شکایتِ دکتر محمد ملکی و محمد نوری زاد از سرانِ جمهوری اسلامی ایران
مخاطبان این نامه:
جناب آنتونیوگوترش – دبیرکل سازمان ملل
بانو عاصمه جهانگیر – گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران
عالیجنابان، بزرگواران،
اجازه می خواهیم برای شما از یک فاجعه ی هولناکِ شیعی بگوییم. فاجعه ای که در زیرِ آوارِ جنگ هشت ساله ی ایران و عراق دفنش کردند. و در هیاهویِ اشغال سفارتخانه ها به حاشیه اش بردند. و با جاذبه ی پول های روفته شده ی مردم ایران دهان بسیاری از کشورها و مجامع بین المللی را بستند. و در غوغای تأسیساتِ هسته ایِ زیرزمینی، و ولوله ی دست یابی روحانیان شیعه به بمبِ اتمی گم و گورش کردند. و صدایش را در پسِ غریوِ چکمه ی نظامیان ایران که حریصانه برای شیعه گستری به سمت نا آرامی ها و کشتار و تخریب کشورهای منطقه خیز بر می داشتند محو کردند. و تا توانستند به صورتش خاک افشاندند تا مبادا امواج سهمگینِ آن فاجعه ی مخوف، از خیابان ها و کوچه های ایران گذر کند و به خانه ی عاملانش داخل شود و تک به تکِ آفرینندگانِ آن فاجعه را بکامِ دادخواهی اش فرو بکشد.
این فاجعه، که ما از آن به “هولوکاستِ شیعی” نام می بریم، در ایرانِ سالِ 1988 بهم پیوست و خانواده های هزاران ایرانی را سیاهپوشِ داغ فرزندانشان کرد. در آن سال، آیت الله خمینی رهبر صاحب نام جمهوری اسلامی، با نوشته ای چهار خطی، فرمان به کشتار زندانیانی داد که سابقه ی همگونش در هیچ کجای تاریخ مشاهده نشده. به محضِ نگارشِ آن چهارخط، جمعی از طلبه های جوان دست بکار شدند و حریصانه و در یک فشردگیِ زمانیِ چند ماهه، بیش از سی هزار زندانیِ بی پناه را در تهران و دیگر شهرهای ایران به جوخه های اعدام سپردند. آنان دست به کشتار زندانیانی بردند که با قانون جمهوری اسلامی دادگاهی شده و سالها بود که مشغول گذران دورانِ محکومیتشان بودند. داغ اینجاست که این کشتار، نه در پی اعتراض و اعتصاب و آشوب زندانیان پا گرفت و نه بی هیچ خطایی که بشود جرمِ تازه ای بر پرونده ی یک زندانی نشاند و فی الفوراعدامش کرد.
شتاب آیت الله خمینی برای به سرانجام رساندنِ این کشتار بزرگ آنچنان سراسیمه بود که شبانه جنازه ی اعدام شدگان را از زندانها با کامیون های کمپرسی به مکان هایی چون گورستانِ “خاوران” در تهران و دیگر گورستانهای بی نشان در سایر شهرهای ایران بردند و بصورتِ جمعی در گودال هایی نچندان عمیق دفن شان کردند.
عجبا که آیت الله خامنه ای رهبر فعلیِ جمهوری اسلامی ایران برای این که آن فاجعه را رسماً به ورطه ی بی اهمیتی فرو بتپاند، و برای دهن کجی به مردمان زخمی، همین امسال یکی از عاملان مستقیمِ آن کشتار هولوکاستی (سید ابراهیم رییسی) را کاندیدای ریاست جمهوری می کند و برای مطرح شدنش میلیاردها پول به پایش می ریزد. و دیگری (شیخ مصطفی پورمحمدی) را تا مقام وزیر کشوری و وزارت دادگستری بالا می کشاند.
تقاضای ما – محمد ملکی و محمد نوری زاد – به نمایندگی از جمع کثیری از مردم ایران این است که: شما دو بزرگوار این کشتار هولوکاستی را در آمارجنایت های بزرگِ جهانی جای دهید و از آن به “هولوکاستِ شیعی در ایران” یاد کنید. نیز با اصرار بر اعزام هیأت های حقوقی و کاوشگرانِ بین المللی، پرده از این جنایتِ هولناک بردارید و سران جمهوری اسلامی ایران را درمجامع حقوقی و بین المللی به محاکمه بکشید.
همراه با این نامه، عکس هایی از گورستان خاوران و جنازه های بیرون زده از خاک، و فایل صوتیِ آیت الله منتظری که در آن برمجریان این جنایت بزرگ بر می اشوبد، و نیز فیلم اعتراف شیخ مصطفی پورمحمدی تقدیم تان می شود که در آن به این کشتار بُهت آور اعتراف می کند و حتی می گوید: حکم خدا را اجرا کرده و شبها را نیز بی هیچ عذاب وجدانی راحت خوابیده است.
با احترام و ادب
دکتر محمد ملکی:
نخستین رییس دانشگاه تهران و فعال مدنی و زندان رفته در جمهوری اسلامی
محمد نوری زاد:
نویسنده، فیلمساز، و فعال حقوق بشر و زندان رفته در جمهوری اسلامی
بیست و پنج آگوست 2017
سخن روز محمد نوری زاد
– دوم شهریور نود و شش – تهران
فایل صوتی آیت الله منتظری در باره قتل عام 67
تقدیم به کسانی که وقوع جرم و جنایت را خاصّ ایران اسلامی می دانند و جوامع دیگر کشورها را “جامعه فرشتگان” می پندارند،نیز تقدیم به کسانی که مجازات ها و قصاص اسلامی را غیر انسانی و پایمال کننده کرامت انسان می دانند! لابد باید کرامت دو جانی آدم ربا و قاتل یک زن جوان باردار را با نازی نوازی گل پیازی! و اندکی جریمه نقدی و چند سال زندان حفظ کرد!
——————-
خانواده زن بارداری که به علت تصاحب جنینش کشته شده بود، نوزاد را دیدند
جسد خونین ساوانا در رودخانه ردریور پیدا شده اما از نحوه زایمان او هنوز گزارشی منتشر نشده است
والدین و (دوست پسر ساوانا لافونتاین) که چند روز پیش جسدش در رودخانه پیدا شد موفق شدند نوزاد او را ببینند. یک زوج اهل داکوتای شمالی متهماند که این زن جوان باردار را به بهانه تصاحب فرزندش به قتل رساندهاند.
نوزاد ساوانا که از چند روز پیش تحت سرپرستی پلیس نگهداری میشود، امروز (شنبه ۳۱ اوت) برای نخستین بار در آغوش پدرش و والدین مادرش قرار گرفت.
ساوانا، ۲۲ ساله، از روز ۱۹ اوت ناپدید شده بود و جسد او چند روز بعد در حالی که در پلاستیک پیچیده و به یک تنه درخت بسته شده بود در رودخانه پیدا شد.
نوربرتا، مادربزرگ این نوزاد در حالی که لحظه دیدار او با نوهاش به طور زنده از رسانهها پخش میشد او را بغل کرد و گفت: “زیبا است.”
اشتون ماتنی (دوست پسر ساوانا و پدر این نوزاد) هم بعد از دیدن او گفت: “این بهترین لحظه زندگی ام بود. بعد این چند روز سیاه و تاریک که برما گذاشت، دیدن فرزندم دوباره روشنایی به زندگی داد.”
“کاش ساوانا هم اینجا بود.”
قرار است این نوزاد تا زمان استخراج نتایج آزمایش دی ان ای و قطعی شدن هویت او، نزد شیرخوارگاه دولت محلی بماند.
جسد ساوانا روز یکشنبه گذشته توسط یک کایاکران روی رودخانه و در حالی که در پلاستیک پیچیده شده بود و به یک تنه درخت شناور بسته شده بود، پیدا شد.
پلیس شهر فارگو مرگ او را به عنوان قتل تحت پیگیری دارد و در همین رابطه ویلیام هوهن، ۳۲ ساله و بروک کروز، ۳۸ ساله را بازداشت کرده است.
این زن و شوهر روایتهای متناقضی از این که چه طور یک نوزاد دو روزه پیش آنهاست به پلیس گفتهاند؛ آنها به پلیس گفتهاند این نوزاد را که پلیس وضعیت جسمی او را “خوب و سالم” گزارش کرده درست از همان روز که ساوانا مفقود شده پیش خود دارند؛ ساوانا در همان روز به آپارتمان این زوج جوان رفته بود.
پیدا شدن جسد ساوانا در رودخانه، به عملیات گسترده تجسس در این منطقه پایان داده است؛ صدها مامور و داوطلب در این تجسس که توسط مقامهای محلی و فدرال ترتیب داده شده بود حضور داشتند.
در حالی که نتیجه آزمایش دیانای از نوزاد هنوز مشخص نشده است اما پلیس گمان میکند که این نوزاد فرزند ساوانا است.
همزمان پلیس ویلیام هوهن و بروک کروز را به آدم ربایی و دروغگویی به بازپرسان متهم کرده است.
در بازجویی اولیه، خانم کروز به پلیس گفته بود او ساوانا را به آپارتمان خودشان دعوت کرده بود تا در مورد ویژگیهای زایمان با او حرف بزند؛ او سپس به پلیس گفت که دو روز پس از آن دیدار، ساوانا در خانه آنها را زده و نوزاد را در بغل او گذاشته است.
او در اظهارنامهای که در حضور پلیس امضاء کرده پذیرفته که قصد اغوا و فریب ساوانا را داشته تا بلکه بتواند صاحب نوزاد او شود.
با وجود این، پلیس شهر فارگو در سه بار جستجو از آپارتمان این زوج جوان نتوانسته نشانی از فعالیت مجرمانه پیدا کند.
همزمان پلیس میگوید این زوج در بازجوییهای پلیس اظهارات متناقضی طرح کردهاند.
بنابر مدارک دادگاه، ویلیام هوهن مدعی است که یک روز به خانه آمده و شاهد این بود که همسرش (بروک) در حال پاک کردن خون از داخل دستشویی و حمام بوده و سپس یک نوزاد را به او نشان داده و گفته: “این بچه ماست و حالا ما یک خانوادهایم.”
آقای هوهن پذیرفته که سپس حولهها و کفشهای خونی را در سطل اشغالی داخل شهر سر به نیست کرده است.
نخستین نتایج کالبدشکافی از جسد ساوانا حکایت از قتل در پی درگیری و ضرب و جرح دارد اما هنوز نحوه زایمان او مشخص نیست.
http://www.bbc.com/persian/world-41120162
جناب سیدمرتضی-نوشته های شما همان سخنان صدتایک غازوعذرهای بدترازگناهی است که ساندیس خورهاوآخوندهای حکومتی ایران جهت توجیه خیانتهاودزدیهاوجنایات خودآورده ومی آورند ویک انسان باشرف وفرهیخته ومنصف هرگزنمیتواندباسخنان ونوشته های شمااندکی توافق وسرسازگاری داشته باشد!!(گاهی بیاد سخنان ونوشته های نئونازیهادرتوجیه ودفاع ازاعمال هیتلروحکومت رایش سوم می افتم هرچندانصافا”ازاعمال وعقایدهیتلرورایش سوم راحت ترمیشوددفاع کردتاازچهاردهه جنایات بیشرمانه وضدبشری حکومت ج.ا.درایران)!!
پيام راديو- تلويزيونى [به ملت ايران در آغاز سال تحصيلى (حمله صدام به ايران)]
زمان: ساعت 7 بعد از ظهر 31 شهريور 1359/ 12 ذى القعدة 1400
مكان: تهران، جماران
موضوع: حمله صدام به ايران با تحريك امريكا
مناسبت: آغاز سال تحصيلى
مخاطب: ملت ايران
—-
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
تلاش گروهكها در ايجاد اغتشاش
در اين موقع كه مدارس ايران بايد باز بشود و اميدوارم كه جوانان ما و اطفال ما با تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى، به مدارس بروند و كار خودشان را شروع كنند، بايد به اين جمعيتهايى كه مىخواهند نگذارند مدرسههاى ما باز بشود، توجه داد كه شما در يك همچو موقعى كه ايران در اين وضع واقع است و عراق رسماً اعلام جنگ كرده است به ايران، اگر راست مىگوييد كه شما با ملت هستيد و نسبت به خلق وفادار هستيد، بايد شما خودتان در اين امر با دولت ايران همراهى كنيد و اگر ما ديديم كه شما در مدارس ايجاد يك اغتشاش كرديد، ماهيت شما با اينكه مقدارىاش معلوم است، بيشتر معلوم مىشود پيش ملت ايران. در يك همچو وقتى كه ايران در حال جنگ است با امريكا و اين آلت دست امريكا تجاوز كرده است به ايران، شما اگر براى باز شدن مدارس اغتشاش بپا كنيد يا شايعهسازى كنيد، معلوم مىشود كه شما عمّال امريكا و همدست صدام حسين خبيث هستيد. بنا بر اين، ملت ما بايد با آگاهى و با خونسردى به اين مسائل توجه كند.
هشدار به رژيم عراق در شروع تجاوز به ايران
بعض نكات بايد گفته بشود: يكى اينكه گمان نكند ملت ما كه دولت ايران و ارتش ايران عاجز از اين است كه جواب به اينها بدهد. هر وقتى كه مقتضى بشود من پيامى به ملت خواهم داد و به صدام حسين و امثال او خواهم ثابت كرد كه اينها، اين اذناب امريكا قابل ذكر نيستند و ما هميشه بنا داريم كه در اين برخوردها، طورى برخورد بشود كه جواب برخورد آنها داده بشود كه به ملت عراق- خداى نخواسته- صدمهاى وارد نشود. لكن ما عازم بر اين هستيم، مصمّم بر اين هستيم كه اگر عراق حدّ خودش را نداند و تجاوز را تكرار بكند، ما دستور بدهيم و ملت ما بسيج بشوند و آن وقت براى ملت عراق معلوم باشد كه ما با آنها هيچ كار نداريم، بلكه اين صدام حسين است كه به واسطه تحريك امريكا به ما تجاوز كرده است و ما اگر جوابى به او بدهيم، هر گز به ملت عراق، كه برادر ما هستند، مربوط نيست.
امروز من صداى منحوس اين آدم را شنيدم؛ يعنى، بيانيهاش را شنيدم. ايشان معلوم مىشود كه تازه مسلمان شده است! براى اينكه به حضرت امير، على بن ابى طالب و امام حسين- سلام اللَّه عليهما- و اينها تشبث كرده و مردم را مىخواهد گول بزند. ايشان نمىداند كه مردم عراق ايشان را مىشناسند و از اوّلى كه اين حكومت اشتراكى روى كار آمد و مرحوم آقاى حكيم «1» تحريم كرد و آنها را تكفير كرد، مردم عراق اينها را شناختهاند و بعد هم از اعمالى كه انجام دادهاند، اينها شناسايى شدهاند. اينها علماى بزرگ عراق را اعدام كردند. اينكه الآن به شَعْب «2» عراق متوسل مىشود، اينها شعب عراق را سركوب كردهاند. اين صدام حسين، من از اول وقتى كه روى كار آمد تنبّه دادم كه اين ديوانه است، اين عقلش درست كار نمىكند، و لهذا، با ديوانگى دارد عمل مىكند و خودش را به هلاكت مىرساند.
توصيه به ملت در حفظ خونسردى و برخورد با شايعهسازان
من يك صحبت دارم براى ملت ايران و براى ملت عراق و ارتش عراق هم يك صحبت. براى ملت ايران اين صحبت را دارم كه گمان نكند ملت ايران كه ارتش ايران نمىتواند جلوى اينها را بگيرد. خير، ارتش ايران و قواى مسلّح ما، پاسدارهاى عزيز ما قادر بر اين معنا هستند، لكن تا مسأله جدّى نشود، آنها جدّاً عمل نمىكنند. آن روزى كه مسأله جدّى شد، تمام اينها به طور جِدّ، امر مىكنم كه عمل بكنند و عراق را سر جاى خودشان بنشانند.
ملت ايران نبايد خيال بكنند كه جنگى شروع شده است و حالا فرض كنيد كه دست و پاى خودمان را گم كنيم. نه، اين حرفها نيست. يك چيزى آوردند و يك بمبى اينجا انداختند و فرار كردند، رفتند. الآن هم دولت ايران جواب آنها را مشغولند كه جواب آنها را بدهند و مىدهند جواب آنها را. قواى بحريهشان «1» بكلى از بين رفته است و قواى بريّهشان «2» هم از بين خواهد رفت. شما خيال نكنيد كه يك چيزى است. اين جنگهاى متعددى كه واقع شده است يك مقدارش هم نصيب ايران شده است كه من هر دو جنگ را يادم هست. هيچ، ابداً مسئلهاى نيست. شايعات يا چيزهايى را اگر دشمنهاى ما، اين احزاب مختلفهاى كه الآن در ايران هستند، اين گروهها و گروهكهايى كه در ايران هستند، حالا اگر فرصت مىخواهند به دست بياورند و شايعهسازى كنند و هى تلفن كنند به اين طرف و آن طرف كه چه شده است، چه شده، كودتا شده- نمىدانم- اين حرفها در كار نيست. اين يك دزدى آمده است يك سنگى انداخته و فرار كرده، رفته است سر جايش. ديگر قدرت اينكه تكرار بكند ان شاء اللَّه ندارد. من به ملت ايران سفارش مىكنم كه چند جهت را ملاحظه كنند: يك جهت اينكه خونسردى خودشان را حفظ كنند و ابداً توجه به اين معنا كه يك قضيهاى واقع شده است و واقعاً واقع نشده قضيهاى. توجه نكنند به اين معنا. يك وقت اغتشاشى از اين راه بار نيايد.
يك جهت هم اينكه ممكن است كه اين اشخاصى كه با اسلام مخالفند و با جمهورى اسلامى از اول مخالف بودند، حالا شايع كنند كه خود لشكر ايران و ارتش ايران و ژاندارمرى ايران دارند خرابكارى مىكنند تا شما را وادار كنند كه با آنها مقابله كنيد. خير، اين طور نيست. ارتش ايران و ژاندارمرى ايران وفادارند به ما و مشغولند آنها به كوبيدن عراق. شما گمان نكنيد كه يك وقت بيايند به شما بگويند كه تحريك كنند شماها را به اينكه برويد سراغ- مثلًا- پادگانها. يك همچو كارى جايز نيست و از معاصى بزرگ اسلام است و مخالف رضاى خداست و ابداً به اينها اعتنا نكنيد و اگر از اين افراد كسى پيدا شد كه يك همچو تحريكى كرد، بگيريد او را و تحويل بدهيد به كميتههايى كه هستند، به آنها تحويلشان بدهيد تا آنها را به جزاى خودشان برسانند. اين حرفى است كه ما با ملت ايران داريم…
..دنباله:كه اينها با آرامش، بدون اينكه اصلًا خوفى از چيزى داشته باشند.
خوفى در كار نيست اصلًا، چيزى نيست كه خوف داشته باشد. يك حرف با ملت ايران است كه هم خونسردى خودشان را حفظ كنند و هم اين شايعهسازها را جلويشان را بگيرند و هيچ اعتنا به شايعهها نكنند. من خودم تماس دارم و همه مطالب پيش من مىآيد. امروز هم آقاى رئيس جمهور (آقای ابوالحسن بنی صدر) و آقاى نخست وزير(آقای محمد علی رجائی) آمدند اينجا و گزارش دادند اينجا و من هر روزى كه محتاج به اين بشود كه بسيجى بكنم، خواهم كرد و ان شاء اللَّه، نيايد آن روز كه يك همچو امرى واقع بشود.
هشدار به ارتش عراق
و يك حرفى [هم] كه با ارتش عراق دارم اين است كه ارتش عراق با كى جنگ مى خواهد بكند؟ طرفدار كى هست و مخالف كى؟ طرفدار صدام است كه اشتراكى است و كافر است؟! بر ضد كى؟ بر ضد اسلام؟! ارتش عراق بايد بداند كه اين آدم كه حالا آمده است اسم على بن ابى طالب- سلام اللَّه عليه- را مىآورد و اسم حسين بن على- سلام اللَّه عليه- را مىآورد، اين دشمن اينهاست؛ اين شخص با اينها دشمن است، با اسلام اصلًا دشمن است اين. ارتش عراق بايد بداند كه اين جنگ، جنگ با اسلام است به هوادارى كفر و يك همچو جنگى بر خلاف رضاى خداست و خداى تبارك و تعالى نخواهد بخشيد بر آن كسانى كه قيام كنند بر ضد اسلام به واسطه همراهى با كفر، كه هم خود صدام حسين- به حسب حكم شرعى- كافر است و هم اين طرفدار كفّار است،طرفدار كارتر است و به واسطه طرفدارى از كارتر و گرفتن قوا از او، دارد به ايران حمله مىكند و كارتر اين نوكرهاى خودش را مثل صدام حسين و مثل سادات و امثال اينها را وادار كرده است كه به ايران حمله بكنند يا به ايران صدمه بزنند. ملت عراق و ملت مصر بايد بدانند اين معنا را كه اگر- خداى نخواسته- با ايران طرف بشوند و ارتش عراق با ايران طرف بشود، طرف شدن با اسلام است و ضرر زدن به اسلام و ضرر زدن به پيغمبر اسلام است به طرفدارى از كفر، به طرفدارى از صدام، به طرفدارى از كارتر.
وظيفه ملت عراق در قيام عليه صدام
ملت عراق بايد بدانند كه اين جرثومه فساد همان طورى دارد با شما عمل مىكند كه محمد رضا با ايران عمل مىكرد. ما محمد رضا را بيرون كرديم و شما هم بايد اين شخص را بيرون بكنيد از عراق. تا قيام نكنيد و تا مقابله نكنيد با اين جرثومه فساد، اين مىخواهد اسلام را از بين ببرد و مىخواهد عربيّت را به خيال خودش- آن هم نه اينكه واقعاً عقيده دارد به او- مىخواهد او را جانشين كند و همچو خيالى هم ندارد. مىخواهد امريكا را دستش را باز كند در اين ممالك اسلامى و ما جرممان اين است كه با امريكا مخالف هستيم. اين جرمى كه پيش صدام حسين بخشودنى نيست اين است كه ما بر خلاف امريكا هستيم و لهذا، ما را هر چه مىخواهد، مىگويد؛ ما را مجوس مىگويد هستيم. ما كه داريم در مملكتمان قرآن را ترويج مىكنيم، در مملكتمان احكام اسلام را داريم ترويج مىكنيم و پياده مىكنيم به جاى آن احكامى كه در سابق بوده است، اين آقا ما را مجوس مىداند و خودشان كه بر ضد اسلام و بر ضد مسلمين هستند، خودشان را طرفدار على بن ابى طالب- سلام اللَّه عليه- و اصحاب رسول اللَّه مىدانند. بايد ملت عراق بداند كه اين آدم، آدم خطرناكى است براى ملت عراق و خطرش بر ملت عراق زياد است و الّا به ملت ما، او كه نمىتواند صدمهاى بزند. او بر ملت عراق خطرناك است. ملت عراق بايد با تمام قوا، كوشش كنند كه اين شخص فاسد را از بين ببرند و اين جمعيتى كه بر خلاف اسلام و بر خلاف مصالح اسلام و قرآن دارند عمل مىكنند، آنها را از بين ببرند.و سربازهاى ارتش عراق و صاحبمنصبهاى ارتش عراق بايد بدانند كه جنگ با ايران، جنگ با اسلام است، جنگ با قرآن است، جنگ با رسول اللَّه است و اين از اعظم محرّماتى است كه خداى تبارك و تعالى نمىگذرد از او. شما هم همان كار را بكنيد كه ارتش ايران نسبت به شاه سابق كردند؛ همان طورى كه آنها رها كردند او را و متصل شدند به ملت و سربازها فرار كردند از پادگانها و متصل شدند به ملت. شما هم فرار كنيد و قواى خودتان را صرف اين كنيد كه اين جرثومه فساد را از بين ببريد. خدا به شما تأييد مىكند، اگر قيام كنيد و اين شخص را از بين ببريد و يكى را خودتان به جاى او بگذاريد.
ما هم كمك شما هستيم در اينكه از خود شما، از ملت شما يك نفر اداره كند حكومت عراق را. اين آدمى [را] كه بر خلاف اسلام، و بر خلاف مصالح اسلام مشغول مفسده شده است، اين فاسد را از بين ببريد، با ملت همراه بشويد.
ملت عراق هر گز با صدام حسين موافق نيست. يك روز هم موافقت ندارد. ملت عراق با اسلام موافق است. كسى كه با اسلام موافق است، كسى كه كتاب او «قرآن» است، كسى كه كعبه قبله اوست، نمىشود با يك آدم كافرى كه در پناه كفّار دارد زندگى مىكند و در پناه كارتر و امثال كارتر دارد به حيات خودش ادامه مىدهد، نمىشود با اين همراهى بكنيد. من به آنها سفارش مىكنم- به ارتش عراق- كه اگر مىتوانند قيام كنند بر ضد اين آدم و اين آدم را از بين ببرند و خودشان جانشين او بشوند و ما هم تأييدتان مىكنيم و اگر اين برايشان ميسور نيست، فرار كنند و جنگ با اسلام نكنند.
با ملت عراق هم عرض مىكنم كه با همه قوا، قيام كنيد بر ضد اين آدمى كه الآن قيام بر ضد اسلام كرده است. قيام اين نسبت به ايران، قيام كافر بر مسلم است و قيام لشكر كفر بر لشكر اسلام است. بايد با همه قوا با اين شخص مقابله كنيد و مقاتله كنيد. من چنانچه- خداى نخواسته- دامنه پيدا كرد اين كارهاى صدام حسين و اربابهاى صدام حسين، تكليف ملت ايران را تعيين خواهم كرد و اميدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد، ديگر بغدادى باقى نخواهد ماند.
و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته
(صحیفه امام،ج 13،ص 221-227)
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . مجدداً نظام جمهوری اسلامی آقای مهدی خزعلی را به اِسارت درآورده اند و مطابق معمول ایشان هم در اعتصاب غذا هستند . همانطور که ملت ایران استحضار دارند ، رهبری کشور همین اَخیراً فرموده اند که انتقاد از عملکرد مسئولین نظام خوب است و مسئولین نباید از انتقاد ناراحت بشوند . اِستفتاء از حضرتعالی آنکه مگر جناب آقای خزعلی که یک نفر هستند و ” دسته ، حزب ، گروه و هیئت مذهبی و غیر مذهبی ” هم ندارند ، گفتارشان در ” انتقادکی ” از نظام به چه میزان ” تحمل ناپذیر ” می باشد که مسئولین تحملِ توصیه ی رهبری در مورد انتقاد نداشته و مجدداً ایشان را به زندان افکنده اند ؟ الحقر __ مبشّر
————
درود دوست گرامی
من یک بار اراده کردم احکام صادر شده در دستگاه قضایی را جمع آوری و دسته بندی و همخوانی کنم. تا ببینم مثلا برای دزدی صد هزار تومان در تهران چه حکمی صادر شده و در سمنان و زابل چه حکمی. یا مثلا برای قتل عمد در تهران چه حکمی صادر شده و در شهرستان ها چه حکمی. باور کنید گرچه دستیابی من به خروجی احکام بسیار مختصر بود اما به فاجعه ای در نظام قضایی برخوردم که خودم از وحشت پس کشیدم. یکجا دیدم بخاطر همان صد هزار تومان دزدی دست یک نفر را قطع کرده اند و درجای دیگر دیدم از سرِ دزدی میلیاردی رشوه دهندگان و خودی ها عبور کرده اند. فتوا می دهم به شما که در این خصوص فعلا تا اطلاع ثانوی بی خیال شوید. وگرنه مثل من باید سر به کوه و بیابان بگذارید.
با احترام
.
////
/////
/////
/////
زرتشت مردی فیلسوف و بدون تعصب و انسان دوست مدارا طلب و عابدی خیر خواه و بی آزار. دارای اعتقاداتیست انسان دوستانه و مروج کار و کوشش و درستی و راستی و حتی ملزم ساختن پیروانش به اندیشه و پندار نیک.و تا زمانیکه دین زرتشت دین رسمی و حکومتی نگردیده هیچ تبلیغی برای گرویدن به دین زرتشت در زمان هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان نمی بینیم. ایرانیان دارای ادیان گوناگونی و حتی خداوندان گوناگونی بوده اند.و حتی در دین زرتشت بجز اهورامزدا خداواندان بسیاری از جمله بهمن و سیمرغ و سروش و بهرام و رام و رامبد …هست و جالب ست که همه هم ردیف اهورامزدا هستند. ولی بعد از بخدمت حکومت درآمدن دین زرتشت و نه خود زرتشت اهورا مزدا بر دیگر خدایان برتری یافته و جهاد دینی و سرکوب دگراندیشان و فقه زرتشتی و …که در حقیقت بنیان فقه شیعی و اسلامی است بوجود می آید.
بنابراین آنچه بعد از زرتشت بر نوشته ها و گفتار زرتشت رفته را نمی توان به پای زرتشت نوشت.چون اینها درحقیقت سوءاستفاده از زرتشت و آموزهای اوست.
اما در مورد محمد!
////
/////
/////
/////
/////
دنیای اقتصاد : راز سبقت کره جنوبی از ایران چیست؟
مش قاسم: عقل!
سایت ایت الله فتوای قتل: انتظارات حداقلی از دولت دوازدهم چیست؟
مش قاسم: از اونهمه کنده گو…سه نقطه از مش قاسم)ی که این میکنم و اون میکنم وقتی که به رای احتیاج داشت رسیدیم به انتظارات حداقلی؟ همین حداقلی رو هم نمیتونن برآورده کنن!
ای مردم عزیز و فداکار این جامعه غیر اسلامی که بقدرتی خدا همگی مسلمان و تابع شریعت هستید!!..از این دولت غیر اسلامی خود حمایت کنید تا دین خدا قوت یابد!!
من امسال را سال همکاری دولت و ملت، یعنی دو جرثومه بی دینی معرفی میکنم وامیدوارم در جهنم به هردو شما خوش بگذرد!!
اکنون این ملت و دولت بی دین که رهبریش بدست یک ولی خدا است، تمام قد برای معرفی دین ایستاده است!!
لطفا بروید شهید بشید تا از نحسی تان کم شود!!باب شهادت باز است ! سرتو بده تا اینجا روسری نره و در سوریه اسما اسد روسری سر نکنه و تو لبنان مطلوم همه حمام آفتاب بگیرند!!..
الاحقر..رهبر الهی 80 میلیون بی دین !!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
كشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 و شكايت از سران جمهوري اسلامي
دكتر محمد ملكي، چهره سياسي نام آشنا، در گفتگو با راديو ندا پيرامون شكايت از سران جمهوري اسلامي ايران به سازمان ملل به خاطر كشتار زندانيان سياسي در تابستان خونين 67 با اشاره به ” چهل سال بيداد و جنايت رژيم ” ، گفت : ” [ كشتار 67] در قلب و بطن تاريخ مي ماند و [جنايتكاران] بايد به تاريخ پاسخگو باشند!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/09/67.html
حاج پیمان عارف: دکتر یزدی و سعه صدرش…..
مش قاسم: اینم یکی دیگه از اون ژن خوباست! چیه که سعه صدر این عامل دست همه رژیمهای دیکتاتوری دنیا سعه صدرش شامل فقط به یه مشت اسلامی آدمکش و دزد و نوکر بیگانه میشد؟
در شهر هرت
حقوق انسانی زمانی که نادیده گرفته می شوند، این نتایج حاصل می شوند!
« روز گذشته دو دختر نوجوان پانزده ساله در شهرستان ملکشاهی در یک حرکت هماهنگ اقدام به خودکشی کردند.»چرا؟
«صدور حکم حبس و ۹۹ ضربه شلاق برای یک متهم»چرا؟کرامت انسانی کجاست؟
«صدور حکم اعدام در ملاءعام برای قاتل آتنا اصلانی » چرا؟کرامت انسانی کجاست؟
جمعی* از فعالان سیاسی و اجتماعی: ایرانیان منصف٬ قدردان خدمات یزدی خواهند بود.
مش قاسم: ۱- اولش با قرادادن خودشون و هرکی که مثل خودشون فکر میکنه در گروه “ایرانیان منصف” خودشون رو تافته جدا بافته اعلام کردند. باز برگشتن به اونجایی که خودی و ناخودی و نخودی تقسیم کردن ملت ایران.
۲- “خدمات” این بیچاره ابرو رفته چی بود: آوردن ولایت فقیه، جنگ، و حکومت اسلامی کره شمالی به ایران. این بیچاره ابرو رفته از کی کمک گرفت واسه نابود کردن این مملکت: صدام حسین، حافظ اسد، قذافی، جمال عبدل ناصر، فیدل کاسترو، فلسطینیها، چین کمونیست، آلمان شرقی، روسیه شوروی، حکومت الجزایر،….. این بیچاره ابرو رفته میخواست با کمک اینا و یه مشت مثل اینا آزادی به ایران بیاره.
۳- اندر تعریف اینا از این خود فروخته گمراه، نادان، خود محور: خود گو… (سه نقطه از مش قاسم)د و خود خندد………
*: لیست ایرانیان منصف: مهدی امینیزاده، عبدالعلی بازرگان، ایرج باقرزاده، فرزانه بذرپور، رضا جعفریان، رضا حاجی، محمد حیدری، تقی رحمانی، فرزانه روستایی، زهره سردار، علی سردار، معصومه شاپوری، رضا علیجانی، فرشید فاریابی، حسن فرشتیان، نورالدین غروی، مرتضی کاظمیان، هادی کحالزاده، علی کلایی، پروین کهزادی، مسعود لدنی، فهیمه ملتی، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، حسن یوسفی اشکوری
تاریک الواعظین: یزدی انقلابیتر از بازرگان بود.
ترجمه: یزدی … (سه نقطه از مش قاسم)تر از بازرگان بود.
فرانسه: برجام بماند و با یک پیوست “تکمیل” شود.
مش قاسم: به این میگن مشت پس … (سه نقطه از مش قاسم)یه. از نرمش قهرمانانه شروع شد با … (سه نقطه از مش قاسم) … (سه نقطه از مش قاسم)نه ادامه پیدا میکند.
پیام این دومی به حجاج: دنیای اسلام دچار ناامنی است.
مش قاسم: ….. و این ناامنی ۳۸ سال پیش از ایران شروع شد. میگن یکی دست پیش میگیره که پس نیفته حکایت کار اینه.
رهبر بلا منازع جهان اسلام علی خامنهٔای : توقف فوری جنگهای داخلی در دنیای اسلام.
دنیای اسلام: چشم اطاعت میشود. فی الفور همه جنگهای داخلی در دنیای اسلام را متوقف میکنیم.
در ده کسی را راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت. توصیه پزشک: فعلا اگر کمی خود را جابجا کنی تا شاید قدری کمتر هوای تولیدی آلوده وارد ریه خود کنی، کاری مهمی در حق خود انجام داده ای.
دیکتاتور پرستان و فقه پرستان هم بخوانند، شاید از عهد دقیانوس به تاریخی در این قرن کوچ کنند.
یک دولت نالایق جایی به جز زندان برای افراد لایق کشور دارد. مهاتما گاندی
مرگ تمدنها زمانی فرا میرسد که بزرگان مردم، به پرسشهای جدید آنها،پاسخهای کهنه میدهند. ویل دورانت -تاریخ تمدن
زنده به گورهای سرگردان!!
آیا نماینده های خدا بر روی زمین از دیدن این گزارش شرمنده و خجالت زده نمیشوند؟
https://youtu.be/H57wDKA_6fY
روزی پسری نزد پدرش رفت و گفت
میخواهم در مدتی کوتاه و با زحمت کم به ثروت زیاد برسم چه کنم ؟
پدرش گفت این خواسته تو هرگز ممکن نیست و فقط یک راه دارد …
پسرک با تعجب پرسید چه راهی ؟!
پدر گفت باید آخوند بشی پسرم
یاران جان درود
منت خدای را عزوجل که کفاگیر(کفگیر ها) به ته دیادیگ(دیگ ها) بسابید و
زمینی خدایان را به صرافت مفلسی در انداخت کی مقرری کرور کرور قشون
افاغنه در بلاد شام و یمان و حزب فلان را از کدامین چاه نفت بدر کنند کی
نیک بدانند بی دلار فتیر است و چون دیر رسد جمله قشون روی بگردانند و
بر خدای پیشین بشورند عقلای قوم گفته اند چاه نفت وعزت مردمان با
هم نشاید و فرمانروای نفت دار را حاجتی به مردم نیست مگر به کرنش
ومنتری.
الاحقر نشانه های فروکش کردن دلارهای یا مفت را که جز فلاکت و قمار وسامان
دادن ده ها نوع نیروی رزمی وادوات لازمشان نفعی نداشته به ملت همیشه
غایبمان تهنیت عرض مینمایم واین توصیه به سخن مخالف شنیدن و ….را از
طلایه ها ی دمیدن صبح آزادی واقعی می بینم.
با سلام . آقای علی مطهری در یادداشت خود برای مرحوم دکتر ابراهیم یزدی نوشته اند : امیدوارم خداوند از جفاهایی که ما به امثال دکتر ابراهیم یزدی کردیم بگذرد و امیدوارم که به نادرستی این راه پی ببریم و تغییر روش بدهیم تا قربانیان جدیدی پیدا نشود . چرا همه چیز دیر می شود ؟
سلام آقای ابراهیم یزدی هم به رحمت خدا رفت . خدا رحمت اش کند این مرحوم آقای ابراهیم یزدی را که از قبل از انقلاب مذهبی بود و برای یک نظام حکومتی اسلامی زحمت کشید و از آمریکا به نجف و از نجف به پاریس و از پاریس به نوفل لوشاتو و از نوفل لوشاتو با هواپیمای 747 فرانس ایر به تهران و به قول خودش ” طرح سپاه پاسداران ” و ” طرح روز قدس ” و شعار علیه بنی اسرائیل و قس علی هذا نیز از ایشان بود و آخر سر در دهه 90 سالگی چند باری بدست ” برادران ” سر از زندان و ” آب خنک ” زندان و … بعد هم رهبری نظام از مرده ی ایشان هم تقدیر نمیکند و یک ” جایگاه خوب ابدی ” برای ایشان در شاه عبدالعظیم هم در نظر نمی گیرد ! اما یک کشته شده در عراق و شام را که جنازه ای هم ندارد ، در شهرها این همه ” بنر ” و ” پوستر ” تبلیغات در یکایک منابر و خطبه ها و روضه ها در یکایک شهرهای ایران و و مدال های ورزشی را به این جنازه ی نا پیدا و بردن خانواده را به پابوس حضرت ” ابراهیم رئیسی ” در مشهد و نذر نهار و شام حضرت ابراهیم رئیسی به خانواده ی این کشته شده ی تبلیغاتی و … ملتی هم مانده از این همه ولخرجی و ضایع کردن بیت المال برای یک نفر . از قدیم هم گفته اند که حکومت دارد سر قبر و مزاری گریه میکند که در قبر هم مرده ای نیست !
در شهر هرت
نجس، برچسبی بدتر از فحش دادن است زیرا نجس دانستن کسی به معنی از بین بردن کرامت انسانی او .
یکی از کلماتی که معنی اش شامل خودش می شود، همین کلمه نجس است.
از دید فقهی؛
( طبرسی در تفسیر مجمعالبیان مینویسد: به هرچیزی که سرشت انسان از آن متنفر است نجس گفته میشود.)
خمر،بول انسان، غائط انسان، منی، مردار حیوانی که ذبح شرعی نشده باشد.کافر،،سگ، خوک، مشرک، شیر حیوانی که مسلمان از خوردن آن ممنوع گشته باشد.
این کلمه هیچ ربطی به سرشت انسان ندارد؛ همانگونه که سگ و خوک و منی و…ربطی به سرشت انسان ندارند. این کلمه ربطی به بشربدون علم و دانش دارد .
قرآن در آیهٔ ۲۸ سورهٔ توبه؛ای کسانی که ایمان آوردهاید، محققا بدانید که مشرکان نجس و پلیدند و بعد از این سال (که عهدشان به پایان میرسد) نباید قدم به مسجد الحرام گذارند…..
نزول این آیه؛مفسرین گویند: سبب نزول آیه چنین بوده که مشرکین از راههاى دور انواع متاع و کالا و طعام مى آوردند وقتى که آیه نجس بودن مشرکین و ممنوع گردیدن ورود آنها به مسجدالحرام نازل گردید.
مسلمین گفتند: یا رسول الله اگر اینان به مسجدالحرام نیایند تجارت ما قطع شده و طعام و روزى بر ما تنگ گردد و بازار ما به کسادى افتد و منافع و دوستى ما با آنها بریده خواهد شد. خداوند این آیه را نازل فرمود و خاطرنشان ساخت اگر شما از فقر و تنگدستى مى ترسید. خداوند شما را از فضل خویش مستغنى و بىنیاز خواهد گردانید.
کلمه «نَجَسٌ»: مصدر است و به معنی پلیدی و ناپاکی است.
این کلمه در خود پاک نبودن را یدک می کشد، و پاک نبودن به معنی بیماری زایی است و چگونه می شود که سگ بطور کلی ناپاک می شود و یا یک انسان تنها بخاطر عقیده اش کافر و ناپاک می شود؟ و با یک سگ و بول و خوک و … یکی می شود.
این کلمه، نه تنها با تبعیض وواژه ای غیر علمی است بلکه نامفهوم و بی معنی است.
نجس ،پلید و خبیث و ملحد و منافق … صفتهایی که به انسان داده می شوند، و در فقه اسلامی فراوانند. دیدگاه پیروان این دین را نسبت به انسان نشان می دهند و با دستوراتی که می دهند ، جایی برای خرد و علم نمی گذارند و بدین خاطر خرافات و حماقت جای خرد و اندیشه را گرفته و انسان انسان رابه پایین ترین شان و مرتبه رسانده است.
اخبار: برخی کسبه پلاسکو، در ترکیه دستفروش شدهاند.
مش قاسم: در حکومت اسلامی بقیشون هم دستفروش میشن. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
/*: ک
صحبتهای اخیر آقای خامنه ای در مورد محقق نشدن ذولت اسلامی و همچنین جامعه اسلامی، اعترافی علنی بر بیهوده بودن تئوری بی پایه حکومت اسلامی است.این حرفها را باید در حد جام زهر دیگری دانست که رهبر ایران به سنت رایج رهبری دینی در ایران که باید در مقاطع مختلف سر بکشد تا مهری بر بی خردی و تهی بودن نظام ولایت فقیه باشد. سراب فریبنده ای که ملتی را به ویرانی و تباهی کشیده است.
رهبر ایران در گفتاری پراکنده و بی سر وته میگوید ما البته انقلاب اسلامی کردیم و نظام اسلامی هم درست کردیم ولی دولت اسلامی نداریم و جامعه اسلامی هم نداریم. حال معلوم نیست این چه نظامی است که نه دولت خود را دارد و نه جامعه مناسب حال خودرا. از همه جالبتر آنکه ایشان میگوید باید اول دولت اسلامی بسازیم و بعد جامعه اسلامی. یعنی به زعم ایشان میتوان برای جامعه غیر اسلامی دولت اسلامی درست کرد. اگر کمی واژه های ایشان را جابجا کنیم یاد بلشویکهای روسی می اقتیم که قرار بود با استقرار حزب کمونیست جامعه کمو نیستی هم بسازند. آندره ژید متفکر مارکسیت فرانسوی که شیفته انقلاب بلشویکی لنین بود وقتی چندی در ان کشور سر کرد ،در بازگشت از شوروی کتابی به همین نام نوشت و اعلام کرد که آن حرفها چه میزان باطل و نادرست هستند. امروز کار آندره ژید را خود آقای خامنه ای بخوبی انجام داد و اعلام کرد که در انبان ولایت فقیه هیچ نیست و 40 سال اجرای شریعت و احکام توضیح المسائلها و فقه جواهری و تحزیز الوسیله و از صبح تا شب بر متبر و صدا و سیما نام امام و شهید و قرآن بردند هیج افاقه ای نکرده و هیچ چیزی وجود ندارد بعیر از یک ملت سوخته.
مرحوم دکتر یزدی که عمری را در این وادی سیر کرده بود بلافاصله بعد از آمدن به ایران متوجه اشتباه بون هدفی که عمرش را پای آن ریخته بود شد ولی هیهات که خودش قربانی همان ایده شد.
مشکل آقای خامنه ای و مرحوم یزدی این است که هیچگاه نتوانستند اعتراف کنند که شعار اسلام و انقلاب اسلامی در اصل امری تهی است و آقای خامنه ای نمیتواند توضیح دهد که آن ملت غیر اسلامی قبل از انقلاب که هنوز هم دزست نشده اند چکونه میتوانستند انقلاب اسلامی کنند؟ آیا چون یک مرجع تقلید نقش رهبری را داشت موجب اسلامی بودن یک انقلاب است؟ و این چه رهبری بصیری بود که جهل سال است هنوز نمیداند بالاخره این دولت اسلامی باید چگونه باشد؟
اما جالبتر اینکه ایشان میگوید باید مبارزه کرد ولی نمیگوید برای چه چیزی باید مبارزه کرد و این مبارزه باید چگونه باشد؟ البته با نگاهی به محاطبان جلسه جواب سئوال هم داده میشودو قراموش میکند به آنها بکوید که خود وی رئیس جمهور دو دوره یکی از همین دولتهای عیر اسلامی بوده است و اکنون هم خودش رهبر این جامعه غیر اسلامی است که قرار است اقتصاد متاومتی اسلامی داشته باشند و آماده شهادت برای خروج امام غائب باشند!
چقدر ار این دولت عیر اسلامی و جامعه عیر اسلامی توقع دارند!
سلام بر باصفای گرامی
این از نکبتهای موجود بر حکومتهای با مبنای ایدئولوژیست که تمنا دارد جامعه را از دریچه نگاه خود تعریف کرده و خودی و غیر خودی ساخته و تنوع مردمان را برنتابد.اینان بعد از مدتی چون در توهم کامل بودن خویش و ایدئولوژی معیوب خود هستند و ناتوان از دیدن تفاوت دیدگاهها لاجرم راه بی راه خویش را پیش گرفته و به جای اصلاح رفتار ناخوشایند خود و کنار نهادن یا حداقل اصلاح جهان بینی خویش زمین و زمان را مقصر جلوه می دهند.افسوس قضیه جاییست که چنین حکومتهایی جامعه خود را هم به تباهی می کشانند.
موفق باشید
این داستان يكى از برترین داستان کوتاه در ایرلند و انگلیس در سالهای دور می باشد.
حیوانات جنگل، شير حاکم را که بر آنان حکومت می کرد به قتل رساندند. بخاطر وعده بازگشت آب به رودخانه و برکه های جنگل، پسر او را حاکم کردند و شیر جوان سد پشت قصر را باز کرد.
یک روباه پیر وزیر و مشاور او بود که در حیله گری شهرت بی نهایت داشت.
و آب به رودخانه و همه برکه ها آمد و حیوانات شادمان ماه های اول حکومت شیر جوان در کنار هم کار می کردند و از زندگی لذت می بردند.
روزی شیر به روباه گفت:
ای وزیر این حیوانات زمان پدرم مالیات نمی دادند و همیشه از آذوقه قصر پدرم برای زمستان غذای مجانی دریافت می کردند ولى دیدی چه بر سر او آوردند؛ او را به قتل رساندند.
آب سد دارد تمام می شود و اگر خشکسالی شود ما خودمان چه کنیم!!! دوباره حیوانات برعلیه ما توطئه میکنند و مرا را نيز به قتل می رسانند.
