سر تیتر خبرها
عجب سالی بشه امسال! + تحلیل هفتگی

عجب سالی بشه امسال! + تحلیل هفتگی

سه شنبه رفتم شیراز. و دیر وقتِ شب باز آمدم. رفتم به دیدن دختری که به بیماری نورو فیبرو ماتوز مبتلاست. یک بیماری نادر. که موجب انزوا و دلمردگی و نا امیدی بیمار می شود. از همه جای بدنش زگیل و زائده های گوشتی بیرون می زند. حتی از داخل دهان و اندام های داخلی. و همین زائده ها، بیمار را – چه دختر چه پسر – هر چه بیشتر به خانه و خلوت و تنهایی فرو می فشرد. دختر شیرازی ام اما غلیظ با این بیماری در افتاده و این بیماری است که بر جسم و جان وی غلبه پیدا کرده و جای سالمی در بدنش باقی نگذارده. بیمارانِ مبتلا به نورو فیبرو ماتوز در حمایت دستگاههای درمانی و دولتی نیستند. اگر خانواده ای داشته باشد برای بیمارش خرج می کند وگرنه – مثل دختر شیرازی ام – بیماری ریشه می دواند و کار را به دشواری می کشاند.

از خانه ی دختر شیرازی ام دوان دوان رفتم تا پاسارگاد. تا سلامی کنم به بزرگمردی که با ایرانیان جز غرور نیاورده است. مردی که با اطمینان می گویم: حسادت دم و دستگاه های اسلامی و ولایی بویژه دستگاه های امنیتی را بر انگیخته. عجب سالی بشود امسال در سالروز کورش کبیر در پاسارگاد.

اگر تمایل داشتید مرا در مداوای دختر شیرازی – تا جایی که مقدور باشد – کمک کنید، به این شماره واریز فرمایید. من امانت دار شمایم:

5022291002836979
بانک پاسارگاد
حسن یزدانی

محمد نوری زاد
بیست و هشت تیرماه نود و شش – تهران

سی و یکمین تحلیل هفتگی محمد نوری زاد:

محمد نوری زاد: در تحلیل هفتگی: امروز آقای خامنه ای در به در باید بگردد و ضجه بزند که ما اشتباه کردیم.

https://www.youtube.com/watch?v=aetcgFPPTEQ

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

298 نظر

  1. این خاک تشنه است ، بار دیگر خون می خواهد، این بار خون کسانی را می خواهد که صدها هزار جوان این کشور را به خاک و خون کشیده اند و فقر و فحشا و اختلاس و نابودی را برای این کشور به ارمغان آورده اند، مردم کم کم بیدار میشوند و این فیلم نامه را سطر به سطر با خون می نویسند ، دریای خون میبینم.
    درود بر روان پاک پهلوان اصغر نحوی پور، آغاز گر این داستان!

     
  2. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    سید مرتضای عزیز حدوداً 2 یا 3 سال پیش شهرداری های کشور دستور کشتار سگ های ولگرد را صادر کردند، ابتدا با گلوله آنها را میکشتند، گویا مراجعی که اسلحه و مهمات در اختیار آنها میگذاشتند هر گلوله را به بهای معینی میفروختند، مسئولان به فکر افتادند که با روش ارزانتری این مأموریت شوم را انجام دهند و پول گلوله ها را به جیب بزنند. معلوم نیست چه کسی به فکر افتاده بود که اگر اسید در نخاع آن موجودات مظلوم و بی دفاع تزریق کند کشتارشان ارزانتر تمام میشود در نتیجه قتل عام سگها را به تعدادی کارگر بینوا و گرسنه به قیمت کشتن هر سگ 4500 تومان کنترات دادند. انسان با وجدانی مخفیانه فیلم کوتاهی از چنین قساوت هولناکی
    گرفت و در تلگرام پخش کرد، صحنه هایی که زجر و رنج جان دان طولانی آن موجودات را نشان میداد بسیار رقت انگیز بود، هر کس دید متأثر و متأسف شد، میشود گفت همه یا اکثریت بینندگان گریه کردند، حتی بعضی ها تا مدتی نتوانستند به حالت عادی بر گردند، مردم شیراز بطور خود جوش دست به تظاهرات و راهپیمایی اعتراض آمیزی زدند، ونسبت به چنین فاجعه ای واکنشی تند نشان دادند، برداشتن چوب اعتراض سبب شد تا طبق معمول شهرداران و معاونین شهرداران و مسئولان مستقیم خود را به بیخبری زدند و با بازی« کی بود، کی بود؟ من نبودم »از خود رفع اتهام کردند.گر چه کشتار به اشکال دیگری ادامه یافت ظاهراً آن شیوه جنایت تکرار نشد یا در خفا انجام میشود! همچنین ظاهراً کسانیکه آن تصمیم سفاکانه را گرفته و با دست دیگران اجرا کردند نمیدانند که گر چه آن سگان در سرزمین وحشیان محکوم به زندگی بوده اند و هیچ قانونی از آنها حمایت نمیکند و زبان ندارند اما خالق آنها هم نیاز به مترجم ندارد! گرچه صبرش زیاد است اما سریع الحساب هم هست و نسبت به مخلوقاتش بی تفاوت نیست.

     
  3. سید مرتضی گرامی…شما که انسان با تقوائی هستید راصی نشوید بنیادهای حکومت مقدس و دینی مورد علاقه شما به پولهای کثیف گره بخورد. موضوع پولهای کثیف بارها از زبان مسئولین این نظام مطرح شده و هیج امر جدید و پنهانی نیست. سئوال این است که این پولهای کثیف از چه مسیری میتوانند تمیز و قانونی و شرعی شوند؟
    مطالبی که عرض شد اصول کلی پولشوئی است . مهمترین وسیله این پولشوئی مراکزی هستند که با پول نقد سرو کار دارند. توضیح هم همان است که عرض شد. راه رفع ابهام هم این است که مراکزی که این پولها را میگیرند حساب و کتابشان در صحنه عمومی شفاف باشد. لازمه موفقیت پولشوئی نبودن نظم مالی شفاف است.
    جنابعلی توجه فرمائید که هر وقت نظارت بر گردش مالی برداشته شود همانجا محل مشکل است. من به شما حق میدهم که برآشفته شوید و یک موضوع اقتصادی و فنی را به موافقت و یا مخالفت با حکومت دینی ربط بدهید. زیرا اگر بیوت بعضی مراجع و سایر مراکز دینی یکی از مراکز پولشوئی باشند که با توجه به ترکیب و نوع فعالیت بعضی از آنها ،احتمالش هم هست، در اینصورت برای مثال شهریه هائی که به طلاب از این محل داده میشودپول کثیف است و تکلیف چنین اسلامی هم معلوم. تا حالا که موضوع پولهای کثیف و انتخابات را خود آقایان طرح کرده اند، شما این احتمال را هم در نظر بگیرید.
    در مورد جرخش مالی اوقاف هم بنطرم شما قدری بی اطلاع هستید و ضمن اینکه مطلب درستی را فرمودید ولی این همه ماجرا نیست.از دوستانتان در اوقاف بخصوص در معاونت اداری -مالی بطور خصوصی در مورد گردش مالی زیارتگاهها و امکان متبرکه و نحوه هزینه ها و کنترل بر در آمدآنها سئوال کنید تا شاید اگر به شما اطمینان کردند مطالبی را بگویند.
    شما به جای اینکه دنبال افشای بی تقوائی بنده باشید ، تقوا بخرج دهید و طی در خواستی از مراکز مالی حوزه و مراجع بخواهید گزارشات مالی روشن و حسابرسی شده توسط حسابرسان قسم خورده را در اختیار مردم قرار دهند تا شبهه افکنان و سکولارها سیه روی شوند.

     
  4. جستاری در مورد درمان بیماری نورو فیبرو

    درخواست محمد نوری زاد یک فعال اجتماعی از بیماری نورو فیبرو در این مورد مابه مشکلات و درمان آن میپردازیم

    یاد داشت محمد نوری زاد

    رفتم به دیدن دختری که به بیماری نورو فیبرو ماتوز مبتلاست. یک بیماری نادر. که موجب انزوا و دلمردگی و نا امیدی بیمار می شود. از همه جای بدنش زگیل و زائده های گوشتی بیرون می زند. حتی از داخل دهان و اندام های داخلی. و همین زائده ها، بیمار را – چه دختر چه پسر – هر چه بیشتر به خانه و خلوت و تنهایی فرو می فشرد. دختر شیرازی ام اما غلیظ با این بیماری در افتاده و این بیماری است که بر جسم و جان وی غلبه پیدا کرده و جای سالمی در بدنش باقی نگذارده. بیمارانِ مبتلا به نورو فیبرو ماتوز در حمایت دستگاههای درمانی و دولتی نیستند. اگر خانواده ای داشته باشد برای بیمارش خرج می کند وگرنه – مثل دختر شیرازی ام – بیماری ریشه می دواند و کار را به دشواری می کشاند.

    محمد نوری زاد

    بیست و هشت تیرماه نود و شش – تهران

    اهد اء کمک از هم وطنان برای مداوای دختر شیرازی

    پرفسور دانشگاه دکتر اصغر مردانی

     
  5. اخبار: حاج حمدالله کریمی، نماینده بیجار در مجلس ایران به یک مامور پلیس در فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرده و بینی او را شکسته است.
    مش قاسم: طویله نشینه دیگه، بیش از این از اینا نباید توقع داشت.

     
  6. اخبار: ادارات دولتی و نهادهای عمومی تهران در روز تحلیف حسن روحانی تعطیل خواهند بود.
    مش قاسم: ببینین چه طلایی بر خود مالیدن که مملکت رو میخوان ببندن از ترس.

     
  7. سردار/* شکست خورده شریف(همه چی هست غیر از این): دولت ۲۰ هزار میلیاردتومان به قرارگاه خاتم‌الانبیاء بدهی دارد.
    مش قاسم: حکومت بچاپ بچاپ به این میگن. بودجه سپاه/* شکست خورده رو ما ملت ایران میدیم، حالا یه سردار/* شکست خورده میاد از دولت/* طلبکاری میکنه. ببینین چه شیر تو شیری به اسم حکومت و دولت درست کردن، دزدا به طلبکاری از مال باختگان میرن. از این مسخره تر همه این حکومتیچیا همینکه یه میکروفن و دوربین میبینن همچین باد در گلو میندازن که انگار از دماغ فیل افتادن و در دنیا یه همچین اهل فضله ای وجود نداشته. ای که نعلت بر منقلابیون ۵۷.

    /*: ک

     
  8. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    گزارش فعالیت جهت گرفتن وام و تسهیلات قانونی جهت تولید یک اختراع:

    اخیراً یکی از مخترعین کشور به رئیس سازمان بسیج علمی کشور معرفی شده تا به او وام و تسهیلات بدهند.او صحبتهای جناب رئیس را تا جایی که به خاطر میآورد نوشته:

    نمونه ای از بیانات “گُهر بار”رئیس بسیج علمی کشور :

    اختراع خوب مردم میخرنش روی هوا میزننش مثل روضه های شهید حاج شیخ احمد کافی رحمت الله علیه میماند که اگر آقا سخنرانی بکنه و حاج کافی روضه بخوانه من از مجلس سخنرانی آقا پا میشم و به مجلس روضه شیخ کافی میرم.هم روضه اش خوبه،هم مصیبتش خوبه،هم نصیحتش خوبه،هم شوخیش خوبه،هم فحش و لعنتش خوبه،هم خیر دنیا و هم سعادت آخرت داره،تعارف که نداریم من به عنوان رئیس بسیج علمی کشور با کمال صحت و سلامت عقل، خودم دارم اعلام میکنم که اگر حاج کافی زنده میشد و روضه میخواند از مجلس حضرت آقا پا میشدم و میرفتم پای روضه شیخ کافی مینشستم از کسی هم غیر از خدا نمیترسم خود حضرت آقا هم سخنرانیشو کنسل میکرد تا روضه حاج احمد کافیو گوش کنه .من همیشه به بچه ها(کارمندان مرئوسش)میگم اختراع خوب روی دست مخترع نمیمانداگر واقعاً اختراع،اختراع باشد مخترع که نباید دنبال خریدار و سرمایه گذار بگرده،این سرمایه گذار و خریدار است که دنبال مخترع میگرده!متاسفانه برادران ما هم رفته و هر یکی دو سه اختراع ثبت کرده اند و پیش من میان و میگن حاج آقا وام! آیا تو رفته ای و تولید کرده و بازاریابی کرده و نسبت به باز گشت سرمایه اطمینان صد در صد پیدا کرده ای؟آیا اختراعت ارزش صادراتی دارد؟آیابا چهار شرکت خارجی قرار داد بسته ای؟حاج آقا بر چه اساسی وام بدهد؟بله یه وقت یه طرح مین گذاریه که شخص سردار….خودش دست مخترع را بوسید!خدا شاهده! شاهد دارم شخص سردار…..دست مخترع را بوسید!.دنیا،دنیای علم و مهارته شما مرده هم بخوای بشوری باید وارد باشی وقتی تو اختراعت ناقصه کاتالوگ نداری،بروشور نداری،کلیپ نداری،کارخانه نداری،سایت طراحی نکرده ای ،مثل مرده ای میماند که حنوطش نداده ای !نمیتونی و نباید دفنش کنی،حق هم نداری دفنش کنی، که اگر کردی بعداً نمیتونی قبر مسلمانو نبش کنی از نو حنوطش بدی!اختراع وقتی برند شد دیگه جای تکمیل شدن نداره،اونوقت که نمیتونی بگی حاج آقا اینجاشو اینجوری میکنم ،اونجا شو او نجوری میکنم!اونجاشو الآن اونجوری بکن منِ رئیس بسیج علمی کشور ازت پشتیبانی میکنم!هر جا هم رفتی اسم منو بیاری از نظر من هیچ اشکالی نداره! من به عنوان یه خدمتگزار پشتیبانتم !یه چیزم هست حضرت آیت الله بهجت میفرمودن اگر کارت گیر کرد و هیچ راه نجاتی نداشتی سه تا صلوات بفرست و حاجتت را از آقا علی بن موسی الرضا( ع)بخواه و سه صلوات دیگر بفرست اگر حاجت روا نشدی گناهش برگردن من!( با لبه دست به گردن خودش زد )این به شرطیه که نماز اول وقتت ترک نشه !تو واجباتتو اول وقت به جا بیار نافله ها پیشکش! اگر کسی ازت نافله خواست بگو بر گردن حاج ……خدمتگزار بسیج علمی کشور!روایت داریم اگر کارت گیر کرد برو قرض کن و صدقه بده! بله! قرض کن و صدقه بده! شک نکن که خداوند از راهی و از جایی مشکلاتتو حل میکنه که خودت هیچ انتظار نداشتی،خوب خدایی داریم! به والله خوب خدایی داریم ! یا اینکه برو، دامن آقاعلی بن موسی الرضا را بگیر،بگیر و تا حاجت روا نشدی ول نکن.دستت به آقا نمیرسه برو دامن خواهرشو در قم بگیر! نشد؟نمیتونی؟برو به آقا عبدالعظیم در ری پناهنده شو!نشد؟نتونستی؟به خانه آقاشاه چراغ پناهنده شو! بحمدالله آقازاده های موسی بن جعفر( ع)همه جا هستند.او پیغامتو،حاجتتو به آقا میرسونه،نگو نه،شک نکن!اگر شک کردی به خودت شک کن و از خودت بپرس چکار کردی که آقا گوش به حرفت نمیده؟؟! به خودت بگو چه واجبی را ترک کردی و چه منکری مرتکب شدی که آقا حاجتتو روا نمیکنه؟اینجاست که باید دلت بشکنه !اینجاست که باید ضجه بزنی !اینجاست که باید توبه کنی و خاک بر سر خودت بکنی اینجاست……..

    این بود نتیجه یک عمر کار صنعتی و خلاقیت بخرج دادن و سه ماه هماهنگی و برنامه ریزی و نامه نگاری و آمدن از شهرستان به تهران و رسیدن به خدمت آقا تا مطابق قوانین و ضوابطی که به صورت قانون در آمده به من وام بدهند.و اختراعم به تولید انبوه برسد!

     
  9. یاران درود

    من همان دم زفرهاد طمع ببریدم// که عنان دل شیدا به لب عذرا داد.

    برو این دام بر مرغ دگر نه /// که برنایند جوانان وخفن به

    یاران برنا وجوان .قدیمیا به جنگ زرگری یا به گویش شما نازنینان سیاه کردن اغیار جنگ حیدری ونعمتی

    یا آبی وقرمز یا….. می گفتن وراه انداختن چنین جنگی به گرم کردن تنوری یا پرت کردن هوش وحواسی به

    جای استفاده می شد. .حالام شده حکایت ما تدارک چی اعظم لیست وزرا و سپس استانداران وفرمانداران

    وبخشدارن شایدم سرپرستان خانواده (این آخری گردن اونا که میگن) را به درگاه خدایگان ونه ظل الله بل

    عین الله تقدیم و پس از جرح و تعدیل به عده ای ذوب شده تحویل داده و اندکی تا قسمتی قردر سخن

    می آورند و محتمل است کسی غیرتی شود و عتابی گریه ای و وای اسلامایی سر بدهد به خیر وخوشی

    به خانه بخت خودشان جهت پیگیری اختلاس های نا تمامشان بپردازند .حقیر بی سوات معروض می دارد

    تعداد جوانان دانشگاه رفته ما نسبت به کل جمعیت و به ویژه بین 25 سال تا 60 ساله ها در تمام دنیا

    بی نظیر است .فلذا به عرض پروردگاریتان میرساند: این ملت با این ضریب هوشی و سواد نه

    تنهاکلاه سرشان نمی رود بل بخوبی میدانند که بستن در ها و قطره ای باز کردن آن سیاست شاید چند روز

    بیشتر دوام بیاوریم است ونداستن قانون دومینو .آنان کی میدانند .میدانند هرچه انعطاف نا پذیر تر باشد

    شکننده تر و دومینویی تر است .کلید دار جعلی .عین الله ببنید قبل از اینکه شما را ببیند.بشنوید قبل از

    آنکه شنوده گرتان کنند .به آن جوانی که پدر ومادرش ژنده خوب داده اند بفرمایید تا به حال هیچ دانشمندی فرزند

    دانشمند نداشته بل دختر انیشتن معلمی معمولی وباز نشسته وفرزند هاپکینز چون شما دلقکی اما رسمی

    در تاتر است . الاحقر والابتر کمینه بی کینه البیسوات

     
  10. حاج مصطفی عمامه زاده: دخالت رهبر در چینش کابینه نه قانونی است و نه به مصلحت.
    مش قاسم: ساعت خواب حاجی! توی این چهل سال کجا بودی؟ در دوران دوسر طلایی اون اولی چیکار میکردی؟ از من میشنفین اینا این حرفا رو امروز میزنن که فردا یه جور دیگه شیره سر ملت بمالن. تو اول بیا بگو زمان وزوزیر/* کشور بودن قوم و خویش مادر بچهات تو چیکاره بودی و چه میکردی!

    /*: ک

     
  11. حاج رضا علیجانی: تغییرات چهار قرن در چهل سال!
    ترجمه: چهل سال طول کشید تا ماها بفهمیم ۱۴۰۰ ساله که … (سه نقطه از مشه قاسم)یم.

     
  12. چند روز پیش مصاحبه ای از آقای نورزیزاد را شنیدم که در مورد موضوع پولشوئی صحبت میکرد. بنظرم رسید که مصاحبه کننده درست متوجه منظور ایشان نشد هر چند که آقای نوریزاد توضیح خوبی داد. بر این شدم هر چند کوتاه موضوع پولشوئی را قدری بیشتر توضیح دهم.
    “پولشوئی” یعنی روشی که در آن منشاء و یا مقصد پول و یا منافع حاصل از یک عمل مجرمانه، مفسدانه و یا غیر مشروع بنوعی پنهان و یا پوشش داده شود که برای هیچکس قابل دسترسی نباشد. این پولها معمولا منشاء اصلیشان قاچاق و توزیع مواد مخدر ،قاچاق کالا، رشوه و یا خرید و فروش غیر قانونی اموال عمومی است. مقصد این پولها بانکهای خارجی، بازارهای خارجی و بعضا برگشت بصورت سرمایه گذاری در کشور مبدا میباشد.
    یکی از روشهای شناخته شده و موثر پولشوئی، ایجاد کسب و کاری است که در آن پول نفد بدون کنترل دست بدست شود. برای مثال کازینوها و قمارخانه ها و یا مراکز فروش سکس که در آنها پول نقد رد و بدل میشود بسیار ایده ال هستند.پروژههای ساختمانی و بازار بورس و ارز از دیگر ابزارهای موجه این فعالیت ها هستند.
    در ایران بهترین و در عین حال مشروعترین فعالیتی که بر اساس پول نقد انجام میشود بقاع متبرکه هستند که حجم گردش پول نقد بالائی دارند. پولهای کثیف به بهترین وجهی میتوانند به همراه نذورات مردم جمع اوری و به حسابهای بانکی رسمی منتقل شوند.خروج پول هم بسیار ساده است که از طریق ایجاد هزینه اداره این امکان و یا فعابتهای عمرانی و حسابسازی میتوانند به صاحبان اصلی برگردند و سهم کارگزاران هم پرداخت شود. راز توسعه امام زاده ها و طرحهای عمرانی آنها و یا مساجد و آستان قدس رضوی و مراکز مشابه هم در همین است. موضوعی که این اتهام را پر رنگتر میکند معاف بودن این مراکز از هر نوع حساب و کتاب و حسابرسی دقیق است و همه فعالیتهای مالی این مراکز در پس پرده ای آهنی و غیر قابل نفوذ اتفاق می افتند.
    یکی دیگر از مراکز مهم اقتصادی مفید برای پولشوئی، دفتر و بیوت مراجع هستند که پولهای نقد میتوانند به راحتی و بدون هیج کنترلی جابجا شوند. همچنین معاملات پنهانی نفت و معادن و گرفتن رشوه های سنگین از دیگر منافذ است. این پولها که بصورت ارز هستند از طریق حسابهای در مراکز اقتصادی خاص در دنیا که برای اینکارها است به ایران وارد میشوند منتهی اینبار بصورت سرمایه گذاری خارجی. یعنی فرض بقرماید در یک معامله نفتی، چند میلیون دلار حق برادران به حسابهائی واریز و از آنجا وارد بورس سهام تهران میشوند و یا با تبدیل به ریال از طریق صرافیها به حسابهای شخصی در ایران واریز میشوند.
    اخیرا یکی از کارشناسان خبره در گفتگوئی دوستانه در این مورد به صندوق ودیعه قوه قضائیه اشاره کرد. او میگفت پرونده ای تشکیل میشود و ودیعه سنگینی نقدا به این صندوق وارد میشود و بعد از حل و فصل آن مبلغ مذکور از حساب دولتی رسمی بازپرداخت میشود. به هر حال در نظامی که هیج حساب و کتاب مالی در کار نیست و فعالیت اقتصادی هم در بن بست است،وجود این میزان نقدینگی و جرخش آن در مداری خاص همیشه سئوال اصلی است.
    بدون تردید ابعاد پولشوئی و مفاسد آن نیاز به تحقیقی کسترده تر دارد ولی آنچه که مورد هیچ شکی نیست علائم بالینی بیناری است….اقتصادی که در ان میلیاردها دلار پول میچرخد بی آنکه در بهبود شرایط مالی و اقتصادی آن بهبودی پدیدار شود، نشان از سرطان گولهای کثیف دارد…
    کاش به جای حرام اعلام کردن اینرنت پرسرعت، مراجع به این پدیده میپرداختند.

    ————
    درود و سپاس باصفای گرامی
    چه مطلب موجز و مفید و کاربردی ای.
    سپاس

    .

     
    • با سلام به باصفای گرامی،معمولا نوشته های دوستمان باصفا دارای این سمت و سوی هست که اگر اشاره ای به اصطلاحی یا معنایی عرفی در آن هست بالاخره منتهی می شود به نفی و تخریب بنیادهای دینی یا چیزهایی که دنباله های یک حکومت دینی است! و صد البته تاییدیه ها و تمجیدهای مدیریت سایت هم – بقول فردوسی پور-کلّا در این جهت است که هرآنچه نفی و نقد و حمله به جمهوری اسلامی و نهاد دین باشد مطلوب است ولو مطلب واقعا باطل یا توهّم باشد!
      من در خصوص اصطلاح فنّی و اقتصادی پولشوئی و تعریف آن بحثی ندارم،اما به باصفای گرامی عرض می کنم در دو جهت صرفا ابهام آفرینی یا تحلیل تخمینی کردید،یکی در مورد بقاع متبرّکه که جمع آوری نذورات و هدایا و صدقات و چیزهایی از این قبیل در آنجا را مصداق پولشوئی و گردش پول بی حساب و کتاب دانستید،معمولا عکس هایی هم در سایت یا کانال منتشر می شود که کسانی یا مثلا روحانی ای کنار پولها نشسته یا در حال جمع آوری آنهاست و جناب نوریزاد مسلمان متشیّع هم ذیل عکس کنایه ای یا کنایه هایی مثل “بالاتر ترترترتر!” بتوان بینهایت دنبال آن! و تمام! افرادی محکوم می شوند روحانیانی محکوم می شوند یا نهادهایی محکوم می شوند بصرف اینکه وجوهاتی از قبیل نذر و هدایا و صدقات و امثال ذلک را مثلا از ساحت مرقد یک امام یا یک امامزاده جمع آوری کردند! من دقیقا همین رویکردها را دور از انصاف ،یکطرفه و تبلیغاتی ناشی از پیش فرض مطلق مخالفت با حکومت و نهادهای دینی بطور مطلق می دانم.
      بهرحال مساله اینطور نیست که همینجور یک مطلبی را بنویسیم و عکسی منتشر کنیم و تمام، حال صرفنظر از جنبه های اعتقادی -که خیلی از این موارد نیش و کنایه زدن ،به همان بنیان عدم اعتقاد به مساله امامت یا اموری شرعی مثل هبه یا صدقه یا نذر یا موقوفات بعنوان توسّل و تفرّب باز می گردد- می گویم در این موارد منشاء اصلی، کمی اطلاع ونا آگاهی به قوانین و مقررّات و مسائل دیوانی کشوری است ،اینطور که شما گفتید نیست که همینطور بی در و پیکر پولهای وجوهات مصروفه به بقاع متبرّکه جمع آوری شود و بالا کشیده شود و بتعبیری پول شوئی شود ،خیر اینها در فقه اسلامی هریک محلّ صرفی دارد ،نه می شود وجه خمس را در محلّ صرف زکات بکار برد و نه بالعکس ،و نه می شود مال الوقف را در غیر آنچه که واقف وقف کرده است بکار برد و نه می شود مال نذر شده را در غیر جهت نذر بکار برد،اینها بلحاظ فقهی تفکیک شده است و حساب و کتاب شرعی دارد،حال اینکه کسی اصلا مبانی دینی وفقهی را قبول نداشته باشد آن مساله دیگری است ،لکن در عین عدم اعتقاد می توان و باید بقواعد اخلاق ملتزم بود و همینطور گتره ای متدینان و مسلمانان و روحانیان و مراجع را مورد تهمت قرار نداد.در همین زمینه شما اگر در مراجعه بکتب فقهی و کتابهایی مثل “کتاب الوقف” ،کتاب النذر” “،کتاب الصدقات”،کتاب الخمس و کتاب الزکات و نظائر اینها مشکل دارید یا باوری ندارید لااقل به قوانین و مقررات کشور در این زمینه ها ،یا سایت های مربوط به “اداره اوقاف” و غیره مراجعه کنید و صرفا مخالف خوانی نکنید،در واقع اموال مربوط به نذورات و صدقات و موقوفات و هبات و چیزهایی از این قبیل که بعنوان توسل به امامان و امام زادگان صرف می شوند مطابق مفررات تحت نظارت سازمان اوقاف است و همینجور حسین قلی خانی نیست که کسی روی این وجوه شیرجه رود یا پولشوئی کند،البته خلط مبحث نشود ،بحث من الان در فعالیت های اقتصادی آستان هایی مثل آستان قدس و نظائر آن نیست ،بحث من در همین وجوه برّی است که صرف بقاع متبرّکه می شود ،در این زمینه به لینک زیر و لینک هایی نظیر آن مراجعه فرمایید:

      سازمان اوقاف و امور خيريه جمهوری اسلامی ایران
      سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمانی است که در سطح کلان احياء، حفظ و اداره موقوفات کشور و ساير موارد اختصاص يافته به امور خيريه وعام المنفعه و همچنين اداره و نظارت بر اماکن مذهبی، مساجد و بقاع متبرکه، و نشر و گسترش معارف اسلامی و فرهنگ نيکوکاری وقف را برعهده دارد. اين سازمان در شهرستا نها و استا نهای کشور نيز از طريق اداره کل و ادارات شهرستان، اهداف فوق را پيگيری می کند….
      http://ertebatatdini.ir/Portal/Cultcure/Persian/CaseID/122605/71243.aspx
      —-
      همینطور در مورد تهمت بی حساب و کتاب به جریان پول در بیوتات مراجع،اولا من نمی خواهم بگویم هیچ جا برخی افراد سوء استفاده چی وجود ندارند یا اصلا در بیوتات مراجع هیچ تخلفی یا دستبردی صورت نگرفته است ،بحث من این تعبیر دور از تقوا و کلی شماست که بله بیوت مراجع محل و مرکز پولشوئی است،من می گویم این تعبیرات حدسی و دور از تقوا را کنار بگذارید،آیا واقعا باید هرجا و هر نهادی که محل ورود و خروج پول است را بطور مطلق مورد اتهام قرار داد؟ آیا شما همین دید را در مورد مراکز گردش پول در کشورها و سیستم های عرفی هم دارید که بصرف گردش کلان پول آنها را متهم کنید؟گمان نمی کنم اینطور باشد،در بیوت مراجع مگر جز وجوهاتی شرعی از قبیل خمس و زکات و نذورات و نظائر آن جاری است،اگر شما با اصل خمس دادن ،زکات دادن،صدقه دادن و امثال اینها بعنوان وجوهات شرعیه مخالفت دارید آن بحث جداگانه ای هست ،اما اگر بحث مبنا و اعتقاد نیست،شما شرعا و قانونا حق ندارید همینطور بی حساب و کتاب مرجعیت دینی را بطور کلی و بدون هیچ سند و استنادی و صرفا با تکیه بر شایعات متهم به خلاف و پولشوئی کنید، و بدانید یک مرجع دینی که بخدا و حساب و کتاب و قیامت اعتقاد دارد نمی آید در وجوهات شرعیه ای که در دین و مذهب برای آنها مصارفی تعیین شده تصرف بی حساب و کتاب کند یا نسبت به دست اندازی دیگران بی تفاوت باشد.در مورد اینترنت پرسرعت نیز من گمان نمی کنم کسی آنرا حرام دانسته باشد،اگر بحثی هست بحث در نحوه کاربرد یا سوء استفاده از این امکان است والا بدیهی است که این فعل مکلفان است که موضوع یا متعلّق حرمت است نه ذوات خارجیه ای مثل اینترنت ،کمی در تعبیرات و برداشت ها محتاط باشیم که این به اخلاق و انسانیت نزدیکتر است.

       
  13. شجاعی (دادستان دیوان محاسبات) می‌گوید: «به تخلفات آقای احمدی‌نژاد که منجر به ضرر به بیت‌المال شده است رسیدگی شده، یعنی هم رأی صادر شده و هم رأی قطعی شده و اتفاقا شروع به اجرا شده است. در مورد تخلفات ایشان همه آن موارد به مجلس اعلام شده است، یعنی موردی وجود ندارد که تخلف منتسب به رییس‌جمهور وقت باشد و ما به مجلس اعلام نکرده باشیم».
    دادستان دیوان محاسبات ادامه می‌دهد: «در باب جبران ضررها هم رای صادر و قطعی شده است، اما به جهت اینکه آرا و ضرر و زیان‌هایی که ناشی از تصمیمات ایشان بود آنقدر بزرگ است که زمینه اجرای آن را نداریم. خوب باید چه کنیم؟! ایشان اصلا اموالی ندارد که کفاف این موارد را بکند!».
    —–
    پاسخ من به ایشان این است :
    واقعا عجیب است! چه باید بکنید؟! در سایر مواردی که کسی مفسد اقتصادی و مفسد فی الارض شناخته میشود چه می کنید؟! حال اصلا مفسد اقتصادی و مفسد فی الارض هیچ چیز ،فرض کنید او با تحمیل چنین خسارتی به کشور و اقتصاد کشور معنون بعنوان مفسد اقتصادی و مفسد فی الارض نباشد ،در سایر مواردی که شخص بدهکار به جامعه و بیت المال است و اموالش کفاف تادیه نمی کند چه می کنید؟! مگر او را بازداشت و حبس نمی کنید؟! مگر بدهی او تقسیط نمی شود؟! این شخص هم، برابر قانون مثل دیگران ،وقتی حکم بقول خودتان قطعی است دیگر چه کنم چه کنم در دستگاه قضائی یعنی چه؟!

    ————

    درود سیدمرتضای گرامی
    این نوشته ی کوتاه شما، یکی از تنها ترین نوشته های شاخص شماست که در این سالهای همراهی، شما را در صف مردمی قرار می دهد که زخمیِ مفسدان اند. سپاس از شما. ما شما را اینگونه دوست تر می داریم. که با دردهای مردم همراه و همدل باشید. در اشاره به نوشته ی شما، می گویم: مگر همین دستگاه قضایی، فاضل خداداد و دیگرانی چون وی را بخاطر پول هایی که اکنون مقدارش – در نسبت با ارقام جدید – خنده دار شده، سرضرب اعدام نکردند؟ ما که خواهان اعدام هیچکس نیستیم اما نمی شد احمدی نژاد را به یک حبس ابد مختصر محکوم کرد و بقول شما بدهی کلانش را برای خودش و نسل های برنیامده اش تقسیط کرد؟ مگر نه این که بعدها نسل های برنیامده ی ما قرار است غرامت ویرانی سوریه و عراق و یمن را بپردازند؟
    سپاس

    .

     
    • توصیه به دزدان:ای غیوران افتابه دردی نکنید یک میلیارد و دو میلیارد ندزدید جوری سنگین بدزدید که اگر قوه قضاییه بخواهد آنرا بلند کند و بگذارد دوش حودتان اصلن بلند کردنی نباشد.

       
    • سلام نوریزاد گرامی
      ضمن تشکر از لطف شما،عرض می کنم این تصویر احیانا هیولایی یا ضدّ مردمی که شما یا برخی خوانندگان و نویسندگان سایت شما از من در ذهن خود تصویر کرده اید که ریشه اصلی آن باز می گردد به اعتقاد و التزام من به جمهوری اسلامی مورد رای و خواست مردم و عدم اعتقاد و التزام شما به جمهوری اسلامی مورد رای و خواست مردم ،چیزی نیست که مقصّر آن من یا تعصّب من به جمهوری اسلامی یا دین اسلام یا مذهب تشیع راستین باشد،بلکه ریشه اصلی آن همین است که اشاره شد: در درجه اول سست شدن ایمان شما به جمهوری اسلامی مورد خواست تاریخی مردم ایران،و سست شدن ایمان شما به اسلام و تشیّع با تکیه بر یکسری توهّمات و اطلاعات ناقص غیر کارشناسی،که این مطلب در مورد خیلی از مریدان و کامنت گذاران سایت و کانال شما نیز صادق هست.من همیشه کوشیده ام مطابق اطلاعاتم و تخصصّم و آنچه که برداشت درست از مسائل جامعه می دانم حقیقتی را که می فهمم بیان کنم خواه چیزی باشد بزعم شما بر علیه حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی یا بزعم شما در جهت منفعت مردم یا دین و آیین مردم ،یعنی این گناه من نیست که جناب شما یا مریدان و علاقمندان شما بر اساس دیدی از پیش تعیین شده و مخالفت یکسویه ،مطالبی بر خلاف قانون اساسی مصوّب مردم،مطالبی بر خلاف قوانین موضوعه موجود ،و مطالبی بر خلاف مسلّمات شرع یا تشیع می گویید و آنها را وحی منزل هم تصّور می کنید،که این وضعیت غالب بر پست های شما،و نوشته های تاییدیه شماست،بعد اگر کسی برابر اینهمه سخنان سخیف و سست و بی اساس و خلاف قانون یا شریعت اظهار شده در سایت شما ایستاد و حقیقت را گفت ،به او تهمت مخالفت با مردم یا حمایت یکسویه از حاکمیت جمهوری اسلامی بزنید و از او یک تصویر خلاف مردم در ذهن خود تصویر کنید،در واقع جناب شما اندکی نیز به مساله خودحق پنداری مطلق که دچار آن شده اید نیز بیندیشید،بنابر این می بینید که مشکل اساسی باز می گردد به دید خود شما و تعصّبات خود شما و کسانی که بطوز کلیشه ای عادت کرده اند برای هر آنچه که شما بگویید یا بنویسید هورا بکشند،شما خودتان لطفی کنید بجای تکثیر مصاحبه های تکراری و سخنان تکراری بعضا خلاف بداهت یا خلاف قانون،و تکثیر و تکرار مطالب کلیشه ای،در خلوت فکری خود یک بازنگری در نوشته های خود و تعبیرات تکراری و احیانا اهانت آمیز خود به اشخاص و گروهها،و یک مرور دقیقتر بر کامنت های علاقمندان خود در کانال و سایت خود کنید ببینید گناه از سید مرتضی و امثال سید مرتضاهاست یا گناه از طرز نوشته های شما و تهییج کردن دیگران بر علیه منطق قانون یا شریعت یا تشیع یا هر چیزی که از هنجارهای این کشور اسلامی محسوب می گردد.از باب نمونه بنگرید به دهها مطلب خلاف اخلاق،خلاف منطق،خلاف قانون،خلاف تاریخ و خلاف دین و آیین در کامنت های همین سایت،واقعا کمی بیندیش دوست من که آیا گناه این هرزه نویسی ها و انعکاس آنها با من است یا شما؟ کمی بیندیشید آیا برخی از اهانت ها و قلم از کف دادن ها و تعبیرات در این نوشته ها ناشی از طرز نوشتار و ادبیات و تعبیرات بکار رفته در نوشته های خود شما نیست؟ حال توهین بمن یا هر متدینی هیچ،اما چرا در سایت یک کسی که خود را مسلمان و شیعه می داند باید بانگیزه های سیاسی و بهانه جدایی دین از سیاست، انبوهی از اهانت ها و بی ادبی ها به خدا ،پیامبر ،امامان شیعه،قرآن ،و نهایتا نظام و سیستمی که مردم بخواست خود آنرا تاسیس کرده اند و پای آن ایستاده اند منتشر شود، بعد که کسی در برابر این فضای غالب ناهنجار ایستاد او را متهم بچیزهایی مثل مزدوری یا جاسوسی یا اتهاماتی از این قبیل کرد؟ نباید کمی بیندیشید که _علیرغم مخالفت کمرنگ یا هاشوری که در برخی موارد بمطالب می زنید- مبادا خود من و رویکرد خود من و طرز نوشته های خود من برخی افراد را اینطور جسور کرده است؟ بنابر این مشکل را در من فقط نبینید،شما بیندیشید در این رویکردی که دارید خود شما با قبول دموکراسی، مدافع منافع عموم مردم ایران هستید یا فقط مدافع کسانی که بانگیزه های مختلف مخالف جمهوری اسلامی هستند یا مرتکب جرم و بزه شده اند؟ بیندیشید که براحتی دزد و قاتل و آدمکش خواندن همه افراد آیا با منطق عقل و منطق دین اسلام و تشیع که شما خود را متعلق به آن میدانید هماهنگ است؟ من با انتقاد برای اصلاح مخالف نیستم و در هر موردی که انتقاد درست و بجایی بنظرم رسیده است گفته ام یا می گویم اما شما بیندیشید که چرا خیال می کنید هرچه بذهن شما می رسد در خصوص سیاست های داخلی یا خارجی صحیح است و بر اساس آن بخود اجازه می دهید به افراد یا نهادها هجوم کنید و این رویکرد را نشان شجاعت برای خود بدانید؟ و بالاخره در یک جمله ،شما با تعصّب بر روش و برداشت های خود از مسائل موجود، کسی را که بر اساس اعتقادش به دین اسلام و مذهب تشیع و قانون اساسی و قوانین موجود در برابر هجوم های جاهلانه ناشی از تعصّب یا عناد با اصل دین یا نا آگاهی بقوانین یا اطلاعات ناقص می ایستد متهّم به موضعگیری بر خلاف منافع مردم نکنید،خود را متّهم کنید که در بسیاری موارد درست یا غلط صرفا برای ایستادن بر منافع برخی افراد،منافع عمومی یک ملت را نادیده می گیرید و بر علیه آن موضع گیری های تند می کنید و بانی جسارت برخی دیگر می شوید.
      سپاس

      ———–

      درود سیدمرتضای گرامی
      از شما بخاطر این نوشته ی بلند سپاس می گویم. گرچه بخش وسیعی از آن را حتی منصفانه نمی بینم. اجازه بدهید با یک پرسش از این سخن درگذرم. و آن این که: اسلامِ شما به شما چه انگیزه ای می دهد در باره ی آدمکشی چون قاضی مرتضوی وشخصیت پس پرده ای چون مجتبی خامنه ای که فاجعه ی کهریزک را پدید آوردند. در دادگاه اسلامیِ شما، قاضی مرتضوی به دویست هزار تومان جریمه محکوم شد. حالا همان اسلامی که شما را سر پا نگاه داشته در شما چه انگیزه ای و چه عکس العملی نسبت به این رأی اسلامی بر می انگیزد؟ اگر بپذیرید که دستگاه قضا به راه درستی رفته، پس آیا در خون آن جوانان شریک نیستید؟ و اگر درست نمی دانید، اسلامِ شما آیا شما را به اعتراض و خیزش و اعتراض فرا نمی خواند؟ مگر قرار نبوده که شما طرفدار مظلوم و علیه ظالم باشید؟ و مثال هایی از این دست. بد نمی شود اگر یک نگاهی به قیافه ی شیخی به اسم علی فلاحیان بیندازید.
      سپاس

      .

       
      • در شهر هرت
        حاجیان روانه مکه اند و رهبر همچنان در خیال جهانداری در هپروت.
        و اما، مسئله ایمان با خرد همیشه در تقابل بوده و خواهد بود، از زمانی که موسی بتها را می شکست و مردم را به ایمان و اعتقاد می خواند، از زمانی که مسیح ، بر ضد قربانی دادن می شورد و مردم را از نو به ایمان فرا می خواند، تا دوران روشنگری اروپا .

        نیوتن چرا چند بار از افتادن سیب می گوید! زیرا که اوبکار بردن تفکر و توجه و فرا گیری از طبیعت و خرد را بنیان قرار می دهد ، تمام اکتشافات با بکار انداختن فکر و خرد و تجسس در اطراف و طبیعت صورت گرفته نه با ایمان، ایمان و اعتقاد وسیله ای برای شاه خدایان بیش نبوده و است.
        فکر آزاد، بردگی ایمان را نمی پذیرد. انسان تازمانی که ایمان می ورزد کوری بیش نخواهد بود .

         
      • سید مرتضی ای که ما در این سایت می شناسیم کسیست که خود را دارای فکت و جزیی نگری و دیگران را به کلی گویی همواره متهم کرده است.در این کامنت قضاوت را به خودش می سپاریم اگر انصافی هست ببیند چگونه با کلی گویی دیگران را به عدم دانستن قانون،اطلاعات ناقص و….متهم می کند بدون اینکه یک فکت ارائه کند!!دوست گرامی شما چنان حرف می زنی انگار در مسند حق نشسته ای و کل مردم ایران همراه و هم عقیده شما به عنوان جزیی از قشر روحانیت هستند.نمی دانم چه بگویم قضاوت با خودت.

         
      • سلام نوریزاد گرامی
        من نیز شما را سپاس می گویم و گمان می کنم طبیعی باشد که مخالفان فکری در موضوعات مورد اختلاف، یکدیگر را بدوری از انصاف متهم کنند،من نیز چنین تصویری از اظهارات شما دارم لااقل در مورد خودم ،و بهرحال بنظرم می رسد بحث با شما بی نتیجه است ،قبلا هم گفته ام شما مطالبتان را بنویسید من نیز مطالب خود را می نویسم که اگرمایل بودید انظار مرا منتشر کنید یا نکنید،منتها گاهی این شما هستید که پانوشت بر مطالب من می نویسید و ببحث دامن می زنید،الان می گویم قبلا هم گفته ام من در بنیاد بسیاری از موضعگیری های شما ایراد و اشکال دارم و آنها را تندروی و افراط می دانم،مثل همین بحثی که بدنبال یک انتقاد من از مطالب یک دادستان پیش آمد،ببینید تفاوت ره از کجاست تا بکجا،من التزام به لزوم احترام به قانون و دادرسی و احکام قضائی دارم و از شتاب در قضاوت در خصوص احکامی که از جزئیات پرونده های آن بی اطلاع هستم خودداری می کنم،روی همین جهت برخلاف مبنای شما ایراد من به آن دادستان باز می گردد به گزارش خود او که :فلانی در چند پرونده مالی حکم قطعی گرفته منتها در اجرای آن اما و اگر داریم،من اینجا ایراد کردم که وقتی حکمی قطعی شد باید اجراء شود در حق هرکس می خواهد باشد،در حالیکه شما بصراحت مثل همین موارد سه گانه ای که مثال زدید،هم عدم التزام خود بقضاوت و لزوم احترام به قانون و دادرسی را بنمایش می گذارید و هم بر خلاف اصل برائت از مجرمیت،اشخاصی را مورد اتهام بی سند و مدرک قرار می دهید،این تفاوت من و شماست،منتها چون شما بر این روش جمود و اصرار دارید من بحث با شما را فاقد فائده می دانم. ببینید شما در همین مورد قاضی سابقی بنام سعید مرتضوی اقدام بمغالطه می کنید،من مدافع او نیستم و با او خویشی یا آشنائی که ندارم هیچ ،سهل است از همان زمان آقای خاتمی از رویکرد او در خصوص مطبوعات یا آزادیخواهان متنفر بودم،لکن همه اینها باعث این نیست که در مورد او جفا یا مغالطه کنم ،شما اشاره به یکی از محکومیت های او می کنید:”معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع از طریق امر یا ترغیب ماموران مربوطه به تنظیم گزارش خطاب به خود”،خوب اگر در اینمورد ایراد دارید بروید بقانون مربوط به این محکومیت مراجعه کنید،در حالیکه این شخص چندین اتهام داشته است که بر اساس برخی به انفصال دائم از مقام قضاوت و خدمات دولتی محکوم شده است ،که این محکومیت سنگینی است ،البته اینهم باز مطابق قانون و شواهد پرونده و اسناد است نه هوی و میل من و شما یا آن قاضی مربوطه،و اتهامات دیگری و پرونده های دیگری در مورد تامین اجتماعی که ظاهرا در جریان تحقیق است و هنوز صاحبان دم مقتولان کهریزک نیز پیگیر اتهامات دیگر هستند،در حالیکه شما میایید در فضای عمومی یا حتی مصاحبه ها و نوشته ها مثل اینجا وانمود می کنید که او چنین کرد و چنان کرد و به 200 هزار تومان محکوم شد! این دیدگاه شماست و اسلام شماست در این مورد.اما اسلام من بمن می گوید ملتزم بقانون و دادگاه باشم و از تهمت زدن و مبالغه بی اساس بپرهیزم ،بنابر این شما بحث اسلام را پیش نکشید.
        من با مجتبی خامنه ای هم نه آشنائی و نه مراوده ای دارم،حرفم این است که شما دهها بار چنین اتهامی و اتهاماتی مالی را متوجه او کرده اید،و می گویید او از پس پرده پدید آورنده فاجعه کهریزک بوده است،من می گویم این یک اتهامی است که شما می زنید،شما لطف کنید اسناد و مدارک تان در مورد تسبیب و پدید آورندگی ایشان را نه بمن بلکه بمحکمه ارائه کنید ،همینطور اتهامات مالی، و اگر بمحکمه کاری ندارید یا آنرا قبول ندارید لااقل با وضع رسانه ای امروز شجاعت داشته باشید همینطور که با تظاهر به شجاعت، به او و امثال او اتهام وارد می کنید،اسناد و دلایل محکمه پسند خود را هم در فضای عمومی منتشر کنید،بالاخره شما که می گویید از مسبّبیت این فرد از پس پرده مطلعید باید اثبات کنید که به چه وجهی بر این مسببیّت وقوف یافته اید و اگر چنین نکنید شما شجاعت اثبات مدعا را ندارید و تنها شجاعت اتهام زدن و جلب توجه کردن دارید،اسلام من نیز بمن یاد داده است که تا کسی مشخصا در دادگاه محکوم نشده است اصل بر برائت اوست و هیچ اسلامی وجود ندارد که بما تعلیم دهد اتهام فاقد دلیل را از هرکس _حتی شما- بپذیریم.
        در مورد شیخ فلاحیان باز می گویم من ارتباط یا آشنائی با او ندارم،تنها می دانم که او زمانی در کابینه مرحوم آقای رفسنجانی متصدّی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است،شما دهها بار باز این فرد را باتهاماتی متهم کرده اید ،احتمالا سند ایراد اتهامات شما هم همین دلیل “قیافه شناسی” و “قیّاف” بودن و آگاهی شما بعلم قیافه است،و احتمالا همه اینها مستند به نوع اسلامی است که شما خود را به آن پایبند می دانید،اما اسلام من بمن اجازه نمی دهد بر اساس قیافه یا خرص و تخمین های فاقد سند کسی را به قتل،آدمکشی،جنایت،یا فساد مالی متّهم کنم،شما اگر در مورد اتهامات فلاحیان هم سند و استنادی دارید آنرا برای دادگاه رو کنید یا لااقل شجاعت خود در اتهام زنی را با ارائه اسناد قابل قبول در رسانه ها تکمیل کنید. بنابر این شما بر اسلام خود باشید من هم بر اسلام خود،اما همانطور که بارها خدمت شما عرض کرده ام راه اصلاح جامعه و خدمت به تعالی کشورمان ایران این روشی که شما در پیش گرفته اید نیست،از باب مثال راه درست راه اصلاح طلبانه و انتقادی و تدریجی امثال زیبا کلام ها و عباس عبدی ها و نظائر اینهاست نه راه انتحاری و کوری که شما در پیش گرفته اید و مورد طمع و امید گروههای مختلف ضد انقلاب هست.پوزش از صراحت در کلام.
        سپاس

        —————

        درود دوست گرامی
        اجازه بدهید در باره ی احمدی نژاد صحبت کنیم که سندش را خود شما از زبان یکی از مسئولان قوه ی قضاییه مطرح کردید. که این فرد میلیارد میلیارد ضایع کرده یا بالا کشیده. لابد دستگاه قضاییه در باره اش ناگزیر به سکوت است. که احتمالا خبرهایی در آن پشت مشت ها جاریست. حالا اگر بهر دلیل، خروجی دستگاه قضایی در باره ی احمدی نژاد منجر به سکوتی طولانی شد، شما بعنوان یک مسلمان در قبال این لاپوشانی چه می کنید؟ یعنی اسلام شما به شخص شما و سایر مسلمین چه فرمانی می دهد؟ که شما نیز سکوت کنید؟ یا بی خیال از کنار این فاجعه ی اقتصادی عبور کنید؟ البته یادتان باشد که همین نظام و همین دستگاه قضایی پیش تر فاضل خداداد را بخاطر مبلغی بسیار اندک تر اعدام کرده است. می خواهم عکس العمل شما را بدانم. و این که برای ما بنویسید: سید مرتضای مسلمان، در قبال ظلمهای جاری یا ثابت شده در نظام اسلامی، آیا اساساً خیزشی و اعتراضی و کفن پوشی ای می کند؟
        سپاس

        .

         
        • درود بر شما
          بله بحث در خصوص رئیس جمهور سابق بود و این شما بودید که بر اساس روش همیشگی تعمیم دادید و نام اشخاص دیگری را مطرح کردید و حالا با عوض کردن بحث از آن موارد اعراض کردید!
          شما چرا در هر موردی مایلید وولوم قضیه را به ماکسیموم برسانید؟! خیزش! ،کفن پوشی! و چیزهایی از این قبیل،این همان نکته ای بود که من در انتها بشما تذکر دادم و روش نقد و اصلاح گری شما را مورد انتقاد قرار دادم،آیا مصلحان و ناقدان اجتماعی همه کفن می پوشند و سخن اصلاحی می گویند؟! من صادق زیبا کلام را نه اینکه همه مواضعش را قبول داشته باشم،بلکه مثال زدم برای یک انسان نرمال و یک مصلح اجتماعی واقع بین و با حوصله و در عین حال آرام،این زیبا کلام کمّا و کیفا دهها برابر جنابعالی مطالب مفید در ترویج عدالت و دموکراسی و منافع مردم و نقد حاکمیت و اقتدار گرایی می گوید بی آنکه بقول شما کفن بپوشد،تندروی لفظی کند،اتهام زنی فاقد دلیل کند،بی تخصّص به بحث های بنیانی عقیدتی فرو شود و کارهایی از این قبیل،بنابر این من بروش شما ایراد دارم،شما چرا تصوّر می کنید فقط شما هستید که حاکمیت را نقد می کنید؟!یا چرا تصوّر می کنید راه این است که شما اختیار کرده اید؟! من خود را مسلمان تر از شما نمیدانم اما میگویم اصول و مبانی واقعی مسلمانی را رعایت کنید و حقوق عمومی اکثریت مردم ایران را نادیده نگیرید ،در مورد پرونده فردی که نام بردید ما الان در میانه راه هستیم الان مساله محکومیت او رسما توسط دادستان یک نهاد نظارتی اعلام شده است و دیدید که واکنش نشان داده است ،بنابر این فورا نروید سراغ کفن پوشی و کارهای دیگر! من نیازی نمی بینم اعتراض خود را حتما بسمع و نظر شما یا همراهان سایت شما برسانم ،اینکه اینجا نوشتم یک مورد اعتراض بود،جناب نوریزاد ،شما روش های خود در نقد اجتماعی را تغییر دهید و دنبال انفجاری عمل کردن نباشید!
          سپاس و احترام

           
        • فاقد فائده چیه دیگه!؟ بگو بی‌نتیجه، بی‌ثمر، بی‌حاصل و … یا اگه خیلی از واژه فائده خوشت میاد بنویس بی‌فائده.
          حالا نمی‌خوای فارسی رو پاس بداری، ندار؛ ولی دیگه اینقدر دیگه خوارش هم نکن.

           
    • جناب سید مرتضی سلام علیکم :
      همانطور که جناب نوری زاد گفتند این نوشته سرکار عالی بسیار نیکو و منحصر به فرد است و گویا آن بشکه معروفی که بارها فرموده بودید بر سر جناب نوری زاد خورده و ایشان به حق متمایل شدند اندکی به فرق سر شما نیزاصابت کرده و چشم خرد شما هم باز شد ! هرچند از ابتدا من حتم داشتم که شما تجاهل العارفین میکنید و از ماطلب مدرک و صورت جلسات محاکمات بیشرمانه زندانیان عقیدتی و سیاسی میکردید.که حتما مجرم های بسیار خطرناکی ! بودند که با این نوشته گهر بارشما کمی نگرانیمان رفع شد !! جناب سید مرتضی واقعا خداوکیلی فکر میفرمایید این محمود احمدی نژاد سر خود چنین بلایایی که در تاریخ ثبت شده به سر ایران آورد ؟ اگر چنین است باید از ذات احدیت درخواست کنیم که بار دیگر بشکه ای بر فرق مبارک جضرت عالی قرو بیاورند که متوجه شوید احدی از دولت مردان اسبق و فعلی امکان ندارد بدون صلاحدید اهالی بیت و شخص آقا قدم از قدم بردارند و به شما اطمینان میدهم که این محمود احمدی از به قول معروف هفت خط های روزگار است و مدارک کافی مبنی بر تحت امر بودن اوامر بیت رهبری ازخود کنار گذاشته که اگر خواستند گزندی به وی برسانند همه را رو میکند و اوضاع قمردر عقرب خواهد شد وآبروی نداشته نظام ! برباد خواهد رفت .

      وسلام علیکم .

       
  14. علی زین الدین

    با درود های بسیار به دوستان!

    معروف است که ضمیر مرجع خود را پیدا میکند. خواستی با آوردن مصراعی از شیخ سعدی به من توهین کنی، توهینت کمانه کرد و به صورت اسم برایت ماند و چقدر هم به تو زیبنده است ، عجیب است که هرگز اسمی هم برای خود انتخاب نکردی! چرا میگویم زیبنده و شایسته این عنوانی؟ به دلایل زیر است :به مدرن بودن و ماتریالیست بودن و روشنفکر بودن تظاهر کرده ای ولی هیچ کدام نیستی! این نوع ژست و فیگور گرفتن بر خلاف ظاهر فریبنده اش شبحی از ادبیات آغاز رنسانس و تفکری ایستا است و هیچ مایه ای از نو آوری های رنسانس را در خود ندارد، زیرا ادبیات و تفکرات فلسفی عصر رنسانس ضمن نفی خرافات و اباطیل مذهبی و دشمنی با کشیشان مایه های نیرومندی از تفکری تازه داشت که با شک کردن در هر آنچه تا آن هنگام بدیهی شمرده میشد، خود دست به آزمایش و عمل زدند و گفتند: «صحت و سقم احکام نظری باید در عمل اثبات شود» بارها و بارها مکاتب مختلف از پیروان اصالت حس گرفته تا اصالت قدرت، تا اصالت سود و….. در اجتماع عرض اندام کردند، اما مایه های نیرومندی که از چشمه رنسانس سیل وار میجوشید در هیچ تعریفی نگنجید و در ادامه تمدن کنونی را پدید آورد و اکنون نیرومند تر از همیشه میتازد و هر روز رنگی به زندگی میدهد.
    تفکر تو کاملاً ارتجاعی و منجمد است. درست است که متفکران رنسانس با نفی تفکرات جامد مذهبی آغاز کردند ولی همیشه بر سر آن موضع نخستین متوقف نماندند. آنان امروز به کشف معانی توتم ها، نمادها و اساطیر حتی نقاشی و خطهای درون غارها، باز مانده از تمدنهای نابود شده میپردازند و به صورت آکادمیک آنها را در دانشگاههای معتبر می آموزند و تدریس میکنند. «اریک فون دنیکن» محقق سویسی با استفاده از همین یافته ها چندین کتاب خوب و قابل استفاده از جمله« ارابه خدایان » « خدایان از آسمانها »« طلای خدایان » در مورد موجودات احتمالی فضایی و تمدنهای زوال یافته گذشته همچون اینکاها و آزتکها نوشته. کاملاً معلوم است که تو تورات را هم نخوانده ای و گرنه خواندن بخش حزقیال نبی به ذهنت تکانی میداد. زیرا توصیفی که از وسیله ای پروازی و ماشین پرنده مدرنی همراه با گیربکس دارد که هر خواننده ای را بسیار کنجکاو میکند. در مورد اینکه توده کثیری از مردم ایران با تفکرات منحط آخوندیسم مسموم شده و ضمن آنکه نامهای تحقیر آمیز و توهین آمیزی بر خود و فرزندانشان میگذارند و با خود آزاری دست به اعمالی میزنند که با ذات دین و حتی شأن انسانی هیچ انسانی سنخیت و قرابتی ندارد، اعتراضت به سید مرتضی و مردمی که خود را در مقابل عربها زبون و ذلیل و بی شخصیت میکنند به جا و متأسفانه صد در صد حق با شماست. اما معنای توسل در مثنوی غیر از تصورات شما و سمپاشی و مرده پرستی آخوند هاست. به ابیات زیر دقت کن.

    حاجب آتش بود بی واسطه
    در دل آتش رود بی رابطه
    بی حجابی آب و فرزندان آب
    پختگی ز آتش نیابند و خطاب
    واسطه دیگی بود یا تابه ای
    همچو پا را در روش پاتابه ای……

    فرض کنید بخواهیم چای دم کنیم. به چای و آب و آتش نیاز داریم، اما نمیتوانیم مستقیماً چای و آب را روی آتش بریزیم، به ظرف هم نیاز داریم، گر چه ظرف از جنس چای و آب و آتش نیست اما واسطه بین آب و آتش است و به آرامی ویژگیهای آتش را به آب منتقل میکند و آبی که ضد آتش است بعضی از صفات آتش را کسب میکند، ظرف در لایه داخلی با آب و در لایه خارجی با آتش در تماس است و بدون او چای و غذاهای پختنی آبکی (فرزندان آب) درست نخواهند شد.این مثالی برای درک ابتدایی توسل است تا انسان خاکی و مادی بتواند بعضی از حقایق ماورایی و معنوی را فهم کند. مثال دیگر برای فهم توسل :منشأ هر آنچه ما و سایر جانداران میخوریم خاک است ولی درخت و گیاه و حیوان هر یک واسطه رساندن و آمادهٔ خوردن کردن بخشی از خاک را به عهده دارند :

    اين دهان خود خاک خواري آمدست
    ليک خاکي را که آن رنگين شدست

    اين کباب و اين شراب و اين شکر
    خاک رنگينست و نقشين اي پسر

    چونک خوردي و شد آن لحم و پوست
    رنگ لحمش داد و اين هم خاک کوست

    هم ز خاکي بخيه بر گل مي زند*
    جمله را هم باز خاکي مي کند…..

    *شکم گرسنه ای که ذاتاً از خاک درست شده به زخمی تشبیه شده که با خاکی دیگر( خوراکیها)بر آن بخیه زده میشود!
    گفته ای نباید از محمد(ص) و علی(ع) آموخت. چرا؟ مگر در معتبرترین دانشگاه های دنیا آراء و افکار سقراط و افلاطون و ارسطو و کوروش و بزرگمهر و بوعلی و ملاصدرا و کنفوسیوس و لائوتزو و کانت و دکارت و نیچه و مارکس و راسل و….. آموزش نمیدهند؟
    آیا ما از دانش گذشتگان در همه زمینه ها بی نیازیم؟
    یک جا گفته ای بشر در آستانه قادر مطلق بودن قرار گرفته!هیچ کس منکر پیش رفتهای بشر نیست اما این قادر مطلق از حل کردن مشکل آلودگی هوا و جبران آسیبهایی که به محیط زیست زده عاجز است. جالب است که با کشف دنیاها و کهکشانهای غیرقابل شمارشی که با دوربینهای مدرن رؤیت شده اند دانشمندان حقیقی از همیشه فروتن تر و متواضع تر شده اند، آنوقت آنها کشف و اختراع میکنند و با درک بیشتر عظمت هستی( نه عظمت خالق هستی) خاکسار تر میشوند و تو باد به غبغب می اندازی؟
    لااقل اسمی هم بر خود نگذاشته ای تا از این پس اسم محمد( ص) و
    علی( ع) و مولانا و سعدی و حافظ و ملاصدرا و حکیم سبزواری و…… خط بزنیم و اسم تو را سر لوحه و الگوی خود قرار دهیم.

     
  15. دوست گرامی و عزیز، جناب نوری زاد مهربان
    عوام فریبی هم حدی دارد ،یا که قدرت فکرشان همین حد است؟

    در برنامه ای در بی بی سی، مثلا استادی اظهار نظر می کند و کسی هم اعتراض نمی کند!!
    فردی بنام هوشنگ امیر( که نمی شناسم): ترامپ، دیپلمات نیست مذاکره کننده است، و اینکه در ایران تفاوتی بین این دو قایل نیستند و غیره.
    ۱- در عصر کنونی ،روابط بین کشورها از طریق مذاکره تعیین می شود، این مذاکرات در سطح حکومت مفهوم سیاست دارد، “سیاست” یعنی اعمال قدرت حاکمیت بر عده ای ویا”سیاست” از طرف شهروندان برای گرفتن قدرت از حاکمیت است که وسیله ی آن نیز مذاکره است.

    ۲-ایشان می فرمایند؛ در دولت ترامپ ،نظامی گری در خدمت اقتصاد است.
    نکته ای را اشاره کردند که بسیار مهم است ، در حالی که بیشترین بودجه نظامی را در دنیا آمریکا در سال۲۰۱۶ ،یعنی ۶۱۱ میلیارد دلاردارد .

    پیشنهاد بودجه نظامی ترامپ ۵۲.۳ میلیارد بیشتر ، یعنی ۱۰ درصد بیشتراست، اگر ما بودجه نظامی ۱۰ درصد با ۷ درصد دفاعی و ۶ درصد بودجه بازنشستگان نظامی راجمع کنیم، قسمت اعظم و بیشتری از بودجه آمریکا مختص لابی های نظامی گری اند .
    و این آمار نشان می دهند که،اقتصاد آمریکا در خدمت نظامی گری در آمریکاست.

    ۲۲.۶ بودجه کشاورزی ، حدود۲۱ در صد منفی از قبل
    ۷۷.۷ بودجه سلامت و بهداشت، حدود ۱۶ درصد منفی
    ، ۶۸.۲ بودجه آموزش، حدود۱۴ درصد منفی
    بودجه قضایی ۲۰.۳ میلیارد ، حدود۲۰ درصد منفی
    بودجه انرژی ۲۹.۷ میلیارد و حدود۶ درصد منفی
    بودجه ساختمان سازی ۳۶ میلیارد ، حدود۱۲ درصد منفی
    وناسا ۱۹.۲ میلیارد و بودجه کار ۱۲.۲ میلیارد و …….
    ما افزایش بودجه را فقط درساختار بودجه نظامی ترامپ مشاهده می کنیم. و در ساختار غیر نظامی، شاهد کاهش بودجه ها تا ۲۱ درصد یم.

    این ارقام به ما خط سیر ترامپ را نشان می دهند و اینکه ، با چنین قدرت بزرگی تنها از طریق دیپلماسی و مماشات و صلح می توان به توافقی رسید و مذاکره وسیله ای سیاسی در حد حاکمان است .

     
  16. آیا مسلمان یک شهروند ناکام است؟ امین زوایی
    ……
    نوشتۀ : امین زوایی / ترجمه : م.سحر

    …………
    http://news.gooya.com/2017/07/post-5926.php

     
  17. در شهر هرت
    به شهر هرت خوش آمدید ، جایی که نیمی ازمردمش یعنی زنان ،از حقوق انسانی یعنی آزادی و برابری برخوردار نیستند و اختیارشان در دست پدر و یا شوهرشان است .
    جایی که دزدان و قاتلان حاکمند و با پرچم اسلام حکومت می کنند.
    جایی که حقوق کودکی ، نوجوانی ، جوانی وجود ندارد و مورد تجاوز دائم و قانونی اند.
    جایی که اخلاق بی معنی ریا ودروغ سردمداراند.
    جایی که افسانه ی هزار و یک شب در واقعیت تبدیل به هزار و یک دزد فامیل شده است.
    جایی که مردمش توسط ملایان ، غارت و سرکوب می شوند.
    جایی که هم قانونش و هم نظامش ازانسانیت تهی است.
    جایی که تبعیض خواص و عوام، مسلمان و غیر مسلمان، زن و مرد اصل و مبناست.
    جایی که شبیه جهنم است، ایران کنونی است.

    ایران اکنون ، در دست دشمن ایرانی ،اسیر خشکسالی، و دروغ است.

     
  18. وکیل متهم ردیف دوم در پرونده زنجانی: زنجانی با قرارگاه خاتم‌الانبیا قرارداد بازرگانی داشته است، این افراد ۳۰ سال خوب کار کردند و یک شبه بد شده‌اند؟
    ترجمه: این افراد ۳۰ ساله با شراکت قرارگاه خاتم‌الانبیا خوردن و بردن واسه چی حالا موکل منو گرفتین؟ برین با خاتم‌الانبیا صحبت کنین.

     
  19. حاج اسحاق معاون/*: ایران چند هزار میلیارد طرح آماده در بخش‌های نفت و گاز، صنعت، حمل و نقل و آب دارد که می‌تواند به دنیا عرضه کند.
    ترجمه: چوب حراجی….. به این میگن اقتصاد مقاربتی!

     
  20. یاران جان درود

    اونایی که سوات دارن میدونن با دیدن متن میشه چیزای نگفته بلکم اونایی که سعی

    در پنهون کردنش دارن رو بشه .به مامانت میگم که دیگه دوست نداشته باشه(بین دو تا

    پنج سال) .یه گرا از کارایی که می کنی بدم تو جیبیت فناست (8 تا 15 سال).به مدیر کل

    /حراست /حسابرس و.. یه سرنخ بدم جات اوینه ها(25 تا 60) خیلی خیلی چیزا رو میشه

    از لا بلای یک جمله معترضه بیرون کشید . اونوقت این بابا میگه به خدایی که بزرکترین فوبیاش

    شریک داشتن اونم در حالیکه خودش شریک خلق کرده ایمان بیار و روزی نمیدونم چن دفه بگو

    شریک نداری وگنده ای و پر زوری و…. میگم والله اینا درد مریضی با این شدت نمی خوره .یه دفعه

    میگه شیطو نو خودش علم کرده و از سه دونگ بیشتر بنامش زده هرچی کارای با حاله مثه عرق و چشم

    چرونی و…در اختیارش گذاشته اما تو ازش حذر کن خود جنابش چرا از شیطون حذر نکرده شایدم جنگ

    حیدری نعمتی را انداخته بنی بشر رو خر کنه چه میدونم . ته تهش عرضم بخدمتتون حاشا که دختر

    از آخوند بگیرین که این دنیاتون جهندمه شاید اون دنیاتون چه میدونم بهشت باشه .زد زیاد

     
  21. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، اگر واقعیت داشته باشد ….

    هواپيماهاى نو و جديد ايران اير / اولين پرواز به سمت مدينه!

