سر تیتر خبرها
در اتاق بازجویی + تحلیل هفته

در اتاق بازجویی + تحلیل هفته

درود دوستان خوبم

شاید هیچ حادثه ای در ایران و جهان اسلام، به اندازه ی هر آنچه که در کربلا رخ داد، عاطفه برانگیز و بحث برانگیز نبوده و نیست. بجوری که غلبه ی پیوندهای احساسی این ماجرا، بر عقلانیتی که از آن می توان بر کشید، آنچنان وسیع و بسیط است که بسیاری از درست اندیشان را نیز به واشکافی های تکراری و تکراری اش مشغول کرده است. من سخنی – نه تازه – اما جورِ دیگر دارم در باره ی کربلا و عزاداری برای امام حسین. پیشنهاد می کنم بشنوید و بخوانیدش حتماً. اگر چه پیشتر منتشر شده باشد. باشد؟

محمد نوری زاد
دهم مهر نود و شش – تهران

در اتاق بازجویی

یک: زینب را می بینم که موی پریشان و سراسیمه از سرِ کشته های خاوران بر می خیزد و خود را به اوین می رساند و درپشتِ دیوار بلند زندان برای نرگس محمدی و نرگس های دیگرمان – که بی هیچ خطا در زندان اند – خیمه ی عزا بپا می کند و زندانبانان را می گوید: این زنان زندانی را چرا از خانه و از میان خانواده و فرزندانشان واگرفته اید و به اسیری بدینجای آورده اید؟ و خود امام حسین را می بینم که با بدنی خونچکان از دوردست های تاریخ بدر آمده و بر درِ بیت رهبری کفِ دست می کوبد و می گوید: شما را به ابوالفضل بیایید و دست از سرِ کربلای من وابگیرید و آزاده باشید و اگر شیوَنی شما را هست، آن را به پای میلیون ها زن و کودکِ آواره ی سوری بریزید که شما اشقیا ذره ای آبرو درجهان برای من باقی نگذارده اید. و من – محمد نوری زاد – با همین دو چشم خود می بینم که “برادرانِ” اطلاعاتی و سپاهی، نعره کشان از هرکجا فرو می بارند و زینب و امام حسین را دوره می کنند و دست و پایشان را می بندند و بعد از آن که جورواجور فحش های ناموسی بر تن و بدن آنان و اجدادشان می نشانند، می برند و به زندانشان می افکنند و برسرشان نهیب می زنند که: اوهوی، شما را چه به کربلا؟

دو: درسلولِ بازجویی، بازجوی اطلاعاتی برسرِ زینب آوار می شود که: ای فلان فلان شده بگو ببینم تو را چه به این فتنه گران؟ زینب با صدای آرام و رنجوری که گویی از دلِ اعماق برمی آید می گوید: مرا اگر نمی شناسی بشناس. من زینبم. بازجو فحش ناجوری بر بانو می بارد و می غرّد: تو با این ریختِ درب و داغان و قیافه ی بیابانی، زینبی؟ زینب می گوید: بله، مرا داغ عزیزانم از ریخت انداخته. اما من اگر داغ دیده ام و طعمِ آوارگی و توهین و سرزنش چشیده ام، زنان بسیاری را می بینم که در این سرزمین به داغ و توهین و سرزنش شمایان گرفتارند از دیرباز. من اگر بچشم خود دیدم که اشقیا عزیزانم را بضربِ تیر و نیزه و شمشیرو خنجر ریز ریز می کنند، در این سرزمین، مادران و خواهران و همسران بسیاری می شناسم که شما بعد از هزار شکنجه عزیزانشان را ریزریز کرده اید و دلِ این بانوان را سوخته اید و هیچ نشانی ازعزیزانِ ریز ریز شده شان نیز بدانان نگفته اید. شما روی شمر را سپید کرده اید. یزید که هیچ، یزید شدن لیاقت می خواهد که شما نداریدش. بازجو دست به گیسِ زینب می برد و می کشد و به جیغِ وی اعتنایی نمی کند و سرِ زینب را محکم به دیوار روبرو می کوبد و از لای دندان صدا در می دهد: //////// کارت بجایی رسیده که به ما می گویی شمر؟ به اسم زینب می خواهی کاسبی راه بیندازی؟ ////// یک زینبی نشانت بدهم که خود بی بی از کربلا به حالت گریه کند.

سه: “ریخت بیابانی و درب و داغان” بانو نتوانست بازجوی اطلاعاتی را از هرآنچه که در چنته داشت باز بدارد. کسی که نمی بیند. بگذار عشق و حال کنیم. گفت آنچه ناگفتنی است. و کرد آنچه ناکردنی است. ساعتی بعد، زینب بانو همین که به هوش می آید می نالد: نمی خواهد حسینی باشید، نمی خواهد زینبی باشید، لااقل بیایید و یزیدی باشید که یزید، از گل بالاتر به ما نگفت و با عزت و احترام ما را به خانه هایمان بازگردانید. اما تو ای بازجوی اطلاعاتی، به نمایندگی از مقام عظمای ولایتت، همینجا با من درشتی می کنی و همچون دیگر دختران و بانوانی که ازشان بازجویی کرده ای بر ناموس من ناسزا می باری و دست بر تن و بدنِ من می سایی!؟

چهار: بازجویِ سپاهی در مجلس سینه زنی حاج منصور ارضی بوده که فراخوانده می شود. از بس نعره برکشیده و از بس بر سر و سینه زده که صدایش گرفته و زمخت است. می رود و چشم بر دریچه ی کف دستی سلولِ بازجویی می نهد و بانوی درب و داغانِ بیابانی را ورانداز می کند. عقب می کشد و خود را به جمع بازجویانِ اطلاعاتی می رساند. همه را پس می زند و می گوید: خودم ازش بازجویی می کنم. دستور می دهد امام حسین را در “اتاق ویژه” از پا آویزان کنند و همه از اتاق بیرون بروند. آستین های پیراهن مشکی اش را بالا می دهد و ریشِ امام را می گیرد و می کشد که: اگر این زن زینب است، لابد تو هم امام حسینی!؟ امام می گوید: هیچ زخمی سوزنده تر از زخمی نیست که هواخواهان و دوستانت بر جسم و جان تو می نشانند. بازجو لگدی به صورت امام می زند و فحش آلودش می کند و می گوید: برای من لفظ قلم صحبت نکن وگرنه چند تا از فحش های یالثارات و آیت الله جوادی آملی نثارت می کنم که مغز استخوانت بسوزد! امام حسین به سختی چیزی می گوید. بازجوی سپاهی هوار می کشد: بلندتر. امام می گوید: گفتم فحشِ ایشان و دیگر آیت الله ها بسیار پیش تر از این به ما رسیده. حتی همین رفتار تو و همکارانت نیز.

پنج: بازجوی سپاهی انگشت نشانه اش را در گودیِ یکی از زخم های تنِ امام فرو می کند تا امام از درد بخود بپیچد. می پرسد: این زخم ها چیست بر بدنت؟ امام می گوید: شما سپاهی ها و شما شیعیان با هر توهین و ضرب و شتم، با هر بی انصافی و بی آبرو کردن مردم، با هر دستی که به جیب و حق مردم می برید، و با هر فحش و فشنگی که در اینجا در سوریه و درهرکجا به اسم ما شلیک می کنید، این تیرها نخست به سینه و سر و بدنِ من می خورد. با هر حسین حسینی که اداء و اطوارش را در می آورید، خنجری به قلب من فرو می شود. بازجوی سپاهی که فحش هایش به تکرار افتاده و برای فحش بارانِ امام حسین در پیِ فحشی تازه می گردد، سرآخر یک فحش ناموسی صد در صد شیعی پیدا می کند و آن را سرضرب نثار امام می کند و می گوید: ////// حرف حسابت چیست؟ امام حسین که نای سخن گفتن ندارد می گوید: من اگر یک حرف زده ام شمایان هزار حرف برآن افزوده اید. شما حتی بر زبان اسب من حرف نشانده اید. من گفته ام اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید و با مردم آن کنید که دوست دارید با شما بکنند. شما آیا هیچ بدین سخنِ من اعتنا بسته اید؟ چه کاری بوده از زشتی ها و پلشتی ها که شما سرداران و سپاهیان نکرده باشید؟

شش: خبر به بیت رهبری می رسد که زن و مردی مدعی اند مستقیم از کربلا بدینجای آمده اند. نمی دانم چه حالی بر اهالیِ بیت مکرم مستولی می شود که هلی کوپتری در وسط زندان اوین بر زمین می نشیند. همه خبردار می شوند و راه می گشایند و حضرت رهبری عصا زنان خود را به همان اتاق ویژه می رساند. اتاقی که درعزای امام حسین سیاه کوبی اش کرده اند. مردی ژولیده و خوچکان را می بیند که در کنج اتاق بر زمین افتاده و پزشکی با روپوش سفید بر زخم های تنِ وی مرهم می نشاند و همان بازجوی فحاش سپاهی این بار با احترام و ادب با وی سخن می گوید و مردی نیز بر کفِ خونین اتاق دستمال می کشد. برای رهبر صندلی نرم و مخصوص می آورند. حضرت پیش از نشستن، به اشاره ی دست از همه می خواهد که از اتاق بیرون بروند. رهبر می ماند و امام حسین. حضرت رهبری بر صندلیِ نرم فرو می نشیند. چه بپرسد از این مرد آشفته رویِ خونین تنِ افتاده بر زمین؟ رهبرسکوت را می شکند: تو امام حسینی؟

هفت: امام حسین سربالا می آورد و غلیظ و ممتد به صورت رهبر نگاه می کند. نگاه طولانی امام حسین فضا را سنگین می کند. جوری که رهبر می بیند توانِ پرسشِ دوم را ندارد. سن و سالش که در همان محدوده ی سن و سال امام حسین است. ریشش را هم که خضاب کرده. جای سالم هم در بدنش نیست و از هر زخمش خونی تازه بر زمین می سُرد. عجبا این بابا که خود را امام حسین می داند خودش را چه نیک با نوشته های تاریخ هماهنگ کرده. اما نه، امام حسین کجا و این ژولیده ی درب و داغان بیابانی کجا که در این کنجِ واویلا بر زمین ولو شده است؟ لب های امام حسین تکان می خورد و در حالی که مستقیم به چشمان رهبر نگاه می کند، به سختی می گوید: من همه ی کارهای تو را می نهم کنار تا درجای خود بدان رسیدگی شود توسط مردم. اما این “بر صندلی نشستن ات” مرا کشته که خود بر صندلی می نشینی و همه را بر زمین می نشانی!

اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mohammadnoorizad@gmail.com
محمد نوری زاد
نوزدهم مهرماه نود و پنج – تهران

تحلیل هفته: سیزده مهر نود و شش

این سخن مرا حتماً بشنویدش. باشد؟

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

238 نظر

  1. در شهر هرت
    ایران در دست دشمنان و دروغگویان ودچار خشکسالی است؛
    نظام داعشی ولایت فقیه با کمک رهبر و سپاه بلاخره توانست، ایران را به کوچکترین و خوارترین درجه خود برساند وآرزوی دیرین اعراب را برآورده کند.

     
  2. خبرگزاری فارس: ارقام دریافتی حاج عبدالرسول دری اصفهانی:
    – سال 93 نیز طی یک ماه پایانی سال مبلغی نزدیک به 9میلیارد به دری اصفهانی پرداخت شده.
    – تیرماه سال 95 طی سه فقره چک مبلغ 3 میلیارد تومان دریافت کرده است.
    – مردادماه سال 95 نیز 3 میلیارد تومان طی 3 فقره چک دریافت کرده است.
    مش قاسم: این یکی ممکنه جاسوس باشه ممکنه نباشه. ممکنه دزد باشه باشه ممکنه نباشه (اسمش عبدالرسوله! الله و اعلم…..) . ولکن، بنظر میاد هر شیکری خورده تنهایی خورده. برادران قاچاقچی خودش سهمشون نرسیده زدن زیر بازی!

     
  3. حاج حسن/*: صحبت های ترامپ چیزی جز فحاشی نبود.
    مش قاسم: حاج حسن:* زد توی خال! راست میگه، توی حرفاش چندین دفعه گفت توی دهن میزنه، سیلی میزنه، از لغت سوسول استفاده کرد و از این حرفا!
    /*: ک

     
  4. گفتگوی اختصاصی و بی پرده بکی اندرسون ،تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه در سی ان ان که بارها نیز به ایران سفر کرده است.

    وی در این برنامه به سه اشتباه استراتژیک جمهوری اسلامی که منجر به سقوطش خواهد شد را چنین ارزیابی نموده است، بکی اندرسن می گوید اگر فردای سقوط نظام جمهوری اسلامی کسی از من بپرسد دلیل سقوط این حکومت چه بود؟ من سه اشتباه را از دلایل اصلی سقوط این حکومت بیان می کنم:

    ۱ – تقلب در انتخابات بخاطر احمدی نژاد و سرکوب مردم عادی در سال ۲۰۰۹ (۸۸) ، درست است که جمهوری اسلامی سابقه سرکوبهای خونبارتر از این را هم داشته ولی سرکوب مردم عادی در آن سال از جنس دیگری بود. کینه ای که از رفتار وحشیانه سپاه و بسیج در خیابانهای تهران ،نظیر با وانت از روی مردم رد شدن و یا پرتاب کردن معترضان از روی پل و ….از آن دوران در دل مردم باقی مانده بی نظیر است. شعاع و گستره کینه مردم از خامنه ای در سرکوبهای ۲۰۰۹ (۸۸) به همه سطوح جامعه سرایت کرد. رهبر ایران با دستور مستقیم شلیک به مردم بی دفاع عملآ فاتحه جمهوری اسلامی را خواند و از آن به بعد نظام بطور جدی از سایه خود هم وحشت دارد.

    ۲ – یکی دیگر از اشتباهات استراتژیک سکانداران نظام جمهوری اسلامی تلاش برای دستیابی به بمب اتم بود. شما ببینید این فعالیتهای مخفیانه اتمی چقدر برای ایران گران تمام شد. میلیاردها دلار صرف مراکزی شد که نهایتآ هم به نتیجه نرسید و مجبور شدند بتن روی آنها بریزند. غیر از اینها بیش از ده سال مذاکره و تحریمهایی که بخاطر فعالیتهای هسته ای اعمال شد، ایران را سالها به عقب برد. چرخهای کارخانه ها از حرکت ایستاد و مراکز صنعتی یکی یکی تعطیل شدند. بطوریکه در حال حاضر چرخه های تولید و کارآفرینی در ایران تبدیل به یک فرآیند ضررده شده است. بیکاری در جامعه ایران بیداد می کند تبعات آن افزایش سرسام آور میزان جرم و جنایت در کشور است. حال اگر آمریکا توافق هسته ای را بر هم بزند دوباره تحریمهای سابق برمی گردند و اوضاع بسیار بدتر از سابق خواهد شد. اصولآ رفتن این کشور به سمت فعالیتهای هسته ای از ابتدا اشتباه محض بود و هرچه جلوتر می رود هزینه اش بیش از پیش سنگین تر شده بطوریکه کشور در حال فلج شدن است.

    ۳- ۰اشتباه بسیار بزرگ استراتژیک جمهوری اسلامی حضور در جنگ سوریه است. هزینه پشتیبانی و تدارکات شصت هزار نیروی افغان و عراقی و پاکستانی و لبنانی و سپاهی در سوریه شوخی نیست. این هزینه سرسام آور هر کشور ثروتمندی را از پای در می آورد چه برسد به اقتصاد پوسیده و مملو از اختلاس و فساد رژیم جمهوری اسلامی. جلوگیری از سقوط بشار اسد برای مردم ایران بسیار پر هزینه بوده است. بانکهای ایران یکی پس از دیگری ورشکسته شده اند و صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند. اوضاع بطور غیر قابل تصوری آن قدر خراب است که کارمندان و بازنشستگان آه در بساط ندارند. سپاه مدتهاست که برای تآمین بخشی از مخارج خود به ترانزیت مواد مخدر روی آورده است. خبر دستگیری یکی از مسئولان یا وابستگان به جرم دزدی و اختلاس به امری عادی مبدل شده و تعجب کسی را برنمی انگیزد. کارگران ماههاست حقوق نگرفته اند. وضعیت بقدری خراب است که حتی در زمان جنگ ایران و عراق هم اینطور نبود. دخالت در سوریه باتلاقی است به مراتب بدتر از فعالیتهای هسته ای. رژیم شیره درآمدهای مردم را میمکد. تا زمانی که حزب الله مانند زالو از درآمدهای ملی ایران ارتزاق می کند وضعیت رفاهی و اجتماعی مردم ایران روز به روز بدتر خواهد شد. این سه اشتباه بزرگ پایه و اساس رژیم جمهوری اسلامی را مانند موریانه خورده است و با تکانی فرو خواهد ریخت.

     
  5. عجیب ترین شعری که مورد خدا شنیدم ! حتما گوش بدین

    https://www.youtube.com/watch?v=lFr0qBFzIXw

     
  6. ابوالفضل قدیانی: آقای خامنه‌ای برای حفظ سلطه‌اش فرمان به حصر محصورین داده است (1)

    چند صباحی است که سینه‌چاکان مستبد امروز ایران به تکاپو افتاده‌اند تا با دروغ‌پراکنی، ننگ دستور ایجاد و ادامه حصر را از دامن او بزدایند. تلاش ایشان البته عبث و مذبوحانه است چرا که بارها به تلویح و تصریح از جانب منصوبان خود او گفته شده است که حصر به دستور شخص رهبر بوده و رفع آن هم تنها در گرو فرمان اوست.

    نمی‌دانم که این آسمان به ریسمان بافتن و توجیهات مردم‌فریبانه به اشارت شخص مستبد است که کمی از سیاهی کارنامه او در حصر و بند مخالفان در پیشگاه مردم و تاریخ بکاهد یا سودای خوش‌خدمتی و تقرب، ‌‌‌به هر وسیله به خاقان است که این جماعت را وا داشته کبک‌وار سر در برف تملق و چاپلوسی فرو برند. گویی مردم چنان کم‌حافظه و نادان‌اند که چنین دروغ‌های اظهر من الشمسی را باور کنند.

    این توجیهات و نعل وارونه زدن‌ها البته اعترافی است آشکار به اینکه حصر و بالتبع زجر و بند کردن زندانیان سیاسی عملی است غیرقانونی، ظالمانه، عدالت‌شکن و ننگین. اما آنچه این ننگ را ننگین‌تر می‌کند یاوه‌گویی بعضی از حلقه به گوشان مستبد است که راه چاره نشان می‌دهند و رفع حصر را مشروط به توبه محصورین می‌کنند. یعنی رهبران سرافراز جنبش سبز آقایان موسوی‌، کروبی و خانم رهنورد بایستی بخاطر دفاع از حقوق اساسی مردم و اعتراض به تقلب حکومت در انتخابات سال ٨٨ و کودتای بعد از آن که همگی به فرمان شخص مستبد انجام شد، اظهار ندامت کنند تا مگر حقوق اولیه شهروندی به ایشان بازگردانده شود.

    یاللعجب! اگرچه اینگونه گفتار و کردار شیوه دیرینه همه حکومت‌های استبدادی است، اما در عصر و زمانه‌ی عالمگیر شدن فناوری ارتباطی، وقاحتی مضاعف می‌طلبد که عناصری که در سرکوب ملت و ویرانگری کشور و تشدید استبداد دینی و استمرار سلطه‌ی مستبد نقش داشته‌اند، چنین شرم‌آورانه از مظلومان طلب توبه کنند بلکه رافت ظالم شامل حالشان شود و بخشیده شوند. صد البته چنین وقاحت‌ها راه به جایی نخواهد برد چرا که قاطبه‌ی ملت ایران که حقیقت‌جو، آزادی‌خواه و عدالت‌طلبند به رای قاطع و صدای بلند از جمله در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر، قضاوت خود را فریاد زده‌اند و حکم محکومیت شخص مستبد و عواملش را صادر کرده‌اند. در راس کسانی که باید از کردار و رفتار خویش عذر بخواهند و توبه کنند آقای خامنه‌ای است که برای حفظ سلطه‌اش فرمان به حصر محصورین داده و دستگاه استبدادش منتقدان قانون‌شکنی و مدافعان حقوق اساسی مردم، مدافعان حقوق بشر، و مدافعان آزادی نظیر عبدالفتاح سلطانی، نرگس محمدی، اسماعیل عبدی، رضا شهابی، علی شریعتی، جلال محمدلو ، محمود بهشتی، روئین عطوفت، مجید مقدم و دیگر زندانیان سیاسی را ظالمانه به زندان افکنده است.

    همچنین دستگاه قضائی تحت فرمانش برای ایجاد هراس و تنگ‌تر کردن فضای سیاسی، چند روز قبل احکام بی‌پایه دادگاه‌های غیر‌قانونی انقلاب را با اتهامات واهی درباره‌ی ٧ نفر از اعضای حزب مشارکت اعلام داشته است. همچنین خودکامه‌ی ایران اخیرا در جهت گسترش اختناق، ارتباطات آقای خاتمی رییس جمهور اسبق ایران را که از مدت‌ها پیش آغاز شده بود تشدید کرده است و ایشان را به حصر نزدیک نموده و در حقیقت شبه‌حصری برای وی ایجاد کرده است.

     
  7. ابوالفضل قدیانی: آقای خامنه‌ای برای حفظ سلطه‌اش فرمان به حصر محصورین داده است (2)

    همگان می‌دانند که آقای خاتمی روشی بسیار مسالمت‌جویانه داشته و همواره در صدد بدست آوردن اعتماد رهبر بوده و هرگز از این پایگاه وسیع اجتماعی برای به چالش کشیدن قدرت استبدادی وی بهره نگرفته است. اما مدت زیادی است که هدف خشم و انتقام آقای خامنه‌ای است. چرا؟ به نظر بنده علت‌العلل آن همین محبوبیت وسیع و پایگاه گسترده‌ی اجتماعی آقای خاتمی است و این محبوبیت و پایگاه اجتماعی برای آقای خامنه‌ای قابل تحمل نیست و دائما از آن در رنج و هراس است و چیزی جز این رنج و هراس نمی‌تواند این محدودیت را توجیه کند. البته علیرغم بدخواهی‌های وی بر محبوبیت آقای خاتمی افزوده خواهد شد.

    مستبد امروز ایران و دستگاه سرکوب‌گر او مانند فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی باید از اینکه دار‌و‌ندار ملت شریف ایران را در ید خود گرفته‌اند و با تاراج آن استبداد خود را تداوم می‌بخشند و ده‌ها میلیارد دلار هزینه نگهداری بشار اسد جنایت‌کار و ملت‌کش کرده و در نتیجه سبب فقر وفاقه بخش عظیمی از مردم ایران گردیده‌اند، عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و این ملت بیاورند.

    این آقای خامنه‌ای است که می‌بایست از مردم ایران طلب عفو و بخشش کند چرا که دستگاه‌های اقتصادی زیر نظر مستقیم او بیش از نیمی از کل ثروت این مملکت را به زور سر نیزه در اختیار گرفته‌اند و به حیف و میل آن مشغولند. شاید افشاگری‌ها از عمق این فسادها و ناکارآمدی این دستگاه‌ها است که متملقان دستگاه رهبری را وا داشته که دست پیش را بگیرند و از مخالفان و معترضان این فساد و چپاول و استبداد و باعث و بانی این تاراج بخواهند به درگاه مستبد توبه کنند!

    کسی نیست که مسائل اقتصادی ایران را دنبال کند و نداند که ریشه ناکارآمدی اقتصاد ایران و ضعف دولت در مداوای این بیماری، دست‌اندازی‌های گسترده نهادهای اقتصادی وابسته به بیت رهبری است که بر اقتصاد ایران چنبره زده‌اند. بی‌دلیل نیست که ذهن علیل کسانی که بر خوان یغما نشسته‌اند و اموال ملت را ملک طلق خود پنداشته‌اند، درفشانی کنند و مخالفان و معترضان به استبداد را دعوت به توبه کنند. زهی خیال باطل. آقای خامنه‌ای و عوامل استبداد در این مرز و بوم روزی به فکر توبه خواهند افتاد که توبه برای آنان سودمند نخواهد بود و آن روز مصداق این بیت ملهم از قرآن خواجه شیراز خواهند بود:

    در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت

    الآنَ قَد نَدِمتَ و ما یَنفَعُ النَّدَم

    والعاقبه للمتقین

    http://www.kaleme.com/1396/07/21/klm-262996/

     
  8. مهدی ازتهران

    عرض ادب و احترام
    1- بلاخره روز موعود ادامه سر گرم کردن مردم ایران در خصوص گالن سم هسته ای موسوم به برجام توسط آقای ترامپی نژاد (ترامپ) و رژیم ولایت مطلقه فقیه به سر کردگی آقای علی خامنه ای فرا رسید و امروز ترامپی نژاد از روی نوشته هائی که برایش مهیا شده بود خواند و اقای حسن فریدون (روحانی) رئیس جمهور استبداد دینی و مذهبی پاسخ داده شد. ته قضیه : مردم ایران مانند همیشه سر در گم و گیج و گنگ و اقتصاد و فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران همچنان در سراشیبی با سرعت روز افزون روبه فلاکت و بدبختی در حال سقوط آزاد ماند.
    2 – رژیم ولایت مطلقه فقیه به زودی یک فقره نرمش قهر مانانه و اقتصاد من در اوردی بنام مقاومتی دیگر اعلام میکند و هر انچه را که اجنبی بخواهد بدو خواهد داد ، البته نه بخاطر ایران و ایرانی (که اصلا اعتقادی بدانها ندارند) بل بخاطر تداوم حکومت غیر سالم و ضد انسانی و مضر بر بشریت خود.
    3 – در این کار زار بازی آمریکا و دیکتاتوری دینی و مذهبی ایران، عناصری از باند حاکم هم مشغول غارت و چپاول غنیمتی که 38 سال پیش اقای روح الله مصطفوی (خمینی) با استفاده از غفلت ملتی که خود را به خواب جهل و خرافات دینی و مذهبی زده، پیش کش آنها نمود، شده اند.
    4- این جناب حسن فریدون (روحانی) امشب خیلی با غیض و ترسی که کوشش در پنهان کردنش داشت، سعی در پاسخ دادن از موضع یک ناصح و اموزگار به جناب ترامپی نژاد داشت و لی فکر کنم خودش فهمیده که پس از گذشت حدود 4 سال و نیم از انتصابش در پست رئیس جمهوری استبداد ، دیگر حرفها و وعده هایش در خصوص ایران پس از ننگین نامه بر جام را حتی گربه درب کاخش هم قبول ندارد و ان را به سخره می گیرد.
    5- آخوند و تمامی مکانهای تولید آخوند و ترویج تفکر آخوندی بایددر ایران جمع گردد تا بلکه ایران بتواند نفسی بکشد و از این نکبت و بدبختی خود را رها کند.
    6- اقای روح الله مصطفوی (خمینی) گفت تا محرم و صفر است اسلام (بخوانید آخوند و تفکر آخوندی)زنده است. این بنده خدا به ایرانی گفت راه نجات از آخوند چیست ولی متاسفانه بعلت نهادینه بودن جهل و خرافات دینی و مذهبی درعمق وجود اکثر ایرانیها گوش شنوا و چشم بینا نبود و البته بعد از 38 سال گذشت از حکومت دین و مذهب با کمال تاسف هنوز هم نیست.
    به امید رهائی ایران از فرهنگ جهل و خرافی دینی و مذهبی و نهادینه شدن فرهنگ عقل و خرد
    مهدی از تهران

     
  9. آنها برای وطن خود جنگیدند (۱)

    آخوندها که حاکم شدند شروع کردند به مدیون نشان دادن همه به خود . گویا در آسمان باز شده بود تا الله طلبکاران را سرازیر کند به این سرزمین نفرین شده تا آنها مطالبات وصول نشده چند صد ساله خود را از ملتی که تازه چند دهه از نعمت کمی رفاه برخودار شده بودند بگیرند و همه آ ن چیزهای خوبی را که بدست ایرانیان در طول هزاران سال انجام شده بود به تاریکی ببرند و هر آنچه که خود در قرون گذشته کرده بودند , که جز پلیدی و دروغ نامی بر آ نها نمیتوان گذاشت , به عنوان نعماتی الهی به میان کشند تا مردم را مدیون خود نشان دهند . ایرانی “مجوس” تا پیش از آمدن اعراب “یکتاپرست” چیزی در خور توجه نداشت و با آمدن آ نها بود که ایرانی صاحب تمدن شد , همان که “تمدن اسلامیش” مینامند . شما خود جریان شروع مجدد گسترش “فرهنگ اسلامی” را پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در کشور میدانید که چگونه با عربده کشی های کسانی مثل فخرالدین حجازی نوحه خوان و هادی غفاری چماق بدست و اعدام های فله ای و وعده های هرگز وفا نشده و بگیر و ببندهای از سر کینه و انحصار طلبی و عربده های کسانی که در همه جا فریاد میزدند ” حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله ” و لات و لوت های دروازه غار و چاله میدان با لوله های آهنی چند اینچی در دست که به دنبال کمونیست ها از جمله در دانشگاه ها میگشتند و عربده میکشیدند که ” کمونیست ها کوشن ( کجا هستند )؟ و جواب عده ای دیگر از اوباشان که ” تو سوراخ موشن ” شروع شد . دانشگاهیان که تا آن موقع هیولاهایی مثل آ نها را ندیده بودند , انگشت به دهان مانده بودند که آنها در آ نجا چه میکنند , آخر در محیط دانشگاه لوله آهنی هیچ وسیله مناسبی برای اقناع دیگران نبود . آری شکوفایی مجدد فرهنگ اسلامی این گونه در ایران شروع شد .عبای امام هم به اندازه ای بلند بود که رندان بتوانند در پناه آن بر سراسر کشور سایه ترس بگستراند و به تدریج همه رقبا را از میدان بدر کنند و صاحب مملکت شوند . از زمان پیروزی انقلاب تا شروع جنگ اتفاقات نامساعدی برای انقلا ب در کشور رخ داد که از جمله میتوان به ماجرای ترکمن صحرا , کردستان و ” خلق عرب” , حزب خلق مسلمان , تشدید کشمکش های سیاسی بین طرفداران رجوی و حامیان خمینی که گروه های گوناگون از چپ تا راست را شامل میشدند , درگیری های بین رییس جمهور آن زمان و بخشی از طرفداران خمینی , بالا گرفتن اختلافات سیاسی بین گروههای کوچک تر دیگر سهیم در سرنگونی رژم شاه و شدت گرفتن بحث های تند و به خیابان آمدن دائمی لوله آهنی بدست ها , اشغال سفارت امریکا , “کودتای” نوژه و , و ,…. اشاره کرد که همه دست به دست هم دادند تا شعار ” همه با هم ” خمینی را به شعار “همه بر علیه همه” دشمنان انقلاب تبدیل کنند . همه این اتفاقات اجتناب پذیر بودند اگر آ نها که دست بالا را در حاکمیت داشتند میتوانستند عاقلانه عمل کنند , که نتوانستند . سرمستی بی حد از غلبه آسان بر شاه , انحصار طلبی آ نها , نبودن احزاب سابقه دار در دوران حکومت شاه که با به میدان آوردن میلیون ها تن به خیابانها ما نع جاه طلبی دارو دسته هوادار خمینی شوند , مردمی که سالهای طولانی در زمان شاه و پدرش در استبداد زیسته بودند و حقوق خود را درست نمیشناختند و متشکل نبودند زود گول میخوردند و پرت و پلا های نا مفهوم خمینی را بیان خواسته های خود میپنداشتند , نداشتن فرهنگ گفتگو با دیگران در کل و مخصوصا با آنها که در به ثمر رساندن انقلاب سهمی بزرگ داشتند , نداشتن توانایی توافق بر سر چیزی میانه که نفع هر دو طرف را در بر داشته باشد همراه با سیاستهای غلط فراوان دیگر که همه ناشی از نادانی و بی تجربگی و جاه طلبی سردمداران آنروز بود همچنین فعالیت سازمان یافته کسانی که در سازمان های مافیایی مخوفی مثل موتلفه , حجتیه , و منصورون ( محسن رضایی و سردار ذوالقدر , معمار توطئه و کودتا , از جمله بنیانگذاران آنند ) و ……متشکل بودند و همه چیز را برای خود میخواستند , باعث شقه شقه شدن مردم ا شد . در عرصه بین المللی هم وضع بهتر از وضع در داخل نبود .غیر از چند گروه و کشور وامانده تر از خودمان همه در کل جهان چشم دیدن ما را نداشتند و سر نگونی نظام را میخواستند . کسی را دوست نگه نداشته بودند چون “الله” با آنها بود و همین برای کشورداری کفایت میکرد . این بود وضعیت ما هنگامی که قوای عراقی وارد کشور شدند . ارتش در جریان انقلاب و پس از پیروزی آن مرتبا آسیب دیده بود و تفرقه سیاسی هم در آن , در تشکیلاتی که باید برای دفاع از میهن کاملا متحد باشد , دچار تفرقه اش کرده بود. پیش از شروع جنگ در واقع چیز زیادی از ارتش باقی نمانده بود ( به مصاحبه های آقای دهباشی با چند تن از قهرمانان ارتشی جنگ میهنی و با آقای بنی صدر که روی یوتیوب قابل دسترسی هستند رجوع کنید ) . در آ ن اوضاع درهم ریخته جنگ شروع شد و نیرویی قابل توجه برای مقابله با نیروهای عراقی موجود نبود . عراقی هایی که به کشور هجوم آورده بودند برای غارت دین و مذهب کسی نیامده بودند . مهاجمین همین دین و مذهب را داشتند , مسلمان و بخشی از آن ها هم شیعه مذهب بودند . دین کسی در خطر نبود . آقایانی که بزرگترین سهم را در به فلاکت کشاندن ایران دارند دائما تلقین کرده اند که شرکت کنندگان در جنگ برای دینشان و خدایشان جنگیدند و این دروغ دیگریست مثل تمام دروغ های دیگرشان که در این هزار و چند صد ساله گفته اند .

     
  10. حاج ممدعلی‌دادخواه: خروج آمریکا از برجام به زیان جامعه مدنی ایران است.
    مش قاسم: همسایه ها یاری کنن تا من شوهر داری کنم.

     
  11. حمله شدیداللحن ترامپ به جمهوری اسلامی
    در کنار مردم ایران ایستاده ایم / مردم ایران برای احیای تاریخ و فرهنگ و تمدن خود تلاش می کنند

    سپاه پاسدران، نهادی فاسد و حامی تروریسم در سراسر جهان است / علیه اعضای سپاه تحریم هایی اعمال خواهیم کرد

    تاریخ به ما نشان داده است هرقدر برای مدت طولانی تری از تهدیدها چشم پوشی کنیم، تهدید خطرناک تر می شود.

    به گزارش عصرایران؛ گزیده سخنان ترامپ در خصوص توافق هسته ای به شرح زیر است:

    – سیاست خود در قبال حکومت ایران و چند گام مهم برای مقابله با اقدامات خصمانه آن را اعلام می کنم

    -گروه های مورد حمایت رژیم ایران به القاعده در بمب گذاری ها آموزش داده اند از جمله انفجار سفارتخانه های امریکا در افریقا

    – رژیم ایران به اعضای القاعده از جمله پسر اسامه بن لادن پناه داد

    رژیم ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است

    رژیم ایران سلاح هایی را توسعه می دهد که آمریکا و هم پیمانانش را مورد حمله قرار می دهد

    رژیم ایران شهروندان خودش را نیز سرکوب می کند

    رژیم ایران در سوریه ، جنایت های بشار اسد را مورد تایید قرار داده است

    شعار محبوب رژیم ایران مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل است

    دولت قبلی امریکا زمانی تحریم ها علیه رژیم ایران را لغو کرد که ایران در آستانه فروپاشی بود

    رژیم ایران از استفاده بشار اسد از سلاح شیمیایی علیه افراد بی گناه و از جمله کودکان حمایت کرد

    برجام باعث امدادرسانی و کمک به رژیم ایران شد

    برجام چه فایده ای دارد؟ فقط قدرت رژیم ایران برای تولید سلاح هسته ای را اندکی به تاخیر می اندازد

    رژیم ایران از پایگاه های نظامی اش به عنوان مراکز پوششی برای فعالیت های هسته ای استفاده می کند/ رژیم ایران بارها گفته که اجازه بازرسی از مراکز نظامی اش را نمی دهد

    رژیم ایران، بازرسان بین المللی را ترساند و آنها را از بازرسی از تاسیسات خود منع کرد

    با شرکای خود کار می کنیم تا بتوانیم جلوی رژیم ایران در منطقه را بگیریم

    تحریم های سرسختانه ای را علیه سپاه پاسداران اعمال خواهیم کرد

    سپاه پاسداران نهاد فاسدی است

    سپاه پاسداران از پول های زیادی برای حمایت مالی از عملیات های تروریستی استفاده کرد

    هدف برجام برقراری صلح در منطقه بود اما رژیم ایران همچنان در حالی بی ثبات سازی منطقه است

    ما برجام را تایید نمی کنیم و نخواهیم کرد

    ما در دولت و کنگره باهم درباره اصلاح برجام کار خواهیم کرد

    برجام درباره بحث موشکی رژیم ایران مسکوت است

    از کنگره می خواهیم اشتباهاتی که در برجام وجود دارد را رفع کند

    اگر نتوانیم درباره رفع اشکالات برجام با کنگره و هم پیمانان خود به توافق برسیم، برجام را لغو خواهیم کرد

    در کنار مردم ایران ایستاده ایم / مردم ایران برای احیای تاریخ و فرهنگ و تمدن خود تلاش می کنند

    اصرار داریم آنهایی که از تروریسم حمایت می کنند به سلاح هسته ای دست نخواهند یافت

    سپاه پاسدران، نهادی فاسد و حامی تروریسم در سراسر جهان است / علیه اعضای سپاه تحریم هایی اعمال خواهیم کرد

    از همپیمانان خود می خواهم در تحریم رژیم ایران کمک کنند

     
  12. لاری جانی: خودمان را در تار عنکبوت آمریکایی‌ها قرار نمی‌دهیم.
    مش قاسم: خودمان را در تار عنکبوت روسها قرار دادیم.

     
  13. در شهر هرت
    آش شله قلمکار یعنی این:
    [«محمود علوی، وزیر اطلاعات ; آقای دری اصفهانی مرتکب جاسوسی نشده است. مرجع تشخیص موضوعات مرتبط به جاسوسی معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات است.»
    ما در اینجا به نکته ای بر می خوریم و آن: «خبرگزاری میزان، خبرگزاری قوه قضائیه ایران اظهارات آقای علوی را “از جهات مختلف، نادرست” خوانده است. تنها مرجع صالح برای محکومیت اشخاص به جرم جاسوسی وزارت اطلاعات نیست،و دادگاه بر خلاف گزارش‌های وزارت اطلاعات می‌تواند افراد را از اتهام جاسوسی تبرئه کرده و یا محکوم کند.»]

    مگر نه اینکه اتهام جاسوسی به آقای دری اصفهانی داده می شود؟ اگر اطلاعات درموردجاسوسی او از نهاد اطلاعات نیست ، پس از کجاست؟

    یعنی نهاد و دستگاهی ورای وزارت اطلاعات ، عمل کرده ، اطلاعات جمع کرده و جاسوسی افراد را می کند! که در کشورهای قانونمند، خلاف قانون است. اینکه فردی بنا بر اسناد جاسوس است یانیست، تشخیص بر قوه قضایی و دادرسی و حق دفاع فرد باید انجام گیرد.
    وزارت اطلاعات ، اصولا به مفهوم ساده اش خبرچین است و حکم صادر کردن از اختیارات او
    خارج است.اما، ما شاهد دعوای دو جناح در حکومتیم، این دعوا، سرنخش به دولت و برجام و مخالفتهای جناج رهبری می رسد.

    اطلاعاتٍ وزارت اطلاعات /سپاه بستگی دارد که به چه کسی مربوط می شود،در مورد قوم وخویش و همپالگان و هم ردیفان این نهاد کور و کر است، بر عکس در مورد غیر خودی ها فرق می کند،این غیر خودی ها یعنی مردم، بدون دلیل از طرف سپاه، اطلاعات ، حسن و حسین و کلب علی دستگیر می شوند وناپدید ، یا سر از ناکجا آباد در می آورند و یا چون ستار بهشتی زیر شکنجه جان می سپارند.

     
  14. درود بر شما وهمه ایرانیان به هر دین و قومی . به تازگی شنیدم و خواندم که عضو شورای شهر یزد به دلیل زرتشتی بودن شلب عضویت شده . دوستان این بیدادی را به گوش همه برسانید. من طبق شناسنامه مسلمانم ولی از این بیدادی دلم به درد امد .

     
  15. راهپیمایی شبانه صدها سپرده‌گذار مال‌باخته‌ی موسسه مالی-اعتباری “آرمان” (توسعه) در اهواز – چهارشنبه (۱۹ مهر-۱۱ اکتبر)

    معترضان شعار می‌دهند:
    “می‌جنگم؛ می‌میرم؛ پولم رو پس می‌گیرم”
    “جنگ، فقر، اختلاس، هدیه به ملت ماست”

    https://www.facebook.com/Taghato.net/videos/1695237033880445

     
  16. مدرسه کپری

    سید مرتضی /////. این حکومت غیرقابل دفاع است.

    https://www.facebook.com/tavaana/videos/1588602104519130

     
  17. خبر سازی فارس: حاج یحیی کمالی‌پور نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد در مجلس: امنیت ایران مثال‌زدنی است.
    مش قاسم: ۱- داره تعریف میکنه از بزن و بکش برادران که کسی جرات جیک زدن نداشته باشه. ۲- ایشان نماینده انبر آباد بوده خبر سازی فارس اشتباه زده عنبرآباد.

    /*: ک

     
  18. حاج ممد آشوری عضو/* هیأت رئیسه مجلس/*: تحریم سپاه اثبات خوی درندگی آمریکایی‌ها در حمایت از تروریست‌هاست.
    مش قاسم: خدا وکیلی چند نفر در این مملکت خوی درندگی از اینا دیدن و چند نفر از امریکا؟

    /*: ک

     
  19. وزوزیر/* دفاع: سپاه قدرتمندترین نهاد ضد‌تروریستی است.
    مش قاسم: سپاه قدرتمندترین نهاد تروریستی است.

    /*: ک

     
  20. حاج علی اکبر: تحریم احتمالی سپاه را به مثابه اعلان جنگ تلقی می‌کنیم.
    مش قاسم: جدی میگی؟ ۸ سال با صدام جنگیدی به کجا رسیدی که حال یه همچین جفنگی میگی؟ چه شیکری میخوایی بخوری؟ خیال میکنی با چارتا ترقه که حاج قاسم اینور و اونور دنیا بترکونه مسئله حل میشه؟ اینقده …(سه نقطه از مش قاسم)ری؟ ۶ ساله توی عراق و سوریه مشغول این مسخره بازی بوده به کجا رسیده که تو واسه ما مژده جنگ دیگه میدی؟

    حاج علی اکبر: این اقدام در صورت عملی شدن نشانه‌ای از رفتار خصمانه دولت آمریکا علیه ملت ایران است.
    مش قاسم: اشتباه فهمیدی حاجی! سپاه/* عمله ظلم اسلحه بدست حکومت اسلامی کره شمالیه، هیچ ربطی به ملت ایران نداره. این اقدام در صورت عملی شدن نشانه‌ای از رفتار خصمانه دولت آمریکا علیه سپاه/* شکست خورده است. خدا پدرشون رو هم بیامرزه اگه این کارو بکنن. ماها که اینجا زندگی میکنیم هر روز خدا عملیات تروریستی سپاه/* رو با گوشت و پوست و استخونمون حس میکنم. این رو به اونایی بگو که سرشون توی آخور حکومته، مثل خودت.

    /*: ک

     
  21. حاجی ذوالنور: دو عضو دیگر تیم مذاکرات هسته‌ای ایران متهم به جاسوسی هستند.
    مش قاسم: من نمیدونم اینا کی هستن، جاسوس بودن یا نبودن ولکن اینو میدونم هرکه عمله ظلم آخوندا شد یه جائی اینا میگیرنش. یه چیز دیگه هم میدونم، همه اینا که میگن جاسوس بودن، هرانچه تونستن توی این ۴۰ سال دزدیدن و بالاکشیدن. حکومت هم بهشون اجازه این کارا رو میداده چونکه این یکی از راههای کنترل در حکومت اسلامی کره شمالیه. اونجا هم از همین کارا میکنن. این درسی بشه واسه اونایی که با حکومت اسلامی کره شمالی کار میکنن.

     
  22. آنها برای وطن خود جنگیدند (2)
    ……
    هیچ کس در هیچ جای این کره خاکی و در هیچ زمانی به خاطر دین و اعتقادات خود در جنگی شرکت نکرد بلکه دین گاهی وسیله ای برای توجیه تجاوز یا دفع تجاوز بوده است . اعتقادات انسانها تنها از طریق اقناع کردن آنها قابل فتح اند . شاید بتوان در ابتدای امر مردمی مغلوب را به تظاهر به قبول دین فاتحان وادار کرد ولی با پیروزی در جنگ نمیتوان اعتقادات افراد مغلوب را فتح کرد . صدام هم برا ی تغییر دادن دین و مذهب ما به ایران سپاه نفرستاده بود همانطور که اعراب مهاجم هم برای آوردن دینشان و تغییر دین مردمان سرزمین هایی که فتح کردند آنهمه راه را نیامده بودند . انسان هایی هم که با اعتقادات اسلامی در جنگ شرکت کردند برای نجات میهن خود جنگیدند و نه برای نجات دین خود , دین آن ها در معرض خطر نبود . اعتقاداتشان به آ نها فرمان میداد که در جنگ شرکت کنند برا ی دفاع از میهن خود نه برای دفاع از دین خود . همانطور که در آ ن جنگ کمونیست ها هم در جبهه داوطلبانه حضور داشتند , همانطور که ارامنه هم در جنگ شرکت داشتند , همانطور که کلیمیان هم در آن جنگ شرکت داشتند همانطور که بهائیان هم در آ ن جنگ بودند و همانطور که غیر این ها هم با اعتقاداتی دیگر در جنگ شرکت داشتند و از سوی دیگر مجاهدین خلق مسلمان هم در جنگ شرکت داشتند با این تفاوت که آنها برای دشمنان ایران میجنگیدند نه علیه آنها . ایثار کنندگانی چون شهیدان سرفراز و قهرمانان پاینده این سرزمین , که تا این سرزمین باقیست نامشان با احترام زیاد توسط میهندوستان برزبان خواهد آمد , همت و باکری , و درستتر بگویم همه شهدای جنگ میهنی , برای دفاع از وطن و مردمانش , برای دفاع از خانه و کاشانه خود , برای دفاع از مادر و پدر و خواهر و زن و بچه خود و دیگران به جنگ رفتند نه برای دفاع از دینی که در خطر نبود و بی احترامی به آ نها نهایت پستی است . بله در پشت جبهه گروه های مختلف با اهداف مختلف کار خودشان را میکردند ولی پلیدی آ نها را لطفا در کار صادقانه عزیزانمان دخالت ندهید . خمینی پس از جنگ برای خاموش کردن صدای اعتراضی که بلند شده بود گفت ” آ نها (شهدا ) با خدا معامله کردند ” . حرف بی اساس دیگری همچون بسیاری دیگر از سخنان بی اساس او ( به عنوان مثال آقای بنی صدر در مصاحبه ذکر شده میگوید که صدام پس از تبریک پیروزی انقلاب تقاضای گفتگو برای حل اختلافات کرده بود و خمینی به حاملان پیام گفته بود که : ” صدام میخواهد از ما مشروعیت بگیرد تا بماند و او هفت هشت ماه دیگر بیشتر سر کار نخواهد بود” . شما فکرش را بکنید گفت که ” صدام میخواهد از ما مشروعیت بگیرد” صدام حسین میخواست از خمینی مشروعیت بگیرد!!!! شما هم مثل من شاخ در آوردید حتما ) . هیچ کس در هیچ زمانی و در هیچ کجا با خدا معامله نکرده است بلکه خدا بهانه ای برای انجام معامله ای بوده که در انجام آ ن سودی ویا دفع ضرری بوده . همانطور که دا عشی ها ظاهرا برای “رضای” خدا سر میبرند ( با خدا معامله میکنند )در حالی که آنها در واقع مزدورانی حرفه ای , جنایت در مقابل دریافت پول , هستند و دشمنان ان ها هم “برای رضای خدا” آنها را میکشند . به شهیدان جنگ احترام بگذاریم و سپاسگزار آ نها باشیم . با سپا س از شما که این درد دل را خواندید .

     
    • در شهر هرت
      مغلطه گری هم حدی دارد. هرکس که گفت برای الله ، دین خدا به جنگ می رود و یا در زیر پرچم آن می جنگد را باید باور کرد و جدی گرفت.

      دین و عقیده انسان نسبت به خود و دیگری و جهان محرک اصلی اوست . صدام برای گرفتن خاک ایران حمله کرد. اما، وجودسپاه در خاک بیگانه تنها با اهداف شیعه گستری بوده و است. باید گفت هیچ دینی به اندازه اسلام شیعه قدرت مخرب و نابودی انسانها و جنگ را نداشته و ما آنرا در جهاد و شهید پروری او شاهیدم.

      خبردیروز:قم – تشییع پیکرهای مطهر هشت شهید گمنام دفاع مقدس

       
      • کامنت شما بی ارتباط با حرف من است . صحبت از جنگ هشت ساله است و دفاع از کشور و نه چیز دیگر . دقت بیشتری به آنچه میخوانید بکنید .

         
    • …کنندگانی چون شهیدان سرفراز و قهرمانان پاینده این سرزمین , که تا این سرزمین باقیست نامشان با احترام زیاد توسط میهندوستان برزبان خواهد آمد , همت و باکری , و درستتر بگویم همه شهدای جنگ میهنی , برای دفاع از وطن و مردمانش , برای دفاع از خانه و کاشانه خود , برای دفاع از مادر و پدر و خواهر و زن و بچه خود و دیگران به جنگ رفتند نه برای دفاع از دینی که در خطر نبود و بی احترامی به آ نها نهایت پستی است .
      ….
      فرض کن همه //// که شما بافته اید درست! میشه لطفا یک شعار میهنی این جنگ ویرانگر را بیاورید؟ نتیجه جنگ و شروع و علت جنگ که از اول معلوم بود. بسیج و سپاه هم که بازوی ایدئولوژیکی مشتی دزد و آدمکش اسلامی بودند و همت و باکری هم جزو همینها بودند. بقیه سرداران یکه ماندند هم بدون استثنا در خط همین /////////////////////////// پیشقدم. خب بفرمائید اگر همت و باکریها می ماندند چه گلی بسر ایرانیان می زدند؟ هموطن مشکل شماها درک غلط از وطن و وطن پرستی است. وطن جایی است که زادگانش (مردمانیکه در ان زاده شده اند و زنده گی می کنند) در ارامش و و ازادی زندگی کنند وطن بدون انسانها هیچ ارزشی ندارد جز مشتی خاک! سپاه و بسیجی که از باکریها و همت ها و هزاران ایرانی دیگر تشکیل شد جز بازوی ایدیولوزیکی برای نظام سرکوب و//////////////////// نبود و نیست. این جنگ را خمینی و سران اسلامی به ایرانیان تحمیل کردند و هدفی جز سر کوب نیروهای مخالف و تثبیت قدرت خود و به آشوب کشیدن منطقه نداشتند. بنابراین تمام کسانیکه در این جنگ شرکت کردند یا نا آگاه انی بودند که قربانی جهل خود شدند و یا باورمند انی بودند که برای باور خود جنگیدند و کشته شدند. این جنگی ایدئولوژیکی و در تضاد کامل با منافع ملی ایران و جنبش آزادیخواه مردم ایران و بنفع مشتی دزد و آدمکش ///////// بود. کشته گان این جنگ /////////////////////////////////////////////////////////// اریوبرزنها و بابک ها و ستار خانهاست!

       
      • تمام شعارهای داده شده در طول جنگ , میهنی بودند چون هدف از سر دادن آنها بسیج مردم برای دفاع از وطن بود . شما به پوسته آنان توجه نکنید .

         
  23. در شهر هرت
    “وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح گفت: سپاه قدرتمندترین نهاد ضدتروریستی و در خط مقدم مبارزه با تروریسم قرار داد.”

    قدرت سپاه در چیست؟
    با نگاهی کوتاه می توان دریافت که قدرت سپاه نه در تولید و نه داشتن موشکها /راکتهای دوربر، تانکها، جت های جنگی و یاسلاحهای دستی است. بلکه در نیروی انسانی اوست. نه از آن جهت که سربازان سپاه ، تخصص نظامی دارند. بلکه فقط از آن جهت است که افرادی عادی هستند که با دوره ای چریکی بانقش گوشت دم توپ به خط مقدم جبهه ها فرستاده میشوند.کودکان افغانی تنها یک سر سوزن از جنایات سپاه است.

    مسئول جمع کردن این سربازان فریب خورده ،شخص رهبر، امام جمعه ها، ولایت فقیه وطلابند .بدین صورت که بر علیه استکبار جهانی و پاداش رفتن به بهشت ، و امتیازات مالی برای وابستگان ، شتشوی مغزی شده وعاقبت ،این سربازان فریب خورده ی خام عقل، راهی سلاخی از پیش تعیین شده می شوند.

    اینکه رهبر، دم از انقلاب اسلامی و دشمن و شهادت می زند بی دلیل نیست. ۱۱۹ نفرکشته در یک روز آخرین آمار سپاه قدس نیست.باید پرسید این افراد در کجا کشته شده اند، و چگونه و چه مدت آموزش نظامی داشته اند؟

    آیا ایران احتیاجی به نهادی نظامی مذهبی دارد ؟ که درخارج از مرزهای ایران در حق تعیین سرنوشت ملتها دخالت کند؟

    در جواب باید گفت : نه تنها ایران محتاج سپاه نیست، بلکه سپاه زایده لومپنی و بازوان دستگاهی فاسد است ، که باید جلویش را گرفت.

     
  24. در شهر هرت
    از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
    یادگاری که در این گنبد دوار بماند

    خواجه حافظ شیرازی جاودان زنده در قلب و امید ها است، او در حدود ۷۰۰ سال پیش بیانگر مسئولیت پذیری و فردیت انسان مدرن ،نسبت به خود و دیگری بوده و با آگاهی و ظرافت بسیار ناقد دوران خود است .
    آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
    حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو

    او بیانگر روح اصیل ایرانی است.
    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
    فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
    من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

     
  25. متاسفانه تیغ سانسور جناب نوریزاد باعث بروز برداشت اشتباه افرادی در سایت شد و بدون در نطر گرفتن هاشورها ی ایشان عده ایی مرا به بد گویی از افراد متهم کردند که درست نبود.من کسی را فاحشه نخواندم .من مثلی معمول را در مورد تظاهر بیان کردم ولی نوری زاد همه مثل را هاشور زد و تنها فاحشه را آنهم بعد از حرف آن کاربر گذاشت.بنابراین آنچه که در سایت گذاشته شد از من نبود.اگر توهینی به کسی شده از نوریزاد است نه از من.
    ۲.در مورد پرسشی که عده ایی از کارگزان نموده اند که چه باید میکردیم وقتی عراق به ایران حمله کرد.من بارها به این پرسش منطقی پاسخ گفته ام.در همان زمان که باکریها و همتها و بسیج و کمیته و سپاه ابزاری در دست خمینی و ////////// اسلامی بودند گروهای مردمی بودند که در مقابل /////////////////////////// قدرت اسلامی مبارزه میکردند و به عناوین مختلف مورد تعرض قرار می گرفتند .و درست زمانیکه اراذلطفا و ///////// اسلامی هل من مبارز می طلبیدند و خمینی آشکارا در عراق دخالت میکرد و صدام را وادار به جنگی میکرد بودند کسان و گروهایی که هم مخالف جنگ بودند و هم با قدرت طلبان و کینه توزانه اسلامی و دید ضد مردمی و وحشیگریها یشان مبارزه میکردند. و همین گروها هم در زمان جنگ معتقد به مبارزه با ارتجاع حاکم و متجاوزین به کشور برافراشتن پرچم صلح و دوستی بین مردم ایران و عراق بودند. بنابراین کسانیکه یا از روی نا آگاهی و یا از روی غرض ورزی چنین نیروهایی را انکار می کنند درست همان کسانی هستند که
    مثل سپاه و بسیج ابزار ایدیولوژی حاکم بودند و ‌‌ باعث بدرازا کشیدن جنگ و سرکوب نیروهای مترقی و ایراندوست و صلح طلب و ویرانی ایران و به خاک و خون کشیدن ایران و منطقه گشتند.
    پس نا آگاهی و فریب خوردن خود را نباید به حساب نبودن آلترناتیو گذاشت.ما ایرانیان سال ۵۷ فریب اسلامیان بخصوص قشر آخوندهای کراواتی را خوردیم و مشتی ////را بر خود مسلط نمودیم ولی زمان جنگ دست خمینی و ////////// اسلامی لاقل برای قشر تحصیلکرده رو شده بود و بخصوص در دانشگاهای و مراکز تحصیلی و در سطح وسیعی حتی در اجتماع و محیط کار آنها ایزوله شده بودند .بهمین جهت خمینی بخوبی جنگ را نعمت نامید. چون اذهان مردم بجای مشکلات داخلی به سوی دشمنی که خمینی تحریک کرده بود متوجه شد و درست این همان نعمتی بود که ////////// اسلامی منتظرش بودند. و برای بار دوم با حیله و نیرنگ به تحریک مردم پرداختند.ادامه جنگ و نتیجه اش هم که معلوم است. بنابراین جواب پرسش چه می بایست میکردیم همان موضعگیری نیروهای مردمی بود که دزدان و آدمکشان //// به پشتوانه همت ها و باکریها سلاخی کردند.

