دیروز صبح، پدرِ ساده و روستایی و زحمت کش و با ادب و مهربانم، بی هیچ تقلایی، و بی هیچ افت و خیزی، سرش را پایین آورد و کج کرد و به گردنِ خود فرو نشاند و : تمام! من اکنون بر سادگیِ سریده اش به سوگ نشسته ام.
از جناب دکتر خزعلی و دکتر ملکی و دکتر بادکوبه ای و جناب کریم بیگی و مادر سعید زینالی و جناب نجفی و باقری از شازند اراک و دیگر عزیزانی که از تهران و شهرهای اطراف تا روستای زادگاهم آمدند تا مرا در آبشار مهرشان غسل دهند سپاس می گویم. و نیز از عزیزانی که با نوشته های خوبشان و با تماس های سرشار از محبت شان. اگر مرا امکان پاسخ گویی به تک تک پیامها نیست پوزشم را بپذیرید.
محمد نوری زاد
بیست و چهارم خرداد و نود و شش – تهران
|
درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض میکنم. پدر و مادر شما برای ما بسیار عزیزهستند چون همچو مرد فهمیده، نازنین، آزاده و هنرمندی تحویل جامعه داده اند. یادشان گرامی باد.
درگذشت پدر آقای نوریزادیوس را اولا تسلیت – و ثانیا تهنیت برای پر کشیدن به بهشت و راحت شدن از این جهنم دره می گویم.اگر شوخی را ترک نکنم الان توسط فرشته ها دارد نوازش و نو نوار می شود.
امید است که مرحوم سید جواد ذبیحی یک ربنای دبش برایش بخواند و جگر آقا علی اصغر جلا پیدا کند.
بادرودهای بسیار به دوستان!
ازحضرت مولانابیاموزیم!
تمام اضدادهستی درحقیقت باهم متضادنیستندبلکه همکارند! روزوشب به اتفاق شبانه روزرابوجودمیآورند! زن ومردبا هم زندگی واجتماع انسانی راتشکیل میدهند، تروخشک مایه حیات جانوری وگیاهی هستند و….. به اشعارزیرتوجه فرمایید، بخصوص روی آخرین بیتش توجه ودقت بیشتری داشته باشید وببینیدکه چه اسراری درآن نهفته است! این بیت برای انسانهای ماقبل دوره صنعتی خیلی مفهوم نبود! حتی برای کسانیکه بافیزیک نوین واخترشناسی آشنا نباشندهم مفهوم نیست! لطفاًبه بیت آخر عنایت ودقت مخصوص داشته باشید!
هست سرگردان فلک اندر زمن
همچو مردان گرد مکسب بهر زن
وین زمین کدبانویها میکند
بر ولادات و رضاعش میتند
پس زمین و چرخ را دان هوشمند
چونک کار هوشمندان میکنند
گر نه از هم این دو دلبر میمزند
پس چرا چون جفت در هم میخزند
بی زمین کی گل بروید و ارغوان
پس چه زاید ز آب و تاب آسمان
بهر آن میلست در ماده به نر
تا بود تکمیل کار همدگر
میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
میل هر جزوی به جزوی هم نهد
ز اتحاد هر دو تولیدی زهد
شب چنین با روز اندر اعتناق1
مختلف در صورت اما اتفاق
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو یک حقیقت میتنند
هر یکی خواهان دگر را همچو خویش
از پی تکمیل فعل و کار خویش
زانک بی شب دخل نبود طبع را
پس چه اندر خرج آرد روزها*
1اعتناق = دست درگردن هم کردن.
*بنده این بیت رااینطورمیفهمم:
بدون شب وجودوطبایع انسان وموجودات شب خواب بدون توشه وذخیره میمانند ودرروزقادربه فعالیت نخواهندبود! حتی اگرجسم ماهم ازانواع ویتامینهاوپروتئینها وموادمعدنی وقند وچربی وآب هم تاحداشباع بهره مند باشد، کافیست که تنها یک شب ازخواب محروم شده باشیم! تمام خوراکیها بی فایده میشوندوقادربه فعالیت نخواهیم بود!ولی اگرگرسنه هم خوابیده باشیم صبح که بیدارمیشویم قبراق وپرانرژی آماده کاروفعالیت هستیم چرا؟ مگردرشب چه اتفاقی می افتد وبدن چه نیروئی کسب میکند؟ پس از غروب آفتاب، زمین فهرستی ازامواج واشعه های کیهانی را دریافت میکند، البته آن امواج واشعه هادرروزهم بسوی زمین می آیندولی بیشترشان دربرخوردبانورمرئی آفتاب، بازتاب کرده ومنحرف میشوندوتنهامقدار بسیارکمی ازآنهابه زمین میرسد، به همین دلیل خواب روز هرگزجای خواب شب رانمی گیرد! پس مادرخواب مثل وسایل شارژی الکتریکی، توسط آن امواج ازراه دور شارژمیشویم! ریشه بیشتر امراض روانی دراینست که به علل مختلف( ازجمله آپارتمان نشینی وتماس نداشتن جسم بازمین) انسان امروزی آن امواج را دریافت نمیکند! تعدادی ازآن امواج شناخته شده اندمثل امواج آلفا، بتا، گاما، لیزر، ایکس، امواج رادیویی، ومیکروموجها! مشابه آنها هم درصنایع ساخته شده وموارداستفاده فراوانی درتولیدصنعتی دارند! فرض کنیدهم اکنون وسایل وسرمایه کافی دراختیارتیمی از پزشکان وصنعتگران وفیزیک دانان و اخترشناسان قرارگیرد! وبه آنهاسفارش ساخت دستگاهی داده شودکه آن امواج رابطورمصنوعی تولید کنند تابتوان باتابش مقدارمعینی ازآنها امراض روانی وخستگی وبی حوصله گی رادرمان کرد، آنهاخواهندتوانست امواجی متناسب با نیازانسان تولیدکنندبطوریکه طی مدت کوتاهی بدن بیماران روحی_ روانی مقدار کافی امواج رادریافت کند، دراین صورت بدون دارووتحمل رنج وهزینه گزاف میتوان آنهارامعالجه کرد! حتی میتوان تنها درمدت کمی امواج کافی دریافت کردو خیلی کمتراستراحت کرد وازخواب بی نیازشد!!!!
سلام آقای نوریزاد- غم از دست دادن پدر جانکاه است- تسلیت بنده را پذیرا باشید- خداوند منان به شما صبر عنایت فرماید
رحلت پدر گرامی را به حضور برادرم محمد نوریزاد و بستگان بویژه خانواده و مادر و برادران و خواهرانتان تسلیت گفته و تندرستی و بقای سربلندانه شما را از خداوند بزرگ خواهانم.
بادرودهای بسیار به دوستان!
آیاجامعه به آموزگاران معنوی نیاز منداست؟
قسمت دوم(پایان)
آنان از امکانات مادی خودگویی دوبال پروازوتکامل وتعالی میسازند!شیرخوارگاه وزایشگاه وبیمارستان وکتابخانه و مدرسه ومعبدوپل ودرمانگاه وآسایشگاه وجاده و…. میسازند،به بیماران وزندانیان وبی خانمانها وفقیران وافتادگان کمک و رسیدگی میکنند، بدون آنکه کسب سودمادی، یاحتی باقی گذاردن نام وشهرتی یا الزامی شخصی مجبورشان کند ثروت و جان وتن خودرا به رنج وزحمت می افکنند ودرتربیت وتعلیم ویاری رسانی به نیازمندان میکوشند وباقیات الصالحاتی ریشه داروماندگار ازخودبیادگارمیگذارند! این افرادنیکبختان و زیرکانندکه خیردنیا وآخرت را نصیب میکنندونصیب هم میبرند! )جسم وجان چنان درهم تنیده وادغام شده اندکه بی توجهی به جسم روح راهم فاسد، وبی توجهی به روح جسم راهم ویران وبیمارمیکند. انسان چون موجودی اجتماعی است وتمام آنچه بدست آورده حاصل کارجمعی و اجتماعی است وبدون این کار جمعی کسی صاحب ومالک چیزقابل توجهی نمیشدونخواهدشد،موفقیت درسیربسوی عالم بالا وعالم معناهم، اجتماعاً بهترمیسرمیشودوممکن است! وانسان دسته جمعی بهترخواهدتوانست که رشدوتکامل یابدو دستاوردبهترووالاتری کسب کند.به همین دلیل دربیشترادیان تأکیدفراوانی برعبادات جمعی شده است! باتوجه به اینکه درجامعه نگون بخت ما روحانیون دروغین ودینداران متظاهر، متقلب وسیری ناپذیر وحریص وطماع سبب گرسنگی وفقرودرماندگی کثیری ازهم وطنانمان شده اند،یکی از بهترین کارهاآنست که هرکس که توانایی مادی یامعنوی دارد، دست ناتوانان رابگیردوآنان راباخودهمراه کند، وخودهمراهشان شود.فقرودرماندگی جمعیت انبوه وروبه تزاید ایران وسیستمی که مدام فقرتولیدمیکند سبب بی توجهی وحتی ستم به حیوانات هم شده! به نظرمیرسدکه رسیدگی به حیوانات وجانوران دردمندوناتوان اگرارزشمندترازکمک به انسانها نباشد لااقل ارزشی برابردارد! زیرا به هرحال انسانهاچاره دارند، یامیشود گفت چاره جویی میکنند! تک، تک جانداران مخلوقات خداوندند، شکرانه وزکات تواناییهای منحصربه فرد نوع انسان خدمت ودادرسی به آنانست!
بُعدانسانی همان بُعدروحانی ومعنوی و بُعدجانوری انسان همان بُعدمادی وجسمی است(بعدحیوانی رانبایدبابعد شیطانی یکی گرفت!!!!!!) . بالانس شدن وایجادتعادل بین این دوبُعد که به هم بسته شده اندزندگی واقعی و راستین است. بشرهمواره گرفتاراین نحوه زندگی واختلاط جسم وروح وماده ومعناخواهدبود، زیراقابل تصور نیست که انسانی متولدشودو دارای نیازهاوضرورتهای هردوبُعدوجودی نباشد. شناخت انسانهای معنوی وروحانی ومدعیان متقلب بسیارآسان است زیرا:
(هرندایی که ترابالاکشید
آن ندامیدان که ازبالارسید
هرندایی که توراحرص آورد
بانگ غولی دان که اومردم درد
این بلندی نیست ازروی مکان
این بلندی هست سوی عقل وجان )……..
پس جامعه انسانی به معلمان معنوی وروحانیون راستین بیشتراز هرچیزدیگری نیاز دارد. آنکه باجامه وکسوت روحانی به کارهایی مربوط به سودودمیدن برآتش آزمندی ورفاه شخصی خود میپردازد، ازروحانی بودن خارج شده وروحانیت تنهالباسش رادارد! به قول شیخ اجل سعدی شیرازی
(رحمت الله علیه) :
تـــرک دنیــــا بـــه مــــردم آمـــوزنـــد خــــویشتـــن سیـــــم و غلّــــه انــــدوزنـــد
عالمی را که گفت بــاشد و بــس هـــــــر چـــه گـــویــــد، نگیـــرد انـــدر کـــس
عالــم، آن کس بــود کــه بــد نکنــد نـــــه بگــــوید بـــــه خلــــق و خـــود نکنـــد
آنکه دارای توان مادی و روحی شده ومیتوانددرزمینه ماده و معناوروح وجسم بیشترمؤثرباشدوبدون چشمداشت بنابه خوی ملکوتی ووجدان بیدار خود به دردمندان وحاجت مندان رسیدگی میکند بیگمان انسانی معنوی والهی است وشایسته عنوان انسان الهی و آموزگار معنوی وروحانی بودن میباشد. معلم هنگام درس دادن کاری شبه روحانی میکندولی اگرخروجی ونتیجه نهایی ومحصول آموزشش درجهت خدمت به بُعدمادی باشد، سمت وسوی کارروحانیش، مادی، وبالعکس آنکه حاصل درس وآموزشش ازماده آغازوبه معنامنتهی میشودکاری روحانی میکند.
نمیشودگفت کارمعلم مادی ارزشمندتراست یامعلم معنوی! زیرا این دودرهم آمیخته ونوع بشر به هردومعلم نیازدارد امام علی( ع)درفرازی ازکلمات قصارفرموده است« الاعمال بالنیات »نیت شخص دروحله اول تکلیفش راباخودش روشن میکند ودرمرحله بعد نتیجه نیات اوبرای سایرمردم آشکارمیشود! فسادیکی از روح وجسم موجب فساد دیگری خواهدشداماهمیشه ودرهرحال تعالی روحیست که سبب تعالی جسمی ومعنوی میشود. کاردرزمینه مادی به مراتب آسانترازکاردرزمینه معناست زیرا عالم ماده محسوس است وازقوانین ثابتی پیروی میکند ومیشودبا ابزارمادی برآن غلبه کردوتأثیرگذاشت! ولی کاردر زمینه های انسانی وعالم معنابه مراتب دشوارتر است زیرا انسان ب
اانبوهی ازمجهولات و پیچیدگیهای روان آدمی مواجه است، وانسان هم تابع قوانین ثابتی نیست وهرقیدومحدودیتی رامیشکندوهیچگاه برای همیشه مطیع قوانین نخواهدشد ونخواهدماند! یافتن ابزارهای معنوی هم جزباعنایت ویژه الهی ممکن نیست.باروشدن دست روحانیون دروغین وبرافتادن نقاب آنان، اینک رنسانسی حقیقی آغاز شده! جامعه ایران درحال دگردیسی و پوست اندازیست وبه میزان زیادی اعتمادخودرانسبت به روحانیون رسمی ودروغین ازدست داده است وروزبروزهم نسبت به آنها بیش از پیش بی اعتمادمیشود! دنیای جدیدی ازبطن ومتن جامعه ایران دارد جوانه میزندومیبالد!الهیون حقیقی ناگزیر بایدخودرابرای استقبال وهماهنگی با دنیای تازه آماده کنند، ابزارکاردرچنین دنیایی دانش وآگاهی وتفکر وپرهیزگاری وکتاب است!
پایان.
بادرودهای بسیار به دوستان!
آیاجامعه به آموزگاران معنوی نیاز منداست؟
قسمت اول
درحدیث آمدکه یزدان مجید
خلق عالم راسه گونه آفرید
یک گره را جمله عقل و علم و جود
آن فرشتهست او نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوا
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی
همچو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافلست و از شرف
این سوم هست آدمیزاد و بشر
نیم او ز افرشته و نیمیش خر
نیم خر خود مایل سفلی بود
نیم دیگر مایل عقلی بود
آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب
وین بشر با دو مخالف در عذاب
1
وجودانسان دارای دوبخش عمده ومتضاد است نیمی مادی ونیمی معنوی
یاروحانی! ، تمام علومی که مربوط به جسم انسان میشودهمه به جزئیات توجه دارند، مثلاًچشم پزشک فقط به چشم توجه دارد، متخصص مغزواعصاب وگوش وجهازهاضمه و…. هم هریک به جزئیات حرفه موضوعه خود آگاهی نسبی دارند ودرهمان حوزه ومحدوده فعالیت میکنند، اماانسانهای معنوی به کل جسم وروح وجان وبُعدالهی انسان توجه دارد( یابایدتوجه داشته باشد! انسانهای معنوی و روحانی رانبایدباروحانیت رسمی وکسانیکه عضوصنفی به این نام وباکسوت وظاهرمشخص ازسایرافراداجتماع متمایزند اشتباه گرفت! )، اگرروحانیون حقیقی وجود نداشته باشندممکن است جامعه دچارآفت های زیادی شود، ممکن است شخص یااشخاصی خودکشی یادیگرکشی کنندوبراثریک تحریک روحی ناگهانی یا برنامه ریزی شده، یاحسد، وحرص وکینه وشهوت…. کل چشم وقلب وگوش ومغز وسایراندامهای سالم خودیاکسی دیگررا نابودکنند ودردقایقی خسارتی بزنند که معادل کل ارزش کاردههاپزشک متخصص باشد!!! یا بدترازآن براثرکینه ونفرت وتحریک
« ابلیسهای آدم روی » وعلل مختلف دیگر افراد جوامع دچاراختلافات شده، وکاربه جنگهای گسترده کشورباکشورکشیده وبه صورت اجتماعی میلیونهاچشم وقلب واعضای سالم وجسم ونفوس نابودشود. نشانه روحانی بودن در هماهنگی ظاهروباطن وبود ونمود وتأثیر کرداروسخنان اوست!
2
.هرذره سم به تناسب قوت وقدرت مسمومیتش تأثیراتی درجسم میگذاردکه ناچارباید جهت علاج ضدسم خوردتابه اندام زنده آسیب نرساندیاکسی یاکسانی رانکشد، اماهمه مسمومیتها ازنوع مسمومیت جسمی نیست که بامصرف پادزهردرمان شود!
هر ذره اموال حرام هم آثاری ازمسمومیت درروح واندیشه باقی میگذاردکه ناچاربایدآثارآنرا،باروش وراههایی که توسط علماوآموزگاران وروحانیون حقیقی تعلیم داده میشود زدود، تاذهن و روح راآلوده وبیمار نکند. جسم میتواندتااسفل السافلین تنزل کند! دراین صورت جبراً وبه ناگزیرروح جدانشدنی راهم باخودمیکشد وروح همراه باآن سقوط میکند! روح هم میتواندتااعلا علیین وبالاترین مراتب ممکن اوج بگیردو ترقی کند که جبراًجسم راهم باخودخواهدبرد. درسایه تعالی روح، جسم هم تأثیرمیپذیرد. مراتب نزول حدیقف و انتهادارد، ولی مراتب تعالی روح نهایت نداردوانسان میتواندتافنا، تاخداشدن تعالی یابد. همانطورکه یک پروانه درپیله ویک جوجه درپوسته اش تقلا میکندتابیرون بیایدواگرکمکش کنیم تازودتروبدون رنج وزحمت ازپوسته وپیله خودخلاص شوند پس ازورودبه این دنیاناقص وبیماروضعیف خواهندشدونخواهندتوانست دارای حیات طبیعی شوند انسان هم بایدرنج وزحمت بکشدتا انسانیتش وتواناییهای نهفته اش وخزائن وجودش آشکارشود ورشدکند، تادرمرحله بعدتوان واستعداد زیستن درسیر تکاملی الی الله داشته باشد.( به همین علت حضرت مسیح( ع)فرموده که ثروتمندان ازملکوت محرومند!( ثروت مندبودن صفتی ممدوح است نه مذموم، خوب است نه بد)اما چون ثروتمندان کمتررنج میکشند یااصلاٍمتحمل رنج نمیشوند! لذا بطورعام نمیتوانندبه مراحلی ازرشدانسانی خود برسند! مگرآنکه ضمن ایجاد وتولیدثروت خودرادررنجهای افرادفرودست ونیازمند جامعه شریک کنند! به همین دلیل نیک بختان آگاهی هستندکه دارای گوهری انسانی ومعنویند و منشی شریف ترو برترازماده دارند ودرفرهنگ عام، معنوی، روحانی، درویش، فقیر وگاهی هم خیّرنامیده میشوند.
ادامه دارد….
بیچاره داعشی های وطنی! اینا هیچی در انبانشون نیست الا عر و تیز کردن، مرگ بر این و مرگ بر اون گفتن، دزدی و آدمکشی و شامورتی بازی. ساختن و پرداختن از دستشون ور نمیاد ولاکن در خراب کاری و نابود کردن هیچکس به پاشون نمیرسه، میگین نه کارنامه ۳۸ سال حکومت/* اسلامی جلوی چشمونه. وقتی هم که میبینن هیچی واسه گفتن ندارن، خرابکاری هم تا میتونستن کردن و طشت رسوایی شون از بوم افتاده و با هویت خودشون نمیتونن مسخره بازیهاشون رو ادامه بدن هویت یکی دیگه رو قاچاق میکنن و سعی میکنن خرابکاریشون رو اونجوری ادامه بدن. حکایت این مش قاسم چاقاقچی که زیر اسم من میخواد خرابکاریشو ادامه بده. آخه ای ناصواب، مگه در اینترنت رو واسه تو بستن؟ مگه آقای نوریزاد در سایتشو واسه حرف حساب از هر کسی که باشه بسته؟ از حرفهای من خوشت نمیاد نخون! میخوای بخونی و مخالف باشی نظرت رو بده. اینکه اسم قاچاق میکنی از مستاصل بودنه، غیر از این کاری از دستت ورنمیاد، چهار کلمه از من میخونی، در رد کردنش یا از زاویه دیگه بهش نگاه کردن در میمونی میری به اصل داعشی بودن. قربون زبون فارسی و امثال بیمثال این زبون: نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است.
جناب زین الدین
من هنوز چشمانم به مطالب شما خو نگرفته و کمتر آنها را مرور میکنم، البته تبریک میگویم! مثل اینکه دامنۀ نوشته های شما در حال گسترش است و پیرامون تمامی مسائل قدیم و جدید آنهم در یک زمان نقد مینویسید، از پاجوش بگیر تا فلسفۀ قطره و آرایش تا برسی به کتاب بینوایان! توانایی شما قابل ستایش است که در یک زمان اینگونه طالب تنوع و رنگارنگی مطلب هستید.
نمیدانم این قسمت از نوشته یا تمام نوشته نظر شماست یا کپی پیست میباشد (اگر کپی پیست است که منبع را ذکر کنید خیلی بهتر است) :
… (ماریوس معتقدبه قانون است منتهاقانونی متناسب بازمان ونیازمردم جامعه .ولی قانون کهنه رامزاحم ومانع میبیند!لذابدون آنکه به هرج ومرج وآنارشیسم معتقدباشد درصدد انحلال قانون کهن وجایگزینی قانون جدیدبه جای آن است)…
میشود بفرمایید از کجا به این نتیجه رسیدید که آنارشیسم یعنی اعتقاد به هرج و مرج!؟
شاید اگر بخواهم از زاویۀ دید شما به آنارشیسم، مطلبی در مورد نوشته های شما بگویم، بهترین مطلب این خواهد بود که ” نوشته های شما به نوعی پیروی از سبک آنارشیسم در نوشتن است، یعنی هرج و مرج و عدم توازن در نوشتن.
