و احمق
باسلام
خدمت اقای نوریزادعزیز
سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند :
آنها عبارت بودند از یک روحانی ، یک وکیل دادگستری ویک فیزیک_دان .
در هنگامه ی اعدام ، روحانی پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند ،و از او سؤال شد : حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا … خدا…خدا…
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند،
و فریاد زدند: آزادش کنید!
،خدا حرفش را زده!
و به این ترتیب نجات یافت .
نوبت به وکیل دادگستری رسید ،
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت : من مثل روحانی خدا را نمی شناسم ولی درباره عدالت بیشترمیدانم؛
عدالت … عدالت …عدالت…
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد،
مردم متعجب ، گفتند :آزادش کنید ، عدالت حرف خودش را زده!
وکیل هم آزاد شد.
آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید ،
سؤال شد ، آخرین حرفت را بزن ،گفت :من نه روحانیم که خدا را بشناسم ؛ و نه وکیلم که عدالت را بدانم ،
اما من می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود …
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و آنرا از تن جدا کرد.
چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند وبه «گره ها» اشاره مى كنند
سلام و عرض ادب
و خسته نباشید از زحماتی که در راستای بیداری و روشنگری جامعه خفته و ما میکشید
خدا نگهدار ” شعله شمعی ” که افروخته اید باشد که در حال حاضر امیدمان به کورسوی روشنایی ته خط همان شمع هست.
به دلیل شرایطی ناخواسته ای که خود بیش از ما بهش واقفید با چهل سال سن و کارشناسی مهندسی صنایع و هفده سال سابقه کار و با دو تا بچه ، چهارسال است که اجبارا بیکار و به عبارتی با زن نشسته شده ام.
( از کارگرای کتک خورده اراک و در حال حاضر ساکن پارس اباد مغان از استان اردبیل هستم )
متاسفانه با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی ام ، توان کمک مالی به دوستان را ندارم ، اما گفتم حمایت قلبی ام را به شما ابراز نمایم.
نیک بدانید که در این گوشه خطه ایران هم هستند کسانی که به عشق همراهی با شما و مطالب کانال شما در تلگرامند.
در پناه نور و عشق الهی باشید.
چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند؟(2)
چرا نمی خواهید با دانشها و فلسفه های جدید عصر ما که رهبران دینی و خصوصا رهبران ادیان ابراهیمی در عصر حاضر گریزیی در استفاده از آنها و اهتمام به آنها ندارند، آشنا شوید؟!
چرا تشکلهای جنایتکاری مانند داعش تئوری فقهی خود را در همان فقه سنتی مییابند که شما آن را –ب نمایندگی میکنید؟ احکام و فتاوی شما در کجاها با احکام و فتاوی داعش متفاوت است؟ آیا شریعت شما همان شریعت داعش است یا با آن متفاوت است؟
ج- شما دلسوزان و رهبران دیانت و ایمان مردم چرا در برابر صدها حادثه زیانبار که در صحنه سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشور ما اتفاق میافتد و ایمان و دین مردم خصوصا نسل جوان را بر باد میدهد سکوت پیشه میکنید و فقط گهگاهی چگونگی لباس بانوان توجه شما را جلب میکند که مبادا درهای جهنم باز شود!
چرا آقایان نیامدند؟
اینک از خود می پرسم چرا آقایان مراجع تقلید حکومتی درخواست مناظره صاحب این قلم را بی پاسخ گذاشتند و به صحنه نیامدند. شاید بتوان سه دلیل ذکر کرد
– آنها شأنشان را اجل از این میدانند که مستقیما در مناظرهای با دیگران روبرو بنشینند. پاسخ این ۱ دلیل این است که مگر آنها خودشان را شاگرد امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نمیدانند؟ آن دو حضرت مستقیما با دیگران به مناظره مینشستند و این از مسلمات تاریخ تفکر شیعه است آیا آقایان شأن خودشان را بالاتر از امامان شیعه میدانند؟
– آنان در چنان کهولت سنی به سر میبرند که شرکت در چنین جلساتی برایشان مقدور نیست. پاسخ ۲ این دلیل این است که این مدعا خلاف مشاهدات ما از آنها است خدا را شکر که بعضی از آقایان از سلامت نسبی خوبی برخوردارند و همواره حوزه علمیه از تدریس آنها و عموم مردم از افاضات آنها در تلویزیون در ایام ماه مبارک رمضان و مانند آن استفاده میکنند.
– آقایان با آن دانشها و اصطلاحات و مفهومها که مجتهد شبستری در استدلالهای خود از آنها ۵ استفاده میکند، مانند مفهومها و اصطلاحات مربوط به هرمنوتیک جدید و فلسفه زبانهای جدید آشنا نیستند و بنابراین مقدمات مناظره فراهم نیست.
تنها مطلبی که در اینجا میتوانم بگویم این است که اگر دلیل سوم درست باشد معنایش این است که برای آن آقایان محترم اصلا معلوم نیست که من چه می گویم و مبناهای من چیست تا بتوانند درباره صحت و سقم استدلالهای من داوری کنند. اگر اینطور باشد جای این سؤال است که چرا آنان بدون آگاهی لازم از استدلالها و مبناهای من، در خلوت و جلوت به سخنان و افکار و آراء من مارک القاء شبهه، بدعتگذاری و انحراف میچسپانند و مانع رشد تفکر دینی و رواج یک قرائت انسانی بدون خشونت از کتاب و سنت در جامعه ما میشوند که من با تمام وجودم بر حسب وظیفه اخلاقی در راه آن گام برمیدارم.
گمان میکنم آن دسته از فضلای محترم که در روزهای اخیر پیشنهاد مناظره با اینجانب را داده اند و گاهی خرده گرفته اند که این چه اصراری است که میگوئی فقط با مراجع تقلید مناظره میکنم، اکنون دلیل اصرار من را با توضیحاتی که دادم درک کنند. من ضمن سپاسگزاری از آن فضلا به آنان میگویم گرچه بعضی از شما آقایان با من دوستانه سخن نمیگوئید ولی من برای همه شما احترام قائلم و به شما عرض . میکنم آقایان محترم! من کار لغو نمیکنم. إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ
چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند؟(1)
محمد مجتهد شبستری
قرائت رسمی غیر معقول و خشونت پرور از کتاب و « – قریب چهل سال است مراجع تقلید حکومتی ایران ۱ ترویج و تئوریزه میکنند. محیط آنان با انواع قداستها و القاب توهمآور چنان ، را در ایران پشتیبانی »سنت آراسته شده که گویی آراء و افکار و فتاوی و مواضع سیاسی و اجتماعی آنان فوق هر گونه پرسش و انتقاد قرار دارد. آنان که مدعی تولیت بر دینِ تولیت ناپذیر اسلام هستند مستقیم و غیر مستقیم هر سخن نو در باب دین و تفسیر کتاب و سنت را که با آموزههای سنتی آنان نمیسازد القاء شبهه، بدعتگذاری و انحراف مینامند. تکیه گاه تئوریک همه فشارهای گوناگون که از سوی نهادهای متعدد برای محدود و منزوی کردن صاحبان آراء و اندیشهها نو در باب دین، اِعمال میشود آن آراء و فتاوای فقهی است که از قلم و زبان آن ، اجتماعی ، مراجع صادر میشود. در حال حاضر آن مراجع دینی در پیدایش خسارتهای کلان سیاسی اقتصادی و اخلاقی و معنوی ناشی از قرائت خشونت آمیز از کتاب و سنت مهمترین نقشها را دارند.
چه در آن سالها که شخصا کار سیاسی میکرد و ۱۵۳۱ – صاحب این قلم که پس از پیروزی انقلاب ۲ چه پس از آن که به دانشگاه رخت کشید، همواره از این قرائت خشن و زیانبار انتقادهای صریح و جدی و گاهی گزنده به عمل آورده و برای رسیدن به قرائتی انسانی و معقول و اخلاقی از کتاب و سنت کوشیده است، فکر میکند هنگام آن رسیده که آن مراجع والامقام از برج عاج خود فروتنانه بیرون آیند، القاب توهمآور را از خود بتکانند و خود را بالاتر از دیگران به حساب نیاورند و به شیوه همه دانشمندان راستین در محیطهایی که از هالههای آفت آمیز قداستهای موهوم پاک است مانند دانشگاههای بزرگ کشور حاضر شوند و روی در روی پرسشکنندگان بنشینند و شخصاً این مسئولیت اخلاقی را بپذیرند که به نقدهای عقلانی و
اخلاقی جدی که به آراء و افکار و مشی آنها وارد است پاسخ گویند. من معتقدم تا این رویاروئی مستقیم اتفاق نیفتد آن محیط بسته سنتی منجمد که مراجع تقلید در آن بسر میبرند باز نخواهد شد و چرخه عقیم سلطهپذیری آنان از عوام و تنها به خواستهها و افکار عوام اندیشیدن و فتوا دادن برای امور مربوط به عوام و تربیت مبلّغ برای عوام را مهمترین مشغله خود دانستن، ادامه خواهد یافت و قرائت رسمی دینی کشور ما همچنان قرائت عوامانه خواهد بود.
– در ماههای اخیر وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که مقامات دینی و سیاسی ۵ در چندین دانشگاه بزرگ کشور برای راهیمی در عصر حاضر گریزیی در استفاسخنرانی اینجانب مانع تراشی کردند و گفتند چون محمد مجتهد شبستری در موضوعات دینی القاء شبهه میکند جلسات او باید به صورت مناظره انجام شود، از خود پرسیدم با وضع مبتذل و غیرمؤثر و غیر مفید که مناظرات در کشور ما دارد من با چه کسانی اگر مناظره کنم کار لغو » مراجع تقلید « انجام نداده ام؟ پس از قدری تأمل پاسخ خود را چنین یافتم که تنها رویاروئی مستقیم، با آنهم در محیط دور از هالههای قداست موهوم و پرداختن به پرسشهای بنیادین و طلب جوابهای صریح آن آقایان به این پرسشها و بحث درباره جوابهای آنها است که ممکن است کار لغو نباشد و شاید تاحدودی موجب تحول فکری و تکان خوردن قرائت رسمی منجمد و خشونتزای دینی گردد. به خودم گفتم آری تنها در این صورت است که اگر مناظره انجام شود مبتذل و لغو نخواهد بود.
– وقتی به این نتیجه رسیدم که تنها مناظره موثر و مفید و غیر مبتذل، مناظره با آقایان مراجع تقلید ۴ است طی یک یادداشت. آمادگی خودم را برای چنان مناظرهای اعلام کردم و درخواست نمودم فردی از آن آقایان، در دانشگاه تهران که بیش از هر جای دیگر فضای علم است و قداستهای توهم خیز در آنجا وجود ندارد با حضور اهل نظر و علم و دانشجویان و دیگران با همۀ ما مستقیما رویا رو شود و مانند یکی از ما در کنار ما بنشیند و به پرسشهای من و دیگران پاسخ دهد یا آرا و یا افکار مرا نقد کند و شخصا مسؤلیت اعتبار اجتهاد فقهی در « سخنان خود را بر عهده بگیرد. من اعلام کردم که موضوع مناظره میتواند این باشد در نظر داشتم اگر فردی از آقایان اعلام آمادگی کند از ایشان بخواهم در نقد آن چند مقاله .»جهان حاضر که من در آنها اعتبار اجتهاد فقهی آقایان (در غیر مسائل مربوط به عبادات) در عصر حاضر زیر سئوال برده ام اقلاً پنج صفحهای بنویسند و منتشر کنند و پس از آنکه علاقمندان، مقالات من و نقد آقایان را خواندند با یکدیگر به مناظره بنشینیم.
– گرچه پرسشهای بنیادین در حال حاضر که متوجه آراء و افکار و فتاوی مراجع تقلید است زیاد ۳ است اما من میخواستم از آن آقایان در جلسه یا جلسات مناظره، از جمله، این سوالات را بپرسم:
، در عصر حاضر اعتبار اجتهاد فقهی شما در غیر از عبادات یعنی اجتهاد فقهی در باب امور اقتصادی –الف در جامعهای مدرن مانند جامعه ایران بر کدامین مبناهای … خانواده و، جزائی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی معقول و قابل دفاع استوار است؟ و رسیدن به کدامین اهداف مهم را در زیستن انسان ایرانی در جهان مدرن تفسیری ادعا می کنید که ، کلامی ، کنونی برآورده می سازد؟ شما با تکیه بر کدامین مبناهای معقول فلسفی احکام وارد شده در کتاب و سنت احکام ابدی و غیر قابل تغییر خداوند هستند و بر مسلمانان واجب است در تمام عصرها به آنها عمل کنند. شما این مدعای عظیم را که در تحولات زیستن مسلمانان در عصر حاضر بن بستهای فراوان ایجاد می کند از کجا آورده اید؟ خواهید گفت این مدعا از تفسیر کتاب و سنت بدست می آید اما من به شما می گویم، در عصر حاضر در برابر آن روشهای تفسیری و آن مباحث الفاظ که شما به آنها تکیه میکنید هرمنوتیک های جدید و فلسفه های جدید زبان سربرآورده است که روشهای سنتی شما را به صورت جدی به چالش می کشند و روشهای شما تاب مقاومت در برابر آنها را ندارد.
استفان هاوکینگ تز دکترای خود را آن لاین در اختیار علاقمندان قرار داد….
http://schema.lib.cam.ac.uk/PR-PHD-05437_CUDL2017-reduced.pdf
سلام بر آقای نوری زاد عزیز
و با آرزوی سلامت و تندرستی برای شما
بار دیگر به سوم آبان می رسیم روزی که 3 سال پیش، نمایندگان خدا و پیغمبر، دختری رو پس از 7 سال دادگاه نمایش و الکی به جرمی ناکرده و برای دفاع از خود به چوبه ی دار سپردند.
سومین سالگرد اعدام ریحانه ی جباری که برگ زرین دیگری در تاریخ نظام جهل، ریا و دزد /// رقم زد به خانواده ی این دختر بزرگ و به مردم ایران به خاطر داشتن چنین فرزندانی غیور و رشید که زیر بار ظلم و ستم نرفتند و نخواهند رفت تبریک و تسلیت عرض می کنم.
به امید ایرانی آزاد، آباد و زیبا برای همه
آقای نوریزاد درج مطالب من”البرز” فقط با ایمیل قراردادی که حتما ملاحظه کرده اید.در غیر این صورت درج نگردد. سپاسگوی شما هستم.
?OK
———-
بله حتما دوست گرامی
.
این روزها گردهمائی ها ی بزرگ و پر هزینه ای از جیب مردم فقیر تشکیل میشود در بزرگداشت مرحوم مصطفی خمینی. ما میدانیم او فرزند رهبر انقلاب بود و در نجف هم وفات یافت. در همین حد همه میدانند. حال سوال این است که آن مرحوم چه خدمت بزرگی به ایرانیان و بشریت کرده است که برایش یزرگداشت باید بگیرند؟ آیا وی بغیر از فرزند خمینی بودن و در جوار پدر زیستن و از پول وجوهات شرعی ارتزاق کردن ،خدمات بخصوصی داشته و یا یک نظریه پرداز مهم بوده است و یا یک دست آورد علمی داشته است؟
پاسخ همه این سئوالات تا انجا که بنده میدانم منفی است و معلوم نیست مردم ایران قرار است یاد چه چیزی بیفتند؟ مرگ ایشان هم که بعنوان شهادت مطرح میشود معلوم نیست حقیقتش چیست؟ خودش به مرگ طبیعی فوت شده یا کسی کاری کرده؟ میدانیم که با نظر خود آقای خمینی وی را بی بررسی اضافی دفن کرده اند. بعد هم طبق معمول داستانهائی ساختند که انرا بگردن شاه بیندازند.
از اخبار جسته و گریخته ای که از اطرافیان شنیده میشود این است که وی از مخالفین امام موسی صدر بود و البته خود آقای خمینی هم چندان روی بازی با آقا موسی نداشت. امام موسی بدون پرده پوشی اعلمیت آقای خمینی را قبول نداشت و آقای خوئی را مرجع اعلم میدانست و برابر قول مرحوم صادق طبا طبائی به آقای بهشتی هم گفته بود که تلفیق زعامت دینی و سیاسی درست نیست و آقای خمینی اگر دوست دارد فقط روی امور سیاسی متمرکز شود و کار مرجعیت را به اهلش بسپارد.
البته خانواده آقای صدر و مرحوم چمران هم از آقای خمینی و سید احمد چندان دلخوشی نداشتند و معتقد بودند احمد آقا نمی خواهد به لیبی فشار بیاورد تا موشی صدر را آزاد کند.
اما همه این حرفها بکنار، واقعا مصطفی خمینی برای ایرانیان چرا باید اهمیت داشته باشد و جرا باید این میزان از طرف حکومت طرح شود؟ آیا نظام چنان بی اعتبار شده که بعد از حدود چهل سال یاد او افتاده است که شاید اعتباری برایش داشته باشد؟
شاید هم دلایل دیگری باشد ولی هر چه که هست مصطفی خمینی فرد مهمی در تاریخ ایران نیست و بیشتر یک نام است تا یک شخصیت.