     
    • شما هموطن من مگر نوشته ای هم روی این سایت داریدکه کلمات زشت سانسور شده نداشته باشد؟ من همین را که میگویید ” متاسفانه تیغ سانسور جناب نوریزاد باعث بروز برداشت اشتباه افرادی در سایت شد و بدون در نطر گرفتن هاشورها ی ایشان عده ایی مرا به بد گویی از افراد متهم کردند که درست نبود.من کسی را فاحشه نخواندم ” را به فال نیک میگیرم و امیدوارم که شما به پاک کردن قلم خود از ناسزا ادامه دهید تا آ نچه که در سخنان شما درست است و بکار دیگران میآ ید به خاطر آن کلمات زشت بی اهمیت نشوند . همین چند وقت پیش بود که از شما نوشته دلنشینی در باره معایب استبداد و خطای ایران بر باد ده محمد رضا شاه خواندم و در دل به شما صد آفرین گفتم به خاطر شهامتتان در نگاه مجدد کردن به (باز بینی برداشت من است شاید نادرست باشد و شما از قبل هم همین قضاوت را داشته اید ) روش مملکتداری شاه. وقتی نوشته ای آلوده به ناسزا شد خود به خود حالت دفاعی و انزجار در خواننده ایجاد میکند و اصل مطلب را , اگر خود فحاشی اصل مطلب نباشد , تحت الشعاع قرار میدهد . مشتاق خواندن متن های بدون هاشور شما در آینده هستم و با درود به شما .

       
    • نقدی بر یک آواره:
      گروهای مردمی بودند که در مقابل /////////////////////////// قدرت اسلامی مبارزه میکردند …
      – کدام گروه های مردمی!؟ نام ببرید.
      کسان و گروهایی که هم مخالف جنگ بودند و هم با قدرت طلبان و کینه توزانه اسلامی و دید ضد مردمی و وحشیگریها یشان مبارزه میکردند.
      – کدام کسان و گروه ها؟ نام ببرید.
      نا آگاه تو هستی که نه چیزی از انقلاب میفهمی و نه شرایط آن موقع را درک کردی.
      مگر آنموقع تو چند سالت بود؟ تو در کدام گروه بودی؟ کجا بودی و چه میکردی؟
      توی آن شرایط امثال توی امروزین که از توی چاردیواری گرم و نرم و بشکل لم داده لنگ در هوا پیام های فشردن دست مبارزان را میدهی هم بودند و فقط زر مفت میزدند. امثال تو آنموقع هم مخالف بودند الانم هم مخالفند و اصولاً ژن آنها مخالف است با همه چیز و همه کس. یک سفیه مشدد که همه را سفیه می پندارد و خود را عقل کل!
      بسیج و سپاه آنموقع یعنی مردم، آنها جدای از مردم نبودند بلکه خود مردم بودند. امروز را نبین احمق! آن روز را ببین.
      کسانی که در جبهه ها بودند آنقدر دل مشغولی داشتند که به سیاست فکر نکنند، این آخوندهای پست و قدرت طلب بودند که از فرصت سوء استفاده کردند.
      یعنی 90 درصد مردم ناآگاه و فریب خورده بودند که جلوی متجاوز به کشور ایستادند، حتی اقلیتهای مسیحی، یهودی و زرتشتی و دیگران که به جبهه ها رفتند و تو و امثال توی ترسوی بزدل بی وطن و بی شرف و بی هدف و بی انگیزه و صد البته بی … ( جای نقطه چین یه چیزی بزار ) آگاه به امور زمان! و شجاع!
      توی نا آگاه! دانش نصف و نیمه و کج و کولۀ الان را که با خواندن مطالب نصفه نیمه و کج و کولۀ این و آن بدست آوردی چاشنی قضاوت شرایط 40 سال قبل میکنی؟! آخه بی …! چرا خودت را آپدیت نمیکنی؟
      یادت نرود که نیروهای مردمی و افراد صلح طلب، مبارز با ارتجاع و مخالف جنگ و البته تحصیل کرده و وطن پرست را معرفی کنی. همچنین گروه های مردمی که از آنان یاد کردی را هم معرفی کن.
      زر مفت زدن و چرند بافتن و توهین و تحقیر کردن و خود را علامۀ دهر دانستن که هنر نیست. انگار از همان سالها در خارج اقامت داشتی و نه ایران را میشناسی و نه ایرانی را.
      خاک بر دهانت و یا … بر دهانت ( خودت جای نقطه چین یه چیزی بزار ) که ذره ای شرف و عِرق ملی نداری و همه چیز را و همه کس را میخواهی سیاسی قضاوت کنی. سیاست یعنی کثافت و تو کسی هستی که خوب در کثافت غرق شدی و اعتیاد پیدا کردی. از دید تو هر کسی در هر لباسی در این رژیم خودکامه به وطن و کشور و مردم خدمت کند یک مزدور است و بس.
      خودت هم نمیفهمی چه میگویی. در گاله را باز میکنی و همینطور بجای حرف زدن تر میزنی!
      این انقلاب، نوعی تجربۀ آزمون و خطا بود برای مردم ، آن مردمی که هزینه ها دادند؛ جان و مال و فرزند و پدر و خاندان و خانه و دار و ندار خود را… سوختند و ساختند. چه مخالفان و چه موافقان… صحبت از مردم واقعی ایران و ایرانیان اصیل است که مبارزه کردند و راهی را شجاعانه انتخاب کردند و بر سر آن راه از همه چیز گذشتند.
      توی ناآگاه و افرادی مانند تو که فرار را بر قرار ترجیح دادند، هیچگاه نباید خود را ایرانی و از مردم بدانند. ایرانی کسی ست که می ماند و در همه حال وطن را رها نمیکند. در خوشی و ناخوشی، در شادی و غم …همیشه رفیقی همراه وطن است و وطن را به بهانه های شخصی رها نمیکند.
      توی بی وطن این را هرگز نمی فهمی و نخواهی فهمید. پس اگر ذره ای فقط ذره ای شرافت در تو مانده، بیش از این آنچه را که لیاقت خود و خاندانت هست را به دیگران نسبت نده.
      آنان که برای وطن و بخاطر وطن جنگیدند و مبارزه کردند، چه موافقان رژیم و چه مخالفان رژیم، همه و همه ایرانی، وطن پرست و از همین مردم بودند. مهم اینست که عمل گرا بودند و به آنچه می اندیشیدند و درست میدانستند عمل می کردند و مثل امثال تو حرف مفت نمیزدند. از نگاه آنها وطن در خطر بوده و نیازمند کمک آنها…همین و بس.
      تو نه وطن پرستی، نه ایرانی هستی و نه از مردم. تو یک هیچ هستی که برای دو روز زندگی بی دغدغه در دنیا، وطن خودت را فروختی و مانند ترسوها فرار کردی. ماندن و مردن برای وطن، شجاعت، رشادت و جسارت میخواهد که امثال تو ندارند. من یقین دارم که تو یک قدم حتی یک قدم برای وطن و بنام وطن برنداشتی و هیچگاه به یک هموطن کمک نکردی . تو اگر به اندازۀ سر سوزنی برای وطن کاری میکردی هیچگاه اینگونه راجع به کسانی که برای وطن جنگیدند قضاوت نمیکردی. توی فراری از وطن و نا امید از بازگشت، اکنون در ناکجا آباد بسان یک کفتار منتظر تکه پاره شدن وطن هستی تا از باقیمانده لاشۀ وطن ارتزاق کنی! ننگ بر تو باد!
      کسی که وطن پرست باشد فرقی به حالش نمیکند؛ متجاوز به کشور صدام باشد یا ترامپ … و تو… یقین بدان که دشمن مردم و ایران هستی و نه چیز دیگری. تو نه ایرانی هستی و نه از مردم. رفتار و گفتارت همه نشان از بی وجودی و عدم دلبستگی به وطن دارد.
      حرف آخر اینکه همت ها و باکریها و بسیاری از آنان که حتی نامی از آنها نیست، آنها همه وطن پرست بودند و برای دفاع از وطن به جبهه ها رفتند و جان عزیز خود را تقدیم وطن کردند. تفاوتی نمیکند که چه مرام و مسلک و ایدئولوژی ای داشتند و به چه کسی یا چیزی ایمان داشتند، تو اگر خود را سکولار میدانی باید این مهم را درک کنی ( که البته همه اش ادعای پوچ است و بس )، مهم مقابله در برابر دشمن بود، حال چه فرقی میکند چه کسی اول فحش داده…
      یک مثال ساده:
      شما در خانه هستی و ناگهان یکی وارد خانه میشود و میخواهد به یکی از افراد خانه حمله کند که یا برادرت هست یا پدرت و یا دیگری.. هر که هست هم خون توست. آیا تو بی درنگ جلوی متجاوز را میگیری و با او مقابله میکنی و یا اینکه با او همراهی میکنی؟ هر چند که مقصر یکی از خانواده باشد. آنچه که تو نمیفهمی اینست که صدام و عراق به خانۀ ما ایرانیان تجاوز کرده و باید مقابلش بی درنگ می ایستادیم هر چند هم که مقصر یکی از افراد خانواده بوده و او را تحریک کرده.
      کسی که خانواده داشته باشد میفهمد وطن یعنی چه. تو داری؟

      ————

      درود دوست گرامی
      شما در این نوشته به نکات قابل تأملی اشاره کرده اید. اما نه که این نکات را در زرورق تندی و ناسزا پیچیده اید، طرف مقابل تان بجای این که از این نکته ها طرفی ببندد، عصبانی تر می شود. مثل این که به یکی که مخالفم ماست بگوییم: بیا بنشین تا ثابت کنم که چه آدم مزخرفی هستی!

      با احترام

      .

       
  26. در شهر هرت
    دروغ هم حدی دارد .
    اربیل بدون پیشمرگان کرد و کمکهای نظامی اروپا و آمریکا نجات پیدا نمی کرد.
    حفظ اسد، دیکتاتوری که بانی ویرانی سوریه است ، نیز جز بی آبرویی سپاه پشتیبانش نیست.
    مردم لبنان حتما از پولهایی که سپاه برای آنها توسط دزدی از سفره ی ایرانیان خرج کرده راضی اند و بدین خاطر حزب الله گلویش را در دفاع از سپاه پاره کرده و می داند، بدون سپاه و کمکهای مالی او باید در صحرا به تنهایی بچرد.
    سپاه، هیچگاه به کمک مظلومان نیامده بلکه خود مظلوم پرور بوده است .روحانی همانقدر به فکر مردم است که سپاه دلسوز ایران.

    “روحانی:سپاه نه تنها محبوب ملت ایران بلکه محبوب مردم عراق هم است چون بغداد را نجات داده؛ محبوب کردهای عراق هم است چون اربیل را نجات داده؛ محبوب مردم دمشق و سوریه هم است چون دمشق را نجات داده؛ محبوب مردم لبنان هم است چون طرفدار حیثیت و استقلال لبنان بوده است؛ سپاه همیشه کمک مظلومان بوده و در برابر تروریست‌ها ایستاده است.”

     
  27. در شهر هرت
    “نوبخت:سپاه یکی از موءلفه های قدرت و دفاع از ملت است.”
    سپاه یکی از موءلفه های قدرت رهبری است . این دستگاه ایدئولوژیک نظامی، مسئول کشتارهای جوانان در سرزمینهای بیگانه و زندانی کردن ، قتل عام و سرکوب مردم در داخل کشور است.
    این نهاد مسئول بی قانونی کامل در کشور است، در ویرانی و غارت اقتصاد ایران یدی طولانی دارد.
    این نهاد ،هیچگاه مردمی نبوده و نخواهد بود.
    این نهاد نظامی دستوراتش را مستقیماً از رهبر می گیرد و تابع ولایت فقیه و بازوان اصلی استبداد
    بر مردم است .
    این نهاد فاسد ،مردم را به چشم ابزاری برای شیعه گستری می بیند و برایش کودک و جوان و پاکستانی، افغانی و ایرانی تفاوتی ندارند.

     
  28. وزوزیر/* راه : خبرنگاران دنبال فیل هوا کردن هستند.
    مش قاسم: ۴۰ ساله که تو و همپلکیات فیل منقلاب هوا کردین، بزا حالا خبرنگاران فیل هوا کنن.

    /*: ک

     
  29. با سلام.

    نوشته آرتین گرامی در پست زیر :
    « 8:13 ق.ظ / اکتبر 8, 2017
    سلام بر دوست گرامی »

    بنده را بر آن داشت تا نکاتی را به عرض دوستان برسانم.
    آنانکه دوران پیش از انقلاب را بیاد میآورند میدانند که در نظام شاهنشاهی
    آزادی اجتماعی بود ولی آزادی سیاسی
    نبود، پادشاه دیکتاتور بود ولی دیکتاتوری ملایمی داشت که قابل تحمل بود . مردم و ارتش به پادشاه تعظیم میکردند و احترامات فوق العاده ای میگذاشتند مردم خواستند از آن دیکتاتوری ملایم نجات پیدا کنند و همان را هم دستاویزی کردند تا
    برای نجات از تعظیم کردن، بروند و با بوسیدن دست دشمنش که آیت الله
    خمینی بود راهی برای نجات از دیکتاتوری شاه پیدا کنند. پس از آن نه تنها مردم از دست بوسیدن و تعظیم نجات پیدا نکردند بلکه تا آخر دست و عبای آیت الله خمینی را که
    نایب بر حق امام زمانش میدانستند بوسیدند، الآنهم قبرش را میبوسند! ولی با همه اینها
    باز میشد در مجلس او مثل آدمیزاد راه رفت و اگر پشت به حضرتش میکردی کفر تلقی نمیشد . نظام آیت الله به سرعت تبدیل به دیکتاتوری غیر قابل
    تحملی شد. اینک برای نجات از ستم و استبداد نظام آخوندی آیت الله دراویش به قطب اعظم
    خود متوسل شده و او را خود امام عصر میدانند و پایش را، و کفشهایش را میبوسند و در محضر و مجلسش به او پشت نمیکنند زیرا کفر تلقی میشود.( در مواجهه با ایشان باید با دنده عقب حرکت کرد )
    اگر حضرت ایشان موفق به نجات کشور و مردم از بلای آخوندها بشود
    اینبار برای نجات کشور و مردم از دست قطب دراویش و خود دراویش دیگر جای مناسبی نمانده تا مردم بروند و آنجای ناجی را ببوسند تا
    کشور از دست دراویش نجات پیدا کند
    معلوم نیست که آثار این مغز خری که ایمان کور مذهبی نام دارد چه زمانی از خون و رگ جامعه ایران پاک میشود؟
    مشکل تنها قائد ها و رهبرها نیستند، مشکل اصلی مقلدین /////و رهروان بی شخصیتی است که مدام چون //// به دنبال صاحب میگردند. اینبار مردم باید قدری احتیاط و اندیشه کنند دیگر جای مناسبی برای
    بوسیدن نمانده، مبادا ناگزیر شویم جایی را ببوسیم که پست تر از پا باشد!

     
  30. حرف دل ما!

    https://www.youtube.com/watch?v=oX2icIIAay0

    سوال: از این عده که دارند تماشا می کنن چند نفرشون حاضرند دست به شورش بزنند؟! چند نفرشون جربزه داغون کردن مغز بسیجی های بیکاره موجود در نیروهای ضد شورش را دارند؟! چند نفرشون حاضر به اتحاد با یکدیگرند؟! … و خلاصه کلام چند نفر شون حاضرند دل رو به دریا بزنند و با این فرد هم صدا بشوند؟!؟

     
  31. در شهر هرت
    من در تعجبم، هنوز افرادی از اصلاح طلبی دم می زنند. این بگیر و ببندها و شاخ و شانه کشیدنها نه ربطی به مردم دارد و نه دوایی ضد دردهای مردمند.این ادا و اطوارها برای سرگرمی مردم و خورده حسابهای شخصی است.

    از کی تا به حال این نظام ،خو د را مقید و مجری قانون دانسته؟
    مگر همین دیروز نبود که از طرف شورای نگهبان رهبری ،عضو شورای شهریزد بدلیل دینش کنار گذاشته شد؟
    انگار قانون جوراب است !انگار مردم کفشند!انگار کشور تنبانشان است!

    ۱۱۹کشته شدگان ناکجا آباد در راه بهشت دروغین ، بی سروصدا بخاک سپرده شدند در حالی که چند روز قبل چه ننه من غریبها و خاک توسر کردنها برای یک سربریده راه نیانداختند!
    آیا همه تصادفی و یا با برنامه بود؟چه سناریوی بد ی.لعنت به مجریانش.

    البته مردم هم که بیله دیگ بیله چغندر.اینقدر در مصیبتهای روزانه غرقه اند که یادشان رفته،مظلومیت برابر با قربانی شدن است.

     
  32. تاریخ فراموش نشده

    مقاله‌ای از حقیقت رفتن شاه به قلم دکتر نادر گرامیان:

    شاه از روزی از چشم غرب افتاد که فهمید ادامه حیات کشورش بستگی به منابع آب دارد همان اتفاقی که معمر قذافی بدنبالش بود و سرنگون شد .
    از 1975 که شاه برای افزایش قیمت نفت به مکزیک رفت و قیمت نفت 18 درصد گران شد کشورهای صنعتی تنها را مبارزه با قیمت نفت و اوپک را سرنگونی عقاب اوپک می دانستند درست در زمانیکه مردم امریکا بخاطر افزایش قیمت بنزین با اسب و گاری سر کار می رفتند و در برخی از کشور های اروپائی مثل ایتالیا واسپانیا و پرتقال از اتومبیل شخصی بدلیل گرانی بنزین استفاده نمیکردند و خطوط تاکسیرانی در اروپا نیمه تعطیل شد خیلی از سیاستمداران در ایران از شاه ایراد گرفتند که این عمل او باعث سرنگونیش خواهد شد اوائل سال 1355 بود 26 خرداد که شاه در جلسه هیئت دولت از عبدالمجید مجیدی رئیس سازمان برنامه و بودجه گفت گزارشی که به او داده اید برای هیئت دولت قرائت کنید ….
    گزارش مفصلی بود حدود 2 ساعت طول کشید اما چکیده این گزارش این بود .
    ایران در منطقه خشک و نیمه صحرائی قرار دارد دو سوم کشور کویر است که هیچ زراعتی در آن انجام نمیشود متخصصین زیست محیطی با بررسی های فراوان به این نتیجه رسیده اند که تا 50 سال آینده جمعیت کشور بمرز 100 ملیون نفر خواهد رسید و با توجه به گرم شدن کره زمین زراعت و کشاورزی در ایران بسختی و در برخی نقاط غیر ممکن است .
    شاه ادامه داد برای 100 ملیون ایرانی در 50 سال دیگر چه فکری کرده اید ؟ کجا کشاورزی کنند ؟ در کدام زمین دامداری کنند ؟ ما باید امروز با پول نفت تلاشمان در راه صنعتی کردن کشور باشد ما باید با ایجاد کارخانه های صنعتی بخصوص در مناطقی که آب نیست چرخه اقتصادی کشور را از حرکت باز نداریم این مردم فردا کار میخواهند ما در 50 سال آینده 50 میلیون نیروی جوان خواهیم داشت که نیاز به اشتغال دارند چه کنیم به آنها بگوئیم 50 سال پیش بفکر امروز شما نبودیم ؟ تمام تلاش دولت باید در راه صنعتی کردن کشور باشد 50 سال دیگر قیمت آب در ایران بیشتر از قیمت نفت خواهد بود اگر امروز با درآمد نفتی که داریم کارخانه های ورشکسته کشور های صنعتی را نخریم 50 سال دیگر ملتی گرسنه و بیکار خواهیم داشت ایران باید تا 10 سال دیگر از ژاپن و آلمان در صنعت جلو بزند وگرنه کاری برای آینده کشور نکرده ایم بعد از این کنفرانس هنری کسینجر به ایران آمد و رسما به شاه اولتیماتوم داد که با افزایش قیمت نفت سرنگون میشوی شاه پاسخ داد در ایران اگر یکنفر سرنگون شود بهتر از آنست که شاهد سرنگونی مردم کشورم باشد 3 سال بعد در سقوط 79 شاه سرنگون شد اما …….
    2 سال پس از سرنگونیش از جیمی کارتر پرسیدند در کنفرانس گوادالوپ چه گفتی که دنیا با رفتن شاه ایران موافقت کردند ؟ کارتر پاسخ داد به آنها گفتم شما تاب مقابله با ژاپن را ندارید چگونه دارید با دست خود ژاپن دوم را در خاورمیانه بوجود میاورید …خیلی حقایق است که مردم نمی دانند فقط گاهی از خود می پرسند چرا شاه رفت …..؟

     
    • سلام بر دوست گرامی
      شاه یک مستبد بود.وقتی همینک فرزند او می گوید من که ولیعهد بودم اجازه سخن گفتن آزادانه نداشتم چه برسد به مردم عادی شما چه انتظاری دارید؟!مشکل اصلی مستبدان اینست که از وضعیت مردم خبر ندارند و همواره در توهم محبوبیت هستند.مشکلی که خودکامگان فعلی حکومت ایران و طرفدارانشان هم بدان دچارند.شاه انچنان مغفول از وضعیت خود بود که وقتی کشور را در یک مسابقه تک اسبی به مذهبیون سپرد به جای اعتراف به عملکرد اشتباه خود دم از قضا و قدر و قسمت مانند همین حوزویان فعلی می زد!پس تفاوت ماهوی آنچنانی در استبداد نمی بینیم جز اینکه مثلا یکی حجاب را اختیاری کرده و دیگری اجباری یکی مثلا مشروبات الکلی را ازاد کرده و دیگری حرام.یکی دو دستی کشور را به مستبدان بدتر از خود سپرده و دیگری به کلی کشور را ویران کرده است و ….بیاموزیم با جلوگیری از خود فریبی مستبدان را توجیه نکنیم.تنها خودکامگان خوب خودکامگان مرده هستند حال عقاب اوپک باشد یا نباشد در اصل قضیه چندان تفاوتی ندارد.
      موفق باشید

       
      • اشتباه كليدي شاه آن بود كه همزمان با رشد مملكت در جميع جهات شاخه سياسي را بسته
        بود و دليل آن را هم خيانتهاي مستمر حزب توده ذكر ميكرد كه غلط هم نبود ولي بطور قطع اگر
        حكومتش ادامه پيدا ميكرد در وضعيت سياسي هم گشايش حاصل ميشد ما كم حوصله
        بوديم و فريب تبليغات دشمنان را خورديم و بر عليه خودمان قيام كرديم.
        كافي است وضعيت كره جنوبي را در 50 سال گذشته در نظر بگيريد كه آن موقع در يك ديكتاتوري
        بمراتب بدتر از شاه قرار داشت و امروز پس از شكوفايي اقتصادي دمكراسي قابل قبولي دارد.

         
        • سلام بر دوست ناشناس
          به نظر شما 37 سال زمان مناسبی یرای تغییرات اصلاحی نبود؟!ببینید دوست من شاه یک دیکتاتور بود مثل آقای خمینی چه خوشمان بیاید چه نیاید و چه طرفداران آقای خمینی خوششان بیاید یا نیاید.در هر حال واقعیت کتمان پذیر نیست و تاریخ با کسی شوخی ندارد.شما چه فرق ماهوی بین تک حزب رستاخیز و شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط چی چی الله می بینید؟چه فرقی مابین اعلی حضرت همایونی بزرگ ارتشتاران با حضرت آیه الله چی چی دامه حفاظاته مقام معظم رهبری وجود دارد؟!تاریخ حکومت شاه به خوبی نشان می دهد که هرگاه این فرد در موضع ضعف قرار می گرفت فلنگ را می بست و از کشور می گریخت و هرگاه به هر دلیل به قدرت باز می گشت خدا را هم بنده نبود.مانند همین حکومت دیکتاتوری فعلی که وقتی احساس می کند در موضع قدرت است قفل تاسیسات هسته ای را با لگد می شکند و هر گاه در موضع ضعف قرار می گیرد نرمش قهرمانانه و چرخش پهلوانانه می کند زیرا هیچیک به پشتیبانی مردم دلخوش نیستند و عملکرد خود را به خوبی می دانند.تنها تفاوت ما بین دو رژیم قبلی و فعلی در نوع دیکتاتوریست.شوربختانه چون ما در حال حاضر بدترین نوع دیکتاتوری یعنی دیکتاتوری دینی را بر گرده خود احساس می کنیم فراموش کردیم رژیم شاهنشاهی که قانون اساسی مشروطه را زیر پا نهاده خود دیکتاتوریست و تلاشمان بر پناه بردن از خرس به گرگ متمرکز شده است.دوست گرامی حکومتی که برای حفظ خود به شکنجه و اسلحه و سرکوب پناه می برد پیشاپیش مشروعیت خود را از دست داده است چه حکومت پهلوی باشد چه جمهوری اسلامی.با عنان اه قانونی کشور یا برپایی مضحکه ایی به نام انتخابات ماهیت کار عوض نمی شود.بیایید تلاشمان را بر نقد دیکتاتوری بگذاریم نه هجمه به دیکتاتور.اینگونه خواسته امان مشخص تر و خواستنی تر است و می توان بدینوسیله به این امید داشت که این بار از دامان دیکتاتوری آخوندی به بدتر از آن مبتلا نشویم.
          پاینده و پیروز باشید

           
          • جناب آرتين
            مطلب را نگرفته ايد , در متن ناشناس از ديكتاتوري شاه تمجيد نشده است بلكه
            آن را بزرگترين اشتباه شاه قلمداد كرده است كه باعث اين همه مصيبت و بدختي شد و مردم از چاله به چاه افتادند بغير از مسدود بودن وجه سياسي ساير وجوه در مسير درستي قرار داشت و مملكت داراي بالاترين ميزان رشد در ميان تمامي كشورهاي جهان بود آزادي هاي فردي و اجتماعي بي مانند بود , كشور داراي اعتبار جهاني بود , ريال يكي از پولهاي قدرتمند در كل عالم بود كه در هر كوره دهاتي از دنيا قابل تبديل بود پاسپورت ايران يكي از 5 پاسپورت با ارزش جهاني بود , آنها كه سن و سالي دارند خوب بياد دارند كه توريست
            از در و ديوار بالا ميرفت بخصوص در اصفهان و شيراز , ايران صادر كننده كفش
            و پارچه هم بود , اگر بخواهم همه را بنويسم شما از خواندن خسته ميشويد
            با اين حال شاه ديكتاتور بود اما يك ديكتاتور بشدت وطن پرست كه هدفي جز
            ارتقاي ايران نداشت , آنچه مهم است اين است كه ديكتاتورها مانند يكديگر
            نيستند و نميشود با يك شابلون همه آنها را قضاوت كرد بلكه بايد نتيجه كار
            آنها را ديد بعنوان مثال دوره محمدرضا پهلوي 1357-1320 ايران را ارزيابي كنيد
            و سپس 1396-1357 جمهوري اسلامي را هم ببينيد بعد قضاوت كنيد .

             
    • به جان خودم , به جان عزیزت قسم هوس کردم نوشته ات را با صدای بلند برای همه اهل خانه بخوانم تا یادشان باشه ما چه شاهی داشتیم . خانم مرغ یخزده ای را بیرون گذاشته بود تا برای نهار جای شما خالی پلو مرغی به بچه ها بدهد . به جان خودم به جان تو در میانه نوشته ات بودم که دیدیم از آشپزخانه صدایی میاید . رفتیم ببینم چه خبره . به جان تو به جان خودم قسم مرغه بی حیا داشت غش غش میخندید . از خیر نهار گذشتیم .

       
      • با سلام
        آن جناب چون مرغ تشریف داشته خنده اش گرفته، اگر انسان میبود و قدری هم آگاهی و شعور میداشت حتماً
        گریه میکرد که چرا باید کشوری که به اندازه چند کشور اروپایی جمعیت و وسعت دارد باید بود و نبود و حال و آینده اش به بودن یا نبودن حضرت
        اجل وابسته باشد؟ فرض کن اعلیحضرت علیه الرحمة بهترین انسان روی کره زمین و نابغه ترین سیاست
        مدار تاریخ بوده! مگر نه اینکه انسان بود و ممکن بود بیمار شود و بمیرد؟ ( همانطور که هم بیمار شد و هم مرد. )
        چرا باید کل کشور قائم به ذات ملوکانه باشد؟

         
  33. پایان اصلاح‌طلبی حکومتی، محمد رهبر:
    بیست سال پیش در دوم خردادِ دل‌انگیز سال ۷۶ ، صبح اول وقت به سیدمحمد خاتمی رای دادم. اصلاحات را رها کن
    اصلاحات از ابتدا با نفاق و دو رویی رویید. ژنرال‌های اصلاحات می‌دانستند در نظام مبتنی بر ولایت فقیه برای اصلاحات در وهله اول باید ساختار را تغییر دهند. می‌دانستند با رهبری مستبد و تند خو که بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی، چنان اختیارات گسترده‌ای دارد که می‌تواند قوه مجریه و مقننه را چون جزیره‌ای محاصره کند و عاقبت غرقه سازد، هر گونه اصلاحی خشت بر آب زدن است و قابل بازگشت. این نفاق ترس‌آلود تا شخص سید محمد خاتمی هم ریشه داشت.
    جناب خاتمی در همه هشت سال اصلاحات به سنگ خارای رهبری و سپاه و قوه قضاییه و شورای نگهبان خورد و لبخند زد. اگر اصلاحات نمودی جدی می‌داشت، از همان ابتدا و به هنگامی که هنوز مستبدین از بیست میلیون رای خاتمی گیج و منگ بودند، فشاری بر رهبری می‌آورد و راه را بر اصلاح شورای نگهبان و قوه قضاییه باز می‌کرد.
    انصافا نامه‌ای که به خانه خاتمی رفته و امضای رییسی و دادگاه روحانیت دارد، حکایت آن است که خود کرده را تدبیر نیست. اصلا دادگاه روحانیت و دادگاه انقلاب، بنا بر همین قانون اساسی، غیر قانونی و خلاف اصل مساوات در محاکمه‌اند. پس در آن هشت سال طلایی اصلاحات که مجلس ششم هم اصلاح‌طلب شد چه می‌کردیم ، چه چیزی را اصلاح می‌کردیم ؟
    نفاق در نظر و عمل و تنظیم اصلاحات بنا بر هراس و منافع ، کاری کرد که اصلاحات هم اصلاح‌ناپذیر شد. تن دادن به بازی رد صلاحیت شورای نگهبان تا به جایی پیش رفت که همگی با ریسمان هاشمی رفسنجانی به چاه مجلس خبرگان افتادیم و به مشتی قاتل و مفسد و مرتجع رای دادیم تا بلکه رفسنجانی در شرط‌بندی مرگ از خامنه‌ای دیرتر بمیرد و آن‌گاه شاید رهبر بعدی از این جنس خامنه‌ای نباشد. کسی هم دم نزد که اصولا با این اختیارات ولی فقیه هر کس که بر این کرسی جلوس کند، خودکامه خواهد شد.
    واقعیت غم‌انگیزی است که اصلاح‌طلبان هم چوب و پیاز را خوردند و هم جریمه دادند.
    کار به جایی رسیده که نام سیدمحمد خاتمی از محرمات به حساب می آید و باید گریه کرد و خندید به این سرنوشت که روحانی رییس‌جمهور می گوید آن کسی که تکرار می‌کند و تنور انتخابات را گرم می‌کند را آزار ندهید. نگاه کنید که کار به چه مسخرگی کشیده شده که شان رهبر اصلاحات به جایی رسیده که نامش نمی‌برند و کارکردش را گرمی تنور انتخابات در نظام می‌دانند و بس.
    با این روضه‌ای که خواندیم و پس از بیست سال از دوم خرداد ما به اصلاحات نیازی نداریم ما به دگرگونی نیازمندیم آن هم بر پایه صداقت دست و ذهن.
    چه چیزهایی قابل اصلاح نیست
    این روزها وقتی بسیاری از نوشته‌های بی سرو ته را می‌خوانم که پدیدآورندگانشان اعتقاد دارند که اینها شعر است – کسی هم یارای اعتراض به این باندهای تخریب ادبیات را ندارد- پرسشی را مثل ذکر تکرار می‌کنم که چه چیزی شعر نیست، در این زمانه که هر خط و پاراگرافی را شعر می‌نامند.
    بگذارید همین سوال را در وضعیت شتر گاو پلنگِ سیاسی ایران مطرح کنیم. سوال این است: چه چیزهایی قابل اصلاح نیست یا به عبارتی چگونه باید به تغییری رسید وقتی نمی‌توان اصلاح کرد. کمی پیچیده شد و بهتر اینکه نمونه‌ای عینی را مطرح کنیم.
    فراکسیون زنان مجلس که اتفاقا بیشترینه ایشان هم زنان اصلاح‌طلب هستند، قصد دارند تا طرحی به مجلس ببرند بلکه سن ازدواج دختران را بیشتر کند و این کودک‌آزاری جنسی به نام ازدواج زیر ۱۵ سال را غیر قانونی کنند. بنابر قانون مدنی که از ذهن جامد فقها نشات گرفته سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال است و دختر ۹ ساله را هم به اذن ولی که پدر و جد پدری باشد می‌توان شوهر داد و در واقع می‌توان به کنیزی سپرد و فروخت. گذشته از این فضاحت که نامش را قانون اسلام گذاشته‌اند، دختر بچه ۹ ساله بنابر اینکه بالغ است و به زعم علما قابل تجویز، مسوولیت کیفری هم دارد.
    فراکسیون زنان مجلس پیگیر اصلاح این قانون جاهلی است و در این راه باید به پیران این قانون که در قم نشسته‌اند و نامشان مرجع تقلید است حالی کند که چیزی به نام کودک وجود دارد و این کودک می‌تواند دختر باشد.
    از میان علمای قم تنها یکی آن هم مکارم شیرازی گویا فتوا داده که سن دختر برای ازدواج می‌تواند بیش از سیزده و نه سال باشد و باقی مخالفند و مثلا نوری همدانی با همان ۹ سالگی موافق است .
    مساله این است چه‌طور می توان به نوری همدانی حالی کرد که دختر نه ساله کودک است و عمل جنسی برای او خطرناک و اصلا ازدواج تنها دخول نیست .
    به قطع و یقین بیشترینه مراجع تقلید از درک دنیای پیرامونی و جامعه امروزین ایران کاملا عاجزند و آنچه مردم کوچه و خیابان می‌فهمند و ضرورتش را تشخیص می‌دهند امثال نوری همدانی تا صد سال دیگر نمی‌فهمند.
    آیا باید قانون‌گذاری و برگزیدن راه‌های عقلی و علمی را موکول کرد به اینکه چند پیر جامانده سر در کتاب احادیث جعلی و علوم دفینه کنند بلکه اجازت تغییر امور دهند. آیا در چنین شرایطی می‌توان فقط با رای دادن و به چند نماینده – گیرم دلسوز و مترقی- به مجلس فرستادن دلخوش کرد.

    وضعیت تغییر و اصلاح در همه زمینه‌ها چنین است تا هنگامی که منبع قوانین احکام جاهلی و امضایی اسلام است، حقوق ایران عادلانه نمی‌شود. تا زمانی که رییس قوه قضاییه از سوی رهبری می شود، امیدی به عدالت نیست. تا زمانی که شورای نگهبان با این ترکیب پا برجاست نمی‌توان امیدی به انتخابات داشت و تا زمانی که اصلاح‌طلبانی چنین منافقانه زندگی می‌کنند که در دل ساختار جمهوری اسلامی را قبول دارند نه اصلاحی هست و نه تغییری.
    ما به پایان اصلاح‌طلبی حکومتی رسیده‌ایم، عملکرد روحانی و بی‌تفاوتی به شعارها و خواسته‌های مردمی که به او رای داده‌اند، کاری خواهد کرد که دیگر نتوان مردم را حتی با همان تکرار معروف به پای صندوق آورد. در چنان اوضاعی اطمینان باید داشت که رفراندم نظام پارلمانی در فضایی خمود و خسته رای خواهد آورد و این بساط صندوق را هم جمع خواهند کرد.

     
  34. معاون/* اول قوه قضاییه: منتشر کنندگان اخبار در مورد جاسوسی زهرا لاریجانی ضد انقلاب هستند.
    مش قاسم: به این میگن دمب خروس.

     
  35. تاریخ فراموش نشده

    استاد گرامی با درود ،این خبر را در صدای امریکا خواندم نزدیک بود شاخ در اورم که 1400 پیش چگونه ایرانیان با اغوش باز اسلام را پذیرفته اند ؟

    با فشار شورای نگهبان بالاخره عضو زرتشتی شورای شهر یزد بخاطر دینش معلق شد

    رئیس شورای شهر یزد حکم تعلیق «سپنتا نیکنام» عضو زرتشتی شورای شهر یزد را تایید و اعلام کرد که این حکم از سوی فرمانداری یزد صادر شده است.

    به گزارش خبرگزاری های داخلی ایران، در پی انتشار اخباری مبنی بر تعلیق عضو زرتشتی شورای شهر یزد، رئیس شورای شهر این موضوع را تایید کرد اما گفت که شورای شهر در پی حل موضوع است.

    به نوشته خبرگزاری ایسنا، ابلاغ حکم تعلیق عضویت سپنتا نیکنام در شورای شهر یزد در پی رای دیوان عدالت اداری مبنی بر تعلیق موقت وی از عضویت در شورای شهر یزد، انجام شده است.

    تعلیق عضو زرتشتی شورای شهر یزد پس از آن صورت گرفت که شورای نگهبان عضویت اعضای غیرمسلمان در مناطقی که اکثریت با شهروندان مسلمان است را ممنوع اعلام کرد.

    احمد جنتی در جریان انتخابات شوراهای شهر و روستا در نامه ای به هیات نظارت بر انتخابات شوراهای شهر و روستا، از این هیات خواست که در مناطقی که اکثریت مسلمان دارد، افراد غیر مسلمان رد صلاحیت شوند چون «صلاحیت نامزدی ندارند.» استدلال او بر اساس فتوایی از آیت الله خمینی عنوان شد.

    با این حال، هیات نظارت بر انتخابات شوراها که از نمایندگان مجلس تشکیل شده بود، صلاحیت نامزد زرتشتی شورای شهر یزد را رد نکرد و آقای نیکنام به عضویت شورای شهر درآمد.

    حال گفته می شود که این عضو شورای شهر یزد با رای دیوان عدالت اداری و با حکم فرماندار یزد از سمت خود معلق شده است.

    حکومت جمهوری اسلامی ایران از سوی نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد متهم نقض حقوق پیروان اقلیت های مذهبی است.

    در سالهای گذشته مقام های جمهوری اسلامی ایران با رد این اتهام مدعی بودند که اقلیت های دینی در ایران آزادند و در مجلس براساس قانون اساسی نماینده دارند. اما اینک یک عضو شورای شهر به خاطر مذهبش معلق شده است.

    https://ir.voanews.com/a/iran-human-rights/4062668.html

     
  36. جهنم همه توی همین دنیاست. یکی رو در نظر بگیرید که در طول زندگیش هر جور ظلمی که میتونسته بر همه وارد کرده. رسیده به اونجائی که پاش دم گوره. دیده که چه به روز موندگان اونایی که یا همدستش یا همکارش بودن آمده. هر روز با وحشت از خواب بیدار میشه و با وحشت شاید شب به خواب بره که بعد مردنش چه به روز موندگانش آورده میشه. از اونجا که در ذاتش ظلمه هر کاری که میکنه اون چاه رو برای ماندگانش عمیقتر و عمیقتر میکنه. وای به حال و روز این بیچاره.

     
    • ایکه تو از ظلم چاهی میکَنی
      از برای خویش دامی می تنی
      گرد خود چون کرم پیله بر متن
      بهر خود چه میکَنی اندازه کن
      او به چاهی اندر افتاده که من
      در خور چاهش نمی بینم رسن.

       
  37. در شهر هرت
    با وجود شورای نگهبان داعشی ، قانون و قانون مداری بی معناست، چه برسد به حقوق شهروندی : با فشار شورای نگهبان عضو زرتشتی شورای شهر یزد بخاطر دینش معلق شد .

     
  38. آیت‌الله دوزخی: با همه بی پولی خدا کمک‌مان می کند و کارها حتی با کمترین پول انجام می‌شود.
    مش قاسم: اگه خدا کمکت میکنه واسه چی اصلا به پول احتیاج داری؟ مگه خدا هم حق الزحمه میخواد؟ واسه چی دولت/* اسلامی ۷۰۰ هزار بلیون تومن بدهکاره؟ به کی؟

    /*: ک

     
    • مش قاسم عزیز، نظام به بشریت و نسلهای حال و آینده بدهکار است،کار از عدد و ارقام گذشته، آب از سر گذشت چه یک وجب چه ده وجب.

       
  39. ناشناس آشنا

    بدکاره کیست ؟ (1)

    در میان کامنتگذاران این سایت دو تن در بیشرمی و دریدگی شاخصند , یکی مزدک روانی و دیگری مش قاسم مسخره . هر دو هم به نام دفاع از وطن و مردمانش عقده گشایی میکنند . مزدک دوست ندارد او را وطنفروش بنامند چون او برای وطنفروشی تعریف خود ساخته اش را دارد که طبق آن همه مردم ایران وطنفروشند جز او و مش قسم و چند تای دیگر . در باره وطنفروش بودن بلاتردید او قبلا بسیار نوشته شده و من در این جا قصد ورود به این موضوع را ندارم به قول معروف در خانه اگر کس است یک حرف بس است . من در بیمار روانی بودن مزدک هیچ تردیدی ندارم , میپرسید به چه دلیلی این را میگویم ؟ خیلی ساده , یک بیمار روانی بر رفتارخود کنترل ندارد برای همین هم هست که اکثرا به دارو محتاجند تا بتوانند رفتار خود را کنترل کنند . شما هر قدر دلتان میخواهد به او بگویید آقای محترم ناسزا نگو مگر در او اثر میکند . چند سالست صاحب و مسئول این سایت به او به اشکال مختلف میگوید توهین نکن , فحش نده , تاثیر کرده است ؟ نه چون دست خودش نیست , نمیتواند خود را کنترل کند . جنگ هشت ساله یکی از مواردیست که فکر کردن به آ ن مزدک را دچار سرگیجه میکند . خیلی ساده او نمیتواند همه جهات موضوع را ببیند ,سواد و ظرفیتش را ندارد . حرفهایی را دائما تکرار میکند و کاری هم به آن چه دیگران میگویند ندارد . همزاد او , مش قاسم مسخره شیوه اش برای پاسخ ندادن به انتقاد دیگران چیز دیگریست . او معتقد است که ” کم محلی از شمشیر برنده تر است ” . طفلک این را از مامان جانش وقتی بچه بود شنیده و هنوز یادش هست . لازم به یاد آوری نیست که اگر کسی مطلبی در این جا میگذارد موظف است که به اظهار نظر دیگران پاسخ بدهد نه اینکه ناتوانی خود در دادن جواب را با تکرار ” کم محلی از شمشیر برنده تر است ” به خود پنهان کند و مثل توله سگی بازیگوش دائما اینور و آنور بدود و مرتب لنگ خود را بالا بیآورد و همه جا را به کثافت بکشاند . مزدک اما شیوه دیگری برای پاسخ به ایرادات دیگران دارد . او خیلی ساده به سئوالاتی که شما مطرح نکرده اید پاسخ میدهد و برای آنکه به شما بقبولاند که جواب ها کاملا درستند و این شما هستید که در فهم آنها اشکال دارید مرتبا پایین بودن ” آی کیوی” شما را گوشزد میکند و برای رفع هر نوع تردیدی هم مرتبا شما را با ناسزا تحقیر میکند , همان شیوه بازجوهای اطلاعاتی . به همین فحشنامه اخیر او نظری کوتاه بیندازیم . آن ها که درگیری قلمی اخیر من با مش قاسم را دنبال کرده اند میدانند که ماجرا از توهین بیشرمانه او به دو تن ازشهیدان بزرگوار دفاع از میهن شروع شد . در آنجا من از او پرسیدم که پس از ورود قوای عراقی به ایران ما چه کاری غیر از دفاع باید میکردیم . خوب از جانب او جوابی طبق معمول نیامد تا ما از کم محلی او تا عمر داریم بسوزیم . در ارتباط با یاوه گو یی یکی از ارادتمندان او من جواب کوتاهی نوشتم که ناگهان مزدک دیگر در مقلابل سیگنال های روانیش تاب نیاورد و چیزی پراند و جوابی گرفت و بعد از ان هم مطلبی با عنوان “وطن دوست , فاحشه ها” روی سایت گذاشت . از ناسزا ها و فحش هایش ,که خود او لایق همه آن هاست , که بگذریم , میماند جواب های او به سئوال من که مردم اگر دفاع نمیکردند چه باید میکردند . من با اجازه شما برای اینکه این نوشته از حالت خشکی در آ ید پاسخ او را به شکل زیر تعریف میکنم :

    س : شما مخالف شرکت در جنگ هشت ساله بوده اید , بفرماید چه چاره دیگری داشتیم ؟
    ج: “شماها چون باکری و همتها یا /////////////////// بودند و یا متعصبینی که دنیال اتوپیایی راه افتند که /////// جماران برایشان ساخته بود.”
    س: بله درست میفرماید ولی این جواب سئوال من نبود . ما چه کار دیگری میتوانستیم بکنیم وقتی دیدیم که تانک ها و هواپیماهای عراقی وارد کشورمان شدند؟
    ج: “هر انسان سالمی با آی کیوی متوسط براحتی با کمی تفکر می توانست دریابد که جنگ ویرانگر بین دو ملت ایران و عراق جز برای شیعه گستری و استحکام قدرت اراذل و اوباش اسلامی در ایران نبود”
    س: کاملا حق باشماست ولی باز این هم پاسخ سئوال من نیست . بفرماید وقتی مردم خرمشهر تانک های عراقی را در مقابل خود دیدند یا اهالی دیگر نقاط کشور خبر را شیندند چه باید میکردند ؟
    ج : “افرادی مثل باکری و همت و دیگرانیکه در این جنگ ایران ویران کن از بین رفته اند یا//// بودند که وسیله ایی در دست ////// اوباش اسلامی برای سرکوب وطن پرستان و ایران دوستان و فرزندان راستن ایران گشتند و یا متعصبینی که قربانی تعصب و باور خود گشتند. بله شیعیان یا اسلامیان می توانند آنها را شهدای اسلامی/شیعی بنامند ولی وطن پرستان و ایران دوستان آنها را ////////////////////////////// ”

    دنباله در زیر

     
    • جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      جانا سخن از زبان ما میگویی.
      .
      .
      .

       
      • آنارشیست بی خیال بابا.تو پست قبلی که با نام ناشناس آشنا می نوشتی یهو آیدی از دستت در رفت برگشت به همون نام آنارشیست.یه آیدی دیگه هم به نام وطن دوست داری که هر از چندگاهی واسش هورا می کشی.برو دکتر عزیزم.درمون خودت واجب تر از درمون مزدکه.

         
      • بازم که از خودت تعریف کردی آنارشیست. حالا تو هزار خط بنویس،

         
    • درود
      در خصوص موجود وقیح، مهمل باف،
      بی مزه، بیشعور، بی سواد و بی معنایی بنام
      مش قاسم هر چه بگویی کم گفته ای.
      این بیخرد به خیالش دارد ادای مرحوم
      کیومرث صابری( گل آقا)را در میآورد! اما حالیش نیست که چه قلم نفرت انگیزی دارد و با چه انشای مشمئز کننده ای اراجیف میفرماید. روزی صد بار توی پوزه اش بزنی باز هم واق، واق میکند.

       
      • بابا لنگ دراز

        چه قلم نفرت انگیزی دارد و با چه انشای مشمئز کننده ای اراجیف میفرماید. روزی صد بار توی پوزه اش بزنی باز هم //// میکند.
        چه قلم گل و بلبلی شما دارید.باید آینه ای جلو روی خودت بگیری و به محتوای جمالت پی ببری.

         
  40. ناشناس آشنا

    بدکاره کیست ؟ (2)

    س: درود بر شما ولی باز این هم جواب سئوال من نیست ! میخواهید آن را یک بار دیگر تکرار کنم ؟
    ج: ” این ///////////////// اگر ایران دوست بودند که نون دهان بچه های ایران را خرج قبور مشتی عربیکه //////////////////////////// خرج نمی کردند.لاقل سربازی می رفتند. تو یک نفع اسلام و آخوند را برای ایرانیان و ایران بیاور تا ما هم به ایران پرستی اینها و پیرونشان باور بیاوریم. حرف مفت و از روی احساسات زدن که خرج نداره.40 سال حکومت جهل و جنون////////////////////// اسلامی از ایران ویرانه ایی بجا گذاشته و چیزی جز فقر و بدبختی و فحشا و اعتیاد و مردمی علیل و نوکرمآب و دورو و دروغگو سوغاتی نداشته. خب بفرمائید اگر عراق یا یک قدرت خارجی ایران را میگرفت بیش از آنچه این نامردمان بر ایران و ایرانی روا داشته اند بر سر ایرانیان می اورد؟ یکی از ترفندهای آخوند اینست که اگر ایران را عراقی های میگرفتند چی می شد. ناموسها بر باد میرفت. اولا خود این جنایتکاران هزاران دختر ایرانی را بعد از شکنجه و تجاوز تیر باران کردند و دو دستی دختران ایرانیان را به اغوش بیگانان می فرستند دوما اگر صدام هدفش گرفتن ایران بود خب چرا از همان 4 تا 5 ماه اول جنگ با وجود یکه قسمتهایی از ایران را در دست داشت پیامبران صلح به ایران می فرستاد؟ هر کسی که که کمی از اوضاع آنروز ایران و عراق آگاهی داشته باشد بخوبی میداند که عراق نه توان گرفتن ایران را داشت و نه اصولا چنین چیزی ممکن بود. جنگ را خمینی و///////////////////// رفسنجانی و بهشتی و سران حزب جمهوری اسلامی برای سرکوب ایرانیان در داخل و محکم کردن قدرت خود شروع کردند. چون اصولا بخوبی دریافته بودند که توانایی جذب جوانان تحصیل کرده و روشنفکران جامعه را ندارند و در همان اوایل سیل مخالفتها و خواسته باعث ترس و وحشت آنها شد .بهمین دلیل تنها راه را سرکوب نیروهای مترقی دیدند. و جنگ براستی بهترین راهی بود که مسیر سرکوب را هموار کرد. بهمین جهت هم نعمت برای خمینی و //////////////// و مصیبت و رنج و فقر و بدبختی و ویرانی و کشت و کشتار برای ایران و ایرانی.”

    اگر متوجه جواب شده اید به من هم بگوئید . باسپاس از شما .

     
  41. درود و سلام
    آهنگ پاییز (بر مبنای ترانه فولکوریک ساری گلین) جزوشنیداری ها زیباست. سپاس فراوان

     
  42. در شهر هرت
    آیا پلیدی هم حدی دارد؟
    سر بریده فردی را دستاویز قرار می دهند تا فردایش ۱۱۹ کشته در راه حرمین همان گوشت دم توپ آقایان درحمایت اسد و حزب الله به جلوه نیاید.
    نهایت پستی و رذالت را باید در این نظام دید.شرم انسانها از شماست.

     
  43. درشهر هرت

    وطن فروشان و غارتگران ملت روزمحشری را که در انتظارش بودند در پیش رو دارند.

    وطن فروشانی که اکنون صدایشان حسن نصرالله حزب الله بخاطر کمکهای مالی و جانی اشان است و مردم ایران را بدون اجازه با جانشان دزدیده وغارت کرده اند.

    وطن فروشان در ترس غوطه ورند ، زیرا با کیفرخواست و مجازات از جانب کشته شدگان راه حرمین دروغین و مردم درمانده ایران وبهت دنیا از پستی اشان مواجه اند.

    وطن فروشان در ترس غوطه ورند .چون گناهکارند.

     
  44. سازمان مجاهدین خلق از کجا پول در می‌آورد؟ (1)

    آیدا قجر: قربانعلی حسین‌نژاد، مترجم ارشد عربی مسعود رجوی پنج سال است که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده است.

    او سال ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران، با سازمان مجاهدین خلق از طریق رادیویی که توسط مجاهدین و فداییان اداره می‌‌شد، آشنا شد. او به همراه دیگر دانشجویان هم‌فکر، بیانیه و اطلاعیه‌هایی که از این رادیو پخش می‌شد را می‌نوشتند و میان دانشجویان پخش می‌کردند.

    خرداد سال ۵۲ درپی حمله ساواک به کوی دانشگاه، به زندان افتاد و با سران این سازمان که پیش از او زندانی شده بودند، آشنا شد و مسیرش به سال‌ها هواداری و عضویت در این سازمان کشید. او در زندان با علی شریعتی برای سه ماه ونیم هم‌سلول شد، بعدتر به آموزش و پرورش پیوست، مترجم محمدجواد باهنر در شورای انقلاب بود، فرماندار «میانه» شد و در اولین مجلس شورای اسلامی کاندیدای سازمان مجاهدین بود.

    حسین نژاد پس از شروع فعالیت‌های مسلحانه و مقابله جمهوری اسلامی و اعدام و تهدید نامزدهای مجاهدین برای مجلس، ایران را برای همیشه ترک کرد و پس از سال‌ها زندگی در ترکیه، یونان واروپا، به کمپ اشرف منتقل و بالاخره در سال ۱۳۹۱ با کمک سازمان ملل، از سازمان مجاهدین خلق جدا شد. به گفته خودش، یکی از مهم‌ترین عوامل پیوستن او به تشکیلات پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ترس از اعدام بود.

    حسین‌نژاد در تمام سال‌های فعالیت‌اش در این سازمان، به علت تسلط به زبان عربی که هم در حوزه خوانده بود و هم در دانشگاه، ترجمه‌های مکتوب مسعود رجوی را انجام می‌داد. در جلسات رهبر این سازمان با رهبران عراق شرکت داشت و از مفاد قراردادها و سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها چه در عراق و چه در کشورهای دیگر مطلع بود. اگرچه او نیروی نظامی این سازمان محسوب نمی‌شد اما وقتی تصمیم به عملیات «فروغ جاویدان» گرفته شد، او هم اسلحه به دست گرفت و با وجودی که می‌گوید یک گلوله هم شلیک نکرد، در آن عملیات شرکت داشت و همسرش را از دست داد. دخترش، زینب هم عضو سازمان مجاهدین خلق است، او هم چون پدرش قصد جدا شدن دارد و حسین نژاد اکنون منتظر دیدارش است.

    قربانعلی حسین نژاد از سال ۱۳۷۰ دربخش روابط خارجی سازمان یعنی با دولت عراق مشغول بود.

    به روایت او مسعود رجوی هر سال در سالگرد تاسیس حزب «بعث» به صدام نامه می‌نوشت و ضمن تحلیل سرنگونی قریب‌الوقوع حکومت جمهوری اسلامی از او تقاضای اضافه سهمیه نفت می‌کرد. طبق گفته‌های حسین‌نژاد، تا پیش از سال ۲۰۰۰ سازمان مجاهدین روزانه ۷۰ هزار بشکه نفت از صدام دریافت می‌کرد: «سال ۲۰۰۰ آخرین دیدار مسعود با صدام بود، از طریق عزت ابراهیم، هماهنگ شده بود. در آن سال رجوی سه درخواست از صدام داشت. رساندن سهمیه نفت به صد هزار بشکه در روز. خواسته دوم حمایت صدام در صورت حمله دیگر به ایران و عملیات فروغ دوم بود و سومی، افزایش تانک‌ها. صدام اجابت خواسته سوم را منوط به عملیات نظامی کرد و در مقابل از سازمان خواست که برای اسراییل تبلیغ نکنند. در حالی ‌که سازمان از همان زمان از آمریکا واسراییل انتظار حمایت داشت، برای همین این خواسته صدام را انجام ندادند.»

    پس از این دیدار، سهمیه نفت مجاهدین ۱۰۰ هزار بشکه شد. حسین‌نژاد در تمام این مدت، صورت‌حساب‌ها را ترجمه می‌کرد. به گفته او پس از جنگ عراق و کویت و تحریم‌های عراق که توسط شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد، صدام فقط می‌توانست ۳ میلیون بشکه نفت را برای تهیه غذا و داروی مردم عراق تولید کند و به فروش برساند؛ تفاهم‌نامه نفت مقابل غذا و دارو: «اما اگر بیشتر از این میزان تولید می‌کرد، سهم مجاهدین می‌شد. این موضوع در واقع در جلسه‌ای با عزت ابراهیم، طارق عزیز، طاها یاسین رمضان و اعضای اصلی شورای انقلاب عراق و رییس اطلاعات عراق که مسوول رجوی بود، مقرر شد.»

    اکتبر ۲۰۰۲ نامه‌ای خطاب به وزیر نفت عراق به حسین نژاد رساندند تا ترجمه کند. در آن نامه نوشته شده بود که تحلیل‌گران معتقدند به زودی آمریکا به عراق حمله خواهد کرد. برای همین سازمان مجاهدین ازصدام خواسته بود که سهمیه ۶ ماه پاییز و زمستان را یک‌جا دریافت کند چراکه با شروع جنگ، دیگر نخواهند توانست نفت‌ها را به فروش برساند: ‌ «ماه‌هااصرار کردند تا بالاخره خواسته‌شان مورد قبول واقع شد و نفت‌ها را به پول تبدیل کردند. بخشی از پول‌ها به عراق آورده شد و بخشی دیگر صرف سرمایه‌گذاری‌ها شد. کریم فلاحت یکی از همین مسوولان بود که در اردن، توسط آمریکایی‌ها دستگیر و بعد کشته شد اما گفتند در بمباران کشته شده است. ابراهیم خدابنده و جمیل بسام مسوول اداره مالی بودند که آ‌ن‌ها هم درسوریه دستگیر شدند.»
    …….