آیا خودتان اینگونه فکر نمیکنید؟
از نگاه من، آنارشیسم یعنی اصالت انسان، اگر تعریفی همه گیر و کامل برای انسان داشتید آنگاه میتوانید آنارشیسم را هم تعریف کنید. آنارشیسم یعنی جریانی سیال، رو به رشد و آزاد که بیزار از سکون، واپسگرایی، سلطه و اقتدار است؛ هر زمان انسان به بالاترین درجه از رشد رسید آنگاه زمان خودنمایی آنارشیسم است. به همین دلیل است که بسیاری بر این باور هستند که انسان هیچگاه به این مرحله از رشد نخواهد رسید که اندیشه های آنارشیسم در مناسبات اجتماعی جاری و ساری باشد!… البته متأسفانه تا امروز که اینچنین بوده… شاید در آینده انسانها به آن درجه از رشد برسند که دیگر نیاز به قید و بند و قانون و حکومت و زندان و بگیر و ببند نداشته باشند… به امید آن روز
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوست ارجمندکل مطالب نوشته خود بنده است ومطلقاًعادت به کپی پیست حتی درحدیک جمله ندارم وبشدت پرهیز میکنم! درموردآنارشیسم حق باشماست اگربه ریشه هاومتفکران اولیه این فلسفه رجوع کنیم براستی مایه شگفتی است که چه متفکران برجسته ای بنیانگزاروپیرواین فلسفه بوده وهستند!( درجاهایی خوانده ام که بزرگانی چون باکونین وروسو وپرودون و.. آنارشیست بوده یااندیشه های آنارشیستی داشته اند! این کم سوادی وبی اطلاعی رابرمن ببخشید که باتذکربجای شما احساس ضرورت ونیازمیکنم که این مکتب وفلسفه رابشناسم ) بنده آن کلمه رابه همان معنی که درتداول عامه ومحاوره عادی فارسی جا افتاده یعنی به معنای « هرج ومرج » بکاربردم که بابت این بی دقتی پوزش میخواهم وانتقادشمارابجامیدانم واگرعمری ماندوبازهم توفیقی حاصل شددرآثاربعدی سعی میکنم نادانسته تسلیم جاذبه ظاهری هیچ اصطلاحی قرارنگیرم ونادانسته بکارنبرم!
نگاه نقادوذهن وقادشمارا ارج مینهم ومغتنم ومبارک میشمارم وازشماسپاس گزاری میکنم!
درموردتعریف جامعی ازانسان، به شرط زنده ماندن وتوانستن مقاله مبسوطی تقدیمتان خواهم کرد!
بادرودهای بسیار به دوستان!
مراسم ختم مرحوم حاج علی اصغر نوریزاد در96/03/26، صرفنظرازنمایش فرهنگ وسنت دینی ومنش نجیبانه وخصائل نیکوی نژادی ایرانیان، که گاه، بروزمصیبت برخاندانی یا خانواده ای یا دوستی بروزمیکند، وایرانیان بنابه دین وفرهنگ وسنت وآیین ریشه دارشان ، ازخودنشان میدهند، بیانگرحقیقتی دیگرنیزبود! جمعیت انبوهی که ازهمه جای ایران آمده بودند، گویی با تجمع خویش در بزرگداشت آن مرحوم علاوه براحترام تسلی بخش و اعلام همدردی، با خانواده وخاندان وبازماندگان مرحوم حاج علی اصغرنوریزاد، نشان دهنده قدردانی وقدرشناسی از بزرگی دیگرازاین خانواده بود که بامردمش وباهموطنانش وباهمشهریان وهم روستائیانش روراست وصادق است وگاه استمداد غمخوار ودلسوزشان است!دکترنوریزاد درمقطعی ازعمر که خود به نان «دوران جاهلیت» ازش نام میبرد با درک حقایق دلیرانه به خطای خود اعتراف کردوپوزش خواست! او که خود طعم تلخ ظلم و ستم راچشید اینک ضمن مبارزه آشتی ناپذیر باستم وحق کشی ومردم آزاری وضعیف کشی زورمندان گردنکش و هنجارشکن وقانون گریز، جهت گره گشایی ازدرماندگی هرهموطنی دراقصانقاط این سرزمین اهورایی میکوشدو باکی نداردتا درصورت لزوم دست یاری بسوی مردم ومیهن دوستان اهل فتوت درازکند و غباراندوه ازسیمای حاجتمندان بزداید وضمن رفع نیاز فردیاخانواده ای از هم میهنان ، باعث تقویت و بیدارشدن حس یگانگی وانسجام ملی وخویشاوندی شمالی وجنوبی وشرقی وغربی ومرکزی ومرزی، مردم ایران شود! ازدحام واحترام شگفت آوریکه روز گذشته، مردم درمراسم ختم مرحوم حاج علی اصغرنوریزاد ازخود به نمایش گذاشتندبراستی درسهای فراوانی برای آموختن داشت، در آن مدت کوتاهی که بنده نیز چون یکی ازهزاران نفر درمراسم شرکت کرده وحضور داشتم شاهدجمعیتی بودم که باانواع لهجه های فارسی، کوردی، تورکی، بلوچی، عربی، بندری، شمالی وبسیاری اززبانها وخورده زبانهاوخورده لهجه هایی که با آنها سخن میگفتند بودم! راستش بنده همه آنهارا نشنیده بودم ونمیشناختم! شماروتنوع قومی جمعیت ازسویی حکایت ازتنوع وغنای شگفت آورفرهنگ رنگین کمانی مردمان میهنمان داشت وازسمتی نمودی ازمردم دوستی دکترنوریزاد، و دکترنوریزاد دوستی مردم ایران بود! تنوع کم سابقه جمعیت، برشی از کل مردم ایران بود،اگر هرکس باهرزبان ولهجه ای که داشت حرف میزد، درمیان جمعیت کسانی بودند که باهمان زبان ولهجه پاسخش بگویند! این واقعیت برای بیشمارین بارنشان دادکه مردم قدر وبهای فرزندان ارزشمندخودرامیدانند! حتی اگر درمقطعی ازعمرگرفتارجهالت بوده وخطایی کرده باشند، خطایشان رامیبخشندوعزیزوعظیم میدارندشان! دکترنوریزاد نمونه وسرمشق خوبی برای کسانی تواندبودکه درمقاطعی ازعمر به علل مختلف رودر روی مردمشان ایستادندوجانب ستمگران وغارتگرانی را گرفتند که نان ازکف مردم ربوده وآنان راگرسنه وحاجتمند رهاکردند! تاباتوبه کردن ازگذشته، خودرامأیوس ازبخشش مردم نبینند!کار سترگ دکتر نوریزادجانبداری ازمردم هم میهن وپیروی ازوجدانش بود!هرکس هم بخواهد میتواند چنان کاری بکند! خداوند سبحان به هرانسانی آنقدروجدان بخشیده که مسلماًکمترازوجدان این مرد نیست! وجدان، تجلی ونمودخداوند درقلب وروح انسان است! کافیست هرخطاکاری به ندای وجدان، وفرمان خدایی که در درون خود داردگوش فرادهد وامراورا اطاعت کند! بی تردید میتوان به بخشش کسی که رحمتش برغضبش سبقت دارد امیدواربود! قلب بزرگ وروح فراخ ایرانیان نیز جای کافی برای فرزندان خاطی خود دارد!
تسلیت نامه
ساعت 4:45 بود یا یک کمی بیشتر که حرکت کردم به سمت میدان کاج در سعادت آباد. از همت به کردستان و از آنجا به نیایش و 20 دقیقه طول نکشید که بلاخره رسیدم به میدان کاج. بزرگراهها و خیابانهای تهران خلوت بود و رانندگی در اوج آرامش و بدون هیچ استرسی. هنگام ورود به میدان کاج با تراکم خودروها مواجه شدم و از دور ازدهام جمعیت حاضر در جلوی مسجد خودنمایی میکرد. برای پارک خودرو مجبور شدم که به سمت غرب میدان و تا نزدیکی های میدان شهرداری بروم. ماشین را پارک کرده و پیاده به سمت مسجد برگشتم. در درگاه ورودی مسجد، نوری زاد خودمان ایستاده بود و به جمعیتی که برای عرض تسلیت آمده بودند ادای احترام میکرد. منهم در پشت سر نفر آخر از صفی که به سمت نوری زاد تشکیل شده بود، خود را جای دادم و پس از چند ثانیه به او رسیدم؛ با فشردن دست وی و رو بوسی و اظهار تسلیت خود به ایشان، وارد سالن شدم. در ورودی تالار مسجد به سمت داخل به رسم همیشگی، صفی از آشنایان تشکیل شده بود و به عرض تسلیت ورود کنندگان پاسخ داده و تشکر میکردند. با چرخش نگاهی شخصی را دیدم که بسیار شبیه به نوری زاد خودمان بود، او برادر ایشان بود بی هیچ شکی و چه شباهتی. همینکه وارد تالار شدم، بدلیل ازدهام و فشردگی جمعیت همانجا ماندم و قادر به حرکت نبودم، بسیاری ایستاده بودند و جایی برای نشستن نبود. آنجا خبری از کفش درآوردن و نشستن روی فرش نبود و همگی حاضرین بر روی صندلی هایی که بر روی سنگفرش کف سالن قرار گرفته بود نشسته بودند. تعداد صندلی ها در حدود 300 عدد بود و با توجه به اینکه جمعیت همچنان در حال ورود به سالن بود، نیمی از افرادی که نشسته بودند پس از چند دقیقه، دسته دسته قصد خروج میکردند تا بلکه تازه واردین بتوانند بنشینند؛ این وضعیت ورود و خروج همزمان، همچنان تا زمانی که من آنجا بودم ادامه داشت، ناگفته نماند که عده ای هم ایستادن در پیاده روی مقابل مسجد را ترجیح میدادند. شاید جناب نوری زاد تصور حضور اینچنینی مردم را نداشتند و گرنه، به نظر من باید در محلی بزرگتر و با گنجایش بیشتر اقدام به برگزاری مراسم میکردند. در چهرۀ بعضی ها میتوانستم نارضایتی از وضعیت موجود را ببینم؛ بی شک تعدادی قابل توجه از نقاط دوری به محل آمده بودند ولی به دلیل شلوغی محل، قادر به نشستن نبودند؛ این اولین مشکل و نقیصه بود. نقص دوم عدم کارایی مناسب سیستم خنک کنندۀ سالن بود که موجب گرم شدن سالن و به واسطۀ آن، عرق کردن افراد حاضر در مراسم می شد. البته صدای گرم مداح و مصیبت خوان، شور و حال و گرمایی مضاعف به جمعیت میداد.همانطور که گفتم به محض ورود به سالن در انتهای صفی که از افراد فامیل نوری زاد بود خود را جا کردم ولی نه رو به ورود کنندگان بلکه به سمت جایگاه. در همین هنگام بود که آقای میرسلیم را با آن تیپ خاصش دیدم که قصد خروج داشت و از کنار من رد شد، همانطور جدی و عصبانی و البته از نگاهش خواندم که به دنبال توجه دیگران بود ولی کسی او را تحویل نگرفت و مانند یک فرد عادی رد شد و رفت. به اطراف سری چرخاندم و دیدم که دکتر ملکی در گوشه ای از سالن آرام نشسته، مشغول گوش دادن به صدای مداح بودم و در عوالم خودم که دیدم آقای زنگنه به همراه یک دو محافظ از راه رسید و با رد شدن از کنار من به زور یک جایی فقط برای نشستن او در ردیف های انتهایی سالن پیدا کردند و او نشست، او هم پس از حدود 10 دقیقه مجلس را ترک کرد. نوری زاد را دیدم که با هُل دادن ویلچر، شخصی که روی آن نشسته بود را با احترام خاصی به قسمت انتهایی ردیف جلوی جایگاه هدایت میکرد، او کسی نبود جز جناب آقای امیر انتظام؛ عده ای هم دور او جمع شدند و خوش و بشی با او کردند، همچنین جناب ملکی. من تا پایان مداحی حاضر بودم و تنها دقایقی بعد از آنکه آخوندی شروع به سخنرانی کرد و اراجیفی در مورد شیعه و امامت و اقتدار و چه و چه بلغور کرد، که هیچ تناسبی به مجلس نداشت، قصد خروج کردم. نگاهم افتاد به ویلچری که امیر انتظام بر آن نشسته بود، این پا آن پا کردم و به خودم نهیبی زدم که ” برو و بوسه بزن بر پیشانی این مرد”.؛ رفتم به سمت او و با گرفتن دستانش سلامی گفتم و از رنجهایی که کشیده بود و زحماتش تشکر کردم و اجازه خواستم بر پیشانی اش بوسه بزنم و بدون اینکه منتظر پاسخش بمانم بوسه ای بر پیشانی اش زدم و بدرود گفتم…آخیییش! راحت شدم! احساس سبکی میکردم و همینطور راه خروج از ساختمان را پیش گرفتم، در راه خروج به بازماندگان تسلیت گفتم و در گوشه ای از راه پله دیدم که بسته های ظروف یکبار مصرف روی هم چیده شده اند که داخل آنها میوه و کیک بود و هر که تمایل داشت یک بسته را برمیداشت. رسیدم به دم در که چشمم به خانم نسرین ستوده افتاد که در کنارش افرادی بودند و نوری زاد آنها را به خانم ستوده معرفی میکردند. من کمی ایستادم و نظاره کردم و در فرصتی که پیش آمد به پیش رفتم و پس از فشردن دست نوری زاد، بدرود گفتم… پیاده به سمت خودروی پارک شده رفتم و در طول مسیر به این می اندیشیدم که چه وقت و کجا و در چه حالتی مرگ سراغ من خواهد آمد؟ یا اینکه چه وقت و کجا و در چه حالتی من به سراغ مرگ خواهم رفت؟! یا باید من منتظر بمانم تا مرگ برسد و یا اینکه خودم به استقبال مرگ بروم…مرگی از سراجبار و تسلیم، یا مرگی از سراشتیاق و انتخاب، مرگی بی هدف یا مرگی هدفمند… یکدفعه به خود آمدم و دیدم که از محل پارک خودرو رد شده ام…ناگفته نماند که اینهمه جمعیت نه فقط به خاطر نوری زاد خودمان که بخاطر دیگر برادران و خواهرانش هم آمده بودند و البته دامادهای خانواده…هر کدام از اعضای خانواده برای خودش کسی ست و صاحب جایگاهی بالا در اجتماع.
در پایان
جناب نوری زاد، بازهم فقدان پدر بزرگوار را به شما و دیگر بازماندگان تسلیت عرض میکنم. آرزو میکنم که هم شما و هم خودم مرگی با افتخار و با عزّت نصیبمان شود و به قول قدیمی ها عاقبت به خیر شویم!
شما که در کلاس صرف و نحو نوریزاد در اینجا ثبت نام نموده ای و مطلب می نویسی عجیب است مینو یسید: ازدهام
درست این کلمه ازدحام است نه ازدهام!
نوریزاد می بینی که حتی کلاس “صرف و نحو” نیز هیچ جوابی نداده است!
مرسی از توضیحاتی که دادی! همین نشان می دهد که نوری زاد چه ولد چموشی هست که خود رو دارد جای مخالفان جا می زند! زنگنه و محافظ و میر سلیم و … !!! به به چشممان روشن! من گفته بودم برای کوچکترین حرف سر ستار بهشتی به باد رفت ولی هیچکس کاری به کار این مردک نداشت!! تنها خودش عده ای فیلم و عکس منتشر کرد و بجان عده ای بدبخت در افشای هویتشان افتاد!!!! مظلوم نمایی هم حدی دارد!!
سید خندان نیامده بود!!!
آنارشیست از گزارش کاملت ممنون! حالا مشخص می شود چه افرادی در این سایت به چاپلوسی و تملق مشغول هستند! یک عده که به نظر میرسه تجربه کافی در شناخت امثال نوریزادها ندارند و گروه دیگر گروه جیره خوار پیشین حکومت و گروه دیگر گروه فک و فامیل و خود نوری زاد!!! مرگ ابوی شاید عدو شود سبب خیری برای شناخت این فرد بسیجی که بقول پسرش نزد نوری زاده به حزب اللهی بودنش اشاره داشت نیز باشد!!!!!!!! هر چند من به پسر نوری زاد نیز اطمینان ندارم و از نوری زاده تعجب می کنم!!! هر چند نوری زاده نیز عقل درستی ندارد وگرنه با آن پاسدار اطلاعاتی رفاقت نمی کرد که آبرو ریزی برایش داشته باشد!!
با پوزش
ازدهام »»»» ازدحام
مشاور رئیس جمهور افغانستان میگوید:” فساد اداری، اقتصاد جرمی، ناامنی و تجارت بحران چالش کلان حکومت است.
مش قاسم: تبریک و تهنیت به حکومت/* آخوندی-اسلامی. این مملکت رو به هیچ جا نرسوندید به افغانستان که رسوندن! چش منقلابیون ۵۷ روشن.
کلُّ نفسِِ ذائقةُ الموت
جناب آقای نوری زاد فقدان و درگذشت پدر گرامیتان را به شما تسلیت عرض نموده و غفران و رحمت الهی برای آن مرحوم و صبری جزیل برای شما و خانواده محترم آرزومندم.
تسلیت عرض می کنم
این ناشناس من نیستما! تسلیت من اینجوری بود:
عزا عزاست امروز، مش علی اصغر پیش روح الله است امروز!
یکی از اونایی که توی اون طویله راهش دادن: برای مثال وقتی آنها سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا سپاه قدس را که از ارکان نظام جمهوری اسلامی حفاظت می کند و خط قرمز ما هستند در لیست گروه های تروریستی قرار می دهند، ما چرا ارتش آمریکا را در لیست گروه تروریستی قرار ندهیم؟”
مش قاسم: زود برو قرار بده! میگم بجنب ها!
اقای نوریزاد گرامی
من هم درگذشت عزیزتون را تسلیت می گویم. خداوند بزرگ و مهربان ایشان را بیامرزد و به شما و مادر صبر بدهد. امیدوارم خدا همه ماها رو ببخشاید.
دوستدار شما
در شهر هرت
ظ ظاهرش مثل پیامبر خاتم
بویی نبرده او از خلقت آدم( محمد مهدوی فر)
سادگی با راستی همراه است، سادگی با دروغ و مکر وحیله جور در نمی آید. ظاهر ساده چیز خاصی را بیان نمی کند، مگر با رفتار بی شیله پیله ، مهر و دوستی در آمیزد. رفتارنیکو که اخلاق را گویاست جلوه ای باشکوه ولی ساده دارد.
متاسفانه عده ای ساده پوشیدن را فقط علامت سادگی می دانند، ولی ازمهر مردم دوستی فارغند.
سوالی دارم: این پاسداران وآخوندهای حکومتی که هر یک با ظاهری ساده چند انگشتر در دست دارند، چگونه نماز می خوانند؟ هر پنج بار انگشترها را در آورده و یا با آنها نماز می گذارند؟
* دو یادداشت کوتاه و گزارش از سطح شهر تهران:
1)
خبر دار شدم یه گروه4 نفره از بچه های لباس شخصی نوکر و چاکر مولا و آقا، آماده میشدند که در این ایام شهادت امام علی، با پرواز چارتر بروند کربلا و بعدش نجف و یه زیارت سیر بکنند و با روحی صیغل یافته برگردند ایران.
بخشی از وسایل همراه آنها در این سفر زیارتی :
– قلیان مسافرتی خوش دست به همراه توتون با طعم های مختلف و ذغال فرد اعلاء برای 5 روز
– قرص آلپرازولام و ویاگرا ( آلپرازولام برای خواب راحت از ساعت 6 صبح تا 6 عصر، بدلیل اینکه ماه رمضان است و بیرون خیلی خیلی گرم است و ایضاً از خورد و خوراک و کباب و دیگر مخلفّات خبری نیست… ویاگرا هم برای آخر شب!)
– کاندم به تعداد لازم
– پاسور یا همون ورقِ بازی، دو دست
– و دیگر مواردی که …
جالب اینکه این آقایون تازه از سفر ترکیه برگشته بودند و جسمشان صیغل خورده بود! … اهل هر چی که بگویید هستند از نوشیدنی بگیر تا دود و دم و گوشت و البته موقع حرف زدن بسیار شوخ طبع هستند و درهر جمله یه تیکه یا فحش را هم چاشنی کلام میکنند…آنها احتیاجات چندین کاباره و کشتی توریستی رو در ترکیه و امارات پوشش میدادند و …شغل شریف آنان دلالی و قاچاق بود و کار چاق کنی! و در کنارش کار اطلاعاتی حتماً! که بدون شک مجوز رسمی داشتند از بیت معظم له حضرت آقا و سپاه!
بیخود نیست این آقایون برای دفاع از نظام و امام خامنه ای همه جوره در خدمت هستند! و سینه چاک می کنند!… خانه زندگی براه، کار و کاسبی براه، عشق و حال براه و دائم در حال سفر زیارتی و سیاهتی!…
وجداناً آیا شما هم اگر اینگونه مورد توجه نظام قرار بگیرید، از نظام دفاع جانانه نمیکنید؟!
2)
در شب های قدر در مکانهای اصلی متعلق به سپاه و بسیج ، که برای مراسم شبهای قدر در نظر گرفته شده، مشاهده میشود که بالای 300 نفر مراقب مسلح و نیمه مسلح مشغول به کار هستند؛ فقط در ورودی این محل ها حدود 50 نفر نیروی امنیتی و محافظ وجود دارد که در دو ورودی مجزا، مراجعه کنندگان را بازرسی بدنی میکنند؛ ابتدا مراجعه کنندگان باید از دو نوع گیت بازرسی و کنترل تردد الکترونیکی فلز یاب و ایکس ری نصب شده در محل که یکی مخصوص نفر و دیگری که در یک کامیونت مستقر است و مخصوص لوازم شخصی ست عبور کنند و سپس برای محکم کاری، در مواقع لزوم بازرسی بدنی به سبک سنتی هم انجام میشود.
مگر نه اینکه تمامی این افراد، همگی بدون استثناء آرزوی شهادت داشتند و دارند و چه سعادتی بالاتر از این که در ماه مبارک رمضان و شبهای عزیز قدر به وصال حق نائل شوند…اینگونه یک ضرب به بهشت میروند… بی سؤال و جواب!
پس، این کارها برای چیست؟… آیا عقل جای احساس یا حماقت را گرفته؟ آیا حب نفس جای ایثار را گرفته؟ آیا ترس جای شجاعت را گرفته؟ آیا این افراد هم آلوده به جذابیتهای دنیا شده اند و نمیخواهند اینگونه دنیا را ترک کنند؟… آیا فرهنگ شهادت طلبی تعطیل شده؟ و پرسش های دیگری که …بماند.
