درود دوستان خوبم
من در این فایل صوتی به گوشه هایی از تجربه ها و آزمون های شخصیِ خودم پرداخته ام. حتماً آن را بشنوید و در باره اش برای من بنویسید. اگر نشنوید، می روم و شکایت شما را به پیشگاه جناب لبخند پیشکش می کنم. این فایل صوتی را تقدیم می کنم به دکتر محمد ملکی که در یکی از شهرهای شمال، خم شد و روسری بانویی را بوسید که آن بانو، قاتل فرزند جوانش را بخشوده بود. این عکس را خودم از این صحنه ی باشکوه گرفتم.
سپاس نازنینان من
محمد نوری زاد
|
استاد ارجمند با درود ، راهکار چیست و باید چه کنیم ؟
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
بيانيه اعتراضي به احكام فعالان مدني گرگان، در گفتگو با رضا خندان مهابادي
رضا خندان مهابادي، عضو كانون نويسندگان ايران، در گفتگو با راديو ندا پيرامون بيانيه ده ها تن از كنشگران سياسي، اجتماعي و مدني در اعتراض به احكام روزبه گيلاسيان، نيما صفار و الهه سروش نيا سه تن از نويسندگان و فعالان اجتماعي گرگان، گفت : ” اساس اين حكم ها بر پايه ترساندن است!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/10/blog-post_22.html
با درود خدمت نوریزاد عزیز،
من نمیگویم، قرآن میگوید.
ریشۀ تاریخی عداوت و کینه توزی اسلامی ملایان نسبت به ایران و ایرانی و مفاخر ملی ما:
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2017/10/blog-post.html
با سلام این حیدر العبادی نخست وزیر عراق به عربستان و به پابوس جناب ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی رفته است و با وزیر خارجه آمریکا ” تیلرسون ” هم خوش و بش و دیده بوسی کرده است ! چشم حضرت آقا روشن که این یارو ( حیدر العبادی ( نخست وزیر دولت دوست عراق ) هم از ” توبره ” میخورد و هم از ” آخور ” . عجب زمانه ای ایست !
جناب مصلح آبادی درود بر شما
برعکس قربان، برعکس.
حضورتان عارضم که بنظر این حقیرخود حضرت آقا بدلیل پس بودن هوا و تشویش شدید بعد از سخنان ترامپعلی آقای حیدرالعبادی را بعنوان نماینده جهت آب کردن یخ های فی مابین برای میانجی گری گسیل کرده است. همانطوری که در تابستان ۱۳۹۱ برای شروع مذاکرات منتهی به برجام دست بدامن قابوس ابن سعید شد
اگرالعبادی بعد از دیدارازعربستان وپایان مذاکره با رکس تیلرسون بتهران سفرکند و روحانی ویا ظریف ببغداد بروند شک به یقین تبدیل خواهد شد
پاینده ایران بزرگ
رسول
در شهر هرت
قرن بیستم
قرن قدرتھای ایده ودین و آیین
قرن جنگ اتم و
مرگھای حزین
نسبیت ما را کشاند تا ماه
دیکتاتورھا ریختند روی زمین
قرن شکوه دموکراسی اروپا
قرن بازی های
مات قوانین
قرن سقوط خاورمیانه ی
بادین
قرن قدرت گیری
اسلام نوین
قرن بیستم انسان بود بی ارزشترین
..
قرن بیستم
ایران
یگانه بود
نفت او در نزد بیگانه
فکر او نااستوار و بی دلیل
شاھد مرگ اھل خانه بود
قرن بیستم
دین اسلام جولان داد
اعدام و کشتار حاکم بر خانه بود
بعد از ۱۴۰۰ سال تجاوز
قرن بیستم ،
عاقبت ملا صاحبخانه بود.
در شهر هرت
گفت ملا به فرزندش:
صحبت از ما با خلق کن
سرشان را مشغول دلق کن
با قراردادھای
پر بھره
رو بر غرب و رو بر شرق کن
از آخرت به مردم گو
ترس را خوراک ھر حلق کن
ھر کسی گرفت بر تو خطا
خاک عالم بر او و برفرق کن
رندخواری و غصب اموال
بر خودت شریعت حق کن
چون که آقازاده ای
جانم
ھر چه خواھی
بکن مردم شق کن
در شهر هرت
البرز گرامی
این قوم، (من آنانرا یک قوم می نامم، چون همه یک مسلک و یک مرام دارند.)که برایرا ن حاکمند، با تعارف و من فدایت شوم نه اصلاح و نه برکنار می شوند.
رسوایی این “من قلابی” ها گوش عالم را پر کرده است.
در حالی که ،ایران اکنون ;جایی که حجاب وتجاوز جنسی کودکانش و نابرابری جنسیتی و عقیدتی و دینی و شهروندی قانونی است.زنانش اجازه دوچرخه سواری و ورود به ورزشگاه و وزارت وحقوق برابر با مرد را ندارند،آزادی و حقوق برابر بی معنی اند،تنهاقسمتی از فجایع و جنایات بشری اینانند، این قوم، ایران را به خرابه ای تبدیل کرده اند .
شعارهای “من قلابی” نیزجز فریب اذهان خام جوانان نیست. این افراد نه مفهوم “من” را می فهمند و نه ایران و وطن دوستی را ، انقلاب هم برای اینان معنی تقلب و دروغ و فریب و تروررا می دهد .مردم دنیا قضاوت درست و واقع بینانه ای بر آنها دارند، پشتیبانان آنها تنها مشتی نادان و دزد و فرصت جو چون خود آنانند. کبوتر با کبوتر ، باز با باز.اینان فرهنگ ایران را از مهر وهمیاری و اخلاق و شادمانی و فرّهی زندگی تهی کرده اند.
نظام داعشی ِطالبانی ایران را هر کس نبیند، کور یا دروغگو باید باشد.
من از نوشته های مغشوش شما سر در نمی آورم.فکر کنم اشتباه گرفته اید. من قلابی دیگر چیست؟
من این حکومت را در نوشته هایم بزرگترین دشمنان تاریخ- برای فرهنگ و تمدن و مدنیت و اخلاق ایران و ایرانی دانسته ام.
فکر کنم نوشته های مرا نمی خوانید.ما که نباید سطرهای این سایت را پر از نوشته های خام و نابجای خود بکنیم.بیکار که نیستیم!
منظورم از مغشوش -بیربط بود. بیربط به نوشته من در این پست! دوباره سیاست ما را برد! درست نگفتم؟ نان و خوراکمان سیاست است در باره چیزهای دیگر گویی نابینا شده ایم. اپیدمی فراگیر!
ناگفته های سرتیپ خلبان رستمی موجی از حیرت را در بین مردم ایجاد کرده است و عملا سیستم تبلیغاتی حکومت را به چالش کشیده است. بر اساس این ناگفته ها، سرنگونی ارباس ایران ار نه تنها از طرف آمریکا عمدی نبود بلکه در حقیقت بدلیل ندانم کاری وبی مسئولیتی مسئولین وقت در سپاه و سایر ارگانهای امنیتی بود که باعث وقوع این فاجعه شد.
واقعیت ماجرا همان است که ایشان گفت و در همان زمان هم در شورای امنیت جرج بوش پدر که معاون رئیس جمهور آمریکا بود به روشنی در اجلاس ویژه شورای امنیت در حضور هئیت ایرانی هم بیان کرد. در زمان پرواز ارباس در همان مسیر در روی آب در گیری بین سپاه و ناو آمریکائی در جریان بود و سپاه عمدا و یا انشالله سهوا برج بندر عباس را در جریان نگذاشت تا اعلام وضعیت قرمز در مسیر را بکندو به همین راحتی فاجعه ایجاد شد.
اما این حادثه برای اهداف حاکمان چندان هم بد نشد. اولا موج ضد آمریکائی تشدید شد و دیگر اینکه آقای هاشمی آنرا از دلائل قبول قطعنامه اعلام کرد با این توجیه که با زدن ارباس ما فهمیدیم آمریکائیها بطور جدی در میدان هستند. همچنین کاسبی خوبی هم ایجاد شد تا هر سال با برگزاری مراسم و سوز و گداز آمریکا ستیزی را که مایه اصلی بقای این نظام است به مغز و روح مردم وارد کنند.
جای دیگر حرفهای تیمسار رستمی در مورد حادثه پایگاه شیراز و کشته شدن بی دلیل یک سرباز ارتش بطور عمد توسط سپاه و به دستور قالیباف میباشد. ما همه در جریان خیلی اخبار هستیم ولی ظاهرا چرخ روزگار طوری دارد میچرخد که بنیانهای فریب و دغل کاری هر روز نمایان تر میشوند.
آقای خمینی هم خودش و هم دیگرانی که با او بودند و بخصوص نهضت آزادی ها با تماس فشرده با آمریکا، آنها را مجاب کردند که از شاه حمایت نکنند. می توانید به گفتگوی آقای توسلی از نهضت آزادی هم که اخیرا صورت گرفته مراجعه کنید تا متوجه حقیقت بشوید.
انقلابی که با نام خدا و عناوین مقدس خود را بزک کرده، اساسش بر فریب و نیرنگ در همه ابعاد است. چه در زمان جنگ و چه در همان اوائل جنگ و چه بعد از خرمشهر و یا سینما رکس و دروغ در مورد کشتار میدان ژاله تهران و چه هم اکنون. فریب و دروغ و حیله ورزی سکه رایج این حاکمیت است.حال هم که معلوم شد که نه شریعتی را ساواک کشت و نه مصطفی خمینی را! قطار و زنجیره دروغ این حکومت دینی و دشمنی درست کردن بین ایرانیان و با سایرین ظاهرا تا ثریا خواهد رفت..
همه این افشا شدنها خبر خوبی برای آینده این مرز و بوم است.
با سلام و درود خدمت شما آقای نوری زاد عزیز . در مورد صحبت شما درمورد نگاهی دیگر به جهان یاد این شهر سهراب سپهری افتادم …
سالها پیش که سهراب گفت: …هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود… هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت … و نیز گفت … باید امشب بروم… به او گفتم “بیا پیش من” و حالا می توانم بگویم که “بیا پیش ما” زیرا حرفهایی که تو از پنجره ی باز به مردم ناحیه گفته بودی، عاقبت شنیده شدند
من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
…..
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟
سهراب سپهری
با درود به شما اقای نوری زاد .عزیز . دیدیم در یکی از سخنان خودتون در مورد مک فارلن و قضیه ایران کنترا . سخن گفته بودید . در این مطلب خواستم به شما بگویم من اطلاعات دقیقی در این مورد دارم . من حتی برای اثبات حرفهایم میتوانم به شما آدرس بدهم . در تابستان سال ۱۳۶۵ توپهای دوربرد و دقیقی وپشرفته ای وارد ایران شد . من و عده از باسوادان که همگی درجه دار وظیفه بودیم را فرستادند تا با کارشناسان خارجی کار با توپهای جدید و پیشرفته را که در راه بودند را ببنیم در اون سال این توپهای پیشرفته وارد ایران شدند و ما چند قبطه از این توپهای مدرن را به لشگر ۶۴ ارومیه و گردان ۳۸۵ توپخانه در پادگان قوشچی را تشکیل دادیم وبا اون توپها روانه مناطق عملیاتی شدیم و از لحاظ سازمانی این توپهای در پادگان قوشچی گ۳۸۵ لشگر ۶۴ ارومیه هستند . من دیدبان این توپها بودم نزدیک به سه سال بخاطر اعتراضاتم نزدیک به یک سال اضافه خدمت خوردم و در نهایت اگر مصدوم نمیشدم و دقیقا در آخر جنگ مرا ول نمیکردند و یا سرم را زیر آب میکردند . نزدیک م۲.۵ ماه در انفرادی بودم شکنجه شدم
آقای نوری زاد نمیدانم این صفحه که نامه من به علی خانه ای است را تا به حال خوانده اید ؟؟ اگر وقت کردید یک نگاهی بهش بیندازید بد نیست . با سپاس . مخلص شما بابک دلنواز. https://iranvetran.blogspot.de/
سربازان جانباز دگر اندیش حق زندگی آزاد ( روزمرگی ) در وطنی که از آن دفاع کردند را ندارند
نامه سرگشاده بابک دلنواز( سرباز. درجه دار وظیفه جانباز ارتش ایران)در پیشگاه ملت بزرگ ایران به علی خامنه ای . نزدیک سه سال از جوانی من در خدمت نظام وظیفه درجنگ صرف دفاع از این کشور گردید من دیدبان پیشرفته ترین واحدهای توپخانه سنگین و دوربرد ارتش ایران بودم .همون توپهایی که در ماجرایی مک فارلن (ایران…
خود من و تمامی هم دوره ای های من شاهد بودیم. که چگونه در طول جنگ و بخصوص در جریان رسوایی مک فارلن (ایران کنترا ) بهترین و پیشرفته ترین سلاحهای مدرن و سنگین روز را به رژیم آخوندی و حکومت بعثی صدام حسین می فروختند ! و در حقیقت این رژیم جمهوری اسلامی بود که یا نمیخواست و یا پول بیشتری برای خرج کردند نداشتند!! که سلاحهای بیشتری خریداری کنند. آنچه مسلم بود تحریمها مسله اصلی نبودند .چرا راه دور میروید چطور موشکهای فونیکس که روی اف ۱۴ سوار وشلیک میشدند و چه مدرنترین و دوبردترین توپهای سنگین ۱۵۵ میلمتری را در حین جنگ به رژیم آخوندی میفروختند . یعنی تازه این یک مورد از اونهاست . که خود من و بسیاری از همدوری های من شاهد آن بودیم و با این توپها کار میکردیم . من دیدبان توپخانه سنگین و دوربرد ارتش بودم ( گردان ۳۸۵ توپخانه لشگر ۶۴ ارومیه که امروز از لحاظ سازمانی در پادگان قوشچی مستقراست وآن روزها در مناطق عملیاتی بودیم ) . این رژیم ناکارآمدی وهرچی کمبود و خطا و اشتباه و خیانت بود را به تحریمهای آنروزها ربط میدادند . چرا اکثر جانبازان جنگ از ناحیه چشم هستند ؟ چرا ؟؟ چون جمهوری اسلامی حتی حاضر نبود نفری یک دلار بابت عینک محافظ برای ما سربازان خرج کند . دیگه عینک یک دلاری محافظه چشم که شامل تحریم نمیشد ؟؟! یا مسله یک بادگیر ساده به ما بخضوض به ارتش نمیداند !! من نمیدانم این رژیم دم ازکدام اقتدار و پرچم داری کدام مبارزه می زند .؟ وقتی حاضر نیست برعلیه کشور عراق و یا شرکتهای که صدام حسین را به تولید و استفاده از سلاح شیمیایی مجاب کردند و در عین حال تکنولوژیی و دانش این فنآوری را به صورت غیرقانونی به صدام حسین فروختند .شکایتی را در مجامع بین الملی مطرح کنند . چرا رژیم جمهوری اسلامی با اینکه دها هزار جانباز شیمیایی مثل من وجود دارد !! حاضر نیست دراین مورد شکایتی را در مجامع بین الملی مطرح کنند !؟. از اینجا نامه من به ایشان آغاز میگردد . با درود به ایران .آقای علی خامنه ای من بابک دلنواز هستم .امروز ۵۰ ساله هستم . وقتی ده الی دوازده سالم بود در کشورم انقلابی به وقوع پیوست و با آمدن دکتر بختیار انقلاب و تمامی مطالبات مردم ایران به ثمر نشسته بود . ولی متاسفانه ( آخوندها که دها و صدها سال در کمین قدرت بودند با سو استفاده و جعل خمینی و آخوندها و خود شما آقای علی خامنه ای آن انقلاب پیروز شده را با کمک اراذل و اوباش استخدامی خودتان یعنی چماق بدستان و لباس شخصی ها حرکت مردم ایران را دزدید و به بیراهه کشاندید ) سفارت آمریکا را به گروگان گرفتید و در امور داخلی عراق دخالت کردید و جنگ را انداختید و دانشگاها را تعطیل کردید و دهه خونین شصت را ببار آوردید. چند سال پس از انقلاب من ۱۷ الی ۱۸ سالم شده بود. که حکومت مرا به خدمت سربازی و جنگ فراخواند. با اینکه با این رژیم مخالف بودم و خیانات و جنایات رژیم را می دیدم . مجبور شدم و خودم را راضی کردم که برای حفظ تمامیت ارضی کشورم به خدمت مقدس سربازی میروم و نه برای دفاع از رژیم .خلاصه مجبور شدم از همه چیزم از سلامتم و جوانیم واعضای بدنم بگذرم ونزدیک به سه سال از بهترین روزها جوانیم را در جبهه های جنگ به عنوان دیدبان توپخانه سنگین و دوربرد ارتش ایران سپری کردم ( همون توپهای پیشرفته و فوق مدرن و دوربرد ۱۵۵ ملیمتری لوله بلند با شعله پوش که البته آمریکایی بودند و آنروزها برای رد گم کردن در ارتش ایران به توپهای اتریشی معروف شده بودند .این توپهای دوربرد ۱۵۵ میلمتری امریکایی که همین امروزبعد از ۳۰ سال هنوز جزو بهترین واحدهای توپخانه ارتش آمریکا به حساب می آید . این عکس یکی از آن توپها را نشان میدهد . آنچه من اینجا میگویم را تمامی هم دوره ای های من در گردان ۳۸۵ توپخانه همه را تایید خواهند کرد
آقای نوری زاد این یک مورد از اونهاست من مطالبی را در مورد استفاده ابزاری از انسان از گردان جنگ آوران در لشگر ۶۴ ارومیه دارم که اگر بگویم تن هر ایرانی باشرفی را میلرزاند
من چقدز ساده بودم که شکایتم را از فرماندهان خاین سپاه را کتبا به خمینی و دفتر ریس جمهوری وقت گزارش دادم و نامه نوشتم و بعد دوماه آمدند جبهه و مرا دستگیر کردند
https://www.facebook.com/BabakDelnavaz.official/posts/10207501863864905
درروغ محسن رضایی در مورد مک فارلن و فروش توپهای پیشرفته https://www.facebook.com/BabakDelnavaz.official/posts/10207501863864905
با درود و احترام
دوستداران شما در شازند اراک
خیلی دلم گرفته.ما به کجا میرویم.خودمان راه های عریض و طویل رو به بن بست بدل میکنیم. حاضر به هزینه دادن برای ارتقاء نیستیم؟ همیشه با ترسهایمان زندگی میکنیم یا با طمعمان.همیشه سطحی نگاه میکنیم.وقتی تو مترو ی خلوت به شخصی که کفش کثیفش رو روی صندلی پارچه ای جلوش گذاشته،میگی فردا برادر و پدرت رو این صندلی میشینه،پس پاتو بردار دعوا میکنه میگه خلوته،وقتی به آقا میگی آشغالت رو لای شمشاد و جرز دیوار نکن،لااقل برادر رفتگر ببینه و جارو بکنه(حالا سطل آشغال پیشکش)خیز بر میداره برای دعوا.ما حتی الفبای آدمیت را نیاموخته ایم چرا که هم و غممون چیزهای سطحی بوده.ایسلند با سیصد و پنجاه هزار جمعیت در یک جام جهانی ده ها رسم فرهنگی خود را به جهان صادر کرد ولی ما چون آب در هر ظرفی شکل آن را بخود میگیریم.حتی برای علائقمان حاضر به تحقیق نیستیم و از هرکجا به فراخور نیاز مادی یا معنوی یک جزء از کلی عظیم را برداشت میکنیم.ما از اصالت و فرهنگ فقط اسم و پوزش را یاد گرفتیم.حاضریم همه جور حقارت بکشیم ولی وضع جیبمان بسامان باشد یا آب باریکه خود را حفظ کنیم.هیچگاه معنی ما را نفهمیدیم.معنی اتحاد را نفهمیدیم.میترسم از این روز که بگیم:
کسی برای ما گریه نمیکند چون سرنوشتمان این است.
حال محمد رضا پهلوی با آنهمه خدمات از ایران رفت و ما از موقع رفتنش چیزی جز تحریم از طرف کشور های خارجی بخاطر لجبازی و بی لیاقتی سران کشور و فقر مردم و اقتصاد ظعیف خانواده های معمولی بخاطر دزدی سران کشور از بیت المال ندیدیم ای کسانی که دم از عدالت علی میزنید آیا درست است که نزدیکان و خانواده ی رئسای قوه های مملکت ثروت های کشور را به تاراج ببرند و فرار کنند.
شما که دم از اسلام و مسلمانی میزنید آیا در زمان محمد رضا پهلوی به کودک 7 ساله تجاوز میشد؟ آیا قاری قران به نوجوانان تجاوز میکرد؟ آیا مداح در ملع عام هفت تیر میکشید؟ آیا مردم برای تحصیل باید هزینه های گزاف میپرداختند؟ آیا ساختمان هایی نظیر پلاسکو آتش میگرفت بی دلیل؟ آیا زنان شوهر دار خیانت میکردند؟ آیا مردم با این وضع فجیع و بدون حجاب میگشتند؟ آیا نمیشد دختر و پسر را از هم تشخیص داد؟
الان که حکومت اسلامی داریم زن ها خیانت کار شدند
پسر ها شبیه دختر ها شدند و دختر ها شبیه پسر ها.
درآن زمان دختر و پسر پانزده ساله دغدغه شان درس بود و پیشرفت.
اما الان دغدغه جوانان سکس و شهوت و مد و فشن شده است.
آمار ترک تحصیل یا اعتیاد یا طلاق یا خیلی چیز های دیگر چی؟
آقای محترمی که دولت تعین کرده اید
دزدی ها و تجاوز ها و… جواب دارد نزد خدا.
خون شهدای هشت سال دفاع مقدس گریبان گیرتان میشود سید.
شما که دست داده اید و هزاران بار با ریا کاری آشکارش, کردید که ما در راه اسلام دست داده ایم و جان داده ایم.
شما مدیون خون جوانانی هستید که در راه آسودگی شما جان دادند.
شما که حصاری دور خودتان درست کرده اید که هیچ احدالناسی نمیتواند به شما دست رسی داشته باشد.
یک بار به میان مردم بروید و حرف هایشان را بشنوید.
تمام مشکلات کشور بعلت فقر است فقر سیاسی فرهنگی اقتصادی و خیلی فقرهای دیگر.
وقتی امام خمینی انقلاب کرد گفت حکومت اسلامی برمبنای همه پرسی است.
حال چرا همه پرسی نمیگذارید تا مردم حکومت مورد نظرشان را انتخاب کنند.
چون خودتان هم میدانید که دیگر مردم حکومتتان را قبول ندارد.
