دوستان خوبم
مگر ما چه کم داریم از آنانی که به دیدار رهبر می روند و سخن دل که نه بل سخنی مورد پسند ایشان با وی در میان می گذارند؟ من نیز این فرصت را یافتم تا در دیداری ویژه با ایشان سخن بگویم. سخنان من با رهبر کمی متفاوت از دیگران است. آنچنان که در دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی، وی را به دست های خونین دو نفر اشارت دادم که شما آن دو نفر را نیک می شناسید.
دیروز نشستم و خلاصه ای از شرح این دیدار را برای شما واگویه کردم. بشنویدش.
محمد نوری زاد
یکم تیر نود و شش – تهران
|
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوست گرامی جناب آنارشیست! چندین سؤال مطرح کرده ای، وچند اتهام هم واردکرده ای ودرپایان هم راه رابرادامه بحث بسته ای!!! مدتی مقاومت کردم که دیگرپاسخی ندهم! ولی لزوم رفع بعض سؤتفاهمات مدام وسوسه ام کردوناگزیرنکات پرابهام را تاجایی که بتوانم روشن میکنم وبنده هم مثل شما ادامه بحث رابیفایده میدانم واین قال و مقال راخاتمه میدهم!
فرموده ای پاسختان درخصوص اینکه مامخلوق خداوندیم چیست؟
پاسخ:شمااگریک ماشین بسیارعالی راببینید(مثلاًیک بنز) که تمام اجزایش به درستی وهماهنگ باهم کارمیکنند، بدون آنکه طراح وسازندگانش راببینی میدانی که این مجموعه نظم و ساختارکارآمد خودبخود پدیدنیامده ولاجرم موجوداتی عاقل و کاردان ونسبت به کارخودخبره آن راساخته اند! جهانی که ماباآن مواجهیم از اینگونه واقعیات و ساختارهابیشمارداردازکوچکترین ذرات اتمی وزیراتمی گرفته تاعظیمترین کهکشانهاازنظمی دقیق ومتعالی پیروی میکنندواین قابل انکارنیست! چطورممکنست این همه دقت ونظم ناظمی نداشته باشد؟ چطورممکنست این ساختارهای بیشمار، سازنده ای نداشته باشد؟ خواسته ای که خلط مبحث نکنم ! شمایک پدیده رامعرفی کن که تنهاخودش باشدوباچیزی دیگرمخلوط نباشد! مثلاً صددرصد به شیمی مربوط شودومطلقاًفیزیک، ریاضیات، ادبیات و… درآن دخیل نباشند! هیچ دانش وهیچ پدیده ای وجودنداردکه باسایررشته هاوپدیده هاارتباط نداشته باشد. لاجرم رشته هایی چون فلسفه وعرفان پدیدآمده اند واین بنابه این ضرورت است که بشود نگاهی هرچه کلی تربه هستی داشت وتمام پدیده هادرارتباط باهم دید! این دیدکلی دقت چندانی نداردولی شبیه به سپیده بامدادیست که میشود درحدتوان حواس، عالم رادید، ولی علم چون چراغ قوه است ویک نقطه محدودرابا جزئیاتش بادقت بالانشان میدهدوروشن میکند! شمااز من خواسته بادیدی علمی وجزءنگر
وبدون کمک گرفتن ازمیراثهای پیشین خداوندوهستی راتعریف کنم! این محال وازتوان بنده وهرانسان دیگری خارج است! عقل انسان چون ترازواست، ظرفیت عقل یک نفر درحدگرم ومیلی گرم، ویکی درحدچند میلیارد تُن است! اماوقتی شمابانامحدودسروکارداشته باشی با این ترازوی محدودچه توانی کرد یک میلی گرم ویکصد میلیارتُن درمقایسه بانامحدود به یک اندازه بی معنیند؟گرچه گفته ای به مولاناوقرآن و… تکیه نکنم بااینحال حیفم آمدکه چندبیت زیررا به شماتقدیم نکنم!
گر بيايد ذره سنجد کوه را
بر درد زان که ترازوش اي فتا
کز قياس خود ترازو مي تند
مرد حق را در ترازو مي کند
چون نگنجد او به ميزان خرد
پس ترازوي خرد را بر درد
امتحان هم چون تصرف دان درو
تو تصرف بر چنان شاهي مجو
شمایک پارادوکس راطراحی کرده ای و آن اینست که میگویی اگرمن باشم اعتقاداتم هم هست، اگرنباشم جایی برای خداشناسی نمیماند! زیراتاهستم تعریف وتصوری هم ازخداوندموجوداست ولی وقتی نباشم تمام پرسش وپاسخهادلیل وموجودیت وموضوعیت خودراازدست میدهند!!!. پاسخ:شمامرگ رانابودی ونیستی فرض کرده ای درحالیکه چیزی بنام مرگ ونابودی وجودندارد!!اگریک گرم شکررادراقیانوس بریزی، شکرازدسترست خارج شده ولی ذراتش درآب اقانوس حل وپراکنده شده ووجوددارد! فرض کن مادری دو قلوحامله باشد، ویکی ازآن بچه هابه دنیا بیایید اولاًازدیدکودکی که به دنیانیامده مرگی اتفاق افتاده واگرشعورش میرسیدباخودمیگفت همراهم مرد وازاین دنیارفت، هرکس رفته هرگزبرنگشته! ، ولی ازدیدما تولدی صورت گرفته! ثانیاً فرض کن اوپس ازآنکه به اندازه ماازاین دنیاشناخت پیداکردبه شکم مادربازگردد، وبرای بچه دیگراین دنیاراوصف کند!!! چه میتواندبگویدکه تصوردرستی ازاین جهانی را که تجربه کرده به همراهش منتقل کند ؟ هیچ نمونه ای ازجنس چیزهایی که دراین دنیاست درشکم مادرنیست، در عین حال قوای عقلانی وسلسله اعصاب وتواناییهای بالقوه آن کودک هم مثل چشم و گوش وزبان آنقدررشدنکرده اند که قادربه درک وفهم این عالم باشد!!! یکی ازعرفا که تجربه ای روحانی کسب کرده بود در وصف حال خودومردم فرموده:
من، گنگ خواب دیده وعالم همه کر
من، قاصرم زگفتن وخلق ازشنیدنش!
حال فرض کن مااساساًبه جای پنج حس چهارحس میداشتیم، وازبنیادحسی بنام بینایی نداشتیم، آیادرآن صورت واقعیاتی بنام رنگ و آسمان وافلاک برایمان اصلاً مفهوم داشت؟ بازفرض کن انسانهایی هستندکه به جای پنج حس شش حس، یاده حس، یا حواس بیشتری داشته باشند، تکلیف ماباآنهاچیست؟ حضرت مولانا میفرماید:همه انسانهاپنج حس ظاهری وپنج حس باطنی دارند! عرفای بزرگ کسانیندکه حواس باطنیشان هم فعال شده وحقایقی درک میکنندکه افرادعادی درک نمیکنند! :
راه حس راه خرانست ای سوار
ای خران را تو مزاحم شرم دار
پنج حسی هست جز این پنج حس
آن چو زر سرخ و این حسها چو مس
اندر آن بازار کاهل محشرند
حس مس را چون حس زر کی خرند
حس ابدان قوت ظلمت میخورد
حس جان از آفتابی میچرد
خداوندبرکل هستی احاطه داردوهیچ چیزی براواحاطه نداردهیچ مکانی از وجود اوخالی نیست، وباهیچ زبان
و ادبیاتی هم قابل توصیف نیست ولی انسان درکی عقلی و وجدانی ازاودارد! درک عقلی مدام دستخوش تغییروتحولات میشودگاهی دلایلی قوی بروجودخداوند دارد، سپس دلایل قویتری بررد وجوداو پیدامیشود وانسان مدام دچارنوسان میشود! البته به دلیل همین نوسانهای دائمی به اوانسان گفته میشود! راجع به هر واقعیت وحقیقتی بحث شود، محال است که بی ارتباط به خداوندباشد، یا حتی بتوان چیزی رابدون ارتباط به او فرض کرد! ماشبیه به آن ماهی هستیم که درعمق دریابه دنبال آب میگشت ومیخواست بداند «آب» این اکسیرجانبخش چیست وآرزوداشت اگر یکبارهم شده آب راببیند!!!! *من وشماشبیه به دونفریم که یکی عینک سبز ویکی عینک آبی زده بود وبرروی برف راه میرفتندوبرسررنگ برف مجادله میکردند! شایدبه هیچ توافقی نرسیم ولی پرسشهای شمامغزمرابه جنبش واداشت، امیدوارم گفته های بنده هم متقابلاًچنین اثری داشته باشد!.
برای شماهم آرزوی سلامت وسعادت دارم.
این که آدم اعتقاد داشته باشد که جهان آفریدگاری دارد و کار به همین جا ختم شود عیبی ندارد به نظر من , اما اشکال کار در قبول وجود خدا کابوسی است که پس از آن شروع میشود , که در عمل هم از هزاران سال قبل شروع شده است , به این ترتیب: این خدا بندگان خود , یعنی ما را که ذاتا برای “بیراهه” رفتن استعداد خاصی داریم همین طو ر رها نمیکند چون آ ن ها را “دوست” دارد . پس پیامبرانی برای هدایت آن ها میفرستد. این پیامبران پس از لت و پار کردن هزاران بنده خدا و از هستی ساقط کردن میلیون ها نفر دیگر ( به یاد داشته باشیم که او فرستاده شد تا مردم و از جمله همان بیچاره هایی که یا جانشان گرفته شد یا مالشان یا هر دو, را سعادتمند کنند ) از دنیا رفتند و چون این موجود دو پا علاقه خاصی به آنچه خدا فرموده بود نداشت چون با زندگی واقعی روزمره اش چندان سازگاری نداشت خوب لازم بود پس از پیامبر کسانی باشند تا نگذارند فرمایشات خداوند فراموش شود ( در واقع بندگانش آ نطو ر که خود دوست دارند زندگی کنند ). این جا بود که سر و کله امامان و پس از آن ها آخوند ها پیدا شد و کار کشید به این جا که میبینیم . دم و دستگاهی آراسته شد که یک مشت طفیلی را تغذیه میکند که دست در دست استبداد تو سر مردم میزنند و شده اند زنجیری گران بر دست و پای مردمی که گناهشن در ابتدا تنها این بود که پذیرفتند این جهان آفریدگاری دارد. میبینید پس اشکال در اعتقاد به وجود خدا نیست . اشکال در این است که بعدا باید بپذیریم که لازم است افساری بر گردن داشته باشیم که سر آن در دست آخوند , کشیش , خا خام , ….است و آ نطور زندگی کنیم که آن ها میخواهند.
از بنز عالی و” نظم” حاکم بر هستی نتیجه میگیریم که خدایی هست. بسیار خوب . از اینکه خدایی هست که از بنز عالیتر است میفهمیم که کسی او را خلق کرده است. خدای خا لق خدای اولی کاملتر از اوست پس او هم خدایی دارد که از او کاملتر است و همینطور تا بینهایت . چند تا خدا داریم؟
درودهای بسیار به دوستان!
مسایل اجتماعی شباهت نزدیکی به پدیده های طبیعی دارد ,همانطور که نمیشود بانورو گرمای اضافی دادن به گیاهان رشدو ثمردهی آنان راجلوانداخت ومثلأ گفت که این میوه درمجموع هزارکالری گرما نیازدارد پس درمدت ۲۴ ساعت این گرمارامیدهیم تامیوه عمل بیاید!!که دراین صورت هم گرماهدر میشود,هم میوه ازمیان میرود.گاهی انقلابیون شتابزده که ازکندی تغییرات اجتماعی ناراضیند دست به کودتا یاشورشهایی شبیه کودتا میزنند تااجتماع رازودتر به اهدافی که خود شریف وضروری میدانند برسانند,این حرکات مثل همان گرما دهی اضافی نیاز به صرف انرژی فوق العاده ای دارد وبا خشونت وتلفات خونینی همراه است ودرپایان هم جزشکست وناکامی حاصلی ندارد.انقلاب سوسیالیستی روسیه که منجربه تأسیس اتحاد جماهیر شوروی شد,چنین حالتی داشت,شرایط بحرانی ناشی از شکست درجنگ جهانی اول وپیشی گرفتن افکارمترقی بر روند کُند,ناکارآمد وسنتی تولید وتوزیع ناعادلانه ثروت وسیاستهای ناشی ازآن سبب انفجاراجتماعی شد وسرانجام درطغیانی ویرانگر از حکومت ونظام اجتماعی نیمه سرمایه داری_نیمه فئودالی تزاریسم خلع ید وحاکمیت شد وقدرت سیاسی به تصرف انقلابیون درآمد.ازفردای پیروزی وغلبه سیاسی ماشین کشتار ومحو واعدامها درمقیاسی بیسابقه بکار افتادوازآن پس این اجسادانسانها بودکه سوخت کافی جهت موتور این ماشین دهشناک را فراهم میکردند وتاروزی که کشوری بنام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی وجود داشت برای حل بحرانهای اجتماعی به کشتار انبوه وقصابی هولناک مردم معترض میپرداختند وراه حل درست مسائل را در پاک کردن صورت مسئله میدیدند وبه شیوه انقلابی مسائل راحل میکردند. قدرتهایی هم بوده اند که مسایل ومشکلات اجتماعی رانادیده میگرفتند,مثلأ بخشی از افغانهای تابع حاکمیت صفوی که ازستم وبی عدالتی حاکمان وگماشتگان محلی حکومت به ستوه آمده وبرای تظلم ودادرسی به پایتخت آمده وبه پادشاه (شاه سلطان حسین صفوی) متوسل شده بودند مدتهاآنها ومشکلاتشان رانادیده گرفتند وبه ریششان خندیدند,ولی سرانجام درزیر سم ستوران همان مردم ستم دیده باخاک وخون خودیکی شدند. به اوراق تاریخ هم که نگاه کنیم نمونه های بسیاری مییابیم که امپراتوریهای وسیع و قدرتمند گاه باچندضربه افراد معدودی مضمحل شده است,مثلأ امپراتوری ایران ساسانی وامپراتوری روم که ابرقدرتهای زمان خودبوده وکره زمین رابین خود تقسیم کرده بودند باضربات جمعیت اندکی ازمسلمانان ازپای درآمدند.اتحاد شوروی دراوج قدرت وآوازه, براریکه تخت سلطنت خود مرد,اگردرچند سال یا چند ماه پایانی عمرش مورد حمله جیبوتی یا مالدیو یا بورکینا فاسو ,هم قرار میگرفت بی گمان آن امپراتوری وسیع که باجمهوریهای دمکراتیک اقماری, هم مرامش نیمی از کره زمین راتحت سیطره واستیلای خود داشت,بازهم, درهم فرو میریخت. حکومت ولایت فقیه درایران در چنین وضعیتی قرار گرفته وادامه حیاتش به شیوه پیشین ممکن نیست,رشد افکارعمومی هم باعث شده تا اتباع جمهوری اسلامی نخواهند به شیوه گذشته زیست کنند, وضعیت تولید وتوزیع وتجارت هم تحت تأثیر عوامل داخلی وخارجی دچارتناقض شده ,و ازنظراقتصادی قدرت رقابت وتأثیر گذاری را از آن سلب کرده است ,اکنون موجودیت نظام رابیشترازدشمنانش,دوستانش تهدید میکنند!!بیشتراز آمریکا و اسراییل این چین است که با تولید انبوه وارزان و صادرات سیل وار , درمسیرخود صنایع وکشاورزی را به نابودی تهدید میکند وهر روز بخشی ازتولید وتجارت ایران را تعطیل، وبازارراتصرف میکند.تنهاچیزی که به ادامه حیات نظام جمهوری اسلامی دوام وبقابخشیده ارزحاصل از صادرات نفت خام است ,بدون این خون سیاه ,روزگار سیاه مردم جمهوری اسلامی در ظلمات رکود اقتصادی وبیکاری فراگیر توده ای ,وتناقض بین سیاست داخلی وخارجی,وتولید وتوزیع ناعادلانه ثروت,واولویت دادن به نیازهای، نظامی و اساسی وضروری، دولت و مردم کشورهای هم پیمان نسبت به دههامیلیون مردم گرسنه ازاتباع خود دچارتناقض وضعف شده و ,لای چرخ دنده زنجیرهای رقابت باقدرتهای بزرگ صنعتی له میشود,یاقربانی هجوم تروریسم متعصب مذهبی و نیروهای رادیکال میشود که برکشیده قدرتهای عظیم صنعتی اند وباساپورت مالی وتسلیحاتی و اطلاعاتی ,رقیبان و دشمنان کشورمان ,دست به سربازگیری بیسابقه ای برای تصرف و تهدید موجودیت کشورونظام زده اند.راه خردمندانه برون رفت ازاین حالت خطرناک ووضعیت بحرانی تن دادن به اصلاحات متناسب باخواست اکثریت مردم است! تا اصلاح طلبان واقعی و تحصیل کرده،وفارغ التحصلان دانشگاههای معتبر، دست به اصلاحات ساختاری بزنند ومانع چکاندن ماشه فاجعه شده وضمن رفع وعبور از بحران ادامه حیات وموجودیت وحفظ تمامیت ارضی کشور رافراهم آورند. خطربسیارجدی وفردادیراست!
در شهر هرت
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
جامعه ای که قانونش بر شریعتش استوار و شریعتش بر نابرابری و تبعیض جنسیتی و نداشتن آزادی بنا شده، می شود همین جامعه ایران خودمان.
تخصص در این جامعه بی معنا و ناکارااست، زیرا تخصص بر علم استوار است و علم حد و مرزی نمی شناسد.پس باید گفت:
فکر نون کن که خربوزه آب است.
در شهر هرت
آینده جهان چیست؟ ناآرامی و آشوب در همه جا چون آتش زیر خاکستر است. سردمدارش هم از یک طرف قدرتهای جهانی بخصوص آمریکاست. از طرفی نیروهای جهادی اسلامگرا. این نیروها را می توان بعد از مدتی از بین برد و نابود کرد. اما،جنگ با ایدئولوگی جهاد برای الله تنها با روش ایدئولوگی حل خواهد شد.
ایران در کجای جغرافیای سیاسی قرار دارد؟ ایران اگر به روش آمیزش مذهب اسلام با قدرت ادامه دهد، نتیجه اش ناتوانی ایران و در نهایت تجزیه ایران منجر خواهد شد.
آینده جهان را می توان از اکنون دید؟ حد میانه ای وجود نخواهد داشت، کشوری قوی و یا ضعیف و وابسته خواهد بود.
البته، برای قدرتهااختلافات خاورمیانه و قدرتمند نشدن این کشور ها مهم است که خود کشورها بدوبدو در حال از هم جلوزدنند،و نظام ایران در پیشایش حماقتش پرکارو تازه خود را هم خیلی زرنگ می داند.
تا سپاه از عراق و سوریه دست برندارد و خامنه ای و دستگاهش عرصه بی قانونی را تحویل دولت ندهد و با سپاه دست از اموال ملی برندارند، نباید انتظار روز خوشی برای مردم و سرزمین داشت.
قوی بودن به چند توپ و تانک نیست. سرمایه اول و بزرگ هر کشور مردمش است. هر نظامی که آنرا دریافت، خواهد توانست بر روی پایش بایستد ، قدرت مردم نیز در دانش و تحصیل و فکرش نهفته است .حال ایران در کجاست؟ آمار دقیقی از ایران در دست نیست، اما ، واقعییت ، بیسوادی و فقر فرهنگی عمیقی را از صدقه اسلام داعشی نظام نشان می دهد.
S
Seyran Ates, avocate et militante féministe, a inauguré en Allemagne une mosquée progressiste ce vendredi 16 juin. Elle est ouverte à toutes et à tous, y compris aux femmes non voilées et aux homosexuel-le-s.
خانم شیران آتس وکیل و مبارز و طرفدار زنان مسجدی مترقی را جمعه 16 ژوئن در آلمان افتتاح کرد. ورود به این مسجد برای همه از زن ومرد آزاد است،این شامل زنان بدون حجاب و همو سکسوئل ها میشود.لینک زیر باز ومشاهده شود
http://www.konbini.com/fr/inspiration-2/une-femme-inaugure-mosquee-mixte-ouverte-a-tous-a-berlin/
بادرودهای بسیار به دوستان!