با پوزش
صیغل »»»» صیقل
سیاهتی »»»» سیاحتی
بادرودهای بسیار به دوستان!
,,عرفان ودروویشی,,
,,درترازووی خرد,,
فرقه های مختلف عرفانی گاهی در ستایش پیرومرشد خودچنان راه افراط میروندوباچنان ادبیاتی آنان رامدح میکنند ومیستایندکه شبهه شرک ایجاد میکنند.این افراطهااگرفقط از جانب مقلدین بی دانش صورت میگرفت میشد سرسری ازآن گذشت واصولأارزش مکث کردن هم نداشت,اماحضرت مولاناکه اگربزرگترین عارف شناخته شده نباشد,بیگمان یکی ازبزرگترینهاست
هنگامیکه میگوید:شمس من وخدای من!!!!
دیگرنمیشودخودرابه ندانستن زدونادیده اش انگاشت. اگربازهم کل اشارتهابه این گونه کنایه های کوتاه منحصرمیشد,باز میشدآن رابه حساب طغیان احساسات وسکروسرمستی درویشی واغراقهای شاعرانه حوالت دادوتعبیرکردوگذشت! یااگرفقط درغزلیات دیوان کبیربه چنین مبالغه واغراق حیرت آوری دست میزد میشد با توجیهی ادیبانه ناشی از سبک ووزن و سیلابهای هیجانی غزل ,ربطش دادونادیده اش انگاشت. اماوقتی درفرازی ازمثنوی به تشریح
انسان_خدایی میپردازد واز استدلال های تجربی گرفته تااستنتاجهای عقلی وفلسفی ,همه را برای بیان مقصود بکارمیبرد ودهها فرقه عرفانی ونحله فکری بااین اشعارپیرپرستی و تسلیم پیرشدن را توجیه وتبلیغ میکنند,دیگرحجت تمام است,ناگزیر بایدخواندودرک وژرف کاوی نمود ودراعماق معنافرورفت.به اشعار زیر که برگرفته ازمتن مثنویست توجه فرمایید:
نان مرده، چون حریف جان شود
زنده گردد نان و، عین آن شود
هیزم تیره، چواندر نار شد
تیرگی رفت و ،همه انوار شد
در نمکلان* ،چون خر مرده فتاد
آن خری و مردگی، یکسو نهاد
صبغة الله* هست ،خم رنگ هو
پیسها یک رنگ گردد اندرو
چون در آن خم افتد و گوییش قُم!
از طرب گوید منم خم لا تلُم
آن منم خم خود انا الحق گفتنست
رنگ آتش دارد الا آهنست
رنگ آهن محو رنگ آتشست
ز آتشی میلافد و خامش وشست
چون بسرخی گشت همچون زرً کان
پس انا النارست لافش بی زبان
شد ز رنگ و طبع آتش محتشم
گوید او، من آتشم!، من آتشم!
آتشم من, گر ترا شک است و ظن
آزمون کن دست خود بر من بزن
آتشم من! بر تو گر شد مشتبه
روی خود بر روی من یکدم بنه
آدمی چون نور گیرد از خدا
هست مسجود ملایک ز اجتبا*
نیز مسجود کسی کو چون ملک
رسته باشد جانش از طغیان و شک
آتش چه ؟آهن چه ؟لب ببند
ریش تشبیه ومشبه را مخند…….
*نمکلان=معدن نمک؛لانه نمک
*صبغت الله=رنگ خدایی؛صباغی =رنگ رزی
*اجتبا=گزیدگی؛انتخاب شدگی.مجتبی=
برگزیده.
اشعاربه اندازه کافی واضحند,آهن فلزی
است سنگین وآتش گازی سبک، وسوزان است,همجواری آهن وآتش سبب انتقال گرمابه آهن میشودتازمانیکه مطابق قانون دوم ترمودینامیک دمای آهن نیزبه دمای آتش برسد(قانون اول ترمودینامیک میگوید: حرارت پیوسته ازاشیاءگرم وداغ به سوی اجسام سردجاری میشود.قانون دوم میگوید:جریان انتقال گرماتازمانیکه هردوجسم گرم وسردبه دمایی یکسان برسندادامه دارد),دراین حال آهن سرخ شده خاصیت آتش پیدامیکند,و به تعبیرزیبای حضرت مولانا ,آهن بدون گفتن ولاف زدن وادعا کردن بازبان بیزبانی, میگوید: من آتشم! هرچه آهن ازصفات وویژه گیهای عنصری وجوهری وجنسیتی خودتهی تر شود,ازصفات آتش انباشته ترمیشود. تمام ابیات نخستین مقدمه ایست تابگوید انسان نیز,باتقرّب به خداونددارای صفات خداوندی میشود وجسم ظلمانی بانورحق منورمیشود.
دردیوان کبیر« غزلیات شمس » هم درمیان ابیات یک غزل این بیت هست :
درمن کسی دیگربود، کاین خشمهاازوی جهد
گرآب سوزانی کندزآتش بوداین را بدان!
(دراینجاآبجوش رامثال میزند که باوجودیکه آب ضدآتش است ولی هم جواری آب وآتش به آب خاصیت آتش میدهد!! )
بیشترفرقه های عرفانی چنین اندیشه وارزیابی ای برای حضرت مولی الموحدین علی (ع)دارند,حتی بعضی ازآنان که کمتررازدار,وبیشتربی پروا بوده اند به علی الهی معرف شده اند!!!!آیا در عصرماهم چنین انسانهایی که دارای صفات الهی شده باشند هستند؟ آیاهمانطورکه خیلی ازدانشمندان دین شناس,جامعه شناس,اسطوره شناس,وعلاقه مندبه عرفان وتصوف گفته ونوشته انداین نوع نگرش و اعتقادباعث انحطاط اجتماعی وعقب ماندگی صنعتی وتکنولوژیکی شده ومیشود؟ صدهاپرسش بی پاسخ ونقطه مبهم وابعادتاریک پیرامون عرفان تاریخی وعرفان نظری وعرفان عملی وشبه مذهب های اسلامی وغیر اسلامی ,وشیعی وسنی،وبودایی وهندو وعرفانهای سرخپوستان و…. وجوددارد.درهمین کوردستان ایران درمیان دراویش قادری ونقشبندی با استمدادازخلفای راشدین کارهایی میکنندکه نمیشودبامنطق عقلی وتجربی آنهاراتوجیه وتفسیرکرد.آنان هرچهارخلیفه راامیرالمومنین مینامند!اگرخصومت وتضادواختلاف درمیان خلفامیبودقطعاًنمیشد که باخواندن ویاری جستن ازهمه آنهاچنان اعمال محیرالعقولی انجام داد.بدیهی است که عرفان قبل ازاسلام نیزدرمیان زرتشتی ها,بودایی ها,هندوها,یهودیت,مسیحیت و….وجودداشته وهنوزهم وجوددارد.
پاسخ این معماهابرنگارنده پوشیده است وازآنجاکه عرفان ودرویشی تا عصرمادوام آورده وانبوهی کتابهای قابل اعتنابامعانی ژرف حول محور فقرودرویشی پدیدآمده وجمعیت قابل توجهی بویژه ازافرادباسواد وخوشنام هم گرایش به فقرودرویشی وعرفان وتصوف پیدا کرده اند ,برارباب خردواندیشه است که نوری قوی برآن بتابانند و آنرابه نقد بکشند.(به نظرمیرسدکه افرادی که خودرابه خلفامنتسب میدانندباهم اختلاف نظرهایی دارندولی خودخلفا اختلافی که تاحد دشمنی باشدنداشته اند )لذاازفرهیختگان وعلاقه مندان دعوت میکنم، تایافته هاودانسته های خودرابه اشتراک بگذارندوبه موزات واکنش به مسایل اجتماعی وفرهنگی وسیاسی وادبی ,عرفان ودرویشی رانیز به نقدبکشند
مرگ حق است
این جمله را در جوانی از داش آکل شنیدم و همواره با آن زیستم.
مرگ بخشی از هستی است. ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز.
با این حال تحمل دوری عزیزان دشوار است.
نوری زاد برای شما و خانواده محترم به ویژه مادر گرامی آرزوی صبر و شکیبایی فقدان عزیز به سفر رفته را آرزومندم.
درود بر پدری که چنین پسری بار آورد. تسلیت عرض میکنم
جناب آقای نوریزاد درگذشت پدر عزیزتان را تسلیت عرض میکنم.
هشدار سرلشکر صفوی به آمریکا
“پادگان های نظامی آمریکا در تیر رس موشکهای ایران اند.”
به یاد عبید زاکانی افتادم!
اگر داری تو عقل و دانش و هوش ،بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی ،که در معنای آن حیران بمانی
ای خردمند عاقل ودانا ،قصهٔ موش و گربه برخوانا
قصهٔ موش و گربهٔ منظوم ،گوش کن همچو در غلطانا
از قضای فلک یکی گربه ،بود چون اژدها به کرمانا
شکمش طبل و سینهاش چو سپر ،شیر دم و پلنگ چنگانا
از غریوش به وقت غریدن ،شیر درنده شد هراسانا
سر هر سفره چون نهادی پای ،شیر از وی شدی گریزانا
روزی اندر شرابخانه شدی ،از برای شکار موشانا
در پس خم مینمود کمین ،همچو دزدی که در بیابانا
ناگهان موشکی ز دیواری ،جست بر خم می خروشانا
سر به خم برنهاد و می نوشید ،مست شد همچو شیر غرانا
گفت کو گربه تا سرش بکنم ،پوستش پر کنم ز کاهانا
گربه در پیش من چو سگ باشد ،که شود روبرو بمیدانا
گربه این را شنید و دم نزدی ،چنگ و دندان زدی بسوهانا
….و در آخر
گربه چون دید شاه موشانرا،غیرتش شد چو دیگ جوشانا
همچو شیری نشست بر زانو ،کند آن ریسمان به دندانا
موشکان را گرفت و زد بزمین ،که شدندی به خاک یکسانا
لشگر از یکطرف فراری شد ،شاه از یک جهت گریزانا
از میان رفت فیل و فیل سوار ،مخزن تاج و تخت و ایوانا
هست این قصهٔ عجیب و غریب ،یادگار عبید زاکانا
جان من پند گیر از این قصه ،که شوی در زمانه شادانا
غرض از موش و گربه برخواندن ،مدعا فهم کن پسر جانا
بادرودهای بسیار به دوستان!
دوستانی که باکشاورزی بویژه درختکاری آشناباشندمیدانندکه پاجوش چیست،اما جهت آن دسته ازخوانندگانی که پاجوش را نمیشناسنداجمالاًعرض میکنم که گاهی از روی ریشه درختان جوانه ای راست رشدمیکند وقدمیکشدکه نه گل میدهدونه میوه ونه تنها هیچ خاصیتی نداردبلکه قوت درخت رامیگیرد وباعث میشودیادرخت میوه هایش راعمل نیاورد یابقدری میوه هاضعیف میشوندکه قابل مصرف وفروش نیستند! این پاجوشهای مستقیم دقیقاًازجنس خوددرختندچوب و برگ وهمه خصوصیات درخت رادارند ولی مثل شاخه واقعی شاخه شاخه وبارور نمیشوند، فقط راست رشدمیکنند وباگرفتن رمق وقوت درخت کل زحمات باغبان ودرخت راازبین میبرند!
بعضی ازاهل سنت به مذهب شیعه همچون پاجوش نگاه میکنندوآن را مایه تضعیف اسلام میدانند!بالعکس بعضی ازشیعیان هم همین ارزیابی رابه تفاوتهایی به اهل سنت دارند(این نظریه قابل بحث وبررسی وتحقیق است، مدتهاطرفین بحث وگفتگوکرده وکتابهانوشته اند، ظاهراًبه این سادگیهابه نتیجه قطعی ونهایی نخواهندرسید! افراطیان دوطرف گاه تاحدغیرمسلمانان ومرتد همدیگررا تنزل میدهند! خوشبختانه افراطیهای دوطرف جمعیت بسیارکمی هستند ولی متأسفانه بسیارخطرناکند!!!! )این نگاه بدبینانه ناشی ازعدم شناخت ذات مذاهب است که به صورت آفت مذاهب وجامعه مذهبی درآمده است!
آفتی نبودبتر ازناشناخت
توبریار وندانی عشق باخت
درحال حاضرپدیده جدیدی برروی ریشه تشیع روئیده وتبدیل به انگل این مذهب شده وآن مداحان واخیراًقاریان قرآنند!
مداحان ونوحه خوانان ازروی ریشه تشیع روئیده اندودقیقاًچون پاجوش مستقیماً به سراغ ذکرمصیبت میروند واز کل مکتب ومذهب تشیع فقط به همین یک عمل میپردازندوچون هدف ونیتشان تحریک احساسات وگرفتن اشک ازمردم است ازگفتن هیچ دروغی باکی ندارندوهریک به سلیقه وسبک خودشهدای کربلاراشهیدمیکنندوهرجا ببینندمایه مصائب تاریخ واقعی شهدای کربلا چنان نیست که باعث گریه شود،یاحکایات وروایات قبلی ازبس تکرارشده اندکه کسی راواداربه گریه نمیکنند،مصائبی ازخودجعل واختراع میکنند وزخمهایی ابتکاری وجانسوزی به آنهامیزنندتابه هدف ومقصودخودبرسند!هرچه ناله جگرخراشتر وواکنشها هیجانی تر وهیستریک تر! به همان اندازه روضه خوانی هم موفقترمحسوب میشود! اگرمجموع اکاذیب و روایاتی که مداحان وروضه خوانان تاکنون نقل کرده اندجمع آوری میشد اکنون سربه میلیونهاجلدکتاب میزد که حتی محتوای دوجلدشان هم شبیه به هم نبود!این نوع روضه خوانی درقدیم برداجتماعی محدودی داشت اما اکنون به مددوسایل ارتباطی مدرن درچند
ثانیه در کل این کره خاکی منتشر میشود وبجزمیلیونهامقلدناآگاه هزاران محقق آگاه هم ازمتن ومحتوای آنها باخبرمیشوند!!!! مداحان تبدیل به پاجوش مذهب شیعه شده اند وباهمان مصالح ومواد واصطلاحات وفرهنگ دینی ومذهبی، مذهب تازه ای ساخته اندکه نه تنها ذکرمصیبت است ،بلکه دقیقاًخودمصیبت است!!!!!!!!
این دروغهاباعث گریزنسل آگاه واهل مطالعه جامعه ازمذهب شده وروزبروز پایه اعتقادی افرادبیشتری راسست میکند ،مداحان که اصولاْ هیچ جایگاه تعریف شده ای دردین نداشته و ندارند* با اختراع مذهب« مصیبت » واکاذیب سراسرمعصیت وتکیه به روایات مجعول ازافرادمجهول اختیار را ازروحانیون گرفته اند وآنهارایابه دنبال خودمیکشانند، ودراین شرکت سهامی پرسود آنها رایا واداربه تأییدیاناگزیربه سکوت یامجبوربه انفعال ویامحکوم به همدستی وهمداستانی میکنند!!!!. این پاجوش درخت راعقیم کرده وقوت حقانیت وخردپذیری آنرا ابطال کرده وازفایده وجاذبه انداخته است. مذهب مصیبت پرازمعصیت مداحان برای تشیع تبدیل به معضل ومصیبتی شده که اگرباهمین روندوآهنگ ادامه یابد بدون تردید این درخت رامیخشکاند!
*شگفت آوراست که خودروحانیت هم چندقرن پس ازبعثت پیامبراکرم( ص)
بوجودآمدوخودهیچ اعتبارواصالتی ندارد، حالاتبدیل به ضامن وتأیید کننده مداحان وروضه خوانانی شده اندکه مردم ازاندکی ازسوابق ننگینشان آگاهند!
جناب نوریزاد مصیبت وارده رابه شما وخانواده محترمتان تسلیت عرض نموده ودرشرف پدر مرحومتان همین بس که فرزندباشرف وفرهیخته وشجاع وباوجدانی مثل شماراپرورش دادبنده رانیزدرغم خودشریک بدانیدبه امیدروزی که شادی وبهروزی وسعادت به شما وبه کشورایران بازگردد.
جناب نوریزاد مصیبت وارده رابه شما وخانواده محترمتان تسلیت عرض نموده ودرشرف پدر مرحومتان همین بس که فرزندباشرف وفرهیخته وشجاع وباوجدانی مثل شماراپرورش دادبنده رانیزدرغم خودشریک بدانیدبه امیدروزی که شادی وبهروزی وسعادت به شما وبه کشورایران بازگردد.
نوریزاد بسیار نازنین..میدانم که الان غم عالم بر دلت سنگینی میکند..در این مواقع به لحاظ تجربه شخصی میگویم که با مشکلاتی جدید رویرو میشوی..مهمترین دغدغه شما از این به بعد “مادر” است که بعد از چند هفته تازه چای خالی پدر را با تمام وجود لمس خواهد کرد. خدا قوت در همراهی با مادر..
با آرزوی سلامتی شما و مادر و همه خانواده و شادی روح پدر عزیز شما..
دوستان خوبم
از یک به یک شمایان سپاس می گویم بخاطر محبتی که با من می آمیزید. و همین محبت، حمل سوگ پدر را بر من هموار می کند. دورنمایی که از پدر و مادرم دارم جز عشق نیست. این دو، بویژه در ده سال پایانی عمر پدرم، سخت به هم علاقه مند و شیدا بودند. دوری هم را تحمل نمی توانستند کرد. بشدت از اندوه همدیگر اندوهگین می شدند. من این دوشادوشی و همدلی را در نسلی که بی عشق یا با کمی عشق روزگار را پشت سر می گذارند، کمتر دیده یا ندیده ام.
عزا عزاست امروز ؛ حاج علی اصغر نوری زاد پیش روح الله ست امروز
پس چرا مادرتون در عکس می خندند؟ من نمیدونستم پدر شما هنوز زنده اند!!!!!!!!!!! جنتی مطمئناً از این موضوع در پس این همه کنایه از سوی شما بسیار خوشحال بوده است و اینک ملول! اگر کسی عکسها را نبیند و شما را نشناسد در پس این گفتگو ها تصور می کند یک جوان جوانمرگ شده است!
نوشته علی1 و آقا منصور در پست پیشین را تایید می کنم.با آن که خودم رای ندادم ولی با کسانی که رای دادند در یک جبهه ایم.
آقای روحانی اگر به مردم تکیه کنی ،این مردم تا پایان از تو پشتیبانی می کنند به شرطی که صاف و صادق و بیریا با مردم باشی.
رای ما “رای نداده ها” با توست اگر کمک به برقراری دمکراسی و حکومت قانون عرفی بکنی.
در چاه استبداد نمی شود تمرین کوهنوردی دمکراسی کرد.باید از این چاه بیرون آمد و سپس یه کوه دمکراسی زد و بالا رفت.
این مردم را دست کم نگیر.صدای نعره های خفته آنان را بشنو و از آنان کمک و یاری بخواه.تا پای جان از تو حمایت می کنند تا استبداد را بر جای خودش بنشانند و بیرون کنند.
توفان دگرگونیها در راه است و امیدوارم توطئه های باند محارم انگلستان و روسیه که در صدد ویرانی منطقه و مردم آنند توسط هوشمندی بیداران سرکوب شود.
مردم نباید سر در لاک خود کنند. باید بیدار بمانند و طلب خود را تا دینار آخر از این حکومت بستانند و سپس با یک اردنگی سفت و سخت به گورستان تاریخش بسپارند.شاید آقای روحانی و جمعی از پاسداران و بسیجیان هم که یه مردمشان خدمت کرده اند هم روسفید و عاقبت بخیر شوند.
همه باید با درایت و آرامش و حفظ خونسردی و کمک از حسهای باطن و درونمان در این دوران که بوی آخرالزمانی می دهد (نه به معنای دینی اش که ذره ای اعتقاد ندارم- بلکه طلوع نمودن خورشید دانش و فرزانگی در اندرون همه انسانها و جهش تکاملی در اندیشه ها ) به نبرد تاریکی و فریب برویم.زیرا چراغ دروغ و فریب را فروغی نیست.
قوانین کیهانی که همه با فرمولهای دقیق ریاضیات کیهانی نوشته شده اند این امید و نوید را به ما می دهند که ما فرزندان ستارگان و کیهان به اصل خود یعنی نور و راستی رجوع و برگشت می کنیم.
ابرهای اختناق آور فریب و ریا و تجاوز به روح و روان بشری که در این سامان بی سامان گستریده شده با آفتاب مهر جمعی دلهای ما- زدوده و متفرق و محو می شوند.شر و زشتی نابود نمی شود اما همچون یک پرده نقاشی مضحک در اسطوره اذهان جمعی بشر به یادگار خواند ماند.
با تسلیت دوباره به شما .خدا سایه مادرتان را از سرتان کم نکناد.
جناب نوریزاد ساعتی پیش از این پست، یک پیام تسلیت برای شما نوشتم که هنگام درج نظر از سوی سرور پیامی آمد به این مضمون که: دوست عزیز شما چقدر تند می نویسید! من هم یه گمان این که پیام ارسال شده دیگر دکمه ارسال را نزدم.اکنون می بینم که پیامم درج نشده پس یک بار دیگر پیامم را برایتان می فرستم.
آقای نوریزاد درگذشت پدر محترم و مهربانتان را به شما و خانواده ارجمند آن شادروان تسلیت عرض کرده و سلامتی و صبر را برای مادر گرامی و همچنین شما از آفریدگار یگانه خواهانم.ما را در غمتان شریک بدانید.
یه یاد ایشان- همه شمعی در دلهایمان روشن می کنیم.درود بر شما.
رفتن سوسک” در شلوار گوینده صدا و سیما (منظور گوینده سر و صدای حکومت/* اسلامیه) حین خواندن خبر! http://news.gooya.com/2017/06/post-4662.php
مش قاسم: ویدئو رو که نگاه کنین میبینین این اتفاق زمانی رخ میده که عکسی از اون اولی در پس زمینه به نمایش گذاشته شده بود، نشسته روی صندلی روی سکو و یه مشت هم از برادران دو زانو نشسته روی زمین. گوینده سر و صدا شانس آورده که سوسک از تنبونش بالا رفته، متاسفانه اونایی که توی عکس دو زانو رو زمین نشسته بودن سوسک مشهور از مخشون بالا رفته بود و هنوز هم پایین نیومده.
کاش چند روز دیگر میتوانستی در ارسال مطالب سخیف خود صبر کنی به احترام کسی که سایتش را سخاوتمندانه برای عقده گشایی های توی با شعور در اختیارت گذاشته . از کوزه همان برون تراود که در اوست .
