یک: با انگشت بر کف دستم دو خط عمود برهم می کشم و می گویم: این خط این نشان. اگر ایران با خفّت، با خفّت، با خفّت، از سوریه خارج نشد؟! بله، مشاوران و سپاهیان و بسیجیان و مدافعانِ ایرانیِ حرم، بزودی با خفت و خواری سوریه را به مقصد ایران ترک خواهند کرد. به ایران که رسیدند، البته بر طبل و تنبک می نوازند که: پیروز شدیم. دروغ که حنجره نمی خواهد. همان رهبری که با همه ی آخوندی اش زل زد به چشم مردم دنیا و به دروغ گفت: ما بدنبال ساخت و تولید بمب اتم نبوده و نیستیم، چرا پیاده نظامش بعد از این شکست مفتضحانه، فریاد پیروزی سر ندهد؟ آنچه اما از این مداخله ی نظامی در سوریه برای ایران و ایرانی بجای می ماند: پول های دود شده، کشته ها و زخمی های بجا مانده، نفرتِ مردمان سوریه و جهان از ایران، مضحکه ی دنیا شدن، و محکومیت های پی درپیِ ایران در مجامع حقوق بشری بعنوان جنایتکار جنگی، و شروعِ پرداختِ غرامت به مردم سوریه و عراق و لبنان و یمن و نیجریه است. این غرامت ها و خسارت ها را از جیب و ارث پدری شان که نمی پردازند، پس چه باک؟ کف دستت را وا کن حاج آقا. آ باریک الله. خب این خط این نشان. که چی؟ گفتم برایت: خروج خفت بار. حالا هی برو دشمن دشمن کن! و بدان: همان که دشمنش می نامی، چنان خواسته هایش را از گلوی تو بر بخروشد، و آنچنان از تو بازی بگیرد به اسم این که خودت با هوش خودت بدان دست یافته ای، که نابگاه در غرقاب باخت های پشت اندر پشت، به پشت سر بنگری و ببینی عجب، هر چه برخروشیده ای و هیاهو بکار بسته ای و بهرکجا فرمان گفته ای و پول ها را پارو کرده ای، همه اش با سناریوی همان دشمن بوده و تو خیال می کرده ای که نخیر، این تو بوده ای که دشمن را ذلیل می کرده ای در این سالهای همینجوری!
دو: با رادیو فردا و با جناب صادق صبا مصاحبه داشتم. روال برنامه ی “میزبان” این است که مصاحبه شونده باید پنج نفر را بعنوان میهمان به برنامه دعوت کند. خیلی ها شخصیت های تاریخی و یا دوستان خود و یا برخی از هنرمندان را دعوت می کنند، من اما از: ادب، خرد، لبخند، احترام، و انصاف دعوت کردم و در باره ی هر یک مختصری سخن گفتم. این برنامه امروز جمعه ساعت هشت شب برای نخستین بار پخش شد و قرار است چهار بار دیگر نیز در طول هفته ی آینده پخش شود. اگر نشنیده اید، آن را از اینجا بشنوید:
http://www.radiofarda.com/a/f7-mizban-e34-mohammad-nourizad/28416345.html
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizaad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
محمد نوری زاد
هجده فروردین نود و شش – تهران
سخن روز – بیست و یک فروردین نود و شش – تهران
چرا رییسی؟
فیلم کوتاه
صدای آمریکا از من یک پیام نوروزی سه دقیقه ای خواست. من این را برایشان فرستادم. نمی دانم چرا استفاده نکردند یا اگر پخش شده من ندیده ام.
مصاحبه با رادیو فردا

October 23, 2012 – Aleppo, Syria: A Syrian civilian is dragged out from a truck as he arrives dead at a hospital in Tarik Al-Bab. He was killed by mortar shelling while he was buying bread at a bakery in the Hananu district, northeast of Aleppo. (Narciso Contreras/Polaris) ///
|
دو چیز در دنیا حدی ندارد حماقت اصولگرایان و وقاحت اصلاح طلبان
قولو للناس خسنا . یعنی نیکو سخن بگو . ببین عزیزم تمام اصولگرایان احمق نیستند و تمام اصلاح طلبان هم وقیح نیستند و تمام سپاهیان یزید هم ستمگر نبودند و همه آنها که در قصر فرعون بودند مشرک نبودند. اما اگر سخن شما استثنا داشته باشد گناه کرده اید.
امروز بزرگترین خطری که جوانان ما را تهدید میکند تفکر است
————-
دوست گرامی
با این اسمی که برای خود انتخاب کرده اید، کلی وقت مرا گرفتید. با آنکه در طنز خفی، شما را قلمی بایسته و قوی است.
به وقت من هم بها بدهید لطفا
سپاس
.
با سلام و احترام خدمت جناب نوری زاد
از ابتدا پوزش مرا برای گس بودن طعم دست پختم بپذیرید
من جامعه شناس نیستم اما معتقدم شخصیت برخی نسل ها قابل ترمیم نیست… ایران چه کند با نسل دهه ی 30 ؟؟؟
…. نسلی که قابل تعدیل نیست….پخته نمی شود…. تنها واژه ای که به ذهنم می رسد این است که انقلابی است…. که شورش بر شعورش برتری دارد …. قیام ، تقلید ، جنگ، شور و شیدایی، ریا با نیت قربت، و یا ناگهان تحول، ندامت، نامه نگاری با قصد برائت نه هدایت …
در همه حال با چشمهای بسته و دهان باز … ریشه در آب و سر در باد …. در برزخ گرفتار و سودای راهنمایی به فردوس ….
هنوز وقتی از گذشته حرف می زنید ندامت تان طعم لذت می دهد نه شرمندگی …. شبیه پدری که از شیطنتهای جوانیش در جمع های خودمانی، با چشمانی شوخ و لبخندی ملیح، ابراز پشیمانی می کند و سر تکان می دهد…
لطفا از صراحتم خورده مگیرید که نسل شما بسیار بیشتر از آنچه احساس می کنید به ایران بدهکار است و البته تاریخ بسیار بی رحمانه قضاوتتان خوهد کرد…
جزم اندیشانی که خودخواهی تان همه چیزمان را گرفت، آزادی، شان جهانی، خودباوری، اخلاق، نفت، آب، معدن، جوانی، کودکی، آینده، جوانمردی، امید به زندگی؛ آرزو …
می خواهید باورتان کنیم که امروز از بت هایی می نالید که خود ساخته اید؟ …. امروز حرف کسانی را تکرار می کنید که در گذشته دهانشان را به قلم خود می دوختید؟ ……
در جریان اصلاحات، که خاطر شریفتان هست چه استراتژی داشتید؟
پژواک آه و ناله شما را شنیدیم اما بیماری را نگفتید …چرا؟؟؟؟ آیا هنوز هم با همان فرمان چشمهای بسته – دهان باز می رانید یا به قصد قربت، ریا می فرمایید؟
باور بفرمایید هنوز هم خطرناکید …. مثل گذشته…. استوار بر ندانسته ها….
حتما شنیده اید که بد دفاع کردن بهترین روش برای تخریب است …. در مصاحبه ای که با آقای دهباشی داشتید…. با دیدن مصاحبه شما به یاد مناظره آقای موسوی با آقای احمدی نژاد افتادم…. درمانده در مقابل درنده ….
شما که هنوز جریان شروع آتش جنگ را کامل نمی دانستید و با شنیده های عامیانه چیزی را در مقابل فردی حرفه ای مطرح کردیدکه از قبل می دانست چه خواهید گفت و پاسخ را در آستین نیرنگ آماده داشت، که در نهایت یک امربدیهی را با استناد به یک مستند نادرست، به گونه ای جلوه دادید که شاید خودتان هم نمی خواستید البته شاید ….
آقای دهباشی برای استراتژی های فاش شده شما برنامه داشت ، مصاحبه شما را مهندسی کرد و شما با همان استراژی نسل شما، چشمان بسته و دهان باز ، به دام کشاند البته اگر با میل نرفته باشید….
هنوز هم با همان فرمان می رانید جناب نوری زاد …. من بسیار کوچکتر و ناپخته تر از آنم که نصحیت کنم، اما لطفا دست از کلمه های مطلق بردارید ، اصلاحیه بدهید برای جملات مطلقی که بیان کرده اید… لطفا رخت مطلق گرایی را به دهلیز گذشته ی جزم گراییتان بیاندازید و با واژه های نسبی آراسته تر شوید ….
جهان هستی بسیار بزرگتر از دهات های شهریاری من و شماست… دهاتی بودن بد نیست به شرط آنکه آن را همه ی جهان ندانیم و کدخدا را خدا …. کاری که شما و هم نسلی های شما در گذشته کردید…
لطفا برای برائت از گذشته خود، بیش از این، بازیچه دست آنهایی قرار نگیرید که از شما برای سوزاندن استراتژی های مخالفانشان استفاده می کنند ، …
به یاد متفکری افتادم که می گفت، برخی افراد، تئوری های مکاتب دیگر را آنگونه بدبخت و بیچاره معرفی می کنند که انسان فقط به فکر فرو می رود که چگونه این مکتب با این همه حماقت، دارای پیرو می باشد غافل از اینکه معرفی کننده ی آن، از ابتدا هدفش تخریب آن مکتب است نه اثباتش …. نمی دانم… نمی خواهم فکر کنم که واقعا با همدستی آقای دهباشی اینکار را انجام دادید که تئوری اشتباه جنگ را ، از طربق برهان خلف رد کنید ….
شما اعتقاد به مرجعیت را رد می کنید و عقلانیت را مطرح می کنید اما شک دارم با پای منطقتان به دیگر دخمه های تاریک اعتقاد تان سرک کشیده باشید….
بعید می دانم هنوز بتوانید بعد اخلاقی بستن آب را در نبرد کربلا و خندق درست تفسیر کنید…
بعید می دانم کتاب دو قرن سکوت را درک کرده باشید ….
بعید می دانم به کشورهای مسلمان و شرایط مردمانش تفکر کرده باشید….
ندیدم در کیهانتان قلم بزنید که در هیچ کجای عالم جوانمردی و اخلاق ، به سفارت هیچ کشوری حمله نمی کنند و گروگان نمی گیرند… و حال اگر اشتباه کردند دیگر هر ساله آن را جشن نمی گیرند… ندیدم از شما، قلم بزنید که پرچم یک کشور ، حرمت دارد حتی اگر با حکومتش اختلاف دشته باشیم… مگر می توانیم با مردم یک کشور دشمن باشیم؟ ندیدم از شما، برادر که اخلاق را مهمان می کنید رعایتش را بکنید…
شما برگشتید ….شاید ، اما نه از یک راه یا حتی کوچه ، بلکه از یک دخمه ای تاریک در کلبه ای تاریک …
شما را متفکر نیافتم جناب نوری زاد…. شما تنها یک معترضید
شما نه درد را می شناسید و طبعا نه درمان را….
شما تازه همدرد شدید با ملتی که روزی خودتان یکی از دردهایش بودید و این سالهای اخیر هوارتان از درد، نه بخاطر شناخت حجم آن است نه بخاطر شرمساری گذشته…. ، شک دارم اگر یک پاسخ مصلحتی محبت آمیز از جانب مخاطب نامه های سرگشاده دریافت می کردید و یا درخواستتان انجام می شد، دلتان هم مانند نامه هایتان گشاده نمی گشت… و همه دردها را دوباره توجیه نمی کردید…
با نامه نوشتن تبرئه نخواهید شد برادر … اما شاید همدریتان را بپذیریم…
نسل شما تاراج کرد هر انچه عرب نخورد و مغول نسوزاند و افغان نبرد و قاجار نبخشید…
آرزو می کردم فرمان را می چرخاندید
آیا شما هنوز یک شیعه ی صفوی متعصب هستید که اسلام را از اخلاق و انسان بالاتر می داند و تنها از برخی مسایل کنونی دلخورید ؟
من قضاوت نمی کنم اما در انتها هم درود خواهم گفت اگر بخوانید و پاسخ دهید.
حول اختلاسنا الی احسن البانک…
دعای تحویل سال اقتصاد مقاومتی
درکشوری زندگی می کنند که نیمی ازجمعیت آن نمی توانند برای خود پوشش انتخاب کنند ولی فکرمیکنندمی توانند رئیس جمهورانتخاب کنند!
برای مهرداد خان عزیز.
آقا مهرداد مجلات ساروس را مطالعه کن.مطالبشان در باره کیهانشناسی و ستاره شناسی است.ذهن را از آشفتگی های زندگی بیرون می آورد و غباریت بشر را به رخش می کشد چه به رخ کشیدنی.برای خودبزرگ بینی وتکبر بسیار پادزهر مناسبی است.
لینک دانلود:
http://ketabesabz.com/search?q=%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C+%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%B3
در ماهواره آسترا در نوزده درجه شرقی برنامه ای در کانال نشنال جئوگرافیک پخش می شود بنام کاسموس که مجری آن یک فیزیکدان آمریکایی آفریقایی تبار(سیاهپوست) است.بینظیر است.اگر دسترسی نداری می توانی در اینترنت Cosmos را بزنی و برنامه را دانلود کنی.
خیلی خوشحال شدم که در نوشته ات از کوآزار و نجوم نام بردی.
یک پرسش دیگر از اندیشمندان در این سایت:
لطفاً متن دقیق و کامل شعر “موسی و شبان ” از حضرت مولانا را هر کسی سراغ دارد لینکش را بگذارد. من شاید بیش از ده نسخه از این شعر را خوانده ام که همه ادعای دقیق و کامل بودن آن را دارند. اگر چه محتوای کلی شعر و بیشتر کلمات یکی ست ولی اندک تفاوتهایی وجود دارد. مایلم بدانم کدام یک از نسخه ها اصل است.
با سپاس از همگی
در خبرها امده که بعد از زلزله اخیر خراسان رضوی که به تعبیر علم الهدی نشانی کم لطفی امام هشتم به خارج از محدوده مشهد رئیسی-علم الهدی است و ثابت میکند که آن روستائیان مصیبت دیده که در طول سال مرتب در حال تردد به بارگاه رضوی هستند، هیچگاه مورد عنایت امام نیستند، برای آرامش روحی مردم مصیبت زده که هم زلزله خورده اند و هم تهمت، تعدادی روحانی را با هلیکوپتر به مناطق مذکور ارسال کرده اند تا به انها حالی کنند که اگر عنایت امام هشتم در این عالم برای آنها نیست، در عوض عنایت رئیسی هست و در اخرت قطعا با اجداد طاهرین شان که مثل خود انها از محرومان هستند محشور خواهند شد.
یکی از طنزهای تلخ، باور روحانیون به این است که انها مشاوران خوبی هستند و میتوانند همان کار مشاوران حرفه ای را انجام دهند. مشکل سابقه امر است که جالب نیست. اولا قومی که به ارتزاق از بیت المال عادت کرده و بخوبی فهمیده که کار همان چیزی است که تراکتور و یا گاو انجام میدهد، معلوم نیست چه مشورتی دارد که بدهد و دیگر اینکه نتیجه این اقدامات خداپسندانه برای مثال در بم، کماکان ادامه پدیده خود کشی است!
بنطر میرسد که تماشای جمال ملکوتی روحانیون مشاور هم به همراه پس لرزه ها از جمله مصیبتهای زلزله است!
سلام جناب نوری زاد خسته نباشید من از شیراز مزاحم هستم وچند سالی است که از برنامه های شما استفاده معنوی می برم اگه یادتون باشه من بعداز نامه به سرزمین ایران گفتم سخن از زبان ما میشنوم ودردل کردم که در حال خودکشی هستم شما دلسوزانه وپدرانه فرمودید اگه جای پسرم بودی میگفتم تو هیچ غلطی نمی کنی ودر اصل یعنی نباید بکنی آیا میدانید که من محرمانه به شما می گویم وکسی نمیداند وچون صحفه من همه دوستان وفامیل میشناسند و با پیام خصوصی مرا جواب دهید من فرزندی دارم که سی دوسالشه وبه بیماری ام اس مبتلا شده چند ساله واکنون که دردل به شما می کنم اشکم سرازیر است چند سالی است که هرچه دارو ودرمان می کنیم که این بچه بهتر شود به علت اینکه قادر به استراحت نیست وکار می کند بدتر وبدتر شده وخیلی دلم به حالش میسوزد خودم هم کارگری هستم که در کار تاسیسات ولوله کشی ساختمان هستم وچون رکود شده نزدیک به سه سال است که کاری که جواب گوی مخارج زندگی باشد ومستاجر هم هستم نیست که بشود انجام داد سالیانه حدود هفت هشت ملیون خرج دوا ودکتر این بچه میشود که باهر بدبختی با در آمد خود بدبختش هم خرج من هم پول دوا می دهد حدود یکسال است که ما پول پیش صاحب خانه داریم وچون که قادر به پرداخت اجاره نبودم دارد کم میکند واجاره عقب افتاده و اخطار داده خالی کنید تا یکی دوماه دیگه بیکاری مطلق مرا فلج کرده پسر بیچارهمن هم در حال فلج شدن وویلچر نشین میشود از آن طرف دختری دارم که با کارگری به دانشگاه فرستادم تا با هر بدبختی بود دانشگاه تمام کرد وکاری پیدا نکرد دوسال پیش آمدم یک کار پیمانکاری با اداره گاز ورداشتم ولی تمام در آمد اون هزینه شد وتامین اجتماعی ودارای اورا ورداشت پول کم آوردم ومجبور به پایان پیمان بودم که مجبور شدم دو وام گرفتم با دوقسط که جداگانه تا از اداره گاز فارغ شدم وکلی بدهی روی دستم ماند که اقساط آنها حدود هشت نه ماهی است نتوانستم بدهم وبانک هم اخطار داده نمیدانم چهکنم با این همه مصیبت در زندگی وبدبختی با مادرش صحبت کردم وبه ذور گفتم ما که بجز رنج وبدبختی چیزی نصیبمان نیست وتا آخر عمر همین است واگر این بچه از کار به خاطر بیماری باز شد نتوانست ادامه دهد همگی چکار کنیم بعد تازگی داروی چهار صد تومانی او به علتاسترس های زیاد وزحمتهای زیاد اثری نکرده وباید آمپول دوملیونی بزنه که اونهم چون کورتون داره از تو میترکاند بعلت گریه نمی توانم درست بنویسم واگر کلمات پس وپیش میشود مرا ببخش علت اینکه گفتم خود را می کشم این مصاعب بود که مرا به بن بست کشانده وفعلآ درحدی که بتوانم مقاومت می کنیم خواستم برای انسانیت ورضای خدا باتوجه به داشتن کلیه شواهد ومدارک که موجود است شما افراد زیادی میشناسید که خیرند در شیراز هستم تشریف بیاورید وما مفتخر کنید وهمچیز از نزدیک ببینید کمکم کنید یا پول داروی این بیچاره فعلآ ماهیانه به انجمن ام اس بپردازند یا حقوقی برایش تعین شود یا یک پول کلی بهما قرضالحسنه بدهند تا این مشکلات کم کنم مخصوصآ در مورد این بچه من نه دروغ گوی کلاهبردارم ون بدون مدرک چیزی به شمارائه میدهم خدا گواه است مننزدیک به شصت سالم هست ودی ماه سال نود هفت بازنشسته تامین اجتماعی میشوم که نزدیک به بیست وچندسال است پول به بیمه دادهام وبه خدا هر برج این قسط بیمه قرض میکنیم واکنون اگر برای امسال حدود دوملیون ونیم به تامین اجتماعی بدهم سال دیگر تمام میشود برج ده واین مبلغ حقوقی هم که اینها بدهند به جایی نمی خورد چه کنیمبهتر از هیچ است زیاد مزاحم نمیشوم تورا به خدا برای اینکه شما را انسانی به تمام معنا وشریف دیده ام امین ومحرم خود قرار داده ام از شما می خواهم هرجور که صلاح میدانید ومی توانید به این خانواده در معرض نابودی وبدبختی نجات دهید واز افراد خیر کمک بگیرد والله اینقدر ملیادر داریم که زیر پوشش گرفتن خانواده یک کارگر آبرومند یک ریال هم برایشان نمی شود این زن بدبخت من همیشه از این حرف خودکشی من نفرت داشت ولی اکنون انگار او هم نجات را در مرگ دست جمعی میداند دو برادر دارم که بازنشسته هستند یکیش پیشانیش پینه بسته وبیشتر وقتها تو محله خودشان مسجدی دارد و در تهران است میرود اگه روحانی مسجد نباشه عبا میپوشه ونماز جماعت برگذار می کنه ولی چندین ساله که از من بدبخت که برادر کوچکتر ین هستم خبر ندارد آیا اینگونه اسلام گفته بعد از چند سال من با صداقت امسال تبریک فرستادم پیامکی دادم وایشان با توجه به دیانت غلیظ داعشی در جواب من هزار حرف زد ومرا کافر خطاب کرد چون در خط او نیستم واین کارهای ریا کارانه نمی کنم یعنی این احمق برادرانش انداخته دور که از یک پدر ومادریم و ریا را ترجیع میدهد آیا این اسلام اینگونه افراد هست ؟در ملا صدرا منزل دارد تهران بوسیله احمدی نژاد اومدن دنبالش برای تشکر از بازنشستگان با خانمش رفت مکه مجانی بعد من کوچکتر باید این جور زندگی مستاجری وکار گری وبد بختی داشته باشم هرساله عید به شیراز ودیگر جا های استان میرودومی اید ای کاش بهمن بدبخت یک تماسی خشک وخالی می گرفت آیا با داشتن چنین برادر متظاهری و درغ گویی از اسلم زده شوم یانه؟؟ یک برادر دیگر هم دارم در شیراز و بازنشسته است ولی اون هم از ترس اینکه من بد بختم وشاید انتظاری داشته باشم رابطهای ندارد پارسال من وهمسرم عید به دیدارش رفتیم تا برج سه خبری ازشان نشد منهم پیغام دادم برادری که صوری و جلو مردم تو مجالس بخواهد برادر باشه واهمیت قلبی ندهد نمی خواهم اون هم رفت بعد الونکه تهرانه هم از من بدش میاد هم از این که شیرازه یعنی سه برادر هرکدام روشیب دارند این زمانه با ما چکار کرده است؟؟جناب نوری زاد زیاد سرتان درد نمی آوریم کمکم کنید هر جور وهر راهی که می دانید تشریف بیاورید مایه سرافرازی ماست ومن دیگر از هیچ چیز نمی ترسم و نمی خواهم الکی زندگیم بدتر شود خدا به شما کمک کند انسان پاک اگر من همد صحفه تان چیزی نوشته ام که باعث ناراحتی شد مرا ببخشید وعفوه کنید منتظر پاسختان وراهنماییتان هستم عمل خیرتان به خدا میسپارم
به یاد آوینی و چه خوب که رفت و اندوه ما را ندید
سّید مرتضی به ساراخانم نوشته است:
” فرمول خودم ” فرمول مسلمانی نیست ،فرمول مسلمانی همان است که در متن دین تعریف شده است در کتاب و در سنت پیامبر اسلام ،فرمول مسلمانی فرمول تبعیت از پیامبر است ،اینکه من دستور پیامبر را کنار بگذارم در عین حال بگویم من مسلمانم ربطی به مسلمانی و فرمول قرآنی مسلمانی ندارد ،دین یعنی تبعیت از اراده تشریعی خدای جهان که در قالب شریعت ارائه می شود ،فرمول را باید از متن دین و متن قرآن گرفت و فرمولی که منافی با فرمول قرآنی است فرمول تبعیت از نفس است که نام عقل روی آن نهاده می شود”
بنده سئوال مشخصم از ایشان که اسلام پژوه هم هستند این است که مجموع مقررات و احکام دینی و فقهی را که به مردم بعنوان راه نجات توصیه میکنید چه میزانش از قرآن، چه میزانش از تعالیم و سنت شخص پیامبر و چه میزان از احادیث کسانی که پیغمبر نیستند و چه میزان مربوط به اجماع علما و چه میزانش عقل است؟
شما اگر به این سئوالات درست و متین پاسخ دهید آنوقت خواهیم دید که شما و دوستان عالمتان هم آیا “فرمول خودم” دارید یا نه؟ و یا این ایراد فقط به سارا خانم برمیگردد.
با سپاس
جناب علوی درود برشما من اطلاع کافی در مورد آقایان ندارم و به محض کسب اطلاع به همه خواهم گفت ولی در مورد خانم ها به عرض میرسانم که آنجور که در تواریخ ثبت شده پیامبر اسلام ازسایر ادیان و علی الخصوص مسیجی و کلیمی هیچگونه کراهتی نداشتند از جمله ریحانه همسر کنان رئیس قبیله خیبر که به قتل رسید زا که به تصرف ! خود درآوردند وی هیچ گاه مسلمان نشد و بردین خود یهودی ماند تا فوت نمود و در مورد خوردن غذا یی که سایر ادیان فراهم می آوردند پیامبر هیچ کراهتی نداشتند و میل میفرمودند وجهت ارائه سند به عرض میرسد که زنی یهودیه بزی را بریان نمود و در خفا بزرا مسموم کرده بود و آن را به نزد پیامبر آورد و پیامبر با یکی از یارانشان بدون کراهت شروع به خوردن نمودند که یار پیامبر بعد از خوردن چند لقمه جان به جان آفرین سپرد ولی پیامبر که بسیار هوشیار بودند به محض خوردن اولین لقمه متوجه تلخی نهفته شدند و لقمه را نخورده تف نمودند و گویا بر اثر طعم همان لقمه ناخورده مسموم شدند و مدت ها دستمال از درد سم به سر خود میبستند و گویا بر اثر سم همین لقمه با اینکه در تدارک حمله به سوریه بودند وفات کردند .با احترام
وقتی به فتوای خمینی مبنی بر اینکه حفظ نظام از واجب ترین واجبات هست توجه کنیم و بعد به خاطراتی که جسته گریخته از ابتدای جنگ که گاها منتشر میشه. گوش میکنیم اونوقت هست که تا حدودی عمق فاجعه برای کسانی که در ابتدای جنگ چشم و گوش بسته به حرف این به اصطلاح امام گوش کردند (مثل خود من) تا حدودی معلوم میشه که 1 میشد از وقوع جنگ جلو گیری کرد. یا حد اقل از ادامه اون بعد از فتح خرمشهر ممانعت کرد و هم صدام را به عذر خواهی واداشت و هم خسارات جنگ را دریافت کرد. ولی در فکر خمینی چیز دیگری بود و اون حفظ نظام به هر قیمتی که اون قیمت سنگین را خانواده های شهدا و مجروحین جنگ و کسانی که هشت سال اوارگی و خانه خرابی را تحمل کردند. و جدا از اون خسارت جنگ خسارت اعدام با هوش ترین جوانان کشور که به حق یا باطل به گروه های مخالف پیوسته بودند. و بی ابرویی ایران و ایرانی و خساراتی که هنوز ادمه داره که اگر قرار بر حفظ نطام به هر قیمتی نبود کس دیگری به رهبری بر گزیده میشد و مسیر تاریخ این سرزمین دگرگون میشد. همه بخوبی میدانیم که خمینی از فضای جنگ استفاده کرد و همه گروه های مخالف را نابود کرد که اگر جنگ نبود. این کار به هیچ وجه ممکن نبود. و هر کمبودی را که ملت دیدند به جنگ مربوط شد و بعد هم بر کناری منتظری و و رهبری کسی که مجبور به رشوه دادن به هر کسی که مدعی بود (از سپاهی تا حوزوی ) و همه این رشوه دادن ها کشور را به اینجا رسانده که میبینیم و اگر بخواهند راستی این فتوا را رعایت کنند هنوز خساراتی بسیار پیش رو داریم. چون وقتی قرار باشد که نظام حفظ شود به هرقیمتی اونوقت دادن سهم خزر به روسیه دادن خوزستان به عراق و دادن کردستان به ترکیه و دادن آزربایجان به آزربایجان دادن گیلان و مازندران به کشورهای همسایه و خلاصه به باد دادن همه ملت و کشور فقط بخاطر حفظ نظام و از ملت و سرزمین که به باد رفت می آیند سر اعتقادات مردم و همه احکام اسلام و هر چیزی که به تصور بیاید فقط در مقابل حفظ نظام و حفظ نظام یعنی حکومت آخوند بر سرزمین ایران. به نظر بنده خطرناکترین فتوای یه آخوند در طول تاریخ که به ایران و ایرانی آسیب زده و خواهد زد همین فتوا است چون حدی برای اون متصور نیست و میشه همه چیز هایی که برای ملت با ارزش هست را داد فقط برای حفظ نظام حاکم آخوندی
و ای کاش که مردم نهایت خطر را درک کنند و بدانند که آخوند تا کجا میتواند پیش برود. و چه چیز را برای چه چیزی هزینه کند
درود جناب نوریزاد عزیز،
سخنان شما راجع به رای ندادن را شنیدم،ولی فکر میکنم رای ندادن راه چاره نیس،چرا که رای ندادن فرصت بهتریست برای جناح مقابل
همانند سال ۸۴ که اکثر مردم رای ندادند به خیال اینکه میتوانند نظام را عوض کنند…
تغییر در این سیستمِ مونوکراسی تودهای، منوط به رای ندادن نیست..زیرا همانطور که درتاریخ شوروی سابق به عنوان یک دولت بزرگ توتالیر در جهان میخوانیم،مردم هیچ اعتراض و هیچ انقلابی نکردند
اما این این حکومت فاسد از هم پاشید،چگونه؟
در آن زمان گورباچف به کنگره رفت و گفت که دیگر نمیتوانیم، و رسیدند به نقطهای که همه در سر جای خود ایستادهاند اما هیچکس نمیتوانست کاری انجام دهد، همه به این جمعبندی رسیدند!
دشمنان خارجی و آمریکاییها کاری نکردند!
بلکه خود کمونیستها از صدر تا ذیل به این نتیجه رسیدند که ادامه وضع موجود امکان ندارد!
و علت آن تنها فراگیر شدن فساد مالی و اداري و فساد اخلاقی در میان مسئولان کشور، بیکفایتی، بیعرضگی و سوءمدیریت بود!!
اگر به ٤٠ سال پیش برگردید بالاترین رقم سپرده در بانکهای سوئیس متعلق به شوروی سابق بود و سران فاسد آن
فساد مالی، اخلاقی و فسادهای دیگر، شوروی را به نقطه بدون تغییر برد.!
نقطه فروپاشی حكومت هاي فاسد و ديكتاتوري….!!!
امیدوارم به عنوان شاگرد کوچک شما،عرایضم توجهتان را جلب کند،باشد که همگی به سوی امید و پیروزی برویم
هنوز بچه بودم اما با چشم دلم محیط پیرامون رو درک و لمس می کردم.
لباس مدرسه از سال پیش، کتاب و لوازم التحریر درجه ۳ و تفاوت فاحش در محیط تحصیل با بقیه ی بچه ها ، هر روز بیشتر شاهد خم شدن پشت پدر بودم و شکسته شدن غرور مادر، محیط خانه نه امن بود نه ارامش بخش، نه غذای سیر نه امنیت سرپناهی بنام خانه ، مقایسه کردن زندگی دیگران با شکل زندگی ما که نمی شد اسمش را زندگی گذاشت بلکه زنده مانی شایسته تر بود.
وارد جامعه که شدم دست فروش تهیدست، کودک کار وا مانده از کمترین حقوق انسانی و تحصیل، گرسنه و آواره،
پیرمرد ناتوان و بیماری که از سر نداری وامانده از پذیرش و درمان،، کارتن خواب و پدیده ی تازه تری بنام گور خواب ، هر چی بیشتر قد کشیدم بیشتر درد کشیدم بیشتر تفاوت ها و فاصله ی طبقاتی رو درک کردم برای کمک به هزینه های زندگی تحصیل را رها کرده و در این آشفته بازار به هر دری زدم تا بتوانم این قورباغه ی متورم اقتصادی رو سر و سامان دهم اما مگر می شود .
چه کسی دیواری به بلندی دار و ندار میان ۱۰ درصدی های خاص ایجاد کرد؟؟
چه کسی مرز بندی کرد اون آقا زاده ست و من گدا زاده؟؟
چه کسی قانون بانکداری رو تنظیم کرده که گدای محتاج، وام سقف دو میلیون با یک پوشه ی قطور از مدارک باز از وام بی نصیب می ماند و شخصی دیگر با یک تماس میلیارد ها بنام وام اختلاس می کند؟؟
نمیدانم از کدام چرای دیگر سخن بگویم با این همه دروغ و تضاد و دزدی، اگر
رای بدهم یعنی این زندگی نکبت حق من است.
اگر رای بدهم یعنی به اختلاس چراغ سبز نشان داده ام.
اگر رای بدهم یعنی به تکیده شدم قامت پدرم آری گفته ام
اگر رای بدهم مهر تایید بر آوارگی تعداد بیشتری کارتن خواب و کودک کار زده ام.
من به دزدی آری نمی گویم
من به پرداخت نشدن حقوق کارگران آری نمی گویم
من به زندانی های در بند و اعدام آری نمی گویم
من به فقر مردمم آری نمی گویم
من به چپاول و آبادی کشورهای بیگانه با پول مردمم آری نمی گویم
من به تجاوز در زندان ها و شکنجه آری نمی گویم
روزی چند بار انگشتم را رنگی میکنم تا حسرت رای دادن به دلم نماند اما به دیکتاتور آری نمی گویم
ما رای اولی ها به کشتار مردم بی گناه سوریه آری نمی گوییم
ما رای اولی ها با افتخار اعلام می کنیم
در نمایش بالماسکه ی رژیم شرکت نخواهیم کرد
ما رای اولی ها انتخابات را تحریم می کنیم تا مترسک جالیز حکومت نباشیم
به امید رهایی سرزمینم
ما رای اولی ها با هم متحد می شویم و با افتخار انگشت پاک خود را همراه با صفحه ی آخر شناسنامه عکس می گیریم و به مردم عزیزمان ثابت می کنیم
ما در جنایت های حکومت شریک نخواهیم شد
درود بر تو احساسات پاکت و شعورت
بقا اخوند و زالمو های فرصت طلب و نا اگاهی بخشی از هموطنان ضامن ادامه همین وضع است
سلام ودرودبى پايان برمعلم عزيزاقاى نوريزاد
در امر انتخابات بعيد ميدانم تمام شاخص هاي تعيين کننده دست نظام باشد ،کنشگر هاي زيادي اين ميان دخالت دارند و هر کدام به اندازه کوشش خودشان سهم ميبرند.
نظام، به معناي اراده ي سياسي ديکتاتوري و ديدگاه بسته ي ديني اش، مردم به معناي جريان خاکستري که آخرين لحظات تصميم به شرکت يا عدم حضور در انتخابات مي گيرند، جريانات ليبرال و آزادي خواه ،جريانات احمدي نژادي، نيروهاي تحريمي،نيروهاي بيگانه و دشمنان تجزيه طلب هر کدام کوشش در به کرسي نشاندن حرف خود و افزايش سهم تاثير گذاري خودشان در آينده ي ايران دارند.
نيروهاي وفادار به تغيير آرام و بدون خشونت به تجربه دريافته اند که راي دادن حتا در اين شرايط همواره بهتر از سکوت و کنار نشستن بوده و کمينه اينکه آنها توانسته اند گامي ديگر هر چند کوچک اما بسيار مهم به جلو بردارند.
در حقيقت تا زماني که نيروهاي تحريمي نتوانند جايگزين مناسب و راه حلي موثرتر از راي دادن پيدا کنند ،راي دادن را ميتوان بهترين راه حل موجود دانست.
از ياد نبريم ديگر نيروهاي موثر در اين بازي اعم از خشونت طلبان، دگم انديشان ،نظاميان،تجزيه طلبان،برخي خارج نشينان راحت طلب و مفت خور بيشترين مخالفت و ناراحتي و يا حتا دشمني را با راي دهندگان تحول خواه دارند نه با نيروهاي تحريمي بدين معنا که تمام نيروهاي ديگر، دندان تيز کرده اند تا سهم نيروهاي آزادي خواه و راي دهنده در انتخابات کم شود چرا که خود بهتر از هر کسي ميدانند از نيروهاي بي اثر و بي عمل تحريم کننده انتخابات هيچ گزندي به آنها نمي رسد.
اما سخني با ياران تحريمي واقاى نوريزاد
_آيا جز اين است که نهايي ترين هدف شما از راي ندادن ،کاستن از مشروعيت نظام است؟
_آيا راي ندادن تاثير ديگري هم دارد؟
_آيا راه حل نافرماني مدني جز از راه تمرين دموکراسي در فضاي آرام مي گذرد؟
_آيا تضمين مي کنيد با راي ندادنتان فضا همچنان آرام بماند و نيروهاي ديگر اين فضا را به سوي خشونت نبرند؟
_آيا پاسخي براي روي کار آمدن دولتي پوپوليست و اختلاسگر مانند احمدي نژادي ها و يا نظاميان جنگ طلب داريد ؟
قدر مسلم همه ميدانيم دولتي مانند دولت روحاني مطلوب نظر نيروهاي دموکرات و آزادي خواه نيست اما اکنون موضوع حتا انتخاب بين بد و بدتر نيست بلکه موضوع حرکت در آرامش و دور از جنگ و خشونت داخلي و خارجي است زيرا ميزان رنجيدگي و خستگي مردم به اندازه اي است که هر عمل نابخردانه و احساسي مي تواند ايران را به آتش جنگ داخلي و يا خارجي بکشاند آنهم در زماني که مي توان از اين گذرگاه تاريخي با کمک رسانه هاي مجازي و با گفتگوي همراه با خرد ورزي و بردباري، باهم به سلامت عبور کنيم.
امیر گرامی
تصور میکنید که همین الان جنگ طلب و تجزه طلب و دشمنان غیره همه بصورت اماده باش پشت درها نشسته و منتظرند تا انتخابات تحریم شود و انها حمله کنند ؟ از کجا به این نتجه رسیدید؟
تا انجا من میدانم همه معتقدند با اوضاع نابسامانی که نظام بوجود اورد مملکت دچار بحرانهایی خواهد شد که شما میخواهید به انتخابات ربط دهید
اقای محترم ۳۸ سال با این نگرش عمل کردیم مملکت به قهقرا رفت و هیچ بازدهی مثبتی نداشته و انهایی هم که به ظن شما دشمنان رای دهندگان هستند اشتباه نکنید دشمن حاصل ان هستند که هم اکنون دچارش هستیم که شما مصرانه معتقد به ادمه ان هستید .
مطمئن باشید تحریم انتخابات در سطح وسیع نشان همبستگی مخالفت با سیاست های غلط ، اختلاسها، حمایت از حقوق بشر ، حمایت از زندانیان سیاسی ، رانتها ووو میباشد یعنی نوعی اعتصاب برای بهبود وضعیت و اینجاست که نظام وجود انبوه مخالفان و ناراضیان را به رسمیت شناخته و مجبور است تجدید نظر در سیاستهایش داشته باشد .
حاصل ۳۸ سال طرز تفکر شما بر همگان عیان فکر میکنید چند سال دیگر باید ادمه بدهیم و شما چه تضمینی برای بهبودی اوضاع دارید . مشخصا در جای نرم و گرمی نشسته و عجله ای هم ندارید ۴۰ سال ۵۰ سال دیگر یا شدشد نشدنشد . ایا ان بیماری که با مرگ دست و پنجه نرم میکند پول درمان ندارد میتواند چند سال دیگر صبر کنند؟
اقای امیر اگر تحریم فراگیر شود فردای همانروز نظام مجبور میشود تشکیل جلسه بدهد و چاره ای برای پاسخگویی و جلب رضایت ناراضیان بندیشد در غیر اینصورت هر ۴سال یکبار برای مردمی که در صف تایید مشروعیت و اوضاع فعلی ایستاده اند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
…………………..
و در پایان
ما میگوییم ملیونها نفر همین لحظه زیر خط فقر و محتاج به نان شب و هزینه درمان و تحصیل فرزنداشان هستند شما میگویید صبر کنید تا ما هر ۴سال یکبار چند قطره دموکراسی از صندوقها استخراج کنیم . ارزانی خودتان باد
……………………
تا زمانیکه ثروت این مملکت در داخل خرج رفاه ملت و ابادانی مملکت نشود
تا زمانیکه ریشه اختلاس و اختلاسگران حرامزاده و غارتگران بیت المال کنده نشود
تا زمایکه زندانیان سیاسی از بند و شکنجه ازاد نشوند
هرگونه انتخابات و راه پیمایی تحریم و شرکت در انرا نشان تایید موارد فوق و خیانت به تمام هموطنان محروم میباشد .
با شما موافقم اما چون اکثریت نا آگاه اند پس تحریم نخواهند کرد .پس تنها را ه اینست که به آنها جهت بدهیم تا قدم کوچکی به سمت ظالم ستیزی برداریم و گرنه آنها تحریم نخواهند کرد و رایشان در سبد ظالمان خواهد رفت.
نکاتی در خصوص بیانیه انتخاباتی ابراهیم رئیسی
✍️ پویا آزاد
پس از ماهها گمانهزنی در خصوص کاندیداتوری ابراهیم رئیسی برای انتخابات ریاست جمهوری، وی سرانجام در روز بیستم فروردین با انتشار بیانیهای از عزم خود برای ورود به این عرصه خبر داد.
نخستین، بارزترین و شاید تنها محور مثبت بیانیه مذکور، اعتراف به مشکلات مدیریتی و اقتصادی کشور از جمله “دردهای مزمن ساختاری”، “ناتوانی دولت در پاسخگویی به انتظارات مردمی”، “رکود”، “بیکاری” و “آسیبهای اجتماعی” است. برای سالها و دههها، اشاره به این مشکلات به مثابه ضدیت با انقلاب و نظام بود. اما چند سالی است که مخالفت و رقابت با دولت حسن روحانی، آنچه که قبلا سیاه نمایی خوانده میشد را جایز نموده است.
رئیسی البته در بیانیه خود به بیان مشکلات اکتفا کرده و به راه حل و برنامه مشخصی جز “رهنمودهای روشن رهبر عزیز انقلاب” اشاره ننموده است. اما روشن است که مسیر توسعه چنانکه تجربه کشورهای موفق نشان میدهد، پیروی از الگوهای رایج و آزموده شده از جمله ایجاد فضای آزاد سیاسی، حاکمیت قانون و اصلاح رابطه سیاسی و اقتصادی با جامعه بین المللی است.
جمهوری اسلامی علیرغم در اختیار داشتن منابع عظیم طبیعی و انسانی، برای قرار گرفتن در مسیر توسعه نیازمند تصمیمات سخت است. رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی، با نظارت استصوابی، سرکوب دگراندیشان و اقلیتها، نظامیگری در منطقه، مرگ بر آمریکا و اسرائیل و اقتصاد مقاومتی ممکن نیست. رئیسی و هر کاندیدای دیگری که شعار “تحول و رونق” در کشور را سر میدهد، باید مواضع خود را درباره این مسائل روشن کند.
نکته دیگر بیانیه، سوابق مدیریتی رئیسی است. کاندیداهای انتخاباتی در ایران در غیاب احزاب، به جای برنامه حزبی حول سوابق و دیدگاههای فردی خود مانور می دهند. اما رئیسی تا به حال نه وزیر بوده و نه وکیل. وی از هیچ گونه سابقه سیاستگذاری و یا اجرا برخوردار نبوده و کارنامه خاصی در موضوعات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ندارد. حوزه فعالیت وی تنها به قوه قضائیه محدود بوده و در این حوزه نیز عمده شهرت وی مربوط به کشتار سال ۶۷ است. بدین ترتیب مشخص نیست اشاره بیانیه به “دو دهه تجربه مدیریتی در سطح کلان” به چه معناست.
رئیسی در بیانیه خود میگوید در سه دهه گذشته هیچ عزمی برای دستیابی به قدرت نداشته است. واضح است که خود او نیز وقعی به مشاغل قبلیاش نمینهد. حامیان رئیسی تلاش دارند از ریاست انتصابی بر آستان قدس نمدی برای کلاه کاندیداتوری او فراهم کنند. اما رئیسی تلویحا این پست را در قبال ریاست جمهوری به هیچ انگاشته و باقی ماندن در آن را “عافیت طلبی” میخواند.
رئیسی علیرغم ضعف سوابق و با وجود سرمایه گذاری محافظه کاران روی وی، خود را فارغ از “گروهبندیهای سیاسی رایج” میخواند و حاضر به رسمیت شناختن و اتکا بر آنها نیست. وی خود را به تنهایی مرجع و پناهگاه مردم و عامل به قانون و اخلاق میداند.
رئیسی در بیانیه خود تاکید میکند از مقدسات و بیتالمال در رقابت انتخاباتی سو استفاده نخواهد کرد. اما استفاده از مقدسات و بودجه عمومی، وجه مشترک همه کاندیداهای انتخاباتی در ایران، به ویژه کاندیداهای نزدیکتر به حاکمیت است. تا هم اکنون نیز آستان قدس و صدا و سیما و دیگر نهادهای همسو در حمایت از این “سید” و “آیت الله” “منتصب رهبر” کوتاهی نکردهاند.
بیانیه فوق اولین گام رسمی ابراهیم رئیسی و تیم وی در مسیر رقابتهای انتخابی است. این گام سست و پر تناقض نشان میدهد که وی چه میزان شایسته پست ریاست جمهوری و تا چه حد قادر به ایجاد تحول و پیشرفت است.
نوشته ام تقدیم به نوری زاد و دوستانش
احمدی نژاد ؛ یک روز محبوبِ رهبر ، روزی مطرود رهبر
(✍️ بقلم : مجید مهاجر)
در روزگاری نه چندان دور ، محمود احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ، نمادِ بارزِ یک فردِ حزب اللهی و مردمی بود ، که حتی بسیاری از شخصیت هایِ طابعِ ولایت خامنه ای و نهادهای زیر نظر رهبری مثل سپاه یا بسیج و افراد علاقه مند به حکومتِ فعلی اورا همان فردِ مورد نظری میدیدند که حکومت میخواهد و بهترین رئیس جمهور است .
در همان روزهایی که او مورد علاقه ی بدنه حاکم و مردمِ طرفدار حاکمیت خامنه ای قرار داشت ، شروع به چپاول و فساد گسترده زد و حتی دست سپاهیانی که احیانا به مفتخوری نرسیده بودند را هم به غارتگری باز کرد
از فساد دولت احمدی نژاد و اینکه او چه اخلاق و پوزیشنی داشت باید بگذریم ، چون همه تقریبا مطلع هستیم که او چه رفتاری داشت .
اما چرخ روزگار چرخید ، محمودخان رسید به سال ۸۸ و حالا نوبت ارباب قدرت بود که برای تداوم حکومتش خود را خرج او کند
فارق از نتیجه واقعی آراء انتخابات سال ۸۸ ، آنچه که مد نظر است حمایت بی قید و شرط خامنه ای از احمدی نژاد بود .
خامنه ای تمام آبروی خود را برای فرزند قد کوتاهش خرج کرد و نه فقط او بلکه تمام سرداران و بسیجیان و طلاب ولایی نیز هرآنچه میتوانستند در تائید و حمایت از دولت نهم و دهم بکار بستند .
کار بجایی رسیده بود که از هر موجودی سوال میکردی که محمود کیست ؟ میگفتند: او یک بسیجی ، حزب اللهی ، عزیزِ رهبری، خادم ملت ، رئیس دولت مردمی ، رئیس جمهور خاکی و در پاره ای از موارد بصورت حادتری او را معجزه هزاره و یارباوفای سید خراسانی می نامیدند (سیدخراسانی منظور خامنه ای است!)
خب با این تفاسیر باید انتظار این را داشته باشیم که محمود خان بعد از دوره دهم باز هم محبوب رهبر و امت ولایی باشد ؛ اما نه اینطور نشد .
با فساد گسترده و عجیب و غریب دولت احمدی نژاد در دوره دوم و همچنین شاخ و شانه کشیدن های محمود خان با رهبر و برادران لاریجانی و همچنین شکست های پی در پی در حوزه اقتصاد داخلی و رکود آن و ایضا شکست مواضع دیپلماتیک و سیاست خارجی دولت که در واقع برایندی از خواسته رهبری نظام است ؛ کم کم صدای الرحمنِ دولت محمود خان به گوش میرسید که بویِ گند آن نیز مشام را می آزرد .
البته بخشی از این محبوب نبودن برمیگردد به اخلاق عجیب خامنه ای که هر رئیس جمهوری در مملکت ، بعد از پایان دوره ریاستش به ناگاه مورد نفرت و انزجار رهبری و امت ولایی قرار میگیرد .
حال دیگر محمود خان با آن افتضاحات ضد ولایی خود که همانا ممکن بود به منافع ملی هم ضرر برساند(شما بخوانید منافع حضرات ) لازم بود که نامی پُر مسمی برای دولت محمود خان از طرف ولایت انتخاب شود ، لذا نام زیبای انحرافی را برگزیدند تا بعد از پایان دوره ریاست احمقی نژاد بتوان او را مستقیم به سمت جهنم سوق داد
و باز رهبر بیاید و بگوید : اگر وضع مملکت همینجوری بد و بدتر میشود ، تقصیر دولت هاست ! من گفته بودم آدم باشید و انقلابی ! همش این دولت ها نصایح مرا گوش نمیدهند !
چقدر من مظلومم (لطفا اشک تمساح)
و به این ترتیب، طبق معمول حضرت آقا معصوم شناخته شده و هنوز منتظر آرمان ها هستیم .
لطفا رای دهید تا آرمان بیاید…
جناب آقاي نوريزاد با درود به شما
استاد گرامي، من بسيار به شخصيت و رفتار ققنوس وار شما احترام قائلم و علاقمندم….
از اين رژيم هم جز ظلم و بي عدالتي و بيلياقتي و ناتواني در اداره امور مملكت و به قهقرا بردن سرنوشت ملت و ايران عزيزمان ، چيز ديگري سراغ ندارم…. ولي آنچه كه به آن سخت ايمان دارم و در طول تاريخمان، به ما ثابت شده مشكل افراط و يا تفريط در امور و حل مسائل چه سياسي، چه اجتماعي و فرهنگي است، از اين افراطها و زياده روي ها بسيار ميتوانم برايتان بشمارم و احتمالا هم خود شما بسيار از آنها را سراغ داريد، ولي آنچه امروز موقعيت و شرايط ما را تعيين ميكند و در نتيجه آن رفتارهاي آوانگارد افراطي و فاناتيك، سرنوشت ما ملا را رقم زده است، به ما مي آموزد كه ما ديگر نبايد آن ها را تكرار كنيم و بايد روش و سياقي ديگر بجوييم، قطعا شما جمله معروف مرحوم مهندس بازرگان را در دادگاه شاه شنيده و يا به خاطر داريد، اين جمله و مصداق آن، در جاي جاي لحظات زندگيمان در ايران ساري و جاريست، كارهايي كه شاه كرد، كارهايي كه مجاهدين كردند، كارهايي كه اين رژيم خونخوار كرد و كارهايي كه چريكها و بقيه انجام دادند، همه و همه در جهت تشديد و بدتر شدن شرايط ما در طول تاريخ صدساله اخير بوده ، حال وقتي پيام صوتي شما مبني بر عدم شركت در انتخابات را ميشنوم، دلم سخت ميگيرد، وقتي آن واژه هاي عجيب و غريب را از دهان شما ميشنوم كه بگذاريم رئيسي بيايد و فلاحيان وزيرش شود، سخت برآشفته و غمناك ميشوم، كه چرا باز ما درمان باز بر همان پاشنه ميچرخد؟ تا كي ما بايد اين زياده روي ها را تكرار كنيم، نا خواسته به ياد روزهاي دور ميافتم كه همين آقاي نوريزاد عزيز، زماني كه مردم در دوم خرداد ٧٦ داشتند به اميد فرداي بهتر براي ايران رأي ميدادند، شما اندر اوصاف و سجاياي لاجوردي قصاب و قاتل، مدح ميگفت و ستايشش ميكرد، زماني كه من دانشجو بودم و در مقابل چشمانم در كُوي دانشگاه زدند و كشتند و سوختند، همين آقاي نوريزاد گرامي اند مدح و بزرگي و كرامات اين خامنه ايي قلم ميزد و استدلال ميتراشيد…. زماني كه بهترين بچه هاي اين مملكت را در زندان و خيابان و خانه شان ميكشتند و سر ميبريدند و سينه ها ميدريدند به واسطه همين فلاحيان نجاست و آن دار دسته بدتر از داعشش، شما در بزرگي اين نظام و رهبر و همين آخونها مقاله مينوشتيد و باز با همين الفاظ و دلايل توجيهشان ميكرديد….
بگذريم، مقصودم شخم زدن گذشته نيست و يا جسارتي و يا خدايناكرده كوچك جلوه دادن تلاشهاي ارزشمند شما، ولي شايد اين حرفهاي بدينگونه تفريطي شما، شايد نتيجه همان افراطهاست؟!؟ شايد داريد از گذشته خودتان انتقام ميگيريد؟!؟ نميدانم!!!!
ولي آنچه مسلم است، اين است كه همه اينها به ضرر اين مردم و ملت و ايرانمان است،
بياييد يك لحظه فكر كنيد كه شايد الان هم داريد، خيلي تند ميرويد، شايد الان هم داريد به نوع ديگري به جامعه و آينده مسلمت و تمرين مدارا و پذيرش آن لطمه ميزنيد، شما داريد آغوشتان را باز ميكنيد كه يك قاتل جاني، بيايد و امور مملكت را به دست بگيرد؟ آن هم با يك استدلال بي پايه و اساس ؟ مگر شما چه تضميني به آينده و شرايط خلق شده در آينده داريد؟ مگر شما از كجا و چگونه مطمئن هستيد كه اگر او بيايد و كثيفترين و لجنترين افراد را هم به كار گمارد، تكليف ما روشن ميشود و از اين قفس رهايي ميابيم؟ اگر به فرض رهايي اينگونه هم در كار باشد به چه شكل و با چه هزينه و شرايطي ؟
خلاصه خيلي دلم گرفت از اين عدم درس گيريمان از تاريخ و اعمالمان و اندوه سرا پاي وجودم را پر كرد، كه چرا ما اينگونه ايم و همواره، اينچنين رفتار ميكنيم،؟ تا كي ادامه خواهد داشت اين دور باطل، آرمانخواهي و افراطي گري؟!؟و دلايل غير قابل درك و فهم شما براي رفتاري چنين و رأي ندادن، و سرنوشت خود را با قاتلان و جانيان سپردن؟!؟
ارادتمند شما امير
همنام گرامی جهت اطلاع شما عرض میکنم که اگر مطمئن بودیم که با رای دادن ما اقای فریدون برای چهارسال دیگر اتبخاب شود ویا فرد دیگری از اصلاح طلبان درکرسی ریاست جمهوری قرار بگیرد ونتیجه ان حد اقل اصلاح وبهبودی وضعیت اقتصادی وبهتر شدن معیشت اکثزیت مردم کم در امد شود ومعضل بیکاری جوانان نه کامل بلکه نستن حل شود من مطمئن هستم که اقای نوریزاد هم در رای دادن شرکت مینمود ولی متاسفانه چنین نخواهد شد در حالیکه سایر گرفتاریها نیز هم چنان جای خود را حفظ واهد کرد
درود جناب نوری زاد. وقت شما به خیر و خوشی. بحضورتان عرض کنم وقتی چهار ماهه بودم پدرم که 24 ساله بود در عملیات بیت المقدس (منطقه جفیر) به شهادت رسید و چند ماه بعد دایی کوچکم با 15 سال سن در عملیات رمضان به شهادت رسید. هیچوقت نمی بخشم روح الله خمینی تازی تبار و هاشمی رفسنجانی ، خامنه ای و بقیه مسئولان وقت، همچنین سرداران بی خرد و ناآگاه سپاه نظیر محسن رضایی به خاطر مصیبت هایی که به میلیونها ایرانی مثل من وارد کردند و هر روز لعن و نفرین نثارشان می کنم. حیف جان های عزیز و بی گناهی که در اثر زیاده خواهی های این آخوندهای بی وطن و شیاد و ایادی نابخردشان از دست رفتند. امسال برای دومین بار نمی خواهم در انتخابات فرمایشی و نمایشی شرکت کنم. تا چند سال پیش امید به اصلاح وضعیت کشور داشتم ولی دیدم که روحانی و خاتمی به اصطلاح اصلاح طلب فرقی با احمدی نژاد پوپولیست و احمق ندارند و همگی بازیگران و عروسک های خیمه شب بازی ولایت مطلقه هستند و هرچه از عمر این انقلاب ننگین می گذرد وضعیت کشور بدتر و سخت تر می شود. به یقین رسیدم که سران حکومت، ایران را ملک پدری خویش می دانند و حتی به خاک کشور هم رحم نمی کنند و آنرا به قیمتی ناچیز می فروشند. خاکی که پدران ما جان های خویش را برای حفظ وجب به وجب آن از دست دادند. واقعا شرم آور است بعد 39 سال که از انقلاب 57 می گذرد هنوز با واژه های مسخره ای چون اقتصاد مقاومتی، مدیریت اسلامی و جهادی، بانکداری اسلامی و…سروکار داریم و معظم له ملت بیچاره را به قناعت بیشتر و تحمل سختی ها توصیه می کنند. نمیدانم این همه رو و پرتوقعی را از کجا آورده اند! البته همانطوری که می دانید تحمل رنج و سختی ناشی از مقاومت فقط متوجه اقشار آسیب پذیر و متوسط جامعه است نه بیت آقا و برادران قاچاقچی سپاه، نمایندگان بی خرد، مراجع تقلید نان به نرخ روز خور، آخوندهای مروج جهل و خرافات،آقازاده های تن پرور و دزد و … امیدوارم ایران عزیزمان هر چه سریعتر از این بند رهایی یابد و در جهت ارتقا سطح رفاه اقتصادی و اجتماعی و آزادی سیاسی و عقیده گام برداریم.
پاینده و سرافراز باد ایران و ایرانی
نی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار …
بدون شک کانال نوری زاد توسط نیروهای امنیتی رصد میشود . این افراد که سرباز
ان گمنام امام زمان نامیده میشوند مدعی هستند که در راه رضای خدا مشغول خدمت رسانی به خلق میباشند . سئوال
اساسی این است که آیا خدمت رسانی به خلق خدا فقط از راه بیگیر و ببند و رصد کردن مردم صورت پذیر است ?
مثلا چرا این سربازان گمنام در لابلای خدمت رسانی خود به دختر کردستانی که از ناحیه پا در رنج و عذاب است کمک و مساعدت نمیکنند ? درست است که بنی آدم اعضای یکدیگرند و نوری زاد بر حسب وظیفه انسانی خود در این کار خداپسندانه پیشگام شده ، ولی قبل از هر چیز این وظیفه دولت و حکومت میباشد که به انسانهای تهی دست کمک کند . بخصوص که آن حکومت خود را وامدار امام زمان بداند . از این سربازان گمنام سئوال میکنم که : خدا وکیلی اگر از پولهایی که صرف تیر و تخته و ضریح و غیره میشود ، مقدار اندکش را صرف این گونه بیماران بکنیم چه اشکالی دارد .
والا اون امام زمانی که شما ازش صبح تا شب دم میزنید ، بیشتر راضی است به درد مردم برسید تا ضریح جدش امام حسین و عسکرین و غیره .
فرض کنیم نوری زاد این کار خیر را انجام نمیداد، نتیجه اش این بود که یک دختره
دسته گل کردستانی تا آخر عمرش در حسرت سلامتی بماند . آیا از نظر شما و دین شما نجات جان یک انسان مهم است یا تیر و تخته و ضریح و گلدسته ?
نوری زاد با این کار خداپسندانه ، هم شادی
آن دختر را فراهم میکند و هم مشکلی از مشکلات جامعه انسانی را کم میکند و هم
انسانیت خویش را به رخ مدعیان دین و مذهب میکشد و از همه مهمتر با این کار خود نشان میدهد که فارغ از دین و مذهب و قومیت ، تنها چیزی که ارزش دارد مهربانی و دوست داشتن همنوع است ، که متاسفانه در قاموس نظام ولایی و سربازان گمنامش هرگز دیده نمیشود .
درود بر شرف نوری زاد ……………..
درود بیکران بر شما جناب اقای نوریزاد گرامی
اگر اجازه بفرمایید مطلبی در خصوص ویوئویی که شخصی با لباس سیاه در حال قرائت قران است خدمتتان عرض کنم که در کانال تلگرامتان قرار دادید
یادم میاید در یکی از نامه هایی که برای فرزندتان نوشته بودید بسیار ابراز پشیمانی و ناراحتی میکردید از اینکه انها رامجبور به شنیدن نوارها و اهنگها و تلاوتهای قران و دعای دیگری کرده بودید !!!!
امروز که مجددا همچین ویدیویی در کانال تلگرام قرار دادید ، یادم به همان مطالب و نوشته هایتان افتاد
البته به شما کاملا حق میدهم که عاشق قرائت قران باشید
زیرا انسان موجودی است تشکیل شده از گوشت و پوست و استخوان و حواس پنجگانه و دردها و حسرتها و امیال و ارزو ها
و زمانی که در محیطی خاص تحت شرایطی خاص تمام ان عوامل محیطی و احساسی و عاطفی شالوده و بنیان کسی را در بر گرفتند و سالها در تک تک ذرات وجودش نفوذ کردند ، دیگر خالی شدن از ان مقدور و ممکن نمیباشد و و هرچقدر در گذشته با آن محیطی که شاید روزگاری مدینه امالش بوده وقت و انرژی و زمان بیشتری گذرانده ؛ طبیعتا دل کندن از انها و یا تغییر موضع دادن نسبت به انها بسیار سخت و زمان بر است و تخلیه شدن از تعلیمات محیط گذشته تقریبا محال است ؛ البته اگر در سنین پایین این تغییر صورت بپذیرد شاید اثرات ان در روزگار جوانی و مانسالی کم رنگ یا به کلی محو شود
اما برای حضرتعالی که بیشتر عمر شریفتان را در ان محیط انقلابی و اسلامی خاص گذرانده اید تقریبا سخت و غیر ممکن است
و به همین دلیل است که هنوز روحتان گریزی به گذشته میزند و از شنیدن همچین صوتی لذت میبرید
اما برای ما که هر وقت تلویزون را روشن کردیم در حال پخش قرائت قران بود یا اخوندی داشت قران تفسیر میکرد یا پخش مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قران بود یا درسهایی از قران اقای قرائتی در حال پخش بود یا برنامه کودکمان انیمیشن بسیار بی رنگی بود که یکی از ائمه در حال اموزش اداب نماز و قران به اصحابش بود !
، حال با دیدن این ویدیو به یاد قرض ها و بدهکاریهایمان میافتیم
نهایتا خاطره ای از مراسم فاتحه خوانی امواتمان برایمان زنده میشود با صدای قاری معروف عبدالباسط،، و هیچ تصویر ذهنی دیگری برایمان مقدور نمیباشد
و الان که قاری محترم لباس سیاهی هم پوشیده در اولین نگاه پرچم سیاه داعش یا نیروهای داعشی در ذهنمان نقش میبندد
جناب نوریزاد عزیز و گرامی راستی نمیشود در کانال تلگرامی یا سایت شخصی خودتان تصاویر و فیلمهای زیبا قرار بدهید
مثلا رقص یک دختر زیبا در فصل برداشت انگور
یا رقص دختری زیبا در محفلی هنری
یا زیبایی هایی از این دست
تا ما هم کم کم یاد بگیریم زیبایی چیست و زیباییها را دوست داشته باشیم
و یاد بگیریم که اصولا زیبایی ها جهنمی نیستند و همه سیاهی ها بهشتی
استاد نوریزاد گرامی مگر ما چه گناهی کرده ایم که مسلمان به دنیا امده ایم
چرا همیشه باید از زیباییها گریزان باشیم به جرم اینکه عاقبتمان جهنم نباشد؟؟؟
چرا خداوند تمام زیباییها را برای مسلمانان و بخصوص شیعه حرام کرده است؟؟؟
مگر خداوند جبار،منتقم چه پدر کشتگی با ما دارد ؟؟؟
وما داریم تقاص کدامیک از کمبود های ذات باری تعالی را پس میدهیم ؟
یا به کدامین گناه این همه مورد امتحان الهی واقع میشویم ؟
تا انجایی که بنده کمترین، اطلاع دارم و میفرمایند که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای راهنمایی و ارشاد مردم خاورمیانه فرستاده شده که اکثرا به دست همان مردم کشته شده اند
و برای من ایرانی یک بشارت دهنده امد نه پیغمبربود و نه امام
زرتشت بود و کتابی کوچک بنام اوستا که هیچ وقت ادعا نکرد از طرف خداوند است
و انان که این کتاب را میفهمند همگی به سر منزل مقصود رسیده و انسانهایی شده اند که سرگذشت و افتخاراتشان برگهای زرین تاریخ و ادبیات این اب و خاک ستم دیده است
و در این کتاب کوچک سه عبارت کوچک وجود دارد که سر اغاز و پایین تمام کتب انبیا و اولیا است
گفتار نیک
پندار نیک
کردار نیک
ایا کسی میتواند ادعا کند که تمامی کتب انبیا گذشته توانسته اند مطلبی فراتر از این سه کلمه برای بشر بیاورند
و تا انجایی که در تاریخ ثبت شده زرتشت و اوستایش همیشه برای ایرانیان محترم و گرامی بوده حتی برای ما که به زور شمشیر اعراب ، پدارنمان اسلام اورده و شیعه هستیم
و جالبتر انکه تقاص کشتن پیامبر اقوام دیگر و عربها را امروز ایرانیها با پوست و گوشت و خونشان دارند پس میدهند
و عربها در سایه خانه خداوند رحمان و رحیم با بهترین امکانات روز دنیا در عیش و نوش هستند و به ریش ما و پدرانمان میخندند
لطفا اگر این خدای مهربان را که عدالتش بر پهنای کهکشان گسترده است را دیدید از طرف یه جوان ایرانی به او سلام برسانید و بگویید اگر وقت کردید از این طرفها هم بیا
در پناه خالق زیبایی
کورش بزرگ گرامی با اخترام کتابی که از زرتشت باقی مانده اوستا نیست بلکه گاتاهاست که تمامی ان سرودها ونیایشهای زرتشت بااهورا مزداست که گفتار نیک پندار نیک و کردار نیک در تمامی نیایش ها وسرود ها در خواست زرشت از اهورا مزداست که انسان را به این سه صفت مزین کند کتاب اوستا بعد ها توسط موبدان زرتشتی با تلفیق گاتاهانوشته سده
درود بر مرد بزرگ جناب نوریزاد
خاستم خدمت دوست هموطنی ک گفتن بعضی دوستان نسبت ب اسلام کم لطفی میکنن بگم ک درحال حاضر هر بدبختی میکشیم از دست همین اسلام و کسانیکه خودشونو میراث دارش میدونن هست
امیدوارم این جمله ک اسلام نقصی نداره و عیب از مسلمونی ماست و….نگن
اما نظر و دین ایشون برای خودشون و قلبشون محترم…اما اگر ایشون و امثال ایشون انتظار دارن ک حکومت بعد بازهم اسلامی یا دینی باشه باید این فکرشونو اصلاح کنن ک مردم خسته شدن از حکومت دینی…
دین برای هرکس محترم فقط تا وقتی ک توی قلب شخص و مسجدو کنیسه و کلیسا و…. فراتر نره
هیچ کشوری رو با دین و احکام دینی نمیشه اداره کرد فکر کنم تاریخ اینو ثابت کرده
دین و احکامی ک نصف جامعه یعنی بانوان رو ناقص العقل بخونه و از شغلهایی مثل قضاوت و …محروم کنه بدرد جامعه و دموکراسی نمیخوره.پس لطفا هرکس دین شو برای خودش نگه داره و سعی در توجیه یا مجاب کردن بقیه برای اینکه دین من خوبه نکنه و ده ها دین داریم و هردین هم اعتقاد داره ک ما درست میگیم
ب امید ایران آزاد و سکولار
بسیار میبینیم و میشنویم که رییسی را لولو و تنور داغ کن انتخابات معرفی می کنند
به نظر من اشتباه است
سیستم نیازی به این کار ندارد و اگر بستر را مساعد ببیند مستقیما اعلام حکومت اسلامی خواهد کرد . انتخابات 88 شروع کار بود که نظام سطح توانایی خود ، پذیرش جامعه و واکنش جهانی را سنجید .