درود یاران
عزیزی ازمن خواست ازتجربه های شخصی مطلبی بنویسم
حیفم آمد در اولین نوشته ازخود سخنی به میان آرم ،
پندار نیک آغازین واژه ها بود که اولین آمورگار بشرکه خود هرگز ادعای نبوت نکرد
بلکه دیگرانی که ازپی او آمدندپیامبر ازجانب خدایش خواندند
برای تربیت نوع بشر بکاربرد
حضرت زرتشت اهورامزادا را از راه خرد شناخت ومدعی نبود که براو وحی میشود
او با پندار نیک، به فهم ودرک والای یکتائی آفریدگار هستی رسید
وباگفتار نبک انسان رادعوت به کردار نیک کرد
درگاتها که سروده های زرتشت میباشدبه انسانیت ومردمداری آدمبان می پردازد
زرتشت بیشتر به جنبه های اخلاقی مردم توجه دارد،اومیخواهدهمه افرادبشر برادروار
درکنارهم باصلح وصفا زندگی کنندوبهم مهر بورزند
اوخوشبختی راخوشبخت کردن دیگران میداند
درگاتاها(سرودهای زرتشت) آمده است، خوشبختی برای کسی است که دیگران راخوشبخت کند
زرتشت یاری کردن درماندگان وبیچاره گان ودستگیری ازمستمندان وناتوانان راوظیفه وجدانی هرفردمیداندوپاداش افرادیکه به مستمندان کمک کنندراملکوت آسمان دانسته وآنرانیروی اهورائی میداند
ونیزدرسرودهایش(گاتاها)توصیه میفرماید،برای رسیدن به خداوندیکتاوزیارت اولازم است
تنها باپرورش خرد،درراس همه اندیشه نیک وسالم ومنش پاک داشت ومیفرمابد
وقتی انسان مغزخودراازهرگونه افکارناشایست واندیشه پلیدپاک کندواندیشه نیک وخیر خواهی راجایگزین آن سازدوهنگامیکه بدون حب وبغض وبدون خودخواهی به مسائل توجه پیداکندوسود دیگران رابرمنفعت خویش ترجیح دهد،به فروزه پاک منشانه خداگونه بمعنای دارنده صفت خدائی وشناسای حقیقت رسیده وبه راستی وپاکی گام می نهدوهمیشه راستی ودرستی راجلو دید خود قرارمیدهدوهرگزدروغ نمبگویدوبه گذشت وانصاف ومروت و
جوانمردی واعتدال ومیانه روی وبه شهامت ومردانگی رسیده وچیره گی برنفس پیداکرده وبرامبال وآرزوهای خودشهریاری میکند
ودرگاتاها تاکید میفرماید
سخت ترین مرحله درراه تکامل اینجاست که انسان بتواندبرامیال وهوسهاوخواهشهای خویش
شهریاری کندوخدمت به خلق نماید که پس از آن به عشق پاک وفروتنی وبردباری رسیده است،ومیفرمایدشاگرد مکتب انسانیت ،عشقی پاک به خداوهمه بندگان خداداردوجوداوازمهرو محبت نسبت بهمه افرادبشرلبریزشده وبه کمال رسیده وپرازفروزه اهورایی (خداگونگی) شده وازفروغ درخشان اهورائی بهمه برادران وخواهران نوعی نور محبت وخدمت وفداکاری خواهدتاباندوهمه افرادبشرراازهرنژادوملیت ومذهب چون خواهر وبرادردوست دارد
ونبز درفراز دیگرازگاتاها میفرماید
انسان برای رسیدن به کمال اول باربه درون خویش توجه پیداکرده وسپس بابینش درون واندیشه پاک وبی آلایش باراستی ودرستی وچیره گی برنفس ومحبت به همه توانسته به آرمان خویش،دیدار با خداوند درون نائل گردد
ارزش فرهنگ والای ابران زمین بویژه آموزه های حضرت زرتشت انگاه معلوم خواهدشد
که به یادآربم رمان زندگانی اوبه باور
مورخبن ومستشرقین وپژوههندگان بین 1500سال تا 5000سال قبل ازمیلاد مسیح بوده است.
چل؛ تخلص نویسنده
آخرین اخبار از پاسارگاد
به کلیه مغازه های پاسارگاد اعلام شده که 7 آبان باید بسته باشن. دارن به کلیه ماشین های پاسارگاد کارت عبور میدن و از 5 آبان به بعد هر خودرویی که کارت تردد نداشته باشه اجازه ورود به پاسارگاد رو نداره. بتن سیمانی و فنس هم آوردن بذارن ورودی پاسارگاد. همه اینکارا بخاطر اینه که از گردهمایی مردم در روز کوروش جلوگیری بشه. لطفا توی هر گروهی هستین اطلاع رسانی کنید.
استاد گرامی با درود ، در خبرها امده است:
“در پی نامه رئیس و نماینده ولیفقیه درهلال احمربه رهبر انقلاب در خصوص شرایط وخیم مسلمانان روهینگیا،آیت الله خامنهای، مبلغ ۱۰ میلیاردریال بهعنوان کمک به آوارگان مظلوم میانمار اختصاص دادند.”
حال سوالم این است که رئیس و نماینده ولی فقیه ایا نمیداند که اکثر روستا بویژه روستا های سیستان و بلوچستان و …. وضعشان خیلی وخیم تر از میانمار است ؟؟؟ یاشاید میانمار ها مسلمان تر هستند ؟
سید مرتضی گرامی..با سلام مجدد
امیدوارم در دلسوزی و خیر خواهی در باب مملکت خودمان به همدیگر اطمینان داشته باشیم. دیگر اینکه با اجازه شما بنده قدری اطلاعاتم از حد معمول به لحاظ زمینه تخصص و تجربه ام بیشتر است و سعی هم میکنم حرفهای بی دلیل نزنم. دیگر اینکه دلواپسان با امثال بنده و شما خیلی فرق دارند.ایشان بدنبال تداوم تحریمها و بدبختی و در نتیجه کسب و کار خلاف خود هستند ولی ما بدنبال عدم تداوم تحریمها و راحتی بیش از بیش مردم.پس همدیگر را با آنها مقایسه نکنیم.
بنده به مطالبی که عرض کردم بر نمیگردم ولی چند نکته را عرض میکنم تا با هم شاید هم افق تر شویم.
در مورد غنی سازی چند اشکال و سئوال اصلی وجود دارد. اول اینکه کشوری که منابع اورانیوم مناسب ندارد چرا باید این میزان روی آن سرمایه گذاری بکند؟ این در حالی است که ایران حتی راکتور اتمی هم ندارد که نیاز به سوخت آن داشته باشد. تنها راکتور ما در بوشهر است که برای دو دوره 10 ساله سوخت آن از روسیه خریداری شده و هیچ مشکلی هم ندارد. حال شما باید بتوانید توجیه کنید که چرا ایران باید بجای مثلا نیروگاه سازی تمام سرمایه گذاری انرژی خودش را روی غنی سازی اورانیوم متمرکز کند. 10 تن اورانیوم ما حتی بزحمت کفاف 2 سال راکتور شماره 1 بوشهر را میداد. در ضمن اگر دنبال سوخت بودیم چرا همان را به بوشهر نبردیم و از روسیه خرید کردیم؟
وقتی کشوری که عضو پیمان خلع سلاح هسته ای است مخفیانه و بدون اطلاع آژانس و در اعماق زمین مبادرت به اینکار می کند با یک علامت سئوال مواجه میشود. شما در نظر داشته باشید که سوئد با 10 راکتور اتمی و آفریقای جنوبی و استرالیا با هزاران تن ذخیره اورانیوم مناسب هنوز غنی سازی را به صرفه نمیدانند. چطور برای ما صرف میکند؟
اما نکته دیگر اینکه وقتی در دوران احمدی نژاد که همین جناب صالحی نماینده ما در آژانس بود، با هدف شفاف سازی تمام پروزه های خود را با البرداعی اعلام کردیم در حقیقت نطفه بحران را بستیم و تمام مشکلات ما هم از آنجا شروع شد. در آن شفاف سازی ما رسما بوجود پرژه تراش کلاهک هسته ای و تحقیقات در مورد نمک سبز اعتراف کردیم. هیچ کدام از این موارد به همراه پاره ای از پروژههای دیگر ربطی به غنی سازی و ساخت سوخت ندارند. بدنبال آن سئوالات شروع شد و ما همواره از پاسخ به انها طفره رفیتم.بخش مربوطه در آژانس در گزارشات سالانه و مداوم خود خبر از عدم همکاری میداد.این وضعیت بصور مداوم ادامه داشت تا جائی که آژانس که در حقیقت بازوی تخصصی شورای امنیت است گزارش داد که قادر به اخذ پاسخ از ایران نیست و شد آنچه که شد.
اینکه چه کسانی این پروژ ها را ارائه و برای آن طرح نوشتند و بودجه گرفتند و چرا آقازاده رئیس وقت سازمان آنرا به آژانس هم اعلام کردند و چرا آقای صالحی چلوی آنرا نگرفت از همان سئوالهای بی جواب مثل خیلی چیزهای دیگر است. باز توجه بفرمائید که آقای روحانی آنرا توطئه بر اندازی میدانست(البته به نقل از سایر کارشناسان)
در یکی از گزارشات کارشناسان آژانس آمده بود که در یکی از مصاحبه های معدود با کارشناسان انرژی اتمی به مورد عجیبی بر خورده اند وآن اینکه فرد ایرانی به آنها گفته که شما این پروژه ها را جدی نگیرید. ما این پروژها را صرفا برای گرفتن پول و بودجه طرح میکنیم و هیچ کسی هم روی آن کار نمیکند و بسیار بقول خودمان آبکی است.
اما سئوال اصلی آژانس و شورای امنیت این بود که اصلا چرا این موارد در ایران طرح و برای آن بودجه داده شود؟
در مورد سیاسی بودن با شما موافقم. اما یادمان باشد که ما تنها کشوری هستیم که اولا شعار مداوم نابودی دو کشور عضو سازمان ملل، اسرائیل و امریکا را میدهیم و دیگر اینکه از نقض قوانین بین المللی مثل حمله به سفارتخانه و گروگانگیری و ضرب و شتم دیپلماتهای تحت حمایت رسمی دولت خودمان هم هیچ ابائی نداشته و احساس شرم هم نمیکنیم و اینگونه اعمال وحشیانه را بعوان انقلاب دوم و انقلابی بزرگتر ازقیام مردم بر ضد استبداد هم اعلام میکنیم. شما اگر جای دیگران و همسایه ها بودید چه رفتاری با چنین حکومتی را تجویز میکردید؟ بنظر شما وقتی ما به سفارت آمریکا حمله کردیم و انرا اشغال کردیم که در حقیقت خاک امریکا است، اگر امریکائیها به ما حمله نظامی میکردند حق داشتند یا نه؟
در مورد تحریم تسلیحاتی هم خوب است بدانید که برابر قطعنامه های شورای امنیت، با لغو غنی سازی تمام تحریمهای تسلیحاتی لغو میشد ولی در جریان برجام و در آخر کار آمریکائیها آنرا علم کردند.جان کری انرا یک شاهکار دیپلوماسی خود معرفی کرد که روسها بشدت با آن مخالف بودند ولی وقتی هیئت ایرانی آنرا پذیرفت آنها هم کاری نتوانستند بکنند.
در مورد فردو هم اطلاعات شما درست نیست و در فردو تعدادی سانتریفیوژ است که ایران حق تزریق گاز به انها را ندارد و لذا بقول خودمان صرفا دکور هستند.
بقیه مطالب هم با مطالعه دقیقتر برجام بیشتر روشن میشود.
—————
درود و سپاس یاران گرامی
.
سلام بر یاران گرامی،من که در نوشته قبل گفتم شکی در ایران دوستی شما نیست،بحث این بود که ببینیم نقدها و ایرادات ما خصوصا در مورد برجام تا چه حدّ تایید کننده این رویکرد هست،شما گفتید اطلاعات شما مبتنی بر تخصّص و تجربه است،من نمیدانم تخصّص شما چیست یا تجربیات شما مبتنی بر چه چیزهایی است اما این مطالبی که در این نوشته بصورت تلگرافی و غیر مستند انباشتید چیزی جز اطلاعات رسانه ای یا گمانه زنی یا اتکاء بر برخی گزارشات غیر مستند نبود ،در عین حال اصلا به سوالات و ایرادات و ابهاماتی که در نوشته قبل متوجه مطالب من کردید نپرداختید،من از این روش به چیزی جز کار سیاسی در جهت محکوم کردن کلیشه ای جمهوری اسلامی تعبیر نمی کنم کاری که متاسفانه امثال آقای نوریزاد با انباشتن یک سلسله اطلاعات نادرست یا ناقص یا تبلیغاتی در سایت یا کانال خود به آن مشغولند از این جهت می بینیم که مدعیات نامستند شما در این نوشته مشمول سپاسگزاری ایشان می شود! بگذریم.من نمیدانم شما چرا اینقدر روی تحریم تسلیحاتی ایران مانور می دهید در عین حال کار روتین ایران در آزمایش و تولید موشک های فاقد کلاهک هسته ای را تقبیح می کنید؟ تحریم های تسلیحاتی هرچه باشد تحریمهای محدودی است موکول بر تعهد ایران به برجام ضمن اینکه اشاره کردم که پیشرفت های تسلیحاتی ایران مورد تایید کارشناسان نظامی مستقل هست و مراوادت ایران با برخی کشورها مثل روسیه و جاهای دیگر در مورد سلاح های تدافعی وجود دارد از جمله خرید اس 300 هایی که مدتی قبل انجام شد و هیچ منافاتی با قطع نامه ها و برجام هم نداشت،همه اشکال شما به برجام با آنهمه مزایا همین است که ایران تحریم های محدود و موقتی در زمینه برخی سلاحها را پذیرفته است؟ بالاخره در یک قرار داد برد برد شما امتیازاتی می گیرید و می دهید،مقصود من از تشبیه ایرادات شما به دلواپسان داخلی طعنه به این نبود که شما هم مثل آنها خواهان تحریمید من گفتم شما با تغافل از مزایای برجام و خارج کردن کشورمان از یک مقطع بحرانی اقتصادی یا حتی برخورد نظامی صرفا مثل آنها انگشت روی برخی نکات می گذارید و یک دیپلماسی موفق برد برد را نادیده می گیرید.
بحث های مربوط به اشغال سفارت یا برخی شعارها بحثهایی خارج از موضوع و فرعی بود،فرض کنید برخی اشتباهات گذشته یا برخی شعارها که دو طرفه هم هست وجود داشته اینها چه مجوّزی می شود که کشور ما از حق قانونی و پادمانی خود در خصوص تحقیقات هسته ای یا حتی غنی سازی محروم شود؟ مگر آنها شعار یا عملکرد نادرست در گذشته نداشته اند؟ اگر بخواهید گذشته را نبش قبر کنید خوب همین امریکا باعتراف خودشان بانی یک کودتا در کشور ما مگر نبوده؟ من تداوم اشغال سفارت امریکا را اشتباه میدانم اما مگر آنها در آنجا جاسوسی و توطئه نمی کردند؟ مگر یکی از شعارهای مستمر غالب دولتهای امریکا “چینج ریجیم”نبوده و نیست؟! مگر مدتی قبل یکی از مقامات اسرائیل صحبت از نابودی اجمهوری اسلامی ظرف سالیان آینده نکرد؟ بنابر این شما مسائل را یکطرفه نبینید و بالاتر از آن اینها را توجیه کننده نادیده گرفتن حق داشتن تحقیقات اتمی یا غنی سازی برای ایران ندانید.اینکه بطور مبهم و نامستند بگوییم یکی از کارشناسان آژانس چیزی را به یکی از دانشمندان هسته ای ایران نسبت داد بعد این امر نامعلوم را مبنای تحلیل خود قرار دهیم از نظر شما منطقی است؟! در مورد غنی سازی قبل از هر سوالی باید اینرا روشن کنید که آیا مطابق قواعد آژانس این حق ایران هست یا نیست؟ در ایران مطابق گزارشات رسمی آژانس هسته ای ایران دو معدن شناخته شده ساغند و جایی دیگر که الان بیاد ندارم هست که لا اقل وافی به ده سال غنی سازی هست،من قبلا در سایت دکتر شیرزاد با ایشان گفتگوهایی داشتم از ایشان پرسیدم اطلاعات شما مستند بکجاست؟ ایشان اطلاعات مربوط به این دو معدن را گزارش رسمی آزانس خود ایران می دانست،این اطلاعات تاکنون است و ایشان هم نفی نمی کرد که مناطق دیگری هم باشد،اما فرض می گیریم معادن اورانیوم ایران منحصر به ایندو باشد،چه ایرادی دارد که ایران از این معادن استفاده کند بعد در ادامه اورانیوم یا کیک زرد را وارد کند؟بحث من الان کارشناسی بصرفه بودن یا نبودن این فرایند نیست چون این بحثی تخصصی و خارج از تخصص و اطلاعات بنده است،بحث اصلی این است که آیا ایران حق داشت یا نداشت؟البته پنهان کاری شاید صحیح نبوده است و لی احتمالا همین احتمال دخالت و فشار و ممانعت کشورهای مخالف و صاحب نفوذ را می داده اند،اما در هرصورت بعد از بازدیدها و نظارت ها در این جهت که ایران بالقوه یا بالفعل بدنبال بمب نبوده است ،این هیاهو و تحریم ها چرا؟ در مورد چرائی غنی سازی،درست می گویید سوخت راکتور بوشهر از سوی روسیه تعهد شده است،اما رویکرد ایران برای آینده استفاده از انرژی هسته ای ساخت نیروگاههای دیگر بوده است و در این جهت تحقیق و انباشت اورانیوم برای سوخت مطابق قواعد آژانس بلا اشکال بوده است .در مورد پروژه تراش کلاهک هسته ای و تحقیقات در مورد نمک سبز اطلاعات من دقیق نیست،شما الان اینجا بطور نامستند ادعاهایی می کنید و چیزهایی را باشخاصی نسبت می دهید،الان مشکل هویت که اینجا ندارید لطف کنید این چیزهایی را که در مورد شفاف سازی به اشخاصی که نام بردید نسبت می دهید را بطور مستند و مشخص ارائه کنید،بعد هم من بالاخره متوجه نشدم که ایران باید با آژانس شفافیت داشته باشد یا نداشته باشد؟! در مورد فردو نیز شما مطلب جدید یا مهمی نگفتید ،بله بجهت توافق بر درصد خاصی از غنی سازی اورانیوم یعنی 3 یا 3/5 درصد توافق شده است که ایران سانتریفیوژهایی را از مدار خارج کند برای جلوگیری از تخلّف احتمالی از این درصد،خوب این مطابق قرار داد بوده است ولی اصل سانتریفیوژها محفوظ هست و فرضا اگر روزی قرار داد برجام دو طرفه یا یکطرفه کنسل شود قابل استفاده است.من همه بحثم در مورد آن جمله بود که شما برجام را تحقیر کردید در حالیکه در این بحث ها جدای از مبهم گوئی و عدم استناد، شما بمسائل دیگری ورود می کنید که موضوع بحث نبود.
یکی از معجزات پیامبر این بود که تونست با زور شمشیر, دین صلح رو به خاورمیانه معرفی کنه
با سلام مجدد به دوستان و خوانندگان
شرح دقیق واقعۀ طبس از زبان تیمسار خلبان شهرام رستمی: (1:51:03)
https://www.youtube.com/watch?v=JpBsV3DB10s
قابل توجه سرور گرامی آقای نوریزاد
تیمسار خلبان شهرام رستمی دومین تک خال نیروی هوایی (از حیث شکار هواپیماهای عراقی) و از مفاخر ارتش ایران، به طور دقیق از دلایل فاجعۀ سقوط هواپیمای مسافربری به دست ناو آمریکایی وینسنت میگوید و آن را یک اشتباه میداند: (دقیقۀ 1:36:10)
«اشتباه از ما بود، نباید اجازۀ پرواز به هواپیمای مسافربری را میدادیم. چند دقیقه پیش از آن یک اف14 روی باند رفت اما به دلیل نقص فنی پروازش به تأخیر افتاد. اما همزمان با آن، هواپیمای مسافربری پرید که دقیقا در مسیرش یک درگیری بین سپاه و ناو آمریکایی در جریان بود»
https://www.youtube.com/watch?v=JpBsV3DB10s
مازیار گرامی،چرا عادت شماها این هست که در هر واقعه ای یا سخنی که اتفاق میفتد،بنوعی امریکا و جنایات عمدی یا سهوی او را توجیه یا پاکسازی کنید؟مدّعایی را خلبان محترم شهرام رستمی مطرح کرده ،من هم این بخش از مصاحبه ایشان با حسین دهباشی را دیده ام،اصلا ممکن است این مدّعا صحیح نباشد و دیگر مطّلعان از این امور در مورد آن توضیح دیگری داشته باشند،چرا شما اولا سخن ایشان را وحی منزل فرض کرده و ثانیا فورا حکم بر علیه کشور خودتان ،و له امریکا صادر می کنید؟
حال ما اصلا فرض می کنیم مدعای ایشان کاملا درست باشد و بنا بوده ابتدا یک اف 14 بقول ایشان لاین آپ کند،بعد مشکل فنّی پیش آمده و هواپیمای مسافربری در آن کریدور لاین آپ کرده است و پرواز کرده،برای شما بعنوان یک ایرانی هیچ این سوال مطرح نیست که اصلا امریکا چه حقّی داشته است که ناوهای خود را از آنسوی آبها بیاورد اینجا و بخواهد هواپیماهای ایرانی اعمّ از نظامی یا غیر نظامی را هدف قرار دهد؟ فرض کنید اصلا اف 14 ایران بود،شما آیا امریکا را محقّ می دانید که اف 14 ایران را هدف قرار دهد که حال اگر خطای در تطبیق شد و هواپیمای مسافرتی هدف قرار گرفت بگویید و بگویند این یک سهو بود و مقصود ما هواپیمای مسافرتی نبود؟! اصلا امریکا غلط کرده است و غلط می کند که بخواهد در محدوده های هوائی مربوط به ایران چیزی را مورد هدف قرار دهد،از شما بعنوان یک فرد ایرانی خیلی بعید و عجیب است،حال اصلا فرض کنید آنها بواسطه شنود مربوط به اف 14 می خواسته اند اف 14 را هدف قرار دهند و بقول خودشان هدفشان هواپیمای مسافربری مقصودشان نبوده،پس چرا این بیشرم ها بعد از روشن شدن واقع قضیه که یک هواپیمای مسافری با دهها مسافر بیگناه را ساقط کرده اند،بجای عذرخواهی و ابراز تاسف،بیشرمانه شادی کردند و بیشرمانه به پرسنل و فرمانده خود مدال دادند؟ در کجای تاریخ و جغرافیای جهان و اخلاق اینطور است که کسی جنایتی سهوی کند بعد با کمال وقاحت و پرروئی نه تنها عذرخواهی نکند بلکه به جانیان مسافرکش مدال عطا کند؟ مایه تاسّف است که یک ایرانی مدّعی وطن پرستی از اینهمه قرائن و موارد واقعی قطع نظر کند و باتکاء یک نظریه که ممکن است پاسخ هم داشته باشد اینگونه متجاوزان و جانیان نسبت به هموطنان خود را تنزیه کند.
(اصلا امریکا غلط کرده است و غلط می کند که بخواهد در محدوده های هوائی مربوط به ایران چیزی را مورد هدف قرار دهد،از شما بعنوان یک فرد ایرانی خیلی بعید و عجیب است)
و به طریق اولی امثال حججی و قاسم سلیمانی و یه مشت مزدور دیگه غلط می کنن می رن تو کشورای دیگه فتنه راه میندازن!من با تو موافقم سید شما هم با این حرف من با این برهانت حتما موافقی نه؟
سلام،حضور مستشاری و نظامی ایران در عراق و سوریه بر اساس اشتراک منافع منطقه ای و دفع تروریسم و به درخواست و موافقت دولت های قانونی این کشورها صورت گرفته است
عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!دیدی دو دوزه بازی آخوند!آمریکا هم با همین سفسطه شما می گه منم خودم که نیومدم.به درخواست کویت و کشورهای خلیج فارس اومدم.ضمنا دولت قانونی یمن هم از ایران خواسته بود با حوثی ها فتنه به راه بندازه؟!!دولت قانونی بحرین چطور؟!اونجا هم حضور مستشاری داشتین؟!خداییش شما آخوندا تو هر چی کشور رو عقب نگهداشتین تو سفسطه و مغلطه ایران رو به درجه اعلی رسوندین.
