سخن هفته:
من در این سخن به نکات زیر پرداخته ام:
یک: سخنان آیت الله امامی کاشانی در نمازجمعه. ایشان به معدن بسیار علاقه مند است.
دو: دیدار با مهرداد گریوانی که بعد از تحمل شش ماه از زندان بدر آمده. جرمش انتشار پوسترهایی از سعید طوسی است.
سه: دیدار با رویین عطوفت که بجرم کتابخوانی ده سال حکم زندان گرفت. دوسالش را که گذراند تبرئه شد. بعد از تبرئه به پنج سال محکومش کردند. همین دوشنبه باید برود زندان.
چهار: دیدار با دکتر محمد ملکی. او را بیمار اما استوار یافتم.
پنج: در باره ی طنزی به اسم: تنفیذ و تحلیف
شش: داستان حجاب بانوان و عبای بدن نمای آیت الله
محمد نوری زاد
شانزده مرداد نود و شش – تهران
مصاحبه در باره ی : جای خالی بزرگان اهل سنت در مراسم تحلیف
با حضور محمد نوری زاد و دکتر صادق زیبا کلام
شبکه ی تلویزیونی کلمه
|
حاج ممد فریبا: غیر از براندازا همه باید آزادی فعالیت داشتهباشند.
مش قاسم: ۲۴ ملیون رای یعنی کشک. سال ۸۸ یعنی کشک. مزرعه حیوانات برقرار باد.
بنت خلخالی: تصویر بیرونی از پدر من یک تصویر خیلی خشن است. من به عنوان دختر اصلاً چنین تصویری را در خانه از پدرم ندارم..
مش قاسم: به این میگن دورویی اسلامی! یا یه نوع جنون؟
اخبار: خرسهای گرسنه در خیابانهای رومانی.
مش قاسم: /// حریص و سیر در خیابانهای ایران.
آيت الله صانعي: حصر نامحدود نوع خاصي از قتل در فقه اسلام است كه به آن “قتل صبر” يا “زجركش كردن” ميگويند.
مش قاسم: یارو خودش وارده. کارش همین بوده. اسلام در هر زمانی و برای همه چیز دستور داره. نمیتونین سرش رو ببرین، زجركشش کنین. به حکومت اسلامی خوش آمدید.
اخبار: فائزه هاشمی نبود وزیر زن در دولت حسن/*را مایه آبروریزی خواند.
مش قاسم: اعدام وزیر زن در حکومت اسلامی رو مایه چی میخونی؟ پایه گزار این آبروریزی حاج آقای خودتون بود. ای که هزار نعلت بر منقلابیون ۵۷ و هفت جد و آبادشون.
/*:
حاج ممد فریبا: دفاع از جمهوری اسلامی» را «مهمترین شاخصهٔ اصلاحطلبی در روزگار کنونی دانست.
مش قاسم: به این میگن رفیق دزد شریک قافله.
سلام بر ناظران گرامی
تاریخ مردم ایران زمین نشان میدهد که اینان در طول این تاریخ حد وسط نیافته اند و همواره به زنده باد و مرده باد پرداخته اند.ما آموخته ایم که بی هیچ دلیل منطقی از در تعریف و تمجید برآییم و بی هیچ دلیلی به دشنام و تحقیر بپردازیم.ما روزی عکس یک انسان معمولی را در ماه می بینیم و روز دیگر خودش را در قعر جهنم!ما چندشمان می شود وقتی مشاور رییس دولت ایران دست پیر بی خردی نظیر جنتی را می بوسد و بعد در توجیه این کار سخیف با افتخار! می گوید من دست علما!!!را همواره بوسیده ام بعد همو به نمایندگان مجلس می تازد که چرا با یک خارجی سلفی گرفته اند و سبب تحقیر ایرانیان شده اند و همین نمایندگان باز این سیکل معیوب را تعریف می کنند و ما بر همه آنها خرده می گیریم و بعد خود به تعریف و غلو در مورد شخصیتهای به نظر خویش فرهیخته و شجاع و …می پردازیم.مهم نیست شخص که و چه باشد مهم اینست که ما مردمی هستیم که به دنبال بت سازی هستیم غافل از اینکه هر بتی روزی شکستنیست و هزینه آوار این شکستن بسیار بیشتر از آنست که در ابتدا به ساختش پرداخته ایم.باید آموخت که همانقدر که حزب الهی چندش آور است سبزالهی چندش آورتر شاه الهی منفورتر و نوریزادالهی و ستوده الهی و …بسیار بدتر و مهیب تر است.یکبار فرا بگیریم این سیکل معیوب را به کناری بنهیم که نه به نفع بتان و نه به سود بت پرستان است.
پاینده و پیروز باشید
حضرت آیت الله نوری زاد سلام علیکم . چند ” توجیه ” کارهای غیر قانونی و خلاف سر زده از توجیه کنندگانِ متِخَلّف . 1_ زودتر اعلام کردن غیر قانونی نتیجه انتخابات سال 1388 توسط رهبری ، نظام قبل از اعلان قانونی نتایج انتخابات از سوی شورای نگهبان . 2_ توجیه کردن و در حصر گذاشتن خانگی شدید و غیر قانونی نخست وزیر و همسرش و رئیس سابق مجلس ، توسط توجیه کنندگان ، چون در کشور قانونی به نام حصر نداریم . 3 _ توجیه کردن لاریجانی در نبودن جا در مراسم تحلیف برای سید محمد خاتمی و مولانا عبدالحمید امام جمعه زاهدان و … در صورتی که جا برای بسیاری از افراد همچون چند خاخام یهودی و کشیش مسیحی و خانم ورزشکار کیمیا علیزاد و افراد ناجور و منفور ناجور جامعه مثل احمد نژاد و آن جوانک شاعر هتّاک در نماز عید فطر و … موجود بوده است . 4 _ توجیه غلطِ رئیس قوه قضاییه در باز نمودن 63حساب شخصی قوه قضاییه با سود بانکی به نام خودش و توجیه اینکه این سودِ غیر قانونی خرج خود قوه ی قضاییه ای شده است که از بودجه سالیانه عمومی مندرج در قانون بهره برده اند و توجیه خلاف قانونی اینکه بودجه ی سالیانه ی کشور برای قوه قضاییه کم است . حال اگر این افراد مسلمان بوده و به قرآن مجید اعتقاد دارند ، بر اساس همان اعتقاد به قرآن مجید افراد ” توجیه کننده ” طبق اعتقاد خودشان ” بوزینه ” خواهند شد . چرا که در آیات 65_63 سوره بقره قرآن کریم آمده که عده ای به دستورِ پیامبر زمان که گفته بود در روز” شنبه ” از رودخانه ماهی صید نکنند ، عمل نکرده و کنار رودخانه ” برکه یا آبگیرهایی ” ساخته و در روز شنبه بدون اینکه ماهی از رودخانه گرفته باشند ، ماهیانی را که در این روز بیشمار بودند ، به سمت گودالِ برکه ها و آبگیرها هدایت و در آن محل محبوس و در روز ” یکشنبه ” ماهیان زیادی را صید میکردند و با این عمل ، رفتارِ خلاف خود را ” توجیه ” نموده و اذعان میداشتند که به دستور پیامبر کاملاً عمل کرده و در روز شنبه هیچ ماهی نگرفته اند . پس از آن ، اصحاب شنبه از نظر فرمانبرداری از دستور پیامبر دو گروه شده بودند که عده ی بیشماری این نوع ” توجیهات ” ساختگی را پذیرفته و با شیوه ی مذکور ماهی میگرفتند و عده ای دیگر آن را خلاف و ” کلک زدن ” به دستور پیامبر قلمداد کرده و به گروه اول تذکر داده و ایشان را نهی از ماهی گرفتن به شیوه یاد شده . بعد از مدتها از نافرمانی و گمراه شدن از دستور یاد شده ، عذاب و غضب الهی بر گروه نافرمان و ” توجیه گران ” نازل شده و آنان ” بوزینه ” گردیدند و توصیه ای شد مبنی بر اینکه این عذاب الهی درسی است برای مردمان امروز و ” آیندگان ” تا خلاف های خود را ” توجیه ” ننمایند . اما عده ای از ” بوزینه ” شدگان معترض بودند که ما اصلاً با آن ” توجیه ” در روز یکشنبه ماهی نگرفته ایم که پاسخ داده شد شما در نیت و ” قلب تان ” از گروه نافرمان حمایت میکردید که عذاب الهی شامل شما هم شده است ( و شایَعَت و بایَعَت و تابَعَت ) .
جناب علی 1
باز چشممان به نام مبارک شما افتاد. خوش آمدی… ولی چرا اینقدر چرندیات به هم بافتی!
ابتدا بگو بدانم…”حمق” دیگر چه صیغه ای ست؟ بازهم داری همان سبک قلبه سلمبه نویسی را ادامه میدهی! یعنی “حمق” همان “احمق” است البته کمی خفیف تر!؟ یا خواستی اینطوری از توهین به دیگران خود را خلاص کنی؟!
دوم اینکه، “حمق” آنجایی ست که شخصی نداند معنای چاپلوسی چیست و بیاید اینجا و چاپلوسی را معنا کند. چاپلوسی، چاپلوسی ست چه با مزد و چه بی مزد و “حمق” آنجایی ست که کسی بی مزد چاپلوسی کند… نیت و انگیزۀ چاپلوسی بر مبنای منتفع شدن شخص چاپلوس است و اینکه باور حرف چاپلوس در هر دو حالت نشان دهندۀ ” حمق” شخص قبول کننده است… ساده شده اش میشود اینکه احمق کسی ست که بی مزد چاپلوسی کند و احمق تر کسی ست که چاپلوسی دیگری را بپذیرد و او و دیگران را تشویق کند.
” حمق” آنجایی ست که شخصی نداند و بخواهد به دیگران غلط غلوط برساند و در همین خال خود را عقل کل بداند و در اعلا علیین ببیند.
بدبخت آن کسی ست که معنای شرافت را نمیداند همانگونه که معنای چاپلوسی را، و همان سواد کلمه ای را هم نصفه نیمه دارد. راستی اینکه شرافت و یا بخش مهمی از آن ژنتیکی ست را از کجا در آوردی؟ خوب اگر آنقدر پیچیده است که نصیب هر کسی نمیشود که دیگر ژنتیکی نمیشود! ژنتیکی یعنی از پدر به تو میرسد…یعنی هلووو بپر تو گلووو…این کجایش پیچیده است؟ این چه مزخرفی بود که گفتی! از یک طرف ژنتیکی و از طرف دیگر پیچیده و قابلیت دستیابی با زحمت!
نوری زاد یکّه و تنها نیست و دیگرانی هستند که او را همراهی میکنند…از افراد خانواده بگیر تا دیگرانی مانند همان هایی که در بیشتر مواقع او را همراهی میکنند…چه زبانی، چه مالی و چه جانی. چه، اگر اینها نبودند نوری زاد خیلی زود پژمرده و نا امید میشد. افتاد!؟ در ضمن او تنها فردی نیست که شرافتمندانه همه چیزش را کف دست گرفته و آمادۀ هر خطری ست؛ بسیاری از افراد شجاع تر و مبارزتر از او هستند که الان در کنج زندانها اسیرند….تو هم چاپلوسی بیش نیستی و این هم نشان ” حمق” مشدد توست.
چه شد تو هم رفتی دنبال دی ان ای و مدرک سیادت؟
من از نوری زاد پرسش هایی کردم که پاسخ نداد؛ از تو هم میپرسم:
آیا اگر خودت الان لقب ” سید ” را یدک می کشیدی از این اقدام استقبال میکردی؟
آیا اینکه کسی “سید” اورجینال است یا تقلبی فرقی بحال تو میکند؟ یعنی تو به یک “سید” واقعی ارادت داری و احترام میگذاری؟ چرا “سید” بودن یا نبودن یک شخص برای تو مهم است؟
این تویی که شرارت از کلمات و سخنانت میبارد، شاهد این مدّعا نوشتۀ توست؛ علی رغم چندین روز و هفته استراحت، نه تنها درک و بینش تو آپدیت نشده بلکه نمایشی از سیر قهقرایی دانش و بینش و ادبیات و فلسفه و منطق تو دارد.
از نگاه من این تویی که لایق یک “هو” شدن درست و حسابی هستی و نه “نوبخت”. کسی که خود را دانا، محقق، فیلسوف و بلند نظر میداند، گنده گنده حرف میزند و چرندیات و ترشحات فکری مسموم و حق بجانب خود را با توهین به دیگران در غالب کلمات قلمبه سلمبه ای مانند ” حمق” میخواهد به خورد دیگران بدهد؛ شرافت را ژنتیکی میداند! لابد چیزی مثل سیادت!
در پایان : “حمق” فقط برای کسانی غیر قابل درمان است که نمیدانند که احمق هستند و خود را عقل کل میدانند.
بازهم خوش آمدی…ولی کاش اینگونه نمی آمدی.
پوزش از رک گویی و الفاظ تند… که البته پاسخی به توهینهای خودت بود.
——————
درود دوست گرامی
نوشته اید:
من از نوری زاد پرسش هایی کردم که پاسخ نداد؛ از تو هم میپرسم:
………آیا اگر خودت الان لقب ” سید ” را یدک می کشیدی از این اقدام استقبال میکردی؟
آیا اینکه کسی “سید” اورجینال است یا تقلبی فرقی بحال تو میکند؟ یعنی تو به یک “سید” واقعی ارادت داری و احترام میگذاری؟ چرا “سید” بودن یا نبودن یک شخص برای تو مهم است؟…….
گمان من بر این بود که در این باره مفصل نوشته و در اطراف موضوع سید بودن سخن به اندازه گفته شده. من به سید مرتضی نوشتم که در این باب دیگر چیزی نخواهم نوشت. دوست دارم بر این سخن خود بمانم. لطفا به نوشته های سابق من مراجعه کنید. فکر می کنم به خود شما هم پاسخ داده ام. اما بگویم:
– بله، وقتی پای یک تصمیم ملی در میان باشد، من که باشم که از آن رو بگردانم؟
– سید اوریجینال یا تقلبی ” به حال” من شاید فرقی نکند اما ” به حال” مملکت فرق می کند. این تصمیم ملی اگر عملی شود، بسیاری از ستون های محکم شده از جا می لغزند. مثلاً اتفاق مهمی را در باور سنتی و کبره بسته ی مردم مجسم کنید که ترک بر می دارد و بسیاری از مناسبات را نابود و از طرف دیگر ترمیم می کند. تجسم کنید ناگهان ده هزار امامزاده از سید بودن بدر می آیند. ما به این تکان بزرگ نیاز داریم. مراجع باید خودشان در این خصوص پیشقدم شوند که : نمی شوند. اساسا سیدعلی خامنه ای اگر بشود علی خامنه ای، کل سیستم بهم می ریزد بسمت عقلانیت. ما به این عقلانیت نیازمندیم.
با احترام
.
جناب محمود اسکندری
با درود،
لطفا توضیح بیشتری بدهید در مورد بیماری که درختان گردو در شهر شما، تویسرکان را تهدید به نابودی میکند. درخت گردو در زمرهٔ درختان بسیار مقاوم در برابر بیماریها و آفات میباشد. سه چیز اگر برای درخت گردو دچار تغییر بنیادی و ناگهانی و مدت دار شوند و همزمان پیش آیند نابود کننده هستند، تغییر بافت زمین از جمله بالارفتن سریع میزان شوری، تغییر زیاد در کیفیت آب آبیاری و استرس بیش از حد آستانه در نتیجه افزایش شدید و ممتد گرما همراه با افزایش میزان آلودگی هوا. آزمایش فوری آب و خاک و استفاده از سیستم سایبانی ضروری است. لطفا دادههای بیشتری ارائه بدهید.
ببین سید عزیز تناقض گویی آشکار می فرمایید. ابتدا گفتید عورتین برای مرد کافی است و پوشش کامل برای زن واجب. بعد که توضیح دادم بانوان هم تمایلات جنسی دارند و مرد نیمه عریان آنان را تحریک می کند و داستان یوسف و زلیخا را مثال زدم فرمودید این داستان نشان می دهد آقایان هم باید مراعات کنند. پس پذیرفتید ستر عورتین برای مرد کافی نیست.
مدعی شدید تمایلات جنسی زنان به شدت مردان نیست و زنان باید بیشتر مراعات کنند چون مرد ها شهوانی ترند که علم خلاف این را ثابت کرده و زن و مرد تفاوتی از لحاظ کشش جنسی ندارند بلکه انسان ها اعم از زن و مرد می توانند در شدت تمایلات جنسی متفاوت باشند و این ربطی به زن یا مرد بودن ندارد.
اتفاقی که در جوامع اسلامی افتاده آن است که بانوان تحت فشار نظام مرد سالار قرار دارند و ناچارند کوتاه بیایند و حتی باور کرده اند تمایلات جنسی شان کمتر از مرد است که این نوعی سرخوردگی روحی ایجاد می کند و معضلات اجتماعی عدیده ای دارد و حالت حقارت در زن ایجاد می کند و واکنش های افراطی به بار می آورد که همگی شاهدیم حجاب اجباری در ایران شکست خورده تا جایی که روحانیون نیز به آن اذعان دارند . وقتی که مسایل پیچیده فرهنگی و اجتماعی را دست افراد ناواردی به نام آخوند و ملا بسپارید همین می شود که در ایران شاهدیم. بودجه های نجومی بعد از قریب چهل سال نتایج معکوس به بار آورده است. به گفته جامعه شناسان و روان شناسان مسیله روابط حسنه اجتماعی و سلامت مناسبات جنسی امری است فرهنگی و از طریق تعلیم و تربیت قابل اصلاح است نه این که بگویید اگر تار مویی پیدا شد در آتش جهنم است . شما با مقصر شمردن زنان مردان را در تعبیر و تفسیر های خود پسندانه آزاد می گذارید. مرد سالاری را تقویت می کنید زنان را تحقیر می کنید مردان خود را از تربیت شدن بی نیاز می بینند چرا که زن باعث آلودگی مرد به گناه است و زن است که باید خود را بپوشاند و اگر مردی زنی را دید بی حجاب است و وسوسه شد گناهش با زن است. این گونه مرد ها به موجودات وحشی تبدیل می شوند. تصور کنید یک مرد مسلمان دو آتشه در شب عاشورا چه حال و روزی دارد بعد یک ملای نادان همان جا بیاید بگوید زنان بی حجاب به خون سید الشهدا خیانت کرده اند این مرد اگر بطری اسید بدهید دستش در جا هر زن بی حجابی ببیند رویش خواهد پاشید قربتن الی الله. نتیجه تحریکات تاسوعایی و آشورایی می شود همین جامعه ای که شاهدیم. رهبرش می گوید این ها (لباس شخصی ها) شمشیر های من هستند شمشیر های من را کند نکنید. بعد هم کهریزک می شود و بطری نوشابه و دیگر چیز هایی که حتمن از ملای محل خود یاد گرفته اند او هم بالاخره به قیامت ایمان دارد و اگر حدیثی روایتی از امام و پیغمبر در این باره نخوانده باشد جرات نمی کند چنین اعمال شنیعی را تجویز کند.
مناسبات باید با احترام متقابل باشد. با حفظ حق انتخاب دو طرفه. با حفظ عرف جامعه. تمایلات جنسی قوی ترین کشش ها در انسان است و با ترساندن از آتش جهنم و خشم خدا و این حرف و حدیث ها قابل کنترل و هدایت نیست بلکه حالت انفجاری در جامعه ایجاد می کند. اگر احترام متقابل بود تمایل دو طرفه بود و عرف جامعه نقض نشد نوع پوشش و مناسبات باید آزاد باشد خیلی هم نمی شود سخت گیری کرد ممکن است افراط و تفریط هایی رخ دهد که در مجموع جامعه بشری به یک تعادلی رسیده و عقلانیتی بر آن حاکم است و افراط و تفریط ها نمی تواند در مجموع جامعه را به انحطاط بکشاند. آری اگر روحانیون زیاده روی نکنند و مردان متعصب را علیه زنان بی حجاب تحریک نکنند بلکه اجازه دهند مرد ها تربیت شوند و خود را تربیت کنند در چنین صورتی روحانیون می توانند به طور غیر مستقیم با موعظه و پند و اندرز دوستانه و خیر خواهانه افراط و تفریط ها را کاهش دهند و نقش مثبتی ایفا کنند.
شما حتمن تصاویر مکان های عمومی در کشور های غربی را دیده اید که زن های بی حجاب و بسیار بی حجاب آزادانه رفت و آمد می کنند و کسی دنبالشان نمی افتد و بر و بر نگاهشان نمی کند هر کس به کار خود مشغول است زن و مرد به هم دست می دهند به نیت دوستی و احترام روبوسی می کنند یعنی مرد ها تربیت شده اند و در همه احوال برای زن احترام قایلند و برای زن حق انتخاب پوشش مورد علاقه اش را قایلند البته در حد عرف جامعه که اگر زنی یا مردی در پوشش خود خلاف عرف عمل کند کارش با مامور انتظامی و دادگاه و قانون است. دقت کنید گفتم عرف و نه شر ببخشید شرع. آن هم شرعی که در واقع همان عرف است ولی عرف کهنه و پوسیده هزار ساله. الان برابری مرد و زن در حقوق فردی و اجتماعی امری بدیهی است. هر چه برای مرد است برای زن هم همان است. هر محدودیتی برای مرد است برای زن هم هست و بالعکس. جامعه شناسی علمی است که قواعد و کنش و واکنش های حاکم بر اجتماع را بررسی و کشف می کند. آری جوامع تحت قواعدی قرار دارند و شما نمی توانید به دلخواه و با زور سر نیزه و بر خلاف قواعد اجتماعی چیزی را به مردم تحمیل کنید.
ساسان گرامی ،من که جزئیات مطالب شما را پاسخ دادم،و گفتم که مشکل ما با شما مشکل مبنائی هست،من این طرز تفکر شما را تفکر فمینیستی می دانم و فمینیسم ربطی به اسلام ندارد و از نظر ما مردود هست،چون چنانکه عرض شد اصل در اسلام اشتراک زن و مرد در اکثر احکام شرعی اعم از عبادات و معاملات هست و اگر تفاوت هایی در برخی احکام بین زن و مرد هست مثل ارث و دیه و برخی احکام دیگر ،اینها باز می گردد به خلقت و آفرینش خاص زن و مرد و این نه نقصان و کمالی برای زن است نه نقصان و کمالی برای مرد بلکه خلقت هدفمند در آفرینش اقتضای تکمیل زن و مرد در مسیر کمال انسانی دارد،بنابر این برخلاف مبنای نادرست فمینیسم، تساوی در همه احکام ،معیار عدالت نیست. این از جهت مبنای بحث.
در مورد جزئیات مطالب شما،من گفتم معنای تفاوت در پوشش این نیست که در زن تمایل جنسی یا تحریک جنسی نیست،و گفتم آن ماجرای یوسف علیه السلام مویّد است زیرا اشاره دارد به قوّت غریزه جنسی و لزوم ضبط و مهار معقول آن در عین پاسخگوئی به آن از قبیل چنین مراقبت هایی در پوشش و عدم تحریک و از طریق حرمت نظر کردن نامشروع زن و مرد بیکدیگر و مهمتر از همه انتقال دادن تامین جنسی به محیط خانواده و انحصار در آن.
بحث من این نبود که زنان باید پوشش بیشتری داشته باشند چون کشش جنسی در انحصار مردان است،نخیر کشش جنسی در جنس زن و مرد حتما وجود دارد،بحث در سرعت تحریک مردان و سهولت آسیب پذیری زنان است،و نه بحث در اصل کشش جنسی تا شما بگوئید علم گفته است کشش جنسی زن و مرد یکسان است،مضاف بر اینکه من نمیدانم چرا در این سایت برخی مثل شما و دیگران می پندارید که وکیل و وصی علم و داده های علم ،شما هستید و دیگران با علم مخالفند یا از داده های نو به نو و گوناگون علم بیخبرند،در واقع می خواهم بگویم نسبت همه انسانها با علم یکیست،مگر اینکه کسی در علمی متخصص باشد و در حال گفتگو با دیگری باشد که اینهم در واقع با تجربیات و آزمون های متدرج علوم و فرضیه ها و تئوری های متعارض ،مسموع نیست.
برخی برداشت های شما در ادامه که اندکی حالت شعاری هم دارد و مرد سالار پنداشتن احکام یا جوامع دینی،اساسش همان دیدگاه فمینیستی است که در ذهن شما راسخ شده است بنابر این وسط نزاع تعیین نرخ نفرمایید.
ما در اسلام مقوله ای بنام حجاب اجباری نداریم،حجاب یکی از احکام ضروری قرآن و فقه اسلامی است که اجماعی هست و از تکلیف و واجب الهی نمی شود به اجباری تعبیر کرد خصوصا تکلیف و واجبی که ارتباط عینی و مستقیم دارد با سلامت یا فساد یک جامعه،این مثل این است که کسی با نگاهی بیرون دینی به احکام اسلام نظر کند و بگوید :نماز اجباری،روزه اجباری، زکات اجباری، حج اجباری و …در حالیکه این تکالیف واجب تکالیفی مبتنی بر پذیرش اصول اسلام است.البته تعبیر شکست هم که شما می کنید،این تعبیر شماست ،من گمان می کنم این قضیه تا حدود زیادی خاستگاه سیاسی و رسانه ای هم دارد،و شما که تعبیر به شکست می کنید خوب است با نگاه به مجموعه زنان جامعه ایران ببینید از نظر آماری چند در صد زنان ایران مقید به رعایت پوشش معتبر خواه در قالب چادر و خواه در قالب مانتو هستند و چند درصد بد حجاب در جامعه ایران وجود دارد و نسبت آن درصد ناچیز در برابر خواست عمومی جامعه زنان ایران چقدر است ،آنگاه اقدام به داوری در مورد شکست یا پیروزی کنید،البته این بیان من بمفهوم تایید روش های خشن و نادرست در آموزش نیست ،من تصورم این است که اگر قضیه پوشش در اسلام وفلسفه آن درست تبیین شود و معیار های غلط و فمینیستی غربی را عین علم و حق ندانیم آنگاه روشن می شود که نه نیازی به اکراه هست و نه نیازی به تقلید کورکورانه از غرب.
اینکه می گویید در غرب زنان بی حجاب در کنار مردان آزادانه رفت و آمد می کنند… بحث در رفت و آمد آزادانه نیست،در ایران هم زن و مرد آزادانه رفت و آمد می کنند،اما رفت و آمد آزادانه در غرب نافی وجود مفاسد و فحشاء و تجاوز و چیزهایی از این قبیل نیست و این مطلب عجیبی هست که در لسان امثال شما منکران شریعت تکرار می شود که ما همه را آزاد در لخت و عریان کنیم تا مفاسد کلا از بین برود! واقعا باید تامل کرد آیا آزادی لخت و عور بودن و روابط آزاد خارج از چهار چوبه ازدواج که متفرع بر این چشم اندازها هست ،به عفت و پاکدامنی نزدیکتر است یا مراعات پوشش و انتقال جاذبه و تامین جنسی به محیط خانواده؟! من بسیاری از نکات و شواهد ذیل گفتار شما را صرفا مغالطاتی تبلیغاتی می بینم.
موفق باشید
درود به آقای نوری زاد
می خواستم خواهش کنم ببینین این دو تا نقل قول از خمینی درسته یا نه؟
عبارت دوم (پایین) بهیچوجه در سخنان یا مکتوبات مرحوم آقای خمینی نیست ،اما عبارت اول در کتاب ولایت فقیه هست اما نه به این صورت،عبارتی که در کتاب ولایت فقیه فارسی ایشان هست ،فقط در مقام دفع شبهه از خشن بودن برخی احکام جزائی در اسلام است و ایشان در حال محاجّه با کسانی هست که احکام جزائی در اسلام را خشن می دانند در عین حال همزمان کسانی را برای چند گرم هروئین اعدام می کنند،این را باصطلاح دلیل نقضی می نامند،عبارت کامل ایشان در کتاب ولایت فقیه فارسی اینطور است :
“گاهى در كتابها و روزنامه هايشان مى نويسند كه احكام جزايى اسلام احكام خشنى است! حتى يك نفر با كمال بى آبرويى نوشته بود احكام خشنى است كه از اعراب پيدا شده است! اين خشونت عرب است كه اين گونه احكام آورده است! من تعجب مى كنم اينها چگونه فكر مى كنند! از طرفى اگر براى ده گرم هروئين چندين نفر را بكشند مى گويند قانون است! (ده نفر را مدتى پيش و يك نفر را هم اخيراً براى ده گرم هروئين كشتند. و اين چيزى است كه ما اطلاع پيدا كرديم.) وقتى اين قوانين خلاف انسانى جعل مى شود، به نام اينكه مى خواهند جلو فساد را بگيرند، خشونت ندارد! من نمىگ ويم هروئين بفروشند، لكن مجازاتش اين نيست. بايد جلوگيرى شود، اما مجازاتش بايد متناسب با آن باشد . اگر شارب الخمر را هشتاد تازيانه بزنند خشونت دارد، اما اگر كسى را براى ده گرم هروئين اعدام كنند خشونت ندارد! در صورتى كه بسيارى از اين مفاسد كه در جامعه پيدا شده از شرب خمر است: تصادفاتى كه در راهها واقع مى شود، خودكشيها، آدمكشيها، بسيارى از آنها معلول شرب خمر است. استعمال هروئين مى گويند چه بسا از اعتياد به شرب خمر است. مع ذلك، اگر كسى شراب بخورد اشكالى ندارد؛ چون غرب اين كار را كرده است! و لهذا آزاد مى خرند و مى فروشند. اگر بخواهند فحشا را، كه شرب خمر يكى از واضحترين مصاديق آن است، جلوگيرى كنند و يك نفر را هشتاد تازيانه بزنند، يا زناكارى را صد تازيانه بزنند، يا محصنه يا محصن را رجم كنند ، وا مصيبتاست! اى واى كه اين چه حكم خشنى است! و از عرب پيدا شده است! در صورتى كه احكام جزايى اسلام براى جلوگيرى از مفاسد يك ملت بزرگ آمده است. فحشا كه تا اين اندازه دامنه پيدا كرده كه نسلها را ضايع، جوانها را فاسد، و كارها را تعطيل مى كند، همه دنبال همين عياشي هايى است كه راهش را باز كردند، و به تمام معنا دامن مىزنند و از آن ترويج مى كنند. حال اگر اسلام بگويد براى جلوگيرى از فساد در نسل جوان يك نفر را در محضر عموم شلاق بزنند ، خشونت دارد؟..”
(ولایت فقیه،امام خمینی ،ص 15-16)
مصاحبه با حاج ممد علی ابطحی (البته اب-تهی = خالی، بدون)
وقتی پیامهایی را از طریق شبکههای مجازی دریافت میکنم که به من میگویند: وجود روحانیای مثل تو توانسته من را هنوز پایبند روحانیت و معتقد به اسلام نگه دارد» خیلی لذت میبرم.
مش قاسم: ۱- حاجی! ماشنیدیم که از یه چیز دیگه با داشتن عمامه لذت میبری. ۲- وقتی پیامهایی را از طریق شبکههای مجازی دریافت میکنی که روحانیای مثل تو … (سه نقطه از مش قاسم)ده به دین و آئین ملت چه احساسی بهت دست میده؟
ایرج مصداقی ـ خبرنامه گویا:
– قاتل قاسملو میزبان مراسم تحلیف حسن/*و خیرمقدمگو به میهمانان خارجی.
– وزوزیر/* بیدادگستری علیرضا آوایی یکی از اعضای هیأت مرگ خوزستان در جریان کشتار ۱۳۶۷ است.
– وزوزیر/* بیکاری حاج علی ، بازجو و شکنجهگر و معاون وزارت اطلاعات است.
– وزوزیر/* قاچقچیگری حاج ممداز بنیانگذاران کمیته انقلاب اسلامی و وزوزار/* آدمکشی و گردانندهی مافیای اقتصادی دومی ریشهر نویی.
– ….
– …
مش قاسم: بعله دیگه همینه. اینا رو چرا وزوزیر/* کردن؟ خیلی ساده. در حکومت اسلامی برای کنترل دزدها و آدمکش ها رو میگذارن سر کار. بهش بگن بکش میکشه، بهش بگن بدزد میدزده. بهانه هم ازشون دارن که اگه به فرمان عمل نکردن چوب تو آستینشون بکنن، داستان گربه دزده و چوب.
/*: ک
درود . این بانوان با هوش کشور از همین مدل عبای بدن نمای آیت الله یاد گرفتند که بجای مانتو ، یک عبای آخوندی روی دوش خود انداخته اند که جلوی آن باز که بانوان می توانند تقریباً تمامی بساط خود را آشکار و تعدادی از بانوان با هوش هم که میخواهند مقدار حیایی از خود نشان دهند ، یک شال بلند چند متری خریده اند که ” دو منظوره ” بوده که از یک سر آن می توانند مقدار کمی از سر خود را می پوشانند و از سر دیگر شال هم برای پوشاندن جلوی بساط خود از دید ” نامحرم ” استفاده بهینه می کنند !
استاد گرامی با درود ، در سایت “http://www.instagup.com/tag/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
که مخالف شاه مینویسد این را دیدم :
بازگشت به دوران آن خدابیامرز!
شاه هرچه بود و هرچه کرد ولی الحق و والانصاف مملکت داری بلد بود… انقلاب که شد نیروهای انقلاب زدند زیر تاج و تخت شاه و هرچه در آن سیستم بود را «فرمت» کردند تا بتوانند جمهوری اسلامی را «نصب» نمایند… حالا بعد از حدود چهل سال از «فرمت» کردن نظام شاهنشاهی متوجه شده اند «سیستم عامل» جمهوری اسلامی پر از باگ است و شروع کرده اند و دارند دانه به دانه با «بک آپ» هایی که از دوران آن خدابیامرز یادگار مانده، سیستم را بالا نگاه میدارند… مثلا آمده اند در مجلس طرح داده اند که باید مواد مخدر دولتی و تریاک کوپنی بین معتادان توزیع شود و مزارعی در داخل ایران زیر نظر دولت به کشت خشخاش اختصاص داده شود تا تولید و توزیع مواد مخدر کلا برود زیرنظر دولت و دست وارد کننده ها و واسطه ها و قاچاقچیان و سودجویان از این بازار پر برکت کوتاه شود… یعنی در حقیقت کاری را که سپاه و برخی آقازاده ها زیر زیرکی انجام میدادند حالا میخواهند علنی و ضابطه مند کنند که خب الحق ضررش از این وضعیت هردمبیل فعلی کمتر است… خب این سیستم دقیقا همان سیستمی ست که در زمان آن خدابیامرز هم وجود داشت که مزارع خشخاش وجود داشت و معتادین جلوی مراکز دولتی صف میکشیدند تا سهمیه تریاکشان را بگیرند و اینهمه هم کارتل های رنگ وارنگ مواد مخدر در جامعه وجود نداشت.