فرق بین یک انقلابی ویک خرابکار
ارثیه پدربزرگم به داییم اکبررسید اوبازرنگی سهمیه خواهران رانیمی بارضایت ونیمی اجباری وبا استفاده ازبرهان قاطع همخون بودن وقوانین نانوشته خواهر,برادری صاحب شد.البته ارثیه یک پیرمردروستایی مثل مرحوم پدربزرگم خانه ای وسیع وتعدادی دام و۶هکتارزمین بود .عیب بزرگ داییم دهن بینی عجیب اوبودوهمین باعث شدکه درروستاکارش به مستأجری بکشد(امری که درروستاسابقه نداشت )داستان ازاینقراربودکه مش یدالله دوره گردکه شغل اصلی اش چای فروشی بودوخانه خواه پدربزرگم بودپس ازفوت پدربزرگ ناچارباداییم بیش ازپیش گرم گرفت اوکه بنابه عادت مثل رادیو مدام درحال گفتن بودشروع به ایرادگیری ازخانه قدیمی کرد:بله مش اکبراین دیوارهامال عهدبوق علیشاه اول است وفرسوده شدن,تیروچوب سقفش فقط به دردسوزاندن میخوره,کف خانه گوده ودلنشین نیست,درودیوارش سیاه وبسکه دودتنورخورده لایق شخصیت شمانیست,دروپنجره اش کوچکه ونور کافی واردخانه نمیشه و……..گفت وگفت تادایی دهن بینم دراواسط پاییز به جان خانه افتادوتخریبش کرد,مش یدالله هم دیدجایی برای اقامت نمانده خانه خواه دیگری پیداکرد وکوله به پشت وخا… به مشت رفت وپشت سرش راهم نگاه نکرد! تمام ایرادات مش یدالله درست و به جابود,اصلااین ایرادات به بیش ازنوددرصدخانه های روستاوارد بودزیرااین سبک معماری روستایی حاصل دوران فئودالی بودکه بایک نهیب خان ,رعیت مجبوربه ترک روستامیشدوخانه اش نصیب کسی دیگرمیشد.دایی خانه راخراب کرد ولی نه نقشه ای,نه بنایی,نه بودجه ای ونه مصالحی برای بازسازی در نظرنگرفته بود,پس ازتخریب خانه وآغازباران وسرما خودوخانواده پرجمعیتش دربدر شدندوباهزاران زحمت کاهدانی را اجاره کرد واجاره نشین شد.دریک روستا اصولاهیچ خانه ای برای اجاره دادن ساخته نمیشد ونمیشودزیرا مستأجری وجودنداشت وندارد,به هرحال انتقادات صددرصددرست مش یدالله کارخودش راکردودایی بیچاره ودهن بین من چنان خساراتی دیدکه ضرب المثل شد,دامهایش راازدست داد,ناچار شددوهکتارزمین کشاورزی هم به قیمت نازل بفروشد,برای بذرهم درمانده شد. انقلابی هایی که فقط بلدندایرادبگیرندشباهت به مش یدالله دارندومردم ساده لوح هم شباهت تامی به داییم دارند.بدون تردیدهرکشوری دارای نقایصی هست ,بعضی ازاین ایرادات با اصلاحات درست میشود,اصلاحات نیازبه مطالعه وحوصله وتأمین تدریجی هزینه ونقشه ومهندس ومعماروکارگرومصالح دارد,گاهی هم یک نظام دارای چنان ایرادات بنیادی وساختاریست که قابل اصلاح نیست وکشوررابه انقلاب سوق میدهد,انقلاب مثل جراحی خطرناکیست که بیمارراتاآستانه مرگ میبردورمقش رامیکشد,شخصی که تن به جراحی بدهدهرگزآن انسان نخست نخواهدشد,اگر تیم جراحی قابلی اورا جراحی کند, بهبود پیدامیکند ولی اگرایرادگیرناشی ای که فکر دارو، ودرمان پس ازجراحی ودوران نقاهتش رانکرده باشدامکان مرگش فراوان است,البته جامعه و کشورمثل فردنیست که بطورکامل بمیرداماگاهی اشتباهات انقلابیهای عصبانی که دست به شورش کور میزنندیک تمدن رانابودمیکند,بیشترتمدنهای کهن به این ترتیب نابودشدند.
درشبکه های اجتماعی مش یدالله ها زیادشده اندپیوسته ایراد می گیرندولیست وفهرست دزدیها و اختلاسهاوخیانتهای افرادرامنتشر میکنند,نابسامانیهایی همچون گران فروشی,کم فروشی,آماروحشت آورجرم وجنایت وموادمخدروفحشا واختلاس و….که دیگر واضح است.اگرتنها۲۵درصدهم ازاینهمه درست باشدبسیارهشدار دهنده وبرای موجودیت کشورما خطرناک است,کشورنیازشدیدو فوری به اصلاحات دارد.محاکمه مجرمین گرچه لازم است وحتماً هم بایدمحاکمه شوند,امابایدزمینه وبستری که باعث میشودتاشخص یااشخاص محدودی ثروت عمومی راچپاول کنندازبین برود بایدسازمان بازرسی کل کشورفعال شود ،روزنامه نگاران وخبرنگاران آزاددرامنیت کامل بتوانندبه عنوان نماینده وجدان عمومی وچشم وگوش مردم انجام وظیفه کنندوگرنه پست فطرتی برودتاپست فطرت دیگری جایش رابگیرد,چاره کارنیست.همه اینهایعنی پدیدآوردن ساختاری دمکراتیک ونظارت پذیر . همچنین انقلابیون شتاب زده ای که بدون سازماندهی وایجادحزب وکادرسازی وتربیت توده ها به کنارزدن حاکمیت از طرق قهرآمیزمی اندیشند درصورت موفقیت فقط موفق به تعویض اشخاصی خواهند شدکه درآن صورت اوضاع کشوروجامعه ذاتاْوماهیتاًتفاوت چندانی با وضعیت فعلی نخواهدداشت.
نظام داعشی ، در اصل خرابکار است و مملکت را به این روز انداخته، همین ولایت و رهبر و سپاه و دم و دستگاه خرابکار و بی منطق، اند که حاضرند برای اسلام گشایی اشان هرکاری بکنند ،البته، با دارایی و جان مردم.
قصرایران را شما آخوندها ویرانه اش کرده اید و حال به جای نام خمینی و خامنه ای و ولایت قصه ی اکبر و یدالله را می گویید!؟
این داستانها کهنه شده، و سر منبری است. کدام اصلاحات؟ کدام مردم؟کدام جمهوری؟ کدام حق و حقوق؟ کدام انقلاب و کدام خرابکار؟
بادرودهای بسیار به دوستان!
پاسخ به جناب ناشناس
دوست گرامی پرسیده ای این چیزی را که شما میزنی وتابه این حدتورا روشنفکر کرده چیست؟ به ماهم بگو! چشم میگویم، بخیل که نیستم، من کتاب میزنم،کتابهای علمی، ادبی، تاریخی، دینی، عرفانی، انواع واقسام کتابهارازده ام وبازهم میزنم ، ولی فعلاًبیش از هرکتابی «مثنوی معنوی» میزنم!
که به حمدالله دردسترس همه هست.
ولی برخلاف داوری شماخودرانه تااین حدونه نه تااون حد ونه تاهیچ حدودی روشنفکرنمیدانم!( روشنفکربودن با، بامعلومات بودن تومنی سه صنارفرق وتوفیردارند)
اگرآن زاهد، عارف را، ولو ازروی کتابش بدرستی میشناختی، بایدلااقل جهت کنجکاوی هم که شده، یکباربه عالم ظن و اون بالا بالاهامیرفتی وبه چشم خودت میدیدی که آن جماعت معلوم الحال چکار میکنند! وچیزی هم شماصرف میکردید! فکرکنم مطالب اون کتاب راهم مثل نوشته های بنده سرسری گرفته اید.
چه کسی وکجاروش وطریقت وکشف الاسرار سرخ پوستهارابه سخره گرفته؟
گفته ای باراه اندازی دود ودم وفوت کردن زخم گلوله ملولشان خوب میشدو دراون بالا، بالاهاعقاب وحوری وجد بزرگوارشان رامیدیدند! مگردود ودم معلومات آدم رازیادمیکند؟ ندیده ام درکشورخودمان که مرکز دود ودمیهای آسیاست کسی بادود ودم دانشمندشده باشد! خودم هم 8_7سالست درمرکز دودآلودترین شهردنیایعنی تهران بزرگ بیست وچهارساعته دودمیخورم ودردود غرقم ولی نه عقاب دیده ام، نه
حوری ونه جدبزرگوارم! جزآنکه ذوقم راکورکندوآموخته هایم راازیادم ببردهم معجزه دیگری ازش ندیده ام (شایدمن فوت کردنش رایادنگرفته ام واینجاست که متوجه میشویم فن فوت کردن فقط به کارکوزه گری نمی آید وانسان راهم تااین حدروشنفکرمیکند!!!!!) بازخدارا شکربرای شیرفهم شدن بنده مستقیماًَ به سراصل موضوع رفته وافیون وحشیش را مثال زده ای! اگربراستی این مواد اینهمه معجزه دارندوبدون زحمت وریاضت ومطالعه وتفکروتحقیق وتمرکز انسان را به اون بالا بالاها میرساند، بفرما بدانیم که حضرات افیونی وحشیشی چه آثارجاودانه ای بوجودآورده اندکه به چشم حلال زاده ها نمیاد؟ درضمن اون بالابالاها دقیقاًکجاست؟ (نگی جنب روبرو بغل اون ورتر! چونکه اونجاازاین خبرانیست!!!!!! ).
بادرودهای بسیار به دوستان!
پاسخ به جناب ناشناس!
دوست ارجمندمتوجه فرمایش شمانشدم که: «مگرکسی عقلش پارسنگ میبردکه تلاش کنداثری خلق کندکه مثل اثردیگری باشد؟» این پرسش دراعتراض به کجای مطالب بنده بود؟ اگراین نگرش شمارابپذیریم عقل تمام صنعت گران و تولیدکنندگان پارسنگ میبرد!!! زیرا اشیائی تولیدمیکنند که همه مثل هم هستند.
بازفرموده ای «چی هی مینویسی شَک و ریبی درآن نیست؟» اگرمطلب راباقدری حوصله مطالعه میکردی متوجه میشدی که بنده نظرحضرت مولانارادرباره بطون قرآن عرض کردم که بنابه اشعاری که ازایشان نقل شد، بطن اول کتابیست بنام قرآن، بطن دوم کتابیست بنام طبیعت! عرض بنده این بودکه مادرچهارچوب همین طبیعت ودنیای مادی زندگی میکنیم وکل افکاروعقایدوتفکرات وتخیلاتمان راهم ازهمین دنیای مادی میگیریم ودرباره وجودوتنوع این بطن شک وریب نداریم.
درجای دیگری باگوشه، کنایه به پیامبر طعنه زده ای و…. دوست محترم شک برای حقیقت یابی مقدس تعریف شده، تا شک نباشدتحقیقی ویقینی هم نیست! اما شمامتلک گفته ودلیل وبرهانی نیاورده ای!هم اکنون بیش ازیک میلیاردمسلمان روی زمین زندگی میکنند، اگرازهرده نفر، نُه نفرشان مثل بنده وشما مسلمان آماری وشناسنامه ای باشند، بازهم یکصدمیلیون مسلمان مؤمن و معتقد وجوددارد، آیاتنها جاذبه وعطش جنسی یک نفردر1400سال پیش اینهمه انسان رامجذوب وافسون کرده است؟ آیالازم نیست بااحترام وقدری کنجکاوی وتحقیق به عقایدوافکاراین یکصدمیلیون نفرنگریست؟ چرامردم نسبت به همه افرادشهوت ران نظری منفی دارند و تنهابه یک نفرشان اینهمه معتقدند؟ بهترنیست گرفتارپایین تنه نباشیم و برای شناخت درست به دنبال دلایل وعلتهای دیگری باشیم؟
فرموده ای: «رفتی رومنبروقصدپایین تشریف آوردن ندارید» اولاًاین منبری مجازیست وهمزمان افرادبیشماری میتوانندروی منبربروند واصلاًهم پایین نیایند!!! ثانیاً،به قول زنده یادمیرزاده عشقی:
این تو واین یک صفحه کاغذ، این دوات واین قلم******این نوارا گرتوبهترمیزنی، بستان بزن!
اعتراض کرده ای که دارم کل فضارا اشغال میکنم!! مگراین فضافقط دراختیار منست؟ مگرگفته ونوشته های من مانع ومزاحم گفته ونوشته های دیگران است؟
فرموده ای : «برای دیگران وبویژه برای آقای نوریزادعزیز وارد وادی امرونهی شده ام!!!! بنده عمیقترین احترامهارا برای دیگران وبویژه آقای نوریزاد قائلم، ولی نه ازدیگران ونه ازآقای نوریزاد بُت نمیسازم، آقای نوریزادهم ممکنست خطا کند! همانطورکه دربیشترسالهای عمرش خطاکرده است! اتفاقاًیکی ازدلایل احترام بنده به ایشان به خاطراین بودکه چنان شرافت وشجاعتی داشت که خطاهای خودراادامه ندادومردانه پابرروی منیت وغرورواعتبارکاذب خودش گذاشت وبا شجاعتی ستودنی درصددجبران برآمده ودراولین قدم سکوت مرگ رادراین گورستان وحشت شکست وطلسم ترس راباطل کرد!
راجع به توصیه ات درمورد «سایت» هم فکرمیکنم.
در شهر هرت
این دست و پا زدنهای بیجا و مسخره رهبر در باطلاق نظام داعشی است ، عرصه بین المللی تنگتر شده و داعش نمی داند چه کند! تا خرخره این نظام درگیر است، کل نظام.
برای سرگرمی مردم ،دعواهای خانوادگی راه انداخته اند، تا مردم از مشکلات و مسله اصلی که حق نداشتن است واقف شوند. قوانین داعشی و ضد بشری و غیر اخلاقی اشان را باترس و ارعاب و شکنجه و زندان و کشتار پیش می برند.هرکجا ، مخالفان را بجرم تکفیری اعدام می کند.
بیجهت نیست که:”معاون ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت که در بررسیهای جدید آمار ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار نفر به عنوان آمار رسمی مصرف کنندگان مستمر مواد مخدر در کشور اعلام شد. به عبارتی اگر این تعداد را بر جمعیت ایران تقسیم کنیم از هر ۲۸ ایرانی، یکی معتاد است.”
“در بازار دلالی برای قرنیه ۲۰۰میلیون، مغز استخوان ۱۰۰میلیون، کبد بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون، کلیه ۸۰ تا ۲۰۰ میلیون و برای رحم اجارهای هم ۹۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان پیشنهاد میشود”.
با سرطان ،مگر کسی توانست بهبود و خوشبخت باشد؟
سلام وقتی که شما در نزد رهبری بودید ، رهبری نظام نزد شما استغاثه نکردند و نگفتند که ای نوری زاد خداوند پدرت را قرین رحمت فرماید و شما به من ( رهبری ) بگویید که قریب به 8 سال است من از رادیو تلویزیون هر روز شب مخالفین نظرم را عناصر” فتنه ” و بی بصیرت و عوامل لیست انگلیسی می نامم و همینطور وقتی 4 سال قبل ، ما هاشمی رفسنجانی را برای نامزدی ریاست جمهوری ” رد صلاحیت ” کردیم و همان سال هاشمی و سیدحسن خمینی و میر حسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی و سید محمد خاتمی و 20 میلیون نفر از کاندیداتوری حسن روحانی و دوباره و تکراراً امسال هم ” مرحوم هاشمی رفسنجانی ” و خانواده ایشان و سیدحسن خمینی و میر حسین و رهنورد و کروبی و خاتمی ( فرد اصلی ) و 24 میلیون نفر از کاندیداتوری حسن روحانی حمایت و دو مرتبه ایشان علیرغم نظر من که ” رهبر مسلمین جهان ” هستم ، رئیس جمهور شده اند ، آخر من چه کنم ؟ نوری زاد اگر شما جای من بودید و با این اوصاف ، شما چه میکردید؟ نوری زاد آیا شما دست روی دست میگذاشتید و علیه این افراد و ملت ایران توطئه نمی کردید ؟
سلام جناب نوری زاد شما چندین بار از جاسوسی که در سپاه پاسداران بوده و برای اسرائیل جاسوسی میکرده است ، گفته اید . آیا منظور شما همین ” رضا گلپور ” نویسنده ی شنود اشباح است . این فرد اکنون در زندان است و بنظر میرسد که ” تاریخ مصرف ” ایشان هم برای حسین شریعتمداری و حسن شایانفر و … گذشته و آقایان زین پس آب دهان به صورت ” رضا گلپور میاندازند و نظام اسلامی ما باید یک کتاب جدید از نوع ورژن ” شنود اشباح ” برای خود این شخص نابکار بنویسد .
———-
درود دوست گرامی
من بارها در باره ی جاسوسان روسی و اسراییلی داخل سپاه، هم نوشته و هم سخن گفته ام. نخیر ، بقول جوونا: گلپور کیلویی چنده. ورژن های نو نواری از جاسوسان در اعماق سپاه و بیت رهبری نفوذ کرده اند که از تخم چشم حضرات هم قابل اعتمادترند. منتها نه از جاسوسان تابلو دار روسی و انگلیسی و اسراییلی. از همین سرداران و ملاهای پس پرده.
با احترام
.
با سلام و احترام
متاسفانه با وقوع انقلاب اسلام باتجربه ها کار خود را کردند . ما سرمان به کارمان بود و هرکس در گوشه ای از کشور بر اساس نیازی که میدید یا داشت کار خود را میکرد. شما با عنوان باغبان پیر به مراکز قدرتی که هدایت برخی افراد و تشکل ها را دست دارند نام بردید و چه زیبا بود .
بله باعبان پیر افراد خود را در میانه انقلاب وارد کار کرد و هریک را ماموریتی خاص داد. براستی انها امروز در کحای کارند و ما در کجای کار.
از چه مینالیم . انها در رده های مختلف این نظام به خدمت مشغول هستند و نمیتوان حتی چپ چپ به انها نگاه کرد . که باید از هزار توی حفاظت و دفتر و دستک بگذری تا از او خدمتی در راه مردم بخواهی . ای مردم بیچاره .
انها با لباس های مقدس روزی رسانه ها ی ازاد را نابود کردند . روزی افراد دلسوز مملکت را با عناوین مختلف خانه نشین کردند . روزی کودتا وار خوستار اعدام عزیزان و دلسوزان مردم شدند و حصر و زندانشان کردند .
و امروز همان ویژه نشینان با اشکال مختلف بدنبال نابودی اقتصاد کشور و ایجاد تنش های غیر قابل جبران برای کشور هستند .
به واقع خیلی خوب کار کرده اند . اصلا خوب بودن و یا بد بودن برایشان مهم نیست تا جایی که اگر افشا هم شنوند نجات می یابند چرا که در پشت دیوار محکم ولایت معاشی از هرگونه گزندی در امانند .ا
ای کاش رهبری به جای اینکه دلشان برای افراد دور و برشان بسوزد . دلش به حال این مردم می سوخت که انگاه هم اسلام و هم انقلاب که حفظ ان نگرانشان کرده نجات می یافت .
گزارش فارس: سردار/* شکست خورده امیر/* علی حاجیزاده فرمانده/* نیروی هوا فضای سپاه/* پاسدارا آخوندا در حاشیه مراسم شب شعر قیام موشکها……..
مش قاسم: سردار/*ی که شب شعر قیام موشکا راه میندازه تنها یه توانایی داره: زدن توی سر و کله زن و بچه مردم توی خیابونای ایران. شاید هم انقده توی این موشک پرونی خراب کردن که به شعر گویی افتادن و در شعر گویی هم قافیه اونقده به تنگ آمده و شاعران به جفنگ که سایت فارس حتی یه بند شعر رو هم قید نکرده. اینا تووی هر کاری که وارد شدن … (سن نقطه از مش قاسم).
/*: ک
درود بر شما دوستان . اینکه رهبری نظام این روزها حرفهایی میزند ( چاقو کش ، آتش به اختیار ، مسئولان عربستان در جهنم هستند . عین همین جمله را ” شیخ نمر ” اعدام شده در عربستان به پادشاه عربستان گفته بود ) که شاید اطرافیان ایشان مانند دیگر اطرافیان افراد مشهور که معمولاً به دور قاب چینان معروف هستند و خلاف نظر رهبری که چیزی نمی گویند و حتی سرشان را هم به علامت تأیید ایشان تکان تکانی هم میدهند و رهبری هم فکر میکنند حرفهای ” بزرگ بزرگ ” زده اند ، که اصلاً اینجور نیست . کاشکی رهبری نظام کسانی مثل آقای نوری زاد را داشتند و به ایشان تذکر میدادند که نخیر ، حرفهای شما نسنجیده و ” بزرگ ” نیست و حرفهای غلط است . یکی از همشهری ها و هم ولایتی های بنده را که شیرین عقل بوده و کمی هم مشنگ تشریف داشتند ، برای خواستگاری دختری برده بودند و به جوان مشنگ ، والدین و اطرافیان تذکر داده بودند که در مراسم خواستگاری ” حرفهای بچگانه ” نزند و اگر به وقت اش شد ، حرفهای ” بزرگ بزرگ ” بزند . خانواده عروس ، زمانی که از جوان میخواهند کمی صحبت کند ، جوان همزمانی که دستهای خود را به حداکثر از هم باز میکرده و با صدای غرش مانند و کلمات را کشیده شده میگفته ” فیل ” ، ” کرگدن ” ، ” اسب ” ، ” گاو ” و … هنگامی که سئوال میکنند اینها حرفها چیست که میگویی ، جوان خواستگار شیرین عقل جواب داده بود که والدین و مشاورین من سفارش کرده بودند که در جلسه خواستگاری و در نزد مهمانان من حرفهای ” بزرگ بزرگ ” بزنم و منهم حرفهای ” بزرگ بزرگ ” زدم تا لیاقت من بر مهمانان مشخص تر باشد . خوب این هم دنیای عده ای در حرف های ” بزرگ بزرگ ” است دیگر . چه میشود کرد !