بادرودهای بسیار به دوستان!
نقدمختصر کتاب «بینوایان»
قسمت سوم(پایان)
.سرانجام انقلابیون باحاکمیت کهنه فئودالی،که راه نجات خودرادرزورگویی واستفاده ازقوه قهریه وکشتاروزندان وسرکوب انقلابیون میداند بصورت مسلحانه وقهرآمیز
درگیرمیشوند،ماریوس در آن جنگ زخمی کشنده برمیدارد وبه حال مرگ می افتد(کنایه ازاینکه انقلاب اجتماعی بسیارخطرناک وپرهزینه است،خون ورمق جامعه رامیکشد وجامعه به آستانه مرگ میکشاند!)،گاروش هم نقش گلوله وباروت رسانی به انقلابیون رابه عهده میگیرد(یعنی مهمات رسانی ،مهمترین کارها) واین بچه شلوغ و شیطان دریکی از حساس ترین صحنه های تعیین کننده حیات اجتماعی !اساسیترین ومهمترین کارهای انقلاب راانجام میدهد،ودر جریان این کاربزرگ کشته میشود. واین یعنی انقلاب کردن جامعه وبخصوص نسل جوان راتاسر حد مرگ تضعیف میکند،اما همین انقلاب معجزه هم میکند وبه سرعت افرادخام را پخته وکودکان رابه بلوغ میرساند! (دراینجامنظور
اینست که افرادناآگاه، آگاه میشوندودرهرسن وسالی باشند بزرگ شده وبه بلوغ عقلی واجتماعی میرسند!ومنافع خودرادرمنافع اجتماع جستجومیکنند)دربحرانی ترین لحظات درگیری ماریوس زخمی مهلک برمیدارد ،ژان والژان،ماریوس مجروح رابدوش میکشدوبارنجهای بسیار نجاتش میدهدوبه پدربزرگ ثروتمندش میسپاردش(کنایه ازاینکه شخص مجروح وضعیف بامراجعه به اصالت وریشه های خود،توان میگیرد و نیرومندمیشود!)سرانجام پس ازبهبودی ماریوس (نسل آینده مردان )وکوزت (نسل آینده زنان فرانسوی )ژان بدون تظاهرآنهارابه هم معرفی میکند وباین ترفند آنها همدیگررا پیدامیکنند،وباهم ازدواج میکنند(یعنی انقلاب به کمال وهدف خود رسید ،ماریوس وکوزت سروسامان میگیرند یعنی قانون جدید(ماریوس)برای دفاع وحفظ وبارورکردن نیروی زاینده وبالنده(کوزت)شوهررسمی وقانونیش میشود.درصحنه آخربازرس ژاور(سمبل قانون دوران فئودالیسم) با ژان والژان روبرومیشود ،ولی به جای آنکه اورادستگیرکند وتحویل قانون بدهد،خودش خودکشی میکند!!! وخودراهم درآب غرق میکند واین یعنی قانون کهنه خودش،خودش رامنحل میکند!!!، چون ماریوس دانشجوی رشته حقوق ازدواج کرده،یعنی قانون جدیدمستقرشده، پس قانون قدیم منحل میشود،و بازرس ژاورسمبل این قانون است، کسی اورانمیکشد،بلکه خودش،خودش رامیکشد،یعنی قانون کهنه وقدیمی، رأی به انحلال خودش میدهد.بنده تاجایی که ممکن بود این اثرجاودانه بشری را بطورخلاصه معنی،وبرداشتهای خودرا به اجمال بیان کردم وگرنه دراین اثربی بدیل حتی اشیاﺀ، حتی یک تصادف کوچک دارای معانی بسیاربزرگ وژرف است ،مثلاًچپه شدن،وافتادن گاری روی پای موسیوفوشه لوان گاریچی به این معناست که اقتصادمستقل ازسیستم فئودالیسم دچار ورشکستگی شده وصاحبش با این ورشکستگی تاسرحدمرگ میرود!(اقتصادمستقل به این معناست که درجامعه فئودالی طبقات اصلی فئودالهاودهقانان هستند!ویک گاریچی نه خان زمینداراست ونه رعیت رنجبر!)، بازهم دراینجا ژان والژان سمبل مردان فرانسه دخالت میکندوبا نیروی شگفت آورخوداززیرگاری سنگین نجاتش میدهد واورابه صومعه وبه پناه مذهب میکشاند !بعدهااین موسیو فوشه لوان هم باعث نجات زندگی ژان میشود،نیکی کمانه میکندوبه نیکوکاربرمیگردد.
امیدوارم دوستان این کتاب بی نظیررابخوانندوبرداشتهای اشتباه یاسطحی بنده رااصلاح کنندوبانقد مکتوب کتاب بینوایان وبه اشتراک گذاری نقادی خود،به رمزگشایی ازاین اثرجاودانه کمک کنند.
بادرودهای بسیار به دوستان!
نقدمختصر کتاب «بینوایان»
قسمت دوم
دراین هنگام قانون کهنه که میخواهداجرای عدالت کند گریبان فرد بیگناهی رامیگیردتااورا بجای ژان والژان محاکمه ومجازات کند(دراینجا نشان داده میشودکه قانون کهنه بقدری ناکارآمداست که اشتباهات بزرگی میکندوبجای اجرای عدالت مرتکب بی عدالتی میشود وبجای گناهکاران ،بیگناهان رامجازات
میکند)،اینجاست که ژان والژان سمبل مردتحول روحی یافته وبه آگاهی وجدانی رسیده ی فرانسوی درمیان دوانتخاب بسیار دشوارقرارمیگیرد و دوهدف پیدامیکند،یکی حفظ شرافت فردی وانسانی درلحظه کنونی، ودیگری حفظ نسل وتأمین موجودیت آینده اجتماع !که نمیشودونبایدازهیچ کدام ازآنهاصرف نظرکند ویکی رافدای دیگری کرد!انتخاب بسیارحساس ودشواراست ،به نجات وجودمادی خودش، ونسل آینده زنان ادامه دهد؟،یاپایبند وجودمعنوی وشرافت ووجدان خودش باشد،؟او نمیتواند،دست ازهیچیک بکشد،هم نجات نسل آینده زن فرانسوی که بایدنسل ونژادوموجودیت جامعه راحفظ کند،نهایت ارزش واهمیت دارد،هم حفظ معنویت وشرافت ووجدان فردی خودش،که اگربیگناهی محکوم شوداین شرافت ووجدان لکه دارمیشودو آسیبی غیرقابل جبران میبیند،واگرآسیب ببیند،همه چیزنابودشده،زیراآسیب به وجدان وازدست دادن وجدان انسان رااز مدار انسانیت خارج میکند!پاگذاشتن برروی وجدان هرنوع فعالیت شرافتمندانه راازموضوعیت می اندازد،پس هردو مورد وهردوهدف راانتخاب میکند!انتخابها نهایت ارزش واهمیت رادارند،نمیشودهیچکدام رانادیده گرفت،حیات انسانی برروی وجودمادی ومعنوی بناشده ،انجام این دوکاربه توانی مافوق توان عادی بشرنیازدارد زیرا هدفها کرچه همچون درپای اجتماعندامادریک راستاقرارندارند،یک هدف درشرق ویک هدف درغرب قراردارد، همزمان هم بایدبه هردوهدف رسید!،ژان والژان تانهایت ممکن ازنیرو وتوان خودمایه میگذاردوتن به ایثاروفداکاری میدهد عجیب اینکه چنین نیرویی راهم درخودکشف میکندوبکارمیگیرد،لذا باتوانی شگفت آوروطاقتی فوق انسانی انجام هردو کار راانتخاب میکند. ابتدابا تاختن شبانه روزی خودرابه جلسه محاکمه میرساند وبااعتراف صریح وقبول مسئولیت،دزدی ازیک کودک دردادگاه، فردبیگناه رانجات میدهد،وبعد باشکستن همان قانونی که به احترامش وبرای حفظ اعتبارش تن به آن کوشش جانفرساداده ،آن قانون کهنه رامیشکند و ازآن میگریزد! وبه نجات کوزت میپردازد.(اینکه ابتدابرای نجات فردبیگناه اقدام میکندونجات کوزت رابه بعدازآن موکول میکندبسیارپرمعناست زیراتنهاانسانهای شرافتمندوباوجدان قادربه انجام کردارنیکند،واگرژان وجدانش راازدست میداد دیگرقادربه نجات کوزت هم نمیشد!)پس ازرهاندن ونجات کوزت ازدست تناردیه ها(خانواده بیریشه وبدون اصالت وفاقدمعنویت ووجدان)،درحالیکه قانون بدون درک او،وارزش کرداراو، تعقیبش میکندوبه صورت تهدیدومزاحمی دائمی درمی آید واورا خسته وبیچاره میکند ناگزیردراوج درماندگی،بازهم به مذهب پناه میبردو کوزت رابه صومعه وبه خواهرروحانیها میسپارد که بازهم آنها سمبلی ازمذهب هستند،یعنی بازهم مذهب نقشی بسیارنجاتبخش درنجات نسل آینده زنان فرانسوی بازی میکند،وقتی که پلیس درجستجوی ژان والژان صومعه ی مادرروحانی راتفتیش میکند،مادر روحانی بزرگ که هم رئیس صومعه است وهم بالاترین مقام روحانیت راداردباوجودیکه سالهای سال ریاضت کشیده وهرگز مرتکب کوچکترین گناهی نشده، بخصوص هرگزدروغ نگفته وسیمای بی حجابش راهیچ نامحرمی ندیده،ناچارمیشودبرای نجات ژان والژان که سمبل زندگی و مردان نسل جاری ودرحال گذرفرانسه است وکوزت که سمبل زنان آینده است ،به پلیس دروغ بگوید،یعنی اینجامذهب هم نمیتواندونمیخواهدبانظام اجتماعی غلط همراه شود،ومجبور است پاروی اصول ظاهری و اخلاقی ومذهبی خودبگذاردتابتواندذات وباطن راستین مذهب راحفظ وکارآمد کرده ونقشی مثبت درنجات جامعه ایفاکند.پس ازنجات ژان وکوزت مادرروحانی در اقدامی عجیب نقابش رابه اختیارخودش کنارمیزندوچهره زیبای خودرابه ژان نشان میدهدوبه رویش لبخند میزند(یعنی مذهب چهره ی زیبا و واقعی خودرابه ژان نشان میدهد!)
کوزت درصومعه ودرمیان خواهران روحانی درس میخواندبدون آنکه خودش روحانی باشد،واینجامذهب درتربیت نسل فردای زن فرانسوی و نجات نسل امروزمردفرانسوی نقشی تعیین کننده ونجات بخش بازی میکند.سرانجام کوزت تحصیل کرده وحامل پیامهای معنوی ومذهبی ازصومعه خارج میشود،یعنی درسهای لازم رابرای زندگی ازدین ومذهب میگیرد،ولی عمر خودرا بیهوده ودرچهاردیواری صومعه به هدرنمیدهد وفدای آن نمیکند.کوزت وماریوس پس ازدیدن هم عاشق ودلباخته یکدیگر میشوندولی همدیگررا درجغرافیای عجیب ونامنظم شهرگم میکنند،پسر تناردیه هابنام گاروش که بچه ای لات وولگردودزد است درتماس باانسانهای نیک سیرت ،دست به اعمال نیک میزند و نقش نامه رساندن وبه هم رسیدن آنهارابه عهده میگیرد،یعنی گاروش که ازخانواده ای کولی صفت وبدون ریشه وبدون پایبندی به مذهب وملیت ومیهن وشرافت واخلاق است
درتماس باافکار نو تأثیری مثبت میپذیرد و،نقشی مثبت به عهده میگیرد وایفامیکند و دررساندن ماریوس وکوزت(نسل آینده مردان وزنان اجتماع) به هم نقشی بسیارسازنده ومؤثربازی میکند.
ادامه دارد…….
سلام عليكم
رحلت والد گرامي را تسليت عرض مي كنم
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهيافتگان [هم] خود ايشانند
سرت سلامت نوریزاد عزیز..وجود شریف شما همان عمل صالح عزیز سفر کرده شما و ما است.. روحش شاد و عزت شما مستدام
نرم افزارها:
بادرودهای بسیار به دوستان!
نقدمختصر کتاب «بینوایان»
قسمت اول
یکی ازارزشمندترین وژرفترین آثاری که بنده درعمرم خوانده ام کتاب بینوایان است.این کتاب سبکی سمبولیک دارد و هرشخص سمبل جریانی اجتماعی یا یکی از دوجنسیت زن ومرد ونسل حاضر وآینده مردم فرانسه دراواخرقرن هیجدهم است!
درکتاب بینوایان اثرجاودانه وفناناپذیر ویکتورهوگو ،ژان والژان سمبل نسلی ازمردان فرانسوی است که برای لقمه ای نان که هم نیازطبیعی وهم حق قانونی وانسانی اوست به زندانی طولانی مدت بااعمال شاقه محکوم میشود زیرا نظام اجتماعی غلط وعقب مانده! یعنی فئودالیسم نمیتواندنیازهای ابتدایی اوراتأمین کند!وبه بدترین شیوه حل مسائل اجتماعی وانسانی متوسل میشود واورا به زندان بااعمال شاقه محکوم میکند!ژان والژان مردی بسیار نیرومند است که قدرت بدنی بسیارزیادی دارد(همانطورکه مردان هرجامعه ای ازنظرجسمی نیرومندترین افرادجامعه هستند وژان سمبل مردان فرانسوی درآن عصراست).فانتین هم سمبل همان نسل اززنان فرانسوی است موجودی ظریف وزیبا که عاشق زندگی وعشق است وتوان باروری وادامه نسل دارد( اوهم ،هم نسل وهم عصربا باژان والژان وسمبل زنان فرانسه درآن دوره است ) فانتین دراوج جوانی وزیبایی مورد سؤاستفاده جوانان اشراف قرارمیگیرد وآنان پس ازکام گیری ازاو،اورابه حال خودرهامیکنند!وبایک فریب ازاو میگریزند!ازآن به بعدفانتین دچار عسرت ونکبت میشود،کاری درخورتوان وشأن خودنمی یابد و برای ابتدا یی ترین و طبیعی ترین نیازها،کارش به فحشاو فروش گیسوان ودندانهایش کشیده میشود،درعین حال
مسبب اصلی تیره بختی او طبقه اشراف است زیرا این آنانندکه اوراحامله کرده و بدون هیچ تعهدی رهایش کرده اند. یعنی باعث وبانی بدبختیهای فانتین طبقه اشرافند که بدون پذیرش هیچ تعهدی درقبال اجتماع فقط ازجامعه بهره مندمیشوند.زندان واعمال شاقه طوری ژان والژان راسنگدل وقسی القلب وروح اوراخشن کرده اندکه امیدی به نجاتش نیست زیرادراولین کارپس ازآزادی فوراً مرتکب دزدی میشود،جامعه هم اوراازخودمیراندودفع میکند(زیراآن جامعه راه حل نداردوهرگاه مشکلی پیش می آیدراه حل رافقط درکشتاروانکار وزندان میبیند!) ،ولی او درتماس بامذهب که سمبل آن ، کلیسا و بخصوص پدرروحانی مهربان وباسخاوت ومتواضع و بااخلاق کریمانه است تاریکی وخشونت را درعمل ازروح اومیزداید ومیشوید،زیرا به او هم پناه میدهند،هم اعتمادمیکنند، و وقتی که اشیاء گرانبهای کلیسارامیدزدد، به رویش نمی آورندودزدی اورانادیده میگیرند، همچنین اشیاءراهم به اومیبخشند.این حرکت انسانی باعث میشود ژان دچارتحول روحی شود.اوظروف نقره راسرمایه میکند(سمبل اینکه سرمایه اصلی اجتماع ،میراثهای معنوی وفرهنگی ودینی است !)ژان درتماس باپدرروحانی چنان غنی و شرافت مند ودرستکارمیشودکه به صورت مسیومادلن،کارخانه داردر می آید، که خود درمقیاسی بزرگترپناه بیماران ودرماندگان وگرسنگان وبی پناهان میشود(درتماس بایک قدیس باتقوای مذهبی، خوددچارتطهیرروحی میشود یعنی نیکی، به حکم ذات ملکوتی خود،تکثیرمیشود).مذهب ومهربانی ودرستکاری وکارآفرینی وابتکار چنان اعتباری به ژان میبخشند که مردم اورابعنوان شهر دارشهری درحال توسعه انتخاب میکنند ،بازرس ژاورهم سمبل قانون است،درسیمای انسانی بی احساس،که بجزاجرای موادقانون وموراازماست کشیدن هدفی دیگر نداردوبخاطرسکه ای که ژان والژان پس ازآزادی ازکودکی دزدیده،مدام درتعقیب اوست تااورابیابدومجازات کند،اماچون ژان والژان دچارتحول روحی شده ودرواقع باطناًوذاتاً عوض شده به همین علت باوجودیکه بارهابااو درشورای شهرجلسه مشترک میگذارند،اما اورانمیشناسند!کوزت دخترفانتین ،سمبل دختران ونسل آینده وجوان زن فرانسوی است که گرفتارواسیرخانواده ای بی ریشه وفاقدملیت ودین واخلاق میشودوطوری ازاوکارمیکشندواز مادرش فانتین سؤاستفاده مالی میکنند که هیچ آینده روشنی درانتظاراو نیست.ماریوس جوانی که دارای اصالت ونجابت خانوادگی است ولی برای حفظ یک ارزش اخلاقی وآزاداندیشی با سرپیچی ازفرمان پدربزرگ(پدربزرگ سمبل پیران مرتجع وکهنه پرست ومحافظه کاراست !) دچارفقروفاقه وگرسنگی وحشت آوری میشود او هم سمبل نسل جدیدپسران ومردان آینده فرانسه است،جوانی فقیر ولی،آراسته ودرحال تحصیل که دررشته حقوق درس میخواند،گرچه بنابه رشته درسیش بایدبیش ازهمه قانونمدارباشدو قانون رارعایت کند،اماانقلابی و ضدقانون ومخالف نظم کهنه که نظم فئو دالی است میشود(ماریوس معتقدبه قانون است منتهاقانونی متناسب بازمان ونیازمردم جامعه .ولی قانون کهنه رامزاحم ومانع میبیند!لذابدون آنکه به هرج ومرج وآنارشیسم معتقدباشد درصدد انحلال قانون کهن وجایگزینی قانون جدیدبه جای آن است).زمانی که فانتین به حال مرگ می افتد،تنهانگرانیش کوزت است وبدرستی میداند که نجات کوزت(سمبل نسل زنان آینده) تنها بدست ژان والژان (سمبل مردان قدرتمند نسل حاضرفرانسه)ممکن است وتنهاازاو میخواهد،که کوزت رانجات دهد! ژان و
الژان قول نجاتش رامیدهد،دراین مقطع نجات کوزت هدف اصلی ژان والژان میشود،لذا این فرازازبینوایان به مفهوم این است که مردنیرومند نسل جاری فرانسوی به نجات نسل زن آینده فرانسه برمیخیزدوبارنجهاوهزینه بسیاراورانجات میدهد.
ادامه دارد……
عزا عزاست امروز,ایرانی بی غیرت صاحب عزاست امروز!
عزا عزاست امروز روز عزاست امروز، خامنهای رهبر صاحب عزاست امروز!
عزا عزاست امروز یاور رهبر ما پیش خداست امروز!
من پدر شما رو ندیدم اما چون سوگ را به سادگی ایشون نسبت دادین لازم دونستم بگم پدر شما بر خلاف پسرشون (شما) که از اون ظالم بلاها هستش و هی زیر آبی میره حقیقتاً ساده بوده اند! این نظر روی جایی بذارین ///
خانوم نبینن!
/*: ک
کم کم دارم به این گمان می رسم که این خود مش قاسم است که این کامنتها و عکسهایی که آقای نوریزاد پیشتر گفته بودند را می گذارد.
اگر این چنین است -از همه دفاعیات و تعریفهایی که قبلا از او کردم عدول می کنم و دیگر هیچ کاری به کار او ندارم.
البرز.
این مش قاسم برادران قاچاقچیه. اینا همشون قاچاقچی هستن، میخواد ویسکی باشه یا اسم یکی توی سایت آقای نوریزاد.
مش قاسم عزیز.
شما سالها با نوشتن طنزهای هوشمندانه برای خودتان جایی محترم در این سایت باز کردید.
هنگامی که دیدید شخصی دیگر از عنوان شما سوء استفاده می کند و مطالب هرز پرتاب می کند- این خود شما در درجه نخست هستید که باید به همه هشدار و اطلاع دهید که یک بدل و زامبی بنام شما مطلب ارسال می کند.
ما از شما توقع داریم در زیر چند هرزنوشته بنام مش قاسم -شما هم کامنتی بگزارید و منکر ارسال هرزنوشته شوید.
چند بار که تکرار کردید ما متوجه می شویم که مش قاسم راستین این کامنت های ناجور را برای آقای نوریزاد نمی فرستد.اشکال از خود شماست.
نوری زاد عزیز و گرامی
در غم از دست دادن پدر نازنینتان، مرا نیز شریک بدانید.
راهی ست که همگان دیر یا زود خواهیم پیمود. جمعی با شرف و عزت و حیاتی ساده، چون پدر نازنینتان،
برخی با نام ننگی بدنبال، مقهور از مقام عظمایشان !
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی، عاقبت هیچ
نرم افزارها:
بادرودهای بسیار به دوستان!
تعریفی نوین ازمفاهیم کهن!