روباه پیر رو به شیر جوان کرد و گفت: سلطانم، من این حیوانات را به خوبی می شناسم، اگر به روشی که من می گویم حکومت کنی تا آخر عمر حاکم جنگل خواهی بود چون این حیوانات اگر در رفاه و آسایش باشند دوباره برعلیه حاکم توطئه می کنند. شیر گفت پس روش کار تو چیست ای روباه پیر؟!؟
روباه جارچیان را به وسط جنگل فرستاد و به آنها گفت که جار بزنند و بگویند بابت کمک به آبادانی جنگل از این به بعد باید هر ماه یک سکه به صندوق قصر مالیات بدهید. چند ماه گذشت و بخاطر آبادانی همه حیوانات مالیات دادند اما هیچ کاری از سوی قصر برای جنگل انجام نشد. دو تا از حیوانات اعتراض کردند و شکایت نمودند.
روباه به مامورین دستور داد آنها را دستگیر کنند و چون به شیر حاکم جوان تهمت کم کاری زدند در حضور بقیه حیوانات سر آن ها را از تن جدا کنند. شیر به روباه گفت چکار میکنی! حیوانات خشمگین میشوند و به قصر حمله می کنند.
روباه گفت سلطان جوانم من این حیوانات را خوب می شناسم کارتان نباشد، حکم اجرا شد. رعب و وحشت در بین حیوانات بوجود آمد.
بعد از چند وقت روباه دستور داد از این پس هر هفته باید یک سکه به قصر مالیات دهند، حیوانات معترض شدن ولی از ترس هیچ شکایتی نکردن و مالیات را پرداخت کردند.
روباه باز به حیوانات دستور داد هفته ای سه سکه باید مالیات دهید، سه تا از حیوانات فقیر شکایت کردند که این چه وضعی هستش شیر دارد ظلم می کند، روباه سریعا دستور داد معترضین را به خاطر توهین به حاکم جنگل را زندانی کنند، حیوانات دیگر باز سکوت کردند.
روباه مالیات را هفته ای هفت سکه اعلام کرد و هر حیوانی اعتراض می کرد به جرم توهین به سلطان جنگل زندانی یا اعدام می کرد، شیر جوان با سکه های که حیوانات داده بودند یک قصر بزرگ و مجلل ساخت و آب را هم بر روی حیوانات بست.
حیوانات به سختی کار می کردند و هر چی در میاوردند خرج شکم خودشان و مالیات هم نمى شد. همه در غم و اندوه بودند و از ترس سلطان و اعدام نشدن اعتراض و شکایتى هم نمى کردند.
فقط در دل خود را نفرین مى کردند که چرا توطئه کردند و شیر پدر را به قتل رساندند.
روباه در دم مرگ به شیر گفت اگر مى خواهی همیشه حاکم بمانی حیوانات را در غم و گرفتاری نگه دار و همیشه آنها را بترسان که اگر شکم شان سیر شود تو را خواهند کشت.
نوشته : #اسکار_وایلد
حاج ناصادق زشتکلام: حسن خمینی و آیتالله موسویخوئینیها سفارش کردهاند که نهتنها پروندههای گذشته مورد پرسش قرار نگیرد بلکه از قالیباف هم تقدیر شود.
مش قاسم: یه کلمه: پول!!!!!!!!
با سلام تمامی افراد متعلق به بینش فکری کمونیسم در شعار و بینش فکری خود با دین و ادیان موجود در جهان ، مخالفت شدید داشته اند ، علی الخصوص ولادیمر لنین تئوریسین کمونیسم و رهبر حزب کمونیست شوروی که در شعار و بینش فکری خود با دین مخالفت شدید داشت ، هیچگاه دستور تخریب مساجد و کلیسا را در کشورش یعنی اتحاد جماهیر شوروی در نظر نگرفت مگر آنکه مساجد و کلیسا در حیطه ی حکمرانی خود در کشور شوروی و دیگر اقمار کمونسیم ، خودشان تخریب شده باشند و حتی شاه عباس صفوی کبیر هم با تمام تعصبات شیعی خود ، دستور تخریب هیچ مکان مذهبی را نداد و بلکه در ترمیم و ساخت کلیساهای کشور ایران هم با تمام تعصبات شیعی اش همت گماشت . اما تخریب و اماکن مذهبی تقریباً در نظام جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده که خیلی در جهان امروز ” نوبر ” افتاد که مثلاً تخریب خانقاه دراویش و صوفی مسلک در نظام اسلامی در شهر یروجرد و شهر قم اتفاق افتاده و تخریب بیوت مراجع و آتش زدن قسمتی بیوت مراجع و … در همین نظام مقدس اتفاق افتاده .
اخبار: عزم وزوزیر/* ارتباطات برای همکاری با قوه غذاییه (همان جایی که در حکومتهای درست و حسابی بهش میگن قوه قضایه، ولکن در حکومتک اسلامی از آنجا که این قوه منبع بخور بخور یه مشت آخوند دزد شده اسمش رو عوض کردیم به قوه غذائیه).
مش قاسم: قربون زبون فارسی و امثال بیمثال این زبون: گل بود به سبزه نیز آراسته شد! برادران دو دستگاه سرکوب دست در دست پیش به سوی سرکوب بیشتر.
/*: ک
این دومی: آمارها واقعی نیستند.
مش قاسم: تو لازم نیست بگی آمارها کشکی هستن. ما روز و شب آمارها رو توی زندگی روزمره میبینیم. اینا همه دستپخت خودته و همپلکیات.
اخبار: آستان قدس بانک میزند.
مش قاسم: منو باش، خیال میکردم هرچی بانک بوده آستان قدس تا به حال همه رو زده بوده. لابد یکی دو تا بانک از دستشون در رفته بوده.
با عزض معذرت از آقای نوریزاد برای خود شماست لازم نیست آن را منتشر کنید.دکتر کپی.
کنگره آمریکا؛ لیست آنچه که سپاه باید پس بدهد
سپاه پاسداران در منگنه تحریم های کنگره آمریکا
تحریم های مصوب کنگره آمریکا که به امضای رئیس جمهور رسیده و به قانون بدل شده است، آنچنان دقیق هدف گیری شده که سرداران سپاه و شخص ولی فقیه را به وحشتی غیرقابل توصیف فرو انداخته است. تا اکتبر ۲۰۱۷ که دولت ترامپ باید گزارش خود را به کنگره ارائه کند زمان زیادی نمانده است. سرداران سپاه باید همه خورده ها و چاپیدن ها را پس بدهند و منتظر انقراض حکومت پلید شان باشند.
آنچه سپاه پاسداران باید پس بدهد
اسناد ویکی لیکس
درباره بانکها و شرکتهای واگذار شده
به سپاه پاسداران چه میگوید:
1. شرکت مخابرات ایران با 22 میلیون خط زمینی و 33 میلیون خط موبایل به ارزش 9 میلیارد دلار
2. شرکت سرمایه گذاری غدیر، یکی از بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری شامل داروسازی سینا، شرکت فناوران، سیمان سپاهان، سیمان کردستان، بانک پاسارگاد، سیمان شرق، کارخانجات ایران استیل، پتروشیمی زاگرس، و صدها شرکت کوچکتر، به مبلغ 1/5 میلیارد دلار
3. پالایشگاه اصفهان به ارزش 2/1 میلیارد دلار
4. بانک پارسیان به ارزش 19 میلیارد دلار
5. صنایع پتروشیمی ایران به ارزش 800 هزار دلار
6. پتروشیمی پارس به ارزش 700 میلیون دلار
7. پتروشیمی مارون به ارزش 600 میلیون دلار
8. صنایع آلومینیوم ایران به ارزش 400 میلیون دلار
9. معادن فلزات واقع در انگوران به ارزش 2 میلیارد دلار
10. بانک های صادرات، ملت، و تجارت؛ به ارزش 150 میلیون دلار
11. شرکت تاید واتر خاورمیانه در اسکله شهید رجایی بندرعباس به ارزش 300 میلیون دلار
12. شرکت سرمایه گذاری صنعتی ایران به ارزش 150 میلیون دلار
13. صنایع استیل مبارکه به ارزش 3 میلیارد دلار
14. بانک سینا به ارزش 400 میلیون دلار
15. شرکت توسعه شهری توس گستر به ارزش 50 میلیون دلار
16. تراکتور سازی تبریز به ارزش 400 میلیون دلار
17. صنایع سدید به ارزش 10 میلیون دلار
18. صنایع ایران مینرال به ارزش 8 میلیون دلار
19. شرکت حفاری و معادن بافق به ارزش 15 میلیون دلار
20. داروسازی جابر بن حیان به ارزش 10 میلیون دلار
21. شرکت سرمایه گذاری مهر ایرانیان به ارزش 140 میلیون دلار
22. گروه بهمن (اتومبیل سازی)
به ارزش 500 میلیون دلار
23. سایپا (دومین تولید کننده اتومبیل در ایران)
به ارزش 2 میلیارد دلار
24. شرکت سرمایه گذاری صنعتی بهشهر به ارزش 250 میلیون دلار
25. شرکت سرمایه گذاری بهمن به ارزش 240 میلیون دلار
26. صنایع جوشکاری ایران به ارزش 30 میلیون دلار
27. پتروشیمی کرمان به ارزش 250 میلیون دلار
28. دیگر کمپانی هایی که سپاه 100% مالکیت آنها را داراست، عبارتند از: صنایع شاداب خراسان، هواپیمایی پارس، شرکت غذایی مائده، بهمن دیزل (سازده کامیون های شرکت ژاپنی ایسوزوی)، شرکت عصر بهمن، صنایع شاسی سازی ایران، شرکت صنایع ارزش آفرینان.
29. بانک قوامین به ارزش 850 میلیون دلار
30. بانک مهر متعلق به بسیج به ارزش 7.5 میلیارد دلار
31. موسسه اعتباری نیروهای مسلح (بتاجا)
به ارزش 1.2 میلیارد دلار
32. موسسه انصارالمجاهدین به ارزش 6 میلیارد دلار
33. موسسه مالی و اعتباری ثامن الائمه به ارزش 6 میلیارد دلار
از حاکمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
که یک نیروی “نظامی و انقلابی مسلح” است،
باید پرسید مبالغ عظیم بالا را از کجا آورده اند؟!
************
نشریه کنگره: تغییر حکومت از درون
به گزارش تسنیم، وبگاه «هیل»، نشریه کنگره آمریکا در مطلبی پیشنهاد داده کاخ سفید، در بازبینی سیاستهای خود در قبال ایران، «تغییر حکومت» از درون را در دستور کار قرار دهد.
«هیل» با اشاره به اظهارات مقامهای بلندپایه دولت آمریکا از جمله «رکس تیلرسون» و «جیمز متیس»، وزرای خارجه و دفاع آمریکا که حکومت ایران را «بزرگترین تهدید علیه منافع آمریکا در خاورمیانه» توصیف کردهاند نوشته است: «بازبینی سیاست که شورای امنیت ملی ترامپ در حال انجام آن است بایستی تغییر حکومت از درون را شامل شود.»
«جورف رابرت»، سفیر اسبق آمریکایی گفت: «سیاست ما بایستی به معارضانی که در ایران از دموکراسی، حقوق بشر و دولت سکولار حمایت میکنند، امیدواری و حیات بدهد .»
http://www.iranpressnews.com/source/208008.htm
سه شنبه، 7 شهریور ماه 1396 = 29-08 2017
منبع اطلاعاتی؛ معرفی متحدان و دشمنان آمریکا
سایت “مدیا پرس انفو” در فرانسه در گزارشی که به نطر می رسد از منابع اطلاعاتی بدست آمده است، کشورهای دوست و دشمن ایالات متحده آمریکا را طبقه بندی کرده است.
این منبع کشورهای کانادا، استرالیا، انگلیس، فرانسه، آلمان، اسرائیل و کره جنوبی را بعنوان متحدان آمریکا معرفی کرده است.
در ردیف دشمنان آمریکا نیز سه حکومت یاغی کره شمالی، ایران و سوریه به چشم می خورند.
در این گزارش، روسیه در ردیف کشورهای غیر دوست قرار گرفته است.
بدین ترتیب به نظر می رسد پس از کره شمالی، دولت آمریکا به سمت تعیین تکلیف با رژیمهای تهران و دمشق خواهد رفت.
منبع:سایت ایران پرس نیوز
http://www.iranpressnews.com/source/208463.htm
درشهر هرت
جناب سید
من نه دشمنی با شما و نه دین شما دارم، دشمنی من با جهل ، مردم -و هستی ستیزی است.
گذشته از لذتی که ازسر به تن نبودن “انسان” می برید،و آگاهانه آنرا تکرار می کنید.صاحبان خون ، را حتما صاحبان هستی می دانید! و لی چرا از هستی نام برده نمی شود؟
من با مجازات مخالم، وجبران (تلاش برای تغییر )را صحیح تر می دانم، و این درست است که هنوز بشر به آن مدینه فاضله دست نیافته است، اما ، سعی و تلاش در جهت آن را نمی توان ندیده گرفت.
به انسان باید بصورت کلی نگریست، بدین معنا که اجتماع، سیاست حاکم، دین ، قوانین ، محیط، اقتصادو فرهنگ و تربیت، همه در ساختار فرد نقش مستقیم و غیر مستقیم دارند و در قوانین مجازات به موضوع پرداخته شده و به ریشه آن پرداخته نمی شود ، این یک نقصان است، و ضربه به انسان و هستی است.آسیب شناسی فرد مجرم، بر وظایف جامعه و قوانین و حاکمیت می افزاید و بدین خاطر ، اغلب آسانترین راه را انتخاب می کنند.
اینکه کسی مرتکب تجاوز و یا قتل می شود، از ریشه و بن باید بررسی شود، چه قاتل و متجاوز و بخصوص بازماندگان و تجاوز شده باید مورد حمایت قوانین قرار گیرند و به امید خدا رها نشوند. و من خون در برابر خون راجبران نمی دانم.گذشته از اینکه، چگونه می توان سرنوشت یک فرد خطاکاررا(حق قصاص و حق گرفتن دیه و حق گذشت) به دیگری ،غیراز قوانین سپرد ؟ تصمیم فرد سوم آیا با حب و بغض همراه نیست؟
در ضمن این هواپرستی دیگر چیست؟ بهتر است از مغلطه گری خارج شوید ،فعلا که آخوندها دنیاپرست ترند وگرنه حاکمیت ایران را به مردم می دانند؟ دارایی آخوندها و نوکرهایشان بیشتر است یا مردم عادی؟
چهار دهه از نظام اسلامی گذشته ونظام اسلامی در اعدامها و زندانی های سیاسی و عقیدتی در راس کشورها قرار دارد، چرا؟
فساد گسترده دستگاه قضایی یک طرف،قوانین شرعی نیز طرف دیگر قضیه اند.قوانین شرعی حکمشان شاید بدرد دوران قبیله می خورد، اما، پاسخگوی دوران مانیستند. همانگونه که شما انسان را فقط از جنبه دینی می نگرید و دیگر عوامل را نادیده می گیرید، قوانین شرعی شما، ناکامل و ضد کرامت انسانی اند، چون اعدام و شلاق و سنگسار ودر ملا عام .
جناب سید، چرا باید دکترمحمد علی طاهری محکوم به اعدام شود؟
(از دوستان بخاطر غلطهای املایی پوزش می طلبم)
انسان!
اگر چه طرف سخن شما سید مرتضی ست ولی چون در باب قصاص و مجازات، عقاید و نظرات خود را مطرح کردید؛ من هم از شما پرسشی هایی دارم، میشود صادقانه به این پرسش ها پاسخ دهید؟
– اگر کسی شما یا نزدیکان شما را به وحشیانه ترین شکل مورد آزار و اذیت جنسی قرار داد و به قتل رساند یا عضوی از بدن شما را ناقص کند و یا اسید بپاشد، یا اموال شما را سرقت کند، شما یا خانوادۀ شما چه انتظاری از مقامات دارید؟
خواستار “مجازات” مجرم هستید و یا خودتان آستین همت را بالا میزنید و به مجرم (تازه اگر گیر افتاد) در راه “جبران” خسارتها کمک میکنید؟
من نمیدانم چرا امثال شما برای اینکه نشان دهند روشنفکر هستند باید با هر چه که هست مخالفت کنند؟
جبران دیگر چه صیغه ایست؟ … چرند بافی شما حدی ندارد! مگر میشود تجاوز را، قتل را، نقص عضو را جبران کرد؟ شاید بشود خسارت مالی را جبران کرد ولی خسارت جانی و روحی را چگونه میشود جبران کرد؟
شما چقدر در طول زندگی پر بارت تلاش کردی که به آن مدینۀ فاضله یا آرمان شهر برسی؟ همش نمیشود که از دیگران انتظار داشت و شعارهای متوهمانه و تو خالی سر داد؟
این آخرین پاسخ و توجه من به نوشته های شما بود و دیگر مزاحم نوشته های شما نخواهم شد؛ مگر آنکه بخواهید یادی از من در نوشته ها بکنید که مجبور به پاسخ میشوم. خوش باشید!
این مطلب را در جایی خواندم و حیفم آمد به اشتراک نگذارم:
( بدون هیچ تغییری و فقط با کمی ویرایش )
«ظاهر مردم، باطن مسئولان است» این کلام پر معنا را حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در سال 1391 در ملاقات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، با ایشان بیان داشتهاند که در هر زمانی میتواند راهگشای جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی و سیاسی و مدیریتی باشد.
نگارندۀ سطور نمیتواند به خوبی حق مطب را بجا بیاورد و حکمت و معنای اصلی کلام ایشان را هدفگذاری کند اما جملۀ ایشان را در قابی شکل گرفته از ده رفتار مردم به نمایش درمیآورد و به دو ضربالمثل در همین زمینه اشاره میکند تا بتواند سخن خود را آغاز کند.
جملۀ استاد جوادی آملی را میتوان در این دو ضربالمثل مورد بررسی قرار داد:
از کوزه همان تراود که در اوست
الناس علی دین ملوکهم
هرگاه در مباحث شخصیتشناسی از مردم کشوری یاد میشود بدین منظور نیست که همه را شامل میگردد بلکه نویسنده میخواهد شاخصهای رفتاری شایع در آن جامعه را نشان دهد از اینرو با اشاره به برخی از ظواهر مردم کشورمان، باطن مسئولان را بهتر بشناسیم:
۱-بی انضباطی در انجام تعهدات و قرارها و عدم تعهد زمانی به وعده هایی که می دهند و عادی شدن عدم حضور در زمان های مقرر.
۲-تلخ بودن حقیقت در نزد عموم مردم به گونه ای که کمتر فردی را پیدا می کنی که حق مطلب را بگوید و اتفاقا ً اگر کسی هم جرأت حق گویی پیدا می کند، متهم می شود که پشتش به جایی گرم است و…
۳-دروغ گویی باعث شیوع بدبینی در جامعه شده است زیرا دیده می شود که فرد چون خود دروغ می گوید، بنا را براین می گذارد که دیگری هم دروغ می گوید و این دور تسلسل ادامه پیدامی کند . بخصوص که همه می دانند و می گویند قصدشان دروغ مصلحتی است و این بابی بوده است که در قرون اخیر در فقه شیعه راه پیداکرده در حالی که راست گویی بالاترین و بهترین مصلحت است زیرا خالق راستی ، خدای حکیم است و بس
۴-بی اعتمادی در بین تولید کنندگان و فروشندگان و خریداران . چانه زنی و گرفتنن تخفیف امروزه در تمامی سطوح جامعه شایع گردیده است زیرا خریدار به خوبی می داند که قیمت اصلی ، چیزی نیست که فروشنده می گوید و فروشنده هم می داند اگر قیمت درست راهم بگوید مشتری باز چانه می زند و از سوی دیگر تولیدکننده هم برای فروش بیشتر با استفاده از برند خارجی جنس داخلی خود را عرضه می کند و بطور عام دیگر تعاریف تولیدکننده و فروشنده از کالای خود نزد فروشنده فاقد اعتبار می باشد.
۵-دو رویی و تظاهر و ریا از مشکلات جدی کشور ماست که از جمله دلایل کاهش ازدواج در بین جوانان و استقبال نکردن صاحبان سرمایه اعم از داخلی و خارجی می باشد و در مذاکرات و معاملات اطمینانی به هویت طرف مقابل نمی باشد؛ به تعبیری دیگر بین ظاهر و باطن مردم و بین ادعائی که می کنند و حقیقت وجودی شان فرسنگ ها فاصله است .
۶-تکروی و دوری از اجتماع . پنهان کردن داشته های خویش از چشمان سایرین و قیاس کردن خود با دیگران ، تخریب افراد شایسته به قصد بالا رفتن خویش و ره صدساله را یک شبه طی کردن از خصوصیات عمومی می باشد .
۷-تملق صاحبان قدرت و ثروت و بت ساختن و استادی در اسطوره سازی از افراد نامور .
« شاه می سازد که خود وزیرِ دربار شود و شاه را نگه می دارد تا خود وزیرِ دربار بماند »
۸-بی هدف زندگی کردن و نداشتن برنامه برای فردای خویش و حکومت، نا امیدی از فردای بهتر در رفتار سازنده و توزیع کننده و مصرف کننده. در اغلب فضاهای عمومی، متخصص و دانشجوی این کشور نمیداند فردایش چگونه رقم می خورد و…
۹-داوری رفتار و اعمال افراد بدون اینکه شناختی از وی داشته باشد و یا خود صلاحیت داوری را داشته باشد و فقدان فرهنگ نه گفتن و نمی دانم و نمی توانم زیرا ندانستن و نتوانستن را ننگ خویش به حساب آورده و از این رو خود را مسلط و آگاه در هر زمبنه ای می داند و هر سِمَت و مقامی که به او پیشنهاد می شود می پذیرد . ( به یاد می آورم فردی در یکی از ادوار دولت های بعد از انقلاب در حالی که یک دوره وزیر کار بود در دوره بعد وزیر آموزش و پرورش شد ) !!! و از این دست انتصابات به فراوانی مشاهده می شود و هیچکس در جای خود قرار ندارد !!!
۱۰-مرد سختیها نبودن و جیم شدن و خالی بندی و رندانه بودن و زرنگ بازی در آوردن و به فکر امروز خود بودن و رسیدن به مال و زندگی ظاهری از طریق پارتی بازی و جعل عنوان و اسناد و هویت کاذب و پر زرق و برق و فریبنده !!!
به همین میزان از رفتارهای متبلور در ظاهر مردم که نشان دهندۀ باطن مسئولان است بسنده می کنم تا بدانیم چقدر راه پر فراز و نشیبی را برای تعالی و یافتن کمال در پیش رو داریم و چقدر ظاهر مردم با باطن مسئولان شباهت به یکدیگر دارد و از یکدیگر متاثر شده اند .
دکتر مرتضی بهشتی، حقوقدان و پژوهشگر
در شهر هرت
تربیت اسلامی را می توان در رفتارعصبی سید مرتضا دید؛
– چون قافیه تنگ آید سید /////////// آید.بدین معنا که همان غلط و اشتباه راشما کردید ، بدون دلیل با موهومات خود سعی در اثبات عقاید خود دارید، شما هنوز اینرا یاد نگرفته اید که خود را هم سطح طرف مقابل قرار دهید.
واما، جناب آنارشیست
این شعارها که دادید، تنها اثباتی بر آنچه گفتم بود،قرار نیست کسی اختیاری به کسی بدهد، صحبت بر یکسان دیدن افراد و فراجنسیتی دیدن است.این اگرمگرها را باید دور ریخت و کم نیستند زنانی که در همه عرصه ها حتا بهتر از مردان کار و فعالیت می کنند.
درست است حق گرفتنی است، واما، این شما مردانید که با قوانین عصر حجری دست و پای زنان را بسته اید و می گویید؛ همین است که هست ۱۴۰۰ سال پیش هم همین بود.خودت را برای ارضای مرد آماده و بزک کن. مگر این تربیت مردانه و دینی نیست؟
حال شما می گویید، چرا زنان فقط بزک می کنند؟
من هر جا که هستم ، سعی کرده ام نسبت به خود و محیط و جامعه مسئول ونه بی تفاوت باشم و وظایفم را تا آنجا که می توانم بدرستی انجام د هم. نگرانی ایران بعنوان مردم ایران ، با من پیوند دارد، زیرا سرزمین آب و اجدادی من است.
خدمت من ، دروحله اول،در آنجایی است که هستم ،مسولیتهای من در درجه اول نسبت به خود و اطرفیان، دوستان ، همکاران و جامعه ای است که در آن زندگی می کنم.
در ضمن من ایران را شهر هرت نکرده ام، بلکه این نظام اسلامی است . برای اثبات به عکسهای بالا رجوع کنید.
انسان!
آیا این جملۀ شما نمایش تفکرات فراجنسیتی ست: …واما، این شما مردانید که با قوانین عصر حجری دست و پای زنان را بسته اید و می گویید… شما یک مرد ستیز هستید! حتماً در مورد پدر، برادر و دیگر نزدیکان خود هم اینگونه می اندیشید.
اینکه امروز مردان کنترل دنیا را بدست گرفته اند و در نود درصد عرصه ها پیشتاز هستند، نتیجۀ تلاش و کوشش و مبارزۀ آنهاست و جایگاهی که امروز دارند مفت بدست نیاورده اند. و هیچ کدام اینها نه تقصیر منست و نه من نقشی در وقوع آن داشته ام.
شما میگویید: …کم نیستند زنانی که در همه عرصه ها حتا بهتر از مردان کار و فعالیت می کنند…
خوب من پرسشی کردم سه گانه در مورد وضعیت زنان در دنیای امروز که هیچ کدام شما پاسخ ندادید؛ حال با کمی تغییر دوباره میپرسم:
1- در کشورهای متمدن دنیا چند درصد از زنان در امور اجرایی سطح بالا دخیل هستند ( وزارت، نخست وزیری، ریاست جمهوری)
2- در کشورهای مسلمان چطور؟
3- در کشورهای آسیایی و یا خاورمیانه چطور؟
شما یک عینک بدبینی به اسلام در چشم دارید و همۀ تقصیرات را هم به گردن نظام می اندازید؛ کافیست آن عینک را بر دارید و واقع بینانه به تمام دنیا بنگرید؛ اینکه جایگاه زنان در گذشته کجا بوده و امروز کجا هستند و در آینده کجا خواهند بود، همه و همه به خود زنان و تلاش آنها مربوط است.
یک نکتۀ بسیار مهم : زنان مخصوصاً در ایران نشان داده اند که جنبۀ آزادی و دموکراسی و برابری حقوق با مردان را ندارند؛
ابتدا اینکه فقط بدنبال برابری در خوشی های زندگی هستند ( بی حجابی، سیگار کشی، قلیان کشی، مصرف الکل و مواد، هرزگی و دیگر امتیازات مردانه!) و نه تمامی موارد. و بعد اینکه، زنان هر چه آزادی عمل بیشتری پیدا میکنند، فاسدتر، بی رحم تر، بی احساس تر و بی قید تر میشوند.
در مورد بزک کردن، شما هیچ اطلاعاتی از بزک کردن و قوانین آن در اسلام ندارید…زن مجاز است فقط برای شوهرش خود را بزک کند و نه اجنبی و اینکه اگر زن این یک کار را هم نکند که باید او را ترشی انداخت! …بماند که زنان آزادیخواه امروز در 24 ساعت شبانه روز بیش از 3 ساعت وقت خود را صرف آرایش برای اجنبی میکنند و وقتی نوبت به شوهرشان میرسد دیگر حوصله ندارند. هر چه آرایش میکنند یا برای رقیبان هم جنس است و یا برای مردان غیر!
شما اگر در ایران زندگی میکنید و اگر به کشورهای دیگر سفر کرده اید، خواهید دید در مقام مقایسه، در دنیا شاید از نظر پوشش، زنان ایرانی شهرنشین و آزادی خواه و به قول آخوندها بد حجاب، بدترین نوع پوشش و آرایش را دارند. فقط زنان بدکاره در آمریکا آنهمه آرایش میکنند.( این زنان از سر لج بازی هم که شده حاضرند خود را به شکل یک زن بدکاره به دیگران معرفی میکنند )
این تیپ از زنان انگار که چیزی برای عرضه ندارند و از نظر فرهنگ، ادب، اخلاق، شخصیت، دانش و دیگر امتیازات انسانی تهی هستند که تا فرصت پیدا میکنند خودشان را با بزک و آرایش بسیار زننده و غلیظ میخواهند به دیگران عرضه کنند و اندام زنانۀ خودشان را به شکلی وقیحانه در معرض دید دیگران قرار میدهند و …
تا اینگونه زنان شهر نشین، تحصیل کرده و آزادی خواه در ایران بدین شکل منفعلانه رفتار میکنند و فقط مشغول عرضه و نمایش جسم خود هستند و قدم نخست مبارزۀ آنها، آزادی برای رسیدن به بی قیدی و بی اخلاقی اجتماعی ست، امیدی به آیندۀ بهتر نخواهد بود.
از اینگونه افکار مرد ستیزانه بر حذر باشید که در خانه خواهید ماند و هیچ مردی حاضر به زندگی با شما نخواهد بود!
در مورد عکسها و موضوع پست جدید در بالا، من قبلاً نظر خود را داده ام.
هر جنایت و دزدی و خیانتی که نظام و دولتمردان مرتکب میشوند، مردم هم در آن سهم دارند. اینکه تقصیر را به گردن نظام بیاندازید و هی ” شهر هرت” بگویید بی فایده است چون مردم در تکامل این شهر هرت دخیل بودن؛ اگر با کوچکترین خطای افراد نظام، مردم اعتراض و مبارزه میکردند، امروز اینگونه نمیشد… زمان شاه بلیط اتوبوس یک ریال گران تر شد و مردم اتوبوس آتش زدند و امروز میلیاردها می دزدند و همه چیز هزار تومان، میلیون تومان تغییر قیمت میدهد و مردم جیک نمیزنند. مردم خودشان را با نظام مچ کرده اند و هم راستا…هر چه نظام دزدتر میشود مردم هم دزدتر میشوند و الی آخر.
در شهر هرت
جناب
این افکار زن ستیزانه ، شما مردان است،و نشان اینکه ،شرایط برابر برای زنان و مردان باید ایجاد شود.آنچنان اززشتی زنان می گویید که انگار مردان ، نمونه پیکر داوودند!
سهم حقوق کارمندان و شاغلان فعال یا بازنشسته دولت و نیروهای مسلح از بودجه جاری سال ۱۳۹۶، بیش از ۱۴۷ هزار میلیارد تومان است که ۶۲/۵ درصد کل هزینه های جاری دولت را شامل میشود.
ترجمه مش قاسم: ۶۲/۵% خرج بازنشستها، ۳۷/۵% خرج بقیه مملکت. حاج حسن/* با پررویی کامل میاد توی اون طویله و به راه یافتگان طویله میگه میخواد رشد اقتصادی رو برسونه به ۸%. میپرسین با کدوم پول؟ وجود نداره! داره دروغ میگه؟ تا دلتون بخواد! چطور جرات میکنه همچین دروغی رو اونجا بگه؟ آخه میدونه چه … (سه نقطه از مش قاسم) هایی اونجا جولون میدن! فکر آبروش نیست؟ آخوند و آبرو؟
/*: ک
اوریانا_فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند:
آقای نخست وزیر؛
شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری دست نشانده به آن سوی اقیانوس هند می روید
دولت هند شرقی را به وجود می آورید
اما این کار را نمی توانید در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند که سال هاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید…؟
وینستون چرچیل بعد از اندکی پاسخ می دهد:
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج هست
که این دو ابزار مهم را در کشور ایرلند دراختیار نداریم…!
خبرنگار سوال می کند:
این دو ابزار چیست؟
چرچیل در پاسخ می گوید:
اکثریت نادان و اقلیت خائن
حاج مم جوات آذری جهرمی: وزوزارت/* ارتباطات میخواهد با مدیران شبکههای اجتماعی مذاکره کند.
ترجمه مذاکره با وزوزیر/*: یا خفه ، یا زندان، یا همکاری با ما که بقیه رو به تور بندازم.
/*: ک
طنزی زیبا وپ معنا از :
.ابراهیم نبوی
اصلاح طلب ایرانی: اصلاح طلبهای ایرانی موجوداتی هستند که همیشه برای اینکه اصلاح کنند، کوتاه میکند، هیچ وقت دراز نمیکند.
اصولگراهای ایرانی: اصولگراهای ایرانی تنها اصولگراهای دنیا هستند که هیچ اصولی برای رسیدن به قدرت ندارند و وقتی قرار باشد به قدرت فکر کنند برای رضای خدا با شیطان هم همکاری میکنند. و برای حفظ ارزشهای دینی از هر کلاهبردار، فاسد و منحرفی استفاده میکنند.
فمینیستهای ایرانی: فقط پنج دقیقه وقت لازم است که متوجه شویم 80 درصد فمینیستهای ایرانی زبان انگلیسیشان ضعیف است در حدی که فرق « لزبین» و « فمینیست» را نمیدانند. حتما باید مثال بزنم؟ و همین فمینیستهای ایرانی تنها فمینیستهایی هستند که موقع طلاق گرفتن از مهریه، شیربها، اجرتالمثل و جهیزیهشان نمیگذرند. همان مثال قبلی.
ناسیونالیست ایرانی: فقط چهار دقیقه وقت لازم است که متوجه شویم حداقل 70 درصد ناسیونالیستهای ایرانی همان فاشیستهایی هستند که معتقدند خاک و خونشان مقدس است و نژادشان بهترین و خالصترین نژاد جهان است.
سلطنت طلبان ایرانی: سلطنت طلبان ایرانی تنها سلطنت طلبانی هستند که میخواهند حکومت جمهوری تشکیل بدهند.
کمونیست های ایرانی: کمونیست های ایرانی غالبا آدمهایی هستند که دوست دارند به فقرا، یتیمان، روستائیان، بیوه زنان، درماندگان کمک کنند، جلوی فساد و فحشا را میگیرند، دوست دارند همه برابر و برادر باشند، بشدت آدمهای اخلاقی هستند، حتی در خانه های تیمیشان هم با زنانی که رفیق بودند، مطلقا با چشم هوس آلود نگاه نمیکردند، در واقع تنها آدمهای واقعا مذهبی ایران کمونیستهایی هستند که هیچ اعتقادی به خدا ندارند.
اپوزیسیون ایرانی: اپوزیسیون ایرانی تنها اپوزیسیونی است در جهان که به جای اینکه با حکومت بجنگد با بقیه نیروهای اپوزیسیون میجنگد و حتی دیده شده که حاضر است برای از بین بردن بقیه اپوزیسیون با حکومت هم همکاری بکند.
اپوزیسیون خارج از کشور: اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، فقط یک مشکل دارد، آنها میخواهند حکومت را اداره کنند، ولی حاضر نیستند از اقامت در فرنگ دست بردارند، چون زندگی شان به هم میخورد، به همین دلیل اگر پیروز بشوند، تازه اول بدبختیشان است.
حکومت ایرانی: حکومت ایران تنها حکومت جهان است که یه هیچ دوستی نیاز ندارد، ولی همیشه به تعدادی دشمن نیاز دارد، به همین دلیل است که دائما دوستان و اعضای حکومت را بیرون میکند و از طریق تبدیل آنها به دشمن خودش را زنده نگه میدارد.
مذهبیهای ایران: آنها میدانند قدرت انسان را فاسد میکند، به همین دلیل حاضر نیستند هیچ بخشی از قدرت را به مردم بدهند، آنها دوست دارند مردم به بهشت بروند، ولی کارهایی میکنند که به نظر می رسد که بطور جدی میخواهند به جهنم بروند، آنها دوست دارند همه میلیاردرها را نابود کنند و خودشان میلیارد شوند، آنها دوست دارند همه ساکت بمانند، اما خودشان هر چه دلشان خواست بگویند، آنها دوست دارند بنزسواران اشرافی از بین ببرند، ولی خودشان پورشه و مازراتی سوار شوند، آنها دوست دارند جلوی رفتن مردم به ترکیه را بگیرند، ولی خودشان به لاس وگاس بروند.
طنزنویسان ایرانی: تنها طنزنویسانی در دنیا هستند که وقتی مردم نوشتههایشان را میخوانند به جای اینکه بخندند، زار زار گریه میکنند.
.
این دومی: تا تشکیل دولت و جامعه اسلامی» فاصله زیادی وجود دارد.
مش قاسم: تا بحال دستگرمی بوده! ۴۰ ساله که این ملک و ملت رو چاپیدن حالا میگن به اندازه کافی هنوز نچاپیدمتون. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
گری سیک: یزدی، وجدان انقلاب ایران بود.
مش قاسم: و این وجدان چه بی وجدان بود!
ووزیر/* دفاع از آخوندا گفت: توان دفاعی را آنقدر افزایش میدهیم که کسی جرات تعرض به ایران را نداشته باشد.
مش قاسم: روسیه شوروی اینقده توان دفاعی را افزایش داد تا اینکه دیگه چیزی نمونده بود که کسی واسش ارزش تجاوز قائل بشه. به حکومت اسلامی کره شمالی خوش آمدید.
/*: ک
——–—————-
درود مش قاسم گرامی
این جمله که نوشته اید:
…روسیه شوروی اینقده توان دفاعی اش را افزایش داد تا اینکه دیگه چیزی نمونده بود که کسی واسش ارزش تجاوز قائل بشه….
یکی از بهترین های شماست در این سالها. این یعنی ایجاز در کلام. و یعنی فشردن هزار هزار طعم خوش در یک تکه شکلات
سپاس
.
فقط آدمی مثل این نوریزاد کوته فکر و کم سواد و هوچی میتواند از خواندن حرف سست و بیمایه تو این طور به شعف بیاید . مگر این آ مریکا و شرکاء نبودند که شوروی را با تهدیدات دائم خود مجبور به سرمایه گذاری عظیم روی نیروهای دفاعی خود کردند ؟ مگر همان ها نیستند که امروز ایران و کره شمالی را هم مجبور به همین کار میکنند ؟ این سرمایه های عظیم میتوانستند و میتوانند در جا های دیگر برای رفاه مردم استفاده شوند که ناگزیرنشدند و نمیشوند . مگر خود آمریکا زیر بار مسانقه تسلیحاتی کمرش نشکسته ؟ حال و روز آمریکا این روز ها بهتر از حال و روز شوروی در سال های آخر موجودیت خود نیست . همان طور که گفتم فقط آدم های سطحی و کم سواد و پر هیاهو مثل توی احمق و نوریزاد میتوانند اینطور حرفهای بی ارزش بزنند .
در تایید آقای نوریزاد: بله در واقع یک کتاب مطلب دارد.من که می گفتم مش قاسم را دست کم نگیرید.
سلام
معلوم نیست آقای نوریزاد چه چیزی از این نوشته سبک و بی معنی فهمیده که اینطور به وجد آمده؟
با سلام آقای نوری زاد فکر میکنید که آن اندازه ی” مینی ژوپ ” زنان در سال 1357 از اول تقریباً تا بالای زانو بوده است ؟ این بگویم که وقتی رضا خان پهلوی در سال 1316 به تغییر پوشش زنان پرداخت و به کشف حجاب زنان رسید ، دستور داد زنان دیگر چادر نداشته باشند و به قول معروف زنان کشف حجاب کنند ، این کشف حجاب و پوشیدن دامن زیر زانو ، آهسته آهسته و یواش یواش و ” دسیمتر دسیمتر ” و بصورت بطئی بالا و بالاتر و بالاتر آمده تا اینکه در سال 1357 به شکلی درآمد که دامن ها یا همان ” مینی ژوپ ” به بالای تنه ی زنان رسید تا اینکه کسی متوجه این ” تفاوت فاحشِ ” طول کوتاه شده ی مینی ژوپ در طول زمان 41 ساله نگردید . حال آقای نوری زاد در یک قیاس مشابه ، همان جنایتی که در سال 1367 بوقوع پیوسته و آیت الله منتظری و شما از آن یاد میکنید ، به یکباره که بوقوع نپیوسته ،بلکه آن موقع که ” ما انقلابیونِ ” پاک دل و پاکدست در خلسه ی عدالت انقلاب بودیم ، عده ای در خفا و زیرکانه از روز اول انقلاب ، آهسته آهسته و یواش یواش و ” هر روز با عدد بیشتر ” و بصورت بطئی بیشتر و بیشتر و بیشتر جنایت کردن و جنایت کردند و جنایت کردند تا به جنایت و قتل و عام فجیع سال 1367 رسید و کسی هم متوجه این ” تفاوت فاحشِ ” جنایات نگردید .
حاج حسن یوسفی اشکوری: چرا امام علی به دادخواهی قتل عثمان رسیدگی نکرد؟
مش قاسم: به همون خاطر که جانشینش امروز به هیچ جنایت و دزدیی رسیدگی نمیکنه! به حکومت اسلامی خوش آمدید.
حاجی صفائی فراهانی: دفتر مطالعات استراتژيك رياست جمهوري اخيرا گزارشي تهيه كرده: اعتماد بين آحاد جامعه ايران به ١٠ درصد رسيده است، شاخص صداقت و امانتداري به هشت، يعني جامعه به واقع دچار يك سقوط اخلاقي شديد شده است. شاخص كلاهبرداري به ٧٥ درصد رسیده است.
مش قاسم: به این میگن حکومت اسلامی! من جای اینا بودم خودمو جلوی ساختمان بهارستان آتش میزدم.
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
كشتار زندانيان سياسي در تابستان خونين 67 و گورهاي دسته جمعي در مشهد
هاشم خواستار، زنداني سياسي سابق و فعال صنفي معلمان، در گفتگو با راديو ندا با اشاره به وجود گور دسته جمعي در سه منطقه مشهد و با بيان اينكه ” جنايت كشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 از هولوكاست كشتار يهوديان در آلمان و از قتلعام مردم هرات و نيشابور توسط چنگيزخان بدتر بود” ، گفت : ” تاريخ قضاوت خودش را خواهد كرد! ”. وي طي شكايتي به دبيركل سازمان ملل ” محاكمه آمران و عاملان كشتار زندانيان سياسي (حتي كساني كه مرده اند)” را در دادگاهي عادلانه درخواست كرده است!
http://radio-neda.blogspot.com/2017/08/67.html
حاج ناصادق زشتکلام: جناب روحانی عزیز (منظورش حسن/*ه)، حقیقتش را بخواهید بعضی وقتها دچار تردید میشوم که آیا این مسائل واقعاً برای شما آنگونه که من تصور مینمایم مطرح هستند و یا آنکه من در دنیای اوهام، رؤیاها، آرزوها و خیالاتم از شما یک شخصیت دیگری برای خودم ساختهام؟
مش قاسم: ای بیچاره! یه عمره که در دنیای اوهام و رؤیاها زندگی میکنی. حاصل عمرت همین …(سه نقطه از مش قاسم)فتی که میبینی.
( با عرض معذرت ویرایش متن قبل است ) سلام علیکم با تشکر از آقای سید مرتضی در حوصله ی شما و پاسخ به سئوال بنده در خصوص داشتن ” سبیل بلند در آقایان ” و دستور شرعی یا فقهی آن . خداوند متعال به شما خیر و نام نیک اعطا نماید که با روایاتی که از پیامبر و ائمه اطهار آورده اید ، فرموده اید : داشتن سبیل یک ادب ظاهری تعبّدی اسلامی می باشد و در روایات هست که پیامبر و ائمه اطهار این ادب ظاهری را رعایت می کردند . باز هم ممنون .
َّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظيم.یوسف/28،صدق الله العلیّ العظیم.
من باکی ندارم از بیان حقیقت و اینکه اشاره به تعبّدی بودن احکام شریعت کنم و بارها عرض شد که ذکر برخی علل یا فوائد یا حکمت های احکام بقدر توان درک عقل بشر،هیچ تعارضی با بنیاد تعبّد شریعت ها و شریعت سیّد المرسلین ندارد.
حسن/*: تلاشهای ابراهیم یزدی در تاریخ ماندگار خواهد بود.
مش قاسم: اگه یه حرف راست این زده باشه همینه! تلاشهای حاج ابرام در همکاری با هرآنکه دشمن ایران بود در تاریخ ماندگار خواهد بود
/*: ک
یاران جان درود
نا صالحی گفتند (دو سه روزه غنی سازی 20 در سدی را راه می اندازیم) نوع مغلطه اندازه وابعاد را
نگفتن است . درسطح آزمایشگاهی (همان گرم ومیلی گرم ) کاملن درست فرموده اند .
ولی درسطح نیمه صنعتی یا صنعتی که صحبت از تولید ده ها یا سدها تن است احتیاج به
سد ها هزار سانتری فوز و آبشار و غیرو دارند.بنا بر این چونان صید مقیم این سایت
وبزرگانشان صرفن دروغ به سبک مغالطه فرمودند.تا بیاموزیم واز یاد نبریم.
الاحقر بی سوات
در شهر هرت
تربیت اسلامی را می توان در قوانین مجازت کیفری؛قصاص، دیه، تعزیرو حدود خلاصه کرد.دین و شرع پود قوانین را تشکیل می دهند.این قوانین بدون کرامت انسانی اند وبدین خاطرقوانین مجازات نامیده می شوند.
زمانی که فردی قتل و یا دزدی می کند، او را باید به عنوان یک فرد بیمار تلقی کرد این بیماری اجتماعی را نمی توان با از بین بردن فیزیکی اش مقابله کرد،بلکه باید به ریشه های پدیداری این نوع صدمات پرداخت، و این از حد یک قاضی فراتر است . ما در عصر حجر و دوران قبیله نشنی دیگر نیستیم. انسان دوران جدید در ساختاری پیچیده و در هم تنیده زندگی می کند. این ساختار اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و محیطی و قومی هر یک نقش تعیین کننده درساخت انسان دارند.
بدین خاطر در قانون کیفری جبران باید جای مجازات را بگیرد.انسان همانگونه که مسئول رفتار خود است، قوانین و جامعه و سیاست حاکم بر جامعه نیز مسئول انسانند.در قوانین مجازات مسولیت جامعه و سیاست حاکم نادیده گرفته می شود.
مثال بسیار ساده؛کودکی کار خطایی می کند، مثلا گلهای باغچه همسایه را کنده است ، شما می توانید اورا با دلیل قانع کنید که چرا کار او خطاست، یا اورا بزنید. شاید او از ترس شما اینکار را نکند ، اما، آیا در مکان و بدون شما دست به چیدن گل نخواهد زد؟
ما در اینجا به تربیت می رسیم که خانواده نقشی کوچک را ایفا می کند، انسان امروزی و بخصوص کودکان و نوجوانان و جوانان بیشتر تحت تاثیر محیط اجتماعی اند و ساختار محیط اجتماعی ایران اگر بررسی شود، چه مدرسه ، کوچه خیابان، مراسم و اوضاع اقتصادی و فرهنگی ما به جامعه ای بسته وبی توجه به فردو پدرسالار و درغگو مواجه ایم، به کودک از همان ابتدا یاد داده می شود که احساسات خود را بروز ندهد و دست به کارهایی بزند که مایع خشنودی دیگران است و خود را نایده بگیرد و ما از انسانی که خواسته ها و امیال خود را زیر پا گذاشته و در واقع خود را تجربه نکرده و نمی شناسد انتظار مسولیت پذیری داریم؟
سیستم مغلوط دینی کلا غلط و غیر انسانی است، برای نمونه:
تعداد زیادی به جرم پرداخت نکردن مهریه در زندانند؛
در جامعه پدر سالاری اسلامی که زنان نیم حقوق مردان را دارند و از لحاظ تحصیل و معیشت کاری بسیار محدودند، و قانونا نیزوابسته به مرد و خانواده اند، مهریه صدمه اجتماعی یعنی برکناری زنان از مسولییت و سرپرستی خانواده راکاهش چندانی نمی دهد، و تاثیری در اصل ندارد که در صورت طلاق ، پایین رفتن رتبه اجتماعی و نابودی وجودی است.