یکی دیگر از چیزهایی که انقلاب شکوهمند اسلامی ما به ظاهر طومارش را در هم پیچید الکلیجات بود… ولی خب فقط به ظاهر چرا که این ممنوعیت باعث تغییر الگوی مصرف الکل در جامعه شد و واحد مصرف الکل از «پیک» و «جام» و اینجور چیزها به «دبه» و «پارچ» تغییر پیدا کرد… در حال حاضر سرانه مصرف الکل در ایران به گفته معاون وزیر بهداشت از مهد الکل جهان یعنی روسیه نیز بالاتر است و این شده است یکی از دستاوردهای نظام اسلامی… آش انقدر شور است که صدای خان هم درامده و چند روز پیش رئیس سابق اداره آگاهی استان کرمان در واکنش به مسمومیت های ناشی از مشروبات الکلی دست ساز و تقلبی، پیشنهاد داد که با توجه به اینکه ممنوعیت نه تنها مصرف الکل را کاهش نداده که آن را بیشتر هم کرده است بیاییم و ممنوعیت فروش مشروبات الکلی را برداریم و این نوشیدنی ها از طریق مجاری مطمئن و رسمی تهیه شده و در اختیار مردم قرار داده شود… یعنی برگردیم به دوران آن خدابیامرز و دست از جانماز آب کشیدن برداریم چرا که به هر حال هرچقدر هم بگیر و ببند راه بیندازیم، الکل هم مانند آب سیال است و چاله خود را پیدا میکند.
در مورد بحث حجاب اجباری هم که بعد از انقلاب به راه افتاد که خب مخالف و موافق حجاب اجباری متفق القول هستند که سیاست «یا روسری یا توسری» جواب نداده و زمزمه های مخالفت با حجاب اجباری و گشت ارشاد و اینها دیگر به مسئولین هم سرایت کرده است…در سطح جامعه هم که بروی میبینی حجابی که اوایل انقلاب چادر و مقنعه ی چونه دار بود، تبدیل شده است به تکه پارچه ای به اندازه کف دست که روی موها قرار میگیرد و تا چند وقت دیگر دگر دیسی اش کامل شده و به کش سر و یا تِل تبدیل میشود… علما و مراجع ما هم بالاخره یک فلسی، پولکی چیزی در میان موهای زنان کشف میکنند و موی زن به کل حلال میشود و مجلس لایحه لغو حجاب اجباری را در دستور کار قرار میدهد.
یعنی توی این مسیر هم باز میرسیم به دوران آن خدابیامرز.
دیگر چه چیزی آن دوره بود و بعد از انقلاب برچیده شد؟ شهرنو؟ خیر… شهر نو در جمهوری اسلامی هیچگاه تعطیل نشد… آن زمان عمده فعالیتهایش در یک محله ی نه چندان خوشنام متمرکز بود و الان به برکت جمهوری اسلامی در هر کوچه و خیابانی چندین شعبه دارد… امروز جمهوری اسلامی مفتخر است که این صنعت را به قدری گسترش داده که علاوه بر رفع نیازهای داخلی به عمده ترین صادر کننده روسپی به کشورهای منطقه نیز تبدیل شده است… در این یک مورد خاص اگر به دوران سیاه ستمشاهی برگردیم در اصل برای آزادیهای بخشی از این مردم و کسب و کارشان مانع و محدودیت ایجاد کرده ایم… در زمینه روسپیگری بازگشت به دوران آن خدابیامرز موضوعیتی ندارد.
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد ۱ » صفحه ۷۸
جلد ۱ – صفحه ۷۸
تلگراف
زمان: ۱۷ مهر ۱۳۴۱ / ۹ جمادی الاول ۱۳۸۲
مکان: قم
موضوع: هشدار امام در مورد تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی
مخاطب: پهلوی، محمدرضا (۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روح الله الموسوی
(۱)- نخستین تلگرافی که از سوی امام به محمدرضا پهلوی مخابره شده است.
« صفحه قبلصفحه بعد »
فهرست عناوین جلد ۱
این نامه جزء مکتوبات ایشان هست و در صحیفه امام بطبع رسیده است،خوب حال ایراد به چیست؟ اینکه یک مرجع تقلید در ظرف و ظروف خاصّ خود در مورد رعایت احکام اسلام در کشور اکثرا مسلمان ،به سلطان وقت تذکر داده باشد،مورد اشکال است؟تذکر در مورد لزوم مراعات مسلمان بودن نمایندگان در کشور اسلامی از جانب یک مرجع تقلید،سخن ناپسندیست؟ در مورد حقّ رای دادن زنان،ممکن است ملاحظه شرائط حاکم بر آن زمان ،انگیزه اعتراض باشد،در عین حال “تبدّل اجتهاد” و بازنگری در یک فتوا با رجوع به منابع دینی،امر رایجی هست بین فقیهان و در مسائل مختلفی ممکن است برای یک فقیه تبدّل اجتهاد پیش آید،ضمن اینکه حال اگر در جمهوری اسلامی برحسب وضع قانون،زنان موقعیت رای دادن پیدا کردند این امر نکوهیده و نامطلوبی است؟
خداییش به چندگانه مغالطات باید مغالطه نوع سید مرتضی هم اضافه شه.یعنی در هیچ حال یه آخوند اشتباه نمی کنه مخصوصا اگه امام باشه و ایشان همواره در هر ظرف زمان و مکانی اضافاتی خاص خود داشتند و خدای ناکرده فکر نکنین ایشان رنگ عوض کردن بلکه شرایط زمانی بود نامردین فکر کنین از بدو اسلام هم زنان تحت ولایت مردان تعریف شدن و حق رای کلهم نداشتن.حالا سید ما کی پس می تونیم به امام ملونی اقتدا کنیم که هر زمان به یه رنگ در میومده چون ما تو فرهنگ فارسی به این می گیم دو رویی و چنین شخصی رو فاقد ارزش می دونیم.شمام جای اینهمه مغلطه بگو امام مثل همین روحانی نیاز به پشتیبانی عموم مردم داشته یه جا با یه رنگ حق رای زنان رو زیر سوال برده یه جای دیگه دیده همه می فهمن چقدر متحجره دم از حقوق زنان زده.بابا بی خیال ما رو باش به کی می گیم!
یه تحقیقات کوچولو انجام دادم که خواستم نتایج بدست آمده را با شما “share” کنم…یعنی به اشتراک بزارم!
1- آزادترین کشورهای جهان در سال 2016 ( با امتیاز 100- 99 – 98 ) – ( بالاترین امتیاز 100 )
100= فنلاند – ایسلند – سوئد – نروژ – سان مارینو
* چند نکته در مورد “سان مارینو” :
– اولین و قدیمی ترین قانون اساسی تدوین شده متعلق به این کشور است که بر میگردد به سال 1600 میلادی.
– اولین کشور با حکومت “جمهوری” در جهان. ( آنهم “جمهوری پارلمانی” که بهترین و مدرن ترین نوع جمهوری میباشد )
– سومین کشور کوچک اروپاست ( پس از واتیکان – موناکو) و مانند واتیکان در داخل ایتالیا قرار دارد ولی مستقل از ایتالیا. مساحت این کشور حدود 62 کیلومتر مربع، جمعیت آن حدود 31000 نفر و زبان رسمی آن ایتالیایی. نزدیکترین شهر مهم ایتالیا به این کشور، “فلورانس” میباشد.
* چند نکته در مورد “فنلاند” :
– تنها کشوری در جهان که آموزش و پرورش رایگان دارد… به معنای واقعی رایگان
– دارای بهترین نظام آموزشی در جهان…آنهم رایگان
– انقلاب های آموزشی، در نحوۀ آموزش و بروز شدن آن، همیشه از فنلاند آغاز میشود… انقلاب جدید آموزشی در سال 2016 در این کشور نهادینه شد، با نام ” یادگیری پدیده محور”… یعنی یادگیری دروسی مانند آمار، ریاضیات و یا ادبیات به روش انتخاب موضوع انجام میشود؛ ساده تر اینکه داستانی انتخاب میشود و در متن داستان، آموزش دروس مختلف گنجانده میشود.
– از نظر تاریخی پس از نیوزیلند دومین کشور آزاد دنیا برای زنان به جهت برخورداری از “حق رأی” و ” ورود به مجلس به تعداد نامحدود “… آنهم از 100 سال پیش تا امروز.
99 = کانادا – هلند
98 = استرالیا – نیوزیلند – باربادوس (مستعمرۀ بریتانیا ) – اروگوئه! – دانمارک – لوکزامبورگ – لیختن اشتاین
* چند نکته در مورد “باربادوس” و “اروگوئه”
– آزادترین کشورها در تمام قارۀ آمریکا بعد از کانادا.
– 99.9 درصد مردم باربادوس باسوادند و جزو 5 کشور نخست در دنیاست و همچنین از جمله کشورهایی ست که بالاترین استاندارد زندگی را داراست.
– اروگوئه از سکولارترین کشورهای قارۀ آمریکاست.اکثریت مردم این کشور مانند کانادا و آمریکا مهاجر هستند.
2- محدودترین کشورهای جهان در سال 2016 ( با امتیاز زیر صفر – 2- 3 – 4 ) ( از 100 )
زیر صفر یا منفی 1 = سوریه
2 = سومالی
3 = کرۀ شمالی – اریتره – ازبکستان
4 = ترکمنستان
( ایران هم به مبارکی و میمنت امتیاز 17 را بدست آورده! )
* یک نکتۀ بسیار مهم در مورد ” ترکمنستان” :
علی رغم محدودیتهای موجود در این کشور، ترکمنستان تنها کشوری در دنیاست که از سال 1993 آب و برق و گاز و نمک را رایگان در اختیار شهروندان قرار میدهد. البته در این چند سال و توسط رئیس جمهور جدید آن کشور، مصرف بنزین هم تا سقف 120 لیتر در ماه برای هر وسیلۀ نقلیه رایگان است، همچنین یکی دو سالی میشود که برای مصرف برق هم تا هر نفر 35 کیلو وات در ماه رایگان است و بیشتر از این مقدار با قیمتی نازل محاسبه میشود. صحبت بر سر اینست که از اعیان و ثروتمندان پول دریافت کنند ولی تا امروز در حد حرف مانده. این در حالیست که ترکمنستان در حال حاضر از نظر ذخائر گاز در دنیا چهارم است و چه جالب که امتیاز جهانی این کشور در آزادیهای مدنی هم 4 است!
( قابل توجه نظام جمهوری اسلامی ایران که قرار بود آب و برق را مجانی در اختیار مردم قرار دهند )
* در بین کشورهای اسلامی ( کشورهایی که بالای 85 درصد از جمعیت، مسلمان هستند ) هیچ کشور آزادی وجود ندارد و تنها 5 کشور اندونزی با امتیاز 65، ترکیه با امتیاز 53 ، نیجر با امتیاز 52، بنگلادش با امتیاز 49 و مراکش با امتیاز 41 را میتوان کشورهایی نسبتاً آزاد نامید.
* کشورهای عرب حاشیۀ خلیج فارس در زمینۀ آزادیهای مدنی جزو محدودترین کشورهای جهان هستند.
در پایان، نکاتی در مورد “ایران” :
– میزان ذخائر گازی = در حال حاضر دومین کشور در دنیاست. ( 35 تریلیون متر مکعب )
– میزان ذخائر نفت = در حال حاضر چهارمین کشور در دنیاست. ( 158 میلیارد بشکه )
– میزان منابع و ذخائر طبیعی و فلزات = جزو غنی ترین کشورهای دنیاست.
– تنها کشوری در جهان که حجاب زنان در آن اجباری ست.( سومالی و عربستان آزادیهایی دارند )
– چند روترین، ریاکارترین و عصبانی ترین مردم دنیا هم در ایران زندگی میکنند و مقام اول دنیا را دارند.
– دولت ایران ماهیانه 44.500 تومان به اقشار کم درآمد یارانه میدهد و درعوض با عناوین مختلف ده برابر آن یعنی 445.000 تومان از آنها میگیرد! آیا براستی شارلاتان ترین و کلاهبردارترین دولت در دنیا، دولت ایران نیست؟!
* وای بحال ما مردم ایران که نه خودمان به خودمان رحم میکنیم و نه دولت و نظام به مردم رحم میکند! و نه هیچ قدمی برمیداریم در جهت حق خواهی و آزادی خواهی!
” عدل علی”
با درود
به نوشته یکی از خبرگزاریهای رسمی حکومت ” تسنیم ”
این فرد احمدی شاهرودی که زاده عراق میباشد ﴿ سال 1337 در نجف متولد شد﴾ و در سال۱۳۵۸ که طلبه ای ۲۱ ساله بیش نبود وارد خاک ایران میشود.
در سال ۱۳۶۰ تنها با گذراندن یک ماه دوره اموزشی قضایی در زندان اوین با ابلاغیه رسمی قضایی در سن ۲۳ سالگی در اول او ریاست کل دادگاههای انقلاب خوزستان و همچنین کهگیلویه را برعهده میگیرد و بعد به عنوان حاکم شرع استان خوزستان مشغول به کار شده واحکام قتل شمار زیادی از زندانیان سیاسی را صادر میکند.
این یکی از همان اشخاصی هست که آیتالله منتظری در نوار معروف مربوط به اعدامهای سال ۶۷ از او نام برده،
عقرب
منبع:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/05/17/1474271>
استاد گرانقدر با درود شاید تکراری باشد . اگر صلاح میدانید ان را …
شیخی به چُرت بود که زنش وارد شد به تعجیل, بگفتا; شیخا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی!
پس شیخ به عبا و عمامه شد و دیگ, سمت دروازه, پیش گرفت.
چون رسید کوی هیئت را, خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!
ره زِ میان صف گشوده, بالای دیگ برسید. دیگ آش, نیمه یافت. پس آشپز را بگفت; دست نگاهدار, که نذری را اشکالی ست شرعی!
آشپز بگفت; از چه روی ای شیخ؟
خلق نیز به گوش شدند.
شیخ بگفت; قصاب بدیدم به بازار که گوسپند, تازه ذبح بکرده, سر به کناری نهاده بود. چون زِ سر بگذشتم, حیوان به ناله و اشک شد که قصاب, آب نداده, هلاکم نمود…, هم از این روی, حرام باشد آن گوشت و این شله!
مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که; حال که کار زِ کار بگذشته, چه باید کرد شیخا؟
شیخ بخاراند ریش را و بگفتا; خُمس آش به امام دهید, حلال شود!
پس خلق بگفتند آشپز را که; خُمس دهی, حلال شود, به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!
پس آشپز, دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد!
خلق, شادمان شده, شیخ را درود گفته, صلوات بفرستادند.
خشتمال, که ترش روی, حکایت بدید و بشنید, شیخ را جلو گرفته, بگفتا; این چه داستان بود که کردی؟ چه کَس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید, ای فریبکار؟
شیخ بگفت; مهم شُله است, که به دیگ شد!
اَلباقی, نه گناه من است, که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری…
استاد گرامی با درود ، نظر اسلام دوستان راجع به این عکس چیست؟ ایا این را قبول دارند و باز به امثال من شاه دوست میگویند ؟
سید اسلامی و بقیه اسلام دوستان میشه بگید بعد از انقلاب چه چیز نصیب ایرانیان شد ؟ واقعا خالا چی داریم که زمان ان خدابیامرز نداشتیم . اگه میشه نام ببرید !!!
نظر خاصّی در این مورد نیست،این دو تصویر از پول در زمان حکومت و شاه و زمان جمهوری اسلامی هست که عکس دو رهبر روی آن حکّ شده،من ندیده ام کسی تاکنون به وجود عکس محمد رضای پهلوی روی پول های زمان ایشان ایراد گرفته باشد،و اساسا این چیزهای معیار ارزش گذاری روی حکومت ها نیست،بنابر این بحث قبول داشتن یا نداشتن نیست،چی را طرفداران جمهوری اسلامی قبول دارند یا ندارند؟ اینکه دو تصویر از دو رهبر روی اسکناس ها هست یا نیست؟ تصویر که هست و تصادفا من شخصا از همان موقع که تصویر مرحوم آیت الله خمینی را روی پولها گذاشتم با آن مخالف بوده و هستم،اما این کار ممنوعیت شرعی ندارد،اگر کسی به شما شاه دوست یا سلطنت می گوید ،باز می گردد به مطالبی که تاکنون نوشته اید یا آرزویی که در مورد تحقق سلطنت دارید،و اینها ربطی به حکّ تصویر شاه یا امام خمینی روی پول ندارد،شما شاه دوستید چون مطلقا از شاه دفاع می کنید و از تباهی های او و خفقان و جنایات او و اطرافیان او صرفنظر می کنید و به خواست مردم ایران در نفی ستمشاهی و شاهنشاهی احترام نمی گذارید،اشکال وارد بر شما این است.
دوست خوبم سید مرتضی گرامی با درود ، راجع به ارزش پول که به دلار است وبا رنگ قرمز روی ان ها نوشته شده توضیح بده اگر نه عکس روی ان هر چه میخواهد باشد . … راجع به امنیت و اسایش و رفاه مردم قبل و بعد از انقلاب قلمفرسایی کنید . پیشاپیش ازت سپاسگزاری میکنم .
درود دوست خوب
ارزش پول که در زمان های مختلف تابع نوسانات و عوامل اقتصادی گوناگون است که توضیح آن خارج از تخصص و اطلاعات من هست،من فکر می کنم نمی شود اوضاع متغیر اقتصادی جوامع را که تابع عوامل مختلف اقتصادی هست در زمان های مختلف با هم مقایسه کرد،حتی ممکن است در زمان های مختلف از خود حکومت شاه یا حکومت جمهوری اسلامی یا هر حکومت دیگری وضعیت ارزش پول که ثابت و متغیرهای خاص خود و عوامل خاص خود را دارد با هم متفاوت باشد،شما ببینید در همین جمهوری اسلامی ،وضعیت ارزش پول و برابری و موازنه آن با دلار،در زمان دولت آقای سید محمد خاتمی،با دوره رئیس جمهوری بعدی متفاوت است،فکر می کنم اینها طبیعی باشد و تورم و چیزهایی از این قبیل در همه اقتصادها با نسبت های مختلف وجود دارد،و شما اگر مراجعه ای بکنید بهمان زمان شاه که شما علاقمند به او هستید و برای او سینه می زنید و دولت های مختلفی که زمان او مسلط بودند را مقایسه کنید ممکن است در همان زمان نیز ارزش برابری پول در زمان آنها با هم متفاوت باشد،البته من تخصص اقتصادی ندارم اما در این زمینه ها چه خوب است بدور از کارهای تبلیغاتی به بحث های مقایسه ای و آماری آگاهان اقتصادی در مقاله ها و کتابها مراجعه کنید،دوست شاه دوستم، یک توصیه ای هم دارم بشما: اینکه ،اینقدر خود را به گذشته وابسته نکنید،عصر پهلوی و عصر شاهان و سلطنت گذشت و آنها باراده و خواست مردم ایران دفن شدند،امروزه دور دور دموکراسی است و کوشش برای اصلاح امور،این مطالب شما بگمانم ثمری جز افسردگی برایت بدنبال ندارد،استقرار یا جایگزینی سیستم های حکومتی هم تابع اراده و خواست عموم مردم است و شما مطمئن باش،دیگر ایرانیان هرچه را بخواهند و هرچه را نخواهند،حکومت های شاهی و سلطنتی را نمی خواهند و آنها را دفن کرده اند.
موفق باشی
دوست گرامی سید جان بادرود ، ایا میدانی دفاع زنده روان هویدا در دادگاه چه بود ؟ از او سوال شده بود در طی 13سال نخست وزیری چه خدمتی کردی ؟ کبریتی که باهاش پیپش را روشن میکرد نشان داده وجواب داده بود ” قیمت این سیگار در طی این سیزده سال همان یک ریال باقی مانده بود تا تورم بالا نرود که فشار برمردم نیاید “. (نقل از روزنامه کیهان و اطلاعات )
حتما ببینید دوستان
درود به همه ارتشیان غیور که جانانه از وطن در طول جنگ هشت ساله دفاع کردند و ننگ بر آن ها که همیشه نقش تعین کننده ارتش در نجات وطن را در سایه سپاه که در جنگ بیش از نفع ضرر زد , قرار دادند و به قول بنی صدر ارتش را فرو کشیدند تا سپاه را به قصد تبدیل به دستگاه سر کوب مردم بالا کشند . ای ننگ و نابودی نصیبتان باد ! درود بر دهباشی به خاطر مصاحبه های آگاه کننده اش .
ناگفته های جنگ از زبان ناخدا هوشنگ صمدی
گفتگو ی حسین دهباشی با ناخدا هوشنگ صمدی از ناگفته های جنگ ایران و عراق
https://www.youtube.com/watch?v=ZkgH3PShoMA
نوریزاد نکنه مش قاسم خودتی که اینهمه مهمل بافی و اراجیفش را تحمل میکنی و خود بخود به دیگران هم تحمیل میکنی؟
————
درود دوست گرامی
نخیر، من مش قاسم نیستم
.
به خودت چیزی را تحمیل نکن.لازم نیست مطالب مش قاسم را تو یکی که از غیب پیدا شده بخوانی.فضولو بردند جهنم گفت هیزمش تره.
جمهوری اسلامی در نهایت کلمه بی کلاسی و عقب افتادگی است و اگر دنبال یک دلیل هم بگردید همین مراسم عجیب و عریب تحلیف و تنفید که مثل خود نظام در نوع خود بی نظیر است.
آنهائی که ما ایشان را آدم حساب نمیکنیم و وحشی و بی دین و بی تربیت اهل بیت میدانیم، نشان ادبشان صد برابر ما است. در مراسم تحلیف اوباما در سال 2009، یک میلیون کارت دعوت آنهم فقط برای خود آمریکائیها صادر شد و تقریبا از تمام اقشار مردم در آن حاضر بودند و فقط روسای هیئتهای دیپلماتیک خارج با همسرانشان به شرکت در مراسم دعوت شدند و به آنها گفته شده بود که هیچ رهبر و یا شخصیت خارجی مجاز در شرکت در این مراسم نیست.
در مراسم ترامپ هم وضع به همین منوال بود و شعار “مراسم فقط آمریکائی” راهنمای اجرای مراسم بود. در همه این مراسم بدون استثنا تمام لیدرهای دینی یهودی و مسلمان و سایر ادیان دعوت میشوند و تمام روسای جمهور زنده با همسرانشان در صف اول جایگاه قرار میگیرند.
چنین مراسمی معمولا محل نمایش قدرت و وحدت ملی یک کشور است نه جای باند بازی و رذالت و حقارت و بنظرم مطلب طنز دوستمان “بجه جوادیه” از هر تحلیل سیاسی با ارزشتر است. واقعا چه توجیهی وجود دارد که دو رئیس جمهور حی و حاضر دعوت نشوند و رابرت موگابه معلوم الحال ورشکسته بیاید تا آقای روحانی دست در دست او خرامان راه برود و قدرت دیپلوماسی آقای ظریف را به رخ جهان بکشد. روحانی بر خلاف آنچه نشان میدهد اصلا از دنیای حاظر پرت است که اگر نبود اینطور موگابه و آدمهای ردلی مانند او را بر سر نمیگذاشت.
بالا و پائین این نظام به تحقیر و حقارت الوده است. رهبر افتخارش سلفی با پوتین است، رئیس جمهور با موگابه و مشتی بد تر از او و نمایندگان دستچین شده بی شخصیت هم مثل گرگان کرسنه یدنبال یک زن محجبه مهمان! و بعد هم خجالت نمیکشند و میگویند داشتیم شوخی میکردیم!
خوب شما بفرمائید چند نفر در این کشور بخاطر نصف اینجور شوخی ها زندگی خود را ازدست داده اند؟
وقتی کسی جرات به عهده گرفتن مسئولیت کاری را که انجام میدهد ندارد یعنی بدبخت ترین ادمها است. علی لاریجانی در کمال بی حیائی میگوید که دلیل عدم دعوت بزرگان اهل سنت نبودن جا بود! و آقا روحانی حتی در همین حد هم جرات حرف زدن ندارد.
موضوعی را که مغزهای کوچک این آقایان درک نمی کند این است که با این کارها آخرین امید به حل مشکل در داخل همین نظام را با دست خودشان دارند از بین می برند.
شما لیست این کابینه وحشتناک را نگاه کن تا ببینی چقدر میشود به آینده دل بست.
جناب یاران، شما گاهی در مقام نقد (حتی در مواردی که نقد شما وارد هم هست) افراط می کنید و در هر صورت یک کبرای کلی در ذهن شما هست:نفی جمهوری اسلامی بهر وسیله ای!
ببینید من خودم به دعوت نشدن از مولوی عبد الحمید انتقاد دارم،و توجیه رئیس مجلس را غیر قابل قبول می دانم ،اما چنین نقدی ملازم با این نیست که شما مجموعه یک نظام را بی ادب بخوانید و افراط کنید،در قضیه تحلیف در مجلس،مجلس مدیر و میزبان بوده است ،بنابر این می شود مدیریت مجلس و توجیه او را نپذیرفت و نقد کرد اما شایسته نیست بطور افراطی همه ارکان یک نظام را مورد هجوم قرار داد و به همه نسبت بی ادبی داد،در این مورد ، اصلا نه قوه مجریه نقشی دارد و نه قوه قضائیه،پس باید نقد را بر حدود آن متوقف کرد و بی انصافی نکرد،این چیزی است که من همیشه در مورد نقدهای دوستان این سایت گفته ام:اینکه نقد ممکن است از دو گونه انگیزه تراوش کند:کسی مطلقا و دربست جمهوری اسلامی را از بیخ قبول ندارد پس بوادی نقد وارد می شود و از هر کاهی کوه می سازد و در حقیقت دنبال اصلاح نیست بلکه فقط دنبال بهانه جوئی و مخالف خوانی مطلق است،در این سایت نمونه واضح و مصداق بارزش “مش قاسم!،نیز ممکن است کسی فارغ از قبول داشتن یا نداشتن سیستم جمهوری اسلامی بخود آن مورد خاص نقد دارد و نقد می کند،من می گویم شما که انسان مودبی هستید شایسته نیست نقد در مورد و حوزه خاص را بصورت افراطی تعمیم داده و آن انگیزش درونی خود در مورد نفی مطلق جمهوری اسلامی را بنمایش بگذارید.در واقع نقد یعنی دیدن خوب و بد با هم و تلاش برای نفی و ازاله بد بقصد اصلاح.
در مورد تلاش برای سلفی گرفتن با آن خانم،خوب شما چرا دیدتان دید جنسیتی هست؟! شما چرا موضوع را بسمت انگیزه های جنسی و جنسیتی می برید؟ همانطور که فرزند مرحوم مطهری یادداشت درستی داشت،شما اینرا حمل بر صحت کنید به اینکه آن نمایندگان از باب اینکه برای آن خانم دیپلمات احترام و اهمیت قائل هستند و برای او در جهان سیاست تاثیرگذاری قائلند خواسته اند با ایشان عکس بگیرند ،رفتار خود او هم حاکی از این بود که چنین درکی که شما از قضیه دارید نداشته است،واقعا برای شما محرز محرز است که آنان نیازمند به آن خانم هستند و روی انگیزه و نیازهای جنسی اقدام به چنین کاری کردند؟!،البته من رفتار آن نماینده را که بصورت لم داده و نشسته سلفی گرفت تقبیح می کنم و خود او هم بعد عذر خواهی کرد،بنابر این، این چه تعبیری است که شما می کنید :”گرگان گرسنه بدنبال یک زن محجبه میهمان!”،شما در واقع با این سوء ظن و جنسیتی تعبیر کردن ماجرا به نمایندگان مردم توهین می کنید،من خیلی از تعبیرات شما مثل “بی حیائی” و “مغز های کوچک” و …بدم آمد،چطور شما می خواهید با نقد کردن دنبال ادب و عقلانیت باشید در حالیکه خودتان از تعبیرات دور از ادب و توهین آمیز و مبتنی بر سوء ظن استفاده می کنید؟! بقول معروف :رطب خورده منع رطب کی کند؟!
آقا سید مرتضی…بنده این مطالب را کپی کرده ام و اصل مطلب هم مربوط به مقاله مرحوم احمد قابل است که در باب حجاب شرعی نظر داده بود. ایشان دو مقاله دارد که در سایت خودشان،شرعیت عقلانی قابل دسترسی است.
در مورد مغالطه منظور شما را نفهمیدم که در چه چیزی مغالطه شده. بحث کاملا زوشن است که در مورد پوشش موی سر در نماز است. با توجه به اینکه شما هم درستی این گزارشات را قبول دارید پس فکر کنم با هم همعقیده باشیم که:
1- ضرورت پوشش موی سر در هنگام نماز برای خانمها مورد اجماع نیست و نظزاتی است که آنرا مستحب میداند.
2- بنا به تصریح علامه مجلسی تا قبل از قرن 10 یا 11 هجری اصلا بحث پوشش موی سر طرح نبوده و ایشان هم به الزامی بودن آن قانع نشده.
3- البته شما یک کلمه “نامحرم” را هم اضافه کردید که بنظرم ابتکار شخصی خودتان است چون اگز غیر از این باشد امام صادق وعلما باید میگفتند در حضور نامحرم باید اینطور نماز خواند و در حضور محرم طور دیگر که چنین حرفی اصلا مطرح نیست.
4- نکته جالب اینکه الان در فتاوای برخی از فقها گفته میشود که زن نمازگزار باید کف پای خود را هم بپوشاند که بنظر میرسد آقایان اصلا موضوع محرم را قبول ندارند.
5- حال سئوال این است که وقتی در نماز پوشش موی سر مستحب است چرا در غیر نماز واجب است؟
6- احتمال دیگر هم اینکه وقتی پوشش موی سر در حالت عادی و در انظار عمومی واجب نیست ، در نماز هم حداکثر مستحب است و چرا باید الزامی باشد؟
عثمان گرامی،من شما را سرزنش نمی کنم چون ممارست کافی با مباحث فقهی و عبارت فقهاء ندارید،پس فقط می گویم ظاهرا بمطالب من عنایت کافی نکردید،برای من تفاوتی نمی کند این عبارت در اصل از کیست یا پردازش ثانوی از مطالب چه کسی هست،چیزی که من بیان کردم این بود که هم عبارات نقل شده را توضیح دادم و هم یکی دوسطر عبارت قبل از آنرا نقل و ریفرنس کردم،پس باید بعبارات توجه کرد و از مجادله لفظی پرهیز کرد،من گفتم از نظر فقهاء عنوان “ستر”=پوشش مرد و زن دو جا مورد بحث واقع می شود :یکی ستر و پوششی که لازم است مرد و زن در نماز داشته باشند که این در کتاب الصلاه مبحث لباس نماز گزار بحث می شود،و دیگری ستر و پوشش مرد زن از جهت جواز یا عدم جواز نگاه کردن به بدن آنها که این بحث معمولا در کتاب النکاح بحث می شود و حتی در رساله های عملیه هم اینطور است،نیز عرض شد که عباراتی که نقل کردید هیچ ربطی بمساله پوشش زن و مرد در غیر نماز یا در سطح جامعه ندارد،یعنی اینکه عبارات مرحومین مجلسی و مقدس اردبیلی و حاج آقا رضای همدانی همه مربوط است به “ستر و پوشش صلاتی” نه پوشش مطلق بیرون نماز و در منظر عام،و نکته دیگر اینکه من گفتم فارغ از قائل یا برداشت کننده از این عبارت،اینکه بخواهیم بحث ستر و پوشش صلاتی را به ستر و پوشش عام ربط دهیم یا ناشی از مغالطه است یا ناشی از ناآگاهی،برای اینکه ایندو دو مساله جداگانه هستند،و در فقه امامیه قیاس یک مساله بر مساله دیگر باطل است و هر مساله را باید فارغ از مسائل دیگر در حدود دلایل آن بررسی کرد،علاوه بر این من روشن کردم که تردیدی که در این سه عبارت روی آن زوم شده است مربوط است به پوشش موی سر در نماز،و پیش از اینکه مثلا مجلسی بگوید اصحاب در مورد پوشش مو در نماز تصریحی نکرده اند،عبارت او در صفحه قبل هست که اشاره باجماع و شهرت می کند که پوشش لازم در نماز برای زن ،همان پوشش مورد اجماع در غیر حالت نماز است،عبارت مجلسی که به آن توجه نکردید این بود :” لا خلاف في وجوب ستر العورة في الصلاة و المشهور بين الأصحاب أن عورة الرجل التي يجب سترها في الصلاة و غيرها قبله و دبره أعني الذكر و الأنثيين و حلقة الدبر ……. و عورة المرأة جسدها كله عدا الوجه و الكفين و القدمين هذا هو المشهور بين الأصحاب و قيل ظاهر القدمين دون باطنهما فيجب ستره في الصلاة….”
(بحار الانوار ، ج 80 ص 178-179)
این تعبیر بروشنی و با تعبیر “لاخلاف” اشاره دارد به اجماع و شهرت در مساله،که درمورد زن صریحا گفته است :عورت زن که پوشش آن واجب هس “همه بدن ” اوست باستثناء وجه و کفین و قدمین تا ساق،این صریح عبارت مجلسی است.بنابر این وقتی کسی دو سطر قبل بصراحت فتوایی بر اساس اجماع و شهرت می دهد که پوشش لازم زن در نماز عبارت از همه بدن اوست (حتی موی سر) بنابر این اگر دو سطر بعد گفت :در مورد پوشش مو تصریحی در عبارات فقهاء نیست،نمی شود به او نسبت داد که مجلسی گفته است پوشش موی زن در نماز لازم نیست! بعد از این بدتر نمی شود از چنین سخنی در باب نماز نتیجه گرفت که پس پوشش موی سر خانم ها در غیر نماز هم لازم نیست،من اینرا گفتم یا نا آگاهی است یا مغالطه.
