یک: شنبه ی گذشته از تهران رفتم اهواز. آنقدر زود که ساعت شش و نیم صبح در بیمارستان اروند بودم. کمی بعد پسر دزفولی ام را برادر و عمه اش آوردند. بی معطلی چهار میلیون از ما گرفتند تا بستری اش کنند. یاد روزی افتادم که خودم باید آنژیو گرافی می شدم. با دفترچه ی بیمه رفتم پذیرش. مسئول پذیرش گفت: ما بیمه قبول نمی کنیم. نقد یک و نیم میلیون بدهید تا پرونده تشکیل دهم. و من راه خروجی بیمارستان را در پیش گرفتم و رفتم تا سال بعد که کار از کار گذشته بود. بیماری های جوربجوری با هم در جسم من قرار حضور بستند و کارم به ناکجای دوره ی سخت و جانفرسای بیماری های چند بچند انجامید. آن روز در اهواز پسر دزفولی ام با پولی که شما خوبان در اختیار من گذارده بودید بستری شد. بلافاصله تهیه ی مجموعه ای از عکس ها و آزمایش ها در مدار کار قرار گرفت. بیمارستان های خصوصی خوبی اشان به این است که چهارچوب های بهداشتی و پزشکی را رعایت می کنند. ما را از طبقه ی سوم بیرون راندند. آمدیم طبقه ی هم کف. هنوز ساعت هفت و نیم صبح نشده بود. باید تا ساعت یک بعد از ظهر همانجا می ماندیم. که دکتر فکور بیاید و پایش را جراحی کند. مگر چقدر می شود حرف زد؟ بیکار هم که نمی توان نشست. رفتم خیابان های اطراف. دو تا قلم نی گرفتم با دوات و لیقه و کاغذِ براق. برگشتم بیمارستان و در کنار مهدی – برادر میثم – و عمه اش، نشستم به تمرین نستعلیق.
دو: دوهفته پیش، از کنار انجمن خوشنویسان تهران رد می شدم که رفتم تا سراغی از ترم تابستانی اش بگیرم. جوانی که پشت میز انجمن نشسته بود گفت: ترم تابستان سرِ جای خودش اما همین فردا و پس فردا امتحان ترم بهاری است برای دوره ی ممتاز. فی الفور اسم نوشتم و همان فردا و پس فردایش – بدون تمرین – رفتم سر جلسه ی امتحان. خوشنویسی اما مگر بهمین سادگی ها رامِ رهگذری می شود؟ پیشتر دوره های خوشنویسی را یکی یکی تا ممتاز بالا رفته بودم و با رفوزه شدن در امتحان دوره ی ممتاز، ادامه ی کار خوشنویسی را رها کرده بودم. اکنون منتظرم تا جواب همین امتحانِ بهاری بیاید. تابستان را اما حتما به خوشنویسی خواهم پرداخت. در بیمارستان اروند، آنقدر نستعلیق و سیاه مشق تمرین کردم تا جوانان اهوازی و شهرهای اطرافِ اهواز یکی یکی آمدند به بیمارستان. نه که خبر داده بودم اکنون در بیمارستان اروند اهوازم، مشتاقان می آمدند و حالی از من و پسر دزفولی ام می پرسیدند و مساعدتی می کردند و می رفتند. تا این که ساعت شد یک بعد از ظهر. دکتر فکور آمد و جوان دزفولی ما را بردندش به اتاق عمل.
سه: وقتی سوار بر اتومبیل در راه دهلران بودم، پسر دزفولی ام در بیمارستان اروند از درد بخود می پیچید. جراحی اش به خوبی انجام شده بود. دکتر فکور پایش را نه با قطع پا، بل با جراحی قسمت های درهم پیچیده ی مچ پا، این فرصت را به او داده بود تا ای بسا با پای خودش راه برود. قرار بر این شد صبر کنیم تا ده روز آینده. که اگر محل جراحی، خونرسانی شد و پای پسرم سیاه نشد، جشن بگیریم. وگرنه باید همان پای سیاه شده از بالای مچ قطع شود.
چهار: دهلران بیشتر به یک شهر بی پناه و ول معطل شبیه است. آن روز گرمای سوزانش بی تابانه پای می کوفت تا با پس راندن هوای نیمه مطلوب اواخر اردیبهشت، داغی اش را بر سر دهلرانی ها شلاق کند. دهلران مثل بسیاری از مناطق نفت خیز کشور، از یک غارت بزرگِ حکومتی در رنج است. دهلران یک سفره ی مشترک نفتی با عراق دارد که در این سوی گرفتار بحث های طنزی چون ولایت فقیه و خودی و غیر خودی و سرداران سیری ناپذیر سپاه است با یک پالایشگاه، و در آنسوی – درعراق – با ده پالایشگاه فعال بر سر همان سفره ی مشترک. از هر ده نفر دهلرانی، شش هفت نفر بیمارِ بمباران های شیمیاییِ سالهای جنگ اند. خودسوزی بانوان را نیز به این غارت بزرگ بیفزایید. دیدنی های دهلران را خلوت و بی صاحب یافتم. مثل غار خفاش. چشمه قیر. آب گرم. خلاصه کنم: صورت دهلران آنقدر از رنج مردم افسرده اش خراشیده است که از همان ورودیِ خاک بر سرِ دهلران می توانید صدای سرودی را بشنوید که از بند بندش برمی خیزد: عمامه ها بالا. بالاتر.
پنج: از دهلران رفتم به مهران. استان ایلام یک استان مرزی است با عراق. و کلا درگیر بوده در جنگ هشت ساله. مهران اما این بخت را یافته که در میان شهرهای استان، یک نورچشمی خیلی خیلی خودی بحساب آید. چرا؟ بروم بیت رهبری و به داستان نفرتی که حضرات از عربستانی ها دارند. به کوری چشم وهابی ها ما از همین پیاده روی اربعین حسینی یک حج شیعی می سازیم با میلیون ها زائر. بهمین سادگی و خنده داری. خب با راه بندان اتوبوسهای هجومی چه بکنیم؟ پول می دهیم به سپاه تا با قرارگاه خاتم الانبیائش جاده را برای ما چهاربانده کند. این بگویم و بگذرم که: هرچه ماشین آلات راهسازی در کشور است، گویا در حد فاصل مهران و ایلام متمرکز شده. چنان فعال و کاری اند که من ندانستم از تماشای آن همه جنب و جوش در پوست نگنجم یا دست بر دست بکوبم برای خروج میلیاردها پول کشور برای همین راه پیماییِ همینجوری و رقابتی و بکوریِ چشمی.
شش: شهرایلام یک زیباییِ بزرگ است. بهتر بگویم: یک قشنگیِ رو به افول. و یک ثروتِ آب شدنی. که همه ی این زیبایی و قشنگی، طبیعی است و ربطی به نظام مقدس ندارد. و این که: اگر همین زیباییِ طبیعی را از گلوی نابکاران و نالایقان بیرون نکشیم، ای بسا ایلام زیبا، جایش را با ورطه ای روفته شده عوض کند. من در چند فایل صوتی و چند تکه فیلم، تلاش کرده ام شما را با گوشه هایی از زشتی ها و زیبایی های استان آشنا کنم. دو سال پیش سفری به همین ایلام داشتم. شب دوم بود که فرمانده ی نیروی انتظامی ایلام با جمعی از همکارانش به محل اقامت من – که هتلی دوستاره بود – آمد و از من خواست که ایلام را ترک کنم. بعدش به من گفت: این نوری زاد کی است که این همه مرا بخاطر اخراجش در فشار می گذارند. به وی گفتم: من با پاهای خودم آمده ام به ایلام و با پاهای خودم بیرون می روم. به برادران بگویید اگر مشتاق بیرون راندن من اند، با گونیِ مخصوص شان بیایند. و گفتم: نوری زاد کسی است که حرف دل شما را می زند. همان حرفی که شما شهامت گفتنش را ندارید. کمی به جناب سرهنگ بر خورد. چه است که وی شهامت گفتنش را ندارد. پرسید: مثل چی؟ گفتم: این که: ام الفساد هر استان، امام جمعه ها و سپاه آن اند. زد زیر خنده. گفتمش: خوب زدم بخال یا نه؟ در گرگ و میشِ صبح روز سوم، برادران اطلاعات مرا از هتل بیرون کشاندند و تحت الحفظ مرا به فرودگاه ایلام بردند و به تهران بازم فرستادند. به تهران که رسیدم، یکی از تابلوهایم را به مردم ایلام تقدیم کردم و به یکی از ایلامیان نیک اندیش هدیه اش دادم.
محمد نوری زاد
چهارم خرداد نود و شش – تهران
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizaad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizadd@
سایت: nurizad.info
تحلیل هفتگی:
|
این دومی: تخلفاتی در انتخابات انجام شده که باید به طور جدی پیگیری شود/ در مناظرات دستگاههای گوناگون مورد اتهام قرار گرفتند که کار خوبی نبود.
مش قاسم: یکی رو که هیچی از خودش نداشته باشه و بخوان تحقیرش کنن این سناریو رو دربارهش اجرا میکنن: ۱- میزارنش کنار یه قاتل و بهش میگن تو ثابت کن که از این بهتری. ۲- چند ملیون رای هم واسش میخونن و میگن آره تو قبول شدی. ۳- واسش گربه میرقصونن که حاجی تو تخلفاتی هستی و کار خوب نکردی. تازه این از خودیها شون هم هستش ها! به حکومت اسلامی خوش آمدید!
با شکایت سعید طوسی، دانشجوی منتقد لواط با کودکان زندانی شده است
دانشجوی رشتهی فیزیک دانشگاه قم که در بهمنماه توسط سازمان اطلاعات سپاه (ساس) در منزلش بازداشت شد، روزگار بدی را در زندان میگذراند.
آقای گریوانی از بهمنماه سال ۹۵ در زندان انفرادی نگهداری میشود. وی ابتدا مدتی را در بند الف سپاه پاسداران تحت بازجویی سخت گذرانده و سپس به بند ۲۴۰ حفاظت اطلاعات قوهی قضائیه منتقل شده است. اتهام وی، طراحی چند پوستر از تجاوز جنسی سعید طوسی قاری محبوب آیتالله علی خامنهای به نوجوانان قرآنی کشور بوده که اکنون با شکایت این قاری متجاوز قرآن در زندان نگهداری میشود.
خانوادهی این جوان دانشجو، تحت فشار شدید نیروهای قرار دارند تا از هرگونه گفتوگو با رسانهها و اطلاعرسانی در خصوص وضعیت جوان زندانیشان خودداری کنند. یک منبع مطلع به خبرنگار «آمدنیوز» اطلاع داده که مادر مهرداد گریوانی هر روز در دادسرای ناحیه ۱۵ خرداد (ارک) حضور مییابد و با گریه و زاری از مسئولین دادسرا میخواهد فرزندش را آزاد کنند، اما گماشتگان صادق لاریجانی از آزادی این جوان زندانی جلوگیری میکنند.
گفتنی است پروندهی سعید طوسی قاری قرآن متجاوز به نوجوانان قرآنی کشور، پس از ۵ سال از تاریخ تشکیل توسط «اسماعیلی» رئیسکل دادگستری استان تهران «رسید» شده و به شعبهی رسیدگی کننده عودت نشده است. این پرونده که توسط «آمدنیوز» برای نخستینبار رسانهای شد و دهها برگ سند رسمی آن در این رسانه منتشر گردید، با دستور بیت رهبری و سیدعلی مقدم، پسرخالهی آیتالله علی خامنهای به صورت مسکوت باقی مانده است. قوهی قضائیه میگوید شرط اجرای حکم مجازات برای سعید طوسی، معرفی ۴ شاهد عادل توسط شاکیان پرونده است که این شاهدان باید در زمان تفخیذ و تجاوز جنسی او به کودکان، شاهد این عمل بوده باشند! این اظهارات مضحک در حالی بیان شده که متجاوز در خیابان به کودکان مردم تجاوز نمیکند و در مکانی خلوت دست به عمل شنیع خود میزند.(تفخیذ یعنی مالیدن آلت مرد بر ران طفل شیرخواره و کامجویی از او که طبق فتوای خمینی حلال و شرعی است!)
پروندهی سعید طوسی یکی از نمونههای بارز اثبات نارسایی فقه حکومتی است که این فقه، مدت زیادی است در دستان برخی روحانیون، مراجع حکومتی اسلامپناه و صادق لاریجانی گرفتار آمده است. در حالیکه مدت پنج سال است چهار خانواده از شکات سعید طوسی در راهروهای دادگاهها در حال تردد بینتیجه برای به مجازات رساندن فرد متجاوز به فرزندان نوجوان خود هستند، سعید طوسی آزادانه در خیابانها تردد میکند، در مجالس قرآنی اسلامپناهان، قرائت قرآن میکند و از جوانان مردم به جرم اعتراض به عمل لواط خود، شکایت رسمی به قوهی خالی از عدالت قضائیه ارائه میدهد و جوانان مردم را زندانی میکند!
در راستای انقلابی کردن همه عالم، به اطلاع عموم میرسانیم که تحت توجهات حضرت ولی عصر واقعی،رهبر معظم، و با پا منبری رئیسی و بقیّه، امام هشتم که اشک آهو هم او را به گریه میانداخت، متوجه اشتباه خود شده و تصمیم گرفته از این به بعد با سیلی زدن بسراغ مخالفان رهبر و زئیسی و علم الهدی و جنتی برود. یعنی با سلام و صلوات آن امام رئوف را تبدبل به سردار سعید قاسمی کردیم!!..
چندی پیش در محفلی دوستانه سئوالی طرح شد مبنی بر اینکه چرا نظام فعلی اسلامی در ایران پایدار نیست ؟ نظرات متعددی از سوی حاضرین طرح شد که جهت بررسی بیشتر بنده حاصل آنرا بطور خلاصه خدمت دوستان عزیز طرح میکنم:
1. اولین دلیل برای عدم بقای نظام فعلی، محوری بودن خشونت و نفرت در آن است. این سیره و روش از همان روز اول بر قراری آن بعنوان شیوه محوری آن از سوی آقای خمینی و یارانش پایه گذاری شد و بعنوان خظ امام کماکان در زندگی ایرانیان ایفای نقش میکند. نفرت و کینه ورزی هم در سطح ملی است و هم در سطح بین المللی. شعارهای مرگ بر صد ولایت فقیه در داخل و تعمیم به شعبات مختلف مردم که هر کسی را که کوچکترین زاویه ای با روند اوضاع داشته باشد در بر گیرد، عملا اخلاق و منش ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده است. ذز سطح جهانی هم با اعمالی چون حمله به سفارتخانه ها و گروگانگیری و اقدامات بی خردانه و سرکت در هر نوع اعمال شر در منطقه و شعارهای مرگ بر این و آن و آتش زدن پرچمها و توهین ها و فحاشی های رکیک خارج از هر شئوناتی، چهره وحشیانه ای از این حکومت را ترسیم میکند. در یک کلام این نظام نه قادر به همزیستی با مردم خود است و نه همسایگان و دیکران.
2. دلیل دیگر عدم توان و درک اهمیت عامل”آینده” است. برای این نظام، آینده و فکر در مورد آن از هیچ اهمیتی بر خوردار نیست. تمام تصمیمات صرفا برای جند روز و بعضا جند ساعت است. هیج ثباتی در تصمیمات و سیاستها نیست. همینقئر که خطری فوری دفع شود خوب است. در زمینه اقتصاد شما کدام آینده نگری را میبنیند؟ در صنعت نفت ، کشاورزی، سیاستهای اقتصادی و پولی همه چیز لحظه ای است.اصلا گوئی نسل دیگری قرار نیست در این سرزمین باشند. هر چه هست برای گروه خاصی قدرتمدار است که همین الان سر کارند.
3. دلیل سوم، بیگانگی با حقایق و ترس از واقعیت است. ترس روبرو شدن با حقایقی که جامعه بعنوان معضل با آن روبرو است. دلیل اصلی این ترس ویرانگر این است که وقتی به واقعیتی اقرار شود باید بفکر چاره هم بود و جون نظام حاضر بعلت عدم کار آئی بنیادی خود توان حل هیچ مشکلی را ندارد باید از واقعیات فرا کند. بازی کردن با آمار و ارقام در مورد تورم ، بی توجهی به بحران جمعیت و کاهش روز افزون جمعیت جوان، نیاز کشور به صدها میلیارد دلار سرمایه گذاری در بخشهای مختلف، فساد نهادینه در همه تار وپود کشور، بحرانهای ویرانگر اجتماعی چون اعتیاد و بیکاری و طلاق و آموزش و پرورش و فرار مغزها و عدم توان جذب حتی یک نیروی متخصص ایرانی از خارج ،هر کدام برای به اضمحلال کشاندن جامعه ای کافی است.
قطعا با این لیست بازهم میتوان افزود ولی بنظر میرسد این سه عامل میتوانند محوریترین دلائل برای باور نداشتن به بقا و ادامه وضع فعلی باشند.
در شهر هرت
من هم درودفراوان به آتنا دائمی عزیز می گویم.
او نشان داد که اخلاق و انسانیت در زیرحاکمیت فاسد چقدر دشواروسخت است.
تخریب گورهای جمعی اعدامهای تابستان ۶۷؛ تلاش برای از بین بردن آثار جنایت
عفو بینالملل و عدالت برای ایران در اطلاعیهای مشترک از تخریب یک گور جمعی در اهواز، جنوب غربی ایران که حاوی بقایای حداقل ۴۴ نفر که در تابستان ۱۳۶۷ به صورت فرا قضایی اعدام شدند است، ابراز نگرانی کرده و هشدار دادهاند که این اقدامات موجب از بین رفتن شواهد جرم و امکان دادخواهی خواهد شد. مگدلانا مغربی، معاون بخش خاورمیانه و آفریقای عفو بین الملل، گفت: «با تخریب گورهای جمعی در اهواز به نظر میرسد مقامات به طور بدخواهانه و عامدانه تلاش دارند که آثار جنایتهای گذشتهشان را از بین ببرند و خانوادههای قربانیان کشتار سال ۱۳۶۷ را از حقوقشان در زمینه حقیقت، عدالت و جبران خسارت محروم کنند. این یک تعرض آشکار نسبت به عدالت است که باید فورا متوقف شود.» مقامات ایران با تخریب محل گورهای جمعی، شواهد مهمی را از بین میبرند که یک روز میتواند برای روشن شدن تعداد و هویت کسانی که بهدست حکومت کشته شدند، استفاده شود. گورهای جمعی اهواز در یک تکه زمین بایر در سه کیلومتری شرق گورستان بهشت آباد واقع شده است. تصور میشود که این گورها حاوی اجساد دهها تن از افرادی است که از جملهی چند هزار زندانی سیاسی بودند در موج اعدامهای فراقضایی در سرتاسر ایران در تابستان سال ۱۳۶۷ اعدام شدند. در آن سال ارتباط زندانیان سیاسی با بیرون قطع شد و پس از یک دوره بیخبری مطلق، به طور مخفیانه اعدام شدند. اجساد اعدام شدگان شبانه به کانالهای تازه کنده شده انداخته شد. … این تنها گور جمعی از کشتار سال ۱۳۶۷ نیست که در معرض خطر نابودی قرار گرفته است. عدالت برای ایران از تخریب گورهای جمعی در حاشیه گورستان بهشت رضا در شهر مشهد، استان خراسان رضوی نیز مطلع شده است. تصور میرود که در آن منطقه حدود ۱۷۰ زندانی سیاسی به طور جمعی دفن شدهاند. در «کشتار مخفيانه» يا «اعدام های جمعی زندانيان سياسی» در زندان های جمهوری اسلامی ايران در تابستان و پاييز ۱۳۶۷، چندين هزار تن زندانی که پايان دوران محکوميت اعلام شده خود را می گذراندند، برخی از آنان مدت محکوميتشان روزها و ماه ها قبل به پايان رسيده بود، به کام مرگ فرستاده شدند.
باسلام . اَخیراً صادق لاریجانی رینه ای آملی در جمع مسئولان عالی قوه قضائیه گفته است : کاندیدایی در جمع هواداران خود خطاب به آنان گفته است ( سخنان حسن روحانی رئیس جمهوری در مورد وضعیت مهدی کروبی ، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ) که ما آمدهایم که حصر را بشکنیم ، شما چه کارهاید که بخواهید حصر را بشکنید ؟ یکی نیست به این مردک بگوید که تو چکاره هستی ؟ غیر از اینکه حضرت آقا شمای آیت الله شده یک شبه را به مسند غصبی نشانده است ؟ مردک تو با رأی یک نفر رفتی آن بالا نشسته ای و یاوه میگویی ولی آقای روحانی حداقل با رأی 25 میلیونی آنجا نشسته است . پدر بزرگ مرحومم میگفت : اگر به میت در حال تشییع جنازه و لا اله الی الله گویان ” رو بدهی ” ، از توی تابوت میگوید : کفن ام باید از ابریشمِ خالص و از کشور چین و ختن باشد !
باسلام . اَخیراً صادق لاریجانی رینه ای آملی در جمع مسئولان عالی قوه قضائیه گفته است : کاندیدایی در جمع هواداران خود خطاب به آنان گفته است ( سخنان حسن روحانی رئیس جمهوری در مورد وضعیت مهدی کروبی ، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ) که ما آمدهایم که حصر را بشکنیم ، شما چه کارهاید که بخواهید حصر را بشکنید ؟ یکی نیست به این مردک بگوید که تو چکاره هستی ؟ غیر از اینکه حضرت آقا شمای آیت الله شده یک شبه را به مسند غصبی نشانده است ؟ مردک تو با رأی یک نفر رفتی آن بالا نشسته ای و یاوه میگویی ولی آقای روحانی حداقل با رأی 25 میلیونی آنجا نشسته است . پدر بزرگ مرحومم میگفت : اگر به میت در حال تشییع جنازه و لا اله الی الله گویان ” رو بدهی ” ، از توی تابوت میگوید : کفن ام باید از ابریشمِ خالص و از کشور چین و ختن باشد !
این چند نفر هر گاه حرفی میزنند، بوی تعفن زبان و دهان و خرواری از نکبت و پلشتی و ابتذال همزاد ذات و سرشت پست و حقیر و ذلیل خود را به نمایش میگذارند: محسن رضایی، حداد عادل، جنتی، احمد خاتمی، مصباح یزدی، حسین شریعتمداری و آملی لاریجانی. اینها همه یاران(؟) و گماشته چه کسی هستند که خود آنکس، گماشته روسها است؟
این روزها یک آخوند از جناح اصولگرایان تندرو به نام سید محمود نبویان ، انواع و اقسام اتهامات زشت را به دولت و وزیر خارجه زده و گفته است که آقای ظریف تعهد داده که آقای قاسم سلیمانی را کت بسته تحویل امریکاییها دهد . این اتهامات یا صحیح و درست است یا نادرست. وظیفه قانونی مدعیالعموم این است که بلافاصله اتهامزننده را احضار کند و خواهان مستندات او باشد . این محسن اِژه ای و دستگاه قضا بنظر خفه خون و حناق گرفته اند و تاکنون با ایشان کاری نداشته اند . حال اگر این سخنان را یکی از مخالفین سیاسی ایشان میزدند ، همین الان افراد را خود جوش به خیابان ها آورده و خانه و زندگی ایشان را ویران کرده بودند . پدر بزرگ مرحوم من به امثال صادق لاریجانی و اِژه ای چنین در این بگیر و ببندِ دوگانه میفرمودند : اینان ” مو ” را در ماتحت ما می بینند ولی ” میخ طویله ” را در ماتحت خودشان نمی بینند !
آس و پاس در اتاق گریم!
محمدرضا عالی پیام-هالو
بالابلاگ ۴۰۰ کلیک ۱۵٫۰۳۳ نمایش
آس : حاج آقا سلامن علیکم
پاس : سلام جانم
آس : حاج آقا سوال فنی شرعی دارم.
پاس : بفرمایید جانم.
آس : حاج آقا ما تو فیلم گاهی جوریه که مجبوریم بخشی از موی خانم رو نشون بدیم. تو این جور موقع ها استفاده از گلاه گیس چه حکمی داره؟
پاس : اشکالی نداره جانم. اگر موی اصلی زن زیر کلاه گیس خوب مخفی شده باشه بلااشکاله.
آس : بله حاج آقا خیلی ممنون. دست شما درد نکنه. کلی مشکل ما رو حل کردید.
پاس : خواهش می کنم. در اسلام برای همه چیز راه حلی هست. بی خود نمی گن دین روزه که جانم.
آس : درسته. اون وخ حاج آقا ببخشید این کلاه گیس حتمن باید از الیاف مصنوعی بافته شده باشه یا می شه از موی طبیعی هم بافت؟
پاس: خیر اشکالی نداره. کلاه گیس کلاه گیسه. چه موی مصنوعی چه طبیعی. فرقی ندارد.
آس : بعله بعله درست. واقعن که شرع همه کارا رو آسون کرده. حالا ببخشید حاج آقا یه سوال دیگه. مثلن می شه موی این خانم رو برید و برای اون خانم کلاه گیس درست کرد و با موی اون خانم برای این خانم؟
پاس : بعله چه اشکالی داره؟
آس : خب حاج آقا ما اگه موی این خانم رو ببریم و برای خودش کلاه گیس درست کنیم چی؟ اشکالی نداره؟
پاس : آقا جان چقدر سوال می کنید؟ یک کلام گفتم کلاه گیس اشکال ندارد ، خب اشکال ندارد دیگه. چرا این قدر مسأله را می پیچانید؟
آس : عصبانی نشید حاج آقا. می خاستم ببینم اگه ما موی خانمی را ببریم و ببافیم بذاریم رو سرش حلال می شه خب مگه مرض داریم ببریم؟ همین جوری حلالش کنید دیگه.
پاس : برو ملعون! حالا وقتی دستور دادم جلو فیلمتو بگیرن می فهمی یه من ماست چقد کره داره. اصن کی به تو مجوز کار داده؟ برو گمشو
محمدرضا عالی پیام-هالو
جناب علی زین الدین گرامی
در جواب شما در مورد موسیقی :
موسیقی چیست؟
“خنیا از ریشه «خونیاک» زبان پارسی میانه و «هو نواک» اوستایی است که خود آن از دو بخش تشکیل شده: «هو» به معنای نیک، زیبا، خوش (برای نمونه در واژهٔ «هومن» به معنای نیکاندیش)، و «نواک» به معنای نوا. در کل هونواک، خونیاک و خنیا به معنی «نوای خوش» است.
موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیلهٔ آواها گفتهاند که مهمترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونهای که خوشآیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده میشود.
واژهٔ موسیقی از واژهای یونانی و برگرفته از واژهٔ (Mousika) μουσική و مشتق از واژهٔ Μοῦσαι میباشد.. ارسطو موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی میدانسته.”ویکیپدیا
شما می فرمایید:(نمونه این نابخردیهارادرجامعه خودمان بسیاردیده وحس کرده ایم،ولی به علت عدم شناخت نتهای موزیک این فرشتگان نجیب ولطیف بدرستی باعملکردشان آشنانبوده ایم!مدیریت رادیو وبرنامه ریزی دررادیو وتلویزیون باید تابع نظر جامعه شناسان وفارغ التحصیلان رشته روانشناسی اجتماعی باشدو بایدتیمی ازبرجسته ترین نخبه های جامعه دررشته های مختلف درانتخاب برنامه هابخصوص موسیقی نظارت ودخالت داشته باشند).
من در لابلای حرفهایتان دیکتاتوری و تمامیت خواهی می بینیم.آنچه را شما توصیف کردید، موزیک درمانی بود، که کمک و همراه درمانهای دیگراست. آیا این افکار حاصل تمامیت خواهی نیستند؟ مدیریت روح و روان مردم؟ چون ساخت و ساز شهرکها ؟ چه نخبه ای بهتر از موسیقدان به عنوان عرضه کننده و چه نخبه ای بهتر از هر فرد که آزاد در انتخاب موسیقی باشد.
سعی می شود که به بهانه هایی موزیک را جهت داده و مرز بندی چون خواص و عوام و آن را در قید و بند کنند. زهی خیال باطل.
موزیک در هر حال مفرح جان و ممد حیات ونوازشگر روان است ، حد و مرزی نمی شناسد چون کرامت و احترام انسانی.
باسلام وعرض ادب به دوستان!
دوست گرامی جناب انسان عزیز!
بابت داشتن چنان چشمان پرفروغی که لابلای حرفهای مخلص دیکتاتوری وتمامیت خواهی راکشف کرد به شماتبریک وتعظیم عرض میکنم! هزارماشاالله به نگاه نافذوچشمان بینای شما که تلسکوپهای هابل و کوه پالومارومیکروسکوپهای الکترونی هم پیششان لنگ می اندازند! چه نبوغی! چه چشمانی! دیگردرکجا هادیکتاتوری وتمامیت خواهی میبینی؟ شایدهم باآن دیده سبب سوراخ کن پنبه همه نمودهای دیکتاتوری وتمامیت خواهی رازده ای وهمه رارسواکرده ای( البته هیچ ایردای نداردکه به چشم حلال زاده هانمی آید!!!! )تنها همین مطلب حقیرمانده بودکه نیات دیکتاتورمآبانه وتمامیت خواهانه راکه زیر تعریف کارکردوتأثیرموسیقی در عرصه اجتماع باهزارترفند استتارش کرده بودم که به حمدالله وامدادهای غیبی، وچشمان اسستثنایی وبخصوص تعریف « ویکی پدیا ازموسیقی »پنبه این یکی راهم زدی واجازه ندادی که مردم شریف ایران گرفتاردیکتاتوری وقربانی تمامیت خواهی شوند ! آفرین، صد آفرین، هزاروسیصدآفرین!! لطفاًخیلی مواظب خودتان باشید مبادا آمریکاییها واسرائیلیها بدزدنت واجاق مردم ایران راکورکنند! قدری هم اسپندبرای خودتان دودکنید!
سلام اینهم از آخوندی که فکر میکند پروفسور شده چند خط انگلیسی یاد گرفته است ( آخوند محمود نبویان نماینده ی قبلی مجلس ) .این شخص فکر میکند چند کلمه انگلیسی بلد شده و چند برگ نوشته ی انگیسی پیدا کرده و دائم در هر جلسه ای و سخنرانی آنها را به هوا میگیرد و میگوید که وزیر دارایی ایران به دستور رئیس جمهوری توافقنامه پیوستن به سازمان FATF را امضا کرده و گفته دولت روحانی ، قهرمان قراردادهای محرمانه است و همچنین گفته که آمریکائیان ” سرمان کلاه گذاشته ” اند و به مقامات ایرانی گفتهاند که “به شرطی با شما رابطه بانکی برقرار می کنیم که شما حاج قاسم سلیمانی را ” کت بسته ” تحویل دهید و همچنین اوراقی را ترجمه کرده که وزیر دارایی مملکت ایران در FATF به آمریکا تعهد داده حاج قاسم سلیمانی را ” کت بسته ” تحویل بده ، و اسم حاج قاسم هم در FATF آمده . جل الخالق !!!
دوست گرامی و عزیز و مهربان
من نیز سفرهای بسیاری داشته و دردهای بسیاری را دیده ام ، سرنوشت هر کس با اینکه دست خود اوست، با شرایط محیطی ، زیستی ، اقلیمی ، زمانی و جامعه ی فرد آمیخته است.
کمکهای مدنی و انسانی شما جاودانی و بارزشند، همانطور که گفته اند دوصد گفته نیم کردار نیست.
شما انسان بزرگواری هستید که زخمهای عمیق و فراموش شده را زنده می کنید .درجامعه سالم این وظیفه سیستم دولتی می بود که به این خانواده کمکهای لازم بهداشتی و مالی در خور انسانی را عرضه می کرد .
در غرب، کورها و مفلوجها به تنهایی زندگی می کنند وچون دیگران سر کار رفته و مزایای اجتماعی استفاده می کنند.
هیچ بلایی به اندازه فقر فرهنگی نیست، و این نظام داعشی باتلاش سعی در از بین بردن فرهنگ مردمی و انسانی دارد، یک مشت زالو که به جان ملت افتاده اند و ملت را چون این جوان بیمار کرده اند.
هیچکس به داد مردم ایران نخواهد رسید، جز خودشان، بایدمردم به این برسند که چاره در دستان آنهاست.
نامه آتنا دائمی به مناسب پایان ۵۴ روز اعتصاب: اعتصاب غذا کردم که صدای بی صدایان باشم
سحبانیوز : آتنا دائمی کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین با محقق شدن مطالبه اش به ۵۴ روز اعتصاب غذای اعتراضی خود پایان داد. خانم دائمی به همین مناسبت نامه ای سرگشاده خطاب به افکار عمومی نوشته است که عینا در پی می آید. او در این نامه از دلایل اعتصاب غذا و آنچه گذشت سخن گفته و از همه افرادی که از او در این مدت حمایت کردند قدردانی کرده است.
متن کامل نامه آتنا دائمی به مناسبت پایان اعتصاب غذایش را بخوانید:
اعتصاب غذا کردم که صدای بی صدایان باشم، ابتدا پدرم را مورد آزار قرار دادند و بعد در پرونده جدید خواهرانم را به حبس محکوم کردند، حبسی ناعادلانه و کاملاً خلاف قوانین خودشان، تنها برای آزار و سکوت من. به عالیجنابان گفته بودم چه یک روز و چه یک سال،چه تعلیق و تعزیر بودن آن تفاوتی ندارد به نفس عمل گروگان گیری خانواده زندانی سیاسی و جانباخته راه آزادی اعتراض خواهم کرد و در این راه از مرگ هراسم نیست و مرگ اخرین سنگرم!
خواستم صدای تمام کسانی باشم که در تمام این سال ها خانوادگی گرفتار ظلم و جور شدند، خواهرانم بهانه ای بودند تا صدای مریم و رضا اکبری منفرد باشم که سی و نه سال پیش چهار خواهر و برادرشان تیرباران و امروز آن ها به جرم دادخواهی در زندانند،مریمی که بعد از هشت سال حبس بی مرخصی به تازگی توسط مامورین امنیتی احضار و تهدید به حبس مجدد شده ،گویی سایه ١۵سال حبس ناعادلانه مادر بر سر سه دختر نوجوانش کم است! خواستم صدای فاطمه مثنی باشم که ١٣ساله بود زندانی شد و سه برادرش اعدام شدند و حالا باز هم او و همسرش حسن صادقی هر کدام با١۵سال حبس در زندانند،خواستم صدای فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری باشم که ١٠سال از حبسشان مى گذرد و حتی نتوانستند در ازدواج فرزندانشان حضور یابند، خواستم صدای مادران زندانی باشم،صدای الهام فراهانی و عادل نعمیمى زوج زندانی که به تازگی پسرشان شمیم را بعد از ۴سال از زندان بدرقه آزادی کردند. خواستم صدای آزیتا رفیع زاده و پیمان کوشکباغی باشم که تنها فرزند ٧ساله شان بشیر بین اوین و رجایی شهر سرگردان است و خاطرات کودکی اش در زندان به ثبت میرسد!خواستم صدای مهدی وحسین هنرمندی باشم که برادرانه با هم حبس میکشند و اگر هنربند بودند و آلت دست دولتمردان ،قطعاً حالا آزاد بودند و صدای سازشان گوش دنیا را کر کرده بود!خواستم صدای زوجهای زندانی چون آفرین نیساری و کارن وفاداری باشم که اوین شده خانه مشترکشان، صدای آرش و گلرخ، آرشی که با داغ قتل مادر توسط امنیتی ها حالا زندگی مشترکش با گلرخ با حبسی سنگین بر دوش زیر سقف بندهای اوین سپری میشود، خواستم صدای خانواده دانشپورها باشم، صدای پدر و مادر بهنود رمضانی که پرسیدند چرا فرزندمان کشته شد و به حبس محکوم شدند، خواستم صدای منصوره بهکیش باشم که پرسید چرا ۶خواهر و برادرم تیرباران شدند و قبرشان کجاست اما با حبس سنگین پاسخ شنید یا خانواده زینالی که پرسیدند سعیدمان کجاست ولی بازداشت و زندانی شدند،خواستم صدای مادرمان شهناز باشم که گفت پسرم را کشتید و حالا به جای مجازات آمران و عاملان قتل مصطفی ، زندانیان سیاسی را ازاد کنید اما خودش یکی از آنها شد،خواستم صدای پیمان عارفی باشم که مظلومانه مادر و همسرش را در راه ملاقات زندان از دست داد یا مادر محسن قشقایی،خواستم صدای زانیار و لقمان مرادی باشم زانیاری که حبس بی ملاقات را به عذاب پدر و مادر ترجیح میدهد و جوانی اش زیر تیغ اعدام چه تلخ میگذرد!خواستم صدای تک تک زندانیان کردی باشم که غیورانه برای حفظ حرمت و نامرس و برای دور نگه داشتن خانواده از افکار پلید و تهدیدهای امنیتی به هر شکنجه و اعتراف اجباری تن دادند و راهی چوبه دار شدند،عزیزانی چون برادران دهقانی و بهرام و شهرام و حامد احمدی،و چه تلخ آمار بازداشت طایفه حسین پناهی ها در کردستان روز به روز افزایش می یابد!!!خواستم صدای مریم النگی باشم که همسرش محسن دکمه چی از بی توجهی در زندان جان داد و حالا مریم به خاطر توجه به همسرش در زندان است،خواستم صدای شبنم و فرزاد مددزاده ، ژیلا بنی یعقوب و بهمن امویی، نیکا و نوا خلوصی، کیوان و کامران رحیمیان و فاران حسامی باشم،صدای شمیس مهاجر و شهاب دهقان و خواستم صدای پرستو فروهر و معصومه دهقان باشم صدای سیامک و باقر نمازی محبوس در انفردای!
خواستم صدای تک تک کسانی باشم که از عدم امنیت ، پس از ازادی ترک وطن کردند ، چه کسی جز آنها و خانواده هایشان عمق سختی های تبعید اجباری را درک کردند؟!من با تمام وجود حتی خواستم صدای شکسته شدن سنگ قبر مادر شاهین نجفی باشم تا بگویم نه تنها ما منتقدین و مخالفین و زندانیان سیاسی در عدم امنیت به سر میبریم بلکه اعضای خانواده مان نیز علاوه بر تهدید و توهین و فشارهلی ناشی از آزار عزیزانشان تحت خطر بازداشت و حبس هستند.
پنجاه وچهار روز پیش در حالی اعتصاب غذاین را شروع کردم که نمیخواستم بار مضاعفی بر دوش هم بندیان درد کشیده ام باشم اما در آن روزهایی که تشنه قطره ای آب بودم، میدیدم که آنها هر روز و هر لحظه با تهوع های مداومم با من زندگی را بالا اوردند!شرمسار بودم از دیدن درد کشیدنم،فریادهای اعتراضشان به بی توجهی مسئولین و بهداری اوین به وضعیت جسمانی ام دیتنبیه شدند اما تنهایم نگذاشتند،در برابر یک به یک آنها سر تعظیم فرود می آورم.
…. ادامه در کامنت بعدی
پنجاه و چهار روز در حالی در اعتصاب غذا بودم که علاوه بر وخامت حالم پله های دادسرا و دادگاه در بی تفاوتی مسئولین به وضعیتم، تازیانه ای شد بر تمام وجود اعضای خانواده ام، خانواده ای که ذره ذره با من آب شدند ولی با مقاوت کم نظیرشان و با همراهی شجاعانه شان ایستادند و صدایم شدند، از سوی وزارت اطلاعات تهدید شدند اما همچنان همراهی ام کردند، بوسه میزنم بر پاهای خسته پدرم و دستان مادرم که مادرانه مینوشت، بوسه میزنم بر چشمان اشکبار خواهرانم که نمیخواستند به خاطر انها اسیب ببینم ولی در واقع آنها بودند که به خاطر من، به خاطر آزار من مورد هدف شکارچیان سیری ناپذیر قرا گرفتند،ممنونم که همراهم بودند.
آری من خواستم صدای بی صدایان باشم اما در اوج تب و تاب انتخابات بود که زیر بار تبلیغات له شدم و این شما مردم شریف بودید که فریادم شدید و همراه و هم صدا با من و خانواده ام شدید، شما عزیزانی که نمیشناسم و شاید هرگز نشناسم یا دوستان و رفقایی ناب که همواره در کنارم بودند،اگر نبودید حالا بعد از پنجاه و چهار روز موفق نمیشدم،قطعا از خیلی ها باید نام ببرم و قدردانی کنم اما به خاطر امنیت معذورم!
پنجاه و چهار روز گذشت و من نه، در واقع شما پیروز شدید، با حمایت گسترده، با قلم هایتان، با فریادتان،با شعر و ترانه و نقاشی و به هر طریق ممکن پیروزی را رقم زدید، که برای همه ما شیرین است، از تمامی نهادهای حقوق بشری ممنونم.
من پس از پنجاه و چهار روز اعتصاب غذا به همراه شما موفق شدم که حکم تبرئه خواهرانم را به دست آورم و این آغاز راه است، آغاز راه ایستادن در برابر آزار و اذیت خانواده های زندانیان سیاسی یا خانواده های جانباختگان.
با کسب موفقیتی که با حمایت شما عزیزان و سروران میسر شد امروز٩۶/٣/١٠به این اعتصاب غذا پایان خواهم داد و از تک تک عزیزان همراه تشکر و قدر دانی می کنم.
به امید آزادی
آتنا دائمی
٩۶/٣/١٠
بند زنان زندان اوین
قابل توجه اصحاب کهف که معتقد به خواب هستند تا مگر چند صد سال بگذرد! حق گرفتنی ست. با روش سیب زمینی نمی شود.
احسنت به آتنا.
با سلام . آقای نوری زاد1 _ در صحبت های آقای خامنه ای در نواری که از ایشان منتشر نموده اید و قبلاً هم در سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است ، ایشان عربستان را به ” گاو شیر ده ” تشبیه کرده اند نسبت به آمریکا ، ولی ” شیردهی گاومیشی ” کشور ایران را در این زمانه به کشور روسیه را مگر از یاد برده اند ؟ 2 _ به نظر شما ، آقای خامنه ای صحبت های سلطان ” سلمان بن نایف ” شاهزاده عربستان را شنیده اند که درباره انتخابات میلیونی ایران فرموده اند : انتخابات میلیونی ملاک دمکراسی در ایران نیست که چه بسا ” هیتلر ” در آلمان هم با انتخابات میلیونی در مصدر آلمان بود و به نوعی حاکمان ایران را به ” هیتلر ” تشبیه کرده است ؟
در تایید سخنان متین و پخته تان در باره روحانیین جمله ای از ولتر بزرگ بازگو می کنم.
نخستین روحانی -نخستین شارلاتانی بود که با نخستین ابله رو به رو شد.
باید با آب زر در دلها نوشته شود.
در پاسخ به نوشته آقا انارشیست که چرا ایرانیان 1400 سال است به اسلام این گونه سرویس می دهند- عرض می شود که ایرانیان در طول تاریخ هزاران ساله از تعالیم زرتشت بهره مند بودند و یکی از ارکان آیین زرتشت خدمت به خلق و آبادانی زمین است.
هنگامی که ایران به دلیل جنگهای فرسایشی با امپراتوری رم (و نه روم با تلفظ بوم شوم ) به تحلیل رفته بود ، با مستشاری افرادی چون سلمان که به او فارسی می گویند عمر به ایران حمله کرد.سپاه بی انگیزه ایران که عربان را به پشیزی نمی ستاندند گمان نبردند که با یک دشمن کلاسیک چون امپراتوریهای رم و یونان طرفند- بلکه گمان بردند که با یک مشت گشنه آسمان جل طرفند که البته درست هم گمان برده بودند.
ولی نمی دانستند که این سپاه غارتگر به قول اروپاییان قرون وسطا “ساراسن ها” یعنی راهزنان – بجز شمشیرهای خمیده دارای یک آیین مستانه هم هستند که از جام شراب جهاد و غنیمت و مالربایی تا خرخره به آنها نوشانده و خمارشان کرده که با نهایت تهور و دلیری به نبرد می روند تا بکشند و کشته شوند و به احدی الحسنیین نائل آیند.
یک آدم مست هار با دهان کف کرده و دشنه ای در دست قادر است گروه بی انگیزه مقابلش را به هزیمت وادارد.یک لشکر جرار مست از باده آیه ها و روایتها که به بهشت برین در صورت کشته شدن -و به غنیمت اموال و رسیدن به زنان و دختران دلربا و سپید بر و رو که در ایران فراوان بودند مژده داده شده بودند- چه کارها و جنایتها را قادرند انجام دهند.
ایرانیان دهها و صدها سال در برابرشان پایداری کردند. شما به روستای ابیانه نگاه کنید که تا دوره صفویان منحوس (که پیشتر برایم عزیز بودند تا آن که تاریخشان را بررسی کردم و پی به چاههای بی نهایتی که برای نسلهای آینده خود کندند و به جا گزاردند-بردم) زرتشتی بودند.
به زرتشتیان یزد و کرمان بنگرید که هنوز هم هستند.
به خود ما بنگرید که با خواندن کتابهای تاریخ در زمان نوجوانیمان همچون فروغ ابدیت جعفر سبحانی که در تمام کتابش، اسناد خود از تاریخ طبری و یعقوبی و … را ارائه می دهد- پی به بیرحمی و غارتگری سر ریزشده از مدینه منوره توسط بنیانگزاران آیین بردیم.
ما ایرانیان اگر مویرگی ایرانی هم برایمان باقی مانده باشد سرانجام به آیین مهر و مهربانی و خدمت به خلق دل می سپاریم و از خشونت و خشم بویژه در آیین و پرستش کردگار گریزان و بیزاریم.
این که ایرانیان برای اسلام فلسفه نوشتند-تاریخ نوشتند و عرفان بافتند و یافتند هم از همین محتوای تاریخی وجودشان بود که از چشمه تمدن ایرانی سیراب شده یود.
دوستی داشتم که در پانزده سالگی در عملیات رمضان اگر اشتباه نکرده باشم در پاییز 1361 کشته و شهید شد.یک موجود با نمک که همواره در حال لبخند زدن بود. در سر کلاس از دست حرفهایش مرتب می خندیدیم.اگر به سینما می رفتیم ان قدر تکه می پراند و شوخی می کرد که سرتاسر فیلم برایمان کمدی می شد.
می گفت یک بار یک ایرانی به خارج می رود.تحت تاثیر شکوه مسیحیت و کلیسایی قرار می گیرد و تقاضای مسیحی شدن می کند.کشیش او را برای غسل تعمید به محل می برد هنگام غسل تعمید، برق قطع می شود.کشیش می گوید فرزندم تو از حالا تعمیدی شدی و مسیحی هستی.هنگامی که ایرانی بلند می شود و از آب بیرون می آید -برق می آید و چراغها روشن می شود.
او فریاد می زند:اللهم صل علی محمد و آل محمد.
او این صلوات را طوری ادا کرد که ما از شدت خنده منفجر شدیم.
ایرانیان هم آخرش به کیش مهر و دوستی و عشق دلبسته اند و به آن بر می گردند.حالا همه نه ولی بسیاری.
بگذریم.
دوست گرامی شما با روانشناسی ضمیر خوداآگاه اگر آشنا شوید و عمیق هم آشنا شوید این داغ و درو و سینه چاک بودن برخی افراد برای کربلا و عاشورا را در ناخوداگاه انها در دوران کودکیشان می یافتید که پدران و مادران با بردن بچه به تکیه و حسینیه و دیدن و شنیدن روضه و تعزیه برای همیشه در ناخودآگاه بچه و انسان نقش می بندد و سپس نسل اندر نسل منتقل می شود.
من کتاب وضعیت آخر با نام اصلی I’m OK- You’re OK تامس هریس با ترجمه روانشاد اسماعیل فصیح می باشد را به عنوان کتاب کار که ده بار باید خوانده شود ، به همگان سفارش می کنم.
آقای نوریزاد تبریزید؟
اگر کارتان پایان یافت و به تهران برگشتید لطفا کتاب بینش آسمانی جیمز ردفیلد که به طور مفصل به معنویت نوین بشری پرداخته را تهیه و مطالعه کنید.بسیار درس آموز و الهامبخش است.ببخشید که من مرتب به شما کتاب توصیه می کنم.وقت چندانی برای مطالعه نکردن نداریم.این کتابها را باید حتما خواند.
جناب نوری زاد این متن را در پاسخ به البرز قرار دهید. با سپاس
” در پاسخ به نوشته آقا انارشیست که چرا ایرانیان 1400 سال است به اسلام این گونه سرویس می دهند – عرض می شود که ایرانیان در طول تاریخ هزاران ساله از تعالیم زرتشت بهره مند بودند و یکی از ارکان آیین زرتشت خدمت به خلق و آبادانی زمین است.”
من که نگرفتم منظور شما چه بود؟ خدمت به خلق و آبادانی چه ربطی به استقبال ایرانیان از اسلام دارد؟ گیرم که پذیرش اسلام ابتدا به زور شمشیر بوده، امروز چگونه است که هزاران امام زاده داریم که معلوم نیست چه کسانی (اگر جنازۀ الاغ آن مسافر آنجا دفن نباشد ) هستند؟ نمیشود همۀ تقصیرها را گردن اعراب انداخت؛ مقصر اصلی خود ما هستیم که منفعل هستیم و آمادۀ پذیرش هر چیز و هر کس، اعتیاد به هر چیز و هر کس و همچنین تمایل شدیدی به مقدس کردن افراد و اشیاء و حتی حیوانات داریم؛ از امام، امامزاده و امام غایب تراشی بگیر تا ولی فقیه، از در و پنجرۀ ضریح آنان بگیر تا عکسهای جعلی آنان، از قدمگاه آنان بگیر تا حیواناتی که بر آن سوار بودند…آیا اعراب هم اینگونه مقدس سازی دارند؟ مشکل اصلی خود ما هستیم و با صغرا کبرا بافتن صورت مسئله را نمیشود پاک کرد. مشکل فهم و شعور اکثریت ایرانیان است. هیچگاه ظلم پایدار نیست مگر اینکه مظلوم آمادگی پذیرش آن را داشته باشد و به آن رضایت دهد و در مقابل آن واکنشی نشان ندهد. اگر اسلام ظالمانه وارد ایران شد پس ایرانیان تمایل به مظلومیتی 1400 ساله دارند و به آن راضی هستند. صفویان هم اگر به زور شیعه را انشعابی از اسلام قرار دادند و احکام آنرا بر ما حاکم گردانیدند، چرا پس از صدها سال نه تنها از میل ما کم نشده که بر آن افزوده شده؟! بیخود نیست میگویم ما ایرانیان در دنیا تک هستیم و رغیبی بی رقیب!