     
  22. چار پایی بر او کتابی چند
    3:40 ب.ظ / جولای 27, 2017

    من و جن و مجنون ( پاسخی به بخشی از مهملات زین الدین )
    میفرماید که “چون هیچ علمی به انتها ( انتها ؟ چه طور انسان میتواند بفهمد که علمی به “انتها” رسیده است ؟) نرسیده ، با اتکا به دستاوردهای علوم هیچ حرفی در هیچ موردی قطعی نیست “( پایان نقل قول ) وبنابراین راه برای خیالبافی و پرت و پلا گویی بازاست و چون ” در بهترین حالت میشود گفت که بشر تا کنون به این یافته ها رسیده است “( نقل قول ) پس جا برای موهومات و ادعاهای بی پایه من هم باز است .
    ……………
    دوست گرامی با مسلمان بحث بی خود و وقت تلف کردن است. آدم مذهبی براحتی به همه چیز و همه کس و همه مفاهیم و اصولا هستی و زندگی تجاوز می کند.این جناب زین الدین هم از همین قماش ادمهاست. باور کنید خواندن کامنهای ایشان درد آوراست .اینها نه اینکه مفهوم علم را درک نمی کنند بلکه عادت اینها تجاوز به تمام حریم هاست. این جناب ادا می کند که بر مبنای افکار و نوشته های مولوی به کشفیاتی رسیده و لی وقتی من از ایشان خواستم که کمی درمورد این کشفیاتش توضیح دهد چیزی تا بحال ننوشته ولی تا بخواهید اراجیف و مهملات دینی را به دانش بشری چسبانده. همانطوریکه شما آورده اید فرشته را به علم و جن را به جنین ربط داده. باورکنید ربط باد به شقیقه بیشتر از /// و دین به دانش است! چون لاقل هم باد و هم شقیه دو واقعیت موجودند! جالبه که از شریعتی بچه آخوند حرافیکه با خرج خزانه ملی بفرانسه برای تحصیل دانش رفت ولی بدام خرافات اسلامی افتاد و هر چه را از دانش و علم فراگرفت برای تفسیر مشتی خرافات و دروغ و ناراستی قربانی کرد و با افکار مخرب و زهرآلودش نسلهایی را به گمراهی و کشوری را به نابودی کشاند!حال حضرت زین الدین از چنین موجودی برای مرجع می سازد.ولی این متدینین دست و پای بیخود می زنند چون بخوبی می دانند که پایان مهمل بافی هایشان رسیده و نسل اینده دین را به جایگاه اصلی خود و اسلام را به همان حجاز خواهد فرستاد.وحتی سید مرتضیی و هم لباسانش مجبور به کار کردن برای ارتزاق خود خواهند بود و زین الدینها هم بازار مهملات عارفی شان بپایان خواهد رسید. امروزه بشر بخوبی فهمیده که دین عامل بدبختی و نکبت در جامعه است و باید از قدرت بیفتد تا جامعه به آرامش برسد. این متدینین هم بخوبی این موضوع را می دانند. ولی گویا جناب زین الدینها و عارفینی همچون ایشان بوی کباب به مشامشان خورده و با دیدن حسرت و نفرت و نومیدی نسل کنونی ایران بعد از حاکمیت شرع و رواج بازار خرافات و عرفان و نفرت عموم از اسلام و شریعتمداران اسلامی امیدی به نو آوری دینی عارفانه خود دارند. اسلام عرفا! گویا /// نه خود در مکه عارف بوده و نه همان حضرت در مدینه شمشیر برای قتال و تجاوز به مال و جان و ناموس دگراندیشان برای رواج /// اسلامی اش برکشیده!خوب که تاریخ را خود همین مسلمین روایت کرده اند چه درست یا نادرست! ولی جناب زین الدین هنوز صدای یا هو کنان دراویش و عارفان ادمکشی که بعد از تقسیم بهائیان تنها بجرم اینکه خود را پیرو موهومات و دروغهای و اراجیفی دیگر و مخالف با موهومات و دروغها و اراجیف اسلامی می دانستند بین گروهای مختلف مردم بروایت بزرگ مرد تاریخ ایران کسروی بگوش می رسد! این جناب عارف بهتر است که تخمرغهای رنگین خود را در سبدی بهتر و مقبولتر بگذارید! و الا دراین سایت کسی خریدار چنین خزعبلاتی نیست!

     
    • علی زین الدین

      با درود های بسیار به دوستان!

      دوست گرامی صرفنظر از اینکه بنده به اسلام یا عرفان اعتقادی داشته یا نداشته باشم در کل نوشته های من
      نه تبلیغی برای اسلام میبینی، نه برای عرفان! کل ادعای من اینبود که در مثنوی مطالب قابل اعتنایی در مورد علوم تجربی هست که میتواند به درد بخورد، چند نمونه هم نشان دادم، چرا هیاهو میکنید؟ غربیها از فهم یک کاسه و کوزه شکسته باستانی نمیگذرند، ما چرا باید از فهم میراث مکتوب خود، بگذریم. باز هم نمونه میخواهی؟ به خود مثنوی مراجعه کن و ادامه و پس و پیش ابیات زیر را بخوان!

      آب چون پیکار کرد وشد نجس
      تا چنان شد که آب را رد کرد حس…..
      ( در مورد آب درمانی)
      این جهان جنگ است چون کل بنگری
      ذره، ذره همچو دین با کافری
      ( درباره ساختار ذرات)
      آسمان گوید زمین را مرحبا
      با توأم چون آهن و آهن ربا
      ( تأثیر سیارات بر زمین)
      ناله سُرنا و تهدید دهُل
      چیزکی ماند بدان ناقور کل
      ( در باره موسیقی عظیمی که در فضا هست و سبب نظم و تغییرات بزرگی در ساختارهای کهکشانی میشود)
      جوع خود سلطان داروهاست هین
      جوع در جان نه، چنین خوارش مبین
      ( در باره درمان با روزه های طبی)

      شکی نیست که مولانا عارف بوده، ولی حتی یک مورد دیده ای بنده مرام درویشی و عبادی او را تشریح یا تبلیغ کرده باشم؟( در آن موارد هم چیز قابل توجهی از مثنوی نفهمیده ام چون تنها کشفیات علمیش مورد توجهم بوده) عرضم اینبود که این عارف مطالبی دارد که ارزش مطالعه دارد. البته قلق خاصی دارد و باید آنها را فهمید. عجیب نیست که افراد تحصیل کرده این همه دچار سؤتفاهم میشوند؟

       
  23. علی زین الدین

    با درود های فراوان به دوستان!

    در سنندج گنده لاتی بود
    بنام شکور تقریبا تمام در و همسایه از او کتک خورده و توهین دیده بودند.ادعا میکرد که روی بدن همه مردم محل یادگاری گذاشته از همه باج میگرفت هیچ شغلی نداشت و رسماً از راه باج گیری زندگی میکرد.هیکلی مثل کنده بلوط داشت به معنای واقعی کلمه پادشاهی میکرد شبی که به خواستگاری رفت ابتدا تمام اعضای خانوده عروس خوش بخت را,مفصل کتک کاری کرد تا مبادا جواب رد بشنود.به تدریج خانواده پر جمعیتی اطرافش را گرفت که البته مردم هزینه شان را میپرداختند.یک سال زمستان برفهای سنگین و پی در پی بارید.انبوه برف همه جا بویژه در محله های قدیمی با کوچه های بن بست و بسیار باریک که نظیرش در همه شهرهای قدیمی کشور بود و هست بر روی هم انبار شده بود مردم در زیر برف تونل زده بودندتا بتوانند حداقل مایحتاج زندگی را فراهم کنند.برودت سرما بسیار شدید و از حد هشدار گذشته بود.صبح زود یکی از این روزهای سرد پهلوان شکور هوس کله پاچه خوردن میکند و با قابلمه ای بزرگ عازم طباخی محل میشود.در بین راه در گوشه خرابه ای ماده سگی را میبیند که تازه زاییده و هنوز ازش خون میرود و بشدت میلرزد و از توله هایش هم بخار بلندمیشود.دیدن این صحنه چنان او را منقلب میکند که پوستینش را در می آورد و توله ها را روی آن گذاشته و در گوشه نسبتا مناسبی میگزارد و با شتاب به طرف دکان کله پاچه ای میدود.در راه چند بار میلغزد و می افتد.وارد طباخی که میشود طبق معمول مرد طباخ احترام فوق العاده ای میگزارد بخصوص از حالت غیر عادی شکور دچار وحشت میشود.شکور دو دست کله پاچه سفارش میدهد و تأکید میکند که تا جای ممکن چرب باشد و چند بار هم با تندی میگوید :یاالله زودباش .طباخ با شتاب قابلمه پر را تحویل میدهد.شکور میپرسد چند شد؟.طباخ ابتدا منظور او را نمی فهمد زیرا این اولین بار است که شکور قیمت میپرسد.وقتی هم متوجه منظورش شد دست به سینه و با وحشت گفته بود.قابل نداره قربان.استغفرالله از جناب عالی چطور پول میگیرم؟ شکور با تحکم گفته بود این بار فرق میکنه قیمتش را بگو.طباخ باز هم خواسته بود با تعارف و تواضع این بلای دایمی را دور کند.شکور داد کشیده بود مردک قیمتش را بگو عجله دارم.طباخ سرانجام با ناباوری گفته بود برای غریبه ها دستی۲۰ تومان ولی برای شما……شکور یک برگ اسکناس ۵۰ تومانی روی پیشخوان انداخته و بدون آنکه منتظر بقیه پول بشود با شتاب بر گشته بود و با حداکثر سرعت ممکن خود را به خرابه رسانده بود.پوستین را با توله ها روی دامن خود گذاشته و گوشت گرم کله پاچه را پیش ماده سگ گذاشته بود.سگ با اشتهای تمام مشغول خوردن شده بود دقایقی بعد سگ که کاملا سیر شده بود نگاهی به شکور انداخته و سپس پوزه را رو به آسمان گرفته و سه بار با تمام توان زوزه ممتدی از پوزه اش خارج شده بود.پهلوان شکور به ناگاه کل ابهت و غرور و جبروتش شکسته و با تمام پهنای صورت شروع بگریه کرده بود.در حدود یک کیلو متری آن خرابه خانقاه دراویش قرار داشت که هر روز سحر پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب بساط ذکر و سماع (نوعی رقص عرفانی توأم با ذکر و مناجات)بر قرار بود .بیش از چهل روز بود که خلیفه و مرشد خانقاه از دنیا رفته بود بدون آنکه طبق سنت جانشین خود را تعیین کرده باشد.هنگام اوج ذکر و سماع یکی از دراویش ارشد احساس کرده بود که به شدت خوابش می آید، این حالت برای درویشی که ریاضت های طولانی کشیده و میشود گفت میتواند بر خلاف غیر دراویش هفته ها هم بدون نیاز به خواب سرحال و با نشاط باشد امری بسیار غیر عادی بود.شیخ ابتدا مقاومت کرده بود اما سرانجام تسلیم خواب شده و در وسط حلقه ذکر و سماع به خواب رفته بود.در عالم خواب به او گفته بودند که ما برایتان مرشدی فرستادیم و اینک در فلان خرابه است بروید و بیاورید تا شیخ و مرشد شما باشد.شیخ بیدار شده و خوابش را برای یاران باز گو کرده بود.دراویش بسیار خوشنود شده و همه برای دعوت از خلیفه و مرشد جدید براه افتاده بودند.رسیدن دراویش همزمان شده بود با ناله های جگر خراش پهلوان شکور که فریاد میزد ای خدا من آنقدر بنده بد و مردم آزاری بودم که شایسته آن نبودم انسانی برای ارشاد و هدایت من بفرستی آخرش سگی را معلم و مرشد من قرار دادی !خدایا از دست خودم به تو شکایت میبرم! خدایا مرا بر این نفس کافر پیروز کن ! خدایا مرا به حرمت و قدر این سگ ببخش.مناجات پهلوان شکور که بافریادهای خدایا، خدایا و ای خدا,ای خدا همراه بود, دراویش را بشدت منقلب کرده و همه گریان شده بودند.سر انجام گریه کنان و با اعزاز تمام او را به خانقاه برده بودند.کسی نمیداند در آنجا چه گذشت و هرگز دراویش نگفتند چطور شد که از آن پس شکور لات به خلیفه شکرالله تبدیل شد.دراویش بسیاری به دست و با ارشاد خلیفه شکرالله توبه کردند خود ارشاد شدند و بسیاری از طالبان را هم ارشاد کردند.خلیفه شکرالله شهبازی معتقد بود که خداوند حیوانات را آفریده و انسانها را بر آنها مسلط کرده تا انسانها با خدمت و مهربانی نسبت به حیوانات خود توبه کار و بخشیده شده و به بهشت بروند.فراموش نکنیم درکشور ما و درست در مقابل وجدان و نگاهی که در گروههای اجتماعی عمومی شد, با چنان درنده خویی و قساوت قلبی حیوانات مظلوم و بی دفاع و بی پناه را با تزریق اسید در نخاع ,شکنجه و زجر کش کردند که این لکه ننگ و نکبت تا همیشه بر پیشانی ما مردم ایران خواهد ماند. مردم فهیم و با فرهنگ و با ایمان شیراز در اعتراض به این جنایت شرم آور راه پیمایی اعتراض آمیزی بر پا کردند. هیچ کس نمیتواند خود را به ندیدن و نفهمیدن زده و وجدان خود را گول بزند.اگر امثال این فاجعه تکرار شود تمام دست اندر کاران و آگاهان و وجدانهای خفقان گرفته مستوجب عذاب الهیند و باید در انتظار عقوبت و داوری خدای رحمان و رحیم باشند.

    علی زین الدین.

     
    • سلام بر زین الدین گرامی
      داستان زیبایی بود.ولی یک سوالی بر ذهن من خطور کرد و آن اینکه این پهلوان شکور سابق و عارف امروز آن حاتم بخشی ۵۰تومانی را از کجا آورده بود؟!غیر از پول گردن کلفتی خود بود؟!این داستان و داستانهای مشابه آن یادآور قلچماقهای امروزیست که از عربده کشیشان در مراسم مذهبی ذات اصلی آنان نمایان است ولی گمان می کنند با اینگونه حرکات بی مغز در هیاتها و امثالهم به رستگاری رسیده اند.یا یادآور مرجع عالیقدر تشیع است که پول از مردمان می ستانند و افتخار می کنند بخشی از آنرا به بینوایان داده اند!در همین داستان ببینید یک فرد بی خاصیت بل مضر به عموم از حالتی به حالت غیر مفید دیگر می رود و ما باید مسرور باشیم که این بزرگوار صرفا خود را به جمعی مشغول کرده و دست از آزار خلق الله برداشته است!جالب است در طول تاریخ شیخ و لات همواره باهم بوده اند و گاهی در این لباس و گاهی در آن لباس رفته و اینگونه داستانها برساخته اند تا ملتی جاهل را بر وجود خود راضی کنند.
      پاینده و پیروز باشید

       
      • علی زین الدین

        با درود و سپاس از دید و داوری شما

        نگارش و بیان واقعیت دلیل بر موافقت نویسنده با تمام نکات آن نیست. ضمن آنکه با داوری و بر داشت شما از منظری که به آن نگاه کرده ای موافقم توجه شما را به این نکته جلب میکنم که انگار گاهی انسان بر علیه خود و بر خلاف منافع و حتی موجودیت خود اقدام میکند. مثلاً به استثنای نوعی وال هیچ موجود شناخته شده دیگری دست به خود کشی نمیزند یا روزه نمیگیرد. بیشتر انسان بر علیه یک خو و عادت ناپسند که در وجودش به اوج رشد خود رسیده، دست به اقدام و نفی میزند.
        شاید این صفحه از وجود چند لایه انسان ارزش تأمل و مطالعه داشته باشد.

         
    • زین الدین گرامی! با درود ،من متوجه مفهوم این عبارت شما نشدم که گفتید “با چنان درنده خویی و قساوت قلبی حیوانات مظلوم و بی دفاع و بی پناه را با تزریق اسید در نخاع ,شکنجه و زجر کش کردند که این لکه ننگ و نکبت تا همیشه بر پیشانی ما مردم ایران خواهد ماند”.
      اشاره شما در این عبارت بکدام قضیه است؟ این ماجرا در کجای ایران اتفاق افتاده و هدف عاملان آن از تزریق اسید در نخاع حیوان (مثلا چه حیوانی؟) چه بوده است؟

       
    • احترام دراویش به حیوانات قابل ستایش است.

       
    • اگر هم داستان درست نباشد باز هم زیباست. وجود درویشان برای حفظ حساسیت های انسانی مثبت است. حیوانات اهلی موزه احساساتی که زمانی ما داشته ایم. یادمان باشد که آینها قبلن وحشی بوده اند و اهلیت را از ما آدم ها آموخته اند. اگر ما اهلیت را فراموش کرده ایم درست است آنها میتوانند پیر و راهنمای ما گردند.

       
      • علی زین الدین

        با درود و سلام به شما

        دوست ارجمند،جناب هدایت عزیز!
        این داستان یا خیال پردازی نیست، داستان توبه کردن شکور لات در سنندج بسیار معروف است و بسیاری از افراد میانسال سنندجی هم مرحوم خلیفه شکور شهبازی « رحمت الله علیه »را از نزدیک دیده و میشناسند. او تا آخر عمر با وسواس عجیبی به جبران خسارات گذشته به مردم پرداخت و همیشه هم خود را بدهکار مردم میدانست. او پس از توبه کردن به انسانی بسیار مفید، زحمتکش،با تقوا و فوق العاده رحیم و رئوف، بویژه نسبت به تهیدستان و ضعفا و حیوانات تبدیل شد.

         
      • علی زین الدین

        درد دلهای همسایه!
        قسمت(1)

        از95/08/06 تا 95/08/14 در ویلای نیمه کاره یکی از بستگانم در روستای ناصر کیاده لاهیجان بودم.نوشته زیر حاصل گوش سپردن به درد دل همسایه روبرو است که تنها اسامیشان را تغییر داده ام.

        ای برادر دست به دلم نذار که خونه، یه روزی منهم برای خودم کسی بودم سه هکتار زمین داشتم ،چشمم به زمین و بازو خودم بود هم در کار کشاورزی بودم هم در کارصید و صیادی! بَر جاده آسفالت سه دهنه مغازه داشتم!بچه ها که بزرگ شدن وقت ازدواجشان شد،زمین برکت کرده دیگه دخلی به من نداد،هزینه کود و بذر و سم و کارگر و کمباینش در نیامد،درسته زمینام مرغوب بودند ،خیلی هم مرغوب بودند ولی وقتی برنجکار خرج خودشه در نیاره مجبوره خاکی دیگه به سر خودش بکنه سه سال آزگار شالیکاری تومنی یه تومن هم به من نداد ما هم که هوا صیل نبودیم که هوا بخوریم و کف برینیم !اینبود که مغازه ها یکی یکی رفت !باز خدا را شکر که چیزی برای رفتن بود و الا آبروم میرفت زن و بچه ام میرفتند،خانواده ام میرفت،یکماه مانده به عید نوروز میریم پیش سلف خر، و ازش پول میگیریم و عمر و محصول خودمونه پیش فروش میکنیم که پول خورد و خوراک و رخت و لباسمان در بیاد،برنج سال گذشته را کیلویی 9000 تومان از من بر داشتن!همان موقع ،همان برنج تو بازار کیلویی 11000 تومان بود،کل برداشت امسالم به پنج تن هم نرسیدکه تنی 80کیلوش را شالی کوب برداشت تا برنجمانه سفید کنه و تحویلمان بدهد،ارباب صاحب زمین هم با من نصف کرد،نه فقط با من با همه نصف ،نصف میکنن!،درست نصف نصف البت اونم بی تقصیره میگه پولمه تو هر کار دیگه ای بندازم بیشتر سود میکنم،ما نیمه کار جماعت دوباره شدیم رعیت و دوباره بساط خان،خانی درست شده!منتها،اسمشان خان نیست و آقاست، ما آقا بالا سر داریم! آره برادر!به این قبله محمدی نیم دونه میخوریم اونم پنجاه کیلو نیم دونه هم ذخیره سال نداریم، نه فقط من، اونیکه سه هکتار و پنج هکتار زمین هم از خودش داره نیم دونه میخوره،5 کیلو برنج سالم نگه داشته ام که از مهمانم خجالت نکشم و اگر برادری مثل تو بهم رسید ازش خجالت نکشم! اگر فردا روز خواستگار دخترم آمد،نیم دونه سر سفره ام نباشه؟ آره برادر،با هزار بدبختی یه پسر و یه دخترو از خانه بیرون کردیم تیکه،تیکه زمینها را فروختم تا مثلاً آن زبان بسته ها سر و سامانی بگیرن!پسرم کارمند قراردادی دانشگاه رفسنجانیه!اسمش چی بود؟آها دانشگاه آزاد. و مثلاً تو کرج مشغول بکاره!ماهی یک و سیصد حقوق میگره ولی سیصدشو کسی ور میداره که روز اول بردتش سرکار!بگو لامصب دیگه تو چرا بر میداری؟قراره کی سیر بشی؟سه ساله که شده شریک حقوق پسرم !نه فقط اون،هر کسو برده سرکار سفته ازش گرفت و شده خون خورهٔ اونا!با یه تیکه کاغذ همه را اسیر کرده !مرد شوهر نداره ولی مردی که چک و سفته امضاﺀ کرد،شوهر کرده ،چک و سفته شوهر مرده. هی آغا!به این قبله محمدی اگر دستم به دهنشان نباشه گشنگی میخورن!برای یه چُس جا ماهی 450000 تومان کرایه خونه میده!پول آب و برق و گاز و تلفن و کرایه ماشین و رخت و لباس هم از روی همون 550000 تومان میدن خیلی براش بمانه 400000 تومانه و سه سر عائله!بلا نسبت کوفت هم بخورن کم میارن!یه بچه هم دارن، با هزار بد بختی و صرفه جویی دلمان خوشه که زنده ان!مردم میگن چرا خسرو زمینها شه از دست داد؟مردم خیال میکنن من آدم هم ور کار و بی مغز و ندانم کاریم!به این قبله محمدی اگر دیسک کمر نداشتم امکان نداشت لب به این زهر مار بزنم روزی یه گرم تریاک مصرفمه،اگر نکشم نمیتونم راه برم ،همه اش هم به خاطر درد کمرم نیست!کسیکه بشر باشه و تخم پدر و مادر خودش باشه که دروغ نمیگه !بیشتر از جسمم روحم درد میکنه!منم آدمم،اگر اعصاب سیم بکسل هم باشه ،اینقد به هم کشیده باشه پاره،پاره میشه،دار و ندارمه فروختم و رفتم تهران،یه خانه ارث پدری داشتم که توش زندگی میکردیم ارزان فروشش کردم و رفتم تهران و اونجا سوپر مارکت زدم ،خوب بود، برای من که اینجا به بن بست رسیدم خیلی خوب بود….

         
      • علی زین الدین

        درد دلهای همسایه

        قسمت(2) پایان

        کم، کم همه قرض ها مه دادم تا بتونم به محله و میان قوم و خویشم،و سر خاک بابا ننه ام بر گردم،از هفت صبح تا دوازده شب مغازه یکسره باز بود،سهراب هم اولش خوب بود و کمک کارم بود،از سربازی که بر گشت آوردمش مغازه گفتم بابا جون بیرون کار نیست باشه هم به درد تو که نه تحصلیل داری و نه تخصصی داری نمیخوره ،کار مغازه داری هم با یه نفر نمیچرخه ،بیا و مردانه پشت به پشت پدرت بده تا بلکی بتونیم یه تیکه زمین و رداریم و سقفی از خودمان بالای سرمان باشه و هر چی در میاریم تو جیب صاحب خانه نریزیم،خدایی اولش خوب بود،منم اینقد سرم گرم بود نفهمیدم که روز بروز داره آب میشه،اولش شروع به رفیق بازی کرد،من نفهم ،من نادان ،پنجاه و دو سال عمر از خدا گرفتم نفهمیدم که چقد محیط آلوده اس،میدیدم دزدکی سیگار میکشه ولی به روش نیاوردم،گفتم جوانه،زبان بسته هیچ تفریحی نداشت،من همسن این بودم سه تا بچه داشتم !منِ کور منِ خر منِ بلا نسبت چهار پا نفهمیدم چطور بچه ام را به آتش کشیدن،اولش حشیشی اش کردن،بعد شیشه ای شد،هر روز از پول دخل کم میشد،هر روز از اجناس مغازه غیب میشد،روز بروز پس تر رفتم وقتی به خودم آمدم سهراب کراکی و مغازه هم خالی شده بود،خاک عالم به سرم شد ،تا حالا چهار بار کمپ رفته و ترک کرده!با هزار زجر و بدبختی ترک میکنه ،میاد بیرون دوباره آلوده میشه،این شده زندگی من!خودم،خودِ دردمند و مرده شور برده ام هم زبانم کُنده اگر بخوام نصیحت کنم میگه پس خودت چرا تریاک میکشی؟اینه که هی تو خودم میریزم و صدام در نمیاد!آخه بابا منم آدمم،منم بشرم ،یه دختره بیرون کردم یه پسره زن دادم ،ناسلامتی بابا بزرگم ،باید به فکر این دختر آخریه باشم،این دختره !دختر تنها مدتی خواستگار داره،باید به فکر او باشم ،دختر با یک کلمه حرف لکه دار میشه و بخت ازش بر میگرده ،خدا پدر قدرته بیامرزه،دامادمه میگم، خیلی مرده،خیلی آغاس،همه جوری منو درک میکنه،امسال او پنج هکتار نیمه کاره بر داشته ماشاﺀالله سر حاله،سیگار هم نمیکشه،ولی به این قبله محمدی اونهام نیم دونه میخورن،این خونه ای که توش میشینیم مال یه نفر تهرانیه،مال یه نفر بازاریه ،خدا بیشتر بهش بده،یه قران کرایه ازم نمیگیره،وقتی این زمینها را خرید این خانه هم روش بود .اون زمینایی که میبینی دورشه دیوار کشیدن هشت هکتار زمینه،گُل این منطقه اس،مزه برنج خاک تا خاک، خیلی فرق میکنه،برنجش خیلی خوش خوره!شش ساله خریده انداخته و نمیکاره،احتیاج هم نداره،خدا بیشتر بهش بده،ما که بخیل نیستیم ،توش یه ویلا ساخته عینهو قصر آریامهر!دیوار هاشه میبینی؟ همه اش بتون آرمه اس!توپ هم بهش کار نمیکنه!یه چاه توش کنده و موتور برقی گذاشته هشت اینچ آب میده،آب خوب! خدا خوب کرده عینهو اشک چشم،نه مثل این آبی که از چاه ما در میاد، و پر از پشه و کرم و زالو خاکیه !که به درد خوردن هم نمیخوره،و باید آب خورد نمانه بخریم،اون بکس آبه به مامیدن 4500 تومان!روزی یه بکس مصرف آب بنده منزله!میگن خسرو نا شکری نکن!تو وضعت از خیلیا بهتره،خیلیا حسرت زندگی ترا میخورن،بلآخره یه پسر و یه دختره بیرون کردی،عروس داری،داماد داری،نوه داری،
        ،خدای این یکیا هم بزرگه!من شدم ننه خوشگله! از بیرون مردمه سوزاندم ولی از درون خودم سوخته ام ،هه،مثلاً بچه بیرون کردیم! رفتن و هر یک با چند نفر دیگه بر گشتن،همو پسرم که تو دانشگاه رفسنجانیه، میگه بابا از اول سال و اول ماه برگه تسویه حساب آخر ماه و آخر ساله ازمان میگیرن و دستمان به هیچ جا بند نیست،اگرحق و حقوقمانه ندادن قانوناًْ هیچ کاری نمیتونیم بکنیم!و دستمان به هیچ جا بند نیست!
        میگه بابا بر میگردم ده،بر میگردم شمال! میگم بر میگردی چکار کنی؟ ها! بیای روبرو من وایسی؟ما از شمالی بودن فقط یه لهجه برامان مانده!آخه زمین داریم؟آخه زندگی داریم؟آخه کارخانه ای چیزی هست تا تو توش کارکنی؟ها؟برمیگردی چه کنی؟

         
  24. علی زین الدین

    با درود های بسیار به دوستان!

    قسمت پایانی پاسخ به منتقدی که نامی برای خود انتخاب نکرده است.

    اما تا جایی که این بنده به تفاسیر این بزرگان مراجعه کرده ام، به کشفیات عظیمی که میتواند سبب تحولات بزرگی در علوم تجربی و اخترشناسی و فیزیک و کشاورزی و درمان بیماریها و آب درمانی و……گردد توجهی نشده و به آنها بهای کافی نداده اند. بنده به علت چند اختراع کوچکی که ثبت کرده ام (دو موردش با الهام از مثنوی) با نگاهی تازه و از زاویه ای متفاوت به این کتاب نگاه کرده ام. (در ابتدای آشنایی کپی اختراعاتم را تقدیم جناب دکتر نوریزاد گرامی کرده ام و ایشان میداند که ادعایم کذب نیست ). شیخ سعدی ترکیب «چار پایی براو کتابی چند» را در وصف کسانی بکار میبرد که نه« محققند و نه دانشمند » و کتابخوان خنثی هستند و بدون تحقیق فقط حامل اندیشه دیگرانند و دیدگاه انتقادی و روحیه تحقیقی ندارند و به اصطلاح هر چه میخوانند باور میکنند . بشر در مواجهه با مجهولات و واقعیاتی که برای آنها پاسخ قطعی ندارد از واژه احتمال استفاده میکند، این واژه برای پاسخگویی نیست، بلکه طرح احتمالات ماده خامی برای اندیشیدن و تحقیق در اختیار میگذارد و به نوعی حاصل اندیشه گذشتگان نیز هست. بنده بسیار امیدوار بودم که لا اقل دوستان اهل مطالعه خود به مثنوی مراجعه کنند و مطلقاً به بر داشت این بنده و تفسیر هیچ کس دیگری بسنده نکنند، و یک لحظه اندیشه کنند که آخر چرا بزرگانی که اسامی تنی چند از آنان ذکر شد وقت وعمر خود را صرف چنین کتابی کرده اند؟بنده به دوستی که به صراحت گفته من به خدا معتقد نیستم برای فهم مثنوی، خوشبین ترم تا مذهبی مقلدی که به پذیرش مقلدانه خو گرفته و چشم بسته میپذیرد و رد میکند.
    چنانچه از کتاب «مولوی هگل شرق» اثر زنده یاد احسان طبری با منطق ماتریالیسم دیالکتیک اش بیشتر آموختم تا از تفسیر متکی به آیه و روایه محمد تقی جعفری مسلمان موحد معتقد!! آیا دعوت به خواندن یک کتاب و کنجکاو کردن دوستان و نشان دادن نکاتی که سبب کنجکاوی و شگفتی و کشف و اختراع و کار آفرینی و تکامل علوم میشود برای افراد کتابخوانی که ادعای روشنفکری و بی تعصبی دارند اینقدر برخورنده است؟نکاتی از مثنوی که موجب شگفتی واعجاب کم سوادی چون بنده میشد، این امید را در من تقویت میکرد که اگر آن کتاب و آن نکات از منظر باسوادانی چون همین جناب منتقد بگذرد چه بسا نکاتی که از دید بنده مجهول و مغفول مانده اند با ژرف کاوی و نگرشی تازه مورد تفسیر قرار گیرند و آنها بتوانند از این دریای معانی حقایقی تازه صید کنند و بنده هم بنحوی از برکات کارشان بهره مند شوم. هیهات که هنوز هموطن خود را بدرستی نمیشناختم و نمیدانستم که نبوغ این نژاد پر گهر و پر هنر تنها در رد و انکار و توهین و فحاشی و تهمت و زمین زدن هموطنانشان نهفته است! گویی همیشه در کمینند تا اگر اندیشه تازه ای از سوی یک ایرانی عنوان شد چشم بسته بر آن ردیه بنویسند.بدبختانه بنده هم زمانی با شنیدن نام مولوی و کتاب مثنوی بیاد چله نشینی و کشکول وتبرزین و گدایان دوره گرد پشمالو می افتادم و همین ذهنیت خطا سالها سبب محرومیتم از این کتاب بی بدیل گردید.

     
  25. جناب سید مرتضی
    آیا می توانید فارغ از حب و بغض ، تهمت و پیشداوری،فردی را مخاطب قرار دهید ؟
    آیا یک کودک و یا زن را انسان می دانید؟
    غلو و دروغگویی و فریب، گاهی بصورت خودبرتربینی و خودبزرگ بینی (نمونه اش کل نظام و افراد حاکم) و آنسویش چاکر منشی، خود حقیری ،هیچ دانستن ، بنده ، مفلس و حقیرخواندن بروز می کند. بدین سان خود و دیگران را گول زده و فریب می دهد.و ما آنرا در همه احوال نظام شاهدیم.
    نظامی که حقوق کودک و زن را به عنوان انسان برسمیت نمی شناسد. انسانیت را از دست داده است.

    مشکل جوامع عقب مانده ، یعنی خودکوچک بینی /خود بزرگ بینی در راس و نظام فاسد و ضد انسانی شان است .
    شما زمانی که با تبعیض و پیش داوری .فردی را مخاطب قرا می دهید ، خودبخود انسانیت را زیر پا گذاشته اید .
    شما حتی نمی توانید به عنوان یک انسان ، مرا فارغ از حب و بغض مورد خطاب قرار دهید. نه عقربید و نه نادان، کاملا می دانید که چه می گویید ، و حرفی برای گفتن ندارید.

     
  26. آقای نوریزاد در پایان قصه موسی و شبان( که در دبستان در زمان مرحوم محمدرضا شاه پهلوی و در کتاب فارسی برای نخستین بار با آن آشنا شدیم،) شما منقلب شدید و و ما را منقلب کردید.
    دو سه سال پیش کتابی را از یک سایت کتاب در اینترنت دانلود کردم.این کتاب نوشته فردی است بنام دکتر سنگ- هان لی و اهل کره جنوبی.
    این کتاب “واقعیت جهان روح” نام دارد.این کتاب را حتما دانلود کنید.در باره سازندگان ادیان مانند کنفسیوس و مسیح و و سایرین نوشته هایی قابل تامل دارد ولی یک داوری در باره پیامبر اسلام دارد که برای مسلمانانی که اسلام را شناخته اند بسیار مهم است.

    http://ketabnak.com/book/19951/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D9%88-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9

     
  27. علی زین الدین

    با درود های بسیار به دوستان!

    پاسخ به منتقد که نامی انتخاب نکرده
    جناب کاش به جای اینهمه فحاشی و توهین نکات ابهامی خود را میپرسیدی و اگر پاسخ منطقی ومستدل نمیگرفتی با دانش خود نشان میدادی که وجه صحیح این خطاها چیست. آنچه از نوشته شما در انتقاد از نوشته های خودم استنباط کردم اینست :
    1_از کجا میگویی فرشتگان همین رشته های علومند؟
    جواب:این را من نمیگویم بلکه برداشتم از این بیت مولاناست :
    بو البشر کو علم الاسما بگست
    صد هزاران علمش اندر هر رگ است.

    ودر ادامه در تعریف و ستایش از انسان میفرماید:
    ای هزاران جبرئیل اندر بشر
    ای مسیحای نهان در جوف خر

    مطابق عقاید مذهبی جبرئیل یکی از بزرگترین فرشتگان و سمبل عقل و خرد بوده، برداشت بنده از این بیت مولانا اینست که هزاران جبرئیل همان هزاران رشته علم است. که با استنباطم از ادامه آن اینست که بزرگترین و معتبرترین رشته های علمی که بشر بالقوه توان درک و شناخت آنها را در خود دارد رشته های عقلیند زیرا جبرئیل را بزرگترین فرشته نامیده اند. یک نمونه از معارف حضرت مولانا را تقدیم شما وهمه دوستان میکنم واستنباط خود را هم عرض میکنم و از دوستان میخواهم داوری کنند و به صراحت بگویند آیا اصل اندیشه مولانا قابل اعتنا و دارای چنان اعتباری هست که بشر قرن بیست و یکم وقت خود را به خواندن و تفسیر و اندیشه در آن صرف کند یا نه؟آیا این صرف عمر و وقت در عمل دستاوردی هم میتواند داشته باشد یا نهایتاً تبدیل به تفسیری در کنار سایر تفاسیر میشود؟

    چون حکیمک اعتقادی کرده است
    کآسمان بیضه زمین چون زرده است

    گفت سایل چون بماند این خاکدان
    در میان این محیط آسمان

    همچو قندیلی معلق در هوا
    نه باسفل می‌رود نه بر علا

    آن حکیمش گفت کز جذب سما
    از جهات شش بماند اندر هوا

    چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته*
    درمیان ماند آهنی آویخته

    آن دگر گفت آسمان با صفا
    کی کشد در خود زمین تیره را

    بلک دفعش می‌کند از شش جهات
    زان بماند اندر میان عاصفات

    بنده ابیات فوق را اینطور میفهمم :حضرت مولانا گفتگوی دو حکیم فیزیک دان و اخترشناس قدیمی را بیان میکند و ضمن آن دست به افشای راز عظیمی میزند!
    حکیم نخست معتقد بوده که کل آسمان شبیه به تخم مرغی است و زمین زرده این تخم مرغ و در واقع مرکز عالم محسوب میشود! اماپرسشگر کنجکاوی هم از حکیم میپرسد که اگر زمین در وسط آسمان است چطور معلق مانده؟ حکیم پاسخ میدهد که چون نیروی جاذبه از تمام جهات( جهات شش_جهات شش گانه =چپ، راست، پس، پیش، فوق، تحت )زمین را جذب میکند لذا زمین هم مثل تابوت معلق *بتکده سومنات معلق مانده است! حکیم دیگر این نظریه را قبول نمیکند و تلویحاً میگوید که اگر نیروی جاذبه از جهات ششگانه زمین را جذب میکرد هر ذره از زمین جذب جهتی از فضا، و نهایتاً زمین تبدیل به غباری پراکنده در تمام جهات میشد،اما دلیل معلق ماندن زمین نیروی جاذبه نیست، بلکه نیروی دافعه است!!!!! و نیروی دافعه از تمام جهات زمین را دفع میکند و به همین دلیل معلق مانده است! راز شگفت آوری که حضرت مولانا افشا کرده اینست:نیرویی بنام دافعه وجود دارد که معادل نیروی جاذبه است و عکس آن عمل میکند! بنده نگارنده تا کنون به قرینه ای برخورد نکرده و جایی ندیده ام که کسی چیزی از نیروی دافعه بگوید،اگر کسی دنباله همین نشانی و همین راز حضرت مولانا را بگیرد بی گمان آنرا خواهد یافت و با کشف قانونمندیهای نیروی دافعه خواهد توانست کاری به عظمت کار سترگ « نیوتن »بکند!

    *چون ز مغناطیس قبه ریخته=سلطان محمود غزنوی هنگامیکه به هند لشکر کشی و بتکده سومنات را تصرف کرد تابوتی آهنین دید که در هوا معلق مانده بود و هندوها به آن تعظیم و به نوعی آنرا پرستش میکردند! او شگفت زده شد و پس از آنکه طنابی را به اطرافش و زیر و رویش گذراند کاملاً ًقانع شد که آن تابوت در هوا معلق است!!!!پس ابوریحان بیرونی دانشمند مشهور را که همراهش بود مأمور کرد که راز آنرا کشف کند! ابوریحان پس از مطالعه و مشاهده متوجه شد که هر رازی هست مربوط به سطوح زیرین و زبرین، یعنی سقف و کف آنست لذا دستور تخریبش را داد، به محض آنکه سقف تخریب شد، تابوت هم سقوط کرده و به کف زمین چسبید! بدین ترتیب مشخص شد که سازندگان آن معبد تابوت آهنین را بطور دقیق درست در وسط دو صفحه مغناطیسی چنان دقیق و محاسبه شده قرار داده اند بطوریکه صفحه زبرین با جذب نیمی از وزن تابوت ، و صفحه زیرین نیز با دفع نیم دیگر وزن، آنرا خنثی و در هوا معلق نگه داشته اند! اشاره مولانا به« قبه ریخته »اشاره به این بتکده و آن تابوت است. بنده با 33 سال مطالعه و بسیار جدی گرفتن مثنوی معنوی ابیات فوق را اینطور میفهمم و معنا میکنم. بزرگانی چون «عبدالباقی گلپینارلی، ادیب و عارف و دانشمند بر جسته ترکیه، ملا صدرای شیرازی، حکیم ملا هادی سبزواری، بدیع الزمان فروزانفر، دکتر سید جعفر شهیدی، احسان طبری، دکتر سروش، کریم زمانی، علامه محمد تقی جعفری، سلطان علیشاه گنابادی «در تفسیر بیان السعاده» بیشتر شهرت و اعتبار خود را از مثنوی و درک مثنوی گرفته اند.

    ادامه دارد……

     
  28. آیا کسی میداند سنت پهلوانی ما از کی و چگونه به این حال زار افتاده است.. از یک طرف رستم را ذاریم که با بکار گرفتن نهایت شهامت و خرد از هفت خوان میگذرد و به همه مشکلات پیروز میشود و از طرف دیگر در بهترین حالت تختی را داریم که با مواجه با کمترین ناملایمتی حود را میکشد. و همین اواخر هم پهلوان اصغر ما بیشتر شبیه امام حسین است تا رستم. او به خود زنی میپردازد و خود را در اختیار دشمن قرار میدهد در حالیکه سلاحی ندارد. او را تشویق میکند که شلیک کند.
    بنظر میرسد سنت پهلوانی ما هم شیعی شده است. تا زمانی که فرهنگ عاشورایی بر ما حکم فرماست. غیر از درد و رنج و زبونی چیزی در انتظار ما نیست.

     
  29. آمریکای ترامپ و ایران خامنه ای بخوبی همدیگر را درک میکنند همانگونه که ترامپ رهبر کرده شمالی را درک میکند. آنهم به یک دلیل ساده و اینکه هر سه این افراد از یک قماش هستند باروحیاتی کاملا شبیه یکدیگر. در قاموس این سه نفر یک قانون صریح و بی پرده وجود دارد و آنهم وفاداری است. در هریک از این سه نظام این وفاداری شکل خاص خود را دارد ولی در عین حال یک قکل مشترک بسیار آشکار نیز دارند و آن اینکه در نزد ولایت فقیه، رهبر کارگران و زحمتکشان و رهبر دنیای سرمایه داری آزاد، وفاداری جاده ای یک طرفه است. همه باید وفادار باشند ولی در قبال وفاداری نباید انتظار وفاداری متقابل داشته باشند. روحیات و منافع هر یک از این سه تن میزان و دوام وفداداری را تعریف میکند. همین وضعیت ایران و تغییر طبیه بندی افراد سیاسی از حامیان ولایت تا تبذیل شدن انها به جاسوس و نفوذی را ببینید تا به عمق موضوع پی ببرید.
    این سه رهبر یک وجه مشترک دیگر هم دارند و انهم اینکه هریک خود را محور عالم امکان میبیند. همه چیز را بر اساس باور خود تحلیل میکنند. بر ای ترامپ هنوز کابوی پیروزیش در انتخابات وجود دارد و هنوز میخواهد ثابت کند که پیروزیش درست بوده و میلیونها نفر در مراسم تحلیفش بوذه اند. آقای خامنه ای هنوز در کابوس 9 دی و فتنه است و میخواهد آنرا یک نهضت ملی معرفی کند. او معتقد است وقتی که از حادثه ترور جان بدر برد ولی در 7 تیر دیگران شهید شنند در حقیقت پیغامی به او داده شد که ماموریتی الهی بر دوشش است و او سعی میکند در ذهن خود این ماموریت را بیابدو روزی در قامت احمدی نژادو روز دیکر در نرمش قهرمانانه و روزی در بشار اسد و یا پوتین سعی به انجام وظیفه الهی خود دارد.
    هر سه این رهبران همه قوا را در اختیار دارند. مجلس ایران دربست دستچین رهبر است، رئیس جمهور آدم اوست،بقیه هم همینطور ولی قادر به حل هیج مشکلی نیست همانطور که ترامپ هنوز نتوانسته علیرغم تسلط بر سنا و کنگره یک لایحه درست و درمان را به تصویب برساند. خامنه ای و ترامپ هر دو طرفداران خود را خائن میدانند. رهبر کره شمالی هم شوهر عمه و برادر خودش را نهدید میداند و به سینه قبرستان میفرستد.
    زبان هر سه اینها با دنیا زور و خشونت است. ترامپ از روی ناو آمریکا پیام صد هزار تنی برای جهان میفرستذ، خامنه ای موشک شهاب 3 هوا میکند و کره شمالی افتخارش به برد موشکش است. هر سه ایشان در داخل نیز با زبان تهدید حرف میزنند. مردم هر سه کشور در بیم و هراس اینند که این رهبران جه بلائی میتوانند هر لحظه بر سر اینها بیاورند.
    ترامپ بودجه سلامت را میخواهد قطع کند و بدهد به نظامیگری و میلیاردرهای وال استریت، خامنه ای دستور میدهد ارگانهای قدرت مالیات ندهندو او هم پول سلامت و زندگی نردم را میدهد به نظامیان که گلوله و موشک کنند و ببرند برای آتش افروزی. کره شمالی گرسنه برای شلیک موشک جشن میگیرد.
    در این میان آمریکا قویترین و پولدارترین و در عین حال دارای نهادهای دموکراتیک است و نیروی هوائی آن اولین قدرت هوائی و نیروی دریائی آن دارای دومین نیروی هوائی جهان است. امّا ترامپ میتواند مهار شود تا بقدرت آنریکا صدمه وارد نشود.
    در ایران ما برعکس همه از رهبر دفاع میکنند تا ریشه ایرانی و ایران را بکند. او به هیجکس پاسخگو نیست .اینجاست که شاید ترامپ آرزو کند که ایکاش او هم یک ولی فقیه بود و شاید هم با خویش بگوید “من ولی فقیه نیستم ولی این ولایت را خیلی دوست دارم”!!

     
    • خدا کند غیب نشود

      ترامپ بزرگترین قدرت اتمی را در دست دارد.اگر این قدرت دست آقا بود چه می شد.
      احتیاجی به ولی فقیه شدن هم ندارد زیرا عقده حقارت ندارد.
      آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه.
      ملک و مملکت که دست سفلگان بیفتد عاقبتش خاکساری و خاک برسری است.
      چپگرایی و آنتی امپریال بازی بس است.
      بچسب به همین ایران و حاکمان خرابش.
      والسلام و علیکم.

       
  30. در شهر هرت
    دوست گرامی و عزیز
    نگران اوضاع ایرانم! کاش عاقلان حاکم بودند.

     
  31. کسی‌ که در حسرت رهبری جهان ” اسلام ” می‌‌سوخت و کشوری را پاک سوزاند، کارش به جایی‌ رسیده که خلاصه شده در بی‌ اختیاری “کلام”. کلام‌های مغشوش و از هم گسیخته‌ای که روانی‌ پریشان را به تصویر می‌‌کشند و وی را روز به روز روسواتر و بی‌ مقدار تر می‌‌کنند. او خواست همه را از میدان بدر کند و ایران تنها هم نه‌، که اقلا مالک یک چهارم جهان هم شود، اما امروزه روز تنش را حتی واژه برندازی می‌‌لرزاند که در او هر چه بوده، کمترین استحقاق رهبری نبوده. شاید آنچه شاهدیم حکایت از آن‌ دارد که از ما بهتران، بهتر و بیشتر از تاریخ پایان خبر دارند، چون از نفرت و انزجار عمومی‌ از وی نیز خوب بی‌ خبر نیستند.

     
  32. کیهان لندن
    پیش از انقلاب خبرنگاران حوادث به ندرت در میان قاتلین به افراد تحصیل‌کرده بر می‌خورده‌اند و اگر گاهی فرد دانشگاه‌دیده‌ای کسی را می‌کشت این حادثه مدت‌ها ذهن مردم را به عنوان اتفاقی عجیب و بی‌سابقه به خود مشغول می‌کرد.

    اما در شرایط کنونی ایران که تمامی معیارهای اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی به هم ریخته و مردم زیر فشارهای گوناگون مالی، گرانی، اعتیاد، عصبی، سرخورده و حساس شده‌اند، تعداد قابل توجهی از قاتلین عنوان دکتر و مهندس و لیسانس و فوق‌لیسانس دارند.

     
  33. رئیس/* جمهور/* می‌گوید که دولت او از سپاه به صورت کامل حمایت خواهد کرد.
    مش قاسم: به این میگن شیپور رو از سر گشادش زدن. در حکومتهای درست و حسابی، این نیروهای مسلح هستن که باید از دولت تابعیت کنن نه دولت از یه مشت دزد مثل سپاه/* شیکست خورده حمایت. قربون زبون فارسی و امثال بی مثال اون: به شتر گفتن چرا …….بقیشو همه میدونیم.

    /*: ک

     
  34. در شهر هرت
    “حتما باسخ آمریکا را خواهیم داد.”
    این را در همه جا می توان شنید و خواند، باید سوال کرد. خوب مثلا دادید ؟مشکلی را آیا حل کردید؟
    آیا پاسخ مردم ایران راداده اید؟ که بتوانید پاسخ آمریکا را بدهید؟ این قلدر بازی ها چه چیزی را می خواهد ثابت کند؟ دست بردارید از دخالت در کشورهای منطقه، مگر نمی بینید بازیچه روس هایید؟ آنها هیچگاه نخواهند گذاشت نظامی قوی در منطقه باشد، زیرا از طریق امثال شما می توانند بر جهان اعمال زور کنند.
    حماقت شما در این است که خود را بازیچه قدرتها کرده اید و از این مهلکه نیز بدر نخواهید شد ، می دانید چرا؟ زیرا ،
    توانا بود هر که دانا بود. و شما نیستید.

     
  35. باهر

    باهر

    با سلام و درود جناب آقای نوریزاد و دوستدارانش
    و با درود و ادب احترام به گروه لگام و بخصوص سرکار خانم نرگس محمدی و دکتر ملکی

    دوستان ، آقای بقائی چند روزی که دز زندان بود امروز با وثقیه چند میلیاردی از زندان آزاد شد و از وضیعت زندان آنچه که واقعیت بود و هست در رسانه های مجازی پخش کرد . ولی یادش رقته بود آن زمانی که در زندان کهریزک چه اتفاقاتی بدستور سیعد مرتضوی برای همین جوانان کشوزمان در سال 88 چه گذشت در حالیکه یار هم غارش در مسند قدرت بود و او به همان جوانان خس و خاشاک لقب داده بود .
    آقای بقائی ، 39 سال است که در زندانهای کشورمان بدتر از این رفتارها با زندانیان کردند آن هم نه به جرم دزدی و اختلاس ، بلکه به جرم های واهی ، آیا اعدامهای سالهای 60 و 67 را بیاد دارید .
    تازه از آنکسانی که هیچ مدرکی ( اعلامیه و یا روزنامه و یا کناب ) پیدا نکرده بودند ، اعدامش نکردند ، جوانیش را گرفتند ، میدانی چطور ؟

    همفکران شما و یار هم غار جنابعالی و همان کسانی که امروز به پیشواز شما آمده بودند ، همان کسانی که امروز اصلاح طلب شدند ، همان کسانی که امروزه جزو محصورین هستند ، در روزهای که در مسند قدرت بودید ، یک هسته گزینش تشکیل داده بودند ، جوانان را از آموزش علم محروم میکردند ، از استخدام شدن در وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی و ادارات ، بانکها و نهاد های دولتی محروم کردند .

    در سال 64 جوانی که با هزار مشکلاتی که پدرش با کارگزی و باغبانی و مادرش با فرشبافی تونسته بودند بچه شون دیپلم بگیرد و در پیرشان عصای برای آنها باشد راهی داتشگاه کردند و همان جوان در دانشگاه شهید بهشتی دنبال علم بود و در رشته حقوق مشغول آموزش بود بدون هیچ مدرکی و هیچ جرمی از دانشگاه اخراج کردند ، با مدرک دیپلم از بانک کشاورزی قبول شد رد صلاحیت شد ، از حق الدریس و دفتر داری آموزش و پروزش محرومش کردند . الان که 53 سال دارد هنوز هم دنبال کار میباشد . جرمش چه بود؟ پدرش در سال 63 مشروب خورده بود در ملا عام شلافش زده بودند ، و پسرش که ( من میباشم ) چون احساسانی شده بود شعار (استقلال ، آزادی ، عدالت اجتماعی) داده بود .

    جناب آقای بقائی ایکاش همان زمان همفکران شماها مرا هم اعدامم میکزدند تا شرمنده زن و بچه هایم نشده بودم .

    در حالی که 28 ماه در جبهه های جزیره مجنون ، شلمچه ، حمیدیه ، کوشک و پاسگاه زید برای حفظ وطنم در خط مقدم حضور داشتم .

    جناب آقای نوریزاد معذرت میخوام که این موضوع را در سایت شما مطرح کردم ، چونکه تنها سایتی است که مشتریشم حرف دلم را در برابر سخنان آقای بقائی که میلیونها مردم ایران با شنیدن این حرفها قلبشان را بدرد آورد ، نه بخاطر اینکه چرا با آقای بقائی چنین رفتاری کردند ، بخاطر اینکه چرا یک مسئول مملکت که 8 سال در راس حکومت بود ، امروز فهمید. در حالیکه خیلیها چندین سال فهمیده بودند و تاوانش را هم توسط همفکران آقای بقائی دادند و می دهند .

    دوستان آقای بقائی و همفکرانش فکر میکنند که فقط سخنگوی قوه قضاییه ( آقای اژه ای ) دروغ می گوید .

    نه آقای بقائی ، در طول این 39 سال کل حاکمان به ملت دروغ گفته اند و خواهند گفت .

     
  36. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، این را تقدیم میکنم به طرفداران حکومت عدل الهی

    در سال ۵۸ سه زن تیرباران شدند.

    ١-پری بلنده ٢-ثریا ترکه ٣-اشرف چهار چشم!

    به جرم دایر کردن شهرنو و فریب زنانی که عمدتا رو به یائسگی می رفتند، هنگامی که شور انقلابی مردم را وا داشت تا آتش بر این محله بد نام بکشند، آیت الله طالقانی بانگ اعتراض برداشت که هر خانه نیاز به یک مستراح دارد و شهرنو مستراح بود برای پایتخت.

    حال نزدیک به چهار دهه از آن ایام گذشته است و تهران دیگر محل مشخصی به نام شهرنو و قلعه ندارد! فاحشه ها شهر را سنگر به سنگر فتح کرده اند با شعار هر خیابان یک شهرنو! روسپیان نیز بسان دلبرک مغموم رمان مارکز به تازگی استخوان بلوغ ترکانده اند و سینه هایشان گل داده، نه فقط دخترکان نیستند، چشم انقلابیون دو آتیشه روشن زنان متاهل که سهل است خبر آمده برخی از مردان هم تن فروشی می کنند!

    دوجنسه های حوالی پارک دانشجو بماند، دیگر خبری هم از کارت سلامت و معاینه ماه به ماهشان نیست، برخی نیز به مبادله کالا به کالا برگشته اند، تن مقابل غذا.

    اتوپیای اسلامی است دیگر، چشمتان روز بد نبیند در شهرهای کوچک مردان بزرگ جثه افسار پاره کرده اند و به خردسالان چشم طمع می دوزند و در شهرهای بزرگ مردان کوچک وجدان به یک زن در یک شب سه بار تجاوز می کنند! بین خودمان بماند می گویند در برخی روستاها به دام و طیور هم تجاوز می شود! البته بعضی شهرها به درجه ای از آگاهی رسیده اند که فاحشگی را به رسمیت بشناسند با صیغه های چند ساعته! دمشان هم گرم. به راستی در این تیر ماه چه چیز را باید تیرباران کرد برای خلاصی از این آرمانشهر؟

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که برای بهشت نادیده ات
    زندگی را برای مردم جهنم کردند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که به اسم دفاع از مستضعفان، زندگی های اشرافی برای خود و دوستانشان فراهم کردند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که برای کارگر حقوق 800 هزارتومانی و برای خودشان حقوقهای نجومی تصویب می کنند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که پس از کشته شدن جوانان وطن در راه دفاع از میهن
    برای صیغه کردن زنان آنان چه رقابتی داشتند!

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که الاغ سواران دیروزی
    امروز ماشینهای ضد گلوله میلیاردی و پس افتاده هاشون پورشه سوارند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد و زمین خواری خود مسئولان و ورشکستگی کارخانجات و حق خوری کارگران و تجارت دختران به کشورهای عربی و افتتاح صیغه خانه زنان ایرانی برای عربها در شهرهای مذهبی و انگ تروریسم بودن بر پیشانی هر ایرانی، در این کشور بیداد میکند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که شعار مرگ بر آمریکا و انگلیس، مختص مردم بود و تفریح و زندگی و تحصیل در آن کشورها مختص مسئولان و فرزندانشان…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که با اسلام، همه مردم و جوانان را از زندگی سیر کردند

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی بلایی را که بر مردم این سرزمین نازل شده است، بلایی است که حتی چنگیز و اسکندر به سر این مردم نیاوردند…

     
    • مرحوم آیت الله طالقانی یک عالم آگاه به موازین دین و متعبّد به شریعت بوده است،طبعا چنین کلامی که بمفهوم تایید بقاء و رواج علنی فحشاء در جامعه دینی هست نمی توانسته از ایشان صادر شود،اگر دلیل و مدرک واضح مکتوبی بر این نسبت به مرحوم ایشان هست ارائه شود،چون من خود از ارادتمندان ایشان بودم و سخنرانیها و جلسات تفسیری ایشان را دقیق دنبال می کردم و چنین سخنی از ایشان بیاد ندارم،این متن ها هم متن های خاصّ رها شده در اینترنت و شبکه های اجتماعی است نه کلام ارسال کننده این کامنت.البته اینکه با زنان خاصّ آن زمان واقع در محلّه بدنام “شهرنو” چه نوع برخوردی شده است و صحّت و سقم آن برخوردها یا گزارش ها الان مورد بحث نیست و مجازات زنا یا قوّادی (به هم رساندن زن و مرد یا مرد و مرد یا زن و زن) مجازات هایی تعیین شده در کتاب الحدود فقه اسلامی هست،من احتمال می دهم اگر مرحوم آقای طالقانی چیزی بعنوان موضعگیری در این مورد اظهار کرده باشند در خصوص نوع برخورد بوده باشد نه اینکه بحث ایشان بعنوان یک عالم متّقی و آگاه اسلامی این باشد که اولا با رویکردی بدور از ادب، شخصیت زن را به مستراح تشبیه کنند ،ثانیا بگویند همانطور که وجود مستراح از ضروریات زندگی بشر است وجود مراکز خاصّ در جامعه نیز چنین است،خیر این کاملا از شخصیت آگاه و معنوی ایشان بدور است ،و روشن است که در اسلام روابط زن و مرد و آمیزش جنسی تنها در چهار چوبه نکاح و ازدواج مشخّص شرعی اعمّ از نکاح موقّت و دائم حلال است و مفاسد دیگر جنسی یعنی رابطه آزاد زن و مرد اجنبی یا چیزهایی مثل همجنس بازی و لواط ،اموری هستند که باجماع فقهاء اسلامی صد درصد حرام و محرّم شرعی هستند و ایشان نمی توانسته است بر خلاف حکم مسلّم و اجماعی اسلامی چنین سخنی گفته باشد،و از نظر اسلام، هیچ ضرورت فردی یا اجتماعی مجوّز ارتکاب زنا و لواط و همجنس بازی نیست،و گذشته از همه اینها،هیچ حکومت دینی و بعنوان دین نمی تواند مروّج فحشاء و زنا و مباح کننده مراکز فحشاء در جامعه باشد،بنابر این چنین متن های مزخرف سفارشی دشمنان ،تنها بانگیزه ها و اغراض سیاسی تولید می شوند و برای غالب کردن اینگونه محتواها در اذهان بیخبران ،از اسم و شهرت عالمان برجسته ای مثل مرحوم آیت الله طالقانی سوء استفاده می کنند.همینطور هم که مدیریت سایت چند کامنت پایین تر گفتند این متن ها تکراری است،بفکر مطالب دیگری باشید!

       
    • گیتی_ ق

      اولین بار این استدلال عامیانه را قبل از سال 1350 از پدر بزگم شنیدم که به رضا شاه نسبت میدادند. روانشاد آیت الله طالقانی با موجی از توحشی که بنام انقلاب اسلامی راه افتاد و اراذل و اوباش قلعه را آتش زدند و تعدادی زن بینوا را زنده، زنده در آتش سوزاندند مخالفت کرد.تعداد زیادی از آن زنان توسط حاکمیت جدید به خدمت گرفته شدند و برای پاک کردن گناهانشان به صورت عمله ظلم و آلت شکنجه و سرکوب زنان و دختران گروه ها و احزاب سیاسی مخالف در آمدند.زنان و دخترانیکه از اوین جان بدر برده اند بخوبی زهرا خانم و زنان تحت امرش را به خاطر دارند که با چه تعصبی شلاق میزدند و شعار میدادند.

       
  37. چار پایی بر او کتابی چند

    دنباله

    این که شمشیری برای ترساندن منتقدین برخی از گفتار های نادرستت در دست گرفته ای که میفرمایی : ” کسی ایراد به نادرستی حرفی یا نوشته ای میگیرد که خود درست را بداند ” برایی چندانی ندارد جناب زین الدین . امروزه بطور قطع میدانیم که آنچه که در تورات , و به اقتباس از آن در قرآن , در باره “آفرینش ” جهان آمده است کاملا نادرست است اما درست آن را هم کاملا نمیدانیم . مثال دیگر همین قضیه بزرگ فرما ریاضیدان فرانسوی است که در طول صد ها سال صد ها ریاضیدان مدعی اثبات درستی آن شدند ولی نا درست بودن ” اثبات ” آ نها توسط دیگران اثبات شد و لی کسی از بین آن ها هم نمی توانست خود درستی قضیه را اثبات کند و چند صد سال طول کشید تا همین اخیرا یک ریاضیدان آمریکایی درستی قضیه را اثبات کرد.

    دوست دارم که در باره جوابت به سارا آن جا که میگویی : ” ابتدا تعریف کوتاهی از انسان بکنیم تا به فهم موضوع کمک کند. خداوند با خلقت استثنایی موجودی استثنایی بنام انسان … ” هم کوتاه نظرم را در فرصت دیگری بگویم اگر اشکالی ندارد . به جاست بگویم که من با مطالب خرافی تو مخالفم وگرنه در نوشته هایت , که من گه گاه خوانده ا م , مطالب درست و جانانه در دفاع از مردمی که با چماق دین غارتشان کرده اند در برابر خشک مغزهایی که دینشان را بیشتر از مردمشان دو ست دارند , هم هست که امیدوارم دوستان جنت را هم مثل من شاد کرده باشد .

     
    • علی زین الدین

      با درود های بسیار به دوستان!

      دوست عزیز در مورد مولانا خیلی پرتی و ذهنیت خود را میکوبی. نترس خواندن آن کتاب هیچ زیانی به تو نمیرساند. به قصد رد کردن و نشان دادن نکات خرافیش هم که شده لا اقل یک دفتر از شش دفترش را بخوان. مطمئن باش اگر بتوانی بر آن ردیه ای عقل پذیر بنویسی و آنرا بطور منطقی رد کنی کاری کارستان کرده ای و نام و اثرت جاودان میماند. چرا یک فرد اهل مطالعه و دوستدار منطق و علم باید از خواندن یک کتاب بترسد و از آن بدتر نخوانده آنرا رد کند؟ این عجیب نیست
      ؟ فحاشی و توهین سبب قوت استدلال نمیشود. غرض از اینکه هیچ علمی به انتها نرسیده اینست :تمام اسرار هیچ رشته ای از علم کشف و آشکار نشده بطوریکه بتوان گفت که مثلاً ریاضیات
      هرچه داشت همین بود که تا کنون فهمیده ایم و دیگر چیزی برای کشف و آموختن ندارد. در ضمن شما که به خدا و دین معتقد نیستی چرا برای عدم پذیرش تعریف فقیهانه بلوغ، از جانب من پستان به تنور میچسپانی و تعصب به خرج میدهی؟

       
  38. چار پایی بر او کتابی چند

    من و جن و مجنون ( پاسخی به بخشی از مهملات زین الدین )

    میفرماید که “چون هیچ علمی به انتها ( انتها ؟ چه طور انسان میتواند بفهمد که علمی به “انتها” رسیده است ؟) نرسیده ، با اتکا به دستاوردهای علوم هیچ حرفی در هیچ موردی قطعی نیست “( پایان نقل قول ) وبنابراین راه برای خیالبافی و پرت و پلا گویی بازاست و چون ” در بهترین حالت میشود گفت که بشر تا کنون به این یافته ها رسیده است “( نقل قول ) پس جا برای موهومات و ادعاهای بی پایه من هم باز است . این جاست که فرصت عرضه کشفیات حیرت انگیز حضرتش دست میدهد و سر و کله فرشته فیزیک , فرشته زیست شناسی و…. و صد البته فرشته حماقت پیدا می شود با گونی هایی پر از علم فیزیک و علم زیست شناسی و … و صد البته علم حماقت بر دوش که از سوی “خدا” به ماموریت عازم زمین میشوند و به بعضی ها لقمه ای فیزیک میدهند , به بعضی ها هم لقمه ای زیست شناسی و صد البته به بعضی هاهم لقمه ای از حماقت . چنین است داستان تکامل علم از نظر کسی که با استناد به قصه های عامیانه میخواهد جهان امروز را توضیح دهد و کسی هم نباید به این داستان خنده دار حضرتش بخندد چون به فرمایش ایشان ” در دنیای امروز با انفجار انبوه اطلاعات و علومی که در فواصل زمانی کوتاه دو برابر وسه برابر و چند برابر میشود و بسیاری از بدیهیات گذشته به یاوه و خرافه و حدس پیشینیان مبدل میشود فقط یک احمق ممکن است خود را صاحب رسالت، و دارای توان ارشاد دیگران بداند ” (نقل قول ) . البته ایشان این حکم کلی را درارتباط با این گفته من که ” اشکال بزرگ تو و سید مرتضی همین بیخبری از جهالت خودتان از یک سو و جاهل پنداشتن دیگران از سویی دیگر است و این که باور کرده اید که ماموریتی الهی برای ارشاد “گمراهان” دارید ” صادر فرموده اند ولی حکم کلی است و شامل کسانی هم که میخواهند به مهملات ایشان جواب دهند میشود .

    فرموده اند که : ” در مورد استفاده از شعر و کلام گذشتگان : این امری مذموم نیست و دانش و شعور گذشتگان را هم نشان میدهد و استفاده از ادبیات و فرهنگ سنتی امری مرسوم و متداول است ” ( پایان نقل قول ) . این حرفت کاملا درست است و بسیار هم زیباست که خشکی کلام را به لطافت شعری لطیف شادابی بدهیم ولی این با آراستن مهملات به اشعار شاعرانی که حی و حاضر نیستند تا برای نجات شعرخود از دست سوء استفاده کننده مانع شوند یکی نیست. تو مهملاتی را سر هم میکنی و بعد برای اینکه پذیرفتنی شان کنی چند بیت از شاعر دست از دنیا کوتاه شده ای را چاشنی میکنی . اگر شاعر هم واقعا در زمان خودش به همان مهملی که تو گفته ای باور داشت معنیش درست بودن یاوه تو و شاعر نیست بلکه حکایت از عقب ماندگی فکری تو میکند .

    حال نگاه کنیم به یکی دیگر از پاسخهایت . نوشته ای :
    ” تو حتی معنی لغوی کلماتی را که بکار میبری نمیدانی و از جن همان معنا و تصور عامیانه و متداول به ذهنت متبادر میشود. جن در لغت یعنی پوشیده، چنانچه به بچه قبل از تولد جنین گفته میشود. جنین یعنی موجودی که میدانیم وجود دارد ولی قادر به دیدنش نیستیم! مجنون یعنی جن زده، معادل فارسی جن دیو است و دیوانه یعنی دیو زده. کسی نمیتواند لغت جن یا فرشته یا دیو را از فرهنگ اخراج کند، احتمال دارد آنچه اکنون به نام یوفو یا موجودات فضایی یا چهار بعدی نامیده میشوند همانها باشند که در فرهنگ ادیان با نام جن، دیو، یا ملک نامیده شده اند. حتی احتمال دارد چنان دنیاهای متنوعی با موجودات بیشماری باشند که نتوان به همه آنها نام داد. اگر ما در دنیایی زندگی میکردیم که فاقد آب و موجودات آبزی بود و ناگهان با دریا و یکی از آن موجودات مواجه میشدیم، ابتدا وجودشان را باور نمیکردیم، اگر هم باور میکردیم تا مدتها فکر میکردیم که همه آبزیان تنها از همان نوعی هستند که نمونه ای از آنها را دیده ایم. ” ( پایان نقل قول )
    اگر مقصودت را درست فهمیده باشم میگویی که جن هم مثل جنین وجود دارد ولی ما آن را نمی توانیم ببینیم . از نامناسب بودن مثالت که بگذریم سئوال این است که این جن ادعایی باید بلاخره به شکلی وجودش احساس شود ( جنین بهر حال وجودش دیر یا زود احساس میشود) غیر از این است ؟ چیزی که به هیچ شکلی نمیشود احساسش کرد میتواند وجود داشته باشد و میتواند وجود نداشته باشد . تو از کجا صد در صد مطمئنی که میگویی جن وجود دارد؟ بر چه پایه ای میگویی که :” احتمال دارد آنچه اکنون به نام یوفو یا موجودات فضایی یا چهار بعدی نامیده میشوند همانها باشند که در فرهنگ ادیان با نام جن، دیو، یا ملک نامیده شده اند ” ( پایان نقل قول ). مگر وجود ” یو فو ” اثبات شده است ؟ مگر وجود این “چهار بعدی؟؟” های تو اثبات شده است که تو احتمال میدهی آن ها همان دوستان جن تو باشند ؟ خوب اگر حکایت پرت و پلا و گوییست من هم میگویم که درحال حاضر و در همین زمین خودمان خل و چل هایی هستند که برای خل و چل های های دیگر غیر قابل کشف اند ( منظورم را که میفهمی ؟ ) و این ها همان جن ها و دیو ها هستند .

    اما ا شعار جناب مولانا جز اینکه نشان دهند که سطح علمی مولانا در لحظه سرودن آن اشعار در زمینه ای که از آن گفتگو کرده است ( افلاک و ….) در حد نازلی بوده است چیزی دیگر را نشان نمیدهد و این هم هیچ عجیب نیست وتقصیر او هم نبوده . عمده معرفت مولانا بر پایه همان آموزه های اسلام آن روزگار و در آن محیط بوده و ما امروزه میدانیم که عیار درستی این آموزه ها چه اندازه است.
    ……
    دنباله دارد

     
  39. سلام آقای نوریزاد گرامی
    یکی از آشنایان ما (“مادر” همکار من) دست شفا بخشی داره و بطور معجزه آسایی زگیل رو طی مدت محدودی(40روز) خوب میکنه، پول هم نمیگیره، یه خانوم معمولیه و معتقد…
    چنانچه صلاح دیدید به ایمیل من پیام بدین تا با همکارم صحبت کنم ببینم چی میگن.