درودی با یک دنیا مهربانی
به عنوان یکی از کسایی که مورد تحریم بوده و انواع واقسام محرومیت ها را تحمل کرده و میلیاردها
دلار و…… در مملکتش خرج ساخت میشک شده تقاضا مندم از لحظه نزدیک هدف شدن واصابت
این دو میشک که نمی دانیم از چند تای شلیک شده بوده تا برطرف شدن دود وغبار با سرعت
آهسته در (تلی وی زیان ) میلی نمایش داده شود تا دیگر کشورها بدانند در هر لحظه می توانیم
یک دانگ از خانه 80متریشان را خراب کنیم.پیشنهاد می شود در حین نمایش طبل زنی ورجز خوانی
هم باشد. (واعدولهم .. …….من میشاکتک). الاحقر بی سوات
جناب
علی زین الدین
مگر کسی حالش خوب نیست یا عقلش پارسنگ میبرد که تلاش کند اثری خلق کند که مثل اثر دیگری باشد؟ چی هی مینویسی شّک و ریبی در آن نیست؟ از نظر کی شّک و ریبی در آن نیست؟ از نظر آنها که اصلا دریچه نظر آنها را همین کتاب بکلی پلمب کرده است؟ برای خالق این اثر چه نقشی برای فرستاده اثش تعریف شده؟ نیست که یکی از نقشهای خالق این اثر، در خدمت تمناهای سیری ناپذیر پایین تنهای این آورنده بوده است؟ خدایی تا این حد حقیر و با این همه نقشهای زشت و زننده؟ چی میفرمایید جنابعالی و رفتی رو منبر و قصد پایین تشریف آوردن هم ندارید؟ مگر خواننده و عصر حاضر را کی و چی فرض کرده ای؟ داری کم کم کل فضای این سایت را اشغال میکنی و طلبکار هم شدهای و برای دیگران و به ویژه برای آقای نوریزاد عزیز هم وارد وادی امر و نهی شده ای. یه سایت بزن همینا را بریز توش.
بادرودهای بسیار به دوستان!
مشکل جنسی درایران
قسمت پایانی
طفل که هیچ نقشی درارتکاب این گناه وخطانداشت اماازلحظه ای که نطفه اش بسته میشداذیت وآزار وشکنجه وتهدیدش شروع میشد ,وخودبخودازحقوق اجتماعی وانسانی محروم میشد,ودرعوض بار سنگین مجازات جنایتی رابدوش میکشیدکه نه خبری ازآن، ونه نقشی درارتکاب آن
داشت.تابه سن جوانی میرسیدبه صورت کوهی ازعقده ولگدمال انواع توهین وتحقیرمیشد,به سن تکلیف که میرسیدبازدچارانواع تبعیض و بی عدالتی قرارمیگرفت وامکان یک وصلت عادی ومعمولی ازش گرفته میشد,داغ ننگ حرام زادگی تالحظه مرگ دست ازسرش برنمی داشت واگرصاحب فرزندی هم میشد,این ارثیه شوم به فرزندونوه ونبیره ونوادگانش منتقل میگردید. درچنین شرایطی رسول گرامی اسلام(ص) امربه ازدواج دراوایل بلوغ فرمود,وزناکاران رابشدت مجازات کرد.گرچه بنده درهیچ تاریخی مشاهده نکرده ام که در دوران نبی اکرم(ص)کسی راسنگسارکرده باشند,اماباتوجه به آیه یاآیاتی که درقرآن هست وهم چنین تمام فرقه های اسلامی دراین خصوص شرعیات واحکامی دارند بدون تردیداین مجازات بوده,دردوران خلفاهم اعمال میشده وقابل انکارنیست! واز شریعت یهودگرفته شده وظاهرأ بعدهابه مجازات ملایمتری تبدیل شده است.حال پرسش بنده از ارباب خردوروشنفکران اینست :
آیااگردرآن شرایط شما قانون گذار جامعه میبودید باتوجه به زجرو به نکبت کشیده شدن لااقل زندگی مادروکودک چه مجازاتی برای زانی وزانیه پیش نهادمیکردید ؟البته مثالی که زدم درموردساده ترین نوع زنابود وگرنه زناهم اقسامی داردکه نمونه ای که عرض کردم ابتدایی ترین ,درنوع خودبود وظاهراًکسی رابه این جرم سنگسار نکرده اند,بلکه سنگسارمجازات زنای محصنه بوده که یا زانی وزانیه دارای همسربوده اند,یالااقل یکی ازآنهادارای همسربوده ومجازات رجم هم شامل اومیشده و مجرم بدون همسرمجازات سبکی درحدچندین تازیانه داشته.بنده این نوشتاررافقط به عنوان یکنفرعلاقه مندبه تجزیه وتحلیل منطقی عرض میکنم,نه به عنوان شخصی که در احکام شرعی صاحب نظر,یاحتی آشناست.به نظرمیرسدپی آمدهای ناگزیرعمل زناکه گریبانگیرشخص سوم این ماجرامیشدوزندگی بیگناهی رادچارآنهمه مصایبی که بخشی ازآن برشمردیم میکرددر مجازات دخیل بوده ,وبایدآنچنان تهدیدبزرگی جوانان تازه بالغ رااز این عمل بازمیداشت,واگربخواهم حرف دلم رابزنم درآن زمان زانی و زانیه رابایدسنگسارمیکردندواین مجازات درآن دوران بسیارعادلانه وعاقلانه بوده,درزنای محصنه نه تنهازندگی دونفرضایع میشد (مادروکودک)بلکه بنیان خانواده هایی بکلی مضمحل وزندگیهای بسیاری دچارمخاطره میشد. حال درعصری زندگی میکنیم که خواه ناخواه عوارض ضدبشری جامعه طبقاتی گریبانگیرمان شده ودیوار کج فاصله طبقاتی تاثریابالارفته و هرازگاهی بخشی یابخشهایی ازآن برسربسیاری ازافراداجتماع خراب میشود(بحرانهای اقتصادی,رکود اقتصادی,ورشکستگی وبیکاری، قبضه کردن قدرت توسط متعصبین کوته فکری که به بیماری ایدئولوژی پرستی مبتلاشده وامکانات وثروتهای کشورهاراصرف رقابتهای پایان ناپذیر وجنگ ودشمنی میکنند، از جمله آوارهای ویرانگراین دیوار کج است)ونه تنهاامکان ازدواج راازجمعیت و درصدقابل توجهی ازافراداجتماع گرفته بلکه زندگیهایی هم که برشالوده لرزان چنین اجتماعی بنا شده را درمعرض تهدید فروپاشی دائمی قرار میدهد! ,غریزه ونیازجنسی هم بانبود امکانات مالی واقتصادی تعطیل نمیشود,پس چکاربایدکرد؟ برای هر انسانی وبویژه هر مسلمانی اصلح وایده آل آنست که پس ازرسیدن به بلوغ شرعی مطابق سنت نبوی اقدام به نکاح کند,اماشایدچنین امکانی برای یک دهم درصدازجوانان جامعه هم فراهم نباشد!! ,پس براستی چکارباید کرد؟نادیده بگیریم وصورت مسئله راپاک کنیم ؟
چشم بستن وخودرابه کری وکوری زدن کارکبک درمانده دربرف است,نه کار انسان خردمندواندیشمند!رشد علم وتکنیک وابداع واختراع باعث تولید انبوه وسایل پیشگیری شده,با وسایل ارتباط جمعی هم میتوان به مردم درمقیاسی میلیونی آموزش دادوآنان راآگاه کرد وآموزش داد.مردم هم بایدخودرابااین شرایط تطبیق بدهند.ارضای نیاز جنسی گناه نیست ,یک ضرورت حیاتیست.همفکروهمصدابشویم, فرهنگ سازی کنیم,ازهرصاحب خردی نظرخواهی کنیم,هیچ مشکلی وجودنداردکه نشودراه حل عاقلانه ای برایش یافت.اگرنتوانیم برای مشکلات جوانان چاره جویی کنیم موردلعنت نسلهای آتی ونوادگان خودقرارمیگیریم.
پایان.
جناب زین الدین این همه کبرا و صغرا که نوشته ائی و همه مصائبی که برشمرده اید .اگر به الله معتقد هستید که باید مقصر خود الله را بدانید نه مردم را.در ادیان و بخصوص ادیان ابراهیمی و بیشتر از همه در اسلام مردمان همچون گوسفندانی هستند که احتیاج به چوپونی بنام پیامبر دارند. خب از کسیکه نقشی ندارد و باید گوسفندوار اطاعت کند چه توقعی برای بهبودی شرایطش باید داشت؟تازه همان تغیراتیکه شما نوشته اید اگر کافی بودند که جوامع مسلمان امروز باید گل سر سبد بودند! لابد شما هم مثل سید مرتضی معتقدید که اسلام خوب اجرا نشده! جناب دست بردار با این اراجیف و تقدس سازیها. آنچه را که شما در جوامع امروزی می بینید نتیجه تفکر و خردگرائیست نه اراجیف و خرافات دینی. خب مگر اسلام در قرآن نیست؟ بفرمائید چی برای پیشرفت بشر در قرآن آمده؟ شما دینداران حتی تسبح و جانماز و لباس و مهر …را از قبل علم و خرد دارید بعد برای گمراهی مردم دست آوردهای علم و خرد گرائی را به مشتی عرب وحشی منتسب می کنید که در مقدس ترین کتابشان ضد انسانی ترین رفتار را الله شان با مخالفان فکری خود تجویز می کند و زن را موجودی حقیر و بی ارزش و ناپاکی میداند که اصولا آدم حساب نمی شود تا چه رسد به داشتن حقی؟ اسلام اگر مشکل حل کن بود که 1400 سال باید جوامع اسلامی را آنچنان پیشرفته و بارو کرده بود که غیره مسلمین خود بخود دست بدامان اسلام می اویختند. ولی از بد روزگار هر جا اسلام و مسلمین پا گذاشته اند چیزی جز فقر و بدبختی و کینه و دشمنی و قتل و غارت و تجاوز به ارمغان نبرده اند. هموطن دوران خردگرائیست و با خرافات و دین و قوانین شرعی نمی توان جامعه را اداره کرد. نمونه حکومت محمد و علی و …هم چیزی جز داعشین شیعی و سنی نخواهد بود. بقول طلبه عراقی انحراف در اسلام زمانی شروع شد که خود محمد حکومتی بر مبنای دستورات اسلامی بنا نهاد .
بادرودهای بسیار به دوستان!
مشکل جنسی درایران
قسمت دوم
بشرمثل بسیاری ازمهره داران وپستانداران وسایرموجودات دارای دوجنس نرینه ومادینه است وبه حکم غرایزطبیعی وجنسی از سن بخصوصی به بعد,ارضای نیاز جنسیش به صورت یک ضرورت ونیاز درمی آید.اکثریت قریب به مطلق انسانها لذت جنسی رابالاترین لذتی میدانندکه نوع بشر تجربه کرده ومیکند.پس تماس جنسی وبرخورداری ازلذت جنسی همراه وهمزادبشراست.اماهمانطور که هیچ خوبی مطلق وهیچ بدی مطلقی وجودنداردوهرکنشی واکنشهایی دارد,دراثرتماس جنسی مادینه انسان حامله میشود که دراین شرایط زن دچاراختلالات
هورمونی میشودودراخلاق ورفتارش هم تغییراتی رخ میدهد درنتیجه نیازبه تغذیه بهتر,استراحت بیشتر,مهرومحبت فراوانتر,مراقبت مدام,خدمات پزشکی وبهداشتی به هنگام ودهها ظرافت کاری بیشتری دارد.هرچه به وضع حمل نزدیکترشوداین کارها ورعایت هابااهمیت ترمیشوند, زایمان ضمن آنکه یکی ازدردناکترین اتفاقات زندگی هرزنیست,لحظه به لحظه ودم بدم حیات مادرونوزاددرمعرض خطر مرگ قرارمیگیرد,پس اززایمان برای مدتی زن نیازبه اغذیه مقوی دارد تاهم خون وقوای ازدست رفته اش تأمین شود,هم بتواندبه نوزادغذایی حیات بخش بدهدکه درفرهنگ عامه “آغوز”ودراصطلاح پزشکی “شیرماک”نامیده میشود و چنان ارزشی داردکه استعدادرشد و بالندگی ومقاومت دربرابرامراض را برای عمری به درازای یک قرن به کودک میبخشد,نوزادنیازبه لباس و پارچه مناسب قابل تعویض ونظافت واستحمام دارد,غذاخورکه میشود,غذای کودکانه اش باغذای بزرگترهافرق میکند,نیازبه آموزش, بازی,اسباب بازی,همدم وهمزبان دارد,پابپای رشد,لباسهایش کوچک وکوتاه میشودوبایدلباس مناسب و متناسب برایش تهیه کرد,باروند بزرگ کردن ودرس خواندن وتعلیم وتربیت نوزادان تاهنگامیکه تبدیل به جوان بالغی شوندهمه آشناهستند,حتی پس ازازدواج و تأمین شغلشان هم بایدپیوسته دغدغه داشت ونگرانشان بود.
حال بیاییم وفرض کنیم که درقدیم دختر بینوایی حامله میشد,دربیشترموارد توسط خانواده های متعصب این دختران ازبین میرفتندودرخاموشی وبادسیسه های خانوادگی کشته میشدند,فرض کنیم خانواده ای به هردلیل دختررا نمیکشتند,درروزهایی که بایدمردی در خدمت این زن حامله میبود,مدام بایدسرزنش وسرکوفت میشنیدوزجروشکنجه میشد,آن روزهاولحظاتی که بایدازاومراقبت میشد,محبت میشد,خوردوخوراک مناسب برایش تأمین میشد,نه تنها هیچکدام نبودبلکه ازهمان وضعیت عادی ومعمولی هم محروم میشد,نه تنهاکسی درقیدوبندسلامت مادرو کودک نبودبلکه اعضای خانواده از خدامیخواستندجان هردو,بخصوص کودک رابگیرد,هنگام زایمان بایدبه شیوه ای پنهانی درمکانی غیربهداشتی وضع حمل میکردوبجای هرگونه کمک ویاری سرکوفت وسرزنش و نک ونیش ومتلک تحمل میکرد,اگر نوزادبینوازنده میماند(در۹۹درصد موارداین نوزادان راسربه نیست میکردند)واورانمی کشتند,مادربینوا بایدبی غذایی وبدغذایی راتاب می آورد,زیراپدری نبودکه دل بسوزاند ازدهان خودبگیردتاغذایی بکودک برسد,بستگان وهمسایگان, ازخانواده ای که یکی ازاعضایش دچارچنین لغزش هولناکی شده بود
مثل یک جزامی پرهیزمیکردند,خانواده این مجازات راازچشم طفل معصوم میدیدواو درمعرض نگاه سردوخشم آلود و توهین وتحقیرقرارمیگرفت ونمی دانست جرم وگناهش چیست؟ اگر ابرومه.وخورشیدوفلک همکاری و همراهی میکردندوبچه بزرگ میشد دارای شناسنامه یاهویت نبود,نه تنهاپدری مسیولش نبودتادانشی بیاموزدبلکه اساسأبودنش درکنار همکلاسی هادون شأن بقیه واورا طردمیکردند,این زجروشکنجه دایمی که به این موجودبینواتحمیل میشد به چه جرم وگناهی بود؟
ادامه دارد…..
بادرودهای بسیار به دوستان!
جناب دکترنوریزادگرامی آیانحوه کامنت گذاری دروبسایت به گونه ایست که شماهم متوجه نمیشوی که یک نفرباچنداسم کامنت مینویسد؟ بنده به سهم خود به شماوکالت میدهم وخواهش میکنم اگر یک موردازبنده دیدی که بجزبااسم خودمطلبی ارسال کردم بلافاصله با کل اعضای وب درمیان بگذاری ومرارسوا کنی! حتی اگردرگذشته هم چنین موردی بوده بازهم شامل رسواکردن میشود.
————-
درود دوست گرامی
بله تشخیص اسم های دروغین و مشابه از اسمهای واقعی کمی دشوار است. بویژه این که اغلب دوستان ایمیلی از خود بجای نمی نهند. گرچه من از نوع واژه ها و ادبیاتی که دوستان بکار می برند تا حدودی متوجه می شوم.
با احترام
.
حضرت آیت الله نوری زاد سلام علیکم . مصدع احوال حضرتعالی نشده و دوست دارم که حضرتعالی به گزاره ی امروز منقلب و گریان نشوید و چه اگر منقلب شدید ، نهایت انسانیت را در خود دارید . متن ذیل فقط گزاره ای از یک در میلیون انسانی است که در عصر روزگار امروز به ” توجیهات ” غلط و زشت متوسل نشده اند و در نهایت از نظر اعتقادی ” رستگار ” هستند . در آیات 65_63 سوره بقره قرآن کریم آمده که عده ای به دستورِ پیامبر زمان که گفته بود در روز” شنبه ” از رودخانه ماهی صید نکنند ، عمل نکرده و کنار رودخانه ” برکه یا آبگیرهایی ” ساخته و در روز شنبه بدون اینکه ماهی از رودخانه گرفته باشند ، ماهیانی را که در این روز بیشمار بودند ، به سمت گودالِ برکه ها و آبگیرها هدایت و در آن محل محبوس و در روز ” یکشنبه ” ماهیان زیادی را صید میکردند و با این عمل ، رفتارِ خلاف خود را ” توجیه ” نموده و اذعان میداشتند که به دستور پیامبر کاملاً عمل کرده و در روز شنبه هیچ ماهی نگرفته اند . پس از آن ، اصحاب شنبه از نظر فرمانبرداری از دستور پیامبر دو گروه شده بودند که عده ی بیشماری این نوع ” توجیهات ” ساختگی را پذیرفته و با شیوه ی مذکور ماهی میگرفتند و عده ای دیگر آن را خلاف و ” کلک زدن ” به دستور پیامبر قلمداد کرده و به گروه اول تذکر داده و ایشان را نهی از ماهی گرفتن به شیوه یاد شده . بعد از مدتها از نافرمانی و گمراه شدن از دستور یاد شده ، عذاب و غضب الهی بر گروه نافرمان و ” توجیه گران ” نازل شده و آنان ” بوزینه ” گردیدند و توصیه ای شد مبنی بر اینکه این عذاب الهی درسی است برای مردمان امروز و ” آیندگان ” تا خلاف های خود را ” توجیه ” ننمایند . اما عده ای از ” بوزینه ” شدگان معترض بودند که ما اصلاً با آن ” توجیه ” در روز یکشنبه ماهی نگرفته ایم که پاسخ داده شد شما در نیت و ” قلب تان ” از گروه نافرمان حمایت میکردید که عذاب الهی شامل شما هم شده است ( و شایَعَت و بایَعَت و تابَعَت ) . _____________ در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر1 در قبل و بعد سال 1361 نیروهای بسیج و سپاه در منطقه ی عمومی فکه ، شمال فکه و شرهانی مستقر که از بدترین عملیات و تلفاتی بود که نیروهای ما طی دوران دفاع از کشور داشتند . در همین بحبوحات دشوار ، فرمانده ی گردان حضرت علی اصغر از لشکر سید الشهدا به نام ” علی اصغر شمس ” که بعداً شهید شد و اکنون پیکرش در قطعه 40 بهشت زهرا و در نزدیکی مرقد ” شهید سید مرتضی آوینی ” قرار دارد ، به پدر پیر و نحیف خود که همزمان با خود شمس در جنگ حضور داشت و بواسطه ی اطمینان به پدر و سختی منطقه ی خط مقدم جنگ ، دونفر از اسیران عراقی را که به اسارت درآمده بودند ، به ایشان سپرد و با توصیه های امنیتی به پدر ، از ایشان خواست که اسیران را صحیح و سالم به منطقه ی دشت عباس برساند . اما زمانی نه چندان دور ، پدر دست خالی به خط مقدم آمد و به پسر خود ( علی اصغر شمس ) گفت که پشت تپه ها ، چند رگبار ” ضربدری ” به آنان زده و آنها را کشته است . در آن بحبوحه ی جنگ و کشت و کشتار ، علی اصغر شمس رو به پدر کرده و گفت : پدر تو هم یک صدام حسین هستی چون صدام هم اسیر کش است و از ” نظر اعتقادی ” ، ما حق کشتن اسیر نداریم و فقط از جلو چشمانم دور شو و فوراً به پشت جبهه بر گرد تا بعد!! اما پدر ” توجیه ” کرد که دو نفر اسیران تنومند بودند و من از آنان ترسیده بودم . جواب فرزند به پدر این بود ” توجیه نکن ” . دوباره پدر ” توجیه ” کرد که این اینان در والفجر مقدماتی تمام بسیجیان را قتل و عام کرده اند . جواب فرزند به پدر این بود ” توجیه نکن ” . دوباره پدر ” توجیه ” میکرد که اینان در پشت جبهه نانخور اضافی از بیت المال هستند . جواب فرزند به پدر این بود ” توجیه نکن ” دوباره پدر گفت اگر من اینان را نمی کشتم ، اینان مرا می کشتند . جواب فرزند به پدر این بود ” توجیه نکن ” و … این یکی از شیوه و عملِ انسانی والای شهید علی اصغر شمس بود که ایشان در آن زمان شرایط سخت جنگ و کارزار از ” توجیه کنندگان ” اعمال دینی و شرع نبود و در پایان نوشته ی بنده اینکه اگر ، اول از همه بنده و بعد کسانی را که قرآن کریم را قبول داشته و به ” تک تک ” آیات قرآن کریم پایبند باشیم و بدان توجه و عمل نمایند ، رستگار خواهند شد و طبق آیات فوق در سوره بقره از ” بوزینه گان ” نخواهند بود ، البته اگر آیات قرآن کریم را از درون قلب قبول داشته و بدان ملتزم باشند نه آنکه قبول داشتن قرآن فقط برای نان و آب و لقلقه ی زبان اشان باشد ! __ مبشّر
درود 31 خرداد سالروز شهادت دکتر چمران بود . اما ” برادران ” در کشور به قولی فردوسی پور ، چه ها که نمیکنند ! چمران نماینده ی مجلس و وزیر دفاع کشور بود و در جنوب گروه جنگهای نامنظم را بر اثر تجربیات چریکی در لبنان بوجود آورده بود . جالب آنکه این ” برادران ” ظاهراً و باطناً در مغز خود چیزی ندارند ، جز هیاهو ! در همان بحبوحه ی جنگ و تجاوز عراق به خوزستان ، در پشت در اطاق دکتر چمران در استانداری اهواز ” برادران ” نوشته بودند ” دکتر آمریکایی به خانه ات بر گرد ” که بینش و فهم و درک برادران در آن زمان همین بوده است . این فهم برادران ، ما را که هیچ بلکه تمامی علما و مراجع را هم کشته است .