در جامعه باز که زن و مرد یکسان تربیت شده وبطور نسبی از مزایای اجتماعی اقتصادی سیاسی یکسانی برخوردارند، مهریه نقشی ندارد، قرارداد دو انسان بر اساس احترام و عشق و علاقه و مسولییت نسبت به هم است.جدایی از هم نیز به معنای تنزل منزلت اجتماعی و یا اقتصادی نیست.
ما در اینجا باپایه و اساسی مواجهیم که جامعه تبعیضی پدرسالاری زندگی مردم را بخصوص زنان را نابود کرده است.
قوانین مجازات از لحاظ اخلاقی نیز مروج بی اخلاقی اند، زیرا قسمت اعظم مسولیت، که متوجه جامعه و حاکمیت و خود قوانیند را نادیده می گیرد.
ادامه دارد.
می بخشید: تصحیح: مایه بجای مایع
برخی دوستان گفته بودند چرا این نویسنده با ربط یا بی ربط،نوشته های ضعیف،مغلوط یا تکراری خود را به تعبیر “در شهر هرت” سنجاق می کند! باید گفت با توجه به محتوای تکراری و دین ستیزانه این نویسنده،چندان بی ربط هم نیست! چون محتوای نوشته های او هرت اندر هرت هست ، اما بهتر است نویسنده بجای “در شهر هرت” هنگام ارسال این مطالب اینطور تعبیر کند:”از شهر هرت”به سایت نوریزاد!
بالاخره اینهم شوخی بود چون مدیریت سایت گفتند حتی با پیامبران هم شوخی و مطایبه می شده است! البته من گمان نمی کنم در طول تاریخ هیچگاه اینطور که در سایت یک مسلمان با خدا و پیامبران و پیامبر خاتم و احکام او شوخی شد شوخی شده باشد.
در هرحال ناظران شاهد هستند که مطالب فوق ،تکرار مطالب هرتی این نویسنده بود در قالب دیگری،و چیزهایی که در باره کرامت انسان و فلسفه احکام جزائی اسلام عرض شد زمینه این تکرارهای ملال آور را منتفی کرده است و مثال های مربوط به تربیت کودک ارتباطی با مساله مجازات های اسلامی و فلسفه آنها و لزوم پیشگیری از وقوع یا تکرار جرم (خواه ارتکاب جرم را بیماری بدانیم خواه ندانیم) از انسان های بالغ و مکلّف نداشت و قیاس ها قیاس های هرتی یا مع الفارق بود،نیز بحث از احکام جزائی اسلام و فلسفه آن ارتباطی با مساله مهریه که بحث مفصّل جداگانه ای هست نداشت مگر روی برخی معیارهای هرتی و غیر انسانی!
سلام آقای نوری زاد ، برادر نوری زاد ، جناب نوری زاد ، مژده ، مژده ، مژده ، تبریک ، تبریک ، تبریک ، بنده چنان از سخن رهبری نظام از دیروز تا به حال به ” وجد ” آمده که اکنون سر از پا نمی شناسم و زبانم لال گردیده و نمی دانم که چه بگویم ! رهبری نظام دیروز در دیدار با کابینه ی جدید دولت فرمودند : ” صدای مخالف را بشنوید ” ! الحمدالله صد هزار و یک میلیون بار و بی نهایت ” خدا را شکر ” که رهبری نظام حتماً و حکماً صدای ” نوری زاد ” و شاید هم ” نوری زادها ” را خواهد شنید و همگی ایرانیان و انسانهای این سرزمین کمی از ” یکطرفه ” بودن سخنان کل دستگاه نظام اسلامی کشور اعم از سخنان خود رهبری نظام و منابر و کابر و تریبونها و … در سالهای متمادی 30 یا چهل سال قبل ، یک نفس همراه با آرامش خواهد کشید و یک کمی هم از غصه ها و دردها و رنجها و … فشار روانی بر خود خواهد کاست .
سلام بر مرادعلی گرامی
به این سخنان بی مایه رهبر حکومت دینی چندان دلخوش نباشید.آنان که وعده آب و برق مجانی و ابادانی دنیا و آخرت دادند در نهایت بدینجا ما را کشاندند.معلوم نیست این فرد ما را به کجا رهنمون خواهد کرد.در نظام دینی ایران یک مورد اصل است که اگر ان را مدنظر داشته باشید برای شما تمامی مسایل قابل حل خواهد بود و ان اینکه حفظ نظام اوجب الواجبات است!یعنی با حفظ نظام می توان شرعیات را هم تعطیل کرد.نماز و روزه و حج و …هم تعطیل بردار است.اینها مبالغه نیست.آقایان صراحتا به کرات گفته اند.پس باید دید این نظام در چه فلاکتی در شرایط فعلی گرفتار شده که رهبر این حکومت من باب تفنن فرموده اند که صدای مخالف را بشنوید!!!گویی خود در این سالها شنیده است!
موفق باشید
موضوع مجازتهای اسلامی که شامل کشتن و یا قطع عضو است همواره بدون ارائه هیچ دلیلی از سوی روحانیون بعنوان راه حل مسائل جرم و جنایت و تخلفات مطرح میشوند و البته ایشان در مقابل این سئوال که پس چرا با اجرا این احکام هنوز این مملکت از شیوع جرائم به این میزان رنج میبرد پاسخ روشنی ندارند الا اینکه سئوال کننده را متهم به غربزدگی و از این قبیل عناوین نمایند.
در موضوع این مجازاتها یک سئوال اساسی همواره بی جواب می ماند و آن اینکه اگر برای مثال قطع دست فردی به جرم دزدی به اشتباه انجام شود تکلیف چیست؟ مکانیزم جبرانی چه هست؟ آیا با هیچ دیه ای میشود دست بریده یک بی گناه را به او برگرداند؟پرونده هائی که در دادگاه برای متهمین ارائه میشود، نوعا پرونده هائی هستند که پلیس تهیه کرده است که هیچکدام هم معصوم نیستند. حال اگر در تهیه این گزارشات اشتباهی صورت بگیرد و بر مبنای آن قطع عضو شخصی بوقوع به پیوندد، حاکم شرع و یا ولی امر مسلمین و یا حکومت اسلامی چکونه قادر به جبران آن اشتباه هستند؟
در تمام نظامهای قضائی موجود بیم خطا و اشتباه در تشخیص جرم و مجرمین وجود دارد و در کشور ما که پلیسش متهم به فساد است چه تضمینی برای سلامت این تحقیقت وجود دارد؟
واقعا جبران قطع دست و پا و یا سنگسار و قتل و اعدام اشتباهی چیست؟
معیار مجازات های اسلامی اعم از حدود و دیات و تعزیرات و قصاص،دلایلی است که در قرآن و روایات اسلامی هست،و در مورد فلسفه این مجازات ها بارها در این سایت بحث شده است که عمدتا باز می گردد به “اجرای عدالت” و “استقرار نظم در جامعه” و “بازدارندگی از جرم و جنایت”،در این مورد می توان به کتابهای تفصیلی که در این زمینه نوشته شده مثل رساله “مجازات های اسلامی و حقوق بشر”استاد یگانه مرحوم آیت الله منتظری قدس سرّه که روی سایت ایشان قابل مطالعه هست،نیز به بحث های تفصیلی تفسیر المیزان ذیل آیات مربوطه مراجعه کرد.
وقوع جرم و جنایت در هر جامعه نیز امری محتمل و اجتناب ناپذیر هست،بالاخره تا انسان و انگیزه ها و اغراض گوناگون نفع طلبانه او هست امکان تخطّی و وقوع جرم هم هست و وضع مجازات ها و جرایم در هر سیستم حقوقی و کیفری ملازم با منتفی شدن کلّی و محالیت وقوع جرم نیست چنانکه در کشورهای دیگر نیز علیرغم همه مجازات ها و جرایم و پیش بینی ها باز وقوع جرم محتمل هست و واقع هم می شود،بنابر این فلسفه وضع مجازات کیفری در سیستم های حقوقی، پیشگیری و ممانعت از شیوع حتّی المقدور جرم و جنایت هست و البته وقوع جرم و جنایت ممکن است تابع علل و اسباب دیگری نیز باشد و لزوما وقوع جرم معلول اصل مجازات ها نیست اما بهرحال از نظر دینی و فلسفه های اجتماعی و حکومتی نمی توان در مورد پیشگیری از وقوع جرم و جنایت عمدی یا سهوی بی تفاوت بود.و از همه اینها گذشته باید دید بالاخره نویسندگان چنین مطالبی به شریعت اسلام باور دارند یا خیر؟ البته اگر باور دارند لازم است به آن تقّید داشته باشند و اگر باور هم ندارند باورشان محترم است اما در این کشور بنابر خواست اکثریت مردم مسلمان ایران بنا شده است به قوانین اسلامی و از جمله موازین قضائی اسلام عمل شود و اقلیت مخالف لازم است بمیزان دموکراسی به خواست اکثریت جامعه احترام بگذارند.
در مورد احتمال خطای در مجازات یا خطای حکمی یا موضوعی قاضی،اولا احتمال خطای در استناد یا خطای قاضی در همه سیستم های حقوقی و کیفری وجود دارد و واقع هم می شود،مدتی قبل فکر می کنم در امریکا بود که پس از بیست سال یا بیشتر تحمّل حبس ،بیگناهی فردی آشکار شد ،و این اتفاق مسبوق به سابقه هست در همه جا و حتّی اتفاق افتاده است که کسی بناحق اعدام شده است بعد خلاف آن محرز شده است ، و در غالب سیستم های قضائی پیش بینی هایی در مورد جبران چنین مواردی شده است،در سیستم قضائی اسلام و در کتاب القضاء نیز چنین موردی پیش بینی شده است تحت عنوان ” جبران خطای قاضی”که در چنین مواردی دیه مربوط به نفس (خسارت جانی) یا اعضاء کسی که بخطا مجازات شده است بدستور حاکم از بیت المال به او یا بازماندگان او پرداخت می شود:
(مسألة 6): لو أقام الحاكم الحدّ بالقتل، فظهر بعد ذلك فسق الشاهدين أو الشهود، كانت الدية في بيت المال، و لا يضمنها الحاكم و لا عاقلته. و لو أنفذ الحاكم إلى حامل لإقامة الحدّ عليها، أو ذكرت بما يوجب الحدّ فأحضرها للتحقيق، فخافت فسقط حملها، فالأقوى أنّ دية الجنين على بيت المال.
(تحریر الوسیله ،ص 881 کتاب القضاء)
اگر حاكم اقامه حدّ را به وسيله قتل انجام دهد، سپس بعد از آن ظاهر شود كه دو شاهد يا شهود فاسق بوده اند، ديه او از بيت المال است و حاكم و عاقله اش ضامن آن نمى باشند. و اگر حاكم، جهت اقامه حدّ به دنبال زن حامله بفرستد، يا از آن زن به واسطه كارى كه موجب حدّ باشد، نام برده شود، پس حاكم جهت تحقيق، او را احضار نمايد و اين زن بترسد و حملش را سقط نمايد بنابر اقوى ديه جنين بر بيت المال است.
—-
بنابر این مکانیزم جبران،پرداخت دیه خطا از بیت المال است،اما باید توجه داشت که اینها موارد نادر هست و در امور مربوط به قصاص و حدود و دیات،غیر از بررسی های مقدماتی نیروهای انتظامی و ضابطین قضائی،دادرسی های طولی و ناظر به هم و دادگاههای عالی و مسیرهای فرجام خواهی وجود دارد و خود دادرس یا قاضی نیز مکلف هست بر اساس آیین دادرسی و ادله اثباتی مثل بیّنه شرعی ،اقرار و اعتراف ها و اظهارات متّهم و قرائن و شواهد مختلف علمی و قضائی،بررسی های لازم و کافی را بنماید،بالاخره باید توجه کرد که بصرف احتمال وقوع خطا در دادرسی که در همه سیستم های قضائی محتمل هست نمی شود دادرسی و قضاوت و اجرای عدالت و پیشگیری از وقوع جرم را در جامعه تعطیل کرد.
در مورد قطع دست دزد ،اجرای حد سرقت به این راحتی ها نیست،قطع کردن دست دزد در اسلام شرائط متعددی از جمله احراز “هتک حرز” و غیر آن دارد که در کتابهای فقهی و رساله های فقهی و در قانون مجازات اسلامی ذکر شده است.
اتّهام کلّی به کلّیّت دستگاه پلیس نیز کار درستی نیست و خود این اتهام اگر قابل اثبات موردی نباشد مطابق قوانین ،جرم هست،و چنانکه گفته شد بصرف احتمال خطا یا فساد احتمالی در دستگاه پلیس یا دستگاه قضائی،نمی توان همه مجازات ها و احکام را مخدوش کرد یا اصل داوری و قضاوت و اجرای قوانین و عدالت در جامعه را تعطیل کرد،چون چنین احتمالی در همه سیستم های پلیسی و قضائی در دنیا وجود دارد ،و طبعا باید با حفظ شان پلیس و قضاوت،با خطاهای واقع شده برخورد قانونی کرد چنانکه هم در مورد انحراف قضات،داد سرای انتظامی قضات هست و هم در مورد خطاهای نظامیان و پلیس دادسراهایی وجود دارد.بنابر این چنانکه اشاره شد مکانیزم جبران خطاهای قضائی “پرداخت دیه “از بیت المال به شخص یا بازماندگان اوست.
در شهر هرت
درود جناب علوی گرامی
جبران به معنی تاوان و ترمیم در قوانین بکاربرده نمی شوند، بلکه به معنی تلافی و انتقام معنی می دهد.
هیچکس قادر به زنده کردن مقتول نیست، و کشتن قاتل نیز مشکل اساسی و قتلهای دیگر( ناموسی، عقیدتی و..)را حل نمی کند.اگر دید خود را ۱۸۰ درجه تغییر دهیم ، نه فقط مضرات ، که امکانات را در نظر بگیریم، شاید بتوانیم ، به بی مسئولیتی و بی اخلاقی قوانین پایان دهیم.
با احترام
جبران،نه بر حسب لغت بمفهوم انتقام هست و نه در مفاهیم حقوقی و استعمالات قانونی مترادف با انتقام هست، این نویسنده متاسفانه لازم می بیند بقول خودش بطور هرتی در هر مقوله تخصّصی و غیر تخصّصی اظهار نظر یا بقول ما طلبه ها اظهار لحیه! کند،بحث تبلیغات البته مساله دیگری است،حال من اینجا به تبلیغات علیه نظامی که بهرحال مردم ایران آنرا تاسیس کرده اند و حامی آن هستند کاری ندارم اما تبلیغات علیه کلیت دین و خصوصا اسلام را باید دید منشا آن چیست، یعنی اگر کسی همینطور روی تربیت های خانوادگی یا تربیت های محیطی یا مطالعات ناقص،لازم می بیند دین ستیزانه و از روی جهل دائما چیزهایی را به شریعت اسلام نسبت دهد یا علیه آن تبلیغات کند،تبلیغات کند مهم نیست،اما هرکس اعم از زن و مرد،در فضای عمومی باید یاد بگیرد که اولا به اشخاص و مخاطبان و چیزهای مورد احترام دیگران متکبّرانه توهین نکند بعد اگر جواب داده شد و تودهنی خورد طرف گفتگو را به چیزهایی موصوف کند،و ثانیا هرکس باید یاد بگیرد که بیخودی و ریاکارانه در امور تخصّصی اظهار نظرات عجیب و غریب و دگم نکند،از جمله در امور حقوقی و قوانین یا حتی در امور مربوط به ادبیات و لغت. این نویسنده فراموش کرد که در اثناء بحث های مربوط به جزائیات اسلامی،ابتدا احکامی مثل قصاص یا حدود و تعزیرات اسلامی را به “انتقامجوئی” موصوف کرد و بطور مبهم از مفهوم “جبران” بجای این شرعیات دفاع کرد و گفت جبران خوب است نه انتقام،بعد حالا در اظهار لحیه ای جدید می گوید “جبران بمعنای تلافی و انتقام” است! اینها را می گویند تناقضات ناشی از جزم گرائی ،من اینجا در مورد این ادعا که آیا “جبران” بمعنای تاوان و ترمیم در قوانین سایر دستگاههای حقوقی کشورهای دیگر بکار می رود یا نمی رود اظهار نظری نمی کنم ،اینرا اگر دوستانی مطالعه دقیق تری دارند بگویند،اما در مورد فقه اسلامی و دستگاه حقوقی اسلام و قوانین ایران که تخصّص من هست می گویم:مفهوم “جبران خسارت” تحت عناوینی مثل “ارش” و “دیه” و “حکومت در موارد غیر منصوص”هم در موارد خسارات مالی بکار رفته و می رود و هم در امور کیفری و مجازات هایی مثل قصاص و حدود و تعزیرات،و اینها چنانکه در بحث های قبل تنقیح شد ربطی بمساله “انتقام” ندارد، و اساسا مجازات های کیفری اسلامی چه در اجرای قصاص که نصّ قرآنی است و چه در حدود و دیات،ربطی به مساله انتقام ندارد،بله عرض شد که در قصاص که سه شقّ مطرح هست:قصاص بمثل،یا گرفتن دیه،یا عفو گذشت صاحب حق (این نویسنده در یک مناقشه لفظی برآشفته بود که چرا می گویی صاحب خون بگو صاحب هستی! خیلی خوب هرچه تو دلت می خواهد بگو صاحبان هستی!)،پایه شخصی قصاص بمثل از ناحیه اولیاء خون و صاحبان حق،بر تشفّی و خنک شدن دل آنان از جنایتی که بر عزیز آنها رفته استوار است و این حقّی شخصی است که اسلام در نظر گرفته که باز باطن آن بر مساله بازدارندگی استوار است که فلسفه اجتماعی مقبولی است برای استقرار نظم و عدالت در جامعه،و پیشگیری از تکرار وقوع جرم چه از ناحیه جانی اول و چه از ناحیه افراد دیگر جامعه، در عین حال بحث گرفتن دیه که جبران خسارت هست یا اصلا گذشت هم مطرح است ،بنابر این فلسفه قصاص و مجازات های اسلامی اصلا بر “انتقام”استوار نیست،و در این موارد باید فارغ از جنبه های فردی و شخصی که بیشتر محور توهمات امثال این نویسنده را تشکیل می دهد باید به مساله حقوق اجتماعی و حق اجتماع اندیشید،در واقع کسانی که بیشتر با بکار گیری تبلیغاتی مثل اصلاح فردی مجرم یا آموزش های روان شناسانه یا جامعه شناسانه یا جرم شناسانه تکیه می کنند و قوانین جزائی اسلام را به “انتقام” و “خشونت” متهم می کنند درک درستی از تضاد و تعارض منفعت و مصلحت عمومی جامعه با منفعت و مصلحت فردی و رجحان حقّ الاجتماع بر حقّ الفرد ندارند که این رجحان مورد تصدیق عقلاء هست،روی این جهت با تکرار مباحث لغوی یا پیش کشیدن عناوینی مثل کرامت انسان یا لزوم ترمیم مجرم و چیزهایی از این قبیل می خواهند سرپوش بر جرم و جنایت جانی و نقض حقّ الاجتماع و فلسفه بقاء اجتماع و رجحان آن بر مصالح فرد گذاشته به آن سرشت دین ستیزی و نفی شریعت خویش شکل موجّهی دهند که طبعا به چنین تناقضاتی هم مبتلا می شوند و سخن قبلی خود را فراموش کرده آنرا نقض می کنند،الیته چنانکه قبلا عرض شد،اصلاح دیدگاه فرد و جامعه و آموزش های مختلف پیش از وقوع جرم و حتی پس از وقوع آن هیچ منافاتی با وضع قوانین بازدارنده ندارد،و هیچگاه نمی شود در تقابل با جرم و جرایم جانی را فقط بیمار پنداشت و به هشدار یا معالجه یا ناز و نوازش اکتفا کرد ،چون این موارد فرضا اگر هم در مورد مجرم خاص کارساز باشد مانع از تکرار وقوع جرم از سوی دیگر انسانها نیست،ضمن اینکه بالاخره اگر ما اعدام یا قصاص را هم با این توجیهات که انتقام است و..حذف کنیم،همان مجازات های جایگزین مثل حبس و جریمه و نظائر آنها را هم باید موصوف به “انتقام” یا “نفی کرامت انسان” کنیم! پس شعار دادن و کاربرد الفاظ شیک و قوانین بازدارنده را به بی اخلاقی متهم کردن در چیزهایی که مرتبط به مصلحت مهم حفظ و بقاء جامعه انسانی هست کارساز نیست،در واقع از نظر اسلام همه انسانها کرامت دارند چنانکه اجتماع انسانها هم کرامت دارد و وضع مجازات ها برای حفظ کرامت اجتماع انسانی هیچ تعارضی با کرامت آحاد انسانها ندارد،چون اجراء حدّ یا اجراء قصاص،یا اجراء تعزیرات،مجازات و اصلاح مجرم و جانی است نه نقض کرامت انسانها،و به دیدی دقیق تر،مجازات و اصلاح جانی هم حفظ کرامت اجتماع است و هم بازگرداندن مجرمی که کرامت اجتماع و کرامت مجنی علیه را زیر پا گذاشته است.
هولوکاست حادثه ای بود سازمان یافته که بصورتی سیستماتیک و از طزیق مسیر اداری و با حمایت صد در صد یک دولت مستقر بوقوع پیوست که در نتیجه آن میلیونها یهودی توسط آلمان نازی به قتل رسیدند. وقتی در سال 1933 نازیها به رهبری هیتلر قدرت را در آلمان در اختیار گرفتند دارای این اعتقاد بسیار روشن بودند که آلمانها “نژاد برترند” و یهودیها محکوم به نزاد پست تر بودن هستند. گرچه یهودیان آلمانی از همان نژاد ی بودند که خود نازیها هم بودند ولی در نگاه و باور هیتلر، همین دین یهودی داشتن کافی بود که یک آلمانی به نزاد پست تغییر موقعیت بدهد. آنها یهودیان را خطری جدی برای نژاد برتر آلمان میدانستند.
البته داستان هولوکاست فقط به یهودیان ختم نمیشود و در این حکایت غم انگیز میتوان قربانیانی از کولیها، انسانهای علیل و زمینگیر و بعضی از مردمان نزاد “اسلاو” مانند لهستانی ها و روسها را هم مشاهده کرد. در بین سالهای 1933 تا 1945 ، نازیها بعنوان راه حل نهائی برای حفظ نزاد برتر، از مجموع 9 میلیون یهودی اروپائی، تقریبا دو سوم آنها را قتل رساندند.
هولوکاست وا؟ژهائی با ریشه یونانی است و معنای آن “قربانی شدن با آتش ” است. یعنی نزاد فرودست باید برای حفظ نزاد برتر قربانی میشدند آنهم با آتش.یعنی همان کوره های آدم سوزی معروف. کسانی که در زمره قربانیان بودند لازم نبود در هیچ محکمه ای محاکمه شوند و یا برایشان دادگاهی تشکیل شود. همین که فردی یهودی است برای اثبات جرمش کافی بود .
با توجه به توضیحات مختصر فوق می توان به عامل اصلی و یا سوخت اصلی آن کوره های ادم سوزی هولوکاستی پی برد که همان “نفرت” است و تمام بنای این جنایت هولناک بر پایه “نفرت” پایه گذاری شده است. یعنی به تعبیری طرح اصلی راهی که به این فاجعه ختم شد همان کینه و نفرت بی حد و حصر است. اما این راه برای تکمیل خود به یک عامل دیگر هم نیاز داست تا شالوده خود را محکمتر کند و آنهم “بی تفاوتی” عمومی بود و فاجعه اصلی و دردناک هولوکاست هم همیجا است.قربانیان یهودی هر روز در برابر چشمان مردم اطراف کمپهای آشویتس و داخائو به داخل این مراکر برده میشدند و در کنار روستاها ی زیبا و سر سبز این فجایع صورت میگرفت ولی هیچ کس حاضر به کوچکترین سئوال و یا اعتراض نبود. مجریان این حادثه هم برای این جنایت با هم مسابقه میگذاشتند. در تمام این مدّت روحانیون مسیحی نیز سکوتی مرگبار اختیار کردند تا این حادثه در خاموشی مسیر خود را طی کند.
فاجعه 67 ایران بهسرکردگی آقای خمینی نیز با معیارهای هولوکاست هم خوانی دارد و لذا نامگذاری آن به هولوکاست مناسب است.اینجا هم یک اجنهاد شیعی به سبک و سیاق آلمان هیتلری فاجعه آفرید در حایکه مسئولین و روحانیون و مردمان ساکن اطراف زندانها، با سکوت نظاره گر ماجرا بودند، خیل انبوه جوانان کشور به چوبهای دار سپرده شند. جمهوری اسلامی ایران هم مانند آلمان نازی، تصفیه مذکور را را محدود به یک سازمان خاص نکرد بلکه این کینه و نفرت و تسویه نسلی را به بهائیان و درواویش هم کشانده است و حتی خود روحانیون شیعه غیر همراه با حکومت نیز دارای حاشیه امنی نبوده از قربانیان این جریان هستند.
حکومت ایران به سبک و سیاق نازیها علی الدوام در حال اشاعه سازمان یافته خشم و نفرت در داخل و در خارچ است ، یعنی گسترش خمیر مایه اصلی فجایع بشری. در داخل کشور مردم بر علیه همدیگر تحریک میشوند و همنطور در منطقه با نفرت پراکنی، ایران را در لبه یک جنگ و ویرانی ترسناک قرار داده اند.
در این وانفسا، نام هولوگاست شیعی بسیار برازنده اعمال غیر انسانی جاری در کشور ما از جمله فاجعه 67 میباشد.
ابراهیم یزدی سیاستمدار ایرانی درگذشت.
مش قاسم: حیف شد. ای کاش میشد گذاشتش روبروی دوربین که توضیح بده چگونه میخواست با کمک برادران فیدل، مائو، جمال عبدل ناصر، صدام، اسد، و …… خلاصه همه دیکتاتورهای دنیا آزادی به ایرانزمین بیاره؟ ای که مردهشور منقلابیون ۵۷ و قهرمانانشون رو ببرن.
در شهر هرت
محارب ، منافق ، کافر و ملحد هر کدام دیدگاه و واکنش اسلام را به غیر و جدا از خود نشان می دهند.
هر کس چون ما نیست ضد ماست. قوانین من در آوردی نظام، سست و بی بنیان و منسوخند زیرا ضد بشریند، اعدام و زندانی بهاییان، درویشان، عارفان، سنیان، نوکیشان مسیحی ، دگر اندیشان را غیر از ضدیت با انسان و هستی نمی توان چیز دیگری دانست.
هر کدام از اعدامها و زندانیان سیاسی عقیدتی نامی دارند . و حقوقشان با نظام ارتجاعی اسلامی نابود می شود.ما در نظام با خودکامگی داعشی مواجهیم که ظاهر خود را زیر پوشش جمهوری پنهان کرده است و به کشتار خود همچنان ادامه می دهد.دادگاهها در اصل بیدادگاهند و دادوران شکنجه گران.
دولت ناتوان ، پوششی برای داعش درونی بیش نیست که ایرانیان را دایم سرکوب و قتل عام می کند.
بسمه تعالي
سلام برهمگان ،مدتي بود كه اين سايت رانگاه نكرده بودم امشب بي سعادتي حاصل وشد وازدم كامنت هاي اين پست راوراندازكردم تحقيق جناب عثمان درموردحجاب زنان ازنظرفقهاي شيعه برايم جالب بود. وجالبتر ازآن حرف هاوجوابيه جناب انارشيستدرمورناتواني زنان دراموراجتماعي بودكه تحليل واقعگرايانه اي بود. وبعدازآن حرف هاي كيلويي صدمن يك قاز جناب دوستمان عرفانيان بود كه ازآسمان وريسمان برهم بافته بودند وناكارآمدي اسلام وآخوندهاي حكومتي رازيرسؤآل دقيق برده بودند وازمسلماني گله داشتند ونمي دانم خودشان چه ديني رااختراع كرده اند؟ واما جالبترتر جواب آقاسيدمرتضي -ادام الله ظله الشريف- بود ونكته مهمش اين بود {كه اگرحاكمي وياولي فقيهي منحرف شدبايداوراعوض كنيم} والآن اصل مشگل ايران ما همين مسآله است كه بايدحاكم جائرمنحرف راعوض كردودرقانون اساسي شلخته ماهم پيش بيني شده است . اماكسي ازسردمداران ومخالفان اين منحرف جرأت چنين پيشنهادي راندارد. وانحرافش واضح است باقطع نظرازكشتارجوانان وبگير وببند مخالفان وحبس وحصر آزادمردان معترض برنحوه حكومت اين منحرف جائر؛ مقايسه نحوه رفتارش بادولت احمدي نژادغارتگر ايران را بانحوه رفتارش بادولت جناب دكترروحاني رادرنظر بگيريدانحرافش واضح است.واين چندانتخابات أخيرهم نشان دادكه اكثريت مردم ايران آگاه {برخلاف نوري زاد}درانتخابات شركت كردند وبرخلاف نظر حاكم جائررأي دادند. پس تعويضش ضروربه نظرمي رسد .مخالفان همگي دراين زمينه كوشش كنند وگرنه باتوجه به جوامع ايراني آلترناتيوديگري نداريم. والسلام من اتبع الهدي
مصلح
حلقه های زنجیری که حکومت اسلامی بر گردن ما آویخته:
۱- محمد توسلي است؛ ميهمان دكتر علي شريعتي در فرانسه و شاگرد سياست ابراهيم يزدي و مهدي چمران در سالهاي دانشجويي در آمريكا.پسوندهاي بسياري براي شهرت توسلي ميتوان برشمرد؛ از ماجراي نام مستعار «محمود عفيفي که شهيد چمران برايش برگزيد و او را با گذرنامه جعلي راهي مصر کرد تا جزء اولين چريکهاي مبارز عليه رژيم پهلوي شود و پس از آموزش دورههاي مبارزه به بغداد برود و چنديبعد ميزبان امام در بورساي ترکيه شود، تا سپردن مسئوليت نوشتن قانون و مرامنامه گارد ملي» که پس از انقلاب ديگر عامل شهرتش شد چراکه توسلي به جاي گارد ملي سپاه پاسداران» را به بار نشاند.
– برادر حسین: کره شمالی … در مقابل آمریکا ایستاده و نتیجه ایستادگی را نیز چشیده است…. در این زمینه از مذاکرات بینتیجه و فاجعهآمیز ایران با آمریکا الگو گرفته و از این روی حاضر نشده است خود را مانند ما به چنبره فریب آمریکا گرفتار کند.
مش قاسم: یه مشت خود شیفته گمراه نادان، و همه قهرمانان منقلاب اسلامی. حاجی ابرام و حاج مهدی برای آوردن آزادی به مملکت ایران از جمال عبدل ناصر و حکومت عراق درخواست کمک میکردند. خدا وکیلی، از این حماقت بیشتر میشه؟ در اون زمان کره شمالی نه وزنی داشت نه پولی، و نه هیچی که بتونه به برادران کمک کنه والا اونجا هم میرفتن. ارمروز روزی دیگه از برادر جمال و برادر صدام خبری نیست رو کردن به کره شمالی. بیخود نیست که امروز برادر حاج حسین دلش غنج کره شمالی میزنه. هیچ توفیری بین دنیای حاج حسین و حاج میتی و حاج علی، حاج اکبر و حاج اصغر و حاج…….. نیست که نیست! اینا فقط و فقط به یه چیز اعتقاد دارن: قدرت داشتن در آدمکشی، دزدی و شکنجه. از مدل کره شمالی استفاده میکنن برای به زنجیر کردن ملت ایران، و برای توجهش دمبشون رو میبندن به تاریخ صدر اسلام که باهاش جنایتهایشان رو توجیه کنن و یه عده رو تحمیق که توی خیابونا بدون دنبال این آدمکشان و دزدان و شکنجه گران.
ای نسل منقلاب، چه احمق بودید.
دوست گرامی، جناب عبدالله
اگر بقول شما بنا به اعتقاد زرتشتیان 1400 سال قبل، هنگام وداع با مردگانشان با شاش گاو دست را می شستند، در قرن 21 در کشور مسلمان عربستان و در زیر سایۀ خادم الحرمین و پرده دار مکه، هم مسلکان شما نظیر اعراب مسلمان، هم شاش شتر نوش جان میکنند و هم سر و صورت را با آن شستشو میدهند. ویدئوی مستند عرب مسلمانی که درقرن 21 شاش شتر نوش جان کرده و با آن سر و صورت را صفا میدهد، در زیر محض استحضار جنابعالی تقدیم میشود:
https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=4&cad=rja&uact=8&ved=0ahUKEwj6w–P2-nVAhXGiVQKHW2ABJwQuAIIOjAD&url=https%3A%2F%2Fwww.youtube.com%2Fwatch%3Fv%3DBiDwO-K_jyc&usg=AFQjCNGtnaSmc8j5S4y7JhV-HRHlaIc2-A
شکایت از رهبر؛ هولوکاستِ شیعی در ایران.
http://www.iranpressnews.com/source/208433.htm
ایرن پرس نیوز.یک کاربر سایت ایران پرس نیوز این نظر را نوشته است:
آرش – صبحی August 27, 2017 03:32 PM
خانمها و آقایان بیرون نشین ودرون نشین، که سودای مخالفت ونقادی برجمهوری اسلامی دارند، همه کسانی که خود را اپوزیسیون جدی نظام شیعی درایران می دانند، همه آنانی که هنوز معتقدند باید باسیاست نخ نماشده گام بگام، در بسترجمهوری اسلامی، و با چراغ فانوس بدنبال دمکراسی بود، متوجه باشند که شکایت آقایان محمد نوری زاد وجناب دکترملکی خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد نه یک خواست فردی یا دونفره، که یک خواست ملی محسوب می شود و هرایرانی باشرف و وطنپرستی بایدفارغ ازهرگرایش سیاسی و مسلکی و گروهی که طی ۳۸ سال گذشته بلای جان این ملک و ملت بوده تمام قد به حمایت مجدانه ازطرح این شکایت برخیزند و ازجامعه جهانی بخواهندمواضع خودشان با یک نظام عقب افتاده و غارتگر و خونخوار را روشن نمایند و چاه خود را نیز باملت ایران وا بکنند دوران شترسواری دولا دولا پایان یافته و زمان جدالی واقعی فرا رسیده است
در شهر هرت
مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس!
در داستان خلقت ،صحبت از آدم و حوا و هابیل و قابیل است، می شود دینداران دو آتشه جوابی دهند که چگونه فرزندانشان تکثیر شدند؟
کمی به فکرتان زحمت دهید ، بد نیست.
احسنت به این شاعر
روز قیامت شد و صاحبِ صور
اومد به میدون و دمید تو شیپور
مُرده ها از تو قبراشون پا شدن
منتظر محشر کبرا شدن
صف کشیدن، وقت حساب کتاب شد
وقت مکافات و سؤال جواب شد
برزیلی، پانامایی، تونسی
امریکایی، فرانسوی، قبرسی
هر کدوم از یه قوم و ملیّتی
وایساده بودن با چه کیفیّتی!
ایرونیا هم تهِ صف وایسادن
از اون عقب هی صفُ هُل میدادن!
یهو خدا از اون بالا صدا کرد
ایرونیا رو از تو صف جدا کرد
سپرد اونا رو دستِ یه فرشته
گفت اینا رو ببر، جاشون بهشته
خارجیا که صحنه رو می دیدن
مثل فنر بالا پایین پریدن
شاکی شدن، حوصله شون سر اومد
صدای اعتراضشون در اومد
گفتن خدا مُزد اطاعت چی شد؟!
حساب کتابِ این جماعت چی شد؟!
از تو بعیده پارتی بازی کنی
فقط یه عده ای رو راضی کنی!
اینجوری که رفتن و صف خالی شد
معلومه پرونده ها ماسمالی شد..!
خدا که دید یه ذره اوضا پَسه
به مُرده های معترض گفت بسه
این ایرونیا که توی صف بودن
تموم عمرشون توی کف بودن!
یه سر سوزن دل خوش نداشتن
تو دلاشون بذر امید نکاشتن
تموم عمرشون مُعطّل بودن
تو هر چیزی از آخر اول بودن!
هر چی برای تفریح عُموم بود
برای این بیچاره ها حروم بود!
شادیاشونو قدغن می کردن
جوونا رو سوار وَن می کردن!
درسته که قانوناشون صوری بود
ولی بهشت رفتنشون زوری بود!
یکی نشسته بود و غُرغر میکرد
تموم فیلماشونو سانسور می کرد!
تقویمشون همش عزاداری بود
جمعه تا جمعه گریه و زاری بود
لذت زندگی رو کشک میدیدن
ثوابُ تنها توی اشک میدیدن
نه دیسکویی، نه کافه ای، نه باری
نه ساحل مُختلطی، نه یاری!
نفهمیدن مزه کنسرت چیه
اون که وسط وایساده با چوب کیه!
خودروی ملّیشون یه جور گاری بود!
مسبّبِ مرگ و عزاداری بود
با اینکه روی دریای نفت بودن
اما تو یه وضع هَشَل هفت بودن!
گرفتار فرار مغزا شدن
نخبه هاشون وِل توی دنیا شدن!
مثل شماها حالِ خوب نکردن
تو شهراشون بزن بکوب نکردن!
خلاصه این ملتِ بی آتیه
حساب کتابشون قر و قاطیه!
یه عمر تو اون دنیا عذاب کشیدن
طعم جهنّمو قشنگ چشیدن!
وقتشه غصه هاشونو چال کنن
برن بهشت و تا ابد حال کنن
استاد گرامی با درود ، این مطلب دوستی برایم فرستاد حیفم امد به اشتراک نگذارم
از نظر اغلب ما:
رستم دیو سپید را شکست داد: افسانه است
داوود، جالوت را شکست داد: حقیقت است.
کاوه ضحاک را از میان برد: افسانه است
موسی فرعون را از میان برد: حقیقت است.
آرش با یک تیر کمان مرز ایران و توران را
تعیین کرد: افسانه است
نوح تمام حیوانات را سوار کشتی کرد: حقیقت است
کیکاووس به وسیله ی عقابها به هوا پرواز کرد: افسانه است
سلیمان بر قالی پرنده سوار می شد: معجزه است
داراب به وسیله ی نامادری اش در سبدی روی آب پیدا شد: افسانه است
موسی به وسیله ی آسیه در سبدی روی آب پیدا شد: حقیقت است
سیاووش به سلامت از آتش گذشت: افسانه است
ابراهیم به سلامت از آتش گذشت: معجزه است
بیژن مدتی در ته چاه زندگی کرد: افسانه است
یوسف مدتی در ته چاه زندگی کرد: معجزه است.
اسفندیار رویین تن بود: افسانه است
داوود رویین تن بود: حقیقت است
سیاووش در برابر وسوسه ی نامادری اش سودابه ایستادگی و پرهیزگاری کرد: افسانه است
یوسف در برابر وسوسه ی نامادری اش زلیخا ایستادگی و پرهیزگاری کرد: حقیقت است
فریدون و یارانش از دجله گذشتند: افسانه است
موسی و یارانش از نیل گذشتند: معجزه است.
از دوش ضحاک مار رویید:افسانه است
عصای موسی اژدها شد: معجزه است
زال توسط سیمرغ پرورش یافت: افسانه است
یونس در شکم نهنگ زندگی کرد: حقیقت است
رستم 700 سال عمر کرد: افسانه است
نوح 950 سال عمر کرد: حقیقت است
به راستی چرا آنچه به نفع باورهای دینی (که گاه به خرافات هم نزدیک می شود) است معجزه یا حقیقت محسوب می شود؟!
و چرا آن چه مربوط به تمدن ماست افسانه
می باشد؟
به زبان ساده تر:
چرا اسطوره های سامی را حقیقت می دانیم
و اسطوره های هند و ایرانی را خرافات؟!؟!
خود بیاندیشید چرا؟
منبع:ایرا پرس نیوز
دیداری که دستگاه حکومتی را به هم ریخته
منصور امان
سفر هیلی؛ “مطالب محرمانه ای” که آمریکا نباید بداند چیست؟
مُلاقات نماینده آمریکا در سازمان ملل با دبیرکُل و مسوولان آژانس بین المللی انرژی هسته ای، دستگاه حُکومتی جمهوری اسلامی را به هم ریخته است. پایوران رژیم مُلاها اگرچه به سختی تلاش می کنند پریشان حالی خویش را با نگرانی از برهم خوردن توافُق هسته ای توضیح دهند، اما چنین می نماید که ریشه تشویش آنها در جای دیگری قرار دارد.
رژیم مُلاها در تبلیغات خود مُلاقات نمایندگان دولت آمریکا با مسوولان آژانس را امری غیرعادی جلوه می دهد و هدف آن را دسیسه چینی علیه “برجام” اعلام می کند. این در حالی است که دولت جدید آمریکا پیشتر و به دفعات تاکید کرده است که سیاست سختگیرانه تری را نسبت به راستی آزمایی تعهدات سپرده شده رژیم مُلاها در پیش خواهد گرفت.
از سوی دیگر، مکانیزم تحقیقاتی و ابزار اجرایی هر شکلی از راستی آزمایی، مرجع دیگری جُز آژانس ندارد. از این رو مُراجعه به این نهاد بین دولتی برای روشن سازی ابهامات یا گرفتن پاسُخ به پُرسشهای مطرح، در ذات توافُق هسته ای است و رژیم مُلاها نیز این نظارت را پذیرفته است.
دُرُست سنجی اجرای توافُق به خودی خود به معنای زیر سووال بردن “برجام” نیست، اگرچه مانند هر راستی آزمایی دیگر پیرامون یک سوژه، همانگونه که می تواند به استحکام درونی توافُق حاصل شده گرد آن بیفزاید، قادر است آن را نیز بدون موضوع کند.
بنابراین، چنین می نماید که رژیم مُلاها در گردوخاک به پا کرده در مورد “تبعات خطرناک” سفر خانُم هیلی برای اصل “برجام”، با چنگ و دندان در حال کوشش برای پنهان کردن موضوعات مُرتبط با آن است. در پیشاپیش موضوعاتی که “برجام” را به گونه نگران کننده ای تعقیب می کند، سوواستفاده رژیم جمهوری اسلامی از توافق هسته ای وین برای پیشبُرد نقشه های بُحران آفرین خود در سطح خاورمیانه است.
ایالات مُتحده با آوردن فشار از این جانب در حقیقت به انتقال بُحران از یک چرخه به چرخه دیگر واکُنش نشان می دهد. فعالیتهای ماجراجویانه و مُداخله گرانه حاکمان ایران در چهار سالی که از توافُق هسته ای می گذرد، جای اعتماد و خوشبینی زیادی نسبت به نگاه و رویکرد آن به “برجام” به جا نگذاشته است. کاخ سفید با درک اهمیت اقتصادی و بین المللی توافُق وین برای حاکمان ایران، تلاش می کند آنها را به سمت در پیش گرفتن “رفتار سازنده” و “برحامهای یک و دو سه و غیره” بکشاند.
هدف دیگری که در لابه لای تعزیه پایوران رژیم مُلاها برای “سرنوشت برجام” پنهان گردیده را می توان در بین سطرهای نامه های اعتراضی دو مقام حُکومتی به دبیرکُل آژانس و خانُم موگرینی یافت. وزیر خارجه مُلاها و نیز سفیر این رژیم در آژانس در نامه های یاد شده به شدت بر افشا نکردن “اطلاعات محرمانه”، “اطلاعات حساس”، “مُفاد امنیتی تحت اجرا”، “اسرار بازرگانی، فنی و صنعتی” برای نماینده آمریکا پا فشرده اند و مُخاطبان خود را به “امانتداری” فراخوانده اند.
از گفته های مزبور فقط اینگونه می توان برداشت کرد که بین آژانس، طرفهای اُروپایی و رژیم جمهوری اسلامی “مطالب محرمانه ای” وجود دارد که دولت وقت آمریکا باید از آن بی اطلاع بماند. ناگفته پیداست که علت “محرمانه” طبقه بندی کردن “اطلاعات” از جانب طرفهای توافُق، می بایست مُضر بودن آن به حال سند وین بوده باشد. این فُرجه های “محرمانه و حساس” می تواند از پیشینه و دامنه تحقیقات و آزمایشهای نظامی – هسته ای تا مراکز اعلام نشده دیگر اتُمی و افراد مُرتبط را دربر بگیرد.
زوایای پنهان معرکه ای که رژیم مُلاها پیرامون سفر خانُم هیلی بر پا کرده، یک موضوع را به خوبی روشن می کند: سرنوشت “برجام” را در انتها نه آمریکا و نه هیچ “شیطان” دیگری، بلکه به تنهایی و فقط رژیم جمهوری اسلامی رقم می زند.
یکشنبه، 5 شهریور ماه 1396
http://www.iranpressnews.com/source/208425.htm
قبر چنگیزخان کجاست؟
………………………
احترام به آخرین آرزوی یک جنگجو
با این که محل دفن چنگیزخان دور از دسترس به نظر میرسد، چرا همچنان موضوعی جنجالبرانگیز در مغولستان به حساب میآید؟ چنگیزخان بزرگترین قهرمان مغولستان است. در حالیکه غربیها فقط کشورگشاییهای او را به یاد میآورند، مغولها دستاوردهایش را به خاطر سپردهاند. قلمرو او شرق و غرب را به هم پیوند زد تا راه ابریشم هر چه بیشتر رونق بگیرد. قوانین او به مفاهیم امنیت دیپلماتیک و آزادی مذهبی معنایی تازه بخشید. خدمات پستی امن و استفاده از پول کاغذی از دیگر دستاوردهای او بود. او نه تنها دنیا را تسخیر که آن را متمدنتر هم کرد.
مغولها هنوز هم برای چنگیزخان احترام بسیار زیادی قائل هستند و به همین دلیل است که امثال یوئلون میخواهند محل دفنش دستنخورده باقی بماند. او میگوید: ” اگر میخواستند پیدایش کنیم، حتما نشانهای باقی میگذاشتند.”
……………………
http://www.bbc.com/persian/magazine-4082740
ما ایرانیان کافیست که مقایسه ساده ایی بین هجوم و علت هجوم چنگیز و دزدان و//////// مسلمان بموده تا عمق فاجعه ایکه //////////// بر ایران و ایرانی اوار کرده را درک کنیم.
دلیل حمله چنگیز به ایران. کشتن و غارت سفرای خان مغول بدست مسلمیین و نماینده پادشاه اسلام پناه!چیزی که تا آن زمان در فرهنگ سیاسی ایران رایج نبوده و از دست آوردهای دزدان و غارتگران بی فرهنگ مسلمان بوده.
علت حمله دزدان و غارتگران و پیروان الله دزدان و آدمکشان مدینه به ایران غارتگری و بدست اوردن غنیمت بود.
نتیجه حمله چنگیزخان به ایران در اوایل کشتن و غارت و سوختن و سپوختن و ویرانی اما بعد از تسخیر ایران و نشستن خاکستر جنگ و غارتگری و خونریزی ساختن و امنیت و رواج مدارا و هنر و غیره بود.