درجهانی که زندگی میکنیم تمام پدیده هانسبی هستند,تا کنون آنچه شناخته ایم نیز نسبی بوده,نسبیت درمقابل مطلق وبافرض وجود مطلق معنا میشود,اماتاکنون کسی مطلق رانیافته ونشناخته,آیامطلق وجوددارد؟یکی ازقطعی ترین دانشهاریاضیات است زیرابه نتایجی بدیهی میرسیم مثل اینکه میگوییم ۴=۲×۲ این نتیجه بدیهی است وکسی برسردرستی آن مجادله نمیکند,اماهمین امر بدیهی درادامه به این سادگیها نیست( منطق ریاضیات همیشه به همان سادگی نیست! کسب نتایج بدیهی ازریاضیات همیشه ساده وممکن نیست! درک کلیت وعظمت اعداد هم ازتوان سیستم دماغی« عقلی »وعصبی انسان فعلی خارج است! ),ساده ترین عمل درریاضیات شمارش است اماشمارش درادامه به حیرت منتهی میشود . مثلاًتعداداتمهایی که کره زمین باآن ساخته شده چنداتم است؟مسلماعمرهیچ کس کفاف نمیدهدتااین عددرا بنویسد,ناچارگفته میشودتعداد اتمهای کره زمین نامحدوداست! حال آنکه میدانیم خود کره زمین محدوداست, ولی شمارش اتمها نسبت به توان ما,نامحدود است.همچنین میدانیم که کره زمین نسبت به خورشیدوسایر ستارگان وکهکشان راه شیری بقدری ناچیزاست که به حساب نمی آید یاخیلی کم به حساب می آیدومثل ذره غباری درفضای بی انتها میچرخدوفقط درمحدوده معینی قابل رؤیت وبازیابی است! حال اگربپرسیم تعداداتمهای کهکشان راه شیری یافلان خوشه کهکشانی چندعدد است؟دیگرجوابی متصور نیست,پس به نظرمیرسدکه مطلق وجودداردوذهن قادرنیست به آن احاطه یافته وکلیت آنرادردرون خودجای دهد! ودرمسیر شناختش هیچ دانشی توان درک نهایی ندارد,حتی اعداد هم درمواجهه بامطلق ازبداهت می افتندوگرچه تمام معانی هستی درمطلق نهفته است ازشدت عظمت نهایت اعدادبرای ذهن بی معنامیشوند,آن مطلق عظیم وغیر قابل درک ودریافت درخارج از ذهن ماست ووجودی حقیقی دارد.هم چنین تصوری ازمطلق درذهن واندیشه ماهست که بسته به دانش وبینش وظرفیت شناخت وساختمان ذهن وقوای دماغی و عقلیمان شناخت اندکی ازاوداریم ومیدانیم که این شناخت ناقص وناکافیست وامیدی هم نداریم که زمانی این شناخت کامل شود وبتوانیم مطلق رابطورکامل بشناسیم! ,اگرمطلق وجودنمیداشت تصورش هم برای ماایجادنمی شد.مرتبط کردن مطلق ذهنی
( تصورمطلق)که دروجود ماست بامطلقی که خارج از ذهن واندیشه ماست , عرفان وخداشناسی نام دارد.استمدادازمطلق خارج ازذهن برای رفع نقص (کم دانی,کم توانی,کم داری)دعا نامیده میشود.دعابایدچه کیفیتی داشته باشدوحقیقت دعاچیست؟
یک قطره آب کلیتی بنام اقیانو س داردکه درمقایسه باآن قطره، اقیانوس مطلق به نظرمیرسد,تمام آب اقیانوسها ازجنس همان قطره است اماقطره موج وخروشندگی وجزرومد نداردوفاقدتمام صفات دریاست.به همین قیاس بینایی کلیتی داردبنام
بینایی مطلق,شنوایی,کلیتی داردبنام شنوایی مطلق,عقل ,اندیشه,دانایی,توانایی,شعور,
خلاقیت,وجودمادی,وجود معنوی وسایرصفات انسانی وواقعیتهای هستی ، همچنین هرآنچه موجوداست وهرآنچه ممکن الوجوداست نیز
کلیتی دارندکه اصل وسرچشمه ومبدأ ومنشأآنهامحسوب میشود,کلیت مطلق تمام پدیده ها وعالم هستی درنامی پیوندخورده که درفرهنگ فارسی خداوند,ودر فرهنگ اسلامی الله نامیده میشود.همانطورکه آب درهرجاباشد سرانجام جذب کلیت خودشده وبسوی آن درحرکت است، دعانیزبایدازجنس کلیت خود( استجابت)باشد تاجذب مطلق شده وازآن مددبگیرد! گرچه فرض کردیم که اقیانوس کلیت قطره است ونسبت به آن آب مطلق محسوب میشود اما میدانیم که نه تنهااقیانوسهای زمین بلکه خودکره زمین هم محدوداست,منظومه شمسی وکهکشان هم محدودند! ,پس گرچه اقیانوس بسیاربزرگترازقطره است امااقیانوس ,آب مطلق نیست,مطلق تنهادرارتباط با توحیدوشناخت حضرت واجب الوجودمعناداردولاغیر.اومطلق بینایی,دانایی,شنوایی,عقل, شعوروهرآنچه که قابل تصور وممکن الوجود است میباشد زیرااوست که منشأهستی ووجوداست(حتی این هم برداشتی نارساو کفرآمیزاست زیرااوآفریننده عقل وبینایی وشنوایی ودانایی وهمه چیزهای قابل تصور وممکن الوجود میباشد, وخودفراترازهرتوصیف وتعریف ممکن است! ).درارتباط نهادن صفات محدود انسانی ,باکلیت مطلق ونامحدودی که فراترازآنست که بشودنامی برآن نهاد, نماز نامیده میشود.بخشی ازنمازدرروح وفکرجریان داردکه عالیترین نمودش عرفان نظری،وبخشی از نمازتوسط جسم انجام داده میشود که عرفان عملی نام دارد،هرگاه تلاش ذهنی وفکری وتقلای جسمی باهم همراه شدند،آنگاه نماز،یاعبادت حقیقی صورت گرفته است،
باتفویض وبخشش حضرت حق واستعدادوتوانی که درذات انسان نهفته وتعبیه شده است و شایستگیهایی که اکتسابیند وانسان باتفکروتمرین ومطالعه وتحقیق ومصاحبت با عارفان کسب میکند, مطلق ونامحدود در
وجودش جاری ,واین وجود محدود به وجود مطلق متصل( ودرمواردی فانی درآن)شده وتجلی گاه صفات مطلق میشود,کوشش برای تحقق این امر ,ومرتبط کردن صفات محدودباصفات مطلق ,عبادت نامیده میشود.
بادرودهای بسیار به دوستان!
بنابه عللی( احتمالاً کُندی سرعت نت
درهنگام ارسال) سهواً این کامنت دوبار تکرار شده، متمنی است لطف کرده واین یکی را حذف فرمایید! مباد که موجب ملال دوستان شود!
زین الدین.
گفتاری درخصوص فلسفه آرایش
قسمت دوم(پایان)
امادرجوامعی که نکبت دیکتاتوری آنها رامسخ ومردم راازمدارانسانیت خارج کرده وواردگذاردمکراتیک نشده اند،ضرورتهای فردی واجتماعی وارونه میشوندمثلاًفردباهزاران قسط وقرض وپیش فروش عمراتومبیل یامبلمان یا ….میخردکه هیچ نیاز
واقعی وضرورتی نداردکه چنین کاری بکند، امامیخرد،زیرا اتومبیل ولباس وژست وفیگور ابزاردروغگویی اوست،مردم باید اوراسواربراتومبیلی گرانبهاببینندتا دروغ ثروتمندبودن اوراباورکنند،تااعتباری کاذب کسب کند ومعاملاتی کاذب بکند وچک کاذب و بلامحلش را بپذیرند، بعدواردخانه ای میشودکه موجودی کاذب تظاهرمیکند که درانتظارآمدنش بوده وبدون اونه خورده ونه آشامیده!!!.عجیب اینست که اکنون هم بدرستی نمیخوردونمی آشامد!!! زیراتظاهربه رعایت رژیم میکند،عجب اینجاست که این رژیم هم هیچی ازمیزان وزن وچربیهایش نمیکاهد!!!!
سپس جویندکام خودزهرکوی
مردازیک سوی وخانم ازدگرسوی
بودنزدخرد احلیٰ و احسن
زناکردن ازاینسان زن گرفتن.
دریک چنین جامعه کاذبی افرادتاخرخره درباتلاق حرفهای دروغ،قیافه های دروغین،کارودرآمدکاذب، چک بی محل ،ایمان متظاهرانه ،عبادت ریاکارانه،زیارت کاسب کارانه،و عشقی هموزن فسق وانسانیتی مسخ وبه انحراف کشیده شده ،غرق ودفن میشوند.واژه هاهم بارمعناییشان دگرگون میشود،دروغ میشود،خالی بندی ،دزدی وخیانت میشودزرنگی،صداقت وراستگویی میشود،سادگی، حماقت وعبدالله شدن!!!!! ،حتی اندوه وشادی وگریه وخنده هم بنابه مناسبت خاص خودابرازمیشوند،ودیگر نموداحساسات درونی نیستند، آرایشی که بایدنمودی ازروراستی ووفاداری وحفظ حرمت زندگی خانوادگی وانبساط خاطر واخلاق فاخرباشد،تبدیل میشودبه عملی سراپانیرنگ وفریب وتقلب.هرچه جامعه بیمارتروفقیرتروجاهلترباشد،شدت افراط درمصرف کالای غیرضروری وکاذبی بنام لوازم آرایش، بیشترومهوعترصورت میگیرد درعوض تیراژحقیقی عالیترین رمانها ودیوانهای شعروسایرکالاهای فرهنگی به زیرصد جلد وصدعدد میرسد!!!!.زیبارویان چنین جامعه ای ازهر زشت رویی چندش آورترند!زیراهرچه بیشتر درظاهرزیباترجلوه کننددرباطن زشت ترند! درجامعه ای که مردمش آزادو آگاه باشند،پیوسته برای کسب دانش بیشتر،زیبایی افزونتر ورشدبالا تر وتولیدانبوه تروباکیفیتتر،درحال رقابتند! درچنان جوامعی نه فقط ظاهروباطن انسانهایش زیباست بلکه تولیدومصرف وصادرات ووارداتش هم زیباست! ،امادرجامعه مبتلای جهل وخرافات وتحت سلطه مخوف ریش بلندهای کوتاه عقلند مردم درحال مسابقه ای حسادت آمیزندتاباابرازحماقت بیشتر،از همگنان پیش بیفتند،هرسال به زیارت میروند،وهرروزبیشترخودرارنگ میکنند ودرمراسم مذهبی باشدت بیشتری عزاداری میکنند!تا در مسابقه خررنگ کنی گوی سبقت را از حریفان،متظاهرترواحمقتروخرفتترازخود بربایند.هرروزبیشتر مصرف،وبه مصرف هم تفاخر میکنندومدام ازکیفیت تولید نزار وحقیرشان هم میدزدندمذهب هم کارکرد سنتیش راازدست میدهدویکسره به ابزار سلطه واستحمارتوده مردم تبدیل میشود، متولیان وسردمداران دین ومذهب در حالیکه باهمدستی سرمایه داران وکارآفرینان دروغین، دراین جهان واقعی، دوزخی راستین میسازند،درآن جهان وهمی وعده بهشتی دروغین میدهند!!!،بنابراین درچنین جوامع بیماری پابه پای آرایشهای ظاهری، آرایشهای باطنی هم به ضدخودمبدل میشوند،زیرازیربنای جامعه که اقتصادعقب مانده باسیستم ناعادلانه توزیع است بطوردروغینی بادوپینگ وتزریق دلارهای حاصل از فروش معادن، واستثمار وتضییع حقوق سفاکانه کارگران وزحمتکشان برسرپامانده است! وچنین جامعه ضعیفی،به حساب جیب اکثریت جامعه وجان زحمتکشان، بطورکاذبی این پهلوان پنبه راسرپانگه داشته!!!! وجودودوام چنین جامعه ای،اساسش برحقه بازی وفریب ولحاظ کردن منافع طبقه استثمارگربناشده واکثریت ساکنان چنین اجتماع چندش آوری ازحقوق انسانی واجتماعی خودمحرومند وحتی باآنهم آشنانیستند!سایررهبران دینی غیرآخوند هم، چون عرضه ازبین بردن فقرراندارند به ستایش فقرمیپردازند!!!!وخود وپیروان خودرافقیر یا درویش مینامند!!! دین واخلاق وهنروروابط اجتماعی وفردی که برشالوده بادکنکی چنین اجتماع دروغینی باحباب بناشده،بازیربنای خودروابطی علت ومعلولی پیدامیکنند وبرهم تأثیرمیگذارند وحاصل نهاییش میشود انسانهایی که تانهایت ممکن در منجلابی ازدروغ، ریا، تظاهر وایمان کاذبی درهم میلولند! چنین مردمی زیبایان دروغین وزشتهای راستینند!!!
بادرودهای بسیار به دوستان!
«گفتاری درخصوص فلسفه آرایش»
قسمت اول
ضرورت ونتیجه جامعه دمکراتیک، آزادی اجتماعی و روابط آزاد است،آزادی اجتماعی مثل سایردستاوردهای تمدن بشری نه خوب مطلق ،ونه بدمطلق است .آزادی اجتماعی یکی ازابزارهای بقای جامعه ونظام سرمایه داریست.رفاه نسبی توأم با
روابط آزادوزندگی درجامعه دارای آزادی اجتماعی ،ضرورت دروغگویی رابسیار ضعیف وکمر نگ میکند.آرایش بطورعمده به دودسته آرایش ظاهری وآرایش باطنی تقسیم میشود لوازم آرایش باطنی کتاب ،فیلم تئاتر،تخصص،موسیقی،ورزش و….ولوازم آرایش ظاهری رُژلب ،ریمل،سایه چشم ولب ورنگ مو و….است،اکثریت قریب به مطلق مردم آرایش ظاهری رامیبینند وبعضیهایشان هم آنرامیفهمند.آرایش ظاهری وباطنی چون دوکفه ترازوهستندکه اگریک کفه سنگینترشود،لاجرم کفه دیگرسبکترمیشود،درجامعه ای که کفه زیبایی وآرایش معنویش سنگینترباشد،علیرغم رفاه وبرخورداری مصرف لوازم آرایش ظاهریش بشدت کمتروبالعکس درجوامع فقرزده وعقب مانده ای که هنوزواردگذاردمکراتیک نشده اند،مصرف لوازم آرایش باطنی نزدیک به صفرومصرف لوازم آرایش ظاهری بطرزبیمارگونه ای زیاداست،درجامعه عقب مانده آرایش کردن فلسفه ودلیل خاصی ندارد،اماعلت خاصی داردوآن تأمین نیازیهای حقیقی باکالاهای دروغین است!!!.
دلیل آرایش کردن درجوامعی که گذاردمکراتیک راانجام داده وواردمدرنیته وپسامدرن شده اندمهناوهدف وفلسفه دارد .مثال:آقایx وخانم yبه عنوان شهروندان این جامعه هیچ لزومی نمیبینند که به همدیگر دروغ بگویندوتظاهربکنند واحساسات خودرا مخفی بنمایند.آنهاوقتی ازهم خوششان بیاید خیلی راحت به هم ابرازعشق وعلاقه کرده و به هم میگویند بعد ممکنست بطورمشترک همخانه بشوند ،باز هم ممکنست روابط جنسی هم باهم داشته باشند وهمبسترهم بشوند، که لزوماًمنجربه ازدواج رسمی نمیشود خطری که چنین جامعه وخانواده دونفره راتهدیدمیکند اینست: آنها هرروزباجمع کثیری ازسایرانسانهادرارتباطندممکنست نسبت به اشخاصی دیگرکشش جسمی وجنسی وعاطفی پیداکنند که هیچ بعیدنیست همین امر باعث جداییشان شود، پیوندوجدایی درجوامع مدرن به این سهولت وسادگی است، ولی این آزادی شالوده اجتماع غرب وکشورهای حقیقتاًدمکراتیک رانابود نکرده، زیرامردمی که اینهمه نسبت به استفاده ازظروف یکبارمصرف ومسواک اختصاصی وحوله وشانه ولباس اختصاصی ونظافت فردی وسواس دارند،اینقدرهم میفهمندو فرهنگ دارند که درهرج ومرج جنسی خودراقربانی نکنند. اماتکلیف احساساتی که هیچ ضرورتی به پنهان کردنش نیست چه میشود؟ آقا
وخانم ازروزی که باهم آشناشده اند خصوصیات ظاهری،ازقبیل رنگ وقد ووزن وفیزیک بدنی همدیگرراپسندیده وپذیرفته اند،مشکل اینست که امروز آقایاخانم جنس مخالفی دیده که ویژه گیهایش درحدودویژه گیهای همسر،یا دوست دختریادوست پسریست که بااو زندگی میکند، ولی هیچ معلوم نیست که آن شخص جدیدهم آقایا خانم راپسندیده باشد،بازهم مشخص نیست که شخص جذاب دارای همان اخلاق ورفتاروروحیه موردانتظارهم باشد،وبازهم مشخص نیست که اوهم بخواهدواردرابطه ای شود که هیچی ازاخلاق ورفتار طرف مقابل رانمیداند. راه عاقلانه اینست که آقایا خانمی که تحت تأثیرقرارگرفته احساساتش را به طرف مقابلش بگوید!! مثلاًآقا چون روحیه اش تنوع طلب وشکارچی است به خانم میگوید:من امروزخانمی رادیدم وازاوخوشم آمد،چشم وروی وموی ولباس وظاهرآن خانم چنین وچنان بود.
بعدخانم همراه آقایابه تنهایی وارد آرایشگاه میشود،ساعتی بعد،آرایشگر ازخانم چهره ای میسازدکه حتی الامکان به خانمی شباهت داردکه آقاراتحت تأثیر قرارداده(البته آرایش کردن درانحصارآرایشگران نیست واکثریت بانوان خودبه تنهایی گلیم خودراازآب میکشندونیازی به آرایشگرحرفه ای هم ندارند) وبدین ترتیب باکمترین هزینه و باکمترین تنش ،دراسرع وقت آقابه همان خانمی که فقط تحت تأثیرظاهرش قرار گرفته بودمیرسد،به اضافه اینکه اینبار اخلاق ورفتار وویژه گیهای باطنی خانم راهم میشناسد.اگر خانم هم تحت تأثیرمردی دیگرقرار گرفت اینبارآقاناچاراست ساعتی زیر دست سلمانی وگریموربنشیند یاخود جور تغییرات ظاهری خودرابکشد.
مردان وزنانی که هرزگی منش وخوی دائمیشان نیست،درمدت عمردو یاسه بار درمعرض لغزشی اینچنینی قرارمیگیرند،که بافرمول بکارگیری عقل وفرهنگ توسط ساکنان جامعه دمکراتیک حل میشود! بدین ترتیب خطرات وجداییها وبی وفاییهای این چند بارمعدودبه حداقل ممکن میرسد.این فلسفه آرایش کردن درمیان آقایان و بانوان کشور هائیست که نظامی دمکراتیک وسکولار آنهارا اداره میکند.البته هرچه سن انسانها بیشترمیشود و چهره زشت پیری وکهولت برانسان غلبه میکند،لزوم استفاده ازلوازم آرایش هم بیشترمیشود! زیرا:
آن رخی که تاب او بُد ماه وار
شدبه پیری همچو پشت سوسمار
نرگس چشم خمار همچو جان
آخراعمش* بین وآب ازوی چکان
وآن قدصاف نازان چون سنان
گشته درپیری دوتا،همچون کمان
رنگ لاله گشته رنگ زعفران
زورشیرش گشته چون زِهرهء زنان
اعمش=کور
ادامه دارد
بادرودهای بسیار به دوستان!
تعریفی نوین ازمفاهیم کهن!
درجهانی که زندگی میکنیم تمام پدیده هانسبی هستند,تا کنون آنچه شناخته ایم نیز نسبی بوده,نسبیت درمقابل مطلق وبافرض وجود مطلق معنا میشود,اماتاکنون کسی مطلق رانیافته ونشناخته,آیامطلق وجوددارد؟یکی ازقطعی ترین دانشهاریاضیات است زیرابه نتایجی بدیهی میرسیم مثل اینکه میگوییم ۴=۲×۲ این نتیجه بدیهی است وکسی برسردرستی آن مجادله نمیکند,اماهمین امر بدیهی درادامه به این سادگیها نیست( منطق ریاضیات همیشه به همان سادگی نیست! کسب نتایج بدیهی ازریاضیات همیشه ساده وممکن نیست! درک کلیت وعظمت اعداد هم ازتوان سیستم دماغی« عقلی »وعصبی انسان فعلی خارج است! ),ساده ترین عمل درریاضیات شمارش است اماشمارش درادامه به حیرت منتهی میشود . مثلاًتعداداتمهایی که کره زمین باآن ساخته شده چنداتم است؟مسلماعمرهیچ کس کفاف نمیدهدتااین عددرا بنویسد,ناچارگفته میشودتعداد اتمهای کره زمین نامحدوداست! حال آنکه میدانیم خود کره زمین محدوداست, ولی شمارش اتمها نسبت به توان ما,نامحدود است.همچنین میدانیم که کره زمین نسبت به خورشیدوسایر ستارگان وکهکشان راه شیری بقدری ناچیزاست که به حساب نمی آید یاخیلی کم به حساب می آیدومثل ذره غباری درفضای بی انتها میچرخدوفقط درمحدوده معینی قابل رؤیت وبازیابی است! حال اگربپرسیم تعداداتمهای کهکشان راه شیری یافلان خوشه کهکشانی چندعدد است؟دیگرجوابی متصور نیست,پس به نظرمیرسدکه مطلق وجودداردوذهن قادرنیست به آن احاطه یافته وکلیت آنرادردرون خودجای دهد! ودرمسیر شناختش هیچ دانشی توان درک نهایی ندارد,حتی اعداد هم درمواجهه بامطلق ازبداهت می افتندوگرچه تمام معانی هستی درمطلق نهفته است ازشدت عظمت نهایت اعدادبرای ذهن بی معنامیشوند,آن مطلق عظیم وغیر قابل درک ودریافت درخارج از ذهن ماست ووجودی حقیقی دارد.هم چنین تصوری ازمطلق درذهن واندیشه ماهست که بسته به دانش وبینش وظرفیت شناخت وساختمان ذهن وقوای دماغی و عقلیمان شناخت اندکی ازاوداریم ومیدانیم که این شناخت ناقص وناکافیست وامیدی هم نداریم که زمانی این شناخت کامل شود وبتوانیم مطلق رابطورکامل بشناسیم! ,اگرمطلق وجودنمیداشت تصورش هم برای ماایجادنمی شد.مرتبط کردن مطلق ذهنی
( تصورمطلق)که دروجود ماست بامطلقی که خارج از ذهن واندیشه ماست , عرفان وخداشناسی نام دارد.استمدادازمطلق خارج ازذهن برای رفع نقص (کم دانی,کم توانی,کم داری)دعا نامیده میشود.دعابایدچه کیفیتی داشته باشدوحقیقت دعاچیست؟
یک قطره آب کلیتی بنام اقیانو س داردکه درمقایسه باآن قطره، اقیانوس مطلق به نظرمیرسد,تمام آب اقیانوسها ازجنس همان قطره است اماقطره موج وخروشندگی وجزرومد نداردوفاقدتمام صفات دریاست.به همین قیاس بینایی کلیتی داردبنام
بینایی مطلق,شنوایی,کلیتی داردبنام شنوایی مطلق,عقل ,اندیشه,دانایی,توانایی,شعور,
خلاقیت,وجودمادی,وجود معنوی وسایرصفات انسانی وواقعیتهای هستی ، همچنین هرآنچه موجوداست وهرآنچه ممکن الوجوداست نیز
کلیتی دارندکه اصل وسرچشمه ومبدأ ومنشأآنهامحسوب میشود,کلیت مطلق تمام پدیده ها وعالم هستی درنامی پیوندخورده که درفرهنگ فارسی خداوند,ودر فرهنگ اسلامی الله نامیده میشود.همانطورکه آب درهرجاباشد سرانجام جذب کلیت خودشده وبسوی آن درحرکت است، دعانیزبایدازجنس کلیت خود( استجابت)باشد تاجذب مطلق شده وازآن مددبگیرد! گرچه فرض کردیم که اقیانوس کلیت قطره است ونسبت به آن آب مطلق محسوب میشود اما میدانیم که نه تنهااقیانوسهای زمین بلکه خودکره زمین هم محدوداست,منظومه شمسی وکهکشان هم محدودند! ,پس گرچه اقیانوس بسیاربزرگترازقطره است امااقیانوس ,آب مطلق نیست,مطلق تنهادرارتباط با توحیدوشناخت حضرت واجب الوجودمعناداردولاغیر.اومطلق بینایی,دانایی,شنوایی,عقل, شعوروهرآنچه که قابل تصور وممکن الوجود است میباشد زیرااوست که منشأهستی ووجوداست(حتی این هم برداشتی نارساو کفرآمیزاست زیرااوآفریننده عقل وبینایی وشنوایی ودانایی وهمه چیزهای قابل تصور وممکن الوجود میباشد, وخودفراترازهرتوصیف وتعریف ممکن است! ).درارتباط نهادن صفات محدود انسانی ,باکلیت مطلق ونامحدودی که فراترازآنست که بشودنامی برآن نهاد, نماز نامیده میشود.بخشی ازنمازدرروح وفکرجریان داردکه عالیترین نمودش عرفان نظری،وبخشی از نمازتوسط جسم انجام داده میشود که عرفان عملی نام دارد،هرگاه تلاش ذهنی وفکری وتقلای جسمی باهم همراه شدند،آنگاه نماز،یاعبادت حقیقی صورت گرفته است،
باتفویض وبخشش حضرت حق واستعدادوتوانی که درذات انسان نهفته وتعبیه شده است و شایستگیهایی که اکتسابیند وانسان باتفکروتمرین ومطالعه وتحقیق ومصاحبت با عارفان کسب میکند, مطلق ونامحدود در
وجودش جاری ,واین وجود محدود به وجود مطلق متصل( ودرمواردی فانی درآن)شده وتجلی گاه صفات مطلق میشود,کوشش برای تحقق این امر ,ومرتبط کردن صفات محدودباصفات مطلق ,عبادت نامیده میشود.