با صفای گرامی من قدمی فراتر نهاده و می پرسم نفع اسلام و ائمه شیعه و اینهمه آخوند /// برای ایران و ایرانیان چیست؟
فرمانده سپاه میگوید وظیفه سپاه حراست از مرزهای کشور نیست و این وظیفه ارتش است که اگرلازم باشد کمک میکنیم ولی وظیفه ما حفظ دست آوردهای انقلاب است. البته مرزهای کشور کاملا معلوم هستند ولی دست آوردهای انقلاب معلوم نیست چه هستند که برای دفاع از آنها به موشک بالستیک و سلولهای انفرادی و میلیاردها دلار از در آمد این مردم برای جنگیدن در کشورهای دیگر و یا حمله به دانشگاهها و مردم بی دفاع نیاز است.
آقای خمینی در معدود حرفهای درست خود از دخالت نظامیان در سیاست منع کرد ولی این منع او که چندان هم در اجرا قوی نبود عملا بکناری نهاده شد و کسانی که قرار بود از انقلاب که یکی از نمادهای بارزش مرزهای کشور است دفاع کنند به امور دیگری سرگرم شدند. نگاهی به وضع امروز ما که سردارانی تفنگ بدست سر رشته سیاست را هم در دست دارند بخوبی نشان میدهد که تشکیل سپاه تا چه میزان اشتباه و نادرست بوده است. اما این کلام جناب جعفری یک پیام مهم هم به همراه دارد و آن اینکه از نظر این برادارن حفظ مرزهای کشور جزء ضرویات حفظ انقلاب نیست.
مشکل اصلی و مهمی که سپاه بر سر راه ایران ایجاد کرده این واقعیت است که اعضاء و مسئولین این نهاد هر چقدر هم در نظامیگری استاد باشند که نیستند، هیچ آشنائی با مفاهیم اصلی ایجاد جمهوری اسلامی ندارند. برای آنها خود سپاه بعنوان یک سازمان منسجم که همه نیازهای مادی و معنوی آنها را تامین میکند اصالت دارد و تصورشان این است که انها آدمهای حق مداری هستند که همه ملت باید راه آنها را بروند.
چیزی که سپاه نمیفهمد این است که یکی از دست آوردهای مهم این انقلاب قانون اساسی آن است که اگر قرار بر حفاظت باشد باید از اجرای اصول آن پشتیبانی نماید که حقوق مردم بطور واضح یکی از انها است. سپاه بر خلاف حرف فرمانده اش بدنبال منحرف کردن حقوق مردم است و نه حمایت از آن.
سپاه بطور آشکارا تعریف دیگری از انقلاب دارد که بسیار دردناک است و آن خیانت به آرمانهای آن قیام ضد استبدادی است. سپاه در این راه تنها نیست. روحانی هم اخیرا گفته که مشکل ما استبداد نیست بلکه استکبار است. این تز اصلی تشکیل این حکومت و اندیشه راهبر آن است که ما با استکبار مواجهیم و نه استبداد. نسخه اصلی و تاریخی مستبدین و فاشیستها!
این نوع نگرش عملا کشور را در تهدیدات امنیتی جدی قرا میدهد که بنظر هم میرسد داده است. بودجه های نظامی که بر موشک سازی و اینگونه امور نمایشی مشکوک صرف میشود توان دفاعی ما در زمین و هوا و دریا را بشدت تضعیف کرده است.
اینجا است که مردم بندریج متوجه میشوند که چرا چند بلوچ میتوانند مثل آب خوردن مرزبانان ایرانی را به گروگان بگیرند.
سال پیش وقتی یکی از هواپیماهای شکاری سقوط کرد فیش حقوقی خلبان شهید آنهم منتشر شد. حقوق این خلبان شکاری حدود 1.5 میلیون تومان بود. کدام یک از سرداران حاضر است با حقوق و رانتی که دارد یک صدم او جانش را به خطر بیاندازد؟
علوی گرامی سپاه و بسیج جریانهای ایدئولوژیکی هستند بهمین دلیل مرز جغرافیایی برای آنها با آنچه من و شما و یا ارتش از ان درک می کنیم تفاوت دارد. چنین مرزی بستگی به برد ایدولوژی و یا خواست و آرمان ایدئولوگ ها دارد. ارتش سرخ در زمانی بیرون از شوروی سرمایه های کلان انسانی و مالی خرج میکرد که درست مثل الان ایران ملیونها روسی در فقر و فلاکت مطلق بسر می بردند و زیباترین دختران شوروی خود را به بهای یک بسته آدامس یا یک پاکت سیگار با مارک خارجی می فروختند!
برنامه هاي پيشنهادي بزرگداشت روز كورش بزرگ
گرامي برادر، جناب اقاي محمد نوريزاد،
ما، جمعي از فرزندان ايران، برانيم كه غرور و اقتخار روز كوروش بزرگ ( هفتم ابان ماه/ ٢٩ اكتبر) سمبل همزيستي با كرامت و تسامح و تساهل را با مردم جهان و عزيزان هموطن مان تقسيم كنيم. از شما برادر عزيز خواهشمنديم با به اشتراك گذاشتن اطلاعيه زير با شمار انبوه مخاطبان خود، ما را ياري فرماييد.
پيشاپيش از لطف و محبت ان بزرگوار سپاسگزاريم.
هموطن پارس، عرب، اذري، كرد، بلوچ، گيلكي، تركمن، لر، بختياري و….
بر اساس رویدادنامه نبونعید، هفتم آبان (٢٩ اكتبر)، سالروز ورود الگوي همزيستي با كرامت، کوروش بزرگ، به بابل است.
ما جمعي از فرزندان ايران برانيم كه شادي و غرور اين روز را با مردم جهان و هموطنان ايراني قسمت كنيم. برنامه پيشنهادي و اجرايي ما به شرح زير است:
١- پخش گل و شيريني در خيابان ها، ميدان ها، معابر و اماكن عمومي
٢- پخش موسيقي شاد و قانوني و شادباش به مردم
٢- چراغاني، اذين بندي و نصب پرچم ايران بر ديوار منازل و پارك ها
٣- نصب پرچم ايران و نماد هاي پارسي در اتومومبيل ها
٤- ارسال پيام فرخنده باد در شبكه هاي اجتماعي
٥- پوشيدن لباس هاي نو و نمادهاي پارسي
٦- ديد و بازديد والدين، پدربزرگ و مادربزرگ ها، بستگان و عزيزان
٧- حضور در كنار و ارسال هديه و نمادهاي پارسي براي خانواده هاي كم درامد، بي سرپرست، بيماران، زندانيان، كودكان كار، پرورشگاه ها، جانبازان جنگ، خانواده هاي شهدا
٨- حضور در كنار و ارسال هديه و نمادهاي پارسي به خانواده ها و عبادت گاه هاي اقليت هاي ديني و مذهبي به عنوان پيام دوستي و همزيستي كوروش
شما نيز مارا در برپايي اين روز بزرگ ياري فرماييد.
درود…نمیدونم این بشما اختصاص دارد یا یک مقوله دیگریست؟……ولی هرچه باشه من بعنوان ایرانی که جان ونانش را فدای عضمت واعتلای وطنش بشود افتخارمیکنم…..اما سئوالی از نمایندگان مجلس محترم میتوان کرد…
وقتی پدری چند دخترجوان وهمسرجوان وپسری نوجوان دارد.اگر پدر غیرمتعهد ونا اهلی باشد وهرآئینه افراد گوناگونی را بحریم خانوادگیش تحت هر عمل خلاف قانون یااخلاق پذیرا باشد….
وفردا اون نوجوان پسر اگر بشغل پدرگرایش پیدا کرد…
واون دختران ازجاده عفاف واخلاق منحرف شدند…آیا شما بعنوان امربه معروف ویا مواخذه ….
اول پدر خانواده رابعنوان کانون این فساد موردملامت یا اعمال قانون قرار میدهی یا اون اسیران وقربانیان مظلومی که اولادشان هست؟!
بنده میپرسم بانک محترم مرکزی من شاید اولین باری بود وشاید دراولین صندوقهای قرضالحسنه درسطح ایران…قناد بیسواد یا کم سواد سیدی که قنادی داشت درخراسان شمالی وانسان خوشنام وباایمان وانسان درست ناگاه درسالهای اول انقلاب صندوق فوق را با یک کارمند وچند پوشه وکلاسه ایجاد کرد وخود من چند هزارتومان فوری بدون هیچ دنگ وفنگی ازش گرفتم وایشان مثل بقالان قدیم که چوب خط برای بدهکار درست میکردند اون صندوق را اداره کرد وچندین سال هم گره گشای بحق مردمی چون من بودند وازسود وربا وهیچ عنوان دیگری هم نداشت وخدایش قرین رحمتش کند بابیسوادی ریاست هلال احمر واز پرتلاش ترین افراد پشت وروی جبهه هم بود!…وتا هنگام حیاتش اون صندوق مردمی کاری مردمی کرد وگذشت…..اکنون نمیدانم سرنوشت ان بکجا انجامید…..
ولی بعد اینها خصوصآ بعد شصت صندوقهای قرض الحسنه قارچ گونه ای درسطح ایران شروع بکار کردند ونه صدایی از بانک مرکزی درامد نه ازنمایندگان محترم.!….تا جایی که رسمآ صندوق قرضالحسنه پرستاری مشهد باپرسنل اداره مبادرت باین کار کرد وکارکنان بدلیل اعتماد دانشگاه ودیعه گذاشتند…چندی بعد ازدل این صندوق بانکی ظهور کرد که دربانک آینده بعدها ادغام شد!…..حال این صندوق نه دیناری سود بسرمایه گذاران دادند ونه ازخرید کارخانه وساختمان عایدی…..
چگونه هیچ مقامی ازاین ماجرا شاکی نشد….درشرایطی که بهداشت محیط در یالقوز آباد دورافتاده دکان اون بیچاره رابجهت رعایت بهداشت وگرفتن کارت وغیروه لاک ومهر میکنند…..بانک مرکزی چگونه بچنین مکانهایی مجوز دریافت پول ازمردم را داد…وچگونه امد دررسانه ها گفت ما تعهدی نداریم؟!….
ایا بانک مرکزی دراین آشفته بازار نباید مورد مواخده وپرسش قانونی قرار گیرد؟……چرا نمایندگان کشور که برخی بناحق این مکان مقدس مردمی را سکوی پرتابشان اشغال کردند درفکر وطن ومردمش نیستند؟….آیا نبایدیک مقام مملکتی بزرگی را جهت عدم اجرای قانون محاکمه علنی بکنند…مگر خون این حضرات ازخون اوسرباز وسپاهی وبسیجی وووووقرمزترست!….وطن متعلق بهمه ماست چرا مارا بورطه های هولناک سوق میدهند درحالیکه تابعیت دوگانه دارند وحساب پر وپیمانه ای درکشورهای بیگانه!…..
کاش قوانین کشور مثل قوانین پلیس راهور که سرعت را بدون قید درتابلویی درگوشه کنار خیابانهای شهر با تخطی فقط یک کیلومتر یک صد هزا رتومان جریمه میکند وسیله همان دوربینهای چینی!….راننده باید ۹۰ کیلومتر میرفت قید شده شما ۹۱ کیلومتر رفتید ویکصدهزارتومان جریمه بایدبدهید…!
آیا این منصفانه هست اون راننده فلان خودرو جونش دربیاد درروز یکصدهزارتومان کارنمیتواند بکند که شما اون مبلغ راجریمه دوربینی میکنید….یا کارمند بازنشسته یا هر فرد دیگر!
من میگیم شما وقتی درقبال یک کیلومتر غیرمجاز من نوعی بدبخت را یکصدهزارتومان نقره داغ میکنید…
چگونه درقبال اختلاس وپولشوئی وودیگر موارد خلاف وحذف صندوقهای قرض الحسنه اقدام نمیکنند….چه کسانی کشور را خلاف روال ترقیش به واپس میرانند…..
فراموش نکنیم….نسلهای قسم خورده جوجه کمونیسم.ها..توده ایها..منافقین….وسایر خائینین کشور دربدنه ارکان کشور جای گرفتند وتشخیص انها کارمشکلی با نیروهای امنیتی که داریم درموسسات ارزی وبانکی بحضرت حق کارمشکلی نیست!….
در شهر هرت
چهار دهه تمام چپاول ایران برای نظام داعشی طالبانی حماس و حزب الله حاکم بر ایران کافی نبوده و نیست.
اینکه قاسم سلیمانی در سوریه و عراق و لبنان جولان می دهد، باید پرسید چگونه ؟
دنیای سیاست، روابط، با بده بستان و متقابل رقم زده شده است.قدرت سلیمانی نه بخاطر چند موشک است. باید پرسید ،چه نیروهای بیگانه حماس و حزب الله در نظام ایران دست دارند و جولان می دهند؟
این تنفر بیحد قوه “غذاییه” وابسته و شرعی و ضد بشری ،که احمدرضا جلالی پزشک و محقق ایرانی مقیم سوئد به اتهام “همکاری با دولت اسرائیل” به اعدام محکوم می کند. چیست؟
حاج رهبر، بیخود آن چفیه را دور گردنش نیانداخته است؟
درود به جناب نوری زاد
من این داستان عزیز نسین را چند باری خوانده ام و در هر چند بار به ظرافت های بیشتری دست پیدا کرده ام. هم خنده ام می گیرد هم غصه. برای درک بهتر این داستان بهتر است که ما تجسم کنیم ماجرا و فضاهای داستان را. تقدیم به شما که می سوزین در این راه که مردم روشن شوند
————
حدود شصت سال پیش یک آخوند به روستایی رسید.
با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم این روستا مسلمان هستند
و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن روستا باشد.
کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود،
با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است،
بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.
همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد
و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟
نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت “تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی،
کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم”
با این راه حل، خیال همه اسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.
مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند.
آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند
و چون دقیقا نمیدانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند
آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند الله اکبر.
باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکرند.
آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند
و ناله ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند الله اکبر.
آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند.
اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند.
در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ،
مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ
آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کندمردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند
و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.
آخوند فریاد میکشید “خدایا به دادم برس” و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند.
آقا فریاد میکشید “ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را نمیبینید؟”
مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.
آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند.
باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند
و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.
جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.
آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت.
اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است
البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمیگویند
در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند
و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.
البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند،
برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است.
برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی
و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن.
باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند
و آن این است که یک عده باید مرجع باشند و بقیه تقلید کنن.
دوست گرامی جناب کبیری
در یک کلام مجموعه نظام آخوندی دچار بیماری روانی “پارانویا” است و این که عرض کردم شعار نیست عین حقیقت است. از رهبر گرفته تا جنتی و حسین بازجو و نمایندگان مجلس و ایمه جماعات و دولت و بخصوص سپاهیان تک تک افراد نیازمند روان درمانی اند. هر پزشک روانشناس بی طرفی این مدعای بنده را تایید می کند. تصور کنید مردم بیچاره نادان سرگردان محتاج قوت لایموت که به نحوی از انحا گره مشکلاتشان به سردمداران بند است را چاره ای نیست به غیر از همرنگ جماعت شدن. نتیجه این که جامعه ایرانی در حال حاضر بیمار پارانویید است و موضوع خرافات و امامزاده ها یکی از عوارض جزیی چنین وضعی است. ماهی از سر گنده گردد نی ز دم.
پارانویا به زبان خودمان همان توهم مفرط است. فرد بیمار غرق توهمات می شود و قادر نیست واقعیات دور و بر خود را درست درک کند. از جمله به همه چیز و همه کس مشکوک است و خود را در محاصره دشمن احساس می کند.
یک نمونه برای دوستان مثال بزنم جناب دکتر ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران فرموده اند ایران اگر اقدام نمی کرد سوریه و عراق در اشغال داعش بود. خدمت ایشان عرض می کنم فراموش کرده اید وصیت نامه امام راحل که در آن فحش و بد و بیراه بود که نثار عربستان سعودی کردند طوری که دولت وقت مانده بود با این وصیت نامه چطور می تواند با همسایه جنوبی باب مراوده باز کند. قبلن هم جناب خمینی همین گونه در باره صدام حسین ابراز نظر کرده بودند. که چی؟ آری شیعیان عراق عنقریب علیه صدام قیام خواهند کرد و ارتش عراق صدام را سرنگون خواهد کرد که سهل است مجموعه یک میلیارد نفری جهان اسلام همین امروز و فردا است که به نماینده امام زمان اقتدا خواهد کرد و اکنون دوران پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است.
بار ها گفته ام شاهد عینی برایم نقل می کرد بهشتی فریادش بلند شده بود که جلوی این مردک را بگیرید با این حرف زدن هایش…. که مدتی بعد دفتر حزب به هوا رفت.
سنگ اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
آری جناب ظریف اگر ذره ای مردانگی در یکی از شما ها بود می رفتید پشت تریبون و اعلام می کردید بدبختی ما از توهم وجود چیز موهومی به نام جهان اسلام آغاز شد. جهان اسلام نه از زاویه جغرافیایی بلکه به عنوان یک مجموعه دارای هویت سیاسی با علایق مشترک که بتوان آن را دارای توانمندی تاثیر گذاری بر سیاست جهانی و مناسبات بین الملل دانست.