اظهار نظر در مسائل نیازی به ترس و بداخلاقی و زیر پوشش ناشناس رفتن ندارد ،بهمین جهت من غالبا ناشناس ها را افرادی بزدل و غیر اخلاقی میدانم که تعهّدی در رعایت اخلاق گفتگو ندارند، گذشته از تعبیر دور از ادبی که کردی من نیازی به دو دوزه بازی کردن ندارم ،با یک اسم و عنوان نظرات خویش را ابراز می کنم.اما در مورد امریکا اتفاقا شما سفسطه کردید و یک قیاس مع الفارق،ایران در سوریه و عراق بدرخواست آن دو دولت حضور نظامی یا مستشاری پیدا می کند و در چهارچوبه همان مرز و آب و خاک با آن دو دولت اشتراک منافع و همکاری می کند و دیگر نمی رود به همسایگان دیگر آنها یا منافع آنها تعدّی کند.امریکا هم اگر با کشورهای خلیج مثل کویت و غیر کویت اشتراک منافع دارد می تواند در حیطه جغرافیا و مرزهای آن کشورها با آنها همکاری سیاسی و اقتصادی یا حتی نظامی داشته باشد،بحث ما در این بود که امریکا از ینگه دنیا بیاید اینجا در آبهای بین المللی و تحت عنوان همکاری با کشورهای متحد،به دیگر کشورهای منطقه مثل ایران تعدی کند،هواپیمای نظامی یا مسافر بری را ساقط کند،بحث این بود لطفا خودتان را بخنگی نزنید.
در مورد یمن ایران هیچ دخالت نظامی یا مستشاری در آنجا ندارد،آنجا دو دسته هم سطح هستند که با هم درگیر شده اند و ایران از حوثی های تحت ظلم قرار گرفته حمایت معنوی می کند،بارها هم گفته شده که راه حل آنجا راه حل مسالمت آمیز و دموکراتیک و متکی بر خواست عموم مردم یمن است،بعد شما چشمان خود را بر تجاوز و بمباران و کودک و زن کشی عربستان بعنوان متحد امریک می بندید و خائنانه کشور و دولت خودت را محکوم می کنید.در بحرین نیز ایران دخالتی ندارد ،آنجا حقوق گروهی از شیعیان پایمال می شود و به آنها ظلم می شود و آنها اعتراض می کنند،ایران بر اساس اعتقاد خویش نه تنها نسبت به شیعیان بلکه نسبت به تعدی به هر انسانی نمی تواند بی تفاوت باشد،شاهد آن کمک های انسانی و مالی به مظلومان روهینگیا در برمه سابق،ایران هیچ حضور فیزیکی در بحرین ندارد اما حمایت از مظلوم در سراسر جهان ،هم مبنای اعتقادی ماست و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به آن تصریح شده ،مشکل شما چند چیز است:مخالفت کلیشه ای و بی منطق با هرچه از جمهوری اسلامی صادر شود،اتکاء بر تبلیغات سوء دشمنان جمهوری اسلامی ،و فقدان ادب در گفتار و شجاعت و تعهد در اظهار نظر تحت یک عنوان و تعهد به آن.بنابر این سهل است که بچگانه بجای گفتگوی مستدل و منطقی ،با عنوان ناشناس مزخرفی را پرتاب کنید و توهینی کنید و بواسطه ناشناس بودن از لوازم آن در این سایت دور باشید.اینها نکاتی هست که باعث می شود من افراد ناشناس،خصوصا بی ادب های آنها را لایق گفتگو ندانم.هذا فراق بینی و بینک.
رودبراستادنوریزاد
سال ۷۷یا۷۸بود.توی یکی ازروستاهای دورافتاده ومحروم معلم بودم.اولین دوره انتخابات شوراهای شهروروستابعدانقلاب بود.یادم هست باپاترول فرمانداری منطقه من ودوسه تامعلم دیگه روواسه هیاتهای اجرایی انتخابات به یک روستای دورافتاده دیگه فرستادن.یه روستابودباچندتاکلبه سنگی که نمی دونم چطوراونجازندگی میکردن.بااومدن مابه روستاکل مردهاوزنهاکه تعدادشون به پنجاه نفرهم نمی رسیددورماوصندوق حلقه زدن.
بامکافات به صفشون کردیم.یادم هست اولین نفریه پیرمردسالخورده بودکه بزورعصاسرپاوایساده بود.
وقتی اومدجلومیزوایسادیکی ازهمراهان ماکه کارمندکمیته امدادمنطقه بودباصدای بلندی به پیرمردگفت:دیروزحقوقتون رونفری چهارهزارتومان ریختیم بحسابتون…
باشنیدن این حرف یه دفعه دیدم دستهای پیرمردبطرف آسمون بلندشدوچندتادعاازته دل برای اون همراه ماوسران مملکت برزبون آورد.اون لحظه توی دلم باخودم فکرکردم چقدراین مردم بایدمحتاج باشندکه بااین مبلغ کم انگاردنیاروبهشون دادن.
ولی بعدباخودم فکرکردم که حتمالازم هست دولت دست اینجورآدمهایی که توان کارکردن وتامین هزینه زندگی روندارن بگیره.تعدادشون هم که زیادنیست.بقیه مردم که دستشون بدهنشون میرسه…
ایناروگفتم تابه اینجابرسم که الان هرکدوم ازماچندخونواده رومیشناسیم که برای گذران زندگی به پولی مشابه پول اون پیرمردنیازدارن؟چندمیلیون نفربرای واریزیارانه لحظه شماری می کنن؟
اصلاچی شدکه همه ماشدیم صدقه بگیردولت؟چه اتفاقی افتادکه بخشنده ترین ومهمان نوازترین مردم دنیااینقدرسقوط کردن وتبدیل به محتاج ترین مردم شدن؟چرایکی ازشادترین جوامع دنیابه افسرده ترینشون بدل شد؟چه ترفندی پشت این قضیه بود؟چندمیلیون نفرازماازتوهم ترس قطع یارانه میرن رای میدن تافقط مهرانتخابات توی شناسنامه شون بخوره؟
شایدفقط پاسخ همین چندتاپرسش ساده بتونه پاسخ درماندگی جامعه امروزماباشه…
جناب استاد نوری زاد عزیز با سلام
خواستم این نکته را بگویم که مشکل حال حاضر جامعه ما از نظر من دزدی نیست این بحث دزدی شبیه به این است که ما رودخانه را ول کرده باشیم و بفکر کنترل جوی آبی ضعیف باشیم عرض بنده این است که تفکر ناسالم آسیب زاست ، راه غلط یک مملکت را به ورطه ویرانی میکشاند. جناب احمدی نژاد با یک پژو ۵۰۴ آمد و هزاران میلیارد فقط از پروژه مسکن مهر به این مملکت آسیب زد.جناب جلیلی در اوج تقوا و اعتقاد و نماز شب خوانی و پاکدستی با یک پراید برای ثبت نام تشریف آورد اما آسیبی که در بحث هسته ای به این مملکت زد مگر قابل توصیف است مگر دزد چقدر میخورد از یک مملکت ؟ مگر ما دزد تر از سران آل سعود از مملکت خودشان داریم ولی چون سیاست اقتصادی متناسب تری دارند وضعیت آنان چنین است که میبینیم.
حال آقای خامنه ای به نظرم بحث دزدی به شخص ایشان نمی چسبد اما راه غلط و تفکر آسیب زای حضرتشان مملکت را چنین کرده که است. مگر گروهک فرقان دزد بودند؟ مگر باتقوا !! نبودند؟؟ اما فتوا می دادند و حکم اجرا میکردند .مثل مملکت ما این است .کاش آقایان مملکت را درست کنند و ملت از فقر نمیرند هرچه خوردند نوش جانشان.
جناب کبیری
یک- سخنرانی رضا پهلوی را من کامل شنیده ام نه این چند ثانیه.
دو- اصل سخنرانی تاکید بر تمامیت ارضی ایران بود.
سه- هیچ جا هرگز شاهزاده وعده فدرالیسم به کسی نداده است.
چهار- جناب عالی از الفبای سیاسی آگاهی دارید؟ گفتن “یکی از گزینه هاست” در جمع اقلیت های قومی که دغدغه حق تعیین سرنوشت دارند حرکتی بسیار ظریف و سیاستمدارانه و محاسبه شده است بدون آن که به کسی قول چیزی داده شود در عین حالی که در تمامی سخنرانی در جمع همین اقلیت ها تاکید چندین باره بر تمامیت ارضی ایران بود.
پنج- فدرالیسم مساوی فدرالیسم نیست. هو و جنجالی از جانب افراد مشخص بر سر این ماجرا بر پا شده و هدف آن ها چیزی جز تفرقه بین اپوزیسیون خارج نیست. مشابه این جنجال چند بار دیگر تکرار شد که بخش کوچکی از سخنان رضا پهلوی را از متن اصلی جدا کردند و آن را تفسیر به رای کردند که هر بار با مراجعه به اصل سخنرانی موضوع بر ملا شد.
شش- بحث در باره فدرالیسم موضوعی جداگانه است و نیاز به کار کارشناسی دارد که آیا به صلاح ایران است یا خیر. با این حال جمهوری فدرال آلمان به معنی تجزیه آلمان نیست. فدرال یعنی می خواهید جاده بزنید پل بزنید کارخانه بسازید مدرسه بیمارستان مزرعه در این حد حق اظهار نظر دارید. این ربطی به اقلیت قومی ندارد. هر شهر و روستایی در آینده می تواند از این حق برخوردار باشد. حالا اسمش را فدرال بگذارید با تمرکز زدایی یا هر چیز دیگر. در نظام فدرال قانون یکی است. نیروی انتظامی یکی است. ارتش یکی است. دادگاه یکی است. سیاست خارجی یکی است. شدت و ضعف اختیارات فدرالی در هر کشوری جداگانه است و در قانون مشخص می شود.
دوست محترم، ساسانم گرامی…از من سوآل کرده اید که آیا از الفبای سیاسی آگاهی دارم یا خیر؟ پاسخ به سوآل شما اینست که من به اندازۀ شما از الفبای سیاسی آگاهی ندارم. ولی همین قدر میدانم که آن “حرکت ظریف و سیاستمدارانه” ی شاهزاده بقول شما، حرکت سیاسی بسیار خطرناکی است. به خاطر اینکه اولاً- یک شخصیت سیاسی که ادعای رهبری هم دارد، بقول شما چنان حرکت بسیاز ظریف و سیاستمدارانه ای را که حرکت دو دوزه بازیست، در مقابل مردمی که احیاناً چشم امید به او دوخته اند، انجام نمیدهد. من منظور شما را از بازی دیپلماسی شاهزاده درک میکنم. ولی بازی دیپلماسی صرفاً در مقابل رقیب یا دشمن صورت میگیرد و نه در مقابل نیروهائی که خودی محسوب میشوند. مردمان ایران از هرقوم و تیره و جنسیتی، بطور اخص خودی محسوب شده و به عنوان یک ملت و نه ملتها یا ملیتها به زعم تجزیه طلبان بحساب میآیند. بنابراین، فعالان سیاسی ملی نمیتوانند با نیروهای خودی بازی دیپلماسی پیشه کرده و یا سیاسی بازی کنند. ما باید با مردم و ملت ایران روراست باشیم و آنها محقند بدانند که راه پر مخاطره و پر سنگلاخی که قرار است در آینده بپیمایند، به کجا ختم خواهد شد و به چه سرانجامی خواهد رسید. پس اگر مدعی رهبری این ملت هستیم، شرط اولش روراستی و شفافیت است و نه از دو طرف دهان سخن گفتن. اینکه آقا رضای شاهزاده به صراحت بفرمایند که اگر مردم خواهان فدرالیسم هستند، ایشان هم با چنین نوع از حکومت موافقند، هم فلسفۀ شاهنشاهی ایشان را مورد ظن قرار میدهد و هم در آینده اگر بخواهد حکومتی غیر فدرالی برپا سازد، اقوام ایرانی و بخصوص تجزیه طلبان را به عنوان طلبکار وارد کشمکش کرده و درصورت عدم تحقق حکومت فدارالی، کار کشور را به هرج و مرج و آشفتگی و حتی تجزیه بکشاند. ثانیاً- مردم ما تجربۀ بسیار تلخی از دیپلماتیک سخن گفتن رهبرانشان و بخصوص آقای خمینی دارند. همانطور که مستحضرید، آقای خمینی هم عیناً همین حرکت دیپلماسی شاهزاده را در پاریس اجرا کرد و طی آن به چپ و راست و بی خدا و با خدا و مسلمان و گبر و ترسا و بهائی و قوم و دسته و غیره…وعده داد که در حکومت آینده به رهبری ایشان همۀ اینها آزادند و هرچه اینها بخواهند همان را انجام خواهد داد. اما هنگامی که بر اریکۀ قدرت جلوس کرد، همان حکومت اسلامی که مد نظرش بود را بر مردم تحمیل کرد. اما در نتیجۀ حرکت دیپلماتیک ایشان، مملکت به آشوب کشیده شد و کرد و ترک و بلوج با خواست وفای به عهد بپا خاسته و طلبکار ایشان و حکومت شدند. نتیجه آن شد که تجزیه طلبان در کردستان و آذربایجان و خوزستان و بلوچستان و ترکمن صحرا، اسلحه بدست در پی انجام خواستهایشان که همین حکومت فدرالی شاهزاده است، برسند. دهها هزار نفر جان خود را در آن وقایع خونین از دست دادند و هزاران نفر به دخمه های رژیم روانه شده و غیره… پس چه کسی تخم لق حکومت فدرالیستی را دردهان جمع تجزیه طلبان شکست؟ آن کسی که با حیله و نیرنگ از زیر درخت سیب به همۀ آنها از قبل وعده داده بود که اگر حتی به دنبال حکومت هردمبیل هم باشند، او به تصمیم آنها احترام خواهد گذاشت. ثالثاً- اگر بقول شما قرار باشد که اقوام ایرانی که دراستانهای مختلف ایران حضور دارند، حاکم بر سرنوشت خودشان بوده و بتوانند امورشان را بدست و اختیار خودشان انجام دهند، خب اینکه نیاز به پیشنهاد فدارالیسم ندارد. هم اکنون نیز ایران دارای استانهای مختلفی است و همانطور که میل شماست، امور دفاعی و سیاست خارجی نیز بصورت متمرکز است. پس شاهزاده بطور قطع دچار خطای سیاسی مهمی شده که در لفظ مسألۀ فدرالیسم را پیش کشیده و به نوعی به اختیار مردم واگذار کرده، ولی در عمل طرفدار سیاست متمرکز برای حفظ تمامیت ارضی مملکت است. لازمست در این برهۀ زمانی که مردم قصد دارند برای نجات از وضع موجود حرکتهای سیاسی ایندۀ خودشان را جهت دهند، سیاستمدارانی که میخواهند نقش رهبری را بر عهده بگیرند نیز با مردم روراست بوده و از یک طرف دهانشان سخن بگویند.
دوست گرامی
“می تواند یکی از گزینه ها باشد”
شما چرا از این جمله برداشت می کنید رضا پهلوی به کسی وعده فدرالیسم داده است؟
به این می گویند ادبیات سیاسی. محترمانه. در عین حال هیج دروغی در آن نیست. هیچ دو دوزه بازی در آن نیست. شنونده اگر عاقل باشد متوجه می شود که فدرالیسم تنها یکی از گزینه ها می تواند باشد. یعنی چه؟ یعنی گزینه ها بیش از این است. خوب چه کسی انتخاب می کند کدام گزینه درست است؟ ملت ایران. نمایندگان ملت در مجلس شورای ملی دور هم جمع می شوند کمیسیونی تشکیل می شود انواع پیشنهادات در آن مطرح می شود. کارشناسان نظر می دهند. جامعه گفت و گو می کند. مزایا و معایب هر گزینه مطرح می شود. هر یک به صلاح بود در مجلس تصویب می شود و اگر مربوط به قانون اساسی بود به رفراندم گذاشته می شود.
حال فرض کنیم رضا پهلوی چنین گزینه ای را طرح نمی کرد. در حکومت آینده ایران مردم حق ندارند در باره نظام کشور داری اظهار نظر کنند؟ یعنی اگر رضا پهلوی فدرالیسم را طرح نکند هیچ کس دیگر جرات نخواهد کرد آن را طرح کند؟ فدرالیسم یکی از انواع حکومت های متداول در دنیای دمکراسی است و دارای مزایا و معایبی است و هر کشور بر اساس نیاز های خود در باره آن تصمیم می گیرد.
امیدوارم از من مرنجید لیکن دوستان شده اند ضبط صوت فضاهای مجازی. آن چه این دکتر و آن پروفسور در فضای مجازی طرح می کند را مثل نوار ضبط صوت ضبط می کنند و در باره آن نمی اندیشند.
آقای امینی می فرمایند ایران سابقه فدرالیسم ندارد و همواره حکومت مرکزی بوده است. تاریخ دقیقا خلاف این است. شاهنشاه یعنی چه؟ شاه شاهان. هر قومی برای خود شاهی داشت. در اداره خود مستقل بود. دین آیین سیاست هر کاری دلش می خواست می کرد. شاهنشاه در این امور دخالت نمی کرد. تنها در صورت جنگ موظف بود سرباز در اختیار شاهنشاه قرار دهد. مبلغی هم مالیات پرداخت می کرد برای تامین هزینه های کشوری. این رمز موفقیت امپراتوری ایران بود. چیزی به اقوام تحمیل نمی شد. تاریخ دان های غربی می گویند به طور مثال اگر اسکندر از داریوش شکست می خورد و ایران مقدونیه و یونان را تصرف می کرد در تحولات دنیا هیچ تاثیری نداشت. چرا؟ این تاریخ دان ها توضیح می دهند سنت شاهان هخامنشی بر این بود که هیچ تغییری در نظام حکومتی مناطق فتح شده بوجود نمی آوردند. شاه یونان در جای خود ابقا می شد و تحولات سیاسی اجتماعی فرهنگی علمی مذهبی کما فی السابق ادامه می یافت. بحث مفصلی دارد نمی خواهم سرتان را درد آورم.
مقایسه با خمینی نفرمایید خواهشن که کم لطفی بسیار است.
رضا پهلوی بر منشور حقوق بشر سازمان ملل تاکید دارد.
اینجا می توانید یقه او را بگیرید اگر حکومت آینده خلاف حقوق بشر بود. که البته غیر از این هم نمی تواند باشد و این مطالبه تمامی آحاد ملت ایران است.
دوست محترم…از استدلال شما قانع نشدم چون مسائل مختلفی را مطرح کرده اید که نتایجی بجز نتیجه گیری شما میدهند. به هر حال، این یک بحث عمومیست و دوستان فرهیخته دربارۀ استدلالهای دو طرف بحث قضاوت خواهند کرد.
ضمناً چون موضوع کارشناسی در مورد فدرالیسم و تمامیت ارضی و غیره را پیش کشیده اید، مایلم از شما دعوت کنم به سایت رادیو زمانه سری بزنید و مقالۀ “ناسیونالیسم، فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت – بررسی انتقادی” آقای نیکفر که دارای دکترا در فلسفۀ سیاسی هستند، را از نظر بگذرانید. ضمناً ایشان یک مارکسیست هستند و از دریچۀ فلسفۀ اعتقادیشان موضوع را تحلیل کرده اند.
https://www.radiozamaneh.com/352847
با آرزوی ایرانی آباد و ایرانیانی آزاد
اولین بار به ایران آمدم تا در مراسم هفته وحدت از نزدیک شاهذ این رخداد بزرگ باشم!
ایران برایم مدینه فاضله بود.با آنکه در بین علمای هرات، خیلی ها بنده را بخاطر افکارم تمسخر میکردند و حتی به این علت سفرم را از آنان مخفی نمودم!
سالها گذشت و علیرغم همه فراز و فرودهایی که در مناسبات دو کشور پیش میآمد ذره ای از ارادتم به رهبر فقیدتان کم نشد!
حدود ده سال پیش مدتی بعنوان استاد حدیث به دائره العلوم شیخ انصاری که در کنار مسجد جامع گازارگاه است رفتم .( مسجد جامع گازارگاه در کنار مزار پیر هرات در منطقه ای کمی دورتر از شهر هرات ،که فکر کنم در شمال شرقی شهر و بر روی بلندی ها واقع است!)
یکروز با چند تن از اساتید صحبت ایران شد و من به دفاع از آیت اله خمینی پرداختم ،کارمان به جدل کشیده شد.یکی از اساتید به اتاقش رفته و چند دقیقه بعد با چند جلد کتاب بازگشت!
کتابها را مقابل من گذاشت و گفت: تا بحال کدوم یکی از آثارشو خوندی؟
نگاهی به کتابها انداختم.دو جلد کتاب به زبان عربی و با نام « تحریر الوسیله » یک جلد بنام « الخلل فی الصلاه » و یکی دیگر بنام « المکاسب المحرمه » و دو جلد کتاب دیگر که بیاد ندارم !
حقیقت را گفتم.اینکه تا آنزمان هیچکدامشان را نخوانده بودم.سپس شروع به نشان دادن جاهایی در کتابها کرد که زیرشان قبلا خط کشیده بود.
انگار با هر بار ورق زدن و نشان دادن یکی از آنهمه مطالب ،پتک سنگینی بر مغزم می کوبید!
مگر ممکن است که چنین الگو و شخصیت بزرگی تا بدین حد نسبت به اعتقادات مسلمین و اصحاب رسول الله و امهات المومنین بدگویی نموده باشد؟!؟
جای هیچ دفاعی نبود. از خجالتم پاشدم و مجلس را ترک کردم و چند روز بعد کلا از گازارگاه بیرون آمدم.از جهل خودم بی نهایت سرخورده بودم و بیشتر ناراحتی من بابت آن بود که رویای وحدت مسلمین نزدم نابود شده بود!!!
تازه آن موقع فهمیدم که چرا در ایران همه جا از قول آخوندها این شعار مطرح میشد که ، سیاست ما عین دیانت ماست!!! دین و سیاست آخوندهای شما پر از نفاق و تقیه است.تقیه ای نه برای فریب دادن کفار بهنگام خطر ،بلکه برای فتنه میان مسلمین ….!
بله ، آن عالم افغان با مطالعه کتب علمای بزرگ شیعه فهمید که اختلافات عمیق تر از پندارهای سطحی اوست!
حال با روشن شدن این زوایای پنهان چه باید بکنیم؟ آیا با وجود افراطیونی که در دو طرف وجود دارند دستیابی به وحدت و یا تقریبی مسالمت آمیز ممکن است؟!
اینکه بنده مدام تکرار میکنم برای بدست آوردن تقریب باید اختلافات را ریشه یابی کنیم ازین منظرست که دیدگاه سواد اعظم مسلمین نسبت به شیعیان با توجه به کارنامه ای که علمای پیشین و معاصر از خویش بجا گذاردند ، کدر و سیاه است!