     
  40. ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﻗﺘﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ “ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ” ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ:

    «ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ. ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑه اﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ… ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ… ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑه اﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ…

    ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ…
    ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ گقتند !

     
    • امیرکبیر پس از این که با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدین‌شاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده‌است…
      https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1
      ——
      “حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری قرار داشت؛ چنان که تلاش‌های این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود می‌دیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ (دو ماه قبل از روز قتل امیرکبیر) ناصرالدین شاه با ارسال این دستخط، او را از صدارت عزل کرد.چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید….”
      (همانجا)
      —-
      “امیرکبیر دل آزرده از حکم عزلش که حالا دیگر حتمی شده بود و یا به این خاطر که احساسات ناصرالدین شاه را صادقانه نمی‌دانست، مرتکب خطای بزرگی شد و در مراسم سلام شاهانه شرکت نکرد. این امر موجب فوران احساسات شاه و نیز تحریک سوظن او شد. پس از آن از امیرکبیر خواسته شد التزام‌نامه‌ای را امضا کند که شامل دوازده بند بود از جمله اینکه به مقام امیرنظامی کمال شکرگزاری را داشته باشد و فرمان پادشاه را همانند وحی منزل بپذیرد..”
      (همانجا)
      —-
      “روز ۳۰ آبان، فردای دستگیری، امیرکبیر از تمامی مناصب خلع شد و دو روز بعد به عنوان یک زندانی به کاشان فرستاده شد. این تبعید ۴۰ روز به طول انجامید. به نگهبانان دستور داده شده بود که با کمال احترام با او رفتار کنند. با این حال همسر وزیر مختار انگلیس که خارج از شهر با کاروان حامل امیر برخورد داشته می‌نویسد که سرنوشت او را به راحتی می‌شد حدس زد. با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال می‌دادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد…”
      (همانجا)
      —-
      “روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمه‌اش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:
      دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید… هرگاه پس از این قتل بی رحمانه مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لابق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیر مختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد.
      وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سن‌پترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد…”
      (همانجا)

      “میرزا آغاخان نوری و مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه بیشترین نقش را در توطئه قتل امیر کبیر بازی کردند و ریشه این اختلاف بر خلاف باور اکثریت مردم ریشه ای تر از این حرف ها بود در این مورد نویسنده کتاب زندگانی امیر کبیر دلیل این اختلاف را اطلاع امیر کبیر از انحرافات اخلاقی مهد علیا و میرزا آغاخان نوری می داند و می گویند مهد علیا رعایت آبروی خاندان سلطنت را نمی کرد و این شروع این اختلاف و فتنه بود که با بیان این حقیقت توسط امیر کبیر به ناصر الدین شاه به آن دامن زده شد و باز در این خصوص نقل کرده اند که امیر کبیر پیشنهاد داد تا یک روز که به شکار می روند اعلیحضرت به طوری که صورت اشتباه داشته باشد مهد علیا را نشانه بگیرد و این لکه ننگ را پاک کند و همچنین پس از آن به سراغ میرزا آغاخان نوری برود و آن را اعدام کنند ، اما قبل از عملی کردن این نقشه ، این خبر توسط خبرچینان میرزا آغاخان نوری به گوشش رسید و بلافاصله به اطلاع مادر ناصرالدین شاه رساند و این نقشه و دام با اطلاع آنها از موضوع رفع شد و حتی برعکس وسیلی ای برای دستگیری و اختلاف انداختند بین امیر کبیر و ناصرالدین شاه شد زیرا که این دو با نفوذی که داشتن توانستند رای ناصرالدین شاه را بزنند و اوضاع را به نفع خود بر گردانند ، و موفق شدند امیر کبیر را از مقام عزل و بعد از چندی به کاشان تبعید کنند ولی مهدعلیا و میرزا آغاخان نوری که کینه ای بیش از این حرف ها از وی داشتند حتی بعد از عزل و تبعید آن را رها نکردند و در یکی از روزها ، نقشه گرفتن فرمان قتل را از ناصرالدین شاه کشیدند ، این نقشه ساده ای نبود زیرا با تمام بد گویی هایی که نسبت به امیر کبیر نزد شاه کرده بودند شاه بازهم از ته دل با آنان موافق نبود ، بنابراین این دو به این نتیجه رسیدند که فرمان قتل امیر کبیر را نمی تواننددر حالت عادی از شاه بگیرند ، پس مادر شاه دستور داد یکی از زنهای زیبای روی و مورد علاقه شاه را برای همبستری نزد شاه بفرستند و سند حکم قتل را به او پسپارند و همان شد. مهدعلیا و میرزا آغاخان نوری که کینه ای بیش از این حرف ها از وی داشتند حتی بعد از عزل و تبعید آن را رها نکردند و در یکی از روزها ، نقشه گرفتن فرمان قتل را از ناصرالدین شاه کشیدند،می گویند دستور قتل امیر را توسط یکی از زنان زیبا و مورد علاقه شاه در حالی که شاه را در دریای شهوت غرق کرده بود از او گرفتند
      آن زن از خدا بی خبر که شاه عیاش و شهوتران را مست و مخمور کرده و سراسر وجود او را در تصرف خود در آورده بود از او خواست که این سند را امضا کند و شاه هم فوراً آن را امضا کرد و او هم بلافاصله آن را نزد دشمنان امیر فرستاد..”
      http://article.tebyan.net/233673/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1

       
      • عموقلی جان.شما که استاد و صاحب نظر در کل دنیا و الاخره هستی یه خورده دقت می کردی می دیدی مهرداد از مرگ قائم مقام فراهانی گفته نه میرزا تقی خان امیر کبیر که باز شما برای تبرئه هم صنفات سینه سپر کردی.برادر جان اول خوب بخون بعد قلم فرسایی کن.

         
  41. در سال ۵۸ سه زن تیرباران شدند.

    ١-پری بلنده ٢-ثریا ترکه ٣-اشرف چهار چشم!

    به جرم دایر کردن شهرنو و فریب زنانی که عمدتا رو به یائسگی می رفتند، هنگامی که شور انقلابی مردم را وا داشت تا آتش بر این محله بد نام بکشند، آیت الله طالقانی بانگ اعتراض برداشت که هر خانه نیاز به یک مستراح دارد و شهرنو مستراح بود برای پایتخت.

    حال نزدیک به چهار دهه از آن ایام گذشته است و تهران دیگر محل مشخصی به نام شهرنو و قلعه ندارد! فاحشه ها شهر را سنگر به سنگر فتح کرده اند با شعار هر خیابان یک شهرنو! روسپیان نیز بسان دلبرک مغموم رمان مارکز به تازگی استخوان بلوغ ترکانده اند و سینه هایشان گل داده، نه فقط دخترکان نیستند، چشم انقلابیون دو آتیشه روشن زنان متاهل که سهل است خبر آمده برخی از مردان هم تن فروشی می کنند!

    دوجنسه های حوالی پارک دانشجو بماند، دیگر خبری هم از کارت سلامت و معاینه ماه به ماهشان نیست، برخی نیز به مبادله کالا به کالا برگشته اند، تن مقابل غذا.

    اتوپیای اسلامی است دیگر، چشمتان روز بد نبیند در شهرهای کوچک مردان بزرگ جثه افسار پاره کرده اند و به خردسالان چشم طمع می دوزند و در شهرهای بزرگ مردان کوچک وجدان به یک زن در یک شب سه بار تجاوز می کنند! بین خودمان بماند می گویند در برخی روستاها به دام و طیور هم تجاوز می شود! البته بعضی شهرها به درجه ای از آگاهی رسیده اند که فاحشگی را به رسمیت بشناسند با صیغه های چند ساعته! دمشان هم گرم. به راستی در این تیر ماه چه چیز را باید تیرباران کرد برای خلاصی از این آرمانشهر؟

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که برای بهشت نادیده ات
    زندگی را برای مردم جهنم کردند…

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که به اسم دفاع از مستضعفان، زندگی های اشرافی برای خود و دوستانشان فراهم کردند…

    قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که برای کارگر حقوق 800 هزارتومانی و برای خودشان حقوقهای نجومی تصویب می کنند…

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که پس از کشته شدن جوانان وطن در راه دفاع از میهن
    برای صیغه کردن زنان آنان چه رقابتی داشتند!

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که الاغ سواران دیروزی
    امروز ماشینهای ضد گلوله میلیاردی و پس افتاده هاشون پورشه سوارند…

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد و زمین خواری خود مسئولان و ورشکستگی کارخانجات و حق خوری کارگران و تجارت دختران به کشورهای عربی و افتتاح صیغه خانه زنان ایرانی برای عربها در شهرهای مذهبی و انگ تروریسم بودن بر پیشانی هر ایرانی، در این کشور بیداد میکند…

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که شعار مرگ بر آمریکا و انگلیس، مختص مردم بود و تفریح و زندگی و تحصیل در آن کشورها مختص مسئولان و فرزندانشان…

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی که با اسلام، همه مردم و جوانان را از زندگی سیر کردند

    ✍قلمت بشکند تاریخ
    اگر ننویسی بلایی را که بر مردم این سرزمین نازل شده است، بلایی است که حتی چنگیز و اسکندر به سر این مردم نیاوردند…

     
    • محمد نوری زاد

      ———-

      خیلی خیلی تکراری ست.

       
    • علی زین الدین

      بادرودهای بسیار به دوستان!

      اینکه هر خانه ای به یک مستراح نیاز دارد در باره خانه درست است ولی برای نشان دادن جایی برای رفع نیاز جنسی مردم منطقی سخیف، زن ستیز و نادرست و نارساست.که از ذهن بیمار یک مرد کوتاه فکر در آمده که فقط مرد را در شمار انسان آورده است. اگر قرار باشد جایی چون شهر نو، با تعدادی زن فاحشه برای تأمین نیاز جنسی مردان باشد، باید شهر جدیدی هم در کنارش درست کرد تا تعدادی مردان فاحشه هم در دسترس زنان باشند. راه اندازی فاحشه خانه راه حل نیست، چاره بیچارگیست! همانطور که نمیشود جمعیت قرن21 را با اقتصاد قرن 19
      اداره کرد، مشکل جنسی مردمان قرن
      21 هم با راه حلهای قرون گذشته حل نمیشود. باید فکر تازه ای کرد و راهی تازه یافت یا راهی تازه ساخت.

       
  42. علی اکبر ابراهیمی

    در سال 88 قبل از انتخابات و قبل از آنکه من در مورد انتخابات از ترکیه به ایران بیایم در کافی نت می نشستم و در حال گریه می خواندم و کامنت می نوشتم.
    اما آنچه که شد و انجام شد و در واقعیت به وقوع پیوست، اراده و خواست رژیم بود. رژیمی که منافع خودش را در کر بودن نسبت به هر انتقاد و هویت مستقل از رژیم تعریف کرده بود.
    حالا شما جناب آقای نوری زاد، پس از آنهمه مبارزات سخت که با این رژیم انجام داده اید، چقدر گریه کردنهایتان در این ویدئو را در چه چیزی موثر می بینید؟
    اگر تفنگ ندارید و دلخوشید، مثل من که تفنگ ندارم و دلخوشم، دلخوشی های شما چیست؟

     
  43. با درود به انسانیت
    مدتی بود فرصتی چندان حاصل نشد خدمت دوستان باشیم
    محمد عزیز میبینم هنوز با انرژی و حرارت خالصانه پیگیر نشر اگاهی هستید. خسته نباشید.

    چیزی که همواره نظر من رو به خودش جلب کرده پرویی بینهایت «ناکسین» هست. بقدری دروغ در ریشه انها نفوذ کرده که خود انها نیز دروغ خود را باور دارن. بگذریم از این حیطه که این زمان هم بگذرد.

    از خدا یک سوال دارم که اینجا ازش میپرسم و از دوستان و دشمنان میخواهم به جای خدا و از طرفش پاسخی ندهند و بزارن خود خدای مقتدر دست به کیبورد برده و چند خطی ما را مفتخر فرمایند.

    ای خدای کعبه ؛ خدایی که بنا به گفتها ی ایمان اوردن گان « تو قادر و از همه چیز اگاهی»
    ای خالق ؛ ایا تو انقدر قادر و اگاه هستی که همین جا مستقیم از خودت و نه توسط بنده ات حتی یک نقطه زیر این نوشته بزاری؟

    بیصبرانه مشتاقت
    عقرب

    پانویس : محمد امین برای اثبات خدای واحد ؛ بتها را خودش شکست و تقصر رو انداخت به گردن تنها بت شکسته نشده و این شد پایه تفکر .
    یک مخلوق وجود خالق رو ثابت کرد. چه ساده و چه زیبا
    اگر خالق اینجا خودش ثابت کرد که هست ؛ من نتنها به خودش بلکه به تمام دزیها ؛ چپاولها و ادم کشیها که به نامش کردند ایمان خواهم اورد

     
  44. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، این را پیشکش میکنم به دوستان نظام اسلامی و دوستانی که من را شاه دوست میدانند . قضاوت با انها… (خواهش میکنم به سال چاپ روزنامه توجه شود )

     
    • مطالبی که روزنامه ی دنیای اقتصاد بعنوان جرم جناب یوسف خوش کیش بچاپ رسانده، همه ی موارد اتهامی ایشان نبوده، بلکه جرمهای اصلی ایشان طبق مستندات ارائه شده در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران بقرار زیر است:

      – ﺑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺍﻃﻼ‌ﻋﺎﺕ وقت، ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﮐﯿﻔﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺻﺎﺩﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩﺳﺮﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﯾﻮﺳﻒ ﺧﻮﺵ‌ ﮐﯿﺶ ﻣﺘﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ:

      – معرفی ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ انقلابی ﺑﺎﻧﮏ ها ﺑﻪ ﺳﺎﻭﺍﮎ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺁﻧﻬﺎ.

      – ﺩﺍﺩﻥ 400 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻡ ﻏﯿﺮﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﻫﮋﺑﺮ ﯾﺰﺩﺍﻧﯽ،

      – ﺛﺎﺑﺖ ﻧﮕﻪ‌ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﯾﺎﻝ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺩﻻ‌ﺭ

      – ﺿﺮﺏ ﺳﮑﻪ‌ﻫﺎﯼ 10 ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻭ ﺍﻫﺪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﮑﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ 78 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺳﭙﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﮊﯾﻢ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺻﺪﻣﯿﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺗﻮﻟﺪ ﺭﺿﺎﺧﺎﻥ‌ ﻗﻠﺪﺭ،

      – ﺩﺍﺩﻥ ﻭﺍﻡ ﮐﻼ‌ﻥ ﺑﻪ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﻬﺸﻬﺮ (ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻻ‌ﺟﻮﺭﺩﯼ) ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺛﯿﻘﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ،

      – ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ 12 ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺭﯾﺎﻝ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ.

      – ﺍﺭﺳﺎﻝ200 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻ‌ﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 2/10/57 ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻣﺮﮐﺰ ﺍﺭﺗﺶ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﺳﺎﺑﻖ،

      – ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ 400 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺛﯿﻘﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺭﺑﺎﻥ‌ﻫﺎ،

      – ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ 150 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﯾﺎﺳﯿﻨﯽ،

      – ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ 400 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﯿﺮﺍﺷﺮﺍﻓﯽ،

      – ﺍﻫﺪﺍﯼ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﮐﻼ‌ﻥ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ‌ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻧﺘﺼﺎﺑﺶ

      – و …

      * اما در مقابل ایشان دفاع مختصری از خود به شرح زیر ابراز کردند:

      – ﻣﻦ ﺑﺮﺧﻼ‌ﻑ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﻌﺚ ﻭ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻬﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺘﻢ!

      – و همچنین بیان داشت:
      ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﺤﺼﯿﻼ‌ﺕ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻫﺪ!
      —–
      http://the14.ir/fa/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D9%83%D9%84-%D8%A8%D8%A7%D9%86/

       
  45. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!
    دوست ارجمند جناب بیسوات با توجه به این قسمت از نوشته شما :

    بی سوات
    5:53 ق.ظ / جولای 25, 2017
    یاران درود

    « نمدانم با کسی که معتقد است بهترین و والاترین ایدیولوزی را دارد خود را حق وباقی را باطل می پندارد و……….. »

    به عرض میرسانم که حق و باطل اموری نسبیند، در این عالم نه حق خالص وجود دارد نه باطل خالص! هر آنچه در حوزه معرفت میشناسیم مخلوطی از این دو میباشد.
    به ابیات زیر توجه بفرمایید :

    این حقیقت دان نه حقند این همه
    نه به کلی گمرهانند این رمه
    زانکه بی حق باطلی ناید پدید
    قلب را ابله به بوی زر خرید
    گر نبودی در جهان نقدی روان
    قلبها را خرج کردن کی توان
    تا نباشد راست کی باشد دروغ
    آن دروغ از راست می‌گیرد فروغ
    بر امید راست کژ را می‌خرند
    زهر در قندی رود آنگه خورند
    پس مگو کین جمله دمها باطلند
    باطلان بر بوی حق دام دلند
    آنکه گوید جمله حقند احمقیست
    وانکه گوید جمله باطل او شقیست *

    ممکن است هر یک از ما,پنج هزار تومانی تقلبی را دیده ,یا شنیده باشیم, ولی هیچکدام هفت هزار تومانی تقلبی را نه دیده و نه شنیده ایم ,زیرا اصلش وجود ندارد تا به اعتبار هفت هزار تومانی اصل، نسخه بدل و تقلبیش هم رواج پیدا کند، چون اصل نیست ,پس تقلبیش هم ساخته نمیشود.باطل برای فریب خلق خود را به ظاهرحق می آراید , دروغ لباس حقیقت میپوشد,و خود را چون او,گریم و آرایش میکند.باطل, خود,هیچ اصالت و جذابیتی ندارد و برای فریب از ظاهر حق سؤاستفاده میکند تا اذهان خام و ساده اندیش را ,گول بزند. حقیقت ,بقدری عظیم و ذوابعاد است, که در انحصار هیچ دین,مذهب ,نحله فکری, و مکتبی نیست,بلکه هر گروه و هر کسی بهره اندکی از حقیقت برده اند و به اعتبار آن اندک ممکن است گفتار و کردار و پندار باطل هم عرضه کنند,چه بسا مکمل حرفها و عقاید و برداشتهای ناقص و نازل , هرکدام از ما در میان حرف ها و یافته ها و برداشتهای ,رقیبان,حریفان,مخالفان و مخاطبانمان باشد,نه حرف و برداشت ما حقیقت مطلق , نه حرف حریفان و مخالفان و متفاوتان با ما, باطل محض است.بنا بر این احترام به گفتار و افکار مخاطب,و مخالف و متفاوت و حتی متضاد با ما, یک نیاز منطقی است و تنها از سر
    آداب دانی و تعارفات کاذب نیست.
    بنده هرگز اینقدر دانش نداشته ام که از افکار و نقادی و انتقاد و راهنمایی مخاطبانم بی نیاز باشم .
    مانسبت به همدیگر یکی دو قدم پس تر یا پیش تریم ولی نسبت به حقیقت همه مثل هم کم خرد و بیدانش و کم دانشیم. هر چند سالی یکبار با کشفیات و یافته های تازه دانش پیشینیان به خرافات و اشتباهات غیر قابل پذیرش تبدیل میشود.اگر موضوع دانستنیها یمان طبیعت و ماده باشد,شاید معلومات و دانسته ها برای مدتی محدود چیزکی بنماید !! و موقتأ اعتباری داشته باشد,اما در مورد شناخت و معرفت به خداوندی که “هر دو عالم یک فروغ روی اوست” حتی پیامبر خاتم هم اظهار عجز کرده !!بنده ضمن نهایت احترام به هر کس که چیزی به من بیاموزد, که بسود دنیا یا آخرتم ,یا هر دو,باشد,به او به چشم آموزگار مینگرم و اعتراف میکنم همین اندک دانسته ها را از قِبَل و از صدقه سر کسانی کسب کرده ام که
    با بنده تضاد و اختلاف فکری و عقیدتی داشته اند و ضمن نشاندادن خطاها، بنده را راهنمایی و ارشاد کرده اند.
    حضرت رسول اکرم(ص) فرموده است:اختلاف علما رحمت است. بنا براین باید قدر و ارزش کسانی را بدانیم, که عالمانه با ما مخالفند و در مقابلمان ایستاده اند تا خود را در
    آیینه منطق و خرد و دانش و انصاف آنان ببینیم و کژیهای خود را تمییز و تشخیص بدهیم ,و خود را ارزیابی، کنیم.

    در آخرین بیت ملاحظه فرمودید که
    حضرت مولانا فرمودند:
    آنکه گوید:جمله حقند،احمقیست
    و انکه گویدجمله باطل، او شقیست…….

    *چون میراث مکتوب ادبیات فارسی بیشتر با روش نظم و شعر پدید آمده
    ناگزیر هنگام دادن ریفرنس بناچار باید اصل را که به صورت شعر و نظم است مورد استناد قرار داد. گرچه این بنده علاقه خاصی به نظم دارد، ولی اگر مطلقاً علاقه ای هم موجود نبود باز هنگام استناد مجبور بودم خارج از علاقه و پسند شخصی باز هم همان اصل و همان اشعار را بیاورم.

     
  46. هشدار به جانوران دو پا:
    ششمین انقراض بزرگ جانوران و نقش انسان.
    به گفته دانشمندان، ششمین انقراض عظیم بزرگ جانوری در حال روی دادن است. در آخرین انقراض عظیم نسل جانوران، دایناسور‌ها و سه چهارم کل گونه‌های جانوری دیگر کاملا از بین رفتند و حالا جهان، ششمین انقراض را تجربه می‌کند.

    در انقراض ششم برخلاف انقراض پنجم، مداخله انسان عامل اصلی مشکل است. گزارش تکان دهنده‌ای که دانشمندان، اخیرا منتشر کرده اند، حاوی آمار و ارقام بسیار وحشتناکی در این باره است.

    تغییرات اقلیمی، شکار غیرقانونی و تغییرات زیست بوم حیوانات از جمله علل اصلی انقراض نسلی آن‌ها به شمار می‌رود.

    گزارش سایت علمی بیگ بنگ: مطالعه جدیدی که توسط دانشمندان انجام شده و صرفا بر روی مهره داران متمرکز بوده، نشان می دهد تنوع جانوران در سراسر جهان در حال کاهش است که این خود می تواند نشانه ای جدی بر ورود زمین به ششمین انقراض نسل تاریخ پیدایش آن تلقی شود.

    این مطالعه نشان می دهد که در طی قرن گذشته گونه های مختلف مهره داران با سرعت باور نکردنی ۱۱۴ برابر زمانی که به فرض انسانها وجود نداشته اند در حال نابودی هستند.

    محققانی که این مطالعه را انجام داده اند از دقیق ترین داده هایی استفاده کرده اند که تاکنون در خصوص بررسی نرخ نابودی گونه های جانوری مورد بهره برداری قرار گرفته است. به گفته آنها، شرایط حاکم بدان معناست که شمار گونه هایی که در یکصد سال گذشته نابود شده اند، در حالت طبیعی و بدون دخالت انسان به زمانی در حدود ۱۱۴۰۰ سال برای منقرض شدن نیاز داشتند!

    طبق تحقیقات دانشمندان دانشگاه مکزیکو، بخش قابل توجهی از انقراض نسل اخیر در حال جریان در زمین به واسطه فعالیتهای انسانی بوده است. در نتیجه این فعالیتها، حجم قابل توجهی از آلودگی های زیست محیطی تولید شده و در نتیجه بخش وسیعی از سکونتگاه های جانوری از بین رفته است و همزمان با ادامه تغییرات جوی و اسیدی شدن اقیانوس ها، شمار خیره کننده ای از گونه های جانوری منقرض شده اند.

    محاسباتی که توسط این محققان صورت گرفته در نوع خود جالب توجه است. آنها برآورد می کنند که به طور طبیعی و بدون دخالت انسان، از سال ۱۹۰۰ تنها باید ۹ گونه مهره داران نابود می شد اما واقعیت این است که به دلیل دخالتهای آشکار انسان در محیط زیست بالغ بر ۴۶۸ گونه از مهره داران نابود شده است که از این تعداد ۶۹ گونه پستاندار، ۸۰ گونه پرنده، ۲۴ گونه خزنده و ۱۴۶ گونه نیز دوزیست بوده که البته نباید از ۱۵۸ گونه ماهی ها نیز غافل شد.

    منبع سایت ایران پرس نیوز:

    http://www.iranpressnews.com/source/207660.htm

     
  47. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود من که باورم نمیشه این همه پول !!!!! دوستانی که من را شاه دوست میخوانند کلاهشان را بالاتر بگذارند !! ایا این مبلغ در جمع زمان شاه وجود داشت ؟ امیدوارم یک شایعه باشد که از همگی پوزش میخواهم .

    تبریک مجدد المجدد به جمهوری اسلامی

    با انتشار کلاهبرداری یکصد هزار میلیارد تومانی 100.000.000.000.000
    جناب “سید مرسل جلالی” و گریختن وی به کشور نامعلومی رکورد اختلاس ایرانی شکسته شد و جناب ” سردار حسین پهلوان” مدیر عامل شاندیز مشهد در رده ی دوم جایگاه ایستاد.
    بعد از پروژه شانديز به زودی منتظر خبر جديد در مورد یکی از بزرگترين غارت اموال عمومی بنام برج های دو قلوی كيش و بازار كيش مال باشيد به نقل از يك منبع قضایی كه خبر ان در روزنامه قانون امده ،كلاهبرداری كه تا ده سال پيش شغلش ماشين شویی بوده بيش از صد هزار ميليارد تومان به جيب زده و به كشور نامعلومی گریخته است ،سید مرسل جلالی مالك پروژه برجهای دو قلو و بازار بزرگ كيش مال به كشور نامعلومی و یا”كانادا” گریخت .او با استفاده از رانت بهترين زمين های كيش را با قيمت در حد رايگان تصاحب و پس از انتقال ده ها هزار ميليارد تومان پول به حسابی نامشخص از کشور گريخت
    هر دم از اين باغ بری ميرسد…

    اختلاسها:
    (بگو اگر چه بجایی نمیرسد فریاد کلام حق دم شمشیر میشود گاهی)
    96/000/000/000/000/000 …..پدیده شانیز
    85/000/000/000/000/000 ….بابک زنجانی
    12/000/000/000/000/000 ….. فساد بانکی
    3/000/000/000/000/000 ……..منصور اریا و همدستان
    1/200/000/000/000/000 ……..دانشگاه ایرانیان
    1/000/000/000/000/000 ………تامین اجتماعی
    370/000/000/000/000 …………صادق محصولی
    300/000/000/000/000 …………معاون بانک مرکزی
    200/000/000/000/000 …………رحیمی
    170/000/000/000/000………….. بنیاد شهید
    ( 500/000/000/000) (هر نمیانده مجلس ضرب در 300 کنیم میشه)
    150/000/000/000/000 …………..نمایندگان
    199/390/000/000/000/000=مجموع
    80/000/000 …… جمعیت ایران
    2/492/375/000 سهم هر ایرانی
    قیمتها به ریال هستند
    اگه نتونستی بخونی سهم هر ایرانی میشه249 میلیون تومان
    بعد اگه یارانه بگیری جریمه میشی
    خواهشن پست مجدد بزنید چرا که :اگرچه بجایی نمیرسد فریاد کلام حق دم شمشیر میشود گاهی…………………(از بالا دزدی میشه پایینی ها محکوم میشن،این یعنی….عدالت)

     
    • محمد نوری زاد

      ———-

      درود

      از شما دوستان انتظار می رود از ارسال مطالب کهنه و مطالبی که مستند نیستند پرهیز کنید.
      سپاس

       
      • ایران دوست واقعی

        استاد گرامی با درود ، خواهش میکنم راهنمایی کنید که چگونه میتوان از مستند بودن این گونه مطالب خبر دار شد ؟

        ———–

        درود دوست گرامی
        مطلب مستند آن است که در بیرون از فضای مجازی، واقعیتی داشته باشد. با مدرک و سند
        سپاس

        .

         
  48. وقتی ملتی حکومت را بدست خران داد نتیجه داستان زیر خواهد بود .

    داستان خَر
    خری به درختی بسته بود. شیطان خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد وتروخشک رابا هم خورد. زن همسایه وقتی خررادرحال خوردن سبزیجات دید ؛تفنگ رابرداشت ویک گلوله خرج خر نمودوکشتش. صاحب خروقتی صحنه را دید ؛عصبانی شد وزن صاحب مزرعه راکشت. صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پاى دراورد.! به شیطان گفتند چکار کردی؟!!!. گفت من فقط یک خر رارها کردم! نتیجه:هرگاه میخواهی یک شهر راخراب کنی خران را ازاد کن.

     
  49. حاج حسنک رییس/* جمهور/*: مطمئناً در برابر تحریم جدید، عمل متقابل انجام خواهیم داد.
    مش قاسم: بدو ها، آفتابه دستته بزا زمین، تو هم بلافاصله امریکا رو تحریم کن!

     
  50. در شهر هرت
    چند تیتر روزنامه امروز؛
    – سهم خواهی یا کابینه قوی؟!
    – روند بیکاری در چهارسال اخیر بدتر شده است.
    -بدهی نجومی شهرداری تهران.
    – بده بستان در مورد وزرا بین دولت و مجلس وجود ندارد.
    -سیل گرانی سفره مردم را برد.
    -زوال اعتماد، سقوط اقتصاد.
    -واگذاری میلی منابع ملی.

    در این بین که مردم با هیچ زندگی می کنند و نظام در گل مانده که دنیا را دشمن و چپ و راست سیلی به آمریکا و اسراییل می زند. اموال مردم را برای شیعه گستری اش هدر داده با پر رویی تمام،مظلوم نمایی می کند ، که چرا تحریمهای جدید؟!
    کمال بی شرمی می خواهد که در این شرایط کسی چنین شعاری بدهد.
    [مکارم :مسجدالعقصی در خطر است مسلمانان فلسطین را تنها نگذارند.]

    راست می گی خودت و فک و فامیلت را جلو بیانداز ،مگر نمی گویی ، شهید به بهشت می رود؟ پس چرا معطلی؟ مرگ خوبه ،فقط برای همسایه؟ای مردم آزاران دروغگو و فاسد.

     
  51. آقای نوریزاد عزیز

    ماجرای هلمت هوفر آلمانی بازرگان در ایران صحت داره و حجت اسلام حسینی با حیله و نیرنگ این شخص را بدام انداخت و کسانی که به هر دلیل نمیتوانند قبول کنند این کلیپ را تماشا کنند

    https://www.youtube.com/watch?v=UazKQ3llaRs

     
  52. شب‌های بهائی کُشی
    سهیلا وحدتیJuly 26, 2017

    پروانه خانم را در یک مهمانی شام دیدم. آرام از میان همه مهمانان به سوی من آمد و بی هیچ مقدمه ای از پنج سالگی اش گفت. از خاطره ای سخن گفت که بر هفتاد و اندی سال های پس از پنج سالگی اش سایه انداخته و همواره با او مانده و هنوز روی ذهن اش سنگینی می کند. آغاز سخن اش، و ادامه و همه سخن اش از ترس و وحشتی بود که در سن پنج سالگی چنان او را در چنگال گرفته و تن و روح او را لرزانده بود که هنوز رهایش نمی کرد.

    تصویر بهاییان کشته شده توسط رژیم

    از او خواستم که بدون شتاب و با حوصله همه جریان را برایم تعریف کند، و او چنین کرد. ولی شنیدن ماجرا از زبان او برای درک آن همه وحشت کافی نبود. باید پیش زمینه بهائی کشی در ذهن او را می جستم. پس نگاهی انداختم به تاریخ بهائی کشی که در حافظه این خانواده نقش بسته و به مهاجرت آنها انجامیده است. شرح این بهائی کشی در کتاب “تاریخ شهداء یزد” آمده* که سال ها پس از جریان بابی کشی در یزد رخ داده است. بر اساس این کتاب، در سال ۱۲۸۱ خورشیدی، شورش بهائی کشی در یزد آغاز می شود و به تفت، اردکان و منشاد گسترش می یابد. نویسنده که خود بهائی است از قربانیان این شورش با عناوین احترام آمیز”آن حضرت” و “شهید” یاد می کند.

    در این کتاب می خوانیم که در یزد ابتدا شایعه می شود که “توقیعی به خط سبز از ناحیه مقدسه نجف بیرون آمده که باید طایفه بهائی را قتل نمایند.” و با تحریک عده ای، مردم دست به کشتار و چپاول بهائیان می زنند. “خورد خورد جمعیت قریب چهارصد پانصد نفر قصد محله تل کرده تمام محض طمع مال که در شهر معروف بود که استاد علی اکبر آمده است که مشرق الاذکار در یزد بسازد و پول کلی همراه دارد شاید بتوانند پولها را بچنگ بیاورند.”

    سهیلا وحدتی

    پس از یزد، کشتار بهائیان به تفت سرایت می کند. سپس در منشاد “شهرت یافت که در شهر جمعی از احباب (بهائیان) را شهید کرده اند” و “احباء (بهائیان) منشاد کلا از این قضیه مطلع می شوند. بعضی پنهان می شوند و بعضی به سمت کوه های منشاد فرار می نمایند.” ولی بهائی کشی آغاز می شود. ابتدا به کشتزار یک بهائی رفته و “سنگ بر سر جناب ملاعلی آمده سر مبارک ایشان شکسته خون جاری می گردد.

    پس از ضربت سنگ جعفر ابن غلام ابن جعفر چوبی به تمام قوت به ایشان میزند که بر زمین می افتند… و با کارد و سنگ و چوب هر یک ضربتی بر ایشان وارد می آورند” و مزرعه به مزرعه و خانه به خانه ادامه می یابد. “پس از فراغت از شهادت حضرت آقا ملاعلی اکبر، آن اشرار به مزرعه خواجه محسن می روند و به خانه حضرت آقا محمد اسمعیل {…} اولا بدن ایشان را باکارد شرحه شرحه می کنند و سنگ و چوب بر آن هیکل مجروح می زنند {…} بعد از فراغت از قتل جناب آقا محمد اسماعیل آن اشرار از مزرعه خواجه مراجعت کرده و جمعی دیگر از تماشائی و غیره به ایشان ملحق می شوند و قریب دویست نفر در وسط قریه منشاد دور خانه جناب استاد حسین ارسی دوز که از اهل شهر و در آن اوقات در قریه منشاد تشریف داشتند میگیرند” و استاد حسین را “به ضرب چوب و سنگ شهید کردند.” و سپس به سراغ آنهایی می روند که به کوه فرار کرده اند. “پس از فراغت از قتل حضرت استاد حسین یکدفعه رو به محله کرچنار که یکی از محلات منشاد است نهادند. سه نفر از اهل محله {…} فرارا به کوه جنوبی منشاد {…} رفتند.” یکی از این سه فراری را یافته و “فورا چند تیر تفنگ” به او زده و وی را می کشند و “پس از شهادت در همان محل قتلگاه … دفن کردند.”

    و سپس “قدری از کوه بالا میروند. تقریبا وسط کوه به حضرت آقا رمضانعلی میرسند {…} اشرار دیگر با سنگ و چوب آن هیکل مطهر را به قتل می رسانند.” و جستجو برای یافتن نفر سوم که یک جوان ۱۸ ساله است ادامه می یابد. “قریب دویست سیصد زرع دیگر از کوه بالاتر میروند و خود را زیر سنگی پنهان میفرمایند. اشرار ایشان را تعاقب کرده تا آن محل که رفته بودند ایشان را گم میکنند. پس از آن خیلی در آن مکان تجسس و گردش می نمایند. تا آخرالامر در زیرسنگی و جای خیلی سختی ایشان را می یابند. از آنجا ایشان را بیرون آورده روی یک سنگ صاف بسیار بزرگی می اندازند و هریک سنگی برداشته و آن هیکل نظیف را با سنگ میکوبند و از سر تا پا نرم میکنند که این سنگ بزرگ را خون میگیرد و از اطرافش خون جاری میشود و {…} گوشت و پوست و استخوانهایش بهم کوبیده شده انداختند روی سنگی. دیگر دو زرع پایین تر و دوسه تخته سنگ روی ایشان گذارده قریب به غروب از کوه سرازیر شدند. و چنین جوان رعنائی مثل آقا غلامعلی کمتر دیده شده بود و سن مبارکشان هجده سال بود.”

    غارت و چپاول خانه ها و مغازه های بهائیان در دستور کار بود. “ریختند در خانه های احباب. اولا خانه و دکان حضرت آقا علی اکبر و شاطر حسن را غارت کردند. حتی بعضی درختهای خانه حضرت آقا علی اکبر را مثل درخت انگور داربندی و بعضی درخت دیگر را قطع کردند و عمارات را که چوب پوش بود آتش زدند.”

    کشتار بهائیان چند هفته ادامه داشت. شیوه های کشتار از کتک و ضربه با سنگ و چوب گرفته تا گلوله زدن، تیرباران، آتش
    شب‌های بهائی کُشی
    سهیلا وحدتیJuly 26, 2017

    پروانه خانم را در یک مهمانی شام دیدم. آرام از میان همه مهمانان به سوی من آمد و بی هیچ مقدمه ای از پنج سالگی اش گفت. از خاطره ای سخن گفت که بر هفتاد و اندی سال های پس از پنج سالگی اش سایه انداخته و همواره با او مانده و هنوز روی ذهن اش سنگینی می کند. آغاز سخن اش، و ادامه و همه سخن اش از ترس و وحشتی بود که در سن پنج سالگی چنان او را در چنگال گرفته و تن و روح او را لرزانده بود که هنوز رهایش نمی کرد.

    تصویر بهاییان کشته شده توسط رژیم

    از او خواستم که بدون شتاب و با حوصله همه جریان را برایم تعریف کند، و او چنین کرد. ولی شنیدن ماجرا از زبان او برای درک آن همه وحشت کافی نبود. باید پیش زمینه بهائی کشی در ذهن او را می جستم. پس نگاهی انداختم به تاریخ بهائی کشی که در حافظه این خانواده نقش بسته و به مهاجرت آنها انجامیده است
    http://bit.ly/2uYs0v8

     
  53. مصلح آبادی اراکی

    سلام . آقای نوری زاد شما بر حسبِ اینکه در ابیات مولانا دیده اید که موسی بعد از عتابِ خداوند از ایشان به دنبال چوپان دویده اند تا که چوپان را بیابند و از وی در نوع خداشناسی چوپانی اش از وی عذر خواهی نمایند ، از رهبری خواسته اید که خانه به خانه بگردد و ضجه بزند و بگوید که ما اشتباه کردیم ! آقای نوری زاد به خدا و به پیر و به پیغمبر و به دست های بریده ی حضرت عباس ، اینکار ناشدنی است و اَجل و مرگ هرگز چنین فرصتی را به رهبری نخواهد داد که حتی از خانه به خانه ی یک شهر کوچک این استغاثه را داشته باشد . اما راه حلی بسیار ساده و آسان در باره این پیشنهاد شما وجود دارد و اینکه ، چطور رهبری هر از گاهی به یک پادگان آموزشی سپاه و یا ارتش میرود و به رسم نمونه یک ” سردوشی ” بر شانه ی یک سرباز و یک افسر میگذارد و آن به مانند این خواهد بود که بر دوش همگی از آن لشگریان ” سر دوشی ” نهاده است . پس راه حل آن است که روزی رهبری با تمام وسایل ارتباطی جمعی مانند صدا و سیما و روزنامه ها و … مثلاً به خانه ی یک نفر از آسیب دیدگان این نظام ولایی رفته و به ” تأسی از عذر خواهی حضرت موسی از چوپان در نگرش خدا پرستانه اش ” جلوی دوربین ها ، نزد یک خانواده ، زانو و ضجه بزند و بگوید که ما اشتباه کردیم . کافی است که صدا و سیما با تبلیغ پیش هنگام به مردم ایران اعلام کند که رهبری نظام خدایی و ولایی میخواهد در ” تأسی از حضرت موسی از چوپان ” از خانواده های رنج کشیده عذر خواهی کند و این عمل رهبری را صدا و سیما یک چند روز و هفته ای تکرار تا تمامی احاد ملت ایران آن را بپذیرند ! آیا این عمل شدنی است ؟

     
  54. اکبر گنجی، خبرنامه گویا (دنباله)

    طی الارض امام سجاد و امام کاظم از زندان برای حل مسائل شخصی!

    به طور طبیعی این پرسش سبز می شود که پس چرا امام حسین توسط امام معصوم دفن نشد؟ روحانی خرافه باف، برای این هم دوباره به معجزه و طی الارض متوسل می شود. می گوید:

    “ائمه جواب داده‌اند که امام سجاد از زندان کوفه به معجزه و کرامت امامت به کربلا آمدند و با کمک بنی‌اسد ابدان مطهر شهدا را دفن کردند”.

    پس امام سجاد هم طی الارض کرده اند. اول ادعای باطلی- یعنی عصمت حضرت معصومه- مطرح می شود، سپس برای اثبات آن ادعای باطل، ادعای باطل دیگری- یعنی طی الارض امام سجاد از زندان به کربلا و دفن شهدای کربلا- طرح می شود. صد ادعای کاذب هم قادر به اثبات یک ادعای کاذب نیست.

    این روحانی از پیدا نشدن شوهر برای حضرت معصومه هم به سود مدعای کاذب خود استفاده کرده و همین را هم دلیل دیگری بر مدعای باطل عصمت آن بانو می گیرد. می گوید:

    “شاهد دیگر که برای عصمت ایشان عنوان می‌ شود عدم ازدواج آن حضرت است که کفوی برای ایشان پیدا نشد و به خاطر همین او با کسی ازدواج نکرد چون کفوی نداشت” .

    پنجم- اگر طی الارض محال عقلی نباشد، خلاف عقل تجربی است. مفسران بسیاری معراج پیامبر اسلام را معراج جسمانی به شمار نیاورده اند. با این ادعاهای خردگریز، نمی توان از دین دفاع کرد. متون تاریخی و روایی قرن ها بعد تدوین شده اند و بدون نقد تاریخی، استناد به آن ها ناموجه است(رجوع شود به مقاله “مصباح یزدی: امام علی در قتل عام وسیع قبائل مرتد شده پس از درگذشت حضرت محمد شرکت فعال داشت”).

    بهتر است فقیهان به جای خرافه سازی و علم گریزی، در برابر سلطان ستمگر زمان- آیت الله خامنه ای- بایستید و با دفاع از آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، برابری، کثرت گرایی، و…چهره ای دلپذیر از اسلام ارائه کنند و بدین ترتیب قلب ها را بربائید. روحانیت با خرافه سازی و سرکوب، احترام خود را از دست داده و حتی امنیت اجتماعی ندارد(رجوع شود به مقاله “روحانیت محترم زمان شاه و روحانیت فاقد امنیت دوران جمهوری اسلامی”). روحانیت مسیحی قرون وسطا قدرتمند بود، اما خرافه ساز، سرکوبگر و بی آبرو هم بود. وقتی به اجبار قدرت سیاسی را از دست دادند، اینک پاپ به فردی معتبر و انسان دوست تبدیل شده است. فقیهان باید انتخاب کنند: می خواهند سرهنگ قذافی باشند یا مادر ترزا؟ خرافه ساز باشند یا پشتیبان علوم تجربی طبیعی، علوم تجربی انسانی و دیگر دانش های مدرن؟

    کانال تلگرام اکبر گنجی: https://telegram.me/ganji_akbar

    http://news.gooya.com/2017/07/post-5862.php

     
  55. اکبر گنجی، خبرنامه گویا

    طی الارض امام سجاد و امام کاظم از زندان برای حل مسائل شخصی!

    خبرگزاری فارس- متعلق به سپاه پاسداران و از نهادهای انتصابی تحت امر رهبری- به مناسبت سالروز ولادت حضرت معصومه ( نام اصلی ایشان فاطمه است و مقلب به معصومه هستند) گفت و گویی با حجت‌الاسلام مهدی ماندگاری در ۳ مرداد ۱۳۹۶ انجام داده است. ماندگاری می گوید که هر دختری در چهار جایگاه (دختری ، خواهری، همسری و مادری) باید نقش ‌آفرینی کند. حضرت معصومه دو وظیفه اول را به خوبی انجام داد، اما در جایگاه همسری و مادری قرار نگرفتند، برای این که “کفویی ( متناسب بودن) برای ایشان پیدا نشد”. این مدعا که در میان شیعیان و پیروان ائمه حتی یک فرد شایسته به ازدواج با حضرت معصومه وجود نداشته، حضرت معصومه را بالا نمی برد، شیعیان را پائین می آورد. مگر دختران دیگر ائمه ازدواج نکرده اند؟ گوینده برای توجیه این ادعای ناموجه، از “خدای رخنه پوش” استفاده می کند. هر جا مسأله ای وجود دارد که قادر به توضیح و تبیین آن نیستیم، این رخنه را با دخالت مستقیم خداوند توجیه می کنیم. ماندگاری می گوید:”به مصلحت الهی نیز در جایگاه مادری و همسری قرار نگرفتند”.

    اصلاً هیچ نیازی به استفاده از خدای رخنه پوش نیست. شاید نخواسته اند ازدواج کنند. شاید دیگران ایشان را برای همسری نپسندیدند. شاید…

    ماندگاری سپس درباره جایگاه دختری این بانو و رابطه شان با پدرش- امام کاظم- می گوید:
    “امام کاظم برای آرمش‌ شان،‌ بنا به نقلی از زندان به صورت طی‌الارض به مدینه رفتند تا فاطمه معصومه را زیارت کنند. هم پدر به دختر آرامش می ‌دهد هم دختر به پدر آرامش می ‌دهد”.
    آیا فقیهان قصد ندارند دست از خرافه بافی و مدعیات خلاف عقل تجربی(علم) و دین بشویند؟ حداقل به این چند نکته توچه کنید:
    یکم- قرآن به صراحت تمام در آیات متعددی معجزه و علم غیب از پیامبر را نفی کرده است. آخر کاری (معجزه) که پیامبر اسلام قادر به انجام آن نبوده، ائمه شیعیان چگو.نه قادر به انجام آن بوده اند؟ پیامبر اسلام در برابر درخواست مکرر مشرکان و کفار برای انجام معجزه، به صراحت می گفت که من بشری همانند شما هستم و تنها تفاوت من با شما این است که به من وحی می شود(کهف، ۱۱۰). محمد قرآن، انسانی جایزالخطا و انتقادپذیر است(رجوع شود به مقاله بلند: “محمد: انسانی جایزالخطا و انتقادپذیر”). البته نمی توان کتمان کرد که شیعیان غالی مقام ائمه را از پیامبر اسلام هم بالاتر برده و می برند.
    دوم- فرض کنیم امام کاظم قادر به معجزه بوده اند. چرا از این قدرت خارق العاده خود برای رهایی مسلمانان و شیعیان از ظلم و ستم حکام جور استفاده نمی کرده اند؟ آیا اهمیت دیدار با دخترشان، مهمتر از امور کل مسلمین است؟ فرض کنیم مسائل شخصی امام- امامانی که شیعیان آن ها معصوم هم قلمداد می کنند- مهم تر و ارزشمندتر از مسائل امت اسلام و خود اسلام بوده و هست. خوب چرا امام از این قدرت خارق العاده برای رهایی از زندان استفاده نکردند؟ آیا حضور امام در میان مسلمین و گره گشایی از مسائل و مشکلات آنان مهمتر از خلوت زندان اجباری نبوده است؟ فرض کنیم امام طی الارض کرده و به مدینه رفتند، چرا به زندان بازگشتند؟ چرا به دیار دیگری نرفتند؟ پس آن همه امام زاده واقعی و جعلی ایران، چرا از دست حکام ستمگر گریختند؟
    سوم- روحانی دیگری- حجت الاسلام والمسلمین یوسف ربیعی- همزمان، در مصاحبه با خبرگزازی مهر- متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی و از نهادهای انتصابی تحت امر رهبری- ادعا کرده که “حضرت معصومه مقامی دارد که در بهشت هم حق شفاعت دارد. لذا یکی از وجوه این شأن می ‌تواند موضوع شفاعت باشد که نشان دهنده آن جایگاه والاست”.
    خوب اینک شیعیان گناهکار می توانند با خیال راحت کارشان را انجام دهند، حضرت معصومه آنان را راهی بهشت خواهد کرد. بر شیعیان انجام هر گناه و ستم و ظلمی حلال است. چرا، برای این که حضرت معصومه همه- بله همه- شیعیان را به بهشت خواهد برد. می گوید:
    “در مورد فضیلت‌های ایشان باید گفت امام صادق علیه السلام فرموده است: بانویی از فرزندان من در قم از دنیا می ‌رود که اسمش فاطمه دختر موسی است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می ‌شوند. دقت کنید که امام می ‌فرماید، به شفاعت ایشان همه شیعیان من وارد بهشت می ‌شوند. این نوع بیان، واقعا از فهم عقول عادی خارج است…با این اوصاف باز امام صادق علیه السلام می فرماید به شفاعت حضرت فاطمه دختر موسی، شیعیان وارد بهشت می ‌شوند…امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است. همچنین فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است و امام جواد علیه السلام فرموده است: کسی که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است. درباره این فرمایشات باید اندیشید”.
    مومنان هر تصوری که از زندگی پس از مرگ- بهشت و جهنم- داشته باشند، هیچ فردی کلیددار بهشت و جهنم نیست. اساساً مفسران و متکلمان جدی – به اقتفای ملاصدرا- حیات پس از مرگ را “تجسم اعمال” به شمار می آورند. همان طور که ورزشکار با تمرین ورزشکار حرفه ای می شود، تمامی انسان ها، گفتارها و رفتارهای این جهانی شان، در آن جهان، متجلی خواهد شد. اگر حیات پس از مرگی وجود داشته باشد، چیزی جز تجسم اعمال رفتارهای این جهانی نیست. هیچ امامی نمی تواند “هویت شخصی” این جهانی انسان ها را در آن جهان تغییر دهد.
    چهارم- همین روحانی سپس با گسترش دایره عصمت از چهارده معصوم، می گوید:
    “در مورد بعضی از امامزادگان مثل وجود نازنین حضرت عباس و حضرت علی اکبر و حضرت معصومه ما شواهد و قرائنی داریم که برای این بزرگواران عصمت را ثابت می ‌کند”.
    این روحانی خرافه باف برای اثبات عصمت حضرت معصومه می گوید:
    “معصوم را به غیر از معصوم نمی ‌تواند دفن کند و در این مورد روایت است که برای دفن حضرت معصومه امام رضا و امام جواد حضور یافتند”.
    (دنباله مقاله در زیر )

     
  56. چار پایی بر او کتابی چند

    در جواب به پاسخ اخیر سید مرتضی

    دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد
    علم چندان که بیشتر خوانی
    چون عمل در تو نیست نادانی
    نه محقق بود نه دانشمند
    چارپاپیی برو کتابی چند
    آن تهی مغز را چه علم و خبر
    که بر او هیزم است یا دفتر
    (سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت)

    چهار پایی بر او کتابی چند , همانطور که استاد سخن سعدی میگو ید , کسی است که خوانده هایش در رفتارش منعکس نیست و منظور من هم نه این بود که خودم چار پایم که بر من کتابی چند است بلکه همانطور که از نوشته من خطاب به زین الدین بر میاید منظورم سر زنش جناب زین الدین بود که که از قرار مولوی خوان و حافظ خوان و سعدی خوان است ولی با این حال نتوانست خود را راضی کند که از چند نفری که اشتباه او را ,در ارتباط با تفاوت سن بلوغ با سن ثبت اولین ازدواج , تذکر دادند ه بودند تشکرکند . این مرا به یاد پند سعدی انداخت که در ابتدای این مطلب خواندید.
    قراربراین نبود که این نیم بیت به عنوان نام کامنت گذار بکار رود ولی در اثر عجله این شد و به نظر من مهم هم نیست . هدفم استفاده از این نیم بیت برای عنوان مطلب بود و چون یقین داشتم که جناب زین الدین سعدی را هم میخواند گفتم که پند را به یاد می آورد و خود را کمی سرزنش میکند. اما ظاهرا جنابشان آ ن قدر مشغول جن و پری و کشف مجهولات در دیوان حضرت مولویست که وقت برا ی این جور امور جزئی ندارد و یا شاید امر بر ایشان مشتبه شده که شان ایشان بلاتر از این حرف هاست . پس میبینی جناب مرتضی بر پایه گمان نادرستت کلی مطلب نوشتی تمام بیهوده , بهتر نبود که ابتدا از من توضیح بخواهی؟
    اما در مورد مبارز طلبی شما باید بگویم که من کاملا مخالف طرح مسائل مربوط به دین در این سایت هستم و کلا دین را امری کاملا شخصی میدانم و همزمان مخا لف دم و دستگاه مفتخور پروری و خرافات پروری و پراکنی آخوندی هستم . برایم فرق نمیکند که یک فرد سنگ بپرستد یا الله یا چیز دیگر , این به خودش مربوط است اما امور اجتماعی خود را نباید بر پایه اعتقادات دینی خود سامان بدهد . به عنوان مثال نباید کسی بگوید چون محمد یا علی در فلان جا آنطور کردند ما هم باید همانطور کنیم , یا چون الله اینطور خواسته ما باید همان طور کنیم. اما بر گردیم به مبارز طلبی شما جناب سید مرتضی . ببینید من اگر به شما بگویم که اصولا به وجود خدا اعتقاد ندارم شما دیگر چیزی ندارید که به من بگویید , غیر از این است ؟ یکباره همه اندوخته فکری شما برای بحث با من بلااستفاده میشود. خوب ما در باره چه دیگر بحث کنیم؟ اما چرا من به تو و زین الدین // خل گفتم ؟ خودت آن چه را که او در جوانب من در همین پست اخیر نوریزاد نوشته بخوان . تو بگو آ دمی با چنین افکاررا چطور باید وصف کرد ! و توجه کن که او در زمانی این حرفها را میزند که بشر در آستانه ” قادر مطلق” شدن است و این آدم تازه از کتاب خوانده های ماست , تو خود حساب کن آ ن بیچاره هایی که هرگز حتی فرصت آموختن الفبا را نداشته اند و اسیردست یه مشت آخوند شیادند چه وضعی دارند. و ما که میخواهیم در این دنیا با این ملت جادو جنبلی که از در و دیوارش معجزه و جن پری میبارد با مردم کشور های متمدن رقابت کنیم- زهی خیال باطل!
    اما چرا من معتقدم که تو هم خل و چلی جناب سید مرتضی . راستش من گه گاه نوشته های ترا میخوانم و هر با ر هم به خودم گفته ام که چه کارش داری , همین قدر که در کنار دینش وطنش را هم دوست دارد و در مواقع لازم با وطنفروش های سایت درگیر میشود خوب است ولی وقت چرندیات ترا در مورد توسل به مرده ها خواندم دیگر نتوانستم ترا // خل ننام. میدانم که برایت سخت است که کسی ترا // خل بنامد ولی خودت بگو آدمی که از مرده طلب کمک میکند را چه میتوان نامید ؟ نگو که به من چه مربوط است و مگر من نمیگویم که اعتقاد هر کس مال است و سید مرتضا هم به این جور موهومات باور دارد به تو چه . درسته به من مربوط نیست مادام که سید مرتضا این باور خود را تبلیغ نکند اما اگر تبلیغ کرد باید با او مقابله کرد . واقعیت این است جناب مرتضی که شما آخوند ها یکی از تعین کننده ترین عوامل عقب ماندگی و بیچارگی ما هستید . از نانی که حاصل رنج ما بود خود و فرزندانتان ارتزاق کرده اید و بزرگترین ضربه را به ما زده اید. قرن هاست این مردم به خواست شما قمه و زنجیر زدند , نذر کردند , زیارتگاه ساختند , بر مرده های عربها ی دست و دهان آلوده مقبره های با شکوه ساختند , گریه و زاری و التماس کردند پیش خدایی که نه میشنوید و نه میدید , پیش مرده هایی که نه میشنیدند و نه میدیدند . خود را پیش آن ها پست تر از هر موجود پستی کردند , خود را غلام و سگ علی نامیدند , نوکر امام حسن و حسین شدند و حال و روزشان این است که میبینید . آ ن وقت توی نادان میگویی که خدای تو , پیامبر تو , اماما ن تو حاجت هر کس را که به آن ها متوسل شود میدهند . این حاجت را کی و به چه کسی داده اند جناب سید مرتضی حکیم؟ درست زمانی که بشر در آستانه “خدا” شدن است ما حتی از همسایگانی که تا همین چند سال پیش در مقایسه با ما هیچ بودند عقب مانده ایم و آ ن وقت شما با این لشگر فزرتی خرافاتی میخواهی با توسل به الله و امامانتان با بقیه دنیا رقابت کنی . چه خیال باطلی ! متاسفانه باید بگویم که دیگر کاملا دیر شده است و من برای این ملت آینده بسیار تاریکی میبینم . شما برو و به مرده ها و خدای بی اعتنایت تا میتوانی متوسل شو . من انتظار ندارم که این حرف های من در تو اثر کند چون برای این هم دیگر دیر شده است جناب مرتضی . مطلبی اگر در جوابم بنویسی میخوانم و جواب میدهم , ولی باز یاد آوری میکنم که من نه به وجود خدا اعتقاد دارم و نه آن چه را که به اسم دین , فرق نمیکند کدامشان , به هم بافته اند .

     
    • اما چرا من معتقدم که تو هم خل و چلی جناب سید مرتضی . راستش من گه گاه نوشته های ترا میخوانم و هر با ر هم به خودم گفته ام که چه کارش داری , همین قدر که در کنار دینش وطنش را هم دوست دارد و در مواقع لازم با وطنفروش های سایت درگیر میشود خوب است ولی وقت چرندیات ترا در مورد توسل به مرده ها خواندم دیگر
      ……………..
      آخوند وطن پرست؟شما که بحق جناب سید و زین الدینها را خل می نامید ایا به این سخن خود فکر کرده اید؟امان از فریب که آخوند بیش از 500 سال است با همین فریب و دروغ دمار از دست این آب و خاک و مردمانش دراورده و براحتی خود را در پوست/// همچون /// مکار بما فروخته!

       
  57. نماینده/* مجلس/*: مانعی برای انتقال آب دریای خزر به سمنان وجود ندارد.
    مش قاسم: …..الا یه رشته کوه، چندین میلیارد پول، دولتی که آدم توش باشه، نبود یه مشت دست کج، و …….. حالا های باز بگین به اونجا نگو طویله!

    /*: ک

     
  58. آی که چه بیچاره و بدبخت شدن این اسلامیچیا. ۴۰ ساله که هیچ پیشرفتی چه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی در این مملکت زیر دست اینا نشده. بیچاره بچهاشون که نمیتونن با دستاوردهای حاج آقا و حاج خانومشون پز بدن، از ژن و خونشون مجبورن پز بدن. چه مفلوک، حقیر و فقیر!

     
  59. یاران درود

    خوش بختانه در نوشته های عزیزان در این چند روز گذشته جدل کمتر وحرف حساب بیشتر بوده است .

    نمدانم با کسی که معتقد است بهترین و والاترین ایدیولوزی را دارد خود را حق وباقی را باطل می پندارد

    بحث چه فایده ای دارد.بقول شاعر در پس پرده طوطی وار گماشته شده سخنانی پر از سفسطه که نیاکان

    1400ساله بافته و بارها و بارها لکه گیری شده اند را بیان نماید هرکجا هم کم آورد به نقص عقل بشر و…

    پناه ببرند.واقعیت امر آن است که ما در قادسیه شکسته شدیم ومتجاوز که گمان داشت میتواند چون گذشته

    ما را جاهل وخود را عالم جا بزند با مردمی بسیار دانا تر وبا خدایی بسیار مهربان و پیام آوری که نه تنها طلبی

    امتیاز و… نمی کرد بل خود را فقط کسی که خوب اندیشیده است می نامید .دراین مرحله اگر به همان

    تجاوز فیزکی بسنده میکردند بسیار سریع مضمحل میشدند .پس بنا را برتجاوزی بسیار عمیق تر نهادند و

    سودای بر افکندن فرهنگ و زبان و… را که توانسته بود مصریان را از خود بیگانه و طفیلی این بی فرهنگ و

    نسب ها کند را شروع کردند .اما بزرگانی چون فردوسی و….. این سیاست را برنتافتند وبا زبان علم وفرهنگ

    ثابت نمودند حتا ال لات خیر الماکرینشان هم این کار نشدنی را نتواند .بهر روی در هر جامعه کودکانی چنگ بر

    رخ مادر کش و شیفته دشمنان بروز می کنند که ننگ دارند لحظه ای به زبان مادری ولباس مادری ظاهر شوند

    (متاسفانه در حال حاضر امیرانند) بوجود می آیند .خوش بختانه این چند سال مجال برای همگان شد که این

    جماعت را بدون نقاب ببینند و بشناسند .(حقیر بزرکترین فیروزی میداند) .کار بدان جای رسیده که کشته شدگان

    معترض ویا در بند پهلوانان وزبدگان مردم شده اند که خود نوید رهایی شکوه مندی است به اومید آن گاه.

     
  60. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    سید مرتضای عزیز بنده و شما داریم بر بستری از سؤتفاهم گفتگو میکنیم.خودت میدانی کل زندگی اجتماع با سیاست اداره میشود، همچنین بخوبی میدانی که علم سیاست پیچیده ترین علم عالم است و میشود گفت در سیاست همه چیز به همه چیز ربط دارد. به عنوان مثال ترور نا فرجامی در پاکستان موجب نوسان در قیمت نفت و ارز میشود، حتی مصاحبه یک سیاستمدار هم بر روی قیمت چیزهایی تأثیر میگذارد که افراد نا آشنا به سیاست آنها را بیربط به هم میدانند. وقتی شرع وارد زندگی مردم ایران شده، پس شرع هم سیاسی شده، وقتی بعضی از مسائل مهم اجتماع تابع شرع و بعضی نیست، سبب تناقض در اجتماع میشود، در اینجاست که شرع به اقتصاد و اسکله و فرودگاه و گمرکات قانونی و فراقانونی و غیر قانونی و قاچاق و رانت خواری و ویژه خواری ربط پیدا میکند. در واقع بنده با منطق سیاست به شرع مینگرم و شما با منطق شرع به سیاست نگاه میکنی. تصور بنده اینبود که شما برای آنکه به نیازها و مشکلاتی که زندگی اکثریت مردم را تحت تأثیر منفی قرار داده پاسخ ندهی طوری وارد گفتگوهای تئوریک شرع میشوی که نه خود پاسخ بدهی و نه اجازه طرح مشکل به رقیب بدهی و از مخاطبت انتظار داری که چون یک هم مباحثه ای همتراز راجع به شرع با شما گفتگو کند. به همین دلیل طرح سؤاستفاده از قدرت و اختلاس و رانت خواری را چون یک مسئله مجزا و بدون ارتباط با سایر پدیده ها بویژه شرع در نظر میگرفتی و خیال میکردی که حریف دارد عمداً شلوغ میکند و آسمان را به ریسمان میبافد و چیزهای بیربط را به هم ربط میدهد و با مغلطه میخواهد خود را حق به جانب نشان دهد. ولی اگر با عینک سیاست به واقعیات اجتماعی بنگری، میبینی که اختصاص چند در صد بیشتر از زمینهای ایالات متحده آمریکا به کشت ذرت، بر روی قیمت گوشت و مرغ و تخم مرغ و نان و برنج و بنزین و تظاهرات مردم در آمریکای لاتین و کودتاها و انقلابات اجتماعی تأثیرات شگرفی میگذارد. در اینحال اگر بخواهی بعضی از امور جامعه را که میشود، با قوانین شرع مقدس مدیریت کرد، اداره کنی ، واموری از اجتماع را که نمیشود با شرع اداره کرد، با قوانینی دیگر اداره کنی،سیاست و اداره اجتماع دچار تناقض میشود، و سختیها و ضررهای شرع بر دوش توده مردم می افتد. محال است شما بتوانی صادرات و واردات را تابع قوانین شرع کنی، زیرا صادرات و واردات جهانی، تابع قوانینی جهانیست و شما نمیتوانی در تعامل با دنیا قوانین شرع را اعمال کنی. آنچه رژیمهای سوسیالیستی را از پا در آورد، علاوه بر فهرستی از تناقضها،بطور عمده اینبود که کمونیستها تعریفی دیگر از تولید و تجارت و بازار داشتند که با واقعیات در عرصه بین المللی هماهنگی و همخوانی نداشت. شما اگر بتوانی کل جامع ایران را هم با شرع مدیریت کنی باز در عرصه جهانی نا گزیری دست از شرع بکشی. اینجاست که در تجارت خارجی دچار تناقض میشوی، یعنی هنگام صدور کالاهای تولیدی داخلی که با قوانین شرعی تولید و آماده فروش شده اند، آنها را غیر شرعی بفروشی! ومتقابلاً هنگام واردات، کالاهایی را که غیر شرعی تولید شده اند وارد بازار داخلی کنی و شرعی بفروشی! از همان ابتدا 50 در صد از کار غیر شرعی میشود. و سر انجام ناگزیری تابع اکثریت شوی،و همانطور که در جمهوری اسلامی مرسوم است چند فحش آبدار به نظام بورژوازی لیبرال بدهی ولی سر انجام ازش اطاعت کنی! سوسیالیستها هم مجبورند چند شعار بر علیه امپریالیسم جهانخوار بدهند و ضمن لعنت به بازار، دقیقاً تابع قوانین جهانی شوند! شما زمانی میتوانی شرعی بفروشی که شرعی هم بخری.مشکل عمده در ایران این تناقض است که نه همه چیز شرعی و نه همه چیز غیر شرعی است و به همین علت مثل همیشه مردمان ضعیف زیان میبینند.

     
    • نه زین الدین گرامی،مطالب شما نادرست هست و شما بی رودربایستی آگاهانه یا ناآگاهانه مغالطه و خلط مبحث می کنی و نوع رابطه قانون گذاری در جمهوری اسلامی با معاملات و روابط عرفی را خوب تصور نمی کنی،من گفتم شما مطالب ناقص و بی ربط می گویی نگفتم مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در داخل و خارج کاملا منفکّ از هم و بی ارتباط هستند،کسی منکر تشابک و ملازمت مسائل سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی نبود،مهم این فتواهای سیاسی کلی است که شما صادر می کنی و همه چیز را با همه چیز می خواهی مرتبط کنی،من در مورد قوانین گفتم،قوانین عرفی در حوزه های سیاست و اقتصاد توسط نمایندگان مردم کارشناسی شده و بقاعده دموکراسی با آراء نصف بعلاوه یک تصویب می شوند،در عین حال در شورای ناظر،نگاه می شود به اینکه قانون عرفی اقتصادی و سیاسی ،متنافی و مخالف با قواعد مسلّم شرع مطهر اسلام نباشد،معنای این سخن این نیست که قانون عرفی بشود قانون شرعی ،یا قانون شرعی بشود قانون عرفی! دقت کنید،شرع اسلام در مورد آنچه که از معاملات رایج بین عقلاء هست روش خود عقلاء را امضاء کرده است ،بیع و شراء ،اجاره ،و معاملات دیگر همان معاملات رایج بین عقلاء است ،واردات واردات است و صادرات صادرات است ،ما صادرات شرعی نداریم! واردات شرعی نداریم! واردات و صادرات دو مقوله اقتصادی رایج بین عقلاء جهان است برای رفع نیازهای اقتصادی و رونق اقتصاد ،آنجا که اسلام حکم تکلیفی یا وضعی وضع کرده مثلا می گوید در معاملات ربا نباشد ،فرض کنید چون استعمال مشروبات الکلی حرام است پس وارد کردن مشروبات الکلی خلاف قوانین اسلام است از این جهت واردات محدود می شود ،یا فرض کن چون قمار در اسلام حرام است قانون وضع می شود که تولید یا وارد و صادر کردن ابزار قمار ممنوع است و…، پس در اینجا مقولات اقتصادی یا معادلات اقتصادی شرعی نشد ،آنچه که در این فرایند،بقاعده شرع ممنوع است تحدید شد(دقت کنید).