جناب انارشیست
اگهی ختم در شهرستان ودر تهران در اولین عکس پشت سر جناب نوریزاد الصاق شده است.
سلام و علیکم ایام شبهای قدر است و دعا ها زودتر مستجاب میشود . بیآییم دعا کنیم که در کشور آسایش و آرامش و وحدت و زندگی بی مشقت داشته باشیم . بیآییم از تفرقه ای که در آخر ماه مبارک رمضان از سال 1368 در کشور بوجود آمده و متأسفانه باعث ” دو قطبی ” شدن جامعه بواسطه ی رهبری شده است . چرا که بر اثر اینکه اکثر مراجع و علما ، طبق تقویم ” جلالی ” که قرنهاست در کشور مردم شب و روز و سال و پایان سال خود را با ذکر ساعت و دقیقه و ثانیه تطبیق داده اند ، عمل میکنند ولی رهبری نظام ولایتی از سال 1368 به این سو تشکیک در تقویم ” جلالی ” کرده و با اینکه در تمام سالهای اخیر و قرن اخیر ، همه ی مراجع روز اول شوال را طبق تاریخ جلالی اعلام کرده اند ولی رهبری نظام بخاطر لجبازی با علما و مراجع تا ظهر روز اول ماه شوال ، ماه مبارک رمضان دانسته و مردم را امساک داده و بعد از نیم روز گذشت از ماه شوال ، به یکباره اعلام میکنند که بالاخره افراد وابسته به بیت رهبری ماه شوال را در روز آفتاب ظهر دیده اند و از طریق صدا و سیما با شادمانی و سرود ” عید آمد و عید آمد ” به مردم حالی میکنند که ای مردم روزه خود را بشکنید که حلول ماه شوال توسط افراد بیت در روز روشن و الله اکبر ظهر بالاخره رویت شده است .
در شهر هرت
جریان نقل “آتش به اختیار” که نُقل هر محفلی شده است نیز چون قولها و حدایث دیگراسلام شیعه است.
رهبر حرفی می زند و جماعتی را در خماری می کارد .
هر کس به نظر خود تفسیری میکند.
حال آنکه باید به خود حرف توجه کرد که معنی آتش به اختیار چه است و از طرفی چه کس آنرا بکار برده است!
علی بقال و یا صغرا خیاط که این حرف را نزده است!
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر که خود را مرجع و حامی شیعیان می داند ، می گوید:” آتش به اختیار”و یک بسیجی ساده که جزو حاکمه محسوب می شود هم این را می فهمد که در اعمال و اهداف خویش که حمایت و پشتیبانی از رهبر و نظام است خود مختار می تواند بر علیه دیگری، ملت انجام وظیفه کند.
اگر این فرار از قانون و یک فتوا نیست ، پس چیست؟
یا سخن دانسته گو / ای مرد عاقل یا خموش
جناب آقای نوریزاد . درگذشت پدر عزیز تان رو از صمیم قلب تسلیت عرض مینمایم .
سلام جناب نوريزاد ضمن تسليت به شما و خانواده گرامى براى شما و باز ماندگان .مادر من هم همان روز ساعت ١٢ ظهر به ابديت پيوست .ارزوى طول عمر براى جنابعالى وخانواده گراميتان همراه با سلامتى ارزومندم.واز خداوند صبر و تحمل به شما خواستارم.اريان
مولوی » مثنوی معنوی »
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سرٌ من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههااش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
هر که او از همزبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت
جمله معشوقست و عاشق پردهای
زنده معشوقست و عاشق مردهای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بیپر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
در شهر هرت
امت، باید عزاداری ۱۵۰۰ سال پیش را بکند ، چرا نباید عزا داروضعییت امروزش باشد؟
چون نباید واقعییت را ببیند، انسانی که واقعییت موجود را پی برده است ، یک لحظه هم ظلم را قبول نخواهد کرد،ظلم بر او چون نیش سوزنی برپای اوست ، این انسان ناارام و خواهان دگرگونی خواهد بود، مگراینکه در خلسه ى خواب و خیال فرو رود .
بدین خاطر دستگاه امت پرور نظام با وعده و عید آن جهانی و مرگ و کشتار ۱۵۰۰ سال پیش در فریب مردم پر کارند .
با درود و عرض تسلیت به جناب آقای نوری زاد .
با سلام آقای نوری زاد در کشور ما مرد پیدا می شود ، هرچند که اَندک باشد و اینان چاپلوس و سالوس هم نیستند و نان به نرخ روز هم نمیخورند . آقای علی مطهری در جواب رهبری گفتند : اگر آزادی بیان مخدوش شد و به منتقدان حکومت اجازه اظهار نظر داده نشد یا افرادی را بدون حکم قضایی و بر خلاف قانون اساسی حصر خانگی کردند” هم “دانشجویان و بلکه سایر اقشار مردم آتش به اختیارند ” . زنده باد مرد . باز هم زنده باد مرد . هزاران زنده باد بر این مردان
خدا رحمتش کنه و صبر و اجر فراوان خداوند برای شما و خانواده محترمتان.
جناب آقای نوری زاد
از صمیم قلب تسلیت میگویم . امید که مرحوم پدر گرامی در آرامش نظاره گر اعمال آن گرامی ارجمند باشند !
آرامش ؟ بله آرامش ! عزیز گرانمایه میدانید چرا میگویم آرامش ؟ زیرا پدر ومادر گرامی شما را در بیمارستان بربالین رنجورتان دیدم و هنوز نگاه های مهربان و نافذ پدر عزیزتان را در خاطرم حک شده . به یاد دارم که چقدر آن مرحوم نگران حال و روزتان بود و طمانیه ومهربانی ایشان روح نگرانشان را نمیتوانست پنهان کند و با هرکلامی که با من سخن میگفتند نگاهی به شما که در حال و هوای خود بودید واز این جهان خاکی به دور ! می افکندند که ببینند که آیا از این هذیان رها شدید یا نه ! ای کاش در آن حال از پدر مادر دردمند و شمای زجر کشیده فیلم برداری میشد و میدید که آن مرحوم چقدر نگرانتان هست . ولی دیگر نگران نیست . حال نگران بانویش هست . بانویی که سالها با وی در غم وخوشی به سر برد .امید که یک لحظه مادرگرامی را تنها نگذارید . با عرض تسلیت احترام و پوزش . مهرداد
پدری را امنیت اخلاقی برده بعد
بهش گفتن چرا دخترتون مثل مادرش با حجاب نیست ؟!
پدر گفته: زن من را شاه پرورش داده،
دخترمن را جمهوری اسلامی !!!
روح پدر بزرگوارتان شاد باد
با عرض سلام و تسلیت به شما عزیز گرامی آقای نوریزاد ‘
پدر شما هر که بود یادگار پربرکتی از خود به جای گذاشت.
جواب به دوست گرامیمان
آقای آنارشیست.
دادن جواب به کسی که بد جور میداند’ کار دشواریست ‘
فقط به مثالی که زده بودید اشاره میکنم
شما مسئله ای را به شکل ریاضی ساده ۲×۲=۴ مطرح کرده بودید و جواب آن را هم خودتان داده بودید ‘ ولی متاسفانه مسائل بسیار پیچیده تر از آن ا ست که شما مطرح کردید.
در مثال شما جای قاتل و مقتول ‘ ضارب و مضروب مثل روز روشن است ‘ شما حتی تکلیف نیت طرف را هم مشخص کرده بودید .
حال من مثالی میزنم و شاید به کار شما هم بیاید ‘
تروریستهای داعش هواپیمایی با سیصد سرنشین بیگناه را ‘ به اضافه یک بمب اتمی به گروگان گرفته اند و میخواهند تهران را با خاک یکسان کنند و شما فرد تصمیم گیرنده در این داستان هستید .
آیا شما اجازه دارید برای نجات میلیونها نفر قید جان سیصد سرنشین بیگناه این هواپیما را بزنید و فرمان آتش بدهید ؟
ای عزیز گرامی این صورت مسله اصلی در سیاست جهانی و جهان سیاسیست ‘ داعش از نظر خودش میخواهد جهان را نجات دهد و کشته شدن این بیگناهان را تلفات و بخشی از این مبارزه اللهی میداند ‘ دقیقا مثل خود شما ‘ چنانچه در مثالی که زدم ‘ برای نجات میلیونها نفر راضی به کشتن سیصد سرنشین بیگناه هواپیمای ربوده شده باشی ‘ شما خیال میکنید با چه توجیحی کشور ما در چنین وضعیتی قرار دارد ‘ بسیاری به خیال خود و با خلوص نیت گمان میبرند که این وضعیت وحشتناک که در ایران حاکم است بهای آرمانهای بزرگی ست که باید پرداخته شود .
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
داستان بسیار پیچیده است و در عین حال ساده
در جنگ ایران و عراق و یا هر جنگ کلاسیک دیگر که در جهان رخ میدهد ‘ وقتی کشوری به کشوری حمله میکند همه فورا مقابله به مثل میکنند ‘
کاری که آنها میکنند در بهترین حالت مقابله به مثل به همان اندازه است مثلا پایتخت ما را بمباران کردی پس ما هم پایتخت شما را بمباران میکنیم ‘ اینجا نمیتوان افراد بیگناه که شاید حتی مخالف جنگ هستند را در امان داشت و فقط به سراغ خلبان مزبور و فرمانده ای که دستور حمله را صادر کرده رفت
مثلا وقتی فلسطینیان در خیابانهای اورشلیم انتحاری میکنند ‘ در نهایت استدلالشان این است که چون ما ارتش کلاسیک و قابلی در اختیار نداریم و زورمان به شما نمی رسد ‘ و
از آنجا که حق ماست که از وطنمان دفاع کنیم و به دلیل این که این حکومت اسرائیل نماینده مردمانش میباشد و برای منافع آنان حق کشی میکند ‘ به خود اجازه میدهیم که مردمان اسرائیل را هر کجا که یافتیم به قتل برسانیم.
دوست عزیز فراموش نکن که قدرت مراتبی دارد و چنانچه شما هم از پله های قدرت بالا بروی با مسائل بسیار پیچیده تری روبرو میشوی که تشخیص حق و باطل چنان دشوار میشود که آرزو میکنی که هیچگاه از آن پله کان بالا نرفته بودی .
دوست گرامی ‘ به گمان من شکل و شمایل این دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم بیشتر قائم به علتها هستند تا دلایل به این معنا که آنچه ما انسانها انجام میدهیم بیشتر علت دارد تا دلیل و بیشتر مردمان از آنچه میکنند معذورند ‘ بنده در زندگیم متوجه شدم که بیشتر آنچه میدانم میتواند اشتباه باشد و شاید خلاف آن در آینده ثابت شود ‘ پس دخالت در امور دیگران را از یک حدودی به بعد جایز نمیدانم ‘ و آن حدود را هم منشور جهانی حقوق بشر میدانم که فرادینیست ‘ به گمان من
همه چیز در این دنیا حی و حاضر است ‘ بهشت و جهنم ‘ فرشته و شیطان گذشته و آینده .
برای جوانی که همین الآن عاشق شده برای کاسبی که منفعت چشمگیری در فروش کالاهایش داشته بهشت حی و حاضر است و برای کسی که عشقش ترکش گفته و کاسبی که ورشکست شده جهنم ‘ ‘ برای بسیاری آخوند رافضی خود شیطان است و برای آخوند شیعی طالبان و داعش و وهابیونند که بردگان شیطانند ‘ آمریکا برای بسیاری از مردم شیطان است و برعکس’ برای بسیاری از آمریکاییها مسلمانان افراطی خود شیطانند
برای خمینی افکار مخالف با او عین گمراهیست و برای بسیاری خمینی نماد جهل و تعصب و نادانیست ‘ در عین حال همه ما قبول داریم که هر کدام از ما فرزند زمانه و محیط و جغرافیای خود هستیم که در آن متولد شده ایم و به نحوی معذوریم .
همه ما قبول داریم که فرزند یک مسیحی’ مسیحی میشود و فرزند یک مسلمان ‘ مسلمان میشود و به همین ترتیب آنچه او را از دگران متمایز میکند در اکثر موارد همان شرایط جغرافیایست با درصد ناچیزی از سعی و همت خود او ‘
شاید اگر شما در قم و در یک خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمده بودی امروز با نام آیت الله آنارشیست قلم میزدی .
شاید بنده همانطور که شما گفته بودی فردی بزدل و بی اراده ای باشم و من هم میگویم که شاید شما فرد فرهیخته و دانایی باشید ‘ و شاید هر دو ما در اشتباه باشیم .
نمیدانم’ دنیای عجیب و زشت و زیبایست
با تشکر از نوشته شما
خدا همه ما را شفا دهد .
جناب عرفانیان
شما بسیار مغلطه میکنید و بسیار متناقض مینویسید، هر یک از بخشهای کلام شما را میتوان جداگانه پاسخ داد ولی اینکه این همه موارد را یکجا بخواهیم مورد نقد و بررسی قرار دهیم، جز سردر گمی نتیجه ای ندارد. شما سیاست را با قدرت، منافع ملی را با منافع شخصی، دین را با اخلاق، کرامت را با رذالت، بهشت را با جهنم، منطق را با احساس و … همه چیز را باهم و درهم آمیخته اید و شلم شوربایی شده نوشتۀ شما؛ تمامی این موارد را باید جداگانه مورد بحث قرار داد.
عقاید شما محترم است ولی اینکه یک قاتل را با یک تروریست و یک شهید یکی میدانید، در هیچ کجای دنیا و هیچ جامعۀ دینی و اخلاقی و منطقی پذیرفته نیست. حرف من این بود که از نظر من شما اشتباه میکنید و درک درستی از واژه های قاتل، تروریست و مخصوصاً شهید ندارید. همین!
بوی سیب زمینی از این نوشته به مشام میرسد و اینکه به اعتقاد شما، ما باید در این دنیا در خود باشیم و بی خود زندگی کنیم. عجب زندگی کسالت باری میشود اینگونه زندگی که شما توصیه میکنید! نه آرمانی، نه اعتقادی، نه ایمانی، نه هدفی، نه انگیزه ای، نه وطنی، نه عشقی و نه هیجانی و نه هیچ چیز دیگری و مهمتر از همه یک انسان بی نیاز و راضی!… یک انسان منفعل، از درون تهی و بی خاصیت! اگر به تاریخ چندین هزار یا چندین میلیون سالۀ بشریت مراجعه کنید متوجه میشوید که اینگونه افکار در هیچ کجای تاریخ جایی نداشته و از این پس هم نخواهد داشت. زندگی یک صحنۀ جدال و جنگ بی پایان است و هر کس بسته به کشش و پذیرش و توان خود راهی و مسئولیتی را انتخاب میکند. دنیای مد نظر شما وجود خارجی ندارد و هرگز محقق نخواهد شد. انسان مورد نظر شما را نمیتوان یافت! اینها رؤیاهایی دست نیافتنی ست.
انا لله و انا الیه راجعون
جناب نوریزاد، با سلام ،لازم دیدم در این سحرگاهان که مظنه اجابت دعاست،مصیبت وارده بشما را تسلیت عرض کرده و برای مرحوم پدر تازه گذشته تان، غفران و علو درجه نزد خدای رحمان رحیم مسالت نمایم ،بدیهی است که باراده آفریدگار، انسان موجود ابدی در این جهان فانی، نبوده و نیست ،اما چنانکه تابلوی قرآنی فوق اشاره می فرماید: همه موجودات و از جمله انسان، متعلق بخدای آفریدگار جهان است و مخلوق او، و چنانکه او در قوس نزول، مبدا هستی و موجودات و از جمله انسان است همو منتها و ختم انسان (اعم از مومن و کافر) و جهان است در قوس صعود، و بازگشت قهری همه موجودات به اوست که مبدا جهان هستی و عوالم گوناگون وجود و انسان است، و تسلیت بزرگ این آیه شریفه به همه انسانهای مصیبت دیده همین امیدواریست که انسان با تلاشی و اضمحلال پیکر محسوس نابود نخواهد شد و حقیقت انسان که نفس ناطقه اوست پس از مرگ باقی و ابدی است و بتعبیر مرحوم علامه طباطبائی :ابدیت یعنی که هستیم و هستیم و هستیم الی غیر النهایه، و انسان موجودیست که با اندیشه و نیات و عمل خویش و تکامل برزخی پس از مرگ رو به ابدیت دارد یا سعیدا و یا شقیا.مجددا فقدان ابوی محترم را بشما و سایر بازماندگان تسلیت گفته و سلامت و توفیق شما را در تداوم صراط ایمان و انسانیت و صلاح نفس و اصلاح همنوع از خدای جهان خواستارم.
با سلام و درود به جناب نوریزاد در گذشت پدر گرامیتان را تسلیت عرض کرده و صبر و بردباری و آرامش و بقای عمرشما و خانواده محترم را آرزو میکنم. روحشان شاد . پایدار و بر قرار باشد.
تسلیت به جناب نوريزاد گرامى
اندوه ما در غم از دست دادن آن عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم .
این مصیبت دردناک را خدمت خانواده آن عزیز و دیگر بستگان تسلیت گفته و آرزوی مغفرت و آمرزش برای مرحوم و صبر جزیل برای بستگان شما از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم .
( روحش شاد و یادشان گرامی باد )
تسلیت به جناب نوريزاد گرامى
اندوه ما در غم از دست دادن آن عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم .
این مصیبت دردناک را خدمت خانواده آن عزیز و دیگر بستگان تسلیت گفته و آرزوی مغفرت و آمرزش برای مرحوم و صبر جزیل برای بستگان شما از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم .
( روحش شاد و یادشان گرامی باد )
عرض تسلیت به شما و خانواده قرین رحمت باد روح پدر بزرگوار . چه سخت است برای شما و برای تاک هایی که دسترنج او بودند..پدر الان بیشتر زیباست و دوست داشتنی….مهرداد
از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم. در اندوه جانکاه سوگ پدر بزرگوارتان مرا هم در کنار خود و شریک غم بدانید.
روزی که از مادر خود عریان آمدی
بودند همه خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای عزیز، که تا وقت رفتن
باشند همه گریان و تو باشی خندان
گرامی، در فقدان سایه درختی تنومند چون پدر، برایت صبر آرزو می کنم.