سیستم در حال گزار به سمت اصلاحات است ولی اول باید نیروهای تندروی خود را به این تغییر عادت دهد و در پیشگاه ایشان خود را بی میل ولی مجبور نشان دهد ، مانند هزار و یک شب برجام . سیستم در حال آزمون و خطای الگوی مناسب خود است و رییسی برآیند آن است: اعتدال روحانی بله قربان گوتر ، پوپولسیم احمدی نژادی یک معمم و شاید کمی خنده سید خندان
تنها چیزی که می ماند مشارکت و پذیرش ضمنی جامعه است بطوری که رییسی با 20 درصد آرای مردم و مهندسی آرا ، منجی ما معرفی میشود و با کمک بیت و سپاه ، گره های دانسته بسته با بخشندگی تام رهبر باز خواهند گشت.
احمدی نژاد ، قالیباف و رییسی بسیار بهم شباهت دارند:
1-هر سه ناآشنا برای عامه و با کارنامه ای مجهول
2-هر سه به یکباره و پیش از انتخابات به یکی از صندلیهای مهم قدرت و ثروت هجرت داده شدند
3-هر سه در صورت شکست به همان صندلی یا صندلی مهمتر که تحت نفوذ رقیب و قوه مجریه نیست ، بازمی گردند
1-آیا احمدی نژاد و قالیباف هم همین نقش را داشتند ؟
2-اگر سیستم در سال 88 و 92 فقط قصد داشت تنور انتخابات داغ بماند چرا اینقدر هزینه داد ؟
3-چرا سیستم سیبل غیر از خود مانند رفسنجانی را برای مردم آماج نمی کند ؟
4-آیا با حضور احمدی نژاد این تنور داغ تر نمی شد ؟
5-اگر مقصود فقط مشارکت است چرا تکنیک محبوبیت روحانی را بکار نبرد ؟ مثلا در یک جنگ زرگری روحانی را رد صلاحیت و سپس قبول کند. و یا کلا از یک کاندیدای محبوبتر مردم استفاده نکند.
رییسی قله آمال خامنه ای است برای تداوم بیت
نامه زیبای گلرخ ایرایی را در سایت هرانا hrana بخوانید ……………
از خدمت فردي بنام سعيد از قم نوشته بعضاً كساني در كانال به اسلام حمله مي كنن و گفته خودش اهل مسجد و هيأت و … هست، يكي دو تا سوال دارم:
يه نفر توي يه شهري پيدا شده مي گه من نايب امام معصوم ع هستم، البته نه از جنس نايب عام، بلكه ادعا داره تمام اختيارات معصوم ع را در امر حكومت داري و تمام شئون زندگي همه مسلمانان جهان از طرف معصوم ع يه جورايي بهش دادن، در جريان هستيد كه حتي نواب خاص هم همچين ادعايي نداشتن، خواستم ببينم خبرش به بچه هاي مسجد شما هم رسيده؟
جالبه طرف براي شهرهاي مختلف امام جمعه منصوب مي كنه كه اين كار مي دونيد كه از اختيارات خاص امام معصومه كه تفويضش به فرد ديگه دليل و مدرك مي خواد! اصلاً برگزاري نماز جمعه در عصر غيبت خبر داريد كه بدعته و حرامه و شديداً نهي شده و خلفاء اموي و عباسي اينو بدعت كردن؟ توي شهر شما هم نماز جمعه مي خونن؟!
يه كتابي هست به نام كافي كه تقريباً همه روايتاش صحيحه، يه جاش نوشته دليل اينكه امام دوازدهم ع غايبه فقط و فقط ترس از كشته شدنه، خبر داري؟ (جلد1 – طبع بيروت – ص 207) يه جا ديگش نوشته اگه امام فقط به اندازه اي شرايط براش مهيا باشه كه اولا جونش در امان باشه، دوماً بتونه يه نيمچه حكومتي توي يه سرزميني هر چقدر هم كوچيك مستقر كنه، امر ظهور بر ايشون واجبه! اونوقت احياناً براي شما سوال پيش نيومده كه چرا ايشون الان تشريف نميارن؟ نكنه خداي نكرده جونشون در امان نيست توي اين مملكت؟ نكنه هموني كه ادعاي جانشيني شو داره خداي نكرده اعتقاد داره كه حفظ نظام خود ساختش از همه چي حتي از جون امام عصر ع هم مهمتره؟!!! (صحيفه خميني – ج 15 – ص 365)
ناصر: «دُکان دین»
• اگر شما بدانید که دکانی وجود دارد که هر کالایی که بخواهید و در عالم وجود داشته باشد، در این دکان وجود دارد و با ارزانترین قیمت، نسبت به فروشگاههای دیگر به فروش میرسد و از قضا این دکان به محل زندگیتان هم نزدیکتر از همهی فروشگاههایی است که در شهر وجود دارد، چهقدر محتمل است که برای خرید کالای مورد نیازتان به مغازههای دیگر هم سر بکشید و وقت بیشتر و دشواری راه بر خود هموار کنید تا به گشتوگذار در دکانهای دیگر شهر برای خرید بپردازید؟
• تقریبا میشود گفت که عقل سلیم چنین نمیکند و از همان دکان که همهی اجناس مورد نیاز را در نزدیکترین محل و با نازلترین قیمت عرضه میکند، خرید خود را انجام میدهد.
• دین برای تودهی مردم چنین دکانی است. دکانی دو نبش که مدعی است بهترین کالاها را با نازلترین قیمتها و بهترین کیفیتها در نزدیکترین محل در اختیار دارد و شما را از رفتن به مغازههای دیگر بینیاز میکند و چاره این است که به این دکان دو نبش «ایمان» بیاورید تا ایمنی بیابید و در امان باشید. عوام نیز ایمان میآورند تا از رنج سرک کشیدن به فروشگاههای دیگر رها بشوند.
• کافی است شما به این دکان دو نبش دخیل ببندید. اگر روزی هوس کنید که از روی کنجکاوی یا بر اساس عقل به فروشگاههای دیگر سری بزنید تا راستیآزمایی کنید که آیا به راستی دکان دو نبش دین ارزانترین و با کیفیتترین کالاها را در اختیار دارد یا نه، عسس محل شما را تازیانه میزند و یا میکُشد.
• برای اینکه شما بدانید که این دکان دو نبش بهترین است نباید مقایسه کنید یا اینکه به دکانهای دیگر سر بزنید. راهش تنها این است که بپذیرید و ایمان بیاورید.
• به تعبیر مولانا:
“عقل قربان کن به پیش مصطفی
حسبیالله گو که اللهام کفی”
• اگر چنین نکنی حسابت با کرامالکاتبین است و هم در دنیا و هم آخرت عذاب خواهی شد.
من به رژیم کاری ندارم ولی به ملت میگویم که اگر ما اونقدر بمب اتمی داشته باشیم که هر ایرانی به یک بمب مسلح باشه. ولی در کشور آب نداشته باشیم. همه مجبور میشویم که بمبها را رها و بدنبال آب به دیگر مناطق زمین مهاجرت کنیم. و اون وقته که نه از ایران چیزی میماند. نه از ایرانی
ما اگر بخواهیم به نفت وابستگی نداشته باشیم باید یک چیزی داشته باشیم که دلار و یا پوند و دیگر پولهای خارجی را برای واردات بید ما تامین کند و ایران با موقعیت تاریخی و جغرافیایی که داره باید از موقعیت خود استفاده کند و با جذب جهانگرد که کمترین هزینه و بهترین باز ده را داره استفاده کند ای ملت کسانی که ار طرفی از خود کفایی میگویند و از طرفی دارند آبهای کشور را نابود میکنند. دوری کنید. از کسانی که از اقتصاد بدون نفت حرف میزنند و از طرفی دارند صنعت جهانگردی ایران را نابود میکنند و همه همت خودشان را در بدست آوردن سهم بیشتر اوپک صرف میکنند دوری کنید که اینها فقط دروغگو هستند. بیشتر از اونی که به حرف های کسی توجه کنید بیشتر عملکرد ها را مورد توجه قرار بدهید. که دروغ گفتن کار سختی نیست برای کسانی که با دروغ کشوری را در دست گرفته و با دروغ به دارند حکومت خود را بقا میبخشند
با سلام خدمت استاد محمد نوری زاد، بعضی ها این روزها بر این باورند که، اقداماتی که گروه…..
یعنی همان اصول گرایان ، انجام میدهند، در واقع ترفندی است که بیت و… در حال انجام آن میباشند، به این صورت که در این ترفند ، کسانی را قربانی میکنند!
همین دیروز یکی از دوستان تحصیل کرده ی من ، بر این نظر پافشاری میکرد که، جناب رئیسی را مورد هدف قرار داده اند و سوژه ی خوبی آن را میدانند برای قربانی شدن،
چندی پیش فایل صوتی منتشر شد توسط آقای منتظری که اکثر مردم به طور مستقیم این ماجرای هولناک و درد ناک را شنیدند که مطمعنأ خودتان نیز شنیده اید،،، در چن وقت اخیر به جناب رئیسی سمتهایی دادند که ایشان را بعد از منتشر شدن فایل، تغریبأ مورد توجه همگان گردانید، از یک طرف داستان دردناک آن فایل صوتی، و از یک طرف دادن مسؤلیتها و مدیرتهای اقتصادی که به ایشان واگذار کردند،،،
حال هر چه نزدیک تر به انتخابات میشود، بسیاری بر این ترفند که به دلیل بالا رفتن آمار در انتخابات ، اهل بیت… بر این تبل هولناک و بسیار نگران کننده برای مردم میکوبند،،، که اگر مردم به روحانی رأی ندهند، جانی آدم کشی چون رئیسی زمام امورات را به دست میگرد،! و حال این مردمند که باید انتخاب کنند، روحانی یا رئیسی!؟!؟!؟
استاد حقیر بر این باورم که در واقع هیاهو و تخریبی که این روزها یه دولت روحانی می زنند، در واقع از هر بعد قضیه به نفع اهل بیت میباشد، بدین صورت که .
اولأ . یکی از مقاصده اهل بیت، این است که تمام بده کاری ها، فقر، فحشا، گرانی، عقب افتادن در تولید و سیستم اقتصادی و…. در کشور را یک جا به گردن این دولت بیندازند! پس یک مقصد هدف این است،،،
از شواهد و قرائنی که بر جای مانده میتوان فهمید که، تنشی بسیار جدی بر سر قدرت بین، رفسنجانی و… افتاده بود که به خصوص از سال88 بسیار ، بسیار آشکارتر شد،،،
همه ی اهل فن میدانند که جناب روحانی در واقع یکی از نیروهای آقای رفسنجانی بوده و در واقع هم همین طور است،،، من به طور خلاصه وار و کوتاه بر این باورم که ، اهل بیت عضمی بسیار شدید جذب کرده اند که ، روحانی را واقعأ گوشه نشین کنند و قدرت اجرایی را از ایشان صلب نمایند، که این روزا گروه اصول گرا به دستور اهل بیت و… وارد صحنه شدند ، و تمام تلاششان را به کار گرفته اند که، این مصیبتهای وارده به کشور را که یکی دو تا هم نیست به ایشان نصبت دهند!
و قدرت قانونی را از اینان بگیرند، به نظر من آقای منتظری در انتشار فایل صوتی در موقع معلوم شده و برنامه ریزی شده،،، چهره ی رئیسی را مستندأ به اطلاع عموم رساند و رساندند! که این کار حساب شده را در واقع از طرف بیت روحانی و… میدانم! و این تنشهایی که در دو سوی طیف یعنی، اصلاح گرا و …. انجام میدهند کاملأ واقعی میدانم، اما عده ای نظرشان تنها این است که اهل بیت و… عمدأ به نیروهای خود پر و بال دادند و از طرفی چون آن فایل پخش شده هم پرده و چهره ی واقعی رئیسی و… نشان داد! حال از این فرصت میخواهند استفاده کنند و یک رقابتی راه بیندازند و مردم را به پای صندوق ها بکشانند و در این رقابت روحانی با رأی نصبتأ بالایی رأی بیاورد و ….
اما من این طور فکر نمیکنم که تنها مردم را میخواهند به پای صندوق بکشانند!
دعوا و درگیری را واقعی میدانم… خوب اگر نیروهای اهل بیت رأی بیاورد که بسیار برای اهل بیت سودمند و ارزشمند است! و اگر روحانی رأی بیاورد هم از این جنبه که مردم به پای صندوق آمنده اند و دوباره همان دولت قبلی را انتخاب کرده اند، پس از وضعیت به وجود آمده ای که حاکم بر تمام ابعاد زندگی مردم شده است در واقع مردم نه اینکه ناراحت نباشند! نه، در واقع دهانها را برای چهار سال دیگر به نوعی بسته نگاه میدارند، و زمان خوبی برای خود میخرند!!! استاد نمیخواهم وقتتان را بگیرم و خلاصه میخواهم بگویم که مردم یک انتخاب عاقلانه در این ماجرا دارند،،، و آن این است که رأی نه به روحانی و نه…. بلکه با رأی ندادن و دخالت نکردن . قدمه بسیار ارزشمندی برای حاکم شدن آزادی و دموکراسی بردارند،،،
حاکمیت دیکتاتوری ! با قربانی کردن هر یک ، بازی را خواهند برد، که البته اگر نیروی مستقیم و دست نشانده خودشان را که …. باشد را با تمام قوا به کرسی مینشانند و در این صورت عملأ تمام بدبختیهایی که به کشور وارد شده را به گردن روحانی و ….. می اندازند و حاکمیتشان را مجددأ و اساسأ ، پای گذاری و برنامه ریزی به روز میکنند! و اگر هم که این امر میسر نشود ، اهل جعل . با حاکمیت در سایه عملا در چهار سال دیگر به قول معروف چوب لای چرخ دولت قانونی مردم میگذارند ! تا هر چقدر که میتوانند به تخریب آنها دست بزنند و مطلقأ قدرت را از پیش! استوار به خویش کنند!!! حال در این میان مردم در توهمی میروند که باید از راه قانون بر آنان مسلط شد و…
بسیاری نمیدانند که تنها را اصلاح،،، دخالت نکردن و رأی ندادن در این رژیم داغون و غیر قانونی ست.
زنان مملکت من.
زنان درمملکت من وضعیتشان بسیاربداست بدازاین بابت که تکلیفشان مشخص نیست برای فهم موضوع مثالی میزنم زنان درعربستان تکلیفشان معلوم است وحکومت درآنجامیگوید یارومی روم یازنگی زنگ قوانین صدراسلام اجرامیشود وزنان هم تکلیفشان مثل مردان ومردم عربستان مشخص است ولی درایران اینطورنیست باپنبه سرمیبرندزنان که هیچ مردان هم تکلیفشان روشن نیست زنان فکرمیکنند خواب لااقل ماوضعیتمان از زنان درعربستان بهتراست مثل مردم که میگویندبابااین حکومت ازداعش که بهتره.ونمیداننددراین وضعیتی که الان هستندخودشان تکلیفشان باخودشان مشخص نیست این وضعیت شترمرغیست که شمانه شتری نه مرغ نمیدانی آیا یک زن ایرانی اصیلی یازن مسلمان عرب بایددین اسلام راداشته باشی وبه آن عمل کنی یااصالت ایرانی خودراحفظ کنی وآیامیشودهردورا درکنار هم داشت زن ایرانی سردرگم است زن عرب تکلیفش باخودش ودینش معلوم است ومیگویدهرچه دینم ومردخانه بگویدهمان رااجرامیکنم بدون اینکه حتی به آن فکرکنداما زن ایرانی میگوید حجاب اسلامی وقوانین اسلام رارعایت کنم من که ایرانیم عرب نیستم زن ایرانی دردوگانگی وابهامی عمیق فرورفته وبرای همین است که سردرگم است نمیداندچه کندکدام درست وکدام نادرست است خودراووضعیتش رابهتراززن عرب میداند درصورتیکه زن عرب تکلیفش روشنتر است وانتخابش راحتتر.وچه دوران سختی است برای زنان مملکت من کاش زودترزنهای مملکتم راهشان راپیداکنندتااز این وضع وبلاتکلیفی خلاصی یابند.
(در مورد پیام دعوت رای ندادن شما)
جناب آقای نوری زاد ، سلام و خسته نباشید.
تشکر میکنم از شما برای زحمات و رنج هایی که در راه افزایش دموکراسی در ایران میکشید ، بهتون خدا قوت میگم.
متاسفانه بنده منطق صحبت های شمارو برای رای ندادن درک نکردم ، اگر بخواهم به طور دقیق اشاره کنم باید خدمت شما عرض کنم ، راه پیشنهادی شما در این فایل صوتی که بنده گوش کردم چیزی جز « رای ندادن هوشمندانه برای 4 دوره متوالی نبود»
در این جا چند مورد که هضم آن برای بنده دشوار است رو خدمتان ارائه میکنم.
1) چطور راه حل پیشنهادی شما با مدت زمان 16 سال ارائه شده؟ بنده 30 سال سن دارم ، جامعه دارای دموکراسی رو برای 50 سالگی خودم نمی خواهم. قطعا 50 ساله های الان رو به امید 70 سالگی آزاد نمیتوان وعده داد و همراه کرد ، و حتی برای نوجوان امروزی قابل پذیرش نیست چرا که بزودی وارد جوانی ، مشغله خواهد شد.
2) چه تضمینی وجود دارد بدون اینکه بخواهد یک رای تقلب شود و یا جابجا شود ، تعداد آرا شرکت کننده در هر دوره بیشتر از واقعیت اعلام شود ؟
3) چه تضمینی وجود دارد بعد از این عقب نشینی گسترده وبه تبع آن پیشروی اقتدارگرایان ، اقتدارگرایان تودهای خاموش مسلط شده بر آنان رو در سال شانزدهم نادیده نگیرند؟
4) رای ندادن و سکوت پیشنهادی شما خلاف منش فعلی شماست ، چطور میتوان این پیشنهاد را از شما پذیرفت درصورتی که شما خودتان به هیچ وجه نه عقب نشینی کرده اید نه امور سیاست را رها و به حال خود ول کرده اید.
با احترام
اگر مردم به انتظار این بمانند که به اصطلاح ، اصلاح طلبان و… به طور قانونی بر سر کار باشند ، بهتر میتوانند این قفس را و راحت تر و زیرک تر و عقلانی تر… در هم بکوبند و حکومت قانون را بر کشور حاکم سازند.! با توجه به سوابق و باورهای بسیاری و این که اصلاح طلب تنها یک فرم است و نه یک ساختار واقعی!
مردم باید ده ها سال آن هم شاید،،، آزادی… و دموکراسی را در این کشور ببینند!!!
تا زمانی که ما. در موهومات و…. به سر میبریم … و در خرافات و… و از همه مهمتر آزادی زن را قبول نداریم و برای این ماجرا ، دلیل های غیر عقلانی میبافیم. این کشور حالا حالا ها مهمان عقب ماندگی است و …
ما همیشه زیبایی ها را در کشورهای دیگر میتوانیم ببینیم! آن هم در تلویزیون! پایتخت ما حتی از یک ساختار بین المللی برخوردار نیست و کاملأ ناهمگونی و چهره ی بی نظم شهر بر همگان آشکار است! کشوری که سرمایه های سرسام آورش را، که بسیاری از کشورهای دیگر ، آرزوی داشتن سرزمینی با این همه منابع را دارند و حسرت میکشند که اگر ما این منابع و استعدادها را میداشتیم چه کارها که برای زیبایی شهرها و… انجام میدادیم! را صرف سوریه! یمن! عراق! لبنان! غزه! و ….
صرف و خرج میکند! سرمایه ای برای زیبا کردن شهرهای خود ندارد! سرمایه ای ندارد که خرج نشاط مردمانش و فرزندانش کند! سرمایه ای ندارد برای دانشگاهیانی وطن دوست، که بسیاری گذراندند عمر را در اوین در طول جوانی! در سرزمین ما در هر پانصد متر ، فریان آه و ناله و فغان گرم است در مساجد! افسردگی در اینجا هرگز از مد نمی افتد! همه در این جا غریبه اند! حتی هم سایه ، هم سایه را نمیشناسد! آن هم نه در تهران، در همین شهرستانهای کوچک! همسایه در اینجا نامحرمی بیش نیست!
ای کاش حداقل کارشناسان دین که جمعیت بزرگی از این کشورند، این همه ارشادو پند نمیکردندمان، که از حال فقرا، ضعفا، همسایه، دوست، و رنج دیدگان ، اگر مؤمنید! باید با خبر باشید! وقتی حاکمیت دینی بر حقوق انسان حاکم باشد،! آن مؤلق دینی که واقعأ برای بشریت تلاش میکند!!! او هم قربانی خواهد شد و دینش هم خدمات اجتماعی و انسانیش هم همینطور!!!
مزرعه ای که آفت زده باشد،،،
یا همه را باید سوزاند،،، و یا دست به دست هم قسمتهایی آفت زده را از آسیب آفت ! باید نجات داد.
این اقتصاد ماست سه تا چهاردرصد قوی تر از تایلند بیست درصد ضعیف تر از عربستان و چهل درصد ضعیف تر از ترکیه آقای نوری زاد شما چنان در این ویدیو صحبت می کنید گویا وضع ما می بایستی ده برابر بهتر از این چیزی باشد که الان هست می دانید تزریق چنین عقایدی به جامعه چقدر خطرناک است همان راهی را دارتد بعضی ها الان می روند که عده ای در پنجاه و هفت رفتند آن قدر سطح انتظارات جامعه را بالا بردن که به ژاپن و آلمان هم راضی نشدن این البته یک نتیجه خواهد داشت نابسمانی اجتناعی و اصلا گیریم جمهوری اسلامی سقوط کتد فردا این انتظار وجود دارد که اوضاع از اینی که الان هست بهتر شود که تقریبا غیر ممکن است با این سیستم الگوی رفتاری وقتی اکثر دانش جویان ما کتاب نمی خوانند و علمی تولید نمی شود شما منتظر چه معجزه ای هستید می خواهید بگویید این نظام سیاسی این بلاها رو سر ماآورد خوب بینه تاریخی چنین چیزی را به من نمی گوید چهل سال پیش در همین دانشکده حقوق و علوم سیاسی همین دانش جویان بودند فقط دامن ها کوتاه تر بود و اکثریت آقایان مثل بنده کراوات می بستند تمام سد و رفت هیچ تغییری نکرده که نکرده حداقل الان من می توانم به آقای خامنه ای نامه بنویسم بگویم ما درسوریه پیروز نخواهیم شد در سر کلاس می توانم حتی خمینی را نقد کنم حالا شما می گویید چرا نمی گذارند دررسانه ملی نقد کنم چه فایده شصت و پنج درصد مردم ما فرهنگ محدود و بسته دارند حال هر چه بپوشند هر چه بگویند فرق بین خامنه ای و خاتمی و خمینی را نمی دانند سی درصدی که می دانند اصلا کاری به کارهیچ چیز ندارند حالا با این مردم گیریم این نظان هم عوض شد چه معجزه ای قرار است رخ دهد فرض کنید قدرت بی افتد دردست من اگر من بخواهم بسیجی ها را مثل سرات رژیم قبل اعدام کنم کسی اعتراض خواهد کرد !؟!نه تنها اعتراض نخواهند کرد بلکه شاکی خواهندشد که چرا زودتر و سریع تر این کار را انجام نخواهم داد در همین دانشکده ما بعد از برکناری خلخالی به آقای خمینی نامه نوشتند اگر خلخالی برنگردد و اعدام ها را ادامه ندهد خودمان طاغوتی ها را از این چراغ های برق آویزان خواهیم کرد حال شما فکر می کنید دانش جویی که امروز آرام است و سر بزیر یقه مناسب با ارزش های اسلامی قیافه دیپلماتی فردا نمی آید فشن بشود و فوکل و دوباره بگوید امام نوری زاد مثلا اگر علیپور را برنگردانی تابسیجی ها را اعدام کند خودمان الخ…………؟!؟
درود. شعری از حسین منزوی تقدیمتان می کنم:
یک شعر تازه دارم ، شعری برای دیوار
شعری برای بختک ، شعری برای آوار
●
تا این غبار می مرد ، یک بار تا همیشه
باید که می نوشتم ، شعری برای رگبار
●
این شهر واره زنده است ،اما بر آن مسلط
روحی شبیه چیزی ، چیزی شبیه مردار
●
چیزی شبیه لعنت ، چیزی شبیه نفرین
چیزی شبیه نکبت ، چیزی شبیه ادبار
●
در بین خواب و مرداب ، چشم و دهان گشوده است
گمراهه های باطل ،بن بست های انکار
●
تا مرز بی نهایت ، تصویر خستگی را
تکرار می کنند این ، ایینه های بیمار
●
عشقت هوای تازه است ، در این قفس که دارد
هر دفعه بوی تعلیق ، هر لحظه رنگ تکرار
●
از عشق اگر نگیرم ، جان دوباره ،من نیز
حل می شوم در اینان این جرم های بیزار
●
بوی تو دارد این باد ،وز هفت برج و بارو
خواهد گذشت تا من ، همچون نسیم عیار
من به رژیم کاری ندارم ولی به ملت میگویم که اگر ما اونقدر بمب اتمی داشته باشیم که هر ایرانی به یک بمب مسلح باشه. ولی در کشور آب نداشته باشیم. همه مجبور میشویم که بمبها را رها و بدنبال آب به دیگر مناطق زمین مهاجرت کنیم. و اون وقته که نه از ایران چیزی میماند. نه از ایرانی
ما اگر بخواهیم به نفت وابستگی نداشته باشیم باید یک چیزی داشته باشیم که دلار و یا پوند و دیگر پولهای خارجی را برای واردات بید ما تامین کند و ایران با موقعیت تاریخی و جغرافیایی که داره باید از موقعیت خود استفاده کند و با جذب جهانگرد که کمترین هزینه و بهترین باز ده را داره استفاده کند ای ملت کسانی که ار طرفی از خود کفایی میگویند و از طرفی دارند آبهای کشور را نابود میکنند. دوری کنید. از کسانی که از اقتصاد بدون نفت حرف میزنند و از طرفی دارند صنعت جهانگردی ایران را نابود میکنند و همه همت خودشان را در بدست آوردن سهم بیشتر اوپک صرف میکنند دوری کنید که اینها فقط دروغگو هستند. بیشتر از اونی که به حرف های کسی توجه کنید بیشتر عملکرد ها را مورد توجه قرار بدهید. که دروغ گفتن کار سختی نیست برای کسانی که با دروغ کشوری را در دست گرفته و با دروغ به دارند حکومت خود را بقا میبخشند
گوسفندها رو بفروش و بیا تهران
یک شغل سیاسی تماموقت است؛
حقوق ندارد، ولی مزایایش خوب است!
با سلام خدمت آقامجيد گل، پسرعموی عزيزم
اگر از احوالات اين جانب خواسته باشی، بحمدالله سلامتی حاصل است و ملالی نيست جز دوری از روی ماه شما و الباقی اقوام و آشنايان.
ببخش كه دير نامه مینويسم. من هميشه به ياد همه هستم، ولی چه كنم كه اينجا خيلی گرفتارم و دستم بند میباشد.
روزهای اول كه به تهران آمدم، خيلی سخت گذشت. اينجا خيلی بزرگ و شلوغ و هركی هركی میباشد. گرانی است و موتور و ماشين و زنهای يك جوری كه آدم تا میبيندشان يكجوری میشود و پسرهای كه بلانسبت موهایشان بلند و زنانه است، زيادند. سگ هم دارند. سگشان را هم سوار ماشين میكنند. نه از آن سگهای گله خودمان، يك سگهایی كه قد گربهاند، خب سگی كه قد گربه است به چه درد میخورد؟
پولهايم زود تمام شد. همهاش فلافل میخوردم. تا اين كه يك روز جلوی فلافلی، مجيد پسر مشصفرعلی را ديدم كه موتور داشت. با يكی از رفقايش بود. خيلی شاد شدم. نمیدانی چقدر انسان شاد میگردد وقتی توی غربت آشنا میبيند. احوالپرسی كرديم. فهميد بیكارم. گفت «بيا پيش خودم كار كن.» گفتم «چه كارهای؟» گفت «جزو اقشار گونانون دلسوختۀ اجتماعم». گفتم «یعنی چی؟» گفت «اين يك شغل سياسی تماموقت است. حقوق ندارد ولی مزايايش خوب است.»
خلاصه رفتيم سر كار.
صبحها با يك آقایی میرويم دانشگاه. میگويند آن آقا دكتر است، ولی يك آمپول ساده هم بلد نيست بزند به ماتحت مريض. من نمیدانم چرا دكترهای تهران اينجوریاند. میگويد من دكتر استراتژيك دكترين سياسی نمیدونم چیچیام. خلاصه او میرود پشت تريبون داد میزند و عرق میكند. ما هم هر وقت پسر مشصفرعلی دست میزند، دست میزنيم. هر وقت تكبير میگويد، میگوييم. هر وقت شعار میدهد، شعار میدهيم. بعد هم يك مقدار به دانشجوها فحش میدهيم و میرويم ناهار. بعدش میرويم جلسه. يك چيزهایی میگويند كه مجيد به آنها میگويد خط و ربط. عصرها هم يا كنسرت بههم میزنيم، يا تجمع میكنيم يا میرويم يك جاهایی به سخنرانهای ديگر فحش میدهيم و داد میكشيم. شبها جلوی مجلس میخوابيم كه بهش میگويند تحصن. يك آقای نمايندهای هست كه خدا خيرش بدهد. چلوكباب برگ میآورد با گوجه و كوبيده اضافه و پياز و دوغ كه بخوريم و قوت بگيريم. بعد هم به يك چيزی اعتراض میكنيم به نام «برجان» يا «برجام» (يك همچين چيزی) كه گويا مال يك آقایی هست به نام «ظريف» و خارج و دشمن.
خلاصه كه خيلی با دشمن مبارزه میكنيم. میرويم داد میزنيم و مهر و تسبيح و چيزهای ديگر پرت میكنيم. البته من هنوز نشانه گيریام خوب نيست و هی میخورد به تريبون. پسر صفرعلی گفته بايد بيشتر تمرين كنم تا انشاءالله با مُهر بزنم به چشم دشمن.
پسر صفرعلی میگويد حالا سرمان خلوت است. نزديك انتخابات بايد خيلی بیشتر داد بكشيم و عرق كنيم و چيز پرت كنيم و فحش بدهيم به آن كه مال ظريف است و كفن . وقت سر خاراندن هم نخواهيم داشت.
تهران كار زياد است. تو هم بيا. گوسفندها را به يكی بسپار و بيا. پسر مشصفرعلی گفته اگر پيروز بشويم، مدير میشود و يك دكل نفتی میدهند ببريم بفروشيم و پولدار شويم. شغل خوبی است فقط به خاطر داد زدن آدم هميشه گلويش درد میگيرد و صدايش خروسكی میشود، ولی ارزشش را دارد….
۱- نوریزاد ارجمند سپاس؛ سپاس؛و فراوان سپاس از اقدام سترگ و انسانی تو در موضوع دختر کرد مان و جا داشت که در این مورد شفاف سازی بیشتری مینمودید و اینکه این دختر مظلوم چه مدتی است گرفتار این بلا است و چگونه است که کمیته امداد امام و مدعیان عدالت علوی که لبنان و عراق و حتی تاجیکستان و آذربایجان مشغول ارائه همه گونه خدمات رفاهی و درمانیند این موردها ی جزئی!! را در وطن ازقلم می اندازند؟ ۲- گرچه ؛ پیش ما سوته دلان مسجد و میخانه یکی است و برایمان مهم نیست که کدامیک از گرگها قرآر است لباس چوپانی ما گوسفندان را به تن کند ولی پبرو تحلیل اخیر شما من نیز نظری دارم که احتمال میدهم ۲۰ در صد درست باشد الف-سبد رای روحانی را قشر متوسط و مر فه شهری و عمده فرودستان شهری و روستایی پر مبکند. ب- سهم ایت الله قاتل ابادی عبارت است از سپاه؛بسیج؛عمده روحانیون؛طلبه ها و توده های به اصطلاح ارزشی شهری و روستایی آنچه که در این وسط کفه رئیسی را نسبت به روحانی سنگین تر میکند و بسیار حائز اهمیت است حرکت عوام فریبانه و پو پو لیستی باند احمدی نژاد است که باعث ریزش شدید گرسنگان و فرو دستان و بیکاران از سبد روحانی است ؛ حتی اگر کاندید احمدی نژاد رد صلاحیت شود این ریزش نصیب رئیسی خواهد شد زیرا ایت الله از هم اکنون روش تبلیغ ریاکارانه گرسنه نوازی در پیش گرفته است . اقای خزعلی گرچه از کاندید شدن هدف اتمام حجت دارد و میداند که او را رد صلاحیت میکنند ولی تبلیغات ایشان نیز تا موقع رد صلاحیت ادامه دارد و من مدعی هستم که تبلیِغات ایشان نیز به نفع ایت الله قاتل ابادی است
حضرت آیت الله مصباح یزدی دام عزه به استحضار عالی مبرساند که هر ساله مبلغ قابل توجهی جهت مسلمان نمودن مردم کشورهای خارجی به موسسه تحت ریاست جنابعالی تخصیص داده میشود و جنابعالی رنج سفر تحمل نموده و جهت انجام این رسالت راهی بلاد کفر میشوید؛ من نمیدانم در این مدت چند نفر از کفار بدست مبارک از کفر نجات یافته و هزینه مصرفی برای مسلمان شدن هر نفر چند دلار بوده است ؛قطعا باید رقم بالایی باشد ؛اما مطلب مهمی که میخواستم خدمتتان عرض کنم این است که بنده کارمند بازنشسته ای هستم با ماهیانه ۱۵۰۰۰۰۰(یک میلیون و پانصد) هزار تومان حقوق ؛ فاقد منزل مالکی و ماشین مدل ۸۲ چهار فرزند بیکار در خانه نشسته دارم که کوچکترین آنها ۲۸ سال سن دارد؛ اولی دکترای نانو شیمی از دانشگاه تهران دومی فوق لیسانس حفوق از شهید بهشتی سومی فوق لیسانس فیزیک از الزهرا تهران چهارمی لیسانس علوم ازمایشگاهی از دانشگاه اصفهان ؛ جناب مصباح چون پارتی نداشته ایم تا کنون کاری نتوانسته اند پیدا کنند که حد اقل شکم خود را. سیر کنند و چشمشان به چندر غاز حقوق پدر نباشد ؛ تفریح و جوانی و لباس نو آرزوی دست نیافتنی فرزندان من شده ولی آنچه که مهم است و شما باید بدانید و غرض بنده هم از مقدمه چینی بالاست اینست که متاسفانه آنها کلا با دین و مخصوصا اسلام وداع نموده اند و علنا اعلام ارتداد می نمایند که این مسئله همه چیز مرا تحت الشعاع خود قرار داده؛ جناب ایت الله من از این مورد مشابه در همسایگان و فامیل زیاد سراغ دارم و خوب است جنابعالی یک حساب سر انگشتی بفرمآیید که آیا مقرون به صرفه است رنج مسافرت به بلاد کفر برای مسلمان گردن چند کافر با آن هزبته هنگفت و آنوقت در ام القرای خودمان جوانان به واسطه فقر فوج فوج از اسلام خارج شوند؟ و متاسفانه این عبارت که ؛شکم گرسنه دین و ایمان ندارد امروز مصداق یافته
سلام استاد .با تمام احترامی که به شما و تمام منتقدان و معترضان با فرهنگ و دلسوز وطن دارم اما ایده تحریم انتخابات را نمی توانم برتابم ، به چند دلیل ۱_ جناب دکتر خزئلی ایده تحریم راهپیمایی ۲۲ را ارائه کردند ، اگر همگان تبعیت می کردند باز فیلم هایش آرشیوی …..۲_ خواست قلبی زیاده خواهان ،متحجر ین جمود فکر گرفته، همین است که انتخابات تحریم و حداقل ها که همان عوام چشم و گوش بسته بله قربان گو است سرنوشت نیم بند کشور را بدست گرفته ، نتیجه آن شود که شش سال در سوریه شاهدیم .۳_ جناب دکتر بزرگوار اینکه شما و خیلی از منتقدین و مخالفین اجازه نوشتن و گفتن و رفتن در داخل جامعه را دارند از نتایج همان حضور مردم در پای صندوقهای رای با دستور و درخواست یک خط آقای خاتمی و انتخاب رییس جمهوری کم خاصیت همچون روحانی بود والا اگر جلیلی و قالیباف رای می آورد ند ، شما می توانستید یا اصلا زنده بودید که غریو آزادی بر آورید ؟!!! ۴_ آقای دکتر نوری زاد ، شما که گرم و سرد روزگار را با پوست و گوشت و استخوان درک و لمس کرده اید،ر شما که هشت سال تمام از ملاطفت و دلسوزی شروع کرده و اینک شمشیر از نیام بر کشیده اید تا طرحی نو در اندازید ، نیک می دانید که تنها راه نجات میهن از خطر تجزیه و فرو پاشی حتمی (در صورت تزلزل حاکمیت فعلی )جز اصلاح و اصلاح و اصلاح سیاست و رفتار حاکمان بر سریر قدرت نیست ، پس بیایید وصیت زنده یاد دکتر سحابی را سر لوحه خود قرار داده ،پیش رویم.( صبر اصلا ح طلبانه و تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم بهتر و گاهی از شهادت هم با ارزش تر است امور از شهادت )
امروز. دکتر خزئلی کاندیدایی ریاستجمهوری هستند ، به احتمال یک در میلیون تایید شوند ، آیا حمایت و پشتیبانی از ایشان گامی در جهت اصلاح امور در دور دستا ها نیست ؟! ایشان نشد ده پله پایین تر فردی که یک صدم از خواست اکثریت را جامع عمل بپوشاند چطور ؟!!!
مخلص کلام فقط کسانی از تحریم انتخابات حمایت و پشتیبانی خواهند کرد که تا کنون اصلا رای نداده و یا اینکه شعار خواهند داد اما در جهت حفظ مصالح شخصی خود شرکت کرده قطعه شعر و فحش و خزیبلات در تعرفه نوشته تا خود را توجیه کرده و مهر ننگین بر گوشه شناسنامه اش حک کرده باشند .
انتخابات را دوقطبی کرده اند تا شور و شوق ظاهری را بنمایش گذارند ، حضور رئیسی نه بخاطر رسیدن به ریاست بل بخاطر گرمی بازار است و بس ، احمدی نژاد باعث شکست روحانی می شد لذا منع شد اما دیگران هرگز باعث شکست روحانی نخواهند شد و خواست حاکمیت استمرار سیاست خارجی دولت کنونی است ، مخلص کلام هشت سال بعد هم از آن روحانی با دستان مدودو ( دکترظریف) خواهد بود . پس از حداقلهای موجود استفاده کنید والا صدایتان برای همیشه خاموش خواهد شد .
سلام و درود خدمت دوستان عزیز .تحلیل زیر را یکی از دوستان نزدیک امروز گفتند که بسیار مورد توجه قرار گرفت خواهشمندم نظر بفرمایید و اگر درست تشخیص دادید نشر دهید شاید کاری از دستمان ساخته باشد : ابراهیم رییس چرا به میدان آمده است و آیا این انتخابات ، انتخاب بین جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی با اختیارات تام و کمال ولی فقیه است ؟ سوالی که این روزها به نحو چشمگیری در اذهان بوجود آمده است ، چرایی حضور ابراهیم رییسی در کسوت کاندیدای ریاست جمهوری است ؟ سابقه آقای رییسی در کار اجرایی تهی تهی است ، شاید اگر از سایز کوچک ایشان برای تصدی پست ها صرف نظر کنیم حداکثر در قحط الرجالی بتوان ایشان را در کسوت وزیر دادگستری تحمل کرد . چگونه ممکن است جناب ایشان یست هلویی مانند تولیت آستان قدس رضوی را بدون اجازه از رهبری رها کرده و عشق خدمت به مردم ایشان را به صحنه سخت و خطرناک ریاست جمهوری بفرستد ؟ اینها و صدها سوال دیگر که نچسب بودن و بزرگ بودن این ردا برای ایشان را تداعی می کند ذهن ها را مشغول نموده است . شاید تحلیل زیر پاسخ مناسبی به این سوال باشد . جمهوری اسلامی و دستگاه رهبری بعد از انتخابات 2 خرداد 76 تصمیم به حذف نهادهای انتخاباتی نمود .جایگزینی نهادها و پستهای انتصابی به جای انتخابی با فشارهای سیاسی ، دستگیری ها ، حذف ، تدوین قانون و…… برنامه ریزی شد و توسط تفکر آیت الله مصباح یزدی تیوری پردازی گردید . دولت خاتمی علی رغم تلاش فراوان فقط توانست آهنگ این برنامه را کند کند ولی موفق به توقف آن نشد . مجلس هفتم و هشتم راه قانونی این گونه کارها را صاف نمود و انتخاب احمدی نژاد با حذف هاشمی خیال برنامه ریزان را راحت نمود . 4 سال اول دولت محمود احمدی نژاد با سرعت سرسام آوری پروژه حذف و بی اثر کردن نهادهای انتخاباتی و تفویض قدرت از نهادهای انتخاباتی به دایره حکومت ولی فقیه را جلو برد . پروزه فوق اینقدر مهم بود که حوادث تلخ 88 را حکومت بپذیرد ولی سرعت حرکت ماشین انتقال قدرت کند نگردد . ولی عملکرد احمدی نژاد و اثرات برخی از این انتقالها صحنه ای را رقم زد که اصل نظام و حکومت مورد تهدید جدی قرار گرفت و لذا حاکمیت به آمدن حسن روحانی و تیمش تن داد تا حیات خود را تضمین نماید . اما اندیشه حکومت مطلقه اسلامی با اختیارات تام وتمام ولی فقیه در همه امور همچنان توسط آیت الله مصباح و نزدیکان حاکمیت تبلیغ و ادعا می گردید . شاید این جمله را بسیار شنیده اید که ” اگر کارها دست ولی فقیه باشد وضع مملکت درست می شود” یا اگر به تذکرات رهبری عنایت و توجه می شد وضعیت اینگونه نبود ” و از این دست سخنان .حال که سایه جنگ و شرایط بسیار سخت از سر این دیار کوتاه شده ، تورم مهار شده ، رشد اقتصادی بوجود آمده ، و آرامش نسبی نیز حاکم شده است وقت از میان برداشتن آخرین نهادهای انتخاباتی و تفویض همه اختیارات به نهاد رهبری حتی انتخاب رییس جمهور و نمایندگان و…. فرا رسیده و پازل حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی بایستی با انتخاب فردی که معتقد به این کار و عمل است و هیچ مقاومتی در مقابل این تفویض ندارد بایستی عملی شود . برای این مهم ابراهیم رییسی بهترین گزینه است . دقت کنید که برای تحقق این امر عدم تایید صلاحیت روحانی قابل توجیه است و استفاده ابزاری از امام رضا ، مساجد ، توصیه امام زمان ، سلسله جلیله سادات ، و…..هر کار دیگری برای خارج نمودن این نام از صندوق 29 اردیبهشت مباح و بلکه ثواب است . اگر این کار انجام شود کمترین اثرش این است که در یک دوره 10 ساله ایران تبدیل به کشوری بد بخت در کلاس پاکستان و افغانستان قبل از دولت فعلی و سومالی می گردد . ولی حکو.مت اسلامی پیاده و چهره خود را مانند شیوه حکومت داعش در سالیان اخیر در عراق و سوریه نشان خواهد داد . دوستان اگر این تحلیل را پذیرا باشید برای نجات فرزندانمان باید خود و هرکس را که می شناسیم به پای صندوق رای بیاوریم و حتی اگر روحانی را رد صلاحیت نمودند به جانشین او رای دهیم تا این پرده آخر این بازی خطرناک انجام نشود .دقت کنید تنها راه باقیمانده حضور قشر متوسط و آرای خاکستری است . همه ما می دانیم حضورمان پای صندوق ممکن است مورد استفاده حاکمیت قرار گیرد ولی آنچه به دست می آید ارزشش را دارد .بدانید اگر با صندوق ها قهر کنیم و رییسی بیاید شاید این آخرین انتخاباتی باشد که مردم در آن شرکت خواهندکرد . بیایید آینده فرزندان این سرزمین را نابود نکنیم هر کداممتن به سهم خود
سلام دوست عزیز
تنها جایی که جنایتکاری چون رییسی را می توان تحمل کرد جایگاه متهم در پاسخگویی به دادگاه عدل است نه وزیر دادگستری که با بودن جنایتکاری چون پورمحمدی عملا لوث شده است.
موفق باشید
اینکه پدر را محترم میشماریم و در روز پدر. به دیدن اون میرویم هدیه ای برایش میبریم تنها به این دلیل هست که پدر نقطه اتکای خانواده هست و از مادر تا بچه ها به پدر اتکا دارند. اگه پول لازم باشه. پدر تامین میکنه اگه امنیت لازم باشه پدر هست که خودش را پسر قرار میدهد تا امنیت خانه و خانواده را تامین کند. و بطور کلی نقطه ای که خانواده میتواند به اون تکیه کند پدر هست. روز پدر به نقطه اتکا های خانواده.مبارک باشه چون بسیار دیده ایم که نقطه اتکای خانواده یک زن هست. و همه خانواده به یک زن اتکا دارند. زنی که مرد خانه اش بر اثر حادثه ای مرده یا زندانی هست. یا به علت بی مسءولیتی خانه را رها کرده و بدنبال خوشگذرانی های خودش رفته. یا رفته زن دوم گرفته. تبریک ویژه من به پدرانی که از جنس زن هستند. اینها بیشتر از مردان قابل ستایش هستند چون ممکنه در حالی که از تن فروشی تنفر دارند. ولی با ایثار به اینکار دست میزنند و خرج خانواده را تامین میکنند به نظر بنده ایثار اینه که آدم به کاری دست بزند که از اون کار تنفر دارند ولی بخاطر خانواده یا ملتش اون کار را با روی خندان انجام میدهد
سلام به همه نقطه اتکا ها چه پدر باشند چه مادر
سلام
به نظر من طرفداران شرکت در انتخابات در چند مورد اشتباه می کنند:
1- انتظار تغییرات سریع و گسترده از تحریم انتخابات رو دارند و چون این عملا امکان پذیر نیست بنابرین تحریم رو گزینه مناسبی نمی دونند. اینجا این سؤال پیش میاد که چطور برای شرکت در انتخابات از تغییرات اندک و تدریجی حرف میزنن اما برای تحریم خواستار تغییرات بزرگ و قابل توجه هستن
2-فکر می کنند در هر شرایطی فعالیت بهتر از منفعل بودنه و در نتیجه چون نمی خوان منفعل باشن تنها گزینه موجود رو در رأی دادن می بینن که البته اگه کمی بیشتر فکر کنن گزینه های دیگری هم برای فعالیت هست مثل شرکت در راهپیمایی های حکومتی ، بالا رفتن از دیوار سفارتها و …( شاید متهم به بی انصافی بشم و مورد هجمه دوستان قرار بگیرم به خاطر این گفته: اما از نظر من بین رأی دادن و از دیوار سفارت بالا رفتن تفاوت چندانی نیست). بنابراین گاهی مواقع منفعل بودن بهتر از فعالیت بیهوده است منفعل بودن بهتر از آب به آسیاب ریختن افراد ظالم و زورگوست
3- فکر میکنن با رفتن به پای صندق و با انتخاب بد به جای بدتر از یک فاجعه و اتفاق ناگوار جلوگیری میکنن! در این مورد هم باید گفت اگرچه اصطلاح بد و بدتر یک حربه برای کشوندن قشر منتقد به پای صندوقه ولی موقعی که در سلامت انتخابات شک و تردیدهای زیادی وجود داره آیا می شود تضمین کرد که حداقل اجازه انتخاب بین بد و بدتر را به ما بدهند؟
فرض کنیم این حداقل انتخاب برای ما وجود دارد حال آیا فرقی خاصی بین این بدها و بدترها در عمل است؟ به نظر من که نه! شاید اینها جنس سخنانشان با همدیگه کمی فرق کنه اما در عمل اتفاق خاصی نمیفته چون اینجا هر کسی بخواد خلاف جهت حکومت و خلاف منافع سپاه و مافیای قدرت حرکت کنه جلوش رو محکم می گیرند حالا رئیس جمهور باشه یا نماینده مجلس یا حتی رئیس مجع تشخیص مصلحت نظام
بگذارید سخن رو با یه مثال تمام کنم:
اتومبیلی را تصور کنید که شخصی در جلو نشسته و در حال رانندگی است و شخص دیگری هم در صندلی عقب نشسته به عنوان مسافر حال اگر ما بخواهیم تغییری در نوع رانندگی و هدایت اتومبیل انجام گیرد باید راننده را عوض کنیم و الا با عوض کردن شخصی که سرنشین صندلی عقب است اتفاقی نمی افتد گیرم که بهترین راننده جهان رو هم روی صندلی عقب بنشانیم
سلام جناب نوریزاد عزیز
چندی پیش مردم رو در کانال تلگرام ودیگر رسانه های اجتماعی دعوت به کتاب خوانی کردید وکتابهای زیادی رو هم که دوستان وهموطنان معرفی میکردند رو در کانال خود قرار میدادید که خیلی کار خوب ومثبت وپسندیده ای بود به همین دلیل از شما استاد عزیز خواهش میکنم که این کار رو ادامه داده ومحدود به مدت معینی نکنید ودر هفته یکی دو کتاب در کانال تلگرام وبقیه رسانه های اجتماعی خود قرار دهید من قبلا ودر همان زمان کتاب حاج سیاح رو براتون ایمیل کردم چون تلگرامم مشکل داشت نمیدونم اونو خوندید یا نه از این دست کتابها باید در اختیار مردم قرار میگرفت در قبل از 57تا جامعه روحانیت برای مردم شناخته میشد ولی متاسفانه در ان زمان کوتاهیهایی صورت گرفت بهر حال این دو جلد کتاب بسیار خواندنی وجالب است وامیدوارم اگر ان را مطالعه نکردید حتما توصیه میکنم ان را بخوانید وببینید اگر مردم و یا حتی روشنفکرنما های ما از این دست کتابها را مطالعه میکردند وتحقیق هیچوقت وهیچگاه به این نقطه نمیرسیدیم وامروز باز هم شاهد نبودیم که با این همه مصیبت وبدبختی دوباره عده ای از هموطنان بیاییند از رای دادن وانتخاب بین بد وبدتر برای رسیدن به دموکراسی بگن وراه رهایی از دیکتاتوری مذهبی رو هنوز هم بعد از چهار دهه رفتن به پای صندوق رای واستفاده از ظرفیتهای قانونی ودعوت از هموطنان نا اگاه وبازی وسیاستی که سی وهشت سال هست که تکرار میشه به امید اگاهی که لازمه ازادیست
درود و ادب و احترام به پیشگاه کاوه اهنگر زمان استاد نیک سرشت و نیکو خصال اقای نوریزاد گرامی
امروز در کانال تلگرامیتان رقص بسیار زیبایی از دختری جوان در کنار میدان شهیاد (ازادی ) قرار داده بودید که چقدر زیبا بود
چندین دفعه از اول نگاه کردم و هر دفعه بیشتر محو زیبایی و حرکات موزون این پری پیکر نیکو منظر شدم
امیدوارم همه موفق به دیدن این ویدیوی زیبا شده باشند
به راستی که اگر خداوند با رقص این دختر مخالف است لایق نام خدایی نیست
چرا خداوند سرزمین من با زیباییها دشمنی دارد
مگر اهورا مزدای من که خالق نور و زیبایی و شادی و بود ،چه بدی داشت که خدایی را برگزیدیم که فقط با خون و خونریزی و جهل و خرافات مانوس است
خدای اخوندها هیولایی خونخوار بیش نیست
استاد گرانقدرم جناب اقای نوریزاد به نظرم میرسد یکی از زیباترین اقدامها و حرکتهایی که میتوان در حق این ملت مظلوم انجام داد این است که همچون نابینایی دستمان رابگیری و به زیباییها رهنمون شوی
اقای نوریزاد عزیز در دنیا حکمتهای گوناگونی وجود که هر انسانی بنا به قدرت و توانایی و شناخت و اگاهی که کسب میکند بنا گاه در مسیری قرار میگیرد که میفهمد هدف از خلقتش چه بوده
و شما هم که نام زیبای نوریزاد را برایتان برگزیده اند و الحق برازنده وجودتان میباشد بنا بر همان حکمت ازلی خداوندی باید زاینده نور و روشنایی در قلوب تیره و تاریک مردم این سرزمین باشید
بزرگ مرد همانگونه که میدانید این ملت مظلوم انقدر در این قفس خرافات و جهل و استبداد در دهه های گذشته زیسته اند که حقیقتا معنی و درک درستی از زیبایی و زیبایی شناختی ندارند
از جمله این عدم شناخت زیباییها میتوان به تخریب اثار باستانی که نشانه هویت و سند و شناسنامه افتخار پدران ما میباشد که با یادگاری نوشتن بر روی انها باعث تخریب این اثار گرانقدر میشوند
حق هم دارند چه میدانند اثار تاریخ و تمدن یعنی چه
یکی دیگر به لجن کشیدن طبیت است موقع گردش و تفریح حق هم دارند چه کسی یکبار دلش برای این طبیعت سوخت تا به انها بفهماند که چه معصیتی دارد سوزاندن درخت
یکی دیگر واردات انواع ترقه های خارجی در روز چهارشنبه سوری است تا بدین وسیله ارزش و اعتبار این روز عزیز که ریشه در تاریخ اساطیری این سرزمین دارد را لگد مال کنند
از این دست بی حرمتی ها بسیار است در مملکت ما بیشتر از ریگ بیابان
و البته در پشت همه این بی تربیتی ها و بی ادبی ها و بهتر بگویم عدم شناخت زیبایی ها دستهای الوده ای وجود دارد تا این مملکت را هرچه بیشتر به قهقرا ببرد و شما بسیار بهتر و بیشتر از بنده اطلاع دارید
اقای نوریزاد گرامی رسالتی بزرگ بر دوش گرفته اید همانگونه که چند روز پیش ندای هل من ناصرتان را لبیک گفتند و در کمک به ان دختر مظلوم کردستانی دریغ نکردند و شما به زیبایی دریافتید که اگر روزگاری هم نادانسته در محلی بودید که نباید ، و راه رفته را برگشتید و این چنین نور چشم این ملت مظلوم و شریف شدید و پرچمدار راه نور و روشنایی و شرافت شده اید احساس میکنم وظیفه دیگری هم دارید وان هم اینکه زیبایی ها را به مردم نشان بدهید
به مردم بگویید که زیبایی چیست و از ترکیب رنگها که طبیعت برای شادی مخلوقات افریده از مهر و محبت و از شادی و نشاط و از رقص و اواز و از مهربانی ها بگویید
بگزارید مردم بفهمند که خداوند و نور و زیبایی ها در قلب انها مسکن دارد نه در پای صحبتهای یک اخوند و ملای بی سواد
به انها بگویید که دین یک ایدئولوژی شخصی است و به هیچ کس ربطی ندارد که دیگری در درون خود چگونه با خدای خودش ارتباط برقرار میکند
دست این مردم مظلوم و ستمدیده را بگیرید و از این قفس تنگ و تاریک که مذهبیون و عوامل جیره خوار انها سالهاست مانع درخشیدن نور و روشنایی به این قوم فلکزده شده رهایی ببخشید
اقای نوریزاد عزیز هویت دزدیده شده را به ملت برگردانید
زیباییها را به مردم نشان دهید
شاد زی مهر افزون
از ترکمن چای تا گلستان، از ماجرای به توپ بستن مجلس مشروطه تا خود انقلاب مشروطه، از قرارداد هرات تا 1907، از کنسولگری های بریتانیا و روسیه تزاری در شمال و جنوب ایران تا ماجرای جمهوری گیلان و مهاباد و بعد هم فرقه پیشه وری و جمهوری خلق آذربایجان و اشغال تبریز و بعد امتیاز نفت شمال و حزب توده و مارکسیسم اسلامی شریعتی که استاد فرانسوی وی هم از نفوذی های شوروی در فرانسه بود، از مجاهدین خلق اولیه تا فدائیان اسلام و سوختن برگ توده ای ها در بعد از انقلاب به کمک روابط سری با شوروی!!!، از بازی ضد آمریکایی و اشغال سفارت آمریکا بدست شیخ سرخ (خوئینی ها) تا نخست وزیری میر حسین موسوی کوپنیست (کمونیست اسلامی) و وارد شدن افرادی به دولت مثل بهزاد نبوی و احمد توکلی و … تا حذف بنی صدر با افکاری کمونیستی – اسلامی تا تشکیل حزب الله در لبنان بدست محتشمی پور (اصلاح طلب) کمونیست و ….، از اندیشه های شریعتی تا سروش کمونیست!!!، از جااندازی افکار انتقادی اقتصادی کمونیستی و دیالکتیکی کمونیستی بنام دگر اندیشان دینی و دگر اندیشی دینی تا همین ماجرای نوژه، همیشه پای خرس روسی در میان بوده ولی مردم ما بوده اند که در خواب زمستانی فرو رفته و نه خرس روسی!!!، رویای پطر کبیر و بعد کاترین همین بوده است، رسیدن به آبهای گرمسیری از جنوب!!!، در دوران خاتمی هم سهم دریای خزر به پوتین رسید و حق ایران نادیده گرفته شد و در زمان احمدی نژاد هم به کشورهای شانگهای دعوت شدیم که پز ضد سرمایه داری بدهیم!!!، از چاوز و کاسترو و مادورو و نیگاراگوئه و بولیوی و …، در هر جایی که یک ضد آمریکایی چپ گرا می آید ما هم باید بپریم توی بازی و نخود هر آشی شویم!!!، چرا؟، چون نوکران روسی در جمهوری اسلامی زیادند ولی این مردم ضد مثلا استعمار، فقط غرب را می بینند و نه شرق را و بعد هم فعلا که دیگر گندش بد جوری در آمده است. از چچن و سین کیانگ در چین از سرکوب مردم توسط اسد تا دیکتاتوری مادورو و ….، به ما مربوط نیست ولی کوچکترین موضوعی در جهان غرب را علم می کنیم و شعار حقوق بشری سر میدهیم بویژه از حقوق مسلمانان بر علیه لبیرالیسم غرب حمایت می کینم ولی از ظلم مارکسیسم شرقی بر علیه آنان حتی انتقاد هم نمی کنیم. مثل همین چچن و سین کیانگ!!!. ماجرای احمدی نژاد هم از نوعی دیگر بود، او با باند کوپنیست و ماموت های اصلاح طلب در افتاد و خاندان رفسنجانی!!!، یعنی همان کمونیست های دیروزی!!!، ولی سپاه حامی وی روسی بودند!!!، و بعد هم سرداران روسی او را رها کردند!!!، اکنون هم روحانی روسی و ظریف روسی و رئیسی روسی و سرداران روسی و بعضی از دیگران هم روسی بازی می کنند، رهبری هم خط روسی را پی می گیرد و دیگر لوث و لوس شده است روسی بازی ولی هنوز ملت بیدار نشده است!!!، و انتخاباتی هم که در پیش است روسی و روسی بازی است!!!، برگ های سوخته ای هم مثل گنجی و سازگارا هم چپی های سابقند و ….، سندروم روسی شاید باید نام نهاد از نظر اجتماعی این دوران را و نسل Zero و ودکا کولا روسی هم در ایران در حال تکرار شدن هستند، از نوع علفی و منقلی و پا منقلی و قلیانی و ایکسی و آمفتامینی و بی خیال دنیایی و ابن الوقت بودن و کارناوالی و پارتی ای و …، اما از نوع مجازی و مجاز آن چون توسط همین فرهنگ غلط دورویی و ریاکاری از نوع (امپراطوری دروغ فرهنگی) مغزشویی (روانگردانی) شده اند!!!، و در این بین حقیقت گم و آزادی هم حفیفت ندارد در این سر در گمی (شلختگی مغزی)، و رسیدیم به هیچ، و برای همین هم است که در انتخاباتی که ارزشش از نظر دموکراسی و قواعد اخلاقی دموکراسی هیج است شرکت می کنیم و خودمان را هیچ می کنیم و به هیچ رای می دهیم برای رسیدن به هیچ و هیچ هم در تصمیمان تردید نمی کنیم و بعد هم در گفتگوهای خودمانی می گوییم که ما (مردم) و نظر ما هیچ است و رای ما هیچ و پذیرفته ایم که هیچ هستیم، و این چرخه ادامه می یابد و ما در امتداد هیچ سرگردانیم، از هیچ خمینی شروع و به این هیچ اجتماعی فعلا رسیده ایم و راهش هم عبور از متریکس خمینی است و خود باوری و عبور از هیچ باوری!!!
روحانیون و طلاب معترضی که در اعتراض به «فساد» ائمه جمعه ایران با پای پیاده از بروجرد عازم تهران هستند، ابعاد دیگری از «فساد» امام جمعه این شهر را فاش کردند.
این روحانیون در تازهترین بیانیه خود از وجود «فساد گسترده» در شهرداری بروجرد خبر داده و میگویند حسن ترابی، امام جمعه این شهر در این «فساد» دست دارد.
این روحانیون معترض در بیانیه خود همچنین آوردهاند که «بسیاری از ائمه جمعه کشور همچون امام جمعه فعلی بروجرد خود به عامل فساد و نکبت» تبدیل شدهاند.
در این بیانیه از امامان جمعه سایر شهرهای ایران به عنوان «بانی و پشتیبان اصحاب قدرت و ثروت» نام برده شده و معترضان میگویند که «این وضع قابل تحمل نیست.»
فردا روز پدر است… که البته به گمانم مراسم مخصوصش که شامل ماچ و بوسه و هدیه دادن است به احتمال زیاد امشب برگزار می شود، گفتم بیایم و تبریک بگویم … به پدرهای قدیمی و جدیدی …! چه آنها که هنوز اسم بچه در صفحه دوم شناسنامه شان هنوز جوهرش پررنگ است و چه آنها که دیگر پیر شده اند و اصلا نمی دانند شناسنامه شان دقیقا کجاست….
روز پدر مبارک…. هم روز پدرهای خمیده که تابستان و زمستان پیرهن آستین بلند و جلیقه گرم می پوشند و هم روز پدرهای خوش تیپ که هنوز جین و تیم پا می کنند… پدرهای بازنشسته که ساعت ها با باغچه کوچک خانه شان ور می روند تا زمان بگذرد یا پدرهایی که آنقدر کار می کنند که نمی فهمند کی بهار شد و کی باغچه گل داد….. همان ها که صبح زود خیلی آرام آماده می شوند و آرام تر از در خارج می شوند تا کسی را بیدار نکنند…
روز پدرهای مسن خوش تیپ که با وسواس خاصی کفش هایشان را واکس می زنند مبارک… و مبارک تر روز پدرهایی که فقط یک دست کت و شلوار ساده ی طوسی دارند و هرجا هر خبری باشد همان را می پوشند و خرید لباس برای خودشان هیچ کجای اولویت هایشان نیست ….
روز پدرهای اخموووو…. پدرهای بی اعصاب …. پدرهای تودار…. مبارک! همان دسته که یک گوشه می نشینند و زیر چشمی از شیرین کاری های نوه شان لذت می برند و اگر کسی بچه را دعوا کند از پشت روزنامه با صدایی پرجذبه تذکر می دهند: کاریش نداشته باش بچه رو … که همین یک جمله شان برابر است با ساعت ها نوه روی کول گذاشتن و دور خونه پیتیکو پیتیکو کردن ….
روز پدر مبارک… روز پدرهایی که سوپری دارند و برای پسرشون یه حساب دفتری باز کردن ولی خوب می دونن اون حساب هیچ وقت قرار نیست تسویه بشه … یا پدرهایی که رییس و پشت میز نشینند و بچه هاشون رو پیش همکارا و زیر دستاشون الکی گنده می کنند ولی ته دلشون می دونن که هیچ پخی نیستن و هیچ پخی هم نمی شن….
روز پدرهای دپرس …. پدرهای گرفتار …. مبارک!
پدرهایی که یک عالمه فیش های گاز و برق پرداخت نشده ته جیبشان مانده و مهلت پرداختشان هم گذشته …. پدرهایی که چندرغاز آخر حسابشون رو ندیده گرفتن تا چند روز دیگه که عروسی دخترشونه برن پول نو بگیرن و جلوی فیلمبردار بریزن سر داماد …. همونا که تا آخرین نفر مهمونا جلوی در می ایستن و خوش آمد می گن و آخر شب با پادرد در اتاق دخترشونو باز می کنن و برای جای خالی از اون به بعدش توی خونه چند لحظه ای بغض می کنن…
پدرهای تنها…. آنها پدرند ولی بچه ای پیششان نیست …. نهایت هدیه شان می شود یک اس ام اس یا یک استیکر تلگرام از کیلومترها آن طرف تر…. همان ها که همیشه فکر می کنن خوب پدری نکرده اند!
پدرهای بیمار… پدرهای رفته ….