باسلام رهبر نظام چند روز قبل ///////// فرمودند و بی اندازه بالا آوردند و فرمودند آتش به اختیار و هم اینکه در سخنرانی های بیشمار خود از دوره ” بنی صدر ” سخن به میان آوردند . مهم آن بود که اطرافیان رهبری دیروز در راهپیمایی روز قدس ، همان /////////بالا آورده ی ایشان را تبرک نموده و سر کشیدند و قورت دادند و به حسن روحانی همان شعار ” بنی صدر روحانی پیوندتان مبارک ” را تحویل دادند .! در هندوستان هم وقتی گاو پرستان می بینند گاو مبادرت به مدفوع در وسط خیابان میکند ، آن را بوسیله ی کف دستان خود از گاو بر میگیرند و طبق اعتقاد و بینش مذهبی خود آن مدفوع گاو را تبرکی کرده و به کنار خیابان میگذارند .
تبدیل شدن روز جهانی قدس به روز جهانی فحش بر ولی امر مسلمین فحاش مبارک باد!!
باسلام آقای نوری زاد چرا وقتی جنابعالی نزد رهبری نظام بودید و با اینکه خودشان هم از نیت و فکر مردم با خبر هستند ، شما با صدای ملایم تر ولی با صراحت هر چه تمامتر به ایشان ” حالی ” نکردید که حدود 20 سال است که مردم با همین انتخابات نصفه و نیمه نشان میدهند که شما را نمی خواهند و حداقل از نظر تدبیر و سیاست و آبروی نظام اسلامی هم که شده ، شما هم مانند شاه ایران ، کیسه خاکی بردارید و چندی به سفر خارجه بروید تا وقتی که مردم دوباره به شما ” رجوع ” کنند و شما از سفر خارجه با استقبال کم نظیر همین مردم برگردید ؟
————-
درود مناهی گرامی
رهبر به کجا برود؟ پای از مرزهای کشور بیرون بگذارد، دستگیرش می کنند و به دادگاههای بین المللی تحویلش می دهند. خودش می داند که در هیچ کجا امنیت ندارد و به هیچ کجا اجازه ی ورود.
.
بادرودهای بسیار به دوستان!
آن مطلب ازخانم «طیبه رحمانزاده» است وچون فیلترشکن نداشت ودر نحوه کامنت گذاری دروبسایت حتی ازبنده هم ناشی تربود برای من ارسال کردومراوجداناًملزم کردکه دقیقاً همانطورارسال کنم! که بنده هم باچند جمله درزیرنویس امرایشان رااطاعت کردم.( اشاره ایشان به نویسندگی بنده به این علت بودکه ایشان بخشهایی ازرمان ناتمام بنده باعنوان« رقاصه های صدام »وچندداستان کوتاه ونمایشنامه ازبنده را تازه خوانده بود وقدری تحت تأثیرقرارگرفته بود.)
دوست ارجمندفیزیک نوین به حقایقی دست یافته که قرنهاپیش درعرفان به آن حقایق رسیده اندمثلاًفیزیک دانان میگویند:تمام جرم هستی ابتدادرحجم بسیارکوچکی، حتی کوچکترازحجم یک اتم تنها!!!!! فشرده بوده وبنابه دلایل نا شناخته ای آن نقطه کوچک منفجرشده وازدل آن تمام کرات وسیارگان وستارگان و کهکشانهابیرون آمده اند!!!!!( دراین موردبنده متوجه کشفیات عظیمی درمثنوی شده ام که براستی اگربه آنهاتوجه شود بکلی دنیارا تغییرمیدهند)حال این حقیقت رابایک بیت ازحضرت مولانا در دیوان کبیرمقایسه کن!
ذره ای ازنورحق افتاداندرکائنات******
عرش مست وفرش مست وگنبددوارمست!
تاقبل ازیافته های فیزیک نوین این بیت راچطورمیشدفهمید؟ تصوروبرداشت خواننده ازمستی چی بود؟
گویاشماقصدداریدپاسخی روشن ازبنده بشنویدوبگویم انسان چنین است وجزاین نیست! توجه بفرما حضرت مولانا درادامه یکی ازتعالیمش میفرماید:
بهراین پیغمبر آن راشرح ساخت
هرکه خودبشناخت، یزدان راشناخت!
خودشناسی(انسان شناسی) رامعادل خدا شناسی گرفته است(گویاازحدیث شریف نبوی گرفته!) حال تکلیف شخصی چون حقیربااین دانش صفربااین هیچ وپوچ بودنم چیست؟ که شماپاسخی روشن مثل بله_خیر! میخواهید؟؟؟ شمامسلماًپاسخی ازبنده نخواهیدگرفت برای اینکه پاسخی ندارم! برای اینکه بعد ازشناخت خداوند، شناخت انسان دشوار ترین کارممکن است! ودرخصوص انسان هیچ تعریفی، تعریف غایی و نهایی نیست ونخواهدبود! فرموده ای چطورمیخواهی خداوندراتعریف کنی؟ بنده غلط میکنم که بخواهم چنین ادعایی بکنم! (دانشجویی اززنده یاددکترشریعتی، پس ازکنفرانس وهنگام پرسش وپاسخ پرسیده بود:راستی آقای دکتر!ذات خدااز چی ساخته شده؟ایشان هم باهمان حاضرجوابی خاص خودگفته بود:مادرحل مشکل آلودگی وترافیک تهران درمانده ایم! آنوقت تو……؟ ) این حال روزفارغ التحصیل سوم اکابری مثل بنده است! یکجافرموده ای:( به تعدادانسانها خداوجود دارد.) اگرمیفرمودی به تعداد انسانها حتی به تعدادجانوران وجانداران تصور وتعریف ازخداوجود دارد، آنگاه کاملاًباشما همعقیده میشدم. (کثرت درک وتصورازشئ، سبب کثرت شئ نمیشود.حضرت رسول اکرم« ص » درحدیثی فرموده:طریق الی الله بعدد نفوس خلائق.!!!! توجه بفرما که فرموده نفوس خلائق!! نه فقط انسان، بلکه هستی، وکل عالم خلقت! یعنی تک، تک مولکولها واتمها وفوتونها وکوانت هاهم هریک راه منحصربفردی بطرف حضرت حق سبحان دارند!!! )
مثالی میزنم:زمین یک سیاره ویک کره واحداست، ولی زمین شناس تعریفی خاص رشته خود، مهندس کشاورزی تعریفی دیگر، مهندسانی که درطراحی ومحاسبات بامبحث استاتیک و دینامیک سروکاردارند، بگونه ای دیگر آنرامیفهمندوتعریف میکنندو….. پس میشودگفت به تعدادانسانهایی که برروی زمین زندگی میکنند، تعریف وتصوراززمین وجوددارد! بدون آنکه کثرت اینهمه فهم سبب دو یاچندین بودن زمین بشود!. درجایی درک ناقص رانشانه نداشتن علم ومنطق وبرهان دانسته ای!!!! وجداناًخودت ساده ترین چیزهای عالم را بطورکامل میشناسی؟قبلاًتصورمیشدکه به خاطرساده بودن ماده ای بنام «آب» همه چیزدرباره آب و خواص آب رامیدانندوهیچ مجهولی نیست که معلوم نشده باشد؟ مخترعی پیداشدودستگاهی بنام واترجت جهت برش با آب اختراع کرد! الآن انواع فلزوغیرفلزرا حتی سختترین فولادهای آلیاژی را باظرافت شگفت آوری باآب برش میدهندکه برخلاف برش باهواوگازسبب انبساط وانقباظ نمیشود، نسبت به برش با ارّه وسنگ فرز و…. هم بسیارتمیزتر، ایمنتر وبه صرفه تراست !! حتی با آن جراحیهای بسیارظریف چشم وگوش ومغز انجام میدهند!. درباره شعرموسی وشبان آقای دکترسروش تفسیری دارندکه بسیارمور پسندوتأییدبنده است وتقریباًبیشترازآنچه ایشان گفته چیزی نمیدانم.
استاد گرامی با درود ، حکایت ﻭﺻﻴﺖ ﺳﮓ را میدانستیم ولی باز هم گول خوردیم .
ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻤﺮﺩ، ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ قبرستان های مسلمانان ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩ!
ﺧﺒﺮ ﺑﻪ مفتی ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ به خاک ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ مفتی ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ مفتی، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺫﻣﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ!
مفتی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻭﺻﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﺕ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻭﺻﻴﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﺳﮓ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ مفتی ﺷﻬﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ!
ﺍﻳﻨﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ!
مفتی ﺑﺎ ﺗﺎﺛﺮ ﻭ ﺗﺎﺳﻒ ﮔﻔﺖ:
ﻋﻠﺖ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﮓ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻭﺻﻴﺖ ﻧﻜﺮﺩ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺧﺮﻭﻯ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﻭ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻭﺻﺎﻳﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎ بدان ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﻢ!
چون پای منافع به میان آید ریا و تزویر چهره حق بخود بگیرد!
#عبید_زاکانی
سلام
براي اينكه افراد نتوانند از اسم عزيزان سوء استفاده كنند بهتر است نشاني ايميل را درج كنيد
يك ايميل جديد درست كنيد همين الان بنده ايميل جديدي درست كردم
على بركة الله
در جواب دوست ناشناس ,
من نگفتم آقای بازرگان چنین حرفی را در مورد آقای نوریزاد زدند دوست دیگر اشاره به این موضوع کرد در ضمن باید بدانیم که چه نقد دیگری باقی مانده است که آقای نوریزاد مطرح نکرده باشد ایشان اگر مانند روزنامه نگاران و نویسنده هایی بود که هر روز تو سیات های مختلف مقله مینویسند و ما همه میخوانیم انتظار دیگری از ایشان نبود ولی بنظر من ایشان این مراحل را طی کرده است و با مصونیتی که دارد بجای اینکه در خیال با رهبر ملاقات کنند با جسارت و پشتکاری که ایشان دارند میتوانند اقدام به ملاقات رو در رو بکنند .
دوست خوب من اگر در توان اون سید خاتمی بود که پا جلو بگذرد دوران ریاست جمهوری خودش اینکار را میکرد الان هم که یک مهره بی خاصیت یک گوشه ای را برای خودش انتخاب کرده و در کنار منتظر روزگاری بهتر ,کسی که باید بداد روحانی در این شرایط خطیر برسد باید دارای جرات و شهامت و ایستادگی را داشته باشد
کسانی که قبل از انتخابات به جان میزدند که باید در این انتخابات شرکت کرد، این روزها را میدیدند که برای دیدنشان هیچ نیازی به خبر از عالم غیب نداشت و کافی بود خود را اسیر و گرفتار تحلیلهایی پیچیدهٔ غامض نکرد که برخی نکردند و درست همین روزها و آینده نه چندان دور را به تصویر کشیدند و رفتند رای دادند. آیا اصلاح طلبان عافیت طلب شاه سلطان حسین منش و روش اندکی جرات و شهامت و جربزه بخرج خواهند داد تا از روحانی حمایت کنند و به آنچه از مایههای جرأت و شهامت که در خاتمی نبود و در روحانی هست اندکی تاسی کنند یا همچنان میخواهند دنبال اخته خواجه عارف، فرصت طلبانه ببینند باد منفعت از کدام جهت میوزد؟ وه که اغلب اینها چه موجودات سود جو و قدرت طلب عفن خویی هستند.
استاد نکته بین تاریخ ما میفرماید من بخاطر علاقه شخصی ، سرنوشت دیکتاتورهای زیادی را دنبال کردهام و دریافتهام که اغلب آنها چیزی نمانده به زمان مرگشان بسیار بدبین تر، پرخاشگر تر،بخیل تر و حریص تر و کوته بین تر و در عین حال وحشتزده تر و عصبی تر و سیری ناپذیر تر برای قبضه کردن کامل قدرت و ثروت میشوند و اینها نشانههایی هستند که نشان از به درک واصل شدن آنها را میدهند. به قول ایشان زمان احتضار آنها زیاد و در اوجی از عصبیّت و پرخاش آنچه میگویند زاییده سر باز زدن ناگزیر تعفن های درونی آنهاست و لاجرم بی آنکه خود بدانند و بطور غیر ارادی،هذیان روی هذیان سر میدهند تا جایی که وقتی به درک واصل میشوند حتی از چشم نزدیکان خود هم افتاده اند. دیدم عینا صدق میکند، گفتم همه در این خوشحالی شریک باشیم.اندکی صبر سحر نزیک است.
با سلام تاکنون دو مرتبه بحث بنی صدری شدن شرایط در کشور مطرح شده است که یکی در دوران اولیه ی ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی بعد از دوم خرداد 1376 بود که شخصی بنام ” سعید امامی ” معاون شیخ علی فلاحیان نجف آبادی وزیر اطلاعات هاشمی رفسنجانی که مطرح شده بود و این سعید امامی معاون فلاحیان گفته بود که قرار بر این بود که اگر به ایشان اجازه دهند کشور را ” بنی صدرازیسیون ” میکند که گویا پس از افشای جنایات قتلهای زنجیره ای توسط همین سعید امامی و شرکاء چند ماه بعد گویا در زندان اوین ” واجبی ” و یا به قولی حمامی های قدیم ” داروی نظافت ” نوشید که گویند ظاهراً مرد و ظاهراً به درک واصل شد و یکی هم در هفته ی قبل بوده که صحبت از ” بنی صدری ” شدن شرایط کشور بعد از ریاست جمهوری آقای روحانی مطرح شده است . ظاهراً این مطرح شدن قضیه ی بنی صدری شدن در کشور حاصل یک تفکر و حاصل یکسان بودن یک مشی و یک روش ذهنی از قبل و امروز است که می توان گفت از یک کله و مغز در یک جلسه ی محدوده تراوش کرده ولی با این تفاوت که یک فاصله ی 20 سال را طی نموده است . شاید هم مطرح کنند ه ی فعلی که از عصبانیت ریاست آقای روحانی است ، همان مطرح کننده عصبانی سال 1376 و بخاطر ریاست آقای محمد خاتمی بر جمهوری بوده است . حال باید ببینیم که این دفعه هم کسی واجبی میخورد و به درک واصل می شود !
نوری زاد من تا به الان چند چیز کشف کرده ام:
1- مزدک 1 همان کوروس است.
2- زین الدین همان انارشیست است.
و ….
خود جنابعالی هم که بجای صد نفر نظر می گذارید. این سید مرتضی نیز چند جا با نام ناشناس به این و اون بد و بیراه گفته است بازهم بگم!
افلاطون همان گاو است و گاو همان افلاطون است.مشنگ همان ملنگ است و ملنگ همان خلنگ و خلنگ همان نهنگ.
سپور همان پروفسور است و پروفسور همان سپور.
چرت و پرت که پایان ندارد.پایان هم چرت و پرت ندارد.
من یه جاش رو یادمه، اول نظری با نام محمد نوری زاد در پستهای پیشین منتشر شد! بعد این اسم در سایت دوباره به نام یه بنده خدا تغییر پیدا کرد فکر کنم شروع نظر گذاشتنهای نوری زاد در سایت با اسامی مختلف از همانجا شروع شد!
چناب کاشف تو هم بیهوده گوئی بیش نیستی!
بادرودهای بسیار به دوستان!
جناب کاشف عزیزفکرمیکنی اینکه به جای چندنفروباچنداسم مینویسیم برایمان چه فایده ای دارد؟ امیدوارم راز ورمزاین معماراهم کشف کنی!
درود در انتخابات اَخیر کاندید و نماینده ی رهبری و آنکه همه ی ملت ایران فهمیدند که نظرش به ایشان نزدیکتر بود با فاصله ی بسیار سوم شدند . بدین نحو که طبق آمار مرکز آمار ایران و وزارت کشور ، تعداد رأی دندگان در این دوره حدود 60 میلیون نفر بوده که حدود 24 میلیون رأی مردم به آقای روحانی ،حدود 20 میلیون مردم برای رأی دادن به پای صندوق رأی نیامدند و به اصطلاح حدود 16 میلیون رأی هم به رئیسی کاندید مقام معظم رهبری در انتخابات دادند که در مجموع در این انتخابات ، کاندید رهبری سوم شدند . سئوالی که دارم این است که با این تعداد آرای عددی مردم چه تفسیری بر استقرار رهبری بر کرسی نشسته ایشان میتوان نمود . آیا با این تعداد آرای عددی نمی توان گفت که اقبال مردم ایران به رهبری نظام ، حدوداً کمتر از یک سوم جمعیت رأی دهنده ی ایران است ؟ خود ایشان چه تفسیری از مردم مسلمان کشور و اقبال عددی مردم به خود را دارند ؟
تعداد آرایی که واقعا به رئیسی داده شد در حدود هفت میلیون بوده , در همان حدودی که رای به جلیلی داده شده بود. به عبارت ساده تر جناب رهبر که مدعی رهبری جهان اسلام است در میهن خود چیزی در حدود هفت میلیون طرفدار دارد . ایشان در واقع در جایی غصبی نشسته اند. این که حکومت کردن بر مردمی که او را نمیخواهند و شب ها با وجدانی معذب سر بر بالین گذاشتن , بخاطر رهبری غصبی , چه لذتی دارد را باید از خود ایشان پرسید .
بادرودهای بسیار به دوستان!
پاسخ به پرسشهای دوست گرامی جناب آنارشیست:
اینکه آیااگرمن نباشم، اعتقاداتم چه اعتباری دارند قدری گیج کننده است! ما مخلوق خداوندیم وبودونبودماوابسته به ارداه اوست! نه بالعکس! آیازمانی که ما نبودیم این جهان هم نبود؟ هستی هم نبود؟ مسلماً آنهابوده اند؟ چه رسد به خداوند که هرآنچه میشناسیم مخلوق خواست واراده اوست!