قسمت 3
– تخصیص 100 میلیارد دلار آمریکا برای تامین نیازهای کشورهای در حال توسعه در جهت کاهش تغییر اقیلم
هدف چهاردهم: حفظ و استفاده پایدار از اقیانوسها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار
– کاهش آلودگی دریاها و اقیانوس ها
– حفاظت از بوم سازگان دریایی و ساحلی
– کاهش آثار اسیدی شدن محیط دریایی
– قانونمند شدن صیادی جمعی و پایان دادن به صید بی رویه
– ارتقاء دانش فناوری دریایی
– حذف یارانه های تعیین شده برای برخی اشکال ماهیگیری مخرب
– افزایش حفاظت و استفاده پایدار از اقیانوس ها و منابع آن
هدف پانزدهم: حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی
– حفاظت، احیاء و استفاده پایدار از جنگل ها ، تالاب ها ، کوه ها و نواحی خشک
– توقف جنگل زدایی
– مبارزه با بیابان زایی
– کاهش تخریب زیستگاه های طبیعی و جلوگیری از انقراض گونه های در معرض خطر
– اشتراک گذاری منصفانه مزایای ناشی از استفاده از منابع ژنتیک در راستای توافقات بین المللی
– پیشگیری از پدیدار شدن گونه های مهاجم و بیگانه در زیست بوم های خشکی و آبی
– مبارزه با صید غیرقانونیو و قاچاق گونه های حفاظت شده
هدف شانزدهم: ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح
– کاهش همه اشکال خشونت و مرگ و میرهای ناشی از آن
– پایان دادن به سوء استفاده و استثمار کودکان
– گسترش عدالت برای همه
– مبارزه با جرایم سازمان یافته و کاهش جریان غیرقانونی پول و اسلحه
– کاهش قابل ملاحظه فساد و رسوه خواری
– پاسخگویی و شفافیت مؤسسات
– تضمین تصمیم گیری نتیجه بهش و مشارکتی و نمایان همه افراد جامعه
– تقویت حضور کشورهای در حال توسعه در نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد
– تأمین هویت قانونی از جمله خدمات ثبت احوال برای همه
– تأمین دسترسی عمومی به اطلاعات و پاسداشت آزادی های بنیادین
– مبارزه با تروریسم
– ترویج و اجرای قوانین عاری از تبعیض برای توسعه پایدار
هدف هفدهم: تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار
– تقویت فعالیت های مرتبط با منابع مالی داخلی مانند جمع آوری مالیات
– اختصاص 0.7 درصد از درآمد ناخالص ملی کشورهای توسعه یافته به کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی
– کمک به کشورهای در حال توسعه برای پرداخت دیون
– سرمایه گذاری در کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی
– افزایش امکان دسترسی به علم، فناوری و نوآوری و ارتقای همکاری های شمال-جنوب و جنوب-جنوب
– راه اندازی بانک فناوری
– حمایت بین المللی از طرح های ملی کشورهای در حال توسعه
– بهبود تجارت و افزایش سهم صادرات کشورهای در حال توسعه
– ارتقای ثبات اقتصادی کلان، ترویج مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد
– به اشتراک گذاری دانش،تخصص، فناوری و منابع مالی با هدف رشد کشورهای در حال توسعه
بعد از برشماری اهداف، مجدداً بر کمک به کشورهای در حال توسعه، کشورهای فقیر محصور در خشکی، کشورهای کوچک جزیره ای، اجرای مقررات و توافقنامه های بین المللی، تأکید می شود. از لزوم راه اندازی پایگاه اینترنتی با هدف نشر اطلاعات سخن گفته می شود و سپس تصریح می شود که کشورهای جهان در 15 سال آینده، اهداف فوق را پیگیری خواهند کرد. همچنین در ادامه آمده است که پیگیری و بازبینی به شکل داوطلبانه و کشوری انجام خواهد شد و گزارش سالانه اقدامات کشورها توسط دبیرکل سازمان ملل تهیه خواهد شد.کشورها نیز در سه سطح ملی، منطقه ای و کشوری در این خصوص برنامه ریزی، اقدام و همکاری خواهند کرد تا سطر آخر سند محقق شود: تبدیل جهان به مکانی بهتر در سال 2030 .
شرمآور پذیرفتن محتوای این سند نیست. شرم آور آن است که عده ای به سندی که حتی یک بار آن را نخوانده اند، هجوم می آورند چون کسی که زور و مقام دارد با آن مخالفت کرده است. شرمآور آن است که در عصر اینترنت این متوهمان گمان می کنند می توانند جوانان را از دسترس به محتوای این سند و داوری مستقل دربارۀ مفاد آن باز دارند.
قسمت 2 ـافزایش تعداد بورس های اعطایی در رشته های فنی و حرفه ای و فناوری اطلاعات و مهندسی و علمی
– افزایش قابل ملاحظه تأمین معلمان
هدف پنجم: دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
(این بخش خلاصه نویسی نشده و عینا نقل شده است)
– پایان دادن به همه اشکال تبعیض علیه زنان و دختران در همه جا
-ریشه کنی همه انواع خشونت علیه زنان و دختران در حوزه های عمومی و خصوصی، از جمله: در زمینه قاچاق انسان و سوء استفاده جنسی و غیره…
– ریشه کنی همه اقدامات زیان بار مانند ازدواج کودکان، ازدواج در سنین بسیار پایین و ختنه زنان
– به رسمیت شناختن و ارج نهادن به مراقبت های داخل منزل و خانه داری (کار در منزل) بدون دستمزد از طریق : تامین خدمات عمومی، ایجاد زیر بناها و تنظیم سیاست های حفاظت اجتماعی و ترویج مسؤولیت مشترک در منزل و در محیط خانواده، تا حدی که مقررات ملی اجازه دهند.
– تضمین مشارکت کامل و موثر زنان و در اختیار قرار دادن فرصت های برابر (با مردان) برای انتصاب به مسولیت های بسیار بالا در همه سطوح تصمیم گیری در حوزه های سیاسی، اقتصادی و همچنین در زندگی عمومی
– ضمانت دسترسی جهانی به بهداشت باروری و جنسی و دسترسی به حقوق باروری در راستای توافق های انجام شده در جریان کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه و اعلامیه و برنامه اقدام پکن، بر مبنای اسناد نهایی به دست آمده از کنفرانس های بازنگری برگزار شده در این ارتباط
– انجام اصلاحاتی برای برقراری تساوی حقوق زنان و مردان به منظور دسترسی زنان به منابع اقتصادی و امکان مالکیت و کنترل دارایی ها از قبیل: زمین و سایر اشکال دارایی توسط آنان و همچنین برقراری حق دسترسی زنان به خدمات مالی، ارثیه، و منابع طبیعی، درراستای قوانین ملی(کشورها)
– ارتقای کاربرد فناوری توانمند کننده، به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور ترویج توانمد سازی زنان
– تقویت و اتخاذ سیاست های مطمئن و مناسب و همچنین وضع قوانین قابل اجرا برای ترویج تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران در کلیه سطوح
هدف ششم: تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و فاضلاب برای همه
– دسترسی همگانی به آب آشامیدنی
– دستیابی به بهداشت کافی و پایان دادن به انجام قضای حاجت در ملأ عام و بذل توجه خاص به نیازهای زنان و دختران و افراد آسیب پذیر
– ریشه کنی تخلیه زباله در منابع آبی
– احیای تالاب ها و رودخانه ها و منابع آبی
– همکاری های بین المللی در حوزه آب مانند تصفیه و شوری زدایی
هدف هفتم: تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه
– تضمین دسترسی به خدمات مقرون به صرفه انرژی
-افزایش انرژی های تجدید پذیر و بهره وری در حوزه انرژی
– گسترش زیر ساخت های انرژی
هدف هشتم: ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه
– افزایش رشد اقتصادی کشورها به حداقل 7 درصد
– افزایش سطح بهره وری
– حمایت از اشتغال شرافتمندانه، کارآفرینی . خدمات کوچک و متوسط و کاهش بیکاری و ریشه کنی کار اجباری و برده داری نوین
– جداسازی رشد اقتصادی از تخریب محیط زیست
– دستیابی به اشتغال شرافتمندانه و سودآور برای همه و تحقق دستمزد مساوی برای همه فعالیت های دارای ارزش یکسان
– امن سازی فضاهای کار به ویژه برای زنان مهاجر
– ترویج گردشگری که بتواند به تولید کار و ترویج فرهنگ و تولیدات محلی کمک کند
– افزایش ظرفیت موسسات مالی داخلی
هدف نهم: ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فراگیر و پایدار و تقویت نوآوری
– ایجاد زیرساخت های پایدار برای توسعه اقتصادی و رفاه ملی
– صنعتی شدن پایدار و افزایش سهم صنعت در اشتغال و تولید ناخالص داخلی
– افزایش دسترسی فعالیت های تجاری کوچک به خدمات مالی
– بروز رسانی صنایع و سازگاری آنها با محیط زیست
– گسترش پژوهش های علمی
– پشتیبانی از توسعه داخلی فناوری و نوآوری و دسترسی بیشتر به فناوری اطلاعات و ارتباطات
هدف دهم: کاهش نابرابری در درون و میان کشورها
– افزایش درآمد قشر فقیر به بالاتر از میانگین ملی
– توانمندی همه افراد برای حضور در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و ایجاد فرصت های برابر برای همه
– سیاستگذاری به ویژه در حوزه های مالی، دستمزد و حمایت اجتماعی و دستیابی تدریجی به تساوی بیشتر
– تضمین حضور پر رنگ تر کشورهای در حال توسعه در تصمیم گیری های موسسات مالی و اقتصادی بین المللی
– تسهیل مهاجرت مسؤولانه
– کمک بیشتر مالی به کشورهای نیازمند
– کاهش هزینه های نقل و انتقال وجوه ارسالی کارگران مهاجر به کمتر از 3 درصد
هدف یازدهم: تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، مقاوم و پایدار
– تضمین دسترسی عمومی بهمسکن ایمن و مقرون به صرفه و نوسازی محله های فقیر
– فراهم سازی دسترسی به حمل و نقل ایمن به ویژه برای زنان، دختران و معلولان
– حفظ میراث فرهنگی و طبیعی
– کاهش مرگ و میر ناشی از بلایای طبیعی
– توجه به کیفیت هوا و مدیریت زباله ها
– گسترش فضای سبز عمومی، ایمن و فراگیر به ویژه برای زنان و کودکان و سالمندان و معلولان
– برقراری پیوند بین مناطق شهری و حومه و روستایی
– حمایت از یاخت بناهای مقاوم با استفاده از مصالح محلی و ارائه کمک های مالی و فنی به آنها
هدف دوازدهم: تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار
– اجرای برنامه ده ساله مرتبط با الگوی تولید و مصرف پایدار با توجه به توانمندی های کشورهای در حال توسعه
– مدیریت پایدار منابع طبیعی و حفظ محیط زیست در روند تولید و مصرف
– کاهش هدر رفت مواد غذایی
– کاهش تولید زباله و افزایش بازیافت
– دسترسی عمومی به اطلاعات مرتبط با توسعه پایدار
– حمایت از کشورهای در حال توسعه در جهت توسعه علمی و فنی
– پایش آثار توسعه پایدار بر گردشگری پایدار
– منطقی سازی یارانه های ناکارآمد سوخت های فسیلی
هدف سیزدهم: اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن
– تقویت مقاومت در برابر بلایای طبیعی
– آموزش و هشدار به موقع در خصوص بلایای طبیعی
–
آقسمت1 ـ
در ایام تبلیغات انتخاباتی، هم در فضای مجازی این شایعات را پراکندند و هم با چاپ تراکت هایی در تیراژ میلیونی و توزیع آن در مناطق مختلف به ویژه در روستاها و نیز با سخنرانی های متعدد انتخاباتی و تبلیغات چهره به چهره خیابانی، کوشیدند نگرانی های اخلاقی را تشدید کنند.
از آنجا که قریب به اتفاق مردم و حتی آنان که این شایعات را می پراکندند، حتی یک بار هم این سند را ندیده اند و با توجه به این که متن سند بسیار طولانی است، عصر ایران برای روشن شدن موضوع و افشا شدن چهره دروغگویانی که با نقاب ارزش ها، ضد ارزشی ترین اقدامات را مرتکب شدند، متن خلاصه شده سند را منتشر می کند.
نکته اینجاست که دولت جمهوری اسلامی ایران درباره این سند با استفاده از قاعده حقوقی حق تحفظ، اعلام کرده است اگر جایی از سند با فرهنگ و دین مردم ایران در تقابل باشد، تعهدی نسبت به آن ندارد.
خودتان بخوانید و ببینید آنچه دلواپسان از این سند ترسیم کرده بودند کجا و خود سند کجا؟! دلواپسان، قطعاً یک عذرخواهی تاریخی به رهبر انقلاب، رئیس جمهور و مردم ایران بدهکارند.
خلاصه سند 2030
سند مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال 2030، به فقر،گرسنگی ،خشونت، فساد، قاچاق و … پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، ، مدیریت پایدار منابع طبیعی،گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی،حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردمسالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی،توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند.
سپس بر لزوم تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای 2030 تأکید شده است.
بعد از آن 17 هدف اصلی سند 2030، بیان شده اند که عبارتند از:
1- پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا
2- پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
3- تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین
4- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
5- دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
6- تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و فاضلاب برای همه
7- تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه
8- ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه
9- ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فراگیر و پایدار و تقویت نوآوری
10- کاهش نابرابری در درون و میان کشورها
11- تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، مقاوم و پایدار
12- تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار
13- اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن
14- حفظ و استفاده پایدار از اقیانوسها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار
15- حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی
16- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح
17- تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار
بعد از تعیین اهداف، سند 2030، هر هدف را توضیح می دهد که به طور خلاصه چنین است:
هدف اول: پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا
– ریشه کنی فقر مطلق(فقر مطلق به درآمد روزانه کمتر از 1.25 دلار اطلاق می شود)
– نصف کردن تعداد فقرا
– ایجاد نظام حمایتی از فقرا، سرمایه گذاری برای فقرزدایی و حق دسترسی فقرا به منابع
هدف دوم: پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
– تضمین دسترسی همه به ویژه نوزادان به غذای سالم و کافی و رفع سوء تغذیه
– افزایش دوبرابری درآمد و بهره وری تولیدکنندگان کوچک کواد غذایی کوچک
– تضمین نظام های پایدار تولید مواد غذایی و افزایش سرمایه گذاری در این حوزه از جمله تربیت کشاورز
– حفظ تنوع ژنتیکی دانه ها و گیاهان و حیوانات
هدف سوم: تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین
– کاهش مرگ و میر مادران به میزان 70درصد
– کاهش مرگ و میز نوزادان و کودکان
– پایان دادن به بیماری های واگیر مانند ایدز، سل، مالاریا
– کاهش مرگ و میرهای ناشی از بیماری های غیر واگیر و بیماری های ناشی از آلودگی آب و هوا و خاک
– کاهش مصرف مواد مخدر و کنترل تولید توتون و تنباکو
– به نصف رساندن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات
– تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در همه موارد مورد نیاز انسان ها از جمله مسائل جنسی و باروری بدون مواجه شدن با مشکلات مالی
– توسعه واکسیناسیون
هدف چهارم: تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
– تضمین آموزش رایگان همگانی تا دیپلم به صورت رایگان و دسترسی به آموزش های پیش دبستانی
– توسعه آموزش های فنی و حرفه ای
– دسترسی عمومی به تحصیلات دانشگاهی
– ریشه کنی نابرابری های جنسیتی در آموزش و تضمین دسترسی برابر به همه مقاطع آموزش و تربیت فنی و حرفه ای برای اقشار آسیب پذیر از جمله معلولان ، افراد بومی وکودکانی که در شرایط آسیب پذیر زندگی می کنند و یا خود آسیب پذیر هستند
– آموزش سواد به بزرگسالان
– تضمین این که همه فراگیران به دانش و مهارتهای لازم برای ترویج توسعه پایدار دست یابند به وِیژه از طریق آموزش برای توسعه پایدار و آموزش و ترویج شیوه های زندگی پایدار، حقوق بشر، تساوی جنسیتی، ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت، شهروندی جهانی و احترام به تنوع فرهنگی و مشارکت فرهنگ در تحقق توسعه پایدار
– بروز رسانی امکانات آموزشی و تامین فضاهای دور از خشونت برای آموزش
انا لله و انا الیه راجعون . غم از دست دادن پدر سخت است خداوند انشالله تمامی اموات مسلمان از جمله پدر مرحوم شما را قرین رحمت خویش در این ماه مبارک گرداند و ما را در غم خود شریک بدانید .
آقاى نوريزاد گرامى
درگذشت پدر بزرگوارتان را تسليت مى گويم. او ماندگاراست در وجود شريف شما. بسيار باد انسانهايى از اين دست كه شرافت و وجدان در فرزندانشان به وديعه بگذارند.
آنیتای ارجمند، بشما درود میفرستم
در نظراین حقیر والدین بزرگوار شما نیز در امری که فرمودید موفقیت آشکار داشته اند. برایتان تندرستی و شادکامی آرزو دارم
پاینده ایران بزرگ
رسول
آقای نوریزاد ،بشما تسلیت می گویم . مواظب مادر تان باشید درعبور از فصل تنهائی و بی همدمی اش ………..
در شهر هرت
امت چیست و کیست؟
امت ،اولا مرد است دوما مسلمان شیعه وسوما طرفدار ولایت فقیه است.
اتهام در نظام داعشی:دلیل، امت نبودن اوست.
“اقدام علیه امنیت ملی”
-احضار پنج شهروند مسیحی به مراجع قضایی و امنیتی در رشت و کرج
-بازداشت دو شهروند بهایی در شاهین شهر
-بازداشت سه شهروند بوکانی؛ گزارشی از برخورد با طلاب و روحانیون سنی مذهب بوکانی در ماههای اخیر
-یازده سال زندان و ادامه بلاتکلیفی یک کودک مجرم در زندان رجایی شهر کرج
-مدیرکل پزشکی قانونی کهگیلویه و بویراحمد گفت که طی سال گذشته ۳۵۸ نفر به دلیل مصدومیت ناشی از حوادث کار به ادارات پزشکی قانونی استان مراجعه کردند.
پاک آمدی و پاک هم رفتی … بودت این افتخار بابا جان
ما را در غم خود شریک بدانید . روحش شاد
استاد ارجمند با درود ، به روان بهشتی روان درود میفرستم که فرزندی مانند شما دارد ، روحش شاد و یادش گرامی . برای بازماندگان از خدای بزرگ ایران ، آرامش باد میخواهم .
سلام.
با عرض تسلیت، تندرستی و شادمانی شما را آرزومندم. پایدار باشید به همراه دوستان خوب.
جناب نوریزاد،
تسلیت عرض می کنم.
جناب نوری زاد، تسلیت عرض می کنم. غم آخرتان باشد. ما را در غم خود شریک بدانید.
راحت و با آرامش مردن، نوعی بخت نیک است که نصیب هر کس نمی شود. خوشا حال پدر نیک نهادتان برای تجربه ی این آرامش.
جناب آقای نوری زاد،
مصیبت وارد را تسلیت میگویم. با ارزی سلامتی برای شما و خانواده
بنیصدر: خامنهای کنترلش را از دست داده، ترورها برایش مائده آسمانیاند!
ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهوری پس از انقلاب ایران در مصاحبه با رادیو “عصر جدید” که در زیر فایل صوتی آن را دریافت میکنید، میگوید: سخنان آقای خامنهای نشان میدهد که آنچه از روی یادداشت میگوید، نظم و انضباط دارد، ولی وقتی که میخواهد آنها را توضیح بدهد، رشته سخنانش، گسیخته میشود و معلوم میشود که واقعاً کنترل خود را از دست داده است. ۱۷ نفر کشته و ۴۲ نفر زخمی شدند، بنابر همان قرآن، «اگر یک بیگناه کشته شود، تمام بشریت کشته شده»، پس بشریت را ۱۷ بار کشتهاند، به این میگویید “ترقهبازی”؟! در کله این آدم، انسان و حیاتش، قیمتی ندارد! فرض کنیم که میخواهید ضعف سپاه را بپوشانید، اصلاً فکر کردید، چه میگویید؟ و در چه مقامی، میگویید “ترقهبازی”؟! قطعاً نمیدانید چون بعدش تسلیت گفتید، پس ترقهبازی نبوده! هم میخواست ترساش را بپوشاند و هم موقعیت را تشخیص نداده که چه حرفی باید زد.
در شهر هرت
یارو مثلا پز مبارزه سیاسی می دهد و زن هم است.
می گوید:من مبارز سیاسی ام ، نه مبارز برای زنان.انگار از زن بودنش شرم دارد!
مبارزه برای آزادی و برابری حقوق زن با مرد در همه ی شئون، یک مبارزه ی سیاسی است و اصولا هیچ مبارزه سیاسی بدون در نظرگرفتن مسئله حقوق زنان را نمی توان مبارزه سیاسی بسوی دمکراسی دانست.مسئله زنان جزو بزرگ و مهم مبارزه سیاسی بوده و است.
جناب نوری زاد عزیز
ضمن عرض سلام، ادب و احترام
درگذشت پدر بزرگوارتان را خدمت حضرت عالی و خانواده ی محترم تسلیت و تعزیت عرض می کنم و از خداوند بزرگ برای شما صبر و برای عزیز سفر کرده همنشینی با اولیا و صلحا را خواهانم.
خداوند، وجود ارزشمند و پر مِهر و قلم شیوا و رسای جناب عالی رو سال های سال برای ما حفظ کنه.
امیدوارم به زودی و با آگاهی روزافزون مردم سرزمین بزرگ ایران از بدخواهی ها و بد اخلاقی های آقایان و حضرات، شاهد کشوری آباد و آزاد باشیم.
در شهر هرت
در نظام داعشی ،
زن انسان نیست، کی می توانید واقعییات را ببینید!
زومبا برای زنان ممنوع شد، زامبا را امتحان کنید.
در شهر هرت
سند ۲۰۳۰ کاملاکنار گذاشته شد، زیرا با مبانی جمهوری اسلامی مغایرت دارد!!!!
نظام داعشی قویتر می شود.
سند مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال ۲۰۳۰، به فقر،گرسنگی ،خشونت، فساد، قاچاق و … پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، ، مدیریت پایدار منابع طبیعی،گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی،حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردمسالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی،توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند.
۱۷ هدف اصلی تا سال ۲۰۳۰:
۱- پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا
۲- پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
۳- تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین
۴- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
۵ – دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
۶- تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و فاضلاب برای همه
۷- تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه
۸- ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه
۹- ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فراگیر و پایدار و تقویت نوآوری
۱۰- کاهش نابرابری در درون و میان کشورها
۱۱- تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، مقاوم و پایدار
۱۲- تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار
۱۳- اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن
۱۴- حفظ و استفاده پایدار از اقیانوسها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار
۱۵- حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی
۱۶- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح
۱۷- تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار
سند 2030
این همه اصول و جیزهای بد ، ضد بشری! ، ضد اسلامی! بیجهت نیست که رهبر عظیم الشان بشر دوست و عدالت پرور صدای اعتراضش بر علیه این سند بلند شده است و سخنگوی دولت میفرمایند نباید در برابر این سند سکوت کنیم و اجازه دهیم کشورهای دیگر چنین موارد ضد بشری و غیر اسلامی را بر ما تحمیل کنند!! و آقای نوبخت معاون روحانی نیز نسبت به این سند 2030 اعلام برائت نموده و گفته است این سند مربوط به دوران احمدی نژاد بوده و تازه به آن افتخار هم میکرده!!! ما نمیدانستیم که آقای احمدینژاد در میان آنهمه کارهای خوب کار بد هم بلد بوده است.