روز همشون مبارک,,
عباس:
یک پرفسور فرانسوی در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه چنین گفت:من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایرانی کردم وبرای اینکه به شما اساتید و روشنفکران جهان توضیح دهم؛ که این ادبیات عجیب چیست؟چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم وبگویم که ادبیات فارسی بر ۴ ستون اصلی استوار است:فردوسی – سعدی-حافظ-مولانا فردوسی؛هم سنگ وهمتای هومر یونان است.وحتی برتراز او سعدی؛اناتول فرانس فیلسوف را به یاد ما می اورد وداناتر از او حافظ؛ با گوته ی المانی قابل قیاس است که او خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده میشمارد…………………..اما مولانا؛؛ درجهان هیچ چهره ای نیافتم که بتوانم مولانا را به او تشبیح کنم.اویگانه است ویگانه باقی خواهد ماند اوفقط شاعر نیست-بلکه بیشتر جامعه شناس است وروانشناس کامل، که ذات بشر وخداوند را دقیق میشناسد قدر اورا بدانید وبه وسیله او خود وخداوند را بشناسید…من اگر تاپایان عمرم دیگر حرفی نزنم..همین شعر برای همیشه کافی است..باران که شدی مپرس ؛ این خانه کیستسقف حرم و مسجد ومیخانه یکیستباران که شدی پیاله هارا نشمارجام وقدح وکاسه وپیمانه یکیست⚘باران! تو که از پیش خدا میایی…توضیح بده عاقل وفرزانه یکیستبر درگه او چون که بیفتند به خاکشیر وشتر و پلنگ وپروانه یکیستباسوره ی دل ؛ اگر خدا را خواندی ؛ حمد _فلق ونعره ی مستانه یکیستازقدرت حق هرچه گرفتند به کاردر خلقت حق رستم و موریانه یکیستگر درک کنی ؛ خودت خدا را بینی⚘درکش نکنی-کعبه وبتخانه یکیست
سلام وعرض ادب محضر جناب نوریزاد.
باارزوی موفقیت روز افزون بجنابعالی که واقعا دلتان بوسعت خلیج همیشه فارس بوده و همواره برای پیشرفت وپرنشاطی مردم در رنج ومحنت ایران می تپد.
استاد من هر زمان دلم از وضیعت نابهنجار این کشور بتاراج رفته میگیره؛جهت ارام گرفتن،بکانال شما سرمیزنم.
وبروجود شما افتخار میکنم چراکه مسیرتان را البته بنظر حقیر بسیار درست انتخاب نموده ایدونوک پیکان را بسمت درستترین هدف یعنی رهبر که سرمنشاءهمه گرفتاریهای موجود هستش نشانه رفته اید.
من خودم بشخصه تا سال 88 از رهبر خوشم میامد ودوستشان داشتم اما زمانیکه ایشان میان افراد تحت امر خود فرق قایل شدند وارامش چند روز دنیای خود را به ارامش ابدی خویش ومردم ترجیح دادند.تازه متوجه شدم که چه اشتباهی میکرده ام.
اری استاد عزیز تا سرمنشاء درست نشود هرگز مملکت درست نخواهد شد.
دیگر اعتماد از بین مردم رخت بربسته وهیچکس به دیگری حتی اندازه سرسوزنی اطمینان ندارد.وزندگی در چنین شرایطی بسیار سخت وشکننده است.
کاش همه مبارزان ذره ایی از شجاعت شمارا داشتند.
بامید روزیکه شاهد لبخندونشاط مردم باشیم.
درود دوستان. این مطلب را برای این سایت و نویسندگانش مناسب یافتم.
حربه ارتداد برنده ترین حربه
ابراهیم ملکی·دوشنبه,
نوامبر 16, 2015۱۲ Reads
حربه ارتداد نه تنها گالیله دانشمند ایتالیایی را به زانو درمی آورد بلکه امپراطور آلمان را هم به زانو درمی آورد . گرگوریوس هفتم در سال 1073 میلادی به امپراطور هائری چهارم امر کرد که فرمان صادر کند و تأیید فرماید که اسقفهای سراسر مملکت فرمان اشتغال خود را باید از مصدر پاپ به دست آورند نه از ناحیه امپراطور و همچنین کشیشان متأهل باید بی درنگ زنان خود را رها کنند و تجرد برگزینند.هائری از اطاعت امر پاپ استنکاف ورزید و در همان اول کشیشی از منتخبان خود را به مقام اسقفی میلان که جزو محروسه و قلمرو ملک او بود تعیین کرد.ایلد براندو بر آن عمل اعتراض کرد.هائری شورایی از نجبا و اسقفان پیرو خود تشکیل داده فتوایی صادر کرد که امر پاپ را ابطال نمودند ایلد براندو در برابر او حکمی صادر کرد و امپراطور را تکفیر و خارج از دین معرفی نمود و حکم به ارتداد وی داد و اجازه داد که تمام اتباع اودر ایتالیا و آلمان عهد وفاداری خود را نسبت به سلطنت او نقض نمایند و این حکم مانند صاعقه بر سر امپراطور فرود آمد هر چند وی نامه ای تند به پاپ نوشت و او را از پاپی معزول کرد و او را راهبی دروغگو نامید.ولی این عمل لاف و گزافی بیش نبود و پایه سلطنت او را متزلزل گردید.نجبا و اشراف به او گفتند که اگر این سایه سیاه تکفیر و اخراج از دین از سر او برداشته نشود و یک سال بگذرد آنها ناچار او را عزل کرده دیگری را به مقام امپراطوری انتخاب خواهند کرد.هائری ناگزیر با زحمت بسیار در فصل زمستان از کوههای آلپ عبور کرد و به زیارت پاپ در قصر کانوسا رفت. گویند سه روز تمام وی در محوطه قصر با پای برهنه و جامه سفید در میان برف ایستاده،انتظار اجازه فیض یابی از حضور پاپ راداشت پاپ که کاملاً او را ذلیل کرده و انتقام خود را گرفته بود، اذن ملاقات به او داد او را عفو نمود و تکفیر را باطل ساخت .ابراهیم ملکی 22آبان 1394-(ویل دورایت تاریخ تمدن جلدچهارم عصرایمان ص710)
در قرن گذشته دو نفر تاثیر زیادی در سرنوشت ایران داشته اند. یکی رضا پهلوی و یکی روح الله خمینی
این دونفر بیشترین تلاش را کردند و از طبقه پایین اجتماع حرکت کردند و به بالا ترین مقام رسیدند و تاریخ این کشور را در دو طریق کاملا متضاد به طرف اهداف خود پیش بردند
آقای رضا پهلوی خیلی از چیزهایی که در این سرزمین وجود نداشت به وجود آورد. که من به تعدادی اشاره میکنم. ارتش نوین پلیس نوین دادگستری دانشگاه آموزش و پرورش راه های شوسه و آهن و….. و آقای خمینی هم آمد و تا جایی که توانست. دست آوردهای پهلوی را خراب و چیزهای دیگری را جای گزین کرد. از جمله سپاه. جهاد. دادگاه انقلاب دادگاه ویژه روحانیت و بنیاد مستضعفین بنیاد شهید و دیگر بنیاد ها و ارگانها. یکی برای اینکه شعاع جنگ را کوتاه کنه و امنیت ملت و کشور را حفظ کند. حاضر شد از پادشاهی یک کشور استعفا بدهد و خودش را به عنوان اسیر بدست دشمن بسپارند. در حالی که خطر این وجود داشت که سلطنت از خانواده اون سلب و به قاجار سپرده بشود. و به اسارت تن داد تا ملت به جلو حرکت کند و در دوران پر فراز بعد از جنگ از دور به وقایع ایران مینگریست. و از غصه اسارت دق مرگ شد. ولی آقای خمینی با سماجت بر مواضع به جنگی دامن زد که بسیاری را به کشتن داد و معلول کرد و بسیاری دیگر از خانه خرابیها که هنوز هم سایه شوم اون بر سر ملت سنگینی میکند مثل آشغال سفارت آمریکا. آقای خمینی تنها برای اینکه حرف خودش را بر کرسی بنشاند جنگ را بر خلاف همه عقلا ادامه داد. و بجایی رساند که همه فرمانده های سپاه در نامه ای به او نوشتند که جنگ دیگر قابل ادامه دادن نیست و شاید تشخیص داد که به مصلحت نظام نیست واما دست آوردهای این دو نفر بعد از گذشت زمان. چیزهایی که رضا پهلوی ایجاد کرده (آنچه باقی مانده )هنوز به درد این ملت میخورد و باعث پیشرفت میشه ولی دستاورد های خمینی همه در گردونه فساد و دزدی افتاده و داره به ملت و کشور خسارت میزنه مثل دزدی های سرداران کشتار زندانیان 67و هزار تا خسارت جبران ناپذیر البته اگر این حرف را جلو متعصبین مذهبی ظرف دار خمینی بگویی فورا به استقلال ایجاد شده برای ایران اشاره می کنند چون به نظر بنده استقلال این نیست که به همه دنیا فحاشی کنی. بلکه استقلال باید زمینه پیشرفت اقتصادی یک کشور را سبب بشود که در زمان فعلی ژاپن و آلمان شکست خورده بدست آمریکا در جنگ دارند امریکا را به زانو در میارند. نه ایران که با دریوزگی ‘ داره به امریکا و اروپا میگوید. بیایید با ما خرید و فروش داشته باشید (لغو تحریم)و در پایان باید بگویم زمان دشمن دروغگو ها و شیادان هست و حقیقت را به بهترین وجه روشن میکند
آقای نوری زاد
من در حالی متن مربوط به زنانی که نقطه اتکا خانواده هستند را می نوشتم که اشک از چشمانم جاری بود. و هنوز وقتی این متن را میخوام گریه ام میگیره. و متاسف هستم که باید نوشته را منتشر کنم که ممکنه اشک از چشمان هم وطنانم جاری کنه. ولی واقعیتی هست که میبینیم و مجبوریم که به دیگران هم نشان بدهیم
زندگی در یک جامعه ی توتالیتر هیچ تفاوتی با زندانی بودن ندارد ولی متاسفانه فرد زندانی از زندانی بودن خویش نا آگاه است و اوضاع و احوالش را صرفن زاییده ی شرایط می داند و به خصوص وقتی مشاهده می کند که در این وضعیت تنها نیست و همه ی آنانی که در اطرافش می بیند ، آن ها نیز ، در همین شرایط زندگی می کنند و چه بسا به این شرایط خو گرفته اند ، دچار نوعی از خودبیگانگی غریب می شود ؛ نمی تواند زندگی در وضعیت موجود را بپذیرد و از دیگر سو برای طرد نشدن از سوی جامعه ی سنتی و تجدد ستیز و مهم تر از آن اجبار قانونی جهت پذیرفتن اصول و قواعد حکومت توتالیتر مجبور می شود ” شرایط ” را بپذیرد ، شرایطی که باعث زنده به گور شدن روحیه ی آزاد و رهای شخص می شود و شخصیت و خرد فردی را از وی می گیرد و او را تبدیل به موجودی خوار و حقیر می نماید ، حقارتی که شاید تنها خود شخص ، چنان چه هنوز قدرت اندیشیدن اش را از دست نداده باشد متوجه اش است و دیگران ؛ جامعه ، مردم و ساختار های رسمی او را به عنوان فردی ” خودی ” می شناسند و یک ” خودی ” متاسفانه چیزی جز کثافت محض نیست ، چیزی نیست جز نمونه ی تغییر شکل داده شده ی انسانی شریف و آزاده به یک تکه گه سگ .
آلبرکامو
سلام به همه شما خوبان
از ترکمن چای تا گلستان، از ماجرای به توپ بستن مجلس مشروطه تا خود انقلاب مشروطه، از قرارداد هرات تا 1907، از کنسولگری های بریتانیا و روسیه تزاری در شمال و جنوب ایران تا ماجرای جمهوری گیلان و مهاباد و بعد هم فرقه پیشه وری و جمهوری خلق آذربایجان و اشغال تبریز و بعد امتیاز نفت شمال و حزب توده و مارکسیسم اسلامی شریعتی که استاد فرانسوی وی هم از نفوذی های شوروی در فرانسه بود، از مجاهدین خلق اولیه تا فدائیان اسلام و سوختن برگ توده ای ها در بعد از انقلاب به کمک روابط سری با شوروی!!!، از بازی ضد آمریکایی و اشغال سفارت آمریکا بدست شیخ سرخ (خوئینی ها) تا نخست وزیری میر حسین موسوی کوپنیست (کمونیست اسلامی) و وارد شدن افرادی به دولت مثل بهزاد نبوی و احمد توکلی و … تا حذف بنی صدر با افکاری کمونیستی – اسلامی تا تشکیل حزب الله در لبنان بدست محتشمی پور (اصلاح طلب) کمونیست و ….، از اندیشه های شریعتی تا سروش کمونیست!!!، از جااندازی افکار انتقادی اقتصادی کمونیستی و دیالکتیکی کمونیستی بنام دگر اندیشان دینی و دگر اندیشی دینی تا همین ماجرای نوژه، همیشه پای خرس روسی در میان بوده ولی مردم ما بوده اند که در خواب زمستانی فرو رفته و نه خرس روسی!!!، رویای پطر کبیر و بعد کاترین همین بوده است، رسیدن به آبهای گرمسیری از جنوب!!!، در دوران خاتمی هم سهم دریای خزر به پوتین رسید و حق ایران نادیده گرفته شد و در زمان احمدی نژاد هم به کشورهای شانگهای دعوت شدیم که پز ضد سرمایه داری بدهیم!!!، از چاوز و کاسترو و مادورو و نیگاراگوئه و بولیوی و …، در هر جایی که یک ضد آمریکایی چپ گرا می آید ما هم باید بپریم توی بازی و نخود هر آشی شویم!!!، چرا؟، چون نوکران روسی در جمهوری اسلامی زیادند ولی این مردم ضد مثلا استعمار، فقط غرب را می بینند و نه شرق را و بعد هم فعلا که دیگر گندش بد جوری در آمده است. از چچن و سین کیانگ در چین از سرکوب مردم توسط اسد تا دیکتاتوری مادورو و ….، به ما مربوط نیست ولی کوچکترین موضوعی در جهان غرب را علم می کنیم و شعار حقوق بشری سر میدهیم بویژه از حقوق مسلمانان بر علیه لبیرالیسم غرب حمایت می کینم ولی از ظلم مارکسیسم شرقی بر علیه آنان حتی انتقاد هم نمی کنیم. مثل همین چچن و سین کیانگ!!!. ماجرای احمدی نژاد هم از نوعی دیگر بود، او با باند کوپنیست و ماموت های اصلاح طلب در افتاد و خاندان رفسنجانی!!!، یعنی همان کمونیست های دیروزی!!!، ولی سپاه حامی وی روسی بودند!!!، و بعد هم سرداران روسی او را رها کردند!!!، اکنون هم روحانی روسی و ظریف روسی و رئیسی روسی و سرداران روسی و بعضی از دیگران هم روسی بازی می کنند، رهبری هم خط روسی را پی می گیرد و دیگر لوث و لوس شده است روسی بازی ولی هنوز ملت بیدار نشده است!!!، و انتخاباتی هم که در پیش است روسی و روسی بازی است!!!، برگ های سوخته ای هم مثل گنجی و سازگارا هم چپی های سابقند و ….، سندروم روسی شاید باید نام نهاد از نظر اجتماعی این دوران را و نسل Zero و ودکا کولا روسی هم در ایران در حال تکرار شدن هستند، از نوع علفی و منقلی و پا منقلی و قلیانی و ایکسی و آمفتامینی و بی خیال دنیایی و ابن الوقت بودن و کارناوالی و پارتی ای و …، اما از نوع مجازی و مجاز آن چون توسط همین فرهنگ غلط دورویی و ریاکاری از نوع (امپراطوری دروغ فرهنگی) مغزشویی (روانگردانی) شده اند!!!، و در این بین حقیقت گم و آزادی هم حفیفت ندارد در این سر در گمی (شلختگی مغزی)، و رسیدیم به هیچ، و برای همین هم است که در انتخاباتی که ارزشش از نظر دموکراسی و قواعد اخلاقی دموکراسی هیج است شرکت می کنیم و خودمان را هیچ می کنیم و به هیچ رای می دهیم برای رسیدن به هیچ و هیچ هم در تصمیمان تردید نمی کنیم و بعد هم در گفتگوهای خودمانی می گوییم که ما (مردم) و نظر ما هیچ است و رای ما هیچ و پذیرفته ایم که هیچ هستیم، و این چرخه ادامه می یابد و ما در امتداد هیچ سرگردانیم، از هیچ خمینی شروع و به این هیچ اجتماعی فعلا رسیده ایم و راهش هم عبور از متریکس خمینی است و خود باوری و عبور از هیچ باوری!!!
” قلم فروش ”
فرهیخته گان و ادیبان در قداست وحرمت ” قلم ” و ” رسالت آن ” نکته های فراوان گفته و دُردانه های بیکران سُفته اند.
وبالاتر از هر کلامی آوای باریتعالی ست که میفرماید :
نون…….
والقلم و مایسطرون………
پروردگارعالمیان به قلم قسم یاد نموده اند و به آنچه مینگارد.
ومیدانید پاسداری از این حرمت به عهده کسی ست که قلم را بدست میگیرد .
و مباد آنروز که این قلم با آلودگی مخلوط گردد و رسالتش نادیده گرفته شود.
طبیعی ست در دنیای سیاست غالباً افراد همیشه
مجبور به تغییر رنگ وهمگونی بامحیط و مطلوب خود برای ماندگاری هستند. و در این دنیای ملوّن براحتی از فرهنگ ، هنر ، دین ، اندیشه ،و افراد بهره میگیرند ، ناجوانمردانه بر مخالف عقیده و دگراندیش میتازند و از هر بهتانی ابایی ندارند.
اینکه مهران مدیری یک هنرمند طناز کم نظیر اجتماعی ست واینکه کارهای ناب او سالهاست که مورد اقبال عموم قرار گرفته شکی نیست و قابل ستایش وتمجید،
اما……
اما مخاطب قراردادن منتقدین بخود با لفظ
” قلم فروش” ، آنهم از طرف هنرمندی شناخته شده و مطرح مانند مهران مدیری ، لفظی منطقی ست ؟
درست است؟
بهتان نیست؟
براستی حق است ؟
نمیشد مهران مدیری نازنین معتدل تر حرف بزند ؟ و……
تا اینکه امروز در اولین روز ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری حرف مهران مدیری دوباره و چندباره ملکه ذهنم گردید.
آنهم زمانیکه یکی از نامزدهای ریاست جمهوری بنام دکتر مهدی خزعلی فرزند مرجع بزرگ آیت الله العظمی خزعلی که از قضا ایشان هم “منتقد ” هستند ثبت نام نمود. و قبل ازاینکه طبق روال معمول پشت میکروفن برود اکثر خبرنگاران میکروفن جایگاه را برداشتند ..
براستی ،کار یک خبر نگار چیست؟
رسالت یک روزنامه نگار وقلم بدست چه میتواند باشد؟
پیمان و سوگند یک خبرنگار. نگارش بی چون و چرای خبر است نه سانسور وقیچی آن……
نه انعکاس دلخواه خبر مطلوب خود……
بخاطر داشته باشیم خدا به قلم و آنچه مینگارد سوگند خورده است
درود جناب نوری زاد
“استراتژي شطرنج و مهره هاي متقابل”
اينروزها گفتگو هاي گسترده اي ميان مردم شکل گرفته و شرکت يا عدم حضور در انتخابات به پرسش داغ اينروزها بدل گشته است و دلايل هر دو ديدگاه ،از داغ ترين گفتگو هاست.
آيا حضور در انتخابات واقعا به معناي مشروعيت دادن به رژيم است؟
آيا راي ندادن به رژيم موثر است؟ و از حکومت مشروعيت زدايي خواهد کرد؟
آيا گزينه هاي ديگري در اين بين وجود دارند تا باعث همگرايي بيشتر مردم در عمل بشوند؟
آيا حاکميت حضور گسترده مردم را مي خواهد يا خير؟
براي پاسخ به اين پرسش ها بايد به پرسشي اساسي تر پاسخ گفت:
با توجه به تاريخ سياسي و اجتماعي معاصر ايران از مشروطه تا کنون، بهترين راه رسيدن به حکومتي که مشکلات حکومت پهلوي و جمهوري اسلامي را نداشته باشد چيست؟
در حقيقت پاسخ موشکافانه به اين پرسش نه تنها پاسخگوي پرسش هاي ابتداي اين نوشتار که پاسخگوي بيشترين پرسش هاي دوگانه ي ديگر از اين نوع است و مسير را به نيکي آشکار مي کند.
به قول عباس عبدي” حکومت هاي اقتدار گرا بيشتر شبيه بوکسورها هستند” آنان براي پوشاندن چهره ي خشن خود چاره اي جز ادعاي شطرنج باز بودن و تمکين از قوانين بازي سياسي و قانون را ندارند.
اکنون نيز با توجه به ظرفيت هاي همين قانون اساسي به ويژه فصل هاي فراموش شده مربوط به “حقوق ملت”(اميدوارم دوستان نگاه کوتاهي به همين فصل ها داشته باشند) ميتوان بازي شطرنجي را با حاکميت صورت داد ( اين در صورتي است که ما به دنبال تغييرات مسالمت آميز و بدون خشونت هستيم و بدنبال شورش و انقلاب و حرکت هاي خونبار نيستيم) و البته خود نيز تن به بازي متقابل شطرنج حاکميت بدهيم و از قوانين بازي تمکين کنيم.
در اين بازي متقابل هر کدام از طرفين “ملت و حاکميت” مهره هاي خود را ازبين جبهه مقابل گزينش مي کند و البته اين گزينش را بر اساس استراتژي بلند مدت و گاهي ميان مدت خود بر مي گزيند.
بدين معنا که حکومت مشروعيت خود را در انتخابات معرفي مي کند و مهره هاي خود را از ميان حضور گسترده مردم انتخاب مي کند.
در طرف مقابل هم مردم هدف خود را رسيدن به آزادي هاي بيشتر مدني و حقوق خود در همين قانون اساسي تعريف مي کنند و بنابر اين هدف ، انتظارات و سطح توقع خود را تا حد امکان بالا مي برند تا کانديدايي که در جهت جلب آراي اين قشر از مردم وارد کارزار انتخابات مي شود مجبور به پذيرش اين خواسته ها در برابر راي مردم شود.
اکنون مردم و حاکميت مهره هاي خود را برگزيده اند و بسته به اينکه کدام طرف بهتر بازي کند و مهره هايش بهتر باشد پيروز موقتي اين بازي خواهد بود.
اينکه بيان مي کنم پيروز موقتي بدليل اين است که اين بازي شطرنج گونه راندهاي زيادي دارد و در طول زمان ميتواند به بالندگي و رشد و توسعه ي فکري هر دو طرف کمک کند.
مردم در اين بازي خواهند آموخت بهترين شيوه براي برخورد با حاکميت ،تعامل با حاکميت است و اين نوع برخورد تغييرات تدريجي فرهنگي اجتماعي و سياسي را سبب خواهد شد، هر چند ممکن است پروسه اي طولاني ، نفسگير و گاه جانکاه و کسالت بار به نظر آيد.
ما بايد فرا بگيريم که راي مان پيگيرانه باشد و در صورتي که کانديداي مان راي آورد همواره پيگير مطالبات ملي مان از او باشيم و به موازات آن با تغييرات فرهنگي در خودمان و گسترش آن به اطرافيان مان باعث تحول جامعه شويم که اگر از خودمان و اطرافيان مان شروع نکنيم توقعي از ديگران نبايد داشته باشيم.
حاکميت هم خواهد آموخت با تغييرات تدريجي مردم در خود و قوانين خود بازنگري کند و خواهد فهميد که حرکت هاي مدني مردم لزوما معناي براندازي ندارد و حاکميت ميتواند با استفاده از نيروهاي جوانتر و تحول خواه تر در درون خود پايندگي خود را تضمين کند.
در اينجا توضيحي لازم است و آن اينکه،گزينش مهره.از حاکميت و بازي با آن لزوما به معناي محبوب بودن ،مقبوليت داشتن و يا مشروعيت آن مهره نيست بلکه به معناي بهترين انتخاب در آن زمان خاص و براي اهداف مورد نظر آن زمان است.
براي نمونه همين حضور در مراسم بزرگداشت آيت الله هاشمي
مردم باشرکت در اين مراسم و بازي با مهره ي هاشمي توانستند به.حاکميت حضور دوباره خود را نشان دهند و در قالب شعارهاي خود اعتراض به نهادهاي حاکميت را بيان کنند و خواسته هاي خود را گوشزد کنند در حاليکه مي توانستند اين حرکت را تحريم کنند و آنرا عدم مشروعيت رژيم و افراد موثر آن بدانند.
در مقابل هم حاکميت توانست با بازي با مهره ي حضور مردم خود را مردمي نشان دهد. قطعا هر دو گروه درسهاي خود را گرفته اند و ميتوانند با تجزيه و تحليل وقايع آنروز خود را براي آينده و ادامه ي بازي آماده کنند.
اما راه ديگري نيز هست .
اگر به اين بازي دوگانه شطرنج ايمان نداريم و بدنبال راههاي سريعتر هستيم و يا هر راهي که مخالفان پيشنهاد مي کنند (که البته بنده تا کنون راهي مشخص و معين را نديده ام که به دور از خشونت باشد و همزمان سريعتر و بهتر منافع ملت را تامين کند)
ميتوانيم تعامل با قدرت را فراموش کنيم و رو به هر حرکت خشن بياوريم و شعارهاي تند و شبه روشنفکرانه بدهيم و ادعا کنيم تاريخ را خوانده ايم و راه انقلابيون ناکام را به عنوان بهترين راه در قالب جملات زيبا و احساسي به عنوان راه رهايي به مردم نشان دهيم.
آنگاه سالها بعد ،سالها بعد،هنگامي که از نفس افتاديم باز هم بر خرابه هاي به جا مانده از ما، نسلي نو مويه خواهد کرد و ما را نفرين که چرا راه گفتگو و خرد ورزي و مهر ورزي را برنگزيديم.
ارادتمند مازيار
درود جناب نوریزاد بزرگوار مانا و تندرست باشیـــــد
در عجبم از ملتی که امروز را به عنوان روز پدر تبریک میگویند بدون ذره ای اندیشیدن به این ڪه چرا حال روز ما اینگونه شده است و اروپای قرون وسطا بدین جا رسیده است .
مگر نه اینکه سردمداران حکومت ولایی دارند حکومت ناب محمدی را اجرا میکنند و بجز به بهشت بردن ملت فکری نمیکنند و میبایست این دنیا را با مشقت ملت سپری شود تا با حورالعین های بهشتی هم خواب شوند .
وای بر ما که حاضر نیستیم از خرافه پرستی خود دست بکشیم و دم از آزادی و آزادگی میزنیم و به دوران استبداد ۱۴۰۰ساله پیش تکیه میکنیم مگر نه همین تازیان به این خاک تاخته بوده اند که خون میلیون ها ایرانی یکتا پرست را در جهت ڪشورگشایی و سیر کردن شکم های گرسنه خود به خاک و خون کشیده اند .
که بعد از اون دوران نکبت بار تاکنون این ملت رنگ خوشی به خود ندیده است ،زیرا که همواره در جهل و خرافات خود غوطه ور بوده اندوهستند .
تا این جهل و نادانی ملت است آخروعاقبتی جزاین نخواهیم داشت مشکل از حکومت ها نیست مشکل ازذهن های معیوب بشریت است که درقرن بیست ویکم بازم دم از خرافه وخرافه گرایی میزنند ،
اگرآنان دست یاری داشتند یارای خود بودند ڪمی به خودبیائیم و امروزی فکر کنیم ڪه همین تقدسات ساختگی است که اینگونه در بند تقدسات خودساخته گیرکرده ایم وننگـــ بر ملتی که تاریخ خود را به فراموش کرده است و منتظر
فرجی از غیب است تا ازبند اسارت رها شوند ،،،،،
روز مرد من روزی است که مردان این مرز و بوم کهن از بند خرافات رهایی یابند،،،،
تیزر دوم فیلم توبیخ شده محمد نوری زاد با نام آبراه شمالی
https://www.facebook.com/farshad.khodaei/videos/1265213643596498/
جناب نوریزاد مطلع شدم که جناب خزعلی جهت کاندید ریاست جمهوری شدن ثبت نام کرده اند البته به گمان من ایشان را حتما رد صلاحیت میکنند ولی اگر معجزه ای اتفاق افتاد و به قول شیخ مرتضی بشکه ای بر سر شورای نگهبان خورد و انشاالله ایشان رد صلاحیت نشد آیا به گمان شما ایشان اصلح هستند ؟ و صلاح میدانید به ایشان رای دهیم ؟منتظر پاسخ هستم . سپاس
————–
من کلاً رآی نمی دهم.
هر که باشد.
.
سپاس عزیزدل سپاس . امید که انسان های آزاده و متعهد به مام میهن و آزادی ایران ازچنگ اهریمن چنین کنند !
Back to Earth Dreams And Hopes 1991
در مرورگر خود وارد کنید و دانلودش گنید آلبوم کاملDreams And Hopes از Back to Eart است.آرامش بخش – تفکربرانگیز و عاطفی.برای همه دوستداران طبیعت،مدیتیشن و زیبایی.یادگاری از ما برای شما.
در شهر هرت
و قوانین داعشی
در اصل ۱۱۵ قانون اساسی آمده است که رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد این شرایط باشند انتخاب شود: ایرانیالاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن نیت و امانت و تقوا، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی یاران و مذهب رسمی کشور.
پس رجال ، شامل زنان نمی شود.
دارای حسن نیت ،متری یا کیلویی است؟
امانت و تقوا و مومن را حتما به نوعی وزن و متر می کنند ؟ و رئیسی و روحانی بی شک امانت ، تقوا، مومن و حسن نیتشان نسبت به جمهوری رسمی کشورکیلومتری و تُنی اند؟
این تعاریف ، شایسته نه نظامی انسانی بلکه نظامی داعشی است.
اصل 115-
رييس جمهور بايد از ميان رجال مذهبى و سياسى كه واجد شرايط زير باشند انتخاب گردد:
ايرانى الاصل، تابع ايران، مدير و مدبر، داراى (حسن سابقه) و امانت و تقوى، مومن و معتقد به مبانى جمهورى اسلامى ايران و مذهب رسمى كشور.
بله ! به همین دلیل چلال الدین فارسی ! قاتل معروف و افغانی تبار کاندید ریاست جمهوری شد و وزارت کشور حتی جرئت نداشت که وی را مردود اعلام کند ! و هاشمی رفسنجانی برای کسب تکلیف وی را با مدارک پیش مولایتان خمینی برد و وی که آن زمان از آبروی خود نگذشته بود ! به وزارت کشور امر کرد که نام این افغانی تبار را ازلوح انتخابات محو کنند و این یکی از کارهای درست خمینی بود والا ننگ دیگری بر تارک رژیم مینشست چه این افغانی رای می آورد ویا نمی آورد ! واین افغانی در عوض این فضاحت با تفنگ در منطقه ممنوع شکار مامور شکار بانی را هدف قرار داد و به قتل رسانید و هیچ کس هیچ کاری برعلیه این جانور نتوانست انجام دهد و جالب تر اینکه فرزند آن شکار بان شهید ! که گویا بسیار کوچک بوده بعد ازهجده سال که به دانشگاه راه پیدا کرده بود پیگیر قصاص قاتل پدرش شد و این حرامی ( جلال الدین فارسی ) که معلوم نیست ازکجا حمایت میشود ! این پسر که پدرش شهید شده را هم به زندان می اندازد و گویا هنوز دارد آب خنک میخورد ! متوجه شدی شیخ مرتضی قم نشین ؟ این است معنای عدالت در رژیم ! دیگه دور برنداری ها !!!
قاسم شعله سعدی:
حمایت خامنه ای از رئیسی بدتر از حمایت از احمدی نژاد است
melliun.org
… الان در افکار عمومی مردم آقای رئیسی، کاندیدای آقای خامنهای است. آقای رئیسی که در کشتار دهه ۶۰ دست داشته است. حمایت کردن از رئیسی بدتر از حمایت کردن از احمدی نژاد است و امیدوارم آقای خامنهای تجدیدنظر کند. واقعا از انتخابهای ایشان تعجب میکنم چون حتی مغولها که وحشی بودند، وقتی به ایران آمدند، کسی مثل خواجه نصیر را مسئول دولت کردند. خواجه نصیر نفر اول علمی سیاسی و ادبی ایران بوده است. رضا شاه که میگویند بی سواد است آقای فروغی یا ذکاء الملک را رئیس دولتش کرده، او نفر اول سیاسی، ادبی، حقوقی و فرهنگی ایران بود. حالا ببنید دور و بر آقای خامنهای چه کسانی ایستادهاند. اگر علاقمند هست که فساد برچیده شود و احساس شرمندگی نکند، باید یک خانه تکانی اساسی کند ….
اون قدیما همیشه بزگترها نصیحتمان میردند مواظب دسیسه های شیطان باشید یا از کید شیطان غافل مباش .
ملتی بودیم شاد از رفاه نسبی برخودار کمبودی نبود اگر پیش میامد قابل رفع بود و هیچ نگرانی از اینده و تحصیلات و ترقی برای کسی وجود نداشت تازه این تعریف از طبقه معمولی جامعه ما بود فکر میکردیم شیطان چکار میتواند بکند ؟
گذشت تا اینکه ناشکری و نا اگاهی ما راه بر شیاطینی که مدرس سیطانهای ذهنی ما بود باز کرد و بر ما غلبه کرد . خلاصه در یک چشم بهم زدن دود شد و هوا رفت هر انچه که داشتیم انگاری همه چیز فقط یک رویا بود .
و قصه دسیسه هم از انجا شروع شد که عکس خمینی را در ماه نشان دادند ما هم برای عقب نماندن از قافله چشم به اسمان دوختیم و تصویری را ترسیم کردیم . مثل حکایت لباس پادشاه تا اسباب خنده و تمسخر کودکان فعلی باشیم .
نظام دایره بسته ایست که در نیمه فوقانی رهبر و خواصش در راس وسپس سران سه قوه قرار گرفته اند و در نیمه دوم سایر ذوب شدگان نظام که تمام پستهای مملکت دائم بینشان دست بدست میشود جا خوش کرده اند و برای خودشان تقسیم بندیهایی مثل چپ و راست و کار گزارن و غیره انجام داده اند و ۸۰ ملیون ایرانی که صاحبان اصلی مملکت میباشند و از روز اول بر اساس یک اعتماد بیخردانه قافیه را باخته اندخارج از دایره و غیر خودی محسوب میشوند .
رقابت های انتخاباتی
………………………..
نظام برای کسب مشروعیت و حفظ ظاهر نیاز به یک انتخابات سوری دارد و رقابتهای انتخاباتی هم فقط بین کروههای نیمه دوم میباشد هر گروه علرقم موقیعیت هایی که دارند ولی تمام سعی خود را برای سعود به نیمه اول دایره دارند تا چند صباحی از قدرت و نعمت مالی و رانت های بی حساب کناب بهره کامل و وافر ببرند . و در این مواقع بیاد ملت فهیم میافتند و با انواع شعارها و وعده های دروغین و بی پایه سعی بر کشاندن مردم به پای صندوقهای رای میکنند و بعد هم انها به کار و کام خود ملت هم به مکیدن سماق خود .
۳۸ سال این شیادی از طرف نظام و بازی خوردن از طرف ملت تکرار شد تا این شد وضعیت ما .
تعجبی از شیادان و دزدان سوء اتفاده گر نیست چون وجدانی در وجودشان نیست که توقعی باشد .
تعجب از شان و منزلت و شعور ملتی که با ساده لوحی تمام بازیچه یک مشت اخوند و شیاد قرار گرفته
در این کلیپ بما میگوید که تهمت و دروغ های مسلمین و کوته فکران حزب توده باعث سقوط رژیم قبل شد و بعد از گذشت زمان مذهبیون حقایق را افشا میکنند .
https://manoto1-a.akamaihd.net/Images/SiteVideos/HQVideo/9604.mov
قاسم شعله سعدی: حمایت خامنه ای از رئیسی بدتر از حمایت از احمدی نژاد است
قاسم شعله سعدی
بیش تر از 20 سال است که در هر دوره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی ثبت نام میکند اما صلاحیت او رد میشود. امسال هم اما مصمم است در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. «قاسم شعله سعدی» دکترای حقوق دارد، سالها در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، «حقوق بین الملل» و «سایت» تدریس کرده، در دوره سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده شیراز وارد پارلمان شده است اما از دوره پنجم به بعد صلاحیت او را تایید نکرده اند.
شعله سعدی سال 85 به دلیل نوشتن نامه انتقادی به علی خامنهای به یک سال و نیم حبس و در جریان انتخابات 88 بازداشت و به سه سال حبس محکوم شد. شعله سعدی امروز برای بار دیگر برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ثبت نام کرد.
دوباره ثبت نام کردید؟
بله؛ من احساس مسوولیت میکنم چون وضعیت کشور را هم به لحاظ داخلی و هم به لحاظ منطقهای و بین المللی در حال خطر میبینم. صلاحیتهایی در خودم سراغ دارم و میدانم که اگر عقل حاکمیت برسد و من را تایید کند، میتوانم مشکلات کشور را کم کنم. برای همین تصمیم گرفتهام که کاندیدا بشوم و مردم را هم برای رای دادن تشویق کنم.
شما بارها از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده اید، چرا دوباره نام نویسی میکنید؟ فکر میکنید شورای نگهبان تغییری کرده یا دلیل دیگری دارید؟
شورای نگهبان تفاوتی نکرده اما من میخواهم برای کسانی که من را میشناسند و از من سوال میکنند که چرا جلو نرفتی، بگویم از ترس مرگ خودکشی نمیکنم و توپ را توی زمین حاکمیت بیاندازم. هم در سیاست و هم در حقوق تخصص دارم و در هر دو تجربههای طولانی در سطح داخلی و بین المللی. وقتی دو دوره نماینده مجلس بودم، یک قران از حقوق ماهانهام را نگرفتهام و تا این لحظه یک قلم کالای دولتی و یا رانت دولتی وارد زندگی من نشده است. معتقدم اگر فساد مملکت را گرفته، کسی میتواند با این موضوع مقابله کند که خودش فاسد نباشد. لذا به نظرم اگر کاندیدا نشوم، کسانی که من را میشناسند، گله مند میشوند. اگر عقل شورای نگهبان برسد، به نفع خودش و آقای خامنهای است که من را تایید کند. آقای خامنهای چندین بار از وضع کشور ابراز شرمندگی کرده برای اینکه کشور خوب اداره نشده و کارگزاران وقیح و فاسد زمام امور را در دست گرفته اند.
اما آقای خامنهای معمولا کاندیدای مورد نظر خودش را دارد.
بله؛ الان در افکار عمومی، آقای رئیسی کاندیدای آقای خامنهای است؛ همان آقایی که در کشتار دهه 60 دست داشته است. حمایت کرن از رئیسی بدتر از حمایت کردن از احمدی نژاد است و امیدوارم آقای خامنهای تجدیدنظر کند. واقعا از انتخابهای ایشان تعجب میکنم چون حتی مغولها که وحشی بودند، وقتی به ایران آمدند، کسی مثل «خواجه نصیر» را مسوول دولت کردند. خواجه نصیر نفر اول علمی، سیاسی و ادبی ایران بوده است. رضا شاه که میگویند بی سواد است، آقای «فروغی» یا «ذکاء الملک» را رییس دولت خود کرده بود. او نفر اول سیاسی، ادبی، حقوقی و فرهنگی ایران به شمار می رفت. حالا ببینید دور و بر آقای خامنهای چه کسانی ایستادهاند. اگر علاقهمند هست که فساد برچیده شود و احساس شرمندگی نکند، باید یک خانه تکانی اساسی کند و کسانی مثل ما را انتخاب کند که هم مشکلات داخلی حل شوند و هم اعتبار بین المللی خود او حفظ شود. به این دلیل است که من میگویم کاندیداتوری کسی مثل من به نفع خود آقای خامنهای است.
بین شما و «محسن رضایی» یا «محمدباقر قالیباف» که بارها به خاطر احساس مسوولیت کاندیدا شدهاند، چه فرقی وجود دارد؟
فرق اساسی این است که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تایید میکند و صلاحیت من را تایید نمیکند. اما مردم هم به آنها رای نمیدهند با این حال آنها دوباره شرکت میکنند. ولی من به رای مردم نرسیدهام. اگر من تایید شوم، فکر میکنم رای مردم را داشته باشم. حتی اگر مردم هم به من رای ندهند، خب به معناب آن است که من را نخواستهاند ولی من کار خودم را کردهام. اما هیچ وقت به این مرحله نرسیدهام.
اولین بار در سال 75 رد صلاحیت شدید؛ میدانید دلیل آن چه بود؟
شورای نگهبان هیچ وقت دلیلی برای رد صلاحیت به شخص ارایه نمیکند. زمانی که مجلس بودم، در حین این که نماینده بودم، صلاحیت من برای مجلس بعدی که کاندیدا شدم، رد شد. رفتم پیش آقای رفسنجانی که آن موقع رییسجمهوری بود و البته با من هم دوست بود. آن زمان هنوز به عنوان یکی از «خواص بی بصیرت» متهم نشده بود! گفتم آقا تو رییس جمهوری و مسوول دفاع از حقوق شهروندان، ببین شورای نگهبان علیه من چه مدرکی دارد. دو دوره نماینده بودم و حقوق ماهیانه هم نگرفتهام، علیه من چه دارند؟ بعد آقای رفسنجانی به پسرش «محسن» که آن وقت هم رییس دفتر رییس جمهوری بود و هم بازرس ویژه ریاست جمهوری، ماموریت رسمی داد که این موضوع را بررسی کند. بعد از چندی محسن گفت شورای نگهبان درباره دکتر شعله سعدی فقط یک جمله دارد و آن این است که این شعله سعدی مفت و مفت تبدیل شده به یک چهره بین المللی. یعنی جرم من این بود که به زعم شورای نگهبان، اولا شدهام چهره بین المللی، دوم این که من برای این موضوع زحمت نکشیده ام و مفت بوده. اصلا فرض کنید من مفت چهره بین المللی شدهام، شما باید شعور این را داشته باشید که از این قابلیت استفاده کنید.
شما در بسیاری از موارد با نظرات و عملکرد آقای خامنهای مخالف بودهاید، آیا فکر میکنید در جمهوری اسلامی امکان پذیر است که رییس جمهوری مستقل و مخالف نظرات رهبر به وظایف خود عمل کند؟
نظر رهبری هم باید طبق مقررات باشد. باید ببینیم رهبر نوکر میخواهد یا رییس جمهوری میخواهد. من هم تجربه کار دارم، هم دستم آلوده نیست. سالها حقوق و سیاست درس دادهام. آقای خامنهای گفتهاند که در مقابل کسانی که بخواهند با رای مردم مخالفت کنند، میایستم.
آقای شعله سعدی شیپور را از سر گشادش میزند. پیش از همه باید برای مردم روشن کند که چگونه در انتخابات تقلبی مجالس چهارم و پنجم به مجلس راه یافته و در آن دو دوره نمایندگی چه کارهای مثبتی برای مردم انجام داده است؟ مضافاً به اینکه باید استدلال کند که چه برنامه هائی برای اجرا در نظر دارد و با وجود خامنه ای و اعوان و انصار و سپاه که کلیۀ ارکان و امور مملکت را بطور کامل قبضه کرده و در اختیار دارند، چگونه میخواهد برنامه های خود را عملی سازد؟
در شهر هرت
یادآوری!!!
درپنج شنبه ۳۰ اوت ۲۰۱۲ ،نشست افتتاحیه اجلاس سران کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها صبح روز پنجشنبه ٩ شهریور (٣٠ اوت)، با سخنرانی آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و محمد مرسی و محمود احمدی نژاد، رئیسان جمهوری مصر و ایران، در تهران آغاز به کار کرد.
آقای مرسی، در دقیقه بیست و دوم سخنرانی خود، پس از اظهار نظر در مورد وضعیت فلسطینیان گفت: “خانم ها، آقایان، همبستگی ما با مبارزات مردم عزیز سوریه علیه رژیمی سرکوبگر که مشروعیت خود را از دست داده، به همان اندازه که یک ضرورت سیاسی و استراتژیک است، یک وظیفه اخلاقی نیز محسوب می شود. این حمایت از اعتقاد ما به آینده سوریه به عنوان کشوری آزاد و سربلند منشا می گیرد. همه ما باید حمایت کامل، و نه نسبی خود را از مبارزه طالبان آزادی و عدالت در سوریه اعلام کنیم. همدلی ما باید به رویکردی سیاسی تبدیل شود که حامی گذار مسالمت آمیز به یک نظام حکومتی دموکراتیک و منعکس کننده مطالبات مردم سوریه در زمینه دستیابی به آزادی،عدالت و برابری است.”
“مقامات و رسانه های دولتی ایران، همانند مقامات و رسانه های دولتی سوریه، حرکت اعتراضی کنونی در آن کشور را ناشی از “توطئه” خارجی دانسته و کشورهای غربی، اسرائیل، ترکیه، عربستان سعودی، قطر، برخی از کشورهای عربی یا گروه های اسلامگرای تندرو را به طراحی و اجرای این توطئه متهم می کنند.”
«در سال۲۰۱۳ نیروهای امنیتی مصر به دفتر شبکه ماهوارهای العام در قاهره حمله کردند و مدیر این شبکه تلویزیونی متعلق به ایران را با خود بردند. شبکه العالم، تلویزیون ماهوارهای عرب زبان متعلق به جمهوری اسلامی ایران است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، یک مقام امنیتی مصر با تأیید این خبر گفت که دلیل این اقدام نداشتن مجوز فعالیت در مصر از سوی شبکه العالم است.»
اکنون تقریبا ۵ سال گذشته و جهان شاهد فجایعی بوده که ولایت فقیه با دخالتهای بیجای خودببار آورده است . بیچاره نسلهای آینده ایران زمین که برای حماقت و نادانی پدرانشان محکوم به پرداختند.
این رژیم گند توصیف ناپذیری در سرتاسر ایران در همه زمینه ها ببار اورده
از نظر ابرو و اعتبار بین المللی هم که دریغ از ذره ای
فقط مانده به هر ترفندی که شده ملت را پای صندوقهای رای بکشاند و انرا بعنوان داشتن مشروعییت بین ملت را به رخ دنیا بکشاند.
قضاوت دنیا از شعور ملتی که به چنین رژیم جنایتکار و دزد و رسوا مشروعییت میبخشند چیست ؟ و چه قضاوتی خواهند داشت مملکتی که ملتش در فقر وفحشا و نکبت زندکی میکنند اما هست ونیستشان خرج اشوب و ویرانی و اوارگی در منطقه میشود
اگر شعورمان میرسید و به این رژیم جنایتکار اخوندی تن نمیدادیم:
در این مدت هزاران میلیار دلار سرمایه ما به باد نمیرفت و خرج ابادانی و رفاه ملت ایران میشد
اساتید و متخصصین برجسته و مغزها و جوانان نخبه ما متواری نمیشدند و ایران را گلستان کرده بودند
از نظر ابرو و اعتبار جهانی جزو بر ترینها بودیم
و تمام کشورهای منطقه هم بدون دخالت این اخوندهای جنایکار با سرنوشتی که خودشان برای خودشان رقم میزدند زندگی میکردند .
……………
این است حاصل و نتیجه شرکت ما در انتخابات
فکر نکن که شرکت کردن یا نکردنت در انتخابات تاثیری ندارد و انها کار خودشان میکنند مهم اینستکه انگشتمان را الوده به تایید نابودی خود و هموطنانمان نکنیم این وظیفه وجدانی ماست
چشم امید همه اسیب دیدگان و محرومین و دلسوختگان ما به شما هموطن عزیزی که از رفاه متوسطی برخودار هستید میباشد که با عدم شرکت در انتخابات روزنه امیدی باز شود تا شاید گره گشا باشد چون در ۳۸ ساله روز به روز وضع بدتر شده
با سلام _ موسم انتخابات است و این چنین و آن چنین که تا کنون مشخص شده ، کسی را بدرد امروز این جامعه بخورد ، خود را کاندید ریاست جمهوری نکرده . فقط عده ای با ذهن های کودکانه و اینکه جلوی روحانی را بگیرند که انتخاب بعدی نباشد ، دست بکار شده اند که بزرگترین کودک آنان علیرضا زاکانی بوده است که وقتی در اصطبل بهارستان بود ، فقط و فقط خط و نشان برای مقابله با خواست های مردم در امر برداشتن تحریم ها از سر ملت ایران میکشید ! برادر نوری زاد اینجانب با توجه به فیلم کوتاه تبریک عید از زبان رهبری به مردم ، از زبان رهبری به ملت ایران اضافه میکنم که : آهای ملت ایران ، من امروز برای کشور ایران اولین بار دو کاندید معرفی میکنم و شما آزادانه و دمکراتیک به هر کدام که خواساید رأی بدهید . یکی ” حسین شریعتمداری ” که 100% ایشان را قبول دارم و اینکه ایشان تا کنون کوچکترین حرفی را به من نزده است و نسبت به من مانند یک زبان بسته بوده و چاکری و نوکری خود را تا به امروز بصورت اکمل انجام داده و در سوی دیگر ، آقای ” محمد نوری زاد ” است که 100% ایشان را قبول ندارم و در این چند سال اخیر یک مقدار و یک ذره از ایشان چاپلوسی و نوکری و چاکری که ندیده ، هیچ و بماند ، زبان درازی در نوشته ها و سخرانی هایش در مزار کشته شدگان و سر به نیست شدگانِ ایشان در شهرها و ” کوزران ” کرمانشاه به من باعث شده که من شب ها لحظه ای از نیش زبان و شمشیرگون ایشان در امان نباشد و خوابم نبرد . آهای مردم یا به زبان بسته و چاپلوسی مانند ” حسین شریعتمداری ” و یا به حق گو و مرد شجاعی مانند ” محمد نوری زاد ” رأی دهید و آزاد و آزاد هستید و هر کدام پسندیدید من با کمال رضایت سر تعظیم بر خواسته ی شما فرود می آورم .
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . در کشور ما مقاماتِ عالیه بخاطر اینکه ” بمبی و انفجاری ” انجام نمی شود ، دائماً از ” امنیت ” و راحتی مردم در کشور سخن میگویند ولی این را یا نمیدانند و یا نفهمیده اند که هر شخص که با بسم الله از خانه خارج میشود با توجه به خیل افراد بزه کار در کشور ، نمی داند تا که به خانه برگردند ، به چه میزان از دستِ دزدان ، خفت گیران ، زور گیران ، کف زن ها ، جیب برها و … به خانه و اتومبیل و جیب و موبایل و کیف دستی و … در امان بوده اند ! حضرت آیت الله نوری زاد به توجه به این همه آدمِ ” دزد زده ” و آدم مالباخته ” که هر روزه در راهروها و اطاق های دادگاهها و دادسراها قدم میزنند تا مال خود را اگر بشود بستانند ، آیا مردم ما به قول مقامات عالیه در ” امنیت ” بسر می برند ؟ آیا تعریف ” امنیت ” فقط در نترکیدن ” بمب ” داعش در بیخ گوشمان است ؟ الحقر ___ مبشّر
—————
درود دوست گرامی
هر شوخی را که نباید جدی گرفت.
با احترام
.
در شهر هرت
نه معصییت و نه سرنوشت مارا به این روز انداخته اند، بلکه کم خردی ما و بی مسولیتی نسبت به خود و دیگری ما را تا حد نسل میمون پایین آورده است که همه چیز را در خورد و خوراک و لذت جنسی در زندگی و مرگ طالبیم. اسمش را هم دین داری گذاشته ایم .
در واقع ما کاسبکاریم و معامله با خدای خود می کنیم برای رفع حاجات قرض الحسنه می دهیم تا خدا یمان رفع نیاز کند. نماز و روضه می گیریم که یک پله به بهشت نزدیکتر شویم و خلاصه در عوالم خودبا خدایمان در حال بورس بازی هستیم و حواله هاست که می دهیم و می گیریم.
بدین خاطر فرصتی برای بکار انداختن فکر و دیدن واقعییت نداریم. وبه نسل میمون خوش آمد گفته ایم.
در شهر هرت
چرا در ولایت فقیه،جدایی دین از حاکمیت و قانون امکان پذیر نیست؟
زیرا دین را تابعییت کامل مردم تعریف می کند.
زیرا قدرت را درتابعییت کامل مردم می خواهد.
زیرا دین و قانون ابزاری در دست برای قدرت اند .
زیرا قدرت دین که در پیروی مطلق انسان از خدایش است ،با قدرت سیاسی یکی گرفته می شود.
زیرا ولایت فقیه خود را خدا می شمرد .
زیرا مردم همان عوامند که در کارههای خدایی حق دخالت را ندارند.
زیرا خرد و کرامت انسانی راکمتر از قدرتشان می دانند.
زیرا دین را سرچشمه دستورات فردی و جامعه می دانند..
زیرا حاکمیتی داعشی اند.
با درود به نوری زاد و هم میهنان فرهیخته جملات زیر عین جملاتی هست که شیخ مرتضی قم نشین ! در جواب سرکار خانم سارا در همین پست آورده !
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون.الاعراف/157
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه (( [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند )) }- پيروى مى كنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد، و از كار ناپسند باز مى دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
با توجه به این آیات قرآن میبینیم که صریحا به آوردن نام حضرت محمد و رسالت آتی ایشان در تورات و انجیل آورده شده و حتما حجت بر پیروان این ادیان دوگانه تمام شده و آن ها به عمد قبول نکرده اند که مسلمان شوند حالا بماند نوری که با حضرت نازل شده را اطرافیان حضرت مشاهده میکردند و دیگران آن نور را کتمان میکردند و کور بودند که نوری به این واضحی را نمیدیدند ! سوال من ازاهالی حوزه این است که شما که مدعی هستید که به کنکاش گری و کشیدن مو از ماست ادیان سه گانه مشغول هستید چرا این اسم ( قر آن که دروغ نمیگوید ! ) را در تورات و انجیل پیدا نمیکنید که توی صورت پیروان این ادیان بزنید و ازخواب غفلت بیدارشان کنید و دستور پیروی ازحضرت محمد که در این کتب با صراحت به آن اشاره شده را برایشان آشکار نمیکنید اگر مدعی هستید که در کتاب های انجیل و تورات دست برده شده و تعویض شده این ها هم معتقدند که در قرآن هم دست برده شده و هرکه هرچه خواسته است نوشته منتظر جواب فهیمانه و بدون شانتاژ و هوچی گری هستم .
سایت فرارو (صاحابش یکی از اون … شیطانهای فتوای مرگ بده بود): چرا حمله آمریکا به سوریه بیفایده بود؟
مش قاسم: یه فایدش همین بود که داد و بیداد تو رو در آورده.
معاون/* حسن/* رییس/* جمهور/*: بدهکاران، امروز طلبکار شدهاند.
مش قاسم: اگه منظورش از بدهکاران منقلابیون ۵۷ باشه یه چیزی. اگه نه، داره شیره به سرمون میماله.
/*: ک
جناب نوری زاد
من دو کامنت در پاسخ به آرتین و کورس فرستادم و ساعت ارسال دوشنبه عصر بود. علت اینکه منتشر نشده چیست؟
اگر بدست شما نرسیده دوباره هر دو کامنت را باهم می فرستم.
جناب آرتین
درود بر شما
مراجعه کنید به پاسخ کوتاهی که جناب کورس عزیز دادند، ولی من فقط آن قسمت مهم از پاسخ ایشان را تکرار میکنم:
…” ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند. “…
خلاصه شدۀ متن بالا این میشود:
هنر نزد ایرانیان است و بس!
ما ایرانیان حتی در ایدئولوژی و دین هم به دنبال نمایش هنر خود هستیم. ما ایرانیان دین را هم مانند بسیاری از علاقمندی های دیگر، آنگونه که می پسندیم هویت می بخشیم و همیشه بدنبال به روز رسانی، ماندگاری و نو آوری دین و یا هرس کردن شاخ و برگهای زشت و زمخت در دین بودیم و هستیم. البته از نگاه علمای اعلام این عملکرد ایرانیان یعنی بدعت گذاری در دین و چون اصولاً ادیان با نوآوری مشکل دارند و آن را خطری عظیم برای یک دین کهنسال و عتیقه میدانند، لذا از جانب آنان عملی نابخشودنی و مطرود است. البته بدبختانه از زمان آغاز سلطنت آخوندها و روی کار آمدن مکتب آخوندیسم در ایران، ما نه تنها از نوآوری و به روز رسانی باز ماندیم بلکه به هزاران سال قبلتر بر گشتیم.
کافیست به گذشته برگردیم و نابغه های آن دوران را بهتر بشناسیم. دانشمندان و شعرای ایرانی همچون مولانا، سعدی، خیام نیشابوری، ابن سینا، رازی و …
سپاس از توجه شما
جناب کورس
با درود
سپاس از اینکه پاسخی کوتاه به پرسشهای من دادید.
در پاسخ به شما، من بارها گفته ام که برداشت من از خدا و دین همان است که در شعر بسیار زیبا و اندیشمندانۀ ” موسی و شبان ” حضرت مولانا آمده. از دید من به تعداد تک تک افراد بشر که در روی زمین زندگی میکنند، خدا وجود دارد. خدا اگر چه ممکن است در کلیت یکی باشد ( هنوز نمیدانم) ولی به شکلهای متفاوتی پرستش میشود. هر کس به اندازۀ میزان درک و شعورش یک نوع خدا را پرستش میکند. خدا در اینجا به مفهوم آنچه در ادیان ابراهیمی و یا دیگر ادیان آمده نیست. خدا در اینجا همان است که در فلسفه بدان اشاره شده.
در فلسفۀ من، خدا وجود دارد چون که من وجود دارم؛ پس من خدا باور هستم، ولی این را هم اضافه کنم که خدای من با خدای تمامی دیگر انسانها تفاوت دارد، همانگونه که خدای دیگران. نه دیگری میفهمد خدای من چیست یا کیست و نه من قادر به درک خدای دیگران هستم.
جناب کورس، خدای من و خدای شما هیچگاه یکی نبوده و نخواهد بود، حتی اگر هر دوی ما پیرو یک دین و آئین باشیم. خدای من و خدای شما همان قدر متفاوت هست که من و شما.
آن قسمت از پاسخ شما را دوباره در اینجا قرار میدهم:
…”ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند.”…
من یکی که چند سالی میشود از مرز عبور کرده ام. خدای من فقط متعلق به من است و بس.
خدای من با وجودِ من هویت پیدا میکند؛ با من بدنیا می آید و با من میمیرد. خدای من مانند دیگر مشخصات منحصر بفرد من منحصر به من است و لا غیر. خدای من زاییدۀ باور من است، هر گونه که بخواهم او را تعریف میکنم، تجسم میکنم و با او راز و نیاز میکنم. خدای من خودِ مطلق من است. خدای من همان است که من میخواهم باشد و این منم که به او زندگی میدهم. خدای من نه از ازل بوده و نه تا ابد خواهد بود. او با من آمده و با من خواهد رفت. حال اگر زندگی در دنیایی دیگر ادامه داشت که هم من و هم او ادامه داریم و باقی هستیم و اگر زندگی پس از مرگ وجود نداشت که هم من و هم او فانی خواهیم شد. خدا بدون من و من بدون خدا هیچ معنی و مفهومی ندارد. تنها با وجود من است که خدا هست میشود و بی وجود من است که خدا نیست میشود و … .
و آخرین جمله این که: ” هیچکس به هیچ عنوان قادر به درک خدای من نخواهد بود، همچنان که من از درک خدای دیگران عاجز هستم؛ پس بهتر اینست که خدای هرکس متعلق به خودش باشد؛ بهترین روش در برقراری دموکراسی و عدالت اجتماعی اینست که هیچ خدایی بر خدایان دیگر برتری نداشته باشد و نامی از هیچ خدایی برده نشود”
جناب کورس،
حال یک پرسش دیگر از شما دارم که اگر خواستید پاسخ دهید:
چرا من در خیابان جار نمیزنم که:
” آهای مردم! من نه مسلمانم، نه مسیحی و نه یهودی و نه پیرو هیچ دین دیگری، خدای من از جنس دیگری ست، خدای من خودِ مطلق من است و همینها که در بالا آوردم”؟
در ضمن هوشمندی شما هم قابل تقدیر است و به همین خاطر بود که نام شما را در ابتدای پرسشهایم و به شکل خاص آوردم.
با سپاس از توجه شما
سلام بر آنارشیست دوست داشتنی
پاسخ شما قابل فهم است و من معنای دیگری به آن می بخشم اینکه ایرانیان دینی را پذیرفته اند و به آن به دلخواه و متناسب با فرهنگ خود شکل داده اند پس لزوما این دین پذیرفته شده یا به بیان بهتر مذهب غالب شده نمی تواند ایده ال هم باشد.این به گمان من قابل درک است ولی قسمتی دیگر از پاسخ هم هست که تاریخ به ما می دهد.اینکه مردم ایران زرتشتی شدند چون حاکمان آنها چنین دینی داشتند و از آن رمیدند چون حاکمان و موبدان قدم در وادی فساد برداشتند و به خودی و غیرخودی و طبقه بندی پرداختند.اسلام آمد با شعار برابری و برادری.به آن متمایل شده آغوش گشودند و باز کثرت یافتند بر مذهب سنت چون حاکمان آنها سنی مذهب بودند و بعد دیدند همان پیام دوستی از آنان موالی اعراب ساخت پس به یاری خلیفه شکست خورده برای مبارزه پرداختند و جنبش شعوبیه یا امام خدایی به راه انداختند و تخم شیعه صفوی را پیشاپیش کاشتند تا اینکه با ظهور صفویه به شیعه گرایش یافتند و کثیر شدند چون حاکمان جدید این راه را پذیرفته و تحمیل کرده بودند و اینک با گذشت سالیان از آن به تدریج به علت همان خودی و ناخودی بودن در حال رمیدنند.پس ما در ازمنه تاریخ در ارتباط با مقوله دین و ایدئولوژی دو دلیل عمده داشتیم زور حاکمان و شعار فریبنده دینداران و هیچیک از این دو دلیلی بر برحق بودن ادیان نمی دهد.حال اینکه چرا مغولان چیزی بر ما تحمیل نکردند و خود همرنگ شدند به دلیل این بود که اصولا ایشان داعیه ایدئولوژی نداشتند تا چیزی را بر ما تحمیل کنند ضمن اینکه به نظر این نگارنده برخلاف باور عمومی ما ایرانیان که گمان می کنیم در طول تاریخ فاتحان را همرنگ خود کرده ایم(که به نظر من چنین نبوده)و این یک امتیاز مثبت بوده است چون ما در کنار فاتحان ایستاده و به یاریشان تحت عنوان وزیر و مشاور پرداخته ایم ایشان نیرویی در برابر خود نیافته اند که آن را به کناری بزنند و اصولا ملتی از بین می رود که به تقابل با بیگانه پرداخته و کنار آن نایستد این یک نقیصه بزرگ برای ماست که تا به امروز همراهمان است.ممنون از شما بابت سوالها و جوابتان.
پاینده و پیروز باشید
آنارشیست گرامی، تنها می توانم گفت:رابطه هر کس با خدایش ــ سلباً یا ایجاباً ــ به خودش و خدایش مربوط است. خطاب او به خدا ــ خود آی ــ خودش است نه به جماعت تا آن را جار بزند. کاملاً با شما همداستانم. نه از نظر یکی بودن خدا که از نظر رابطه ای که برای هرکس تفاوت دارد. بیش از این هرچه بگویم علیه هر مرام و مذهبی خواهد بود که می کوبد تا ،از جایی بیرون از خویشتنِ خودِ انسانها ، رابطۀ سلبی یا ایجابی و در هر حال فردی انسان ها با خدا را یکدست،و نهادینه سازد و معبدی بنا کند برای عمومی ساختن و سیاسی کردنِ آنچه اساساً فردی و نامکرر است. کی یر کگور حکیم الهی دانمارکی و نویسندۀ «ترس و لرز » خداباور و حتی مسیحی بود اما ضد نهاد شریعت گذار کلیسای کاتولیک هم بود. ببخشید که باز مثال از یکی از مشاهیر می زنم. به نظرم اشاره به وصیتنامه او در اینجا بسیار مناسب باشد. او که شرط امکان ایمان را نهایت فردیت می دانست ،در یادداشت های روزانه اش وصیت کرد که بر گورش فقط یک کلمه بنویسند. این کلمه چیزی نبود جز: فرد
با سپاس بسیار از شما .
جناب نوریزاد شاید عده ای نادان ندانند دلایل این همه نگرانی شما را به این مطلب توجه کنید که توسط جناب تقوایی پژوهشگر و محقق نیروی هوایی ایران نگاشته شده.
با سلام و درود بر نوریزاد و دوستان گرامی
موبدی و فقیهی برای همهٔ فصول و همهٔ فنون ( تا کور شود تنسر و کرتیر)
مکیان زبیری، و خوارجیان و رومیان و بیزانسیان و زنگیان هشدار !
به اشارهٔ “خلیفه الله عبدلملک مروان معاونی از ثلالهٔ حجاج بن یوسف ثقفی” بمنظور هدف مقدس و خطیر :
“نجات کشور از بحرانهای پیشرو و بازگرداندن آسودگی خاطر به مردم، صرفاً با ایجاد تحول در مدیریت اجرایی، بکارگیری مدیران امین و قوی و حرکت آگاهانه بر اساس اهداف برنامهای جامع و همهجانبه…….” بر گزیده شد
حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی در سال 1339 هجری شمسی در خانوادهای روحانی در محله نوغان مشهد مقدس به دنیا آمد.
انجام ماموریتهای ویژه قضایی در مناطق مختلف کشور با حکم امام خمینی(ره)، معاون اول قوه قضائیه به مدت ده سال،
[توضیح: آغاز کارنامه حرفهای انقلابی مشعشه با صدور احکام اعدام در سنّ ۲۰ سالگی برای جوانانی چند سال از خود جوان تر یا مسن تر در سال ۶۰ در همدان و اهواز و رسیدن به درجه استادی تمام و درجه اجتهاد در راهروهای اوین در تابستان ۶۷]
ریاست سازمان بازرسی کل کشور به مدت ده سال، دادستان انقلاب اسلامی تهران، اولین دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور، دادستان انقلاب اسلامی استان همدان، عضو هیئت عالی گزینش کشور و مشارکت در تاسیس دفاتر حزب جمهوری اسلامی در جنوب خراسان به دستور آیتالله شهید بهشتی از جمله مسئولیتهایی است که حجتالاسلام رئیسی تا به حال عهدهدار آنها بوده است
دادستان کل ویژه روحانیت با حکم رهبر معظم انقلاب، [سیّد مرتضائی گرامی امیدوارم هرگز صابون ایشان به تن شما نخورد]
دادستان کل کشور، عضویت در هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، رئیس شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران و نماینده مردم استان خراسان جنوبی در مجلس خبرگان رهبری از دیگر مسئولیتهای حجتالاسلام رئیسی بوده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی 17 اسفند سال 1394 در حکمی حجتالاسلام سیّد ابراهیم رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی علیهالسلام
منصوب کردند [نقل کیهان امروز ۲۰ فروردین]
——————
و اما وظایف شورای پول و اعتبار عبارتند از: همکاری با رییس کل بانک مرکزی در اداره عمومی این بانک، هدایت فعالیت بانک ها و نظارت در امور بانکداری، دادن نظر مشورتی به دولت در امور مالی و اظهار نظر در مسایل پولی و اقتصادی، همکاری با شورای عالی اقتصاد برای تأمین هماهنگی در اتخاذ تصمیم های مربوط به اقتصاد پولی و مالی کشور، تحقیق و بررسی درباره مسایل مربوط به وظایف خود و موضوعهایی که از طرف دولت به او مراجعه می شود.