نتیجه حمله پیروان /////////// کشتن و غارت و سوختن و سپوختن و به برده و کنیزی بردن کودکان و زنان و دختران ایرانی بستن مالیات های سنگین و بریدن زبانها و سرهای دگراندیش و نابودی هرآنچه با فرهنگ عقب افتاده مشتی وحشی ویرانگر همخوانی نداشت و افکار مسموم و کینه توزانه و زن و انسان ستیز و نابود کردن تمام زیر بناهای فرهنگی و انسانی در ایران. که همکنون هم بعد از بیش از 14 قرن گریبانگیر ماست و ما را در لجنزاری از نکبت و فقر و دروغ و خرافات و فقر فرهنگی و فکری و بی اعتمادی بخود و توان فکری خود آنچنان فرو برده که برای کوچکترین نیاز خود دست بدامان قبرهای خود ساخته نوادگان مشتی دزد و آدمکشی که در بین خود عرب ارزشی برایشان قائل نبودند و تنفر از آنها تا جایی بود که بدون استثنا قبری در جایی از ایشان نیست می بریم و طلب مغفرت از خدای//////////////////// می کنیم که خود بتی بود از بتهای عرب! و بدتر از همه نام چنگیز و مغول را با اکراه و بدی می بریم اما برای دزدانیکه ما را از ادمیت و انسان بودن به عبد و برده و بنده هایی بدون اراده و حقوقی نازل داده اند بارگاهایی از طلا و زر می سازیم و سالیانه میلیاردها دلار از درآمد ارزی کشور را بپای مشتی دزد و غارتگر در خارج و /////////// و تن پرور در داخل می ریزیم درست زمانیکه ملیونها ایرانی نه تنها نان که حتی آب خوردنی تمیز ندارند. بعد هم //// عربها را بنام زمزم و آب مقدس و غیره به سوغات می آورند و سرو چشم خود را به دیوارهای آلوده به میکروب و کثافت می مالند و طلب عفو و بخشش و مال و نعمت از قبور ////////////// می کنند که در زمان حیات دار و ندار اجداد همین ابلهان را به یغما بردند و میراث شان هم ////////////////////////// هستند که کاری جز ایران و انسان ستیزی ندارند. اگر چنگیز و نوادگانش بعد از ویرانگریهایشان به کشورهای تسخیر شده امنیت و تا حدودی آزاد اندیشی و پیشرفت و مدارا را ارزانی دادند دزدان و آدمکشان /// غارت و ویرا نگری و انسان و حقوق انسان ستیزی و عدم مدارا و قتل و عام دگراندیشان و بنده و برده گی انسانها و بی ارزشی زن و قوانین ضد بشری شان را بنام مقدسات در ذهن مردم همچون سنگ نوشته ها با مته و شمشیر و درفش و زور بهر نحوی وارد کرده اند که تنها با یک رنسانس فرهنگی و سیاسی همه جانبه و بعد از نسلها و با بوجود آوردن قدرتهای سیاسی و فرهنگی قوی در کشور بتوان توان فکری و فرهنگی از دست رفته را به ایرانیان باز گرداند. چنین مبارزه ایی نه تنها با مبارزه با حکومت فاسد و غارتگر و ایران و انسان ستیز دزدان و آدم کشان /// و نه گفتن به تمام آنچه///است یک ضرورت فوری ست بلکه مبارزه ایی فرهنگی مستمر با تمام ظواهر //// از هر نوعی ///////////////// و…هر آنچه بوی و رنگ و نام //////////////// را یدک می کشد پایه و اساس چنین مبارزه ایست. چنین مبارزه ایی از بکار نبردن کلمات عربی یکه بازتاب ایدولوژی//////////// در گفتگوی روز مره است مثل ////////////////…شروع شده و با تحقیر و منسوخ کردن و شرکت نکردن در شوهای مذهبی و //////////// آئینهایی چون ///و زیارت قبور ///////////////…///////// القابی مثل حاجی و مشهدی و ختنه نکردن پسران و برگزیدن نامهای ایرانی و ازدواج نکردن برسم //////////////////// …ادامه پیدا می کند. اینها نمود و پایه و اساس گسترش///////////// در کشورهای //////////// زده است . راه رهایی از بند/////////////////// نشانه گرفتن همین خرافات و قوانین ضد بشری و قدرت تخریبی ////// بی اثر ساختن همین پایه هاست.
دوست محترم…حتی در عربستان که مهد تولد اسلام است، مرده ها را چنان دفن میکنند که بعدها کسی نتواند محل قبر آنها را پیدا کند. اما در ایران و مذهب شیعه نه تنها آخوندها مرده پرستی را باب کرده و از آن دکانی برای خودشان درست کرده اند تا از آن ممر نظیر نماز میت و سوم و هفتم و سال و دوسال و …. از راه نماز و قرآن خوانی و فاتحه خوانی و غیره… پول به جیب بزنند، بلکه با تحمیق مردم نا آگاه از راه امامزاده سازی، دکانهای زیادی در اطراف و اکناف این مملکت باز کرده اند. چند وقت پیش یکی از دوستان یک سوآل منطقی مطرح کرد که “چرا امامان شیعه بجز امام رضا، در خارج از این مملکت زندگی کرده و در آنجا مدفون شده اند، ولی تخم و ترکه هاشون به تعداد بیش از 11 هزار در ایران دفن شده و از آنها امامزاده درست کرده اند و این همه زاد و ولد این امامان برونمرزی که در اینجا ادعای سیدی میکنند، پس چرا در عربستان و ممالک دیگر اسلامی همچه کسانی وجود ندارند؟!” بالأخره روزی فرا خواهد رسید که مردم از این خواب سنگین 1400 ساله بیدار شوند و از این جمع بخواهند که یا تست دی اِن اِی داده و سیدی شان را ثابت کنند و در غیر این صورت باید عبا و عمامه و شال و نعلین را از تن بیرون آورده و مانند دیگران تن به کار دهند. همچه تستی از اجزاء باقیماندۀ بدن همۀ این امامزاده ها نیز قابل اجراست. مردم از دست این جماعت دروغگو خسته شده اند.
آقای نوریزاد،با سلام به شما، حالا شما مثلا با چند خط کشیدن روی برخی الفاظ آلوده تر این نویسنده خبیث و نامتوازن ،جواز نشر و انعکاس این نجاسات و آلودگیها تحت نام و فکر و قلم فردی آلوده را صادر می کنید؟ یعنی مقصود شما از چنین سانسوری این است که باقی الفاظ نجس و آلوده این فرد خبیث و مجنون و دنیا طلب که خود را لابلای نجاسات و زباله های غربیها پنهان کرده و آنچه می خواهد به دین و آیین و مقدّسات و محترمین مردم ایران نسبت می دهد،الفاظ درست،قابل قبول، و عقل پسندیست؟! اگر چنین است من متاسفانه هیچ تفاوتی بین قرار دادن چند خط روی چند کلمه و قرار ندادن آن نمی بینم و آنرا صرفا حمل بر تظاهر می کنم برای اینکه فارغ از اینکه آن چند کلمه ذیل این خطوط چه کلماتی است و دارای چه درجه ای از قبح هست،بقیه الفاظ او که از فیلتر سانسور شما رد می شود کافی در توهین و تحقیر مردم مسلمان ایران و مقدّسات آنها و محترمین نزد آنان هست،و از این جهت، هم باید برای شمای مسلمان سابقا انقلابی تاسّف خورد ،و هم باید برای آن دسته از خوانندگان این سایت که فارغ از مسائل سیاسی و حکومتی ،خود را ملتزم باسلام و قرآن و پیامبر عالیقدر اسلام می دانند و در عین حال ،در برابر این افکار و الفاظ نجس و آلوده این فرد خبیث و مجنون ،سکوت می کنند تا او هرچه خواست بگوید.حقیقتا باید گفت وا اسفا از این مسلمانی!
شیخ مرتضی !///////////////////!!
امیدوارم معنای بدی استدراک ! نشود !!
روزنامه «صبح نو»: اعتصاب غذای کروبی «دستوری» بود؛
نشریه «رمز عبور»: میرحسین موسوی از محافظان هر روز نان تازه میخواست!
http://kayhan.london/
اقای نوری زاد محترم با مسرت بسیار که از اولین روز« سیرک سه نفره کروبی رهنورد موسوی »بسیار بسیار چون افتاب در برابر چشم هر شعور سالمی ٬میدرخشید که :این سه نفر سرهیولای خیانتی به ملت ایران بودند که پاهایش ج. ا. و بر تنه و گرده مردمی ایرانیان در سال ۸۸ !حمل شد٬ این خبر را برایتان پست میکنم .خوشحالم که برای شخصی با تجربه چون شما نیازی به اصرار در بحث و مدرک و افشا گری نیست .
https://www.youtube.com/watch?v=tkdHAs0zwnc&t=1s .دقیقه ۱.۳۵.۲۶را ببینید
+شایعه ژاله کاظمی مجری تلویزیون خواهررهنورد ِگرگین باجناق میرحسین موسوی ِ
https://www.youtube.com/watch?v=1X6oFPDfQ-s
در شهر هرت
علوی و عرفانیان گرامی درود
راجع به زمزم و زنان و دیگر موارد بدرستی نوشته اید، ما با ارتجاعی روبرویم که روش زندگی ۱۴۰۰ سال پیش بادیه نشینی را می خواهد بر زمان اکنون غالب کند و با پررویی نیز دم از امیر کبیر می زند، در حالی که خود قاتل امیرکبیرهاست.
خرد مسئله مهمی است، یک انسان بالغ با کودک ،فرقشان نه تنها تجربه، بلکه رشد فکری و میزان خرد شان نیز است،بنا به تحقیقات جدید که ثابت شده قبل از تصمیم گیری مغز جلوتر تصمیم خود را گرفته است، میزان اهمییت خرد و دانش پدیدار می شود، بدین معناکه هر چه فکر بازتر و از دانش بهره مندتر میزان تصمیمات نیز درستر در راستای طبیعی و علمی خواهد بود.و هر چه فکر بسته تر و خرافی تر و بی دانشتر، میزان صدماتش به خود و دیگران بیشتر خواهد بود.
در شهر هرت
مگر زندانیان سیاسی و یا افراد منتقد چون آقای نوری زاد عزیز کمتر از امیر کبیرند؟
امیر کبیر در زمان خودش تا اکنون یگانه بود، زیرا، منافع ملت و ایران را بر منافع شخصی ترجیح می داد.
ما در ایران این گونه افراد بسیار داریم ، که از جانب مهد علیا ها، اعتمادالدوله ها وفراشباشی ها سرکوب و خاموش می شوند.
بجای نگاه به دورها و خیالات دست نیافتنی، چطور است به امروز و دیروز و اطراف نزدیک رجوع کنیم؟
حکم اعدام برای محمدعلی طاهری صادر شده است
…………..
دقایقی پیش «ماشین قتل عام نظام حاکم بر ایران»، حکم اعدام محمدعلی طاهری را ابلاغ کرد
حکم ظالمانه اعدام دکتر محمد علی طاهری به مورخ ۵ شهریور ۱۳۹۶ و با استناد به ماده ۲۸۶ به وکیل ایشان خانم زینب طاهری ابلاغ شد.
به گزارش «شبتاب نیوز» خانم زینب طاهری وکیل دکتر محمد علی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه در مصاحبه اختصاصی با شبکه جهانی «در تی وی» گفت، دقایقی پیش حکم اعدام دکتر محمد علی طاهری به ایشان ابلاغ شد.
زینب طاهری به خبرنگار شبکه جهانی «در تی وی» گفت؛ حکم اعدام محمدعلی طاهری به استناد ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۹۲ صادر شده است.
خانم طاهری در ادامه افزود؛ علیرغم این که شعبه۳۳دیوان عالی کشور یکی از مواردهای نقص دادنامه صادر شده در سال ۹۴را استناد به ماده ۲۸۶ اعلام نمود وصراحتا بیان داشت که اعمال واستناد به ماده ۲۸۶قانون مجازات مصوب ۱۳۹۲ در مورد جرم افساد فی الارض صحیح نمیباشد، «زیرا که جرم انتسابی پیش از وضع قانون به وقوع پیوسته ومطابق ماده ۱۱قانون مجازات اسلامی، محکوم کردن متهم به استناد قانون موخر التصویب صحیح نیست)، مجددا دادگاه بدون توجه به ایراد مرجع عالی قضایی به استناد قانون موخر التصویب اقدام به صدور حکم اعدام برای دکتر محمد علی طاهری نمود.
……………..
http://news.gooya.com/2017/08/post-6811.php
یکی اینجا دارد می سپارد جان
https://m.youtube.com/watch?v=ek7FvTpE0II
آیا تاریخ 1988 صحیح است یا آنکه باید در متن اصلاح شود؟
————–
این تاریخ معادل 1367 می باشد.
.
درشهر هرت
جناب سید مرتضا
قصاص، تعزیر ، دیه ، حدود، مفسد فی العرض قوانین فقهی مجازات هر کدام چه در کل و چه در جزء قوانین مجازات شرعی بشمارمی آیند که بر مبنای سوره و و آیات و روایات تنظم وتفسیر واجرا می شو ند؛
إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ .سوره مائده/ آیه۳۳
ترجمه:
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر مى خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مى کنند، (و به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند،) فقط این است که اعدام شوند; یا به دار آویخته گردند; یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عکس یکدیگر، بریده شود; و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوائى آنها در دنیاست; و در آخرت، مجازات عظیمى دارند.
شان نزول این آیه کجا وروایات متغییر کجا و زمان اکنون کجا!
پس خرد و انسانیت و کرامت انسانی کجاست؟
این مفسد فی العرض را اگر چون رهبران داعش و طالبان در نظر بگیریم، که خون هزاران نفر را ریخته اند، با این همه باید شان و کرامت انسانی را در نظر گرفت و مراعات کرد.
در قصاص،انتقام ، نقش ایفا می کند نه جبران.
یک عضو از دست رفته را نمی توان با از بین بردن عضو متقابل و یا پرداخت وجه ای جبران کرد.
در این مبحث ما ناچاریم دین حاکم ،جامعه شناسی و روانشناسی و سیاست و قوانین را بررسی کنیم. البته ، افرادی چون شما ورود به مقوله دین را منحصر خود دانسته، حال آنکه از افراد ، خواهان تابعیت دینی از لحاظ فکری و رفتاری هستند و در خصوصی ترین اعمال مردم دخالت کرده و اختیار تام بر فرد را خواهانید.
ورود به چند و چون وچرای دینی را بر مردم تابع دین غیر مجازمی دانید،که این خود مغایر با خرد انسان است.مجازات کیفری ،نه جبران کننده و نه برطرف کننده موضوع مربوطه است ، و چیزی جز انتقام به روش مجاز قانونی نیست.
جناب، بحث من این است که چرا باید در جامعه ایران بعد از ۴۰ سال فساد به معنی بی اخلاقی کامل رشد کرده باشد و من آنرا جز نادیدن و پست شمردن انسان و هستی از طریق نابخردی و ترویج خرافت و ریشه کنی خرد نظام حاکم نمی دانم. ریشه کن کردن فساد بدون حق طبیعی آزادی و کرامت انسانی ناممکن است.
زمانی که فردی بنام آنارشیست، اظهار می کند که آیا زنان به این حد رسیده اند که آزاد و همپای مردان باشند، من جهل عمیقی را میبینم که هستی و انسانیت را از درون نابود می کند.
خوار کردن مخاطب را نیز روشی بر برتری طلبی می شمارم.
ما در قوانین کیفری ، در هم آمیختگی فقه را با قانون شاهدیم. نتایج حاصل ، به اصل فقه و قانون صدمه زده است.
دیدگاه فقهی به یک موضوع ، چون آمیختگی آن به موضوع و اجرای آن به معنی پدیداری موضوع جدید باید دید.
آ+ب= آب
این موضوع جدید ، تاثیرش متفاوت است و بدین خاطر بررسی جدیدی را می طلبد.
مجازات کیفری ، آنگونه که نامش پیداست، مجازات است، پارادایم این موضوع با اختلاط شدن دین بمرز بحرانی رسیده و دیگر قابل قبول انسان دوران کنونی نیست.
ما در مجازات کیفری احتیاج به علوم دیگر چون روانشنانسی، جامعه شناسی، انسان شناسی ، تاریخ شناسی و طب ودیگر علوم داریم، بدون این علوم قانون کیفری همان مجازات باقی خواهد ماند.
همانگونه که ما به تغییر و تبدیل و تاثیرات علوم معتقدیم ، چرا به پایه همه که خود انسان است معتقد نیستیم؟
زمانی که طب اینگونه پیشرفت کرده که هر اختلال جسمی را تجزیه و تحلیل می کند. چرا نباید چگونگی رفتارانسان را مورد بررسی قرار داد و بجای قوانینی کلی و کیلویی به مداوا و نه مجازات پرداخت؟
ادامه دارد.
انسان!
من کجا این جمله را گفتم:
” آیا زنان به این حد رسیده اند که آزاد و همپای مردان باشند ”
چرا برداشت غلط و فهم نادرست خود از سخنان مرا به نام من سند میزنی؟!
خوب، در پست قبلی به سبک نوری زاد همینطوری یه چیزهایی را سرهم کردی و فرار!
اگر کسی آینه جلوی روی شما زنان میگیرد و به شما نهیب میزند که ” الان وقتش نیست “؛ چرا به تریج قبای شما برمیخورد؟
اگر شما که زنی و ادعای تخصص و تجربه داری … خوب بسم اله.
فرض کن شما زنان محترم از فردا قرار باشه برید بیرون کار کنید و ما مردان تمام امور کشور را به شما زنان بسپاریم؟
در چند رشته و چند حرفه تخصص و تجربه دارید؟ هزاران هزار مورد هست که شما زنان یک بار هم در طول زندگی تجربه نکردید و یا اصلاً نمیدانید چیست و یا چگونه نوشته میشود؟
مگر مخ ما مردان تاب برداشته که همۀ امور را بسپاریم به شما!
حرف من اینست که خیلی ها و بخصوص نوری زاد متوجه نشدند:
برای زنان ایران با شرایط فعلی ( نبود تخصص و تجربۀ کافی ) و همچنین وضعیت قوانین و عرف زن ستیزانه در کشور، حتی اگر پست وزیری یا بالاتر، ریاست جمهوری را پیشنهاد بدهند، خود زنان نباید قبول کنند.
آیا زنان به حد کافی تخصص و تجربۀ مدیریتی و کلان دارند؟ آیا در شرایط فعلی کشور میتوانند کاری از پیش ببرند؟ چند درصد از مردان و یا حتی زنان حاضرند زیر دست وزیر زن کار کنند؟ گذشته از همۀ اینها مگر با وجود کسی به نام رهبر و ولی فقیه امکان پذیر است؟ مگر با وجود شوهر، اختیارات و تمایلات او امکان پذیر است؟ مگر با وجود قانون محرم و نامحرم امکان پذیر است؟ و …
من اگر جای خامنه ای و روحانی بودم برای مفتضح کردن زنان هم که شده نیمی از کابینه را به زنان میدادم و منتظر میماندم که همۀ آنها به چه کنم چه کنم بیافتند! و دست آخر بگویم … دیدید … زنان نمیتوانند!
الحق و الانصاف که احمق ها در این کشور حکومت میکنند!
زنان باید ابتدا خود را نشان دهند و خود را به مردان ثابت کنند و اینکار زمان بر است. زنان باید با احتیاط گام بردارند و از حول حلیم توی دیگ نیافتند. باید در پست های پایین تر مانند نماینده، شهردار، استاندار و غیره خودی نشان دهند و تغییری ایجاد کنند بعد برسند به وزیر و رئیس جمهور.
من هر چه بگویم امثال شما آرمان خواهان بی انگیزه باز بد برداشت میکنید و به من برچسب فرو شدن در جهل عمیق میزنید…
باشد…حق شما زنان را، مردان خورده اند… اگر عرضه دارید حقتان را بگیرید! تمام!
امثال شما فقط ادعا دارید و هی میگید به زنان ظلم شده…همش لاف زدن و ادعای دروغ! وقتی خودتان نمیخواهید و توان مبارزه و جنگیدن ندارید، وقتی اکثریت شما بدنبال تکیه گاه هستید و بدتر از همه بی عرضه گی خود را با هزار بهانه مخفی میکنید … دیگر مردان را مقصر ندانید… اگر مردان اشتباه میکنند چه کسی باید به آنها ثابت کند که اشتباه کرده اند… الان امثال شما زنان راحت طلب میگویید که خود مردان باید اعتراف کنند و تازه به پیشرفت شما هم کمک کنند( همان انتظار تکیه گاه بودن)… این مگر شدنی ست؟!… هم خر میخواهید و هم خرما! … قضیه رقابت است و نه رفاقت!
کاش نظامی کمونیستی در ایران حاکم بود و چنان برابری با مردان به شما نشان میداد که قدر عافیت را میدانستید.
مردان مانند سیاستمداران آلوده هستند و این آلودگی افتخار نیست؛ تاریخ گواه این آلودگی ست. اگر شما زنان هم میخواهید خود را آلوده کنید… پس به دنیای مردان خوش آمدید… از همین فردا شروع کنید.
من که به نوبۀ خودم حاضرم تمام اختیارات خودم را به هر زنی بدهم که داوطلب است و خیال خودم را راحت کنم.
در شهر هرت
جناب آنارشیست
-من به پستهای قبلی کمتررجوع نمی کنم.
-جناب،چرا این تخصص فقط برای زنان بکار برده می شود؟
-شما سری به قوانین بزنید و حقوق نیمه زنان را در موارد ی چون ارث، شهادت، دیه،ازدواج،( یک مرد چهار زن و صیغه) ،مردمسلمان حق ازدواج با غیر مسلمان را دارد و زن خیر.حق طلاق. حق تحصیل در حقوق سیاسی، والهی،…بنگرید و خود قضاوت کنید!
شما نیز چون اغلب مردم ، سیاست را = با فساد و دروغ وحیله می دانید.
حال آنکه این روش راهبردی حاکمیت نظام اسلامی است وبا مفهوم سیاست ، که راهبرد و مدیریت کل جامعه در رابطه با دیگر علوم وعلمی وسیع و چندجانبه است فرق دارد.
بقیه را نیز قبلا جواب دادم.
اینها یعنی نقد خردمندانه شریعت ؟! “مفسد فی الارض” نه “مفسد فی العرض”! ،بله حدود،قصاص،دیات،تعزیر،از احکام شریعتند برای حفظ نظم و انتظام جامعه و بازدارندگی و پیشگیری از وقوع مکرّر جرم و برقراری عدالت،و این ملاکها ربطی به این زمان و آن زمان ندارد.بنابر این شان نزول،هیچگاه ملاک و فلسفه این احکام ،یعنی برقراری عدالت و نظم انتظام و بازدارندگی و پیشگیری از تکرار جرم را محدود به زمان خاص نخواهد کرد،چون همانطور که خود جرم و ارتکاب جرم محدود به زمان نیست،قانون مقابله با جرم نیز محدود بزمان نیست،پس شان نزول محدود کننده نیست.خرد و انسانیت و کرامت نیز در محل خود محفوظ هست چون از نظر اسلام،همه انسانها و نه فقط مجرمی که بعمد مرتکب جرم شده است کرامت دارند و انسانیت دارند و خرد دارند،و چنین اوصافی حتما باید مانع و رادع انسان باشند از ارتکاب جرم عمدی،و البته مجازات عادلانه و برابر،هیچ تنافی با حفظ کرامت انسان و انسانیت او ندارد،چون حفظ و پاسداشت این عناوین مربوط به مرحله پیش از وقوع جرم است و بعد از مجازات مجرم هم البته کرامت و انسانیت او محفوظ است مادام که مرتکب جرم دیگری نشود و سلب حیات یا مواهب حیات از دیگری نکند.چون همه انسانها در بهره مندی از حیات و مواهب حیات برابرند و معنا ندارد که کسی سب حیات دیگری یا سلب مواهب حیات دیگری کند و او را با بهانه های مقلدانه روشنفکری به مرتبه پایین تر مجازات کنند.کاری که داعش کردند هیچ ارتباطی با متن و احکام دقیق اسلام ندارد،داعش چه بعنوان یک گروه و چه بعنوان افراد آمر و عامل او همه متجاوز به حیات و مواهب حیات انسان های دیگر هستند و مستحق مجازات هستند،و مجازات قانونی مجرمان تحت حکومت اسلامی هیچ ارتباط یا مشابهتی با اعمال ظالمانه و جاهلانه گروه داعش ندارد و اینها صرفا بازی با الفاظ است و تبلیغات بیهوده.در قصاص دو جهت مطرح هست ،یک جهت که جهت شخصی هست باز می گردد به “تشفّی” شخصی صاحبان خون یا خود شخصی که مواهب حیات از او سلب شده ،در این مورد قصاص (یعنی مجازات برابر و مثل هم) راه منحصر نیست و جنبه جبرانی همانطور که می تواند قصاص و مجازات مشابه باشد،می تواند به خواست و اختیار صاحبان خون یا خود مجنی علیه ،تبدیل به گرفتن دیه شود که جریمه مالی شخصی است،و شق ثالثی هم وجود دارد که اسلام آنرا نیز تشویق فرموده است :اینکه صاحبان خون یا مجنی علیه اصلا بدون مجازات مشابه یا مجازات نقدی،گذشت کنند،بنابر این در این جهت، کاملا احکام عقل و خرد مراعات شده است،این راجع به (نه راجب) جنبه شخصی در قصاص،و از جنبه عمومی نیز،وضع این اضلاع سه گانه (حق قصاص و حق گرفتن دیه و حق گذشت) تابع همان فلسفه بازدارندگی و برقراری عدالت و نظم در اجتماع انسانی هست که ممکن است سالها و قرنها طول بکشد که بشریت و از جمله غربیها و مقلدان آنها پی به حقانیت و درستی احکام شریعت ببرند.عضو از دست رفته همانطور که با قصاص یا جریمه نقدی باز نمی گردد با حبس و مجازات های جایگزین دیگر نیز باز نخواهد گشت،پس مخالف احکام اسلامی در این جهت هیچ حجتی ندارد،چیزی که مشترک هست این است که مجرمی ک سلب حیات و کرامت و بهره مندی انسان دیگر کرده است نباید نوازش شود،باید مجازات شود بنحو عادلانه،اگر سلب حیات یک “انسان” کرده است باید سلب حیات شود و اگر سلب یکی از مواهب حیات از یک “انسان” کرده است نیز باید سلب همان مورد شود یا جریمه دهد تا جرم را مکرّر نکند و برای جامعه نیز عبرت باشد تا کسی بسمت ارتکاب جرم مشابه نرود.جامعه شناسی و روان شناسی جرم و مجرم،مربوط به پیش از ارتکاب و وقوع جرم هست،و تنافی با مجازات پیشگیرانه ندارد. بله دین (و نه متدینان) در ریز و درشت احوال و اعمال انسان حکم دارد که صاحبان عقول جزئیه اگر در مبادی آنها و جایگاه شارع و خدای حکیم خردمندانه تدقیق کنند و هواها و امیال شخصی خود یا افرادی نظیر خود را با مصالح و حکمت هایی که آفریدگار انسان برای سعادت دنیوی و ابدی انسان در نظر می گیرد ،ترجیح ندهند و مبتلا به بیماری هواپرستی و دنیا پرستی در نفی دین نباشند،می توانند چنین مصالحی را درک کنند.اجرای احکام اجتماعی اسلام و برقراری عدالت و نظم و تثبیت مجازات های بازدارنده ،دخالت در چند و چون احوال شخصی نیست،چون اولا در تعارض مصالح اجتماعی یا مصالح و منافع فردی،بحکم شریعت و بحکم عقل غیر مشوب به هوی و هوس،مصالح اجتماع مقدم هست،علاوه اینکه اگر مجازات های بازدارنده دخالت در چند و چون زندگی شخصی باشند،فقط قصاص و دیه دخالت در این احوال شخصی نیست،هر مجازات دیگری از قبیل حبس و نظائر آن هم باز روی همین منطق دخالت در احوال شخصی می شود،از اینجا معلوم می شود که مطلق دخالت در احوال شخصی ممنوع عقلی یا شرعی نیست،آنجا که مصالح اجتماع انسانی در تعارض با مصلحت های وهمی یا حتی واقعی شخصی قرار گیرد.
فساد در همه جای دنیا و مجتمعات با کم و زیادش وجود دارد،و چنانکه قبلا اشاره شد،مجازات مجرم و وضع قوانین بازدارنده هیچ تعارضی با آزادی و کرامت اصلی انسان ندارد بلکه در جهت تامین عدالت و حفظ کرامت انسانی است.خوار کردن مخاطب صورت های گوناگونی دارد که باید از همه آنها اجتناب کرد از جمله توهین به کلیت شریعت و مسخره کردن احکامی که مورد احترام میلیونها انسان در جهان هست آنهم با توجیهات مضحک و بی مبنا و دین ستیزانه و دور از خرد.فقه اسلامی علم تخصّصی برای تبیین قوانین اسلام است،و قوانین اسلام چه مورد پسند دین ستیزان متظاهر به خرد باشد یا نباشد مبنای عمل در جامعه ایران است بر اساس خواست و رای مردم،هرچند اقلیتی با آن مخالف باشند یا مبانی احکام شریعت را درک نکنند. در مورد نسبت جرم شناسی و جامعه شناسی و روان شناسی جرم و مجرم قبلا اشاره شد که اینها مربوط به پیش از زمان وقوع جرم و تلاش برای اصلاح و ارتقاء فرهنگ جامعه هست و منافاتی بین بکار گیری شاخصه های علوم و داده های علوم با وضع قوانین بازدارنده ندارد ،چنانکه اتکاء به داده های مورد اشاره منافاتی با مجازات هایی مثل حبس و نظائر آن ندارد.
درود ;
محمد عزیز با سپاس از شما و دگر یاران که هیچ وقت نمیگذارید جنایات این حکومت اسلامی فراموش شود.
انسانی که در قران بعنوان” اشرف مخلوقات” از ان یاد شده تا چه حد رکود کرد که ازحیوانات پست و درنده هم پست تر شد.
خدا نتنها الان به خودش “احسنت” نمیگوید , بلکه از رفتار “اشرف” مخلوقاتش هم به شرم امده.
محمد عزیز “قدرت و اختیار تام” در دست هر فردی خطرناک است.
و این هم بگذرد
عقرب
aghrab_2000@hotmail.com
نوریزاد گرامی درود بر شما باد! دوست ارجمند من در صداقت و جوانمردی و شجاعت و درایت و انساندوستی و میهن دوستی شما کوچکترین شبهه ایی ندارم. ولی دوست ارجمند انتقاد شما از جناب پناهی را نمی پذیرم. شما رفتار و تفکر و برخورد فردی غرق در عشق ولایت که تنها راه درامد و رمز پیروزی و نام آوری خود را در به لجن کشیدن دیگران و وارونه نشان دادن واقعیات و و حقایق می جوید را تنها بصرف جوانی او توجیه می کنید. بنظر من کار جناب پناهی آگاهانه و مسئولانه بود. دوست گرامی این جوانی که شما دلسوزانه سزاوار جایزه ایی آنهم از دست شخصی که زندگیش توسط افرادی مثل همین شخص به نابودی کشیده شده می دانید آگاهانه عبای مزدوری بر تن کرده. کار کسانی که جناب پناهی را به چنین رذیلتی وا داشته اند زشت و نا جوانمردانه و اصلاح طلبانه بوده ولی آنچه جناب پناهی انجام داد جوابی درست به رذالت آن جاهلان و جیره خوران اسلامی بود.
————
درود مزدک گرامی
سخن من این بود که اگر طرف، ما را سکه ی یک پول کرده، ما بوقت تلافی مجاز نیستیم از جاده ی انصاف خروج کنیم. من در آن سخن، شیوه ای مناسب تر پیشنهاد کرده ام. که: آقای پناهی آن جایزه را به آن جوان تقدیم می کرد اما سخن خود را نیز می گفت. آن جوان فیلمساز در آن جمع، به نمایندگی از دزدی ها و پلیدی های حکومت خرد و خمیر شد و حال آنکه می شد رفتاری مناسب تر اختیار کرد
با احترام
.
جناب نوريزاد آقاي پناهي با عملي كه انجام داده است پاسخ لازم و كافي را داده است , بدون كلام
کسی میدونه اگه توی آلمان یکی فیلمی بسازه که جنایات هولوکاست رو برعکس نشون بده بهش جایزه میدن؟
سلام بر نوریزاد گرامی
فرض بر این بگیرید که مثلا از جنایتکارانی چون پورمحمدی و رییسی بخواهند برای خدمت به مردم! تقدیر کنند و از شما بخواهند جایزه ای راطی مراسمی به آنها بدهید آیا شما حاضر به این کار می شوید یا از آن سر باز می زنید؟!حکایت این مراسم هم چنین بوده است.وقتی مزدورانی با هزینه بیت المال و به سفارش نهادهای امنیتی فیلمهایی به سان ماجرای نیمروز یا قلاده های طلا و امثالهم را ساخته و بدینوسیله با قلب واقعیت ضمن خوش رقصی برای حاکمیت جبار ملتی را به سخره گرفته اند بهترین برخورد نه اهدای جایزه بلکه امتناع از دادن آن است.باید به چنین اشخاصی نشان داد که عمل آنها عکس العملی متناسب با آن دارد.اینگونه اقدامات شنیع جوان و پیر نمی شناسد عمل شنیع شنیع است.
موفق باشید
با درود بر شما دو گرامی، مزدک 1 و نوری زاد
برگزیدن آقای پناهی برای اهدای جایزه یک فیلمساز ارزشی، ترفندی کثیف و البته کوته فکرانه از سوی برگزارکنندگان آن مراسم کذایی بود، زیرا هر دو سناریوی ممکن (چه آقای پناهی می پذیرفت جایزه آن فیلمساز را بدهد، و چه آنگونه که کرد) جنجال برانگیز و پرحاشیه بود که به گمان من، مطلوب اصلی گردانندگان مراسم هم همین حاشیه ها بود تا آن سیرک خفت بار را در کانون توجه عمومی نگه دارند.
اما این که جناب نوری زاد فرموده اند: “آن جوان فیلمساز در آن جمع، به نمایندگی از دزدی ها و پلیدی های حکومت خرد و خمیر شد…”، شخصا بر ابن باورم که “آن جوان فیلمساز” به واقع نماینده همان حکومت دزد و پلید بود و رفتار آقای پناهی را بجا و سنجیده می دانم.
این که آن جوان فیلمساز سینما را می شناسد، البته بحثی است جدا و به توانایی های حرفه ای او بر می گردد و من هم فیلم “ایستاده در غبار” این فیلمساز را به لحاظ تکنیکی (فقط از دیدگاه تکنیکی و از دریچه دوربین و فارغ ار محتوا) ارزشمند می بینم، امــــا بحث شکنجه و بازداشت ها در این نظام مقدس آنقدر جدی و غلیظ است که وقتی پای تحریف چنین رخدادهای تاریخی در میان باشد، هیچ ارزش سینمایی محلی از اعراب نداشته باشد. واقعیت ها و اسناد سال هاست که به اندازه لازم (اما نه کافی) پرده از جنایات این رژیم هم در زمان پیش از دستگیری و هم در زندان ها برداشته اند، پس اگر کسی همچنان اصرار دارد که آگاهانه بلندگوی تبلیغاتی و مسوول پاکسازی و بازنویسی تاریخ هولناک رژیم باشد، همان بهتر که خرد و خمیر بشود.
مزدک1
7:57 ب.ظ / آگوست 26, 2017
ما به این دوستان عرض میکنیم که زن جواهر نیست ???
بله درست است از نظر مزدك و مزدكيان زن خواهر نيست و برعكس آن صحيح است
بعبارتي خواهر مي تواند زن انسان باشد
در این گفتار بر اساس متون تاریخی و پژوهشهای باستان شناسان و تاریخ پژوهان ، اثبات خواهیم کرد که ازدواج با محارم در ایران باستان بنا بر آموزه های دین زرتشتی جایز بود.
اسنادی بر اثبات ازدواج با محارم در دین زرتشتی
استاد مرتضی راوندی میگوید :
« به عقیده پروفسور مینورسكى و عده ای از صاحبنظران، منظومه ویس و رامین در حدود نه قرن پیش، یعنى پنجاه سال پس از آنكه فردوسى شاهنامه را به پایان رسانیده، پرداخته شده است. اصل پهلوى، و زمینه جغرافیایى داستان، اسامى شخصیتها و اماكن، طرز حكومت و اوضاع كلى جامعه، طرز عشقبازى و ازدواج ( زناشویى خواهر و برادر ) بطورى كه در ویس- و رامین توصیف شده با هیچیك از ادوار تاریخى ایران جز دوره اشكانیان قابل انطباق نیست. »
مرتضى راوندى ، تاریخ اجتماعى ایران ، ناشر: انتشارات نگاه ، تهران ، چاپ دوم ، ج 1 ص 590
هرکس کتاب تاریخ اجتماعی ایران را بخواند در میابد که نویسنده هیچ گرایش خاصی به اسلام نداشت .
و در مقابل گاهی ملی گرایی افراطی در وجود نویسنده موج می زد.
ایشان می گویند :
« استاكلبرگ مانند مینورسكى این داستان ( ویس و رامین ) را مربوط به قبل از اسلام مىداند مىگوید: «عقاید پارسى زرتشتى، مانند ازدواج خواهر و برادر و تأثیر ستارگان در سرنوشت انسان، در منظومه فراوان است. »
همان ، ج 1 ص 591
در جایی دیگر میگویند : « در تاریخ نویسى باید حقیقت را جستجو كرد و نوشت، حاق مسأله این است كه ازدواج با اقرباى خیلى نزدیك در ایران قدیم موسوم به «خوتكدس» پسندیده بود، و ظاهرا جهت آن را حفظ خانواده و پاكى نژاد قرار مى دادند .»
همان ، ج 1 ص 587
« كمبوجیه دو خواهر خویش را به عقد خود درآورد، اردشیر دوم دو دخترش ؛ آتسا و آمسترس را به زنى گرفت. در كتاب ارداى و یرافنامه آمده است كه یكى از بزرگان زرتشتى هفت خواهر خود را در حباله نكاح داشت . »
همان ، ج 6 ص 283
یان ریپکا میگوید :
« در ایران باستان، زناشویى پدر با دختر ، پسر با مادر و برادر با خواهر مجاز بود و حتى از لحاظ دینى، به عنوان عملى مستحب، توصیه مىشد. شوهر- مخصوصا بعدها- مىتوانست همسرش را شریك دارایى خود سازد ؛ ولى، این حق را نیز داشت كه او را رها كند و یا به مرد دیگرى واگذارد . »
http://zartoshtquest.blogfa.com/post/34
در زمانی که گاوان خدا و بت بودند و پرستش می شدند. زرتشتیان ، دریافته بودند که NH3 آمونیاک خاصیت ضدعفونی کننده پوست و زخم بخصوص بجهت، اسیدی بودن دارد.
-در گاتها، هات ۵۳، پند زرتشت به دخترش پوروچیستا هنگام ازدواج با جاماسپ وزیر دوران گشتاسپ چنین آمده است:
« اینک تو ای پوروچیستا، جوانترین دختر زرتشت، من از روی پاکی و راستی و نیک منشی، جاماسپ را که از راستکرداران و پشتیبانان آیین راستی است، جهت تو برگزیدهام. پس اکنون برو و در این باب بیندیش و خردت را راهنما قرار داده و پس از موافقت به اجرای مراسم مقدس ازدواج پرداز.»
جناب عبدالله، به گفته خودت از قبیله مضر عربستان:
من قبلا پاسخ شما را داده ام مجددا همان پاسخ را به شما می گویم.
مگر شما خودت را از نسل آدم و حوا نمیدانی؟ مگر طبق اعتقادات شما یکی از 2 برادر بنام های هابیل و قابیل، برای تصاحب خواهر خوشگل تر خود برادر دیگر را به قتل نرساندمگر شما نسل انسان را حاصل همبستری و زنای این برادر قاتل با خواهر خوشگتر خودش نمیدانید!؟ شما که طبق اعتقادات اسلامت، خودت را محصول زنای خواهر با برادر میدانی شرم نمی گنی؟ جناب عبدالله که صحیح آن عبدالات است( الات و العزی)(عبدالات پدر محمد و عبدالعزی عموی محمد) شرم نمی کنی آب و نان ایران را می خوری و همچنان افتخار نژاد پرستانه می کنی که اجدادت قرنها پیش به ایران هجوم آورده اند و تو منسوب به یکی از قبایل هجوم آورنده بنام “قبیله مضر” هستی و همچنان در مورد پیشینه و تاریخ ایران که هرچه بوده، تاریخ است و نه مثل شما اعتقادات! مکررا سمپاشی می کنی بارها امثال این کامنت فوق را در این سایت درج کرده ای باز هم از کینه ونفرتت نسبت به ایران دست بر نمی داری مگر این ایران با تو چه کرده است؟ هجوم به ایران را اجدادت آورده اند و اموال و نوامیس ملت ایران را تحت عنوان جهاد! غارت کرده اند آنوقت تو به اجداد غارتگرت افتخار می کنی و به ایرانیان کینه داری؟! جناب عبدالله که خود را محصول زنای خواهر با برادر میدانی چرا به موطنت بر نمی گردی؟ تا از این نفرت و کینه نسبت به ایرانیان نجات پیدا کنی؟ 14 قرن است خودت و اجدادت در این مملکت خورده اید و خوابیده اید و ذره ای احساس تعلق به این آب و خاک و تاریخش در خود نمی بینی و همچنان می گویی من از قبیله مضر عربستان هستم عزیزم خب برگرد به عربستان و در آنجا با افتخار بگو من محصول زنای خواهر با برادر هستم این ایران را هم با تاریخش بگذار برای ایرانیانی که اگر آب و نانش را می خورند به حکم شرافت، به تاریخ و وطنشان حتما احترام می گذارند . عشق می ورزند جناب عبدالات عربستانی شرمت باد.
درود
برادر مکتبی , شما اگر دنبال حقیقت هستین چرا جویای منشا ان نیستن؟
طبق بینش تمام ادیان ابراهیمی , خداوند ادم و حووا را به روی این کره خاکی تبعد کرد و طبق مفاد تمام این ادیان “منشا” انسان فقط و فقط این دو مخلوق هستن.
حالا شما بفرمایید بر مبنای نگرش این ادیان چگونه بدون همبستر شدن ادم و حووا با فرزندان خود و یا همبستر شدن فرزندان ادم و حووا با یکدگر امکان تولید مثلی میتواند بوده باشد؟.
من شخصا به گفته این ادیان ایراد دارم و ان را توهین به نسل بشر میدانم , چون از اول نسل انان را زنازاده و حرام زاده تفسیر میکند.
عقرب
آقای نوریزاد گرامی…اینست امکانات موجود از نظر مراجعه به مراجع بین المللی جهت تأمین حقوق انسانی ملت ایران.
1- ایران عضو دادگاه کیفری بین المللی نیست و ارجاع شکایت به آن دادگاه منتفی است.
2- درمورد شکایت شما و آقای ملکی به دبیر کل سازمان ملل و ارسال رونوشت به مسئول حقوق بشر این سازمان، امری بسیار پسندیده و انسانیست. منتها حد اکثر اینکه این شکوائیه هم مثل گزارشهای قبلی درمورد تخطی حکومت اسلامی از قوانین حقوق بشر این سازمان، ممکنست به عنوان یک اتهام دیگر به پروندۀ این حکومت افزوده شود. ولی بخاطر منافعی که کشورهای پایه گذار سازمان ملل در ایران دارند، گمان نمیکنم هیچ گونه اتفاقی به نفع مردم در جلوگیری از پایمال شدن حقوقشان از جانب حکومت اسلامی، رخ دهد. علت هم اینست که پنج کشور پایه گذار سازمان ملل برای خودشان حق وتو قائلند و گذشته از دو کشور روسیه و چین که علناً با حکومت اسلامی ایران دارای روابط بسیار نزدیک هستند و هر پیشنهادی از جانب هر کشوری جهت تنبیه حکومت اسلامی به این سازمان ارجاع شود، با وتوی این دو کشور جنبۀ عملی نخواهد گرفت. سه عضو دیگر این سازمان نظیر آمریکا و انگلیس و فرانسه هم اگرچه ظاهرا هارت و هورتهای زیادی در مورد تخطی حکومت اسلامی از حقوق بشر میکنند، ولی در عمل کاری به نفع مردم ایران انجام نخواهند داد. علت آنست که این سه کشور نیز دارای منافع زیادی در ایران هستند. اینکه شما بظاهر می بینید که آمریکا مرتباً به حکومت اسلامی تشر زده و تهدیدش میکند، فقط و فقط ظاهز قضیه است. بیشتر صنایع و شرکتهای انگلیسی و فرانسوی و حتی سایر کشورهای اروپائی و خاور دور و نیز چین، تحت کنترل کنسرنهای آمریکائی بوده و با لیسانس شرکتهای آمریکائی به تولید محصولات صنعتی میپردازند. گذشته از اینها، چه سیاستی بهتر از ادامۀ سیاست های کنونی غرب در منطقه جواب میدهد؟
نتیجه آنکه ما باید تنها بر نیروی خودمان اتکاء کرده و عواملی را که کنترلی بر آنها نداریم، (باید و نباید) در مانوورهای سیاسی در نظر بگیریم. کشورها در سیاست خارجیشان مانند یک فاحشه عمل میکنند. هر که بیشتر به آنها نفع برساند، حمایتش میکنند. مسألۀ دیگر اینکه سیاست مبارزات سیاسی کنونی با توجه به دسته بندیهای اقتصادی جهانی، باید طوری تنظیم شود که بخش اعظم آنها اطمینان پیدا کنند که از به خطر افتادن منافعشان بر اثر پیامدهای ناگوار بعدی در منطقه، در امان خواهد ماند. اجرای چنین سیاستی مستلزم اتخاذ روشهای خاصی بوده و درست مثل عبور از روی پل صراط در روز قیامت است. با کوچکترین اشتباه به قعر آتش سوزان سرنگون خواهیم شد. پس اولین و مهمترین گام چیزی جز اتحاد عمل نیست. ایرانیان نیز اکثراً تکرو هستند و باید بپذیرند که در مبارزۀ سیاسی نمیتوان تکرو بود. مبارزۀ سیاسی نیاز به تشکل بر حول رسیدن به هدف واحدی را دارد. براین مبنا، حرکتهای سیاسی نظیر آلترناتیو رضا پهلوی یا مجاهدین، فقط و فقط در جهت به ثمر رساندن سیاستهای کلی تر غرب بوده و چیزی بیشتر از آن هم نخواهد بود. هنوز حکومت اسلامی ورقهای زیادی برای بازی در اختیار دارد. باید تشکلی بوجود بیآید که رهبری آن بتواند گام به گام تاکتیهای طرف مقابل را خنثی کند تا کم کم به هدف نزدیک شود. توجه به این واقعیت حائز اهمیت فوق العاده ایست که هنوز اکثریت مردم متوجه سیستم “فاشیسم مذهبی” نشده اند. هنگامی که اکثریت مردم متوجه دشمن عمده که همانا فاشیسم مذهبی است شدند، از آن به بعد تابع بازیهای سیاسی شل کن-سفت کن حکومت نشده و سیاستی مستقل اتخاذ خواهند کرد.