     
  45. سازمان مجاهدین خلق از کجا پول در می‌آورد؟ (2)

    حسین‌نژاد می‌گوید بخشی از این پول‌ها در پادگان‌های مختلف عراق و دیگر کشورها خرج می‌شد اما سرمایه‌گذاری‌های بسیاری هم از همان سال‌های اول صورت گرفته بود که منبع درآمد سازمان مجاهدین تا به امروز محسوب می‌شود: «سازمان در عراق و امارات و اردن دفتر داشت اما مگر چقدر درپادگان‌ها خرج می‌شد؟ پول‌ها را در داخل و خارج از عراق سرمایه‌گذاری می‌کردند. در سینماها، شرکت‌ها، هتل‌ها، شرکت‌های هواپیمایی و سهام شرکت‌های تجاری. تعداد زیادی از تاجرهای ایرانی هوادار سازمان هم بودند که برای این سرمایه‌گذاری‌ها کمک می‌کردند. اگرچه در حال حاضر بخشی از منابع مالی توسط کشورهای عربی و خصوصا عربستان تامین می‌شود اما میلیاردها میلیارد دلار پول نفت عراق را همان‌موقع سرمایه‌گذاری کردند. عمده درآمدشان همین است. حتی در آفریقا هم سرمایه‌گذاری کردند. این سرمایه‌گذاری‌ها تا ابد هم پول می‌زاید.»

    او می‌گوید کمک‌های عربستان سابقه دارد: “سال ۱۳۶۵ نامه‌های عربی مسعود به پادشاهان کشورهای مختلف عربی را فاکس می‌کردیم. یکبار نامه‌ تشکر به ملک عبدالله بود که از کمک‌هایش قدردانی کرده بود. البته نوشته نشده بود که چه کمک‌هایی. اما عربستان از همان موقع به سازمان کمک مالی می‌کرد. همان سال ۶۶ رجوی با همکارانش به مکه رفت و یک نامه تشکر نوشت.»

    سازمان مجاهدین خلق همواره تبلیغ کرده منابع مالی‌اش توسط هوادارنش تامین می‌شود، البته بخش مالی اجتماعی این سازمان همواره نیروهایی در خارج از ایران داشت که با مطرح کردن نقض حقوق بشرتوسط جمهوری اسلامی، از مردم کمک‌های مالی جمع می‌کردند اما به گفته حسین‌نژاد، با وجود این کمک‌های مالی، هیچ‌کدام جواب‌گوی خرج وهزینه‌های سازمان نیست و همین سرمایه‌گذاری‌ها آن‌ها را سرپا نگه داشته است.
    http://news.gooya.com/2017/10/post-8133.php

     
  46. افشای دو سند محرمانه از جاسوسی زهرا لاریجانی برای استعمار بریتانیا (3)

     
    • نوریزاد گرامی این مطلب ارسالی دو بخش دیگر هم دارد که یا در ارسال آنها اشکالی پیش آمده و یا اینکه جنابعالی مصلحت ندیدید که در سایتتان منعکس شوند . انعکاس مطلب با توجه به تلاش همه سویه استبداد فاسد حاکم برای خواباندن سرو صداها , به نظر من اهمیت زیاد دارد . اشکالی دارد اگر من تلاش دیگری برای ارسال مطلب بکنم ؟ با سپاس از شما !

       
  47. چرا اسرائیل از جدایی کردستان عراق حمایت می‌کند؟ (1)

    اسرائیل تنها کشوری است که از برگزاری همه پرسی در اقلیم کردستان و جدایی آن از عراق به طور علنی حمایت و ابراز خشنودی کرد. لمیس اندونی ، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و امور فلسطین با انتشار مقاله‌ای در شبکه خبری الجزیره به بررسی دلائل این حمایت پرداخته است.

    به گفته وی اشتیاق اسرائیل برای جدایی کردستان از عراق نه از سر دلسوزی برای کردها که طبیعتا برای حفظ منافع ژئوپولیتیک اسرائیل است. در واقع اسرائیل که «اساسش بر پایه اشغال نظامی وحشیانه سرزمین‌ها و آپارتاید بنا نهاده شده» نمی‌تواند دغدغه آزادی کردها یا هر گروه دیگری را در جهان داشته باشد.

    اسرائیل نه تنها حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را به رسمیت نمی‌شناسد بلکه در حمایت از «گروه‌های جنایتکار در آمریکای مرکزی و جنوبی و نظام آپارتاید سابق در آفریقای جنوبی» ید طولایی دارد. اسرائیل هرگز در طول تاریخش از هیچ جنبش آزادی‌خواهانه پشتیبانی نکرده است.

    حمایت اسرائیل از استقلال کردستان عراق تنها بر اساس منافع ژئوپولیتیک قابل فهم است. این کشور قصد دارد امنیت انتقال جریان نفت از کردستان عراق به اسرائیل را تامین کند. اما این تنها بخشی از ماجراست. دلیل مهمتر تشکیل یک کشور سرتاپا حامی اسرائیل است که بتواند به طور کلی اسرائیل را از جهان عرب بی نیاز کند.

    ۷۷ درصد نفت اسرائیل از کردستان عراق تامین می شود، این واردات به ویژه به دلیل عدم دسترسی اسرائیل به منابع نفتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تل‌آویو حیاتی است.

    فرای این، اسرائیل بر این باور است که می تواند همکاری نظامی و اطلاعاتی نزدیک و استراتژیکی با «کشور کردستان» داشته باشد و جای پای محکمی برای خود در همسایگی با ایران ایجاد کند. به این ترتیب اسرائیل می‌تواند حوزه نفوذ خود را علیه ایران، سوریه و عراق گسترش دهد.

    تشکیل یک کشور کرد به روشنی در «طرح ۱۹۸۲ یینون برای خاورمیانه» پیش‌بینی شده است. به موجب این طرح جهان عرب بر اساس «خطوط فرقه‌ای و قومی» جدا خواهد شد تا اسرائیل تقویت شده و حوزه سلطه آن گسترش یابد.

    به هر روی حمایت اسرائیل از جدایی کردستان عراق سوظن کشورهای عرب را برانگیخته است، زیرا این اقدام می‌تواند گامی به سوی فروپاشی جهان عرب باشد، اتفاقی که می تواند به مخاصمه پراکنده و حتی جنگ بیانجامد.

    برای اسرائیل «کشور کردستان»، یک متحد غیرعرب است، متحدی که مستقیما درگیر مساله فلسطین نیست. از زمان تشکیل اسرائیل، این کشور در پی برقراری یک «اتحاد پیرامونی» است، استراتژی که توسط دیوید بن گورین، اولین نخست وزیر اسرائیل طراحی شده؛ هدف از این استراتژی گسترش روابط اسرائیل با کشورها و گروه‌های غیرعرب در منطقه است تا به انزوای این کشور پایان داده شود.

    برای اجرای این دکترین اسرائیل بارها با مصطفی بارزانی، پدر مسعود بارزانی رئیس کنونی اقلیم کردستان عراق، تماس برقرار کرد. نتیجه این تلاش‌ها دو دیدار مصطفی بارزانی از اسرائیل بود: نخستین بار در سال ۱۹۶۸ و دفعه دوم نیر در سال ۱۹۷۳. با این وجود این تلاش‌ها نتیجه چندانی در پی نداشت. کردها نه حمایتی از اسرائیل کردند و نه با عداوتی با فلسطینی‌ها.

    به هر حال صحنه‌هایی که در جریان همه پرسی منتشر شد و در آن پرچم اسرائیل و شعار «ما اسرائیل دومیم» به چشم خورد، حاکی از آن است که یک دگرگونی سیاسی-فرهنگی در میان کردها آغاز شده است. این خود یک چرخش واضح و تغییر اساسی نسبت به گذشته‌ایست که در آن کردها در کنار اعضای سازمان آزادی‌بخش فلسطین در بیروت آموزش نظامی می‌دیدند.

    در آن زمان اسرائیل توانست به کمک رهبران کرد مانند مصطفی بارزانی در جامعه کردها نفوذ کرده و به کار یکی از مهمترین سازمان‌های مدافع حقوق فلسطینی‌ها پایان دهد.

    هیچ شکی نیست که ظلم کشورهای عرب و ناکامی آنها در دفاع از حقوق کردها باعث شد تا نسل جدید روی خود را از جهان عرب به سمت اسرائیل بگرداند.
    ……

     
    • سلام بر دوست گرامی
      هیچ گربه ای قربه الی الله ماهی نمی گیرد.معلوم است هر کشوری به منافع ملی خود اندیشیده(به غیر از حکومت ایران و یکی دو مورد مشابه)و در راستای آن هر اقدامی لازم باشد انجام می دهد.لابد انتظار دارید اسراییل که از سوی حکومتی مانند حکومت دینی ما حتی تهدید به نابودی می شود بیاید و از وجود کردستان مستقل در همسایگی ایران حمایت نکند؟!از سویی لابد فکر کرده اید ایران که مخالف این استقلال است دلش برای ملت عراق سوخته است؟!خیر وجود کردستان متحد اسراییل و غیرمذهبی یعنی قطع دست حکومت دینی ایران از شرارت در منطقه سوریه و لبنان و عراق و از سویی امکان استقلال طلبی بیشتر اکراد ایران نه بازهم به خاطر منافع ملی که اینان صراحتا گفته اند سوریه از خوزستان عزیز مهم تر است بل به سبب ایجاد تهدید بیشتر برای آرزوهای شیعه گستری ایشان.بحث نفت هم که مطرح فرمودید ناشی از خواب خرگوشی تئوریسین های نظام دینی ایران است که گویا حالا حالاها قصد بیداری ندارند.به یاد دارم وقتی ایران قرار بود تحریم شود مشتی ابله نامسول و در راس آنان وزرای اقتصاد و نفت زمان می گفتند با تحریم ایران نفت به بشکه ای 200 دلار می رسد! و غرب ورشکست می شود!!غافل از اینکه انان با بیگانگی از دنیای امروز نمی دانستند کشورهای عقل گرا به انتظار مهدی جهت حل مشکلات خود نمی نشینند و از مدتها پیش به فکر جایگزینی برای سوختهای فسیلی به دلیل محدود بودن منابع و مشکلات محیط زیست افتاده اند.از سویی دیگر به مانند جنگ 8 ساله با براورد اشتباه از توان حریف گمان داشتند او به ذلت می افتد حال اینکه حریف با محاسبه گری دقیق جوانب تحریم را دیده بود و همین شد که به فاصله کوتاهی اعلام شد آمریکا به عنوان مصرف کننده اصلی نفت دنیا بدل به تولید کننده شده است و نتیجه معلوم بود نه تنها نفت گران نشد بلکه سقوط نفت به زیر 50 دلار که تا امروز ادامه داشته رخ داد و سردمداران بی خرد ایران را همچون گذشته مجبور به نوشیدن جام زهر هسته ای یا با قدری تخفیف نرمش قهرمانانه پس از کلی ویرانی ناشی از اشتباه محاسباتی خود کرد.از سویی دیگر مردم کردستان عراق هم که از سوی همسایگان تهدید به قطع رابطه شده اند و اکنون در آستانه رسیدن به آرزوی تاریخی خود یعنی وجود یک کشور مستقل کردنشین هستند از کشوری که از این خواست آنها حمایت کند استقبال می کنند.آنها هنوز فراموش نکرده اند صدام عرب دیوانه ملت کرد را با سلاح شیمیایی مورد حمله قرار داد و همین فلسطینیان مظلوم طفلکی برای او سالگرد و عزای عمومی می گیرند.بس کنید دوست عزیز.بیدار شوید.جهان آن چیزی نیست که شما و همفکرانتان از دریچه عینک ته استکانی خود می بینید.بیدار شوید لطفا تا پیش از اینکه دیر شود.خواندنی ترین قسمت مطلبی که تیتر خواندنی بر آن نهاده اید اینست که گویا تا قیام قیامت شما دوستان همچنان می خواهید اینگونه بیندیشید!
      موفق باشید

       
      • با سلام به آرتین گرامی , دوست عزیز این مطلب از من نیست و من آن را تنها از منبعی که ذکر هم کرده ام نقل کرده ام . فکر میکنم خواندن نظرات دیگران به ما کمک میکند که راه را درستتر انتخاب کنیم . من از نظرات شما هم بهره بردم و به هوشمندی شما آفرین میگویم. با آرزوی شادی برای شما .

         
  48. چرا اسرائیل از جدایی کردستان عراق حمایت می‌کند؟ (2)

    این شکاف زمانی دیده شد که عراق در مرداب خشونت‌های فرقه ای و گروه داعش افتاد، زمانی که این گروه با ترور، تجاوز و جنایات هولناک آغاز به خودنمایی کرد یک مرز جدید میان کردها و جهان عرب کشیده شد.

    اما در واقع روابط اعراب و کردها دو نقطه عطف داشت: سال ۱۹۹۱ زمانی که منطقه پرواز ممنوع برای حمایت از کردها در برابر حملات هوایی صدام حسین برقرار شد و سال ۲۰۰۳ هنگامی که ائتلاف به رهبری آمریکا عراق را اشغال کرد، تهاجمی که در جریان آن کردهای عراق با بقیه کشور بیگانه شدند و نفوذ اسرائیل در منطقه افزایش یافت.

    همزمان با پشتیبانی اسرائیل از استقلال کردستان، این کشور به وضوح بر روی شباهت‌های تاریخی خود با کردستان تاکید کرد. به این ترتیب اسرائیل تلاش می کند شباهت‌های میان کردها و فلسطینی‌ها در مبارزه با ظلم و استعمار را از اذهان پاک کند. این موضوع کاملا در کلمات گیدون سار، از اعضای لیکود آشکار است او می گوید: «کردها متحد قابل اعتماد و بلند مدت اسرائیل و بوده و خواهند بود. آنها، همانند ما، یک گروه اقلیت در منطقه‌اند.»

    این تفسیر تاریخی غلط است. کردها همواره بخش جدایی ناپذیری از منطقه و جهان عرب بوده‌اند، آنها اشغالگر نیستند، آنها از قدرت نظامی برای تصاحب زمین و بیرون راندن مردم استفاده نکرده‌اند. با اینکه دین یهود همیشه اقلیتی تاریخی در فلسطین و جهان عرب بود اما صیهونیسم در اروپا متولد شد و واکنشی بود به «سوال یهودی» که در نتیجه آزار و اذیت یهودیان در اروپا مطرح شده بود. صهیونیسم اما هیچ دیدگاه و راه حلی برای پایان دادن به تبعیض علیه یهودیان در اروپا ارائه نداد، بلکه جنبشی بود بر اساس اشغالگری و با هدف تشکیل «وطن یهودی» در فلسطین، آن هم با اشغال و راندن مردم ساکن در این سرزمین.

    لمیس اندونی معتقد است اقدام اسرائیل برای شبیه جلوه دادن تاریخ خود با کردهای ایران، عراق، سوریه و ترکیه تلاشی است در جهت توجیه اشغالگری خود و ادامه «جنایت علیه مردم فلسطین».

    بزعم نویسنده این مقاله عکس‌ها و تصاویر اهتزاز پرچم اسرائیل در کرکوک و اربیل بسیار تحریک آمیز است اما نباید موجب انزوا و اهریمن جلوه دادن کردها شود. باید مسئولیت کشورهای عرب، ترکیه و ایران را نیز در بی عدالتی تاریخی علیه کردها پذیرفت.

    کشورهای عربی اکنون با یک چالش جدی مواجه‌اند، آنها باید میان دو گزینه یکی از انتخاب کنند: حمایت از کردها و حق تعیین سرنوشت آنها یا مقاومت در برابر نفوذ اسرائیل در کردستان عراق.

    مساله به هیچ عنوان ساده نیست اما ارسال این پیام به مردم کردستان که «ما از حق خودمختاری شما حمایت می کنیم. اما در عین حال باید روابط بهتری با جامعه، احزاب و روشنفکرهای عرب داشته باشید» از اهمیت بالایی برخوردار است.

    جهان عرب باید مطمئن شود که دولت مرکزی عراق کارهای گذشته را تکرار نمی کند و تلاش برای کنترل اقلیم کردستان و ظلم را کنار گذاشته و در مقابل با رعایت مساوات و احترام با رهبران کرد گفتگو کند.

    http://news.gooya.com/2017/10/post-8110.php

     
  49. سردار/* شکست خورده حاج ممدعلی، هشدار داده است که اگر آمریکا تحریم‌های جدید علیه سپاه پاسداران ایران را اجرا کند، “باید پایگاه‌های منطقه‌ای خود را تا شعاع ۲ هزار کیلومتری برد موشک‌های ایران منتقل کند.”
    مش قاسم: حاجی از قدیم ندیم گفتن جواب های هویه. واسه چی شاخ و شونه میشکونی و خون خودت رو کثیف میکنی؟ تو هم برو تحریم‌های جدید علیه آمریکا اعلام بکن!

    /*: ک

     
  50. افرادی مثل باکری و همت و دیگرانیکه در این جنگ ایران ویران کن از بین رفته اند یا؟ بودند که وسیله ایی در دست ؟اوباش اسلامی برای سرکوب وطن پرستان و ایران دوستان و فرزندان راستن ایران گشتند و یا متعصبینی که قربانی تعصب و باور خود گشتند.

    آقای نوریزاد ببخشید که به مناسبت سالگرد شروع جنگ ایران و عراق- شعری را به شادروانان مهدی باکری و ابراهیم همت تقدیم کردم .ما برای آسایش روان آقا مزدک در این سایت نباید چیزی خلاف خواسته اش بنویسیم. یک بار که نوشته ای در باره تجربیات نزدیک مرگ نوشتم- برآشفت و مرا آخوند صفت انگاشت و اکنون هم این گونه به این دو کشته جنگ[ که خانواده هایشان در جنبش سبز در کنار مردم بودند و حتی خانواده همت در مسجد سید اصفهان در مراسم آیت الله منتظری یا طاهری بود(یادم نیست) مورد بی احترامی و شاید کتک قرار گرفتند] بی احترامی می کند.
    آقای نوریزاد از شما پوزش می خواهم که موجب آزارتان شدم.

     
  51. در شهر هرت
    دوست گرامی البرز
    اینکه نظام برای اثبات خود به زیر چترچپ گرایان پناه ببرد کار اولش نیست مگر در اول انقلاب حزب توده و گروه چپ گرای اکثریت نبودند که به کمک و تاییدش آمدند؟ و این موضوع باید روزی بررسی شود.
    چون چوامسکی ضد نظام آمریکاست ، و به توطئه عقیده دارد، پس حرفهایش را باید طلا گرفت و از او یک امامزاده ساخت و دورش طواف کرد.
    ایران استقلال ندارد زیرا از لحاظ اقتصادی با قدرت نفتش بعد از چهل سال وابسته کامل بر واردات است. از لحاظ سیاست خارجی تصمیم گیری هایش نیز نقشی در جهان ایفا نمی کند، از لحاظ سیاست داخلی مستقل خود، مردم را سرکوب می کند ، و اینرا جزو تعیین تکلیف خود می داند. حال آنکه سیاست نیز در جهان وابسته است وحفظ حقوق بشر ، خود یکی از وابستگی هاست.

    ۱۹۴ عضو un نیز هر کدام برای تعیین سرنوشت خویش آزاد و مستقلند، اما، برسمیت شناختن این آزادی و استقلال شامل کشورهای جزو un می شود،معنی استقلال و امنیت همیشه مورد سواستفاده حاکمان مستبد قرار گرفته ، استقلال کشورداری به آغاز شهرسازی بشر بر میگردد.
    در قدیم ، در شکست حمله ای مردم شکست خورده آن سرزمین تابع دیگری بعنوان برده می شدند که در دوران کنونی نامش را به مستعمره داده است. اصولا لغت استقلال در جهان سیاست و اقتصاد در هم تنیده است، زیرا جهان به هم وابسته است و کشورهای عقب مانده ای چون ایران نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه از لحاظ سیاسی نیز تابع قدرتهای بزرگ جهانند. هر استقلالی حد و حدودی دارد، و هر چه اقتصاد وابسته تر سیاست نیز وابسته و بسته تر خواهد شد.

    اینکه نظام ،سرتیترخبرهایش را چپ روی که ضد آمریکاست می گذارد، چندان باعث تعجب نیست.
    در جهان کنونی یک قدرت بزرگ وجود دارد و آن آمریکاست . زمانی که وال استریت سقوط می کند. دنیا فلج می شود، اروپا سعی کرده بعد از سقوط شوروی و از طریق اقتصاد قوی آلترناتیوی باشد، اما، او وابسته تر از آن است که بتواند خود را از قدرت آمریکا خارج کند.پس بیهوده گویی و شعارهای خالی بدرد یک عده پامنبری می خورد.
    نظام ایران تا زمانی که در فکر اتوپیایی شیعه گستری است، هرگز به استقلال دست نخواهد یافت.

     
  52. نگراني شديد جعفري از احتمال قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست “تروريسم” آمريکا

    در واکنش به احتمال قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌هاي تروريستي از سوي دولت دونالد ترامپ، رئيس جمهوري آمريکا، محمدعلي جعفري، فرمانده کل سپاه پاسداران نيز تهديد کرد: “در صورت در نظر گرفتن سپاه به عنوان گروه تروريستي، سپاه نيز ارتش آمريکا را در سراسر جهان بويژه منطقه خاورميانه، همسنگ داعش درنظر خواهد گرفت.” روزنامه فايننشال تايمز خبر داده که دولت ترامپ به عنوان بخشي از راهبرد جديد خود درباره ايران، احتمالا سپاه پاسداران را به عنوان يک “سازمان تروريستي” معرفي خواهد کرد.

    سايت اينترنتي “سپاه نيوز” وابسته به سپاه پاسداران، نوشت که “جلسه شوراي راهبردي سپاه” با موضوع “تحليل رفتار دولت ترامپ” تشکيل شد.
    در اين جلسه، فرمانده سپاه با اشاره به افزايش احتمال قرار گرفتن سپاه پاسداران از سوي دولت آمريکا در فهرست سازمان‌هاي تروريستي، گفت: “اگر آمريکايي‌ها هدف نهايي خود از طرح اين گونه مسائل را مذاکره با ايران درباره منطقه قرار داده‌اند، مسيري کاملاً اشتباه را انتخاب کرده‌اند.”
    وي اضافه کرد: “جمهوري اسلامي ايران در نظر دارد مسائل منطقه را در جايي غير از ميز مذاکره حل کند، نه حرفي براي مذاکره وجود دارد و نه طرفي براي آن.”

    جعفري همچنين گفت که اجراي قانون “کاتسا” از سوي دولت آمريکا معادل با “خروج يک‌جانبه” اين کشور از توافق بين‌المللي درباره برنامه هسته‌اي ايران (برجام) است.
    اواخر ماه ژوئيه گذشته، مجلس نمايندگان آمريکا با اکثريت قاطع تحريم‌هاي جديدي عليه جمهوري اسلامي ايران، روسيه و کره شمالي به تصويب رساند که اين تحريم‌ها پس از تصويب در مجلس سنا به امضاي رئيس جمهوري آمريکا رسيد.

    فرمانده سپاه تهديد کرد که در صورت اجراي قانون تحريم‌هاي جديد آمريکا “اين کشور بايد پايگاه‌هاي منطقه‌اي خود را تا شعاع دو هزار کيلومتري برد موشک‌هاي ايران منتقل کند.”
    وي گفت که ايران نمي‌تواند روابط خارجي خود را صرفاً بر اساس برجام تنظيم کند و اين کشور به دنبال “ايجاد جهش در برنامه‌هاي موشکي، منطقه‌اي و دفاعي” است.

    اين اظهارات فرمانده سپاه نيز در شرايطي است که قرار است تا چند روز ديگر ترامپ نظر خود را درباره خروج آمريکا از برجام اعلام کند.

    خبرگزاری فرانسه

     
  53. سازمان مجاهدین خلق از کجا پول در می‌آورد؟

    ایران وایر ـ آیدا قجر

    قربانعلی حسین‌نژاد، مترجم ارشد عربی مسعود رجوی پنج سال است که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده است.
    او سال ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران، با سازمان مجاهدین خلق از طریق رادیویی که توسط مجاهدین و فداییان اداره می‌‌شد، آشنا شد. او به همراه دیگر دانشجویان هم‌فکر، بیانیه و اطلاعیه‌هایی که از این رادیو پخش می‌شد را می‌نوشتند و میان دانشجویان پخش می‌کردند.
    خرداد سال ۵۲ درپی حمله ساواک به کوی دانشگاه، به زندان افتاد و با سران این سازمان که پیش از او زندانی شده بودند، آشنا شد و مسیرش به سال‌ها هواداری و عضویت در این سازمان کشید. او در زندان با علی شریعتی برای سه ماه ونیم هم‌سلول شد، بعدتر به آموزش و پرورش پیوست، مترجم محمدجواد باهنر در شورای انقلاب بود، فرماندار «میانه» شد و در اولین مجلس شورای اسلامی کاندیدای سازمان مجاهدین بود.
    حسین نژاد پس از شروع فعالیت‌های مسلحانه و مقابله جمهوری اسلامی و اعدام و تهدید نامزدهای مجاهدین برای مجلس، ایران را برای همیشه ترک کرد و پس از سال‌ها زندگی در ترکیه، یونان واروپا، به کمپ اشرف منتقل و بالاخره در سال ۱۳۹۱ با کمک سازمان ملل، از سازمان مجاهدین خلق جدا شد. به گفته خودش، یکی از مهم‌ترین عوامل پیوستن او به تشکیلات پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ترس از اعدام بود.
    حسین‌نژاد در تمام سال‌های فعالیت‌اش در این سازمان، به علت تسلط به زبان عربی که هم در حوزه خوانده بود و هم در دانشگاه، ترجمه‌های مکتوب مسعود رجوی را انجام می‌داد. در جلسات رهبر این سازمان با رهبران عراق شرکت داشت و از مفاد قراردادها و سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها چه در عراق و چه در کشورهای دیگر مطلع بود. اگرچه او نیروی نظامی این سازمان محسوب نمی‌شد اما وقتی تصمیم به عملیات «فروغ جاویدان» گرفته شد، او هم اسلحه به دست گرفت و با وجودی که می‌گوید یک گلوله هم شلیک نکرد، در آن عملیات شرکت داشت و همسرش را از دست داد. دخترش، زینب هم عضو سازمان مجاهدین خلق است، او هم چون پدرش قصد جدا شدن دارد و حسین نژاد اکنون منتظر دیدارش است.
    قربانعلی حسین نژاد از سال ۱۳۷۰ دربخش روابط خارجی سازمان یعنی با دولت عراق مشغول بود.
    به روایت او مسعود رجوی هر سال در سالگرد تاسیس حزب «بعث» به صدام نامه می‌نوشت و ضمن تحلیل سرنگونی قریب‌الوقوع حکومت جمهوری اسلامی از او تقاضای اضافه سهمیه نفت می‌کرد. طبق گفته‌های حسین‌نژاد، تا پیش از سال ۲۰۰۰ سازمان مجاهدین روزانه ۷۰ هزار بشکه نفت از صدام دریافت می‌کرد……
    http://news.gooya.com/2017/10/post-8133.php

     
    • مغلطه تکراری

      مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و گروه حزب الدعوه و سپاه بدر عراق و ….از کجا پول می گرفتند!!؟ رطب خورده منع رطب کی کند!؟ماهیت کار شما آخوندها با مجاهدین خلق چه تفاوتی دارد!؟ اگر شما پول دادن به عراقیها را مبارزه با دیکتاتوری صدام توجیه می کنید آنها هم پول گرفتن از عراق را مبارزه با دیکتاتوری خمینی توجیه می کنند جناب آخوند لطفا آدرس اشتباهی ندهید دست شما دیگر برای مردم رو شده است و حنای مغلطه و مردم فریبی شما دیگر رنگی ندارد .

       
  54. در شهر هرت
    وزیر ارشاد: هنرهم ریشه می خواهد هم دریچه.
    هنر به آزادی و بینش و فهم احتیاج دارد و با نظام میمون پروراسلامی ولایت فقیه طالبانی امکان پذیر نیست.

     
  55. کیم و آقا در خدمت روس و آمریکا

    تا حالا همچه استدلال به این پختگی نشنیده بودم.

    این مردمی که میگن ترامپ مخالف آقا است، از تاریخ هیچ درس نگرفتند. برای آمریکا و اروپا و روسیه و چین، از آقا چه کسی‌ بهتر. همین در خبرها در یک روز آمد، که عربستان یک قلم ۱۵ میلیارد دلار سیستم موشکی تاد از آمریکا خریده و در مسکو، پوتین قرار داد چند میلیارد دلاری فروش عث‌ ۴۰۰ را با سلمان نهایی‌ کرده. حالا اگر آقا نبود، عربستان و عرب‌ها مجبور می‌شدند که این همه اسلحه از شرق و غرب بخرند؟ اگر کیم نبود، ژاپن و کره جنوبی و چین ، هرگز این همه اسلحه از آمریکا و روسیه میخریدند و مجبور بودند این همه امتیاز به آمریکا و روسیه بدهند؟ اگر همین فردا آقا نباشه که همش به دشمنی با عرب‌ها و اسرائیل به پردازه، ناتانیاهو میتوانست، اینقدر کمک اقتصادی و نظامی از آمریکا برای اسرائیل بگیره؟ اگر آقا نباشه، اینقدر جنگ و خونریزی با پول ملتهای خاورمیانه، در یمن، سوریه، افغانستان، بحرین، عراق ، لبنان و… به وجود می‌آمد که این کشورها را مجبور به خرید اسلحه و امتیاز به اروپا و آمریکا کند. گناه شاه چه بود؟ گناه شاه این بود که میگفت، من نمیخوام با عراق و عرب‌ها بجنگم، من می‌خوام پول ایران را خرج صنعت و بهروزی ملت ایران کنم. گفتند، بفرما برو. ما کسی‌ را می‌خواهیم، که بیاد آتیش به پا کنه. خمینی و خامنه یی و هاشمی‌ و بهشتی‌، این کاره بودند. اولین فرمان بعد از انقلاب، توقف کامل برنامه انرژی اتمی‌ شاه بود و دومین اقدام خمینی، زیر پا گذاشتن قرار داد ۱۹۷۵ که شاه بدون اجازه آمریکا و روسیه، با صدام بسته بود. خامنه یی ، خیلی خوب از تاریخ درس گرفته. میدونه که اگر بخواد قدرت خود و خانواده را ادامه دهد، باید همش از دشمن و جنگ با عرب‌ها و منطقه صحبت کنه. اگر بخواهد راه شاه را برود، می‌گویند بفرما برو دنبال شاه و رضا شاه. کیم هم همین، اگر موشک‌هایی‌ را که به آمریکا می‌رسه، تحویل بده، و اگر ایران، حزب‌الله را دیگر از نظر نظامی کمک نکنه، میذارن کیم و آقا، چند نسل دیگه هم مانند شاهان قجر حکومت کنند. از اینها بهتر چه کسانی‌. مردم ایران هم تا زمانی‌ که ۲۴ میلیونی میروند به این شیاد‌ها ها رای میدان، نشون میدن هیچ تاثیری در این روند ندارند.

     
  56. شیرازی هستم آقای نوری زاد
    تورو خدا افتتاح مدارس ما را ببین و افتتاح مدارس فلسطین را
    نبینی دلخور می شم

    https://www.youtube.com/watch?v=-c_selFvsFo&feature=youtu.be

    این را هم بشنو
    https://www.youtube.com/watch?v=7HYqxRoye_E

     
  57. اخبار: دولت پول 10 سال فروش نفت را پیش‌خور کرده. میزان بدهی دولت به 700 هزار میلیارد تومان رسیده است و این در حالی است که درآمد نفتی سال گذشته 70 هزار میلیارد تومان بوده است. به عبارت دیگر به ازای هر خانواده چهار نفری 35 میلیون تومان بدهی.
    مش قاسم: خنده دار اینه که اینا چه عر و تیزی میکنن، همچین حرف میزنن که انگار هر کدومشون علامه دهرن! نیستن، ده‌ها هزار حافظ قرآن و روضه خون و قاچاقچی که همهکاره یه مملکت بشن یه همچین افتزاحتی بار میارن. قرار بود هم این دنیامون درست بشه هم اون دنیامون، اسلامی چیا …(سه نقطه از مش قاسم)دن به هر دوتاشون. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.

     
    • مش قاسم جون غصه نخور. اسکناس چاپ میزنن. چهل ساله دارن کاغذ چاپ میزنن. پس این تورم از کجا پیدا شده که دلار 7 تومنی الآن به بالای 4000 تومن رسیده؟ حالا تازه سرِ بزرگش زیر لحافه. جوجه هارو آخر پائیز میشمرند. باش تا صبح صادقت بدمد/ کاینها هنوز از نتایج سحرست

       
  58. سلام جناب نوری زاد
    لطفا این خبر را منتشر کنید

    اعتراض کاربران شبکه‌های اجتماعی به حبس ابد محمدعلی شمشیرزن

    در پی تبدیل مجازات #تبعید_مادام‌العمر محمدعلی شمشیرزن از دراویش گنابادی به حبس ابد، شب گذشته مورخ ۹ مهرماه #کاربران_توییتری و فعالین اجتماعی در شبکه‌های اجتماعی با هشتگ #حبس_ابد مراتب اعتراض خود را به این تصمیم غیرقانونی دستگاه قضایی ابراز داشتند.

    به گزارش خبرنگار #مجذوبان_نور؛ دادسرای انقلاب شیراز در تصمیم اخیر خود، مجازات تبعید و #نفی_بلد_مادام‌العمر محمدعلی شمشیرزن از دراویش طریقت #نعمت‌اللهی_گنابادی که هم‌اکنون در زندان بندرعباس نگهداری می‌شود را به حبس ابد تبدیل کرده است.

    بنابر این گزارش؛ قاضی اجرای احکام دادسرای انقلاب شیراز در تصمیم خود آورده است: «با توجه به زندانی بودن #محمدعلی_شمشیرزن و در خصوص تعیین سقف برای محکومیت محکومان محمدعلی شمشیرزن، کاظم_دهقان و حمیدرضا_آرایش اعلام می‌دارد در مجازات نفی بلد حداقل مشخص می‌باشد و سقف ندارد تا #توبه محکومین محرز شود.» و همچنین این مقام قضایی، دستور جلب سایر دراویش #کوار که به مجازات تبعید محکوم شده‌اند را صادر کرده است.

    محمدعلی شمشیرزن، #کاظم_دهقان و #حمید_آرایش بر اساس حکم دادگاه انقلاب شیراز به اتهام #محاربه، برای مادام‌العمر به ترتیب به شهرهای بندرعباس، زاهدان و اهواز تبعيد شدند. همچنین محسن اسماعیلی، محمدعلی صادقی، ابراهیم بهرامی و محمدعلی دهقان به مدت #هفت_سال هرکدام و به ترتیب به شهرهای دزفول، زابل، مراغه و سردشت تبعید شدند. این حکم در #دیوان_عالی کشور هم تأیید شد.

     
    • آرتین ایران

      سلام بر دوست گرامی
      تجربه زندگی به ما اموخته است که هر بدی را نهادینه کنیم روزی دامن ما گرفتار آن خواهد شد.مثلا ببینید در سال 57 انقلابیون دو آتشه ای نظیر قطب زاده بودند که از حمله به این و آن حمایت می کردند و حتی برنامه برای قتل شاه مخلوع داشتند.همگان شاهدیم به چه سان در نهایت با او رفتار شد.یا مثلا روزی آقای خمینی سر این و آن را زیر آب می کرد و با چند جمله فتوا چند هزار نفر را بی هیچ محکمه ای به سینه خاک فرستاد به همان شیوه فرزندش را نزد خودش فرستادند که البته بسیاری از جهالتهای دوران ابوی هم ناشی از شیطنت های این فرد بود.یا به عنوان نمونه ای دیگر همین آقای امیرانتظام که از او به عنوان مظهر صبر و استقامت یاد می شود در همان اوایل این بلوای ایران سوز سخن از فساد امثال ایروانیها و خیامیها و برخورد قهری با انان می زد و اینک خود چنین سرنوشتی دارد.در مثالی دیگر همین محبوسین ما آقایان کروبی و میرحسین موسوی انان فی الواقع اینک بخشی از ظلمی که بر آنها می رود ناشی از سکوتی است که در یکی از تاریکترین مقاطع تاریخی این سرزمین کرده اند و بدینوسیله سکوت بر ظلم را جایز نموده اند.مثال متاخر ان همین آقای احمدی نژاد است که روزی با بگم بگم های خود به خیال خویش دیگران را به سکوت در برابر خود دعوت می کرد و اینک همو مورد هجمه های رسواگرایانه دیگران واقع شده است.مثالها بسیارند.همین دوستان درویش امروزی ما هم روزی اجازه دفن به یکی از منتقدین خود به نام کسروی ندادند برای اینکه با افکار انها مخالف بود.آدمی از دیدن این وضعیت موجود دو پای ایرانی متحیر می ماند که خود قربانی ظلم و استبداد است ولی در جاییکه به نفع اوست به دفاع تمام قد از آن می پردازد.شوربختانه این سلسله باطل در این مرز و بوم تا وقتی ما ندانیم یا نخواهیم بدانیم مرگ خوب نیست حتی برای همسایه همچنان ادامه خواهد داشت.باید روزی حتی از رد صلاحیت شدن غیر قانونی متقلبی نظیر احمدی نژاد هم بخروشیم تا بتوانیم امیدی به جامعه زنده و پویا داشته باشیم.
      پاینده و پیروز باشید

       
  59. سلام آقای نوری زاد.

    .از کجا بگم.اصلا میتونم به شما اعتماد کنم.آقای نوری زاد من محمد عموزاده خلیلی در یک خانواده پرجمعیت و پدرم یک نظامی بود زندگی میکردم.و خیلی چیزها میدونم و دیدم ولی پدرم از پست و مقامی که داشت اصلا سو استفاده نکرد بهترین جای تهران برای یک نظامی که میتونه به راحتی باجگیری کنه ولی پدرم نکرد و الان بازنشسته نیروی انتظامی و عمل قلب باز انجام داده و مستاجری و حقوق ناچیزی که اکثرا بخاطر قرض یا پول برق و آب و گاز و وام از بین میره…آقای نوری زاد خودم همیشه از پدرم شاکی بودم و الان هم بعضی وقتها از دست پدرم شاکی هستم.چرا یک درصد فکر آینده ما بچه ها نبود‌..چرا دزدی نکرد.چرا در بازار تهران مثل بقیه باج نگرفت و چرا فلان همکار بالا شهر تهران زندگی کنه و سفر های اروپایی ولی تو در روستا و خانه ای که خودم روم نمیشه برم داخل آن خانه.آقای نوری زاد خودم بخاطر فقر تحصیل را رها و بعد به کار مشغول شدم.از این شاخه به آن شاخه..به دلایل تعطیل شدن کار ووو.آقای نوری زاد خانواده من مذهبی به تمام معنا بودن.ولی من آخرا اسم دین یا خدا یا پیغمبر می شنیدم توهین میکردم.حتی تا مرز گروههای شیطان پرستی پیش رفتم‌.یا فکر میکردم مشکل از دین و مذهب هست با یهودیها و سنی ها و مسیحی ها بودم ولی در آخر به این نتیجه رسیدم دین و مذهب واقعی فقط انسانیت هست و تمام.آقای نوری زاد من هم مازندران زندگی می کنم.بعد از یک مدت بیکاری و ناامیدی به مواد مخدر روی آوردم.بعد چندین بار دست به خودکشی زده ام نمیدانم چرا زنده هستم.وگرنه من الان چندین بار باید مرده باشم و زیر خاک باشم.آقای نوری زاد حقیقت رو بگم منم بخاطر مشکلات مالی عضو بدنم رو فروختم و الان هم نه پول پیش خانه دارم و نه کار و امیدی…دوباره فکر خودکشی زده به سرم.یک بار از کما برگشتم.آقای نوریزاد این نظام حتی هزار تومان به من کمک نکرده.و خواهر و برادر و آشنایان دارند به ما کمک می کنند.به خدای انسانیت خسته شدم.اگه راهی هست به من کمک کنید.آقای نوری زاد اگه بخوام خودکشی کنم طوری خودکشی می کنم دعای هشتاد درصد ملت زیر خط فقر همیشه پشتم باشه.و خداوند این خودکشی منو که باعث نابودی چندین نفر شیطان پرست خواهد شد را جز گناه حساب نخواهد کرد.آقای نوری زاد خسته ام درمانده ام…تو رو خدا هیچ کس رو ندارم.یعنی همگی زندگی دارند.به فکر من کسی نیست. یعنی پارتی ندارم.یعنی راه دزدی رو بلد نیستم.یعنی نمیخوام پول حرام ببرم سر سفره زن و بچه ام.دو بچه مدرسه ای دارم…آقای نوری زاد وقتی حرفهای شما رو گوش میدم آرامش خاصی میگیرم.شما یک انسان واقعی هستین.در آخر بگم من بیماری مغزی هم دارم تحت نظر دکتر قره گزلی ..با هزینه بالا و داروهای خارجی….فقط بگین چه کاری کنم.حاضرم انتحاری انجام بدم.بجز خودم باعثین این وضعیت رو با خودم نابود کنم.خسته پدر…خسته ام برادر خسته ام از این زندگی ننگین.

     
    • ببین عزیز جان به نوری زاد که خیرررررررررررررر، هرگز نمی تونی اعتماد کنی! در مورد گروه شیطان پرستی هم وقتت رو تلف نکن وقتی /// در کار نیست شیطون کدوم جهنم دره ای است که بخوای اون رو بپرستی اما تا دلت بخواد جن بو داده وجود داره از واقعی و مجازی که نمونه مجازی اون همین //// هستند که در ارتباط با نمونه واقعی می خواهند به افکار من و تو پی ببرند و امان از دست این همه جن بو داده ی حقیقی و مجازی!!!

       
  60. حاج ابوالفضل حسن بیگی عضو/* کمیسیون/* امنیت آخوندی و سیاست/* خارجی مجلس/* از تصمیم سفارت ایتالیا در تهران برای انگشت‌نگاری از دو نماینده مجلس خبر داد که قصد دارند بزودی به این کشور اروپایی سفر کنند.
    مش قاسم: ایتالیایی ها هم دیگه حالیشون شده، بعله، نگرانند که اینا برن اونجا بمبی چیزی بترکونن، از این جور کارا. حالا چه اجباریه برن ایتالیا؟ چرا نمیرن کربلا نجف؟

    /*: ک

     
  61. تیتر صفحه اول کیهان آخوندی: برجام در بن‌بست، اقتصاد در رکود/دولت مشغول حاشیه‌سازی!
    مش قاسم: حرف حساب حتی از کیهان آخوندی! این حاشیه‌سازی از گروگانگیری و جنگ شروع شده و تا وقتی هم که حکومت اسلامی کره شمالی برقراره ادامه پیدا خواهد کرد،

     
  62. ….گوید مولا حسین بن علی،هم،پاسخ نامه معاویه (که آنرا نقل خواهم کرد) را بشدیدترین وجه داد،و هم در ملاقات با او در مدینه بصراحت اشاره به ناشایستگی یزید و سگ باز و میمون باز و قمار باز بودن و شرابخوار بودن او کرد که باعث رنجیدگی معاویه شد و هم در مکه هم بگزارش ابن اعثم باز با بیعت مخالفت کرد و بیعت نکرد و چنانکه گذشت این شانتاژ اموی و حیله معاویه بود که مجلس خصوصی ترتیب داد بعد روی منبر بدروغ طوری وانمود کرد که گویا آن چهار نفر بیعت کرده اند! پس حسین بن علی هرگز ترسو نبود و عنوان ترسو بر امثال شما فراریان از وطن صادق هست که عرضه ندارید در کشور خود بمانید و جسورانه در بین هم میهنان خود مبارزه سیاسی کنید.
    ….
    راستی سید در کدام منابع معتبر چنین اراجیفی را در مورد یزید بن معاویه //////////////////////////////// سگ باز و میمون باز !منظور ت از این /////// چیست؟ ایا یزید با این حیوانات روابط جنسی داشته؟ یا مثلا میمونی داشته و سگ داشته ؟ اگر حالت اول درست باشد که شما آخوندها باید بتوانید برای چنین تهمتی منابع موثقی بجز اراجیف شیعی بیاروید. هیچکس در هیچ منابع معتبری چنین اراجیفی را نیاورده. اگر منظورت شق دوم باشد که چنین دیدی دال بر نادانی و بی شعوری ///////// است و بس و بنفع یزید است. چون سگ موجودی با وفا و در طول تاریخ یار انسانها بوده و یزید با این اوصاف شما مردی متمدن و حیوان دوست بوده. در توصیف شراب هم همین بس که حلال بر عقلا و حرام بر جهال! در واقع من با این توصیف شما به این نتیجه می رسم که سگ یزید ///////////////////////////////////

     
  63. سلام بر نوریزاد گرامی
    چندی پیش مطلبی داشتید تحت عنوان نامه به سران عربستان و در آن بدانها توصیه کرده بودید راه عقلانیتی را که آنها در خود دارند پیش گیرند و بدان اشاره نموده بودید که بر خلاف ایشان عقلانیتی در نظام دینی ما نمی بینید.بنده در آن زمان تصورم بر این بود که این مطلب شما ناشی از قدری تندروی احساسیست!اما اینک می بینم سران کشور عربستان راه اصلاحات را پیش گرفته و از شعار زدگیها و سنت نامیمون خود فاصله گرفته به راهی گام نهاده اند که امارات متحده عربی سالها پیش پیمود و اینک به یکی از قطبهای تجاری و توریستی دنیا بدل گشته است.از آنسو شاهدیم هر روز از نظام دینی حاکم بر ایران تازه تر از تازه تری می رسد.از یک سو فرزند آقایان به جرم فساد و جاسوسی انگشت نما می شوند و به جای تماشاگر بودن چند استعفا و عذرخواهی به تلافی شاهد دستگیری برادر یکی از سردمداران جناح حکومتی از سوی جناح متهم هستیم.از آنسو گویا کل مشکلات کشور مرتفع شده آقایان برای دادن کد اشتباهی به مردم خاتمی را سه ماه محروم از انظار کرده اند گویی او در کجاها حاضر شده که اینک حاضر نباشد چه رخ خواهد داد!آری در حالیکه ما شاهد انجام اصلاحات در ام القری اسلامی هستیم جماعت دینی حاکم بر ایران در حال گرو و گرو کشی و در عین حال فریب اذهان عمومی کما فی السابق هستند.لذا اینجانب عارضم گویا اشتباه کرده و در آن مطلب حق با شما بود.
    موفق باشید

     
    • سازمان ملل نامه شاهزاده را اصلاً بحساب نیاورد آنوقت شما دل خجسته ها به نامه ی امثال نوری زاد که شاد میزنن دل خوش می کنین! البته باید بگم من مخالف سلطنت هستم اما برای شاهزاده احترام قائلم. این احترام دلایل زیادی داره و اونم اینکه هر چند شاه امکانات کاملی در اختیار داشت اما این پسر را هیچگاه سوسول مثه بچه آخوندها (که خیلی زور داره بهشون بگیم آقازاده) بار نیاورد. در زمینه پرواز، دوره های نظامی، ورزش و … این پسر در سن نوجوانی به قابلیتهایی دست پیدا کرد که بخش زیادی از اونها شهامت زیادی رو نیز طلب می کنه! برای مثال پرواز انفرادی با هواپیمای جت چیزی نیست که در سن و سالی که او داشت هر فردی قادر به انجامش باشه! دروه های نظامی نیز بجای خود! پیشنهاد می کنم برای مشاهده قابلیتهای این فرد و بچه آخوندهای مشابه سری به فیلمهای یوتیوب بزنید! فیلمهای تشریفات شاه و حضور در میان مردم رو نیز ببینید و با فیلمهای تشریفات آخوندها و حضورشون در بین مردم مقایسه کنید! ما بخش زیادی از این فیلمهای قدیمی رو برایتان اماده کرده ایم و در اختیارتان در پوتیوب هست!

       
      • سلام دوست ناشناس
        حالا یک مزاح با شما.ببینم این کله معلق زدن شاهزاده حالا چه با جت چه از روی تخته دایو استخر چه دردی از ملت ایران دوا نمود؟!بالاخره که شاه و شاهزاده عنان کار را به آخوند و آخوندزاده سپردند و من و تو ماندیم بر سفره ای که از پخمگی ما هر روز عده ای حرامی جدید بر گرد آن به مراد غارت اندوخته ما نشسته اند!
        پاینده و پیروز باشید

         
  64. درود یاران جان

    والله بالله انصافم خوب چیزیه . خودتون اگه یکی از عموهاتون درحال التماس به وزیر انگلیس

    وتقاضای حمایت از جناحش فیلمش در بیاد .اون عمو جون دیگه ای هم فیلم تلکه گیریش رو

    تو مجلس نشون بدن .همه قوای مملکتی هم قوای فامیلیتون باشه . براتون افت نداره آسه

    بیای آسه بری وهیچ کاری نکنی .بالاخره این ژن برتر خاصیتی نمودی یک چیزی باهاس نشون

    بده وگرنه با باقی مردم توفیری نداری و ژن به این خوبی رو تلف کردی و توشه ای برا آیندت کنار

    نذاشتی. نتیجه اخلاقی اینه که یا تقصیر شیطان الرجیم یا ژن برتر بوده وهرکیم که دوسوم

    قوا حمایت کامل ازش بکنن با خیال راحت همه کاری میکنه حقشم هس .

    بیسوات

     
  65. خطرناکترین وزیر پیشنهادی کابینه بنفش!!!!

     
  66. محل تفریحِ آقازاده‌ها در کاخ شاه در سدّ لتیان که با نام خطرِ انفجار مین از مردم مخفی نگه داشته شده!

    https://www.youtube.com/watch?v=eu1H3FcQ-T8

     
  67. کتک زدن یک آخوند امر به معروف توسط مردم

    https://www.youtube.com/watch?v=2wDLZ-CJVTs

     
  68. کتک زدن یک آخوند در صف بانک

    https://www.youtube.com/watch?v=ZjP_ZrJxkPM

     
  69. مقایسه کنید پیمان زناشویی بین ایرانیان و خطبه عقد عربی اسلامی! که همان//////////// شرعی اسلامی است!
    به یزدان که گر ما خرد داشتیم!

    Nazanin & Masoud Wedding Film II Persian Wedding

    https://www.youtube.com/watch?v=zzaFRLnV0gI&t=664

     
  70. وطن دوست! فاحشه ها ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// …که دم از وطن دوستی می زنید و دلاوران تان هم باکری و همت هاست قائل نیستم. بهمین دلیل هم در بحث فریب خوردگان و یا متعصبین /// شیعی که در این سایت توسط تو و امثال تو وطن پرست نامیده شدند خواستم سکوت کنم. ولی دیدم که ////////// شماها حد و مرزی ندارد.چون باکری و همتها یا /////////////////// بودند و یا متعصبینی که دنیال اتوپیایی راه افتند که /////// جماران برایشان ساخته بود. والا هر انسان سالمی با آی کیوی متوسط براحتی با کمی تفکر می توانست دریابد که جنگ ویرانگر بین دو ملت ایران و عراق جز برای شیعه گستری و استحکام قدرت اراذل و اوباش اسلامی در ایران نبود. شما یک شعار فقط یک شعار از شعارهای زمان جنگ را که دال بر وطن پرستی باشد بیاورید. نتیجه اش هم که از همان اول معلوم بود. بنابراین افرادی مثل باکری و همت و دیگرانیکه در این جنگ ایران ویران کن از بین رفته اند یا//// بودند که وسیله ایی در دست ////// اوباش اسلامی برای سرکوب وطن پرستان و ایران دوستان و فرزندان راستن ایران گشتند و یا متعصبینی که قربانی تعصب و باور خود گشتند. بله شیعیان یا اسلامیان می توانند آنها را شهدای اسلامی/شیعی بنامند ولی وطن پرستان و ایران دوستان آنها را //////////////////////////////
    در ضمن آن فردیکه کامنت را گذاشته من نیستم و من تقریبا هرگز بنام دیگری کامنت نمی گذارم! من بارها گفته ام که دست هر کسی را که بمردم ایران برای رهایی از شر این جنایت کاران ایران و انسان ستیز کمک کند صمیمانه و با افتخار می فشارم! تو هم خوش باش که با مشتی روضه خون و آخوند به ایران پرستی ات ادامه می دهی.این نوع //////////////////// را کاسه لیسی آخوند می نامنند نه وطن دوستی. این ///////////////// اگر ایران دوست بودند که نون دهان بچه های ایران را خرج قبور مشتی عربیکه //////////////////////////// خرج نمی کردند.لاقل سربازی می رفتند. تو یک نفع اسلام و آخوند را برای ایرانیان و ایران بیاور تا ما هم به ایران پرستی اینها و پیرونشان باور بیاوریم. حرف مفت و از روی احساسات زدن که خرج نداره.40 سال حکومت جهل و جنون////////////////////// اسلامی از ایران ویرانه ایی بجا گذاشته و چیزی جز فقر و بدبختی و فحشا و اعتیاد و مردمی علیل و نوکرمآب و دورو و دروغگو سوغاتی نداشته. خب بفرمائید اگر عراق یا یک قدرت خارجی ایران را میگرفت بیش از آنچه این نامردمان بر ایران و ایرانی روا داشته اند بر سر ایرانیان می اورد؟ یکی از ترفندهای آخوند اینست که اگر ایران را عراقی های میگرفتند چی می شد. ناموسها بر باد میرفت. اولا خود این جنایتکاران هزاران دختر ایرانی را بعد از شکنجه و تجاوز تیر باران کردند و دو دستی دختران ایرانیان را به اغوش بیگانان می فرستند دوما اگر صدام هدفش گرفتن ایران بود خب چرا از همان 4 تا 5 ماه اول جنگ با وجود یکه قسمتهایی از ایران را در دست داشت پیامبران صلح به ایران می فرستاد؟ هر کسی که که کمی از اوضاع آنروز ایران و عراق آگاهی داشته باشد بخوبی میداند که عراق نه توان گرفتن ایران را داشت و نه اصولا چنین چیزی ممکن بود. جنگ را خمینی و///////////////////// رفسنجانی و بهشتی و سران حزب جمهوری اسلامی برای سرکوب ایرانیان در داخل و محکم کردن قدرت خود شروع کردند. چون اصولا بخوبی دریافته بودند که توانایی جذب جوانان تحصیل کرده و روشنفکران جامعه را ندارند و در همان اوایل سیل مخالفتها و خواسته باعث ترس و وحشت آنها شد .بهمین دلیل تنها راه را سرکوب نیروهای مترقی دیدند. و جنگ براستی بهترین راهی بود که مسیر سرکوب را هموار کرد. بهمین جهت هم نعمت برای خمینی و //////////////// و مصیبت و رنج و فقر و بدبختی و ویرانی و کشت و کشتار برای ایران و ایرانی.

     
    • با درود به جناب مزدک

      من فکر نمیکنم که تکرار مطالب قبلی من خطاب به شما ضروری باشد . پاسخ مطالب قابل توجه مطرح شده در این کامنت حاضر شما قبلا زمانی که ترامپ تازه انتخاب شده بود و این موضوع باعث شادی فراوانی در اردوگاه کسانی که مشتاق سر نگونی نظام حاکم بر ایران حتی به قیمت نابودی آنند شده بود , داده شده است . من از شما انتظار دارم که تنها به این سئوال من جواب بدهید : اگر کسی به مقابله با صدام نمیرفت چه اتفاقی میافتاد ؟
      یادتان باشد که امپراتوری ساسانی که پر نفوستر و بزرگتر از ایران کنونی بود تنها به دست حدود ده هزار جنگجو فتح شد و قبل از شروع جنگ ایران , به خاطر حماقت های رهبران آنروزیش , کاملا در بین کشور های مقتدر جهان منزوی شده بود و آن ها همه حامی صدام در تجاوز به ایران بودند و هرگز کمکی به ایران نمیکردند . در خاتمه به خاطر متهم کردن شما به استفاده از نام دیگری برای پوشش پوزش میطلبم . در ضمن شما وقتی میبینید که جناب نوریزاد کلمات رکیک شما را حذف میکند , چه اصراری در بکار گیری آنها دارید ؟ ما همه میدانیم که شما زود عصبانی میشویدو شما لازم نیست این را مکرر نشان دهید . با آرزوی سلامتی برای شما .

       
    • مزدک : من بارها گفته ام که دست هر کسی را که بمردم ایران برای رهایی از شر این جنایت کاران ایران و انسان ستیز کمک کند صمیمانه و با افتخار می فشارم!

      – عیبی نداره فقط مواظب باش طرف دستت را آنقدر فشار ندهد که جانت درآید بابام جان !

       
    • شما هم شورش را در آورده اید آقای مزدک ۱ , هی فحش میدهید . بالاخره مردم چه باید میکردند وقتی جنگ شد ؟ باید مینشستند و تماشا میکردند ؟ یک حرفی بزنید که مسخره نباشد آقا جان . بله حرفهای شما در باره آخوند ها همه درست ولی مردم که همه آخوند و حزب الهی نبودند چرا همه چیز را قاطی میکنید ؟ هی میپرسند مردم چه چاره دیگری داشتند هی میگویید آ خوندها جنایتکارند , باز میپرسند که دفاع از کشور لازم بود یا نه , باز میگویید آخوند ها جنایتکارند . بالاخره میخواهید بگویید که مردم چه باید میکردند وقتی جنگ شد یا نه ؟ حرف درستی ندارید بزنید پس ساکت شوید و این قدر اعصاب ما را خراب نکنید . این بیچاره نوریزاد چه قدر باید از شما خواهش کند مگر شما نمیفهمید ؟ به دیوار گفته بود میفهمید ولی شما انگار قوه فهمتان خیلی ضعیف شده . این چه مرامی است که شما دارید ؟ من جای نوریزاد بودم تمام نوشته های شمارا به طور کامل حذف میکردم تا به خودتان بیایید . لطفا یک کمی بفهم آقای محترم !