عمده اعضای شورای پول و اعتبار هم که همواره با نظر دولت انتخاب می شوند، به شرح زیر هستند:
ولی الله سیف رئیس کل بانک مرکزی: ریاست شورای پول و اعتبار
علی طیب نیا وزیر امور اقتصادی و دارایی: وزیر اقتصاد به عنوان یکی از اعضای شورای پول و اعتبار
محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی
محمدرضا نعمت زاده وزیر صنعت معدن و تجارت:
محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیس جمهور
سید صفدر حسینی مدیرعامل صندوق توسعه ملی [لطفا توجه کنید:مفسد مالی اصلاح طلب رسوا شده ، عضو سابق هیئت مدیره صندوق توسعه ملی ]
حجت الاسلام والمسلمین رئیسی دادستان کل کشور [لطفا توجه کنید]
محسن جلالی پور رئیس اتاق بازرگانی ایران:
بهمن عبدالهی رئیس اتاق تعاون ایران
هادی قوامی و محمدرضا پورابراهیمی به عنوان نمایندگان کمیسیون های اقتصادی مجلس در شورای پول و اعتبار
ریشهی فساد مالی – پولی- اقتصادی تورم پولی، کاهش مستمر ارزش پول، چاپ پول بدون پشتوانه تولید و رشد اقتصادی یا مالیات پنهان بر حقوق و دستمزد و مستمری بگیران و باز نشستگان و به تبعه آن تمام عوارض ناهنجار اجتماعی و فرهنگی منتج از این سیاست پولی میشود.
ترکیب و وحدت سه عنصر دیانت، قدرت و ثروت با تکیه به فر ایزدی/ الهی، زور سر نیزه و خراج گذاری (غارت دسترنج) فرودستان و پیشوران و دهقانان، پاره سازههای اصلی ساختار استبدادی حکومت “از غیب مشروعیت یافته” خداشاهی یا فقیهشاهی در تاریخ کشور ما در نظامهای فئودالیسم عصر باستانی و قرون وسطی بوده. شکل تکامل یافته این نظام را در اقتصاد سیاسی الیگارشی نفتی-نظامی-بازرگانی متکی بر اسلام ناب محمدی و ولایت مهدی منتظر به عیان میبینیم.
در ویدیو کلیپ ضمیمه میبینید و میشنوید که نمایندهٔ رهبر و خادم ثروتمند و قدرتمند آستان قدس رضوی به “دوزخیان زمین” میگوید که خود با همت خودتان میتوانید مشکلات خودتان را بر طرف کنید، و یا “این خواست خداست که دارد ما را [با نزول زلزله] امتحان میکند”.
اگر غزالی شاهد این صحنهٔ بود قطعاً بر سرنوشت هم ولایتیهای خویش همچون ابر بهاری میگریست، دریغا که وضع “رعیتیان ایران زمین” هنوز همان است که در عصر سلطان سنجر خوارزمی بود؛
ttps://www.youtube.com/watch?v=B3GU_9dVkyE
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
اخرالامر قران کریم همه دانشمندان جهان را منکوب کرد.
مدتها فکرم این بود که چرا قران که کلام خداست اعجازی ملموس نمایان نمیکند که همگان بر الهی بودن ان معترف شوند تا اینکه اخیرا متوجه شدم چند تن از دانشمندان علوم مختلف به همراه چندین ریاضی دان برجسته جهانی موفق به کشف معجزه نوزده19 در دل قران کریم شده اند و با این کشف ترس و وحشت از ابهت این کتاب اسمانی تن و بدنشان را به لرزه دراورد به صورتی که مجبور شده فورا به دین اسلام بگروند و این تازه اغاز راه است برای شناخت این کتاب اسمانی. منتظر باشید که معجزات بزرگتر و بیشماری از این کلام وحی اشکار و کشف شود تا دیگر هیچ کافری باقی نماند و جهان از لوث وجود تمامی غیرمسلمین برای همیشه پاک شود و ارامش و معنویت و پیشرفت به یمن نبود هیچ غیرمسلمانی جهان را فرا بگیرد. امین یا رب العالمین.
می توانید برای اگاهی از معجزه 19 در اینترنت جستجو کنید.
من نمیدانم که تو چه شیر //// خورده ای هستی ولی همین که بنام من یعنی هادی پست میگذاری ، میتوان پی برد که چه شیاد و خبیثی هستی و میخواهی مرا در این سایت خراب کرده و پست های مرا به بیراهه بکشانی . لعنت بر هر چی مزدور و آدم فروش جمهوری جهل و جنون و خون آشام /////////
پاینده و جاوید ایران
لطفا اسامی این دانشمندان علوم مختلف به همراه چندین ریاضی دان برجسته جهانی را اعلام بفرمایید که ما هم مستفیض شیم.
در شهر هرت
ولایت فقیه و شاه هر دو امتحانشان را داده اند و در برابر ملت ایران رفوزه شده اند.هیچکدامشان ارزش ملت را نداشته اند.ملت نیز از بس دچار چپاول و غارت شده دیگر به هیچکس جز خودش اعتمادی ندارد. یعنی حاکمیتی که بر آن ناظر باشد و خلافکار راهی به قدرت نداشته باشد . دولت، خدمتکار واقعی مردم ونه بر شانه مردم سوار باشد و مورد بازرسی دایم خلق و حساب بازدهی باشد. نه مانند ولایت که کسی از دخل و خرجش آگاه نیست .
شاه و خامنه ای هر دو بی ریشه و بن ا ند ، زمانی که شاه ملتش را تنها گذاشت و رفت بخوبی میدانست برگشتی نخواهد بود. خامنه ای هم می داند دوران ولایت بسر آمده ، و او مانده با عده ای لاشخور .
حال چه باید کرد؟
ممنوعیت ایرانیان برای ورد به آمریکا و شدید شدن تحریمها، درصد موضوع حمله نظامی آمریکا را بیشتر کرده است.
این نظام ،خسارات مالی و جانی و طبیعی بسیاری به ایران زده و از جمله با دخالتهایش درسوریه و یمن و سودان و لیبی و لبنان و مصرچهره ی صلح طلب کشور ما را زشت و هولناک کرده است.
دخالت در سوریه برای حفظ اسد ، نه تنها نظام ، بلکه ایران را در خطر پرتگاه قرار داده است .
چه باید کرد؟
تنها راه ،جدایی کامل دین از حکومت و ایجاد قانون اساسی براساس کرامت انسانی و هستی است .وگرنه «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
سلام بر دوستان این سایت
“وقتی بچه بودم کنار پدرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت «میخرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت «میبرمت به شرط اینکه بخوابی.» یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟» گفت «میرسی به شرط اینکه بخوابی.» هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب پدرمو خواب دیدم؛ پرسید «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟» گفتم «شبها نمیخوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی؟»
نوشته بالا از حسین پناهی بازیگر،کارگردان،نویسنده،شاعر و به نظر من عارف فقید ایرانیست.پناهی زیباییهایی را در عین سادگی می دید و بیان می کرد که کمتر کسی تواناییهای درک آنها را دارد.او پدر و اهمیت وجودش را بدین دلربایی به ما یادآور می شود.کاش روزمرگیهای لعنتی این زندگانی ما را آنچنان گرفتار نمی کرد که جام جم خویش را در دور دستها جستجو کنیم.امروزه عدم وجود پناهیها را در زندگانی مردمان ایران زمین شدیدا احساس می کنم.کسانیکه ذائقه فراموش شده زندگی را مجددا در ما بیدار کنند تا تنها تلخیها را ندیده حلاوت شیرینیهایی که داریم و طعم آن را فراموش کرده ایم با تمام وجود احساس کنیم.
روز پدر بر تمام پدران دلسوز و فراموش شده ایران زمین مبارک باد
می پردازم به فقره 4 از مطالب علی1،عبارتها را نقل و تحلیل می کنیم:
“بررسی دقیق نشان از این دارد که لااکراه فی الدین، ربطی به دین تحمیلی یا ناتحمیلی است، ندارد چون این آیه مربوط به اکراهی است که مشرکان در اجرای مراسم اسلامی، ایجاد می کردند و در مدینه چنین اکراهی نبود”.(پایان)
بررسی دقیق یعنی چه؟بررسی دقیق را بیان کنید نه ادعا،بررسی آیات قرآن یک جهتش باز می گردد به تبیین لغات بکار رفته و جهات ادبی و قرائن داخلی آیه ،یک جهتش باز می گردد به ملاحظه کلیّت قرآن ،یک جهت هم باز می گردد به تبیین فضای نزول آیه یا شان نزول و روایات تاریخی مفسران.وقتی ادعایی می شود که بررسی دقیق ،باید این جهات روشن شود ،هیچیک از این جهات تایید کننده مطالب بالا نیست ،برای اینکه قبلا عرض شد که در ترکیب “لا اکراه فی الدین” از جهت ادبی “لا” باصطلاح لای نفس جنس است که در مباحث ادبی روشن شده است که مفید نفی استغراقی است ،پس لا اکراه یعنی هیچ جنسی از اکراه در پذیرش دین نیست ،و دین مجموعه پیام نبی است که ستون آن اصول و سقف آن احکام شریعت است ،این قضیه فارغ از نیاز بهر تعلیلی، خود از قبیل قضایا قیاساتهت معها است یعنی قضایایی که برهان مطلب در مفاد خود آنهاست ،چرا دین اکراه پذیر نیست چون پذیرش و قبول دین فعل تصدیقی نفس انسان است و فعل تصدیقی موکول به تصورات و جزم بنسبت و انتاج است.این مفاد لفظی آیه ،اگر کسی می خواهد بگوید این عبارات نفی اکراه در دین نمی کند باید مضمون آنرا توضیح دهد و ذهنیت خارجی خود را به آیه تحمیل نکند:(چون این آیه مربوط به اکراهی است که مشرکان در اجرای مراسم اسلامی، ایجاد می کردند و در مدینه چنین اکراهی نبود) این عبارت فارغ از اینکه از کجای آیه در آمد و از کدام شان نزول و تاریخ و حدیثی در آمد،اصلا یعنی چه؟ مشرکان مسلمانان را اکراه در مراسم اسلامی می کردند؟ مسلمانان که در مکه نمازشان را ولو پنهانی می خواندند و عمده تعارض آنان با بت پرستان در نقد بت ها بود و دعوت به توحید بود،یعنی آنجا اکراه در عبادت بود؟ آیه می گوید اکراه در “دین” نیست شما می گویید اکراه در مراسم نیست؟اینرا ما طلبه ها می گوییم قید زدن از جیب! مراسم مسلمانان در مکه چه بود؟ نماز می خواندند و نهایتا اگر صوم واجب بود صوم بجا می آوردند دیگر چه بود که مشرکان اکراه بر عدم آن کنند؟هیچ! اکراه مشرکان و دعوای مشرکان با پیامبر و مسلمانان اصلا این بود که شما غلط کردید بت های ما را عبادت نمی کنید و از عبادت خدای خالق دم می زنید و بندگان و ضعفاء ما را گمراه می کنید بعد هم شکنجه بود و تحریم اقتصادی و حریم معاشرتی تا اینکه مسلمانان هجرت کردند.پس اکراه در عدم مراسم نه ربطی به مکه دارد و نه ربطی به فضا و شان نزول آیه در مدینه.اینکه خیال کنیم نزول آیه در مدینه حکم آنرا مخصوص مدینه بعدد هجرت می کند هم بجهات عدیده باطل است چون قرآن فرازمان و مکان است بادعای خودش و بادعای آورنده آن ،و غیر از آن ،حکم آیات عام است مگر اینکه تخصیص یا نسخی در کار باشد و لا اکراه فی الدین را برخی ادعای نسخش را کردند که ادعای باطلی است که جداگانه باید نوشت.علاوه بر این شما حکم “لا اکراه فی الدین” را تخصیص دادید به اکراه در مراسم و به فضای مدینه،آیا قرآن در این محتوا فقط همین یک آیه است؟ آیه مکی سوره یونس که :«أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»: يونس- 99 را چه می کنید؟ اینهم مال مراسم است و مخصوص مدینه؟! این آیه اصلا دارد نفی می کند حق اکراه مردم بر “ایمان” به شریعت را از پیامبر ،یعنی پیامبر تو نمی توانی مردم را مجبور بر ایمان کنی ،آیات دیگری که در مورد غصه خوردن پیامبر و حزن و حسرت پیامبر از عدم ایمان مشرکان است و خدا به او تسلیت می دهد که چرا محزونی؟ چرا غصه می خوری؟ تو فقط باید ابلاغ کنی ،اختیار با آنان است ،آن آیات را دیگر نقل نمی کنم.بنابر این روشن شد که لا اکراه فی الدین مربوط به اصل پذیرش دین است نه مراسم اکراهی،و اینکه آیات مکی دیگری هم بر این معنا هست.
“قد تبیین الرشد من الغی هم تعلیل نیست که تعمیم یابد چون نه معنای سرراست مشخصی دارد و نه تاکنون اینگونه فهمیده شده.”(پایان)
نه اینطور نیست،اولا روشن شد که تحلیل و ملاحظه نسبت بین “دین” و “اکراه” حاکی از این شد که دین اصلا محال است با اکراه پذیرفته شود،پس نیازی به تعلیل نیست چون قضیه قضیه ایست که قیاس و برهان آن در خود آن است ،در عین حال کی گفته است “قد تبین الرشد من الغی” تعلیل نیست ،بجای ادعای از پیش خود لطف کنید بروید به دهها تفسیر قدیم و جدید از نویسندگان و مفسران عرب زبان را ببینید که پیش از ملی مذهبی ها! این آیه را اینجور معنا کرده اند و جمله قد تبیّن..الخ را جمله تعلیلیه دانسته اند، نمی خواهد نمونه و میزان را ببینید ،مفاتیح الغیب فخر رازی را ببینید،کشاف زمخشری را ببینید،البحر المحیط ابن حیان را ببینید و همینجور از پیش خود چیزی نگویید ،این اسلوب کاربرد “قد کذا” در مقام تعلیل هم فراوان در کتابهای عربی هست اگر کسی اهل مطالعه باشد.معنای سر راست یعنی چه؟ این جمله اتفاقا وقتی معنا شود معلِّل بودن آن واضح است ،چرا دین اکراهی نیست چون با نزول وحی و بینات و آیات و دلایل،راه رشد از ضلالت جدا شد،معنای سر راست یعنی اینکه راه درست و رشید صراط مستقیمی است که نبی اکرم در قالب شریعت آورد و شرک و بت پرستی و انکار خدا و نظائر آن گمراهی و غوایت است.پس این جمله تعلیلیله است بلاشک.
“در طول تاریخ اسلامی هم کسی این آیه را به معنای «دین تحمیلی نیست» نفهمیده است”(پایان)
من عاشق این تحدی های یکطرفه ات هستم علی! هیچ فقیهی نگفته! هیچ مفسری نگفته! هیچ تاریخی نیست! اینها دگمهای آشنای همیشگی شماست،کار را هم ساده می کنید:اینچنین است ،سید مرتضی برو تفاسیر و تاریخ و کتب فقهی را زیر و رو کن ببین هرچند خود من نرفتم ببینم فقط مایلم در فضای عمومی تحدی کنم!بعد هم مطالبه اگر شد: من وقت و حوصله نقل عبارت ندارم و عادتم نیست! در عین حال :بررسی دقیق…الخ
بخش دوم
آن بوق و کرنا که گفتم یعنی همین،یعنی القاء شبهه و در رفتن از اسناد و استناد. ببینید:
“به دنبال مزخرفات ملی- مذهبی ها در قبل از انقلاب که چند آیه را به آخوندها یاد دادند و گفتند که روشنفکرها سواد ندارند…..و هیچ فقیهی هم تاکنون در فقه شیعه و اهل سنت، حتی آیه را به عنوان شبهه(اینکه اگر فرد مسلمان خارج شده از دین باید اعدام شود، چرا آیه می گوید دین تحمیلی نیست!) تلقی نکرده زیرا اساسا معنای آیه چیز دیگری است”.(پایان)
ملی مذهبی کیست آقا؟ شما برو تفاسیر کهن شیعه و سنی و راوایات شان نزول آیه را ببین ،همینطور تهمت زدن بعده ای و اسناد مطالب نادرست! ببینید تفسیر آیه چیست ،فرض کن اصلا در مقطعی فقیهی به دلیلی اعم از آیه و روایت استناد نکند ی اصلا نفهمد،اصلا اجتهاد یعنی همین ،یعنی نو به نو فهم جدید روشمند نه سخن نادقیق در قالب تحدی های بی اساس،لابد از نظر شما حسینعلی منتظری که بحث اعلمیت او بین اهل نظر مطرح است مجتهد نیست! شما جوری فرادستانه تحدی می کنید که گویا همه عمر رفته اید کتب فقهی همه مذاهب اهل سنت و نصوص قدیم و جدید شیعه را زیر و رو کرده اید! بنده که سی سال تحصیل کرده ام بیست سال درس خارج بزرگانی را دیده ام جرات نمی کنم اینطور تحدی کنم شما چطور با تحصیلاتی نیم بند اینطور ایجاد شبهه و تحدی می کنید؟
آیه بشِّر و لایغیّر فعلا موضوع بحث نیست من البته بیان مرحوم استاد را نقل کردم کسی از شما تقلید نمی کند می تواند حد و حدود آن بیان را ببیند.
ببینید ادعاها و تحدیات شما را :” به ذهن مفسران قدیم و همه ی فقیهان نیامده است”.این یعنی من رفتم همه تفاسیر قدیم و جدید و کتب همه فقیهان را وارسی کردم این در ذهن هیچکس نبود،من گفتم در اکثر تفاسیر در مورد لا اکراه فی الدین آن برداشت هست ،استناد فقیهان را هم باید دنبال کرد ،اما مهم این است که شما استناد فقیه اعلم عصر را فقط ریشخند می کنید و پای ملی مذهبی را بدروغ بمیان میاورید.
حالا برویم سراغ روایات شان نزول آیه ببینیم شان نزول حدس شما را می گوید یا تفسیر رایج را،من این را از بحث روایی میزان و مجمع البیان نقل می کنم :
1-در كتاب الدر المنثور است كه ابو داود، و نسايى، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و نحاس، در كتاب ناسخ و ابن منده در غرائب شعب، و ابن حيان و ابن مردويه، و بيهقى در كتاب سنن، و ضياء در كتاب مختار، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: قبل از اسلام در بين اهل مدينه رسم چنين بود كه اگر بچه زنى زنده نمى ماند نذر مى كرد كه هر گاه بچه اى براى او بماند او را يهودى كند، در نتيجه بعد از اسلام و هنگامى كه قبيله بنى النضير مامور شدند از مدينه كوچ كنند عده اى از اين افراد در بين آنها بودند، مردم مدينه گفتند: ما نمى گذاريم فرزندانمان يهودى بمانند، و با بنى النضير كوچ كنند، در اينجا بود كه آيه:” لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ” نازل شد.
2- نيز در آن كتاب (تفسير الدر المنثور) آمده كه عبد بن حميد، و ابن جرير، و ابن منذر، از مجاهد روايت كرده اند كه گفته است: بنى النضير عده اى از مردان قبيله اوس را در كودكيشان شير داده بودند، بعد از آنكه رسول خدا ص امر فرمود تا از مدينه كوچ نموده و جلاى وطن كنند، اين فرزندان شيرى اوسى گفتند: ما هم با قبيله بنى النضير كوچ مى كنيم، و به دين ايشان در مى آئيم، مردم مدينه اين عده را از اين كار بازداشته و آنان را به زور وادار به گفتن” لا اله الا اللَّه” و پذيرفتن اسلام كردند، و آيه شريفه:” لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ” در باره آنان نازل شد.
3- نيز در تفسير الدر المنثور است كه ابن اسحاق و ابن جرير از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه:” لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ” گفته است: اين جمله در باره مردى از اهل مدينه و از قبيله بنى سالم بن عوف بنام حصين نازل شد، كه دو فرزند نصرانى داشت، و خودش مردى مسلمان بود، به رسول خدا ص عرض كرد: آيا مى توانم آن دو را مجبور به پذيرفتن اسلام كنم، چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دينى ديگر را بپذيرند؟ در پاسخ او آيه” لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ” نازل شد.
4-” طبرسى” در” مجمع البيان” در شان نزول آيه نقل مىكند: مردى از اهل مدينه بنام” ابو حصين” دو پسر داشت برخى از بازرگانانى كه به مدينه كالا وارد مى كردند هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند، آنان هم سخت تحت تاثير قرار گرفته و به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گرديدند.
” ابو حصين” از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر ص اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد آيا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟
آيه فوق نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه:” در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست”.
—
آیا با ملاحظه این روایات شان نزول باید گفت نفی اکراه در آیه مربوط به از بین رفتن اکراه در مدینه برای انجام مراسم است؟! آیا این نقل ها در که در قدیم ترین کتب تفسیر سنی مثل طبری و پیش از آن در مجامع روایی آمده است ربطی به ملی مذهبی های اول انقلاب دارد؟! و نکته دیگر اینکه آیا وقتی پیامبر در اوج قدرت بمدینه رفت ،یهود و نصارای مدینه را اکراه بر دین اسلام کرد یا آنان را در بقاء بر دین خود آزاد گذاشت و با آنان پیمان صلح بست؟
بنابر این روشن شد که هم لسان لفظی و قرائن داخلی آیه شریفه نفی لااکراهی دین است ،هم آیات دیگر قرآن موید لا اکراهی دین است ،هم شان نزول و روایات تفسیری ذیل آیه حاکی از این است که مفاد آیه نفی جنس اکراه از دین و در پذیرش دین است ،هم سیره پیامبر از حاکی از این است،پس روشن شد که اختصاص دادن عدم اکراه به انجام مراسم اسلامی در مدینه سخن بی اساسی است.
شما خیلی آدم جالبی هستید سید مرتضا و اگر به شما برنخورد می نویسم معرکه هستید حضرت آیت الله!
وقتی کم میاری توهین می کنی تا فرد را به سمت توهین ببری و به این کار واداری و بعد توهین های او را پیراهن عثمان کنی که پس اخلاق کجا رفته پس ادب کجا رفته.!. خیلی ترفند جالبی است. بگذریم.
اصل بحث- برای پنجمین دارم تکرار می کنم -در باره «آزادی در انتخاب دین» است. از اول همین بحث بوده و من هم دارم مدام همین را تکرار می کنم. بحث در پذیرش دین نیست بلکه بحث در حق خروج از دین است. آیا من حق دارم از دینی که به صرف زادن ایران و عربستان به من چسبیده، خارج شوم.؟ شما این دو بحث را کاملا به هم می ریزید. تکرار می کنم: آیا من مسلمان حق دارم از اسلامیتم خارج شوم؟ همه ی فقها گفته اند، حق ندارم.(حالا شما از خدایت صد سال هم عمر بگیر و مطالعه کن ولی وقتی نخواهی اصل بحث را سر راست متوجه شوی که فرقی نمی کند که سی سال تحصیل کرده باشی یا بیشتر) دو باره همین جمله را تکرار کنم؟ باشد تکرار می کنم با عبارت دیگری. بحث در این نیست که محمد امین کسی را به زور به مذهبی در آورده است بحث این است که هیچ دیندار مسلمانی از ظهور اسلام تاکنون نگذاشته کسی از دین خارج شود. این دو فرق دارند اولی را در فتوحات، باید بحث کرد و دومی را در فقه و سپس در تاریخ. اولی را باید در هر جا دید که اسلام با شمشیر پیروز شده و سپس پرسید آیا اسلام به زور دین تحمیل شده یا نه. مستندات تاریخی بسیار نشان می دهد که دستکم در عصر فتوحات اسلامی دین اسلام بر مغلوبان همه ی مناطق اعم از آسیا و آفریقا و شبه جزیره ایبری(اندلس)، تحمیل شد ولی اصلا من کاری به این ندارم. کارم مربوط به فردی مسلمان است که می خواهد از دین خارج شود. آیا فهم این مطلب ساده، سخت است؟
پس تکرار می کنم و بحث را دیگر می بندم و شما هرچه خواستی بگو و بنویس. مکتب آزادی این خوبی را دارد که به شما حق می دهد که از هر چیز که خواستی بگویی و بنویسی و نپذیری:
الفی وجود دارد که دین ندارد. آیا پیامبر و مسلمانان به زور او را وادار به پذیرش اسلام کرده اند؟ این پرسشی است که اکنون مطلقا مورد نظر و نگاه من نبوده و زمانی که طرح شد، طبعا روایات نیم بند شما(حالا از کی و کجا روایات درالمنثور سیوطی مبنای استنباط فقه شیعه و حتی سنی شده اند، بماند و استناد یک فقیه شیعی به الدر المنثور و حتی مجمع البیان واقعا فقط از شما بر می آید که از بس از چشم شبهه به همه چیز نگاه می کنید، ذهن تان را از دیدن اصل موضوع ناتوان ساخته اید.) و بحث های تاریخی بسیاری را باید طرح کرد و به پاسخ رسید. من مطلقا کاری به این الف نداشته ام.
بحث در باره الف دیگری است که هم اکنون مسلمان(و زاده شده از مسلمان یا از کافر) است. حال آیا این فرد حق انتخاب دین دارد و می تواند تحقیق کند و اگر دید اسلام حق نیست، بیرون رود؟ این پرسش با ورود به دنیای مدرن برای هر فرد مسلمان فهمیده و عاقلی مطرح شده است. اگر پاسخ این باشد که او حق ندارد دینش را انتخاب کند، طبعا او می تواند پی ببرد که اسلام او با آزادی معارض است. در این بحث بود که گفتم هیچ فقیهی تاکنون اجازه آزادی انتخاب دین به هیچ مسلمانی نداده و همه ی فقیهان گفته اند که هر مسلمانی به محض اینکه جانب عدم حقانیت اسلام را بگیرد و از اسلام خارج شود، حکمش مرگ است. در این شک دارید؟ غلط است؟ دارم خطا نسبت می دهم به فقها؟ خب بگویید کجا خطا می کنم و آیا همه فقها چنین نگفته اند؟(حالا گیرم من اینجا را شلوغ کردم با عبارات فقهی متون فقها چه سودی برای خواننده ی فارسی زبان و تیز بین دارد؟ تنها سودش غذا دادن به تشفی درونی سیدمرتضاست و آتش او را شعله ور کردن و او را تحریک کردن تا غذایی روحی بیابد و مچ نویسنده ی بیسوادی را که من باشم، بگیرد که ای نگونبخت این عبارت اعلم همه ی فقیهان را بدفهمیده ای و ای بی تحصیل آن عبارت افضل همه ی فقیهان را بد معنا کرده ای و ای کوچک فرد و مرد، آن کلمه ی اشجع همه ی فقیهان را ندیده ای و به این ترتیب تصور کند همه ی گفته و کرده هایش هم مستقیم و خالص برای خدای تبارک و تعالی اش است )
گفتم برای دیدن واقعیت این حکم فقیهان شیعه و سنی به تاریخ هم باید مراجعه کرد و تاریخ نشان می دهد که هر کس از اسلام خارج شده و وضع او به فقیه اطلاع داده شده، حتما فقیه حکم مرگش را صادر کرده است. به همین دلیل هیچ کس را در تاریخ نمی بینیم که آزادانه از اسلام خارج شده باشد و «از بین نرفته باشد» زیرا هیچ کس را نداریم که آزادی در انتخاب دین داشته و همچنان در جامعه اسلامی محترم مانده باشد. داشته ایم و در منابع تاریخی چنین فردی داریم؟ خب سید مرتضا می تواند نام او را بیاورد و تیر خلاص را به گوینده ی این حرف بزند و تا ابد در تشفی این پیروزی حظ وافر برد.
آری اگر ما در بحث فتوحات به این نتیجه برسیم که اسلام با تحمیل پیش رفته است این نتیجه در بحث دوم یعنی اسلام اجازه انتخاب دین نمی دهد، اثرگذار است و اگر به این نتیجه برسیم که با تحمیل پیش نرفته، نیز در بحث «آزادی انتخاب دین» موثر است. چه بسا کسی بگوید اسلام با زور تحمیل نشده است ولی اسلام به هیچ مسلمانی اجازه خروج از دین نمی دهد و هر فرد خارج از دینی را می کشد. این حکم مورد اجماع همه ی فقیهان است و سخن مرحوم منتظری، استحساناتی است که برای رفع شبهه خوب است.
اصل بحث و دامنه آن تبیین عنوان فقهی “ارتداد” در اسلام بود،این نوشته من بالاخره ناظر به مطالبی بود که شما مطرح کرده بودید و من با نقل عبارت های شما آنها را نقد کردم ،توهینی هم در کار نبوده و نیست ،بالاخره عنوان بحث چه “تحدی” باشد ،چه “جهل یا تجاهل” و چه “سوال و شبهه” وقتی ادعاهایی مطرح می شود اجازه بفرمایید بررسی شوند،بالاخره گفته شد ملی مذهبی ها تمسّک به آیه لا اکراه فی الدین را به آخوندها یاد دادند یا خیر؟ پاسخ، ارائه شواهدی تفسیری و روایی بود در این جهت که تمسّک به شریفه “لا اکراه فی الدین” بر آزادی در انتخاب دین یا استحاله تحمیل دین ،ربطی به ملی مذهبی نداشته است،من پرسیدم آیا زمخشری که قرنها پیش از این آیه را حمل بر این معنا کرده است ملی مذهبی بوده است؟! آیا فخر رازی ملی مذهبی بوده است؟!آیا سید مرتضی ره در قرن سوم یا چهارم ملی مذهبی بوده است که در رسائل خود آیه را معنا کرده است و نفی تحمیل دین کردن است؟!آیا طبری و مفسران قدیم اهل سنت که روایات زیادی در مورد شان نزول آیه مطرح کردند و آنرا در کتب خود آوردند همه ملی مذهبی بودند؟بالاخره اینجا آیا کسی ننوشت که لا اکراه فی الدین مدنی اشاره بصورت خبری اشاره به نفی وجود اکراه در اقامه مراسم عبادی پس از وجود اکراه از سوی مشرکان در اقامه مراسم عبادی در مکه می کند؟ اینجا مجیب چه باید بکند جز اینکه نشان دهد بیشمار روایت تاریخی تفسیری از صحابه و تابعین حاکی از این است که چنین سخنی سخنی تحمیلی به آیه شریفه ایست که در فضائی نازل شده است که مساله تحمیل عقیده مطرح بوده است؟ سخن این بود که آیا ما قرآن را باید بمیل خود تاویل کنیم یا فضای نزول آیه و آیات دیگر و دلالت لفظی و قرائن لفظی و لبّی را باید لحاظ کنیم؟من گفتم یا باید مطلبی را مطرح نکرد یا اگر مطرح و گفت “بررسی دقیق کذا”باید بررسی دقیق را نشان داد،بله من هم محظور تنگی جا و عدم امکان همه عبارات و نقل ها را دارم،اما کسی اگر ادعایی می کند نمی شود از اقامه دلیل یا پاسخ به تحلیل و نقد آن آزرده شود.تفکیک بحث هم صعوبتی ندارد،ما الان درحال تحلیل معنای ارتداد از نظر قرآن و حدیث و فقه اسلامی هستیم،من توجه دارم که مقوله پذیرش ابتدایی دین و مقوله بازگشت از دین (ارتداد) از هم متمایزند،روشنتر بگویم،یکوقت کسی خارج از دیانت اسلام است (بی دین یا با دین دیگری) ،برای این فرد هم پذیرش ابتدایی دین مطرح است و طبعا آیه “لا اکراه ” از این جهت شامل اوست ،هم مساله بازگشت از دین مطرح است (ارتداد ملی) که باز آیه شامل او هم هست.یکوقت هم کسی مسلمان زاده است که حکم مسلمان دارد و از سنّ بلوغ ببعد مساله تغییر دین یا بتعبیر شما آزادی انتخاب دین برای او مطرح است (ارتداد فطری) سخن مرحوم منتظری این است که آیه شریفه شامل همه این موارد است اولا ،و ثانیا مصداق عنوان ارتداد (اعم از فطری و ملی) صرفا تغییر دین نیست که توضیح و نقل کلام ایشان گذشت. نیز مرحوم منتظری که خریط فقه است خیلی بهتر از من و شما معنای “استحسان” و تمایز آن از استناد فقهی به کتاب و سنت و عقل را می فهمد،حرف ایشان استحسان یا صرفا نفی شبهه نیست ،حرف این است که ارتدادی که در اسلام ،قرآن و روایات موضوع حکم اعدام است صرف تغییر عقیده یا دین نیست ،اینکه بعد از اسلام کسی را تحت عنوان ارتداد بصرف تغییر عقیده یا دین معدوم کرده باشند چیزی است که موونه اثبات آن بعهده مدعی آن است.نیز ارائه شواهد تاریخی و نقل روایات تفسیری از صحابه و تابعین ،برای ترسیم فضای نزول آیه و فهم محتوای آن است نه اینکه تمسک بسخن صحابه و تابعین تغییر در اسناد و منابع فقه است ،در واقع فقیه می خواهد تمسّک و استناد به آیه شریفه کند و تحلیل ادبی یا تاریخی تفسیری یا اقامه شواهد از آیات دیگر و کاربرد قرائن لفظی متصل و منفصل یا قرائن لبّیه،مقدمه تمسّک به آیه است.بنابر این نه روایات نیم بندند ،نه منابع فقه تحولی یافتند،سخن در تحلیل معنای ارتدادی است که حکم آن اعدام است و دیگر اینکه بر خلاف حدس شما آیه شریفه لا اکراه فی الدین چه در معنا و مفاد خبری و چه در معنای انشاء نهی ،ربطی به مساله اکراه مشرکان و مراسم عبادی در مکه و مدینه ندارد برای اینکه فرمود لا اکراه فی “الدین” نه لا اکراه فی “العباده و المناسک”.و سند آن هم روایات فراوان تفسیری در تفاسیر شیعه و سنی است.چیزی که عرض شد این بود که تردید یا تحقیق یا حتی تغییر دین که طبیعتا هم امری دامنه دار و متدرّج است نیازی به بوق و کرنا یا لغزاندن دیگر مومنان ندارد ،و این سخن دقیقا مربوط می شود به “بازگشت از دین”خواه از ناحیه مسلمان زاد (مرتد فطری) خواه از ناحیه غیر مسلمان زاد(مرتد ملّی) و این بحث ربطی به اصل پذیرش تاریخی اسلام ایرانیان یا غیر ایرانیان (عجم) نسبت به اسلام ندارد اگرچه عموم و شمول آیه شریفه شامل هردو فرض بحث می شود ،اینکه سابقه تاریخی فتوحات اسلامی چه در زمان پیامبر اسلام و چه در عصر خلفاء چه بوده است و شواهد اجباری و زوری بودن پذیرش دین چه بوده است موضوع گفتار دیگریست ،مشکل بحث با شما همین است که چیزهایی را عبوری مورد اشاره قرار می دهید بعد اگر مجیب به آنها پرداخت گفته می شود که موضوع گفتار چه بود و چه نبود ،در حالیکه اصل شروع بحث مساله ارتداد(بازگشت و تغییردین) بود و اینکه تحلیل معنایی شیخنا الاستاد چه بود و تمسک ایشان به چه بود ،مابقی بحث ها جزئیاتی بود که خود شما مطرح کردید و به آن پاسخ داده شد.
دوستان گرامی دوباره این شیخ شروع به مطول نویسی نمود و در مورد لا اکراه فی الدین آن هم ازنظر خودش ! شروع به قلمفرسایی کرد ! شما چناب نوریزاد به این شیخ بفرمایید پس چرا دیگر پیروان حضرت مجمد که حتی آخوند ها هم چرئت توان این را ندارند که که آن ها را خارج ازدین خطابکنند در قم و تهران و بیشتر شهرها ایران مساجد جداگانه نداشته باشند که به روش خود نمازبرگذار کنند این است لا اکراه فی الدین ! که میگویی ای شیخ ؟ حالا در مورد دیگر ادیان مانند بهایی ها که دیگر خود بهتر میدانید ! همین
براساس تفاسیر متاخرین و همچنین با توجه با اثار برجا مانده از متقدمین و شرح مبسوطی که صاحب انوارالالوان ارائه کرده لا اکراه فی الدین به این معناست که دین را نمیتوان از طریق اجبار و اکراه به کسی تحمیل کرد زیرا دین محتاج به پذیرش قلبی است که انجام ان از راه اجبار و اکراه امکانپذیر نیست -تا اینجای قضیه اشکال و ایرادی نیست اما انچه حائز اهمیت است ادامه این تفسیر و تاویل است که می گوید: پس چون پذیرش دین از راه اجبار و اکراه امکانپذیر نیست لذا هرکسی که مسلمان شده یا شود بدون اجبار و اکراه اسلام اورده حتی اگرما می بینیم که این اشخاص در ظاهر با زور و ضرب شمشیر مسلمان شده اند باز هم باید توجه کنیم که چون اسلام اوردن پذیرش قلبی ان است و این پذیرش با توسل به زور و اجبار عملی نیست لذا هر انکس که اسلام اورده بدون اجبار و اکراه قلبا و با میل خود انرا پذیرفته است حتی انکسانی که ما تصور میکنیم زور و ضرب انها را مجبور به پذیرش اسلام کرده زیرا هیچ زور و جبری قادر نیست کسی را ملزم به پذیرش قلبی اسلام یا هر ایین دیگری نماید.
این تفسیر و توجیه که متضمن چندین نوع سفسطه می باشد در حقیقت توجیهی است برای رفع تناقضات موجود در قران در این زمینه و ارزش دیگری ندارد.
حاج حسن/* رییس/* جمهور/*: در کارزارهای انتخاباتی به مردم دروغ نگوییم
مش قاسم:……… در مورد بقیه چیزا به مردم دروغ بگیم.
/*: ک
وقتی میگویم ما با کسانی که تبلیغ برانداری میکنند موافق نیستیم بلکه موافق رفع نواقص مدیریتی و کاستی ها هستیم به روشنی نشان میدهیم که از بررسی واقعیات فراری هستیم. اصولا هیچ کسی نمی تواند با تبلیغ نظام مردمی را ساقط نماید بلکه این عملکرد خود یک نظام سیاسی است که چون موریانه پایه های بقای خود را از بین میبرد.
حکما معتقدند برای بسیاری از امور یک علت اصلی وجود دارد. برای مثال وقتی کسی سرگیچه دارد و ضعف هم به او عارض میشود و چشمانش سیاهی میرود ،یک لقمه نان همه این عوارض را بر طرف میکند. یعنی نیازها خود فریاد درمان میکشند. وضعیت امروز ایران هم همینطور است و نیازها و مطالبات مردم فریاد درمان و نیاز به فریاد رسی میکشند. بیکاری، تورم، فقر و فحشا و رشوه خواری و اختلاس های افسار گسیخته بی شرمانه حتی از نذورات مردم در حرم رضوی همه فریاد دردهای کشنده یک ملت هست که بدنبال کسی میباشد که بفریادشان برسد.
تمام عقلای مسئول و با وجدان عالم در یک عامل مهم برای اصلاح اجتماع با هم توافق دارند و آن اینکه نظام سیاسی و مسئولان آن باید پاسخگو باشند و چرخش قدرت امری الزامی است. سرنوشت دو رژیم سلطنتی و دینی در ایران هم نشان دهنده اهمیت حیاتی این دو عامل در بقای حکومتها است. نه شاه پاسخگو بود و نه خمینی. به همین دلیل اولی سقوط کرد و دومی هم جانشینش را که خط امام را دنبال میکند در وحشت دائمی سرنگونی تنها گذاشت و خود با دلی آرام و ضمیری امیدوار بدیار باقی شتافت.
دوستان روحانی ما که علاقمند به جاکمیت دینی هستند باید برای حفط این نظام محبوب خود بیش از اینها مایه بگذارند و تلاش کنند که هم لباسان خود را که بر همه چیز مسلط هستند قانع کنند که بین فساد و سرنوشت مردمان شیعه و مسلمان ایرانی ، دومی را انتخاب کنند و دست از اولی بشویند.
بقول مولوی شما نمی توانی در انباری که موشی نا بکار بطور شبانه روزی در حال سرقت گندم از ان است ، گندمی جمع کنی. به همین ترتیب هم نمیشود حاکمیتی را که به دزدی بیت المال خو کرده است بعنوان جانشین خدا و پیغنبر جا زد.
جایگاه اتش و وعدهای آن اگر درست باشد برازنده چه کسی است؟ دزد یا مالباخته؟!
.
آقای نوریزاد من پرسنل پیمانکاری مخابرات هستم ! روز شنبه به ما ماموریت داده شد که به کرج برویم و ازکرج به ما دستور دادند که سریعا خودمان را به اندیشه جهت رفع خرابی فیبر نوری برویم . من در تمام مدت عمرم فقط دو بار به اندیشه چهار رفته ام یک بار تابستان پارسال بود یک بار هم شنبه گذشته ! ازجنوب که به طرف اندیشه چهار میروید نیرو گاه منتظر قائم کاملا قابل مشاهده است و در بیابان برهوت یک کلانتری خود نمایی میکند و بعد ازگذشتن ازفاصله زیاد میتوان ساختمان های تک وتوک و یکی دو مجتمع قابل مشاهده است روزشنبه که میرفتیم ازفاصله یکصد متری حدود سی چهل موتور سوار را مشاهده کردیم که داشتند دور خود میچرخیدند و ما با تعجب از آن فاصله تماشایشان میکردم که متوجه شدیم همگی دارای لباس فرم هستند و فردی هم روی زمین افتاده و دور او میچرخند که ناگاه آن که روی زمین افتاده بود برخاست و من متوجه شدیم که او هم لباس فرم دارد ولی کلاه بر سرش نیست و او بارها بر زمین افتاد و موتور سواران از اطراف به وی حمله ور میشدند و ادای ضرب و شتم در می آوردند واززیر پا به وی مثلا ضربه میزدند و مثلا با باطون به وی حمله میکردند و او آن ها را به طرف خود هدایت و تشویقشان میکرذد که شستمان خبردار شد وی فرمانده آن گروه نوپو در آن منطقه است ودارد آموزش حمله شهری به مردم را میدهد ومتاسفانه هیچ یک ازهمکاران اجازه ندادند که فیلمبرداری کنم و گفتند ما را گرفتار میکنی ! و من دردل گفتم ببینید چقدر فلک زده شدذیم که نیرو های تکاور در مقابل فرمانده ارتش ونیروی دریایی هیچ کدام نمیتوانند یک کوزه را بشکنند و آن افتضاح ملی را به بار می آورند ( فیلم آن در شبکه ها موجود است ) ونیروهای نوپو را برای درهم کوبیدن مردم بدون سلاح خودمان ! اینگونه آموزش میدهند که دمار ازروزگار مردم در آورند حال این نیروها در داخل پادگان هایشان در تهران و اطراف تهران و شهرستان ها چه آموزش هایی میبنند خدا عالم است .
با سلام چند روز قبل در استان خراسان و همچنین در شهر مشهد هم زلزله ای آمده و از کارهای عجیب و احمقانه که فقط در کشور ایران یافت میشود این است که ابراهیم رئیسی که جدیداً ریاست توالت آستان قدس رضوی شده ، صولت مرتضوی را که شهردار مشهد است را به عنوان نماینده خود به کنفرانس مجمع ملی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی به تهران فرستاده تا موافقت خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ماه آینده را اعلام کند . یک نفر را هم به نام حجتالاسلام رحیمیان اجیر کرده تا پیام کاندید شدن خود را در جمعِ جلسه قرائت و اعلام کند و در پیام افاضه فرموده که : قصد بنده حضور در این جلسه بود که به دلیل زلزله مشهد ضرورت دیدم در جمع مردم متدین مشهد حضور داشته باشم !! این کار متناقض و سخنان احمقانه این است که تولیت آستان قدس که در کمک رسانی به زلزله دیدگان مسئولیتی ندارد ، در شهر مشهد مانده و شهردار مشهد که مسئولیت مستقیم اجرایی در بحران زلزله را داشته به این تجمع انتخاباتی فرستاده است !
فریبکاری و دروغگوئی این جماعت در تمام زمینه هاست و پانی هم ندارد.
http://www.bbc.com/persian/ugc-39540058
دونده زن خارجی: “این همه راه نیامدهام که ده کیلومتر دور دریاچه بدوم”
آقای نوریزاد من هر چه گشتم نتوانستم آهنگ خانم مرلی ماتیو را پیدا کنم ولی لینکی در یوتیوب پیدا کردم که ویدئوهای این بانوی فرانسوی آلمانی را که تلویزیونهای آلمان از او در کریسمس ها دعوت می کنند،پیدا کردم خودتان ببینید می توانید در خروجیهای صفحه، آهنگ را پیدا کنید اگر پیدا کردید نام آهنگ را به ما بگویید.
https://www.youtube.com/watch?v=2NXrhcbpiV0
در باره فحاش بودن مردم، فکر کنم در یکی از سفرنامه های دوره صفوی و یادم نیست تاورنیه یا شاردن بود که خواندم:مردم اصفهان ذکر خدا از لبانشان دور نمی شود اما راحت الحلقومشان فحش است.
در سالهای اوایل انقلاب که به اصفهان می رفتیم و می آمدیم در کوچه و خیابان و نزدیکان متوجه شدم که اصفهانیها جزو فحشده ترین مردم ایرانند.چه فحش های رکیکی که من از گوشهایم نشنیدم که به هم رد وبدل می کردند.
یک وِیژگی دیگر در اصفهان آن سالها این بود که در مردم این شهر ناهنجاری “بچه بازی” یک نرم و عمل عادی بود البته برای خیلیها نه همه.
همه کسانی که اصفهانی هستند یا با اصفهانیها بوده اند می دانند که چه می گویم.من این عارضه را در قزوینی ها هم شنیده ام بوده است.اگر دومی هم به همان غلظتی بوده که من در اصفهانیها سراغ داشتم می توانم به ضرس قاطع بگویم که آفت فحاشی و بچه بازی را مردم ایران از قزلباشان شاه اسماعیل و سایر شاهان صفوی آموخته اند.و البته قزلباشان هم پیرو پیشوای خود را می کرده اند.
خوب که دقت کنیم به یاد می آوریم پایتخت صفویان نخست قزوین و دوم اصفهان بوده است.
اینها خصوصیاتی است که رهبران و شاهان و حاکمان یک کشور به زیردستانشان می آموزند.ما همه وارث آداب و رسومات و تعقل ها و بیعقلی های گذشتگانمان هستیم.
آقای نوریزاد این نوشته ها تلخ است ولی چون واقعیت دارند برای ارائه واقعیت تاریخیمان به خودمان باید مطرح شوند.لطفا درج فرمایید.
خدا می داند عادی شدن سرقت و دزدی که نام ملایم اختلاس به آن داده اند و ریاکاری و دورویی و مومن بازی در سرشت نوباوگان حالا و بزرگسالان فردا و فرداها تا چند دهه و سده باقی می ماند.
سید مرتضی
نه عصمت به این مطالب ربطی دارد و نه منصب امامت که حیثیت آن حیثیت و ظیفه و ماموریت الهی در تداوم حرکت شریعت است نسبتی با برتری جویی و مباهات دارد ،این مسائل نیازمند تبیین مفصلند و دور از ذهنیت های عامیانه فوق هستند و از آنجا که نویسنده مطلب بالا هنوز آن دو جهت خروج از موازین اخلاق و درستی را جبران نکرده است (بجای دیگری نوشتن و شرم نکردن بلکه توجیه کردن- ادعای کذب و عدم آمادگی برای اثبات صداقت) و من از هم سخن شدن با او کراهت دارم ،وارد در این بحث ها نمی شوم.
اقا مهرداد تحویل بگیر شیخ چرا از همسخنی با سدرضی کراهت دارد؟
………….
جناب سید کدام بی شرمی؟از کی تا حالا شما آخوندها معنی /////////را می دانید؟از آنچه شما نوشته اید نه تنها سید رضی بلکه هر فرد دیگری نیز همین برداشت عدم خرد و تفکر در بین مقدسین و یا مقدس شده گان دینی دارد.شما از یکطرف آنها را معصوم و مقدس می نمائید و از طرفی بار علمی آنها را تا هفت اسمانها بالا می برید که اصلا دست رسی به آنها غیره ممکنست.ولی تاریخ آنها را انسانهای معمولی و در حقیقت در بسیاری موارد حتی از زمان خودشان هم عقب تر می داند.ولی آنچه شما آخوندها در باره محمد و رهبران دینی تان می گوئید اصلا نمی تواند اکتسابی توسط یک فرد باشد.خب بهترین نمود چنین توصیف شما از این افراد امروزه همین کامپیوتر است نه چیز دیگری!کجای این بی شرمی است جناب با شرم!ایا بجای توهین بهتر نیست دلیل قابل قبول بیاورید؟علم و خرد آنچه را شما نوشته اید در مورد یک انسان نمی پذیرد اگر بیان چنین واقعیتی بی شرمی است آیا افکار شما و همفکرانت را چه می توان نامید؟
لینک فایل صوتی گفتگوی صادق صبا و محمد نوریزاد در رادیو فردا:
https://www.youtube.com/watch?v=4ivCczTLSqQ
برای دانلود باید همه حروف و اعداد قبل از youtube را پاک کرده و دو بار s بزنید این طوری:
ssyoutube.com/watch?v=4ivCczTLSqQ
برخی جملات ورای معنای ظاهری منظوردیگری میرسانند.جناب انارشیست اون جمله مذکور درکامنت قبلی که دستاویز جناب وسیدمرتضی شده هم ازهمین قماش بود.دیدن فیلم اروتیک بجای خواندن ///////////// سیدمرتضی گزاره ای ست که عمق فاجعه را نشان میدهد.
دوم اینکه بنده مطلقا بیزنس من نیستم.ازهمون اول جوانی که ابوی مرحوم سعی درمجاب کردن من برای ورود به حجره بودنداما من مطلقا علاقه ای به اقتصاد نداشتم و ارزویم متاسفانه یا خوشبختانه همین معلمی بوده.وگرنه میتونستم خیلی وقتها پیش ازلحاط اقتصادی وضعیت بهتری داشته باشم.
موفق باشید.
باسلام آقای نوری زاد در این پست که نام اش ” باتلاق ” نامیده اید ، جناب مقتدی صدر (که همان جنس دوقلوی جناب حاج حسین الله کرم عراق و بغداد می باشد ) که روحانی شیعه عراقی و مورد حمایت ایران است ، گویا متن ” باتلاق ” شما را خوانده و در بیانیهای از بشار اسد ، رئیس جمهوری سوریه خواسته است ، در “تصمیمی قهرمان و تاریخی از قدرت کنار برود” تا از خونریزی بیشتر در کشورش جلوگیری شود . مقتدی صدر ، بشار اسد را با احترام خطاب قرار داده و از او خواسته که با انصاف باشد و پیش از آنکه وقت بگذرد و پشیمانی به بار بیاید اقدامی تاریخی و قهرمانانه انجام دهد و از سر عشق به سوریه عزیز استعفایش را تقدیم کند و از ریاست جمهوری کناره بگیرد تا کشورش را از بلای جنگ و چیرگی تروریستها برهاند و زمام امور را به نهادهایی مردمی و کارآمد بسپارد که بتوانند در برابر تروریستها بایستند و در کوتاهترین زمان ممکن سرزمین سوریه را رهایی بخشند . بالاخره ایشان از بقیه عاقل تر شده است !
نویسههای ویژه
سلام آقای نوری زاد؛
ضرب المثلی است در ایرانی که مگویند طرف سر سفره باباش بزرگ شده؛ واقعا بی دلیل نیست. شما حساب بکنید طرف از پنج سالگی سر سفره همه بزرگ شده چرا نباید دستور قتل ۶۰۰۰ نفر رو بده چرا………..و چرا نباید برا در زاده همسر برادرش رو به دفترش احضار نکنه و در جا به سازمان امنیت و زندان اوین ندازه. بی خودی آیت الله منتظری به او نگفت که اورا در دنیا بعنوان یک جنایتکار بشریت در تاریخ بشریت خواهند شناخت. حالا خدا به ملت ایران رحم کند و شر او و تمامی آنهایی که جز مرگ نیستی و ویرانی برای ایران آورده اند را از سر ملت هرچه زودتر کم کند. این گرگ های خونخوار و گرسنه که در سردترین شب های زمستان دور هم جمع میشوند تا اولین انها که در این حلقه را چرت بزند پاره کنند فقط از این جلاد برای همبستگی دعوت کرده اند وای به روزی که دوباره با هم همبستگی داشته باشند؟!
سلام می کنم به آقای نوری زاد و دوستان
مصاحبه شما را با رادیو فردا نه یک بار که پنج بار شنیدم و در هر بار یک حس مادرانه ای در من جوشید که احساس کردم شما در تک تک مواردی که می گفتید از ادب و خرد و لبخند و احترام و انصاف شما هم حس مادری داشتید. این حس مشترک در مرد و زن تنها در جاهایی پیدا میشه که وجه مشترکشون فرزندشون باشه و من از صحبت های شما این برداشت را کردم که نسبت به ایران حس مادری دارید . این درست که ما ایران را بلحاظ ادبی مام می نامیم اما این ما انسان ها هستیم که از وطن پرستاری می کنیم و با بد و خوب مان غذایش را تأمین می کنیم و می آراییمش و بزکش می کنیم و زشتی ها و ناجوری هایش را می زداییم. حس شما در این مصاحبه ناز حس مادری بود حسی که دوست خوب ما آقای سید مرتضی شاید خیلی نتونند به آن نزدیک شوند وقتی به من نوشتند که ازدواج شما با شوهرت حرامه و لابد توی دلشون هم گفتن که: بچه های شما هم حرومزاده اند. بله من خودم مسلمانم و بر اسلام خودم پافشاری می کنم و شوهرم هم مسیحی است و بر مسیحی بودنش پافشاری می کنه بچه های ما هم حلال زاده اند بخاطر این که هرکدومشون بقدر هزار هزار مسلمون حراف و قلچماق و بد دهن و سینه بزن و فحاش و بی انصاف و چرک دارای انصاف و شعور و نوعدوستی و احترام به دیگران اند. حالا چطوری میشه اونا صرفا بخاطر این که در جدول آقای سیدمرتضی حلال زاده و عاقبت بخیرند و بچه های من جهنمی؟ بله اقای سیدمرتضی بروید و اسلام تان را به روز بکنید که اگر برای فهمیدن به اسلام دوردست ها دست ببرید از دنیا عقب می مانید و اگر بخواهید بر همان نظرهای کهنه و فرسوده پافشاری کنید یا داعشی می شوید یا منفور دنیای عقل و فهم و خردمندی. مهم همین پنج موردی است که آقای نوری زاد گفت . و زردتشت گفت: پندار نیک گفتار نیک کردار نیک. من مسلمانم منتها با فرمول خودم نه فرمول شما. فرمول من انسانییته همون چیزی که مسلمونایی مثل شما فرسنگ ها ازش دوری می کنید
“فرمول خودم ” فرمول مسلمانی نیست ،فرمول مسلمانی همان است که در متن دین تعریف شده است در کتاب و در سنت پیامبر اسلام ،فرمول مسلمانی فرمول تبعیت از پیامبر است ،اینکه من دستور پیامبر را کنار بگذارم در عین حال بگویم من مسلمانم ربطی به مسلمانی و فرمول قرآنی مسلمانی ندارد ،دین یعنی تبعیت از اراده تشریعی خدای جهان که در قالب شریعت ارائه می شود ،فرمول را باید از متن دین و متن قرآن گرفت و فرمولی که منافی با فرمول قرآنی است فرمول تبعیت از نفس است که نام عقل روی آن نهاده می شود ،من چند فرمول قرآنی مسلمانی را ارائه می کنم تا کسانی که از مسلمانی اکتفاء به اسم می کنند توجه کنند که شریعت به میل نفسانی و خواهش نفس نیست:
1-الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون.الاعراف/157
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند- پيروى مى كنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد، و از كار ناپسند باز مى دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
این آیه صریحا می گوید ملاک و فرمول مسلمانی و رستگاری تبعیت از رسول است نه فرمول دلبخواه من در آوردی.
—
2-فَإِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ.القصص/50
پس اگر تو را اجابت نكردند، بدان كه فقط هوسهاى خود را پيروى مى كنند؛ و كيست گمراهتر از آنكه بى راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند؟ بى ترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمى كند.
این فرمول بصراحت می گوید عدم تبعیت از رسول یعنی تبعیت از هوس هرچند آنرا عقل و فرمول خودم بنامند.
—
3-فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما.النساء/65
ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمى آورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حكمى كه كرده اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند، و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند.
این فرمول می گوید ایمان که معیار اسلام و مسلمانی است تحقق نمی یابد مگر تن دادن به داوری و حکمیت یا حکومت پیامبر و تسلیم برابر او ،اگر چنین نیست معیار مسلمانی متحقّق نیست پس فرمول مسلمانی متحقّق نیست و فرمول خودم ربطی به فرمول مسلمانی ندارد.
—-
4-قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ .آل عمران/31
بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»
این آیه می گوید معیار خداپرستی و دوست داشتن و عشق به خدا تبعیت از فرستاده اوست ،اگر این معیار یا فرمول تحقق یافت و بنده تابع فرمان رسول که فرمان خداست شد آنگاه انسان می شود محبوب خدا ،و دوست داشتن خدا و دوست داشتن پیامبر که فرمول دوست داشتن خداست به تبعیت از احکام شریعت است و این با فرمول خودم هماهنگ نیست.
—
5-وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون.الانعام/153
و [بدانيد] اين است راه راست من؛ پس، از آن پيروى كنيد. و از راهها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد پيروى مكنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه به تقوا گراييد.
صراط شریعتی که پیامبر آورده است صراط و راه مستقیم فلاح است و تبعیت از این صراط و راه پیمودن در این راه فرمول مسلمانی قرآنی است ،مازاد بر این می شود سُبُل دیگری که جدای از تقوی و بندگی خداست که فرمول راه پیمودن در صراط مستقیم است و انحراف از صراط مستقیم انسانی یعنی کنار گذاشتن فرمول مسلمانی و تبعیت از هوای نفس و فرمول خودم.
بنابر این اگر کسی مدعی مسلمانی است باید چشم و گوش خویش را باز کند ببیند قرآن چه فرمولی برای فلاح و رستگاری و پیمودن صراط مستقیم انسانی ترسیم فرموده است.
آیا///////هم مث ملا مرتضی بر دروغگوئیها و حمایت از جنایتها و دزدیها و بدکاریها مهر تأئید زده است؟
راستی ای ملا مرتضای شجاع و مکتب رفته و با خدا:
اگر متلون نبوده //////////////// نسبتی نداشته و از هو شدن نمی ترسی، اسم واقعیت را فاش کن. مرد خدا که با اسم مستعار تبلیغ دین نمیکنه. اسم واقعیت چیست؟ نترس جانم…بگو اسم واقعیت چیست؟ از چی میترسی؟ تو که مدافع نظام ظلم و غارت و چپاول هستی…اسم واقعیت چیست؟ شجاع باش مرد خدا…اسم واقعیت چیست؟
شیخ مرتضی خجالت ! واقعا خجالت نمیکشی شرم نمیکنی یک خانم به قول تو فرام آلمان با صداقت میگوید من مسلمانم واعتقاد دارم! شوهرم هم به دین خودش اعتقاد دارد و با کمال علاقه و آرامش دارند با هم زندگی میکنند و توی آخوند که خیلی مسلمان هستی و اعتقاد کامل به دین اسلام داری بجای اینکه وی را به تحقیق فرا بخوانی و منابع !! در اختیارش قرار بدهی و با صعه صدر راهنماییش بکنی فرزندش و پاره جگرش را حرام زاده میخوانی !؟! و آن وقت این همه قاتل و اراذل شیاد که مثلا مسلمان هستند و دستور قتل و غارت (مصادره اموال) ایرانیان را صادر کرده و میکنند را حلال زاده میدانی ؟ واقعا که !؟! خیلی غیرت داری خیلی باشرف هستی خیلی مسلمان هستی ! همین
یعنی خدا برای رساندن حرف حق به مردم اینقدر دچار مشکل بوده و هست ، رفته در یک جای بسیار عقب افتاده شخص بی سوادی را پیدا کرده که پیام خدای قادر بسیار توانا را به مردم {حالا اونجا چقدر جمعیت داشته را می گذریم} برساند بعد مردم بیایند معجزه بخواهند ،بعد مجبور بشه ده سال صبر بکنه ببینه کسی حرف آخرین پیامبر را قبول می کنه یا نه { تازه چهل سال هم صبر کرده که حضرت محمد ص صلاحیت احراز این مقام را پیدا بکند} بعد هم که ایشان توانستند به روشهای خشونت آمیز دین خدا را اشاعه بدهند ،نگذاشتند قشنگ کارش را انجام بدهد و فوری ایشان را بردند پیش خودشان حالا یکنفر نتیجه کار را بیاد بررسی بکنه ببینه آیا بدین روش پیام خدا به همه مردم کره زمین رسید یا نه؟ آیا همه مردم حق داشتند در همان زمان به راه راست هدایت شوند یا خیر؟ فقط مردم عربستان باید به بهشت می رفتند و باقی جهان هیچ حقی نداشتند؟ شما خودت کلاه تو قاضی بکن ببین حتی برای تبلیغ یک محصول پیش پا افتاده کسی از این روش استفاده می کنه تا برسه به تبلیغ شریعت اسلام آنهم با آخرین تیر در ترکش، منظور نبی مکرم است تازه رقیب وحشتناکی بنام شیطان هم داشته برای به اشتباه انداختن مردم ؟
نتیجه هم بعد از 1400 سال برای همه روشن است که پیروان آن حضرت کمتر از یک سوم مردم جهان است آنهم به چند دستگی ، واقعا شما معتقدید خدای عز وجل بهتر از این نمی توانست نتیجه بگیرد؟ با این روش آیا کسی را میشود در جهنم عذاب کرد به این علت که دین اسلام را قبول نکرده؟ خداییش شما تا به حال به اینها فکر کردید که اینقدر محکم کتابهای قدیمی را به رخ مردم می کشید ادامه دارد …
استاد عزیز سلام.
تقدیم به شما و سایرپدرهای ایران.
نگرانی پدرگون شما را در حمایت از دختر کردستانیتان و خواهر کردستانیمان میستایم. درود که پیک جوانمردی شدید. درود که مسمی به اسم بودید و مزین به معنی شدید.(نوری زاد اکنون بسیار برازندهء شماست). درود که بسان پدری گشتید ما آدمکان پراکنده را.
امیدوارم که سلامت و استوار بمانید و از گزند تنگ چشمان در امان.
پدرها انسانهای شریفی هستند.
هرپدری به نظر من به مرزی از درویشی میرسد.
در خانه میان اهلش درویش مسلک است. غذای ظهر مانده رو او میخورد بی شکوه. نان های بیات رو او نوش جان میکند بی شکایت.
پدرها انسانهای شریفی هستند.
هیچگاه ندیدیم در میان خریدهای جور واجور و کیسه های نایلونی که با خود به خانه می آورد؛ جورابی زیرپیراهنی چیزی باشد که برای خودش خریده باشد. این داستان جوراب و زیر پیراهنی روز پدر هم حکمتی دارد. پدر درویش خانه است. ساده میپوشد ساده میخورد. حیاط تمیز میکند. صبح ها نان تازه میگیرد. این درویش مسلکی اش به ما میفهماند منِ پدر بیشتر از این جوراب و زیرپیراهن را برنمیتابم. نهایتا پیراهنی شاید. بیشتر باشد نگرانش میکند. مبادا دلبندم پسرم دخترم از پول هفتگی و خرجی اش زده باشد تا توانسته باشد برای من چیزی بخرد.
اصولا همه در خانه یک جمهوریتی دارند برای خودشان. اتاق مستقل کمد و کشوی مستقل میز مستقل بعضی حتی غری نثار مادر میکنند که لباسهای مرا هم جدا بشور مادر جان. پدر اما اینگونه نیست.
همه جای خانه هست. روی بام توی انباری کنار بخاری.کنج مبل.روی تخت. و به ندرت پدرها در خانه حس مالکیت دارند. گاهی کشو و کمد هم ندارند. اصلا بدجور مظلومند این پدرها. خدا نکند اگر دستشان تنگ باشد. غم میشود بومیِ صورتشان اما برای بچه ها نه. برای خودش و خلوتش.
پدرها انسانهای شریفی هستند. واکس که میزنند برای همه میزنند. چیز که میخرند برای همه میخرند.
غصه اما
فقط برای خودشان است.
از بس که شریفند پدرها
جمال ناجی ساعت ۲.۲۶ دقیقه فرودگاه مشهد جمعه ۱۸ فروردین ۹۶
اقا جمال بقول قدیمیها گلی به جمالت نمیدانم چه گلی را دوست دارید تا همان را نثارتان کنم
من بعنوان شخصی که ۴۰ سال پدری کرده همیشه از همسر و فرزندانم تعاریفی داشتم و توجه به خواسته ها و کمبودهای انها تمام سلول های مغزم را اشغال کرده بود حتی به مغزم هم خطور نکرده بود خودم هم عضوی از این خانواده هستم و با خواندن این مطلب متوجه شدم چکاره هستم و جام کجاهاست و برای خودم چی دارم .
درود بر شما.پاییزان زندگی من همواره سراسر غم بود.غمی که با برگ ریز پاییز آن باغ سیب معروف دو چندان میشد.باغ سیبی که دو گور سیمانی در ضلع شرقی آن وجود داشت.همواره وحشتی عجیب بر من وارد میشد هنگامی که سحرگاهان سرد برای رفتن به مدرسه باید از کنار آن باغ میگذشتم.شهرستانی در لرستان.باغ سیب معروف.دو گور.دو برادر.دو معلم.تابستان 67،پدر با کلی باج دادن توانست اجساد دو پسرش را تحویل بگیرد و در باغ شخصی اش بدون سنگ قبر دفن کند.برادر سوم زیر شکنجه روانی شد و هم اکنون در تیمارستان شهر همدان است.از بستگان بسیار نزدیک ما هستند.بگذریم.سحرگاهان آن شهرستان و آن باغ و آن دو گور همواره مرا سؤال پیچ میکردند که آخر به چه جرمی به کدامین گناه؟نام انتخابات که می آید یاد هیچ چیز نمی افتم چه رسد به رأی دادن.سپاس.
با درود نوری زاد گرامی
برای دوستانی که نگران شرکت کردن مردم در انتخابات هستند .