عبارات مقدس و همدانی نیز بر همین سیاق است،شما دقت نکردید که مقدس اردبیلی ابتدا گفت :”“و اما عورة المرأة فلا خلاف في كون كلها عورة: يجب سترها في الصلاة مطلقا، عدا الوجه و الكفين و القدمين، و في غيرها من الأجنبي”
(مجمع الفائده و البرهان ، ج2 ص 104)
ترجمه:و اما عورت زن(که لازم است پوشیدن آن در نماز و غیر نماز) هیچ خلافی نیست (یعنی اجماع) در اینکه همه بدن او بمنزله عورت است و واجب است پوشیدن تمام بدن در نماز و غیر نماز باستثناء وجه و کفین و قدمین.خوب کسی که اینجا دوسطر قبل می گوید باجماع پوشش زن (حتی موی سر) در نماز و غیر نماز واجب است،چطور می تواند بعد بگوید پوشش موی سر مستحب است؟! علاوه اینکه در عبارت مورد بحث دو سطر بعد باز می گوید: “و لولا خوف الاجماع المدعی ، لامکن القول باستثناء غیرها من الرأس و مایظهر غالبا ، فتامل … والجمع بین الادلة ایضا بالحمل علی الاستحباب طریق واضح ، فتامل “.که این لولا خوف الاجماع اشاره دارد به اینکه اگر اجماع مورد نظر نبود چون در عبارات فقیهان تصریح به موی سر نشده می شد کسی آنرا حمل بر استحباب کند،یعنی عبارت ایشان جمله لولایی یا جمله شرطی هست نه اینکه اشاره باشد به اینکه کسی از فقهاء پوشش موی سر در نماز را مستحب دانسته است! و از این بدتر کسی با مغالطه بگوید خوب حالا که پوشش سر در نماز مستحب است چرا پوشش سر در غیر نماز جایز نباشد؟! دقت کردید؟ عبارت مرحوم همدانی نیز همین است،بنابر این از هیچ یک از این عبارات استفاده نمی شود که کسی از فقهاء گفته باشد پوشش موی سر زن در نماز لازم نیست یا مثلا مستحب است،برای اینکه اساسا عبارت این بزرگان اشاره دارد به عدم نصریح به مساله پوشش مو،و جهت آن هم روشن است چون وقتی همه آنها گفته اند پوشش لازم بر زن در نماز عبارت است از پوشش همه بدن باستثناء “وجه” و “کفین” و “قدمین” ،خودبخود معنایش با توجه به ذکر موارد استثنآء این است که پوشش موی سر نیز لازم است و سر عدم تصریح همین است،حال یا کسانی نا آگاه بمنطق عبارت فقهاء بوده اند یا آگاه بوده اند و این عبارت را پیش روی دیگران گذاشته اند تا حجاب اجباری! را نفی کنند.در مورد تعبیر نامحرم من مقصودم این بود که پوشش صلاتی ربطی بوجود یا عدم وجود نامحرم ندارد یعنی بر زن واجب هست چنین پوششی داشته باشد در نماز حتی اگر مثلا در حضور شوهر نماز بخواند یا در حضور اجنبی.اختلاف در مورد کف پای زن نیز ربطی ببحث ما ندارد.پاسخ سوال 5 نیز روشن شد که هیچ استحبابی در کار نیست وقتی اجماع بر لزوم پوشش هست! و عبارت مقدس عبارتی شرطی و فرضی است.
در مورد سوال 6،ما اینهمه بحث کردیم که پوشش زن مطلقا همه بدن اوست چه در نماز و چه در غیر نماز و استحبابی هم در کار نیست،بعد از همه این بحث ها شما پوشش موی سر در انظار عمومی را واجب نمی دانید؟! از کجا گفتید واجب نیست؟!
موفق باشید
سلام . نظرهای موسوم به جناب سید مرتضی در این پست تغییر 180 درجه کرده ! آیا جناب سید مرتضی ” چپ ” کرده و یا فردی از جانب ایشان کامنت میگذارد ؟
————–
درود مرادعلی گرامی
کامنت های سید مرتضی بقلم خودشان است.
.
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . در ایام نیمه ی شعبان چند ماه قبل ، از آذین بندی و چراغانی و پخش شیرینی و شربتِ مرسوم ( غیر از مراکز دولتی و مساجد و … ) در جشن های میلاد امام زمان (ع) و در محدوه ی مناطقی مانند میدان شهدا و میدان خراسان شهر تهران که پیش تر ها بصورت ” خود جوش ” توسط مردم همین مناطق که از نظر اعتقاد و تدیّن شیعی پیشگام بوده اند ، در قیاس با سالهای نه چندان دور ، اصلاً به چشم نمی خورد . حضرت آیت الله نوری زاد ، بنظر حضرتعالی شخص رهبری نظام اسلامی به این افولِ جشن های خود جوش و آذین بندی و چراغانی نیمه ی شعبان توسط مردم متدیّن شیعه مذهب این مناطق که قبلاً شهره بوده و یا مناطق دیگر ، واقف شده اند ؟ الحقر ___ مبشّر
————
درود مبشر گرامی
ما که آیت الله نوری زاد هستیم فتوا می دهیم: هزینه کردنِ هر یک ریال در جشن میلاد امامان و جشن اعیاد اسلامی و شیعی مثل فطر و غدیر و کلا هر مراسم دینی و پول ریختن به ضریح امامان و امامزاده ها ، تا زمانی که ما یک بانوی تن فروش و یک جوان معتاد و بیکار و یک خانه ی بی فروغ داریم، حرام اندر حرام است. حالا این که شکوه این جشن ها سابقا چه بوده که اکنون به افول گراییده، تغییری در ماهیت و اصل فتوای ما نمی کند. ما می گوییم: هر خانه ای که خیال دارد با پنجاه هزار تومان روضه ای بر پا کند، هر آدم پولداری که خیال دارد با یک میلیون تومان محدوده ای از یک خیابان را چراغانی کند، و هر دولتی که بخواهد بخاطر تولد فلان امام جشنی میلیاردی بپا کند، تجسم کند که در همانحال بانویی بخاطر نداری دست به خطا برده و شرافتش را زیر پا نهاده است، حالا اگر توانست به راحتی از سرِ این فاجعه عبور کند، برود روضه بگیرد و تا می تواند برای کشته های کربلا و شقاوت شمر و خولی بر سر بکوبد یا در شبهای قدر قرآن سر بگیرد یا در عزای امام حسین با قمه خودش را شقه شقه کند.
با احترام
.
بحث با دوستمان جناب عبدالله در مورد سوۀ الفیل درقرآن.
با سلام متقابل خدمت عبدالله گرامی…و پاسخ به پرسش یا انتقاد شما دررد سورۀ الفیل در نوشتۀ “اینست کعبه، اینست مکه” توسط اینجانب، لطفاً به پاسخ اینجانب به همان ترتیب شماره گذاری خودتان توجه فرمائید:
1-
شما: «تهاجم سپاه ابرهه به مکه علاوه بر تصریح منابع دینی، از نظر تاریخی نیز امرى مسلم است و در منابع رومی، سریانی، یونانی، حبشی و… نیز از آن یاد شده است!»
پاسخ: درمطالعات دانشگاهی، اثبات وقایع تاریخی با استناد به منابع دینی وبخصوص روایتها، اگرمنطبق با شواهد و مدارک تاریخی متقن نباشد، قابل قبول نیست. از نظرتاریخی تا آنجائی که محقق شده است، منابع تاریخی رومی، سریانی وغیره… که شما آنها را مسلم بشمارآورده و به آنها اشاره کرده اید، وجود ندارند. اگرچنین منابعی وجود دارند، لطفاً با ذکرمدارک و اسناد تاریخی موجود ارائه فرمائید.
2-
شما: «عظمت حادثه چنان بود که اعراب آن را مبداء تاریخ قرار داده و آن سال را عام الفیل نامیدند. تعدادی از باقیماندگان سپاه ابرهه تا سالهای ظهور اسلام در مکه زندگی می کردند!»
پاسخ: تا سالها پس از ظهور اسلام، مسلمانان برخلاف آشوریها، یونانیها، رومیها و غیره… دارای تقویم مدونی نبودند. براین اساس، سال تولد پیغمبر اسلام (مقارن 570 میلادی) را عام الفیل نامیده اند. ضمناً، براساس مدارک تاریخی موجود، ابرهه درسال 565 میلادی درگذشته بود و بنا بر ادعای مورخین و فقهای اسلامی، لشکرکشی ابرهه به مکه مقارن با تولد پیغمبر اسلام درسال 570 میلادیست. پس در آن تاریخ اصولاً ابرهه ای در قید حیات نبود تا به مکه لشکرکشی کند. درمورد باقیماندگان سپاه نیز ابرهه که درمکه زندگی کرده اند، مدرک وسند تاریخی و نه روایت، ارائه فرمائید.
3-
شما: «شعرای عرب پیش از اسلام اشعار بسیاری در مورد این واقعه بزرگ سروده اند!»
پاسخ: دکترطه حسین، استاد دانشگاه قاهره و الازهر، متخصص در زبان و ادبیات عرب، مورخ دانشمند و صاحب نام مصری، در نوشته ای پژوهشی با عنوان “في الشعر الجاهلي” با بررسی محققانۀ اشعار ارائه شدۀ منسوب به شاعران پیش از اسلام در شبه جزیرۀ عربستان از سوی فقهاء و مورخین اسلامی، کلیۀ آنها را با انطباق آثار و زبان عرب قبل و بعد از اسلام، مردود وساختۀ شعرای اسلامی دانسته است. از این رو، علمای الازهر وی را به نفی آیه های جاهلیت درقرآن محکوم و پژوهش او را کفرآمیز بشمارآورده و نه تنها وی را از الازهراخراج کردند و مانع تدریس او درآنجا شدند، بلکه او را بجرم اشاعه های کفرآمیز وضد اسلامی، به دادگاه کشانده و حکم مرگ او را خواستارشدند که از این اتهام تبرئه شد. بنابراین، استناد به شعرای عرب پیش از اسلام نمیتواند شاهدی بر وقوع حملۀ ابرهه به کعبه و مکه باشد.
4 و 5 و 6 و 7 و 8-
شما: «اشاره به فیلهای مهاجم ابرهه به کعبه و مکه»
پاسخ: اولاً- براساس اکتشافات دانشمندان علوم طبیعی تیم اکتشافی دانشگاه آکسفورد وآزمایش بقایای استخوانهای بدست آمدۀ مربوط به ماموتهای عربستان، نسل فیل بعلت تغییرات اقلیمی وازبین رفتن جنگلها ونبودن آب درشبه جزیرۀ عربستان در325000 سال پیش ازاین درآنجا منقرض شده و ازآن تاریخ به بعد آثاری ازوجود فیل درعربستان دیده نشده است. همانطورکه اشاره شد، پژوهشگران علت انقراض نسل فیل در آنجا را بخاطر ازبین رفتن جنگلها و تبدیل جزیرة العرب به صحراهای بی آب وعلف وعاری ازدرخت وگیاهان میدانند. این گزارش را در سایت زیر ملاحظه نمائید:
http://www.bbc.com/news/world-middle-east-26841410
پس هنگامی که پژوهش دانشمندان علوم طبیعی ثابت میکند که نسل فیل در 325000 سال پیش در عربستان منقرض شده و از بین رفته است، سخن گفتن از وجود فیل درلشکرکشی ابرهه به مکه بی مورد است. ثانیاً- ابرهه در سال 565 میلادی مرده بود. پس درسال 570 میلادی که مقارن تولد پیغمبر اسلام بوده ونزد نومسلمانان صدر اسلام بنام سال عام الفیل معروف است، ابرهه ای درمیان نبود، چون 5 سال قبل از آن مرده بود. ثالثاً- به موجب کتیبۀ ابرهه بخط سبائی با ترجمۀ انگلیسی آن که بشرح جنگهایش تا یثرب درشمال عربستان و نام بردن از قبائلی که شکست داده و درنوشتۀ “اینست کعبه، اینست مکه” درج شده است، وی هیچ گونه سخنی از هجوم به مکه و کعبه که قرآن از آن حکایت کرده و این همه فقهاء و مورخین اسلامی به آن اشاره نموده و به آن شاخ وبرگ داده اند، به میان نیاورده است. چنین سند تاریخی که نقش برسنگ است و هیچ پژوهشگری درمورد سندیت آن شکی ندارد، که قابل کتمان نیست.
پس به دلائل مختلف که در بالا به آنها اشاره شد، سورۀ الفیل ازنظرتاریخی مستند نیست.
امیدوارم به سوآلات یا انتقادهای شما پاسخ مکفی داده باشم. با سپاس.
این ادعاهای اسلام شناس کبیر! مجموعا به چیزی جز برخی استبعادهای خاص،و ادعاهای نامستند و اتکاء بر برخی داده های ظنی تجربی ،استناد ندارد،وقبلا در این سایت بنده با مطالعات شخصی در منابع کهن موثق تاریخ و سیره ،نیز ارائه یک مقاله مستند دانشگاهی که ریفرنس آن ذیلا تقدیم می شود نشان دادم که اینگونه دعاوی متکی بر ادعاهای نامستند برخی مسشرقین چیزی جز بیراهه روی،استبعاد و ادعاهای پر طمطراق در قالب تحقیقات دانشگاهی نیست ،و بر اساس گزارش های معتبر تاریخی گوناگون ،ابرهه دو حمله صورت داده بوده است،یک حمله ناکام و ناتمام به ایران در 547 میلادی که بجهت برخی مشکلات و عدم اطمینان به پیروزی متوقف شده است و دیگری حمله به مکه در سال 570 میلادی یعنی سالی که سال ولادت پیامبر بوده است صورت گرفته که بگزارش قرآن کریم و وحی الهی بصورت اعجاز یا ارهاص منجر به هلاکت او و سپاهیان او شده است و صرفنظر از تواریخ مشخص و مکرّر سیره نویسان اسلامی ،در این زمینه دو کتیبه تاریخی وجود دارد ،یکی متعلق به پروکوپیوس مورخ رومی که از یک حمله ابرهه سخن گفته است که با قرائنی بر حمله نافرجام او به ایران تطبیق شده است و دیگری کتیبه ای متعلق به خود ابرهه،که ایندو کتیبه هردو ساکت هستند از سال وفات ابرهه،بنابر این ابهام آفرینی و کلی بافی در این جهت که ابرهه اصلا در سال 570 میلادی یعنی سال ولادت پیامبر زنده نبوده است مستند درستی ندارد و بیشتر ناشی از حدس و گمان ها و تخمین های برخی مستشرقین است که اسلام شناس کبیر مقلّدانه از ظن و گمان های آنان تبعیت کرده است و اینها در مقاله مورد اشاره مفصل بحث شده است.
این مطالب اسلام شناس کبیر هم همچون موارد مشابه ،چیزی جز قیافه گرفتن و پوزیسیون تحقیقات دانشگاهی و انکار قطعیات و شواهد تاریخی نیست که برخی موارد آن سابقا مورد بحث واقع شده است و این آقا عادت بتکرار در مورد آن دارد،مثل اینکه صرفا بطور مبهم اشاره بتحقیقات دانشگاهی شود و همه تواریخ و سیره های معتبر مورد نفی و انکار واقع شود! یا استناد به اینکه مسلمین چون تاریخ مدوّنی نداشته اند پس نمی شود یک حادثه مهم و چشمگیر تاریخی نقطه عطف برای تعیین حوادث عرفی آنان باشد! درست مثل اینکه کسی اصل هجرت پیامبر از مکه بمدینه و نقطه عطف واقع شدن آنرا انکار کند چون مسلمانان عادت به تدوین تاریخ نداشته اند!
یا ادعای وفات یافتن ابرهه 5 سال قبل از ولادت پیامبر و عام الفیل یعنی سال 570 میلادی،که معلوم نیست چنین ادعایی که نه در دو کتیبه مورد اشاره هست و نه در جای دیگر،از قوطی کدام عطار دانشگاهی بیرون آمده است!
یا مساله استناد به تحقیق محققی بنام طه حسین در مورد شعر جاهلی که مکرر در مکرر در کلام این اسلام شناس به آن استناد می شود توگوئی سخن طه حسین وحی منزل غیر قابل خدشه و تحقیق پایانی در خصوصیات شعر جاهلی است! و همه این پزیشن های تحقیقاتی و نهائی خواندن سخن طه حسین حول این محور دور می زند که کثرت وسیعی از اشعار جاهلی مربوط به این حادثه را که در دواوین معتبر و قدیمی شعراء و کتابهای دیگر منعکس شده نفی کنند تا یکی از حقایق قرآنی را بخیال نفی کنند!
در مورد تحقیقات فسیل شناسی و انعدام غیر قابل تخطئه فیل ها در عربستان از 325000 سال پیش! که گویا این داده ها هم همه داده های علمی و علم آور و غیر ظنی علوم تجربی هست! و بهیچوجه خللی در آنها نیست،توجه نشده که خوب فرضا این تحقیقات صد در صدی غیر قابل خدشه در مورد انقراض فیل در عربستان و نواحی اطراف آن صحیح باشد ،این چه دلالتی بر نفی امکان انتقال فیل از مناطق دیگر و آوردن آنها به این جنگ دارد؟! و حال مگر کسی گفت هزاران فیل را یکجا در آن جنگ آوردند و بکار گرفتند؟! آنچه که در این تواریخ هست این است که تعدادی فیل هم در این جنگ بکار رفته است پیشاپیش سپاه ابرهه،و انقراض نسل فیل در عربستان (برفرض صحت این تخمین تجربی) ربطی به آوردن فیلها از مناطق دیگر ندارد!
یکی از عجائب اسلام شناسی اسلام کبیر! نیز این تعبیر او در انتهای این پزیشن های پرآب و تاب تحقیقی! است :”پس به دلائل مختلف که در بالا به آنها اشاره شد، سورۀ الفیل ازنظرتاریخی مستند نیست!”.
گویا کسی می خواهد با استناد به تاریخ ،سوره فیل،یکی از سور مکّی نازل بر پیامبر را مستند کند و ثبوت سوره ها و آیات قرآنی و تواتر قرآن موکول بر بحث و مناقشه در مسائل ظنّی تاریخ است!
—-
در این زمینه و جهت روشن شدن بنیان سست ادعاهای اسلام شناس مدرن و کبیر! مراجعه شود به لینک مقاله مفصّل مورد اشاره :
http://www.ensani.ir/fa/content/46041/default.aspx
این شبکه کلمه تمام فکر و ذکرش اسلام ناب محمدی سنی است.هیچ تعلق خاطری به ایران و سایر فرهنگها ندارد.تقریبا ماده خام طالبان و داعش.فقط تفنگ ندارند وگرنه ایده ها و احادیث و قران همان است که در ولایت جهل و فساد و ولایت داعش منبع الهام است.پر از آدم مذهبی و ریشو و پر از آواز های مذهبی و قرانی.
شما خوب از سایر هموطنانمان مثل زرتشتیان و یهودیان و بهاییان دفاع کردید.
از اسلام باید کلا انتظار حمله و هجمه داشت.
دکتر کپی فقط کپی نمی کند.
ناشناس آشنا
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن ” خیر و سلامت”
( حافظ شیراز , از پیامبران راستین الهی )
سید مرتضی در آخرین جوابیه خود خطاب به من : “بنابر این بحثی وجود نخواهد داشت و من بدنبال جدال لفظی بیهوده نیستم،چون این مطالب “تو”کاملا پرت و پلا و بی ربط بود،پس وعده ما از این پس این که :هرگاه مطلبی از احمد کسروی نقل شد چه از ناحیه شما (همان تو!) و چه از ناحیه فرد دیگری ،اگر من به آن نقد داشتم نقدم را می نویسم و بتو هم هیچ مربوط نیست،ترا بخیر و ما را بسلامت!(درستش این بود!)”
و آخرین جواب من به او :
سید مرتضی پرده از رخسار بر گرفتی ناگهان , چه شد ؟این نثر آخوندی همیشگی تو نیست برادر . طرز برخورد و نثرت در این جا برادارن امنیتی را به یاد میاورد . لابد اگر دستت بمن میرسید مثل زنده یاد کسروی گلوله بارانم میکردی . شما آخوند ها در واقع کم و بیش از جنس همان نواب صفوی هستید . پس از خواندن این ناله آخرت خطاب به من دلم سخت برایت سوخت . خیلی مفلوکی برادر. یک مشت //// در جواب حرف های درست من نوشتی و در آخر هم چهره واقعی خودت را نشان دادی . از چشمم حسابی افتادی سید . این کار آخرت بی اعتبارترت کرد سید . جای تاسف بسیار است .
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
لیست وزوزیر/*ها رو حتما دیدین. به این میگن تحقیر یه ملت. خدا شاهده اگه ما مستعمره یه مملکت دیگه بودیم آدمایی که واسه رتق و فتق امور ما میفرستادن چند سر و گردن از اینا بالاتر میبودن.
مش قاسم عزیز ، مثل اینکه شما جزو امیدواران بودید!اگر نه، که تعجبی ندارد .
وطن فروش!
خدا شاهده…! چه غلطهای زیادی!
خوب، توی هیچی ندان بیا یه لیست بده ببینیم چند مرده حلاجی و درک و شعورت و شخصیت شناسی تو چگونه است؟
آدمی مثل تو ….همان که گفتم … یه هرزۀ به تمام معنی هستی که به همه چی و همه کس توهین میکنی؛ چون خودت هیچی نیستی.
آدمهای هرزه همینجوریش هم مستعمرۀ دیگران هستند و مزۀ استعمار دیگران در دهانشان مانده! نه؟!
زر نزن! نق نزن! …پیرزن!
تو که دشمن شماره یک این نظام و انقلابی و دائما به مردم سرکوفت زده ای و توهین و تحقیرشان کرده ای مش قاسم و باید از این که با دخالت های خامنه ای کشور روز به روز بشتر به سوی نابودی میرود و پیش بینی های تو درست از آب در میاید خوشحال باشی ( که هستی ) . چه شد یکباره شدی دلسوز مردم و نگران زندگی آن ها ؟ فرومایگی و دورویی تا کجا ؟بد اصلی و فرصت طلبی تا کجا ؟ بی شخصیتی و بی ریشه ای تا کجا ؟ آخه به تو چه میشود گفت بی همه /// . حالا نقاب خیر خواهی میخواهی به چهره زشتی که تا به حال از خود نشان داده ای بزنی و به بهانه خیر خواهی باز هی چرت و پرت بگوییی ؟ تو یه دلقک بی آبرو و یه علاف چاله میدانی هستی نه چیز دیگر و خیر خواهیت بخوره تو سرت . لطفا خفه شو !
————–
توهین نکنیم دوست گرامی.
حتی به کسی که توهین کرده.
سپاس
.
چرا هرجا آنارشیست فحش می ده به این مش قاسم پشت سرش جاسم فحاشی می کنه؟!نکنه خبریه بین این دوتا؟!
نه به جان عزیزت . از قرار آنارشیست به همان اندازه این مردک را دوست دارد که من او را دوست دارم . تو چرا نگران شدی؟
درود بر نوریزاد و سایر هم میهنان ارجمند
خوک را هر چقدر بزک دوزک کنید، سرمه بر مژگانش کشید، رُژ بر لبان و سرخاب بر گونه هایش بمالید، باز ذره ای از خوک بودنش کاسته نخواهد شد، هنوزخوک هست.
پاینده ایران بزرگ
رسول
فقط برای مولوی عبدالحمید جا نبود!
علی لاریجانی در پاسخ به انتقادها از دعوت نکردن مولوی عبدالحمید بدون آن که نامی از ایشان بیاورد، گفت: «حضور حدود ۵۰۰ مهمان خارجی در مجلس شورای اسلامی ما را با محدودیت جا مواجه کرد. متأسفانه نتوانستیم از حضور همه بزرگان کشور دعوت کنیم و اعتذار ما را انشاءالله می پذیرند. البته جفاست که محدودیت جا را به مسائل مذهبی و قومی مرتبط کنند.»
درشهرهرت
اوضاع خیلی قارداش میش است، یعنی، حال که مردم میش اند، هر پرت و پلا و دروغی را باید قبول کنند .
شما و آقای لاریجانی جز سخن راست چیزی نمی گویید.ما همه باور می کنیم که جا نبود ، شما فکر می کنید ملت خر است چون عنتر است برای ساز شما باید قر بدهد.
فقط براي مولوي عبدالحميد جا نبود!
من به اين عنوان توجه نکردم و گمان کردم که سيد مرتضي قصد توجيه کار لاريجاني را دارد ولي متوجه شدم که سيد مرتضي هم به اين کار تعريض کرده.از او معذرت مي خواهم.
یعنی برای همه آن خارجی ها بود ولی برای خارجی سنی جا نبود؟
مولوی عبد الحمید جان ما برای تو جا داریم. اول اینکه همه اهل سنت در قلب ملت جا دارند. مردمان نیک سیرت. وقتی آدم به چاه بهار میرود با آدم های فرشته خو روبرو میشود که از سکنات حودش حجالت میکشد. سیستان سرزمین رستم و یعقوب لیث است. ما برای تو جا داریم روز بزرگداشت کورش به تحت جمشید بیا.
من خدایی که جهان نعره کشتار دهد
عاشقان را که فقط وعده سر دار دهد
در پس از مرگ به هر مفتی و ملا به بهشت
دختر باکره یا حوری بسیار دهد
من خدایی که پیامش همه از نفرت و کین
مرگ و ویرانی و آینده خونبار دهد
بی حجابان همه را قعر جهنم ببرد
در دل آتش سوزنده که آزار دهد
هر کسی پیرو دینش که نگردد در دم
امر بر کشتنش هر سو که به اشرار دهد
من خدایی که فقط تفرقه و جنگ و نفاق
تیغ و شمشیر کف لشکر جرار دهد
شادی و خنده به نزدش که جنایت باشد
ضجه و ناله شب و روز به اصرار دهد
جز که دینش همه را کافر مطلق خواند
مشرکان را به دم گرگ جگرخوار دهد
هر که سر پیچی از آیین مبینش ! بکند
لقب زشت چو بوزینه و کفتار دهد
گردن هر دگر اندیش که از تن بدرد
سخن از کشتن هر مشرک و کفار دهد
هتک حرمت که به آزادی انسان بکند
بیرقش را به زمین دست ستمکار دهد
نفسی هم نپرستم اگرم خشماگین
حکم نابودی و مرگم که به صدبار دهد
////// اسلام، موجود کینه توزیست که بیشترین شباهت را با ابوبکر بغدادی دارد.
نمیخام
در شهر هرت
سنی یان و زنان نه شهروند و نه انسان اند. زیرا از حداقل حقوق ، که “برابری انسانها ” است برخوردار نیستند.
سلام آقای نوری زاد شما در فایل مناظره ی پیوست این متن گفته اید که لاریجانی و روحانی و دیگران کاره ای نیستند تا مشایخ اهل سنت را به مجلس تحلیف ریاست جمهوری دعوت کنند و بیاورند و اینکه اینان همگی به دستور حضرت آقا هستند جهت دعوت افراد که او هم از بودن اهل سنت در کشور و در پست های مختلف وحشت دارند ! اما امروز یک کلمه ای هم از ” مادر عروس ” بشنوید که آقای لاریجانی در مورد “حواشی” مراسم تحلیف ” بخیه به آبدوغ زده ” و ” توجیهات بند تنبانی ” آورده و گفته اند ، حضور حدود 500 مهمان خارجی در مجلس ما را با محدودیت جا مواجه کرد و متاسفانه نتوانستیم از حضور همه بزرگان کشور دعوت کنیم و اعتذار ما را انشاء الله می پذیرند و البته جفاست که محدودیت جا را به مسائل مذهبی و قومی مرتبط کنند!! این چاپلوس متملق و چاکر رهبری نمیگوید که بر فرض چطور به عباس جدیدی و کیمیا علیزاده و رضا زاده ی وزنه بردار و … و هر ” کور کچلی ” و ” اره و اوره و شمسی کوره ” جا هست ولی برای مولانا ” حمید عبدالحمید ” امام جمعه ی مسجد مکی اهل سنت زاهدان جا نیست !
در یکی از روستاهای کوهستانی ” دیاربکر ” ترکیه آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم .
دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه ؟
معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه ؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی نخورده ایم .
معلم فکری به نظرش میرسد و مقداری از خاک آن روستا را به یک موسسه کشت و صنعت در شهر ” بورسا ” فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه ..
آن موسسه در پاسخ میگوید که این خاک و آب و هوای دیار بکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد .
معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته های توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد .
و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت و بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفته اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید ..
وقتی که توت فرنگی ها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میاورید . برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت .
وقتی میوه ها رسیدند، بچه ها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه میاورند .
معلم میپرسد که مزه شان چطور بود؟
بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم !!.
معلم میخندد و میگویید همه شما نمره کامل را میگیرید . میتوانید بخورید و آنها با ولعی شیرین توت فرنگی ها را میخورند .
بعد از دوسال از آن ماجرا ، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند ، در بازارهای محلی شان، توت فرنگی میفروشند ..
معلم بودن یعنی این ….
فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب وتقسیم نیست ، شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد …
موهای سیاه وبلند من همه را مجذوب خود کرده بود
مادرم هر زور دست دلای موهای مشکی وبلند من میکرد ومیگفت:
مهتاب مواظب موهایت باش
بمدرسه رفتم کلاس اول ابتدایی
یک روسری شل ول و ولق سرم بود که هرلحظه ان را بستم اون اول اول نشستم همیشه دوست داشتم اول باشم تا دیده بشم
معلم یک خط کش بلند دستش بود که ب سمت من آمد وبا خط کش رو سرمن کوبید وگفت حجابت را رعایت کن . منم که شوکه شده بودم وفقط مسیر خط کش را دنبال کردم این بار محکم روی دستم زد وگفت: لاک هم نمیزنی گفته باشم
این بار ضربه شدید تراز ضربه به سرم بود انگشت کوچک دست راستم تیر کشید
یواشکی دستم را در داخل جیب مانتوم بردم که دردش کمتر شود
من به خانه رفتم وبرای هیچ کس نگفتم شرح حال خودرا تا صبح ازشدت درد خواب ب چشمم نیامد
صبح قبل ازمادرم بلند شدم وباکمک دست چپم مانتو وروسری را پوشیدم وبه مدرسه رفتم ترسیدم که نکنه کاربدی کرده باشم ومادرم هم مرا سر زنش کند
به مدرسه رفتم این بار ب نیمکت اخر رفتم از بخت بد من املا داشتیم مشقهایم راهم ننوشته بوم اخه انگشت دست راستم شکسته بود ورم کرده بود معلم ازما مشق دیشب راخواست منم بریده بریده گفتم ببخشید اقا
گفت : بی نظمی تاکی؟ این بار یک سیلی محکم درگوشم حس کردم داخل سرم جرقه زد
منم پابه فرار گذاشتم ب خانه رسیدم مادرم دعوام کرد
دختر ؛توکه دیشب مشق ننوشتی صبح هم صبحانه نخورده الان هم که زود برگشتی اخه چرا بی نظم شدی ؟!
رنگم پریده بود، سرم گیج رفت ، فشارم افتاد چشام سیاهی رفت گوشم کپ شد ودیگه چیزی حس نکردم
با ضربه های محکمی که مادرم ب صورتم زدوآب سردی که رویم ریخت بود ب هوش امدم همه همسایه ها دورم جمع شده بودن ومادرم مرتب جیغ میکشید مهتاب! دخترم چی شد ؟!
بازهم ماجرای مدرسه وکتک وفرار را برای مادرم تعریف نکردم ترسیدم که بیاد مدرسه ومعلم بگه دخترت بی حجاب بوده وفهمیده!!! بودم که حجاب یعنی اینکه روسریت را سفت ببندی
روز بعد ب مدرسه رفتم،
بادست چپم روسریم را مکرر سفت میکردم
با یک تیکه پارچه سفید انگشت دستم را بسته بودم
ریحانه ازمن پرسید مهتاب ؟این انگشتت زخم شده؟گفتم بله دیروز چاقو دستم را برید
من که تا الان هیچ دروغی نگفته بودم بدنم سرد شدحس خیلی بداشتم حس کردم که تمام عالم دار ن بمن نگاه میکنن ومیدونن که من دروغ میگم
تصمیم گرفتم دیگه دروغ نگم
برگشتم خانه کیفم را انداختم وسط خونه وازشدت درد انگشتم حتی نهار نخوردم
باخودم فکر کردم چکارکنم که روسریم دیگر سرنخورد ازسرم
مادرم داشت نان می پخت .