با نوشتن این مختصر قصد ایجاد نا امیدی و یأس ندارم. بقول سان تسو استراتژیست چینی، برای پیروزی در نبرد، باید برنامۀ راهبردی (استراتژیکی) جامعی داشت و آن اینکه بایستی همۀ امکانات مادی و نیروها را تجهیز نمود. علت شکست جنبشهای بهار عربی این بود که همۀ امکانات را تجهیز نکرده بودند. در دنیای امروز دیگر اتخاذ سیاستهای مبارزاتی نظیر گاندی و ماندلا و سوکارنو و مصدق و اسپارتاکوس و قیام زنگ و مزدک و ابومسلم و یعقوب لیث و غیره…جواب نمیدهد. مطالعۀ کتاب “هنر جنگ” سان تسو را به دوستان توصیه میکنم. شاید مقدمه ای برای حرکتهای سیاسی باشد. ضمناً توجه داشته باشیم که استراتژی مبارزۀ سیاسی با استراتژی جنگی تفاوتی ندارد.
https://web.stanford.edu/class/polisci211z/1.1/Sun%20Tzu.pdf
غرض از انجمن و اجتماع جمع قواست/ چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست
ز قطـــره هیچ نیـآید ولی چـو دریـا شـد/ هــــرآنچـه نفع تصــور کنی درو پیــداست
ز قطره دیـــده نگشته هرگز جنبش موج/ محیط باشد کز وی نهنگ خواهد خاست
———————-
درود علی آقای کبیری
ما خود می دانیم که از نگارش این نامه یا نامه هایی شبیه این طرف چندانی بسته نمی شود. مهم اما برای ما، زنده نگهداشتن یاد این خون های بناحق ریخته شده است. تا مبادا غبار فراموشی بتواند شناعت این فاجعه ی غلیظ را کمرنگ کند. ما و شما و دیگر هموطنانمان به هر مناسبت و یا بی هیچ مناسبت باید این داغ را زنده نگاه داریم. تا زمان بایسته اش فرا برسد. شیخ مصطفی پورمحمدی در باره ی این کشتار گفت: شبی نبوده که راحت نخوابیده باشم. باور کنید به این فکر می کنم که بر زبان آوردن این جمله نشان از این دارد که شبی نبوده که ضجه ی زندانیان مظلوم در گوش این شیخ قصاب نپیچیده باشد.
با احترام
.
حجاب 4
امّا حجابِ کافران،
از این جهت که افرادِ نامسلمان احترام ندارند. حدّاقل رأی فقهاء درباره حجابِ زنانِ نامسلمان و نگاهِ مردان به آنان نظریه ای است که فقهایِ معاصر عنوان کردند. سیّد خمینی عقیده دارد نگاه به همه زنانِ کافر جایز بوده و بهتر است نگاه فراتر از مواضعی که عادت به پوشاندنش ندارند نرود هرچند اگر به مواضعی هم که معمولاً می پوشانند(مانندِ پستان ها) نگاه کنند دچار گناه نشدند(تحریرالوسیله،ج2،ص242) کاظم طباطبایی نیز همین مسئله را عنوان می کند(العروة الوثقی،ج5،ص493). علی سیستانی و اسحاقِ فیّاض نیز نگاه به اندامِ زنان کافر را تا حدّی که خودِ زن عادت به پوشاندنش ندارد را جایز می داند و بینِ صورت و دست و سایرِ اعضایِ بدن تفاوتی نمی نهد مانندِ مسلمانی که در اروپا زندگی می کند و به سواحلی می رود که زنان همه برهنه اند و چون آنان برهنگی را بد نمی دانند پس نگاه به این اندام بدونِ قصدِ کامجویی جایز می باشد(منهاج الصالحین،ج3،ص11). امّا فقهاء از این مسائل فراتر نیز رفته اند، حسن جواهری حرام بودنِ نگاه به عورت(شرمگاه) زنان کافر را محل تأمل دانسته و ابوالقاسم خوئی در قوّتِ حکمِ حرام بودنِ نگاه به عورتِ کافران اشکال می بیند(العروة الوثقی،ج1،ص306) و سیّد خمینی نگاه نکردن به عورتِ کافر را بنابر احتیاط می پذیرد نه فتوایِ قطعی(العروة الوثقی،ج1،ص138) و حسینعلی منتظری نیز در نگاه نکردن به عورت کافر تنها احتیاط را می پذیرد(العروة الوثقی،ج1،ص130). امّا گروهی از فقهاء بنابر روایتِ همتاییِ شأنِ عورتِ کافر با عورتِ الاغ «عورة من لیس مسلم… مثل… عورة الحمار» عقیده دارند می توان به حتّی به کافرانِ لختِ مادرزاد نیز نگاه کرد(مانندِ نگاه به عورتشان)، محسنِ حکیم شیخ حُرّعاملی را قائل به جوازِ نظر به عورتِ کافر می داند(مستمسکِ العروة،ج2،ص189) و محمّدتقی آملی بعد از اینکه این حکم را به صدوق و حرّعاملی نسبت می دهد، جوازِ نظر به عورتِ کافر را مقدّم به حقیقت می داند(مصباح الهدی،ج3،ص7). حسینی شبّر نیز دلالتِ آیه31نور را در اختصاصِ حرمتِ نگاه به عورت در مسلمانان می پندارد(العمل الأبقی،ج2،ص3) و حائری بیارجمندی در جمع بندیِ ادّله به عدمِ حرمتِ نگاه به عورتِ کافر باور دارد(مدارک العروة،ج2،ص392). سعیدِ حکیم تأیید می کند که مناسباتِ ارتکازی دلالت بر این دارد که وجوبِ پوششِ عورت بر مسلمان از جهتِ احترام و حفظِ کرامتِ او بوده است(مصباح المنهاج،کتاب الطهاره،ج2،ص20) و از فقهایِ معاصر اسحاقِ فیّاض به صراحت نگاه به عورتِ نامسلمان را جایز می داند و عقیده دارد حرمتِ نگاه به عورت تنها در محدوده برادرانِ ایمانی ثابت شده و به این دلیل کافران شاملِ این حکم نمی شوند(تعالیق مبسوطه،ج1،ص207).
در نتیجه فقهاء عقیده دارند که چون کافران دارایِ احترامِ شخصیتی و انسانی نیستند پس نگاه به اندامِ آنان مانندِ موی و دستان و پاها و جاهایی که معمولاً نمی پوشانند مانندِ ران ها و بخشی از سینه و… اشکال ندارد، همچنین گروهی گفته اند که حتّی نگاه به اندام هایی که برهنه بودنش را بد نمی شمارند مانندِ پستان ها اشکال ندارد. در ادامه فقهائی هستند که چون عورتِ کافر را هم شأن با عورتِ الاغ می دانند، نگاه به عورتِ زنان و مردانِ کافر را نیز جایز می شمارند هرچند رأیِ مشهور این است «نگاه به موی و صورت و اندامی که زنِ کافر برهنگی اش را بد/قبیح نمی داند (همه اندام به جز عورت) اشکال ندارد».
نتیجه کلی:
بر اساسِ اینکه اکثر فقهایِ شیعه 1) قائل به وجوبِ پوششِ موی سر نبوده اند و تنها «رأس : عضوی که موی بر آن می روید» را واجب برای حجاب داشتن می دانستند از این روی می توان گفت زنانی که موی شان پیداست بر طبق نظرِ مشهور، دچار گناه و بی عفتی نشده اند، زیرا فقهاء تنها اندامی را شاملِ حکم حجاب دانستند که جزء «جسد/ بدن» محسوب شود درحالی که به عقیده فقهایِ متقدّم «موی» جزء جسدِ زنان محسوب نشده و به همین دلیل پوشاندنش واجب نمی باشد 2) فقهاء حجاب را تنها برای زنانِ مسلمانِ آزاد واجب می دانند و عقیده دارند که «زنانِ کنیز» و «زنانِ نامسلمان» موردِ حکمِ حجاب نمی باشند. حتّی اگر کنیز مسلمان باشد باز نیاز نیست حجاب را رعایت کند. فقهاء عقیده دارند مردان می توانند به موی و صورت و دست و زیبایی های اندامیِ کنیزان نگاه کرده و حتّی اگر بخواهند کنیزی را خریداری کنند می توانند به بدنِ او دست زده و عورتش را نیز مشاهده کنند. فقهاء در خصوصِ کافران مسئله را فربه تر کرده و گفته اند زنانِ کافر به کلی پوششی برایشان بار نمی شود زیرا پوشش و حجاب تنها برای احترامِ هویّتی و شخصیتی و حقوقی زنان است و کافران به خودی خود احترامِ شأنی و جانی ندارند از این روی بیشتر فقهاء گفته اند به همه اندامِ زنانِ نامسلمان می توان نگاه کرد و فقط اندامی که این دسته از زنان نمایاندنش را شرم دارند جدا کرده اند، به عبارتی می گویند به همه اندامِ زنان نامسلمان نگاه کردن مُجاز است مگر آنکه خود عادت به پوشاندنِ اندامی داشته باشند هرچند بعضی از فقهاء تصریح کرده اند که نگاه به عورت/ شرمگاهِ کافران (زن و مرد) به دلیلِ هم شأنی عورتشان با عورتِ الاغ، جایز بوده و مسلمانان می توانند/ مُجازند به همه بدنِ برهنه زنانِ کافر نگاه کنند.
“سیّد خمینی عقیده دارد نگاه به همه زنانِ کافر جایز بوده و بهتر است نگاه فراتر از مواضعی که عادت به پوشاندنش ندارند نرود هرچند اگر به مواضعی هم که معمولاً می پوشانند(مانندِ پستان ها) نگاه کنند دچار گناه نشدند(تحریرالوسیله،ج2،ص242) کاظم طباطبایی نیز همین مسئله را عنوان می کند(العروة الوثقی،ج5،ص493)”
(پایان)
این برداشت نادرست هست و عبارت تحریر الوسیله و عروه الوثقی چنین دلالتی ندارند،در اثناء بخش های دیگر عرض شد که روایاتی که می گویند زنان اهل کتاب چون احترامی برای خود از نظر پوشش قائل نیستند جایز است نگاه به مواضعی از بدن آنها که بطور طبیعی عادت بپوشاندن آن ندارند(البته نظر بدون شهوت و تلذّذ) ناظر به عرف معمول در زمان صدور این روایات هست که شامل سر و موی سر و دستها و صورت آنان بوده است و در متن روایات این مساله تصریح به دستها و سرو گردن و موها شده است نه تمام بدن،و عرف فعلی که عریان شدن کلی و جزئی است را شامل نمی شود،بنابر این جمله من در آوردی داخل پرانتز (مثلا پستانها) ناشی از سوء فهم نویسنده است و ربطی به مضمون فتوای تحریر و عروه الوثقی ندارد.نظر سایر فقهاء نیز همین هست.
—-
“علی سیستانی و اسحاقِ فیّاض نیز نگاه به اندامِ زنان کافر را تا حدّی که خودِ زن عادت به پوشاندنش ندارد را جایز می داند و بینِ صورت و دست و سایرِ اعضایِ بدن تفاوتی نمی نهد مانندِ مسلمانی که در اروپا زندگی می کند و به سواحلی می رود که زنان همه برهنه اند و چون آنان برهنگی را بد نمی دانند پس نگاه به این اندام بدونِ قصدِ کامجویی جایز می باشد(منهاج الصالحین،ج3،ص11)””.
(پایان)
منطق عبارات ایندو فقیه نیز همان است که اشاره شد: اولا نظر به زنان آنها مقیّد هست به عدم شهوت و التذاذ و خوف وقوع در فتنه،ثانیا:بر اساس روایات مساله،مقصود از تعبیر “جرت عادتهنّ” پوشش عادی و متعارف آنها بوده است که چیزهایی مثل گیس و گردن و سر و دست را نمی پوشانند،بنابر این بحث ساحل و برهنگی کامل برخی زنان از حدود این روایات و فتواها خارج است و اینها برداشت های من در آوردی نویسنده است.
—–
“امّا فقهاء از این مسائل فراتر نیز رفته اند، حسن جواهری حرام بودنِ نگاه به عورت(شرمگاه) زنان کافر را محل تأمل دانسته و ابوالقاسم خوئی در قوّتِ حکمِ حرام بودنِ نگاه به عورتِ کافران اشکال می بیند(العروة الوثقی،ج1،ص306) و سیّد خمینی نگاه نکردن به عورتِ کافر را بنابر احتیاط می پذیرد نه فتوایِ قطعی(العروة الوثقی،ج1،ص138) و حسینعلی منتظری نیز در نگاه نکردن به عورت کافر تنها احتیاط را می پذیرد(العروة الوثقی،ج1،ص130)”.
(پایان)
عبارت عروه الوثقی در بحث تخلّی اینطور است:” (مسألة 2): لا فرق في الحرمة بين عورة المسلم و الكافر على الأقوى”. این فتوای صریح است بر اینکه در حرمت نگاه کردن به عورت دیگران فرقی بین عورت مسلمان و عورت کافر نیست،و بیشتر محشّین عروه این فتوا را تایید کرده اند،تاّمل در مستند فتوا بمعنای عدول از فتوا یا احتیاط نیست و دو سه محشّی مورد اشاره نیز احتیاط واجب دارند و در مقام عمل فرقی بین فتوا و احتیاط واجب نیست،نیز در بحث عورت بحث اعمّ از عورت زن و مرد است! معلوم نیست چرا نویسنده فقط زوم کرده روی شرمگاه زنان! و از همه اینها گذشته،اصلا فرض کن نگاه به عورت کافر و کافره جایز باشد،این مساله چه ربطی به مساله پوشش زن مسلمان داشت؟! ،بعد این نویسنده عاقل و محقّق که راحت برداشت های خود را بفقهاء نسبت می دهد،توجّه نکرده است که وقتی فقیهی در مساله جواز نظر به بدن زنان کافر آنر مقیّد می کند به آنچه که عادت آنها به نپوشاندن آن است،این فقیه نمی تواند حکم بجواز نظر به عورت کفار کند! برای اینکه مگر در گذشته یا الان عادت همه کفار بطور عموم این است که عورت خود را در معرض دید عموم بگذارند؟! بنازم به این خرد و برداشت های نوین فقهی!
—–
“در نتیجه فقهاء عقیده دارند که چون کافران دارایِ احترامِ شخصیتی و انسانی نیستند پس نگاه به اندامِ آنان مانندِ موی و دستان و پاها و جاهایی که معمولاً نمی پوشانند مانندِ ران ها و بخشی از سینه و… اشکال ندارد، همچنین گروهی گفته اند که حتّی نگاه به اندام هایی که برهنه بودنش را بد نمی شمارند مانندِ پستان ها اشکال ندارد”.
(پایان)
گذشت که عناوینی مثل “مو” و “سر” و دستها” منطوق و نصّ روایات این مساله است و عرف عمومی اهل کتاب نیز همین بوده و هست،اما “ران ها” و “بخشی از سینه” را نویسنده از کجای بحث های فقهی و روایات و عبارات فقهاء در آورد؟! نویسنده ضمنا لطف کند آن “گروهی” که گفته اند نگاه به پستان های زنان کافر اشکال ندارد مشخص کند.آن روایاتی هم که عورت کافر را در عدم احترام، تنزیل به عورت حمار می کند اولا مورد فتوا نیستند،ثانیا جالب است خود نویسنده در عین ابهام آفرینی، اذعان می کند که شهرت بین فقهاء این است که نظر بعورت کافر و کافره نیز جایز نیست!
====
نتیجه گیری هم که از این بحث های مترقی و عمیق فقهی! شده است نتایج جالبی است:پوشش سر واجب است و پوشش مو لازم نیست! بنابر این کسانی که مو را پوشش ندهند مرتکب معصیت نیستند! چون مو جزء جسد نیست! و …..نتایج دیگری که چون در نقد بخش های دیگر اشکالات وارد بر آنها گذشت آنها را تکرار نمی کنم،و بالاخره من تعبیر “فربه کردن”نویسنده را وام می گیرم و می گویم علیرغم خودش: همه تلاش نویسنده از تکثیر نقل های ناقص و نسبت های نادرست بفقهاء و برداشت های من در آوردی از عبارات آنها در زمینه های غیر مرتبط به مساله پوشش زنان مسلمان،فربه تر کردن ابتذال و عدم التزام باحکام شریعت و بکرسی نشاندن عدم اعتقاد به احکام ضروری اسلام و فرار از پرداختن به اصل ادلّه و استننادهای قرآنی و روایی در مورد لزوم پوشش همه بدن زن باستثناء وجه و کفین بود و هدف از اینهمه کش و قوس و خروج از موضوع بحث و وارونه نمائی ها ،سست تر کردن اعتقاد غیر ملتزمان به شریعت بود در پوشش اشاره های گنگ و نادرست به کتب و عبارات فقهاء بی آنکه حظّی از فهم مقصود فقهاء داشته باشد.
والحمدلله.
درود پس از بازنگری قانون اساسی در سال 1368 ، مجمع تشخیص مصلحت به عنوان یک نهاد تکمیلی در نظام جمهوری اسلامی با وظایفی وارد قانون اساسی شده و این وظایف به استناد بندهای قانون اساسی به ترتیب ذیل هستند :
___ مشاوره به رهبر در تعیین سیاستهای کلی نظام
___ارائه پیشنهاد به رهبر برای حل مشکلاتی که از طریق عادی قابل حل نیست
___تشخیص مصلحت در مواردی که شورای نگهبان مصوبه مجلس را خلاف شرع یا قانون اساسی بداند
__مشاوره در اموری که رهبر به مجمع ارجاع میدهد
__مشاوره به رهبر در موارد اصلاح قانون اساسی
__ عضویت اعضای ثابت مجمع در شورای بازنگری قانون اساسی
__ انتخاب یکی از فقهای شورای نگهبان برای عضویت در شورای موقت رهبری
__تصویب برخی از وظایف رهبر برای اجرای شورای موقت رهبری
آیا در زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی در سالهای قبل ، موارد فوق اتفاق افتاده یا اینکه این مجمع محل جمع عده ای بازنشستِ رانده شده از دستگاههای دولتی و غیر … جهت صرف چای و شیرینی و کمی خمیازه و کمی هم چرت و خر و پف بوده است !
در شهرهرت
دوست گرامی
این قوانین ضد دمکراسی، ضد حاکمیت مردمی است . این نظام دیکتاتوری و تا دندان نظامی است و در ظاهر برای فریب و خاموشی مردم خود را با ابزارهای دمکراسی چون مجلس و رای و رئیس جمهوری ماله کشی می کند در حالی که تمامی کارهای کلیدی را در دست دارد.
بله اکثر این موارد انجام شده و دستور کار این مجمع اصلا همین ها بوده مثل مشاوره در مورد تعیین سیاست های کلی نظام،و داوری مصلحت در موارد اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس،برخی موارد مثل مشاوره در مورد اصلاح قانون اساسی یا مساله شورای موقت رهبری هم سالبه بانتفاء موضوع بوده است.
سلام بر مناهی گرامی
از این دور باطل خارج و زمین بازی خویش را عوض کنید.معلوم است که مجمع تشخیص مصلحت نظام این وظایف را به نحو احسن انجام داده است ولی سوال اینستکه اصولا آیا مشکلات بنیادی موجود در این نظام دینی با اینگونه مجامع قابل صرفنظر و پذیرش است؟اگر ریشه تمام این خیمه شب بازیها بررسی و کنکاش گردد سر رشته تمام آنها به انتصاب رهبری می رسد.باور ندارید امتحان کنید.از روسای سه قوه که در این مجمع هستند تا رییس انتصابی تا سایر اعضا.مشخصا نام ان هم تشخیص مصلحت نظام است.یعنی اولویت اول و آخر در این حکومت دینی نظام است نه ملت.پس تمام اقدامات این مجمع و مشاوره ها و …در چهارچوب مصلحت نظام است که به وقتش نماز و روزه را هم قابل تعطیل می داند دیگر حق الناس که جای خود دارد.پس لطفا درگیر اینگونه مباحث بی فایده نشوید.از این مجامع و مجالس و شوراها که در حکومت دینی به وفور یافت می شود آبی برای ملت ایران گرم نمی شود.
موفق باشید
گام سوّم : حجابِ نامسلمانان
در مبانی فقهی کافران به 1) کافرانِ کتابی 2) کافرانِ غیرکتابی تقسیم می شوند که اگر این کافران به تعهدِ با مسلمانان در آیند “ذمّی” و اگر تعهد دادن به مسلمانان را قبول نکنند “حربی” محسوب می شوند. کافرانِ ذمّی چون در تعهدِ با مسلمانان هستند جان و مال و آبرویشان محترم است ولی کافرانِ حربی این چنین نیستند. در فقه، کافران و به تعبیری هرنامسلمانی احترام ندارند. احترام نداشتن نامسلمانان یعنی اینکه جان و مال و آبرویشان در پناه و حفاظت نیست. به عبارتِ ساده تر افرادی که مسلمان نیستند حقّ زیستن ندارند و به هر دلیلی می توان جانِ آنان را گرفت و یا طوقِ بردگی به گردنشان انداخت. نجم الدّین حلّی می گوید اگر یک فردِ مسلمانی که مضطر(درشرایطِ سخت) بود و هیچ چیزی برای خوردن به جز انسانِ زنده ای پیدا نکرد، اگر آن انسان «محقون الدّم : مسلمان» بود حلال نبوده ولی چنانچه «مباح الدم : خونش حلال : کافر» بود فردِ مضطر(مسلمانِ به سختی افتاده) می تواند فردِ کافر را بکشد و به مقدارِ احیایِ رمق از گوشتِ بدنِ این انسانِ کافر تناول کند زیرا فردِ کافر انگار فردِ میّت(مُرده) است(شرائع الاسلام،ج3،ص183+ المبسوط،ج6،ص287)، شهیدِ دوّم حتّی فردِ مضطر را مُجاز نمی داند که از گوشتِ میتِ مسلمان بخورد درحالی که می گوید اگر فردی کافر بود می توان او را کشت و گوشتش را خورد و دیّه ای نیز به فردِ مسلمان تحمیل نمی شود(مسالک الافهام،ج12،ص125) و محمّد حسنِ نجفی بهترینِ افرادِ کافر برای کشتن و خوردنشان را زنان و کودکان می داند زیرا با کشتنشان دیّه ای بر مسلمان پدید نمی آید(جواهرالکلام،ج36،ص441). یا اینکه به اعتقاد فقهاء اگر کسی با اذن یا بدونِ اذنِ حاکم شرع از اموالِ فردِ کافری سرقت کند و یا او را در معامله ای بفریبد اموالِ گرفته شده را نباید پس دهد و یا سارق مجازات گردد بلکه این اموال جزء غنائم محسوب می شود و باید تحویلِ حاکم شرع گردد(العروة الوثقی،ج4،ص233). همه این ها نشان می دهد که کافران در اصلِ فقه، احترام ندارند.
سلام بر عثمان گرامی
نه تنها کافران بلکه در فقه شیعی و سنی طرف مقابل و بطور کل هر مخالفی فاقد ارزش و احترام است و بلکه برخی نظیر صاحب جواهر آنها را نجس و بدتر از سگ خطاب کرده اند که قبلا مفصل راجع به آن در این سایت نوشته ام.متاسفانه مشکل اصلی در بر صدر نشاندن ایدئولوژیست که هر عمل قبیحی را در نزد پیروان موجه و صائب نشان می دهد و این حود شیفتگان را مختار به انجام هر عمل قبیحی می کند.
موفق باشید
در پاسخ به عثمان و در حقیقت در پاسخ به نویسنده کم سوادی که عثمان مطالب او را کپی کرده!: اولا :بحث ها را نباید مخلوط کرد،بحث در حجاب و پوشش در اسلام چطور سر از اکل میته در میاورد؟! بحث اصلی این بود که میزان پوشش زن در اسلام چیست و اصلا این بحث بلحاظ روش فقهی ارتباطی با تقسیم کافر به حربی یا معاهد و ذمّی نداشت،همینطور چنانکه قبلا گذشت پوشش زنان غیر مسلمان در محدوده حکومت اسلامی یا در محدوده وقلمرو تحت حکومت آنها و جواز نظر به گیس و گردن زنان کافر یا عدم جواز آن هیچ ارتباط منطقی با دیدگاه اسلام در مورد زنان مسلمان در قلمرو حکومت اسلامی ندارد. ثانیا:کافر حربی کافری است که بالفعل در حال جنگ و حرب با مسلمانان هست و کافر ذمّی یعنی اهل کتابی که مطابق قرار داد ذمّه تحت الحمایه حکومت اسلامی هستندکه البته حجاب از احوال شخصی آنها هست ولی اگر در عقد ذمّه منعقد شده باشد ک بدون حجاب اسلامی در ملا عام تردّد نکنند یا احیانا تردّد آنان بدون حجاب مستلزم مفاسدی برای جامعه اسلامی باشد و به عفّت عمومی ضربه بزند دخالت حکومت در حدّ ضرورت جایز هست.بنابر پرداختن ناقص به چنین تقسیماتی چیزی جز از این شاخه به آن شاخه پریدن در بحث فقهی مربوط به پوشش نیست.ثالثا:این نویسنده غالبا در این مواردی که من از دیشب دیدم هم در نقل اقوال فقهاء دچار پریشان گوئی در ارجاع هست و هم در فهم مطالب آنها دچار سوء فهم هست،چه کسی گفته کافر معاهد و ذمّی یا کافر غیر حربی حقّ زیستن ندارد یا احترام ندارد یا بهر دلیلی می شود آنان را کشت؟! اینها از کجای این عبارات نقل شده در می آید؟! عبارت مرحوم محقّق حلّی صاحب کتاب شرایع الاسلام در بخش الاطعمه و الاشربه و در تبیین جواز یا عدم جواز خوردن پیکر مرده در فرض اضطرار اینطور است :
“و إذا لم يجد المضطر إلا الآدمي ميتا حل له إمساك الرمق من لحمه و لو كان حيا محقون الدم لم يحل و لو كان مباح الدم حل له منه ما يحل من الميتة..”(شرایع الاسلام،ج3 ص 183،کتاب الاطعمه و الاشربه) مفهوم این عبارت این است که اگر کسی فرض کنید در جایی بیابانی چیزی برای خوردن و سدّ جوع نداشت جز پیکر مرده آدمی،جایز است برای رفع اضطرار و گریز از نمردن در اثر گرسنگی از آن جسد بقدر سدّجوع و حفظ رمق بخورد،بعد می گوید اگر انسان زنده دیگری جز او آنجا بود ولی این انسان محقون الدم (محفوظ و محترم ) بود جایز نیست او را بکشد و سّدجوع کند،برای این فرد محفوظ الدم شارحان شرایع غیر از مسلمان،حتی مثال زده اند برای کافر معاهد و ذمّی! بعد این نویسنده همینجور از پیش خود مطالب را تحریف می کند! این فرد محقون الدم و محترم الدم،بعد محقق حلّی می گوید ولی اگر فرد زنده دیگر فردی مهدور الدم (مباح الدم) بود مثل کافر حربی،زانی به زنای محصنه و نظائر اینها از کسانی که از نظر اسلام قطعا حکم آنها قتل هست ،فرد مضطر می تواند با کشتن او و خوردن گوشت او جان خود را حفظ کند.خوب این سبک و سیاق عبارت مرحوم محقق در شرایع هست و شهید ثانی در مسالک و مرحوم صاحب جواهر در شرح،که البته بحث های مختلف فقهی در ذیل اینها وجود دارد،خوب حال که چه؟! این بحث ها چه ربطی به مساله حدو حدود پوشش زن مسلمان در اسلام داشت؟! این بحث ها که بقول خود نویسنده گام های مختلف برای پرداختن به حکم پوشش زن بود! فرض کنید کافر از نظر اسلام تقسیماتی دارد و مصداقی از کافر یعنی حربی مهدور الدم و غیر محترم است و مصداقی مثل معاهد و ذمی محترم و محفوظ الدم ،بعد در مساله اکل میته برای مضطر رو بمرگ چنین تفصیل هایی باشد،خوب اینها چه ربطی بمساله پوشش زن در اسلام داشت؟! یعنی نویسنده و کپی کننده با این گام های لرزان و تحریف آلود می خواهند حکم ضروری پوشش زن در اسلام را مخدوش کنند؟! عبارت مرحوم شهید در مسالک نیز چنین که نویسنده گفت نیست،بلکه شهید کافر معاهد و ذمی را محترم الدم می داند و می گوید نمی شود او را کشت و خورد! و برای مباح الدم تمثیل به کافر حربی (کافری که بالفعل در حال جنگ با مسلمانان است) می زند :”الثانية: أن يجد المضطرّ آدميّا حيّا، فإن كان معصوم الدم لم يجز أكله، و إن كان كافرا كالذمّي و المعاهد. و كذا لا يجوز للسيّد أكل عبده، و لا للوالد أكل ولده. و إن لم يكن معصوما- كالحربيّ و المرتدّ- جاز له قتله و أكل..” (مسالک الافهام ج12 ص 125).عبارت مرحوم صاحب جواهر نیز در مضمون عبارت مسالک هست و کافر محارب و حربی را که مباح الدم هست جایز القتل می داند و بحث او هم این نیست که زن و کودک کشتن بهتر است چون دیه پدید نمی آید! چون اگر کافر حربی زن و کودک هم نباشد و بحکم حربی بودن مباح الدم باشد در مورد او هم دیه بکسی داده نمی شود پس فرقی از این جهت بین کودک و زن و مرد نیست.ببینید چگونه یا با رندی عبارات را تحریف می کنند یا درک درستی از عبارات فقهاء ندارند.
بالاخره فارغ از این جزئیات،فرض کنید کافر از نظر اسلام مطلقا احترامی نداشته باشد،اینها چه ربطی به حکم پوشش زن مسلمان داشت؟! و چه ربطی به آن نکته ای که در برخی روایات در مورد جواز نظر متعارف و غیر شهوانی به گیس و گردن زنان اهل کتاب که معمولا اینها را نمی پوشاند داشت؟!چیزی که در آن روایات هست این است که اگر ضرورت شد یا نگاه بر اینطور مواضع آنها افتاد چنین نگاهی جایز است زیرا آنها از این جهت احترامی برای خود قائل نیستند و خود،خود را در معرض قرار داده اند بخلاف زن مسلمان که هم مکلّف به پوشش حتّی گیس و گردن هست و هم مورد احترام است و نگاه به او جایز نیست. و بالاخره متاسفانه این تشبّثات و این شاخه آن شاخه پریدن های کسانی که نمی خواهند احکام اسلام را بپذیرند و ملتزم به آنها نیستند نشان می دهد که در این باب چیزی در چنته ندارند و مصداق مثل معروفند که :الغریق یتشبّث بکل حشیش! نیز مصداق حکم حکیمانه مارکسیستها هستند که :هدف وسیله را مباح می کند! هدف نفی حکم اسلامی پوشش است ولو با چنگ زدن ناشیانه به کلمات فقهاء و تحریف آنها.
تا پرداختن به بخش های دیگر
حجاب 2
فقه پژوه معاصر، امیرحسین ترکاشوند نیز در تحقیقاتِ خود به این نتیجه رسیده که اوّلین فقیهی که به واجب بودنِ پوششِ مویِ سر فتوا داده، شهیدِ اوّل در قرنِ هشتم هجری است(حجاب شرعی در عصر پیامبر،ص696)، این اختلاف آنچنان روشن بوده که سیّد علی طباطبایی در سال 1231ه.ق بر فقهاء بر می آشوبد و فتاوایِ آنان را شاذّ و مخالفِ نصوص می پندارد و تأکید می کند که اگر «مویِ زن جزء جسدِ زن نباشد» و «تنها رأسِ زنان شاملِ وجوبِ حجاب باشد» با این حال دیگر نیازی نیست زن روسری اش را سر کند بلکه مویِ او پوشانندهِ رأسش است(ریاض المسائل،ج2،ص177).
گام دوّم : حجابِ کنیزان
زنانِ آزاد، زنانی هستند که به بردگی گرفته نشده اند و با زنانِ برده تفاوت هایی را دارند. یکی از مهم ترین تفاوت هایِ زنانِ آزاد با زنانِ برده مسئله «حجاب» است. قبلاً گفته شد که فقهاء بدن/ جسدِ زنانِ آزاد را «عورت» یعنی چیزی که از نمایاندنش شرم می شود، می دانند «عورت هر چيزى است كه انسان از ظاهر شدن آن شرم دارد. مثل آلت تناسلى…»(قاموس قرآن،ج5،ص68). محمّد صدر «عورت» را چیزی می داند که باعثِ شرم از اظهارش شود که آن برای مرد بینِ شکم و پاهایش و برای زن همه بدنش به جزء صورت و دستانش می باشد(ما وراء الفقه،ج1،ص349). از نظرِ حسینِ بروجردی مفهومِ عورت جدای از ظاهرش یک تعبیرِ عُرفی است که برای الزامی بودنِ حیایِ زنان از آشکار کردنِ اندامِ خویش، به کار می رود(تبيان الصلاة،ج3،ص252)، امّا همه این تعبیرات در خصوصِ زنانِ آزاد است، چنانکه حسن بن یوسف حلّی تنها بدنِ زنانِ بالغِ آزاد را «عورت» محسوب می کند «جسد المرأة البالغة الحرّة عورة»(منتهى المطلب،ج4،ص273) و از سویِ دیگر بیان گردید که به عقیده فقهاء نگاه کردن به اندامی از زنان که نگاه کردنش حرام است، زن می باید آن قسمت را با حجاب بپوشاند(منهاج المؤمنين،ج2،ص205). در متونِ فقهی، تصریح شده که زنانِ کنیز/ برده حجاب برایشان واجب نیست و یا نگاهِ مردان به آنان بی اشکال است.
فقهاء عقیده دارند که نه حجاب برای زنانِ کنیز واجب است و نه اینکه مردان ممنوع اند به این ها نگاه کنند. حسن بن یوسف حلّی نگاه به «موی(شعر) و زیبایی ها(محاسن)» را جایز دانسته است. در عادتِ عُرفی کسی که نگاه به مویِ زنان می کند ناخواسته به صورتِ آنان نظر می اندازد و با اینکه در فقه نگاه به موی و نگاه به زیبایی ها را جدا آورده اند ظاهراً منظور از «محاسنها : زیبایی هایشان» محاسنِ اندامی است(تحريرالأحكام،ج3،ص419). فقهاء از «شراء» نامبرده اند، شراء به معنایِ دادنِ قیمتِ کالا و اخذِ آن است. محمّد باقر سبزواری عقیده دارد اگر مردی بخواهد کنیزی را خریداری کند می تواند به تمامِ بدنِ او (به جز آلتِ تناسلی) دست زده و او را نگاه کند(كفاية الأحكام،ج2،ص83). احمدِ نراقی می گوید نگاه به مویِ زنانِ کنیز و زیبایی هایِ آنان جایز بوده و به علامه حلّی و فیض کاشانی نسبت می دهد که معتقدند نگاه به تمامیِ بدنِ کنیز به جزء عورت جایز است(مستند الشيعة،ج16،ص40). عاملی کرکی نیز در معامله کنیز قائل است شخصی که می خواهد او را بخرد می تواند حتّی به عورت وی نگاه کند(جامع المقاصد،ج12،ص30). هرچند همانطور که نقل شد جمیعِ علماء جوازِ نگاه به 1) صورت 2) کلّ دستان 3) مویِ سر 4) محاسن و زیبایی اندامی کنیز را پذیرفته اند.
از سویِ دیگر مطابقِ مبانی فقهِ سنتی، مصاحفه (دست دادن) زن و مردِ بیگانه جایز نیست(وسيلة النجاة(الگلپايگاني)،ج3،ص147). ولی همانطور که قاعدهِ «هر آنچه که نظر به آن حرام است، حجابش واجب است» وجود دارد، قاعده « كل من يحرم النظر اليه يحرم مسه : هر آنچه که نگاه کردنش حرام است، لمسش حرام می باشد»(تحريرالوسيلة،ج2،ص243) نیز وجود دارد. این قاعده می گوید اندامی از زنان که نگاه کردنش جایز نیست، لمسِ آن جایز نمی باشد. امّا این در خصوصِ زنانی صِدق می کند که «حجاب» برایشان واجب است و به عبارتی مکلّف به رعایتِ احکام حجاب اند و مشمولِ زنانِ کنیز نخواهد شد زیرا نگاه به موی و زیبایی هایِ اندامیِ زنانِ کنیز جایز است و از طرفِ دیگر حجاب برایشان واجب نمی باشد پس لمسِ اندامی که نگاه به آن جایز است در خصوصِ زنانِ کنیز بی اشکال است.
مرسوم ترین روشِ کنیزگیری «جهاد/ جنگ» بوده که با کشورهایِ دیگر انجام می شده است و زنانِ اسیر شده در جنگ هم با توجّه به سفیدپوست بودنشان (برخلافِ اعراب که سیاه/ تیره پوستند) دارایِ زیبایی دوچندان می باشند. این زنان همیشه در حال رفت و آمد بودند. برده گیری برایِ فقهِ هزارسالِ قبل نیست چه اینکه بسیاری از علمایِ معاصر آن را پذیرفته اند. جواد مغنیه از فقهایِ روشنفکرِ معاصر جوازِ برده گیری را به صراحت تأیید می کند(فقه الإمام الصادق عليه السلام،ج2،ص266). ابوالقاسمِ خوئی عقیده دارد اگر در جنگِ ابتدایی، مسلمانان کافران را اسیر کردند، زنانِ کافر کشته نشده بلکه به بردگی گرفته می شوند. او حتّی مطابقِ روایاتِ متعددی عقیده دارد حتّی در حالِ غیرجنگ(صلح) مسلمانان می توانند از کافران برده/ کنیز بگیرند و به عبارتی کافران را برای بردگی بربایند و از دارالکفر به دارالاسلام بیاورند(منهاج الصالحين(للخوئي)،ج1،ص373). عبدالعلی سبزواری نیز بر اساسِ روایاتِ نبوی تأکید می کند که زنان می باید به بردگی گرفته شوند(مهذب الأحكام،ج15،ص85). هاشمی شاهرودی نیز از مدافعانِ سرسختِ «جهادِ ابتدایی در عصر غیبت» عقیده دارد که زنانِ اسیر شده در چنین جنگ هایی می باید به اسیری گرفته شوند(منهاج الصالحین(للهاشمی)،ج1،ص391).
عمده مطالب این بخش مربوط می شود به بحث پوشش “اماء” یا کنیزها که با نقل قول های نادرست و ترجمه های نادرست و برداشت های نادرست از عبارات فقیهان گذشته و معاصر همراه است،همه سخن نویسنده نا آشنا به سخنان فقهاء این است که :کنیزها در اسلام پوشش واجب در مورد سر و مو نداشته اند و احتمالا خواسته است این مقدمه را زمینه برای عدم وجوب پوشش سر بر دیگر زنان (آزاده و حرّ) قرار دهد! (فقه نوین!) این مغالطه ایست بس عمیق و در عین حال مبتذل:
اولا: آن بحث مربوط به عدم لزوم استفاده از مقنعه و پوشش سر برای کنیزها،مربوط است به بحث صلاه و نمار (باصطلاح ستر صلاتی) در فرض عدم وجود نامحرم ،و ربطی به حال عادی در سطح اجتماع ندارد.
ثانیا:بر کنیزها هم مثل حرّه(زن آزاد) واجب بوده است همه بدن خویش از جمله سر و مو را بپوشانند باستثناء صورت و دستها تا مچ،و آیه شریفه سوره نور اطلاق دارد و اختصاصی به زنان آزاد ندارد.
ثالثا:فرض کنیم پوشش سر و مو بر کنیزها در غیر حال نماز هم واجب نباشد،این چه ربطی پیدا می کند با تکلیف مربوط به زنان آزاد؟! بخش بزرگ بی ربط (به مساله پوشش) هم نقل عبارات در مورد چگونگی اسیر گیری و کنیز گیری در جنگ است! خوب این چه ربطی به پوشش زنان مسلمان دارد؟!.
رابعا:مساله جواز رویت کنیزی که در معرض فروش واقع می شد (که مورد استثناء بوده است) ربطی و منافاتی با لزوم پوشش کنیز در سایر احوال ندارد.
در بخش ابتدایی این نوشته هم اشاره ای کرده است به یکی از ادعاهای نادرست کتاب ترکاشوند که مشتمل بر اغلاط فراوان در استناد به کلمات فقهاء و ترجمه عبارت های آنان است،این کتاب – تاجایی که من بخشهایی از آن را دیده ام- دارای برداشت ها و اغلاط زیادی در استناد و فهم کلمات فقهاء هست که در مواردی در این سایت که از آن عبارت نقل شده است بدان اشاره کرده ام،البته نقد کلی و جزئی این کتاب مجال جداگانه ای می طلبد،حال اینجا نویسنده ما با اینهمه بد فهمی و استنادهای نادرست ادعایی را نقل کرده است از کتاب امیر ترکاشوند مبنی بر اینکه فتوا به لزوم پوشش “سر” و “موی سر” اولین بار توسّط شهید اول در قرن اول صورت گرفته است! در حالیکه این ادعا اشتباه اندر اشتباه است و چنانکه قبلا عرض شد اصل پوشش از ضروریات اسلام و قرآن هست و فراوان در این مورد در کتابهای تفسیری قدیم و در کتابهای قدماء از فقهاء از سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی و ابن ادریس و دیگران شواهد وجود دارد که ذکر آنها بطول می انجامد.
بعد این نویسنده مدعی شده و یک مطلب نادرست به مرحوم سید علی طباطبائی صاحب کتاب “ریاض المسائل فی شرح مختصر النافع” نسبت داده که ایشان (صاحب ریاض) حتی همین فتوای شهید اول را نپذیرفته و در مورد آن براَشفته!(یا للعجب!)
برای اینکه میزان فهم و درستی استناد این نویسنده معلوم شود من همان عبارت مورد استناد نویسنده از متن “ریاض المسائل” و قبل و بعد آنرا نقل و ترجمه می کنم تا واقعیت این پرگوئی های سست معلوم و روشن شود سخن ریاض عکس برداشت این نویسنده است.
عبارت ریاض اینطور است :
“و أما ستر الشعر و العنق فظني كونه مجمعا عليه، و إن تأمّل فيه نادر ، لشذوذه، و مخالفته لإطلاق النصوص و الفتاوى بكون بدن المرأة جملتها عورة، . و المراد من البدن ما يعمّ الشعر، لتصريحهم بلزوم نحو الخمار الساتر للشعر جدّا، و لو كان مرادهم بالجسد ما يقابل الشعر لما كان لأمرهم بلزوم الخمار وجه، لستر الشعر جلد الرأس جدّا، فكان فيه غنى عن الخمار الساتر قطعا”.(ریاض المسائل،ج 2 ص 386 ط جدید).
می گوید: و اما لزوم پوشاندن زن مو و گردن خود را ،گمانم این است که حکمی اجماعی است،هرچند نادری از فقهاء (صاحب مدارک و سبزواری )در آن تامّل (البته روشن است که تامل بمعنای قول بخلاف نیست و صرفا بمعنای تردید و اشکال است) دارند،که نادر بودن نظر ایندو هم بجهت شاذّ (ضعیف بودن) بودن است ،نیز بجهت مخالفت آن با اطلاق نصوص (روایات) و فتاوی در این مورد که همه بدن زن بمنزله عورت (در لزوم حفظ و پوشش) است.و مراد از اینکه می گوییم همه بدن زن بمنزله عورت است در لزوم پوشاندن آن،معنایی است که شامل مو نیز می شود (یعنی تعبیر بدن مو را نیز فرا می گیرد چون عرفا مو جزئی از بدن هست)زیرا فقهاء اکیدا تصریح کرده اند بوجوب بکار گیری چیزی مثل خمار =”مقنعه” بعنوان پوشاننده سر،بنابر این اگر مقصود آنها از بدن زن معنایی جدا و در برابر مو بود (و شامل آن نمی شد) هیچ معنا و مفهومی برای تصریح لزوم بکار گیری چیزهایی مثل مقنعه در پوشش سر وجود نداشت،زیرا اگر مو مفهوما جزئی از بدن زن محسوب نمی شد کافی بود بگوییم مو ساتر و پوشاننده سر و پوست سر است یعنی دیگر مقنعه لازم نبود (در حالیکه چنین تلقی صحیح نیست زیرا چنانکه گذشت بدن معنایی است که در برگیرنده مو نیز هست چون مو یکی از اجزاء سر و بدن است).(پایان سخن صاحب ریاض).
پس خوانندگان بوضوح ملاحظه می کنند که اصلا سخن مرحوم صاحب ریاض بعکس تصور نویسنده است و او ،هم ادعای اجماع بر لزوم پوشش سر و موی زن می کند، و هم تفکیکی بین پوشش سر و پوشش مو نمی کند ،و هم همه بدن زن را بمنزله عورت می داند در لزوم پوشش ،ودر واقع ذیل کلام او، جملاتی شرطی و قیاس شرطی بصورت برهان خلف است برای اثبات اصل مدعا.
حجابِ متفاوت در فقه سنتی
پرینت
ایمیل
دسته: محمد موسوی عقیقی منتشر شده در 19 مرداد 1396
محمّد موسوی عقیقی: پیشگفتار: نوشته پیش رو اصرار بر این نگرش دارد که حجاب در آیین و رسمِ فقهِ سنتی که شاکله ایمانِ عملی هر مسلمانی را تشکیل می دهد هیچگاه آنچنان نبوده که ما امروزه از آن برداشت می نماییم. به تعبیرِ دیگر حجابی که ما امروزه آن را شرح و بسط می دهیم هیچگاه در زمان هایِ مختلف نزدِ فقیهان جایی نداشته است.
امروزه دینداران حجاب را اصالتِ فرهنگی بخشیده و انتظار دارند که با وجودِ حجاب که شریعت آن را واجب کرده، مفاسدِ جنسی برچیده شود، به عبارتی اینان خواهانند که با گسترشِ احکامِ حجاب که آن را مسئله ای اجتماعی می دانند، نگرشِ جنسی بینِ مردان نسبت به زنان از بین برود. امّا در سخنانِ پیشین در سه گام توضیح دادم که چنین نگرشی را حتّی فقهایِ دینی که در نگرشِ مرسوم وظیفه استنباطِ احکامِ دینی را دارند، قبول نداشته اند:
گام اوّل : در بینِ فقهاء تا حدودِ قرنِ دوازدهمِ قمری فقهاء مابینِ «سترالرأس» و «سترالشعر» تفاوت قائل شده و همگی اتفاق نظر داشتند آنچه که پوشاندنش واجب است «رأس : سر» می باشد و حتّی تصریح کرده اند که مویِ زن جزء جسد نیست و به این دلیل پوشاندنش واجب نمی باشد. «رأس» به معنای عضوی که از آن موی می روید و «شعر» به معنایِ موی است.
گام دوّم : زنان در فقه سنتی «عورت : شرم از پیدایش» محسوب می شوند ولی این مختص زنانِ آزاد است و زنانِ کنیز را شامل نمی شود از این روی طبقِ فقه، زنانِ کنیز حجاب برایشان واجب نیست و مردان می توانند به آنان مویِ سر و حتّی زیبایی هایِ اندامیِ آنان نگاه کنند.
گام سوّم : حجاب برایِ زنانِ آزادِ مسلمان بر اساسِ «احترام» واجب شده است که زنانِ کنیز و زنانِ کافر از این احترام برخوردار نیستند از این روی حجاب برایِ زنانِ کافر واجب نمی باشد. فقهاء تصریح کرده اند که مردان می توانند به موی و اندامِ زنِ کافری که نپوشاندنش را عیب نمی داند و یا به برهنگی عادت دارد نگاه کنند. حتّی تصریح شده که این نگاه می تواند شاملِ شرمگاهِ آنان گردد زیرا طبقِ نظری، شرمگاهِ کافران هم شأنِ با عورتِ الاغ است.