هر کدام از ما چند نفر را بین آشنایان خود سراغ داریم که در انتخابات شرکت میکنند ؟
خوب با روش بسیار سادهای میتوان آمار تخمینی تقریبا دقیقی از میزان شکات کننده گان در این نمایش حکومتی به دست آورد.
برای اینکار به چوب محک یا میزانی نیاز داریم ، میزان ما تعداد حقوق بگیرن دولتی خواهد بود.
روی هم رفته همه حقوق بگیرن دولتی از لشگری و کشوری ،ادارات و شهرداری و همه ارگانها حدود ۴ میلیون نفر میباشند.اگر این آمار دقیق نیست میتوان آمار دقیق آنرا به دست آورد.
اول نام یا فقط تعداد آشنایان خود را روی کاغذ میآوریم و هر کدام حقوق بگیر دولت بودند یک علامت + روی آن میگذریم و بدینشکل پایه آماری را به دست میآوریم.
پس از انتخابات با پرس و جوووو از کسانی که رأی داده اند ، تعداد آنان را روی کاغذ اضافه میکنیم، چناچه تعداد شرکت کننده گان افراد در لیست ما در انتخابات به اندازه تعداد حقوق بگیرن دولتی که ما میشناسیم باشد ، یعنی حدود ۴ میلیون نفر در انتخابات شرکت کرده اند.
اما خودمانیم ، واقعاً به تعداد حقوق بگیران و بازنشسته گان دولتی که میشناسیم ، همانقدر هم سراغ داریم که در انتخابات شرکت کرده باشند؟
باید بدانیم ظرفیت اتوبوسرانی تهران ۲۵ هزار نفر است ، اگر همه اتوبوسها همزمان افراد شرکت کننده را سوار کرده به مقصد برسانند ، یعنی برای جابجائی ۴ میلیون نفر به ۱۰۰ هزار دستگاه اتوبوس نیاز داریم ! حالا ۱۰۰ هزار را با استادیوم ۱۰۰ هزار نفری مقایسه کنیم ، هنگامی که برای یک مسابقه تنها ۱۰۰ هزار نفر همزمان برای انجام کار مشخصی بیرن میآیند ، ترافیک شهر به هم خورده و حداقل در آن قسمت فلج میشود، این تازه مربوط به یک حرکت ۱۰۰ هزار نفری است.
گویا قرر است مدعی شوند که نزدیک به ۶۰ میلیون نفر یا حداقل همان ۴۸ میلیون نفر آمار قبلی در این انتخابات شرکت کردند.
گویا در ایران کسی تصوری از رقم ۱ میلیون نفر ندارد ،چون همواره نظام اسلامی از روی سنّت دیرینه انقلابی خود ۵۰ هزار نفر را ۱ میلیون نفر حساب کرده ، حتی ۱ میلیون نفر میتواند جمعیت یک کشور باشد ! چه رسد به ۶۰ میلیون که مربوط به کشورهای پر جمعیت مثلا فرانسه میباشد ،یعنی روز انتخابات به اندازه کّل جمعیت فرانسه در انتخابات شرکت میکنند ؟ با آن حوزههای خالی و خلوت که میبینیم ؟ ۶۰ میلیون نفر دو برابر جمیعت زمان ایران در زمان شاه است ،رقم بسیار سنیگینی است ، اما در نظام اسلامی مثل آب خوردن دروغهای بی شرمانه میگویند .
اصلا به حرکت در آمدن ۱۰ میلین نفر در کّل ایران در یک روز ، همه ترافیک شهرها را مختل میسازد و آنقدر حرکت عظیمی است که همه حس میکنند ، اما در ایران همه عادت کرده اند که خیابانها را خلوت ببییند و شب آمار ۵۰ میلیونی بشنوند و کیهان شریعتمداری تیتر درشت از حماسه بزگ بزند.
درست است که نظام ظاهراً تمایل خیلی زیادی به مشأرکت مردم در انتخابات دارد اما حقیقت این است که نظام اسلامی هیچ علاقهای به حضور مردم و تکرار صحنههای ۸۸ ندارد و برایش کابوس است. ایدهآل نظام آن است که مردم به کلی بی اعتنا باشند و نظام خودش ببرد و بدوزد و تن ملت ایران کند.
حالا یک پرسش ! در اولین رفراندوم آری و نه انقلاب اسلامی چند نفر شرکت کردند؟ چرا هیچ آماری وجود ندارد؟ در سایت مرکز اسناد ملی ، اصلا روزهای انتخابات تقریبا حذف شده و بدون هیچ سند و مدرکی ، تنها با اتکا به تیرت روزنامههای انقلابی نه از آمار شرکت کنند گان بلکه تعداد ۹۹،۹۸ % آری به نظام نوشته اند ،اما این ۹۹،۹۸ % خیالی از چه تعداد شرکت کننده گان؟ در حالیکه ملکی اقرار کرد که صندوقها را خودشان پر میکرده اند.
آقاي نوري زاد عزيز
چند وقت پيش از چهارراه حكيم نظامي توي اصفهان رد ميشدم ديدم دختر نوجواني در حلقه و كمند نيروي انتظامي كه چه عرض كنم ، بچه بسيجي هاي خشن اسير روي زمين افتاده و دوچرخش هم كنارش افتاده بود و داشت فحش بارون ميشد و دختر بچه كه فكر كنم حدود پانزده شانزده سال داشت دستش به كمرش بود نميدونم چي شده بود آيا كتك خورده بود يا دوچرخشو ايست دادن نايستاده و چپش كردن و خلاصه ناله ميكرد، بشدت خشمگين شدم و طرفشون رفتم و گفتم چي شده دخترمون چش شده؟ كه با هل و فحش همون بچه بسيجيا مجبور شديم ما كه چند تا خانم بوديم از محل دور شديم ، ما هم در حالي كه زير لب فحش و نفرين ميگفتيم، كمي فاصله گرفتيم و زير لب هممون ميگفتيم قاتلابراستي جان براي ما چقدر ارزش داره كه بخاطرش همه جور خفتي ميكشيم با خودم امروز فكر ميكنم آيا اگر اون كودك دختر منهم بود بهمين راحتي با فحش و هل از محل دور ميشدم؟ مي انديشم بني آدم اعضاي يكديگرند كه فرهنگ ايراني بود چه شد؟ آيا اگر همگي خود را تن واحده ميدونستيم و بهم ياري ميرسونديم در وقت خودش و بي تفاوت نميگذشتيم از رنج و اندوه و گرفتاري هم ،،آيا اينها ميتونستن اينهمه ظلم بي دليل و با دليل و غير منطقي بر ما روا بدارن؟ ما دورتر وايساده بوديم و فحش مي داديم فقط و مثل ضعيفها (نميگم مثل پيرزنها چون هممون الان ضعيف هستيم و فقط تعداد انگشت شمار رو ميفرستيم جلو صف تا آسيب ببينن) نفرين ميكرديم و اونها واضح بود كه با دستگاههاي شنودشون دقيقا كلمه به كلمه حرفهاي ما رو ميشنيدن چون هر چند وقت يكبار براي ارعاب بسمت ما ميومدن و حرف بدي ميزدن، اونها آموزش ديده و تا بن دندان به همه جور سلاح مجهز و ما دووور دوور از هم و تنها در انديشه جان و نان بخور نميرمان بقول حافظ، دلا كي به شود كارت،، اگر اكنون نخواهد شد!؟!
مژگان خانم اگر مجددا شاهد چنین صحنه ای باشید چه اقدامی میکنید ایا تحولی درشما ایجاد شده ؟ یا بقول جوک قدیمی وایستا اونور جوب فحش بده فحش بستون پیرهن دونه ای ۵ تومنه (امیدوام بدل نگیرید ارادت کامل خدمت اصفهانیها و گزاشون و بریونیشون و شبهای چهار باغ و زاینده رود زمان شاه دارم . یادش بخیر)
سلام
این مطلب از دوست بسیار فرهیخته و صمیمی جناب دکتر مرتضی عباد استاد دانشگاه و فعال اقتصاد و بورس.می توانید در کانال قرار دهید. دیروز ان کلیپ سر دسته های دزدان را که بشدت به روحانی حمله ور شدند را از کانال برای ایشان فرستادم و حدسم اینه که با دیدن ان کلیپ این مطلب را به نگارش در اورده اند:
————————
آی بدم میاد از آدم های” گونه باخان مصب ” ، می بینی طرف هفت و نیم ساله مدیر، وزیر ، مسئول توی یه دولته ، شش ماه مونده به آخر، یهویی یادش می افته که آره کلی دزدی و خیانت شده و دچار شفاف سازی و روشنگری و کمک به مستضعفین و حفظ حقوق مسلمین و از این قبیل شعار ها میشه ، آخ اگه این مملکت دست من بود ، یقه همون آدم رو می گرفتم ، و بلایی سرش می آوردم که عبرت بشه برا بقیه هم مسلکانش ، یارو می خواد هم از توبره بخوره هم از آخور
خیلی جالبه که اخیرا در مملکت اونهایی که باید پاسخگوی وضع موجود باشند در مقام مدعی قرار گرفته اند . برادر من ، خواهر من ، عزیز من ، این مملکت تو این سی و چند سال دست خودتون بوده ، به قول آقا شریعتمدار در بدترین حالت اگه گوشت هم رو خوردید ، استخونتون رو که دور نینداختید ، ماشالله یه سفره ای پهن شده دور هم مشغولید ، قشنگ هم بلدید چجوری یارکشی کنید که سهمیه هه سر جاش بمونه ، پدر تیم راست ، پسر تیم چپ ، این داداش تیم اصلاح طلب ، اون داداش تیم اصولگرا ، خواهر این ور ، برادر اون ور ، بالاخره باید طوری باشد که تحت هر شرایطی اون یه چیکه نون از سفره انقلاب تامین باشه ، فقط هم ملک الموته که می تونه بازنشستتان کند ، والا با سِرُم و ویلچر و آتل و سوند هم که شده باید خدمت کنید به نظام ، دیگه چی می خواهید آخه ، آقا زاده هاتون هم که ماشالله همه فرار مغزها تشریف دارن ، در انگلیس و امریکا و فرانسه مشغولند.
آقایی که یه روز وزیری ، یه روز وکیلی ، یه روز مدیر فلان سازمانی ، یه روز هیات مدیره بهمان اداره ، شما نمی تونی و در جایگاهی نیستی که بیایی انتقاد کنی ، اونم با قیافه حق به جانب ، اونم خطاب به مردم !!! شما که 37 سال بر مسند بودی و دستی برآتش داشتی ، اگر دیدی و دم نزدی خائنی !!!
آقایی که میای میگی برجام فلان و بهمان ، و از مردم مایه می ذاری ، اول بیا بگو ببینیم چرا باید کار این مملکت به برجام می کشید ، کی ما رو برجامی کرد ، کی باعث شد مسلسل تحریم را به سمت مملکت نشانه بروند ، بعد ادعا کن !!!
حداقل تو دعواهاتون از مردم مایه نذارید ، باور کنید خیلی چیزها تو این مملکت ته کشیده ، از بهانه ها و توجیه ها و دروغ های شما ، تا حوصله ما!!
جناب نوریزاد من شما را از برادرم بیشتر عزیز و دوست می دارم. نقش پر رنگی در اگاهی مردم ایفا می کنید و به وجود شما افتخار می کنم. نیز خوشحالم که بواسطه محبوبیت و مقبولیتی که در بین مردم پیدا کرده اید و با رسانه های ازاد هم مرتبطید , حاشیه امنی برایتان فراهم امده که علی رغم اینکه خوار در چشم و استخوانی تیز در گلوی حاکمیت جهل و بیداد هستید ولی نمی توانند به شما اسیب برسانند و از شرتان راحت شوند. نظامی که در طول 38 سال توانست تمام چهره ها و شخصیتهای مخالف و منتقد جدی خود را به اشکال مختلف از سر راه بردارد , امروز به لطف خدای قادر و متعال و اخلاص شما در عمل , در برخورد با شما عاجز و ناتوان است و فقط دیوانه وار نظاره گر افشاگری های کوبنده شماست. من خود از سال 56 در مبارزه ضد استبدای و در جنگ 8 ساله بوده ام و چند بار مجروح و جانباز شده ام و از سال 87 با بازنشستگی پیش از موعد از سیستم جدا شدم و ترجیح دادم خانه نشین و فقیر باشم تا اینکه سر سفره مملو از کثافت و لجن متعفن نظام ولایت ///بمانم, در حالی اگر کمی به ان بها می دادم الان در حلقه باصطلاح ولایتمداران و بصیران و مسئولان بلند پایه نظام مقدس بودم …
سلام استاد عزیز.. به شخصه مطمنم که هدف از این جوسازیها و تبلیغات و موضع گیریها فقط و فقط وادار کردن مردم به رای دادن و آمدن پای صندوقهای رای است و در فیلمی که گذاشتید کاملا روشن است. این نظام تنها رییس جمهوری میخواهد که چندین اصل مهم را قبول داشته باشد: 1- شیعه باشد ..2-پایبند به ولایت فقیه باشد .3- اصول ولایت فقیه را قبول داشته باشد4- آقای خامنه ای را به عنوان ولی امر مسلمین جهان قبول داشته باشد و ایشان را ارسال شده از طرف خدا بداند5- امامان وآقای خامنه ای را عاری از گناه و معصوم بداند..6-به امام زمان معتقد باشد و این حکومت را از برکات آن امام کس ندیده بداند… هر کسی که این شرایط را داشته باشد مورد حمایت رهبری تواهد بود و اگر بجای 4سال 40سال رییس جمهور باشد هم محور با رهبری حرکت خواهد کرد و مشکلی پیش نمی آید… و دقت کنید که تمام رییس جمهورهای ایران از اول تا الان و آقای روحانی تمام این شرایط را داشته اند بجز آقای بنی صدر و زنده یاد مهندس بازرگان …دیگر این واژه ها به نام اصلاح طلبان و محافظه کاران و غیره فقط و فقط عوام فریبی و کلاه گذاشتن سر مردم است و گرنه کدام اصلاح طلبی را میشناسید که به رهبری و نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه پایبند نباشد ؟؟؟؟ رای دادن به هر کسی در هر انتخاباتی و کاندید شدن برای هر پستی خصوصا سیاسی در ایران به منزله تایید نظام جمهوری با تمام قوانین و احکام وحمایت تمام و کمال از همه ارگانها و تشکلها و سازمانهای جمهوری اسلامی و مهر تاییدی ست بر تمام کارکردها و اقدامات جمهوری اسلامی از بدو تا کنون…
این دختر هفت ساله عرب با این سن کم مسائل روز جهان را تحلیل میکند و سخنان و مطالبش سر از بهترین نشریه های دنیا در می اورد
انگاه مردم ما چهل سال است هنوز نمیدانند گره کارشان کجاست و هر روز برای مشکلاتشان جک میسازند و جوانان این مملکت به پیج افراد سرشناس کشورهای دیگر میروند و فوش ابدار به انها میدهند و تربیتمان را اینگونه به نمایش جهانی میگذاریم و جالب اینکه خودمان را هم خیلی بالاتر و بهتر و روشنفکتر از اعراب میدانیم
در کار دنیا مانده ام مگر چه معصیتی کرده بودیم که اینقدر سخت باید تاوان بدهیم انها که حسین را در کربلا سر بریدند امروز در ناز و نعمت زندگی میکنند .
مگر پدران ما چه جنایتی کرده بودند که فرزندانشان به این فلاکت و بدبختی دچار شده اند
هر چه بیشتر فکر میکنم کمتر به نتیجه میرسم تنها چیزی که به ذهنم میرسد کفران نعمت روزگاری است که خارجی ها در کشور ما کارگری میکردند و ما اقای خاورمیانه بودیم
این بیت شعر را با تمام پوست و گوشت و استخوانم در این چهل سال گذشته لمس کرده ام
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
و به قول بزرگی انهایی که با مشتهای گره کرده انقلاب کردند امروز با دستهای باز گدایی میکنند و این مطلب الحق که شایسته مردم ایران است
جناب نوریزاد گرامی احساس میکنم تا زمانی که از کرده خود پشیمان نشویم و در مقام جبران بر نیاییم و یاد بگیریم از کسانی که از خود گذشتند و میگذرند برای رفاه و اسایش دیگران شاکر و سپاسگذار در عمل نه فقط به لفظ نباشیم و سطح شعور جمعیمان نسبت به تمام انسانهای کره زمین تغییر نکند و از این همه گزافه گویی و پر رویی نسبت به دیگر اقوام و گروهها و سایر انساهای روی کره خاک دست بر نداریم و بفهمیم واقعا جزء بی تربیت ترین انسانها موجود در دنیا هستیم و اگر نخواهیم تغییر کنیم هیچ چیز درست نمیشود
و زحمت حماقتهای ما به دوش بزرگوارنی همچون شما میافتد و هرچه در مجامع جهانی و بین المللی سعی میکنید از حقوق ما دفاع کنید اما ما با بی شعوری اجتماعی و سیاسی که در چهار دهه گذشته به خوردمان داده اند تمام زحمات شما عزیزان را به باد فنا خواهیم داد و اگر روزی خدایی نکرده شماها کم بیاورید و بخواهید دست از تلاش برای اگاهی این مردم بردارید فردایش شاهد خواهید بود که چه جک ها و لطیفه هایی برایتان خواهیم ساخت
و با پوست کلفتی تمام همچنان خودمان را متمدن ترین ملت جهان که دارای بالاترین iQ و ضریب هوشی هستیم میدانیم
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر نوشت بد داشتیم
پاینده باشید
جناب پورهشتلی آملی،جنابعالی اتهام اقدام جهت تجزیه و جنگ داخلی را به راه و مسلک آقای نوریزاد وارد کردید.اگر بیماری طاعون به محله زندگی من که همگی خواب و بی اطلاع هستند، برسه،شما بعنوان فردی دلسوز،ابتدا چه عکس العملی نشان میدهید؟آیا افراد محله من رو بیدار و مطلع میکنید،یا با تحصیلات آکادمیک آنرا واکاوی مینمائید. بنظر شما تئورسینهای موجود نظام تحصیلات آکادمیک بین الملل دیده اند.آیا در جهت پیشرفت و استیلای ایران قدمی برداشته اند؟اگر یک نفر شروع به ایجاد اتحاد در توده مردم،اطلاع رسانی،آگاهی انجام دهد،قصد تجزیه میهنش را دارد. شاخه های درآمد و اشتغالزا را اگر مکتوب کنید و رأس و سر چشمه آنها را بررسی کنید،در چند درصد آنها به سران حکومت میرسید؟لطفا بیطرف قضاوت کنید،و الا تخطئه و تخریب افراد،از راحتترین و بی دردسر ترین روشهاست.دو واژه باعث نابودی یک کشور میشود.۱-به من چه.۲-من که گفته بودم.بهتر است همگی بیدار شده و دست در دست هم با اتحاد میهنمان را نجات دهیم.
بنظر این حقیر،حکومت قصد تأیید صلاحیت جناب خزعلی را دارد تا نهایتا بنفع آقای روحانی کناره گیری کند و ادامه داستان تکراری.ریاست جمهوری آقایان رفسنجانی و احمدی نژاد که تکلیفش معلوم بود و سیاست اصلی نظام(ده باد و یک فس)بعد ازآ رفسنجانی و آن خفقان شدید یکطرف ناطق نوری و طرف دیگر آ محمد خاتمی با عکسهای مشترک با آ موسوی و مردم از ترس عقرب جرار به سمت آ خاتمی کشیده شدند و نظام به تعداد آرای مطلوب(بیست میلیون)رسید.دور بعد جهت کشاندن مردم بسمت صندوق ۹رقیب برای آ خاتمی تراشیدند و مردم برای رو کم کنی آمار بیست و یک میلیونی برای انتخاب آ خاتمی بر جای گذاشتند.شایان ذکر است سال هفتاد و هشت مجلس و دولت یکدست شدند ولی همه افراد آگاه به نوعی به دم تیغ داده شدند.این دو دوره همان حکایت تک فس بعد از ده باد بود،و در نهایت آ خاتمی گفت نگذاشتند که من کار کنم.دور بعد که دوره ده باد بود،یکطرف احمدینژاد رجائی مسلک و طرف دیگر آ رفسنجانی دزد با حکومت اختناق.مردم فقط برای نشان دادن تنفر از آ رفسنجانی به پای صندوق رفته و نظام به مقصود خود رسید.دور بعد آ موسوی و مردم از ترس ادامه گلفشانیهای آ احمدینژاد جهت تغییر به میدان آمدند ولی فقط قرار بود صندوقها شلوغ شود و بازهم بدون هیچ تغییری در مسیر سیاستهای نظام ،باز هم به مقصود خود رسیدند،و هم اکنون.تا کی قراره بازی بخوریم.بیائید یکبار و یک دور کل این بازیها رو متفکرانه و بیطرفانه مرور کنیم.
با سلام جناب نوریزاد عزیز
در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات دوستان زیادی دیدگاهها ونظراتشون رو دادن وچیزی که برای من بسیار عجیب بود در مورد افرادی که همچنان بر شرکت در انتخابات اصرار دارن وتنها دلیل وبرهانشان هم تفاوت دوره احمدینژاد وخاتمی وروحانیه شغل وتحصیلات این دوستان هست که معلم ،دکتر،دانشجوی ستاره دار…البته امیدوارم که من اشتباه کرده باشم راستش از بس که در این نظام دروغ وفریب وخودفروشی زیاد شده دیگه بقول معروف از ریسمون سیاه وسپید هم میترسیم دوستانی که با همچین استدلالی مردم رو به پای صندوق رای دعوت میکنن باید به چند سوال پاسخ بدن 1-ایا باور دارن که رییس جمهور دارای اختیارات اجراییه ایا واقعا باور دارن که احمدی نژاد کشور رو به این روز انداخت واداره میکرد ایا واقعا باور دارن که برجام با اختیارات وتصمیمات روحانی امضا واجرایی شد به نظر من بی سواد ریاست جمهوری در ایران یه ویترینه که با سیاستهای داخلی ومنطقه ای وجهانی نظام تعیین وتغییر میکنه
وبه رای مردم به هیچ عنوان بستگی نداره یعنی همونطور که در سال هشتادوهشت نظام میخواست احمدی نژاد بالا بیاد در سال نود ودو هم روحانی دقیقا انتخاب نظام بود وسخن اخر به دوستانی که همچنان صندوق رای رو الترناتیو میدونن مطمعنا اگه صندوق رای میتونست تغییراتی ایجاد کنه ومنشا خطری برای نظام باشه حتما وبا هر هزینه ای کلا از دسترس مردم خارج میشد پس میشه نتیجه گرفت که بودنش دارای منفعت هست
2-انتخابات مجلس ورای دادن به لیست امید منشا کدوم تغییر شد وکلا در سی ونه سال اخیر ایا اوضاع سیاسی ،فرهنگی، اقتصادی،اجتماعی،زیست بومی مردم ایران بهتر شده ویا روز به روز بدتر شده
کسانیکه تحریم انتخابات رو بی فایده میدونن وامارسازی رو مثال میزنن در عراق ولیبی وسوریه هم امار 98درصدی شرکت مردم در انتخابات رسانه ای میشد ولی خود اون حکومتها که واقعیت رو میدونستن بهر حال بهتره که در انتخابات شرکت کنیم ولی به شرط اینکه بعد از انتخابات به خونه هامون نریم وبخوابیم تا انتخابات بعد بلکه پیگیر مطالباتمون باشیم وقولها ووعده های داده شده رو مطالبه کنیم یعنی اگر باور داریم که ریاست جمهوری میتونه منشا تغییرات باشه در غیر اینصورت در تمام مسایل ومشکلات ونا بسامانی ودزدی واختلاس وجنایات شریکیم چون رای دادیم وفکر کردیم میتونیم با رای خودمون تغییر ایجاد کنیم وبا این کار اعلام کردیم که ما این نظام رو با کلیّتش قبول داریم
سلام
آقای نوری زاد عزیز
خستم بخدا خستم،دلم گرفته
من متولد دهه ۵۰ هستم و ۳۸سالمه دارای زنو فرزند
تا حالا باکسی دردودل نکردم بخدا انقد دلم پره که دیگه جا نداره.ازاین زندگی سخت از این همه کار کردنو آخرش هیچی نداشتن.
خیرسرم واسه خودم کسی بودم بدبختی من از زمانی شروع شد که دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد شروع شد تا الانم ادامه داره
وام گرفتم از بانک مهر اقتصاد که قبلا موسسه بود ب مبلغ ۲۰ میلیون که ۳۴میلیون برگردونم با اقساط نزدیک ۷۰۰ تومن بخدا ب خاک سیاه منو نشوندن انقد اوضاع اقتصاد بد شد که نتونستم اقساط وام بدم.نزدیک بیست پنج میلیون دادم بازم میگن ۱۹میلیون دیگه باید بدی.بخدا سند خونه پدرم گروه بانکه،خیر سرمون پیمانکاریم بیچارمون میکنه این بنیاد مستضعفان تا پول مارو بده یعنی از همه طرف فشار رومه دیگه بریدم بخدا
خدا لعنت که این بانک اسلامی ایرانو که این نزول خورا مرد تر از این بانکان
از نگاه من
عرفان حلقه! یعنی حلقه ای از آدمهای در به در و بی هویت و وامانده و نا امید که بدنبال راهی هستند تا دست در دستان هم درون یک حلقۀ واقعی یا مجازی، به عشق های آنچنانی یا زمینی و همینطور عشق های عرفانی و آسمانی برسند و روح نا آرام و مضطرب خود را اینگونه آرام کنند! دلیل استقبال گروهی از مردم هم، وجود محدودیتها و جامعۀ بسته،
یافتن جایگزین برای خلع باور و ایمان، عدم رضایت افراد از زندگی به روش معمول و یکنواخت همیشگی و همچنین روح تنوع طلب و متزلزل آنهاست.
عرفان حلقه یعنی اینکه فردی بجای درمان خود با تعقل، منطق و فلسفه که البته راه نسبتاً دشواری ست و نیاز به تلاش فردی دارد، بدنبال توهم، مغلطه و سفسطه باشد که راه آسان تریست؛ کسی برایش نمایش اجرا کند، موعظه بخواند و در گوشش نجوا کند یا لالایی بگوید و فقط او نقش شنونده، بیننده، مرید و پیروی کننده داشته باشد و حالت خلسه را تجربه کند. در همه جای دنیا مدل هایی از این نوع عرفان ها یافت میشود و گروهی از مردم هم به آنها گرایش دارند.
گسترش اینگونه تمایلات، کم کم افراد را به جدا شدن از زندگی واقعی و فرو شدن در زندگی مجازی و تخیلی سوق میدهد و این زنگ خطری خواهد بود برای جوامع بشری. وجود اینگونه گروهها باعث هدایت انسانها به قهقرا و پرورش انسانهای بی رگ و بی قید همانند سیب زمینی میشود. اینگونه گروهها انسانهای پرسشگر، سازنده و جنگجو را به انسانهای خاموش، پذیرنده و مطیع تبدیل میکند. مهم رسیدن به رضایت فردی ست و در خود فرو شدن.
مخلص کلام اینکه اینگونه افراد یا گروهها، انسانها را آهسته و پیوسته تبدیل به گوسفند میکنند.
از نگاه جامعه شناسانه
وجود افرادی مانند طاهری و گروهی از مردم که مریدانش هستند، یکی از راههای مفید برای کنترل احساسات جوامع انسانی ست. هر چه گرایش به ادیان سنتی نزد مردم فرو کش کند، تمایل آنها به این سبک از عرفانها یا عقاید باستانی بیشتر میشود. مهم این است که راهی پیدا شود تا جایگزین دین سنتی برای مردم باشد و در آنها کشش و جاذبه ایجاد کند،حال نامش هر چه میخواهد باشد. چه اشکالی دارد برخی از مردم خود را اینگونه سرگرم کنند و یا با کمک اینگونه اشخاص و مراسم به آرامش برسند. هر انسانی در این دنیا بدنبال رضایت، کامیابی و درک حس خوشبختی ست، گروهی دوست دارند در خیالات زندگی کنند و این ایرادی ندارد. در صورتی که به دیگران آسیبی وارد نکنند و یا مریدان را وادار به انجام حرکاتی نکنند که به خود آسیب برسانند و یا اثرات بدی روی رفتار اجتماعی و مسئولیتهای افراد نگذارند.
عیسی بدین خویش موسی بدین خویش….(و من اضافه میکنم) هر کس به کار خویش.
این دومی: حمله آمریکا به یک پایگاه هوایی در سوریه را «اشتباه و خطایی راهبردی» خواند.
مش قاسم: تو نه راه حالیته نه برد. توی این ۳۰ سال یا بیراهه رفتی یا باختی.
این دومی: جمهوری/* اسلامی نشان داده با اینگونه حرفهای بیربط و کارهای غلط، از میدان بهدر نمیرود.
مش قاسم: ….ولکن با یه مشت حرف مفت و جفنگ گویی بومی از میدان به در میریم. مثال: قطنامه ۵۲۶ و جام ظاهر، و برجام بی فرجام. ببینین اونایی که دوزانو روبروی این نشستن دیگه چه … (سه نقطه از مش قاسم) هایی هستن که با مزخرفات این کله تکون میدن.
آمده این آیت الله قتل عام
تا رئیسی را بگیرد او بکام
از نظام آورده بسیاری پیام
تیز کرده خنجرانی در نیام
تا کشد این آیت آلله قتل عام
خون کند جاری و هم که مستدام
رأی او را گر کنی زاندازه بیش
رفتهای در قتلگه با پای خویش
رأی میده یا مده اما کجاست؟
آنچه زان تضمین ایران را بقاست
” وقتی ملتی عمدأ دوست داره خودشو بخواب بزنه!!!”
بعداظهر جمعه ساعت حوالی چهارونیم بعداظهر ،یه مغازه تو بازار زرگرای کرمانشاه دچار آتش سوزی شد نهایتأ به دوسه مغازه کشید، مردم و آتش نشانی کمک کردن ، نیمساعته آتشسوزی مهارشد ، من رسیدم تو خیابان اصلی مرکز و معبر اصلی و قدیمی شهر(خ مدرس سه راهی نواب) دیدم یه ماشین غول پیکر آتش نشانی از همون وسط خیابان “” با فشار و قطر زیادی بدون هدف دقیقی “” به اون قسمت آب میپاشه ، چون سطح خیابان از محل آتش سوزی بسیار پایین تر بود و ابدأ قابل رؤیت نبود و شیلنگ هم به “نوک نرده بان بلندی “وصل بود بی هدف آب میپاشید ، ازطرفی چون بازار قدیمی و اغلب سقفها کاه گلی بود همه اون سقفها و دیوارهای خشت و گلی روی مغازه های مجاور آوارشد ،انباری همه “برنجی پزهارو که اغلب زیرزمین دارن ” آب برداشت ، یعنی انگاری “”سیل و زلزله با هم آمده بود”” الان ساعت ۱۱ روز شنبه س ،ما سکنه محل هنوز برق نداریم فقط با یه آتش سوزی کوچولو!!! شاید میخواستن بگن ما چنین تجهیزاتی هم داریم چون خیلی از مقامات و مدیران و بخورها هم بلافاصله به صحنه آمدن و همه میخواستن نشان بدن “ما هستیم!!!” که همین حرکت خودجوش باعث شد یک آتشسوزی معمول و بی اهمیت به یک فاجعه تبدیل بشه.
یاد فریادها و گلو پاره کردنهای آقای نوریزاد افتادم که چندین ساله میگه آقا :دشمن دشمن کردن و معرکه گیری و هماورد طلبی شوخی نیست ، البته این میان فقط از ملت خرج میشه آقایان تو اعماق پناهکاهها و با خدم وحشم در امنیت و آرامش قایم شدن و فقط هر از گاهی سروصدا راه میندازن و “به درک تحریم کردن و به جهنم که…”
خلاصه اینکه ما هر روز شاهدیم برا کوچکترین اتفاقها و بحرانها کلی خسارت و تلفات میدیم اونم چقدر ناشیانه و سهل و ساده!!! حالا چه رسد به درگیری با “دشمن دشمن ” بکشه و آقایان عوض “شیلنگ آبپاش آتش نشانی پشت توپ و تانک ” باشن حالا دیگه موشکهای ساخت زیرزمینی هیچی ، فقط کافیه یه انفجار و بحران کوچولو به وسیله “دشمن” رخ بده همون کافیه ، دیگه نیازی به تحرکات بعدی ندارن که با توپ و تانک برادران رزمنده خودی لت وپارشیم ، جنگ جنگ تا پیروزی “البته پیروزی کامل دشمن!!!”
جناب آقای نوری زاد سلام. من مطالب شما را معمولا با علاقه می خوانم. اما در مورد توصیه شما مبنی بر شرکت نکردن در انتخابات به شدت نگرانم. اگر جامعه ما در آستانه یک مقاومت مدنی گسترده بود شاید این توصیه ها موجه بودند چرا که کفه را به سمت یک اعتصاب فراگیر و تحرک عمومی به سمت و سوی دموکراسی سنگین تر می کرد . در چنین شرایطی من هم مثل شما حتما توصبه به رای ندادن در انتخابات می کردم. اما همه می دانیم که چنین نیست و عدم مشارکت مردم بخصوص قشر متوسط جامعه هیچ نتیجه ای ندارد جز خالی کردن میدان برای امت همیشه در صحنه و روی کار آمدن نیروهای تندرویی که کشور را در سالهای گذشته تا آستانه یک جنگ و تحریم همه جانبه پیش بردند. مسلم است که دایره انتخاب ما فعلا به شدت محدود است و با شرکت در انتخابات متاسفانه نمی توان مبانی اساسی جمهوری اسلامی را تغییر داد. اما براحتی می توان تصور کرد که در صورت روی کار آمدن یک دولت تندرو همین روزنه های کوچک نظیر ارتباط شما با هموطنان از طریق کانال تلگرامی نیز بسته خواهد شد. اگر چنین نتیجه از انتخابات حاصل شود تحریم کنندگان انتخابات بخشی از مسُولیت آن را باید بپذیرند. این افراد با تشویق عدم مشارکت در واقع راه را برای برآمدن افراد تند رو هموار کرده اند. ایا شما چنین مسئولیتی را می پذیرید؟ من امیدوارم که این مطلب را به نظر علاقمندان به مطالب خود نیز برسانید. با تشکر
درووود بر استاد عزیز
می خواستم یه موضوعی راباهاتون درمیون بذارم که تو کانال تون بزارید واسه
ی اذهان خفته ی برخی هموطنان
من چندوقتی نیروگاه اتمی واقع در بوشهر کارمی کردم. اطلاع دارید که پروژه ی نیروگاه اتمی قبل از انقلاب رقم خورد وشاه دنبال ساخت ش بود
تو کمپ مسکونی که آلمانیها ساختند واسه اسکان موقت یک ساله ی پرسنل باوجود قدیمی بودن هنوز که
هنوزه پرسنل ومهندسین نیروگاه زندگی می کنند خونه هایی چوبی وقدیمی
حدود پنجاه ساله هنوزکه هنوزه وسایل برقی زیمنس وبوش المان توبرخی خونه هاوجود داره و قابل استفاده ان اکثر زیرساخت تیروگاه مال همون زمان آلمان ها ست اسفالت خیابانها فنس کشی فضای سبز خیلی زیبا ومدرن ولی از وقتی باروس هاقرارداد بستند هیچ کارخاصی نکردند فقط وفقط چاپیدند وخوردند وبردند .
روس ها کامل یک مدتی نیروگاه رو قرق خودکردند و تمام کارکنان خودرارازروسیه واوکراین اورده بودند وپول کلانی به جیب زدند
حتی معلم سرخانه برای بچه هلشون و کارگر نظافت چی هم باخودشون اوردند از کشورشون تا نخوان پولشونو توخودایران خرج کنند رفتگر هم ازروس اوردند
هرزن روس ماهیی ۷۰۰دلار می گیره برای رعایت کردن یه حجاب نیم بند فقط یه شال ساده وکوتاه
حقوق شون به دلار هست و بسیار بالا تمام وسایل برقی روازکشور خودشون اوزردن که مجبورنشن ایران بخرن وبه اقتصاد بوشهر کمک کنند عصر که می رفتیم بازار طلافروشی های بوشهر پربود اززنان ومردان روس که طلاهای ۲۱عربی وسنگین می خرند وباخودمی برند
هزینه ای که کردند واسه ساخت نیروگاه اندازه ی سه تانیروگاه حدید ومدرن بود اما یک نیروگاه قدیمی وباوسایل دست دوم بهمون تحویل دادند تجهیزات همه کهنه و استفاده شده
ده سال گارانتی کردند ولی برای هر تعویض قطعه وحق مشاوره باید مهندس روس به خرج ایران بیاد اینحا وکلی هزینه کنه وبعد برگرده حاضر نیستند مهندس های ایراانی روتعلیم بدهند وملاها هم ازترس سکوت کردند
خداییش المان تودوسال چنان نیروگاهی ساخت که تو دنیاتک بود ملاها بعد سی سال نتونستند باکلی هزینه همون روتکمیل کنند
وخیلی ازمسایل زیر پرده که ماخبرنداریم
وجوون های تخصیلکرده ی ایرانی که دم در سایت نیروگاه التماس می کنن واسه کارگری و کار ولی نیرو ی کار به هزینه ی چند برابر از روسیه می اورند
ازبس این روس ها بدجنس واب زیرکاهند
این یه نمونه ی کوچیک بودازخیانت روس وملا درحق ایران
و شاه فقید که می گن خاین بود وفلان چه خدماتی باین کشور کرد که هنوزه ماداریم ازتتمه ی اونها استفاده می کنیم
واقعا ملت نالایقی هستیم متاسفانه
لیاقت ما ن همین گرگ ها بودن نه ان شاه دل نازک مهر بان وطن دوست
نوری زاد ازاد مرد بزرگم به شما درود میفرستم
من از تکاوران دریائی وجانباز جنگ خون خواران هستم و به دلائل خاص خودم رای نمیدم
1 اینکه کل دریافتی ماهانه ام 1/5 میباشد که پس از کسورات ماهانه مبلغ 1 میلیون برایم میماند کاری به کسی هم ندارم که فرموده بودن ما علاوه بر معنویات مادیات شماراهم افزایش میدهیم
2 من رای نمیدهم چرا که بنام ما رزمندگان انواع سهمیه های کاری.دانشگاهی و وامها را بین خودشان وافت زده ها تقسیم میکنند وبعد به ریش ما میخندن.گرچه ما هیچوقت راضی به این تبعیضات بین مردم وجوانان نبوده و نیستیم
3 من رای نمیدهم چرا که اصولگرا و اصلاح طلب هر دو از یه قماش هستند و دستشان به خون این مردم الوده.و غرق در انواع فساد مالی
4 من رای نمیدهم .چون به عنوان یک نظامی به من اموخته اند از وطنم از مردمم و از ناموسم دفاع کنم وقتی حق دفاع از رای خودم را ندارم (ماجرای سال 88) چرا باید رای بدهم وطنی که همه کاره هاش یا روسی هستن یا عراقی
5 در نظام و اصل مطلقه فقیه مردم کاره ای نیستن بجز بازیگران کمدی برای خنده بیشتر آفتان(نه اقایان) چرا که به دستور ارباب بزرگ هر کسی را بخواهند از توی لپ لپ حکومت با حکم حکومتی بیرون میاورند
6 من رای نمیدهم چون از جوانان بیکار.معتاد و فاحشه کشورم خجالت میکشم که نمیتوانم به عنوان یک نظامی حامی انان باشم
7 من رای نمیدم چون تمام نخبه گان مملکتم از ایران فراری شده اند و بجایشان یه مشت فسیل دو تابعیتی 7 و8 شغله مانده اند و انوقت جوانان وطنم از جمله پسرم با تحصیلات عالیه بیکار مانده اند
8بیش از این وقت شمارو نمیگیرم اگه باز هم بخواهم بگویم همان مثل معروف و هفتاد من…..
9 رای نمیدهم چون رای دادن خیانت به تمامیت ارضی ایران.خیانت به مادران داغدار.خیانت به خانواده مظلوم شهدا.خیانت به جوانان بیکار کشورم.خیانت به ناموس تن فروش وطنم.خیانت به گور خوابها و کارتن خوابها.خیانت به پدرانی که با 1میلیون حقوق همیشه شرمنده همسر وفرزندان و نوه های خود هستن خیانت به مردم وکودکان مظلوم سوریه یمن .رای دادن یعنی حمایت از اختلاس.حمایت از دیکتاتوری مطلق یعنی حمایت از قاتلان جوانان این مملکت.یعنی کشتار اندیشمندان و روشنفکران.یعنی حمایت از چاه جمکران یعنی حمایت از کسانی که به عنوان مراجع بدون تفکر باید در اختیارشان باشیم……وووووو
10 با پوزش از اینکه وقت دلسوزان وطن شما عزیزان را گرفته ام باشد روزی که بدون انتظار امدن کسی دست در دست هم سرود ازادی ای ایران ای مرز پر گهر را سر دهیم.باز هم درود و سپاس
سلام خدمت شما نوری زاد عزیز دل.
در ایران قدرت دست رهبره و اونم هر کاری که عشقش بکشه انجام میده نه رییس جمهور میتونه باهاش مخالفت کنه نه مردم، پس چرا باید مردم برن به ریس جمهوری که هیچچچچچ کارس رای بدن؟ از آقای بنی صدر شجاع تر که نداشتیم، ایشون جلو آقای خمینی علنا وایسادن نتیجشم برکناریش بود، عزیزان شما میرین به روحانی رای میدین و اونم برنده میشه، فردای اون روز رهبره که پز میده و به جهانیان میگه دیدین نظام ما مردم سالاری واقعیه، دیدین مردم حامی این انقلابن!
من جوان دوره احمدی نژاد بیکار بودم الان چهار سال پیرتر شدم و بازم بیکارم.
ما مردم باید به دنبال رفراندوم باشیم، باید به هر راهی که امکانش هست صدای خودمون رو به گوش دنیا برسونیم و بگیم که ما خواهان رفراندوم هستیم، با نظارت نهادهای بین المللی.
باید بگیم که ما مردم ایران خواهان صلح، دوستی، برادری، محبت و آرامش هستیم، ما از خشونت و کارهای خشن بیزاریم، ما دوست داریم که کشوری دموکراتیک و آزاد داشته باشیم تا تمامی استعدادهای این سرزمین شکوفا بشن.
چرا یک کرد باید کولبری کنه چراااا؟ اون کرد باید رییس جمهور بشه، فرمانده ارتش بشه، وزیر بشه، رییس مجلس بشه و همچنین ترک ها و بلوچ ها و سایرین نیز باید به بلندای این کشور برسن البته همگی با انتخاب مستقیم مردم
بابک
با سلام جناب نوریزاد عزیز
در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات دوستان زیادی دیدگاهها ونظراتشون رو دادن وچیزی که برای من بسیار عجیب بود در مورد افرادی که همچنان بر شرکت در انتخابات اصرار دارن وتنها دلیل وبرهانشان هم تفاوت دوره احمدینژاد وخاتمی وروحانیه شغل وتحصیلات این دوستان هست که معلم ،دکتر،دانشجوی ستاره دار…البته امیدوارم که من اشتباه کرده باشم راستش از بس که در این نظام دروغ وفریب وخودفروشی زیاد شده دیگه بقول معروف از ریسمون سیاه وسپید هم میترسیم دوستانی که با همچین استدلالی مردم رو به پای صندوق رای دعوت میکنن باید به چند سوال پاسخ بدن 1-ایا باور دارن که رییس جمهور دارای اختیارات اجراییه ایا واقعا باور دارن که احمدی نژاد کشور رو به این روز انداخت واداره میکرد ایا واقعا باور دارن که برجام با اختیارات وتصمیمات روحانی امضا واجرایی شد به نظر من بی سواد ریاست جمهوری در ایران یه ویترینه که با سیاستهای داخلی ومنطقه ای وجهانی نظام تعیین وتغییر میکنه
وبه رای مردم به هیچ عنوان بستگی نداره یعنی همونطور که در سال هشتادوهشت نظام میخواست احمدی نژاد بالا بیاد در سال نود ودو هم روحانی دقیقا انتخاب نظام بود وسخن اخر به دوستانی که همچنان صندوق رای رو الترناتیو میدونن مطمعنا اگه صندوق رای میتونست تغییراتی ایجاد کنه ومنشا خطری برای نظام باشه حتما وبا هر هزینه ای کلا از دسترس مردم خارج میشد پس میشه نتیجه گرفت که بودنش دارای منفعت هست
2-انتخابات مجلس ورای دادن به لیست امید منشا کدوم تغییر شد وکلا در سی ونه سال اخیر ایا اوضاع سیاسی ،فرهنگی، اقتصادی،اجتماعی،زیست بومی مردم ایران بهتر شده ویا روز به روز بدتر شده
کسانیکه تحریم انتخابات رو بی فایده میدونن وامارسازی رو مثال میزنن در عراق ولیبی وسوریه هم امار 98درصدی شرکت مردم در انتخابات رسانه ای میشد ولی خود اون حکومتها که واقعیت رو میدونستن بهر حال بهتره که در انتخابات شرکت کنیم ولی به شرط اینکه بعد از انتخابات به خونه هامون نریم وبخوابیم تا انتخابات بعد بلکه پیگیر مطالباتمون باشیم وقولها ووعده های داده شده رو مطالبه کنیم یعنی اگر باور داریم که ریاست جمهوری میتونه منشا تغییرات باشه در غیر اینصورت در تمام مسایل ومشکلات ونا بسامانی ودزدی واختلاس وجنایات شریکیم چون رای دادیم وفکر کردیم میتونیم با رای خودمون تغییر ایجاد کنیم وبا این کار اعلام کردیم که ما این نظام رو با کلیّتش قبول داریم
هنوز اعضا وجوارح بدنم باهم اشنا نشده بودند وجوانه های فکری ام هنوز غنچه بود وریشه ان در سطح ابی معلق
چشمه شعور ومعرفت هنوز بر کویر خشک بینایی جاری نشده بود
وگام هایم استوار ومحکم نبود که مورد شبیخون واقع شدم وغاقلگیرانه عقلم اسیر دیو جها لت شد
همان دیوی که همراه لشگر احساس وخرافات عقل ها به اسارت خود در میاورد
عقل مرا هم به اسارت دراورد
وسالهای سال در سلول تاریک انفرادی بسر میبردم
زندان عجیبی بود
دیوار بلند زندان از احساسات وخرافات بود که با سیم خاردارهای نادانی بهم گره خورده بود وفرار خیلی سخت بود
امیدی بر رهایی نبود
ولی خود نمیدانم که چگونه مورد لطف الهی قرار گرفتم که توانستم در سایه ظلمت سیاهی پا به فرار بگذارم وتوفیق رهایی یابم
زخم های سیم خاردار نادانی و شکستگی پاهایم در چله چوله های خرافات بهبود پیدا کرد
وچشم هایم که ازنور تعصبات اسیب دیده بود بر طرف شد
وعقل معلول بعد از اسارت چون کبوترسبک بال اوج گرفت
حال در دنیایی هستم که نسبت به دنیای گذشته خود فقط نفرت دارم
حال در دنیایی هستم سراسر عشق ومستی
وهر وقت به گذشته اسارتم فکر میکنم بدنم میلیزد وهنوز از بوی تعفن ان بیزارم
کنون با این تجربه تلخ به هموطنان عزیز وهم میهنان گرامی توصیه میکنم
این هدیه بزرگ وارزشمند الهی که خداوند بعنوان عقل به ما ارزانی داشته با دستان خود در باور های غلط دینی وتعصبات مذهبی وخرافات بر جای مانده زندانی نکنید
که باعث عقب ماندگی خود وجامعه شوید
بخدا سوگند که هیچ اسارتی بد تر از اسارت در دام تعصبات وتفکرات غلط بر جا مانده واحساسات پوچ نیست که انسان را بیچاره میکند
روح ازاد منشی خود را با دستان خود زندانی نکنید
عزت زیاد
رزمنده جبهه وجنگ
غلامرضا محمدی
ولی خود نمیدانم که چگونه مورد لطف الهی قرار گرفتم که توانستم
…………….
این هدیه بزرگ وارزشمند الهی که خداوند بعنوان عقل به ما ارزانی داشته ……..
……….
عجب از خرافات عبور کرده اید!
نگاهی مختصر به کارنامه نظامی قاسم سلیمانی نشان میدهد که او حتی در همین عرصه نیز نمیتواند تصمیمگیرنده قابل اعتمادی باشد بلکه باید توسط مافوقی کنترل شود چه رسد در عرصه سیاست کلان و دیپلماسی منطقهای. یعنی حتما باید فرماندهای نظامی بالای سر عملیاتهای نظامی او باشد تا تکرویها و خیرهسریهای احتمالی او را کنترل کند اما چند سال است شاهدیم که خامنهای در هر دو عرصه سیاسی و نظامی دست او را باز گذاشته است و خاورمیانه در آتش فرقه گرایی او میسوزد.
هر سیاستمدار دیگری جای او بود، پس از مدتی که تداوم حمایت از اسد را بی فایده میدید به تجدیدنظر در سیاستهایش میپرداخت. منافع ایران در سوریه تنها و تنها توسط اسد تامین نمیشد. دو موضوع حیاتی ایران در سوریه عبارت بود از داشتن کانال ارتباطی امن با حزب الله در لبنان و همچنین امکان ارتباط با حماس در فلسطین. این دو استراتژی ایران از طرف همه گروه ها و جناح های سیاسی سوریه مشروع و محترم بود و نه تنها گروه های اسلامی که حتی لیبرالها و ناسیونالیست های سوری هم با آن مشکلی نداشتند چرا که بخشی از سوریه واقعا در اشغال اسرائیل بود و این کشور تهدیدی دائمی برایشان محسوب میشد.
حزب الله هم در پی جنگهای ٢٠٠٦ و ٢٠٠٨ به مقبولیت وسیعی در جهان عرب و جهان سنی دست یافته بود. در واقع ایران آن زمان به قدرتی کاملا حامی جبهه مقاومت علیه اسرائیل تبدیل شده بود.
اما تداوم سیاستهای سرکوبگرانه قاسم سلیمانی و اصرار لجبازانهاش برای ‘حفظ اسد به هر قیمتی’، دقیقا به قیمت باورنکردنی جان نیم میلیون انسان، ظهور داعش، تحمیل هزینه سالیانه ٦ میلیارد تا ١٠ میلیارد دلار و مجموعا ٣٦ تا ٦٠ میلیارد دلار بر اقتصاد بحران زاده ایران و از همه مهمتر شعله ورشدن خشم جهان عرب و جهان اسلام از ایران و ایرانیان تمام شد که تصور نمیشود با چندین سال و چندین دهه هم پایان یابد.
مزید بر اینکه ایران تنها متحد استراتژیک خود در جهان سنی را از دست داد. حماس که قبل از سرکوب مردم سوریه همه فشارها را تحمل کرده بود و کماکان در بلوک ایران باقی مانده بود، پس از آن مجبور شد از ایران فاصله بگیرد و در واقع تنها حقله ارتباط ایران با جهان سنی قطع شد و حزب الله که با هزینهای بسیار اعتماد آنها را به دست آورده بود، مجددا به نیرویی ضدسنی و سرکوبگر مردم سوریه تبدیل شد.
در واقع سیاست ‘حفظ اسد به هر قیمتی’ برای سلیمانی به یک غرور سربازی تبدیل شده بود و مرتبا تاکید میکرد که ما به مانند آمریکا دوستانمان را تنها نمی گذاریم! [٩] او راست میگوید. برای آمریکا دیپلماسی به مسالهای ناموسی یا رفاقتی تبدیل نمیشود. آمریکا سالها با حسنی مبارک روابط عالی داشت اما به محض اینکه احساس کرد حفظ او پرهزینه است محمد مرسی را پذیرفت و روابط گرم خود را ادامه داد و به همین نحو درباه سیسی. در واقع برای آمریکا منافع کشورش در مصر مهم بود نه بودن و نبودن یک فرد خاص در قدرت. اما ایران در سوریه چنین نکرد و اینها همه نتیجه سپردن امور به سربازی کله شق بود که نمی توانست به پلان دوم فکر کند.
چرا نظر خامنەای عوض نشد؟ چرا قاسم سلیمانی قهرمان شد؟
در تاریخ جمهوری اسلامی دو بار در سیاستهایی تجدید نظر شده که قبلا هرگونه تغییری در آنها غیرممکن به نظر میرسید. خمینی تداوم جنگ را تا ‘رفع فتنه در جهان’ قول داده بود و خامنهای هم نه تنها از سیاستهای اتمی دفاع میکرد بلکه تا مرز سودمند بودن تحریمها برای اقتصاد ایران پیش رفت اما هر دوی آنها نهایتا در این سیاستهای خود تجدید نظر کردند. چرا این اتفاق برای سیاستهای منطقهای ایران علیرغم هزینه های کلان آن نیافتاد؟
در دو مورد قبل، نخست فشارهای وارد شده بر مردم یک نارضایتی عمومی را ایجاد میکرد و این نارضایتیها که معمولا در رسانه های داخل امکان انعکاس نداشت، در رسانههای جهان آزاد مخصوصا آنهایی که سرویس فارسی هم داشتند به بحث گذاشته میشد و ابعاد خطرناک آنها توسط کارشناسان اقتصادی و تحلیلگران سیاسی بررسی میشد. پس از تاثیرگذاری و بازگشت این صداها به داخل، اینبار نه تنها عموم، بلکه برخی از
مقامات نظام هم به انتقاد از این سیاستها میپرداختند.
مثلا در مورد جنگ عراق در ماههای آخر برخی از
چهرههای سیاسی و فرماندهان جنگ هم به ادامه آن انتقاد داشتند یا در مساله اتمی افرادی چون ولایتی و روحانی هم به جمع منتقدین پیوستند و نهایتا خامنهای تجدید نظر کرد.
این پروسه در مورد سیاستهای منطقهای ایران نه تنها طی نشد بلکه معدود صداهای مخالف هم در داخل سانسور شد. از همه مهمتر رسانههای آزاد خارج از کشور نه تنها به بررسی نقادانه این سیاستها نپرداختند بلکه پا به پای رسانه دولتی ایران به قهرمان سازی از قاسم سلیمانی پرداختند و نهایتا با ‘سردار عارف’ نامیدن او، همه درها برای انتقاد بسته شد. در عوض با دمیدن در باد ناسیونالیسمی مبتذل نیاز به ساختن قهرمانی مقدس و شکست ناپذیر هم احساس شد و از هنرپیشه سینما و نویسنده و کارگردان گرفته تا چهرههای مثلا اپوزیسیون به تقدیس سلیمانی پرداختند.
کم کم این موج به تبی تبدیل شد که زمانی که تنها یک نفر در داخل ایران جرات کرد و به نقد سلیمانی پرداخت و او را در خلق داعش مقصر دانست، همه رسانه ها از جمله تلویزیونهای خارج از کشور به سانسور او پرداختند. آن فرد دکتر مهدی خزعلی بود
فاجعههای بعدی در فقدان یک بررسی نقادانه
به غیر از شکلی ناسالم و نامتجانس از ناسیونالسیم شاید عوامل دیگری هم در کار بوده اند. هیچکس به اندازه او نتوانسته بود منطقه را به نفع قدرتهای جهانی به آشوب بکشاند. طبیعی است قدرتهایی که منافع آنها در فروش اسلحه گران و خرید نفت ارزان است باید به ستایش سلیمانی بپردازند.
به لطف سیاستهای او پس از چند دهه، جدول بندی بودجه های نظامی جهان تغییر کرد و در سالهای ٢٠١٤ و ٢٠١٥ بودجه نظامی عربستان با پیشی گرفتن از روسیه هم، به سومین بودجه نظامی جهان تبدیل شد. در مقابل ایران هم بودجه نظامی خود را در سه سال گذشته ٨٦% افزایش داده و ب
سلام حمید هستم از شیراز
از سال ٦٧بانام شما اشنا شده ام در شهرستان میناب, بچه های جهاد از شما وکارهایتان خیلی تعریف می کردندسالهای بعد مقالات شمارا در کیهان می خواندم هر چند از موضع گیری سیاسی شما خرسند نبودم ولی یک چیزی به من می گفت درون شما با دیگر اصول گرایان فرق دارد بيشتر بوی غیرت وعطوفت خدایی ميدهد . ان فیلم مستند شما در باره ان کارگر روحانی گمان مرا درباره شما قویترکرد. از ان سالها زمان زیادی گذشته ولی دورادور احوالات شما را پیگیری می کنم و خدارا شکر حدسم درست از اب در امد . همکاران لقب شما را حر بن ریاحی گذاشته اند خداوند به شمادر این دنیااستقامت ودر ان دنیا با سرور ازادگان محشور بگرداند.
پیام شما را در باره تحریم انتخابات شنیدم
البته همانطور که مستحضرید دعوت به تحریم چیز جدیدی نیست سالیان زیادی است که گروه های سیاسی این کاررا انجام می دهند نميدانم چگونه به این نتیجه رسيده اید! این دعوت شما چند سوال را برای من بوجود اورده دوست دارم که با شما در میان بگذارم
١_اصولا تحریم انتخابات از جنس روشها ی نافرمانی مدنی است و گروه های سیاسی صلح طلب برای ممانعت از برگزاری انتخابات قلابی در نظامهای مستبد به ان متوسل می شوند
انتخاب این روش مستلزم پیش زمینه هایی
است ,اول جامعه ازرشد سیاسی و اجتماعی
برخوردار باشد یعنی تشکلهای سیاسی واجتماعی شکل گرفته ودر درون جامعه نفوذ کافی کرده باشند, رشد گروه های سیاسی همیشه در گرو دمکراسی نیست
در دهه بیست شمسی حزب توده تا پایین ترین اقشار جامعه (کفاشان, نانواهاو….)دارای نفوذ حزبی بود در امریکای لاتین با وجود نظامها استبدادی گروه های سیاسی خیلی خوب رشد داشته و دارند
قدر مسلم این است که فعاليت حزبی میتواند ضمن دادن اموزش به اقشار مردم درانها یک نوع شعور سیاسی ودر نهايت غیرت حزبی مشترک بوجود اورد وحاصل ان در مواقع حساس مثل انتخابات مشاهده می شود که با یک انسجام مستحکم موضع گیری یک شکلی انجام می گیرد
متاسفانه در کشور ما دیر زمانی است بعد از جبهه ملی و حزب توده تشکل سیاسی شکل نگرفته با توجه به اینکه نسبت به سایر کشورهای منطقه سیاسی تر هستیم ولی هیچگونه انسجام سیاسی در بین افراد ملت حس نمی شودسالیان سال است که فعالان سیاسی بر در بسته می کوبند بجای تمرکز بر نقاط مشترک بر نقاط افتراق هم فشار می اورند
میدانید که دعوت به نافرمانی مدنی مثل بوجود اوردن یک سیگنال ا ز یک فرستنده است اول سیگنال باید قوی بوده وشعاع زیادی را پوشش دهد دوم گیرنده هایی با همان توان ,هم کوک با سیگنال ارسالی باشد
تا بتوان صدایی رسا و دل انگیز را شنید
در غیر این صورت همه رادیو هارا خاموش می کنند .ایا امتحان کرده اید که دعوت شما تا چند کیلومتری منزلتان رفته است یک, ده, هزار کیلومتری ,چند نفر دعوت شما را پذیرفته اند؟
نمیدانید!؟ حتی براورد صحیحی از نتایج کارمان نداریم .نمیدانیم اتخاذ فلان روش چقدر اثر بخش بوده تا اگر لازم شود روشمان را اصلاح کنیم و….
میدانید استفاده بی حساب وکتاب از روش نافرمانی مدنی خسارتهایی به دنبال دارد که کمترین ان لوث شدن مبارزه واز دست دادن اعتبار مبارزه نزد توده مردم است وبه سخره گرفتن نظام حاکم
٢_فرض بفرمایید تمامی موارد فوق الذکرانجام شده , فکر کرده اید اگر ٦٠ در صد مردم انتخابات را تحریم نمایند ایا دولت اصلاح طلب روحانی امار را اعلام مینماید؟
٣-اگر همین اندازه توقع از عمل تحریم یعنی اعلام امار هم نداشته باشیم پس انگيزه مان از
عمل تحریم چیست؟؟
همانطور که مستحضرید مبارزه با رژیمی که بن دندان خدعه ونیرنگ است چه سخت وطاقت فرساست
به گمان من کار حزبی فعالیتی است که دیر و زود دارد ولی سوخت وسوز ندارد ونهادینه کردن ان استقرار دمکراسی پایدار را تضمین میکند به امید ان روز
با سلام چند روز پیش عده ای که نام گروه و دسته و فامیل خود را ” جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) ” گذاشته اند ، دور خود جمع شده تا رئیس جمهور آینده را برای خود انتخاب کنند ( ریاست جلسه مهدی چمران شورای شهری و سخنگو هم مرضیه دستگردی وزیر بهداری احمدنژاد ) که از قضا انتخاب اول خودشان را هم ” ابراهیم رئیسی ” که یکی از قاتلین چهارگانه در سال 1367 بوده انتخاب کرده اند . این عده تقریباً در این 38 سال بدون در نظر گرفتن خواست عموم مردم فقط به پست و مقامی چسبیده اند که بزرگان دین ، پست و مقام را ” آب دهان بز ” نامیده تا پیروان آن بزرگان کمتر به پست و مقام دنیوی ” چارچنگولی ” دست و پنجه بیآندازند . جالب آنکه این عده که فقط دروغگویی را در ذات خود پرورانیده و به قول قدیمی ها ” یک روده راست ” در شکم اشان نیست ! در تابلوی پس زمینه نشستِ نوشته شده بودند : ما شیفتگان خدمتیم ، نه تشنگان قدرت !!!!!! که از حقه بازی برعکس نوشته اند و اینان همگی شیفته قدرت هستند . لاکردار صاحاب دروغ اینان نه سرعت سنج دارد و نه کیلومتر شمار ! لاکردارها اینان با این دروغ ها ، حناق و دیفتری هم نمی گیرند !
وزوزیر/* نفت: بدترین توهین ها را شنیدم ولی به خاطر منافع ملی تحمل کردم.
مش قاسم: طفلکی، دل آدم واسش کباب میشه، چه از خود گذشتگی از خود نشون میده. … (سه نقطه از مش قاسم) ها ۴۰ این مملکت رو داغون کردن، جیبشون رو پر کردن طلبکاری هم میکنن. تو و هم پالکیات از هیچ منفعت ملی طرفداری نکردین، از منفعت جیبتون طرفداری کردین. یه روزی این مملکت پیشرفته ترین صنعت نفت دنیا رو داشت، امروز تحت زعامت این … (سه نقطه از مش قاسم) ها همه لوله ها سوراخ و از دکلها گاز هوا میره. یه مشت طلبکار … (سه نقطه از مش قاسم).
/*: ک
ف. م. سخن – خبرنامه گویا
ما نهايت تلاش مان را خواهيم كرد، تا هيولايى به نام سيد ابراهيم رييسى، رييس جمهور ايران نشود. ولى اگر شد، چه خواهد شد؟! چه او بر سر كار بيايد چه نيايد، هر دو به نفع كشورِ ماست!
چرا؟!
رييس جمهور شدن «آيت الله قتل عام» اين موقعيت عالى را براى نشان دادن جنايت هاى دهشتناك دهه ى شصت فراهم خواهد كرد. سيد ابراهيم رييسى، به هنگام سفر به خارج از ايران، و حضور در مجامع بين المللى، بايد دستكم به دو سوال خبرنگاران خارجى پاسخ دهد، كه:
«در سوابق جناب عالى، كشتارهاى دهه ى شصت ايران ثبت شده است. آيا اين موضوع واقعيت دارد؟»
«جناب عالى در جايى فرموده ايد كه قطع دست دزدان مجازاتى است مطابق نص صريح اسلام. آيا به چنين كارى واقعا معتقديد؟»
البته مشاوران آيت الله قتل عام، براى اين گونه سوالات پاسخ هاى لازم را خواهند «ساخت»، ولى خبرنگاران اگر واقعا بخواهند به ته و توى ماجرا پى ببرند، خواهند توانست آيت الله را در امپاس قرار دهند.
اين يك مورد.
مورد ديگر كه مى تواند جنايات دهه ى شصت را زنده كند، شكايت زندانيان سياسى از بند رسته در محاكم بين المللى از آيت الله قتل عام است؛ كسانى كه جنايات او را ديده اند و ضرب شست او را چشيده اند. اگر بتوان موضوع را در محكمه بر اساس اسناد قديم و جديد اثبات كرد، ورود و خروج آيت الله قتل عام از كشورهاى خارجى چندان آسان نخواهد بود.
در اين جا به دو نكته ى متفرقه در باره نامزد شدن رييسى اشاره كنم:
برخى از دوستانِ سياسى نويس، مايل هستند القابى را كه خودْ انتخاب كرده اند براى توصيف رييسى به كار برند. اين كار البته خوب است و ايرادى در آن نيست، اما چه خوب بود اگر مى توانستيم، حداقل بر روى يك صفت، مثلا همين آيت الله قتل عام كه آقاى اكبر گنجى آن را پيشنهاد كرده است، تمركز كنيم و باعث پراكندگى القاب، و كاستن قدرت اشاعه آن ها در جامعه نشويم. اين كه اسم او را حجت مرگ بگذاريم يا هر چيز ديگر، عالى ست ولى باعث كاهش قدرت هر دو لقب خواهد شد.
آقاى گنجى پيشنهاد ديگرى داده اند براى رنگ انتخاباتى سيد ابراهيم رييسى. اگر سمبل رنگى موسوى سبز بود و سمبل رنگى روحانى بنفش، مى توان سمبل رنگى رييسى را قرمز -يعنى رنگ خون- انتخاب كرد.
علم یه چیزی حاکم خراسان: کم بودن خسارات زلزله مشهد عنایت امام رضا (ع) بود.
مش قاسم: ای مهندسان ساختمان سازی، بیخود وقت خودتون و پول ملت رو در دانشگها حدر ندین. در عوض دعایی، چیزی، از امام هشتم دور و ور ستون و سقف بچسبونین که ساختماناتون پایین نیاد. وسلام.
قاضی مرگ: برای نجات کشور از بحرانهای پیشرو آمدهام.
مش قاسم: راه حل حاجی: اول همه اونایی رو که مخالفن اعدام میکنم که کسی غر نزنه. دوما اگه دیدیم اوضاع بهتر نشد اینقده از بقیه میکشم یا فراری میدم (مثلا میگم ها، برن هندوستان) که جمعیت کم شه که بتونیم جمعش کنیم. به حکومت اسلامی خوش آمدید. ای که … (سه نقطه از مش قاسم) توی … (سه نقطه از مش قاسم) هرچه منقلابیه.