       
  71. جناب کبیری خود حسن با معاویه از ترس و طمع و بی کسی صلح کرد.حتی یکی از شرطهایش این بود که لاقل تا او در شام است به پدرش علی بعد از نماز لعنت نفرستند که آن هم اجرا نشد و حسن با ////// تنها بخاطر پول و ثروت و زندگی در نعمت و ///////// مجبور به صلح شد. و جالبست که حسن رفت دنبال/////////! در اسلام از همان اول خلافت موروثی جایی نداشت و هرکه شمشیر ش تیزتر و پایگاهش محکم تر بود حاکم شده. بنگر به ابوبکر و عمر و عثمان! همه از اعیان و اشراف قریش اند و دارای جایگاهی بالا حتی از خود محمد در بین عرب. علی شمشیر زن خوبی بوده ولی جایگاهی در بین عرب نداشته و ////////////////////////////////// آئین مرد مداری را نداسته و بعلت برخوردهای زیاد با عرب تقریبا گروهی بین عرب انروز نبوده که از شمشیر علی بی نصیب بوده باشد. بهمین دلیل می بینیم که علی از همان اول بعد از مرگ محمد تقریبا از قدرت کنار گذاشته شده و بیشتر هر جا کشت و کشتاری لازم بوده از او استفاده شده. و بیشتر هم از مرکز خلافت دور بوده و به کشتار ایرانیان و عراقیها …فرستاده شده.تازه در زمان خلافتش می بینیم که از پایگاه آنچنانی برخوردار نیست و در مقابل خود یاران نزدیک محمد را دارد و از همه مهمتر //// او. خب چنین فردی که خود با وجود آنهمه فداکاری برای اسلام و در رکاب محمد نتوانسته بی دغدغه حکومت کند چه میراثی بجز کینه و دشمنی و خونخواهی برای وارثینش می توانسته بگذارد؟ مسلما حسن اینو بخوبی میدانسته و در عمل هم بهش ثابت شد وقتیکه برای جنگ با معاویه به اصطلاح خود لشکر آرایی کرد! حسین هم در مقابل معاویه و خاندان ابوسفیان چیزی نداشت که بگوید. مثلا به کدامین ////////////////////////؟ معاویه پسر ابوسفیان است همان کسی است که محمد مجبور شد بخاطر اینکه فردی را که حکم قتلش را داده بود حتی اگر در کعبه یافت می شد ولی چون به خانه ابوسفیان پناهبرده بود بخشیده شد! بنابراین معاویه هم پول داشت هم قدرت و پایگاه داشت و هم سیاست وزیرکی و مردمداری و خردورزی ! این جریان شیعی جریانی کاملا انحرافی و آغشته به دروغ و داستانسرایی و //////////////////////////////////// بیکاره است. من شکی ندارم که این جریان حسین/////////////////// و اگر هم بوده دعوای خانواده گی و قومی بین چند عرب بوده و آنچه امروزه گرفتار ایرانیان شده از ضرب زور شمشیر قزلباش و دروغها ی آخوندهای /////////////////////// و ترس ایرانیان بوده. اصلا نکبتی بزرگتر از این برای ایرانیان نیست.

    —————-

    شما مدیون این همه وقتی هستی که از من می گیری!!

    گفته باشم خلاصه.

     
    • مزدک گرامی…عزاداری محرم و تاسوعا و عاشورا و شام غریبان و اربعین و….را از آخوندا بگیری، دیگه چیزی از شیعیگری نمی مونه. اینهائی که آخوندا مبلغ اش هستند، جز دروغ و مهملبافی نیست. اگر آئینی متکی بر راستگوئی و راستکرداری باشد، نیازی به توسل به دروغپردازی ندارد. انسان با خِرَد از دروغگوئی پرهیز کرده و از دروغگویان دوری میگزیند. این جمع آمده اند و فرد یا افرادی از میان تازیان را دست چین کرده و از آنها موجوداتی ساخته اند فوق بشر. چنین کاری جز ایجاد وهم در اذهان نا آگاهان نبوده و جز جوّ گیر کردن مردم نیست. به این کار میگویند دروغگوئی و اشاعۀ دروغ در جامعه که بخشی از تعلیمات ماکیاول و به پیرو آن بخشی از تبلیغات گوبلزی در حکومت حزب نازی آلمان بود. گوبلز میگفت: «یک دروغ را آنقدر تکرار کنید تا همه باور کنند.» اسلاف اینها هم بنا به سیاستهای خاصی، حسین ابن علی را از میان تازیان انتخاب کرده و سپس پشت اندر پشت عده ای با تبلیغ و افزودن مطالب واهی و دروغ در میان مردم نا آگاه و شاخ و برگ دادن به آن، از آن مذهب شیعه اثنی عشری ساختند. شروع و ادامۀ این کار بر این اساس بود تا مردم بی پناهی که بر اثر بی خردی حکمرانان به منتهای ذلت و بدبختی رسیده بودند را با اسطوره سازی به آرامش خاطر رسانده و آنان را از نظر روحی و روانی تحت تسلط در آورند. از آن طرف، همین مجتهدین شیعه با زد و بند کردن با حکمرانان وقت، تودۀ مردم را درجهت اجرای مطامع و اغراض آنها، به هر جهتی که خواستند هدایت کردند.

      اما این رشته سرِ بسیار درازی دارد و همانطور که آرامش دوستدار هم به درستی توضیح داده است، مردم ما از زمانهای بسیار دور همواره دینخو بوده اند. سوسیانش در زرتشتیگری اولینش و امام زمان در شیعیگری آخرینش. دیگر اینکه همین مردم بر اثر نابخردی حکمرانان و شکستهای بسیار در جنگها، دچار بی روحیه گی و دلمردگی و ناامیدی شده و همواره دنبال یک قهرمان یا پهلوان میگشتند تا آنها را از وضعیت نزار نجات دهد. اما حتی اگر روزی روزگاری آن قهرمان و پهلوان هم از گوشه و کنار قد علم میکرد، با کشته شدن او همۀ مردم ماستها را کیسه کرده و بر میگشتند به حالت صبر و اتلاف وقت تا بلکه یک قهرمان دیگری از گرد راه برسد تا آنها دنبالش ریسه شوند. علت چنین حالتی آنست که این مردم قائم به ذات خودشون نیستند. بهمین سبب هم همواره دنبال یک قهرمان میگردند تا آنها را از بدبختی نجات دهد. حالا میخواهد آن قهرمان کاوۀ آهنگر باشد یا یعقوب مسگر. بابک آذربایجانی باشد یا مازیار طبرستانی. ابو مسلم خراسانی باشد یا علی اسپهانی. به این میگویند تنبلی اندیشه و از زیر بار مسئولیت فردی در مقابل اجتماع، شانه خالی کردن. آدم میمونه با این مردم چه بکنه. این آخریش را هم که دیدیم: رأی دادن به حسن روحانی با “کلید تدبیر و امید” و عدم وفا به وعده از جانب حسن آقای کلید ساز و حرفهای صدتا یک غاز تحویل مردم دادن و بگیر به بند و قس علیهذا… ساعتی قبل داشتم گزارش تحلیلی روزنامۀ الاهرام مصر را میخواندم. معلوم نیست که این رهبر و این کلید ساز درمقابل راهبرد مفصلی که با همکاری مصر و عربستان و امارات و اسرائیل و ترکیه و آمریکا و اروپا در حال تکوین است، چگونه میخواهند بدلکاری کنند. اینها با تجاوزها و زیاده خواهی هایشان همۀ منطقه را بر علیه کشور ما بسیج کرده اند.

       
    • گویا این ابیات را ایرج مزدا در وصف تغییر های گهگاهی جناب نوریزاد گفته است .
      ……..
      ولی دیدم به عكس آن ماه رخسار

      تحاشی می‌كند، اما نه بسیار

      تغییر می‌كند اما به گرمی

      تشدد می‌كند لیكن به نرمی

      از آن جوش و تغییر‌ها كه دیدم

      به «عاقل باش» و «آدم شو» رسیدم

      شد آن دشنام‌های سخت و سنگین

      مبدل بر « جوان آرام بنشین»

      چو دیدم خیر، بند لیفه سست است

      به دل گفتم كه كار ما درست است
      ……

       
  72. در شهر هرت

    اتحاد همگانی در برابر اتهام جاسوسی زهرا لاریجانی تنها یک آبشخور دارد. آن ،هم کیسه گی و همپالگی دزدان و بازوان استبداد است. چگونه است که کسی در حاکمیت مطلق دزدان یک علامت سوال و امکان جاسوسی را مطرح نمی کند؟

    این گروه دزد ، می دانند که افشای وا دادن دختر لاریجانی به بیگانه ،همانا و افشای وادادنهای ملوث خود و فامیل خود به بیگانگان همان. نتیجه اینکه این هزار فامیل سّدی در مقابل خود خواهند دید و آن هم از دست دادن چند میمون پامنبر نشین مزدورشان است.
    ترس لاریجانی ها و هم پالگی هایشان بسیار بزرگ است ، و این ترس را می توان در این گفته دید;

    “لاریجانی: ایران در مسئله امنیت ملی شوخی ندارد/دشمنان درصورت جسارت نقره‌داغ می‌شوند.”

    امنیت ملّی ، امنیت فایل خودش است.دشمن ،در اینجا اشاره به مردم است، که ای مردم مقلّد، بیفکر، حواستان جمع باشد که با ما طرفید!
    شما گاو گوسفندانی بیشتر نیستید که باید سرتان به زیر باشد ومبادا به اطراف نگاه کرده و راه مسلخ خود را دریابید!

    چطور می شود که افراد ،به اتهام ضد امنیتی که معلوم نیست چه مرتکب شده اند، اعدام می شوند و فرد جاسوسی، چون فامیل سرکرده دزدان و قاتلان است ول برای خود می گردد؟
    همه، نشاندهنده این است که این نظام ، دچار ترس شدیدی است .
    ترس
    از مردم.

     
  73. سلام سلام
    روزی از روزها فردی که تخلف های حاکمیت رابر ملا میکرد و مرتکب جرم خاصی هم نبود اشتباهی یاعمدی دستگیر و پیش شاه بردند و به شاه گفتند که ایشان فلان جرم را مرتکب و با پیش داوری به وی چشاندند که حکمش اعدام است،وشاه که تقریبا تا آن موقع همه ی وجدان وشرافتش را بصورت کامل وصدرصد هزینه نکرده بود پیشنهادی به مجرم داد که پیشنهاد به این شرح بود که اگر شما احمق ترین فرد را در محدوده فرمانروایی من یافتی به این شرط تو را آزاد میکنم مرد خوشحال شد و شروع به فکرو تجسس وکوچه به کوچه گشت میزدتا احمقی پیدا کند و تحویل پادشاه دهد که ناگهان از محلی رد می شد و دید یک نفر راشلاق میزنند و لباسهای زر وزیوردار او را در می آورند سپس او را به زندان بردند مرد به نگهبانایی که مواظب بودند وی فرار نکند گفت این فرد کیست وچرا او رازدند و لباسهایش را در آوردند گفتند ایشان شاه قبلی بوده وبه دستور شاه فعلی این کار ها را بسرش میدهند : مجرم خیالی حکومت گفت برویم که احمق ترین عالم را یافتم ومرا پیش شاه ببرید،وی را پیش شاه بردند؛اما مجرم با بدن و صدایی لرزان گفت جناب شاه من احمق ترین را یافتم ولی میترسم شما ناراحت شوید و امانم ندهید وشاه قول امان را به مجرم خیالی داد ولی مجرم خیالی قبول نکرد گفت باید در حضور مردم و کتبا”امان نامه را امضا کنید که من در امانم تا با خیال راحت احمق ترین را به شما نشانی دهم سپس وقتی مجرم خیالی امان نامه را در حضور مردم گرفت با خیال راحت در گوش پادشاه گفت ؛حالا در جمع نمیتوانم به شما بگویم ودر گوشی میگویم اگر شما خواستید دستور دهید تا ف فریاد بزنم. زیرا شما تازه سر حکومت آمده اید وهنوز تمام شرافت خود را هزینه نکرده اید وحیف است شاه قبول کرد وی با قلبی آرام ومطمئن گفت قربان هرچند جسارت است ولی من احمق تر از شما نیافتم زیرا شما که دیدید که پادشاه قبلی بعلت خیانت به کشور توسط پادشاه بعدی مورد تنبیه قرار گرفت و خود منحرف شد والآن شما اوراتنبیه وزندان میکنی بهتر نیست که شماخواسته های مردم را عملی کنید نه اطرافیانتان را و گول اینو آن را نخورید و مدافع هموطنان خود وکشورمان باشید که در تاریخ حاکمیتت جاودان بمانی.و در محدوده ی حاکمیتتان به اعتقادات مردم در هر دین و آین و مذهبی که هستند احترام بگذارید تا متقابلا”احترام شما حفظ شود وهمه وهمه برای ساختن کشور وفقط وفقط کشور تلاش کنند واینگونه شد که آن پادشاه با تفکرمطلق نه پادشاهی مطق وی را آزاد کرد وخود از بند خیلی از کاسبان دینی در آن زمان نجات داد……………و در آخراگر گوش شنوا نبود؛

    زیاد به خودت مغرور نشو

    به گورستان برو
    آنجا آدمهای زیادی خواهی یافت که هرکدام زمانی فکر میکردند دنیا بدون وجود آنها نمیچرخد

     
  74. تقدیم به شما آقای نوری زاد

    من دوستت دارم
    ای آسمانی ترین ماه نیمه شب
    گيسوي پیچان تو.
    عطر هزار گل شب بو میدهد
    انگار پیچ و تاب گیسویت
    رمز های نا مکشوف اسمان
    در ميان کهکشان پیچا پیچ آسمان است
    تو راز نا مکشوف همه ی جهان
    با همه ی اه های نا کشیده از سینه ی همه ی گل های معطری
    و صورت زیبای ماه روشنی
    و من متهم
    در. پیشگاه
    قاضی القصات مرگ و اعدامم
    من اعتراف میکنم
    در پیشگاه بی دادگاه ویژه شاعران مست
    من بارها می نویسم و امضا میکنم
    دوست داشتنت را
    ای بی انتها زیبا
    کجاست شحنه ای
    من مست هستم
    سر به مهر در قبله گاه
    من مست از یاد تو هستم
    حد مست را اجرا کنید
    ای سرو قد زیبا
    نخل های تف دیده را
    من بارها دیده ام
    در حسرت بلندای تو
    در سمفوني باد
    گیسو می افشانند
    تا فقط شاید تقلید کنند
    تاب زیبای گيسوي تو را
    وقتي فقط قدم میزنی
    بی هیج غمزه ای
    آری بیا
    این گردن من
    و تیغ تيز تب آلود جلاد ها
    قاضی بیا
    ضرب ضربان قلب من
    هر بار اعتراف
    وامانده ای ?
    نبخش
    من تا اخرين طپش قلب خود
    ميستايم
    زیبایی تو را
    آری مرا به جرم مستی و مدهوشي
    آری مرا به اعتراف
    آری مرا به اقرار وا مدار
    ای حاکم شر شرع شهر
    اعدام مرا سزاست
    من هزار بار بر دیوارهای شهر
    با خطی درشت
    نوشته ام
    دوستت دارم
    زیباترین رنگ زمانها
    نبوييد دهانم
    من مست پر افتخار
    دوست داشتنم
    حکم را ميدانم
    من در برگ بزرگ اعترافنامه ام
    امضا نموده ام
    با خون خود تایید کرده ام.
    دوستت دارم
    شاهدخت زیبای پارسی من

     
  75. آقای نوری زاد ایران یک فلات است؛ از رشته کوههای هندوکش تا زاگرس و از البرز تا خلیج فارس. پیش از پدیدآیی انسان هوشمند تا آخرین عصر یخبندان، یعنی از چهل هزار تا یازده هزار سال پیش، این فلات منزل بومیان خود بود: تمدن عیلام، تمدن شهر سوخته، تمدن جیرفت، تمدن سیلک و… . با مهاجرت آریاییان مناسبات قدرت دیگرگونه می شود و کوروش دوم مشهور به کوروش بزرگ نخستین و قدیمترین دولت مرکزی را با متحد کردن آریاییان و بومیان فلات ایران تشکیل می دهد. اسکندر با شعار انتقام از ایرانیان تمدن هخامنشی را نابود می کند. بازماندگان اسکندر به نام سلوکیان هفتاد سال در فلات ایران حکومت می کنند. خاندان آریایی اشکانی سلوکیان را بیرون می راند. تا ساسانیان، تا اعراب دیناور زربر، تا طاهریان و سامانیان و بوییگان، تا غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نابکار، تا مغولان خونخوار، تا مظفریان، تا تیمور خوناشام، تا صفویان و عصر طلایی شاه عباس، تا فتنه ی محمود و اشرف، تا نادر و کریم خان و شمشیر آقا محمدخان و پوتین رضاخان و پسر باسواد و بی عرضه اش! تا همین جا کافی است. زیرا دوره ی بعد پر آب چشم است. زیرا این فلات از آغاز موجودیت خود تا کنون در چند میلیون سال میزبان باران و برف بوده. گاهی کم گاهی زیاد. از سال پنجاه و هفت تا کنون بیشتر این منابع را مصرف کرده ایم. به عبارت دیگر آنچه چند میلیون سال طبیعت برای ما و خودش ذخیره کرده بود، ما انسان های موسوم به هوشمند(هوموساپینس) در طی چهل سال به حداقل رسانده ایم. ما با طبیعت فلات ایران آن کار را کردیم که نه اسکندر کرد نه اعراب از شرم بی بهره نه مغولان خونخوار نه تیمور خوناشام نه شاه ظالم.
    مسیح

     
    • به به ایران چه جای باحالی بوده ما خبر نداشتیم! فقط حیف آخوندهای تحت انقراضش از خواب زمستانی بیدار شدند و مثل ////////////// افتادند بجونمون!

       
  76. در شهرهرت
    اطلاعات سوخته ، در هر حال اطلاعاتند، بفرض هم رابطه با انگلیس نیست ، قدرت لاریجانی ها را نشان می دهد.
    چرا هر یک از برادرهای لاریجانی در سمتهای مهم اهرمی کشورند؟
    چرااین برادران عراقی همچنان ثابت مانده اند؟
    چرا پولهاو طلاهای ایران صرف ساخت و ساز عراق می شود؟

    همه رابطه مستقیم با اهداف اتوپی یایی و منحل رهبری و کارگماشته های بیگانه اش دارند، این افراد لاریجانی مسلم است که ملت و وطن دوست ایران نیستند.
    مشکل مردم نیستند، بلکه همین بازوان استبدادند، که گلوی مردم را فشار می دهند و در پی غارت این کشورند.
    رهبر و این اهرمها و نوکردیگرش سپاه ، بر ایران ،حکومت استبدادی را برقرار کرده اند، و اگر به کنه ماجرا بنگریم در لوای شیعه گری ،ثروتهای افسانه ای ایرانیان را در چند خانواده درحکومت باید جستجو کنیم،حاکمان دزد تحمل دیدن دزدان بزرگ دیگر را ندارند، آنان قاتلان و دزدان و پلیدان را دستیار می کنند ،بشرطی که در حدود وخواسته های آنان بمانند،وگرنه با زندانی و کشتار، آنها را ساکت می کنند. این زد و بندهای کنونی نیز نه به خاطر قانون گرایی و یاایران دوستی آنهاست، گرفتن برادر روحانی و جهانگیری نیزبرای گوشمالی دادن به برادرانشان است، وگرنه اولین کسانی که باید محاکمه شوند خود رهبر و لاریجانی هایند.

    زدو بندها برای سرگرمی اذهان است، این نظام، به بن بست رسیده زیرا باور مردم را از دست داده است، و تناقضهای درونی اش مانعی برای جهان خواری اوست بدین خاطر مشغول قلع و قمع افرادی است که با او یک نظر نیستند.
    وگرنه همان دسته دزدان و قاتلان و کلاشان و بچه بازانند که دست به هر کاری برای حفظ خود می
    زنند. غافل بر اینکه خانه بی بنیاد دروغین شان بر باد سوار است.

     
  77. شیخ المکاسب

    نوری زاد جان سلام
    در شیراز در حال حاضر دو تا آیت اله العظمی دستغیب هست، اسم یکیشون سید علیمحمد هست و اون یکی دیگه سید علی اصغر. این دوتا در ضمن پسر عمو هم هستند. سید علیمحمد دستغیب مثلا اصلاح طلب هست و سید علی اصغر اصولگرا. اصلا شیراز تا دلتون بخواد آخوند هست که فامیلش دستغیب هست و همشون هم با هم پسرعمو. همیشه هم نصفشون اینوری هستن نصفشون اونوری. قبل از انقلاب، دوره شاه نصفشون طرفدار شاه بودن، نصفشون طرفدار خمینی. بعد از انقلاب نصفشون طرفدار بنی صدر بودن نصفشوون طرفدار بهشتی، و هنوز هم این حکایت هست. حالا میدونین چرا؟

    برای اینکه این پسرعمو ها میخوان موقعیتشون به خطر نیفته و هر طرف یک نفر رو داشته باشن. در ضمن هوای همدیگه رو هم دارن. سال پنجاه و هفت که انقلاب شد همه آخوندهایی که فامیلشون دستغیب بود وطرفدار شاه بودن، رفتن خونه پسر عموهاشون که طرفدار خمینی بودن و انقلابی شدن. حالا هم شیراز به خونه سید علیمحمد حمله میکنن، دست زن وبچه اش رو میگیره میره خونه سید علی اصغر که اصولگرا شده. فردا اگر به خونه سید علی اصغر حمله کنن، میره خونه سید علیمحمد اصلاح طلب. دختر این یکی زن پسر اون یکی هست و پسر اون یکی شوهر دختر این یکی. نوه هاشون هم بعد باهم ازدواج میکنن و همه فامیل خلاصه صد سال هست که از موقوفات شاهچراغ شیراز میخورن و خوش میگذرونن و هرکسی هم سر کار بیاد خیال اینا راحت هست. من باید بگم این حکایت مال همه آخوندا هست و این ادای اصلاح طلبی و اصولگرایی فقط برای این هست که پسر عموها و باجناقها میخوان هوای همه طرف رو داشته باشن.

    این حکایت فقط مال شیراز نیست بلکه مال همه جهان تشیع هست.

    این آخوندها هزار سال همین جوری موقوفات قبر اماما و امامزاده ها رو برای خودشون نگه داشتن، یکیشون میشد طرفدار این خلیفه یکی طرفدار اون یکی، یکی میشد طرفدار این پادشاه پسرعموش میشد طرفدار رقیبش، یکی میشد طرفدار روسیه برادرش میشد طرفدار انگلیس

    می خوام مطلبی دیگه ای بگم تا ملت بدونند فساد فقط در صندوق های مالی اعتباری نیست.
    بنابر اظهارات یکی از آشنایان، شخصی بعداز دوماه دوندگی از یکی از شعب بانک صادرات مبلغ 15میلیون تومان وام گرفت.بمحض خروج ازبانک،موتورسواری کیفش راقاپیدو برد.
    پیرمرد بینوا به دادگستری شکایت برد و بعدازمدتی سرگردانی، پرونده اش مختوم اعلام شد.
    یکی از آشنایانش که در اطلاعات سپاه بود پیگیر پرونده شد تا اینکه مشخص شد رئیس بانک ،موتورسوار کیف قاپ و قاضی همه همدستند و وامی نمی دهند مگر به خودشان برگردد.
    پول این بنده خدارا برگرداندند.
    البته فقط همین یکی را.
    بخاطر مصالح اسلام نمی شود که اینهارا مجازات کرد.
    اصولا” مصالح اسلام در کشور ما، در گروی مصالح دزدان است.

     
  78. بحث ما در مورد انکارعزاداری ماه محرم و کشته شدن حسین ابن علی برمبنای زیر است:

    طبق گزارش خلیفة ابن خیاط، حسین ابن علی در زنده بودن معاویه، یک باردر مکه با او ملاقات کرد و چند روز پس از آن در مدینه (سال 51 هجری قمری) درجمعی که با معاویه دربارۀ خلافت یزید بیعت کردند، حاضر بود. پس چرا موقع بیعت گرفتن معاویه به منظور قبول خلافت یزید، حسین هیچگونه مخالفتی ابراز نکرد؟ حتی 9 سال (معاویه در سال 60 هجری قمری درگذشت) پس از آن واقعه و در زنده بودن معاویه، باز هم حسین ابن علی هیچگونه اعتراضی نسبت به آن بیعت درمورد انتقال خلافت از معاویه به پسرش یزید، نکرد؟ در حالیکه بر اساس ادعاهای مورخین روایت پرداز شیعه، حسن ابن علی در سال 49 هجری قمری بدرود حیات گفت و برمبنای صلحنامۀ ادعائی همین مورخین، در صلحنامه قید شده بود که خلافت در خاندان معاویه موروثی نباشد و پس از مرگ حسن ابن علی، بطور “اتوماتیک” به حسین ابن علی تعلق بگیرد.

    در اینجا با دو تناقضگوئی در استدلال مورخین و مجتهدین شیعه روبرو میشویم:

    1- اگر خلافت در اسلام امری موروثی نبود، پس چرا حسن ابن علی پس از مرگ پدرش جانشین او شد؟ و بر همین اساس، حسن ابن علی چه حقی داشت که برحسب ادعای مورخین شیعه، در صلحنامه با معاویه قید کند که پس از مرگ او و معاویه، خلافت بطور “اتوماتیک” به برادرش حسین ابن علی منتقل شود؟ مگر قرار نبود و قرار نیست که خلافت در اسلام موروثی نباشد؟ این از یک تناقض در استدلال مورخین و مجتهدین شیعه.

    2- اگر حسین ابن علی مردی مبارز در مقام یک امام بود، بایستی در زنده بودن معاویه و پس از مرگ برادرش حسن، میخ خلافت را محکم با معاویه میکوبید و نه اینکه بعد از مرگ معاویه میدان را به خیال خود بلامنازع دیده و موقع را مغتنم بشمارد و ادعای خلیفه گری کند. پس حسین ابن علی فردی فرصت طلب بود که در زنده بودن معاویه و از ترس او، هیچ گونه اقدامی مبنی بر ادعای خلافت برای خود نکرد. بنابراین، نمیتوان همچه فرد ترسو و ابن الوقتی را به عنوان امام شهید بشمار آورد. این شخص آدمی فرصت طلب بود که دنبال موقعیت میگشت تا برتخت سلطنت جلوس کند و در این راه جان خود را ازدست داد. این هم از تناقض دوم در استدلال مورخین و مجتهدین شیعه.

    پس باز هم به این نتیجه میرسیم که عزاداری ماه محرم و تاسوعا و عاشورا، نه جنبۀ اسلامی دارد و نه جنبۀ منطقی. این آخوندها هستند که برای گرم نگاهداشتن دکانشان، تنور محرم و عاشورا و تاسوعا را تون تابی میکنند. به سخن مناسب تر:

    که رستم یلی بود در سیستان/ من اش کردمی رستم داستان

     
    • نمیدانم اینها را باید حمل بر بی اطلاعی و عدم مراجعه بتاریخ کرد یا حمل بر غرض ورزی یا هردو،اما شما که در بررسی تاریخ و تحلیل آن تک منبعی هستید لااقل به همان تاریخ ابن خیاط که ترجمه آنرا در اختیار دارید درست مراجعه کنید در همان حوادث سال 61 هجری،من ترجمه ابن خیاط را در اختیار ندارم اما در حوادث همان سال 61 یعنی سال شهادت حسین بن علی کدهای عبارت را بعربی اینجا منتقل می کنم :سنة إحدى و خمسين‏ و فيها أخذ معاوية الناس بالبيعة ليزيد:
      ،”لما أجمع معاوية أن يبايع لابنه يزيد، حج فقدم مكة في نحو من ألف رجل”این عبارت میگوید معاویه مسلحانه و در معیت هزار مرد مسلح بطرف مکه و مدینه رفت”فلما دنا من المدينة خرج ابن عمر و ابن الزبير و عبد الرحمن بن أبي بكر”وقتی نزدیک مدینه شد ابن عمر و ابن زبیر و ابن ابی بکر باستقبالش رفتند،در این نقل ابن خیاط هیچ سخنی از حسین نیست،بعد می گوید از آنها درخواست بیعت کرد و هریک بنحوی طفره رفتند و انکار کردند و گفتند باید شوری باشد در امر خلافت.این جلسه خصوصی بین معاویه و آنها، حال حیله معاویه را ملاحظه کنید! بعد معاویه بصورت عمومی بر منبر رفت،آنجا روی منبر اینطور گفت:شنیده ایم گروهی از مردم می گویند(ابن عمر و ابن زبیر و ابن ابی بکر) با یزید بیعت نکرده اند! در این وقت آن هزار شامی مسلّح همراه او گفتند:قسم بخدا رضایت نمی دهیم مگر به اینکه بیعت کنند وگرنه گردنشان را خواهیم زد! معاویه با حیله گری گفت:نخیر دست نگهدارید! بعد از منبر پایین آمد و در حالیکه آن چهار نفر می گفتند ما بیعت نکردیم! جار زدند در بین مردم که این بزرگان مدینه هم بیعت کردند!(تاریخ خلیفه ص 132)این گزارش همان ابن خیاط هست که تک منبع شما در تحلیل تاریخ است! این یعنی چه؟یعنی بیعت زورکی و دروغ!چون اساس بیعت ها در قدیم همان اشراف شهر بوده اند.البته در این گزارش ابن خیاط نامی از حسین بن علی نیست ولی من بشما می گویم در گزارش ابن اعثم در الفتوح و دیگر گزارشها هست که معاویه اول بمدینه رفت و آنجا با کراهت اهل مدینه مواجه شد و در دیداری با حسین و آن سه نفر دیگر آنها بشدت با بیعت یزید مخالفت کردند و به مکه رفتند و این ماجرای بیعت زورکی با هزار شمشیر شامی آخته بر سر در مکه اتفاق افتاد (رجوع کنید به الفتوح/ترجمه،ص 795-807).به این عبارت در ابن خیاط توجه کنید : فقال: أهل الشام لا و الله لا نرضى حتى يبايعوا على رؤوس الناس و إلا ضربنا أعناقهم‏! این سبک بیعت گرفتن معاویه ای بوده است برای یزید که الان در زمان ما مورد تایید دموکراسی خواهانی مثل شما قرار گرفته است! غیر از شام که تماما اموی و با معاویه بودند در مکه و مدینه و عراق و سایر نواحی هم اگر جای جای تاریخ را بنگرید و به تک منبعی نباشید هست که اساس کار بر زور و تطمیع و پول بوده است.نیز عبارت “كراهية أهل المدينة البيعة و ردهم لها”در ابن خیاط را در ترجمه بجویید.به این عبارت ابن قتیبه در امامت و سیاست توجه کنید:
      مردم مدينه بيعت با يزيد را نپذيرفتند
      معاويه در نامه ‏اى براى سعيد بن عاص كه كار گزار معاويه در مدينه بود، از او خواست تا از اهل مدينه براى فرزندش يزيد بيعت بگيرد. وقتى كه نامه به دست سعيد بن عاص رسيد، وى مردم را به بيعت با يزيد فرا خواند. در اين ميان از فرزندان هاشم حتى يك نفر نيز دعوت سعيد را اجابت نكرد! عبد الله بن زبير از جمله كسانى بود كه با اين بيعت به شدت مخالفت كرد.
      (امامت و سیاست/ترجمه،ابن قتیبه ص 198) نیز به این عبارت یعقوبی بنگرید:
      وقتی معاویه به زیاد عاملش در بصره نوشت که برای یزید از مردم بیعت بگیر واکنش زیاد به معاویه این بود:
      اى امير [مؤمنان‏] همانا نامه‏ ات با دستورى كه در آن بود بمن رسيد، آيا مردم چه مى‏ گويند هر گاه آنان را به بيعت يزيد دعوت كنيم با اينكه او با سگها و ميمونها بازى مى‏ كند و جامه‏ هاى رنگين مى ‏پوشد و پيوسته شراب مى ‏نوشد و شب را با ساز و آواز مى‏ گذراند و هنوز حسين بن على و عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير و عبد الله بن عمر در ميان مردمند!، ليكن مى ‏شود كه او را دستور دهى تا يك سال يا دو سال باخلاق اينان در آيد، شايد بتوانيم امر را بر مردم مشتبه سازيم!‏
      (تاریخ یعقوبی/ترجمه ،ج2 ص 148)‏
      شما نوشتید که اینها تحریفات شیعه در تاریخ است،ابن خیاط و ابن اعثم و یعقوبی و دیگران همه شیعه بودند که سخن از بیعت زورکی و ناجوانمردانه بمیان آوردند و از سگ بازی و میمون بازی و شرابخواری یزید سخن گفتند؟! شاید ابن زیاد شیعه بوده که در نامه بمعاویه می نویسد چطور یک سگ باز و میمون باز و شرابخور در علن را بعنوان خلیفه مسلمانان قالب کنیم؟!
      اما در مورد تناقض، قبلا اشاره شد که در تفکر شیعه معیار در خلافت رسول الله “نصّ”
      است نه میراث و خویشاوندی،اما فارغ از مساله نصّ که به آن عمل نشد،سیره خلفاء راشدین تکیه بر بیعت عمومی مردم بوده است و اگرچه در نحوه بیعت گرفتن برای ابوبکر و عمر و عثمان بحث هست اما بهرحال امر خلافت بعد از پیامبر امری “بیعت محور” تلقّی شد و مردم پس از عثمان هم بالتفاق ریختند و با علی بن ابیطالب بیعت کردند،حسن هم بعد از پدر خلیفه شد برای اینکه جز شام همه بلاد دیگر با او بیعت کردند،البته ما شیعیان قائل بنص هستیم اما روال رایج در مورد حسن بن علی نیز باز بیعت بود.در مورد متن صلحنامه قبلا اشاره شد که گزارش های تاریخی در مورد آن یکسان نیست،من اینجا تمسکی به تواریخ یا روایات شیعه نکردم،اشاره کردم برخی گزارشات تاریخ حاکی از این است که حسن بن علی چنین شرطی کرد و معاویه هم که بنا بر فریب و عدم وفای بعهد داشت پذیرفت،البته روال رایج هم باز بعد از مرگ هر خلیفه رجوع بمردم و تاکید و بیعت بوده است.از طرفی گزارش هایی از تاریخ هم هست که اتفاق بر این شد که پس از مرگ معاویه امر خلافت بشوری باشد ،که بهرحال معاویه به هیچکدام عمل نکرد و در حیات خود اقدام بتثبیت ولایت یزید کرد کاری که یک بدعت بی سابقه بود و هیچیک از خلفاء قبل چنین نکردند.پس تناقضی در کار نبود.
      شما در فراز دوم با کمال…

       
      • بی ادبی،حسین بن علی امام شیعیان را به ترسو بودن متّهم کردید،در حالیکه گزارشات تاریخی حتی بر اساس همان دید محدود تک منبعی اکتفاء به تاریخ ابن خیاط خلاف این است،تاریخ می گوید مولا حسین بن علی،هم،پاسخ نامه معاویه (که آنرا نقل خواهم کرد) را بشدیدترین وجه داد،و هم در ملاقات با او در مدینه بصراحت اشاره به ناشایستگی یزید و سگ باز و میمون باز و قمار باز بودن و شرابخوار بودن او کرد که باعث رنجیدگی معاویه شد و هم در مکه هم بگزارش ابن اعثم باز با بیعت مخالفت کرد و بیعت نکرد و چنانکه گذشت این شانتاژ اموی و حیله معاویه بود که مجلس خصوصی ترتیب داد بعد روی منبر بدروغ طوری وانمود کرد که گویا آن چهار نفر بیعت کرده اند! پس حسین بن علی هرگز ترسو نبود و عنوان ترسو بر امثال شما فراریان از وطن صادق هست که عرضه ندارید در کشور خود بمانید و جسورانه در بین هم میهنان خود مبارزه سیاسی کنید.
        از همه اینها گذشته شما عقلتان را قاضی کنید،اصلا بیعت گرفتن در حیات خلیفه زنده برای فرد دیگری معقول هست؟! پس امر بیعت یزید نه با تفاهم و اجماع و رضایت همه در زمان حیات معاویه بود و نه بعد از مرگ او تجدید شد.
        حال می رویم سراغ مکاتبه معاویه و حسین بن علی تا ببینیم حسین بن علی ترسو بود یا معاویه با رعایت مصالح و شخصیت نوه پیامبر در برابر او همچون گنجشک بود؟!
        ابن قتیبه می نویسد:

        نامه معاويه براى حسين بن على‏
        كارهاى تو به آگاهى من رسيده است. گمان نمى ‏كنم كه تو آن كارها را انجام داده باشى. تو با هر كسى كه بيعت كنى مردم به او اقبال مى ‏كنند و آن نيز تنها به خاطر ارزش و برترى و جايگاه توست كه خداوند آن را بالا برده است. تقواى الهى پيشه كن و اين مردم را به داخل شدن در فتنه وادار نكن. خودت و دينت و امت محمد (ص) را در نظر آور. مواظب باش آنانى كه اهل يقين نيستند تو را خوار و زبون نكنند.
        (امامت و سیاست/ترجمه ص 200)
        حسين بن على در پاسخ معاويه چنين نوشت:
        نامه ‏اى را دريافت كردم، در آن يادآور شده بودى، كارهاى من به اطلاع و آگاهى تو رسيده است. معاويه، طرفداران تو گروه شيطان هستند، گروه تو از دين بيرون رفتگانند و گروه ستمكار و ياران شيطان رانده شده. معاويه مگر تو كشنده حجر بن عدى و ياران او نيستى؟ او و يارانش از پرستش كنندگان حق تعالى بودند. امر به معروف و نهى از منكر مى‏ كردند. تو آنان را ستمگرانه كشتى در حالى كه قبلا به آنان امان داده بودى. آيا تو كشنده عمرو بن حمق نيستى، آيا تو كسى نيستى كه زياد را فرزند ابو سفيان خواندى در حالى كه رسول خدا (ص) در اين باب اين چنين قضاوت كرده بود كه فرزند از آن جايگاهش است و كسى كه تهمت مى ‏زند، پاسخش سنگ است. او را بر مسلمانان مسلط كردى،وى مسلمانان را مى‏كشت و دست و پاى آنها را مى‏ بريد.
        سبحان الله، اي معاويه، گويى تو از مردم مسلمان نيستى و آنان نيز از تو نيستند، آيا تو كشنده حضرميّ نيستى كه زياد در نامه‏ اى براى تو نوشت كه وى بر دين على بن ابى طالب است؟ دين على بن ابى طالب همان دين پسر عموى وى محمد (ص) است‏.
        گفته بودى مردم را داخل فتنه نكنم، ولى من فتنه ‏اى بزرگ‏تر از امارت و حكومت تو نمى ‏شناسم. گفته بودى، به خودت و دينت و امت محمد (ص) نگاه كن، ولى به خدا سوگند، هيچ چيزى را برتر از جهاد با تو نمى‏ دانم. معاويه تقواى الهى را پيشه ساز، و بدان خداوند را كتابى است كه در آن هيچ كوچك و يا بزرگى را از آن فرو نمى‏ ماند مگر آن كه آن را شمارش مى‏ كند. بدان، خداوند هرگز كسانى را كه تو به ظن و گمان خود آنان را كشتى فراموش نخواهد كرد. همچنين كار تو را كه مى‏ خواهى كسى را كه شراب مى‏ نوشد و با سگ بازى مى‏ كند، به عنوان خليفه مسلمانان معين كنى. من سرانجام تو را بجز اين كه عذاب خداوند را در پى خواهد داشت نمى ‏بينم، تو با اين كار دنياى خود را نابود و رعيت را نيز ضايع مى‏ كنى.
        (همان)
        در قاموس شما ،نگارنده این نامه و این منطق محکم و قویم،یک ترسوست؟! این منطق که منطق درست و منطبق بر قواعد دیانت و کتاب و سنت هست بر سخن خویش ایستاد و زیر بار بیعت یزید فاسق نرفت و مرگ را بر ذلّت و دریوزگی برابر منحرفان و محرّفان دین ترجیح داد و شجاعت خویش را در عمل نشان داد،پس حسین بن علی یک ترسو نبود،ترسو چنانکه قبلا گذشت شمائید که تاب ماندن در وطن نداشتید و به خارج از وطن گریخته اید.
        اما در مورد اقامه ماتم و عزا بر حسین بن علی،شما را چه رسد که از منطق اسلامی و از منطق سخن بگویید؟! مگر شما شناختی از اسلام دارید که بر اساس آن بتوانید بر منطق اسلامی نوه پیامبر اسلام خرده بگیرید؟ شناخت شما را همه اینجا دیدند و می بینند که در تحلیل تاریخ همّت اتان همین است که اکتفاء کنید به سالشمار خلیفه بن خیاط و اینهمه متن و گزارش تاریخ را واگذارید.در این بحث ها البته بی پایگی استنادات شما و استنتاجات شما از قیام حسین بن علی درود که خدا براو باد روشن شد،اما قطع نظر از سوء فهم از تاریخ،اقامه عزای حسین بن علی و تذکار سیره و سنت او و اهداف او و گریه بر استقامت و مظلومیت و شجاعت او ،همه مستند به متن دین و سنت رسول الله است ،و خارجیان و خوارج از اسلام را نرسد در امور داخل دین حکم بی اساس کنند.

         
    • طبق گزارشهای تاریخی، حسن ابن علی درمقابل دریافت پول، خلافت را به معاویه واگذارکرد. حسین ابن علی هم بخاطر “ترس از معاویه” در زمان او برای ادعای خلافت قیام نکرد. بقیه اش هم همه حرف و حدیث است. اینهائی که در ایران به تون تابی تنور محرم و کشته شدن حسین و از این جور کارها میپردازند، یا تازی زاده هستند و یا فرصت طلبان نان بنرخ روز خور، که این جمع مردم نا آگاه را با این موهومات و خرافات سرگرم میکنند تا اربابانشان از قبیل انگلیس و آمریکا هر چه بیشتر به غارت و چپاول منابع کشور ما بپردازند. همواره از زمانهای قدیم میگفتند که «اگر ریشهای آخوندا را بتراشی، زیر غبغب اشان مید این انگلند می بینی» با بودن آخوندا در ایران، ملت ما هیچگاه از زیر یوع استعمار رهائی پیدا نخواهد کرد.

       
      • حسین بن علی (درود خدا براو) همچون حسن بن علی (درود خدا بر او) در زمان حیات معاویه بن ابی سفیان بر مضمون و مفاد عهد نامه صلح باقی بود، و چنانکه مستند ارائه شد مضمون یکی از بندهای صلحنامه بین امام حسن و معاویه ،واگذاری حکومت و ولایت به معاویه بود مادام که معاویه زنده باشد،و بند دیگر این صلحنامه این بود که معاویه حقّ واگذاری ولایت و حکومت بدیگری را ندارد،برابر برخی گزارش های تاریخی در صورت مرگ معاویه و حیات حسن بن علی،خلافت بطور خودکار به حسن بن علی بازمیگشت و در صورت فقدان ایشان به حسین بن علی برادرش،و برابر برخی گزارش های تاریخی،در صورت مرگ معاویه امر تعیین خلیفه و حاکم به شورا محوّل می شد و بیعت و رای عموم مردم ،و مستندا گذشت که معاویه این قرار را امضاء کرد و حکومت به او تفویض شد،مضمون چنین مصالحه ای با شرائط دیگر این می شود که واگذاری حکومت به معاویه بن ابی سفیان یک واگذاری “موقت” و “مادام الحیات”بوده است نه خلافت موروثی همیشگی ،بنابر این هم حسن بن علی و هم حسین بن علی مادام که معاویه زنده بود مطابق قرار داد فیمابین و بر سنّت و روش عقلاء نمی توانستند و نمی باید اقدامی بر علیه خلافت معاویه انجام می دادند،حسن بن علی -که مطابق برخی گزارشهای تاریخی بعد بدسیسه معاویه مسموم شد و بقتل رسید- تا زمان حیات خویش بر این قرار داد وفادار بود و حسین بن علی نیز تابع برادر،پس از مرگ حسن بن علی نیز حسین بن علی بر سنّت عقلائی و اسلامی وفاداری به پیمان نمی توانست با اصل حکومت معاویه تا زمان حیات معاویه بمخالفت برخیزد و چنین کرد،در عین حال از آن تاریخی که معاویه از مفاد پیمان نامه تخلّف کرد و اقدام بتعیین جانشین و اخذ بیعت برای یزید کرد،حسین شجاعانه و علنی بمخالفت با او پرداخت و زیر بار بیعت نرفت و پس از مرگ معاویه نیز چنین بیعتی را نپذیرفت که بحث از اینها مستند گذشت و مدّعی -چنانکه ناظران ملاحظه کردند- چیزی جز ادّعا و ارائه گزارش های کلّی و ناقص سالشمار خلیفه بن خیاط نداشت،اینها گذشت،اکنون می رسیم به این ادعا که :یکی از بندهای صلحنامه بین حسن بن علی و معاویه بن ابی سفیان “واگذاری پول” به حسن بن علی بوده است،مدّعی ادّعا کرد که: “طبق گزارشهای تاریخی، حسن ابن علی درمقابل دریافت پول، خلافت را به معاویه واگذارکرد”.
        البیّنه علی المدّعی”،مدّعی مستند این “گزارش های تاریخی” را ارائه کند.

         
      • دوستان محترم توجه دارند فردی که در اینجا مرتب خودش را نخود هر آش میکند، از نظر شخصیتی درمقامی نیست که دروغپردازیهایش قابل پاسخگوئی باشند. به در میگم که دیوار هم بشنود.

         
  79. نوری زاد گور بابات ترسیدی نظر من رو کسی ببینه اعدامت کنن!

     
    • ناشناس اگر تو و امثال تو درک کردید که وقتی با کسی دشمنی دارید و یا از کسی خوشتون نمیاد بهمان طرف حرف بزنید آنوقت روزگار ما ایرانیان بهتر از این خواهد شد که هست. بدبختی ما همین فرهنگ عقب افتاده اسلامی عربی است که از ما موجوداتی ساخته که حتی در دشمنی و نفرت خود هم بجای پریدن به خود طرف به دیگران می پریم. شما یک لحظه پیش خودت فکر نکرده ایی که اصلا کارهای نوریزاد به پدر و مادر و زن و فرزند …چی؟ وقتی ما بجای تشویق بچه مان به کلمات ابلهانه ایی چون بارک الله و ماشاالله…یعنی شکر و سپاس خدای مشتی دزد و غارتگر و وحشی شکی نیست که در طول زمان چنین روشی به فرهنگی عقب افتاده تبدیل شده و همه چی را بفساد کشیده. حالا این به هدف توهین بکار بردن حرفت در مورد پدر نوریزاد هم همانقدر به موضوع مورد نظرت ربط دارد.

       
  80. پدر گرامیم جناب نوریزاد
    سلام
    در رابطه با موضوع آمد نیوز ، خانواده لاریجانی و اضهار نظر شما موضوعاتی وجود دارد که علاقمندم به عنوان یک شهروند بگویم.
    زمانی که در زندان اطلاعات شیراز موسوم به پلاک صد محبوس بودم بخاطر انتشار مطلبی انتقادی از صادق لاریجانی شکنجه شدم و روح مرا آزردند و چنان وانمود می کردند که انگار قدیسی از عرش را به فرش کشیده ام. و این نمونه موارد شدند مصداق توهین به مقامات و مامورین نظام. و پس از آن در روال مضحک پرونده سازی به ۶ سال حبس محکوم شدم . زندگی من و خانواده ام را به نابودی کشیدند از حق تحصیل و ضررهای مالی متعدد تا ضربه های روحی جبران ناپذیر را به من و خانواده ام تحمیل داشتند .
    اما امروز برگ و سندی قرار است منتشر شود تا رضالت یک شخص و حکومت را به نمایش بگذارد و البته سندی دیگر در جهت اثبات بی گناهی من و امثال من. همانگونه که یک دفعه تشت رسوایی محمود احمدی نژاد از بام افتاد . تا نشان دهد ما پس از انتخابات ۸۸ دلواپس چه بوده ایم . تا نشان دهد بصیرت از آن ما بوده است.
    برای من فرق ندارد که در این میان اسناد از دل کدام ناکجا آباد یا کدام مرجع به حق بیرون می آیند . اینکه خاندان آقای هاشمی رفسنجانی و یا اعوان و انصار احمدی نژادِ خشمگین از نظام این اسناد را منتشر می کنند و یا اطلاعات سپاه. برای من مهم است تا مردم عزیز کشورم بدانند آنروزی که در انفرادی اداره اطلاعات چشم به یاریشان دوخته بودم ، چقدر جای دستهای پر مهرشان خالی بود. بدانند که آنزمان هر روز میدیدم بساط جور و میله های فولادین این زندان مخوف با دستان قدرتمند هم میهنانم در هم می شکند. و می خواهم که بدانند امروز و هر روز مشتاقان عدالت و چشمبراهان حقیقت در پشت همان میله ها منتظر ما هستند . اینکه این اسناد چقدر می تواند در قضاوت مردم نسبت به نا مجرمان و بی گناهان محبوس در زندان موثر باشد . اینکه بسیجیان و اطلاعاتی های گمراه آن زمان را روشن سازد تا بلکه برای جبران مافات قدمی بردارند . اینکه آقای خامنه ای را نسبت به تبعات مردم ستیزی آگاه تر کند. اینکه آقای روحانی را از انفعال و دست رو دست گذاشتن منصرف دارد و…. همه و همه امید و دلخوشی هایی است که از پس انتشار این اسناد بر جامعه و مردم و معترضان می تابد.
    پس بیاییم فریاد بزنیم ما بی گناهیم . ما عاشقان کشورمان هستیم و می خواهیم نا اهلان و نامحرمانی چون صادق لاریجانی که دشمن کشور و مردم هستند ، دستشان کوتاه شود.
    پدر گرامیم ممنونم که همواره در کنارمان هستید .

     
    • این نظر بالایی رو شک ندارم خود نوری زاد نوشته! آخه فقط نوری زاده که خودش رو پدر همه می دونه اونم از احساس خیالی فرط نزدیکی به مادراشون!

       
  81. سلام جناب نوریزاد دیکتاتورها همشون بد نیستن این جامعه و جهل افراد یک جامعه هست که افراد مصلحی مثل امیر کبیر ویا رضا خان رو وادار میکنه که برنامه های اصلاحیشونو به زور دگنک پیش ببرن. اما یک جامعه متعصب وعوام زده در برابر اونها مقاومت میکنه. وچون اونها قصدشون اصلاح جامعه هست ونمیتونن قصاوت بخرج بدن محکوم به فنا میشن وجامعه خوشحال از این پیروزی که یک دیکتاتور رو شکست دادن وبعد از سالها که اونها به تاریخ پیوستن از اونها بعنوان قهرمان یاد میکنن اما این جوامع گرفتار دیکتاتور هایی میشن که بسیار خطر ناکندوفقط به منافع خودشون میاندیشند اونها سوار بر جهل مردم هستند وبسار بیرحم اما متاسفانه جامعه از اونها بعنوان قهرمان یاد میکنه ووقتی که متوجه میشه که گرفتار چه موجودی شده که دیگه دیکتاتور همه راهارو بسته وکار بسیار مشکل شده ویا دیکتاتور به تاریخ پیوسته وآثار مخربش بجا مونده وجاشو به دیکتاتور بعدی داده جامعه ای که به موقع اصلاحات رو با آغوش باز نپذیره گرفتار دیکتاتور از نوع دوم میشه وبدا بحال اون جامعه

     
    • ببین من نمی دونم تو چند سالته ولی زمان شاه زوری در کار نبود که کسی بخواد بحساب زورِ کسی خودش رو با فرهنگ نشون بده می دونی چرا؟ چون در اون زمان برای همه جا افتاده بود که هر کس را بهر کاری و جایی ساخته اند طوریکه شاگردِ بقال سعی می کرد با تلاشش خودش رو نشون بده تا بلکه روزی بقالی خودش رو باز کنه و به همه هم احترام میذاشت و حس فروتنی متناسب یا شان افراد جامعه در طبقه بندی خاصی جا می گرفت و به اصطلاح امروزیِ آخوندهای بی سر و پا که مثلاً حکومت مستضعفین دلِ دزد خودشون رو تشکیل دادند صحبتی از کلاس گذاشتن نبود! کینه نبود و اگر معدود افرادی رو پیدا می کردی که با افراد دیگه مشکل داشتند من که به شخصه این افراد رو فقط در قشر خشکه مقدساشون می دیدم که تعدادشون هم خیلی خیلی کم بود اما این انقلاب چه جوری انجام شد فکر می کنم رو حساب همون آب و برق مجانی ایی بود که خمینی با یه سری چیزای دیگه به مردمش وعده داده بود که چه بسا در حکومت آخوندی فقر از برکت مجانی بودن همه چیز ریشه کن می شه!

      بهت قول می دم تحریمها هم برداشته بشه از این آخوندا بخاری بلند نمی شه و قبل هر چیز به فکر دل دزدیهای بیش از پیش سابقشون خواهند بود! در جامعه ایرونی فعلی جایی رو نمی تونی پیدا کنی که درش آرامش داشته باشی و به نظر من حتی فرق گذاشتن بین بالای شهر و پایین شهر کاملاً بی معناست! مردمی که از اصلِ خودشون دور افتاده اند چه بالای شهر باشند چه پایین شهر همونی هستند که باید باشند یعنی اینکه به زبان ساده در جامعه آخوندی زور هم نمی تونه فرهنگ سازی بکنه چرا که آخوند کسی هست که فرهنگ رو از ریشه می خشکونه و جای سالمی در این مملکت براش باقی نمی ذاره! هر چند زور آخوندی تازه از زور رضا شاهی هم می تونه بدتر باشه چرا که آخوند به فکر پا بریدن و دست بریدنه و در تاریخ رضا شاه اگر می تونی مواردی از این دست که آخوندا انجام داده اند رو پیدا کن! زور بیشتر نتیجه معکوس می ده و آخوندایی که از بریدن اعضا بدن شروع می کنند طبیعیه یه جاهایی هم خودشون رو به موش مردگی می زنند و اشک تمساح می ریزنند که چی مظلوم و ستمدیده اند و تنها دارند دستورات خداشون رو اجرا می کنند!

       
  82. سلام واقعا تمام کارکشورو مالکانش شده جنگ و دعوا برسرقدرت یک روز دخترلاریجانی .قبل از اون برادر روحانی حالا برادر معاون رئیس جمهور جهانگیری .پس چه زمانی به امورکشورداری و مردم می پردازند.شایدبرای شما هم اهمیتی نداشته باشد یا بایک متعاسفم بگذرید.ولی بدنیست بدانید که تا امروز۱۴مهرماه هنوزکمک معیشو جانبازان و رزمتدگان معسرواریزنشده معلوم نیست به سرنوشت دیگراموال و ثروت بیت المال دچارشده. یا قراراست قطع شود.وبه برادران دشمن سابق عراقی بدهندچون آنان ماهی ۱۵۰۰دلارازجیب مردم ایران حقوق میگیرند.اگرقراراست فرقی بگذاریدشما و دیگر مردم ایران و مخاطبین وجدان خودراقاضی کنید.زتدگی حداقل ۸۰هزارجانبازمعسرازکارافتاده مهمتر است یا گردن کلفت های مزدور عراق و سوریه مزدور مزدوراست. چرا امسال من وقتی خیلی صادقانه میگوییم بخاطر۱۵۰۰دلار است که حاضریم به سوریه و عراق برویم حاضرنمیشونداعزاممان کنند.چرا اولا به روزی برسیم که مدافعان واقعی کشور را معسر بنامیم. و چرا دراین دستگاه و نظام عریض و طویل هیچ مقامی پاسخگوی این مشکل نیست یکروز به روابط عمومی وزارت دفاع تلفن کردم و شماره تلفن صندوق ایثارگران راکه ما تحت پوشش آنان هستیم یعنی زیرمجموعه تامین اجتماعی نیرو های مسلح. خواستم و درمورد عدم واریز کمک معیشت هم سوال کردم .باورکنیدطرف که مثلا روابط عمومی بود آنچنان با توهین تمام شخصیت من را لجن مال کرد که همان جا قسم خوردم اگرگروهی سازمانی هیچ فرقی نداردداخلی یا خارجی نیروی انتحاری خواست داوطلب شوم .هدف هم فرقی ندارد خصوصا مردم باشند.چرا حتی مردم برای اینکه ملتی که اجازه بدهند برآنان ظابم حکومت کند همان بهتر که وجود نداشته باشند.جناب نوری زاد اگرهم برای شما زندگی حداقل ۸۰هزارجانبازمعسرازکارافتاده و افراد تحت تکفل آنها ارزشی دارندهرطوری که میتوانید.این موضوع را نشردهید.هرچنداطلاعات برادران قاچاقچی بخاطرانعکاس همین موضوع در شبکه‌های اجتماعی توسط من احتمالا سراغم خواهند آمد.لااقل میدانم حرکتی کردم..پس اگر به گفته‌های من شک دارید یک تحقیق کنید وقتی خاطرجمع شدید.
    خیلی ننگ است برای نظام اسلامی ایران که ادعای رهبری جهان اسلام را داردآنوقت من نوعی جانبازجنگ باید.برای مزدوری در سایت ها دنبال استخدام باشم

     
  83. در شهر هرت
    عجب گیری مردم ایران و دنیا افتاده اند!
    نظام اسلامی هردمبیلی ول معطل آخوندی همان هووی حسودی است که چشم دیدن هوی دیگریعنی اسراییل را ندارد ، و دایم کاسه کوزه ها را سر دیگری می شکند.تمام آرزوهای برباد رفته اش را چون گرفتن بغداد و سوریه و لبنان در زیر لوای شیعه گری به دیگری یعنی اسراییل نسبت می دهد.
    اینکه اسراییل به شهرک سازیش ادامه می دهد یک مسئله است و اینکه پولهای نفت مردم ایران برای شهرکسازی لبنان خرج می شود، طرف دیگر ماجراست.
    این دایه ی مهربانتر از مادر، نظام اسلامی هر کجا پایش را می گذارد، آنجا را به نابودی می کشد، فرق نمی کند، چه ایران، عراق، سوریه، یمن، لبنان و…باشد.
    ای پدر حسودی بسوزد، خوب آمریکا ، اسراییل را بیشتر از تو می پسندد.نمی خواهی اخلاقت رو خوب کن شاید به نوایی برسی.