اینکه فرموده ای دردنیای بدون انسان چطورمیشود خدارا، قرآن را، شیطان را تعریف کرد؟ بازهم پرسشی گنگ است! دردریاهاانسان نیست آیا سایرجانداران زندگی نمیکنند؟ آیاماازتفکرات آنهااطلاعی داریم؟ آیاآنهاازتفکرات مااطلاعی دارند؟ مسلماًهریک ازموجودات دردرون خودنسبت به توان فکری وسلسله اعصاب خودشناختی وتصوراتی دارندکه برمامجهول است! انسان بایدخیلی خودپسندباشدکه تنها شناخت خودراملاک ومبنابگیرد! آیااین احتمال نیست که موجوداتی هوشمندترازانسان باشند؟ «آلبرت انیشتین گفته است، مادردنیای سه بعدی زندگی میکنیم، عکسی که برروی دیواراست در عالمی دوبعدیست! درعالمی چهاربعدی موجوداتی چهاربعدی زندگی میکنند! همانطورکه عکس دوبعدی قادرنیست وجودسه بعدی مارادرک کند، مانیزقادر نیستیم موجودات چهاربعدی رادرک کنیم» میدانی که دررسانه هاومطبوعات خیلی ازموجودات فضایی نام برده میشود! همچنین درکتب دینی ازفرشته وجن نام برده شده! علاوه بر آنهاحضرت مولانابه وجودموجودات آسمانی معتقدبوده:
حق زمین وآسمان برساختست
درمیان بس نارونورپرداختست
این زمین راازبرای خاکیان
آسمان رامسکن افلاکیان*
آیااین «افلاکیان» همان جن وفرشته و موجودات چهاربعدی یابیگانگان فضایی نیستند؟ باتوجه به استدلال شما آنها هم بایدفکرکنندکه بودونبودهستی وابسته به اندیشه های آنهاست! اگرحرف انیشتین را درخصوص موجودات چهاربعدی باورکنیم، به نظرمیرسدکه مانسبت به آنها موجوداتی فاقدشعوریم یا درمقایسه حداکثردرک مانسبت به آنها چیزیست مثل درک ماهی یاپروانه یادرخت نسبت به خودمان! پس به نظرمیرسدبایدقدری متواضعانه ترنسبت به خودمان اندیشه کنیم!. درمورداینکه آیامولانایک انسان نبود؟ آیاپیامبران وائمه واولیاءانسان نبودند؟ توجه شمارابه چندبیت ازمثنوی جلب میکنم :
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
آن یکی شیراست اندربادیه1
این یکی شیراست اندربادیه2
آن یک شیراست آدم میخورد
این یکی شیراست آدم میدرد
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بستهی خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عما3
هست فرقی درمیان بیمنتها
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آبخور
این یکی خالی و آن پر از شکر
صد هزاران این چنین اشباه4 بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین
این خورد گردد پلیدی زو جدا
آن خورد گردد همه نور خدا
این خورد زاید همه بخل و حسد
وآن خورد زاید همه نور احد
این زمین پاک و آن شورهست و بد
این فرشتهی پاک و آن دیوست و دد
هر دو صورت گر به هم ماند رواست
آب تلخ و آب شیرین را صفاست
جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب
او شناسد آب خوش از شوره آب
سحر را با معجزه کرده قیاس
هر دو را بر مکر پندارد اساس
ساحران موسی از استیزه را
برگرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف
زین عمل تا آن عمل راهی شگرف
لعنة الله این عمل را در قفا
رحمة الله آن عمل را در وفا
کافران اندر مری5 بوزینه طبع
آفتی آمد درون سینه طبع
هرچه مردم میکند بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دم بدم
او گمان برده که من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزهرو
این کند از امر و او بهر ستیز
بر سر استیزهرویان خاک ریز
1_بادیه=ظرفی مسی دهان گشاد ونسبتاً گود که درقدیم مخصوص ومناسب دوشیدن شیربود
2_بادیه=بیابان
3_عما«عمی»=کوری،نابینایی
4_اشباه=شبیه هم
5_مری=مرئی،ظاهری،ظاهربینی
همانطورکه درمتن اشعارآمد بعضی چیزها وبعضی کلمات وحتی جملات کاملاً درظاهرشبیه هم هستند:کار انبیاء ظاهراًشبیه کارساحران، هنگام نوشتن شیر خوراکی وشیرجنگل مثل هم نوشته میشوند، بادیه ای که ظرف مخصوص شیردوشیدن است وبادیه بیابان وکویرهم مثل هم نگاشه میشوند، دوگونه زنبورازیک نوع ازشهد وگرده وشیرینی گلهاخوردندولی یکی ازآنها شهدراتبدیل به نیش پراززهرتلخ وکشنده کردودیگری ازآن عسل شیرین شفابخش ساخت، دوجورآهوهستندکه هردوآهوند، واز یک گل وگیاه میخورند، ولی یکی ازآنهاآن غذاهاراتبدیل به سرگین وتپاله کرده، ویکی هم تبدیل به مشک خوشبو با رایحه بهشتی میکند، دونوع نی در یک زمین ازیک آب وغذا خوردندولی یکی نی تو خالی، ودیگری نیشکرپرازشهدشدو……..
بازفرموده ای اگرانسان راجع به خداوند فکرنکند، خدایی هم وجودندارد!!! فکرنمیکنی اعتباربیش ازحدواندازه ای به انسان داده ای؟ پاسخ شایسته حضرت مولانا راببین:
دوسر انگشت بردوچشم نــــــــــه هیچ بینـــــــــــــی از جهان انصاف ده
گرنبینی این جهان معدوم نیست عیب جز زانگشت نفس شوم نیست
تو زچشم انگشت را بـــردارهین و آنگهانی هــــرچه خواهــــــــی ببین!
همچنین به گفته حضرت مولانا تمام ذرات عالم نیایشهای ویژه خود دارند، پس لابدهریک شناختی خاص خود هم دارند:
جمله ذرات عالم درنهان
باتومیگویندروزان وشبان
ماسمیعیم وبصیریم وخوشیم
باشمانامحرمان ماخامشیم
ذکروتسبیحات اجزای جهان
غلغلی افکنداندرآسمان.
آقای زین الدین این چیزی را که شما می زنی و تا به این حد تو را روشنفکر کرده چیست بما هم بگو! من یک زاهد عارفی را می شناختم -از روی کتابش- که یه جورایی به مخاطبش می خواست بفهمونه اگه می خواهید به عالم ظن و اون بالا بالاها سفر کنید و مشابه یه عده از جماعت معلوم الحال که هر شب در جوار مهدی موعود به صرف یه چیزایی مشغول هستند به چنین قدرتی دست پیدا کنید روشهای سرخپوستان آمریکا که سراسر طریقت و کشف الاسرار است را به سخره نگیرید! من تو فیلمها می دیدم این سرخپوستها هی یه دود و دم راه می اندازند و وفو ت می کنند و بعد زخمهای گلوله ملولشون خوب میشدو در اون بالا بالا ها عقاب و حوری و جد بزرگوارشون رو می بینند بعد کلی مطالعه و تحقیق دیدم نه ریاضتی در کار بوده نه طریقتی همه و همه یه جور استفاده از مواد افیونی از جمله حشیش بوده! عناصر مورد استفاده دیگر در زمان حال چیست رو نمی دونم شما راهنمایی کنید!
جناب زین الدین
در نوشتۀ بالا من فقط به نکات اصلی اشاره میکنم و پاسخی کوتاه میدهم؛
شما نوشته اید که:
“…اینکه آیااگرمن نباشم، اعتقاداتم چه اعتباری دارند قدری گیج کننده است! ما مخلوق خداوندیم وبودونبودماوابسته به ارداه اوست! نه بالعکس! آیازمانی که ما نبودیم این جهان هم نبود؟ هستی هم نبود؟ مسلماً آنهابوده اند؟ چه رسد به خداوند که هرآنچه میشناسیم مخلوق خواست واراده اوست!
اینکه فرموده ای دردنیای بدون انسان چطورمیشود خدارا، قرآن را، شیطان را تعریف کرد؟ بازهم پرسشی گنگ است! …”
پاسخ شما: ما مخلوق خداوندیم…خوب بفرمایید دلایل، برهان و مستندات شما بر این ادعا چیست؟ بدون اشاره به مولانا و قرآن و دیگر منابع، بفرمایید برداشت شخصی شما چیست؟ شما بود و نبود جهان و هستی را با وجود خداوند در هم آمیختی و خلط مبحث میکنی. خداوند، قرآن و شیطان…همگی خروجی انسان است و هیچ حیوان یا جنبندۀ دیگری همانند انسان نمی اندیشد. پس با نبود انسان دیگر نه آن خداوندی که ما به تصویر کشیده ایم وجود دارد و نه دیگر توابع آن. این منِ انسان هستم که به این واژه ها معنا میدهم؛ زندگی دیگر حیوانات یک چرخۀ ساده و بی آلایش دارد و تنها دلیل اصلی آن، رضایتمندی آنها به آنچه هستند میباشد و در کنار این رضایتمندی، نبود حرص و طمع و زیاده خواهی و همچنین فقدان شعور، تفکرات پیچیده و کنجکاوی بی حد از نوع انسانی ست… زمانی که ما نبودیم این جهان بوده، هستی هم بوده… اینکه خداوندی که شما به تصویر میکشید خالق بوده جای شک دارد و نه مستندات موجود مانند هستی و دنیا. آفریننده ای بی شک بوده ولی نه آن خدایی که شما نام میبرید… این خدا فقط متعلق به شماست و خدای من از جنس دیگری ست… پرسش اینجاست که بعد از هزاران سال، انسان چرا هنوز نتواسته در مورد آفرینندۀ دنیا و هستی نظری قطعی بدهد؛ وجود این از هم گسیختگی در باور انسانها، وجود ادیان و عقاید بی شمار، همچنین ادامۀ تحقیقات علمی برای رسیدن به منبع حیات…همه و همه حاکی از محدودیت درک و شعور انسان است و همچنین تلاش او برای رسیدن به پاسخ… نه دین، نه عرفان، نه فلسفه و نه علم هنوز نتوانسته به پاسخی قطعی برسد؛ اگر خدا همانی ست که شما به تصویر میکشید پس چرا در دنیا اینهمه اختلاف در شناخت خداوند و تعاریف وجود دارد… دلیلش همان است که گفتم؛ نبود شعور و درک کافی! و همچنین نبود وحدت نظری و کلامی.
شما نوشته اید :
“آیااین «افلاکیان» همان جن وفرشته و موجودات چهاربعدی یابیگانگان فضایی نیستند؟ باتوجه به استدلال شما آنها هم بایدفکرکنندکه بودونبودهستی وابسته به اندیشه های آنهاست! …”
پاسخ شما: من هرگز نگفتم که بود و نبود هستی وابسته به اندیشۀ انسان است؛ شما مشکل درک مطلب دارید! من گفتم که، بود و نبود خداوند وابسته به اندیشۀ انسان است و با نیست بودن من خدایی هم نخواهد بود؛ خدا در اندیشۀ من است و در باور من. بدون انسان دیگر وجود خداوند چه معنایی خواهد داشت؟ اگر خدا هست که هست و نیاز به تعریف ندارد و خودش، خودش را به هر طریقی که لازم بداند معرفی میکند، بدون شک. اینکه موجوداتی مانند جن و فرشته و موجودات فضایی وجود دارد یا خیر، اینها چه دخلی به من و شما دارد؛ وجود دارد که داشته باشد، آنها در دنیای خود و با شعور مختص به خود زندگی میکنند و انسان هم در دنیای خود و شعور مختص به خود. من میگویم هر انسانی ( نه هر جنبنده ای و نه دیگر افلاکیان ) از خدای خود شناخت فردی دارد که با شناخت انسانی دیگر یکی نیست. خیلی ساده شده اش میشود اینکه هر کس به اندازۀ فهم خودش!
نمیدانم چند سال دارید، ولی با جمع بندی مطالب خودم و شما تا این لحظه، به این نتیجه رسیدم که جنس سخنان و همچنین اندیشه ها و تفکرات من و شما بسیار با هم تفاوت دارد و دیگر در این مقوله با شما سخنی ندارم.
با آرزوی مؤفقیت برای شما
ما مخلوق خداوندیم وبودونبودماوابسته
……….
جناب زین الدین تو و همفکرانت مخلوق الله ید چون خودتون هم الله تان را بوجود آورده اید و هم خود را مخلوق می دانید. بنابراین بکار گیری لفظ ما درست نیست.
در شهر هرت
انگار دولتها و ملتهای دیگر و سازمان ملل از شهرک سازی های بی رویه اسراییلی بی اطلاعند و موافق آنانند که اکنون چند اصحاب از خواب بیدار شده ی جاهل ولایتی بخواهند حق و حقوق تعیین کنند. همینها که جوانان را راهی کشتارگاهها کرده برای بقای خودو برای فریب نام شهید بر روی انها گذاشته اند .
این مسخره بازی تا به کی؟ شما که مردم را هیچ می شمارید.
“حضرات آیات ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، جعفر سبحانی و عبدالله جوادی آملی در پیام هایی جداگانه از آحاد و اقشار مختلف مردم ایران اسلامی برای حضور باشکوه در راهپیمایی روز جهانی قدس دعوت کردند.آنان دراین پیام های خود روز قدس را روز وحدت مسلمانان جهان دانسته اند.”
کدام وحدت؟ کدام اسلام؟کدام مردم؟
سخنان امروز جناب روحانی را باید در روند مطالبات مردمی گامی بلند و رو به جلو دانست که در حقیقت بخشی از نامه معروف مهندس بازرگان به رهبر وفت امروز در این جلسه قرائت شد. بازرگان با استناد به قرآن و سیره نبوی برای آقای خمینی استدلال کرد که فهم او از اسلام نادرست و ولابت فقیه هیچ مستندی در قرآن و سنت ندارد. نه قرآن چنین اختیاراتی را حتی برای پیامبر هم تائید کرده و نه خود وی به چنین امری قائل بوده است. روحانی دو آیه از قرآنرا ذکر کرد که در یکی صریحا به پیامبر گفته شده ک او وکیل مردم نیست و دیگر لحن انسانی قرآن را که با لحنی بسیار مودبانه برای ایشان موعظه میکند نشان میداد.
پیام پنهان و در عین حال آشکار برای آقای خامنه ای این بود که مسیرش و مسیر حکومتش غلط اندر غلط است. این همان پیامی بود که مرحوم بازرگان برای آقای خمینی داد و گرچه در حجم مطلب تفاوت بود ولی در پیام تفائتی وجود نداشتت. حال باید خوشحال بود که نتایج زحمات فعالان مدنی ایران به جاهای خوبی دارد میرسد. فرق این رویداد با زمان بازرگان این است که بازرگان هیچگاه ازعوامل اصلی این نظام نبود ولی روحانی بر خلاف او هست. این هشدار از زبان کسی صادر میشود در حقیقت بالاترین مقام امنیتی و اطلاعاتی این کشور بوده و کسی است که حجاب را اجباری کرده و لفظ امام را هم او در جامعه ابداع کرده است و در تثبیت امنیتی هم نقش بی بدیل داشته است.
شاید برای چرائی این تحول و اینکه امروز روحانی تصمیم میگیرد که روش دیگری را برگزیند باید در درک هوشیارانه از وضع جامعه و پیام مردم تاکید داشت. روحانی چندی پیش توضیح جالبی در مورد انتخابات داد که بسیار هوشمندانه بود. اوگفت در این انتخابات مردم بدنبال برنامه هیج کسی نرفتند بلکه مردم بی اعنتا به نامزدها در حقیقت حرف خودشان را با فرباد اعلام کردند. این توضیح درستی است و روحانی در حقیقت نشانه این گفتنان کلیدی در جامعه است.روحانی بعلت قرار گرفتن در مقابل رئیسی و خامنه ای و اعدامهای 67 در صف جدائی از دیگران قرار گرفتت و این فریاد مردم را بخوبی شنید و حتی اگر هوش سیاسی هم باشد باید او را تحسین کرد که حداقل شرایط را درک کرد.
حکومت ولایت فقیه در معنای دقیق کلمه جریانی زشت است چون تعادلی بین اجزای آن نیست. مانند تابلوی کثیفی است که حتی دیگر حال طراحانش را هم به هم میزند. در این تابلوی سیاه، هیچ نقشی از زیبائی ، انسانیت و اخلاق نیست. فیساد و تباهی تنها تصویری است که بچشم می آید و با پیاده شدن تدریجی طرفداراانش از قطار، امروز سایرین هم میشتابند که از قافله جا نمانند.این در حالی است که ضعفهای حکومت و درماندگیش هر روز آشکارتر میشود و بحرانهای داخلی و تهدیدات خارجی به روشنی عنان تدبیر را رها کرده است.
اگر تنها دلخوشی حاکمیت به اقتدار اطلاعاتی اش بود، چند تروریست آدمکش و جند موشک شلیک شده نهایت صعف و بی ندبیریش را به نمایش گذاشت. روحانی گفت ما بازارها را برای صادرات باز کردیم ولی هیچ صادراتی انجام نشد. شما این پرده درماندگی اقتصادی را به بقیه متصل کنید تا تصویر بهتری از شکل نا هموار جامعه و حکومت دشاته باشید.نظامی که فکر میکند تنها حضور پای صندوق رای دلیل ذموکراسی است و تنها وجود بازار صادراتی بمعنای توان اقتصادی. با هر معیاری بازنده است.
بعضی وقتها پاره ای حوادث زودتر از آنچه فکر میکنیم اتفاق می افتتد و بقول ژاندارک” خدا شیوه اسرار آمیزی در رفتارهای خود دارد!..ما هم شاید بزودی با ژاندارک در کارهای عجیب خدا همداستان شویم.
با عرض سلام و درود به همه دوستان و عزيزان اين سايت و آرزوي قبولي طاعات و عبادات.
پايدار و سلامت باشيد.
جناب زین الدین
آیا این مطلب از شماست و یا متعلق به آن شخصِ بی شخصیت که هر دفعه خود را جای دیگری میگذارد؟
” علی زین الدین
1:35 ب.ظ / ژوئن 21, 2017
درود
آقای محترم ……( آنارشیست )
با شما موافقم قطعا چشمانتان با آثار استاد زین الدین خو نگرفته و کمتر مرور شان کرده اید و گرنه نمی نوشتید مقالاتتان کپی پیست است
متاسفانه نویسنده ای صاحب قلم مثل استاد در جامعه ایران ناشناس باقی مانده
مقالات ایشان آنچنان که شما تصور کرده اید دارای هرج و مرج و یا عدم توازن نیست
ایشان برای عموم هموطنان می نویسند تا هر خواننده ای به فرا خور فکر و اندیشه اش از مقاله بهره ببرد
که اگر اراده کنندبرای گروه خاصی مطلب بنویسند خیلی خوب از عهده اش بر می آیند همانگونه که نوشته هایی برای نو جوانان دارند
واگر هم نیت کنند در مورد روابط پیچیده انسانی و یا بحث روز سیاسی و اجتماعی و… بطور تخصصی مطلب بنویسند
می توانند افکارشان را به گونه ای به رشته تحریر در آورند که برای فهم بهتر آن مجبور باشی چند بار مقاله را مطالعه و مرور کنید
بله مطمئن هستم شما جناب استاد زین الدین را نمی شناسید
پاسخ سرکاربانو« طیبه رحمانزاده »به آقای آنارشیست که به علت مشکل در ارسال ناگزیرتوسط بنده( زین الدین ) ارسال شد! باذکراین نکته که مطلقاًبا مبالغه ایشان درباره خودم موافق نبوده ونیستم! ولی لزوم رعایت امانت سبب شدتا همانگونه که ایشان ارسال کرده اند تقدیم گردد. ”
* اگر این مطلب از شماست که دیگر مرا با شما کاری نیست استاد. در غیر اینصورت:
– در ضمن، جسارتاً من با پاسخ هایی که دادید بازهم قانع نشدم و مطالب شما را فاقد توازن و یکدستی در نوشتن میدانم؛ نوشته ای که تکلیفش با خودش روشن نیست و دم دمی مزاج و احساسی ست.
در مورد سیارات و کهکشانها و غیره که شما سخن گفتید، خوب اینها مستندات است؛ و مستندات باید با حداقل یکی از حواس پنج گانه قابل درک باشد. شما به خداوند اشاره کردید و اینکه انسان بسیار ناچیز است. شما گاهی وارد مبحث عرفان میشوید و گاهی وارد فیزیک و از دیگر سو متافیزیک…با عرض پوزش، این نمونۀ کاملی از هرج و مرج و از هم گسیختگی در نوشتن است. انسان را باید آنگونه که هست تعریف کرد و نه آنگونه که دلتان میخواهد؛ این انسان ناچیز از دید شما و در نگاهی دیگر، نمایندۀ همان خداوند بر روی زمین است! شما نه به انسان که بیشتر به خداوند میپردازید و این نمونۀ کامل خلط مبحث! تعریف شما از انسان نمایشی از عدم شناختِ خود است و ضعف خودشناسی.
شما در تعریف انسان اینگونه سطحی میینویسید… از یک سو در ردیف دیگر حیوانات است و از سوی دیگر دارای کمالات تزریق شده از جانب خداوند، شما که عاجز از تعریف انسان حی و حاضر هستید، چگونه میتوانید خداوند غایب را تعریف کنید؟ با عرفان نمیشود خداوند را تعریف کرد که همین روش تعریف عرفانی نشانۀ ضعف درک و شناخت انسان است.