      شما گفتید:” شرع به اقتصاد و اسکله و فرودگاه و گمرکات قانونی و فراقانونی و غیر قانونی و قاچاق و رانت خواری و ویژه خواری ربط پیدا میکند”.
      خوب این جمله یعنی چه؟اگر مقصود از ربط پیدا کردن شرع به این مقولات این است که همانطور که عرض شد محدودیت هایی در مورد چیزهایی که از نظر اسلام حرام است بوجود بیاید،خوب ربط پیدا کند،مگر شما مسلمان نیستید؟ مگر حلال و حرام اسلام را قبول ندارید؟ اگر هم مقصود شما از این ربط، اشاره به سوء استفاده هایی است که ممکن است سودجویان بکنند،اینرا که نمی شود بشرع ربط داد! سوء استفاده از اسکله یا فرودگاه یا گمرکات و نقض قوانین حاکم ،ممکن است در هر نظام سکولار یا هر حکومت ایدئولوژیک دیگر هم صورت گیرد،اینرا می گویند تخلف و قانون شکنی نه ربط به شرع ،پس اگر مقصود شما از این جمله این است که مثلا استفاده از اسکله در اسلام حرام است! یا استفاده از فرودگاه و چیزهای دیگر ،خوب برداشت شما نادرست است و گویا شما از واژه شرع بدتان می آید!و اگر مقصود،قاچاق و سوء استفاده است ،که اینها ربط به شرع ندارد،یعنی هر فردی اعم از مسلمان و غیر مسلمان ممکن است تخلف کند و نقض قانون کند،این ربطی به شرع بما هو شرع ندارد،یعنی در واقع برای فرودگاه و اسنفاده از آن مقررات و قوانین وجود دارد،برای گمرکات در مجلس قانون وضع می شود،برای واردات و صادرات قانون وجود دارد،اگر کسی یا کسانی اینجا قانون را نقض کردند باید مجازات شوند،اینجا نمی شود اینرا بشرع ربط داد! شما وقتی در حال تایپ مطلب هستید اندکی دقت در مفاهیم کاربردی و الفاظ کاربردی کنید و همینطور فتوای یکطرفه صادر نکنید!
      من از تعبیراتی مثل “تولید غیرشرعی”! یا “تولید شرعی”! یا “فروش شرعی”! و “فروش غیر شرعی”! دریافت دقیقی ندارم،معلوم هست چه می خواهی بگویی؟! تولید کالا فقط تولید کالاست،آنجا که محدودیت هست در موردخود کالاست،مثلا فرض کن تولید مشروبات الکلی و خرید و فروش آن شرعا حرام است ،این معنایش این نیست که “تولید” به دو قسم شرعی و غیر شرعی تقسیم شود! این مطالبی که شما می گوئی واقعا در قوطی هیچ عطار یا تئوریسین اقتصادی یا در آراء هیچ فقیهی نیست.
      خرید و فروش فقط خرید و فروش است ،و شارع اسلام بیع و شراء یا همان خرید و فروش را حلال دانسته است (احلّ الله البیع ) این احلّ الله البیع یعنی امضاء همان که رایج بین عقلاء است ،پس اصل بیع که مقوله ای اقتصادی است حلال است از نظر شارع و امضاء شده است ،در اینجا نمی شود گفت بیع شرعی شد! بیع همان بیع عقلائی است ،نهایت اینکه شارع در برخی شرائط آن تصرّف می کند و مثلا می گوید همه بیع ها حلال و مشروع است الا بیعی که ربائی باشد (و حرّم الربا) .
      مراعات قوانین تجارت بین الملل نیز تناقضی با دینی بودن حکومت ندارد،الان سالهاست ایران و جمهوری اسلامی ایران با همه کشورها اعم از لیبرال و غیر لیبرال،کمونیست و غیر کومنیست تجارت می کند،این چه ربطی به شرع دارد؟! چین کمونیست یا مائوئیست است ،کوبا همینطور ،شوروی سابق همینطور ،با آنها معامله و تجارت نداریم؟! با کشورهای غربی تجارت نداریم؟! چرا بدیهیات را انکار می کنید؟ بله ممکن است ما چیزی را شرعا استفاده آن حرام است را نخریم،یا فرض کن با اسرائیل غاصب معامله نکنیم،این تناقضی با رعایت قوانین تجارت دارد؟! همه عقلاء جایی معامله می کنند جایی معامله نمی کنند و منافع مختلفی را لحاظ می کنند،بنابر این وضع قوانین داخلی یک مطلب است و نوع تعامل با دنیا مطلب دیگری ،و ارتباط و تعامل تحت قوانین تجارت بین الملل ،بمعنای مناقضه با قانون تجارت بین الملل نیست.

       
  61. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    ( قابل توجه چهار پایی لبریز از فحش و توهین! )

    کسی ایراد به نادرستی حرفی یا نوشته ای میگیرد که خود درست را بداند. تو به جای هر نوع حرف حسابی فقط فحاشی کرده و با همین فحشها خود را لو داده و نشان داده ای که تنها هنرت فحاشیست! وصد البته شایسته همان کلماتی هستی که بکار برده و در درون خود داری. تو حتی معنی لغوی کلماتی را که بکار میبری نمیدانی و از جن همان معنا و تصور عامیانه و متداول به ذهنت متبادر میشود. جن در لغت یعنی پوشیده، چنانچه به بچه قبل از تولد جنین گفته میشود. جنین یعنی موجودی که میدانیم وجود دارد ولی قادر به دیدنش نیستیم! مجنون یعنی جن زده، معادل فارسی جن دیو است و دیوانه یعنی دیو زده. کسی نمیتواند لغت جن یا فرشته یا دیو را از فرهنگ اخراج کند، احتمال دارد آنچه اکنون به نام یوفو یا موجودات فضایی یا چهار بعدی نامیده میشوند همانها باشند که در فرهنگ ادیان با نام جن، دیو، یا ملک نامیده شده اند. حتی احتمال دارد چنان دنیاهای متنوعی با موجودات بیشماری باشند که نتوان به همه آنها نام داد. اگر ما در دنیایی زندگی میکردیم که فاقد آب و موجودات آبزی بود و ناگهان با دریا و یکی از آن موجودات مواجه میشدیم، ابتدا وجودشان را باور نمیکردیم، اگر هم باور میکردیم تا مدتها فکر میکردیم که همه آبزیان تنها از همان نوعی هستند که نمونه ای از آنها را دیده ایم.
    حضرت مولانا هم به وجود موجودات فضایی معتقد بوده :

    حق زمین و آسمان برساخته ست
    در میان بس نار و نور پرداخته است
    این زمین را از برای خاکیان
    آسمان را مسکن افلاکیان

    ( آیا افلاکیان نام مناسبتری نیست؟ چرا باید شاعر و عارفی در قرن هفتم از افلاکیان نام ببرد؟ )

    چون هیچ علمی به انتها نرسیده، با اتکا به دستاوردهای علوم هیچ حرفی در هیچ موردی قطعی نیست و در بهترین حالت میشود گفت که بشر تا کنون به این یافته ها رسیده است. در پاسخ به سارا بانو سه احتمال مطرح شده و لاغیر. در دنیای امروز با انفجار انبوه اطلاعات و علومی که در فواصل زمانی کوتاه دو برابر وسه برابر و چند برابر میشود و بسیاری از بدیهیات گذشته به یاوه و خرافه و حدس پیشینیان مبدل میشود فقط یک احمق ممکن است خود را صاحب رسالت، و دارای توان ارشاد دیگران بداند و البته فقط یک احمق به توان 2 هم به دنبال گرفتن پاسخ قطعی از مجهولاتیست که در طول تاریخ بشر مطرح بوده اند و تنها میشود با حساب احتمالات و حدس و گمان و با ادبیات تفسیری در مورد آنها گفت و نوشت . در مورد استفاده از شعر و کلام گذشتگان :این امری مذموم نیست و دانش و شعور گذشتگان را هم نشان میدهد و استفاده از ادبیات و فرهنگ سنتی امری مرسوم و متداول است. در مورد پرداختن به ادعا های بی پایه ام :

    چرا آنها را به یوم القیامه موکول میکنی؟ گنج درون را برگشا و چیزهای غیر چرند و غیر مزخرف خودت را عرضه کن وکمال خود را آشکار کن تا لا اقل ثابت شود غیر از توهین و فحاشی چیز دیگری هم آموخته ای،و خودت رسواترین
    …… خل نیستی و سبب شوی نوشته های امثال بنده و سید مرتضی موجب گمراهی خوانندگان نشود.
    در ضمن با دیدن اسم کامنت نویس میتوانی به خودت زحمت خواندن ندهی.

     
    • چار پایی بر او کتابی چند

      به آن چه که در جواب به سید مرتضی نوشته ام نگاهی بینداز تا در فرصتی دیگر به یاوه های دیگر تو پاسخ بدهم .

       
    • یاران بجان پیوسته ام درود کرور کرورم را بپذیرید.

      جوابیه گونه ای برای (چهار پایی لبریز از فحش و توهین )

      گر چه حقیر توسط شما به مقام شامخ چهار پایی ارتقا درجه نیافته ام (چهار پایان نه دروغ می گویند نه فحاشی

      ونه آن چیزی کو نیستند را می نمایانند.چنان کی بزرگی گفته کاش من هم چهار پایی بودم چه بجای شر

      خدماتم را به همه می دادم ).پیش نهاد می کنم از چهار پایان در گذرید کی بسیاری هستند که حسرت آن دارند.

      جناب آقای زین الدین اشعار ودیگر سخنان کسی کو خواهان محو در خدایش وبعبارت ساده تر مال بد بیخ ریش صاحب

      را به روش اخباری گری که همین داعشیان باشند بجز نظریات کوته بینانه که در چند فرسنگی یونان ورم بوده وبجز استافیل

      (انگور) هیچ نیاموخته وگاهی به لبه ای از فهم رسیده که بت پرست را موحدی کو توتمی برای تمرکز بیشتر و ….

      دارد وبسیار هم خوب است می رسد وناگه به ابراهیم بت شکن و روایت مجعول فلان ….. بهر روی ایشان هم

      شاعری ومتفکری بی وطن و معتقد به امتند ودر جای خویش محترم به همان اندازه نه بیشتر .پس تمام ارجاعات شما

      به ایشان فقط ذکر یک همفکر است که آن هم با اخباریون وبی وطنان (امتی ها)و حتی هم جنس گرایان شریکی .

      در مورد ان ماری شیمیل هم دانشجوی ادبیات فارسی مشهد 20سال پیش برای تز ارشدش کمکی خواست مبنی بر

      ترجمه متنی از ایشان که توصیفی از باغ بهشتی حافظ گمانم نام مقاله بود . این علیا مخدره ققنوس را به استریج

      ترجمه کرده اند که گویا همان شتر مرغ ماست پس ادبیات این مردم را فقط این مردم میشناسند واگر می بینید

      فلان براون وبهمان نیکلسون در سطح دکترای ادبیات تدریس می شوند نتایج زحمات 1400ساله شما در نبرد پنهان و

      آشکارتان با مام میهن است (دربهشتتان عربی ودر جهنم پارسی زبان رایج است )بگذریم .شاید بزرگی هر انسان را

      بتوان با مقدار تحمل توهین وسختی وزحمت او دانست که شمای عزیز ودلبند در این واحد تجدید شدید باشد که در

      شهریوربتوانید نمره قبولی ولیاقت نشر سخن را کسب نمایید. فاش می گویم کاش من آن سگی که مردمان را از

      آوار جنگ ایدیولوزی ها در می آورد بودم .همان سگی که اسوه مردانگی شما درتمام تین ایجری بودنش ماموریت

      کشتنشان را داشت .با این که می دانیم سگان ضد دزدی و…. بوده وهستند سعادتی بزرگ است سگ و یا گاو

      زحمت کش شیر ده بودن .من به سهم خودم نیستم . الاحقر متاسفانه انسان نما (حقیر سرا پا تقصیر بی سوات

       
      • علی زین الدین

        بادرودهای بسیار به دوستان!
        دوست ارجمند، چهارپا یا دو پا خود در انتخاب اینکه از چه جنس و نژادی باشند دخیل نیستند و به اعتقاد بنده همه مقهور اراده ای متعالیند و همه آفریدگان یک خالقند. نسبت دادن آن دوست فحاش به چهار پا به قصد توهین صورت گرفت و گرنه براستی چهارپایان هرگز به اندازه انسانهای جاهل و منحرفی که مست قدرت و ثروت و مقام و موقعیتند رذیل و پست نیستند و معصومیت ذاتی آنان مورد غبطه بسیاری از جمله بنده است. مگر ما غرضمان از خواندن و نوشتن کامنتها توهین و فحاشیست؟
        فضای گفتگو مرغداری صنعتی نیست که همه یک رنگ و یکنواخت باشند،یک وجه زیبایی در تنوع افکار است. کشور ما تاریخ طولانیی دارد و در این زمان دراز متفکرین و دانشمندانی بوده اند که هر یک از ما تحت تأثیر آرا و اندیشه های بعضی از آنان قرار گرفته ایم، هیچ کدام از ما نمیتوانیم تمام آثار و میراث مکتوب زبان و ادب پارسی را بخوانیم، اگر دوستی پیدا شود و با نگرشی نو حکیم فرودسی و آرا و اندیشه های ژرف او را عرضه کند کار بزرگی میکند، همچنین بزرگمهر، یا بهمنیار، یا جامی یا هر یک از ادبا شعرا را بشناساند کارش ارزشمند خواهد بود. نمیشود از یک طرف ما وطن، وطن بکنیم و از طرفی دیگر از افتخارات فکری هم گذشتگان خود بیخبر باشیم. میهن دوستی خاک و خون پرستی نیست، کوروش بزرگ به خاطر نژادش نیست که ستوده میشود، بلکه به خاطر تفکرات و روش انسانی و شیوه دادگرانه او در حکومت و به عبارتی، این اندیشه اوست که ستوده میشود. مولانا هم یکی از استوانه های فرهنگ ماست که معرفی و شناساندن او جزئی از میهن دوستی و مردم دوستی است. زمانی میتوانیم بزرگان خود را به دنیا معرفی بکنیم که ابتدا خود آنان را بشناسیم. گذشتگان هم با مسائل و معضلاتی شبیه به مشکلات ما مواجه بوده اند، گاهی برخورد آنان بقدری خردمندانه بوده که شگفت آور است. سؤالات فلسفی و ابهامات امروز ما ریشه در گذشته های دور دارند. شاهنامه دریایی از معارف است که اروپاییها به مراتب بهتر از ما آنرا میشناسند، در هر رژیم و نظام سیاسی ما به تاریخ و فرهنگ و ادبیاتمان نیاز داریم، همین کامنت نویسی بدون تغذیه از تاریخ و فرهنگ و ادبیات محال است که چیز به درد بخوری از کار در بیاید
        مشکل بزرگی که الآن گریبانگیر مردم ایران شده حاکمیت بیسواد ها و بی فرهنگهاست که نه ارزشی برای تاریخ قائلند نه تمدن و نه فرهنگ! طرز حرف زدن و ادبیات چندش آورشان را هم میبینیم و میدانیم. اگر فرهنگ و ادب را از مولانا و فردوسی و حافظ و سعدی و جامی و سنایی و….. نیاموزیم پس باید از کی آموخت؟ چنانچه میدانی بیش از 90 در صد ادبیات فارسی به صورت شعر و نظم است و آثار منثور بسیار کم است، ناگزیر هنگام دادن ریفرنسها بیشتر باید به دواوین شعر و ابیات استناد کرد.

         
  62. در شهر هرت
    سید مرتضی گرامی
    شما ، جوابی ندارید، چون خود می دانید که اظهاراتتان درست نبوده است، و چون در دادن جواب درمانده اید، سعی در توهین وشخصی شدن دارید.
    در ضمن، چطور فارسی با عربی و ترکی و انگلیسی و فرانسوی وخیلی زبانها آمیختگی دارد و و استفاده می شود، و یهو ترکی بد شد!همه بهانه شما ندانستن جواب است.
    جناب، اسلام ، مجموعه ای ازآداب یهودی است، و این عجیب نیست، زیرا یهودیان تجار ماهری بودند که در همه زمینه ها دست داشته و گسترده زندگی می کردند و سخت به آداب خود پایبند بوده اند.
    اتفاقا، این دین که فقط برای قوم خود و نه درخیالات جهان پروری است اصیلتر و کم خطاتر از ادیان جهان گستر تک خدایی دیگر است.

    ما در دوهزار سال پیش مواجه با پیشرفت علوم، طب و ستاره شناسی، ابزارسازی، و گیاهشناسی وفلسفی هستیم، و از جمله با راههای مبادله برخورد تمدنها مواجهیم.ما دین مسیح را که از دل یهودیت سر بر می آورد مواجهیم .
    و بعد از حدود پانصد سال بعد در شبه جزیره عربستان ، اسلامی تک خدایی ظهور می کند ، چندان نباید تعجب کرد.

    عقیده تمامی مردم محترم است ، تا زمانی که خود را بر”حق تر” ندانند. و ما شاهدیم دو دینی که از یهودیت سربر آورد و راه جهانگستری خود را پیش گرفت، چه فاجعه هایی را تا به حال بجا آورده اند!
    شما جوابی منطقی ندارید، قارداش.
    موفق باشید.

     
    • در غربت هرتیزستان!
      انسان گرامی
      “شهر هرت” که غالبا در صدر نوشته های شما هست نماد تفکریست که غالب بر شماست! اصطلاحا شهر هرت بجایی گفته می شود که درب و پیکری ندارد و بی قانون و هرج و مرج است،این حکایت در باب تفکر نیز ممکن است صادق باشد،من بحث شخصی ندارم اما تقریبا تمام نوشته ها و از جمله تمام نوشته های شما را مرور کرده و می کنم، تابحال هیچ مطلب منسجمی در باب اندیشه و روش درست اندیشیدن و درست دیالوگ کردن و درست نوشتن بزبان فارسی را در نوشته های شما چه زمانی که به فریبا امضاء می کردید و چه زمانی که از فریبندگی به انسان بودن گرایش پیدا کرده اید ندیده ام!،چیزی که در نوشته های شما علیرغم ادعای اعتقاد به دموکراسی بارز هست یک تعصب شدید سیاسی در نفی جمهوری اسلامی ،و بنیان های دین اسلام آنهم بر اساس اخبار و اطلاعات ناقص سیاسی و دینی است،ضمن اینکه پر هستید از غلط های املائی و جملات خبری و انشائی مخالف با قواعد ادبیات فارسی و آیین نگارش ،و چیزی که وراء همه اینها بارزتر و آشکارتر است ،یک خود حق پنداری کاذب و ادعای فهم همه چیز و از جمله مسائل گوناگون و پیچیده تخصصی معارف دینی است!،در واقع کراهت من از گفتگو با شخصی با این ویژگیها در همین هاست که صریحا عرض شد،شما که اصلا معلوم نیست زمینه تحصیلی یا مطالعاتی آزاد شما چیست غالبا با عباراتی مغلوط و غیر ویرایش شده و بی سر و ته ،چنان در مسائلی تخصصی مثل فلسفه ،تاریخ ،فقه ،دین شناسی و تاریخ ادیان و سیاست و فرهنگ وارد می شوید و دیگران را با هرت هرت کردن تحقیر می کنید که گویا افلاطون و ارسطو و گالیله و زرتشت و عیسی و موسی و انیشتین سر از گور برداشته آمده اند در این سایت و به دیگران فلسفه و تاریخ و فلسفه تاریخ و فیزیک و دین شناسی و غیر اینها آموزش می دهند! من گاهی مشاهده کردم که برخی با شما گفتگو کوتاهی کردند بعد که این خصیصه ها را که اجتماع آنها در یک فرد بسیار عجیب هم بنظر می رسد مشاهده کردند قید گفتگو با شما را زدند و شما را بحال خود واگذاشتند! ،کاری که من هم الان ترجیحم همین است ،در یک کلمه شما که معلوم نیست اصلا پایه تحصیلی تان چیست و چه تخصصی دارید یا زمینه های مطالعاتی شما چیست هنوز فرا نگرفته اید که در هر زمینه تخصصی به صاحبان آن تخصص احترام بگذارید و از شلتاق کردن و گنده گوئی در چیزهایی که از آنها بی بهره اید خودداری کرده و گاهی هم در این ذهنیت باشید که از دیگران چیزی هم یاد بگیرید.مثل همین گزاره هایی نظیر گزاره های بالا در مورد تاریخ ادیان و یهودیت و مسیحیت و اسلام که گاه اشخاصی را در شرق و غرب عالم وا می دارد سالها در خصوص آنها تحصیل کنند ،استاد ببینند و مطالعات طولانی داشته باشند که شما بخود اجازه می دهید صرفا بخاطر فضای باز این سایت در فضای عمومی این سایت همینطور الله بختکی و گاه با دیکته و الفاظ غلط رها کنید و با این رویکرد می خواهید وانمود کنید خیلی می دانید! و همه بشما نیازمندند! و می توانید با همه ارباب حرفه ها و تخصص ها کَل كَل كنید و آنها را از میدان خارج کرده علّامگی و ذوالفنون بودن خویش را در همه رشته ها و علوم و معارف بشری بمنصّه ظهور برسانید! ،در حالیکه گاهی حتی از بیان مطالب ساده و روتین در گزاره های صحیح فارسی عاجزید.این در مورد ذوالفنون بودن و علّامه دهر بودن فریبایی که انسان شد!
      اما در مسائل سیاسی و تحلیل اوضاع سیاسی ایران که دیگر نگو و نپرس! اوضاع شما هرت هرت است! چیزی که شما بلدید فقط هرت هرت کردن و انباشتن صفحات این سایت بر مداری که مش قاسم این سایت حرکت می کند! من در اوقاتی که نمی نوشتم می دیدم که دو اسم در این سایت مکرّر می شود و یک لحظه هم قطع نمی شوند: انسان و مش قاسم! حال،یکی فحّاشی خشن با الفاظی خاصّ و نقطه چین های خاصّ را پی می گیرد ،یکی هم (یعنی شما) با الفاظی لطیف تر و هرت تر هرت هرت می کند! بالاخره هم ما نفهمیدیم ملاک هرت بودن ایران در نظر شما به چیست؟ به فهم و درک ناقصی که شما از آن دور دور ها دارید یا به اخبار و اطلاعات ناقصی است که از دین اسلام و قوانین ایران و اوضاع سیاسی و بافت جامعه ایران دارید؟! در یکی از نوشته ها هم دیدم خودتان گفته بودید:من در جامعه ایران نبوده و نیستم! که این خود اعتراف قابل توجهی بود! تلقّی من از شما با توجه به این اعتراف این است که شما ایران زاده ای هستید که در فرنگ یا بالاخره کشوری غیر از ایران متولد شده اید و بسختی فارسی را یاد گرفته اید و کلّا از جامعه ایران و بافت فعلی کشور ایران منعزل و بیگانه اید ،و اخباری را هم دورادور می بینید و می خوانید و مبنای قضاوت های هرتی شما همین هاست!،بنابر این مشکل اساسی شما در درک دین و فرهنگ دینی به این دو جهت عمده باز می گردد :1- دوری بالکلّیه از وطن پدری و مادری تان ایران ،2-اطلاعات بسیار بسیار ضعیف شما از فرهنگ و ادب فارسی و فرهنگ دینی و قوانین ایران در عین اشتیاق و اشتهای سیری ناپذیر در اظهار نظرات خود حق پندار گونه و کل کل کردن با هرکس که به همه یا بخشی از یافته ها و بافته های ناقص شما نقدی کرده باشد،که اینها وقتی با آن حسّ خاص خود بزرگ بینی و علّامه دهر پنداری در معارف گوناگون مخلوط شوند ملقمه ای می شود هرتی هرتی با قضاوت هایی هرت گونه در این سایت ،در جهل خود بمانید باجی!
      موفق باشید.

       
  63. سلام وادب واحترام خدمت شما
    اين مقاله رو خانم محترمي (امیری) برايم فرستادن از تهران و خودشون گفتن نمي تونه
    لذا در صورت تاييد منتشر نماييد باتشكر (احسان فتاحي)

    زن بودن درايران جرم بزرگي است!!

    پشت پرده ی همین نظام به ظاهر اسلامی، اتفاقات و فجایع نا جوانمردانه تری، رخ میدهد.
    اینکه زنان را بالاجبار در سایه ای از نقاب ها و دسیسه های شیطانی و غیر انسانی خودخواهانه ی رژیم کردن، وجود فحشا، فساد و تجاوز، دروغ و خیانت و غارت را به اوج خود رسانده است.
    سی و هفت سال است با نام اسلام، مردم بخصوص زنان را، روانی کرده اند.
    موافقین نظام و یا بهتر بگویم مذکران به ظاهر مرد ایرانی که از رٲس حکومت گرفته تا … را تشکیل میدهند، با همین کهنگی عقاید و کوته فکری و کور دلیهای ۇسطایی ٳشان، راه ترقی و پیشرفت و خود اتکایی زنان را می بندند تا زنان به ناچار، برای تداوم حیات خود و فرزندانشان، لزوما زیر سلطه مردان رفته و بدانها تکیه کنند و طبیعتا به هر ساز آنان، برقصند.
    در جامعه ی حال حاضر ایران، عوامل زیادی هستند که زنان ما را در حکومت اسلامی و دیکتاتوری، افسرده کرده و یا منحرف نموده و بسمت غیر اخلاقی، سوق داده است.
    وقتی دختران، تنها راه خوشبختی اشان، ازدواج است. ازدواج با کسی که نه خوب می شناسندش و نه دوستش دارند!
    وقتی محبت و عشق در جامعه ما، سرابی بیش نیست!
    وقتی سن دختران از یک حدی بگذرد، ترشیده و سربار خانواده محسوب می شوند!
    وقتی دختران، نمی توانند مستقل باشند، آزاد و صاحب اختیار باشند، نمی توانند خودشان باشند …
    بیکاری، اعتیاد، شکست های مکرر، تنهایی، فقر، بی هدف بودن، به پوچی رسیدن، بی انگیزه گی، خستگی از تکرار هر روزه، به باور نرسیدن ها …
    طبیعی است که جامعه، پر میشود از زنان سرخورده و افسرده!!!
    در چنین شرایط ٲصف ناکی، عرصه طوری برای دختران و بانوان سرزمینم، تیره و تار و تنگ میشود که هر روز مرگ را آرزو می کنند.
    چقدر خط زندگی زنان در ایران، کوتاه شده است که اکثر شان، دست به خودکشی میزنند تا سریع تر به انتها برسند .
    واقعا جای ننگ و تٲسف دارد که امید به آینده برای زنان در ایران، به صفر رسیده است.
    جوامع و حکومت های سنت گرا، نه تنها در برابر آزادی و برابری زنان، مقاومت می کنند بلکه تا جای ممکن تلاش میکنند تا گفتمان برابری خواهی، مطرح نشود.
    فعالان این حوزه در ایران نیز، سال هاست به تلاش برای رفع تبعیض ادامه می دهند.
    هر سال، شرایط برای آن ها، سخت تر و سخت تر میشود و سالانه برخی از بزرگداشت هایی که به مناسبت روز زن، تدارک دیده می شود را، لغو می کنند.
    شاید ریشه ی مشکلات از آنجایی نشٲت می گیرد که در نظام اجتماعی اسلامی ایران، زن جز اموال مردان به حساب می آید و هرگونه تلاش زنان برای شکستن حصار آهنین تبعیض ها با واکنش های خصمانه جامعه مردسالار، روبرو میشود.
    در جوامعی مانند ایران، زن مالک تن خویش نیست; به این معنا که زینت هایش ( اندامش ) را صرفا باید به همسرش عرضه و ارائه کند در حالی که این احکام در مورد مردان، صادق نیست.
    مردان در عین این که اجازه دارند بازوان و سینه ی ستبرشان را به نمایش عمومی بگذارند، می توانند چهار زن عقدی و بی شماری معشوقه صیغه ای داشته باشند … .
    حال آن که اگر زنی، بی هیچ قصد و غرضی، گشاده رو و خندان باشد، معمولا در چشم مردم، خوار می شود و اصطلاحا او را “خراب” و “هرجایی” خطاب می کنند.
    گند و گثافت از سر و روی این مملکت مردسالاری، بالا میرود.
    فساد اخلاقی در این رژیم، بیداد می کند، نسل سوخته، نسل شهوت، نسل سیاه در این نظام، به هر طرقی، شکل گرفته است.
    بدور از انسانیت است که همه چیز در مورد زنان، زیر ذره بین و نظارت مردان، پیش میرود: نفس کشیدن، لباس پوشیدن، خوردن، خوابیدن. خندیدن …
    به همین صورت است که حقوق زنان به کل، پایمال میشود.
    قوانین طوری وضع شده که همیشه زنان، محکوم و مجرم شناخته می شوند.
    زن بودن در ایران، جرم بزرگی است!!!
    زنان از بدو تولد تا به هنگام مرگ، در اسارت و مجازات به سر می برند!!!.

     
  64. و در حقیقت من خود مجرمم

    بودند کسانی که ناموس وخانه وزندگیشان را رها کردند وجانشان را نثار کردند تا من وامثال من آب تو دلمان تکان نخورد ….وحالا کجایند این سبک بالان عاشق…خواستند که کسی به دختر کها وزنان مملکتش نگاه چپ نیندازند وحال چه شد وکو آن در و چفت مملکت من ؟؟چه شد اون امنیت ودل آرامی ؟؟کجا رفت آن تعصب وغیرت ؟؟یادم رفته که آنها با رفتن خود تعصب وغیرت را هم بردند…..چرا اینقدر بی ظرفیتیم ؟؟؟چرانیتهای شیطانی را زود عملی میکنیم ؟؟؟فرق نمیکند نیت شیطانی من چه باشد ،،،یکیش میتونه آزار جنسی باشه واما نیتهای پلید من زیادند ..اختلاس، رانت خواری …زمین خواری..کلاه گشاد برسر رفقا گذاشتن……خشکاندن تالابهابه قیمت گرفتن هوای پاک از مردمم…..ودرست کردن جهنمی از ریزگردها وگرفتن حق نفس کشیدن آنها در هوایی که حق همه آنهاست ….. حقیقت را تار ومار کردن ….باطل را بر تخت بجای حقیت نشاندن…..و…… …….واین را میدانم که ایرانم سرزمین نیاکانم به فنا رفت که رفت
    از دختر ک فقط کفش هایش پیدا شده بود. چندی بعد جسد خفه شدهٌ او كه پس از تجاوز و آزار جنسى به قتل رسيده بود، یافت شد ! متجاوز و قاتل که بود؟آیا فقط آن مرد مقصر است؟؟؟ مردی ٤٢ ساله، متأهّل و داراى فرزند ! او گفت : ” دخترک را تنها دیدم، نیتى شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی کردم ! ”
    چگونه است که در ایران این نیت های پلید شیطانی زود به مرحلهٌ عمل می‌رسند ؟
    اگر قرار باشد نیت شیطانی این قدر سریع ایجاد شده و به مرحلهٌ عمل برسد، پس بايد در کشورهای غربی که استخر‌ها مختلط، مشروب فروشی ‌ها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلمهاى شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، روزانه ده ها هزارنفر مورد تجاوز و آزار جنسى قرار بگیرند ! پاسخ سؤال در این نکته است که این جملهٌ سه قسمتی ” دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم ” در حقیقت جمله ‌ای چهار قسمتی است : ” دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، دیدم انگار در این مملکت کسی به کسی نیست، نیت خود را عملی کردم ! ” کشورهای غربی با درست در اختیار گرفتن قدرت رسانه ‌ای، به هر آدم نفهمى فهمانده ‌اند که در این ديار نسبت به جرمهاى خشن به ویژه نسبت به کودکان و دختران، حسّاسيت زیادی وجود دارد و البته کسی به کسی هست ! وقتی دختر ده ساله‌ای به نام ” هولی جونز ” در کانادا ناپدید شد، به مدّت دو روز خبر اوّل تمام شبکه ‌های مهم خبری آن کشور بود !
    در ايران چه مى كنند ؟ فورأ اینگونه اخبار را پنهان می‌ كنند، مگر زمانى كه مجرم دستگير شود !
    آیا از کم شعوری غربی هاست که برنامه ‌های مهم تلویزیونی را قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش می‌کنند ؟
    اتّفاقأ غربی‌ها در این موارد بسیار عاقلانه عمل می‌ کنند، چون اينجا فقط مسئله اصلى دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر به مجرمان بعدی است که این جا شهر است نه جنگل و ربودن یک کودک و یا آزار جنسى رساندن به او یعنی مواجهه با کل حکومت و مردم كشور. در جامعهٌ ایران وقتی یک جانی به یک دختر تعرّض می‌ کند، حداکثر خود را با یک خانوادهٌ شاكى طرف می‌بیند که به راحتی با تهدیدهايى مانند پخش فیلم تعرّض و یا تجاوز به عضو دیگر خانواده آنان را از شکایت منصرف می کنند، ولی در غرب كودك است كه از جامعه ربوده شده و نه فقط از يك خانواده. بنابراين جانی می‌داند كه از فردا جنایت او مورد توجه همهٌ رسانه هاست و انصراف شاکی خصوصی تأثیری ندارد. راستى اينجا قانون مجازات اعدام هم ندارند و اعدام را هم راه حل مبارزه با جرائم اجتماعى و جنايات نمى دانند ! نمی دانم تعداد “جنگل بانان” در ايران چندنفر است، ولی هرچه هست تعداد ” جنگل بینان ” یعنی کسانی که جامعهٌ ایران را مثل ” جنگل ” تلقّى می‌کنند و از قمه کشی و آدم رُبايى و تهدید و تجاوز و جرمهای دیگر اِبايى ندارند، کم شمار نیست ! به حال چنين ملّتى بايد با صداى بلند گريست ؛ ملّتى كه پذيرفته در جامعه اى با قانون جنگل زندگى كند، ولى هیچ جا و هيچ کس را هم در دنیا آدم حساب نمی کند !
    باید در مورد چنین ملتی گفت : ” ما از چه مى نالیم و از دست كه گِله مى كنيم ؟ سرچشمهٌ همه گرفتارى هاى ما در ميان خودمان است. ما خود بد هستيم كه دچار بدى گرديده ايم! “

     
  65. سوال اینجاست چرا باید از قاتل و متجاوز دفاع کنید؟ شما باید مدافع انسانیت باشید ایا کسانی که تجاوز میکنند و قتل انجام میدهند خوی انسانی دارند؟اگر خوی انسانی داشتند حتی اگر ذره ای انسانیت در وجود اینان می بود مرتکب این جنایت می شدند؟شما چرا از موجوداتی دفاع میکنید که دیگر انسانیت در انها وجود نداره حبس ابد یعنی چی؟ برای همچین کسانی؟بزارید کمی دیدشمارو باز تر کنم حبس ابد یعنی غذا سرپناه خواب بی درد سر تا اخر عمر بدون زحمت کشیدن بدون عرق ریختن یعنی اینکه خوردوخوراک این موجود از جیب پدر آتنا ها تامین شه یعنی پول لباس های این ادم در زندان از بیت المال یتیم ها و تنگ دست های کشور تامین شه بنظر شما این انسانیته؟وا عجبا از شما که کوچیک ترین حسی نسبت به کسی که موردظلم قرار گرفته ندارید و درد های مظلوم میبنید و بفکر زنده بودن ظالمید اصلا مگر زنده بودن اون چه سودی ب حال جامعه و اجتماع داره ؟از شما میخوام سوسک های خونتون نکشید بجاش همه رو در گوشه ای خونتون زندانی کنید بهشون اب غذا بدید پشه هارو از بین نبرید همه رو تویه شیشه بندازید تا آخر عمرشون اگه روشن فکری شما در این حد رسیده پس حق ندارید هیییییچ موجودی رو از ببین ببرید سوسک و پشه حشرات موزی قاتل متجاوز نداره حق ندارید جان هیچ موجودی رو بگیرید سوسک ها هم موجودات جاندار هستید و شما دیگه حق ندارید اونارو از بین ببرید اونا بر حسب غریزه در محیط زندگی شما زندگی میکنند آیا ظلم نیست که این سوسک رو از بین ببرید؟؟ اگر شما در یک محیط توانستید با سوسک ها زندگی کنید ما نیز میتوانیم در یک دنیا با قاتلان و متجاوزان زندگی کنیم

     
  66. سلام و شب بخیر خدمت شما جناب آقای نوریزاد عزیزم.
    بی نهایت برای شما احترام و علاقه قائل هستم و شما رو به معنای تام کلمه انسان یافتم. شغل من مهندسی معدنه. بخاطر شرایط کارم 23 روز در محل کارم حضور دارم و 7 روز باقیمانده ماه مرخصی و کنار خانواده هستم. جناب آقای نوریزاد حدود دو ساله که دائما در حال تحقیق و مطالعه در مورد اسلام هستم. قبل از شروع مطالعاتم به اسلام اعتقاد کامل داشتم ولی متاسفانه الان بجایی رسیدم که کمترین شک و تردیدی در مورد دروغ بودن ادعای پیامبر برام باقی نمونده.خیلی مسائل هست که با عقل و خرد من جور درنمیاد. وقتی قران رو با توجه به معنای اون و شان نزول آیات میخونم به هیچ وجه نمیتونم قبول کنم این کلام یک خدای لاتغییر باشه. نمیتونم قبول کنم که خدا به مسلمانان مجوز قتل و غارت مال و ناموس غیر مسلمان رو داده باشه. چطور ممکنه خدا توی قرانش فقط در خدمت امیال شخصی پیامبرش باشه؟ خیلی چیزها با هم نمیخونه. باور کنین بعد از اینکه تا حدود زیادی به دروغ بودن اسلام پی بردم احساس بسیار بدی پیدا کردم. به چی باید اعتقاد داشته باشم؟ باور کنین یواش یواش دارم به وجود خدا شک میکنم. ادیان ابراهیمی که همه دروغ هستن. بقول مولوی همه کسانی که در طول تاریخ ادعای ارتباط با خدارو داشتن در بهترین حالت بیمار روانی و در بدترین حالت شیاد بودند. خب پس اگه واقعا خدایی وجود داره چرا خودشو نشون نمیده؟ یا حداقل نشانه ای که ایمان امثال منو محکم کنه . وقتی میبینم به اسم دین چه جنایتهایی که در طول تاریخ صورت نگرفته و خدا همچنان ساکته، آیا حق ندارم به وجود خدا شک کنم؟ باور کنین آدمی مطمئنتر از شما که در عین حال بتونه سوالاتمو جواب بده پیدا نکردم
    ارادتمند شما: احمد زندمهر

     
    • زند مهر گرامی /// ساخته ذهن انسانهاست تو خود حدیث مفصل بخوان !هر انسانی چوئی به خرد خود رچوع نماید همین نتیچه را خواهد گرفت!

       
  67. جناب نوریزاد عجب ازاد مردی هستی به ما اموختی که فضیلتی بالاتر از شجاعت و انسانیت وجود ندارد . مبارزه با ترس یکی از اموزه های بزرگ شماست /
    امیدوارم حزب جمهوری انسانی به دست شما و همراهان و همفکرانتان در ایران تاسیس شود ……. و سر مشق و الگویی برای منطقه گردد

     
  68. جناب نوری‌زاد ضمن سلام به شما و خانم غفرانی( در کانال تلگرامی تان) که از بیماری اتوایمنی رنج می‌برد.
    من بعنوان همدرد ایشان در این بیماری بعرض می‌رسانم که بهترین سال‌های عمرم را درگیر این بیماری عجیب شدم.
    این بیماری از ۲۷ سالگی تا ۴۴ سالگی‌ مهمان بدنم بود.
    معلوم نشد از کجا آمد و به کجا رفت. اتوایمنی یعنی عوض اینکه بدن در مقابل بیماری از خودش ایمنی نشان دهد، برعکس عمل کرده و در مقابل خودش اقدام می‌کند.
    من در آن سال‌های طلایی عمرم یکدفعه به سندرم بهجت مبتلا شدم و کارم به جایی رسید که روزانه ۶۰ میلی‌گرم کورتون(پردنیزلون ۵ میلی‌گرمی) یعنی دوازده قرص به همراه قرص کُلشی‌سین استفاده می‌کردم و تحت درمان در کلینیک بیماری‌های روماتیسمی در بیمارستان شریعتی بودم.
    این کلینیک هیچ کار موثری برای من انجام نمی‌دادند و بلکه همین داروها را برایم تجویز و تکرار می‌کردند که نتیجه‌اش بیماری استئوپروز یا همان پوکی استخوان شد که هنوز در سن ۵۶ سالگی درگیر اون هستم.
    به خانم غفرانی عرض می‌کنم که این بیماری با بالا رفتن سن یکدفعه از بین می‌رود و نمونه‌اش خودم هستم که در بهار سال ۸۴ یکدفعه بیماری از من دور شد(همان‌گونه که یکدفعه و بدون علامت آمده بود).
    از خوردن تخم‌مرغ، بادمجان، گوجه‌فرنگی، ترشیجات، انواع شیرینی و کیک، ماست و احتمالاً سایر چیزهایی که تجربه کرده‌اید بشدت پرهیز کنید.
    از خداوند شفای شما و همه‌ی بیماران را خواهانم.

     
    • درود بر تو انسان شریف که وقت گذاشتی و این سخنان امیدوارکننده را برای هم وطنت ارسال کرده ای . بر دستانت هزاران بوسه باد!

       
  69. من نمیدانم یا بهتر بگویم چرا موضوع حجاب ، با کلمه مبارکی چون ” عفاف ”
    همراه است چرا که این دو موضوع را
    هیچ ارتباطی نیست مخصوصا اینکه حفظ حجاب و عفاف صرفا برای زن مختص میشود و نه برای مرد ؟!؟
    چرا بی عفتی برای مرد ، فریفته شدن معنی میشود اما برای زن فریبکاری ؟
    مرد اگر پایش بلغزد که به فراوانیست
    جوان است و تابع طبع طبیعی ، اما زن را نه طبعی متصور است و نه طبیعتی ؟
    این چه تفکری است و از کجا ناشی شده که مرد ، هر آنچه خواهد تنها بصرف مرد بودن مجاز است ( نهایتا اشتباه میکند )
    اما زن نباید با مرد همکار چهره به چهره صحبت کند ولو در ارتباط کاری شود و حتی حالت اخمو بگیرد که مبادا تولید فتنه کند !
    چرا از مرد خواسته نمیشود که مبادا پا از گلیم عفت برون نهد ؟
    چرا مدام تاکید حفظ شرف و نجابت و حتی ایمان ، وظیفه زن است و بدنبال هرزه گی رفتن مرد شیطان بودن او تلقی میشود و چه بسا میگویند بالاخره سرش بسنگ میخورد و آرام میگیرد جالب اینکه
    وقتی وادار با ازدواج میکنند ، دختر باید تن به آفتاب نداده و از خانواده ای باشد
    متدین ، عفیف و متعهد باخلاق کریمه !!
    اگر مفتونی ، حق طبیعی مرد است،
    اگر هوسرانی مرد را وجدانی تصور نشود
    چشمان هیزش حتی در گاو صنوق بدنبال زن خواهد بود که دیوارش کوتاه تر از آن است که فریاد دادخواهی کند که ای مرد:
    اگر تو عفت و عصمت سرت شود ،
    اگر از چشمانت صرفا برای دیدن استفاده کنی نه نگاه کردن گناه آلود :
    موهای بیگناه سر من سهل است سر راه گرفتن من بقصد فریب تو ، ترا از جاده عفاف دور نمیکند و من خسته از فتنه گری !!!!!

     
  70. چگونه حجت الاسلام والمسلمین حسینی ( اخلاق در خانواده ) به آغوش دختر آلمانی‌ رفت و اسیر آفتابه ی پر از اسید گشت!

    [عزیزان علت گذاشتن این پست برای این است که در سال 1998 من در بند 2 زندان اوین با شخص المانی زندانی مورد نظر هم بند بودم و با او صحبت کردم]

    مردم ایران کم و بیش با برنامه ی اخلاق در خانواده که توسط حجت الاسلام والمسلمین حسینی در سال های دهه 70 خورشیدی هر هفته از تلویزیون پخش می شد؛ آشنایی دارند. ولی چرا این برنامه به یکباره قطع شد؟!
    در آن سال ها “برنامه اخلاق در خانواده” طرفداران زیادی داشت که البته اغلب آنها مردم معمولی، ساده دل و از همه جا بی خبر بودند و هدف اصلی آن برنامه هم ” امر به معروف و نهی از منکر” همین مردم و بخصوص جوانان بود
    حجت السلام و المسلمین حسینی با این برنامه به شهرت رسید؛ مردم ” کوچه و بازار” اورا با نام “حسینی اخلاق در خانواده ” می شناختند. او توانست با فرصت طلبی، رأی اول مردم تهران در چهارمین دور انتخابات مجلس را از آنِ خود کند؛ همان انتخاباتی که برای اولین بار با تیغ نظارت استصوابی بسیاری از کاندیداهای “جناح چپ اسلامی حاکمیت ” ( بعداً اصلاح طلب ها ) رد صلاحیت شدند!
    و اما ماجرای “حسینی اخلاق در خانواده” ای که نماینده شد.
    ———————
    داستان از روزی آغازمی شود که “دادگاه میکونوس” سران حکومت اسلامی رابه عنوان آمران یک حمله تروریستی در خاک آلمان به دادگاه فراخواند؛ البته عوامل اصلی که “دکتر سعید شرفکندی” و یارانش را به قتل رساندند توسط قاضی آلمانی به حبس ابد محکوم شدند.(سه نفر لبنانی به همراه متهم ردیف اول – کاظم دارابی – ایرانی)….. حکومت اسلامی ایران برای آزادی “کاظم دارابی” از هیچ کوششی دریغ نکرد؛اما نتوانست او را آزاد نماید؛ این بود که تصمیم گرفت با نقشه ای زیرکانه آلمان هارا مجبور به استرداد او کند
    آقای “هلمت هوفر آلمانی” که بازرگانی ثروتمند بود و در مشهد دفتر داشت؛ همان سوژه ای بود که وزارت اطلاعات به دنبالش می گشت. آنان دختر خانم زیبایی را به عنوان طعمه بر سر راه این آلمانی خوش گذران قراردادند و او هم با موفقیت دل از آقای هوفر برد و به راحتی باب معاشقه با او را گشود و سرانجام شبی از شب ها که هوفر غیر مسلمان با آن دختر مسلمان شیعه ایرانی درمشهد “هم بستر” بود؛ توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
    فردای آن روز رسانه ها خبرِ رابطه ی نامشروع بازرگان آلمانی با دختری مسلمان رادر جهان پخش کردند و هوفر نگون بخت بلافاصله حکم اعدام را از “حاکم شرع”!؟ دریافت کرد.آلمانی ها به تب و تاب افتادند؛ آنها رابطه “معاشقه” و “اعدام” را درک نمی کردند و خواستار آزادی فوری شهروندشان بودند.از این طرف ولی حکومت اسلامی برای ترساندن آلمانی ها “هر از چند گاهی” در بوقو کرنا می کرد “که فلان روز بازرگان آلمانی به جرم زنا با دختر مسلمان اعدام خواهد شد” وزارت خارجه ی آلمان که تحت فشار خانواده هلمت هوفر و افکار عمومی بود؛ برای آزادی این بازرگان از راه های رسمی “به هر دری زد؛ بی نتیجه بود” در عین حال وزارت اطلاعات – بطور محرمانه – تنها یک راه به آنها پیشنهاد کرده بود: ” آزادی کاظم دارابی در قبال آزادی هلمت هوفر” که قاضی آلمانی هم زیر بار این معامله نمی رفت.
    و اما در همین اوضاع واحوال، “آقای حسینی اخلاق در خانواده” توسط رایزنی فرهنگی حکومت اسلامی ایران به آلمان دعوت شده بود تا جوانان ایرانی مقیم آنجا را هم “امر به معروف و نهی از منکر” کند؛ او آنجا چند برنامه به سبک “اخلاق در خانواده” اجرا کردو از قضا برنامه هایش بسیار مورد توجه قرار گرفت؟! البته نه از طرف مردم – چون آنها ساده اندیش نبودند و به آسانی نمی شد فریبشان داد – بلکه از سوی سرویس امنیتی آلمان که سخت در پی “مقابل به مثل” بود و به دنبال طعمه می گشت. آنها “آقای حسینی اخلاق در خانواده” را به بهانه ی آنکه مردی بسیار سخنور وعالم است؛ پیاپی به آلمان دعوت و در این اثنا یک دختر بسیار جذاب و خوشگل را سرراهش گذاشتند؛ دخترک وانمود می کرد؛ می خواهد مسلمان شود. ” حسینی اخلاق در خانواده ” هم بی درنگ از این موضوع استقبال کرد و احتمالاً این توفیق را، نتیجه تأثیر “نفسِ گرم” خود می پنداشت؛ این نفس اما از جای دیگریگرم می شد؛ بله، درست حدس زدید؛ در دلِ ” آقای حسینی اخلاق در خانواده ” آتش وصل؟! زبانه می کشید!!طولی نکشید که شب موعود فرا رسید؛ دختر آن شب در هتل مهمانِ ” حجت السلام و المسلمین حسینی اخلاق در خانواده ” شد. او می دانست که آنجا پر از دوربین مخفی و دستگاه شنود است و برای همین نقش خود را کامل بازی می کرد و ” آقای حسینی اخلاق در خانواده ” را – با آن محاسن سپید و دلربا از عوام الناس – بر سر شوق می آورد؛ ” آن آخوند که نزده می رقصید ” در آن شب “عنان از کف داد” و “درس اخلاق” را گفت؛ اما نه در “خانواده”، بلکه صدها کیلومتر

    دورتر از چشمان خانواده و در سرزمین کفر با دختر تاصبح عشق بازی و…؛
    غافل از اینکه علاوه بر خدا و فرشتگان، مأموران آلمانی ها هم داشتند او را می دیدند و ثبت و ضبط می کردند!
    فردای آن شب، دولت آلمان – بدون سر و صدا – نسخه ای از فیلم مستهجنی (سوپری)، که “آقای حسینی اخلاق در خانواده” همراه با مأمور آلمانی در آن به ایفای نقش پرداخته بودند را از طریق سفارت خود در ایران، تقدیم سران حکومت اسلامی کرد
    سران حکومت وقتی فیلم را نگاه کردند؛ تعجب نکردند؛ چون همدیگر را خوب می شناختند ولی مطابق معمول ما ایرانی ها “اول زدند؛ زیرش” و می خواستند؛ “حاشا کنند”؛ آنها فیلم را ساختگی قلمداد کردند؛ اما سفیر آلمان با خونسردی گفت: “ما برای این کارها نه کسی را بازداشت می کنیم و نه اعدام؛ بلکه فقط این فیلم را در اختیار رسانه ها می گذاریم و حجت اسلام!!! هم آزاد است از خودش دفاع کند.”آنها گفتند: “هلمت هوفر باید سریعاً آزاد شود تا فیلم افشا نشود.”و بدین صورت و در کمتر از 24 ساعت، بازرگان آلمانی غیر مسلمان که با یکدختر شیعه همخوابه شده بود و توسط قوه قضائیه مستقل و مقتدر حکومت اسلامی به اشد مجازات – اعدام – محکوم شده بود؛ آزاد و راهی کشورش شد و آن تروریست هاهم همچنان در زندان آلمان نگهداری می شوند. “چیزی که عوض داره، گله نداره”!!
    ناگفته نماند که نسخه ای از آن فیلم مستهجن هم برای خانواده وی ارسال شد؛ دو همسر”حجت السلام و المسلمین حسینی اخلاق در خانواده” – این بار به اتفاق خانواده – تا فیلم را دیدند؛ شوکه شدند؛ برای آن دو “هوو” باورکردنی نبود که حاج آقا ازچنین کمر محکمی برخوردار باشد و با وجود آن دو باز هم طالب !
    لذا آن دو علی رغم تمام رقابت ها و دعواهای مرسوم همدست شدند و زمانی که حجت السلام مراجعت فرمود ضمن دعواها و فحش کارهای – باز هم مرسوم – دست به انتقامی ابتکاری زدند و با ریختن اسید در آفتابه حاج آقا به هنگام “تجدید وضو” یاهمان مستراح کردن؛ درسی به او دادند که تا عمر دارد نتواند از این جور”درس اخلاق ها” به کسی بدهد!!”حسینی اخلاق در خانواده” ده سالی است که گوشه گیری می کند؛ البته علتش معلوم نیست که: “بابت هزینه ای بوده که به نظام تحمیل کرده” یا “شرمندگی از کشف عورت و نقشی که در فیلم بازی کرده” و یا شاید هم تأثیر اسید !!!

    —————-

    سیاوش گرامی
    مطالبی که مستند به اسناد معتبر نباشند، در هیچ محکمه ای پذیرفتنی نیستند. البته بجز ایران خودمان. که : برادران در اینجا، چیزهایی را برای طومار پیچیِ یک متهم تعیین می کنند، بعدش آنقدر او را می زنند یا تحت فشار قرارش می دهند که به همانها اعتراف کند. با این همه، بخاطر معتبر نبودن هر آنچه که در مطلب ارسالی شما بچشم می خورد، ما صرفا از آن بعنوان مطلبی اثبات نشده یاد می کنیم.
    سپاس

    .

     
    • جناب نوری زاد گرامی

      برای این پست نام کاربری خود را عوض کرده ام اما شما قطعا از روی نشانی ایمیل، من را می شناسید.

      بسیاری از ما درباره هلموت هوفر و رابطه پرونده ایشان با حاج آقا حسینی مطالبی شنیده یا خوانده ایم. درباره این بخش از مطالب سیاوش گرامی، من نظر قاطعی ندارم هرچندکه نوشته ایشان بر اساس خوانده ها و شنیده ها پذیرفتنی به نظر می رسد.

      اما درباره موضوع اسید و آفتابه، قاطعانه گواهی می دهم که به عنوان یکی از کشیک های شیفت شب در زمان مراجعه (حاج آقا) حسینی به بیمارستان، شخصا شاهد صحت این موضوع بودم. ضمنا همسر ایشان هم همراهشان بودند اما درباره وجود زن دوم یا همدستی نامبرده در تنبیه این اسوه اخلاق، اطلاعی ندارم.

       
    • این نوشته مصداق ضرب المثل معروف “یكی گفت: خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند كه در مدینه آنان را گرگ درید!” هست ،دوستان می دانند که هر گاه کسی مطلبی می‌گوید كه هیچ جزء آن با هیچ جزئش نمی خواند این مثل را به زبان می آورند که پاسخش هم این است که : خسن و خسین نبود، حسن و حسین بود!، هر سه نبود، هر دو بود! دختر نبود، پسر بود! ،مغاویه نبود معاویه بود! واقعا معاویه هم نبود علی(ع) بود!، در مدینه گرگ آنها را پاره نكرد بلكه امام حسن را زنش زهر داد، امام حسین را هم شمر ملعون تو صحرای كربلا شهید كرد، آن كسی را هم كه گرگ خورد حضرت یوسف بود آن هم در مدینه نبود در راه كنعان به مصر بود آن هم نخورد بلكه برادرانش گفتند گرگ او را خورد كه از اصل دروغ بود!
      حال همین حکایت است که برای خراب کردن یک سیّد اولاد پیامبر و عالمی،اینهمه مطالب مزخرف غیر مستند بیربط را بهم ربط می دهند تا شاید اندکی آرامش یابند! اول اینکه حتما حتما حتما حکومت ایران در ماجرای میکونوس دخالت داشته و حتما حتما حتما کاظم دارابی نامی که تابعیت ایرانی داشته و در آن ماجرا دستگیر و محکوم شده عامل ایران بوده،و حتما حتما حتما حکومت ایران که بطور طبیعی باید از حقوق اتباع خود حمایت کند از یکی از عاملان اطلاعاتی خود که در دادگاه میکونوس با شهادت مخالفان ایران محکوم شده دفاع کرده! بعد حکومت ایران برای اینکه مزدور خود را نجات دهد حتما حتما حتما تن به چند کار حرام غیر اخلاقی داده ،یک بازرگان بیچاره بیگناه آلمانی را شکار قرار داده! (یک گناه) ،بعد دختری ایرانی را وادار به رابطه فحشاء با او کرده! (دو گناه)،بعد رفته در حریم خصوصی این بازرگان فیلمی از رابطه جنسی خاصی که منجر به حکم اعدام می شود تهیه کرده !(سه گناه) بعد دستگاه قضاء ایران این بازرگان بیگناه را برخلاف عدالت در دادگاهی متهم بزنا و او را محکوم به اعدام کرده !(چهار گناه)..
      از آنطرف دولت آلمان (یک کشور مهم و پیشرفته اروپائی) هم از اطلاعات ایران یاد می گیرد که از باب “عوض گله نداره”! اقدام به چند کار خلاف اخلاق و حقوق و قانون کند! :دختری آلمانی را سر راه یک عالم سیّدی که اتفاقا در همان اوقات در آلمان بوده قرار دهد!(یک خلاف) البته من واقعا نمیدانم اصلا آن سید در آلمان بوده یا نبوده،بعد آن دختر بمحل اقامت آن سید برود، بعد آنجا دولت آلمان دوربین کار بگذارد! (خلاف دوم) ،بعد این فیلم سراسر سکسی را بعنوان وجه المصالحه با حکومت ایران قرار دهد!(خلاف سوم) ،بعد دولت آلمان اینقدر بیکار است که یک نسخه از این فیلم سرتاسر سکسی را برای همسر یا همسران آن سید بفرستد!(خلاف چهارم)،بعد دولت ایران هم بر خلاف قواعد حقوقی جزائی، تسلیم این “عوض گله نداره” شود! و بازرگان آلمانی که روابط نامشروع با دختری ایرانی داشته را آزاد کند! ،بعد همسر یا همسران آن سید اینقدر نا آگاه به احکام دینی و اسلامی باشند که صرفا بخاطر نکاح فرضی شوهرشان و آمدن هوو آنهم از نوع آلمانی آن! بر سرشان بروند از طریق آفتابه اسید پاشی به نقطه مزبور نمایند! ،خوب همه این دروغ ها را سلول های خاکستری مغزهای پوک و بیکار سر هم می کنند که چه بشود؟! اینکه یک روحانی سید اخلاقی خراب شود؟! و از همه مهمتر اینکه حتما دخالت حکومت ایران در ماجرای میکونوس مسلم گرفته شود شود؟! در عین حال اینهمه تهمت و افتراء و قانون شکنی را به حکومت دولت معتبر آلمان نسبت دهند؟!
      حال واقعا حضرت عباسی این ماجرا مصداق بارز همان قضیه “”یكی گفت: خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند كه در مدینه آنان را گرگ درید!”نیست؟! و آیا واقعا کسانی که چنین مزخرفاتی را سرهم می کنند و آبروی اشخاص را می ریزند و آنانکه فکر و وقت خویش را صرف جمع آوری و ارسال آن می کنند می توانند حظی از انسانیت برده باشند و نام خود را انسان بنامند؟

      پی نوشت1: ظاهرا عین این نوشته که مربوط به سال 2011 بوده در سایت ایران امروز بدون هیچ توضیح یا امضائی بازنشر شده است در این لینک :http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/26151/

      پی نوشت 2 :در یکی از پیج هایی که من در مورد اصل افتراء و دروغی که به آن عالم سید زده بودند بررسی می کردم دیدم کسی این جمله را نوشته بود :
      محمد
      من کاملا تحقیق کردم، ایشان ممنوع التصویر نشده بودن و خودشون نخواستند که در سیما باشند در ضمن ماجرایی که در مورد ایشون نقل میکنند کذب محضه! این مطلب را با سند میتوانم ثابت کنم.
      سید علی اکبر حسینی هم اکنون ۷۳ ساله است و در مسجد فائق واقع در تهران خیابان ایران خیابان فیاض بخش به اقامه نماز و تبلیغ شرع مقدس مشغول است.
      http://rooyeshnews.com/19406
      —-
      کمی انسان باشیم.

       
      • یاران درور

        صید مرتضایی از همه می خواهند {کمی انسان باشیم} عجب رویای خوبی است

        حتا کمی حیوان بودن تا چه رسد به کمی انسان ولابد لازمه اش موارد ذیل است.

        یکم هیچ هم صنف وهم خون (سید بودن) را برتر از انسان های دیگر وحتا حیوانات

        دیگر ندانیم .

        دوم هرگز با لباس متفاوت (مثل روباه درخم افتاده) به دیگر انسان ها برتری نجوییم

        بصورتیکه اگر جنایت بزرگی مرتکب شدیم به لباس همسایگان وهموطنان پوشیدن

        محکوم و جریمه شویم (خلع لباس)

        سوم بنا بر گیرم پدر تو بود …. به ژن وخون خودمان هم چون هیتلریان ننازیم چه هیچ

        حیواتی به پدران فرضی متجاوز به مملکت ومادران وخواهرانش نمی نازد .(حد اقل غیرت)

        چهارم چون هیچ حیوان وجانداری بجز انگلیان از زحمت دیگران ارتزاق نکنیم موضوع

        خمس را کن لم یکن وچون موسی چوپان وابراهیم سنگ تراش و فلانی نجار از زحمت

        ودسترنج خود ارتزاق نماییم وگرنه به کارشناسان همه علوم سهمیه وشهریه وحق امام ..

        پنجم شفاف به همه تعزیه خوان ها بگوییم 50در صد عاشورا تاسوعا وغیره نتیجه کار

        یزید واعوان وانصارش است. پس نیمی بدهکار ونمک پرورده اویید. قدر شناس نمکش باشید.

        ششم از یک کرم کدو تا یک برگ گل وتمام موجودات آینه وحجت خدایند به یک صنف که

        به ولی نعمت نیمی از دارایشان فحاشی می نمایند این القاب را ندهیم .

        به خاطر زحمت یاران از ذکر تتمه مصیبت خوداری کرده به انسان تر ها وا می گذارم .

        الاحقر کمینه غیر لچک بسر (این افتخار را نداشته ام متاسفانه ) بی سوات

         
    • جناب نوریزاد با درود برشما.
      نوشته هایی که این کاربر محترم گذاشته اند مو بمو در برنامه آقای احمدرضا بهارلو در تلویزیون اندیشه بنام ایستگاه آخر و با صدای او در برنامه هفته گذشته- پخش گردیده و من متعجبم که چگونه ادعا می شود که همبند هلموت هوفر بوده است !
      عجب غریبستانی است این وطن آریایی.

       
  71. دوستِ نوری زاد

    جناب نوریزاد روزگاری نه چندان دور در ایران گوشی موبایلی تولید می شد به نام صاایران که به علت بی کیفیت بودن و همگام نبودن با تکنولوژی روز خیلی زود به زباله دان تاریخ پیوست
    روزگاری در این کشور تلویزیون پارس گراندیک تولید می شد اما به علت به روز نبودن آن هم به زباله دان تاریخ پیوست
    امروز با افتخار گوشی اپل و آیفون در دست می گیریم و در خانه هایمان انواع تلویزیون های سونی و سامسونگ را داریم .
    سرنوشت خودرو نیز همین است یا باید با کیفیت جهانی و به قیمت جهانی عرضه شود یا به زباله دان تاریخ بپیوندد .البته به زودی همانگونه که پیکان به تاریخ پیوست پراید بی کیفیت هم به زباله دان تاریخ خواهد پیوست .
    در هیچ قاموسی در دنیا نوشته نشده است که یک ملت و یک جمعیت 80 میلیونی باید فدای اشتغال 100 هزار نفر در کارخانه بی کیفیت ایران خودرو و سایپا شود
    در هیچ کجای دنیا یک ملت به اسم حمایت از تولید داخل ذبح نمی شود ‏
    در هیچ کجای دنیا تاریکخانه یک گروهک مافیایی، منافع ملی تعریف نمی شود
    مرغ نخورید هورمون داره، سوسیس کالباس نخورید ،نیترات داره ،لبنیات نخورید پالم داره، آبلیمو صنعتی نخورید اسید داره، آب معدنی نخورید مواد نگه دارنده خطرناک داره، شیر نخورید وایتکس داره، سیب رو با پوست و گوجه نخورید مواد سرطانزا داره؛برنج نخورید آرسنیک داره ،بنزین سرطان زاست ،اصلا هیچی نخورید چون مملکت صاحب نداره ،شهر بازی نروید،اگرمیروید وسایلش ایمن نیست ،هواپیما تا مجبور نشدین سوار نشوید،
    توی تهران و اصفهان نفس نکشید و از خونه بیرون نروید هوا آلوده است ،پارازیت ماهواره سرطان زاست ،سرطانم نگیرید احتمالا مورد اسیدپاشی قرار میگیرین، کنسرت موسیقی نروید و روسری را بد سر نکنید چون باران و رودخانه را خشک میکند ،برق کم مصرف کنید تا صادرش کنیم؛ لباس گرم بپوشید گاز زیاد مصرف نکنید،براتون خوب نیست ما صادرش میکنیم؛ ماشین خارجی گرانه نخرید ،لگن ساخت داخل رو گران بخرید براتون خوبه امکان رفتن به بهشت رو زودتر براتون فراهم میکنه ،”بچه زیاد بزایید” چون ایران جای خوبیه و یک میلیون شیتیل میگیری ، ربا و نزول خواری حرام ترین اعمال است اما اگر بروی از بانک انصار وام با بهره 35درصد بگیری حلال میشود.صدا و سیما آلات موسیقی را از پشت در و دیوار و هشت تا گلدان نشان میدهد چرا که میگویند نمایش آلات موسیقی حرام است، اما اگر صد هزار تومان بدی بروی کنسرت آنموقع حلال میشود.سرزمین عجایب اینجاست که هر حرامی با پول حلال میشود!!!!! اگر منتقدین جایی جمع شوند نامشان میشود برانداز، اگر از خودیها جمع شوند میشود “جلسه”
    اگر فقیر دزدی کند، میشود “سرقت” و سریع به جرمش رسیدگی میشود و اگر آقا و آقا زاده ایی خاص از رانت استفاده کند و بیت المال را حیف و میل کند میشود “اختلاس” و سر صبر به کارهایش رسیدگی خواهد شد.
    در جامعه ایی که رسوا کننده اختلاس گران و غارتگران بازداشت و اختلاس گر و زمین خوار آزاد، و فاجعه آمیزتر اینکه در جامعه ایی که شرم کنی بگویی کلاس قرآن می روم و در دنیایی که حتی مفاهیم هم با مقدار پول که در جیب است، عوض میشود، به دنبال چه عدالتی هستیم؟ هیچ چیزی سر جایش نیست. کاش می شد فهمید قرار است تا کی سرمان زیر برف باشد؟کاش میشد فهمید چه کسانی از این اوضاع بلبشو ما ملت مظلوم سود می برند .سالهاست هنوز متوجه نشدم در این کشور اگر خانمی ترک موتور بنشیند اشکال نداره ولی حق راندن موتور را نداره . واقعا همه کارهایمان یه جوری گیج میزنه. بیچاره آیندگان که قرار است تاریخ ما را بخوانند ،براستی چه در مورد ما فکر میکنند ؟

     
  72. ایران دوست واقعی

    استاد گرانقدر با درود ، با اجازه شما از سید گرامی و دیگران میخواهم نظرشان را راجع به این مطلب بنویسند

     
    • سلام عليكم

      جناب آغاى ايراندوست هدفت از اين نوشته دروغ چيست؟

      همه مي دانند كه جناب كميل بن زياد فرماندار امیرالمؤمنین در شهرى به نام “هیت” در كنار فرات و در عراق بود و در ایران نیز مسوولیتی نداشته است

       
      • مومن جان , فقط بخوان و بخند و بگذر ! این ایران دوست “واقعی” ( بابک کود کش خودمان ) عقل درست و حسابی نداره و اهمیتی به درست یا نادرست بودن مطلبی که ارسال میکنه نمیده و فقط اون هیجانی که موقع کود کشی بش دست میده برایش مهمه . یه علافه که داره به ایرانش “خدمت” میکنه . بخوان و بخند و بگذر!

         
      • ایران دوست واقعی

        سید مرتضی گرامی از روشنگری ات سپاسگزارم .
        همچنین از مومن گرامی هم خواهش میکنم که برای اثبات “اغا”یی ام حاضر به امتحان هستم که بهتر است همسرش به عنوان داور انتخاب شود .
        من با پوزش از دیگر گرامیان جواب بی ادبانه و خارج از عرف به ایشان دادم تا جواب سوال را مانند یک انسان جواب دهد نه مانند بازجویان نظام که با توهین و …. . باز هم از همگی پوزش میخواهم

         
        • جناب واقعی
          شعور هم چیز خوبی ست! ؛ شما با کسی مشکل داری چرا پای همسرش را وسط میکشی؟!
          دهنت را باز میکنی و میگی آنچه نباید بگی و بعد پوزش میخواهی؟! یعنی قبول داری که بدترین نوع توهین را به کسی کردی و بعد باز توهین میکنی؟!
          “آقا” بودن یا “آغا” بودن تو چه ربطی به همسر فرد گوینده دارد؟!
          بی شخصیت! بی تربیت!
          واقعاً شرم نکردی از این جملاتی که گفتی؟!
          من از اینکه جناب نوری زاد اینگونه مطالب را حذف نمیکند مانده ام چه بگویم؟!
          واقعاً که جای تأسف داره جناب نوری زاد!

           
        • “… بهتر است همسرش به عنوان داور انتخاب شود…”!

          من پاسخی برایت ارسال کردم ولی نوری زاد عجبا که قرار نداد؟!

          به تو که اینگونه شرافت داری و به خانواده و ناموس دیگری توهین میکنی و به نوری زاد که اینگونه شرم و حیا را میشناسد و مطالب تو را درج میکند … چه باید بگویم؟!