ما نمی توانیم بدون پالایش کردن آرای علمای خود دلخوش به وحدت باشیم. چرا که آن آرا بزرگترین دشمن وحدت مسلمین اند.سالهاست که دشمنی فرضی را سر زبانها انداختیم که او نمیگذارد ما وحدت داشته باشیم!! در حالیکه دشمن خارجی به ریش مان میخندد و با دیدن حال و روز مسلمین و اختلافاتی که علمای افراطی خودمان برپا نمودند ،در دل خواهند گفت: شما برای کشتن وتکفیر یکدیگر به دشمن خارجی نیازی ندارید و درین زمینه کاملا به استقلال و خود کفایی رسیدید!!!
با طرح اصلی ترین معضلات باید ببنیم چاره کار چیست!
این اوضاع اگر پابر جا بماند ،سیلاب فتنه های درونی امت ،دیر یا زود پس از نابود کردن کامل عراق و سوریه و افغانستان و یمن ، وارد مرزهای ایران ،پاکستان ،ترکیه ،عربستان و خلاصه همه جهان اسلام خواهد شد!
امروز در کمال تاسف فقط موضوع دعوا میان شیعه و سنی مطرح نیست. بلکه درون این مذاهب نیز اختلافات عمیق دیگری وجود دارد.مذاهب انشعابی از تشیع مانند : بهاییان ، دراویش گنابادی ،ذهبیه و…با حکومت اثنی عشریان ایران مشکل دارند، و یا در آنسوی جدال اهل تصوف سنی مسلک در کشورهایی مثل پاکستان و ترکیه و حتی درگیری میان فرق اربعه سنی در کشورهایی که از طیف های گوناگون تشکیل شدند از جمله آنهاست!
اما شیعیان که اقلیت مسلمان بشمار می آیند بواسطه عقاید خاصشان در نقطه مقابل سواد اعظم مسلمین جهان قرار گرفتند. ما اگر براستی طالب تقریب هستیم باید با نگاهی به دورتر ،توان خود را بروی تربیت نسل نوپای شیعه معطوف نماییم.
تربیتی پایه ای !
باید از حالا دوباره به آنان دروس صحیح دین و تاریخ شفاف و خالی از حقد و کینه را بیاموزیم. تربیت دینی مانند هر تربیت دیگری اگر از کودکی بر مبانی صحیح بنا شود میتواند آینده جهان اسلام را متحول نماید.
افراطیون و غالیان در هر دوسوی جهان اسلام ( شیعه و سنی ) حضور دارند و بزرگترین موانع وحدت آن کوردلان متعصبی هستند که از اسلام ناب محمدی فقط « قاتلوهم حتی لاتکون فتنه » را گرفتند ،و فتنه را هم آنگونه که خود میخواهند تفسیر میکنند!
علمای آزاد اندیش و با تقوای شیعه باید فارغ از فشارهای داخلی آنچه را که حق است بر زبان آورند حتی اگر بفرموده مولای متقیان علی ، بیان حق سبب زیان کامل بر جان و مال وی شود!
تا فرصت هست باید پیشقدم شد.روز بروز بر فهم و دانش دینی مردم افزوده میشود و وای بحال این جامعه اگر همچنان علمای شان از بیان حقایق دین و تاریخ صحیح صدر اسلام غفلت ورزند تا آنروزی فرا رسد که خود مردم حقایق را کشف کنند! آنموقع دگر راست ترین روایات هم دروغ محض انگاشته میشوند و ممکن است همه اسلام این ملت نابود شود!
بنده تا اوایل دهه سوم ( تا ۳۱_۳۲ سالگی )زندگیم هیچ شناختی از اسلام و تاریخ و قرآن نداشتم. اما از حدودا ۱۵ سال پیش که مطالعه قرآن را آغاز نمودم و سپس بر فهم معلومات دینی و تاریخی ام افزوده شد،پس از درک هر حقیقت کتمان شده دینی و یا جعل و اوهام مذهبی با حالتی مواجه شدم و تا سالها بعد نمی توانستم هیچیک از علمای شیعه را ببخشم !!
سالها طول کشید تا بتوانم میان عالم غالی و رافضی با عالم حقیقی و با تقوا فرق بگذارم . ه
اقای واخدیان گرامی به نظر من اختیاجی به وحدت فرق مختلف اسلامی نیست ایا فرق مختلف در مسیحیت در اروپا وامریکا در مورد دینشان به وحدت رسیده اند فقط کافی است که هر گروه از فرق مختلف دید گاه خود را داشته وسعی در گسترش ان به دیگران نکنند وهمه همدیگر را با همان دیدگاه شخصی قبول داشته واحترام کنند مهمتر اینکه نظزات دینی ومذهبی خود را در اداره کشور هایشان دخالت ندهند حکومت را به دولتمردان واگذار کنند روشی که در اروپا وامریکا انجام میگیرد
سلام،شما با نام بردن از کتابهایی متعلّق به مرحوم آیت الله خمینی مثل “الخلل فی الصلاه” و “المکاسب المحرّمه” و “تحریر الوسیه” که کتابهایی در موضوعات فقهی (و نه تاریخی و کلامی) هستند ادعا کردید که :
“مگر ممکن است که چنین الگو و شخصیت بزرگی تا بدین حد نسبت به اعتقادات مسلمین و اصحاب رسول الله و امهات المومنین بدگویی نموده باشد؟!؟”
(پایان نقل قول)
یعنی که مرحوم آیت الله خمینی در کتابهای فقهی فوق به “اعتقادات مسلمین” و “اصحاب رسول الله” و “امهات المومنین” یعنی همسران پیامبر “بدگوئی” کرده اند.
ممکن است لطف کنید از هر یک از این کتابهای فقهی یکی دو نمونه از این بدگوئی ها نسبت به “اعتقادات مسلمین” و “اصحاب رسول الله” و “امهات المومنین” را ذکر کنید؟
پیام مهم استاد ارجمند، پژوهشگر و مترجم قرآن کریم، دکتر سید محمد مهدی جعفری خطاب به فرهیختگان کشور:
بسم الله الرحمن الرحیم
روشنفكران بهوش !!
زمينه سازي جنگي مهيب در حال انجام است، جنك اعراب و ايران ( اينبار ايران را مي خواهند جايگزين اسرائيل كنند).
شبكه هاي اجتماعي بستر ايجاد تنفر ما از اعراب و به خصوص عربستان شده و هر روز نقل قولي دروغين و يا مجعول و يا حتي درست و مستند ، از شاهزاده اي و يا مقامي سعودي ، خشم ملت مارا از عرب ها بيشتر مي كند ، و از ان طرف ، اعراب ،عامل همه مشكلات منطقه و جهان !!! را ايران مي دانند، و لابي هاي قدرتمند پشت صحنه ، اعراب و اهل تسنن را بر عليه ايرانيان شيعه تحريك مي كنند.
قبل از تهاجم صدام به ايران ، چنين نفرتي بين دو ملت انداختند و صدام با اخراج ايرانياني كه چندين سال و حتي نسل در عراق زندگي مي كردند را به تنفري عميق از او كشاندند وتجاوز صدام به ايران تحقق يافت.
هم اكنون روسيه با زيركي ، دم از برتري نظامي ايران در جنگ با عربستان مي زند ، و نظاميان دلاور ما را تشجيع و ترغيب به اين زورازمايي مي نمايد به همان طرزي كه شوروي دم از برتري عراق برعليه ايران ميزد!!!….
بهوش باشيم !!
برندگان اين جنگ، روسيه. امريكا. اسرائيل و بازندگان ان مردم ايران و عربستان و ساير مردم عرب منطقه هستند ، تجزيه بلافاصله خوزستان ، منزوي شدن هرچه بيشتر ايران در بين اعراب، جنگ بي پايان نژادي و مذهبي ، ويران شدن زيرساخت هاي ما و بازگشت ما به ٥٠ سال قبل نتيجه اين جنگ خواهد بود….
داستان خليج عربي و امضاء جمع كردن براي گوگل كه از چند سال پيش و هر سال دو بار تكرار مي شود ، نه كار گوگل است و نه كار سايت هايي كه مي خواهند رنكينگ انها بالا بيايد،
بلكه رد پاي MI6 و موساد و سيا را بايد در اين قبيل كارها جستجو كرد.
روشنفكران بايد در حد بضاعت خود مردم را از اين توطئه اگاه كنند، و تنفر از اعراب و وهابيون و شايعات دروغ و يا حتي راستي كه غرور ملي مردم را خدشه دار مي كند را از اذهان پاك كنند،
دولتمردان هم بايد اب روي اين اتش خانمانسوز بريزند و هر چه زودتر ، روش كم هزينه ديپلماتيك را براي دوستي با اعراب در پيش بگيرند و تريبون ها را به دست افراد تندرو ندهند.
ايران ، در شرايط رشد و ثبات اقتصادي قرار گرفته ، و اگر اين ثبات با جنگي هر چند كوتاه به هم بخورد ، ديگر بازگرداندن ان به شرايط فعلي به اين سادگي ها ميسر نخواهد بود.
قابل توجه دوست گرامی آرتین ایران:
سیدمحمدمهدی جعفری در سال ۱۳۱۸ در روستای دهقاید شهرستان دشتستان در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را تا دیپلم متوسطه ادبی در برازجان گذراند. در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز شد و در سال ۱۳۴۰ به اخذ لیسانس زبان و ادبیات فارسی توفیق یافت. سپس برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد و به دانشسرای عالی وارد شد و ضمن تحصیل، به فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی در نهضت آزادی ایران و انجمن اسلامی دانشجویان روی آورد تا این که در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ همراه با سران و اعضای نهضت آزادی ایران در دادگاههای بدوی و تجدید نظر نظامی، محاکمه و به چهار سال زندان محکوم شد.
در زندان از فرصت پیش آمده استفاده کرد و ضمن آموختن برخی از درسهای ممکن، به نوشتن تقریرات درس تفسیر سیدمحمود طالقانی همت گماشت و سه جلد از تفسیر «پرتوی از قرآن» طالقانی بدین وسیله تنظیم و تدوین شد.
همزمان کتابهای «روش تربیتی اسلام» از محمد قطب و «همکاریهای اجتماعی» از شیخ محمد ابوزهره و چند جلد کتاب دیگر را از عربی به فارسی ترجمه کرد که کتاب نخست در سال ۱۳۴۵ در حالی که در زندان بود به چاپ رسید و کتاب دوم پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۷ منتشر شد اما چاپ سایر کتابها به سبب آن که از سوی دیگر پژوهشگران نیز ترجمه و انتشار یافته بود، پیگیری نشد. جعفری پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۶، مجدداً به کار ترجمه و فعالیتهای سیاسی مخفی پرداخت؛ ضمن آن که به کار تدریس در «دبیرستان کمال» و کارهای مطبوعاتی در «شرکت سهامی انتشار» نیز مشغول بود. وی همچنین از سال ۱۳۴۷ مدت کوتاهی به همکاری فرهنگی با سازمان مجاهدین خلق پرداخت. موضوع این همکاری، درسهایی از قرآن و بررسی نهج البلاغه در برخی از حوزهها بود؛ همچنین به سبب تسلط وی بر متون جدید عربی، کتابچههای چریکی الفتح را برای گروه مذکور ترجمه کرد.
منبع: ویکیپدیا
یکی از نمونه های زندانیان سیاسی نهضت آزادی در ایران
آنوقت شما اعتراض می کنید که چرا شخصی مثل بازرگان زندانی سیاسی بود
ترجمه کتابچه های چریکی الفتح
انتشار افکار محمد قطب و ابوزهره و ….
امیدوارم متوجه باشید سال چهل و دو چه حوادثی در ایران رخ داد….
دانشکده ادبیات دانشسرای عالی
ای تف به دست بی نمک
امکاناتی که شاه برای رشد و تعالی جوان ها ایجاد کرده بود ببین این ها چه کردند
لیاقت این ها همان شاهان قرون وسطایی قاجار بود.
البته ایشان حق دارند از “ثبات اقتصادی” نظام آخوندی صحبت کنند. معلوم است جیب ها پر است و نفس از جای گرم بر می آید. انگار نه انگار که کارگر ها دسته دسته اخراج می شوند کارخانه ها یکی بعد از دیگری تعطیل. نصف بانک ها ورشکسته اند و نصف دیگر به زور سمبه بانک مرکزی نفس می کشند.
من هم جای ایشان بودم می ترسیدم اگر ورق بر گردد….
تو ساسانم میتوانی یک وقت روی اصل یک مطلب و نه حواشی آ ن تمرکز کنی یا اینکه اینقدر ماشاالله عمر کرده ا ی که با تکان خوردن برگ درختی تمرکزت را از دست میدهی . اصل مطلب در نوشته بالا چیست ؟ میتوانی آن را بگویی یا در دیدن آن هم اشکال داری ؟
درود بر جناب نوریزاد
کلام شما را در رابطه با بیانات اخیر رهبر در باب عربستان و حکومتش خواندم و در این رابطه متنی را در فضای مجازی دیدم که بد ندانستم برای حضرتعالی ارسال کنم گرچه که نیک میدانیم خودتان از بنده واقف ترید به اینگونه امور
در دام بازي خطرناك “دشمني با عربستان” نيفتيم
اين روز ها بطور بيسابقه يى تحريكات عليه عربستان بالا گرفته و يكي از روزنامه هاي روسى با طرحى روى يكى از مجلاتش بطور تحقير آميزى قدرت ايران را در مقابل عربستان ستوده است كه دست به دست در تلگرام و فضاى مجازى پخش و تكثير ميشود.
با احترام به غرور ملى همه ايرانيان بايد هشيار باشيم كه در دام تحريكات معنا دار روسى و اسير ملى گرايى افراطى نشويم. روسها دوست ما نيستند و از يك جنگ ويرانگر بين ايران و عربستان به شدت و موذيانه استقبال ميكنند. چون ميدانند منبع تأمين اسلحه براى ايران خواهند بود و تخريب منابع انرژى ايران و عربستان بازار فروش نفت و گاز روسى را رونق بى سابقه يى خواهد بخشيد و كنترل فروش نفت به اروپا و نقاط ديگر جهان را كاملا در دست خواهند گرفت.
از طرفى سعودى ها مغرور از گرفتن تسليحات پيشرفته از آمريكا با تحريك ترامپ وارد بازى خطر ناكى شده اند. روسها هميشه دنبال رابطه بهتر سياسى و اقتصادى با عربستان هم هستند، اين طرح تحقير آميز بر عليه عربستان و در ستايش قدرت ايران بسيار مشكوك و سؤال بر انگيز است. اميد است كه با دفاع و حفظ تماميت خاك ميهن ما در سايه وحدت داخلى دولتمردان و نظاميان ما در دام چنين جنگ خانمان سوزى نيقتند. يا لاأقل فتيله تحريكات را با گفتگو دو جانبه پايين كشيده و شروع كننده جنگ نباشند.
به اميد آبادى و آزادى ايران و صلح در منطقه و جهان! شاد و سر بلند باشيد.
دروغگو کم حافظه است و وقتی اینجا نظر از خودش در می کند یادش می رود اسم نگارنده را از محمد نوری زاد به چیز دیگری تغییر دهد! تعارف نکنید حالا که فهمیدید اسم نگارنده خودتون بوده و از دستتون در رفته ، مثلاْ اسم نگارنده رو بذارید دکتر قلی ابن عمار! با این حرکات نمایشی و بخشیدم و … مثلاً می خوای برای حکومت آخوندی و خودتون وقت بخری!
————–
درود دوست گرامی
دوستان نوشته هایی برای من می فرستند و از من خواسته می شود که در سایت یا کانال تلگرامی منتشرشان کنم. ( چون سیستم یا لپ تاپ من ) بخش مدیریت سایت را می شناسد، هر نوشته ای از دوستان را که من منتشر می کنم، ابتدا به اسم محمد نوری زاد درج می شود. بعدش من آن محمد نوری زاد را حذف می کنم و اسم نویسنده اش را می نویسم. بله گاه من بخاطر خستگی یا فزونی نوشته ها، فراموشم می شود اسم خودم را حذف کنم. باور کنید همین اکنون بیش از چهارصد نوشته در نوبت اند که من باید یک به یک منتشرشان کنم. انتشار هر نوشته با توجه به سرعت اینترنت و فیلترشکن معمولی ای که من دارم، و هنگ کردن های گاه به گاه سیستم، تقریبا یک دقیقه به درازا می کشد. و من از نفس می افتم و تا پاسی از شب مرا پای دستگاه می نشاند. کارهای دیگری نیز دارم که باید سری بدانها بزنم. همینجور است که نوشته ها در نوبت می مانند. در این میان باید به دلخوری دوستان که چرا منتشر نکردی نیز پاسخ بگویم. و این که: در کانال تلگرامی ام، گاه سه هزار پیام در نوبت واخوانی می مانند. و من، مصرّ، که حتما باید یک به یک را بخوانم و احتمالا پاسخی بدهم یا استیکری تقدیمشان بدارم. مرا فرصتِ این نیست که بنویسم به اسم دیگری. باور کنید همین پستِ کوتاه، دلیلش این بود که من نتوانستم موضوعی را که در ذهن پرورانده ام، قلمی کنم.
با احترام
.
ناشناس گرامی با درود ، شما که فکر میکنید خود ایشان این کامنت ها را میگذارد چرا وقتت را تلف میکنی وبه این سایت میایی ؟ ایا عقل حکم نمیکند دیگر به این سایت و … که فکر میکنی طرفدار ندارد نروی ؟ چون با رفتن شما و گذاشتن پیام یعنی تائید ایشان . با ارزوی بهترین ها برایت
سلام و عرض ادب خدمت کلیه هموطنانم در چهار گوشه ایران عزیزتر از جانم
دوستان لطفاً این همه به ناف این نوری زاد بینوا استاد و القاب دیگر نبندید این بنده خدا اگر دنبال این عناوین کذب بود که از دست راستی رهبری خودش را جدا نمیکرد الان چندهزار میلیارد تومنی اختلاس خاموش کرده بود داشت واسه خودش عشق میکرد و فیلمهای درپیتی میساخت نه اینکه بره زندان کتک بخوره توهین بشنوه واسه مداوای بچه های مردم کاسه گدایی بگیره دستش بعد دلخوش باشه که من و شما ستایشش کنیم اصلا این نوری زاد زمانی را در بطالت گذارند و الان آدم شده و تمام زندگیش را وقف کرده آدم کامل بشه و حقش نیست لطفا بهش ظلم نکنید استاد استاد استاد بسه اصلا تقصیر شما مردم هست اینقدر ( دورازجان نوری زاد) به این نوکیسه های غربتی بیسواد القاب عجیب غریب بستید تا آخر بلای جان خودتان شد اگر به کسی میخواهید احترام بگذارید آقا یا جناب کفایت میکند بس است لطفا منبعد از گفتن حضرت، استاد، و القاب اینچنینی دست بردارید با هم رفیق باشید و یکدیگر را دوست بدارید خدایا همه ما را آدم کن!
راستی
استاد یادتونه در فیسبوک متنی برای شما نوشتم و ارسال کردم به اسم «نوریزاد یا خمینی دیگر»؟
ﻧﻮﺭﯼ ﺯﺍﺩ ﯾﺎ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ! ؟
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ، ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ 2500 ﺳﺎﻟﻪ ( ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ) . ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻥ ﺷﺎﻥ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺎﺏ ﺳﺘﻢ ﻭ ﺳﺮﺳﭙﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻧﺸﺎﻥ ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺁﻩ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﻭﻥ ﻧمی ﺭﻭﺩ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﻭﺭﻧﺪﺍﺯﯼ ﺭﮊﯾﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﯾﺎ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺟﺮﺍﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻤﯽ ﻧﺎﻟﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺁﺧﻮﻧﺪﯼ ﺧﻮﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺟﺮﺍﺕ ﻭ ﺑﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﺩﻣﻨﺸﯿﺎﻧﺎﻧﻪ ﺩﺩﻣﺸﯿﺎﻧﻪ ﺩﺩﻣﺸﺘﯽ ( ﺩﺭﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻨﺘﯽ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ ) ﺭﺍ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﯼ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﻧﺪ . ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺑﺮ ﺭﮊﯾﻤﯽ ﮐﻪ ﻭﺻﻔﺶ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ، ﯾﮑﻬﻮ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻭﺍﻻﻣﻘﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ . ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﻬﻢ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ . ﺍﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﻓﻘﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺑﻮﺩ . ﺭﻫﺒﺮ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ، ﺩﺷﻤﻦ ﻣﺴﺘﮑﺒﺮﯾﻦ ﻭ ﯾﺎﺭ ﮔﺪﺍﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺭﻭﺍ ﻣﺪﺍﺭ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺷﻮﻧﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻠﻔﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﻭ ﺟﯿﺒﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ . ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﺰﻭ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ؟ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ؟ ﻣﺴﺘﮑﺒﺮﯾﻦ؟ ﯾﺎ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﯿﻦ؟ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺟﺰ ﺗﺤﻤﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﻭ ﺳﺮﺳﭙﺮﺩﮔﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ ﮐﻤﯽ ﻭ ﻓﻘﻂ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ ﭼﯿﻦ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺩﺭﺍﮎ ﻣﺎﭼﯿﻦ .
ﺣﺎﻝ ﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ، ﺍﮔﺮ ﺗﺎﺏ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﻧﻮﺭﯼ ﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺤﻤﺪﺵ، ﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺘﺶ .
ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﻭ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﻬﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻗﺼﻪ ﺍﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ .
ﺑﺎ ﺗﺸﮑﺮ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﻧﻮﺭﯼ ﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ
چهار تصویر از «عربستان» که در رسانههای فارسی نمیبینیم
جای تامل دارد !!!
نوشته ای از آرمان امیری :
در یک مقیاس کلیشهای، ایرانیان تصویر خاصی از عربستان دارند که رسانههای فارسی نیز معمولا بدان دامن میزنند: کشوری عقب افتاده با نظامی اجتماعی متحجر و بدوی که صرفا با اتکا به درآمدهای نفتی خودش را به قدرتهای جهانی متکی کرده است. با این حال، شاخصهای آماری از واقعیتی دیگر خبر میدهند. این یادداشت، صرفا مرور برخی از شاخصهای آماری است و قصد ورود به عرصه تحلیل را ندارد.
تولید ناخالص ملی و سرانه
عربستان با بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص، یکی از ۲۰ قدرت برتر اقتصادی جهان است. این عدد برای ایران تقریبا ۴۰۰ میلیارد دلار است که ما را در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میدهد. این اختلاف برای «سرانه تولید» بیشتر هم میشود. عربستان با ۲۵هزار دلار درآمد سرانه در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میگیرد و ایران با ۷۲۰۰ دلار به رتبه ۷۷ سقوط میکند.