دزدکی رفتم از داخل چرخ خیاطی مادرم یک قیچی برداشتم وازته موهامو زدم
وروسریم را محکم بستم که مادرم نبیند
صبح: این بار هم قبل ازمادرم بیدار شدم وب مدرسه رفتم مثل یک پرنده که از قفس آزاد شده باشد از کوتاه کردن موهام خیلی خوشحال بودم
زنگ وسط ورزش داشتیم اقا معلم خط کش بدست دم در وایساده بود وبه بچه ها گفت مسابقه دو هست نفراول یک مداد جایزه داره منم کفشهایم را محکم وتاجایی که توانستم دویدم
خط پایان نزدیک بود به خط پایان رسیدم ازخوشحالی داشتم بال درمیاوردم کسی به پای من نرسیده بود من اول شدم
باصدای بلند معلم سرم را سمت عقب چرخاندم مرا صدا میزند ویک سمت دیگر هم کلاس هام بودند که همگی زده بودند زیر خنده
من متعجب شده بودم که چی شده؟
یکدفعه دیدم باد ملایمی ازلای گوشم رد شد دستم را سمت گوشم بردم دیدم همون لحظه اول مسابقه روسریم افتاده است خنده بچه ها و هوار معلم بخاطر سرتراشیده من بود
دستم روی سرم گذاشتم وجیغ کشیدم
نسترن روسری من را ومنم سرم کردم خیلی خجالت کشیدم معلم من را به دفتر برد وباخط کش درازش این بار روی دست چپم زد کمی یواشتر از دفعه قبل
وگفت:دختر توچرا موهاتو زدی ؟
منم هیچ حرفی برای گفتن نداشتم داشتم فکرمیکردم چی بگم بخودم قول داده بودم که دروغ نگم اسرار معلم وقول خودم از طرف دیگه منو اذیت میکرد
گفتم ببخشید اقا سرم شپش زده بود .یکدفعه معلم عصبی شد وبمن گفت ازفردا با والدین ب مدرسه میای
منم میان این همه دروغ وخجالت مانده بودم ب خونه برگشتم مادرم روز بعد به مدرسه آمد معلم ب مادرم گفت:این دختر است شما تربیت کردی مادرم سرش را پایین انداخت معلم هم کل ماجرا را برای مادرم گفت
به خانه برگشتم مادرم بمن گفت :خبری ازنهار وشام نیست ازفردا مدرسه هم نمیری تومیتونستی اینده خوبی داشته باشی ولی ابروم برام مهمتره
روز بعد که بیدار شدم کیفم را ب روی شانه م انداختم که با عصبانیت پدرم روبه روشدم مدرسه حق نداری بروی
من زار زار گریه میکردم
ازفردا وفرداهای ان روز دیگر ب مدرسه نرفتم
موهای خوشکلم راازدست داده بودم
مدادی که درمسابقه برنده شدم بمن ندادن
مدرسه هم که دیگر نرفتم
منم هرروز یواشکی از گوشه پنجره بچه ها را که ب مدرسه میرفتن نگاه میکردم
ساعت 9 صبح بود صدای بلند معلم از آن طرف روستا پیچید نسترن حجابت را رعایت کن
سلام بر شما آقای نوری زاد و اعضای سایت و کانالتان و فیسبوکتان
از اینکه با شما ارتباط برقرار کردم ترس دارم
فضایی در این جا هست که برادر به برادر خود نمی تواند اعتماد کند
ولی گفتن درد آن را کم می کند و این را به آن ترجیح می دهم
چند وقت قبل در یکی از مصاحبه های استخدامی شرکت کردم (در سن سی سالگی برای اولین بار که شاید کاری گیر بیاورم و بتوانم شاید زنده بمانم در ایران)
میدانستم چه چیزهایی خواهند پرسید و همه می دانند اما وقتی در آن وضعیت قرار گرفتم همانطور که به خودم گفته بودم هر چه آنها بخواهند را به آنها خواهم گفت و همان هم کردم
اما روز بعد و روز های بعد بغضی بر گلویم نشست از این همه بدبختی که در ایران همه باید آن باشند که آنها میخواهند وگرنه باید بمیرند همانطور که از اول انقلاب عمل کردند
با اینکه همه شما می دانید باز هم میخواهم بگویم از آنچه پرسیدند ، کاری که مایه ننگ انسانیت است :
روزه میگیری؟
چند روز؟
صورتت را با تیغ میزنی؟
چطور لباس هایی می پوشی؟
آخرین نماز که خواندی کی بوده؟
ولابت فقیه چیه؟
در برابر ولایت فقیه چکار باید کرد؟
وقتی زن نامحرمی را دیدی چکار باید بکنی؟
آخرین سخنرانی رهبر چی بود؟
فلان قسمت نماز را بخون؟
دعا چی می خونی؟
آزادی انتخاب و آزادی فکر و زندگی میتونه بزرگترین نعمت انسان باشه
من چند سالی میشه کلا دین را گذاشتم کنار و حتی خدا چون دیدم جز محدود کردن فکر انسان کاری نمیکند و اگر کسی خودش را در اختیارش بگذارد باید فکر کردن را بگذارد کنار
به هر صورت منظور اینکه برای آدمی مثل من که به اینجا رسیدم این تفتیش عقاید مثل یک عذاب بود انگارآنچه که هستم را انکار کردم
درد این دل زیاد است
امید به ایران و جهانی آزاد از دین و تعصب و هر چه که انسان ها را به بند جسم و فکر می کشاند
پیرمرد سی ساله تحصیلکرده بیکار بی زن بی پول بدون امتیاز جانبازی و شهیدی و رزمندگی به عبارتی در این ایران یک مرده جسمی و اما هنوز جان فکر کردن خود را دارد
پور سینا گفته :
هر کس دین دارد عقل ندارد و هر کس عقل دارد دین ندارد.
اقتباس از فصل آخر کتاب پسیکولوژی علم روح اثر دکتر تقی ارانی.
سلام بر دوست گرامی
می شود بفرمایید پورسینا کجا و در کدام کتاب خودچنین گفته؟!اینگونه کلی گویی از سوی گوینده و پذیرش بدون طلب ادله آن از سوی شنوندگان در ایران اپیدمیست.لطفا وقتی شما و سایر دوستان نقل قولی از کسی مطرح می کنید آدرس دقیق داده شود.یاد حرف یکی از حوزویان قم که اکنون نامش خاطرم نیست افتادم که چندسال پیش در جمعی که رسانه ای هم شد گفته بود ابن سینا ولایت فقیه را به اثبات رسانده است(کجا و چه وقت؟!)و بدتر آنکه یکی از حضار از آن نادان نپرسیده بود که آخر ابن سینای سنی مذهب چگونه ولایت فقیه متاخر شیعی را ثابت کرده است! بی سند سخن گفتن با ارجاع به شخصیتهای مقبول جامعه صرفا با اهداف خاص بوده و در فضای عمومی از سوی هر کسی که باشد شایسته نیست.
موفق باشید
مرحوم شیخ ابو علی سینا اینرا در کدامیک از کتابهای خویش ابراز کرده است؟ گیتی خانم حالا دیدید مبنای اصلی تفکّر شما دین ستیزی و نفی دین است و روی همین جهات احکام تعبّدی و در عین حال دارای ملاک شریعت را مورد سوال و نفی قرار می دهید؟ مع الاسف عقل خود را که با نفی دین ادعای آنرا دارید،قاضی و حاکم قرار نمی دهید بر این جهت که شیخ الرئیسی که عقل گرایی مشّائی است و اینهمه در کتب فلسفی خود همچون شفا و نجات و اشارات و…در باب عقل و احکام عقل نظری و عملی و انقسامات آن و نسبت آن با وحی و شریعت و نبوت داد سخن داده است،اگر چنین سخن سستی داشته باشد ،پیش و بیش از هرچیز،خویشتن خویش و عقل گرائی و دین گرائی خویش را مورد خدشه قرار داده و در تناقض است،حاشا جناب الشیخ عن هذا التناقض،این است که باید بامثال گیتی ها گفت : و ما ادراک من هو الشیخ!
با سلام
این سخن را هم به ابن سینا و هم به ابوالعلاء مَعَری نسبت داده اند. کافیست سرچ کنید تا اصل شعر عربی ابو العلاء در یافت کنید.
در مورد اینکه ابن سینا باطنن و ذاتن موحدی مؤمن بوده بحثی نیست اما بی گمان قشریون به او تهمت کفر زده اند، خودش در مقام تبرئه و تعریض به اتهام زنندگان سروده است :
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در همه دهر یکی همچو من و آنهم کافر؟
پس در همه دهر یک مسلمان نبود.
چه بسا منظور ابن سینا از دین داران بی عقل، قشریونی بوده که او را کافر خوانده اند. این اقوال بطور پراکنده در کتابهای زیادی نقل شده و با استناد به آنها گفته میشود که از کیست و الا رجوع به اصل آثار ابن سینا که بیشتر به عربیست لا اقل نیاز به دانستن زبان عربی دارد. اگر چنین انتظاری داری پس باید در هر نقل قولی به اصل آثار همه دانشمندان رجوع کرد و با زبان اصلی همه آنها هم بخوبی آشنا بود.
حرف، این است که خردمند کسی است که در اسناد دادن مطالب به بزرگان علم و دین و ادب محتاط باشد و بدون تثبّت و دقت هر مطلبی را به آنان نسبت ندهد،شما گفتید قشریونی ،نسبت کفر به جناب شیخ الرئیس ابوعلی سینا داده اند، تلاش کنید با دوری از ولنگاری در اسناد،بیرون از جرگه قشریون بمانید ،هرچند آن قشریون ،امثال ماتریالیست هایی مثل آرانی باشند.
درود آقای نوری زاد
خوشحالم از این که همین فضای مجازی کاری کرده که آوار سلفی گرفتن نماینده های بی خرد با موگرینی بر سر سیستم فرود بیاد و ظاهرا مجلس بررسی این فضاحت را در دستور کار خودش قرار داده. مثل داستان امام مقوایی. خیلی ما به قدرت فضای مجازی مدیونیم
در شهر هرت
فضاحت، شرکت نداشتن نماینده سنی ایان و حرفهای توخالی و انسانی ترین و طبیعی ترین عکس گرفتن نماینده ها بود.
ماشین های رأی گیری و آدمک های پارلمان آخوندی بی شخصیتی و بلاهت خود را با ذوق زدگی از گرفتن عکس سلفی با موگرینی به نمایش گذاشتند. آنان فقط زنان کشور خود را آدم حساب نمیکنند، چون همه از خانواده های مذهبی سنتی اند خیال میکنند همه زنان ایران مثل خاله باجی ها و زنان و مادران خودشان هستند و همه را با آنها قیاس میکنند. این موجودات بی ارزش زنان عرب را تا حد نیمه خدایی بالا میبرند و قبرشان را طلا میگیرند و با حالتی شبیه به پرستش به زیارتشان میروند، در برابر زنان اروپایی هم چنان رفتار تحقیر آمیزی دارند که مایه آبرو ریزی یک ملت است گویا زنان خارجی اعم از عرب و اروپایی برای آنان موجودی نیمه انسان، نیمه فرشته اند. اما به زنان ایران که میرسند گویی با موجودی نیمه حیوان، نیمه انسان برخورد کرده اند. بخوبی مشخص است که نمایندگان مجلس مشتی دزد و اراذل و اوباش وطن فروشند که هیچ ارزشی برای مردم ایران قائل نیستند. آنان نماینده هر کس باشند نماینده مردم ایران نیستند. روزی باید جوابگوی خیانت هایشان به مردم باشند.
سلام جانبازی هستم بیش از ۵۰ماه حضورمردمی در جنگ مسولیت هم تا فرماندهی گردان داشتم چهاربار بشدت مجروح شدم ۵۳سال دارم بعد۲۸سال بتازگی مستمری میگیرم برای ۵۰ماه جنگ ریالی ندادند جناب نورزاد کمتراز یکونیم مستمری میدن ۳۰درصد ازکارافتاده هستم مستاجرهستم ۷سال پیش ۵۰مترباعرض پوزش سگ دون داشتم ان رافروختم وکمی قرض کردم ومقداری لوازم منزلرا فروختم به توسط دوستان خیر خواه زمین ارزان قیمت در شهرک راه اهن انتهای همت ۳۰۰مترمربع دادن قولنامه دوستانه بین ما منعقد شد رفتیم دفتر. خانه وکالتناکه نیز بلاعزل بنام حقیر تنظیم شدوچون زمین سند نداشت از ۷سال پیش دنبال ثبت اسناد وشهرداری رفتم هنوز جوابی ندادند بخدا صدها بار کتبا اعلام نمودم وضعیت خود را به شهرداری ثبت توضیح دادم احدی توجه نکرده ثبت اسناد می گوید باید زمین چهار دیواری باشد یا اعیان داشته باشد تا ثند بدیم شهرداری صدها با رکتبا اعلام کردم اجازه بدین دوطرف دیوارزمینم را بسازم البته دوطرف زمینم از بدوخرید ساخته بودشهرپاری نیز. اهمیتی نداده من ماهانه ۴۸۰هزار تومان اجاره خانه دیگر توان پرداخت ندارم کم مانده بیسرپناه زندگی کنیم ببینید شهرداری دزد رشوه خوار. پسرش داخل پول غوطه ور شده واجازه ساخت برجهای بلندو سر به فلک کشیده را با اخذ پول میدهد ومیگوید برج ساز هر چه میخواهی بساز فقط پول بده من ولی برای من وامثال من اجازه ساخت دیوار۱۰در۲متررا نمیدهد شما بگین چه خاکی به سر بریزم کجابرم پیش کدام مسولی برم که پاکو درست کار باشد منو راهنمایی کنید مساعدت کنید تا شهرداری اجازه ساخت دیوار را بدهد تا برم سند زمیم رااخذ کنم وازطرفی مصیبت پشت مصیبت سرما جانبازان میبارند ضامن کسی شدم دادگاه شهرری اجرای احکام کیفری یک مستمری مرا مسدود کرده ۵،ماه است صاحب خانه جوابم کرده جایی ندارم اسباب کشی کنم پول ندارم اجاره خانه بدهم لعنت خدا بر این مسولین که فقط به فکر خود فرزندان خود هستند بی ارزشترین فرد جامعه امروز جانباز است توسری خور است لگد مال شده. است ندار است خانه ندارد. جانباز نان ندارد. جانباز شما بزرگواری کنید به گوش مسولین برسانید ممنونم پایدار باشید
اقای سید مرتضی تو که زیادی دم از مسلمان بودن و صدق گفتار آقای خمینی مبنی بر مدینه فاضله شدن ایران میزنی و مثلا به تحقیق علوم اسلامی هم اشتغال داری برای یک بار هم که شده اون خانه محقرت در قم را رهاکن و چون میگویی دستی بر حقوق داری بیا تهران پیگیر کار این برادر رزمنده آقای سبحانی شو که به حقش برسد .درضمن خورد و خوراک و مکان شما در تهران با من که زیادی سخت نگذرد ! ببینم چقدر مسلمان هستی و برای برادر ایمانیت ! و یک رزمنده دل میسوزانی . یا الله !
شما یک آقایی میگی و بعد می خواهی طرف گفتگو را تحقیر کنی،با تو تو گفتن و مخلوط کردن چیزهای نامربوط به اصل مدعا،حال این بار پاسخت را محترمانه می دهم اما اگر تکرار شد بی اعتنایی بهترین پاسخ برایت هست،مشکل شما با من مشکل راه انداختن یا راه افتادن کار و مشکل مردم نیست،مشکل یکی مشکل عقیدتی است که شما به اسلام و پیامبر و قرآن باور ندارید،و مساله اصلی همین هست،یکی هم مشکل باور و رای من به جمهوری اسلامی است و عدم باور و عدم رای تو بجمهوری اسلامی،مشکل ایندو جهت هست وگرنه کدام انسانی هست که نخواهد مشکل مردم حل شود و کاری از او برآید و انجام ندهد،من اساسا خیلی به این حکایات باور ندارم،و آنها را چیزی در حد رمّان و داستان سازی هدف دار می دانم شما باور دارید؟ اسم و آدرس طرف را بدست بیاورید بروید ببینید کاری در کمک به او اگر از دستت برمیاید انجام بده،از نظر من کشور حساب و کتاب داره و حل چنین مشکلاتی راهکار خودش را دارد،کسی جانباز هست باید برود به بنیاد جانبازان مشکل خود را مطرح کند و مدارک خود را ارائه کند تا حل شود،وقتی من صرفا یک طلبه ای هستم که در قم مشغول برخی کارهای تحقیقی هستم و ردیف کاری خودم را دارم و دست اندر کار جایی نیستم و ارتباطی با کسی ندارم و اهل ارتباطات و اینجور چیزها که امثال شما به آن باور دارید نیستم،توقّع از من و پای مسلمانی را پیش کشیدن و برخی زر زدن ها بی معناست،گفتم،مشکل تو با من اینه که من چرا اینجا می نویسم و ریشه مغالطه و سفسطه و چرندیات اعتقادی تو و امثال ترا در آورده و روشن می کنم،مشکل فقط این هست،وگرنه من نه رهبرم نه رئیس جمهورم نه وزیرم نه وکیلم نه قاضی ام نه استاندارم نه فرماندارم و نه کارمند کل یا جزء ،من یک طلبه و محقق هستم که حوزه کاری من همین بحث های اعتقادی و دینی است اینجا اگر چیزی در چنته داری بیار،اگر هم با ریاکاری مایلی وانمود کنی خیلی بفکر مردم و مشکلات مردم هستی لازم نیست خرج سفر و غذای مرا بدهی،برو اگر باور به این داستانها داری و اونها رو که طرح اونها توی فضای یک سایت فقط وابسته به تایپ چند کلمه و فشردن تکمه سند هست،واقعی می دونی دنبال کن و اون مخارجی رو که با ریاکاری می خواهی خرج سفر من کنی خرج کمک به شخصی کن که ادعاهای او را دربست قبول داری.بنظر من اگر هم چنین ادعاهای هدفداری که از الفاظ و عبارات آن هم پیداست واقعیت داشته باشه،حل اینجور مشکلات نه بدست من هست نه بدست تو هست،حل مشکل مراجعه به نهاد مربوط است و ارائه مدرک و مطالبه و درخواست،اینهمه جانباز و خانواده شهید و وابستگان آنها هم در این کشور وجود دارند و دارند زندگی می کنند و اگر امتیازی مطابق مقررات برای آنها هست از آن استفاده می کنند و اینجور غر و لندهایی که اینجاها مطرح است ندارند،البته مشکلات اقتصادی هست برای همه هم هست والله بالله برای من هم هست اما من اینها را مثل شما محمل گریز از اعتقاد و اعراض از نظامی که صدها و هزاران نفر پای بثمر رسیدن آن خون و جان داده اند نمی دانم.پس حل این مشکلات و داستان ها اگر واقعیت داشته باشد راهکار دارد و بدست من و تو نیست،به این نیست که من بیام تهران،بدست تو هم نیست،منتها مشکل تو اینه که اولا می خواهی ریاکاری کنی که خیلی بفکر مردم و مستضعفان هستی و ثانیا مخالف این نظام هستی و می خواهی آنرا ساقط کنی و ثالثا چون اینجا عرضه بحث ومنطق گفتگو در بحث های بنیادی نداری نسبت به اینکه اینجا کسی بر خلاف عقیده و کجراهه تو بنویسد فقط “حسودی” می کنی بله حسودی،و این حسودی مطابق روایات ما همه ایمان و هست و نیست انسان را ذوب می کند و او را نابود و خسر الدنیا و الاخره می کند،بله من آقای خمینی را برخلاف تو صادق می دانم و مدعی هم نیستم ایران الان مدینه فاضله است اما برخلاف تو معتقد نیستم چون امور بطور صد درصدی مطلوب نیست باید یک اساسی را که یک ملتی خواسته و خون های مقدسی پای آن ریخته شده و افراد شریفی پای آن حبس و شکنجه شدند را باید با اینجور قصه ها و مسائل فردی بهم زد و نابود کرد،بله من در علوم اسلامی محقق و مسلط هستم چشمت کور شود اگر حرفی داری بیاجلو و گرنه زیپ دهان بر بیهوده گوئی ببند و مودب باش،البته خانه من یک خانه معمولی است که حاصل دسترنج خودم بوده است و من آنرا محقّر نمیدانم تو می خواهی آنرا محقّر بدان یا ندان هیچ اهمیتی ندارد،من اینقدر مشغله فکری و مطالعاتی در حوزه کاری و وظائف دینی دارم که به اینکه تو می گوئی نمی رسد،من هیچوقت هم نگفتم من از دیگران مسلمان تر هستم البته من مسلمانم و برداشتم از چیزهایی که با این اسم و عناوین دیگر اینجا نوشته ای این است که تو مسلمان نیستی ،اما اگر می گویی مسلمان هستی قبول می کنم مسلمان هستی ولی بدان که قاعده مسلمانی این است که هر مسلمان خودش را در درونش از دیگران پایین تر بداند،و قاعده این است که مسلمان دیگر را آزار ندهد و قاعده این است که به مسلمان دیگر حسودی نکند و قاعده این است که بمسلمان دیگر بدبین نباشد،و او را برادر ایمانی خود بداند در عین حال تا هرموردی داستانی قصه ای دید فوری آنرا بر سر برادر مسلمان خود نکوبد برای تثبیت بی اعتقادی خود به یک نظام و بی اعتقادی خود به یک دین یا یک مذهب،بنابر این من نیازی به پول توی جیبی تو ندارم ،شما پول توی جیبی خود را بگذار توی جیبت و اگر واقعا بفکر حل مشکل مردم هستی و این قصه ها را فورا باور می کنی تحقیق کن ببین سبحان کیست،اسم و مشخصات واقعی او چیست؟ و اگر مشکلی دارد و حقیقتا می خواهد آنرا حل کند چطور ناشناس میاید در یک سایت منتقد مطرح می کند و از مجرای واقعی آن مشکل خود را دنبال نمی کند؟
شیر فهم شد؟
همین یا الله! نوشتنت هم دلیل صدق مطالبی است که گفتم ،پس یا الله!
جانباز عزیز آرزو میکنم هر چه زود تر مشکلاتت حل شود. فکر نمیکنی با اطاعت کور کورانه از آخوندها در مسلط شدن یک جانبه آنها به جامعه شما هم گناهکارید؟
آقای نوری زاد و دوستان سایت درود
این مطلب را خیلی مناسب دیدم گفتم شما هم از خواندنش لذت ببرید
شیخ فضل الله قبله آمال امام خمینی را بهتر بشناسیم
در نهم مردادماه ۱۲۸۸ شیخ فضل الله نوری مجتهد مخالف مشروطیت اعدام شد بدنیست این شخصیت را که حکومت نام شهید به آن داده است و مقدس می شمارد با استناد به کیفرخواست تنظیمی بر علیه او بهتر بشناسیم
در کتب تاریخی و تحریفی حکومت محاکمه شیخ فضل الله را یک اقدام سیاسی از طرف غرب و برای دفع اسلام معرفی کردند
اما حقیقت چیز دیگری است. اصل اعدام حاصل کوشش خود علمای مشروطه خواه بود و دادستان شیخ زنجانی هم دوره نجف شیخ فضل الله بود.
خلاصه کیفر خواست به قلم فریدون آدمیت:
۱.برداشتن علم مخالفت علیه مشروطیت و کشته شدن ۵۰ هزار نفر
۲.مهاجرت به زوایه مقدسه عبدالعظیم وجمع کردن اشرار علیه مشروطه و کشتن چند نفر در حضور و با اشاره ایشان وخارج کردن چشم یک نفر با خنجر
۳.جمع کردن چند هزار تومان از طرف دستگاه استبداد و بسیج اراذل و اشرار علیه مشروطه خواهان و ورود مسلحانه به میدان توپخانه و کشتن یک زن
۴.تقویت و ارسال قشون به تبریز و هتک نسوان و کشتن مشروطه خواهان
۵.فتوای به توپ بستن مجلس و برقراری استبداد صغیر
و اعلام اینکه همه مشروطه خواهان کفار و واجب القتل اند بجز حامیان ظلم و استبداد و اشرار حامی خودش.اهلاک وتخریب آذربایجان و جعل اکاذیب بی پایان و مواضعه با بدخواهان ملت .
۶.تنگ گیری بر متحصنین درسفارت عثمانی و بستن آب و آذوقه و ارسال مار و عقرب دربین آنها
۷.شکستن پلاک کوبی منازل و تخریب در و دیوار مجلس به فتوای ایشان
۸.فتوای به توپ بستن منزل ظهیر الدوله وظل السلطان و میرزا صالح خان و حلال کردن مال وخون آنها.
۹.همدستی شبانه روز با مشیرالدوله و مفاخرالملک و امیر بهادر و معاشرت با جباران و اعانت برعدوان و اعمال خلاف شیون علمای اسلام.
۱۰.نقض قسم موکد درحضور ۲۵ نفر وکلای ملت و درحضور قرآن مجید وامضا کردن پشت قرآن برای همراهی با مشروطیت و خروج مجدد مسلحانه علیه مشروطه خواهان درمیدان توپخانه.
۱۱.تکفیر علمای مشروطه خواه و تکفیر سیدین سندین آیت الله بهبهانی و طباطبایی.
۱۲.گول زدن محمدعلی شاه و ممانعت از وفای به عهد ایشان و ویرانی هزاران دودمان و دخول خارجه به خاک ایران و انواع توحش.
۱۳.نقشه قتل ودستگیری آقا سیدعلی یزدی و ارسال اشرار نابکار سید کمال و سیدجمال برای کشتن شبانه ی میرزا مصطفی آشتیانی و میرزا غلامحسین با موحش ترین وضع ممکن.
۱۴.ارسال تلگراف به ولایات و القای فساد علیه مشروطه وارسال صد قبضه توپ و عمامه گذاشتن بر سر مهتر و قاطرچی و بنا بعد از اعلان قانون اساسی و هدر دادن زحمات ملت وجان دادن ها وجانفشانی های مشروطه خواهان.
۱۵.دعوت اجانب وسالدات های روسیه با بشاشت و خرمی و تشویق محمدعلی شاه به جنگ با ملت و دادن ۲۰۰ قبضه تفنگ به اطرافیان و اسلحه ملت رابه تصرف اشرار دادند.
کیفر خواست خوانده شد و شیخ فضل الله به دقت به مندرجاتش گوش داد همه منتظر دفاع او بودند ولی شیخ سکوت کرد و اتهامات را انکار نکرد
برخی اتهامات بحدی مسلم و غیر قابل انکار بود که شیخ جوابی برای رد آنها نداشت.
شیخ در دفاع از خود گفت: من مجتهد هستم و برطبق الهامات قوه اجتهاد و شم فقاهت عمل کردم.
شیخ فضل الله به عنوان مجتهد دینی قیام نکردند بلکه مبارزه سیاسی او در حمایت از شاه قجر بود که در آن شکست خورده بود.
اگر محمدعلیشاه برحق بودند به تبع آن شیخ فضل الله هم برحق بود ولی اگر مشروطه خواهان و علمای نجف و آخوند خراسانی و سیدین طباطبایی و بهبهانی و شیخ انصاری و علامه نایینی برحق بودند اخلال های شیخ فضل الله مجرمانه بود.
حال با توجه به متن بالا و کیفر خواست که بسیاری از بندهای آن حکم خیانت به کشور و اعدام کمترین مجازات آن است، چگونه می توان از چنین شخصیت منفوری دفاع کرد؟ چرا این شیخ شنیع قبله آمال امام خمینی است؟
اگر امام هیچ اشتباهی در کارنامه سراسر اشتباه خود نداشت، فقط به استناد دفاعیات او از شیخ فضل الله و نکوهش ایت الله زنجانی و علمای مشروطیت، می شد او را بعنوان یک مجتهد و رهبر مسئله دار رد کرد و اندیشه هایشان را فاقد اعتبار نشر دانست.
اما حکومت نه تنها به اصلاح اشتباهات خود چون تحریف تاریخ نمی پردازد بلکه هر ساله مبلغ ۵۷ میلیارد تومان به حسن خمینی می دهد تا توهمات ضد دینی، ملی و غیر انسانی امام را نشر دهد.
تا زمانیکه دانش امام از لحاظ فقهی، سیاسی، اقتصادی و دیگر ابعاد در محافل علمی و باحضور مخالفین و موافقین اندیشه های امام مورد نقد و بررسی دقیق ومنصفانه قرار نگیرد هزینه کردن منابع مردم جهت نشر تراوشات ذهنی او شرعا حرام و یک اختلاس محسوب می شود.
و تا زمانی که مردم برای اثبات روش غلط جمهوری اسلامی تلاش نکنند حاکمیت تن به اصلاحات نخواهد داد باید صادقانه و رو راست تمامی افراد و موضوعات کلان دوباره مورد بررسی قرار گیرند تا نیاز به بازبینی سیاست ها غلط برای برخی شیرفهم شود
آیا مرحوم شیخ فضل الله نوری قبله آمال مرحوم امام خمینی بود؟
در بررسی که من در مجموعه گفتارهای مرحوم آیت الله خمینی کردم ایشان در 7 مورد نامی از شیخ فضل الله نوری آورده و تحلیل تاریخی خود از نقش ایشان در ماجرای مشروطه را بیان کرده است،ابتدا مطالب ایشان را نقل می کنم بعد مجموعا در مورد ادعاهای نوشته بالا تامل می کنیم:
1-مع الأسف امروز هم آن افكار پوسيده در نادرى از معممين بيخبر از دنيا ديده مى شود. در حالى كه اگر در هر شهرى و استانى چند نفر مؤثر افكار، مثل مرحوم مدرس شهيد، را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحيح پيش مى رفت، و قانون اساسى با متمم آن، كه مرحوم حاج شيخ فضل اللَّه در راه آن شهيد شد، دستخوش افكار غربى و دستخوش تصرفاتى كه در آن شد نمى گرديد..
صحیفه امام ج18 ص 335
—-
2-ما تجربه هايى كه برايمان نقل شده است يا از تجربه هايى كه خودمان در جريانش بوديم بايد يك مطالبى را در نظر داشته باشيم. در دوران مشروطه را كه همه آقايان شنيده اند يك عده اى كه نمى خواستند كه در اين كشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال اين بودند كه اينجا را آن وقت به طرف اروپا بكشند. آنها جوسازى كردند به طورى كه مثل مرحوم آقا شيخ فضل اللَّه كه آن وقت يك آدم شاخصى در ايران بود و مورد قبول بود همچو جوسازى كردند كه در ميدان علنى، ايشان را به دار زدند و پاى آن هم كف زدند. و اين يك نقشه اى بود براى اينكه اسلام را منعزل كنند و كردند. و از آن به بعد ديگر نتوانست مشروطه يك مشروطه اى باشد كه علماى نجف مى خواستند. حتى قضيه مرحوم آقا شيخ فضل اللَّه را در نجف هم يك جور بدى منعكس كردند، كه آنجا هم صدايى از آن درنيامد. اين جوى كه ساختند در ايران و در ساير جاها، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل اللَّه را با دست بعضى از روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و شكست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى علما هم غفلت داشتند. اين كه آنجا بود.
صحیفه امام ج18 ص 248
—
3-تاريخ يك درس عبرت است براى ما. شما وقتى كه تاريخ مشروطيت را بخوانيد مى بينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دستهايى آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم بندى كرد. نه ايران تنها، از روحانيون بزرگ نجف يك دسته طرفدار مشروطيت، يك دسته دشمن مشروطه، علماى خود ايران يك دسته طرفدار مشروطه، يك دسته مخالف مشروطه. اهل منبر يك دسته بر ضد مشروطه صحبت مى كردند، يك دسته بر ضد استبداد. در هر خانه اى دو تا برادر اگر بودند، مثلا در بسيارى از جاها اين مشروطه اى بود، آن مستبد. و اين يك نقشه اى بود كه نقشه هم تأثير كرد و نگذاشت كه مشروطه به آن طورى كه علماء بزرگ طرحش را ريخته بودند، عملى بشود. به آنجا رساندند كه آنهايى كه مشروطه خواه بودند به دست يك عده كوبيده شدند. تا آنجا كه
مثل مرحوم «حاج شيخ فضل اللَّه نورى» در ايران براى خاطر اينكه مى گفت بايد «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطه اى كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران به دار زدند و مردم هم پاى او رقصيدند يا كف زدند. در مشروطه در عين حالى كه ابتدائش نبود اين مسائل، لكن آنهايى كه مى ديدند كه از مشروطه ضربه مى بينند، منافعشان از بين مى رود- نمى گذارد- قانون اساسى، كه موافق با اسلام بايد باشد و اگر مخالف شد، قانونيت ندارد، نمى گذارد كه اينها هر كارى مى خواهند بكنند، بكنند يك دسته از همان مستبدين، مشروطه خواه شدند و افتادند توى مردم. همان مستبدين بعدها آمدند و مشروطه را قبضه كردند و رساندند به آنجايى كه ديديد و ديديم.
صحیفه امام ج18 ص 171
—
4- آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد: ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى! شيخ فضل اللَّه را اين قدر فحش داده! جرم شيخ فضل اللَّه بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضل اللَّه اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد. جرم شيخ فضل اللَّه اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است..
ج14 ص 465
——
5- شما خوب [است] به قانون سابق هم يك نظرى بكنيد. قانون سابق كه در صدر مشروطيت تصويب شده بود به وسيله ملت، و متمّم قانون را، با جديت مرحوم شيخ فضل اللَّه نورى، به آن ضمّ كردند و ملت به او رأى دادند..
ج14 ص 457
—-
6- شما مى دانيد كه مرحوم شيخ فضل اللَّه نورى را كى محاكمه كرد؟ يك معمّم زنجانى؛ يك ملّاى زنجانى محاكمه كرد و حكم قتل را او صادر كرد؛ وقتى معمّم، ملّا؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است..
ج13 ص 420
—
7-و در مشروطه ديدند كه يك ملّا يا چند ملّا در نجف و چند معمَّم و ملّا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامه اى كه در آن وقت بود آن را به هم زدند، و مشروطه را مستقر كردند. و در اين مسائل آنهايى كه مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعاليت خودشان را مى كردند، كه حالا بخواهيم همه را بگوييم طولانى است. لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل اللَّه – رحمه اللَّه- ايستاد كه مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسى هم از كوشش ايشان بود، مخالفين، خارجيها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى ديدند، كارى كردند در ايران كه شيخ فضل اللَّه مجاهد مجتهدِ داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند، و يك نفر منحرف، روحانى نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه، شيخ فضل اللَّه را در حضور جمعيت به دار كشيدند
صحیفه امام ج13 ص 359
—
با توجه به مطالب بالا و مطالب نوشته سام منجزی،چیزی که می خواستم بگویم این است که بدون شک مرحوم آیت الله خمینی را می شود نقد کرد،اما نقد باید، هم منصفانه باشد و هم در مقام داوری به همه جوانب توجه شود،در این نوشته بالا یک متنی بعنوان کیفرخواست برای مرحوم شیخ فضل الله نوری ارائه شده که البته در مورد صحت و سقم این کیفرخواست و سندیت آن و چیزهایی که در آن به مرحوم نوری نسبت داده شده است باید جداگانه بررسی سندی و تاریخی کرد،اما جدای از این مطلب،منتقد محترم به دو نکته اساسی نوجه نکرده است :
یکی اینکه از نظر معیارهای قضائی و از نظر عدالت ،هیچگاه کلّ یک کیفرخواستی که صرفا از طرف دادستان یا مقام قضائی علیه یک متهم صادر می شود و در دادگاه در مورد آن بحث و بررسی میشود را بطور مطلق،عیار محکومیت یک شخص قرار نمی دهند،برای اینکه کیفر خواست از نظر قضائی صرفا یک کیفر خواست است که ممکن است تا پایان دادرسی حتی همه موارد آن منتفی شده و حکم برائت متهم صادر شود،و ممکن هم هست بخشهایی از آن مطابق ادله قضائی و تحقیق دادرس اثبات و مواردی از آن منتفی شده و متهم فقط بر اساس مواردی که از نظر دادرس ربط آن به متهم باثبات رسیده داوری کند و متهم را محکوم کند،بنابر این نمی شود در مقام تحلیل و داوری تاریخی،به یک کیفر خواست تاریخی (بر فرض صحت سندی این کیفرخواست) بطور مطلق استناد کرد و متهمی را بطور مطلق محکوم کرد. این یک جهت مغالطه ای هست که در این نوشته صورت گرفته است.