من مقصر را ضمیر ناآگاهی که نسل در پی نسل به ما این آموزه ها را منتقل کرده می دانم.
و مقصر دیگر را گیجی و نا آگاهی ملی خودمان که حکومت فعلی بر آن بسیار افزوده می دانم.
بسیار حرف زدن و کمتر فکر کردن هم کار ماست.
امامزاده بازی و درخت مقدس بازی هم تقصیر اعراب نیست ولی تحمیل یک دین که در پی اش این همه امامزاده برایمان سبز شود تقصیر مسلمان عرب زمان عمر است.پس با دمیدن شیپور از سر -کوبیده شدن اسلام بر فرق سر این کشور را با امامزاده پرستی عوام-تطهیر نکنیم.
علت بزرگ تمام بدبختی های ما استبداد و نبود آزادی است چه از سوی حاکمان این کشور در طول تاریخ و چه توسط خود این ملتی که در میانشان زندگی می کنیم.چرخه مرغ و تخم مرغ است.هر دو همدیگر را شارژ می کنند.به این زودیها تا این حکومت هست رها نمی شویم.سپس نوبت آزادی از دست و زبان معتقدین به این موهومات است. کی؟ شاید قرنها و شاید هم دهه های آینده.تمام.
همشاگردی من در عملیات محرم به شهادت رسید نه رمضان.خدایش بیامرزد.
جهان دراستانه ولادت وبعثت رسول اکرم (ص)چگونه بود؟
دوابرقدرت اصلی ایران وروم درسیمای دو امپراتوری ,ابرقدرتهای دوران ,وبه شدت باهم درجنگ وجدال ورقابت وکشمکش دائم بودند۱_امپراتوری ایران ساسانی که بربخشهای وسیعی ازآسیاتسلط داشت,وبانظام کاست طبقاتی اداره میشد(کاست یا طبقه یاچین:مردم ایران به ۵چین اصلی تقسیم شده بودند۱_چین پادشاهان_امیران_۲_ چین مغان که روحانیون زرتشتی بودندودردوره های قبل چینی مستقل بودندولی دراواخرساسانیان باهییت حاکمه یکی شده بودند,گرچه اسمأدو چین محسوب میشدندامارسمأوعملأ با پادشاهان یکی شده بودندوحتی در عزل ونصب پادشاهان هم دخالت میکردند۳_چین اسواران وسپاهیان که نظامیان وارتش دایمی دولت بودند۴_ چین دبیران_کارمندان دولت۵_چین دهگانان که طبقه کشاورزبودند.هیچ کس ازیک طبقه نمیتوانست واردطبقه دیگرشود دهگانزاده,تاابد دهگان, ودبیرزاده هم تاابد, دبیر میشد وهرکس شغل موروثی ابا واجدادخودراادامه میداد)این امپراتوری به قدری وسیع بوده که شامل کشورهای آسیای میانه,افغانستان,ایران کنونی,عراق,سوریه,یمن,ارمنستان,و…بوده .دریای خز تقریباًردریاچه ای داخلی وبغداد واستخرپایتخت محسوب میشدند(بگ داد_شهرخداداده_بگ=خدا,البته بعدها به صورت القاب انسانی هم درآمد:لقب مردانه ,مثل:حاتم بیگ و مرادبیگ ولقب زنانه مثل فاطمه بیگم وتوران بیگم)مرکز امپراتوری (شیرازیافارس یااستخر پایتخت تابستانی ،وبغداد,پایتخت زمستانی محسوب میشدند) هرپادشاه حرم سرای عریض وطویلی داشت که هزاران زن ودخترراازمردم میربودندودرحرمسراها حبس میکردند,درتواریخ مختلف وشاهنامه ذکرشده که خسروپرویز درحرمسرایش حدود ۱۲۰۰۰زن نگه داری میکرد!!!!(فردوسی درباره تجملات شکارش میگوید:
سگ ویوز وبازش ده ودو هزار
اباطوق زر وابا گوشوار)!!!!!!
هرشاهزاده نیز,لااقل دارای صدها,وفرماندهان ارتش نیز,رروحانیون ودبیران هم, هریک صدهازن داشتندکه باآنهابه هم تفاخرمیکردندونشان تجملات واشرافیتشان بود.دهگانان باکاربرده سان خود هزینه سرسام آور,حاکمان راتأمین میکردند. یک قلم ناقابل درسفره شاهنشاهی ساسانی پاشیدن روزی شش من !!!!مروارید,,ساییده شده مثل نمک,, بوده که برای خوشمزگی به کباب میپاشیدند. !!! ودراواخردوره ساسانی به قدری تناسب جمعیت به هم خورده بودکه برای جمعیت کثیری ازمردان زن نمانده بود!یکی ازاصلی ترین اهداف مزدک رهبرقیام دهقانی اینبودکه باید زن به همه مردان کشوربرسد!به قول فردوسی بزرگ:
بپیچاند از راستی پنج چیز
که دانا بر این پنج نفزود نیز
کجا رشک و کین است و خشم و نیاز
به پنجم که گردد بر او چیره آز
تو گر چیره باشی بر این پنج دیو
پدید آیدت راه کیهان خدیو
زن و خواسته باید اندر میان
چو دین بهی را نخواهی زیان*
*خواسته یعنی ثروت. هدف اصلی مزدک ومزدکیان عدالت اجتماعی جهت برخورداری ازثروت اجتماعی وزن بود!که هردوبه انحصارطبقه حاکم ونظامیان درآمده بود (درست مثل اکنون که ثروت به انحصارطبقه حاکم ووابستگانش درآمده!!!)
۲_امپراتوری روم (بیزانس)که شامل ترکیه وایتالیا وبیشترقاره اروپابودوبانظام برده داری اداره میشدوباشلاق وزنجیر توده های مردم رابه اطاعت وادار میکردندودین رسمیشان هم مسیحی بودولی ازمسیحیت فقط اسمی بودومثل دربارایران روحانیون مسیحی باسلسله مراتب وظیفه تحمیق ومطیع نگه داشتن بردگان رابه عهده داشتند.سزار یا امپراتوردررأس ولژیونهای جنگاور یک بازو، وپاپ اعظم ودستگاه کلیسابازوی دیگرآن امپراتوری ستمگر،بردوش اکثریت انسانها(بردگان)سوار وتانهایت ممکن آنان راموردبهره کشی واستثمار قرارمیدادند وحتی آنان را برای تفریح وسرگرمی طعمه حیوانات وحشی میکردند!!!!یاآنهارا به جان هم می انداختندکه به نام جنگ گلادیاتورهادرتاریخ ثبت شده وعملاًهییت حاکمه مالک جان ومال وهستی مردم محسوب میشدند.
این دوامپراتوری قرنهای متمادی و متوالی درجنگ وکشمکش ورقابت بودند.بر سرارمنستان که هریک از دو امپراتورای میخواست آنجارا مستعمره خودکندهرازچندی جنگ در میگرفت,این جنگهابسیارپر تلفات بودند,گاهی سربازان که فرزندان دهگانان ایرانی وبردگان رومی بودندچنان قتل عام های هولناکی ازهم میکردندکه اینباربه صورت معکوس نسبت جمعیت زن ومردبه هم میخوردودرهنگام جنگ وبه ویژه پایان جنگهاطغیان زنان به صورت فحشای عمومی وشورش روسپیان حیات باقیمانده جمعیت رادرلهیب بیماریهای مقاربتی خاکسترمیکرد.شبه جزیره عربستان تقریبابه اندازه قاره اروپاوسعت داشت,واوج عصرجاهلیت بود, مدام قبایل درحال جنگ وجدال و رقابتهای عشیره ای وقبیله ای بودند,کوچکترین بهانه ای کافی بود تاقبایل به جان هم بیفتند,درتاریخ آمده است که دوقبیله برسراینکه شتریک قبیله درمرتع وعلفچرقبیله دیگر چریده بود باهم درگیرشدند وبه قدری جنگیدندکه تمام مردان دوقبیله کشته شدند!!!!,بت میپرستیدند,همانطورکه به غنیمت گرفتن زنان ودختران قبیله رقیب توسط قبیله غالب بزرگترین افتخاربود,به غنیمت رفتن زنان
ودختران برای قبیله مغلوب بزرگترین ننگ محسوب میشد,درعربستان نیزبرده داری رایج بود واکثریت اجتماع درفقرشدیدی میزیستند !درتمام شبه جزیره تنها تعدادی انگشت شمارباسوادبودند،همین آداب ورسوم باعث شده بودبعض قبایل وافراد گاهی ازترس فقروبه اسارت رفتن ، دختران خودرازنده به گور کنند,آفریقای سیاه نیزبه نحوی دیگر قربانی جهالت وعقب ماندگی و آداب ورسوم خرافی بود.هندوچین ومالزی واندونزی وسایرقسمتهای جهان متمدن ومسکون نیزبه انحاء گوناگون ازخرافات وستم و سفاکی ستمگران رنج میبردند,جهان آن روزگاردر ظلمت جهل وظلم قوی برضعیف گرفتارشده وهیچ راه نجاتی متصورنبود.دراین شرایط پیامبر اسلام (ص)ولادت یافت ودرچهل سالگی به رسالت مبعوث شد
پس ازپیروزیهای اولیه نهضت اسلامی درشبه جزیره عربستان,اندک,اندک آیین اسلام به سایرکشورها, ازجمله ایران ساسانی سرایت کرد.درگیری اصلی مهاجمین ومجاهدین اسلام باارتش هاونیروهای مدافع حکومت بود نه توده مردم !,زنان ودخ
ودختران برای قبیله مغلوب بزرگترین ننگ محسوب میشد… ادامه
قسمت دوم :
ودختران برای قبیله مغلوب بزرگترین ننگ محسوب میشد,درعربستان نیزبرده داری رایج بود واکثریت اجتماع درفقرشدیدی میزیستند !درتمام شبه جزیره تنها تعدادی انگشت شمارباسوادبودند،همین آداب ورسوم باعث شده بودبعض قبایل وافراد گاهی ازترس فقروبه اسارت رفتن ، دختران خودرازنده به گور کنند,آفریقای سیاه نیزبه نحوی دیگر قربانی جهالت وعقب ماندگی و آداب ورسوم خرافی بود.هندوچین ومالزی واندونزی وسایرقسمتهای جهان متمدن ومسکون نیزبه انحاء گوناگون ازخرافات وستم و سفاکی ستمگران رنج میبردند,جهان آن روزگاردر ظلمت جهل وظلم قوی برضعیف گرفتارشده وهیچ راه نجاتی متصورنبود.دراین شرایط پیامبر اسلام (ص)ولادت یافت ودرچهل سالگی به رسالت مبعوث شد
پس ازپیروزیهای اولیه نهضت اسلامی درشبه جزیره عربستان و پس ازرحلت پیامبراکرم که مجموعاً۲۳سال به طول انجامید,اندک,اندک آیین اسلام به سایرکشورها, ازجمله ایران ساسانی سرایت کرد.درگیری اصلی مهاجمین ومجاهدین اسلام باارتش هاونیروهای مدافع حکومت بود نه توده مردم !,زنان ودختران وپسران خردسالی که به عنوان برده وغنیمت جنگی برده شدند,زنان ودختران بیشمار ,اشرافیت دربار بودندکه درآن حالت بحرانی و اغتشاشات, حتی امکان بازگشت به موطن اصلی خودرانداشتند ,حتی بعضی ازآنهاراچونکه درخردسالی به دربارهابرده شده بودند
,موطن اصلی خودررا فراموش کرده
بودند ,وباکشته وفراری شدن اربابانشان بلاصاحب مانده بودند,پسران بسیاری نیز به اسارت مجاهدان درآمدند که جزءدارایی سلاطین بودند و برای خدمت به زنان خانواده شاهنشاهی ,بعدها تبدیل به خواجه سرایان حرم میشدند.این افراد بی صاحب چاره ای جزپناه بردن به قوم غالب نداشتند.ازسوی دیگرمهاجمین(مجاهدین)سرباز دایمی ونظامی به مفهوم امروزی نبودندکه دارای حقوقی باشندودر غیاب آنان خانواده هایشان باکمال عسرت واحتیاج میزیستند,فرماندهانی که آنان رابه جنگ وجهادآورده بودند باید به آنان چه وعده ای میدادند؟
آیا بایدمیگفتند:اگرشهید شدیدکه ,شهیدشده ایدوبه بهشت میروید,اگرهم پیروزشدید که هیچ؟؟طبیعیست که به آنان وعده داده میشدکه درصورت پیروزی گنجهای کسری وقیصر وفرعون ازآن شما میشود،بنابراین اموال دولتی همه جز غنایم وسهم آنان میشد. در هیچ تاریخ معتبری خبری ازغارت توده مردم توسط مسلمانان به شیوه سایرمهاجمان مثلأ مقدونی وتورانی ومغول و ازبک وتاتار ,درایران نیست.البته دردوره های بعدی که حکومت اسلامی بدست خلفای بنی امیه وبنی عباس افتاد این شیوه بطور بنیادی فرق کرد,زیرااولین کسانی که قربانی خشونت امویان شدند,خاندان پیامبربودند. درضمن آنچه به عنوان دستورات شرعی فتواداده میشد درهمه جایکسان اجرا نمیشد,و گاهی اززمین تاآسمان متضادبادین وشرع وتقوا وفتوا بود. ولادت وبعثت رسول الله(ص)برای بنی نوع بشرمایه رحمت وخیروفلاح ورستگاری است!مشروط برآنکه از انحصارمتولیان وروحانیون رسمی که ازآن ارتزاق میکنند خارج شود.بعضی از ملی گرایان افراطی میگویند، ایرانیان ازترس شمشیر اعراب مسلمان شدند، عده ای دیگر میگویند به خاطرندادن جزیه ایمان آوردند!!!!! مردمی که ازترس جان وبه طمع مال پابرروی دین وتاریخ وفرهنگ وتمدن وملیت خودبگذارند، پست ترین مردمان عالمند!!! آیا درستتر نیست که بگوییم مردم ایران به واسطه فرهنگ وتمدن وفهم خودفرق بین پیامبر اکرم(ص) وخسروپرویز رادانستند، وتفاوت بین علی بن ابیطالب(ع) وفلان مُغ ومؤبد ودستور ستمگرشریک قدرت رادانستندوعالماًعامداً ایمان آوردند؟ وشاهکارهای جاودانه ای آفریدند؟
————
درود دوست گرامی
وقتی پست اصلی نو می شود، شما کامنت های خود را به پست تازه منتقل کنید. حتما مخاطب تان می خواند. اینجوری نوشته های خوب شما با مخاطب بسیار محدود مواجه نخواهد شد.
سپاس
.
درود بر نوریزاد سخنگوی معدن پاکی ایران
من هیچوقت ادم کینه ای نبوده ام و خوب یا بد ، بدی نسبت به خود را فورا فراموش میکنم ولی با این وجود از دوران تحصیل در دبیرستان تا این زمان ، نمیدانم چرا هر وقت نام “شیخ فضل الله نوری” را میشنوم بی اختیار یک حس نفرت امیخته با کینه در وجود خودم نسبت به وی ، که سالهای زیادی قبل از تولد من هلاک شده ، احساس میکنم و می پندارم اگر او نبود ، زندگی من و ما دگرگون و نیکوتر از حال بود. علت این کینه و نفرت خود را نیز به روشنی نمیدانم و در پی دانستنش نیز نبوده ام.
امروز حین مطالعه کتابی چشمم به مطالبی از وی افتاد که در جلسه ای خطاب به ناظم الاسلام گفته بود:
«ناظم الاسلام، ترابه حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟»
و دیدم وی بالصراحه ، اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه خانه ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع… » را خلاف شرع میداند و احداث مدارس دخترانه را همردیف با احداث فاحشه خانه دانسته و تحصیل دختران را معادل فحشای جنسی می دانسته و خرج وجوه روضه خوانی برای اموری مانند تاسیس کارخانه جات و یا ایجاد اشتغال و یا احداث جاده و راه را خلاف شرع و در ردیف اشاعه فحشا و یا همردیف با گناه کبیره تحصیل نسوان! می دانسته …….
—-
به خود گفتم کینه را انقدرها هم که می گویند چیز بد نیست….
آن موقع بیش از 90 درصد ایرانیان بیسواد و روستایی بودند و آموزه های آنان در حد اکابر و قصص قرآن و یا پای منبر و نمایش های خیابانی بوده. چه انتظاری از آخوندها در چنان شرایطی دارید؟
امروز را بنگرید؛ مگر سطح شعور و دانش آخوندهای امروز در شرایطی که حدود 80 درصد مردم باسواد هستند و بیش از 50 درصد هم شهرنشین، چقدر رشد یافته است؟
شما آخوندها را خیلی دست بالا گرفته اید و بهمین دلیل به آنها کینه میورزید.
بارها گفته ام و باز تکرار میکنم: مشکل اصلی خود ما هستیم؛ بدنبال مقصر نگردید و اگر کینه ای دارید خرج خود کنید.
ما مردم تا امروز نشان داده ایم که لیاقتمان بیش از این نیست.
آن روز آخوند کنار گود بود و آن گونه عمل کرد و امروز پس از صد و اندی سال، آخوند داخل گود است و حاکم بر گود و اینگونه عمل میکند. کدام جماعتی را سراغ دارید که از آخوند زخم بخورد و بجای فاصله گرفتن از آنها، آنها را حاکم بر سرنوشت خود کند؟ قضیه همان است که قبلاً هم اشاره کرده بودم…ما مردم در دنیا بی نظیر هستیم؛ از هر که و هر چه زخم میخوریم، میل و علاقه مان به آن بیشتر میشود! و برایمان عزیزتر میشود! حال هی به اعراب، به اسلام و به آخوند حمله کنید… تا زمانی که ما مردم اینگونه هستیم، سزاوار بیش از این نیستیم.
جناب آنارشیست
الان سی و هشت سال است آخوند های متحجر به انواع وسایل شست و شوی مغزی مدرن مجهز شده اند. روزنامه رادیو تلویزیون روز و شب مردم را با جفنگیات بمباران فکری می کند. سطح سواد عامه مردم ایران از یک بچه کلاس اولی اروپایی کمتر است. بهتر بگوییم کمتر نگه داشته شده. یک عده در ناز و نعمت غوطه می خورند و می گویند گور پدر هر چه گرسنه و ندار. عده ای هم روز و شب دنبال یک لقمه نان سگ دو می زنند. کو فرصت اندیشیدن . خیلی که زور بزنند خوشحالند بجای دو بار یک بار توسری می خورند. یکی نیست به این ها بگوید خجالت نمی کشی تو سری می خوری؟ یکی نیست به این ها بگوید تو سری خوردن از اصل باطل است و انسان با شرافت یک لحظه به کسی اجازه نمی دهد توی سرش بزند چه دو بار چه یک بار. یکی نیست بگوید تو موش نیستی و اینجا شهر موش ها نیست که از گرگ ها و کفتار ها بترسی. تو شیر ژیانی. این گرگ ها و کفتار هایند که باید از تو وحشت داشته باشند.
جناب آنارشیست
شما استعداد عجیبی دارید در پیچاندن منظور خود طوری که خواننده را سر در گم می کنید.
سخن شما هیچ منافاتی با سخن سید رضی ندارد. هر دو در جای خود درست است. به گونه ای نظرتان را طرح می کنید که انگار حرف سید رضی را نفی کرده اید در صورتی که در واقع آن را تایید کرده اید بلکه تکمیل کرده اید.
آخوند ها در سطح جامعه حکم معلم را داشتند. مردم هم مثل شاگردان گوش به حرف های آن ها می دادند. در یک برهه تاریخی مردم قدرت را در دست آنان قرار دادند به گمان این که افراد امین و درستکار و خدا ترسی هستند. ملا ها هنوز در کشور داری و سیاست امتحان پس نداده بودند. مردم از کجا می دانستند درون مغز این ها چه می گذرد. روشنفکرنما های ما دچار بیماری چپ زدگی اند. هنوز هم. این ها خیال می کردند با کمک خمینی شاه را از میان بر می دارند و بعد خودشان مصدر امور می شوند و ملا های بی سواد را از میان بر می دارند. باور کنید طبقه روشنفکر نمای ما امروز هم حاضر است ملا ها سر کار بمانند نکند خدای ناکرده نظام پادشاهی مشروطه در ایران احیا شود. به نظر من بهترین نظامی که منطبق با فرهنگ ما ایرانیان است همین نظام پادشاهی مشروطه پارلمانی است. مشابه انگلیس و بلژیک. اگر هزار سال دیگر به آن درجه از رشد فرهنگی رسیدیم نظام سیاسی ایدآل من سوییس است که در آن حکومت و رییس جمهور و حتی مجلس قانون گذاری جایگاه بسیار کم اهمیتی دارند و مردم به طور مستقیم سرنوشت خود را تعیین می کنند. تا به آن درجه نرسیده ایم یک پادشاه پیرو قانون بهترین گزینه است. ما باید مراحل تاریخی پیشرفت و تمدن را پله پله طی کنیم. تمدن اروپا بسیار مدیون پادشاهان عادل و روشن بین است. پادشاهانی که در طول تاریخ در برابر کلیسای خرافات زده ایستادند و از متفکران خرد گرا حمایت کردند. بدون این حمایت ها لوتر ها و ولتر ها به راحتی قلع و قمع شده بودند. متفکران اروپایی تحت حفاظت شمشیر برنده پادشاهان و اشراف قدرتمند و غیرتمند بود که امنیت یافتند و در برابر کلیسا قد علم کردند.
مشکل اصلی مردم ایران درگذشته گرایی مصیبت بارآنهاست ,هرآنچه رنگ وبوی کهنگی وبوی ناگرفت آمال وآرزوی دست نیافتنی ایرانی
میشوداین گذشته میخواهداز
دوران هوخشتره باشد,دوران کورش وداریوش هخامنشی باشد,دوره ساسانی یااسلامی, ,دوران ابومسلم وبابک ومازیارو شاه سلطان حسین ورضاشاه یا کوکب خانم وحسنک کجایی؟(شایددرهمین گروههای اجتماعی دیده باشیدکه افرادبه ظاهرروشنفکرحسرت مطالب درسی دهه های سی وچهل وپنجاه رامیخورند!!)
من نمیدانم چراخداوندکه علمش
به گذشته وآینده وظاهروباطن احاطه داردچراباحکمت بالغه خود
چشم ایرانیهارادرجلوی سرشان قرارداد,جای چشم ایرانی درپشت سرش بایدباشد.عیب دیگراین نژاد
پرهنردرپرستش کسی است که اورا
شکست دهدوبه خاک سیاهش بنشاند,خواه اسکندرمقدونی ذوالقرنین وهمنشین خضرباشد,خواه کمیل بن زیاد,یا سعدوقاص یاچنگیزخان مغول,فرق زیادی نمیکند.,اگر خدای ناخواسته صدام ملعون موفق به فتح ایران شده بودما الآن یک علی بن ابیطالب ازاوساخته
بودیم,حتی بعضی هامطالب درسی
کتابهای ابتدایی گذشته منبع الهام شاعرانه شان میشود,بعضی هم به زیارت قبری میروندوانتظارمعجزه
وخرق عادت ازش دارندکه آن خدا بیامرزدرزمان حیات نیاکان زایر را کشته است,ازهمه اینهاپلیدتروپر
هنرتروبخصوص پرگهرتر,نژادپاک آریای هرجادستش برسدپدران خودرااز
گوردرمی آوردشایدکاسه یاکوزه شکسته ای همراهش دفن شده باشد.واین دقیقابه معنای.واقعی کلمه پدرخوددرآوردنست.نژاداروپایی مدام دراندیشه فرداست ودر
آینده زندگی میکنند,نژادسامی(اعراب)وافریقاییها
درامروز می زیند وبه فکرزمان حالند ،ولی نژادایرانی درگذشته های دورزندگی میکنند،مذهبیهادر1400سال پیش وغیرمذهبیهادر2500سال پیش سیرمیکنند!نه جمع قابل توجهی به امروز ونه جمعیت چندانی به آینده فکرمیکنند!وچنین زندگی پلیدی مصداق زنده بگورشدن درقبرستان است!.بیت:
گفت واپس,واپس ای خیره سرت
بازمیروتابه بطن مادرت…..
در این “یک”مورد به آنارشیست حق می دهم. نادانی و نابخردی بزرگترین کینه بربشریت بوده و خواهد ماند.من فکر می کنم سید رضی پ نشان پهلوان ،نادانی رادر “شیخ فضل الله نوری” می بیند، در واقع کینه او به نابخردی اوست، و گرنه، نه او شخصان “شیخ فضل الله نوری” را می شناسد و یا بطوری ب وی نسبت دارد.
در هر صورت کینه ورزیدن نیز نوعی ناآگاهی در درون ماست ، زمانی که فهم و خردقادر به درک و تجزیه و تحلیل موضوعی نیست چون ترورها.
یاشاسین آذربایجان!
جناب نوری زاد
در راهی قدم گذاشتی که حتی ریاکاری در آن هم پسندیده است؛ راهی که به روح انسان یک نشئگی خاص میدهد که هم جاودانه است و هم هیچگاه از شدت آن کاسته نمیشود؛ رضایت از هست بودن خویشتن بالاترین درجه از درجات رضایتمندی است، اینکه باشی و از بودنت راضی باشی، اینکه باشی و دیگران از بودنت راضی باشند. اینکه باشی و برای دیگران باشی… براستی که عبادت بجز خدمت خلق نیست…
در مورد این هموطن آذربایجانی مطلبی ندیدم، میشود کمی شرح حال بنویسید؟ با سپاس
—————–
درود دوست گرامی
در کانال تلگرامی مفصل توضیح داده ام. اما شاید بتوانم فیلمش را نیز برای این سایت منتشر کنم.
سپاس
.
جهت پاسداشت زحمات این کاربر با کامنتهای پر بارش در این سایت، این خبر را باز نشر می دهم:
بازداشت وکیل دادگستری به جرم نوشتن مقاله درباره قتلعام زندانیان سیاسی در دهه شصت
facebook.com ۱۰ کلیک ۶۳۳ نمایش
صبح روز سهشنبه نهم خرداد، دانیال استخر وکیل دادگستری، در شیراز بازداشت و زندانی شد.
مدتی هست از استاد کورس هیچ خبری در این سایت نیست نگران او هستم از استاد تقاضا می کنم اگر این کامنت را می بینند هر طور صلاح میدانند خبر سلامت خود را اطلاع رسانی نمایند.
راستی کسی میداند این ////// سید مرتضی مشغول چه کاری است!؟
درودی از بن جان به شما و به نور دیده ام نوریزاد عزیز: دوست گرامی امیدوارم هرچه زودتر ریشه ها را پی گیرم . این سایت خانۀ دوم من است و بی تابانه و مشتاقانه می کوشم تا چند کار پژوهشی که ناخواسته برایم پیش آمده به پایان برسانم.همچنین دربارۀ تازش تازیان نیاز به کاوش بیش تر داشتم. یادداشت ها به اندازه ای پراکنده و زیاد شدند،که سامان دادن به آنها دشوار گردید. من هستم و بدون حضور در سایت نور دیده ام و دوستان ارجمند از خود ناخرسندم. پی گیری ریشه ها کمینه کاری است که از من بر می آید.
از خبری که دربارۀ دانیال استخر دادید، بسیار اندوهگین شدم. نه تنها برای سره نویسی های درخشان ایشان که به ویژه از نگر واژه یابی از ایشان می آموختم ،بل از آن رو که در سدۀ بیست و یکم ما داریم به عصر تفتیش افکار در قرون وسطی برمی گردیم. افلاتون در جمهوری شاعران را با تاج افتخار از آرمانشهر خود تبعیدمی کرد ، ما در میهن خود در تبعیدیم. استوار و پرتوان باشید
کورس گرامی سلام
با پوزش من بدرستی متوجه معنی کلی و نیز منظور شما از عبارت “افلاتون در جمهوری شاعران را با تاج افتخار از آرمانشهر خود تبعیدمی کرد” ، نشدم – چنانچه ممکن است مختصر توضیحی بدهید تا من نیز بتوانم معنی و منظور از این عبارت را دریابم//با عرض ادب و احترام
دوست ارجمند: درود بر شما. در کتاب دوم و سوم و دهم پولیتئیا که لاتینی زبان ها آن را به Republica یا همان جمهوری ترجمه کرده اندِ، سقراط یک جامعۀ ایدئال و آرمانی را توصیف می کند. گفتن ندارد که در دیالوگ های افلاتونی که زنده یادان حسن لطفی و زضا کاویانی آنها را تماماً به فارسی برگردانده است، غالباً طرف اصلی گفتگو سقراط است . ما نمی دانیم که این سقراط تا چه حد همان سقراط واقعی و تا چه حد افلاتون است که اندیشه های خود را از زبان سقراط در قالب گفتگوهایی در کوی و برزن و مجالس جشن و مهمانی و مانند این ها به شیوه ای جذاب و جدلی بیان می کند. جمهوری دربرگیرندۀ ده کتاب است که در آن موضوعات چندی چون تعلیم و تربیت ، چیستی عدالت ،فضایل چهارگانه ــ شجاعت ، خویشتنداری ، عدالت و حکمت ــ انواع حکومت ها ــ اریستوکراسی ، تیموکراسی ، الیگارشی ، دموکراسی و تورانی یا استبداد ــ به بحث و جدل نهاده می شود. اطراف مباحثه گلاو کن و آدیمانتوس ( دو برادر افلاتون)و یک سوفسطایی و کسان دیگر اند و طبق معمول هیچکدام حریف استدلال های سقراط و در واقع افلاتون نمی شوند. بطلان و فساد بیش تر این استدلال ها و ترفند های به کار رفته در آنها ــ ناگفته ها و نااندیشیده های آنها برای پیشبرد بحث به هدف نهایی ــ امروزه کمابیش روشن گشته اند. هدف این است که این حکومت های تا کنونی همه ناعادلانه و معیوب معرفی شوند تا سقراط برای طرح حکومت جدید و بی سابقۀ فیلسوف ـ شاهی راه و زمینه را هموار کند. .ما از این متن باستانی دست کم می آموزیم که تا کسی دال های انتزاعی ای چون عدالت ، ظلم، خیر، شر،شجاعت،فلسفه ، و مانند این ها را بر زبان می آورد، سقراط به قول معروف یقه اش را می گیرد و تا در مسیر جدل و گفتگو به تعریفی دقیق و قابل اجماع از آن دال ها نرسند، سقراط دست از مناظره نمی کشد. کی ؟ کمابیش 2500 سال پیش. در سنجش با آن توجه کنید به فریب افزار شدن همین واژه های انتزاعی در تبلیغات انتخاباتی . کم مانده که خلخالی هم از گور در بیاید و فریاد آزادی سر دهد.از افق امروزین عیب بزرگ این سقراط افلاتونی آن است که چون در آن مجلس کسی حریفش نشده است ، پس با نوعی فروتنی ریا کارانه پاسخ های خود را آن قدر مختومه و نهایی و ابدی فرض می کند که دیگر اشکالی نمی بیند که بر اساس آنها نوع حکومت جدید و در حقیقت پولیس یا دولتشهر جدیدی تأسیس کند که در آن کودگان تنها مطابق آنچه افلاتون درست دانسته تربیت و آموزش ( پائیدیا) ببینند و از آموزش هر چه افلاتون نادرست تشخیص داده است بازداشته شوند. بدینسان سقراط طرح شهر آرمانی ای می ریزد که می تون آن را ولایت مطلقۀ فیلسوف نامید که از نظر ساختاری انگارۀ تمامی طرح های حکومتی حکمای خودمان هستند؛ از فارابی و ابن سینا گرفته تا سهروردی و نسفی و دیگران. در ریشه این مطلب را تعلیل و توضیح کرده ام. عدالت در این شهر یعنی اطاعت از قوانینی که فیلسوف ــ شاهان وضع می کنند. این قوانین مفصلند و هدف همۀ آنها این است که هیچ یک از اهالی شهر از حیطۀ کاری که به او واگذار شده خارج نشود و در حیظۀ دیگران نیز تجاوز نکند. ظلم یعنی تجاوز از حیطۀ تعیین شده . ریاضی دان ، هندسه دان ، اهل حرفه ها ، پاسداران و سربازان هر یک از آغاز برای کار و کاست میخکوب شده ای تربیت می شوند . در چند جا افلاتون از زبان سقراط به انتقاد شدید از شعر می پردازد که در یونان تراژدی و کمدی و حماسه را هم در برمی گرفته و چون هدف طرح حکومت آرمانی را برتری خیر جامعه بر خیر فرد می داند و شاعر را گمراه کنندۀ افراد و برآشوبندۀ تن ارگانیک حاکم ، پس حکم شاعران را این می داند که بر سرشان صمغ معطر مرّ بمالند و سپس تاجی از گل بر سرشان بگذارند و با این حالت ظاهراً احترام آمیز از شهر بیرونشان کنند.اصل این مطلب در کتاب سوم جمهوری آمده، و اگر شما ابهام دارید از آن روست که این نوع تبعید خودش ابهام آمیز است. از همین جا تبعید با تاج افتخار مثلی شده برای نوعی کنار نهادن و حذف بی سر و صدا برای ابقای نظام تاکنونی . امیدوارم دراز گویی مرا به بزرگواری خودتان ببخشید. در اهمیت کتاب جمهوری همین بس که آن را نخستین فلسفۀ سیاسی و به دریافت برخی از مفسران نیای سانسور و تمامی خواهی و فاشیسم و حکومت هایی چون پاپ ــ شاهی ، امام ــ شاهی ، انسان کامل ــ شاهی ، فقیه ــ شاهی ، موبد ــ شاهی و مانند این ها دانسته اند که همواره در عمل قسمت اولشان در قسمت دومشان محو شده است و تنها قسمت دومش که قدرت زور و استبداد و فساد و آز یک شاه بوده مانده است و از همین رو سرانجام فروپاشیده اند. امروزه حکومت عقیدتی ــ اعم از دینی و الحادی ــ در همین ماتریکس جای می گیرد.قسمت ایدئولوژیک این حکومت ها به تعبیر کورنلیوس کاستوریادیس نهاد خیالی از پیش زورآور شده ای است در خدمت سرمایه متمرکز مثل بلوک شرق سابق و سرمایه داری های نامتمرکزی که بی سر و صدا اتونومی یا خودآینی فرد و جامعه را که جان دموکراسی راستین است، با تاج گل تبعید می کنند. . مجموعۀ کارهای سترگ این متفکر بزرگ و جامع الاطراف که شوربختانه در دهۀ نود سدۀ گذشته از دنیا رفت، در واقع نوعی آنتی جمهوری است که به جای x شاهی ، اوتونومی یا خودآیینی قرار می دهد. با کمک گیری از او می توان گفت که آرمانشهر می تواند خیال پردازی نباشد، بلکه راه و مسیر رهایی را فرادید ما بگذارد،رهایی از هرآنچه قوۀ ابداع و خلاقیت ما را که سو به آینده دارد در نظام x شاهی به نهاد های خیالی تثبیت شده در گذشته ،واگذار و در این نهادها محو و ادغام کند. دموکراسی راستین یعنی آن وضعیت انسانی که در آن هیچ نیرویی نتواند در خود آیینی فرد و جامعه دخیل گردد؛ فرقی نمی کند که این نیرو پول باشد یا عقیده ای که از بیرون و از بالا زور آور شده است. در ضمن من مطلب بسیار هوشمندانه ای را که شما در بارۀ بزرگنمایی محبوبیت رییسی نوشته بودید با اجازه در مفهوم «عادی سازی شر » چکیده می کنم که اگر دست دهد در وقتی دیگر دربارۀ آن خواهم نوشت. پرتوان و شادمان باشید
استاد گرامی ، بسیار سپاسگذارم ، با توضیحات خوبی که دادید کاملا متوجه شدم./ ممنون/
دوست گرامی
سید مرتضی مومن ترشده و قهر کرده ، کورس گرامی جایش خیلی خالی است، ازمازیار عزیز هم خبری نیست.
انسان گرامی ، نگران غیبت سید مرتضی نباشید . یا سرش به ستادهای انتخاباتی گرم بوده یا مشغول پرونده خوانی و صدور رای و محاکمه ضد انقلاب ، چون بنظر میرسد ملائیست قاضی یا بازپرسی در قم ،در دم و دستگاه بگیر و خفه کن ! ( خدا رحم کند به متهمان زیر دست او ) !! در عوض اخیرا فردی پیدا شده بنام « پیام » از نظر فکری درست با قدو قواره سید تند رو ، همانطور چکشی و کج خلق و دعوائی و مدافع سر سخت آخوندها وحکومت . سبک نگارشش هم گاه به سید قمی نزدیک است . چشممان روشن به کپی برابر اصل !! ویا شاید خود اصل ؟؟؟
جوابم را در پست جدید داری.
سلام،
دست مریزاد خسته نباشی!
مقاله ای جدید از دکتر نادر سعیدی استاد جامعه شناسی:
این یادداشت تحلیلی است از سفری تاریخی و تاریخ ساز، که توسط یک ایرانی، و در فاصلهی سالهای ۱۹۱۳ – ۱۹۱۱ میلادی، از شرق به غرب صورت پذیرفت .
در این سفر برای اولین بار یک ایرانی و یک شرقی، نه به عنوان یک مصرفکننده ی مبهوِت فرهنگ غرب، بلکه به عنوان حامل فرهنگ آ زادی و صلح و اتحاد به آن سرزمین سفر میکند و با این سفر، به یکباره، تمامی منطق سرکوبگر اروپامدار و غرب مدار را در هم میشکند. این ایرانی سنت شکن عباس نوری مشهور به عبدالبهاء، فرزند بهاءالله، بنیانگذار آیین بهائی است.
هدف من از نوشتن این مقاله آن است که ایرانیان اندیشمند را با چهره ای ایرانی، که صرف نظر از پایگاه مذهبی اش، اندیشمندی خلاق و مایه ی افتخار هر ایرانی است، آشنا نمایم؛ چهرهای که صرفاً به خاطرتعصب و خشونت مذهبی و توسط هزاران دروغ و اتهام و تهدید به عرصه ی ناخودآگاهی فرهنگی تبعید شده است، درست همان گونه که خود عبدالبهاء در ۹ سالگی به هماره پدرش از خاک مقدس ایران تبعید گشت.
اکنون که ایرانیان از تزویر تعصب مذهبی به ستوه آمده اند و دروغهای مرتجعان مذهبی را به سادگی باور نمیکنند، وقت آن رسیده است که برای اولین بار و با نظری پژوهشگارنه به اندیشه و پیام این ایرانی نواندیش نگاه اندازیم و از تنگنای تقلید و تزویر به فضای تحقیق و انسانیت قدم گذاریم. چنین تحقیقی هم اکنون برای رهایی ایران امری ضروری و اضطراری است. در واقع میتوان گفت که مردم ایران در این نقطه تاریک از تاریخ خویش بیش از هر چیز احساس میکنند که چه در ایران و چه در خارج از ایران همگی در غربت و اسارت و از خود بیگانگی بسر میبرند. آنچه که بیش از هر چیز ضرورتش احساس میشود سفری فرهنگی به وطن مقدس ایران است، وطنی که گم شده است و باید در سلوکی فرهنگی بدان سفر نمود و آن سیمرغ را بازیافت. ا ّما این بازیابی ایران نیازمند آن است که به دیده ای نو، دیدها ی که اسیر ناخودآگاهی و نفرت و سرکوب نوآوریها نیست به ایران و تاریخ ایران نگاه افکنیم و در ایران هویتی انسانی و مهرورز و صلح جو را بازیابیم. بدین دلیل است که از طریق توجه به سفر عبدالبهاء از شرق به غرب میتوانیم به جنبه ی خطیری ازتاریخ وفرهنگایرانکه تاکنون آنراانکاروفراموش وطردنموده ایم،یعنی باایرانبه عنوان زادگاه فرهنگ جهانشمول حقوق بشر و مهر و یگانگی آشنا شویم و در جهت نفی غربت و تبعید ذهنی قدم بر داریم. پدر عبدالبهاء، بهاالله، در نیمه ی قرن نوزدهم اعلان کرد که:
« ای اهل عالم !سراپرده ی یگانگی بلند شد، به چشم بیگانگان یکدیگر ار مبینید. همه بار یک دارید (دار = درخت) و برگ یک شاخسار.»
سفر عبدالبهاء دعوتی بود از همه ی آدمیان که به سراپرده ی یگانگی وارد شوند و از تنگنای بیگانگی و هویت غربت و سنت پرستی رها شوند.
اّما خود این سفر سمبل و نشانه ای گویا از پیام و جهانبینی عبدالبهاء است. کدام ایرانی دیگری را سرغ داریم که در اوایل قرن بیستم به غرب سفر نماید تا ضرورت صلح و تمدن و خـردورزی و تکامل را به جهان غرب گوشـزد نماید و آنان را بـه بازسازی همه ی ارزشها و رویکردی جهانشمول و زمانمند دعوت نماید؟ نفس این سفر طرد فرهنگ استعمار و استثمار است و ایدئولوژی استعمار را در هم میشکند.
به خلاف قرون وسطی که مشرق معمولاً به عنوان سرچشمهی نور و حکمت و مدنیت تصویر میشد، در دوران معاصر، مشرق به عنوان مرکز جهالت و خارفات و سنتپرستی و تاریکاندیشی و عقبافتادگی تصویر گشت، و برعکس مغرب به عنوان سرچشمه ی نور و دانایی و تمدن قلمداد شد! پیشرفت سریع تکنیک و اقتصاد و قدرت نظامی غرب باعث شد که این جهانبینی اروپامدار، که غرب را مرکز آزادی و خرد و شرق را مرکز جاهلیت و خرافات تعریف مینمود، نه تنها توسط غربیان، بلکه توسط خود شرقیان نیز خودآگاه یا
ناخودآگاه مورد قبول قرار گیرد و در نتیجه رابطه ی شرق و غرب به شکل رابطه ی پذیرا و فاعل، ماّده و صورت، توحش و تمدن، و ایستایی و پویایی تصویر گردد. بدین جهت است که این اندیشه و جهانبینی اروپامدار به عنوان ابزاری کارا برای توجیه تسلط و چیرگی غرب بر شرق مورد استفاده قارر میگرفت. در اوج این اروپامداری بود که عبدالبهای شرقی به غرب سفر میکند تا نور و دانش و خرد وتمدن وازادی رابه غرب اارئه نمایدوفرهنگ صلح وخردورزی وآازدی وحقوق بشرا را به مردمم غرب زمین بیاموزد.
اّما جهانبینی عبدالبهاء را نمیتوان از طریق مقولات و جهانبینیهای متداول بدرستی درک نمود. معمولاً نفی اروپامداری غرب به
معنای غرب ستیزی و یا شرق مداری ظاهر میگردد. اّما پیام عبدالبهاء نه غرب مدار بود و نه شرق مدار. او نه غرب ستیز بود و نه شرق ستیز. برعکس عصاره ی پیام او آن بود که هم شرق و هم غرب باید فرهنگ و انسانیت را در اتّحاد با یکدیگر بازیابی کنند. اّما از طریق این اتّحاد، فرهنگی نوین و جهانشمول متولد میگردد، فرهنگی که در آن «انسان» بالاخره در حیطه ی فرهنگ به ظهور می پیوندد. این امر نیازمند بازسازی همه ی ارزشهاست تا انقلابی همه جانبه در ارزشها و باورها صورت گیرد.
در این مقاله به ابعاد گوناگون پیام عبدالبهاء در سفرش به شرق و غرب کاری نداریم. برای درک این پیام در تمامیت و پیچیدگی آن، باید خواننده مستقیماً به خطابات عبدالبهاء در اروپا و آمریکا (که نمونهای از آن در بخش دوم این کتاب آمده است) مراجعه کند. ا ّما در تحلیل کلّی این سخرانیها به دو مطلب اشاره میکنم تا جوهر پیام عبدالبهاء آشکار بشود. در قسمت اول به نقد عبدالبهاء از دو پدیداِر به ظاهر متعارض، یکی ماّدهپرستی و طبیعتمداری، و دیگر دینخویی و سنتپرستی مذهبی توجه میکنم و وحدت این دو نقد ار مورد بررسی قرار میدهم . ، رویکرد عبدالبهاء را در سایه ی چندین آموزه ای که مکر راً از آن سخن میگوید، مورد کنکاش قرار خواهم داد
https://www.bahaisofiran.org/assets/عبدالبهاء%20و%20تولّد%20انسان%20-%20Nader%20Saiedi.pdf
با عرض معذرت، لینک این مقاله
استاد ارجمندِ با کمالات، دانشمندِ بزرگوارِ اندیشمند، پروفسور دکتر نوری زاد
احتراماً
مستدعی است مشخص فرمایید آیا استاد ارجمند به منظور پنهان نمودن وجهه آخوندی خود مایل به تغییر اسم خود به اسامی دیگری مانند آرتین، سیاوخش، هوکَرپ و … نمی باشند!
بدیهی است استاد ارجمند مستحضرند عده ای از یاران گرمابه و گلستان پیشین ایشان به منظور پنهان نمودن اسامی ماقبل تاریخ خویش، چون قمی، معصومه، فاطمه و … ، از اسامی مستعار دیگری چون مسیح، آتنا و … استفاده نموده و توفیق اخذ پناهندگی در کشورهای آزاد را نیز کسب نموده اند.
با تقدیم احترامات فائقه، امید می رود پروفسورِگرانقدرِ بخشنده ی مهربان، در اسرع وقت به سئوال مطروحه فوق، پاسخی در خور شان آن استاد فرزانه، به قلم توانمند خویش، بر جریده تاریخ این آب و خاک ارائه نمایند!
کسی که به ما ندیده بود
کلاغ چشم دریده بود.
اصل شعر به شما رسید؟
.!.!.!.!.!.!.!
آقا یا خانم ناشناس
شما که اسم مشخصی نداری این اسامی که نوشتید برازنده شما است و یکیرا انتخواب کن
آیا رئیسجمهور در برابر جمهور پاسخگوست؟
حقالناس- بر اساس بسیاری از نظریات مبتنی بر ولایتفقیه، ریاست جمهوری، «محلی از اعراب» ندارد و نمیتوان بالاصاله، موقعیتی برای او در تصدّی قوۀ مجریه و ریاست بر آن اثبات کرد. ازاینرو، ریاست جمهوری را باید یک «مقام تشریفاتی» دانست و یا حداکثر، معاونی که زیر نظر ولیّامر و در حدّ تفویض اختیار از سوی او انجام وظیفه میکند؛ زیرا کلیۀ اختیارات اجرایی حکومت، از آنِ رهبری است: «انّ المسئول فی الحکومه الاسلامیه هو الامام و السلطات الثلاث ایادیه و اعضائه».
اینک این سؤال مطرح میشود که اگر این تحلیل فقهی، پذیرفته شود و همانگونه که برخی از فقهاء برجستۀ نظام بدان معتقدند، تأیید گردد، آیا به استناد «قانون اساسی» میتوان موقعیت بالاتر و اختیارات بیشتری برای ریاست جمهوری اثبات کرد؟ به تعبیر دیگر، سؤال این است که با این ذهنیّت فقهی، قانون اساسیای که اختیاراتی برای رئیسجمهور در نظر گرفته، چه وضعی پیدا میکند؟ و آیا رئیسجمهور میتواند به استناد قانون اساسی، اختیاراتی را برای خود اثبات کرده و در برابر نظر فقهی فقهای شورای نگهبان، مقاومت کند؟
به نظر میرسد که شورای نگهبان _ نه فقط به لحاظ شرعی _ بلکه به لحاظ قانونی نیز چنین حقی را برای رئیسجمهور به رسمیّت نمیشناسد؛ زیرا تصریح قانون اساسی به اینکه قوۀ مجریه «زیر نظر رهبری» قرار دارد و تصریح به «ولایتمطلقه» در هنگام بازنگری، مانع هرگونه اختیاری به عنوان یک «حق قانونی ثابت» برای رئیسجمهور میشود و «همۀ اختیارات» مطرح در قانون اساسی _ برای رئیسجمهور _ را تابعی از خواست رهبری و عدم مخالفت ایشان، قرار میدهد؛ یعنی هر اختیار او را محکوم مقام مافوق قرار داده و راه را برای سلب اختیار از وی در کلیۀ امور قانونی، باز میگذارد.
محکوم بودن اختیارات ریاست جمهوری در برابر رهبری، به مواردی که تصمیم رئیس قوۀ مجریه، بر خلاف مصلحت کشور باشد، اختصاص ندارد و نباید آن را به موارد نادر و استثنائی که اقدام رئیسجمهور، بحرانآفرین است، محدود دانست؛ زیرا علاوه بر اینکه چنین «قیدی» برای اختیارات مقام مافوق، لحاظ نشده است، از جهات دیگری نیز رئیسجمهور، به شکل کلّی و دائمی _ و نه استثنائی و موردی _ از حق قانونی خود محروم است؛ مثلاً:
الف. طبق قانون اساسی، وزیران توسط رئیسجمهور انتخاب شده و از مجلس رأی اعتماد میگیرند و از نظر قانون اساسی و حتی قوانین عادّی، فرقی بین وزارتخانههای مختلف نیست و رئیسجمهور در هیچ یک از آنها، نیاز به موافقت مقام بالاتر ندارد.
ولی آنچه که به عنوان یک رویّه اتفاق افتاده، آن است که رئیسجمهور، حق ندارد بدون کسب نظر موافق مقام مافوق، کسی را به عنوان وزیر در وزارتخانههای کلیدی؛ مثل امور خارجه و اطلاعات، به مجلس معرفی کند ؛ یعنی او از همان حداقل اختیارات قانونی هم عملاً محروم است؛ چه اینکه پس از این مرحله، اگر او وزیری را در ادامۀ همکاری، فاقد صلاحیت و کارآئی لازم تشخیص دهد؛ اگر چه قانوناً حق عزل او را دارد، ولی در صورت عدم موافقت ولیّ امر، باید اجباراً او را تحمل نموده و به وزارت کسی که چه بسا _ هیچ اعتمادی به او ندارد _ تن داده و حضور وی را در کابینهاش بپذیرد و تنها راه برای او این است که اگر آن وزیر را نمیخواهد و نمیتواند تحمل کند، از ریاست جمهوری، کنارهگیری کند، ولی وزیر را نمیتواند کنار بگذارد و بالاتر آنکه در برابر اقدامات چنین وزیری، باید در مقابل مجلس و نمایندگان پاسخگو بوده و از او دفاع نماید!