نگاه من در مبحث خداشناسی همان است که بارها گفته ام و هیچگاه تغییر نمیکند؛ ” به تعداد انسانهای روی زمین خدا وجود دارد و هر کسی خدای خویشتن خویش را نمایندگی میکند”… شاید یک خدا وجود داشته باشد ( نه یکی بودن با همان معنای زمینی اش، که هنوز بر من مسجّل نشده) ولی هر کس به اندازۀ شعور خود او را میشناسد. همچنین از نگاه من انسان در مقابل خداوند همانند یک روبات است در مقابل انسان؛ هر چقدر هم باهوش باشیم نمیتوانیم آفرینندۀ خود را به درستی بشناسیم، چرا که از جنس او نیستیم و درک ما محدود است به آنچه هستیم. درک ناقص یعنی دین، مذهب، عرفان و یا روح، جن و شیطان…درک ناقص یعنی آیه، تفسیر و داستان و در آخر درک ناقص یعنی نبود علم، منطق و برهان.
شما که علاقه به آثار مولانا دارید، میشود خواهش کنم بجای اینگونه مطالب پراکنده و از نگاه من سطحی، شعر “موسی و شبان ” حضرت مولانا را بیت بیت مورد تجزیه تحلیل و بررسی قرار دهید، نظر خود را بگویید و همچنین نقد مرا هم پذیرا باشید؟
شاید به این بهانه حداقل من یکی را در شناخت بهتر یاری برسانید.
سلامت و پایدار باشید
بادرودهای بسیار به دوستان!
درجوابیه مفصلی که ارسال کردم این نکته رافراموش کردم بگنجانم!
فرموده ای« هرچقدرهم باهوش باشیم نمیتوانیم آفریدگارخودرابشناسیم. » کاملاًباشماموافقم! مثالی میزنم:شما اشیائی میسازی که بطورنسبی خالق آنهامحسوب میشوی، فرض کنیم صدها مدل عروسک ومجسمه ساخته ای، یا نقاشی رسم کرده ای، یاروبات ساخته ای، یا….. هیچکدام ازمخلوقات شما قادربه درک وشناخت شمانیستند، بنا براین وبه همین نسبت انسان به عنوان یک مخلوق ویک صنع، هرگزقادرنیست ازراه عقل وحواس پنجگانه خالق وصانع کریم خودرا که خالق مطلق است بشناسد.( انسان نسبت به اشیائی که میسازدخالق مطلق نیست! زیرا اوتنهابه موادی که ازقبل موجودبوده شکل داده یاخالصترش کرده، یابنا به نیازواراده باسایرموادترکیب کرده ودر نهایت ماشینی، روباتی یاعروسکی ساخته! ولی موادساخته وآفریده آفریدگاربوده اند! لذابه همین دلیل انسان نسبت به ساخته های خود خالقی نسبی محسوب میشود، واین خداوندسبحان است که خالق وصانع مطلق محسوب میشود).
بادرودهای بسیار به دوستان!
میراث عرفانی ارزشمندترین گنجیست که به مارسیده! عارفان همچون خورشیدهایی هستندکه قرنهاپیش به دیداردوست رفتند وکالبدخاکی وعنصریشان فروپاشید ولی ازارواح تابناکشان الی الابد نوروهدایت وگرما به نوع انسان میرساند! ازحضرت مولانا بیاموزیم!
کلام انسان صوت است ؛صوتی که با به ارتعاش درآوردن مولکولهای هوا مفهوم رابه مخاطب میرساند.اما کلام خداوند ازجنس صوت نیست( البته خلقت صوت هم، چون سایرپدیده ها وواقعیات هستی با ویژه گیهایی که دارد بخشی ازبینهایت خلقت وکلام الهی است)بلکه خلقت ووجودخود حقیقت وواقعیت کلام خدا محسوب میشود.مثلا خداوندباخلقت ارض فرمود:ارض! وباخلقت سماء فرموده است سماء!بنابراین کل هستی
قرآن و کلام الله است!( قرآن یعنی قرأت کردنی وخواندنی! هرنوع تحقیق درهررشته ای ازعلم نوعی خواندن اسرارنهفته درطبیعت این کتاب بزرگ الهی است! به فرموده شیخ شبستر:
« به نزدآنکه جانش درتجلاست
همه عالم کتاب حق تعالاست »
وبنابه فرموده حضرت مولانا قرآن دارای ۷ بطن است :
حرف قرآن را بدان که ظاهریست
زیر ظاهر باطنی بس قاهریست
توزقرآن ای پسرظاهرمبین
دیو*انسان رانبیندجزکه طین
ظاهرقرآن چوشخص آدمیست
که نقوشش ظاهروجانش خفیست
زیرآن باطن یکی بطن دگر
خیره گردداندراوفکرونظر
زیر آن باطن یکی بطن سوم
که درو گردد خردها جمله گم
بطن چارم از نُبی* خود کس ندید
جز خدای بینظیر بیندید
همچنین تاهفت بطن ای بوالکرم
میشمرتوزین حدیث معتصم
دانکه هفتصدپرده داردنورحق
پرده های نوردان چندین طبق……
نظرونگاه حضرت مولانا به قرآن، :
*دیو=شیطان
۱_قرآن به عنوان یک کتاب که هر مسلمانی آنراکلام خداوندمیداند بطن اول است.
۲_دومین بطن قرآن عالم هستی است که نتیجه امرخداوندودقیقا کلمه(کن)میباشدوفشرده وخلاصه هستی به صورت یک کتاب دربطن اول همین قرآنست.
۳_بطن سوم عالم غیب است و وسعت آن مثل نسبت کل هستی به قرآن به مثابه یک کتاب است.لذاقرآن بطن اول و بطن دوم عالم شهودوبطن سوم عالم غیب است(فیزیکدانها میگویند بیشترجرم عالم ناپیداست وعالمی که مشاهده میکنیم تنها حدود چهاردرصد از دنیایی است که وجودش به اثبات رسده، ولی این حدود 4درصد مرئی است,گاهی هم به حدود96درصد دیگر عنوان ماده گم شده میدهند! ظاهراًانبیاء( ع) عالم غیب راهم دیده وشناخته اند )
۴_بطن چهارم یا نُبی(نَبی یعنی خبرآورنده “پیامبران”_ونُبی یعنی خبرنامه “قرآن”) نُبی سرشارازاخبار و اطلاعات است ولی به غیرازخداوند کسی، حتی پیامبران عالم نُبی راندیده ونشناخته بنابراین هیچ چیزی درباره آن
(بطن چهارم) نمیتوان گفت.از بطن چهارم به بعدهمه چیزناشناس است وتنهاخداوند آنهارامیشناسد و ازآنهاآگاه است!
۵_امابنابه اشعاری که ازمثنوی مثال زده شد، عالم هستی هفت بطن دارد وهربطنی هم ۱۰۰پرده وهرپرده طبقات گوناگونی دارد! زیرااشاره فرموده که نورحق هفتصدپرده وهرپرده چندین طبق« طبقه »دارد ممکنست وچه بسادنیایی که هم اکنون درآن زندگی میکنیم یکی ازآن پرده ها یایکی ازآن طبقات باشد!نه حتی یک بطن یایک پرده!!مثلاًانسان باموجودات بیشماری اعم ازجمادونبات وحیوان زیست میکند وهرموجودی دربطن وپرده وطبقه ویژه خودطبق قوانین وضرورتهایی که برای زیست وادامه حیات ونسل دارند، زندگی میکنند!
درتأییداین نظرشیخ محمودشبستری عارف بلندآوازه میفرماید:
به نزدآنکه جانش درتجلاست
همه عالم کتاب حق تعالاست.
این عالم خلقت قرآن راستین است که مبین« آشکار »است ودر وجودش ریب« شک »نتوان کرد واینست که اگر تمام موجودات هستی جمع شوند قادرنخواهندبود، نه کتابی چون آن، نه سورتی بسان سوره هایش و نه آیه یاکلمه ای همچون آیات وکلماتش بیاورند!(جزخداوند کسی قادربه خلقت نیست! )
۲*نُبی دراینجابه معنای خبرنامه است که مقصودهمان قرآنست.
جناب آقای نوریزاد گرامی با عرض سلام و احترام چندی قبل در حضور آقای عبدالعلی بازرگان و چند نفر از دوستان بودیم و صحبت از شما و نامه های شما به رهبر شد این دوست ما که خودش هم نویسنده است گفت من هیچ کدام از نامه های ایشان را نخواندم من خیلی متعجبانه سوال کردم چرا ایشان هم در قدرت نویسندگی و هم مطلبی که مطرح میکنند بنظر است ,دوستمان در جواب گفت اره بیشتر از اینکه دلمان را خنک کند که یک کسی بتواند هرچی به فکرش میرسد بر زبان هم جاری کند از رهبر گرفته تا مراجع و نیروهای انتظامی و سپاه نقد صریح و شفاف و هیچ چیزی را هم از قلم نیاندازد. ولی دیگر ما از این مرحله عبور کردیم و نقدی نیست که مطرح نشده باشد .
راستش خود من هم دارم به همین نتیجه میرسم و دیگر اون ذوق و شوق گوش کردن به نقدهای تکراری را ندارم و همین نور صوتی شما که در خیال با رهبر ملاقات کردید را با سختی اولش را گوش دادم ول کردم .
میدانم که در انتخابات شرکت نکردید این انتخابات اگر هیچی نداشت یک نه بزرگ به حاکمیت و رهبری بود که شما مراتب از آن انتقاد میکنید و حالا روحانی یکه و تنها درگیر افرادی است که نفس ملت را گرفتند و خدا میداندتا کی روحانی بتواند به این کنکاش نفس گیر ادامه بدهد شاید بد نباشد شما
به کمک و یاری او بشتابید چون خیلی صریح و آشکار دو نحوه فکری متفاوت را در سخنرانیها مطرح کرده است که بلای جان ملت ایران است و ضربه های مهلکی از این جهت به جای گذاشته . موفق و پایدار باش
غیر ممکنست بازرگان چنین مطلبی درباره نوریزاد گفته باشد. بازرگان یک سخنرانی درباره ی نوریزاد دارد به اسم نوریزاد و شکست طلسم ترس. یکجای دیگری از نوریزاد به اسم مومن آل فرعون اسم برده. یعنی می فرمایید وی این القاب را به نوریزاد داده بوده اینکه نامه های وی را خوانده باشد؟ دوست عزیز پیشنها شما به نوریزادقابل تامل است اما چرا به جای اینکه نوریزاد را به دفاع از روحانی تشویق کنید به آنور قضیه فکر نمیکنید؟ یعنی مثلا آقای خاتمی را دعوت نمیکنید به نقد رهبری؟ چرا همیشه این نوریزاد است که باید استراتژی عوض کند تا نظر من و جنابعالی تامین گردد درحالیکه دیگران خصوصا اصلاح طلبان که الان قدرت را هم در دست دارند کار بزرگی از پیش نمی برند؟ اطمینان داشته باشید اگر صدای نوریزاد اکنون شنیده نمی شود بخاطر تنهایی وی است. چه ایرادی دارد نام آورانیکه محتوای نقدهای وی را قبول دارند پشت او قرار بگیرند؟ میبینی دوست عزیز؟ خیلی جاها ایراد از خود ماست که بی تحرک و منفعل هستیم و تقصیرش را به گردش استراتژی نوریزاد می اندازیم.
در شهر هرت
من با ایشون موافقم، دیگر دیر است. زمانی کسی حاضر به جنایت است و این امکان دارد که با دلیل و اثبات او را برحذر کرد.
اعمال ولایت فقیه و سرداران سپاه و خامنه ای ، جنایت علیه بشریت بوده واست و با چند نصیحت برکنار نخواهند شد، جایی که ولایت فقیه خود را نماینده خدا می داند. دیگر چه جای گفتگوست.
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
دكتر محمد ملكي از ” ترقه بازي” داعش و موشك پراني سپاه مي گويد
دكتر محمد ملكي، چهره سياسي نام آشنا، در گفتگو با راديو ندا از اقدامات تروريستي داعش در تهران كه رهبر نظام آن را ” ترقه بازي ” ناميد و موشك پراني سپاه پاسداران به سوريه و تبعات آن مي گويد.
http://radio-neda.blogspot.com/2017/06/blog-post_21.html
بادرودهای بسیار به دوستان!
مبارزه منفی:عالیترین ومتمدنانه ترین شکل جهت اصلاحات وبه زانودرآوردن قدرتهای جابر!
درسایه تکامل وسایل آدمکشی به ویژه سلاحهای کشتارجمعی,دولتها به قدرت بی سابقه ای دست یافته اند.درصورتیکه مردمی خواهان دست یابی به حقوق اجتماعیشان , ازجمله آزادی,عدالت,رعایت حقوق بشر,تن دادن به قوانین توسط حاکمانی که مقامی ماوراومافوق قانون برای خودقایلند,بدون رضایت هییت حاکمه باشند,بین نظام حاکم ونیروهای پیشروتضاد واقع میشودوبه کشمکشی خونین بدل میشودکه ممکن است درپایان مردمی نمانندتابشودحقوقی برایشان قایل شد,یادچارچنان تفرق وازهم پاشیدگی ای شوندوبه کام جنگهای داخلی بی پایان بروند.در دوران مانمونه های فراوانی ازاین بلادامنگیرمردم بعضی کشورهاشده که بطورمستمراخبارشان منتشر میشود.متمدنانه ترین وشجاعانه ترین شیوه تغییروتحول اجتماعی, شیوه مهاتماگاندی ومبارزه منفیست که قبل ازهرچیزبه شجاعت,اعصاب ,شکیبایی وبیزاری وپرهیزاز خشونت نیاز دارد. توده مردم درقیاس با دولتها حریفی به حساب نمی آیند زیرادولتها باداشتن وبه انحصار خوددرآوردن اسلحه ووسایل کشتارجمعی ,مردم راناتوانترازآن میدانندکه حریفی به حسابشان آورندوتن به خواست اکثریت نمیدهند,بااین حال دولتهابرآمده از مردمندوبدون پشتیبانی وهمکاری مردم درنهایت به بن رسیده وفلج میشوند.گاندی بامبارزه منفی وعدم خشونت وعدم همکاری بادولت ابرقدرت,استعماری انگلستان سرانجام بدون خونریزی و خسارت شبه قاره هندرا که شامل هندوستان کنونی,پاکستان,بنگلاد ش,سریلانکا کشمیرو….میباشدرابه استقلال رساند.در مرحله آخرکه پیروزی حزب کنگره ملی هندواستقلال طلبان به پیروزی نهایب نزدیک شده بود سایررهبران ازجمله سردارپاتل وجواهرلعل نهروورادهاکریشنان وتعدادی دیگر ازرهبران جنبش ضداستعماری به نزدگاندی رفتندوگزارش دادندکه: استعمارگران هرگزتااین حدضعیف نشده وجنبش استقلال هندتا این اندازه قوی نبوده,بنابراین اکنون ماتوانایی داریم استعمار گران رابه اقیانوس بریزیم,گاندی مکثی کردوگفت:انگلیسی ها مردمانی تحصیل کرده وصنعت گر وبوجودآورندگان علم روزند,شما به جای کشتار,ازآنان بیاموزید,صنعت وپزشکی وعلوم تجربی وعلوم انسانی وبه خصوص دمکراسی را ازایشان یادبگیرید,باکشتن آنهاخود راازآموزگاران خودمحروم میکنید!!!!! . پس ازآنکه رسماً استقلال حاصل شد,به انگلیسیها دوگزینه پیشنهادکردند:۱-میتواتیداموالتان راببریدوبه کشورتان برگردید۲-می توانیدتابعیت هندی راپذیرفته واز هرحقوقی که هرهندی دیگری بر خورداراست ,برخوردارشوید,اکثر استعمارگران سابق گزینه دوم را قبول کردندوباترک تابعیت انگلیسی به تابعیت هنددرآمدند.روش عدم خشونت (ساتیاگراها)بهترین وبی ضررترین شکل مبارزه بازورگویان ودولتهاییست که تن به خواست اکثریت نمیدهند، میباشد,اگرمردم عراق,الجزایر,سوریه,عربستان,مصر و….به این شیوه دست میزدندبدون اینهمه تلفات وخسارات رژیمهای زورگووقانون شکن خودراواداربه پذیرش خواستهای دمکراتیک خود میکردندوپس ازپیروزی هم ازتجارب آنان نیزدرامراداره امور برخوردارمیشدند.توسل به زورو خشونت خسارات جبران ناپذیری به جامعه میزندودرپایان هم چنان طرفین به سفاکی واستبدادخو می گیرندکه برای مردم خیلی فرق نمی کندکه این جناح استبدادی روی کارآیدیاآن جناح!!!جاداردکه انقلابیون وناراضیان هرکشوری گاندی رابشناسند,جانشینان گاندی راهم بشناسند! برای ما مردم ایران بسیارواجب است که ,مردم خردمندهند، وشیوه حکومت ودرس دمکراسی که حاصل آموختن ازانگیسیها است رابدرستی بشناسیم! نحوه عمل به دمکراسی که میراث گاندی وبهترین گزینه جهت اداره کشور وهمزیستی مسالمت آمیز جوامع متنوع ومتکثرومتفاوت ونتیجه تفکر نورانی ترین چهره های تاریخ تمدن بشری یعنی فیلسوفان وجامعه شناسان وانقلابون حقیقی است رانیک بشناسیم .
گاندی با یک حکومت متمدن روبرو بود که در داخل خودش دمکراسی و حقوق بشر را داشت تجربه و اجرا می کرد.ما یک حکومت نفهم مغرور درنده داریم که جز زبان زور چیزی سرش نمی شود.ملت بدبخت سوریه را که با آرامش و گاندی وار خواستار رفتن بشار اسد بودند را بامستشاران و مزدوران مدافع حرم لت و پار کرد و میلیاردها دلارنفتی را به سوریه داد.
در جنبش سبز هم دیدیم که مردم مسالمت جو را به خاک و خون کشید.
جناب کشیش لطفا موعظه ات را برای آدم شدن حاکمیت وحشی و متوحش اسلامی نگهدار که تره هم برایت خرد نمی کنند.
بادرودهای بسیار به دوستان!
مسئله ومشکل جنسی درایران!
قسمت اول
مسئله جنسی به صورت درد
بی درمان ومشکل لاینحلی درآمده که زندگی پسر ودختر وزن ومرد ایرانی رابه نکبت وبدبختی دچارکرده، آیا در بین اینهمه انسان تحصیل کرده که سالها در کشورهای پیش رفته زندگی کرده اند وبین اینهمه متفکر وانسانهای نیک سیرت عاقلانی پیدانمیشوند تا این مشکل راحل کنند؟
روابط جنسی کالایی نیست که بشود از چین یا هرجای دیگر وارد کرد، اصل مطلب بررضایت طرفین است،
ما که اروپا را ندیده ایم ولی درفیلم ودرکتابهایشان میبینیم ومیخوانیم که بنام دوست پسرودوست دختر روابطی انسانی مبتنی بردوستی و وفاداری دارند واز هرج ومرجی که درکشورما با این وضع تأسف بار محرومیت درسنی که اوج نیاز جنسی است درآنجاخبری نیست.
بزرگترین مشکلی که روابط آزاد انسانی درقدیم داشت حامله شدن زن بودکه الآن با اختراع وسایل پیشگیری این مشکل حل شده، مشکل دوم باکره بودن دخترهنگام ازدواج دایم است آیا واقعأباکره بودن ارزش اینهمه خسارات وآسیبهای جسمی وروحی ومحرومیت ورنج رادارد؟
اثرات این مغزخری که بخوردمان داده اند کی قراراست ازبین برود؟
مردگان هنوز ازگورهای خود برای ماحکم صادرمیکنند و۸۰میلیون انسان تنها بایددغدغه اش مسائل ونیازهای جنسیشان باشد ومدام عزادار زیر شکمش باشند.
کسی که ازسن بلوغ تا
هنگام ازدواج رسمی وشرعی
۱۰_۱۵سال محرومیت جنسی کشیده باشد و مدام به فکر ارضای این نیاز طبیعی وضروری باشد تنهابا یک ازدواج ساده مشکلش حل نمیشود زیراسالها او فقط درذهن به رابطه جنسی فکرکرده ومحرومیت کشیده و ذهنش معتاد شده وبگونه ای رؤیایی فقط در اندیشه ارضای این نیازسوخته و ساخته و اگر امکانی برایشان فراهم شده
باشد با هزار ترس و لرز در غیربهداشتی ترین وغیرانسانیترین حالت، اگر توانسته باشند ازچشمان تیزبین ونامحرم ومزاحم قانون پنهان شوند ونیازخود را ارضا کنند تازه باید یک عمرخود را گناهکار بدانند و ازچاله عذاب وشلاق چرمی دنیوی خود را آماده چاه ویل وشلاق آتشین اخروی کنند!!!! وتمام عمر در ترس از داوری روزقیامت عذاب وجدان بکشند و ترس ودلهره ازفرشته عذاب داشته باشند، و از آن پس به چشم هم فاسد ودر داوری نسبت بهم بدبین باشند!!!!
آیا در میان مردم این کشور با پیشینه چندهزارسال مدنیت افرادی پیدا نمیشوند تابه این عذاب الیم خاتمه دهند؟
جوانان بسیاری به بنده مراجعه میکنند ودهها برابرمراجعه کنندگان تماس تلفنی میگیرند زیراازلطماتی که بخود واردکرده اند، خجالت میکشند و از آسیبی سخن میگویند که طی چندین سال بخود
زده اند و اکنون که درآستانه ازدواج رسمی قرارگرفته اند و دچار مشکلات عدیده وشرم آوری شده اندکه حاصل تحمیل فرهنگ غلط ونداشتن راه حل انسانی ومنطقیست.