توهم جهان اسلام را مستشرقین به دهان ما انداخته اند دوستان. دانسته یا نادانسته سهوا یا از روی عمدش را نمی دانم. دو کشور ایران و عربستان هر دو بر سر این موجود خیالی بر سر و کله یکدیگر می زنند و مدعی رهبری آن هستند و در این تیاتر تراژیک خمینی انصافن نقش هنرپیشه اصلی را بر عهده داشته است. تا قبل ما چنین آش شوری نداشتیم. ایران و عربستان در کنار یکدیگر به طور مسالمت آمیز همزیستی داشتند و در اوپک هم پیمان بودند و نتایج آن را شاهد بودیم که بهای نفت به چهل دلار در بشکه رسید. رهبری جهان اسلام جایی مطرح نبود حد اکثر جنبه تشریفاتی و نمادین داشت. در پی زحمات خمینی راحل خاطر دوستان باید باشد که موسوی نخست وزیر با نفت بشکه ای پنج دلار کشور در حال جنگ را اداره می کرد. این بود دوران طلایی امام. کجایی خمینی….
جناب ظریف اگر رهبر معظم شما داعیه رهبری “جهان اسلام” را مطرح نمی کرد و بر طبل فرقه گرایی نمی کوفت عربستان سعودی دلیلی برای شاخ و شانه کشیدن در برابر جمهوری اسلامی نداشت و مثل یک بچه با ادب در فکر توسعه و ترقی خود بود و از این باب با آمریکا وارد تعامل شده بود. متوجه عرایضم هستید؟
خلاصه این که یکی گفت ملا چرا فریاد می زنی گفت جوالدوز را فرو می کنم به نقطه حساس بدنم و از شدت درد فریادم به هوا بلند می شود……
مثلن هفته وحدت برگزار می کنند… خودش جوک است… این طرف اهل سنت آن طرف شیعیان صف جدا گانه بسته اند برای عبادت…. در تهران حق تاسیس مسجد به اهل سنت نمی دهند می خواهند جهان اسلام را متحد کنند…. آن هم جهان اسلامی که از دیدگاه سیاسی وجود خارجی ندارد… مشتی کشور های مفلوک عقب مانده گدایی که دستشان به سوی دنیای غرب (از جمله ژاپن) دراز است با هم متحد شوند که چه بگویند؟ گداییم محتاجیم بدبختیم بده در راه خدا ای آمریکا ای اروپا ای ژاپن تا از گرسنگی نمیریم….
جناب ظریف اگر شما خود را به فراموشی می زنید دنیا اینقدر ها احمق نیست. انسان خجالت می کشد از چنین وزیر خارجه ای با اظهارات دیپلماتیکش یک بچه مدرسه ای بهتر بلد است دروغ بگوید. شما خودتان عامل و سرچشمه همه این بدبختی ها و خونریزی ها و تحریک عربستان سعودی هستید حال افتخار می کنید داعش را منکوب کرده اید؟
نفت را مفت کرده اید برای دنیای صنعتی بیچاره ترامپ مانده شما را بردارد یا نگه دارد…… که البته بهتر است نگهتان دارد چرا که در حد یک مگس برای اسراییل خطری به حساب نمی آیید و این را خود نتانیاهو از همه بهتر می داند ولی زیرک است و با ننه من غریبم بازی کمک های مالی است که از دنیا دریافت می کند. وگر نه به من بگویید حماس چرا از دست رفت و چنین نمک نشناسی کرد…
حماس را ول کن روسیه را بچسب که بر خر مراد سوار است و لحظه شماری می کند کی به پایگاه دریایی خود در خلیج فارس دست خواهد یافت… چه بسا ایران از ترس آمریکا خود را تحت الحمایه روسیه کند که مقدماتش در سوریه فراهم شده و کیست نداند زحمات سپاه و در راس آن ژنرال سلیمانی در شعله ور تر کردن جنگ سوریه و پای در گل ماندن و التماس حمایت نظامی از روسیه کردن… یک جور هایی تحت الحمایه روسیه هستیم دوستان به روی مبارک نمی آوریم.
بدون روس ها شما در سوریه چه غلطی می توانستید بکنید.
البته در این میان سید مرتضی ما استثنا هستند چرا که در اصل برای تامین زندگی خانواده تلاش می کنند که کاری ستودنی است و چنین وضعی را به سختی بتوان پارانویا نام نهاد ….
سلام بر ساسان شاهدوست و سلطنت طلب گرامی،از کنایه جنابعالی تشکر میکنم، درست گفتید من البته برای تامین زندگی خانواده ام تلاش می کنم اما نه از قبل نوشتن تفریحی و ذوقی در این سایت،کار من کار پژوهشی و نظارت در امور مربوط به چاپ کتاب و مقاله در برخی موسسات پژوهشی است،زندگی معمولی و ساده ای دارم و وابسته به هیچ شخص و گروهی نیستم و هیچ سمت اجرائی حکومتی و دولتی ندارم،البته به عنوان یک شهروند جمهوری اسلامی به آن رای داده ام و علیرغم کمبودها و نواقص و اشکالات در کارها همین را بنفع آینده ایران و ایرانی می دانم تا اینکه مثل شما اپوزیسیون پراکنده و درهم و برهم با مخالفت با جمهوری اسلامی که اکثریت مردم ایران خواهان آن هستند احاله بامر نامعلوم و مبهم کنم و بخواهم کشور خود را متزلزل کنم،البته همیشه گفته ام با نقد دلسوزانه و تلاش برای اصلاح قوانین یا مدیریت ها و برخورد با خلاف کنندگان و سوء استفاده کنندگان کاملا موافقم،و این روش را خیلی بهتر از دریوزگی و پراکندگی رایج بین اپوزیسیونی که شما هم یکی از آن هستید میدانم،این البته تنها سخن من نیست،خودتان بروید نوشته ها و مقاله ها و پراکندگی های اپوزیسیون را ببینید،یا همین حال خود را ملاحظه کنید که چگونه به دریوزگی افتاده اید که با دیگر افراد اپوزیسیون در همین سایت در افتاده اید در اینکه شاه را مطلق کنیم یا مصدق را مطلق کنیم،یا نظام شاهنشاهی (فدرال سلطنتی!) را بازسازی کنیم یا جمهوری خواه باشیم و دموکرات! آن اپوزیسیون چپ گرای ما،اینهم اپوزیسیون باصطلاح دموکرات مثل شماها که اینهمه پراکندگی و تفرّق دارید،البته اتحاد دارید در یک چیز و آن فحش و ناسزاگوئی به جمهوری اسلامی از سوی برخی شما و مش قاسم و انسان و برخی دیگر،و بدتر از آن حماقت های افرادی مثل مزدک و کبیری این سایت در حمله و هتک و توهین و تحقیر دین و مذهب مردم ایران،واقعا احمقانه نیست که کسی مدعی اپوزیسیون باشد و مدعی میهن دوستی یا هموطن دوستی باشد بعد برود با گفتار یا نوشتار حمله و هتاکی کند به همان چیزی که اعتقاد دینی و مذهبی غالب هموطنانش است؟! این بدون تعارف عین حماقت است چون امثال مزدک و کبیری خودشان بخوبی می دانند که علیرغم مدعی مردم ایران بودن ،اگر در بین مردم ایران باشند خود مردم ایران بجهت عشق و اعتقاد و علاقه به دین خود و مذهب خود و هتاکی هایی که اینها به آنها کرده اند،نه که فرش قرمزی پهن نخواهند کرد بلکه آنها را ریز ریز خواهند کرد،بنابر این این حماقت ها که مصداق بارز آب در هاون کوبیدن است،اما خوب برخی مثل شما بطور مستقیم توهین بمقدسات دینی و مذهبی مردم نمی کنید،اما عیب شما هم این است که رفتارتان جاهلانه و مغرضانه است،مردم از صدر مشروطیت تلاش کرده اند شاهیسم و سلطنت و استبداد را محدود کنند و باصطلاح امروز روبه جمهوریت و دموکراسی بروند بعد شما پس از سالها ادعای دموکراسی و حقوق بشر بازگشتید به چاه و چاله شاهیسم و سلطنت خواهی،و احتمالا همه آن ادعاهای چهارساله شما پوششی بود بر سلطنت طلبی و شاهیسم،البته این هم یک گرایش است و من شما را در گرایش آزاد می دانم اما خدمتتان عارضم که شما هم آب در هاون می کوبید ،اینجا در ایران بعد از انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی جایی برای سلطنت و سلطنت خواهی و شاهیسم وجود ندارد.اما شما در تناقض هم هستید یرای اینکه شاهیسم و سلطنت ربط ماهوی با دموکراسی ندارد،و شما اگر دنبال فدرالیسم مبتنی بر شاهنشاهی و سلطنت بودید چرا دیگر دم از دموکراسی و مردم می زدید یا می زنید؟ توجه هم نمی کنید که امروزه دیگر خود ربع پهلوی هم فهمیده است که در عصر ما جایی برای رضا و محمد رضاشاهی وجود ندارد،و او هم در بسیاری از موارد حرف از دموکراسی و جمهوریت می زند! منتها عجیب از شماست که یکهو خود را و شاهیست بودن خود را در این سایت لو دادید و با دموکرات های این سایت درگیر شدید! خوب حال شاهیسم و سلطنت طلبی چیزکی و گرایشی! حال چرا برای اثبات شاهیسم و شاهنشاهی و ترویج آن و راه حل منحصر دانستن آن،چماق بر فرق مرحوم مصدق ایرانی وطن دوست و خدمتگذار می زنید،مصدق هم البته مثل دیگران مطلق نیست و قابل نقد است،چیزی که مایه تعجب است یا شرم آور،اینکه کسی پس از سالها پشت کردن مردم ایران به نظام شاهنشاهی بخواهد با چماق زدن بر فرق ایرانی وطن دوستی مثل مرحوم مصدق دنبال استقرار نظام شاهنشاهی فدرال! باشد،بالاخره اینهم گرایشی است! اما می گویم خوابتان خوش ،نه مردم ایران دیگر دنبال شاهیسم هستند و نه زمانه دیگر زمانه آن است ،گفت :عرض خود می بری و زحمت ما می داری،حال اگر خدمت شاهزاده رسیدید سلام ما را هم به ایشان ابلاغ کنید،ضمنا توضیح دهید تلاش ستودنی شما در خارج از کشور برای تامین زندگی اهل و عیال چیست؟!
تیاتر=تئاتر
مثلن=مثلا
جناب نوربزاد عزیز
امریکا و جمهوری اسلامی خامنه ای یه یک توافق نانوشته رسیده اند و ان اینکه من بحران می افرینم و به نام بی ثبات کننده منطقه شناخته می شوم و تو اسلحه ات را به احمق های منطقه بفروش و پولهای مالیات دهندگانت را خرج شکم های گنده ثروتمندانت بکن … لق مردم ایران چون انها به همینکه نمیرند راضیند. بنا براین شما فکر نکنید که هارت و پورت های ترامپ برای این است که جمهوری ولی مطلقه خدای ناکرده خدشه برش وارد شود که در انصورت خیلی ها از نان خوردن می افتند.
برنامه های پيشنهادی بزرگداشت روز كورش بزرگ
هموطن پارس، عرب، آذری، كرد، بلوچ، گيلكی، تركمن، لر، بختياری و….
بر اساس رویدادنامه نبونعید، هفتم آبان (٢٩ اكتبر)، سالروز ورود الگوي همزيستي با كرامت، کوروش بزرگ، به بابل است.
ما جمعی از فرزندان ايران برآنيم كه شادی و غرور اين روز را با مردم جهان و هموطنان ايرانی قسمت كنيم. برنامه پيشنهادي و اجرايی ما به شرح زير است:
١- پخش گل و شيرينی در خيابان ها، ميدان ها، معابر و اماكن عمومی
٢- پخش موسيقی شاد و قانونی و شادباش به مردم
٢- چراغانی، آذين بندی و نصب پرچم ايران بر ديوار منازل و پارك ها
٣- نصب پرچم ايران و نماد های پارسی در اتوموبيل ها
٤- ارسال پيام فرخنده باد در شبكه های اجتماعی
٥- پوشيدن لباس های نو و نمادهاي پارسی
٦- ديد و بازديد والدين، پدربزرگ و مادربزرگ ها، بستگان و عزيزان
٧- حضور در كنار و ارسال هديه و نمادهای پارسی براي خانواده های كم درآمد، بی سرپرست، بيماران، زندانيان، كودكان كار، پرورشگاه ها، جانبازان جنگ، خانواده های شهدا
٨- حضور در كنار و ارسال هديه و نمادهای پارسی به خانواده ها و عبادت گاه هاي اقليت هاي دينی و مذهبی به عنوان پيام دوستی و همزيستی كوروش بزرگ
شما نيز مارا در برپايی اين روز بزرگ ياری فرماييد.
حاج ممدباقر بدبخت: اجازه افزایش قیمت ارز را نمیدهیم.
مش قاسم: ای بیچاره، پیشینیان تو هم از این حرفها زدن. دلار ۷ تومانی شده ۴۰۰۰ تومن، رو که نیست سنگ پای قزوینه!
نامه به مش قاسم:
مش قاسم فکر می کردم چند روزی که اینجا نبودی بخودت آمده باشی و فهمیده باشی از تنور منقلابیون (بقول خودت) بخاری بلند نمی شود! تنفر منقلابی داشتن و دنبال منقلابی راه افتادن باعث سئواله! چه کسی رو می گم؟!؟!؟ خب معلومه تو کجا داری وقتت رو تلف می کنی؟ اینجا وقتت رو تلف می کنی که یه منقلابی راه انداخته!!!! اگر منقلابیون اینچنانی توانستند تحرک مثبتی در جهت سرنگونی از خود نشون بدن من اسم خودم رو میذارم زلیخا! اما توهم باید قول بدی اگر این منقلابیون که دنبالشون راه افتادی کاری از دستشون ساخته نبود اسمت رو بذاری مثلاً: ام رقیه
اخبار: دستور وزوزیر/* بهنداشت برای بازگشت۱۷۰۰ پزشک ایرانی در کشور هشت میلیونی اتریش.
مش قاسم: اینا سالها زحمت کشیدن که زیر دست تو نباشن حالا تو میخواهی با یه تو دستور برگردن؟ حاجی وزوزیر/* زیادی مواد میزنه.
/*: ک
حاج بهنزاد نبوی: اصلاحات یعنی پذیرش اصل نظام و تلاش به منظور ایجاد تغییرات تدریجی، قانونی و مسالمت آمیز به منظور تغییر وضع موجود به مطلوب.
مش قاسم: ۱- ای بیچاره، اگه اصل نظام توی این ۴۰ ساله پذیرفته نشده تو خیال میکنی از این به بعد میشه؟ ۲- ای تروریست پیر، من میدونم تو از چی میترسی که اینو میگی: وحشت از سوال که تو چه کردی؟ نوکر کی بودی؟ چه جنایتها کردی و در چه جنایتها دست داشتی؟ پیش دیدمت توی خیابون، چه حقیر و فقیر شده ای. هرکه مملکت فروخت بیش از این چیزی نمیشه.
وزوزیرک صنعت: ظرفیت صادراتی ایران ۱۸۰ میلیارد دلار است.
مش قاسم: اولا ای وزوزیرک صنعت، بیا بگو ببینم که چی و به کجا میخوای صادر کنی که به ۱۸۰ میلیارد دلار برسه؟ نمیتونی! اگه تو صادرات و ۱۸۰ میلیارد دلار حالیت بود یه همچین جفنگی نمیگفتی. دوما، کشوری که آفتابه وارد میکنه ظرفیت صادراتی ۱۸۰ میلیارد دلاری نداره. یکی که از توی دخمه های وزوزارت اطلاعات بیرون بیاد غیر از این جفنگها چیز دیگری نداره که بگه.
حسن/*: سؤالات زیادی درباره کمک اروپا و آمریکا به دشمن متجاوز علیه ایران داریم.
مش قاسم: تو اول بیا سؤالات زیاد ملت رو درباره اون جنگ احمقانه جواب بده بعدش برو از اروپا و آمریکا سوال کن. شیاد!
حسن/*: در عمرمان شخصیتی مثل امام ندیدیم؛ او یک استثنا بود.
مش قاسم: //////////// هم استثنا بودن!
/*: ک
»مش قاسم امام واقعا یک استثنا بود البته در …/ !
حسن/*: ما آینده خوبی خواهیم داشت.
مش قاسم: حاجی تو خیال میکنی همه ملت ایران کور و کر و احمق هستن؟ ۴۰ سال سابقه آینده خوبتون رو دیدیم. اعتبار حرفایی تو هیچ نیست غیر از یه صفر گنده!