ب. اختیارات قانونی رئیسجمهور، میتواند با نهادهایی که خارج از قلمرو قانون و به اتکاء نظر رهبری تأسیس میشود، از او گرفته شود؛ مثلاً رئیس قوۀ مجریه باید از نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی، تبعیت کند و در حالیکه این شورا اختیارات قانونی دولت را در قلمرو مسائل اجرایی از او سلب میکند – از قبیل اینکه دربارۀ رؤسای دانشگاهها، تصمیمگیری میکند- باید تسلیم آن گردد و باز هم بالاتر آنکه باید در قبال عملکرد آموزش عالی کشور در برابر مجلس پاسخگو باشد.
میرحسین موسوی در زمان نخست وزیری خود در تاریخ ۳۱مرداد ۱۳۶۱ از شورای نگهبان، استفسار کرد که «ستاد انقلاب فرهنگی، بدون مشورت با دولت تصمیماتی را اتخاذ و برای اجرا به دولت ابلاغ مینماید… پاسخگوی تصمیمات ستاد در مقابل مجلس، کدام ارگان خواهد بود؟» پس از گذشت حدود یک سال در تاریخ ۸تیر ۱۳۶۲، شورای نگهبان پاسخ داد که از مقام معظم رهبری کسب تکلیف شود!
ج. امور اجرایی کشور اگر به دو بخش مهم و عادی تقسیم شود، بخش مهم و اساسی آن خارج از اختیار رئیسجمهور است. به این معنا که رهبری فراتر از آنکه «سیاستهای کلی» نظام را با توجه به نظر مجمع تشخیص مصلحت، تعیین میکند ، تصمیمگیری در «مسائل مهم اجرایی» را هم در دست دارد و در حالیکه این بخش در قانون اساسی در شمار اختیارات رهبری شمرده نشده است، اما رویّۀ فعلی، آن را از رئیسجمهور سلب کرده است. از اینرو، اساسیترین مسائل روابط خارجی کشور؛ از قبیل مذاکره یا عدم مذاکره با قدرتهای بزرگ جهانی و یا سطح روابط با دولتهای بزرگ و نیز مهمترین مسائل اقتصادی و یا فرهنگی جامعه، نیازمند کسب نظر موافق رهبری است.
……
http://haqqalnas.com/1396/03/07/haqq-2955/
استاد گرانقدر با درود ،یعنی واقعاً اجداد این ها ۱۴۰۰ سال قبل انسانیت و تمدّن و عدل و داد و اخلاق و اَدب و فرهنگ رو برای ما ایرانیها اَرمغان آوردن ؟
جناب ایران دوست واقعی
شما بفرمایید چرا ما ایرانی ها امروز پس از گذشت 1400 سال از هجوم این به اصطلاح شما وحشی ها! شدیم کاسۀ داغتر از آش و نیمی از سال را به مناسبتهای مذهبی یا سوگواریم و یا شاد! چرا این مهاجمان عرب اینگونه نیستند؟ چرا ما ایرانیان اینقدر از دین اسلام استقبال کردیم و اینقدر به آن شاخ و برگ دادیم؟ چرا ما ایرانیان اینقدر بدنبال مقدس کردن همه چیز و همه کس هستیم؟…آیا این خاک بر سری امروز ما، ربطی به اعراب دارد؟ اعراب 1400 سال پیش حمله کردند چرا ما 1400 سال استقبال کردیم؟ حتی امروز و در قرن 21 میلادی بیش از نیمی از ایرانیان به درگاه امام زادگان گمنام دخیل میبندند؟ آیا همین اعراب ما ایرانیان را رافضی و یا صفوی نمیدانند؟ اسلام در ایران یک نسخۀ من در آوردی و یا ورژن ایرانی از اسلام است که بسیاری از اعراب و مسلمانان آن را قبول ندارند. اسلام ایرانی همان نسخۀ آپدیت شده از ادیان گذشته در ایران زمین است. به اعتقاد من شاید روزی باور دینی در اعراب سست شود ولی به یقین در ایران هیچگاه اینگونه نخواهد شد. تقصیر از ماست و نه از اعراب؛ باید قبول کنیم و نقاب مظلومیت را کنار بگذاریم. این ما هستیم که هزاران سال به خود و باورهای خود ظلم کردیم و این ربطی به اعراب ندارد. ایرانیان با یک استارت اعراب در 1400 سال پیش همچنان میتازند، طوری که به روغن سوزی هم افتاده اند، تا جایی که خود اعراب هم هاج و واج مانده اند!
براستی ما دیگر چگونه مردمانی هستیم؟!
در ضمن غذا خوردن به این روش سنتی که در بسیاری دیگر از نقاط کرۀ زمین هم مرسوم است چه ربطی به آن تعابیر شما داشت؟…انسانیت، عدل، داد، اخلاق و…
بهتر نیست قبل از انتشار یک مطلب در مورد آن اندکی تفکر کنیم؟!
آنارشیست گرامی با درود و سپاس . شوربخنانه در مناسبت های مذهبی شادی نیست چون اخوند نمیخواهد که مردم شاد باشند و میدانند که با غم و غصه بهتر میتوانند بر سر مردم سوار باشند برای نمونه چرا باید بعد از هزار واندی سال هنوز باید برای امام حسین به سینه زنی ووو (خودزنی)کنیم ؟ ایا انها عزیزتر از پدر ومادر مان هستند ؟ چه کار مهمی برای ما انجام دادند ؟ ایا برگردان قران را به فارسی خوانده ای؟ چرا خواندن ان به فارسی گناه دارد ؟ تا بحال به این موضوع فکر کرده ای ؟ چرا من برای تغیر نام خانواده گی ام باید به اطلاعات سپاه ببرند؟ به نظر من هر دو دلیلش یکی است . ….
” غذا خوردن به این روش سنتی که در بسیاری دیگر از نقاط کرۀ زمین هم مرسوم است چه ربطی به آن تعابیر شما داشت ؟” دوست گرامی همه چیز باید به هم بیاید !!! نمیشود سوار هواپیما شد وبه اینگونه غذا خورد !! اگر با شتر به صورت سنتی مسافرت میکردند حق باشماست .تازه من که اعتراض نکردم فقط سوال کرده بودم که اگر باعث ناراحتی شما و یا دیگران شدم پوزش میخواهم .
در شهر هرت
مگر می شود که دم و دستگاه کل نظام ،خلاف کاران دستگاه خود را محاکمه و بازخواست کند؟آنوقت چگونه این نظام فاسد پابرجا خواهد ماند؟
خانم آتنا دائمی که در اعتراض به نحوه دستگیری خود و بازداشت خواهرانش شکایت کرده و بی نتیجه مانده دست به اعتصاب زده است .
اما ماه حلال روزه است و سفره های گدا وبنده پروری باز و دستگاه فساد را به وجدان و اخلاق که هیچ به برابری در قانون چکار!
“به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز سه شنبه ۹ خردادماه ۱۳۹۶، فاطمه (آتنا) دائمی در حالی پنجاه و چهارمین روز اعتصاب غذای اعتراضی خود را پشت سر گذاشت که همچنان مسئولین زندان اوین از اعزام وی به بیمارستان خودداری می کنند. وی که از حالت تهوع مدام و مشکل در نوشیدن آب رنج می برد بر اساس آخرین اطلاعات ثبت شده در روزهای گذشته، در مدت اعتصاب بیش از ۱۷ کیلوگرم از وزن خود را از دست داده و افت
بسیار شدید فشار خون نیز دارد.”
آقا نوریزاد نستوه خسته نباشید.
شما جور همه ما را دارید یک تنه می کشید.درود بر اخلاصتان.
فشارهای این قوم ستمگر هستی را تیره و تار کرده.
برای ساعتی رهایی از فشار و تنش های بیهوده یا باهوده باید به طبیعت و یا موسیقی که غذای روح است پناه برد.
می خواهم صندوقی از گوهر و جواهرات به شما و همه دوستداران موسیقی با کیفیت تقدیم کنم.
دکتر آرانت اشتاین آلمانی متخصص موسیقیهای آرام بخش و نغمه های دلاویز بر گرفته از طبیعت است.
این صفحه را که تقدیم می کنم ،ارج نهید و دانلود کنید بینظیرند.
با هدفون اثر عمیقتری دارند.
صفحه دانلود:
http://vmusic.ir/?s=Arnd+Stein
و این فایل را به ویژه دانلود کنید .همه را با کیفیت 320 دانلود کنید.سپاس.
http://vmusic.ir/page/2/?s=Arnd+Stein
تا ببینیم خدا چه می خواهد و دوران رهایی کی فرا می رسد.بامید آزادی.
در شهر هرت
برای اطلاع بر قانون مجازات اسلامی ، بخصوص در مورد کروبی و میر حسین موسوی که چگونه اجراشده و آیا به افراد اجازه دفاع قانونی از حق خود داده شده است؟
دیدم ،قانون شهر هرت مساوی است با فتوای قاضی منتصب شهر و سازمانی چون بسیج .قانون در شهر هرت یعنی هیچ ، صفر، پوچ .
بیش از ۷ سال حصر این افراد، برکارنامه قضایی نظام سنگینی می کند .سوال چرا، در تصادف با خط قرمز، لاجوردی و اصول نظام است، یعنی زیر سوال بردن خط مشی داعشی مقدس نظام وبدین خاطر ممنوع است.
درست مانند قواعد دستوری چون نماز و روزه و برخورد با کافر و نجس و شلاق ..اند که چرا نمی پذیرند.اما، فتوا را پذیرایند.آنوقت دم از قانون و مردمداری (دام داری)می زنند .آزادی عقاید بزرگترین ترسی است که یک نظام خودکامه دارد زیرا او خودرا برحق “تر” از همه مردم می داند و لزومی به جواب نیز نمی بیند، تصمیم ، تصمیم اوست وبس.
این او کیست؟ که لاجوردی یک مرتبه چون فنر در رفته آهنگ خفه شوید را آنهم در ماه رمضان می نوازد؟ جایی که ربنای شجریان ممنوع است ؟ لاجوردی سازش حسابی کوک شده ونگو نگو دیگه از گذشته را سر داده است .
اما، خوشبختانه با انقلاب الکتریکی وسیع مخابرات ، نظام داعشی نه با یک سوال بلکه میلیونها سوال و نه با یک آهنگ بلکه با صدها آهنگ و ترانه ی نو ومدرن روبرو است!!
می بخشید، لاجوردی اشتباه است وصادق لاهیجانی مقصود بود.
نمی دونم چرا یه هو،اسم لاریجانی به لاهیجانی و لاجوردی تبدیل شد!!!!
استاد ارجمند با درود اگر صلاح میدانید این مطلب را …
محمد رضا پهلوی چه کسی بود؟
.
.اصالت شهرستان آلاشت مازندران
متولد1298
دکترای حقوق فرانسه
دکترای جامعه شناسی
زبان انگلیسی هاروارد
خلبان بویینگ 747
خلبان فانتوم اف 14
خلبان شکاری اف 16
خلبان افتخاری تیم فرشتگان آبی با گروه جت آمریکایی برای اولین بار
سهام دار شرکت هواپیمایی اف 14 که باعث خشم جیمی کارتر و کنگره آمریکا شد و اولین دلیل سقوط شاه
70 درصد سهام دار شرکت بنز کروپ آلمان
سهام دار شرکت هوایی شارل دوگل فرانسه
سهام دار آمریکن اینترسرویس
سهام دار شرکت رویال کلن
سهام دار شرکت بلر آمریکا که بعدها تلویزیون شهاب شد
اولین شاه ایران که شاه 60 کشور پشتش راه رفتن
بنیان گذار جشنها ی 2500 ساله که نشان تمدن ایران بود
بزرگترین دارنده هلی کوپتر کبری بعد از آمریکا
بزرگترین سهام دار تانک مرکوری انگلستان
دارای ارتش زمینی هوایی دریایی 5 دنیا
ژاندارم خاورمیانه و خاور دور
هیچ کشور عربی حق فروش 1 لیتر نفت بدون اجازه شاهنشاه نداشته
ایران دریا دار خلیج پارس و تنگه هرمز بوده
پیروز جنگ 6 ساعته با عراق و گرفتن 6 کیلومتر مربع از حسن البک پدر زن صدام
رییس اوپک به همراه امریکا
دارنده بزرگترین ورزشگاه به نام آریا مهر در جهان بدستور شه بانو فرح دیبا
اولین دعوت شده به همراه ملکه به پارک دیزنی لند آمریکا
تاسیس ذوب آهن اصفهان که قطب اقتصاد ایران و خاورمیانه شد
تاسیس تراکتور سازی تبریز با 10000 کارمند
تاسیس شرکت ایران ناسیونال
تاسیس ورزشگاه بزرگ آریامهر به دست فرانسوی ها که مورد انتقاد شدید شه بانو قرار گرفت واز شرکت فرانسوی قرامت گرفته شد
بورسیه تحصیلی به 24000 هزار دانشجو در آمریکا که شهید دکتر چمران با بورسیه پهلوی به آمریکا رفت وزن و بچه آمریکایی داشت
وام دهنده به بزرگترین مراکز دنیا ارقام واقعی هستند
درسال 52 وامها ی سنگین
70 ملیون دلار صندق جهانی پول
284 ملیون دلار کشور فرانسه
200 ملیون دلار سازمان جهانی نفت اوپک
دوران پهلوی چنان اقتداری بود که دکتر علی خلعتبری کاندیدای ریاست سازمان انرژی هسته ای بر عهده گرفت و آمریکا قول ساخت 30 نیروگاه هسته ای به ایران داد
اقامت برای ایرانیان در 72 کشور جهان بدون ویزا
احترام نظامی بعد از دیدن عکس اعلا حضرت بروی پاسپورت در 60 کشور جهان
چنان قدرتی بر ایران حاکم شد پس از کردن نفت از بشکه ای 2 دلار به 7 دلار که کل جهان در مقابل شاهنشاه ایران سر خم کردند همون شاهی که احمقها بهش نوکر امریکا میگفتند
قطع رابطه به شوروی تزاری به دلیل خیانت به ایران
وقتهای ملاقات برای کشورهای عربی زیر 4 ماه نبوده
برای این بیوگرافی خیلی زحمت کشیده شده. حداقل شما هم باز نشر بدید
با اینهمه که گفتی وقتی از پس دوتا آخوند متحجر بر نیومد به درد لای جرز هم نمی خورد.
ناشناس گرامی با درود ، اگر کمی اندیشه کنی میبینی که بهترین کار را کرد چون اگر خمینی را از بین میبرد برایش میبایستی تعدادی ایرانی که بدون تفکر و فقط با انگیزه ….. را ازبین میبرد و همچنین چهره واقعی اسلام هیچوقت متوجه نمیشدیم و … یعنی فقط تنها بت میشد و همیشه ایرانیان فکر میکردند که اگر اسلام امده بود برق و گاز و اب و اتوبوس و … مجانی میشد و بهشت واقعی روی کره زمین می بود ولی حالا واقعیت را هم ایرانیان و هم خارجیان از امریکا گرفته تا انگلیس فهمیده و به اشتباه خودشان پی بردند و روزی صد هزار بار بهش خدابیامرزی میدهند و تا ابد نامش بخوبی برده میشود .
سلام
یکی از برنامه های وزارت نیرو برای مقابله با آلودگی هوا موضوع روی کار آمدن خودرو های برقی است که بر اساس مطالعات صورت گرفته اگر تنها در تهران بتوان خودرو های کنونی را با خودروهای برقی جایگزین کرد بیش از ۷۰ درصد از آلودگی شهر کاسته می شود
اميدوارم شوراي شهر جديد تهران با خارج كردن خودروهاي آلوده كننده هوا و در مقابل با وارد كردن خودروهاي برقي با كيفيت خصوصا از خودروسازان ژاپنی مثل نيسان كه خودروهاي خوبي در اين زمينه توليد كرده است مشكل محيط زيست ناهنجار را براي هميشه حل كند
حضرت آیت الله نوری زاد سلام علیکم . مصدع احوال نشوم . متن نوشته ی امروز استفتاء نیست و فقط گزاره ای از یک ” توجیهات ” غلط در این برهه از زمان است . در آیات 65_63 سوره بقره قرآن کریم آمده که عده ای به دستورِ پیامبر زمان که گفته بود در روز” شنبه ” از رودخانه ماهی صید نکنند ، عمل نکرده و کنار رودخانه ” برکه یا آبگیرهایی ” ساخته و در روز شنبه بدون اینکه ماهی از رودخانه گرفته باشند ، ماهیانی را که در این روز بیشمار بودند ، به سمت گودالِ برکه ها و آبگیرها هدایت و در آن محل محبوس و در روز ” یکشنبه ” ماهیان زیادی را صید میکردند و با این عمل ، رفتارِ خلاف خود را ” توجیه ” نموده و اذعان میداشتند که به دستور پیامبر کاملاً عمل کرده و در روز شنبه هیچ ماهی نگرفته اند . پس از آن ، اصحاب شنبه از نظر فرمانبرداری از دستور پیامبر دو گروه شده بودند که عده ی بیشماری این نوع ” توجیهات ” ساختگی را پذیرفته و با شیوه ی مذکور ماهی میگرفتند و عده ای دیگر آن را خلاف و ” کلک زدن ” به دستور پیامبر قلمداد کرده و به گروه اول تذکر داده و ایشان را نهی از ماهی گرفتن به شیوه یاد شده . بعد از مدتها از نافرمانی و گمراه شدن از دستور ، عذاب و غضب الهی بر گروه ” توجیه گران ” نازل شده و آنان ” بوزینه ” گردیدند و توصیه ای شد مبنی بر اینکه این عذاب الهی درسی است برای مردمان امروز و ” آیندگان ” تا خلاف های خود را ” توجیه ” ننمایند . اما عده ای ” بوزینه ” شده معترض بودند که ما اصلاً در روز یکشنبه ماهی نگرفته ایم که پاسخ داده شد شما در نیت و ” قلب تان ” از گروه نافرمان حمایت میکردید و عذاب الهی شامل شما هم شده است ( و شایَعَت و بایَعَت و تابَعَت ) . در این پست به یکی از شیوه ها و عملِ ” توجیه کنندگانِ ” قانون اساسی و اعمال دینی و شرع اشاره میکنم که اول از همه بنده و بعد کسانی را که قرآن کریم را قبول داشته و به ” تک تک ” آیات قرآن کریم پایبند می باشند ، بدان توجه و عمل نمایند تا خدای ناکرده ” بوزینه ” نگردند . و اَما انذار به ” توجیهات ” غلط و گره زدن بر باد و طوفان و سرپیچی از قانون اساسی اینکه پس از کشتار و جنایتِ غیر قانونی افراد زندانی در سال 1367 در زندانها توسط گروه 4 نفره که یکی از آنها ” ابراهیم رئیسی ” است که نامزدِ دستگاههای انتصابی کشور اعم از بیتِ رهبری و سپاه و قوه قضاییه و حوزه های علمیه و … در انتخابات 1396 شده و به شمارش مشخص شده حدود 13 میلیون رأی نیز آورده . ابراهیم رئیسی در زمان قتل ها و جنایات سال 1367 فقط 22 سال داشته و می توان گفت که در حوزه تنها می توانسته جامع المقدمات را خوانده باشد و اینکه از دستور صریح آیت الله العظمی منتظری اعلی الله المقامه و از نظر سِمَت کشوری ، قائم مقام امام خمینی بوده که از نظر فقه و فقاهت ، شیخ الشیوخ و از نظر علم و اخلاق السابقون السابقون بوده ، در امر توقف قتل ها ، سرپیچی نموده و امروز ایشان و هم پالگی های ایشان با کمال وقاحت ” توجیه ” میکنند که فقط ” حکم خدا ” را اجرا کرده اند . با توجه به فقاهت و اَعلم بودن حضرت آیت الله منتظری و طلبه بودن ابراهیم رئیسی در زمان جنایات سال 1367، سرپیچی از دستور معظم اله خلاف شرع و عقل و اقدام به کشتن زندانیان با ” توجیهات ” اصحاب شنبه ای ، قطعاً ابراهیم رئیسی از ” بوزینه گان ” و همچنین 13 میلیون رأی دهندگان به ایشان هم طبق آیات فوق در سوره بقره از ” بوزینه گان ” خواهند بود ، اگر قرآن کریم را قبول داشته باشند ! مبشّر
جناب مبشر اگر بجای چسبیدن به خرافات دینی و دروغها و مغالطات دینداران به قانون بشری و خرد بشر برای توجیه و عمل به مشکلات روی زمینی جامعه روی آوریم دچار چنین تناقضات ابلهانه ائی نمی شویم و سایه فتوا و آیه الله و کشیش و خدا …از سر جامعه کوتاه شده و به حریم خصوصی افراد رانده می شوند.من مانده ام که چرا هیچگاه یک اروپائی نه تنها چیزی را بنام خدا و دین و امام و رهبر و پیغمبر… شروع نمی کند بلکه اصلا به آن فکر هم نمی کند ولی در ساده ترین گفتار و رفتار و فکر و عمل مردمان جوامع عقب افتاده چیزی جز این کلمات نیست.طرف کشتی گیره و زور زده و مدال گرفته ولی می گوید خدا بود بمن کمک کرد.یا انشا الله این کاررو می کنم یا خدا بزرگه ماشالا چقدر زرنگه…چیزهائی که اصلا نه ربطی به خدا و پیامبر و غیره دارد و نه اصولا لازمند!
این را هم میشود دید و به وضوح و همه جا:
یک جهش فراگیر سیاسی تر شدن در راستای آگاه تر شدن و هوشیار تر شدن کفّ برداشت و دیدگاه عمومی در جامعه نسبت به راس حرم قدرت تا ذیل آن رهاورد این اتنخابات بود از چندین جهت که حتی اگر بگوییم اینها همه مهندسی شده و از پیش تعیین شده بودند،باید گفت لاجرم تبدیل شّد به تبر سنگین تر و تیزتر و پر قدرت تری در دست علی خامنهای تا با شتاب بیشتری بر ته ماندهٔ ریشه عمود چادر ولآیت وارد کند. کوه مهندسی انتخابات موش زائید.
اقاى ناشناس شاهرودى من مطمعنم خودت همان اقاى صالحى هستى .چون همه چيز ها نكته به نكته گفتى.
جناب اريان منظور شما من ناشناس هستم که نوشته ام: این را هم میشود دید و به وضوح و همه جا: ؟
نه، من نه آقای شاهرودی هستم و نه آقای صالحی. چرا گفتی مطمئن هستم؟ میبینی که نباید میگفتی مطمئن هستم و لااقل میگفتی حدس میزنم یا بهتر این که میپرسیدی آیا شما همان فلانی یا فلانی نیستی؟ بنابراین چیزی را با اطمینان گفتی که صفر در صد درست است. قبول میکنی دوست گرامی؟
در انتخابات، گروه بزرگى از مردم تصميم گرفتند اكنون كه ناچارند با يك آبسهء بزرگ، دردناك و عفونى زندگى كنند، رويش كمى پماد بى حسى بمالند كه دردش كمتر شود. خوب، اين هم راهكارى است. شايد هم تصميم بدى نبوده. مگر آدم چقدر عمر مى كند كه همه اش از درد به خود بپيچد؟ اندگى تسكين هم غنيمت است.
هر چه آبسه بيشتر بماند پوسته اش ضخيتر مى شود و شكافتنش سخت تر؟ خوب چه كنيم؟ راهى كه براى شكافتنش سراغ داريد تا تخليه شود و از درد و عفونت راحت شويم؟ پس چرا از امكان تسكين موضعى استفاده نكنيم؟ مگر انسان چند بار زندگى مى كند؟ بايد اين چهاررصباح را حتى اگر شده اندكى، راحتتر زندگى كرد.
اما بايد به نظام آفرين گفت كه از خطاهاى خود آموخت و اين بار روش تازه اى در تقلب اجرا كرد و بجاى آنكه به روش ناشيانهء سال ٨٨، نفر قعر جدول را بالا بكشد و در صدر بنشاند، با قرار دادن يك لولو خرخره در كنار كانديداى مورد نظر خود، نفرت مردم را به سود خود كاناليزه كرد و مردم را از ترس به پاى صندوقها كشاند و آمار بالاى شركت كنندگان را تأييد نظام و نشانهء انتخابات آزاد، واقعى و رقابتى ناميد، سپس آراء واقعى نفر صدر جدول را اعلام كرد و اما آراء كانديدايى كه نقش لولو خرخره را بدو سپرده بود را چند برابر آراء واقعى او اعلام كرد تا:
١- ناچيز بودن هواداران انديشه اصولگرايى و ورشكستكى ايدئولوژيك نظام را برملا نكند،
٢- با رقم بزرگ ( و دروغين) ١٦ ميليون هوادارِ اصولگرايان، همواره در انتخابات بعدى، مردم را از ترس غلبهء آنان به پاى صندوقهاى رأى بكشاند،
٣- در معادلات قدرت، همواره از وزنِ ( نداشتهء) اين ١٦ ميليون هوادار( خيالى) اصولگرايان بعنوان برگ برنده براى عقب نشاندن مردم بهره ببرد و
٤- تعداد افراد شركت نكرده در انتخابات را ناچيز جلوه دهد.
نسبت آراء روحانى به رييسى در آراء ايرانيان خارج از كشور، كه براى نظام ارزش دستكارى كردن نداشته است ٩٥٪ به ٥٪ است و در انتخابات رياست جمهورى بدون تقلبِ سال ٧٦ ، نسبت آراء خاتمى به ناطق نورى در داخل ، خارج و حتى پادگانهاى سپاه تقريباً مشابه بوده است. حالا ناگاه تبديل آمار رييسى از ٥٪ نه حتى به ١٠٪ يا ٢٠٪ بلكه به رقم پرسش برانگيز ٣٨٪ ، از قماش همان امدادهاى غيبى است كه تا كنون حيات اين نظام را تضمين نموده است.
باشد كه ما نيز چون نظام از خطاهاى خود بياموزيم. اما نه در فريبِ هوشمندانه تر، كه در راستى و درستىِ هوشمندانه تر.
با اجازه انیتای گرامی
5-و با احتساب 16 میلیون رای برای یکی از بانیان قتل و عام سال 67 به دستاوردهای زیر نائل شود:
الف)-اینگونه القا کند که قتل و عام مذکور امری پیش پا افتاده ، معمول و غیر قابل اعتنا برای عموم بوده چرا که یکی از عاملین اصلی ان با اقبال 16 میلیونی ارا مواجه است و این موضوع برای مردم بقدری بی اهمیت و غیر مهم بوده که هیچ نقشی در تعداد ارا این عامل بر جا نگذاشته است و بگونه ای ان جنایت ، که اخیرا بجهت نوار صوتی ایت الله منتطری مجددا مورد توجه واقع شده بود را ، بی اهمیت جلوه داده و حتی با احتساب 16میلیون رای برای یکی از عاملین اصلی ان ، مشروعیتی مردمی نیز برای ان فراهم کند
ب)-به عاملین و مامورین و عمله ظلم و جور حاضر خود ، این اطمینان را بدهد که ابدا نگران اینده و مسائلی چون انتقام توسط مردم نباشند زیرا مردم با این دست اقدامات خو گرفته اند و جای هیچ نگرانی از اینده وجود ندارد چرا که می بنید عامل جنایت بزرگی چون جنایت سال 67نه تنها منفور و مغضوب نیست بلکه با ارائی 16 میلیونی از وی استقبال و ازاقدامات سابق وی تجلیل نیز می شود
ج)-باور کنند که هر قدر اندازه و میزان جنایات انها بزرگتر و بیشتر باشد به همان اندازه شانس و اقبال انها برای ترقی و تصاحب مناصب کشوری در اینده افزایش می یابد
و خلاصه رفع هرگونه نگرانی از اینده در عاملین جنایات خود و نیز تشویق انها با ارتکاب جنایات عظیم و ایجاد حس سبقتجویی در انها برای ارتکاب جنایات عظما.
د)-و بالاخره ایجاد روحیه یاس و ناامیدی به منظور منفعل نمودن مردم با ترویج این حس در بین انها ، که کسی توجه به جنایات نظام نداشته و هیچ کس وقعی بدان نمی نهد بنابراین وقتی سایرین نه تنها هرجنایتی را به فراموشی میسپارند بلکه با 16میلیون رای از جانیان تجلیل نیز میکنند ، پس چرا من بخواهم توجه کنم و خود را درگیر این موضوعات کنم؟؟؟!!!
با اجازه آنیتا و سید رضی گرامی
6 – با فرض اینکه 16 ملیون رای رئیسی تاکید میشود با فرض درست باشد. در نظر داشته باشید در این وضعیت فقر فرهنگی و اقتصادی که بوجود آورده اند و مردم را در تنگناهای بسیار شدید قرار داده اند ، شعار سه برابر شدن یارانه ( که جادبه زیادی برای خیل عظیم درماندگان دارد) ، متولی بودن حرم امام رضا که میگویند سالی 20 ملیون زائر دارد ، سید اولاد پیغمبر بودن و دست به دامان خواننده آنجنانی شدن ، و… نهایتا این رای بدست آمده بنابراین دیگر چندان رای برای آن آرای سنتی و هواداران قسم خورده سابق نظام باقی نمیماند و بنظر میرسد آنها هم دست از دامن این امامزاده کشیده اند. بیخود نیست جنتی و مهدوی کزمانی و …. دادشان درآمده چرا کم روی رای رئیسی گذاشتیم !
نامه سر گشاده دکتر صادق زیبا کلام به علی مطهری
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر علی مطهری
نماینده محترم مردم تهران و عضو کمسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی
با سلام و تحیات و طلب مغفرت برای روح پر فتوح ابوی ارجمندتان، اخیرا بودجه سازمان ها و نهادهای فرهنگی کشور در سال جاری را مطالعه می کردم و از آنجا که حضرتعالی عضو کمسیون فرهنگی مجلس هستید، یکی دو پرسش در خصوص این حجم هزینه فرهنگی برایم پیش آمده که انشاالله ارشاد می فرمایید.بنده ارقام را از بالاترین شروع کرده و بتدریج پایین آمده ام:
۱- سازمان صدا و سیما ۱۱۴۰ میلیارد تومان
۲-سازمان بسیج مستضعفین ۱۰۳۵
۳- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۷۷۰
۴- مرکزخدمات حوزه های علمیه قم ۵۲۸
۵- شورایعالی حوزه های علمیه ۳۲۹
۶- کمک به بازسازی عتبات عالیات ۳۱۳
۷ -کمک به اشخاص حقوقی غیر دولتی(جدول ۱۷ )289
۸ -جامعه المصطفی العالمیه ۲۱۸
۹ -اجرای منشور توسعه فرهنگ قران ۲۰۰
۱۰ -شورای سیاستگزاری حوزه های علمیه خواهران ۱۹۳
۱۱ -سازمان تبلیغات اسلامی ۱۱۵
۱۲ -نهاد مقام معظم رهبری دردانشگاه ها ۱۰۲
۱۳ -دفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۹۲
۱۴ -کمک به آستانهای مقدس تحت نظر مقام معظم رهبری ۸۰
۱۵ -کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۷۸
۱۶ -شورای برنامه ریزی ومدیریت حوزه های علمیه خراسان ۵۷
۱۷- موسسه نشر آثار امام(ره) ۵۷
۱۸ -دفترنمایندگی ولی فقیه درسپاه پاسداران ۵۶
۱۹ -شورای عالی انقلاب فرهنگی ۵۰
۲۰ -احداث وتکمیل مساجدکشور۵۰
۲۱ -بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس ۳۹
۲۲ -شورای سیاستگزاری ائمه جمعه ۳۷
۲۳ -مجمع جهانی اهلبیت ۳۶
۲۴ -شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ۳۵
۲۵ -سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ۲۲
۲۶ -موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ۲۰
۲۷ -ستاد اقامه نماز ۱۹
۲۸ -سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ۱۲
۲۹ -بیمه هنرمندان (فعالان قرآنی،مداحان وسایرهنرمندان) ۱۰
۳۰ -موسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی ۸
۳۱ -کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ۶
۳۲ -بنیاد سعدی ۶
۳۳ -وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی توسعه بازی های رایانه ۴
۳۵- شورایعالی انقلاب فرهنگی بابت تحول علوم انسانی در دانشگاهها ۳
36-دانشگاه اهل بیت 3
جمع 6012میلیارد تومان
جدول شماره ۱۷ شامل سازمانها و نهادهای فرهنگی متعددی می شود از جمله: موسسه فرهنگی بصیرت، موسسه فرهنگی تبیان، موسسه فرهنگی دارالحدیث، موسسه فرهنگی نسیم نور، کمک به موسسات فرهنگی و دینی همه استانها، کمک به فعالیت های فرهنگی مسجد جمکران، پژوهشگده علوم و فرهنگ اسلامی، سازمان مدارس معارف اسلامی،پژوهشکده باقرالعلوم، دانشگاه باقرالعلوم، دانشگاه امام صادق، بسیج دانش آموزان، جشنواره عمار، شورای سیاستگزاری ائمه جمعه، ستاد امر به معروف و نهی از منکرو………
همانطورکه ملاحظه می شود سهم وزارت ارشاد از این ۶۰۰۰ میلیارد تومان کمتراز۱۳درصد می باشد و ۸۷درصد مابقی در اختیار نهاد ها، سازمان ها، بنیاد ها و ارگان هایی است که نه تنها کاملا مستقل از مجوعه دولت قراردارند بلکه اساسا هیچ پاسخگویی نیز نه در قبال مجلس دارند و نه در قبال قوه مجریه. مع ذالک و علیرغم این واقعیات، منتقدین و مخالفین دولت آقای روحانی علی الدوام دولت و بالاخص وزارت ارشاد را مورد مواخذه قرار می دهند که چرا وضعیت فرهنگی کشور اینگونه است؟ جالب است که حتی یکبار هم نشده که مخالفین دولت کوچکترین انتقاد و گلایه ایی نسبت به این سی ، چهل تشکیلات دیگری که نزدیک به ۹۰درصد بودجه فرهنگی کشور را بخود اختصاص داده اند بنمایند.
اما عرضم از نگارش این عریضه طرح زاویه دیگری از اختصاص بودجه ۶۰۰۰ میلیاردی برای امور فرهنگی می باشد.جنابعالی را نمی دانم اما من خودم وقتی ارقام خیلی زیاد می شوند ابعاد آن را دیگردرست ملتفت نمی شوم. به همین منظور و برای درک اینکه ۶۰۰۰ میلیارد تومان یعنی چقدر پول، آنرا با کل بودجه محیط زیست کشور برای سال جاری مقایسه نمودم. کل بودجه محیط زیست در سال ۹۴ رقم ۱۷۴ میلیارد تومان می باشد. یعنی بودجه فرهنگی مان نزدیک به چهل برابر بودجه محیط زیست مان است. نمی دانم در کشورهای دیگر این نسبت چگونه است. اما در ایران با این ۱۷۴ میلیارد تومان خانم ابتکار هم می بایستی حقوق بیش از ۶۰۰۰ تن کارکنان محیط زیست را بپردازند، هم جلوی ریزگردها که از عراق و عربستان وارد خوزستان و مابقی کشور را می شوند را بگیرند، هم جلوی خشک شدن دریاچه اورمیه را بگیرند، هم تالاب انزلی که لجن زار شده را احیاء نمایند، هم یک دو جین تالاب و دریاچه های بزرگ و کوچک را که یا از بین رفته اند یا در شرف از بین رفتن هستند را نجات بدهند، هم حیات رو به انقراض وحش را جلوگیری کنند. عزیزان متوجه شدید بودجه ها به کجا می رود؟
تازه این مشتی است نمونه خروار.
وقتی زندگی نویسندگان ، هنرمندان و بزرگان اروپارامیخوانیم به نکاتی برمیخوریم که برای خواننده ایرانی نامفهوم وشایدکم اهمیت یابی اهمیت باشد درحالیکه همان نکته بی اهمیت بزرگترین نقش رادرتاریخ تمدنشان داشته است! مثلاًنوشته شده که ویکتورهوگوموردتوجه وحمایت دوک فلانی یادوشس فلانی بوده! یاولتر مورد حمایت مادام «دو» بهمان بوده! «دو مخفف دوشس وازالقاب اشرافی دربعضی ازکشورهای اروپاست» متوجه میشویم که ثروتمندان بانفوذوثروت خود به آنان کمک میکرده اند! بزرگان ازاول بزرگ نبوده اند، گرچه خودشان هم بزرگ شده اند، دیگران هم دربزرگ کردنشان سهم داشته وبزرگشان کرده اند! کارنویسندگی ازابتدانه تنهاهیچ درآمدی نداردبلکه نویسنده باید ازکاروکسب درآمد بگذرد ودست بشوید وسالهابخواند تا بتواندقلم به دست بگیردوچهارجمله قابل خواندن یاکتابی 100صفحه ای بنویسد! نوشتن بویژه نثرنویسی کاریست کارستان! وازعهده هرکسی برنمیآید! بنابراین نویسنده ای که بشوداورا حقیقتاً نویسنده نامیدوواقعاًدارای ویژه گیهای نویسنده گی باشد، بایدسالهای طولانی درزیرپتک حوادث ضربه بخوردتاشکل بگیرد ودرکوران کارورنج آب دیده شود،هزاران کتاب ومقاله خوانده وتمرین وممارست کرده باشد وهنروانگیزه نوشتن هم داشته باشد تا نهایتاً بتواندآثاری عرضه کند که باعث تولیدایده واندیشه بشود وسبب جنبیدن فکرومغز مردم ورشدوتکامل جامعه گردد! خاستگاه نویسندگان ازسه حال خارج نیست 1_نویسنده ای از خانواده ای مرفه وبرخورداربوده وفن نگارش راهم درکلاسهای ویژه وتحت آموزش اساتیدآموخته ، که دراین صورت این تیپ ازنویسندگان تنهادرنگارش کتابهای علمی وفنی توفیق خوبی دارند!2_نویسنده شاغل بوده، معلمی، کارمندی منشی و… بوده و توانسته به موازات شغلش آثاری بوجودآورد، این قبیل نویسندگان معمولاًآثارمتوسطی دارند واثرمتوسطی هم برجامیگذارند! 3_نویسنده ای ازپایین ترین لایه های اجتماع، چون علفی خودروبرخاسته وبارهاوبارها گاو والاغ وگوسفند وبز اوراتاروی ریشه هاچریده اند واودهها بارازصفرآغازیده است، رنج وگرسنگی ومحرومیت همراهان ورفقای همیشه گیش بوده اند! زندگی باخشن ترین وبیرحمانه ترین اشکال چنان درسهایی به اوداده که هرگز فراموشش نمیشود! امااوجنگیده بارهاوبارهامغلوب شده وزمین خورده اماهربارمجروح وخونین امامصمم برخاسته زخمهایش رابه ریشخند گرفته، حتی خوشحال شده که به بهای تحمل شکستی تازه، فن تازه ای آموخته، سپس باسماجت بازخودرادرگرداب مبارزه افکنده، جنگیده، تا توانسته به فرجام قدکشیده وازمشکلات نیرومندترشود و برتمام موانع وبرجبرطبیعی وطبقاتی غلبه کند وبدون آنکه ادعاکند، هرجمله وهرکلمه ای که مینویسد گواهی میدهندکه اویک نویسنده است! ، چنین کسی درزمینه های مختلفی آگاه و صاحب نظرمیشود، زیراهرآنچه راکه مینویسدابتدازیسته است وباتمام جزئیاتش انس والفت دارد! اَبَرنویسنده ای چون ماکسیم گورکی ازشدت گرسنگی دست به خودکشی زد، تیری که بسوی قلب خود شلیک کرددرریه اش راسوراخ ودرآن گیرکرد! اوتاعمرداشت ازعفونت ریه وآثارآن گلوله رنج میبرد! عظمتی همچون مولیرنمایشنامه نویس فرانسوی دراواخرعمرحسرت داشتن یک جفت کفش به دلش مانده بود! ژان ژاک روسو هم پس ازتبعیدوتعقیب ودربدریهای بسیار هنگام پیری پیشنهادوآرزومیکرد تازندانیش کنندبه امیدی که لقمه نانی به اوبرسد وسقفی برسرش باشد! ، اونمیتوانست دست به عملی بزندکه ازهرلمپنی برمیآیدتابه زندانش ببرند!هیچ زندانی چنان گنجایشی نداشت که بشودروسو رادرآن جبس کرد! اوروسوبود نه کسی دیگر، نه هرکسی! درآستانه انقلاب کبیرفرانسه که وقوعش کل دنیاراتحت تأثیرقرارداد وضعیت مصیبت بارمالی و زندگی خصوصی آن مشاهیرچنین بود! بسیاری ازآنهاازجمله روسو وولتر(این دوتن را به حق پدران انقلاب کبیر فرانسه 1789میدانند ومینامند!)هرگز ازدواج نکردند، زیرا ناچاربایدبین خدمت به خانواده وخدمت به جامعه یکی راانتخاب میکردند!آنان پدر کودکانی ازخود نشدندزیرادرحدواندازه ای بودندکه باید پدرملت وپدرانسانیت شوند! نویسنده واردهرحرفه وشغلی بشود دوراه بیشترنداردیاباید مثل سایررقباوهمکاران عمل بکندوبرروی کارش متمرکزباشدتا بتواندرقابت کند و ورشکست نشودوحدااقل درکارش موفقیتی نسبی داشته باشد، یااینکه باید دست ازکارودرآمدبشویدوبه نوشتن بپردازد که دراین صورت تاکتابهایش نوشته وچاپ نشده وبه شهرت وفروش خوبی نرسیده اند نباید انتظارهیچ درآمدی داشته باشد! عبورازاین گردنه هولناک ازعهده هرکسی برنمیآید! نویسنده هم نمیتواند به خودبقبولاندکه ازهرراهی کسب، درآمدکند، وهرشغلی رابپذیرد، وهرپولی را قبول وخرج کند. درست است که اکثرنویسندگان به یک زندگی زاهدانه قناعت کرده اند، اما زهد وقناعت هم سقف وحدومرزمشخصی دارد، کسی که گرسنگی میکشد، کسی که تحت فشاراجاره خانه است، کسی که ناچارباید با مردم معاشرت کند، کسی که بیمارمیشود، کسی که به لباس وکفش وکلاه نیازمنداست، کسی که به وسایل ارتباطی نیازمنداست، کسی که علاوه برقلم وکاغذوعینک به لب تاپ وکامپیوترواینترنت نیازمنداست، کسی که به هرآنچه دیگران نیازمندنداوهم نیاز منداست، نمیتواندهم تمام این نیازهای ضروری راتأمین کندوهم به کارنوشتن بپردازد! مردم متمدن وبافرهنگ فرانسه پس ازآنکه آگاه شدندکه کسانی چون روسو وولتر ومولیر و…. باچه مشقت وتحمل چه رنجهاومحرومیتهایی برای آنان وبرای اعتلای نام مردم ومیهن، کتاب ونمایشنامه نوشته وشعرسروده اندتاتوانسته اندفرانسه رابه صورت کانون جوشش فرهنگ وفکردنیای آن روز درآورندودیگران راریزه خوار خوان اندیشه های خودکنند، متوجه قصورخوددرحق نویسندگان شدند وازآن پس بسیاری ازاشراف حتی مخالفان فکری ودشمنان طبقاتی خودراتحت حمایت مالی قراردادند! اگرمردم ایران هم چنین کاری نکنند بزودی عرصه فرهنگی به کویرلوت تبدیل وجامعه ازهمین اندک قطرات حیات بخش هم محروم خواهدماند!
دوست گرامی
نویسندگی در دنیای مدرن کار شگفت انگیزی نیست، ازخاطره نویسی و رمانهای عشقی و جنگی و پلیسی و فانتزی و…..انواع مختلف بیش از اندازه تولید می شوند. در واقع ،کارخانه ای بزرگ و به هم پیوسته را ناشران ایجاد کرده اند که هر نوع جنسی در آن به میزان سلایق مختلف عرضه می شود.
اما، هر چه کتابها تخصصی تر می شوند عده ی محدودتری را شامل می شوند. حال بسته به سلیقه فرد است که چه را انتخاب کند.
ما در ایران ، جعفر شهری،را داریم که بی نظیرو هنوز ناشناخته است. ما در تایخ قدیم ایران فردوسی را داریم که مزدش را دریافت نمی کند و عارف قزوینی که در فقر از دنیا می رود. وبسیاری دیگر….
نکته ای که مایل بودم عرض کنم این بود، کسی که پیوند فکر و قلبش را با سرانگشتانش دریافته و نقش می آفریند ، ارزش کار خود را می داند .
اخبار: درخواست حاج حسن خ. از حاج حسن کیلیددار برای دخالت در موضوع عزل رئیس دانشگاه آزاد.
مش قاسم: حاج حسن کیلیددار به گفته رییس/* قوه غذاییه هیچ کاره است. سوراخ دعا رو گم کردی حاجی! واسه این کار باید بری به … (سه نقطه از مش قاسم) مالی حاج مصطفی.
حاج مم رضا تابش تاریکی: بیایید و بیاییم با تمکین به این قاعده دموکراتیک به دنبال گفتوگو و اجماع ملی بر سر همه مسائل کشور باشیم و با هم همه آنها را حل کنیم.
مش قاسم: حکومت اسلامی ولی فقیه و قاعده دموکراتیک و گفتوگو و اجماع ملی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه! این مسائل با این حکومت؟ این حکومت باعث و بانی همه این مشکلات بوده. این یارو بعد ۳۸ سال یا دوزارش نیفتاده یا هنوز این ملت رو یه مشت احمق حساب میکنه. اون اولی و این دومی کلمه گفتوگو و اجماع ملی رو میشنفن کهیر میزنن! به این جفنگیات میگن شیره مالیدن به سر یه ملت واسه ادامه دادن به پر کردن جیب خودشون.
حاج ناصادق لاری جانی: از درخواست رفع حصر بوی فتنه میآید.
مش قاسم: به این میگن حاجی بو کش!
توی این انتصخابات هیچ حرفی، خبری از نوه اون اولی نبود. آیا چه دسته گلهایی به آب داده که بهش گفتن … (سه نقطه از مش قاسم) شو جیکش هم در نیومد.
رییسک قوه غذاییه (همان جایی که در حکومتهای درست و حسابی بهش میگن قوه قضایه، ولکن در حکومتک اسلامی از آنجا که این قوه منبع بخور بخور یه مشت آخوند دزد شده اسمش رو عوض کردیم به قوه غذاییه): شما چه کارهاید که بخواهید حصر را بشکنید؟ و گفت:«موضوع رفع حصر مسیر خاص خود را دارد و به فرض عدول شورای عالی امنیت ملی از مصوبه خود، کار قوه قضاییه برای رسیدگی قضایی آغاز میشود.
ترجمه: ۱- رای ملت واسه آوردن یه بیکاره بوده. ۲- جرات داری کار قوه غذاییه برای رسیدگی رو آغاز کن! بجنب، منتظریم، خالی بند!
*صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه به کسانی که موضوع رفع حصر را دنبال میکنند، هشدار داد*
مقامات رسمی جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده اند، انتخابات زیور نظام است نه اصل و پایه نظام. ستون و پایه نظام همانا اصل ولایت مطلقه فقیه است که متصدی آن با واسطه امام زمان، به خدا متصل میباشد و مطابق قانون اساسی اختیارات شبه خدایی دارد. ولی فقیه منتخب ملت نیست بلکه توسط فقهای عضو مجلس خبرگان کشف و به ملت اعلام میشود. وی نیز پس از کشف و تصدی آن مقام، بسیاری از مقامات کلیدی نظام از جمله ریاست قوه قضائیه را شخصاً منصوب میکند. لذا دلیل بی پرواییِ رئیس قوه قضائیه در تهدید منتخبان ملت را باید از این زاویه و دیدگاه تحلیل نمود.
لاریجانی خطاب به روحانی: چکاره اید که حصر را بشکنید؟
یعنی رییس جمهور کشور شخص اول اجرایی با پشتوانه بیش از ۵۰٪ رای ملت جایگاهش همینه ؟ تو چکاره ای؟
فقط درجمهوری اسلامیه رییس یک قوه که با یک رای برگوزیده شده میتونه به منتخب بیش از نیمی از ملت ….. و خودشو تخلیه کنه .
البته ایشان کاملا درست گفته و درست عمل کرده ما توقع بیجا از خیمه شب بازی انتصابات داریم .
جناب کبیری، خوش باش و دلخوش که داری به زعم و پندار خویش با چنین زبان و ادبیاتی که چماق اتهام و تهمت و توهین به کسی و کسانی که نمیشناسی به هر سوی روانه میکنی، میمبارزاتی. کم نیستند آخوندهایی که باور دارند مردم “ناآگاه” را باید به زور در مسیر بهشت روانه کرد و آنها نیز از هیچ تهمت و افترایی نسبت به کسانی که نمیشناسند، ابائی ندارند و چکش حکمشان همیشه در هوا آمادهٔ فرود است.
جناب پیام…جلد دوم سید مرتضی…به چه کسی تهمت زده و توهین کرده ام؟ لطفاً نمونه ذکر فرمائید.
ما با سلاح خرد و منطق به میدان مبارزه گام نهاده ایم و از این رو نیازی به ایراد تهمت و توهین به مخالفانمان نداریم.
چون قافیه تنگ آید/ شاعر به جفنگ آید
دوستان حتماً متوجه هستند که عده ای چون از پاسخ منطقی به ایرادهای ما درمی مانند، به صحرای کربلا زده و با شیون و زاری و مظلوم بازی میخواهند کژروی و اندیشۀ ناهنجار خود را موجه جلوه دهند.