همه می دانند زنان کنیز و کافر که عمدتاً از دیگر کشورها بودند از زیبایی دوچندانی نسبت به زنان عرب برخوردار بوده اند و یا در بینِ آنان زنانِ زیبایی به وفور یافت می شد امّا فقهاء تصریح کرده اند که حجاب برای آنان واجب نبوده و مردان هم می توانند به زیبایی ها و اندامِ برهنه آنان (حتّی شرمگاه کافران) نگاه کنند و از طرفی برای زنانِ مسلمان نیز چیزی جزء پوشاندنِ «رأس» واجب نبوده و می توانسته اند به حکمِ فقهی موهایِ خود را نپوشانند و مرتکبِ گناه نشوند. این ها نشان می دهد که در قدیم الایّام نه بینِ روشنفکران بلکه بینِ فقهایِ مشهوری، حجاب یک مسئله اجتماعی تلقی نمی شده است که اگر بوده زنانِ کنیز و زنانِ کافر حجابی نداشتند و برایشان واجب نبوده و از این روی مردانِ مسلمان/ نامسلمان می توانستند راحت تر به این دسته از زنان چشم بدوزند امّا از این روی که حجاب را یک مسئله اجتماعی نمی دانسته اند تنها قائل به وجوبِ حجاب رأس(نه موی) برایِ زنانِ مسلمان شده اند. به عبارتی حجاب در دیدگاه این دینداران یک مسئله شخصی و صرفاً برای احترام داشتنِ زنِ مسلمان بوده و زنانِ بی حجاب را نمی توانسته اند «بدکاره/ فاسد/ فاحشه/ عیّاش/ خودنما و…» خطاب کنند زیرا اگر چنین بود زنانِ مسلمانِ کنیز که حجاب برایشان واجب نبود، سزاوارتر از زنانی بودند که به حجاب اعتقادی نداشتند. امّا در بینِ فقهایِ معاصر یکباره جبهه عوض شده است، آنان برخلافِ فقهایِ متقدّم که پوششِ رأس را واجب می دانستند، پوشاندنِ «شعر» را واجب اعلام کردند و آن را از یک «مسئله شخصی» به یک «رویکردِ اصلاحِ اجتماعی» تغییر دادند و حتّی برای رعایت نکردنش مجازاتِ قانونی مشخص کردند. به نظر، این مسئله باید حلّ بشود که فقهایِ قدیم هیچکدام رویکردِ اجتماعی به حجاب ندادند و آن را یک مقامِ احترامی برایِ زنِ مسلمان می دانستند، حال فقهایِ معاصر مشخص نکرده اند که 1) بر اساس کدام منبعِ استنباطی حجابِ زنان یک رویکردِ اجتماعی است؟ 2) چگونه فقهاء فتوایِ پوششِ «سترالرأس» را به «سترالشعر» تغییر دادند؟
با این حال ما با یک گُسلِ تاریخی مواجهیم بدین صورت که در اسلامِ سنتی متقدّم که بیشتر به آموزه های دینی نزدیک است، حجاب یک مسئله شخصی و سر نه موی واجبِ پوشاندن بوده و در اسلامِ سنتی معاصر، حجاب یک مسئله اجتماعی و موی نه سر واجبِ پوشاندن گردیده است.
گام اوّل : سر و مویِ سر
حجابِ زنان حیثیتی ترین حکمِ اسلامی در نسبتِ بینِ «انسان(مرد) با انسان(زن)» است، آنقدر که زنانِ بی حجاب همواره موردِ اتهامِ بی عفتی و خلافِ شأنِ انسانوارگی هستند. در قوانینِ فقهیِ مصطلح زنِ مسلمان می باید همه اعضایِ جسدِ خود به جزء صورت و کفِ دستان را از مردانِ نامحرم بپوشاند. مطابقِ مبانی فقهی حجاب داشتنِ زنان چه مردان آنان را ببینند و چه نبینند واجب است ولی پوشاک داشتنِ مردان واجب نیست هرچند زنان حرام است که آنان را بنگرند(منهاج الصالحین(الوحید)،ج3،ص292). این نوع نگرش را فقهایِ بسیاری تأیید کرده اند، سیّد خمینی در این مورد می گوید «… و لا يجب على الرجال التستر و إن كان يحرم على النساء النظر : آنچه که نگاه زن به بدن مرد حرام است، پوشاندنش توسط مرد از زنان بیگانه واجب نمی باشد»(تحريرالوسيلة،ج2،ص244).
در مبانی فقهیِ پوشش/حجاب ما با دو اصطلاحِ «سترالرأس» و «سترالشعر» روبرو می باشیم. «رأس» به معنایِ عضوی است که در آن موی می روید بدونِ آنکه مویِ سر شامل آن گردد و «شعر» به معنای مویِ روییده بر «رأس» است. فقهایِ قدیم مابینِ «سترالرأس» و «سترالشعر» تفاوت قائل می شدند و وجوبِ حجاب را تنها در «رأس» می پنداشتند، به عبارتِ دیگر این فقهاء عقیده داشتند آنچه که زن باید از نامحرم بپوشاند «رأس : محلِ روییدنِ مو» است نه «شعر : مویِ سر».
این برداشت ها نادرست هست و گویندگان آنها باید در مورد ادعاهایی که می کنند و چیزهایی که بفقیهان نسبت می دهند بتوانند پاسخگو باشند،مساله پوشش زن و محدوده آن که امروزه از آن به حجاب تعبیر می شود از ضروریات احکام دین اسلام است و اختصاصی هم بفقه شیعه ندارد چون نصّ قرآن کریم هست (آیه 31 سوره نور) و بیشمار روایات در مورد آن از طرق فریقین رسیده است و برخلاف ادعاهایی که برخی متفقّهین جدید می کنند محدوده پوشش زن در صدر اسلام با نزول آیه مورد اشاره کاملا مشخّص و مورد سیره متشرّعان بوده است و این مطالب بی اساس و ادعاهای نادرست چیزی جز یک سلسله اغلاط یا نسبت های نادرست نیست.اینکه فلسفه پوشش را مفاسد جنسی بدانیم یا ندانیم ارتباطی با اصل تعبّدی وضع این قانون و حکم ندارد و ما در مورد فلسفه یا حکمت احکام شریعت می توانیم برداشت هایی داشته باشیم اما چنین برداشت هایی ارتباطی با اصل لزوم مراعات واجبات اسلامی ندارد.
گام اول:هیچ تفاوت عرفی و مصداقی بین ستر الشعر =”پوشاندن مو” و ستر الراس=”پوشاندن سر” وجود ندارد،اگر کسی مدعی است فقیهانی حکم بچنین تفاوتی کرده اند،آنرا در کلام آنان نشان دهد،اصلا تفکیک بین پوشش سر و پوشش مو یعنی چه؟! مگر می شود سر را از مو جدا کرد؟! پوشش سر اگر لازم هست متلازم است با پوشش مو چون مو جزئی و بخشی از سر انسان هست،و اگر لازم نیست پس نه پوشش سر لازم هست نه پوشش مو چون مو بخشی از سر است،همینطور در ناحیه مو اگر پوشش مو لازم هست طبیعتا پوشش سر نیز ملازم با آن است و اگر نه نه،چیزی که لازم هست این است که مدعی اثبات کند پوشش سر یا پوشش مو لازم نیست،که این چنانکه اشاره شد خلاف نص آیه قرآن و بشمار روایات و اجماع و سیره است.
گام دوم:کلمه عورت در لغت یعنی چیزی که حفظ آن لازم هست،و این اختصاصی به عضو جنسی زن و مرد ندارد،بنابر این روی این علاقه در برخی روایات از همه پیکره زن به عورت تعبیر شده است ،نه اینکه همه پیکره زن عبارت از عضو جنسی است! بل به این معنا که همه پیکره او لازم الحفظ هست کالعوره.پس این مغالطه ای بیش نبود،در مورد کنیز نیز نخیر چه کسی گفته است پوشش بر آنان لازم نیست و بالاتر اینکه می شود اندام آنان را نگاه کرد؟! مغالطه ای که اینجا صورت گرفت این است که بین پوشش صلاتی (پوشش در نماز و در فرض نبود نامحرم) و پوشش عادی (غیر حالت صلاه) کنیزها خلط شد! آنچه فرق کنیز (امه یا اماء) با زن آزاد (حرّه) است این است که فقط در حال نماز کنیز می تواند بدون روسری نماز بخواند آنهم در فرض نبود نامحرم،اما زن حرّه در هرحال باید سر خویش را در نماز بپوشاند خواه نامحرمی باشد یا نباشد و این تمایزی تعبّدی است،اما در خارج از حالت نماز بنص قرآن و روایات پوشش حرّه و امه تفاوتی ندارد.این هم گام دوم!
گام سوم:در برخی از روایات در احکام نظر هست که نظر به آنچه که بین اهل کتاب متداول است نپوشاندن آنها، آنهم آنچه که عرف آنان در صدر اسلام بوده است (یعنی سر و گردن نه فیها خالدونی که الان هست و گاه زن لخت مادر زاد دوچرخه سواری می کند یا کنار دریا حمام آفتاب می کند!) در صورت ضرورت و بقید عدم نگاه از روی شهوت،جایز هست “لانهنّ لا احترام لهنّ” چون آنها از اینجهت برای خود احترامی قائل نیستند،این چیزی است که در برخی روایات و انظار فقهاء هست،البته برخی هم به این فتوا نداده اند،اما این در هر حال چه ارتباطی دارد بر تکلیف عمومی زنان در جامعه اسلامی؟! مضافا اینکه ،چنین حکمی نافی تکلیف زنان کفّار به حکم پوشش نیست،یعنی کفّار هم از نظر ما مکلّف به فروع هستند و بر آن معاقب هستند،اینکه حکم شریعت را رعایت نکنند در بین خودشان مساله دیگری است.پس حکم بجواز نگاه احتمالی به سر و گردن زنان کافره (و نه به فیها خالدون آنها!) ربطی به مساله لزوم پوشش عمومی زنان در جامعه اسلامی ندارد.
کدام فقیه گفته است که پوشش زنان کنیز در غیر حالت نماز لازم نیست؟! و کدام فقیه گفته است “حتی می شود به شرمگاه (عباره اخرای عورت!) کنیزها می توان نگاه کرد؟! می بافید و می روید جلو؟! همینطور چنانکه گذشت، بین پوشش سر و پوشش مو چگونه می شود تفکیک کرد؟! یعنی چطور می شود پوشش سر لازم باشد ولی پوشش مو لازم نباشد؟! یعنی مثلا فقط زنانی که کچل باشند کلّا یا مثل زین الدین زیدان سر خود را تیغ بزنند باید سر خود را بپوشانند؟! و اما اگر سرشان مو داشت آنگاه پوشاندن مو لازم نیست؟! بعد که پوشاندن لازم نیست،با نپوشاندن مو چگونه عمل بلزوم پوشش سر می کنند؟! بنازم به این فقه نوین و متفقّهان نوین!
در فقه نوین مساله تفاوت بین پوشش سر (که لازم است) و پوشش مو که لازم نیست) فقط دائم تلقین و تکرار می شود بی آنکه خرد خویش را قاضی کنند که چگونه می شود بین سر و یکی از اجزاء آن تفکیک کرد! و نکته دیگری که تلقین می شود این است که “فقهائی” بین ایندو نکته تفکیک کرده اند! کو؟! هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
تا نقد بخش بعد.
سلام على من اتبع الهدى
اين ملحد كافر مزدك آدم بشو نيست
جناب اسفل السافلين مزدك الحاديان
اولا آزمايش دي ان آ بده شايد از نسل بوميان كنيا باشي
ثانيا آن صفاتي كه براي آب زمزم بكار بردي در ايران باستان بكار مي رفت
بر اساس آموزههای اوستا اگر انسانی از دنیا برود، نباید او را دفن کرد بلکه باید طی مراسمی خاص، او را درون یک دخمه یا برج خاموشان گذاشت، یا او را در جایی قرار داد تا خوراک لاشخورها و جانوران وحشی شود. نکته ی جالب اینجاست، افرادی که در این مراسم شرکت میکنند، باید دستها و موهای خود را پس از مراسم، با ادرار گاو یا ادرار گوسفند یا حتی ادرار یکی از آشنایان و خویشاوندان خود بشویند. گفتگوی زرتشت و اهورامزدا در اینباره بدین صورت است که در اوستا، نَسک وندیداد، فرگرد هشتم، بند 11-13 آمده است: «پس از آنکه نسوکشان در سه گامی مرده بنشیند و آنگاه موبد رو به مزداپرستان چنین بانگ برآورد: ای مزداپرستان؛ بدین جا پیشاب بیاورید تا نسوکشان -افرادی که در تشییع جنازه حاضر بودند- گیسو و تن خویش را بدان بشویند. ای دادار جهان استومند؛ ای اشون، پیشابی که نسوکشان باید گیسو و تن خویش را بدان بشویند کدام است ؟ پیشاب گوسفند یا گاو نر؟ پیشاب مرد یا زن؟ اهورامزدا پاسخ داد: پیشاب گوسفند یا گاو نر، اما نه پیشاب مرد و نه پیشاب زن، مگر اینکه مرد یا زن، نزدیکترین خویشاوند مرده باشند. مزدا پرستان باید پیشاب آماده کنند تا نسوکشان گیسو و تن خویش را بدان بشویند».
اين ملحد كافر مزدك آدم بشو نيست
جناب اسفل السافلين مزدك الحاديان
اولا آزمايش دي ان آ بده شايد از نسل بوميان كنيا باشي
ثانيا آن صفاتي كه براي آب زمزم بكار بردي در ايران باستان بكار مي رفت
جناب اعلی علیین عبدالله.
السلام علیک وعلی آبائک و علی سیوفهم و رکوبهم و البطون عظیمهم و الگردن کلفتهم و شهوات کبورهم! اجمعین الی قیام قیامت.
البومی الکنیایی.. الشرف دارد به قاتل العربی الوحشی المدنی المکی.
هذا الواحد.این یکیوس
الایرانیون الباستان که با الشاش (جبیش، ادرار) تطهیر می کردند کار بدی می کردند ولی تا چشم و چار همه جیش العمر الخطاب چهار تا شود.دلشان می خواست. به کسی مربوط نبود.
هذا الثانی. این دومیوس.
فارسی بگویم.
حتما همان کسانی که لشکر ابرهه را بر فیل سوار کردند به ایرانیان هم بستند که با شاش، خودشان را تطهیر می کردند.این با طبیعت بشر ناسازگار است.ملتی که اسکندر نکبتیوس پس از فتح، از لباس پوشیدن دربار شاهان او تقلید کرد و هرودوت ننوشته که ایرانیان با ادرارشان تطهیر می کردند چه احتیاجی به غارت عظمای کشورشان و به تاراج رفتن حرث ونسلشان برای یاد گرفتن طرز تطهیر ازاعراب بیابانی داشتند.
اما حتما مزدکیوس را از فرشتگی به آدمیت خودتان تنزل دهید.
فرفریوس: هذا الواحد.این یکیوس.
جمعیت: ویراستار بگو بنویسه: هذا الاول.
ویراستار شنگولیوس:به الچشم و العین.
درشهر هرت
جناب سید مرتضا
قصاص، تعزیر ، دیه ، حدود، مفسد فی العرض قوانین فقهی مجازات هر کدام چه در کل و چه در جزء قوانین مجازات شرعی بشمارمی آیند که بر مبنای سوره و و آیات و روایات تنظم وتفسیر واجرا می شو ند؛
إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ .سوره مائده/ آیه۳۳
ترجمه:
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر مى خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مى کنند، (و به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند،) فقط این است که اعدام شوند; یا به دار آویخته گردند; یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عکس یکدیگر، بریده شود; و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوائى آنها در دنیاست; و در آخرت، مجازات عظیمى دارند.
شان نزول این آیه کجا وروایات متغییر کجا و زمان اکنون کجا!
پس خرد و انسانیت و کرامت انسانی کجاست؟
این مفسد فی العرض را اگر چون رهبران داعش و طالبان در نظر بگیریم، که خون هزاران نفر را ریخته اند، با این همه باید شان و کرامت انسانی را در نظر گرفت و مراعات کرد.
در قصاص،انتقام ، نقش ایفا می کند نه جبران.
یک عضو از دست رفته را نمی توان با از بین بردن عضو متقابل و یا پرداخت وجه ای جبران کرد.
در این مبحث ما ناچاریم دین حاکم ،جامعه شناسی و روانشناسی و سیاست و قوانین را بررسی کنیم. البته ، افرادی چون شما ورود به مقوله دین را منحصر خود دانسته، حال آنکه از افراد ، خواهان تابعیت دینی از لحاظ فکری و رفتاری هستند و در خصوصی ترین اعمال مردم دخالت کرده و اختیار تام بر فرد را خواهانید.
ورود به چند و چون وچرای دینی را بر مردم تابع دین غیر مجازمی دانید،که این خود مغایر با خرد انسان است.مجازات کیفری ،نه جبران کننده و نه برطرف کننده موضوع مربوطه است ، و چیزی جز انتقام به روش مجاز قانونی نیست.
جناب، بحث من این است که چرا باید در جامعه ایران بعد از ۴۰ سال فساد به معنی بی اخلاقی کامل رشد کرده باشد و من آنرا جز نادیدن و پست شمردن انسان و هستی از طریق نابخردی و ترویج خرافت و ریشه کنی خرد نظام حاکم نمی دانم. ریشه کن کردن فساد بدون حق طبیعی آزادی و کرامت انسانی ناممکن است.
زمانی که فردی بنام آنارشیست، اظهار می کند که آیا زنان به این حد رسیده اند که آزاد و همپای مردان باشند، من جهل عمیقی را میبینم که هستی و انسانیت را از درون نابود می کند.
خوار کردن مخاطب را نیز روشی بر برتری طلبی می شمارم.
خوب است یک کمپین بین المللی درست کنیم تا میلون ها نفر آنرا امضا کنند
سلام در کشور ما دارای قانون اساسی هستیم که هر مقامی از صبح تا شب ” پز ” آن را میدهند ولی این همه مشکلات در تمامی زمینه ها برای چیست ؟ آیا این قانون اساسی کشور ما از قانون چنگیز خان مغول ” یاسا ” که در حدود 1000 سال قبل وضع شده و امروزه مغولان هنوز از آن استفاده میکنند ، چیزی فراتر دارد ؟
سلام علیکم اگر ” آقای سید مرتضی ” در مورد اینکه چرا در اکثر رساله های عملیه مراجع معظم در مورد ” شارب ” یا همان سبیل مردانه که همگی متفق القول و متفق الکتابة آورده اند که باید کوتاه باشد تا مثلاً در مواقع تناول غذا و شرب اَشربه ، سبیل مردانه به آنها آلوده نشده و نیاز به پاک کردن آنها نباشد ، پاسخی درخور داده شود . ضمناً اشخاص ذکور در مرام ” صوفیان یا اهل حق ” سبیل را جزء اصول خود میدانند ولی داشتن سبیل در اشخاص شیعی ” خواص ” آنهم از نوع داشتن سبیل غیر متعارف اشخاصی مانند لاریجانی رئیس مجلس و علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر!! و تعدادی از مراجع و آیت الله ها و تعدادی از روحانیون و یا خود رهبری دارای ” وهن ” است که چرا که آنکه خود میگویند و میدانند که نباید ” شارب ” در تناول غذا و شرب نبایستی آلوده گردد .
سلام بر سید مصطفی،در مورد شارب یا همان سبیل مردان،بایدی در کار نیست،یعنی کوتاه کردن شارب یا موی پشت لب از سنن یا مسحبّات است نه از واجبات،بنابر این بلند گذاشتن شارب ممنوع نیست و ممکن است کسی شارب را کوتاه نکند و در عین حال مراعات نظافت و بهداشت در مورد اجزاء غذا را بکند،ضمن اینکه چنین فائده یا حکمتی (در مورد بهداشت غذایی که بشارب ممکن است بچسبد) معلوم نیست صد درصد معیار یا ملاک این سنّت باشد،یعنی در واقع ممکن است این یک ادب ظاهری تعبّدی اسلامی باشد و در روایات هست که پیامبر و ائمه اطهار این ادب ظاهری را رعایت می کردند.
———–
سید مرتضای گرامی
من در سفر به شهرستانها، به جوانانی بر خورده و بر می خورم که برای استخدام مجبورشان کرده بودند و می کنند که سبیل بلندشان یا همان شارب شان را بتراشند و کوتاه کنند. ظاهرا در اینجا باب تازه ای به اسم “فقه ولایی” گشوده شده.
با احترام
.
جناب نوریزاد
همچنان با چنین شیوه های استنادی شما در پذیرش سخنان این و آن و تعمیم و نتیجه گیری های شما با تکیه بر استقرائات ناقص مخالفم.
با احترام
عرفانیان گرامی فقط بحث آب زمزم نیست شما کافیست که نگاهی به در و دیوار همین امامزادها و قبور که بنام مشتی عرب ////////////////// که در ایران و کشورهای عقب افتاده ساخته شده بنمایند. انواع و اقسام بیماریها در این مکانها بیداد می کند. مسجدها با آن //// و ///// محل رشد و انتقال انواع و اقسام بیماریها هستند. اصولا تمام مراکز مذهبی آلوده و مسمومند تا چه رسد به آب زمزم که قبلا پر از شاش و گه شتر و حیوانات و شستشوی انسانها بوده.حالا فرض کنید مثلا با تصفیه و زدن کلر و غیره چنین آبهایی تمیز شوند ولی ایا بهتر نیست که اگر معجزه ایی چنین ابهایی داشته باشد به اجانبی نسبت داده شود که روش تصفیه و تمیز کردن اب را به مسلمین یاد داده؟ کاری که ///////////////////////// مدینه از پس آن بر نمی امده! تازه اگر تمام این کمبودها و عفونتها و بیماریها را نیز نادیده بگیریم وجود ////////////////// تن پروریکه دل در عشق ///////////////////////قاتلان اجداد ما دارند بنام آخوند خود کافی است که ایرانی از خواب بی خبری و حماقت سر براورده و اسلام را به همان جای اصلیش برگرداند. ایرانی باید به این حقیقت تلخ برسد که با اسلام و آخوند سرنوشتی جز حقارت و بدبختی و فقر و بی حقوقی و تو سری خوری و برده گی مشتی ///////////////////// نخواهد داشت. قطار فرهنگی ما ایرانیان با ظهور/////////// و شکست از مسلمین و تحقیری 1400 ساله از ریل خود خارج شده و در گل فرو رفته. ما آنچنان در گل فرو رفته و درمانده و در خود گم شده ایم که حتی قدرت نظامی شخصی مثل رضاشاه هم نتوانست ما را از خواب غفلت و درمانده گی نجات دهد. فرهنگ ما احتیاج به رنسانسی عمومی دارد و مهمترین مانع آن اسلام و اسلامیون با هر تفکریست! اسلام و اسلامیون با فرهنگ و زبان و تاریخ و مرام و ایران ما بیگانه هستند. گواه من تاریخ پر از ستم و مبارزه و کشت و کشتار و رنج ایرانیان از زمان سلطه عرب تا کنون است.
خاك عالم بر آن سرت /// مجوس
ما به این دوستان عرض میکنیم که زن جواهر نیست که نیاز به گاوصندوق دینی و فقهی داشته باشد. زن یک انسان است مثل من و توی مرد . به او بچشم انسان نگاه کن آنوقت خواهی دید که چه بلائی بر سرش آورده ای و چه حقی را از او ضایع کرده ای. جامعه ای که با زنانش این میزان خشونت دارد ،جامعه مریض است نه ایمانی..علائم مرض هم از درو دیوار میریزد..
………………..
جناب سید شما درست می فرمائید و ما هم سری بتاریخ عربستان و قبل از اسلام می زنیم و مقام زن را مشاهده می کنیم.
زن در تمام جوامع بدوی بدون استثناء دارای مقامی نازل تر از مردان داشته ولی در بسیاری از جوامع نظام مادر سالاری یا زن سالاری بوده. در همان جامعه عرب قبل از اسلام زنانی بالا مقام می بینیم. نمونه اش خدیجه. محمد را به /// قبول می کند و بعد با وجود مخالفت پدر و خویشانش با او ازدواج می کند. زنی است بازرگان همان جامعه مرد سالار و دارای عزت و احترام و پایگاهی بالا در جامعه. زنان بسیاری همچون او در بین همان عرب بوده که شاعر و نویسنده و با سواد …غیره بوده اند. به عایشه زن محمد نگاهی بیندازید زنی که دوران کودکی اش را محمد ///////////////////// ولی همین زن برای گرفتن انتقام /////////////// سوار بر شتر فرماندهی سپاه را برعهده می گیرد. چنین زنانی در هیچ جای فرهنگ اسلام زده نیست! انها همه پرورد گان همان فرهنگ عقب افتاده عربند. سلما زنیکه برده عایشه بود چون از نجیب زادگان عرب بود با خدعه عایشه و محمد را قانع کرد که پیش پدرش برود و او را مسلمان کند ولی چندین بار سپاه اسلام را شکست داد! ولی اسلام و فرهنگ و تفکر اسلامی با زنان چه کرد.؟ محمد خود //////////////////////////جالب ست که جوانترین شان نوه محمد حساب می شد و زمانیکه محمد با او هم خوابه شد تنها 9 سال داشت و با عروسکش بازی میکرده حتی در شب زفاف اش! فاطمه الگوی زن مسلمان!زنیکه در 9/10سالگی با مردی دو تا 3 برابر سن خود /////////////////////////////////////به زندگی می شود.تا سن 16 سالگی 3 یا 4 فرزند دارد و بقول آخوند های شیعی جوون مرگ می شود. از افتخارات حضرتش شستن شمشیر خون آلود علی بوده! و جالب اینکه علی حتی در هیچ جایی نه تنها یادی از او نمی کند بلکه بلا فاصله به ازدواجهای پی در پی ////////////////////////با کنیزان و زنان به غنیمت گرفته توسط لشکر اسلام پرداخته و از این رهگذر 35 فرزند لابد همه هم مسلمان به لشکر اسلام می افزاید! حال شما بفرمائید در دینی که گوسفند از زن بیشتر ارزش دارد حرف از کرامت و ارجمندی و حقوق زن چه معنی ایی جز برده گی جنسی و کارخانه تولید و کلفت خانه می توان زد؟ خوشبختانه امروزه زنان الگوهای بسیاری در سراسر جهان دارند و بخوبی نشان داده اند که کمبودی از نظر روانی و فکری و جسمی و آماده گی پذیرش مسئولیت نه تنها از مردان ندارند بلکه در بسیاری از زمینه ها از مردان پیشی گرفته اند. زنان ایران نیز از این قاعده جدا نیستند و همین زنان با تار موهایشان سرانجام/////////////////////// را به زباله دانی تاریخ خواهند ریخت.
این عبارات که نقل شده و مثلا مورد نقد! واقع شده عبارت من نیست! این عبارتها عبارت دوستی بنام علوی هست در پست قبل که محتوای آن نقد شد و به آن پاسخ داده شد.
اگر کسی مایل است با من بحث کند یا در خصوص تاریخ اسلام اظهار نظر کند لازم است دو نکته را رعایت کند:1-سخن به استناد بگوید ،یعنی به هر فکتی که اشاره می کند آنرا در کتب سیره و تواریخ اسلامی نشان دهد و همینطور شکمی و بدون استناد مطلب ننویسد.2-ادب در گفتار را رعایت کند،کسی که پیش از بررسی تاریخ موضع منفی خود را در مورد دین و فرهنگ اسلام اختیار کرده و نیمی از گفتار مغلوط او به “مشتی فلان” و “مشتی بیسار” اختصاص پیدا می کند و طیّ آن از الفاظ فحش و حقیر و ناسزا و چنگکی استفاده می کند معلوم می شود گفتار او تحلیل و بررسی بیطرفانه تاریخ نیست و همه همّ او مصروف عقده گشائی و اظهار نفرت و کینه نسبت به دین اسلام و پیامبر اسلام است.اگر ایندو نکته رعایت شد:1- رعایت ادب در گفتار.2- سخن فقط بدلیل گفتن و ارائه سند تاریخی آنگاه من آماده هستم نشان دهم که همه این سخنان هجویات مقلّدانه ای بیش نیست که امثال نویسنده تنها مثل طوطی سخن نا آگاهان یا مغرضان نسبت به دین اسلام و پیامبر را تکرار می کند ،بارها عرض شد که 9 ساله بودن جناب عائشه هنگام زفاف با پیامبر،واقعیت غیر قابل اجتناب یا غیر قابل انکار تاریخی نیست و قرائن قوی دیگری وجود دارد که سن عائشه هنگام نکاح با پیامبر بیش از سیزده سال بوده است ،منتها مخاطب باید دنبال حقیقت باشد پس وقتی مخاطب بی ارزش است و سخن او بی ارزش و تنها طعن و تمسخر است باید او را با جهل او تنها گذاشت.وقتی کسی ادعا می کند جاهلیت پیش از اسلام “جامعه زن سالار یا مادرسالار” بوده است همینطور شکمی نمی تواند ادعا کند باید ادعای خود را مستند به تاریخ و شواهد قطعی کند،اینکه خدیجه ای وجود دارد که زن ثروتمندی است و مثلا کسانی از جانب او تجارت می کرده اند هیچ دلالتی بر این ادعا ندارد که جامعه عرب پیش از اسلام جامعه زن سالار یا مادر سالار بوده است،چون اینها ممکن است استثناء باشد و استثناء هیچگاه مدل قاعده ساز نیست،کسی که به این استناد می کند باید بدون اظهار نظر شکمی بتواند بر اساس صفحات تاریخ دهها مورد مثل عائشه را در تاریخ عرب جاهلی نشان دهد و در عین حال همه قرائن بر خلاف یعنی قرائن مردسالاری در آن جامعه و پایمال شدن حقوق زن و ظلم به او را نفی کند و اینها آسان نیست،مگر اینکه کسی خود را با خیالاتی شکمی و بدنبال آن کاربرد دشنام و الفاظ فحش آرام کند و عقده های فروکوفته از نواحی دیگر را بگشاید،بنابر این در تحلیل ها تکیه بر استثناء ها تحلیل ساز و قاعده ساز نیست،علاوه اینکه کسانی که تجارت کردن خدیجه را قرینه بر زن سالار بودن یا مادر سالار بودن جامعه عرب جاهلی می دانند چرا توجه نمی کنند که خدیجه هم پیش از نکاح با رسول الله تجارت کرد و هم پس از نکاح با رسول الله! این خود شاهد روشنی بر این معناست که پس از نظر اسلام تجارت زن ممنوعیتی ندارد،مگر اسلام آمد گفت تجارت کردن زن ممنوع است که چنین سخنانی گفته می شود؟!بنابر این باید انگشت بر استثناء ها در تحلیل نگذاشت و وضعیت زن و وضعیت عرب جاهلی را در نظر گرفت که کلیت آن چه بوده است.همینطور در مورد شعر گفتن زنان،اولا باید سخن به استناد گفت،و ثانیا مگر وجود شاعره یا شعر گفتن برخی از زنان دلالت بر زن سالار یا مادر سالار بودن جامعه دارد؟! چه ارتباطی وجود دارد؟! مگر در یک جامعه مرد سالار محال است که زنی شعر بگوید و شعر او در تاریخ ثبت شود؟! بنابر این صرف شعر گفتن برخی زنان عرب جاهلی نه دلالتی بر پیشرو بودن فرهنگی دارد چون پس از اسلام هم زنان بسیاری شعر گفته اند،و نه شعر گفتن آنان دلیل روشنی بر زن سالار بودن یا مادر سالار بودن جامعه دارد چون در آن جامعه مردان فراوانی هم شعر گفته اند ،ضمن اینکه انگیزه ها بر شعر گفتن متفاوت است،در عرب جاهلی شعر گاهی وسیله اثبات نخوت و برتری و برخ کشیدن خود بوده است،گاه شعر در فضای جنگ و ستیز سروده می شده و گاه شعر سرودن بانگیزه های مادی و اقتصادی و بدست آوردن پول صورت می گرفته است پس نفس شعر گفتن زنان هیچ دلالت خاصی ندارد.اینکه عائشه بیاید سوار شتری شود و بر علیه خلیفه منتخب مردم قیام کند کجا دلالت بر زن سالاری یا مادر سالاری آن جامعه دارد؟! علاوه اینکه فتنه جمل و جنگ جمل مگر پیش از اسلام واقع شد؟! گوینده اصلا می فهمد چه می گوید و چه می خواهد؟! بهرحال عمل عائشه در واقع عمل منفی و نادرستی بود که منشا آن چیزی جز فریب خوردن از دیگران و سوء استفاده از او بعنوان وابستگی به پیامبر نداشت و اینرا عاقلان عیار برتری زن نمی دانند آنهم اتفاقی که پس از اسلام واقع شده است!در هرحال در چنین فضائی و جامعه ای اسلام بزن ارج و کرامت داد،گوسفند پنداشتن زن و کالا قرار دادن او هم از خصوصیات آن جاهایی است که نویسنده آنجاها را قبله گاه خود قرار داده است،آنجا که بدن و زیبائی های زن در فضای رقابت های اقتصادی همچون کالا مورد سوء استفاده واقع می شود یا زن بعنوان کالای سکس و فحشاء در حاشیه خیابانها در ویترین قرار می گیرد،گوسفند انگاشتن زن در اینجاهاست،ضمن اینکه بارها عرض شد که از نظر اسلام رسیدن زن به هیچ کمال و درجه علمی و معنوی همپای مردان ممنوع نیست و بعبارت دیگر از نظر اسلام ،رسیدن به هیچ کمال معنوی یا علمی یا فرهنگی یا اجتماعی ،مشروط به ذکور بودن و مذکر بودن نیست و همه انسانها اعم از زن و مرد می توانند به کمال مطلوب خویش برسند.
———–
درود سیدمرتضای گرامی
فرموده اید:
……….خدیجه هم پیش از نکاح با رسول الله تجارت کرد و هم پس از نکاح با رسول الله! این خود شاهد روشنی بر این معناست که پس از نظر اسلام تجارت زن ممنوعیتی ندارد……..
تا آنجا که ما خبر داریم، بانو خدیجه بعد از رسالت پیامبر هر چه داشت در راه گسترش اسلام هزینه کرد و به فقر دچار شد. پس خدیجه در زمان پا گرفتن اسلام تجارتی نداشته. مگر این که منظورتان این باشد که بعد از ازدواج نیز – تا زمان رسالت – تجارت ادامه داشته. اسلام که پا می گیرد، مثلا در مدینه، من شخصا نخوانده یا نشنیده ام که بانویی به تجارت مشغول بوده باشد. چرا که بانوان در عصر گسترش اسلام – مثلا از زمان عباسیان به بعد – سال به سال محدودتر می شده اند و به اعماق خانه ها فرو می شده اند و جوامع اسلامی دربست در اختیار مردان بوده است. مگر به استثناء و در مواردی اندک که از آنها نمی شود به قاعده یاد کرد .
با احترام
.
سلام بر شما
بله در صفحات تاریخ و سیر قدیمی مثل ابن هشام و نظائر آن اجمالا اشاره به تجارت های بانو خدیجه هست و اینکه روش او در تجارت روش مضاربه و بکار گیری دیگر مردان با سرمایه در اختیارشان گذاشتن بود،و از جمله پیش از ازدواج با پیامبر با پیشنهاد ابوطالب سرمایه ای در اختیار پیامبر امین قرار داد برای سفر به شامات و تجارت که پیامبر نیز چنین کردند،این مقدار در مورد ایشان در تاریخ شفّاف هست،بعد هم با پیامبر ازدواج کرد،در این مورد که بلافاصله پس از تجارت آیا هنوز بکار مضاربه ادامه می داد یا نه،تصریح تاریخی وجود ندارد،ممکن است بروال سابق و تا پیش از صرف آن ثروت کلان در کمک به پیامبر و مسلمانان در برابر فشارهای اقتصادی که از سوی مشرکان در مکه و در شعب ابیطالب وجود داشت،کار تجارت ادامه داشته است و ما در این مورد که خدیجه بلافاصله پس از نکاح با پیامبر امر تجارت را بوسید و کنار گذاشت،نه تصریح تاریخی داریم و نه دلیل روشنی بر نفی یا اثبات آن و نه دلیلی شرعی وجود دارد که از نظر اسلام تجارت کردن زن مسلمان امری ممنوع باشد،در واقع مقصود من این بود که دلیلی بر نفی استمرار تجارت ایشان وجود نداشته و ندارد ،و مساله کمک اقتصادی ایشان به پیامبر و مسلمانان پس از مسلمان شدن و نکاح با پیامبر تعارض خاصی با تداوم تجارت نداشته است چون چنانکه اشاره شد روش تجارت ایشان تجارت مباشری و شخصی نبوده است بلکه روش ایشان سرمایه گذاری و بکار گیری مردان بعنوان عامل تجارت بوده است.و در هر حال مقصود اصلی این بود که فارغ از مساله تاریخی، از نظر اسلام و فقه اسلامی منعی در مورد تجارت بانوان وجود ندارد.
در واقع ببیان دیگر،مثلا در فقه گفته نشده است که یکی از شرائط بیع و تجارت یا یکی از شرائط متعاقدین و بایع و مشتری،مذکّر بودن آنان است یا زنان ممنوع از تجارت و بیع و شراء هستند.در مورد سیر تاریخی مورد اشاره از زمان عبّاسیان،البته باید بررسی دقیقتری کرد و نمی شود منع کردن زنان از تجارت را براحتی حتی به امویان و عباسیان نسبت داد چون چنانکه عرض شد در نصوص دینی و کتاب و سنت چنین منعی وجود ندارد و فتاوی مذاهب اسلامی دیگر نیز چنین حکایتی ندارد،اما در هر حال فرضا اگر عباسیان یا شاهان دیگر مصدر و مبنای چنین روشی بوده اند،سیره و سنت و عمل آنان حجت مسلمانی ما نیست.
با احترام
سلام . واقعاً من مانده ام که وقتی اکثر مردم ایران شائبه ی قتل و عام اعدام ها توسط آیت الله منتظری را برای ابراهیم رئیسی می بینند ، خامنه ای رهبر به چه حکمتی این قاتل را به تولیت امام هشتم شیعیان که به امام ” رئوف ” و یا امام متصوف به ” ضامن آهو ” ! منصوب میکند ؟ آیا این انتصاب ” تو دهنی ” به ملت ایران و بیت آیت الله منتظری است یا این انتصاب رئیسی برای تولیت امام رضا ( ع) برای توبه و یا بخشش و یا شفاعت امام هشتم برای ایشان از عذاب جهنم و یا رهایی از آتش جهنم است ؟ در یک قیاس مشابه روایتی شیعی از بدو ورود حضرت امام رضا به خراسان داریم و آنکه زندانبان قسی و القلب زندان خراسان نزد امام هشتم آمده و از امام می خواهد که او را که زندانیان را شکنجه و به قتل می رسانده است ، شفاعت کند و او را ببخشاید که امام رضا (ع) به آن زندانبان میگوید که بعد از نماز مغرب ” نماز غفیله ” بخواند تا بلکه خداوند او را ببخشاید .
پرسش هایی از جناب آنارشیست ( دنباله )
آنارشیست عزیز , شما به هیچ یک از سئوالات قبلی من جواب ندادید . یافتن جواب ها را همه محول کردید به خود من و این درست نیست دوست عزیز . با این حال من سئوالات خودم را باز هم مطرح میکنم ولی قبل از آن , باز دوست دارم که کلیدی ترین سئوال از میان سئوالات قبلی خودم را دوباره تکرار کنم .
سئوال ۱ : چگونه “قوانین زن ستیزانه” مانع تکامل فکری زنان ما شده , که این “عدم تکامل فکری” به ادعای شما به نوبه خود باعث شده که زنان ما شایسته تصدی مقامات بالا نباشند ؟
یاد آوری مهم ۱ : این ها فرموده های شما هستند و بر شماست که درستی آنها را ا ثبات کنید .
یاداوری مهم ۲ : این ها حرف های من نیست و بنا بر این وظیفه اثبات درستی آن ها بر عهده من نیست .
و اما پرسش تازه من از شما :
میفرمایید که . ” چند درصد از زنان مطالعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند و آگاه به مسائل کشور هستند؟ ”
در ظاهر شما سئوال میکنید ولی در واقع میگوید که در صد پایینی از زنان ” مطالعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند و آگاه به مسائل کشور هستند ”
میدانیم که دختران عزیز ما در کنار پسران عزیزمان در تمامی رشته های تحصیلی حضور دارند و هیچ منع قانونی ما نع حضور آ نان در هیچ رشته ای نیست .
همچنین میدانیم که بطور متوسط نمرات قبولی دخترانمان بالاتر از نمرات قبولی پسرانمان است . در میان این رشته های تحصیلی دانشگاهی رشته های اجتماعی ,
سیاسی و اقتصادی هم هست و در تمامی آن ها دختران عزیز ما حضور دارند و بطور متوسط با نمرات بالاتری قبول میشوند یعنی دانش بیشتری نسبت به
پسرانمان دارند . میدانیم که تعداد دختران ما در دانشگاه ها تقریبا برابر تعداد پسرانمان است ( آمار سال ۹۴/۹۵: دختران ۴۶درصد و پسران ۵۴ درصد )
شما چطور جرات میکنید که بگوید که زنان ما از مردانمان در مسائل اجتماعی , اقتصادی و سیاسی کمتر میدانند ؟ چه وقت ما مثلا وزیر اقتصادی زن داشته ایم تا بتوانیم کار او را با وزیران قبلی مرد مقایسه کنیم و بگویم که مردان بهتر کارشان را انجام میدهند ؟ در خانواده ها که ما میدانیم که این زنان هستند که بهتر اقتصاد را میفهمند و بدون فکر و تصمیم درست آن ها هیچ وقت با شندرغازی که ” آقا ” صبح ها با شرمندگی روی تاقچه میگذارد که نمیشود شکم هفت , هشت نفر را سیر کرد .
سئوال ۲ : شما بر چه پایه ای زنان را ناآگاهتراز مردان , در مواردی که برشمرده اید , میدانید ؟
یاد آوری خیلی مهم : خوانندگان پاسخت آدم های تحصیل کرده و آگاهی هستند دوست عزیز . جوابی در شان آنها بده .
ادامه دارد
جناب کمال
شما در پست قبلی اینگونه عنوان کردید:
“… مرد هایی که مثل شما دیدی تحقیر آمیز نسبت به زنان دارند…”
در این پست و این کامنت هم اینگونه:
” شما چطور جرات میکنید که بگوید(بگویید) که زنان ما از مردانمان در مسائل اجتماعی , اقتصادی و سیاسی کمتر میدانند ؟ …”
– این جملات و نحوۀ بیان آنها حکایت از این دارد که شما از قبل راجع به من موضع گیری کردید و بدنبال پاسخ نیستید و پاسخ ها را خود بهتر میدانید؛ بدنبال جدال لفظی هستید البته از نوع نسبتاً محترمانه.
باری، من به پرسشهای شما در پست قبلی پاسخ دادم و شما مطلب را نگرفتید. اگر شما فردی تحصیل کرده و آگاه هستید( یعنی اهل مطالعه) و همچنین در ایران زندگی میکنید باید تا حدود زیادی به محدودیتهای موجود آگاه باشید. پرسشهای شما یا پاسخ را با خود دارند و یا کمی سطحی هستند. در مورد قوانین زن ستیزانه لازم به توضیح است که این قوانین مختص ایران و اسلام نیست و از هزاران سال قبل بوده و هنوز در بسیاری از نقاط جهان برقرار است .
من به پرسشهای مهم شما تا حد امکان پاسخ میدهم:
* مختصری در باب احکام زن ستیزانه در ایران
آیات موجود در سوره های بقره، نساء، نور و … اصل 115 – اصل 20 و 21 آنجا که “با رعایت موازین اسلامی ” اضافه شده که در تناقض است با ماقبل آن – حجاب اجباری برای زنان – عدم امکان رانندگی با موتور و دوچرخه سواری در محیط شهری – زن با اجازۀ همسر خود میتواند در بیرون خانه کار کند و هر زمان همسرش خواست میتواند او را منع کند – اجازۀ برای پاسپورت و حروج از کشور – شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است – سن تکلیف و ازدواج دختران – تمکین بی قید و شرط زن از مرد در روابط جنسی، که حتی رابطۀ جنسی خشونت بار مرد با همسرش جرم تلقی نمیشود – حق طلاق با مرد است – زن باید هر کجا که شوهرش مشخص میکند زندگی کند – مرد میتواند در یک زمان 4 زن عقدی و بی نهایت همسر صیغه ای داشته باشد – حق ارث – حکم سنگسار و حتی کیفیت اجرا – حکم قتل و …- جلوگیری از تحصیل دختران در مقاطع بالا – و …
مخنث به از مرد شمشیرزن / که روز وغا سربتابد چو زن
زن نو کن ای خواجه هر نوبهار / که تقویم پاری نیاید به کار
کسی کو بُوَد مهتر انجمن / کفر بهتر او را ز فرمان زن
زن از پهلوی چپ گويند برخاست / نيايد هرگز از چپ راستی راست
زن از پهلوی چپ شد آفريده / کس از چپ راستی هرگز نديده
زن چو مار است زخم خود بزند / بر سرش نيک زن که بد بزند
زن چه باشد ؟ / ناقصی در عقل و دين ( اشاره به نهج البلاغه )
همی خواست دیدن در راستی / ز کار زن آید همه کاستی
زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درويش را پادشا
زنان به هیچ وجه قابلیت برابری با مردان را از نظر نبوغ و خلاقیت نداشتهاند. ( محمد رضا شاه )
محمد رضا شاه همسران خود ( فوزیه و ثریا ) را به دلیل نیاوردن فرزند پسر و یا نازا بودن طلاق داد.
رفتار خشونت بار رضا شاه با زنان برای کشف حجاب ( عدم احترام به حق انتحاب زنان )
شعار ( یا روسری یا تو سری ) پس از انقلاب 57
و …
* تحصیلات نظری و تئوری دختران و زنان هیچگاه نمیتواند تضمینی برای کاربرد صحیح عملی باشد؛ به عمل کار برآید به سخن دانی نیست. تا زمانی که بستر مناسبی برای کسب تجربه برای زنان فراهم نشود، داشتن تنها مدرک، کاری از پیش نمیبرد. در ضمن مطالعات اختیاری و آزاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ربطی به تحصیلات اجباری ندارد، منظور مرا خود شما بهتر متوجه میشوید. چرا باید بهترین متخصص زنان در دنیا مردان باشند؟ چرا باید بهترین آشپزهای دنیا مردان باشند؟ چرا باید بهترین گریمورها و آرایشگر زنان، مردان باشند؟ و …چرا باید در علوم و تخصصی که مربوط به زنان است، مردان حرف اول را بزنند؟…مهمترین عامل عدم خود باوری زنان، کمبود تجربه به دلیل نبود روحیۀ استقامت و جنگنده بودن در طول تاریخ و همچنین وجود حس حسادت در زنان است.
یک نمونه: چند درصد از زنان را سراغ دارید که در جراحی های حساس،خود را بسپارند به زیر تیغ جراحی زنان؟
در ایران امروز و با توجه به محدودیتهای همه گیر در مورد زنان، یقین بدانید که هیچ کدام از زنان، حتی بهترین و متخصص ترین آنها نمیتواند به درستی عهده دار مقام وزارت باشد. در این کشور باید ابتدا قوانین و عرف غلط اصلاح شوند و در همین زمان هم زنان کسب تجربه کنند، تا شاید روزی بتوانند آنچه که لایقش هستند بدست آورند.