این آمارهای اقتصادی جزو آن دست اطلاعاتی است که ایرانیان معمولا از آن مطلع هستند. در واقع، تصویر ثروت اعراب، در کنار تحجر آنها جزو جداییناپذیر ذهنیت ایرانیان است. جالبتوجه اما شاخصهای بعدی هستند. جایی که باید پرسید: آیا دولت عربستان توانسته از این درآمدهای سرشار، برای توسعه اجتماعی کشورش بهرهای ببرد؟
۱- شاخص توسعه انسانی
نخستین و شاید یکی از جامعترین ملاکها برای سنجش نتیجه نهایی سیاستهای اجتماعی دولت، «شاخص توسعه انسانی» است. ترکیبی از ملاکهایی چون: «امید به زندگی»، «دسترسی به دانش و معرفت» و البته «سطح زندگی مناسب». افزایش این شاخص یعنی دولت توانسته درآمدهای ملی را به حوزههای بهداشت عمومی، آموزش و پرورش و رفاه اجتماعی بدل کند. در این زمینه، کشور عربستان با شاخص توسعه انسانی ۰.۸۳۶ در رتبه ۳۴ کشورهای توسعه یافته جهان و ایران با شاخص توسعه انسانی ۰.۷۴۹ در رتبه ۷۵ قرار میگیرد.
۲- میانگین سطح سواد
زمینه دیگری که ایرانیان به صورت سنتی محل برتری خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه میدانند، میزان تحصیلات است؛ اما این بار هم آمار چیز دیگری میگوید! شاخص باسوادی در عربستان ۹۴.۷درصد و در مورد ایران ۸۶.۸درصد به ثبت رسیده است. یعنی در این زمینه عربستان در سطح برترین کشورهای جهان قرار گرفته و فاصله کاملا چشمگیری با میانگین با سوادی در کشور ما دارد. نکته جالبتر اما با تفکیک آمار با سوادی به جنسیت رخ مینماید. اختلاف آمار باسوادی زنان و مردان در عربستان ۵.۹درصد و در ایران ۸.۷درصد است. یعنی نه تنها زنان عربستان از زنان ایران با سوادتر هستند، بلکه شکاف تبعیض جنسیتی میان آموزش زنان و مردان، در کشور عربستان به مراتب کمتر از ایران است. این دقیقا جایی است که باید جدیترین تلنگر به تصورات ما از جامعه عربستان وارد شود: «جامعهای تماما زن ستیز»!
۳- نرخ مشارکت اقتصادی زنان
پس از تلنگر در مورد سطح سواد زنان عربستان، بد نیست به سراغ «شاخص اشتغال زنان» این کشور برویم. ترکیبی از آمار زنان شاغل با زنانی که قصد اشتغال دارند. به صورت خلاصه، پتانسیل بلقوه حضور زنان در عرصه اشتغال و اقتصاد. این بار، نرخ مشارکت اقتصادی زنان عربستان ۲۰ و همین نرخ برای زنان ایران ۱۷ است. البته هر دو در مقیاس جهانی بسیار پایین هستند (آلمان ۵۴ است) اما باز هم اوضاع عربستان از ایران بهتر است.
۴- شاخص خشونت
در نهایت، به آخرین شاخصه اجتماعی این یادداشت میرسیم. جایی که سطح «خشونت» در کشورهای جهان مورد بررسی قرار میگیرد. از این جهت، شاخص میانگین جهانی خشونت حدود ۶ است. کشور ما با شاخص ۳.۹ زیر میانگین جهانی قرار دارد. (یعنی خشونت در ایران کمتر از میانگین جهان است) اما این آمار برای کشور عربستان خیره کننده است! جایی که این کشور با شاخص خشونت ۰.۸ در کنار پیشرفتهترین کشورهای جهان همچون آلمان، دانمارک و سوئد قرار میگیرد و جزو کم خشونتترین کشورهای جهان به حساب میآید.
با چنین مقدماتی، تنها نتیجهای که من به شخصه میگیرم آن است که با اتکا به برخی ملاکهای کلیشهای یا خبری همچون «استفاده از روبنده» یا «نداشتن حق رانندگی» نباید به سادگی فریب خورد و برای پیچیدگیهای یک جامعه حکمی صادر کرد. به نظر میرسد که مقامات دولتی عربستان برنامههایی زیربنایی برای توسعه اجتماعی خود به اجرا درآورده و در دستور کار دارند. حالا میتوان دریافت که حق رای اعطا شده به زنان، صرفا پیامدی ساده برای یک سلسله فعالیتهای زیربنایی بوده است. و البته میتوان به یاد آورد که در حال حاضر، ۲۰درصد کرسیهای مجلس عربستان از جانب پادشاه به زنان اختصاص داده شده است. آمار مشابه برای ایران فقط ۳درصد است!
سلام جناب نوری زاد من در شرکت هپکو کار میکنم
دو روز پیش کارگران شرکت هپکو به طرف شرکت آذراب که کاملا چسبیده به کارخانه هپکو هستند حرکت کردند و با شعار آذراب حمایت حمایت آذراب اتحاد اتحاد تعداد زیادی از پرسنل آذراب هم به ما پیوستن
و به طرف پلیس ضد شورش رفتیم کاملا مسالمت آمیز که تا فاصله حدودا صد متری که رسیدند ناگهان تعداد بسیار زیادی گاز اشک آور به سمت ما پرتاپ کردند
بالاجبار همه گریختند که در این اتفاق تعدادی به شدت حالشان وخیم شد و به بهداری انتقال یافتند
تو اون لحظه همه کارگرها بدون استثنا و بی پروا به مسئولین نظام بد وبیراه میگفتند حتی اونهایی که تاحدودی به ولایت وفادار بودند
کسانی را دیدم که همیشه از خامنه ای دفاع میکردند اما همون ها هم به همون آقا بد و بیراه میگفتند و من از این اتفاق خواشحال شدم که نظام با کارهاش هر روز چهره واقعی خودشا بیشتر نشون میده
من فقط میخوام عرض کنم خدمت آقا
با این کارها و اعمال خشونت هر روز از جمع طرفدارانت کاسته میشه و روزی خواهد رسید که پایه حکومت نظام مقدست با رفتار خودت برچیده بشه
به امید آن روز
باسلام
باعرض ادب واحترام وخسته نباشید بزرگ به رهبرخردمند وفرزانه وحکیم وقاعد اعظم کل مسلمانان جهان وکاینات وجانشین خلف حضرت خدا ودیگر مسولین همراه انحضرت,
ازاینهمه زحمت وتلاش که جهت رفاه حال ما باساخت زندانهای چهارستاره وخرید گرانقیمت انواع وسایل مدرن شکنجه وداروهای رادیو اکتیو جهت پیشگیری ما ازفرارمان ازمرگ محتوم متحمل شده ومیشوید وازاینکه بعضا بخاطرجلوگیری ازهزینه های کفن ودفن ومجالس ختم خود مارامخفیانه چال میفرمایید وایضا موجبات پیشگیری ازتوالد وتناسل را بمعاذیرگوناگون فراهم نموده وبیکاری مردان وزنان وجوانان را باسرگردانی دردادگاه های صالحه به طلاب نوجوان وورزیده ومطیع خویش سپرده وکارافرینی را بحداکثر رسانیده اید قلبا سپاسگزارم امید که خداوند توان جبران بما عطافرماید ,
درخاتمه شمارا به گلوی علی اصغر وقلب پرپرشده سکینه ورقیه کوچک ع قسم میدهم اینقدر برای مامردم بی انصاف احترام قایل نشده وپای ملت بیچاره ومتعنم وغرقه درخوشی بهشتی که برایشان دراین جهان فانی ساخته اید را از لسان ومحاورات وهرکجا لازم است تان حذف بفرمایید واصلن دور بیندازید که هرگاه شما سخن ازحقوق ما را دربوق میدمید چنان حالت وجد دست میدهد که ارزوی مرگ میکنیم لطفا دستان مبارکتان را از.سرملت بردارید ومشغول باشید هنوز اندکی ازایران مانده است.باتشکراز رهبر ومسولین خصوصا حضرات چرتیان خبرگان هپروت.وجناب شاه داماد نمیرالمومنین وملکه جوانشان.
آقای نوری زاد این پست یکم بی ادبیه ولی جالبه.من پیشا پیش معذرت میخوام
حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا دهن این ملتو سرویس کنیم !
فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند…
1. مالیات 3 برابر فعلی
2. حقوق ربع عرف بقیه کشورها
3. شاه صاحب جان و مال همه مردم است
4. گوزیدن ممنوع !
شاه گفت : بند چهارم چه معنی دارد ؟!
وزیر : بند چهارم سوپاپ اطمینان است ، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد !
جارچیان قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ؛ ولی یعنی چه نتوانیم بگوزیم !؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پسکوچه میگوزیدند ، جلسات شبانه گوز برگزار میکردند و هر گاه میگوزیدند احساس میکردند که کاری سیاسی انجام میدهند ! ماموران هم مدام در حال دستگیری گوزوها بودند و گاهی به توالتهای عمومی یورش میبردند و گوزوها را دستگیر میکردند…!
روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم ! چون باعث شده که هیچکس به 3 قانون اول توجهی نکند !
و چقدر این حکایت برایم آشناست :
“خواهرم حجابتو رعایت كن ‘ ‘
وای نوری زاد چقدر منحرفی! حالا که استفاده از واژه گوز در سایت مجاز شد من هم دوست دارم بگم گوز به شقیقه چه ربطی داره پسر جان!
—————
درود دوست گرامی
من گاه احساس می کنم یک واژه، یک فحش، یک غذا، یک آرزو در درون یک نفر یا یک جماعت غلغل می زند تا راهی به بیرون وا کند اما یا فضا برای مصرفش یا امکان برآورده شدنش نیست، پس فرو می کشد. با این همه اگر هفتاد سال هم بگذرد، هرگز آن فحش و آن واژه ی بخصوص یا آن آرزو، از درون آن فرد و جماعت بیرون نمی رود. بل در گوشه ای مترصد فرصت می ماند تا بر بجهد و خودی نشان بدهد و چهره ی تازه ای از صاحب آن فحش و واژه را به رخ بکشد. مثل چی؟ مثل واژه و فحش ” دیوث” که حضرت مستطاب آیت الله العظمی جناب حاج آقا جوادی آملی بکار برد تا نشان بدهد چه سالها که این عارف مجذوب فی الله، در حسرت مصرف این فحش بوده اما فضا برایش مهیا نبوده. باز احساس می کنم ای بسا ایرادی نداشته باشد ما فضا بپردازیم برای تخلیه ی روانی برخی از دوستان فحاش یا دوستانی که می خواهند کلمه ای یا ناسزایی را بکار ببرند اما یا خجالت می کشند یا فضا و مطلب را مناسب نمی یابند.
با احترام
.
بعد التحریر:عبارتهای قابل بحثی داشتید که از قلم افتاد:
نوشتید:
“راه دیگر وقتی ما 10 تن اورانیوم 3.5% درصد داشتیم این بود که در قیال واگذاری این مواد و تعطیلی مراکز خود اول در خواست لغوهرچه تحریم هسته ای و غیر آن بود میکردیم و دیگر اینکه بابت جمع آوری آن تقاصای جبران خسارت میکردیم و تعهد میدادم که پروتکل الحاقی را هم اجذا خواهیم کرد مثل سایر کشورها. در شرایطی که اوباما بدنبال یک دست آورد سیاسی بود این خواسته منطقی و قابل اجرا بود”.
(پایان)
خوب این پیشنهادی است که شما الان مطرح می کنید و روشن است که طرف مقابل چنین چیزی را نمی پذیرفت،لحن آمرانه آن قطعنامه ها این بود که :تعطیل کنید همه چیز را،و پروتکل را امضاء کنید و بعد بیایید گفتگو کنیم! این درواقع احاله به آینده نامعلوم بود،بعد شما چرا تعطیلی مراکز هسته ای برایتان اینقدر آسان است؟! این نقض صریح حق پادمانی ایران بوده است که تحت نظارت آژانس فعالیت صلح آمیز هسته ای داشته باشد،اصلا بگویید چرا تحریم کردند تا بعد بیایید بگویید بازاء تعطیلی و تحویل آن ده تن اورانیوم تحریم ها لغو شوند؟! ضمن اینکه الان همین کار در برجام صورت گرفته و تحریم ها لغو شده باضافه اینکه حق غنی سازی سه و نیم درصد برسمیت شناخته شده و شما در واقع اکنون بعد از پایداری بر حق هسته ای برجام را که همین ایده شما را تامین کرده محکوم می کنید!
—
نوشتید:”برجام بنحوی است که ما دست بسته کامل داریم و آنها دست باز کامل”.
(پایان)
این عبارت شما برای من مبهم است لازم است در مورد چرائی آن توضیح دهید.
—–
نوشتید:
“ما تنها اهرم اصلی مان اورانیوم غنی شده بود که همه را در همان اول کار تحویل دادیم و راکتور اراک را هم عملا منهدم کردیم و فردو با آن هرینه گزاف ساخت بعلاوه خسارت مهم به اقتصاد کشور عملا به بیغوله ای تبدیل شد”.
(پایان)
این اطلاعات شما ناقص یا تبلیغاتی است و ظاهرا درست بتوضیحات امثال آقای صالحی عنایت نمی کنید،در مورد مواد غنی سازی شده ،مگر پیشنهاد خود شما تحویل دربست آنها نبود؟! خوب این میزان (ده تن) با درصد بیست چون مورد حساسیت بود و گمان آنها این بود که ایران آنرا برای تولید بمب می خواهد به خارج از کشور برده شد،در ازادی اینکه حق غنی سازی ایران تا 3/5 درصد برسمیت شناخته شود و شد و در قطعنامه شورای امنیت درج شد چنانکه در متن برجام درج شد،ضمن اینکه مابازاء های دیگر آن کنسل شدن چند قطعنامه و رفع تحریمها بود در حالیکه ایده شما می گفت :چشم همه چیز را تعطیل می کنیم و مواد را هم می دهیم!
در مورد راکتور اراک ،ظاهرا آن ری اکتور هم چون مربوط به آب سنگین بود و روی آن حساسیت بود مطابق قرار داد قرار شد با همکاری چین و امریکا تغییر کاربری داده شود به آب سبک و این تغییر اکنون آغاز شده است مطابق قرار داد پس تعبیر انهدام که کردید درست نبود،ضمن اینکه من واقعا شما را در تناقض می بینم ،یکجا می گویید از اول اصلا نباید دنبال غنی سازی می رفتیم یا اگر تحریم شد باید همه چیز را تعطیل می کردیم و مواد را تماما تقدیم می کردیم تا نیازی به برجام پیش نیاید،بعد اینجا که بنقد برجام و مصالحه می پردازید تغییر کاربری ری اکتور اراک از آب سنگین به سبک را به انهدام تعبیر می کنید!
در مورد فردو هم تاجایی که توضیحات آقای صالحی را بیاد دارم بخشی از سانتریفیوژهای آنجا مطابق قرار داد برچیده شده و بخشی برای همان 3/5 درصد مشغول بکار هست ضمن اینکه مطابق برجام آژانس و کشورهای طرف قرار داد متعهد شده اند که ایران را در مورد سانتریفیوژهای پیشرفته تر یاری کنند حال اصطلاح فنی پی 1 و پی 2 و چیزهایی از این قبیلش را خوب بیاد ندارم
—
نوشتید”در مقابل پذیرفتیم که بدترین نظارت و مانیتورینگ بی سابقه بر علیه ما اجرا شود”.
(پایان)
منظورتان از بدترین نظارت و مونیتورینگ چیست؟ مونیتورینگ و نظارت که یکی از اهرم های طبیعی در پروتکل الحاقی هست و در مورد کشورهای دیگر نیز اعمال می شود،این جزء وظائف ذاتی آژانس هست،حال نظارت اعمال شود ،الان که نظارت اعمال می شود و آژانس هم تایید می کند چرا هنوز ترامپ و دولت فعلی امریکا پا بر زمین می کوبند؟! پس مساله از اول سیاسی بوده.
—
“از نظر تسلیحاتی هم بر خلاف قطعنامه های سازمان ملل یک تحریم سنگین را هم قبول کردیم”.
(پایان)
در اینمورد در اصل نوشته اشاره کردم،پیشرفت های تسلیحاتی ایران غیر قابل انکار هست ضمن اینکه ایران با کشورهای دیگری مثل روسیه و چین و برخی دیگر چنین مراوداتی خصوصا در زمینه سلاح های تدافعی دارد،شما الان این سوال وجدانی را پاسخ دهید که ایران حق تولید موشک که جنبه تدافعی و بازدارنده دارد دارد یا ندارد؟ نوشته روی موشک را رها کنید آن کار غلط بود ،الان چرا ایران حق تولید و توسعه موشک برای دفاع از خود نداشته باشد ولی امریکا و اسرائیل و هم پیمانان امریکا حق دارند هم موشک آزمایش کنند و تولید کنند،بلکه آنها حق دارند موشک با کلاهک هسته داشته باشند؟! شما بعنوان یک ایرانی به اینها بپردازید نه صرفا یک کار غلط نوشتن مرگ بر اسرائیل روی یک موشک آزمایشی.
—
“از همه بدتر ما خودمان پذیرفتیم که برچام فقط شامل لغو تحریمهای هسته ای است و لاغیر!”
(پایان)
ببینید عذر می خواهم، گاهی لحن شما مرا بیاد مطالب دلواپسان داخلی می اندازد! خوب برجام شامل لغو تحریم های هسته ای بوده چون موضوع آن فقط بحث هسته ای بوده! اینرا دو طرف می گویند،پنج بعلاوه یک و آژانس در این قرار داد بحث هسته ای با ما داشتند،پس بحث تحریم های حقوق بشری یا تحریم های یکطرفه امریکا بحث جدایی است،در عین حال مساله خرید و فروش هواپیمای مسافری از امریکا با اینکه این از تحریم های ناجوانمردانه امریکا از اول انقلاب بود مگر جزء برجام نیست؟!
در مورد بانکها،البته تحریم برداشته شده ولی بانک های بزرگ بلحاظ ترس از تحریم های یکطرفه امریکا بکندی همکاری می کنند ولی اینطور که گفته می شود بانک های کوچکتر در حال همکاری هستند و این پروسه طبیعی و کمی زمان بر هست.
بدبین نباشید
با سلام،این توضیح لازم هست که این نوشته تحت عنوان “بعد التحریر” دنباله یا تکمله نوشته ای است در پاسخ به مطالب دوستمان جناب یاران ،نوشته اول ایشان در پست قبل بود که بنده دیشب ابتدا آنجا و در ذیل آن پاسخی بر آن نوشتم بعد از این جهت که ممکن است در شلوغی پست قبل ایشان آنرا نبینند آنرا در ذیل پست جدید آقای نوریزاد باز نشر کردم ،بعد لازم دیدم تکمله ای ذیل آن اضافه کنم که اضافه کردم ،جناب نوریزاد این تکمله را در ذیل پست جدید نشر دادند و باعتبار نشر قبلی اصل پاسخ در پست قبل،دیگر اصل پاسخ را در اینجا نشر ندادند ،بعد مراجعه به پست قبل کردم دیدم آنجا هم این دنباله را نشر ندادند! البته اختیار مدیریت سایت با ایشان هست و بنده اعتراضی ندارم اما حاصل کار و این پراکندگی این شده است که اصل نوشته اولیه دوستمان یاران در پست قبل است و اصل پاسخ اولیه بنده در ذیل آن،و تکمله ای که قاعدتا باید ذیل پاسخ اولییه باشد فقط در این پست است!
با پوزش
ناشناس
1:04 ق.ظ / اکتبر 21, 2017
يعقوب , يوسف , موسي و…. در مصر و يا در نواحي همجوار آن بوده اند كه در دوره باستان در
قلمرو مصر بوده است .
اما اين درست است كه مردم مصر از نژاد اعراب نيستند و پس از اسلام زبان آنها عربي شد.
اين نكته نيز قابل ذكر است كه بخشهاي زيادي از مردم مصر مانند مذهبي هاي افراطي
خودمان هستند و تاريخ و تمدن باستاني خود را انكار ميكنند .
………………
نا شناس گرامی اینها پیامبران سامی که شامل عرب و اسرائیل است بوده اند و از مردم مصر نیستند. مردم مصر نه از نظر نژادی و نه زبانی با مردمان سامی یکی نیستند.
شرحی بر مباحثی از تمهیدات امانوئل کانت(6)
شهودی بودن زمان و مکان(3)
بخش اول
بحث در باره موقعیت مکان و زمان به عنوان دو عنصر بنیادین شهود بود که پیشین اند. کانت می خواهد راهی بیابد به دانش هایی که قطعی باشند ولی با غربال نیروهای درونی ما. یعنی قدم به قدم مشخص می کند که هر قوای ادراکی بشر، چه توانی دارد و چه محدودتی دارد. گفتیم سه قوه ی خرد، فاهمه و خیال نزد کانت خود انگیخته اند ولی قوه ی حسیک که کارش شهود کردن و تجربه کردن است، تنها دریافتگر است یعنی منفعل است و نه فعال و خودانگیخته. در این قوه دو عنصر مکان و زمان پیشین اند.
بحث دیگر کانت تقسیم گزاره ها به تحلیلی و ترکیبی بود. این تقسیم راهنمای اوست برای توضیح امکانات قوای ادراکی ما. از طرفی کانت و همه ی فیلسوفان حتی شکاکانی چون هیوم در قطعیت ریاضیات شکی ندارند. اما آنها ریاضیات را تحلیلی می دانند نه ترکیبی. کانت اولا ریاضیات را به ترکیبی تبدیل می کند و سپس راهی می یابد به گفتن اینکه ما می توانیم به صورت پیشین مدعی داشتن گزاره های شناخت آور و قطعی باشیم در شناخت طبیعت. از اینجا نقبی می زند به ساختن پایه های مستحکم علیت.
کانت معتقد است احکام تجربی همواره ترکیبی/ تالیفی اند. گزاره های تجربی نمی توانند تحلیلی باشند چون ماهیت آنها این است که محمول از موضوع گرفته نمی شود. علاوه بر این، به نظر او احکام ریاضی همه بدون استنثا ترکیبی/تالیفی اند نه تحلیلی. معمولا گزاره های ریاضی(اعم از حساب و هندسه) را تحلیلی تلقی کرده اند اما کانت این دیدگاه را نادرست می داند زیرا تحلیلی بودن ریاضیات به این معناست که هیچ شناختی در این دانش قطعی وجود نداشته باشد چون گزاره های تحلیلی، حاوی شناخت نیستند و آگاهی جدیدی به ما نمی دهند و صرفا توضیح اجزای جمله اند. کانت معتقد است ریاضیات سراسر ترکیبی است و علاوه بر آن گزاره های آن ترکیبی پیشین اند و نه مانند گزاره های تجربی که ترکیبی پسین اند. به نظر او حتی در گزاره هایی مانند الف مساوی الف و ج بزرگتر از الف و ب(یعنی دو گزاره ی «هرچیز خودش است» و «کل از جزء بزرگتر است» ) که از گزاره های همیشگی ریاضیات اند، گرچه در ریاضیات کاربرد دارند اما این دو گزاره هم در روش شناسی دانش ریاضیات برای بهره رساندن به گزاره های ترکیبی به کار می روند و اساسا ترکیبی بودن را مفروض می گیرند.