جناب کبیری، چند نمونه برایت کفایت میکند تا از خود متنهای نوشتاری شخص کبیری قطار کنم که گاه اختیار قلم در کفّ نداری و اهل تهمت زدن و افترا بستن هستی؟ دوستان را به شهادت نگیر که بعید است نفعی عایدت شود. در همین کامنت، شما ابتدا به ساکن با تهمت به منی که نمیشناسی شروع میکنی و مرا “جلد دوم سید مرتضی” خطاب میکنی. تکذیب که نمیکنی؟ و خنده دار اینکه بلافاصله مدعی میشوی” به چه کسی تهمت زده و توهین کرده ام؟ “. حل کردن همین تناقض برای خود پیشکش،دوستان را به شهادت گرفتنت برای چیست؟ کلمات و واژهها برای انتقال مفاهیم معنا و تعریف شده اند ( سند: فرهنگ لغات) و برای پندار و گفتار و رفتار شما و هر کس بدون هیچ استثنایی شاغولهایی. تا آنها حکم کنند و نه خود بگویی.اگر به محتوای همین کامنت کوتاه خود باور داری و این بیانگر طرز فکر و رفتار شما نیز هست، مگر میتوانی با معنی واژه ” معرکه گیری ” استنتاجی شخصی و کاملاً بی ربط با روح و معنا و مفهوم “معرکه گیری” داشته باشی. گرامی، هر حرف و بحث و سخن و جدل و نظری با سید مرتضی داری، مستقیما با خود ایشان مطرح کن که این به خرد ورزی و اخلاق مداری نزدیکتر است. خرد ورزی و استدلال و اخلاق مداری، مادامیکه مسمای (کرداری) خود را در هر کسی اثبات نکرده باشند، بیشمارانند که میتوانند مدعی دارا بودن آنها باشند. موفق باشید.بهترینها را صمیمانه برایت آرزو میکنم.
سلام
آملي لاريجاني در باره ي حصر افاضاتي كرده است
نظام فاسد ايران اين روزها در باره ي شيخ عيسى قاسم بحريني خيلي سرو صدا كرده است
خوب است بدانيد اين جناب شيخ بحريني مردم بحرين را تحريک به ساقط كردن نظام بحرين مي كرده يعني براندازي و حكم آن در نظام ايران اعدام است ولي اين جناب شيخ عيسى فقط به يكسال حبس محكوم شده است
با اين اوضاع نظام قضايي بحرين به مراتب بهتر از از نظام قضايي ايران است واقعا اين جناب لاريجاني هم در نوع خود پديده اي هستند
نوری زاد خوبی؟ حدود 30 سال پیش زمان جنگ من در شهرستان اطراف شاهرود دانشجو بودم. یه بابایی بود اسمش صالحی بود! بهش می گفتند آقا صالحی!!! می گفتند زنش فاحشه بوده . چون آقا صالحی نمی تونسته نیازهای جنسی زنش رو تامین کنه و زنش خیلی لارج بوده زنش ولش کرده بوده و رفته!
آقا صالحی تو میدون اونجا که تنها سینمای اونجا هم همون جا بود جلوی هر رهگذری رو می گرفت و فرقی براش نمی کرد طرف کمیته ای باشه مامور باشه آخوند باشه و یا حتی یه آدم معمولی باشه! به طرف چی می گفت؟؟ قصه زندگیش رو می گفت و در انتها هم کلی حرف پایین تنه ای در این قصه می گنجوند و بعد می گفت نظرت چیه؟
مونده بودیم مملکت اسلامی که صاحب نداره همینه! از طرفی اگه دیونه است ببرندش دیونه خونه! می گفتند دیونه خونه ها پره و در کنار خونواده سالمتر می مونه!!!!!! مونده بودیم اگر هم دیونه نیست و خودش رو زده به دیونگی پس چرا وله؟! می گفتند زندونها هم پره ، تو شهر که باشه ضرری برای کسی هم نداره!!!!
مونده بودیم چیکار کنیم از دست این مردک؟! یک شب به بهانه گردش اون رو بردیم بیابونهای اطراف و عینکش رو برداشتیم و تو بیابون ولش کردیم! گفتیم شاید اینجوری گم و گور بشه و از دستش خلاص بشیم!
فردای عصر همون روز دیدیم باز آقا صالحی تو میدون جلوی سینما می چرخه و جلوی هر رهگذری رو طبق معمول داره می گیره و حرفهای همیشگیش رو تکرار می کنه! نتیجه گیری آسونه………..!
متاسفانه من کارای جنابعالی رو می بینم یاد همین آقا صالحی می افتم! خودت فکر کن ببین جهات شباهت در چیه؟ راهنمایی می کنم رو کارایی که تا این لحظه کردی تمرکز کن!
از نوشته شما بوی نفرت و جهالت و خود بزرگ بینی موج میزند
همان بویی که اوایل انقلاب به راه افتاد ‘
عده ای با شعار حزب فقط حزب الله شروع به سرکوب و خودنمایی کردند و با تز قاطعیت انقلابی عقده های سرکوب شده خود را بر سر هر مخالفی کوفتند و عجر آن را هم از خدا و خلق خدا طلبکار شدند .
در این راه چنان راه افراط پیمودند که مخالفان را به جایی رساندند که منافع ملی از یاد رفت و چنان نفرتی جایگزین شد که امروز بسیاری از مخالفان نابودی این رژیم را حتی چنانچه به نابودی ایران بینجامد خواهانند’
عمق فاجعه را از صحبتهای آیت الله منتظری که آنها را جنایتکاران تاریخ نامید میتوان حدس زد ‘ او این فرمایشات را با هزار بار ملاحضه بیان فرمود ‘
جناب آیت الله مرتضی که بارها از اعدامها و سرکوبهای این رژیم دفاع کرده و مخالفان را به وطن فروشی متهم کرده هیچگاه نمی گوید که آن چه بلائیست که چنانچه حکومتی بر سر مخالفان خود بیاورد آنها حق دارند که حتی به بیگانگان متوسل شوند و از آنها استمداد کمک کنند
آیا او میتواند پاسخ این سوال را دهد ؟
آیا او میتواند ادعا کند که مرزی وجود ندارد و هر حکومتی میتواند چنانچه مخالفان خود را خطری برای ادامه بقای خود بپندارد اجازه دارد هر بلائی که صلاح میداند بر سر آنها و خانواده آنان بیاورد ‘ و آنان باید همچنان مرزی را رعایت کنند و وطن فروش نباشند .
به یقین میتوان حکومت ایران را بر اساس اظهارات آیت الله منتظری که واقعا با ملاحضه بیان شده و هزاران سندی که از باقی ماندگان به جا مانده ‘ از آن حکومتهایی دانست که هیچ مرزی را به رسمیت نشناخت و حاضر بود برای بقای خود به هر وسیلهای متوسل شود .فاجعه بارترین نکته ای که از گفته های آیت الله منتظری فهمیدم این بود که او حتی یک بار نتوانست به حضور جناب خمینی برسد و با او گفتگوئ در باره جان هزاران جوان که هر کدام امید خانواده ای بودند پدر داشتند مادری در انتظارشان بود ‘ داشته باشد
این نکات خبر از غرور و انحرافی پنهان در میان این جماعت میدهد غروری که دست و پای آنان را چنان به زنجیر کشیده که حتی فردی که روزی نایب رهبر بوده نمیتواند بر سر چنین مسله مهمی با رهبر انقلاب گفتگوی داشته باشد و به حضور برسد
امروز ما میدانیم که خمینی تاب و تحمل شنیدن حرف مخالف حتی از نزدیکترین کسانش را نداشته ‘
این است رهبری فرزانه ای که به ما قالب کردند ‘
تمام کشور را بوی تعفن نفرت برداشته
زنهایی که یه اجبار باید حجاب داشته باشند و سالهاست به بی افتی و هرزگی متهم میشوند از شما جماعت متنفرند
تمام کسانی که میدانند شرمندگی مالی در خانواده را مدیون بی کفایتی و سیاستهای غلط آخوند جماعت است از شما متنفرند
در کشور ما کار به جایی رسیده که هر شکستی’ هر بلائی ‘ و حتی هر بیماریی را میتوان به آخوند جماعت نسبت داد و اقامه دلیل کرد ‘ چه آنان که در تصادفات رانندگی کشته میشوند و چه جوانانی که سکته میکنند ‘ چه معتادان و چه خانوادههایی که به خاطر فقر از هم پاشیده میشوند ‘
هر چقدر این جماعت بیشتر خود را به اسلام منتسب کند ‘ بیشتر و بیشتر به دین و ایمان مردم لطمه میزند ‘
خدا همه ما را شفا دهد
با سلام و درود خدمت نوریزاد عزیز و همه هموطنان گرامی
جناب نوریزاد با توجه به مخاطبانی که در اکثر کشورها دارید در صورت صلاح پشتبانی و همراهی خودتان با تشکل همبستگی معلمین و گارگران که اقای هاشم خواستار از یاد میکنند اعلام و از انها همایت کنید .
با سپاس
با عرض پوزش در سطر دوم اقای هاشم خواستار از ان یاد میکنند
با سلام . در جواب دوست ناشناس و سئوال ایشان در باره نظر آقای خامنه ای در سال 1370 و درباره دعای ” ربّنا ” استاد محمد رضا شجریان میگویم که آقای خامنهای در بسیاری از جهات ” حسود ” و ” لجباز ” تشریف دارند . خامنه ای یکی از ورژن های شاهپور غلامرضا پهلوی هستند که وقتی شاهپور غلامرضا پهلوی دید که مردم به ” غلامرضا تختی ” بیش از شاهپور غلامرضا که هر دو ” غلامرضا ” هستند ف احترام میگذارند ، نقشه ی شوم جهان پهلوان تختی را به اجرا درآورد و به روزنامه ” کیهان ” طاغوت هم دستور داد بنویسند : جهان پهلوان تختی خود کشی کرد ! چقدر این زمان و آن زمان حکام ////// هستند و وفکر میکنند مردم نمی فهمند !
سلام دوستان . ببینید که در انتخابات اخیر بالاخره گندش درآمد . در انتخابات سال 1388 صبح روز شنبه ، حضرت آقا قبل از وزارت کشور و شورای نگهبان دستور فرمودند که انتخابات ” صحیح ” است و یک رئیس جمهور قلابی به نام احمد نژاد ( مانند آن چوپان سریال سلطان و شبان دهه های قبل ) بجای میر حسین موسوی بر ملت ایران تحمیل کردند و بعداً حقه بازان و دغل بازان شورای نگهبان اطلاعیه دادند مبنی بر اینکه چون ” رهبری نظام ” انتخابات را تأیید فرمودند ، پس شورای نگهبان هم انتخابات را تأیید میکند و ساعتی بعد هم نوبت وزارت کشور شد و این ها هم آمدند و گفتند که چون ” رهبری نظام ” اول صبح ناشتا ، انتخابات را تأیید فرمودند ، وزارت کشور هم انتخابات را تأیید میکند . حال بعد از یکهفته که از انتخابات گذشته و ” رهبری نظام ” هنوز انتخابات را تأیید نکرده ، رئیسی قاتل نزد هواداران خود گفته است : دستگاه قضایی و شورای نگهبان با ‘مهندسی آرا’ برخورد کنند !
قابل توجه جناب آقای روحانی ریاست جمهوری اسلامی و شرکاء اصلاح طلب ساکن مجلس شورای اسلامی
مدیران ردۀ بالای مؤسسۀ مالی کاسپین پول مردم را در سطح مملکتی بالا کشیده و یک قلپ آب هم روش. بانک مرکزی که مجوز فعالیت برای کاسپین صادر کرده و قانوناً ضامن مالی این مؤسسه است، نه تنها پاسخگو نیست بلکه ماههاست که مردم را پا درهوا نگاهداشته و حتی حاضر نیست اصل پول مردم را پس بدهد. بهره ارزانی پدر مرحوم رئیس بانک مرکزی. اختلاس چند هزار میلیاردی به این بزرگی در همین دولت تدبیر و امید صورت گرفته است!! مردم از ترس آدمکش به شارلاتان رأی دادند!!
https://www.youtube.com/watch?v=R3jkUCHLlHU
این هم از آقای شهردار درحمایت از تهی دستانی که در تلاش معاشی اندکند. رحم و مروت اسلامی را مشاهده کنید.
https://www.facebook.com/Sepehr.Azadi/videos/1563730823637671/
در شهر هرت
در ماه حلال رمضان، هرچیزشیوا و شاد و فرح انگیز روح و جان و بدن حرام و روضه منبری ،خود زنی و تظاهرو دروغ حلال است.
نظام داعشی را می توان بوضوح در این ماه دید، که چگونه انسانیت به نیستی کشانده می شود. باور ندارید! بروید در خیابان و درآفتاب ۴۰ درجه آبی نوش جان کنید !!
با سلام . آقای نوری زاد ، پیرو استفتاء ” مبشّر ” که تلمیذ حضرتعالی بوده ، چند پسر نوجوانِ همسایه ی ما با توجه به رفاقت ” امیر تتلو ” و آقای رئیسی و بخاطر آهنگ شادِ ” آهای جیگیلی ، جیگیلی ، جیگیلی ” به آقای رئیسی رأی داده اند . آیا رأی این نوجوانان همسایه که از سرِ ذوق و شوق بوده ، حلال و یا حرام است ؟ لطفاً به نازک نارنجی بودن و دل نازکی و جوان بوده اینان هم یک نیم نگاهی داشته باشد.
در شهر هرت
“نماینده ولیفقیه در جمعیت هلالاحمر، روزه را عاملی اساسی برای تمرین و تقویت پرهیزکاری و ماه رمضان را ماه غفران و عفو الهی دانست.”
پس برای تمرین پرهیزکاری است که به ملت گرسنگی دائم داده اید؟
ماه غفران و عفو الهی؟؟؟ ایشان نه تنها خود رانماینده ولی فقیه ،بلکه خود را نماینده خدا هم می داند که حکم صادر می کند! عفو از چی؟ مگر مردم ،همه گناهکارند؟ که بایدعفو شوند؟ گناهشان چه بوده است؟ یعنی اگر کسی آدم کشت با روزه عفو می شود؟ پس لابد بدین خاطر رئیسان قوه ی قضاییه خود را عفو شده می دانند؟
بروید این دکان ودستگاه را جمع کنید، که خود و ملت را مسخره ی تاریخ کرده اید.
بدن احتیاج به آب دارد و حذف آب رسانی یعنی صدمه زدن به بدن و طبیعت آن.در مورد گرسنگی کشیدن نیز ، نخوردن و پرخوری سر شب ، نیز صدمه زدن به سیستم طبیعی بدن است.
“قبل از اسلام روزه داری برای احترام به طبیعت بود یعنی سه تا پنچ روزی کشتن حیوانات وخوردن گوشت آنها و حتی جنگ در آن روزهاممنوع بود.و بعدها در ادیان دیگر نیز چون مسیحیان ادامه می یابد که روز جمعه از خوردن گوشت پرهیز می کنند.و پنج روزی که روزه می گیرند نیز هیچگاه شامل ننوشیدن آب نمی شود.”
آخرعقل و انصاف هم خوب چیزی است.
انسان گرامی آدمیکه به خرد خود رجوع کند که دنبال دین و خرافات نمی رود.دراین بین دکانی برای عده ائی باز شده و مشتی چون یا بعلت تنبلی فکری و یا بی فکری خرد خود را تعطیل کرده اند روان در پی دکانداران دین اند.والا هر کسیکه کمی خرد خود را بکار بیندازد می فهمد که پرخوریهای بیمه شب و کمبود مایعات در روز بدترین نوع رژیم غذائی است و باعث سوء هاظمه و عصبیت و ناراحتی روحی در افراد می گردد.درثانی اگر این پدیده در حریم خصوصی باشد که به خود فرد مربوط است و دیگران را با آن کاری نیست ولی وقتی دکانداران دین با زور دیگران را از طبیعی ترین حقوق شان بخاطر اینکه دکانداران دین توانائی جلوگیری از هوی و هوس خود چه در مورد خوردن و چه در موارد چنسی ندارند محروم می کنند پدیده ائی ملی و صد بشری است که باید با تمام توان با آن مبارزه کرد.حاجی آقا چون نمی تواند جلو شهوت خود را بگیرد و دائما بفکر شکم و زیر شکم خود است باید دیگران را اذیت و آزار و مجازات نماید!چنین دینی جز خرافات و دروغ و دکانداری و تجلاوز به حقوق دیگران هیچ نیست!اصلا خود همین کلمه حاجی خود نمودی از غارت ثروت این ایرانیان و ریختنش به حلقوم مشتی فاسد و جنایتکار است.دین تا زمانیکه در حریم خصوصی است بعنوان حقی از حقوق فردی افراد قابل احترام است ولی وقتی بصورت ایدیولوژی قدرت به حریم عمومی و سیاست وارد شود هیچ احترامی به آن جایز نیست.
استاد گرانقدر با درود ، نظر دوستان راجع به نظر رهبر چیست؟
آقای خامنهای در دیدار با گروه معارف اسلامی رادیو تلویزیون دولتی ایران در سال ۱۳۷۰ گفته بود: “آن ربناهایی که شجریان خوانده و در ماه رمضان قبل از اذان مغرب میگذارند، یک کار هنری است؛ یک کار حالی نیست؛ مناسب نیست که بعد از اذان، کسی بخواهد آنطور چیزی را بگذارد؛ نه، بعد از اذان، به نظرم میرسد که همین صدای معمولی مسجدی ما بهتر و مناسبتر باشد.”
من گوگوش را ترجیح می دهم.
اخبار: مرگ دو نفر در ایران بر اثر “شیوع بیماری خاص احشام”.
مش قاسم: وقتی توی یه مملکتی قانون اساسیش ملت رو در زمره چارپایان حساب میکنه معلومه که بیماری خاص احشام هم راه میفته.
مش قاسم: شم حاج مصطفی رو ندی از این اتفاقات واست میفته:
سردار «مسعود مهردادی» مغز متفکر اقتصادی سپاه پاسداران، به دلیل مشارکت در اختلاس ۱۳۰۰۰ میلیارد تومانی بازداشت شده است.
یک منبع مطلع در سپاه پاسداران به «آمدنیوز» گفته است: سردار «مسعود مهردادی» عضو هیئت مدیره بنیاد تعاون سپاه پاسداران، بانک انصار، شرکت ارتباطات سیار، شرکت مخابرات و همچنين دهها شرکت و نهاد ديگر متعلق به سپاه پاسداران که در «هولدینگ یاس» متعلق به بنیاد تعاون سپاه پاسداران در سمت مدیریت عاملی مشغول به فعالیت اقتصادی بوده، به دلیل مشارکت در اختلاس کلان مالی سیزده هزار میلیارد تومانی به همراه سردار سیف (سجادینیا) قائم مقام خود توسط سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است.
یکی از عمده فعالیتهای هولدینگ یاس، شناسایی اموال و املاک ارزشمند و مشکلدار بوده است. این هولدینگ وابسته به سپاه پاسداران، اموال و املاک ارزشمند و مشکلدار بسیاری از ایرانیان خارج و داخل کشور را به قیمت نازل خریداری کرده و پس از حل مشکلات آنها در شهرداریها، سازمان زمین شهری و ادارات مربوطه، با قیمتهای واقعی به فروش میرساندند.
درباره سوابق سردار مسعود مهردادی در سپاه پاسداران اطلاعات چندانی منتشر نشده؛ تنها در جمعآوری آثار و خاطرات برخی از سپاهيانی که در جنگ با عراق کشته شدند، از وی تقدير شده است. از جمله، در گردآوری خاطرات و يادداشتهای سردار حسن باقری، از پاسدار مسعود مهردادی نيز در کنار افراد شناخته شدهای از سپاه پاسداران همچون يحيی رحيم صفوی، محمدباقر قاليباف، عزيز جعفری، قاسم سليمانی، حسن پلارک و علی اکبر خوش لهجه قدردانی شده است.
مسعود مهردادی، عضو هيئت مديره بنياد تعاون سپاه، تقريبا بر صندلی هيئت مديره تمامی شرکتهای ريز و درشت و مهم تحت تملک سپاه پاسداران، از بانک انصار گرفته تا شرکت مخابرات ايران تکيه زده است به گونهای که از وی به عنوان «مغز متفکر امپراطوری اقتصادی سپاه» نام برده میشود.
ميانههای تيرماه ۱۳۹۳ نام آقای مهردادی در يکی از بحث برانگيزترين قراردادهای تجاری سپاه پاسداران مطرح شد. خبر امضای تفاهمنامه ميان شهرداری تهران و سپاه پاسداران، نخستينبار روز دوشنبه (۱۶ تير-۷ جولای) در وبسايت «روزآنلاين» منتشر شد که بر اساس اين قرارداد، پروژههای عمرانی تهران با «سقف ظرفيت ۲۰ هزار ميليارد تومان» به مدت «چهارسال» به سپاه پاسداران واگذار شده که «۱۰ هزار ميليارد تومان آن بايد از سوی شهرداری تهران به صورت نقدی پرداخت شود.» در اين قرارداد، «بانک انصار» متعلق به «بنياد تعاون سپاه» به عنوان «بانک عامل» تعيين شده است.
امضای محمدباقر قاليباف، شهردار تهران همراه با عيسی شريفی [قائم مقام وی که اکنون به سوئد رفته]، سيد داود هاشمی معاون مالی و اقتصاد شهری، از سوی شهرداری تهران و همچنين سرتيپ پاسدار جمالالدين آبرومند معاون فرمانده کل سپاه و رئيس هيات مديره بنياد تعاون سپاه به همراه سيدپرويز فتاح مديرعامل وقت و رئیس فعلی کمیته امداد و مسعود مهردادی جانشين اقتصادی بنياد تعاون سپاه در پای اين تفاهنامه به چشم میخورد.
منظور شیرینی حاج مصطفی دومی زاده بود.
این دومی: عربستان سعودی گاو شیرده آمریکا است.
مش قاسم: به این میگن تمامیت خواهی. میخواد همه مثل خودش گاو شیرده روسیه باشن.
استاد گرامی با درود ، من از همه ایرانیان خواهش میکنم حرف این امام جمعه ،،. را مقایسه کنند با رفتارو دلیل رضا شاه در ترکیه !!!!!
هرامام جمعه ای به صورت شاهزاده ای وعلیاحضرتی ووالاحضرتی درآمده و دربارکوچکی باخدم وحشم ومنشی وتلفنچی ودههاشغل کاذب جامعه ایران رابه دوران قاجار وحتی صفویه کشانده اند! ولایت فقیه باعث فقروعقب ماندگی ورنج وبدبختی مردم شده! اگرلایه های پایین اجتماع دچار فحشاوخودفروشی وعضوفروشی وکودک فروشی واعتیادوبیکاری وگرسنگی وفرارنخبه هاوسلطه پخمه ها وآماربسیاربالای خودکشی وطلاق وهزاران معضل دیگرشده اند نتیجه حاکمیت فقیهان است! فقیهان کشوری تحویل گرفتندکه اقتصادی پررونق با ذخیره ارزی وریالی سرشاروپولی معتبر وامکانات زیربنایی وسیع، وکارآمدوتجارت خارجی فعال وپرسود بدون دشمن خارجی بود، مردم به آنان اعتمادکردندو رأی بالای 90درصددادند!!!اماآنان چکار کردند؟ آیاجنایتی مانده که درحق مردم مرتکب نشده باشند؟مدتهاپیش دکترنوریزاد ازمدافعین سرسخت ومتعصب در خواست کرد که تنها دو موردازکارهای نیک نظام رابازگوکنند!!!! تاکنون حتی یک موردهم کسی نتوانسته کشف کند!!!!
مرگ برما که گفتیم مرگ بر شاه
جناب نوری زاد
سلام و سپاس از شما بابت رسیدگی به وضعیت جوان دزفیلی.
در مورد چاه نفت عرض کنم که شخصی که در حفاری شرکت نفت کار میکرد روزی به من گفت که در منطقۀ دارخوین هنوز چاه های نفت در بسته ای وجود دارد که متعلق به انگلستان است، چاه های نفت آکبند و دست نخورده. حالا هی این بچه حزب الهی های فکول چفیه زده با موهای روغنکاری شده از دیوار سفارت برن بالا. این مملکت صاحب نداره! این آخوندها تا تمام خاک ایران و معادن ایران و چاههای نفت و گاز را به فنا ندهند ول کن نیستند. گزارشی میخواندم از وضعیت افغانستان که بی مناسبت نیست اشاره کنم:
افغانستان دارای معادنی با بهترین کیفیت است؛ معادن اورانیوم، طلا، مس، الماس و همچنین منابع گاز و نفت. اگر این افغانی ها اینقدر توی سر وکلۀ هم نزنند و منافع شخصی و گروهی را بر منافع ملی اولویت ندهند، افغانستان میتواند در بیست سال آینده یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان شود.
ایران هم کمابیش شبیه افغانستان است؛ کشوری با منابع سرشار ولی فقیر. حالا هی به عربهای خلیج بد و بیراه بگوییم! شاید تنها کسانی که خوب قدر داشته های خود را دانستند و هر روز گامهایی به سمت پیشرفت بر میدارند و خود را آپدیت میکنند همین عربهای خلیج باشند… در بهترین و سودآورترین بانکها، کارخانجات و شرکتهای دنیا سهام دارند. فقط کافیه که وضعیت عربهای خلیج را از پنجاه سال گذشته تا به امروز مورد بررسی قرار دهیم تا متوجه شویم که چگونه دارند پیشرفت میکنند. الان اماراتی ها تصمیم دارند در آینده در مریخ شهرک سازی کنند و تا آخر امثال تاکسی های هوایی را راه بندازند.
چرا وجود منابع طبیعی و چاههای گاز و نفت فقط برای ایران مشکل آفرین شده و برای عربها نه؟ عربها گاماس گاماس دارند به سمت جلو میروند و ما ایرانی ها تخت گاز به سمت عقب!
مشکل اصلی در ایران و افغانستان جدایی و فاصلۀ عمیق بین مردم و حکومت است و همچنین ترجیح منافع شخصی، قومی و قبیله ای یا دینی و مذهبی به منافع ملی از طرف مردم یا حکومت. در افغانستان هنوز مردم و حکومت بدنبال منافع شخصی و قومی قبیله ای هستند و در ایران، مردم بدنبال منافع شخصی و حکومت در کنار منافع شخصی بدنبال منافع جهان اسلام و تشیع!
مثالی دیگر:
حکومت و دولت کرۀ جنوبی با پول مردم و قرض گرفتن طلا و جواهرات مردم، از یک کشور ورشکسته در دهۀ هشتاد تبدیل شد به کرۀ جنوبی امروز، مردم به دولت اعتماد کردند و دولت هم به اعتماد مردم خیانت نکرد؛ چین کمونیست با حدود یک میلیارد و نیم جمعیت، که باید همدیگر را بخورند، الان دومین اقتصاد دنیاست؛ یا همین ژاپن که بعد از جنگ با آنهمه ویرانی و 13 میلیون بیکار رسید به امروز که سومین اقتصاد دنیاست. هر سه کشور اولین اولویت شان منافع کشور و پیشرفت وطن بوده، هم مردم و هم دولت؛ نه مردم به دولت خیانت کرده اند و نه دولت به مردم.
تا زمانی که خودمان برای کشورمان دل نسوزانیم مطمئن باشیم که هر ننه قمری هم که از راه برسد ابتدا جیب خودش را پر میکند و در پایان یک اردنگی و پس گردنی جانانه هم نثار ما میکند.
ژاپنی ها خوب میگویند: کشوری پیشرفت میکند که مردم آن امروز درخت بکارند برای اینکه نسل بعدی از سایه و میوۀ آن استفاده کند.
آقا مملکت صاحب نداره! همین! نه مردم صاحب میشن و نه حکومت!
ما مردم لیاقت بودن و زندگی در کشوری مثل ایران را نداریم و هر چه بلا سرمان بیاید حقمان است!
بیخود نیست که بسیاری از ما ترجیح مان اینست: یا فرار بجای قرار و یا ماندن و سکوتی خفت بار! در هر دو حالت تنها بفکر خود هستیم و بس!… خود کرده را تدبیر نیست!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
ماجراي دادگاه جديد آتنا دائمي و وضعيت جسمي و روحي او از زبان مادر
معصومه نعمتي ، مادر آتنا دائمي، در گفتگو با راديو ندا از ماجراي دادگاه او و وضعيت جسمي و روحي ايشان مي گويد. وي با اشاره به گوشه اي از آزار و اذيت خانواده هاي زندانيان، از زبان آتنا خاطر نشان كرد : ” من يك فعال مدني هستم و بيشترين هدفم [ از اعتصاب غذا] براي خانواده هاي زندانيان است!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/05/blog-post_28.html
سلام
جناب نوري زاد تقريبا نصف مطالب اين سايت متعلق به 2 كاربر بنام انسان و مش قاسم است و از كاربران قديمي اين سايت خبري نيست خودم نيز با اين شرايط رغبتي براي نوشتن مطلب با وجود اين 2 فرد با مطالب سخيف و مبتذل و تكراري ندارم
بنده به به اين 2 نفر مشكوک هستم هميشه حضور دارند يكي جوک تعريف مى كند و دومى فكر مى كند افلاطون است
یک مومنی هم است که قهری است.خوب جمعمان جمع است.
با سلام و درود بر نوریزاد گرامی غمخوار ستمدیگان و صدای خاموشان وطن و دوستان.
نعره تکتیر انداز “آقا نظام” به اعضای کابینه شیخ نیرنگ بنفش و روحانیونی که تمام عیار به حمایت از ایشان بر خواستند:
“مگر حفظ نظام از اوجب واجبات نیست” ؛
آیا شما آقایان نیز مانند آقای روحانی معتقدید که جمهوری اسلامی ایران در طول حیات 38 ساله خود به زندانی کردن و اعدام افراد بیگناه مشغول بوده است؟! ممکن است بفرمائید منظور ایشان اعدام و زندانی کردن مجرمان بوده است! که در این صورت برداشت وارونهای ارائه دادهاید، چرا که آقای روحانی از اعدام و زندانی کردن افراد طی 38سال گذشته با عنوان یک اقدام زشت و پلشت و جنایتآمیز یاد کرده است وگرنه اعدام فلان قاتل یا تروریست بمبگذار و آدمکش و یا زندانی کردن فلان سارق و متجاوز به جان و مال و ناموس دیگران که جای اعتراض ندارد آیا غیر از این است؟
آقای روحانی بیآنکه بخواهد، اسلام، انقلاب، حضرت امام راحل(ره) و تمامی مسئولان نظام را به جنایت متهم کرده است! و این در حالی است که خود ایشان طی 38 سال گذشته یکی از مسئولان بلندپایه امنیتی کشور بوده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق باشد، بدیهی است که خود ایشان از اتهام جنایت مبرا نیست و تعجبآور است که با وجود این ادعا چگونه میتواند حضور خود در جایگاه ریاست جمهوری کشور را توجیه کرده و توضیح بدهد؟
آقای روحانی با اظهارات نسنجیده خود [کار برد کلمه نسنجیده نه بیاساس – خود اذعان به حقیقت این مدعاست]، عمر 38 ساله نظام را به ظلم و جنایت متهم کرده است. این اظهارات برای دشمنان این مرز و بوم یک دستاورد بزرگ! و بادآورده به حساب میآید و جای دهها میلیارد دلار که همه ساله برای مقابله با ایران اسلامی و ارائه چهرهای وارونه از آن هزینه میکنند را پر میکند
اگر آقای روحانی که آشکارا – و انشاءالله بیآن که بخواهد – به انقلاب تهمت زده است، حاضر به عذرخواهی علنی نباشد، چرا شما آقایان با صراحت اعلام نمیکنید که این بخش از اظهارات و سایر بخشهای هنجارشکنانه ایشان را قبول ندارید. مگر حفظ نظام اوجب واجبات نیست؟ بنابراین، لازم است از آقای روحانی بخواهید که هر چه زودتر اشتباه بزرگ خود را با پوزش از ملت جبران کند و در غیر اینصورت شما آقایان موضع خود را به صراحت مطرح کنید
====
جناب برادر حسین (نیمهٔ آشکار ماه تابان شایان-شر، دستیاران تحقیقاتی عملیاتی سعید امامی، اساتید برجسته تفحص و تفتیش عقاید، تواب پروری و پرونده سازی و مباهته، متخصصین مباحثات بند قپانی و شلاق سیمی با طبری، دارندگان کارنامههای مشعشع و رسالات ارزندهٔ داغ و درفش ، شکنجه و اعدام صادره از موسسات علمی پژوهشی کاربردی اوین و توحید و گوهردشت )، شما، و یاران مؤمن شما شوشتری، نیری، اشراقی، رئیسی، پورمحمدی، فلاحیان، الله کرم، و بسیاری دیگر از سربازان خوشنام و گمنام امام زمان و خادمین وفادار اسلام ناب محمدی و امام سیزدهم جماران براستی پیروان وفادار آن حضرت و حضرت جانشین ایشان اهستید؛ همچنان محکم و پا بر جای بر “سر موضع”، وفا دار به مکتب و رهبر، فارغ از فریب دنیا طلبی و دلبستگی به آب بینی بز!!!
اما دیریست که خوارج دوست نمای امام مستضعفین در باطن دوست داران قلبی دنیا طلبی و بهشت این جهانی و شیفتگان شیطان بزرگ و دلارهای نفتی عمو سام به رهبری و مصلحت شیخ اکبر تاجر مسلک اخیرا سر به زیر آب شده و معاون اول وی شیخ نیرنگ بنفش و همراهی و همدلی شیخ خندان و نوه و نتیجهٔ “امام رحمت” و همهٔ اعوان و انصارشان و احزاب و باندهای فامیلی و رفاقتی و بنگاهای خصولتی تجاری و بازرگانی و بانکی و رانت خواری آنها از ادامه خدمت بیشائبه به انقلاب مستضعفین انصراف جسته، و حال که خرشان از تونل تاریکخانهٔ جنایت هدایت شده و از پل مدیریت شقاوت بگیر و ببند و قلع و غم زنجیرهای نویسندگان و اعدام زندانیان محکوم، منتقدین صغیر و کبیر و مخالفان گذشته، و به لطف انفال و غنیمت انقلاب کلان سرمایهدار و رانتخوار و بانکدار گشته و راه خود را از موتلفین دلال و بازرگان و حاکم شّر و دادستان و زندان بان و بازجو و شکنجه گر و دار زن و تیر خلاص کن و سفره ابو الفضل پهن کن و نوحه خان “ممد نیستی ببینی بساط خون برادر” حسینیه زندانها جدا کرده و رو به قبله واشنگتن اجابت نیاز و خضوع خود را روزانه با چندین رکعت توییت تمرین میکنند؛
آنها دیریست که دیگر خود را ملزم به ادامهٔ شعار “خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم” در ستاد عملیاتی، شورای امنیت و شورای تشخیص مصلحت و تریبون نماز جمعه و خیابانها و راهروهای زندانها نمیدانند و این کار را به رقبای فقیه ذوب ولایت و برداران پاسدار و سربازان امنیتی اطلاعاتی مثل خود شما واگذار کرده و دست خود را از تمام سوابق اطلاعاتی، امینیتی و قضایی و جنائی شسته اند ؛ آنها ترانهٔ و ماهیت خود را استحاله دادند: عمو سام عزیزم بزن تا قر بریزم، اگر لازم شد بازم خون میریزم.
برادر حسین شیخ نیرنگ بنفش در واقع به نمایندگی از طرف همی اعضای کابینه عمدتاً امنیتی رانتخوار و اختلاسگر و روحانیون ماهیتا هم کیش خود دگرگیسی و استحاله شده سخن میگوید، نه فقط از جانب خود، تعامل با جهان لبخند ملیح نیرنگ میطلبد نه روی ترش انقلابی اونهم از جنس داعشی؛
دکتر حجاریان و دکتر ربیعی (فارغ التحصیلان تفتیش عقاید و شکنجه در اوین) نه تنها راه و منش و بینش خود را از شما و نیمهٔ پنهانتان بر تر میدانند بلکه خود را تافته ی جدا بافته تدلیسی”هگلی -وبری” (بر وزن گوگولی مگولی) میدانند؛ و شما و یارانتان را در خلوت خود (داعشیطالبی) قلمداد میکند.
اما برادر حسین من نیز با شما موافقم رئیس جمهور “حقوق دان” خالی بند نیرنگ باز و دغلکار به گونه ی “نسنجیده” رقیب بد نام را افشا میکند و خود را خوش نام جای میزند انگار دکتر حسن فریدون در ۳۸ سال گذشته در تبعید در پاریس معاون اول دکتر عبد الکریم لاهیجی بوده و پاش به ایران نرسیده، چه رسد به شورای امنیت کشور.
سپاس
با سلام . آقای نوری زاد خدا را شکر و چشم شیطان کور ، تا این لحظه کشور و آرامش نسبی آن به خیر و خوبی گذشته است . بنده منتظر آن بودم که همانند انتخابات 2 خرداد 1376 خمپاره ها مجدداً به تهران شلیک شود . با توجه به یک گذشته ی تاریخی 20 سال قبل منتظر آن بودم که در این انتخابات هم مانند 10 روز گذشته از انتخابات 2 خرداد 1376 چنانچه اگر یادتان باشد ، به شهر تهران و در چند ناحیه ی آن ” گلوله ” خمپاره شلیک شد که نظام جمهوری اسلامی پیگیر آن نشد که از کدام پادگانِ سپاه و بسیج بخاطر آنکه آقای ” محمد خاتمی ” ریاست جمهوری را از ناطق برده بود ، برادران ناراحت شده و به شهر تهران خمپاره شلیک کردند !
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . رهبری نظام در چند سخنرانی قبل از انتخابات ، تمام آحاد ملت ایران را به این انتخابات فراخواندند و طبق آمار وزارت کشور بیش از 40 میلیون نفر در این انتخابات شرکت کردند . استفتاء از حضرتعالی آنکه این بازندگان انتخابات با چه اطمینانی و چگونه آرای حداقلی به خود را آرای ” حلال ” و آرای ” مؤمنین ” تعریف کرده که به بیان دیگر آرای اَکثریت میلیونی رقیب برنده ی انتخابات را ، ” حرام ” و ” غیر مؤمنین ” تعریف میکنند ؟ چه لزومی دارد که رهبری نظام مصرّانه با فراخوان میلیونی افراد به انتخابات ، آحاد ملت ایران را به سمت فعلِ ” حرام ” سوق دهند ؟ آیا از نظر اینان اکثریت مردم ایران ” حرامی ” و به بیراهه رفته اند ؟ الحقر __ مبشّر
————
درود دوست گرامی
داستان حلال و حرام و خودی و غیر خودی و خواص و عوام و اینجور الفاظ، نقطه ی عزیمت کاسبی جماعتی است که برای ایرانی و حتی برای بشر آرامش و امنیت و رشد قائل نمی شوند. اگر می خواهید بسیاری – آری بسیاری – از روحانیان از لباس روحانیت خروج کنند اعلام کنید که : به هیچ ملا و آخوندی پول خمس و پول همینجوری داده نمی شود. ببینیم چند طلبه و آیت الله باقی می مانند که مثل پیامبران بی اجر و مزد سخن از راستی و درستی و حق بگویند و طمعی به مال دنیا نداشته باشند.
با احترام
.
در شهر هرت
رای حلال و حرام هم مد جدید در نظام اسلامی است. من که از اول گفتم رای نباید داد تا خود را درگیر این مهلکه نکرد، زمانی که هرتی کسی طرد، زندانی و یا اعدام می شود. یک مرتبه رای اش هم حرام می شود حال بیا وحلالیت را ثابت کن.
البته باید پرسید که کدام رای حلال و کدام حرام بوده است؟ و اصولا رای کافرهم می تواند حلال باشد؟ و یا رای یک مسلمان حرام باشد آنهم در نظام انتخاباتی انتصابی اسلامی ولایت فقیه؟
برای اثبات حرام و حلال رای ها ، به مغزانی چون علم الهدی و تمامی نماز جمعه ها و هزاران محلالان است که ثابت کنند رای داده شده حلال بوده یا نه.
مگر حرام و کافر و ملحد بی معنی اند که هر کس دلش خواست بکند و راست راست راه برود ؟نخیر ، اصلا اینگونه نیست.
اینجا نظام اسلامی ولایتی است.
هر مزخرفی آزاد است، به شرطی که مردم را مطیع و درگیر و ترسو کند. یکی از آنها هم حرام کافر و ملحد و نجس ….. است. این کلمات در نظام اسلامی رهبری مقدسند وشوخی هم ندارند ،مگر نه اینکه تاریخ اسلام با این کلمات نقش گرفته است ؟
در شهر هرت
ماه خدا ، ضد خدا، روضه برای خدا، دعا برای خدا، قربانی برای خدا، نماز برای خدا، کشتن در راه خدا ، کشته شدن در راه خدا.
آن خداچقدر می باید ضعیف و محتاج باشد که به این ادا و اطوارهای بی سر و ته وغیر طبیعی راضی باشد .
حماقت تنها به گفتار نیست، اعمال درنهایت نشان خرد و اخلاق و انسانیتند.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت.”سعدی”
در شهر هرت
“امام جمعه افراط گرای مشهد؛ برگزاری کنسرت “هنجارشکن “در هر نقطهای از کشور دشمنی با
خدا است”.
این لفاظی ها ، مگر نه برای بی خردانی چون خود اوست.
دشمنی با خدا؟ مگر کسی می تواند دشمن خدا باشد؟ مگر خدا دشمنی دارد؟ مگر انسان می تواند دشمن خدا باشد؟ چه کسی کفر می گوید، مگر جهان ،ساخته یک خدا نیست؟ مگر جهان دوخدا دارد ؟ مگر همه از او و ساخته او نیستیم؟
مگر خدا با خودش دشمنی دارد؟
مگر شادی جزوی از طبیعت انسان نیست؟
باید در عصر کنونی به چنین سخنان بی مغز و پرهنجاری وا مصیبتا گفت، آخر خرفتی و حماقت هم حدی دارد.
تصحیح:”پرهنجاری”
موسیقی چیست وبه چکارمی آید؟
به کسی که اختلال روانی داشته باشددیوانه هم گفته میشوددربیماری اختلال روانی روح وروان کارمیکنداما نظم اینگونه فکرکردن به هم خورده وفکرازانسجام لازم برخوردارنیست وذهن بریده،بریده وبدون ارتباط باهم فعالیت میکند.اگرمدتی بگذردوبیمارعلاج نشودذهن به بی نظمی عادت میکندو به کمک بیماری می آیدوشخص حالتی یکنواخت بخودمیگیردوعملاًورسماًوعرفاًدیوانه تلقی میشود.حکیمان وطبیبان عالیقدروحاذق وروان درمانگران ماهربدرستی میدانندکه علاج این بیماری باجراحی یاداروممکن نیست وهمه بیماران هم بایک یاچندشیوه درمان نمیشوند،وهربیماری نیازبه روش وشیوه ای مخصوص به خوددارد وبرای هربیماربایدروش ویژه ای بکاربرد.یکی ازشیوه های درمان ،معالجه باآموزش ریاضیات است زیرااعدادمنظم به ذهن وروان نظم میبخشدودرنهایت اختلال را به سوی نظم هدایت میکندولی عیب ریاضیات اینست که اعدادخشکند وفقط باتعقل سروکاردارندواحساس درمقوله اعدادنمیگنجدوذهن خیلی زودخسته میشود،لذاحکیمان به درمان باموسیقی بخصوص موسیقی های آهنگین وریتمیک میپردازند،لازمه این درمان اینست که ابتداحکیم خودبا دستگاههای موسیقی وپرده ها ی موسیقی آشنا وبه آنهامسلط باشدتابتواند برای هربیماروهرمرحله ازروندبیماری موسیقی ویژه ای تجویزکند. گاهی موسیقی به تنهایی یا کارسازنیست یا اثرات موردانتظارراندارد،دراین حالت حکیم اشعارمناسب هم انتخاب میکند که باآهنگ هماهنگ میشودوبه درمان اختلال روانی میپردازد،گاهی آهنگ وشعروکلام هم کارسازنیست وروند درمان کنداست دراین شرایط حرکات موزون( رقص) هم به آهنگ وشعر افزوده میشودوهمزمان به چشم وگوش و احساس نظم میبخشند،ممکن است پس ازاین مرحله حکیم بازی شطرنج یابازی فکری دیگری تجویزکند تابه نیروی تعقل بیمارهم نظم بدهد وبااستفاده ازوسایل ویژه ای حس لامسه راهم تحریک کند و ازعطروادکلن های مخصوص ومتناسب با مزاج بیمارکمک بگیرد ودرنهایت بتواند اختلال روانی راعلاج کند. ظهورصنعت و تقسیم کارجمعی باعث شده تابعضی ازمشاغل پیوسته باحالتهای یکنواخت وصداهای ناهنجاروبوهای ناخوشایند سروکارداشته باشند،مثلادرصنایع ذوب آهن دههاهزارکارگرباکوره های داغ وصدای سایش وبه هم کوبیده شدن آهن وسایر فلزات وبوی فلزگداخته وذغال سنگ و منظره های خشن سروکاردارند، بنابراین اشخاص به بیماریهای روانی جمعی مبتلامیشوند، وچون همه به هم شبیهندخودکمترمتوجه بیمارشدنشان میشوند! در این شرایط بایدروانشناسان اجتماعی با شناخت هرحرفه ای موسیقی وشعر وآهنگ ومناظر مخصوص همان صنف را تولیدکنند وبه سلامت روانی کارکنان و میزان تولیدوبهره وری کمک کنند. درکشورهای پیشرفته انواع سبکها واشعارورقص وحرکات درخدمت صنوف مختلفندوباتقویت واصلاح روحی کارگران درتولیدنقش بسزایی دارند. هم چنین کارکنان نظامی یک زیردریایی که گاهی شش ماه یابیشتردرعمق آب بسر میبرندپس ازخروج ازآن کندوی فلزی روحیه ای بسیارتهاجمی دارند،برای آنها فیلم وموسیقی وشعروریتمی مناسب به کارگرفته میشودتافشارروانیشان تخلیه شود،حتی دریک مرحله بدترین وبی معنا ترین فیلمهابرایشان نمایش داده میشود وملوانان بیشترعصبی میشوندوبه اعتراض و فحاشی میپردازندومدت دوسه ساعت فحاشی میکنندوبدین وسیله فشارعصبی تخلیه میشودوپس ازطی مراحلی دیگر به مرخصی میروند. البته همه مشاغل به اندازه ملوانی فشارعصبی ندارد،ولی همه هم دریک سطح نیستندپس سیاست مداران واقعی برروی روحیات ناشی از هرشغلی مطالعه میکنندوبابررسی هاو تحقیقات دقیق علمی ازانواع هنرها برای پیشبرداهداف اجتماعی وتولیدی کمک میگیرندواجتماع خودرابه پیش میبرند.
البته درکشورهایی که افرادمخبط وروانی یکشبه به پدیده صده وهزاره تبدیل میشوندگاهی افراددرمقیاس دههامیلیونی دچاربیماریهای عصبی شده وهمه چیزوارونه میشود ،دراین حالت اشعاروآهنگهایی هم منتشرمیشودکه بیش ازپیش توده مردم راتحریک وعصبی میکند(نمونه این نابخردیهارادرجامعه خودمان بسیاردیده وحس کرده ایم،ولی به علت عدم شناخت نتهای موزیک این فرشتگان نجیب ولطیف بدرستی باعملکردشان آشنانبوده ایم!مدیریت رادیو وبرنامه ریزی دررادیو وتلویزیون باید تابع نظر جامعه شناسان وفارغ التحصیلان رشته روانشناسی اجتماعی باشدو بایدتیمی ازبرجسته ترین نخبه های جامعه دررشته های مختلف درانتخاب برنامه هابخصوص موسیقی نظارت ودخالت داشته باشند) درکشورهایی که درعرصه سیاسی گرفتاردیکتاتوری، ودرعرصه مذهبی آلوده تعصبند همه چیزازجمله رسالت علوم انسانی وادبیات و موسیقی منحرف میشود،دراین شرایط ودراین کشورها بایدفکری به حال افرادسالم کردوآنهارادرقرنطینه نگاه داشت!!! زیرامهارقدرت اقتصادی وسیاسی بدست مجانین ودیوانگان می افتدومطالب گفته شده درباره آثار مفیدموسیقی برفرد واجتماع در این جوامع صدق نمیکند.
جناب نوریزاد عزیز مطلبی که پایین برایتان میفرستم را برای جناب خزعلی فرستاده ام و البته در مطلب توضیح داده ام که امیدی به انتشار این مطلب از سوی ایشان ندارم و به این دلیل مطلب را برای شما و هرکجا که احتمال انتشارش باشد میفرستم تا شاید صدای ماکه انتخابات در این حکومت را نفی میکنیم و هیچ تریبونی نداریم شنیده شود.
——————————
با سلام خدمت شما.
خیلی نا امید از بهبود اوضاع این مطلب را برایتان مینویسم و امیدوارم حداقل به گوش جناب خزعلی برسد چراکه زمانی که جناب خزعلی کاندید انتخابات شدند مطلبی فرستادم که به خزعلی رای میدهم و در صفحه شما منتشر شد اما زمانی که ایشان رد صلاحیت شدند و انتظار آرای باطله داشتن مطلبی انتقادی فرستادم که علی رقم انتظارم از فضای جبهه آزادی که دم از آزادی بیان میزد سانسور شد و به پیامهای باطله تان ارجاع داده شد.
جناب خزعلی من در خانواده ای ۴نفره زندگی میکنم که دوبرادر بالا۳۵ سال هستیم و با مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس بدون داشتن هیچ رانتی حتی مانند آنچه که شمارا روانه دانشگاه پزشکی نمود. ما۴سال گذشته در خانه نشسته ایم با پدر بالای ۷۰ سال با حقوق بازنشستگی ۱میلیون و ۱۰۰هزار تومان که اکثر مواقع با تاخیر پرداخت میشود و مادری که تنها نان آور خانه است و از صبح تا شب بفروش لباس زیر زنانه در مغازه ای استیجاری با کاسبی کساد مشغول است.