/*: ک
سلام دوست گرامی آقای نوری زاد من از شهری کوچک اما با تاریخی به درازای سیزده هزار سال تمدن بشری که نه تنها ایران افتخار تمدنش را مدیون این شهر کوچک اما مورد بی مهری ملاهای بیسواد ضد ایرانی و شاید هم ضد تمدن بشری همچون سایر نقاط اسم و رسم دار تمدنی ایرانی مثل تخت جمشید که به آن میبالم چون ایرانیم قرار گرفته و ثروت عظیم ایران را صرف بقعه و آرامگاه امام زادگانکذایی و من درآوردی ذهن بیمار خود میکنند در عراق گهواره ای از طلا برای طفل به قول خودشان شش ماهه امام حسین میسازند وهزاران خشت طلا در نوسازی حرمین عسکرین مصرف میکنند و صحن حضرت زهرا در نجف میسازند که دنیا بر خود میبالد از بودن چنین تمدنی. انگاه ملت نا آگاه اسلام زده با هدایت رهبران به اصطلاح روحانی شیعه مذهبی که قرن هاست با این تفرقه تاریخی بر طبل فرافکنی در میان مسلمانان میکوبند و چهار ده است با شعار تو خالی و دشمن بر انگیز مرگ بر امریکا کشور را به یک زندان بزرگ مبدل کرده اند وزندان بانانی مثل علم الهدی .احمد خاتمی .احمد جنتی .کاظم صدیقی.و کت و شلوار پوشانی مثل حسین شریعتمداری که تنها چیزی که ندارد شریعت است . مثل حسن عباسی که اگر نظام آخوندی بر سر کار نباشد او را به چوپانی همنباید گمارد وو .کشوری مثل ویتنام که سوخته از ظلم و جنگ نابرابرش با امریکا است .چند صد هزار قربانی در این جنگ خانه مان سوز داده پس از چند دهه احساس خصومت با امریکا بهترین راه پیشرفت ویتنام را در برقراری رابطه خوب و منطقی دو طرفه میبیند و با ایجاد رابطه معقول و دوجانبه میرود که سری بین سرهای اقتصادی آسیا در آورد حال ببینید حکومت ولایی حاکم بر ایران را .کشوری با قدمت پنج شش هزار سال بالاترین داشته میزان انرژی در جهان منابع عظیم معدنی جغرافیایی چهار فصل نیروی انسانی فراری از ظلم و ستم حکومت آخوندها که بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا مثل امریکا و اروپا از نعمت وجودشان در علوم فنی .اقتصادی .سیاسی .نضامی .فضایی و……. دارند بهترین و بیشترین بهره را میبرند با این کشور چگونه رفتار میکنند چگونه با این مذهب شیعه گریشان ایران مظلوم را به خاک سیاه نشانده اند البته بقول معروف زمستان میرود اما روسیاهیش به زغال میماند من معتقدم ایران و ملت ایران این تجربه را میبایست از سر بگذراند زیرا در طی دوقرن اخیر هر زمان متجددین و روشنفکران برای پیشرفت ایران و بهره جستن از علوم روز اقدامی کردند با مانع بزرگی بنام روحانیت روبرو شدند و گاها مرجع و ملجا ملت ستم دیده از حکومت شدند و ظاهری مدافع ملت به خود گرفتند و مدام حکومتها را باعث عقب ماندگی کشور وملت میدانستند اما به برکت انقلاب اسلامی مرد ایران که جهان با ماهیت ضد بشری آخوندها آگاهی یافتند و روزی که سایه شومحکومتشان از سر کشور و ملت ایران رخت بر بندد برای همیشه خواهند رفت به امید هرچه زودتر رسیدن آن روز
جناب دکتر مطهری گفته اند که رهبری علاقه خاصی به احمدی نژاد و حسین شریعتمداری دارند .جناب مطهری ای کاش از ایشان سؤال میشد آیا رهبری به شش میلیون جوان بیکار هم علاقه ای دارند .آیا رهبری به دوازده میلیون دختر و پسر مجرد یه لا قبا هم علاقه ای دارند .آیا رهبری به هزاران زن و مرد و بچه کارتن خواب همعلاقه ای دارند .آیا رهبری به خانواده هایی که ماهی شاید سال یکبار گوشت نمیخورند هم علاقه ای دارند .آیا رهبری به بازنشستگانی که با کمترین درآمد صورت خود را در برابر کوه مشکلات اقتصادی سرخ نگه میدارند همعلاقه ای دارند.آیا رهبری به انسانهاییکه بخاطر دفاع از حقوق مردم تحت ستم حکومت سالهاست در زندانند همعلاقه ای دارند .آیا رهبری به اعتراض چهار میلیون جوان دانشجو که حق حرف زدن و اعتراض ندارند هم علاقه ای دارند ..آیا رهبری به آن اندشمندانی که نسبت به عملکرد ایشان در این بیست و چند سال رهبری انتقاد بسیار شدید دارند هم علاقه ای دارند آیا رهبری نسبت به کسانی که به دخالتهای سپاه و جنگ افروزان حکومتی و صرف چند صد میلیاری در کشورهای سوریه .لبنان .عراق ویمن و دیگر نقاط دنیا و در پی آن ایجاد نفرت برای ملت ایران در حالی که بیش از چهل میلیون ایرانی زیر خط فقر با مرگ تدریجی روبرو هستند هم علاقه ای دارند من که این علاقه را در ایشان نه که نمیبینم بلکه نفرت ایشان را به ملت ایران میبینم.
.
سلام آقای نوریزاد عزیز..استاد بنده یه مطلب میزارم لطف بفرمایید اطلاع رسانی کنید..کارخانه سیمان دورود,اولین کارخانه سیمان ایران هستش که با درآمد این کارخانه,اکثر کارخانه های سیمان ایران رو در اون سالها ساختند,( منظورم همون سالهای ابتدایی 38 تا قبل از انقلاب). متاسفانه چند سالی هست به نفس های آخر افتاده..و در این شرایط سخت اقتصادی کشور هم,یک شخصی از مرکز استان لرستان رو آوردند به عنوان مدیر عامل,که قبلا ایشون مسئول نانوایی های خرم آباد بوده,و بعدا با همون روشهای معمول ارتقا پیدا کرده در حراست ها,و امروز مدیر عامل کارخانه سیمان دورود!!! حتی مدرک مهندسی هم که دانشگاه آزاد ها مفتی میدن رو هم نگرفته که حداقل مهندس صداش بزنن!! ناچارا با حاجی صدا زده میشه!!! حاجی مدیر عامل کارخانه سیمان دورود…جایی که بزرگانی بر روی این صندلی تکیه میزدن که در آلمان و فرانسه تحصیل کرده بودند و حتی همان کشور ها به مدیریت این صنعت رسیدن…این حاجی گرامی ککش نمیگزه,که چند ماه است حقوق نگرفتند پرسنل..بخدا اگه یه مدیر توانمند سیمانی جای ایشان بود,دو سال تمام بدهی ها رو میداد,و بهترین بازدهی را داشت.متاسفانه هیچ کس پیگیر نیست.چون ایشان بچه مرکز استان هم هست,کسی به داد مردم دورود نمیرسه,که از همه ی اون صنایع موجود در دورود برای قبل از انقلاب,فقط همین مونده,که اینم میخوان تعطیل کنن…آیا کسی هست صدای مردم دورود رو بشنوه؟!!!
جناب کارگر !
از مکافات عمل قافل نشو گندم از گندم بروید جو ز جو
جهت اطلاع جناب عالی و دوستان عرض شود که قبل از به قول مش قاسم گرامی منقلاب در ایام کودکی و نوجوانی بارهای بار در نشریات کیهان بچه ها و دخران و پسران و گهگاه روی دیوار مدارس اعلامیه های خاص!!! میدیدم که گروهی اعلامیه میدهند که برای جواب دادن به سوالات مذهبی و تفسیر شرع نشریاتی کارخانه ( سیمان فارسیت دورود ) چاپ کرده آن هم جند رنگ و درصورت درخواست به رایگان برای متقاضیان ارسال میشود که کنجکاوی یکی ازدوستانم باعث شد هر هفته مقادیر معتنابهی از این نشریات برای دوستم ارسال شود که این رشته سر دراز داشت حال همان بهتر که این مکان امن که یکی از پایگاه های به قهقرا کشیدن و به بند کشیدن افکار جوانان جویای حقیقت قبل از انقلاب بود به سرنوشت محتوم خود برسد . جهت اطلاع از افراد قدیمی که در این منحوس خانه کار میکردند سوال کنید .
غافل!
۲۵۰۰ سال قبل مردی ۷۰ ساله درحضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم “تشویش افکار عمومی” و “نشر اکاذیب” به اعدام محکوم شد.
این مرد سقراط نام داشت.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ،
“ﻣﮕﺮ ﺳﻮﺍﻝ” !
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ،
ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ:
“نقد ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ”
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺍﻫﻞ ﻧﻘﺪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪﯼ ﻋﻘﺎﯾﺪ “ﻋﺎﺩﺗﯽ” ﻭ “ﻋﺎﻃﻔﯽ” ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ.
عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ.
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﮔﺰﺍﺭﻩﻫﺎﯼ ﻋﺎﺩﺗﯽ و ﻋﺎﻃﻔﯽ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﻘﺪ، “ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ” ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪ چیز ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ “ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ” ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ.
ﺑﻪ همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ “ﺧﺮﻣﮕﺲ” ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
او از راه پرخطر “یقین زدایی” منصرف نشد.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ.
ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ.
امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شک گرایی (شک ورزی) یا سنت سقراطی میگویند.
بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن (عرفی بودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند.
اما سقراط نشان داد که اینطورنیست، عقلانیت با “فرآیند تفکر” سر و کار دارد.
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعیﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
سرنوشت سقراط پایان غم انگیزی داشت و نخستین کسی بود که جانش را در راه عقلانیت از دست داد.
سپاسگزارم استاد گرامی
درود و ادب
مطلبی که مدتیست میخواهم عرض کنم، اینکه گمان میکنم یکی از دلایل انکار صداقت و شجاعت شما از سوی بعضی هموطنان عزیز؛ نفی ترس خودشان است.
یعنی اگر بپذیرند شما مهره رژیم نیستید و برغم تهدیدات رژیم اشغالگر اینگونه بیپروا حرف حق میزنید، باید بپذیرند خودشان که برای تحصیل، برای استخدام و گاهی برای سادهترین کار اداری پاچهخاری و خودسانسوری میکنند، بزدل هستند.
لذا ای کاش گاهی نکاتی به ما مردم خودسانسور و مصالحهطلب (نه مصلحتطلب) گوشزد کرده و آموزش دهید تا شجاعتمان لااقل در حدی که عقیده خود را فیلتر نکنیم بازسازی شود، یا از مخاطبان کانال دعوت کنید تجربه و راهکارشان را برای درمان این درد بگویند، بلکه این درد درونسوز و خورنده روح از جامعه ما رخت بندد.
چگونه است که ما تنها یک غلامرضا تختی داشتیم که برای آویختن مدال به گردنش حاضر نشد مقابل شاه فقید خم شود، و در عوض صدها ورزشکار و بازیگر و کارگردان داریم که …
ولی در آمریکای جهانخوار تقریبا یک ورزشکار هم پیدا نمیکنید که برای تامین و تضمین آتیه ورزشی خود یا تهدید سی.آی.ای و غیره کوچکترین کرنشی در مقابل ترامپ کند؟ مگر اینکه واقعا به او عقیده داشته باشد.
خواهش آخرم این است که هر وقت راجع به بازداشتهای رژیم و شکنجه زندان و خشونت در انفرادی و غیره صحبت میکنید، در پایان به این نکته هم اشاره بفرمایید که همه این کارها بخاطر ترس دیکتاتورها و بازپرسها و شکنجهگرهاست، و فقط کافیست آدم از این هیاهو نترسد. آن وقت همه این کفها برطرف شده و عجز و استیصالشان نمایان میشود.
مانند شجاعت اسطوره این روزهای وطن؛ سهیل عربی عزیز
سپاس بیپایان و آرزوی بهروزی❤️
سلام،
شایدباورتون نشه ،امامن دراین روزهابزرگترین آرزوم داشتن یکروز بی استرس وبی دلهره ست، من یک پیمانکار جزء هستم، تاچندسال پیش لقمه نانی درمیآوردم وروزگار خانواده خودم وحدود۴۰ کارگرمیچرخید. تااینکه باسیاستهای دولت پاکدست آقای احمدی نژاد قیمت دلار یهو ۴برابرشد،اکثر اجناس ولوازم کارمن یاخارجی بودکه قیمتش درداخل کشور بسته ب قیمت دلار بود یا مواداولیه شون وارداتی بودکه بازم قیمتشون بسته ب قیمت دلار بود. سرتونودرد نیارم، از۴ قرارداد که داشتم ۱۷۰ملیون تومن ضرردادم ، هربار که احمدی نژاد دهانشو بازمیکردازسخنان گوهربارش ما منتفع میشدیم.هربارکه یه کشوری روتهدید میکردیابعضی واقعیات روانکارمیکرد وبادنیالج میکرد،قیمت دلاریک پله بالاترمیرفت ومایک پله پایینتر.انگارپتکی برسرمن وامثال بنده میکوبید وماباهرضربه اون پتک بیشترو بیشتر درمرداب ورشکستگی وبدهکاری فرومیرفتیم. تازه خداپدر۲تا ازکارفرماهارو بیامرزه که بهم لطف کردن، وگرنه بیچاره ترازاینکه هستم بودم.زندگی وداروندارموفروختم بازم ۱۰۰ملیون تومن دیگه بدهکارشدم، شب عیدشدودست من خالی، ۴۰خانواده چشمشون ب دست من بود. اگه دلم نیومد عیدشون خراب بشه.باهرفلاکتی که شدیک وام ۲۵ملیونی گرفتم که بعدازپرداخت رشوه رییس بانک ملت ورابط بین من ورئیس۱۷تومن دستموگرفت، ۱۰تومن هم نزول گرفتم وبه هرکارگرمبلغی دادم. اقساط بانکونتونستم ب موقع بپردازم ونتیجه اش این شدکه تاحالا۳۸ملیون به بانک اسلامی آقایان پرداختم و۲۰ملیون دیگه همچنان بدهکارم. درکل این چندسال حداکثر ۵۰شبشوپیش خانواده ام بودم وکل این چندسالو هرکجای کشورکه کارگیرم میومددویدم ودادم به بدهکاریهایی که ازبرکت وجوددولت بابصیرت وپاکدست آقا نصیب برده بودم وهمچنان ازترس اینکه طلبکارها بیان درخونه وآبروریزی کنند هروقت خونه ام ازصدای زنگ درپشتم میلرزه، ازصدای زنگ تلفن دلم ازجاکنده میشه. اینه که میگم آرزوی بزرگ من اینه که۱روزبدون استرس درکنارخانواده ام باشم
بسته به حال وهوای این روزهای سرزمینم این شعروگفتم، ایرادات شو بذارید پای کم سوادی من:
هرارزگاهی که ره گم کرده امید
بابی میلی واکراه
میکوبددرمخروبه ام را
نهیبی میزنم برخود
که جانم زندگی زیباست
زجابرخیز
زتن برکن لباس غم
بزن بردف،بدم برنی
بیاورسازوسورنارا
به استقبال جام باده بایدرفت
گلورامیفشارد عقده ای سنگین
ره گم کرده رامیابدامید
ومن گم درکلاف خویش میمانم…
جناب حبیبی و ودوستان گرامی
کوه های یخ که در فطب ها سرگردان هستند . اگر خوب توجه کنید حجم عظیمی از آن ها زیر آب پنهان است و فقط قله آن معلوم است . ببینید راحتتان کنم احمدی نژاد قالی باف و دیگر پاچه خواران درگاه الان کجا مشغول هستند ؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام ! با فرمان چه کسی ؟ رهبر ! این یعنی ارتقاء مقام و حتی تشخیص مصلحت ما مردم عامی ! در کف این ها ! حال بروید باز هم آب در هاون بکوبید !!!! و ننه من غریبم در بیاورید .. همین .
انتقاد از مردم ایران در یک روزنامه ایتالیایی
درود
اين مقاله را روزنامهنگار ایتالیایى «اناکاندا» همزمان با سفر حسن روحانی به ایتالیا در روزنامه پرتیراژ، کوریه دلاسرا، منتشر کرد. انتقاد دوستانهای از مردم ایران
نیتن آناکاندا در مقالهای مینویسد:
ایرانیان نمونه بارز داشتن الگوهای ذهنی مخرب هستند.
آنها در درازای تاریخ ویژگی جالبی از خود نشان دادهاند.
زمانی که کشورشان در مسیر رشد و ثروت قرار میگیرد گویا نمیتوانند بپذیرند که این پیشرفت از آن آنهاست. به هر شکلی دست به تخریب ناخودآگاه آن میزنند.
تقریباً بسیاری از دودمانهای پادشاهی ایران به همین شکل ازمیانرفتهاند. ایرانیان یا خود شورش کردهاند و یا در برابر دشمن بیگانه به مبارزه جانانه دست نزدهاند. حتی پس از رشد اجتماعی و اطلاعاتی معاصر بازهم این ویژگی حفظشده است.
در سال ۱۹۷۹ ایرانیان در حالی شورش کردند که کشورشان در مسیر رشدی بسیار سریع از هر نظر قرار داشت.
رفاه جامعه ایرانی بسیار بالا رفته بود، رشد اقتصادی ایران رکورد جهانی را شکسته بود، رشد هنر و فرهنگ و ورزش ایران در مسابقات جهانی نمایان شده بود، ایران محلی برای گردهمایی توریستها شده بود و این کشور همیشه در صدر اخبار جهان بهعنوان یک کشور کهن اما متمدن بود. بهطوریکه رسانههای مهم جهان هرروز مصاحبههایی با مقامات ایرانی پخش میکردند.
متخصصین این کشور در سازمانهای جهانی دارای پستهای مهمی بودند و سازمانهایی نیز به دست ایران راهاندازی شده بود ازجمله گات (تجارت جهانی امروزی)، اوپک و یا سازمان حمایت از گردشگری که مقر همه این سازمانها قرار بود در ایران باشد که به دلیل انقلاب اتفاق نیفتاد.
طرحهای اقتصادی ایران آنچنان بود که اکنون پس از نزدیک چهل سال هنوز از آنها استفاده میشود. برای نمونه متروی تهران و یا برج مخابراتی میلاد تاور و خیلی از طرحهای دیگر برجایمانده از دوران پیش از ۱۹۷۹ میباشد.
استادیوم ورزشی صدهزارنفری که قرار بود میزبان المپیک ۱۹۸۴ باشد به دلیل تجملی دانستن این بازیها از سوی روحانیون، برای همیشه از برگزاری المپیک محروم شد.