به نظر کانت ما گزاره های ریاضیات، صرفا گزاره هایی حاوی موضوع و محمول مندرج و مندمج در هم، نیستند و هرجا گزاره ای تحلیلی در ریاضیات می یابیم، یک گزاره ترکیبی در آن مخفی شده است.( علامت گزاره تحلیلی، اصل عدم تناقض بود. در گزاره ترکیبی این اصل لازم اما کافی نیست). در هر داوری ریاضی افزون بر اصل امتناع تناقض که هیچ شناخت جدیدی نصیب ما نمی کند، باید اصل دیگری باشد تا به ما شناخت جدید بدهد والا باید ریاضیات را سراسر توضیح مفاهیم و توتولوژی محض بدانیم. مثال او این است7+5=12. به نظر کانت این گزاره که دو عدد هفت و پنج را «بهم دیگر بیفزاییم » و از آن نیتجه «دوازده» را به دست بیاوریم، یک گزاره ترکیبی است نه تحلیلی. اینجا داوری ما که مفهومی را در مفهومی فرو می بریم و محمولی را نیتجه می گیریم، یک داوری ترکیبی است. این گزاره چه می گوید؟ در این گزاره من مفهوم هفت را به مفهوم پنج اضافه می کنم برای استنتاج عدد دوازده. این اضافه کردن مثل اضافه کردن مفهوم تقسیم پذیری به مفهوم جسم نیست که یک گزاره تحلیلی به دست می آمد. در آنجا مفهوم تقسیم پذیر را صرفا از مفهوم جسم بیرون آوردیم به عنوان محمول آن. ولی در اینجا به نظر کانت عدد دوازده، نهفته در مفهوم«هفت بعلاوه پنج» نیست. به عبارت دیگر این اضافه مثل اضافه کردن مفهوم باران به مفهوم مرطوب نیست که از خود موضوع(یعنی باران) می رسیدیم به محمول(یعنی مرطوب). اینجا باید یک چیز دیگری باشد تا من بتوانم گزاره/داوری ریاضی شناخت آورم را به دست آورم. کانت در گزاره ترکیبی تکیه گاهی می سازد تا به عنوان پل رابط میان موضوع و محمول به کار آید. اگر این پل رابط نباشد هیچ گزاره ای ساخته نمی شود.. پس در این مثال، من مفهوم هفت را وقتی به مفهوم پنج اضافه می کنم در درون این اضافه کردن، نیتجه یعنی عدد دوازده را ندارم.
حال در گزاره هفت بعلاوه پنج می شود دوازده، که یک گزاره حسابی ریاضی تشکیل داده ایم، چه داریم؟ مفهوم هفت در کنار مفهوم پنج و سپس افزودن این دو مفهوم تا رسیدن به عدد دوازده را داریم. حرف کانت ظاهرا این است: استنتاج دوازده از دو مفهوم هفت و پنج که تجمع شان را اندیشیده بودم، بیرون از خود این اندیشیدن قرار دارد. دو مفهوم اول یعنی هفت و پنج را مثل همان مفهوم جسم در نظر بگیریم و مفهوم دوازده را مثل تقسیم پذیر. حال با دقت می توانید بیابید که اینجا مفهوم دوازده در «هفت بعلاوه پنج» نخوابیده و مندرج و ملحوظ نشده است. پس اضافه کردن پنج به هفت مثل گفتن«هر جسم تقسیم پذیر است » نیست. زیرا این مثال که از دانش حساب برگرفته شده، یک گزاره تحلیلی نیست بلکه یک گزاره ترکیبی است. اما ترکیب و تالیف و همنهاد(هر سه واژه برای Synthesis) در این گزاره متوقف بر سَهِش/ شهود(Intuition) است. کانت می گوید اینجا من اگر سهش/شهود را به کار نگیرم و تلاش نکنم که جای معین عدد دوازده در قوه ی شهود را مشخص کنم نمی توانم به این نتیجه برسم که پنج بعلاوه هفت، می شود دوازده. به عبارت دیگر من مفهوم هفت را می گیرم و با تکیه بر همان سهش و شهود، یکان یکان عدد پنج را به آن می افزایم و آن را مدام پربارتر می کنم و نزدیک تر به مفهومی که حامل «دوازده» است، می شوم و در نهایت می بینم از این«یگانه» کردن عددها، دوازده به دست آمده است…
بخش دوم
…در اینجا کانت می گوید که ما برای تجسم و تصور این مثال، به انگشتان دست یا شماری نقطه و امثال آن پناه می بریم. یعنی وقتی می خواهید یکان یکان پنج را به مفهوم هفت بیفزایید، تمثلی از انگشتان دست یا نقاط را به کار می گیرید. دقت باید کرد که منظور کانت اشاره به حس و احساس نیست. چون او نمی خواهد از تجربه یعنی حواس برای توضیح گزاره های ترکیبی ریاضیات که قطعیت و کلیت و ضرورت شان فراتر از تجربه و حس است، کمک بگیرد و بر تجربه تکیه کند زیرا خلاف منظور اوست و نقض غرض است. او می خواهد راهی بیابد به دانشی که حامل قطعیت و کلیت باشد و در عین حال، نشانه های این دانش در دسترس قوای شناختی بشر باشد. به نظر او ریاضیات (حساب و هندسه) چنین دانشی است یعنی هر گزاره ترکیبی ریاضیات، تکیه بر شهود و سپس فاهمه دارد.
او می گوید شما برای افزودن مفهوم پنج به مفهوم هفت، مجبورید یک یک مراحل را طی کنید یعنی مفهوم هفت را مثلا بگیرید و سپس مفهوم پنج را به آن بیفزایید. و این امر تنها با تکیه بر شهودی که از مکان و زمان داریم، امکان پذیر است. یعنی اینجا شهودا به مفهوم هفت، پنج را یکان یکان داخل می کنیم. یعنی پنج نقطه یا پنج انگشت را ملاحظه کنید و آن را یک به یک طی کنید(با فرستادن به فاهمه) و بعد از یگانه کردن این دو عدد، به عدد دوازده برسید. منظور کانت در باره اینکه شهود پنج را به مفهوم هفت بیفزایید، چیست؟ باری منظورش این نیست که ما از«حس و احساس» کمک می گیریم. اگر صحبت از حس و احساس باشد، دقیقا عکس منظور را به او نسبت داده ایم. مثالی که او زده(پنج انگشت یا پنج نقطه) از روی ناچاری است و البته کمی گمراه کننده هم هست. خلاصه اینکه نباید از حس برای توضیح چیزی که«پیشین» است کمک بگیریم. کانت می خواهد دو عنصر پیشین و بنیادین را پشتوانه ی همه دریافت های حسی ما کند. این دو عنصر شهودی یعنی زمان و مکان، «پیشین» اند و از 1.تجربه و2. انتزاع به ما داده نمی شوند. به عبارت دیگر من چون شهودی ضروری و قطعی از مکان و زمان دارم، می توانم اشیا را زمانمند و مکانمند بگیرم و بیابم. اگر زمان و مکان که صورت این سهش های داده شده اند، در نزد ما به طور پیشین وجود نداشتند، ما تنها طیف وسیعی از گرفته ها و دریافته های حسیک را داشتیم که تن و تنواره ی حواس ما را می خاراندند بی آنکه بتوانند به یکی از اضلاع شناخت ما تبدیل گردند.( به نظر کانت شناخت هر چیز روی دو ضلع «شهود و مفهوم» تکیه دارد.) بدون زمان و مکان نمی توانیم حتی شهودی و درکی حسی از اشیاء تجربه شده، داشته باشیم مگر به صورت آشفته و بی نظم و نسق.
باری
مکان و زمان امکان داده شدن هر چیز را برای من فراهم می کنند.پس چون من مکان و زمان را بطور پیشین می توان بکار بگیرم(نه اینکه در ذهنم ماشین وار زمان و مکان کاشته شده باشد و آن را داشته باشم که ادعای جزمی است که نسبتی با فلسفه انتقادی نداردت)از این راه می توان«عدد» را شهودیک/سهیدنی/ حسی شدنی سازم.
پس باز هم می رسیم به بحث سهش اشیاء و سهیدن آنها و اینکه براستی، زمان و مکان چگونه اند و نزد ما چه می کنند و کجا جای می گیرند؟ آیا این دو مفهوم نزد ذهن ما حضور دائم دارند؟ از کجا می فهیمم زمان و مکان بخشی از اشیا نیستند؟ از کجا می دانیم که زمان و مکان دو امر مطلق در بیرون نیستند، آیا براستی زمان و مکان مطلق نیستند؟ آیا تعین و وصف و نسبتی میان اشیاء نیستند؟ چرا نباید مکان را انتزاع شده از نسبت های بیرونی اشیاء دانست؟ آیا مکان«صورت بیرونی اشیایی» است که به ما داده می شوند و حس می گردند؟ آیا زمان صورت درونی اشیایی است که به ما داده می شوند به عبار دیگر آیا زمان صورت درونی ذهن ما در هنگام تجربه ی اشیاء است؟ با چه توضیحی؟.
آقای نوریزاد گفته هایتان در باره شکرگزاری و توجه به طبیعت و زندگی کردن بسیار خوب بود.زندگی در ایران و ایرانی و آداب و رسوم و سیاست در این روزها بسیار جانکاه شده.مردم نمی دانند برای چه زنده هستند یا اصلا که هستند.
اغفل الغافلین مردم جهان شده ایم -با پاکستان و غیره مقایسه نمی کنم با همین آمریکا که پرچمش را خریت گونه آتش می کشند مقایسه شویم.
آیا ما یک نویسنده مانند “دکتر وین دایر” داریم که برای مردم آمریکا شناخته شده باشد؟ در حالی که کتابهای “وین دایر” در ایران جزو پر فروشترین کتابهاست- نه کتابهای مذهبی ارزان قیمت سوبسیددار.
بسیاری از مطالبی که شما گفتید در گفته ها و نوشته های “وین دایر” هم هست و این نشان می دهد که انسانها در آمریکا و ایران می توانند همنظر و همرای باشند و به یک نتیجه رسیده باشند.من خودم وقتی به حمام می روم پس از پایان استحمام از آب و گاز و تمام لوازم شستشو قدردانی می کنم که مرا پاک کردند و از خداوند که جسم و اندیشه به من داد که این نکته ها را دریابم.از درختها قدردانی می کنم و عاشقشان هستم و از این که درختی قطع شود بی اندازه خشمگین می شوم و از شما چه پنهان- قربان صدقه درختهای کهن و سالمند و همچنین جاندارانی مثل گربه ها و گنجشکان و پروانه ها که کم هم شده اند می روم.هنگام پخش برنامه هایی در شبکه های خارجی یا ایرانی که کهکشانها را نمایش می دهد از عظمت آفرینش اشک می ریزم.برنامه های راز بقا را که می بینم -هر جانداری را با عشق و محبت می نگرم.شیرها، دلفینها فکها،سگها و گرگها و عقابها و بقیه جانداران را شاهکاری می بینم در همان اندازه انسان یا کهکشان یا هستی و یونیورس.یک مورچه را دیگر قادر نیستم بکشم زیرا لطافت آفرینشش و این که این موجود ریز دارای قلب و چشم و احشا است را با شگفتی می نگرم.
اینها بخاطر این است که سالها پیش مجله دانستنیهای دکتر علی بهزادی را می خواندم- خدا بیامرزدش و به دخترش خانم فرانه بهزادی سلامتی بدهد.دیدن فیلمهای مستند طبیعت و همچنین کسانی مانند “دکتر بسکی” که در سیمای دو دهه پیش با آقای اسماعیل میرفخرایی برنامه “با طبیعت” را تهیه می کردند هم بسیار ذهن مرا باز کرد.دکتر بسکی،آقای میرفخرایی که از ایران به استرالیا رفته ای خدا نگهدارتان باشد.
آفرین نوریزاد این گفته هایت به من نشان داد حقیقتا شهابسنگ آگاهی بزرگ بوده است.
باز هم از این مطالب بگویید.از سیاست- آن هم عفونی آن که در ایران ساری و جاری است رویگردانیم.باید به طبیعت باز گردیم.
جات خالی نوریزاد وقتی که دندونام رو فرو میکردم تو تن یه هلو و ازش تشکر میکردم , چه حالی داد !
آمدنیوز: زهرا لاریجانی تحت بازداشت خانگی قرار گرفت، ۳.۸ میلیون یورو دارایی بانکی اوست
زهرا لاریجانی» دختر شیخ «صادق لاریجانی» رئیس قوه قضائیه که در بازجوییهای چهارصد صفحهای خود، به مراودات خود با عناصر امنیتی انگلستان و ارائه اطلاعات سری کشور به بیگانگان اعتراف کرده، از بازداشت موقت آزاد و به «حبس خانگی» منتقل شده است.
به گزارش منابع خبری «آمدنیوز»، در حالیکه پرونده جاسوسی «زهرا لاریجانی» برای سفارت انگلستان در تهران باعث حساسیت و سردرگمی مقامات ارشد امنیتی سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و مقامات ارشد نظام شده، وی در روز یکشنبه ۲۳ مهرماه از بازداشت موقت آزاد و در منزل خود در غرب تهران تحت بازداشت خانگی قرار گرفته است.
گردشکار و جزئیات بازجوییها، حکایت از اطلاع پدر وی از روند جاسوسی دخترش برای انگلستان داشته که گردشکار مربوطه توسط «وحید حقانیان» معاون امور ویژه بیت رهبری در اختیار «سیدابراهیم رئیسی» دادستان دادگاه ویژه روحانیت قرار گرفته تا این مقام قضایی با تکمیل پرونده، مقدمات محاکمه «صادق لاریجانی» رئیس قوه قضائیه را فراهم آورد. «ابراهیم رئیسی» که بسیار جاهطلب و جویای مقام است، این پرونده را با این امید پیگیری میکند که بتواند به عنوان جایگزین «صادق لاریجانی» بر صندلی ریاست قوه قضائیه تکیه بزند.
برخی کارشناسان ارشد امنیتی به منابع خبری «آمدنیوز» اطلاع دادهاند که «زهرا لاریجانی» در طول دوران بازجویی خود، «بر روی مبل»، «با خاطری آسوده»، از «موضعِ برتر» و با «سرو غذاهایِ رنگین»، تحت بازجویی قرار گرفته که این نوع بازجویی نمیتواند اعترافات واقعی متهم را نسبت به اقدامات خود، به همراه داشته باشد.
بازجویان سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران در تحقیقات خود از این پرونده جاسوسی دریافتهاند که «زهرا لاریجانی» از سال ۱۳۹۴ تا کنون، بالغ بر دوازده بار از کشور خروج کرده که تمامی این خروجها بدون ثبت «مهر خروج» از کشور در فرودگاه امام خمینی تهران بوده است. این بازجویان به دلیل اینکه نتوانستهاند از بیمِ «صادق لاریجانی» و «فرماندهان ارشد» خود، به «زهرا لاریجانی» در بازجوییها فشار بیاورند، از کشف علت اصلی «عدم درج مهر خروج از کشور در گذرنامه» وی باز ماندهاند و این موضوع مهم (که خود از مصادیق جاسوسی و خروج غیرقانونی از کشور است) به کلافی پیچیده برای آنان تبدیل شده است. برخی حدس و گمانها بر این است که وی یا گذرنامه دیگری دارد که وجود این گذرنامه را در اعترافات خود بیان نکرده یا با هماهنگی «اداره خروج دفتر نهاد ریاست جمهوری در اداره گذرنامه» برای عدم ثبت مهر خروج بر روی پاسپورت، از کشور خارج شده است. این در حالی است که «اداره خروج گذرنامه»، تحت کنترل مأموران وزارت اطلاعات قرار دارد.
دوازده خروج «زهرا لاریجانی» از کشور، به سمت کشورهای «ترکیه» و «امارات متحده عربی» بوده و مهر ورود به فرودگاههای این دو کشور در گذرنامه وی ثبت شده است.
بازجویان همچنین دریافتهاند که «زهرا لاریجانی» رئیس هیئت مدیره یک شرکت بازرگانی عمده در کشور ترکیه است که این شرکت را با نام «شرکت سهامی خاص آفا تریدینگ» (Afa Trading) از مدتها قبل به ثبت رسانده و حساب مالی این شرکت نیز در «HALKBANK» (هالک بانک) ترکیه قرار دارد. مدیرعامل این شرکت دکتر «پینار تاشکرین» است و دفتر آن در ساختمان مرکز تجارت جهانی در نزدیکی فرودگاه استانبول قرار دارد. در حساب شماره بسیار محرمانهی بانکی این شرکت (TR32000120098880006R000781) در «هالک بانک»، مبلغ سه میلیون و هشتصد هزار یورو (۳/۸۰۰/۰۰۰ یورو) وجه نقد وجود دارد که این مبلغ تنها با امضاء دختر رئیس قوه قضائیه قابل برداشت است.
برخی کارشناسان معتقدند به احتمال زیاد، حسابهای شخصی مالی «صادق آملی لاریجانی» نیز در این بانک نگهداری میشود و بخشی از این مبلغ میتواند متعلق به رئیس قوه قضائیه باشد. اما به خاطر آنکه بازجویان نتوانستهاند با وی «برخورد سخت» نشان دهند، این احتمالات در حد گمانهزنی باقی مانده است.
از سوی دیگر از «زهرا لاریجانی» در یکی از بانکهای ابوظبی به نام «ADCB» نیز مبلغ چهارصد هزار درهم (۴۰۰/۰۰۰ درهم) سپردهی مالی کشف شده است. وی بارها از طریق «صرافی گاندی» در تهران، این مبالغ را به حسابهای ارزی خود منتقل کرده است.
«زهرا لاریجانی» در بخشی از اعترافات چهارصد صفحهای خود اقرار کرده که «اطلاعات سهامداران» دو بانک بزرگ «EIH» (بانک ایران و اروپا) در آلمان و «هالک بانک» ترکیه را به عناصر امنیتی سفارت بریتانیا در تهران منتقل کرده است.
سهامداران این دو بانک از نیروهای امنیتی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و برخی مقامات امنیتی هستند. وی همچنین اطلاعات چند شرکت بزرگ بازرگانی پوششی در کشورهای ترکیه و آلمان را که متعلق به نیروهای امنیتی کشور است، به عناصر امنیتی سفارت بریتانیا در تهران منتقل کرده است.
«زهرا لاریجانی» در بخش دیگری از اعترافات خود به «کار چاق کنی» پروندههای کلان فساد مالی در قوه قضائیه نیز اعتراف کرده است. علیرغم آنکه تحصیلات «زهرا لاریجانی» در رشتهی روانشناسی است، وی مؤسسهای حقوقی را تأسیس و با استخدام تعدادی از وکلا در این مؤسسه، با واسطه پدر، عمو و سایر مدیران ارشد قوه قضائیه، احکام قضائی به نفع موکلان این مؤسسه را اخذ و مبالغ معتنابهی کارمزد برای این «کار چاقکنی»ها دریافت کرده است.
وی اقرار کرده است که با خانوادهی «عباس جعفری دولتآبادی» دادستان تهران و «محمدجعفر منتظری» دادستان کل کشور مرتبط بوده و پروندههای قضائی را از طریق این افراد دریافت و احکام را به نفع موکلین مؤسسه حقوقی خود دریافت کرده است. http://news.gooya.com/2017/10/post-8508.php
دلیل ابراز تمایل امام سجاد (ع) برای بیعت ظاهری با یزید چه بود؟
خبرگزاری رضوی- امامی که میخواهیم، امامی که هست
امیرحسین ترکاشوند
فرزندِ حسین، امام سجاد با اینکه به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِبیت، کمابیش میدانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمیخواهند، امّا مگر میتوانست از سیلاب خونی که در همسایگیاش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بیتفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند!
تاریخ یعقوبی: «یزید عثمانبنمحمد بن ابیسفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابنمینا عامل خالصجاتِ معاویه نزد وی آمد و به او خبر داد که میخواسته آنچه همهساله گندم و خرما از آن خالصجات حمل میکرده، حمل نماید لیکن مردم او را جلوگیری کردهاند، عثمان پیِ جماعتی از آنان فرستاد و سخنی درشت به ایشان گفت، پس بر او و همراهانی که از بنیامیه در مدینه داشت تاختند و آنان را از مدینه بیرون رانده و از پشتِ سرْ سنگباران کردند و چون خبر به یزیدبنمعاویه رسید مسلمابنعقبه را از فلسطین نزد خود فرا خواند و او بیمار بود، پس او را به منزل خویش درآورد و سپس داستان را برای او نقل کرد. مسلم گفت: “ای امیر! مرا بر سَرِ ایشان بفرست، به خدا قسم که آن، یعنی مدینۀ پیامبر را زیر و رو میکنم”. یزید او را به فرماندهی پنج هزار به مدینه گسیل داشت و او هم واقعۀ حرّه را بر سرِ ایشان آورد و مردم مدینه با او نبردی سخت کردند و پیرامون مدینه خندقی کندند، و خواست تا از کناری از کنارههای خندق درآید و او را میسّر نشد لیکن مروان بعضی مردم مدینه را فریب داد و همراه صد سوار به شهر درآمد و سواران پشت سرِ او به مدینه درآمدند و کمتر کسی باقی ماند که کشته نشد و حرم پیامبرِ خدا را مباح گذاشت تا آنکه دوشیزگانْ فرزند آوردند و شناخته نبود که آنها را باردار کرده است؟
سپس مردم را گرفت که بیعت کنند بر آنکه بندگانِ یزید بن معاویه باشند؛ مردی از قریش را میآوردند و به او گفته میشد: “بیعت کن، نشان آنکه بندۀ خالص یزیدی”. میگفت: “نه”؛ پس او را گردن میزدند.
آنگاه علیبنالحسین [امام سجاد] نزد وی آمد و گفت: “یزید میخواهد که چگونه بیعت کنم؟” گفت: “بر آنکه تو برادر و پسر عمویی”. گفت: “اگر هم بخواهی که با تو بیعت کنم بر آنکه من بندۀ خالص هستم، میکنم”. گفت: “تو را به این امر مکلف نساخته است”.
چون مردم پذیرش علیبنالحسین را دیدند گفتند: “این پسرِ پیامبرِ خداست و با او بیعت کرد بر هر چه بخواهد؛ و آنگاه با او بیعت کردند بر هر چه بخواهد و این در سال ۶۲ بود. -ترجمۀ محمدابراهیم آیتی ج ۲ ص ۱۹۰-۱۸۹».
نرمش قهرمانانۀ فرزند حسین
آری امامِ راستین و بر حق، آماده است برای نجات جان انسانها حتّی “جان” خود را فی سبیل الله تقدیم کند چه رسد “آبرو”را!
فرزندِ حسین، امام سجاد با اینکه به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِبیت، کمابیش میدانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمیخواهند، امّا مگر میتوانست از سیلاب خونی که در همسایگیاش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بیتفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند! نه، هرگز! اینک وقتِ آبرو دادن و شخصیّتشکستن است! پس برخلاف میل باطنی، تقیةً به ابراز تمایل برای بیعتِ غلیظ و شکنندۀ شخصیت که خواستِ حُکّام جور از مردم بود پرداختْ تا مجوّز شرعیِ اقدام مشابه را در اختیار همشهریانش قرار داده باشد!؛ حجّت بر دوستداران اهلِبیت و مردمِ شهر تمام شد و از اقدام ایثارگرانۀ امامْ خط گرفتند و بر اساس همان نسخه عمل کردند تا جان از تیغ لشکرِ عصبیمزاجْ به در بَرَند.
او راه را بر همشهریانش در مدینه و بر ما در همیشۀ تاریخ باز کرد تا بنا به شرایط، تصمیم مقتضی را در دوراهیها بگیریم.