          ( جناب نوری زاد اگه خواستی این مطلب را هم سانسور کن! فقط خواستم بدونی که گند زدی با قرار دادن این کامنت! همین! )

           
    • ایران دوست گرامی
      این مطلب همینطور که دوستی بنام مومن تذکر داد،این مطلب و شایعه از اساس نادرست است، مرحوم کمیل بن زیاد نخعی از اصحاب سرّ مولا علی علیه السلام و از زهّاد ثمانیه عصر خود بود،و شرافت و عظمت معنوی او اسباب اینرا فراهم آورد که مولا علی یکی از مناجات های مهم خود که آنرا معمولا در سجده ها می خواند را به او تعلیم کند و این دعا و مناجات یکی از متن های زیبا و شریف و عرفانی از معامله انسان با آفریدگار جهان و حاوی شمّه ای از معارف والای عرفانی و خداشناسی و معرفت اسماء و صفات حضرت حق جلّ و علاست که عارفان و شارحان شرح ها بر بنیان های معارف و مطالب عمیق عرفانی نوشته اند،بهر حال مقام معنوی حضرت کمیل نخعی معلوم است،البته کمیل در سنه 39 هجری مدتی فرماندار شهر هیت عراق بوده است بعد در سن 90 سالگی توسّط حجاج بن یوسف ثقفی از خونریزان و سفاکان تاریخ بشهادت رسید و در همان حوالی کوفه دفن شد.بهیچوجه جناب کمیل بن زیاد فرماندار علی در ایران نبوده است تا چنین مطالبی متفرع آن باشد،من در گوگل سرچ کردم و این شایعه را دیدم در برخی سایت هایی که خود را متولی امر ایران می دانند یا باسم ایرانیت فعالیت می کنند آنرا آب و تاب داده بوده بودند بنظر می رسد برخی مخالفان اسلام با ادعای دروغین ایرانیت در صدد بدبین کردن مردم ایران به اسلام و اهلبیت و یاران اهلبیت هستند،نه این مطلب صحیح نیست و در هیچ گزارش تاریخی معتبری نیامده است ،در یکی از این پیج ها دیدم کسی اینطور نوشته بود :

      “شبهه کمیل و مقبره کوروش
      * خلاصه شبهه: کمیل حاکم فارس بود که تصمیم گرفت مقبره کوروش را خراب کند و این باعث شد مردم فیروز آباد، علیه او قیام کنند و کمیل پس از شکست به شام گریخت…
      **جواب شبهه
      *در هیچ سند موثق تاریخی نیامده که حضرت علی (علیه السلام)، کمیل را به عنوان کارگزار خود در فارس گماشته باشد. [۱]
      *در عصر ساسانیان، آن بنای سنگی ابداً به عنوان مقبره کورش شناخته نمی‌شد (و ساسانیان، کورش را به عنوان شخصیتی خاص و لایق ستایش مورد تمجید قرار ندادند).
      *حتی جالب است بدانیم که ساسانیان بنا به دلایل سیاسی در متون خود هیچ یادی از هخامنشیان (و کورش) نکرده‌اند.
      در عصر اسلامی هم این بنا مقبره کورش نامیده نشد. بلکه مشهد مادر سلیمان (و مقبره مادر سلیمان) خوانده می‌شد.[۲]
      [۱]. ابن اثیر جزری، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران: نشر مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۷۱. ج ۱۰، ص ۱۹۴-۱۹۵.
      ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغة، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۱۷، ص ۱۴۹-۱۵۰.
      [۲]. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه‏، ترجمه: اسماعیل دولتشاهى‏، تهران: انتشارات علمى و فرهنگ، ۱۳۸۳. ص ۲۹۴.
      سرپرسى سایکس، تاریخ ایران‏، ترجمه: سید محمد تقى فخر داعى گیلانى‏، تهران: نشر افسون‏، ۱۳۸۰. ج ۱، ص ۲۳۵.
      و نیز بنگرید به مقاله «پاسارگاد و مسجد مادر سلیمان».
      http://mahdifarahi.blog.ir/post/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4
      ————
      نیز در سایت شایعات دات آی آر پاسخ این جعل تاریخی آمده است :

      “تلاش در راستای بدگمانی ایرانیان به کارگزاران امام علی(ع)، با جعل تاریخ
      متن شایعه:
      “کمیل کیست? کمیل ابن زیاد درسال ۳۶ هجری ازطرف امام علی بحکومت فارس منصوب شد،اما پس از واقعه حکمیت و خلع امام علی از خلافت؛ از حکومت ابقاء شد.کمیل حاکم فارس؛ وقتی متوجه شد مردم پنهانی بزیارت آرامگاه کوروش بزرگ میروند تصمیم گرفت آنرا خراب کند و این باعث شد مردم فیروزاباد فارس(شهر گور) که از شهرهای پر رونق آن زمان بود،علیه او قیام کردند و کمیل پس از شکست به شام گریخت….. این کسی است که دعایش ما را به بهشت میبرد؟؟؟؟؟!!!! (دعای کمیل)
      ﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ’ ﺟﺎﯼ ﻫﻮﺳﺮﺍﻧﯽ ﺣﻮﺭ ﻭ ﻋﺮﺑﺴﺖ؛ ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﯿﮏ ‘ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﯼ ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﭼﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ‘ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﻗﯿﻤﺖ ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﺎ؟ ﭼﻪ ﺛﻮﺍﺑﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺭﻩ ﻣﺎﺗﻢ ﺑﺎﺷﻢ؟ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺎﮎ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﻮﺩ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺭﺩ؛ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﺡ ﻭ ﻣﺴﯿﺤﺎﯼ ﺗﻮ ﻫﻤﺪﻡ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺩ ﻭ ﺛﻤﻮﺩ؛ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﭘﯽ ﻗﺼﻪ ﻣﺒﻬﻢ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻪ کمیل ﻣﻈﻬﺮ کامیابی ﻣﺎﺳﺖ؛ ﺑﻬﺘﺮ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﻢ ”
      —-
      پاسخ شایعه:
      1. طراحان شبهه بی تردید بدگمان نمودن ایرانیان غیور به کارگزاران مسلمان و صحابی امامان (ع) را مد نظر داشته اند ، تا بدینوسیله ایرانیان را با تعصب نژادی از اسلام و مکتب اهل بیت (ع) جدا سازند .
      * شبهه افکنان غافل از اینند که در قرآن ، به ایرانیان به عنوان یاری ….

      2. تاریخ طبری تصریح دارد که ناآرامی ذکر شده در متن شبهه ، مربوط به ماجرای دیگریست و زمامدار امام نیز در آن ماجرا “زیاد ابن ابیه” بوده است :
      * وقتی مردم درباره علی (ع) اختلاف کردند (ماجرای حکمیت) مردم فارس و کرمان از دادن خراج به کارگزاران خویش امتناع ورزیدند ، علی (ع) “زیاد ابن ابیه” را بسوی ولایات فارس وکرمان فرستاد .
      مردم فارس در مورد “زیاد” می گفتند : رفتار این مرد عرب همانند خسرو انوشیروان بود که نرمش و مدارا می کرد و به جنگ نپرداخت و مردم به اطاعت او در آمدند.
      http://www.pasokhgoo.ir/node/90043

      3. جناب كمیل فرماندار امیرالمؤمنین در شهرى به نام “هیت” در كنار فرات و در عراق بود و در ایران نیز مسوولیتی نداشته است !
      http://www.shafaf.ir/fa/news/120322
      …..
      http://shayeaat.ir/post/175

       
  73. در شهر هرت
    آقای نوری زاد عزیزو مهربان، شما خامنه ای را با موسی مقایسه می کنید؟
    خامنه ای و طلاب، خدایشان قدرت است و بس.

    ایران کنونی حاصل تربیت آخوندی است ، این فرزند در جهل ، خرافات ، اعتیاد ، ترس ، تجاوز، دروغ ، دزدی ، قتل و غارت چهل ساله شده ودر کمال بی فضیلتی و حقارت خود را نماینده ژن برتر هم می داند!؟

    سخن شما،مرا به یادداستان حاتم طایی انداخت، که حاتم دعا می کرد که ای کاش بنده ای محتاج پیدا شود تا من به او در راه درگاه خدا کمک کنم ، از قضا ، سگی گرسنه از بیابان پیدا شده و اوهر بار با سنگ ،آن سگ را از خودش دور می کند . شب ، حاتم ،گله می کند که نتوانسته کمکی در راه درگاه خدا بکند، که جواب می شنود، ما بنده ای درمانده را نزد تو فرستادیم، اما، تو او را از خودت راندی.

    من به این سروده ناب حکیم فردوسی رسیده ام :
    توانا بود هر که دانا بود
    ز دانش دل پير برنا بود
    از اين پرده برتر سخن گاه نيست
    ز هستي مر انديشه را راه نيست

     
  74. حاج مصطفی موسوی‌لاری: نقل سکانسی از «مرگ شیرشاه» نوشت: کفتارها چند گاو وحشی را می‌ترسانند و ناگهان تمام گاوها شروع به دویدن می‌کنند. این در حالی است که اکثر گاوها اصلا نمی‌دانند موضوع از چه قرار است، یعنی نمی‌دانند از چه می‌گریزند و حال به کدام هدف می‌دوند. فقط همراه با بقیه می‌دوند و در این میان شاه محبوب خود را می‌کشند. موج‌های تويیتری که این روزها شکل می‌گیرد عجیب آدم را به یاد این سکانس می‌اندازد.
    مش قاسم: خدا پدرش رو بیامرزه تاریخ ایجاد حکومت اسلامی رو خیلی زیبا برامون تعریف کرد.

     
  75. در شهر هرت
    آدم باید خیلی ول معطل وبی خیال باشد که بجای رفتن نزد محتاجان و دستگیری نیازمندان و پرسیدن احوال زندگان ، برای گرد گیری گور /// برود .

     
    • هيهات انسان گرامى. چطور نمى دانيد فلسفهء اصلى غبار روبى خالى كردن پولهاى توى ضريح است. آنهايى ول معطلند كه براى برآورده شدن حاجاتشان پول توى ضريح ها مى ريزند تا در نهايت پولشان توى جيب همان كسانى برود كه مانع برآورده شدن حاجاتشان هستند.
      اين گورهاالبته حاجت هم مى دهند اما حاجت همان هايى كه پول ( غبار) روبى مى كنند.

       
  76. «عرض میکنم. اگر حضرت آدم اولین انسانی بوده که خدا خلق کرده، پس قبل از او انسان دیگری برروی کرۀ خاکی وجود نداشته است» پایان نقل قول
    ———————————————————-
    جناب کبیری درود برشما

    دراین قسمت از قران تناقضی مشاهده نمیشود برای اینکه خداوند یک نفر دیگر را قبل از حضرت آدم خلق کرده بود. اسم وی هوچت الاسلام احمد جنتی بود

    پاینده ایران بزرگ
    رسول

     
    • جناب رسول

      فارغ از شوخی کنایه آمیز شما ،اساسا هیچ تناقضی در این ماجرا وجود ندارد،زیرا مطابق برخی روایات ما، پیش از آدم نیز آدم و آدمها وجود داشته اند و منقرض شده اند و یکی از احتمالات در مورد وجه آگاهی فرشتگان از فساد و خونریزی نسل انسان در زمین،همین سابقه زیست و انقراض آدم های اولیه و انقراض آنها باشد ،همانطور که مطابق تحقیقات تجربی و تخمینی زمین شناسی و فسیل شناسی میلیونها سال قبل هم ،موجوداتی مثل دایناسورها در زمین وجود داشته اند و اکنون تنها فسیل هایی از آنها در درون زمین یافت می شوند،یا اسکلت و فسیل های انسانهایی مربوط به سالهای دورتری یافت می شوند،اگرچه خود این بررسی های زمین شناسانه و فسیل شناسانه و چیزهایی از این قبیل در خصوص قدمت زمین و قدمت انسان و قدمت سایر موجودات اصولا اموری تخمینی و تقریبی هستند بر اساس یافته های اطلاعاتی تجربی، نه واقعیات خلل ناپذیر صد درصد، بنابر این ممکن هست که نسل فعلی انسان در این دوره و پس از انقراض کلی انسان های ماقبل تاریخ، پدید آمده از خلقتی خاص در مورد آدم علیه السلام باشد که در جای خود توضیح داده شده است که همان خلقت آدم نیز هیچ تنافی با مساله تکامل و تدریجی بودن روند خلقت او از خاک ندارد، و ما دنباله چنین واقعیتی باشیم ،و کسانی که گزارش قرآن کتاب آفریدگار انسان و جهان در مورد ابتدای خلقت و قصه و فلسفه آفرینش انسان در زمین را استبعاد می کنند و با در عین کم سوادی پزیشن های روشنفکرانه گرفته ناآگاهانه دم از تناقض منطقی می زنند بی آنکه اطلاعی از مفهوم تناقض منطقی یا فلسفی و تفاوت های آن داشته باشند،اشخاصی هستند که صرفا بر اساس عدم ایمان بقدرت خدای آفریدگار جهان و انسان ، و با خودنمائی تکیه بر تخمین های محتمل الخطاء فرضیه های علمی تجربی می کنند ،و توجه نمی کنند گزارش آفریدگار جهان در قرآن از آفرینش جهان نه ارتباطی با تورات تحریف شده دارد و نه صدر و ذیل این ماجرای رمز آلود و قابل توضیح ، مخالفتی با مساله تکامل در طبیعت دارد.

       
      • کاش اخوند ها این نکته ساده را درک میکردند. که با ذهنیت مذهبی نمیتوان وارد مقولات علمی شد. آخوند هر چه در مورد علم بگوید خزعلیات است. چون مبنای دین بر باور داشت های غیر علمی نهاده شده است. سید مرتضی بهتر است در مورد انطباق قصه آدم با فسیل شناسی به خود فسیل شناسان مراجعه کند. و خودش بیشتر به حل مسایل طهارات بپردازد

         
  77. سلام

    در رابطه با حادثه مترو و کشته شدن شخص مهاجم، متآسفانه بعضی از دوستان بسیار احساسی با این مسئله برخورد کرده اند. ببینید یک شخص به هر علت با سلاح سرد چند نفر را مجروح کرده و شلیک هوایی پلیس را هم نادیده میگیرد و میخواهد مآموران پلیس را هم از نیش چاقویش بی نصیب نگذارد. من چند بار فیلم را دیدم؛ اینکه پلیس باید با رولور و سلاح سبک تری حاضر می شد بحثی نیست؛ اما در کشورهای دیگر هم با سلاح سنگین(به خاطر مشخص نبودن ابعاد فاجعه) در مواقعی اینچنین حاضر می شوند. در هر صورت، به نظر من، به آن شخص به اندازه کافی فرصت داده شد تا تسلیم شود. من شک ندارم که اگر این شخص دستش به اسلحه پلیس می رسید و فاجعه ی وحشتناک دیگری رقم می خورد؛ همین دوستان از بی عرضگی و ناکارآمدی پلیس و عدم آموزش اصولی و کاربردی این قشر، قلم فرسایی می کردند.
    من که معتقدم اگر این شخص خود من یا یکی از نزدیکترین بستگان من هم بود در شرایطی آنچنان، حقمان تیر خوردن بود، حالا بعد از آن زنده بمانیم یانه، بستگی به شرایطی خاص دارد که از حوزه اختیار ما و آن پلیس در شرایطی آنچنان حساس خارج است.

     
    • دوست گرامی در مترو چگونه تیر هوایی زده ؟ در فیلمهایی که در اینترنت موجود است فقط یک تیر شلیک شده و اصلا تیر هوایی نبوده . اگر انجا بودی حرفت صحت دارد ولی اگر نبودی و فیلمی دیده ای ان را اعلام کن که دیگرانی مثل من هم ببینند تا باور کنند !!!!

       
    • در تمام دستگاههای انتظامی دردنیا حکم تیر برای از ؛پای؛ در اوردن متخاصم داده میشود و نه کشتن.
      برای همیمن حکم تیر ؛ کمر به پایین ؛ یعنی همون ؛ پاها ؛ اولین گذینه هر فرد انتظامی خواهد بود.
      در فیلم کاملا مشخص است تصمیم بیرحمانه کشتن از طرف نیروی انتظامی قبلا گرفته شده بوده

       
  78. بارون بارونه زِمینا تر می‌شه
    /// جونُم کارا بدتر می‌شه
    /// جونُم بیرون حجرس
    تنش میخاره، می‌ترسُم بچاد
    طاقت نداره، طاقت نداره
    طاقت نداره، طاقت نداره

    بارون بارونه زِمینا تر می‌شه
    /// جونُم کارا بدتر میشه

    دونه‌های بارون ببارین آروم‌تر
    بارای نارنج داره می‌شه پر پر
    /// منو می‌دن به رهبر
    خدای مهربون تو این زمستون
    یا اونو بکش یا اونو نستون
    یا اونو بکش یا اونو نستون
    یا اونو بکش یا اونو نستون

    بارون بارونه زِمینا تر می‌شه
    /// جونُم کارا بدتر میشه
    بارون می‌باره زِمینا تر میشه
    /// جونُم کارا بدتر میشه
    /// جونُم غصه نداره
    مایه میرسه، هیچ غم نداره

    مایه میرسه، هیچ غم نداره
    مایه میرسه، هیچ غم نداره
    مایه میرسه، هیچ غم نداره
    مایه میرسه، هیچ غم نداره

     
    • شب بود بیابان بود زمستان بود
      بی آبی ، خشکسالی فراوان بود
      /// در آغوش سپاهی بود
      جان ومال ملت قربانی بود
      می دادند ، وعده های مجانی نفت ، کار
      وای ، وای،از دست این نظام لش و بی عار

       
  79. اخبار: بچه یکی از این اسلامی چیا ادعا کرده چون ژن و خون ابویش خوب بوده پولدار شده. ادامه داده رفته امریکا توی فلوریدا درس روابط بینالملل خونده.
    مش قاسم: ۱- ابوی این بچه اسلامیچی قبل از منقلاب به خرج ملت ایران رفته بود آمریکا دانشگاه یه چیزی یاد بگیره که بعد از برگشتن به ایران خدمت کنه. رفت و نوکر آخوندا شد و خدمت به آخوندا میکنه. من از خوبی ژن و خونش اطلاع ندارم، ولکن آدم عاقل نوکر آخوند جماعت نمیشه. ۲- این بچه دور و ور خونه شون حاج آقا و مادر بچهها قربون دست و پای بلورش میرن. نفهمه، باورش شده بیچاره. ۳- میگه چون ژن و خون ابویش خوب بوده ام تی ان آورده ایران از آفریقا جنوبی. بچه اسلامیچی! هیچ ربطی به ژن و خونت نداره ولی تا دلت بخواد ربط رانت حکومتی ابوی و رشوه دادن به هر دو طرف داره. ماشاءالله آفریقای جنوبی ها هم مثل ملک اسلام دستشون کجه، همین روزاست که این رئیس جمهورشون رو به جرم فساد بندازن بیرون. بیخود زرت و پرت نکن. ۴- اون دانشگاهی در فلوریدا که این میگه رفته اگه یه دانشگاه معتبر بود به این نوکرزاده یاد میدادن این حرفا که تو میزنی بهش میگن نژادپرستی. نه اون دانشگاه معتبر بوده نه این بچه عاقل، نفهم رفت و نفهمتر برگشت. ۵- یه همچین …(سه نقطه از مش قاسم) هایی فقط در یه کشور منقلاب اسلامی زده نشو و نما میکنن.

     
  80. (( ذره ، در حالت رویاء ))
    اثری زیبا از مونای شهید ، قبل از دستگیری و شهادت ،،،
    ****************

    یک روز ستونی از ذرات غبار را دیدم که بی هیچ خودنمایی در کمال سکوت در مقابل شعاع آفتاب به رقص و پایکوبی مشغولند و تا اوج آسمان می روند،پرسیدم شما که فاقد ارزشید ،نه عقل دارید،نه درایتی،نه قدرتی،نه منزلتی،نه مالی،نه مکنتی.چطور است می توانید اوج گیرید ،اما من گه اشرف مخلوقاتم و خود را صاحب عقل می دانم و خیال می کنم به مزایای انسانیت آراسته ام نمی توانم بدون وسیله حتی یک متر هم بپرم؟ گفتند:ذره ای مثل ما شو. با خود گفتم :اینها که ذره ی غبارند چنین درخشانند. خوب است من ذره ای از الماس شوم تا درخشش بیشتری داشته باشم. زحمتها کشیدم ، سختی ها دیدم ، زد و بند ها کردم ،تاریکی معدن و ذغال را تحمل نمودم تا به ذره ای از الماس مبدل شدم. اما سنگینتر شدم و نتوانستم اوج بگیرم. پرسیدم : من که به ذره ی الماس مبدل شدم چرا مرا با خود به فضای بی منتهی نمی برید؟ باز کفتند:ذره ای مثل ما شو. برگشتم و با خود گفتم :اینها ذرات طلا و همرنگ خورشیدند. لذا تا عمق زمین رفتم. چه ها کشیدم.چه ها دیدم تا ذره ای از طلا شدم . اما افسوس که باز سنگین تر شدم و نتوانستم پرواز کنم. با خشم و تعرض گفتم:چرا راه صحیح پرواز را نشانم نمی دهید؟کدامتان ارزش مرا دارید؟ گفتند:ای اسیر دنیا، ای بنده ی دنیا، ای بنده ی الماس و طلا، گفتیم ذره ای مثل ما شو . ما ذره ی خاکیم. غبار راهیم. ما را با الماس و طلا چه کاری. تو که تا عمق زمین رفتی و خودت را گرفتار ظلمت معادن الماس و طلا کردی چرا ذره ی خاک نشدی تا بتوانی با ما پرواز کنی؟ ما هم آسان به این مقام نرسیده ایم . زحمتها کشیده ایم، سختیها دیده ایم ، از هست و نیست ، از بود و نبود، از شان و مقام، از تفاخر و والامنشی چشم پوشیده ایم تا افتخار غبار بودن را به دست آورده ایم. برگشتم. ذره ی خاک شدم. نسیم عنایتش وزید و مرا در هوای عشق جانش تا آسمان ایمان پرواز داد. همه ی جهان را زیر پا دیدم. چه مناظری ، چه چشم اندازی، چنان به خودم بالیدم که حتی جاده ی کهکشان را به لحظه ای پیمودم و همه ی خطر ها را فراموش کردم . یکبار به خودم آمدم دیدم دو غول عظیم و دو دیو بی رحم سخت تهدیدم می کنند. و در تعقیبم هستند. غرور و امتحان. چنان ترسیدم که پا بر سر غرور گذاشتم و فرود آمدم. به دنبال پناهگاهی می گشتم. چه جایی بهتر از زیر قدمهای احبایش.اما وقتی خواستم پناه بگیرم جایی برای من نبود.زیرا عبدالبها با بیان «واجعلنی غبارا فی ممر الاحبا« آن مکان مقدس را به تملک خویش در آورده بود. مرا چه حقی؟چه جائی؟پریشان و مضطرب گفتم؛چه کنم؟ صدای خنده ی ملیحش را شنیدم که فرمود:غرور را مغلوب نمودی. با امتحان حق چه می کنی؟ سرم را بالا کر دم. نگاهش در نگاهم پیچید. دامنش را نشانم داد یعنی پناه گیر. به دامنش آویختم و پناهگاه خود را یافتم . حالا طعم محویت و فنا را چشیده ام . ذره ی خاکم غبار راهم . چه در اوج آسمان، چه در جاده ی کهکشان باشم . چه خاک راه عزیزانش. هر دو اوج است ، بلندیست، سرافرازیست. دعا کنید عبد البها ردای خود را نزداید و دامن خود را نتکاند و مر ا از این موهبت محروم نکند و از خود نراند.

     
    • ترا به روح همان مونا و عبد البها قسم تو دیگه این جا دکان باز نکن . همان چرندیات آخوند ها برای هزار سال دیگمون هم بس است .

       
  81. سید مرتضی گرامی…بنده در آن فقزه به شما اسائه ادب نکردم بلکه آن مطلب مفهوم و معنای حدیثی هست معتبر.
    اگز جنابعالی به قانون پایبند باشید نباید مرتب در مورد فتوی فقهی صحبت کنید و تلویحا و تصریحا فرد متوفی را شرور و مستحق اعدام بنامید.شما که قاضی نیستید. روند قضائی و تحقیق در فضای فتوا و اخبار و شایعات شکل خوبی نمیگیرد و نتیچه اش جانبداری است. جانبداری از ناجا که نماینده حاکمیت است در برابر فردی که هیچ پشتوانه ای در برابر قدرت حاکم ندارد و با فتوا حقوق انسانیش هم سلب میگردد. با توجه به اینکه نام یک فرد روحانی هم در بین است، بر روحانیون و وابستگان آنها فرض است که از گفتار و کرداری که شائبه جانبداری از فرد هم لباس خود داشته باشد پرهیز کنند.
    این گمان که در این ماجرا چیزی برای رسیدگی وجود ندارد نیز صحیح نیست و خود ناجا در این بین دارای مقررات ویژهای هست که باید مامورانش رعایت کنند و باید رسیدگی شود که آیا آن مقررات اجرا شده یا نه؟. اولین اصل در استفاده از سلاح گرم این است که طرف مقابل ناجا حتما اسلحه گرم داشته و قصد استفاده از آنرا برای صدمه زدن یه مامور و مردم و با فرار از صحنه جرم را داشته باشد. اگر در حال حمل سلاح گرم نبوده، در اینصورت بهیچوجه نمیشود او را به قتل رساند. اگر چنین شود در اذهان تداعی میشود که پلیس او را اعدام کرده است و این بس خطرناک است.
    وقتی حادثه ای این چنین پیش می آید که فردی بی سابقه شرارت و بدون سلاح گرم کشته میشود، مدعی العموم باید بسرعت از طریق نصب بازرس ویژه تحقیق وارد عمل شود و با جمع آوری اطلاعات و تحقیقات لازم ببیند که آیا فعل مجرمانه ای صورت گرفته یا نه و از طرف چه کسی؟
    برای مثال در این حادثه نقش آقای روحانی چیست که مجروح هم شده و خودش میگوید نمیداند قضیه چیست در حالیکه گزارش شاهدان در مورد درگیری او با متوفی موجود است. آیا مامور ناجا سلاح مناسب داشته؟ چرا فکر کرد باید شلیک کند؟ جرا هدف گیری نکرد؟
    اصرار بر تحقیق بی طرفانه و ارائه گزارشی درست به مردم و اطمینان به آنها که اگر اشتباهی هم شده بر طرف خواهد شد و اگر دیه ای هم بر ذمه حکومت باشد پرداخت شود گامی بلند در تحقق عدالت و آرامش است. همچنین باید از تکرار مرتب فتوی در محکومیت فرد مقتول هم خوددداری شود چون به تحقق عدالت و قوام حکومت کمکی نمیکند. اگر خانواده متوفی از آقای مطهری بدلیل اظهار نظر بیجا و وارد کردن تهمت شرارت به عضو خانوده شان شکایت هم بکنند محق هستند.
    امام علی(ع) در کلام بلندی یاد آور شده که اگر عدالت بر مردمی سخت بیاید، بی تردید بی عدالتی مصیبت بار تر خواهد بود.کاربرد این فرمایشات در همین مواقع است.
    برقرار باشید.

     
    • علوی گرامی
      توضیح شما در خصوص مساله اسائه ادب را می پذیرم،اما در مورد اصل ماجرا باز مطالب خود را تکرار کردید و اصلا توجهی به نوشته بنده نکردید،چند بار به مساله فتوا اشاره کردید ،در حالیکه توضیح دادم که اشاره بنده و اشاره فرزند مرحوم مطهری به قانون محاربه است که فصل جداگانه ای در قانون مجازات اسلامی در همه نسخه های آن و نسخه آخر است ،قانونی که طبعا متّخذ از فقه اسلامی و اجماع اسلامی است و نه فقط فتوای این عالم خاصّ یا آن عالم خاصّ،بنابر این لازم نبود کلمات زیادی از کامنت خود را به ذکر این نکته اختصاص دهید.نه من و نه علی مطهری هیچکدام نگفتیم ما قاضی و دادرس قوه قضائیه هستیم،ما اشاره به قانون محاربه کردیم ،اگر شما مشکلی با فتوای اجماعی و قانون فعلی دارید دید خود را در این زمینه تصحیح کنید و اینکه پذیرای قانون مصوّب هستید یا بر بنیان دیگری مشی می کنید.بحث من یا وظیفه من دفاع از ناجا نیست،بحث من اهمیت نظم و امنیت در جامعه است و حکمیت قانون،قانون را هم اگر مراجعه کنید و در تعریف محارب و محاربه و شرائط آن دقیق شوید انطباق آن کاملا بر چنین عملی در فضای عمومی جامعه واضح است،در هیچ جای قانون محاربه نیز نیامده که آلت فعل محاربه سلاح گرم باشد،قانون گذار بر سلاح کشنده اعم از سرد و گرم تاکید کرده است.در این ماجرا من خدایم را گواه می گیرم اصلا نظرم به روحانی مورد ضرب و جرح قرار گرفته نبود و نیست،چه اینکه در این واقعه بگزارش رسانه پانزده یا شانزده نفر مجروح شدند،بنابر این مجروح این ماجرا فقط یک روحانی نبوده که شائبه حمایت از هم صنف مطرح باشد ،نظر من به حقوق شهروندی شهروندان و از جمله شهروندان مجروح شده و از جمله شهروندی روحانی است که من اصلا او را نه می شناسم و نه دیده ام. اینکه می گویید باید از نقش آن روحانی و مجروحین دیگر تفحّص شود،من که گفتم با شما در این زمینه موافقم،احتمالا مساله در حال بررسی هم هست ،اما این جوانب ماجرا ارتباطی با قاصریت یا مقصریّت آن روحانی و دیگران ندارد،فرض کنید اصلا آن روحانی و برخی دیگر مقصّر پدید آمدن این حادثه باشند ،آنها باید جداگانه تحقیق و مجازات شوند،لکن این موضوع ارتباطی با تطبیق عنوان مجرمانه محاربه بر فعل و فاعل خارجی ندارد،شما حتی اگر در سطح شهر مورد فحش و ناسزا یا هتک قرار گیرید چنین حقّی پیدا نمی کنید که سلاح بدست گیرید و فحّاش را مجروح کنید یا دیگرانی که باعتراض برخاسته اند،قانون، شکایت و نظام دادرسی برای همین است.بنابر این ما نگفتیم چیزی در این ماجرا برای بررسی وجود ندارد،من توضیح دادم قاعده اولی این است که ببینند چرا ضارب فردی را مجروح کرده است و پس از آن به چندین نفر از مردم معترض یورش برده و آنان را نیز مجروح کرده و مطابق تصاویر با قلدری و تکان دادن سلاح اینطرف و آنطرف می رود،و از همه مهمتر اینکه به اخطار خلع سلاح پلیس اعتنا نمی کند و بسوی آنها نیز هجمه می کند،شما این خصوصیات را مورد غفلت قرار می دهید و صرفا می گویید کسی چاقو کشیده و باید به دادگاه برده می شده،خب مامور قانون هم آمده او را خلع سلاح کرده و به دادگاه ببرد،با کسی که امتناع می کند باید چه کرد؟ کاری که پلیس می کند اخطار و هشدار تسلیم است،اگر فعل مجرمانه تداوم یافت وظیفه پلیس شلیک است ،و این تفکیکی که شما بین سلاح کشنده سرد و گرم می کنید در قانون و ضوابط پلیس وجود ندارد،اگر اصرار شما مبنی
      بر اینکه پلیس در هیچ شرائطی نمی تواند مجرمی را بکشد مستند به قانون است لطف کنید قانون را ارائه کرده و ریفرنس کنید.وظیفه پلیس بازدارندگی مجرم و دستگیری اوست اگر ممکن باشد،لکن اگر مجرم در حال استمرار و اصرار بر ارتکاب جرم باشد و جان شهروندان را بخطر بیندازد برای پلیس حق شلیک وجود دارد ،شلیک به پا و در صورت تداوم حتی شلیک منجر بقتل،شما مگر در همین وقایع مشابه در پاریس و غیر پاریس ندیدید و نمی بینید که در مقاطعی پلیس مهاجم و محارب مسلح را بقتل می رساند؟ در مورد سابقه شرارت،هنگام هجوم مهاجم و بخطر انداختن جان شهروندان،پلیس نمی تواند بی اعتنا بخطر جانی برای مردم برود اول سابقه شخص را بیرون آورد بعد برای برخورد با تصمیم بگیرد! در مطالبتان دقت کنید،مدعی العموم هم قطع نظر از وجود یا عدم شاخی خاص، در مورد جرمی که محقق شده و خاتمه یافته اعلام جرم می کند نه در مورد شخصی که همین الان وسط مترو در حال ارتکاب جرم مشهود است و حتی با مامور قانون گلاویز می شود و به او حمله می کند! ضمن اینکه جرم مشهود که دیگر نیازمند اعلام جرم نیست!
      در مورد نحوه شلیک مامور پلیس ،یا کاربرد نوع سلاحی که وجود داشته یعنی کاربرد کلاشنیکوف ،در گفتگویی با دوستمان آنارشیست توضیح دادم که من از کاربرد این اسلحه مطلع نبودم،و گمانم تپانچه بود،و حق دادم که در چنین مواردی می شود از سگ پلیس،یا شوکرهای پرتاب شونده،یا سلاح بیهوش کننده هم استفاده کرد که البته نحوه کاربرد اینها و تشخیص آن بعهده پلیس است،با همه اینها عرض شد که این امور ،ربطی به عنوان مجرمانه فعل خارجی مجرم ندارد،عنوانی که در قانون محاربه تشریح شده است ،لطفا به قانون مراجعه کنید.
      موفق باشید

       
  82. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . حضرتعالی در سفر شیراز فرموده اید : دوان دوان رفتم به پاسارگاد تا سلامی کنم به بزرگ مردی که با ایرانیان جز غرور نیاورده است و اینکه این مرد ( کوروش ) حسادت دم و دستگاه های اسلامی و ولایی بویژه دستگاه های امنیتی را بر انگیخته است ! حضرت آیت الله همین افرادِ دم و دستگاه اسلامی و ولایی به گذشتگان دیگری هم رجوع و افرادِ شهیر و نام آور دیگری مثل دکتر محمد مصدق را نامسلم و امیرکبیر را سکولار می نامند . حضرت آیت الله نوری زاد این تفاوت دیدگاه و تضاد فکری پیش آمده بین دم و دستگاه نظام و مردم در رجعت به افراد شهیر گذشته ، ناشی از کدام دلیل است ؟ آیا این تفاوت دیدگاه گاهی ” لجبازی ” و نافرمانی از دیدگاه نظام نیست ؟ الحقر __ مبشّر

    ———-

    درود مبشر گرامی
    بله شاید بخاطر لج بازی باشد. اتفاقا نظام نیز لجش می گیرد چجور! مثلا از برگزاری مراسم سالیانه ی مرحوم مصدق بر سر مزارش جلوگیری می کند. نیز همین دیرروز – دوشنبه دوم مرداد- عده ای را از جمله جناب رییس دانا را بر سر مزار شاملو در امامزاده طاهر کرج بازداشت کردند. اجتماع در اطراف هر چه که مختصری زاویه با منافع حضرات داشته باشد، حتما به مذاق آقایان تلخ خواهد نشست. خلاصه این که همه و همه و همه و همه یا ضد انقلاب اند یا کافر و جاسوس اند یا نوکر اجنبی و دشمن اسلام و مسلمین اند و منافق اند و منحرف و طرفدار اسلام آمریکایی اند یا کمونیست و منکر خدایند یا مرجع تقلیدشان مشکل دارد الا الا الا همان جماعت معدودی که در حوالی بیت رهبری و پادگانهای سپاه و حوزه های علمیه پرسه می زنند بعلاوه ی مردم معدودی که بهر دلیل طرفدار این جماعت ولایی اند. یعنی یک اقلیت بشدت قلیل، خط و نشان می کشد برای یک اکثریت کثیر. مملکتی است اینجا عجیب!! در اینجا مهم حفظ منفعت و قدرت است. و لاغیر. اسلام کیلویی چند است برای بیت رهبری. منفعت و قدرت آقایان را که پذیرفتی، تتلو هم که باشی شک نکن که: نور چشمی! باشید و تماشا کنید که برادران ولایی و امنیتی، چه بگیر و ببندی راه بیندازند در اطراف مزار کورش همین امسال. اگر گفتید چرا اینان از اسم کورش و طرفداری مردم از کورش هراس دارند؟

    با احترام

    .

     
  83. در شهر هرت
    سپاه ،همان پامنبری های شعبان بی مخند،که از سخنرانی تا کارهایشان ، دریغ ازیک جو فهم و خرد و دانش ، در عوض در تقلید دست هر میمون را از پشت بسته اند، و کوس رسوایی نظام را سر داده اند،و آبروی کشور و مردم را برده اند.

    حمالی و خدمت به بیگانه ،چه عراق، لبنان و فلسطین ، چه روسیه و آمریکا، یعنی مزدوری و خیانت به کشور و ملت.
    سپاه ،ثابت کرده است که خدمتگذار بیگانه است و سپر اونیزجان جوانانند ، همانها که هر روز دسته دسته جنازه هایشان در شهرهای ایران بخاک سپرده می شوند .سپاه نیروی خود را از طریق بر باد دادن ثروتهای معدنی کشورملت تامین می کند ، و برای سرکوب مردم ایران از هیچ وسیله غیرمجاز چون دستگیری خودمختار ، شکنجه خودمختار، زندانی کردن خودمختار و اتهام صوری خود مختارحذرنمی کند .لیست خودمختاری آقایان مثنوی هفتاد من است.

    از طرفی ،ملت اگر هم بفرض یک زمانی از خواب خرگوشیش بیدار شده و بگوید که ما فقط به یک نفر رای دادیم . نظام( ولایت ، رهبر و سپاه )می گوید ، بله مردم به ما رای دادند، و ما، یعنی نظام رامردم تایید و تثبیت کردند، با رای شان !

    خود کرده را تدبیر نیست!!

     
  84. یاران درودی پاک به شما پاکان و راستان

    یک عمر حقیر سراپا تقصیر را گمان بر آن بود کی پرتقال فروش را پیدا کرده ام افسوس اگر حوصله دارید

    کمک کنین تا این ویر فکری دست از گریبانم بکشد .خدا به سر شاهد است قدر دان خواهم بود .{{کسی

    ازجنوب مملکتی نفت درآورده با کمک ب ز وامثالم به سمن بخس می فروخت وبه جماعتی از کشور همسایه

    می داد تا شهری از کشور دیگری را از عده ای بستانند وبه عده دیگری واگذارند. درصورتیکه فرض کنیم این

    اتفاق بیفتد .فیروز کیست و شکست خورده کیست ؟ جواب زنان بیوه وکودکان افغانی یتیم را که باید بدهد.}}

    الاحقر کمینه

     
  85. علی زین الدین

    مزدک 1

    «جناب زین الدین بزرگترین مشکل بکار بردن و رواج دادن همین کلمات در جامعه و ذهن مردم است. »

    مزدک عزیز ابتدا به شما تبریک میگویم وتشکر میکنم که ادبیاتتان نسبت به گذشته بسیار بهتر شده، مسلماً میدانی که بشر هم دارای وجودی اجتماعی و هم هویتی فردیست. اگر بشر را در چهار چوب اجتماع در نظر بگیری، روابط تابع قوانین است و میشود کل اعمال را به قانونی و غیر قانونی تقسیم کرد. اما اگر انسان را در فردیتش تعریف کنی، پای گناه و ثواب و اخلاق و وجدان به میان می آید. ممکنست بنده یا شما کاری انجام دهیم که مطلقاً ایراد قانونی نداشته باشد اما نه خود آنرا بپسندیم نه دیگران! مثال:
    غذای خوب خوردن و نوازش فرزند هر دو خوبند و هیچ ایراد قانونی ندارند اما اگر در منظر افراد محروم و گرسنه با لذت و اشتها غذای خوب تناول شود یا در میان ایتام فرزند مورد مهر و نوازش قرار بگیرد، پای گناه و ثواب و حلال و مکروه و حرام به میان میآید. به عبارتی دیگر قانون به رابطه فرد با جامعه و سایر انسانها و حلال و حرام به رابطه فرد با خداوند، و خود و وجدان خودش مربوط میشود. پسند و ناپسند و حلال و حرام، تنها در دین اسلام مطرح نشده وحتی در معتقدات بدویان آمازون و استرالیا هم هست.

     
  86. در شهر هرت
    سید مرتضی گرامی
    ۱-در مورد عنایت، من شما را به آقای نوری زاد مهربان ارجاع می دهم و اینکه از محبت ، خارها گل می شوند.
    ۲-منظورتان را از تُرک بازی متوجه نشدم، قارداش!
    ۳-توراتهای فعلی تحریف شده اند را هم کنارش توضیحی بدهید!
    ۴-دین اسلام وحی جدید است و دین اسلام متّخذ از ادیان گذشته نیست.را هم کمی توضیح دهید!
    ۵-دین کامل شما این است که در همان سوره نسا مرد را مالک زن و یا زنان می داند؟!
    ۶-تعریف پوشش و حجاب را از قرآن لطف بفرمایید و در چه شرایطی ازطریق جبرییل به پیامبر صادر شد؟
    ساقولاسن

     
    • مقصود از ترک بازی،کاربرد طنز آمیز الفاظ ترکی در سایتی فارسی زبان،و در خطاب با کسی بود که زبان مادری او فارسی است،بتعبیر دیگر،در یک گفتگوی جدی و خردمندانه خودتان را با کاربرد الفاظ ترکی در گفتگو با یک فارسی زبان لوس نفرمایید.
      پاسخ بقیه پرسشها داده می شد،اگر علائم تحقیر یا تعجب یا طنز که حاکی از پیشداوری و موضعگیری قبلیست دنبال آنها نبود.
      جدی ،مودب و حقیقت جو باشید

       
  87. علی زین الدین

    « سید مرتضی
    12:38 ب.ظ / جولای 23, 2017
    الان در جمهوری اسلامی منتخب قاطبه مردم مسلمان ایران ، همینطور هم هست! »
    مشکل اینست که تا آنجا که به حقوق مردم مربوط است نه خبری از شرع هست نه متشرعان حساسیتی به غیر شرعی بودن دارند. آیا روابط مبتنی بر استثمار وحشتناک طبقه کارگر شرعی است؟ آیا در حالیکه حقوق ماهانه یک کارگر در حدود یک میلیون تومان است و حقوقهای سرداران و سرباران به
    700_600میلیون تومان میرسد، شرعی است؟ آیا به انحصار در آوردن
    ثروتهای عمومی و اسکله ها و گمرکات خارج از نظارت نمایندگان مردم شرعی است؟ آیا رانت خواری اطلاعاتی و قضایی و اقتصادی شرعی است؟ آیا روابط حاکم بر بازار و صادرات و واردات شرعی است ؟ مشکل دیدگاه شما اینست که در هر جا میتوانید بیاد اجرای شرعیات می افتید و هر جا نمیتوانید و حریف توانگران نمیشوید وجدان خود را گول میزنید، که بله ما میخواستیم و نشد! بنا بر این ثقل بار شرعیات بر دوش توده مردم می افتد.
    اگر کل جامعه بر اساس شرع بود آنگاه شرع مقدس نبی اکرم« ص » اجرا شده بود، اما آنگاه که شرع دندانه، دندانه و یکی در میان میشود، تیزی دندانه ها فقط سر ضعیفان را میبرد و این همان شرع مشمئز کننده آخوندیست که کارش به ضعیف کشی و زن آزاری و اسید پاشی کشیده میشود. این شرع، شرع شتر مرغها و مار ماهیهاست که در ارتباط با حقوق اجتماعی مردم همیشه این مردمند که مغبون میشوند.
    و اما فرق اساسی دیدگاه بنده و شما در ابیات زیر از شیخ اجل است :

    صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
    بشکست عهد صحبت اهل طریق را
    گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
    تا اختیار کردی از آن این فریق را
    گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
    وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را

     
    • ای سید مرتضای فریبکار و ناقلا، چرا با پس و پیش کردن سخن سعدی، گلیم غصبی خود را میخواهی از موج بدر بری؟ سعدی کی گفته «گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود؟» ای اونهائی که آفتابه ی سید و سیدها را پر میکنین، اصل مصرع چنین است:
      «گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود؟» و سعدی این طور نتیجه گیری میکند:

      گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود؟
      تا اختیار کردی از آن این فریق را
      گفت آن گلیم خویش (منظور آخوند است) بدر می‌برد ز موج
      وین (منظور عالِم است) جهد می‌کند که بگیرد غریق را

      ملاحظه میکنین دوستان؟ سید با پس و پیش کردن عمدی “عابد” که در شعر سعدی مقدم بر “عالِم” است، عالِم را ابن الوقت وانمود کرده و عابد یعنی سید مرتضی و همدستانش را مدافع بشریت قلمداد کرده است. مخدوش کردن واقعیت از جانب سید از این هم واضح تر؟! اینست نتیجه ی 40 سال حکومت اسلامی در کشور و تربیت صدها هزار آخوند دروغگو! آدم از پر روئی این آخوندا استفراغش میگیره.
      آقای نوریزاد این نوشته را همین جور که هست، بدون هاشورکاری منتشر کن تا نقاب ریب و ریا و فریبکاری از چهره ی اینها کنار زده شود.

      —————

      درود دوست گرامی
      نوشته ی شما بدون توهین نیز می توانست مفید باشد.
      توهین نکنیم
      سپاس

      .

       
      • جناب ناشناس شنگول!
        من عادت به پاسخ دادن به افراد ناشناس ندارم. ولی …
        این متن از علی زین الدین است و نه سید مرتضی.
        ساده شده اش این میشود که شعر مربوطه نوشتۀ جناب زین الدین است. افتاد!؟
        یعنی اینکه این پس و پیش کردن کار سید مرتضی نبوده. افتاد!؟
        اگر قصد توهین به کسی را داری و یا از کسی متنفری، دیگر چرا با بهانه های واهی!؟
        پس در این مقوله باید بواسطۀ اینهمه توهینی که با استناد به آن شعر کردی از سید مرتضی عذر خواهی کنی،اگر ذره ای خوی جوانمردی در تو باشد. البته حوبی ناشناس بودن این است اگر سوتی بدهی هم راه فرار داری! چون ناشناس هستی پس شاید نیازی به عذر خواهی نبینی…با وجدان خودت و انسانیتی که دم میزنی چگونه کنار می آیی؟

         
      • علی زین الدین

        بادرودهای بسیار به دوستان!

        دوست ارجمند آن نوشته از بنده است و اسم جناب سید مرتضی در صدر کامنت برای آنبود که نشان بدهم که نوشته ام در پاسخ به کدام نوشته جناب سید مرتضی است. جهت پرهیز از باریک شدن متن در گوشی ها از این روش استفاده کردم. اگر طرز نگارش و کژ سلیقگی بنده سبب تعریض به سید مرتضی شده باشد، از ایشان پوزش میخواهم.

         
      • با سلام به ناشناس و تشکر از الطاف او

        فقط باطلاع می رساند که چنین برداشتی ناشی از کم دقتی در خواندن مطالب بود،این نوشته در اصل متعلق است به کامنت گذار محترمی بنام علی زین الدین ،و فقط آن یک جمله بالا که به کلمه “هست” با علامت تعجب ختم می شود از من بود ،و بقیه عبارات و اشعار صرفنظر از درستی یا نادرستی محتوای آن،از قلم ایشان صادر شده است ،البته اصل مطلب علی زین الدین ،نقد سخن بنده بود که در ذیل آن، پاسخ نقد ایشان عرضه شد.
        موفق باشید،در جوار بارگاه ثامن الحجج دعاگوی همه دوستان موافق و مخالف و از جمله ناشناس محترم هستم.

         
    • بحث در قانون گذاری بود ،مشکل شما هم این است که چیزهایی می گویید و پاسخهایی می گیرید و آن بحث اصلی که محور پرسش و پاسخ بود را رها می کنید و از این شاخه به آن شاخه می پرید، من با تخلف از شرع موافق نیستم ،با هیچ ظلم و تعدی و سوء استفاده نیز موافقتی ندارم،این مواردی که می گویید اگر واقعیت خارجی داشته باشد موضع من هم مثل شماست،منتها مشکل این است که بحث اینها نبود،شما تلاش کنید تمرکز در موضوعات بحث ها داشته باشید،از قانون گذاری مردم با عنوان اصل شرع نام بردید من مساله را تفکیک کردم که قانون کلی شرع یعنی چه، قانون گذاری جزئی موضوعی یعنی چه و اینکه مبنای قانون گذاری در سیستم جمهوری اسلامی چیست و چگونه است،بعد شما می روید سراغ اسکله و گمرک و چیزهایی از این قبیل!،اینها را باید جداگانه و بطور روشن و دقیق و مستند طرح کرد و در مورد جزئیات از مسولان مربوطه توضیح شنید،ای بسا برداشت ها و اطلاعات شما نادرست یا ناقص باشد ،درست مثل نوع این مباحث که مطالبی نادرست ،ناقص و یکطرفه را دست مایه استنتاج های نادرست و حمله به این و آن قرار می دهید ،همین روشی که مدیریت این سایت دارند، لبّ مطلب هم این است که شما واقعا بدموکراسی باور ندارید و مایل هستید آراء فردی خود را بر خواست تاریخی و عمومی مردم ایران ترجیح دهید.

       
      • علی زین الدین

        بادرودهای بسیار به دوستان!

        سید مرتضای گرامی شیوه دمکراسی چیزی از مقوله اصول دین نیست که بشود با آن باور داشت یا بی باور بود، بلکه شیوه دمکراسی شیوه اداره کشور و نظام سرمایه داری در مرحله ای خاص است که با این شیوه بهتر و سودمندتر جامعه به سود سرمایه داران اداره میشود. بنده راجع به دمکراسی و دمکراسی دینی در همین سایت مقالات مبسوطی دارم. میتوانی در میان مطالب و کامنت هایی که از آوریل گذشته به اینسو منتشر شده آنها را بیابی، خواستم آنها را پیدا و با تاریخ و مشخصات تقدیم و یادآوری کنم با ناشیگری و گوشی کوچک ونیمسوز مقدورم نشد، شما با داشتن کامپیوتر و لب تاپ براحتی میتوانی آنها را بیابی. دمکراسی محصول جامعه صنعتی است و این شیوه مدیریت بطور جبری خود را تحمیل کنید و ابداً کاری به نیت آدمها ندارد که از آن خوششان میآید یا نه. در دمکراسیهای موجود فقط شیوه انتخابات آزاد توسط کلان سرمایه داران مدیریت و در جهت منافع آنان اجرا میشود و هرگز فرد یا افرادی از طبقه پایین اجتماع، ولو به صورت سمبلیک و ظاهری به مدیریت اجتماع بر گزیده نمیشود. در واقع روش دمکراسی، شیوه مخصوص سرمایه داری در مرحله ای خاص و انحصاراً در میان کلان سرمایه داران یا کار گزاران سیاسی آنان اجرا میشود. میتوانی مقالات بنده راجع به دمکراسی و آزادی و دمکراسی دینی را در مطالب از آذر ماه 95 به اینسو در همین سایت بیابی و بخوانی.

         
        • زین الدین گرامی! فرصت تجسّس و مطالعه مقالات مورد اشاره شما را ندارم و با توجه نوع نوشته های شما که از نظر من مخدوش و مبتنی بر اطلاعات نادرست و برداشت های نادرست هست و این مطالب کوتاهی که اینجا نوشتید ،نمی توانم با شما موافق باشم و اینجا فقط کوتاه به همین نکات ذکر شده اکتفاء می کنم:در اینکه آیا دموکراسی قابل انتزاع از متن شریعت هست یا نیست اختلاف وجود دارد ،من اصراری ندارم که حتما باید دموکراسی از متن دین انتزاع شود تا پذیرفته شود،از نظر من همین که دموکراسی روش و سیره عقلاء است ،همین کفایت می کند که مورد امضاء و تایید شارع باشد،چیزی که هست یکی تبیین درست دموکراسی ،و دیگر نحوه انطباق آن با مسلّمات شرع و دستورات دینی در جامعه ای هست که ایدئولوژی آنها اسلام است و از طرف اسلام موظّف برعایت دستورات فردی و اجتماعی هستند.
          دموکراسی اجمالا یعنی حکومت مردم بر مردم،بتعبیر دیگر مردم سالاری و اینکه زیر بنای تاسیس حکومت و همه ارکان آن رای و انتخاب مردم باشد،بنابر این این شیوه از حکومت داری از نظر حاقّ مفهوم ارتباطی با سرمایه داری یا سوسیالیزم ندارد،اصل منشا تاریخی دموکراسی در یونان و آراء ارسطو بوده است،که بتدریج بالنده تر شده است،و سرمایه داری یا سوسیالیزم نیز ممکن است به انتخاب مردم باشد،بنابر این در خود لغت یا مفهوم دمکراسی،سوسیالیزم یا کاپیتالیسم وجود ندارد.
          من بحثی از نیّت انسانها نکردم،اشاره کردم که در بحث تاریخی تاسیس جمهوری اسلامی ایران بر اساس رای مردم،گویا شما به دموکراسی و رای مردم بهائی نمی دهید که دائم حکومت دینی و جمهوری اسلامی را نفی می کنید،بحث من این است که اسلام بلحاظ تاریخی و بلحاظ محتوای متنی ،به امر اداره جامعه و حکومت داری عنایت دارد و ادعای جدایی دین از سیاست یا لزوم چنین جدایی ،ناشی از نا آگاهی از محتوای تعلیمات اسلامی است.
          از این مطالب روشن شد نادرستی این گزاره شما که فرمودی:
          “در واقع روش دمکراسی، شیوه مخصوص سرمایه داری در مرحله ای خاص و انحصاراً در میان کلان سرمایه داران یا کار گزاران سیاسی آنان اجرا میشود”.
          (پایان)
          چون اولا معلوم شد در اصطلاح و مفهوم و لغت دموکراسی ،بهیجوجه “شیوه مخصوص سرمایه داری”لحاظ نشده است و دموکراسی یعنی صرفا حکومت مردم بر مردم از طریق انتخاب آزاد ارکان قدرت.
          ثانیا:اسلام با اصل سرمایه داری مخالفتی ندارد که شما با تداخل مفهومی “سرمایه داری” و “دموکراسی”بدنبال اثبات ناسازگاری بین دین و دموکراسی باشید.
          در این مورد جزئیات دیگری هست که اگر زمینه طرح آن پیش آمد تقدیم می شود،بنابر این شما مطالب قبلی خود را مسلّم الصحه نگیرید.

           
  88. مزدوران اجنبی در رسانه های سپاه (تسنیم-رجا-فارس-روزنامه خراسان-شهرارا و ….)
    این مزدوران کینه ای به ایران و ایرانی اکثرا افغانی و تعدادی عراقی و پاکستانی هستند ضمن ربودن یک فرصت شغلی جوانهای ایرانی
    مشغول ۱- تفرقه بین مردم ایران ۲- دفاع از منافع افغانستان و دیگر دولتهای متبوع خود ۳- جنگ افروزی بین ایران و امریکا و عربستان با ایجاد جو انقلابی هستند.۴- ماله کشیدن بروی جنایات افغانها و عادی سازی حضور میلیونی انها هستند.
    در حالیکه کشورشان افغانستان در اشغال بیگانه است مدام دم از دفاع حرم-خالی- میزنند!!

     
  89. علی زین الدین

    چار پایی بر او کتابی چند
    1:45 ب.ظ / جولای 23, 2017
    ما خیال میکردیم یه //// خل تو این سایت……..

    چطور است از روش شما پیروی کنیم و به فحاشی توهین به هم بپردازیم؟ به مصداق اینکه« از کوزه همان برون تراود که در اوست » تا زبان گشوده ای همزمان به چند نفر توهین کرده ای! گر چه بنده با سید مرتضی اختلاف نظر دارم، ولی ایشان برای کلمه به آنچه میگوید سالها زحمت کشیده و از اخلاق و آیین و ادب آنقدر فرا گرفته که زبان و قلم را حتی به وهن هتاکان نیالوده. اگر حرف حسابی داری فضای کافی برای شما هم هست، مطلبی هم که نمیپسندی نخوان!

    بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
    یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش. « حافظ »

     
    • چار پایی بر او کتابی چند

      نوشته ای که : ” اگر حرف حسابی داری فضای کافی برای شما هم هست، مطلبی هم که نمیپسندی نخوان!” . برای تو حرف حسابی چیزی از جنس همان مزخرفات شدیدا آلوده به خرافاتی است که مدام تکرار کرده ای که گفتنشان کار من نیست یعنی در واقع نمی دانم که بتوانم بزنم .اما آدم “عاقل” ( “عاقل” مودبانه بیعقل است که برای اینکه مرا به بی ادبی متهم نکنی به کار بردم و در ادامه هم از چنین روشی استفاده خواهم کرد ) چه طور میشود مطلبی را پسندید یا نپسندید قبل از آ ن که آنرا بخوانیم که میگویی ” مطلبی هم که نمیپسندی نخوان!” اما از این جزئیات که بگذریم میرسیم به این که چرا من تو را مثل سید مرتضا // / خل نامیده ام . /// خل معنای دیگرش خل و چل , نادان , احمق , یاوه گو , چرندباف , ابله , نفهم و نظیر این هاست و من در واقع ملایم ترین آن ها را در مورد تو و سید مرتضی به کار بردم و دلیل این کارم هم این است که هردوی شما کارتان زدن حرف های بی اساس است ,حرف هایی که بر موهومات استوارند , دعاوی غیر قابل اثباتند .به همین مزخرفات اخیرت خطاب به سارا نگاه کن . درستی یکی از ادعای مطرح کرده ات را نمیتوانی اثبات کنی . مثلا درستی این که میگویی ” فرشتگان در واقع همان رشته های مختلف علومند که رام بشر میشوند ” را چه طو ر میخواهی ثا بت کنی ؟ . وقتی میگو یم که حرفهایت بر موهومات استوارند بی دلیل نمیگویم . این دنیای مالیخولیایی تو ,که پر از جن و پری و خدایی که کارش فرستادن جن و پری ها به سوی انسان هاست , به خوبی در این که نوشته ای :” فرشتگان در واقع همان رشته های مختلف علومند که رام بشر میشوند، همین رام شدن و تقدیم اسرار خود به انسان به نوعی تسلیم و سجودشان به انسان محسوب میشود. علوم در ذات خود جز آنچه خود دارند چیزی دیگر برای گفتن ندارند و نمیدانند، اگر هر یک از رشته های علوم را، مثلاً دانش فیزیک را مثل یک فرشته تصور کنیم،این فرشته ی فیزیک تنها حامل اسرار فیزیک است و فقط ویژه گیهای آن علم را در درون خود دارد و از بیولوژی و هر انچه غیر از فیزیک است بیخبر است و این یعنی فرشته ای بنام فیزیک، که فقط اسرار فیزیکی میداند ( همانها که خداوند به او تعلیم داده ) ” نشان داده میشود . این ها چرند نیستند ؟ این ها مزخرف نیستند؟ این کار توی “عاقل” نامش اشاعه موهومات نیست ؟ حالا یعنی آمده بودی سارای ” نادان ” را از جهالت بدر آوری با این مزخرفاتت ؟ . اشکال بزرگ تو و سید مرتضی همین بیخبری از جهالت خودتان از یک سو و جاهل پنداشتن دیگران از سویی دیگر است و این که باور کرده اید که ماموریتی الهی برای ارشاد “گمراهان” دارید .
      در نوشته ات خطاب به سارا مزخرف بسیار زیاد است ( در واقع همه اش چرند است ) و من در فرصت های دیگر به ادعاهای بی پایه دیگرت اشاره خواهم کرد . لطف کن در نوشته هایت از اشعار شاعران به عنوان ” شاهد ” بر درستی یاوه هایت استفاده نکن . خانه افکارت از پایبست ویران است و تو به نقش و نگار آ ن ها دل خوش کرده ای ؟

       
      • جناب چارپایی بر….!

        من در مورد نقدت به جناب علی زین الدین که فرشتگان الهی را که بر اساس برهان عقلی و گزارش شریعت، موجوداتی حقیقی و عینی هستند و قوایی در جهان ماده و ماوراء ماده هستند که جهان را بامر تکوینی الهی تدبیر می کنند و نظم جهان را حفظ می کنند،عبارت از همین علوم تجربی (که یافته های منسجم و جمع آوری و تنظیم شده توسط انسان است) دانسته بود با تو موافق هستم و من هم می خواستم نقدی بر این احتمال خلاف منطق وحی و کتاب و سنت بنویسم که سفر پیش آمد و فرصت نشد،اما می خواهم به چندنکته در مورد این نوشته ات اشاره کنم.
        نکته اول اینکه: شما لابد انسان هستی که اینجا می نویسی و احتمالا از انسان های شناسنامه دار این سایت هستی که می نویسی،و حق هم داری بنویسی و نقد کنی و نفی و اثبات کنی ،سخن کسی را بپذیری یا نپذیری،پس چه نیازی هست که از نام معمول انسان وار خود اعراض کرده خود را از درجه انسانیت تنزل داده به درجه چهار پایی فرو کاهش دهی؟

        نکته دوم اینکه:شما فرض کن من یا زین الدین خل یا دیوانه هستیم و همه یا بخشی از مطالب ما غلط یا نادرست است و هرچه شما می گوئی یا می فهمی درست و مطابق با واقع خارجی است ،حال چه نیازی است که اینطور قلم را بصورت شلاقی در دست یک چهارپا فرض کرده و بر فرق بنده و علی زین الدین بکوبی و اینطور کینه جویی کنی؟ مطالب شما فرضا همه درست و مطالب ما فرضا همه مزخرف ،توهم و خلاف واقع،آیا انسانیت اقتضا می کند خود را تنزل داده و پشت نقاب چارپا مخفی شده و با این لحن با مخاطب و مخالف خود سخن بگویی؟شما که وانمود می کنی اهل علم و منطق و استدلال و اقامه دلیل بر نفی سخن مخالفت هستی ،و البته استدلال هم می کنی و سخن زین الدین را نفی می کنی،حال چه نیازی هست اینطور با خشونت کلامی و شلاق بدست طرف گفتگو را لابلای ردّیه بر سخن او بنوازی؟

        نکته سوم اینکه: شما الان درحال گفتگو با علی زین الدین هستی و درصدد تحقیر او هستی و اینکه همه مطالب او باطل است (که البته من با این رویکرد دگماتیک و خود حق پندارانه و غیر اخلاقی مخالفم) چه نیازی هست که با چهارپا خواندن و تنزل شخصیتی خود،از فرد دیگری (یعنی بنده سراپا تقصیر) به درشتی یاد کنی و او را بالفاظ تند،زشت و شماتت آمیز بنوازی؟ این آیا از خصوصیات انسانی انسان است یا از یا از خصوصیات سباع و درندگان و چهار پایان؟ آیا اینگونه از شکست در بحث های پیشین جدا شده و تشفّی و تسکین می یابی؟

        و نکته چهارم اینکه:من آماده هستم در همه آن چیزهایی از مطالب من که آنها را بمزخرفات و توهمات و امور نادرست نسبت می دهی با تو گفتگو کنم بی آنکه ذره ای از این نسبت ها و زشتی های در الفاظ را بتو نسبت دهم،مشروط بر آنکه پوست یا نقاب عوض نکنی و با همان نام ثابت همیشگی بنویسی و از ادب در گفتار خارج نشوی،زیرا که ادب در گفتار ،استحکام در سخن و استدلال ،و ثبات در شخصیت از خصوصیات واقعی انسان است ،و انسان خوب نیست برای تشفّی یافتن های گذرا ،گوهر انسانی خویش را تنزّل داده با تغییر وضعیت از انسان و انسانیت به مقام چارپایی ، هم خود را تحقیر کرده و هم اینگونه به همنوع خود (هرچند مخالف صد درصد) یورش برده با نیش زدن او را تحقیر کند.
        خدایت ترا انصاف دهد

         
  90. کورش

    1-.تنها مرد مقتدر جهان بود که یک همسر داشت.
    ۲.تنها مرد جهان بود که برده داری را برانداخت و خودش برده و کنیز نداشت.
    ۳.تنها مرد جهان بود که به ایین دیگر مردمان اهانت نکرد وانان را گرامی داشت.
    ۴.تنها مرد جهان بود که به یاری مظلومان پرداخت وهیچگونه چشم داشتی به انان نداشت.
    ۵.تنها مرد جهان بود که به همسر دشمنش تجاوز نکرد و او را گرامی داشت و نگهبانی برای او نهاد تا اورا حفظ کند.
    ۶.تنها مرد جهان بود که در اوج قدرتش بار عام میداد تا ضعیفترین و فقیر ترین مردمانش اورا ببینند و هر خواسته ای دارند او بشنود.
    ۷.تنها مرد جهان بود که دشمنانش را بعد از شکست گرامی داشت وانان را نمیکشت تا بدانند مهر آریایی یعنی چه.
    ۸.تنها مرد جهان بود که دوسوم جهان را فتح کرد و هرشب نان و بادام کوهی و ماست میخورد زیرا خوراک ضعیفترین مردمان بود.
    ۹.تنها مرد جهان بود که هیچگاه دروغ نگفت و همیشه دروغگویان و چاپلوسان را شماتت میکرد.
    ۱۰.تنها مرد جهان بود که هیچکدام از دوستان خود را در کار حکومتی نگمارد ( بخشی از وصیت این انسان بزرگ)
    پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.
    به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید

     
    • ۱۱- ناشناس تنها کسی نیست که کارش پراکنده کردن قصه های دروغ است.
      ۱۲- نا شناس تنها کسی نیست که رندانه به بهانه بزرگداشت کوروش میخواهد /// را آدم کش و متجاوز نشان دهد . ( کی ما نع تو ست برادر خوب واضح بگو که /// این کار و اون کار رو کردند دیگه چرا یه مشت دروغ به نام کوروش سر هم میکنی ؟ تو با کوروش تو یه خانه زندگی میکردی که میگویی ” شب ها نان و بادام کوهی و ماست میخورد” ؟ و از او پرسیدی چرا و او گفت : ” زیرا خوراک ضعیفترین مردمان ” است ؟ و یا می بافی که : ” تنها مرد جهان بود که هیچگاه دروغ نگفت ” و یا بقیه ” تنها مرد ” های من در آری ” آریا یی ” های خیال باف از قدرت رانده شده گریان و نالان و در به در . مگر این آریایی بازی ها آ ن وقت هم بود ؟
      ۱۳- اگه او ” .تنها مرد جهان بود که هیچکدام از دوستان خود را در کار حکومتی نگمارد ” پس عمه و خاله تو برایش کشور گشایی و غارت میکردند و مالیات میگرفتند ؟ دوستان کوروش چه کار میکردند پس ؟ باغبانی و گلکاری میکردند ؟
      ۱۴- پس آن وقت هم تجاوز به همسر دشمن رایج بوده که میگویی : ” تنها مرد جهان بود که به همسر دشمنش تجاوز نکرد و او را گرامی داشت و نگهبانی برای او نهاد تا اورا حفظ کند. ” . حال سئوال این است که تو از کجا میدانی که او بر عکس “هوخشتر” پسر خاله اش بند شلوارش سفت بود ؟ مگر تو دائما با او بودی؟
      این حرف ها هم نظیر همان پرت و پلا های رایج بین شیعه هاست که مثلا /// شب ها کیسه نان و خرما بردوش تو کوچه ها بو میکشید کی شام خورده و کی نخورده . این ها یه مشت افسانه اند که رندان برای خالی کردن جیب ابلهان سر هم کردند که مفت ببرند و بخوردند .

       
    • ناشناس گرامی
      این اطلاعات را شما از کجا آورده اید؟
      کورش یا سیروس ، بنا بر تورات ، یا کتاب قدیم ، یهودیان برده و در اسارت بابل را آزاد کرد و بنا بر نوشته هرودت یا گزنفون می توان از رفتار تاریخی کمی اطلاعات بدست آورد و ما در پاسارگارد شاهدیم که پادشاهان ملل مختلف که با قد یکسان و برابرحکاکی شده اند،و هدیه یا مالیات به پیشگاه دربار می آورند و این رابطه آزاد و برابرملل با شاه شاهان را نشان می دهد.

      در حالی که در حکاکی های سنگی بابلی و آسوری ، پادشاه یک سر و گردن از همه بزرگترو یک پایش روی سر پادشاه مغلوب دیگر است.
      سربازان پارسی در هنگام جنگ ،خوراک ساده ای داشتند و رسومی برای تربیت بدنی .”هرودت”
      البته هرودت دروغها/غلو زیادی هم گفته که تنها با بررسی تطبیقی می توان به نتیجه ای رسید.

      باید از غلو دروغ پرهیز کرد. کوروش کسی بود که ایران را یکپارچه کرد ومی توان گفت دین بهی راهنمای او بود .
      آرامگاه کوروش بر روی شش پله که همان شش امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند.

      بهمن: وُهومن – منش نیک – نگهبان جانوران.
      اردیبهشت: بهترین اشه – نگهبان گیاهان و مرغزار ها.
      شهریور: نماد فرمانروایی نیرومند الهی – نگبهان فلزات و فرّه و شهریاران دادگر – فرشته‌‌ی مهربانی و جوانمردی
      سپندارمذ: اسفند – آرمیتی – دارنده خرد کامل
      خرداد: هوروتات – رسایی و کمال – نگهبانان آب – نابودگر دیو مرگ
      اَمرداد: مرداد – نماد بیمرگی و جاودانگی

       
      • فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
        سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر

        هی به خودمان امیدواری میدیم که اگه خدا بخواد و چشم شیطون کور , که نبینه و خراب کاری کنه , این دیگه آخرین آریائیه باز فردا یکی دیگه شون سر و کله اش پیدا میشه .
        میفرماید : ” کوروش کسی بود که ایران را یکپارچه کرد ومی توان گفت دین بهی راهنمای او بود ”
        یکپارچه کردن معنایش این است که کشوری با مرز های مشخص به علتی , مثلا هجوم بیگانگان یا شورش جدایی طلبانه مردم بخش هایی از آن, مرزهایش تغیر میکنند و یکی پیدا میشود و بخش های از دست رفته را باز پس میگیرد. مگر غیر از این بوده که تا همین دویست سیصد سال پیش کشور ها مرز های مشخصی نداشتند و هر سرزمینی دست کسانی بود که زورشان بر همسایگان خود میچربد ؟ و دائما این سر زمین ها دست به دست میشدند؟ کوروش کدام سرزمین را یکپارچه کرد ؟ این سرزمین ها مال “ایرانی” ها بودند؟ اصلا ایرانی ها کیا بودند؟ چیزی به اسم ایرانی اصلا وجود داشت؟
        میفرماید : ” آرامگاه کوروش بر روی شش پله که همان شش امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند ” (قرار دارد)
        لابد اگر ده پله داشت میفرمودید که آرامگاه کوروش بر روی ده پله که همان ده امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند (قرار دارد ) و اگر اصلا پله نداشت میفرمودید که
        آرامگاه کوروش بر روی هیچ پله ای قرار ندارد همان طو ر که کورش در زندگانی خویش خود را بر کسی برتر نمی شمرد . ول کنید این افسانه ها را و این ناله های جگر خراش بازندگان را . این رویای تشکیل مجدد امپراتوری هخامنشی و ساسانی را رها کنید و خودتا ن را به خاطر شکست از اعرا ب این قدر عذاب ندهید . بسیاری از مردم سرزمین های دیگر رارا هم ما شکستیم و غارت کردیم و رنج دادیم . منظورم اینه که ما خودمان هم همچین مهربان و بیعلاقه به سرزمین دیگران و ثروت آ ن ها نبودیم . در آ ن روزگار در همه جا این طور بود که هر قو م و قبیله ای که زورش بیشتر بود قبایل دیگر را غارت میکرد و سر زمین های آ ن ها را میگرفت. ما کردیم و دیگران هم کردند . این قدر خودمان را به خاطر شکستهای گذشته مان عذاب ندهیم . به جلو نگاه کنیم و خطرات فراوانی که هم اکنون در کمین ماست مبادا که فردا فرزندانمان بر شکست های امروزما ن بگریند .

         
  91. دارا از شیراز

    سوال از سید مرتضی
    حالا در مورد حجاب دختر 7 ساله و پسر 12 ساله درست. لطفا راهنمایی بفرمایید شتر و الاغ چه لباسی بپوشند که مورد تجاور مسلمین قرار نگیرند و گنههکار هم بحساب بیایند.

     
  92. آقای نوریزاد ، مدتیست از درج مطالب من که حتی در مقایسه با نوشته های دیگران خطری نداردبرای شما ، خودداری میکنید . بعنوان اعتراض به این تبعیض و سانسور نامفهوم ،برای مدتی سایت شمارا ترک میکنم .

    ————

    درود دوست گرامی
    هیچ مطلبی از دوستان حذف نمی شود مگر این که ناسزایی در آن باشد. اگر مطلب شما ناسزایی نداشته حتما باید منتشر می شده. لابد اساسا ارسال نشده
    سپاس

    .