تقریباً میتوان گفت رشد چشمگیر در همه زمینهها وجود داشت. درزمینهٔ سیاست نیز شاه ایران از سال ۱۹۷۷ فضای سیاسی ایران را با آزادی همراه کرد که به شورش مذهبیان انجامید.
آنچه از این اتفاقات برمیآید نشانگر خودکشی دستهجمعی ملتی است که نمیتواند رفاه خود را ببیند. ایرانیان در میان خودشان معتقدند که انگلستان میگوید برای تسلط بر اعراب آنها را سیر نگهدار و برای تسلط بر ایرانیان آنها را گرسنه.
اگر این درست باشد ایرانیان باید بدانند که حکومت فعلی هیچگاه برای آنان رفاهی فراهم نخواهد کرد. چراکه ادامه حاکمیتش به ادامه روند فعلی بستگی دارد
بررسی شرایط ایران در ۳۷ سال گذشته نیز نشان میدهد حکومت هیچ تلاشی برای افزایش سطح رفاه مردم نکرده است. ممکن است فرازهایی در این دوره وجود داشته باشد اما بهطورکلی هیچگاه مردم ایران از مشکلات اقتصادی رها نخواهند شد.
اما آنان هنوز امیدوارند با برداشتن تحریمهای اخیر کشورشان متحول شود.
چیزی که آنان درک نمیکنند این است که حاکمیت نمیخواهد مردمش روی رفاه و خوشبختی را ببینند.
خاتمی اگر ده درصد اوضاع را درست کرد احمدینژاد ۴۰ درصد خراب کرد.
این سیاست حکومتی ست که کشورش را هرروز به شرایط صدر اسلام نزدیکتر کند. فساد در ایران به حدی در حال فوران است که به نظر میرسد واقعاً هیچیک از مسئولان نمیخواهند جلوی آن را بگیرند. اگر در اروپای ما چنین اتفاقاتی میافتاد حکومت بهطور دستهجمعی استعفا میداد و بهگونهای گم میشد که اثری از هیچیک از آنها پیدا نباشد اما مردم ایران برای فسادهای مسئولان کشورشان جوک میسازند و میخندند.
به نظر میرسد مردم ایران پس از چهار دهه هنوز به روحانیون امید دارند.
با این اوصاف به نظر نمیرسد تا دو نسل آینده شرایط جامعه ایرانی بهویژه ازنظر اقتصادی تغییری کند. باید دید نسل کنونی برای آیندگان چه پاسخی در قبال انفعال خود خواهند داشت.
به اینا میگن منقلابی!
درود
چه اینده ای برای خود ترسیم کرده ایم؟،به کجا می رویم ؟ در جامعه ما چه می گذرد که غالب مردمانش دچار سر گشتگی اند؟ چر ا نمی توان با اعتماد و اطمینان برای فردا برنامه ریزی و امیدوارانه برای رسیدن به هدف حرکت کرد؟
یافتن پاسخ این مصایب ودشوا ریها انچنان در اذهان پرسشگر سنگینی می کند که رفته رفته نفس ها را برای ادامه راه زندگی به شمار انداخته است.هر چندکه شاید گروهی از اساس طرح چنین پر سشهای را بلا موضوع ویا ناشی از غرض ورزی ٬به قصد سیاه نمایی٬مایوس ساختن جامعه وتعابیر و تفاسیر نخ نما شده دیگری از این دست بپندارند که همواره در توجیه نا کارامدی وخیال پردازی های بی بنیان و اوهام خنده دارشان بدان ها تمسک جسته اند.
اما چهره عریان و اقعیت های جامعه وجهان پیرامونمان چنان بی رحمانه و چونان پتک بر سر و رویمان می خورد که «انگ سیاه نمایی» و « مرعوب» و هزار تهمت بی ربط و نا مربوبطی که متجاهلان همواره برای از میدان به در کردن منقدان و ساکت کردنشاناز انبان بیرون می اورند٬ دیگر وصله لاینچسبکی شدهاست که با هیچ سریشی بر پیکر پرسشگراندل نا گران این ملکو سرزمین نمی چسبد.
فقط کافی است به جامعه خوب بنگریم ٬ تزلزل ارزش های اخلاقی ٬ اشفتگی مناسبات اجتماعی ٬ رکود روزن افزون واقتصاد لجام گسیخته٬ فقر وفشحا بی شمار٬ و……..چنان اثار و شواهدی اشکاری دارند که برای اثباتشان نیاز به کنکاش نیست.
گویی که زمانه ابستن حوادثی باشد ٬ حس غریبی می گوید و اقعه ی د ر راه هست . نمی دانم شاید کم توان و بی طاقت شده ایم یا ان گونه که برخی می گویند مر عوب جنگ روانی دشمن! !!
با انکه براین باورم بین مرعوب بودن ودرک واقعیتهای گریز ناپذیر وخوش باوری بی مبنا فرسنگ ها فاصله وجود دارد٬ اما این بار و از اعماق وجود و با خلوص کامل ا رزو می کنم برای یک بار هم شده وحرفها و وعده هاو تحلیل های شراکت نا فرجامزمامداران خشونت گرا انتصابی ولایت مداران نادانی و قدرت و اصلاح طلبانحکومتی منفعت طلب وژنرال های اقتصادی ناکار امد وزمامداران امنیتی (گذشته) وزمامداران تدبیر وامید و اعتدال (کنونی) حاکم درست ازاب دراید مایلیم با خیالی اسوده در کوپه ای در واگنی از قطار که هدایتش با انهاست بیا سایم و انگاه که چشم می گشاییم ٬ خود را در سر منزل مقصود بیابم ٬ شرمسا ر و خجل از بابت تماممنفی بافی ها و سیاه نمایی هایمان ٬
اما هنگامی که می شنویم لو کوموتیوران با ا فتخار بانگبر می او رد که با دستان خود ترمز قطار را از جا در اورده و هول انگیز تر انکه حتی از باب احتیاط واجب ٬ ترمز را نزد خود نگاه نداشته و چونان قطعه ای زاید به دور اند اخته است به خود حق می دهمکه مرعوب شوم!!!
ظریفی می گفت ان قطار هایمان که ترمز دارند ٬ در شرایط اضطرار که بر دستگیره توقف فشار می اوری کیلو مترها ان طرفتر متوقف می شوند ٬
وای بر قطاری که ترمزش راکنده ودور انداخته باشند!!!!!
به راستی چه ایندهای برای خودترسیم کرده ایم ؟
درود بر مرد با غیرت.
اگر مردان با غیرت این سرزمین را بشماریم شاید به اندازه انگشتان دست هم نشوند
خز علی.نوریزاد.مهدویفر.ملکی و دیگر دوستان کمی که حافظه ام یاری نمیکند.
و شیر زنانی که هر کدامشان به تنهایی صد مردن مثل ستوده.
یزدان را سپاس که هنوز تخم غیرت در مملکتم هر چند کم ولی هنوز منقرض نشده..
و اما بعد.
نمیدانم کسی از مسولان هست که هر گاه زن باردارش به سراغ یخچال رفته باشد از شرم ناداری تقاضای مرگ کند.و من امروز به این درد دچارم که روزی صد بار ارزوی مرگ از شرم زنم و نداری میکنم.
اگر خدایی باشد و قیامتی به خود ان خدا سوگند نمیگذرم از باعث و بانی این همه بیکاری و نداری .کجاییند مردانی که رفتن و به خون غلظیدن که این دزدان اینجور یک ملت را به بدبختی نشاندند.
دل پر است و امثال من نادار فراوان .نه بخاطر بی غیرتیمان .به خاطر نبود کار.خدایا روزی را برسان که مردی شرمنده شکم زنش نباشد.ما که زنده زنده مردیم.ولی اگر باشی و در برابر این همه ظلم سکوت کنی نمیبخشمت خدا…….
محمد جان به خدای ///// قسم میخورم. درزمان طاغوت خدا بیامرز مشروب میخوردم وازشخصی که میخریدم با وقوع انقلاب درآمدش صفر شد. بناچار رفت وخادم مسجد محله شد. درست روبروی مسجد یک مغازه کبابی را انداخت. وافراد مشروب خوار مانند بنده را خوب میشناخت. وافراد مانند حقیر برای خرید کباب به این بنده مخلص خدا مراجعه وتقاضای مشروب همراه کباب را داشتیم. به روح پدرم که خدا دروجودش دیده بودم قسم میخورم. آن کبابی مرحوم میگفت بیا وتند تند کباب روی منقل را بچرخان نپخته عرقت آماده است. کنجکاو شدم وفهمیدم مشروب را از مسجد میاورد. پیگیر جریان شدم. خدایش بیامرزد گفت کسی نفهمد با امام جماعت مسجد شریکم و مشروبات الکلی را زیر منبر قایم میکنم واین کبابی سرپوش است. نان من وعرق خودت را اجر نکن. بیچاره سال 95 فوت کرد وروحانی همکارش الان درقم کاسبی میکند. من به دوستان با کنایه میگفتم دنبال معمم نروید بدشان میامد. بعدها ثابتشان شد که من راست میگویم. ببخشید جناب نوریزاد من ازاخوند نفرت دارم. اما خاطره خلافشان را زیاد اگر دوست داشتید و وقت کردید درخدمتم.
سلام آقای نوری زاد
ما زنده ایم بعد ازچهل و هشت روز؛
بعد از بیست و هشت روز سلول انفرادی ، ما به زندان جرائم در قرچک ورامین منتقل شدیم ، بعد از بیست و هشت روز اختناق و شکنجه های روحی و روانی و سلول انفرادیی که هیچ گونه تهویه ی هوایی نداشت و درب آنرا که می بستند تو گویی درب جهنم را بسته و هر آن تو خواهی مرد از بی هوایی ، شاید مثال گیر افتادن در یک آسانسور به مدت چند روز یا چند ساعت و یا چند دقیقه بتواند حال و هوایمان را تداعی کند برای آنانی که در محفظه ایی به دام افتاده و تا رهایی یابند اما در لحظه لحظه اش ، یاد مردی بودم که بی جرم و بی جنایت ،تنها به اتهام اندیشیدن و داشتن عقیده ایی الهی ، در دامی گرفتار شده اند که ما تنها به مدت بیست و هشت روز ، توانمان به تحلیل رفته و مدام در اندیشه ی ظلم روا شده به استاد محمد علی طاهری که عمری هفت ساله را در سلول های انفرادی ، به یغما برد خنیاگر بی حیای ظلم و زور ، چه دیو صفتانه ، آتش به ایمان و اندیشه ی استادمان می زند و دست بر نمی دارد از اینهمه ستم و نمی خواهد اعتراف کند از بس که خیانت کرد و رویش را سنگ گذاشت و اینبار با هیچ چیز این گناه چسبیده بر دستان گناه آلودتان پاک نخواهد شد و روسیاهیتان تا ابد زبا به زبان ، به تاریخ نقش خواهد شد . در زندان قرچک کتابی آنجا بود به نام (من زنده ام ) اثر خانم معصومه آباد ، وقتی داشتم کتاب را می خواندم و از ناجوانمردی و ظلم وستم و خیانت و نیرنگ و خلاصه هر آنچه در این کتاب منتصب به بی انصافیهای دژخیمان و بعثی ها و حکومت ستم پیشه ی عراق می گفتند چنان آه از سینه می کشیدم انگار که جایم با خانم آباد در داستان عوض شده و اینبار نه در عراق و در استخبارات و زندان های عجیب و غریب که در همین نزدیکی در کشور خودم و باز به حکم بی عدالتی و زورگویی و قلدری ، جای زندان الرشید بغداد با زندان مخوف اوین عوض شده بود و جای بعثیان نیز با بازجو و رئیس دادگستری و زندانبانهایمان …اما با یک تفاوت فاحش ، که اینجا ایران است و ما همزبانیم و پدران و مادران و خواهران و برادرانمان ، شریک در تمام جهادها بودند با آنانیکه سالها در اسارت بودند و یا پیکر پاکشان در بهشت شهدا ،آرمیده اند و نظاره گر آنچه آنها کاشتند و اینان لگدمال می کنند میوه های انقلاب را ، و من نمی دانم اینان به پشتوانه ی چه پشتوانه ایی دلشان گرم و قرص است و می تازانند و حیا نمی کنند از روی مردان و زنانی که دغدغه ی شان ایرانی آزاد از بند اسارت دیکتاتور بود و امروز موریانه هایی به جان این تنه ی درخت ، رخنه کرده که یک روز مدیران و ناظمان و رئیسان چشم باز می کنند و می بینند چیزی از این درخت ، برای ادامه ی حیات ، باقی نمانده و موریانه های رخنه کرده در حکومت ، با خیال راحت ، تیشه به ریشه کوفته و به ریش همه هم می خندند که فریب مهر داغ شده بر پیشانی هاشان را خوردند . استاد عشق استاد محمد علی طاهری فرمودند ظلم ستیزی وظیفه ی هر مسلمانیست . با آرزوی رهایی از بندهای اسارت و بندگی ظلم
زندان اوین در بدنامی اش سابقه ایی طولانی دارد و هنوز هم همان نام بدیمن را یدک می کشد ولی اینبار با شکلی فجیعتر و ظالمانه تر، اوین بودیم من و ملیکا کاوندی، در بند دو الف سپاه، بازجویمان می گفت شما میهمانید و ما میزبان و من اما می گفتم ما زندانی هستیم و شما زندانبان اینجا ساواک است و شما ساواکی و تاریخ از پشت دیوارهای سرد و سخت و زشت، چه دهن کجی می کرد به ملیکایی که برادرش را برای دفاع از آب و خاکش به خاک سرد بهشت زهرا سپرده بود و خودش تمام کودکی اش آوراه بین خاطرات سرگردان مادر داغ دیده و خاکستانی که تن عریان و پاره پاره ی برادرش را به آغوش کشیده بود و نه کودکی اش مثل کودکی بچه های همسن و سالش بود و نه نوجوانی و حالا هم که جوانی اش، تاوان جهل ابوبکرهایی شده که عزم جزم کرده اند تا عصر دیگری را منقش به تاریخ تفتیش عقاید رنگ بزنند و اما ملیکا اینبار برای شانزدهمین بار بود که طعم تلخ بازداشت شدن و زندان را تجربه می کرد و یک قدم از اعتقادش فاصله نگرفته بود و نمی دانست دیگر برای مبارزه با جهل و نادانی، چه کند … آه از اینهمه ندیدن و کور بودن، نشنیدن و کر شدن، لال بودن و نگفتن …آه …امان از اینهمه بیداد و بیدادگری … نمی دانم این نااهلان و ستمگران را چه بنامم تا به آنان که در راه وطن، از جان و مال و خانه و خانواده شان گذشتند و جان بر کف برای دفاع، خونشان، ستون های محکم ایران شد و دست هر مزدوری را کوتاه کرد از جان و مال و ناموس و وطنمان، اینان را چه بنامم، نمی دانم این موریانه های موذی را که رخنه کرده در رگ و ریشه ی حکومت با پست و مقام و کرسی های دانشگاه که افکار پوچشان را به جوانان منتقل می کنند و می خواهند جانیانی چون خود به ایران تقدیم کنند را چه بنامم تا که از حق و حقیقت ایثار مردان و زنان متعهد و از جان گذشته مان، ناحقی نشود به والله که اینان نامی ندارند و در بی نامی نه نامشان به صفحه ی روزگار می ماند و نه رسمشان و تنها ننگشان، لکه بر دامن ایران و اسلام است و بس … اینان همان عمروعاصهای حیله گری هستند که با بر نیزه کشیدن قرآن، مردم را فریفتند و تاریخ دستشان را رو کرد و همگان دانستند در پشت این مهر کوفته شده بر پیشانیهاشان، عمروعاصی خفته که به طمع مال و جان و نام و نان، خود را فروخته و چوب حراج به ایمانشان زده و کم نگذاشتند از ظلم و بیداد در حق مردمانی که روزی در میانه ی میدان، دست به دست هم دادند و زن و مرد و پیر و جوان، آفریدند انقلابی را که گمانشان انتهای سیاهی و رسیدن به طلیعه ی نور بود …آه از اینهمه ستم رفته در زندان های تاریک و دهشتناک که با چشم بند تو را در راهروهای تنگ و پیچدار مواج، می برند و می آورند و تو نمی دانی کجایی و کجا می روی و ناخودآگاه تمام تصاویری که در فیلمها از جوانان مبارز در زمان گذشته نشان می داد و اتاقهای بازجویی و بازجویی هایی که ابتدا و انتها نداشت و اتاقهایی که قبرهایی بودند بی اکسیژن و بی نور خورشید و تو نمی دانستی چه وقت از روز و شب است و در روز دو بار برای نیم ساعت، بیرون برای هواخوری در حیاطی ترسناک و نامهربان می رفتی که حتی برای رفتن به همان هواخوری که فقط تو بودی و پانزده قدم طول و دو و نیم قدم عرض حیاطی که دیوارهایش ماتم بود و خشم و نفرت، لحظه شماری می کردی …
من یک فیلمساز هستم، فیلمی خواهم ساخت از تک تک لحظه های اسارتم، از تک تک ثانیه هایی که در سلول انفرادی مُردم و زنده شدم، این فیلم را خواهم ساخت و برای بازجویم خواهم فرستاد تا بداند انتظار برای نفس کشیدن، یعنی چه ؟ تا بداند ندانستن روز و ساعت و لحظه و حرف نزدن با هم سلولیی که فریاد می کشید و خدا را به کمک می طلبید و دلم ریش می شد و نمی توانستم التیام دادخواهی اش باشم و نمی دانم به چه گناهی به دامی سیاه اسیر شده بود که استغاثه هایش دل دژخیمان را می لرزاند و دل تو را که بازجویی شغلت بود و نانی که از این شغل خورده بودی قلبت را چه بی رحم کرده بود و تفاوتی با قصابی که گوسفندان را سلاخی می کند نداشت . وای بر این لقمه هایی که بر سفره هایتان، سوراخ کرده ایمانتان را در برابر مسلمانی مسلمانان
آقای بازجو، خانم زندانبان، آقای رئیس، آقای قاضی، که تمام توان امروزت، پول و زور و اسلحه و زندان است، تو قدرت داری و همه ی مان خدا را، تو پول داری و همه ی ما خدا را، تو اسلحه داری و همه ی مان خدا را، تو صندلی ریاست داری و همه مان خدا را، تو زندان داری و همه ی مان خدا را … تو با ما نمی جنگی تو رودر روی خدایمان ایستاده ایی و زور و پول و قدرت و اسلحه و زندانت را به رُخ خدایمان می کشی؟ گمانم بر این است که باز ابرهه ها از پشت صفحه های تاریخ سرک کشیده اند و یادشان رفته که پرندگان ابابیل چه بر سرشان آوردند و سنگ های کوفته شده بر سرو صورتشان، سیرتشان را نشانه کرد و نشان داد به آدم و عالم خاری و حقارت دشمنی های لخت و برهنه ی شان را که می خواستند با خدا و اسلام دست و پنجه نرم کنند و شد آنچه تاریخ نوشته شد …امروز همان دیروزیست که ظالمان مُردند و در گورهایشان پوسیدند، امروز همان دیروزیست که می گذرد اما نامهای ظالمان به بدنامی به همراه بدنامان تاریخ، سنگ خواهد شد …آه از تاریخ که بین هیچ ستمگری فرق نمی گذارد و فقط می نویسد که ظلم از بین رفت و نماند . آقایانی که ظلم و جور و جفایتان، در حق استاد محمد علی طاهری و شاگردانش، صدای خدا را هم در آورد و هنوز سرگرم ستمید و نقشه کشیدن و عهدنامه ی امضا شده تان بر توافق کشتن استاد محمد علی طاهری در صندوقچه هاتان پنهان کرده اید به هوش باشید که موریانه ی ذهنتان، عهدنامه هاتان را ریز ریز کرده…امروز همان دیروز است و تا فردا وقتی نمانده، دست از استبدادتان بردارید.