آقای نوریزاد ،آدم گاهی اوقات دلش میخواد سرش رو بزنه بدیوار،از دست این آخوندهای بی عقل و متحجر،آیت الله قزوینی،نمایندهٔ آیت الله مکارم،توی این ویدئو،مردم رو تشویق میکنه؛به نام ۱۲ امام ویا به نام ۱۴ معصوم، دوازده فرزند،ویا ۱۴ فرزند بیارن۰ و ازمردم می خواد؛از همین امشب هم ،یه یاعلی بگند و عملیات رو شروع کنند!!!https://www.youtube.com/watch?v=UpCJMd0roF4
وطن را هر کسی یگ گونه دیده است
سپس از بهر آن شعری سروده است
یکی گفتا وطن یعنی دماوند
همان دیو سپید پای دربند
یکی گفتا وطن نوروز جمشید
جلال و افتخار تخت جمشید
وطن عرفان مولانای درویش
وطن شهنامه پیر خوش اندیش
سرای حافظ و سعدی و نیما
دیار مرد دانش, پور سینا
همه گفنتد وطن یعنی همین ها
هر آنچه مانده از یاد قدیم ها
ولی از دید من این ها وطن نیست
وطن امروز دگر این قصه ها نیست
وطن این روزها درد است و نکبت
به هر جا حیله و مکر و خیانت
وطن یعنی عبا و ریش و دستار
به نام دین سر آزادی بر دار
وطن یعنی شکنجه , دار شلاق
وطن یعنی اوین آن دوزخ داغ
وطن یعنی زن در زیر چادر
حجاب زورکی بر چهره دُر
ّ
حقوق زیر پا له گشته او
وطن یعنی دل صد پاره او
وطن یعنی دیار بی خیالان
نه ناموس مانده نه غیرت نه وجدان
وطن یعنی شدیم خاموش و بی هوش
خرد از یاد ما گشته فراموش
وطن بر طبل بی عاری زدن ها
اسیر دام خود خواهی شدن ها
وطن یعنی سحرگاهان دل آرام
همه با هم رویم دیدار اعدام
وطن یعنی سر پل زور گیری
به زور تیغ چاقو باج گیری
وطن یعنی فساد و فقر و فحشا
به هر جا کودکان کار پیدا
وطن یعنی حشیش و بنگ و شیشه
جوان بر خود زند تیشه به ریشه
وطن یعنی بزن خنجر به یاران
به پشت با نوا و بی نوایان
خیانت کن به هر که آید از در
به همسایه به دوست حتی برادر
اگر همسایه ات می سوزد از تب
بزن خود را به کوچه علی چپ
وطن این ملت گم کرده فرهنگ
وطن این بوقلمون های هر رنگ
وطن یعنی تب میهن فروشی
شده شغل همه آدم فروشی
بساط خائنان و خود فروشان
همه گندم نما و جو فروشان
وطن یعنی قمه , زنجیر, هیئت
نماز و روزه و ذکر مصیبت
به منبر زجه های روضه خوانان
فغان و ناله شام غریبان
وطن یعنی دکان دین فروشی
هزار و چهار صد سال خود فروشی
وطن این سرزمین خفته در خویش
به یغما رفته هم آئین و هم کیش
وطن یعنی سیه تاریخ قاجار
شهان بی لیاقت بر سر کار
وطن یعنی فغان و داد و بی داد
سمرقند و بخارا رفت بر باد
وطن یعنی حمام فین کاشان
امیری گوشه ایی افتاده بی جان
وطن یعنی که نادان گشت سردار
ولی حلاجِ دانا بر سر دار
وطن یعنی خیانت های افشین
که شد بازیچه اهریمن آئین
وطن یعنی مغول,تیمور, سکندر
اگر خواهی روم باز هم عقب ت
ر
وطن یعنی سراسر طول تاریخ
جدا گشتیم زغیرت از بُن و بیخ
وطن کی افتخارات من و ماست
وطن تاریخ جهل و ذلت ماست
وطن این میهن دل خسته ماست
وطن این مرغک پر بسته ماست
وطن یعنی همان خاک گوهر بار
ولی باید شویم از خواب بیدار
اگر از مهر میهن سینه لبریز
ازاین خواب گران خواب گران خیز
وطن یعنی تجلیگاه ملت
حضور زنده آگاه ملت
وطن یعنی دیار عشق و «امید»
دیار ماندگار نسل خورشید
کنون ای هموطن، ای جان جانان
بیا با ما بگو «پاینده ایران»
ایران سرفراز
حسن/* رییس/* جمهور/* در تماس تلفنی با اسد: همچنان کنار سوریه خواهیم ماند.
مش قاسم: موسولینی در تماس تلفنی با هیتلر: همچنان کنار آلمان خواهیم ماند.
/*: ک
پاسدار چوپون (ازهمه چوپنانی که به شغل شریف چوپانی مشغول هستند معذرت میخواهم): می توانیم از همین یارانه که سالیانه 100 هزار میلیارد تومانی می دهیم، می شود به هرکس 110 هزارتومان به جای 45 هزار تومان بدهیم و در عین اشتغال زایی کنیم.
مش قاسم: قربون زبون فارسی و امثال بی مثال اون: خدا … (سه نقطه از مش قاسم و معذرت از همه چارپایان در مثل مناقشه نیست) دید و شاخش نداد. این یارو ۴۰ ساله جفنگ میگه، جنگ برده رو باخت، هزار و یکی کثافت
در شهر هرت
انقلاب ،حرکتی خود جوش بود که ریشه در نارضایتی توده روشنفکر بخاطر سلب آزادی هاو از طرفی قشر روحانیت با کمک بازاریان مذهبی برای کسب حقوق از دست رفته اشان بود.انقلاب یک طرح ریزی از پیش تعیین شده نیست، بلکه به تضاد مردم و حاکمیت بستگی دارد، حاکمیت را همیشه قشر متوسط نگاه داشته اند، زمانی که این قشر که قالبا در دستگاهها ی حکومتی دست دارندمنافع اشان به خطر بیافتد، حاکمیت در بحران بسر می برد.
اینکه ما عقب ماندگی ایران را نتیجه جنگ بدانیم ، کاملا خطاست .جنگ فقط ۸ سال بود و به قدرت یافتن نظام کمک کرد . بدین جهت که عامل مهم عقب افتادگی ،خودحاکمیت است زیرا او با بستن دانشگاهها و اسلامی کردن دستگاهها و شوراهای فرمایشی اسلامی و تسخیر سفارت و گروگانگیری و خرید سانتریوفوژ وکمک به حزب الله و لبنان و….با محدود کردن مناصب شغلی زنان وقوانین عصر حجری کوشید از ابتدا ازفرصت بدست آمده بهترین استفاده را بکند و بدین سان هر سال بر عقب ماندگی ایران افزوده شد.
تحریم ، نتیجه ی دخالتهای حاکمیت نظام اسلامی در منطقه برای جنگ افروزی، و ساختن پایگاههای اتمی بود.
فقر نیز خودبخود جهل و خرافات ارمغان ندارد. بلکه جهل و خرافات را نیز پرورش لازم است و چه راهی آسانتر ازراه دین و به اسم حاکمان دینی.امامزاده ها علف نبودند که خود بخود سبز شوند ، حاکمیت با پشتکار، در بنیاد آنان سهم دارد و بخصوص اکنون برای حفظ حرمینش در عراق مردم را قربانی می کند.
اختلاس و دزدی نیز حاصل فقر و جهل نیست بلکه حاصل بی قانونی و بی اخلاقی جامعه است . زمانی که خود حاکمان دارایی های مردم ایران یعنی نسل کنونی و نسلهای فردا را چون آب و زمین و منابع طبیعی و نفت و گازرا صاحب شده اندو به باد فنا می دهند . فساد ریشه ای از حاکمیت است .
جامعه ، با تمام جهت یابی هایش هیچگاه در چرخش نیست . جامعه که اقتصاد و فرهنگ و سیاست را در بر می گیرد چون درختی باید در نظر گرفت که از ریشه و ساقه و برگ و تنه تشکیل شده و عمری محدود دارد ، این درخت تنها در بیابان پایدار نیست بلکه به احتیاج به محیط سالم و مناسب برای پرورش دارد.
سلام
در باره ي انتخابات عرض كنم كه كشورهاي همجوار ما كه انتخاباتي هم برگزار نمي شود وضعشان صد بار بهتر از ايران مي باشد بنابراين صرف انتخابات در يك كشور نشانه دموكراسي و ترقى نمي تواند باشد
از هر لحاظ كه حساب كنيد وضع اقتصادي آزاديهاي مدني و ضعيت فرهنگی ووو از كشورهاي بسياري در منطقه عقبتر هستيم
سید مرتضی
فارغ از مساله خلافت و ولایت ظاهری، مقصود از وارثان پیامبر اسلام عترت طاهرین ایشانند یعنی ائمه دوازده گانه شیعه که هم بنحو اجمال و با تعبیراتی مثل اهل بیتی ،عترتی و نظائر آن از آنها یاد شده است ،و هم در بیشمار روایات، تصریح بنام یکایک آنان شده است،و مراد از توارث در اینجا توارث نبوت یا مال و اموال نیست ، بلکه توارث در علم و آگاهی بشریعت و مرجعیت علمی و هدایتی برای استمرار نبوت مراد است نه ارث بردن نبوت
سید رضی
جناب سید مرتضی اینطور که جنابعالی می فرمایید “علم و آگاهی بشریعت و مرجعیت علمی و هدایتی” ائمه ، که از طریق توارث به انها منتقل شده وبرخلاف سایرینی همانند خود شما این ائمه خود ، معارفشان را تحصیل نکرده اند تا زحمات و مشقات تحصیل و فراگیری را متحمل شوند و از سوی دیگر تقوا و پرهیز از ارتکاب گناهان نیز که با لطف خداوند بصورت عصمت در وجود انها نهادینه شده و انها اصولا بجهت عصمت هیچ انگیزه و تمایلی به ارتکاب گناه و ترک محرمات در وجودشان پدیدار نمیشده تا بخواهند با این تمایلات و وسوسه ها مبارزه کنند و به لحاظ فائق امدن بر نفسیات خود ، این پرهیز از ارتکاب گناه انها واجد ارزش گردد و جهاد اکبر تلقی شود.
پس با این وصف و در حالیکه انها معارفشان را نه با کوشش و تلاش خود در تحصیل ، بلکه از راه توارث بدست اورده اند و همچنین به لطف عصمتی که خدا در وجودشان نهاده ، پرهیز از گناهان نیز بدین جهت که هیچ نوع انگیزه و تمایلی در وجود انها برای ارتکاب گناه ایجاد نمی شده ، کار شاقی نبوده ، پس فضیلت و برتری انها در چیست که عده ای با افتخار خود را سگ انها و برخی خاک کف پای غلام انها و مواردی نظیر ان می دانند؟
و فرق انها با یک ربات که معلومات زیادی را از طریق کابل یا بلوتوث و یا توارث در حافظه ان وارد کرده باشند و ان ربات هم به لحاظ نداشتن غرایز و احساساتی خاص ، همچون موجودی معصوم هیچ گناهی مرتکب نمی شود ، در چیست؟ ایا پس از خراب شدن و از کارافتادن رباتی اینگونه ، می توان ان را جایی زیر خاک مدفون کرد و به زیارت ان مدفن رفت و از ان طلب حاجت کرد؟ حقیقتا ایا می توان؟؟؟
سید مرتضی
نه عصمت به این مطالب ربطی دارد و نه منصب امامت که حیثیت آن حیثیت و ظیفه و ماموریت الهی در تداوم حرکت شریعت است نسبتی با برتری جویی و مباهات دارد ،این مسائل نیازمند تبیین مفصلند و دور از ذهنیت های عامیانه فوق هستند و از آنجا که نویسنده مطلب بالا هنوز آن دو جهت خروج از موازین اخلاق و درستی را جبران نکرده است (بجای دیگری نوشتن و شرم نکردن بلکه توجیه کردن- ادعای کذب و عدم آمادگی برای اثبات صداقت) و من از هم سخن شدن با او کراهت دارم ،وارد در این بحث ها نمی شوم.
اقا مهرداد تحویل بگیر شیخ چرا از همسخنی با سدرضی کراهت دارد؟
راستی اصغرفرهادی کجاست؟
راستی این اصغر کجاست؟
واکانش اصغرآقا به حمله شیمیایی و کشته شدن کودکان سوری کجاست؟
آها فهمیدم ایشون سیاسی نیست
اعتراض به ترامپ و انگشت جوهری کردن پای صندوق رأی همه جز تکنیک های کارگردانیه!!
پ ن:آزادیخواهی و سیاسی بودن انتخابی و سوا کردنی نیست که هر جا سود شخصی و منفعت داشت سیاسی باشیم و هرجا نداشت تبدیل شیم به لابی رژیم…!
به مناسبت انتخابات بین شیاد و جلاد !!!
یک لطیفه سیاسی فوق العاده زیبا
ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ…
ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ
ﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ:
«ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎ
ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺭﻭ
ﺩﻡ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻪ ﻫﺮ
ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ
ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ
ﺭﺍﻩ ﺑﺪﻩ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺵ ﺭا ﺣﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺀ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ « ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ
ﺗﺼﻤﯿﻤﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻭﻡ»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ «ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻢ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ
ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﻌﺬﻭﺭ »
ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ
ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ .
ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ
ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ. ﺯﻣﯿﻦ ﭼﻤﻦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ
ﻭﺳﻂ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﻠﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ
ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻠﻞ. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ
ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ
ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ
ﺧﻨﺪﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺒﻠﯽ
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﯿﺠﯽ
ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪﺀ
ﮐﻨﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﻠﻠﯽ ﺍﺯ
ﺍﺭﺩﮎ ﻭ ﺑﺮﻩ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ
ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ
ﻭﺷﺐ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ..
ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺭﺍﺱ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ
ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻋﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ
ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﮑﻮﺭﺕ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ
ﺑﺎ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺵ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻧﮕﺮﻡ ﺁﺷﻨﺎ
ﺷﺪ، ﺑﻪ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ
ﮔﺬﺷﺖ، ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ
ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ « ﺧﻮﺏ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﯽ
ﺑﯿﻨﻢ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ
ﺩﻫﻢ»
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻣﯽ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺧﺸﮏ ﻭ
ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ
ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ . ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ
ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺧﺸﮏ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﻣﻨﺪﺭﺱ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ « ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﯾﺪﻡ؟ ﺁﻥ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﻫﺎ ﮐﻮ؟ ﻣﺎ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ؟ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ؟ «…
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : «ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺑﻮﺩ …
با درود به نوری زاد و هم میهنان عزیز جناب نوریزاد ازشیخ مرتضی قم نشین چندین بار پرسش کردند که کارهای نیک و چشم گیر رژیم را برشمرد که تا کنون شیخ توان نداشته که پاسخ دهد ! و احتمالا دارد مقاله مطولی مینویسد که خدمات مشعشع رژیم را بار یک کامیون کند و برای آقای نوریزاد بیاورد !؟! خ خ خ خ . من اینجا یکی ازهزاران خدمات رژیم اسبق را که در بوغ وکرنا هم نکزده بود برایتان اینجا میآورم که بعد ازانقلاب قرار است ایران متنفع شود ! در رژیم اسبق ایران برای یک میدان گازی در قلمرو بریتانیا با کمک شرکت بریتیش پترولیوم سرمایه گذاری کرد که در آمد ماحصل بین ایران و انگلستان تقسیم شود و اکنون قرار است که منافع آن بعد ازحدود چهل سال به ایران برسد !
این هم لیننک آن http://www.bbc.com/persian/business-39541800
خوب آن رژیم اسبق دزد بود جنایت کار بود دیکتاتور بود ولی منافع ایران را در نظر داشت ولی رژیم فعلی دزد نیست ! دیکتاتورنیست واصلا وابدا جنایت که در قاموسش نمیگنجد ! و منافع ایران را دودستی چسبیده و ول کن هم نیست ازجمله پیمان حقوقی دریای خزر که سهم ایران را به نحو بسیار فاحشی که باید درتاریخ به یک خیانت عظما ثبت شود کا هش داده شد . برای رژیم اسبق سودان اتوبان شش بانده ساختند برای حرم حضرت علی بزرگ ترین نیروگاه برق درحد خود را ساختند البته از جیب مبارک حضرت رهبر معظم به فلسطینیان و شخص یاسرعرفات ملعون آقای خمینی پنج میلیار دلار ناقابل در همان ابتدای انقللاب پرداخت نمودند به سوریه طی سال های جنگ هرساله شانزده میلیون تن نفت مجانی داده شد ! انواع و اقسام بذل و بخشش شد ! آها !! یادم آمد مموتی نئاندرتال ! در ونزوئلا چند پروژه ساختمانی عظیم اجرا کرد و مجانی تحویل داد که کمونیست ها هم خوش بگذرانند سد تاشکند را هم که ایران با جیب های گشاد مردم ساخته بود و قرار بود به طور اقساط بپردازند را هم هدیه اعلام کرد و طرف بسیار زرنگ هم گفت که هدیه هدیه است و ازپرداخت بها تا کنون خود داری کرده جریان تامین اجتماعی (سعید مرتضوی ) و دکل دزدی و دانشکده ایرانیان که بسیار ناچیزاست آها ! جریان سه هزار میلیلرد خاوری ! که یادتان نرفته و آقا ! فرمودند فیتیله را پایین بکشید ! بازم بگم ! بازم بگم بگم بگم !
همون شیکری که توی بوزنیا و هرزهگوینا به حلقشون فرو شد اینجا هم میشه.
حاج سعید لیلاز: من تصور میکنم که تا سالهای 1402 تا 1405 طول میکشد تا ما قدرت خرید جامعه را به سالهای 1384 بازگردانیم.
مش قاسم: چند سال طول میکشه که به سال ۵۷ برگردونی؟ بر همه منقلابیون سال ۵۷ نعلت، یه مشت شیاد.
به نیّت 14 معصوم!
14 پرسش دارم و از ناظران اندیشمند بخصوص جناب کورس خواهش میکنم پاسخی کوتاه بدهند :
1- اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، پس چرا بیش از 1000 سال است که مسلمان مانده اند؟
2- اگر ایرانیان به زور شمشیر شیعه شدند، پس چرا بیش از 500 سال است که شیعه مانده اند؟
3- چرا ایرانیان در زمان حملۀ مغول به ایران که بهترین فرصت بود تا از اسلام اجباری رها شوند، بجای رهایی از اسلام، مغولها را هم مسلمان کردند؟! و یا حتی در زمان حکومت پهلوی ها بازهم مردم ایران دست از اسلام نکشیدند؟
4- آیا اینکه ایرانیان نقش برجسته ای در توسعۀ تمدن اسلامی داشته اند دروغ است؟
5- آیا دانشمندان، اندیشمندان و شعرای ایرانی و مسلمان، بزرگترین و مهمترین در جهان اسلام نیستند؟
6- آیا این ایرانیان نبودند که اسلام را بخصوص در منطقۀ شرق آسیا تبلیغ کردند و گسترش دادند؟
7- آیا اولین و مهمترین امام سنی مذهب ها ( ابوحنیفه النعمان بن ثابت بن زوطا بن مرزبان ) ایرانی تبار و برده زاده نبود؟
8- آیا امروز بیشترین تعداد سنی مذهبها متعلق به “حنفی ها” نیست؟
9- آیا این ایرانیان نبودند که بیشترین خدمت را به ماندگاری و ترویج تمامی مذاهب و فرقه های اسلامی کردند، از اهل سنت و تشیع تا صوفی گری و بهائیت؟ و نقش اصلی را در به روز رسانی، ماندگاری و نو آوری اسلامی نداشتند؟
10- آیا همین امروز هم که مردم ایران بقولی اینقدر از اسلام زده شده اند، در میان نامهایی که برای نوزادان تازه متولد شده انتخاب میکنند، نامهای اسلامی رکورد دار نیستند؟ یعنی به زور نام فرزندان خود را اینگونه انتخاب میکنند؟
11- آیا امروز، زیارت گاهها و قبور امامان و امام زاده ها، همیشۀ ایام سال مملو از جمعیت نیست؟ در صورتی که به غیر از ایام خاص، در کشور عراق، جمعیت زائران در نجف و کربلا و یا حتی جمعیت طواف کنندگان کعبه بدون زائران دیگر کشورها کمتر از جمعیت زائران شاه عبدالعظیم تهران یا قم یا شیراز است؟
12- آیا بعد از انقلاب هزاران امام زاده در ایران کشف نشد و مورد استقبال مردم قرار نگرفت؟
13- آیا ایرانیان امروز به اجبار به سفر حج و زیارت عتبات در کشورهای سعودی، عراق و سوریه میروند؟
14- چگونه میشود مردمانی را به زور شمشیر مسلمان کرد و در مقابل، آنها بیشترین خدمات را به پویایی اسلام بکنند و حتی ادعای سروری در جهان اسلام بکنند؟
سلام بر آنارشیست گرامی
سوالات شما یک سوال هم به ذهن من آورد.چرا ایرانیان چندصد سال زرتشتی بودند بعد چند قرن سنی شدند و سپس شیعه گردیدند؟
ممنون از پاسخ شما
درود بر شما
مراجعه کنید به پاسخ کوتاهی که جناب کورس عزیز دادند، ولی من فقط آن قسمت مهم از پاسخ ایشان را تکرار میکنم:
…” ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند. “…
خلاصه شدۀ متن بالا این میشود:
هنر نزد ایرانیان است و بس!
ما ایرانیان حتی در ایدئولوژی و دین هم به دنبال نمایش هنر خود هستیم. ما ایرانیان دین را هم مانند بسیاری از علاقمندی های دیگر، آنگونه که می پسندیم هویت می بخشیم و همیشه بدنبال به روز رسانی، ماندگاری و نو آوری دین و یا هرس کردن شاخ و برگهای زشت و زمخت در دین بودیم و هستیم. البته از نگاه علمای اعلام این عملکرد ایرانیان یعنی بدعت گذاری در دین و چون اصولاً ادیان با نوآوری مشکل دارند و آن را خطری عظیم برای یک دین کهنسال و عتیقه میدانند، لذا از جانب آنان عملی نابخشودنی و مطرود است. البته بدبختانه از زمان آغاز سلطنت آخوندها و روی کار آمدن مکتب آخوندیسم در ایران، ما نه تنها از نوآوری و به روز رسانی باز ماندیم بلکه به هزاران سال قبلتر بر گشتیم.
کافیست به گذشته برگردیم و نابغه های آن دوران را بهتر بشناسیم. دانشمندان و شعرای ایرانی همچون مولانا، سعدی، خیام نیشابوری، ابن سینا، رازی و …
سپاس از توجه شما
درود بر شما عزیز دل
مراجعه کنید به پاسخ کوتاهی که جناب کورس عزیز دادند، ولی من فقط آن قسمت مهم از پاسخ ایشان را تکرار میکنم:
…” ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند. “…
خلاصه شدۀ متن بالا این میشود:
هنر نزد ایرانیان است و بس!
ما ایرانیان حتی در ایدئولوژی و دین هم به دنبال نمایش هنر خود هستیم. ما ایرانیان دین را هم مانند بسیاری از علاقمندی های دیگر، آنگونه که می پسندیم هویت می بخشیم و همیشه بدنبال به روز رسانی، ماندگاری و نو آوری دین و یا هرس کردن شاخ و برگهای زشت و زمخت در دین بودیم و هستیم. البته از نگاه علمای اعلام این عملکرد ایرانیان یعنی بدعت گذاری در دین و چون اصولاً ادیان با نوآوری مشکل دارند و آن را خطری عظیم برای یک دین کهنسال و عتیقه میدانند، لذا از جانب آنان عملی نابخشودنی و مطرود است. البته بدبختانه از زمان آغاز سلطنت آخوندها و روی کار آمدن مکتب آخوندیسم در ایران، ما نه تنها از نوآوری و به روز رسانی باز ماندیم بلکه به هزاران سال قبلتر بر گشتیم.
کافیست به گذشته برگردیم و نابغه های آن دوران را بهتر بشناسیم. دانشمندان و شعرای ایرانی همچون مولانا، سعدی، خیام نیشابوری، ابن سینا، رازی و …
سپاس از توجه شما
اقای انارتیست سوالات و نحوه استدلال شما بقدری مضحک و/// و برخاسته از بی سوادی و//// است که پاسخ دادن به ان سبب مسخره شدن شخص میشود. سوالات و استدلال شما مثل اینستکه کسی بگوید اگر زمین حرکت میکند و میچرخد پس چرا ما از روی ان به اسمان پرت نمیشویم؟ عزیز من شما سعی کن قدری مطالعه کنی و بعد اظهار نظر کنی تا بدانی زیر سوال بردن موضوعات بدیهی و اثبات شده با سوالات کودکانه نزد مطلعین چقدر ////و مضحک است زیرا این روش استدلال به وضوح بیانگر بی سوادی محض و عقل متوقف شده در سنین چهار یا پنج سالگی است. من شخصا با خواندن این کامنت شما از میزان ناپختگی و کودکانه اندیشیدن شما و بی سوادیتان سخت متعجب شدم و باورم نمیشود کسی تا این اندازه پرت و/// باشد که که برای رد کردن اسلام اجباری در ایران تا این حد کودکانه و /// بیندیشد.
اقای انارشیست اگرچه واضح است که شما این سوال ها را صرفن برای خوش ///// پیش سید مرتضی مطرح کرده ای و قصدت فقط خوشامد سیدمرتضی است ولی بهتر بود برای این ///// روش دیگری انتخاب میکردی تا بی سوادی و /////نمایان نشودو اینگونه //// جلوه نکنی یا سخن دانسته گوی ای مرد /// یا خموش
واقعن شرم اوره! یعنی بی سوادی و نادانی تا این حد؟!
حالا من برای تکمیل پوزخند خوانندگان چند دلیل دیگر که انارشیست از قلم انداخته را اضافه میکنم
15-اگر مردم ایران بزور مسلمان شده اند چرا اینقدر به چلوقیمه عاشورا علاقه دارند و در صف نذری می ایستند و بجای ان به رستوران که غذای بهتری سرو میکند نمی روند؟
16-چرا به حضرت عباس قسم می خورند؟
17-چرا در مجلس فاتحه و ترحیم بجای ترانه بندری خواندن قران می خوانند؟
18- چرا نمازشان را با وضو می خوانند در حالیکه می توانند وضو نگیرند ولی وانمود کنند که وضو گرفته اند؟
19-چرا در فیلمهایشان اسم ادمهای خوب اسامی اسلامی است و افراد بد اسامی ایرانی دارند؟
20-چرا وقت برخاستن یاعلی میگویند و یا زرتشت نمیگویند؟
21-چرا بعد از انقلاب اینهمه تعداد اخوند ها افزایش داشته و کاهش نداشته؟
توخود حدیث مفصل بخوان از این همه حماقت
بی سوادی و نادانی یعنی چه؟ چرا برخی وقتی برابر چند سوال قابل توجه تحلیلی قرار می گیرند بجای بازنگری و تامل در کلیشه های ذهنی و تکیه گاههای پان ایرانیستی غیر وجه ،اقدام به پرخاش و دشنام و نیش و کنایه می کنند؟ بله این سوالات شما هم قابل طرح است ،شما بگویبد پاسخ شما چیست؟ سوال را با سوال جواب دادن یا مسیر سوال تحلیلی را با توهین به شخصیت گوینده و سبکی و لغز خوانی تغییر دادن چه نسبتی با خردمندی و عقلانیتی که شبانه روز برخی دم از آن می زنند دارد؟ چه آنارشیست و چه هر انسان اندیشمند دیگری این سوالات را طرح کرده باشد ،وجدان و تکیه گاه این سوالات همین نکته است که کسانی که دائم با اتکاء به تواریخ مغشوش یا متعارض یا روایات نامستند از “ورود زوری اسلام به ایران” و اکراه نسل اندر نسل مردم ایران زمین دم می زنند و در صدد ایجاد معارضه بین ایرانیت ایرانی و پذیرش یک دین آیین و فرهنگ هستند ،در هر حال ناچارند اندکی از کلیشه های ذهنی تلقینی خویش فاصله بگیرند و توضیح دهند که این سنخ موارد ریشه دار و متحقق و وجدانی در بین مردم ایران زمین از قرنها پیش ،چه تناسبی و چه التیامی با “زوری بودن پذیرش تدریجی یک دین و یک فرهنگ که وراء قومیت هاست” دارد؟ بنابر این سوال را با پاسخ مودبانه و عقلانی آنطور که امثال کورس پاسخ می دهد پاسخ دهید و اخلاق و جوانمردی را فدای تعصبات و کلیشه های ذهنی و هوس های خویش نکنید.
قابل توجه جنابان غول بیابانی، ناشناس و کاریزما
مؤدب باشید! یا صحیح تر این که مؤدب باش!
تمامی افراد در این سایت میدانند که اگر من بخواهم وارد کارزار دهن به دهن شدن با امثال تو بشوم، بازندۀ اصلی تو خواهی بود. فقط برای اینکه خستگی از تنت بدر آید و احساس بودن کنی و آدرنالین خونت بالا بزند و شنگول شوی چند خط برایت می نویسم. دلم بحالت سوخت!
شما که سوات! دارید یا بهتر بگویم تو که سوات! داری، پاسخ پرسشها را به عنوان یک اندیشمند! میدادی و اینگونه هر چه لایق خودت بود را پشت سرهم تکرار و یا نُشخوار نمیکردی.
حقیقت که سوزش ندارد. اگر منکر هستی، با دلیل و منطق بیا جلو.
حرف حساب بزن. آروغ نزن! زر نزن!
ناظران اندیشمند و خصوصاً جناب کورس طرف پرسش من بودند و نه توی … و … و ….
خودت جای سه نقطه یه چیز مناسب حالت بگذار.
در کوتاهی فهم تو همان بس که نفهمیدی منظور من چه بود؟
حالا چه نیازی به نشخوار با عناوین دیگر بود با همان نام شناخته شده مینوشتی.
خدایا مرا از شَّر هر چی ترسو و احمقِ حفظ بفرما! … انشاءاللللللله! آمیییییییین!
دیگه از این پاسخها خبری نیست! این اولین و آخرین بار بود که تحویلت گرفتم. برو خوش باش!
لات محله را باش!!
با درود ، هر 20مورد جواب هایی دارد که من فقط به 20 ان که علاقه زیادی به عدد 20دارم جواب میدهم :
20-چرا وقت برخاستن یاعلی میگویند و یا زرتشت نمیگویند؟ خیلی ساده است چون زرتشت از خرد حرف میزند و اگر کسی از خردش استفاده کند برای هر مشکلی راهی ساده پیدا میکند و نیاز به گفتن ندارد ولی کسی که از خردش استفاده نکند مجبور است برای حتی بلند کردن وزنه ای بگوید یا … که بنظر من توهین است به ان بزرگوار که به عنوان …. ازش کمک میخواهیم . برای نمونه ستون های سنگین تخت جمشید یا خرد و ساختن ابزارمانند قرقره و …. که هنوز هم در مهندسی کاربرد دارد بهره برده اند ولی در طول 1400سال گذشته تا 80سال قبل هیچ تفکری و ساخت وسازی به ان ابهت انجام نشده چون از ….
با درودی ازبن جان به جناب کوروس گرامی ونجیب ابتدا امیدوارم نوروزوهمه روزبر شما خجسته باد .
عزیزدل کورس گرامی صرف نظر ازبه نیت چهارده تن آنارشیست به نکات بسیار خوبی اشاره کرد که به گمان من سالیان سال هست که اجازه نمیدهد که ایرانی جماعت بالنده شود و تحت لوای همین مقدس نمایی ها دودمان خیلی ها برباد رفته رجاع واثق ! دارم که بسیار بسیار ژرف به این نکات اشاره بفرمایید که ره ازنشیبیبه فرازآوریم .با سپاس بیکران
کوته ترین پاسخ من این است: دین خویی و پیوند آن با خداشاهی. پرسیده اید،« از اهل سنت و تشیع تا صوفی گری و بهائیت؟ و نقش اصلی را در به روز رسانی، ماندگاری و نو آوری اسلامی نداشتند؟». همین پرسش هوشمندانۀ شما که با واژه های به روز رسانی ، ماندگاری و نوآوری همراه گشته است، آیا نشان از آن ندارد که ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند. پیداست اگر کسی تنها یک مذهب را حق ــ حق به معنای مطابقت با اصل و نص و صدر ــ بداند، بحث با او بیفایده است و به نظر نمی رسد که فرد هوشمندی چون شما چنین اعتقادی داشته باشید. آنارشیست گرامی این شیوۀ دگردیسی فرهنگی که در تمامی ریشه ها به شهادت متون ادبی و عرفانی و حکمی تفصیل یافته است در جایی نامش را اینهمانی با متجاوز برای دفع بلا نامیده ام . چند اشارۀ کوتاه در عبارات نقل شده از شما شاید روزی مبنای تفاهم برای گفتگویی گردد که در این تنگجای دشوار است گرچه از بحث با شما بهره بردم. مردم ایران همواره پدر عوض کرده اند. وقتی پدری را از دست داده اند ، امید به پدری دیگر بسته اند اگرچه این پدر در آغاز با جنگ و کشتار آمده باشد. الان که به علت گرفتاری شخصی عجولانه پاسختان می دهم مرا از ذکر منبع معذور دارید. یادم نیست در کدام یک از همین نوشته های مورخان عربی نویس ایرانی خواندم که عمر خطاب به لشکر خود دربارۀ ایرانیان می گوید:« بزرگانشان را بکشید تا امیدشان را از دست بدهند. بزرگانشان امیدشان هستند.». اکنون تا پیش از مشروطیت جایی را نشان دهید که واژۀ شاه با دلالت مذموم به کار رفته باشد. درویش ها قطب های خود را با القاب شاه نامیده اند. شاه پیش از نام بسیاری از قدیسان عرب به کار رفته است. این فقط یک اشاره است به دگردیسی فرهنگی در مجال جولان دین. حالا اگر کسی معتقد است که نخیر؛ این مذهب من اسلام اصیل است و مابقی مذاهب تحریف شده، یک بحث دیگری است که در آن توجهی به پویش های تاریخمند فرهنگی نیست و ورود به آن کاری بی نتیجه. با سپاس بسیار .
جناب کورس
با درود
سپاس از اینکه پاسخی کوتاه به پرسشهای من دادید.
در پاسخ به شما، من بارها گفته ام که برداشت من از خدا و دین همان است که در شعر بسیار زیبا و اندیشمندانۀ ” موسی و شبان ” حضرت مولانا آمده. از دید من به تعداد تک تک افراد بشر که در روی زمین زندگی میکنند، خدا وجود دارد. خدا اگر چه ممکن است در کلیت یکی باشد ( هنوز نمیدانم) ولی به شکلهای متفاوتی پرستش میشود. هر کس به اندازۀ میزان درک و شعورش یک نوع خدا را پرستش میکند. خدا در اینجا به مفهوم آنچه در ادیان ابراهیمی و یا دیگر ادیان آمده نیست. خدا در اینجا همان است که در فلسفه بدان اشاره شده.
در فلسفۀ من، خدا وجود دارد چون که من وجود دارم؛ پس من خدا باور هستم، ولی این را هم اضافه کنم که خدای من با خدای تمامی دیگر انسانها تفاوت دارد، همانگونه که خدای دیگران. نه دیگری میفهمد خدای من چیست یا کیست و نه من قادر به درک خدای دیگران هستم.
جناب کورس، خدای من و خدای شما هیچگاه یکی نبوده و نخواهد بود، حتی اگر هر دوی ما پیرو یک دین و آئین باشیم. خدای من و خدای شما همان قدر متفاوت هست که من و شما.
آن قسمت از پاسخ شما را دوباره در اینجا قرار میدهم:
…”ایرانیان از پیش از اسلام حتی آزادی از مذهب حاکم و غالب و شایع را در حیطۀ همان دین یافته اند ، حتی اگر در آغاز آن دین از راه جنگ و دگردیسی فرهنگی ناشی از جنگ رخ داده باشد؟ نوآوری ها تا مرزهای التقاط اسلام اولیه با نو افلاتونیسم، بودیسم، عشق مسیحایی ، مذاهب هندی و نحله های یونانی ، رهبانیت ، مانوی گری ، و آخرالزمان گرایی و به اصطلاح جنگ هفتاد و دو ملت پیش رفته اند، اما هرگز جز در اندیشه های نادر کسانی از مرز خودِ دین به آزاده جانی انسانی عبور نکرده اند.”…
من یکی که چند سالی میشود از مرز عبور کرده ام. خدای من فقط متعلق به من است و بس.
خدای من با وجودِ من هویت پیدا میکند؛ با من بدنیا می آید و با من میمیرد. خدای من مانند دیگر مشخصات منحصر بفرد من منحصر به من است و لا غیر. خدای من زاییدۀ باور من است، هر گونه که بخواهم او را تعریف میکنم، تجسم میکنم و با او راز و نیاز میکنم. خدای من خودِ مطلق من است. خدای من همان است که من میخواهم باشد و این منم که به او زندگی میدهم. خدای من نه از ازل بوده و نه تا ابد خواهد بود. او با من آمده و با من خواهد رفت. حال اگر زندگی در دنیایی دیگر ادامه داشت که هم من و هم او ادامه داریم و باقی هستیم و اگر زندگی پس از مرگ وجود نداشت که هم من و هم او فانی خواهیم شد. خدا بدون من و من بدون خدا هیچ معنی و مفهومی ندارد. تنها با وجود من است که خدا هست میشود و بی وجود من است که خدا نیست میشود و … .
و آخرین جمله این که: ” هیچکس به هیچ عنوان قادر به درک خدای من نخواهد بود، همچنان که من از درک خدای دیگران عاجز هستم؛ پس بهتر اینست که خدای هرکس متعلق به خودش باشد؛ بهترین روش در برقراری دموکراسی و عدالت اجتماعی اینست که هیچ خدایی بر خدایان دیگر برتری نداشته باشد و نامی از هیچ خدایی برده نشود”
جناب کورس،
حال یک پرسش دیگر از شما دارم که اگر خواستید پاسخ دهید:
چرا من در خیابان جار نمیزنم که:
” آهای مردم! من نه مسلمانم، نه مسیحی و نه یهودی و نه پیرو هیچ دین دیگری، خدای من از جنس دیگری ست، خدای من خودِ مطلق من است و همینها که در بالا آوردم”؟
در ضمن هوشمندی شما هم قابل تقدیر است و به همین خاطر بود که نام شما را در ابتدای پرسشهایم و به شکل خاص آوردم.
با سپاس از توجه شما
استاد کوروس ،درود بر شما.خيلي دوست دارم نورافکني بر روي اين پديده دينخويي بيندازيد.در مطالعاتي که من داشته ام البته در روانشناسي ناخودآگاه و هيپنوتيزم،متوجه شدم که انسانها از هنگامي که بدنيا مي آيند تا حدود پنچ سالگي و شايد کمي بيشتر- از هشياري و خودآگاهي بر پايه تفکر و انديشه مستقل دورند.از پنج سالگي به بعد کودک انساني نسبت به روابط وضوابط دنياي پيرامونش کم کم شروع به آگاه شدن مي کند و از حالت اثرپذيري صرف، به حالتي دست مي يابد که خودش بتواند مستقلانه در باره پديده هاي اطرافش نظر و عقيده داشته باشد.
کودک در دو سالگي راه مي رود ولي او اين کار را يکشبه نمي آموزد.نخست در هنگامي که درازکش خوابيده پاهايش را تکان مي دهد و سپس با کمک پدر ومادر تاتي تاتي و آنگاه روي دو پا مي ايستد و هنگامي که عضلات و ماهيچه هايش قوي شدند مي تواند راه برود.نخست با تمرکز و آگاه شدن در ايستادن و پس از آن راه رفتن.او مرتب بر زمين مي افتد و بلند مي شود تا آن که کم کم قادر مي گردد راه برود بدون آن که نگران افتادن به چپ و راست و روي صورتش باشد.در آغاز آموختن راه رفتن، کودک بايد آگاهي و دقت خود را تمام و کمال به کار گيرد و پس از راه افتادن ديگر به صورت خودکار راه مي رود و لازم نيست بر کار خود- آگاهي و توجه بالا داشته باشد.
در دوچرخه سواري همه اين پديده را آزموده ايم.نخست روي زين مي نشستيم و سپس با دو پايمان روي زمين فشار مي آورديم تا دوچرخه کمي راه بيفتد و سپس پاها را بلند مي کرديم تا توازن را ياد بگيريم و سپس يک چند پايي هم رکاب مي زديم و پس از چند ساعت و گاهي چند روز دوچرخه سواري را ياد مي گرفتيم.رانندگي هم به همين روال ياد گرفته شد.در آغاز بجاي ترمز روي گاز پا مي فشرديم و بجاي کلاچ گرفتن، ترمز مي کرديم ودستپاچه بوديم. پس از ساعتها رانندگي نخستين،اينک بطور خودکار و اتوماتيک رانندگي مي کنيم و گاهي وقتها حتي يادمان مي رود که از کدام خيابان گذر کرده ايم زيرا در فکري فرو رفته بوده ايم.به اين مي گويند ناخودآگاه.
کساني که با فيلها در سيرک کار کرده اند مي گويند که اگر فيلي در چادرش گرفتار آتش سوزي شود و پايش به زنجير بسته باشد،امکان ندارد که زنجيرش را پاره کند زيرا هنگامي که بچه فيل بوده و فيلبان پايش را با زنجير با ميخ بزرگي در زمين کوفته بوده و او تلاش فراوان براي رهايي کرده و سپس متوجه گرديده که توانايي کندن زنجير را ندارد – به اين نتيجه مي رسد که آرام بايستد و خودش را خسته نکند زيرا توانايي کندن زنجير را ندارد.بنابراين فيل بزرگ چند تني که براحتي قادر است زنجير را پاره کرده و بگريزد در آتش مي سوزد و بهتر است بگوييم در آتش ناخودآگاه عادت ديرينش مي سوزد.
در کودکي يادمان است که بارها مي شنيديم:چه بچه مودبي چه بچه بازيگوشي.يا چه بچه خنگي چه بچه تخس و بلا به جون گرفته اي.چند بار شنيديم: تو آدم بشو نيستي.تو مغز رياضي نداري.تو به جايي نمي رسي؟اين گفته ها بنا به نظر همه آگاهان روانشناسي و فنون هيپنوتيزم،آفت بزرگ سالهاي نوجواني و جواني انسانها هستند و قادرند با بازپخش نوار اين گفته ها در ذهن و مغز بشر،از توانايي و کوشش به هنگام او براي پيشرفت بکاهند و يا کلا سد راه پيشرفتش شوند.
از نوجواني کار کرده ام.در يک تابستان در سال62 براي برق کشي در ساختمان با استاد برقکار بودم.برايمان بستني آوردند.من بستني را گرفتم و مشغول خوردن شدم.استاد در حالي که بستني مي خورد ناگهان بيني اش کيپ شد و با حالتي تودماغي به من گفت: هر وقت بستني مي خورد دماغم کيپ مي شود! باور کنيد به مدت يک دهه هر وقت بستني مي خوردم بيني ام کيپ مي گرفت. به اين مي گويند هيپنوتيزم و اثر پذيري.
در هيپنوتيزم مي شود دست بر روي بدن کسي بکشي و به او بگويي اکنون جاي انگشت من بر بدنت قرمز مي شود و با کمال تعجب حضار خواهند ديد که جاي انگشت شما بر بدن او دقيقا رنگ خون به خود مي گيرد.تاول زدن هم به همچنين.
بسياري از متخصصان روانشناسي و هيپنوتيزم معتقدند که که کودک انسان در سنين پايين تماما در موج و فرکانس هيپنوتيزم است.هر چيزي را بدون منطق مي توان به او گفت و اگر هم از ما در باره اش بپرسد و دروغي و يا راستي تحويلش دهيم آن پاسخ براي هميشه در روانش جا مي گيرد و در زندگي بزرگسالي برايش منبع واقعيت مي تواند باشد.
ما ناخودآگاه راه مي رويم (حالت اتوماتيک) ناخودآگاه غذا مي خوريم (به تک تک مواد و طعمهايي که در غذا است توجه و هشياري نداريم خودتان بيازماييد).و از آن بدتر ناخوداگاه هم فکر کنيم.فکرهايي که تلنباري از ايده ها و انديشه هاي شنيده شده يا خوانده شده است.بدون آن که آبشار انديشه از درون، بر ما بريزد فقط در آب انديشه ديگران شنا و يا آنها را به حوض و استخر خود با شيلنگ گفتار و نوشتار منتقل مي کنيم بدون آن که متوجه باشيم برخي از اين مواد مانند روغن است و با آب مخلوط نمي شوند و بايد آنها را از هم جدا کرد.
دينداري و دينخويي که شما از آن نام برديد هم نخست- “بروز و پديدار” مي شود مثلا از زرتشت و بودا که خودشان شخصا انديشه اي داشته اند و سپس آن را ارائه و طرح کرده اند و در شنوندگان نخستين- توليد فکر نموده اند و سپس از آگاهي و خودآگاهي – به ناخودآگاه و خودکاري ذهن رخت بربسته اند و از آن به بعد در طول سده ها و هزاره ها ،موجب هيپنوتيزم و اتوماتيک وار شدن باورمندان به آن ايده ها و انديشه ها گرديده اند.اگر ايرانيان دينخو هستند از ناخوآگاه و هيپنوتيزم و ذهن ناهشيار است و اگر دانمارکيها اسکانديناويان دينخو نيستند، بخاطر ناخودآگاهشان است که به آنها به ارث رسيده و صد البته که ناخودآگاه در دوميها با شعور و فهم ودرک آميخته گشته و مردماني متمدن و نيک سرشت در جهان مي باشند.
ادامه…
البته با زور و فشار هم مي شود پيشينه اي در ناهشيار و ناخودآگاهي ايجاد کرد ولي با گذشت زمان و پديدار شدن شکافهاي بزرگ در حرف و عمل –آگاهي، خود دست به کار مي شود و مواد ناآگاهي را کم کم از انديشه و ذهن بيرون مي ريزد همين چيزي که اکنون در حال روي دادن است.
هر چه انسان داناتر شود با سرعت بيشتر از ميراث هيپنوتيزمي فاصله مي گيرد.البته نوعي بيداري وجود دارد که جاي نوشتنش نيست و يک فيلسوف روسي بنام اسپانسکي که نظرياتش نامعمول ولي عاقلانه است در کتابهايش از آن نام مي برد.بيرون آمدن از همه هيپنوتيزم ها چه مدرن و چه غيرمدرن.کتابي دارد بنام ارغنون سوم که مدتهاست دنبال آن هستم ولي پيدايش نکرده ام.شايد شما شنيده يا خوانده باشيد.
کتاب نيمکره راست و ذهن ناهشيار دکتر آر جوزف را به همه توصيه مي کنم.
یادم رفت که در بحث دقیق آنارشیست و کورس، بگویم که کلمات استاد کورس را باید توضیح دهم-در حد درکم. چون اینجا مبانی حرفهای او به میان نیامده و او ناچارا در کوتاه ترین کلمات سخن خود را طرح کرده است.
همه ی بحث کورس به نظرم روی کلمه ی«آزاده جانی» که وام-واژه ای است برگرفته از نیچه، تکیه دارد. آزاده جان از منظر کورس کسی است که سهم انسانی خود از گشودگی نسبت به جهان و زمان را پاس می دارد و در محقق کردن این سهم می کوشد و خودش، نسبتش را با جهان و زمان، تعیین می کند-لابد در قالب هر چیز که می خواهد و می کند و می داند. او چون انسان است پس گشوده به روی زمان و جهان است. این گشودگی یعنی او نسبتی خاص و سهمی خاص از جهان و زمان دارد. اگر بکوشد تا این سهم را بیرون آورد و نمایان کند و تحقق بخشد، به همان مقدار آزاده جان است. پس به همان مقدار می تواند نسبتش با پدیده ای به نام دین را تعیین کند ولی در ایران معضلی اساسی مانع این کار شده است: اینکه ما پیش از اسلام دین خویی و خداشاهی را تا بن جان تجربه کرده و پاسخ به تجاوز عرب و مواجهه با دین جدید، بهترین پاسخ خود را در دین خویی و خداشاهی جستجو می کنیم.
حال مردمی که پیشتر زرتشتی بوده اند و همه چیز را از چشم خدای زرتشت و فره ی ایزدی شاهان می خواسته اند و آنها را فعال مایشاء تصور می کرده اند، طبعا در پاسخ به تجاوز متجاوزان، سعی می کنند خلیفه ی اسلامی را به شکل و شمایل خدای زرتشتی و شاه ساسانی در آورند یعنی اگر حتی به نوافلاتونیستم، مانویت و عشق مسیحایی(انواعی از دین و دینداری) رو می آورند پاسخی دیندارانه به تجاوز عرب و برای نرم کردن این تجاوزگر است. حتی بیایید فرض کنیم که ایرانی با آمدن عرب، قصد مقابله با دین زرتشتی و دین غالب ساسانی را داشت. او در این وضع، چه کرد؟ به دین پناه برد برای مقابله با دین. پس همه ی پاسخ ها در مرز همان دین است و هیچ چیز از درون آنها نمی جوشد و به آزاده جانی نمی رسد. آنها نوآوری شخصی که محصول کرد و کار درونی و سهم انسانی خودشان باشد، در پاسخ به این تجاوز و در پاسخ به دینی که به آنها رو آورده است، ندارند-الا در حد اندک.
پس نوآوری مهم است و ایرانی در نسبت با اسلام به نوآوری دست زده است ولی هر نوآوری ایرانی در همان حیطه ی دین بوده است نه برآمده از درون شخصی هر فرد. پاسخ نوآورانه ایرانی، پاسخی بوده که پیشتر در دین زرتشتی تجربه کرده و نه پاسخی انسانی و شخصی و فردی. ما وقتی انسان هستیم که سهم خود را در نسبت با جهان و زمان، محقق کنیم. وقتی تلاش بورزیم تا سهم خود را از آزادی بگیریم و نسبت مان با جهان و زمان، همان نسبتی نباشد که دیگران(در اینجا همان دین زرتشتی و سپس پوشاندن آن بر تن دین اسلامی) برای ما تعیین کرده اند،آنگاه برای خود نوآوری کرده ایم و نه برای دین و آنگاه می توانیم نسبت درست مان را با دین تعیین کنیم.
از این رو عمر بن خطاب هم فهمیده بود که ما به خودمان امید نداریم و تکیه بر پدر داریم. وقتی بزرگان مان را از ما جدا کردند، گویی سر ما را بریدند و ما سری برای فکر کردن نداشتیم. این در حالی است که قرار است هر کدام انسان باشیم و به سهم خود سر خود را حمایل تن خود کنیم.
ما می ترسیم از فکر کردن و با خود تنها شدن و روی پای ایستادن. دوست داریم زیر سایه کس دیگری باشیم. مدام به دیگران استناد می کنیم و مدام از آفریدن و از هنر و از علم و از فکر می ترسیم-علم و هنرو فکری که از درون شخص خودمان جوشیده باشد در ما غایب است. دوست داریم هیچ وقت بی پدر نمانیم زیرا او به جای ما فکر می کند و تصمیم می گیرد. تا وقتی این گونه ایم، اگر کسی به ما هجوم آورد و بر ما مسلط شد، تنها کاری که می توانیم بکنیم، این است که رنگ و لعاب پدر قبلی را به متجاوزی می دهیم که اینک دارد پدرمان می شود!. از این رو، شاه حتی وقتی که جایش را به خلیفه داد برای ما ممدوح و فضیلت مند بوده است. خلیفه را و خلیفه زادگان را رنگ شاهی دادیم و پدری او را ارج نهادیم-با تغییرات در همان حیطه که پدر قبلی اجازه داده بود. به این ترتیب تقدس شاهی را به مقدسان اسلامی هم داده ایم. این حد نهایی نوآوری ما بوده است.
پس اگر دین یک پدیده از انبوه پدیده های جهان است، ما سهم شخصی و نسبت مان را با آن تعیین نکرده ایم زیرا در دین خویی و خداشاهی مانده ایم. ما به مرز آزاده جانی نرسیده ایم-الا شماری اندک.
این وضع دین خویی و خداشاهی از همان اول تاکنون با ما آمده است و ما هر پاسخ مان به دین و فرهنگ دیگران، همین است. حتی بسا مدرنیته و دموکراسی را هم دین خویانه و خداشاهانه معنا می کنیم و می فهمیم و می سازیم.
ما از دین خویی و خداشاهی خارج نمی شویم الا با آزاده جانی و تلاش برای تعیین سهم خود از آزادی و نسبت مان با جهان و زمان.
یادم رفت که در این بحث دقیق آنارشیست و کورس، بگویم که کلمات استاد کورس را باید توضیح دهم-در حد درکم. چون اینجا مبانی حرفهای او به میان نیامده و او ناچارا در کوتاه ترین کلمات سخن خود را طرح کرده است.
همه ی بحث کورس به نظرم روی کلمه ی«آزاده جانی» که وام-واژه ای است برگرفته از نیچه، تکیه دارد. آزاده جان از منظر کورس کسی است که سهم انسانی خود از گشودگی نسبت به جهان و زمان را پاس می دارد و در محقق کردن این سهم می کوشد و خودش، نسبتش را با جهان و زمان، تعیین می کند-لابد در قالب هر چیز که می خواهد و می کند و می داند. او چون انسان است پس گشوده به روی زمان و جهان است. این گشودگی یعنی او نسبتی خاص و سهمی خاص از جهان و زمان دارد. اگر بکوشد تا این سهم را بیرون آورد و نمایان کند و تحقق بخشد، به همان مقدار آزاده جان است. پس به همان مقدارمی تواند در باره نسبتش با پدیده ای به نام دین را تعیین کند ولی در ایران معضلی اساسی مانع این کار شده است. اینکه ما پیش از اسلام دین خویی و خداشاهی را تا بن جان تجربه کرده و با ورود به اسلام، بهترین پاسخ خود را در بازگشت به این دین خویی و خداشاهی جستجو می کنیم.
حال مردمی که پیشتر زرتشتی بوده اند و همه چیز را از چشم خدای زرتشت و فره ی ایزدی شاهان می خواسته اند و آنها را فعال مایشاء تصور می کرده اند، طبعا در پاسخ به تجاوز متجاوزان، سعی می کنند خلیفه ی اسلامی را به شکل و شمایل خدای زرتشتی و شاه ساسانی در آورند یعنی اگر به نوافلاتونیستم، مانویت و عشق مسیحایی(انواعی از دین و دینداری) رو می آورند برای پاسخی به این تجاوز عرب است و برای نرم کردن این تجاوزگر. حتی بیایید فرض کنیم که ایرانی با آمدن عرب، قصد مقابله با دین زرتشتی و دین غالب ساسانی را دارد. او در این وضع، چه می کند؟ به دین پناه می برد برای مقابله با دین. پس همه ی پاسخ ها در مرز همان دین است و هیچ چیز از درون آنها نمی جوشد و به آزاده جانی نمی رسد. آنها نوآوری شخصی که محصول کرد و کار درونی و سهم انسانی خودشان باشد، در پاسخ به این تجاوز و در پاسخ به دینی که به آنها رو آورده است، ندارند-الا در حد اندک.
پس نوآوری مهم است و ایرانی در نسبت با اسلام به نوآوری دست زده است ولی هر نوآوری ایرانی در همان حیطه ی دین بوده است نه برآمده از درون شخصی هر فرد. پاسخ نوآورانه ایرانی، پاسخی بوده که پیشتر در دین زرتشتی تجربه کرده و نه پاسخی انسانی و شخصی و فردی. ما وقتی انسان هستیم که سهم خود را در نسبت با جهان و زمان، محقق کنیم. وقتی تلاش بورزیم تا سهم خود را از آزادی بگیریم و نسبت مان با جهان و زمان، همان نسبتی نباشد که دیگران(در اینجا همان دین زرتشتی و پوشاندن آن بر تن دین اسلامی) برای ما تعیین کرده اند،آنگاه برای خود نوآوری کرده ایم و نه برای دین. عمر هم فهمیده بود که ما به خودمان امید نداریم و تکیه بر پدر داریم. وقتی بزرگان مان را از ما جدا کردند، سر ما را بریدند و ما سری برای فکر کردن نداشتیم. این در حالی است که قرار است هر کدام انسان باشیم و به سهم خود سر خود را حمایل تن خود کنیم.
ما می ترسیم از فکر کردن و با خود تنها شدن و روی پای ایستادن. دوست داریم زیر سایه کس دیگری باشیم. مدام به دیگران استناد می کنیم و مدام از آفریدن و از هنر و از علم و از فکر می ترسیم. دوست داریم هیچ وقت بی پدر نمانیم زیرا او به جای ما تصمیم می گیرد و ما تنها مجری فرامین او هستیم. تا وقتی این گونه ایم، اگر کسی به ما هجوم آورد و بر ما مسلط شد، تنها کاری که می توانیم بکنیم، این است که رنگ و لعاب پدر قبلی را به متجاوزی می دهیم که اینک دارد پدرمان می شود!. از این رو، شاه حتی وقتی که جایش را به خلیفه داد برای ما ممدوح و فضیلت مند بوده است. خلیفه را و خلیفه زادگان را رنگ شاهی دادیم و پدری او را ارج نهادیم-با تغییرات در همان حیطه که پدر قبلی اجازه داده بود. به این ترتیب تقدس شاهی را به مقدسان اسلامی هم داده ایم. این حد نهایی نوآوری ما بوده است.
پس اگر دین یک پدیده از انبوه پدیده های جهان است، ما سهم شخصی و نسبت مان را با آن تعیین نکرده ایم زیرا در دین خویی و خداشاهی مانده ایم. ما به مرز آزاده جانی نرسیده ایم-الا شماری اندک.
این وضع دین خویی و خداشاهی از همان اول تاکنون با ما آمده است و ما هر پاسخ مان به دین و فرهنگ دیگران، همین است. حتی بسا مدرنیته و دموکراسی را هم دین خویانه و خداشاهانه معنا می کنیم و می فهمیم و می سازیم.
ما از دین خویی و خداشاهی خارج نمی شویم الا با آزاده جانی و تلاش برای تعیین سهم خود از آزادی و نسبت مان با جهان و زمان.
جناب آنارشیست، شما هم به این چند سئوال جواب دهید:
1- چرا ایرانیان بعد از آنکه امام خمینی آن “خدعه کردم” معروف را گفتند، باز هم ایرانیان امام امام میکردند و هنوز هم میکنند؟
2- چرا 38 ساله رژیم در انتخابات تقلب میکنه و بازم ایرانیان در انتخابات تقلبی شرکت میکنند؟
3- چرا ایرانیان در زمان شاه با گرفتن 5 تومان به کاندیداهای دست چین شده ی رژیم رأی میدادند؟
4- چرا ایرانیان در حکومت اسلامی درمقابل گرفتن یک گونی سیب زمینی به احمدی نژاد معلوم الحال در دور دوم رأی دادند؟
5- چرا ایرانیان بعد از دیدن این همه ظلم و جور و بدبختی و ادبار از دست ملاها، هنوزم پشت سرشون نماز میخونن؟
6- چرا ایرانیان روز 26 مرداد 32 فریاد میزدند “مرگ بر شاه، یامرگ یا مصدق” و روز 28 مرداد میگفتند “مرگ بر مصدق، زنده باد شاه” ؟
7- چرا خره یک دفعه از جوی میپره و پایش میشکنه، دفعه دوم با هیچ دگنگی از همون جوی دوباره نمی پره. ولی ایرانیان بازم چند باره از همون جوی میپرند؟
8- اما سئوال بسیار مهمتر اینکه چرا جناب آنارشیست مدتی ماتریالیست و ضد دین میشه و مدتی هم مسلمون دو آتیشه؟!
بقول امام خمینی: انشاء الله خدا همه ی مارو آدم کنه!
ابراهیم خان
من پاسخ تمامی پرسشهای شما را دارم و همچنین پرسشهایی که خودم در 14 بند پرسید خ بودم.
منظور من باز کردن یک بحث بسیار حساس و پر اهمیت بود که البته به مقصودم نرسیدم و کورس عزیز فقط بخش هایی از پرسشها را پاسخ دادند و به شکل کلی و کوتاه.
خوب، البته شما خودتان به پرسشهای 1 تا 6 به سبک خودتان و کنایه آمیز پاسخ دادید آنهم در بند 7 از پرسش هایتان.
در مورد پرسشی که از شخص من کردید:
من هیچوقت ادعا نکردم که ماتریالیست یا مسلمان دو آتشه و یا ضد دین هستم. شما اگر ادعایی دارید لطفاً با سند و مدرک اتهام بزنید. در مورد اینکه من چه هستم یا که هستم ( اگر برایتان مهم است ) مراجعه کنید به نوشته های من. کافیست کمی از سطحی نگری فاصله بگیرید و نوشته های مرا ( اگر ارزش خواندن دارد ) کمی دقیق تر بخوانید.
بیایید به دنبال این نباشید که طرف چه کسی هست بدنبال این باشید که چه می گوید. ما همگی در محیط مجازی و بیگانه باهم هستیم و هیچ شناختی از هم نداریم. بهترین شکل قضاوت در مورد یک فرد آنست که نوشته های او را بخوانیم.
اقای انارشیست
اگر از اون گاوپرست چرایی دینش را سوال کنید همین استدلال ها را خواهید شنید
پاسخی کوتاه به پرسشهای دقیق آنارشیست-از او عذر می خواهم در فهرست دوستانم، نامش از قلم افتاد؛ او حتما از کسانی است که خواندن مطالب خوبش مایه خشنودی و دلگرمی من خواننده است-کمی دشوار شد چون استاد ارجمند، کورس پاسخی فراگیر و دقیق داد که حیف است، تاکید را از روی حرف او به سمت دیگری ببرم. پس با تاکید ویژه بر خواندن و باز خواندن کلمات ژرف کورس، کمی ذیلی بر ضلعی از حرف او می زنم که امیدوارم نیمچه پاسخی به پرسش های آنارشیست باشد. این پاسخ به عنوان پاسخ یک خواننده از میان انبوه خوانندگان است.
پذیرش یا رد هر چیز یا به عقل است یا به ناعقل. منظورم از ناعقل، مجموعه ی چیزهایی است که در ما هست اما منشأش ادراک و فهم و احساس از راه حواس پنجگانه نیست. ما با حواس پنجگانه از بیرون و درون مان ، پدیده های معین را دریافت می کنیم و سپس به عقل می دهیم و سپس با اراده مان در باره پذیرش یا عدم پذیرش آن تصمیم می گیریم. یعنی عقل به میزانی که فرصت دارد با این یافته ها کلنجار می رود و سبک و سنگین و استدلال می کند. یعنی به میزانی که عقل آزاد باشد از ناعقل(از ترس و جهل و هواپرستی و حرص و حسد) می تواند تصمیم درستی در باره هر پدیده بیرونی و درونی بگیرد. طبعا زمان و سن زیادی را آدمی باید طی کند تا این عقل را رشد دهد و آزادی خود را از چیزها، بیشتر کند. فهم دین و فهم نسبت خود با دین مثل هر پدیده دیگری که با حواس پنجگانه می یابیم و با عقل در فهم و درکش می کوشیم، سخت و وقت گیر است. ما در طول تاریخ به علل بسیار جغرافیایی و فرهنگی و تاریخی فرصت کمی برای فکر کردن داشته ایم. وقتی فرصت کم باشد، ترس و جهل و حرص و حسد در روان تک تک ما میانداری می کنند.
از طرفی ملت ما را می توان در برخورد با دین به دو گروه تقسیم کرد. یکی عموم مردم و دیگر خواص و نخبگان. این دو گروه هر دو مجهز به عقل و ناعقل اند ولی گروه نخبه فرصت بیشتری برای فکر کردن داشته و عموم مردم، فرصت کمتری. زور گروه نخبه آنقدر نبوده و نیست که بتواند تصمیمی در باره پذیرش یا عدم پذیرش یک دین بگیرد-چه زرتشتی چه اسلامی زیرا اینجا تصمیم عموم مردم هم پایه ای و اساسی است و این تصمیم هم تا ناعقل به مرز عقل نرسد، امکان بروز نمی یابد.اما نخبه زورش می رسیده که در آن دین دگرگونی ایجاد کند-با ترفندهای هوشمندانه ی فکری. سپس این ترفندها را بر گردن شاهان و بل عموم آویزان کرده و گاه از آن مراد دل خود را بیرون کشیده است. فرقه ساختن، علم های مختلف ساختن و آن را پیچیده کردن و بر دست و پای احکام ساده ی دین رسن های فکری و علمیِ محکم، گره زدن؛ از دانشهای معارض دین لختی را به دنیای دینداران سرایت دادن، طنز و ادبیات آفریدن و بر خوشی و تن زیبای زن تاکید کردن، بخشی از همین ترفندهای تلاش برای دگرگون کردن و تصمیم آزادانه گرفتن نخبه ی ایرانی از قرن دوم هجری تاکنون است.
وقتی زور نخبه به تصمیم گیری در باره دین خاص نمی رسد، تلاش برای دگرگون کردن تنها راه معقول اوست. تنها دوران معاصر را می توان شاهد آورد که کسانی توانسته اند از حق ما برای آزادی در انتخاب دین حرف بزنند که هنوز عوام حرفشان را نمی خوانند یا نخوانده اند یا آنها را کشته اند.
به دنبال این عرض، می توان پرسید آیا چیزی به نام مردم ایران در طول این زمان بلند که نام بردید که از او توقع تصمیم گیری در باره اسلام را داشته باشیم، وجود داشته و دارد؟ ایران حداکثر یک جغرافیا بوده و هست و مردمی که مهمترین خواسته های اولیه شان یعنی امنیت، معاش در این جغرافیا همچنان و همواره تامین نشده مانده و این دو خواسته ابتدایی و ضروری همواره در معرض خطر بوده است؛ پس فکر کردن به اسلام برای اینها اولویت اصلی نبوده است الا برای آن گروه اندک نخبه که کارشان را در حد توان انجام داده اند.
این جناب صادق صبا یا امثال ایشان که سراغ مزدوران اطلاعاتی سر نهفته در تنبان چون نوریزاد می روند گویا دچار قحط الرجال شده اند! نمی دونم تا چرا از یکی تعریف می کنی تو زرد از آب در می آد! لنگه صادق صبا و امثال ایشون و اوشون!!! آخه مردک مگر نمی دونی در رژیم جمهوری اسلامی هر کاری دوست داری می تونی بکنی مگر ورود به سیاستی که موافق حال آقایون نباشد!!!!! اونوقت تو مردک انتظار داری این مزدورِ سر به تنبان اطلاعاتی نباشد!!! رژیم با این مزدور که چوبِ تحتِ ما تحتِ روز مبادایش را نیز در تنبان قایم کرده است هم کار تبلیغاتی می کند و هم اطلاعاتی و آنوقت تو با این مصاحبه می کنی!!!
ملا مرتضای مکتب رفته و با خدا
اگر متلون نبوده و با نسل بوقلمون نسبتی نداشته و از هو شدن نمی ترسی، اسم واقعیت را فاش کن. مرد خدا که با اسم مستعار تبلیغ نمیکنه. اسم واقعیت چیست؟ نترس جانم…بگو اسم واقعیت چیست؟ از چی میترسی؟ تو که مدافع نظام ظلم و غارت و چپاول هستی…اسم واقعیت چیست؟ شجاع باش مرد خدا…اسم واقعیت چیست؟
ناشناس گرامی ازنظر نا مبارک شیخ مرتضی ناشناس ها رذل هستند !! که روزروشن در همین سایت اعلام کرد ! ولی شیخ بر همه آشکار است حتی جناب نوری ز اد درپس پرده هزاران بار بلکه میلیون ها بار جمال شیخ را زیارت نموده ! البته درخواب ! نه دربیداری !