* شما متأسفانه نگاهی سلیقه ای و کلیشه ای به زنان دارید، از نگاه شما زنان فقط همان قشر تحصیل کرده و یا شهر نشین هستند و لا غیر. 80 درصد زنان خارج از این چارچوب ها و تصورات شما زندگی میکنند. یک سری از اختلافات بین زن و مرد فیزیکی و جسمی و در پی آن رفتاری ست و از زمان کودکی مشهود است و این نوع اختلاف طبیعی ست؛ به همین دلیل بسیاری از تخصص ها و کارها از عهده و حوصلۀ زنان خارج است و خود زنان هم میپذیرند. به نظر من در جوامع امروزی، بی رحمانه ترین نوع از نمایش برابری زنان و مردان را باید در جوامع کمونیستی جستجو کرد… من بارها گفتم و باز تکرار میکنم که اگر زنان بدنبال برابری با مردان هستند باید بجنگند و رقابت کنند و خودی نشان دهند و اینکه این برابری فقط در لذتهای زندگی نیست و در سختی ها هم باید سهمی یکسان با مردان داشته باشند که میتواند برای زنان گران تمام شود… برابری زن و مرد بسیار فراتر و پیچیده تر از شعارهای دلبرانه و فیگورهای فمنیستی ست و با باز شدن موضوع در آینده شاید بسیاری از زنان به آنچه امروز بودند، به راحتی و آسایش نسبی که امروز دارند با وجود همین کمبودها و تبعیض ها، غبطه بخورند.
* مهمترین علت نا آگاهی زنان، ابتدا مردان و نظام مرد سالاری ست و در مرحلۀ بعدی خودشان هستند. کافیست نگاهی به تاریخ کشورهایی بیاندازید که در آن کشورها چگونه زنان احقاق حق کرده اند.بسیاری از زنان، مردان را تکیه گاه خود میدانند و این ربطی به تحصیل و محل زندگی ندارد.
* جناب کمال، شاید تفاوت اصلی من با شما در این باشد که من واقع بین هستم و شما آرمان گرا.
دوست عزیز شما به سئوالات من جواب نداده اید و توهین ها و تحقیر های خود به خواهران و دختران و مادران ما را دائما تکرار میکنید و کم کم هم دارید عصبانی میشوید و شروع کرده اید به انگ زدن که ” کلیشه ای فکر میکنید” و “آرمان گرا” هستید و غیره . با تشکر ازشما من دیگر سئوالی از شما ندارم .
در شهر هرت
جناب سید مرتضا
نقد طرز تفکر کلی شما را به بعد موکول می کنم، اما، راجب به قصاص و دیه ؛
قصاص ، چه در جرم عمدی و غیر عمدی غلط است، همانگونه که گفتم ، زیرا ” انتقام “را غلط می دانم، ما به جای انتقام باید به جبران بپردازیم.
بفرض فردی ،عمدا روی کسی اسید پاشیده است، یا با دیه ! ودر نهایت حکم قصاص با اسید پاشیدن متقابل انتقام گرفته می شود.
۱- موضوع ،یعنی اسید پاشی دو بار تکرار شده است.
۲- دو فرد آسیب دیده اند.
۳-قانونا پرونده بسته می شود.
و تا نوبت بعدی واینبار دزدی و قتل و ..
من تکرار می کنم ، ادامه و تداوم جرایم عمدی ، نشانه فساد ریشه ای جامعه است و در ایران ،دین مبین اسلام شیعه اثنا عشری حاکم نقش عمده را ایفا می کند.
آنچه ما حاصل این حاکمیت ۴۰ ساله مشاهده می کنیم،اعدام بیشمارو زندانهای لبریزاز تعدد جرایم مختلف نکاسته است. اشکال کار کجاست؟ در قانون؟ در اسلام؟ در سیستم؟ درجامعه؟ در فرد؟
یک جامعه سیال است ، قانون و حاکمان( در جوامعی چون ایران)نقش عمده ای را دارند، و ما از افراد یک جامعه می توانیم به رفتار حاکمان آن جامعه نسبی برسیم، پس باید رفتار حاکمان و قوانین آن جامعه را اول مورد بررسی قرار دارد.
قانون قصاص منسوخ است ، بدین خاطر که علت و معلول را نادیده گرفته و اقدامی برای ریشه یابی صورت نمی گیرد.
و اینکه ما در جهان هیچ چیز شبیه هم نداریم ، گفته هراکلیت:«نمیتوان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور میکنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانه قبلی است و نه تو آن آدم قبلی.» اگر توجه شود ، اسید پاشی مجدد در صورت قصاص، جرم عمد دیگر باید دانست.
پرداخت دیه هم مشکل اصلی راجبران نخواهد کرد و چون مسکنی است که برای مدتی کوتاه فعالیت نویرونها ی عصبی را مخدوش ،ولی عامل اصلی درد همچنان باقی می ماند .
از نظر اخلاقی;قصاص و دیه و حدود و تعزیر نقشی منفی و بی اخلاقی کامل را ایفا می کنند.
پایه و محوراخلاق ،انسان و هستی است ، خدشه به هستی و اخلاق را در موازات هم باید دید،چه باید کرد؟
قوانین را اگر یکی از پایه های مهم نگاهداری جامعه بدانیم، می توانیم بگوییم که قوانین دینی ضد اخلاق و جامعه اند. زیرا ،این قوانین محور و اساسشان نه انسان، که دین است.
کرامت انسان ; بدین معنا که دیگری را چون خود دیدن ، یعنی همان آزادی و اختیارکه برای خود خواهانم برای دیگری نیزخواهان باشم، طبق قوانین دینی نادیده و منسوخ می شود، همه باید اختیار و آزادی را کنار گذاشته و طبق قوانین دینی رفتار کنند و بدین خاطر در جوامع دینی ، آزادی و اختیار و برابری امکان پذیر نیست.
«دنباله این موضوع تابعد»
بحث انتقام،معیار اصلی در قصاص یا دیات یا حدود اسلامی نیست،معیار اصلی قوانین جزائی در اسلام،بازدارندگی از وقوع دوباره جرم و تکرار آن است،اگر بتوان قصاص یا گرفتن دیه یا اجراء حدود شرعی را به “انتقام” تعبیر کرد،باید بهمین ملاک و وزان ،مجازات های جایگزین مثل حبس یا جریمه و امور مشابه را نیز انتقام نامید،و اگر اینها انتقام نیست و جنبه بازدارندگی دارد،الکلام الکلام،قصاص و دیات و حدود نیز انتقام نیست و جنبه بازدارندگی دارد،بنابر این هیچ منطقی پشت این تحلیل وجود ندارد که در مورد جرم واحد،مجازاتی را بازدارنده و بجا بدانیم،و مجازات دیگری را چون دین و فرستنده دین یعنی خدا توصیه کرده است را خلاف اخلاق یا خلاف جامعه بدانیم.در بحث کرامت نیز اشاره شد که کرامت از ذاتیات انسان است جدای از مساله جرم و مجازات و حفظ نظم اجتماعی و عدالت،نیز توضیح داده شد که همانطور که انسان جانی برحسب اصل ذات انسانی خود کرامت دارد،انسان مجنی علیه (کسی که جنایت عمدی بر او واقع شده) نیز واجد چنین کرامتی است و عدالت ولزوم انتظام در جامعه انسانی،اقتضاء می کند که هیچ انسانی بحریم هیچ انسانی تجاوز نکند و حق حیات و بهره مندی او از مواهب حیات را از او سلب نکند،اسلام برای اینکه چنین تعدّی صورت نگیرد قوانین جزائی مورد اشاره را وضع کرده است برای بازدارندگی،اینجا شعر گفتن و شعار دادن است که کسی بدون در نظر گرفتن نقض شدن حریم انسانی و کرامت مجنی علیه توسّط جانی صرفا شعاری و از خاستگاه نفی دین و بی دینی،دائم چشم خود را هم بگذارد و از نهاد بیمارگونه مخالفت و ضدیت با دین بر کرامت جانی تاکید کند.در این بحث ها هیچ ارتباطی بین آزادی و اختیار با مسائل جزائی و لزوم حفظ نظم در جامعه و حفظ کرامت انسانی همه انسانها و حق بهره مندی آنها از حیات و مواهب حیات وجود ندارد،و کرامت برای همه انسانها هست و هچ ترجیحی در مورد کرامت یک جانی عمد بر کرامت مجنی علیه که حیات او که شاخصه اصلی کرامت اوست نقض شده یا بخشی از بهره مندی او از مواهب حیات از او سلب شده وجود ندارد مگر از دید کسانی که صرفا بر اساس شعارهای ظاهر فریب یا درک ناقص از حقیقت دین بر این امور پای می فشرند،البته پای هم بفشرند هیچ مهم نیستند چون آنها اقلّ قلیلی هستند در برابر اکثریتی که دین اسلام را پذیرفته اند و به آن باور دارند و از تکرار نشخوار بی منطق مطالب غربی ها در ضد اخلاق دانستن احکام دین پرهیز می کنند ،مگر همین هایی که این موهومات را اینجا می نویسند درک درستی از اخلاق دارند که خود را محق می دانند منطق دین را که اساس آن بر اخلاق و سعادت انسان استوار است ،ضد اخلاق بدانند؟! مظاهر همین تناقضات اخلاقی را ما بطور نمونه در همین نوشته ها می بینیم که کسانی که ریاکارانه دم از اخلاق و انسانیت و کرامت انسان و اختیار و آزادی او می زنند،یکجا از مخالف فکری خود به گربه تعبیر می کنند و جایی دیگر باقتضای ریاکاری و تدلیس او را جناب خطاب می کنند،این تناقضات همه حکایت از بی مایگی و سرگشتگی دارند تا درک معیارهای اخلاقی،اخلاق کیلو چند است نزد غربیان و مقلّدان غربیان؟!
جناب
شوخی و جدی را تشخیص نمی دهید.
هر فکر موهوم را بزبان آورده و چون در مقابل استدلال کم می آورید، شروع به توهین و شخصی شدن می کنید.
شما و آنارشیست نمونه های خوبی برای تربیت این نظامید.در هر صورت من استدلال می کنم و این شمایید که دایم شعار می دهید تا مبادا حرفهای دیگر گون ،شنیده و یا جدی گرفته شوند!
من اگر با شما شوخی می کنم ، دلیل دوستی بدانید و نه دشمنی و تمسخر. شما به من بدتر از گربه سید توهین کرده اید.
شما چکار به این دارید که طرف مقابلتتان زن، مرد، بیسواد و یا عالم است، مهم این است که هر کس چه می گوید و اگر حرفی ،حتا از کودکی درست زده می شود باید قبول کرد.
شما غلط کردید با من شوخی کردید،مگر من با شما شوخی داشته ام که با من شوخی کنید؟! آیا خوشایند شماست من نیز متقابلا شما را مثلا سگ بنامم و بعد بیایم بگویم شوخی بود؟! بروید با قوم و خویش و نزدیکان خود شوخی کنید،اینجا بحث باید فقط جدی و استدلالی باشد،و کاربرد الفاظ فرادستانه و خود حق پندارانه مثل موهوم پنداری فکر طرف مقابل، نشان از کم شخصیتی و تهیدستی است،الان این نوشته من بالای این کامنت هست،کدام استدلال پاسخ گرفت که دست بدامن شوخی کردن یا موهوم پنداری مخاطب شوید؟ من مراعات شما می کنم و گرنه مطالب شما صرفنظر از اغلاط محتوائی، اینقدر مشحون از اغلاط املائی و فارسی هست که نویسنده آن باید خجالت بکشد تا چه رسد به اینکه افکار ارتجاعی و غرب زده خویش را حقّ محض پنداشته دیگران را به موهوم نسبت دهد،پس حدّ خود و ادب خود را بدانید وگرنه چنانکه قبلا گفتم شما را با جهل و خود حق پنداری تان تنها می گذارم.
——————-
شکیبا باشید جناب سیدمرتضی
مردم با انبیاء نیز گاه شوخی و مطایبه داشتند.
با احترام
.
انسان!
از آنجا که شما کینۀ شتری داری و هر زمان که دلت برایم تنگ شد از من نامی میبری، و چون در این مطلب هم به نوعی به من توهین کرده ای، این پاسخ کوتاه را به تو تقدیم میکنم و بقیه را میسپارم به درصد خلوص انسانیت تو!
تو که انسانی کجا تربیت شده ای؟ آنسوی نظام؟ اینسوی نظام؟ کنار نظام؟ خیلی دورتر از نظام؟ کجا تربیت شده ای که اینقدر به خود میبالی؟ … این امثال شما روشنفکر نماها هستید که با اینگونه نوشته ها نشان داده اید از درون تهی هستید و فقط نقابی بر چهره بستید و گرنه همان بودید و همان هستید! من با هر کس مثل خودش رفتار میکنم و چه بسا بدتر و بهتر؛ هر که سلامی دهد، سلامی دهم گرم تر و او که دشنام دهد، دشنامی به مراتب سردتر. روش من اینست؛ ساده و روشن، یکرو و یکدست .
این شمایید که کشور خود را به “شهر هرت” تعبیر میکنید و تازگی ها هم بدون در نظر گرفتن ربط آن و یا بی ربطی آن، همینطور دیمی در ابتدای هر مطلبی یه ” شهر هرت” به ناف مطلب میبندید و این شده امضای یک “انسان” که ادعای انسان بودن دارد و خود را در جایگاه بالای ادب و مرام می پندارد و دیگران را خودخواهانه داوری کرده و متهم به رفتار غیر انسانی میکند. اگر شما دیگران را تحقیر کنید، نامش شوخی ست و اگر دیگران با شما شوخی کنند نامش تحقیر! و هکذا…
من یک ایرانی هستم و در همین تهران زندگی میکنم و تا امروز به هیچ کسی باج نداده ام و زیر چتر هیچ کس نبوده ام، با تمامی سختیها و کاستی ها تا امروز جنگیده ام و به خودم افتخار میکنم، چه در گذشته و چه حال؛ در هر لباسی که بودم به وطن و هموطنانم خدمت کردم. امروز هم، هر زمان که وطن به من نیاز داشته باشد از مال و جان دریغ نمیکنم.
گور پدر نظام! نه این نظام ماندنی ست و نه هیچ نظام دیگری.
مهم ایران است و بس. من باید با خودِ خودم زندگی کنم، حال نظام هر چه میخواهد باشد. من در ایران میمانم، زندگی میکنم، میجنگم و همین جا هم خواهم مرد.
چو ایران نباشد تن من مباد!
هرگز نمیتوانم مانند بعضی از شماها دوری از وطن را تحمل کنم و بدتر اینکه در دیار غربت لاف ایرانی بودن بزنم و برای وطن مرثیه سرایی بکنم و تعطیلات آخر هفته پای بساط پنج سیری ( که پیدا نمیشه…مشابه آن ) هی ترانۀ وطنم وطنم را با خودم زمزمه کنم! و به آبا و اجدادم توهین کنم و مسبب بدبختی، بزدلی، خودخواهی و فرار خودم را نظام بدانم!
اقا مرتضی گرامی فقط به لغت نشخوار که به کار برده اید توجه کنید
سلام . آقای نوری زاد چنانچه هنوز نامه ی منتشره خود را برای مسئولین حقوق بشری نامبرده تمبر نکرده و ارسال ننموده اید ، مطلب و مستدرکی را بدین نحو در آن نامه اضافه نمایید که رهبری کشور برای خلاصی از شرکت در جنایات و تطهیر خود و دیگر قاتلان و روحیه دادن به افرادی را که در جنایت دست داشتند ، امسال در سخنرانی خود گفته اند که در این قضیه ی اعدام ها ، جای جلاد و شهید نباید عوض بشود
—————-
درود مراد علی گرامی
شاید همان که نوشته ایم رهبر یکی از قاتلان و عاملان آن جنایت عظما را – البته برای دهن کجی به مردم زخمی و رهاندن خودشان از عذاب وجدان مدامی که رهایشان نمی کند – کاندیدای ریاست جمهوری کرده- کفایت کند. این درست همان نکته ای است که می شود از آن راز کاندیداتوری رییسی را مستفاد کرد.
با احترام
.
سلام بر ناظران گرامی
بعید می دانم چنین شیر تو شیری که در نظام دینی ایران می بینیم در کشورهای بورکینافاسو و بوتان هم شاهد باشیم.دولت به سرکردگی یک روحانی و تصادفا با نام روحانی که از سوی قانون هم زمان مسولیت شورای عالی امنیت ملی را دارد اعلام می کند شورای امنیت ملی مصوبه ای مبنی بر حصر ندارد.سخنگو و معاون قوه قضاییه که دست بر قضا او هم یک روحانیست می گوید حصر تا زمانیکه مصوبه شورای امنیت ملی برقرار است پابرجاست.دولت بنا بر تقاضای یکی از محصورین مبنی بر حضور غیرقانونی ماموران امنیتی در منزلش اعلام می کند که این ماموران خارج شده اند و اعتصاب غذای محصور نامبرده پایان یافته است ولی مجددا همان سخنگوی قوه قضاییه اعلام می کند که این خبر دروغ محض است.در این بین حضور رسانه های مستقل که رکن رکین دموکراسیست برای شفاف سازی همچون همیشه غایب اصلیست!واقعا در مملکت امام زمان چه خبر است که در مورد یک موضوع ساده و البته مهم نمی توان خبر مستقل و درستی دریافت کرد؟!برخی مواقع برخی می گویند خبر باید از مجاری رسمی و معتبر باشد!بنده نمی دانم آیا معتبر تر از دولت و قوه قضاییه و سخنگوهای ایشان در حکومت دینی جایی وجود دارد؟!خدایا مملکت ما را از شر دروغ و دروغگویان خلاص کن.
به امید برقرای حکومت مردمی و پاسخگو به مردم
استاد گرامی با درود این مطلب را خواندم و حس کردم چقدر واقعی است : (کپی کردم، دوستان زحمت نکشید که …)
الگوهای جمهوری اسلامی
احمدی نژاد به عنوان یاور رهبر و مرد پاکدست میشه بت حزب اللهی ها
بعد از چندسال معاونان و همکارانش، به خاطر فساد مالی سر از زندان درمیارن!
آزاده نامداری سبک چادری (قرتی-اسلامی) را ترویج میکنه
بعد از پارک سوئیس وکشف حجاب و آبجو سر در میاره!
محمود رضا خاوری چفیه میندازه و در راهپیمایی 9 دی و بیست و دو بهمن به غرب فحش میده
بعد با اختلاس 3 میلیارد دلاری سر از کازینوهای کانادا در میاره!
حجت الاسلام شهاب مرادی جوانان را به سبک زندگی ساده و اسلامی برای ازدواج تشویق و اصل قناعت را ترویج میکنه
بعد یهویی اسمش قاطی ملک بگیران نجومی پیدا میشه!
کامران نجف زاده دو سال میره فرانسه و هر روز از اونجا برایما ن از بدبختی های فرانسوی ها گزارش میفرسته
و بعد به دلیل صحت و دقت در انجام ماموریتش، پاداش جهاد در آمریکا نصیبش میشه و برای عشق و حال و تهیه گزارش بدبختی های آمریکایی ها هم برای چند سال تشریف می بره اونجا!
سعید طوسی یه عمر جلوی مقامات و مسئولین قرائت قرآن میکنه
بعد پرونده اش با ده بیست تا شکایت آزار جنسی روانه دادسرا میشه!
مجری خیلی عرفانی معنوی ایام ماه مبارک رمضان جناب فرزاد جمشیدی که از شدت معنویت باید زیر بغلشو می گرفتی که غش نکنه کف استودیو،
پرونده کلاهبرداری و ارتباط نامشروعش با چهارتا خانوم بخت برگشته میره قوه قضاییه!
دو مداح معروف جنابان هلالی و بهمنی، که با انواع فوت و فن های تهییج کننده ، جوانان را جذب هیئت ها می کردند
سر از سفارت فرانسه و خانوم بازی و جاسوسی درمی آورند!
نماینده مجلس که دوره نو جوانیش با خانم بی حجاب مصاحبه نمی کرد،
چند سال بعد وسط مجلس شورای اسلامی واسه یه سلفی با نماینده اتحادیه اروپا روی میز ولو میشه!
❌ حالا هی بیا حدیث حفظ آبروی مومن ردیف کن…
استاد ارجمند با درود ، کاش میشد نامه تان بصورت تومار تهیه میشد تا 98درصد مردم میتوانستند ان را تائید کنند و همچنین ازشان سوال میکردید که چرا هر چه به گذشته ایران در دوران انقلاب برمیگردیم مردم شادتر و زنده تر بودند . اگر زمان شاه را بهشت بدانیم (مقایسه است نه اینکه شاه دوست باشم )هر روز که از انقلاب ننگین میگذرد مردم غمگین تر و بیچاره تر میشوند که اکنون شده پایان جهنم . امیدوارم باعث و بانی اش تاجر و کارتر و …. برای اینکه نفتشان گران نشود این اش را برای ما پختند خداوند انها را لعنت کند .
قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله: سیأتی زمان علی امّتی لا یبقی من القرآن إلّا رسمه و لا من الإسلام إلّا اسمه یسمون به و هم ابعد النّاس منه، مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدی، فقهاء ذلک الزّمان شرّ فقهاء تحت ظلّ السّماء منهم خرجت الفتنة و إلیهم تعود.
ترجمه فارسی:
رسول خدا که درود خدا بر او و دودمانش باد فرمود: زمانی می رسد بر پیروانم که از قرآن جز رسم و از اسلام جز نام باقی نمیماند آنها خود را مسلمان مینامند در حالیکه دورترین مردم از اسلامند، مسجد های آنها آباد ولی از نور هدایت خالی اند، فقیهان این زمان بدترین فقیهان روی زمین هستند، آنها منشا فتنه میشوند و این فتنه دامنگیر خود آنها میشود
از شما و آقای ملکی برای ارسال این نامه روشنگر سپاسگزاریم.
ای کاش شما یک نامه هم برای فعالان سوریه ای می فرستادید و همدردی و همدلی مردم ایران را با مردم بلاکشیده از زمین و زمان و روسیه لعنتی دشمن آزادی و حکومت منفور در درون خودمان- از یک سو و شکیبایی فراخ اروپای عوضی که بیست و پنج سال پیش با خونسردی موجب کشتار مردم بوسنی توسط صربهای مورد حمایت همین روسیه روسیاه شد-می رساندید.
ببخشید که نهاد و گزاره این طور طولانی شد.
به آقا درویش و رهگذر عزیز هم خوشامد می گویم.جایتان خالی بود.جای شیخ مصلح و آخوند سابق و حامد و بردیا و کوروس فرزانه هم خالی است.
ذرود بیکران بر شما بزرگواران نستوه که پیگیر این جنایت عظیم و هولناک هولوکاست شیعی حکومت اسلامی ایران شده اید. باشد که داد خواهیم این بیداد را !
دوستان باید بپذیریم که ایران در یک خلا مرگبار سیاسی است. مردم که در جنبش 88 ثابت کردند از حکومت ولایی خسته شده و خواستار دگرگونی اند از سر استیصال به این گروه و آن گروه روی می آورند و هر بار سر خورده تر از قبل و پشیمان تر می شوند و بیم آن می رود به گوشه گیری و انزوا کشیده شوند. جنتی را ببینید خوشحال خوشحال به روحانی پیام می دهد که مردم دغدغه مسایل سیاسی ندارند. یعنی بی تفاوت شده اند. آنقدر این ها را از این انتخابات مهندسی شده به آن انتخابات کشانده ایم که امیدشان را از دست داده اند. این یعنی مرگ سیاسی یک ملت. با چنین ملتی هر کار بخواهی می توانی کنی. آنقدر گرفتار معاش کرده ایمشان که توان اندیشیدن و سر بلند کردن و طلب حق ندارند. با کمال تاسف و تاثر باید عرض کنم سنت پادشاهی که می توانست در چنین دوران دشواری عامل وحدت ملی شود و کشور را از خطر برهاند مورد هجوم همه جانبه است. دستاورد های درخشان پادشاهی پهلوی را تخطیه می کنند. گذشته از اسلامیون متحجر چپ های ایدیولوگ زده مصدق اللهی ها و دیگر دست های مرموزی که معلوم نیست از آستین چه کسی بیرون آمده نمی گذارند ما به وحدت ملی برسیم. قوی ترین عامل وحدت ملی در دوران های سخت تاریخی را از ما گرفته اند. برنده ترین سلاحی که به گواه تاریخ در برابر ارتجاع قد علم کرده بود و آن را محدود کرده بود از ما گرفته اند. البته مقصرش خود ماییم. ماییم که اجازه می دهیم روشنفکر نماهای پوپولیست سرنوشت ما را به دست گیرند و تاریخ ما را برایمان تفسیر به رای کنند. شگفت آور است وقتی تاریخ معاصر را می نگریم تنها نیرویی که نسبت به ارتجاع سیاه هشدار میداد و البته ارتجاع سرخ نظام پادشاهی بود. محمد رضا شاه پهلوی به جرات می توانم بگویم یک قرن از مابقی ملت جلو تر می اندیشید. گاهی پیش خودم فکر می کنم چه می شود ملت به خود آید و به سنت پادشاهی که از سنن هزاران ساله این مرز و بوم است روی آورد. دست کم اپوزیسیون خارج کشور این قدر می پذیرفت دوش به دوش شاهزاده رضا پهلوی او را در مواضعی که مورد حمایت جمیع ملت است حمایت کند. البته تصمیم نهایی برای برقراری نظام پادشاهی و جزییات آن که باید با دنیای مدرن قرن بیست و یکم منطبق باشد با مردم است. مسیله حال و اکنون آن است که نیروهای سیاسی خارج با یکدیگر یکدست شوند و اختلافات ایدیولوژیک را کنار گذارند و به نیرویی یکدست و قوی برای رها شدن از حکومت قرون وسطایی تبدیل شوند. حیف است و تاسف بار است ما از آن چنان رشد سیاسی برخوردار نیستیم که به وحدت برسیم و کسی هم که می خواهد ما را متحد کند نفی می کنیم. ما ملتی هستیم فاقد بینش سیاسی. در امتحان دیپلم سیاسی همگی مردودیم.
دوست گرامی آقای نوری زاد عزیز
آنچه هولوکاست شیعی می نامید، من آنرا هولوکاست اقوام ایرانی می نامم ، زیرا این نسل کشی مختص شیعه نیست، بلکه توسط حاکمان شیعه بر سنیان، گروههای دگر اندیش چپ، بهاییان و زنان .نظام اعمال می شود ،نه تنها کشتن ایرانیان، بلکه در تلاش نابودی رسم و آداب و فرهنگ و زبان ایرانی تا بحال کوشا بوده است.
چرا، خانوم نرگس محمدی حکم زندان گرفت؟ تنها به دلیل اعتراض و بلند کردن صدایش به عنوان یک زن بوده وهمین گونه نیز دیگر زنان.مگر در نظام طالبانی و داعشی، زنی می تواند و جرات دارد نه بگوید، تا با صدای بلند اعتراض کند!
ما با ارتجاعی درون حکومتی مواجه ایم که میکشد و نابود می کند تا افکار بنیادگرایی خود را با کمک خرافات پیش ببرد.
دستگاه اطلاعات و قضاییه و زندانها و سپاه با هم یکی اند و از یک قانون پیروی می کنند؛ هر کس با ما نیست، ضد ماست.
بخش چهارم
از آنجا که جملاتی از «بخش دوم» ناقص فرستادم و ناقص نمایش داده شده بود، ببخشید که ذیل بخش چهارم، آن را می آورم و کمی هم تن به تکرار می دهم برای یافتن جملات مرتبط.
…ادامه بخش دوم…
برای آگاهی دقیق تر از نسبت اختیار با طبیعت نزد کانت و نیز نسبت اختیار با ایمان، کافی است همین مقدمه(پیشگفتارB) سنجش خرد ناب را با دقت بخوانید و با قطعه ی 91 «در باب نوع باور حاصل از ایمان عملی» از کتاب«نقد قوه ی حکم» ایمانوئل کانت ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان، تهران:نشر نی،1377، ص455 ببعد مقایسه کنید بخصوص بسنجید با این جمله ی بسیار روشنگرانه ی کانت در پانوشت همان قطعه در ص458« پس امور مربوط به اعتقاد، فقرات ایمانی نیستند…» این پانوشت تقریبا آب پاکی است که کانت روی دست کسانی می ریزد که ناخوانده، فلسفه ی او را مقلوب می کنند. در قطعه مورد اشاره در نقد قوه ی حکم(متاسفانه استاد رشیدیان آنجور که یک فیلسوف باید مراقب کاربرد کلمات باشد و آنجور که نزد استاد ادیب سلطانی شاهدیم، مراقب نوع کلماتی که معادل گذاری می کند، نیست و او کل نقد قوه ی حکم را عربی مآبانه ترجمه کرده و بسیاری عبارات کانت را به کلماتی برگردانده که در سنت گذشته ی ما معانیی دارند که عکس مقصود کانت است و این رویه را البته استاد یحیی مهدوی باب کرد و در کار مترجم تمهیدات هم به وفور دیده می شود و به نظرم یکی از دلایل بدفهمی فلسفه کانت همین معادل گذاری های سنت اسلامی است. نگارنده مخالف سنت و فلسفه ی اسلامی نیست و عرضم تنها این است که زبان عربی ناتوان است از انتقال مقاصد کانت و جالب است که این بدفمی نزد مترجم نقد عقل محض به عربی یعنی احمد الشیبانی هم دیده می شود.او تا دلتان بخواهد از کلمه«مجرد» به جای ناب و محض و جاهای دیگر استفاده کرده و متعدد افرادی را دیده ام که با تکیه بر این ترجمه ی عربی، کانت را قائل به مجردات دانسته اند!..) بحث در این خصوص است که چیزهای شناخت پذیر بر سه قسم اند: امور مربوط به عقیده(things of opinion)؛ امور مربوط به واقع) things of fact) و امور مربوط به اعتقاد(things of faith). این مورد آخری که محل بحث است، همانی است که کانت نسبتش را با اختیار مشخص می کند. متعرض ادامه ی این بحث نمی شوم چون از بحث تمهیدات خارج می شویم و تنها شما را ارجاع می دهم به کتاب خوب نقد قوه ی حکم و این قطعه ی 91 که از بهترین و فکورانه ترین و بنیادی ترین قطعات در اندیشه کانت است….
بخش سوم
اشکال دیگر مترجم مربوط به پانوشت هایی است که گاه بر متن پروله گومنا نوشته است.
ابتدا برای اینکه بتوانیم به چنین نمونه هایی اشاره کنیم، مجبوریم به نقل قطعه ای از عبارات کانت. این قطعه بسیار آموزنده است و در جاهای دیگر هم آن را خواهم آورد. بحث در خصوص این است که وقتی هیوم می گفت عقل شناختی به ما نمی دهد و هرچه داریم از تجربه و حس است، مقصودش را هیچ کس درنیافت.
« اما خامه سرنوشت که همواره با مابعدالطبیعه نامساعد بوده است، چنین رقم زده بود که هیچ کس مقصود و منظور هیوم را نفهمد. هنگامی که می بینیم چگونه کسانی مانند «رسد»، «اسوالد» و «بئاتیه» و حتی«پریستلی» که از جمله مخالفان او بوده اند بکلی از درک نکته اصلی مورد نظر او دور مانده اند، دچار درد و اندوه می شویم. اینان همواره درست آنچه را که او در باره ی آن شک می کرد مسلم می گرفتند و بر عکس آنچه را که در باره ی آن شکی در خاطر او خطور نکرده بود با زور و حتی با گستاخی اثبات می کردند و بدین سان از وجهه ی نظر اصلاحی او چنان غافل ماندند که همه چیز به همان حال که بود، باقی ماند، چنانکه گویی هیچ امر تازه ای رخ نداده است. مساله این نبود که آیا مفهوم علت درست است و مفید است و در شناخت طبیعت از آن گریزی نیست؛ در این باب هیوم هرگز شک نکرده بود، مساله این بود که آیا عقل آن را مقدم بر هر گونه تجربه ای تعقل کرده بود و آیا{مفهوم} بدین وجه دارای حقیقتی ذاتی و مستقل از هر نوع تجربه است و بالنتیجه قلمرو استفاده از آن نه منحصر به موارد تجربی بلکه بسی وسیعتر و گسترده تر است یا نه؟ این بود مطلبی که هیوم طالب توضیحی در باره ی آن بود.» ص88
اینکه هیوم معتقد بود که عقل ناتوان است از فهم ضرورت علت و معلول، از نظر مخالفانش به معنای مخالفت او با عقل مشترک یا عقل سلیم است. به این ترتیب مخالفان او به عقل سلیم( sound sense) استناد می کردند.کانت می گوید« توسل به عقل مشترک آن هم درست وقتی که دانش و بینش در می ماند از طرفه اختراعات دوره ی اخیر است که به کمک آن یاوه سرایان وامانده خود را با اطمینان در صف متفکران واقعی جا می زنند» ص88
کانت در ادامه آورده است:
«من فکر می کنم هیوم هم می توانست به اندازه ی بئاتیه مدعی داشتن ذوق سلیم و حتی بالاتر از آن مدعی عقل نقاد که بئاتیه به یقین فاقد آن بود، گردد؛ عقلی که عقل مشترک را مهار می کند تا در بلندپروازی های تفکران نظری سرگدان نشود … تنها از این طریق است که عقل می تواند همچنان عقل سلیم بماند… چکش و اسکنه در درودگری البته سخت سودمند است اما در حکاکی باید قلم نازک حکاکان را بکار گرفت. عقل مشترک و عقل نظری هر دو سودمندند اما هریک در جای خود یکی در آنجا که ما با احکامی که مستقیما در تجربه مورد استفاده قرار می گیرد سر و کار داریم و دیگری در آنجا که باید با مفاهیم کلی حکم کرد مثل مابعدالطبیعه که در آن عقل سلیم که اسم چندان با مسمایی هم نیست، روا نیست.» ص89
در این عبارت آخری «… در آن عقل سلیم که اسم چندان با مسمایی نیست…»
مترجم در پانوشت1 در توضیح معنای عقل سلیم آورده است: «در ترجمه ی sound sense که همان عقل مشترک است که به گفته ی دکارت همه بنی آدم سهمی از آن دارند.(م. ف)».
آیا دکارت چنین درکی از عقل داشته است؟ اینجا دیدیم که کانت چنین عقل مشترک مورد استناد مخالفان هیوم را، رد می کند و سخت به آن می تازد نه به این عنوان که عقل مشترک بد است بلکه به این عنوان که عقل مشترک ناتوان است از درک حقایق کلی. چگونه ممکن است دکارت به عنوان سازنده معرفت شناسی مدرن، با استناد به چنین عقل مشترکی، معرفت مدرن را پایه گذاری کرده باشد؟
عبارت دکارت از رساله «گفتار در روش» ترجمه ی محمدعلی فروغی ص69 و 100:
«میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است…. قوه ی درست حکم کردن و تمیز خطا از صواب یعنی خرد یا عقل طبعا در همه یکسان است.»
ص 100 همان کتاب:«تصدیق داشتم به اینکه چون فرض مثلت کنیم لازم می آید مجموع سه زوایه اش، دو قائمه باشد اما چیزی نمی یافتم که مرا مطمئن کند در عالم مثلثی وجود دارد، و لیکن چون بر می گشتم به تصوری که از یک وجود کامل دارم، می دیدم همان اندازه متضمن هستی است که در تصور مثلث دو قائمه بودن سه زاویه ضرورت دارد و یا در تصور کره لازم می آید که همه نقاط آن از مرکزش به یک فاصله باشد».
دقت در این بیانات دکارت مشخص می کند که او دارد از عقلی بحث می کند که غیر از عقل مشترک است و این عقل همانی است که راه را بر کانت باز کرد تا آن را نقادی کند. این عقل همانی است که به عنوان پایه گذاری معرفت شناسی مدرن می توانیم از آن یاد کنیم.این عقل که می تواند تمایز و وضوح تصورات را فهم کند و داوری کند، غیر از عقل مشترکی است که ما آدمیان در امور طبیعی داریم چون این عقل می تواند کلیات و جزییات را بفهمد و متمایز کند و به هم پیوند زند. این توان از عقل مشترک ساخته نیست. آیا با عقل مشترک می توان «ضرورت» برابر بودن زوایای یک مثلث با دو قائمه را دریافت؟
البته دکارت هنوز به آنجا نرسیده است که قوای درونی را نقادی کند اما آنچه می گوید در همان خطی است که از عقل نقاد امکان پذیر است . مسئله این است که فاهمه ای که نزد همه مشترک است و به تعبیر مترجم«بنی آدم سهمی از آن دارند» دستکم تا جایی که به دکارت ربط دارد، عقل مشترک نیست چون عقل مشترک ناتوان است از توضیح دادن اینکه چرا یک تصور به وضوح و تمایز از تصور دیگر متمایز است…
خود دکارت بارها در «پاسخ به اعتراضات» با عقل مشترک مورد ادعای مخالفانش مواجه شده و در باره آن اشاراتی کرده و عقل محل استناد خود را گاه در عباراتی غیر از آن دانسته است.
مترجم تمهیدات به قول خودش« …سالهاست در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران تدریس فلسفه کانت را بر عهده دارد» مقدمه ی کتاب «نظریه معرفت در فلسفه کانت نوشته یوستوس هارتناک؛ اما شواهد نشان می دهد که ساده ترین مسائل فلسفی را به خطا به بزرگان فلسفه نسبت می دهد.
بخش دوم
ادعای سر راست من این است: جمله مذکور و عبارات قبل و بعد به روشنی نشان می دهند که کانت اینجا در باره شناخت و علم بحث نمی کند بلکه بحث او در باره جایی است که شناخت به آن راه ندارد.
حال کمی به اختصار موضوع را بررسی اجمال کنیم: کانت با این جمله که« من باید دانستن را از میان بردارم تا برای گروش جا باز کنم» چه می خواهد بگوید؟
نزد کسانی که بیرون از متن این جمله را در هوا پرتاب می کنند و آن را بر اساس خیال ورزی و زمینه های موروثی ذهن شان ترجمه می کنند،معمولا چنین پیش می آید که:
اولا دانستن را به علم ترجمه می کنند و سپس ایمان را به جای گروش می گذارند؛ آنگاه راحت حکم می دهند که کانت ضدعلمی است که از قدرت علم و بخصوص فیزیک نیوتنی ناراحت است و می خواهد قلم پای علم را بشکند و چون می خواهد ایمان از دست رفته ی اروپا را بازگرداند، طرحی می ریزد که این علم را محدود کند(اینکه در کجا و چگونه و در کدام متن کانت چنین مزاعم عجیبی عملیاتی شده، برای فرد مدافع چنین خوانشی، مسئولیت پاسخ گویی به بار نمی آورد چون حقیقت محرک اصلی او در نظرورزی نیست). در میان انگلیسی زبانان و استادان دانشگاه های اروپا هم یاوه گویی در این خصوص بسیار شده و می شود و عموما از چیزی حرف می زنند که هیچ ربطی به فلسفه ی کانت ندارد. اینان انگار از روی دست همدیگر می نویسند و یکی می گوید و دیگران تکراش می کنند و به خود زحمت رجوع به متن کانت را نمی دهند.
ما اگر به این جمله بسیار کارآمد کانت، رجوع کنیم، می بینیم از دو صفحه قبل(ازBXXVتا صفحه ای که جمله در آن است و صفحه بعد BXXXII) در باره این موضوع بحث می شود که آیا می توان آزادی را با طبیعت همساز کرد یا نه؟ آیا می توان مختار بود و همچنان قائل به شناخت یا نه؟ شناخت تا کجا برد و حیطه دارد و در کجا دیگر جای شناخت نیست و آنچه هست، عقل عملی است که به متعلقات درونی خود مشغول است بر اساس قانونی که صورت محض است؟ این جمله مرتبط است به بحث کانت در «نقد عقل عملی» . به عبارت دیگر یعنی این جمله کانت برای ساختن زمینه ها یا بنیادهای عقل عملی است و اینکه آیا می توان از طبیعت، فراتر رفت؟
اگر بخواهم بحث کانت را بدون آوردن جزیبات بسیار عمیق او، تنها به اشاره بیان کنم بحث او این است که آیا طبیعت و آزادی سازگارند؟ آیا اگر همه چیز در قوانین طبیعی بگنجد، جایی برای آزادی و اختیار بشری ما می ماند؟ من و ما واقعا مختاریم؟ کانت چه راهی دارد برای روشن کردن محدوده ی شناخت ما و محدوده ی اختیار ما؟… او می گوید با عقل عملی و نقد این عقل عملی می توانیم به چنین مطلوبی امید ببندیم که آزادی(یعنی همان اختیار که می توانم فعل یا ترک فعلی را به خودم آزادانه و مختارانه نسبت دهم) در جایی ایستاده است که جای طبیعت و قوانین فاهمه و عقل نظری نیست. یعنی ما وقتی از عقل عملی بحث می کنیم، اساسا کاری به شناختن نداریم چون در عقل عملی، علاقه ی نظری حاکم نیست یعنی عقل نمی خواهد چیزی را بشناسد بل دنبال این است که چه چیز از او در عمل بر می آید. در اینجاست که کانت می گوید با طرحی که از عقل عملی داده است، دانستن را کنار زده است یعنی در حیطه ای که عقل عملی در کار است، دانستنی در کار نیست و در این حالت ما می توانیم درون مان را به سمت های مختلف گرایش مندانه ببریم برای مواجه با متعلقات عقل عملی.از جمله مختارانه می توانیم به سمت ایمان به خدا گرایش پیدا کنیم(با بحث هایی که او می کند عملا خدا از راه قانون اخلاقی امکان ظهور در زندگی بشر دارد).
در این بحث، در جمله ای بالاتر از عبارتی که نقل کردم، کانت این جمله را دارد: من هرگز نمی توانم خدا، آزادی و نامیرایی را از بهر کاربرد عملی ی ضروری خرد خود فرض کنم مگر آنکه همهنگام ادعای باطل خرد نگرورز را در مورد بینش های لایتناهی از میان بردارم» BXXX. باری اینکه چگونه عقل نظری و نگرورز را می توان از عقل عملی و نانگرورز متمایز کرد خود بحثی پیچده و سنگین است که در اینجا و در این فضا هم نمی گنجد و از اصل بحث دور می افتیم تنها خواستم بگویم اصل بحث «دانستن را کنار می زنم تا جایی برای گروش باز کنم» ربطی به قوه ی شناخت و علم ندارد و به طریق اولی به فیزیک نیوتنی هم نامرتبط است.
برای آگاهی دقیق تر از نسبت اختیار با طبیعت نزد کانت و نیز نسبت اختیار با ایمان، کافی است همین مقدمه(پیشگفتارB) سنجش خرد ناب را با دقت بخوانید و با قطعه ی 91 «در باب نوع باور حاصل از ایمان عملی» از کتاب«نقد قوه ی حکم» ایمانوئل کانت ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان، تهران:نشر نی،1377، ص455 ببعد مقایسه کنید بخصوص بسنجید با این جمله ی بسیار روشنگرانه ی کانت در پانوشت همان قطعه در ص458« پس امور مروبط به اعتقاد، فقرات ایمانی نیستند…» این پانوشت تقریبا آب پاکی است که کانت روی دست کسانی می ریزد که ناخوانده فلسفه ی او را مقلوب می کنند. در قطعه مورد اشاره در نقد قوه ی حکم(متاسفانه استاد رشیدیان آنجور که یک فیلسوف باید مراقب کاربرد کلمات باشد و آنجور که نزد استاد ادیب سلطانی شاهدیم، مراقب نوع کلماتی که معادل گذاری می کند، نیست و او کل نقد قوه ی حکم را عربی مآبانه ترجمه کرده و بسیاری عبارات کانت را به کلماتی برگردانده که در سنت گذشته ی ما معانیی دارند که عکس مقصود کانت است و این رویه را البته استاد یحیی مهدوی باب کرد و در کار مترجم تمهیدات هم به وفور دیده می شود و به نظرم یکی از دلایل بدفهمی فلسفه کانت همین معادل گذاری های سنت اسلامی است. نگارنده مخالف سنت و فلسفه ی اسلامی نیست و عرضم تنها این است که زبان عربی ناتوان است از انتقال مقاصد کانت و جالب است که این بدفمی نزد مترجم نقد عقل محض به عربی یعنی احمد الشیبانی هم دیده می شود.او تا دلتان بخواهد از کلمه«مجرد» به جای ناب و محض و جاهای دیگر استفاده کرده و متعدد افرادی را دیده ام که با تکیه بر این ترجمه ی عربی، کانت را قائل به مجردات دانسته اند!..)
با درود به جناب نوری زاد
هولو کاست اسلامی !؟! میگویند حجاج ابن یوسف مردی بسیار سفاک بود خوب که چی ؟ میگویند تیمور لنگ بسیار سفاک بود ! میگویند که آغا محمدخان قاجار سبع بود ! و بسیاری دیگر ولی همگی متدین بودند آن هم تدین به دین اسلام ناب محمدی مگر روحانیون نمیگویند دین برای اصلاح جامعه آمده و از برای دوری از گناه ! پس کو ؟ کو آن روح جوانمردی و رحمت ؟ کو آن خدا را حاظر و ناظر اعمال خود دیدن ؟ همه این ها که در لباس دین مردم را کشتار کردند . مگر نبود خمینی که میگفت اگر اسلام دست ما را نبسته بود ازبغداد چیزی باقی نمیماند ! همین خمینی که اگر به یو تیوب مراجعه کنید میبینید که به محض گرفتن قدرت در ایران سربازان عراقی را به شورش دعوت میکرد و میگفت ما پشتیبان شما هستیم و بارها از صدام اختار دریافت کرد که تو در عراق در پناه ما بودی حالا مردم را به شورش دعوت میکنی ! و بالاخره صدام پیش دستی کرد و جنگ خانمان سوز ایران را ویران کرد و آخوند ها را سوار امت نالان !! شدند واین نیست جز اینکه همه ایرانیان را با دگنک دین مرعوب ساخته اند ولی چون به خلوت میروند آن کاردیگر میکنند ! حرف آخر اینکه آخوند جماعت از ایرانی سواری میگیرد چه بخواهید چه نخواهید مگر !؟! خیلاتان راحت ! هاشمی شاهرودی عراقی رهبر آتی خواهد بود . همین . تا بعد.
اخطار درست است برای اینکه شیخ مرتضی افاضه کلام نکند !
فقط “اختار”نبود که غلط بود،”حاظر” و “خیلاتان” هم غلط بود!
“مگر نبود خمینی که میگفت اگر اسلام دست ما را نبسته بود ازبغداد چیزی باقی نمیماند !”
اینکه نشد مذمت خمینی! بله مقصود این بوده است که چون اسلام دست ما را بسته است از اینکه مثل صدام مناطق مسکونی را موشک و بمباران کنیم،پس نمی توانیم بغداد را بروش خود صدام با بمب و راکت و موشک هدف قرار دهیم،و این سخن درستی بوده است.
در مورد مغالطه تحریک سربازان عراقی از سوی مرحوم امام،دهها بار در این سایت ،پته مدّعیان این دروغها روی آب رفت که خطاب مرحوم امام به سربازان و مردم عراق زمانی صادر شد که صبح 31 شهریور آن سال صدام بفرودگاهها ومناطقی در ایران تجاوز کرده و آنها را بمباران کرده بود،خیلی خوب شد که این نویسنده خودش در اینجا به پیشدستی صدام در حمله به ایران اشاره کرد،و امروز همه می دانند که ما جنگی با عراق یا صدام یا دیگران نداشتیم،این صدام بود که بتحریک امریکا و دیگران خر شد و قرار داد الجزایر را پاره کرد و به ایران حمله کرد و مردم و رزمندگان شجاع ایران در برابر هجوم متجاوزان ایستادند و از نوامیس خود و کشور خود و دین خود دفاع کردند عده ای شهید شدند عده ای معلول شدند و راحت طلبان روسیاه هم که نه حمیّت دفاع از کشور و ناموس خود داشتند و نه شجاعتی در دفاع،فقط و فقط نق زدند و جانبازان شجاع کشور را مسخره کردند و مسخره می کنند و هنوز نق می زنند و چیزی جز نق زدن بلد نیستند.