و نکته دیگر و مغالطه دیگری که صورت گرفته است این است که بر اساس مغالطه اول و محکومیت مطلق تاریخی مرحوم فضل الله نوری ،نویسنده خواسته است صرفا بخاطر برخی حمایت های مشخص مرحوم آیت الله خمینی ،ایشان را نیز بطور مطلق محکوم کرده و بعد از طریق ایندو مغالطه تاریخی،اصل نهضت و انقلاب اسلامی ایران و تاسیس جمهوری اسلامی ایران را مورد خدشه قرار دهد.در حالیکه مطابق عیارهای لازم در نقد ،اگر نویسنده مراجعه ای به آن جهاتی که در کلمات مرحوم امام خمینی در گفتارهای فوق در حمایت از حرکت و اهداف مرحوم شیخ فضل الله نوری وجود دارد می کرد ،شاید اگر منصف می بود چنین کیفر خواست یکطرفه ای علیه موسّس و رهبر جمهوری اسلامی ایران صادر نمی کرد.
چیزی که من در این مطالب مرحوم امام مشاهده می کنم این است که از نظر ایشان اساسا دو شقّه کردن مردم و علماء دینی در صدر مشروطیت یک توطئه دقیق و از پیش تعیین شده استعمار گران و مخالفان حرکت اصلاحی مردم ایران در آن زمان بوده است،که با ایجاد تقابل بین دو عنوان “مشروطه” و “مشروعه” سبب شکاف و شکست حرکت اصلاحی ملت ایران شدند و بالمآل استبداد صغیر و کبیر را بر ایران تحمیل کردند،اگر کسی درست در مطالب مرحوم آقای خمینی قدس سره دقیق شود می فهمد که یکی از جهات تحلیلی در کلام ایشان،همین نکته عدم وحدت ، و ایجاد اختلاف و دو دستگی از سوی دشمنان اسلام و دشمنان ایران بین مردم و علماء از ایران تا نجف بوده است،و جهت دیگر تحلیلی در کلام ایشان این است که خوب گناه مرحوم آشیخ فضل الله چه بوده است؟آیا ایشان از بن با مساله مشروطه مخالف بوده است چنانکه برخی چنین وانمود می کنند، یا خیر آنچه که از گفتارها و رویکردهای ایشان ظاهر هست این بوده است که مشروطه را بقید مشروعه می خواسته است ،نه مشروطه تنها،و در واقع ثقل حرکت مرحوم نوری این بوده است که در کشور اکثزیت مسلمان ،نمی شود قوانین آنطور که دشمنان و مخالفان اسلام می خواهند، فارغ از دیدگاه های اسلامی مشهور و مسلّمات شرع تصویب شود و نظارت اسلامی و عالمانه بر آن نباشد،روی همین جهت نقطه ثقل تاکید مرحوم امام در دفاع از مرحوم فضل الله این است که متمّم قانون اساسی مشروطه،با همّت و استواری و تلاش مرحوم نوری بتصویب رسید و همین نکته مبغوضیت او نزد دشمنان اسلام یا دین ستیزان در داخل و خارج بوده است،و در عین حال عده ای می خواستند آنرا متوقف یا بلااثر کنند و همه ناراحتی مرحوم شیخ فضل الله نوری همین بوده است،و این نکته اساسی در دفاع امام (نه طوری که نویسنده می خواهد وانمود کند آقای خمینی شیخ فضل الله نوری ترا قبله گاه خویش قرار داده است!) از ایشان بوده است،و مطابق تحلیل ایشان ،بالاخره با نوعی جوسازی و چیزهایی از قبیل همین کیفر خواست غیر معلوم الصحه،مرحوم شیخ فضل الله مدافع مشروطه بقید مشروعه (یعنی بقید متمّم قانون اساسی) را توسط یکی از روحانیون وابسته محکوم کردند و در زیر پایه دار او کف زدند و رقصیدند.
شیخ فضل الله دو تا نوه حلالزاده که به خودش رفته بودند هم دارد.
1- جناب نورالدین کیانوری رئیس حزب خائن توده.
2- سید حسین نصر (خود فضل الله عمامه اش سفید بود).لابی حکومت فقها در امریکا و رئیس دفتر نفوذی شهبانو فرح در بنیاد پهلوی. پسرش ولی الله نصر همچون پدرش در خیانت به آمال و آرزوهای ایرانیان ید طولایی دارد و در کنار تریتا پارسی ضد ایرانی،مشاوره های خائنانه و تقلبی به کاخ سفید می داده است.
ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻏﺰﻩ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﻟﯿﺒﯽ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﻣﺮﺍﮐﺶ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﯾﻤﻦ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ
ﺩﺭ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯿﻨﺪ…
.
ﭘﺲ ﮐﺠﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ؟
ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺳﻮﺋﺪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﻧﺮﻭﮊ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺩﺍﻧﻤﺎﺭﮎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ!
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭهایی که کشور ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ﻭ ﺩر ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ..!
ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺪﻡ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ؟ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍﺿﯿﻨﺪ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺒﯿﻪ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ و از آنجا فرار کردند!!!
ﺷﺎﯾﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻣﺘﻦ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺭﻭ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﯽ!!!
درشهر هرت
استقلال کشور که شعار رهبری است در همه شئونات برقرار است، در معنا؛
در مورد نفت، پتروشیمی، صنایع سنگین و سبک یعنی از ماشین و موشک سازی گرفته تا دوا و داروو لباس وخورد خوراک. اگر چین و روسیه و هند و پاکستان و کره شمالی و فرانسه و آمریکا نبودند ، معلوم نبود این استقلال کجا می رفت ؟ شاید هم چون دکل گم و گور ویا صدها تن کامیون طلا مصادره می شد!
اصلا مگر چیزی هم مهمتر از استقلال پول دادن و جنس وارد کردن است!
هی برید و استخاره باز کنید!
سلام
جناب كبيري
تهاجم سپاه ابرهه به مکه علاوه بر تصریح منابع دینی، از نظر تاریخی نیز امرى مسلم است و در منابع رومی، سریانی، یونانی، حبشی و… نیز از آن یاد شده است!
2. عظمت حادثه چنان بود که اعراب آن را مبداء تاریخ قرار داده و آن سال را عام الفیل نامیدند. تعدادی از باقیماندگان سپاه ابرهه تا سالهای ظهور اسلام در مکه زندگی می کردند!
3. شعرای عرب پیش از اسلام اشعار بسیاری در مورد این واقعه بزرگ سروده اند!
4. سوره فیل در قرآن با تعبیر «الم تر» آغاز شده که استفهام در آیه، استفهام تقریرى است. یعنی مطلب موردِ استفهام نزد مخاطب كاملاً معلوم و مسجّل است.
http://yon.ir/ashabfil
5. فیلها برای رفع تشنگی دهها کیلومتر پیاده روی می کنند و در بی آبی مقاومت خوبی دارند. به عنوان مثال در ماه ژوئن سال 2010 گله ای از فیلها در کشور “مالی” بیش از هشتاد کیلومتر برای رسیدن به آب پیاده روی کردند!
http://yon.ir/elephant
6. فرض و نتیجه گیریهای متن در مورد فیل ها به چند دلیل غلط است! فیلهای سپاه ابرهه را تا هزار عدد هم نوشته اند، اما اغلب منابع یک، 8، 12 و 13 عدد ذکر کرده اند و فیلها را مختص فرماندهان سپاه دانسته اند که تغذیه این تعداد کار سختی نبوده است!
7. هر لشکری پیش بینی نیازهای اولیه اش چون آب و غذا را می کند. ضمن اینکه لشکریان متجاوز نیازهای خود را از غارت مردم بین راه نیز تامین می کردند! چنانکه پیشقراولان ابرهه علاوه بر اموال مردم مکه، 200 شتر هم از عبدالمطلب به یغما بردند!
http://yon.ir/abrahe
8. اگرچه بیابانهای عربستان خشک است، اما در مسیر صنعا تا مکه در مسافتهای مشخصی واحه ها یا آبادیهایی بوده که آب مصرفی مسافران را تامین می کرده اند؛ هم اکنون نیز در این مسیر نهر ها و منابع آبی متعددی وجود دارد.
http://shayeaat.ir/post/558
در شهر هرت
در مراسم رئیس جمهوری ،مردم در خانه بودند چه برسد به اقلیتها،جریان من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود ، شده.
بدین معنی که ،چه روحانی و چه رهبری مسئولیت جواب دادن را قبول نکرده و خود را در برابر مردم ، پاسخگو نمی بینند، که چرا اقلیت سنی ها و دیگران در مراسم شرکت نداشتند! این نشان می دهد که فکر و رای مردم برایشان کشک است.
حال عده ای را در خماری “اگر ” و “چنان” کاشته اند. تمامیت خواهی و نقشه های شیعه گستری رهبر یک طرف و نقش باطل روحانی طرف دیگر ماجرااست .
در سرزمین عجایب،انتصابات می شود انتخابات، مردم دمکراسی را در رای ریختن به صندوق ها می دانند. حرف اول را نه ریس جمهور که رهبر و سپاه می زند و با فساد ریشه ای و گسترده نظام ،مردم در انتظار بهبود اوضاعند!!
نامه جمعی از وکلای دادگستری به اعضای شورای عالی امنیت ملی
به حصر غیرقانونی پایان دهید
جمعی از وکلای دادگستری ایران در نامهای خطاب به شورای عالی امنیت ملی، از این شورا و اعضای آن خواستهاند که بر اساس سوگندی که یاد کرده اند و تعهدی که دارند نسبت به حاکمیت قانون که خواستهس تاریخی مردم بزرگ ایران است توجه کرده و فورا به لغو مصوبه حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز اقدام کنند تا قانون خواهی بر مسیر درست خود استوار گردد و خودکامگی ستیزی که اصل سوم قانون اساسی آن را از جمله وظایف مهم دولت دانسته برقرار شود.
به گزارش کلمه، متن این نامه که در نیمه مردادماه تحویل دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شده است به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای حسن روحانی ریاست محترم شورای عالی امنیت ملی
و جنابان آقایان علی لاریجانی، صادق لاریجانی، محمد باقری، محمدباقر نوبخت، علی شمخانی، سعید جلیلی، محمدجواد ظریف، عبدالرضا رحمانی فضلی و سید محمود علوی اعضای گرامی شورای عالی امنیت ملی
موضوع: پایان دادن به حصر غیرقانونی جنابان آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سرکار خانم زهرا رهنورد
با سلام و احترام
عالیجنابان، همانگونه که مستحضرید و پیشازاین نیز از سوی یکی از اعضای آن شورا به رسانههای جمعی اطلاعرسانی شده است، بر اساس مصوبهی شورای عالی امنیت ملی که از مفاد آن بیاطلاع هستیم، از سال ۱۳۸۹ تاکنون، قریب هفت سال است که سه تن از هموطنان گرامیمان، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد در حصر خانگی به سر میبرند و از حقوق و آزادیهای اساسی خود محروم شدهاند.
از آنجا که اصل ۱۷۶ قانون اساسی شرح وظایف و حیطه مسوولیتهای شورای عالی امنیت ملی را مشخص نموده و شورای وقت در صدور چنین مصوبه ای از حدود صلاحیتهای قانونی خود عدول نموده است،
از آنجا که اصل نهم قانون اساسی در راستای اصل قانونی بودن جرم و مجازات، به هیچ مقامی اجازه نمی دهد که حتی به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع شهروندان را حتی با وضع قوانین و مقررات سلب کند،
از آنجا که آن شورا برخلاف نص صریح اصل ۳۶ قانون اساسی بدون آنکه دادگاهی صالح و بموجب قانون تشکیل شده باشد، با دخالت ناروا در امور قضایی دستور به حصر معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را داده است،
از آنجا که ماده ۴ قانون آیین دادرسی کیفری، هرگونه اقدام محدود کننده و سالب آزادی را تنها به حکم قانون و با رعایت مقررات و تحت نظارت مقام قضایی مجاز می داند،
از آنجا که قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مقامات کشور را از اعمال هرگونه سلایق شخصی و سوءاستفاده از قدرت برحذر داشته و تاکید می کند که تا جرم در دادگاه صالح ثابت نشود اصل بر برائت بوده و هرکس حق دارد در پناه قانون از امنیت لازم برخوردار باشد،
و با یادآوری اینکه ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی هر یک از مقامات وابسته به نهادها و دستگاههای حکومتی را که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید به انفصال از خدمت و حبس محکوم می نماید،
و نظر به اینکه رییس جمهور بعنوان منتخب مردم، سوگند یاد نموده که همه استعداد و صلاحیت خویش را در کنار امور دیگر، در مسیر پشتیبانی از حق و گسترش عدالت نیز به کار گیرد و از هرگونه خودکامگی بپرهیزد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کند و قدرت را به عنوان امانتی مقدس نگاهبانی نماید،
و نظر به اینکه رییس قوه مقننه، عضو دیگر شورا، در برابر قرآن مجید و به خدای قادر متعال سوگند یاد کرده که با تکیه بر شرف انسانی خویش همواره به حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پایبند باشد و در گفتهها و نوشتهها و اظهار نظراتش آزادی مردم و تامین مصالح ایشان را مد نظر داشته باشد،
و نظر به اینکه رییس قوه قضاییه، دیگر عضو شورا بر اساس اصل ۱۵۶ قانون اساسی متعهد است که در جهت احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای مشروع و نظارت بر حسن اجرای قوانین گام بردارد،
و با عنایت به اینکه آن شورا با صدور چنین مصوبه ای و با دستور به حصر غیر قانونی این سه شهروند بزرگوار مانع از آن شده است که ایشان براساس اصل سی و چهارم قانون اساسی از این فرصت و توانایی برخوردار باشند تا بتوانند به منظور دادخواهی از ظلمهای روا داشته شده در حق شان، از حصر گرفته تا هتک حرمتهای بسیار به دادگاه صالح مراجعه نمایند،
و با عنایت به اینکه بر خلاف اصل سی و پنجم قانون اساسی حق انتخاب وکیل نیز از این هموطنان سلب شده است،
ما، جمعی از وکلای دادگستری ایران با لحاظ نمودن اصل پنجاه و ششم قانون اساسی و باور به حکومت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و اصل هشتم قانون اساسی که دعوت به خیر را وظیفهای همگانی و متقابل بر عهده مردم و دولت بیان میدارد و با عمل نمودن به وظیفهی ذاتی خود درخصوص دفاع از حق در برابر قدرت و با شناخت از مسوولیتهای اجتماعی خویش از آن شورای محترم میخواهیم که به خواستهی تاریخی ملت بزرگ ایران درباره حکومت قانون توجه نموده و مصوبه غیرقانونی که منجر به حصر غیرقانونی هم میهنان شده است را به قید فوریت ملغی نماید تا قانون خواهی بر مسیر درست خود استوار گردد و خودکامگی ستیزی که اصل سوم قانون اساسی آن را از جمله وظایف مهم دولت دانسته برقرار شود.
نصراله قهرمانی – نسرین ستوده – آرش کیخسروی – سعید دهقان – فرخ فروزان کرمانی – علیرضا مافی – مریم قزوینی – صنم صباغی – حسین صیادی نژاد – حسن کیا – امیر رییسیان – محمد شیوایی – دل آرام نیکدل – پیام درفشان
فراکسیون امید کمیته رفع حصر تشکیل داد
یک عضو اصلاحطلب فراکسیون امید مجلس گفت از محمدرضا عارف، رئیس این فراکسیون انتقاد شده که چرا بهشکل جدی پیگیر مطالبه رفع حصر نیست. این انتقاد موجب تشکیل کمیته پیگیری مطالبه رفع حصر در فراکسیون امید شده است.
غلامرضا حیدری، عضو فراکسیون امید و نماینده تهران در مجلس به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره پیگیری مطالبه حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، سه تن از رهبران جنبش سبز گفت، فراکسیون امید این موضوع را پیگیری کرده اما غیررسانهای بوده است.
فراکسیون امید از فراکسیونهای نزدیک به دولت حسن روحانی و اصلاحطلبان ایران است که محمدرضا عارف ریاست آن را برعهده دارد.
بهگفته حیدری برخی از اعضای فراکسیون امید، از جمله خود او، از محمدرضا عارف بهدلیل کندی کار در این زمینه انتقاد کردهاند و همین صحبتها منجر به تشکیل کارگروه خاصی برای پیگیری مطالبه رفع حصر به دستور و با محوریت عارف شده است.
محمدرضا عارف دیماه سال گذشته گفته بود موضوع حصر خانگی سه تن از رهبران جنبش سبز «روند مثبتی» دارد اما نباید رسانهای شود. او از کسانی بود که میگفت نباید موضوع حصر را «چالشی» کرد.
زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی از بهمنماه ۱۳۸۹ بدون آنکه محاکمه شوند در حصر خانگی به سر میبرند.
مهدی کروبی از دوشنبه، دوم مرداد به دلیل شمار پایین ضربان قلب دو بار در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت.
سلامت موسوی و رهنورد نیز به گفته فرزندان آنها در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
غلامرضا حیدری با اشاره به وضعیت سلامت محصوران گفت اگر اتفاقی برای آنها بیفتد «در شأن نظام نیست» و در چنین شرایطی «بزرگان اصولگرا باید بیش از اصلاحطلبان به دنبال این موضوع باشند.»
حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، در سخنرانیهای پیش از انتخابات دور قبل خود آزادی زندانیان سیاسی از جمله رفع حصر موسوی، رهنورد و کروبی را وعده داده بود اما این وعده با پایان یافتن دولت یازدهم عملی نشد.
سلام . این عکس سلفی تعدادی از نمایندگان با خانم موگرینی ” لچک به سر ” و جار و جنجال افرادی نظیر حسین شریعتمداری در کیهان و همزادهای ایشان در سایر بولتن نویسان و سیمای کشور ما که تخریب و انتقادی حداقل 10 دقیقه ای در برنامه ی خبر 20/30 داشت و آن نمایش مضحک ” احمدی نژاد ” در بغل کردن مادر مرحوم ” مشهدی چاوز ” که این مادر هیچ ” لچکی به سر ” نداشت و خفه خون و ” حنّاق ” گرفتن و سکوت مرگبار افرادی نظیر حسین شریعتمداری در کیهان و همزادهای ایشان در سایر بولتن نویسان و سیمای و خفه خون و ” حنّاق ” گرفته در کشور و در برنامه ی خبر 20/30 ، مرا یاد مرحوم پدر بزرگ انداخت که میگفت : این صدر تا ذیلِ مسئولین صدا و سیما ، میخ طویله ی کلفت را در نشیمنگاه خود نمی بینند و اما یک سوزن را در دیگران بخوبی مشاهده میکنند که از ناکسی و نامردی و خباثت اشان است !
در شهر هرت
تنها اتفا ق طبیعی و انسانی در مراسم ، همان عکس گرفتن با خانم موگرینی است، ما از و با همه چیز عکس می گیریم ، حال با نماینده خانمی نه تازه حتما بدانید این برای خانم موگرینی هم جالب بوده ،چرا عکس باچند نماینده مجلس ایران نه؟
و اما، تعطیلی تهران و جای خالی بسیاری از جمله نمایندگان اهل سنت، نشان دهنده طرز بینش کل نظام است.
چگونه می شود که در مراسم ریس جمهوری جدید که مربوط به انتخابات و مردم آن سرزمین است پایتخت تعطیل می شود؟
ما در این مجلس شاهد دو دستگی کل نظامیم که از طرف خامنه ای اجرا میشود و رسما در مقابل مردم ایستاده است با کمک سپاه.
آیا این دولت جدید کارآیی خواهد داشت؟
باید مردم امیدوار بیشتر استخاره باز کنند.
واقعا این جماعت هنرمندن
میچاپند و —— و میدرند و بعد فقط خود را جوابگوی برای صحت حجاب میدانند ! و یا مسایل پیش پا افتادهتراز این را به عنوان مسایل حاد جامعه قابل بحث جلوه میدهند.
از این جماعت بدتر کسانی هستند که با این استادان بیراهه رفتن در رابطه با کمترین حقوق انسانیشان بحثی منطقی را شروع کنند و تقاضای فهم از این مشت گرگ را دارند.
عزیزان , این شیادان همین رو میخواهند که شما برای گرقتن کمترین حقوق انسانیتون با انها بحث کنید و دست گدایی به رویشان دراز کنید
دوستان وقتی شما با این جماعت بحث میکنید و جویای نظرشان میشید , فقط این گرگها را درنده تر میکنید. چون نظر و حرفشان را با اهمیت نشان میدهید.
این جماعت عاشق توجه از شما هستند و درهر بحثی بدون دعوت خود را میهمان میکنند.
اینها که مملکت را از شما دزیدن , نگذارید اینجا هم زمان برای گفتار روشنگرانه را از شما بدزدن.
روشنگران , از همینجا شروع کنید و به این جماعت نشان دید که هیچ ارزشی برای بحث کردن ندارن. نگذارید بیشتر از این شما را مسخره کنند.
با سپاس
عقرب
عقرب! شما دوباره از زیر پوشش اسم های مختلف بیرون آمده و تحت عنوان عقرب جرّار شروع کردی به نیش زدن این و آن؟! کافی برایت نبود که در یکی دو بار قبلی که ابتدا اینجا با انگلیسی نویسی خودنمائی کردی بعد که همه اعتراض کردند که اینجا یک سایت فارسی زبان است شروع کردی به فارسی نویسی آنهم چه فارسیی! بعد هم کسی شما را محل نگذاشت چون مطالبت مطالبی بی بنیان و بی محتوا و صرفا فحش و تبلیغات بود،پس آن دم خطرناک عقربی ات را روی کول ات گذاشتی و از عقرب بودن استعفا دادی! حالا دوباره بازگشتی بنقش عقرب و نیش نیش کردن؟! حال کسی بخیل نیست که یک عقرب جرّار هم اینها بنویسد اما به عقرب چه مربوط که به این و آن خط دهی کند که چه بنویسند یا با چه کسی گفتگو کنند یا نکنند؟! حالا البته کسی به عقرب ها نه تنها محلّی نمی گذارد بلکه همه از نیش عقرب و خود پسندی او بیزار و فراری هستند و اگر توانستند ممکن است او را لگد کرده و له کنند! عقرب مواظب باش در این بازگشت دوباره زیر پای اهالی این سایت “له” نشوی! پس عقربی مودّب باش و در کار دیگران فضولی نکن!
ای “سیید”
واقعا نوشتهایت را قابل ارزش برای پاسخ نمیبینیم 🙂
عقرب
عقرب! تو چقدر با نمکی!
نوشته های عقرب کیلوئی چند؟!
نوشته های تو ///////////// بار شتری چند؟ همه تولیدات فکری همه “روحانیون” در همه قرون و اعصار قربانی نیم بیت از اشعار فردوسی . جز //////// چه گفته اید ؟ هزار بار شترش یه پول سیاه ارزش ندارد . از روایات و احادیث بگیر تا همین //////////////////////////
در خصوص لقب دکتری و مدرک آن عرض شود در هیچ جای دنیا سراغ ندارم به کسی لقب معادل دکتری تعلق گیرد.
آری دکترای افتخاری داریم که جنبه تشریفاتی دارد و مدرک حساب نمیشود
اخذ مدرک دکترا یعنی جنابعالی در رشته مربوطه یک کار تحقیقاتی علمی ارایه دهید که در دنیا سابقه نداشته
نه اینکه تنها بروید آمار و ارقام جمع کنید و نظر سنجی کنید بلکه مشکلی علمی که تا کنون راه حلی برای آن ارایه نشده را حل کنید برخی دانشگاهها دست کم سه مقاله علمی معتبر میطلبند که در یکی از کنفرانس های معتبر بینالمللی ارایه شده باشد کسانی که دستاندرکار چنین ماجرایی هستند میدانند هر مقاله ممکن است سالیان متمادی کار و کوشش بیوقفه علمی بطلبد
متأسفانه در ایران اسلامی عدهای مدرک تراشی را رسم کردهاند تا به خیال خود مستضعفین از مستکبرین عقب نمانند یک عده بیسواد نماینده مجلس برای خود قانون وضع کردهاند چهار سال نمایندگی مجلس معادل لیسانس است.
واقعاً که رکورد زده ایم در همه چیز از در آخر
استفاده از عنوان معادل دکتر از نظر تعیین سطح دستمزداشکالی ندارد ولی شخص نمیتواند خود را دکتر حساب کند البته کشوری که همه چیزش بر معجزه استوار است چه اشکالی دارد دکتر معجزه ای هم داشته باشیم؟ یا آیت الله معجزه ای مثل آن طلبه ای که یک شبه آیت الله العظمی شد
شما فقط باید ایمان قوی داشته باشید. هر چیزی به خواست و اراده خداوند امکانپذیر است
استاد گرامی با درود ، برایم جالب بود به اشتراک میگذارم
⚛️زن از ديد رسول الله
عنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ فِي أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى الْمُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ، فَإِنِّي أُرِيتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ». فَقُلْنَ: وَبِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ، مَا رَأَيْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاكُنَّ». قُلْنَ: وَمَا نُقْصَانُ دِينِنَا وَعَقْلِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَلَيْسَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ»؟ قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا، أَلَيْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ؟» قُلْنَ: بَلَى. قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ دِينِهَا». (بخارى:304)
ابو سعيد خدري مي گويد: رسول الله ﷺ روز عيد قربان يا عيد فطر بسوي مصلا رفت. در آنجا، سري به زنان زد و خطاب به آنان فرمود: «اي گروه زنان ! صدقه دهيد. زيرا شما را بيشترين اهل دوزخ ديدم». پرسيدند: چرا؟ اي رسول خدا ﷺ پيامبر اكرم ﷺ فرمود: «بخاطر اينكه شما بكثرت نفرين مي كنيد و از شوهرانتان نافرماني نموده و ناسپاسي مي كنيد و هيچ ناقص عقل و ديني نمي تواند مانند شما، مردان عاقل را فريب بدهد». عرض كردند: اي رسول خدا ﷺ نقصان عقل و دين ما چيست؟ فرمود: «مگر نه اين است كه گواهي يك زن، نصف گواهي مرد محسوب مي شود»؟ گفتند: بلي. رسول خدا ﷺ فرمود: «اين خود، نشانگر نقص عقل شما است». آنحضرت ﷺ باز فرمود: «مگر نه اينكه در ايام حيض و قاعدگي، نماز نمي خوانيد و روزه نمي گيريد»؟ عرض كردند: بلي . رسول الله ﷺ فرمود:«اين هم دليل بر نقص دين شماست».
ول کنید این مزخرفات رو . این ها ساخته های یه مشت کلاهبردارند و هیچ ربطی به محمد ندارند . محمد مردی بود بسیار , بسیار فهمیده و سیاست مدار . در اطراف او هم مردان بسیار فهمیده مثل ابوبکر و … بودند . این حرفها مال نظایر همین آخوند های دکاندار خودمان است که برای مقاصد شخصی خود زده اند شما چرا تکرارشان میکنید ؟ بزرگترن ضربه را به اسلام همین آخوند ها زده اند . هی روایت جعل کردند برای سود خویش , هی خواب نما شدند و دروغ گفتند برای سود خویش . داستان شیخ ام الفساد زمان خودمان تمساح یزدی و توصیه امام زمان به رای دادن به سرکرده دزدان احمدی نژاد را که یادتان هست ! این داستان ها هم همینطور خلق شدند . دست بردارید از این مزخرفات و به مسائل جاری بپردازید اگر مایه لازم را دارید , وگر نه , به جای ارسال چرندیات بروید بیرون از خانه کمی قدم بزنید تا حالتان بهتر شود .
حال،نیامده چرا اینقدر عصبانی؟! اگر اینقدر از آخوندهای دکاندار خودمان عصبانی هستی محمد بن اسماعیل بخاری راوی و محدّث شهیر سنّی چه گناهی کرده است و چرا او را داخل آخوندهای شیعه ایران که از آنها کینه بدل داری نمودی؟! و از همه اینها مهمتر،این چه شجاعتی است که در پوشش ناشناس،عالمی دینی را هرچند ایراداتی بر مشی سیاسی او وارد باشد با کین جوئی تمساح بنامی؟ اینها اخلاقیات مدرن است؟!
این روایت ها معمولا بلحاظ سندی ضعیف هستند ،و بر فرض صحت صدور روایت ،مطابق این نقل پیامبر در مقام موعظه اشاره به برخی سوء اخلاق برخی زنان نموده است و به آن در مورد صدقه دادن و پرهیز از سوء اخلاق توصیه کرده است که صدقه دهید و ضمن آن اشاره به دو جهت تکوینی آنان کرده است یکی غالب بودن احساسات و عواطف در آنان که موجب برخی تفاوت ها در برخی موارد شهادت دادن ها شده است و دیگری کاهش عمل بوظائف دینی در ایام خاصّ زنان و مقصود از تعبیر به نقصان عقل که در این سنخ روایت ها شده اشاره به همین جهت غلبه احساسات و عواطف در زنان است از جهت تکوین و آفرینش که اینهم در واقع نقصان در آفرینش نیست بلکه حکمتی در آن است.
برای کسانی که تجربه ی کاری تا سطح کارشناسی یا کارشناس ارشد دارند در فرانسه مدرک معادل مهندس یا دکتر میدهند. نوریزاد ضمن اینکه مدرک مهندسی دارد، کارش در نویسندگی و تسلطش بر ادبیات فارسی دست کمی از دکترهای ادبیات فارسی ندارد. مثلآً همین جناب ارسطو که بعد از بیش از 2000 سال هنوز نظریاتش مورد تصدیق بقریباً همۀ فیلسوفهای دنیاست، مگر مدرک دکترا داشت؟ کانت چطور؟ مارکس و انگلس چطور؟ دکارت و روسو چطور؟ مونتسکیو وووو….
درود بر نوری زاد،مبارز خستگی ناپذیر
سلام ودرود ،جناب نوريزاد ،اقاي سيف زاده در تحليل قانون اساسي حرفهايي زدن كه معلوم ميشه از سال ١٣٥٧ تمام زيربناي انقلاب براساس ،خدعه وتقيه پي ريزي شده و مسئولين نظام از همان ابتدا حتي به قوانين خود نيز عمل نكرده ويا سليقه اي وجابجايي اهداف ازقانون به طور هدفمند تعابيري برعليه مردم و نفع خود سوءاستفاده نموده اند ،
به خداوندي خدا سوگند ياد ميكنم ،پادشاه فقيد يك نفربود وهرگز نيازي به دزدي اموال ملت نداشت ،اوخود را پدر ملت ميناميد وهيچ پدري از خانواده خود دزدي وسوء استفاده نميكند ،
ليكن به تعبير شوراي نگهبان ومجلس خبرگان كه هردونهاد منصوب رهبر وبا تاييد مجلس شوراي اسلامي متشكل ازنمايندگان ملت كه همگي مخلصين وبندگان رهبرند ، مقام معظم رهبري ،تحت عنوان ولي وسرور ٨٥ مليون انسان فاقد عقل سليم ودرواقع بندگان ان خداوندگار عنوان گرديده ، و تشخيص خيروشربودن حتي اراي ملت بستگي به تاييد رهبر دارد (تنفيض)
فرق است بين پدر ،و ولي در زمان طاغوت ما فرزند محسوب ميشديم وداراي عقل وپدرب كه خيروصلاح وتعالي فرزندانش مقصود بود وانزمان كه فرزندان تمرد كردند پدر باگريه ودعاي خير جلاي وطن كرد نه كاخي برد نه طلايي ،وهيچ سندي بر اثبات شايعات دروغين دردي اموال ملت توست پهلوي موجود نيست ،انچه برد حق الزحمه ٣٢ سال خدمت به اين خاك وملت بود ،.
امروز اما ما بردگان بلا منازع وبندگان رهبر نماينده خداوند هستيم كه اعتراض به او نفي فرامين خدا و افساد في العرض است ، هرچهار سال نايب السلطنه اي با دوهزار شريك به شخم زدن وچپاول اين خاك گمارده ميشوند بدون حراس ، ،كه نه وابستگي عاطفي دارند به ملت ونه احساس تعهدي ،من به عقل ناقص خود به اين اطمينان رسيدم كه يك شاه ،معقولتر از يك نايب خدا و يك هيات چپاول در هرچهارسال است ،در اين چهل سال چهل بار خاك ايران را شخم زدند و يك بذر گندم هم دران ننشاندند ،
اب عمق ٥٠٠و١٠٠٠ متري هم در اين چهار سال تمام خواهد شد ،واگر به همين منوال طي طريق كنند در سال ١٤٠٠،زمين باير لم يزرعي ميماند بدون دغدغه حكام ، كه در بلاد كفر شهركها ساخته اند و دلارهايشان در بانكهاي اروپا وامريكا موجود ،هواپيماي شخصي و خدام حلقه به گوششان مهيا ،نه درد وطن دارند و نه مهر ملت بيچاره ايران ،
خلاصه جناب نوريزاد كاش شمارا ميديدم وهزار ساعت برايتان ميگفتم انچه راكه خود نيك ميدانيد ،
ثمره انقلاب گورستانهاي اباد شد و اب وبرقي به نرخ خون مظلوم واتوبوسي كه به بيراهه رفت ،معنوياتي كه گم شد وهم اين دنيامان سوخت وهم ان دنيامان جهنم .