     
  84. اخبار: یک مقام شیلات از صدور آبزیان “حرام‌گوشت” به کشورهای روسیه و چین خبر داد.
    مش قاسم: اولا، آره جون عمه ات، تو گفتی و ما هم باور کردیم. به این میگن یکی از راههای چاپیدن ملت ایران. خدا میدونه چی به اسم آبزی حرام‌گوشت صادر میشه. دوما، آش اینقده شور بوده که یارو جرات نکرده اسمشو بگه. یه مقام شیلات دیگه کیه؟

     
  85. عباس انعامی

    سلام.
    سیدمرتضی هنوزم تشریف داریدوهمان حرفهای همیشگی تونو دارید به مردم غالب میکنید؟بابا یک حرف جدید ونو که به درد عموم بخورد ندارید بگید؟
    درباره کامنتتان که نوشته اید مشکل حسین بایزید برسرموروثی بودن حکومت بوده.برادرجان موروثی بودن حکومت جزو اصل های اساسی شیعه است.ان وقت اگرمعاویه میخاسته حکومت را موروثی بکنه ایراد دارد؟
    مقتضای زمان تاهمین 60-70سال قبل درهمه جای دنیا همین بوده وهرجاقدرتی بوده سعی داشته ان را به وارثین خودمنتقل بکند.
    درباره منم نیازی نیست کامنت بنویسی که به ارث ابوی چکارمیکنم.جایتان خالی دنیا را داریم میگردیم و بادیدن فرهنگ های مختلف و طرز نگرش به زندگی توسط مردمان ممالک گوناگون بیش ازپیش به وضعیت موجود در این سرزمین تاسف میخورم اما خب کاری ازدستمان برنمیاد.امسال هم اجازه تدریس تاریخ را به من ندادند.میگن بلدنیستم تاریخ تدریس کنم.وزیادی وخارج ازکتاب حرف میزنم.البته این یکی رو راست میگن.

     
    • سلام عابّاس جان! چطوری قارداش؟ امسال از اردبیل و عزاداری هایش که لجت را در میاورد چیزی ننوشتی؟! بله من راست و حسینی و صاف و ساده اینجا تشریف دارم و نیازی نمی بینم متکبّرانه وانمود کنم اینجا نیستم و دائم با ارث و میراث پدر خدا بیامرز در حال جهانگردی در رم و پاریس و لندن و ترکیه و جاهای دیگه هستم در عین حال با اسمهای مختلف و ناشناس اینجا چیز بنویسم و اظهار لحیه کنم،حرف من و اعتقادات من همینهاست که می نویسم نه کم نه زیاد،خواه نزد دیگران “کهنه” تلقّی بشه و باعث رنج و گداختن کسی بشه یا “نو “تلقّی بشه،من همین هستم که هستم با باورهایم و مطالعاتم،حال حرف نوی شما غیر از افاده بمیراث پدر خدابیامرز و اینکه من در حال جهانگردی هستم چی بود؟! شما بالاخره توانستی اینجا تحت همین نام (عابّاس انعامی)بدون طعنه و کنایه زدن و افاده کردن به اینکه این سایت برام مهم نیست و در حال جهانگردی و عیش و کیف و سواری با ماشین های کذائی هستم و در عین حال شناس و ناشناس به آن سرک می کشم،مطلب مستدل و مستندی بنویسی؟!
      من به ارث و میراث پدر شما کاری ندارم نوش جان و گوارایت،یکبار از من سوالی فقهی در باب ارث کردی آنرا پاسخ دادم و راه حل نشان دادم و در عین حال گفتم “کفر از موانع ارث بردن از مسلمان”هست و ما بارها در این سایت نوشته هایی حاکی از کفر و ناباوری عبّاس انعامی به خدا و پیامبر و قرآن مشاهده کردیم که ناگهان در طلب ارث و میراث کلان پدری فغان “لا اله الا الله” ات بلند شد که ای بابا من مسلمانم! درعین حال من گفتم من هیچگاه حکم بکفرت نکردم خود شما گفتی که خواهر و برادران و نزدیکانت شکایت کرده اند که این کافر است پس از ابوی ارث نمی برد! بنابر این لطفا نزاع خانوادگی خودت را بمن مربوط نکن،حالا رفتی دادگاه اظهار کردی :والله بالله من مسلمانم و لا اله الا الله!و بفوز عظمای ارث ابوی مرحوم رسیدی؟! خیلی خوب گوارای وجود ،حال چرا وقتی می خواهی در فضای عمومی اظهار لحیه ای در مسائل تاریخی کنی دائم ارث و میراث ابوی مرحوم و رم و ناپل و جاهای دیگر رفتن را برخ دیگران می کشی؟! خیلی خوب باور کردیم که شما یک میهن پرست هستی و در عین حال که یک پا در پاریس داری و یک پا در رم و یک پا در اردبیل و جاهای دیگه و کیف دنیا را بگمان خود می کنی ،دائم بفکر ایران و ایرانیان هستی و برای اونها در پاریس و ناپل و مالزی و رم و جاهای دیگر تاسف می خوری! در مورد تدریس خوب من بی تقصیرم اما اگر مطالب خارج از کتاب درسی که می خواهی افاضه کنی همین مطالب سخیف و سستی است که این چند ساله توی سایت نوریزاد نوشته ای باید بگم حق دارند که جلوی هذیان گوئی هایت را بگیرند چون هیچگاه نخواستی یا نتوانستی در یک بحث مستند و مشخص چه آنموقع که دوستی بنام مجتبی بود و با شما بحث می کرد (که یادش بخیر) و چه با این بنده کمترین شرکت کنی و دائم چیزهایی می گفتی و ادعا می کردی که مستندات آن را در نوشته هایم آورده ام بعد در یک ارتباط ایمیلی گفتم آن نوشته ها را بفرست یا در سایت نوریزاد بگذار من آنرا نقد کنم رفتی که رفتی! بگذریم.
      حالا اینهمه چیزهای بی ربط و حاشیه ای را در یک کامنت گذاشتی که منو تحقیر کنی،یا بگی هنوز با ارث و میراث ابوی خدا بیامرز در حال سیاحتی یا بگی مبنای حکومت در شیعه موروثی است؟! نه جانم،غیر از سیر و سفر خوبه کمی مطالعه و مراجعه بمنابع هم داشته باشی ، اجمالا مبنای شیعه در حکومت موروثی بودن حکومت نیست ،بلکه مبنا “نصّ و منصوصیت” از خدا و رسول هست بر یک “امام”،بله این مبنای ماست،حال اینکه در گذر زمان مسلمانان بعد از پیامبر به نصّ اعتنا نکردند و راه دیگری بنام شورا و بیعت برگزیدند بحث دیگری هست اما تا پیش از معاویه بنای خلافت بین مسلمانان موروثی بودن آن نبود چون اگر چنین بود باید ابوبکر و عمر و عثمان فرزندان خود را بعنوان ولایتعهد معرفی می کردند که نکردند و امر بر شورا و بیعت مستقر شد،اما در هر صورت مبنای حکومت در شیعه “نصّ” است نه موروثی بودن حکومت،و قیاس مبنای حکومت در اسلام (حتی در بین اهل سنت) با مبنای سلطنت و پادشاهی قیاسی مع الفارق و ناشیانه است.

       
      • سلام مجدداقامرتضی.اولا اینکه شما که تظاهربه مسلم بودن میکنید اداب مسلمانی هم بجابیاورید.شماباکدام ادله میگوییدمن بااسامی مختلف اینجاکامنت می زارم؟به همان اعتقادات خودت این تهمته وبازباهمان اعتقادات خودتون ازاین تهمت نمیگذرم.
        اشتباه نکنم یک سال بیشتره این سایت نمیاومدم گاهی گذرافقط تیترهارامیخواندم.این ازاین.پس باحدس وگمان درباره چیزهایی که یقین نداریدبه دیگران کاری نداشته باش بقول خودتون پیامبرخدا دیدرو ندید میگرفت ان وقت شما..
        درباره موروثی بودن خیرعزیزم.نص خداوندهم باشه بازهمان موروثی بوده دیگه چرا مغلطه میکنی.البته طبیعی هم بوده نوشتم که تاهمین سالیان قبل هم همین بوده هرجاقدرتی بوده سعی کرده اند موروثیش بکنن.حالاشمامیگیددستورخدابوده پس خداوندهم دوس داشته قدرت موروثی باشد.امامان منحصربه نوادگان علی وزهرا هستنداین از اصول اساسی شیعیان است.یعنی حکومت موروثی.
        درباره جامعه وغیره هم نه عزیزم دیگراون شوروشوق جوانی را ندارم درواقع بیشترباواقعیات کنارامده ام کارم هم 20ساعت تدریس درهفته است و خانه نشینی.وسرم را بامطالعه و فیلم وسریال وفوتبال گرم میکنم.
        درباره عزاداریها هم باور کن 2سال بیشتره حتی مرکزشهرهم نرفته ام.کاری با چیزی وکسی ندارم.البته پسرم به اقتضای دوران جوانی وشوروشوق کشف محیط اطراف و بودن بادوستان و….که اقتضای سن بلوغه شب ها به مسجدمیرفت و1شب میاومد.کاری هم به کارش نداشتم.همینه دیگه مرتضی خان منی که نمیتونم بچه خودم را توجیه کنم چطورمیتوانم جامعه راازخرافات وغیره اگاه کنم.ایامتان خوش.

         
        • سلام عبّاس جان،به مسائل شخصی شما کاری ندارم،چون خود، آنها را مطرح کردید و بمن ربط دادی پاسخ دادم،در مورد ناشناس نویسی،میدانی که در این سایت ناشناس نویسی و نپذیرفتن مسئولیت سکّه رایج هست،من با توجه به اینکه نوشتی آیا هنوز اینجا تشریف داری و می نویسی، احتمال دادم-تکرار می کنم -فقط بلحاظ اینکه برخی نوشته های برخی ناشناس ها طعم و لحن اعتقادات و نوشته هایت را داشت، احتمال دادم که ناشناس هم می نویسید،حال با قسم به اعتقادات من! می گویی :نه، من ناشناس ننوشته ام یا نمی نویسم،خیلی خوب بجهت همین نسبت احتمالی از تو پوزش می خواهم.
          اما اصل مطلب:من گفتم بنیاد حکومت در اسلام در عصر حضور امامان معصوم “نصّ خدا و رسول”هست،نه معیار “موروثیت یا خویشاوندی”و معیار این نیز چنانکه در مباحث کلامی روشن شده است مساله عصمت امامان معصوم هست که جز خدا و رسول دیگران از آن بی خبرند،حال اینکه در عصر حضور معصوم،این “بنیاد نصّ”بر چه کسی و چه کسانی تطبیق می شود ،غیر از این است که بگوییم :معیار در حکومت اسلامی “خویشی و توارث” هست،و این مغالطه نیست ،بلکه اشاره به مبنایی درون دینی است از سوی آورنده دین،می دانید که هریک از ائمه معصومین ما فرزندان متعدّد ذکور و اناثی داشتند که هیچیک از آنها منصوص نبودند یا شایستگی ولایت و امامت و حکومت را نداشتند،در واقع در تفکر شیعی معیار در امامت و حکومت و ولایت “نصّ بر یک امام”است خواه آن امام فرزند امام دیگر باشد یا نباشد وگرنه اگر خویشاوندی معیار بود چرا پیامبر خویشاوند دیگرش که زیاد هم بودند و از علی هم مسن تر بودند را بجانشینی تعیین نفرمود؟ یا مگر امام حسین که درود خدا بر او باد فرزند امام حسن بود که امام بعد از او بود؟! بگویید چرا فرزندان امام حسن امام بعد از او امام نبودند و حسین و فرزندان او امام بودند؟ از اینجا معلوم می شود که معیار در باب امامت و ولایت در تفکّر کلامی شیعی فقط و فقط “نصّ”است نه “موروثیت و پدر و فرزندی”.
          روی همین مبنا نیز از نظر تفکر شیعی عدول تاریخی از نصّ و در عصر حضور معصوم، گرایش به حکومت “بیعت محور” یک انحراف از اصل و اصالت اسلامی بوده است که ائمه هر زمان باقتضای مصالح دینی و اسلامی با آن مماشات کردند،بنابر این امثال معاویه بن ابی سفیان و امویان اساسا حقّ اصالی حکومتی نداشته اند تا چه رسد به اینکه آنرا تبدیل به حکومت “موروثی” کنند و در بحث های مستند تاریخی که در همین پیج با کامنت گذاری بنام کبیری (که هرگاه در انتهای بحث های علمی دینی تاریخی دچار انقطاع و تناقض یا قصور معلومات می شود رو به زشت گوئی و خشونت کلامی می آورد) شد مستندا تخلّف و نقض عهد و کجراهه معاویه و امویان باثبات رسید. پس روشن شد عیار حکومت در اسلام نه “موروثی بودن” بلکه نصّ هست.این مربوط به عصر حضور معصومان.
          اما در عصر غیبت نیز بلحاظ کارشناسی تخصّصی دینی چه تئوری ولایت فقیه را بپذیریم و چه آنرا نپذیریم و ولایت و حکومت مومنان و متشرّعه را معیار بدانیم ،باز عیار حکومت داری و حکمرانی بر “ارث و مورثی بودن” استوار نیست بلکه بر انتخاب مستقیم مردم یا انتخاب کارشناسانه منتخبان مردم استوار است،یعنی یا بر اساس نظریه مرحوم استاد عالیقدر آیت الله منتظری طاب ثراه حکومت امری انتخابی و معادل قرار داد اجتماعی است که با بیعت و گرایش مستقیم یا غیر مستقیم اکثریت مردم مسلمان یک ناحیه فعلیت پیدا می کند،و یا بر بنیادی منصوص و مبتنی بر اجماع و انتخاب اهل حلّ و عقد که امروزه از آن به خبرگان تعبیر می شود استوار است و در هردو صورت ماجرا بهیچوجه حکومت یک فقیه یا کارشناس دین حکومتی موروثی نبوده و نیست.بنابر این در هردو صورت عصر غیبت و حضور ،و انتخاب امام معصوم و غیر معصوم،بنیاد حکومت در اسلام بر “نصّ” یا انتخاب مستقیم و غیر مستقیم استوار است نه بر “توارث و موروثی بودن”.
          موفق باشید

           
  86. آیت الله خاتمی:امروز ده‌ها هزار حافظ قرآن در کشور داریم.
    مش قاسم: راست میگه، حرفش درسته! این ده‌ها هزار حافظ قرآن در کلیه مراجع مهم تصمیم گیری حکومت/* مشغول تصمیم گیری میباشند. ولکن، یه مشکل کوچک پیش آمده: اونایی که عقلی و سوادی دارن یا کشتنشون، یا خونه نشینشون کردن و بقیه هم گذاشتن و رفتن. حالا این ده‌ها هزار حافظ قرآن انگشت به …(سه نقطه از مش قاسم)ون حیرون موندن که چه خاکی به سرشون بریزن. به جمهوری اسلامی کره شمالی خوش آمدید!

    /*: ک

     
  87. در شهر هرت
    “نوام چوامسکی: آمریکا نمی تواند ایران مستقل را تحمل کند.”

    چپروی، روی دیگرراست روی است.
    کدام استقلال؟ کدام ایران مستقل؟

    نظامی که از زمان ایجادش با جنگ و خونریزی بر پا مانده؟
    نظامی که تولیداتش به صنایع دستی محدود می شود، مستقل است؟
    نظامی که سیاستش جنگ افرزوی در منطقه است مستقل است؟
    نظامی که از روز اول مشغول سرکوب ملت و نابودی منابع طبیعی بوده مستقل است؟
    نظامی که بی قانون و شعار مرگ بر غیر خودی سر می دهد مستقل است؟

    این نظام، همانقدر به نفت وابسته است که به اسلحه های کره شمالی و جنگ برافروزی واز واردات گندم و پارچه تا ماشین و هواپیما ،گرفته تا باور عده ای ساده لوح، با چند شعار مرگ بر این و آن گفتن که نمی توان به استقلال رسید.

     
    • این نوام چامسکی که نامی اروپای شرقی دارد و شرقیها اصولا استبدادباورند- به همراه عده ای چپگرا در هالیوود و در بنگاههای خبرپراکنی در غرب مانند اکونومیست و نیویورک تایمز و گاردین و بی بی سی که ابزار زرسالاران اسلحه فروشند- پرورشگر استبدادهای پلاسیده آسیای نفتی می باشند و به هر ترتیبی از آن که مردم آسیا به درک این نکته برسند که استبداد چیز بد و نکبتی است هراس دارند زیرا غارت مفت و ارزان منابع طبیعی، با وجود حکومتهای مردمباور و مردمسالار- ممکن و سهل الوصول نیست.

      امواج توطئه-کشورهای حاوی مردم کم درک و شعور این ناحیه را در بر گرفته و انگار نه انگار که دوره و عصر دانش و تکنولوژی است.جهان از رهبران بزرگ و انسانیت باور-سترون شده و مشتی حراف و علاف که کارشان گره انداختن در کلاف مشکلات پایان ناپذیر مشکلات بشری است در راس کشورهای این وری نشسته اند.

      شش میلیارد عوضی در کره ای بس کوچک و زیبا-مشغول گندپراکنی ذهنی و زیستی هستند.پس تعجب نکنید که به گفته کارشناسان- کره زمین در حال اضمحلال زیستی و طبیعی و جانوری است.

      رهبر فرزانه چه کسی است؟
      آن که مردم چون سایه ای از بودنش آگاهند.

      کمتر از او چه کسی است؟
      آن که مردم مطیع او هستند.

      و بدتر از او؟
      آن که مردم از او می ترسند.

      چه کسی شایسته رهبری است؟

      آن که از خود کم می گوید
      و زمانی که کاری را انجام داد و مردم را به هدف رسانید
      مردم یکدیگر را در انجام آن کار و رسیدن به هدف شریک می دانند.
      تعلیمات لائوتسو

       
      • همین که نوشته ای : ” امواج توطئه-کشورهای حاوی ( ؟؟؟؟؟؟) مردم کم درک و شعور این ناحیه را در بر گرفته” خود به صد زبان میگوید خودت چقدر درک و شعور داری . خودت را هم یکی از آن ” شش میلیارد عوضی در کره ای بس کوچک و زیبا ” هستی یا اینکه خودت را آدم حسابی تصور کرده ای ؟ یک آدم حسابی که راجع به دیگران این را نمیگوید . عجیبه که آن شش میلیارد انسان برایت اهمیتی ندارند ولی پاک و پاکیزه بودن طبیعت برایت مهم است .

         
        • *همین که نوشته ای : ” امواج توطئه-کشورهای حاوی ( ؟؟؟؟؟؟) مردم کم درک و شعور این ناحیه را در بر گرفته” خود به صد زبان میگوید خودت چقدر درک و شعور داری . خودت را هم یکی از آن ” شش میلیارد عوضی در کره ای بس کوچک و زیبا ” هستی یا اینکه خودت را آدم حسابی تصور کرده ای ؟ یک آدم حسابی که راجع به دیگران این را نمیگوید . عجیبه که آن شش میلیارد انسان برایت اهمیتی ندارند ولی پاک و پاکیزه بودن طبیعت برایت مهم است .

          امواج توطئه-کشورهای حاوی مردم کم درک و شعور این ناحیه را در بر گرفته- نه مردم با درک و شعور را.این پاسخ نخست.

          شش میلیارد عوضی در کره ای بس کوچک و زیبا دارند با دود مونواکسیدکربن اتومبیلهایشان طبیعت را آلوده و ششهای خود را سرطانی می کنند.نمونه اش هوای آلوده شهرهای بزرگ ایران با مدیریت حکومتی است که شما حتما دوستدارش هستید. و همچنین چین یک و نیم میلیاردی و بقیه.
          جانوران و حیات وحش و جنگلهای هزاران ساله شمال هم در این کشور منقرض شدند.

          *عجیبه که آن شش میلیارد انسان برایت اهمیتی ندارند ولی پاک و پاکیزه بودن طبیعت برایت مهم است.

          طبیعت که سالم و برقرار نباشد انسانی نخواهد بود.از نظر اکولوژی یک درخت از ده انسان برای حیات و فضای زیستی اهمیت بیشتری دارد.سیاره زمین به بیش از سه میلیارد جمعیت انسانی- بیشتر نمی تواند سرویس دهد.بقیه انگل و اضافه هستند.

          لطفا جسارت بخرج بده و نامت را درج کن.

           
    • بیشعور ! منظور چامسکی استقلال سیاسی است . آخه ای نفهم این چرت و پرت هایی که سر هم کرده ای چه ربطی به استقلال سیاسی یک کشور دارد ؟ آه که هیچ چیز دردناکتر از شوق پراکندن “آگاهی” یک آدم سفیه نیست . هی چیز هایی را سر هم میکنند که هیچ درک درستی از آن ها ندارند . خدایا تو خودت کمک کن !

      ————-

      دوست من
      توهین نکنیم.
      باشد؟

      سپاس

      .

       
      • در شهر هرت
        استقلال سیاسی به قدرت اقتصادی بستگی دارد ،اگر شعورو سوادی داری اخبار کاتالونیا و کردستان را بخوان تا به فهم استقلال برسی.

         
        • جناب هرتی پرتی مسخره با شعور یه نگاه به کشور های جهان بینداز تا ببینی که نه اقتصاد قوی دلیل بر داشتن سیاست خارجی مستقل است و نه داشتن اقتصاد ضعیف الزاما به معنای داشتن سیاست خارجی وابسته است . چند مثال میزنم شاید با آن قوه ادراک اندکت بتوانی بفهمی :
          – کشورهای دارای سیا ست خارجی مستقل و با اقتصاد ضعیف , ایران , کوبا , کره شمالی , ونزوئلا , اروگوئه , مکزیک , سوریه , مصر , روسیه , ….
          – کشور های با اقتصاد قوی ولی با سیاست خارجی غیر مستقل:
          کره جنوبی , ژاپن , استرالیا , کانادا , تعداد قابل توجهی از کشور های عضو اتحادیه اروپا که در کل تابع آمریکا هستند , انگلستان , فرانسه , ….
          این کشور ها در موضع گیری های مهم جهانی تابع سیاست خارجی آمریکا هستند گر چه خود در مواردی انتخاب بهتری شاید میتوانند داشته باشند . جنگ امریکا با عراق و افغانستان مثال خوبی برای دنباله روی آنها از آمریکاست . گفتم که دردناک است وقتی نادانی رسالت آگاه کردن دیگران را بر عهده خود میگذارد .

          ————–

          وطن دوست گرامی
          کاش این کنایه های تلخ در این نوشته ی خوب نبود.
          سپاس که خوبید

          .

           
  88. بخش سوم
    کانت معتقد است اگر ما دو صورت بنیادین به نام مکان و زمان را اساس هر مجموعه ای از این انطباعات متکثر نکنیم، نمی توانیم چیزی دریافت کنیم که نامش تصور باشد. زیرا هر تصور حامل تکثرات تنظیم یافته ای است که در یک نقطه به یک عین گره می خورند. یعنی من از مشاهده نسبت ها و موقعیت های یک کفش، یک ستاره و یک پرنده تصوراتی می توانم بگیریم که آنها را تنها با مکان به عنوان صورت ناب و پیشین همه ی انطباعات بیرونی دریافت می کنم. در اینجا دریافت کردن، حس کردن و تجربه کردن و شهود کردن نام های مختلفی است که به انطباعات و انفعالات مان از اشیاء می دهیم. ( دقیق تر اینکه: وقتی روابط و نسبت های این اشیاء با مجموع اشیاء در جهان پدیدارهایی با تکیه بر صورت شهودیک زمان و مکان دریافت کنیم فاهم هبا فعالیتش آن را نسبت ها و محمولاتی مشخص و متعین به شناخت ما از اشیاء تبدیل می کند). اگر مکان قالبی چسبیده به ذهن من نباشد، من ناتوان می مانم از دریافت هر نوع حسی بیرون ازخودم. پس دریافت های حسی من از اشیاء متوقف بر این است که آن اشیا در صورت های«پیشین»ی که نزد ذهن من اند، شکل بگیرند و قالب بخورند. این به معنای مطلق بودن مکان و نیز زمان نیست بلکه به این معناست که من هر وقت چیزی دریافت می کنیم، درکی نزدیک وبالفعل از مکان و زمان دارم که می توانم تاثری از اشیاء بیرون از خودم را دریافت کنم.
    کانت معتقد است ما اگر مکان را به صورت پیشین یعنی مستقل از تجربه و نه از راه انتزاع کردن بلکه به صورت ماقبل تجربی و به صورتی که شبیه موضوعی فطری( ولی نه فطری بلکه به گونه ای معرفت شناسانه و استعلایی) است، درکی از مکان داریم. شهود مکان یا درک مکان به این معناست که من به محض متاثر شدن از اشیاء بیرون از خود، آنها را در صورتی می توانم دریافت کنم که مکان را پیشاپیش داشته باشم(نه به معنای پیش از تجربه بل به معنای منطقا مقدم بر تجربه). مکان می تواند ما را به مجموع شهودات و انطباعات متکثر بیرونی پیوند دهد. کانت مثال می زند که یک «جسم» را حساً دریافت و تجربه کنید. حال جزییات دریافت شده از طریق فاهمه و از طریق تجربه حسی یکی یکی کنار بگذارید. یعنی مشخصاتی مانند تقسیم پذیری و مفهوم نیرو( که از فاهمه به آن جسم داده ایم) و نیز نفوذناپذیری، سفتی و سختی، زبری و رنگ(که از تجربه به آن جسم داده ایم یعنی آنها را از راه تجربه از جسم گرفته ایم) آن را کنار بگذارید. اکنون چه چیز به جا مانده است؟ شکل و اندازه. اما این شکل و اندازه را آیا از تجربه گرفته اید و یا از فاهمه؟ از هیچ کدام. بلکه این شکل و اندازه به طور پیشین در ذهن ما وجود دارد و به وسیله ی آن می توانیم اشیاء را دریافت کنیم در قالب هر چیزی که شکل و اندازه دارد. منظور کانت این نیست که شکل و اندازه معین یک جسم را در ذهن داریم بلکه منظور این است که درک معنای شکل و اندازه، به طور پیشین نزد ما وجود دارد. به طور ساده تر: من وقتی می توانم بگویم الف در کنار ب است که پیشتر معنای مکان را درک کرده باشم. من در صورتی می توانم بگویم این جسم ممتد است که مفهوم مکان را پیشتر درک کرده باشم. بنابرین همه ی حرف کانت برای رد نظریه ای است که به طور سنتی مکان را محصول «انتزاع» تلقی می کند. این نظریه بسیار سطحی است زیرا فراموش می کند که ما راهی نداریم به شناخت شکل و اندازه ی اشیاء در صورتی که مکان را پیشین نداشته باشیم.وقتی مشخصه ی چیزی که نامش را مکان می گذاریم، از بیرون می گیریم، چگونه تشخیص می دهیم که این مکان است؟ به نظر کانت مکان از انتزاع نمی آید بلکه نزد ما شهودا و به صورت یک کل یکپارچه وجود دارد. و اگر چنین کل یکپارچه ای نزد ما نبود، امکان نظم دادن به بیرون و اشیاء بیرونی وجود نداشت.
    به نظر کانت ما درک مان از مکان را از تجربه نمی گیریم بلکه هر تجربه ای و هر انطباعی و دریافت حسیی، متوقف و مشروط به این است که ما مکان را در ذهن داشته باشیم. گاه برخی گفته اند نزد کانت مکان و زمان مانند این است که عینک رنگی بر چشم زده باشیم که در این صورت جهان را «ضرورتا» رنگی خواهیم یافت. این مثال تنها برای نزدیک شدن به فهم ماهیت مکان و زمان نزد کانت است والا از جهاتی مثالی است ناهمخوان با فلسفه کانت. یعنی کانت مکان و زمان را اموری نمی داند که به اشیاء خصوصیاتی جدید می دهند. بلکه تنها صورت هایی اند که ما با آنها می توانیم بیرون و درون خود را دریافت کنیم و سپس با کمک فاهمه به شناخت برسیم.
    نتیجه کلی این است که مکان و زمان شناختی به ما نمی دهند چون شناخت اساسا کار فاهمه است نه حس. اما بدون داشتن انطباعاتی که حاوی عنصری«پیشین» باشند، نمی توانیم، موادی در اختیار فاهمه بگذاریم که با بتواند آنها را به شناخت تبدیل کند. پس ما با قوه ی حس که دو عنصر استعلایی دارد یعنی دو عنصر زمان و مکان می توانیم، تأثرات متکثر را قالب بندی کرده و دریافت کنیم. این گفته ها فرض می گیرند که فاهمه بر همه چیز حاکم است و هر نوع دریافتی از اشیاء را از طریق شهود ناب مکان و زمان می گیرد و به شناخت اشیاء نائل می شود.
    آیا می توانیم بگوییم از نظر کانت مکان و زمان وجود خارجی ندارند و صرفا محصولات ذهن ما هستند یا وهمی ذهنی اند؟ ولی اگر زمان و مکان «وجود ندارند» و توهم های ساخته شده ی ذهن ما هستند(گاه در عبارات ابن سینا عبارت « وهم ضروری» آمده است در باره مکان) پس کانت چگونه کل فلسفه نقادی خود را بر اموری توهمی بنا می کند.؟ به نظر او زمان و مکان «ضروری» اند.
    چه استدلالی وجود دارد که مکان و زمان نسبت میان اشیاء یا وجوداتی واقعی در بیرون از ما نیستند؟….

     
  89. توجه به این نکته حائز اهمیت است که خلیفة بن خیاط، مورخ اسلامی که 60 سال پیش از طبری میزیست و تقدم و تأخر وقایع صدر اسلام را با ذکر دقیق تاریخ وقایع گزارش کرده است، در مورد صلح بین معاویه و حسن بن علی همچه گزارش تاریخی درمورد اینکه معاویه موافقت کرده بود که خلافت در خانوادۀ او موروثی نباشد، نداده بود. در زیر به ترجمۀ تاریخ بن خیاط نگاهی میاندازیم:

    «حسن بن علی و معاویه در سواد نزدیک الانبار درعراق به توافق رسیده و با هم صلح کردند. به موجب توافق مذکور، حسن بن علی از خلافت صرفنظر کرده و آنرا درسال 41 هجری قمری به معاویه واگذار کرد. مدت خلافت حسن بن علی 7 ماه و هفت روز و در ادامۀ خلافت پدرش بود. سپس حسن بن علی برای زیارت عازم مکه شد و در سال 49 هجری قمری در46 سالگی در مدینه درگذشت. او درسال سوم هجری قمری در مدینه به دنیا آمده بود. سعید بن عاص بر جنازۀ او نماز گزارد.
    سپس مردم به حمایت از معاویه پرداختند. مادر معاویه هند بنت عتبه بن ربیعه بن عبدالشمس بن عبدالمناف بود.»

    نتیجه اینکه، اولاً- طبق گزارش بن خیاط، معاویه به حسن بن علی تعهدی نداده بود که بعد ازمرگ او خلافت موروثی نبوده و چه کسی جانشین اش خواهد شد. ثانیاً- در نبودن همچه تعهدی از جانب معاویه، وی میتوانست حکومت را به هرکسی که مایل بود، واگذارکند. درست به مثابه اینکه فردی با فرد دیگری صلح میکند که ملکش را بدون قید و شرط به او واگذارد. بنابراین، پس از انتقال ملک بنام نفر دوم، او حق دارد آنرا به هر کسی که مایل است بفروشد یا هدیه کند و یا به سازمانهای خیریه پیشکش بدهد و کسی نمیتواند به او ایراد وارد کند که چرا چنان کرده است. او از اختیارات مدنی خودش استفاده کرده و حرجی براو نیست.

    اما جالب توجه اینست که طبق گزارش بن خیاط، معاویه در سال 51 هجری قمری با حسین بن علی در مکه ملاقات نمود و سپس در بازگشت به دمشق، در مدینه توقف کرد و از جمعی از بزرگان که حسین بن علی هم درمیان آنها بود، برای جانشینی یزید پسرش بیعت گرفت و هیچ گونه مخالفتی در این مورد از جانب حسین بن علی بعمل نیآمد. اما حسین بن علی پس از مرگ معاویه تازه فیلش یاد هندوستان کرده و هوای خلافت عراق میکند. چگونه؟ از طریق مسلم بن عقیل از مردم کوفه میخواهد که با اوبرای خلافت عراق بیعت کنند. منتها باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که جمعیت عراق منحصر به کوفه که یکی از شهرهای آنست، نبود. اگر قرار بود که برای خلافت از مردم نظرخواهی کنند، میبایستی از شمال عراق در حران و صفین تا جنوبی ترین آن در بصره، نظر مردم را درموافقت با خلافت حسین بن علی جویا میشدند. که چنین کاری صورت نگرفت. تازه در خودِ کوفه هم مردم به دودستۀ موافق و مخالف خلافت حسین تقسیم میشدند. در شمال هم به علت اینکه اکثر مردم مسیحی بودند و معاویه نسبت به مسیحیان با مدارا رفتارمیکرد، ومردم آن نواحی خاطرات بدی از کشت و کشتارهای جمعی علی در صفین و حران داشتند، اصلاً و ابداً امکان نداشت که نسبت به خلافت به فرزند اونظر مساعد داشته باشند.

    درمورد ایرانیانی که در شرق فرات سکونت داشتند، همین بس که طبق فارسنامۀ ابن بلخی بیاد داشته باشیم که در دوران خلافت علی بربخش شرقی متصرفات تازیان، به دستورمستقیم وی، ابن عباس عموزادۀ پیغمبراسلام و دیگرفرماندۀ برگزیدۀ علی بنام ابو موسی اشعری از صحابۀ پیغمبر اسلام (تاریخچۀ خوزستان) در فارس وبخصوص شهر پرجمعیتی نظیراستخر و هم در خوزستان چه بسیار خونریزیهائی از ایرانیانی که حاضربه قیادت تازیان برخود نبودند، براه انداختند. حال از کشت و کشتارهای ابن زیاد در سیستان و خراسان و کرمان وخون و خونریزیهای بقیۀ تازیان از ایرانیان در سایر نقاط درمیگذرم. پس جای بسی شگفتی دارد که شیعیان نا آگاه ایران وعراق همچه افراد خونریزی، از جمله علی را مولای خود بشمار آورده ودر مرگ او و خاندانش هر ساله کفن پوش شده و قفل برتن بسته و قمه بر سر زده و زنجیر بر پشت میزنند. علی و حسن و حسین و الخ… دشمنان نیاکان ما و سرزمینهای ایران وعراق بودند وتمام این اعمال نابخردانه به علت تبلیغات مسموم و گمراه کنندۀ آخوندهای بیکاره است که با براه انداختن چنین بازیهائی وتحمیق مردم نا آگاه، بتوانند به زندگی انگلوار خود ادامه دهند. این جمع، بخصوص هویت ملت ما را دگرگون ساخته و آنها رامسخ کرده اند. چرا ماباید آلت دست مشتی مفتخور بیکاره که بودنشان سودی برای ما نداشته و نبودنشان موجب بیداری و هشیاری وعظمت ملک وملت ما خواهد شد، بشویم؟

     
    • بحث ما الان در علل و انگیزه های حسین بن علی در عدم بیعت با یزید و مفاد صلحنامه حسن بن علی با معاویه هست،اینکه در حکومت علی چه اتفاقاتی افتاد و مطالب فارسنامه بلخی درست هست یا نیست موضوع بحث دیگری است که باید جداگانه و مستند به آن پرداخت،نیز اشاره شد که تحلیل دقیق تاریخی نمی تواند بر “تک منبع ها”استوار باشد،باید مجموع گزارشات تاریخی را دید و جمع بندی کرد.یعنی نمی توان تنها کتاب تاریخ خلیفه بن خیاط را که یک “سالشمار نویس”بوده است (در مورد ابن خیاط رجوع کنید به این لینک :http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%81%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B7
      ) مبنای حکم کلی تاریخی قرار داد،من اشاره ای به گرایشات عثمانی ابن خیاط نمی کنم که از بصریین بوده است و بصریین نوعا گرایشات عثمانی داشته اند،قبول هست که تاریخ ابن خیاط تاریخ کهنی است و غالب مورخین و ارباب حدیث و تاریخ او را ثقه دانسته اند،اما تاریخ ابن خیاط بلحاظ کلی مورد اعتناء عموم تاریخ نویسان بزرگی مثل طبری و ابن اثیر و دیگران قرار نگرفته است و چیزی از او نقل نکرده اند،عرض شد که ویژگی تاریخ ابن خیاط همان “سالشمار” بودن آن است و ابن خیاط حتی به تاریخ قبل از اسلام نپرداخته است و از تاریخ زندگی پیامبر اسلام آغازیده است و تلاش او این است که بصورت کلی به وقایع مهم هر سال هجری اشاره کند،و ویژگی “سالشمار”بودن گزارش تاریخی غالبا همین است که به اشارات کلی بسنده کنند،این گزارش ابن خیاط هم که در بالا نقل شد چنین ویژگی دارد:گزارشی است کلی از واگذاری خلافت به معاویه از سوی امام حسن علیه السلام،گزارشی در چند سطر و بصورت کلی،اما اینکه چه وقایعی موجب چنین واگذاری شد؟چه مکاتباتی بین امام و معاویه ردّ و بدل شد؟مضمون صلحنامه مکتوبی که همه گزارشگران تاریخ بدان اشاره می کنند چه بود و امام تحت چه شرائطی خلافت را بمعاویه واگذار کرد؟اینها در گزارش ابن خیاط نیست،نمی گویم نبودن او ناشی از غرض ورزی او بوده،ممکن است نکته آن همین باشد که عرض شد:اینکه ویژگی سالشمار نویسی همین گزارش های کلی و اختصاری است وگرنه چطور می شود همه تاریخ اسلام پس از ظهور پیامبر و بعد از ایشان را در یک جلد کتاب تاریخ گزارش کرد؟! تاریخی که دیگران مجلّدات در باب آن پرداخته اند آیا خلاصه می شود در یک جلد کتاب تاریخ خلیفه بن خیاط؟! بنابر این اینکه ابن خیاط اشاره ای بمفاد صلحنامه نکرده باشد در حالیکه تاریخ نویسان معاصر یا اندکی بعد از او از صلحنامه مکتوب سخن گفته اند و در باب مفاد آن با هم توافق هم ندارند،دلیل تامّی نیست بر اینکه چنین صلحنامه مکتوبی وجود نداشته یا چنان بندی در آن وجود نداشته،باصطلاح ما “عدم الوجدان لایدلّ علی العدم” یعنی نبودن مضمون صلحنامه در گزارش ابن خیاط که در مقام تشریح جزئیات وقایع سالشمار خود نبوده ،دلیل بر نبودن واقعی آن نیست.پس راه چیست؟راه همان است که بارها در بحث های تاریخی عرض شد:اینکه در باب بحث ها و تحلیل های تاریخ مکتوب ،باید سماجت کرد و به همه کتب تاریخی کهن و بعد از آن مراجعه کرد و بقرائن تاریخی مختلف توجه کرد و آنرا کنار هم گذاشت،این تعبیر از خود بنده است که :تاریخ مکتوب عبارت است از یک سلسله فاکت ها و ظنون که باید آنها را متراکم کرد و خود را از پیش ذهن ها و اغراض قبلی خالی کرد و از این ظنون متراکم در حدّ میسور بهره گرفت و استنتاج کرد.این در باره گزارش خاص ابن خیاط و متد کلّی بررسی تاریخ.
      اما نتایجی که تحت عنوان اولا گرفتید،همه بر این پایه استوار است که”همچه تعهدی وجود نداشته”،خوب عرض شد چنین حکمی فقط بر نحوه گزارش ابن خیاط استوار است ولی اشاره شد که تاریخ مکتوب نه “تک منبعی”است و نه فقط اختصاص دارد به آنچه ابن خیاط گزارش کرده است.یعنی اگر بلحاظ تاریخی فاکت ها و منابع و قرائنی بر این وجود داشت که صلحنامه مکتوبی وجود داشته که بصورت پراکنده یا جمعی در کتب تاریخی از آن حکایت شده،در اینجا نمی توان بصرف اکتفاء به کلی گوئی ابن خیاط ،احکامی صادر کرد و مثلا چهره معاویه را تنزیه کرد یا او را در آنچه که کرده محقّ دانست.نیز قیاس واگذاری “خلافت و حکومت”تحت شرائط خاصّ به واگذاری “املاک شخصی” قیاسی مع الفارق و نادرست هست،چون گذشته از اینکه حتی در معامله و بیع و واگذاری املاک نیز می توان بیع را مشروط کرد،اصلا مقوله “حکومت و خلافت” از نظر هنجارهای داخل اسلام،مقوله شخصی و چیزی از قبیل “ملک و خانه و اشیاء دیگر”نیست!و قطع نظر از مساله “نصّ خدا و رسول”،سیره و سنت مسلمانان و اعراب در امر حکومت،بر شور و بیعت و تایید جمعی استوار بوده است و همین نکته نکته محکومیت تاریخی سفیانیان و معاویه و امویان و عباسیان بوده است،و همه بحث و نزاع نیز همین بوده است که معاویه هیچ حقّ مدنی یا غیر مدنی نداشته است که امر خلافت را از تصمیم جمعی به سلطنت موروثی پادشاهی تبدیل کند.
      در مورد بیعت امام حسین نیز کاملا مغلطه کردید،چون بیعت در گذشته جنبه فردی داشته است و بیعت هرکس قائم به شخص او بوده است و فرضا اگر در جایی گروهی بطور شخصی با کسی بیعت کردند،صرف حضور یک فرد (بر فرض درستی گزارش) در آنجا دلیل بر رضای او به آن نیست ، علاوه اینکه دهها نصّ و نامه در گزارشات متعدد تاریخی وجود دارد بر اینکه حسین بن علی با ولیعهدی یزید با شدت مخالفت کرد و بر ناشایستگی یزید تاکید کرد(همینطور عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و..)که اگر لازم شد ریفرنس های این مطلب ارائه می شود.در مورد گسیل مسلم به عراق نیز سخن شما نادرست بود چون امام برای امتناع از بیعت از مدینه بمکه رفت و این کوفیان بودند که نامه های فراوان به امام نوشتند و ایشان را دعوت کردند و امام برای پاسخگوئی به شیعیان مسلم را برای استفسار وضعیت بکوفه گسیل داشت،پس امام ابتدائا مسلم را بکوفه نفرستاد تا برای او بیعت بگیرد،این کوفیان بودند که ابراز تمایل کردند و بعد هم بیوفائی کردند و بین ایندو گزاره تفاوت هست که کسانی از کسی دعوت کنند و او اجابت کند یا اینکه کسی ابتدائا بخواهد از کسانی..

       
      • بیعت بگیرد و بر این انگیزه از جایی به جایی نقل مکان کند.
        نیز شگفت از نویسنده مطالب بالا این است که جایی می گوید:”خلافت و حکومت چیزی از قبیل املاک شخصی است که اگر کسی آنرا بکسی واگذار کرد،کسی که این ملک به او واگذار شده “حقّ مدنی” او این است که آنرا بهرکس خواست پیشکش کند و بر او حرجی نیست”! بعد همین نویسنده چند سطر پایین تر می نویسد:
        “منتها باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که جمعیت عراق منحصر به کوفه که یکی از شهرهای آنست، نبود. اگر قرار بود که برای خلافت از مردم نظرخواهی کنند، میبایستی از شمال عراق در حران و صفین تا جنوبی ترین آن در بصره، نظر مردم را درموافقت با خلافت حسین بن علی جویا میشدند. که چنین کاری صورت نگرفت”!.
        اگر ملاک نویسنده ملاک “زوری” مبتنی بر قیاس مع الفارق است،دیگر این سخن که باید همه بلاد اسلامی با کسی موافق باشند یعنی چه؟! و اگر حکومت چیزی از قبیل املاک شخصی نیست و باید از همه مسلمین در مورد آن نظر خواهی می شد،چرا چنین ملاکی را در خصوص یزید ساری و جاری نمیداند و آنرا فقط در مورد حسین بن علی ساری می داند؟! و اساسا ایراد امثال حسین بن علی به معاویه و تفویض حکومت به یزید با زور و تطمیع و شانتاژ همین بوده است که اولا:حکومت از قبیل ملک شخصی نبوده و معاویه مطابق قرار صلح واگذاری قدرت چنین حقی نداشته است که در زمان حیات خود برای کسی پس از خود بیعت بگیرد و ثانیا: شایستگی یزید شرابخوار قمار باز سگ باز میمون باز مورد سوال و اعتراض بوده است و بحث ما در همین هست.
        ثالثا:بله ما (قطع نظر از مفاد و متن صلحنامه که می گفت حکومت معاویه موقّت است و پس از مرگ او اتوماتیک به حسن بن علی باز می گشت و اگر او نبود به حسین بن علی می رسید) در مورد حسین بن علی هم می گوییم اگر بنا بود که ابتدائا ایشان را بخلافت برسانند باید همه بلاد اسلامی با او بیعت می کردند و کوفه یکی از نواحی بلاد اسلامی بود،اما شما این سوال را پاسخ دهید آیا اصلا معاویه حقّ واگذاری و گرفتن بیعت در زمان حیات خویش را داشت یا نداشت؟ نیز آیا در مورد یزید چنین اتفاق نظر و نظر خواهی صورت گرفت؟ اتفاق نظر اگر هم می خواست باشد به این نبود که وقتی هنوز خلیفه (معاویه)در قید حیات است کسی تعیین شود،این اتفاق نظر باید پس از مرگ معاویه و بطور ابتدائی در همه بلاد اسلامی صورت می گرفت و گرنه معنا و مفهومی برای این تعیین متکی بر شانتاژ و زور و تطمیع در حیات معاویه وجود ندارد جز تبدیل خلافت اسلامی به “سلطنت و پادشاهی موروثی” اولا و واگذاری آن به یزید فاسق ثانیا،و این دقیقا چیزی بود که مخالفانی مثل حسین بن علی و عبدالله بن عمر و عبد الله بن زبیر بر آن تاکید داشتند.
        در مورد مفاد صلحنامه بین امام حسن و معاویه و اینکه معاویه نقض عهد کرد و حق مدنی یا غیر مدنی نداشت که خلافت را موروثی کند در اینجا اکتفا می کنم بگزارش تاریخی بلاذری در انساب الاشراف:

        بلاذرى(قرن سوم) در انساب الاشراف مى‏ گويد: معاويه خود صلحنامه‏ اى نوشت و براى حسن بن على عليه السّلام فرستاد و آن اين بود كه من با تو صلح كردم مشروط بر آن كه خلافت بعد از من از آن تو باشد و اين كه بر ضد تو توطئه‏ اى نكنم، و در هر سال يك ميليون درهم از بيت المال بدهم به اضافه خراج فسا و دارابجرد. اين متن را گواهانى چون محمد بن اشعث كندى و عبد الله بن عامر تأييد كرده و تاريخ كتابت آن ربيع الآخر سال 41 هجرى بوده است‏،زمانى كه امام متن مزبور را خواند، فرمود: مرا در طمع چيزى انداخته كه اگر آن را مى ‏خواستم حكومت را به وى تسليم نمى‏ كردم! آنگاه عبد الله بن حرث بن نوفل (بن حرث بن عبد المطلب) را نزد معاويه فرستاد و به او فرمود: به معاويه بگو: اگر مردم امنيت دارند، من با او بيعت مى‏ كنم. معاويه كاغذ سفيدى را به او داد و گفت: هر چه مى‏ خواهى در آن بنويس! امام حسن عليه السّلام اینطور نوشت :
        بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما صالح عليه الحسن بن علي معاوية ابن‏ أبي سفيان، صالحه على أن يسلم إليه ولاية أمر المسلمين على أن يعمل فيها بكتاب الله و سنة نبيه و سيرة الخلفاء الصالحين؟! و على أنه ليس لمعاوية أن يعهد لأحد من بعده، و أن يكون الأمر شورى و الناس آمنون حيث كانوا على أنفسهم و أموالهم و ذراريهم، و على أن لا يبغي للحسن ابن علي غائلة سرا و لا علانية، و (على أن) لا يخيف أحدا من أصحابه،شهد عبد الله بن الحرث، و عمرو بن سلمة و ردهما إلى معاوية ليشهد (بما في الكتاب) و يشهدا عليه.
        (انساب الاشراف،بلاذری،ج1 ص 41-42)
        —-
        در این گزارش عبارت ” و على أنه ليس لمعاوية أن يعهد لأحد من بعده، و أن يكون الأمر شورى”.
        بعنوان بند دوم صلحنامه به این معناست که واگذاری امر به معاویه بر این شرط است که معاویه حقّی ندارد که ولایت و خلافت را پس از خود بکسی واگذار کند یا عهد و بیعتی برای کسی بگیرد و اینکه امر خلافت باید به شورا باشد نه به گزینش شخصی.
        این بند بخوبی، هم حاکی از درایت و توجه امام به اغراض معاویه و شخصیت اوست،و هم،حاکی از این است که واگذاری امر بمعاویه یک واگذاری موقت و مادام الحیات بوده است نه واگذاری به او و اینکه حکومت و خلافت مسلمین را از شورا و بیعت تبدیل به سلطنت موروثی کند و همه نزاع حسین بن علی سلام الله علیه با معاویه و یزید و زیر بار بیعت یزید نرفتن همین بوده است.
        منابع دیگری بر مضمون صلحنامه بین امام حسن و معاویه وجود دارد که اگر لازم شد ارائه خواهد شد.
        در انتها می گویم:در یک تدقیق تاریخی،تکیه بر شعارهای ناسیونالیستی و تعبیراتی مثل نیاکان ما و ناسزا گفتن به این و آن سبب قوّت و استحکام سخن انسان واقع بین نیست.

         
    • درود

      چند کلامی برادرانه با استاد علی کبیری

      استاد کبیری حیف از این دانش و قلم که صرف گذشته میکنید. نا خواسته همان کاری را میکنید که سید مرتضی میکند. با این تفاوت که او در صدد اثبات حقانیت شیعه در گذشته است و شما تلاش میکنید بطلان شیعه را در گذشته اثبات کنید. گیرم در گذشته ای دور شیعه حق یا باطل بوده، هر چه بوده گذشته و رفته، آنچه واقعیت دارد این بختک نکبت باریست که به نام اسلام و شیعه دارد جامعه امروز ایران را خفه میکند و به اضمحلال میکشاند و مردمش را به پرتگاه درماندگی و خود حراجی و یأس و استیصال سوق
      داده است.
      به آنچه که امروز تحت عنوان شیعه وجود دارد بپرداز.
      واقعیت شیعهٔ امروز کسانی همچون
      پور محمدی، لاجوردی، خلخالی، سعید طوسی،سعید امامی، سعید مرتضوی،
      سعید قاسمی، احمد خاتمی، احمد جنتی، احمد علم الهدا و فهرستی از این حضراتند، نه حضرت علی( ع) و نه حضرت حسین( ع) که اثبات باطل بودن آنها از هیچ کس بر نیامد از من و شما هم بر نمی آید( چون براستی در مسیر حق و عدالت بودند ) اگر هم بر آید زیانش هزاران بار از سودش بیشتر است. به این اسلام ناب کذاب و این شیعه شنیعه سرتا پا نفاق و دروغ و مردم فریبی و آدم کشی بپرداز که اگر یزید و شمر و چنگیز و صدام هم از کنارش بگذرند چشم و دماغ خود را میگیرند. هم خیر آن قلم مبارک و دانش و منطق به مردم میرسد، هم اثبات بطلانش چون آب خوردن سهل
      وآسان است.
      جامعه به قلم و دانش شما برای امروزش نیازمند است نه دیروز و پارسال و پانصد سال و….. پیش. گرفتار تار عنکبوتهای گذشته مشو!

       
  90. آقای نوریزاد برای شما یک آلبوم -لینک می دهم- که گیتاری زیبا به همراه موسیقی شاهکاری دارد اگر دانلود نکنید اشتباه کرده اید.خودتان متوجه زیبایی لطیفش می شوید.
    با کیفیت 320kbps دانلود کنید.
    http://vmusic.ir/2014/08/va-guitarra-espanola-2011/

    تقدیم به همه دوستداران موسیقی که می خواهند روحشان را جلا دهند.

     
  91. بخش دوم…
    کانت چون به این پرسش که آیا عقل توان شناخت عینی و ضروری دارد، پاسخ مثبت می دهد، روشن می کند که عقل هم امکان دسترسی به حقیقت و هم امکان توهم آفرینی دارد. اما چگونه می توان با عقل هم به حقیقت رسید و هم از توهم دوری گزید.؟ به نظر کانت تنها راه این است که حدود و مرزهای توانایی و ناتوانی عقل را شناسایی کنیم. در جایی که
    از توانایی عقل آگاه می شویم، به سمت حقیقت می رویم و در جایی که ناتوانی های عقل را نادیده می گیریم و بر مسیر تاریکی راه می رویم، سر از توهم در می آوریم. آنجا که از دسترس تجربه خارج است همانا جای تاریکی است که عقل ناتوان است از شناختن چیزی.
    مسییر برای کانت اینگونه هموار می گردد: قوای معرفتی بشر شامل یک قوه ی انفعالی است که با کمک آن، دریافت هایی حسی از اشیاءرا می گیریم و در واقع اشیاء به قوه دریافتگر ما داه می شوند سپس قوای فعالی داریم که از این اشیاء بهمریخته و کثرات آشفته ی حس، تصویرات ترکیب و تعین یافته ای می سازند. خودانگیختگی فاهمه که کانت در باره آن می بحث می کند یعنی قالب های مفهومی را بر این کثرات حسیک چسباندن و آنها را طی فرایندی پیچیده که از ترکیب کردن تا یگانه کردن پیش می رود، برساختن که در این فعالیت شناختاری هم فاهمه در کار است و هم فاهمه بخشی از کارکرد خود را به قوه ی خیال می سپرد. باری پس ما دو نوع منبع و خاستگاه شناخت داریم: حسیک و فاهمه. با اولی کثرات حسی را می گیریم و با دومی مفاهیم را برای تنظیم و ترکیب این کثرات به کار می اندازیم. قوه حسیک کارش دریافتن است و قوه ی فاهمه کارش اندیشیدن و شناختن است. اگر قوه ی حسیک با فاهمه متصل نگردد، شهوداتی تاریک و مشوش داریم بی هیچ معنایی و اگر فاهمه بدون محصولات حسیک راه برود، توخالی و دست خالی و بی چیز است.
    در قوه ی حسیک، اشیاء به ما داده می شوند و ما یعنی فاهمه ی ما با متاثر شدن، آماده می شویم برای فعال شدن و داده ها را ترکیب کردن و یگانه کردن و به شناخت اشیاء دست یافتن.
    در اینجا بود که در قوه ی حسیک توقف کردیم که ببینیم کانت چگونه آن را راه می اندازد. قوه حسیک همانی است که به ما اعلام می کند که چیزهایی با ما و با حواس و با احساسات ما و با ذهن ما برخورد کرده اند. پس ما در این وضع از اشیاء متاثر می شویم اما این تاثر هم از بیرون است و هم از درون(درون و بیرون به معنای معرفت شناختی نه روان شناختی). به نظر کانت دو عنصر بنیادین در این قوه وجود دارد که یکی صورت تاثرات بیرونی است و دیگری صورت تاثرات درونی. این دو عنصر امکان شناخت«پیشین» یعنی امکان شناختی را که مطلقا از تجربه نگرفته باشیم به ما می دهند. این دو عنصر زمان و مکان اند.
    حال که داریم می یابیم که امکانات شناخت «پیشین» حتی در قوه حسیک ما هم راه دارند، می توان خشنود بود که عقل می تواند به چیزهایی دسترسی یابد که لایق آن است.
    به نظر کانت کار عقل پیش از آنی که تجربه ای و اشیایی به ما داده شود، آغاز شده است. اگر عقل پیش از هر گونه حس و احساس و تجربه ای(فعلا هیچ اشکالی ندارد که در جدا کردن این کلمات سختگیری نکنیم تا قدم های بعد) فعال نشده باشد، هیچ چیز دستگیر مان نخواهد شد. هر چه به ذهن من برخورد کند، فعالیت عقل را مفروض می گیرد.
    در این راستا بود که کانت با دقت بسیار میان اجزای فعالیت عقل تمایزی روشن کشید. این مطلب را در بالا به اختصار آوردیم و اینک با عبارت دیگری می آوریم: او معتقد است آنچه مربوط به احساس و دریافت های حسیک است، ذاتا و طبیعتا متمایز است از آنچه که مربوط به فاهمه و قوه ی اندشیدن است. قوه ی اندیشیدن، کارش فعال کردن قواعد و آغازه ها و مبادی بنیادینی است که هر گونه تجربه و دریافت حسیکی را سر و سامان می دهند. ما به وسیله قوه فاهمه می اندیشیم و کار شناخت را پیش می بریم. چیزها را نمی شناسیم و به فاهمه پناه می بریم که امکانات شناخت چیزها را به ما بدهد. این فعالیت فاهمه در واقع واگذاری مسئولیتی است که عقل بر عهده داشته است. عقل مسئولیتش را به دلایلی به فاهمه واگذار کرده و فاهمه هم از اندیشیدن شروع می کند و به شناختن می رسد. منتها اندیشیدنی به شناخت می رسد که اشیاء را از حس و شهود دریافت کرده باشد والا صرف اندیشیدن به شناخت راه نمی برد.
    پس فاهمه سرو کارش با مفاهیم است. اما مفاهیم باید خوراکشان را از حسیک بگیرند والا با مفاهیم توخالی کاری نمی توان کرد.
    کانت از اینجا می رسد به این اساس که قوه ی حسیک ما متمایز است از قوه ی فاهمه ی ما.
    بنابرین بدیع بودن نظر کانت در این است که طبیعت این قوا ذاتا از هم متمایز اند. هیچگاه از فاهمه برای اصلاح و روشن کردن حسیک و یا از حسیک برای منع توهم زایی از فاهمه و عقل نمی توان بهره برد و هیچگاه اینان از خط طبیعی خود خارج نمی شوند. پیش از کانت چنین تمایزی میان قوا که هر کدام طبیعت مجزا و خودکفایی داشته باشند، وجود نداشته است و قوه ی حس حداکثر مجموعه انطباعات نامرتب و ناروشنی بوده که تصاویرش در پیوند یافتن با فاهمه به روشنی و صراحت می رسیده است. نظریه معرفتی کانت این است که خود قوه ی حس ماهیتی مستقل و خودبسنده دارد اما این قوه صرفا دریافتگر است.
    پس وقتی از قوه حسیک شروع می کنیم می خواهیم بگوییم که ذهن ما با اشیاء و چیزها برخورد می کند و «متاثر » می گردد. هر تاثری به معنای دریافت تصویر و تصوری از اشیاء است. این تصورات همانا شهودات و نمودهایی هستند که لحظه به لحظه تکثیر می یابند. ماییم و دریافت هایی که آن به آن می گیریم. اما ما چگونه می توانیم انطباعات متکثر را دریافت کنیم و چه راهی برای اینکه چیزی به ما داده شود، چیست؟….