سَروَر ارجمند جناب محمد نوریزاد
با کمال تاثر و تأسف باید عرض کنم سفرملکوتی زنده یاد پدرکرامیتان برایم ناگهانی و دردناک میباشد. ازحضورتان استدعا دارم تسلیت وهمدردی عاجزانه و خالصانه این بنده ناچیز را پذیرا باشید
ارادتمند همیشگی
رسول
با عرض تسلیت و درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
درود فراوان بر والد ارجمند٫ زحمتکش٫ پاکمرد و پاک نهاد شما که فرزندی یاریگر و فهیم و در یک کلام « آقا » بمعنی واقع کلمه٫ چون جنابعالی تربیت فرموده و تحویل اجتماع داده است.
تأسف و اظهار همدردی این حقیر را لطفاً بپذیرید. برای اعضاء خانوادهٔ
محترم نوری زاد بردباری و شکیبایی آرزومندم. بویژه برای مادر گرامیِ شما که همدم و شریکِ بزرگوارِ زندگی خویش را از دست داده اند صبر مضاعف خواهانم.
رفیع
با سلام . این دستور رهبری جهت ” آتش به اختیار ” مرا یاد داستان پادشاهی میاندازد که کمی مشنگ بوده و تابستان ها را به نخجیر و ییلاق می رفته تا هم استراحتی کرده و هم آب و هوایی خنک خورده باشد و در همین ایام افرادی در اطراف پادشاه حضور مستمر داشته و پادشاه را با موارد گوناگون و متنوع سرگرم کرده و روزگار میگذراندند . مثلاً کسی در حضور تمامی خدمه و حَشَم و قشون شاه برای پادشاه دلقک بازی درآورده و یا کسی خاطره ای تعریف می کرده و یا شاعری در وصف شاه شعری را ( به قول امروزی ها با خالی بندی ) می سروده و …پادشاه هم وقتی از این افعال و کردار این افراد اطراف خود ” ذوق زده ” شده و حظی وافر برده و مسرور می گشته ، وعده ی ” خلعت و انعامی ” به ارزش زیاد به این دلقک ها و شاعرها هنگام بازگشت از نخجیر و ییلاق به موطن و کاخ خود میداده است . جالب آنکه وقتی افراد پس از مراجعت به موطن از پادشاه طلب ” خلعت و انعام ” خود میکردند ، پادشاه از دادنِ وعده خود طفره رفته و به این افراد میگفته است که شما در نخجیر و ییلاق برای سرگرمی من خاطره های خوب و کارهای دلقکی و شاعری کردید که مرا حسابی ” به وجد ” آوردید و ما ” خوشمان ” آمد و من هم در حضور خدم و حشم خود به شما وعده ای دادم که شما را به وجد آورم و ” خوشتان ” بیاید و شما را خوشحال کرده باشم ! ! در این قیاس آن پادشاه و رهبری نظام ، وقتی افرادی به دور رهبری جمع می شوند و شعار ” هم رهبری هم مرجعی ” و شعار ” صل علی محمد ، بوی خمینی آمد ” و یا شعار ” حزب فقط حزب علی ، رهبر فقط سید علی ” سر میدهند ، رهبری هم ” به وجد ” آمده و به این افراد انعام و خلعتی داده و این افراد کم سن و سالی را که ” حِر ” را از ” بِر ” تشخیص نمیدهند را ” افسران جنگ نرم ” خوانده و به اینان دستورِ ” آتش به اختیار ” هم میدهند تا اینان هم در تلافی از شعار داده شده خود ، خوشحال شده و به وجد آمده باشند .
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . تسلیت و تعزیت حقیر را جهت رحلت والد معظم پذیرا بوده و سلامتی و تندرستی والده مکرمه ی مطهره ی منوره و سایر بازماندگان از جمله آقا صمد مصبّره را از خداوند منان خواستارم . الحقر __ مبشّر
جناب نوریزاد عزیز
درگذشت پدر گرامیتان را تسلیت عرض میکنم
دوست گرامی و عزیز
به شما و خانواده محترم ، صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
خدا رحمتش کنه و صبر و اجر فراوان خداوند برای شما و خانواده محترمتان.
درسوگ مرحوم حاج علی اصغر نوری زاد:
تسلیتی به شیوه حضرت مولانا!
قسمت دوم(پایان)
مرگ چیست؟ تاچه حدتصورماازمرگ درست است؟
همانطورکه سرچشمه غذاهایی که جنین میخوردغذاهایی است که
مادرش میخورد,سرچشمه خوردنی
های این.دنیایی که زندگی میکنیم
عالم بعداست.آنچه برای اهالی آن
جهان تخصیص داده شده درهنگام
حمل مقداری برروی زمین میریزد واین غذاهادراصل ازچهارجنسند
۱_شیر کنایه است ازآنچه میخوریم!خوراکیها سرانجام به صورت صفراوسوداوخون وبلغم
درمی آیدکه همه حالتی سیال وشیر
ماننددارند.
۲_شهدغذاهای نیروزاکه قدرت کافی برای فعالیت به ما میدهند.(شهدکنایه ازتمام نیروبخشهاست)
۳_خمر هرآنچه باعث شادی وخوشنودی مامیشودکنایه ای ازشراب شادی آفرین دارند.خمردوبخش است یکی مادی ودیگری معنوی .خمرمادی عبارتست ازآنچه وجودی ملموس ومادی داردمثل انواع خوردنی ونوشیدنی وخمرمعنوی وجودمادی نداردوحالتیست که برطبع عارض میشود وشخص احساس شادی میکند حالاتی مثل کسب مقام,
موقعیت اجتماعی,اثر ثروت برروح وروان ,احترام وعزت درمقام فردی واجتماعی همه خمرمحسوب میشوند.
۴_انگبین=عسل؛عسل تنهاغذاییست که اگربه مقدار لازم خورده شودازنوک زبان شروع به جذب شدن میکند وهمه اش هم جذب جسم میشود بنابراین انگبین دراین اشعاریعنی هرآنچه که جذب جسم میشودوتن رنجورازآن قوت میگیرد.
درسوگ مرحوم حاج علی اصغر نوری زاد:
تسلیتی به شیوه حضرت مولانا!
قسمت اول
مرگ چیست؟ تاچه حدتصورماازمرگ درست است؟
ماجنین هایی هستیم که دررحم دنیا زندگی میکنیم ومرگ متولدشدن است در فازی دیگرباکیفیت دیگریست که برایمان قابل تصورنیست!همانطورکه اگربه جنین گفته شودکه خارج ازشکم مادرزمینی وسیع وآفتابی نورانی وآسمانی بلندوپرازستاره ودریاهایی عظیم ودرختانی پرازمیوه که هریک رنگ و مزه وبوی متفاوتی دارند و…..(یعنی همین دنیارابرایش توصیف کنیم) آن جنین باور نمیکندزیراجنس چیزهایی که برایش میگوییم وتوصیف میکنیم دردنیای خودش ندیده وخیال میکندکه کل دنیا همانست که اودرک کرده ومیفهمد.او دوست داردعمرجاودانه داشته باشد ودر رحم مادربماند!پیامبران دنیای پس از رحم طبیعت رادیده اندوآنجاراتاحدودی توصیف وتشریح کرده اند بی باوربودن مابه خاطرآنست که نمونه وجنس آن دنیا راندیده وتجربه نکرده ایم بنابراین باور کردنش دشواراست.دنیای پس ازمرگ آخرت نهایی نیست وبنابه فرموده حضرت مولاناصدهاهزاردنیای دیگروجود داردکه انسان همه آنهاراتجربه میکند وبا دیدن وفهمیدن وتجربه کردن آنهابه عظمت خداوندپی میبرد.مرحله کنونی حیات انسانی مرحله چهارم است که درآن هستیم:
۱_عالم جمادات۲_عالم گیاهان۳_عالم جانوران وحیوانات۴_عالم انسانی
البته جمادات تنها یک نوع نیستند همانطور که گیاهان وجانوران هم یک نوع نیستند برای رسیدن به عالم انسانی خداوندمارادرتمام زندگیهای پیشین درعالم جمادی ونباتی وحیوانی گردش داده ومادرگذشته درقالب تمام جمادات ونباتات وحیوانات زندگی کرده ایم! وعلت اینکه گاهی کسی علاقه زیادی به یک نوع گیاه یاحیوان نشان میدهدبه خاطرآنست که درضمیرناخودآگاه خود مثلاًزندگی کبوتری یا سگ یاطوطی بودن خودرابیادمی آورد!وباآن حیوان احساس خویشاوندی میکند!
به اشعارزیرتوجه فرمایید که حضرت مولانا چه اسرار شگفت آوری راافشا فرموده!
تو از آن روزی که در هست آمدی
آتشی یا بادی یا خاکی بدی
گر بر آن حالت ترا بودی بقا
کی رسیدی مر ترا این ارتقا
از مبدل هستی اول نماند
هستی بهتر به جای آن نشاند
همچنین تا صد هزاران هستها
بعد یکدیگر دوم به ز ابتدا
از مبدل بین وسایط را بمان
کز وسایط دور گردی ز اصل آن
واسطه هر جا فزون شد وصل جست
واسطه کم ذوق وصل افزونترست
از سببدانی شود کم حیرتت
حیرت تو ره دهد در حضرتت
این بقاها از فناها یافتی
از فنااش رو چرا برتافتی
زان فناها چه زیان بودت که تا
بر بقا چفسیدهای ای نافقا
چون دوم از اولینت بهترست
پس فنا جو و مبدل را پرست
صد هزاران حشر دیدی ای عنود
تاکنون هر لحظه از بدو وجود
از جماد بیخبر سوی نما
وز نما سوی حیات و ابتلا
باز سوی عقل و تمییزات خوش
باز سوی خارج این پنج و شش*
دنیاهای مختلف چون قدم زدن است وهمانطورکه عالم گیاهی برترازعالم جمادی؛وعالم حیوانی برتروبهترازعالم گیاهی وعالم انسانی برترازعالم حیوانی بوده است عالم پس ازمرگ بسیاربرتر از عالم کنونیست وکسانیکه مردم راازدنیای پس ازمرگ میترسانندهیچ چیزی درمورد آن دنیانمیداند واراجیف میبافند!همانطور که حضرت مولانافرمودند دوم ازاول وسوم ازدوم وچهارم ازسوم و…..به همین قیاس هرقدم جدیدازقدم قبلی بهتراست مابامرگ بسوی دنیاهای بسیار زیبایی حرکت میکنیم!
*پنج اشاره به حواس پنجگانه وشش اشاره به شش جهت است.مرگ رستن از محدودیت های دنیاییست که همچون زندان باپنج میله ی حواس پنجگانه و شش میله ی جهات ششگانه محدودشده است !
(حواس پنجگانه=بینایی؛شنوایی؛بویایی؛چشایی؛بساوایی”لامسه”)
(شش جهت=عقب؛جلو؛چپ؛راست؛بالا؛پایین)
جنین تمایل به زندگی جاودانه دررحم مادردارد امالطف خداونداورابه سوی جهانهای مجهول وناشناخته سوق میدهد:
چون جنین کش میکشد بیرون کرم
میگریزد او سپس سوی شکم
لطف رویش سوی مصدر میکند
او مقر *در پشت مادر میکند
که اگر بیرون فتم زین شهر و کام
ای عجب بینم بدیده این مقام
یا دری بودی در آن شهر وخم*
که نظاره کردمی اندر رحم
یا چو چشمهٔ سوزنی راهم بدی
که ز بیرونم رحم دیده شدی
آن جنین هم غافلست از عالمی
همچو جالینوس* او نامحرمی
اونداند کن رطوباتی* که هست
آن مدد از عالم بیرونیست
آنچنانک چار عنصر در جهان
صد مدد آرد ز شهر لامکان
عرش معدن گاه داد و معدلت
چار جو در زیر او پر مغفرت
جوی شیر و جوی شهد جاودان
جوی خمر و دجلهٔ آب روان
پس ز عرش اندر بهشتستان رود
در جهان هم چیزکی ظاهر شود
گرچه آلودهست اینجا آن چهار*
از چه؟ از زهر فنا و ناگوار*
جرعهای بر خاک تیره ریختند
زان چهار و فتنهای انگیختند
تا بجویند اصل آن را این خسان
خود برین قانع شدند این ناکسان
شیر داد و پرورش اطفال را
چشمه کرده سینهٔ هر زال را
خمر دفع غصه و اندیشه را
چشمه کرده از عنب در اجترا*
انگبین داروی تن رنجور را
چشمه کرده باطن زنبور را
آب دادی عام اصل و فرع را
از برای طُهر *و بهر کرع *را
تا ازینها پی بری سوی اصول
تو برین قانع شدی ای بوالفضول
*مقرَ=محل استقرار
*وخم=مکان آلوده وتنگ وتاریک.
*جالینوس=فیلسوف وطب
یب عالیقدریونان که به دنیای پس
از مرگ معتقدنبودبنابراین میگفت: من راضیم پس ازمرگ مرادرشکم” یابو”یی کنندونیمه جانی داشته باشم تاازمقعد “یابو”همچنان دنیارا ببینم.
*رطوبات=نم وآثاری که ازجهان دیگربه این دنیا ترشح میشودمثل
غذاهایی که مادرحامله میخورداما
جنین فکرمیکندآن غذاهادرهمانجا
تولیدمیشودومنشأش همان رحم
مادراست.
*آلوده بودن خوردنی های این دنیا=غذاهایی که مصرف میکنیم
جذب دارد,دفع هم دارد,غذاهای معنوی جذب داردولی دفع ندارند
مثل علم آموزی یافراگیری هنرکه
چیزهایی ازجنس معنا به انسان
افزوده میشودبدون آنکه بخشی از
آن دفع شود.
*زهرفناوناگوار=کسی که گرسنه میشودگرچه باخوردن سیرمیشود
امااین سیری موقتی وفناپذیراست
ناگواربودنش هم همان دفع شدنش
است.
*اجترا=درجریان؛جاری
*طهر=پاکی,طهارت
*کرع=شستشو
ادامه…..
نوریزاد عزیز: تحمل مرگ دیگران سخت است به ویژه مرگ عزیزی که با او مأنوس بوده ایم ،با تمامی وجود دوستش داشته ایم و نیازمند حضور آرامی بخش و پرمهرش در این دنیای دون و سفله پرور بوده ایم.پدر و مادر میهن زنده و تشخص یافته اند. سالیان دراز است که پدر و مادر من دیگر بشخصه در این دنیا نیستند، لیک گاه حالتی بر من می رود که انگار همین دیروز فوت کرده اند.مرگ است و کاریش هم نمی شود کرد؛ لحظه ای نامعلوم و پیش بینی ناپذیر و در عین حال محتوم و قطعی و گزیر ناپذیر در زندگی همۀما فرا می رسد که بشخصه گذشتۀ محض می شویم و دستمان از آینده کوتاه می شود. آنچه از ما می ماند آیندۀ دیگران می شود.شما آیندۀ پدرتان هستید و به گفتِ استاد توس « معدن پاک » آن زنده یاد. فردوسی می دانست که هر لحظه ای در آینده چه بسا لحظۀ پایان باشد. ازدیگر سو، چون همۀ بزرگان خود را عهده دار کاری بزرگ می دید که باید پیش از فرارسیدن مرگش به انجامش رساند. هم از این رو از خدای خویش خواست که تا کارش را به انجام نرسانده، مرگش فرا نرسدو چون کارش به انجام رسید، دیگر مهم نیست که تن جانوری اش با خاک یکی گردد، چراکه جسمش بی آینده شده لیک جانش در اثرش ،آینده مندانه،باقی مانده است؛ اثری که تا زمان باقی است ، خوانده می شود، تفسیر می شود، گفتگوها برمی انگیزد و هرگز چون تن جانوری اش گذشتۀ صرف نمی گردد.
همی خواهم از دادگر یک خدای
که چندان بمانم به گیتی به جای
که این نامۀ شهریاران پیش
بپیوندم از خوب گفتار خویش
از آن پس تن جانور خاک راست
سخن گوی جان معدن پاک راست
این روزها کهخوشبختانه شعار زندگی خواهی رونق گرفته است،شوربختانه واژه ها نیز گاه بیفکرانه در هوا پرتاب می شوند.از جملۀ این واژه ها مرگ اندیشی است که سهل انگارانه به جای مرگ خواهی به کار می رود.مرگ خواهی آفتی فرهنگی است که دشمنی با شادی و زندگی و هستی را برمی انگیزد.مرگ خواهی زندگی گیتیانه را خوار می دارد و غریزۀ ترور و ویرانگری را برمی انگیزد.وارون آن مرگ اندیشی است که کوتاهی وقت برای شادمانه زیستن،برای دوستی و صلح و همیاری و معدن پاکی از خود به جا نهادن را فرایادمان می آورد.نوریزاد عزیز: شما معدن پاک جان پدرتان هستید و آن سه بیت شاهنامه نیز تنها دربارۀ آززوی فردوسی در انجام کار بزرگش نیست بل رهیافتی به معنای زندگی در پرتو مرگ اندیشی است. من از اینکه به شما تسلیت گویم کوته دستم، لیک پدر بزگوار و شریف شما که به دریافتِ دورادورِ من از پنج دیوِ « رشک و خشم و نیاز و کین و آز» رسته بود،از جملۀ انسانهای نادری بود که نمونۀ آنها هرچه از زمان می گذردتایاب تر می شود. برای شما که تداوم جان پاک او هستید آرزوی شکیبایی و استواری هر چه بیش تر در راهتان را دارم.
تسلیت عرض میکنم دلم گرفت
برادر ایمانی وایرانی وعزیزتر از هر کسم .جناب اقای نوریزاد درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض میکنم واز ته دلم اندوهگین شدم چون میدانم چه بر او گذشته است در این مدت 9 سالی که شما قدم در راه خدا وصالحان خدا گذاشته اید برای پدر مشکلتر از نگرانی فرزند نیست من ایمان دارم در 9 سال گذشته هیچ شبی را ان بزرگوار براحتی سر به بالین نگذاشته بود الان راحت شد خدایش رحمت کند وبه شما وفرزندان دیگرش ونوه های دلبندش تسلیت عرض میکنم
جناب نوری زاد
درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت میگویم؛ مرا در غم خود شریک بدانید.
اگر آدرس بدهید، برای عرض تسلیت حضوری خدمت میرسم. روستای زادگاهتان نامش چیست و مسیر رسیدن به آنجا را لطف کنید بفرمایید. مراسم ختم میگیرید؟ چه زمانی و کجا؟
در ضمن اگر کمی از ایشان بگویید و اینکه رابطۀ شما با ایشان به چه شکلی بود، یکی دوتا خاطره هم چاشنی نوشته کنید ممنون میشم.
زبانم از بیان احساسات قاصر است؛ مرا در غم خود شریک دانسته و تسلیت مرا بپذیرید.
سلام جناب نوریزاد،
با عرض تسلیت خدمت شما و خانواده محترم.
دوستدار
با درود وتسلیت بر نوریزاد وخانواده امیدست که باز ماندگان یاد آن مرحوم را زنده نگه دارند و خود نیز شالم و شاد باشند.
با عرض سلام و تسليت، روحشان شاد باشد. از ايشان سپاسگذارم براى به دنيا اوردن محمد نورى زاد كه در كورسوى تاريكى چراغ اميد و پايدارى در دست گرفته است. بر پدرى كه چنين فرزندنيكى را بزرگ كرده درود مى فرستم و به محمد نورى زاد و خانواده محترم عرض مى كنم از دست دادن عزيز درد بزرگى است من را در غم خود شريك بدانيد.
نوریزاد گرامی , درگذشت پدر گرامیتان را تسلیت میگویم و برایتان صبر آرزو میکنم .
سلام بر نوریزاد گرامی
بدلایل مشغله ای که این روزها دارم کمتر وقتی می ماند که در این سایت بنویسم تا امروز صبح که این خبر را شنیدم.این نگارنده مهمان شما در این دوسال اخیر بوده لذا غم میزبان غم اوست.من را عمیقا در غم خود شریک بدانید و صمیمانه ترین همدردیهایم را پذیرا باشید.برای شادی روح آن مرحوم فاتحه ای قرائت کردم.هرچند اعتقاد دارم خدایی که ما می شناسیم بسیار رئوف تر از آنست که نیازی به چنین اعمالی برای پذیرش بندگان خود داشته باشد و مهربان تر از آنست که با تیغ و درفش به جان آنان بیفتد.روح ان مرحوم شاد باد.
با آرزوی سلامتی و تندرستی سایر بازماندگان
جناب آقای نوریزاد عزیز، با صمیمانهترین درود ها، در سوگ روانشاد مهربان پدر گرامی،برای شما و خانواده محترم، به ویژه مادر گرامی جنابعالی تسلیت میگویم و شکیبایی برایتان آرزو میکنم.
چه فراواند دلهای پاک و روحهای بزرگ و انسانهای سرفراز و سروهای آزادهای که در این سوگ با شما و در کنار شمایند تا تسلی خاطر گرامیتان باشد.
خدایش بیامرزاد
دکتر نوریزاد گرامی این خوننده کوچک سایت خود را در سوک پدر بزرگوارتان شریک بدانید وپذیرای تسلیتش باشید شرافت وبزرگی این پدر از بزرگواری بازماندگانش هویداست
نوریزاد گرامی…درگذشت پدر نازنین و بزرگوارت را تسلیت عرض میکنم.
درین دهر هرکس که آید بمیرد/ نهالی درین غمکده پا نگیرد
بود نقش بر چهرۀ این عماری/ که جز غم همه چیز پایان پذیرد
نوریزاد گرامی هموطن فهیم وخردمندم
با اندوهی فراوان از راه دور دست شما را می بوسم که در آخرین ساعات در دست پدر مهربان بود .مرا در این غم واندوه بزرگ شریک بدان وتسلیت مرا بعلت رحلت پدر مهربانمان بپذیر
روحش شاد و یادش گرامی باد -منفرد
روح اش شاد !و به امید سربلندی و تندرستی و صبربرای نوریزاد گرامی و خانواده اش!
خبر درگذشت و فقدان پدر گرامی شما چنان جانسوز است که بهدشواری به باور مینشیند و تسلیت واژه کوچکی است در برابر غم بزرگ شما.
اندوه ما را در سوگ از دست دادن آن عزیز بزرگوار پذیرا باشید.
با سپاس.