امام، آنی نیست که ما میخواهیم بل آنی است که هست! چه، اگر به ما بود این اقدام را با شأن امامت و با تالیتلوِ حسین بودنش ناسازگار میدیدیم ولی او امام منعطفی نشان داد که برای نجات جان مردم و جلوگیری از کشتارشان، بسته به شرایط و موضوع عمل میکند و پرستیژ را کنار نهاد!.
امروز بنا به تقویم، روز سالگرد علیبنحسین است. در این شب، آن تصمیم انسانیِ وی را فراموش نخواهیم کرد، به ویژه که میدانیم در آن اقدام، لحظات سختی بر وی گذشته است.
«…ثم أخذ الناس على أن يبايعوا على أنهم عبيد يزيد بن معاوية، فكان الرجل من قريش يؤتى به، فيقال: بايع آية أنك عبد قن ليزيد، فيقول: لا! فيضرب عنقه، فأتاه علي بن الحسين فقال: علام يريد يزيد أن أبايعك؟ قال: على أنك أخ وابن عم فقال: وإن أردت أن أبايعك علي أني عبد قن فعلت فقال: ما أحشمك هذا، فلما أن رأى الناس إجابة علي بن الحسين قالوا: هذا ابن رسول الله بايعه على ما يريد، فبايعوه على ما أراد، وكان ذلك سنة ۶۲ -تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۵۰ – ۲۵۱».
http://farhangrazavi.ir/fa/doc/note/18865
.
.
تصادفا واقعه فجیع و جنایت بار حرّه شاهد دیگری بر زوری بودن بیعت با یزید در اواخر حکومت معاویه بود و نشان از کراهت مردم مدینه و برخی مناطق دیگر نسبت به حکومت یزید فاسق و شرابخوار.مورّخ ارجمند معاصر مرحوم شهیدی در این مورد می نویسد:
“.. مردى كه خود را جانشين پيغمبر ميداند رخصت مى دهد شهر پيغمبر، مدفن او، و مركز حكومت اسلام و محل سكونت مردم پارسا و شب زنده دار، براى مدت سه روز در اختيار لشكريان ديو سيرت وى قرار گيرد، تا هر چه ميخواهند ببرند و هر كار كه مى خواهند بكنند. چه مردان پرهيزكار در آن چند روز كشته شد؟ چه حرمتها بر باد رفت، چه بى حرمتى ها كه از آن درنده خويان سر زد، قلم از نوشتن آن شرم دارد..”.
(زندگانی علی بن حسین،سید جعفر شهیدی،ص 91)
در هر حال چنانکه مورّخین نوشته اند لشکر مسلم بن عقبه که از سوی یزید مجوّز سه روز قتل و غارت مردم مدینه را داشت چند هزار نفر از مردم مدینه را بقتل رساند و اموال آنان را تاراج کرده و بسیاری از نوامیس مردم مدینه را مورد هتک قرار داد،چیزی که از تواریخ برمی آید این است که بنی هاشم و در راس آنان امام سجّاد علیه السلام نقشی در این قیام نداشتند،و این قیام بیشتر قیامی زبیری و مرتبط با زبیریان بود که عده زیادی با عبدالله بن زبیر بیعت کردند و والی یزید و امویان شامی را از مدینه اخراج کردند،بعد که یزید مسلم بن عقبه را بمدینه فرستاد او با قتل عام مردم مدینه از آنان با عنوان بردگی یزید بیعت می گرفت! بیعتی با زور شمشیر و قتل که یا بیعت به بردگی یزید یا قتل! و روی همین جهت مردم زیادی بقتل رسیدند،امام سجاد علیه السلام و هاشمیان موافقتی با چنین قیامی نداشتند و دخالتی هم نکرده بودند،این عبارت های یعقوبی در تاریخ هم معارض است با عبارت های دیگری در کتابهای دیگر تاریخی که هم یزید قبلا به مسلم بن عقبه در مورد امام سجاد سفارش کرده بود و هم خود مسلم بن عقبه با او باحترام رفتار کرد.مسعودی در مروج الذهب می نویسد:
” جنگى بزرگ رخ داد و خلق بسيار از بنى- هاشم و ساير قريش و انصار و ديگران كشته شدند، از خاندان ابو طالب دو كس كشته شد، عبد الله بن جعفر بن ابى طالب و جعفر بن محمد بن على بن ابى طالب، از بنى هاشم، از غير خاندان ابو طالب، فضل بن عباس بن ربيعة بن حارث بن عبد المطلب و حمزة بن عبد الله بن نوفل بن حارث بن عبد المطلب، و عباس بن عتبة بن ابى لهب بن عبد المطلب، كشته شدند. هفتاد و چند نفر از ساير قرشيان و معادل آن از انصار و چهار هزار كس از مردم ديگر كه شماره شد، بجز آنها كه شناخته نشده بودند، بقتل رسيدند.
مردم بعنوان بندگى يزيد بيعت كردند و هر كه از بيعت دريغ ورزيد از دم شمشير گذشت، بجز على بن حسين بن على بن ابى طالب، ملقب به سجاد و على بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب. محمد بن اسلم در باره واقعه حره گويد: «اگر روز حره واقم مارا بكشيد، ما اول كسان هستيم كه در راه اسلام كشته شده ايم. ما شما را در بدر خوار كرديم و با شمشيرهاى خود شما را به وضع بدى انداختيم».
مردم، على بن حسين را ديدند كه بقبر پيامبر پناه برده بود و دعا ميخواند، وى را پيش مسرف آوردند كه نسبت بدو خشمگين بود و از او و پدرانش بيزارى مى جست و چون او را بديد كه نزديك ميشد، بلرزيد و جلو او برخاست و وى را پهلوى خود نشانيد و گفت: «حاجات خود را از من بخواه.» و در باره هر يك از كسانى كه در معرض كشتن بودند تقاضا كرد پذيرفته شد. پس از آن پيش مسرف برفت از على پرسيدند كه ديديم لبهاى تو تكان ميخورد چه ميگفتى؟ گفت: «ميگفتم: «اللهم رب السموات السبع و ما أظللن و الارضين السبع و ما اقللن و رب العرش العظيم رب محمد و آله الطاهرين، اعوذ بك من شره و ادرأ بك فى نحره أسألك أن تؤتينى خيره و تكفينى شره.» به مسلم گفتند تو در باره اين جوان و پدرانش ناسزا ميگفتى اما چون پيش تو آمد حرمتش داشتى. گفت: اين به اختيار من نبود كه دلم از ترس او پر شده بود.».
(مروج الذهب/ترجمه،ج2 ص 74)
بنابر این امام سجاد ربطی به این ماجرا نداشت چنانکه هاشمیین،و قیام مردم مدینه بتحریک زبیریان و با بیعت با عبدالله بن زبیر همراه بود در عین حال که آنان تاب مقاومت در برابر سپاه عظیم مسلم بن عقبه نداشتند و البته لسان تاریخ در مورد بیعت امام متّفق نیست و در بسیاری از تواریخ هست که از امام سجاد بیعتی نخواستند،حال در چنین شرائطی بیشرمانه هست که کسانی در عصر ما با حذف صدر و ذیل و شرائط گوناگون حاکم بر یک واقعه بخواهند با نیش و کنایه به یکی از امامان شیعیان راحتی لحظه ای و کوتاه یابند.
این دکتر ملکی داره کلک می زنه! بجای بوس کردن داره روسری رو بو می کنه! راست می گن، چرا این بانو اینقده خوشحاله؟! این بانو با برنادت سوبیرو که نسبتی نداره! دکتر ملکی رو فکر کنم باید در کتاب گینس ثبت کنن چون نه تنها به برادرای سپاهی گفته بود سرطان داره و هنوز زنده هست می گن بخاطر عوض کردن باتری قلب هم سوژه جهانیان شده! شما بعد از عکس گرفتن از جناب دکتر آیا جای خودتون رو با دکتر عوض نکردین که حالا مثلاً دکتر از شما عکس بگیره یا شاید هم گرفته و منع قانونی واسه انتشارش بوده و ما نمی دونیم!
آیا این ناشناس فوق همان آنارشیست کذایی نیست ؟؟
جامعه غوغا سالار
40 سال پیش قول داد آب و برق و خانه و بلیت اتوبوس رایگان بشه (( هنوز کسی مشکلی نداره))
هزاران نفر رو به جرم وطن پرستی بدون دادگاه اعدام کردن (( کس مشکلی نداره))
دختر و پسر دانشجو رو از ساختمان پرت کردن پایین (( کسی مشکلی نداره))
هزاران نفر به جرم عقیده و تفکر و ملیت و مذهب کشتن و شکنجه دادن و مفقودالاثر هستن و هزاران نفر دیگم الان تو زندان هستن (( کسی مشکلی نداره))
جنگ 8 ساله راه انداختن کشور رو نابود کردن میلیون ها نفر داغ دار شدن (( کسی مشکلی نداره))
وعدهای سر خرمن و دروغین دولت (( کسی مشکلی نداره))
فقر، اعتیاد، خودفروشی، کلیه و قرنیه فروشی، تجاوز، بی کاری، تورم ، حجاب اجباری، کشیدن بقیه روی صورت بچه، سرطان، بی آبی و خشکسالی، صدا و سیمای میلی، مواد شیمیایی، هوا آلوده، آتش سوزی منابع طبیعی، تولیدات بی کیفیت، کشتن کولبر، مرزهای نا امن و دزدیدن مرزبانان، سرکار آمدن مسئولین بی لیاقت، فیلتر، گشت ارشاد، نبودن امنیت شغلی، خود کشی، آمار زندانی ها (( کسی مشکلی نداره))
تبعیض بین زن و مرد – زدن تو سر خواهر و مادران و زنمان (( کسی مشکلی نداره))
دزدی آقا زاده ها و فرار از کشور (( کسی مشکلی نداره))
فیش حقوقی 200 میلیونی مسئولین بی کفایت (( کسی مشکلی نداره))
اختلاس سران حکومت (( کسی مشکلی نداره))
بانکهای ورشکسته – پول مردم رو خوردن و سرکوبشان (( کسی مشکلی نداره))
خرج جنگ 3 کشور عراق، سوریه، یمن از پول مردم ایران (( کسی مشکلی نداره))
آباد کردن لبنان با پول ایران و 38 سال پرداخت حقوق به لبنانی ها و حزب الله (( کسی مشکلی نداره))
کمک به فلسطین عراق سوریه یمن لبنان جیبوتی ووو (( کسی مشکلی نداره))
دشمن تراشی و دخالت در کشورهای دیگه (( کسی مشکلی نداره))
ندادن حقوق چند ماهه کارگران و معلمان و ارتشی ها و تمام اقشار زحمت کش و سرکوب آنها (( کسی مشکلی نداره))
دزدیدن پول مردم توسط دو فرمانده سپاه و فرار (( کسی مشکلی نداره))
چوب حراج زدن به منابع نفتی و زیر زمینی و بخشیدن به کشورهای دیگه (( کسی مشکلی نداره))
جاسوسی سران حکومت برای کشورهای دیگه همراه با چتر حمایت رهبر (( کسی مشکلی نداره))
ریا و سوء استفاده از احساسات مردم (( کسی مشکلی نداره))
ترامپ : خلیج عربی ! که بلافاصله بعد از سخنرانی در سایت کاخ سفید هم تغییر کرد و خلیج پارسی گذاشتن
مردم غوغا سالار همیشه در صحنه : ترامپ به ما توهیین کرد امشب ساعت ۲۲ عکس پروفایلمان پرچم ایران باشه و هشتک و حمله به پیچ ترامپ …
هم وطن غوغا سالار 39 سال نفت خلیج فارس رو میدن به کشورهای دیگه اعتراضی نداشتی؟ این همه بدبختی در کشور هیچ حمایتی از مردم نکردی و مشکلی نداشتی
چه شد دیروز سینه ها پاره کردی برای خلیج پارس و وطن ؟؟؟؟نه اینکه ۳۸ ساله خمینی و خامنه ای و….پول نفت خلیج پارس رو صبح به صبح درب خونه ما میارن و خرج زیر ساخت کشور میکنن و هیچ مشکلی نیست
نه اینکه امروز به خاطر فقر دختران ایرانی در مشهد همبستر عراقی ها و ….نمیشن،توی روز روشن پول مردم رو از بانکها دزدیدن و شما بی تفاوت از کنار همون برادران و بانوان مالباخته رد میشین و عین خیالتون نیست و فکر نمیکنید شاید نفر بعدی شما باشید
درود به آقای نوری زاد
این را برای شما می فرستم که کورش را می فهمید:
——————————-
۰کشورم: ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﻡ: ﮐﻮﺭﻭﺵ
ﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ: ﺗﺨﺖﺟﻤﺸﯿﺪ
ﮐﻌﺒﻪ ﺍﻡ: ﭘﺎﺳﺎﺭﮔﺎﺩ
ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻦ: ﺩﺍﺭﯾﻮﺵِ ﺑﺰﺭﮒ، ﺧﺸﺎﯾﺎﺭﺷﺎﻩ، ﻣﺎﺯﯾﺎﺭ، ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥِ ﻋﺎﺩﻝ ﻭ ﯾﺰﺩﮔﺮﺩ
ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻣﻦ: ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺳﻌﺪﯼ ؛ ﺍﺑﻦ ﺳﯿﻨﺎ
ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﻣﻦ: ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ
ﺍﺻﻮﻝ ﻭ ﻓﺮﻭﻉ ﺩﯾﻦ ﻣﻦ:ﻟﻮﺡﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ
ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﯼ ﻣﻦ: ﻗﺎﺩﺳﯿﻪ
ﺷﻬﺪﺍﯼﻣﻦ:ﺭﺳﺘﻢ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺑﮏ ﺧﺮﻣﺪﯾﻦ
ﭘﺮﭼﻢ ﻣﻦ: ﺩﺭﻓﺶﮐﺎﻭﯾﺎﻧﯽ
ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ: ﺁﺯﺍﺩﯼ
ﻋﯿﺪ ﻣﻦ: ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ…
ﺁﺭﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻢ…
تقويم رو نگاه کن!
7 آبان نزديکه!
اما چرا چيزي توش ننوشته؟؟؟
مگه اينجا ايران نيست؟؟؟؟
مگه 7 آبان زادروز پدر ايران؛بنيانگذار حقوق بشر کوروش بزرگ نيست؟؟؟؟
نميدانيم علت چيست؟؟؟
به هر حال پیشاپیش اين روز بزرگ بر تو ايراني گرامي باد…
لطفا تو هر گروهی هستی تا ۷ آبان کپی کن.
کوروش همیشه در یاد و قلب ما
ویژگیهای کورش که در تمامی مردمان جهان بی همتاس و هیچکس در جهان پیدا نشد مثل او باشد:
۱.تنها مرد مقتدر جهان بود که یک همسر داشت.
۲.تنها مرد جهان بود که برده داری را برانداخت و خودش برده و کنیز نداشت.
۳.تنها مرد جهان بود که به ایین دیگر مردمان اهانت نکرد وانان را گرامی داشت.
۴.تنها مرد جهان بود که به یاری مظلومان پرداخت وهیچگونه چشم داشتی به انان نداشت.
۵.تنها مرد جهان بود که به همسر دشمنش تجاوز نکرد و او را گرامی داشت و نگهبانی برای او نهاد تا اورا حفظ کند.
۶.تنها مرد جهان بود که در اوج قدرتش بار عام میداد تا ضعیفترین و فقیر ترین مردمانش اورا ببینند و هر خاسته ای دارند او بشنود.
۷.تنها مرد جهان بود که دشمنانش را بعد از شکست گرامی داشت وانان را نکشت تا بدانند مهر آریایی یعنی چه.
۸.تنها مرد جهان بود که دوسوم جهان را فتح کرد و هرشب نان و بادام کوهی و ماست میخورد زیرا خوراک ضعیفترین مردمان این خوراک بود.
۹.تنها مرد جهان بود که هیچگاه دروغ نگفت و همیشه دروغگویان و چاپلوسان را شماتت میکرد.
۱۰.تنها مرد جهان بود که هیچکدام از دوستان خود را در کار حکومتی نگمارد
پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.
به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید. (بند آخر وصیت کوروش کبیر)
هفتم آبان یادتون نره
< < پاسارگاد آرامگاه کوروش >>
برای آمدن به این مکان اتوبوس رایگان وجود ندارد…
باید بنزین لیتری 1000 تومان بزنی…
نهار و شام و صبحانه مجانی هم به کسی نمیدهند…
سر جاده که میرسی تابلو اخطار نصب کرده اند که ورودی دارد،
راستی این مکان 24 ساعت باز نیست،
و ساعت بازدید محدود دارد…
برایش هم در هیچ رسانه ای تبلیغ نمیشود…
آری اینجا خیلی خیلی ساده است …
نه گنبدی از طلا دارد نه ناقوسی بزرگ که گوش دنیا رو کر کند…
نه مناره های بلند و آواز خوان و نه اتاق های طلا کاری شده که هر روز پر از پول شود و نه کسی به آن دخیل می بندد…
اینجا از تمام اینها بی نیاز است…
اینجا آرامگاه پدر من،پدر تو و پدر ایران ماست…
اینجا آرامگاه بزرگترین پادشاه تاریخ است…
خلاصه بگویم…
“برای آمدن به این مکان باید،
اصالت داشته باشی…
عاشق باشی…
عاشق ایران…
عاشق پدر ایران زمین…
عاشق کوروش بزرگ….
——————————
درود علیرضای گرامی
پیشنهاد می کنم از دیرینگان مان برای خود قبله و کعبه و پیامبر و دین و آیین تازه ای نسازیم. که این خود به گمان من یک کج روی ست در فهم هر آنچیزی که ما این روزها بدان سخت نیازمندیم. و آن: قرار گرفتن و آرام گرفتن و پایداری در اطراف “ادب انسانی” ست. حالا این ادب انسانی از جانب هرکس و هرکجا که می خواهد باشد، برای ما محترم است. از کورش باشد یا از فلان دانشمند یهودی یا مسیحی یا کمونیست یا با خدا یا بی خدا. مهم این است. ادب انسانی یعنی: محترم دانستن و واجب دانستن حقوق فردی و جمعی انسان ها بی هیچ تفاوتی، با آمیزشی از درستی های اخلاقی.
سپاس
.
در شهر هرت
از قبله و امام و شهید و روحانی و کتاب مقدس و عاشورا گفتن همان و ماندن در فریب همان.
حضرت آیت الله نوریزاد (مد ظله العالی ) بجای روی منبررفتن و روضه خوانی چرت و پرت های این علاف ها را برای هزارمین بار روی سایتت نگذار ای بزرگوار . این ها عده ای خل و چل و مفتخور سرگردانند که یکباره یک جایشان قلقک میشه و یک چیزی میپرانند و عادت هم به فکر کردن ندارند شما چرا اینقدر این سایت را بی ا عتبار میکنی با درج این جو ک ها ؟ نکن برادر ! این انبوه مگسان دور شیرینی مفتی از اعتبارت کم میکنند ها ! گفته باشم ها !
نوریزاد گرامی…موتور محرکۀ مردم برای نجات از این وضعیت هردمبیل، یادآوری مفاخر ملی و برجسته کردن بزرگان این سرزمین است. کوروش الگوی امروزین ما نیست. ولی بر گرد آرامگاه او جمع شدن میتواند به همبستگی امروز مردم ما کمک شایانی کند. مردم اکنون به آن درجه از آکاهی رسیده اند تا بتوانند عظمت آن اطاقک سنگی غریب افتاده در مرودشت را به عنوان آرامگاه آن مرد بزرگ، درمقابل این آرامگاه با عظمت چند میلیاردی طلاکاری شدۀ مرد خدای 38 سال پیش، را به عنوان نماد ملی و انسانی ایرانِ ما قدر دهند.
یعنی شما با مهملاتی که حضرت “علیرضا” با تاخیر زمانی یکساله این جا گذاشته موافقید ؟ یعنی باید مردم را با برجسته کردن این جور مهملات ( دروغ گفتن ) همبسته کرد ؟
چرا از فرط ” میهندوستی ” میشوید دشمن واقعی این وطن بی پناه ؟ دوستی خاله خرسه به چه درد وطن میخورد جناب آقای کبیری ؟ با این دروغ ها شاید چند تا ” آریایی ”
علاف را بشود جمع کرد ولی نمیتوان میلیون ها ایرانی را برای مبارزه با استبداد متحد کرد . از هر صد ایرانی واقعی و نه خیالی , شاید تک و توکی این یاوه ها را باور کنند ولی بقیه با شنیدن آنها شما را مسخره میکنند و از دورتان پراکنده میشوند . به نظر شما این دروغ بستن ها به شخصیت های تاریخی از چشم انداختن آن ها نیست ؟ همان کاری که شیعیان با امامان خود کرده اند از شدت شیفتگی ناشی از حقیر شمردن خود . آ نقدر در باره آن ها دروغ گفته اند که آنها را به موضوع جوک تبدیل کرده اند .
خدایا میشود صبحی با آرامش خیال از خواب برخیزم . میشود روزی درد و رنج یک اسیر و زندانی را نبینم .امروز شنبه اولین روز هفته . روزم را با دیدن تصویر زندانی بی کس و در بند بی پناهی چون محمد نظری که در بیمارستان بستری بود شروع کردم تصویری که بغض در گلویم افکند و وجدانم را تا عمق وجود سوزاند اشک از چشمم بیرون زد واقعا به خودم نفرین کردم بخاطر ان مشت گره کرده در سال ۵۷ که من نیز در ایجاد این ستمکده نقشی داشتم خدایا ما ملت ایران خود را بخواب زده ایم ما را بیدار کن خدایا خودت این ملت را هوشیار کن خدایا خودت به این ملت آگاهی ده که تا این نشود رندان و دغلبازان بر خر مراد سوارند و محمد نظری ها اسیر و در بند. بعنوان یک ایرانی میگویم آقای محمد نظری مرا ببخش که در این اسارت تو من هممقصرم جز احساس همدردی کاری ازم برنمیآید خدا ترا آزاد کند همانگونه که خرمشهر را آزاد کرد
♨️ جناب آقای روحانی
بنده هم مثل جنابعالی و میلیونها ایرانی میهن دوست سخنان رئیس جمهور آمریکا را گوش کردم ولی بر عکس شما چیزی برای جواب دادن ندیدم؛ از خودم پرسیدم حضرت ایشان چرا این حرفها را گفت؟ اصلا چرا علیه ایران حرف زد؟ چکار بکنیم که دهان مبارکش بسته شود؟
بنظر بنده که یکی از هشتاد میلیون ایرانی هستم برای جواب دادن به دشمنان باید این چند کار را فورا انجام دهید:
-جلوی ورود و خروج قاچاق کالا؛ ارز؛ مواد مخدر را فوری بگیرید.
-پولهای تاراج شده را به بانکها برگردانید.
– اهل تسنن و اقلیتهای مذهبی را وارد مدیریت کلان کشور کنید.
-از رهبری مصرانه بخواهید قوه قضائیه را کاملا اصلاح کند.
-درآمد حاصل از آستان قدس و سایر مکانهای مذهبی و بنیادها و ستادها و قرارگاهها و … را به خزانه واریز کنید.
-جلوی فساد بایستید.