     
    • ادامه…بخش سوم
      کانت معتقد است اگر ما دو صورت بنیادین به نام مکان و زمان را اساس هر مجموعه ای از این انطباعات متکثر نکنیم، نمی توانیم چیزی دریافت کنیم که نامش تصور باشد. زیرا هر تصور حامل تکثرات تنظیم یافته ای است که در یک نقطه به یک عین گره می خورند. یعنی من از مشاهده نسبت ها و موقعیت های یک کفش، یک ستاره و یک پرنده تصوراتی می توانم بگیریم که آنها را تنها با مکان به عنوان صورت ناب و پیشین همه ی انطباعات بیرونی دریافت می کنم. در اینجا دریافت کردن، حس کردن و تجربه کردن و شهود کردن نام های مختلفی است که به انطباعات و انفعالات مان از اشیاء می دهیم. ( دقیق تر اینکه: وقتی روابط و نسبت های این اشیاء با مجموع اشیاء در جهان پدیدارهایی با تکیه بر صورت شهودیک زمان و مکان دریافت کنیم فاهم هبا فعالیتش آن را نسبت ها و محمولاتی مشخص و متعین به شناخت ما از اشیاء تبدیل می کند). اگر مکان قالبی چسبیده به ذهن من نباشد، من ناتوان می مانم از دریافت هر نوع حسی بیرون ازخودم. پس دریافت های حسی من از اشیاء متوقف بر این است که آن اشیا در صورت های«پیشین»ی که نزد ذهن من اند، شکل بگیرند و قالب بخورند. این به معنای مطلق بودن مکان و نیز زمان نیست بلکه به این معناست که من هر وقت چیزی دریافت می کنیم، درکی نزدیک وبالفعل از مکان و زمان دارم که می توانم تاثری از اشیاء بیرون از خودم را دریافت کنم.
      کانت معتقد است ما اگر مکان را به صورت پیشین یعنی مستقل از تجربه و نه از راه انتزاع کردن بلکه به صورت ماقبل تجربی و به صورتی که شبیه موضوعی فطری( ولی نه فطری بلکه به گونه ای معرفت شناسانه و استعلایی) است، درکی از مکان داریم. شهود مکان یا درک مکان به این معناست که من به محض متاثر شدن از اشیاء بیرون از خود، آنها را در صورتی می توانم دریافت کنم که مکان را پیشاپیش داشته باشم(نه به معنای پیش از تجربه بل به معنای منطقا مقدم بر تجربه). مکان می تواند ما را به مجموع شهودات و انطباعات متکثر بیرونی پیوند دهد. کانت مثال می زند که یک «جسم» را حساً دریافت و تجربه کنید. حال جزییات دریافت شده از طریق فاهمه و از طریق تجربه حسی یکی یکی کنار بگذارید. یعنی مشخصاتی مانند تقسیم پذیری و مفهوم نیرو( که از فاهمه به آن جسم داده ایم) و نیز نفوذناپذیری، سفتی و سختی، زبری و رنگ(که از تجربه به آن جسم داده ایم یعنی آنها را از راه تجربه از جسم گرفته ایم) آن را کنار بگذارید. اکنون چه چیز به جا مانده است؟ شکل و اندازه. اما این شکل و اندازه را آیا از تجربه گرفته اید و یا از فاهمه؟ از هیچ کدام. بلکه این شکل و اندازه به طور پیشین در ذهن ما وجود دارد و به وسیله ی آن می توانیم اشیاء را دریافت کنیم در قالب هر چیزی که شکل و اندازه دارد. منظور کانت این نیست که شکل و اندازه معین یک جسم را در ذهن داریم بلکه منظور این است که درک معنای شکل و اندازه، به طور پیشین نزد ما وجود دارد. به طور ساده تر: من وقتی می توانم بگویم الف در کنار ب است که پیشتر معنای مکان را درک کرده باشم. من در صورتی می توانم بگویم این جسم ممتد است که مفهوم مکان را پیشتر درک کرده باشم. بنابرین همه ی حرف کانت برای رد نظریه ای است که به طور سنتی مکان را محصول «انتزاع» تلقی می کند. این نظریه بسیار سطحی است زیرا فراموش می کند که ما راهی نداریم به شناخت شکل و اندازه ی اشیاء در صورتی که مکان را پیشین نداشته باشیم.وقتی مشخصه ی چیزی که نامش را مکان می گذاریم، از بیرون می گیریم، چگونه تشخیص می دهیم که این مکان است؟ به نظر کانت مکان از انتزاع نمی آید بلکه نزد ما شهودا و به صورت یک کل یکپارچه وجود دارد. و اگر چنین کل یکپارچه ای نزد ما نبود، امکان نظم دادن به بیرون و اشیاء بیرونی وجود نداشت.
      به نظر کانت ما درک مان از مکان را از تجربه نمی گیریم بلکه هر تجربه ای و هر انطباعی و دریافت حسیی، متوقف و مشروط به این است که ما مکان را در ذهن داشته باشیم. گاه برخی گفته اند نزد کانت مکان و زمان مانند این است که عینک رنگی بر چشم زده باشیم که در این صورت جهان را «ضرورتا» رنگی خواهیم یافت. این مثال تنها برای نزدیک شدن به فهم ماهیت مکان و زمان نزد کانت است والا از جهاتی مثالی است ناهمخوان با فلسفه کانت. یعنی کانت مکان و زمان را اموری نمی داند که به اشیاء خصوصیاتی جدید می دهند. بلکه تنها صورت هایی اند که ما با آنها می توانیم بیرون و درون خود را دریافت کنیم و سپس با کمک فاهمه به شناخت برسیم.
      نتیجه کلی این است که مکان و زمان شناختی به ما نمی دهند چون شناخت اساسا کار فاهمه است نه حس. اما بدون داشتن انطباعاتی که حاوی عنصری«پیشین» باشند، نمی توانیم، موادی در اختیار فاهمه بگذاریم که با بتواند آنها را به شناخت تبدیل کند. پس ما با قوه ی حس که دو عنصر استعلایی دارد یعنی دو عنصر زمان و مکان می توانیم، تأثرات متکثر را قالب بندی کرده و دریافت کنیم. این گفته ها فرض می گیرند که فاهمه بر همه چیز حاکم است و هر نوع دریافتی از اشیاء را از طریق شهود ناب مکان و زمان می گیرد و به شناخت اشیاء نائل می شود.
      آیا می توانیم بگوییم از نظر کانت مکان و زمان وجود خارجی ندارند و صرفا محصولات ذهن ما هستند یا وهمی ذهنی اند؟ ولی اگر زمان و مکان «وجود ندارند» و توهم های ساخته شده ی ذهن ما هستند(گاه در عبارات ابن سینا عبارت « وهم ضروری» آمده است در باره مکان) پس کانت چگونه کل فلسفه نقادی خود را بر اموری توهمی بنا می کند.؟ به نظر او زمان و مکان «ضروری» اند.
      چه استدلالی وجود دارد که مکان و زمان نسبت میان اشیاء یا وجوداتی واقعی در بیرون از ما نیستند؟….

       
  92. شرحی بر مباحثی از تمهیدات امانوئل کانت(5)

    شهودی و پیشین بودن زمان و مکان(2)
    بخش اول
    پیش از اینکه به دنبال پرسشی بیفتم که کانت راه انداخته است مبنی بر اینکه علوم طبیعی چگونه ممکن شده اند و ریاضی چگونه ممکن شده است، درنگی می کنیم و بعد به راه ادامه می دهیم. درنگ یعنی توجه بیشتر به خط مشی فکری کانت. به اذعان همه ی متفکران، ما به عنوان انسان عقلی داریم اما در باره اینکه چه کار از این عقل بر می آید، اختلاف است. هیوم به عنوان سرشناس ترین متفکر تجربه گرا، کار عقل را صرفا تنظیم روابطی می داند که میان انطباعات حسی که از تجربه به ما داده می شود. به نظر او عقل توانایی ویژه ای در شناختن و یا ممکن سازی شناخت ندارد. تنها توانایی عقل بعد از تجربه است و درست پیرامون خوراکی است که از راه سخاوت تجربه به او داده شده است. عقل آن داده ها را طبقه بندی می کند و با مکان و زمان، آنها را طبقه بندی می کند و تقسیماتی و رده هایی بنا می کند برای جای دادن به محصولات تجارب. نتیجه ای که از نظر هیوم و عموم تجربه گرایان به دست می آید این است: عقل در شناختن بنفسه هیچ توانی ندارد و هر نوع ادعای شناخت و شهود عقلی توهم است.
    از طرفی هر کس می داند که تجربه حامل و حاوی «ضرورت» نیست پس نمی توان قانون های «ضروری» و کلی و عینی ویژه ای را در حوزه علوم و شناخت ها مدعی شد و آن را به تجربه یا به عقل نسبت داد. این بدان معناست که اگر بطور پیشین به شناختی دسترسی نداشته باشیم، نمی توانیم مدعی شناخت ضروری و عینی باشیم. زیرا شناخت تجربی که با شناخت «پیشین» ترکیب نیافته باشد، حامل ضرورت نیست. در این صورت آیا چیزی از علم می ماند؟ اگر نه تجربه حاوی ضرورت است و نه عقل راهی به آن دارد، پس سر ما به سنگ شکاکیت خورده است. شکاکیتی که به هیوم نسبت می دهند همین است: عقل نمی تواند مدعی شناخت ضروری عینی شود.-شناخت عینی ضروری آن است که میان قوانین اشیا و طبیعت باشد.
    اما آیا شکاکیت نسبت به توان عقل،ما را راضی می کند؟ پس چرا در ذهن میان برخی مفاهیم نوعی «ضرورت» احساس می کنیم.؟ چرا وقتی شب می آید، منتظر تاریکی هستیم و چرا وقتی زمستان می شود، منتظر سرد شدن هوا هستیم؟ ما در ذهن نوعی رابطه ضروری میان شب و تاریکی و زمستان و سرما می یابیم ولی آیا «در بیرون» رابطه ای ضروری میان
    این مفاهیم و تصورات وجود ندارد؟ به نظر هر تجربه گرایانی چون هیوم، این رابطه ها تنها در «ذهن» ضروری تصور می شوند ولی ما از راه عادت ذهنی آن را ضرورت عینی می پنداریم. به این ترتیب هیوم هم نسبت به شناخت برآمده از عقل مشکوک است و هم سر نخی از ضرورت را معرفی می کند که از تجربه فراتر می رود. یعنی تجربه که امری نسبی است در ذهن به ضرورت تبدیل می گردد. طبق این دیدگاه است که رابطه علت و معلولی اشیاء حداکثر به «ضرورتی ذهنی» راه می برند و نه بیشتر. هیوم معتقد است ما خود را فریب می دهیم وقتی می گوییم عقل توانایی درک ضرورتی دارد که میان اشیاء برقرار است. این موضع هیوم ضربه ای محکم به هر نوع ایده فراتجربی است که مدعی علمیت است. در این وضعیت همه ی مدعیات متافیزیکی به شماری توهمات بی بنیاد تبدیل می گردد و حتی علوم هم پایه هایشان سست می گردد. از اینجا می توان صدای پای پست مدرنیسمی را حس کرد که در قرن اخیر به اوج خود رسید و فضای اندیشه ورزی را غبارآلود کرد. آیا براستی هیچ کاری از عقل در شناختن بر نمی آید؟ پس چگونه می توان باور کرد که انسان درست حرف می زند؟ چگونه بدون مفروض گرفتن«ضرورت عینی» و امکان شناخت این ضرورت از سوی عقل، می توان قدم از قدم برداشت؟ اگر ما به هیچ شناخت قطعی و ضروری و عینی دسترسی نداریم، پس بر چه چیز تکیه کنیم و راه برویم در عالم شناخت؟ طبعا یک تجربه گرا گرچه فعالیت ترین فرد در حوزه ی معرفت و معرفت شناسی باشد، زیر پایش خالی است گرچه معمولا این پرسشها را نادیده می گیرد و جوری راه می رود که انگار مطمئن است که هیچ آبی به زیر بنیادهای اندیشه او راه نیافته است. اما این پرسشها برای کسی که به دقت به اندیشیدن می اندیشد، مهم اند و سرنوشت ساز.
    در بررسی تاریخی مسئله می توان گفت که همه ی این شکاکیت ها از آنجاست که کسانی با جزمیت و دگم اندیشی در عوالم دور از دسترس، به گونه ای می اندیشیدند که انگار دارند تجاربی نزدیک با چشم و گوش خود را دست چین می کنند و مرتب می سازند. جزمیت گرایی محصولی جز توهم به بار نیاورده و عموم فلسفه های عقلگرا تا زمان هیوم غوطه ور در حزمیت گرایی بوده اند. طبعا کار هیوم واکنشی به این همه توهم آفرینی و تبختر متافیزیکی بود.
    کانت وقتی به میدان می آید، هم از شکاکیت هیوم رنج می برد و هم از عقلگرایی جزم باور متافیزیکیان دوری می گزیند. او راه سومی می یابد: عقل انتقادی/فلسفه انتقادی/فلسفه استعلایی. اینها نام های مختلف راه کانت اند.
    او در باره عقلی که هیوم کاملا ناتوان اعلامش می کند، درست بر عکس او راه می رود. او مسیر را بر عکس می کند اما نه برای دفاع از توهمات متافیزیکی، بلکه برای روشن کردن مرز حقیقت از توهم. به نظر او هر نظام متافیزیکی که از این ببعد(از زمانی که هیوم ضربه اش را فرود آورد و کانت حد و مرز قوای شناخت بشر را مشخص کرد) مدعی علمیت شود، می بایست در چارچوبی راه برود که او طراحی کرده است زیرا این چارچوب گریزناپذیرانه است یعنی فرد متافیزیکی حتی اگر حرف کانت را نمی پذیرد، ناچار است که پاسخ حرف او را بدهد. این چارچوب هم دفاعی قاطعانه از توانایی عقل است و هم مسیری روشن برای نشان دادن مسیرهای تعارض عقل که لانه ی توهمات عموم عقلگرایان جزم اندیش است.
    پس وقتی بحث از عقل و تجربه می شود، بحث در این است که آیا ما مستقل از تجربه یعنی به طور پیشین می توانیم به مدد عقل به شناختی برسیم که قطعی و ضروری و عینی باشد یا نه؟ کانت نه راه عقلگرایان را می رود و نه راه شک گرایان را. او قوای عقل را نقادی می کند و مشخص می کند که هر کدام از داشته های درونی ما چه توانی و چه مرزی دارد….

     
  93. نامه مردم به مسئولین:

    اکنون که تعداد زیادی از بهترین جوانان کشور ما در این راه شهید شده اند، از مسؤولین صدیق ایران و مراحع عظام تقلید و مسؤولین محترم صدا و سیما و مداحان دلسوخته اهل بیت که برای مردم “تعیین کننده راه” هستند توقع داریم آنها هم خودشان در این راه قدم بگذارند، و اگر خودشان پیر و ناتوان هستند فرزندان عزیزشان را به دفاع از حرم و مقابله با فتنه های صهیونیستی-سعودی بفرستند.

    ما ملت ایران فرزندان مسؤولین و مراجع تقلید و رؤسای صدا و سیما و مداحان اهل بیت را به دفاع از حرم دعوت می کنیم حتی اگر این دردانه ها، چاق و فربه هستند، یا اگر مادرزادی مدیر و رئیس هستند یا اگر کارخانه دارند و یا اگر تجارت می کنتد و حتی اگر در دانشگاه های اروپا و آمریکا مشغول اخذ مدرک هستند و یا حتی اگر در در حوزه های علمیه درس اخلاق و فقه برای مردم می خوانند را دعوت می کنیم در دفاع از حرم در سوریه شرکت کنند.

    اکنون که باب بهشت باز است حیف است این آقایان که در این کشور از امکانات مادی در حد وفور برخوردارند و دغدغه ای به جز دین مردم ندارند از بهشت موعود بی نصیب باشند.

     
  94. نامه ساکنان محله……:در محله ما بصورت علنی مواد مخدر مصرف می شود و کلانتری هیچ اقدامی نمی کند، به کجا گزارش کنیم؟
    مش قاسم: این کارا دست برادران قاچاقچی خودشونه، رئیس کلانتری هم یا خودش همدست اوناست و اگر همدست نباشه بیچاره زورش بهشون نمیرسه. تا وقتی که حکومت اسلامی کره شمالی برجاست دستتون به جائی بند نیست.

     
  95. #مچکریم_ترامپ

    سخنان #دونالد_ترامپ در مجمع عمومی #سازمان_ملل_متحد خشم مسؤولان نظام را برانگیخت و از آن بالابالاهای نظام تا جوجه‌بسیجی‌های ساندیس‌خوار را به واکنش واداشت. همۀ این مسؤولان دلسوز هم طبق معمول استدلالشان این است که رئیس‌جمهور #آمریکا به ملت #ایران توهین کرد و ترامپ باید ابتدا از ایرانی‌ها #عذرخواهی کند. این درخواست عذرخواهی از سوی کسانی مطرح می‌شود که حتی یک بار هم در طول این 39 سال کذایی به خاطر اشتباهات، فسادها، باندبازی‌ها، یاغی‌گری‌ها، بی‌کفایتی‌ها، جنگ‌افروزی‌ها، ستار بهشتی‌ها و… عذرخواهی نکرده‌اند و هیچ یک از این مسؤولان در عمر خود یک بار هم شرمسار نشده و استعفا نکرده‌اند.

    الان که چند ماه از انتخاب #ترامپ به عنوان رئیس‌جمهوری ایالات متحدۀ آمریکا می‌گذرد، سپاسگزاری ما ایرانیان از وی از اوجب واجبات است. کدام اصلاح‌طلبی می‌توانست در جامعۀ ما این چنین از این رژیم خون‌خوار، فاسد و یاغی انتقاد کند؟ ترامپ و #ادبیات وی اگرچه شایستۀ سازمان ملل نبود ولی به ضرس قاطع سزاوار سردمداران #جمهوری_اسلامی بود؛ نه به خاطر اینکه این‌ها یاغی هستند و سخنان ترامپ همه حقیقت داشت بلکه به خاطر اینکه ادبیات این‌ها هم چیزی جز ادبیات ترامپ نیست و البته و صد البته بسیار توهین‌آمیزتر.

    اگر سخنان مسؤولان را در مورد آمریکا یک مروری در ذهنمان بکنیم، آیا جز فحش و بدوبیراه چیزی به یاد خواهیم آورد؟ همیشه هم گفته‌اند که ما با آمریکا مشکل داریم و نه با #ملت آمریکا؛ ترامپ هم همین را گفته است. آمریکا با دولت یاغی ایران مشکل دارد نه با ملت ایران. به نظر ما هیچ توهینی هم به ملت ایران نشده است و اتفاقاً باعث شده است که جهانیان حساب ملت فرهیختۀ ما را از حساب دولت یاغی و دروغ‌گو سوا کنند. در قاموس لغت دیوانگان جواب فحش، فحش است. موشک، جواب موشک. #روحانی انتظار داشت بعد از سال‌ها «مرگ بر آمریکا» گفتن، حاکمان آمریکا با اشعار عاشقانه به استقبال سخنان یاغیانۀ دولت‌مردان و کوته‌اندیشان حکومتی ما بیاید؟

    باید همه از ترامپ سپاسگزاری کنیم و همه با هم بگوییم: #مچکریم_ترامپ

     
    • مزدک عزیزم چرا با اسمی دیگر ؟ لااقل سبک نوشتن و شیوه استدلالت را هم برای رد گم کردن کمی عوض میکردی . خوبه که به هر حال از سرزنش دیگران کمی هراس داری . آری وطنفروشی ننگ بزرگیست . زمستان ترامپ هم خواهد گذشت و روسیاهی باز میمونه به زغال .

       
  96. سلام جناب نوریزاد.
    دیدن تصاویر کارگران شرکت آذراب که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند دردآور بود. شرکتی که در زمان تاسیسش با تجهیزات در اختیار واقعا منحصر بفرد بود و هنوز هم تجهیزاتی در آن است که قبل از انقلاب خریداری شده و توان و دانش راه اندازی و بهره برداری از آن نیست و گوشه کارخانه خاک میخورد.
    بلایی که باصطلاح خصوصی سازی بر سر صنعت کشور آورد هیچ اعتصاب و ورشکستگی نمیتوانست بیاورد!
    وقتی پول و سرمایه مردم به راحتی به تاراج میرود و زندگیشان بدست دزدانی افتاده که بویی از شرف نبرده اند، آذراب که هبچ به قول شاملو “صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان میکنند”!
    و اما اصل مطلب که خدمت شما مبخواستم عرض کنم بازمیگردد به پول و سرمایه هایی که از کشور به یغما میرود. به باور حقیر پولی که در یمن و فلسطین و لبنان و… میسوزد و هدر میرود در مقابل پولی که در قالب اختلاس و دزدی به کشورهای غربی از جمله امریکا و کانادا و اروپا سرازیر میشود، پشیزی بیش نیست.
    در عجبم از هموطنان مقیم خارج از کشور که اجازه میدهند افرادی چون خاوری خواب راحت داشته باشند و در کازینوها خوش بگذرانند. مگر نه اینست که دول غربی به منشا پول و موضوع پولشویی اهمیت بسیار میدهند. چرا کمپینی یا شکواییه ای از سوی هموطنان مقیم خارج تنظیم نمیشود تا ابن افراد شناخته شده که پول مردم ایران را دزدیده و بخارج برده با آن حال میکنند را به دادگاه معرفی کنند؟
    چرا این افراد را شناسایی نمیکنند و به جوتمع مردمسالار غرب معرفی نمیکنند که حضورشان در آن کشور مایه ننگ مردم آن کشورها باسد
    حالا دولتها دست در دست هم دارند و جنگ زرگری به راه انداخته اند ولی ملتها که مبتوانند هم دل باشند.
    باید کاری کرد کارستان. دزدان و افرادی مشابه خاوریها را انگشتنمای جوامع کنند . از آنها شکایت کنند بخاطر دزدی اموال مردم و خلاصه هز کاری که بشود آرامش و امنیت را ازیشان سلب کرد تا که ابن بی سرو پاها هبچ جای امنی در دنیا برای زندگی نیابند بلکه از این طریق دست دزدان کوتاه شود.
    تا نظر شما چه باشد.
    ارادتمند
    رضا

     
    • رضای گرامی امثال خاوری که هم حودشان وهم مقدار اختلاسشان شناسائی شده از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نیست ولی عده زیادی ازایرانیانی که با حکومت دست دردست بوده وشرکتهای سود ده وچند ملیتی را مالک هستند دلارهای رانتی خود را در اروپا و امزیکا ودوبی تبدیل به اپا رتمان کرده وقسمتی را هم در بانکها به حساب گداشته اند وغالبن هم بنام همسر وفرزندان خود بدون شک فکر روزی را کرده اند که دیگر نخوامند توانست از پول این ملت فلک زده چبیزی به حیب بزنند ویا دیگر چیز دندان گیرب باقی تخواهد ماند بیشترانان یا گرین کارت دارند ویا به دنبال گرفتن گرین کارت هستند با اخترام

       
    • ……..دزدان و افرادی مشابه خاوریها را انگشتنمای جوامع کنند.
      جناب رضا، اینا همه از صدر تا ذیل حداقل دزد هستن. خاوریها ککشون هم نمیگزه از اینکه انگشتنما بشن. دفتر این دومی پر از دزد، دولتیها دزد، وکلیل/*ها دزد، انجمن شهری ها دزد…. (همه اخبار دزدی و آدمکشیشون و جنایتهاشون هم دائم پخش میشه)، کیه که ندونه. این حکومت در دست همه اینا میباشد. بعله، کل حکومت جمهوری اسلامی کره شمالی عمله ظلمه. انگشتنما کردنشون بیفایده است اینا اهمیت نمیدن، تازه افتخار هم میکنن که زدن و کشتن، باید اردنگ بیرونشون کرد.

       
  97. در من آواريست از بغض هاي سرگردان
    در من زني ست آزاد پشت ميله هاي زندان
    در تو ضجه هاي غربت و نان
    در تو فرياد به وسعت هزار خيابان
    در او زندگي به قيمت جان
    در او گوري با كابوس هاي بي پايان
    در ما سالها ناله..اندوه..آه
    در ما حكومت يك مشت بي سر و پا
    در آنها ولايت مطلقه ي ظلم
    در آنها بيداد رسيده تا به ماه
    در ما دستها در گريبان
    در ما تا بخواهي درد بي درمان
    در ما اشكهاي خونين
    در ما ضجه و نفرين
    در ما هوار تا عرش
    در ما دارها شده فرش
    در ما كودكان نان..زنان نان..مردان نان
    در ما اين همه قحطي،
    كجاست اينجا؟…بيابان
    در آنها دروغ دروغ دروغ
    در آنها ژنها همه خوب و مرغوب
    در ما دويدن دويدن نرسيدن
    در ما دستها سينه را دريدن
    در ما هزار دخترِمرده ..پسرِ مرده
    در ما آتش است
    به كينه سر سپرده
    در ما انقلاب گرسنه ها
    در آنها زندگي چنان شاه
    در آنها يكي هست اهل خدا؟
    در آنها يكي خدايي مي كند…خدااااا
    شده مالك جان و ناموس ما
    او كسي نيست جز يه شيطان آدم نما
    او جنون دارد،خود را در آينه ديده با جلا
    او را نشايد كه نور است
    او فقط زيادي كور است
    او فقط زيادي كور است…

     
  98. پنجاه دروغ زیر درخت سیب از خمینی !!!

    به نام هویت انسانی

    ۱. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی
    بیان است.

    ۲. مطبوعات در نشر همه‌ء حقایق و واقعیات آزادند.

    ۳. در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.

    ۴. یکی از بنیان‌های اسلام آزادی است… بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال
    ملی است.

    ۵. برنامهء ما تحصیل استقلال و آزادی است.

    ۶. حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است.

    ۷. دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است. و اما من هیچ
    فعالیت در داخل دولت ندارم و به همین نحو که الآن هستم، وقتی دولت اسلامی
    تشکیل شود، نقش هدایت را دارم.

    ۸. اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است.

    ۹. ولایت با جمهور مردم است… نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که
    حافظ استقلال و دموکراسی است.

    ۱۰. اما شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای اینکه متکی به آرای
    اکثریت است.

    ۱۱. حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوری‌ها و احکام اسلام هم احکام مترقی و
    مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و باهمه مظاهر تمدن موافق.

    ۱۲. شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است.
    جمهوری اسلامی، جمهوری است مثل همه جمهوری‌ها.

    ۱۳. در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را
    اداره خواهند کرد.

    ۱۴. عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی
    مقامات مادام‌العمر نیست، طول مسئولیت هر یک از مقامات محدود و موقت است.
    یعنی مقامات ادواری است، هر چند سال عوض می‌شود. اگر هم هر مقامی یکی از
    شرایطش را از دست داد، ساقط می‌شود.

    ۱۵. رژیم ایران به یک نظام دمکراسی‌ای تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه
    می‌گردد.

    ۱۶. اختیارات شاه را نخواهم داشت.

    ۱۷. من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت.

    ۱۸. من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم
    داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می
    کنم… لکن من در خود دولت نقشی ندارم.

    ۱۹. ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‌های خود را
    اعلام خواهیم نمود، ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به
    دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی‌رغم
    خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهدهء دولت و نمایندگان ملت است که در
    این امور تصمیم بگیرند، ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل
    می‌کنم.

    ۲۰. علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور
    می‌باشند.این حکومت در همه‌ء مراتب خود متکی به آرای مردم و تحتِ نظارت و
    ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.

    ۲۱. من نمی‌خواهم ریاست دولت را داشته باشم. طرز حکومت، حکومت جمهوری است
    و تکیه بر آرای ملت.

    ۲۲. مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و
    لیکن من شخصاً نمی‌توانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین
    حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام
    می دهم.

    ۲۳. من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون
    شغلشان چیز دیگری است.

    ۲۴. من و سایر روحانیون در حکومت پستی را اشغال نمی‌کنیم، وظیفهء
    روحانیون ارشاد دولت‌ها است. من در حکومت آینده نقش هدایت را دارم.

    ۲۵. حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور
    می‌گذارد.

    ۲۶. قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی
    باید به دست خودش باشد.

    ۲۷. باید اختیارات دست مردم باشد، این یک مسئله عقلی است. هر عاقلی این
    مطلب را قبول دارد که مقدرات هرکسی باید دست خودش باشد.

    ۲۸. حکومت اسلامی بر حقوق بشر و ملاحظه‌ی آن است. هیچ سازمانی و حکومتی
    به ‌اندازه‌ء اسلام ملاحظه‌ء حقوق بشر را نکرده است. آزادی و دموکراسی
    به‌ تمام معنا در حکومت اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد
    مساوی است در امور .

    ۲۹. اسلام، هم حقوق بشر را محترم مى‏شمارد و هم عمل مى‏کند. حقى را از
    هیچ کس نمى‏گیرد. حق آزادى را از هیچ کس نمى‏گیرد. اجازه نمى‏دهد که
    کسانى بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب
    کند.

    ۳۰. باید اختیارات دست مردم باشد.هر آدم عاقلی این‌ را قبول دارد که
    مقدرات هر کس باید در دست خودش باشد.

    ۳۱. ما که می‌‌گوییم حکومت اسلامی می‌خواهیم جلوی این هرزه‌ها گرفته شود،
    نه اینکه برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش. ما می‌خواهیم به عدالت ۱۴۰۰ سال پیش
    برگردیم. همه‌ی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داریم.

    ۳۲. ما وقتی از اسلام صحبت می‌کنیم به معنی پشت کردن به ترقی و پیشرفت
    نیست. ما قبل از هر چیز فکر می‌کنیم که فشار و اختناق وسیله‌ی پیشرفت
    نیست.

    ۳۳. دولت استبدادی را نمی‌توان حکومت اسلامی خواند… رژیم اسلامی با
    استبداد

     
  99. تحریف‌ستیزی منحرف

    گفت‌وگوی علمی دربارۀ عاشورا در ایام عزاداری، برای من چندان خوشایند نیست؛ به‌ویژه اگر همراه انتقاد از روش‌ها و منش‌ها باشد. اما فرصت‌ها را هم باید غنیمت شمرد.
    دربارۀ عاشورا آنچه ذهن بسیاری از محققان و نواندیشان را به خود مشغول کرده است، شیوه‌های عزاداری و مسئلۀ تحریفات است. از محدث نوری تا امروز، شاید بیش از بیست کتاب و ده‌ها و بل صدها مقالۀ مایه‌دار و علمی نوشته‌اند که موضوعشان تحریفات و انحرافات در فرهنگ عزاداری است. کارنامۀ تحریف‌شناسی و تحریف‌زدایی، بسیار پربرگ‌وبار است؛ اما تا امروز نتوانسته است در برابر سیل آسیب‌ها و کژفهمی‌ها بایستد و یا دست‌کم از شتاب و گسترۀ آن بکاهد. هنوز سرقفلی عاشورا به نام مداحان است و آنان گردن این مثنوی را بسته‌اند/ می‌کشند آنجا که خود دانسته‌اند.
    به گمان من، مشکل نه در سود و سودای مداحان است و نه در کم‌کاری عالمان. مشکل اصلی، آن است که «مشکل اصلی» گم شده است. تحریف‌ستیزان، همۀ وقت و نیروی خود را صرف آن کرده‌اند که مثلا دروغ‌های فاضل دربندی را در کتاب اسرار الشهاده یا خطاهای ملاحسین کاشفی را در روضة الشهداء یا گزافه‌گویی‌های برخی مداحان را نشان دهند و تاریخی پاکیزه‌تر از نهضت کربلا به گوش‌ها برسانند. غافل از آن‌که مشکل در این دروغ‌ها و خطاها و گزافه‌ها نیست؛ مشکل در جایی است که زمینه را برای این دروغ‌ها و خطاها هموار کرده است. از قضا برخی از همین تحریف‌ستیزان محترم، آب به جوی انحراف اصلی می‌ریزند.
    آنچه ما به آن مبتلا شده‌ایم، تنها تحریف در چند واقعه یا چند خبر یا مسائلی همچون قمه‌زنی و مناسک‌‌سازی و مصیبت‌تراشی نیست؛ مشکل اصلی در شاکله و قالبی است که عاشورای ما(نه عاشورای سال 61 هجری) در رهگذر تاریخ پذیرفته و به دست بخش‌های سیاست‌اندیش جامعه، مذهبی جدا و دینی مستقل از اسلام و حتی تشیع اثتی‌عشری شده است. عاشورای موجود، بخشی از دین و مذهب نیست که در پناه آن از بلای تحریف مصمون بماند؛ چنان‌که نماز و روزه در پناه دین از تحریف و خرافه مصمون مانده‌اند؛ بلکه ما از عاشورا دینی مستقل و خودبنیاد ساخته‌ایم. عاشورای شیعه، در چرخۀ نیازهای رنگارنگ جامعه و در ادوار مختلف تاریخی، اکنون شکل و شمایلی یافته است که ارتباط دادن آن به دین و مذهب، جز از طریق پاره‌ای روایات در برخی کتاب‌ها ممکن نیست. دربارۀ سند و دلالت این روایات سخنی نمی‌گویم تا در دام تحریف‌ستیزی منحرف نیفتم؛ اما می‌گویم: عاشورای برساختۀ ما گفتمانی جدا از مجموعۀ دین شده است و در فضای «عاشورا برای عاشورا» سیر می‌کند و تا چنین است، تحریف‌ستیزی، آب در هاون کوبیدن است؛ بلکه دادن نشانی غلط به جامعۀ دینی است.
    تحریف بزرگ، این است؛ نه گزافه‌هایی که دربارۀ شمار کشتگان دشمن یا عروسی قاسم بن حسن(ع) در کربلا یا حضور جنیان در روز عاشورا گفته‌اند. اگر تحریف‌ستیزان راه به جایی نمی‌برند و هر دم آید غمی از نو به مبارکبادشان، از آن رو است که بت بزرگ را نشکسته‌اند. بت بزرگ، جداسری عاشورای ما از مذهب مادر است. اگر ما عاشورا را از دین بیرون نیاورده‌ایم و به آن استقلال نداده‌ایم، چرا در طبقات مذهبی، محرم عملا مهم‌تر از رمضان است و عاشورا مهم‌تر از بعثت و هجرت، و آن مایه از احساسات و هیجان‌ها و عواطفی که روضه‌ها برمی‌انگیزند، نیایش‌ها برنمی‌انگیزند؟ اگر عاشورا را از دین جدا نکرده‌ایم، چرا این همه به عزاداران سفارش می‌کنند که ظهر عاشورا نماز را فراموش نکنید؟
    امام حسین(ع)، از مدینه بیرون آمد که دين را از چنگ امویان بیرون بیاورد؛ نه آن‌که دینی جدید بسازد. اگر امروز منبرهای عزا بیش از منبرهای اخلاق است، و مجالس عزاداری بیش از محافل معنوی، و جست‌وجو در گذشته بیش از گفت‌وگو دربارۀ آینده، از آن رو است که عاشورای ما دینی است خودبنیاد که در آن، دینداری در حاشیۀ عزاداری است. امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه رفت که همچون هجرت عموی بزرگوارش جعفر بن ابی‌طالب به حبشه، در آزادی و امنیت زندگی کند و آزادی و امنیت را برای بخشی از مسلمانان فراهم آورد؛ نه ‌آن‌که مذهبی نو بنیان بگذارد که در آن، روضه مهم‌تر از مناجات باشد و عزاداری ارجمندتر از دینداری و محرم شورانگیزتر از رمضان و جنگ ممدوح‌تر از صلح و اصحاب او بلندآوازه‌تر از انبیا. آن گریه و آن عزاداری و آن سیاه‌پوشی و آن سینه‌زنی که پشتوانۀ آزادی و آزادگی نباشد و خرد حسینی را جایگزین خوی یزیدی نکند، حاصلی جز زخم و زحمت ندارد. ما برای رسیدن محرم و عاشورا لحظه‌شماری می‌‌کنیم؛ اما امام حسین(ع) به استقبال عاشورا نرفت؛ جنگ را بر او تحمیل کردند؛ جنگی که شیعه می‌توانست از آن سرمایه‌ای برای صلح ممکن بسازد و اعتباری برای عقلانیت؛ نه مذهبی نو که همچون مذاهب دیگر، باورهایی دارد و مناسکی و احکامی و آخرتی که سنگ ترازوی آن، اشک است.

     
  100. ملت ایران ملتی ستم کشیده است ، هم آزادی خواهان بزرگی داشته و هم خائنینی که از خون اش نوشیده اند .
    حال از زبان این ملت می گویم :

    دیریست همه عمرم سر خوردن و غلطیدن
    از دهر چه داری تو جز خون به جفا خوردن

    هر روز به کام خویش خوردیم هلاهل ها
    دردیست حزینش گل ، بر مزار بلبل ها

    حق کارگر داد است یا فتنه ی مشکل ها
    کو هیچ نبرآشفت زین ذبح شقایق ها

    دیریست کز این فکرت قربانی هر تیریم
    در بارگه دادار ، جز ما کل و بز ، میشیم ؟

    اندیشه مکن ای دوست در باطن عیاران
    زین تار که بر پودی است از شر ستمکاران

    از جور و جفا گویم واز خائن و مکاران
    سالوسی و تزویر است در ذات تبهکاران

    مکحول و همیشه کر دنباله ی هر خواجه
    باشد که شفا گیرید در خواری هر پاچه

    رستم به حزین رفت و سهراب پی از ناله
    ضحاک بزرگی یافت ، کاوه دل خون باره

    هم سوسن و یاس این شعر در یاد شقایق هاست
    سر میزندم ناگه کو مشکلِ مشکل هاست

    این صفحه شعر من پائیزی و غمگین است
    برگش همه نارنجی حرفش همه خونین است

    “فرزاد”

     
  101. سلام جناب نوریزاد وعرض خسته نباشید. سخنی داشتم با عزا داران حسینی:سروران گرامی عزاداران محترم امید وارم خداوند این عزاداری راازشما قبول بفرماید وانشاالله توشه ای باشد برای آخرتتان. اما جسارتا میخواستم فرض بفرمایید که اکنون سال 61هجریست وشما در کربلا قرار دارید وملزم به حضور در یک طرف دعوا فکر میکنید در کدام سو قرار میگرفتید لشگر حسین یا لشگر یزید لابد با عصبانیت میپرسید مرد حسابی این خزعبلات چیه که میبافی معلوم است که به یاری امام شهیدمان حسین میشتافتیم ودمار از روزگار یزیدویزیدیان در می آوردیم. اما قدری تامل وانصاف لازم است تا همه خودمان را در صف ابن سعد ومقابل حسین ببینیم مگر نه اینکه حسین(ع)ندای حق طلبی سر داد وجوابش تیر بودو تیغ. اگر شما هم حق طلب بودید فقط با دسته های عزا داریتان از مقابل اوین میگذشتید وده دقیقه فقط ده دقیقه مکث میکردید وبدون شعار دادن وخشونت از حکومت یک سوال میکردید که این انسانهایی که در بند شمایند جرمشان چیست. نرگس محمدی چه جرمی کرده است که حتا نمیتواند فرزندان دلبندش را ملاقات کند جرم مهدی خزعلی چیست. آتنا دايمی چه کرده است ستار بهشتی چه کرده بود که باید کشته میشد وخیلیهای دیگر….آیا شهامتش را داشتید ؟مگر کوفیان چه کردند که دایم لعن و نفرینشان میکنیم جز عافیت طلبی وسکوت در برابر ظلم؟قدری درایت لازم است تا هزاران زینب ، هزاران رقیه وسکینه وهزار هزار طفلان مسلم در همسایگیتان ببینید ودهها شمرو یزیدو حرمله. طاعاتتان قبول. اما به شما هم حق باید داد. انسان نمیتواند به راحتی از قیمه امام حسین بگذرد. جناب نوریزاد اگر انتشار دادید لطفا بی نام باشد اخر من هم جزیی از همین عزا دارانم

     
  102. روزی از روزها فردی که تخلف های حاکمیت رابر ملا میکرد و مرتکب جرم خاصی هم نبود اشتباهی یاعمدی دستگیر و پیش شاه بردند و به شاه گفتند که ایشان فلان جرم را مرتکب و با پیش داوری به وی چشاندند که حکمش اعدام است،وشاه که تقریبا تا آن موقع همه ی وجدان وشرافتش را بصورت کامل وصدرصد هزینه نکرده بود پیشنهادی به مجرم داد که پیشنهاد به این شرح بود که اگر شما احمق ترین فرد را در محدوده فرمانروایی من یافتی به این شرط تو را آزاد میکنم مرد خوشحال شد و شروع به فکرو تجسس وکوچه به کوچه گشت میزدتا احمقی پیدا کند و تحویل پادشاه دهد که ناگهان از محلی رد می شد و دید یک نفر راشلاق میزنند و لباسهای زر وزیوردار او را در می آورند سپس او را به زندان بردند مرد به نگهبانایی که مواظب بودند وی فرار نکند گفت این فرد کیست وچرا او رازدند و لباسهایش را در آوردند گفتند ایشان شاه قبلی بوده وبه دستور شاه فعلی این کار ها را بسرش میدهند : مجرم خیالی حکومت گفت برویم که احمق ترین عالم را یافتم ومرا پیش شاه ببرید،وی را پیش شاه بردند؛اما مجرم با بدن و صدایی لرزان گفت جناب شاه من احمق ترین را یافتم ولی میترسم شما ناراحت شوید و امانم ندهید وشاه قول امان را به مجرم خیالی داد ولی مجرم خیالی قبول نکرد گفت باید در حضور مردم و کتبا”امان نامه را امضا کنید که من در امانم تا با خیال راحت احمق ترین را به شما نشانی دهم سپس وقتی مجرم خیالی امان نامه را در حضور مردم گرفت با خیال راحت در گوش پادشاه گفت ؛حالا در جمع نمیتوانم به شما بگویم ودر گوشی میگویم اگر شما خواستید دستور دهید تا ف فریاد بزنم. زیرا شما تازه سر حکومت آمده اید وهنوز تمام شرافت خود را هزینه نکرده اید وحیف است شاه قبول کرد وی با قلبی آرام ومطمئن گفت قربان هرچند جسارت است ولی من احمق تر از شما نیافتم زیرا شما که دیدید که پادشاه قبلی بعلت خیانت به کشور توسط پادشاه بعدی مورد تنبیه قرار گرفت و خود منحرف شد والآن شما اوراتنبیه وزندان میکنی بهتر نیست که شماخواسته های مردم را عملی کنید نه اطرافیانتان را و گول اینو آن را نخورید و مدافع هموطنان خود وکشورمان باشید که در تاریخ حاکمیتت جاودان بمانی.و در محدوده ی حاکمیتتان به اعتقادات مردم در هر دین و آین و مذهبی که هستند احترام بگذارید تا متقابلا”احترام شما حفظ شود وهمه وهمه برای ساختن کشور وفقط وفقط کشور تلاش کنند واینگونه شد که آن پادشاه با تفکرمطلق نه پادشاهی مطق وی را آزاد کرد وخود از بند خیلی از کاسبان دینی در آن زمان نجات داد……………و در آخراگر گوش شنوا نبود؛

    زیاد به خودت مغرور نشو

    به گورستان برو
    آنجا آدمهای زیادی خواهی یافت که هرکدام زمانی فکر میکردند دنیا بدون وجود آنها نمیچرخد

     
  103. درود بر شرافت و صداقتت ….که با جهد و تلاش فراوان توانستید انسانی را از ممات نجات داده و دگرباره به حیات برگردانید…..

    احسنت بر این سعی و تلاش و راه بی بدیل شما ….که واقعا راهیست انسانی و متعالی…..

    راستی میخواستم درباره تشابهات شخصیت شما با آنژلوس ….راوی ….کتاب سقوط قسطنطنیه ….اندکی نگارش نمایم…..

    آنژلوس از بستگان امپراتوران یونان بوده و دورانی را هم در دربار سلطان محمد فاتح قبل از فتح قسطنطنیه ….بعنوان کاتب و منشی خدمت کرده بود…..

    ولی بعد از مدتی از صفات و شخصیت محمدفاتح مطلع گشته و از دربار و خدمت سلطان خارج شده بود….

    و خود را برای دفاع از شهر و موطن اصلیش …یعنی قسطنطنیه به ان شهر رسانده و مردانه تا اخرین نفس در برابر ترکان عثمانی ایستاد و با افتخار در مقابل سلطان محمد فاتح …..بعد از سقوط قسطنطنیه ….شربت شهادت را سر کشید و شرافت و حیثیتش را با هیچ چیزی معاوضه نکرد…..

    حال شما هم بعد از چند مدتی که در نزد حاکمیت عزت و مکنت داشتید …..ولی بعد از تلنگری که با اگاهی شما توام شد…..دریافتید که راه را از چاه تشخیص داده اید …..

    و نشان دادید که مرد روزهای رزم هستید نه مرد روزهای بزم …..

    همین که قدمی برای ازادی و ازادگی این اجتماع مفلوک و مهجور بر میدارید …..و با هیچ واهمه ای سخن از ظلم و جور متولیان دین و حاکمیت میگویید….

    نشان از فتوت و روحیه ایثار گری شما بزرگوار دارد….

    ولی میخواستم بگویم که عجیب در دور باطل ها بخصوص در عرصه فرهنگ و سیاست گیر کردیم…..

    تاریخ ایران زمین غرق است از حکومت های مستبدانه و اقتدارگرا…..

    شاهنامه فردوسی همه از جنگ و گریز و تعویض جایگه تخت شاهان دارد و به امید روزهای خوش ….

    ولی کدام روز خوش !!!!!

    ایا به نظرشما…..تفاوت اقلیم ملک و بوم ما…با غرب ….باعث نقش افرینی چنین حاکمانی را نمیدهد..؟؟؟

    شخصیت پرستی و قهرمان پروری ….و بوقلمون صفتی و نان به نرخ روز خوردن ها…..تا کی باید ادامه داشته باشد!!!!!

    جنبش مشروطه …..با ان همه زحماتی که بعدا در استبداد صغیر برایش متقبل شدند تا مجلس شورای ملی دگرباره برقرار گردد….نتایجش چه شد؟؟؟

    عین الدوله ها….وثوق الدوله ها….فرمانفرماها….تیمورتاش ها ….فروغی ها …..داور..تقی زاده …و همه رجال سیاسی دوران معاصر……همه رفته اند….چه بد و چه نیک…..

    ولی ایا ما بعد از یکصد و پانزده سال که مجلس شورا داریم…..

    پیشرفتی در امورات اقتصادی و اجتماعی داشته ایم….؟؟؟

    هنوز هم که بمانند دوران قاجاریه و یا صفویه ….حاکمی را بنام ظل الله …..قلمداد میکنیم و چه جوانان غافلی که تصویر پروفایلشان را به انگاره این حاکم مزین میکنند…..

    درد اجتماع ما عمیق تر از این حرفهاست……

    ستارخان را چه کسی در پارک اتابک زخمی کرد؟؟؟
    یپرم خان!!!

    یپرم خان را چه کسی مقتول کرد؟؟؟

    فرمانفرما!!!!

    شیخ محمد خیابانی را چه کسی کشت؟؟

    فداییان خودش!!!!

    میرزا کوچک را چه کسی در گردنه اسالم به خلخال گردن برید؟؟؟

    یار و دوست نزدیکش !!!!

    خلقیات مذموم ایرانی که در اثر مداومت شیوه نادرست تعلیمات و روابط اجتماعی که طی قرنها ادامه داشته…..مانعی سترگ برای هموار شدن راه برای رسیدن به ارمانهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در ایران عزیزمان است…..

    سخن بسیار است و وقتی دگر میطلبد که ….شاید مجالی دگر یافتم و قلم فرسایی کردم…..

    جناب نوری زاد عزیز…..اگر این دلگویه و نوشته مرا قابل دانستید در کانالتان بگذارید تا مورد نقد و تحلیل قرار گیرد….خوشحال خواهم شد….

    ممنونم از زحمات شما برای کشور عزیزم

     
  104. دوست نادیده و گرامی آقای نوری زاد سلام امروز مطلبی را از وصایای علی(ع)را خواندم ایشان فرمودند بر مسلمانان و همه بشر تاکید و سفارش میکنم بر امر به معروف و نهی از منکر بر مردم و بخصوص مسلمانان است که در انتخاب حاکمان دقت کنند و مبادا از اهل شرارت حاکمان را انتخاب کنند آنها را به حال خود رها کنند که اگر حاکمی بر مردم ستم کند و مردم در برابر حاکم ستمگر ساکت بمانند شریک ستم حاکم ستمکارند و انگاه هرچه دعا کنند خداوند آنها را به حال خود گذارد شما وظیفه دارید بر سر حاکم ظالم فریاد بکشید و او را از ستمکاریش منع کنید و او را عزل نمائید ساعتی پیش باخبر شدم یک انسان شریف از طبقه گارکر که سالهاست در زندا بوده به نام محمد جراحی به علت سرطان تیروئید که مدتها بود در زندان دچار شده و به سبب اهمال قوه ناقضائیه و گزمه های ظالم زندان به دیار باقی شتافت من خود را مسلمان میدانم و گنهکار که به فرموده امام علی بر سر حکومت ظالم و ستمگر و جنایتکار مشتی آخوند مفت خور کلاش فریاد نمیزنم از شهری کوچک و دور افتاده دلم بشدت سوخت از خبر مرگ این زندانی در بند نا صادق لاری جانی ستمگر هر چند ممکن است دعایم مستجاب نشود ولی به عنوان مسلمانی که از ده سالگی نماز خواندم و دوازده سالکی روزه گرفتم تا حالا به کسی ظلم نکردم . دزدی نکردم .به کسی تهمت نزدم و زیر آب کسی را نزدم و یک بازنشسته با حقوق اندکی بیش از یک میلیون که حاصل سه دهه جان کندن است هر آنچه در بضاعت دارم به دیگران کمک کرده و میکنم از خدا اگر اندکی حرمت دارم طلب دارم که هر چه زودتر ریشه این ظلم و ستم حکومت آخوندی را بخشکاند آمین

     
  105. بانو سلیمانی

    پدر عزیز و بزرگ و دریایی ام ؛درود بیکران برشما
    بر صداقتتان
    و بر ایمان و عشقتان به میهن غارت شده مان .
    میدانم که از فساد و بدبختی برای شما نوشتن مثل آن است که شاگردی برای استادش الفبا بیاموزد .
    لیکن
    مینویسم که بدانید دخترتان چقدر ستم کشیده است .
    پدر عزیزم کودکی که عکسش را در پروفایلم میبینید دختر خوانده ام کتایون خانم میباشد که نه ماه پیش اورا وقتی ۱۶روزه بود به فرزندی قبول کردم.
    بعد از سه ماه تصمیم گرفتم برای اخذ شناسنامه برای دلبرکم اقدام کنم پس در شهر زنجان اقامه دعوی حقوقی درخواست حضانت و سرپرستی دادم علت اینکار عدم اطلاع همگان و نامحرمان به ماهیت تولد دخترکم و حمایت از آرامش اجتماعی آینده دخترم بود .
    در جلسه اول وکیل بهزیستی نیامده بود و نماینده دادسرا نیز–ومن این دومی را توفیق اجباری دانستم .
    جلسه برگزار و من به بهزیستی زنجان مراجعه کردم
    بهزیستی زنجان به علت اقامتم درابهر موضوع بررسی محل زندگی کودک را به بهزیستی ابهر احاله داد.
    یک روز که طفلم را به روستای زادگاهم برای تجویز واکسن برده بودم پرسنل ابهر گویی به من زنگ زده بود و من در دسترس نبودم .
    لذا ایشان فی الفور قلم برداشته و برای بهزیستی زنجان نوشته بود که من عدم همکاری دارم .
    من مدت ها منتظر ماندم و بارها و بارها با بهزیستی برای امر معاینه محلی تماس گرفتم و هرگز خانم مربوطه جواب ندادند یک روز دلبرم را برداشتم و به بهزیستی رفتم. و رفتم اتاق آن خانم
    چون طبق عادت همیشگی کارمندان دولتی در اتاق کارش نبود باقی اتاقها را دنبال ایشان گشتم و ایشان را در حال بگو بخند باهمکارانش یافتم به ایشان گفتم :خانم من دهها بار باشما تماس گرفته ام شما جواب ندادید شما دراتاقتان نیستید !!!
    گفت من میتونم دراتاقم نباشم!!!من هر وقت خودم بخوام تلفن را جواب میدم !
    چون لحن کلام من انتقاد آمیز بود سرکارعلیه بهشان برخورد وگفت اصلا من کار شما را انجام نمیدم!!گفتم خب اینرا بنویسید من برم پیش رعیستون!ایشان در کمال پررویی با تمسخر به من گفتند برو
    مگه رعیسم میخواد بامن چیکار کنه؟!!!!
    من تا از طبقه ۳به ۲بیایم. زنگ زده بود دفتر رییس

    من که رسیدم آنجا قبل از اینکه دهانم را به مطلب باز کنم معاون رییس گفتم
    شما خانم سلیمانی هستید؟؟؟شما رفتید به کارمند ما توهین کردید!شما رفتید آنجا وی را تهدید کردید!!
    مختصر عرض میکنم نه تنها کارم انجام نشد بلکه با استرس ناشی از عدم کار مربوط به دلبرکم برگشتم خانه .
    فردای آنروز به خانم مسوول استان زنگ زدم به محض اینکه صدای مرا شنید گفت :خانم سلیمانی به من گزارش دادند که شما توهین کرده اید
    به نظرم شما صلاحیت نگهداری بچه را ندارید شما پرخاشجو هستید
    ؛من که دنیا به سرم از این دروغ وحشتناک خراب شده بود از ترس از دست دادن دلبرکم شروع به معذرت خواهی کردم و هزار بار قسم خوردم به جان دخترم که توهین نکرده ام فقط گفتم چرا گوشی را جواب نمیدهید .
    خانم مسوول استان را متقاعد کردم که به مسول شهرمان زنگ بزند تا اجازه دهد من فردایش خدمت آن سرکار علیه مشرف شوم .
    فردای آنروز دوباره به آنجا رفتم خانم تا مرا دید گفت خانووووم من نمیتونم کار شما را انجام بدم به رییس اداره بگید شخص دیگری را در نظر بگیرد .
    من رفتم پیش رییس؛رییس اداره بهزیستی ابهر. به من گفت تا خانم نخواد بیاد کار شما را انجام بده من نمیتونم اجبار کنم!!!!!!!!!!!!!
    گفتم آقا شما رییس اداره هستید مگر میشود کارمند دستور رییس را اجرا نکند !
    گفت برو از خودش بخواه
    برگشتم پیش خانوم و بارها عذر خواهی کردم و…
    قبول نکرد
    برگشتم پیش رییس ؛دوباره به او التماس کردم و گوشه کتش را گرفتم وگفتم آقا ترا به جان بچه ات ؛کارمو راه بندازین وگرنه دادگاه به خاطر انقضای زمان کارشناسی دادخواستم را رد خواهد کرد
    در این حین خواهرم را دیدم که از فرط ناراحتی رنگش پریده بود و دستانش از خشم میلرزید
    بعد از کلی التماس و دست به دامان شدن. خانم علیه را به خانه آوردم و در دو خط
    دو خط
    نه بیشتر
    به جان دخترم
    مثلا کارشناسی کرد و او را دوباره به اداره برگرداندم و با درد روحی. بزرگ به لطف خدا دادگاه به نفع من حکم سرپرستی آزمایشی ۶ماهه داد و همین خانم باید دوباره تا شش ماه آینده
    باید از خانه من گزارش تهیه کند .
    این بود یک داستان کوچک از خاله بازی ادارات و رابطه صمیمانه رعیس و کارمندان
    و نگاه بالا به پایین آنها به مردم
    و رعیت پنداشتن ملت بدبخت
    و نبودن مفر و مقری که ملت نگون بخت برای شکایت بدانجا پناه برند .
    پدر جان آیا من میتوانستم کار دلبرم را رها و به سازمان کل بهزیستی شکایت کنم؟؟
    درین صورت
    علیه من پرونده تشکیل وعدم صلاحیت مادرانه ام احراز؛و دخترکم را از دست میدادم
    پس این زهر را قورت دادم و دردش را به جان خریدم .
    ببخشید که وقت با ارزش شما را گرفتم .
    اگر اجازه دهید بازهم برای شما خواهم نوشت

     
  106. در شهر هرت

    طبق آمار UN در طی ۶ سال،۵.۵ میلیون سوری آواره شده اند.
    ۴۷۰،۰۰۰ نفردر جنگ سوریه کشته و۴۵ درصد مردم از مکان زندگی اشان رانده شده اند.۱۱.۵ درصد مجروح شده اند .
    تا اسد بماند.
    «وبه نظام چوخ بختیاری بگوید:دمشق هرگز فداکاری های ایران در پشتیبانی از دولت و ملت سوریه را فراموش نخواهد کرد.»
    این خنگ دیکتاتورهنوز خودش را ملت می داند ، دوزاریش نیافتاده که هدف نظام الله بختکی او نیست و فلسطین و لبنان است.
    می گویند کاه و یونجه که زیاد شد، جفتک پرانی شروع می شود. از هر طرف ;

    “ره برنیز بار دیگراظهار فضیلت کرد :رژیم صهیونیستی بدنبال ایجاد اسراییل جدید در منطقه است. ”
    نه بابا ، یکی می خواهد که این همه دانش و حکمت، را ترجمه کند.