     
  93. محمد نوری زاد

    باز نشر یک نوشته ی قدیمی
    محمد نوری زاد

    ——

    البته شوخی می فرمایند آقای دکتر

    یک: به جناب مصباح یزدی و آیت الله هایی چون وی باید حق داد که همچنان بر طبل فاجعه بکوبند و از مردم بخواهند با سر به سنگِ بن بست های اسلامیِ آنان بکوبند و هیچ ” چرا” یی بر زبان نیاورند. سابق بر این، دانشگاه ها از یک جور آرامش جمعی بر خوردار بودند. دختران و پسران در کنار هم درس می آموختند و با هم رقابت می کردند و با هم دوست می شدند و چند نفری نیز همدیگر را بر می گزیدند و به زیر یک سقف می رفتند و ازدواج می کردند. هرچه که بود، آرامش بود. نه این که مثل امروز برای پسران و دختران فضایی مجزا بر آورند تا مباد حسّ انسانی شان بجنبد و آشفتگی ای در بساط روانی شان پدید آید. اغلبِ فراورده های آیت الله های ما سر به توی شهواتِ جنسیِ مردمان دارد. بسیاری از آیت الله ها با شاخص قرار دادنِ حس های فرو کوفته یِ حوزویِ خود به خلق فتاوا می پردازند. و چون با دنیاهای درست ارتباطی نداشته اند و ندارند، اسلامشان بیش از آنکه به فهم مخاطب بنگرد، به شاخصه های شهوانیِ مردم خیره مانده است. اساساً این همه قیل و قال آیت الله ها برای حجاب بانوان نیز از همین منظر شهوانی است. که: مباد احساسی بجنبد و رعشه ای بر تنی افتد و افلاک را به ارتعاش اندازد. جناب مصباح، تازگی ها نیز بر تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها اصرار ورزیده و این جدایی دختران و پسران را به پیشرفت علمیِ انان ربط داده است. می گویم: این سی و شش سالی که از ورشکستگیِ تحکم های احکامیِ آیت الله می گذرد، نباید آنان را به بازنگریِ فتوای بر خاک نشسته شان ترغیب کند؟

    دو: چندی پیش جناب سید محمد خاتمی رو به نمایندگان هفتاد تشکل دانشجویی فرموده اند: دانشجویان، خود، جامعه و قدرت را نقد کنند. که می گویم: این سخنِ درستی است. دانشجویان اگر به نقد خود، و به نقد جامعه و قدرت نپردازند، حاشیه ی امنی برای ظهور مفسده در هرکجا پدید می آورند. این سخنِ درست، یک سویِ نگفته دارد که اتفاقاً به خودِ جنابِ خاتمی و دوستان اصلاح طلبِ ایشان مربوط است. و آن این که: اگر دانشجویی و دانشجویانی به نقد خود و جامعه و قدرت پرداختند و مثلاً زیر و بالای مفسده های سپاه و بیت رهبری را بر کشیدند و بر طَبَق نهادند و بلافاصله توسط سپاه و اطلاعات، ستاره دار شدند و به زندان رفتند، خودِ جناب خاتمی آیا به مددشان می شتابد؟ سال هایِ هدر شده نشان داده است که جناب ایشان، با فرو شدنِ دانشجویان منتقد به اعماق زندان ها هرگز پای وسط ننهاده اند و کاری نکرده اند. این سخنِ خوبِ جناب خاتمی، نشان می دهد که: ما همگی در مقامِ سخن، چه نیک بر اسبِ توصیه شلاق می زنیم اما در مقامِ عمل، پای اسب مان می لنگد.

    سه: در این سال های هیاهو، تخصصی که حاکمیت در آن به زبر دستی توفیق یافته، دکترانیدنِ آدم های کم بنیه است. دکترانیدن، یعنی به زور و توصیه و تحکم، یکی را که هیچ نمی داند و هیچ نیز نخواهد دانست، به مرتبه ی دکتری نائل آوردن. مثل جنابان علی کردان و محمد رضا رحیمی و علی اصغر پور محمدی و آدم هایی از این دست. یکی از این دکترهای توصیه ای، جناب علیرضا زاکانی است که به مجلس فرو نشانده شده و غوغاهایی دارد برای خودش. تازگی ها جناب ایشان افاضه فرموده اند که: محاکمه و دادگاهی کردنِ سران فتنه منجر به اعدام آنان خواهد شد و این اعدام، پیراهن عثمانی می شود برای جماعتی. این جناب البته این را نگفته که: دادگاهی کردنِ سرانِ فتنه، به شنیده شدنِ سخنان آنان منجر نیز می شود. و در این سخنان، پته های بسیاری منجمله بیت رهبری و آقا زاده ی رهبر و دزدانِ سپاه و اشقیای اطلاعات و مفسده ی آخوندهای حاکمیت و وادادگیِ آیت الله های درباری و چاکر مسلکیِ نمایندگان مجلس بر آب خواهد نشست.

    چهار: یک چند کلمه ای نیز از جناب دکتر ولایتی بشنویم که افاضه فرموده اند: قانون اساسی، ما را از دخالت در امور سایر کشورها باز داشته است. می گویم: این قانون اساسی برای خودش کرده که دست شما را از دخالت در امور سایرِ کشورها مانع شده. شما در این سالها مگر به قانون اساسی بها داده اید که سخن از خط کشی های قانون اساسی به میان می آورید؟ در این قانون اساسی گفته های دیگری نیز هست که توسط شمایان به هیچ گرفته شده. مثلِ : یکی بودن حقوق شهروندیِ رهبر با سایر مردم. و: پاسخگو بودنِ وی در قبالِ مسئولیت های چند بچندی که دارد. شوخی می فرمایند البته جناب ولایتی.

    محمد نوری زاد
    بیست و نهم آذر نود و سه – تهران

     
  94. سلام آقای نوری زاد
    یک خبر بسیار گوارا و مسرت بخش
    امروز، کنگره آمریکا (مجلس و سنا) در مورد متن نهائی تحریم های جدید علیه روسیه، کره شمالی و رژیم ایران به توافق رسیدند. این طرح که قبلا در سنا با 98 رأی موافق و دو رأی مخالف تصویب شده بود، چند هفته در مجلس معطل مانده بود زیرا کاخ سفید خواهان رقیق کردن تحریم ها علیه روسیه بود. در این طرح که بزودی به قانون تبدیل خواهد شد، سپاه پاسداران بعنوان یک سازمان و نهاد تروریستی شناخته شده و در نتیجه، پیامدهای بسیار مهم و منفی علیه سیاست های منطقه ای رژیم دارد و همچنین مانع جدیدی برای ورود سرمایه گذاران خارجی به اقتصاد ایران که تحت کنترل سپاه است ایجاد خواهد کرد. رژیم و سپاه و لابی های خارج از کشوری شان، مدتی است با تهدید های توخالی تلاش میکردند از تصویب این طرح جلوگیری کنند.

     
    • این پست از شماست جناب نوریزاد یا این که کس دیگری با نام شما این را گذاشته؟

      ————

      درود نازنین
      این نوشته را دوستی به اسم حمید که گویا در خارج از ایران است برای من از طریق فیسبوک فرستاده و من برسم امانت از بکار بردن نشانی صفحه ی ایشان پرهیز کرده ام.
      سپاس

      .

       
    • آقا جان ما در این سایت وطنفروش تا دلت بخواهد داریم به تو دیگر احتیاجی نیست ! شاید تو هم همان مزدک خودمانی که مثل بابک جان پلاک عوض کرده ای . باز وطنفروشی مد شد؟

       
  95. دوستی ناشناس

    با سلام و احترام
    مبلغی بسیار ناقابل رو کارت به کارت کردم جهت کمک به هزینه های درمانی به آن دختر خانوم محترم.
    از دوستان و کامنت گذاران عزیز هم تقاضا دارم در صورت امکان بههر اندازه که وسعشان میرسد به آن دختر خانوم محترم کمک کنند.
    تو نیکی میکن و در دجله انداز…که ایزد در بیابانت دهد باز

     
  96. دکتر محسن رنانی: بی توجهی به هزینه‌ مبادله البته همچنان ادامه دارد و اوضاع به وخامت غیرقابل وصفی رسیده است. اگر بخواهید عمق فاجعه را بدانید این مقایسه را در نظر بگیرید: ارزش کل بازار بورس کشور در روزهای آخر هفته گذشته حدود ۳۲۰ هزار میلیارد تومان اعلام شده است. برآوردهای من در سال گذشته نشان می دهد که حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان از سرمایه های ایرانیان در دادگستری و قوه قضاییه زمین‌گیر شده است (این برآورد البته با خطا همراه است چون اطلاعات دقیقی از کم و کیف پرونده‌ها از سوی قوه قضائیه منتشر نمی‌شود و من با اطلاعات غیررسمی این برآورد را انجام داده ام)
    مش قاسم: مبلغ ۲۵۰ هزار میلیارد تومان رو ضرب کنید در نرخ سود بهره بانکی. این مبلغ کم و بیش درآمد حاجی رئیس/* قوه غذاییه (همان جایی که در حکومتهای درست و حسابی بهش میگن قوه قضایه، ولکن در حکومتک اسلامی از آنجا که این قوه منبع بخور بخور یه مشت آخوند دزد شده اسمش رو عوض کردیم به قوه غذائیه) میشه از پولهایی که توی صدها حساب بانکی به اسم خودش میزاره. به این میگن عدل علی وار اسلامی. خدا شاهده اگه من یه دفعه دیگه داستان زن یهودی و مچ بندشو بشنفم بالا میارم.

     
    • مش قاسم تو هم چه ساده ایی! این علی با شمشیر ش پا که هیچی سرها را نگونسار کرد و خانوادهها را به نابودی کشاند و هزاران انسان را در فقر و فلاکت و بدبختی گذاشت. تازه پیروان عدل علی باید به این پرسش پاسخ بدهند که علی با 35 بچه و چندین ضعیفه در خانه و صیغه …چگونه معاش میکرده. حکایت دوست گرامی از اول تا بحال بخور بخور و بکش تا بخوری بوده! آخوند اسلام را خوب فهمیده ولی مردم ما عادت به ادرس عوضی دادن و فریب دادن خود دارند. جالب ست که به سایتها ی به اصطلاح مخالفان هم که وارد می شوی زبان همان زبان حکومتی است! 40 سال گویا کافی بوده تا حاکمیت نه تنها ترس و وحشت و دزدی و اختلاس و دروغ و آدم کشی را عادی کرده و اخلاق اسلامی اش را که چیزی جز دروغ و دزدی و خرافات و ادمکشی و زور گوئی و ایجاد رعب و وحشت نیست حاکم کند بلکه روش گفتگو را هم به دلخواه خود به مردم زورآور کند.

       
  97. آمار صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد در سال ١٩٧٧ تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی تقریبا نصف ایران بود. در سال ۱۳۹۵، تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی به ۵٫۶ برابر ایران رسیده بود. در همین بازه زمانی عملکرد اقتصاد ترکیه ۲٫۹ برابر، مالزی ۳٫۸ برابر، برزیل ۲٫۴ برابر و چین ۲۰ برابر بهتر از عملکرد اقتصاد ما بوده است.
    مش قاسم: ۱- طبق آمار صندوق بین‌المللی پول اگر تولید ناخالص داخلی سرانه رو مبنا قرار بدیم، حکومت قبلی در حوزه اقتصاد دوبرابر بیش از کره جنوبی توانا بوده. اگه حکومت اسلامی بر ما نازل نشده بود خدا میدونه ما کجا بودیم؟ ۲- ۴۰ ساله که دولت-دزدان اسلامی گوش ما رو کر کردن با تعریف از خودشون.۳- اون اولی گفت هم این دنیامون رو درست میکنه هم اون دنیامون رو. …(سه نقطه از مش قاسم)ید به هر دوش. هر روز دریغ از دیروز. و هنوز اینا همچین حرف میزنن که انگار شاخ غول شیکوندن. اینا هیچ نیستن غیر از یه مشت دزد، آدمکش، جنایتکار، شیاد، شامورتی.

     
  98. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    حلال_حرام_شرع_قانون

    همه کس حق و باطل و حلال و حرام را تشخیص میدهد,حتی حیوانات!!!!!

    روزی داشتم گوشت خرد میکردم
    ( حدود 2/5 سال پیش),گربه ای بو کشید و آرام نزدیکم شد و گفت:میو. تکه ای گوشتش دادم,خورد و باز هم گفت:میو. تکه ای دیگرش دادم,باز خورد و باز میو کرد,در مجموع سه تیکه گوشتش دادم,گرسنه بود و نمیرفت,پایم را زیرش کردم و طوری که آسیب نبیند قدری پرتش کردم ,در چشمانم زل زد، به پاهایم پیچید و نرفت, گوشت کیلویی ۳۷۰۰۰ تومان برای من ارزان نبود که بدون دغدغه گربه را سیر کنم,سر و کله گربه ای دیگر هم پیدا شد,بلند شدم و مقداری از گوشتها را جا گذاشتم و به اتاق رفتم و رفتار گربه ها را تحت نظر گرفتم گربه دوم آمد و تکه ای برداشت ,خود را نشانش دادم ترسید، دست پاچه شد,با عجله به دور خودش چرخید,آخرش هم مثل فشنگ در رفت,فرار کرد و گم شد,اما گربه اولی منتظر بود که خودم گوشتش بدهم,و خودش بر نمیداشت, مقداری از گوشت را گذاشتم و خودم را قایم کردم,دقایقی گذشت,ولی باز هم خودش بر نداشت,کم,کم,حوصله اش سر رفت,و در نیم متری گوشتها گرفت خوابید,۳۶ دقیقه صبر کردم,بعد خود را به گربه نشان دادم,بلند شد و میو کرد,از گوشت باقیمانده تکه ای دیگرش دادم ,خورد و باز پنهان شدم,آمد و رفت,روی زمین بو میکشید ,حتی جایی که گوشت روی موزاییک ها افتاده بود را لیس میزد,ولی به گوشت نزدیک نمیشد ۲۳ دقیقه دیگر گذشت,حوصله ام سر رفت و باقیمانده را پیشش گذاشتم خورد و دور دهانش را لیسید و به خود کش و قوسی داد، کمی به آرامی گردش کرد و رفت)فهمیدم حیوانات هم حق و باطل و حلال و حرام را میفهمند و تشخیص میدهند,یعنی تشخیص حق و باطل و حلال و حرام و گناه و ثواب را هرکس در فطرت و ذات خودش دارد,حتی حیوانات!!

    اصل شرع همانست که مردم خود بر اساس نیازهایشان قوانین بنویسند. آخوندها با شرعیاتشان جامعه را دچار صدها تناقض کرده اند. تیغ شرعشان فقط سر ضعیفان را میبرد! قوانین شرعیشان به مانع پیشرفت کشور و مزاحم زندگی مردم تبدیل شده است!

     
    • یعنی تشخیص حق و باطل و حلال و حرام و گناه و ثواب را هرکس در فطرت و ذات خودش دارد,حتی حیوانات!!
      …………
      جناب زین الدین بزرگترین مشکل بکار بردن و رواج دادن همین کلمات در جامعه و ذهن مردم است. اصلا بفرمائید حرام و حلال چیست؟
      از نظر کی؟ گناه و ثواب یعنی چی؟ جوامع بشری قوانینی دارد که چنانچه برخلاف آنها رفتار کنید مجرم ید. یعنی قانون را زیر پا گذاشته اید. گناه و ثواب و حلال و حرام کلماتی یا مفاهیمی است که در دین رایج اند برای ترساندن مردم و از نظر روحی برده و بنده ساختن آنها چنین کلماتی اصلا بار قضائی ندارند. چون آنچه در اسلام گناه و یا حرام محسوب شود در ادیان و باورهای دیگر کاملا حلالند. بهمین جهت در جوامع سکولار قوانینی بشری برای مشکلات و گرفتاریهای بشری بوجود آورده اند. طرف اگر دزدی کند یا آدم بکشد …مجرم است نه گناهکار! دزدی کرده و یا رشوه گرفته و یا از خزانه عمومی برداشته …مال دیگری را برداشته نه حرام خورده! چون اگر مال دزدیده شده را حرام بدانیم و دزد و اختلاس گر را حرام خوار بدانیم با زبان آخوند و متدینن حرف زده ایم و ناچاریم که خیلی از اراجیف دیگر شان مثل حرام زاده و نجس …را هم که نمود تبعیض و تحقیر در جامعه است بپذیریم. در دنیای امروز قوانین متمدنانه و مترقی هست که با گذشت زمان هر روز هم کاملتر و بهتر می شود. در چنین قوانینی خدا و باور و اعتقادات در حریم عمومی جائی ندارند بلکه مربوط به حریم خصوصی اند و جزئی از حقوق انسانی هر فردی درجامعه اند و قابل احترام مسلما تا زمانیکه در همان حریم خصوصی خود بمانند. زیر بنای قوانین جوامع سکولار هم انسان بدون هیچ اما و اگری و حقوق انسانی است نه دستوران فلان دین و باور و کتاب …

       
    • الان در جمهوری اسلامی منتخب قاطبه مردم مسلمان ایران ، همینطور هم هست! مردم سیستمی را انتخاب کرده اند،نمایندگانی را بعنوان مجلس قانون گذاری بر می گزینند و برای ایجاد و حفظ نظم و عدالت در جامعه،قانون وضع می کنند و برای پرهیز از مخالفتِ قوانین وضع شده با قوانین کلی شرع که در کتاب و سنت وجود دارد، آنرا توسط شورایی متشکل از اسلام شناسان و حقوقدانان کنترل می کنند،پس قانون گذاری توسط مردم بر اساس نیازهایشان وجود دارد.
      اما اگر مقصود از این گزاره که “اصل شرع همانست که مردم خود بر اساس نیازهایشان قوانین بنویسند”.
      این باشد که همه قوانین عبادی و معاملی و فردی و اجتماعی موجود در قرآن و سنت نبوی را دور بریزیم و خودمان بعنوان و از جانب شرع قانون کلی بنویسیم،این چطور با پذیرش اسلام و ایمان به پیامبر جمع می شود؟! و چطور با ادعای مسلمانی قابل جمع است؟! و اساسا اگر بنا بود که شرعی بیاید بعد قوانین آن تعطیل شود و قانونگذاری دربست بخود مردم واگذار شود،پس اساسا آمدن شریعت از اول لغو بود! اصلا آمدن شریعت برای چه بود؟! برای کنار گذاشتن آن ببهانه پزیشن های روشنفکری یا گرایشات عرفانی؟! خصوصا شریعتی که مدعیست خاتم (پایان دهنده یا پایان) شرایع الهی است.
      پس کنار گذاشتن قوانین کلی الهی که در کتاب و سنت هست،هم مستلزم لغو بودنِ نزول شریعت است و هم با ادعای مسلمانی ناسازگار است.ضمن اینکه آخوند و روحانی نه تشریع می کند نه قانون گذاری،چون آخوند یا روحانی بعنوان کارشناس متخصص دین،تنها بر اساس سنجه هایی که در خود کتاب و سنت هست و بر اساس سنجه عقل،قوانین و احکام الهی را براي غير كارشناسان “تبیین” می کند نه “تشریع” و فرق هست بین تبیین کارشناسیِ شریعت و قوانین شریعت،با “جعل و وضع و تشریع و تاسيسِ” قانون بعنوانِ شریعت ،از اینجا معلوم شد که در گزاره پیش گفته، تعبیر من درآوردیِ “اصل شرع” که بهانه نفی کارشناسی تخصصی دین است ،معنایی جز ” اِعمال سلیقه شخصی” ،”گریز از شرع و قوانین شرع”،و در نهایت معنایی جز “کنار گذاشتن شرع و تبعیت از هوای نفس” ندارد،همان که در وحی فرمود: “أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ …”الجاثیه/23 :پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده‏…الخ.صدق الله العلی العظیم.

       
  99. باز من آمدم تا ببینم چه می کنید نوری زاد!!!

    افسوس و صد افسوس که طبق معمول حرفهای صد من یه غاز!! پیامهای من را که بیاد داری بابا جان!! دیدم چهارپنج تا پست جدید زده ای و تعجبی نداشت که فردی چون تو که نون بسیجی بودنش را از کف دست آخوندها و پاسدارها خورده از اطلاعاتی های دیگر دفاع کرده باشد! منظورم پست قبلی بود! مریم میرزاخانی هر پخی بود یک اطلاعاتی جیره خوار رژیم بیشتر نبود و افسوس که آمریکایی ها نیز این موضوع را نفهمیده بودند!!! میدونی من فکر می کنم در زمانه حال ادم درست و حسابی که سرش به تنش بیارزه کم پیدا میشه میدونی چرا؟ چون خون بسیاری از این مردم در شیشه عمر آخوندها و پاسدارها و دیگر اطلاعاتی های رژیم ریخته شده تا بلکه از برکت تملق و چاپلوسی نون بخور و نمیری بدست بیاورند و مانند بابای آتنا کوچولو مبادا شکم گرسنه سر به بالین بگذارند و مبادا بقول آخودکان غربتی مانند این بیچارگان حاشیه نشین بشوند و افسوس که در گاه نوشته های تو صحبتی از آتنا کوچولو نبود!!! دلیلش را من برایت بگم!!! باز هم برای فردی چون تو که بسیار بچه دوست نیز هستی عجیب است حرفی از وی در اینجا نیاورده باشی!

     
    • راد مرد سر زمین آفتابه

      رهگذر عزیزتر از جانم کجا بودی تا حالا ؟ چرا این قدر دیر به دیر قدمت را بر چشم ما میگذاری ؟ این نوریزاد که هیچ پخی نیست وقتی تو نیستی حسابی گرد و خاک میکنه تو که ما در پخ کبیر بودنت هیچ شکی نداریم باید زود به زود به ما سر بزنی و افسار این نوریزاد رو بکشی . این میرزاخانی را از کجا فهمیدی که مامور بوده ؟ میگی که حتی خود آمریکایی ها هم اینو نمیدونستن تو از کجا فهمیدی؟ بابا ایوالله تو دیگه چه پخی هستی ! کار با اون “راد مردان سر زمین آفتابه” به کجا کشید؟ دیگه خبری نمیدی از اونا نکنه تق قضیه اونا هم در آمده؟ جنگلی , منگلی , کاهدونی جایی رو تازه گی ها آتیش نزدن؟ ما که هر چه سعی کردیم با اونا تماس بگیریم نشد چون معرف میخوان که پخی باشه اونم از نوع گندش . بیا بالاغیرتا معرف ما بشو ! من سنه گربان .

      ————

      درود دوست گرامی
      توهین را با توهین پاسخ ندهیم. همان طنز نهفته در نوشته ی شما کفایت می کرد.

       
  100. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    دو گفتگو در دو موضوع

    1- فرياد اعتراض كارگران و بازنشستگان شركت نيشكر هفت تپه ؛ ما گرسنه ايم! در گفتگو با فرزند بيكار يكي از بازنشستگان
    http://radio-neda.blogspot.com/2017/07/blog-post_21.html

    2 – موج كم سابقه اعدام در زندان هاي كشور؛ بيش از 5 هزار نفر در صف اعدام ! در گفتگو با دكتر محمود اميري مقدم سخنگوي سازمان حقوق بشر ايران
    http://radio-neda.blogspot.com/2017/07/5.html

     
  101. در صورتی که وقت دارید این گزارش را بخوانید:

    http://www.bbc.com/persian/iran-features-40662795

    قسمتهایی از این گزارش بدین شرح است:

    “…محمد بهبهانی و ابوالقاسم کاشانی همواره متهم بوده‌اند که در کودتای ۲۸ مرداد از سازمان‌های جاسوسی آمریکا و بریتانیا پول گرفتند و دسته‎های مردانی چون شعبان جعفری و طیب حاج رضایی را به طرفداری از شاه به خیابان‌ها آورند تا مقدمه کودتای ارتش را فراهم کنند.
    مجموعه اسناد جدید دولت آمریکا نشان می‌دهد که کاشانی ماه‌ها قبل از وقوع کودتا با سفارت ایالات متحده و ماموران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در تماس بوده است؛ هرچند این اسناد ثابت نمی‎کند که او به طور مستقیم در طرح کودتا شرکت داشته یا از‌ آمریکایی‌ها پولی دریافت کرده باشد.
    ولی اسناد در مورد عملکرد محمد بهبهانی صراحت بیشتری دارد. یک سند فوق‌سری که مدتهاست در آرشیو ملی ایالات متحده از حالت طبقه بندی بیرون آمده (ولی دولت آمریکا آن را در مجموعه اسناد جدید کودتای خود نیاورده) حکایت از ‌آن دارد که چند روز قبل از تلاش نافرجام شب ۲۴-۲۵ مرداد برای کنار زدن مصدق با فرمان شاه، سفارت آمریکا در تهران مبالغ زیادی پول به عوامل خود از جمله محمد بهبهانی پرداخت کرده بود. …”

    … ادامۀ گزارش را خودتان از لینک بالا دنبال کنید.

    – پس از این همه سال و با فاش شدن این سند محرمانه به این نتیجه می رسم که روحانیون یا همان آخوندها از یک سو و آمریکا،انگلیس و روسیه از سوی دیگر، اولین دشمنان دموکراسی و آزادی خواهی مردم ایران بوده و همچنان هستند.
    کمی دقیق شدم و پی بردم که: در زمان انقلاب مشروطه، روسیه با کمک و مشاورۀ انگلستان و یاری و همراهی یکی از آخوندهای با نفوذ به نام “شیخ فضل الله نوری”، مشروطه خواهان را سرکوب کردند. در دوران نهضت ملی، آمریکا با کمک و مشاورۀ انگلستان و یاری و همراهی دو آخوند با نفوذ یعنی “کاشانی” و “بهبهانی” توانستند دولت مصدق را سرنگون کنند.
    عجیب نیست که هر بلایی سر ما مردم ایران می آید حواله میدهیم به انگلیسی ها! موذی تر و پست تر و بی رحم تر از این روباه پیر در تاریخ دنیا نبوده و نیست؛ بیخود نیست که نصف دنیا مستعمرۀ انگلستان بوده.
    ایران همیشه بین قدرتهای غربی و شرقی دست به دست شده و این قدرتها تا همین امروز با کمک گرفتن از روحانیون و آخوندها به آنچه می خواستند و برنامه ریزی کرده بودند رسیده اند.
    به احتمال قوی اسناد محرمانۀ حمایت آمریکا، انگلستان و روسیه از انقلاب اسلامی ایران و همکاران و یاران آخوندشان در چند دهۀ دیگر فاش خواهد شد؛ شاید این اولین باری بوده که هر سه قدرت باهم و البته به شکلی موازی از یک انقلاب حمایت میکردند. انقلابی که تا امروز مردم فقط نقش قربانی را در آن داشته اند و هیچ منافع ماندگاری برای مردم نداشته.
    آنچه امروز واضح و روشن است اینست که ایران امروز دقیقاً همانی ست که آمریکا، انگلستان و روسیه میخواستند. کشوری بی ثبات و درگیر جنگ که حاکمانش دائم مشغول چنگ و دندان نشان دادن به دیگران هستند و بدنبال ” دشمن”؛ کشوری که مردمی دارد ناامید از آینده که همیشه منتظرند…منتظر جنگی دیگر، منتظر تحریمی دیگر، منتظر کشتاری دیگر، … و منتظر ظهور مهدی موعود تا روزی بیاید! … آری، ایران مهمترین کمک را به پیشبرد منافع این سه ابر قدرت در منطقه میکند.
    ایران عزیز، امروز همان گربه ای است که بازیچۀ دست ابر قدرتها شده و او را با چند توپ نخ کانوا مشغول کرده اند.

     
  102. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    سرکار بانو سارا !
    به مثنوی مراجعه فرمایید و ادامه اشعار بیت زیر را مطالعه فرمایید:

    بوالبشر کو علم الاسما بگست
    صد هزاران علمش اندر هر رگست

    فرشتگان در واقع همان رشته های مختلف علومند که رام بشر میشوند، همین رام شدن و تقدیم اسرار خود به انسان به نوعی تسلیم و سجودشان به انسان محسوب میشود. علوم در ذات خود جز آنچه خود دارند چیزی دیگر برای گفتن ندارند و نمیدانند، اگر هر یک از رشته های علوم را، مثلاً دانش فیزیک را مثل یک فرشته تصور کنیم،این فرشته ی فیزیک تنها حامل اسرار فیزیک است و فقط ویژه گیهای آن علم را در درون خود دارد و از بیولوژی و هر انچه غیر از فیزیک است بیخبر است و این یعنی فرشته ای بنام فیزیک، که فقط اسرار فیزیکی میداند ( همانها که خداوند به او تعلیم داده )، اما انسان با مشاهده و کشف هر رشته ای از دانش، نامها و اصطلاحات جدیدی هم میسازد مثلاً با کشف نظم درونی پدیده ها میفهمد که این نظم حاصل اندیشه و کار منظم است( مسلماً نظم حاصل آشفتگی و بی نظمی نیست )، یا با مشاهده گل و شکوفه و دقت و ظرافتی که در خلقت آنها بکار رفته آن دست نا مرئی و اراده و قدرت حیرت آور الهی را در پس واقعیات به چشم دل میبیند و به بعضی دیگر از صفات الهی پی میبرد که از قبل نمیدانست ، و میفهمد که:هو الناظم، هو القدیر، هواللطیف، هو الجمیل* و…. با دستیابی به تکنولوژیهای نوین و مقایسه تکنیک ابداعی انسان با تکنیک خداوندی میتوانیم بگوییم، تکنولوژیست حقیقی تنها اوست، مکانیک حقیقی فقط اوست( تکنولوژیست و مکانیسین نام دو صفت از صفات الهیند که میتوانیم بگوییم تازه کشف شده اند یا تازه به عنوان نامهایی از اسامی بیشمار خداوند مطرح میشوند). اگر کسی توپ پر از بادی را طوری در هوا شناور قرار دهد که حرکات منظمی داشته باشد، ما به علم و دانش او آفرین میگوییم، حال مقایسه بفرما با انبوه بی شمار ستارگان و سیارگان و اجرام آسمانی و…….. با آن وزن و حجم و نظم و اسرار بیشماری که در هر یک آنها وجود دارد و پیوسته اعمال میشود، همه هم بدون اتصال به جایی در فضای لایتناهی شناورند وآنهمه حرکات منظم دارند.

    این چراغ شمس کاو روشن بود
    نه از فتیل و پنبه و روغن بود
    سقف گردون کاو چنین دائم بود
    نه از طناب و اُستُنی قائم بود.

    معدن شناسی، زیست شناسی، ترمودینامیک و….. تنها اسراری که خداوند به آنها داده را میشناسند و حامل آن اسرار الهیند و از همان ابتدا آنها را میدانستند اما انسان این خدای کوچک و این خلیفة الله، با وجود آنکه از ابتدا نمیدانست و نمیشناخت، با هر کشف و رمز گشایی از هر پدیده تازه ای صفات تازه ای هم از خداوند کشف میکند. کشف این صفات همان نامهاییست که انسان میداند و فرشتگان نمیدانند.

     
  103. مطلبی که دوست محترم سّید مرتضی در توضیح و یا پاسخ به مطلب بنده در مورد متروی شهر ری و پیام آقای مطهری، که خود ایشان هم امروز سعی در تلطیف و یا اصلاح آن کرد، ارائه کرده ،یک نکته را بخوبی نشان میدهد که بعضی از دوستان هنوز در گزینه “جمهوری اسلامی” و جکومت دینی سرگردان هستند. مردم ایران مسلمان هستند و اکثر هم شیعه ولی شما چگونه نتیجه میگیرید میخواهند احکام شرع اجرا شود؟ آیا احکتم شرع موازی قوانین رسمی هستند که ما هر موقع بخواهیم پای آنها را وسط دعوا بکشیم؟

    توضیح اینکه جمهوری اسلامی برای اجرای قانون شرع طرحی نشده بلکه هر طرح شرعی و نظر فقهی بعد از طی مراحل فانونی تبدیل به قانون رسمی کشور میشود و باید همان اجرا شود. هر کسی هر استنباط فقهی و یا غیر فقهی دارد برای خودش معتبر است می خواهد مرجع تقلید باشد و یا هر شخص دیگری. باید تابع قانون باشد.

    وقتی بنده میگویم که “کاری به دین و آئین” ندارم یعنی برایم مهم نیست که یک طرف دعوا یک روحانی بوده یا هرکس دیگری. قانون اساسی مرجع تشخیص موضوع را دادگستری و محکمه عادل قرار داده است. نه آفای علی مطهری و نه بزرگتر و یا کوچکتر از ایشان حق ندارند بر اساس فتوای شرعی با هر استدلالی که باشد وارد موضوع شوند. تشخیص شرور بودن و یا نبودن و یا فعل مجرمانه از شئونات حکومت است.
    بنده شخصا از سید مرتضی بیش از این توقع داشتم.. ایشان بعنوان یک روحانی باید وقتی پای قتل نفس و کشته شدن بک شهروند و مسلمان (یعنی یک از کسانیکه میخواسته جکم شرع اجرا شود) پیش می آید به آب و آتش بزند که قضیه چه بوده؟ آیا این قتل به حق بوده و یا ناحق؟ چرا قانون حمل سلاح و استفاده از آن در ناجا این است که در مواقع حساس به نقاطی از بدن شلیک شود که فرد کشته نشود؟ این چه تیرانداری از فاصله نزدیک است که ظرف جند دقیقه طرف را به قبرستان فرستاد؟

    شان قضاوت در مورد شرور بودن و نبودن در حّد من و سید مرتضی که نیست که بر اساس اخباری که صخت و سقمش را هم علائق خودمان تعیین میکند قضاوت کنیم..بحث این است که آیا مامور ناجا برای رفع غائله باید طرف را میکشت؟ بنده نمیگویم عمدی در کشتن وی بوده ولی فرد مذکور بالاخره کشته شده.چه عمدی و چه غیر عمدی. چون میتواند دیه بر ذمه حکومتی باشد که مامور ناشی را سر کار گذاشته است.

    در اینگونه موارد باید کسی بیرون از ناجا موضوع را برسی کند و ببیند چگونه میشود از بروز این حوادث جلوگیری کرد و الّا تهمت زدن به مقتول و دفاع از مامور ناجا که مشکل را حل نمی کند. ما از این تعریف و تمجیدها و اتهام زنی ها تا بحال چه نتیجه ای گرفته ایم؟ جرائم کم شده؟ ناجا بهتر کار میکند؟ مردم و پلیس با هم رفیقتر شده اند؟ اعتماد به قوه قضائیه بیشتر شده؟

    به هر حال بنده حرفم این بود که یک شهروند کشته شده و این وظیفه حکومت است که موضوع را روشن کند. اینطور نباشد که علقه دینی و سیاسی ما را کر و کور بکند.

     
    • مردم ایران مسلمان هستند …

      ……………..
      جناب علوی این حرف شما درست نیست. اگر اکثریت مردم ایران را هم مسلمان بدانیم که من دراین شک دارم باز هم این حرف شما درست نیست و تبعیض امیز است. ولی از اینکه نوشته اید که پاسدار یا نیروی نظامی می توانست از نزدیک فرد خاطی را از پا نشانه گیری کند درست است اما اینجا پای یک اخوند و یک شهروند عادی درمیان بوده! اینها بخوبی می دانند که با کوچکترین نرمی نشان دادن زندگیشان بر باد خواهد رفت. ولی من باور دارم که مهدی بهمین زودی ها خواهد آمد!

       
    • علوی گرامی
      باسلام ،مساله کر و کوری روی علقه سیاسی و دینی مطرح نیست،گفتار شما مودبانه بود مگر همین تعبیر آخرتان که شلیک نهایی در فضای عمومی بود! می خواهم بگویم اینگونه تعبیرها در مقام استدلال موجب حل اختلافات فکری نیست،چون اگر بنا بر این باشد ممکن است طرف مقابل نیز گوینده این سخن را به کری و کوری ناشی از بستگی های سیاسی و غیر سیاسی متهم کند و من البته چنین نمی کنم ،فقط می گویم ظاهرا توجه به مطالب من نکردید،من نه از بقتل رسیدن یک انسان هرچند خاطی و مجرم،خوشحال می کنم و نه دفاع مطلق از رویکرد نیروهایی که عهده دار استقرار نظم در جامعه هستند می کنم،اگر با بالای این صفحه نگاه کنید در مطلبی ذیل نوشته جناب زین الدین،توضیحاتی در خصوص نسبت “شرع و قوانین کلی شرع” با قانون و اداره جامعه ارائه کردم،من بی شک به جمهوری اسلامی رای داده ام نه بعنوان مبهم حکومت اسلامی،البته در جمهوری اسلامی بنا بر عمل به قوانین کلی شرع هست از طریق وضع قوانین جزئیه ای که در مجلس شورا بتصویب می رسد بنابر این لطفا وسط دعوا نرخ تعیین تفرمایید،شما می گویید عمل بقانون معیار است در جمهوری اسلامی،درست؟ من هم همین رای را دارم،منتها عنایت نمی کنید که لزوم مجازات کسی که عنوان “محارب” بر او صادق است،فقط یک “حکم و فتوای شرعی” نیست،بلکه این حکم و فتوای دینی ،رسمیت قانونی پیدا کرده،شما زحمت بکشید مراجعه ای به آخرین نسخه آپدیت شده از قانون مجازات اسلامی بفرمایید در بخش حدود و فصلی بعنوان محاربه،آنجا جزئیات این قانون و حدود و شرائط آن بتفصیل ذکر شده است و تعریف محاربه مورد عنایت قانون گذار واقع شده و توسط شورای نگهبان قانون اساسی چک و تایید شده است ،بنابر این اشاره من یا اشاره فرزند مرحوم استاد مطهری به عنوان محاربه،اشاره به یک فتوای دینی مضبوط در کتاب های فقهی نیست،اشاره به یک قانون است،اینکه می فرمایید اِعمال قانون و داوری و قضاوت و اصدار حکم وظیفه دادگاه و دادرس است ،مطلب صحیحی است ،کسی منکر چنین مطلبی نبود،منتها چیزی که به آن عنایت نمی کنید این است که فضای عمومی و اماکن عمومی و از جمله محل اصدار حکم و دادرسی نیست،قانون چه می گوید؟ قانون می گوید متهم یا مرتکب جرم مشهود ،یا باید توسط ضابطین قانون احضار شود ،یا اگر احضار شد و نیامد جلب شود بدادگاه،یا اگر مجرم در حال ارتکاب جرم مشهود است ،دستگیر شود و منتقل به دادگاه شود،اینها میدانید جزء بدیهیات مسائل قانونی است ،منتها بحثی که در مورد ما وجود دارد این است که متهمی بلکه مجرم مرتکب جرم مشهودی با ابزار قتّاله هم جرم متعدد مشهود مرتکب شده و هم با اصرار در حال استمرار انجام جرم است و به هشدار و اخطار ضابط قانون مبنی بر تسلیم شدن و کنار گذاشتن سلاح کُشنده اعتنایی نمی کند بلکه با آنها مقابله و آنها را تهدید می کند،در اینجا مامور قانون وظایف معمول خود را می داند :ایست،اخطار،امر بخلع سلاح …حال اگر مجرم جرم مشهود اعتنا نکرد و سلاح را کنار نگذاشت شما می گویید مامور قانون چه باید بکند؟ قانون می گوید مامور برای مدافعه و بازدارندگی و دستگیری مخلف می تواند ابتدا مثلا بپای مجرم و متهم شلیک کند،و اگر وضع هجومی او بخطر انداختن جان مردم و ماموران تداوم یافت حتی می تواند او را بقتل برساند،و در گزارش های متنی و تصویری که از این داستان وجود دارد و شهادت مردمی که آنجا حضور داشته اند حاکی از همین روند است،یعنی مامور تیر بقصد پای مقتول مجرم زده است،اینکه تیر از چه فاصله ای شلیک شده یا از نزدیک نباید باشد و از دور باید باشد،مطالب سلیقه ای و غیر مسوولانه ای هست که در گفتارها و نوشتارها هست،مامور ضابط قانون نیز نیامده تیر بقلب یا سر یا نقاط حیاتی او بزند،تیر بقسمت پایینی بدن او اصابت کرده و در مسیر انتقال بجهت خونریزی درگشته است،مطلب مطابق گزارشات این بوده. اما در خصوص اینکه مثلا من یا فرزند مرحوم مطهری با شناختی که از فقه یا قانون از تعاریفی که در مورد محارب هست داریم اشاره ای کنیم به اینکه کسی که با سلاح سرد و کشنده یا سلاح گرم در فضای عمومی جامعه مردم را تهدید کند و بترساند و بالاتر از اِخافه عده ای را مجروح و راهی بیمارستان کند حکم شرعی قانونی او اعدام است چون عنوان محارب بر او و عنوان محاربه بر عمل او صادق است،این قضاوت رسمی نیست ،چون بدیهی است که قضاوت بعهده دادگاه صالح است اگر مجرم دستگیر و بدادگاه بیاید،و این اشاره به حکم شرعی یا حکم قانونی است ،و در اینمورد از آنجا که مجرم و متهم،ممتنع از تسلیم و خلع سلاح بوده ماجرا به این تیراندازی ختم شده وگرنه مامور قانون چه نیازی دارد به اینکه متهمی را که بشود دستگیر کرد بقتل برساند.بنابر این شما بدبین نباشید،اشاره بنده یا اشاره فرزند محترم مرحوم مطهری ،بمفهوم خوش آمد به بقتل رسیدن یک انسان نیست،شما ضمنا پیش و بیش از اینکه در خصوص بقتل رسیدن یک مجرم مشهود حساس باشید و بر آن پافشاری کنید،بر لزوم استقرار نظم و امنیت و آرامش در جامعه و بخطر نیفتادن جان تعداد زیادی از مردم حاضر در آنجا پافشاری بفرمایید.
      موفق باشید

       
      • جناب سید مرتضی
        جدای از اینکه اصل قضیه چه بوده، از نظر تکنیکی و نظامی، پلیس در هیچ کجای دنیا از سلاح جنگی برای مقابله با مجرم استفاده نمیکند مگر در مقابله با تروریستها و گروههای مسلح خطرناک که آنهم گروهی از پلیس ویژه مسئول رسیدگی ست. اسلحه های جنگی مانند کلاشنیکف و ژ3 و غیره دارای فشنگهای جنگی و بسیار قوی هستند؛ ساده بگویم، فشنگهای جنگی کالیبر بالاتری دارند یعنی قطر و طول بیشتری دارند ؛دارای پوکۀ بلندی هستند که باروت بیشتری را در خود جا میدهد، گلوله نوکی تیز دارد و همچنین بدلیل خان داشتن لوله ( شیار چرخشی داخل لوله ) و لولۀ بلند اسلحه، از شتاب، دَوَران و قدرت تخریب بیشتری برخوردار است که حتی از جلیقه های ضد گلولۀ معمولی پلیس هم عبور میکنند (نیاز به جلیغه های ضد گلولۀ بسیار محکمتر و چند لایه میباشد). برای درگیری داخل شهر و برخورد با مجرمین از فاصلۀ نزدیک بهترین سلاح کلت و یا رولور است که فشنگهایی کوتاه با سر پهن دارند و نسبت به سلاح های جنگی از قدرت کشندگی کمتر برخوردارند و در ضمن نشانه گیری با آنها راحت تر و دقیق تر است.
        پرسش اینجاست که چرا پلیس مربوطه بجای بکار گیری کلت یا رولور از کلاشنیکف استفاده کرده که با توجه به فاصلۀ کم، فقط برای تیر باران از آن استفاده میشود؟ یعنی مجرم را تیر باران کرده!
        چرا پلیس مربوطه راحت ترین راه را انتخاب کرده که همان شلیک به قصد کشتن است؟
        با توجه به برخورد قهری پلیس و شلیک به قصد کشت آیا مجرمین در آینده دست پیش نمیگیرند؟
        پلیس بجای آرام کردن مجرم و استفاده از کم خطر ترین سلاح، خیال خود را راحت کرده و زده طرف را ناکار کرده…به همین سادگی…
        تنها یک مجازات برای این پلیس قابل پیش بینی ست و آن اینکه روزی کسی همین بلا را سر خودش بیاورد و به او رحم نکند؛ نه به او و نه به خانوادۀ چشم براهش!
        پلیس در ایران متأسفانه بجای تنش زدایی و رفتار درست با شهروندان بیشتر تنش زا بوده.
        پلیس ایران چرا نباید شوکر های مخصوص سیم دار داشته باشد و چرا اصولاً در ایران، پلیس نه با شهروندان معمولی و نه با مجرمین، با احترام برخورد نمیکند؟
        پلیس در ایران همه را مجرم میداند مگر آنکه عکسش ثابت شود!
        من مدتی در بین آنها بوده ام…
        پلیس ایران شاید یکی از آلوده ترین و فاسدترین پلیسهای دنیا باشد.
        نیروی پلیس ایران اکثراً دهاتی های پشت کوه یا حاشیه نشین هایی با تحصیلات پایین و افراد عقده ای هستند که آداب حرف زدن نرمال را هم نمیدانند! و در بین آنها افراد با سواد و با شخصیت بسیار کم یافت میشود.
        اکثر افراد در:
        نیروی پلیس ایران بسیار فحّاش، بی تربیت و بسیار هیز و چشم ناپاکند.
        نیروی پلیس ایران رشوه گیر و فاسد است.
        نیروی پلیس ایران ضعیف کش و مزدور است.
        نیروی پلیس ایران خود را قانون میداند.
        نیروی پلیس ایران تنبل و عیّاش است.
        نیروی پلیس ایران گروه مافیایی هستند و حق حساب بگیر؛ رفیق دزد و شریک قافله!

        در پایین عکس گلوله های کلت و کلاشنیکف را مشاهده کنید و تفاوت را ببینید

         
        • جناب آنارشیست

          سلام و درود ،از توضیحات نظامی و غیر نظامی مفید شما تشکر می کنم،البته در مورد اتقان برخی اطلاعات منفی یا شاید بدبینانه ای که بطور کلی در مورد پلیس ایران ارائه کردید اطلاعات کافی ندارم تا نفی یا اثبات کنم،خوب و بد هم در همه اصناف و قشرهای هر جامعه وجود دارد،من درست نمی دانم بطور کلی ارگان پلیس و همه نیروهای آنرا به بداخلاقی ،بد زبانی،دزدی،رشوه گیری،دهاتی بودن و چیزهایی از این قبیل متهم کنیم،چیزی که متاسفانه در این سایت در مورد اصناف و گروهها و حتی افراد مثل نُقل و نبات نثار می شود! ،چون این هم از واقعیت و انصاف دور است و هم با اخلاقیات سازگاری ندارد،می شود گفت در نهاد پلیس در برخی موارد و در برخی از پرسنل چنین چیزهایی وجود داشته یا دارد و باید تلاش فردی و اجتماعی،حکومتی و شهروندی ،همه این باشد که این چیزها ریشه کن شود،در همه جا و همه اصناف از جمله پلیس افراد شریف ،متخلّق،انسان ،مودب و وظیفه شناس هم وجود دارد،و من با افراد مختلفی با ویژگی هایی که شما برشمردید یا من برشمردم مواجه شده ام چه در زمانهایی که در کسوت روحانیت و لباس روحانیت نبوده ام و چه اکنون،بنابر این انتظارم از افراد دقیق و منصف و در عین حال منتقدی مثل شما این است که از صادر کردن حکم نهائی و کلی خود داری ورزید.
          شما گفتید صرفنظر از اصل ماجرا،من بحثم با دوستم علوی نیز همین بود،چرا باید ما در بررسی اینگونه مسائل اجتماعی یا حقوقی یا جزائی و .. از اصل قضیه چشم پوشی کنیم و تنها به آن زوایا یا زوایه ای از ماجرا زوم کنیم که با برخی قصدهای سیاسی ما یا انتقاد کلی ما از حکومت هماهنگی دارد؟ من گفتم در نگرش به یک معضل اجتماعی باید دقیق ،همه نگر و منصفانه نظر کنیم و طوری مسائل را آنالیز نکنیم که برای مخاطبین،دفاع از جرم ،مجرم ،بی نظمی و چیزهایی از این قبیل تداعی شود،کسی با ابزاری که قتّال است به چندین نفر و از جمله یک روحانی حمله کرده است ،و آنها را مجروح کرده،این جرم مشهود است که نظم و امنیت جامعه را بهم می زند،اگر با چنین ناهنجاری ،برخورد نشود ،من ،شما ،علوی و همه آحاد جامعه باید منتظر باشیم که لات ها و چاقو کش ها و لش ها و مست ها و داعش و امثال اینها به خانواده و ناموس و فرزندانمان حمله ور شوند ،آنها را مجروح کنند یا حتی بقتل برسانند،بنابر این اصل برخورد با ترور ، لات بازی،تجاوز و زور گیری ،مجروح کردن یا کشتن شهروندان و بالاخره حفظ و استمرار نظم و امنیت ،امری است که گمان نمی کنم هیچیک از ما و شما با آن مخالف بوده باشیم،اما البته در واقعه مورد بحث من حقیقتا از کاربرد سلاح کلاشنیکوف در آن اطلاعی نداشتم و تصور من هم بطور طبیعی کاربرد کلت بود و حتی بعد خواندن متن شما از باب اطمینان یکی از ویدئوهایی که لحظات شلیک را تصویر می کرد دیدم و دیدم حق باشما بود که گفتید آن پلیس با این سلاح شلیک کرده بود،حالا من البته تخصّصی در این زمینه ندارم که آیا بقول شما از نظر تکنیکی کاربرد چنین سلاحی مطابق با مقرّرات پلیس در این مورد بوده یا نبوده ،این را باید خود رهبریت پلیس توضیح دهد ،اما تصورم این است که وضعیت امنیتی که پس از وقوع حمله یا ترور داعش در تهران بوجود آورد ممکن است توجیه کننده بهمراه داشتن یا کاربرد مسلسل باشد،در عین حال با شما موافقم که می شود در چنین وضعیت های خطرناکی سلسله مراتب کاربرد زور در حفظ امنیت شهر و شهروندان را لحاظ کرد ،مثل بقول شما کاربرد سگ پلیس یا شوکر یا سلاح کمری و زدن دقیقتر به پا یا اصلا سلاح بیهوش کننده و نظائر آن،حال در این مورد ناشیگری یا شتاب و عجله یا چیز دیگری بوده نمیدانم،اما بهرحال چنانکه گفتم درست نیست برخی رفتارها یا نیّات را به کلّیت پلیس نسبت داد و زحمات آنان در حفظ و پایداری امنیت شهر و شهروندان را بکلّی نادیده بگیریم.
          ممنون از تذکر شما

           
  104. حاج مم باقر گازانبر: نواصول‌گرايي را هرچه زودتر آغاز کنیم.
    مش قاسم: ترجمه نواصول‌گرايي: همون …(سه نقطه از مش قاسم) قدیم، فقط پالونش عوض میشه.

     
  105. اخبار:
    حکومت آخوندی ادعا می‌کند خط تولید انبوه یک موشک دوربرد را افتتاح کرده است.
    مش قاسم: روسیه شوروی از اینا بیشتر و گنده ترش رو داشت.

     
  106. سخن گوی/* دولت/* بدبخت: در دولت دوازدهم از ظرفیت‌های کل نظام استفاده می‌شود.
    مش قاسم: جمع و ضرب صفر اندر صفر صفره. آدم عاقل که نمیره نوکر آخوندا بشه. یه نادانی مثل این میره و یه همچین مهملاتی میگه.

    /*: ک

     
  107. درشهر هرت
    اندرزهای بوزرجمهر به انوشروان،حکیم ابوالقاسم فردوسی

    همان دوستی باکسی کن بلند
    که باشد بسختی تو را سودمند
    تو در انجمن خامشی برگزین
    چوخواهی که یک سر کنند آفرین
    چو گویی همان گوی کموختی
    به آموختن درجگر سوختی
    سخن سنج و دینار گنجی مسنج
    که در دانشی مرد خوارست گنج
    روان در سخن گفتن آژیرکن
    کمان کن خرد را سخن تیرکن
    چو رزم آیدت پیش هشیار باش
    تنت را ز دشمن نگهدار باش
    چو بدخواه پیش توصف برکشید
    تو را رای وآرام باید گزید
    برابر چو بینی کسی هم نبرد
    نباید که گردد تو را روی زرد
    تو پیروزی ار پیشدستی کنی
    سرت پست گردد چوسستی کنی
    بدانگه که اسب افگنی هوش دار
    سلیح هم آورد را گوش دار
    گرو تیز گردد تو زو برمگرد
    هشیوار یاران گزین در نبرد
    چودانی که با او نتابی مکوش
    ببرگشتن از رزم باز آر هوش
    چنین هم نگه دار تن در خورش
    نباید که بگزایدت پرورش
    بخور آن چنان کان بنگزایدت
    ببیشی خورش تن بنفزایدت
    مکن درخورش خویش را چار سوی
    چنان خور که نیزت کند آرزوی
    ز می نیزهم شادمانی گزین
    که مست ازکسی نشنود آفرین

     
  108. در شهر هرت
    بی شرمی ووقاحت حد نمی شناسد.
    “زیر دفاع با بیان اینکه امنیت عراق امنیت ایران است، اظهار داشت: بر این اساس با دولت و ملت عراق همکاری کرده و خواهیم کرد و به حمایت های خود ادامه می دهیم و همه توانمندی های سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در کنار توانمندی های عراق برای ایجاد امنیت و ثبات پایدار در این کشور و یک عراق قدرتمند به کار خواهیم بست.”ایرنا”

     
    • اینو واسه عقل و شعورش که وزوزیر/* نکردن، واسه بی شرمی ووقاحتش اینکارش کردن. داره در حکومت اسلامی انجام وظیفه نوکری میکنه.

      /*: ک

       
  109. سلام ~ آقای باقری فرمانده سپاه اخیراً گفته اند که اگر آمریکا سپاه رو تحریم کنه باید تا عمق 1000 کیلومتری پایگاههای خودش را جمع کند . از قدیم ها گفته اند که با ” لولو ” گفتن باید بچه را ترساند ! و یا گفته اند که سنگ بزرگ علامت نزدن است . بگذریم . برادران سپاهی ما در مرز ” قنیطره ” سوریه و مرز کشور بنی اسرائیل مستشار هستند و هر از گاهی هم چند تا کشته میدهند حالا میخواهد ایرانی باشد و یا از لشکر فاطمیون کشور افغانی ! کاشکی این آقای باقری بجای این توپ و تشر را به ” نوچه ی ” آمریکا یعنی بنی اسرائیل ، چند عدد موشک 1000 کیلومتر زن ( نه بابا همین 1000 متر زن هم کافیه ) در بیخ گوش و مرز سوریه غاصب می انداخت و چند عدد ناچیز فش فشه و ترقه هم بیخ گوش همین کشور بنی اسرائیل در می کرد تا ما مردم ایران کمی باورمان شود که سرداران ما هارت و پورت نمی کنند ! من اگر اعتقاد سردار باقری نسبت به آمریکا و بنی اسرائیل و موشکهای خوابیده در انبار و بمب اتم و انرزی هسته ای موجود را داشتم ، باور کنید که یک لحظه هم مراعات بنی اسرائیل و وهابیت را نمی کردم و به مردم کشورمان نشان میدادم که اهل شعار و هرت و پورت نیستم و در یک بعد از ظهر جمعه در ” ایکی ثانیه ” میزدم پدر و پدر بزرگ و پدر جد و پدری بنی اسرائیل و عربستان سعودی و بعد هم آمریکا را در میآوردم و مردم تمام دنیا را از شرّ این 3 کشور مزاحم کم میکردم .

     
  110. ناشناس
    10:40 ب.ظ / جولای 17, 2017

    دختران سوئدی معمولا بین سنین ۱۰ تا ۱۲ به بلوغ جنسی میرسند ( قاعده میشوند ) . شما از چه منبعی این ۲۷ سا ل را آورده اید؟

    رتبه دهی
    پاسخ دادن

    مزدک1
    11:11 ب.ظ / جولای 21, 2017

    سن بلوغ بدنی چه در دختران و چه در پسران تقریبا درتمام دنیا و بین همه اقوام و گروهای مردمی و آب و هواهای مختلف یکیست و بین 10تا 15 سال است.و این تفاوتها اصولا در تمام انچه به بدن انسان مربوط است بوده و چیز عجیبی نیست. بنظر می رسد جناب زین الدین سن ازدواج را با سن بلوغ جنسی و بدنی اشتباه گرفته. موضوع زن و ازدواج در ادیان و بخصوص در اسلام که بر گفته های و دستورات یهودیت و مسیحیت در اینمورد بنا شده بحث بلوغ جنسی و سوءاستفاده جنسی از کودکان است که در این ادیان کاملا مجازست و بخصوص در اسلام بمعنی واقعی تجاوز به حدی رسیده که حتی شیرخواران هم از ان مبرا نیستند. رجوع شود به نوشته خمینی در مورد لاس زدن با شیرخواره گان.در جوامع متمدن بلوغ جسمی و جنسی را از بلوغ فکری که لازمه پذیرفتن مسئولیت و داشتن فکر مستقل و قدرت تشخیص است جدا می دانند. بهمین دلیل افراد زیر 18 سال را هنوز کودک می دانند. بهمین دلیل ازدواج با آنها را ممنوع و هر روابط جنسی با انها را بخصوص اگر دیگری بیش از 18 سال باشد تجاوز و سوء استفاده جنسی می دانند و بر طبق قانون مجازات می کنند.و چنین روابطی را پدوفیلی یا همان آزار جنسی کودکان می دانند .حالا شما با چه استدلالی می توانید پیروان باوری را که پیغمبرش به بچه 9 ساله //// قانع کنید که بابا این کار پیغمبر شما و خود شما اشتباه است؟ بنظر من تنها یک راه دارد که درست بهمان ترتیبی که این افراد به بچه تجاوز می کنند باید قانون قصاص اسلامی شان در موردشان اجرا شود یعنی دقیقا باید انها را با هر ازدواجی اینچنینی هم تجاوز گر(به اصطلاح شوهر ) و هم پدر و ولی دختر و هم آخوند عاقد را به بدترین و درد اورترین وجهی به قصاص مورد تجاوز قرار دهند.تا شاید مسلمین از خواب 1400 ساله برخیزند!

     
  111. سید مرتضی
    1:58 ب.ظ / جولای 20, 2017

    این داستان اگر صحیح باشد بخوبی پرده از خباثت و دخالت استعمار گرانه روباه پیر یعنی انگلیس می کند و اینکه اینها تا چه حد در صدد تاثیر گذاری بر کشورهای جهان سوم و بهره کشی از آنها هستند.

    ۳ رای
    پاسخ دادن

    مزدک1
    10:49 ب.ظ / جولای 21, 2017

    سید یکی از خباثتهای انگلیسیها همین وجود شماها درایران است!
    —————
    درود مزدک گرامی
    حضور روحانیان در ایران یا هرکجا، هیچ ربطی به انگلیسی ها ندارد. اگر مثلا در دوره ی قاجار اینگونه بوده باشد که شما می گویید، حضور روحانیان در دوره های دور را چه می گویید؟ با ظهور تشیع بعنوان یک مذهب سیاسی و مخالفِ با حکومت های مسلط، جماعتی به تشریح و توجیه و تعلیم محکمات شیعی پرداختند و از هرکجا پول جمع کردند و به مرکز فرستادند و در هرکجا به شیعه گستری مشغول شدند. در این عصر، بله، شیعه گستریِ حضرات، کاملا دو سویه است. از یک سوی به جهالت و پوک مغزی نفرات مرکزی ربط پیدا می کند که سرِ کیسه های نقد کشور بدستشان است، و از دیگر سوی، جاسوسان انگلیس و روس و اسراییل. که بر این تنور بدمند و لابد کامِ محرومیت هزار ساله ی شیعیان را بر آورند و البته منطقه را به آتش بکشند.
    با احترام

     
  112. داش اصغر

    اگر صادق هدایت می بود یک رمان شبیه داش آکل برای داش اصغر ما می نوشت. که جان خود را بر سر دفاع از یک دحتر بیدفاع و در مقابل همه تجاور های آخوند ها گذاشت. در فیلمی که از حادثه مترو منتشر شده نشان میدهد که او عمامه و یک تکه از عبای آخوند را پرچم کرده است و تکان میدهد. او قصد صدمه زدن به آخوند را نداشته است تنها با لباس او مشکل داشته. اگر می خواست او را بکشد از پشت یک تیغه موکت بری به گردن او میزد. اما او را زمین زده است و یک تکه عبای او را بریده است . جرم اصلی او که در جا اعدام شده است هتک حرمت لباس آخوند بوده است.

     
    • آیا عمامه سفید آخوتد را به او یرگرداندند؟ خرج حشگویشو ی آن زیاد می شود عمامه ب کاملن به حون پاک داش اصغر آمیحته شده بود. حوب است قبض حشکشویی را برای دفتر مقام معظم بفرستند.

       
  113. سارا از فرانکفورت

    سلام می کنم به عزیزانی که در این سایت می نویسند. من دیدم جناب سید مرتضی از این که من ایشان را مخاطب بعضی از سوالهایم می کردم برآشفتند که چرا از من می پرسه؟ حالا سوالمو از همه شما عزیزان می پرسم. از زمان کودکی یک سوال در ذهن من بوجود آمد که مربوط می شه به قرآن و داستان خلقت آدم. در این نمایش سترگ و بسیار دلنشین، فرشته ها به خدا اعتراض می کنند که: چرا می خواهی آدم را خلق کنی و حال این که ما هستیم و آدمها خون ریزند؟ خدا می گوید: من چیزی می دانم که شما نمی دانید. بعدش یواشکی و دور از چشم فرشته ها چیزهایی(اسماء) را به آدم می آموزد و می آوردش پیش فرشته ها. خدا به فرشته ها می گوید: خب این اسماء را برای ما تعریف کنید یا بگویید. فرشته ها می گویند: ما چیزهایی را بلدیم که به ما آموخته ای. یعنی این اسماء را قبلا به ما نیاموخته ای. که اگر آموخته بودی حتما ما جواب می دادیم. بعدش خدا رو می کنه به آدم. که تو بگو. که آدم می گه و در این آزمون نابرابر پیروز میشه. من از بچگی با این سوال مواجه بودم. میشه جواب بدهید؟ مرسی

     
    • شما با رویکردهاتون در این سایت کاملا نشون میدید که هنوز بچه اید و اینطور نیست که بچه بودید و حالا بزرگ شدید!
      من تاکنون آشفتگی در مورد سوالها نداشته ام بلکه در انگیزه فراگیری شما تردید دارم،نوبت قبل شما سوالات هدفدار و خارج از ادبی مطرح کردید که مورد اعتراض برخی کامنت گذاران قرار گرفت ،در عین حال من پاسخ همان سوالها را هم دادم،منتها تناقضی که شما همیشه در آن بوده اید و نوبت قبل مدیریت سایت هم در این تناقض با شما همراه شد این بود که گفتید و گفتند که اگر معلوم شد آن جفنگیاتی که ذهن غیر بچگانه! شما آنرا اشغال کرده بود هم از جهت اسناد به آن شخص و هم از جهت تشریح محتوای مطلب نادرست بود ،پوزش خواهی خواهید کرد،و ما هرگز چنین رویکردی را نه از شما و نه از مدیریت سایت ندیدیم،شما پرسش می کنید اما نه در خصوص پاسخ های داده شده می اندیشید ونه اگر معلوم شد اساس برداشت شما غلط است پوزش خواهی و تشکر می کنید،این یعنی اینکه همانطور که برخی کامنت گذاران گفتند رویکرد شما فهم مطلب و باصطلاح استفهام حقیقی نیست ،بلکه طعنه زدن به دین و متدینان است و اینکه :من مسلمانم و پیامبر خودم هستم و هرطور خواستم عمل می کنم هرچند عمل من مخالف احکام قطعی و ضروری دین اسلام باشد،و نکته دیگر اینکه من گفتم خواه سارا فرام فرانکفورت یک متخصص بیهوشی در فرانکفورت باشد یا یک خانم هنرمند فرام تهران،چطور است که در این سایت هیچ مطلب و مطلوبی برای سارا (فرام هرجا )وجود ندارد جز سوال از سید مرتضی؟! اینهمه مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، چطور است که سارام (فرام هرجا) در مورد آنها به گفتگو با دیگر کامنت گذاران نمی پردازد؟! معنای این پرسش منطقی این نبود و نیست که حالا سارا (فرام هرجا) بیاید ریاکارانه سوالات تخصصی دینی را از غیر کارشناس دین بپرسد!توجه کنید من گفتم چرا سارا در بحث های دیگر شرکت نمی کند و از پاسخ و پرسش نسبت به کامنت گذاران دیگر امتناع می کند؟! این یک سوال منطقی است که نیازمند تامل و دقت است و هیچ نیازی به مدح و ستایش از سید مرتضی ندارد!
      اما در مورد سوالی که از بچگی ذهن سارا را مشغول کرده،عرض می شود ما سابقا در این سایت بکمک دوستی که با عنوان بینهایت می نوشت و اکنون با عنوان آنارشیست می نویسد و شما هیچگاه مایل به گفتگو با ایشان نبوده اید! مفصل در موضوع رمز آلود قصه آغاز آفرینش انسان بحث کردیم و من با استعانت از تفاسیر و سخنان بزرگان از عارفان و مفسران ،جزئیات آن آیات را که در جاهای مختلف قرآن بیان شده است تشریح کردم و بسوالات محترمانه ایشان پاسخ دادم،می توانید در اوقات فراغت از بیهوش کردن بیماران در کلینیک اتان این موضوع را در این سایت سرچ کنید اگر که شما آن خانم هنرمند این سایت نیستید و بحث ها را ندیده اید.اما اجمالا در پاسخ سوال شما می گویم مساله تعلیم اسماء الله کلّها ( حال اسم الله بهر معنایی باشد) به حقیقت انسان و شاخص آن حضرت آدم صفی الله ،ربطی بمساله تبعیض در تعلیم (که انگیزه طعن شما بکتاب الله است) ندارد،بلکه این فقره اشاره دارد به تفاوت در استعداد و قابلیت و علو مقام انسانی در فراگیری (الاسماء کلها) و باصطلاح عرفا :العطایا بقدر القابلیات، و اینکه این پاسخی بوده است به اعتراض فرشتگان به آفرینش موجودی که افساد فی الارض و خونریزی هم از جوانب و لوازم خلقت او در زمین است،و حضرت حق جلّ و علا فرمود :شما ظاهر این انسان را می بینید و من چیزهایی از استعداد و قابلیت عروج انسان می دانم که شما نمی دانید (و علّم آدم الاسماء کلّها ثم عرضهم علی الملائکه …..و انّی اعلم ما لا تعلمون) .. این اجمال این نکته بود،برای تفصیل بیشتر در اوقات فراغت تان در کلینیک یا در تهران ،مراجعه ای هم به تفاسیری مثل المیزان و مجمع البیان و روح المعانی و برخی کتب عرفاء مثل فصوص الحکم و فتوحات ابن عربی بکنید تا شاید این گره ذهنی که از کودکی داشته اید مرتفع شود.

       
      • من تاکنون آشفتگی در مورد سوالها نداشته ام بلکه در انگیزه فراگیری شما تردید دارم،نوبت
        …………
        سید شما بعنوان یک آخوند حوزوی دراین سایت از ////// حوزوی دفاع می کنید چون نون همین //// را می خورید. مسلما هر کسی حق سئوال کردن از شما را دارد .شما می توانید یا پاسخ دهید و یا حتی کامنت و سئوال سائل را نخوانده و رد شوید ولی نیت خوانی را کسی از شما نمی پذیرد!

         
        • خدای می داند که من برای آنچه در این سایت نوشته ام یا می نویسم نانی دریافت نکرده و نمی کنم وصرفا بذوق خود و از باب تفنّن در اوقات فراغت از کار به این سایت می آیم و می نویسم،و صرفا از باور و فهم و مطالعات و برداشت های خودم دفاع می کنم،اینرا هرکس بخواهد می تواند باور کند یا نکند،البته من به جمهوری اسلامی را داده ام و آنرا بشرط تهذیب کج روی ها و انتقاد و اصلاح ،بیشتر بصلاح ایران و مردم ایران می دانم تا اینکه این کشور را احاله به حالی غیر معلوم کنم یا راضی به بهم ریختن نظم آن یا کلنگی شدن آن باشم یا آنرا بدست بی ایمانان و سست ایمانانی همچون نویسنده نوشته بالا بدهم که آنها را حتی در دعاوی دموکراسی و حقوق بشر و ملی گرایی و وطن دوستی صادق هم نمی دانم،زیرا اگر چنین قلم هایی صادق بودند نه بدیار غربت می گریختند و مردم خود را تنها می گذاشتند ،نه فحش و ناسزا به دین و آیین و پیامبر و قرآن مردم مسلمان ایران می دادند،و نه در مقاطعی با تکیه بر عربده های توخالی بیگانگان دلخوش به حمله اجانب به کشورشان و مردمشان می شدند.پس تکلیف من در برابرچنین وطن فروشانی که نه حقیقتا دوستدار حقوق بشرند(چون دائم به دین و مذهب مردم ایران فحاشی می کنند و این حق مردم ایران را پاس نمی دارند) و نه حقیقتا وطن دوستند (چون در مقطعی بصراحت از حمله نظامی امریکا و رئیس جمهور نامتعادل و پوپولیست امریکا حمایت صریح کردند) کاملا روشن است ،بنابر این دفاع من از جمهوری اسلامی بشرط پالایش انحرافات و اشتباهات و بشر اصلاحات مسالمت آمیز و تدریجی ،دفاعی منطقی و دارای پشتوانه است و این دفاع هیچ دلالتی بر وابستگی من به اشخاص ،یا گروهها یا مراکز قدرت ندارد،من یک طلبه کاملا مستقل و اهل مطالعه و تحقیق هستم و از باورهایم دفاع می کنم نه از اشخاص ،مهم هم نیست که کسی اینها را باور کند یا نکند و دلیل خستگی ناپذیری من نیز همین هاست که صادقانه گفتم و در یک جمله باورم به اسلامی که می فهمم و باورم به منافع مردم شریف ایران و باورم به آزادی و دموکراسی در چهار چوبه قوانین اسلام و کشور،هیچ برایم هم مهم نیست که اشخاص بیکار و غیر مودبی همچون نویسنده مطالب بالا دائم بجای گفتگوی مستدل اشاره به بحث نان کند ،بابا جان! شمائید که وابسته به نانید و شمائید که چیزی جز دنیا و شهوات نمی شناسید،برای من عشق بخدا ،عشق به پیامبر ،عشق به علی و خاندان علی ، و شقاوت و سعادت ابدی آن جهانی مهم است نه نان …
          در مورد انگیزه خوانی ،من دنبال انگیزه خوانی از کسی نیستم ،به مطالب و الفاظ مطالب و محتواهای آن نظر می کنم و بخوبی صداقت در گفتار و پرهیز از تناقض ،و مواظبت بر ادب و انسانیت را می فهمم و اشز شیادی ،و چند رنگی و حقه بازی و بی ادبی متنفرم ..