تاچه زمانی باید هیچ کس به روی خودنیاورد که مبادا به بی غیرتی متهم شود؟
بنده ازطریق همین پست به هموطنانم هشدارمیدهم سلامت جسم وروان جوانانتان درخطراست
خود را به ندیدن ونفهمیدن زدن کارکبک است شما هاکه انسانید راهی انسانی و خردمندانه بیابید.
راه اندازی خانه عفاف وصیغه راه حلی غیرانسانی و غیر عقلانیست زیرا تنهابه نیاز جنس مذکرتوجه میشود و مثل همیشه حق وحقوق طبیعی وانسانی زنان ودختران نادیده گرفته وانکارمیشود.
ادامه دارد…
روابط آزاد معنایش هرج ومرج نیست، یکی از اصول اول آزادی و برابری زن و مرد است.کودکانی که بدون تبعیض جنسی و احترام متقابل بزرگ می شوند، در وحله اول حقوق انسانی را فرا و یاد می گیرند ،زمانی که کسی گفت نه، قبول کنند و پا از حد خود فراتر نگذارند، با اینکه به نوجوانان مسایل جنسی آموخته می شود، از آنان مراقبت و محافظت می شود. سکس یک بالغ با کودک زیر ۱۸ سال پیگرد قانونی و مجازات دارد.
کودکان و نوجوانان در مدارس تا آن حد که لازم باشد آموزش داده می شوند. از طرفی حقوق کودکان و نو جوانان بسیار محکم و سخت است. بنابراین یک انسان بالغ نمی تواند به یک کودک بگوید برو تو چیزی نمیفهمی، برابری حقوق ایجاب می کند که به کودک توضیح داده شود.
اخلاق نیز از همین آزادی و برابری جنسیتی سرچشمه می گیرد.
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوست ارجمندبنده استمدادکرده ام واز متفکران، قانوندانان، مصلحین اجتماعی وهرکس راه حلی درخصوص حل این مشکل دارددرخواست کرده ام که این مشکل ونیازطبیعی رادست کم نگیرند وراه حلی عاقلانه وانسانی برایش بجویند، بیابند ویابسازند! اگراین مسئله راپیش هرعمامه بسری عنوان کنی فوری جواب خواهدداد« دراسلام برای این مسائل راه کارهست!!!!! »واقعیت عریان اینست که اگردرگذشته های دورراه حل کارسازی بود، اینک نیست وروحانیون باراه اندازی صیغه( این فحشای نکبت باروچندش آورومشمئز کننده چنان شخصیت« زن »این عزیز ترین موجودعالم خلقت رابه نکبت آلوده اندوچنان براحتی به خاطرکوچکترین منافع پست دنیوی دروغ میگویند که کمترین اعتمادی به آنهانیست! حل مسائل ومشکلات انسانی واجتماعی هم کارآنان نیست!!! آنان دراین امتحانات به مفتضح ترین شکل ممکن رفوزه شده اند! بازهم میگویم:آهای مردم عاقل و متمدن وبافرهنگ ایران فکری به حال مشکلات جنسی خودتان بکنید!
بادرودهای بسیار به دوستان!
دکترنوریزادگرامی مدتیست مطالب سخیف وبی ارزش دروبسایت شما به تولیدانبوه رسیده! پس چرا هرمطلبی که به وبسایت ارسال میشود، درابتدایش نوشته میشود «نظرشماپیش ازانتشار بررسی خواهدشد »؟ آیاآن مطالب بی معنا وبی محتواوگاه موهن هم بررسی شده اند؟ ظاهراًافرادی وبسایت رابازباله دان اشتباه گرفته اند!!! شایدهم عمداً دارند آنراتبدیل به زباله دانی میکنند!!!! لطفاً یا این قید« نظرشماپیش ازانتشاربررسی خواهدشد »رابردارید یا به این میکربهای موذی امکان رشدو تکثیرندهیدوحقیقتاً بررسی کنید!
ارسال پیام هم بسیاردشواروتقریباً غیرممکن شده! هرپیام رابیش از ده بارارسال میکنم ولی موفق نمیشوم! آیاراه دیگری جهت ارسال آسانتر پیامهانیست؟
موفق باشید!
—————
درود دوست گرامی
دیگران را میکروب های موذی نخوانیم.
باشد؟
سپاس
.
جناب
طومارنویسی و از هر چیز نوشتن، این حق را به شما نمی دهد که به دیگران توهین کنید، دانش تواضع زاست . هر درخت پر بار سرش خمتر است. مفهوم بود.
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوست ارجمندباشماموفقم! بنده حقی نداشته وحق خاصی هم برای خودقائل نبوده ونیستم!بنده آن تواضع رااین طورمیفهمم که اگرخوب نمیدانم، بد هم نگویم! بنده برای شماوسایردوستان عضوچنان شأن وشخصیتی قائلم که هرگزاجازه بخودنمیدهم به خاطر ابراز وجود مطالب بی ارزش تقدیمتان کنم!
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوست گرامی جناب بابا روزگار!
بله انگیسیهای استعمارگربراستی بسیار متمدن وبافرهنگ بودند، گرچه منافع و استفاده کلانی ازهندوستان میبردند اما خطوط راه آهن سرتاسری هم کشیدند، بنادربسیارارزشمندوکارآمدی هم ساختند، دانشگاههای معتبروسیستم اداری کارآمدی هم بوجودآوردند! اماهمان زمان عراق هم مستعمره آنان بود، هندی های مسالمت جوومسالمت خوضمن مبارزه منفی بااستعمارگران دانش روزراهم از آنان آموختند، به عالیترین شکل ممکن دمکراسی وقانونمداری ومدیریت وصنعت وتجارت و… راهم ازآنان فرا گرفتند. اماعراقی هانه تنهاچیزمثبتی نیاموختندبلکه پس ازبه استقلال رسیدن ومستقرشدن حاکمیت ملی چنان بلاهایی برسرهموطنان واتباع خودآوردندکه ستم دیدگان ومظلومان عراق به دنبال انگلیسی هاگریه میکردند وحسرروزگاری رامیخوردندکه مستعمره بودند!!!! (همان طورکه حالاحسرت روزگاری که صدام خدایی میکرد رامیخورند!!!!! ) شما سوریه رامثال زده ای، روحیات وخلقیات مردم سوریه هم فرق ماهوی بامردم عراق ندارند!!! اگرالآن شماچنان قدرتی داشتی که گوش بشاراسدرابگیری واز قدرت وحکومت خلع کنی، کدامیک از رقیبانش رادعوت میکردی که بیایدو حاکمیت راتحویل بگیرد؟ حضرت مولانا میفرماید:
خون به خون شستن محال آمد، محال
دوست ارجمندآیامخالفین ومعارضین بشاراسدباراه اندازی جنگ داخلی وقتل عام هموطنان خودوانهدام زیربناهای اقتصادی کشورشان وتخریب شهروروستا وکشتاربیش ازنیم میلیون نفر وآوارگی وبی خانمانی بیش ازده میلیون نفر ازمردمشان کاردرستی کردند؟ وقتی کسانی باسیستمی خشن وخونریزوسفاک درگیربشوند وبخواهند باهمان شیوه برآن غلبه کنند، یعنی بایداز اوخشنتر، سفاکتر، خونریزتر وبیرحمتر باشند تابتوانند شکستش بدهند! درپایان اگرموفق بشوند مردم بایدحکومتی خشنتر وبیرحمترازقبل راتحمل کنند ودر واقع پست فطرتی میرودوپست فطرت تری جایش رامیگیرد! مامردم ایران معایب بسیارجدی ای داریم که سبب شده لایق همین حکومت باشیم!!! وقتی قتل عام هولناک سال شوم1367اتفاق افتاد، آیامردم اعتراضی کردند؟ مگردر همان دوران جناب میرحسین موسوی نخست وزیرومسئول نبود؟ چرامردم از این میرغضب میرحسین ساختند؟ پس از فاش شدن قتلهای زنجیره ای ازجانب مردم یک تظاهرات اعتراض آمیز50نفره روی داد؟ خبرداری که تیراژکتاب دراین محنت سرابه 50جلدوکمتر رسیده؟خبرازمیزان سرانه مطالعه مردم داری؟ اطلاع داری که قشرکتابخوان وکتاب دوست وفرهنگی آثارمحمود دولت آبادی رابدون اجازه اومیدزدندوتکثیرمیکنندوهزاران تروریست فرهنگی به یک انسان، والا، مفید، ارزشمند ویکی ازاستوانه های فرهنگ وادبیات معاصر حمله ورشده وداروندارش رابه تاراج میبرند وحقش رالگدمال میکنند؟ خبرداری که کسی به اذیت وآزار بهائیان ودراویش واقلیاتهای قومی ومذهبی معترض نیست؟ و…… آخر ماوافکارعمومیمان وسطح وعمق شأوشخصیت اجتماعی وفرهنگیمان چه ارزشی دارد؟ برای حس عدالت خواهی وعدالت جویی ودفاع ازمظلومان بی دفاع وبی پناه چه کارکرده ایم؟ وچه هزینه ای حاضریم بپردازیم؟دوست گرامی ما مدتهاست وجدان خودراباخته وبه کُما رفته ایم! این حکومت ازسرماهم زیاداست!
از سر شما و همفکران چپ اسلامیست که البته و هزار البته زیاد است اما يک موي بسياري از مردم ايران به هزار تاي اين حکومت ستمگر رجحان دارد.قياس به نفس می کنید.
شما لیاقت همین رژیم تا مغز استخوان فاسد را دارید انشاالله در جهان دیگر با هم محشور و دمخور باشید.
اما ما چکار کنیم که لیاقتمان میلیونها بار از این حکومت مرتجع بیشتر است.نمی توانیم در لجنی که شما دوست دارید دست و پا بزنید زندگی و حیات داشته باشیم.ما در این لجن می میریم و البته برای شما دوزیستان که از کاهدان و توبره می برید بسیار حیاتی و مناسب است.
آقای زین الدین.اگر تیراژ کتاب کم است خبر از قیمت کاغذ دارید؟در دوران احمدی نژاد بود که سوبسید را از کاغذ برداشتند.
خلایق هر چه لایق شعار شماست و این شعار بظاهر موجه ،توجیه گر ستم ستمگر است.شما اصلا و ابدا از غارت شش دانگه کشور توسط حاکمیت چیزی نمی گویید بلکه به مردم تحت ظلم و فشار می تازید.
پس از انقلاب مشروطیت آن همه رجال سیاسی و اجتماعی و شاعران و موسیقیدانان همچون فروغی و پیرنیا و علامه قزوینی و درویش خان و دیگران چرا پیدا می شوند؟برای خاطر آزادی.
استبدادی که شما توجیه گرش هستید تمام هنر و موسیقی و فرهنگ و اقتصاد و روابط اجتماعی را در سیطره خودش گرفته و راهی برای خودنمایی رجال بزرگ و مردان قدرتمند و دانا و هنرورز در عرصه ها باقی نگذاشته.
حاکمیت سفله پرور تمام رسانه های کشور را در سلطه اهریمنی خود خفه کرده و مجال اصلاح سازوکار سیاست و اقتصاد و فرهنگ را به هیچکس نمی دهد.
در چنین حالتی است که قلمها می شکند و نفسها می برد و سینه ها تنگ می شود و خشمی عظیم در درون دلها مجتمع می گردد.بیخود نیست که چند روز پیش گزارشی بیرون آمد که ایرانیان را خشمگین ترین مردم جهان دانسته اند.
وجود شما و افکار شما برای ستمگری و ستمگران بسیار مغتنم و راهگشاست.راه به جهنم البته میی برد.دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
اگر این حاکمیت و حاکمین از سر شما زیادند،خوب البته که چنین است زیرا شما در چاه و گودال پناه گرفته اید و به همین خاطر هر کوتوله و کوژ زادی برای شما بلند قد و هرکول وار می نماید.
از این که مرا دوست ارجمند خطاب کردید ممنونم.من دوست شما هستم(صلاح شما را می خواهم) اما شما دوست من نیستید زیرا با دشمنان مردم و کشور ایران همدلید.
همین دکتر نوری زاد یه جاهایی دری وریهای هشمن نهشه ی شما یانِ لفظ قلمی را نیز منتشر می کند پش چرا آنجاها نمی گویی سایت را به زباله دانی تبدیل می کنند؟!؟!؟!؟!؟ مثلاً جناب لفظ قلمی که این همه قلمبه سلمبه نیز می نویسی و من را بیاد آنارشیست می اندازی، میکروب درست است نه میکرب!
بادرودهای بسیار به دوستان!
چه گویم به جز خامشی نیست روی.
از رهبر فرزانه انقلاب درحواست داریم چند فقره فحش خواهر و مادر با استفاده از کارشناسان چاله میدان نصار سناتور معلوم الحال مک کین که با شاه نازاده رضا پهلوی داشته بفرمایند.
جناب نوری زاد
سلام
من تصور می کنم اگر شما آدرس دقیغ شب هفت و چحلم مراسم پدر را زکر کنید عده ای گه در این سایت مطلب می نویسند نیز در این مراسم شرکت خواهند جست. شماره حسابی را نیز چرا دیگر اعلام نمی کنید تا من هقیر و دوستان کوچک دیگری مانند آرتین و … در این مراسم ملکوتی دیگری که در پیش روی دارید دست به دامن خیری بر بندگان دیگر خدا باشیم. من به تازگی بر روی کتابی به نام آنارشیست و خدا کار می کنم که امیدوارم اقلاط املایی بنده و ویراستاری این کتاب را فردی چون شما بر عهده بگیرد تصور می کنم این کتاب اگر بدرستی حوانده شود پرفروشترین کتاب سال شود.
———–
دوست گرامی
بجای دیگری مطلب ننویسیم.
باشد؟ وگرنه من از جناب آنارشیست خواهم خواست که یک ایمیل همینجوری را با من نشانه گذاری کند. در آنصورت شما باید کوچ کنید به اسمی دیگر. خودتان باشید. بهتر نیست؟
سپاس
.
سلام،
حتمن اطلاع دارید که پیش از ایشان آقای علم الهدی در مشهد جای مسئولین خظار کار را در جهنم تعیین کرده است، اگر آقای علم الهدی مسئول تعیین جای داخلی ها در جهنم باشد ، رهبر معظم که درسطح جهانی سیاستگزار هستند پس حق دارند در همان سطح جای مسئولین کشورها را در جهنم تعیین کنند. چرا در وظایف ایشان خلل وارد می کنی آقای نوریزاد؟!!!
بقیه مقاله ف.م. سخن درباره شریعتی. (مش قاسم: مدرک دکتری اونم کشکی و تقلبی بود.)
در اين ميان اگر تقصيرى هست و مقصرى هست، فقط دكتر نيست. كسانى كه به دنبال او راه افتادند و سنگ بى ارزش را بى آنكه محك زنند و ارزش آن را بسنجند، دُرّ و گهر پنداشتند نيز مقصرند! مقصرند چون نمى دانستند و براى ندانستن شان بهانه ها داشتند. كسانى كه به دنبال دكتر راه افتادند، او را شبان، و خود را گوسفند مى پنداشتند.
و درسى كه از اين رهگذر مى گيريم، از اين فاجعه ى قرن مى گيريم، اين است كه دستكم امروز گوسفند نباشيم و به دنبال شبانان به راه نيفتيم. به احساسات مان آن قدر مجال گسترش ندهيم كه حقيقت را نبينيم. كمى سنجش، كمى خِرَد، كمى نگاه به گذشته، كمى توجه به سخنان افراد با تجربه، مى تواند ما را از گوسفند بودن نجات دهد. امروز هم امثال شريعتى ها هستند -گيرم نه تاثيرگذار چون او- و قصه ها مى پردازند از اسلام عرب به قصد لجن زدايى، از مرداب عفنى كه دستكم ////است! لجن است! قصه هايى اسلامى-تخيلى، اين بار به شكلى ديگر گفته مى شود، با تركيباتى ديگر، به قصد معجزه ى كيمياگرانه، و تبديل كردن مس به طلا!
و قصه هاى شريعتى، اگر فايده اى امروز داشته باشد، همين بيدار كردن ماست! بيدارى يى كه مى تواند مانع از تباهى آينده ى جوانان شود…
به نقل از ف.م. سخن
۴۰ سال از مرگ دكتر شريعتى گذشت. بعد از سال ها، بعضى از كتاب هايش را ورق زدم تا دستمايه اى شود براى اين نوشته. اما با كمال تعجب ديدم كه از نوشته هاى او چيزى نمى فهمم. آن چه مى خوانم هيچ اثرى بر من نمى گذارد. هيچ تحسينى از جانب من بر نمى انگيزد. من كه شنونده ى سخنان او و خواننده ى آثارش بودم. من كه از جزوه هاى كوچك تا مجموعه ى آثارش را زمانى كلمه به كلمه خوانده بودم و احساس مى كردم به روح آثارش دست يافته ام. من كه حتى نوشته هاى او برايم كافى نبود و تمام سخنرانى هايش را به صورت نوار كاست گرد آورده بودم و دقيقه به دقيقه ى آن ها را شنيده بودم. مگر مى شود كسى كه روزگارى هر حرف و كلام اش برايم سرشار از معنا و محتوا بود، به ناگهان برايم اين قدر بى معنى و هجو شده باشد؟! به ناگهان كه نه! چهل و خرده اى سال گذشته است! چهل و خرده اى سال! يك دوره كامل از زندگى يك جوان سابق!
گفتم چه بنويسم كه خدا را خوش بيايد؟ او كه مُرد و رفت، و نديد اثرِ آثارش را! نديد فجايع خلق شده ى بعد از رفتن اش را! يقه ى او را به مانند بسيارى ديگر بگيرم كه چرا چنين چيزهايى گفتى؟ كه چرا چنين چيزهايى نوشتى؟ كه چرا عامل كشيده شدن جوانان به سوى «اسلامى متفاوت» شدى؟
او كه مُرد و رفت و اكنون در زير خاك پوسيده است. او چه مى دانست كه با قصه پردازى هاى شيرين اش، با تركيب اسلام و تخيل، چه بلايى بر سر يك جامعه، يك كشور، و ميليون ها جوان تشنه ى تغيير و آزادى مى آوَرَد. برايش طلب رحمت و مغفرت كنم و تمام؟ بگويم خدايش بيامرزد كه اين لقمه ى مسموم را در دهان ما گذاشت و رفت؟
ديدم نه! ٤٠ سال بعد از مرگ اش هنوز هستند جوانانى كه خود را از تخيلات او سرشار مى كنند. در نوشته ها و آثارش، اسلامى جز اسلام حاكمان فعلى مى جويند. گفتم چيزكى بنويسم شايد جوانان بخوانند و به دنبال سرابى كه امثال ما زمانى آب گوارا مى پنداشتيم نروند. چه مى گويم؟ سراب نه! مردابى شور و لجن آلود! مردابى كه بعد از به روى كار آمدن حكومت اسلامى در ايران، اگر آبكى هم در آن بود، بخار شد و به آسمان ها رفت، و امروز آن چه مانده، لجنى متعفن و سرشار از آلودگى ست. شايد جوانان، شايد يك جوان، اين مطلب را بخواند و تلنگرى بخورد به ذهن جويا و پويايش، و راه رفته ى هزارانْ نفرْ در دره ى اسلام افتاده را نرود.
ترديد ندارم كه شريعتى صادق بود. دروغگو نبود. نقش بازى نمى كرد. ولى مگر در تاريخ نداشته ايم راه هاى منتهى به جهنمى كه در كمال صدق و صفا، سنگفرش شده، و هزاران نفر را به قعر دره هاى آتشين رهنمون گشته است؟
انسان بودن و صادق بودنِ تاثير گذاران بر تاريخ مطلقا بر نتيجه ى كارشان تاثير ندارد. تاثير گذار بر تاريخ، خواست اش انسانى مى تواند باشد و نتيجه ى كارش ضد انسانى! مگر ماركس مى توانست تصور كند كه سوسياليسم و كمونيسم اش، به مدت چند دهه، چه به روزگار بخش بزرگى از مردم جهان مى آوَرَد. جهان را به چه آشوب ها مى كشد و چه تهديدها حتى تا حد نابودى كل جهان و بشريت به ارمغان مى آوَرَد؟
شريعتى هم يكى بود مثل ماركس. آثارى آفريد و رفت، بى آنكه بداند اين آثار چگونه آينده ى ميليون ها انسان را تباه مى كند.