مفهوم بود عزیز ؟
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
از حقوق هاي معوقه فرهنگيان تا ” صداي پاي فاشيسم ” در انتخابات 96
دكتر اكبر زارعين، يكي از فعالان فرهنگيان، در گفتگو با راديو ندا با بيان اينكه ” 70 درصد فرهنگيان تهران از مهر ماه تا حالا حقوق دريافت نكرده اند” از وعده هاي دروغين دولت براي افزايش حقوق خبر داد. وي در مورد انتخابات رياست جمهوري و كانديد شدن ابراهيم رئيسي با بيان اينكه ” آمدن رئيسي با برنامه است ” و مي خواهند ” اسلام ناب محمدي را پياده بكنند ” ، گفت : ” صداي پاي فاشيسم را مي شنويم !” و افزود : ” اما شكست سختي مي خورند.”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/04/96.html
سلام آقای نوری زاد
لطف کنید و مطلب زیررا در سایت و فیسبوک و کانالتان منتشر کنید تا عزیزانی که ندانسته و یا مغرضانه اظهار نظرهای نادرستی نسبت به فعالیتهای شما دارند، کمی عمیقتر به مسئله بیاندیشند.
امروز نوری زاد(و امثال ایشان) دیگر شخص نیست، بلکه یک اندیشه و یک حرکت برای رهایی جامعه از چنگال استبداد مذهبیست.
پس بیاییم بجای اظهارات نسنجیده و دور از انصاف که هر از چندی توسط افراد بیان میشود، دلی و تنی یا قدمی و قلمی به این راه بسپاریم، تا با همدلی و همراهی از سلطه مفسدان ایران خوار، و وطن فروشان بی حمیت رهایی یابیم، که فردا همه ما در برابر سرنوشت خویش و نسلهای آینده، در پیشگاه تاریخ مسئولیم.
سیاوش
—————————–
“باغبانا ز خزان بی خبرت میبینم”
عبدالکریم سروش
حرٌ زمانه و هنرمند دلير و آزاده، محمد نوری زاد، باب نقد ناصحانه و نصح ناقدانه رهبری را گشوده است و از اصحاب قلم و اجتهاد خواسته است تا دعوت او را لبيک گويند و به نوبه خود ادای تکليف و امر به معروف کنند و دفتر انتقاد را کلان تر سازند، مگر اين آواهای نازک ناقدانه بدل به فرياد شود و پرده گوشی و صفحه وجدانی را بلرزاند و گره از کار فرو بسته خلقی بگشايد.
آقای سيد علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ايران
صاحب اين قلم چند بار با شما با عتاب و درشتی سخن گفته و مذمّتها و ملامتها بر شما باريده و قلم را بر سياهیها و تباهیها گريانده است اما اينک بر آن است تا خشم خود را فرو خورد و قلم را به جانب ديگر بگرداند و از در ارشاد و نصيحت و انذار و موعظت در آيد. و اگر چه به عين اليقين پايان دولت سحر مدت شما را نزديک میبيند ، راه نکونامی و نيک سر انجامی را به شما نشان دهد ، مگر به جاروب انصاف خانه قدرت را از خاشاک ستم بپيراييد و از خدا و خلق آمرزش و پوزش بطلبيد و بند از پای عدالت و آزادی برداريد و زندانيان استبداد را آزاد و استبداد را (که اعظم منکرات عالم است) زندانی کنيد و آب حکمت را به جوی حکومت بازگردانيد و بازی سياست را به قاعده کنيد و جامه رياست را به اندازه ببريد و بقيه دوران زعامت را به توبه و تدارک سپری کنيد تا سپيد روی به ديدار خدا رويد.
زين کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نيز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نيز بگذرد
ميدانم که آزموده رامی آزمايم و ای بسا که جز ملامت و خذلان نصيب نبرم ، اما با خود میگويم ” نور او نوشد که باشد شعله خوار ”.
در گفتن فايدهها هست که در نگفتن نيست: گزاردن تکليف، آگاهانيدن خلايق، عذر تقصير به پيشگاه خالق، جنبانيدن وجدان مخاطب، گشودن راه آزدگی و شکستن قفل غمناکی و غلامی وافسانه نيک شدن در تاريخ. پس ” بيم خسران و خسروانم نيست”.
گر چو فرهادم به تلخی جان بر آيد باک نيست
بس حکايتهای شيرين باز می ماند ز من
متن کامل در لینک:
http://www.drsoroush.com/Persian/By_DrSoroush/P-NWS-13901001-baghbanaZeKhazanbBiKhabaratMibinam.html
با عرض سلام خدمت دکتر نوری زاد عزیز
اولا تعبیر و تفسیر من از رائ دادن مثل یک ماشین داغون از رده خارج شده میمونه که ما را از نقطه A به نقطه B میبره و هر بار هم از یک مسیر مشخص حرکت میکنه تنها تفاوت در راننده ی اون ماشین هستش که یکی با لبخند و شوخی و سرعت مناسبتر و نهایتا یک پذیرایی مختصر در راه طی میکند و یک راننده هم بد خلق و اخمو و ترش رو…
ولی جناب نوری زاد مسیر همان مسیر و وسیله هم همان وسیله است..
دقیقا انتخابات ایران هم همین شرایط را داره به نظر من اگر یک بار فقط یک بار مردم آگاهانه از سوار شدن بر ماشینی که داغونه و بابتش چند برابر هم پول پرداخت میکنند امتناع کنند همه چیز تغییر میکنه حتی اگر مجبور بشن کل مسیر را پیاده و با مشقت و بدبینانه تر با تلفات طی کنند.
اگر اسلام را مبنای تفکر دموکراسی قرار دهیم تمام امامان ما همواره تاکید بر آزادی و کرامت انسانی دارند و اگر نگاهی بر تمام ادیان بندازیم به این نکته بر میخوریم که هدف والای تمام ادیان اعم از اسلام و مسیحیت و یهودیت و زرتشت و حتی بودایی فقط انسانیت و کرامت انسانی است که متاسفانه در کشور به اصطلاح مسلمان ما ذره ای از حقوق شهروندی و کرامت انسانی و آزادی بیان و …. غیره پیدا نخواهیم کرد و این امر تحقق پیدا نخواهد کرد جز اینکه خود ملت خواهان تغییر و تحول بشوند و اگر هر کدام از هم وطنان عزیز از خود شروع کنند و دست از شعار و توقع معجزه از دیگران را بردارند و از خواب غفلت بیدار شوند به زودی به زودی و باز تاکید میکنم به زودی آثار تغییر را خواهند دید البته خدا را شکر نسل جدید هوشیار و شجاع هستند فقط به نظر من رهبری همچون شما میخواهند تا راه مبارزه ی مسالمت آمیز با فساد و تبعیض و فقر و نا عدالتی را بیاموزند…
استاد عزیز از نقش خودتون غافل نشوید که به نظر بنده که بسیار دنبال کننده مسائل سیاسی هستم و به خاطر شغل پدرم از نزدیک مشرف به مسائل مهم نظام هستم نقش شما انکار ناپذیر است فقط مشکل ما یک مساله هست آن هم احساسات پاک ذات ایرانی هست که این شیطان صفتان به درستی نقطه ی ضعف مردم را پیدا کردن تا هر لحظه ای که احساس خطر کردن و راه را سخت دشوار دیدن با شروع یک فیلم کاملا روانشناسی و از قبل تهیه شده مردم ساده و پاک را به طرف خود و اهدافشون سوق میدهند مثل … آوردن شهیدان عزیز که جایگاه مقدسی دارن ولی متاسفانه تبدیل شدن به شوی این خبیثان بد دل که هر بار قافیه را تنگ میبینند از جسم مطهر این عزیزان سوءاستفاده میکنند …
جناب نوری زاد بت این پلیدان شکسته شده فقط ابراهیم زمانه میخواهد تا آنان را فرو بریزد تا دستشان همیشه از خونخواری مردم مظلوم و ساده و احساسی و ایران کم شود و خداوند وعده داده که ظلم پایدار نیست…
ولی باید خواست و ایمان داشت که خواهد شد و البته حضرت علی فرمودن حق گرفتنی است…
هم وطنان عزیز این حکومت از اصل و ریشه خطاست چون بر اساس تعصبات دینی کورکورانه (و البته ظاهرا اسلامی ) نهاده شده ولی در باطن از کمونیست های چین و شوروی هم کثیف تر هستند
و اگر منظر اسلامی که ادامه شعار اینها هست بنگریم خواهیم دید خود امامان معصوم فرمودن هرجا پرچم حکومت اسلامی بنا شد بدانید که کافران بر آنها مسلط شدن و حکومت اسلامی محقق نخواهد شد جز منجی موعود…
پس از نظر اسلامی حکومت رد شده و از نظر تمام ادیان الهی کوچکترین شباهتی با تعالی انسانی و دموکراسی و عدالت ندارد …
لطفا گول تبلیغات این نابخردان را نخوردید مطمئن باشید نزدیک انتخابات باز راه حلی پیدا میکنند که احساسات من و شما را به هر روش کثیفی تحریک کنند …
شک نکنید تمام این دعواها و مناظره ها برای داغ شدن تنور انتخابات و به اصطلاح تحریک و ترغیب ملت ساده دل ماست….
درود بر انسان های آزادی خواه
به امید هوای تازه و سالم همراه با نابودی مفسدان واقعی این مملکت و شکوه دوباره ی ایران عزیزززززز
جناب نوری زاد این متن برای شماست لطفا نامه ی زیبا و کامل آخوند خراسانی به میرزای نائینی (اعلم فقها) را مطالعه کنید و ببینید 20 نکته ای که در این نامه حدود 100 سال پیش اشاره و پیش بینی شده چطور الان محقق شده و به وقوع پیوسته به نظر من از هر نکتش میشود 100 کتاب نوشت و جواب تمام مسائلی که از طریق اسلام به خورد مردم ساده میدهند را با این نامه که به نظر من این است فقیه و اسلام واقعی را داد
شما بسیار میتوانید روی این نامه کار کنید و با فقه و فقیه خودشان جوابشان را بدهید
ممنونم از شما بزرگوار
به امید سلامتی روز افزون شما عزیز شجاع
مقاله ای از خانم دکتر شاهین/تهران
انقلاب نتيجه ناآگاهى بود
جنگ نتيجه انقلاب بود
عقب ماندگي نتيجه جنگ بود
تحريم نتيجه عقب ماندگى شد
و اختلاس و دزدى نتيجه تحريم!
فقر و فلاكت اقتصادى -فرهنگى نتيجه اختلاسها
ايمان و خرافات نتيجه فقر
و ناآگاهى نتيجه خرافات
اين چرخه ٤٠ سال كابوسي است كه با ناآگاهى شكل گرفت و هنوز هم با ناآگاهى ادامه دارد…
ايران کشوريست که توسط مردمش *چهار ميخ* شده..
ميخ اول : جهل
ميخ دوم : خرافات
ميخ سوم : تعصب کور
ميخ چهارم :امامزاده پرستی
ما جماعتی هستيم که ميخ بر دامان خود و کشورمان گذاشته و بر تخته چهارميخ کرديم که نه خود و نه کشور قادر به حرکت رو به جلو نيستيم..
گسستن از اين ميخ کوبها فقط با انديشيدن ممکن است، پس بايد احساس را کنارگذاشت و لحظه ای در تفکر عميق فرو رفت.
آهاي آقاي نسبتا محترم با شمام
وقتی که پوشاندن چندتار مو در محیط اجتماع مهمتر از مقابله با فسادهای درون جامعه بشود…
*نجابت* از بین میرود!
وقتی که کنترل ظاهر و صحبتهای مهماندار هواپیما مهمتر از نظارت فنی پیش از پرواز بشود…
*امنیت* از بین میرود!
وقتی که دلسوزی مسئولین برای کشورهای عربی مهمتر داخلی باشد
*بودجه مملکت* از بین میرود!
وقتی که زیارت سرزمین های عربی مقدس تر از خاک پاک وطنم باشد
*ارزشها* ازبين میرود!
وقتی که جرم اختلاس و رانت خواری نادیده گرفته ميشود و اقساط عقب افتاده یک کارگر ساده توهین آمیز قلمداد میشود
*عدالت* ازبين میرود!
وقتی که هزینه ساخت مسجد و ضریح طلا در کشورهای عربی واجب تر ازساخت بیمارستان و مدرسه در مناطق محروم و جنگ زده وطنم میشه
*ارزش پول* ازبين میرود!
وقتی که پول بادآورده و اضافه حاجی خرج مکه و کربلا رفتن بشه و روز به روز بر شمار گرسنگان و مستضعفان اضافه بشه
*وجدان بیدار* ازبين میرود!
وقتی که خرافات و جهالت در جامعه جزو دستور کار باشه و ملت رو بلانسبت خر حساب کنن *اعتماد* دربين مردم از بین میرود!
وقتی که متن پرچم کشورم عربی ،نوشته های دیوارهای شهرم عربی، اذان و نیایش خداوند به زبان عربی، زبان بهشتيان به عربی عنوان شود
*زبان پارسی* ازبين میرود!
وقتی که بی کفایتی مسئولین باعث گرانی و قحطی و تحریم و نابودی ایران باشد
*درآمد و پس انداز و آرامش و تحکیم خانواده*ازبين میرود!
وقتی مسئولین بزرگترین دزدان سرگردنه هستند و بیانش تخلف باشد
*ایمان* دربين مردم از بین میرود!
وقتی که آدرس بهشت را به من و تو آموزش میدهند و خودشان خطاکارترین و دروغگو ترين باشند
*مذهب و اعتقاد* ازبين میرود!
وقتی که تفکیک جنسیتی مهمتر از احترام به حقوق انسان ها و ایجاد فرصت های برابر بشود…
*آزادی* از بین میرود!
وقتی که فیلتر کردن، سانسور و پارازیت انداختن مهمتر از حذف آسیب های اجتماعی بشود…
*شادابی* از بین میرود!
وقتی که فروش و سود بیشتر مهمتر از هزارجور پالم و زهر مار تو مواد غذایی بشود…
*سلامت* از بین میرود!
وقتی که تقلب و کپی کاری مهمتر از اندیشه و ایده پردازی برای پیشرفت بشود…
*خلاقیت* از بین میرود!
وقتی که ساخت و ساز بیشتر، مهمتر از حفظ محیط زیست و درختکاری میشه…
*طبیعت* از بین میرود!
وقتی که دلواپسی عقیدتی دانشجویان مهمتر از دلواپسی های علمی شان بشود…
*دانش* از بین میرود!
وقتی که دروغ و ریاکاری در ارتباطات مهمتر از صداقت و راستی بشود…
*اخلاق* از بین میرود!
وقتی که درآمد عسلویه به تنهایی درآمدی معادل *هفت* کشور معادل ایران باشد که *لارژ* زندگی کنن
سایر منابع نفتی و طلا ومس و فولاد و پسته وزعفران و…..
به کجا میروند!
وقتی که صدای بوق ماشینهای مدل بالا مهمتر از صدای تیشه فرهاد بشود…
*عشق* از بین میرود ،،،،
وقتی که این مطالب توسط من و تو خوانده میشود و سکوت میکنیم و جرات
نشر آنرا نداریم *شهامت* از بین میرود…
وقتی که مرزها بسته شد
پیمودن ارض با ارز معنا پیدا کرد
وقتی که راه ها را طی نمودی با چاه ها آشنا گشتی
وقتی آشنا گشتی تازه فهمیدی چقدر غریب در دیار خویش میگشتی
انگار سرزمین معنایش این بود هر آنجا که سرت را بر زمین بگذاری
ارثیه ی هابیل و قابیل از پدرشان به قدری بزرگ می نمود در نظر ها که گویی چقدر این دهکده ارزش دارد …
تنها ارزشی که از آن باقیمانده جز آبهای شیرین موجود در رودهای روانش نیست
زمزم را با آن قاطی نکن زیرا او به سختی هایی مرتبط هست که ابراهیم به همسر و فرزندش متحمل نمود تا به جهانیان ثابت نماید که ؛
اگر تلاش کنی در یک بیابان بی آب و علف گواراترین اب جهان را پیدا خواهی کرد
جهان می رود اما به کجا ؟؟؟؟
ما فقط مسافران این کره خاکی هستیم که همراه این سیاره در حال سفریم او ما رو با خورشید و ماه آشنا کرد و دوستی صمیمی از جنس زحل برایمان دربرداشت …
به آیه های مجسم خدا در آمازون قسم که نفس هایم میگیرد وقتی می بینم عده ای در خویش دفن میشوند بی آنکه متولد شوند
قسم به کوه های رنگارنگ گانسو ،
قسم به تک تک شن های سفید آلاموگوردو ،
قسم به رنگهای زیبای شفق های قطبی در لاپلند ،
و قسم به زیباترین صخره های دنیا در آنتلوپ کنیون
خداوند بهترین نقاشان و هنرمندترین هنرمندان و بهترین طراح دکور و بهترین کارگردان و بهترین نوازنده هست وقتی صدای گرگ و پرنده و خروس با هم ادغام میشوند و بهترین پیانیست دنیاست وقتی از بارانش آرامش میگیری و بهترین فیلمنامه نویس هست وقتی نقش به این مهمی را به تو سپرده که انسان باشی
ولی تو هنوز ناامید به آینده زندگی میکنی ؟؟ حال آنکه ادعا میکنی ابراهیم پیامبر خدا بود
هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک
من یکی از سرمایه گزاران مالباخته ی مکتب فرش گلیم و گبه کرمانشاهان هستم که مثل همه دوستام سرمایه دارنیستم برای حل مشکلاتم داروندارمو گذاشتم مکتب.البته از اول به آقای مشیری(مدیر لایق مکتب) اعتماد نداشتم میترسیدم ولی رفتم مکتب دیدم سر در مکتب تابلوگردانی هست که داره عکس تک تک مسیولین دلسوز شهرکرمانشاه که لوح تقدی تقدیم کردن به جناب مشيري رو نشون ميده.رفتم داخل دیدم خیلی شلوغه.دوروبرمو نگاه کردم يه سالن بزرگ بود که شاید بیشتر ازصدنفر مشغول فرشبافی بودن.بالای ۵۰نفر مشغول انجام کار مردم بودن خیلی سریع.لوح تقدیرهای رییس فرش ایران.رییس گمرکات.رییس صنایع و معادن.فرماندار ووو + نامه مکارم شیرازی مبنی برحلال بودن سود..چون سرمایه در گردش و چرخه تولیده..عکس مدرک سوپیشینه جناب مشيري و…
خلاصه دلم آروم شد که فقط تبلیغات روزنامه ها و تلویزیون نیست،مکتب زیر نظر دولته و از سال ۸۹مشغول به فعالیته.جناب مشيري مغز اقتصادی هستن.ایشان در نمایشگاه فرش بین المللي رتبه یک رو مابین ۷۳۰شرکت کننده کسب کرده بودن و کارآفرین برتر شدن
حتا يه شاکی خصوصی ندارن.چون سودهای هرروز سروقت واریز میشد…
تا اینکه بعد از ۶سال فعالیت زیر نظر دولت و سرمایه گزاری حدود۱۲هزارنفر در مکتب ۹آبانماه سال۹۵ ساعت ۸شب به گفته شاهدان عینی دوماشین مشکی میآد و میرن داخل مکتب و ساعت ۸ونیم آقای مشيري رو بدون دستبند میبرن
تاساعت ۳شب همه در مکتب بودیم فردا ازصبح در مکتب بودیم که پر بود از مامورین شخصی وغیرشخصی که گفتن ایشان میخاسته با ۲۰۰هزارمیلیارد سرمایه های شما فرارکنه که ما دستگیرش کردیم..خیلی جالب بود که سودهای فردای دستگیری واریز شد و اسمسش ميومد.همه میگفتن میخاسته فرارکنه چرا سود امروزو واریز کرده
فرماندار اومد ادامه ش داد گفت ما يه ضمانت برای شما ازش خاستیم..ضمانت بیاره ازادمیشه
تاعصر در مکتب بودیم که نفهميديم دلیل دستگیری چی بوده.فرداصبح رفتیم استانداری تا ساعت۳بعدازظهر پر بود از مامور و نمیذاشتن یکیمون بره داخل که نماینده استاندار اومد
خلاصه ۳روز با دروغهای متفاوت با ما بد برخورد نکردن
امابعد از ۳روز گفتن نماینده بین خودتون انتخاب کنید برن ملاقات مشيري و راضيش کنن اموالشو معرفی کنه
نماینده هامون و اشخاصی که چهره شونو توفیلمها می بینید ناپدید شدن.یکیشون مینیسک پاش پاره شده بود رفت اتاق عمل دندونش شکسته بود.خیلی ازینایی که می بینید زن و مرد بازداشت شدن.یا درخونشون رفتن یا محل کارشون بازداشت شدن.خلاصه بعد از ۳روز شد بگیربگیر بامینیبوس ميومدن تجمعاتمونو به هم ميزدن وخیلیارو دستگیرکردن.ادمین های کانالهارو میگرفتن و خودشون تو کانال مینوشتن دوستان تجمع به هم خورد به دستگاه قضا اعتمادکنیم..نامه برای رهبر نوشتیم دزدکی یکی یکی رفتیم سرخاک امضاکردیم اما دوستمونو وسط راه تهران دستگیر کردن..خیلیاباقرار وصیغه ازادشدن..ما نفهميديم جرممون چيه..آقای مشيري هم ناپدید شده نه دادگاهی ميشه نه پولهاي مارو پس ميدن.همه میدونن آقای مشيري تلیاردر بود..تااینکه رییس دادگستری دید مردم شکایتی از آقای مشيري ندارن و پرونده شون خالیه..گفت هرکس پولشومیخاد باید از مدیرمکتب شکایت کنه چون سفته هاشونم بی اعتباره..تعدادی شکایت کردن.البته نه شکایت قانونی.برگه های آماده گذاشتن تمام کلانتریها نفری ده تومن میگرفتن ازمردم و تو برگه هانوشته بود چقد و از کی سرمایه گذاشتید و کادری پایین بود که نوشته بود از آقای مشيري شکایتی دارید؟که دوستامون نوشته بودن نه فقط برای پس گرفتنه سرمایه مون این فرم رو پرکردیم
خلاصه بازم تعدادبرگه ها کم بود و کارشونو راه نمینداخت و نمیتونستن آقای مشيري رو محکوم کنن..حق نجاتی بازپرس یاقاضی پرونده تو دادسرابود که بعد از مدتها سرگرم کردنه مردم و خالی کردنه مکتب از فرش پول و مدارک و پس دادنه بقیه شعبه ها و گرفتنه پول پیشش..که گفتن دارن پولهارو زیادمیکنن که تا قبل ازعید پولاتونو برگردونن
تجمع میکردیم با باطوم و اسپری فلفل میفتادن تو مردم
تااینکه حق نجاتی گفت پولارو میخاهیم واریز کنیم تاقبل ازعید بنابه دستور عدالتخواه(بیرانوند،رییس دادگستری)وصادقی (دادستان) باید برید آگاهی شماره حساب بديد همه رفتن..گفتن باز فرم دادن پر کردن
که بعد از یک هفته اواخر اسفند دربهت و نا باوری ما صادقی تو تلویزیون گفت حدود ۱۲هزار نفر شکایت کردن و ما موظفیم رسیدگی کنیم
هموطنان محترم…از این خواب سنگین بیدار شوید. این حکومتگران جز مشتی دزد و قالتاق نیستند که بنام خدا و پیغمبر و دین دارند اموال مردم را غارت میکنند. بپا خیزید و از حقوق خودتان دفاع کنید. حق دادنیست و نه گرفتنی. هیچ کدام از این دولتمردان حقوق شما را در سینی زرین بشما تقدیم نخواهند کرد. “کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من”
حق گرفتنی است نه دادنی
یک دنیا سپاس از شما دوست عزیز که اشتباه تند نویسی مرا تصحیح کردید. بلی “حق گرفتنیست و نه دادنی” باز هم سپاس. از این منبعد باید درنوشتن بیشتر دقت کنم. سپاس…سپاس…سپاس.
تفنگت را زمین بگذار
حالمازهرجنگ و خونریزی بهم میخوره ،چقدر از مسببین جنگ بدم میاد اصلا حالیشون نیست این کودکان چه گناهی کردن که داریم با سرنوشتشان بازی وحشتناکی میکنیم.
از دیدن فیلمها و عکسهای زخمی و خون آلودشان،دربدری ها و آوارگی هاوپریشانی و وحشتی که در آن چشمان غمگین و خسته نگرانشان موج میزند ، بی دفاع و بی فروغ دارن زندگی نکرده ،میمیرن ،بدجور قلبم بدرد میاد و فقط اشک میریزم.کاش همچنان کودک بودم ورویایی فکر میکردم حتما یا زورو یا سوپرمن و بتمن و….میان و اونارو نجات خواهند داد.کاش اون جانیهای قاتل و جنگ طلب خودشان دوئل میکردن و به بچه ها و مردم بی دفاع و بی پناه کاری نداشتن .
آخه این جاه طلبی و قدرت و پول و سرمایه چیه که همه ی انسانیت رو از آدم میگیره و اونو به یک موجود منفور عجیب الخلقه تبدیل میکنه .کاش این جنایتکارها و تاجرین اسلحه نمیرن و حتما بزودی در دادگاه نیروهای واقعا صلح جو و نیک اندیش و مردمی محاکمه شن و تا بینهایت روزگار عذاب وجدان روزگارشان را تلخ و تلختر کنه .
جنگ طلبان صادر کنندگان اسلحه و سردمداران! بینهایت شرمتان باد، من مطمئنم نه هرگز فراموش میشوید و نه بخشیده خواهید شد چرا که جوانهای بیچاره مان را با هزار دوز و کلک و حربه و تبصره ماده های دینی و غیر دینی ،نخست بدجور کر و کورشان کرده و سپس به جان هم انداختید و خود باده بدست جامهایتان را سر یک میز بهم زده و با نوشیدن خون آنان و به رخ کشیدن سرمایه بهم ،سرمست میشوید ..در حالیکه تا ابد کابوسی وحشتناک را میهمان شب و روز انسانهای آواره ای کرده اید که با دنیایی از آرزو، سوال بی جواب ،به دور دستها خیره شده اند و بدنبال روزنه ای میگردند برای رهایی .
بس است دیگر تمامش کنید تفنگهایتان را زمین بگذارید .جهان از جنگ و اسلحه و خونریزی و کشتار بیزار است ما میخواهیم که فرزندانمان در جهانی روزگار بگذرانند پر از شکوفه های مهربانی تا سربازان آن با لبخند به جای اسلحه دسته های گل با خود حمل کنند.
” وقتی ملتی عمدأ دوست داره خودشو بخواب بزنه!!!”
بعداظهر جمعه ساعت حوالی چهارونیم بعداظهر ،یه مغازه تو بازار زرگرای کرمانشاه دچار آتش سوزی شد نهایتأ به دوسه مغازه کشید، مردم و آتش نشانی کمک کردن ، نیمساعته آتشسوزی مهارشد ، من رسیدم تو خیابان اصلی مرکز و معبر اصلی و قدیمی شهر(خ مدرس سه راهی نواب) دیدم یه ماشین غول پیکر آتش نشانی از همون وسط خیابان “” با فشار و قطر زیادی بدون هدف دقیقی “” به اون قسمت آب میپاشه ، چون سطح خیابان از محل آتش سوزی بسیار پایین تر بود و ابدأ قابل رؤیت نبود و شیلنگ هم به “نوک نرده بان بلندی “وصل بود بی هدف آب میپاشید ، ازطرفی چون بازار قدیمی و اغلب سقفها کاه گلی بود همه اون سقفها و دیوارهای خشت و گلی روی مغازه های مجاور آوارشد ،انباری همه “برنجی پزهارو که اغلب زیرزمین دارن ” آب برداشت ، یعنی انگاری “”سیل و زلزله با هم آمده بود”” الان ساعت ۱۱ روز شنبه س ،ما سکنه محل هنوز برق نداریم فقط با یه آتش سوزی کوچولو!!! شاید میخواستن بگن ما چنین تجهیزاتی هم داریم چون خیلی از مقامات و مدیران و بخورها هم بلافاصله به صحنه آمدن و همه میخواستن نشان بدن “ما هستیم!!!” که همین حرکت خودجوش باعث شد یک آتشسوزی معمول و بی اهمیت به یک فاجعه تبدیل بشه.
یاد فریادها و گلو پاره کردنهای آقای نوریزاد افتادم که چندین ساله میگه آقا :دشمن دشمن کردن و معرکه گیری و هماورد طلبی شوخی نیست ، البته این میان فقط از ملت خرج میشه آقایان تو اعماق پناهکاهها و با خدم وحشم در امنیت و آرامش قایم شدن و فقط هر از گاهی سروصدا راه میندازن و “به درک تحریم کردن و به جهنم که…”
خلاصه اینکه ما هر روز شاهدیم برا کوچکترین اتفاقها و بحرانها کلی خسارت و تلفات میدیم اونم چقدر ناشیانه و سهل و ساده!!! حالا چه رسد به درگیری با “دشمن دشمن ” بکشه و آقایان عوض “شیلنگ آبپاش آتش نشانی پشت توپ و تانک ” باشن حالا دیگه موشکهای ساخت زیرزمینی هیچی ، فقط کافیه یه انفجار و بحران کوچولو به وسیله “دشمن” رخ بده همون کافیه ، دیگه نیازی به تحرکات بعدی ندارن که با توپ و تانک برادران رزمنده خودی لت وپارشیم ، جنگ جنگ تا پیروزی “البته پیروزی کامل دشمن!!!”
با درود بر همه انسانهای آزاده و آزاد اندیش، درود بر همه انسانهایی که از رسول باطنی یعنی عقل که خالق هستی در اختیار آنها گذاشته نهایت استفاده را برده و می برند، درود بر همه انسانهایی که از عقل خود و خرد و عقل جمعی هم استفاده می کنند.
امروز اگرما مردم اهل تفکر ، اندیشه و عقلانیت باشیم و از نعمت بزرگی چون رسول باطنی یعنی همان عقل و منطق خود که خالق هستی در اختیارما گذاشته است استفاده کنیم، به هیچ عنوان به مکه نمی رویم . و مکه رفتن را برخود تحریم می نمودیم، شاهد آن همه جنایت و ددمنشی آل سعود که هستیم اگر بازهم به مکه برویم مسئولیت عواقب ناشی از رفتن صرفا بر عهده خودمان خواهد بود و هر کسی رفت و در آن جا کشته شد بداند و آگاه باشد جان خود را الکی و بی فایده از دست داده است ، و مردن و کشته شدن در آنجا و هر جای دیگری که ما می گوییم متبرک و مقدس هیچ مزیت و ارزشی ندارد. اینها خود فریبی است. خالق هستی بارها و بارها تاکید نموده و سفارش کرده که از عقل خود و خرد و عقل جمعی استفاده کنید. افلا یعقلون ، افلا یتفکرون و…………….. و این تذهبون
با درود بر همه انسانهای آزاده و آزاد اندیش، درود بر همه انسانهایی که از رسول باطنی یعنی عقل که خالق هستی در اختیار آنها گذاشته نهایت استفاده را برده و می برند، درود بر همه انسانهایی که از عقل خود و خرد و عقل جمعی هم استفاده می کنند.
امروز اگرما مردم اهل تفکر ، اندیشه و عقلانیت باشیم و از نعمت بزرگی چون رسول باطنی یعنی همان عقل و منطق خود که خالق هستی در اختیارما گذاشته است استفاده کنیم، به هیچ عنوان به مکه نمی رویم . و مکه رفتن را برخود تحریم می نمودیم، شاهد آن همه جنایت و ددمنشی آل سعود که هستیم اگر بازهم به مکه برویم مسئولیت عواقب ناشی از رفتن صرفا بر عهده خودمان خواهد بود و هر کسی رفت و در آن جا کشته شد بداند و آگاه باشد جان خود را الکی و بی فایده از دست داده است ، و مردن و کشته شدن در آنجا و هر جای دیگری که ما می گوییم متبرک و مقدس هیچ مزیت و ارزشی ندارد. اینها خود فریبی است. خالق هستی بارها و بارها تاکید نموده و سفارش کرده که از عقل خود و خرد و عقل جمعی استفاده کنید. افلا یعقلون ، افلا یتفکرون و…………….. و این تذهبون
مقالۀ پژوهشی و روشنگرانه “آیا آن اطاقک سنگی خانۀ خداست؟” در بارۀ مکه و کعبه با استناد به مدارک و شواهد مستند تاریخی و باستانشناسی برای هموطنان در دسترس است. این مقاله در سطح آکادمیک تهیه شده است. بخوانید و اگر ادعای دروغی در آن یافتید، این نویسنده را با سخیف ترین سخنان بنوازید. پذیرایم!!
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2016/06/blog-post.html
قبلا عرض شد که هیچ آیه ای از قرآن مجید یا روایت معتبری از روایات اسلامی حاکی از این نیست که خدا و آفریدگار جهان و انسان ،جسم باشد و ظواهر برخی نصوص مثل الرحمان علی العرش استوی یا ید الله و تعبیراتی این چنین،همه بواسطه وجود برهانهای عقلی بر نفی جسمانیت جهان آفرین ،تاویل می شوند به معانی کنایی مثل تدبیر و قدرت و احاطه و نظائر آن ،و تمکن در مکان یا زمان و ذو ابعاد بودن از خصوصیات جسم بما هو جسم است نه موجود ذاتا مجرد از ماده ،بنابر این وقتی ببرهان های عقلی جسمانیت خدا نفی شد طبیعتا تعبیراتی مثل “بیت الله” یا خانه خدا نیز تعبیراتی کنائی و حاکی از سمبلیک بودن آنجا و مظهریت آنهاست برای توجه به ذات حق و عبادت او ،و این سنخ برداشت های جاهلانه هم ناشی از عدم آشنائی با حکمت و فلسفه و برهان های عقلی است و هم حاکی از عدم احاطه و تسلط به نصوص دینی و هم حاکی از غرض ورزی و عناد و مقاصد سیاسی.
خدایی که قرآن کریم معرفی می کند خدایی است که پهنه آسمانها و زمین در قبضه قدرت اوست (والسموات مطویات بیمینه – وسع کرسیه السموات و الارض- هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله- هو الاول و الاخر والظاهر و الباطن- و هو معکم اینما کنتم- الله نور السموات و الارض- سبحان الذی بیده ملکوت کلشیء- و له الکبریاء فی السموات و الارض و …..) خدایی که قرآن کریم معرفی کرد و باب معرفت اللهی که قرآن باز کرد که دیگر وراء او نخواهد بود چون تا جایی که قابل بیان بوده است بیان کرد اینهاست،شما کجائید؟ خدائی که پهنه هستی مُلك او و مِلك اوست و قائم به اوست و امر تدبیر آن بدست اوست چه نسبتی دارد به اینکه محدود به خانه ای کوچک با ابعادی کوچک شود؟ قرآن فرمود :”الله خالق کل شیء”خدا خالق همه چیز است ،این اطلاق کلمه شیء و چیز یعنی هیچ چیز در جهان هستی نیست الا اینکه مخلوق اوست و وابسته به اوست ،خدایی که قرآن معرفی می کند مبدا همه کائناتی است که هم اکنون رویت آنها با ابزارهای مصنوع بشر ،بشر با دهشت و تحیر می کشاند ،اصلا نسبت این سیاره به خورشید چیست؟ و نسبت منظومه شمسی به همه ستاره ها سیارات موجود در کهکشان راه شیری چیست؟ و نسبت کهکشان ما به میلیاردها کهکشان دیگر که در حال انبساط و دور شدن از هم چیست؟ و اینها تازه چیزهایی است که دورادور با ابزارهایی مورد مشاهده بشر است و نسبت آن با چیزهای دیگری که قابل رویت یا حتی محاسبه نیست هیچ اندر هیچ است ،و خدای جهان خالق اینهاست ،کجایید شما؟ چطور می تواند وجود نامتناهی و بی همتا و غیر جسمانی خدای جهان محدود و محاط به سنگ و آجری در گوشه ای از سیاره ای باشد که نسبت و قدر محسوسی با میلیاردها اجرام عظیم سماوی ندارد باشد؟ شما لا اقل بجای این سنخ هفوات و سخنان جاهلانه و غرض آلود بردارید یکبار این قرآن را فقط از دید و عینک معارف توحیدی که برای بشر بارمغان آورده است مطالعه کنید ،ببینید خدای قرآن که در آیات فوق و بیشمار آیات دیگر آمد نسبتی با تصورات کودکانه شما دارد؟ خود این جهت (یعنی معارف سرشار قرآن در معرفی ذات و صفات و افعال و اسماء خدا) یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم است ،اینکه گفته می شود قرآن معجزه کلامی حضرت خاتم الانبیاء است فقط این نیست که قرآن دارای اسلوب فصاحت و بلاغتی فوق طاقت بشر است ، البته فصاحت و بلاغت و زیبائی قرآن تنها یکی از وجوه اعجاز قرآن است ،لکن همین معرفت الله خیره کننده قرآنی نیز یکی از وجوه اعجاز قرآن است،در واقع ماندگاری و جاودانگی و اعجاز قرآن یکی همین است که خردمندان الی الابد باید بیندیشند که نگاری که بمکتب نرفت و خط ننوشت چگونه معلم بشریت شد و باب معرفت الله را تاجایی که امکان بیان آن بود برای بشریت باز کرد ،البته مطلب فوق حد بیان است چون هویت مطلقه غیر قابل احاطه و درک عقلی بشر است و می توان فقط به “هو” اشاره بذات کرد چنانکه در سوره توحید که شناسنامه خداست بتعبیر روایات فرمود “قل هو الله احد” مشار الیه به “هو” در این آیه چیزی است که “لیس کمثله شیء” هیچ چیز مثل او نیست ،بلکه کاف زائد نباشد این مبالغه مراد است که حتی اگر مثلی برای او فرض کنیم (با اینکه هیچ مثل و ندّی برای او نیست ) هیچ چیز حتی مثلِ مثلِ او هم نيست ،در روایات اهلبیت نیز هست که خداوند می دانست اقوامی متعمق در خدا و هستی آسمانها و زمین در آخر الزمان خواهند آمد و در اینها خواهند اندیشید لذا سوره توحید (قل هوالله احد) و هفت آیه ابتدائی سوره حدید را نازل فرمود برای متعمقان آخر الزمان،بعد فرمود هرکس وراء این آیات فرو رود هلاک خواهد شد،هلاک خواهد شد یعنی بیش از اینها قابل تبیین نیست و مساله توحید بسیار بسیار بالاتر از درک بشر است ،مرحوم ملاصدر نوشته هایی در تفسیر قرآن و از جمله در باره سوره حدید دارد که پربار است،در همان تفسیر اوایل حدید می گوید دائم در این هفت آیه اول حدید تعمق می کردم و می کاویدم و می نوشتم ،بعدها به این روایت امام سجاد (که اشاره شد)برخورد کردم و از شوق بخود بالیدم و اشک شوق ریختم ،این ایمان است و شوقی که از معرفت الله و مورد توجه خدا بودن در جان یک مومن دست می دهد،و لطایف قرآن در معرفت الله همین آیات اول حدید و آیه الله نور السموات و الارض و آیات دیگر است ،جای تامل است که چه تحولی ایجاد می شود که یک عرب بادیه نشین درس نخوانده و سواد نیاموخته اینطور معارف را خرمن خرمن بدامن بشریت می ریزد؟ واقعا قرآن یافتنی به همه ابعاد آن است؟ و کجایند اندیشه های مادی که همه همّ آنان شکم و شهوات و دنیای فانی است و خدای جهان را محدود به بیت الله معظم کعبه می دانند که بتشریع و اراده الهی واسطه توجه به او و عبودیت او قرار می گیرد و می شود سمبل توجه به ذات احدیت بی منتها که همه هستی قائم به اوست که اگر نازی کند فرو ریزند همه قالبها ….سخن بسیار است و مجال کم..
دوستان محترم…باز ماله کشی آخوند شروع شد. مسلمانان نادان هرساله میلیاردها دلار پول صرف حج و زیارت خانۀ خدا میکنند. اگربقول این آخوند خدا خانه ای نداشته و وجودش حاضر درهمۀ عالم و ناظر بر همۀ امور است، پس این آخوندهای حاکم بر امور مملکت و مردم اگر ستون پنجم دشمن در این کشور نیستند، حج را ممنوع کرده و از حجاج و پیروانشان بخواهند که این میلیاردها دلاری که صرف رفتن حج و زیارت خانۀ خدا!! میشود را صرف ساختن بیمارستان و مدرسه در اقصی نقاط این کشور بلازده که اکثر مردم درمانده نه به پزشک و درمانگاه و دارو و بیمارستان دسترسی داشته و نه فرزندان طفل معصوم آنها به مدرسه. همگان شاهدند که آخوندها چقدر از امور حج نفع برده و برادران دینی آنها در عربستان چگونه به مال و منال هنگفت و بادآورده رسیده اند. چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرامست. نگاه کنید به نمونه ای از مدارس روستائی نونهالان ایرانی و امیدهای ایران فردا:
https://www.facebook.com/Iranbedoonakhoond/videos/1829687803949937
حج یکی از واجبات و فروعات غیر قابل تعطیل اسلامی است که بنص قرآن و بیشمار روایات اسلامی ،در سراسر عمر فقط یکبار بر مسلمانانی که مستطیع باشند یعنی قدرت مالی زائد بر مخارج معمول زندگی داشته باشند واجب می شود و در اسلام واجب شرعی خصوصا یک عبادت و فریضه را نمی توان با این توجیهات روشنفکری یا دین ستیزانه ترک کرد،البته با این فرض که یک مسلمان یکبار وظیفه واجب عبادی خود را انجام داده باشد ،برای مرتبه های بعد الزام و ضرورتی ندارد و مطابق برخی روایات کمک رساندن به مستمندان یا کارهای عام المنفعه رجحان بیشتری دارد.و نکته مهم اینکه مخارج سفر حج بعهده خود فرد مسلمان است در فرضی که مستطیع باشد. و در نوشته بالا توضیح داده شد که خانه کعبه که از آن به بیت الله الحرام تعبیر می شود جنبه سمبلیک و عبادتی داشته و جزئی از تاریخ ادیان ابراهیمی است که مطابق برخی روایات تاسیس آن باز می گردد به حضرت آدم و مطابق برخی روایات باز می گردد به حضرت ابراهیم ،اضافه بر اینکه کعبه و خانه خدا قبله توجه مسلمانان به خداست و مظهر و سمبل توجه به او،و دین سیزان که حظی از عبودیت و بندگی خدا و ارمغان دعوت انبیاء خدا ندارند درکی از این مسائل ندارند و چه بهتر که به امور درونی ادیان کاری نداشته باشند و با این ژست ها و پوزیشن های خودنمایانه خود را در فضای عمومی مفتضح نکنند ،حج یکی از ارکان دین و از فروعات آن است که جنبه کنگره و هم اندیشی و همایش مسلمین هم یکی از جنبه های سیاسی آن است ،شما به کار دنیای خودتان مشغول باشید.
با درود بر جناب کبیری شیخی که میگوید ( خدایی است که پهنه آسمانها و زمین در قبضه قدرت اوست ) هنوز نفهمیده که هنگامی که اززمین چند کیلومتر نا قابل دور شویم ! دیگر ازچیزی به نام آسمان خبری نیست و فقط سیاهی وجشت آور هست و ستاره ها که آن ها هم ستاره نیستند کهکشان هایی هستند که میلیون ها سال نوری و برخی مانند کوازار ها دوازده میلیارد سال ومیلیار ها سال نوری ازما دور هستند را میتوان مشاهده کرد البته چیزی که داریم مشاهده میکنیم هم درصد بسار کمی ازکهکشان هاست ( زمین ) مانند خردلی در مقابل اقیانوس هاست و فکر میکند که زمین خیلی ! است که خداوند همه این هارا ول کرده و به زمین چسبیده که فرمافرمایی کند و خداوندی که شیخ میگوید باید حتما خارج از این همه مخلوقات خود باشد و محیط باشد نه محاط و این همه اجرام با گرانشی های وحشت آور را خلق کرده باشد و این همه را ول کند وبچسبد به زمین خردل و این زمین را ول کند و بچسبد به سرزمین حجاز الی آخر ! تا بعد !
ملا مرتضی…بجای رجز خوانی بیا و بقول خودت مرد باش و عالِم بودن خودت را به همه ثابت کن. من یکی بتو قول شرف میدهم که اگر ادعاهایت بر پایۀ منطق و خرد باشند و بتوانی مرا خردمندانه مجاب کنی، تا عمر دارم مخلص تو خواهم بود. من مطمئنم که تو تمام مقالۀ ” آیا آن اطاقک سنگی خانۀ خداست؟ ” را نه یک بار بلکه چند بار از اوّل تا آخر خوانده ای. انکارکردن فائده ای ندارد. منتظر تقریح ات هستم تا به بینم چند مرده حلاجی! خیلی مایلم بدانم مسلمانی تو بر چه اصول و اساسی است. آخر نمیشود که مدام حرفهای بی سر و ته تحویل مردم و آن هم مردمی که 38 سال آزگار پیه سیاهکاریهای رژیم آخوندی به تنشان خورده و همه جورجمع شما عمامه بسران را امتحان کرده اند، بدهی و تنها به قاضی بری و راضی برگردی! “بیار آنچه داری ز مردی و زور”
خیر ،بر خلاف تصور ،من هرگز مراجعه به آن لینک نکرده ام ،هم بجهت کمی فرصت ،هم بدین جهت که بارها بی سر و ته ای بنیان مطالب نویسنده آنرا تجربه کرده و در بحث ها نشان داده ام ،کاری که من کردم این بود که در حد مقدور با اشاره و توضیح خدا و توحید صمدی قرآنی نشان دادم که ادعای محدودیت آفریدگار جهان به بیتی کوچک در نقطه ای از یک سیاره ناچیز و نسبت دادن آن به دین اسلام،تناسبی با عظمت وجودی ذات بی همتای صمدی که قرآن به آن اشاره می کند ندارد و چنین تهمت ها و برداشت های سوء ،صرفا ناشی از سوء فهم یا فقدان وجدان اخلاقی و فلسفی یا اغراض دین ستیزانه نویسندگان آنهاست که تنها خویشتن خویش را در فضای عمومی مفتضح می کنند.
باز ملا مرتضی بجای پاسخ منطقی، دروغ و حرفهای هجو و بیهوده قطارکرده و به توهین میپردازد. آقای محترم…اگر آن اطاقک سنگی خانۀ خدا نیست، پس چرا شما آخوندها هرساله “زیارت خانۀ خدا” را تبلیغ کرده و با تحمیق مردم میلیاردها دلار به جیب خود و اعراب عربستان سرازیر میکنید؟
تو و هم مسلکانت چگونه از وجدان و اخلاق دم میزنید درحالی که وجدان شایستۀ کسانیست که به کد یمین و عرق جبین نانی به کف آورده و هیچگاه مانند تو و هم قطارانت سربار جامعه نبوده و نباشند. میخوام سر به تن اون فیلسوف و فلسفه ای نباشه که دروغ را در زرورق فلسفی بسته بندی کرده و مردم نا آگاه را به آن وسیله تحمیق میکند. آیا از آیه های قرآن هم گفته ای والاتر و بالاتر است؟
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم] چيزى را با من شريك مگردان و (خانه ام) را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان [و] سجده كنندگان پاكيزه دار
حج/26
آیا بازهم پیام آیۀ حج/26 که در آن الله شهادت میدهد که جای خانه اش (بیتی به عربی به معنی خانه ام به فارسی است) را خودش معین کرده، هم دروغ است؟! برو عمو دست از سر این مردم ناآگاه بردار و انقدر با آسمان و ریسمان بافیهای به اصطلاح فلسفی کوشش در تحمیق مردم نکن.
حال به من بگو چه کسی ادعاهای بی سر و ته کرده و با دروغ و دغل درفضای عمومی خودش را مفتضح میکند؟ من یا تو؟
وظیفۀ ملی و میهنی من ایجاب میکند که بساط تو و همکارانت را جمع کنم و خواهم کرد.
چه ادعاهای بی پایه و خنده آوری میکنی جناب مرد خدا!! ” وجدان، اخلاق، اغراض…” که همه شان را آخوندها یک لقمۀ چپ کرده و قورت داده اند!! خجالت بکش و حیا کن. همین.
جناب ملامرتضی…فرموده اید «من هرگز مراجعه به آن لینک نکرده ام»
این هم پاسخ من به شما که رخلاف مثال معروف “تا سیه رو شود هرکه درو غش باشد” این واقعیت را در مقابلت قرار میدهم که “تا روسیه شود هر که دروغش باشد”
امیدوارم پیام مرا گرفته باشی. شب خوش!
وقتی عدم التزام به اخلاق با تعصب و کینه و غرض ورزی کنار هم در یک فرد جمع شود نتیجه آن شخصی می شود با مختصات علی کبیری و اظهاراتی نابخردانه ،من در توضیح مطلب بالا مگر در مقام انکار تعبیر “بیت الله” و اطلاق آن بر کعبه معظّمه بوده ام که چنین می گویید؟ چشمان شما این توضیح و عبارت مرا ندید که :
“بنابر این وقتی ببرهان های عقلی جسمانیت خدا نفی شد طبیعتا تعبیراتی مثل “بیت الله” یا خانه خدا نیز تعبیراتی کنائی و حاکی از سمبلیک بودن آنجا و مظهریت آنهاست برای توجه به ذات حق و عبادت او”.؟
پس من گفتم تعبیر “بیت الله” در قرآن و روایات وجود دارد اما با توضیح مفصلی که در باب توحید صمدی قرآنی دادم نشان دادم که مقصود قرآن این نیست که خدای جهان آفرین که ذاتی یکتا و بی انتها و بی همتاست ،محدود به یک فضای مکعب شکل است چون برهان فلسفی می گوید اساسا خدای صمد جسم نیست و در مکان نیست ،پس این تعبیرات می شود تعبیراتی سمبلیک ،و اینکه کعبه مح توجه خداست و مظهر او که متدینان بشریعت اسلام به آن توجه می کنند ،مثل اینکه قرآن فرمود خدا پس از ایجاد و آفرینش بر تخت نشست (ثم استوی علی العرش) که این تعبیری کنائی است که ببرهان عقلی تاویل می شود به مقام تسلط و تدبیر خدای جهان.
و ببیان دیگر اضافه در عبارت “بیت الله” اضافه تشریفی (شرافت دادن) یا اضافه ملکی است یعنی این خانه خانه ای است که شرافت آن به انتساب به خداست یا خانه ای است که متعلق بخداست ،بنابر این معنای بیت الله این نیست که جهان آفرین که اساسا جسم نیست نیازمند به مکان و خانه است بدلایلی که بیان شد.لااقل از پشت حجاب تعصب و کینه اندکی در گفتار طرف گفتگو بیندیشید.
ملامرتضی…داستان کعبه به عنوان خانۀ خدا به این سادگی که میخواهی موضوع را ماستمالی کنی، نیست. روایتهای بسیاری و آیه های دیگری در قرآن هستند که گواهی میدهند کعبه خانۀ خداست. پس بیزحمت چپ اندر قیچی به فلسفه بافی نپرداز. کعبه نه تنها خانۀ خدا نیست، بلکه حتی نمیتواند بطور سمبولیک محل عبادتگاه مسلمانان برای خدا باشد. ضمناً به هم لباسانت هم تذکر بده که هرساله به تبلیغ دربارۀ زیارت خانۀ خدا نپرداخته و به تحمیق مردم نا آگاه نپردازند. اگر خدائی به این عظمت وجود دارد که خالق کهکشانهای بی شمار بوده که هنوز بشر حتی با چشم مسلح و علم ریاضیات فلسفی هم قادرنبوده تا انتهای آنرا تعیین کند، پس چنین خالقی در همه جا حاضر و ناظر خلقت خود میباشد. بنابراین بر تو و گروهی از هم لباسانت که هم داعیۀ عرق ملی و وطنپرستی داشته و هم در هیبت مؤمنانی که کمر خدمت به خلق خدا بسته اند، لازم و بایسته است تا به هموطنان نا آگاه موعظه کنید که خانۀ خدا هم اینجاست و خدا از رگ گردن هم به شما نزدیکتر است و بجای صرف هزینه های میلیاردی برای ززیارت خانۀ سبمولیک خدا بقول شما، دلارهایتان را بجای ریختن به جیب حکمرانان عیاش عربستان و سر درآوردن پولهایتان از کازینوهای لاس وگاس و مونت کارلو غیره، در راه رضامندی خدا به آسایش مردم درماندۀ میهنتان در همین جا تخصیص داده و بکارهای عام المنفعه بپردازید تا هم خشنودی خدا و هم دعای خلق درماندۀ خدا پشتوانۀ شما مسلمانان نیکوکار باشد. این حرف آخر از منِ نامسلمان است جناب ملامرتضی. امیدوارم اگر سخنی بر خلاف منویات انسانی مردم میهنم گفته باشم، به درک اسفل السافلین رهسپار شوم!
آمین یا ربّ الکعبه و ربّ البیت الحرام!
شما همین الان هم در درک اسفل السافلین هستید،منتها در این نشاه طبیعت در رخوت و سستی طبیعی غرق هستیم و پس از مرگ اسفل السافلین ظهور پیدا می کند برای نابکاران عنود لجوج که همچون کفار و مشرکان صدر اسلام انگشتان خویش را در گوش فرو برده و گوش جان خویش را از شنیدن سخن حق کر کرده اند.
من توضیحاتم را دادم ،قرآنی که کعبه را باضافه تشریفی بیت الله و خانه خدا معرفی می کند،همان قرآن پرده از توحید شامخ احدی صمدی و واقعیت غیر قابل درک هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن بر می دارد و جانها البته بقدر پاکی و نزاهت و بقدر استعداد خویش از این واقعیت بهره هایی می برند،کسانی که با زبان عربی آشنا هستند و مثل علی کبیری از درک نور درخشان قرآن کر و کور نیستند اجمالا می دانند که هو الظاهر اصلا ظهور هستی را منحصر در ذات باری تعالی می کند در عین اثبات بطون برای همان ذات،یعنی چیزی جز ذات متعالیه و اسماء و صفات او در جهان نیست و الباقی کثراتند او اول و آخر و ظاهر و باطن هستی است یعنی که بشر بفهم تو هیچی! و دست از انانیت و منم منم بردار! این توحید صمدی قرآنی است :الله الصمد” .و این معرفت قرآنی است ،در عین حال بیت الله الحرام باضافه تشریفی خانه متعلق به اوست و راهی برای توجه سالکان و عارفان کوی او و توجه کردن به این سمبل برای توجه حقیقی به ذات بی همتا ،پس هم توحید قرآنی معلوم متدینان است هم سمبل بودن کعبه مناط و معیار عبودیت،و شما عنودان لجوج نیازی نیست دل برای توحید مسلمانان تابع قرآن بسوزانید ،سالکان طریق قرآن خود در قرآن می یابند که “نحن اقرب الیه من حبل الورید” در عین حال همان سالکان تابع قرآنند که “فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ “.آل عمران /97
و این تعبیر ذیل که هرکس به توحید صمدی قرآنی و مظهریت عبودیت بیت الله کفر ورزید شامل دنیا طلبانی چون علی کبیری است که گوش جان خویش بر سخن انبیاء بسته اند و در درک اسفل نارند که وقتی خدر طبیعت رفع شد عذاب الهی بر جان آنان طلوع خواهد کرد: الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ .
من برای گفتگو در مورد آیات دیگری از قرآن که به آن اشاره کردی آماده ام اگر مایل هستید آنرا در پست جدید مطرح کنید.لکن بتجربه روشن شده است که تهیدستان کم سوادی همچون علی کبیری چیزی جز طبل توخالی نیستند که بطور قشری و سطحی وارد بحث های معارف تخصصی می شوند بعد که کم میاورند لحن گفتار آنان از استدلال بسمت فحاشی و تندی و برو عمو و تعبیرات سرکوچه ای لاتی می رود،این یعنی اینکه :کفگیر به ته دیگ رسید!
ملامرتضی…تو بدرستی تأئیدکرده ای که من و حتی امثال من ازبرکت وجود آخوندهای بیکاره و بی هنر که بر گردۀ مردم سوارشده اند، در درک اسفل السافلین ساختۀ شما انگلهای اجتماع گرفتار شده ایم. در این باره هیچگونه شک و تردیدی ندارم. در واقع کسی میتواند خود را زاهد و عابد به مردم بنمایاند که از قبل کار و زحمت خود سد چوع کرده باشد و نه آنکه انگلوار از حاصل کار طاقت فرسای مشتی مردمان شریف تغذیه نموده و در مقابل دروغ تحویل آنها بدهد. من و امثال من به خوبی به کنه وجود جمع شما انگلهای اجتماع واقفیم و شماها را جز مشتی مفسد و خدعه گر و فریبکار بشمار نمیآوریم. مرد خدا که دروغ سرهم نمیکند. مرد خدا که بر گردۀ مردم سوار نمیشود. مرد خدا که از ظلم و ستم به مردم حمایت نمیکند. مرد خدا که لقمۀ حرام در دهان خود و خانواده اش نمیگذارد. مرد خدا که در خانۀ غصبی زندگی نمیکند. مرد خدا که با ستمگران همدست و همراه نمیشود. دزدی نه از دیوار خانۀ مردم بالا رفتن یا جیب بری است. دزدی مفهوم وسیعتر ی دارد: دروغگوئی به مردم به منظور بهره برداری از آنها نه تنها دزدیست، بلکه تقلب و کلاهبرداری نیز هست. در لباس مردان خدا ظاهرشدن و دروغ و دغل تحویل مردم دادن به منظور بهره برداری از آنها، نه تنها دزدیست بلکه شارلاتانیسم و فریب مردم و کلاهبرداریست. مگر شما و همپالکی هایتان جز اینها هم هستید؟ مشتی بیکاره های بی عار و ننگ که وجودشان مایۀ بدبختی و حقارت و عدمشان برای جامعه و مردم بسی خوشبختی و سعادت.
اگر تصور باطل داری که اهل منطق و خرد از درک آیه های ساختگی و تناقض گوئیهای قرآن و دروغهای واضح شما دستاربندان خدعه گر در بسط و گسترش آنها عاجزند، زهی خیال باطل…زهی تصور محال. پس از هر رویاروئی با ملا مرتضای دروغگو و فاقد قائمیت به ذات، هر چه بیشتر در عزم خود برای بیداری خفتگان مسلمان راسختر میشوم. ضمناً محض اطلاع سرکار به اطلاع میرسانم که نوشته های من باعث شده تا جناب کدیور لبادۀ نمایندگی خدا بدور انداخته و جنابان سروش پدر و پسر پس از مشاهدۀ نوشتۀ صرع از ادعای وحی محمّد به خوابنما شدن و رؤیاهای وی تنزل مدعیات داده و سایر فریبکاران و نوکران و مواجب گیران آخوندها که در کشورهای غربی کنگر خورده و لنگر انداخته اند، از فرط هو شدن بیشتر دیگر نه بسمه تعالی میگویند و نه مدعی ترویج اسلام هستند.
راه ما راه راستی و صداقت و دفاع از حقوق ملت فریبخورده و درماندۀ ایران است. باشد و چنین خواهد بود!
————
علی آقای گرامی
توهین و ناسزا از شآن سخن و نوشته ی ما می کاهد. شما را به هر چه می پرستیدو قبول دارید دست از اطلاق این همه توهین به همدیگر بردارید. ما فردا چگونه قرار است همدیگر را تحمل کنیم؟ این عصبیت ها و نفرت ها اگر فرصت پیدا کنند به صورت فشنگ به طرف مقابل شلیک می شوند. ما اگر در اینجا نتوانیم خشم خود را مهار کنیم حتما فردا در معرکه ی گشایش ها و بحران های ملی به تنگنا مبتلا خواهیم شد.
بعد از همه ی اینها یک فکری هم برای من و وقتی که باید برای پاکسازی ناسزاها بگذارم، بکنید.
سپاس
.
همینطور که نوریزاد اشاره کرد این نوشته که دیگر معرکه بود! و سرشار از فحش ،تهمت ،توهین و عقده گشائی، خیلی خوب ،با تشکر از درفشانیها،آنچه که فعلا اینجا مقدور ماست بحث و گفتگوست نه یقه گرفتن و کف بدهان آوردن و تهمت زدن و عقده گشائی بسبک میتینگ های هاید پارکی و من ال هستم یا بل هستم،من سرتاپای این نوشته را که دو بار مرور کردم چیزی که اصل در آن بود یکی این نکته بود که من مرد خدا نیستم و دیگر اینکه من دروغگو نیستم،خیلی خوب من ادعا هم نکردم که من مرد خدا هستم،اما در مورد نسبت دوم ،راه حل فقط این است که بدون روی آوردن بفحاشی ،فقط دروغگوئی مرا مستدل نشان دهی،چیزی بیش از این مطلوب شماست؟ بنابر این در همین بحثی که از آن لینک و آن ادعا (بیت الله) آغاز شد ،اینجا یا در پست جدید دروغگوئی مرا نشان دهید.
والسلام علی من اتّبع الهدی
محمّد جان…بخوبی متوجه وضع تو عزیز هستم. ولی توقع ندارم که همرأی با این فرد به من و امثال من درس ادب و احترام به اینها را بدهی. 38 سال متانت و ادب و احترام به اینها چه سودی نصیب این مردم درمانده کرده است؟ فرق است میان فحش و توهین و رک گوئی. آنچه گفته ام مگر جز رک گوئی نبوده است؟ توهین همان دروغهائیست که این شخص و همفکرانش در فرصتهای گوناگون چاشنی بحثهای به اصطلاح فیلسوفانۀ خود میکنند و اگر کسی در بحث به دروغ متوسل شود، کاری جز توهین به شعور شما نکرده است. چند بار؟ چقدر؟ تا کی؟ اینها نان را از حلقوم این مردم درمانده درآورده و به شکم خود وخانواده هایشان سرازیر میکنند و درمقابل دروغ و دغل تحویل مردم داده و به ریب و ریا میپردازند. آیا داستان آن موجود افسانه ای بنام دوالپا را شنیده اید؟ دوالپاها دُم دراز و بالاتنه و صورتی مثل سایر انسانها دارند ولی فاقد پا هستند. از این رو باید به دور بدن موجود دیگری به پیچند که هم از شیرۀ جانشان تغذیه کنند و هم مطابق میل آنها به هر جهتی که دستور میدهند، آنها را حرکت دهند. ولی دست آخر آن موجود کولی دهنده سقط شده و دوالپا ها به دنبال موجود دیگری میگردند و این کار آنها تا آخر دنیا ادامه دارد. این داستان مردم ما و این چند صد هزار آخوندهائیست که بدون وجود مردم قادر به ادامۀ زندگی نیستند و مردم را در جهتی وادار به حرکت میکنند که تنازع بقاء آنها را تأمین کنند. پس مردم راهی ندارند جز اینکه از شر این دوالپاها رهائی یابند.
من میدانم که بخش وسیعی از مردم هنوز به چنان رشد فکری نرسیده اند تا بفهمند که این جمع نماینده های خدا برروی زمین نیستند و وجود اینها جز سالوس نیست. درمقابل روشنگران راهی جز روشنگری و افشاء ریاکاریهای اینها را ندارند و باید تا آنجائی پیش رفت که دیگر بطور قابل ملاحظه ای از اینها دفع شر شده باشد. راهی جز افشاگری و روشنگری باقی نمی ماند و همانطور که بارها به سایر دوستان نیز یادآوری کرده ام، اکنون دیگر دوران آخوند زاده ها و کسرویها سپری شده و ما در پسا دوران آنها بوده و سرو کار روشنگران با قرآن و مکه و کعبه و مدینه و یمن باید باشد. من بیشتر با ریشه های این آئین بحث و جدل دارم و در نوشته های پژوهشی گوناگون نیز بدرستی و روشنی به تحلیل آن ریشه ها پرداخته ام.
عذر زحمت می طلبم.