           
    • حضور محترم سارا خانم فرانکفورتی،

      دوست محترم، این داستان دارای تناقض منطقی است. چگونه؟ عرض میکنم. اگر حضرت آدم اولین انسانی بوده که خدا خلق کرده، پس قبل از او انسان دیگری برروی کرۀ خاکی وجود نداشته است. بنابراین، هنگامی که فرشته ها به خدا اعتراض میکنند که “آدمها خون ریزند،” قرآن دچار تناقض گوئی شده است. زیرا در آن برهۀ زمانی فقط حضرت آدم خلق شده بود و آدمهای دیگر هنوز بوجود نیامده بودند.

       
    • سارا جون چهل , پنجاه سال از عمرت گذشته و همان سئوالی که ” از زمان کودکی در ذهنت بوجود آمده بود ” هنوز برایت سئوال است؟ ماشالله به این رشد فکری که تو داشته ای ( شوخی میکنم سارا جون , میدانم قصدت نیش زدن به سید مرتضاست ). حالااون سئوال دوران بچگیت چی هست ؟ میخواهی بپرسی که آیا خدا مکار است ؟ جواب : بله خودش هم میگوید از همه حقه باز ها حقه بازتر است. میخواهی بپرسی که فرشته ها به قول امروزی ها یه عده اسکول اند ؟ جواب : بله اون ها عقل درست و حسابی ندارند , که اگر می داشتند لااقل به اندازه تو سارا جون میفهمیدند و به خدا میگفتند : ای کلک ! آدم اینا رو از کجا میدونسته ؟ مگه همه علم پیش خودت نیست؟ میخواهی بپرسی که : خدا اصولا چرا اسم های زیادی رو خودش گذاشته مگر کلاهبرداری کرده که از ترس طلبکار هاش با اسامی مختلف ” زندگی” میکنه؟ اینو دیگه باید سید مرتضی جواب بده کار من نیست . میخواهی بپرسی که فرشته ها از کجا میدانستند که آدم روی زمین فساد خواهد کرد مگر آن ها هم مثل خداوند باری تعالی علم غیب داشتند ؟ به نظر من اونا فقط حدس زدند که باری تعالی به واسطه آدم قصد فساد روی زمین را دارد آخه همچی یه خرده با اخلاق باریتعالی آشنایی داشتند . اما چرا خداوند میخواست که روی زمین , که نیکویش آفریده بود , فساد باشد ؟ اینو هم باید سید مرتضی جواب بده , من نمیدانم. سید مرتضی جان بفرما بگوشیم یا شیخ !

       
    • خب یعنی الله همان خدای مسلمین پارتی بازی کرده و دروغ گفته یا بقول خمینی خدعه کرده؟! حرف ما هم همین است که خانه از پایبند ویرانست. حالا عده ائی امده اند و به چند تا آخوند و مومنی که راه الله را پیموده و دروغ و دزدی و ادمکشی و اختلاس را باب کرده اند اعتراض می کنند.حرف این بندگان الله هم همین است اگر اعتراضی دارید به الله و دینش کنید!

       
    • منبع اصلی تمامی این داستانها کتاب تورات است و قوم یهود، طبیعی است که مانند بسیاری از داستانها نه سندی دارد نه مدرکی نه نویسنده ای که آنجا بوده باشد…. قبول یا رد این داستان بر عهده خود شماست ولی تصور این که، با این همه پیشرفت در علوم زیست شناسی و ژنتیک و تشابه ژن انسان با سایر موجودات‌، کسی انسان را از گل ساخته و به آن فوت کرده باشد و این مجسمه گلی را پس از خوردن سیب به زمین فرستاده باشد، از محالات است، زکریای رازی چند صد سال پیش این داستانها را قبول نداشته است.
      اگر کسی امروز قبول داشته باشد یا عامی و بیسواد است یا دچار مالیخولیای مذهب!

       
    • با درود به نوری زاد عزیز و بی همتا
      چند وقت بود سکوت اختیار کرده بودم ! آن هم به دلیل سانسور سخنانم توسط جناب نوری زاد . البته به ایشان بعدا حق دادم که ماموریت خطیر ! حضرت علی را از طرف پیامبر بعد از فتح مکه نوشته بودم سانسور کنند و طالبین میتوانند در اینترنت سرچ کنند . بماند ! سوال سر کار خانم سارا مرا ترغیب کرد که نظر خودم را ابراز کنم خودتان فکر کنید و به دنبال پاسخ باشید واگر نتیجه قابل قبولی یافتید ما را هم بی نصیب نگذارید . سپاس.
      پارتی بازی ! حقتعالی . این یعنی فرشته ها هم علم غیب داشتند و آینده بشر را هم از قبل میدانستند ولی با داشتن علم غیب از سوال کردن (اسماء) از خداوند خود داری کردند ! ویا اصلا نمیدانستند این اسماء چیست و جالب اینکه بنا به گفته قرآن وقتی آدم این اسماء مرموز را گفت همگی تایید کردند و گفتند منزه است پروردگار عالم ! وهیچ گونه اعتراضی به پارتی بازی خداوند نکردند ! ولی اکنون سالیان سال باز هم دارد پارتی بازی میشود ! چطور ؟ یعنی کل فرشته ها این اسماء را میدانند چون آدم آن را افشا کرده ولی هیچ بشری این اسماء را نمیداند ! که از جهل به در آید ! و چون بشر دیگر پرسشگر شده ! حق تعالی دیگر پیغمبر نمیفرستد ! چون این پیغمبر نیامده ! باید جواب هزاران هزار دانشمند را پاسخ بگوید آن هم با دلیل و مدرک علمی ! مثلا بیگ بنگ که شواهد آن موجود است کی و چگونه انجام شد و ازیک نقطه بینهایت کوچک ! هستی به این شگرفی آغازشد ماهیت کوازارها چیست و چرا در لبه انتهایی هستی قرار دارند ؟ و صد البته ماهیت خداوند چیست و عرش کجاست بهشت و جهنم کجا هستند که در آخرت بنا به گفته قرآن نزدیک می آیند گویا از ما دور هستند البته به قول آخوندجماعت همه دربهشت عربی حرف میزنند البته در قرآن به نوع زبان آدم اشاره ای نشده و معلوم نیست آدم با چه زبانی سخن میگفته و آیا دستور زبان بلد بوده یا نه ؟ آیا ازماهیت گذشته حال و آینده با خبر بوده و درک میکرده حال این معلومات را ذات احدیت چگونه به آدم القاء کرده بماند و آدم که زبان میدانسته و با خداوند تکلم میکرده آیا سوال میکرده یا نه ؟ جالب اینکه بعد از گناه نا مشخص خوردن سیب . گندم . و یا پرسشگری ! به زمین پرتاب شدند و معلوم نیست در مقابل هزاران هزار خطر که در بهشت نبود ! در زمین چه کار میکردند مثل حیوانات . گرما و سزما ( چون از قبل هیچ تجربه ای نداشتند ) و از همه مهمتر در مقابل بیماری ها چگونه مقابله کردند چون بدنشان هیچ گونه پادتن نداشت که حتما سارا خانم و دیگر دوستان با ماهیت پادتن ها آشنا هستند جالب اینکه خداوند ازدواج با محارم را بزای مدت محدودی آزاد کرده بودند و هزاران پرسش دیگر که به تفکر خودتان واگذار میکنم . با سپاس

       
      • مهرداد جان…بقول آخوندا منتظرالمهرداد بودیم که آمدی. حضورت را بفال نیک میگیریم. مقدمت گرامی باد!

         
    • علی زین الدین

      بادرودهای بسیار به دوستان!

      سارا خانم با عرض پوزش در پاسخی که در حدود دانش اندک خود تقدیم کردم متأسفانه این بخش از پرسش شما بی جواب ماند که فرشتگان از کجا میدانستند بشر موجودی خونریز است؟
      ابتدا تعریف کوتاهی از انسان بکنیم تا به فهم موضوع کمک کند. خداوند با خلقت استثنایی موجودی استثنایی بنام انسان( انسان یعنی نوسان کننده و موجودی که در میانه ای قرار گرفته که میتواند هم بینهایت خوب، و هم تا نهایت ممکن بد باشد.انسان معجونیست که از نور و ظلمت، از خدا و شیطان ساخته شده و دائم دو راه در پیش پای خود میبیند، یکی علوّ وعروج بسوی اعلاترین مرتبه و یکی بسوی اسفل السافلین« پایینترین درجات » در اینجا چند احتمال ممکنست :
      اول اینکه ممکنست در معرفی انسان خداوند معلومات کافی به فرشتگان داده باشد.
      دوم چون شیطانهم یکی از فرشتگان بوده، وسایر فرشتگان از او شناخت داشته و دیده اند که نیمی از وجود بشر از او ساخته شده متوجه جنایات آتی بشر شده اند.
      سوم، ممکن است قبل از بشر کنونی موجودی دیگر بوده که جنگ و خونریزی و جنایت سبب انقراض نسلش شده باشد و فرشتگان با داشتن ذهنیتی منفی از او چنان پرسشی از خداوند کرده اند. ( زنده یاد دکتر شریعتی مکث معنا داری روی این مورد دارد و احتمال میدهد که آثار توجیه ناپذیری چون اهرام ثلاثه مربوط به آنان باشد. )

       
      • چار پایی بر او کتابی چند

        ما خیال میکردیم یه //// خل تو این سایت مینویسه که اونم سید مرتضا باشه ولی حالا میبینیم که کلون شده سید مرتضا هم به بازار عرضه شده . این چرت و پرت ها چیه مینویسی مرد حسابی؟ مولانا , مولانا کردنت گوش فلک را کر کرده , خوب از فضل مولانا ترا چه حاصل شده ؟ چرا بعضی از ما بیمایگی خودمان را با سر سپرده وانمود کردن خودمان به نامداران پنهان میکنیم ؟ این مزخرفاتی که در بالا آورده ای از همان قماش سن بلوغ دختران در کشور های اسکاندیناویست ؟ چرا از آ ن ها که بی ربط گویی ات را تصیح کردند تشکر نکرد ه ای ؟, پس این مولانا خوانی ات به تو چه یاد داده؟ شر و ور گو و پر مدعا هستی جانم . اصل و ریشه افکارت همان اصل و ریشه افکار سید مرتضاست با این تفاوت که سید مرتضا پاسدار نظام آخوندیست و تو ظاهرا مخالف آن . هالو فرضمان کرده ای مرد حسابی؟ یه مشت رمال و جن گیر تقسیم کار کرده اند در این سایت و چیزهایی مینویسند که به درد عمه شان میخورد . نوریزاد هم که فقط کرکره را بالا میکشه و میره پی کارش و کاری ندارد به این که موش ها از سر و کول دکانش بالا میروند . حالا دیگر ما همه چیزمان درست شده و فقط مونده ببینیم مولانا در باره انسان و فرشته ها و شکافتن اتم چه گفته یا جعفر صادق در باره فواید تخم گنجشک و خوابیدن با بچه ده ساله چه فرموده . بروید دکانتان را جای دیگری باز کنید ای قبر های کهنه فرو ریخته .

         
        • زین الدین گرامی ،البته پاسخ دادن به کسی که عنوان و اتیکت چارپا را بر خود می نویسد و آنرا امضاء می کند ارزش چندانی نداشته باشد،چون این چارپا خواندن خود یعنی تنزّل شخصیت و فرود از مرحله انسانیت به مرحله چارپایی، در عین حال که نویسنده این مطالب خوف خود را در پشت نقاب و سپری بنام چارپا مخفی می کند،اما شما چون تازه وارد به این سایت هستید و شاید برخی اجنّه چند نقابی را خوب نشناسید و در عین حال می خواهید بدانید او کیست،زحمتی بکشید در صفحات این سایت سرچی بکنید از کسی که تکیه کلام او “مرد حسابی” هست! و بارها با نام اصلی و نام ها و نقاب هایی دیگر غیر از چارپا این تکیه کلام را بکار برده است! البته فقط این یک پیشنهاد بود ،خود دانید.

           
  114. علی زین الدین

    سلام و درود

    آقای دکتر نوریزاد لطفاً عکس و توضیح فروش کفنهای ضد فشار که به pv شما ارسال کرده ام جهت سید مرتضی به اشتراک بگذارید.

     
    • زین الدین گرامی شما در فقره 14 از پرسش هایی که به آن پاسخ داده شد اینطور نوشته بودید:
      “14_چنانچه میدانید بعضی از علما کفن ضد فشار قبر میفروشند و هر صاحب خردی میداند، این کار با بهشت فروشی کشیشهای قرون وسطی هیچ فرقی ندارد، چطور عمل آنها را توجیه میکنید؟”
      —-
      اگر طالب گفتگوی مستدل و دور از هیاهو با بنده هستید،لطفا پای افراد دیگر را بمیان نکشید،من در مورد این جمله شما از شما توضیح خواستم که بگویید کدامیک از علماء (وقتی گفته می شود علماء یعنی علماء و فقهاء و مراجع معتبر حوزه های علمیه شیعه) اقدام بکفن فروشی کرده اند و اساسا مقصود از کفن ضد فشار قبر یعنی چه؟ چون من تابحال نشنیده ام که کسی از علماء معتبر اقدام بکفن فروشی کرده باشد و شما اگر نتوانید چنین ادعایی را اثبات کنید مرتکب افتراء و تهمت و گناه شده اید ،لطفا با مغالطه و وانمود از پاسخ به سوال طفره نروید.
      متشکرم

       
  115. نامه ی سرگشاده به آیات عظام

    در باره ی فتوای تعطیل موقت حج به دلیلِ ِ
    ” عدم احراز شروطِ استطاعت شرعی”

    حجج اسلام، آیات عظام و مراجع محترم تقلید شیعه، وفقکم الله لمرضاته

    سلام علیکم.

    و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا. ” آل عمران آیه ۹۷”

    اکنون که متاسفانه دوباره با نزدیک شدن ایام حج، زمزمه ی اعزام چندین هزار زایر ایرانی به سفر حج شنیده می شود، با درک شرایط راستین زمان و مکان امسال، من به عنوان یک ایرانی که می داند فتاوای شما در توده ی مردم و مومنان پاکدل و ساده اندیش ، قطعا اثر گذار است، بناچار و بدون ورود به اصل موضوعِ حج، این مطلب را با شما متولیان دین و تکیه زنندگان به سریرشامخ مرجعیت دینی، در میان می گذارم و بدینوسیله امیدوارم که به وظیفه ی دینی، ملی، میهنی، اخلاقی و انسانی خود عمل کرده باشم.

    در سال های اخیر ، بنابر اخبار موثق و اعلام شده، از طرفی و اتهامات مکرر مراجع دولتی و مسئولانِ نظامِ جمهوری اسلامیِ ایران، از طرفِ دیگر،، متاسفانه شرایطی ایجاد شده است که می توان با ضوابط اعلام شده در توضیح المسایل شما گرامیان، به این نتیجه رسید که شروطِ شرعیِ استطاعت ، من جمیع الجهات ، برای زوار ایرانی تحقق نمی یابد و لازم است مراجع تقلید با احساس مسئولیت دینی، سکوت مصلحت آمیز را بشکنند و فتاوایی شجاعانه دایر بر تحریم موقت اعزام حجاج به عربستان سعودی صادر فرمایند.

    این شرایط ،مختصرا عبارتند از موانع و امور مهم زیر:

    اولا هنوز کفن جنازه های حجاج ایرانی خشک نشده و اجساد چندین نفرازحجاج ایرانیِ سال پیش به ایران تحویل داده نشده اند…آیا امسال این خطر جانی کاملا بر طرف شده است؟ در حالیکه مسئولان می گویند ” هیچ تضمینی در امنیت جانی حجاج وجود ندارد!!!!”

    ثانیا، رسانه های خبری ایران و دیگر کشورهای مسلمان و غیر مسلمان ، بارها و بارها، عربستان سعودی را ” حامی اصلی خط تکفیری وهابیِ داعش ” معرفی کرده و می کنند!!! اگر این اخبار دروغ است چرا شما ساکتید و اگر راست است چگونه اجازه می دهید که با پول حجاج ایرانی ، داعش حمایت شود و دامنه ی عملیاتش را از کشورهای آمریکایی، اروپایی تا قلب تهران یعنی مرقد بنیانگذار جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی بگستراند؟؟

    ثالثا با تجاوزهای ثابت شده و نگاههای شهوت آلود ماموران عربستان سعودی به نوامیس شیعه ی ایرانی در سال های پیش، چگونه راضی می شوید که نوامیس ساده لوح و پاکدامنِ ایران ، به خطه ی اعراب شهوتران اعزام شوند؟؟؟!!!!!

    رابعا، با توجه به بحران ِفقر در ایران و ننگ تن فروشی ها، دزدی ها، کلیه فروشی ها، کارتن خوابهای بی گناه، روستاهایفاقد آب آشامیدنی، مدرسه و،و،ووو، مگر نمی توان بصورت احکام موقت ثانویه از خروجِ میلیاردها دلار ارز این مملکت پیشگیری نمود و همانطور که امام خمینی در اوایلبازگشتشان به ایران گفتند ” به جای حج به آبادسازی ایران پرداخت”؟؟

    و بالاخره مگر حفظ عزت و آبروی مسلمین، از اوجب واجبات نیست؟؟ در شرایطی که سعودی وهابی می خواهد به دستِ زائران ایرانی دستبند الکترونیکی بزند تا همچون زندانی گنهکار دقیقا بدانند که او کجاست، آیا حرمت و آبروی حجاج ما را نباید حفظ کرد؟ …آیا این است مصداق ” عزت اسلامی” و کرامت انسانی؟؟

    من می دانم که بسیارند کسانی که ازاعزام حجاج به عربستان منتفع می شوند، زیرا از ” پاک کردن اموال مشکوک” ، گرفتن وجوهات معوقه ی شرعیه گرفته تا هزینه ی کاروان ها و سازمان حج و زیارت، قطعا و قطعا میلیاردها تومان درآمد نصیب مسئولان خواهد شد، اما شما را بخدا، اگر براستی در پایان بیانیه هایتان با خلوص و آگاهانه کلمه ی ” الاحقر” را می نگارید، محض رضای حق، به روشنگری حجا ج ساده لوح و پاک دل بپردازید و با بیان حقایق و صدور فتاوای لازم ، جامعه رااز ” عمل غیر صالح” در شرایط فعلی بازدارید.
    بدیهی است که به محض رفع موانع فوق و ایجاد شرایط مناسب، احکام جدید را ابلاغ خواهید فرمود تا دوباره عطر زیارت بیت الله در کوچه های دلمان استشمام شود

    اگر لحن سخن به گستاخی شبیه است و مانند استفاهای کذایی از محضرتان نیست، لطفا تلقی به خیر فرمایید زیرا ” ما ارید الا الاصلاح”…
    و السلام علکیم

    تهران، مصطفی بادکوبه ای ( امید)
    ۲۹/۴/۱۳۹۶

     
  116. اخبار: هشدار سردار/* شکست خورده باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، به آمریکا راجع به همردیف شمردن سپاه با گروههای تروریستی.
    ترجمه: والله، بالله، به پیر به پیغمبر قسم میخوریم که ماها تروریست نیستیم!

    /*: ک

     
  117. علم‌ یه چیزی: منحرف سیاسی مسلمان نیست.
    مش قاسم: درود بر کسروی. نعلت بر ///.

     
    • ترجمه /// : همون خودروشنفکر خواندهی که میگن دردهه ۵۰ خیلی تاثیرگزار بود. در حسینیه ارشاد … (سه نقطه از مش قاسم)شعر میگفت و نادانان طبق طبق دور و ورش … (سه نقطه از مش قاسم) میکردن.آنچنان شیادی بود که حتی از مردنش هم هنوز شیادان ازش نون میخورن.

       
  118. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    پاسخ به سید مرتضی قسمت 2

    در مورد اینکه توسل امری اسلامی و درست است هیچ بحثی نیست گر چه برداشت عارفانه از توسل با فهم و درک عامیانه تفاوت ماهوی و ذاتی، و زمین تا آسمان تفاوت دارند، ولی آیا توسل به اولیاء و انبیاء با بوسیدن در و دیواری که توسط کارگر و بنا ساخته شده اند و ضریحی که تراشکارها و آهنگرها ساخته اند محقق میشود؟ در مورد اعتقاد بنده به ائمه بحث را تا حد مجادلات شخصی و تفتیش عقاید تنزل دادی، اولاً به فرض بنده اعتقادی به ائمه نداشته باشم چه گَردی بر دامان ملکوتی و کبریایی ائمه هدا مینشیند؟ ثانیاً آیا خود ائمه هم به همین شکل به زیارت مزار حضرت رسول اکرم (ص) میرفته اند؟ یا این بدعت پولسازیست که رنگ و بوی دینی به سنتی جاهلانه زده اند تا کاهنان معابد از آن برخوردار شوند؟ در مورد ربا خواری بانکها و استثمار وحشت آور از زحمتکشان و گرانفروشی و احتکار هر آنچه به زیان مردم باشد و سرمایه داران و بخصوص بازاریها و وجوه شرعی پردازها سود ببرند هیچ بحثی از غیر شرعی بودن و حتی ضد دینی بودن روابط اقتصادی ربوی در میان نیست، حتی اگر کسی از راه خیانت به اموال عمومی و راهزنی هم پروار و پولدار شده باشد روحانیت نه تنها هیچ حساسیتی به شرعی و غیر شرعی بودن اموالش ندارد بلکه با ابداع حیله شرعی اموال صد در صد حرام او را حلال میکند!! (لابد در این مورد هم مثل مورد کفن ضد آتش وضد فشار قبر متوجه منظور بنده نمی شوی ؟!مدرک مستندی که راجع به آن کفن منتشر شده را از طریق دکتر نوریزاد ارسال کرده ام اگر به اشتراک بگذارد بخوبی نشان میدهد که چگونه کفنی که حداکثر 70000 تومان می ارزد توسط آیت الله تقویان در قم به قیمت نا قابل «1/372/000»تومان به فروش میرسد. البته آن کفن بنا به گفته عرضه کننده امتیازات بیمانندی هم دارد از جمله نوشتن ادعیه و آیاتی بر پوست آهو!!!! (شگفت آور است، مگر خط برای خواندن نیست؟ ،چه کسی یا کسانی قرار است آن اوراد و ادعیه را در زیر خاک بخوانند، از آن عجیب تر اینست که پوست آهو چه خاصیتی دارد که سبب تأثیر تضمینی آن دعاها میشود؟ اینهمه آهو کجا بودند که باید پوستشان تبدیل به اسفنج گناه شوی و اسکاج وجدان پاک کن و افسون فرشته خرکن میشود؟) در مورد تبدیل اموال حرام و مشکوک به طیب و طاهر و حلال هم صنعت حلال سازی اینگونه است:کسی که از راه دزدی و اختلاس و رانت خواریهای اقتصادی و اطلاعاتی و
    احتکار و گرانفروشی و……. پولدار شده و خودش بخوبی میداند که اموالش حق جامعه و حاصل خون مردم است و بگونه ای مرگ خود را نزدیک میبیند و نگران است یا محض احتیاط پیش کاهن میرود و ایشان مثلاً میگوید معادل کل اموالت چک بکش، سپس آن چک را از او به بهای یک سیر نمک میخرد، بعد بسته به ارزش کل اموال آن چک را به بهای چند میلیون تا چند میلیارد تومان دوباره به خود صاحب چک و اموال میفروشد، با این حیله شرعی حرامترین و خون آلودترین اموال از شیر مادر هم حلالتر میشوند زیرا بدون آنکه خدا هم متوجه این ترفند زیرکانهٔ بشود اموال حرام تبدیل به حلال میشود!!! چون آن اموال شرعاً دست به دست شده اند بدون هیچ شک و عذاب وجدانی حلال شده اند و شرعاً خدا هم نمیتواند کس را بازخواست و مجازات کند(سوره مبارکه آل عمران آیه ۵۴
    وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ).
    در پاسخ سؤال 15 پس از ذکر مقدماتی فرموده ای «… شیعه از حقانیت و اولویت مولا علی دفاع میکند» امام علی کمتر از 5 سال حکومت و بگونه ای اجرای عدالت کرد، که الگو و مایه تحسین و اعجاب تمام وجدانهای پاک انقلابیون و مطلحین و مردم دوستان راستین است. شماها حدود 1400 سال قمری از آن پنج سال حکومت ستایش و آنرا تبلیغ و به خود منسوب کردید، حال چهل سال است با بهانه اجرای عدل علی و تمسک به مولاعلی حکومت میکنید کدام اجرای عدالت کرده اید؟
    شیر را بچه همی ماند بدو
    تو به پیغمبر به چه مانی بگو.

    اینکه فرموده ای تعدادی معتاد و بیخانمان کارشان به گور خوابی کشیده شده و با خوابیدن در قبرها موجب پایمال شدن حقوق مسلمین و سبب مزاحمتشان شده اند، و وجود آنها به نظام مربوط نمیشود، هیچی نمیتوانم بگویم جز آنکه خدا را شکر کنم که تعجب بیش از حد موجب شاخ در آوردن نمیشود و گرنه بنده الآن دو گز شاخ از سرم روئیده بود، آنهم از گفتار کسی که به درجه اجتهاد رسیده و خود را پیرو امام علی میداند و در عین حال از نیازمند ترین قربانیان جامعه طبقاتی با عنوان مضحک نام میبرد و آنان را گروهی معتاد که صدای مردم را در آورده اند نام میبرد!اگر اجرای عدالت سبب نشود که آن معتاد و آن گور خواب و آن فاحشه و آن زندانی درمانده و آن گرسنه ای که اضطرار او را وادار به ارتکاب جنایت کرده است، از وضعیت فعلیش نجات پیدا کند، پس عدالت به چه دردی میخورد؟ قرار است عدل علی بین چه کسانی عدالت بر قرار کند؟ میدانی حضرت مسیح (ع) بقدری با این تیپ افراد معاشرت میکرد که آن پیامبر عظیم الشأن را دوست اراذل و بردگان و گدا ها و فواحش مینامیدند؟ سید عزیز ما زبان مشترک نداریم از دید من شما عالماً عامداً پا روی حق و وجدان میذاری، چه بسا بنده هم از دید شما کافر مطلق باشم بنا بر این ادامه بحث موضوعیت ندارد زیرا من با ارداه شما طرفم و به هر دلیلی شما پیشاپیش مدافع ستمگران شده ای و حاضری در دفاع از حاکمیت و نظام هر چقدر لازم باشد مستضعفین و ستمدیدگان و مظلومین و قربانیان را بارها و بارها لگد مال کنی. لذا به بحث با شما خاتمه میدهم.

     
    • با سلام مجدد،در مورد توسّل خوشحالم که اصل توسّل در اسلام را صحیح دانستید،اما تفصیلی قائل شدی بین توسل عارفانه و توسل عامیانه،بر شماست که هریک از ایندو تعبیر را تعریف کرده و وجه تمایز آنها را بیان کنید.در مورد بوسیدن ضریح یا آستانه حرم های مطهر ائمه و ادای احترام از این طریق،چنین اموری خلاف عقل و شرع نیست،اینها از باب احترام است،اما نه احترام به سنگ و چوب و آهن و مصنوعات کارگران،بگویید چرا مردم وقتی در خارج از این محیطهای قدسی با سنگ و چوب و آهن مواجه می شوند آنرا نمی بوسند؟!خوب روشن است،خود سنگ و چوب و آهن فی نفسه اصالت و احترامی ندارد،اما وقتی این اشیاء منتسب به مرقد شریف ولیی از اولیاء الهی می شوند و چنین انتساب ونسبتی محقق می شود،احترام به آن احترام به آن امام است،در واقع توجه نمی کنید یا خودتان را بخواب زده اید که بوسیدن درب فلزی یا چوبی یا سنگی یا هرچه،احترام به آن ذاتی است که این اشیاء در آستان او هستند نه احترام و اصالت دادن به چوب و سنگ و فلز(دقت کنید).بالاخره مردم اگر بخواهند به اولیاء الهی که ارواح مقدسه آنان به این مکانها عنایت دارند ادای احترام کنند چه کنند؟! بروند پیکر مطهر امام را از گور در آورند؟! بالاخره بوسیدن آستان و چیزهایی از این قبیل ادای احترام به امام است نه ادای احترام به چوب و آهن.علاوه اینکه این مکان های شریف محل ذکر و توسل و قرائت قرآن و ادعیه و زیارات است و فقط بوسیدن سنگ و چوب نیست.من تفتیش عقیده نکردم،من بظواهر اظهارات زین الدین می نگرم،در مورد زیارت ائمه نسبت به مرقد پیامبر اکرم،بله آنان چنین سیره ای داشتند! چطور شما از این واقعیات تاریخی بی خبر هستید،مکرر در مکرر زیارات علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین و امام صادق و دیگر ائمه نسبت بقبر مطهر رسول الله در کتب تاریخ و حدیث نقل شده،خود امام حسین پیش از رفتن بسمت کربلا به مدینه هم رفتند،اینها هست،علاوه اینکه اینهمه روایات در کتب زیارات و ادعیه نقل شده است در مورد زیارت پیامبر،چطور اینها را نمی دانید؟!پس اینها بدعت نیست بلکه اطلاعات شما در این زمینه ها ناقص است،یا اطلاعاتتان را تکمیل کنید یا در چیزهایی که از آنها بی اطلاعید داد سخن ندهید که ممکن است مایه افتضاح باشد.در مورد ربا هم باز مطالب تبلیغاتی ارائه کردید،ربا در فقه اسلامی تعریف شده است ،آنرا باید جداگانه برایت توضیح دهم که ربای قرضی چیست و ربای معاملی چیست و من اشاره کردم که در مورد فعل و انفعالات بانکی بلحاظ موضوعی اختلاف نظر فقهی وجود دارد بین مراجع ،شما چون از این مسائل نا آگاه هستید همینطور چیزهایی درهم برهم می نویسی،یک مراجعه ای به بخش های مربوط به بانک ها در رساله های عملیه مراجعه بکن و بحث ها و صور گوناگون معاملات بانکی مثل جعاله و مضاربه و قرض و نظائر آنرا مطالعه کن،اینطور روش درستی نیست که ناآگاهانه در چیزی که تخصصی ندارید وارد شوید ،ربا مسلما در اسلام حرام است چیزی که هست این است که کدامیک از فعل و انفعالات و معاملات بانکی مصداق ربا هست و کدام نیست،گفتم راه حل این است که شما اگر مسلمان هستید که هستید و اگگر مجتهد نیستید که نیستید در این مسائل بمرجع دینی و کارشناسی که از او تقلید می کنید مراجعه کنید.در مورد کفن ضد فشار قبر! و ضد آتش جداگانه بنویس تا گفتگو کنیم،من به اشخاصی در سطح منبری کاری ندارم، باید دید آیا کفن فروشی عمل علماء معتبر است؟ یا فرض کنید مساله این است که مطابق روایات فلان ذکر اگر بر کفن نوشته شود فلان ثواب را دارد،اینها را باید بررسی جداگانه کرد،و سخن مبهم و نامستند نگفت ،حالا شما اگر بفشار قبر و کفن و اذکار و ادعیه اعتقادی ندارید وصیت کنید کفن سفید معمولی برایتان قراردهند! البته بعد از 120 سال!توصیه من بشما این است که در حوزه تعبدیات شرعی اینطور بی محابا و نامستند سخن نگویید سعی کنید اصل مطلب را پرسش کنید.مطالب مربوط به پاک کردن اموال ،تخیلات شماست و شما صرفا با تخیلات ذهنی خود نزاع دارید! ببینید عناوینی مثل اختلاس و رشوه و احتکار و نظائر آن یک حرمت تکلیفی دارند (حرمت تکلیفی یعنی گناه) که مجازات اخروی دارد و باید توبه شود توبه بدون بازگشت،و یک حرمت و آثار وضعی دارد،این جهت مربوط به حق الناس است که تا ادا نشود پای انسان گیر است،شما اگر رشوه بدهید یا بگیرید ، اختلاس کنید احتکار کنید ،دزدی کنید،هم گناه کرده اید هم شرعا مکلفید حق ضایع شده مردم را باز پس دهید،چیزهایی مثل خمس و زکات و صدقات و غیره عناوین دیگری هستند،شما تا مال رشوه ای را به صاحبش بازنگردانید شرعا مسئولید و با چک و پول دادن به این آقا یا آن آقا مساله حل نمی شود،البته من از خلاف شرع دفاع نمی کنم،خلاف و خطا خطاست،اما اینهایی که شما بطور کلی و با هیاهو می بافید صرفا تبلیغات و هیاهو علیه دین و متدینان است.این مسائل یافته های شما نیست،اینها در کتب فقهی و رساله ها هست و روحانیون و مساله گویان در مساجد و منابر اینها را بمردم گفته اند و می گویند،شما نیازی نیست اینجا منبر بروید! لطفا عینک تیره را هم از چشم خود بردارید.
      در مورد حکومت علی علیه السلام باز متوسل به این کلمه علیه السلام “شماها”! شدید،درست گفتید هیچکس تاکنون نتوانسته است عدالت علی گونه را محقق کند،کسی هم مدعی این نیست،تلاش شیعه باید چنین باشد،اصلا شیعه در لغت یعنی پیرو ،پیرو علی علیه السلام،کسی البته به گرد مولا علی نمی رسد،اما بقدر توان باید پیرو بود و ادعا هم نداشت،هیچکس در جمهوری اسلامی مدعی نبوده و نیست که عدالت علی گونه را محقق کرده است یا کمال مطلوب حاصل است،تلاش ها به این سمت است ،خطاها و لغزش ها هم هست ،باید تلاش کرد.در این قسمت آخر هم خوب بمن تهمت زده ای و بحث را ختم کرده ای،من گفتم گور خواب در این کشور موردی بود که جمع شد،پس نباید بدیگران دائم حقنه کرد که :گورخوابها! پدیده های دیگر را نیز باید علاج کرد ،کوشش هم هست و جامعه ای که هیچ این چیزها در آن نیست فقط در تخیل شماست،اگر نادرست بگویی من تذکر می دهم بحث باشد یا نباشد.

       
  119. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود این مطلب را پیشکش میکنم به دوست خوبمان …..

    از خواندن اين مطلب پشيمان نخواهيد شد !!
    حكايت ” آخوندهای ختنه نشده” برگرفته از کتاب ” تاریخ معاصر ایران”

    رضا شاه بزرگ در ابتدای سلطنت خودش، ارادتی به روحانیون و بزرگان دین داشت و زمانی که در سفرهای متفاوت به شهرهای مختلف میرفت ، حتما به دیدار این دسته از روحانیون میرفت!
    از قضا در سفری به جنوب، از اصفهان عبور میکند که در آنجا آخوندی به نام آیت الله اصفهانی حضور داشته، رضا شاه دورادور به او ارادتی داشته و تصمیم به دیدار او میگیرد، اما پس از رسیدن به منزل آخوند میبیند که حاج آقا فوت کرده است!
    رضا شاه بزرگ پس از همدردی با اهالی خانه و شاگردان، زمان مرگ و علت آنرا جویا میشود؛
    شاگردان، علت مرگ را سکته و زمان آن را حدود ۱۰ روز قبل بیان میکنند!
    رضا شاه غبار از تن نگرفته، میخواهد به مزار حاج آقا برود و میگوید؛ مراسمی بر پا کنند تا اینکه دستور ساخت مقبره و مراسمی در خور برای حاج آقا بدهند!
    اما مریدان میگویند که حاج آقا را هنوز خاک نکردند و ایشان هنوز در سرداب پایین خانه هستند!
    رضا شاه با تعجب برافروخته میشود و با نعره فریاد میزند؛
    جنازه فاسد میشود
    چه کسی همچین غلطی کرده؟!
    شاگردان میگویند؛
    این وصیت خود حاج آقاست، ایشون خواستند که حتما حاج آقا اردبیلی از اردبیل بیاد و ایشون رو بشوره…
    رضا شاه میگه :
    ایشون خیلی بی جا کرده،
    آمدیم حاج آقا اردبیلی یکماه دیگه هم نیومد، تکلیف چیه ؟
    کل اهالی مریض میشن…
    برید پایین، بیاورید بشورید و خاکش کنید!
    شاگردان مانع میشن و رضا شاه دستور زدن کتک مفصلی به اونها را میدهد!
    پس از آنکه حاج آقا رو از پارچه باز میکنن تا بشورن میبینن که حاج آقا ختنه نشده!
    پس از کتک مفصل دوباره شاگردان ، چیزی از اونها در
    نمی یابد و بی اطلاعی همه در این مورد ثابت میگردد!
    رضا شاه میفرماید؛
    اینو خاکش کنید و شاگردا رو هم جایی حبس کنید و مراسم برای آخوند بگیرید، بذارید اردبیلی بیاد، ببینیم اون کیه؟
    بعد از چند روز حاج آقا اردبیلی پیداش میشه و میاد به خونه مرحوم، از راه که میرسه بهش میگن حاج آقا رو شستن و خاکش هم کردند…
    تا به فکر فرار میفته، دستگیرش میکنن و میارنش محضر رضا شاه…
    رضا شاه میگه لختش کنید …
    لختش میکنن و میبینن؛
    اینم ختنه نشده!!
    رضا شاه میگه داغ درفش بیارید تا به حرف بیاد … آخونده تا اسم داغو میشنوه میگه همه چیزو میگم…
    آخوند میگه؛
    ما انگلیسی هستیم و دو دوست قدیمی، ماموریت گرفتیم که از جوانی با خواندن زبان فارسی بیاییم نجف و با خواندن دروس حوزه علمیه نجف آخوند بشیم و بیاییم ایران برای جاسوسی و شوراندن مردم علیه دولت!
    این اتفاق افتاد و اول اون اومد اصفهان و شد حاج آقا اصفهانی و من رفتم اردبیل و شدم حاج آقا اردبیلی!
    رضا شاه میپرسه چند تا دیگه مثل شما هستند؟
    آخوند میگه نمیدونه و این دوستش رو هم از بچه گی میشناخته و با هم بودند!
    همین میشه که داستان دستور رضا شاه برای لخت کردن آخوندها در کوی و خیابان و بیابان راه میفته که داستانش رو همه میدونند و عکسهاش
    رو دیدند!
    و از همه مهمتر رضا شاه دستور میده که لباس آخوندی رو از تن اینها در بیارن و اساسا این مقوله از بین بره!
    تصاویر بسیار معروف از آخوندهایی که در سفارت انگلیس پناهنده شده اند موجود است که بیانگر این واقعه بوده و فرار آنان به وطن اصلی خودشان یعنی انگلیس را حکایت میکند…!
    واکنون بابد دنبال نشانه های دیگری برای انگلیسی بودن جاسوسان خارجی در لباس روحانیت گشت .

     
    • این کتاب تاریخ معاصر ایران متعلق به چه کسیست؟ و در کدام جلد یا صفحه این حکایت ذکر شده است؟
      من حساسیتی نسبت به اینگونه مزخرفات غیر مستند که انگیزه ای جز تخلیه عقده علیه دین و دین داران و اظهار عشق و ارادت نسبت به شاه و شاه پرستی است ندارم،ارزش گردآورندگان چنین متن های پوچ و مزخرف و نامستند بقدر همین محتواهای سبکی است که در این سایت ول می شود،و البته باید برای جمع آوری این مطالب سبک و بی پایه و بالاتر از آن انعکاس آن در این سایت و پایین آوردن کلاس سایت تاسف خورد،و زائد بر این باید بحال امثال این دوست شاه دوستمان تاسف خورد که بهای آزادی بیان و بنان را ابراز چنین مطالب سخیف و هجو و مبتذل می دانند،در واقع اینگونه افراد با چنین جلوه گریها و شیرین کاری ها و نخاله گری هایی بخوبی نشان می دهند که استعداد و لیاقت بهره مندی از آزادی بیان را ندارند ؛یعنی آزادی بیانی که آنان می خواهند در حد اشاعه همین مزخرفات سخیف است.
      فارق از این مطالب،ما فرض می کنیم این مطالب بلحاظ تاریخی صحیح است و جناب رضا شاه اینقدر بیکار بوده اند که بجای تمشیت امور و پرداختن به اداره و تدبیر حکومت یک جامعه تنها کارشان توجه به آلات رجولیت روحانیون یا روحانی نماها،یا رفع سوزاک و سیفلیس عموم مردم بوده است! که این خود توهینی سخیف است که شاه دوستان متوجه بت خود نموده اند، اما در هرصورت حکم لزوم ختنه مردان یک حکم اسلامی است که تا پیش از بلوغ تکلیف آن متوجه والدین طفل است و اگر به این تکلیف عمل نکردند بعد از بلوغ چنین وجوبی متوجه خود انسان است ، پس این یک تکلیف شرعی است که حتی بیسوادان و کم سوادان از متدینان هم می دانند خواه شاه دوستان به آن علاقمند باشند یا نباشند،و حتی برخی تکالیف عبادی در اسلام مثل امامت جماعت یا صحت طواف متوقف بر آن است ،بنابر این فارغ از اینکه اصلا استناد این مزخرفات به چیست یا کتاب مورد اشاره هست یا نیست ،یا مولف آن کیست،یا در کجای این کتاب چنین لاطائلاتی آمده است،باید گفت خود قرائن پیش گفته (وجوب ختنه مردان و اشتهاد آن حتی بین کم سوادان) دلیل روشنی بر کذب و سخافت این مطالب است و شاهی که همه همّ او آلت رجولیت زید و عمرو باشد همان به که کشورش را رها کرده بامر بیگانگان در جزیره موریس بگور رود!

       
  120. علی زین الدین

    بادرودهای بسیار به دوستان!

    پاسخ به سید مرتضی قسمت 1

    سید مرتضای گرامی توجه بفرما که این گفتگویی دو نفره نیست و بجز ما دو نفر
    افراد زیادی از محتوای آن مطلع میشوند! به قول شماها بنده یک نفر مکلا هستم و اگر احیاناً سهواً یا عمداً دروغی بگویم از مکلا بودن به ملا بودن تنزل نمیکنم، اما شما که مجتهدی دقت بفرما که چه میگویی! بیش از ده سال اجناس کوپنی بوده و بنده هم حتی یکبار عمامه بسری را در صف ارزاق ندیدم، بعید میدانم اعضای محترم این سایت هم دیده باشند. مسلمان یعنی کسی که در مقابل حق تسلیم است و در برابر بدیهیات جبهه نمیگیرد، اما شما منکر بدیهیات میشوی، برای اینکه خون قربانیان قتلهای زنجیره ای را پایمال کنی عمداً آنها را تا 4 نفر کاهش میدهی و عمداً میکوشی تا هیچ بهایی به آنها ندهی. چرا؟ مگر این آیت در قرآن کریم نازل نشده که هر کس بیگناهی را بکشد گویی تمام انسانها را کشته است؟ در جنب همه ادیان صنفی بنام روحانیت تشکیل شده که از طرق مختلف از جامعه ارتزاق میکنند و شماها بجز خودتان همه را بر باطل میدانید (این عجیب نیست؟) میفرمایی روضه خواندن جز واجبات نبوده، ولی در عمل از هر واجبی بیشتر انجام داده و تبلیغ میشود. اگر شما معتقدی که دین اسلام هنگام رحلت نبی اکرم (ص) کامل شده بود، پس، از هر چیز کاملی چه بکاهی و چه بیفزایی آن را ناقص کرده ای! چنانچه اگر از پنج انگشت دست یکی یا چند عدد بکاهی دست ناقص و اگر یک یا چند انگشت به پنجه بیفزایی باز هم ناقص میشود، پاها، سر، چشمان و… به همچنین.
    بنده عرض نکردم که تمام روضه خوانها دروغ گویند بلکه عرض کردم بعضی از آنها دروغهای آشکار و رسوایی گفته و میگویند و کسی هم معترضشان نمیشود.
    بدیهی است که حضرت امام حسین (ع) و خاندانش شهید شده اند، عرضم این بود که هنگام روضه خوانی هر روضه خوانی روایتی متفاوت از کیفیت شهادت شهدای کربلا بازگو میکند و هیچ عالمی به آنها اعتراض نمیکند. بنده نگفتم که باید تمام روضه خوانها را خلع لباس کرد پرسیدم چرا تا کنون حتی یک نفر از دروغگو ترینهایشان که دروغگو بودنش به ثبوت رسیده خلع لباس یا تنبیه نشده؟ شما در موارد مختلفی چنان توپیده اید که شما کی باشید که اینگونه راحت وکلی قضاوت کنید؟ مسئله همین است که شماها با غصب قدرت سیاسی خود را بطور اجباری نماینده دین و دنیا و زندگی مردم کرده اید، و اگر سؤالی شود یکسره میفرمایید:کی هستی؟ حق نداری! نرو، نبین، نگو، نپرس، نخوان، و….. گویی هر پرسشگری در میان مجموعه ای از بلور بارفتن راه میرود و با این سؤالات همه را میشکند.
    میفرمایید مردم به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند و اگر شما رأی نداده ای در اقلیتی. منهم به نظام جمهوری اسلامی رأی دادم چونکه فریب خوردم! هنگام نگارش پیش نویس قانون اساسی چنان قوانین مترقی و سرشار از آزادیهای اجتماعی در مواد آن گنجانده شده بود که هر ایرانی علاقه مند به کشور و مردمی به وجد میآمد، اما با حیله و خدعه هیچکدام از آن مواد مترقی را در قانون نگنجاندند و اگر تصادفاً یکی از آنها در قانون اساسی ماند هرگز اجرا نشد و حالا تبدیل به ابزار فریبی شده تا هر کاندیدای ریاست جمهوری که میخواهد رأی مردم را جلب کند میگوید : به شرطی که به من رأی بدهید فلان اصل معوق و اجرا نشده قانون اساسی را اجرا میکنم! از آن گذشته طبق منطق آیت الله خمینی گیرم در آن زمان نظامی که نمیشناختیم و کور کورانه به آن رأی داریم مورد قبولمان بود، فرزندان و نوه های ما چه گناهی کرده اند؟ میفرمایی نظام مبتنی بر دمکراسی و انتخابات آزاد است!!! اگر در بشقابی 10 عدد سیب بگذارند و بگویند بفرما یکی را انتخاب کن! آیا در این صورت مردم جز انتخاب سیب چاره دیگری دارند؟
    میفرمایی اگر با انتخاب یک روحانی به ریاست جمهوری مخالفی میتوانی با تبلیغات مردم را مجاب کنی که به کسی دیگر رأی بدهند!!! خودت بخوبی میدانی که هرگز به کسی که غیر از نماد تفکری خاص باشد اجازه کاندیداتوری نمیدهند، و تبلیغ برای کاندیدایی که مورد نظر نظام نیست
    « دل شیر خواهد و تن ژنده پیل! »
    سید مرتضی مواظب باش! داری آشکارا پا روی حق میذاری و از هرانچه مورد تأیید و به سود نظام است دفاع و به هر آنچه و هر آنکه منتقد نظام است حمله میکنی!
    شما طرفدار حقی یا طرفدار نظام که حتی از خرافات و قبر پرستی هم دفاع میکنی؟ میفرمای پولهایی که روی قبور جمع میشود عام المنفعه است!! پس چرا آستان قدس رضوی با آنهمه ثروتهای نجومی به داد مستضعفین خراسان نمی رسد؟ میدانی که زنان بینوایی که توسط سعید حنایی کشته شدند از گرسنگی و فقر به فحشا افتاده بودند و مطابق مصاحبه هایی که از آن بینواها منتشر شد بعضی هایشان در یک شب تن به همآغوشی با 16 نفر داده بودند و به قول خودشان اگر به خواسته یکی از آنها توجه نمیکردند با همان گرسنگی آنها را بیرون می انداختند(حالا این بحث تا هنگام خودش بماند، که هرگز کسی از آن گلهٔ مردان فاحشه ن

    امی نبرد و کسی محکومشان نکرد و این جامعه مظلوم کش زن ستیز با این فرهنگ غلط فقط به آن بیچارگان بی پناه حمله و آنان را محکوم کردند گویی در این معامله تنها فروشنده بی شرف است و به شرف خریدار خدشه ای وارد نمیشود!!!! ) چطور این در آمد عام المنفعه موقع پارو کردن به خاص المنفعه تبدیل میشود؟
    راجع به ابو حنیفه فرموده ای که اشتباه کرده است!!! ابو حنیفه دو سال شاگردی نادره ای چون امام جعفر صادق (ع) کرده بود و دارای چنان نبوغ و استعدادی بود که آن امام،
    همام او را برای راهنمایی
    امت تربیت کرد، ابو حنیفه در همان قرون اولیه که فاصله زمانی چندانی با عصر پیامبر نداشتند نتوانست به درستی بیش از 17 حدیث به ایقان برسد، حالا در این عصر و پس از تأسیس کمپانی حدیث در دوران صفویه و به تولید انبوه رساندن احادیث توسط کلینی چطور میشود به آنها اعتماد کرد؟ بنا به نقل زنده یاد دکتر شریعتی در میان آن احادیث این حدیث هم هست:قال رسول الله (ص) هرکس خربزه بخورد به بهشت میرود!!!
    ……. ادامه دارد

     
    • با سلام،زین الدین گرامی! در مورد وضعیت اقتصادی زمان جنگ،وقتی شما تعصب بر ادعای خود داری،پرداختن به آن مطلب کار بیهوده ایست.در مورد قتل های زنجیره ای من آنها را محکوم می دانم،مگر مسلمان می تواند راضی به ریخته شدن خون بیگناهان باشد؟بحث من این بود که آن چند فقره قتل توسط باند سعید امامی عمل باندی خودسر در وزارت اطلاعات زمان خاتمی بود که اعضاء آن بقانون معرفی و محکوم شدند،در مورد تعمیم قتل ها من مثل شما مقلد اکبر گنجی نیستم که هر سخن تحلیلی را واقعیت غیر قابل انکار تلقی کنم،در هر جامعه ای بهر حال قتل ها و جنایاتی اتفاق میفتد و عقلاء بدون سند و مدرک و صرفا با تکیه بر موهومات شعری مثل “درک باطنی”حکومت یا انسان های دیگر را متهم نمی کنند.در مورد روحانیت،ما به ادیان دیگر کاری نداریم،روحانیت شیعه چه شما بخواهی چه نخواهی برخاسته از بنیاد تشیع و مبیّن و حافظ میراث عترت مطهر پیامبرند که اصول و فروع دین را کارشناسی و تبیین می کنند،در مورد خود حق پنداری،شما فرد یا گروهی را در جهان انسانی بمن بنما که خود را حق نداند! شما مگر با اینهمه حرّافی های درست و نادرست و سر سپردن مطلق به یک عارف شاعر ،خود را حق نمی پنداری که اینطور یکنفره به یک صنف حمله و توهین می کنی؟! در مورد روضه خوانی چنانکه گذشت،ذکر تاریخ ائمه و تذکر مصائب آنها جزء واجبات دینی نیست،اما مطابق روایات معتبر از سنن موکّد فرقه شیعه است،شما معتقد نیستی به امامت و اهمیت عترت پیامبر،معتقد نباش،اما بشما مربوط نیست که سنت موکد شیعه را مورد تحقیر قرار دهی.در مورد “کمال دین” و “اکمال دین”عرض شد که معنای کمال دین که در قرآن آمده،تعیین چهارچوب اصلی دین در قرآن است که از آن جمله است موضوع امامت ،پس کمال دین به این معنا نیست که همه احکام در قرآن بتفصیل هست،و مطابق برخی آیات و احادیث متواتری مثل ثقلین،امر امامت و استمرار بنیاد شریعت و تبیین آن بعهده عترت مطهر رسول الله است.معنای کمال و اکمال دین این است بنابر این هیچکس نمی تواند چیزی بردین بیفزاید یا از آن بکاهد.در مورد روضه خوانها و روضه های جعلی عرض شد که از گذشته فقیهان و عالمان برجسته در این مورد رهنمود داشته اند یا کتاب و مقاله نوشته اند مثل کتاب تحقیقی حماسه حسینی مرحوم شهید مطهری،منتها آنها اینگونه حساسیت آلرژیک و تندی شما را نداشته اند،بله مساله مداحی و روضه خوانی را باید پالایش کرد و این چیزی نبوده و نیست که فقط بذهن شما رسیده باشد.البته در این مورد خطا حتی در بین منبری ها هست اما بیشتر بین مداح های کم مطالعه چنین رویکردی هست،که البته باید تهذیب بشود منتها چنانکه گفتم شما اینقدر خشونت در کلام نداشته باش،مثل همین جملات در مورد “غصب سیاسی” به چه جهت می گویی غصب سیاسی؟ من گفتم شما کی باشی که اگر ملتی به سیستمی رای داد بیایی در فضای عمومی حرّافی کرده و سیستم منتخب مردم و منتخبان مردم را غصب و غاصبانه بدانی،الان هم این را می گویم که بیجا می کنید می گویید غصب سیاسی؟ شما مگر سنّت اجازه نمی دهد یا تاریخ انقلاب اسلامی ایران را نخوانده ای؟ 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی و قانون اساسی فعلی رای داده اند و شما اگر رای نداده ای بیجا می کنید رای و انتخاب مردم را به غصب تعبیر می کنید.این در مورد سیاست ،اما من در مورد مسائل دینی نگفتم شما کی باشی یا چه و چه،گفتم اگر مسلمان هستی مسلمانی لوازمی دارد،نمی شود کسی مسلمان باشد و اهتمام او به سخن یک عارف و شاعر بیش از اهتمام او به پیامبرش و وصایای پیامبرش باشد.در مورد اقلیت بله شما در اقلیتی! میگویی فریب خوردم، می خواستی چشمانت را باز کنی،اما دیگرانی مثل من و 98 درصد مردم مثل شما معتقد نیستند فریب خوردند،لطفا از طرف خودت فقط صحبت کن و به جمع نسبت ندهید،شما می گویی :پیش نویس! عجب مغلطه ای! مگر پیش نویس قانون اساسی را به رای عمومی گذاشتند که چنین می گویی؟! پیش نویس همه جا در مقام قانون گذاری پیش نویس است بعد توسط قانون گذار جرح و تعدیل می شود و به رای گذاشته میشود،پس خدعه و فریبی در کار نبوده،شما الان مایل هستی چنین بگویی،حالا شما پشیمان هستی؟اما چه حقی دارید از جانب یک نسل آنهم پس از 38 سال از یک قانون سخن بگویی؟! در کجای دنیا هرروز از خواب بر می خیزند و سخن از تغییر قانون اساسی می گویند؟! قانون اساسی همین امریکا الان چند سال است تصویب شده؟! کشورهای دیگر دموکراسی نیز،از انقلاب فرانسه چند سال می گذرد ،هرروز یک زین الدین در فرانسه بر می دارد از جانب نسل ها سخن از تغییر قانون اساسی می گوید؟! البته مساله رفراندوم در قانون اساسی ما هم هست ،منتها این تابع نظر سنجی ها و گرایشات کلی یک جامعه است،چون شمای فردی خواسته ات این است باید از جانب یک ملت سخن بگویی؟! این تظاهرات هرساله سالگرد انقلاب اسلامی ایران،و اجتماعات گوناگون ،و انتخابات هایی با مشارکت 70 تا 80 درصد موید نظریه شماست؟ اندکی واقع بین باشید و در خیالات خود سیر نکنید.در مورد بشقاب سیب مغلطه کردی! بالاخره کاندیداتوری مطابق قانون شرائط و هنجارهایی دارد،همه جا هم این هست بروید مطالعه کنید،آیا در همین انتخابات باشکوه اخیر همه سیب بودند؟! همینطور دست روی کی برد گوشی نیمسوزتان نبرید هرچه بذهن مبارک رسید به فضای این سایت پرتاب کنید،در نصوص دینی هم آمده که اول تفکر کن بعد سخن بگو،نمونه:آمار اولین ازدواج ها در سوئد را معیار سن بلوغ دختران بیچاره سوئدی گرفتی و این سخن غلط را در این سایت نشر دادی که مورد اعتراض قرار گرفت،جناب زین الدین همینطور که خودت گفتی این مباحثه بین الاثنین نیست،اینجا در این سایت افراد محترم تحصیلکرده و اهل مطالعه می خوانند و می نویسند،اینجا جایی نیست که با چند شعر و سخن غیر برهانی و خطابی بتوانی قلب ها را تسخیر کنی و ادامه دهی ،اینجا مو از ماست کشیده می شود! در مورد کاندیداهای روحانی من گفتم انتخاب با مردم است خواه کاندیدایی روحانی را برگزینند و خواه غیر روحانی،بله اینجا نمی شود کسی که قانون اساسی یا نظام را قبول ندارد کاندید شود.

       
      • در مورد هشداری که دادید! بله من اصل این نظام را قبول دارم و به انتقاد بجا و دلسوزانه و مستدل و بقصد اصلاح هم معتقدم،بحث من این است که غالب افرادی مثل زین الدین،بحث شان انتقاد برای اصلاح در عین حفظ نظام نیست،غالبا می خواهید این نظام سرنگون شود ،این خصیصه کاملا قابل تفکیک است،بله من با رویکرد تخریب نظام مخالفم،فی المثل در مورد قتل های موسوم بزنجیره ای نگفتم این قتلها خوب است،آنرا محکوم می دانم،اما حرفهای مفت و بی سندی که کشتار مخالفان سیاسی را بکلّیت نظام نسبت می دهند و سخن مستدلی ندارند را فقط حرف مفت می دانم ،حال این هشدار برای چه بود؟! مثلا مرا تهدید کردی؟! اینجا نهایت این است که بنویسید و بخوانید،لطفا هیاهو نکنید و فقط با لحن مودبانه سخن مستدل بگویید اگر دارید.بحث من قبر پرستی نیست،گفتم شما سعی کن از حالت تعادل و ادب به بی تعادلی و توهین نیفتی،مساله زیارت قبور اولیاء خدا و ائمه طاهرین از ضروریات مذهب شیعه و مستند به روایات معتبر است و مساله توسل و واسطه قرار دادن اولیاء الهی بدرگاه الهی،ربطی به پرستش ندارد،اگر چنین گرایش و تولّی را بتوان پرستش نامید،گرایش و تولی شما بمولانا و احترام بقبر او و توسل به او نیز پرستش است،با اینکه واقعیت این است که صدها مولوی قابل مقایسه با عترت مطهر رسول الله نیستند این التراب و رب الارباب؟! صدها مثل سفیان ثوری و فضیل عیاض و مولوی باید افتخار سقائی خانه جعفر بن محمد بن الصادق کنند،پس زبان در کام گیرید و مراقب لحن گفتارتان در مورد امامان ما باشید.من گفتم موقوفات حرم های ائمه شرعا مصارف مشخصی دارد و اساسا نذورات و موقوفات را نمی شود تصرف شخصی کرد،این چه ربطی به مساله حنائی و جنایات او داشت؟! مساله فحشاء نیز تابع علل و عوامل گوناگون است و فقر علت تامه آن نیست پس هرچیز بی ربط را ربط ندهید.من اگر مطلبی می گویم دفاع مطلق نمی کنم اما شما وقتی از آستان قدس سخن می گویید لازم است بروید بیلان دقیق کارهای عمومی و عام المنفعه آنرا ببینید و همینطور ننشینید پای آیفون مطالب بی اساس تایپ کنید!
        در مورد ابوحنیفه،باز دقت نکردید،من هوش یا نبوغ ابوحنیفه را تحقیر نکردم،گفتم ابوحنیفه دوسال شاگرد امام صادق بود و می گفت اگر آندو سال تلمّذ نبود نعمان (ابوحنیفه) هلاک می شد! ابوحنیفه فقیه عراق بود اما در مورد او فراوان احادیث مذمت آمیز از همان امام صادق که شما او را نادره دهر خواندی رسیده است و اینکه قیاس در دین جایز نیست و ابوحنیفه مع الاسف مبتکر مذهب قیاس و استحسان بود و امام به او فرمود :لا تقس فانّه اول من قاس ابلیس! قیاس نکن برای اینکه اول کسی در خلقت که قیاس کرد ابلیس بود که باشتباه افتاد،البته مقصود در این تعبیر قیاس برهانی نیست،بلکه قیاس همان تمثیل در منطق است که از یک حکم در شریعت حکم دیگر را استنباط کردن ،بنابر این روش فقهی ابوحنیفه مرضی نظر عترت مطهر پیامبر که بنص پیامبر پس از ایشان مرجعیت علمی دارند و ضامن استمرار شریعت محمدند،نیست،و جدای از این من گفتم اینکه ابوحنیفه فقط در مورد 17 حدیث بقول شما بیقین رسیده باشد،سخن نادرست و پارادوکسی است که ابوحنیفه به آن مبتلاست! برای اینکه پیش از ابوحنیفه دهها و صدها صحابی معتبر رسول الله دهها برابر این عدد احادیث گوناگون در احکام و اخلاق و سیره و تاریخ نقل کرده اند از پیامبر،شما همیجور بی مطالعه ننشینید پشت آیفون نیمسوز! بروید مراجعه کنید به صحاح و مسانید اهل سنت ببینید مثلا ابن عباس که بتعبیر صحابه “حبر امت” بوده اس چند حدیث از پیامبر نقل کرده است پیش از آنکه ابوحنیفه ای در عالم وجود آید! مسند ابن عباس، مسند عائشه،مُسند علی بن ابیطالب،مسند ابوبکر،مسند عمر،همین کتاب مسند احمد بن حنبل که خود یکی از ائمه آنهاست ؛آیا باید صرفا بجهت یک برداشت نادرست فردی بنام ابوحنیفه که عقل و قیاس خود را معیار فهم دین و کتاب و سنت قرار داده است،همه اینها را دور ریخت؟! کجایید شما؟! البته من نمی گویم حدیث جعلی نبوده و نیست، بله دسیسه در روایات هم فراوان بوده است اما اجمالا این سخن ابوحنیفه که فقط 17 حدیث از رسول الله صادر شده است خلاف بداهت تاریخ و خلاف دهها نقل از صحابی بزرگی مثل علی و ابن عباس و دیگران است،نمی تواند ماخذ شما برای نفی احادیث معتبر صادره از عترت رسول الله باشد،در واقع شما به ابوحنیفه اعتقادی ندارید شما درصددید برخلاف سیره و توصیه رسول الله ،امامت و مرجعیت عترت و ذوی القربای پیامبر را نفی کنید.البته من عرض کردم که ما اخباری مسلک نیستیم،و برای پذیرش حدیث چه در جوامع حدیثی اهل سنت و چه در جوامع حدیثی امامیه ،سنجه هایی وجود دارد که شما بواسطه غور و غرق شدن در شعریات و مثنوی از آن بی خبرید،ضمنا در گفتارتان از کسوت ادب نسبت به بزرگانی مثل کلینی خارج نشوید.
        پایان پاسخ به قسمت اول نوشته زین الدین گرامی

         
      • علی زین الدین

        با واپسین درود به شما!

        ( خودت گفتی این مباحثه بین الاثنین نیست،اینجا در این سایت افراد محترم تحصیلکرده و اهل مطالعه می خوانند و می نویسند،اینجا جایی نیست که با چند شعر و سخن غیر برهانی و خطابی بتوانی قلب ها را تسخیر کنی و ادامه دهی ،« اینجا مو از ماست کشیده می شود! »)
        صد در صد قبول دارم که مو از ماست کشیده میشود، دقیقاً همانطور که آفتابه دزد مجازات میشود و به سه هزار میلیارد و هشت هزار میلیارد و نود هزار میلیارد و750 میلیارد دلار و دکل نفتی اهمیت داده نمیشود. قانون چون تار عنکبوت فقط ضعیفان را میگیرد، آری اگر بینوایی حرف حقی یا انتقادی یا استمدادی داشته باشد یک باره مورد هجمه شرع و عرف و قانون و حوزه و….. قرار میگیرد تا خفه شود. ایکاش در طی 38 سال گذشته یک هزارم این مو از ماست کشیدنها را در مدیریت کشور بکار میبردید تا امروز این فقر ایمانسوز تقوا گداز مردم را به درکات جهنم نمی انداخت.

         
        • درود،علی زین الدین!
          قبلا هم درودهایت بر دوستان بود! هیچوقت درودی بر سید مرتضی نداشتی! مجددا درود!

           
  121. یکنفر بگه اسلام بجز فقر و فلاکت و بدبختی و نکبت و قتل و کشتار و اعدام و دربدری و فحشا و دروغ و پستی و پلاشتی چه ارمغانی برای ما ایرانیان داشته؟ منافع ملی ما از مسلمان بودن در این 1400 سال چی بوده؟

    زائران ایرانی به مکه می‌روند + سود سالانه عربستان از حج

    …………….
    سود سالانه عربستان از حج؛ سهم ایرانی ها

    مقامات ریاض بارها تاکید کرده بودند که با وجود قطع روابط سیاسی، ایران همچنان می تواند به اعزام زائر به عربستان ادامه دهد که به نظر می رسد یکی از عمده دلایل آن، سود سرشاری است که از این طریق عاید عربستان می شود.
    بنا بر گزارش نشریه دنیای اقتصاد، ایران تا سال ۱۳۹۴ شمسی بطور میانگین سالانه ۶۰۰ هزار زائر به عربستان اعزام کرده است که از این تعداد ۵۰۰ هزار نفر زائر حج عمره و ۱۰۰ هزار نفر نیز زائر حج واجب بوده اند و بر این اساس تنها از پول ثبت نام و اعزام زائران حج عمره، سالانه دستکم سودی ۷۸۷ میلیارد تومانی نصیب عربستان سعودی می شده است و با اضافه کردن درآمد عایدی عربستان از اعزام حجاج ایرانی برای حج واجب، این رقم به ۱۵۰۰ میلیارد تومان می رسد. این رقم جدای از سودی است که از خریدهای زائران ایرانی در بازارهای عربستان نصیب اقتصاد این کشور می شود.
    بنا بر گزارش خبرگزاری ایسنا پیش بینی می شود تنها در سال ۱۳۹۶ شمسی عربستان در مجموع به لطف برگزاری حج واجب و عمره و ورود ۹ میلیون زائر از سراسر جهان، بیش از ۷۰ هزار میلیارد تومان (۷۰ میلیارد ریال سعودی) درآمد کسب کند. همچنین گفته می شود تنها از محل فروش سوغاتی به حجاج خارجی، این کشور می تواند سالانه بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون ریال سعودی درآمد داشته باشد.

    http://news.gooya.com/2017/07/post-5761.php

     
  122. این فرمانده سپاه ما که تمام معلمهای مهد کودک هم جمع بشن سر در نمی آرن چی میگه ،میفرماید اگر آمریکا سپاه رو تحریم کنه باید تا عمق 1000 کیلومتری پایگاههایش رو جمع کنه! ..بعد هم مواظب باشه اشتباه محاسبه نکنه که باید با ضرر جبران کنه!..فدای اون رافت اسلامیت فرمانده!!
    ما که بالاخره نفهمیدیم ایشون رفیق ما است یا شیره!..اولا پایگاه تا 1000 کیلومتر رو تخلیه کنه یعنی چی؟ یعنی بره بیرون 1000 کیاومتر که شما بزنیش یا بره اونجا که شما نزنیش؟! آمریکا کجا باشه که شما با موشک نقطه زن نقطه نقطش کنی؟!اونو بگو!
    آقا جون کار رو انقدر سخت نکن! موشک زدن که کاری نداره! یه پیام رهبر و یه سینه زنی زیر موشک و یه تکبیر و بعد هم فشار دکمه و خلاص! بزن تو فرق سر این بی ناموس تا زیر پله 1000 کیلومتری رو خالی نکرده!..فقط مواظب باش سر وته موشکها زیاد اینور و انور نرن و به شفا خانه هم نزنی!!…برای ظهور حضرت هم بهتره آمریکا استباه محاسبه بکنه تا خدمتش برسیم!.شما هم انقدر گرا نده!!.. این رافت اسلامی رو بزارین کنار و انقدر هم آمریکا رو نصیحت نکنید!

     
  123. سلام ; در حین بروز انقلاب سال 1357 فکر میکردیم و باور داشتیم که به امام خمینی و مراجع و روحانیت اعتماد داریم و باید آنها مصدر حکومت باشند و عدالت اجتماعی و در از بین بردن فاصله ی طبقاتی جامعه ، اینان بهتر در جامعه اجرا میکنند و به آزمایش و خطای آن هم می اَرزد . بر عکس در آن روزها شاپور بختیار نخست وزیر شده بود و مصاحبه میکرد و میگفت آیت الله برود قم و مثل واتیکان مردم را از شهر قم موعظه کند که ما اشتباهاً به بختیار میخندیدیم و میگفتیم که مگر اینجا ایتالیای دوم است که واتیکان داشته باشد . حال میبینیم که بختیار آن زمان ، در خشت خام تصویر امروز ایران را دیده بود . امروز فکر درست همان است که آقای نوری زاد هم گفته اند و اینکه این روحانیت باید مناسب غصب شده در پادگان ها ، وزارت خانه ها ، سازمانها را رها و به جایگاههای خود که همان امامزاده ها ، قبرستانها ، دفاتر ازدواج برگردند و دوباره مساجد ، تکیه ها و حسینیه ها را رونق بدهند و کارو کسب اشان را در همانجا ادامه دهند .

     
  124. امروز دراخبار آمده است که روحانی قبل از آنکه هیأت وزیران را به مجلس معرفی کند، نزد آقای خامنه ای رفته و از وی تأئیدیه طلبیده است. علی مطهری نایب رئیس مجلس به این بدعت گذاری روحانی بشدت معترض شده و آنرا خطرناک میداند.
    شک نیست که بتدریج بر همۀ دوستان، بخصوص موافقان شرکت در انتخابات 29 اردیبهشت، روشن میشود که جناب روحانی در رکاب مرادش آقای خامنه ای شمشیر خواهد زد. محض یادآوری عرض شد.

     
  125. احمد خاتمی: به کسانی که کلک مجاهدین را کندند مدال داده شود.
    مش قاسم: حتما این رو بکن.