شريعتى يك معتقد مسلمان بود كه نمى توانست از اسلام دست بكشد. نمى توانست انديشه ى نوينى پايه ريزى كند. نمى توانست از چهارچوب اسلام خارج شود. مى ديد و مى دانست كه اسلامِ «روحانيان»، عقيده اى عفن است. مى دانست اسلام «روحانيان» سازگار با امروز نيست. مى دانست اسلام «روحانيان» سرشار از موضوعات لغو و ضد انسانى ست. اما به هر دليل، نمى توانست از آن دل بكند. نتيجه اين شد كه دست به تركيب اسلامى كه ناب مى دانست با انديشه هاى نو زد. با سوسياليسم، با اگزيستانسياليسم،… و عقايد پوسيده ى برخاسته از مغز عده اى عرب را با انديشه هاى آلمانى و فرانسوى مدرن پيوند زد!
و او اين كار را در حد اعلا كرد! قصه هايى پرداخت و شخصيت هايى آفريد كه «وجود خارجى نداشتند»! نداشتند!
صحنه هايى آفريد كه در واقعيت هرگز وجود نداشتند!
افسانه هايى ساخت كه شيرين مى نمود و شنونده را مسحور مى كرد!
و او در اين كار بسيار موفق بود. توانست در دل و ذهن جوانان با اين قصه هاى دروغين راه يابد! با شخصيت هايى كه آفريده ى ذهن او بود راه يابد! فاطمه فاطمه است! كدام فاطمه؟! على نهايت عدالت است! كدام على؟! حسين وارث آدم است! كدام حسين؟!
و او فاطمه ساخت، على ساخت، حسين ساخت، و جوانان را به فاطمه بودن و على بودن و حسين بودن تشويق كرد! كاراكترهايى دروغين! قهرمانانى دروغين! قهرمانانى كه ساخته ى تخيل او بودند! و قصه هاى او، قصه هايى اسلامى-تخيلى بود! قصه هايى گول زننده و خوش آب و رنگ! قصه هايى كه مى خواست از اسلام، لجن زدايى كند، و در ظاهر كرد! و قصه هاى او، توسط عده اى جوان پرشور، عين حقيقت دانسته شد!
و شريعتى تنها بدى اش، همين تبديل خزف به صدف بود! فروختن سنگ بى ارزش پيدا شده در صحراى عرب، به جاى جواهر گران بها بود. و او اين جرم و جنايت را بى آن كه خود از نتايج اش با خبر باشد، در حق جامعه ى ايران انجام داد! و ما امروز تلاش مى كنيم تا «”ير عمد” بودن جنايت او را ثابت كنيم تا دست كم از مجازاتى كه شايسته اش است اندكى بكاهيم.
در اين ميان اگر تقصيرى هست و مقصرى هست، فقط دكتر نيست. كسانى كه به دنبال او راه افتادند و سنگ بى ارزش را بى آنكه محك زنند و ارزش آن را بسنجند، دُرّ و گهر پنداشتند نيز مقصرند! مقصرند چون نمى دانستند و براى ندانستن شان بهانه ها داشتند. كسانى كه به دنبال دكتر راه افتادند، او را شبان، و خود را گوسفند مى پنداشتند.
و درسى كه از اين رهگذر مى گيريم، از اين فاجعه، اين است كه دستكم امروز گوسفند نباشيم و به دنبال شبانان به راه نيفتيم. به احساسات مان آن قدر مجال گسترش ندهيم كه حقيقت را نبينيم. كمى سنجش، كمى خِرَد، كمى نگاه به گذشته، كمى توجه به سخنان افراد با تجربه، مى تواند ما را از گوسفند بودن نجات دهد. امروز هم امثال شريعتى ها هستند….
سلام بر مش قاسم گرامی
شریعتی به دردی مبتلا بود که درد مشترک ایرانیان است.او در امری وارد شد که نه محقق آن بود و نه متخصص آن ولی خود را صاحب نظر دید.جماعتی هم که گمان داشت دین محل تمام مشکلات آنان است با طناب او به چاهی رفتند که بازگشت از آن بدین سادگیها نیست.او از امام و امت می گفت که یکی صاحب الامر در تمام امور است و دیگری باید پیرو او باشد!یکی وظیفه دارد راه درست را نشان داده و هدایتگر باشد و دیگری با دنباله روی از او به سعادت برسد.او مانند بسیاری دو خطای بزرگ داشت.اول اینکه نفهمید یا نخواست بفهمد که دین وسیله حکومت نیست بل همانگونه که خود گفته وسیله تبشیر و انذار است و دیگر اینکه وجود انسان کاملی که هدایتگر دیگران باشد توهمی بیش نیست.شریعتی به عنوان یک انسان که در گمراهی ملتی مقصر بود مورد اتهام است ولی این نافی مسولیت مردمی نیست که جاهلانه ره به ترکستان بردند.شریعتی از اسلام بی روحانیت گفت که شدنی نیست کمااینکه در جهان مدرنی که او در آن زندگی کرده بود نشد بل می بایست از اسلام بی تقدس می گفت.او در زمانی زیست که در آن بدان نیندیشید که نمی توان قسمتی از تاریخ را مقدس کرد و به چند و چون آن نپرداخت هر چند به ظاهر خود هم تاریخ خوانده بود!آری دوست گرامی.ما در برکشیدن حکومت نا متخصصان جملگی مقصریم چون نیاموخته ایم در آنچه متخصص آن نیستیم ورود نکنیم.کمااینکه در پذیرش سخنان شریعتی هم از خود تخصصی نشان ندادیم.
پاینده و پیروز باشید
اخبار: درخواست جمعی از پژوهشگران از رییس جمهوری:
۱- بسرعت از فضای انتخاباتی عبور کنید و شعارها و رویکرد انتخابانی را پشت سر گذارید.
مش قاسم: اینا دیگه از کجا آمدن؟ ای پژوهشگران، کل مبنای این حکومت بر شعارها گذاشته شده، اینا چیزی غیر از شعارها ندران که اگه داشتن شما پژوهشگران ژرف اندیش مجبور نبودین همچین نامه ها بنویسین.
۲- منابع و وقت مملکت بسیار باارزش و محدود است و می بایست با برنامه ریزی دقیق و با جزییات توسط دستگاههای اجرایی این منابع را صرف حل مصائب و بحرانهای واقعی و اصلی ِ گریبانگیر مملکت نمود.
مش قاسم: آخوند و فهمیدن ارزش منابع و وقت؟ شماها دیگه از کجا آمدین؟ به خودشون پژوهشگر هم میگن.
۳- استدعا داریم با ملت رو راست باشید.
مش قاسم: لا اله لله، اینا دیگه چه پژوهشگرانی هستن که از آخوند انتظار رو راست بودن دارن. یارو اسمش عوضیه، مدرکش هم تقلبیه، بچش هم معلوم نیست چگونه کشته شده شماها ازش انتظار رو راستی دارین؟ خدا روزیتون رو یه جا دیگه حواله کنه.
۴- تقاضا داریم پس از تنظیم و تهیه برنامه های حل بحران…..
مش قاسم: باز هم لا اله لله! اینا اگه برنامه حالیشون بود که کار به اینجا نمیکشد.
۵-در صورتی که از نظر نیروی کارشناسی در سطوح راهبردی برای حل بحرانها دچار کمبود کادر و نیروی انسانی می باشید به دریای بیکران ملت روی آورید.
مش قاسم: اولا که در این حکومت/* نیروی کارشناسی در سطوح راهبردی به معنائی که شماها میگین وجود نداره. دوما، هرکی که راهبردی حالش بود یا کشتنش، یا زندانش کردن یا فراریش دادن. سوما ای پژوهشگران، یه کم وقت بزارین قانون اساسی این حکومت/* رو بخونین. توی این مملکت ما ملت نداریم امت داریم و اونم در زمره چارپایان. حکومت/* اصلا و ابدا همچین دریای بیکرانی حالش نیست که نیست و اصلا اهمیت نمیده. چهارما، اون اولی که شاید شماری از شماها هم دنبال … (سه نقطه از مش قاسم)نش راه افتادین گفت ما مامور به وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه.
نتیجه: فکر نون کنین که خربزه آبه. با نامه نوشتن واسه یه آخوند … (سه نقطه از مش قاسم) هیچکدام از اینایی که شماها میگن به انجام نمیرسه. سوراخ دعا رو گم کردین.
/*: ک
در شهر هرت
رضا ملک زندانی سیاسی، افسر سابق وزارت اطلاعات و معاون تحقیق و بررسی قتلهای زنجیره ای، که درتاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۶، در منزل مادری اش بازداشت شد در یک تماس تلفنی با شبکه جهانی «دُرّ تی وی» از درون زندان اوین یک روز مانده به برگزاری مراسم «روز قدس» توسط نظام حاکم بر ایران پرده از برخی جنایات در زندان اوین برداشت و گفت، روز قدس فریبی بیش برای به بردگی کشیدن مردم ایران توسط حکومت نیست.
رضا ملک در این تماس تلفنی از طرح جدید سپاه و اطلاعات برای مجاب کردن عده ای از زندانیان به منظور شهادت بر علیه آرش صادقی پرده برداشت، به این صورت که در صددند تا تعدادی از زندانیان را متقاعد کنند تا با شرکت در یک نمایش تلویزیونی اعتراف کنند که اعتصاب غذای آرش صادقی دروغ بوده است.
رضا ملک در بخشی دیگر از سخنان خود اظهار کرد بهتر است مردم بدانند که رهبر این شکنجه گران، علی خامنه ای همان کسی است که در دوران کوتاه زندانش در رژیم گذشته بدون اینکه یک سیلی بخورد استادش مطهری(کلمه بیان شده توسط رضا ملک به علت اختلال خط تلفن نامفهوم شنیده می شود) را فروخت و لو داد.
رضا ملک در ادامه به شکنجه های فیزیکی و روانی اش اشاره کرد و گفت در یکی از بازجویی ها همسرم را که وادار به همکاری کرده بودند آوردند و برای شکستن من در برابرم او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار دادند و بعد هم اعلام کردند که همسر رضا ملک با بازجویش ازدواج کرد.
https://www.youtube.com/watch?v=MmtVSj-62aI
در شهر هرت
بنا به گفته جنتی :از آن جایی که این«ولایت و امامش خامنه ای را خداانتخاب کرده»، جبرئیلش هم حتماخود جنتی بوده .
از صدقه ی اینان ،ایران بهشت برین شده و سوریه و قدس را هم رویش. دیگر احتیاجی به امام زمان نیست و ایشان از انجام وظیفه مرخص شدند.
مردم برید خونه هاتان ، دیگر چه می خواهید؟مگر این نظام با رای شماست؟
هروظیفه از دوش شما برداشته شد، جبرییل جنتی این را فرمود .
با روزی خوش
بلی وقتی خامنه ای گفت به احمدی نژاد نزدیکم علت و وجه مشترکشان همین طرز صحبت کردن بود وهست هردو ادبیاتی شبیه دارند و در گفتارشان لغات توهینی به وافر یافت میشود،گویا چند سالیست که خامنه ای بدلیل بیماری وکهولت سنی در وضعیت عصبی و با دلهره ادامه میدهد ومعمولا بیماران سرطانی اغلب با مصرف داروهای درمانی میخوابند و کم حوصله هستند و هنگامی هم که توانی دارند پرخاش گر و فحاش و گاهی حالت تهاجمی دارند واگر امام خامنه ای درین شرایط باشد با در نظر گرفتن پست ومقام او این برای ایران وایرانی ومنطقه ضایع جبران نا پذیری خواهد داشت که تا کنون داشته، او 8 سال رییس جمهور ایران و28 سال رهبر بلامنازع کشور بوده و بیلان کارش مصیبت بار بوده وجز فقرو فلاکت،اعتیادجمع چند ملیونی،بیکاری،غارت ایران توسط باندهای رژیم وکشورهای دیگر، روسپی گری در مقیاسی نجومی ودر سنین پایین، خرید بی ابرویی برای ایران وایرانی بقیمت گزاف، ترویج خرفات وموهومات، نا مدیریت ایران به باده،تولید گروهای سرکوبگر رهبر سر، و صدها مورد دیگر نبوده.
بتازگی گویند آیت اله های قم نشین طبق معمول با باز شدن دهان رهبر همه شروع به هو کشیدن میکنند و کلمات سید علی را پرحجم تر تکرار و تقلید میکنندو این آخری ولایت و ولی شیعیان بود که توسط خدا انتصاب میشود و مردم عددی نیستند فقط باید اطاعت کنند حال گیریم که این سخن واقعیت داشته باشد پس آیت اله ها باید بگویند از چه کانالی خدا انتصاب سیدعلی را برهبریت و ولایت به او خبر داد و شاهدی هم هست؟ واما ممکن است که هاشمی رفسنجانی جبریل و یا به تلفظ اروپایی ها گابریل بوده باشد و پیام آور خدا و اعلام نصب سید علی به ولایت مسلمین جهان!
اگر خامنه ای واطرافیانش بصیزت داشته باشند لازم است بگذارند دولت کار خودش را انجام بدهد واینقدر چوب لا چرخش نگذارند وکمی بیندیشند که شاه تا بهمن 56یک لحظه و یک در هزار نمیدانست که عمر حکومتش رو به پایان است،اگر او وقصریانش درایت داشته باشند باید بفهمند که دوران جنتی،یزدی،مصباح،بیرق الهدا،طباطبایی نژاد، لاریجانی و….. سپری شده و اکثریت مردم ازین رجال تنفر دارند زیرا میخواهند زندگی دنیایی داشته باشند وبهشت پیشکش قمیان.
خامنه ای منتخب مستقیم مردم نیست و مجلس خفتگان سید علی در واقع نمیتوانند نمایندگان واقعی مردم باشند همه با زد وبند دوباند حکومتی به کرسی خواب این مجلس رسیدهاند، مردم ما بصیرت بیش از رهبرانشان دارند و احتیاجی هم به رهبر ندارند واگر هم لازم باشد می بایست مستقیما رهبر کشور را انتخاب کنند.
درشهرهرت
این یکی از کیسه ملت ایران می بخشد.
“اختری:دیدگاه ایران درباره فلسطین مبنای عقیدتی دارد/شیبانی:چتر حمایتی ایران شامل همه گروه های فلسطینی است.”
این یکی جان مردم را بذل و بخشش می کند و در حالی که رای مردم را هیچ می شمارد. با پرویی دستور می دهد:
” آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید گفت: روز جهانی قدس روز وحدت مسلمین و پیروزی بر دشمنان است و بر همه لازم است در آن شرکت کنند.”
وقاحت و جاهلیت هم حدی دارد.
از مقام معضم رهبری در خواست داریم برای تنبیه فلسطین اشغال شده دستور بفرمایند یک عدد سنگ ریزه را پاسداران شجاع و جان بر کف بطرف ان کشور پرتاب نمایند.
راستی از معلمان ادبیات میخواستم بپرسم اگر شاگردانشان ادبیاتی در سطع شاعران دربار رهبر ارایه دهند به آنها چه نمره ای میدهند.
بادرودهای بسیار به دوستان!
بهشت چیست؟ وبهشتی کیست؟
دوزخ چیست؟ ودوزخی کیست؟
قسمت اول
مقدمه:حکومتهای ستمگر پیرایه دین برخودپیچیده وبنام دین ومذهب ومقدسات سبب بیزاری وتنفرتوده مردم ازهرآنچه رنگ وبوی دینی دارد شده اند! ادیان ارجمندترین میراثی است که به انسان رسیده، متفکران باید به هوش باشندکه رنج خسارات مادی سبب به دورافکندن ارزشهای معنوی نشود! که براستی زیان حقیقی ازدست دادن دین وعرفان واخلاق درجامعه است!
بهشت حقیقی تقرب ونزدیکی به خداونداست( این نزدیکی، نزدیکی مکانی نیست! بلکه هرچه انسان بیادحق باشد، پس یادحق رادردرون خودنگاه داشته وآنکه پیوسته بیادحق بوده بوی پندار خویش میگیردوبه صفت حق درمیآید! هرصفتی دراوتجلی کندصفت حق باشدچه دروازه درون اوبروی غیرحق بسته است! حق نیز جای خودبه غیرخودندهد!!! وآنکه غیرحق رادردرون خودپرورده باشد به رنگ پنداشت خوددرمیآید!!! وغیرحق رابه جای حق نشانده وازحق خالی شده است! غیرحق اگرچه رنگارنگ ومختلف است، لیکن ماهیتاً همه چون هم بدون اصالت وبدون اعتبارند!!!! پس بهشت راستین آدمی دردرون خود، و آنجاست که حق باشدودوزخ آدمی نیزدردرون خودباشد و آنجاست که غیرحق به جایگاه حق نشسته باشد!!
بهشت وجهنم هرکس همرنگ جان او ودردرون اوست!!! چنانچه کسانی هستند که باخوردن ونوشیدن وپوشیدن خود راخوشبخت میدانند، وچون ازآنهامحروم بمانند خودراشوربخت ، وکسانی هم با فهمیدن ودرک وکشف مجهولات خودرا سعید، وچنانچه جهدکردندوبه این معنا نرسیدند خودراشقی (متضرر) میدانند! سرچشمه این احساس خوش وناخوش دردرون است! بهشت وجهنم دوتن ازلشگریان خداوندندکه هریک به گاه وبه جای خود خودرابه انسان مینمایانند!
جزو جزوت لشکر حق در وفاق
مر ترا اکنون مطیعاند از نفاق
گر بگوید چشم را کو را فشار
درد چشم از تو بر آرد صد دمار
ور به دندان گوید او بنما وبال
پس ببینی تو ز دندان گوشمال
به یک معناانسان بهشتی، انسان رشید وبه بلوغ انسانی رسیده است وانسان جهنمی انسان نارس ونابالغی است که ازکمال انسانی خودمحروم و گوهرانسانی خودرانپرورده است!!! همانطورکه:
هرکه او ارزان خرد ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد
طفل ارزش گوهررانمیداندوآن را بامشتی شیرینی یاخوردنی عوض میکند! پس اگربخواهیم ازجواهرات مادی برای طفل بگوییم اونمیتواندتصوردرستی ازارزش آنهاداشته باشد چه رسدبه خزائن وجواهرات معنوی! کودک نابالغ گرچه انسان است ازبعضی لذات انسانی هم همچون لذت جنسی بیخبراست!
ظاهرست آثار و میوهٔ رحمتش
لیک کی داند جز او ماهیتش*
هیچ ماهیات اوصاف کمال
کس نداند جز به آثار و مثال
طفل ماهیت نداند طمث* را
جز که گویی هست چون حلوا ترا
کی بود ماهیت ذوق جماع
مثل ماهیات حلوا ای مطاع
لیک نسبت کرد از روی خوشی
با تو آن عاقل چو تو کودکوشی
تا بداند کودک آن را از مثال
گر نداند ماهیت یا عین حال
عجزازادراک ماهیت عمو
حالت عامه بود مطلق مگو!
*طمث=جماع
برای انسانهای رشدنایافته ای که ازارزشهای ذاتی وگنجهای عظیمی که درونشان نهفته است بیخبرند، ناگزیربایدمفاهیم بزرگ رابه اندازه عقل آنهاکوچک کرد!!!!
پست میگویم به اندازه عقول
عیب نبود! این بودکاررسول
رسولان حق درمواجهه باکودکان نابالغ این جهان ناگزیرومجبورشده اندتا درک حقایقی به عظمت بهشت وجهنم راتاحد عقول نازل مردم تنزل دهند!!! درحالیکه حقیقت درذات خودبزرگترومتعالیترازآنست که بشود دراین جهان برای آنهامصادیقی یافت!
*عجزازادراک ماهیت=ماهیت حقیقی بهشت وجهنم برانسان پوشیده است! انسان تنها درکی وجدانی ازآنهادارد.
*هل من مزید=رندان رشید وبالغان کامل دریا نوشی هستند که هفت دریای معرفت رانوشیده و تشنه ترازهمیشه نعره هل من مزید میزنند آنان در زیرقبای حضرت حق ازچشم عام مستورومخفیند! آنجاکه حق سبحان حجاب خودنیزبرکناری افکنده وخودرابه انسانهای نیک بخت مینمایاند تاباتمام تمنای جان دراوفانی شوند!!! ماهیات چه باشند وکه باشندتاخودراازجان منورآنان بپوشانند؟ لاکن ماهیات بسان بسیاری ازاسرارخودراازچشم کودکان نامحرم و عوام میپوشانند!
ادامه دارد….
بقول پدرم:
بهشت آنجاست آزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد
در شهر هرت
رهبر ایران دو هفته پیش با اشاره به همین موضوع گفت: “بعضی میآیند میگویند ما تحفظ دادیم یا گفتیم فلان چیزش را قبول نداریم؛ نه، بحث سر اینها نیست؛ فرض کنیم در این سند هیچچیز واضح بیّنی هم که مخالف اسلام باشد وجود نداشته باشد؛ که حالا وجود دارد؛ من حرفم این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته شود.”
این شعارها، کهنه شده و نشان تهاجل و دورویی بیش نیستند.
اصل دعوا اگر رهبر صداقت داشت ، می گفت: بر اساس بنیادگرایی اسلامی نظام است و برابر نادیدن حقوق زن و مرد و همه انسانهاست و بس .