جناب خزعلی عزیز حداقل زمان همان قوم دروغگو و فاسد احمدی نژاد من و برادرم حداقل هفته ۳روز کاره قرار دادی داشتیم که به لطف رییس جمهور منتخبتان قراردادمان تمدید نشد و همچنان چشممان به دست مادرمان است که علی رقم سن بالا بیشتر از روزی ۱۲ ساعت کار میکند. جناب خزعلی بنده و خانواده ام از هیچ رانتی برخوردار نیستم برعکس بسیاری از آشنایان و نزدیکان شما و به لطف خدا بیشتر از منزلی که درآن زندگی میکنیم نداریم. متاسفانه از جناب روحانی که ۴سال پیش به ایشان رای دادم نا امیدم و دیگر هرگز درین حکومت رانتی و فاسد به هیچکدام ازین فاسدان رای نخواهم داد و نسبت به عملکرد مخالفینی از جنس شما نیز شکایت دارم که نا خواسته و یا خواسته تبدیل به سوپاپ اطمینان شده اید و سیاست حکومت را که همواره ترساندن مردم از اتفاقات آینده است دنبال نمودید که این برای چندمین و چندمین انتخابات متوالیست که مردم را با بهانه پیشگیری از اتفاقات بدتر آینده پای صندوقها میکشید و لابد ۴سال دیگر از ترس سعید مرتضوی یا هیولایی دیگر و حتی سعید طوسی میخواهید به لاریجانی یا ازین قماش رای دهیم.
امروز از پشتیبانی شما در این چندسال گذشته چه در امضا برای اعتراض به زندان شما و حمایتان در برابر دوستانم شرمنده ام گرچه همواره بخاطر زندان رفتنتان حق را بشما خواهم داد اما اینبار چنان شرمنده ام که شما عقب نشینی کردید و دولتی را که رای میاورد و مورد قبول حاکمان بود را همچون اپوزوسیون در برابر حاکمان به ما القا کردید و مردم نا امید ایران را با ترساندن از ریسمان سیاه و سفید به صحنه کشیدید.( منظور همه اصلاح طلبان از هر گونهو دسته.)
به چندین دلیل که پائین خدمتان عرض خواهم کرد، مشخص بود که نه تقلبی در کار خواهد بود و نه نظری به شخصی دیگر و چنان عوامل مختلف مردم را هراساندند که مردم آرای خود را به نفع نابودی اقتصاد ایران و ادامه پرقدرت دولت رانتی ، نابودی محیط زیست ایران، قتل عام مردم سوریه و یمن، بی توجهی به اعتصاب غذا کنندگان دربند مان مثل آتنا دائمی و آرش صادقی و…بسیار دیگر، بالا بردن آمار گورخوابها و پورشه سواری آقازاده ها، افزایش بیکارانی که رانتی ندارند، تقویت بساز بفروشانی که شهرها را از ریخت انداخته اند و …. به صندوق اندازند.
این انتخابات به دلایل زیر بدون مشارکت هم نتیجه ای جز روحانی نداشت.
۱. برجام که نقطه قوت روحانی بود حاصل گفتگوی بیت و دلواپسان پیش از روحانی بود و نیاز بود که کسی جز هیئت حاکمه نرمش قهرمانانه کند.
۲.احمدی نژاد تنها عاملی که میتوانست با شخصیت پوپولیست خود دگرگونی درانتخابات ایجاد کند رد صلاحیت شد و آنکه میدانیم ایشان بهرحال پایگاهی مردمی دارد.
۳. چنان به همه نشان دادند که انگار نظر بالا به شخصی دیگری است جز روحانی.
۴. طبق معمول بودند کسانی که دم از تفکیک جنسیتی در خیابانها زده تا مردم وحشت زده شوند.
۵. باید برای وضعیت وحشتناک کشور که مردم برای خرید نان هم مشکل دارند راهی میجستند تا مانع از شورش گرسنگان شوند و پتانسیل و انرژی جامعه به نوعی با شکوهمند کردن انتخابات هدر رود و این روند برای ۱۰سال آینده و نابودی کامل ایران ادامه پیدا کند.
۶. برگزار کننده انتخابات دولت مستقر بود و این مانع از هرتقلبی میبود و با سال ۸۸ متفاوت بود که افرادی از بیرون دایره اصلی قدرت آنموقع تلاش برای
قدرت گرفتن میکردند.
۷. قالیباف که کارنامه اش کمی پاکتر از رئیسی بود پیش از معاون رئیس جمهور از گردونه خارج شد تا احتمال رفتن انتخابات به دور دوم کاملا کعن لم یکن شود.
۸. حکومت تنها به انتخابات باشکوه نیاز داشت تا بتواند مشروعیتی بین المللی کسب کند آنهم زمانی که بقول خیلی ها دیوانه ای چون ترامپ راس امور آمریکاست.(البته ترامپ و جمهوری خواهان طبق تجربه و دیده هایمان در تمام این سالها آنچه فکر میکنند را بیان میکنندو عمل مینمایند، خلاف دموکراتها مثل بیل کلینتون و اوبامایی که با تحریمهای بقول خودشان هدفمند پا بر گرده ملت ایران گذاشتند و آنجا که مردم گفتن اوباما یا با اونا یا با ما جناب اوباما نامه های زیر میزی فرستادند و به نوعی حمایت از سرکوب مردم نمودند.
و چندین چند دلیل دیگر که هرکسی میتواند چندین مورد به آن بیافزاید و قطعا شما که از پشت پرده ها بیشتر خبر دارید هم میتوانید بیشتر از بنده مواردی به این مطلب بیافزایید.
در پایان متاسفم که چنان به مردم قبولاندید که گویی به اپوزوسیونی خارج از حکومت رای خواهند داد و تنها دلیلی شد برای با شکوه برقرار کردن انتخابات.
این حکومت بقول میر در بند سنگ را بسته و سگ را باز کرده و این تجربه افرادیست از کف خیابان و مردمی که حداقل ۳۰درصدشان شبها شکم گرسنه سر بربالین میگذارند. متاسفانه چنان به مردم القا کردید که انگار نه انگار امضا دبیر شورای امنیت ملی آن زمان” جناب روحانی” بر سند حصر عزیزان مردم نقش بسته و این انتخابات ننگی بر پیکر عقلانیت و راهنمایان ملت ایران است و این ننگ همواره همراهشان خواهد ماند هرچند که بسیاری میپندارند ملت ایران حافظه تاریخی ندارند اما خواهیم دید چقدر اعتماد خواهند کرد در ادوار آینده به کسانیکه پرتگاه را برمردم بهشت القا کردند و حداقل ظرف دو تا سه ماه آینده این پرتگاه خواهد توانست جان بسیاری را به لب رساند.
فرزان گرامی…
باش تا صبح دولتت بدمد/کاین هنوز از نتایج سحرست
حتماً خبر طرح اخیر دولت جناب رئیس جمهوری با شعار امید به شما هم رسیده است: “طرح کارورزی یا بکارگماردن دانش آموختگان بیکار دانشگاهی”
طبق این طرح کارخانجات موظف اند دانش آموختگان دانشگاهی با مدارک لیسانس و بالاتر را با حقوق 310،000 تومان (یک سوم حداقل حقوق) به مدت دوسال بکار گیرند، بدون اینکه به آنها تعهد استخدام دائم داده باشند. توجه دارید که معادل تعداد این دانش آموختگان میبایستی از تعداد کارگران مشغول بکار کاسته شود.
این اولین طلایۀ دولت دوازدهم با شعار امید است که با بیگاری گرفتن و استثمار دانش آموختگان دانشگاهی، عجالتاً سرو صداهای بیکاران فارغ التحصیل دانشگاهی را بخواباند. درمقابل درآینده شاهد خواهیم بود که هزاران خانوادۀ کارگران بیکارشده و لشکری از کارگران بیکار و خانواده هایشان به دریوزگی و دربدری و بدبختی دچارشوند، در صورتی که همین دانش آموختگان استثمارشده نیز بختی به داشتن کار دائمی در آینده نخواهند داشت. به این میگویند “شارلاتانیسم”
درود جناب نوریزاد
آیت الله علم الهدی: قانون در تمام کشور یکسان است اما سرزمینهای مقدس دارای استثنائات عرفی هستند/
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی با اشاره به حرمتشکنی اخیر در جشنی انتخاباتی در مشهد خاطرنشان کرد: تشکر ما با دعاست و دقیقاً وقتی آدم از دینمداری مردم میخواهد تشکر کند، باید با دعا تشکر کند اما متأسفانه یک عده عزیزان ما روز گذشته، تشکرشان از شرکت مردم در انتخابات، با حرمتشکنی امام رضا (ع) صورت گرفت.آیتالله علمالهدی با اشاره به اینکه این جفای در حق دین است که ما از مردم با حرمتشکنی امام رضا(ع) بخواهیم تشکر کنیم افزود: این غلط است؛ برادران و خواهران، این جمله را بنده با منطق، با دلیل، با برهان بهعنوان برادر پیرمرد شما با شما عرض میکنم، شهر مقدس مشهد حرم امام رضا(ع) است، اینکه میگویم شهر مقدس مشهد حرم امام رضا(ع) است، حرف من نیست، حدیثش را خواندم.
بله !!!
ببخشین آقای علم الهدی اونوقت میشه بفرمایید اینکه مردم عراق به اسم زیارت بیان مشهد و به دختر ایرانی تجاوز کنند و صیغه ساعتیش کنن اون رو هم در حدیث شما دیدید ؟؟
کدام حرمت شکنی بزرگتر است ؟؟
جشن شادی گرفتن یا تجاوز به دختر شیعه ایرانی که شماها به فقر کشانیدید ؟؟؟
امام رضا حرمت دارد برای شما ؟؟
کدام حرمت را می گویید ؟همان حرمت که با اختلاص ۱۰۰۰ میلیارد تومانی درهم شکستید ؟؟
نه باور نمی کنیم علم الهدی
شما به حرمت امام رضا کاری ندارید
شما ترستان از کاسبیتان است
از این به خوف افتاده اید چون میدانید هر چقدر مردم به سمت شادی بروند مشتریان شما کمتر خواهد شد
پس امام رضا را بهانه نکنید
وقتی می گویید گناه بی حجابی از گناه اختلاص بالاتر است باید تا ته خط شما را خواند
بگذارید تا بگویم چرا با کنسرت مخالفید
تصور کنید در همی شهر مشهد دو سالن بزرگ در دو نقطه شهر در نظر بگیرند
یکی مداح و روضه خوانی بیاورند و ورودی آن هم رایگان باشد
در سالن دیگر یک کنسرت برگزار کنند که ورودی آن مثلا ۲۰هزار تومان باشد
اگر هر دوی این برنامه ها در یک ساعت باشد شما تصور می کنید جوانان به سمت کدام سالن خواهند رفت ؟؟
شما بهتر از بنده می دانید که جوانان کنسرت را ترجیح خواهند داد با اینکه به خاطرش حتی باید پول پرداخت کنند
خب این به چه معناییست
یعنی انسان ذاتا و از روی عقل سلیم به دنبال شادیست و امید
اما شما از مردم می خواهید تا به جای شادی پای حزن و اندوه و غم و ماتم بنشینند تا جیبهایتان پرتر شود و البته مغزهایمان خالی تر
ترس شما به خاطر از دست دادن منبرهای دروغ پردازیتان است نه از حرمت امام رضا
شما اگر راست می گویید جلوی فاحشه خانه هایی که زیر گوش امام رضا ساخته اید را بگیرید و دربهایشان را ببندید البته نه با زد و بند با دادن حق قانونی و شرعی و به جای آن دختر بینوایی که از فرط نداری مجبورش کرده اید تن به تن فروشی بسپارد
حقی که شما برای ویرانی سوریه عراق و یمن با توهم صدور انقلاب پوسیده که بوی تعفنش خودمان را هم خفه کرده چه رسد به دیگران از او ضایع نموده اید .
اما به تو بگویم هر چقدر می خواهی گریبان پاره کن عمامه ات را بر زمین بکوب و فریاد بر سر کش که
آی چه نشسته اید که حرمت امام رضا خدشه دار شد
اما دیگر فریب نخواهیم خورد چون میدانیم دشمن امام رضا شمایید که ملتی را که پیروان این امامان معصوم بودند را به نهایت ذلت و حقارت و فقر و فلاکت کشانیده اید
شک نکنید که اگر منجی آخرزمان ظهور کند پیش از گردن ما بدکاران گردن شما حافظان حرمت امامان را خواهند زد.
علم الهدا نمیداند که عرف به نظر یا عمل اکثریت مردم یک محل اطلاق میشود و نه به نظر علم الهدای محل !
وقتی اسم عید که میاد من به شخصه یه استرس خاصی بهم دست میده…
نمیدونم؛یه جوری الرژی دارم به عید..
انهم یه عیدی که از اولش با خون بازی شروع میشه…
امسال میخوام نوشته ام رو تغییر بدم و از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنم…
یه زاویه دردناک،زاویه قربانی کردن انسان به صورت گوسفند…
متوجه شدی؟؟
اره میخوام از اوین بگم،یه مکانی هست فقط برا پرپر کردن…
فوق تخصص داره در نخبه کشی و داغ دل گذاشتن بر دل مادران…
خنده داره اگر بخوان بچه هاشون رو از اوین ببینند باید مردم کمپین درست کنند،میدونی چرا؟؟
چون اینها از رویش عاطفه ها میترسن…
مخاطبی که داری نوشته رو میخونی منو نفرین کن اگر بجز درد و غم چیزی بنویسم…
ستار،ندا،اهای شهرام وای ریحانه جان امان از خدای که خوابه…
روشنفکرامون و نخبه هامون رو سلاخی کردن،کسی صداش در نیومد…
اما از اون طرف کمپین برا حمایت از سومالی راه انداختن…
مرتضوی با یه معذرت خواهی به جنایاتش در کهریزک ماله کشید اما مردم ما درگیر قر کمر و مخ زنی بودن…
اسید پاشیدن دیدن کسی صداش درنمیاد اومدن به زهرا تو اوین تجاوز کردن…
کوچه ما سی و هفت ساله خاکی هست اما خیابون سر کوچه اسفالت شده برا اعدام…
گاهی میشه با چاقو گوسفند رو سر برید گاهی هم میشه با مثله کردن بچه مردم و تو خاوران دفن کردن داغ سی و خورده ساله بر دل مادران گذاشت…
اینجا مردم ارزش خس و خاشاک دارن و بخوای حرف بزنی جاش تو بنده..
دارم به اون فردی فکر میکنم که صندلی رو از زیر پای یه اعدامی میکشه…
ایا نمیترسی حقی رو ناحق کرده باشی؟؟؟
حرف اخر:اینجا سکوت هم ممنوع هست چه برسه فریاد…
عید قربان رو به انسانهای که مثل گوسفند سلاخی شدن تسلیت میگم؛و به جماعت کباب باز و خون باز تبریک میگم…
سلام منو برسان به شصت و هفت و خاوران؛مبارک تان باشه…
ايرج مصداقي خرداد 1396
به ياد مادر جهانآرا و جاودانهاش «حسن»
در روزهايي که بيست و سومين سالگرد قتلعام زندانيان سياسي در تابستان 67 را پشت سر ميگذاريم رسانههاي جمهوري اسلامي خبر از درگذشت «ساره امام زاده» مادر سيد محمد، سيدعلي و سيد محسن جهان آرا در بيمارستان خاتمالانبياء ميدهند.
بدون آن که اشارهاي به فرزند برومندش سيد حسن کنند که در تابستان 67 در بند يک زندان اوين جاودانه شد.
خبرگزاري مهر وابسته به سازمان تبليغات اسلامي که گردانندگان آن مدعي هستند: «عزم کرده اند تا تمامي شؤون حيات اسلامي، انساني و اجتماعي را در پرتو “فرهنگ” که جان جان است، و “مهر” که ترجمان “رحمه للعالمين” است، معنا نمايند»
با سانسور نام سيدحسن جهان آرا جگرگوشهي «مادر» که به جانش دوست ميداشت و در سال 67 به دار شقاوت پيشهگان کشيده شد نشان ميدهند که «مهر» و «رحمهللعالمين» در قاموس آنها چه معنايي دارد.
خبرگزاري نظام به روي خودش نميآورد که چگونه اميد مادر پس از تحمل 7 سال در به دري پشت در زندانها در تابستان 67 پر پر شد.
در خردادماه سال گذشته در مقالهي «محمد نبودي ببيني» به گوشهاي از مصيبتهاي مادر اشاره کردم.
عاقبت مادر ذره ذره خاموش شد. او ميديد «صدام يزيد کافر» بالاخره باقيماندهي جنازههاي فرزندانش يا که دوستان فرزندانش را حتا شده در کيسهاي کرده و به مادرانشان تحويل ميداد اما «امام راحل» نه تنها جنازهي فرزندش را از او دريغ کرد بلکه محل دفناش را نيز به او اطلاع نداد و اين مصيبت تا سالها بعد نيز ادامه يافت و پيرزن تا دم مرگ نميدانست کدام خاک سرد و سياه عزيزش را در خود پنهان کرده است.
او وقتي که هنوز «آلزايمر» نگرفته بود وقتي از مهر و عطوفت «امام راحل» ميشنيد، وقتي از رنج و مصيبت هفت سالهي «امام موسي کاظم» در زندان «هارونالرشيد» ميشنيد به خاطر ميآورد که در طول هفت سال زندان فرزندش حسن در حالي که «دوران طلايي امام» جريان داشت اجازه ندادند يک بار هم که شده او را در آغوش کشد و آرام بگيرد.
فقط حسن را از او نگرفتند امامي که به رايگان گريه ميبخشيد سوگواري بر حسن را نيز از او دريغ کرد. مادر محبور بود به بهانهي ديگر فرزندانش که «عزيز» نظام بودند براي حسن هم بگريد. در کدام تراژدي چنين صحنههايي را ميتوان يافت؟ مادر اجازه نيافت عکس فرزندي را که هفت سال پا به پاي او زندان هاي نظام را تجربه کرد بر ديوار اتاقش آويزان کند.
مادر سالهاي آخر عمر دچار بيماري آلزايمر شد اما مگر ميشد تلخي شرنگي را که به جانش ريختند فراموش کند.
يادم نميرود چهار سال پيش که مادر «دولت» را ديدم او نيز دچار آلزايمر شديد شده بود. جگرگوشهاش «حمزه شلالوند» پس از تحمل هفت سال زندان در تابستان 67 جاودانه شد. «مادر دولت» تقريباً جز نام «حمزه» چيزي از گذشته به خاطر نميآورد. وقتي که دانست با حمزه بودهام و از آن روزها برايش گفتم، شگفتا که آهسته آهسته و بريده بريده از رنجي که کشيده بود برايم گفت و اشک در چشمانش نشست و بعد به «لري» برايم خواند: «تو که دستم رو گرفتي چرا دردم رو نفهميدي»؟
مادر «دولت» پيشتر پيکر تيرباران شدهي دختر همسايه را شسته بود، اما خود نه تنها پيکر فرزندش را نديد بلکه محل دفن «حمزه» را نيز از او دريغ کردند.
مادر «دولت» هفت سال تمام در سرما و گرما از انديمشک براي ديدار فرزندش به اوين و گوهردشت و قزلحصار آمد و هنوز ديده بر در دارد.
جانيان کور خواندهاند «مادر ساره»، «مادر دولت» و همهي مادران رنجکشيدهمان ممکن است دچار آلزايمر شوند اما آنچه بر سرشان رفت را فراموش نخواهند کرد. از آن بالاتر جانيان اين آرزو را به گور خواهند برد که نسلي را دچار «آلزايمر» کنند.
سایت گویا.
خبرگزاری تسنیم: شعبان نصیری، یکی از اعضای سپاه پاسداران در غرب موصل و در استان نینوا کشته شده است.
مش قاسم: آخیش حیوونی. رفته بوده اونجا واسه کار پیشاهنگی!
نوبخت: اطلاعرسانی درباره مذاکرات رفع حصر ، به حل مشکل کمک نمیکند.
مش قاسم: هنوز یه هفته از انتصخابات نگذاشته ها! شیره مالی طبق طبق ، ابلهان دورش وق و وق.
توی ۱۳ سال گذاشته بزهکاری در ژاپون افت خیلی زیادیی داشته تا اونجا که پلیس تقریبا روزا مگس میپرون. در حکومت اسلامی در ۳۸ سال گذاشته که هیچ توی ۱۳ سال گذشته بزهکاری دهها برابر شده. اونا حکومتشون زمینیه اینجا داد و قال میکنن که اسمونیه. آبروی اون اسمونی رو بردن! هی عر و تیز میکنن که قوانین ما ریشه وحیانی داره از بقیه قوانین دنیا بهتره. اگه اینجوره چرا هرکی توی این حکومت دستش به جایی رسیده دزد و آدمکش بوده؟ قوانین ضد دزدی و ادمکشیتون چرا کار نمیکنه؟ واسه اینه که از روز اول این دین و ایمون با غارت و سر بریدن و دست و پا بریدن شروع شد و تا به حال ادامه داشته. میگین نه، یه نیگاه به برادران داعشی داخلی و خارجی بکنین گوشی دستتون میاد. تا بوده همین بوده. یه عده ۱۴۰۰ ساله میگن انشالله گربه است.
محمدحسین فرحبخش کارگردان سینما در نامهای به حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان، در پاسخ به اتهامزنیهای وی نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهی و رَبی مَن لی غَیرُک
آقای شریعتمداری
خدا رحمت کند، پدر مرحومم حاج محمد فرحبخش از پیرغلامان مخلص اهل بیت (ع) همیشه مرا نصیحت میکرد با مردم مدارا کن اما در برابر زورگویان، ستمکاران و یاوه گویان جا خالی نده و خاموش نباش.
شما یک بار در سال ۱۳۹۱ در روزنامهتان، به بهانه اکران زندگی خصوصی و بنا به ناخشنودی از تصویری که گمان میکردید در آن فیلم از شما به نمایش درآمده هر چه دروغ و اطلاعات مخدوش و غلط بود درباره من خواستید، نوشتید، من به حرمت تظاهرتان به دیانت گذاشتم و گذشتم تا باز اخیراً به بهانه حمایت من از جناب آقای روحانی رییس جمهور محبوب و منتخب مردم تیغ قلم را بر من کشیدید و آنچه شایسته خود بود را نثار من و دیگر هنرمندان حامی دکتر روحانی کردید، لابد با این گمان که شهر خالی است و کسی نیست پاسخ یاوه سراییهای شما را بدهد اما اشتباه میکنید… من پیرو مکتب مولای متقیان امام علی (ع) هستم که از بیان حقیقت بنا به هیچ مصلحتی دست برنداشت، پس امروز اگر شما را بر خلاف شان خویش مخاطب قرار دادهام بنا بر احساس تعهدی است که در بیان حقیقت دارم و اگر بر خلاف منش و مرام خویش صریح و تند با شما سخن میگویم نیز عکس العملی است به لحن، ادبیات و شیوهای که شما در پیش گرفتهاید، تا فراموش نکنید کلوخ انداز را پاسخ سنگ است .
آقای شریعتمداری
تو چهکاره این مملکت هستی که در هر مقولهای خودت را وارد میکنی و به خودت اجازه اظهار نظر میدهی؟ اگر مدعی هستی که روزنامهنگاری، بدان روزنامه نگار بدی هستی که همه اخبار و اطلاعاتت غلط و نگاهت به مقولات ضد فرهنگ و کاملا امنیتی است. اگر مامور امنیتی هستی چرا در پی شهرت و قدرت در عرصههای عمومی سرک میکشی و خودنمایی میکنی؟ مثل هزاران سرباز گمنام امام زمان (عج) به شکل طبیعی به کار و وظیفهات برس و دنبال حفط امنیت کشور باش نه ایجاد بلوا و آشوب، تشویش اذهان و تهمت به مردم. اگر سیاستمداری در جبهه سیاسی خودت دنبال اهداف و مطامع سیاسی خود باش تا تکلیف افراد با تو روشن باشد .
بگذار با تو صریح باشم. هیچ می دانی با عملکردت محبوبترین فرد نزد رژیم صهیونیستی و منفورترین فرد نزد مردم شریف و انقلابی ایران هستی؟ هیچ می دانی به واسطه گزارشهای غلط و اتهامهایی که به افراد زدهای چه زندگیهایی را نابود کردهای؟ آیا خبر داری با رفتار و گفتارت باعث نا امیدی یک نسل از انقلاب و ارزش ها شدهای؟ هیچ می دانی با وجود تو اسلام، ایران و نظام اسلامی نیاز به دشمن ندارد؟ تو کاری کردهای که حتی اصولگرایان ریشهدار هم از تو و زبان تو در هراس هستند، پس بترس از آخرت و عاقبت خود که حضرت امام صادق (ع) فرمودهاند: “وای به حال کسی که افراد از اعتقاد او بترسند که او قطعا اهل جهنم است .”
آیا خبر داری روزنامه کیهان دیگر خوانندهای ندارد و مردم آن را فقط به نیت پاک کردن شیشهِهای شان آن را میخرند؟ تو با چه مجوزی پول بیتالمال را صرف تخریب افراد و پیشبرد مقاصد سیاسی ناصحیح خود و تعداد قلیلی از رفقای متحجرت میکنی .
شرم بر تو شریعتمداری که همیشه در مقابل ملت ایستادهای، در تمام دوران دولت یازدهم، روزنامه کیهان به فرموده تو در کار تخریب دولت منتخب مردم و افترا علیه ملت بوده و حالا هم داری همین رویه را ادامه میدهی. مرا و سایر هنرمندان را به جرم حمایت از رییس جمهوری که از حدود ۲۴ میلیون ایرانی رای اعتماد مجدد گرفت تخریب میکنی و با این کار انتخاب تمام آن ۲۴ میلیون نفری را زیرسوال می بری که در کنار سایر ملت حماسه ۲۹ اردیبهشت را آفریدند. حالا تو میخواهی شیرینی این پیروزی را به کام ملت تلخ کنی؟ به تو نصیحت می کنم دست از اینکار برداری، این مردم محمدرضا شاه پهلوی با آن همه خدم و حشم را به زبالهدان تاریخ انداخت. بدان اگر در مقابل خواست مشروع و قانونیشان بایستی با تو و متحجرینی امثال تو هم برخورد سختی خواهند کرد. پس تا دیر نشده به خود بیا و دست از تحجر و فتنهگری بردار و از سرنوشت خوارج عبرت بگیر .
شریعتمداری
من، بنده خدا، محمد حسین فرح بخش، تو را نصیحت می کنم که تا دیر نشده از این اعمال باطل دست بردار، از مسیر نفاق و تحجر خارج شو و به سمت مردم بیا که همیشه بخشنده توابین بوده و هستند. وگرنه خیلی زود به سرنوشت کسانی گرفتار می شوی که خداوند در آیه ۱۵ سوره مبارکه حدید دربارهشان فرموده: “پس امروز نه از شما [منافقین] و نه از کسانی که کافر شده اند عوضی پذیرفته نمی شود، جایگاهتان آتش است، آن سزاوار شما است و چه بد سرانجامی است”.
محمد حسین فرحبخش
کارگردان و تهیه کننده سینما
در شهر هرت
برای چه ، برای که و چرا!؟
۱۳۵ نفر کشته شده در دفاع مقدس به ایران برگرانده شدند؟!
متفکری که اسمش نوری زاد نیست معتقد است :
بدست آوردن آنچه را که ما آرزو داریم موفقیت است اما چیزی را که برای بدست آوردنش تلاش نمی کنیم ، خوشبختی است .
نتیجه گیری:
این نوری زاد و مسیر این سایت به سمت خوشبختی همانهایی است که برای بدست آوردن این خوشبختی هم چنان متوسل به دعا و چرندیات شده اند و تلاشی نمی کنند!! یعنی چی:
یعنی اینکه من معتقدم نوری زاد خوشبخت است… طبقه بالاییش و پایینیش و بغلیش و … خوشبخت است… در مجموع نتیجه می گیریم مردمی که رای دادند خوشبخت هستند.
پ.ن: این همه عکس در این سایت بایت بایت از ما مصرف می کند، حداقل یه عکس بزرگ هم از شناسنامه ات لطفاً بذار ببینیم رای دادی یا نه!!! البته اون فردی که فتوشاپ برات کار می کنه لطفاً بغل دستت نباشه!!
حالا تو هم از این بعد واسه خودت هم دکون باز کن و پول جمع کن! می خواستی بجای این صیغه کردنها و شب نشینی ها پولهات رو جمع می کردی! هر چند تجربه نشون داده شماها زیر تشک و تو متکا و جاهای دیگه همیشه چیزایی واسه روز مبادا دارین!
برنده انتخابات ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۱-نظام ؟
۲-جناح اصلاحات و امید؟
۳-اندسته از هموطنانیکه از رفاه نسبی بر خوردارند ؟
۴-هموطنان زیر خط فقر . زندانیان سیاسی . بیکاران . تن فروشان . بی خانمانها . اوارگان . اعضای بدن فروش .وووو؟
نتیجه اصلی این انتخابات در این بود که موقعیت هر ۴ دسته برای ۴ سال دیگر تثبیت شد .
تبریک به ۳ دسته اول و دسته چهارم کماکان منتظر بمانند اگر بزک نمیر بهار میاد تحقق پیدا نکرد شاید نوشدارو بعد از مرگ سهراب تحقق پیدا کند .
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند ادمی .
توصیه شما برای هموطن محتاج نان شب . مریض محتاج دارو . زندانی در حسرت دیدار . بیکاری که جوانیش بر باد رفت چیست ؟
عرض ادب و احترام
بخشی از نوشته ذیل را به دلیل اشتیاهی مکتوب کردن در یکی از پستهای تاریخ گذشته (عنوان : بی خیالی های یک مردم تاریخ : 29 مارچ 2017) اینجا تکرار کردم.
1- شاید دوستانی یادشان باشد مدتی پس از نامزد شدن دونالد ترامپ من او را احمدی نژاد امریکائی نامیدم و سپ دوناد ترامپی نژاد. اگر یادتن باشد در یک قطعه فیلم اقای احمدی نژاد جلودوربین زیپ شلوار بالا کشید و دو روز پش هم اقای ترامپی نژاد رئیس جمهوری را در نشست سران 7 کشور به عقب هل داد تا خود را جلو بیندازد. این دو مثال را زدم که به خود یاد اوری نمایم که امید بستن اکثر مخالفین رزیم ولایت مطلقه فقیه چه در خارج و چه در داخل به ترامپی نژاد برای رئیس نمودن انها در ایران تکیه دادن به پوچی است.
بلاخره طبق سنوات گذشته فیلتر (شورای نگهبان) به جای 80 میلیون ایرانی فکر کرد و نام تعدادی از عوامل رژیم ولایت مطلقه فقیه را بیرون انداخت.
2- اقای دونالد ترامپی نژاد هم که در بین کشورهای عربی در حال جیلون دادن و فروختن تولیدات کشورش و سر کیسه کردن اعراب است. بلاخره رژیم ولایت مطلقه فقیه با شعار مرگ بر این و آن به نحو احسنت شکوفائی اقتصادی برای غرب و آمریکا به ارغوان می آورد. قبلا هم نوشتم حزب جمهوری خواه بر خورد نرم با اعراب دارد و خوب سر کیسه میکند و حزب دموکرات برخورد مثبت با اسرائیل بر عکس انچه در ظاهر نشان می دهند.
امریکا و غرب با افزایش یورش اقتصادی به کشورهای مرتجع و دست نشانده عرب حاشیه خلیج پارس مانند شیخ نشین کویت و بحرین و عربستان و امارت و و و و وقطعا کمک بزرگی به اقتصاد ممالک خود خواهند کرد و در قبال چپاول ذخائر این کشورهای عقب افتاده فرهنگی و اجتماعی مانند همیشه پوست شکلاتی به دست شیوخ همیشه مفت خور و شکمباره میدهند.
متاسفانه مدیریت رژیم ولایت مطلقه فقیه با پشتیبانی اکثریت ما مردم ایران چنان فلاکت زده است که این شیوخ دست نشانده مرتجع برای ایران ما شاخ و شانه می کشند. در قرن اخیر استبدا های شاهی و چکمه با همکاری اکثریت مردم ایران افتخار از دست دادن قفقاز و بحرین و و و و را در کارنامه خود دارند و این رژیم ولایت مطلقه فقیه واکثر مردم ایران با یکدیگر ظاهرا قصد نابودکردن ایران بطور کلی را نموده اند. دلیل، انچه تا کنون در این 38 سال نتیجه داده این است که هر روز در ایران وضعیت حساس است و رفتارهای حکومت و اکثر مردم هم نشانگر آن است که نیت عادی نمودن مملکت و به صدا در اوردن آزیر سفید را ندارند.
3- مانند قبل اینبار هم مدتی قبل از انتخصابات رژیم ولایت مطلقه فقیه در سایت جناب نوری زاد نوشتم که اقای حسن فریدون (روحانی) مجددا 4 سال دیگررئیس جمهور اقای علی خامنه ای خواهد بود و همچنین ذکر کردم که رژیم لازم نیست نگران باشد اکثر مردم در رای گیری شرکت خواهند کرد. خوب اینطور هم شد. لازم است بگویم پیشگوئی یا فال بینی لازم نیست، کافی است با فرهنگ مردم ایران خوب اشنا باشی.
4- آقای علی خا منه ای با پوشیدن انگشتر بنفش دو مطلب را خواسته یا نا خواسته در اذهان جاری کرد، اول اینکه ایشان بگوید که او طرفدار روحانی است و از انجا که میداند هر انکه ایشان طرفدار باشد اکثر مردم عکس عمل میکنند خواست اگر بشود اقای رئیسی را رئیس جمهور خود بکند و دوم اینکه اگر روحانی برنده شد ، او بگوید از قبل میدانسته روحانی مورد نظر اکثر مردم است و او میگوید که او هم نظر با مردم است ( دیدیم که او همیشه طوری حرف میزند که انگار یکی از سخترین منتقد دولتش است و هم نظر با مردم و انگار نه اگار که تمامی فلاکتهای ایران یک منبعش شخص خود ایشان است، همان قضیه دزد در حال فرار که ای دزد ای دزد میکرد). یعنی اگر این دو فرضیه درست باشد اقای علی خامنه ای به ذم خود در هر دو مورد برنده است.
5 – خوب پس از داستان انتخصابات ریاست جمهوری ، برای 4 سال اکثر مردم و رژیم ولایت مطلقه فقیه دولتی را خواهند داشت که به او نق بزنند و بدهکاری دارند که از او طلبکاری کنند.
6 – سلطنت طلبها و پهلوی طلبها و رجوی طلبها و کمونیست طلبها فراری و خارج نشین شده هم با یک دست تو سر و کله هم میزنند و با دست دیگر از اقای ترامپی نژاد گدائی کمک و بر اندازی رژیم با هر وسیله حتی حمله نظامی میکنند.
در یکی از این تلویزیونهای مرتبط با رضا پهلوی خانمی که خود را سخت عاشق پهلویها معرفی میکند که حالا برنامه گذار سیاسی شده و در زمان پهلوی بازیگر اگهیهای تجارتی و هنر پیشه دست چندم سینما انهم در صحنه های بسیار مستهجن میگفت که در فضای ایران داروئی پخش کردند تا مردم بروند رای دهند و همکارش که خود را اریائی معرفی میکند می گفت 40 میلیون نبودند فقط 5 میلیون رفتند رای دادند.
مخالفین خارج نشین رژیم یکی فرمانده شده و پیرو خط هخا و دیگری خود را حقوق دان و مشاور ارشد ترامپی نژاد و فرستاده خدا برای براندازی با کمک ترامپی نژاد و از این دست بسیار است. رضا پهلوی هم طبق معمول پیام داده که گروهی رفتند رای دادند وطوری از انهائی که نرفتند رای بدهند تشکر کرده که انگار بخاطر او نرفتند رای بدهند. البته کلیه مخالفین خارج نشین طوری اظهار میدارند انگار تمامی مخالفین داخل نشین زیر قبای انها هستند . ما ایرانیان مردم جالبی داریم
به امید نهادینه شدن فرهنگ عقل و خرد در یکایک ما ایرانیها و جایگزین آن با فرهنگ جهل و خرافات مذهبی و دینی
مهدی از تهران
با عرض سلام و ارادت خدمت شما آقای نوری زاد
سخنی با سید مرتضی:
حمایت آشکار شما در پست ” شرم + سخن ” از ابراهیم رئیسی و دستگاه قضا، در قلع و قمع کردن و اعدام مخالفین با توجیه محارب بودن، علیرغم نخ نما شدن عمل مجرمانه فرد یاد شده قابل تأمل است زیرا براساس آموزه های دینی رضایت به یک امر خصوصا سلب حیات از یک فرد یا یک جمع، اعم از امکانی یا ایجابی، آثاری بر آن مترتب می شود که می تواند هستی سوز یا غایت سوز باشد، نگاهی به ادوار گذشته خاصّه تجربه تاریخی حق پنداریِ فِرق و مذاهب مختلف حداقل در قرون اخیر حقایقی بس اسفبار را برملا می سازد__ برادر گرامی چون شما تحصیل کرده علوم حوزوی هستید و به دفعات مشاهده شده است که در مجادلات کلامی در بحث آیات قرآنی به نقطه نظرات مرحوم علامه طباطبائی استناد نموده اید، مایلم نکاتی را باختصار به عرض شما برسانم:
شما بر این امر واقفید که چرا بخش مهمی از آیات قرآن در سور مختلف به سرگذشت بنی اسرائیل خصوصا در مذمّت علمای اهل کتاب اختصاص دارد. صاحب تفسیر المیزان که بسیاری از اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی حتی متفکران مذاهب دیگر شخصیت اخلاقی و علمی او را ستوده اند، راز این همه تنبّه و تذکّر نسبت به سؤال مطروحه را، هشدار به جامعه اسلامی به ویژه علمای مسلمان میداند و با نقل قول از پیامبر اسلام (ص) اعلام می دارد که امّت اسلام با زعامت علما، همان راهی را میرود که قوم یهود رفته است. با الفاظی اینچنین ” طاق به طاق__ نعل به نعل__ حتی در سوراخ سوسماری…… ”
با توجه به مطالب فوق آیاتی از قرآن به عنوان شاهد مثال ذکر می شود:
1_ وَتلُ علیهِم نَبَاَ اَلّذی آتیناهُ آیاتِنا……(اعراف) بدون اینکه قصد جسارتی داشته باشم و بدور از حبّ و بغض از شما می پرسم آیا علم و داناییِ این شخص مورد اشاره قرآن نسبت به معارف الهی بیشتر بود یا شما و دیگرانی چون آقایان: جوادی آملی، ناصر مکارم، نوری همدانی و غیره…
البته علم و دانایی موردنظر اعم از موهبتی یا اکتسابی تفاوتی در حصول نتیجه نخواهد داشت. خوب برادر فاضل چرا قرآن مَثلِ این عالم ربّانی را مَثلِ کَلب، تعبیر می نماید؟ جمله ” اَخلدَ الی الارض…. از هر زاویه بنگری جز این است که فرد یاد شده رشد و تعالی جامعه زمان خویش را فدای خودیت و انانیّت نمود؟
ویژگی بارز اکثر آنان از دیدگاه قرآن: 1_ تحریف کلام الهی. 2_ کتمان حقایق. 3_ خوردن مال حرام.
آیا می توان علمای کنونی مارا از این اتهام بریء دانست؟ آیا این دستگاه قضا با انتصاب یک طلبه حوزوی دغدغه اجرای عدالت اجتماعی را دارد؟ آیا ناصر مکارم که در کوران بحرانهای ساختگی عوامل قدرت همراه و حتی پیشقراول دستگاه سرکوب، حکم ارتداد می دهد شایسته چنین تعبیری نیست؟ آیا سزای یک اندیشمند مسلمان، تنها به صرف اظهار نظر بر معرفی امام علی (ع) به عنوان یک الگوی ایمانی نه لزوما سیاسی، حکمِ تکفیر و احکام غلاظ و شداد است؟ مایه شگفتی است که این آقایان در برابر رخدادها و فجایع رقّت بار جامعه نه تنها ” صمّ-بکم- عمی “… زبان در کامشان قفل می گردد، بلکه همرا و همدست ارباب قدرت توجیه گر مظالم متعددند. پس این سخن پیامبر ” أفضل الاعمال کَلِمَةُ عدلٍ عندَ امام جائر ” در کجا و چه زمانی مصداق می یابد؟
2_ فَهَل عسیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فی الارض. (محمد)
مرحوم علامه که قطعا مورد احترام شماست ضمن نقل نظر صاحب مجمع البیان اظهار می دارد: مراد از تولی_ تصّدی حکم و ولایت است و معنای آن این است که آیا از شما انتظار می رفت که اگر به مقام ولایت رسیدید در زمین فساد کنید و با ریختن خونهای مردم قطع رحم کنید.
3_ وَ اِذا قیلَ لَه اتّقِ ا.. اَخَذَتهُ اَلعزّةُ بالاثم…(بقره)__ اشاره آیه فوق به متولی امر حکومت است که هرگاه برخی از مصلحان در مقام توصیه و تذکر نسبت به او بر می آیند، روی ترش میکند و باتکای قدرت خویش احساس نخوت و غرور می کند….. چه تعداد از دلسوزان، اندیشمندان، مصلحان، در طول سالیان اقتدار ( ولایت سلطانی) او به تعبیر مرحوم منتظری، توصیه، تذکر در غالب سخن و پیام مکتوب به ایشان داشته اند. عکس العمل وی جز این بوده که از موضع نخوت و تفرعن یا پاسخ نگفته یا با ادبیاتی مختص فراعنه به تحقیر و تهدید منتقدان خویش پرداخته است؟ آیا نشنیده این سخن اما علی (ع) را که تکبر جامه ای است که تنها بر قامت خدا برازنده است، هرکه جز او بر تن کند خوار و حقیرش می سازد؟__ از دیده عبر کن هان.
4_ سخن پایانی:
جناب سید مرتضی این نوشته با عنوان معلم، مکتوب سوم من است که باستحضار دوستان سایت می رسانم، در سالهای متمادی صرفا مستمع بوده و علاقه مند به دلنوشته های دلسوزان. شما به راحتی و بی پروا با کنایه و اشاره به تمسخر و تحقیر منتقدین خویش می پردازید. شما………….چرا؟؟؟ باید بپذیرید که بی شمار از همنوعان و هموطنان شما از ظلم و جور همصنفان و هم لباسان شما آسیب دیده اند… مال و جان و نوامیس مردم از تعرض عوامل ستم، مصون نبوده است. باید….. آهی برکشیده شود، باید….. صدایی به اعتراض بلند شود، مگر خالق آدمیان در چنین تنگناهایی فریاد ستمدیدگان را به رسمیت نشناخته است؟؟ ” لا یُحّبُ ا.. الجَهر بالاقول اِلّا مَن ظُلِمَ.”
آیا وقت آن نرسیده است که سید مرتضی در برابر این همه مظالمی که بر همنوعش میرود رقّت قلب پیدا کند؟؟
اَلَم یَأنِ لِلّذین آمنو أن تخشعَ قلوبُهُم لِذِکر ا.. .
سرافراز باشید.
جناب moallemدرود برشما
جهت اطلاع سرکار عالی و دیگر دوستان ! در یک ضرب المثل مطلب خود را عرض میکنم در مورد شیخ مرتضی باید گفت
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
امید که درک مطلب نموده باشید !!!! با احترام .
آقای مهرداد ، شما و مزدک و سید رضی کم پیدائید . چرا ؟؟ به امید نوشته های بیشتری از شما آقایان و بقیه نویسندگان صمیمی این سایت ……………..
اگر ذره ای رقت قلبی ، رحمی ، مروتی ، وجدانی بود که وضعیت ما این نبود انچه هست بی رحمی شقاوت . خود برتر بینی . خود مطلق بینی . رای حلال . اختلاس حلال . غارت حلال . تجاوز های حلال در زندان . تعدی حلال به نوامیس مردم . لواط حلال . رانت حلال . اعدامهای گروهی حلال . ترور های حلال . و بلاخره در پایان با وجدانی اسوده خوابیدن
دکتر/* (مدرک تقلبی) علی مرتضی بیرنگ (این اسم بیمسمایی واسه اینه، یارو خم رنگ ریزیه!) معاون/* امور بین الملل و تبادل فناوری معاونت/* علمی و فناوری (اینا کشته و مرده القاب ریاست و معاونت هستن): در طی دو سال گذشته ۶۴۹ نفر از دانشمندان ایرانی مقیم خارج به کشور بازگشته اند و هم اکنون به فعالیت های علمی آموزشی خود می پردازند.
مش قاسم: به این میگن خبر سازی. میدونین اینا کین تازه اگه وجود داشته باشن؟ اینا تخم و ترکه هایی همین حاجی رنگی و هم پالکیهاش هستن. چندتاشون رفتن مدرک تقلبی از موسسات بی اعتبار این ور و اونور دنیا گرفتن حالا برگشتن ایران زیر دست بابا ننه شون علم شامورتی بازی و دزدی و آدمکشی اسلامی یاد بگیرن که حکومت اسلامی رو ادامه بدن. حاجی! حد اقل اسم چارتا از این دانشمندان دانشگاه ندیده رو بگو تا ما هم بدونیم این کی هستن؟ چی درس خوندن؟ چی درس میدن؟ قبلا کجا بودن؟ بر هرچه شیاد نعلت!
/*: ک
به نقل از ایرج مصداقی در سایت گویا نیوز: http://news.gooya.com/2017/05/post-4046.php
هنوز محل دفن محمود آرمین که توسط برادرش محسن آرمین نماینده «اصلاحطلب مجلس شورای اسلامی شکنجه شد، معلوم نیست.
مش قاسم: اینا قراره آزادی واسه ما بیارن!
سایت چوپون (با عرض معزرت از همه آنها که به شغل شریف چوپانی مشغولند) سردار/* شکست خورده نوشته بود عده ایی شنیده بودن که چون دومی انگشتر سنگ بنفش بر انگشت دست کجش کرده بوده به حسن/* رای دادن. میگم این حکومت هر کاری که کرده یا نکرده، یه عده از مردم رو دوباره بعد از ۱۴۰۰ سال سنگ پرست کرده. منقلابیون ۵۷ چشتون روشن.
/*: ک
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
سه گفتگو در مورد زندانياني كه اعتصاب غذا كرده اند
1 -بيانيه جمعي از فعالين صنفي معلمان و كارگران براي آزادي اسماعيل عبدي ، در گفتگو با هاشم خواستار فعال صنفي معلمان
http://radio-neda.blogspot.com/2017/05/blog-post_27.html
2 – وضعيت آتنا دائمي در چهل و پنجمين روز اعتصاب غذا از زبان پدر
http://radio-neda.blogspot.com/2017/05/blog-post_22.html
3- وضعيت وخيم اسماعيل عبدي، مععلم زنداني، از زبان برادرش محمد عبدي
http://radio-neda.blogspot.com/2017/05/blog-post_43.html
درود بر نوریزاد گرامی! ما دیگه چی می تونیم بگیم؟فقط برای افرادی مثل سید مرتضی این ویدیو را می گذارم تا شاید دنیای متمدن را درک کنند.مسلما بعید می دانم چون بد جوری پای منافع در کاره و فهمیدن همان و از بین رفتن منافع هم همان!
https://www.youtube.com/watch?v=sCp5uiL5xwA
تست عکس العمل مردم در مقابل برداشتن روسری یک دختر با حجاب
افشاگری بنی صدر از جلسه محرمانهای در وزارت کشور
ابوالحسن بنی صدر: « بنابر اطلاعی که از وزارت کشور رژیم رسیده است، پیش از اعلان نتایج رسمی، جلسه محرمانهای در وزارت کشور در حدود ساعت 3 بامداد روز شنبه 30 اردیبهشت با حضور رحماني فضلي وزير كشور، سردار وحيد حقاني نماينده خامنهاي، اسحاق جهانگيري معاون اول رييس جمهور و نماينده حسن روحاني، و محسن اسماعيلي از حقوقدانان شوراي نگهبان و نماينده اين شورا تشکیل میشود. هدف از تشکیل جلسه، توافق بر سر تغییر آراء بوده است. سرانجام، قرار بر افزودن 7 میلیون رأی به آرای رئیسی میشود، با این استدلال که تفاوت خیلی زیاد آرا، باعث واکنش شدید سپاه و بسیج و دستگاه قضائی و … علیه حکومت روحانی خواهد شد، و باید فاصلهای متعادل ميان آراي حسن روحاني و سيد ابراهيم رييسي در نظر گرفته شود.»
http://news.gooya.com/2017/05/post-4052.php
https://www.facebook.com/farshad.khodaei/videos/1304022536382275/
آلمان موفق شد تا 85 درصد انرژی مصرفی کشور را از منابع تجدید شونده تامین کند واین پیشرفت باعث شده است از تاریخ دهم اردیبهشت جاری هزینه تولید انرژی در آلمان به صفر برسد. آلمان همچنین برنامه دارد تا سال 2020 تمام نیروگاههای اتمی خودش را برچیند . آلمانی ها پیش بینی می کنند تا سال 2030در بسیاری از دنیا هزینه تولید انرژی به صفر برسد. ………. این از اخبار آلمان و حالا بشنوید از اخبار ایران که چه برنامه ای برای 2030 در اذهان مردم به دروغ درست کرده اند…… این است که می گویم ببینید ما مذهبی ها و شیعیان و مسلمانان چه ارمغانی برای جهان داشته ایم در این دو سده اخیر …؟
امکان دارد منبع این خبر در ارتباط با آلمان را اعلام کنید؟
قتل محمد روحانی ، فرزند ارشد رئیس دولت تدبیر و امید
آنچه امروز برای مردم سوال است ، خانواده امنیتی حسن روحانی ست !
❌چرا کسی از خانواده حسن روحانی اطلاع ندارد ؟
❓چرا نام خانوادگی رئیس جمهور ؛ روحانی ! برادرش فریدون ! و پسرش عمرانی ست !
⭕️اطلاعات جسته گریخته و فوق محرمانه ، حاکی از قتل محمد روحانی با کلت کمری پدر است !
جسد محمد روحانی ، از داخل منزل حسن روحانی ، واقع در یک پادگان امنیتی ، به درب وردی حرم امام ، ضلع شرقی انتقال می یابد !
پس از قتل محمد روحانی ، همسر و فرزندان دیگر که شاهد ماجرا بودند ، دچار تالمات روحی روانی شدید شده و از آن تاریخ کسی از خانواده وی خبری ندارد!
گفته می شود ، پس از حادثه فوق ، حسن روحانی همسر دیگری اختیار می کند که گویا از بستگان ایشان بوده ، مجید عمرانی فرزند همسر دوم نامبرده است ! و دختر روحانی که در انگلیس زندگی می کند نیز دختر همسر دوم حسن روحانی ست !
ولیکن همچنان وضعیت خانواده اول وی در پرده ای از ابهام است !