    یک طرف،اون ره بربالا نشین بر صندلی، که مردم را رعیت و نه هم شان خودمی بیند. طرف دیگر،لاری جانی عراقی قوه غذایی از بس مال و منال مردم را درسته با جاش قورت داده از ترسش در همه جا حرف از هجمه می زند،ومردم را دشمن میبیند و هی هجمه، هجمه عربی به خورد ملت می دهد، این اجنبی.
    کی می شود ایران از این اجنبی یان پاک شود؟

     
  107. درود بر نوریزاد گرامی و سایر یاران ارجمند

    ملایان به جمع مهیبی از مردم ایران باورانده اند که اگر آنان به اندازه بال مگس در راه امام حسین اشک بریزند أتش جهنم بر آنها حرام میشود

    شما را به آنچه که باور دارید قسم میدهم فقط به ضخامت نادانی و عمق فاجعه توجه کنید که تا چه اندازه این جماعت که درنهایت خود را عالم هم مینامند از سخنوری، فضیلت و ادب بدور بوده و هستند. ایران بزرگ مشهورترین ادبا، فضلا، شعرا و سخنوران تاریخ بشریت را به جهان هدیه کرده است ولی ملایان ذره ای ازلطافت گویش آنها بهره مند نبوده ونیستند والا میتوانستند بگویند باندازه قطره شبنم و یا باران بهاری ولی در عوض «بال مگس»!! ای خاک…ای خاک

    پاینده ایران بزرگ
    رسول

     
  108. اخبار: ۲۱ دانش آموز روستاي سرگچ از توابع شهرستان كهگيلويه به دليل نبود فضاي آموزشي ترك تحصيل كردند.آنها در يك اتاق گلي درس مي خواندندكه فرو ريخت.
    اخبار بهتر: حکومت اسلامی کره شمالی امسال ۵۰ مدرسه کامل با سیستم تهویه مطبوع در لبنان ساخت.

     
  109. معاون/* مسکن: طرح مسکن اجتماعی مطلقا به اجرا درنیامده است.
    مش قاسم: این معاون/* حالش نیست. طرح مسکن کاملا به طور کامل اجرا شده. کلیه وزوزیر/*ان، معاونان/*ها، مدیر/*ان کل، سردار/*ان شکست خورده درحال خدمات یا بازنشسته، خلاصه همه و همه دست اندرکاران حکومت اسلامی کره شمالی در کانادا، استرالیا، انگلیس، فرانسه، اتریش، ایتالیا، اسپانیا، برزیل، آرژانتین، امارات،……. دارای مساکن متعدد میباشند.

    /*: ک

     
  110. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    اقدام شرم آور از شهرك شاهديه يزد تا مدرسه ” زينبيه ” كرمان !
    گفت و گوي راديو ندا با يكي از شهروندان در كرمان پيرامون اخراج دختران افغانستاني دوره ابتدائي دبستان ” زينبيه ” كرمان ، بدنبال بستن مدرسه در شهرك شاهديه يزد.

    http://radio-neda.blogspot.com/2017/10/blog-post.html

     
  111. از طرف پیمان شجاع

    کشف امامزاده امیرالمومنین تقلبی

    دفتر امام جمعه ایذه ضمن عذر خواهی از مردم ایذه اعلام کرد که تا اطلاع ثانوی امامزاده امیرالمومنین که در ورودی شهر ایذه قرار دارد تعطیل می باشد!!!

    شخصی که اصالت ایشان ایذه ای است ولی از کودکی ساکن آمریکا بوده با در دست داشتن سند رسمی مربوط به محل فعلی امامزاده امیرالمومنین به سازمان اوقاف و اماکن مذهبی مراجعه و ثابت کرده که محل مذکور مقبره پدربزرگ ایشان می باشد و امامزاده ای در کار نیست!!!
    در حال حاضر تمام تابلوها و بنرهایی که در سطح شهر و خود مکان؛ محل امامزاده را نشان میداده جمع آوری شده!!!!

    – پی نوشت:

    1- واقعا خیلی خنده دار و تاسف آوره تا حالا ملت قبر چه کسی را زیارت می کردند؟!؟

    2- آیا فکر نمی کنید مابقی این امامزاده ها که اکثریت آنها با اسامی عجیب و غریب هم شناخته می شوند؛ شبیه همین امامزاده امیرالمومنین باشد؟؟؟؟

    التماس تفکر…

    ————-

    درود دوست گرامی
    گرچه اساس داستان امامزاده ها را جز بت پرستی نمی دانم و دکانی برای تداوم تحمیق و روفتن پول جماعتی منگ، اما من از یکی از دوستان ایذه ای ام این مورد را پرسیدم گفت صحت ندارد.
    سپاس که مراعات می کنیم و مطالب تکراری و تکراری را به اینجا منتقل نمی کنیم.

    .

     
  112. مصاحبه روزی-نامه اعتماد با حاج مصطفی عمامه زاده: ما در سال ۸۶ بحث‌های خوبی در زمینه آینده نگری صورت دادیم و نتیجه آن جزوه‌ای بود.
    مش قاسم: بیخود نیست این مملکت به این روز سیاه نشسته. اینا خیال میکنن با جزوه‌ نوشتن میشه مملکت داری کرد، همونجوری که توی قم با …(سه نقطه از مش قاسم) دادن و جزوه نوشتن میشه عمامه گرفت. به این میگن عقل حوزه علوم اسلامی. یه مشت بچه اسلامی از خودراضی نادان خیال کردن میشه با نخسه ۱۴۰۰ سال پیش توی دنیای امروز مملکت داری کرد و به جائی رسید. بضاعت عقلشون بیش از این نیست.

     
  113. در شهر هرت
    گویا این توهم ایجاد شده است که دین با اخلاق یکی است.بخصوص///که کشتن و نابودکردن جزو دستورات ///اش است.
    دین در مفهوم امروزی اش تفاوت بسیاری با دین ۲۰۰۰ سال پیش دارد، همانگونه که اخلاق نیز تعاریفش در گذشت سالیان در تغییر بوده است.

    “کلمه ‍ دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می‌گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن می‌رسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده‌است.” ما درسنگ نوشته های کهن ایرانی باستانی به خرد و اهورا مزدا ،خدای توانای باخرد مواجهیم که نشان دهنده تاکید و ارج نهادن به قدرت تفکر و تصمیم گیری است.
    خرد برتر از هر چه ایزد بداد
    ستایش خرد را به از راه داد
    کلمه دین که به وجدان نیز ترجمه شده در قدیم تشخیص فرد از خوب و بد می بوده است. این کلمه بمرور زمان جای خود اندیشیدن را به آیین و روش و در اسلام به تقلید می دهد.یعنی دیگر قدرت تشخیص خوب و بد از افراد گرفته می شود و وجدان نیز همان رسم و آیین جمعی معنا می گیرد، در این صورت فردیت از بین میرود.

    اما، اخلاق ، روش بیان موجودی فردی / اجتماعی است . بدین معنی که شامل رفتارهای فردی چه خوب و چه بد می شود، اخلاق در اصل خنثی است و باری ندارد، تنها با رفتار است که معنا بخود می گیرد،و رفتار فرد بستگی کامل با طرز تفکر او دارد. هر موجود در هر حالت دارای اخلاق ویژه خود است و همین نیز فردیت اوست. اینکه اخلاقی خوب یا بد است بستگی به تغییرات دوران و جامعه نیز دارد، اخلاق خود را در رابطه با دیگران در مقیاس و عملکردی بیان و تعریف می کند.در تغییر بودن اخلاق فرد /اجتماع در طول تاریخ نشانه و تعریف رفتارهای آن جامعه است.

    اینکه سعی می شود اخلاق و دین به هم پیوند زده شود، ترفندی برای نگاهداری احکام دینی است، احکام ،از طریق روش تقلید، با نام اخلاق تبدیل به رفتارو تایید می شوند . خرد و تفکر و دانش و تشخیص خوب و بد از فردیت گرفته شده و به دیگران واگذارمی شود و درست در اینجاست که ما شاهدیم ، فرد از وجدانیت جدا و تبدیل به ابزاری برای اهداف دیگران با نام دین می شود.

    پس مخلوط کردن دین و اخلاق به نفع ادیان ،بخصوص اسلام ،و بر ضد انسان آزاد و خردمند عمل کرده است. نمونه اش همین شهیدپروری نظام است، البته ، نه برای فامیل از دیگر بهتران خود، بلکه برای مردم بنده و مقلد که در اصل با تقلید خود به فردی بی وجدان و بی دین و خرد تبدیل شده اند.

     
  114. در شهر هرت
    قانونی که در آن بچه بازی اصلش باشد ،و مرد قیم زن، را باید قانونی تبعیضی دانست.

    فردی که بجای کمک به مردم و آبادی کشورش و مسولیت پذیری در مقابل خانواده و جامعه اش ،سرش را برای حفظ کشوربیگانه از دست می دهد ´ ، باید مزدور و خائن شمرد.

    رهبری که مملکتی را به فلاکت و بدبختی کشانده را باید دشمن آن ملت و کشور دانست.
    دینی که حکم جهنم و بهشت را صادر می کند باید خود خدا خوانده نامید.

     
  115. چند روزی کتابهای تاریخ صدر اسلام (تاریخ طبری و بخصوص کتاب تاریخ خلیفة بن خیّاط) را ورق زدم تا بلکه مطلبی پیدا کنم که عزاداریهای هرسالۀ محرم شیعیان ما را از جنبۀ منطقی مورد تأئید قرار دهند. نتیجه این است:

    «معاویه رفت به زیارت مکّه و با حسین بن علی، هم در مکّه و هم درمدینه ملاقات کرد. سپس در راه برگشت به دمشق به مدینه رسید، بزرگان قوم را جمع کرد و برای جانشینی خود برای پسرش یزید از آنها بیعت گرفت (سال 51 هجری مطابق با 671/672 م). البته حسین بن علی هم در آن جمع حاضر بود و هیچ گونه اعتراضی نکرد. پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری قمری، یزید جانشین او شد و عبیدالله بن زیاد را برای سر و صورت دادن به اوضاع عراق منصوب کرد. در همین اثناء حسین بن علی یکی از بستگان نزدیکش بنام مسلم بن عقیل را از مدینه روانۀ کوفه (جنب تیسفون در عراق) نمود تا از مردم آنجا برایش بیعت بگیرد. عده ای از مردم کوفه موافقت کرده و برعلیه عبیدالله بن زیاد شورش کردند و جنگی بین موافقان و مخالفان انتصاب عبیدالله بن زیاد در گرفت. در درگیریها، مسلم بن عقیل و هانی بن عروة مرادی در آن هیر و ویر کشته شدند. تا این خبر به حسین بن علی رسید، با جمعی از بستگان نزدیکش از مکّه روانۀ کوفه شده و در یک درگیری و جنگ تن به تن با مردی بنام شمر ذالجوشن درروز دهم محرم سال 61 هجری قمری در آنجا کشته شد. بستگانش نیز به سرنوشت او دچار شدند.

    نتیجه: آن درگیری و کشت و کشتار بین دو دسته از بازمانده های تازیان بود بر سر حکومت عراق. نیاکان ما به عنوان مردمی که از جانب آنها قلع و قمع شده و هستی و خانه و کاشانه شان را بر اثر یورش آنها به سرزمینشان از دست داده بودند، چه نفعی از طرفداری از یکی از آن دو دسته تازیان دشمن نصیبشان میشد که برای کشته شدن یک گروه از آنها عزا بگیرند؟ و ما از آن واقعه چه نفعی عایدمان میشود که 1400 ساله با قمه و زنجیر سر و کله و بدن خودمان را آش و لاش کرده و برای کشته شدن یک گروه از دشمنانمان گریه و زاری راه میاندازیم؟ هدف از هر عملی، رسیدن به نتیجه ای به منظور بهره بردن از آنست. از این بازی خون و خونریزی هرساله چه منافعی نصیب مردم ما میشود؟ میخواهیم داد مظلوم را از ظالم بگیریم؟ پس چرا بجای قمه برسر زدن، قمه را بر سرِ ظالم نمیکوبیم؟ ولی اگر از نظر روانشناسی به این موضوع نگاه کنیم، این گونه اعمال چیزی جز مازوخیسم یا خود زنی به منظور فراموشی بدبختی هایمان و برای تسکین آلام و دردهای خودمان نیست. ظالمان نیز قرص و محکم سرِ جای خودشان نشسته اند و به این بازی احمقانۀ ما می خندند. درست مثل اینکه فردی شما را مورد حملۀ فیزیکی قرار دهد و شما بجای دفاع از خود، تو سروکلۀ خودتان بکوبید!! آیا هیچ آدم عاقلی با خود چنین میکند که شما میکنید؟!

     
    • با تورّق یکی دو کتاب تاریخی آنهم بطور ناقص نمی شود حکم تاریخی و احکام دیگر صادر کرد،در همان طبری هم هست که وقتی معاویه بمدینه رفت چند نفر از جمله حسین بن علی علیهما السلام بیعت نکردند و طفره رفتند :
      “ابن عون گويد: «همه مردم با يزيد بن معاويه بيعت كردند، مگر حسين بن على و عبد الله بن عمر و عبد الله بن زبير و عبد الرحمان بن ابى بكر و عبد الله بن عباس..”
      (تاریخ طبری/ترجمه،ج7 ص2767)‏،و پیش از آنهم حسین بن علی سلام الله علیه اعتراض خود را در پاسخ بنامه معاویه ابراز کرده بود و در مدینه هم زیر بار نرفت.

      اولا:یکی از بندهای صلحنامه امام حسن و معاویه این بود که معاویه پس از خود، کسی را بجانشینی تعیین نکند و امر خلافت را به امام حسن و اگر نبود به امام حسین واگذار کند(متن صلحنامه در تواریخ ثبت هست)،و معاویه خلف عهد کرد و تلاش کرد در بیماری مرگ خود با فضاسازی و بکار گیری زور و تهدید برای یزید بیعت بگیرد،البته در شام شامیان اکثرا بیعت کردند ولی در بلاد مهم دیگر مثل مدینه و مکه و کوفه بیعت با یزید پا نگرفت از این جهت معاویه بمدینه رفت و تلاش کرد آن چند نفر ازجمله حسین علیه السلام را مجاب کند که موفق نشد.

      ثانیا:اگر مردم مدینه با یزید بیعت کرده بودند چرا یزید پس از مرگ معاویه به حاکم مدینه نامه نوشت که از مردم و از جمله از آن چند نفر که از اشراف مدینه و مکه بودند بیعت بگیرد؟! ضمن اینکه بیعت نکردن و اعتراض و خروج حسین در پاسخ به حاکم مدینه از مسلّمات تاریخ هست.

      ثالثا:مشکل امام حسین سلام الله علیه با معاویه و یزید آنطور که سطحی نگران تصور می کنند، صرفا یک مشکل قومی یا قبیله ای و نزاع بر سر قدرت نبود،مشکل اصلی يكى اين بود که بيعت با يزيد، تثبيت خلافت موروثى بدعت آمیز معاویه و یزید از طرف امام حسين بود؛ يعنى فقط مسأله خلافت يك فرد مطرح نبود، مسأله خلافت موروثى مطرح بود،یعنی معاویه هم، نقض عهد و نقض مفاد صلحنامه را کرد و هم،حکومت و خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی کرد،معاویه حدود 20 سال در شام حاکم بود و چنین کرده بود و بعد از مولا علی نیز حدود 20 سال بنام خلافت رسول الله چنین سنتی را پی ریزی کرده بود و بیعت حسین (صرفنظر از مساله امامت و ولایت منصوص و صرفنظر از متن صلحنامه که بامضاء طرفین رسیده بود) با یزید یعنی پذیرش شکل سلطنتی موروثی.
      و تضاد و نکته دیگر نیز باز می گشت به شخصیت خاصّ یزید که حسین نمی توانست با چون اویی بیعت کند از اینرو فرمود :”مثلی لایبایع مثل یزید”کسی چون من (فرزند رسول الله) نمی تواند با کسی چون یزید بیعت کند،یا فرمود :”علی الاسلام السلام اذ بلیت الامه براع مثل یزید” یعنی باید فاتحه اسلام را خواند اگر کسی مثل یزید حاکم امت محمد شود.بنابر این سطحی نگری هست اگر کسی گمان کند مشکل حسین فقط مشکل قومی قبیله ای یا حکومت دو روزه دنیا بوده است.

      رابعا: کوته نظری هست اگر مساله لزوم عزاداری و پاسداشت حسین بن علی را به دیدگاههای ناسیونالیستی یا تاریخی صرف فروکاهیم و از نهادهایی دین ستیزانه بگوییم:بما ایرانیان چه که در مصیبت قتل یک عرب بدست عربی دیگر بگرییم یا محزون باشیم؟! خوب البته این دیدگاه شمای مخالف دین و مذهب است،مگر مردم شیعه ایران بلکه عموم مسلمانان وقتی در سوک حسین می نشینند یا از سنّت و سیره فداکاری و روشنگری و در عین حال مظلومیت او می گویند و بر سر و سینه می زنند،التفاتی به قومیت و نژاد و زبان دارند که من ایرانی و حسین عرب؟! اینها ملاک اهالی دنیایی مثل شماست(البته بسیاری از اهالی دنیا حتی از ملل و اقوام و مذاهب دیگر نیز بر سوک حسین و پیام اندیشه او و تابلوی زیبای عاشوراء می گریند نه فقط شیعیان)،اما نزد کسانی غیر شما اینها برخاسته از یک ایدئولوژی است و ایرانی بما اینکه مسلمان و شیعه است در سوک فرزند پیامبر خویش می گرید و پیام نهضت او را واگو می کند نه بعنوان ایرانی محض،و اینها مبتنی بر سفارشات و روایات داخلی و درون دینی است که طبیعتا اهل دنیا و دین ستیزانی که از بیرون به ادیان می نگرند حظّ و بهره ای از اینها و سایر هنجارهای دینی و ثواب های مترتّب بر آن ندارند.

      خامسا:چرا تعزیه و مراسم سوگواری را با مغالطه به مساله قمه زنی فرو می کاهید؟ مگر عزاداری امام حسین فقط عبارت است از قمه زدن و بخود آسیب زدن های ممنوع؟
      یا مگر قمه زنی که موضوع وهن مذهب هست و موضوع ضرر زدن به نفس هست و ممنوع هست ،یک گرایش غالب و عمومی است و همه شیعیان چنین می کنند؟ روشن است که اینطور نیست و عزداری امام حسین باشکال مختلف و سنّت های مختلف قومی و منطقه ای در ایران و کشورهای دیگر برگزار می شود و عزاداری و پاسداشت حسین و پیام عاشورائی او منحصر در قمه زدن نیست ،و در واقع شما چون با اصل عزاداری امام حسین که سنت و سفارشی دینی و مذهبی و درون دینی است مخالف هستید تلاش می کنید با فروکاستن آن به مساله قمه زنی ممنوع ،آنرا چنین پزها و پزیشن های روشنفکری مخدوش کنید،که البته صرفنظر از برخی اعوجاجات که لازم است اصلاح شود،این سنّت حسنه ریشه دار هرساله با شکوهتر برگزار می شود و مسلمانان و شیعیان تحت تاثیر چنین بدگمانی ها و بددلی ها قرار نمی گیرند.

       
  116. در شهر هرت
    این است تعریف نظام اسلامی شیعی در ایران;

    ولایت فقیه در راس نشسته خود را بالاترین مرجع دانسته و یکی را هم از میان خودشان برای حفظ مال و منال و دارایی اشان بعنوان رهبر انتخاب می کنند و تمام اختیارات را به او می دهند، برای گول زدن مردم و طبق معمول بچه بازی هایشان بساط رای گیری را دموکراسی نام گذاشته وهر از چندی از میان دارو دسته خود چند نفر دزد و کلاش و قاتل و بچه بازرا جلو می کشند و می گویند، اینهم دموکراسی ، مردم بروید رای دهید . مردم هم خوشحالند که دموکراسی دارند ، نمی دانند بین دزد و قاتل و کلاّش که همه نیز بچه بازند کدام را انتخاب کنند.

    بد وبدو می روند رای می دهند و متعجبند چرا هر روزشان بدتر می شود! دین که دارند، ایمان ،خراوارخروار، شهید،هزار هزار نام گورستانها را پارکستان باید گذاشت، پس چرا هر روزشان نکب تر از دیروزشان است؟
    بهتر است فکرشان را زحمت ندهند،و بگذارند مثل همیشه رهبر تصمیم بگیرد، واز میمونییت تقلیدگری بیرون نیایند، گور بابای دبستانهاو شهرهای مخروب، و قوانین ضد بشری ، بروند به امامزاده ها کمک کنند و سقفشان را طلابگیرند که بنده و غلام را اجازه چرا نیست.

     
  117. با سلام
    متن زیر را از آقای علی زین الدین در
    گروه سرای کتاب دیدم که در مورد همه پرسی استقلال کردستان نوشته بود، با توجه به اینکه خود آقای زین الدین هم کُرد هستند به نظرم جالب آمد. بهادری.

    دهها سال مردم کشورهایی چون ایران و تورکیه و عراق و سوریه مزه استقلال را میچشیدند و از آن بهره مند میشدند، آزادیخواهان و انقلابیون کورد هم بشدت برای داشتن استقلال یا حقوقی برابر حسرت میخوردند و به صورت علنی و مخفی و مسالمت آمیز و مسلحانه مبارزه میکردند، داشتن استقلال و آموزش به زبان مادری تبدیل به آرمان و آرزو و خواست باطنی ده ها میلیون کورد شد. و این در حالی بود که دهها میلیون مردم کورد حتی از آموزش به زبان مادری محروم بودند( هنوز هم هستند ) و باز این در حالی بود که در کشورهای ایران و تورکیه و عراق و سوریه زبانی غالب و رسماً حاکم بود و روزی هزاران بار از ادبیات فارسی و تورکی و عربی ستایش میشد، مردم کورد هم با رنجی طاقت سوز تنها بغض خود را فرو میخوردند و در حسرت آن بودند که بتوانند بگویند و نشان بدهند که کورد هم ادبیات دارد، که ادبیات کوردی هم تواناییهای منحصر به فردی دارد که در سایر زبانها نیست اما نمیشد، اما اجازه نمیدادند .خوشبختانه چرخ تکامل اجتماعی دمی از حرکت باز نایستاد، جوامعی که مثل کودکی بازیگوش داشته های خود، از جمله تاریخ و ادبیات خود را به رخ همسالان میکشیدند نیز رشد کردند، نوجوان و جوان شدند و به سن پختگی رسیدند، اندک اندک پوسته خامی خود را دریدند، کم، کم از زندان تنگ تاریخ و جغرافیا آزاد شدند، اگر کسانی به هر علت نتوانستند وارد جامعه جهانی بشوند و جهانگردی بکنند، جامعه جهانی سوار بر امواج رادیویی و تلویزیونی وارد خانه و زندگی و حتی روان آنان شد و روح آنان را با خود به جهانگردی و جهان شناسی برد و آنها را هم به جامعه جهانی وارد کرد. مردم در مقیاسی دهها و صدها میلیونی از مرزهای ملی و جغرافیایی خارج، و وارد جامعه جهانی شدند و دیدند که عرصه جهانی جای تفاخرهای ابلهانه ملی نیست، جامعه بین المللی جای رجز خواندن و منم، منم کردن نیست، هرکس بخواهد در این عرصه حرفی بزند باید به زبان انگلیسی بگوید تا مخاطب بفهمد و پاسخ بگوید، زبان فارسی هم در عرصه بین المللی با زبان بلوچی به یک اندازه بی اعتبارند، زبان تورکی هم به اندازه زبان کوردی بدون مخاطب است، زبان عربی هم در اینجا دست کمی از زبان لری ندارد!!! گرچه چند زبان دیگر ازجمله فرانسوی هم به عنوان زبان بین المللی انتخاب شده ولی در عمل فرانسوی مادر زاد هم باید انگلیسی حرف بزند تا هندی و ژاپنی و چینی و عرب و عجم و کورد و تورک و بلوچ و مالایی و اسکیمو و روسی زبانش را بفهمند! در زمینه اقتصادی هم برد با شرکتهای چند ملیتی است، در کسب و کار نیز ، دانش و تخصص حرف اول را میزنند، مرزهای مقدس
    ( مقدس!!! ) جغرافیایی مزاحم تولید و کار و تجارتند، دنیا به بلوغ رسیده، ارزشهای دیروز دیگر نه تنها ارزش نیستند،بلکه مانع و مزاحم و مایه خسران و زیانند. امتیازات گذشته دیگر امتیاز نیستند، قدرتمندان دیروز ضعفای امروزند، ضعفا و جنگ زده و قحطی زدگان دیروز به ثروتمندان و قدرتمندان امروز مبدل شده اند، در این شرایط ناگهان رهبرعلی زین الدین:
    این متن بسیار پر معنا و تأمل برانگیز است و بنده این را به همه پرسی اقلیم کوردستان ربط میدهم. دهها سال مردم کشورهایی چون ایران و تورکیه و عراق و سوریه مزه استقلال را میچشیدند و از آن بهره مند میشدند، آزادیخواهان و انقلابیون کورد هم بشدت برای داشتن استقلال یا حقوقی برابر حسرت میخوردند و به صورت علنی و مخفی و مسالمت آمیز و مسلحانه مبارزه میکردند، داشتن استقلال و آموزش به زبان مادری تبدیل به آرمان و آرزو و خواست باطنی ده ها میلیون کورد شد. ، دهها میلیون مردم کورد حتی از آموزش به زبان مادری محروم بودند، در این حال رهبری منجمد و فریز شده گویی از غار اصحاب کهف بیدار شده ،ناگهان به وسط میدان میپرد و اعلام استقلال میکند! و جهانی را هم شگفت زده میکند.توده مردمی که در طول دهه ها و قرنها از استقلال محروم بوده اند، از گویش و آموزش به زبان مادری محروم و ممنوع بوده اند، هیجان زده میشوند،جشن میگیرند، میرقصند، آواز میخوانند، سرود رهایی سر میدهند و تحت تأثیر چنین شور شیدا کننده ای اعلام آمادگی میکنند تا با افتخار خون خود را به پای نهال استقلال بریزند و با نثار جان به کالبد مرده استقلال حیاتی تازه ببخشند و آنرا زنده و بارور کنند!!
    اما افرادی هم که اندکی سواد دارند و کمکی دنیا را میشناسند و ذره ای با مناسبات بین المللی آشنا هستند، مکث میکنند، در خود فرو میروند و از خود میپرسند این استقلال دیر هنگام به چه کارم می آید؟ فرض کن توانستم به سرعت برق و باد زبان مادریم را هم کامل و ادیبانه فرا گرفتم و مقالاتم و کتابهایم را به آن زبان نوشتم، آیا خواننده ای دارد؟ اگر سخنرانی غرایی بکنم آیا جز اقوام و بستگان درجه اول و نهایتاً در جه دومم شنونده ای خواهد داشت؟ اگر بدور خود مرزهایی غیر قابل عبور بکشم آیا زیان نخواهم دید؟ اگر بیگانگان را در سرزمینم راه ندهم آیا با این کار توریست ها را از کشور خود نرانده ام و دیگران مشتریان کار و تولیدم را از دستم نمی قاپند؟ آیا اگر کودکانم فقط زبان مادری بیاموزند، دچار مشکل نمیشوند و در هر قدم نیاز به مترجم نخواهند داشت؟

    اینک با هم زبانانم، با همشهریان و همروستائیان و هم نژادانم چه کنم؟ که در دل به شادی و هیجانشان باور ندارم، و جشن آنها را جشن نمیدانم! چه کار کنم که به آرمانهایی که صدها سال ملی بوده اند، و در نگاه و داوری مردمانی که به آنان تعلق دارم و به چشم مردمم خائن نباشم؟ ولی در عین حال کاری دور از عقل و خرد و منطق هم نکنم ،آیا به فرداهایی بیندیشم که خواهند آمد یا به قرنهایی که گذشتند؟ این استقلال دیر هنگام چه دردی از مرا درمان میکند و چه سودی به من میرساند؟
    مانده ام چکنم؟
    چه کسی میداند چکاری بهتر است؟

    زین الدین.

     
  118. آقای سید مرتضی..پیرو چند سئوال بنده شما توضیحاتی دادی در مورد قضیه کربلا و همه اقوال را با هم آوردی بی انکه نتیجه ای بگیری و ما هم چیزی دست گیرمان بشود.
    من سئوال خود را از زاویه دیگری مطرح میکنم و شما هم از این سئوالات باید خوشحال باشی که امکانی فراهم میشود دقیقتر به این موضوع نگاه کنی. بنده سئوال را اینطور طرح میکنم که شما بفرما ریشه های این حادثه در کجا بود؟ چه شد که مردمی که هم رسول را دیده بودند و هم مسلمان مومن بودند به این نتیجه رسیدند که باید خاندان پیامبر خود را قتل عام بکنند و آنرا امری دینی و حماسی هم بدانند.
    واقع کربلا از این زاویه هم مهم است که تقریبا در تاریخ مردم حجاز کاملا منحصر بفرد بود که عربی که خیلی به مردانگی و جوانمردی و پاکدل بودن خود میبالید، به این درجه از وحشیگری برسد که چند هزار نفر جمع شوند و یک جمع حدود 60 نفر را از دم تیغ بگذرانند. در حالیکه براحتی میتوانستند آنها را اسیر هم بکنند و ببرند. ریشه این وحشیگری کجاست؟ مگر این قوم ملعون همان مومنین مجاهد لشگر رسول نبودند؟
    شما که اهل تحقیق هستی همین مطلب را عالمانه و نه بر اساس روایت و احادیث بی پایه و اساس و متون قدیمی ّ بررسی کن و نتیجه را به همه بگو تا بعنوان یک درس تاریخی همه استفاده کنند.
    بنده اینجوری میفهمم که پیغمبر در تحقق یک جامعه از قبائل عقب مانده عرب موفق شد ولی متاسفانه این دین جدید بسیار سیاسی بود یعنی تلفیق کاملی از قدرت و الهیت در خدمت آن. عاقبت این معجون جدید ترور سه خلیفه از 4 خلیفه و قتل عام خانواده خود رسول بدست مسلمانان شد.
    این نظام جدید چه برای خود مسلمانان حجاز و چه دیکران ارمغان خونینی بهمراه آورد. جنبه مثبت اسلام هم وقتی بود که رشدش بدست ایرانیان و اقوام پیشرفته تر آنروز صورت گرفت والّا آنچه که عرب در دوران خلفای راشدین کرد به غیر از جنگ و ویرانی چیزی به همراه نداشت.

     
  119. وزوزیر/* کشور حکومت اسلامی کره شمالی: نرخ بیکاری در شهرها به ۶۰% رسیده است.
    ترجمه: تعداد افرادی که در طول هفته فقط یک ساعت کار میکنند ۴۰% جمیعت است. به این میگن اقتصاد اسلامی-توحیدی-مقاومتی.مرده شور این منقلابیون رو ببرن، این مملکت رو از کجا به کجا رسوندن.

    /*: ک

     
  120. اگه امام حسین در آن جنگ پیروز شده بود و سر یزید رو بریده بود خدا شاهده آخوندا همین کارایی که امروز واسه امام حسین میکنن وآسه یزید میکردن. اینا دکونشون توی همچین بازاری بازه.

     
  121. حاج حسن/* توی جلسه دولت/*ش روضه خونده که امام حسین نجاتش بده. حاجی! ///////////////// قابلمه مسی خودشو نمیتونه حفظ کنه، تو ازش انتظار حفظ حکومت/* رو داری؟ بیخود نیست این مملکت به این روز سیاه نشونده شده. حکومت/* منتظر کمک امام حسینه. توی جبهه های جنگ با صدام امداد غیبی نرسید جام زهر رسید، تو هنوز منتظری؟ امام/* و منتظری هم افتادن و مردن، تو هنوز منتظری؟

    /*

     
  122. سلام،

    در درون نظام آخوندی ترکیب قشنگی زده ای!! اما چه سود که بازهم در همان چهارچوبی!

     
  123. درود یاران جان

    اگر کماکان دو دو تا چهار تاست ومصلحت نظام… تغییری درآن نداده.

    شما که به ارزش ژن خوب حتا تا نسل دوازدهم اعتقاد دارید و اکنون نیز

    حاضر نیستید از حذف پیشوند سید (درصورت صحت این پیشوند ادعای داشتن

    حدود یک از سد ژن کسی که خود را منتسب بدو می کنند است ) چگونه با ژن برتر

    کسی مخالفت می کنید .بله درست است تقریبن هیچ دانشمندی ونوبل گرفته ای

    را فرزند هم شانی نبوده بگذریم از شعرا نویسندگان نقاشان و هنرپیشه گان وووو

    ژن دار خوبی فرمود: گیرم پدر تو بود ….. پیدا کنید نام فرزند این شخص بزرگ را وبفرمایید

    چرا فرزند خمینی را رهبر نکردید ولی فرزند امام علی میبایست رهبر شود ؟ نکند زبانم لال

    همه اشقیا شده اند وخبر نداریم . همین صییید مقیم سایت بفرمایند چرا.

    بی سوات

     
  124. کارنوال آخوندی 10محرم

    نه حسین واطرافیانش سودی ازین عاشورا ها داشته و دارند ونه مردم ایران منفعتی ولی ضرر وزیان اقتصادی سر به فلک میرند امسال 11 میلیارد تومان مردم یعنی بازاریان وپولدارها و حتی مردم عادی برای آش و چلو قیمه و سنج و دهل وزنجیر وغیره هزینه نموده اند + یکهفته تق ولقی و دو سه روز تعطیلی که معادل 16 ملیارد تومان برای مردم ایران خرج برداشته واز جیبشان بهدر رفته و نباید از یاد برد که در اربعین سال گذشته در نجف وکربلا بیش از 14 میلیارد تومان توسط نظام ولایی از جیب همه مردم ایران بدود مبدل شده وهیچ نتیجه و بازدهی برای ملت وایران نداشته و از تعداد کشته ها هم در اربعین کربلا بی خبریم و اثرات وزیانهای محیط زیستی بسیاری داشته که برای این حقیر ارزیابی آن ساده نیست با جمع 11+17+14=42 به 42 میلیارد میرسیم که سرمایه هنگفتیست که میتوانسته در مسکن و آموزش وبهداشت سرمایه گزاری و هزینه شود که بازده هم داشت، پس یا سرمایه های ما را به آتش میکشند و یا بسرقت میبرند.

     
  125. مهدی از تهران

    عرض ادب و احترام
    پیش بسوی تکمیل دیکتاتوری و استبداد دینی و مذهبی (رژیم ولایت مطلقه فقیه)
    این روزها دوباره بحث تغییر شو و بازی انتخابات مستقیم (به ظاهرتوسط مردم ) ریاست جمهوری منتخب شورای نگهبان (یکی از ابزارهای استمرار استبداد نعلین) به انتصاب این پست توسط مجلس شورای استبداد (با لعاب اسمی “اسلامی”) را دیکتاتور از دهان الوده به استبداد چند راه یافته و منتخب شورای نگهبان به مجلس شورای رژیم به جریان انداخته است. گویا استبداد بعد از 38 سال به این نتیجه رسیده که تخته گاز برود و رژیم دیکتاتوری را به کمال مطلق برساند.
    بدین ترتیب که تعدای منتصب خود را به مجلسش راه می دهد و بدانها دیکته میکند که حالا شما این فرد را رئیس جمهور کنید. استبداد نتیجه را اینطور می بیند که با این روش دیکتاتور اعظم دیگر مزاحمی بنام رئیس جمهور بعنوان قدرت دوم نخواهد داشت.
    و اما اکثر شهروندان ایرانی، ابتدا کمی قر میزنند و سپس تعدادی جک می سازند و در آخر گله از این خواهند کرد کی، ای بابا زودتر این رای گیری را با تعداد صندوق بالا به جریان بیندازید تا ما نه انتضار رای دادی بکشیم و نه در صف بیایستیم.
    اگر رخداد ی غیر عادی و خارج از دست بشری پیشآید و اکثر مردم ایران از خواب غفلت خود را بیدار کنند، شاید بتوانند این عمل استبداد را سلاحی کنند و بر سر او بکوبند و خود را از شر دیکتاتوری نجات دهند. آرزو بر انسان عیب نیست.
    به امید رهائی ایران از فرهنگ جهل و خرافی دینی و مذهبی و نهادینه شدن فرهنگ عقل و خرد
    مهدی از تهران

     
  126. خدا عقلت بده نوریزاد که دو دقیقه نمیتونی جدی باشی ! رهبر رو از جماران میاری اوین که از نشستنش ایراد بگیری ؟ رهبر دست راستش آسب دیده و نمیتونه روی زمین بشینه چون اون وقت یکی باید کمکش کنه که بلند بشه و او هم این را
    نمیخاد .اینو که هر بچه ای میتونه بفهمه ! دست از بچه بازی هات بردار ! خدا از سر تقصیرش نگذره کسی که اولین بار به تو گفت ” بارک الله چه خوب مینویسی پسر ! “

     
    • آقای ناشناس رهبر در جماران وفتی سخن برای دیگران میکوید بر یک صندلی که بر یک تخت قرار داده شده جلوس میکند اگر صندلی بخاطر بیدستیست آن تخت چیست مگر نه اینکه میخواهد همانند پلنگ دیگران را پایین ودر موضع پستتر ببیند؟

       
    • اینها عادت دارند ار بالا مردم را در گودی ببینند

       
    • پس چرا همه جا صندلیش از همه ی صندلیها بلندتره؟ یعنی عقلش از همه بیشتره؟

       
    • گور بابای تو و ////////////////////// گور بگور شدتون که از برکت وجودشون زیر پوستی همه چیز رو گرون می کنن و مردم خنگ نمی فهمن! زمان شاه بنزین دو زار گرون شد همه چیز رو همین مردم تحریم کردن و کار بحاهایی کشید که یه جاهایی می گفتند که میوه هم نمی خورن که با تحریمشون میوه ارزون بشه! معلوم نیست ایرونی این دوره زمونه به چه چیزش می نازه که خنگول بودن این دوره اش رو میذاره به حساب تیز هوشی! مثلاً آیا (یا بقول بسیجی ها که اشتباهی می نویسن “عایا” مثلا کی همین آنارشیست بیسواد) همین مردم فهمیدند چه کلاه بزرگی این سپاه ////سر پول تلفن سرشون اورده؟!؟!؟ یا هیچ خبرگزاری فهمید هزینه مکالمات رو سپاه چند برابر کرده>!؟!؟!؟

       
      • “مستر گور بابا” میتونی مثل یه آدم نرمال جمله ات را شروع کنی ؟ با سپاس !

         
        • /// ناشناس آشنا که اومدی اینبار اینجوری بدون پسوند جواب نوشتی! پس اون “آشنا” رو که می نوشتی موش خورده! من از این افرادی که می آن به آنارشیست و نوری زاد و … که مثلاً می خوان بگن متنبه شدن ولی همچنان خنثی هستند و بهشون طعنه و کنایه می زنن خوشم می آد! می دونی چرا چون خنثی بودنشون رو بذاریم کنار هنوز از رو هم نمی رن و یه نیگاه به دور و برشون بندازین می بینین با چه افرادی هنوز دم خورن! به این جمله دقت کن: می گن ما بخشیدیم شما رو! یکی نیست بگه تو چیکاره ای می گی ما بخشیدم! وقتی میگی رهبر ///شده داره کلمه ما رو بجای من استفاده می کنه پس تو دیگه چرا می گی ما؟ اول بذار رزومه همتون رو یه بررسی کافی بکنیم و ببینیم باعث لو رفتن و اعدام چند نفر شدین بعد اگه خودتون قابل بخشش بودین تنها می تونین بگین من می بخشم ولی در کل باید گفت /// تو و اون بخششت که همه فیلمه اونم بخاطر اینکه اگه خودت هم قابل بخشش باشی بخاطر این حدیث ///پیامبری هست که خودش /////////////////// ولی می گفت ببخشید تا بخشیده شوید! یا همین مزدک، اگه می گم /// اونم کرده واسه اینه که یکی نیست بگه تو اگه مثه ما مخالف این حکومت بودی و به جهان موعود نوری زادی هم اعتقاد نداشتی بچه پس انداختنت دیگه چی بود که از ترس گور بگور شدن بگی من معذورم! اولین چیزی که می فهمیدی این بود که این زندگی در رژیم گور بگور شده اسلامی که همه اش قتل و غارته چیزی جز مرگ تدریجی نیست و بچه پس انداختن یعنی بوجود آوردن یه بدبخت دیگه که در این حکومت، بدجورتر از خودت گور بگو می شه! یا به این آنارشیست خل و چل نیگاه کنین می گه من خودم بسیجی بودم واز بسیجی های الان بخاطر پلنگی بودن لباسشون که دیگه ساده نیست بدم می اد! یکی نیست بگه لباس پلنگی از اون ////////////////////////////// تن شماها بود که بهتره اما مشکل اصلی با این بسیجی ها سر با شورت و////// چرخیدن شماها در جبهه ها در زمان امامتون و مسخره کردن ارتشی ها که منظم تر بودن و بسیجی های این دوره که با //// چرخیدنشون جاشو به لباس پلنگی داده نیست بلکه مشکل سر کارایی است که هم آنارشیستِ بسیجی گور بگور شده زمان امام نکبت می کرد و هم بسیجی ایکه تو این دوره هر چند /// شده لباس پلنگی ولی از نظر شعور مثل خود آنارشیست هیچ تغییری نکرده انجام می ده هستش! همین نوری زاد، آنارشیست و … همون هرج و مرج طلب هایی هستند که هنوز از رو نمی رن و با این اسامی رفیق گرمابه و گلستان همدیگه هستند، دیگه هر شاسکولی می دونه آنارشیست یعنی هرج و مرج طلب و این لفظ قلم حرف زدنشون رو هم که دیگه نگو و نگو و نگو!!!! هویدای بیچاره رو یادتون نره! اونم تو زندون بود ولی بعد اعدام شد اینرو می گم که از همین حالا خیلی ها حساب کار دستشون بیاد و فکر نکنن نوری زاد کاره ای هست که به هر گور بگور شد ه ای می گه بخشیدم!

           
          • جناب نوری زاد
            درود؛
            این بار چندم است که پاسخ های مرا خطاب به افراد بی شعور و بی شخصیتی همچون این ناشناس بدبخت و حقیر که دهانش بسان دریچۀ فاضلاب است که تا باز میکند بوی گند آن دیگران را آزار میدهد، کامل حذف میکنید.
            یا باید سخنان دیگران و توهین های آنها را هم کامل حذف کنید و یا اینکه به دیگران اجازه دهید پاسخ دهند. یک بام و دو هوا که نمیشود!
            شاید شما از توهین های دیگران به خود، به وجد می آیید و سرشار از حس بودن میشوید ( هر که دشمن ندارد زنده نیست )، ولی در نظر بگیرید که بسیاری هم هستند که از توهین و متلک دیگران خوشحال نمیشوند.
            این اواخر شما خیلی دهن بین و سطحی نگر شده اید و هر ننه قمری اگر نقدی الکی و کم ارزش به شما بکند فی الفور شاهد واکنش منفعلانۀ شما هستیم ولی نقدهای بجا و محکم و با ارزش را نشنیده و ندیده میگیرید و همینجوری بی اعتنا رد میشوید!…
            شاهد مطلب همین ناشناس که در پست قبلی شما را به حذف مطالبش در توهین به من، متهم کرده بود.
            من به هیچ ننه قمری باج نمیدهم و با هر کس حداقل مانند خودش و یا بهتر و بدتر از خودش رفتار میکنم.
            این ناشناس بدبخت بی وجود که شجاعت بچه دار شدن را ندارد ( و یا بچه دار نمیشه و اینجوری خودشو یه جور روشنفکر پوچ گرا جا میزنه)، نمیدونه و نمیفهمه که کمترین تلاش هر موجود زنده ای در این دنیا اینه که نسل خودش و ژن خودش را حفظ و ارتقاء بده و از نابودی اون به هر طریق ممکن جلوگیری کنه. اینکه یک نفر از نوع بشر نخواهد که بچه دار شود بر میگردد به شخصیت پست و حقیر و منفعلانه و بزدل و ترسو و پوچ گرایش؛ او به جایی رسیده که بیماری، ضعف و نحس بودن شخصیت و ژن خود را پذیرفته و نمیخواهد نسل بعد از او مثل خودش باشند؛ گو اینکه متوجه شده که نسل های قبل از خودش هم اینگونه بوده اند و او امیدی به تغییر و ارتقای ژن منحوس و بیمار خاندان خود به یک ژن خوش ترکیب و سالم ندارد. البته ناگفته نماند که او یک خدمت به جامعه ی بشری میکند که آنها را از شر ژن خانودگی معیوب خود برای همیشه خلاص میکند که باید به او از این جهت آفرین گفت!
            عجیب است که چنین شخصی که به اقرار خودش معیوب است می آید اینجا و اظهار فضل میکند! یکی نیست بگه آخه عادم! تو که اقرار به ژن معیوب خود میکنی دیگر چرا می آیی و به دیگران توهین میکنی؟!
            یکی از دلایل معیوب بودن ژن او اینست که از شدت بزدلی در فضای مجازی هم نمیخواهد حتی به یک نام تفکیک شده از دیگران شناخته شود…او میخواهد ناشناس باشد تا به این طریق عیب ژنتیکی خاندان خود را بپوشاند…
            (منهم ناشناسی هستم مثل دیگران!) و اینگونه خودش را متقاعد میکند.

            —————

            درود دوست گرامی
            من بارها نوشته ام که کنایه های تند، فحش های نازک یا درشت، و کج گویی های بی ربط را حذف می کنم. بقول معلم های قدیم: دعواهایتان را ببرید بیرون کلاس. بهتر نیست؟
            سپاس

            .

             
    • درود یاران جان

      خدا عقلی به این دوست ناشناس بده که نمی دانند بجز زنان حامله در ماه پایانی

      و انسانهای بسیار چاق برای از زمین بلند شدن احتیاج به دو دست وحتا یکی نیست .

      اگه بهشون بر نمی خوره بگویند ایشان کمتر سبزیجات میل نمایند تا هر سه ثانیه یکبار

      مجبور به جابجایی روی همان صندلی نشوند .لابد این هم به دستشان ربط دارد نه؟.

      بی سوات

       
      • این توجه شما به ” جابجایی روی صندلی ” رهبر مرا برایت نگران کرد برادر جان ! چرا این موضوع اساسا برای شما قابل توجه بوده است ؟
        شما نیم ساعت روی دو زانو یا چهار زانو بنشین و بعد سعی کن بدون کمک از دستان بلند شوی . نتیجه را بعدا به ما گزارش بده لطفا .

         
        • یاران درود

          با بودن جناب آقای /// در جوار شان نگرانی جا بجا شدن

          روی صندلی احتمالن مقداری نا بجا نیست ناشناس دلبندم.از این آدم

          دوپا هر چی بگی بر میاد جانم..شما هم توجه کنی بد نیست.

           
    • آرتین ایران

      سلام دوست گرامی
      بنده یک پیشنهاد به ذهنم رسید.قبل از هر چیز عارضم خرسندم یک دلیل منطقی برای تخت نشینی رهبر پس از سالها شنیدم.اما پیشنهاد بنده اینست که حالا که رهبر نمی تواند بر روی زمین بنشیند برای دیگران هم صندلی بگذارند تا خدای ناکرده کسی نگوید فرقی گذاشته شده است زیرا وقتی بقیه بر روی زمین نشسته و ایشان بر تخت جلوس فرموده اند بحث تفرعن و پادشاهی پیش می آید که شایسته ولی امر مسلمین جهان نیست. چون اصولا همان زمین نشستگان در جاهای دیگر بر صندلی می نشینند و به همین دلیل این زمین نشینی نمی تواند صرفا از روی سنت نشستن در این مجالس باشد.به نظر شما این روش پسندیده تر نیست؟!
      موفق باشید

       
    • در پاسخ به همه کسانی که انتقاد به حضرت آیت الله العظمی المحمد النوریزاد را انتقاد به خود گرفتند و در ضعیف کشی بر هم سبقت گرفتند تا در چشم یار بهتر جلوه کنند .

      در همه وقت و همه جای این جهان کهن هر گاه کسی با جمعی سخن گفت در جایی قرار گرفت که همه بتوانند او را ببینند و این خواست شنوندگان او هم بوده و این نشانه خود برتر دانی نیست .غرض نیشی است که باید زده شود از سر اقتضای طبیعت . رهبر اگر در ته چاله ای هم مینشست در دیدار با دیگران باز از کنایه ها نیش های مخالفان در امان نمیماند . بر عملکرد رهبری در این سالها البته که انتقاد بسیار وارد است اما نه در این سطح کودکانه و مسخره .به قول معروف , از کوزه همان برون تراود که در اوست .با سپاس از توجه شما .

      آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
      وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست

      حال متکلم از کلامش پیداست
      از کوزه همان برون تراود که در اوست
      (شیخ بهایی )

       
  127. در شهر هرت
    شرم و ننگ برایرانیان باد،
    برای دامن زدن جنگ توسط نظام ولایتی در سوریه و لبنان و حمایت دیکتاتوراسد.
    برای سواستفاده مردم پناه جوی افغان در دامن زدن جنگ در سوریه به نام دفاع حرمین.
    برای بی مسولیتی نسبت به هموطنانشان و وطنشان .
    همانها که در خارجند، و آنها که در ایران در انتظار نشسته اند، شرم آیندگان بر شماست که چشمانتان را بستید و با بی توجهیتان نسبت به هموطن انتان و انسانیت به مرگ جویان آری گفتید.
    مولانا هم نتوانست در شما عشق به دیگری را ایجاد کند.
    چه برسد به حافظ بزرگوار؛
    با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
    تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی
    عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
    ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

    چرا باید نرگس محمدی ، آتنا دائمی و بسیاری آزادگان در زندان و تبعید باشند و خزعلی و امثال اوبر روی صندلی چرخ دار؟
    حقی که ضایع شد، آن حق آزادی نرگس و حق سلامتی خزعلی همان حق آزادی و حق سلامتی تو ایرانی بوده است.

     
  128. در شهر هرت
    آنارشیست؛” ایران هیچگاه بدست بیگانگان نخواهد افتاد ”
    خواب تاکی؟
    وطن فروشان در حکومتند و بدین خاطر ایران به این فلاکت افتاده است. ایران ۴۰ سال است که دردست بیگانگان افتاده است . وگرنه هیچگاه وطن دوستی حاضر نمی شد بجای آبادی شهرهای ایران، لبنان و نجف و کربلا را آباد کند.

     
    • امثال تو فقط دم میزنید و از درون رم میکنید بدون هیچ اثر بیرونی! فقط نالیدن! فقط غُر زدن!
      به زمین و زمان گیر میدهید، نه تحلیلی منطقی و نه نقد بجایی، و نه هیچ!…در فضای مجازی چند تا تیکه بنداز و بپیچ!
      این حرفهای خاله زنکی را در هر کوی و برزن میشود شنید و تو و امثال تو کار شاقّی نمیکنید.
      این وطن فروشان حکومتی کجای وطن تو را فروخته اند؟ به چه کسانی فروخته اند؟ حرف مفت زدن که مالیات ندارد!
      ایران 40 سال در دست بیگانگان است! خوب یعنی میفرمایید 80 میلیون ایرانی خاک بر سر هستند!؟ تو هم خاک بر سر هستی لابد! و یا خود را تافته ای جدا بافته میدانی؟! امثال تو با یه مویز گرمیش میکنه و با یک غوره سردیش!
      تناقض گویی، چرند بافی، گاهی فقط یک حرف حساب زدن در لابلای هزار حرف خراب. این یا نشانۀ کم دانی، بد فهمی و نفهمی مزمن است یا نشانۀ آب زیر کاهی، منفعت طلبی، خود خواهی، تقلب و کم فروشی است.
      وطن یعنی چه؟ وطن همیشه هست و خواهد بود و این حاکمان می آیند و میروند. ایران هزاران سال است که پابرجاست و پا برجا خواهد ماند، اگر چه هر ازگاهی تکه ای از بدنش جدا شده ولی همچنان هست؛ اگر چه حاکمانی داشته بی خرد و مستبد ولی همچنان ماندگار است.
      شاید پهلوی ها وطن فروش نبودند که بحرین را فروختند و قسمتهایی از ایران را به ترکیه، عراق، افغانستان و روسیه دادند آنهم بدون هیچ جنگی و با سلام و صلوات و بدرقۀ انگلیسیها!؟
      شاید قاجار وطن فروش نبودند که نیمی از ایران را به روسیه دادند و امروز ایران هنوز دارد چوب آن را میخورد ( دریای خزر ).
      اینکه حاکمان فعلی ایران برای آبادانی شهرهای بیگانه تلاش میکنند بر میگردد به جهان بینی آنها؛ وطن آنها نه ایران که تمام بلاد شیعی ست، آنها افرادی طمع کار و سیری ناپذیر هستند که بدنبال گسترش نفوذ خود هستند آنهم به بهانۀ دفاع از شیعیان؛ آنها بدنبال تثبیت هلال شیعی هستند؛ آنها خواهان اقتدار شیعیان هستند و بدنبال امپراتوری شیعی. …
      مشکلات داخلی ایران، هر چه هست، مقصر خود ما مردم هستیم و بس! مقصر تو هستی. مقصر من هستم.
      ما به عنوان مردم و به عنوان شهروند ایرانی حتی عرضه نداریم حق خود را بگیریم، عرضه نداریم پیگیر خواسته های قانونی خود شویم، عرضه نداریم فریاد بزنیم، عرضه نداریم حتی بایکوت کنیم! و سکوت کنیم! ( رأی میدهیم، راهپیمایی میکنیم تا این رژیم بماند ) عرضه نداریم از یک بیگناه افتاده در زندان حمایت کنیم… چه برسد به اینکه بخواهیم پافشاری کنیم و بهای آن را هم بپردازیم. اگر بدنبال آزادی هستیم، اگر خواهان حاکمیت قوانین انسانی هستیم، باید بهایش را هم بدهیم…برای بدست آوردن هر چیز باید بهایی داد…. اگه به امثال تو و مش قاسم باشه…مفت باشه کوفت باشه!
      ایران به فلاکت افتاده چون ما مردم لیاقتمان همین است!
      تو و مش قاسم بدلیل نوع و شیوۀ بیان به یقین زن هستید. زنان همه چیز را احساسی و بدور از منطق مورد بررسی قرار میدهند و در ضمن همیشه توپ را توی زمین حریف می اندازند. این شگرد زنان است… یا هوچی گری و یا گریه و زاری!
      بیخود نیست که میگویم هنوز بسیار مانده تا ما مردان ایرانی بتوانیم به زنان اعتماد کنیم. باید بسوزیم و بسازیم… زنان روشنفکر و متجدد و تحصیل کرده در ایران امروز هنوز در مرحلۀ ارث و میراث خواهی هستند و آنچه که نمیشود از آنان انتظار داشت، عقلانیت و منطق است… عجالتاً به حق هزاران سال خورده شدۀ خود از جانب مردان برسند کافیست!
      به شما کمی آزادی دادند فوری زدید به سیم قرتی بازی و قلیان کشی و سیگار کشی و شیشه کشی و مشروب خوری و لوده گری آنهم بی هیچ ترس و حیائی…آزادی یعنی خودنمایی، رفتن ورزشگاه و پوشیدن لباس اونورش پیدا … آزادی یعنی جواب سر بالا دادن به مادر، پدر، معلم و برادر … آزادی یعنی تا دیر وقت بیرون بودن و با این و اون بودن… آزادی یعنی بی احترامی، بی ادبی، گستاخی و … که چی؟ که آزادی یعنی این! … خسته نباشند زنان آزادی خواه ایران!
      این آزادی خواهی نیست، این عقده گشایی ست!
      چهار تا هم مثل شما اندیشمند! میان در فضای مجازی و زمین و زمان را به هم میبافند.

      – یکی از علت های اصلی عقب ماندگی و پیشرفت کشورها، زنان هستند؛ هم زنان بیسواد و هم زنان با سواد!
      حالا اگه تونستی بگی چرا و چگونه؟

      سخنان تو هر چند کوتاه ولی بسیار درهم و برهم بود و نیاز به پاسخی مفصل داشت ولی من به همین مقدار قناعت میکنم؛ هر چند مجبور شدم خلاصه بنویسم و رد شوم.

      کاش چشمانم را خواب می ربود و تن و روحم دمی هر چند کوتاه از این زندگی سگی می آسود!
      خواب؟!
      کجایی ای خواب؟ کجایی تا تو را سخت در آغوش گیرم و لحظه ای هر چند کوتاه از این کابوس تکراری زندگی و روز مره گی سخت و جانکاه رهایی یابم.
      کجایی ای خواب؟ من هر لحظه و هر گوشه تو را میجویم تا ساعتی کوتاه اما به بلندای یک عمر در آغوش تو بیاسایم و طعم خوش بودن را حس کنم.
      کاش چشمانم را خواب می ربود…
      مگر میشود خوابید؟ مگر میشود خود را از بند این زندگی نکبت بار رهانید؟
      آری، شاید به ظاهر میخوابم ولی این خواب نیست؛ تنها برای فرار از دوزخ پناه میبرم به برزخ.
      من بدنبال همان خوابم، آن خواب قدیمی، همان یار قدیمی …
      من به همین مقدار سهمم از زندگی راضی ام…
      خوابی که در آن، آنگونه که میخواهم بخوابم و یا زندگی کنم.
      .
      .
      و الی آخر.