با کمال پوزش از خانم شفیعی
و اکنون سه میلیون ایرانی ! رهسپار اربعین و کربلا هستند و همگی به دنبال صواب ؟!؟!؟
“ثواب”صواب است و “صواب” در اینجا صواب نیست!
بنام خداوند ادب، خرد، لبخند، احترام و انصاف؛ کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلام و درود
وقتی سریال چهل سرباز از شبکه دو صداوسیما پخش میشد نمیتوانستم از ملامت کارگردان آن دست بکشم، سالها گذشت و با محمد نوری زاد از طریق نامههای سرگشادهاش به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر آشنا شدم. افراط چهل سرباز در کنار تفریط در نامههای مذکور شخصیتی متناقض از نوری زاد را در ذهن من ایجاد کرده بود. باور اینکه نویسنده چهل سرباز اکنون نویسنده این نامهها باشد، برایم سخت بود؛ اما خوب، انسان همیشه تغییرپذیر است!
مدتها گذشت تا اینکه با کانال تلگرام محمد نوری زاد آشنا شدم و پیگیر مطالبش از روز اول ایجاد کانال تا الآن بودهام. نمیدانم به محمد نوری زاد سیاسی بگویم یا فرهنگی! نه کلام و رفتارش نشانه کاملی از یک سیاستمدار دارد و نه حرکات و عملکردش از فرهنگی بودن صرف حکایت دارد، بازهم تناقض! چه شخصیت پیچیدهای دارد! فعالی مدنی خواندمش تا این تناقض نیز در کنار دیگر تناقضاتش که با توجیه تغییرش! از ذهنم پاککرده بودم انباشت نشود! هرچه هست محمد نوری زاد با همه این تناقضات جذابتر است! با این مقدمه کوتاه میخواهم نامهای سرگشاده به سبک خود نوری زاد به خودش بنویسم.
خدمت جناب آقای دکتر محمد نوری زاد حفظ الله تعالی
1- جناب نوری زاد میشود لطفاً یکبار سفره دلت را صادقانهتر پهن کنی تا این تناقضات را برای ما حل کنی؟ تناقض اینکه در پی توسعه فرهنگی و بالا بردن آگاهی هستی یا توهین کردن به رهبر نظامی که حداقل ثابتشده 16 میلیون رأی دارد؟ (حالا اگر از احتمال حداکثرش چشم بپوشیم) واقعاً و دقیقاً دنبال چه هستید؟ از بندرعباس تا گیلان میروید و برای خیریه پول جمع میکنید؟ در صدای امریکا ادب و خرد و احترام و غیره را به مهمانی دعوت میکنید و در صحبت با چالنگی از مردم سخن میرانید! کسیکه از مردم سخن میراند به کسیکه مراد یک عده هرچند اقلیت است توهین نمیکند؟ میشود بپرسیم غایت مسیر شما چیست؟ کجاست؟
2- دکتر عزیز این روزها مدام از ادب انسانی کوروش بر زبان میآورید که زیباست. بیشک پرداختن به ادب انسانی از هرکسی که باشد قابلتحسین است، اما آیا ادب انسانی مختص کوروش است؟ اگر کوروش را بهعنوان شاه برای قیاس با رهبری نظام انتخاب کردهاید؟ که باید بگویم متأسفم! گام آغازین آگاهی دادن تقدس زدایی است و شما ناخواسته – شاید هم خواسته – دارید بتی بر بتهای ازلی و ابدی این مردم میافزایید، اینکه ادب انسانی، بهانه کوروش کوروش گفتن باشد ازنظر من و به دلایلی که گفتم و در ادامه هم خواهم گفت، توجیهناپذیر است. ما رهبران و حاکمان شناختهشدهتر و صدالبته باادب تری که اتفاقا خونی حتی به بهانه ازادی هم نریخته اند! در عصر معاصر داریم که اتفاقاً بسیار بهتر و ملموستر از کوروشی هستند که ذاتش و هویتش مانند خیلی از این امامزادگان ایجادشده بعد از انقلاب در کشورمان موردتردید است! ماندلا، گاندی! هردوی اینها نمونهای کامل از آن پنج میهمانی هستند که شما آن شب به میزبانی آنها در گشودید، ادب انسانی ماندلا در اوج قدرت با بخشش حاکمانی که سی سال تحقیر، توهین و ناسزا گفته و اذیتش کرده بودند! یا خردش در کنارهگیری بهموقع از قدرت! احترامش به ملتها و قومیتها! لبخندش به زندانبانان! و انصافی که در گفتار و کردار دارد! شما که بهتر از من با مادیبا آشنا هستید؟!
3- تلاش شما برای تبلیغ کوروشیسم، برای من تداعیگر همان جدیت و تلاش شما در تحریر سریال چهل سرباز است، جناب نوری زاد کوروش حتی برای ذوالقرنین بودن هم در میان خیلی از اقوام ایرانی جایگاهی ندارد بخصوص که شما هیچگاه در کنار کوروش سعی نکردید به اقوام دیگر هم بپردازید. بهعنوان یک فعال مدنی – انتخاب من برای عنوان فعالیتهای شما با عنایت به تناقضات –در کل کانالتان تنها یک عکس از دریاچه ارومیهای گذاشتهاید که برای آذربایجان و ترکهای غیور ایران نمادی بالاتر از کوروش است و حیاتش بهمراتب هزاران بار ارزشمندتر از مقبره شاهی میباشد که وجودش هم موردتردید است! نپرداختن به دلیران تنگستانی بوشهر؛ به میرزای جنگلی شمال؛ به سردار اسعد بختیاری لرها و هزاران اسطوره معاصر و کهن دیگر از اکراد و بلوچها و ترکمنها و حتی زنان شجاع ایل قشقایی چه معنی میدهد؟ جز اینکه ما شمارا در لبه بام پرتگاه شوونیزم فارس ببینیم؟
4- اینکه یک یا حتی سه میلیون فارس در پاسارگاد جمع شوند و شعار ایرانیت سر بدهند ولی بعد ترکهای غیور را خر؛ اصفهانی را بتر؛ قمی را بد و رشتی را کله ماهیخور بنامند چه سودی دارد؟ فکر آزرده شدن دلهای 30 میلیون ترک ایرانی هستید؟ فکر آزردن چند ده میلیون لر و بلوچ و گیلکی و … هستید؟ حتی آنقدر در این بام افراط – که گویا افراطوتفریط جزی لاینفک از شخصیت جنابعالی است – پیش رفتهاید که در عکسی که کوروش در وسط آن میدرخشد از عنوان مجعول و مجهول آذری استفاده کرده و نامی از ترکها در میان نیاوردهاید، یعنی دقیقاً گام در پلهای گذاشتهاید که شوونیزم بر آن اصرار دارد، تأکید بر تاریخی که به دستور پهلوی و با قلم کسروی ساختهشده و هویت میلیونها ترک ایرانی را به سخره گرفته است چه ثمری جز تفرقه دارد؟ شاید اگر یکبار فقط یکیار در روز چهارم تیرماه به همین جدیت برای جمع شدن در قلعه بابک کلیبر همت میکردید حالا این ذهنیت در من و امثال من ایجاد نمی شد که نکند شما هم سوپاپی هستی که در این حوزه باز و بسته میشوید؟!
5- – جناب نوری زاد در برنامه رادیو فردا از فردوسی بهعنوان شاعر نماد ادب یادکردید و از ستایش دشمنان ایران توسط فردوسی به نشانه ادبش یادکردید که بازهم شمارا در پله دیگری از شوونیزم فارس نشان میداد، فردوسی و ادب؟ این بیت فردوسی پاسخ کافی است و نیازی به ادامه گفتار نمیبینم.
زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را ستایی سگان را ستای/ که یک سگ به از صد زن پارسای
و اما آخر
امیدوارم که حضرتتان این نوشته را تراوشهای ذهنی یک پان ترک حساب نکنید، چون از هرچه پان است متنفرم! یکی از دلایلی که برای شما نامه نوشتم نگاه نزدیکتان به پان فارسیزم بوده است!
من هم معتقدم که ما همه ایرانی هستیم اما انتظار دارم همانطور که من با هموطن فارس زبانم باادب حرف میزنم، باخرد و آگاهی بر طبل تفرقه و جدائی نمیکوبم؛ با لبخند و احترام بر انصاف داشتن در تساوی حقوق انسانی من ترک و شمای فارس سخن میگویم، با من رفتار شود! خواسته زیادی هست؟
پس شایسته است که چنانچه من اشتباهی برداشت کردهام با رفتار نیک و کرداری نیکو و پنداری نیکوتر ثابت کنید که ادب انسانی کوروش شامل همه است، باادب از دریاچه ارومیه و حقوق تضییعشده ترکان و لرها و مازنیها و بلوچها در نادیده گرفتن اصل پانزدهی سخن برانید و بپرسید چرا نباید اقوام ایرانی یک روزنامه صبح به زبان قوم خود داشته باشند؟ از اصل نوزدهی بگوئید که چرا سنیهای نباید امکان ترقی داشته باشند؟ از اصل بیستم بگوئید چرا نباید زنان ایران حق آزادی پوشش داشته باشند؟ با خردمندی بپرسید چرا روحانی به 23 میلیون رأیدهندهاش دهنکجی میکند؟ با احترام بپرسید چرا قاتل دریاچههای ایران، نابودکننده زایندهرود دوباره بر مسند وزارت مینشاند؟ با لبخند از درد اقتصادی مردم سخن بگوئید و از اختلاسات کمر شکن دوران ان آقایی که نظرش به اقا نزدیکتر بود حرف بزنید و انصاف را در بکار بردن واژه ادب انسانی کوروش رعایت کنید.
بگذارید تا بازهم کما فی السابق نوری زاد را با همه تناقضات ذهنی خودمان، با همه افراطوتفریطهای دوستداشتنیاش، با تمام پیچیدگیهایش دوست بداریم.
ارادتمند شما یک هموطن ترکزبان ساکن آذربایجان سر ایران!
جناب نوری زاد عزیز و ارجمند
جنابان همفکران و همدلان و دوستان و یاران و فرهیختگان و ازادیخواهان و وطن دوستان و مبارزان همراه و همصدا با استاد نوریزاد بزرگ مرد ازاده و روشنگر و اگاه و دانا و دلسوز و رنج دیده این سرزمین …
سلام و درود فراوان
وضعیت و شرایط کنونی ایران را در یک جمله از امام علی میشود تعریف کرد …
… امام علی مینالید از «سرزمینی که دهان دانشمندش را میبندند و نادانش را گرامی میدارند»
صادق خان ها ی امروز با بستن دهانها خان شده اند و مردم کوچکش نکردهاند فقط کوچکیاش را کشف کردهاند!!!!!
اما افسوس خیلی دیر کشف شدند…
این پنج برادر و فرزندانشان و اذنابشان چه میکنند در این کشور !!؟؟
خان های دیگر چه میکنند !!؟؟
این ملت و این کشور را چه شده است که به این سرنوشت نا مشخص و تلخ و بغرنج و هولناک گرفتار شده است …
چه باید کرد !!؟
به کجا میرویم !!؟؟
سکوت هولناک و مشکوک و عجیب علماوحوزه های علمیه که داعیه اسلام و شیعه امام علی و امام حسین را دارند برای چیست ؟؟؟!!!
ایا نمی بینند یا نمیشنوند این همه غارت و چپاول و ظلم و ستم و بی عدالتی و بی قانونی و ویرانی را …!!!؟؟؟
کشور در سکوت و سرگیجه و مات و مبهوت مانده است …
یا شاید مردم از کرده خود پشیمان هستند و دیگر امیدی ندارند به اینده !!!
به نظر بنده عده ای از مردم از این انقلاب بسیار ثروتمند شدن و صاحب پول و املاک شدند که این شرایط برایشان خوب بنظر میرسد و با بودن این حکومت هرگز در عمل مخالفتی ندارند و به حفظ مال و املاک و ثروت خویش هستند و
عده ای دیگر با حاکمیت همراه شدن و از این همراهی صاحب مقام و ثروت و موقعیت شدند ..
عده ای هم که حکومت انها را اجیر و وابسته به خود کرده است …
و عده ای هم که بی تفاوت نظاره گر هستند و به هر طرف که نفعشان باشد میروند
پس این ملت 80 میلیونی چه میکنند !!!!؟؟؟
با درود جناب نوری زاد گرامی
من متوجه هستم که هدف شما از نامه نگاری به “در” ترامپ، این بوده است که “دیوار” امنیتی های ایران صدای شما را بشنود. این اندازه هم نادان نیستم که ندانم شما می دانید چنین نامه ای، به فارسی و در سایت و کانال تلگرامی شما، اصولا جز توسط امنیتی های نظام خوانده نمی شود و نام ترامپ در واقع محملی است برای ارسال پیام به داخل ایران. اما ناگزیرم به چند نکته کوتاه اشاره کنم:
1. شما پیش از این هم در قالب نامه نگاری به شخصیت های بین المللی تلاش کرده اید صدای حق طلبی ایرانیان را با قدرت بیشتری به گوش همگان برسانید. مثلا درباره کشتار خاوران (همراه با آقای دکتر ملکی) نامه ای نگاشتید به دبیر کل سازمان ملل (زیر عنوان هولوکاست شیعی)، که کار بسیار پسندیده ای بود. در جواب انتقاد برخی هموطنان عزیز که این نامه ها را نه کسی از آن مشاهیر می خواند و نه اثری دارند، به درستی پاسخ دادید که هدف زنده نگاه داشتن خاطره این جنایات و طنین انداز کردن یاد آن ستم ها در گوش ایران و ایرانی است.
2. من در آن نامه ها هم سحر قلم شما را می دیدم و هم گزینش بجای مخاطب را (مثلا به دبیر کل سازمان ملل، که گرچه اعتبار سازمانش به دلیل عملکرد معیوب و پرخطا سبیار خدشه دار شده است، هنوز اعتبار جهانی بیشتری از سران قلدرمآب کشورهای منفرد دارد). گذشته از آین ها، اگر مایل بودید با استعاره سخن بگویید، هدف از آن ایهام و استعاره مشخص بود.
3. در این نامه به ترامپ اما من اثری از هیچ یک از این خصوصیات ندیدم. در اصل من متوجه نشدم: الف) چه ویژگی ترامپ یا سخنان ترامپ شما را بر آن داشت تا این نامه استعاری را به نام وی قلمی کنید، ب) ارتباط بین ترامپ و کوروش و مهلت 45 روزه چه بود؟ پ) چه پیامی برای اطلاعاتی-امنیتی های داخلی داشتید؟ خوب هم آن ها و هم ما می دانیم که این داستان مهلت 45 روزه نه به گوش ترامپ می رسد و نه در برنامه ریزی کلان آمریکا جایگاهی دارد؟ به کلامی دیگر چه چیزی را می خواستید به برادران و روسایشان گوشزد بفرمایید؟
4. ضمن این که بالاتر از همه این ها، اصولا این آدم واجد صلاحیت نیست که حتی در یک نامه نمادین و استعاری مورد خطاب قرار بگیرد. ضمن احترام قلبی برای شما، در این مورد قطعا با انتخاب شما مخالفم و آن را یک اشتباه عظیم می دانم. این بابا یک دلقک سیاسی است مثل احمدی نژاد، به سبک آمریکایی. با شناختی که از گفتار و کردار شما به دست آورده ام، توقعم از شما “بسیـــــار بـــالـــاتــــر” از این هاست.