گفته می شود ، پسر روحانی اسناد جاسوسی پدر را در منزل کشف و به علی ربیعی میدهد! با این امید که نقشه خیانت پدر فاش گردد ، غافل از اینکه علی ربیعی ؛ اسناد را تحویل آقای هاشمی داده و مرحوم هاشمی نیز به حسن روحانی انتقال میدهد! …..
⚠️فوت ناگهانی همسر علی ربیعی و پس از آن فرزندش در یک حادثه مشکوک رانندگی از جمله ابهامات مرتبط با اسناد فاش شده حسن روحانی ست ! پس از قضیه فاش شدن اسناد، علی ربیعی همیشه با عناوین مختلف در کنار حسن روحانی و تحت کنترل است ! وزارت رفاه ایشان نیز در همین راستا ارزیابی میگردد !
⛔️ علی ربیعی و سعید حجاریان، از جمله چپگراهای افراطی بودند که بعنوان بازجوهای خشن در وزارت اطلاعت شناخته می شدند و افراد تحت بازجویی را مورد شکنجه و تهدید قرار میدادند که پس از روی کار آمدن آقای فلاحیان و به گزارش سعید امامی ، از وزارت اطلاعات تصفیه میگردند!
پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات و قدرت یافتن مجدد چپ های افراطی ، با دسیسه حجاریان و علی ربیعی ؛ سعید امامی را درگیر قتل هایی می کنند که اصلا به وی مرتبط نبوده و در نهایت ایشان را به قتل میرسانند …
ایا این خبر درست است؟
از آخوند و آخوند زاده جماعت هرچی بگوئید برمی آید بخصوص وقتی پای ناندونی در کار باشد!
فراموش نخواهد شد آن لحظاتی را در سال 84 که جبهه اصول گرایان و در راس آن مقام معظم رهبری، سرمست از پیروزی و انتصاب پدیده ای ویرانگر بنام احمدی نژاد، قهقه های مستانه سر میدادند
پدیده احمدی نژاد محصول رهبری های هوشمندانه مقام معظم رهبری بود که مثل بلای آسمانی، کشور را از تمامی جهات به گند کشید و به ویرانه ای تبدیل کرد، ضربات اقتصادی، غارت های کلان، جنایات و کشتار و خونریزی و حبس فعالین و اشاعه فرهنگ فاسد اصول گرائی، بخشی از این ویرانه بودند
در سال های آخر احمدی نژاد، مسافرتی به عسلویه داشتم و از نزدیک شاهد پوسیده شدن تاسیسات نصب شده در اکثر پروژه های نیمه کاره و رها شده بودم که نتیجه تحریم های فراگیر ایران در عرصه جهانی بود
به عنوان پیمانکار سابق پتروشیمی، درک میکردم که حتی یک پیچ هم با چه مشقاتی تولید میشود ولی الان در اینجا با شبنم های اسیدی عسلویه، همه چیز در حال پوسیده شدن هستند
از نزدیک شاهد مویه های مادران جانباخته سال 88 بودم، مویه هائی که تا عمق روح و روان انسان نفوذ میکرد و می خراشید
سال 1392 از راه رسید، با هزاران امید و آرزو در انتخابات به نفع روحانی شرکت و فعالیت کرده و رای دادم
اما تاسف اینکه حسن روحانی در اولین کنش سیاسی و با انتخاب کابینه ای متشکل از مشتی جنایتکار مثل پورمحمدی و ثروتمندان غارتگر و رانتخوار، خط بطلانی بر تمام امیدهایم کشید
وضعیت وخیم حقوق بشر نیز نسبت به دوران احمدی نژاد، توفیر چندانی نکرد و بدتر اینکه، آنچه که در دوران سیاه احمدی نژاد بر سرم نیامده بود، در دوران روحانی آمد و 44 روز در بازداشت وزارت اطلاعات حسن روحانی، حبس کشیده و نهایتا با قرار وثیقه موقتا آزاد شدم تا بعدا پس از محاکمه در بیدادگاه های حکومت اسلامی، روانه زندان شوم
فشار رکود اقتصادی و بیکاری و بی پولی با جمیع تبعاتش به همراه حبس و چشم بسته گردانده شدن در راهرو های بند های 209 و 240، این بار لاجرم به موضعی رسیدم که بر عکس سال 1392، هیچ امیدی به انتخابات و بهترین گزینه اش حسن روحانی نداشته و تا امروز سرسختانه در موضع تحریم انتخابات پافشاری کردم
امروز اما بر سر دوراهی قرار گرفته ام، حسن روحانی و کارنامه غیرقابل قبول و مایوس کننده اش را با کابینه رانتخوار و جنایتکارش را در سمتی میگذارم و در سمتی دیگر اعجوبه هائی را میبینم که گویا احمدی نژاد از قبر برخاسته و شیپور صور اسرافیل که نه، بلکه شیپور شیطان را مینوازند
در سوی همین اعجوبه ها که باز هم مثل احمدی نژاد، آشکار و پنهان مورد حمایت مقام معظم رهبری هستند، هرآنچه که از لشکر نخاله ها و منفوران و جانیان و دیوانگان مانند حسن عباسی و بسیجی دهن گشاد می شناسم، تجمع کرده اند
دیشب فیلمی از تئوریسین تروریسم اسلامی حسن عباسی دیدم که قرابت خودش و مقام معظم رهبری را به 3 نفر از نامزد های سوگلی بیان میکرد
البته مقام معظم رهبری میفرمایند که مهم نیست شما به امر رای بدهید یا به زید!! مهم رفتن پای صندوق رای است و حمایت از نظام اسلامی حاکم
داده های ناقص و غیرشفافی از 3 نامزد نزدیک به مقام معظم رهبری به دستم میرسد که ضمن ملاحظه کامل تمامی کاستی های حسن روحانی، از زندانی شدن خودم گرفته تا انتخاب وزرای جنایتکار و رانتخوار نئولیبرال، صدای شوم دسته جغدها را بگوشم می رساند
شاید که این 3 جغد شوم، صحنه سازی های خود نظام باشد که مردم را بترسانند و به قول سردار ذوالقدر، مانند سال 84، با طراحی های چند لایه، دوباره حسن روحانی را بر سر کار حفظ کنند، شاید این گزاره درست باشد، اما اگر نباشد چی؟ این “اگر نباشد چی؟” مرا به نقطه ای میرساند که باید دست به ریسکی بزرگ بزنم، باید تاس ها را روی میز بریزم، اگر قمارباز قهاری باشم؛ هیچ مشکلی نیست، یا میبرم و یا میبازم، اما بانک از کدام محل تامین خواهد شد؟ از جیب شخصی خودم یا از جیب کودکان و نونهالان؟ از جیب جوانان؟ از جیب آیندگان؟ آیا من و شما اختیار و اجازه بازی قمار سرنوشت ساز را از محل هستی کودکان مان را داریم؟
همین “اگر نباشد چی؟” چند روز است که مثل خوره به جان روح و روانم افتاده، اگر قصد اینهمه هیاهوی رئیسی هراسی و قالیباف هراسی، ترساندن بود، باید اعتراف کنم که حداقل در مورد خودم، این سیاست پست و رذیلانه، موفق شد و من یکی را ترساند
حق انتخاب زیادی ندارم، به جز اینکه در نهایت استیصال و درماندگی، جام زهر را سر بکشم تا بلکه قدمی بسیار ناچیز در قد و قواره کوچک خودم، جهت جلوگیری از تسلط بی شرفان جنایتکار بردارم و روز جمعه 29 اردیبهشت، رای خودم را به نفع روحانی به صندوق بیندازم، ضمن اینکه فریاد بزنم:
“رای من کاملا سلبی بود و هیچ دلیلی برای ایجاب نداشتم، کوفتت بشود روحانی، اصلا از ته دل راضی نبودم، حرامت باد”
پ.ن: بعد از نوشتن این پست، مطلغ شدم که قالیباف به نفع رئیسی کنار رفته، حال دیگر بازی وارد مرحله ای پیجیده شده و هوشیاری می طلبد
به هوش باشیم
l متاسفم که ترس و خود فریبی شمارا به پای صندوق رای کشید . وزیر اطلاعات روحانی بعد از انتخابات گفت : حضور مردم ، مشروعیت نظام را تعیین کرده است !! آیا آنها که در صف مراکز رای گیری ایستادند همین را می خواستد ؟؟؟ تایید یک جلاد را ؟؟؟
اینکه رهبر یا اجامر او چه بگویند برای شما تعیین کننده است که چه فکر و نظر و واکنش و کرداری داشته باشید یا جوانب نگری روی فاکتورهایی چون حال و روز ایران و ایرانی و فقر و فلاکت و فحشا و خطرات خارجی و بی ثباتی داخلی و هرج و مرجع و تجزیه مملکت و سوریهای شدن ایران؟ خامنهای اینرا فهمیده که وی بی اعتبارتر از آن است که مردم داخل کشور تصمیم نهایی خود را روی توهمات او بنا کنند. واقعیاتهای ملموس روزانه که هر ایرانی با گوشت و پوست و استخوان آنها را لمس میکنند و هوشیاری نسبت به خطرات مسلم داخلی و خارجی پیش رو اساس و بنیان تصمیم خرد جمعی مردم در این انتخابات بود. ۳۸ سال تمام حاصل سر جمع کل تحریمیان کمتر از ۱۰ در صد بوده.چرا؟ آقای ستار دوشوکی اینرا تحت نام شکست مفتضانه اپوزیسیون بخوبی به تصویر کشیده است. آقا شما که تحریمی هستی جایگزینت چیست؟ و این جایگزین را کی از شما باید محل توجه و اعتنا و اعتبار برای پیروی قرار دهد؟ مردم ایران در داخل کشور؟ چه پیوندی بین تحریم کننده و مردم داخل کشور در این ۳۸ سال دایر و بر قرار شده است؟ تحریم کننده از چه موضعی و برای لحاظ کردن منافع چه کسانی و مصالح چه قشر و گروهی روی طبل تحریم کوبیده؟ عواقب و مسئولیت اقدام به تحریم و دعوت به تحریم را تا چه اندازه ارزیابی کرده و پذیرفته است؟ جواب پرسشهای زیادی از این دست ۳۸ سال است روی دست انواع و اقسام تحریمیان مانده و چه پاسخی برایشان دارند که مردم داخل کشور را مجاب کرده باشد یا بکند؟
شما به چه حقی به مردمی که رای داده اند توهین میکنید وقتی خود را “شجاع” و “ناخود فریب” معرفی میکنی؟مردم باید به چون شمایی اعتنا و توجه کنند که با خود گنده بینی و تحقیر و توهین نسبت به آنها شروع میکنی جناب ناشناس؟
جناب پیام…شما به همراه عدۀ زیادی از مردم ناآگاه 38 سال است با رأی دادن به آخوندها با این امید که انشاء الله گربه است و وضع بهترخواهد شد، به تداوم این حکومت ضد مردمی و ضد ملی کمک کرده اید. آیا آن 10 در صدی که شما آنها را متهم به تحریم انتخابات در 38 سال گذشته کرده اید به ادامۀ حیات این حکومت خدمت کرده اند یا آن 90 درصدی که بقول فرمایش شما بطور مرتب پای صندوقهای رأی حضور بهمرسانده و آنرا سرپا نگهداشته اند؟ بر همین اساس است که پای استدلال شما می لنگد.
دوست ناشناس ما در بالا رأی دادن را بر اساس “ترس و خودفریبی” دانسته است. اگر شما و عدۀ بسیاری از رأی دهنده ها از روی ترس رأی نداده اید، پس شک نیست که براساس خودفریبی رأی داده اید و خود فریبی همین حرفهائی است که شما با استناد به آنها نه تنها خود را فریب داده اید بلکه با فریب دادن مردم ناآگاه، از رأی دادن مردم دفاع کرده اید. اگر رأی دادن به چنین حکومت فاجری در 38 سال گذشته به دلائلی که شما در اینجا ارائه کرده اید، عملی درست و منطقی بوده است، پس رأی دادن پدران شما در 38 سال پیش که منجر به استقرار حکومت دیکتاتوری اسلامی شد نیز عملی درست و منطقی بوده است. پس چرا شما و امثال شما آن عمل را خطا و این عمل را بجا بشمارمیآورید؟
میفرمائید: «تحریم کننده از چه موضعی و برای لحاظ کردن منافع چه کسانی و مصالح چه قشر و گروهی روی طبل تحریم کوبیده؟» من هم متقابلاً از شما سوآل میکنم که شمای مخالف تحریم رأی دادن از منافع چه کسانی و مصالح چه قشر و گروهی دفاع میکنید؟ آیا جز اینست که با رأی دادن به تداوم این حکومت دیکتاتوری مذهبی خدمت میکنید؟ و آیا غیر از اینست که شما و امثال شمابا این عملتان مدافع برقراری حکومت آخوندها هستید؟ میفرمائید که نه، پس لطفاً دُم خروس استدلالتان را که از زیر قبایتان بیرون زده است، ملاحظه بفرمائید. شک نیست که شما و هم پالکی هایتان مدافع سینه چاک این حکومت دیکتاتوری مذهبی هستید و به هر بهانه ای و در هر موقعیتی مردم ناآگاه را با توسل به انواع و اقسام حیله ها و سخنهای بی پایه و سست به ادامۀ این وضع زار و نزار تشویق میکنید. این شماها هستید که مردم را به شرکت در خیمه شب بازی حکومت ترغیب میکنید و چنین عملِ آلت دست قراردادن مردم درماندۀ ناآگاه چیزی جز دست انداختن مردم و توهین به آنها نیست.
هدف از مبارزه با این حکومت خدعه و فریب نه بر مبنای مبارزه با این یا آن فرد و یا خامنه ای و فلان آخوند و بهمان سردار است. هدف نهائی از این مبارزه بوجود آوردن حکومتیست که منتخب مردم، متکی بر رأی وارادۀ مردم و مدافع حقوق مردم و برای مردم باشد. به همین سبب است که روشنگران از حکومتی که با فریب و نیرنگ خود را نمایندۀ خدا بر روی زمین بشمار آورده، زندگی مردم را دراین دنیا تباه کرده و مردم ناآگاه را با وعدۀ بهشت در آن دنیا به بخور و نمیری امیدوار نگاهداشته، نه تنها حمایت نمیکنند، بلکه وجود چنین حکومتی را بر ضد منافع مردم و کشور میدانند. مبارزۀ ما با حکومت دیکتاتوری مذهبی است. همین.
جناب کبیری از این صحبتهای خود محور استدلال بینی و عین منطق انگاری که رای دهندگان را یک جا”ناآگاه” خطاب میکنی و لاجرم خود را آگاه بشدت بپرهیز که توهین است و پا در هوا و بی ربط به استدلال. آن حکومتی که به دنبال آنی، آرزو و خواست اکثریت مطلق ایرانیان است. اگر طبق نظر شما آن ۹۰ درصد در این ۳۸ سال با رای دادن موجب بقای این حکومت شده اند و همه به خطا رفته اند از سر آن “ناآگاهی” که حاصل حکم استدلال شماست، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه هست. شما تحریمیان که شامل افراد و طیفهای گوناگونی هستید چه راهکارها و برنامههای جایگزینی داشته اید که: اولا مورد توافق اقلی از سر جمع تحریم کنندگان بوده است؟ ثانیا چه ارتباط ممتد و پویایی بین شمای نوعی تحریمی با ایرانیان داخل کشور بوده است؟ و اگر بوده، چه حرف شنوی از طرف ایرانیان روی دعوت شما به تحریم، سراغ دارید؟ چرا طی این ۳۸ سال دم ندای تحریمیان در ایرانیان کارگر نیفتاده است؟ وقتی یک تحریمی ابتدا به ساکن به تلویح یا علنا خود را آگاه معرفی میکند و مردم را ناگاه و از آنها میخواهد تا نروند رای دهند و مبنای آگاهی خود و ناآگاهی مردم را دو واقعیت مسلم میپندارد، حرف و صدا و ندای این تحریمی به جایی میرسد؟ و در این ۳۸ سال به جایی رسیده است؟ شما در همین کامنت خود ببینید چه تعداد حکم قطعی هوایی بر مبنای مفروضات ذهنی خود صادر کرده اید که کمترین ربطی به هیچ واقعیتی در مورد خود من ندارد و اسمش را هم با یک اعتماد به نفس گذاشتهای استلال و از لنگ بودن پای آن در من مثلا مچ گیری کرده ای. یک پزشک انسان دوست که رسالتی در خود میبیند و به نقطه محرومی میرود تا گرهی از کار آنها بگشاید اگر با تابلو من آگاهم و شما ناآگاه، من بفهمم و شما نافهم به سراغ مردم برود راه به هیچ کوره دهی نمیبرد،اما اگر در بین مردم رفت و آنها را عزیز و محترم و انسان دید با همهٔ فقر فکری و محرومیتهایی که در آنها مشاهده کرد، یک نفوذ کلام و تاثیر حداکثری نیز روی پیشبرد انتقال عنصر بیداری و آگاهی بجای میگذارد.تحریم کنندهٔ طلبکار از سر ” خود آگاه بینی ” و “ناآگاه بینی ” رای دهندگان باید پرسشهای زیادی را با خود مطرح کند و منجمله اینکه تا چه حد با واقعیاتهای ملموس روزمرهٔ حاکم بر زندگی و بود و نبود هم میهنانش در گسترهٔ جغرافیایی ایران زمین،آشنائی دارد و…
جناب پیام…بجای سردادن شعارهای پوپولیستی پاسخ دهید که نتیجۀ مثبت 38 سال رأی دادن و کمک به ابقای این حکومت تا مغز استخوان فاسد و نابکار، چه بوده است؟
باختیم
این صف های شلوغ یعنی دوباره ما باختیم.
گویی تا ابد تراژدی انتخاب بین بد و بدتر گریبان ما را رها نخواهد کرد و ما هربار فریب خواهیم خورد
و هربار به استبداد مشروعیت خواهیم بخشید.
انگار قرار نیست این دور تسلسل باطل جایی بایستد تا از سرگیجه بمانیم و اندکی به گذشته بنگریم.
چهار دهه برای توسعه کافی نبود؟
تمامشان وعده دادند و قدرت گرفتند و چپاول کردند و انکار
و تماممان فریب خوردیم و بد و بدتر کردیم و انکار
این تمام تاریخ این چهل سال است.
گذشته قابل انکار نیست و این اکنون، گذشته خواهد شد روزی
گذشته ای غیرقابل انکار
و ما هیچکس نخواهیم بود برای آیندگانمان
برای فرزندانمان(اگر فرزندی مانده باشد)
خوشحال باشید
محبوبتان منتخب شد،همان که از دیگری یک نفر کمتر کشته بود،همان که گفتید تغییر کرده و شما او را بخشیده اید.
تغییر بدون تاوان؟
تغییر بدون انکار؟
چه بخشندگان مهربانی
شاه قاجار هم اینگونه وطن را بخشید
او هم انگار گرفتار بد و بدتر بود.
این یک تغییر بدون تغییر است.
ما باختیم همه را یکجا
دوباره باختیم و دوباره خواهیم باخت و دوباره خواهند تاخت بر این مردم بی حافظه
سهممان از بازی همین بود
به قول شمس لنگرودی بازی تمام شد و تو را در بازی کشتند
یک کارگردان تاتر
این مردم ابن الوقت و بی شخصیت و بی پرنسیپ و باری به هر جهت هستند. چند نمونه از اینها در همین سایت موجود اند.
حیف نوریزاد که وقت و جان و مال خودش را صرف آگاهی اینها کرده است و حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی.
کسی که “ابن الوقت”، “بی شخصیت”، “بی پرنسیب” و “باری به هرجهت” نیست، تنها به اقلی شعور و تربیت و خرد و بینش، نیاز مبرم دارد تا طرف خطاب خود را “مردم” در یک کلیت قرار ندهد آنگاه که داعشی وار یک حکم کلی صادر میکند که مردم دارای چنان صفات موهن و زنندهای هستند اگر آن صفات را در خود سراغ ندارد البته.
لطفآ با اينكه طولانيست ولي با حوصله بخواني
باز هم زمان ديده شدن مردم شد.
مردمي كه نه به دليل جنبه كيفي ،بلكه فقط و فقط به دليل جنبه كمي و بالا بودن آمار بايد به صحنه انتخابات بيايند.
هر سال رهبر معظم با تآكيد و البته با كمي هم لابه ميگويد كه هر كس بايد به صحنه انتخابات بيايد حتي اگر مخالف جمهوري اسلامي باشد…!!!!!
متأسفانه ملت ايران خيلي وقت است كه حس تشخيص و حاقظه تاريخي خود را از دست داده است كه البته بايد به آنها حق داد .
فقط يك پرسش ميماند كه كسي آيا از خود مبپرسد كه سران ما چرا اينقدر تآكيد بر حضور كمييتي مردم دارند؟؟؟؟
دير گاهيست كه ما با سرطاني به نام انتخاب بين بد و بدتر درگير شده ايم آنقدر كه حتي ناخواسته وارد اين بازي فرساينده و كثيف ميشويم بدون اينكه بخواهيم.
من شخصآ به هر كسي با هر بهانه كه ميخواهد در انتخابات شركت كند حق ميدهم،چه آنكه مهر شناسنامه را لازم دارد چه آنكه وضعيت بهتر شدن دارو و درمان را ميبيند چه آنكه از آمدن شخصي هراس دارد كه ميگويند چنين و چنان ميكند و…….
واقعيت اين است كه مگر انسان چند بار به دنيا مي آيد ؟ زندگي خوب حق همه هست و هر كس بايد از زندگي كه يك بار به او داده شده لذت ببرد.
درست مثل مردمي كه زمان هيتلر در آلمان و اطريش زندگي ميكردند.
براي حمله و جنگ عليه كشورهاي ديگر آنها در رفراندمي شركت كردند كه با درصد بسيار بالايي به هيتلر اجازه داده شد كه جنگي را آغاز كند كه بعد از خاتمه و خودكشي هيتلر در دادگاه هاي بين المللي به جنايت عليه بشريت محكوم و مجبور به پرداخت غرامت به كشورهاي آسيب ديده شدند كه اثرات معنوي آن هنوز بر مردمش باقيمانده .
واضح است كه هيچ سيستم استبدادي پايدار نخواهد ماند، ولي از تجسم اينكه بعد از گذشتن از كابوسي به نام جمهوري اسلامي چه بر سر مردم خواهد آمد حالم بد ميشود.
مردمي كه بهترين سالهاي عمرشان درگير انتخابهاي ناخواسته بوده اند بعد هم بايد غرامت جناياتي كه در يمن و سوريه و لبنان و……. را بدهند .مردمي كه سالها از طريق جريانهاي سبز و بنفش و قهوه اي و اصلاح طلب و….. به بازي گرفته شدند . و چقدر ماهرانه و موذيانه ما را به صحنه ميكشانند تا فقط آمار بالا باشد.
در اين ميان روشنفكران و فعالان سياسي ما يا خاموش يا كشته يا زنداني ويا خود فروخته شدند .
در حال حاضر بدليل كمترين آمار شركت كننده نسبت به كل جمعيت در انتخابات گذشته ما در اصطلاح دادگاه هاي بين المللي گروگان حكومت وقت تلقي ميشويم ولي سياست جالب آخوندي ما را به جايي رسانده كه خومان با طيب خاطر و رضايت كامل در انتخاباتي شركت ميكنيم كه ميدانيم همه چيز از پيش طراحي شده است. و درد آور اينكه كسي از اين قانون كه دادگاهي هم براي رسيدگي به جنايات وجود دارد حرفي به ميان نمي آورد و ما مسئوليم.
سر کار نوشین؛ جاگزینت چیست؟ اینها که شما نوشتی نباید به یک راه حل پیشنهادی از طرف شما ختم شود؟ و راه حل شما نباید مورد اعتبار و اعتنا و پذیرش مردم واقع شود؟ و اگر نمیشود ایرادها کجاست؟ بدون یافتن پاسخ به این پرسشها میشود سالیان دراز در این مایهها گفت و نوشت و آبی از آبی هم نخواهد جنبید و گفتارهایی کلیشهای از این دست بسیار و بی حاصل و بی آنکه دارو یا حتی مسکنی باشند، خود دردند.
نامه ای به رییس جمهور
جناب آقای حجت الاسلام دکتر حسن روحانی رییس جمهوری جمهوری اسلامی ایران.
باسلام.
اینجانب امروز نیز همانند بیست سال گذشته, ( قبل از آن در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودم)بادستی لرزان قدمهایی سست وبغضی در گلو,
پای درمحل اخذ رای نهادم .واز حقی که قانون اساسی جمهوری اسلامی برایم قائل شده استفاده کردم ونام شمارادر تعرفه اخذ رای نوشتم.
اما این بدان معنا نبود که نامزد ایده ال من بودید.چاره ای جز این نداشتم,من وامثال من از ترس این که کشور بدست دیوانگان متحجری چون علم الهدی نیفتد به شما پناه آورده ایم وبقول شاعر.
ما بدین در نه پی حشمت وجاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم.
کاندیدای مورد نظر من نه شما, نه آقای خاتمی نجیب ونه حتی میرحسین موسوی شجاع که امید وارم هرچه زودتر از حصر بدر آیند,بلکه کاندیدای مورد نظرمن عباس امیر انتظام, عبدالکریم لاهیجی,شیرین عبادی,نسرین ستوده,نرگس محمدی ویا رضا پهلوی نه بواسطه اینکه فرزند شاه فقید میباشد بلکه معتقدم اویک ایرانی وطن پرست وپاک است, وعزیزان بسیاری که حضور ذهن ندارم نام تک تکشان راببرم.
من امروز رای دادم به شما اما نه امیدی به شما دارم ونه اعتقادی ,ونه فریب وعده هایتان را خوردم.
اگر کسی یک جو وجدان داشته باشد میداند که انقلاب 57 یک خطای فاحش بود از طرف ملت ایران, که از محمد رضا شاه فقید گرفته تا پایین ترین سطوح جامعه, که هرکس به نوبه خود در آن سهیم بود,اما چه کنیم که تاریخ به عقب بر نمیگردد
اما من از شما تقاضایی دارم. اینکه اگر سکان امور کشور را دوباره در دست گرفتید مسیر را برای نجات کشور از دیکتاتوری ودروغ, هموار سازید که خودتان نیک میدانیدکه با این نظام راه بجایی نخواهیم برد که خشت اول آن را معمارش کج گذاشته وبنیانش بر
دروغ استوار است بیش از این لجاجت بخرج ندهید که تجربه ثابت کرده که این نظام اصلاح پذیر نیست.
پس لااقل کاری کنید که آیندگان بتوانند کشوری آباد بسازند که این کشور به فرزندان ما وشماتعلق دارد.والسلام.
به امید ایرانی آباد وآزاد. 29 اردیبهشت 94
شماکه « امید و اعتقادی » به روحانی نداشتید و فریب اورا هم نخوردهاید ، پس چرا رای دادید ؟؟ از ترس رئیسی ؟؟ اصلا فرق رئیسی و روحانی چیست در رعایت حقوق زنان و مردان و کودکان و کارگران و جوانان و حقوق بشر و آبادی و رفاه و سربلندی ایران و ایرانی ؟؟؟ ؟؟ فرق ما با اروپائی اینست که او اول فکر میکند بعد کاری را انجام میدهد اما ما ابتدا کاری را انجام می دهیم بعد درباره اش فکر می کنیم با پشیمانی بسیار !
با سلام، درود بر مرد بزرگ ایران زمین، جناب نوریزاد
غرض از مزاحمت ، اینکه در گیرودار انتصابات ریاست جمهوری اگر خوب دقت میکردیم، با سه قشر مواجه بودیم عده کثیری روحانی رو پذیرفته بودند که مسلما از روی استیصال بود، عده دیگری هم که البته تعدادشان کم نبود دنبال به قدرت رسیدن رئیسی بودند که این دسته نیز حالشان معلوم بود عده ای کور و کر که فقط منتظر کلام آقا هستند تا ایشان چه تدبیر کنند مصداق اینان
در دایره قسمت……….. است
عده دیگری هم میگفتند رای نمیدهیم که اگر نیک بنگریم این تصمیم هم از روی استیصال بود
بنده به روشن بینی حضرتعالی ایمان دارم ولی آیا نه اینکه در سال ۸۴ بدترین اتفاق دوران معاصر برای ایران عزیز افتاد و دیوانه ای چون احمدی نژاد کشور رو نابود کرد که البته میدانیم و میدانید که همه این امور زیر نظر مستقیم رهبری مدیریت شد و احمدی نژاد هم مهره ای بود برای مدتی معلوم،
حال سوال بنده از محضرتان این است که راه نجات از بلایی بنام جمهوری اسلامی چیست؟
.انقلابی دیگر؟
جنگ مسلحانه؟
امداد از قدرتهای جهانی؟
رفرم؟
مردم ایران در بدترین بن بست سیاسی اجتماعی گیر افتاده اند و قدرت تصمیم گیری از ایشان سلب شده ، لابد شده اند از ترس دیو به دد پناه میبرند
شما بفرمائید چه کنیم؟ اگر رای نمیدادیم چه میشد؟ و حال که رای داده ایم چه؟ کدامیک بهتر بود؟
سپاسگزارم
تاابد محکوم و خطاکار
در عمق این نیرنگ، مدفون
روز اول گفتیم نترسید! گفتیم همهاش بازیست! روحانی بیشترین رای را می آورد! رئیسی ابزار شکستن تحریم است و اصلا شخصی با پرونده قتل عام و نقض حقوق بشر هرگز به این مقام نمی رسد! مگر تا به امروز رئیس جمهور تکدورهای داشتهایم؟ پیشتر هم گفتیم در جایی که دموکراسی وجود ندارد و حاکمیت، مطلق است اگر رای شما چیزی را تغییر می داد به شما اجازه رای نمی دادند و اصلا فرض که دموکراسی برقرار باشد، ترساندن یک ملت و سواستفاده از احساساتشان از خصوصیات بارزش است و و و…
بازی زیاد است اما شما بدترین نوعاش را خوردید: فراموشی، همراهی و زین پس، اعتماد!
اما خونسردی ما را پای بیعاری گذاشتید، درحالیکه چیزی از Civil Resistance مقاومت مدنی نمی دانید تصور کردید ما تحریمیها مشتی انسان بیتفاوت و مغروریم و در پی این خطا با هشتگهایتان به جوجه رپرها و خلاصه به هرکس و ناکس اجازه دادید به جماعت حقوقدان و استاد دانشگاه و فعال مدنی توهین کنند.
واقعیت این است که شما خطاکارید، چراکه با جان سیاست آشنا نیستید و از عواقب این حماسه آفرینی هیچ نمی دانید و به آن اندازه که این بزرگان، سیاستهای کثیف دولتها را می شناسند شما نمی شناسید. به هرحال دولت همانطور که تحریمهای خارجی را برداشت می بایست به طریقی تحریمهای داخلی را هم بشکند و اگر کمی مطالعه می داشتید با سر از تخم درآوردن یکباره رئیسیها، جملات بزرگانی نظیر لینکلن، دورانت، شوپنهاور در ذهنتان مرور می شد. بیخود نیست بارها گفتند و شنیدیم که افراد با مطالعه بالا کمتر فریب می خورند.
شما خطاکارید، دنبالهرو و فاقد قدرت تفکر که برای رسیدن به حقوق انسانیتان محتاج نظر هنربندان شدید. حرف آنان را ریشیر کردید و گفتید فلانی هم همراه شد اما نگفتید دوام این شخص، خود نشانه همراه بود بودناش از پیش است و این نهایت رذالت هنرمندیست که به سانسور و منع نشر و اکران هنرش تن بدهد، دیگران را نیز تشویق کند که بیایند و احمق باشند.
شما هم خطاکارید هم فریبکار که با جملاتی از قبیل “پیروز شدیم” هم خود را گول می زنید و هم به درجا زدن افکار بسته و ناآگاه کمک می کنید و سدی می شوید در راه روشنگری و مانعی بر گام آگاهسازی و تلاشهای چندین ساله این جوانان فعال که خودتان هم با نویسههای آنان به آگاهی هرچند ناچیز رسیدید را ظرف چند ساعت به باد می دهید و مهندسی زیبایی بود که تاابد در عمق این فریب مدفون بمانید.
می گویید ما خودمان بدون کمک شما تحریمیها پیروز شدیم! اولا این خواهش شما از اساس بیپایه بود، چراکه کمک یک تحریم کننده به یک مشارکت کننده برای انتخابی بهتر بیمعناست. دوما شما که ادعا می کنید پیروز شدید برای ما مفهوم پیروزی را شرح دهید. بیشک نفهمیدید که برنده اصلی همان دشمن دیروز، رفیق امروزتان است و مثل تمام واقعیتهای این مملکت که اکثریتاش همیشه دیر به آنها پی می برد شاید سالها طول بکشد تا دریابید که در چنین روزی با ایفای نقش اصلی در سیرک انتخابات با دست خودتان، برد دولت، آن سردترینِ هیولاها را رقم زدید و در نهایت این شما بودید که باختید و بدتر از آن، شرمنده آنها که ناآگاهی و خطاکاری خود را به پایشان نوشتید و همهگیر کردید نیز می مانید. پس حق ندارید ما ایستادگان و ثابت قدمان را محکوم سازید چراکه بیثباتی همواره محکوم بوده و هست.
در واقع شما محکومید که همکاسه دزدان و همپای قاتلان شدید و حماسهای بازآفریدید و بار دیگر به ج.ا آری گفتید و با شعارهای احساسی، تکامل هزارساله نئوکورتکس مغز را زیر سوال بردید و ثابت کردید نه تنها خواستار تداوم این نظامید که حتا حاضرید برای ذرهای امنیت و مادیات از آزادی و تمام حقوق انسانی خود بگذرید. هرچند که در نهایت هر دو را از دست خواهید داد همانطور که در 40 سال اخیر بارها شاهد ویرانیِ تماممان بودهایم. البته شاید امروز حضور ذهن نداشته باشید که همین دیروز مضمون تمام توییتهایتان، اعتراض بود ولی خوشبختانه ما هستیم و نه فراموش می کنیم نه می بخشیم.
دوسال پیش گفتم خواندن تاریخ را برای آینده سازان، بیفایده می دانم. اما امروز اعتراف می کنم اشتباه کردم. چراکه اگر ملتی دچار آلزایمر جمعی شود این تاریخ است که سال های دور را یادآور می شود. تاریخ به یاد دارد دوران ریاست شورای امنیت ملی و مرگ فرخزاد را، سرکوب جنبش دانشجویی را، اعدام در نمازجمعهها را، حقوق نجومی را و شما خائنین بیشرمید که به حکم آتناها و آرشها رای دادید درحالیکه هنوز سالگرد شهرام احمدی نشده است.
حضرت والا!!!!!!!!!!!
صد رحمت به آخوندها.!
واقعا که هم حق ماست و هم برازنده مون
حکومت آخوندی.!
این همه توهینی که تو و کسانی که سردمداریشان می کنی از تمام توهین های تاریخ اخوندها بیشتر شده.!
چی می خواهید شماها دیگه از این مردم.!؟
دست از سر مردم بردارید.!
این همه توهین به چه دلیل.!؟
شما هیچگونه پاسخی برای مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و ….. ندارید.!
شما همانند کاندیداهای اصول کرایان هیچ برنامه ای برای برون رفت از این همه مشکلات ندارید.!
شما هم فقط یک مشت شعار و حرف مفت و رایگان تحویل مردم می دهید.!
شماها نه تنها برنامه و راهبرد و راهکاری ندارید بلکه کادر و نفراتی که بتوانند این مملکت 80 میلیونی را در این برهه حساس و این منطقه پر از اشوب و خطر مدیریت کنند نیز ندارید.!
بهتر است بپردازید به کارهای امداد و کمک های فردی انسانی تان.!
شماها همتون چه شاه و چه هر اپوزیسیون دیگر از فردایِ 17 شهریور 57 هرگز هیچ برنامه درست و حسابی نداشتید برای این سرزمین و مردمش.!
بس کنید.!
با دشمنی هایتان وضع را بدتر نکنید.!
همه اپوزیسیون ایرانی متاسفانه و هزار بار متاسفانه نشان داده اند نه تنها هیچ راهکاری برای رساندن این مردم و سرزمین شان به سر منزل مقصود ندارند، بلکه با مخالفت هایشان و در آخر با دشمنی هایتان کار را بد از بدتر کرده اید.!
این همه توهین نکنید
دست بردارید
چه از “هو” کردنتان
و چه از انواع و اقسام توهین های دیگری که همراهانتان نثار این مردم می نمایند.!
سلام آقاي نوري زاد عزيز
اميدوارم حال و أوقات شما خوش باشد
ميخوام اين متن و از طرف تعداد زيادي راي دهندگان تقديم كنم به دوستان و عزيزاني كه راي ندادن
باور بفرماييد ما دوستدار نظام نيستيم
ما هم از حكومت عمامه دار ها خسته ايم
ما از دروغ ريا كاري اختلاس بيكاري و …. خسته ايم
ما فقط راي داديم كه روحاني بشه رئيس جمهور
نه از ترس بوده نه به خاطر مهرش توي شناسنامه
بذار رهبر با غرور به دنيا بگه ببينين چه جمعيتي اومدن پاي صندوق راي ببينيد من و دوست دارن ببينيد موافق نظام جمهوري إسلامي هستن
ولي عيب نداره
ما كاري كه فكر كرديم درسته كرديم
هي به ما نگين چاپلوس
فكر نكنين ما خوابيم و شما بيدار
به خودتون بياين يه كم، انقدر روي ماهايي كه راي داديم برچسب نزنين
ما نميخوايم رژيم عوض شه چون توي دنيا اين ثابت شده كه عوض شدن حكومت و رژيم تبعات خوبي نداره براي مردم
ما خسته ايم از جنگ
از آدماي خشك مذهب
از كشتن جوونا
ما نميگيم روحاني بهترينه
اما نسبت به بقيه آزار كمتري ميرسونه به ما
آقاي نوري زاد تحريم انتخابات چي به همراه داره؟
من فكر نميكنم اينا ذره اي براشون اهميت داشته باشه كه يه عده از هم وطن هاي ما انتخابات و تحريم ميكنن
به راحتي آب خوردن سر مخالفاشون و ميكنن زير آب
ببخشيد كه سرتون و درد آوردم
ولي ما كه راي داديم مخلص رهبر نيستيم
سلام دوستان
اندر احوالات انتخابات
قبل شروع به شرح داستان اشاره میکنم آرزوی صلح و صفا و رونق ایران و سلامتی و شادی مردم ستم کشیده آن بزرگترین آرزوی حقیر بوده و هست و خواهد بود ولی این دلیلی نخواهد بود که واقعیت ها عنوان نشود. روزی به باغ وحش یکی از شهر ایران سرزدم در یک قفس چند خرس تنومند بود و قفس بسیار ضعیف و رو باز ،از نا امن بودم قفس وحشت کردم و خود را به یکی از پرسنل آنجا رساندم و ماجرا شرح دادم او پس از خنده معنی داری گفت اتفاقا چند بار خرسها موفق به فرار شده اند ولی خیلی زود دوباره به قفس بازگردانده شده اند و مشکلی نیست . بیشتر کنجکاو شدم تا تکنیک نحوه به دام انداختن خرس هایی به آن بزرگی را جویا شوم و منتظر شنیدن کلمات تفنگ بیهوشی و تور و دام بودم اما مرد با خنده بلند تر به گونی نان خشکی اشاره کرد و گفت تنها سلاح ما همین است !!
اینقدر از تولگی به این خرس ها گرسنگی داده شده سخت گرفته شده که بعد از فرار با ریختن چند تکه نان خشک دوباره به ففس برمی گردند! اینها به نان خشک شرطی شده اند !!.
آری این خرس ها در اصل خرس بودن را فراموش کرده بودند و جثه و توانمندی خود را اصلا باور نداشتند ترس از بدست نیاوردن همان نان خشک آنها را گرفتار قفس کرده بود نه خود قفس و این در گذر زمان اتفاق افتاده بود.
جناب نوری زاد گرامی انسان یک موجود اجتماعی است و میل به توجه و دیده شدن دارد ملتی که با برنامه 38 سال روی آزادی ندیده اجازه هیچ شادی ندارد از کنسرت موسیقی گرفته تا تور دوچرخه سواری و آب بازی برای آن ممنوع است و تفکیک جنسیتی از جنس مخالف برای او یک چالش و ناهنجاری آفریده هر 4 سال یکبار کمی لای این در بسته باز شده میبیند و هر کسی سعی خواهد کرد دراین فضای باز شده بیشترین حضور را داشته باشد و به قول معروف خوش باشد و اصلا در فکر عاقبت ماجرا نخواهند بود چون میداند فرقی ندارد !!
ما بیست سال پیش 22 میلیون رای به خاتمی دادیم و 8 سال ریس جمهور بود بیشترین ضربه به احزاب سیاسی و به دنبال آن خفت مجلس و قتل های زنجیره ای و 18 تیر در همان زمان اتفاق افتاد و طبق معمول هیچ نشد.حتی شرافت استعفا نداشت !!
به نظر من اگر آقایان جنتی و مصباح و شاهرودی و یزدی 4 کاندیدای ریاست جمهوری بودند باز هم مردم ما به پای صندوق می آمدند و با چند دلیل خود ساخته یکی را به دیگری ترجیح میدادند و اصل موضوع را فراموش میکردند. تا کمی دور هم شادی کنند.!!
جناب نوری زاد عزیز!! یا من و شما خیلی زود با این مردم درباره آزادی و قدرت تحریم جمهوری اسلامی صحبت کرده ایم یا خیلی دیر در هر دو حالت فایده ای ندارد 38 سال کوپن مواد غذایی و صف قطعات سهمیه ای و تحریم و کارت سوخت و تحقیر و تبعیض کار و خود را کرده و این زهر از پیکر چاک چاک وطن به این زودی ها خارج نخواهد شد تا نسل تازه و جوان فارغ از گیجی افیون انقلاب بتواند درست فکر کند !
پاینده باشید
سلام جناب نوریزاد عزیز
واقعا متاسفم و نمیدونم چی بگم امروز از هر جوان ایرانی اگه سوال کنی میبینی ومیشنوی که همه ناراضی هستن ومیگن ما نسل سوخته هستیم وپدران ومادران ما در سال 57 ما رو سوزوندن وبدبخت کردن حتی همون کسانیکه در شورش 57شرکت کرده بودن هم پشیمون هستند ولی من یه سوال از جوانان ونسلهای بعد از 57دارم که پدران ومادران خودشون رو سرزنش میکنن وعامل بدبختی خودشون و ویرانی ایران میدونن که کاملا هم درست هست سوال من اینه که اگر پدر ومادرهای ما در 57 وندانسته وبا دانش کم نسبت به مسائل اجتماعی ،فرهنگی،سیاسی….ایران وجهان دست به انقلاب زدن وهم خود وهم فرزندان وهم ایران و اینده رو بازهم تاکید میکنم ندانسته و با نیت ازادی ودموکراسی که البته تا حدودی داشتند به این روز وحال انداختند که میبینیم چرا با وجود اینهمه تکنولوژی ،ارتباطات ،اگاهی وسواد ودانش ورسانه های اجتماعی واگاهی اکثریت مردم به حقوق مدنی ودنیای پیرامون وجوامع دموکراتیک وتجربه های مردم وکشورهای دیگر جهان که دارای دموکراسی هستند باز هم بعد از چهار دهه فریب میخورند وبا وجود اینکه همه یا اغلب مردم وجوانان در ایران میدانند که مشکلات اساسی و موانع اصلی در راه تحقق دموکراسی دقیقا کجاست ودست چه کسانی باز هم به پای صندوق رای میروند وهنوز هم خواهان دموکراسی وحقوق بشر از نقض کنندگان اصلی وکسانیکه خود سد راه هستند میشوند وامید به کسانی میبنندند که حتی اگر واقعا هم بخواهند نمیتوانند که خواسته مردم را اجابت کنند چون بر خلاف عقاید وباور های دینی انان هست حتی اگر بخواهیم منافع شخصی وجناحی واقتصادی انان را نیزدر نظر نگیریم ایا گناه و قصور ما در مقابل ایندگان ونسلهای بعد و این اب وخاک بیشتر از پدر ومادرانمان نیست اگر انها ندانسته و از روی نااگاهی واشتباه محاسباتی در 57با دخالت غرب واستعمارگران فریب خوردند ایا در حال حاضر وامروز با تمامی تکنولوژیهای اجتماعی و ارتباطاتی وفریب حداقل چند باره در این سه دهه اخیر باز هم میتوانیم خود را در برابر ایندگان تبرئه کنیم وهمچنان عامل همه بدبختی هارا پدران ومادران ونسل 57 بدانیم من دست تمامی پدران ومادران 57را میبوسم که از روی نااگاهی ونبود دانش انقلاب کردند ومردانه در هشت سال جنگ با خون خود این اب و خاک رو بدون یک وجب کم وکاست وبا همان زیست بوم واقلیمی که از پدران ومادران واجدادمان تحویل گرفته بودند به ما تحویل دادند ولی نسل من چه ؟ بختگان ، رضائیه،گاوخونی،زاینده رود ،کارون ….ایادیگر وجود خواهند داشت که به ایندگان برسد
به هم مردم وجوانان ایرانی انتخاب دوباره اقای روحانی رو تبریک میگم وامیدوارم تمام کسانیکه به پای صندوق رای رفتند و هنرمندان وافرادی که مردم رو تشویق به شرکت در انتخابات کردند اینقدر شعور ودانش سیاسی نیز داشته باشند که انتخابات فقط انداختن برگه در صندوق رای نیست وباید پیگیر مطالبات خود از فردای انتخابات باشند البته اگر فرد منتخب خود را موظف به جوابگویی بداند ومانند قبل از انتخاب مردم را صاحب اصلی کشور وخود را خادم مردم بداند
از یک طرف انتقاد از نظام ، از یک طرف تبریک برای انتصاب روحانی امنیتی ؟؟؟؟ من که نفهمیدم !!!!
با عرض سلام خدمت رهبر فرزانه ی ایران
حضرت آیت الله علی خامنه ای
قبل از هر چیز بایستی برگزاری شکوهمند انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی جناب آقای روحانی را خدمت حضرتعالی تبریک و تهنیت عرض کنم .
و این را قلبا اعتراف کنم که اگر تدابیر شما و اتاق فکرتان و در کنار آن حمایت سپاه و از خود گذشتگی آقایان قالیباف و رییسی نبود هیچ موقع محبوبیت آقای روحانی و پایداری ایشان ، بر مسند قدرت اتفاق نمی افتاد.
از آنجایی که ایمان دارم هیچ برگی بی اذن خدا نمی افتد
به این موضوع هم کاملا واقفم که هیچ حرکتی در این حکومت و برای این ملت بی اذن و اراده ی شما به سرانجام نخواهد رسید
به خاطر می آورم که در سال ۸۸ در جشن پیروزی آقای احمدی نژاد ، ایشان طرفداران میر حسین موسوی را خس و خاشاک خطاب کردند ، هر چند که در آن مقطع زمانی این حرف بسیار گران و برخورنده بود ولی واقعیتی بود که میبایست آنرا قبول میکردیم ، که ملت ایران در برابر خواست و اراده ی شما خس و خاشاکی بیش نیستند .
من از جمله کسانی هستم که با افتخار انتخابات این دوره را تحریم کردم و رای ندادم و از کارم هم به هیچ عنوان پشیمان نیستم .
چرا که در سال ۸۸ به صراحت اعلام فرمودید نظر شما به نظر آقای احمدی نژاد نزدیکتر است
این بار هم در بین بیاناتتان به صراحت از پایداری جناب روحانی صحبت فرمودید .
حتی با دقت نظر یکی از دوستان ، شما با دستی رای خود را به صندوق انداختید که انگشتری عقیق بنفش بدست داشتید.
پس رای من ، رای شخص نبود ، رای به خواست شما بود .
شما در سال ۸۸ با استفاده از گزینه ی رعب و وحشت مردمی را که برای احقاق حقشون و بدست اوردن مطالباتشون به خیابانها آمدند با بیانِ دستوری در روز جمعه سی خرداد همان سال از بلندای سکوی نماز جمعه ، ریختن خون هم وطنانم را جهاد دانستید و اجازه اش را صادر کردید
حال امسال با همین گزینه ، ولی با روشی دیگر مردم را به پای صندوق های رای کشاندید .
به همین منظور ، قبل از تبریک این پیروزی به ملت ایران که به راحتی تحت تاثیر بازی شما قرار گرفتند لازم دیدم که به شخص خود شما تبریک بگویم که چقدر با ظرافت و مهندسی شده برای نظامتان مشروعیت خریداری کردید و از این حماسه ی پر شکوه مردم در راه رسیدن به اهدافتان استفاده ی ابزاری کردید .
باشد که روزی برسد که کرامت مردم ایران دوباره تجلی پیدا کند
و مردم به جای انتخاب بد و بدتر ، بین اصلح و اصلح تر حق انتخاب داشته باشند.
۳۰ اردیبهشت سال ۹۶
بی نام
“در سوگ سیاووش خرد ”
بار دیگر یکی قصه ای پر آب چشم، تکراری تاریخی، تاریخی تکراری…
بازیگریه هنرمندانه هزاردستان تباهی در سرگردانی ملتی میان هزارتوی بدها وبدترها ..
یکه تازیه راهوار تنومند احساس بر ابلق نحیف خرد…
سودای رجحان عافیت تلخکامی بر گمان خسران ایستادن برابرضربات شلاق باد…
لگد کوب شدن بزرگی ا میر نظام در زیر پای حقارت میرزا آقاسی ها…
بی سر و پا دویدن اهالی ده بدنبال آواز چوپان دروغگو و چشم بستن بر ریزعلی که اینبار نه پیراهن که وجود خویش را برای روشن کردن راه به آتش کشیده بود…
نشستن ناجوانمردانه دشنه رستم تاریکی بر پهلوی سهراب روشنی…
بر دار شدن دانایی حسنک وزیر به حکم نادانی خلیفه ماردوش شهر بدست مردم نه مست که مسخ….