خداوند عاقبت ماملت ايران را به خير كند ،انشاالله .
بزرگ مرد درود
؛ ماه ها پیش متنی نوشتم بودم تحت عنوان “محمد نوریزاد کیست” نمی دانم این متن را برایتان فرستاده ام یا نه ولی وقتی دیشب مصاحبه شما با تلویزیون کلمه را دیدم و آنرا با مصاحبه. زیبا کلام مقایسه کردم به خودم بالیدم که در باره شما غلو نکرده ام و عین حقیقت را گفته ام مجددا میفرستمش
محمد نوریزاد کیست ؟
سخنوری هنر مند و خردمندی پارسی گوی
که واژه گان را چون مومی نرم در صیقل کاری
ویرایش و پیرایش سخن بخدمت میگیرد ؛
سخنی که از اندیشه ناب ستم ستیزی و
درد و آلام انسان گرفتار در زنجیر استبداد
جهل و خرافه روایت میکند
نوریزاد پدیده ای نوین در تاریخ مملکت ماست
که هم در سخن گفتاری و نوشتاری استادی
بی بدیل است و هم در اندیشه ورزی؛ آرمانگرا
و انسان محور است ؛ روشنفکری سخنور و عملگرا
که این دو بندرت در کسی جمع میشود
و جالب انکه عملگرایی آرمان خواهآنه اش
ان چنان در شرایط هول انگیز این زمانه
پر هزبنه است که در میان انبوه ما خواب
آلوده گان و مصرف کننده گان افیون خواب
آورجهل و ستم پذیری ، او ‘ بیداری ‘تنهای تنها
است؛ تنهایی تنها چون کرگدنی مغرور و متکی به خویش
او نه به حزبی وابسته است و نه گروهی ایدولوژیک
را حامی و پشت سر دارد و همین دلیلی است
بر نوین بودن این سخنور پارسی گوی خردمند.
اگر مدعیان آزادی خواهی را حصار تنگ
مطلق انگاری اندیشه خویش و حسادت
ورزی سیاسی قدرت گرایانه سازمانی اجازت
میداد . میباید که نامه های نوریزاد به رهبر
را بارها و بارها به زیور طبع و نشر می اراستند.
تا کنون کدام روشنفکری با چنین واژگانی
نوین و آراسته به سخنی باحد امکان پارسی
خردمندانه و متهورانه و با آگاهی از هزینه های
هول انگیز ان؛ رهبری یک نظام توتالیتر و سخت
متصلب را به چالش کشیده است؟ مدعیان آزادیخواهی
چون توان همراهی و غیرت همدلی وهم گامی
ندارند ؛ برای توجیه ترس و بی عملی و ودادگی
خود بهانه می آورند که نوریزاد گماشته
رژیم است؛ زیرا سخنانی را که نوریزاد در تهران
بر زبان میراند؛ ما پاریس و لندن نشینان
جرات بیان حد اقل آنرا نداریم ؛ در جواب این
لم دادگان بر کرسی عافیت طلبی و استبداد
ستیزان دروغین باید گفت: اگر این دروغ
شما راست باشد ؛ رژیم جمهوری اسلامی
دموکرات ترین نظام حاکم بر جهان است
که این چنین به فردی اجازه میدهد تمام
مفاسد علنی و غیر علنی آنرا افشا کند
آنهم به با بیانی ادیبانه و خردمندانه.
گناه نا بخشودنی نوریزاد عدم وابستگی و
عدم جزم اندیشی اوست و اینکه زیر
علم هیچ حزب و گروهی سینه نمی زند
نوریزاد عملا به رژیم ثابت کرده است
که سربدار است و سربدار را زندان و
شکنجه و داغ و درفش ساکت نتواند کرد
علاج او حذف فیزیکی که شما مدعیان
دروغین استبداد ستیز آرزوی آنرا دارید
دور نشده کمی صبور باشید !!
نوریزاد صادق است و دردمند و غریبانه
در سفر؛ گاهی تنها روانه سیستان و بلوچستان
تا احوال معلمی فرزانه و در تبعید را جویا
شود و هنوز گرد سفر بر تن عازم کرمانشاه
است تا مرهمی بر زخمهای تن خانواده ای
فرو رفته بر داغ جانکاه جوانی از پای
فتاده به دشنه داعشیان ولایتمدار؛ نهاده
باشد و اوج شکوه و عشق و زیبایی این
سفر های غریبانه انجایی گستره می یابد
که بشیر را به پای بوسی می نشنید
و شرف و مردی و غیرت را به مفهوم حقیقی
ودر عمل تفسیر میکند . و بشیر پسرکی مظلوم
و مغمومی است که والدینش به جرم دگر اندیشی
گرفتار زندان و در اسارت تفکری جزم اندیش
که حق حیات در کره زمین را مختص پیروان
قائم آل محمد و علی میداند.و بشیر را در
عنفوان نوجوانی در حسرت و اندوه فرو برده.
کدامین عاقلی است که نداند ای گونه
عشق بازی نوریزاد در حد جنون است و
انتحار و حد اقل سزای ان از دیدگاه
قانون قضایی اندیشه ولایت ورزان؛ ارتداد
است و اقدام بر علیه امنیت و تمامیت
ارضی کشور و تبانی و اخلال علیه نظام.
اگر ما خفته گانی افیون زده نبودیم میباید
با خواندن سفرنامه کرمان(پوزخند
مارمولک) هزاران بار آرزوی مرگ برای خود
میکردیم که چنین بی اعتنا و بی تفاوت شده ایم
ونیز اگر روحانیون ما سر در آخور علیق حکومت
نمیداشتند و آموزه هایشان در راستای کرامت انسان
و اندیشه هایشان خرد گرای انسان محور می بود
میباید عمامه ها بر زمین میکوبیدند و منبرهای ریا
و زهد فروشی نا مقدس را به آتش خشم مقدس و
شعله شرف میسوزاند و بر مکتب خانه های دروغ و
جهالت و توجیه ستم و تجاوز قفل ناگشودنی میزدند
و حاکمان مست و ملنگ باده قدرت و لمیدگان مغرور
ومشعوف صندلیهای شوکت و سواره گان بر گزمه های
چهار پا واره افسون شده به طلسم سحر شریعت،
اندکی بخود می آمدند ومستی ثروت و قدرت از
سرشان می پرید و ان جوان رعنای نازنین را
فرزند خود می پنداشتند ، میبایستی که سر خود
هزاران بار بر دیوار بی غیرتی و نامردی بکوبند
نوشته پوزخند مارمولک و سایر نوشتار ها و گفتار
نوریزاد ضمن اینکه واگویی شجاعانه و منحصر
بفرد افشای جنایات هولناکی است که بر مردمان
این سر زمین رفته است ؛ سند ادیبانه نوینی است
که تعهد و مسئولیت و هنر یک روشنفکر دردمند
را با ادبیاتی منحضر به فرد در هم آمیخته است
————————–
درود نوبخت گرامی
سپاس از زجمتی که برای نگارش این متن متحمل شده اید. تلاش من این است که به مقام انسانیت برسم. وعده اش را در بدو پیروزی انقلاب داده بودند. قرار نیز همین بود اما یهویی سر از جای دیگر در آوردند و انسانیت به حاشیه رفت. نوشته ی شما بقول دوستان، یه کم زیادی روغن داغش زیاد شده. یا یکی می گفت: خوش خوشانت نشه یه وقت؟ با این همه از شما سپاس مندم.
با احترام
/
این اولین بار نیست که در این سایت شاهد قلمفرسایی تهوع آور چاپلوسان هستیم. هیچکس مثل خود نوریزاد نمی داند چقدر این جور نوشته ها دور از واقع و آلوده به دروغ است. این اراجیف دقیقا عین همان اباطیلی است که خود نوریزاد پیشترها برای خوش خوشان آمدن خامنه ای می سرود.
انسانیت این طور یهویی سر از جای دیگر درمی آورد جناب سپاس مند!
جناب احسان، من کاملا با شما موافقم و سخن شما را مطابق منطق عقل و منطق شرع می دانم،هیچ چیزی هم برای انسان بما هو انسان کشنده تر و قاتل تر از مدح و ثنای مبالغه آمیز پیش رو نیست چون ممکن است انسان را در ارزیابی خویش از خود باشتباه اندازد ،از پیامبر اسلام نیز نقل شده است که :احثوا التراب فی وجوه المدّاحین” یعنی به چهره چاپلوسان و متملّقان خاک بپاشید! این کنایه از این نکته است که انسان اصلا نباید از ابتدا اجازه تملّق به چاپلوسان بدهد،چون هرکس بنفس خویش از دیگران آگاهتر است ،علی علیه السلام نیز در خطبه ای در وصف متّقیان و خطاب به همّام که در نهج البلاغه هست فرمود هرگاه یکی از متقیان در جمعی مورد ستایش قرار می گیرد در نفس خود خطاب به خدای خود می گوید : ( َ” إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا اعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي اللَّهُمَّ لَا
تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُون”، یعنی هرگاه یکی از متقیان در جایی مورد تزکیه و مدح واقع می شود از آنچه در حق او گفته می شود بیمناک شده و می گوید من آگاهتر از دیگران بنفس خود هستم و البته خدای من از من بخودم آگاهتر است،پس خدایا مرا مواخذه نکن به آنچه دیگران در حق من می گویند از نیکی ها و مرا از آنچه آنها می پندارند برتر و بهتر قرار ده و از آنچه از خطاهای من که دیگران از آن بیخبرند در گذر.نهج البلاغه خطبه 193 )،البته تشویق بجا و باندازه در مسائل و موفقیت های شخصی وا جتماعی بد نیست،لکن بهم بافتن ها و مطوّلات ترتیب دادن ها خطاب به اشخاص و نسبت های غلط و مبالغه آمیز دادن به آنان معنایی جز خود نمائی یا خوف و طمع یا لااقل تلاش بر در دل رفتن دیگران نیست،و اینها با سنجه های اخلاق ناسازگار است،البته من مدیریت سایت را مقصّر نمی دانم چون ایشان این چاپلوسی را خوشبختانه به ریش نگرفتند،اما اگر من جای ایشان بودم اصلا اینگونه کامنت های بی معنا و لوس را منتشر نمی کردم یا لااقل فقط با ذکر اسم و عنوان فرستنده و ذکر یکی دو سطر از این مدّاحی ها ذیل آن از انتشار همه کامنت پوزش می خواستم
والله /////درد گرفت از این////// , ////تو رو نمیدونم . چرا این چاپلوسی های متهوع را سانسور نمیکنی ؟ خوشت می آ ید ؟ حالم به هم خورد !
عالی بود نوبخت عزیز. چاپلوسی زمانی است که شما نوری زاد را بشناسید و مثل آیت الله ها که شب و روز برای هم دعا و نذر و صلوات می فرستند از قِبَل او به نان و نوایی برسید. شما انسان شریفی هستید که شرافت در مسیر سخت نوری زاد بودن را دیدید و از گفتنش واهمه ای ندارید. بله این جور نوشته ها امکان بدفهمی دارند اما منتقد وقتی ذاتا با حمق آمیخته باشد کاری اش نمی شود کرد. حمق آنجایی است که فرق بیان یک نوشته برای حقیقت با وقتی که از آن نوشته بخواهیم به نوایی برسیم، درک نکنیم. این حمق را درمانی نیست و بسا چنین منتقدی در حال حمق ورزیدن، تصور کند در اعلا علیین است. بدبخت اند آنان که شرافت را با «سوادهای کلمه» ای اشتباه گرفته اند. شرافت حقیقتش چه بسا بخش مهمش ژنتیکی باشد و بهر حال آنقدر پیچیده است که به راحتی نصیب هر کس نمی شود. نوری زادی که تنها و یکه در برابر هرچه ناراستی است، می ایستد البته اگر تصور کند که بالا دست ندارد و خود را مهم بداند، به خود ستم کرده است، ولی این چیزی است که به خودش ربط دارد و آنچه به ما ربط دارد این است که: او تنها فردی است که شرافت مندانه همه چیزش را کف دست گرفته و آماده ی هر خطری است. خطری که هیچ یک از ما خواب زدگان حتی جرات نام بردن از آن در میان چند جمع محدود را نداریم. آیا در این سرزمین بلازده کسی هست بتواند چونان نوری زاد با صدای بلند بگوید هر کس راست می گوید سید است «عِلم» از او طلبی دارد و بیاید طلبش را بپردازد؟ آیا کسی هست؟ نیست. وقتی نیست طبیعی است که همه در شرارت تجمع کنیم و او را و کسی که راه او را قدر می داند ولو با یک نوشته کوتاه، هو کنیم.
تو جانم به /////////
ببینم این چاپلوسی ها را برای خوش آمدن خودت کرده ای یا نوریزاد ؟ خوب حالا ما چه باید بکنیم ؟ شروع کنیم به پرستش نوریزاد ؟
آقا سید مرتضی..نظرات علامه مجلسی، مقدس اردبیلی و آقا رضا همدانی را ارسال میکنم که نشان میدهد پوشش موی سر چندان پایه و اساس محکمی ندارد و بر خلاف ادعا مورد اجماع هم نیست..نظر شما چیست؟
مرحوم محمد باقر مجلسی ، در بحث « وجوب ستر عورت » و پس از نقل کلام برخی علماء مثل ابی الصلاح حلبی و ابن جنید در مورد اصل ستر عورت ، می نویسد ( بحار الانوار ۸۳/۱۸۰ ) ؛
ثم انه لیس فی کلام الاکثر تعرض لوجوب ستر الشعر . و استقرب الشهید فی الذکری الوجوب و هو احوط = سپس بدان که در بیانات اکثر فقهای شیعه ، سخنی در مورد « وجوب پوشش مو » وجود ندارد . شهید اول ، وجوب پوشاندن مو را نزدیک به واقع دانسته ، و این رویکرد او با احتیاط ، سازگار تر است .
الف ) علامه مجلسی ، در جایی که سخن از اصل وجوب ستر عورت است و بیان مصادیق آنچه در نماز یا غیر نماز باید پوشانده شود ( التی یجب سترها فی الصلاة و غیرها . بحار الأنوار ۸۳/۱۷۷ ) ، می گوید : در عبارات اکثر فقهای شیعه ، مطلبی دال بر « وجوب پوشش مو » دیده نمی شود .
خود او نیز پس از توجه به تمامی ادله و سخنان فقهاء ، فتوای قطعی به « وجوب پوشش مو » نمی دهد ، بلکه مبتنی بر روش کلی « اخباریان » احتیاط می کند .
با توجه به اینکه اخباریان شیعه ، عمدتا به روایات مراجعه می کنند و آنها را مبنای حکم شرعی می شمارند و در این راه ، معمولا به روایات غیر معتبر ه نیز اعتماد می کنند ، باید پرسید ؛ چه اتفاقی افتاده است که یکی از آشنا ترین فقهای اخباری شیعه که جامعترین مجموعه ی حدیث شیعه ( بحار الانوار ۱۱۰ جلدی ) را ایجاد کرده و از هر کس دیگری به اخبار شیعه آشنا تر است ، آخر الامر به احتیاط روی می آورد و مستندی برای « فتوا » و « حکم صریح در خصوص پوشش مو » پیدا نمی کند ؟
مرحوم مقدس اردبیلی در این خصوص می نویسد ( مجمع الفائدة و البرهان ۲/۱۰۵ ) ؛
و لولا خوف الاجماع المدعی ، لامکن القول باستثناء غیرها من الرأس و مایظهر غالبا ، فتامل … والجمع بین الادلة ایضا بالحمل علی الاستحباب طریق واضح ، فتامل = اگر ترسی از اجماع ادعایی نبود ، امکان منطقی استثنای غیر صورت و دست ها ، یعنی سر و چیزهای دیگری که در اغلب اوقات آشکار بوده اند نیز وجود داشته و دارد . پس در این نکته درنگ کن… و « جمع بین دلایل » به گونه ای که « حمل بر استحباب » شوند ، روشی روشن و پذیرفته شده است ، پس درنگ کن .
فکر می کنم کلام این فقیه اصولی شیعه در « جمع بین ادلة » و « حمل بر استحباب » و اینکه این روش « طریقی واضح » و شناخته شده و روشمند است ، به حد کافی صراحت در مطلوب داشته باشد . یعنی به روشنی نشان می دهد که صرفنظر از ادعای اجماع ، دلایل اطمینان بخش ( نقلی ) و یکطرفه ای برای قول به وجوب پوشش سر و گردن ، موجود نیست و آنچه وجود دارد ، مبتلای به معارض است و لذا باید به « جمع بین ادله » پرداخت که اقتضائی جز « حمل بر استحباب » ندارد . همچنین عبارت « عدم وجوب ستر الرأس » به حد کافی ، روشنی و صراحت دارد .
مرحوم حاج آقارضا همدانی ، نیز در مورد روایت موثقه ی ابن بکیر از امام صادق (ع) که می گوید : « زن مسلمان آزاده می تواند بدون داشتن پوشش سر ، نماز بخواند » آورده است ( مصباح الفقیه ۱۰/۳۸۵ )
عثمان گرامی
مطالبی که زحمت جمع آوری یا کپی آنرا کشیدید مربوط است به بحث نحوه پوشش زن و مرد در نماز نه پوشش زن و مرد در خارج از نماز،چون می دانید که پوشش زن و مرد دو قسم هست :پوشش در حال نماز و پوشش در غیر حال نماز،و این سه عبارت نقل شده از مرحوم مجلسی در کتاب الصلاه بحار الانوار ،و مرحوم مقدّس اردبیلی در کتاب “مجمع الفائده و البرهان” ایشان که شرحی بر کتاب “ارشاد” مرحوم علّامه حلّی هست ، و مرحوم حاج آقا رضا همدانی در کتاب “مصباح الفقیه” ایشان که شرحی بر کتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی هست ،هر سه عبارت باز می گردد به بحث از نحوه پوشش در نماز،و ارتباطی با بحث پوشش در غیر حالت صلاه (در فرض وجود نامحرم) ندارد،و چنانکه قبلا عرض شد بحث از نحوه پوشش زن و مرد در غیر حال نماز و در اجتماع،معمولا در کتاب النکاح از کتب فقهی بحث می شود که در آن موضع بحث همان است که قبلا اشاره شد که بنابر اجماع و شهرت فقهی و آیات سوره نور و روایات فراوان و معتبر ،واجب است بر زنان که همه بدن خویش باستثناء وجه و کفّین (صورت و دو دست تا مچّ) را از غیر محارم خود بپوشانند.و این بحث های مطرح شده در عباراتی که نقل کردید بحث هایی است مربوط به نوع پوشش زن و مرد در حال نماز در فرض نبودن نامحرم. البته ترجمه عبارت های عربی به فارسی نقل شده در این عبارتها درست هست اما بنظر می رسد این عبارتها و توضیحاتی که نقل کردید یا مغالطاتی آگاهانه بوده است از توضیح دهنده آن که بحث از پوشش صلاتی را به بحث از پوشش در غیر حالت نماز تعمیم داده است،یا ممکن است برداشتی نا آگاهانه باشد از این عبارت،در هر حال من برای اینکه مطلب روشنتر شود یکی دو سطر قبل تر از این عبارتها را از بحار الانوار و مجمع الفائده و البرهان برای شما نقل و ترجمه می کنم تا روشن شود که حتی در همین بحث پوشش صلاتی نیز باز هم مرحوم مقدس اردبیلی حکم به لزوم پوشش زن در نماز کرده است و اذعان باجماع کرده است و هم مرحوم مجلسی،چنین لزومی را به اجماع و شهرت بین فقهاء نسبت داده است حتی در حال نماز و عدم وجود نامحرم تا چه رسد به غیر حالت نماز و وجود نامحرم.
عبارتی که در بحار قبل از عبارت نقل شده شما هست اینطور است :
“تفصيل و تبيين اعلم أنه لا خلاف في وجوب ستر العورة في الصلاة و المشهور بين الأصحاب أن عورة الرجل التي يجب سترها في الصلاة و غيرها قبله و دبره أعني الذكر و الأنثيين و حلقة الدبر ……. و عورة المرأة جسدها كله عدا الوجه و الكفين و القدمين هذا هو المشهور بين الأصحاب و قيل ظاهر القدمين دون باطنهما فيجب ستره في الصلاة….”
(بحار الانوار ، ج 80 ص 178-179)
مرحوم مجلسی اینجا می گوید :بدان که هیچ خلافی نیست در وجوب پوشش عورت در نماز، و آنچه که مشهور است بین اصحاب (فقهاء امامیه) این است که عورت مرد که پوشاندن آن در نماز واجب است عبارت است از آلت رجولیت و بیضتین او ،نیز حلقه مقعد او….و عورت زن که واجب است در نماز پوشاندن او عبارت است از تمام بدن او باستثناء قرص صورت ،و دستها تا مچّ و پاها تا مچّ (روی پا و کف پا)،و این قول مشهور بین اصحاب است ،ولی برخی از فقهاء در مورد پوشش پا در نماز گفته اند در نماز پوشاندن روی پاها تا مچ کافیست و پوشش کف پاها لازم نیست.(پایان کلام مجلسی) و عبارتهایی که شما نقل کردید از بحار دنباله این عبارتی است که من نقل کردم،بنابر این می بینید که مرحوم مجلسی در مورد پوشش زن حتی در حال نماز فتوا به لزوم پوشش همه بدن داده است بجز صورت و دستها و پاها تا مچ،و آن عبارتها در دنباله اشاره با اختلاف قلیلی از فقیهان است.
—-
همینطور مرحوم مقدّس اردبیلی پیش از عبارتی که شما نقل کردید در کتاب مجمع الفائده و البرهان فی شرح الارشاد اینطور مرقوم فرموده است :
“و اما عورة المرأة فلا خلاف في كون كلها عورة: يجب سترها في الصلاة مطلقا، عدا الوجه و الكفين و القدمين، و في غيرها من الأجنبي: و في تحريم تكرار النظر إليها من المحترم مطلقا: و يؤيد الإجماع بعض الايات و الاخبار.
و اما ستر هذه الأشياء في غير الصلاة، سيجيء البحث عنه في النكاح.”
(مجمع الفائده و البرهان ، ج2 ص 104)
یعنی:و اما عورت زن پس هیچ خلافی نیست در اینکه همه بدن زن بمنزله عورت است که واجب است پوشاندن آن در نماز مطلقا باستثناء قرص صورت و دستها تا مچ و پاها تا مچ، نیز واجب است پوشاندن تمام بدن (باستثناء موارد پیش گفته) در غیر حال نماز ….و تایید می کند این اجماع را بعضی از آیات قرآن و روایات.
چنانکه ملاحظه می کنید باز مرحوم مقدس اردبیلی نیز پیش از عبارت های نقل شده شما در زمینه برخی اختلافات در مورد پوشش موی زن آزاد و کنیز در نماز،در این عبارتها تمام بدن زن را بلحاظ حکم بمنزله عورت دانسته است که پوشش آن چه در حال نماز و چه در غیر حال نماز از نامحرمان واجب است باجماع فقهاء و بعض آیات و روایات.
بنابر این مطالب نقل شده ارتباطی به بحث پوشش زن در غیر حال نماز که نامحرم وجود ندارد ندارد.
مایلم بدانم این مغالطه یا نا آگاهی در کدام کتاب یا مقاله صورت گرفته است،اگر ماخذ را می دانید لطف کنید.
بنده از رهبر معظم خیلی ممنونم که بقول خودشون 24 و بقول شیخ حسن 30 میلیون نفر را آدم حساب کردند و شیخ را منصوب کردند. ما که بالاخره نفهیمیدیم ما انتخاب میکنیم یا ایشون انتصاب مبکنه؟!!
دیگه اینکه ما 40 ساله اشتباهی فکر کردیم که در تمام این جلسات معنوی امام معصوم برکت میده ولی فهمیدیم نه بابا…برکات و نفس گرم رابرت موگابه چرتی از صد تا امام و نائب امام بالاتره!..ممنون حسن جانً که فهمیدیم که این نظام مقدس به برکت همین نفس دم و بازدم موگابه چرتی انشالله عاقبت بخیر میشه!!
خیلی ممنون که احمدی نژاد و رئیسی و خدا و موگابه و موگرینی بودند وخاتمی و بقیه نبودند!!بالاخره یه فرقی باید بین رای حلال و حروم باشه!..بعد هم ممنون که ارمنی ها و کمونیستها و بی خداها بودند ولی سنی های خودمون نبودند!!..موضوع ولایت شوخی بردار نیست!!
از سردار دهقان هم که آدامس خروس نشان میجویدند و وزراری خواب رفته و میرسلیم خمیازه کش و مهمانانی که از عظمت جلسه و سخنرانی طوفانی شیخ حسن کف کرده بودند ممنونیم!!
خیلی ممنون از نمایندگان سلفی گیر عقده ای که واقعا آبرو داری کردند و ما یادمون رفت بگیم بابا شیخ حسن تو که انقدر جنم نداری خاتمی رو به این جلسه دعوت کنی، بزرگی کن و دیگه حرف بیخودی در مورد بقیه چیزا نگو!!..موش بخورتت با این تحلیفت!! بقول جونا تحلیفت تو حلقم!!
به مناسبت فرارسیدن ایام حج، نوشتۀ پژوهشی زیر منتشر شد:
“اینست کعبه، اینست مکه”
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2017/08/blog-post.html
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
دو گفتگو پيرامون دو موضوع حاد ؛ روزگار سياه كارگران و طرح بيگارورزي دولت
1- زندان يا اخراج پاسخ مسئولان به مطالبات برحق كارگران نيشكر هفت تپه! گفتگو با شهروندان در شهرستان شوش
http://radio-neda.blogspot.com/2017/08/blog-post_6.html
2- واكنش كنشگران به بيگارورزي دولت در قالب ” طرح كارورزي” ، گفتگو با محمد حسن پوره از فعالان صنفي معلمان
http://radio-neda.blogspot.com/2017/08/blog-post_4.html
با سلام به نوریزاد گرامی
استاد متوجه هستی که شما اخیرا شده ای فتنه گر حرفه ای ؟ آ ن از فتنه ( دی ان آ ) و این هم فتنه لباس نازک آخوند ها درست زمانی که آقای خامنه ای در کار خفه کردن روحانیست با دخالت هایش در چیدن کابینه و در دست گرفتن دولت . آن تست (دی ان آ) و سید بودن یا نبودن و لباس آخوندیها مهمتر است یا دخالت های رهبری ؟ کارت این اواخر شده یک خرده الابختکی و بی برنامه و جنجالی . ما حالا باید متمرکز باشیم بر دخالت های رهبری و سپاه و کار شکنی هایشان تا زحمتی که برای انتخاب روحانی کشیدیم هدر نرود . این بحث های انحرافی را لطفا کنار بگذارید و گرنه بزودی نوریزاد خواهد ماند و سایتش و مگسان دور شیرینی . زنده باشی انشاءالله .
استاد عزیز و مهربان جناب نوری زاده گرامی
کاش یک جو فهم و درایت و بینش و محبت شما را همه ی ما داشتیم، مایی که با بخل و حسد و کینه آمیخته ایم و باز تولید مان جز افسوس و ندامت و ندانم کاری نیست.
انسان نیکوکار و نیکو اندیش در جهان کم است و این انسانها نایابند، شما استادی تواناو انسانی کمیباب هستید که هوش و خرد وانسانیت و انسان بودن را به ما یاد آوری می کنید .
درود و سپاس فراوان
با احترام
درشهر هرت
عبا، دستار، قبا، کیپا، تیلیت،هانفو،ساری، شلیته…. همه نام مخصوصی برای پوشش اند. حال این حجاب چیست؟ تنپوش خاصی بوده است؟
درشهر هرت
مردم دنبال مدرک اند و دختر به کمتر از دیپلم نمی دهند ، هر چه مدرک فرد بالاتر باشد او را درمقام بالاتر می انگارند. این مردم که نانشان را از نانوا وراهشان را با تاکسی یا اتوبوس طی می کنند ، برای دوختن چادر و عبایشان به خیاطی ، برای اصلاح سر و صورت به آرایشگر نیازمد و …..
کارها را بی ارزش می دانند چون کار دست ارزشش در جوامع عقب افتاده کم است و در عوض به یک مهندس بیکار تعظیم می کنند.
همین مردم که به دیپلمه کمترسلام نکرده ، عجیب است که بدنبال مشتی بیسواد اباطیل گو بدون تحصیل و دیپلم ،راه افتاده و هر حرف یاوه و چرندشان را باورو تعظیم می کنند ،در پشتشان نماز می خوانند و حاضرند برای آنها شهید شوند!
این مردم یاد نگرفته اند که ارزش هر کار مساوی است چون کمک به انسان است ، آن نانوا ، خیاط ، دکتر سلامت و راننده و….زمانی که کارشان را بخوبی و خلاقیت و وظیفه انجام می دهند ،کمکی به انسان و بشریت کرده و قابل تمجیدند ، یکسان و بدون استثناء.
واما مدرک در این میان تنها کمکی برای فرد است و چیزی بیشتر نیست، ملاک استعدادهای فرد با مدرک تمام نمی شود وارزش فردی ربطی به مدرک ندارد. انسان فرهیخته و با استعداد ،فراتر از هرمدرک عمل می کند .مدرک تحصیلی،یک میزان معمولی و عمومی فرهنگی در جامعه است و چیزی بیشتر نیست.متاسفانه، مردم ایران به رهبران بیکار و یاوه گو عادت و آنها را الگوکرده اند و چون آنهاکار را عیب می دانند، و درنیافته اند که هر کس را استعدادهایی است .
بله مردم ایران زمین ، مردم عجیبی هستند ، بدون استعدادی خاص دربدر دنبال مدرکند.
و بدین خاطر،
قورباغه رپ می خواند و میمون سخنرانی می کند و الاغ خود را عاقل ترین می داند.
بدتان نیاید منظورم شما نیستید، فقط همسایه اتان است.
سلام
در نوشته قبلي در باره ي تازه ترين يافته هاي نژاد ي مطلب را نقل كردم كه معتبر بوده و تمام نظريات قبلي را كاملا رد مي كند با توجه به اين تحقيقات مردم آلمان هم يك نژاد نيستند چه رسد به ايران
Reference Populations – Geno 2.0 Next Generation
German
Jewish Diaspora
5%
Great Britain & Ireland
11%
Western & Central Europe
42%
Eastern Europe
16%
Finland & Northern Siberia
6%
Scandinavia
14%
Southern Europe
6%
This reference population is based on people native to Germany. The dominant Western and Central European and Eastern European components likely reflect genetic remnants from early settlers in Europe, hunter-gatherer groups who arrived there more than 30,000 years ago.
نتايج بدست آمده در باره كشور آلمان به دوره زماني سي هزار سال قبل نشان مي دهد كه 5 درصد يهودي -42 درصد اروپاي مركزي و غربي – 16 درصد نسل مردم شرق اروپا – 6 درصد فنلاندي و از شمال سيبري-14 درصد اسكانديناوي
و بالاخره 6 درصد از نسل مردم جنوب قاره اروپا
—————
نتایج کشور ایران
Iranian
Arabia
56%
Eastern Africa
4%
Northern Africa
2%
Central Asia
4%
Asia Minor
6%
Southern Europe
2%
Southern Asia
24%
This reference population is based on native Iranians. As some ancient populations migrated from Africa, they passed first through southwestern Asia en route to the rest of Eurasia. Some populations stayed in the Middle East and southwest Asia, over time developing unique genetic patterns. The large Arabian and Southern Asia components found in our reference Iranian population reflect these ancient patterns. The Asia Minor and Central Asia components likely arrived via the migrations of groups originating in those regions farther north, such as the Turks and Mongols. The Silk Road also may have served to disperse Asian genetic patterns farther south and west.
——————–
بسيار خوب دوستان فرهيخته مي بينيد كه مجموعا 6 درصد از ايرانيان از نسل مردم آفريقاي شمالي وشرقي هستند
با توجه به جمعيت فعلي ايران تقريبا 5 ميليون نفر از مردم ايران ريشه افريقايي دارند كه در استانهاي جنوبي ساكن هستند
این ارقام از لحاظ ژنیتیکی دقیق نیستند.
عبدالله اینکه تو آورده ایی نه پژوهش است و نه مدرک.تو مثل اینکه اصلا معنی پژوهش را نمی دانی.تو همونا سهمیه دانشگاه شریف که حرم کرده ایی زیادت هم بوده.بفرمایید آدرس این پژوهش در کجاست ؟ همینطور از جایی که نمیشه چند جمله بنویسی و مث /// بگی که خب زنان چون عقل شما ناقص است پس شما در جهنم هستید.تو آور باید ثابت کنی که این چرت و پرتوهایی که می نویسی سند و مدرک علمی قابل بررسی و قابل اعتماد دارد و بعد اراجیفی را اینجا بنویسی.
سوال از سید مرتضی
در حالیکه ///////////// خودشان مواد مصرف میکنند. آیا اعدام قاچاقچیان وجاهت قانونی دارد.
هرکس مواد مخدّر مصرف کند کار خطایی مرتکب می شود و بخود ضرر و آسیب می زند،و عمل او بهر حال مذموم است خواه اعتیاد را یک مریضی بدانیم یا یک جرم و بزه کاری و مجازات آن هم هرچه هست در قانون هست،اما قاچاق مواد مخدر که شغل و مایه کسب قاچاقچیان هست در واقع تجارت مرگ هست و از مقوله مصرف موادتخدیر کننده نیست، و بجهت فساد و افسادی که در این تجارت و عمل هست برای آن اشدّ مجازات تعیین شده است برای بازدارندگی و پیشگیری از وقوع یا تکرار جرم و نابود کردن مردم یک سرزمین،و این مجازات یا قانون ربطی به مقوله اول ندارد.