     
  126. در شهر هرت
    حادثه ری نشان داد که از فهم ومنطق این جماعت بی خبرند و فقط زور و ارعاب را می فهمند.با عرض تسلیت به بازماندگان.
    ای زبردست زیر دست آزار
    گرم تا کی بماند این بازار
    به چه کار آیدت جهانداری
    مردنت به که مردم آزاری
    سعدی

     
  127. زین الدین گرامی! باسلام، در پست قبل سوالات و شبهاتی در خصوص “علائم بلوغ” و “بلوغ جنسی” و “شرائط ازدواج دختر باکره” مطرح کرده بودید که بجهت دیده شدن آنرا بهمراه پاسخ آن در اینجا می گذارم.
    ——
    “بادرودهای بسیار به دوستان!
    سید مرتضای گرامی اصل بحث بر سر این بود که شرع مجوز ازدواج را در سنی که خود سن بلوغ نامگذاری کرده صادر میکند و در بحر طویلی که هنگام خطبه عقد خوانده میشود این کلمات خطابی هم هست :عاقلهٔ بالغهٔ رشیدهٔ باکرهٔ…….،آیا بلوغ و آمادگی برای ازدواج تنها با حائض شدن دختر محقق میشود؟ بنده بنا به حرفه کنونی دختر بچه هایی را دیده ام که در سن 4_3 سالگی حائض شده اند که البته نوعی بیماریست. اگر همین خون دیدن را ملاک آمادگی برای ازدواج بگیریم که دقیقاً میشود کودک آزاری. چون این مجوز شرعی دور از عقل است در کمتر کشوری اعمال میشود. جناب سید مرتضی وجداناً تا حالا دیده ای دختر 9ساله ای بجز حائض شدن سایر شرایطی که در خطبه عقد خوانده میشود دارا باشد؟اصل بحث اینبود که این برداشت شرعی خطاست. میلیارد ها انسان بنا به پیروی از عقل و فطرت خود در سنینی چند برابر سن بلوغ شرعی خود را بالغ و آماده ازدواج میبینند و میدانند آنگاه شما برای اینکه این خطای شرع را توجیه کنید دلایل لایتچسپک سر هم میکنید تا بگویید نخیر آن همه انسان اشتباه میکنند و تنها این استنباط شرعی درست است؟بعید به نظر میرسد که این برداشت در آیات قرآن و احادیث باشد.
    —-
    به چند نکته توجه کنید:
    1-آنچه که معمولا در خطبه های پیش از اصل اجرای عقد گفته می شود که شما از آن به بحر طویل تعبیر کردید معیار جواز ازدواج در اسلام نیست،معیار در اسلام بلوغ جنسی (کشش و تمایل جنسی دختر) و قابلیت بدنی برای نکاح است،و تعبیر رشد که در قرآن و روایات وارد شده است تعبیری است برابر سفاهت در امور مالی (وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُم‏.النساء/6 :و يتيمان را بيازماييد تا وقتى که به [سنّ‏] زناشويى برسند؛ پس اگر در ايشان رشد [فكرى‏] يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد.) یعنی شرط واگذاری اموال صغار به آنها احراز وجود رشد(عدم سفاهت در امور مالی و معاملات ) است،بنابر این رشد برابر سفاهت در امور مالی،معیار صحت و جواز ازدواج نیست و در ازدواج همان بلوغ جنسی شرعی که با علائمی در دختر و پسر بثبوت می رسد کافی است و وراء آن صحت و جواز ازدواج موکول به رضایت باطنی دختر باکره و اذن پدر یا جد پدری است ،اینکه دنیا و مکاتب دیگر چه کرده اند یا چه می کنند مربوط ببحث حکم اسلامی نیست.
    2-“آیا بلوغ و آمادگی برای ازدواج تنها با حائض شدن دختر محقق میشود؟”
    خیر چنین نیست،بنابر مشهور بین فقهاء بلوغ در پسر و دختر به یکی از این سه علامت غالبی ثابت می شود :1-روییدن موی خشن بالای عورت .2- خارج شدن منی چه در خواب و چه در بیداری بهر سببی.3-اتمام 15 سال قمری در پسر و 9 سال قمری در دختر،البته در مورد دختر قولی در معیار بودن 13 سال هم هست که رای غیر مشهور است. بنابر این خون دیدن و باصطلاح حیض شدن دخر معیار ثبوت بلوغ نیست هرچند بطور غالبی و طبیعی عادتا دخترانی که بسن بلوغ می رسند حیض هم می شوند.
    3-“بنده بنا به حرفه کنونی دختر بچه هایی را دیده ام که در سن 4_3 سالگی حائض ..”
    این سخن نادرست است،چون ممکن است رحم زن نوعا خون هایی غیر از حیض که ناشی از جراحت یا دمل و عوامل دیگر طبیعی هست هم ببیند که اینها خون حیض نیستند،بتعبیر دیگر هر خونی در رحم زن بلحاظ شرعی محکوم به حیضیت نیست و خون حیض از نظر شرعی علائم و شرائطی دارد که یکی از آنها این است که پیش از سن 9 سال و بلوغ نباشد،ضمنا اشاره شد که اصلا حیضیت نه معیار بلوغ است و نه معیار صحت ازدواج.
    3- اینکه می گویید “حکم شارع مقدس” خطاست،منافی با ادعای مسلمانی شماست،و چنانکه قبلا اشاره شد مسلمانی تعریف و لوازمی دارد که یکی از آنها التزام به احکام قطعی شارع است،اینکه گفتید چنین حکمی در قرآن و روایات نیست،سخن نا صوابی است،هیچ لزومی ندارد جزئیات همه احکام الهی در قرآن باشد،در قرآن تقریبا 500 آیه در مورد احکام کلی فقهی و عملی هست که تنها اشاره به کلیت احکام است مثل وجوب نماز ،وجوب روزه،وجوب حج و نظائر آن،در عین حال این کلیات احکام در سیره و سخن رسول الله و عترت مطهر ایشان تشریح می شود و مساله کفایت بلوغ جنسی و علائم بلوغ در روایات معتبر نبوی و عترت وارد شده است و کسی اگر مسلمان هست نمی تواند با تکیه به عمل غیر مسلمانان یا مکاتب دیگر،در عین مسلمانی شرع و شارع مقدس را تخطئه کند چون این با لزوم تعبد به شریعت اسلام ناسازگار است.
    4- و نکته آخر اینکه،بحث ما در این مساله بحث از “صحت و جواز شرعی” با رضایت و اشراف ولی دختر است ،نه بحث از وجوب و لزوم و تحمیل،و در مواردی که بلوغ جنسی هست و کمال عقلی وجود ندارد،یا رضایت دختر یا رضایت ولی او وجود ندارد عقد باطل خواهد بود،و در بحث های قانونی نیز بعنوان ثانوی امکان محدود کردن سنّی ازدواج وجود دارد.

     
  128. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود ، اولین بار حرف دزست زدند !!! نظر شما چیست ؟

    —————

    درود دوست گرامی
    ما که هرگز به ” آخوند کشی” راضی نیستیم. اما اگر هم در یک زمانی چنین فاجعه ای رخ بدهد، حتماً و مطمئناً کسی که بنای این فاجعه را بالا برده و برکشیده، خودِ آقایانند که: گلیم شان را از مردم جدا کردند و اصرار بر این داشتند که دادگاه ویژه داشته باشند و در هر کاری دخالت کنند و بر سر هر کاری که بدانان مربوط نیست آوار باشند و در هر خسارت و با هر خسارت طلبکار باشند و پاسخگو نباشند و الخ.

    با احترام

    .

     
    • این مطالب مربوط به آقای مصباحی مقدم نیست،اگر این جملات را ایشان گفته است آنرا در خبرگزاری های معتبر داخلی نشان دهید،ظاهرا این دوست شاه دوستمان کاری جز پرسه زدن در وبلاگ ها و سایت های مخالف دروغ ساز و جمع آوری مطالب سست و سخیف ندارد..

       
    • ایران دوست واقعی

      استاد گرامی بادرود ، من کوچک حتی گوشت هم نمیخورم چون کشتن حتی حیوان را گناه میدانم ولی منظورم ظغیان مردم بود که خودشان هم این را فهمیده اند . کاش رهبر و سران نظام هم میفهمیدند و به قاضی هایی همچون صلواتی میخواستند تا بیگناهان را از زندان رها کنند !! عقیده هر کس و… باید ازاد باشد …..

       
  129. در شهر هرت
    سید مرتضی باز ما را مورد عنایت قرار داد! نِجَسَن؟

    کسی نمی تواند تاریخ را بدرستی قضاوت کند، اما، شاید بتوان آنرا تعریف کرد،قضاوت زمانی است که بتوان در چیزی تاثیر داشت .بدین خاطر، من براین اعتقادم که باید سعی کرد تاریخ را فهمید .
    قصد من خوب یا بد دانستن و قضاوت تاریخ نیست، متاسفانه ما از دوران قدیم بسیار اندک می دانیم و بعضی مورخان تورات را افسانه ای می پنداشتند تا بالاخره به خرابه های بابل بر خوردند. در اینجا اشاره من به نوشته تورات است. خود تورات قدیمی است، اما آنچه در آن نوشته شده را از نظر تاریخی نمی توان کاملا با مدارک ثابت کرد.
    از تورات می توان تقریبا به زندگی مردم آن زمان و محیط جغرافیایی پی برد ، و تنها با مدارک بدست آمده دیگرچون سنگنوشته ها ولوحه ها و گورها می توان کاری تطبیقی و مستند انجام داد.که آن هم کار آسانی نیست.

    تورات دستور می دهد که زنان بدون پوشش سر اجازه خروج از خانه را ندارند.” تورات Numeri 5:18 ” و در تالموتsota 72a و در تورات 24:65 همچنین در”تورات میشنا – Hilchot Ischut 24:11″ تذکر می دهند که زنان باید موی سر خود را بپوشانند.

    زنان تنها اجازه دارند که موهایشان را به شوهرشان نشان بدهند، حتی هنگام دعا و نیایش می بایست مویشان پوشیده باشد و دیدن نامحرم برموی اشان بجز شوهرشان گناه حساب می شود، البته این تنها در مورد زنان و نه دوشیزگان است.
    بدین خاطر زنان مذهبی یهودی سر خود را تراشیده ودر قدیم روسری و امروزه کلاه گیس سر می کنند.

    حال باید دید این رسم چه تاثیری در اسلام داشته؟ ما شاهدیم که درجزیره عربستان اقوام یهودی بسیاری می زیستند و بسیاری از رسمهای اسلام چون ختنه ( البته ریشه اش به مصر باستان می رسد) و حلال و حرام را از یهود برداشت کرده است و این بسیار جالب است و مورد پژوهش باید قرار بگیرد که چگونه اقوام بر هم تاثیر متقابل داشته اندو همانگونه که اسلام بسیاری رسم و رسوم یهود را گرفت، حتمااتاثیری متقابل نیز داشته است و اصولا فرهنگ، عکس و کتاب چاپ شده نیست وآن دایم در تغییر است.

    مسله ججاب ، نیز بطور مشخص در اسلام معلوم نیست و یک اشاره کلی است( حال تفسیرها بماند کنار). مثلا در تورات فقط به پوشاندن مو بسنده می کند.

    و اما جناب سید، من به قال ها کاری ندارم ، البته باید زمانی همه این قال و قولها از نظر تاریخی بررسی شوند .به عنوان یک انسان با عقل، برای من هر قالی باید منطقی و هر قولی اثبات پذیر باشد. من در زمان اکنون حق قضاوت دارم و باید هر قال و قولی که بر فکر و کردار من اثر می گذارد مورد پرسش و سنجش قرار بدهم و چون فلانی اینرا گفته ، دیمی نپذیرم.
    احوال یاخچی ده؟

     
    • ساقولاسین! مثل اینکه جناب انسان خیلی به عنایت ما محتاجند! فارغ از شوخی و تُرك بازی،چیزی که گفته شد این بود که گزاره “پوشش از اول اسلام نبوده است” گزاره کاذبانه ای بود،دلیل آن هم چیزی نبود جز اطلاعات ناقص و عدم مراجعه به قرآن و روایات مربوطه،و اشاره شد که آیات حجاب در سوره نساء هست. در مورد برخی اشتراکات احکام بین شرایع گذشته و شریعت اسلام،اولا تورات های فعلی از نظر ما تحریف شده هستند و بحث و دلایل آن بارها ذکر شده است ،ثانیا بر فرض وجود اشتراک در برخی احکام بین ادیان سابقه و دین اسلام،این اشتراک هیچ دلالتی بر این ندارد که آن حکم در اسلام اقتباس از دین مسیحیت یا یهودیت باشد،و منابع احکام در دین اسلام قرآن و سنت نبوی است،و از نظر ما شریعت بعدی نسخ کننده شریعت قبلی است ،خواه احکامی از شریعت قبلی را امضاء و تایید کند خواه حکم بر خلاف بیاورد خواه در حدود آن حکم توسعه و تضییق دهد،در عین حال در اسلام فراوان احکام وجود دارد که در یهودیت و نصرانیت نیست پس دین اسلام باصطلاح منطقی اعم مطلق است نسبت به ادیان سابقه یعنی برخی از احکام (که ناچیز هم هستند) مشترک بوده و برخی احکام در اسلام تاسیس جدید است ،بنابر این خود این تفاوت چشمگیر دلیل قاطعی است بر اینکه منبع دین اسلام وحی جدید است و دین اسلام متّخذ از ادیان گذشته نیست.
      بی ذرّه دقت یاخچی دی!

       
  130. سلام . یادم است زمانی که مرحوم ” مریم میرزاخانی ” اخبارِ برنده ی جایزه ی معادل نوبل ریاضی را در کشور و دنیا داشتند ، در ایران هم وزارت علوم می خواست پته ی یک مشت افراد خاص و شاید هم بی خاصیتی را منتشر کند که بودجه ی بیت المال را ” بیت الحال ” خود کرده و با نام بورسيه به كشورهاي ديگر بفرستند و یا فرستاده بودند که در وهله ی اول تعداد آنها 3700 نفر بود . همان 3700 نفری که اگر ” عصاره ی ” آنها را می چلاندند ، یک فطره از دانش مرحوم میرزاخانی را نداشتند و جالب آنکه رهبری نظام هم در این مورد وارد ” حکم حکومتی ” شدند و از این افشاگری وزارت علوم ناراحت و از ” بغض و کینه ” نسبت به این افشاگری فرمودند که این یکی از ” غلط ترین ” کارهایی بود که وزارت علوم آن را پیگیری کرد! رهبری نظامی که میبایست اولین کسی باشد که به ” بی قانونی ” در کشور حساس باشد ، خود از مدافعین ” بی قانونی ” در کشور شد . امروزه پس از حدود 3 سال از گذشت آن زمان مشخص میشود که چرا رهبری در آن زمان تبریک خشک و خالی هم به مرحوم مریم میرزاخانی برای برنده شدنِ جایزه و امروز هم تسلیتی برای درگذشت ایشان نداشتند ، رهبری نظام بلا شک خوب میدانستند که آن 3700 نفر افراد بورسیه شده توسط خود ایشان برای خارج کشور (بخاطر دفاع اخص از اینان ) به یک ” تار موی گندیده ی ” مریم میرزا خانی ارزش ندارند و در این مورد ، مقایسه ی ارزش این یک نفر و بی ارزشی آن 3700 نفر ، حتماً مشورت و استعلامی هم از ” حداد عادل ” !! پدر زن فرزند اشان نموده بودند . باز هم بگویم که ” خاک کاهو ” بر سر این نادانان و جهال زمانه که فرق بین ” دوغ و دوشاب ” را نمی دانند !

     
  131. درود برجناب “بابک ایران زمین” , حدس میزدم پلاک عوض کرده باشی ولی حالا یقین دارم که “ایران دوست واقعی” همان بابک کود کش خودمان است . پلاک عوض کردی بابک جان بوی کود ها را چه میکنی؟ هر پلاکی که روی کود کشت بگذاری باز چون کود میکشی از بویش فورا میشه فهمید که بابک جان راننده است. همان “بابک ایران زمین” چه عیبی داشت؟ این ” “واقعی ” هم از همان نوع واقعی های دیگه است , مثل “مومن واقعی” ( کلاه بردار و خانم باز) یا مثل “روحانی واقعی ”
    ( دین فروش و کلاه بردار) , یا “رهبر واقعی جهان اسلام ” ( آ لت دست لات و لوت های سپاه) , یا مثل “سردار واقعی”
    ( زورگیر دروازه غارو خیابان جمشید سابق و مرده لخت کن بعدی و دزد و زرت و پرت کن فعلی ) , ……یا مثل خودت “ایران دوست واقعی” ( شاه دوست واقعی ) . چرا یکی از شما شاه دوست ها اسم خودش را ” شاه دوست واقعی” نمیگذارد؟ یعنی شاه های بدبخت واقعا این قدر مایه ننگ بودند ؟ من که فکر نمیکنم . بیچاره ها کار های خوب هم کم نکردند . بزرگترین عیبشان این بود که مردم را داخل آدم حساب نمیکردند و بساط دیکتاتوری , از نوع درنده اش , را پهن کردند و مردم را از خود متنفر کردند و در آخر هم مملکت را دادند دست یه مشت آخوند مزور دین فروش , که همگی در دوران همان شاه و در حمایت او درس عوامفریبی و دین فروشی خواندند , و مردم را به روز سیاه نشاندند . چرا یکی از میان شما شاه دوستان نمیآید به این سئوال ساده جواب بدهد که اگر در زمان شاه ایران واقعا آن گونه بود که میگویید مگر مردم مغز خر خورده بودند که خود را به این روز بیاندازند؟ نگویید که شاه میخواست دست چشم آبی ها را کوتاه کند و آن ها بساطش را جمع کردند و نگوید که مردم نمک نشناس شدند و ایرانی تحمل رفاه ندارد و از این قبیل مزخرفات که سالهاست گفته اید . شما نه ایران آن روزگار را درست میشناسید و نه شاه را و نه جهان را در آن روزگار و به این علت کارتان شده چرند گفتن . این کود هایی هم که تو بابک کم عقل جا به جا میکنی کمکی نمیکند به حال و روز شما ورشکستگان به تقصیر . مسولیت بد بختی مردم پیش از هر کس و بیش از هر کس بر عهده همان دارو دسته شاه و شاه پرستان است و نه کس دیگر .

     
    • ایران دوست واقعی

      وطن دوست گرامی جواب شما و سید مرتضی عزیز : ” ” است . اشکال امثال شما این است که فقط یک کتاب را خوانده اید ، ان هم به عربی و معنی اش را نمیدانید و فکر میکنید همه چیز در این کتاب است . برایتان تفکر ارزو دارم .

       
      • بابک بیا این سکوت را بشکن و جواب ما ابلهان را بده تو که کتاب زیاد خوانده ای , تو که بیشتراز ما میدانی مگر نشنیده ای که گفته اند زکات علم نشر آن است؟ زکات علم بیکرانت را بده بابک جان ! برای شروع بیا به همان سئوال من جواب بده . چرا شاه برای بار دوم فرار کرد و چرا در ایران پس از فرار او آخوند ها دست بالا را داشتند که همین باعث انتقال قدرت به آن ها شد . مگر این آخوند ها در همان دوره شاه پروار نشده بودند؟ شاه برای کوچک کردن دستگاه خرافات پراکنی آخوند ها چه کرده بود؟ مگر بسیاری از همین آیات عظام از جیره بگیر های ساواک نبودند؟ مگر کل دستگاه روحانیت , به استثنای عده ای انگشت شمار , و ظاهرا برای مبارزه با کمونیست ها در خدمت شاه مستبد نبود؟ این شاه شما مگر به “پابوس” امام رضا نرفت ؟ مگر به حج نرفت ؟ مگه نگفت که در کودکی هنگام سقوط از اسب امام زمان او را در هوا گرفت ( چیزی در این مایه ها ) ؟ این ها همه مگر برای تحکیم رابطه با آخوند ها نبود ؟ منظورم اینه که این افعی ها در آستین همان شاه پرورانده شدند برای مبارزه با کمونیست ها و کار پس از بیرون کردن کمونیست ها از صحنه, کشید به بیرون راندن خودش از کشور . غیر از اینه بابک جان ؟ اگه غیر از اینه بگو واقعیت جریان چه بوده تا ما هم بدانیم .

         
  132. درود به یاران جان

    یاران آقای کبیری و پیام دلبند و خوانندگان بزرگوار با کمی دقت بیشتر در این رزمگاهی کو با بی

    تدبیری وساده لوحی مردم در سال 57 گریبان گیر همه شده (به ویزه متدینین واقعی به اسلام)

    و شکست بزرگی که همه متحمل شده اند جای دست آورد ها خالی است . پس از صفویه تا

    به امروز تبلیغات جماعت آخوند به همراه هم پیمانان هماره شان که فیودال ها وچاقو کشان و.

    از این قماش بوده اند لحظه ای آرام ننشسته و در انقلاب مشروطه علی رغم بردار شدن رهبرشان

    توانستند همین نظارت استصوابی را در قالب 5نفر علما در مجلس شورا بیاورند و خواست رضا شاه

    برای جمهوری شدن وکودتای علیه مصدق ووووو تا در پایان خود بر اریکه قدرت سوار شوند چنا نکه

    بزرگی فرمود ملت ایران یک دوره به این جماعت بدهکارند. به گمان کدامتان که یا تظاهر به پاک دستی

    و طرفداری از عدالت و نیکی ها را یا شخصن دیده یا شنیده اید یا خوانده اید باطل شدن این پلشتی

    ودو رویی که حدود هزار سال تبلیغ شده بود و500 سال پس از صفویه با شدت بیشتری ادامه داشته

    کار کوچک و ناچیزی است .باورمند باشید که این دهه اینان نابود میشوند خودشان هم میدانند.بدان

    جهت است که در لبنان وسوریه وووو سوراخ فرار را مشخص و آماده نموده اند.

    واز آن هنگام است که با روشدن سری ترین اسناد اینان نه تنها صید مرتضا ها بل بسیار سخت تر و

    آبدیده تر از وی از این جماعت و خواستن حکومت بر مبنای نص وحدیث ابراز انزجاری از عمیق ترین بطن

    درونشان بدون هیچ فشار و اجباری خواهند رسید .مگر مادر انقلاب فرهنگی و فیلسوف بزرگشان به

    آن نرسید که وحی در کارنیست بل رویاهای فردی با دو شخصیت یکی زمینی و یکی آسمانی وارتباط

    این دو شخصیت یک انسان باعث بوجود آمدن نص شده است .گر صبر کنید تتمه متفکران نیز بدین

    خواهند رسید.آنگاه دنیا به آرامش می رسد.

     
  133. از نگاه و حالات و وجنات و طرز حرف زدن و زبان گویا اما رسوای بدن این شخص، چیزی جز دروغ و ریا و حقه بازی و معرکه گیری و اوجی از بلاهت و شارلاتانیسم، و وقاحت تا اعماق رذالت‌های ممکن در یک فرد، چیز دیگری می‌بینید؟ این یکی‌ از کجا آمده که هزاران سال دیرتر متولد شده است تا این فرد تازه خودش دانشمند و استاد برای منجمله همان ابله پرسشگر در سیمای میلی‌ باشد؟ https://youtu.be/ykbUowr4YLs

     
  134. سلام . یادم است زمانی که مرحوم ” مریم میرزاخانی ” اخبارِ برنده ی جایزه ی معادل نوبل ریاضی را در کشور و دنیا داشتند ، در ایران هم وزارت علوم می خواست پته ی یک مشت افراد خاص و شاید هم بی خاصیتی را منتشر کند که بودجه ی بیت المال را ” بیت الحال ” خود کرده و با نام بورسيه به كشورهاي ديگر بفرستند و یا فرستاده بودند که در وهله ی اول تعداد آنها 3700 نفر بود . همان 3700 نفری که اگر ” عصاره ی ” آنها را می چلاندند ، یک فطره از دانش مرحوم میرزاخانی را نداشتند و جالب آنکه رهبری نظام هم در این مورد وارد ” حکم حکومتی ” شدند و از این افشاگری وزارت علوم ناراحت و از ” بغض و کین ” نسبت به این افشاگری فرمودند که ” این یکی از غلط ترین کارهایی بود که وزارت علوم آن را پیگیری کرد! رهبری نظامی که میبایست اولین کسی باشد که به ” بی قانونی ” در کشور حساس باشد ، خود از مدافعین ” بی قانونی ” در کشور شد . امروزه پس از حدود 3 سال از گذشت آن زمان مشخص میشود که چرا رهبری در آن زمان تبریک خشک و خالی هم به مرحوم مریم میرزاخانی برای برنده شدنِ جایزه و امروز هم تسلیتی برای درگذشت ایشان نداشتند ، رهبری نظام بلا شک خوب میدانستند که آن 3700 نفر افراد بورسیه شده توسط خود ایشان برای خارج کشور (بخاطر دفاع اخص از اینان ) به یک ” تار موی گندیده ی ” مریم میرزا خانی ارزش ندارند و در این مورد ، مقایسه ی ارزش این یک نفر و بی ارزشی آن 3700 نفر ، حتماً مشورت و استعلامی هم از ” حداد ظالم ” پدر زن فرزند اشان نموده بودند . باز هم بگویم که ” خاک کاهو ” بر سر این نادانان و جهال زمانه که فرق بین ” دوغ و دوشاب ” را نمی دانند !

     
  135. سلام . یادم است زمانی که مرحوم ” مریم میرزاخانی ” اخبارِ برنده ی جایزه ی معادل نوبل ریاضی را در کشور و دنیا داشتند ، در ایران هم وزارت علوم می خواست پته ی یک مشت افراد خاص و شاید هم بی خاصیتی را منتشر کند که بودجه ی بیت المال را ” بیت الحال ” خود کرده و با نام بورسيه به كشورهاي ديگر بفرستند و یا فرستاده بودند که در وهله ی اول تعداد آنها 3700 نفر بود . همان 3700 نفری که اگر ” عصاره ی ” آنها را می چلاندند ، یک فطره از دانش مرحوم میرزاخانی را نداشتند و جالب آنکه رهبری نظام هم در این مورد وارد ” حکم حکومتی ” شدند و از این افشاگری وزارت علوم ناراحت و از ” بغض و کین ” نسبت به این افشاگری فرمودند که ” این یکی از غلط ترین کارهایی بود که وزارت علوم آن را پیگیری کرد! رهبری نظامی که میبایست اولین کسی باشد که به ” بی قانونی ” در کشور حساس باشد ، خود از مدافعین ” بی قانونی ” در کشور شد . امروزه پس از حدود 3 سال از گذشت آن زمان مشخص میشود که چرا رهبری در آن زمان تبریک خشک و خالی هم به مرحوم مریم میرزاخانی برای برنده شدنِ جایزه و امروز هم تسلیتی برای درگذشت ایشان نداشتند ، رهبری نظام بلا شک خوب میدانند که آن 3700 نفر افراد بورسیه شده توسط خود ایشان برای خارج کشور (بخاطر دفاع اخص از اینان ) به یک ” تار موی گندیده ی ” مریم میرزا خانی ارزش ندارند و در این موردِ مقایسه ی ارزش این یک نفر و آن 3700 نفر ، حتماً مشورت و استعلامی هم از ” حداد ظالم ” پدر زن فرزند اشان نموده اند .

     
  136. سردآر/* شکست خورده جعفری : از موشک‌هایمان مثل ناموس‌مان دفاع می‌کنیم.
    مش قاسم: باور کنید جوک نیست. اینهم لینکش http://fa.rfi.fr/

    /*: ک

     
  137. جناب کبیری گرامی

    به نظرم ،یک تحلیگر واقعیات را چنانکه هستند کنار هم می‌‌چیند و آنها را روی پیشینه آنها بررسی می‌کند تا روند فردای آن واقعیات را ترسیم کند و و بویژه و بویژه برای پیشگیری از نتایج هولناک و فاجعه بار آنها به راه حل برسد. بله راه حل. و اسم درخواست تاکیدی ارائه‌ی راه حل را هم ” بقیه نوشته شما جز احساسات مطلق نیست…” نمی گذارد. ضمن احترام به شما، شخصیت شما، و نقطه نظرات شما،از آنجا که احتمال می‌‌دهم تداوم این سیاق در ابراز دیدگاه و شیوهٔ گفتگو مرا به برداشتی غیر واقع بینانه از شما رهنمون کندکه مباد، از ادامه بحث خود داری می‌کنم. امیدوارم از من رنجیده نشده باشید، در غیر اینصورت پوزش مرا بپذیرید.
    با بهترین آرزوها،شاد و کامیاب و موفق باشید.

     
    • پیام عزیز و گرانقدر…از خواندن کامنت شما دوست و هموطن گرامی بسیار اندوهگین شدم. بحث فیمابین نه یک بحث شخصی و نه بخاطر منکوب کردن یک طرف بحث میباشد. شک نیست که حرکتهای اشتباه آمیز سیاسی باید مورد انتقادهای بیرحمانه قرارگیرند تا از آن اشتباهات درس گرفته و در آینده دچار اشتباههای کمتری شویم. بنابراین ملاحظه میفرمائید که روشنگران درمقابل اجتماع و مردم باید با احساس مسئولیت عمل کنند. محض اطلاع شما باید به نظرتان برسانم که در سال 57 و حتی قبل از آن، هر انتقادی که به هر حرکت سیاسی میشد، بزرگترها ما را به آرامش دعوت کرده و آمرانه و با تحکم عاقل اندر سفیه، مرتب تکرار میکردند که “الآن موقع این حرفها نیست و به میان آوردن انتقاد سبب کثرت شده و به وحدت لطمه وارد میکند.” نتیجه این شد که در سال 57 به دنبال شعار “اکنون باید اتحاد” همه در صفوف منظم به در پی آقای خمینی و آخوندها روان شدند. آنجا بود که طاقت من و شاید اکثر همفکرانم طاق شده و بطور فردی اقدام به دعوت مردم از دنباله روی آقای خمینی و آخوندها کردیم که البته براساس یک دست صدا ندارد، تلاشمان بی نتیجه ماند. اما شخص من و شاید عده ای از هموطنان دیگر از آن حرکت تاریخی اشتباه آمیز، درس بزرگی گرفتیم و آن درس اینست که در پی هر عمل و حرکت سیاسی اشتباه آمیز فعالان سیاسی حاضر در صحنۀ مبارزه، بدون وقفه و با تذکرات مکرر، اعمال اشتباه آمیز را تذکرداده و کوشش در بوجود آوردن اتحادی منسجم و کمتر اشتباه آمیز کنیم. شک نیست هرفرد یا گروهی که اقدام به هر کاری و منجمله کار سیاسی میکند، کارش بدون اشتباه نخواهد بود. اما اشتباه داریم تا اشتباه. چنانچه اشتباه جزئی و تاکتیکی باشد، قابل صرفنظر کردنست، ولی اگر اشتباه مانند حرکتهای سال 57 افراد و دسته بندیهای سیاسی قابل توجه و راهبردی باشد، چنان اشتباهی نمیتواند مورد چشم پوشی قرار بگیرد. درحال حاضر هم با چنین وضعیتی رو در رو هستیم. عدۀ نسبتاً زیادی از هموطنان به قبای آقای روحانی آویخته و وجود او را یا برکت الهی بشمار آورده و یا براساس مثال “لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت خداست،” معتقدند که با دنباله روی از او کارها کمی راست و ریس میشوند. اما آنهائی که با توجه به حرکتهای سیاسی پیشین روحانی، شخصیت سیاسی ایشان را مورد بررسی قرار میدهند، همچه مقامی را برای او قائل نیستند. موافقان آقای روحانی همواره معتقد بوده اند که این آقا با آقای خامنه ای اختلافات نظر اساسی در ادارۀ کشور و تأمین معاش مردم دارد. اما این جمع بهتراست به این واقعیت توجه کنند که روحانی نه تنها نعلین خامنه ای را جفت میکند بلکه در همین چند روز پیش برخلاف قانون اساسی و عرف سیاسی، پیش از معرفی وزیران به مجلس، به حضور آقای خامنه ای شرفیاب شده و پس از تأئید ایشان تک تک وزرای دولت دوازدهم را در لیست قرارداده است. بنابراین، همین حرکت سیاسی روحانی مؤید آنست که این شخص فاقد استقلال عقیده بوده و رأی او بجز رأی خامنه ای نیست و بدون نظر رهبر جمهوری اسلامی آب هم نمیخورد. خب، در اینجا حجت ما با دوستان شیفتۀ روحانی تمام میشود و دوستان باید متوجه این واقعیت بشوند که نباید از این منبعد آلت فعل خیمه شب بازی آخوندها شده و شایسته است برای نجات ملت و مملکت از این وضع ناهنجار در تلاشی مستقل بجز دنباله روی از آخوندها باشند.

      به هرحال، اگر سخن نابجائی گفته ام، امیدوارم مرا مورد بخشش بزرگوارانۀ خوذتان قرار دهید و بدانید که وجود شما دوست محترم را همواره غنیمت شمرده و دست پر محبتتان را به گرمی میفشارم. با سپاس.

       
      • دوستان محترم…در نوشتۀ بالا اشتباهی نوشتاری رخ داده که بدینوسیله تصحیح میشود:

        بجای “بطور فردی اقدام به دعوت مردم از دنباله روی آقای خمینی و آخوندها کردیم” جملۀ ” بطور فردی اقدام به دعوت مردم به خودداری از دنباله روی آقای خمینی و آخوندها کردیم” صحیح است. با پوزش.

         
  138. بقلم محمد محبی

    روحانیت شیعه در ایران به یک شکست بزرگ تاریخی رسیده است. سیر نزولی تعداد نمایندگان روحانی در مجلس شورای اسلامی یکی از نشانه های این شکست است. انتخابات مجلس اول جمهوری اسلامی یکی از آزادترین انتخابات ها در تاریخ ایران بود. از مسعود رجوی تا صادق خلخالی، از مجاهدین خلق و حزب توده و جبهه ملی و نهضت آزادی تا جامعه روحانیت و موتلفه، همه حضور داشتند. در این انتخابات 164 روحانی به مجلس راه یافتند. اما در چهار انتخابات اخیر مجلس که جزو محدودترین انتخابات در تاریخ ایران محسوب می شوند، تعداد روحانیون راه یافته به شدت کاهش یافته است، با اینکه جمعیت روحانیون ایران از اول انقلاب تاکنون، بیش از 5 برابر و امکانات مالی و رسانه ای آنها چند ده برابر شده است. این یک معنی دیگر هم دارد، طرفداران حکومت، حتی طرفداران اقتدارگراترین جناح حکومت هم گرایش کمتری به روحانیون دارند. برجسته شدن نقش مداحان در نهادهای وابسته به لایه های فوقانی حاکمیت نشان دیگر این مدعاست.
    سیر نزولی حضور روحانیون در مجلس شورای اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون:
    مجلس اول ………. 164
    مجلس دوم ………. 153
    مجلس سوم ………. 85
    مجلس چهارم ………. 67
    مجلس پنجم ………. 53
    مجلس ششم ………. 35
    مجلس هفتم ………. 43
    مجلس هشتم ………. 44
    مجلس نهم ………. 27
    مجلس دهم ………. 16
    این روند نزولی نیاز به مطالعه و تحقیق اساسی دارد.

     
    • به این میگن مجلس/* منقلابی: مسعود رجوی تا صادق خلخالی، از مجاهدین خلق و حزب توده و جبهه ملی و نهضت آزادی تا جامعه روحانیت و موتلفه. تازه چه پزی هم میدن با این مجلس/*. گمان نکنم هیچ مجلس/*ی در تاریخ وجود داشته که اینهمه آدمکش و دزد توش بوده، شاید مجلس/* پول پات.

       
    • اگر روحانیت در انتخابات شرکت کنند و کاندیدا شوند و مطابق قانون و رای ملت ،مثلا نماینده مجلس شورا شوند،عده ای می گویند سرتاسر حکومت،آخوندیست و آخوندها چنین و چنان..الخ! (نوشته های مدیریت و کامنت گذاران این سایت را ببینید)، اما اگر میزان کاندیداتوری روحانیون کاهش یابد و افراد کمتری کاندیدا شوند و طبعا نسبت روحانیون نماینده مجلس در قیاس با مجالس گذشته کاهش یابد،برخی دیگر مثل نویسنده این کامنت قلم دست می گیرند که اینرا باید تحلیل کرد! یا این نشانه شکست تاریخی روحانیت و روحانیون است! بالاخره معلوم نیست روحانیون به ساز کدامیک باید برقصند؟! اگر زیاد حضور داشته باشند کسانی می گویند حکومت آخوندی! و اگر روحانیون کمتر آمدند و مکلّاها و دانشگاهیها بیشتر کاندیدا شدند کسانی چیز دیگری می گویند!
      اما نکته اصلی در پروپاگاندای مغالطه آمیز جناب محبی این است که پیش از چنین مقایسه و چنین نتیجه گیری ،لازم است اول بطور دقیق تعداد کاندیداهای روحانی هریک از این دوره ها را معیّن کرد بعد به چنین مقایسه ای مبادرت کرد،و ضمنا شرائط حاکم بر زمانهای مختلف را نباید با هم مقایسه کرد، من الان گزارش آماری دقیقی از همه دوره ها در این زمینه ندارم و فرصت چنین بررسی را هم ندارم ، اما فی المثل باید دید اگر بگزارش آماری شما در مجلس شورای اول 164 روحانی نماینده منتخب مردم می شوند،چند نفر روحانی کاندیدا شده بودند که 164 نفر نماینده شدند یا چند نفر از دیگر گروهها کاندید شده بودند،همینطور مثلا اگر در مجلس دهم بگزارش آماری شما 16 نفر روحانی انتخاب شده اند چند نفر روحانی کاندیدا شده بودند که الان 16 نفر روحانی هستند،و در واقع باید توجه داشت به نسبت بین کاندیداهای روحانی و منتخبان آنها در هر دوره .
      و نکته دیگر اینکه در آن زمانهای ابتدای انقلاب و در دوره های گذشته،این صف بندی ها و چینش های فعلی در بین خود روحانیون هم وجود نداشته است! در آن دوره “یت” و “یون” وجود نداشته است و گرایش های مختلف اصلاح طلبانه و محافظه کارانه بصورت فعلی وجود نداشته است بنابر این تعداد زیادی روحانی کاندید می شدند و مردم نیز به آنها اعتماد می کرده اند ،ضمن اینکه بقول شما در آن زمان قانون نظارت استصوابی هنوز وجود نداشت تا حتی برخی روحانیون رد صلاحیت شوند و گروههای دیگر اعم از ملی و چپی و مجاهد و غیرهم هم همینطور،در واقع در یک کلام شما در مغالطه سیر نزولی اعداد نمانید،ببینید در مجس دهم چند روحانی کاندید بوده اند که 16 نفر انتخاب شده اند،یا در مجلس نهم همینطور چند کاندیدای روحانی بوده است … در عین حال بنظر من اگر فرضا این قیاس و سیکل نزولی که شما ترسیم می کنید درست باشد باز دلیل شکست تاریخی روحانیون در انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی ایران نیست،بلکه این نشان از رشد فکری و سیاسی مردم و توسعه و توسّع سیاسی و آزادی در انتخاب است و اینکه مردم آزادانه نمایندگان واجد شرائط خویش را انتخاب می کنند خواه نماینده روحانی باشد خواه غیر روحانی باشد و این بمعنای شکست نیست.

       
  139. معمولا وقتی حادثه ای پیش آمد میکند همه سعی دارند از این نمد کلاهی بدوزند و داستان متروی شهر ری هم از این قبیل است که اینبار بر خلاف انتظار آقای علی مطهری به میدان آمد و حسابی هوای زوحانی مضروب را داشت و برای فقه و فقیه هم حسابی مایه گذاشت وآنچیزی را هم که ضایع کرد قئوانین جزائی کشور بود که خود وی بعنوان نائب رئیس مجلس متولی احترام به انها است. گرچه ما غیب گو نیستسم و نمیتوانیم سرّ ضمیر آقای مطهری را کشف و یا درمورد آن قضاوت کنیم ولی فرضت خوبی برای ایشان شد که عرض ارادتی به روحانیون که خودش هم به آنها خیلی مدیون است بکند وشائبه لیبرال بودن خودش را هم منتفی کند و خلاصه بگوید که من از همان قبیله ای هستم که بودم و چیزی تغییر نکرده.
    علی مطهری در پیام خود از فرد مقتول بعنوان “ضارب شرور” و “ضارب عربده کش” نام برده است که سرنوشتش به هر حال اعدام است یعنی اگر زنده هم میماند باید اعدام میشد. چرا؟ ” زیرا مطابق فقه اسلام کسی که با سلاح گرم یا سرد مردم را ارعاب و اخافه کند و رعب و ترس در جامعه ایجاد نماید محارب شمرده می‌شود و حکم او اعدام است”
    حال اینکه ایشان این حکم را از کجا آورده بحث دیگری است ولی اینکه ایشان از طریق غیب حتما به این نتیجه رسیده که فرد مقتول “ضارب شرور”و “ضارب عربده کش” بوده و با سلاح قصد ازعاب و اخافه و ایچاد ترس در جامعه کند موضوعی است که نمیشود به آن بی تفوئت بود. اگر در این مملکت قانون حاکم بود و آنهم قانون مدنی و نه قانون جنگل، آقای مطهری که با رای همین مردم به مجلس رفته و باید برابر سوگندی که خورده حافظ آبرو و حقوق این مردم باشد این جنین فرد مقتول را به صرف اینکه طرفش یک روحانی است محکوم به این صفات و الفاظ نمیکرد. پس این تقوا و انسانیت را برای چه وقتی گفته اند؟
    از آقای مطهری باید پرسید آیا واقعا فرد مقتول شرور و عربده کش بوده؟ آیا به قصد ارعاب و اخافه و رعب و ترس وارد این درگیری شد؟ شما از کجا به این یقین رسیده اید که فرد روحانی عامل این بلود نبوده باشد؟ آی اینها نباید در دادگاه بررسی شود؟ شما بجای اینکه درخواست تحقیق مستقل بکنید که آن مامور ناجا به چه دلیل با شلیک به بخش حیاتی بدن مقتول باعث مرگ او شده، در خواست تشویق او را میکنید؟ آیا دو مامور مسلح ناچا قادر به کنترل فرد مذکور نبودند؟ بر فرض که پاسخ مثبت باشد باید به این نحو از فاصله نزدیک تیراندازی کرد که طرف کشته شود؟ آیا شما که باید حافظ قانونی که خودتان مینویسید باشید با این پیام مجوز تیراندازی به مردم را صادر نمیکنید؟آیا خیال ماموران ناجا را از تعقیب احتمالی در مورد این موارد راحت نکردید؟
    متاسفانه فقط در یک حکومت فاسد میشود اینطور رفتار کرد. بنده کاری به دین و آئین ندارم ولی وقتی این پیام واقعا عقب افتاده آقای علی مطهری را دیدم برای جامعه ای که اصلاح طلب و روشتفکر دینیش امثال وی است بسیار ناراحت شدم. بیخود نیست که اعتراضهای این آقایان اصلا بدل هیچ کس نمی نشیند و واقعا به حال مردمی که بازیچه این زیرکان بی تقوی شده اند باید تاسف خورد.

    ————-

    درود علوی گرامی
    اگر بنا بر گفته ی جناب مطهری، حکمِ “ضارب شرور” و “ضارب عربده کش” در اسلام فقاهتی و ولایی اعدام است، ما که از این جماعتِ شرور و عربده کش کرور کرور در دم و دستگاه حضرات ولایی و رهبری و سپاهی و بسیجی و حوزوی فراوان داریم. مثلاً تجسم کنید عده ای در یک سفارتخانه خانه کرده اند، که طبق قوانین بین المللی کما این که در کشور خودشان و در خانه ی خودشان اند، ناگهان با عربده ی جماعتی به اسم بسیجی از جا می جهند و می هراسند و وحشت زده می شوند. جماعت ولایی از در و دیوار سفارت یا خانه ی مردم بالا می روند و هرکجا را می درند و به آتش می کشند. حالا ما که با اعدام مخالفیم اما خب این رفتار ولاییون چه حکمی جز همین اعدامی که جناب مطهری فرموده می تواند داشته باشد؟

     
    • این نوشته دوستمان علوی مصداق بارز یکطرفه بقضاوت رفتن و بافتن و جلو رفتن و حکم صادر کردن است،البته اساس آن هم همین نکته ایست که در انتهای نوشته آمده :”بنده کاری به دین و آئین ندارم “.
      شما شخصا می توانید کاری به دین و آیین نداشته باشید،اما در این کشور بنابر خواست و رای مردم بناست احکام شریعت و دین و آیین اجراء شود،بله مطلب همان است که شما از فرزند مرحوم مطهری نقل کردید:
      ” زیرا مطابق فقه اسلام کسی که با سلاح گرم یا سرد مردم را ارعاب و اخافه کند و رعب و ترس در جامعه ایجاد نماید محارب شمرده می‌شود و حکم او اعدام است”.
      این حکم “محارب” در فقه اسلامیست که در قوانین جزائی ما و در قانون مجازات اسلامی آمده است،یعنی چه که می گویید او این حکم را از کجا آورده؟! او حکمی نیاورده ،بلکه حکم اسلام و قانونی از قوانین جزائی این کشور را توضیح داده،اینکه شما حکم اسلامی را قبول نداشته باشید یا کاری به دین و آیین نداشته باشید این اختیار و سلیقه شماست اما قانون خصوصا قوانین کیفری و جزائی که جنبه بازدارندگی دارد باید اجراء شود.همینطور که ایشان گفته است مضمون و تعریف حکم محارب هم در روایات معتبر آمده است و هم مورد فتوای همه فقهای اسلامی است و آن این است که هرکس در فضای عمومی جامعه سلاح کشنده اعم از سرد و گرم بکشد و حتی فقط مردم را بترساند تا چه رسد به ایراد ضرب و جرح و نهایتا قتل،محارب است و حکم محارب اعدام است. در واقعه مورد اشاره هم،هم ویدئوهای این ماجرا بیرون آمده و هم تعداد زیادی شهود در آنجا حضور داشته اند،این فرد آن فرد روحانی و تعداد دیگری از مردم را مورد ضرب و جرح با چاقو قرار داده است ،بعد هم که ماموران حضور پیدا کرده و از او خواسته اند که سلاح را کنار گذارد به اخطار ماموران اعتنا نکرده است و مطابق قاعده و قوانین آنها تیر به پای او زده اند که در اثر خونریزی زیاد از ناحیه سیاه رگ در مسیر بیمارستان جان باخته است،همانطور که ایشان گفته است این فرد با این رویکرد عنوان محارب دارد که مجازات آن در قانون مجازات اسلامی اعدام است،یعنی اگر فرضا زنده هم می ماند محکوم به اعدام می شد،و بیان این نکته نه وضع قانون است نه غیب گویی. در مورد سوالاتی که مطرح شد:در تطبیق عنوان محارب بر کسی که تجرید سلاح کند و در فضای عمومی جامعه مردم را بترساند و ایراد ضرب و جرح کند،بحث قصد اخافه و ارعاب مطرح نیست،و این عنوان از فعل مصداقی خارجی انتزاع می شود. اگر فرضا فرد روحانی یا غیر روحانی عامل بلوا هم باشد باید در باره عمل او و عاملیت او جداگانه بررسی کرد و عاملیت فرد دیگر مانع از انطباق عنوان محارب بر کسی که تجرید سلاح کرده و مردم را ترسانده یا مجروح کرده نیست.در مورد عنوان “شرور” شما اگر این عنوان را بر چاقوکشی که چاقو کشیده و چند نفر را راهی بیمارستان کردن نکنید پس آنرا بر چه کسی می خواهید تطبیق کنید؟! نکند از نظر شما و در نیت شما این است که هرکس با سلاح به یک روحانی حمله کند او شرور نیست ،بلکه خیّر است و خیر از او صادر شده؟! در مورد بررسی مستقل، این فرد اگر سلاح خود را زمین می گذاشت و زنده دستگیر می شد،در مورد او بررسی می شد و دادگاه هم تشکیل می شد،اما وقتی بشهادت شهود سلاح خود را زمین نگذاشته و تهدید می کرده است ،شما جای مامور نیروی انتظامی باشید چه می کنید با شروری که با چاقو بسوی شما می آید؟! آیا قربان صدقه او می روید تا از عمل خلاف سلاح کشیدن منصرف شود یا به او شیرینی تعارف می کنید؟! مامور قانون وظیفه ای جز ایجاد نظم و برخورد با متخلفان از قانون ندارد.مطابق گزارش رسمی پلیس و شهادت شاهدان در آنجا ،تیراندازی به نقاط حیاتی مقتول نبوده بلکه تیر به پای مقتول زده شده که در مسیر انتقال در اثر خونریزی مرده است،حالا سوال من شما این است که مقصود شما از این پیشداوری ها و حمله بقانون و مجریان قانون چیست؟ مقصودتان دفاع از شرور مسلح بود چون یک روحانی را مضروب کرده است؟! البته توجه نکردید که در این ماجرا فقط روحانی مورد اشاره مضروب نشد بلکه پانزده شانزده نفر مورد نیش چاقو واقع شدند،شاید احتمالا از نظر شما ترساندن عده زیادی از مردم در مکان عمومی مثل مترو و چاقو زدن به شانزده نفر ، نه که مصداق شرارت و شرور نیست بلکه مصداق عمل نیک و خیر است! بنابر این اگر به دین و آیین هم کاری ندارید اما لااقل پیش از تسرّع به نوشتن و حمله بدیگران مراجعه ای هم بقانون کنید.

       
      • فقط آدمهای بی وجدان می تونن براحتی دروغ بنویسند توی برگه فوت طرف نوشته پارگی عروق لگن ، این کلاه بردار می گه سیاهرگ پا

         
  140. ایران دوست واقعی

    استاد گرامی با درود :
    جواز دفن پهلوان اصغر نحوی پور، به قتل رسیده در متروی شهر ری…. به علت مرگ دقت کنید…اصابت جسم پرتابه ای؟؟؟!!

    شرم دارند بگویند از فاصله یک متری به ناحق به او شلیک کردند

     
    • مقصود از “جسم پرتابه ای” همان گلوله شلیک شده از اسلحه مامور قانون است و این معنا هم در گزارش پلیس ،هم در اخبار رسانه ها و تصاویر ویدئوها هست،در این مورد در کامنتی توضیح داده شد که فرد مزبور شانزده نفر از جمله یک روحانی که ملبّس هم نبوده است را با سلاح سرد یعنی چاقو مجروح کرده است و به اخطار و هشدار پلیس مبنی بر تسلیم کردن سلاح اعتنایی نکرده است که در چنین مواردی وظیفه مامور قانون خلع سلاح کردن مهاجم محارب است ولو با توسّل به زور،بنابر این هیچ بحث شرم و حیا یا قتل بناحق در اینجا مطرح نبوده است و دهها مورد از اینطور حوادث حتی در کشورهای پیشرفته اتفاق میفتد و شما در آن موارد سکوت کرده و بحثی از قتل بناحق یا شرم بمیان نمی آورید! شرم و حیا تصادفا در مواردی باید باشد که کسی از مجرم مهاجم مسلحی که با حمله و مجروح کردن مردم در ملا عام سبب ترساندن مردم یا بی نظمی در جامعه می شود دفاع کند و بجای محکوم کردن مجرم ،مامور قانون و اجرای قانون را محکوم کند،دفاعی که البته مناشی سیاسی آن معلوم است!

       
      • گل نسا خانم کرشمه ای

        اوا سید مرتضی زبونتو گاز بگیر. شونزه نفر چیه. یک صد و شصت نفر رو با قمه زده لت و پار کرده. 20 تاشونم روحانی یعنی از جنس روح بودن یعنی جسم نبودن. وای الهی وربپری…کله ی حاجی رو با پاچه ی حاج خانم بردن مکه واسه ی پرده دار خادم الحرمین.

         
      • جناب بی سواد اون فقه که خوندی؟ بخوره تو سرت و اون بدتر از خودت که نماینده مثلا مردمه ، توی اون فقه هم که خوندی؟ اصطلاحی است که متهم مسوول اعمال خود هست یا نه اگر فردی حتی قتل کرده ولی دارای بیماری روحی هست که مسوول اعمال خودش نبوده از اعدام و حبس معاف و باید درمان شود،حال پلیس به شکم فردی که فقط چند نفر را زخمی کرده با اسلحه جنگی از فاصله نزدیک شلیک کرده و شما ازش حمایت می کنید وای به شماها که روزی باید پاسخگو باشید چه روزی میشود اون روزها از کجا بدون محاکمه می دانستید علت چیست بی وجدانها

         
      • ایران دوست واقعی

        سید گرامی مثل اینکه زدی به سیم اخر ؟؟ چندین فیلمش در فضای مجازی وجود دارد ، ترا به جدت قسم میدهم که حداقل فیلمش را ببین و بعد ….

         
  141. آقای نوریزاد، متاسفانه گویا این بیماری درمان قطعی ندارد . ضمنا از نتیجه عمل پای جوان خوزستانی چه خبر ؟؟ امیدوارم که پای او را قطع نکرده باشند و عمل انجام شده کافی بوده است .

    —————

    درود دوست گرامی
    بله درست می فرمایید اما چندین عمل موضعی نیاز است که این آفرین بانو بتواند لااقل به یک پهلو راحت بخوابد. بخاطر همین زگیل های گوشتی، کم مانده یکی از چشمانش بسته شود.
    سپاس

    .

     
  142. خبرسازی فارس: علاقه عجیب راجر فدرر به گاو‌ها.
    مش قاسم: بیا ایران برای گردشگری از همه ابنیه مذهبی، عشق میکنی.

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13960429000681

     
  143. فقط گوشه بسیار بسیار کوچکی از جنایات حکومت اسلامی (برگرفته از سایت ایرج مصداقی):
    فلاحیان با وجود آن‌که خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس، احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتى و گاها نیز از حجت‌الاسلام محسنى اژه‌اى دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم.

    اینا ستونهای این منقلاب بودن. با همچین ستونهایی هیچ سقفی برجا نمیمونه. ای منقلابیون ۵۷، چه گمراه و نادان بودید و هستید.

     
  144. آقای نوری زاد شاید از خیلی ها انتظار نباشد اما از شما انتظار میرود حتما محتوای این کتاب توقیف شده در باب کورش پرستی را مد نظر قرار دهید. مباد چاهی از پی چاهی دگر :
    http://ghiasabadi.com/human-sufferings-book.html

     
    • یاران درود

      این آقای نویسنده تمام هم وغم خود را گذاشته تا طبق همان قانون مناره (باید از همه ساختمان ها بلند

      تر باشد که درهمه شهر دیده شود). وبگمان عقل حقیرشان با زدن بزرگان کوتوله ای را بزرگ نشان دهند.

      غافل از آن که فلان گوربگوری با جرثقیل در پی خراب کردن تخت جمشید بوده وزوزه می کشید که :(مادر

      کورش بد کاره بوده وخودش با لواط دادن امرار معاش میکرده:)جناب مزدور غیاث آبادی دروغ چرا تا

      قبر آ آ آ نویسنده آن کتبیه ها که دعا می کند مملکتش از دروغ و ریا و همچون تویی پاک باد با ترجمه

      ات از گفتار نیک طبقه ای از بهشت می شود (خدایا مملکتم را از طبقه اول بهشت دور کن )؟؟.ضمنن بدان

      اگر چه سفسطه است با معیار امروز زمان داریوش وکورش را سنجیدن اما می توانی با کاروان اموال مردم

      وازنان ودخترانی که به عربستان فرستاده شدند بعد از قادسیه طبق همان تاریخ هایی که قبول داری بسنجی

      ومیتوانی در یابی کدام شاه بی شرافت ایرانی پس از کشتن دشمن غیر مسلحش شب با زن او خوابیده ..

       
  145. در شهر هرت
    اوضاع درونی نظام دچار تهوع است.
    -یه جوری این ۲۴ میلیون رای تو ذوق می زند، گویا آن جناح ۱۱ یا ۱۶ میلیون رای! پستهای نون و آب دار را سوار شده اند که روحانی مدام از ۲۴ میلیون رای می گوید!؟

    با جمعییت ۸۰میلیون نفری ایران، ۲۴ میلیون رای روحانی و ۱۱ یا ۱۶ میلیون رای ریسی! که بر درستی هر دو آمار نیز باید شک کرد ، رقمی ناچیزند. روی هم هم بگذاریم نصف جمعییت ایران نمی شوند.باید سوال کرد این بخت برگشتگان چرا و به چه امیدی رای داده اند؟

    درحالی که برادر روحانی معلوم نیست بالاخره در زندان یا آزاد است!! دانشگاه آزاد، دست بسته تقدیم جناح مخالف می شود! ؟ شاید باید به بند و بستهای پشت پرده رجوع کرد! و مثلا پرسید سهم ملت چه شد؟

    اوضاع برونی نظام نیز همان زیگیلهای سرطانی است ، که توسط نظام ، بر پیکر ایران زمین رشدکرده و نفس ایرانیان را بند آورده است.

    -حاجیان راهی مکه می شوند!! کویت اعضای سفارت ایران را از ۱۹ به ۴ نفر تقلیل می هد.فرمانده پایگاه دریابانی سیریک هرمزگان هنگام تعقیب قاچاقچیان کشته می شود!
    ۲۰ شهید دفاع مقدس در اصفهان ۶ نفر در هرمزگان تدفین می شوند؟!

    آنوقت ، آن ۲۴ میلیون نفر خوشحالند که توانسته اند ابراز وجود کنند و با رای دادن مشتی بر دهان هم و دیگران باشند.

     
  146. ” زوزه‌ گرگان ”

    علاقمندان به تاريخ، كه فراز و نشيب هاى ادوار گوناگون سرزمينِ كهن مان را رصد ميكنند به مراحلى برميخورند

    كه رخدادهاى تاريخي اَن دوران، شگفتي شان را بر مي انگيزد. از جمله اين رخدادهاست شكست امپراطوري

    ساسانى در مقابل قومي بَدوى و نيمه وحشي ! سنجش این فاجعه تاريخي با مقياس و ابعاد امروزى، به ان

    ميماند كه بعنوان مثال كشورى چون كوبا در همسايگي امريكا، به ان حمله ور گشته بران غلبه كند!

    سقوط امپراطوري عظيم ساسانى در مقابل متجاوزان عرب، دلائل عديده اى داشته است، كه بارزترين شان،

    فساد گسترده دستگاه هاي دولتي و ديوان سالارى و مهمتر از ان، دينِ دولتى و مؤبدان خودكامه و فاسدِ

    ان بوده. اين مؤبدان مستبد و ايين و سنّت هاي دست و پاگيرشان چنان زندگى را بر مردم تنگ كرده بود كه

    براي رهايى از ظلم و ستمى كه بر انان روا ميگشت، راه را بر متجاوزان مسلمان هموار كردند.

    وضعيت كنونى جامعه مان بي شباهت به دوران افول ساسانيان نيست. فساد گسترده دستگاهها و مقامات

    دولتي و بيت رهبري، مافياي نظامي- اقتصادي سپاه پاسداران، دخالت دين در أمور روزانه و زندگي خصوصي

    شهروندان، نقش روحانيت در تحميق توده ها و رواج و گسترش جهل و خرافه، دخالت در أمور داخلي كشورهاي

    منطقه، صرف سرمايه هاي مالي كشور در بازسازي و توسعه مقبره هاي امامان شيعه در ديگر كشورها،

    تبعيض و ظلم و ستم بر اقليت هاي قومى، فقر و بیکاری و تن‌ فروشی و . . . جملگى به خطرى بالقّوه تبديل

    گرديده كه استقلال و يكپارچگى كشور را شديداً اسيب پذير ساخته است .

    اکنون زوزه‌های گرگان درنده‌ای که مترصد از هم دریدنِ اين مُلك كهن هستند، دگر بار شنیده میشود.

    و اين در حالیست که سران حکومت، و جناح‌های رقیب، به لجن پراکنی مشغول و رهبری فرتوت و پریشان حال

    و به بن‌بست نشسته، فرامینی صادر می‌کند كه ماله کشان بیت رهبری را به اضافه کاری وامیدارد!

    این است حال و روز نظامی، که بنا بود انقلاب و ایده‌هایش را به جهان صادر کند!!

    در این ولایتی که فقیه‌اش به سیمِ آخر زده، و در آن نه از کوروشی نشانی‌ ‌ست و نه از مزدک و بابکی

    وظیفه یک یکِ ماست تا در حّد توانمان برای یکپارچگی و استقلال میهن بکوشیم!

     
  147. آقای نوری زاد . اگر بهتون بر نمیخوره َ! لطف کنید بفرمایید دریافتی حقوق بازنشستگی سرکار عالی چقدر هست که در این وانفسای مخارج گران شغل دیگری البته بجز نقاشی تفننی! ندارید ؟ امیدوارم پاسخ شایسته بدهید .

    ————–

    دوست گرامی،
    گمان تان بر این باشد که من مستقیما از موساد و سی آی ای و کا گ ب و ام آی 6 حقوق می گیرم. مهم برای شما باید نوشته ها و گفته های من باشد که آیا با آنها شما را فریب می دهم یا بر می خیزانم و بر می آشوبم و بیدارتان می کنم. هرکجا در سخنان و نوشته های من کج گویی و کج پراکنی دیدید و شنیدید، همانها را بیرون بریزید اما سخنان درست مرا برگزینید و اگر مقدورتان بود، بکارش بندید. این، هم به درستی و هم به انصاف نزدیک تر است.
    سپاس

    .

     
    • جناب آقای نوری زاد ازاینکه نتوانستم منظور اصلی خودم را برسانم واقعا متاسفم ! ببینید .در این مملکت امام زمان ! حد اقل شخص شما از این سرویس های جاسوسی شناخته شده ای که فرمودید ! اگر دریافتیی داشتید تا کنون برادران ! با دلیل و مدرک محکمه پسند و عامه پسند ! حتما تشت رسوایی شما را می انداختند و جای هیچ تردیدی نیست ! بنده خودم اخیرا باز نشسته شدم . و با الطاف بسیارخیریه ! سازمان تامین اجتماعی مشمول سنوات پنج سال آخرگردیدم و حقوق دریافتیم زیر یک میلیون تومان رفت و برای گذران زندگی دوباره مجبور شدم از صبح تا شام مشغول کار شوم و دیگر زمانی برای همراهی حظوری با شما ( اگر بپذیرید ) نمیماند منظور اصلی من این بود که شما که از صبح تاشب درگیرنشانه گذاری ! و بی آبرو کردن آبروی نداشته سران نظام ولایی و شناساندن این بی حیا های مثلا ایرانی ا به مردم هستید . کمیت مخارچ زندگیتان لنگ نمیزند ؟

      —————-

      درود دوست گرامی
      نخیر. بقدری که محتاج نباشیم داریم
      سپاس

       
  148. هز امامزاده ای بالای کوه خادم و نگهبان دارد ولی این نماد هویت ملت ایرام هیچ نگهبانی ندارد. شما بگویید بزرگترین دشمن ملت ایران کیست؟

     
  149. دشمن ما چه کسی است؟ آمریکا یا آخوند؟
    آمریکا احازه میدهد. سمبل هویتمان را در کشور او بسازیم و پاس بداریم. درحالیکه مرتب میگوییم مرگ بر آمریکا. از مقدسات ما و ناموس ما در کشور خودش دفاع میکند.
    آخوند بما اجازه نمیدهد این کار را در کشور خودمان انجام دهیم. در حالیکه در خیابان به او سلام می کنیم. همه چیزمان را به او میدهیم. به مقدسات و ناموس ما تجاوز میکند.

     
  150. صحبت‌های فرمانده/* نیروی انتظامی/* فارس: نمایندگانی که با پول کثیف قاچاق به مجلس می‌روند باید از قاچاقچیان دفاع کنند.
    مش قاسم: دیگ به دیگچه میگه روت سیاه.

    /*:

     
  151. حاج نابهروز نعمتی سخنگوی/* هییت/* رییسه؟* مجلس/*: درباره حضور یا عدم حضور زنان در کابینه دوازدهم: این مسئله نیز هنوز قطعی نشده و ممکن است زنان نیز در کابینه حضور داشته باشند و ممکن است نیز این‌گونه نباشد.
    مش قاسم: رضا شاه و محمدرضا شاه نامتان سربلند و روحتان شاد! ای منقلابیون ۵۷، از نسل شما عقب افتاده تر در تاریخ این مملکت وجود نداشته.

    /*: ک

     
  152. مدیر/* کل/* بهداشت و درمان سازمان/* پدافند‌/* غیرعامل‌: مریم میرزاخانی ترور بیولوژیکی شده است.
    مش قاسم: کافر همه را به کیش خود پندارد. این اسلامیچیا بسکه خودشون ناز این کارا کردن خیال میکنن بقیه دنیا هم مثل خودشون. آدمکشی و ترور کارشون باشه.

    /*: ک

     
  153. اخبار: ضعیفه حاجی دوسر طلا در گذشت مریم میرزاخانی را تسلیت گفت.
    مش قاسم: تو بیجا میکنی که به این تسلیت رو میگی، خانواده بانو مریم هیچ انتظاری از تو ندارن که بهشون تسلیت بگی. اول بیا بگو ببینم کی میخوای از مریم میرزاخانی و هزاران شکوفه دیگر ایرانی که با این منقلابت دربدر و فراری کردی معذرت بخواهی؟

     
  154. این برادران دولت دزدان اسلامیچی قاچاقچی اگه یه ریزه شرف داشتن از خجالت این بانو باید میمردن. ای نادانان، امنیت این مملکت با ترقه و فشفشه تامین نمیشه، با رسیدن به سلامتی ملت ایران تامین میشه. نرود میخ آهنین بر سنگ!

     
  155. میگم این برادران اسلامیچی بیخود به پرو پاچه حاجی ترامپ میپیچن. حاجی ترامپ یه شیاد، دروغگو، شامورتی مثل خودشونه. باهاش میتونین دیل کنین. از ما گفتن.

     
  156. اقاى خامنهıى مزدوران افقان خود در سوريه را در خامنه تبريز زادگاه خود اقامت بدهيد مشهد جاى ıن اجنبى ها ى تروريست نيست
    افقانها بايد از مشهد بروند

    dolat bayad dar marz ba afghanestan divar bekeshad vagarna ma mardome khorasan ke be joz badbakhty az in nezam tork o tazi va az hamsayegane bady chon afghanha nadidim khodeman ekhtyare ostaneman ra dar dastb migirim va hata hazer be joday hastim

     
  157. چگونه میتوان به بخش های محو شده این سند تاریخی ارزشمند و افتخار آفرین پی برد

     
  158. اخبار: واکنش‌های گسترده به ویدئوی زن مینی‌ژوپ پوش در عربستان سعودی.
    مش قاسم: زنهای عربستان سعودی از دست اینا به تنگ آومدن!

     
  159. حاج مم جفات خارجکی: آمریکا روابط را مسموم می‌کند.
    مش قاسم: حکومت تو و همپلکیات آب و هوا و زمین، هرچی که بوده توی این مملکت مسموم کرده، بزا روابط رو یکی دیگه مسموم کنه. …(سه نقطه از مش قاسم)ها ۴۰ ساله که عربده میکشین، واسه این و اون خط و نشون میکشین، از هیچ کار زشت و حرومی رو بر نگردوندین، حالا منافع شخصی خودتون به خطر افتاده هوارتون رفته هوا.

     
  160. سردار/* شکست خورده حاجی جعفری: آمریکا با تحریم سپاه باید پایگاه‌هایش را تا عمق هزار کیلومتری اطراف ایران جمع کند.
    مش قاسم: حاجی! منتظر دستور تو بودن. همین امروزحتما همهشو جمع میکنه.
    /*: ک

     
  161. حاج حسن/*: “از تخلفات آمریکا نمی‌گذریم”.
    مش قاسم: چه شکری میتونی بخوری؟ نتیجه ۴۰ سال عربده کشیدن.

    /*: ک

     
  162. سیاست تامل ومدارا با همسایه قدرتمند روم ، جزو سیاستهای صلح دوستی پادشاهان ایران می بود، و در این جا ماشاهدیم که منذر شکایت به نوشیروان می برد که رومیان در مرزها ناآرام و مشغول دست درازیند، واو حمایت میطلبد، شاه با بزرگان مشورت می کند و نامه ای به قیصر می نویسد.
    نویسنده‌ای خواست از بارگاه****به قیصر یکی نامه فرمود شاه
    ز نوشین‌روان شاه فرخ‌نژاد****جهانگیر وزنده کن کیقباد
    به نزدیک قیصر سرافراز روم****نگهبان آن مرز و آباد بوم
    سر نامه کرد آفرین از نخست****گرانمایگی جز به یزدان نجست
    خداوند گردنده خورشید و ماه****کزویست پیروزی و دستگاه
    که بیرون شد از راه گردان سپهر****اگر جنگ جوید وگر داد و مهر
    تو گر قیصری روم را مهتری****مکن بیش با تازیان داوری
    وگر میش جویی ز چنگال گرگ****گمانی بود کژ و رنجی بزرگ
    وگر سوی منذر فرستی سپاه****نمانم به تو لشکر و تاج و گاه
    وگر زیردستی بود بر منش****به شمشیر یابد ز من سرزنش
    تو زان مرز یک رش مپیمای پای****چو خواهی که پیمان بماند بجای
    وگر بگذری زین سخن بگذرم****سر و گاه تو زیر پی بسپرم
    درود خداوند دیهیم و زور****بدان کو نجوید ببیداد شور
    نهادند بر نامه بر مهر شاه****سواری گزیدند زان بارگاه
    چنانچون ببایست چیره‌زبان****جهاندیده و گرد و روشن‌روان
    فرستاده با نامهٔ شهریار****بیامد بر قیصر نامدار……
    حکیم فردوسی

     
  163. آقای نوریزاد کورش گرایی در شأن شما نیست

     
    • کورش مظهر انسان گرایی ماست

       
    • جناب ماهان کورش گرائی یعنی چی؟ آیا اگر کسی گفت کورش 2500 سال قبل انسانی بوده که در قدرت دشمنان خود را بخشیده و ازاده گی و مروت را بمردم آموخته و شعار صلح و دوستی و خویشتن داری و مروت و مدارا داده کورش پرست است؟ هموطن گرامی دیگران به انچه که ندارند می نازند و پز می دهند ولی ما چنین فردی را در تاریخ خود داشته ایم ایا نباید برای تجلیل از چنین فردی آنهم در 2500 سال پیش بنویسیم؟ شما کافی است رفتار کورش را با محمد عرب مقایسه کنید تا دریابید که فرهنگ ایران چی بوده و کنون چی شده!