ره سپردن کودکان شهر به سوی واهه سراب به ناله نی خنیاگر بدنهاد …
نیوشیدن مردمان وسوسه وسواس الخناس های دوران را با گوش جان…
چه بیشتر بایدم گفتن… بجز از دلخوشی ثلث بازی نخورده، که امیدمان بود نصف میشد، که نشد…ودرپایان آنکه ای شادمندان عروسک در دست، بدانید که در تک تک رنج وحرمان پیش روی بیچارگان این سرزمین شریکیم…
و آرزویی، امید که اهریمن تقدیر باز هم چشم بربندد به خطای ما وبر جریده عالم باشد فرصتی دیگر فراروی این خاک اهورایی…
بچه آبادان
ضمن عرض تبریک به همه مردم ایران بابت هین پیروزی که رای به آزادی و شرافت انسانی و نه گفتن به تحجر و دیکتاتوری مذهبی بود، میخواستم نکته ای رو برای همه شما مطرح کنم که بسیار مهمه.
حدود ۱۶ میلیون از مردم کشورمون که بیشترین قدرت نظامی و کشوریو در اختیار دارند، و یا بسیار فقیرند از نظر فرهنگی و مالی… با نظام دیکتاتوری همراهند.
به عبارت دیگه در پیش روی ما ۱۶ میلیون مسلح، کفن پوشیده و یا گرسنه قرار دارند که برای دستیابی به خواستشون ممکنه هر کاری بکنند. اگر بخواهم این قشر رو روشنتر از نظر تیپ شخصیتی معرفی کنم، به شکل زیر دسته بندی میشوند…
۱- اکثریت مذهبیون افراطی که چیزی شبیه خوارجند…
۲- اقلیتی باهوش و صیاص که تیپی شبیه عمر وعاص دارند
۳- قدرت طلبان و تشنگان حکومت که شاید بشود آنان را شبیه طلحه وزبیر نامید.
۴- بخشی نزدیک به اکثریت که گرسنگان و آدمهای بی سواد یا کم سواد را تشکیل میدهند.
۵- قشری لجوج اما متوهم که فکر میکنند هنوز باید با ظواهر و آمالهای شبه مذهبی وشعار گونه و توکل به این و آن و اطاعت محض از ولایت، همراه باشند.
تئوریسینها ، سیاسیون ، روشنفکران اصلاح طلب و آزادی خواهان اگر از فردای انتخابات برای تغییر نگرش اینان و مهار یا آگاه کردن این قشر اغلب خفته و لجوج کاری نکند، بداند کم کم باید منتظر کودتایی خشن و تقلبها وکارشکنی های گسترده ای باشد..
سلام و درود استاد گرانقدر، هر چند که رای مردم در ذهن خامنه ای آرامش مشروعیت برایش آورد ولیکن تنها یک فرصت تنفس کوتاه به دست اندرکاران قافله سالار در تشویق مردم به رای ریزی اعطا نموده است، منظورم افرادی شناخته شده همانند محمد خاتمی و دکتر خزعلی و زیبا کلام و… تا چاره ای بیندیشند برای بزرگترین دیکتاتوری و استبداد دینی که تاریخ معاصر ایران به خود خواهد دید، اگر این لیدرها به فکر رهیافتی جدی دراین خصوص نباشند، با تشویق ملت به رای ریزی، در استقرار این بزرگترین استبداد قریب الوقوع تاریخ ایران شریک خواهند بود، حجم گسترده فعالیت نیروی انسانی بسیج شده و حجم گسترده پول ریزی برای رئیسی و حجم گسترده توزیع شب نامه ها که بی سابقه بود، نشان داد که حاکمیت مستبد بر روی رئیسی بعنوان کاتالیزور گذار به استبداد کبیر پیش رو حساب ویژه ای باز کرده، بطوری که روحانی قرار بود قربانی این دوره باشد، به نظرم حضور ناچارانه بسیاری از مرددها به پای صندوق کار غلطی نبوده است، فقط امیدوارم ملت اسیر استبداد کبیر پیش رو نشوند و سیر تحولات سیاسی اجتماعی پیش رو، به رهیافتی فعالانه ملت را برای رهایی ازین واقعه نزدیک برساند، ولی واقعا نمیدانم چگونه؟!
رقم آرای رئیسی 16 میلیون بود که از مناطق روستایی و شهرستان های کوچک جمع شده بود و اگر حضور بخشی از مرددها برای رای ریزی در شهرها نبود اکنون روحانی قربانی این دوره شده بود، این موضوع حکایت از حجم گسترده کار انجام شده و حجم گسترده بسیج نیروهای سپاهی و بسیجی در روستاها و شهرستان ها دارد که با تمام آنچه در چنته مالی و نیروی انسانی داشتند به میدان آمده بودند، حجم گسترده توزیع شب نامه ها به حدی گسترده بوده که واقعا حیرت انگیز است و در دوره های قبلی نمونه اش بعید میدانم وجود داشته باشد. تأمل فراوانی میخواهد.
توجه بفرمایید که رقم رای 16 میلیون برای فرد معلوم الحالی چون رئیسی رقم بسیار بالایی است و جای تامل دارد که چرا حاکمیت اینچنین گسترده برای پیروزی اش تلاش شبانه روزی کرده و اینهمه امکانات بسیج کرده و پول پاشی نمود، این واقعه یک زنگ خطر جدی برای ملت و بخصوص لیدرهای جریان مردمی دراین انتخابات است، من فارغ از بحث پیگیری مطالبات مردمی، میخواهم تاکید کنم به جدیت بایستی در خصوص این زنگ خطر چاره ای عاجل کرد وگرنه ملت نه به دوران احمدی نژاد که به نظرم به صد سال قبل کوچانده می شوند، پیگیری فعالیت واقعی احزاب مردمی یک فورس ماجور اورژانسی است، بزودی 4 سال پیش رو به اتمام خواهد رسید. چه باید کرد؟!
لطفا با حضرات همفکری نمایید که مست این پیروزی گذرا نشوند و اوقات پیش رو را تلف امورات بیهوده نکنند، زمان ها به سرعت میگذرند و سایه استبداد کبیر نزدیک می شود، امیدوارم قدر این اوقات اندک را بدانیم و مهیا شویم.
بنظر می رسد رئیسی را برای رهبری در آب نمک خوابانده اند …..
سلام استاد عزیز
لطفا مطلبی در ارتباط با مزاحمت های خیابانی برای بانوان در کانال منتشر کنید … این موضوع یکی از معضلات بزرگ این جامعه است که خیلی نادیده گرفته شده …. مسئولین این مملکت راجع به همه چیز صحبت میکنند غیر ازین یک موضوع .
من خود با چشم خودم دیدم که در ورودی یک پاساژ عده ای جوان با ظاهری ترسناک ایستاده بودند و هر خانمی که رد میشد ، چیزی به او میگفتند و برایش مزاحمت ایجاد میکردند کسی معترض آنها نمیشد و در یک خیابان پایین تر ، چند خانم از گشت ارشاد ، دختری را دوره کرده بودند و راجع به حجاب به او تذکر میدادند ….. چند متر دور تر یک مامور نیروی انتظامی ایستاده بود که من به او گفتم جناب سروان لطفا یه نگاهی هم سر فلان پاساژ بیندازید ، آنجا عده ای برای خانم ها مزاحمت ایجاد میکنند …. هیچ جوابی به من نداد …
ظاهرا این درد بزرگ بانوان ما ، از جانب هیچ ارگان و نهادی دیده نمیشود ….
عاجزانه خواهش میکنم با آن قلم توانایتان … مطلبی در این خصوص و در جهت کمک به بانوان کشورمان بنویسید و منتشر کنید ….
اگر من قدرتی داشتم ، هر پسر یا مردی را که برای خانم ها مزاحمت ایجاد میکرد ، شدیدا تنبیه میکردم .
سلام آقاي نوري زاد
من نميدونم چرا دوستان همش ميگن رأي داديد كه طرفدار نظام جمهوري إسلامي باشيد و خودتونو به جهان ثابت كرديد و از اين حرفا…..و جالبه شما هم همه آنها را در كانالتون درج ميكنيد.
معتقدم بعنوان يه هموطن راه عقلاني و اخلاقي را در پيش بگيرم و اينو بگم كه انقلاب كردن نه تنها باعث كشت و كشتار و هرج و مرج و … براي هموطنان عزيزم بلكه هيچ سودي واسه ملتمون نداره.مركل آلماني بياد اينجا همان آش و همان كاسست.
مهم آگاهي همين مردم هستش كه اول از همه مركل را در درون ذهن خودشون بسازند تا مركل بيروني ساخته شود(منظورم اينه كه سطح آگاهي مردممان افزايش پيدا كنه)
خود انتخابات هم يكي از راه هاي مخالفت مردم با جهل و بازگشت به عقب از بابت تفكره.
خوب …
اگه انتخابات شركت نكنيم چه راهكاري داريد؟؟؟
اينو مطمئنم كه اگه رئيسي رأي مياورد شما هيچ راهكاري تا زمان مرگ خود رئيسي نداشتيد.آيا داشتيد؟؟؟
و در آخر روز ٢٦ ارديبهشت ماه در ونك و تجريش بودم ديدم كه مأموراي نظام واقعأ آماده باش إضافي هستند بطوري كه عابراي بيگناهمون را داخل ون ميكردن و ميبردن.هر كي هم حرف ميزد راحت ميگرفتن و ميبردن و موبايلاشونو چك ميكردن اون هم با لباساي شخصي كه همين بسيجياي دور و اطرافمون هستند.
اونجا فهميدم كه يه شبه چيزي درست نميشه بايد و بايد زمان ببره
بايد و بايد مردممون سطح مطالعه و آگاهيشونو بالا ببرن.
اگه اينطور باشه ديگه نيازي به انقلاب نيست و كلأ آخوندا باسؤالهايي از سوي مردمان آگاه مواجه ميشن و چون بي سواد هستند براي پاسخ به سؤالات راهي جز كنار رفتن از گود را ندارند.
درود . جناب ” يك دوست” ، نوشته تان كه اشاره فرمودين قابل توجه آنهايى كه رأى دادند صدايتان را همه ى جهان شنيد ، به نظرم دور از ” انصاف ” بود . من به عقيده يا ايده يا بينشِ امروز شما بسيار احترام قائلم كه كم و بيش با تحريميان ِ از سر ِ دانايى ، هم سو به نظر مى آيد . بنده پس از كلنجارهاى فراوان رأى دادم ! تقريبا اكثريت هنرمندان ِ با سواد و دولتمردانِ خارج از حاكميت و نيز آنها كه در هشت سال گذشته زخمهاى عميق روحى و جسمى ديده اند و مير حسين و كروبى و جعفر پناهى ِ شناس و اصغر فرهادى ِ به تعبير برخى محافظه كار و ” زرنگ” و همايون شجريان و تمام رأى دهندگان به رييس جمهور اكنون ، و آن سه چهار ميليونى كه به نفع آن ديگرى جابه جا شد ، رأى دادند .
تقريبا هيچكدام از اهداف و نشانه هايى كه شما نام برديد منظرِ ما نبود!
منِ راى دهنده معتقدم؛ با صفحات مجازى چند هزار كاربرى نمى توان پيام ” عدم شركت ” در انتخابات را به گوش چهل و پنج ميليون رساند و انتظار هم داشت كه افاقه كند . وانگهى اگر به گوشى برسد كه ” ما چهل و پنج ميليون نيامديم آقا! “كسى توضيح دهد ، بعدش چه خواهد شد ؟
ما درون ِ خودمون هزار تفاوت نظر داريم . هيچ دو يادداشتمان شبيه هم نيست . ما به قول بيضايى ، لامپ هاى بى چراغ و چراغ هاى بى لامپ هستيم، كه هيچ دوتا مون ، يك حكم نمى كنيم !
ما – يا دست كم بسيارى از ما- به هيچ وجه سطح مطالباتمان را فرود نياورده ايم . اما چشم انداز مطالبات ِ فراز را هم تار و خاك آلوده ديده ايم ! مانند تشنه ى در كوير مانده ، به سوى بطرى آب ِ گرم ِ سه هفته پشتِ ماشين آفتاب خورده اى دست دراز كرده ايم !
در اين بزنگاه( كوير) خرد حكم نكرد كه تشنه بمانيم و بر آب خنك ِ در ليوانِ كريستال پاى بفشاريم و طبعا كم كم از حيات ساقط شويم . همين .
سلام صبح بخیر
بنظر من اسیب شناسی شکست دودوره اصولگرایان از این منظر بسیار مهم است که سختار ایدئولوژیکی این گروه در کشور بتدریج به حاشیه رانده شده ومیبینیم طیفی از انها که اصولگرایان میانه نام دارند با کمک اصلاح طلبان وعنایت به کاستیهای فاحشی که دارند برنده ی انتخابات میشوند !
بخاطر انکه در کشور ما احزاب راست وچپ تندرو ومیانه وجود ندارد طیفهای راست وچپ با کمک طیف خاکستری میتوانند برنده ی میدان شوند !
جناب روحانی ،لاریجانی و…جناح اعتدال وتوسعه یک طیف اصولگرای بی هویت هستند این بی هویت معنای منفی ندارد ونظر شخصی من است چرا که میخواهند با حفظ مواضع اصولگراییشان رنگ ولعاب اصلاح گرایی داشته باشند که جمع این دو باهم نهایتا به تضعیف پایگاه اجتماعی اصولگرایان منجر خواهد شد تاجاییکه به انهدام این جناح منتهی میشود !
اصولگرا اصولگراست واصلاح طلب هم اصلاح طلب !
چطور میشود اصولگرا بود وادعای تاسی به ولایت فقیه داشت ودر کمپین انتخاباتی بطور سربسته به خواست اصلاح طلبان که ازادی زندانیان در حصر است جواب مثبت داد !
من به اصولگرایان هشدار جدی میدهم که در تغییر گفتمانشان تغییرات بنیادین ایجاد کنند تا از معادلات قدرت کشور حذف نشوند ویا به یک جناح پایین دستی تبدیل نگردند که تغییر جایگاه این گروه به یک جناح اقلیت هزینه ی بسیاری برایشان خواهد داشت !
حال میپردازم به پروسه ی انتخابات وجناب حجت الاسلام رئیسی !
ایشان در بدو ورودشان به دو طیف چشم دوخته بودند
اصولگرایان وطبقه ی محروم جامعه !
در طیف اصولگرا هم به دلواپسان تکیه کردند که قاعدتا حجم افراد بالایی از انها بازندگان دولت نهم ودهم بودند که میخواستند شکست 92را تلافی کنند که از قضا این طیف در سال 84 با شعار محرومیت زدایی واوردن پول نفت سر سفره ی مردم که ادعای انقلابیون سال 57بود وهمچنین حمله به اشرافیگری خانواده مرحوم رفسنجانی اقبال خوبی در کسب ارای مردم داشتند ودولت را با رای بالایی بدست گرفتند ولی جوانگرایی صرف وبالتبع ان بی انضباطی مالی که با حذف سازمان برنامه وبودجه محقق شد این دولت با تفکر اصولگرایی حامیش کارنامه ی بسیار ضعیفی در طی 8سال زمامداریش در 38سال حکومت جمهوری اسلامی ارائه داد که مسلما طیفی از اصولگرایان میانه را مجبور به جدایی وتمایل به اصلاح طلبان کرد تا بقول خودشان بتوانند کشور را از سقوط در دره ی بی تدبیری نجات دهند وبالتبع نام دولت تدبیر وامید را برای خود برگزیدند!
دولت بهار با فروش نفت بالای 100دلار بقدری در دیپلماسی خارجی ضعیف عمل کرد که تشدید تحریمهای ظالمانه کمر مردم را با تحمیل تورم دورقمی شکست!عدم شفافیت هم در معادلات مالی دور زدن تحریمها خود به شکاف طبقاتی دامن زد تا جاییکه دولت مدعی حمایت از محرومین خود متهم به صفت رانت خواری گردید !
ائتلاف اصولگرایان میانه با اصلاح طلبان در انتخابات 92 شکست تفکر دولت بهار را رقم زد انها وعده هایی دادند که مسلما با فروش نفت زیر 50دلار واغاز جنگ با تروریسم بین الملل در عراق وسوریه توانست عدم تحقق وعده هایشان را با موفقیت کاهش تورم توجیه پذیر کند ونشان از عقلانیت برامده از تیم کارکشته ای از وزرای اقتصادی داشت که با چاشنی تیم دیپلماسی خارجی بسیار قوی کارنامه نسبتا موفقی برای انها ساخت ولی پاشنه اشیل این دولت رکود تورمی وبیکاری بود که رگه هایی از فساد اداری را هم در کنار خود داشت که برای جناح اصولگرا میتوانست برگ برنده ی انتخابات 96 باشد
این جناح جناب رئیسی را که سابقه ی قضایی برجسته ای داشتند را برگزیدند ولی بنا بر وجهه قضایی محدودیت حمله به اتهامات فساد دولت تدبیر وامید را داشتند پس فردی مانند جناب قالیباف که با توجه به سابقه ی مدیریتیشان در شهرداری وشکستهای قبلشان شانسی برای نمایندگی این گروه را نداشتند را کنار جناب رئیسی قرار دادند که بر دولت جناب روحانی بتازند !
در شروع ماراتن یک نقطه ضعف محرز دیدگان را می ازرد
حلقه زدن دولتمردان دولت بهار گرد جناب رئیسی که خاطرات ناکامیهایشان از 84 تا 92 از خاطره ها پاک نشده بود وبهترین دستاویز برای حمله ی دولت مستقر در کورس انتخاباتی بود
جناب رئیسی امید به اقبال طبقه ی محروم به این دولت بخاطر پرداخت یارانه و وامهای زودبازده را داشتند که بخاطر طبعات منفی این تصمیمات بقدری کام مردم تلخ شده بود که حضور این افراد گرد ایشان خود به یک ضد تبلیغ تبدیل شد که شاهد بودیم مکررا از همین نقطه مورد حمله ی دولت تدبیر وامید قرار گرفتند که بسیار موثر هم بود!
پس استراتژی اوردن رفاه اجتماعی با حضور دولت بهار که ناکامیهای بسیاری در تحقق وعده هایش داشت ناکارامد ترین سیاست جناب رئیسی بود و از این طرف بی اخلاقی جناب قالیباف در ابروریزی برادر مسلمانش که با ائتلاف جناب رئیسی با ایشان به مردم القا کرد که تولیت استان قدس رضوی موافق با این بی اخلاقیها بوده اند تیر خلاص دوم را برای دولت کار وکرامت بارمغان اورد !
واخرین ضربه راهم سابقه ی اصولگرایان در موضعگیری شان نسبت به تهاجمات حقوق بشری به جناب رئیسی تحمیل کرد
برجستگی نگاه تبعیض جنسیتی این طیف واقدامات حقوقی مانند اعدام وتهدید های امنیتی که در بیانات جناب پناهیان وعباسی و…بسیار مشهود بود تندروی را بحدی رساند که تفکر اصولگرایی هراسی نمود بارزی پیدا کرد که بهترین دستاویز برای جناح رقیب در مشروعیت دادن به نگاه خودش در برنده شدن راند اخر انتخابات در کمپین مشهد بود !
خب گزیده ای از طی پروسه ی غلط جناب رئیسی وتیم مشاورشان را شنیدیم حال این مسیر چطور باید طی میشد که نتیجه با شکست اصولگرایان پایگاه اعتقادیشان را در این رقابت مورد هجمه قرار نمیداد ؟
جواب این سوال را فردا در گروه خواهم گذاشت
امیدوارم این تحلیل در تغییر نگاه اصولگرایان در تبیین مواضع خود به شیوه ای نوین موثر باشد
سلام ؛
شاید تذکر این نکته ضروری نباشد چرا که نوعدوستی ، ادب و نگرش صلح طلبانه و آشتی جویانه در میان اکثریت قاطع دوستان موج می زند : همانند خاتمی عزیز و نجیب.
در عین حال این پیام را در همه شبکه ها رواج دهید که ما اصلاح طلبان و اعتدال خواهان ، مخالفان خود را نه تنها دشمن نمی پنداریم بلکه آنها را فرصت – و از آن مهمتر- یک نعمت می دانیم.
آنها هم خواهران و برادران ما هستند.
آنها هم متعلق به این آب و خاک اند.
آنها هم شهروندند و واجد حقوق شهروندی.
آنها هم ، غالبا دلسوز ملک و ملت اند.
اساسا دموکراسی ، موقعی ضریبش بالا می رود که در کنار حقوق عمومی ، حقوق اقلیت ، ملحوظ گردد و پاس داشته شود. فرق ما با دیگران این است که وقتی نشریه “شلمچه” توقیف می شود و احمدی نژاد و دیگران ردصلاحیت می شوند ، ما معترض می شویم ولی وقتی روزنامه های ما توقیف می شوند و هاشمی و سیدحسن خمینی ردصلاحیت می شوند ، اصول گراها سکوت می کنند و یا حتی این اعمال غیرقانونی را تایید می کنند!!! هیچ عیبی ندارد. ما موظفیم با عمل صحیح مدنی و با مراعات اخلاق و ادب اجتماعی ، مخالفان خود را به رفتار قاعده مند و اخلاقی سوق دهیم. مطمئن باشید در طول زمان و با چنین فرایند پیشنهادی اخلاق و مدنیت در میان همه ی جریان ها اپیدمی می شود. و بتدریج خشونت و ستیزه جویی از تعاملات سیاسی برچیده می شود.
عمل گذشته ی ما و سران اصلاحات هم موید چنین دستاوردی بوده است. ببینید که دایره گفتمانی اصلاحات به چه میزان پرظرفیت است که رقم قابل توجهی از اصول گراها و حتی سران و لیدرهای شان به این جریان پیوسته اند!
به هر میزان که جشن پیروزی خیابانی و سالنی ما اخلاقمدارانه و مداراجویانه تر باشد و به هر میزانی که در شعارها شکست را به رخ طرفداران رقیب نکشیم ، و خودمان سمبل طرح آشتی ملی آقای خاتمی باشیم ، اوضاع کشور بهتر می شود. با چنین عملکردی مخالفان اصلاحات و اعتدال آچمز می شوند و مجبور می شوند ما را باور کنند.
اگر در جشن پیروزی تندی کنیم و فحاشی کنیم ، خود را به لات های چاله میدان تقلیل داده ایم .
اگر اهل رعایت باشیم و ادب ، و اگر اقلیت نوازی کنیم(ولو که این اقلیت ، بدخواهان مان باشند) ، می شویم ماندلا ؛ می بخشاییم ولی درعین حال برای عدم تکرار تاریخ ، فراموش نمی کنیم.
خاتمی ///ست مثل بقیه آخوندها منتها با نقابی مردم فریب . به سخنان او در یوتیوب گوش کنید تا شاید دیگر اورا عزیز و نجیب !! نخوانید !
نمیدونم کی این فرهنگ تعمیم سیاه بینی نسبت به یک قشر از جامعه که آخوند باشد دست از سر امثال ناشناس بر میدارد. شما محمد خاتمی را بدتر از بدترین آخوندها میدانی چون وی نقابی از فریب بر چهره دارد. بدرستی اینطور است و شما هیچ شرف و شرافتی در او سراغ ندارید؟ آخوند کجا و حکومت کجا و این ننگ تاریخی بنام این قشر باقی خواهد ماند تا آیندگان فریب آنها را نخورند که ملتی و مملکتی را به روز سیاه نشانده اند. اما اینهم حرف بی ربطی است که شما فرقی و تمایزی بین محمد خاتمی و مصباح یزدی و جنتی و ابراهیم رئیسی قائل نشوی و این پیش از هر چیز توهینی به قوهٔ درک و شناخت خود شماست. در همین حکومت آخوندی چه تعداد آخوند در زندانند و چرا؟ جانب انصاف در قضاوت را نگهدار حتی نسبت به دشمنت.
آنگلوفیلهای خرسند
روسوفیلهای غمگین
بهتراست همسایه شمالی بگوش وبهوش باشد که برسرمزاری میگرید که مرده ای ندارد.
مگرتاریختان را نمی خوانید تا بدانید تاب شکیبایی در برابر انگلوفیلها رانداشته و ندارید وسرانجام درشطرنج سیاست مات هستیدکه اگر بخوانیدبا انان زیادسر شاخ نمی شویدیادتان هست که برسرتصاحب تنگه های بُسفورُر وداردانل چگونه با یکدیگر به نبرد بی سپاه پرداختید وپس ازدادن امتیاز به رقیب برای در اختیار گرفتن تنگه ها چگونه کلاه گشادی سرتان رفت که تاژزفای درونتان سوخت وهرگز نتوانستیدکاری کنید بازهم یادتان باشد که اگر شما یک پوتین دارید انان دهها وبایدگفت دردرازای تاریخشان صدها چکمه داشته اندکه تنهابایکی شان امپراتوری عثمانی را باخاک یکسان کردند ، دنبال دردسرنباشید که ناگزیرید صحنه را برای ترکنازیشان خالی گذارید زیرا مردم هرچه از انان بدشان بیاید به اندازه تنفری که ازشما دارندنیست چرا تاریخ روابط خودرا با ایران بخوانید تا دریابید ؛ به بینید هنگامی که ایرانیان میان بدوبدتر قرار می گیرند بی گمان بد را برتری میدهند به بدتر انهم با فاصله کوه تا دامنه ؛ تمام سرزمینهای شمالی از شرق تا غرب را ایرانیان با تبانی هردو رقیب به شما واگذار کردند و افغانستان وبخشی از بلوچستان را به ان یکی که در هوش و درایت سیاسی بی همتاست .
نگاهی به رندگی کسانی که فریب شمارا خوردند وشکست خورده ازایران به شما پناهنده شدند نشان میدهد که با مزدوران خودچگونه رفتارمی کنید همه انان در بدبختی و فلاکت مردند از لاهوتی گرفته تا پیشه وری و دورو وریهایشان .
به شطرنج بازهایتان غرّنشوید که در شطرنج سیاست پیوسته مات بوده اید هم خود وهم همنوایانتان ودراین میان از همه ستمدیده تر ملیون هستند که جز ازادی و سربلندی سرزمینشان را در سر ندارند ودارای هیچ فیلی نیستند که یاد هندوستان ویا هرجای دیگر کند ؛ شماری از مردم که در ۱۴ اسفند از میدان بیست وچهار اسفند تا احمداباد صف کشیده بودند پیکر جمهوری اسلامی را به لرزه انداخت چنان که همه فیلها رم کرده بودند واز همان هنگام حمله به ملیون آغازشدونامواره شیطان گرفتند
وفیلها به سرجایشان بازگشتندودربرابر هم صف آرایی کردندو۳۸ سال است که گاه برسرهم می کوبند و گاه بهم لبخند میزنند ودر مذاکره های پنهانی یارگیری میکنند ولی انچه آشکارا به چشم می خورد گزینه ایست که میان مردم دهان به دهان می چرخد وانهم گزینش بد دربرابر بد تر است .
گیتی پورفاضل
سلام جناب آقای نوری زاد
مطلبی رو با عنوان:
“دمکراسی و سو استفاده از آراء”
خدمت شما به اشتراک میگذارم.
“دمکراسی و اعتماد اشتباه به رای خود”
من معتقدم ما(من و اکثریت جامعه) برای رای خودمان ارزشی قائل نیستیم.
ازاینرو سعی میکنم با مثالهایی البته به اختصار مطلب را بیان کنم.
فارغ از هر انتخابی که در رای گیری قبلی داشته ایم باید به این موضوع اشاره کنم که انتخاب مامیتواند در یک طیف غلط تا صحیح گسترده باشد و این نقص بزرگی برای رسیدن به دمکراسی و آرمان شهر ماست.
حتماً سوال برایتان پیش آمد که دلیل این حرف چیست.
خوب صد البته روشن است که جدا از نگرش سیاسی رای دهندگان؛ ما و هر رای دهنده ایی در موضوعاتی مانند درک، شناخت از حقیقت و واقعیت کاندیدا و اهداف و منش کاندیدا، احساسی یا منطقی بودن رای مان، شناخت مطمئن و یا تاثیر پذیری از جو موجود در ایام انتخابات در یک نقطه روی پیوستاری قرار میگیریم که میتواند جایگاه ما را بین نقطه مطلق درست و صحیح در انتخاب یا غلط و اشتباه در انتخابات رقم بزند.
اصولا انتخابات در جامعه دمکراتیک و یا حتی رو به پیشرفت در دمکراسی به معنی مشارکت مردم در پیدا کردن نظر صحیح تر برای انتخاب است، در واقع مردم با همه پرسی به انتخاب بهتر کمک میکنند.
تا به اینجا، کمتر مخالفی با نظر حقیر وجود دارد.
ولی نکته مورد نظر من در این نقطه با وضعیت موجود در تناقض است.
من معتقدم عامه جامعه باید حق انتخاب داشته باشند تا به سمت دمکراسی پیشرفت کنیم اما وزن برابر آرا ما در انتخابات یک نقص در انتخابات است.
برای روشن شدن موضوع نکته ایی را بعرضتان میرسانم.
من و هر کس دیگری وقتی در موقعیت انتخاب قرار میگیرم که در آن ضرر و زیان محتمل است اصطلاحاً بی گدار به آب نمیزنیم و با اهل فن مشورت میکنیم حتی در دفاع از حق خود وکیل اختیار میکنیم چون ایمان داریم که در آن موضوع احتمال ضرر و زیان هست در نتیجه صلاح خود را به دیگران میسپارم.
اما در زمان انتخابات چون فکر میکنیم که عقل کل و کامل هستیم خود به صحنه میرویم و چه بسا کاملاً در اشتباه باشیم و برای نیل به دموکراسی با رای اشتباه خودمان نه تنها قدم درستی بر نداشته ایم که حتی با رای اشتباه خود یک رای را که در دیدگاه مقابل ما بوده و منطقی و با شناخت هم به صندوق ریخته شده را از بین خواهیم برد.
معمولاً در نظام پارلمانی این وظیفه بعهده پارلمان است.
البته ناگفته نماند این نقص گاهی در جهت تامین منافع همین سیستم غیر دمکراتیک به بهترین شکل عمل میکند و شور انتخاباتی به راه می اندازد که همچنان دمکراسی را در دور دستها نظاره گر بمانیم.
متاسفانه این کارکرد در جامعه ما حتی با وجود پارلمان محقق نشده است و نخواهد شد چرا که پارلمان از مجرایی انتخاب میشود که در مسیر و روند پایه گذاری دمکراسی موفق نیست.
ارادتمند دکتر رضا تذکاری
خوب جنابعالی حالا بفرما چی میخواستید بفرمایید که من بعنوان یک خواننده نظر شما، متوجه نشدم پیام شما، حرف حساب شما و لبّ کلام شما چیست آقای دکتر رضا تذکاری؟
رد پای اتحاد نامقدس ملت-دولت در انتخابات ریاست جمهوری 96
اتحاد عجیب وباور نکردنی” دولت وملت ” از ترس” یک دیگر و مسئله ای که رخ داد، این همانی شدن با متجاوز است؛ مقوله روانشناسی ” ترس” بشکل وصف ناشدنی به زنجیره های این ” اتحاد مبتذل” کمک کرد؛
هر دو عضو بزرگ” دولت وملت” منافعشان را در مفری به نام” روحانی” جست وجو کردند؛سناریوی رئیسی وقضایایش هم از یک طرف باعث خلق این اتحاد شده است؛
حاکمیت های توتالیتر اغلب برپایه ترس،بحران سازی و ایجاد ناامنی” روانی وذهنی” در مردم به حیات خود ادامه میدهند؛ اگر نگاه کنیم به سابقه جمهوری اسلامی همواره با بحران وتوطئه سازی و دشمن سازی فرضی خودش را پیش برده است.
ترس نظام از عدم مشارکت مردم ودر نتیجه افول” مشروعیت” بود؛
ترس و وحشت مردم ” آمدن رئیسی” بود؛ واین ترس در قالب” مشارکت سلبی” بروز
نمود؛بهمین حاطر مشارکت پر شور بخاطر ذات ونفس انتخاب عقلایی نیست بلکه بخاطر پس راندن ترس است؛
اتحاد ترس مردم با ترس دولت و هر دو عضوی که منافع متعارضی را دنبال می کنند بشکل عجیب در مشارکت” حداکثری” تجلی کرد؛
حال عجیب ترین بخش این مسئله اینجاست که هر دو عضو احساس پیروزی می کنند؛ هم مردم جشن می گیرند وهم دولت این مشارکت را ” اقتدار نظام اسلامی” قلمداد می کند؛
ولی ترس و پیروزی کدامیک واقعی تر است؟
قبل از پرداختن به این تحلیل باید اشاره کنم در روانشناسی دو نوع ترس شناخته میشود؛ترس واقعی، دیگری ترس کاذب وساخته ذهن یا تبلیغات؛
اگر ترس مردم را” از انتخاب رئیسی” کاذب ندانیم.واین را هم کنار بگذاریم که حاکمیت در شرایط کنونی با رئیسی وامثال او نمی تواند خودش را به سلامت از این بن بست ها بین المللی وداخلی برهاند! ترس و وحشت نظام از عدم مشارکت مردم بشدت واقعی بود!
در باب پیروزی ،برنده اصلی و واقعی هم” خود حاکمیت” هست؛ چون سناریوی ” عدم امنیت ذهنی”که خود برای شهروندات ساخته است کارامد بوده و اهداف پنهانی اش را پیش برده است؛
مردم هم در این قضیه احساس پیروزی نسبی می کنند چون رایشان خوانده شده است وتصور می کنند که در” یک انتخاب واقعی” برنده شده اند! حتی همین تصور وتلقی ذهنی نه واقعی احساس پیروزی مردم هم به خاموشی وخفه شدن جنبش ها واعتراضات ومطالبات مردم کمک می کند……………………………………….علیپور
سلام بر رئیس جمهور منتخب و همه مردم شریف و اخلاق مدار و فهیم ایران
انتخابات تمام شد و ملت سربلند و پیروز از میدان بیرون امد.ولی متاسفانه رقیبان شکست خورده تاکنون ثابت کرده اند که افرادی عادی که شکست را بپذیرند و در صدد تغییر رفتار باشند نیستند. و ما نیز از روی صداقت و پاکی که داریم و ارزو داریم همه اینچنین باشند، فکر میکنیم اکنون که پیروز شده ایم رقیب دیگر در میدان نیست و با خیال راحت میتوانیم به استراحت و گذران امور و رسیدگی به کارهایمان بپردازیم.غافل از اینکه اولا جناح دلواپسان اکنون چون ماری زخم خورده میماند، علی الخصوص که برای کسب این تنها قدرت باقیمانده در دستان ملت سعیی فراتر از قانون و حقوق خودش انجام داد و با چهره ای بدون نقاب و با ثروتی کزاف و با تبلیغی از رسانه ای بااصلاح ملی به میدان امد و باز هم شکست خورد.پس جبران این آبروی رفته را چگونه میتواند انجام دهد؟
با این اعلام که رئیس جمهور بگوید من رئیس جمهور همه هستم و ما نیز انها را در اغوش بگیریم ؛اتش درونی و ولع انها خاموش نخواهد شد بلکه فزونی خواهد یافت.
ما باید چشمها را باز کرده و از رئیس جمهور بخواهیم با تمام توان در مقابل زیادی خواهیهای این گروه اقلیت بایستد. و شر انها را در مراکزی که در اختیار دارند به خودشان باز گرداند و اینکار براحتی میسر میشود اگر رئیس جمهور دائما گزارش کارهایش و نیز کارشکنیهای انها را به مردم شریفی که با همه کارشکنیها در صحنه ماندند تا دشمن وارد نشود، را گزارش کند.
و لذا از هم اکنون باید منتظر وقایعی ناخوشایند در عرصه هایی بود که در اختیار انان است.از جمله قوه قضائیه که با تحت فشار قرار دادن مردم عادی و سختگیریها و بازداشتهای بی مورد در صدد مایوس کردن مردمی که حماسه افریدند میباشد.
و نیز صدا و سیمایی که از اکنون در صدد سیاه نمایی از عملکرد دولت خواهد بود.
لذا پیشنهاد میشود رئیس جمهور اولا سایتی را باز نماید تا مردم بصورت ازاد تمام این نامردمیها را که بجرم شرکت در انتخابات بر سرشان اورده میشود را منعکس نمایند و نیز رئیس جمهور گروهی را برای رسیدگی و تذکر مکرر و روزانه به این نیروهای خودسر و نیز گزارش به ریاست جمهور ایجاد نماید.
به یقین با اینکار چند ماه اینده صدا و سیمای میلی بجای اینکه از امار کاهش محبوبیت رئیس جمهور گزارش تهیه کند مجبور خواهد بود گزارشی از کاهش محبوبیت قوای انتصابی و محبوبیت قوه مجریه انتخابی تهیه کند.
لطفا منتشر کنید تا بدست رئیس جمهور محبوب برسد
امضا :تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس
در پاسخ به نوشته دوست شما که البته فکر و اعتقاد شما هم هست:
:
قابل توجه آنهایی که رای ندادند
تبریک
پیام شما فقط به گوش خودتان رسید
پیام شما به هیچ جای دنیا مخابره نشد.
شما فریاد زدید که طرفدار هیچی نیستید. اتفاقا طرفدار ولایت مطلقه فقیه شما هستید. این کار شما یه یقین این تفکر را بسط میدهد و صبغه حق به آن میدهد. البته با افتخار میگوییم که طرفدار گفتمان مرگ بر آمریکا و اسراییل هستیم. اگر شما بااین گفتمان مشکل دارید آنگاه شما مشکل دارید. آمریکا در کجا توانسته دموکراسی و قانون مداری را ایجاد و تثبیت کند که مجوز حضور آنان را در کشورمان میدهید؟ شما دوست دارید مثل عراقیها و افغانستانیها زندگی کنید خوب بروید آن کشورها. ما دوست نداریم بیگانه در خانه باشد. اگر مرگ هم میگوییم چون آنها هم مرگ تمدن مارا میخواهند. اتفاقا با همین دیدگاه ما گفتمان جنگ داخلی در سوریه و عراق و را نمیخواهیم و شما میخواهید.
اما ما از جمهوری اسلامی ایران دفاع نکردیم بلکه مدافع جمهوریت و مردم سالاری هستیم. بحث دفاع از حزب الله لبنان و شیعیان عراق و یمن و نیجریه هم بماند برای بعد ولی فعلا عرض کنیم شما که از عوعوی یک سگ آزاردیده دلتان ریش میشود و اشک به چشمان شما می آید و برای یک عکس از کشتار گربه ها در چین و تایلند بیانیه حمایت از حقوق حیوانات صادر میکنید چرا از کشتار مردم عادی و زنان و کودکان در یمن و عراق و … دلتان نمیسوزد و اشک به چشمانتان نمی نشیند کمی به خودتان شک نمیکنید؟!
ما فریاد نزدیم که نیازمند 45 هزارتومن هستیم، بلکه اتفاقا به جستجوی حق واقعیمان بودیم که با 45 هزارتومن مغفولمان کردند از این حق.
اگر تحلیل گر خوبی بودی میفهمیدی که ما فریاد زدیم ولایت فقیه نمیخواهیم چون ولایت فقیه کسی را انتخاب کرد که مردم اورا انتخاب نکردند و تو با نبودنت در این کارزار ، ولایت فقیه را تایید کردی. حجاب اجباری و نظارت استصوابی را هم با همین شیوه شما به مردم تحمیل می کنید. فقط …
فریاد شما شنیده نشد. هیچکس شما را نمیبیند و حسابتان نمیکند. مثل همه مواقعی که باید باشید و نیستید و فقط پز روشنفکری میدهید. مثل جنگ، مثل زندان ، و مثل خیلی روزهای سخت میهنمان که نبودن را بر بودن ترجیح داده اید. شما روزمرگی و روزمرگی خود را بگذرانید ، چکار به مردمی دارید که سال هاست فریاد می زنند.
تسلیت به شما و تبریک به نسل های آینده ما.
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج شتابنده ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر میروم گر نروم نیستم
جناب آقای محمد نوری زاد
این پاسخی است به دوست نوشته شما که امیدوارم به عنوان یکی از رای دهندگان پاسخ مرا به دوستتان در کانال خود نشر دهید.
با عرض سلام و ادب به پیشگاه شما که همواره با صداقت خود یا در کیهان نوشته اید و با مقام رهبری همنشینی های خصوصی داشته اید و یا مشارکت کنندگان در انتخابات را تایید کنندگان نقض حقوق بشر در زمان خودتان می دانید. ما به این صداقت احترام می گذاریم اما فرض صادقانه بودن مواضع شما برای پذیرفتن توهین تان به رای دهندگان کافی نیست. بگذارید با زبان جامعه شناسی –علم مطالعه جوامع مدرن با شما سخن بگویم.
تکفیر کنندگان رژیم پهلوی و مرتکبین انقلاب اسلامی که گویی خود شما نیز یکی از آنها بوده اید، بدون آنکه مطالعه عمیقی نسبت به تمامی انقلابات ناکام تاریخ بشر داشته باشند مرتکب یکی از خسارت بارترین شان شدند و برخی از آنها بی آنکه از ناکامی خود درس گرفته باشند هنوز هم ما را به انقلابی دیگر دعوت می کنند.
این مخالفان رادیکال رژیم پهلوی از نواب صفوی تا شریعتی و مارکسیستها بی آنکه درک درستی از مدرنیته، دموکراسی و حقوق بشر داشته باشند میرزا ملکم خان را تکفیر می کردند. کسی که در میان انبوه روشنفکرانی که به کمک رژیم پهلوی به اروپا رفتند، به درستی دریافت که یکی از مهمترین تفاوت های ما و دیار فرنگ قانون است. آنهم از نوع عرفی و نه شرعی آن. روشنفکرانی چون شریعتی و بنی صدر و بازرگان از تجربه تحصیل و زندگی در اروپا به این نتیجه رسیدند که برای پاسخ به چه باید کرد باید به خویشتن قرون وسطایی خویش باز گردند و دموکراسی را از امام صادق (ع) بیاموزند. در میان این سه دست کم بازرگان به خطای خود پی برد و هدف دین را تنها خدا و آخرت دانست. پیروان شریعتی در ملی و مذهبی ماندن مردند و اما بنی صدر همچنان نظریه صنعت فرهنگ نظریه پردازان مکتب فرانکفورت را به نام خود نشر می دهد و منبع آن را قرآن می داندو همچنان بر نظریه های بنیادگرایانه خویش اصرار می ورزد. بگذریم از این که همه آنها متاثر از نظریات انقلابی مارکسیستی بوده اند، چه خود بدانند و چه ندانند.
باری شرح اینکه چگونه این به اصطلاح روشنفکران هیچ توجهی به توسعه به عنوان نظریه ای محوری در کشورهای مدرن نکردند و متوجه نشدند که توسعه اقتصادی و اجتماعی که هر دو رژیم پهلوی در زمان پدر و پسر دنبال می کردند خواه ناخواه منجر به توسعه سیاسی هم خواهد شد و می شد با روش های گام به گام و اصلاح طلبانه از یکی از خسارت بارترین انقلاب های تاریخ بشر امتناع کرد، بسیار مفصل است و در این مقال نمی گنجد.
بازگردیم به انقلابی که کرده اید. چه شما که در پس این انقلاب حاکم شدید و چه آنان که در نبرد قدرت طلبانه شان با شما شکست خوردند، هر دو در به کاربردن روش های غیر دموکراتیک محکومید. طنز تاریخ است که اینک هر دو گروه ما را به تایید نقض حقوق بشر متهم می کنند. بگذارید بار احساسی این پاسخ به دوستتان را بکاهم و با زبان علمی تری با شما سخن بگویم.
هیچ کدام از شما انقلابیون جامعه شناسی انقلاب نخوانده بودید و به همین دلیل توجه نداشتید که استفاده از رهبری یک پیشوای مذهبی با گرایشات بنیادگرایانه به هیچ رو منجر به آزادی و دموکراسی نخواهد شد. چرا که خود نیز فعالانی دموکرات نبودید و در عمل هیچ وقعی به آزادی نمی گذاشتید. برخی چون شما گمان می کنند که تنها کسانی که در نبرد قدرت پیروز شدند نقض حقوق بشر کرده اند، در صورتی که به شهادت تاریخ انقلاب شکست خوردگان نیز بنیادگرایان و ایدئولوژیست هایی قدرت طلب بودند. اما آیا این ذات شما بود که راهی به آزادی و دموکراسی نبرد. در اینجا باید بگویم که ما و نسل های جوانتر باید همه شما را ببخشایند و البته فراموش نکنند که این تنها خطای شما و طرفهای رقیب تان نبود؛ بلکه این خاستگاه اجتماعی و فرهنگی شما بود که اجازه فهم مدرنیته و دموکراسی را به شما نمی داد. خاستگاه شما و تمامی انقلابیون حتا مارکسیست ها یک خاستگاه اجتماعی و فرهنگی مردسالار، پدرسالار، ایدئولوژیست، مطلق اندیش، مذهبی و مارکسیستی بود و نمی توان انتظار داشت که از دل این خاستگاه اجتماعی و فرهنگی روشنفکرانی آزادمنش و دموکرات بیرون بیاید، جز اقلیتی که هرگز مورد توجه جامعه غیر دموکرات قرار نگرفت.
آقای نوری زاد عزیز
به گمان من اگر بنیادگرایان مذهبی چون شما در نبرد با مارکسیست ها و روشنفکران بنیادگرایی نظیر بنی صدر و رجوی پیروز شدند، یکی از مهمترین دلایلش این بود که شما پشتوانه اجتماعی و فرهنگی قوی تری داشتند و از رهبری کاریزماتیک سود می بردید که نماینده روحانیتی بود که مهمترین مرجع اجتماعی در آن برهه از زمان بود.
باری همه ما انسانیم و جایز الخطا، و به همان اندازه هوشمند برای بهره گیری از تجربه ها، پس از انقلاب رفته رفته جمهوری اسلامی پس از حذف تمامی رقبا از صحنه سیاسی کشور خود به دو جریان اصلی تقسیم شد؛ البته در کنار تغییر و تحولات اجتماعی. داستان مرغ و تخم مرغ می شود اگر بخواهیم منبع این تغییرات را جستجو کنیم. اما جامعه ایران از انقلاب خود درس گرفت، تجربه و آزمون و خطا کرد و از دل دوم خرداد 76 جریانی را زایاند که آزادی، دموکراسی و توسعه را بهتر از رقیب سنتی، مذهبی و اقتدارگرای خود می فهمید. از دوم خرداد تا امروز و با تجربه تلخ و پرهزینه و اما گرانبهای 1388 مردم و این جریان سیاسی آموختند که باید آهسته و پیوسته مطالبات آزادی خواهانه خود را به پیش برند. در سال 92 این جریان چه در سطح نخبگان و چه در سطح جامعه با دستانی لرزان از تردید به جریان توسعه گرا رای داد و دید که حاکمیت دوباره خطای 88 را تکرار نکرد.
جریان اقتدارگرا و کل حاکمیت هم در طول این سالها آموخته اند. آنها آموختند که ایستادن در مقابل رای مردم چه هزینه سنگینی می تواند برایشان داشته باشد. اما همین حاکمیت اقتدارگرا بود که اگر چه هیچگاه خطای خود را در سال 1388 نپذیرفت اما شرایط اعتماد دوباره به صندوق رای را فراهم نمود. همه ما به خوبی می دانیم نظر چه کسانی به حاکمیت اقتدارگرا نزدیک تر است، اما زنان و جوانان و هنرمندان و ورزشکاران و روشنفکران و اصلاح گرایان آرام آرام به حاکمیت می فهمانند که چاره ای جز به رسمیت شناختن آنها ندارد.
همه ما وام دار کسانی هستیم که در طول این سالها هزینه داده اند و همچنین آموخته ایم که صندوق رای را به عنوان راهی مسالمت آمیز برای پیگیری آینده آزاد، دموکراتیک و توسعه یافته خود فصل الخطاب کنیم. همه ما به کاستی های این انتخابات واقفیم اما راهی کم هزینه تر، مسالمت آمیزتر، و دموکراتیک تر از این برای پیگیری مطالبات خود نمی شناسیم و به توصیه های رادیکالیستی شما نیز به دلیل بی توجهی به زمینه اجتماعی تحولات اعتماد نداریم.
ما نه به نظام، نه به نقض حقوق بشر و نه به هیچ امر غیر دموکراتیک دیگری رای نداده ایم. ما حتا به حسن روحانی هم رای نداده ایم. ما به تغییرات آرام و تدریجی و متناسب با تحولات اجتماعی و به آینده ای آزاد، دموکراتیک و توسعه یافته رای داده ایم. خواهید دید که در منطقه بحران زده خاورمیانه دوباره الگوی کشورهای منطقه خواهیم شد و آنها نیز سعی خواهند کرد راه مسالمت آمیز و کم هزینه ما را در پیش بگیرند. ما معتقد به توجه به تغییرات اجتماعی هستیم و به هزینه ای که می کنیم و آنچه به دست می آوریم توجه داریم. ما با رفتار مسالمت آمیز خود آرام آرام حاکمیت را به تمکین به حاکمیت ملی ناچار خواهیم کرد و توصیه های رادیکالیستی را تنها برای تامل و اندیشه بیشتر در راه خود می شنویم. ما هرگز چون شما گمان نمی کنیم که ما مردمان سوئیس و اتریش هستیم و حکومت مان از افغانستان و بورکینافاسو آمده است.
این حکومت را با همه اشکالاتش شما بر ما حاکم کردید اما ما آهسته و پیوسته کاری می کنیم که همه حاکمان اقتدارگرای آن حاکمیت ملی را به رسمیت بشناسند و در انتخابات حاضر شوند در کنار تتلو بنشینند تا رای ما را بدست آورند. اگر امروز اقتدارگرایان دست از ایدئولوژی بنیادگرایانه خود برداشته اند و جز از رفاه و امنیت و آزادی نمی گویند به همان دلیلی است که شما دیگر خواستگار جاری شدن احکام اسلامی و تحقق اقتصاد توحیدی نیستید.
آقای نوری زاد راه دموکراسی از رادیکالیسم و انتقام نمی گذرد. راه دموکراسی از تمرین و ممارست و آزمون و خطا می گذرد. چنانچه ما نیز می دانیم که چه اشکالاتی به این انتخابات وارد است، اما همین انتخابات نه چندان دموکراتیک را به نهادی تبدیل کرده ایم که حتا اقتدارگرایان هم مانند بنیادگرایان دیروز ناچار شده اند که برای به دست آوردن دل مردمان این سرزمین از تمامی آرمانهای قدرت طلبانه و بنیادگرایانه دیروز خود دست بردارند.