سلام بر ناظران گرامی
فارغ از اینکه به چه کسی تعریض شده و چه اشکالاتی به او داریم و فارغ از صحت یا سقم مطالب دیگر،این عنوانی که از سوی مدیریت این سایت عنوان این پست قرار گرفته است یک عنوان مغالطه آمیز و نادرست و دور از اخلاق است برای جلب توجه،و هیچ ارتباط منطقی یا شرعی بین نازک بودن لباس بیرونی کسی با مساله پوشش واجب بانوان از نظر اسلام وجود ندارد،چون از نظر اسلام و فتوای اجماعی اسلامی ،زنان لازم است همه بدن خویش را باستثناء وجه و کفین بپوشانند و روی این جهت جایز نیست زنی در عرصه عمومی کشور اسلامی، لباس تنگ و بدن نما و محرّک شهوت مردان ،یا لباس نازک بدن نما بپوشد،و این ربطی به این ندارد که یک مرد-خواه روحانی خواه غیر روحانی-عبای نازک،پیراهن نازک،کت نازک جوراب نازک یا چیزهایی از این قبیل بپوشد چون از نظر شرع اسلام،آنچه که بر مردان پوشاندن آن لازم است فقط عورتین آنهاست و بقیه بدن مردان وجوب پوشش ندارد.از این بیان معلوم شد که غرض اصلی از کاربرد چنین تعبیراتی و گذاشتن عکس اشخاص ، یکی جلب توجه مشتریان است و دیگری شجاعت نمائی ها در وانمود نقد اجتماعی، نه بیان یک واقعیت دینی یا عقلی یا اجتماعی و نقد انسانی مودبانه و منطقی آن،در حالیکه می شود اگر نقدی به شخصیتی یا نقدی به یک واقعیت اجتماعی یا نقدی به واقعیتی شرعی مثل لزوم پوشش بانوان وجود دارد بدون کار برد مغالطات توهین آمیز،مطرح شود.
آیا پارچه لباس این بی وجدان همان پارچه لباس عروس نیست؟ روحانیت به چه سبب به این ناز و کرشمه و چشمان شهلا نیاز دارد؟ او قصد دلربایی از چه کس را دارد؟ او عروس هزار داماد است؟
دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند // کین عروسی است که در عقد بسی داماد است
سلام بر آقا سید مرتضی
این که شما فرمودید فقط عورتین مردها باید پوشیده شود و بقیه بدن مردان وجوب پوشش ندارد، یک سوال شرعی دارم
اگه یک مرد جوان خوش تیپ و خوش اندام که عورتین اش را پوشانده، اما پاهاشو اپیلاسیون کرده و با شلوارک کوتاه بالای زانو و پیرهن شیشه ای تنگ و چسبان که دکمه هاش تا روی نافش بازه و سینه اش را بیرون انداخته، بیاد تو خیابون و زنها و دخترا رو تحریک کنه، کارش از نظرشرعی درسته؟
مگه ما زنها و دخترها حق نداریم تحریک بشیم؟ حالا اگه تحریک شدیم چیکار کنیم. به بخشین اگه سوال شرعی من بی ادبی هست. تشکر میکنم اگه این مشگل شرعی منو حل کنین.
سلام
هدف اسلام از وضع برخی قوانین محدود کننده در رابطه متقابل زن و مرد،ایجاد مصونیت در محیط اجتماع و خانواده هست تا کامجوئی ها و التذاذات جنسی طبیعی بین جنس زن ومرد منحصر شود به محیط خانواده و ازدواج مشروع برای تامین آرامش و سلامت روحی و جسمی و حفظ پیوستگی نسل. روی این جهت،از نظر اسلام هرگونه تحریک و تحرّک ارادی و عامدانه در زمینه های جنسی خارج از کانون مشروع خانواده ،ممنوع هست،و آنچه که مورد اشاره قرار گرفت بیان حدّ واجب پوشش در زن و مرد بود،بنابر این تحریک و تحرّک های اینچنینی مطلوبیت شرعی ندارد،البته تحریک جنسی نیز بطور طبیعی اختصاص بمرد ندارد و زنان نیز بطور طبیعی ممکن است از دیدن مردان تحریک شوند،هرچند بر اساس تحقیقات و استقراء تجربی،میزان تحریک پذیری جنسی در مردان بسیار سریعتر از زنان هست و زنان دیرتر تحریک جنسی می شوند و از این جهت اسلام برای رابطه زناشوئی مرد و زن سفارشاتی برای مغازله و تمهید مقدمات جنسی برای تحریک زن دارد،در عین حال باید در بررسی احکام اسلامی به همه احکامی که در یک زمینه خاص وارد شده توجه کرد،مثلا با وجودی که از نظر اسلام ،زن لازم است همه بدن خود را که کانون قوی جذب و کشاکش جنسی برای مردان هست،بپوشاند،در عین حال بر مرد نیز واجب است که به بدن زنان دیگر نگاه نکند،و حتی از نظر اسلام نگاه کردن التذاذی یا با ریبه بهمان دو موضع استثناء شده بدن زن (یعنی وجه و کفّین) نیز حرام می باشد،و متقابلا بر زنان نیز نظر و نگاه کردن متعمّدانه به ابدان مردان نامحرم خصوصا در چنین فرض هایی که مظنّه وقوع در فتنه هست،مطلقا حرام هست.
در مورد حقّ تحریک،تحریک امری طبیعی و غیر اختیاری است که تابع اسباب تحقّق آن یعنی نگاه کردن عامدانه و تکرار نظر و وارسی و چیزهایی از این قبیل است و چنانکه عرض شد همانطور که نظر شهوت آلود و متعمّدانه مردان به بدن بانوان حرام هست،نظر شهوت آلود و متعمّدانه زنان به بدن مردان نیز حرام است،پس از این جهت که تحریک امر غیر ارادی تابع اسباب تحقق آن است و این اسباب از نظر اسلام علی السویه بر زن و مرد نامحرم حرام شده است، اساس این سخن که “زنان هم حق تحریک دارند” گرایشی فمینیستی و نادرست هست،البته در محیط حلال خانوادگی و بین زن و شوهر،نه تنها تحریک جنسی یکدیگر ممنوع نیست بلکه امر مطلوب و مستحبّی نزد شارع هست.لکن در غیر محیط خانواده و در سطح اجتماع ، تحریک کردن متقابل زن و مرد نامحرم یکدیگر را،امری ناشایست و نامطلوب و حرام است.
البته تحریک شدن جنسی هم برای زن بطور طبیعی وجود دارد و هم برای مرد،و این ممکن است معلول عدم التزام به احکام دینی باشد یا نباشد،بهمین جهت در اسلام رابطه متقابل زن و مرد نامحرم علیرغم جواز حضور زن در عرصه های اجتماعی، بکمترین سطح ضروری در اجتماع تقلیل یافته،یا مثلا در روایات ما از نگاه شهوت آلود و غیر ضروری زن و مرد نامحرم به یکدیگر به “زنای چشم ها”تعبیر شده است،بهر حال چه تحریک زن و مرد معلول عدم رعایت هنجارهای در نظر گرفته شده در اسلام باشد و چه معلول عوامل طبیعی یا اتفاقی دیگر باشد،سفارشی که در روایات شده است این است که اگر مرد تصادفا یا بر اساس گناه و نظر حرام ،زنی را دید و تحریک شد،زود با همسر شرعی خود همبستر شود ( در این زمینه روایت معروفی از مولی علی علیه السلام هست که هرکدام از شما زنی را دید و تحریک شد بخانه برود و با همسر خویش آمیزش کند زیرا آنچه که با آن زن هست در همسر خود او نیز هست) و چنین سنجه ای با وحدت ملاک ،برای بانوانی که فرضا تحریک شده اند نیز وجود دارد و درخواست طبیعی زن از مرد خود در محیط مشروع خانواده نیز،نامطلوب عقلی یا شرعی نیست.امیدوارم سوال و مشگل (مشکل) شما حل شده باشد.
سلام
سید مرتضی شما جواب منو ندادی. شما گفتید مرد باید فقط عورتین اش را بپوشاند. پرسیدم اگه مرد جوان خوش هیکل و خوش بر و رویی عورتین اش را پوشاند ولی با شلوار کوتاه و پیرهن بدن نما بیاد بیرون و زنها و دخترها رو تحریک کنه و به مورمور بندازه، معصیت کرده یا نه؟ جواب منو ندادی. من کاری به زنها زود تحریک میشن یا دیر ندارم. من مشگل شرعی دارم. خدایا بتو پناه میبرم. بقول شما مولا علی فرموده اگه مرد تحریک شد، فوری بره خانه و با عیالش بپره تو رختخواب. حالا اگه زن تحریک شد و شوهر هم نداشته باشه، چیکار باید بکنه؟ اون جوان بنظر من معصیت کرده. حالا شما هرچی میخوای بگو. چرا هرچی فشاره میزارین رو سر زنها؟
سلام،من که پاسخ شما را دادم و گفتم چنین عملی شرعا درست نیست،و اضافه بر آن توضیح دادم که باید احکام شریعت اسلام را دقیق و همه جانبه دید و توضیح دادم که در اسلام کامجوئی جنسی بهمه مراتب آن منحصر است در محیط خانواده و نکاح شرعی،و هیچ زن و مردی در سطح عمومی جامعه نه حق تحریک جنس مخالف را دارد و نه حق نظر کردن به محسّنات دیگری ، چه در ناحیه زن و چه در ناحیه مرد،و شما در سطح جامعه دینی نیز نمی یابید کسی بوصفی که شما گفتید و پسند شماست اپیلاسیون سر تا پا کرده و از زنان دلبری کند،ضمن اینکه توجه نمی کنید که مرد بوصف اپیلاسیون ممکن است پسند شما باشد و دیگران مثلا مرد پشمالوی فاقد اپیلاسیون را بپسندند! در مورد تحریک نیز عرض شد که تحریک جنسی در سطح جامعه منافی عفت عمومی است و کسی حق تحریک ندارد همچنانکه کسی اعم از زن و مرد نیز حق چشم چرانی ندارد،بنابر این با رعایت همه احکام شرع زمینه تحریک منتفی است ،حال اگر زنی یا مردی در خود عطش جنسی احساس می کند راه درست و مشروع آن،ازدواج معتبر شرعی اعم از موقّت و دائم است و….راه دیگری وجود ندارد مگر همین راههای بی بند باری غربی مثل بی حجابی زن و بی حیائی زن و مرد و فحشاء و همجنس بازی و ازدواج زن با زن و مرد با مرد، تحت عنوان آزادی و حقوق و بشر که غایت آمال “عقل گرایانی” است که عقل ناقص خود را عیار ارزیابی دیانت و شریعت و احکام حقّه آن می دانند.
میفرمایید بانوان شهوت ندارند؟ با دیدن مردی خوش اندام و زیبا رو تحریک نمی شوند؟ اگر مرد لباس نازک پوشیده باشد زن تحریک نمی شود؟همیشه زنها هستند که باید مواظب باشند خدای ناکرده مردی را تحریک نکنند؟ پس این قصه یوسف و زلیخا جعلی است و چنین داستانی هرگز واقعیت نداشته؟
آواز زن حرام است آواز مرد حرام نیست؟
سید عزیز عاقلانه است استدلال شما؟ به جای ارایه راه حل به جای حل مسیله صورت مسیله را پاک میکنید
سید عزیز کی متوجه خواهید شد این قواعد شرعی اختراع بشر است بشر هزار سال قبل متعلق است به فرهنگ مرد سالاری قبایل عرب ایرانیها هم بهتر از این نبودند اروپاییها هم آن زمان همین گونه فکر میکردند
“می فرمایید بانوان شهوت ندارند؟”
من چنین چیزی نگفتم،این خلافت بداهت و حسّ است.
—-
“با دیدن مردی خوش اندام و زیبا رو تحریک نمی شوند؟”
ممکن است تحریک شوند لکن در توضیح کامنت دیگری گفتم مطابق تجربه و استقراء ،میزان تحریک پذیری مردان از دیدن زنان زودتر و سریعتر است،ضمن اینکه تفاوت جذابیت بیشتر همه بدن زن از مرد بجهت لطافت و ظرافت بیشتر ارگانیسم بدن زن،امری محسوس و غیر قابل انکار هست ،باضافه آسیب پذیر بودن بیشتر زن از مرد در این زمینه.
—
“اگر مرد لباس نازک پوشیده باشد زن تحریک نمی شود؟”
پاسخ این پرسش از پاسخ فقره قبل روشن شد،بله ممکن است تحریک پذیری وجود داشته باشد ولی تحریک پذیری در مورد زن و مرد بطور محسوسی متفاوت است،ضمن اینکه چنانکه در کامنت دیگر توضیح داده شد،در اسلام مکانیسم دیگری در خصوص حرمت نظر و رویت متعمّدانه به نامحرم وجود دارد که در زن و مرد یکسان است.
—-
“همیشه زنها هستند که باید مواظب باشند خدای ناکرده مردی را تحریک نکنند؟”
خیر اینطور نیست،چون فارغ از تعبّد به حکم شریعت در نوع پوشش زن و مرد،و فارغ از تفاوت چشمگیری که در تحریک پذیری بین زن و مرد وجود دارد و ممکن است همین،مناط و معیار تفاوت حکم پوشش باشد،چنانکه اشاره شد،حرمت نظر شهوت آلود و متعمّدانه -و باصطلاح،نگاه از روی تلذّذ و ریبه- برای زن و مرد یکسان است، و برای زنان نیز ممنوع است متعمّدانه و بقصد تلذّذ به بدن مردان اجنبی نگاه کنند، برای مردان نیز ممنوع است که حتّی به مواضع استثناء شده بدن زن(وجه و کفّین) نظر متعمّدانه و شهوت آلود و بقصد لذّت کنند، و قرآن کتاب خدا نیز این ممنوعیت طرفینی را در دو آیه جداگانه ،هم برای مردان و هم برای زنان بیان فرموده است:(قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُون.نور/30: به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين براى آنان پاكيزه تر است، زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است.وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها…..نور/31: و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه [طبعاً] از آن پيداست…
بنابر این روشن است که مکانیسم مواظبت و ملاحظه و خودداری از نظر شهوانی،طرفینی است.
—–
“پس این قصه یوسف و زلیخا جعلی است و چنین داستانی هرگز واقعیت نداشته؟”
خیر ،قصّه یوسف و زلیخا بگزارش قرآن یک داستان واقعی است و حضرت یوسف سلام الله علیه یکی از انبیاء بنی اسرائیل بوده است،البته اینطور که در قرآن و روایات هست زیبائی حضرت یوسف زیبائی خارق العاده ای بوده است که در بخشهایی از آیات سوره یوسف بر آن تاکید شده است ، مثل آنجا که زنان شهر وقتی بطور جمعی جمال یوسف را می بینند ناگهان و همزمان،همه با چاقویی که در دست داشتند برای برش میوه،انگشتان خود را مجروح می کنند و می گویند:سبحان الله! این زیبائی خیره کننده یک انسان نیست! این یک فرشته است!
حال ،گذشته از واقعی یا سمبلیک بودن این داستان که الان موضوع بحث نیست،تصادفا این قضیه که شما به آن اشاره کردید ،دلیل قاطعی بر لزوم مراقبت و ملاحظه طرفینی زن و مرد نسبت به جاذبه های قوی جنسی و خطر بالقوه شدید است و اینکه مراقبت و مواظبت باید طرفینی و دقیق باشد وگرنه ممکن است حتی زن شوهر دار متمایل بجنس مخالف دیگری غیر شوهر خویش شود و همینطور در طرف مرد،بنابر این، احسنت به ساسانم! این موضوعی که پیش کشیدید موید خوبی بر بیانی بود که من داشتم.
—
“آواز زن حرام است آواز مرد حرام نیست؟”
“صدای زن و گوش دادن به آن اگر مهیّج شهوانی یا موجب فساد باشد جایز نیست،وگرنه مانعی ندارد،تک خوانی زن نیز اگر به حدّ غنا نرسد و فساد آور نباشد اشکال ندارد”.
من در پاسخ شما ،متن فتوای مرحوم شیخنا الاستاد آیت الله منتظری ره را نقل کردم،این نظر ایشان و برخی دیگر هست و البته مساله مورد اختلاف است،اما آنچه که بنیاد این مساله و تفاوت بین زن و مرد در این زمینه هست باز می گردد بهمان نکته وجدانی که عرض شد:اینکه جاذبه های جنسی تحریک کننده در پیکر زنان و از جمله صوت آنها ،برای مردان،بطور محسوسی قویتر و جذّابتر هست و نکته این تفاوت های حکمی و تاکیدات شارع مقدّس ظاهرا همین جهت است و در این مورد شعارها و گرایشات فمینیستی ، شرعا فاقد ارزش هستند، چون زن و مرد در اکثر احکام شرعی مشترک هستند و تفاوت های حکمی در بعض احکام ناشی از بی عدالتی نیست بلکه ناشی از ساختار خاصّ و ظریف تکوینی خلقت شگرف زن هست.
—
“سید عزیز عاقلانه است استدلال شما؟”
بله استدلال من از استدلال شما فمینیست ها و منکران شریعت که درک درستی از حکمت حکم آفریدگار انسان و زن و مرد ندارید و به آن التزامی ندارید،عاقلانه تر است اگر خرد خویش را جدای از هواها و هوس ها و ذهنیت های دیگر،حاکم کنید.
—
“به جای ارایه راه حل به جای حل مسیله صورت مسیله را پاک میکنید”.
تعبیر را اصلاح کنید،مساله صحیح است نه مسیله،صورت مساله نیز پاک نشد،درک شما از احکام شریعت ناقص و مشوب به هواست.
—-
“..کی متوجه خواهید شد این قواعد شرعی اختراع بشر است بشر هزار سال قبل متعلق است ..”
اینها شعارهای نادرست همیشگی شماست که مورد قبول نیست،لطفا در مقام استدلال از پروپاگاندا و شعار خودداری کنید،از نظر ما احکام شریعت دارای ملاک ها و مصالح و مفاسد واقعی است که گاهی عقل انسان درکی از آن دارد،و گاهی درک درستی ندارد و حکم درست عقل تحت غبارهایی از هوس و هوی دفن می شود،نیز احکام اسلام مرد سالارانه نیست،و چنانکه اشاره شد احکام ،عموما مشترک بین زن و مرد هست و تفاوت حکمی در برخی موارد باز می گردد به ساختار خلقت زن و نقش آفرینی او در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی.
خوشحالم این نوبت،عقاب سایت نوریزاد،کبوتر سفید مودّبی بود.
به این علت است که میگویند خدا مرد بوده است. حتی این زحمت را به خودش نداده که برود از یک زن بپرسد آیا با دیدن بدن لخت یک مرد تحریک میشود یا خیر
موهای سیاه وبلند من همه را مجذوب خود کرده بود
مادرم هر زور دست دلای موهای مشکی وبلند من میکرد ومیگفت:
مهتاب مواظب موهایت باش
بمدرسه رفتم کلاس اول ابتدایی
یک روسری شل ول و ولق سرم بود که هرلحظه ان را بستم اون اول اول نشستم همیشه دوست داشتم اول باشم تا دیده بشم
معلم یک خط کش بلند دستش بود که ب سمت من آمد وبا خط کش رو سرمن کوبید وگفت حجابت را رعایت کن . منم که شوکه شده بودم وفقط مسیر خط کش را دنبال کردم این بار محکم روی دستم زد وگفت: لاک هم نمیزنی گفته باشم
این بار ضربه شدید تراز ضربه به سرم بود انگشت کوچک دست راستم تیر کشید
یواشکی دستم را در داخل جیب مانتوم بردم که دردش کمتر شود
من به خانه رفتم وبرای هیچ کس نگفتم شرح حال خودرا تا صبح ازشدت درد خواب ب چشمم نیامد
صبح قبل ازمادرم بلند شدم وباکمک دست چپم مانتو وروسری را پوشیدم وبه مدرسه رفتم ترسیدم که نکنه کاربدی کرده باشم ومادرم هم مرا سر زنش کند
به مدرسه رفتم این بار ب نیمکت اخر رفتم از بخت بد من املا داشتیم مشقهایم راهم ننوشته بوم اخه انگشت دست راستم شکسته بود ورم کرده بود معلم ازما مشق دیشب راخواست منم بریده بریده گفتم ببخشید اقا
گفت : بی نظمی تاکی؟ این بار یک سیلی محکم درگوشم حس کردم داخل سرم جرقه زد
منم پابه فرار گذاشتم ب خانه رسیدم مادرم دعوام کرد
دختر ؛توکه دیشب مشق ننوشتی صبح هم صبحانه نخورده الان هم که زود برگشتی اخه چرا بی نظم شدی ؟!
رنگم پریده بود، سرم گیج رفت ، فشارم افتاد چشام سیاهی رفت گوشم کپ شد ودیگه چیزی حس نکردم
با ضربه های محکمی که مادرم ب صورتم زدوآب سردی که رویم ریخت بود ب هوش امدم همه همسایه ها دورم جمع شده بودن ومادرم مرتب جیغ میکشید مهتاب! دخترم چی شد ؟!
بازهم ماجرای مدرسه وکتک وفرار را برای مادرم تعریف نکردم ترسیدم که بیاد مدرسه ومعلم بگه دخترت بی حجاب بوده وفهمیده!!! بودم که حجاب یعنی اینکه روسریت را سفت ببندی
روز بعد ب مدرسه رفتم،
بادست چپم روسریم را مکرر سفت میکردم
با یک تیکه پارچه سفید انگشت دستم را بسته بودم
ریحانه ازمن پرسید مهتاب ؟این انگشتت زخم شده؟گفتم بله دیروز چاقو دستم را برید
من که تا الان هیچ دروغی نگفته بودم بدنم سرد شدحس خیلی بداشتم حس کردم که تمام عالم دار ن بمن نگاه میکنن ومیدونن که من دروغ میگم
تصمیم گرفتم دیگه دروغ نگم
برگشتم خانه کیفم را انداختم وسط خونه وازشدت درد انگشتم حتی نهار نخوردم
باخودم فکر کردم چکارکنم که روسریم دیگر سرنخورد ازسرم
مادرم داشت نان می پخت .
دزدکی رفتم از داخل چرخ خیاطی مادرم یک قیچی برداشتم وازته موهامو زدم
وروسریم را محکم بستم که مادرم نبیند
صبح: این بار هم قبل ازمادرم بیدار شدم وب مدرسه رفتم مثل یک پرنده که از قفس آزاد شده باشد از کوتاه کردن موهام خیلی خوشحال بودم
زنگ وسط ورزش داشتیم اقا معلم خط کش بدست دم در وایساده بود وبه بچه ها گفت مسابقه دو هست نفراول یک مداد جایزه داره منم کفشهایم را محکم وتاجایی که توانستم دویدم
خط پایان نزدیک بود به خط پایان رسیدم ازخوشحالی داشتم بال درمیاوردم کسی به پای من نرسیده بود من اول شدم
باصدای بلند معلم سرم را سمت عقب چرخاندم مرا صدا میزند ویک سمت دیگر هم کلاس هام بودند که همگی زده بودند زیر خنده
من متعجب شده بودم که چی شده؟
یکدفعه دیدم باد ملایمی ازلای گوشم رد شد دستم را سمت گوشم بردم دیدم همون لحظه اول مسابقه روسریم افتاده است خنده بچه ها و هوار معلم بخاطر سرتراشیده من بود
دستم روی سرم گذاشتم وجیغ کشیدم
نسترن روسری من را ومنم سرم کردم خیلی خجالت کشیدم معلم من را به دفتر برد وباخط کش درازش این بار روی دست چپم زد کمی یواشتر از دفعه قبل
وگفت:دختر توچرا موهاتو زدی ؟
منم هیچ حرفی برای گفتن نداشتم داشتم فکرمیکردم چی بگم بخودم قول داده بودم که دروغ نگم اسرار معلم وقول خودم از طرف دیگه منو اذیت میکرد
گفتم ببخشید اقا سرم شپش زده بود .یکدفعه معلم عصبی شد وبمن گفت ازفردا با والدین ب مدرسه میای
منم میان این همه دروغ وخجالت مانده بودم ب خونه برگشتم مادرم روز بعد به مدرسه آمد معلم ب مادرم گفت:این دختر است شما تربیت کردی مادرم سرش را پایین انداخت معلم هم کل ماجرا را برای مادرم گفت
به خانه برگشتم مادرم بمن گفت :خبری ازنهار وشام نیست ازفردا مدرسه هم نمیری تومیتونستی اینده خوبی داشته باشی ولی ابروم برام مهمتره
روز بعد که بیدار شدم کیفم را ب روی شانه م انداختم که با عصبانیت پدرم روبه روشدم مدرسه حق نداری بروی
من زار زار گریه میکردم
ازفردا وفرداهای ان روز دیگر ب مدرسه نرفتم
موهای خوشکلم راازدست داده بودم
مدادی که درمسابقه برنده شدم بمن ندادن
مدرسه هم که دیگر نرفتم
منم هرروز یواشکی از گوشه پنجره بچه ها را که ب مدرسه میرفتن نگاه میکردم
ساعت 9 صبح بود صدای بلند معلم از آن طرف روستا پیچید نسترن حجابت را رعایت کن
مثل این است که حیا در قاموس این آخوند جای ندارد. کسانی که بنزد ایشان میروند و پول شرعی میدهند. لبخند زشت او را میبینند از بی حیایی او لذت میبرند. لبحندی مثل///////////////////////
سلام اقای نوری زاد یگ قاضی بود مشهد ازمتهم می پرسید تا میزمن چند موزاعیک فاصله داری ومتهم می شمرد چهارموزاعیک چهارسال بهش میداد فکرمیکنم حیدری یا طاهری بود میتوانم دقیق بپرسم زندانی هایی که به انهاحکم داده بود میگفتن روزی ازمتهمانی که درجریان بوده می پرسه چند موزاعیک با میز من فاصله داری طرف چنان می پره که به میزدنزدیک میشه وفاصله اش تا صندلی اش یگ موراعیک بوده دمش گرم داده یگسال واین ها مثل خودمن توجبهحه مدرک غیرحضوری گرفتن البته من مورد دیگری داشتم برکه امتحانی بیرون درحدود چهارده پانزده پرشده بود بابرگه ام عوض میکردن ویا شیمی هیچی بلدنبودم جواب یگ سوال رانیگفت دوباره جواب یکی دیگه وتاموقعی که می پرسیدچند میگری میگفتم دوازده میگفت بسه برو ورقه ات راتحویل بده برو بیرون وبرای فورمالیته پنج تا تجدید میگذاشتن وقبل از امتحان سوال ها رابهم میگفتن وجوابش را روی کاغذی مینوشتم وسرامتحان روی برگه چون فرصت ازبرکردن نداشتم وتوذهنمذنمی ماند
“مملکت، مردم دانا میخواهد” !!
توی تاکسی نشسته اَم؛ راننده از دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم…
پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد… !
قصاب محل از مافیای گوشت میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود…
حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی،قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد…!
دوست قدیمی ام کارمند است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد. میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و
تلگرام است…!
کابینت ساز از کارِ دوستم زده است و پول را گرفته و فلنگ را بسته…!
بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری…!
میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود…!
مرغ فروش، مرغهای مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم…!
معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه…!
پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۳میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل…!
در بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد…!
استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه میدهد به دانشجویانش که ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش میکند! و …
میگویند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران…
خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم…
صاحب مغازه با حیله و فریب و دروغ، پول شاگردش را نمیدهد یا با تاخیر میدهد…
به خدا سوگند بابک زنجانی، خاوری و …
و خیلی های دیگر عینِ خودِ ما مردم هستند، فقط پست گرفته اَند و سطح تخلفشان از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه، رسیده به میزانی که میدانیم.
جامعه مثل یک درخت است. ما ریشه ها و تنه ایم و مسئولین میوه و برگ…
چطور از درختی که ریشه اَش پوسیده و تنه اَش آفت خورده، انتظار میوهٔ سالم داریم!؟
ما حق داریم مسئولینِ دلسوزِ پاکِ سالم داشته باشیم، اما خب از کجا بیایند؟
مگر نه اینکه آنها هم آدمهای همین جامعه هستند؟
ما حق داریم مطالبه گر باشیم… اعتراض کنیم به مشکلات…
اما شاید بهتر باشد یک بار هم که شده، از خُرد به کلان برویم.
خودمان را اصلاح کنیم بلکه نسلهای بعدِ مسئولین اصلاح شوند، که آن موقع اگر اصلاح نشدند، مثل امروز نمی نشینیم و فقط درباره گندکاری هایشان جُک درست نمیکنیم.
به قول امیرکبیر:
ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
در آخر اما فهمیدم
مملکت مردمِ دانا میخواهد…
“تغییر”را باید از خودمان شروع کنیم، درستکار باشیم…!!
آی جونمرد ای ایران زمین آی لوطی ها مردیتان کجا رفته. برید تحقیق کنید چطور خون پهلوان اصغر ما بنا حق ریخته شده. آحه جون یک انسانه یه آدمه. پشه که نیس یک آجان حدا نشناس یباد ززتی با گوله جنگی بزنه نفلش کنه. اون فقط یک عمامه و و لباس آخوند دستش بوده اجان چه چوری ظرف 10 ٍثنیه اونو محاکمه کرده و تشخیص داده باید قصاص بشه. آخه ناسلامتی برادر اون زورخونه داره چرا موش شده رفته تو سوراخ. اینه معرفت پهلوونی. تا دنیا دنیاس از معرفت پهلون اصغر صحبت خواهند کرد. ولی شما ها رو نه خواهند گفت پشت پهلون اصغرو خالی کردید.
والله به معرفت سوگند 400 ساله تو این ممملکت اخوند به این مملکت ظلم کرده تو همه ایرون یه مرد پیدا شد عمامه آخوند و عباشو از تنش جدا کرد اونو پرچم کرد و فریاد زد آی ملت آخوند نمیخوایم. سفیر اون گوله پهلوان رو خاموش کرد ولی به غیرت هر چه مرده سوگند سفیر فریاد پهلوون اصغر تو تاریخ می پیچه. همون طور که معرفت پوریای ولی پس از قرن ها سینه به سنه منتقل شد. تا ایران هست و تا مرد تو ایران هست همه خواهند گفت یه مرد تو ج.ا پیدا شد. یه مرد….پهلوون اصغر
“مملکت، مردم دانا میخواهد” !!
توی تاکسی نشسته اَم؛ راننده از دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم…
پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد… !
قصاب محل از مافیای گوشت میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود…
حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی،قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد…!
دوست قدیمی ام کارمند است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد. میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و
تلگرام است…!
کابینت ساز از کارِ دوستم زده است و پول را گرفته و فلنگ را بسته…!
بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری…!
میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود…!
مرغ فروش، مرغهای مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم…!
معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه…!
پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۳میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل…!
در بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد…!
استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه میدهد به دانشجویانش که ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش میکند! و …
میگویند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران…
خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم…
صاحب مغازه با حیله و فریب و دروغ، پول شاگردش را نمیدهد یا با تاخیر میدهد…
به خدا سوگند بابک زنجانی، خاوری و …
و خیلی های دیگر عینِ خودِ ما مردم هستند، فقط پست گرفته اَند و سطح تخلفشان از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه، رسیده به میزانی که میدانیم.
جامعه مثل یک درخت است. ما ریشه ها و تنه ایم و مسئولین میوه و برگ…
چطور از درختی که ریشه اَش پوسیده و تنه اَش آفت خورده، انتظار میوهٔ سالم داریم!؟
ما حق داریم مسئولینِ دلسوزِ پاکِ سالم داشته باشیم، اما خب از کجا بیایند؟
مگر نه اینکه آنها هم آدمهای همین جامعه هستند؟
ما حق داریم مطالبه گر باشیم… اعتراض کنیم به مشکلات…
اما شاید بهتر باشد یک بار هم که شده، از خُرد به کلان برویم.
خودمان را اصلاح کنیم بلکه نسلهای بعدِ مسئولین اصلاح شوند، که آن موقع اگر اصلاح نشدند، مثل امروز نمی نشینیم و فقط درباره گندکاری هایشان جُک درست نمیکنیم.
به قول امیرکبیر:
ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
در آخر اما فهمیدم
مملکت مردمِ دانا میخواهد…
“تغییر”را باید از خودمان شروع کنیم، درستکار باشیم…!!
درود برجناب نوریزادگرامی قبلا مطالبی برای شما ارسال نمودم ولی نشرندادید.ابنبارمطلبی درباره دموکراسی وسکلاریسم میخواهم بنویسم گرچه نیک میدانم برایم ممکن است دردسرشود ولی بقول قدما آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب.درایران حکام ملا واخوندوفقها ادعا دارندکه درایران دموکراسی وجود دارد یا بقول اصلاح طلبان مردم سالاری دینی درحالی که اصلن درایران نه دموکراسی وجود دارد ونه سکلاریزم.درکشورهای دموکراتیک تمام ادیان آزادهستند وحتا افرادی که به هیچ دینی اعتقادندارند وحتا افرادبی خدا بدون هیچگونه ترسی اعتقاد خودرا بیان میکنند.درکشورهایی مانند استرالبا وسوئد و… هم دنوکراسی هست وهم سکولاریزم.سکولاریزم به معنای بی دبنی نبست بلکه معنای درست آن جدایی دین ازسیاست است.سیاست یعنی خدعه و دروغ ونیرنگ وفریب و اموزه های دینی برای هدایت انسان ارسال شده وپاک واسمانی است که خلط ایندو معجون مسموم وخطرناکی را تولید میکند.فقط در ایران دین وسیاست باهم ادغام شده وانهم برای تامین منافع عده ای رند و…. جهت به بند کشیدن عده ای خرفاتی وبی خرد پس ادعای حکومت ابران کاملن دروغ است این حکومت استبدادی ودیکتاتوری است چون بقول برتراند راسل فیلسوف بزرگ: اگراندازه عکس رهبرکشوری ازاندازه یک تمبربزرگترباشد خطر دیکتاتوری حتمی است.
درود بر نوریزاد و دکتر ملکی سخنگویان معدن پاکی!