5. این دلقک سیاسی که یک لحظه لقلقه آمریکا آمریکا از دهانش نمی افتد، حتی یک خط از تاریخ قدیم و معاصر آمریکا را بلد نیست، چه برسد تاریخ و تمدن کشورهای دیگر (از جمله ایران). از این آدم بخواهی که ایران را روی نقشه نشان بدهد نمی تواند. بپرسی یکی از مصادیق آن تمدن ایرانی را (که مثلا حسابش را از دولت ایران جدا کرده است) نام ببرد حتما نمی تواند.
با احترام
پی نوشت:
قابل توجه تنی چند از هموطنان ترامپ پرست که اینجا قلم می زنند: قبل از آغاز فحاشی و هتاکی به من و یقه درانی برای این دلقک سیاسی، لطفا خوب توجه بفرمایید: اگر از حکومت جمهوری اسلامی متنفری، از من متنفرتر نیستی؛ اگر جز به سقوطش راضی نیستی، از من راضی تر نیستی؛ ولی مساله اینجاست که این بابا (ترامپ) به زبان ساده خودمانی، “مــــال” این حرف ها نیست، عزیز من.
این مرد، یک شومن لومپن متجاوز دروغگوی خودشیفته است که اختلال شخصیت روانپزشکی داره. نه با جمهوری اسلامی مشکلی داره، نه با سپاه پاسداران و نه با کره شمالی. فقط دنبال کسب شهرت و محبوبیت و سوء استفاده مالی به نفع کسب و کار شخصی و خانوادگی خود است. الان حکومت های ایران و کره شمالی توی صحنه منازعات بین المللی هستند. افتاده دنبال این دو تا. اگر کسان دیگری بودند، با آن ها درگیر بود.
حقوق بشر؟ مثلا ترامپ بیاید از تمدن و مردم ایران صحبت بکند؟ حقوق ایرانیان را به دولت ایران گوشزد بکند؟ برای نقض آن حقوق، جمهوری اسلامی را تنبیه بکند؟ تما کارهایی که این مردک در تمام زندگی اش تا همین حالا کرده (از بهره کشی از کارگران ساختمانی مهاجر در آمریکا که خیلی از آنان مهاجران غیر قانونی بوده اند، تا دست درازی به زنان، اعلام ورشکستگی های دروغین، فرارهای مالیاتی، کلاهبرداری دانشگاه ترامپ که درست در آستانه انتخابات آمریکا با پرداخت بیست میلیون دلار خسارت، پرونده را در دادگاه مختومه کرد و محدود کردن رسانه های آزاد در آمریکا، تجاوز به قانون اساسی آمریکا، دامن زدن به نفرت پراکنی نژادی در آمریکا، پروند های زمین خواری در اسکاتلند ووو) نقض حقوق بشر بوده است و لاغیر.
این خط و این نشان: اگر ترامپ در طول مدت ریاست جمهوری خود دست به براندازی جمهوری اسلامی زد یا رگ حیات این نظام را سخت فشرد یا کاری کرد که به عقب نشینی جمهوری اسلامی در برابر مردم ایران منجر شد (توجه بفرمایید: عقب نشینی در برابر حقوق مردم، نه منافع کشورهای غربی) من در همین سایت و هر کجای دیگر رسما از همه شما پوزش خواهم خواست. تنها فشاری که ترامپ به جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد، فشاری است که اروپایی ها را از بازار ایران دور کند و نهایتا احتمالا با تجار آمریکایی جانشین کند.
جان کلام: جمهوری اسلامی باید برود، ولی ترامپ برای این کار نیامده است. دل بستن به وی ساده لوحانه است.
حالا بازهم بیا به من فحش بده.
————-
درود دوست گرامی
سپاس که این همه وقت گذاشته اید برای واکاوی نامه ی من به ترامپ. گرچه به بخش هایی از قصد من راه یافته اید اما بزرگترین وجه آن را هنوز در نیافته اید. به کنایه بگویم که من خواسته ام همه ی نگاههای داخلی و خارجی و امنیتی را به روز هفتم آبان ماه و به پاسارگاد جلب کنم. یکسال است که برادران اطلاعاتی و سپاهی برای ترساندن و پراکنده کردن مردم از پاسارگاد برنامه ریزی کرده اند و اصلا نیز شرم شان نمی شود از این که مثلا کورش یک شخصیت اصیل و نام آور ایرانی است و ایران را اگر آوازه ای است از کورش است. نیز در تفاسیرشان آمده که: کورش، ای بسا همان ذوالقرنین باشد. در نظام برادران، بلندای نام ایران، به تداوم لقمه های اسلامیِ اینان تردید می اندازد. کمی دیگر اگر به نامه ی من متمرکز شده بودید، شاید منظور مرا دریافته بودید. کمی نزدیک شده اید البته.
سپاس
.
چه بدبخت است ایران که فرزندی چون تو دارد.
چه خوشبخت هستند مردمی که بدشان من باشم.
اه (به فتح الف) و باز اه و باز اه!!!!!!!! نوریز اد نام تو را باید در تاریخ ثبت کنند و چون دیوان حافظ بر آثارت فال اندر فال بگیرند! جای کوروش خالی که ببیند چه دلقکهایی دور و برشان را گرفته و باز اه….. ببین این دلقکها دست به روی شخصی چون ترامپ نیز می گذارند و او را دلقک می نامند.
پ .ن: این اه (به قتح الف) از اون اه ها نیست که پشت بندش گفته شود اه داری برو دستشویی! این اه را باید با آوایی مثل واوووووو آمریکایی تلفظ نمود!
وقتی ما میگوئیم که در برجام امتیازات فراوانی را کسب کردیم و این مذاکرات درست بود در حقیقت داریم میگوئیم که ما در این مذاکرات و توافق نامه مربوطه به امتیازاتی دست یافته ایم که تا آن زمان تحصیل آن مقدور نبود. این ادعائی است که خود شخص رهبر که با اصرار و رد همه پیشنهادات کاررا به اینجا رساند و همه کسانی که از تنور برجام نان در می آورند باید روزی درمرجعی اگرباشد آنرا ثابت کنند. بنده به استناد مدارک موچود عرض میکنم که ما وقتی وارد برجام شدیم که از اولین قطعنامه تحریم شورای امنیت حدود 9 سال گذشته بود و حداقل به لحاظ پولی سالی 130 میلیارد دلار خسارت داده بودیم. یعنی اگر در ماه ژوئن سال 2006 پیشنهاد 5+1 را پذیرفته بودیم در شرایط کاملا متفاوتی از امروز قرار داشتیم.
در ماه ژوئن 2006، 5+1 بیاینه ای صادر کرد و اعلام کرد که در قبال تعلیق غنی سازی و تحقیقات مربوطه و توقف راکتور آب سنگین اراک و اجرای پروتکل الحاقی ، آنها به موارد ذیل متعهد میشوند :
1- تاکید مجدد بر حق برخورداری ایران از انرژی هسته ای و همکاری گسترده با ایران در جهت برخورداری از فن آوری انرژی هسته ای غیر نظامی،
2- تعهد کامل به همکاری با ایران در ساخت نیروگاههای اتمی جدید با نظارت آژانس
3- تضمین تامین سوخت نیروگاههای هسته ای ایران و همچنین قبول همکاری ایران در غنی سازی اورانیوم خود در روسیه،
4- تسریع در حل و فصل موارد حل نشده در پرونده ایران و بستن کامل آن
5- مشارکت و همکاری با ایران در مسائل سیاسی و امنیتی منطقه ای
6- فراهم کردن امکان دستیابی ایران به بازارهای جهانی تجارت و سرمایه، کمک به عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی و مساعدت در انجام سرمایه گذاری مستقیم در ایران
7- مشارکت جامع با ایران در امور هوانوردی غیر نظامی و رفع همه تحریمهای آمریکا و سایر کشورها در این مورد
8- توسعه شبکه مخابراتی ایران و دستیابی نا محدود بدون هیچ تحریمی از سوی آمریکا به این تکنولوژی و اینترنت
9- همکاری گسترده با ایران در تمام تکنولوژی های پیشرفته و همچنین علوم کشاورزی و فن آوری آن و دسترسی کامل به محصولات و تجهیزات اروپائی و آمریکائی
10- توقف و تعلیق پرونده ایران در شورای امنیت.
این پیشنهادات از سوی رهبر بصیر ما و همراهان وی بسرعت رد شد و علیرغم تاکید مجدد بر آن از سوی 5+1 و دادن امتیازات بیشتر در سال 2008 کماکان رهبری و دست آموز وی احمدی نژاد با آن مخالفت کردند. بدنبال این پیشنهادات در ژوئن 2006 و عدم اعتنای ایران، در جولای همان سال یعنی یکماه بعد اولین تحریم شورای امنیت اعلام شد. در آن قطعنامه هم گفته شده بود که با تعلیق غنی سازی تمام آن قطعنامه بطور خود کار تعلیق میشود. در این قطعنامه ها نه شرایط برجام بود و نه این مصیبتها.
اما نادانی و یا خباثت چیزی نیست که حد و مرزی داشته باشد. بعداز گذشت 9 سال و با قبول قریب به هزار میلیارد دلار خسارت وارد توافقی شدیم که امروز آمریکائیها براحتی با لرزاندن آن تاروپود ملتی را میلرزانند و رهبری ما را منفتخر میکند به استقلال سیاسی!
شما فقط با یک نگاه ساده بگوئید بین این بیانیه و برچام، کدامش بیشتر به نفع ما بود..
قضاوت را بوجدان هر ایرانی میسپارم
گاهشمار برنامه هستهاي ايران از سال 2002 تا 2016
مروري تيتر وار بر فراز و نشيب هاي مناقشه هسته اي ايران و غرب از سال 2002 تا 2016:
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا و سيما با جنجال رسانهاي غرب در تاريخ 23 مرداد 1381 درباره فعاليتهاي هسته اي ايران، اين موضوع وارد مرحله نويني از حيات خود شد بهطوري که با طرح اين پرونده در آژانس بين المللي انرژي اتمي مسئله هستهاي ايران جنبه بينالمللي پيدا کرد و به تدريج پاي برخي کشورها به مذاکرات مربوط به آن باز شد. مسئوليت اين مذاکرات از 13/7/1382 تا 24/5/1384 با دبير عالي شوراي امنيت ملي وقت (آقاي روحاني) بود.
نخستين نشست هسته اي با سه کشور اروپايي در 29 مهر 1382 در سعدآباد شکل گرفت. حاصل مذاکرات آن دوره صدور بيانيه سعدآباد و امضاي توافقنامه بروکسل (14 اسفند1382 ) و پاريس (25 آبان 1383) به همراه تعليق داوطلبانه غنيسازي از سوي ايران بود. پايبند نبودن طرف غربي به تعهدات باعث شد ايران در ارديبهشت 1384 به تعليق فعاليتهاي هست اي خود خاتمه دهد. پس از روي کارآمدن دولت نهم، آقاي لاريجاني سکان هدايت مذاکره را به دست گرفت. تنظيم جدولهاي زماني براي پاسخ به پرسشهاي آژانس (مداليته) حاصل چند دور مذاکره در مادريد 10/3/86 و ليسبون 1/4/86 بود. دوره آقاي لاريجاني در مهر 1386 با معرفي آقاي جليلي به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي به پايان رسيد.
در اين مرحله 3 دوره مذاکره در ژنو ( تير87، مهر 88 و آذر 89 ) برگزار شد که مهمترين موضوعات مطرح شده در آنها فريز در مقابل فريز و نيز پذيرش پيشنهاد ايران براي شکلگيري همکاري ميان 7 کشور بود. دو دور مذاکره در استانبول 1 و 2 ( بهمن 89 و فروردين 91 )، بغداد ( خرداد 91) و مسکو ( خرداد 91) و آلماتي 1 و 2 ( اسفند 91 و فروردين 92 ) نيز به دليل زياده خواهي هاي طرف مقابل توافقي در پي نداشت.
با روي کار آمدن دولت يازدهم مأموريت مذاکرات به وزارت امور خارجه انتقال يافت. تيم جديد به سرپرستي ظريف وزير امور خارجه کشورمان 5 مهر 1392 در نيويورک نخستين مذاکرات را با همتايان خود در گروه 1+5 برگزار کرد. در مذاکرات ژنو 4( مهر 92 )، ژنو 5 ( آبان 92 ) هم دو طرف براي رسيدن به توافق تلاش کردند تا در مذاکرات ژنو 6 که از 29 آّبان تا 3 آذر ادامه داشت به نقشه راهي براي حل اختلافات موسوم به برنامه اقدام مشترک دست يابند .
تلاشها براي دستيابي به توافق جامع متوقف نشد. شهر وين در تاريخهاي 29 بهمن تا 11 اسفند ( وين 1)، 26 اسفند 92 (وين 2)، 18 فروردين 93 ( وين 3 )23 تا 26 ارديبهشت ( وين 4 ) و 26 خرداد 93 ( وين 5 ) شاهد چند دور مذاکره فشرده دو طرف بود، در اين مذاکرات طرفين فقط در 28 تير 93 پس از 17 روز مذاکره توانستند به تمديد چهارماهه برنامه اقدام مشترک رضايت دهند.
در اين نوشتار مروري تيتر وار خواهيم داشت بر فراز و نشيب هاي مناقشه هسته اي ايران و غرب از سال 2002 تا 2016 .
– اوت 2002 ؛ آغاز مناقشه هسته اي برمبناي ادعاي يک عضو گروهک تروريستي منافقين
اوت 2002 دستگاههاي اطلاعاتي غرب و منافقين، ادعاي وجود تاسيسات هسته اي مخفي در شهر نطنز ايران را مطرح کردند و بدنبال آن بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي به عنوان ابزار و اهرم کشورهاي غربي به ويژه آمريکا مدعي شدند ايران از اين مکان براي غني سازي اورانيوم استفاده کرده که فرآيندي براي توليد سوخت يا ساخت کلاهک هاي هسته اي است.
– ژوئن 2003 ؛ آغاز مذاکرات هسته اي ايران و سه کشور اروپايي
در ژوئن سال 2003 ، دولت هاي انگليس، فرانسه و آلمان وارد مذاکرات هسته اي با ايران شدند و آمريکا از پيوستن به گفتگوها خودداري کرد.
– تعليق داوطلبانه غني سازي اورانيوم از سوي ايران
در اکتبر سال 2003 جمهوري اسلامي ايران با هدف اعتمادزايي، غني سازي اورانيوم را به صورت داوطلبانه تعليق کرد. در دسامبر همين سال، ايران پروتکل الحاقي را که امکان بازرسي هاي غيرمنتظره از تاسيسات هسته اي را مي داد، امضاء کرد و اين در حالي بود که شوراي حکام آژانس بين المللي چند ماه بعد (مارس 2004 ) از عدم اعلام فنآوري حساس هستهاي از سوي ايران در اظهارنامهي اكتبرش ابراز تاسف کرد.
– اوت 2005 ؛ پايان تعليق داوطلبانه غني سازي ايران
در هشتم اوت سال 2005، ايران فعاليت هاي هسته اي خود را در كارخانه تبديل اورانيوم اصفهان از سرگرفت . اين فعاليت ها از نوامبر سال 2004 در پي توافق با تروئيكاي اروپايي آلمان فرانسه و انگليس به حال تعليق درامده بود.
يک روز بعد يازدهم اوت 2005، آژانس بين المللي انرژي اتمي از ايران خواست تبديل اورانيوم را در كارخانه اصفهان متوقف كند كه تهران با آن مخالفت كرد.
– ژوئن 2006؛آغاز شکل گيري گروه پنج بعلاوه يک
در ژوئن سال 2006 ، آمريکا، روسيه و چين به انگليس، فرانسه و آلمان پيوستند و در تلاش براي قانع کردن ايران براي محدود کردن برنامه هسته اي خود، گروه پنج به علاوه يک را تشکيل دادند. واشنگتن در ابتدا از ميز مذاکره دوري مي کرد.
– 31 ژوئيه 2006 ، صدور قطعنامه اي براي وادار کردن ايران به تعليق غني سازي
شوراي امنيت با صدور قطعنامه اي يك ماه به ايران فرصت داد تا غني سازي اورانيوم را به حالت تعليق در اورد.اما اين درخواست بيهوده بود
– دسامبر 2006 ؛ تصويب نخستين مجموعه تحريم ها عليه ايران
در اين ماه شوراي امنيت سازمان ملل نخستين مجموعه تحريم ها عليه ايران را اعمال و فروش فناوري هسته اي حساس را به اين کشور را ممنوع کرد.