این بحث بسیار پیچیده و طولانی است و من تنها تلاش کردم به گزاره هایی کوتاه به شما بگویم که امیدوارم روزی شما هم به تمرین ما بپیوندید اما ما هرگز به انقلابی دیگر نخواهیم پیوست.
میگیم تو دوره روحانی ۲۵۰۰نفر اعدام شدن
میگن این که به رییس جمهور ربط نداره
میگیم قوه قضاییه کلا فاسده
میگن این که به رییس جمهور ربط نداره
میگیم صداوسیما میلیه
میگن صدا و سیما که دست رییس جمهور نیست
میگیم نیروی انتظامی داره جنایت میکنه
میگن نیروی انتظامی دست رهبره
میگیم سپاه داره غارت میکنه
میگن سپاه تحت امر رییس جمهور نیست
میگیم قانون اساسی مشکل داره
میگن قانون دست مجلسه که رهبر مهره چینی میکنه
میگیم مملکت و چپاول کردن
میگن رییس جمهور چیکار کنه
سوالم اینه
رفتیم رای دادیم که چی بشه ؟؟
از رییس جمهوری چی می خواهیم؟
از رییس جمهور دقیا همان تغییرات بالا را می خواهیم ولی اگر کسانی و گروههایی نگذاشتند انجام دهد ، باید روی رفراندم پافشاری کرده و از مردم تقاضای کمک کند. بله رییس جمهوراینکار را می تواند بکند و باید انجام دهد وگرنه بدون دخالت در ارگانهایی که گفته شد، هیچ تغییری نه در سیاست و نه در اقتصاد ایران امکانپذیر است.
درود بی پایان بر مرد خستگی ناپذیر،دلسوز و دست از جان شسته،
شما چرا نمیخواهید به این باور برسید که ما مردم چاره ای نداریم،
تمام راه ها به رویمان بسته است،
اگر انتخاب نکنیم آنها علاوه بر داشتن یک حجم رای مشخص و سنتی ، فقط با یک عدد سازی ساده و پخش تصاویری از انتخابات گذشته به راحتی هرآنچه بخواهند میکنند و تحجر و عوامفریبیشان را ادامه میدهند و درنهایت پوست از سر این ملت مفلوک میکنند
و اگر انتخاب کنیم باز هم بازی برای حکومت بردبرد است و پیروزی نظام و بوغ و کرنای حکومت در لبیک دوباره ی ملت به ولایت فقیه، تنها تفاوتش این است که در این حالت مردم کمتر ضرر می کنند،
جناب آقای نوریزاد عزیز
انتخاب ما بین بد و بدتر است
و عدم انتخاب ما بدتر را می آورد برسرمان،
بپذیرید که آرمانهایی که شما میگویید رویاهایی دست نیافتنیست برای ما حداقل در کوتاه مدت،
و مسیرش هم از آن راهی که شما میگویید نمیرود، از همین راه عقلانیت و تغییرات تدریجی به دور از هیجان و شلوغی،
ما مردم ایران نیز باید بپذیریم که فنری هستیم متراکم شده تدریجی طی ۳۸ سال، پر از انرژی های نهفته و تخلیه نشده،
حال اگر به یکباره این وزنه ی ۳۸ ساله از روی این فنر برداشته شود ،جهش غیر قابل کنترل انرژی اش همه جا را نابود میکند،حتی خودش را
و باید بپذیریم که نرم نرمک باید برسد اینک بهار!
و آنچه شما در بیاناتتان می گویید و سفارش می کنید هزینه های بسیار گزافی برای مردم ایران دارد.
من میدانم که نشناختن نرگس محمدی و نسرین ستوده و محمد نوری زاد و تمام روزنامه نگاران و فعالین سیاسی که جان خود و خانواده شان را کف دست گرفتند و در راه روشنگری مردم و افشای جنایتهای حکومت آخوندی هزینه های بسیاربسیار گزاف پرداخته اند بزرگترین کم لطفی ما ناآگاهان است نسبت به این ارزشمندترین انسانهای هستی،
ولیکن عامه مردم از سر ناآگاهی و مشغله و گرفتاریهای همه جانبه ای که سالهاست دست به گریبانشان هستند چه می دانند که تقی رحمانی کیست و چه ها بر سرش آوردند، چه می دانند نرگس محمدی چه بانوی ارزشمندیست،چه می دانند آتنا دائمی ها و آرش و گل رخ ها که هستند،
حتی خود شما جناب نوریزاد!
زمان فروهر ها کجا بودید و وقتی طناب بر گردن محمد مختاری و پوینده ها پیچاندند و خفه شان کردند چه می کردید، زمانی که سعید امامی ها
پیروز دوانی را در باغچه ی خانه های تیمی وزارت اطلاعات مظلومانه دفن کردند به چه می اندیشیدید و یا وقتی نوشته های سعیدی سیرجانی را در سالهای ابتدایی دهه هفتاد می خواندید با خود چه فکر میکردید، وآیا اصلا آنموقع ناپدید شدن سعیدی سیرجانی برایتان اهمیتی داشت!؟
حال حرف حسابتان چیست، از ما مردم درمانده و رنج کشیده چه میخواهید ،
اینکه بریزیم به خیابانها و باتوم بخوریم و شکنجه شویم و با ماشین نیروی انتظامی از رویمان رد شوند و گلوی ندا آقاسلطان هایمان را در کف خیابان با گلوله بشکافند،
اگر ما در این برهه از زمان به روحانی رای ندهیم ، فردا روز شما ما را از چنگال بی رحم رئیسی و رئیسی ها نجات میبخشید !؟
درود خدمت اقای نوریزاد
اگه امکانش هست.این چند جمله را در کانال خود به عنوان یک دیدگاه قرار دهید …ممنون…
هرگز…هرگز…بازم تاکید میکنم هرگز از داخل هیچ ایدئولوژی نمیشود به دموکراسی رسید..فرقی نمیکند که اسلام…یا مسیحیت…یا مارکسیسم باشد…چون دولت نباید نماینده هیچ ایدوئولوژی باشد…چون اگرباشد بلافاصله بقیه مخالفان سرکوب میشوند…کار دولت ایجاد اشتغال …رفاه..و امنیت و ازادی بیان است….مشکل ما ساختن کارخونه و صنایع سنگین نیست…هموطن مشکل ما استبداد بوده و هست….اگر میخواهید پیشرفت یک.کشور را بسنجید به رجال سیاسی و روشنفکران نگاه کنید…به مدارس نگاه کنید و ببینید که به دانش اموزان دموکراسی یا ایدوئولوژی می اموزند….مملکتی که رجال سیاسی فرهیخته داشته باشد حتما پیشرفت خواهد کرد…اما مملکتی که کارخانه و تجهیزات پیشرفته داشته باشد اما خالی از روشنفکر و رجال سیاسی باشد حتمن پسرفت خواهد کرد…من یه سیستم دموکراسی تا کمر در گل فرو رفته را به یک مستبد چماقدار هرچند ابادانی کند را ترجیح میدهم…
موسیقی چیست وبه چکارمی آید؟
به کسی که اختلال روانی داشته باشددیوانه هم گفته میشوددربیماری اختلال روانی روح وروان کارمیکنداما نظم اینگونه فکرکردن به هم خورده وفکرازانسجام لازم برخوردارنیست وذهن بریده،بریده وبدون ارتباط باهم فعالیت میکند.اگرمدتی بگذردوبیمارعلاج نشودذهن به بی نظمی عادت میکندو به کمک بیماری می آیدوشخص حالتی یکنواخت بخودمیگیردوعملاًورسماًوعرفاًدیوانه تلقی میشود.حکیمان وطبیبان عالیقدروحاذق وروان درمانگران ماهربدرستی میدانندکه علاج این بیماری باجراحی یاداروممکن نیست وهمه بیماران هم بایک یاچندشیوه درمان نمیشوند،وهربیماری نیازبه روش وشیوه ای مخصوص به خوددارد وبرای هربیماربایدروش ویژه ای بکاربرد.یکی ازشیوه های درمان ،معالجه باآموزش ریاضیات است زیرااعدادمنظم به ذهن وروان نظم میبخشدودرنهایت اختلال را به سوی نظم هدایت میکندولی عیب ریاضیات اینست که اعدادخشکند وفقط باتعقل سروکاردارندواحساس درمقوله اعدادنمیگنجدوذهن خیلی زودخسته میشود،لذاحکیمان به درمان باموسیقی بخصوص موسیقی های آهنگین وریتمیک میپردازند،لازمه این درمان اینست که ابتداحکیم خودبا دستگاههای موسیقی وپرده ها ی موسیقی آشنا وبه آنهامسلط باشدتابتواند برای هربیماروهرمرحله ازروندبیماری موسیقی ویژه ای تجویزکند. گاهی موسیقی به تنهایی یا کارسازنیست یا اثرات موردانتظارراندارد،دراین حالت حکیم اشعارمناسب هم انتخاب میکند که باآهنگ هماهنگ میشودوبه درمان اختلال روانی میپردازد،گاهی آهنگ وشعروکلام هم کارسازنیست وروند درمان کنداست دراین شرایط حرکات موزون( رقص) هم به آهنگ وشعر افزوده میشودوهمزمان به چشم وگوش و احساس نظم میبخشند،ممکن است پس ازاین مرحله حکیم بازی شطرنج یابازی فکری دیگری تجویزکند تابه نیروی تعقل بیمارهم نظم بدهد وبااستفاده ازوسایل ویژه ای حس لامسه راهم تحریک کند و ازعطروادکلن های مخصوص ومتناسب با مزاج بیمارکمک بگیرد ودرنهایت بتواند اختلال روانی راعلاج کند. ظهورصنعت و تقسیم کارجمعی باعث شده تابعضی ازمشاغل پیوسته باحالتهای یکنواخت وصداهای ناهنجاروبوهای ناخوشایند سروکارداشته باشند،مثلادرصنایع ذوب آهن دههاهزارکارگرباکوره های داغ وصدای سایش وبه هم کوبیده شدن آهن وسایر فلزات وبوی فلزگداخته وذغال سنگ و منظره های خشن سروکاردارند، بنابراین اشخاص به بیماریهای روانی جمعی مبتلامیشوند، وچون همه به هم شبیهندخودکمترمتوجه بیمارشدنشان میشوند! در این شرایط بایدروانشناسان اجتماعی با شناخت هرحرفه ای موسیقی وشعر وآهنگ ومناظر مخصوص همان صنف را تولیدکنند وبه سلامت روانی کارکنان و میزان تولیدوبهره وری کمک کنند. درکشورهای پیشرفته انواع سبکها واشعارورقص وحرکات درخدمت صنوف مختلفندوباتقویت واصلاح روحی کارگران درتولیدنقش بسزایی دارند. هم چنین کارکنان نظامی یک زیردریایی که گاهی شش ماه یابیشتردرعمق آب بسر میبرندپس ازخروج ازآن کندوی فلزی روحیه ای بسیارتهاجمی دارند،برای آنها فیلم وموسیقی وشعروریتمی مناسب به کارگرفته میشودتافشارروانیشان تخلیه شود،حتی دریک مرحله بدترین وبی معنا ترین فیلمهابرایشان نمایش داده میشود وملوانان بیشترعصبی میشوندوبه اعتراض و فحاشی میپردازندومدت دوسه ساعت فحاشی میکنندوبدین وسیله فشارعصبی تخلیه میشودوپس ازطی مراحلی دیگر به مرخصی میروند. البته همه مشاغل به اندازه ملوانی فشارعصبی ندارد،ولی همه هم دریک سطح نیستندپس سیاست مداران واقعی برروی روحیات ناشی از هرشغلی مطالعه میکنندوبابررسی هاو تحقیقات دقیق علمی ازانواع هنرها برای پیشبرداهداف اجتماعی وتولیدی کمک میگیرندواجتماع خودرابه پیش میبرند.
البته درکشورهایی که افرادمخبط وروانی یکشبه به پدیده صده وهزاره تبدیل میشوندگاهی افراددرمقیاس دههامیلیونی دچاربیماریهای عصبی شده وهمه چیزوارونه میشود ،دراین حالت اشعاروآهنگهایی هم منتشرمیشودکه بیش ازپیش توده مردم راتحریک وعصبی میکند(نمونه این نابخردیهارادرجامعه خودمان بسیاردیده وحس کرده ایم،ولی به علت عدم شناخت نتهای موزیک این فرشتگان نجیب ولطیف بدرستی باعملکردشان آشنانبوده ایم!مدیریت رادیو وبرنامه ریزی دررادیو وتلویزیون باید تابع نظر جامعه شناسان وفارغ التحصیلان رشته روانشناسی اجتماعی باشدو بایدتیمی ازبرجسته ترین نخبه های جامعه دررشته های مختلف درانتخاب برنامه هابخصوص موسیقی نظارت ودخالت داشته باشند) درکشورهایی که درعرصه سیاسی گرفتاردیکتاتوری، ودرعرصه مذهبی آلوده تعصبند همه چیزازجمله رسالت علوم انسانی وادبیات و موسیقی منحرف میشود،دراین شرایط ودراین کشورها بایدفکری به حال افرادسالم کردوآنهارادرقرنطینه نگاه داشت!!! زیرامهارقدرت اقتصادی وسیاسی بدست مجانین ودیوانگان می افتدومطالب گفته شده درباره آثار مفیدموسیقی برفرد واجتماع در این جوامع صدق نمیکند.
دوست گرامی همانطورکه قطعاً میدانیدانتخاب شیوه جمهوریت ودمکراسی بیش از2500سال در تاریخ بشرسابقه دارد، ولی باهمه محاسنش قابل اجراودوام نبود! اگربرای مدتی کوتاه دریونان باستان نظامی به این نام مدتی کوتاه حاکمیت جامعه رابه عهده گرفت حکومتی اریستوکراسی بود وتنهااشراف حق رأی دادن وشرکت درانتخابات داشتند. نظام دمکراسی به زیربنایی اقتصادی نیازداردکه تا محقق نشود حکومت جمهوری ونظام دمکراسی درجامعه ریشه نخواهد گرفت!
جمهوریت یکی ازنتایج احتمالی و انتخابی دمکراسی,ودمکراسی میوه ومحصول جامعه صنعتی است مثلأ :کارخانه ها ی اتومبیل سازی اولیه رادرنظربگیرید ,هیچ کارخانه ای نمی توانست به تنهایی فولاد,آلومینیم, شیشه,سرب,لاستیک,مس,لوازم برقی وهمه اجزاومواداولیه یک کامیون یا یک اتومبیل راتنهاباسرمایه یک نفر بسازدودریک بازار رقابتی، بارقبای داخلی وخارجی به فروش برساندوسودهم ببرد! اصولاًتولیدکنندگان ماشینهای سواری وباری درابتدا چنان سرمایه های هنگفتی نداشتندکه یک نفر به تنهایی بتواندسرمایه لازم جهت تولید همه اجزاءراداشته باشد!
ناچارتولیدکنندگان مختلف باهم واردیک توافق میشدندوسندیکایی( اتحادیه )راتشکیل میدادندکه نقطه نظرات و منافع هرتولیدکننده ای درآن لحاظ میشدزیراهیچکدام به تنهایی اینقدرسرمایه نداشت که تمام مواداولیه راخودش تولیدکند,پس به ناگزیرسندیکاکه اتحادیه سرمایه داران بودشکل گرفت وسقف معینی برای سودنسبت به سرمایه درنظرگرفتند. اگرفرضأمنافع تولیدکننده شیشه رعایت نمیشدوکارش به ورشکستگی میکشید,محصول نهایی ناقص وفاقدشیشه وغیرقابل عرضه بودوکل مجموعه متوقف وورشکست میشدندلذاناچاربه رعایت حقوق واحترام والتزام به رأی تک تک اعضا بودند.مدیریت این سندیکاهانیزوابسته به کسب اکثریت آرابود(این یعنی جمهوریت! ,جمهورکلمه ای عربی وبه معنای تمام وکل اهالی یک کشوریا نژادیایک گروه اجتماعی است! وجمهوریت درعمل یعنی کسب تأییدورأی مثبت اکثریت اهالی,البته جمهورهم ترجمه کلمه ریپوبلاک لاتین است) هرتولیدکننده نسبت به زیر مجموعه های خودنیزچنین رفتاری داشت تاسندیکا رشد کرده وبه کارتل وبعدتراست وکنسرن تبدیل میشدوبه این ترتیب نهادهای انحصاری امپریالیستی وبین المللی بوجودآمدندومالکیت انحصاری ومدیریت تولیدوفروش درسطح جهانی راقبضه کردندوازمعدنهای مختلف انواع مواداولیه موردمصرف گرفته, تابازار های جهانی به مالکیت یک نهادنظام سرمایه داری درآمد.(این نهادهاعبارتنداز:سندیکا,کارتل,تراست,کنسرن.کنسرن بالاترین وثروتمندترین این نهادهاست که شامل شرکتهای بزرگ انحصاری وبی رقیب جهانی میشود.سازمان اُپک کارتل کشورهای تولیدکننده نفت است که ظاهرأباتصمیم ومدیریت جمعی اداره میشودوقیمت و مقدارتولیدنفت خام راتعیین میکند )دمکراسی برآیند ونتیجه جبری وناگزیراین نظام اقتصادی اجتماعیست! .درکشورهای عقب مانده ودرحال توسعه حتی اگررهبران سیاسی عاشق دمکراسی هم باشند، خوش نیت ترین وباتقواترین افراد هم باشند، درعمل جمهوریت ودمکراسی شعاری بیش نیست که گاهی خوب وگاهی بدعمل میکند.جامعه ای که خواهان دمکراسی وجمهوریت باشدهیچ راهی به جزتوسعه صنعتی نداردوتااین امروشرط لازم محقق نشود جمهوری ودمکراسی شعاری پوچ وتشریفاتی خواهدماند وپیوسته درمعرض خطردیکتاتورهاوکودتا چیان قرارخواهدداشت! دمکراسی ابتداشیوه تولیدصنعتی ، وبعدازآن شیوه اداره جامعه ای صنعتی است!.
با سلام و عرض ادب ،
امروز دوشنبه 96/03/01 ساعت 17/45 دقیقه است .آقای روحانی در یک کنفرانس خبری ، مشغول پاسخگویی به سئوالات خبرنگارها و رسانه ها میباشد . اکثر پرسشها و سئوالات مطرح شده ، همان چیزهایی است که چهار سال پیش در چنین روزهایی از روحانی پرسیده شده بود . مثلا سیاست شما در رابطه با کشورهای همسایه چیست ، کابینه شما چگونه کابینه ایست ، برای جوانان و زنان چه برنامه ای دارید ، آیا از مخالفین و رقبای خود برای پیش برد اهداف کلان کشور کمک میگیرید ، مواضع شما در رابطه با آمریکا و اسرائیل و عربستان و غیره چه خواهد بود ، در زمینه فرهنگ و هنر چه برنامه هایی دارید و یا اینکه مردم در یک انتخاب پر شور به دولت دوازدهم رای دادند و چنین کردند و چنان .
در یک کلام میتوان گفت که این کنفرانس خبری مثل تمام کنفرانس های قبلی این دولت و دولتهای ما قبل آن کاملا تکراری و فاقد ارزش محتوایی بود ….دوستان عزیزی همچون خزعلی و مهدوی فر و زیبا کلام ها و سروش ها و عمار ملکی ها و اساتید و دانشگاهیان و دانشجو ها و هنرمندان و نخبگان و اصلاح طلب ها و
دیگر انی که مردم را دعوت به شرکت در انتحابات میکردند و در عین حال مردم را از لولوی سر خرمنی همچون رئیسی میترساندند و بیست و چهار ساعته در کمپین ها و نشست های تبلیغاتی خود سعی میکردند مردم را به حمایت از روحانی تشویق کنند ، باید الان پاسخگو باشند . روحانی که شما ها ازش حمایت کردید ، طبق معمول وعده های پوچ و تو خالی تحویلمان داد . خبرنگاری از او سئوال کرد ، نظرتان در باره حصر چیست و تاکید کرد یک بار برای همیشه بطور شفاف عقیده خودتان را تبراز کنید .
در جواب خبرنگار روحانی کاملا غیر شفاف بیان کرد که در کشور ما تفکیک قوا هست و قوه مجریه و مقننه و قضائیه هر کدام کار خودشان را میکنند .
انگار فراموش کرده بود همین چند روز پیش در حضور طرفدارانش عنوان کرد برای رفع حصر به آرای بیشتر از 51 درصد احتیاج دارد و غیر مستقیم قول رفع حصر را به دوستدارانش داده بود . ایشان نه تنها قول خودش به مردم را خیلی زود فراموش کرد بلکه جرات و شهامت پاسخ شفاف به این سئوال را نیز نداشت . ایشان در مقام ریاست جمهوری و در کسوت یک حقوقدان باید میگفت ،
موضوع حصر کاملا غیر قانونی میباشد و اگر کسی خلافی مرتکب شده باشد باید در یک دادگاه عادل محاکمه شود و اگر در آن دادگاه به زندان مخکوم شد طبق قانون دوره حبص خود را تحمل کند . رهبران جنبش سبز بدون محاکمه و بدون طی مراحل قانونی نزدیک به هفت سال است که در زندان خانگی بسر میبرند و رئیس جمهور مملکت حتی قادر نیست حقیقت ماجرا را عنوان کند ، چه برسد به اینکه بخواهد برای رفع حصر تدبیری بیاندیشد . در لفظ عامیانه به این عمل میگویند ، سر مردم را شیره مالیدن . آقای روحانی در جای دیگر عنوان کردند در مملکت ما انتخابات آزاد برگزار میشود و کشوری مانند عربستان تا به حال رنگ صندوق انتخابات را به عمر خویش ندیدند و رهبرانشان بطور موروثی بر مردم حکومت میکنند . میخواهم از آقای روحانی و همفکرانش که قبل تر نام آنها را برشمردم سئوال کنم :
آیا رهبر انقلاب که مادام العمر در این مقام قرار دارد و خود را ولی امر همه ایرانیان که نه بلکه ولی امر مسلمین جهان میداند ، فرقی با حاکمان موروثی دارد ? آیا انتخابی که شورای نگهبان بین چند نفر که مورد تائیدش میباشد و کس دیگری حق ندارد در آن شرکت کند ، انتخابات آزاد و دموکراتیک نامیده میشود ? امثال خزعلی و مهدوی فر که فرزندان این انقلاب هستند و در جنگ بودند اجازه حضور در این انتخابات را ندارند چه برسد به قاسم شعله سعدی که کروانی است یا نوری زادی که منتقد میباشد . آیا در دهات شما به این انتخاب میگویند انتخابات آزاد و دموکراتیک ?
از دوستانی که تلاش کردند تا روحانی بر مسند قدرت تکیه بزند و مانع به قدرت رسیدن قاتل و جنایتکاری همچون رئیسی شدند ، سئوال میکتم که حالا که مردم به روحانی خوش تیپ شما رای دادند ، چگونه و چطور او را وادار به پاسخگویی و اجرای قوانین قانون اساسی که خود این قانون اساسی هم ده ها مشکل دارد ، میکنید ? خزعلی میگفت باید میثاق نامه از روحانی بگیریم ، ولی بعد که دید خبری از میثاق نامه و این چیزها نیست به حداقل ها راضی شد و خود و مردم را تشویق به رای دادن به اصلاح طلب ها کرد . من جزو کسانی هستم که فقط یک بار در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کردم و آن هم زمانی بود که به موسوی رای دادم و بعد از آن برای همبشه صندوق انتخابات را که آقایان خیلی بهش مینازند را برای همیشه بوسیدم و کنار گذاشتم .
اما بعنوان یک ایرانی حق دارم از روحانی و آقایانی که نامشان برده شد سئوال کنم ، چه تضمینی برای اجرای قولها و قرار هایی که روحانی با مردم گذاشت وجود دارد . رئیس جمهوری که نمیتواند اجازه برگزاری یک چشن پیروزی انتخاباتی را بدهد ، وجالبتر از آن وزارت کشور و وزیر کشوری که جزو کابینه او هستند و فردای
روز رای گیری برای مردم خط و نشان میکشند که در خیابانها جمع نشوید و خوشحالی نکنید ، چطور میتواند مردم و کشور را به سرانجام مطلوب برساند ? قربونش برم در تبلیغات و مناظره ها هر چه دوست داشتند به همدیگر میگفتند و مردم را هیجان زده میکردند ، ولی وقتی پای عمل به میان میاید ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
راستی داشت یادم میرفت ، روحانی به عربستان گفت اینهمه سلاح میخرید که چی بشه . سلاح که امنیت و قدرت بهمراه نمیارد ، از ایران یاد بگیرید که خودش سلاح تولید میکند و از کسی نمیخرد . سئوال بنده حقیر این است اگه سلاح هیچ فایده ای نداره پس چرا اینقدر به حزب الله و گروه های فلسطینی سلاح و مهمات میدهید . اگه به حرفتون ارزش قائل هستید پس به دوستان و هم پیاله های خودتان هم سلاح ندهید و اجازه بدید که خودشان برای خودشان سلاح تولید کنند .
ضمن تأیید نظر شما اجازه دهید اضافه کنم: روحانی باید نه تنها به غیرقانونی بودن حصر اشاره می کرد، بلکه می گفت که به عنوان رییس جمهور طبق قانون اساسی وظیفه دارد از قانون اساسی پاسداری کند،بنابراین حصر باید برداشته شود وگرنه من استعفا می دهم.نه تنها حصر بلکه زندانی کردن کسانی که فقط حرفی زده اند غیر قانونی است.نمام شد و رفت. البته طرف دیگر نیز ممکن بود به اختیارات ولی فقیه اشاره کند. در این صورت جناب حقوقدان می توانست بگوید: پس در این قانون تناقض است. و تغییر قانون اساسی در جهت حقوق ملت باید به رفراندوم نهاده شود.
پاینده باشید.
شعر ناکوکم تقدیم به شما مرد بزرگ
نگاهم درد می کند
حتی صدایم تب دارد
دستانم بغض کرده اند
پاهایم قهرند
دلم را بگو…
دلم شبها دیگر برایم آواز نمی خواند
باورت می شود؟!
چرا انقدر شور؟
اشکهایم را نمی گویم که
دلم شور می زند!
دیروز دوباره
مردی به اهتزار در آمد
او هم نگاهش درد داشت
آن بالا از شرم شهوت آنهمه نگاه بی عار آخته
نگاهش خاموش شد
همان دیروز دوباره
زنی مثل تو، مثل او
نگاهش درد داشت
تنش حرف داشت
خیابان ولی خواب بود
صدای پای کودکش رانشنید
باورت می شود؟!
می دانی غصه از کجا شروع شد؟!
بچه تر بودیم
آنروزی که گربه را با سنگ نوازش کردیم
هیچکس نگفت نکن
پدرم نگاهش درد داشت
افکارش سرفه می کردند
مادرم داشت برای خواهرم لاطائلات قی می کرد
خواهرم می خواست از خانه فرار کند
اما پاهایش قهر بودند
هنوزم بعد آنهمه ساعت باز قهرند
بچه هایش که بدنیا آمدند
نگاهشان درد داشت
مسری بود این درد لامروت
یک روز صدای زنگ آمد
اما ما که زنگ نداشتیم
ما حتی رنگ نداشتیم
همش زنگار بود
آینه فقط برای انکار بود
زنگ نبود، شاید هشدار بود
صداقت بود که رخت بر می بست
شهامت بود که جامه دان پر می کرد
شرافت بود که دیگر نبود
باورت می شود؟!
پارک وی اما…
نگاهش درد نمی فهمید
یکی گل داشت
یکی فال
یکی دستمال
همه خوشحال
اما آن گربه
همان که بچه تر بودیم
هنوز نگاهش درد داشت
می دانی چرا؟
آخر هیچکس یادمان نداده بود که
عشق
عاقلانه و مسوولانه است
هیچکس نگفت که
نفرت تف سر بالاست و
دامنمان را می گیرد
امروز نشد
فردا دامن کودکانمان را
باورت می شود؟!
نه، هرگز نمی شود
چرا انقدر شور؟
دلم را نمی گویم که
او که دیگر برایم آواز نمی خواند
این اشکهای لعنتی!
“متی”
1395/5/16
خوب میشد چندتا عکس از خودت نشونمون میدادی
رو که نیست ، سنگ پای قزوینه
جمهوری اسلامی با کمک صدا و سیمای میلیش ، دو سه روزه تمام انرژی خودشو متمرکز کرده تا اخبار مربوط به کشور بحرین و شیخ عیسی قاسم را پوشش دهد . از اینکه عیسی قاسم چه موجود بی مصرفی است ، بگذریم ،،،،،،،،،،،،،،،،،،
مثل اکثر آخوندهای خودمون که فقط بلد هستند مفت و مجانی بخورند و بخوابند و بکشند و غارت کنند ، بدون اینکه حتی کوچکترین زحمتی بکشند و عرق جبینی بریزند . ( خدا وکیلی کدوم آخوندی رو تا حالا دیدید که مثل یه کارگر کار کنه و نون زن و بچه خودشو با زور بازوی خود تهیه کنه ? وقتی به دستهای آخوند جماعت نگاه میکنی تازه متوجه میشی که دستاشون از دستهای خانم ها هم ظریف تر و لطیف تره ……… چرا ?….
چونکه سنگین ترین چیزی که تو دستاشون میگیرن ، خودکاره . اونم برای امضا کردن حکم اعدام و اختلاس !…..)
بگذریم ، بریم سراغ اصل مطلب ،،،،،،،،،،،
شبکه خبر به همراه دیگر شبکه های سیما
از حمله نیروهای امنیتی و نظامی آل خلیفه به منطقه مسکونی شیخ عیسی قاسم و بازداشت تعدادی از طرفداران او و همینطور حکم یک سال زندان تعزیری برای عیسی قاسم خبر میدهند .
جمهوری اسلامی طوری از بازداشت و حکم زندان عیسی قاسم صحبت میکنه که اگه کسی خبر نداشته باشه ، فکر میکنه ایران یه کشوریه مثل سوئیس یا نروژ ، که به حقوق شهروندی افراد اهمیت قائل میشه . یکی نیست به این آقایون بگه مگه خود شما صبح و ظهر و شب و نصف شب ، اونم بدون هیچ حکمی در خونه فعالان سیاسی و مدنی رو نمیشکونید و وارد حریم شخصی افراد نمیشید و اونا رو بازداشت نمیکنید . یکی نیست به این آقایون بگه ، مگه شما به کسی اجازه میدید که مردم رو دور و بر خودش جمع کنه وبر ضد نظام فعالیت کنه ، مگه شما مخالفین خودتون رو در نطفه خفه نمیکنید ، مگه شما حکم های چندین ساله به معترضین خودتون نمیدید . پس چطور توقع دارید دولت بحرین به عیسی قاسم که ضد حکومت فعالیت میکنه اجازه بده هر کاری دلش خواست بکنه . مثل روز روشنه که شما از امثال عیسی قاسم ها دفاع میکنید تا کشورهای منطقه زیر چتر این آخوندها و آیت الله ها بره تا حکومت شیعه عدل علیتون همه جا رو فرا بگیره .
خدایش رو که نیست ، سنگ پای قزوینه .
توی جمهوری اسلامیتون اگه یه نفر عکس موسوی و کروبی رو تو دستش بگیره و فقط تو خیابون راه بره و هیچ حرفی هم نزنه ، بلافاصله به جرم تشویش اذهان عمومی بازداشتش میکنید ، چه برسه به اینکه بخواد بر ضد نظام حرکتی بکنه . اصلا چرا راه دور بریم ، مگه موسوی و زهرا رهنورد و کروبی و نرگس محمدی و عبدل الفتاح سلطانی و آتنا دائمی و محمد علی طاهری و دیگران که فقط مخالف اندیشه شما بودند و صرفا از حق و حقیقت دفاع کردند و هیچگونه فعالیت تروریستی و براندازی در کارنامه آنها نبوده ، الان به دهها سال زندان و محرومیت از کار و تحصیل محکوم نشدند ? امثال شیخ عیسی قاسم که در روز روشن مردم را به مبارزه مسلحانه و جهاد و براندازی حکومت علیه نظام حاکم در کشورشان تشویق میکند ، اسمش را میگذارید حقوق شهروندی و آزادی بیان ، ولی وقتی نوبت به فعالان سیاسی و مدنی خودمان میرسد ، اسمش را میگذارید اقدام علیه امنیت کشور و تشویش اذهان عمومی و توهین به مقدسات و اهانت به مقام رهبری . واقعا نمیدانم قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را . وقتی از زندانیان و بازداشت شدگان کشورهای عربی مثل یمن و بحرین و فلسطین و عربستان دم میزنید و میگویید آنها نسبت به حکم های ناعادلانه خویش در زندان اعتصاب غذا کردند و مثلا فلان مبارز فلسطینی در بازداشتگاه های رژیم صهیونیستی به خاطر بازداشت نا عادلانه خویش دست به اعتصاب غذا زده ، آن را حرکتی انقلابی و آرمانگرایانه و مبارزه با ظلم و ستم نام مینهید ولی وقت نوبت به اعتصاب غذا آرش ها و آتنا ها و طاهری ها و خزعلی ها و دیگران میرسد ، آن را حرکتی نمایشی و صرفا قرتی بازی نام مینهید . خدایش با این دو گانگی شما آقایون چه باید کرد ? یک سئوال ساده .
شما از برخورد نیروهای امنیتی بحرین که به طرفداران عیسی قاسم در اطراف منزل او جمع شده بودند اعتراض دارید ، آیا اجازه میدهید طرفداران و حامیان جنبش سبز برای یک ساعت در اطراف خانه موسوی تجمع کنند و شعار رفع حصر بدهند ? خوب پس چرا چیزی را که برای خود نمیپسندید برای دیگران میپسندید . اگر مردم بحرین که آن هم یک تعداد انگشت شمار طرفداران عیسی قاسم هستند در خیابانها تجمع کنند و به نفع او شعار دهند ، اسمش میشود آزادی بیان و حقوق شهروندی مسلمانان و بیداری اسلامی ، ولی اگر مردم کشور خودمان چنین کاری را بکنند ، بلافاصله نیروهای لباس شخصی و نیروهای یگان ویژه و ماموران اطلاعاتی و سربازان گمنام امام زمانتون برای سرکوب و بازداشت آنها راهی خیابانها میشوند و برای هر کدامشان دهها سال زندان میبرند . باز گلی به گوشه چشم آل خلیفه که برای تروریست و قاتل و جانی مثل عیسی قاسم یک سال حکم زندان آن هم از نوع تعزیریش
سلام به اقاي نوري زاد، اول اينكه كاش اطلاع مي يافتيم از حضورتان در همين شهر فلك زده دهلران،بعدم اينكه در پس اين ديدار كاش مردم دهلران را كمي بيشتر ميشناختيد.هرچند كه باعث اين پيام بنده پيام نه چندان واقع گرايانه جنابتان در شناخت اين شهر به يغما رفته است.
ازين منظر عرض ميكنم كه با همه محروميت اش مردمش روشن تر از آنند كه به وعده هاي عوام فريبانه و مادي رييسي راي داده باشند.
دهلران شهري ويران شده از جنگ و محروم شده به دليل بي كسي در رئوس قدرت و خاك گرفته از همسايگي با عراق. شناخته شده ترين افرادش دكتر عادل اذر رئيس مركز امار وكنون هم رئيس ديوان محاسبات مجلس است و البته در چند دوره پيش هم نمايندگي دهلران در مجلس را داشتند،اقاي قدرت حيدري و حجت اسماعيلي و اقاي حياتي فرماندار كنوني خرمشهر نيز از شناختگان در مناسب حكومتي اند،اكنون هم كه اقاي كاظم زاده بر سر كرسي نمايندگي جلوس فرموده اند كه به طور مشترك نماينده دهلران،ابدانان،دره شهر و بدره است،كه البته همگي شان دلسوز هم اگر ميبودند فاقد يدي توانا و بلند در لقمه گيري از خوان انقلاب بودند.
فرمايشتان از براي اينكه محروم است و فراموش شده كاملا صحيح،بهرحال شهرستاني كه ١٥درصد نفت كشور را توليد ميكند نبايد اينگونه باعث وحشت شخصي دنياديده مثل جنابتان باشد،سهمش در كشاورزي اول استان را تازه ناديده ميگيريم.
شهري يا درصد جمعيت جوان روشن و تحصيلكرده بالا كه چرخ شركتهاي نفتي اش براي اشخاص غير بومي ميچرخد،شهري كه با وجود كيلومترها مرز مشترك با عراق هنوز فاقد بازارچه اي مرزي است،هرچند كه بعيد ميدانم مردمش سهمي در اقتصاد و تجارتش داشته باشند،مثل همان چشمه هاي سرشار از نفت اش.
ادبيات جنابتان در وصف دهلران تا اندكي واقع گرايانه اما بيشتر غلو اميز و لخت و بي پرواست كه قطعا به مذاق همشهريانم خوش نمي ايد.
چه بسا كه اين شهر ٣٠هزار نفري مردمي دارد به مراتب شفاف تر و تميز تر و روشن تر از وصف عاليتان در باب مقامشان.
زمستاني دارد بهاري تر از ديگر نقاط،و بسياري محاسن ديگر كه زير نگاه خسته و ناراحت از اتفاق عالي تان بحساب نيامد.
سهم ما از سفره انقلاب و نفت خون دل خورن و خاك استنشاق كردن است،نه هاشمي رفسنجاني داشتيم كه در پيشرفتش بكوشد و نه تواناي خاطر خواهي ديگر،همه اش قناعت بوده و جنگ و خاك و محروميت.
هرچند كه نگون بختي و تيره روزي اين اين مردم و اين خطه چنان بسيارست كه در شكوفايي و پيشرفتش سالها بايد كوشيد و زحمت ها بايد كشيد،بقول ان ضرب المثل لري : كوهه بايد برميه تا دره پر با. “كوهي بايد فروريزد تا دره اي پر شود”.
رضاابي-از شهر خاك گرفته دهلران
دوستان شازندی نوری زاد
نگاه برخی شخصیت های اثرگذار را نمی توان سرسری گرفت ورد شد زیرا روند تاریخی را تغییر میدهند دردهه پنجاه هیچ شخصیتی مانند شریعتی نتوانست دراندیشه جوانان کشور چنین نشانه شگرفی بگذارد ؛ کتابهایش ونوار سخنرانیهایش دست به دست میگشت گویی روح و روان جوانان ان دوره را سیراب میکند ؛ اوبا تهییج جوانان به روندآغاز انقلاب شتاب بخشید گرچه خودنماندتا این میوه تلخ را مزه کند
پلی که او میان دین و سنت با مدرنیته زد و مدرنیته را به لجن ولی دین و سنت را برکشید و اعتلا بخشید انکار نمیتوان کرد ؛ مردی که از ده مزینان وشهر مذهبی مشهد با محیطی بسته واندیشه هایی که آبشخورشان درباورهای گذشته های دور بودوبا مدرنیته شاه نمیتوانست پیوند خورد ؛ جامعه اروپا برایش دردآوربود او بی بندوباریهای انجارا آشکاررا میدید ولی هرگز زیر پوسته ان جامعه ها را نکاوید که پایه گذار فلسفه و فن آوری تازه بودند وتمدنی را پدید اوردند که نمیتوان آفرین نگفت وگذشت .
آزاد اندیشی غرب دست آورد خونهای ریخته شده توسط اربابان کلیسا وسپس انقلاب 1789 وگذراز دیکتاتوری ناپلئونی وسپس دوجنگ اول و دوم است که زندگی ونیز اندیشه اروپاییان را دگرگونی ژرفی بخشید ؛ آزمونها و خطاهای چندسده اروپاییان را فولاد آبدیده کرده تا اتاق فکرشان پیوسته در کوشش و پویش باشد تا بتوانند خودرا دراین دنیای آشوب زده نگهدارند ودرسیاست جهانی سخنی برای گفتن داشته باشند .
اروپاباداشتن اندیشمندان وسیاستمداران کارکشته درفراز ونشیب تاریخ جهان خودراپیوسته درچکاد اندیشه نگهداشته است .
دکتر شریعتی که سالهایی را در این سرزمینها گذرانیده بود نگاهی به کارسترگی که اندیشمندان اروپایی کردند تا خودرااز زیریوغ کلیسائیان بیرون کشند وبه آزادی اندیشه جانی دوباره بخشند وبنیانهای دمکراسی را پی ریزی کنند نکرد تنها آزادی زندگی زنان و مردانش را دید وندانست که چگونه به این آزادی دسترسی پیدا کرده اند ؟
از ده مزینان پرتاب شدن به قلب پاریس البته دَوران اندیشه پدید میاورد . یک عمر گوشهایش محرم ونامحرم شنیده بود که حتا زن برادرش به او نامحرم است یا دخترخاله و دخترعمویش که از کودکی باهم بزرگ شده اند براو نامحرم اند وباید خودشان رابپوشانند وازاو دور نگهدارند.
این همه فاصله میان جامعه سنتی او با پاریس را برنمی تافت وراه حل کشورش را تنها در زدن پل میان مدرنیته دانشگاهیان با سنت کهنه و باورهای دینی حوزویان دید ؛ اورا هرگز نمیتوانم یک اندیشمند دانا وخردورز بدانم که راهی نادرست پیش پای جوانان هیجان زده ما گذاشت و آورد انچه که نباید برسر مردم میآمد ؛ نوشته هایش را که میخوانید اورا سردرگم میان وادی دین و فلسفه غرب می بینید ؛ دوستی با ژان پل سارتر و همنشینی گاه وبیگاه با سیمون دوبوار هم نتوانست درباورهایی که در ذهنش از کودکی حک شده خطی درست پدیداورد او تا دَم مرگ همچنان درهمان دایره بسته ذهنش دَوران میخورد همان دَورانی که جوانان جامعه امروز ما میخواهد ان را بشکافد وبیرون آید وخط را دنبال کند .
اندیشه های کهنه دارند در اسید آفرینش های نوین حل میشوند و میمیرند ولی روند این مرگ با انقلاب کُندشد گرچه دراین دو دهه جوانان شتابش بخشیده اند و کسی هم نمیتواند به پرهیزازان وادارشان کند ، حوزه ها باید خودرا اماده دگرگونی با فرداهایی سازند که دارند ازراه میرسند همچنان که اربابان کلیسا ساخته اند ودانش روزافزون امروز را با اندیشه های خود سازگارکرده واز خرافه دوری می جویند .
گیتی پورفاضل
برادر نوری زاد عزیز بکجا میروی؟؟؟!
برادر آزاده و خوبم سلام
این کلمات را فقط بقصد خیر خواهی بیان میدارم و امیدوارم ازین برادر کوچکتان بپذیرید!
میدانم که نظام آخوندی بنام اسلام تیشه به ریشه همه آزاد مردان و زنان آزاده ایران زمین زد و این حقیقت٭ اظهر من الشمس٭ است!
و باز بدتر آنکه اینان بنام دفاع از ارزشهای اسلام ناب محمدی، اسلام مبین را با همه پاکی هایش به مسلخ برده و سر بریدند!
منهم چون شما ( البته نه بدان اندازه، بلکه به قد و قواره سعی و اندیشه ام)ازین قوم لجوج لطمه ها دیدم و زندان ها دیدم!
اما از آنروزی که اسلام حقیقی و نه اسلام صفوی و اجدادی مان را بلطف الله کریم شناختم تفاوت میان عالم دین و عالم دین فروش را دریافتم.
برادر خوبم:
خواستم بگویم مراقب اندیشه زلالت باش…..مبادا بعشق ناسیونالیسم به نفی ارزشهای دین خدا مبتلا شوی!
میدانم که بهتر از بنده میدانی که هرگز اسلام محبت وطن را نفی نکرده و برعکس حب وطن ،ناموس و همه خوبیها را از خصایص آشکار مومنین میداند!
ما بحکم و توفیق الهی ابتدا مسلمانیم وتفاوت میان اسلام کسانی چون ما ( شیعه زادگان موحد و یکتا پرست نه قبر پرستان صفوی) با سایرین در اعتقاد کامل مان بر اصل توحیدست!
ما چون حجت الهی را دریافتیم باید بسیار مراقب اعمال و رفتارمان باشیم!
مام وطن را دوستداریم، ٔبیشتر از جان مان ـــــولی وطن دوستی ما هم در چارچوب فرامین پروردگارمان گنجانده میشود!
هرگز مباد که بنام محبت وطن به جنگ ارزشهای الهی برویم و هرگز مباد که اسلام را بی محبت وطن و مردم و ناموس دریابیم!
وسلام علیکم
عباس واحدیان شاهرودی
نوریزاد خوبم ؛ با شنیدن صدای سوزناک این بانو دوباره از اعماق دل گریستم و خاطره سال ۷۲ برایم زنده شد ؛ عصر شهریور سال ۷۲ از سه راه افسریه به طرف پاکدشت میرفتم که مادر و دختری در کنار خیابان با التماس تقاضای رفتن به خاوران را داشتند ؛البته فکر می گردند خاوران یک شهر کوچکی است؛ بنا به اینکه دیدم غریبند و نا بلد آنها را سوار و پرسیدم خاوران برای چه؟ مادر که در حدود چهل ساله مینمود و چشمان و زبانش غم جانکاه درونش راحکایت میکرد گفت میروم به بچه هایم سر بزنم که البته ابتدا من متوجه مقصودش نشدم و بعد از طی مقداری از مسیر دو قطعه عکس نشانم داد ؛دو جوان ۲۰ و ۲۲ ساله که وقتی به چهره شان دقیق شدم از زیبایی و رشادت دو سهراب را با همان معرفی فردوسی در شاهنامه دیدم ؛ مادر گفت میروم تا قبر این دو روله ام( پسرم) را زیارت کنم ؛تازه اینجا بود که ماجرا را فهمیدم ؛ در طول مسیر مادر با اشگ و اه از دو سهراب یلش و اینکه از سال ۶۷ تا کنون با جستجو فهمیده سهرابهایش را در محلی بنام خاوران به خاک سپرده اند گفت ؛ نتوانستم به مادر بگویم آنجا قبری وجود ندارد وهمه را دسته جمعی یکجا به خاک سپرده اند؛ خواهر در طول مسیر ریز و ِِغمناک شعری به مویه زمزمه میکرد و آنگاه که به بیابان خاوران رسیدیم و متوجه واقعیت شدند ؛ مادر و دختر صدا به مویه ای سوزناک و آهنگین بر داشتند و حدود نیم ساعت آنها خواندند وگریستند و من نیز بر سوز آهنگین آنها می گریستم و وقتی خواستم آنها را بزور و التماس از ناله باز دارم و باز گردانم خواهر به یک باره روسری از سر واگشود و گیسوان بلند پریشان کرد و به یکباره وبه سرعت نیمه ای از گیسوان به قیچی که با خود آورده بود برید و بر زمین خاوران افشاند و تا من بر ممانعت بر ایم نیمی دیگر از گیسوان دختر ۱۸ ساله به قیچی خشم بدشت خاوران افشانده شد؛نغمه های سوزناک و ترانه های این دختر و مادر مرا دگر گون و مسیر زندگی و عقیده ام بکلی عضو نمود ؛ دین و مذهب و واجبات و مستحبات را همانجا بریدم و چون گیسوان ان خواهر همانجا به باد دادم و بجای آن آوای جگر سوز ان مادر و دختر را روزی هفده بار بجای میاوردم؛کاری را که میباید در پاکدشت انجام میدادم رها کردم و مادر و خواهر را به شهرشان رساندم ؛ در آن سال سهمیه حج رانتی نصیبم شد ولی دیگر نه احتیاجی به آن داشتم و نه اعتقادی و نرفتم و اطرافیان و دوستان دیوانه ام خطاب کردند . ترانه های ان مادر خواهر دقیقا همسان این بانو بود
دکتر نوریزاد عزیز
در سالروز فتح خرمشهر خبری را شنیدم برای من که زاده سال 61 می باشم خیلی خیلی دردناک بود من و امثال من که در جمهوری اسلامی بزرگ شدیم و قد کشیدیم واقعا نمیدانستیم که فاتح خرمشهر که سالها با آهنگ ممد نبودی خاطره سازی و قهرمان سازی کردیم و کیف کردیم برادری داشته که سال 67 بدست کسانی مثل حسین بازجو اعدام شده براستی ولایت فقیه لحظه ای درنگ و تامل نکرده هنگامی که آهنگ ممد نبودی را پدر و مادر سردار خرمشهر می شنوند چه حس وحالی پیدا می کنند من شنیده بودم بعضی سران امثال لاجوردی و جنتی به خاندان خود تیز رحم نکرده اند ولی نمی دانستم به برادر سردار خرمشهر نیز رحم نکرده اند حال که این نوشتار را می نویسم به همه چی شک میکنم به خلقت به کیفر به جزا روز قیامت به جزایی که خدا وعده داده ظالمین هم دراین دنیا وهم درآخرت تقاص گناهانشان را می دهند به خدا قسم می خورم اگر این دنیای مجازی نبود من و امثال من همچنان ا ز دنیای واقعی خود ناآگاه بودیم کاش آیت الله ها و مراجع دین خودرا فدای دنیا نمی کردند .ومطمئن باشید اگر درسوم خرداد هرسال بیاد فتح و ظفر و شهید جهان آرا و دلاوریهایش می افتم من بعد فقط بیاد سه نفر می افتم حسن جهان آرا و پدر ومادر داغدارش که چه کشیدند در این سالها وقهرمان من در سوم خرداد نه محمد جهان آراست نه فاتحان خرمشهر قهرمان من پدر و مادر حسن جهان آراست
من و هم نسلان من توقعی که از روسا داریم که وجدانشان بیدار باشد براستی من میگویم برادر جهان آرا اصلا خدای ناکرده مفسد فی الارض نباید به پدر ومادری که سه فرزند را در راه حکومت داده اند رحم کنند چطور تمام امکانات و تحصیلات دراختیار کسانی ست که سایه جنگ را ندید ه اند و سالهاست به تاراج می برند سرمایه مملکت را به واسطه جنگ ولی به پدرو مادر سردار خرمشهر رحم نکردند. و من مطمئنم شهید جهان آرا وقتی پدر و مادر خود را اینگونه می بیند . برای دفاع از خرمشهر خودرا نخواهد بخشید. من الان دارم به ابن فکر میکنم که ای کاش خرمشهر دست بیگانه می افتا ولی پدر ومادری هر ساله اینگونه داغ دلشان تازه نشود کاش تمام این دنیای مجازی دروغ بود ولی چاره ای نیست که بعضی مجازی ها از واقعیت واقعی ترهستند