بنام خدا
آقای نوری زاد
اینا که نوشته ام عین واقعیته
مراقب باشید یک شهر بدنبال این است… دفاع را بر این جمله استوار می کنم که همه ماجرا همین است کلماتی که توسط سرباز لباس شخصی خطاب به نگهبان بازداشتگاه ابراز شد و همچنین گفتن این جمله به من که باند فساد تشکیل داده ای. به راستی حکم قطعی تشکیل باند فساد است و دانستن حق واقعی مردمانی است مهر سکوت خورده بر لب که در دوری باطل از ترس آمران و عاملان و طراحان اصلی تشکیلات باند فساد لب بر نمی آورند و چنان به مذمت اخلاقی لاپوشانی که نه جایگاه دینی دارد و نه اخلاقی دچار گشته اند که همگی در بدر بدنبال یک قربانی می گردند تا ضعف تامین کنندگان امنیت را با توطئه چینی و پاپوش ساختن به گردن بیگناهی چون من بیندازند بسا اقناع شود افکار عمومی و تامین شود امنیت تامین کنندگان امنیت با دروغ و دغل،اینجانب نیز به جهت احقاق حق در محضر افکارعمومی مراتبی را به استحضار می رسانم، از جمله اینکه در همه موارد اشاره شده اتهامی حلقه ی مشترکی سایر سلسله ها را به هم پیوند داده است و آن توطئه کاملا سیستماتیکی است که افراد و اشخاصی خاص تحت کنترل اتاق های فکر با استفاده از روشهای اطلاعاتی مبتنی بر روانشناسی با درگیر و سرگرم نمودن طعمه خامی چون من با مسائل پیش پا افتاده احمقانه و شرطی کردن من با به رخ کشیدن مدام اعداد شش و هفت از طریق شماره چک ها و سریال هاو همچنین شماره خودروها توطئه ناجوانمردانه خود راپیش برند و به ثمر برسانند و اما علت اصلی این دشمنی و ایجاد فضای مسموم لبریز از هوای آلوده و عفن برای من و خانواده ام را جز جماعت در سایه کس چه می داند. چه کس باورش می شود تامین کنندگان امنیت خود عوامل بیداد و دست اندرکاران اشاعه فحشا اند و چشم بدنبال ناموس من، و به دیگر گونه با ایجاد رعب و وحشت به تخریب شخصیت فرزند نوجوان من پرداختن تا جایی که تحت تاثیر ترس و فشار روحی روانی حاصل از ارعاب تا بدانحا پیش برند او را که حاضر به کشتن پدر شود و آنگاه قطعا پای اندازی برای مادر آری با آبروی یک انسان اینگونه بازی می کنند و دست در دست یکدیگر قصد به لجن کشیدن زندگی اش را دارند رفتارهای سکسی اش را پس از رویت توسط دوربین های مخفی هر ازگاه توسط اشخاص خاص در جلوی گیشه بانک به رخ اش می کشند که خرد و شکسته اش کنند. البته طبیعی است وقتی شرافتت را به روسیه بفروشی باید به گونه ای جبران مافات کنی. انسانهای بزرگواری که صدای مرا می شنوید اینجا جمهوری جهل و جور و جنایت است. خدا به حق فاطمه زهرا ریشه که ندارید. بُته ناجوانمردی تان را برکند.
مطابق ماده پنجاه و هشت قانون آیین دادرسی کیفری ضابطان دادگستری به هنگام ورود به منزل ضمن ارائه اوراق هویت اصل دستور قضایی را به رویت متصرف ملک رسانده و درصورت مجلس قید می کنند اما در شهر ما ماموران تامین امنیت جهت ورود به منزل شهروندان روشی بدیع به کار می برند و آن اینکه پس از به صدا در آودن زنگ و شنیدن صدای صاحبخانه از گوشی آیفون مدعی نذر آوردن می شوند و وقتی که درب توسط صاحبخانه از همه جا بی خبر گشوده می شود با هجوم یک لباس شخصی مواجه می گردد که طبیعتا هر مدافع حریم خانه و خانواده ای را به عکس العمل مناسب که همانا دفاع و جلوگیری از ورود اغیار است وادار می کند در اندک زمانی اما متوجه خبط و خطای خود می شود و در می یابد لگدهایی که دروازه منزل را هدف قرار داده و قفل را در هم می شکند و سپس نثار پیکر او می شود کاملا قانونی است و حتی ضرب و شتم و هتک حرمت او در مقابل دیدگان اهالی محل به روشی غیر انسانی و عاری از هرگونه اصول اخلاقی نیز جنبه ای کاملا قانونی دارد زیرا مطابق ماده چهار همین قانون اصل بر برائت است و بی گناه تلقی کردن به گونه ای که به حیثیت اشخاص آسیب وارد نیاید از اینرو بیشمار مامورین ملبوس به لباس شخصی و لباس فرم حاضر در این ماموریت خطیر سر و ته خیابان شهید بهشتی را بسته تا کت بسته و پای برهنه با زور دگنک متهم را داخل خودرو بچپانند و در داخل خودرو نیز پای نیرومند مامور تامین امنیت به گونه ای بر سر گناهکار فرو می آید که نفس کشیدن را هم برایش دشوار کند، و بر همین منوال وارد شدن با هیبت و هیمنه به منزلی که خانم در خانه طبیعتا کاملا آزاد و بدون حجاب در حال استراحت است، رفتاری که هیچ شرافتمندی اعمال آن را بر نمی تابد،آیا به نظر شما برای شخصی که در تمام عمرش حتی یکبار پایش به کلانتری باز نشده و به یکباره با چنین رفتار حیرت انگیزی از سوی مراقبان امنیت جامعه روبرو می شود توان استدلال منطقی و برخورد مناسب معنایی دارد.و آیا جز نفرین کردن و احقاق حق از کردگار طلب کردن راهی باقی می ماند. باری مطابق ماده پنجاه و دو ضابطان مکلفند حقوق قانونی را به متهم تفهیم کنند و به صورت مکتوب در اختیار وی قرار دهند که به نحو احسن حق مطلب را ادا نموده و مر قانون را جاری ساختند طی این جمله (مراقب باشید یک شهر بدنبال این شخص است، باند فساد تشکیل داده ای ) مطلبی که توسط سرباز لباس شخصی در حین انتقال به بازداشتگاه بیان شد از اینرو دفاع را بر جمله داخل پرانتز استوار می کنم که همه ماجرا همین است و به راستی دانستن حق واقعی مردمانی است مهر سکوت خورده بر لب که در دوری باطل از ترس آمران و عاملان و طراحان اصلی تشکیلات باند فساد لب بر نمی آورند و چنان به مذمت اخلاقی لاپوشانی که نه جایگاه دینی دارد و نه اخلاقی دچار گشته اند که همگی دربدر بدنبال یک قربانی می گردند تا ضعف تامین کنندگان امنیت را با توطئه چینی و پاپوش ساختن به گردن بیگناهی چون من بیندازند بسا اقناع شود افکار عمومی و تامین شود امنیت تامین کنندگان امنیت با دروغ و دغل اینجانب نیز به جهت احقاق حق در محضر این دادگاه محترم و تنویر افکار عمومی مراتبی را به استحضار می رسانم و آن توطئه کاملا سیستماتیکی است که افراد و اشخاص خاص طراحی نمودند و با بکار گیری روشهای خاص اطلاعاتی…….
سلام جناب نوریزاد…. دوستی تعریف میکرد برای کاری ماموریتی عازم خارج کشور شده بود در انجا نیاز به کار بانکی پیدا میکند وطبق معمول که باید دنبال یک ساختمان شیک وتمیز مگشتم وطبق انتظار به سمت ساختمانی همانند ان انتظار هدایت شدم که ان یک مدرسه اموزشی بسیار شیک بود که با هشتصد محصل ووتعداد دویست نفر پرسنل مواجه شدم که طبق راهنمایی که به من شد به بانک هدایت شدم یک ساختمان مخروبه دور از انتظارم که شخص کارمند بانک را سوال کردم این مسله را گفت ما کلن هشت نفر کارمندیم در این بانک که کاغذ رنگی جابجا میکنیم وکار خاصی در ما نیست وپول واسکناس وحقوق پرداخت میکنیم ونیاز به یک ساختمان شیک ومقاوم نیست ولی ان جا یک مکان سرمایه مملکت وجامعه است که اینده وسرنوشت یک فرهنک واجتماع را ساختار سازی میکند وافرادی همانند ما از ان مرکز خارج میشود وباید ساختمانی مقاوم در مقابل تمام حوادث طبیعی ومانند سیل وزلزله وریزش باشد چون از ان مکان یک فرهنگ وجامعه ومردم وتمدن ساخته میشود ومن به یکباره به یاد وطنم ایران افتادم که شهرداریها واستانداریها وفرمانداریها وبانکها ومراکز دولتی ووزارتخانه هاوبانکها از بهترین ومقاوم ترین وشیک ترین مصالح ونما ها استفاده میشود ومدارس اموزشی در چادر وکپر وسق ریخته وزمستان سرد وتابستان گرم وفروریخته باید مواجه شد ………وطنم پاری تنم بقول شما عمامه ها بالا تر وبالاتر اقای جنتی سلامت باشد چون رفت راند دوم
استاد ارجمندم
لازم است ملت بزرگ وگرانقدر ایران به نکاتی توجه فرمابند
علت مرگهای ناگهانی مردان وزنانی که پس از مدتی حبس درزندان جان خودرا درحالیکه دراوج سلامت پا درون زندان نهاده اند چیست ایا تاکنون اقدامات وتحقیقات وازمایشات لازم درمورد یافتن علت مرگ انان صورت گرفته است جواب خیر است,
ایا تا کنون مشخص شده وارگان ونهادی وحتی پزشکی قانونی حاضرند پاسخ دهند که چه میشود که فرد سالمی زندانی ومدتی بعد درحالیکه گرفتار ناراحتیهای ناشناخته است اززندان ازاد وچیزی نمیگذرد که بعلت بیماری هایی که اکثرا ازسوی پزشکان قانونی بعنوان ایست قلبی شناخته میشود فوت مینمایند چرا باید دراوج سلامت وشادابی جسمی زندانی شده و مدتی بعد بدون انکه محکوم شده ومدت حبس را بپایان برساند با بهانه ازادی مشروط یا مرخصی استعلاجی اززندان بیرون فرستاده میشوند که دربیرون فوت گنند ومرگشان طبیعی جلوه گند
ایا تابحال اندیشیده ااید که اقایان موسوی وکروبی درمنتهای سلامت وشادابی وانرژی محصورشدند اما پس از مدتی بیماریها خصوصا مشکلات قلبی ونارسایی کبد وکلیه وناتوانی بسراغشان رفته است؟
درشرایط کنونی با وجود داروهای گوناگون که از فلزات سنگین رادیو اکتیو تا صدها فراورده که مختص حذف مخالفین دراختیار سران قدرت قرار دارد ودرسالهای اخیر بسیاری از زندانیان سالم وتندرستمان پس ازمدتی شکنجه واسارت درحبس ویا بمحض خروج اززندان دارفانی را ترک نموده اند نباید به این دسیسه ناجوانمردانه وجنایتهای کثیف وخاینانه فکرکنیم,؟
چگونه است خود حضرات با ابتلا به بیماریهای مرگبار سالهاست که هردفعه بامراجعه عزراییل با اردنگی ان فرشته را میرانند اما جوانان سالم وتندرست وورزشکارما با گذراندن مدتی حبس دچار انواع بیماریها ودرراس ان قلبی میشوند تعجب اور نیست؟
دردهای استخوانی ناشی ازداروهایی میتواند باشد که بقصد حذف افایان موسوی وکروبی قبل از فوت رهبر بانان خورانده شده ,داروهایی که پس از ۲۴ساعت هیچ اثری دربدن برجانمیگذارند,.
مردم عزیز دراین مورد بیندیشیدوراحت نگذرید.
باسلام خدمت آقای محمد نوری زاد
بنده چند وقتی است دلنوشته ها و نامه هایی که مستقیما شخص رهبری راخطاب قرار داده اید را خوانده ام و ویدیو ها و فایل های صوتی را شما دیده و شنیده ام، می گویم دلنوشته چون از دل برآمده، بی هیچ ریا و دروغی و به راستی که بر جان آدمی می نشیند، این فصاحت قلمتان انسان را به تحسین می دارد و صد البته شیوایی کلامتان را هم نباید از قلم انداخت که این هم نشان از آگاهی و علم شما دارد.
این ها را که گفتم بی هیچ غلو و ریایی بود، صدها و هزاران افسوس که دل ها از سنگ شده و چنان این افراد خود را به خواب جهالت زده اند که گویی سال هاست مرده اند.
خود را ولی و سرپرست ما می نامند و اجازه ی اظهار نظر نمی دهند، چون ناپدری ای نامهربان رفتار می کنند و مادام لحظهای چشم مادر را دور می بینند که من این مادر را روح انسانیت تشبیه می کنم بر گستاخی خود می افزایند و چون لحظه ای دریافتند که هوشیاری مردم به پا خواسته از راه هایی گوناگون اقدام به بی گناهی می کنند و جلوه ای حق به جانب به خود می گیرند، من نمی دانم کی و چه موقع این نقاب های تذویر برچیده شود و غاص مردمان این خوب سرزمینم پی به پلیدی و سیاه دلی این شیطان صفتان پی ببرند.
بی نهایت دلگیر و افسوس باید خورد که چون شما کم است که بر آگاهی مردم بیافزایند اما بی شک باید گفت که جور و ستم ماندنی نیست و روزی فرا می رسد بساط اینان برچیده شود و مردم این کهن دیارم با شادی زندگی کنند.
آرزوی توفیق برای شما دارم و امیدوارم روزی فرا رسد که تمام دل های آدمیان سر شار از شادی و نیکی باشد.
معلم ادبیاتي میگفت:
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام.
سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد
یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .
همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم….
و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد…
وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند…..
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم
یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته…..
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند….
ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند….
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،
کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است….
امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود و بس.
سلام اقای نوریزاد عزیز.میخواهم مشکل بزرگی که ما در تویسرکان گرفتار شدیم با شما در میان بگذازم. در شهر گردو (تویسرکان) بیماری امده که بیشتر گردوها در چند روز اخیر گرفتار شده و در حال نابودی هستن. وهیچ مقامی در این شهر به فکر مردم نیست در صورتی که از نظر عموم ملت این بیماری یک فاجعه بزرگ برا تمام ملت تویسرکان است.باید هیچ مقامی خواب نداشته باشد تا فکری برای حل این مشکل بکنن.در صورتی که اصلا هیچ خبری نه از فرماندارنه از اداره کشاورزی نه از جهاد ونه از امام جمعه تویسرکان نیست. جناب اقای نوریزاد من از شما در خواست کمک میکنم اگر شما کسی را دارد به داد ما برسد .
اقتصاد تویسرکان. 80%به کردو وابسته است اگر گردو در این شهر نابود شود مردم از مردم سیستان وبلوچستان فقیرتر میشوند.
آفت رامی شود لطفا دقیقا توصیف کنید .
متشکرم
سلام ودرود ،جناب نوريزاد امروز به اين نتيجه رسيدم ،شكستن حصر زماني به وقوع خواهد پيوست كه محصورين يا زبان به سخن نگشايند ويا زباني برسخن نداشته باشند ،علت كارشكني وتعلل دولت وشخص اقاي روحاني رسيدن به يكي ازاين دو مقصود است ،مطمئن باشيد اين ملت هرگز صداي اقاي موسوي وكروبي را نخواهند شنيد،وزماني حصر خواهد شكست كه يا بعلت بيماري ويا به رضايت خود زبان بسته دارند ازهرگونه اعتراض ،روحاني و رهبر دريك سنگرمشترك در مقابل ملت ايران موضع گرفته اند ونقش پليس خوب وبد رابازي ميكنند وملت نيز به سادگي گول خوردند و باورشان شد كه با منتخب خود دريك جبهه هستند .
جناب نوريزاد درسال ٥٧اهداف وعلت نياز به وقوع انقلاب توسط شارحان وروشنفكران درقالب اهدافي عنوان ميشد مثل معنويات وحقوق ناديده گرفته شده ملت ،مثل كشف حجاب اجباري،كاپيتولاسيون ،ازادي مي خوارگي،پخش موادمخدر توسط خواهرشاه ،موسيقي،حلبي ابادها ،فاصله طبقاتي،وازهمه مهمتر مبارزه با استكبار جهاني وبسيار مطالبات بي اساس ديگر …
امروز معنويات كلاً به فنارفته وحكام همگي به دنبال لذات دنيوي وپول هستند وملت سردرگم معيشت خود ،موسيقي ومي نيز براي مبلغين انقلاب ازاد است ودر پيك نيك هاي سوئيس شان حجاب هم لازم الاجرا نيست وبه زودي حكومت مجبور به ازادي پوشش وموسيقي ومي وموادمخدر خواهد شد ،
يك مثال:درزمان طاغوت ترياك به افراد مسن داده ميشد ومردم از واژه معتاد ننگ داشتند وبه مواد مخدر رغبتي نبود ،اصولا همه چيز كارشناسي شده وبااصول اجرا ميشد ،
حاشيه نشين ها وحلبي ابادها امروز صد برابر سال٥٧ انهم گرسنه وبي سواد هستند ،چون اموزش هم ديگرمجاني نيست وتغذيه رايگان هم نداريم كه كودكان لااقل به ترغيب يك وعده غذا تحصيل كنند ،
شهرنوها رابرچيدند وامروز زير بوته هاي شمشاد پاركها در مقابل ديدگان خانواده هاي نجيب فساد به نمايش در ميايد و درهر كوچه وبرزني زني هست كه ازسرفقر خودفروشي ميكند.
راستي فقر يادم رفت زمان طاغوت خط فقر نداشتيم اما امروز داريم خطي به امتداد افق ايرانمان ،
ابهايمان با سهل انگاري وتعهد به جاي تخصص خشك شدند ،درياها ورودهايمان مردند ،
درياي خزرمان را به بهاي يك راي وتو يا ممتنع روسيه ملئون از ٥٠٪به١١٪رسيد ، انحصار نفت خزر كه بااقتدار شاه با ايران بود همه بردند وما اجازه استخراج نداريم ،
راستي ثمره اين انقلاب چه بود جز نابودي ارتش پنجم دنيا وتبديل ان به نيرويي خنثي ،
اعدام متخصصين ،اعدام اولين وشايسته ترين خلبانان دنيا وافسران جان بركف ايران ،
جنگي كه هشت سال طول كشيد وهزاران جوان رعنايمان را به خاك وخون كشيد ،جنگي كه اگر زمان شاه رخ ميداد يك روز بيشتر طول نميكشيد ،
اري انقلاب ما انفجارنور بود ،نوري كه برتارك اين خاك ميتابيد ازبين رفت وظلمتي بي پايان سرنوشت ما را فراگرفت .انقلاب اغاز فساد تاريخ كشورمن بود وهنوز روشنفكران در انديشه اصلاح خشكي كويري هستند كه راهي به اب ندارد ،.اين نظام قابل اصلاح نيست .
متاسفم .
قانون اوتانازي ،خودكشي بعلت بيماري لاعلاج ،ازنظر اديان الهي حرامه ،اماامروز من به اين نتيجه رسيدم كه اين چهل سال دروغ ودورويي حكومتيان ازهر درد وبيماري لاعلاجي سخت تر بوده ،وتنها مرگ ميتواند سختي دردي را كه برانديشه من تحميل شده تسكين بدهد ،ازخداوند دو چيز مسئلت دارم ،اول رسوايي اين صدچهره ها و مجازاتشان ، دوم مرگ .
با درود
انسانها در هر برهه از زندگی خود حتما دچار اشتباهاتی میشوند و این نمیتواند دلیلی باشد تا ما افراد را به خاطر گذشته انها شماتت کنیم.شاید انها از کرده خود پشیمان شده توبه کرده و به دنبال اصلاح کارهای گذشته خود باشند.نمونه این افراد خود شما و یا همین اقای کروبی است که شما به عیادت ایشان رفته اید و یا مهندس موسوی.این دوستان در دهه شصت بوده اند و در مقابل ان همه بی عدالتی و هنگامی که مسئولیت هم داشتند مهر سکوت بر لبانشان گذاشتند و از کنار ان به راحتی گذشتند.یا دهه هفتاد و قتل های زنجیری و یا حوادث کوی دانشگاه.وقایع زیاد و خارج از حوصله همه.اما نکته این است که امثال خود شما اقای نوری زاد که در ان برهه بودید و به هر دلیلی اعتراضی نکردید هم اکنون و برای حفظ ظاهر هم که شده از مردم ایران و جوانان و خانواده همه انهایی که داغ دیده اند عذر خواهی کرده اید اما همین اقای کروبی و یا مهندس موسوی هیچ بیانیه و هیچ عذرخواهی نکرده اند.شاید جواب این باشد که انها به رسانه ها دسترسی ندارند که این هم یک دروغ است.کسانی که در زندان اوین هستند هم اکنون و با وجود این همه وسایل ارتباطی میتوانند صدای خود را به بیرون برسانند.شاید هم دلیل دیگری دارد که ما از ان بی خبریم…..
به همه سلام می کنم
البته هر مسلمانی میداند که غش در معامله حرام هست. و اگر مسلمانی یک جنس را به عنوان مورد معامله به کسی معرفی کند و جنس دیگری را به اون تحویل بدهد این کار و کسب و سود ناشی از اون کسب حرام هست. و حتی اگر مقداری گندم دارد که مقداری جو داخل اون هست باید به مشتری گوشزد کند که این گندم مقداری جو داخلش هست وگرنه هم معامله حرام هست و هم سود ناشی از معامله و معامله وقتی بصورت صحیح و با ضوابط درستی صورت نگیرد. باطل هست و باطل که باشد باید معامله فسخ بشود تا صورت شرعی به خود بگیرد. با این تفاصیل بنده چند پرسش از مراجع دارم و امیدوارم بدون ملاحظات سیاسی جواب شرعی به بنده بدهند. که وظیفه ایشان همین است که به پرسشهای مردم جواب شرعی و درستی بدهند وگر نه این پولهایی که از اول عمر خود تاکنون به عنوان خمس و سهم امام از مردم دریافت کرده اند حرام است. البته من در مقامی نیستم که فتوا بدهم و حرف من به عنوان صدور فتوا نیست بلکه از فتاوای خود ایشان است که میگویند وقتی که پولی از کسی دریافت بکنی برای انجام کاری باید آن وظیفه و تعهد را انجام بدهی وگرنه پول گرفته شده حرام است
و اما پرسشهای بنده
اقای خمینی در زمانی که در پاریس بودند چندین مصاحبه کرده اند که هنوز موجود هست و خیلی از مردم ما از آنها آگاهی دارند.
در یکی از همین مصاحبه ها که شما چه نوع جمهوری را مورد نظر دارید. گفتند مثل همین جمهوری شما (جمهوری فرانسه)یا مثلا قول دادند که در صورت کسب قدرت سیاسی روحانیون به قم بروند به درس خودشان مشغول بشوند و کشور را بدست سیاسیون منتخب ملت واگذار کنند در مورد حجاب هم گفتند که زنان در انتخاب حجاب آزاد خواهند بود. در مورد احزاب سیاسی هم قولهایی دادند و کسانی که اون روزها را بخاطر دارند بیاد دارند که ایشان در مصاحبه ها و اعلامیه های خودشان تاکید زیادی بر اینکه من یک پیر مردی هستم د آستانه مرگ و جوری القا میکردند که کسب قدرت و حکومت کردن را منظور نظر ندارند. البته این بجز قولهایی هست که در مورد آب و برق مجانی اتوبوس مجانی و اینگونه قولهایی بود که به مردم دادند. خوب حالا با این تفاصیل اگه من و دیگر مردمان کشور ایران آدمهای بد بینی هم نباشیم و فکر کنیم که آقای خمینی از اول آدم دروغگو و دغلکاری هم نبوده و با کمال صداقت با مردم قولهایی داده که نتوانسته به آن قولهارا عملی کند آیا این معامله که بین مردم و آقای خمینی صورت گرفته از نظر شرعی درسته یا اشکال داره و معامله باطلی بوده که باید فسخ بشود و اگر باید فسخ بشود راهکار این مراجع برای فسخ چنین معامله ای چی هست. و آیا ولایتی که خمینی مدعی بود بر اساس قانون اساسی بر ملت داره صحیح است یا باطل ایشان گفتند تنها به این دلخوش نباشید که آب و برق و اتوبوس را مجانی می کنیم ما جدا از اینها مقامات انسانی را ارتقاء میدهیم و حاصل آن قولها شده جامعه ما ایشان قول دادند سیاست را اسلامی کنند کاری کاملا متضاد کردند یعنی اسلام را سیاسی کردند نه دنیای ملت را درست کردند بلکه آخرت مردم را هم بیاد فنا دادند اینها قول دادند کشاورزی کشور را خودکفا کنند که نکردند آبهای کشور را که حاصل میلیونها سال کار طبیعت بود را نابود کردند با اینهمه کارهای که قول اصلاح دادند و افساد کردند چرا مراجعی که بر دیده شدن موی یک زن چنان می آشوبند و کفن پوش به خیابانها میریزند. بر اینهمه گناه و دزدی چشم میبندن و خود را بخواب میزنند و اگر از میانشان یکی هم اعتراض کی کوچک میکند (صانعی و بیات و دستغیب )بجای پشتیبانی شدن تازه مورد هجوم قرار میگیرند و مدعی هستند که مسلمانند ای شما که در محرم بر سر و سینه میزنید و عزاداری میکنید آیا حسین هم از قماش شما بود. اگر قیامتی بود جواب خدا را چگونه میدهید اگر من آدم عادی سکوت کنم و از ترس خفه شوم لااقل مدعی جانشینی امام زمان را ندارم. اما شما ها ای مدعیان اگر نمی دانید بدانید که اگر همه ملت از شما راضی بشوند برای این سکوت مرگبار روز قیامت من از شما نمی گذرم و پیش خدا از شما مدعیان بی شهامت شاکی خواهم بود من اگر سکوت کنم. یک عمر نان از زحمت بازوی خود خورده ام و پول کسی را به عنوان مطالعه و اجرای اسلام نگرفته و نخورده و به خانواده خود نداده ام ولی شما ها وای به حالتان که بیش از همه وظیفه دارید بر اعتراض به ظلم و نه تنها اعتراضی نمی کنید بلکه گاهی با تایید کارهای ایشان و توجیه تجاوز های ایشان تحت نام دفاع از حرم و امثالهم دارید هیزم برای جهنم خود جمع میکنید
وای به حالتان
اگر این مواردی را که می گویید و به مرحوم آیت الله خمینی نسبت می دهید بطور دقیق و مکتوب (نه ویدئوهای قطعه قطعه شده یوتیوبی) از کتاب صحیفه امام که مجموعه نامه ها و سخنان ایشان است نقل و ریفرنس کنید من آماده هستم در خصوص آنها گفتگو کنیم،این موارد را هم در این سایت مکرّر من پاسخ داده ام ،مثلا روشن کنید این جمله ای که به ایشان نسبت می دهید که “زنان در انتخاب حجاب آزاد هستند” کی و کجا از ایشان صادر شده است و مقصود دقیق ایشان با توجه به قرائن داخلی و خارجی کلام چیست؟ یا جمله معروف “من خدعه کردم” را ایشان کی و کجا گفته است؟ اینها را تعیین کنید برای ادامه بحث.
سلام استاد ارادتمندم
آخوندها به مردان همجنسگرا میگن لواط کار و کشتن اونها رو واجب میدونن, شما هم سعید طوسی رو لواط کار خواندید, لواط کارها یا همجنس گرایان انسانهای صلح طلب, آروم و بی آزاری هستند که در طول تاریخ آزارشون به کسی نرسیده, سعید طوسی فردیه که به کودکان تجاوز جنسی کرده, اشکال کارش اینجاست که ایشون به تعداد زیادی کودک تعرض کرده به زور, البته گرایشات همجنس گرایانه هم حتما داره که اون به نظر من مثل هزاران نفر دیگه اگه منجر به کودک آزاری و تجاوز نشه واسه کسی مشکل ایجاد نمیکنه
درست می فرمایید، همجنسگرایی / انجام لواط با بچه بازی فرق دارد.
همجنسگرائی را باید توضیح داد،اما آنچه که در اسلام هست و مجازات سختی بر آن پیش بینی شده عمل شنیع لواط (یعنی داخل کردن مذکر آلت خویش را در عقب مذکر دیگر) است،که اثبات و احراز نیز یا به اقرار خود فاعل است یا بشهادت حسّی چهار مرد عادل که بگویند چنین عملی (خود ادخال را) را بچشم خود در فلان روز و فلان ساعت و فلان مکان دیده ایم که معمولا و عادتا چنین رویتی بعید است و حتّی اگر شهادت یکی از شهود در یکی از جزئیات شهادت متفاوت باشند هر چهار شاهد مجازات خواهند شد. این از ماجرای لواط. همجنسگرائی نیز اگر صرف تمایل و گرایش همجنس به همجنس باشد و ناشی از اختلالات ژنتیکی یا هر سببی باشد،خود این گرایش فی نفسه موجب مجازاتی نیست مگر آنکه عمل خارجی مورد اشاره (لواط) از طرفین صادر شود،بنابر این مسائل را نباید مخلوط کرد و بی آزار یا با آزار بودن اشخاص ربطی به مجازات عملی که در قانون اسلامی برای آن مجازات تعیین شده ندارد.نیز از نظر اسلام ازدواج و نکاح دو همجنس (مرد با مرد و زن با زن) که مع الاسف در برخی جوامع غربی تحت عنوان آزادی مورد تایید قرار گرفته است،حرام موکّد هست و چنین نکاح و ازدواجی در اسلام ممنوع و باطل هست.
مدیرعامل سازمان فضای سبز شهرداردي: ڪاشت درختان نخل در بزرگراه امام خمینی در نجف این هفته آغاز و پیش ازفرارسیدن اربعین به اتمام خواهدرسید!
جهان در حل يك معما عاجز مانده است :
معماي سكوت ملت ايران در مقابل غارت ايران ؟؟؟!!!!!!
شهرداری تهران در نجف درخت نخل میڪارد!
وزارت مسكن ايران در لبنان و فلسطين شهرك سازي ميكند
وزارت صنايع ايران در كربلا پتروشيمي ميسازد
با پول ايران در نجف بيمارستان 2000 تخت خوابي و بزرگترين هتل خاورميانه ميسازند ..
ساخت بیمارستان فوق تخصصی درڪربلا
ساخت كارخانه سيمان در نجف هم شروع شد جهت خودكفايي كشور عراق
مردم فلسطين و جنوب لبنان زير پوشش تأمين اجتماعي ايران با حقوق ماهيانه قرار گرفت
وهزاران گونه ديگر غارت ايران و ساخت كشورهاي عربي
مدیرعامل سازمان فضای سبز ايران متعهد شد فضاي سبز شهر نجف را كامل بمدت يكسال به اتمام برساند ببینید سفره انقلاب چقدر وسیعه!!
آنوقت سهم مااقتصادمقاومتیست!! . .
البته فڪر نمیڪنم .
صدای اعتراضمان هم در بیاد. هر چند که به جایی هم نمیرسد
لزوم یک تجدیدنظر اساسی در قانون خدمت وظیفه عمومی.
متاسفانه این روزها اخبار بسیار تلخ و ناگواری از پادگان های کشور به گوش می رسد. امروز یک سرباز در میدان تیر پادگان آموزشی کهریزک تهران به روی همقطاران خود آتش گشود، این تیراندازی چهار کشته و هشت مجروح به جا گذاشته است. بیست روز پیش در حادثهای مشابه، یک سرباز وظیفه در پادگان آبیک در استان قزوین هم خدمتیهای خود را به رگبار بست، سه نفر را کشت و هشت نفر را زخمی کرد. گفته می شود که دلیل بسیاری از حوادث اینچنینی، جنون آنی سربازان بخاطر شرایط خدمت سربازی اجباری است.
قانون خدمت سربازی اجباری در کشورهای زیادی اجرا می شد. اما بسیاری از این کشورها بطور اساسی در این قانون تجدیدنظر کرده اند. از میان 197 كشور جهان تاکنون 112 كشور سربازی را حذف كرده و ارتش حرفه ای دارند. 28 كشور سربازی كمتر از یك سال دارند. در 9 كشور از سربازان در امور نظامی مسلحانه استفاده نمی شود. 10 كشور سربازی انتخابی دارند. 12 كشور از تركیب سربازان داوطلب و اجباری استفاده می كنند. ایران در كنار 25 كشور دیگر 18 ماه و یا بیشتر سربازی، بدون حق انتخاب و همراه با به كار گیری در امور عملیاتی نظامی دارند. آیا ایران باید به جمع كشورهایی كه در شیوه سربازی تغییر می دهند در سالهای آتی بپیوندد، یا رویه كنونی همچنان مطلوب تشخیص داده خواهد شد و باقی خواهد ماند؟
از زمان تشکیل ارتش نوین در ایران توسط مرحوم رضاشاه پهلوی، قانون خدمت وظیفه در ایران اجرا شده و هنوز هم اجرا می شود. من هم به مدت دو سال در ارتش خدمت کردم. خاطرات خوبی از آن دوران دارم و تجربیات خوبی در آن دو سال کسب کردم. اما آیا این شیوه و این سیستم منصفانه و عادلانه است؟! اینکه یک پسر جوان را در بهترین سالهای دوران جوانی به کاری اجباری آن هم بدون دستمزد واداشت، با ابتدایی ترین موازین حقوقی (به ویژه حقوق کار و اصل بدیهی و اساسی رضایت مندی در کار و پرداخت دستمزد در قبال کار) در تضاد است. از طرف دیگر آیا زمینه های اقتصادی و لجستیکی و فرهنگی برای تاسیس نیروهای مسلح حرفه ای (ارتش و نیروی انتظامی و …) در ایران وجود دارد؟
آنچه که مسلم است، وضعیت کنونی قابل ادامه نیست، همچنین تغییر در وضعیت کنونی، با توجه به وضعیت منطقه و ساختار نیروهای مسلح، اگر نگوییم غیرممکن، اما طبیعتا بسیار سخت و زمان بر است، لذا اگر خواست و اراده ای برای تغییر هست، باید هرچه زودتر آغاز شود.