– نوامبر 2007 ، افزايش تعداد سانتريفيوژهاي ايران از چند صد دستگاه به سه هزار ……….
http://www.iribnews.ir/fa/news/995997/%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%D9%84-2002-%D8%AA%D8%A7-2016
چکیده متن فارسی توافق ایران و ۱+ ۵
مقدمه و مفاد عمومي
جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ (چين، فرانسه، آلمان، فدراسيون روسيه، انگليس و ايالات متحده، و نماينده عالي اتحاديه اروپايي در امور خارجی و سیاست امنیتی)، در مورد اين برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تصميم گيري نمودند. اين برجام بازتاب یک فرآیند گام به گام بوده و مشتمل بر تکاليف متقابل به نحو مندرج در اين سند و پيوست هاي آن است که قرار است توسط شوراي امنيت مورد تاييد قرار گیرد.
اجراي کامل اين برجام موجب حصول اطمينان از ماهيت صرفا صلح آميز برنامه هسته اي ايران خواهد شد.
ايران مجددا تائيد ميکند که هيچگاه و تحت هيچ شرايطي در پي سلاح هاي هسته اي، توليد و يا به دست آوردن آنها نخواهد بود.
اجراي موفقيت آميز اين برجام ايران را قادر خواهد ساخت تا به طور کامل حق خود بر انرژي هسته اي جهت مقاصد صلح آميز را طبق مواد ذيربط معاهده عدم اشاعه هسته اي و همسو با تعهداتش در آن سند استيفاء نمايد و در نتيجه با برنامه هسته اي ايران همچون برنامه هر دولت ديگر غير دارنده سلاح هاي هسته اي عضو معاهده عدم اشاعه رفتار خواهد شد.
اين برجام موجب لغو جامع کليه تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد و همچنين تحريم هاي چندجانبه و ملي مرتبط با برنامه هسته اي ايران و نيز شامل گام هايي براي ايجاد دسترسي در حوزه هاي تجارت، فناوري، مالي، و انرژي خواهد شد.
به جزئيات فني اجراي اين برجام در پيوست هاي اين سند پرداخته مي شود.
ايران و گروه ۱+۵ اقدامات داوطلبانه زير را در چارچوب زماني که جزئيات آن در اين برجام و پيوست هاي آن تشريح گرديده است، اتخاذ خواهند نمود:
هسته ای
الف- غنی سازی، تحقيق و توسعه غنی سازی، ذخاير
ایران، در ده سال، آغاز به از رده خارج کردن سانتریفیوژهای IR-۱ خود خواهد نمود. طی این دوره، ايران ظرفيت غنی سازی خود در نطنز را حداکثر تا ظرفيت غني سازي اورانيوم تعداد ۵۰۶۰ سانتريفيوژ IR-۱ نصب شده نگه خواهد داشت. ((سانتريفيوژهاي اضافي و زيرساختهاي غني سازي مربوطه در نطنز تحت نظارت مستمر آژانس به نحو مشروح در پیوست ۱ انبار خواهد شد)).
ايران تحقيق و توسعه غنی سازی را به شيوهاي که به انباشت اورانيوم غني شده منتج نشود ادامه خواهد داد. تحقيق و توسعه غنی سازی ايران با اورانیوم برای مدت ۱۰ سال شامل صرفا ماشين هاي IR-۴، IR-۵، IR-۶ و IR-۸ به نحو تشريح شده در پيوست ۱ خواهد بود، و ایران به نحو مشخص شده در پیوست یک در سایر فناوریهای جداسازی ایزوتوپ برای غنی سازی اورانیوم وارد نخواهد شد. ایران به تست دستگاههای IR-۶ و IR-۸ ادامه خواهد داد، و در میانه سال هشتم، تست تا سی دستگاه ماشین IR-۶ و IR-۸ را به نحو مشخص شده در پیوست ۱ آغاز خواهد کرد.
همچنان که ایران سانتریفیوژهای IR-۱ را از رده خارج می نماید، به جز نحوه مندرج در پیوست ۱ اقدام به ساخت یا سرهم کردن سانتریفیوژ نخواهد کرد، و سانتریفیوژهای از کار افتاده را با نوع مشابه جایگزین خواهد نمود.ایران تولید دستگاههای سانتریفیوژ پیشرفته را صرفا برای فعالیت های مشخص شده در این برجام صورت خواهد داد. از پایان سال هشتم، و به نحو مندرج در پیوست ۱، ایران آغاز به ساخت تعداد مورد توافقی از دستگاه های سانتریفیوژ IR-۶ و IR-۸ بدون روتورز نموده و تمامی دستگاه های تولید شده را در نطنز، تا زمانی که بر اساس برنامه بلندمدت ایران مورد نیاز واقع شوند، تحت نظارت مستمر آژانس انبار خواهد نمود.
ایران بر اساس برنامه بلندمدت خود، برای ۱۵ سال، فعاليت هاي مرتبط با غني سازي اورانيوم، از جمله تحقيق و توسعه تحت نظارت پادمانی خود را صرفا در تاسیسات غنی سازی نطنز انجام خواهد داد، سطح غنی سازی اورانيوم خود را تا سقف ۶۷/۳ درصد نگه خواهد داشت، و، ((در فردو، از هرگونه غنی سازی اورانيوم و تحقيق و توسعه غنی سازی اورانيوم و از نگاهداری هرگونه مواد شکافتپذیر خودداري خواهد ورزيد)).
((ايران تاسيسات فوردو را به يک مرکز هسته اي، فيزيک و فنآوري تبديل خواهد نمود. همکاري بینالمللی از جمله به شکل سرمايه گذاريهاي مشترک علمي در حوزههاي تحقيقاتي مورد توافق ايجاد خواهد شد. ۱۰۴۴ ماشين IR-۱ در قالب شش آبشار در يک بال در تاسیسات فردو باقي خواهد ماند. دو عدد از این آبشارها به همراه زیرساخت های مربوطه بدون اورانيوم به چرخش ادامه خواهد داد و از جمله از طریق اصلاح مقتضی زیرساختها، برای توليد ايزوتوپهاي پايدار منتقل خواهد شد. چهار آبشار دیگر به همراه کلیه زیرساختهای مربوطه به صورت ساکن باقی خواهند ماند. کليه سانتريفيوژهاي ديگر و زيرساختهاي مرتبط با غني سازي جمع آوری و تحت نظارت مستمر آژانس به نحو مشخص شده در پیوست ۱ انبار خواهد شد)).
طی این مدت پانزده سال، و همچنان که ایران به طور تدریجی به سمت رسیدن به استانداردهای بین المللی کیفیت برای سوخت تولیدی در ایران حرکت می کند، ذخاير اورانيوم خود را به ۳۰۰ کيلوگرم هگزافلوراید اورانیوم غني شده تا ۶۷/۳ درصد يا معادل آن در ساير اشکال شيميايي محدود خواهد کرد. مقادير اضافه بر اين ميزان براساس قيمت هاي بین المللی و در عوض دريافت هگزافلواريد اورانيوم طبيعي تحویل داده شده به ایران، به فروش رسیده و به خریدار بین المللی تحویل داده خواهد شد، يا به سطح اورانيوم طبيعي ترقيق خواهد گرديد. اورانيوم غني شده موجود در مجتمع هاي سوخت توليد شده از روسيه يا ساير منابع، براي استفاده در راکتورهاي هسته اي ايران، اگر شرایط مندرج در پیوست ۱ را دارا باشد، در زمره اين ۳۰۰ کيلوگرم ذخيره UF۶ فوق الذکر محاسبه نخواهد شد.
کميسيون مشترک از کمک به ايران، از جمله به نحو مقتضي از طريق همکاري هاي فني آژانس، حمايت خواهد نمود تا سوخت هسته اي توليد شده توسط ايران حائز استانداردهاي کيفي بین المللی گردد. کليه اکسيد اورانيوم باقي مانده غني شده بين ۵ تا ۲۰ درصد به منظور استفاده در راکتور تحقيقاتي تهران به سوخت تبديل خواهد شد….
ب- اراک، آب سنگين، باز-فرآوري
ايران مبادرت به بازطراحي و بازساخت يک راکتور تحقيقاتي آب سنگين مدرنيزه شده در اراک بر اساس طراحی اولیه مورد توافق و در قالب یک همکاری بین المللی که طراحی نهایی آن را نیز تصدیق خواهد کرد، خواهد نمود که با استفاده از سوخت غني شده تا ۳.۶۷ درصد فعاليت خواهد کرد. اين راکتور تحقيقات هسته اي صلح آميز و توليد راديو ايزوتوپ براي مقاصد پزشکي و صنعتي را پشتيباني خواهد کرد.
راکتور باز-طراحي شده و بازسازي شده اراک پلوتونيوم در سطح تسليحاتي توليد نخواهد کرد. کليه فعاليت ها براي بازطراحي و ساخت مجتمع هاي سوخت براي راکتور بازطراحي شده، بجز برای نخستین بارگذاری سوخت، در ايران انجام خواهد گرفت. همه سوخت مصرف شده در اراک براي دوره عمر راکتور به خارج از ايران منتقل خواهد شد. اين مشارکت بین المللی مشتمل بر کشورهاي مشارکت کننده گروه ۱+۵، ایران و ساير کشورهايي که طرفين ممکن است مشترکا تعيين کنند، خواهد بود. ایران به عنوان مالک و مدیر پروژه، نقش راهبری را ایفا خواهد نمود و گروه پنج به علاوه یک و ایران قبل از روز اجرای توافق، یک سند رسمی که مسئولیت هایی که اعضای پنج به علاوه یک برعهده خواهند گرفت را مشخص خواهد نمود، منعقد می نمایند.
ايران برنامه دارد که با همکاري گسترده تر بین المللی شامل تضمين عرضه سوخت، همگام با روندهاي پيشرفت فن آوري بین المللی در اتکاء بر آب سبک براي راکتورهاي تحقيقاتي و توليد برق آينده خود، حرکت نمايد.
به مدت ۱۵ سال، راکتور آب سنگين ديگر يا انباشت آب سنگين در ايران نخواهد بود. همه آب سنگين اضافي برای صادرات در بازارهاي بین المللی عرضه خواهد شد.
ايران قصد دارد همه سوخت مصرف شده کليه راکتورهاي هسته اي تحقيقاتي و قدرتی فعلي و آينده خود را براي پسمانداری یا اقدامات بعدي، آنگونه که در قراردادهایی که به نحو صحیح با طرف دریافت کننده منعقد خواهد شد، از کشور خارج کند.
—
تحريم ها
قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد که برجام را تاييد خواهد نمود تمام مفاد قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت در خصوص موضوع هسته اي ايران- ۱۶۹۶ (۲۰۰۶)، ۱۷۳۷ (۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (۲۰۰۸)، ۱۸۳۵ (۲۰۰۸)، ۱۹۲۹ (۲۰۱۰) و ۲۲۲۴ (۲۰۱۵) را همزمان با اجراي اقداماتِ توافق شده مرتبط با هسته اي توسط ایران، راستی آزمایی شده توسط آژانس، به نحو مشخص شده در پیوست ۵ لغو خواهد کرد و محدوديتهاي خاصي را به نحو مشخص شده در پيوست ۲ برقرار خواهد نمود؛ ۱]
اتحاديه اروپايي همه مفاد «مقررات اتحادیه اروپایی» را، آنگونه که موخرا اصلاح شده است، که کليه تحريم هاي اقتصادي و مالي مرتبط با هسته ای را اجرائي مي سازد، از جمله فهرست افراد مشخص شده مربوطه، همزمان با اجراي اقداماتِ توافق شدهی مرتبط با هسته اي توسط ایران، به نحو مشخص شده در پیوست ۵، که توسط آژانس راستی آزمایی شده باشد، لغو خواهد کرد، و (این لغو) شامل تمامی تحریم ها و تدابیر محدودکننده در حوزه هاي زير، که در پيوست ۲ تشریح شده، خواهد بود:
الف- نقل و انتقالات مالي بین اشخاص و نهادهای اروپایی، از جمله موسسات مالی، و اشخاص و نهادهای ايرانی از جمله موسسات مالی؛
ب- فعاليتهاي بانکي، شامل ایجاد روابط کارگزاری بانکی جدید و افتتاح شعب و بانکهای تابعه بانکهای ایرانی در قلمرو کشورهای عضو اتحادیه؛
ج- ارائه خدمات بيمه و بيمه اتکائي؛
د- ارائه خدمات پيام رساني مالي (از جمله سوئيفت) برای افراد و اشخاص حقوقی نامبرده شده در الحاقیه ۱ پیوست ۲ شامل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و موسسات مالی ایرانی؛
ه- حمایت مالی از تجارت با ایران (اعتبارات صادراتی، تضامین، یا بیمه)؛
و- تعهد به پرداخت وام هاي بلاعوض، خدمات مالي و وام هاي ترجيحي به دولت ایران؛
ز- معاملات راجع به اوراق مشارکت دولت ايران و اوراق تضمین شده توسط دولت؛
ح- واردات و حمل نفت، فراورده های نفتی، گاز و فرآورده های پتروشیمی ایرانی؛
ط- صادرات تجهیزات یا تکنولوژی کلیدی برای بخش هاي نفت، گاز و پتروشيمي؛
ی- سرمایه گذاری در حوزه های نفت و گاز و پتروشیمی؛
ک- صادرات تجهیزات و تکنولوژی کلیدی صنایع دریایی؛
ل- طراحی و ساخت کشتی های باری و تانکرهای نفتی؛
م- ارائه خدمات پرچم و تعیین وضعیت (classification)؛
ن- دسترسی به فرودگاه های اتحادیه اروپایی برای هواپیماهای باری ایرانی؛
س-صادرات طلا، فلزات گرانبها و الماس؛
ع- تحویل مسکوکات و اسکناس ایرانی؛
ف- صادرات گرافیت، فلزات خام و نیمه ساخته مانند آلومینیوم و فولاد و صادرات نرم افزار برای یکپارچه سازی فرآیندهای صنعتی؛
ذ- لغو فهرست اشخاص حقیقی، حقوقی و نهادها (مسدود شدن اموال و ممنوعیت ویزا) مذکور در الحاقیه یک پیوست شماره ۲ و؛
ق- خدمات تبعی برای هر یک از گروه های فوق
اتحاديه اروپايي ۸ سال پس از روز توافق برجام یا زماني که آژانس به نتیجه گیری گسترده تر رسیده باشد که تمام مواد هسته ای در ایران در فعالیت های صلح آمیز باقی می ماند، هرکدام که زودتر حاصل شود، تمامي مفاد «مقررات اتحادیه اروپایی» را که تحريمهاي مرتبط با عدم اشاعه را اجرایی می سازد، از جمله فهرست های اسامي، لغو خواهد کرد.
ايالات متحده منطبق با این برجام اعمال تحريم های مشخص شده در پیوست ۲ را با اثربخشی همزمان با اجراي اقداماتِ توافق شده مرتبط با هستهاي توسط ایران به نحو مشخص شده در پیوست ۵، که توسط آژانس راستی آزمایی شده باشد، متوقف ساخته و به این توقف ادامه خواهد داد. این تحریمها شامل حوزه های زیر، به نحوی که در پیوست دو تشریح شده می گردد…..
http://www.mehrnews.com/news/2859314/%DA%86%DA%A9%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DB%B1-%DB%B5-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
—–
پانوشت:غرض از این تلخیص و ارجاع این بود که موضوع و محمول بحث ما با دوستمان در خصوص مرکز فردو و نطنز و اراک و اهداف برجام روشن شود.
آیا دوستان محترم به این واقعیت توجه کرده اند که علاوه بر این حکومت و آخوندهایش، خودِ مردم هم تبدیل به کارخانه های تولید خرافات و موهومات شده اند؟ ازدیاد بیش از 4000 امامزاده در ایران پس از تشکیل این حکومت که اکثر آنها در مازندران به امامزاده های قبلی اضافه شده اند، تعداد کمی نیست. پاسخ منطقی دوستان نسبت به بوجود آمدن این همه امامزاده های جدید چیست و چگونه بوجود آمدن آنها را تحلیل منطقی میکنید؟ بنظر اینجانب، علت اضافه شدن این همه امامزاده های جدید در حکومت اسلامی به خاطرگستردگی اوهام و خرافات اسلامی در میان مردم از یک طرف و نبودن خِرَد و منطق در آنهاست. وگرنه در این 39 سال گذشته که نه سردار عربی آنجاها مرده و نه امامی تخم وترکه ای در این برهۀ زمانی پس انداخته. پس این خودِ مردم هستند که بطور مداوم عادت به تولید خرافات و اوهام دارند و چنین واقعیتی از نظر روانشناسی جامعه بسیار حائز اهمیت است. مایلم از نظر دوستان بهره مند شوم. با سپاس
بادرود به جناب کبیری
جناب کبیری متوجه شدید که شیخ مرتضی اتمی شده ! قبلا میگفتند عمامه بوی نفت میده . ولی مثل اینکه پلوتونیم هوش از سر شیوخ پرانده دلشان برای برجام لک زده و شیخ مرتضی هم که بالکل تحقیق در متون اسلامیه !! را کنار گذاشته و مشغول تفسیر بر جام به مردم عوام شده بهش بگین خدا روزیشو جای دیگه حواله کنه . انشا الله /
————-
کنایه و طعنه پسندیده نیست دوست من. نوشته های همدیگر را نقد کنیم و به شخصیت هم کاری نداشته باشیم.
باشد؟
درود بر نوریزاد نستوه.این کتاب را نباید به همه نشان داد.در باره مدیتیشن است . خارق العاده.پس بخوانید و عمل کنید.در بازار نشر هم یافت نمی شود.
مدیتیشن دوقلب.
http://hotgram1.filmiro.com/31/30/15/392460608131301598.pdf