————-
سیدمرتضای گرامی
بارها در این باره که امام ارتش عراق را پیش از شروع جنگ دعوت به شورش کرد سخن گفته شده. مثل این که:
پنج ماه قبل از حمله صدام به ایران در 30.01.1359 تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان : امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد
https://www.youtube.com/watch?v=ZtH_5iiI_qc
من قبول دارم که صدام به شکل سیستماتیک به ایران حمله کرد اما اگر تنها بر روی “تحریک ارتش عراق به قیام” متمرکز شویم، به این می رسیم که پنج ماه پیش از حمله ی صدام این سخن از زبان آقای خمینی جاری شده. این را که نباید انکار کرد دوست گرامی.
معروفست که این جمله را صدام حسین روی میزش قاب کرده بود:
«سه چیز که خدا نباید می آفرید: فارس, یهود, مگس»
با این همه: سخن در آن پنج ماه پیش از شروع رسمی جنگ است و سخنان تحریک آمیز آقای خمینی که ارتش عراق را به قیام فرا می خواند برای برانداختن صدام و برپایی نظامی مثل نظام اسلامی ایران. راستی این داستان روی آب رفتن پته مدعیان این دروغ چیست؟
با احترام
نوریزاد گرامی
قبلا هم گفته ام ،اکنون نیز اجمالا میگویم متاسفانه شما در یک دور و تسلسل باطلی از نفرت و تعصّب قرار گرفته اید و هرچه هم ناصحان و نیک اندیشان اشتباهات شما را متذکّر شوند همچنان پای بر حال فعلی می فشرید و مع الاسف ذهن شما اینقدر درگیر چنین تلقینات و تکرارها هست که شاید مبتلا بفراموشی هم شده اید،قصد من البته توهین نبود فقط تذکر دوستانه بود،من چند بار در مورد این ویدئو که گاه همفکران فعلی شما در این سایت آنرا نهادند و گاه خود شما بر آن اصرار کرده و می کنید و آنرا مورد اشاره قرار می دهید عرض کردم،اینها دسیسه و جعل است، تفاوت من با شما دراین است که شما استناد به قطعه ای از یک ویدئو در سایت یوتیوب و فضاسازی های اطراف آن می کنید و بخود اجازه می دهید با مصاحبه و سخنرانی و نوشته بهرکس خواستید هر نسبتی بدهید یا به او توهین کنید، اما من بخود آن سخنرانی و تمام آن و تاریخ صدور آن مراجعه می کنم و بشما تذکر می دهم که این سخنان مربوط به تاریخی که به تیتر جعلی کیهان نسبت داده می شود نیست و اساسا چنین تیتر و عبارتی در سخن مرحوم آقای خمینی نیست،شما یکبار بتوصیه من فراگوش دهید و ویدئو و تیتر مورد اشاره کیهان و سخنان دشمنان این انقلاب را رها کنید و به اصل یک سخنرانی که تاریخ صدور آن معلوم است و در کتاب صحیفه امام که حاوی همه سخنان ایشان پس از انقلاب هست مراجعه کنید و در خلوت خود بیندیشید که چه می کنید و بر چه مسیری ابرام می کنید،ببینید برای اینکه خیالتان راحت شود بگویم من این ویدئو را با اینکه دهها بار در این سایت نهاده شد دوباره نگاه کردم و عین برخی الفاظ آنرا از باب احتیاط به نرم افزار صحیفه امام دادم والله بالله این سخنرانی و این قطعه مربوط به آن تاریخ که می گویید نیست ،من دقیق مشخصات این سخنرانی را که در صحیفه امام هست برای شما ارسال می کنم خودتان بروید ببینید این قطعه آنجا هست یا نیست :
“پيام راديو- تلويزيونى [به ملت ايران در آغاز سال تحصيلى (حمله صدام به ايران)]
زمان: ساعت 7 بعد از ظهر 31 شهريور 1359/ 12 ذى القعدة 1400
مكان: تهران، جماران
موضوع: حمله صدام به ايران با تحريك امريكا
مناسبت: آغاز سال تحصيلى
مخاطب: ملت ايران”
(صحیفه امام،ج13 ص 221)
——
علاوه بر این قبلا گفتم که بدنبال شهادت مرحوم آیت الله صدر و خواهر ایشان بنت الهدی و برخی علمای دیگر،مناقشات لفظی بین دو طرف وجود داشته است هم از سوی صدام و هم از اینطرف،و شما خودتان اذعان می کنید به حمله سیستماتیک دولت جائر صدام به کشور شما ایران،بنابر این نمی شود روی کینه و تعصّبات متاخر نسبت به یک عالم و مرجع اسلامی به او نسبت جنگ افروزی و مقصّریت در جنگ بدهید این دور از عقل و انصاف هست و شما گول کف و سوت ضدّ انقلاب برای خودتان را نخورید،در هیچ جای دنیا منافشات لفظی دو طرفه را وجه مقصّریت یکطرف و خصوصا مقصّریت طرفی که مورد تجاوز نظامی قرار گرفته است قرار نمی دهند،حال اصلا فرض کنید مناقشات لفظی و تحریک آمیز وجود داشته باشد،آیا مناقشه لفظی و تحریک لفظی مجوّز حمله و تجاوز نظامی است؟ چرا ایران با ترکیه و افغانستان و پاکستان و دیگر همسایه ها درگیر نشد؟ متاسفانه شما اکنون با این تحلیل های نادرست عملا چشمان خود را بر دهها سند و اعتراف خود دشمنان ایران و اسلام در مورد تجاوز نظامی به ایران فرو می بندید،وقتی خود امریکا و انگلیس بعد از سالها اسناد تحریک صدام به حمله به ایران را وقیحانه و با پرروئی منتشر می کنند واقعا آیا ساده لوحی نیست (اگر نخواهیم بگوییم تعصّب و کینه ورزی کور) که چشمان خویش را بر اعتراف متجاوزان و داوری و حکمیت سازمان ملل متحد مبنی بر متجاوز بودن صدام فرو بسته ،کورمال کورمال و با تکیه بر جعلیات و نیرنگها بخواهیم مقصّریت جنگ را در لابلای الفاظ جستجو کنیم؟
با احترام
—————
سپاس دوست گرامی
.
سید اگه دین نداری لااقل آزاده باش.اول اینکه بارها پته تو و امثال تو رو رو آب ریختیم تو همین سایت مردونه عذرخواهی که نکردی هیچ //////همیشه بازم سفسطه بازی کردی.نمونه بارزش اینکه صراحتا تو همین سایت گفتی امام کی و کجا گفته آب و برق رو مجانی می کنه و بعدش یه مشت مزخرفات دیگه به هم بافتی وقتی فیلم رو اینجوری تحریف می کنی وای به حال بقیه چیزا!اینکه تو همین سایت هست و انکار شدنی نیست ان شاالله قبول داری که؟!.در مورد صحیفه چاپ شده در جمهوری اسلامی هم معلومه بسیاری از مطالب سانسور شدنیه و نمی شه با استناد به اون حرفی رو ثابت کرد.مخصوصا اینکه بعد فوت خمینی چاپ شده.در مورد قسم جلاله خوردن هم بعیده کسی استدلال پوچی رو با قسم و آیه بپذیره.اما در مورد خمینی کسی نمی گه دلیل اصلی جنگ فقط حرافی و بهونه دادن اون بابا بوده بلکه بسیاری دلایل دیگه هم هست که یکیش اینه.اعتراض مخالفین به اینه که در شرایطی که ایران ثبات لازم رو نداره چرا یه فردی که حتی در طول حیات مبارکش یه ترقه هم تو حیات منزلش در نکرده اینهمه اقدامات و حرفهای تحریک آمیز می زنه و می کنه تا بهونه شروع یه جنگ بزرگ و خانمانسوز رو بده که هم لباسای شما جون سالم بدر ببرن چون اصولا سربازی نمی رن و دودش تو چشم مردم کوچه و خیابون بره.از کشتار فرماندهان نظامی تا تحریک دیوانه ای مثل صدام حسین.حتما فایل تصویری منتظری رو در مورد اقدامات و صحبتهای تحریک آمیز خمینی دیدی اینکه دیگه مونتاژ و فتوشاپ و …نیست.منتظری صراحتا می گه به امام گفتم شما این حرفا رو نزن چون همسایه ها نگران می شن و…و بعد پیشنهاد می کنه که هیاتهای حسن نیت به کشورهای همسایه بفرسته و باقی قضایا که البته یه فرد منصف و بدون پیش فرض ذهنی(زبونم لال نه شما)با مراجعه به اونها خیلی چیزا دستگیرش می شه.در آخر یه سرچ کوتاه تو اینترنت بکن شما که ادعا داری در حال تحقیقی می بینی عمدتا کسی نمی گه این وجود نداره یا یه کار فتوشاپیه بلکه همه در حال توجیه فرمایشات امام هستند.مطمئن باش اگه فتوشاپی بود یا وجود نداشت خیلیا سینه چاک تر از تو بودن که انکارش کنن.در آخر اگه واقعا ذهن بی طرفی داری دعوت می کنم لینک زیر رو بخونی که البته از سوی همفکران شماست.متاسفانه آنچنان ذهن امثال شما کبره بسته که با هزار دلیل روشن هم این کبره ها رفع نمی شه:
http://shayeaat.blogfa.com/post/518
ناشناس! اگر دین نداری لااقل عقل و شجاعت داشته باش و اگر جربزه داری با یک نام مشخّص پته مرا روی آب بریز!در مورد اینکه ایشان از آب و برق مجانی سخن گفته،من نگفتم نگفته،در مورد آن با نقل عبارت توضیح دادم که ایشان پیش از اینکه چنین جمله ای را وسیله اقبال مردم بخویش قرار دهند رهبر کاریزماتیک مردم ایران بودند حتی پیش از دو رفراندوم بزرگ جمهوری اسلامی و قانون اساسی،اگر طالب فهم هستی با نام همیشگی بنویس تا در این مورد بیشتر بگوییم.در مورد صحیفه امام،هرچه پس از یک گوینده یا نویسنده بطبع رسید را باید به جعل و دسیسه تعبیر کرد؟! این ویدئو که از تصویر آن هم پیداست اصلا سخنرانی نیست و از تصویر پیداست که در اتاق ایشان هست و یک پیام خاص و فوق العاده است که در غروب حمله عراق به فرودگاههای ایران صادر شده است و آن سخنرانی هم که در همان تاریخ فروردین هست مشتمل بر دروغهایی که دشمنان آگاه و دوستان نادان به ایشان نسبت می دهد نیست ،شما گفتی تاریخ این پیام عوض شده !وقتی کسی چنین دیدگاهی دارد که همه چیز را حتی کتاب و تحقیق و چیزهایی که بمرآی و منظر همه بوده است را بسانسور و تقلّب نسبت می دهد باب گفتگوی با خود را می بندد طبعا چنین فرد دگمی را باید به همان یوتیوب و تبلیغات جعلی سپرد.دلیل جنگ چنانکه قبلا عرض شد هیچگاه مناقشات لفظی که دو طرفه هم بوده نبوده،دلیل جنگ توهمات صدام و تحریک پذیری او از تشویق دشمنان انقلاب ایران بوده است،من گفتم تنش های لفظی بدنبال ماجرای قتل مرحوم صدر و خواهر ایشان و اخبار و اطلاعاتی بوده است که از ناحیه توهم صدام می رسیده است و مرحوم امام هم رهبر ایران بوده است خواه شما بسوزی یا نسوزی،و مطابق قانون اساسی مساله جنگ و صلح بعهده رهبر کشور هست و نیازی هم نیست رهبر حتما سرباز یا فرمانده نظامی باشه تا در مورد جنگ و صلح مدیریت کنه،بلکه در این موارد رهبر با مشاوران مربوطه و مسولان کشور مشورت میکنه،روی منطق شما باید همه رهبران کشورهای دیگر فرد نظامی باشند تا جنگ یا صلح را مدیریت کنن؟! واقعا می فهمی چه می گویی؟! در مورد مطالب مرحوم آقای منتظری،چیزی که در خاطرات ایشان و در آن فایل صوتی هست پیشنهاد فرستادن هیئت های حسن نیت بعد از انقلاب بود،نه افتراء هایی که شما به ایشان بستی، در مورد تنش های لفظی که توضیح دادم و من پیشنهاد مرحوم استاد را مثبت تلقّی می کنم اما می گویم نفرستادن هیئت های حسن نیت نمی تواند علت بروز جنگ بین ایران و عراق بوده باشد،میدانی چرا؟ برای اینکه اگر این بود پس باید بین ایران و همه همسایه هایی که هیئت حسن نیت به آنجا نرفت جنگ اتفاق میفتاد! و چنین شد پس این علت جنگ نبوده است،علت جنگ همان است که گفتم، در اصل بیم و هراس امریکا و دیگر قدرتها از شیوع و انتشار انقلاب اسلامی بصورت اتوماتیک در کشورهای مجاور بوده است ،نیز توهمات و حماقت های صدام (واقعا باید اگر اهل فکر باشی بیندیشی که چرا صدام بعد از انقلاب ایران شروع کرد به عالم کشی و حبس و زجر علماء،این ناشی از هراس او بود نه خواست یا تحریک مرحوم آقای خمینی)بنابر این آنها برای تامین این هدف کلی از استعداد و حماقت های صدام بهره گرفتند و الان اینها در اسناد منتشر شده خودشان هم هست ،امیدوارم اسناد منتشر شده آنها را دیگر جعلی نخوانی!
در مورد سرچ توی اینترنت و مطالب لینکی که گذاشتی،من اینها را پیش از تو دیده ام خیالت تخت،اما من اون توجیهات را نادرست می دانم چون انقلاب ایران با تحققش اثر گذاری قهری داشت و صدور انقلاب هیچگاه نیازی به حمله نظامی و تحریک دیگران نداشته است و اساسا این کار در ابتدای انقلاب و مرحله تحول و گذار و تزلزلی که بهرحال وجود داشته است خلاق عقل و منطق بوده است ،و هر عقل ناقصی حتی عقل شما هم اینرا می فهمیده است،در واقع نگرانی امریکا و برخی دیگر از صدور قهری انقلاب به مناظق دیگر بوده است چیزی مثل بهار عربی که بعد پیش آمد،بنابر این جنگ هدف امام و انقلابیون نبود و این قدرتها بودند که باذعان خودشان صدام را تحریک کردند،بعد هم دیدی که سازمان ملل هم رسما عراق را متجاوز اعلام کرد ،امیدوارم دیگر قطعنامه سازمان ملل و داوری او را به جعل و سانسور نسبت ندی! هرچه فحش داری بنویس در قالب ناشناس،ولی اگر جربزه داری با همان نام همیشگی بنویس تا معلوم شود پته چه کسی روی آبه!
شرح و تفسیر مباحثی از رساله تمهیدات امانوئل کانت.
بخش اول
در بحث قبل از قطعه ی شماره1 تمهیدات،( کلمه پروله گومنا را به «تأملات»،«درآمد»، «تمهیدات» و موارد دیگر ترجمه کرده اند و به نظرم تمهیدات که مترجم آورده مناسب تر و گویاتر است. در باره نحوه ی انتخاب واژگان نظر می دهم نه در باره اصل ترجمه که در حیطه ی من نیست) که در باره منابع معرفت متافیزیکی بود، اشاراتی کردیم به اینکه معرفت متافیزیکی چگونه به دست می آید و با اینکه هنوز دقیقا نمی دانیم، متافیزیک چیست(به تدریج معلوم خواهد شد معنای آن) اما این را دانستیم که هر نوع معرفت متافیزیکی، نباید از تجربه به دست آید والا متافیزیکی نیست چون متافیزیک از اسمش پیداست که از ورای تجربه می آید. طبعا شناختی هم که متافیزیکی است، باید مستقل از تجربه باشد.
در همان بحث اشاره کردم که برخی اشکالات مترجم را متذکر خواهم شد و البته تنها به سه مورد از خطاهای مترجم اشاره می کنم. این سه مورد، سه نوع متفاوت از اظهار نظر مترجم است. 1.یکی در متن ترجمه شده ی پروله گومنا.2. دیگر در مقدمه ای که مترجم بر پروله گومنا نوشته3. و آخری در پانوشتهایی که گاه مترجم آورده است. معمولا پانوشت ها متعلق به مترجم انگلیسی است ولی در مواردی مترجم فارسی هم نکاتی افزوده که اینجا به یک موردش اشاره می کنم.
اشکال مربوط به مورد متن ترجمه شده پروله گومنا را جلسه قبل توضیح دادم و گفتم که مترجم در شماره 1 در بندگاه سوم، عبارت{اصول متعارفه}را به متن کانت اضافه کرده که کاملا خطاست زیرا کانت در فلسفه ی ناب قائل به اصول متعارفه نیست. اصول متعارفه حداکثر در ریاضیات به کار می روند و اگر هم کانت نام ریاضیات را آورده است برای بهره بردن از روشنایی و قطعیت بالفعل آن است نه برای تکیه کردن بر آن. قطعیت و ضرورت بالفعل ریاضیات این دانایی را به متفکر می دهد که بی محابا هر نوع معرفت عقلانی را یاوه نداند و همه چیز را در تجربه و داده های حسیک خلاصه نکند زیرا وجود بالفعل ریاضیات خود دلیل محکمی است بر ضرورت مکث و تأمل در ذخائر عقل. امری که هیوم برغم همه ی هوش ودرایتش آن را نادیده گرفته بود. البته که هیوم هم ریاضیات را اهمیت می داد ولی گویا آن را یک جزیره مجزا از کل دستگاه عقل می دانست. باری گفتیم که مترجم نباید عبارت اصول متعارفه را به کار می گرفت چون گرچه در ریاضیات اصولی وجود دارد که بداهت دارند و بداهت شان هم اثبات ناپذیر است ولی در شناخت عقلی فلسفی چنین اصولی وجود ندارد و دستکم کانت قائل به وجود آنها نیست بنابرین نمی توان به کانت قول به اصول متعارفه نسبت داد.
نوع دیگر از خطاهای مترجم، به مقدمه نویسی او بر می گردد. مقدمه او حدود هشتاد صفحه است. نکاتی در این مقدمه آمده که نشانگر فقر مطلق تفکر نزد مترجم است. گرچه تنها در یک جا(بخشی که تناظری میان قطعات تمهیدات و فصلهای نقد عقل محض ضورت گرفته با عنوان:جدول مقایسه ی تمهیدات و نقد عقل و بخش فهرست تفصیلی تمهیدات) نکات مناسبی آمده اما لحن و نوع بیان می رساند که این بخش ترجمه است نه تالیف و قرائنی می رساند که این بخش(صص55-79) محصول خود مترجم نیست. غیر از این، بقیه مقدمه پر است از پرت گویی محض. عبارات مقدمه نویس بی منطق شروع می شوند و بی منطق پایان می یابند و هیچ تداومی ندارند. و هرچه هم بیان می شود یا کلیاتی است که نیازی به گفتنش نیست یا قطعات بلندی است که دو قدم بعد در متن تمهیدات آنها را می خوانیم.
حال یک نمونه از داوری های خطای مقدمه نویس(مترجم) در جایی است که مترجم به دیباچه ی نقد عقل محض کانت استناد می کند و بخشی از آن را نقل می کند مبنی بر اینکه متافیزیک روزگاری ملکه علوم بود ولی الان نه. و اشاره می کند(با نقل عبارت کانت که به جمله ی معروف هکابه ملکه ی تروی استناد می کند که خاطرات روزگار برتری و روزگار مسکنتش را در کنار هم می گذارد) که متافیزیک هم اکنون به مسکنت و ناتوانی دچار شده است. در ادامه مقدمه نویس آورده است«باری، کانت که شاهد چنین وضع رقت باری است می خواهد با فلسفه ی نقادی خود، نه تنها فیزیک نیوتنی را بر اساس فلسفه توجیه کند و مبانی فلسفی آنرا استوار سازد بلکه مهمتر از آن می خواهد حد آن را معلوم کند سازد و علم را که فراتر از حد خویش رفته به قول خودش پس زند تا جایی برای ایمان باز کند…» ص9. این عبارت آخری به نوعی البته که در منابع غربیان هم به انحای مختلف آمده است و همچنان تکرار می شود، یاوه گویی محض است و کمترین خطای آن این است که ربطی به اندیشه ی کانت ندارد. مگر فیلسوف می تواند علم را کنار بزند تا جا برای ایمان باز شود؟ مگر فیلسوف حق دارد که چیزی را که علم است، منکر شود تا جا برای ایمان باز شود؟
عبارت «علم را کنار بزنم تا جا برای ایمان باز شود» ترجمه مغلوط و خطرناکی از جمله کانت در «پیشگفتار ویراستB» است. استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی عبارت را چنین ترجمه کرده است:«…پس من باید دانستن را از میان بردارم تا برای گروش{= ایمان} جا باز کنم؛ چه جزم گروی متاگیتیک یعنی این پیشداوری که می توان بی از سنجش خرد ناب در متاگیتیک پیش رفت، سرچشمه ی حقیقی همه ی ناباوریی ضد اخلاق است که همواره بسیار جزم اندیش است»
دانستن که به خطا آن را علم ترجمه می کنند در برابر کلمهDas Wissen و گروش که به خطا آن را ایمان ترجمه می کنند و در برابر کلمه Glaube/das Glauben نهاده شده است.(من از زبان آلمانی آگاهی ندارم و تنها معادل ها را از پاورقی استاد ادیب سلطانی و از متن ایترنتی نقد عقل محض آوردم)
این جمله از مواردی است که بدترین خوانش ها را در فلسفه ی کانت دامن زده است و معمولا کسانی که هیچ نسبتی با علم و آگاهی ندارند، وقتی به این جمله می رسند، رقصان و خوشان، حیله گری ذاتی شان به کار می افتد برای مبهم کردن فلسفه ای که بیشترین روشنایی را دارد برغم سختی فهم آن…..
سلام عليكم
*رئیس عملیات پزشکی حج ۹۶: آب چاه زمزم سالم است/ کیفیتی بالاتر از آب تهران
رییس عملیات پزشکی حج 96 و رییس سازمان اورژانس کشور گفت: شایعه ناسالم بودن آب چاه زمزم تکذیب می شود، آب چاه زمزم کاملا سالم و بدون مشکل است.
به گزارش روابط عمومی اورژانس؛ دکتر پیرحسین کولیوند گفت: پیرو انتشار خبری در شبکه های مجازی مبنی بر آلودگی آب چاه زمزم به آرسنیک و سرطانزا بودن این آب لازم دانستیم که مردم عزیز را از آگاهی دهیم که این موضوع صحت ندارد.
وی افزود: در بررسی های بعمل آمده در آزمایشگاه مرجع سلامت آب و فاضلاب استان تهران که آزمایشگاه رفرانس کشوری برای تعیین صلاحیت آب است، میزان فلزات سنگین در نمونه برداری های صورت پذیرفته از چاه های آب زمزم بسیار کمتر از حد مجاز بوده و این آب حتی در مقایسه با آب شرب تهران از شرایط بهتری برخوردار است.
رییس سازمان اورژانس کشور عنوان کرد: به عبارتی در شرایطی که میزان مجاز آرسنیک موجود در آب آشامیدنی طبق استاندارد موسسه ملی استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران یک صدم میلی گرم در دسی لیتر است، این میزان در نمونههای استخراج شده 0.0006، 0.0057 و 0.0042 یعنی بمراتب پایین تر از حداکثر مجاز بر اساس استانداردهای آب شرب است.
وی گفت: سلامت مردم دغدغه اصلی مسئولان وزارت بهداشت وتیم پزشکی حج است، از مردم میخواهیم با اطمینان خاطر از این آب استفاده کنند.
آب زم زم مسموم است
مردم به جمهوری اسلامی رای ندادند .
دوست عزیز ما مرتضی بارها تاکید کرده که مردم ایران به این نظام جمهوری اسلامی رای قاطع داده اند ولی این ادعا ادعای صحیحی نیست ‘ چرا که مردم در اصل به پایان ظلم و برقراری عدالت اجتماعی و سیاسی و آزادی اندیشه و نداشتن زندانی سیاسی و صداقت و کفایت حاکمان رای دادند نه به یک کلمه گنگ و مبهم به نام جمهوری اسلامی ‘ که آن هم برای اولین بار از دهان آقای خمینی بیرون آمد تا هر گونه بخواهند آن را تفسیر و معنی کنند ‘
در اصل ‘ آنچه در انقلاب ایران اتفاق افتاد را بدون تردید میتوان کلاهبرداری نامید ‘ درست مثل اینکه به شما قول رفتن به قم با یک بنز کولردار را داده باشند ولی در عمل الاغی با آرم مرسدس بنز و باد بزنی در خورجینش تحویل شما دهند .
مشروعیت یک نظام فقط و فقط وابسته به عدالت و کفایت و صداقت حاکمان است و چنانچه حکومتی این شروط را از دست بدهد ‘ مشروعیت خود را از دست داده است .
عین این سخن را میتوانید از جناب خمینی در یکی از سخنرانیهایش در پاریس بشنوید .
او میگوید ‘ چنانچه در حکومت اسلامی فقط یک سیلی به ناحق بر صورت کسی نواخته شود حاکم حکومت اسلامی از مقام خود معزول است .
دوست عزیز ما مرتضی تاکنون تعریفی جامع از اسلام و مسلمان ارائه نداده است .
او بارها تکرار کرده که قاطبه مردم ایران مسلمان هستند ‘
ولی هیچگاه نگفته که آیا عرق خورها و یا کسانی که نماز نمی خوانند هم مسلمانند ؟
آیا میتوان مسلمان بود و هیچ اعتقادی به ولایت فقیه نداشت و آن را وقاحت از طرف فقیه دانست ؟
آیا میتوان آخوندها را در مجموع منحرف دانست و همچنان مسلمان بود ؟
البته ما باید اول تکلیف اسلام را روشن کنیم .
آقا مرتضی عزیز ‘ ما فقط یک اسلام نداریم ‘ که شما بتوانید خود را مدافع آن بدانید ‘ شما فقط میتوانید راجع به فهم خودتان از اسلام صحبت کنید ‘ ولی اینکه نظر و تفسیر خود را اسلام بدانید حرف معقولی نیست ‘ مگر آقای عبدالکریم سروش مسلمان نیست؟ ‘ سروشی که یک نمونه آن را نمیتوانید در هیچ حوزه ای بیابید .
مگر قاطبه مردم عربستان مسلمان نیستند ؟
مگر مفتی آنها زنان شیعه را بر مردمش حلال نکرده ؟
مگر مفتی آنها عالم دین نیست ‘ اگر منحرف بودن بزرگترین مقام مذهبی عربستان محتمل است ‘ پس انحراف شما از دین هم محتمل است
مگر قاطبه مردم مصر و پاکستان و سودان و امارات و …….مسلمان نیستند ؟
آقا مرتضی عزیز و گرامی
شما راجع به کدام اسلام صحبت میکنید اسلامی که آقای خمینی در پاریس معرفی کرد و یا اسلامی که بعد از به قدرت رسیدن به مردم ایران تحمیل کرد ؟
مرتضی ما بارها تاکید کرده که اختلاف فقهای بزرگ اختلافاتی جزئ هستند و در کل داستان متفقند ‘ولی همه ما میدانیم که این اختلافات جزئ میتواند سرگذشت ملتی را از زمین تا آسمان تغییر دهد .
اگر آیت الله طالقانی رهبر انقلاب بود ‘ نتیجه داستان انقلاب ما بسیار متفاوت از آنچه پیش آمد میبود ‘ شما به خوبی میدانید که مهندسی انتخابات یعنی چه ‘ اول منتخبین مردم را غربال میکنند سپس هیولایی به نام رئیسی را علم میکنند مردم هم چاره ای جز انتخاب میان بد و بدتر ندارند ‘ بعد هم بد حجابان و تعدادی فوکول کراواتی را هم در تلویزیون سراسری به نمایش میگذارند تا نشان دهند که اکثریت اقشار مردم کما بیش موافق نظام حاکمند
شما لطف کن اول مسلمان را تعریف کن و بگو که آیا میتوان مسلمان بود و ولایت فقیه را نوعی وقاحت از جانب فقیه دانست ‘ کما اینکه هستند فقیهان زیادی که پشیزی ارزش برای این دکترین قائل نیستند .
شما لطف کن و بگو آیا میتوان مسلمان بود و فقیهان حکومتی ایران را منحرف دانست ‘ مگر کم بودند فقیهانی که منحرف بودند ‘ مگر موسس فرقه بهائیت آخوند نبود ؟ مگر جناب خمینی انجمن حجتیه را بدتر از اسرائیل معرفی نکرد
مگر امر غیر ممکنیست که اکثریت آخوندهای که هم اکنون در راس حکومت ایران هستند منحرف شده باشند ‘ مگر اکثریت بودن آنها دلیل حقانیت آنان است .
مگر در حوزه علمیه قم کم هستند آخوندهایی امثال آیت الله میلانی و جناب نصیری که عرفان را انحراف از مکتب اهل بیت میدانند و مولانا و حافظ و همه فلاسفه بزرگ اسلامی که شما به آنها افتخار میکنید را تکفیر میکنند و آنها را در ردیف مرتدان میشمارند
آقا مرتضی شما اول منکر شو تا من خروار خروار دلیل بر رد و تکفیر فلاسفه و عرفا ارائه دهم .
فقط جهت اطلاع شما میگویم ‘
جدیدا مصاحبه ای با یک فرد حزب الله هی که کارگردان معروفی هم هست صورت گرفته ‘ او با مدرک ثابت میکند که آب زم زم در مکه مسموم است و او نتیجه آزمایشات را به موسسه حج و زیارت ارائه داده او حتی با دکتری که خود نیز به آن ویروس مبتلا شده صحبت میکند ‘ در آخر پاسخ این است که این خبر میتواند آسیبی به ایمان مومنان باشد ‘ شما خودتان بخوانید حدیث مفصل از این داستان ‘ این یک نمونه کوچک از آن جهل و تعصبیست که کار ما را به اینجا کشانده ‘ وقتی موضع صریح ما نفی حقوق تمام مسلکها و عقاید ‘ به جز آن چند اهل کتابی که ما قبولشان داریم باشد’ و برای مسلمانان حقوق ویژه ای را از طرف خدا در نظر بگیریم و آن را حق مسلم و خدادادی خود بدانیم تعجبی ندارد که تمام دنیای مدرن و کشورهای غیر اسلامی بر علیه ما و کشورهای اسلامی مواضع خصمانه ای داشته باشند و مانع رشد آنها شوند’ و مسخره تر از این اختلافات میان خود مسلمانان است ‘ و در این میان فاجعه بارترین قسمت داستان ‘ موضع ایران با شعارهای مرگ بر ضد ولایت فقیه و دادن لقب رهبر مسلمانان جهان به جناب خامنهایست .
آخه برادر من شما نون از کیسه این ملت میخوری ‘ شما با این دفاعیاتت اعتبار خود را در حد یک مامور اطلاعاتی تنزل داده ای ‘ حداقل در راه مبارزه با خرافات و این تحجر علنی جهاد کن ‘ این چه افتخاریست که اینجا کیلو کیلو کامنتهایی بگذاری که اگر قرار بود دردی از دردهای مسلمانان دوا کند حال و روز آنان اینچنین نبود شما برای هر ادعائ طلب سند میکنید ‘ این کار شما مثل این میماند که شما
این مدعا در مورد مسموم بودن آب چاه زمزم از مطابقت با گزارش مورخ اسلامی بنام اصطخری و آزمایش چند سال پیش این آب از سوی آزمایشگاهی در انگلستان و ممنوع کردن ورود آب زمزم به آن کشور، ثابت میشود. آب کنونی با حجم میلیاردها مترمکعب که بنام آب زمزم به حجاج ارائه میشود، آب نسبتاً تصفیه شده ایست که از دریای سرخ به مکه پمپاژ میشود. به همین سبب طعم آب به علت وجود پس ماند نمک آب دریا شورمزه است. این ادعاهای آخوندها ی ایرانی و عربستانی بسیار بی پایه و اساس است. تا کی دروغ و تزویر؟
بقول آقای نوریزاد، بایسته است مسلمانان قیف را از روی دیدگانشان بردارند.
پاسخ این نوشته در پست قبل آمده بود:
عرفانیان! خوش آمدی!
مثل همیشه شلوغ و پرمدّعا! بترتیب پاسخ مطالبت را می دهم:”زمزم” را ظاهرا سرهم می نویسند نه “زم زم”،مردم ایران در رفراندوم جمهوری اسلامی به جمهوری اسلامی رای دادند،که قالب و محتوای آنهم در سخنان موسّس آن و در سخنان ایدئولوگ های آن از قبیل مرحوم مطهری و مرحوم بهشتی آمده است،به کتاب انقلاب اسلامی مرحوم مطهری مراجعه کنید و از پیش خود رای مردم را تفسیر بی دلیل نکنید.شما ضمنا ممکن است اعتراض و ایراد داشته باشید و بخیال خود آنرا حتما وارد بدانید ولی وارد نباشد پس بصرف تاویل و توجیه شما نمی شود رای مردم را تفسیر کرد یا سخن از کلاهبرداری نمود.تعبیر اینکه اگر یک سیلی…در کلام ایشان نیست،بحث های ایشان شرائط حاکم اسلامی است که اگر مراعات نکند سبب معزول بودن اوست،در این شرائط و مواردی که بنظر شما تخلفات است باید بحث کرد،حال فرض کنید یک حاکمی اینجور شد خوب حاکم باید عوض شود شما چرا اصلش را کلاهبرداری می دانید؟! مسلمان کسی است که شهادت بوحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام و حقانیت جهان پس از مرگ دهد و به احکام مسلّم اسلام ملتزم باشد،این تعریف مسلمان هست،صرف عرقخوری یا ترک نماز موجب کفر و خروج از اسلام نیست مگر اینکه کسی اصل نماز یا حرمت عرق خوری که از ضروریات اسلام هست و بازگشت به انکار نبوت پیامبر است را انکار کند.در مورد ولایت فقیه،بارها گفته ام که اصل ولایت فقهاء در عصر غیبت در موارد فتوا دادن و قضاوت کردن و اجراء حدود،غیر قابل انکار هست و بحث اختلافی در ولایت فقیهان در امر حکومت هست،در این مساله هم یا باید مجتهد بود یا تقلید فقهی کرد چون مساله مساله فقهی است،فرض کنید شما که مجتهد نیستی بفقیهی مراجعه کردید که ولایت حکومتی فقیهان را قبول ندارد،بسیار خوب اما مردم ایران با تبعیت فقهی از مرجع تقلیدی که رهبر سیاسی آنها هم بود به جمهوری اسلامی رای دادند و میزان در دموکراسی این است که اقلیتی مثل شما به رای اکثریت احترام گذاشته و جر زنی نکنید.اما در هر حال اجتهادا یا تقلیدا مخالف ولایت حکومتی فقیهان بودن موجب سلب مسلمانی نیست،اما دیگران را “وقیح”خواندن البته موجب خروج از ادب هست.منحرف خواندن بدون استناد دیگران کار پسندیده ای نیست و ممکن است دیگران هم شما را منحرف بدانند پس مسائل را اینطور مطرح نکنید.ما چند اسلام در واقع خارجی نداریم اسلام همان است که در قرآن و سیره و سنت رسول الله و عترت او هست،بله ممکن است برداشت ها متفاوت باشد اما برداشت معتبر کارشناسی،ما برداشت شما از اسلام را درست نمیدانیم،نخیر جناب سروش را من نگفتم مسلمان نیست ایشان هم می تواند برداشت از اسلام داشته باشد اما در مورد ایشان مبالغه نکنید چرا خیال می کنید هرچه ایشان گفت برداشت درستی هست؟ نه ممکن است برخی آراء ایشان مخدوش باشد مثل توجیه وحی بخواب و رویاهای رسولانه ایشان که مخدوش و خلاف قرآن است. حالا چیزی که اینجا مورد بحث است این است که رای مردم به کدام گرایش تعلق گرفته است،مردم ایران به اسلام بقرائت فقهاء و ازجمله مرحوم آیت الله خمینی رای داده اند پس با استناد به امکان قرائت های معتبر و غیر معتبر مغلطه نکنید.بله مردم عربستان مسلمانند، من در مورد چنین فتوائی تاکنون نشنیده ام اگر چنین فتوائی داده غلط کرده و اشتباه کرده.بهرحال امکان انحراف همه وجود دارد،اما با امکان انحراف نمی شود کسی یا کسانی را محکوم یا متهم کرد. بله مردم مصر و سودان و…هم مسلمانند،اما الان اینجا بحث ما در مورد مردم مسلمان و شیعه ایران است و اختیار آنها،اینکه آنها مثلا در فقه شان بولایت فقیه معتقد نباشند دلیل بر نفی ولایت فقیه نمی شود چون اساس فقه آنها در نفی عترت پیامبر ناقص است.اسلام آقای خمینی قبل و بعد از پاریس تفاوتی نداشته،شما مخالفان سوء فهم دارید و دو کلام مختلف با قرائن مختلف را بد قرائت می کنید.بحث تحمیل نیست بحث عمل به اسلام در چهارچوبه جمهوریت و رای مردم هست.اختلاف آراء بین فقیهان وجود دارد و در مسائل فردی جزئی هر مقلدی به فتوای مرجع تقلید خود عمل می کند اما در مسائل اجتماعی و حکومتی مطابق قانون اساسی در جمهوری اسلامی معیار فتوا و نظیر فقیهی است که بوسیله مردم انتخاب می شود.مرحوم آیت الله طالقانی که بنده به ایشان ارادت داشته و دارم از یاران و همراهان مرحوم امام خمینی بودند و رابطه خوبی با ایشان داشتند بهرحال ممکن بود اگر باشند رهبر شوند اما از دنیا رفتند و شما گمانه زنی از پیش خود نکنید.در انتخابات ممکن هست مهندسی از سوی گروهها و افراد صورت بگیرد اما انتخابات ایران تابع قانون و شرائطی هست که در قانون برای منتخبان قید شده و انتخابات ایران فارغ از برخی سلیقه های قابل نقد شورای نگهبان آزاد است،همین که در انتخابات اخیر مردم به آقای روحانی رای دادند و به نامی که گفتید رای ندادند نقض گفتار خود شماست.
مقصود شما از انحراف چیست؟ من از تک تک افراد یک صنف دفاع نمی کنم انحراف برای همه ممکن هست،بحث این است که شما بیجا می کنید همینطور راحت همه را منحرف می دانید خوب آنها هم شما را متقابلا منحرف می دانند،اتهام زدن که موونه ندارد،شما خوب است مقصود از انحراف و دلایل آنرا بیان کنید.بحث من در تکفیر بین علماء نیست،بله تکفیر همیشه بوده چه ربطی به انتخاب مردم و تبعیت از آقای خمینی دارد؟ معیار هم اکثریت در آخوندها نیست،اکثریت مردم مسلمان ایران و رای آنها معیار هست.این آب زمزم هم عجب استنادی بود! خوب کسی چیزی گفت ،نهادهای مسئول آنجا و اینجا و کارشناسان دیگری هم گفتند سخن او نادرست هست،حال این چه ربطی به جمهوری اسلامی و رای مردم داشت؟عرفانیان حواست هست چه می گویی؟!
مطالب ذیل کامنتت هم خلاف دوستی و خلاف مسلمانی و تهمت و مطالب بی ارزشی بود که ارزش پاسخ نداشت،واقعا با این مطالب ضعیف و درهم باید گفت همان سکوت ات بهتر از نوشتن این مطالب درهم برهم بود!
ضمنا آرزوی شفاء را فراموش کردی! اما من بجایت می گویم خداوند همه ما و خصوصا عرفانیان را شفاء دهد خصوصا از جهل!
دوستان گرامی
برش کم محلی تیزتر از شمشیر است. محلش نذارین، هی زر بزنه و دروغ برای خودش سرِهم کنه.
اسلام، آخوند و حکومت اسلامی درست کپی همین مرتضای کذّاب و مذبذب است و درست شدنی هم نیست. اینها از خصوصیات انسانی عاری هستند. بیائید همه با هم اتحاد کنیم و اینها را پس بفرستیم به جای اولشان که به آن سرزمین خیلی خیلی علاقه دارند و مرتب تبلیغ اش را میکنند.
مال بد بیخ ریش صاحاب اش
——————————-
دوست گرامی
توهین نکنیم. اگر نوشته ی سیدمرتضی را جمله به جمله نقد می کردید بهتر نبود؟
سپاس که مراعات می کنید
.
جناب نوریزاد،می بینید که حکایت این ناشناس ها و آشناس ها همچنان در سایت شما باقیست،من اینجور افراد زبون و جبون و فاقد شرافت انسانی را بی ارزش تر از این می دانم که به آنها پاسخ دهم یا با آنها خطاب کنم،اما توصیه من بجناب شما این است که شما فکری برای این پدیده غیر اخلاقی در سایت خود کنید،وگرنه شائبه صدق سخن دوستی که می گفت در این سایت شما فقط بدنبال تایید و مدح و چاپلوسی مخاطبان نسبت بمطالب خویش هستید و اگر یکی دو سه نفر مطالب شما را مورد نقد و انکار قرار دهند،از طریق باز گذاشتن دهان های آلوده به فحش و بی خردی ،در صدد انتقام از منتقدان هستید،تقویت خواهد شد.
با احترام
———-
درود سیدمرتضای گرامی
من سابقا که به سایت های دیگر سر می زدم می دیدم که در آنجاها نیز ناشناسان برای خود جماعتی هستند برتر از شناسان. این شاید به خاطر امنیتی است که در اینجا مچاله شده. واقعا چه می شود کرد؟ دوستان حتی حاضر نیستند یک اسم همینجوری برای خود انتخاب کنند. چرا که همین اسم همینجوری را قابل تعقیب تر از ناشناس می دانند. اما دوست گرامی، کار من از لذت بردن از تمجید و مداحی دیگران گذشته. من در دو قدمی ریز ریز شدن است که بال بال می زنم.
با احترام
.
جناب نوری زاد
درود بر شما
حکایتهای فراوانی از زمان های دور، دهان به دهان چرخیده تا به ما رسیده که چلانده شده اش میشود:
هیچکس از تعریف و تمجید و مداحی بدش نمی آید…حتی خداوند!
تفاوت در میزان درایت در پذیرش، مقدار دوز خوش بحالی و جنبۀ طرف مقابل است.
پس، با پوزش
این سخن شما نوعی لاف زدن است که میگویید : اما دوست گرامی، کار من از لذت بردن از تمجید و مداحی دیگران گذشته. من در دو قدمی ریز ریز شدن است که بال بال می زنم.
در ضمن
این دو جملۀ ناب را تفسیر کنید در صورت امکان:
1- “…یعنی فشردن هزار هزار طعم خوش در یک تکه شکلات”
2- “…در آنجاها نیز ناشناسان برای خود جماعتی هستند برتر از شناسان.”
فقط باید گفت: جلّ الخالق! بحق چیزهای نشنیده و الی آخر …
خدا دعای عرفانیان را مستجاب کرد و خود عرفانیان و همه ما را از جهل شفا داد ولی امیدواریم که به حق ضریح هشت گوش امامزاده بیژن دیگران را هم شفا دهد.
جمعیت:به همین خیال باش.
استاد؟! فرفوریوس گرامی! با سلام،سابقا به “فرفوریوس” امضاء می کردی و با ذکر جعلیات و اغلاط یوس یوس و موس موس می کردی! از کی تابحال بر کرسی استادی جلوس فرموده ای؟! حال این کرسی استادی چه کرسیی هست؟ کرسی “خودنمائی” و “خود حق پنداری” و “نمک پرانی” و ” نخود هر آش شدن و دخالت بیجا در کار دیگران”؟! اینها آیا شفای از جهل است؟!
درود نوریزاد گرامی
قصد من دخالت در کار مدیریت سایت شما نیست،نهایتا اختیار با خود شماست و احیانا مسئولیت های قانونی که در مورد انعکاس مطالب در سایت دارید،بحث من بیشتر مربوط می شود به حوزه عدم رعایت اخلاق و روش بزن در روئی که برخی در سایت شما دنبال می کنند،پیشنهادی را عقرب داد که قابل بررسی است،اگر مساله امنیت باشد چنانکه قبلا عرض شد امنیت ربطی به انتخاب نوع اسم یا ناشناس بودن او نیست چون اینطور که گفته می شود آی پی قابل تعقیب هست آی دی هرچه می خواهد باشد،در این سایت شما هم که هرکس هرچه خواست می گوید و می نویسد ،بقول برخی شهر هرت است! پس مساله عمدتا به امنیت بر نمی گردد،بر می گردد به عدم استواری در شخصیت و عدم استواری بر اخلاق و رفتار انسانی و عقده گشائی عاجزانه در مواردی که شخص فاقد قدرت استدلال و منطق هست،شما می فرمایید چه می شود کرد؟ من می گویم غیر از پیشنهادی که عقرب ارائه کرد،لااقل می توان سانسور داشت اما نه سانسور عقیدتی بلکه سانسور اخلاقی،شما وجدان خودتان را قاضی کنید و نگاه کنید ببینید اگر ناشناس مطلبی استدلالی یا علمی یا مرتبط با موضوعات مطرح شده گفت او را منعکس کنید،اما اگر خودتان بوجدان خودتان می بینید سخن ناشناس ها چیزی جز طعن،تحقیر شخصیت دیگران،فحش و عقده گشائی نیست،اصلا آنرا در سایت خود منعکس نکنید،متهم به سانسور می شوید؟ خوب بشوید،مگر سانسور مطالب غیر اخلاقی و فحش و ناسزا و تحقیر دیگران امر نادرست یا نامطلوبی است؟ شما اگر بسنجه انصاف نگاه کنید شاید درصد بسیار بالایی از مطالب ناشناس های سایت شما محتواهای غیر اخلاقی و الفاظ فحش و کنایه و تحقیر است،بنابر این من نمی گویم کسی بعنوان ناشناس مثلا بحث علمی یا اعتقادی یا سیاسی نکند،می گویم ناشناس پذیری و انعکاس ناشناس هایی که دیگران را (و نه فقط مرا) هتک می کنند با سنجه مورد علاقه شما یعنی لزوم مراعات اخلاق انسانی ناسازگار است و در عین حال ممکن است مسئولیت های قانونی متوجه شما کند،شما ضمنا این سخن مرا تنها توصیه خیرخواهانه یک دوست تلقّی کنید نه کسی که از موضع قدرت با شما سخن می گوید چون من هیچ قدرت و مسئولیت اجرایی یا قضائی در جایی ندارم،نیز مرا کاری با ریز ریز شدن یا ریز ریز کردن شما نیست و شما خودتان مسئولیت گفتار و رفتار خویش را بعهده دارید.
با احترام
———————
درود سیدمرتضای گرامی
تا کنون نیز تلاش من این بوده که نوشته های سست و آلوده به ناسزا را منتشر نکنم یا با اخطاری به نویسنده اش گوشزد کنم که: نکن دیگر از این کارها.
اما پیشنهاد شما درست و منطقی است. و من بر خود لازم می دانم بیش از این مراقبت کنم. مشکلی که من دارم و گاه به گاه باعث می شود نوشته های دوستان را هرشب نتوانم که ببینم، ظاهرا به نوع فیلتر شکن من مربوط است که بعضی وقتها اصلا بخش مدیریت سایت بالا نمی آید. خواستم به جنابعالی و دوستان دیگر گفته باشم که اگر می بینند نوشته هایتان دیر به دیر منتشر می شود، نه به خواست من بل به همین مشکل فیلترشکنی من مربوط است.
سپاس از شما