-هزینه مدارس مذهبی و حوزه های علمیه و بنیادهای بی نتیجه و…. را حذف کنید.
-از هزینه کرد در خارج ایران برای تشکیل هلال شیعی و صدور انقلاب و… پرهیز کنید.
صد کار دیگر برای اجرا دارید که اگر آنها را انجام دهید نه آقای #ترامپ بلکه هیچکسی به خودش اجازه نخواهد داد به ایران عزیز حرفی بزند.
مردم را با نام خلیج فارس سرگرم نکنید؛ شما کدام نام اصیل پارسی را برای ما گذاشتید که حالا دلتان برای کلمه فارس سوخته است؟!
مردم کارنامه شما را می بینند هیچ دلیلی برای پشتیبانی از شما نیست؛ اگر راست می گوئید فقط یکی از زشتی های کارنامه خود را بپوشانید؛ خیلی بد است بعد از 40 سال هیچ هیچ هیچ نکته مثبتی در کارنامه خود ندارید.
امیر
آقای دکتر ظریف اخیرا در مصاحبه ای گفته است که او مسئولیتی در مذاکره با کنگره آمریکا ندارد چون امر داخلی آنها است و هیچ برنامه ای هم برای دیدار با تیلرسون وزیر خارجه انها ندارد چون اولا پیشنهادی نشده و دیگر اینکه رویه انها فرق کرده است.
پذیرش اینکه آقای ظریف تا این میزان از درک سیستم سیاسی آمریکا غافل باشد امر عجیبی است و از یک تحصیلکرده علوم سیاسی آمریکا که وزیر خارجه ایران است که با آمریکا هزار و یک مشکل دارد بسیار بعید است.
آقای طریف باید خوب بداند که شیوه تعامل با آمریکا همین مذاکرات و رایزنی با ارکان اصلی تصمیم گیری آمریکا است و گفتن اینکه این امر داخلی آنها است اوج بی مسئولیتی است. ایشان به هر نحوی است باید بالادستی اصل کاری را قانع کند که راهی برای رفتن به کنگره و ملاقات با آنها بیابد. جالب اینکه آقای ظریف تا نیویورک میرود و در هر شوی تلویزیونی هم شرکت میکند و بحثهای مفصل هم میکند ولی حاضر به رفتن به کنگره نیست و یا نمی خواهد و یا نمی تواند با آنها گفتگو کند. از سوی دیگر هم آقای خامنه ای از اروپائیها میخواهد با کنگره صحبت کنند و بروند از برجام دفاع کنند و نگذارند آنها تحریمهای جدید اعمال کنند ولی خودش حاضر نیست کسی را نزد آنها بفرستد و یا برای گفتگو از آنها دعوت کند.
مذاکره با کنگره و سنای آمریکا از کارهای اصلی هر کشوری است که با آمریکا سروکار دارد. همه قدرت امریکا دست رئیس جمهور آن نیست. در جریان برجام وقتی نتانیاهو حریف اوباما نشد به کنگره متوسل شد. همین اخیرا که اختلافات بین کانادا و امریکا بر سر نفتا بالا گرفته است، دولت کانادا در تماس مستقیم با کنگره است تا جلوی ترامپ را بگیرد. نمایندگان کانادا به نمایندگان ایالات مختلف میگویند که با اشکال درست کردن ترامپ در معاملات دوجانبه چه بلائی بر سر صادرات ایالتهای آنها به کانادا می آید. همین کار را مکزیک دارد کیگند و اروپائیها هم در رابطه با برجام در تماس فشرده با کنگره هستند.
در این میان ایران که با بیشترین خطرات مواچه است با چنین بی مسئولیتی از کنار موضوع می گذرد. خوب اگر وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد مذاکره نمیدهد چرا باید آقای ظریف و دولت روحانی این قدر منفعل باشد؟ ما که ایتقدر پول برای آوردن فلان شیخ و روحانی بی کار کشورهای دیگر در مراسم مختلف خرج میکنیم چه اشکالی دارد از نمایندگانی در کنگره دعوت کنیم قبل از هر تصمیمی به ایران بیایند و حرف ما را هم بشنوند.
متاسفانه رهبری ایران و روحانیون نه با خودشان صادقند و نه با مردم.واقعیت این است که تصمیمات زندگی ایرانیان در آمریکا اخذ میشود. قیمت ارز و طلا و در آمدهای ما و همه چیز ما تحت تاثیر تصمیمات نظام آمریکا است. اگر یکبار از این رویای دو کیشوت بازی خارج شویم و حقایق را آنطور که هست ببینیم و سلطان ببیند که واقعا لباسی بر تن ندارد، شاید اولین قدم در رفع مشکلات برداشته شود.
ناشناس آشنا
………..
در ضمن این تشکر غیر صادقانه شما از من در ابتدای مطلبتان مرابه یاد همان داستان آ ی دزد , آ ی دزد گفتن دزد واقعی انداخت و با عث کلی تفریح شد .
……………
شما هموطن نیت خانی هم که می کنید. اتفاقا سپاس من بخاطر توهین نکردن شما در بیان خود عین صداقت و درستی بود. من خود در آن شکی ندارم اگر شما دارید بهتره بخود رجوع کنید!
هموطن مجلس نیست شما و ساسانم و نوریزاد و مش قاسم و سید مرتضی و چند نفر دیگری که هستید. خب اگر امریکا چنین لطفی را در حق مردم ایران کرد و مرا بعنوان رهبر مبارزه با اراذل و اوباش ///پشتیبانی کرد من دست همیاری بطرفتان برای جلوگیری از دیکتاتوری فردی و خانواده گی و گروهی و از هم پاشیدن کشور دراز می کنم! ما افرادی هستیم دارای عقاید متنوع و در بعضی موارد ضد هم بهمین دلیل نمایندگان اکثریتی از ایرانیان هستیم! رابطه با امریکا را من و شما با پشتیبانی مردم ایران تعیین می کنیم. این مائیم که نمایندگان خود را باید تعیین کنیم و از دست نشانده بودن مجلس و نمایندگانش جلو گیری کنیم. وقتی که انتخاباتی آزاد صورت گیرد و مجلس و رئیس دولت با رای آزاد و مستقیم مردم انتخاب شوند و بر طبق قوانین آزاد بتوانند آزادانه و بدون ترس حرفشان را بزنند و مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی آزاد باشند مسلما میزان وابستگی به قدرت مطلقه کمتر می شود و دمکراسی پای می گیرد و روابط خارجی نیز بر مبنای منافع ملی است نه بر طبق خواست و منافع این کشور و یا آن قدرت است. بنابراین درآن صورت من تنها یک فرد ام و یک رای دارم نه قدرت ولایت مطلقه و یا پادشاه و یا رهبر مطلق!
ولی هموطن حتی در کشورهایی که بیش از دو قرن حکومتهای سکولار و دمکرات با قوانینی بر مبنای حقوق بشر جاری ست هم ریسک شکست قوانین و جامعه دمکراتیک از عوامل استبداد هست. بهمین دلیل یکی از ترس های نیروهای آزادیخواه در چنین کشورهایی شرکت نکردن و یا کم شرکت کردن مردم در انتخابات های گوناگون است.
نیت خوانی نه نیت خانی! نکنه با خانی آباد نو اشتباه گرفتی؟!
/// کند سید رضی را , آ مین ! همنیجوری اینو نوشتم! کجایی سید رضی (لاع ) ؟
سید رضی همین جاست. همین جا. سید رضی نویسنده همین کامنت فوق هم هست. سید رضی هیچ وقت این سایت را ترک نکرده و همیشه مشغول مزه پراکنی در این سایت بوده. گاهی به اسم این و آن مطلب نوشته مثلا به اسم مرتضی و آرتین. گاهی مطالب بی ادبانه نوشته گاهی به اسم ناشناس نوشته برای کسانی که دوستشان ندارد. سید رضی همینجاست. سید رضی همان کسی است که وقتی می خواست مطلبش را در این سایت شروع کند بر علیع خودش از طرف ناشناس ها فحش می داد تا مظلوم نمایی کند. سید رضی خادم الحرمین است، منم تقی و نقی است، بی کنش است و خیلی های دیگر، و اخیرا هم ناشناس شده است. سید رضی هیچوقت نوریزاد را دوست نداشته و از سایتش برای تفریح استفاده می کند.
با تشکر از دوست گرامی که نوری تاباند بر یکی از چهرهای مرموز سایت . من اخیرا به این فکر افتادم که مزدک ۱ همان سید رضی ( لاع ) باشد . با سپاس از شما .
از شوخی هایت که بگذریم , این مطالبی که اندر مزایای با هم بودن و چه و چه نوشته ای را با شرکای آمریکایی خود قبل از شرو جنگ هم حتما در میان میگذاری , در واقع آنها قبل از سرمایه گذاری برای شروع جنگ از شما میخواهند که ذره به ذره بگویید که چه میخواهید و چه نمیخواهید و آنها هم ذره به ذره همین ها را میگویند و توافقی میشود ( باز تاکید میکنم که همه اینها قبل از شروع جنگ انجام میشوند یعنی دست شما پیش از شروع جنگ بسته میشود ). پس از پایان تجاوزات آمریکا و شرکاء به افغانستان , عراق و لیبی , این تنها شرکت های کشور های متجاوز بودند که اجازه یافتند خرابی های ناشی از جنگ را درست کنند آ نهم با شرایط خودشان , با قیمت هایی که خودشان میدادند و ساختن ان چیزهایی که در جهت منافع کلان خود آن کشور ها بود , به عبارت ساده تر کشور ها را آنطور که میخواهند بازسازی میکنند و با بهایی که خود طلب میکنند . این ها همه هم در صورت وقوع چنین جنگی در ایران اتفاق خواهد افتاد و مجلس مردمی و دمکراسی و مطبوعات آزاد و چه و چه همه حرف مفتند در آ ن شرایط .
حالا از همه این حرف ها که بگذریم این مش قاسم مسخره را برای دلقکی دربارت میخواهی ؟ آدم قحطیه ؟ توی روانی و مش قاسم مسخره , چه شود !
“جناب ناشناس من نه طرفدار سید مرتضی هستم و نه از مسلمان و اسلام و نامهای عربی خوشم میآد . ولی نوشتن چنین جمله ایی بنظرم نادیده گرفتن حقوق دیگران با تحقیر کردن آنهاست. سید مرتضی هر که باشد انسانیست که دارای دیدگاهایی است و آنها را ارایه می دهد . مسلما این شخصیت خود ایشان از یکطرف و حقوق انسانی او از طرف دیگرست که برای ایشان و یا هر فرد دیگری احترام می افریند. من باور دارم که تا زمانیکه ما نتوانیم به دیدگاه همدیگر هر چند مخالف و به شخصیت همدیگر هر چند چندش آوراز نظرما احترام بگذارم نمی توانیم جامعه ایی سالم و پیشرفته بسازیم. باور کنید همه پیچیده گیها در جامعه از همین موضوعات ساده و پیش پا افتاده شروع می شوند. ببین هموطن شما اگر نقدی بر گفتار ایشان دارید بفرمائید و بنویسید نه مثل من . تحقیر ایشان و یا هر نویسنده ایی برخورد با شخصیت ایشان و نه نقد ایشان است. شما بجای نقد نوشته کسی مثلا بگوئید آره این همان آخوند ////// ///////// است که این را نوشته! خب بفرمائید نقد شما به نوشته این ////// و /////// و //////// از نظر شما چیست؟ مگر ایشان ادعایی کرده اند و گفته اند که کسی هستند /مسلما کسی یا انسانی هستند و زندگی می کنند و می نویسند و منتقدند پس هستند! چرا آخوند ////////// ؟ ایشان انسانند و زندگی می کنند مثل من و شما و دیگران و حرفشون را هم می زنند. خب شما هموطن با نقد گفته هایش ما را به گمراهی ایشان اگاه کن ”
توضیح لازم : هدف از این نوشته دفاع از سید مرتضی یا آخوند ها نیست .
…………….
جناب نا شناس اولا که من هیچ توهین شخصی نه به سید مرتضی و نه به دیگری نکرده ام و اگر هم توهینی به شخصی در کامنت من بوده بعلت توهین طرف مقابل نسبت به خودم بوده. ولی همین سید مرتضی بارها بمن توهین شخصی کرده و من جوابش را نداده ام. ولی من اسلام و یا محمد و یا سایر رهبران اسلامی را مثل تمام رفته گان و ایدئولوژیها و تفکرات گذشته گان در تملک کسی یا گروهی حتی معتقدان به اسلام یا کمونیست یا مسیحیت …نمی دانم و وهر فردی حق دارد با آنها درست به همان نحوی که خود تشخیص میدهد بر خورد کند. یکی شاید تنها انتقاد کند و دیگری توهین و لجن مال کردن! این به کسی مربوط نیست. بحث توهین به باورهای مردم هم مزخرف است. چون وقتی دینی و یا باوری که دستور کشتن و نادیده گرفتن حقوق و زندگی و محدودیت دیگران را می دهد باید منتظر به لجن کشیدن از طرف دیگران هم باشد و این مختص اسلام و یا لیبرالیسم و یا مسیحیت و یهودیت و بهائیت و …نیست! سید مرتضی با آوردن لقب سید بدنبال نام خود نماینده یک طرز تفکر و گروهی است که نه تنها بمردم ایران و ایران نفعی نمی رسانند بلکه برای ///////////////////////////////////////////////////////////////////// دست می زنند. ایشان دیدگاهی را باور دارند که انسانها را یا مسلمان و باورمند به خرافات اسلامی و پیروی از آخوند می دانند و معتقد به دادن خمس و ذکات به ایشان و هم لباسی های ایشان بعنوان متخصصین دینی یا مخالفین چنین نظری که مرتد و کافر و…هستند و خونشان حلال و زن و فرزندشان هم باید برطبق نص صریح قران بنده و برده و کنیز شوند ! ولی هموطن حرف من با شما در مورد عمار ملکی بعنوان یک فرد بود. فردی که نه کسی را غارت کرده و کشته و نه نقشی در دزدی و آدم کشی داشته و نه ادعایی دارد. انسانی ست که دارای باوری است و مثل من و شما حرفش را می زند. هموطن من نزدیک به 40 سال ست که بر ضد این اسلامیون اشغالگر می نویسم و حدود 5 سال ست که در سایت نوری زاد نظر اتم را می نویسم. فکر نکنم خطوط کلی باورهای من آنچنان تفاوتی که شما فرموده اید داشته. قصد من از نوشتن آن کامنت اصلا وادار کردن شما بدفاع از خود نبود بلکه بیان مشکلی کلی در بین ما ایرانیان بود. اصولا اکثریت ما ایرانیان بجای نقد نوشته به شخصیت و شکل ظاهر و صفات نویسنده می پردازیم. چنین چیزی نه تنها انتقاد نیست بلکه توهین به شخص است.
مثل/// لبخند بزنیم خوبه؟!؟!؟ اما افسوس نیشمون به این گنده گی باز بشه فک و پوزمون جر می خوره!
این بانو چار اینقدر خوشحاله؟ این دکتر ملکی من رو یاد محمود عنتری و بوسه اش بر پیکر معلم مدرسه اش می اندازد! حال در ونزوئلا چه اتفاقاتی با ننه دیکتاتور بر وی گذشت بماند! اما شما کجائید! نکند انتشار عکس شما منع اونجوری داشت!
————–
درود دوست گرامی
من عکاس این عکس بودم.
.
آقای نوری زاد سلام در پس زمینه تصویر شما در بالا یک بیابان دیده می شود اگر اشتباه نکنم این مکانی است که در آن سوسمارهای بیضه خوار به وفور یافت می شوند لطفاً احتیاط کنید ما برای براندازی رژیم به شما نیازمندیم!
سوسمار بیضه خوار بیضه نمی خوره بیضه رو له می کنه و در خواب به مردها حمله می کنه اما نوری زاد مشاهده می کنید بیداره و چرت هم نمی زنه! اینو یکی از همکلاسی های دوره دانشجوییم که رییس کمیته دامغان در زمان جنگ بود و واقعاً بیسوادِ بیسواد هم بود در دوران تحصیل برام تعریف کرده اسمش سفیدیان بود! تنها چیزی که ما از این سفیدیان دیدیم نوشتن اسم خودش بود!
درود بر تجربیات بابا قوری زاد و همراهان وفادارش که با این سایت لرزه بر اندام ولایت /// انداخته اند!
نوری زاد نترس پادشاه عربستان سایت تو رو در مورد ایرونی و نظر یه ایرونی در مورد ایرونی و هوای فرنگ کرده ها مثه تو نمی بینه!!!!!!!!!!!! بقول معروف زمستون میره و رو سیاهی به زغال می مونه! حذف نظر نشان دهنده ی همین مساله بود! (یکی از موارد اعتماد به نفس کاذب بود که در تو و برادران سپاهی هم بشدت دیده میشه)
سلام آقاي نوري زاد .
نامم رضا و فاميلم كاوياني ساكن لس آنجلس
واقع در سرزمين شيطان بزرگ هستم
تقريبا از ابتداي زمانيكه نامه هاي ملايم
و بعد تندو تيرتان را به حاكم جمهوري
إسلامي مينوشتيد و منتشر ميكرديد
تاكنون كه بصورت ويدوئي انتشار ميدهيد با علاقه مندي نظريات شما را
دنبال كرده ام .
در آخرين مطلبي كه إظهار فرموديد از
موضوعات سياسي فاصله گرفتيد كه اميدوارم افشاگريهاي شما در خصوص
مسائل.پشت پرده رژيم كماكان ادامه
داشته باشد .
اما مطلبي كه ميخواستم عنوان كنم در ارتباط يا آخرين ويدوي شما مَي باشد .
من هم همانند شما معتقدم كه جاندار
بخصوص نباتات و حيوانات
نوعي رابطه با انسان بر قرار ميكنند
و حتي اشياء نيز به نوعي ديگر در اين
ارتباط ميباشند . اما آقاي نوري زاد
موضوعاتي اخلاقي’ كه گفتار شما هم
بي ارتبا ط با آن نيست در اين سطح
براي مردمي كه متاسفانه در طَي اين
سالهاي بِعد از انقلاب ابتدايي ترين
اصول اخلاقي جه در گفتار و چه در رفتار را رعايت نميكنند به نظر من بي
مورد است . تصور نكنيد من در خارج نشسته ام و از احوال مردم ايران بي اطلاعم . دو ماه قبل از ايران آمده ام
و تقريبا هر ساله اين ديدار تجديد مي شود . اما اگر برخوردم را در أين سفرها با مردم و رفتار نا هنجاًر اخلاقي كه ميبينم و متاسفانه خواهم ديد بيان كنم
مثنوي هفتاد من كاغذ شود .
أين مردم به دليل فشارهاي رواني كه مسبب آن را شما بخويي دريافتيد نياز
به آرامش و اموختن اموخته هايي كه
فراموششان شده دارند و اين شدني
نيست وقتي از راديو و تلويزيون وبلند
گوهاي نمار جمعه و منابر و كتب درسي موضوعات ضد اخلاق ترويج و
ايضا فشارهاي رواني رواج آساني مي يابد . با دردمندي و بغضي هميشگي
ميگويم بايد القباي
اخلاق را بايد از نو اموخت
هميشه اين چنين باشيد
رضا كاوياني
یه بزی مال همسایمون بود دزیدم
بردمش بازار فروختم 400 هزار تومن .
شب بعدی رفتم یکی دیگشو بدزدم گرفتنم و رفتن شکایتم کردن.
یه احضاریه اومد در خونه که بدلیل بز دزدی ده روز دیگه دادگاه داری…
همسایمون هم سرگرم مدرک جمع کردن وشاهد جمع کردن شد.
یه شاهدش گفت نمیام شهادت بدم همسایمونم بهش گفت صد تومن بهت میدم بیا، طرف هم قبول کرد
با هزینه تاکسی و رفتن به دادگاه و تمبر زدن و نامه نگاری یه دویست و پنجاه تومن دیگه هم خرج کرد!!
خلاصه قاضی منو 300 تومن جریمه کرد ، بزه رو فروخته بودم 400 تومن صد تومنشو ورداشتم بقیشم دادم به همسایم…!
همسایم هم 50 تومن گذاشت سر 300 تومنی که از من گرفت که پول شاهد و هزینه دادگاه و… بده
ولی من صد تومن سود کردم.
یعنی در سیستم قضایی کشورها اگر اون اندازه که شاکی اذیت میشه, مجرم هم اذیت میشد الان ظلم ریشه کن شده بود
همسایمون هم جدیدا زده تو کار بز دزدی
#ناشناس
آخه مجبوری داستان بنویسی وقتی بلد نیستی! یه کلام بنویس قوه غذاییه دزده! آخه تو بز بدزدی نمی فرستنت خونه که بعد احضاریه واست بیاد! اما گفتی بز دزدی … یاد این صحبت افتادم که می گفتند طرف گوسفنداش رو فروخته و بالای شهر نشین شده اما با این داستان پی بردم که این افرادی که از تصدق فروختن بز و گوسفند که قیمت طلا هم پیدا کرده بالای شهر نشین شد ه اند از این راه بوده که به این اینجا رسیده اند! جالب بود و این رو جدی می گم! یه سر قضیه اینجا باید باز به سپاه برگرده/حاضرم اثبات کنم/…
این دفعه هزارمه که این جوک روی این سایت میاد. یا دوزاری نوریزاد کجه و متوجه نمیشه یا با خواندن چند باره آن خوش خوشانش میشه. اینترنت این کامنتگذ ار مامانی هم باید خیلی کند باشه که تازه بعد از یک سال “ایمیل” علاف های مثل خودش رو گرفته. چیزی حدود هشتاد در صد کامنت ها این سایت آشغالند و آشغالند و آشغالند .
ناشناس آشنا ماشنا تو نیستی که به علی می گی مامانی! در تو دو حالت میشه متصور بود یکی اینکه داری دهن همه رو سرویس می کنی و بقول محمود عنتری با این متن لازم شده آب رو بریزی یه جایی که داره دردش می آد! شق دوم اینکه فیبر نوری اینترنت خونگی (یا بهتر بگم سازمانی) که استفاده می کنی از همون مخصوصهاش هست که می گن شبها /// یواشکی ازش استفاده می کنه!
حالا شما جز 80درصدی یا 20درصد؟!
این بانو فکر کرده دکتر ملکی از جانب آغا اومده و قراره بهش دیه بده! مثل نوری زاد که با ته ریش می ره این ور و انور و خودش رو جای برادران حزب اللهی جا می زنه تا افراد ازش حساب ببرن اما افسوس این جماعت خبر ندارن ما به اونجامون هم حسابشون نمی کنیم چه به رسه به ریش. تا قبل می گفتیم بذار دلشون خوش باشه اما حالا خیلی زور داره از رو که نمی رن!
میسی (مخفف مرسی) که نظر من رو اینجا منتشر کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اگه گفتی کی اینجا اینجوری نظر می نویسه! مزدک نباشه ناشناس آشنا ماشنا باید باشه! خودت حدس بزن!
راهنمایی: مزدک … (حذف به لحاظ بد آموزی) این حرفها رو در پس حرفهایی که می زنه نداره پس کی باید باشه؟!؟!؟
اقای نودیزادمن نتوانستم این فایل صوتی شما را گوش کنم لطفن از من به لبخند شکایت نکنید چون ناشنوا هستم شوخی با نوریزاد گزامی