       
  129. حاج علی مطهری به نقل از ابویش: افرادی که به دین گرایش پیدا می‌کنند اما بعدا از دین دور می‌شوند، افراد بسیار خطرناکی می‌شوند. چون وقتی به دین گرایش پیدا کرده است عواطف او تحت تاثیر دین است اما وقتی از دین خارج می‌شود، حتی از عاطفه انسانی هم رها می‌شود.
    مش قاسم: وای به حال اون دینی که ابوی این تئوریسینش بوده. نه حاجی، شیپور رو از سر گشادش میزنی. اونائی که به این دین وارد شدن، چه ۱۴۰۰ سال پیش چه امروز از عواطف انسانی رها شدند. سر میبرن، چشم در میارن، دست میبرن، پا میبرن، سنگسار میکنن، کشتار درمانی میکنن، شیاف پتاسیوم به افراد وارد میکنن، زن و مرد رو با چاقو آجین آجین میکنن، کتاب میسوزن، زبون میبرن، قلم میشکنن. میگی نه؟ نگاهی به جامعه مسلمین حکومت جمهوری اسلامی کره شمالی و کشورهای منطقه بیانداز. این بچه مسلمونا رو ببین که از دور دنیا راه افتادن اومدن ایران و چه جنایتها که نکردن. راه افتادن رفتن سوریه و عراق چه جنایتها که نکردن. ابویت برعکس فهمیده! اون …(سه نقطه از مش قاسم)هایی که دنبال اینا افتادن.

     
    • در پاسخ به کامنتی از من- مش قاسم اظهار نظری کرد.در رد نظر مش قاسم چند کامنت درج شد که نشان از بی تربیتی عده ای دروغگوست که از خون کشتگان و شهیدان جنگ -پنجه بوکسی از واژگان،می سازند و به سر و کله مخالفانشان می زنند.دردشان از تحلیلهای کوتاه و موجز و هوشمندانه مش قاسم است که با چشمانی دقیق تیر را به هدف می زند و تا ته خط را می رود.همین.

       
    • در جواب این آخوند و بچه آخوند باید گفت انسان به مسلمان چی؟

       
  130. در شهرهرت

    سائلی پرسید از آن شوریده حال
    گفت اگر نام مهین ذوالجلال
    میشناسی بازگوی ای مرد نیک
    گفت نانست این بنتوان گفت لیک
    مرد گفتش احمقی و بی قرار
    کی بود نام مهین نان شرم دار
    گفت در قحط نشابور ای عجب
    میگذشتم گرسنه چل روز و شب
    نه شنودم هیچ جا بانگ نماز
    نه دری بر هیچ مسجد بود باز
    من بدانستم که نان نام مهینست
    نقطهٔ جمعیت و بنیاد دینست«عطار »

    پس ملت گرسنه بدانند؛
    این بانگ اذان ها و نمازها نتیجه شکم سیری عده ای است که خود را از مابهتران و خدا آخوندمی دانند، آنها کارو کاسبی بهشت و جهنم را راه انداخته اند و بر مسند ولایت خدایی می کنند.

     
  131. در شهر هرت
    عقل که نباشد جان در عذاب است .
    در مورد نظام داعشی ولایتی ایران باید گفت: عقل که نباشد خلقها در عذابند . تا این نظام مردم خوار است صلح در منطقه برقرار نخواهد شد.

     
  132. من مهران هستم از روستایی نزدیک آستارا،چهل سالمه،مدرکم سیکل سوم راهنمایی هستش،شیعه زاده هستم اما خودم دین و مذهب خاصی ندارم ولی به آیین زرتشت علاقه دارم و پندار نیک،گفتار نیک،کردار نیک را سر لوحه زندگی خودم قرار داده ام.به خرد و انسانیت اعتقاد دارم چونکه با اندیشیدن و پایبند بودن به انسانیت است که به انسان بودن خودمون پی میبریم و آنگاه است که خدا و خلقت خدا را بهتر خواهیم شناخت.من تا هجده سالگی سرسخت طرفدار خمینی و نظام ولایت فقیه بودم البته در آن دوران با اهداف و سیستم نظام ولایت فقیه آشنا نبودم فقط کورکورانه ازش طرفداری و دفاع میکردم.اما بعد از هجده سالگی وقتی خودم در مورد اهداف جمهوری اسلامی و چگونگی بر سر کار آمدنش تحقیق کردم به کلی نظرم در مورد این نظام ایرانخوار عوض شد.بعد از آن بود که تصمیم گرفتم بخاطر نجات وطنم و ملتم از زیر سلطه این نوکران و دستنشانده های شرقوغرب به فعالیتهای تبلیغاتی و آگاه سازی بر علیه این نظام را شروع کنم.تا حالا یک بار اونم در سال 1388 به میرحسین موسوی رای دادم البته بعد از آنکه موسوی گفت من دوران طلایی خمینی را میخواهم،من از رای دادنم پشیمان شدم.بخاطر فعالیتهام بر علیه نظام در سال 1391 به اداره اطلاعات احضار شدم و طی یک روز بازجویی شکنجه روحی و روانی با واسطه گری یکی از آشنایان و پس از گرفتن تعهد نامه کتبی منو آزاد کردند که البته بعضی از وسایل صوتی و تصویری منو ضبط کردند.و اینو میدونم اگر برای بار دوم بازداشت بشم وضعیتم نامعلوم خواهد بود.با این حال من بیمی از بازداشت و دستگیریم ندارم چون من به وظیفه ملی و میهنی خودم عمل میکنم.و امیدوارم در راه آزادی و سربلندی کشورم بتوانم قدم مثبتی برداشته باشم.هر چند که تلاش من و امثال من زره ای است در مقابل فداکاریها و تلاشهای شما برای انسانیت و آزادی کشورمان .امیدوارم همیشه تندرست،سلامت،شاد و رسالتی را که بر دوش کشیده اید موفق و سربلند و پیروز باشید. سپاسگزارم

     
  133. جنگ نعمت است…..
    بروید جبهه…ماسفره ای گذاشتیم همه استفاده کنند….وقتی اونا ازجبهه برگشتند نگویید چرا فقط اینها استفاده میکنند!
    برخی ازجملات ساده وعجیب هر گز
    درحال از معنیش باخبر نمیشوی….
    ماخودمان هم وقتی بورکراسی ادارات وخود کامگی حراست …وزور گوئی های انجمنهای اسلامی را میدیدیم میگفتیم بگذار اونا ازجبهه برگردند پدر اینها رو درمیارند!
    قبلش اوضاع کشور به جهت عدم برنامه مدون جهت حفظ نظام کشور وسیله کسانیکه درباورشان سقوط دولت مقتدر آنروز به آسانی نبود ولی بهر معجزه ای مقدر شد…ودک کردن کلیه کسانی که در براندازی سهم خواهی برابر میکردند خصوصآ مذهبیون دارای حزبی مقتدر وتحصیل کردگان بورسیه دولتی از کراواتی تا یقه گرد…هیچکدام نه تجربه کشور داری داشتند…ونه برنامه ای بعد ازسقوط!
    اما یک گروه بودند که بسه دسته تقسیم شدند وهمانها این روزگار سختتر از زهر را برای ما گذاشتند وسرانشان یا مردند یا رفتند!…توده ای.فدایی مسلمان..‌فدایی کافر!

    که همه یک الگوی روسی بودند!
    آنزمان داشت کشور سرنوشتش وسیله کسانی که کشته شدند روشن میشد اما همین موجودات خبیث بعلت ناتوانی دولت درسیاست طبل جنگ داخلی رابصدا دراوردند وعجبا مرتب درخواست انحلال ارتش راهم میدادند…..
    وجنگ ان نعمت الهی آغاز وهشت سال ببهانه جنگ کشتند درخانه های مردم ریختند. ..هرصدایی راخفه کردند… وارکان حکومت را ببهای غارت وغنیمت بدست گرفتتد وهزاران میلیارددلار را غیر اشیا واثاثیه پربهای مردم مصادره شخصی غفاریها شد!از خانه شوکت الملک دربیرجند تا کاخهای تهران وشمال وکیش!
    میراث فرهنگی بتاراج رفت ووقتی که قرار شد آنهائیکه امیدمان بود ازجبهه برگشتند دمار ازروزگار این چپاولگران بستانند …دیدیم خود چپاولگری ماهر وبدون رغیبند!……انان حتی بزیر خاکیهای کشور هم رحم نکردند ونمیکنند!
    پس جنگ نعمت بود ما نمیدانستیم!
    حالا هم بکوبیم برطبل جنگ تا باقی مانده غنائیم وته مانده نان وماست مردم را روانه اروپا .. و شعارمرگ برفلان وبهمان بدهیم!….
    جنگ برای کشوری نعمت بود که کمتر ازنیم قرن توانست همه خرابیهای جنگ راترمیم کند بلکه جزو قدرتهای بارز جهان شود…جنگ برای ژاپن برای آلمان برای کسانیکه بکشورشان افتخار میکنند نعمت بود…هند…اندونزی..کره…ما ..درکجای جغرافیای سیاسی جهانیم!
    هرنماینده ای وهر وزیر ووکیلی فردا دها آقازاده تربیت کرده ودرس خوانده خارج درآستین مدریت حال دارد !
    فردا باخیل عظیم این صاحبان ژنهای خوب چگونه میشود تعامل کرد!

     
    • لطفا بده کسی که به فارسی مسلط است نوشته ات را به فارسی درست برگرداند تا بتوانیم منظورت را بفهمیم . با سپاس !

       
    • انصاف نیست که به آن کسانی دشنام دهیم که بدون آنکه بر طبل خشونت بکوبند و کشور را به آشوب بیشتر کشانند از نخستین قربانیان خودکامه گان بوده اند.

       
  134. جناب نوری زاد عزیز درود و خسته نباشید .
    با مطالعه ای که از تاریخ و تجربه ای که از عمر دارم به این نتیجه رسیده ام که ادیان ساخته و پرداخته ذهن ناتوان انسانهای اولیه که از پاسخگویی به حوادث و اتفاقات هولناکی که در اطرافشان رخ میداد ناتوان و زبون بودند در صدد بر می آمدند تا علل ای حوادث را به نیرویی خارج از فهم خود ربط دهند و این تفکر در میانشان ادامه وادامه یافت تا اینکه انسانها بعد از ک سال توانستند حروف را اختراع کنند ، صدها سال بعد از اینکه انسانها توانستند باهم مکالمه نمایند بدلیل عدم شناخت و اطلاعات علت وقوع بلایای سخت و حوادث طبیعی هولناک در اطراف خود
    وقوع آنها را به نیروهای قدرتمند ربط دادند و از اینجا بود که پرستش اشیاو حیوانات و ماه وخورشید و ستارگان و
    کوه و سنگ درخت و…در میان انسانها شروع ( آغاز بت پرستی ) شد این روال ادامه داشت و در این میان این باورها دربین گروهها و اقوام مختلف انسانی که در گوشه و کنار کره زمین میزیستند به شکلهای مختلف نمود پیدا کرد .
    بعد از گذشت سالیان دراز و خو گرفتن آدمیان به این باورها سرانجام قومی زرنگ و دغلباز وحیله گر تر از بقیه اقوام که در بین النهرین امروز زندگی میکردند به این فکر افتادند که میتوان این مردم را به قول امروزیها سر کیسه کرد و کلاه سرشان گذاشت .
    بله این قوم کوچک و لی زرنگ و داناتر ازدیگر اقوام منطقه که در حقیقت همین قوم یهود و اسرائیل امروزی میباشند در بین خود ادعا نمودند نماینده و فرستاده خدا و آن نیروی قدرتمندی که عامل بیماریهای کشنده و واگیردار و دیگر بلایا و حوادث خوفناک طبیعی
    میباشند و از اینجا بود که علاوه بر خدایان و بتان قبلی خدای دیگری به جمع خدایان آن زمان افزوده شد .
    این خدای جدید که توسط این قوم زرنگ بوجود آمده بود با دیگر بتان و خدایان فرق داشت و فرقش این بود که نامرئی بود و دیده نمیشد .
    این خدا ابتدا و سالهای طولانی فقط در بین همین قوم کوچک رسمیت داشت و پرستش میشد و نمایندگانش فقط و فقط از میان همین قوم بپا میخاستند و در غالب رئیس قبیله یا پدر یک خانواده یا بزرگ یک ایل و نهایتا فرمانروا و پادشاه همان قوم خود نمایی میکرد .
    این روند سالهای سال در بینشان ادامه پیدا کرد و در نتیجه نهادینه شد .
    با گذشت زمان و نهادینه شدن این موضوع این خدا نیاز به گستره جغرافیای بزرگتری پیدا کرد به همین دلیل پیامبران این قوم پا را از گلیم خود بیرون گذاشتند و تجاوز و تعرض به دیگر اقوام و گروههای انسانی غیر از خود را آغاز نمودند و این زمان بود که پیامبرانی به نام داوود و سلیمان و …ظهورو کشت و کشتار دیگر مرددمان را به نام و فرمان خدای نادیده شروع نمودند .
    این روند سالهای سال ادامه داشت و این قوم کوچک افسانه ها ساختند و داستانها در مورد این خدا آراستند و آنها را باز هم نهادینه کردند زیرا از این طریق منفعت زیادی عایدشان میشد .الغرض سالها گذشت تا اینکه داستان و افسانه ای به نام پیامبری فردی به نام موسی ازمیان این قوم زرنگ رقم خورد .و الی آخر تا به امروز که بشریت شاهد جنایات فجیع این تفکر در سطح جهان میباشد .@!!!

     
    • یادت رفت از اسلامت بگی! یهودیان کسی را بزور یهودی نکرده اندو برای دینشان دیگری را
      نکشته اند، عقل و فهم هم خوب چیزی است.

       
  135. حمیدی از شیراز

    جامعه ای که با 80 میلیون جمعیت 15 میلیون پرونده در دادگاهها دارد این جامعه بیمار است. این جامعه از پایه خراب شده است. یاد نگرفته است که کارهایش را با گفتگو و مفاهمه و رفتا.ر تمدنی حل کند.
    آدمی متمدن به دنیا نمی آید بلکه با فطرتی به دنیا می آید که مستعد مدنیت است. بستگی دارد شما با چگونه تکنولوژی آموزشی، چگونه مربیان و معلمانی او را وارد چرخه ی مدنیت کنید.
    تولید انسان مدنی در آموزش و پرورش ما بهتر از تولیدات ایران خودرو ما نیست. این واقعیت تلخ و غم انگیز مملکت ماست. چون همان قوانین، همان مدیریت، همان انحصاراتی که در ایران خودرو حاکم است بر آموزش و پرورش ما هم مطابق خودش حاکم است.
    دولت اعتدال تابحال نشان داده است که برخلاف سیاست خارجی، در سیاست داخلی توان کار بنیادین را ندارد یا نمی خواهد گرچه آرزوهای بزرگی دارد. در این دولت، انتصابها عمدتا از مقوله ی نه سیخ بسوزد و نه کباب خام بماند است. اعتدال شده است اسم رمز آسته برو آسته بیا تا گربه شاخت نزند.
    کارهای بزرگ را فقط آدمهای بزرگ می توانند خلق کنند. و این سیستم چنان افرادی را نمی تواند جذب کند و اگر در جایی جذب کند حوصله ای برای کارهای آنها ندارد.
    ما تنها از لحاظ آبهای زیر زمینی به مرحله ی بحران نرسیده ایم از خیلی لحاظهای دیگر هم در بحرانیم. در واقع بحران آب محصول آن بحرانهاست.
    چه کسانی مجوز حفر چاه عمیق را می دهند؟ چه کسانی این مجوزها را می گیرند؟ چه کسانی همان مقدار لیتر اولیه را با تهدید یا فشار یا رشوه افزایش می دهند؟ اینها در کجا درس خوانده اند که هنوز نمی دانند تمدنشان دارد به کلی از روی زمین محو می شود؟ کدام معلم درباره ی اهمیت آب و تمدن با آنها حرف زده و به آنها آموخته که ما در فلات خشک زندگی می کنیم و باید قدر یک قطره آب را بدانیم؟ ودرعین حال الان باک شان نیست. و همه در یک مسابقه ی ثروت و طمع قرار گرفته اند.
    من قبلا هم گفته ام اگر روحانی بتواند دریاچه ی ارومیه را احیا کند بقیه ی کارها را هم می تواند درست کند و اگر نتواند، دستکم من دیگر امیدی نه به دولت او و نه هیچ دولت دیگری ندارم. ما ملتی هستیم که راهی را شروع کردیم که به دست خودمان به آخر خط سرنوشت خودمان خواهیم رسید! اگر تمدن ما نابود شود به معنای آن است که ما نتوانستیم مدنیت را بیاموزیم و به فرزندانمان یاد بدهیم و با آنها تمرین کنیم و این الزامی و قطعی است که در یکجا رشته و حیات تمدنی قطع شود. آموزش و پرورش جایی است که اندوخته های تمدنی را به فرزندانمان می آموزیم تامیراثی را که به دست ما رسیده به آنها بسپاریم.
    ما به جامعه مان حرص، طمع، اختلاس، پارتی بازی، دزدی و … را یاد دادیم. برخی از کسانی که این کاره بودند یا هستند را به بالاترین مسئولیتها گماردیم یا می گماریم و جامعه گمان کرد و می کند که این کارها خوب است. و آنها هم همدستهای خودشان را پیدا می کنند و به کارها می گمارند تا جایی که دیگر منتقدین ناامید می شوند از هر نصیحتی!

     
  136. در شهر هرت
    مردم کاتالونین دست به رفراندم زدند. اینکه کاتالونین خود را موناکوی اسپانیا تصور می کند ، یک طرف. اما، ضعف حکومت مرکزی به توجه و پاسخگویی خواسته ها وگفتگوبا این استان طرف مهم دیگرباید دانست، دموکراسی به معنی خودگردانی بسیار مهم است ، نباید نادیده گرفته شود، Autonomy بدون پیوستگی با دیگران بسیار آسیب پذیر است. عصر روابط پیچده تکنیکی امروزی ، وابستگی ها را بیشتر و نه کمتر کرده است ، در جوامع دموکراتیک، چون اصل و بنا بر احترام به انسان و حفظ زندگی است، هر فرد خود را در شکل دادن نظم دموکراسی شریک و مسئول می داند،هنر کشور داری نیز دوخت و دوز مجموعه Autonomy هاست. برای انجام این کار احتیاج به گروههای مختلف متخصصان و دانشمندان است.

    البته فاتحه جوامع عقب مانده چون ایران که شان انسان در شهادت ومسئولیت در توسری و سینه زدن و چاپلوسی و تا کمر خم شدن و خودکشی برای مردگان اند، را آخوندان خوانده اند .

     
  137. سلام جناب نوريزاد ،بازي خطرناكي درراه داريم ،و حكومت درحال مهره چيني درمقابل ملت است ،مديران نجومي بگير وسرداران تطميع شده ماموريت نگهداري وحفظ نظام را به عهده گرفتند ،بازي ترك وكرد، شيعه وسني ،ودرمقابل هم قراردادن اقوام به بهانه هاي مجازي وفتنه سازي درراه است ،بر شما شاخصين حق طلب فريضه ايست مهم كه باروشنگري ازاين مخاطره ممانعت كنيد ،كه هدف اين وطن فروشان حكومت است به هرقيمت ،واز سوريه كردن ايران هم هيچ واهمه اي ندارند ،صدايتان رساتر وعزمتان جزم اراده بر ممانعت از ويراني ايران دراين برهه واجبترين اوجبات است برهر انسان ازاده وصاحب انديشه .
    با توجه به رسيدن حكومت به بن بست در اكثرزمينه هاي سياست داخلي وخارجي ،اقتصادي،اجتماعي ،فرهنگي ووو
    ازهرفرصتي براي ايجاد تفرقه وشكاف بين ملت وبحرانسازي براي بقاء خود بهره ميگيرد ،
    امورداخلي كردستان عراق وحكومت عراق به ايران هيچ ربطي نداشته واقليم كردستان درصورت موفق شدن به استقلال منابع محدودي دارد وقادربه نفوذ در ايران وتاثير بركردستان ايران نيست ،البته اين امر بستگي به رفتار حكومت ونحوه تقسيم ثروت ورسيدگي دولت به اقوام ايرانيست ،اگرخطري باشد تنهاكردستان در معرض ان نيست بلوچستان،لرستان،خوزستان ،خراسان ،تركمن صحرا،همه وهمه مورد بي مهري دولت بوده اند در چهل سال گذشته ،قوم فارس نيز ازاين جرگه خارج نيست ، اصولاً تمامي ايران بجز اقليتي٦يا٧درصدي تحت ظلم روزگار ميگذرانند وامروز به بهانه رفراندوم اقليم كردستان عراق قصد نفاق افكني وتوطئه براي به اشوب كشيدن وادامه حكومتشان محياگرديده ،
    برما ملت ايران است كه بازيچه اين فريب تكراري نشويم وبااتحاد همه اقوام ايراني كه امروز همه ازنظرحكومت دراقليت هستيم دست دردست هم به ابادي ايران پس از گذاربه دموكراسي بيانديشيم ،قطعاً باتجربه چهل ساله قادرخواهيم بود ايرانمان را به جايگاه واقعي وشايسته خود در سطح بين المللي برسانيم .
    جاويدباد نام ميهن ،ايران بزرگ .

     
  138. سلام جناب نوری زاد
    از شما تشکر می کنم که به شهر ما نجف آباد آمدید و در مراسم هشتمین سالگرد رحلت آقای منتظری شرکت جستید. من پیش از این به شما ارادت داشتم ارادتم بیشترشد.

     
  139. تو یکی از مظلوم ترین ، آفریده های خدا هستی که من دیدم
    حق تو را چه کسانی میخورند ؟
    « ژنهای »غالب ؟ ، بی وطن هایی که وطنت را اشغال کرده اند ؟
    و تو را که هیچ توقع ای نداری و فقط جرمت این است که حاشیه نشین و به قول بلوچ ها « سرحدی » هستی ، و برای راحتی ، « پای تخت » نشین ها مرزداری میکنی ، در حداقل امکان نگهت میدارند ،
    و اگر روزی دست سرنوشت با تو سازگار گردد و تو پیروز شوی و مدارج عالی را طی کنی هرگز انتظار شغل و منصب خاص یا ویژه ای را نداشته باش ، چون باز محکوم خواهی بود به « مذهب » و «کیش » و …
    ، هرچند که میدانم هرگز سر سرسوزنی به سرزمین جدا یا «اقلیم بلوچستانی »نمی اندیشی … _ چون با پدرانت بسیار روزگاری را زندگی کردم و میدانم که از بسیاری از « مدعیان » بی ادعا تر ، وطن پرست تر و ایرانی تر هستی .از ان شبه ادم ها ! یا شبه نظامی یا شبه ایرانی که گفت «ما حاضریم خوزستان را از دست بدهیم اما سوریه را نه ، »
    تو انقدر خوبی که هرگز با اغیار رمیده در کشورهای همسایه همدست نخواهی شد که تمام خارهای خاکت را در دستان که هیچ ، باشد که در دلت نشانده ای ،
    من بسیار با شما هم نمک شدم ، میدانم که میدانید حرمت نان و نمک را و میدانم که تعارفت رنگ و بوی شهر را ندارد ، همانطور خاکی و بیابانی و ایرانی و اصیل ، همان بلوچ
    هیچ نماینده ای از نژاد تو را نیز ندیدم که کوچکترین نطق ی را «پس و پیش» « دستوری » در پارلمانت برایت داشته باشد
    اگر حرکتی نادرست در کوره راهی از خاکت از شهرت گاه و بی گاهی سر بزند شاید ان نیز از سر حداقل نیاز بشری باشد ، _ نان. _که تا نانت را نبرند مطیع هستی و مهمان نواز
    باری دستان خلیده به خارت و کول بارت ، مشق شبت بر دوش و پای افزارپاره ات و چشمان معصومت ، آتش بر هست ونیستم میزند . که جگونه روبه صفتان این معرکه ، حق تو را میخورند و به فلسطین و لبنان و حرم های اسد و … میبخشند
    مگر تو کدامین گناه را مرتکب شده ای ؟ بی آبی ، ، طبیعت سخت و جغرافیای گرم وخشک ، مرزداری …و اوج بی توقع ای !!!
    سر زمین تو ، خاک مقدس من ایران ، آنچه که تو در آن به دنیا امدی و رشد کردی و مدرسه و …،روزگار جبرت را همچو نیاکانت سپری میکنی ، جایی است که وقتی که من خبط یا خطایی بکنم به سرزمین تو تبعید میشوم ، تو که هیچ گناهی نداشته ای در خلقت و انتخاب مکان و زمان و زندکی ات ، پس چگونه تبعید شدی ؟ به کدامین گناه ؟
    شلاق طبیعت و حکومت را با هم میخوری که چنان وا مانده ای « پای ابله. از راهی دراز» ؟
    چگونه روح لطیف تو دستخوش تغییری سخت قرار نگیرد که اینچنین خود را بدست خود به تیغ آژیده نمودی
    تو را از پاکترین نژاد های سرزمینم دیدم ، چرا سهم تو در «سینمای» ما نقش «اشرار » است ، و در انتهایش محکوم ؟ و نقش « او» در کشور ما. «ژن » برتر و در زندگی «سی نما» و در انتهایش حاکم ؟ ،
    تو دستت را «کاردستی» کرده ای و «او» رادر هر کار « دستی »ست !!!
    چه گویم تو را ؟
    ای نهال سوخته در کویر
    ای کودک بلوچ ………..
    باش تا صبح دولتت بدمد

     
  140. جناب اقای نوریزاد گرامی درود ملت ستم کشیده ایران بر شما و دیگر مبارزان راه ازادی و انسانیت

    حتما تو این چند وقت بارها و بارها اعتراضات مردمی نسبت به غارت اموال مردم توسط بانکهای زیر نظر عوامل رهبر را مشاهده فرموده اید
    و نمونه اخری اعتراض کارگران شرکت آذر اب اراک بود نسبت به پرداخت نشدن حقوق چندین و چند ماهه و گرسنه ماندن زن و فرزند و به امید گشایشی به اعتراض امده بودند که از عنایات سربازان گمنام امام زمان کتک مفصلی هم خوردند
    اقای نوریزاد عزیز تا کی باید این ملت به امید خدایی باشند که از روز اول رسالت پیغمبر دشمن سر سخت ایرانی ها بوده
    شاهد حرفم ایه اول سوره رم
    تا کی باید برای پیغمبر و امامانی عزا دار باشند که ولی امر مسلمینش هیچ اعتقادی به انها ندارد
    چرا این مردم نمیخواهند بفهمند که این اخوندها دشمنان درجه یک دین اسلام هستند و عامدا و عالما کاری کردند که اعتقادات دینی این ملت کاملا لجن مال شده و همگی از دین رو گردان شده اند که البته از یک ذاویه دیگر خیلی هم خوب است و ان هم اینکه بفهمند خدای عرب و امام و پیغمبر عرب دشمن درجه یک ایرانی ها بوده اند
    اما بحث بنده الان چیزی دیگری است و ان اینکه جناب رهبر معظم ‌که ندای مظلومیت خواهی تمام مستضعفین عالم را میشنود چگونه است که مظلومترین و بیچاره ترین مردم ایران را نمیبیند
    واقعا چه پدر کشتگی رهبر با ملت ایران دارد
    ملت ایران دارند تقاص کدام دشمنی نهفته در وجود اقای خامنه ای را پس میدهند
    حدود ده شبانه روز است عده ای از مال باختگان موسسه بانکی شب و روز درب بانک شب را به صبح میرسانند تعدادی هم زن مظلوم در میان انها میباشد
    چرا هیچ وقت هیچ امام و پیغمبر عربی به داد این ملت نمیرسد
    چرا این عربها اینقدر دست بگیرشان خوب است که هزار و پانصد سال است برایشان سینه میزنیم و انها هم روحشان شاد میشود از حماقت ما اما انها هیچوقت وقعی به التماس و نذر و نیاز ما ایرانی ها نمینهند و انگار بسیار هم از زجر کشیدن این ملت خرسند هم هستند و حتی نایب بر حقشان هم چشمهایش را بسته و به تمام دنیا کار دارد اما صدای مردم پشت دیوارهای خانه اش را نمیشنود
    این امام زمان کجاست چرا حتی یکبار به پاس زحماتی که ملت بدبخت روز نیمه شعبان برایشان تدارک جشن میبینند حتی یکبار سفارش این ملت بیچاره را به نایبشان نکرده اند
    چرا این //// ما اینقدر عقده ای و کینه ای هستند
    چه بلایی دیگری مانده که بر سر ما به نام انها نیامده
    جناب نوریزاد عزیز با اندکی دقت سطحی متوجه تمامی تضادهای رفتاری مروجین دین تحمیل شده به زور شمیشر به ایرانیان خواهیم شد
    اینان حتی با اطمینان میتوان ثابت کرد به همین دین خشن و بدوی اسلام که فقط لایق بیابانگردهای صحرای حجاز بوده و از هر گونه پیام و ابلاغی که بتواند در حد شان ایران و ایرانی باشد بدور است هم هیچ اعتقادی ندارند
    اینان تمام اعمال و رفتارشان بدور هر گونه رفتار خداپسندانه است ،هر خدایی و هر ایینی
    تمام مراودات و دوستی هایشان با رهبران ایین کمونیست روسیه و چین بیانگر ان است که به صورتی بسیار نرم و اهسته بلایی بر سر اعتقادات مردم ایران اوردند که به سرعت در حال بی اعتقادی محض به هر خدا و ایینی هستند
    جناب نوریزاد عزیز صفای باطنی و خلوص نیت زیبایی که در درون شما وجود دارد باعث هویدا شدن بسیاری از بی عدالتی های نهفته در وجود نظام مقدس اسلامی جمهوری اسلامی شد
    امیدوارم روزی برسد که بتوانیم پی به عمق افکار ضد بشری این ملایان دشمن بشریت بشویم
    درود بر شما و دیگر ازادیخواهان

     
  141. سلام
    سلام
    سلام

    انجمن موسوم به حجتیه چه میگوید؟
    برخی از افراد ظاهربین و بعضا فرومایه تعریفی که از نحله فکری این افراد دارند را دستاویزی برای متهم نمودن شیعیان حضرت حیدر صفدر سلام الله علیه میکنند.
    ❌یکی از مسائلی که از لحاظ منطقی موجب نزاع و اختلاف میان جماعات میشود این است که تعریف درست و جامع افراد و مانع اغیار از شیئ را به مخاطب ارائه نمیدهند.
    ✅بعنوان مثال برای اینکه ثقلینی ها و کسانی که فقط در استنباط احکام به روایات معصومین علیهم السلام تمسک میجویند را و از خودشان چیزی را در نمیاورند و بدعت گزار نیستند را برای متهم کردن آنان به ایشان میگویند اخباری!!!ونام خود را میگزارند اصولی!!!
    به کسانی که خروج و قیام کردن بر علیه طواغیت را در عصر غیبت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ممنوع میدانند را انجمن حجتیه میدانند!!!
    ☑️حال بنده میخواهم تعریف درستی از این تفکر داشته باشم.انجمن حجتیه ای که این برادران نادان توهم میکنند بدین معناست که ما موظفیم تا قبل از ظهور حضرت صاحب الزمان سعی در ظلم و فساد داشته باشیم تا زمینه سازی کرده باشیم برای ظهور آن حضرت!!!
    سبحان الله هذا افک مبین.دروغ آشکاری بر ساحت مقدس قرآن کریم و بر اهل بیت علیهم السلام بسته اند.البته که چنین فکری نیز متاسفانه وجود دارد و در خود افرادی که بدنه نظام جمهوری اسلامی نیز هستند هم چنین تفکری وجود دارد مانند آقای محمود احمدی نژاد و …. که همواره شاهد بوده ایم که به خاطر این طرز تفکر مسموم این اشخاص دست به چه جنایاتی زدند و این قطعا مطرود است.
    واما تعریف درستی که بتوان ارائه داد این است که حکومتها در عصر غیبت حضرت صاحب الزمان میروند و می آیند چه قاجار باشد چه پهلوی چه جمهوری به اصطلاح اسلامی ولیکن مطابق روایات صحیحه ای که از حضرات معصومین علیهم السلام به ما رسیده صاحبان این رایات و پرچمها همگی طاغوت هستند که شاهد بر مدعایم روایت کل رایه ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عز وجل میباشد و…
    و اهل بیت علیهم السلام همواره ما را از خروج و قیام بر علیه طاغوتهای زمان تا قبل از قیام جهانی خود حضرت نهی کرده اند و فرموده اند که بر هیچکس خروج نکنید و قالیچه خانه ی خود باشید و از این قبیل روایات زیاد است که تکلیف شیعیان را در عصر غیبت مشخص میکند چرا که قیام کردن بر علیه یک ظلم و جایگزین کردن ظالمی دیگر امریست غیر عقلایی و غیر شرعی.یعنی تا زمانی که حکومتی که بر سر کار است حالا هرچه میخواهد باشد کاری با دین مردم نداشته باشد نباید بر علیه آن قیام کرد.
    حال اگر هر کسی روایتی از معصومین دارد که به شیعیانشان دستور داده باشند که حکومت اسلامی در عصر غیبت تشکیل دهند بیاورند تا استفاده کنیم و اگر دستشان خالیست خواهشا انگ و برچسبهای خیالی ساخته ذهن خودشان(اخباری و انجمن حجتیه و…) را وسیله ای برای کوبیدن شیعیان حقیقی اهل بیت علیهم السلام و توجیه کار غیر شرعی خود بافته و ساخته خود نکنند.
    ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین.

     
  142. ایرانمان را دارند کلا غیرمسکونی میکنند دریاچه ها چراخشکید ؟
    میدانید چند صد هزار حلقه چاه دراطراف دریاچه زدند تا زمین باگرفتن املاح وشوری اب شیرین بیرون دهد که اقا زاده ها بتوانند باغهای احداثی دربیابانهارا سیراب وسودهای نجومی ببرند وهیچ توجهی به خشک شدنش نداشتند ونکردند ازجمله شخص اقای خامنه ای که ازایرانیان نفرتی بی دلیل وشاید هم چون قبل انقلاب به سبب فقرناچارمجبور به تحصیل درحوزه شده دچارعقده حقارت شد دارد مجوزحفر ۴۵۰ هزار حلقه چاه را بدون کارشناسی بدست کاندیدهای مجلس که طرفدارش بودند داد تا بهرروستا رسیدند مجوز رانشان داده وتحویل کدخدا وشوراهای بی ارزش که برخلاف وظیفه شان به تبلیغ بنفع نظام وخالی کردن جیب قشر ضعیف بنفع نظام خلاصه وبدل شد دادند و رای گرفتند ,وازسوی دیگر باساخت سدهای خسارت بار وغیرکارشناسی ابی که هم حوزه خود وهم مصرف کشاورز را رایگان تامین میکرد باعث نابودی وخشکیدن زمینها ودشتهای سرسبز وسپس فروش همان اب که قرنها حق مردم بود کردند وبا احداث جاده باریختن میلیونها تن سنگ در دریاچه رضاییه موجب تسریع در روند خشکانیدنش شدند وتالابهای بزرگ بین المللی وثبت جهانی شده ومحافظت شده را با ریختن هزاران کامیون خاک خشکاندند ,رودخانه هامان که هربهار وخزان سرریز میشد وبا طغیان زیبایشان مواد مغذی به زمینهای اطراف تقدیم میکردند همه را باسدهایی که فقط برای اختلاس ودزدی ساخته میشد خشکاندند زمینها را سوزاندند دیگر دشتها سبز نمیشد ودربهارگلهای بهاری نمیرویید ,سد گتوند را بزرگترین سدخاکی جهان را با وجود التماس کارشناسان وتاکید براینکه باوجود کوه نمک مجاورش تمام زمینهای حوزه اش ومیلیونها اصله درخت خرما نابود میشود ساختند واکنون درحای نابودی تمام زمینها ست وصدهاهزا رنخل نابود شد وزندگی ومعاش هزاران خانواده هموطن خوزستانی تباه شد, هنوز هم اخرین هکتارهای باقیمانده از۱۸میلیارد هکتارجنگلمان را که شاید سه تا پنج ملیون بطورپراکنده ودرکوههاست باسرعت میتراشند وخاک حاصلخیز زیر درختان را به بندررسانیدهوصادر میکنند دران محلها دیگر هیچ چیز نخواهد رویید لطفا بفهمید ودرک کنید که چه فاجعه ای درراه است.معادن را باحداکثرتوان استخراج وصادر میکنند وپولش راهمان کشور ذخیره میکنند ,گنجینه های عظیم همچون گنج خوی وقارون که شامل صدها مجسمه از پنجاه سانت تا چهارمتر انسان وحتما پادشاهان
    وحیوانات بزرگتر ازاندازه طبیعی چون شیر وببر وگوزن وپلنگ واهو وقوچ کوهی وپرندگان که هیچکس قادر بقیمت گذاری نشد واخیرا بازهم درمحل دیگری یافته اند مخفیانه بدستورخامنه ای بمحلهای مخفی منتقل وفورا ازکشور خارج میکند این گنجها ارث پدری ///////////////////////////////////// جوانان پاسداران ومحافظان سیدعلی باشما هستم که تحت تاثیر تبلیغات ومراسم واشگ واه گروهانهای تربیت شده برای تخدیر افکارشما قرارگرفته وعشق به وطن وناموس وغیرت ایرانیتان را ازشما گرفته اند بدانید /////////////////////
    ///////////////////// ونه تنها قداستی ندارد بلکه عامل وامر دستور اتش زدن سینما رکس ابادان وکشتن بهترین فرزندان وفرهیختگان وطن وحتی قتل دوستان ///

     
  143. سیاست پدر و مادر ندار!د!!

    این عین سیاست از سرداری که در نهایت شقاوت سر بریده میشود و سرش را داعش بر نیزه میکند …

    ولی بدلیل اینکه باید مورد در خفا بماند و در ان زمان نیازی به استفاده سیاسی و بهتره بگم سو استفاده سیاسی و احساسی نیست پس بی سر و صدا مورد به فراموشی سپرده میشود ودر پشت پرده میماند!

    و در زمانی دیگر فرزند مظلومی از این خطه به مثابه همان سر دار قبلی سر بریده میشود ولی سرش هم بسان قبلی بر نیزه نمیشود…

    حضور نیروهای سپاه در سوریه و تحت عنوان دفاع… دیگر در پشت پرده و در خفا نیست…
    این فرزند مظلوم از خطه نجف اباد است همانجا که چند وقتی نارصایتی ها و اعتراضات و حمایت از بیت ایت اله منتطری از طرف مردم در حال انجام است…

    و همزمانی این اتفاق با سالگرد فوت آقای منتظری که هر ساله در آنجا به صورت گسترده بر گزار میشود …

    واز دیگر سو نزدیک بودن محرم …

    همه اینها دست به دست هم داد که برنامه سو استفاده از احساسات پاک مردم و جلب نظر مردم برای حمایت حاکمان؛ از سربریده شدن این فرزند ایران که از قضا چهره ای معصوم و مظلوم داشت کلید خورد…

    کدام زن و یا مردیست که چهره کودک دوساله این عزیز سر بریده شده را در بالای سر تابوت پدرش ببیند و دلش ریش ریش نشود مگر دلش از سنگ باشد!

    کدام جوان پاک سرشتیست که برای انتقام خواهی از هموطن مظلوم سر بریده شده اش تهییج نشود و در این راه گام برندارد…

    بی آنکه از خود بپرسد مگر در زمانی که ما خواستار تعییر رژیم شاه بودیم ادعا نمی کردیم که چرا شاه از اردن و مصر…برای سرکوب قیام مردم نیرو و سریاز وارد میکند…

    حال چرا ما برای حمایت از یک شاه دایمی ( البته بی تاج) یک کشور دیگر تحت عناوین مردم فریب نیرو میفر ستیم…

    و واقعا سیاست پدر و مادر ندارد…
    سردارسر بریده کشور م بی سر و صدا به خاک میرود و دیگری .

     
  144. دوکره دوحکومت؟

    ‌‌‌‌همیشه برام سئوال بوده که چرا اینهمه تفاوت بین مردم کره شمالی وجنوبی هست!؟
    بامقایسه ای بین دوکره ودیدن عمیق وتحقیق وتفکربه این نتیجه رسیدم که بطورکلی حکومتهادرنوع تفکروفرهنگ وحتی زندگی واخلاقیات مردمشان بسیارتاثیرگذارندتاجاییکه میتوان بطورواضح درحکومت دوکره این تاثیرات رومشاهده کردمردم کره جنوبی مانندمردم ژاپن بسیارباتلاش باشعوروفرهنگ بالا وبسیارموفق درزمینه اقتصادی وبااستقلال کامل ازنظرثروت وحتی آزادی واستقلال فردی ولی مردم کره شمالی درست برعکس بدون هیچ استقلال فردی واقتصادی وزندگی کاملاوابسته به امررهبرشان وکاملا پذیرنده یک حکومت دیکتاتوری ازلحاظ فکری وعملی که بدون چون وچرایی تمام دستورات رهبری خودشان رااطاعت میکنند.
    آری این حکومتهاهستندکه قادرندمردم رااین چنین تغیردهندکه موجب تعجب همگان شودکه مردمی ازیک نژادوقوم تااین حدباهم متفاوت همین تاثیررادین وآیئن ومذهب هم میتواندبرروش زندگی وفرهنگ وتفکرجامعه داشته باشدوشما اگرخوب بنگرید دراین موردنیزمیتوانیدمثالها ومانندهایی مشابه کره هاپیداکنید .
    پس بایدمردمان بدانندوآگاه شوندکه حکومت ومذهبی راکه انتخاب میکنندتابرآنها حاکم شودتاچه حدمیتواند تاثیرگذاردرتمامی امورزندگی آنها باشدحکومت دیکتاتوری میتواندتمامی فضیلتهای انسانی رامثل استقلال فکری وآزادی درزندگی راازشمابگیردویامسلک ومذهبی که انتخاب میکنیدویاحکومت برای شماپسندیده وانتخاب میکندنیزچنین است وبرای همین است که میگوینددین ازسیاست بایدجداباشدوحکومت نبایددین خاصی رامرجع قراردهدواصولاحکومت بایدبی دین ویاسکولارباشدنه اینکه دولتمردان بی دین باشند نه بلکه مثلااگردولتمردی مسیحی بوددین خودرادرامورمملکت نیزدخیل کندوبایدمانندیک سکولاروبی دین عمل کرده تاتبعیضی بین مردم وادیان نیافتد منظورازحکومت سکولارحکومت بی دین بادولتمردان بی دین نیست بلکه حکومتی است که پایه اش براساس اینکه بی دینم تاطرفداری ازدینی نکنم ولی دولتمردان آن حکومت میتوانندهردینی داشته ویاحتی نداشته باشند

     
    • آرتین ایران

      سلام بر مهدی گرامی
      دلیل تفاوت این دو کشور و امثالهم در این است که یکی جهان را آنچنان که هست می بیند و دگری جهان را چنانکه دوست می دارد به مشاهده نشسته است.آری تفاوت یک کشور ایدئولوژی مدار با یک کشور واقع گرا در این دو کشور به خوبی مشهود است.نمونه ها بسیار بوده اند آلمان شرقی و غربی و امثالهم.به وضع میهن فروپاشیده مان بنگرید.ملتی را در توهم برتر بودن نگاهداشته اند.مشتی ادا و اطوار بی خردانه از سلام گفتن بر این و آن تا بر سر و کله کوبیدن و به نام انتظار به انفعال نشستن و تمام اینها را با چاشنی ای به نام قربت بر آنها بار نموده اند و سیلی از مصیبت را در عین غنا بر ایشان تحمیل کرده اند و ظنز قضیه جاییست که بدانها آموخته اند که بگویند فدای این و آن!!!گویی در دنیای اینان جز خویشتن کسی وجود ندارد!
      موفق باشید

       
  145. سلام استاد عزیز
    متن بخاطر فراموش شدن اهداف عاشورا نوشتم
    ولی بنظر احتیاج به بازنویس دارد.
    البته فقط از شما بر می اید و بنام شما ثبت شود که تاثیرش بیشتر می باشد.
    با احترام فراوان

    نوکر امام حسین ع

    دقیقا نمیتوان فهمید، نوکر امام حسین ع بودن یعنی چه؟ از انجا که در تاریخ در زمان زنده بودن اعمه هیچ کسی این ادعا را نسبت به انها نکرده بود.
    حتی خداوند بارها در قران به پیامبرش فرموده بود وظیفه ات فقط ابلاغ پیامم هست و تو وکیل مردم نیستی.

    فرص کنید هر شخص دیگری، ۱۴۰۰ سال قبل برای انکه فساد در حکومت را افشاگری کند و اجازه ندهد سیره حضرت علی از بین برود ،در مقابل شخصی که او را امیر المومنین دنیای اسلام می دانستند و در مقابل ظلمهای حکومتش به بهانه حفظ نظام اسلامی، به ناچار خود و خانواده اش را فدا می کند تا در اینده درسی عبرت برای تاریخ اسلام و مسلمین گردد.

    حال بعد از ۱۴۰۰ سال مسلمانان بگویند من نوکر اقا فلانی هستم ، در همان حال ظلم و فساد، برداشت از بیت المال در حد بالای جهانی باشد. همان مردم بجای انکه درسی را که با فدا کردن خود و خانواده اش به انها یاداوری شده انجام دهند،
    با زدن بر سر و سینه خود و اینکه ما نوکر فلانی هستیم، طلب عافیت در این و ان دنیا را داشته باشند.
    ………
    ۱۴۰۰ سال قبل امام حسین ع کاری می کند که در تاریخ می ماند و شیطان را برای انحراف بیشتر انسانها به زحمت می اندازد.

    شیطانی که قول انحراف انسانها را به خداوند داده است، دست روی دست نمی گذارد. از انجا که نمی توان تاریخ را از بین برد ،پس اهداف شهادت و شعور راه امام حسین از مردم گرفته می شود و بجایش شور ظاهری عمل امام حسین اضافه می شود.

    شیطان احساس خیلی خوبی که یک غیر مسلمان هنگام عبادت در معبدش پیدا می کند به انهایی که خودشان را نوکر امام حسین می دانند می دهد.
    و سخن اخر انکه تنها چیزی که اثری از ان اتفاق نمی ماند ، اهداف مبارزه امام حسین ع می باشد.

    کمی به نوحه ها و سخنرانیها دقت کنید: فقط اثر تشنگی ، کشته شدن برادر ،کشته شدن فرزند، اتش گرفتن خیمه ها، گریه و اشک … و مواردی که در تاریخ و جنگ اخیر تحمیلی بسیار بوده ولی اهدافی که امام بخاطر ان خود و خانواده اش را بخاطرش فدا کرد هیچ اثری نمی ماند.

    ظلم همچنان مانند قبل و حتی بیشتر و حتی توسط عزاداران با شور و نه با شعور تکرار می شود.

    خداوند خودش شیطان رجیم را از ما دور و به ما کمک کند …

     
  146. توایرانی هستی ایرانی از نسل رستم زال از نسل کوروش ازنسل خشایاروازنسل اردشیر وبهرام گور از نسل رودابه وتهمینه وپوراندخت ازنسل بابک ومازیار وافشین از نسل نادر وکریم خاند زند ازنسل فتحعلیخان دلاور زند ازنسل جلاالدین خوارزمشاه ازنسل اسپهبدان طبرستان ومازندران از لرهای جنگجویی که تیمور از پایمردی وایستادگیشان درجنگ شگفت زده شد از نسل سیستانی که حاضرنشدندحتی یکنفربه لشگرغریبه ودشمن سرزمینش تیمورلنک بپیوندد ازنسل سربداران از نسل ستارخان وباقرخان وشیرمردان ایل های بزرگ چون بختیاری وقشقایی ازنسل دلیرمردان تنگستانی ازنسل ترکمنهای شجاع ودلیران جنگجوی ازشمال تاجنوب ازنسل امیر کبیر وقایم مقام والله وردیخان ازنسل سورنا ورستم فرخزاد ازنسل رضاشاه کبیر وپسرفرزانه وخردمندش ازنسل انوشه روان ویزگرد ازنسل تک تک شیرمردان وشیرزنان ای مرز وبوم بزرگ وکهن ,هموطن تا پیش از به قدرت رسیدن اخوندها ونشتن انان که جز ضرب ضربا وجز فعل زشتی که درمدارسشان هنوزمرسوم است وقاری معروف طوسی نمونه عیانش که تحت حمایت شخص رهبراست وجز جعل ودروغ وخرافه وروضه خوانی وبابیان صدهادروغ وبافتن الیاف جعل باخرافات وتحریک احساسات مذهبی شما ملت ساده دل ودراوردن اشگتان بر حادثه کربلا که بسیاری ازگفته هایشان مخلوط به دروغ وتوهین وافترا وغلو است هیچ سوادی وهیچ تخصصی وهیچ هنردیگرندارند ما ایرانیان باهرمرام ومسلک وباوروعقیده دینی ومذهبی چون کلیمی زرتشتی ارمنی بهایی مسلمان شیعه سنی وشیعه شش امامی وهفت امامی وسنی حنبلی(که تازمان شاه اسماعیل که باقتل وکشتاروگردن زدن جمعی زیادکشته وجمعی متواری وعده ای که پای گریز نداشتندازبیم جان مذهب شیعه راپذیرفتند حنبلی بودیم) بدون کوچکترین بحث وجدل وکدورت ودشمنی وعداوت همانند برادران وخواهران واعضا یک خانواده زندگی ودریک مدرسه درس خوانده ودرکنارهم بی هیچ دغدغه وفارغ ازکمترین نگرانی مثل همه ایرانیان هموطن درجای جای وطن زندگی وکارمیکردیم وباهم چون دوستان مهربان بودیم وکم کم دروغ وناراستی ودیگر رذایل زشت که اززمان قجرها وسلطه اخوندها برهمه امورات مردم وحتی شاه مانده بود درحال زوال بود وملت با تبعیت ازپندارواندیشه نیک وگفتار وکردارنیک وشکربدرگاه خداوند یگانه که چکیده تمامی ادیان الهی است بشادمانی باسرعت درحال پیشرفت بود کاربرای همه وتحصیل رایگان وباهرمدرکی استخدام رسمی بود وتمام حقوق ادارات همچون شهرداریها ودادگستریها وبقیه را ازبودجه اندکی که تنها چندسال بود با اقدامات شاه که موسس اپک بود ونفت را گران نمود پرداخت میشد وریالی ازمردم اخذ نمیشد اما با نشستن خمینی بجای عمل به وعده هایی که با ان وکمک امریکا وشکستن شیشه های مغازه ها که حاضر بشرکت درتظاهرات نبودند ازجهل ونااگاهی مردم ازسیاست سواستفاده وبقدرت رسید فورا برخلاف گفته هایش بهترین فرماندهان ارتشمان وسیاستمدارانمان ومتخصصینمان را بجوخه اعدام سپرد وسپس باتحریک عراق جنگ را بخواست اربابانش که شاه نپذیرفت جنگ راه بیندازد که گفته بود جوانانمان کشته میشوند خمینی راه انداخت وهشت سال با فرماندهی مشتی جوان نادان وسربازی نرفته تاچه رسد به دیدن دوره ها جنگ را فقط بخاطر ماندن درقدرت ادامه داد واخرهم چون سرنگونیشان را بچشم دید به صلح تن داد وصدها هزاربهترین جوانان وسرمایه های انسانی مارابشهادت رساند وجمع زیادی معلول شدند وکاراخوند بیشرف نشستن درکمین بود که خبرشهادت کدام رزمنده بیاید که فورا بسراغ همسرش جهت سوء استفاده بروند شخصا بچشم دیده ام وشماملت هم کم وبیش میدانید.

    هموطن اکنون که طبل رسوایی حضرات ازبام افتاده ومحرز شده /// جاسوس دوره دیده روسیه واجنبی ودشمن ایران است وتاکنون ایران را بخواست اربابش پوتین دراختیارروس قرارداده وخودش حداقل صدمیلیارد ازثروت مملکت را بخارج منتقل وذخیره ایام سرنگونی وفرارش نموده وبرای بقای خود دست سرداران وطنفروش سپاه واطلاعاتش را درقاچاق همه چیز ازوسایل تادارو وموادمخدربازگذاشته وثروت باقیمانده مارا خرج عراق ومقبره امامان شیعه که قبل انقلاب هم شیعیان عراق ریالی هزینه نمیکردند وتروریستها وعوامل خودبرای تحریک وبرپاکردن بلوا وناامنی وجنگ که نمونه اش حفظ بشاراسد وکشتن حداقل پانصدهزارسوریست که اگردخالت ایران نبود یک نفرهم کشته نشده وشهرهای سوریه مخروبه نشده بود ,وسرداران سپاه هم اقتصادرا باقاچاق نابود وهرکس ثروتی داشت حداقل دوسومش رامخفیانه بزور ازاوگ فتند ومیگیرند ,هموطن اینک ازوطنمان جز سه چهارملیون هکتارجنگل انهم باسرعت درحال درو وبردن خاک زیرش هستند که بعداهیچ چیز بی خاک رشدنکند وابها تمام ودشتها باسدهای غیراصولی نابود ودرختان ازبین رفته دریاچه ها وتالاب ها ورودها همه خشک واخرین رمق بیمارمایعنی ایران را میمکند هموطن هرایرانی باهردین وباوروعقیده ایرانی وبرادر وخواهرماست ,تویی که خودرا شیعه علی میدانی ومن بچشم فیلمی را دیدم که جوانی بهایی را چگونه امثال تو کشتند ایا پیامبرص ومولاعلی ع وحسین ع وازهمه مهمتر خداوندی که خالق مخلوقاتست به این جنایت راضی است مگر لااکراه فی الدین صادرنشد ؟ایا تو کمترین اطلاع ومطالعه دردین ومذهبی که به ارث برده ای داری؟ ایا انکه مرتکب چنان ظلم وجنایت نسبت به بنده خداشد معنی نمازش را میدانست وایاتو سینه چاک اقا میدانی؟؟چگونه است که ندانسته وازروی جهالت وبااینکه فقروفلاکت وتن فروشی دختران شهرت محله ات ووطنت را که ازفقر ومشقت است میبینی ومیدانی شهرامامت مشهد را تبدیل به مرکز عیاشی عراقیان کرده اند همان عراقی که هنگام پیشروی به زنان ودخترانمان تجاوزمیکردند همان عراقیها که دختر ایرانی راپس ازتجاوز ازپل لخت اویختن واتش زدند,غیرتت را درمقابل تن فروشی خواهرانت به عرب کثیف عراقی که زوارکه نه بلکه عیاشی است که به عیش ونوش امده وبهترین مشروبات وزیباترین دختران ما درهتلهای چهاروپنج ستاره ازادنه مشغولند نشان بده نه برای جنایت درحق هموطنت که گناهش ماندن دروطن خویش است. اکنون رژیم فاسد که مداحانش وروسای قوه اش ریس دفتررهبرش ورهبرش وسردارانش مشتی جاسوس وخاین ووطنفروشند با خیمه شب بازی برای بقایش نیاز به راه انداختن جنگی دارد که برای وطنمان جز خسارات مرگبار ونابودی زیرساختها وفقروبدبختی بیشترمردم ومرگ واوارگی وگرسنگی وتجزیه ارمغانی ندارد وفکرنکنید اینان توان جنگ باامریکا را دارند نه امکانات ونه تسلیحات حتی یک ههزارم امریکانداریم بیهوده سینه راباد نکنید وسعی کنید الت دست قرارنگیرید وتنفرازجنگی را که نفعی دران نداریم فریاد کنید ,کرد ایرانی را رهاکنید وبس است هرچه از کرد ولرکشتید کردها ایرانی اصیل وخالص هستند وهرگز فکرجدایی ندارند مگر نظام چون تظاهرات ارام مردم که نفوذمیکرد وشعارمخالف بین دانشجویان میداد وتا شعارهارا داغ میکرد نیروها میرفتند لباس فرم میپوشیدند وبرمیگشتند وبجان فرزندان ملت میافتادند ,خوددرانهانفوذ وبرای سرکوب وکشتنشان شروع به دادن شعارهای تفرقه افکن کند ,هوشیارباشید ,توبرادرشیعه سپاهی بسیجی عاشق سینه چاک رهبر اگاه باش وکمی ان مخ اکبند را بکارانداز وچشم وگوش حقیقت بین ات را برای یکبارهم شده بگشا لطفا
    التماس تفکر. باارزوی توفیق ملت یکپارچه ودست دردست هم وطنم.

     
  147. در شهر هرت

    اگر کسی این تصور را دارد که نظام اسلامی رحمی و فکری دارد، بهتر است دوباره به چرتش ادامه دهد تا قیافه شنیع خود را نبیند.دو زار قیافه ی حکومتیان به نگاه کردن نمی ارزد، دروغ انسان را به زشترین و خوف انگیز ترین موجودات بدل می کند که می توان درچهره مخوف رهبران نظام داعشی در ایران دید.

    کاروکاسبی بزرگ آخوندان همین ماه محرم و راه انداختن خودکشی های دسته جمعی است ، این خود خدا خواندگان آخوند،توهین به مقام انسان را تا پایین ترین درجه اش رسانده اند.

     
  148. در شهر هرت
    این ها که خودشان را می زنند و زخمی می کنند، جانورانی بی عقل باید دانست، جانداران کوچکی چون مور و ملخ نیز به اندازه مغز کوچکشان سعی در زندگی دارند .
    کسی که به خود آسیب می رساند، و آنطور تربیت شده که خود را پست و حقیر و توسری خور می یابد ، جانی خطرناکی بیش نیست.و حاصل تربیت آخوندان خدا نما افراد تروریستی اند که برای حکم بهشت ” آخوند خدا “حاضر به هر جنایتی هستند.

    ماه محرم دقیقا برای بنده و جانی پروری است.
    بدبخت ملتی که نمی اندیشد و به خود دروغ می گوید .

     
  149. خرافات در حکومت اسلامی: حرکت لشکر اجنه بسمت کربلا:

    https://youtu.be/BXGrqW66Fa0

     
  150. آخوندا این ممکتو تبدیل به دیوونه خونه کردند. موافق نیستین؟ اینم مدرکش. امیدوارم از این همه خون و خونریزی غش و ضعف نکنین:

    https://www.facebook.com/fozoolemahaleh/videos/10154990826902544

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

89 queries in 1808 seconds.