سلام و عرض ادب
جناب دکتر نوری زاد عزیز
چند سال قبل که سران کشور ها در ایران بودن که اجلاس سران کشورها نامیده شد,,حدود هزارو هشتصد ماشین از طرف سپاه خریداری شد که ماکسیما و نیسان مدل تینا و رنو مگان,خریداری شد,بنده ام یکی از راننده ها بودم, یکی از دوستان مامور اگاهی که خیلی باهم روابط نزدیکی داریم,تو این ماموریت حضور داشت البته محل خدمتش وزندگیش تو استان دیگه ای بود که فقط برای اجلاس اومده بودن,,,اینها ماموریت داشتن که بصورت شخصی و با ماشین های خودشون که یک برگه فروش ماشین خودشون رو با یک شماره تلفن بر روی شیشه عقب یا با نصب یک عروسک در یک سمت خاص که تعیین شده بود در سطح شهر ترددکنن و معمولا دوسر نشینه بودند..در روز ورود سران کشور ها سپاه با یک حرکت غیر منتظره همه ماشینهای شخصی و غیر شخصی که مامور بودن رو متوقف کرد و همه پلاک ها رو عوض کرد با اینکه مامور اگاهی اعلام به هویت کرد اما سپاه اصلا توجه نکرد و در گاهی وقت ها توهین و تهدید هم میکردن,,,,و اما مهمانان که وارد کشور شدن,,بهترین کالاها و بهترین خدمات وبهترین هتل ها از شمال کشور تا جنوب و غرب کشور به همراهانشون اختصاص داده شده بود که من و بقیه راننده ها مامور رسوندن اینها بودیم,,,از هزینه ها هرچی بگم باز هم عارض هستم از پولی که صرف شد,,حالا با این همه هزینه کردم عوضش به راننده ها روزی سی و پنج هزار تومان پرداخت کردن,اصلا قابل قیاص نبود غیر قابل تحمل بود اما چاره ای نداشتیم,,اما نکته مهم ,,تمامی اتومیبل ها در یکی دوروز در ایران خودرو و سایپا و پارس خودرو چهار چرخ و صندلی ها عوض کلیومتر ها صفر شده موتور شویی بوسیله بخار انجام شد و ماشینها در کمال سلامت و صفر روانه بازار شد, وتعدادی در یک مزایده ساختگی باز عوامل خود سپاه قبل از تعویض صندلی و چرخ ها و حتی فرمان ماشین خریداری اما همراه بقیه ماشین ها برای تعویض قطعات روانه شرکت ها شد و در نهایت روانه بازار بصورت ماشین صفر به مردم فروخته شد,,,,بقول گفتنی هم از آخور خوردن و هم از توبره,,,,
امید ان است که ایرانی بدون مزدور و پر از ارامش و بدور از نیرنگ زنگی کنیم,,,صدای پای ملت در حال شنیدن است
بازم دروود جناب نوریزاد گرامی پیرو صحبتای قبلیم ک رفراندم خاسته تمام ملت باید باشه ک هست بیشتر از ۸۰درصد مردم اون بیست درصدم ده درصدش مذهبیایی هستن ک فکر میکنن اینا برن چنین و چنان میشه و اینقد مغزشونو شستشو دادن ک حق دارن.یادمه سال ۹۰بود گمان کنم ک خامنه ایی اومده بود بجنورد دقیقا قبل اومدنش خبر موثق دارم ک شیش هزار نفر نیروهای امنیتی فرستادن مثلا خونه یکی از فامیلامون خانومشو و بچه هاشو فرستادن ب اجبار بیان روستا خونه مادرشون تو خونش پنج شیش نفر بودن خلاصه پسر خالمم تو سپاه بود میگفتش ک شبها از ترسش تو لنگر میخابید لنگر ی پادگانه چسپیده ب کوه و کمر های اطراف بجنورد بعد میگف سربازهارو بدبختارو فرستاده بودن تو اون دوسه روز بیرون پادگان چادر زده بودن و میگف ده تا لایه محافظ یکیش ارتشی و نیروی انتظامی و سپاهی و سپاه ولی امر هر ده متر وایستاده بودن اینقدم ک امنیتی شده بود ک نگو مثلا یکی از دوستان ب واسطه پایان نامش از دور و بر شهر عکس برداری میکرده ریخته بودن سرش ده تو از طرف کی اومدی چنین و چنان تمام خانوادشو زیر و رو کرده بودن ک ی سیاسی پیدا کنن ک خدارو شکر نشد.بعد هرکی نامه مینوشت براش بگم ی عالمه یخچال و تلویزیون و فرش و اینا دادن به مردم ک آغا داده از کجا آورده از کدوم بودجه مملکت مردم بدبختم میگفتن البته حقم داشتن از نداری بوود دوهزار بادیگارد داره ی پدافند پنج شیش تا موشک بالاسر بجنورد گذاشته بودن و از ترس اینکه نکنه کسی بخاد آقارو چنین و چنان کنه چندتا جوون بودن میخاستن برن تفریح از قضا تو پلیسراه بجنورد همه ماشینارو زیر و رو میکردن و ی شیشه مشروب تو ماشینشون بود مگه اینارو زدن کشتنشون بیچاره هاروو.اومد و ی پول هنگفت از کجا معلوم نبود خرج تبلیغات اون کردن فرقیم نمیکرد پولدار یا بی پول بهشون ک اومده بودن مثلا بپرسن و اینا بهشون گفتیم فلانی پولداره ب اینا ندین گفتن به شما ربطی نداره پول آقاس شمام بنویسین ک ما نگرفتیم.خلاصه ک مردم بدبخت و ندار روستاها و اینا بودن ک فکر میکردن از خودش داده اما….مطمعنا از همون پولای آستان قدس و بنیاد برکت و ازین چیزا بوود.پس ازین ترس و وحشتی ک اینا از مردمش مثلا دارن مث شوروی از هم پاشیده میشن مطمعنا دقیقا مث سرورشون و اربابشون شوروی.امیدوارم اینبار هر اتفاقی قراره بیوفته به نفع مردم باشه چون اینقد نداری دیدیم ک بسه خفقان تا کجا دیگه گمان نکنم این انتصابات ب سرانجام برسه مردم دارن میترکن از فقر و نداری و تو سری خوردن دیگه تحملمون تموم شده.ضمنا یادم رف بگم ک آخرشم ک داشت میرفت خامنه ایی از بجنورد ب اون خانواده های ک نیرو ریخته بودن خونشون نفری دو سه میلیون پول بیزبون دادن ک ازشون نگهداری کردن.با تشکر از حوصلتون و به امید پیروزی حق بر باطل
سلام برادر شجاع ودلیر ایران خواستم مطلبی را بعرض برسانم اما بغض گلویم را فشرده. بنده درسال 57 راننده خامنه ای در سراوان زاهدان بودم ایشان را خمینی. …بنمایندگی خویش به آن منطقه اکثراً اهل سنت فرستاده بودند. بجز حدود 15 نفر شیعه کسی ایشان را به رسمیت که نه به انسانی بودن قبول نداشتند. این حقیر سراپا تقصیر ایشان را 3 روز متوالی با جیپ شهباز آمریکایی برای ارشاد اهل سنت به مناطقی ازسراوان برده وشبها این جاندار بی احساس را درمنزل شیخی بنام عادل خالی میکردم. اکثر مردمی که کمی احساس آینده بهتر را داشتند وهمچنین کلیه سربازهای غیر بومی که 90 درصد بودند هرکدام نامه ای برای حل مشگلات که تقاضای سربازهای غیر بومی فقط انتقال به استان خودشان بودند راتحویل این فرستاده معاویه میدادند. بسیار خلاصه عرض کردم روز سوم هنگام بازگشت این ابن ملجم. ایشان را در فرودگاه اضطراری وخاکی سراوان تا پای هواپیمای کوچک دونفره که متعلق به اداره پست اریامهری بود مشایعت نمودم.وایشان هنگام خداحافظی به من گفتند فلانی چگونه است که همه سربازها تقاضایی داشتند بجز شما باتوجه به شناختی که قبل از سربازی از مفت خوری ودروغگویی آخوندها در شهر کوچک خودمان داشتم. با کمال افتخار گفتم جناب خامنه ای شما نه عزم ونه توان رسیدگی به درخواستها را دارید. من هیچ انتظاری از شما وخمینی بجز راستگویی ندارم. رنگ صورت آقا تغییر وفرمودند مگر ما ملاها تابحال دروغ گفتیم. عرض کردم باتمام جوانی واحساس درونی آرزومندم که مانند قرائتی وبا هنر بافنده سخن نباشید. خداحافظی نمود وپرواز کرد. لازم به ذکر است که درایام نوجوانی با شهید مطهری آشنا بودم وگاهی به کتابفروشی باهنر که با یکی از بستگان در چهارراه شاهپور داشتند میرفتم.واما این مصیبت رانندگی سه رو زه باتمام وظیفه سربازیم دراسفند 57 هرگز وجدانم را رها نکرده هرچند اگر ایشان را بایک تصادف عمدی میتوانستم به درک واصل کنم اما الان لنگه رئیسی بجای ایشان مستخدم کارخانه های اسلحه سازی غرب بودند.لطفا نام مرا محفوظ بدارید زیرا باینکه سواد سیاسی وادبیات فارسی را یاد نگرفته ام اما دلم لبریز از خاطرات دورنگی از فارغ التحصيلان حوزه جهلیه است. باشد که در فرصت مناسب. آنها را یک به یک برایتان ارسال نمایم. بامید پیروزی عقل بر تقلید. عمرتان جاودان باد.
سلام اقاى نوريزاد عزيز ..
ميخواستم بگم …انقد ميگيم فقير وفقر و بيکارى و …هزار مشکل ديگه ..خيلى برام جالبه که اين همه تو شهرها.. مخصوصا تهران و چند شهر بزرگ …ميبينىم سرتا سر شهر خونه هاى ..بزرگ واپارتمانهاى شيک ومغازه وبازار وخلاصه اگه حساب کنيم اينا مالک دارن …حتى مستاجران پولدارى هم دارن ……باور کنيد ما فقرا وکارمندا ….اونم نه همه کارمندا چون اکثرااا راه پول دراوردن رو يا گرفتن ……….تعدادمون کمه …در برابر اين مجموعه پول ساز وميلياردر …واسه همينه …هر کس بياد به حال ما فرقى نميکنه ..به حال پولدارا …ومالکين ويلا ها و …دکترا ومهندساى …رشوه بگير وکاسب کم فروش …وهمه وهمه که به نحوى الوده شدن ..نداره…
ديگه ى تعداد راننده تاکسى که سه تابچه دانشگاه ازادى …داره ومجبوره تا دير وقت …دود بخوره ….وبا هزار درد ومرض پول ببره خونه ..ديگه قابل اين حرفا نيست که براى اينده خودش وبچه هاش دلسوزى کرد ونگران ريس جمهور بعديش شد ….ولشون کنيم …بزاريم اونا کار خودشونو بکنن …دور دنيا رو بگردن ….چون اکثريت ان ….گناه دارن طفليا …برن بچه هاشونو ..تو خارجه …بدنيا بيارن ….ما هم ى فکرى به حال خودمون ميکنيم ….زياد جوش نزنيد هموطنا ..بلکه اين جمعه بياييد …
سلام می کنم به همه دوستان
پیرزن گدا؛ و ان اتومبیل بنز اخرین مدل .!!!
………………………………………………
روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب ؛ایامی بسیار خوش و مسرت بخش بود .
نفحه ازادی زندانیان سیاسی ؛تسخیر زندان مخوف اوین و فتح تلویزیون ملی ایران !! روزهای اکنده از غرور و شادی و بالااخص پراکنده شدن عطر ازادی !!رونق صنعت چاپ و خواندن کتاب های ممنوعه !!ازدکترعلی شریعتی گرفته تا کارل مارکس .از صادق هدایت تا شادروان ایت الله طالقانی در پیاده روهای خیابان انقلاب و رواج بحث های اتشین افراد و جوانان وابسته و هوادار سازمان ها و احزاب .
ان سالها در کنار پیرزنی که در جنب مغازه کفش ملی کتاب های دکتر شریعتی راجهت فروش بر روی زمین می گسترانید ؛مردی تصاویر و پوسترهایی از بزرگترین انقلابیون جهان ؛نویسندگان (بخصوص چپ)و هنرمندان را به معرض فروش می گذارد .در گذر هر روزه ام از خیابان انقلاب ؛همیشه تصویری ،در میان ان عکس ها مرا مجذوب خود می ساخت ….تصویر اتومبیلی زیبا ؛سیاه رنگ و گران قیمت ؛ساخت کارخانه اتومبیل سازی بنز المان که راننده ان گویی یکی از ثروتمندان کشورهای عربی با پوشاک خاص خود بود ؛در کنار ان اتومبیل پیرزنی مفلوک و درمانده ؛بر زمین نشسته و با گرفتن کاسه ایی در دست مشغول سایلی و گدایی بود .!!!
گدایی در سرزمینی که حکام ان می توانستند پیاده روها و خیابانها را مفروش از دلار و پوند سازند .!!!پاردوکس بی نظیری در این عکس توسط عکاس هنرمند در مورد فاصله طبقاتی در جوامع کشورهای عربی به نمایش گذاشته شده بود .و ما جوانان انقلابی
ان روزها خوش حال و مسرور بودیم از پیروزی انقلاب .!!!و فکر می کردیم پس از انقلاب دیگر خانواده های حکومتگر “هزار فامیل “نخواهیم داشت و فاصله طبقاتی میان مردم روز بروز کم و کمتر خواهد شد .!!!و فقر و بدبختی از جای جای وطن برچیده خواهد شد .
ولی افسوس و صدها دریغ هر سال که سپری شد ؛وضعیت مردم دردناک تر و اندوهبارتر گردید و خانواده هزار فامیل نه چندان رخت از میهن برنبستند بلکه تبدیل به ده ها هزار فامیل گردیده و همچون تارهای عنکبوتهایی خشن و بی رحم در هم تنیده گشتند !!! ؛کمر پیرمرد اموزگار بازنشسته اموزش و پرورش به منظور تهیه جهیزیه دخترانش در زیر کاری که میرفت تا دو باره بازنسشته شود در هم شکست !!! و کارگری که کلیه اش را به جهت عدم پرداخت حقوق به معرض فروش گذارده بود جان به جان افرین تسلیم نمود و همسر ان جانباز سرافراز میهن در اثر عدم توجه در میان شعله های اتشی که خود برافروخته بود به گورستان تاریخ سپرده شد .
و اکنون پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از ان روزهای خوش ؛بوگاتی ها و مازاراتی های چندین میلیاردی باد اورده اقازاده ها بر کف همان خیابان هایی لایی کشیده می شوند ؛ که پیرزن ساده لوح قصه ما ؛ سی وهشت سال قبل بساط کتاب های رنگین انقلابی و رهایی از ظلم و بی داد مستکبران ؛و کتاب های انقلابی علی شریعتی را می فروخت وان مرد در جانبی دیگر عکس های انقلابیون بزرگ جهان از امام خمینی گرفته تا گاندی و مارکس و لنین و چگوارا !!! و ان بنز سیاه رنگ گرانقیمت مرد عرب این روزها برایمان چقدر تکراری و اشنا هستند .!!!
درودبراستادبزرگوار
گاهی وقتها به فکرفرومیرم وباخودم خیال میکنم که این حکومت رفته ویه نظام جدیدسرکاراومده وداره اوضاع کشورروبررسی میکنه تاببینه چه بخشهایی بیشترمشکل داره تااول اونارودرست کنه.
خدامیدونه وحشت میکنم ازاین فکرحتی خیالی خودم.
سال ۵۷ اینا کشوری روازپهلوی تحویل گرفتن که ازنظراقتصادی وسیاسی ونظامی بدون شک قدرتمندترین کشورخاورمیانه بودوبین کشورهای دنیاهم دارای اعتبارووجهه ای بود.
مهمترازهمه وبازهم صدالبته مهمترازهمه چیزای دیگه ایران دارای مردمی شادبود.مردمی که به آینده امیدداشتن،مردمی که عاشق آب وخاکشون بودن،مردمی که به همدیگه اعتمادداشتن،مردمی که غیرت وفداکاری داشتن،گذشت ومهربونی داشتن،راستگووساده دل بودن،مردمی که خنده شون ازته دل بود…
آه وافسوس…
حالاتصورکنیدحکومت جدیداومده کشورروتحویل گرفته…
اقتصادویران وپولی که کمترین ارزش روتودنیاداره.
ارتشی که به نهایت ضعف ونارضایتی رسیده وسپاهی که تمام پروژه های نون وآبدارکشورروقبضه کرده وتبدیل به چماق حکومت شده.
کشوری منزوی وبدنام دردنیاکه فقط باکشورهای معدودودیکتاتورصفتی چون کره شمالی وچین وونزوءلا یامافیایی چون روسیه و…ارتباط داره که همینهاهم فقط مثل گاوشیرده میدوشنش.
وبازهم بدترازهمه اینها…
اون مردم حالاتبدیل شدن به اشباحی که فقط سایه ای ازشون باقی مونده.مردمی که غرق درفقرواعتیادونومیدی وبی مسوولیتی وعدم اعتمادبه همدیگروجنگ اعصاب وواماندگی وافسردگی مزمن شده اندبگونه ای که دیگرهیچ خبری ،هیچ حادثه ای وهیچ چیز دیگرکوچکترین عکس العملی درآنهابرنمی انگیزدوگویاواقعادراین دنیازندگی نمی کنند.
مانده ام که حکومت بعدازکجامیخواهدشروع کند؟!واقعاازکجا…
با درود و ارزوی سلامتی
جناب نوری زاد عزیز
خدا قوت به شما
سالهاست پرچم راه ازادی و اگاهی و دانایی و مبارزه همه جانبه ای را ادامه میدهید و سال هاست که با شما اشنا شدم و مطالب و صحبت ها و مصاحبه ها و کانال تلگرام شما را دنبال میکنم شما یکی از ان انسانهایی شناختم که روح و اندیشه حقیقت طلبی و ازادیخواهی و زدودن هر انچه بدی و پلیدی و خشونت و خرافات و جهل و نادانی است هر روز بیشتر و بیشتر در تلاش و مبارزه هستید و اینجانب هم بیشتر و بیشتر به صداقت و درستی و راستی تحلیل ها و گفته های شما ایمان دارم و میدانم در این بهار طبیعت کار و انرژی و زمان شما همچون گذشته در این راه مقدس که پیموده اید خواهد شد
اول برایتان از صمیم قلب ارزوی سلامتی و تندرستی و برکت و امنیت و صبر و پیروزی دارم
دوم امید وارم روز به روز بر دوستان و یاران و همراهان و اشنایان و هواخواهان شما افزوده شود که همانا حق جویان و ازادیخواهان و وطن دوستانی هستند که برای اعتلا و پیشرفت و سربلندی و سعادت و سرنوشت این ملک و ملت همصدا شده اند
سوم امیدوارم ان دسته از مردم و هموطنانم که بعد از گذشت 38 سال از انقلاب با ان وعده و وعید ها شعارها و ارمان و اهداف و ارزوها یی که بخاطر ان انقلاب شد درست یا علط ان بماند و از پس ان همه کشته و شهدا و جنگ و ویرانی و عقب ماندگی و ان همه هزینه های انسانی و اقتصادی و فرهنگی و عملکرد و شیوه مدیریت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی این چند سال بویژه دوره احمدی نژاد باید حقیقت و واقعیت این نظام برایشان روشن و اگاه شده باشند که به دنبال این افراد نروند که هرچه بیشتر به بیراهه و سقوط و سرنوشت بد فرجامی خواهد بود
چهارم امیدوارم در این سال و هرچه زودتر مردم و هموطنانم همه باهم با اگاهی و شناخت و بینش و درک عمیق و درست و اراده و خواستن و همدلی و اتحاد و مصمم با شناخت و تحلیل درست و منطقی و خرد جمعی و عقلی با حمایت و همراهی هم بتوانند به سرنوشت خویش و ایندگان و به توصیه و پیام های شما و دیگر دوستان و یاران و ازادیخواهان توجه فرمایند و از اجساسات و تعصبات و منافع فردی و گروهی دست بردارند و به نجات کشور بیاندیشند
به امید ان روز
خدا وند نگهدارتان
برای اولین بار خیلی با خودم درگیرم که اینبار چه باید کرد توی این موقعیت حساس .آیا باید ساکت بنشینم و فقط رای ندهم و دوستانم را نیز تشویق به رای ندادن کنم ،یا اینکه بهرحال نذارم سر بالایی سختی روکه مردم با آقای روحانی طی کردند (حداقل قطاری رو که شدیدا از ریل خارج شده بود رو بروی ریل راند) با اومدن رئیسی و بقایی وامثالهم ،وسط راه سرش بدیم بیاریم پایین .کاش یکیو داشتیم ،که بیشتر مردم نیز ازش حرف شنوی داشتن ، اونوقت با اطمینان و پرقدرت میگفتیم حتما همه پرسی میخواهیم و خودمان سرنوشتمان را تعیین میکردیم.
واقعا اصل مسئله را باید حل کرد ولی انگار هممون عادت کردیم هی بد و بدتر رو از هم جدا کنیم انگاری شایسته ی خوبها نیستیم ،اصلا خوب دیگر فراموش شده است .
در هر صورت باید یه راهی باشه برای رهاشدن چون هردوره ماها رای نمیدیم ولی نمیدانم چرا دوستان روشنفکر و دلسوز مان ،با هزاران دلیل رای میدن و چهار سال دیگر نیز بهمان صورت که گذشته بود ،میگذرد .نمیشه این حالتو دیگه تحمل کرد موضوع اینه که ما مردم ایران بدجور طعمه ی گرگ که نه ،طعمه ی لاشخور و کفتاریم .باید راهی جست باید آگاهانه به جلو رفت ، البته بدون هر گونه جنگ و خونروزی .باید بطور جدی با آگاهی جلو رفت چاره ای درست اندیشید.
با عرض سلام و درود خدمت شما بزرگوار
ضمن تایید بسیاری از مطالب شما، سوالم این هست که شما وقتی با ظلم مبارزه میکنید و مخصوصا ظلمِ سیستمی حکومت خودمان، صحبت از روسیه هم میکنید در حالی که به نظرم نیازی به این کار نیست.
چون حماقت در مدیریت کلان برای نابودی این ملت کافی است و نیازی به روسیه و دیگران نیست.
این جانب سازمان برنامه و بودجه هستم و خیلی دوست دارم به مردم و مسوولین کشور و رهبر کمک کنم که بهتر حکومت کنند و اینقدر مردم آزاری نکنند و دین را حداکثری نکنند زیرا خداوند طبق آیات قرآن خودش خواسته دین حداقلی باشد که بعدا وقت کردم ارسال میکنم.
به نظرم شما اهمیت ظلم آمریکا را دست کم گرفتهاید و بی مورد به روسیه میپردازید و شاید همین امر محملی باشد که بسیاری سخن شما را نامربوط میدانند و بنابراین به سایر نکات ریز شما هم توجه نمیکنند.
پیشنهاد من این است که برای شنیده شدن حرفهای شما بین بچه مذهبیها، جنایات آمریکا را هم تشریح کنید؛ هر چند به نظرم آنقدر در سیستم حکومت مشکل داریم که شاید وقتی برای بیگانه نرسد. ولی:
روسیه، یمن را میزنه؟
روسیه داره مردم بحرین را خفه میکنه؟
روسیه بمب اتم ریخته؟
روسیه کودتای دولت مصدق در ایران و سایر کشورها را رقم زده؟
روسیه از داعش حمایت میکنه که فقط امروز ۱۴۰ نفر را در موصل سربریدند؟
قحطی مردم یمن مربوط به محاصره روسیه است؟
بگذریم. الآن یک مطلب در مورد آمریکا میفرستم و بعد نکاتی در باب معایب حکمرانی که به نظرم خیلی راهگشا میتواند باشد و قصد دارم نظر شما را هم بدانم و تا حد امکان اصلاح کنم و صلاح دانستید در گروه بگذارید.
ولی اول از آمریکا شروع میکنم که خون مردم یمن را در محاصره گرفته و با خدعه ” قرآن و نیزه” دولت سوریه را متهم کرد و فورا بدان حمله کرد:
سلام
روشنفکران خاین ما همیشه دنبال منافع شخصی خودشان هستند اگرتامین شد فبها باسیاستمداران کنارمیایند اگرنشد شروع به انتقاد وجزع وفزع میکنند ودنبال نقاط ضعف هستند وکارشان عوام فریبیست ولی هیچ گاه راه حلی برای پیشرفت آباداتی کشور جزتخریب نمیدهند حکومت ها میآیند ومیروند اما ملت راه خودش راطی میکند وروبه جلو حرکت میکند ایکاش کمی هم سیاسی کاری نمیکردند وبفکر ایران بودند جای تاسف هست که بعضی آب به آسیاب دشمن میریزند واستقلال وعزمت ایران رانمیبینند کاش کمی منطقی بودیم وبه گذشته ایران نگاهی میکردیم که این ملت درزمان وموعدخودش وظیفه اش رابنحواحسن انجام داد وکشورراازدهان گرگهای استعمار بیرون کرد متاسفانه روشنفکران ما باخواندن چند کتاب غربی ادای اونهارو درمیاند و واقعیت هارودرک نمیکنند یا کتمان میکنند وتاریخ روهم تحریف میکنند هرحکومتی دوستانی دارد ودشمنانی چه داخلی وچه خارجی منت خدای راکه دشمنانش اندکند ودوستانش بیشمار…هرچه که هست هردودشمن دنبال منافع خودشانند وترحم برپلنگ تیزدندان….من متعصب احمق نیستم ولی ایکاش سیاستمداران داخلی وخارجی مامینشستد ویکبار برای همیشه مشکل اختلافات روحل میکردند ویک عفو عمومی هم میدادند تمام ایرانیان خارج هم باسرمایه هایشان برمیگشتندوگرنه چه تفاوتی بین مردم کشورهای بیتمدن وباتمدن است وکار رادولتیان به کاردان میسپردند همانطور که جاهلین عوام زیادند عاقلین خواص هم امروزدرایران کم نیستند وبه سختی میشود امروز کسی روگول زد وفریب داددیگراندوران تمام شده بعنوان مثال من درتمام کانالهای مخالف وموافق هستم این به منزله وبه معنی این نیست هرچی میگن مثل هالو باورم شود واستعمار اجازه اتحادبین ما را نمیدهد ومیخواهد ایران رایکجا ببلعد وتفرقه بیندازد وایران رابدوشد پس بیاییم به مادرمان ایران وملت بزرگ ایران بیندیشیم چراکه خشم ازهرطرفی که باشد کلید هرشری هست ازخرطرف که باشد زمانی که ماامپراطورمتمدن بلامنازع شرق بودیم خیلی جاها ها مثل حیوانات زندگی میکردند لطفاکانالت اشتراک بزار وجوابم روهم بده زیر متنم…. والــســـلـام آقای نوریزاد
با دروودی دوباره خدمت شما و دوستان.در مورد رفتن روحانی به روسیه و قبلش ک گفتن روس ها از هر پایگاه ما بخان میتونن استفاده بکنن و ازین اراجیف.بگو مردک تو هنوز چهار سالت تموم نشده نه بار با اربابت پوتین دیدار داشتی ک البته به بهانه بچه میخوردی کلوچه و ما میدونیم ک یه همسر دومم تو روسیه داره آقای روحانی ازدواج دوم کردن و اتفاقا روس هستن و اتفاقا مامور سازمان امنیت روسیه.و بهیچ عنوانم سیاست مدار ک نیستن هیچ مزدور روس هام هستن تمام بالایی های نظامم هستن همشون جاسوس روس هان شک ندارم و همینطور انگلیسیا.بعد چراشو میگم وقتی ی رییس جمهور میره کشور دیگه قبلش نمیگه هرکاری دل اون کشور میزبان دلش بخاد میتونه تو کشورم انجام بده بلکه میره مذاکره میکنه تا ببینه چی میشه ن اینکه این خائن هنوز نرفته دم تکون میده واسه پوتین کثیف ک ی تیکه چهار ساله دیگه بزاره اون رییس جمهور مثلا بمونه.بعدم نمیاد ب مردمش تکیه کنه چون میدونه گندش ازون بالا در میاد عکس هاش با زن دومش و اسناد و مدارک دیگه پس گور بابای ملت خودشو عشق است.اما مردم بیکار نمیشینن تا اونا هر غلطی بخان انجام بدن امسال میبینیم ک چجوری رای گیری درست و حسابی بشه بیاوو ببین.اومدن ریسی هم واسه ترسوندن مردم از لولو خرخره اس تا ب روحانی رای بدن مردم.چ فرقی میکنه کی رییس جمهور باشه مهم موندن رژیمه نه مردم مردم تو این رژیم هیچ کاره ان زلزله مشهد و ببینین هیچ کاری نکردن الکی دهنشونو پر میکنن.همش دشمن دشمن میکنن و آمریکا چنین و چنانه اما نمیخان مردم انتخاب کنن ک با آمریکا رابطه داشته باشیم یا نه آخه روس های کثیف و انگلیس چ دردی از مردم ما دوا کرده.مردم از روسیه نفرت دارن همه امتیاز هام ب اونا واگذار شده.و میبینیم با حمله آمریکا ب سوریه چجوری خودشونو خیس کردن و پوتین هم باهاشون معامله میکنه و سرنوشت قذافی در انتظار خامنه ایی و دار و دستشه شک ندارم.چون وقتی پوتین ببینه ک ترامپ اون اوبامای ترسو و خائن نیست ک هر غلطی دلش خواست انجام بده قشنگ باهاش کنار میاد اینارو میفروشه و ی حکومت دیگه بیاد سر کار چ اشکالی داره براشون.حالا بشیشنین هی اقتصاد مقاومتی مقاومتی کنین اونم با جیب خالی بقول شما همه چیو ب باد دادن خایینین وطن فروش امیدوارم خاری و ذلتشونو ببینیم همین دوماه آینده و ب امید پیروزی مردم.
باور کنيد جناب نوريزاد همسر من با بدبختى وهزار جون کندن ..از بانک وام گرفت از ..دولت قبلى ….پونصد ميليون ..ى کارگاه راه انداخت که اشتغال زاىى کنه … با سختى …پا به پاى کارگران زحمت کش وهمکاراش عرق ريخت …پنجاه نفر کارگر داشت که تمامشونو بيمه کرده بود ….زدو تحريمها شروع شد ….لازم به ذکره که وام 28 درصد ….
مواد اوليه گرون …هزينه توليد طبعا گرون ميشد …جنس درجه يک استاندارد ….گرون …
چه اتفاقى افتاد …اينکه بازار دست کسانى بود که به واسطه اشناىى واقا زاده اى در همون رشته کارى …وام چهار درصد گرفته بودن ..پس طبعا …اقاى استاندارد وکيفيت کالا با اونا کارى نداشت ..جنس بد وارزون …….هيچى ديگه بعد از نه سال …وباز پرداخت هفتصد ميليون ….به بانک …کارگاه رو فروختن …کارگران بيکار شدن .وبابت پونصد ميليون وام …براى اشتغال زاىى …..دو ميليارد پول بهوبانک محترم دادن …ودست خالى خالى بيرون امدن …از ترس اينکه مبادا بانک کارگاه پر از …زحمت ودسترنج حلال رو به حراج نزاره ….وتنها اپارتمان …ما وشريکشونو …به يغما نبره ….الان دو ساله که خودشم بيکاره …وروز مزدى اينور اونور ..کاراى کوچيک ميکنه بلکه بتونيم روپا دوام بياريم …
اخه کجاى دنيا به ادمى که ميخواد اشتغال زاىى کنه و با استعداد وفنى ….وام بيست وهشت درصد ميدن …..واونو تو چالش رقابت با خودشون ميکنن
من یک رزمنده ۸سال جنگ هستم به هیچکس رای نمیدم همه کاندیداهادرنهایت یکنفراست اینهاهمه بازی هست دروغ است من این رامیخواهم بگویم روحانی یاهرکس دیگر.اینهاازکجادکتراگرفتندکه میگوییم دکترروحانی یادکترفلانی .اینهااگردکتربودندوضع مااین نبوددزدهایی درلباس دکتر.یک عده جان خودشان راسپرکردندزندگی خودرانابودکردندتاعده ای که درسوراخهاقایم شده بودندبیایندوبرماحکومت کنندمن با۵شغل تخصصی چراپنج ماه است باید بیکارباشم .پدرخانواده اگرخوب باشدبچه هاهم سالم ودرست میشونداینها همه بازی ودرغی بیش نیست..میگویندکمیته امداددرسال ۲۳۴میلیاردتومن درامدداشته به هرایرانی حساب کنیم یک میلیاردبدهندمیشود۸۰میلیاردپس چرااین همه فقیرداریم یعنی اینقدرمابیسوادیم که درست راازنادرست نفهمیم این همه پول کجامیرودکه داریم روزبه روزبدبخترمیشویم جزعده ای درحال چپاول هستند رای جزیک بازی مسخره چیزی بیش نیست این متن مرالطفن ویرایش کنید ودرکانال بگذارید اگرراست میگویید.شماهم جیب تان پراست .تاحالاشده چیزی رابخواهیدبرای بچه کوچکتان که گریه میکندبخریدولی نمیتوانید.به نظرم دینی که نتواندشکم ادم راپرکندلای جرزدیوارمیخورد ازهیچ چیزترسی ندارم خداهم ترس نداردخدامهربان است اینهاخدارابدمعرفی کرده انداگرواقعن مردهستیدباکمی ویرایش متن مراچاپ کنید درکانال تابفهمم شماراست میگویید
سلام اقای نوریزاد من هم مثل شما معتقد بودم اگه مردم توی انتخابات شرکت نکنن نهایتش یکی مثل رییسی بیاد روی کاراینقدر اوضاع بدترمیشه که باعث میشه شراین اقایون زودتر کنده میشه ،اما ازاون طرف این مردمی که من میبینم زیر بار ظلم انگارپوست کلفت شدن انگاربا ظلم انس گرفتن ثابت کردن هرچه بیشترتحت فشارباشن حکومت کردن بهشون راحتتره،به قول خودتون من مرده وشما زنده اگه این اقای رییسی رییس جمهور بشه دوباره برای چهارسال یاهشت سال بساط کمیته هم برگرده دوباره بساط گشت ارشاد با شدت هرچه تمام تر برگرده بساط جمع کردن مجدد ماهواره دوباره علم بشه اینترنت هم مجدد فیلتر بشه بگیروببندهای عزیزان این مرزوبوم بیشتر بشه بسیاری از فشارهای جدید علم بشه،درسته که الانم هست اما حتی اگراون لحظه شدیدتر هم بشه که همین طور هم میشه امااین مردم ککشون نمیگزه.ازاون روزی میترسم که به واسطه صدور بیشترانقلاب بواسطه ارسال پول بیشتربه سوریه ولبنان وفلسطین وعراق مردم فقیرتر بشن به نظر شما چگونه میشه دو دلی افرادی مثل من رو ازبین برد اخه چهارسال فقیرتر شدن هم زمان کمی نیست مخصوصا برای کسانی که همین الانم با فقر سروکاردارن ،درسته ،شاید بگید همین الانم مردم وضع بهتری ندارن اما اگه با اومدن شخصی مثل رییسی اوضاع بدتر شد.سرکوبها بیشتر شدتورم ساعتی یا روزانه شدجوری که مردم فقیر حتی یه لقمه نون وپنیرالانم نتونن بخرن اونوقت چی
بادرود
خاطره ای دارم از دوران کودکیم که لازم دیدم براتون بنویسم .
فکر میکنم حدود 7 سالم بود موهای خیلی بلندو مشکی داشتم ک همیشه مادرم بعد ازاینکه من و خواهرم را ازحمام عمومی به خانه میآورد پیشنهاد میکرد من توی کوچه زیر آفتاب بمانم تا موهایم خشک بشود .
یکروز ازهمین روزها در هوای داغ تابستان من درکوچه با تکه ای نان محلی در دست داشتم قدم میزدم تا نم موهایم گرفته شود .پدربزرگی داشتم ک بسیارمستبدودیکتاتوربود. رو برگرداندم پیرمردرا دیدم ک با چوبی به سمتم می آید و فحاشی میکند.نان ازدستم افتاد و باشتاب به سمت خانه رفتم و پشت مادرم پناه گرفتم خوب میدانستم که مادراز من بی پناهتر است ولی چاره ای نبوداگر پیرمرددستش به من میرسیدریز ریزم میکرد.مادرم علت را پرسید ؟ازچشمان ارزق شامیش آتش میبارید.گلو پاره میکردو چنان هوار میزد ک گویی من بیچاره خطای بزرگی کرده ام .مدام به مادرم حرفهای رکیک میزد که چرا دختر فلان شده ات حجاب ندارد
مادر بیچاره ام با هزارترفندبا گردن گرفتن به اصطلاح گناه من این هیولای پیر را از خانه دور کرد وبه او قول داد ک من تا آخر عمرم روسری از سرم برندارم
و این اولین و وحشیانه ترین جبر زندگی من درخصوص حجاب بود.از همانروز ازاینکه دختر بودم و مجبور میشدم با تمام نابلدیم روسری سر کنم متنفر شدم و امروز که خودم مادر هستم باز از حجاب اجباریم متنفرم .
دیدگاه های غلط ،تعصبهای بیجا و اجبار نه تنها باعث ترویج و ایجاد علاقه به دین نمیشودبلکه انگیزه دین زدگی و نفرت را افزایش میدهد.
و اما خاطره دومم برمیگردد به سال گذشته زمانی که دختر من فقط 11 سال داشت..
به همراه دخترم برای خرید کتاب به مرکز شهر رفته بودیم آقایی میانسال که تقریبا میشود گفت 55 سال داشت به طرز خیلی بی شرمانه ای با کلامش به من و فرزندم یورش برد .دخترم با ترس به من چسبید و گفت: مامان این آقا ماموره؟؟
مات و مبهوت نگاهش میکردم و او خیلی راحت به من توهین میکرد ترسیده بودم هرچه خواست گفت و رد شد صحبتهایش این بود ک تو مادر نیستی دخترت بزرگ شده چرا حجاب نداره باید بپوشونیش نامحرم میبینه وخیلی حرفهای ….به خودم آمدم دیدم از ما دور شده دست دخترم را گرفتم و به سمتش دویدم صدایش کردم برگشت گفتم برادر شما از حجاب دختر من ایراد گرفتی خیلی قاطعانه گفت بله نباید اینجوری بیاد بیرون
سعی کردم آرام باشم ولی نتوانستم مثل خودش داد کشیدم و گفتم حجاب از نظر شما یعنی زن باید خودش را نمد پیچ کند تا شما مردها تحریک نشوید و به گناه نیفتید .حالا سوال من اینه موی دختر من شمارو تحریک کرده؟؟؟گفت درست حرف بزن خانم در جوابش گفتم آقای محترم دختر منو وحشت زده کزدید اگر موی فرزند من شما رو تحریک کرده شما یک بیمار جنسی هستید ک باید به روانپزشک مراجعه کنید اگر تحریک نشدید پس مزاحم من و فرزندم شدید و باعث وحشت دختر من شدید اگر قانون کشور من بر پایه عدالت بود مطمئن باشید ازتون شکایت میکردم.
روزی ک پدر بزرگم به اجبار روسری بر سرم کرد فکرش را هم نمیکردم روزی برسد که با دخترم همچین برخوردی از سوی یک فرد بیمار بشود .
برای سرزمینم و مردان اینگونه اش واقعا متاسفم
امان از نسل قبل که همه را سوزاند……
سلام عليكم استاد نوري زاد
مصاحبه شما را با راديو فردا گوش دادم ،
شما فرموديد ما مرديم ايران اهل فحش و ناسزا هستيم و بي ادب و… من خواهش مي كنم اگر نسبت به اصلاح اين صفات مي خواهيد اقدام مثبتي برداريد، بايد ازخود جنابتان شروع كنيد، ، واقعا اين همه ناسزا گويي به مردم و مسئولانشان ، ادب است ؟! وقتي شما فحش ميدي اسمش انتقاد است اما ديگران بر عليه متجاوزان مرگ بر .. بگويند، متهم به بي خردي مي شوند و … از انصاف حرف زديد . واقعا شما اگر مختصر انصاف داشتيد من مي ستودم اما حقيقتا وقتي مي بينم كساني كه در راه دفاع از وطن در سوريه و جاهاي ديگر شهيد مي شوند اسشمان را قاتل مي گذاريد . راستي چرا ترامپ را قاتل نمي گوييد كه از هزاران كيلومتر اومدند در منطقه ما آدم مي كشند به اسم دفاع از مردم آمريكا،اما مجاهدان مظلوم ايراني دفاع مي كنند و شهيد ميشوند شما با اهانت ياد مي كنيد به نظرم ناميدن كورش هاي زمان مثل سردار سليماني به نام قاتل و.. نهايت بي انصافي است. وقتي واضح هست كه تروريست هاي وهابي گاز سارين ميزنند و مردم را مي كشند شما به بي انصافي به گردن دولت سوريه و رزمندگان مي اندازيد. خيلي سياه نمايي هاي مطللقي كه نشان مي دهيد ، به نظرم صحبت شما از كلمه انصاف و منصف بودن بسيار تهو أور است .
انتقاد كردن از هر حكومتي راحت هست ،شما هم دستتون كوتاه شده است مناصب حكومتي و روع آورديد به تخريب همه ارزشها .
در مصاحبه توهين آميزتان ،يك عذر خواهي هم بايد از حضرت يعقوب نبي داشته باشيد كه با تبرك پيراهن يوسف پيامبر شفا يافت ولي شما با توهين به عقائد ميليونها شيعه ،انصاف را زير پايتان له كرديد.
بله مردم ما هم مشكلات مالي دارند و خود من از همين نوع هستم.اما باشما مخالف هستم كه هيچ ابايي از تخريب ديگران نداريد .
به نظرم شما ميخواهيد با دادن عكس بهشت، مردم ايران و سرزمين ايران به سمت جهنم و ويراني سوق دهيد .مطمئن باشيد مردم ايران گول حرفهاي شما را نخواهند خورد.
زنده باد ايران و مردان مجاهدش در هر زمان ،از كوروش تا ستارخان ،از باكري تا سليماني
رای دادن یا ندادن
شخصا در تمام انتخابات ریاستی از 15 سالگی شرکت کردم و امسال هم .
مگر آنکه جبهه مخالف یک استراتژی و برنامه اقدام منسجم جهت تحریم داشته باشه بطوری که نتیجه دلخواه حاصل شه.
مسلمه اگه شرکت کنیم این احتمالات هست:
1-نظام مشارکت عام رو نشان مقبولیت و مشروعیت خودش نشون میده
2-احتمال مهندسی آرا علیرغم رای عام بطور محدود
3-قبول نتیجه و تسلیم شدن عام
و اگر شرکت نکنیم موارد بالا بعلاوه تحمل 8 ساله بدترین گزینه . یعنی سیستم با مهندسی روند انتخابات از لحاظ زمان ، خبررسانی ، آرشیو و …. مشارکت رو بالا ، آرا رو مهندسی و نتیجه دلخواه خودشو تحمیل میکنه.
تجربه گذشته نشون داده مشارکت مردم در هر مرحله باعث عقب نشینی سیستم شده . در سال 88 عملا تقلب گسترده و در سال 92 پذیرش رای مردم . یعنی مشارکت و اعتراض 88 باعث شد سیستم در سال 92 محتاطتر عمل کنه.
چرا نیروهای ولایی در حداقل تعداد همیشه پیروز بودن:
1-تمرکز : سیستمی هرمی مطیع امر ولایی
2-ایمان و اعتقاد و اقدام : التزام به رهبری
3-هزینه ریسک نزدیک به صفر و عدم پاسخگویی : از دیوار سفارت هم بالا برن یا آدم بکشند هزینه ای پرداخت نمیکنن
4-سیستم پاداش دهی : منفعت در همراهی ولایت در حالیکه اکثرا هیچ دین و ایمانی به اسلام و خدا ندارند
5-هویت گروهی : افرادی که هیچ هویتی ندارن در این گروهها صاحب احترام و منزلت میشن
حالا چرا پیروز نمیشیم:
عکس موارد بالا . در سال 78 دانشجوی کارشناسی بودم در اعتراضات تیرماه عملا مردم عادی دانشجویان را مشتی قرتی که میخوان تو دانشگاهها کثافتکاری کنن میدونستن در سال 88 دانشجوی ارشد بودم و دیدم به یکباره مردم همراه همین دانشجوهای قرتی بودن . اینبار به این خاطر که احساس کرده بودند مشارکتشون نادیده گرفته شده . ولی وقتی سیستم از احساسات مذهبی مردم سوء کرد اعتراضات مسیرش عوض شد. مردم از شورش گشنگی به اعتراض از آگاهی و سپس به اعتراض احترام رسیدن و فقط کافیه مسئله جدایی دین از سیاست رو حل کنن.
ما ایرانیها عادت قهرمان پروری داریم یکی رو میندازیم جلو و بعد رهاش میکنیم مثلا وقتی مجلس ششم اعتصاب کرد من یادم نمیاد کسی برای دفاع از اونا و حتی حق خودش به حمایت از مجلس ششم رفته باشه . یا خاتمی رو رها کردیم با همه خدماتی که برای آگاهی ما و خلع سلاح بسیج کرد به طوری که در دور دوم نسبت ممد چاخان و ممد چارچوب دادیم به این مرد پاک نیت. یا الان برای موسوی هرچند شعار دادیم موسوی بهانه است یا شیخ شجاع چه کردیم . یا حتی همین کلید ساز خودمان. همین الان نوریزاد بره زندان کماکان که رفت با دو تا مستند صدا و سیما خودمون رو توجیه میکنیم کماکان که الان هم بهش شک داریم. ستار ، ندا ، منتظری ، کاظمینی بروجردی ، هالو ، بادکوبه ای و …..
ما میدونیم چی نمیخواهیم ولی نمیدونیم چی میخواهیم . و نمیدونیم چگونه به چیزی که میخواهیم برسیم .
ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم ولی توافقی بر سر اینکه چی میخواهیم نداریم . سلطنت ، سلطنت مشروطه پارلمانی ، ولایت غیر مطلقه ، ایران لیبرال دموکرات یا کمونیسم اسلامی . و این باعث شده به خودمون مشغول باشیم. رهبر نداریم یا رهبران هم رو مضحکه میکنیم و رهبرانمون بدون برنامه و توافق هستند. همه خود را گرگ بالان دیده سیاست میدانند در حالیکه گرگ پالان دیده شده ایم ، خشمگین ولی مناسب سواری.
منتظر فرج آقا یا فرج اوباما یا فرج ترامپ . درگیر فحاشی دین و دنیا بدون ذره ای ایمان و اعتقاد به تواناییهای داخلی خودمان و عمل . البته با پوزش از همگانی که در 88 پا در میدان بودند.
و البته که هزینه ما بسیار زیاده و پاداش رو کماکان همان فاحشگان سیاسی سحرگاهان از لب طاقچه برمیدارند از لذت همخوابگی با سرداران در حالیکه شب سرد و پررنجی بر یتیمان گذشته و فردا مریم های مقدس این دیر و دیار میشن.
اگه قراره تحریم کنیم همه با هم یه روز خاص یه رویه خاص مثلا بیت منتظری . نه خونه ستار . نه موسوی . نه هر کی تو بگی . ولی در حال حاضر با شرکت در انتخابات میشه رو یکی توافق کرد به بهانه اون بیرون اومد به بهونه اون به رسانه های دنیا خودمون رو نشون بدیم ، هم رو بشناسیم ، فایل رد و بدل کنیم و قوت قلب بگیریم . به سیستم هم حالی کنیم زیادیم و سو کنیم کاندیداشو.
ادب از که آموختی ، از بی ادبیان ….
تمام کسانی که طرفدار نظام ولایی هستند ، از وزیر و وکیل گرفته تا سردار و بسیجی و رئیس و معاون و استاندار و فرماندار ، تا مردم عادی که ذوب شدگان در ولایت هستند در یک چیز مشترکند .
* بی ادبی ، بی ادبی و بی ادبی *
تازه ترین توهین و بی ادبی که در کانال
نوری زاد صورت گرفته ، مربوط به فلاح فر میباشد . ظاهرا ایشان از سخنان و
حقایقی که نوری زاد به زبان میاورد چندان راضی نیستند و نارضایتی خود را نه با حرف و منطق بلکه با فحش و ناسزا
گویی ابراز میدارند .
یک سئوال ساده :
فرض کنیم سخنان نوری زاد غلط است و حق با آخوند ها و سردار ها و ذوب شدگان در ولایت میباشد ، در آن صورت چرا ایشان را در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت نمیکنند تا دو طرف ماجرا حرفهای خود را بزنند تا مردم با چشمها و گوشهای خود به قضاوت بنشینند . اگر حق با حکومت عدل علی است چرا از برگزاری یک برنامه زنده طفره میرود ، چرا شما (فلاح فر ها ) خون خود را کثیف میکنید و به زمین و زمان ناسزا میگوئید .بجای این کار از مولای خود و نائب بر حق امام زمان بخواهید که خودش یا یکی به نمایندگی ایشان برای روشن شدن واقعیت با نوری زاد یک جلسه پرسش و پاسخ برگزار کند . شاید حق با شما ها ها بود و امثال من که طرفدار نوری زاد هستم ، از خواب غفلت بیدار شوم به خیل عظیم لشگر ذوب شدگان بپیوندم .
خداوند بزرگ به بندگان خود زبان داده که مشکلات خود را با حرف زدن حل کنند . ظاهرا دوستان ذوب شده استفاده چندانی از این نعمت خدا دادی نمیکنند .
یا حق باشماست یا نوری زاد ، چرا فحش میدی ، به کسانی که سنگشان را به سینه میزنی بگو بیایند و مثلا در رابطه با ابراهیم رئیسی و قتل عام سال 67 با نوری زاد صحبت کنند .
منتظر برنامه ریزی شما عزیزان هستیم .
درود دوستان
طنزی از حمید ضیا:
“جدیدترین تحلیل از رویدادهای روز”
مطمئنأ همه از خبری که در شبکههای اجتماعی پخش شد اطلاع پیدا کردند. در این خبر فیلمی از یک نیروی داعشی پخش شد که به زبان فارسی حرف میزد و ایران را تهدید میکرد. در پی این رویداد که مدیون هستید اگر فکر کنید ساخته خود رژیم باشد، شبکات اجتماعی موضعگیریهای متفاوتی داشتند. در این مبحث هدف ما بررسی این موضعگیریها نیست.
هدف بررسی شرایط ایران بعد از حمله داعش است که چگونه میتواند شرایط را در ایران بسیار وخیم کند.
با شناختی که از نیروی تروریستی داعش داریم به راحتی میتوانیم حدس بزنیم که چه عاقبتی در انتظار مردم خواهد بود.
در اولین اقدام نیروهای داعش به پاک کردن نوشتهها، شعارها و عکسهای سران رژیم پرداخته و شعارها و عکسهای خود را جایگزین میکنند. مثلا شعار معتدلِ الله اکبر رژیم را با شعار تندِ الله اکبر خود جایگزین میکنند یا عکس زیبای خمینی و خامنه ای را با عکس عبوس ابوبکر العراقی عوض میکنند.
در مرحله بعدی وارد سیستم اداری، حمل و نقل عمومی، دانشگاهی و و و شده و در اولین حرکت آنها را از حالت مجزای «زنانه مردانه» به «مردانه زنانه» تغییر میدهند. یعنی اگر زنها در راهروهای سمت چپ راه میرفتند، طبق این تغییر ظالمانه باید از راهروهای سمت راست استفاده کنند. اما استثنائاً جایشان همچنان در ته اتوبوس میماند.
در پی حرکت ظالمانه بعدی، آنها گشتهای نهی از منکر یا ارشاد اسلامی را به «الگشت النهی من المنکر» یا «الارشاد الاسلامیه» تغییر میدهند. این حرکت ضد ایرانی خشم عمومی را به دنبال خواهد داشت. مأموران این گشتها با ماسک و لباس سیاه در معابر حضور پیدا میکنند. خواهران عبوس العایشه به جای خواهران مهربان زینب با چادر سیاه عربی به جای چادر سیاه ایرانی در خیابانها راه میافتند. این تغییر پوشش نیز خشم عمومی را به دنبال خواهد داشت.
نیروهای عقب مانده داعش به علت ضعف در شعور اجتماعی و فرهنگی بر خلاف جمهوری اسلامی، برای اعدامها از «سن» بلند استفاده نمیکنند و روی زمین، هم سطح بینندگان گردن یا شلاق میزنند. گفته میشود در صورت اجرای این حکم غیر انسانی، احتمال شورش مردم بالا میرود. حجتالله انواری که نمیخواست نامش فاش گردد، با عصبانیت تمام به خبرنگار ما گفت: اگر داعشیها بخواهند «سن» اجرای احکام را از ما بگیرند، به شما قول میدهم بینندگان اعدامهایشان از نصف هم کمتر میشود. من که دارای سه فرزند کوچک هستم چگونه میتوانم هر سهی آنها را روی دوشم بگیرم تا از صحنه لذت ببرند؟! باید به داعشیهای کثیف بفهمانیم که «سن» از ارکان اعدام و شلاق است. به شما قول میدهم نبود سن ممکن است به شورش مردمی بیانجامد.
مورد بعدی تعویض سیستم قضایی اسلامی با سیستم القضاییة الاسلامیه است. فرق فاحش این سیستم بربری با سیستم جمهوری اسلامی از زمین تا آسمان است. احتمال میرود که در دادگاههای داعشی بر خلاف جمهوری اسلامی که فقط مجرم و وکیل مدافعش را ظرف ۴۵ ثانیه محکوم و زندانی میکند، هم مجرم، هم وکیلمدافع، هم دادستان و هم قاضی را محکوم و زندانی کند.
موارد بالا شمه کوچکی بود از تغییرات اساسی که اگر داعش در ایران حاکم شود بوقوع خواهند پیوست.
هفته پیش محمد ظریف در یک جلسه مطبوعاتی در پاریس در پاسخ به سؤال خبرنگاری که پرسیده بود برای تطابق قوانین اسلامیتان با قوانین اسلامی داعش چه راهکاری ارائه میدهید؟ گفت: Do you think we are cholaagh. ما خودمان پیشاپیش مردم را تمرین میدهیم که در صورت این تغییرات، مردم عادت داشته باشند.
از نظر من برای جلوگیری از این امر، مردم باید به تنها راه حل خروج از بحران روی بیاورند. مردم باید با سران مملکت ارتباط نزدیک برقرار کرده و آنها را مجبور کنند که به روسیه نفت و گاز مجانی بیشتری داده تا بشار اسد را علیه داعش حمایت کنند. در این جنگ نابرابر باید از هر اسلحهای استفاده کرد و داعش را در نطفه خفه کرد. حتی استفاده از بمبهای شیمیایی بر روی بچه ها که ممکن است در آینده داعشی بشوند میتواند در این راه کارگر باشد. این دقیقاً نمونه بارز همان در نطفه خفه کردن داعش است.
درود بر شما جناب نوری زاد
دل نوشته ای تحت عنوان : یک – هیچ 0⃣➖1⃣
1⃣ خوشحال از باخت ! تا حالا شنیده ای؟ ملت ِ یک- هیچ ، میدانی چیست ؟
حتما شنیده ای چون تو یک ایرانی هستی و بیاد می آوری آن شور و خوشحالی را ، آن شیرینی دادن ها و رقصیدن ها در خیابان ها را برای باخت یک – هیچ مقابل حریف . نمیدانم چه تعداد از هموطنانم بعد از آن باخت مقابل آرژانتین به خیابان ها ریختند و ساعت ها سر از پا نمیشناختند ولی حتم دارم تعدادی هم بودند که تاسف خوردند برای این شادی که مگر میشود بدلیل باختن خوشحال بود . اما آن روز مطمئنم که در آن بالا بالاها عده ای خندیدند به این مردم و دلشان قرص شد . چه چیزی بهتر از مردمانی که از باختن خوشحال میشوند .
2⃣ فرض کنید خود شخص امام زمان رئیس جمهور ما بشود .(فرض محال محال نیست) از خود بپرسید آیا میتواند جلوی والی خراسان قد علم کند؟ میتواند اقتصاد را از چنگ سپاه خارج کند؟ توانایی دارد صدها بانک و موسسه رباخوار را تعطیل یا اصلاح کند؟ قادر است بودجه صدها نهاد بی مصرف را قطع کند؟ روزنامه های آزاد تاسیس کند؟ اصلا زورش به شیخ صادق لاریجانی میرسد ؟ ایران را میتواند از سوریه و عراق و لبنان و یمن خارج کند؟ زیاده خواه نیستیم اگر یکی از این کارها را میتواند انجام دهد ما راضی هستیم .(لطفا از خود بپرسید و حدس بزنید)
هرچند گمان نکنم ایشان از صافی حضرت جنتی بتواند عبور کند چون ممکن است نظر امام زمان به نظر بعضی ها نزدیک نباشد .یا بدلیل کهولت سن رد صلاحیت بشود چون بلاخره امام زمان سنش کمتر از مرحوم رفسنجانی که نیست !
3⃣ ما به باختن خو گرفته ایم ، مصلحت اندیشیم وبرای مصلحتی کوچک زیر بار تریلی هم میرویم ، باخت با تفاضل کم راضی و خوشحالمان میکند عادت نداریم به پیروزی های بزرگ حتی بیاندیشیم ..
پدرجد اصلاحات سالها قبل تسلیم شد و به تدارکاتچی بودن این جایگاه (ریاست جمهوری) اعترافی تلخ و دیرهنگام کرد اما او امروز شعارآشتی میدهد! گویا از فروکردن چوب در جوانان ما دردش که نیامده هیچ ، فراموش هم کرده است .. و ما مردم دوباره خود را آماده میکنیم گویا خیال میکنیم سعید مرتضوی ها یا استاد سعید طوسی ها در زندان هستند !
ما مردم اطمینان داریم هر دفعه این بازی را میبازیم هرچهار سال به چهارسال میبازیم و خوب میدانیم که در این زمین بردی در کار نیست ولی چه کنیم که ملتِ یک – هیچ هستیم ، بازنده بودن را خیلی تمرین کرده ایم و اسمش را تمرین دموکراسی گذاشتیم ، خوشحال میشویم یک هیچ به روحانی ببازیم تا سه هیچ به ابراهیم رئیسی نه ؟ بعدشم به خیابان ها بریزیم و شادی و پایکوبی ، حتما هم نمیدانیم که در آن بالا بالاها همان عده دوباره به ریشمان میخندند و دوباره دلشان قرص میشود ، تا بازی بعدی و باخت بعدی . . .
براستی ما ملت ایران با خودمان چند چندیم ؟
(نوشته م . م 96/1/19)
دوست عزیز محمدم
فقط نظری در خصوص بند یک داشتم
هر گونه جشن و سرور و شادمانی جمعی از ملت سلب شده به همین خاطر بدنبال بهانه ای هستند تا به خیابانها بریزند بقول معرف عقده دلی خالی کنند و ضمنا انزجار و تنفر خود را از نظام و شخص رهبر و همه تندروها هم نشان بدهند نمونه:
رفسنجانی در انتخابات مجلس جزو ۳۰ نفر اول هم نشد اما استقبال و شادمانی مردم را در اعلام ثبت نام کاندیتاتوری ریاست جمهوری را هم دیدیم و نفر اول شدن در انتخابات مجلس خبرگان را هم دیدیم و شاید هم همین محبوبیتی که ناشی از بغض علی کسب کرده بود یکی از دلایل حذفش شد . بنظر من جنبش سبز و رفسنجانی و فوتبال و مذاکرات هسته ای فقط یک بهانه است اینها اتش زیر خاکستر هستند فقط منتظر یک جرقه هستند تا انشاالله شعار اصل نظام بهانست را تحقق بخشند
درود بر خردمندان و آزاد انديشان
دلیل عدم شرکت در انتخابات را از دو نوع نگاه علمی و خطابه ای به استحضار دوستان میرسانم
از نگاه روانشناختی یکی از راههای تحریک و بیداری شخصی که در خواب عمیق است سکوت می باشد . با این توضیح که محیط فرد بخواب رفته را که همهمه ای از هیاهو پر کرده تنها با یک سکوت مطلق میتوان بهم زد و فرد را از خواب بیدار نمود . به عبارتی وقتی شما در محیطی پر از صدا قرار میگیرید بعد از گذشت زمان شما به آن محیط خو میگیرید و صداهای آزار دهنده برای شما عادی میشود تا اینکه با قطع صدا شما یک آن به خود می آیید و این سکوت ناگهانی در واقع زنگ بیداری شماست
دوستان گرامی
اگر پس از 38 سال هنوز وقت آن نرسیده که با یک بار عدم شرکت در انتخابات صدای اعتراض خود را به گوش مجامع بین المللی برسانیم پس کی زمان اعتراض بی هزینه خواد رسید
این که رهبر و مسئولان نظام در هر دوره ای از انتخابات به شرکت حداکثری مردم تاکید ویژه دارند آیا دلیل بر حفظ نظام در گرو حضور حداکثری مردم نیست
عزیزانی به این دلیل که اصلاحات بهتر از اصول گرا است شرکت در انتخابات را پیشنهاد میدهند ولی آیا صرفا از اینکه شخصی با سرعت 200 کیلومتر در حین رانندگی توسط پلیس گرفته میشود اگر عنوان کند که سرعت او 200 کیلومتر نبوده و او با سرعت 190 کیلومتر رانندگی میکرده چیزی از شدت جرم او میکاهد
آقای خاتمی 8 سال ! و آقای روحانی 4 ! سال پشتوانه رای حداکثری مردم را در دست داشتند ، آیا فقط و فقط یک بار توسط رسانه و تریبونهایی که در اختیار داشتند ، صادقانه به موکلین خود گفتند که مشکل اساسی در کجاست . آیا از عهده آنها بر نمی آید یا قانون اساسی اشکال دارد یا مافیاهای قدرت اجازه کار به آنها نمیدهند . یا شاید آنها چون خود به خانواده هزار فامیل وصل هستند نباید چیزی بگویند
مگر گشت ارشاد ، اسید پاشی ، تعطیلی روزنامه ها ، فیلترینگ و تسخیر سفارتها در دوره اصلاحات نبوده
پس به کدام چشم داشت به آینده ای بهتر هم صدای با نظام شرکت در انتخابات را لبیک میگویید
دوستان گرامی
در نظامی که طبق قانون اساسی آن ریس جمهور قبل از نظرو رای مردم توسط نظام تعیین و سپس توسط شورایی فرمایش صلاحیت داده میشود و در آخر پس از رای فرمایشی مردم توسط شخص اول مملکت مهر تایید دریافت میکند به دنبال کدام دموکراسی هستید
بهتر نیست کمی بیشتر به روند انتخاب رئیس جمهور در کشورمان بیاندیشیم
آیا جایگاه زنان در دو دوره حکومت اصلاحات فقط تا مرز مری خانم بود ، و آیا در حکومت تندروانه احمدی نژاد وضعیت زنان بجهت داشتن یک وزیر زن بهتر نبود .
یکی وزیران جوان بی تجربه می آورد و یکی وزیران پیر تجربه دار در باند بازی و رانت خواری ، به کدام باید دلخوش بود
آیا فقط و فقط گزینه رای دادن پیش روی ماست . مگر رای ندادن خود نظر و عقیده ای نیست .
چهار سال سپری کردن با هر طیفی چیزی خراب تر از این همه خرابی ببار نمی آورد پس به یک بار عدم شرکت در انتخابات می ارزد
هنوز یادمان نرفته که کمپین نخریدن خودرو ایرانی را موثر میدیدیم
و در آخر چند توصیه :
بهترین تاثیر گذاری ما اعضاء خانواده خود ما هستند ، فرهنگ کتاب خوانی را در میان این نهاد خودی ترویج دهیم .
تعصبات قومی ، قبیله ای و همشهری و ….. را کنار گذاشته تا آینده ای بهتر را در این سرزمین برای آیندگان به ودیعه بگذاریم
ایران و ایرانی را دوست بداریم که چندی است مفهوم عشق را گم کرده ایم
به یزدان که ما گر خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
سلام به نوری زاد ،پیشگویی فردی به نام ابوعلی شیبانی که از طریق محاسبات عددی حروف قرآن با شگرد ی خاص به خود ش میتواند حوادث و رخدادهای جهان را تا یک سال آینده رابا فراستی عجیب و باورنکردنی بازگویی و اعلام نماید وی گفت: ایران با کلی ضرر و ابرو ریز ی سیاسی کلا ن در سطح جهان و خاور میانه با شرمساری سوریه را تا آخر نیمه دوم سال جاری میلادی ترک خواهد کرد ،روسیه پشت پرده با موساد موافقت لازم برای سرکوب حزبالله لبنان و ایران آنجا داده وبرای ورضایت خاطر آنها سیستم اس۴۰۰دفاعی در برابر موشک های هجوم ی ایران وحزب الله وسوریه در خاک سوریه مستقر نموده ،روسها به ثمن بخس موجود یت ایران وسوریه را به عموسام میبخشند ، تمامیت ارضی عراق به چپاول ترک های عثمانی میرسد ،کردستان عراق تا مرز استان صلاحالدین به اشغال ترکیه درمیاد ، آیران بعلت حملهها ی اقتصادی ونظامی تحمیل شده ارطرف غرب بزرگ و اروپا به اضطراب اجتماعی و بیماری دفاعی در زمان نقاهت مبتلا میگردد و مرحله دوم حمله نیروهای کندوی زنبورها کلید خورد و اولین شهر بزرگ اسلامی عراق ،(نجف) اشغال و اعدام های وسیعی بدتر از داعش برعلیه شیعیان می انجامد ،ودریغ از یک صدای اعتراض از طرف ایران ،کشورهای سعودی امارات کویت بحرین الجزایر به تاراج و هرجومرج می روند ، اولین شورش های برکانی از سعودیه وال جزایر شروع میگردد ،ایران با ذلت وخفت با فشار توطئه سعودیه وموساد به زعامت عمو سام از عراق خارج وسعودیه بعد هلاکت ملک سلمان با شعار اصلاحات وابادیگری عراقی جدید تحت مدیریت سعودیه وارد عراق شده کلیه اقدامات خدماتی و استعمارگری به نام ایران مورد حمله تبلیغات تخریبی و زیرساخت های انجام شده محو خواهد ،موشکهای روسی مستقر در سوریه برای حفاظت اسراییل از موشکهای ایران و مقاومت اسلامی بنا شده اند ،روحانی با رأی بالایی رییس جمهور میگردد، دست ااا. بالا اااا
شیخ مرتضی تحویل بگیر ! قرآن شده کتاب رمل واسطرلاب ! مبارکه ؟
درودبرشما و دوستان گرامی
جناب نوری زاد بنده یکی از پیمانکاران قرارگاه خاتم موسسه سید اشهدا بودم از تاریخ شانزدهم مرداد نودو پنج مشغول بکار شدم بعد از سه ماه قرار داد رو یکطرفه فسخ کردند و شخص دیگری رو جایگزین کردند بعد از سه ماه از هفتاد میلیون طلب بنده پنج میلیون با دعوا وداد و بیداد پول گرفتم هر ماه پنج میلیون به حساب من پول واریز کرده اند شب عید تمام پیمانکاران را تا روز بیست و هشتم نگه داشتند پنج درصد به همه پول دادن اکثر پیمانکاران پول کارگرهاشونو نتونستند پرداخت کنند من هم که دیگه کارت به استخوانم رسیده بود به خاطر بی پولی حتی نتونستم ماشین و بیمه کنم اعتراض که کردم در جواب من گفتند سرو صدا نکن میگم بیان جمعت کنند ببرن نمیدونم تو این مملکت گل و بلبل به کی باید شکایت کنیم از چه کسی دادخواهی کنیم الان فکر می کنم خدا هم از این حضرات حساب میبره
قابل توجه طرفداران نظام جمهوری اسلامی عزیز و گرامی
به آقا !امام زمان ! شکایت کن ! تا بیاد گردن سه پنجم اهالی کره زمین را بزند ! تا گرگ ومیش در یک آبشخور آب بنوشند !
سلام خدمت شما نوری زاد عزیز دل.
در ایران قدرت دست رهبره و اونم هر کاری که عشقش بکشه انجام میده نه رییس جمهور میتونه باهاش مخالفت کنه نه مردم، پس چرا باید مردم برن به ریس جمهوری که هیچچچچچ کارس رای بدن؟ از آقای بنی صدر شجاع تر که نداشتیم، ایشون جلو آقای خمینی علنا وایسادن نتیجشم برکناریش بود، عزیزان شما میرین به روحانی رای میدین و اونم برنده میشه، فردای اون روز رهبره که پز میده و به جهانیان میگه دیدین نظام ما مردم سالاری واقعیه، دیدین مردم حامی این انقلابن!
من جوان دوره احمدی نژاد بیکار بودم الان چهار سال پیرتر شدم و بازم بیکارم.
ما مردم باید به دنبال رفراندوم باشیم، باید به هر راهی که امکانش هست صدای خودمون رو به گوش دنیا برسونیم و بگیم که ما خواهان رفراندوم هستیم، با نظارت نهادهای بین المللی.
باید بگیم که ما مردم ایران خواهان صلح، دوستی، برادری، محبت و آرامش هستیم، ما از خشونت و کارهای خشن بیزاریم، ما دوست داریم که کشوری دموکراتیک و آزاد داشته باشیم تا تمامی استعدادهای این سرزمین شکوفا بشن.
چرا یک کرد باید کولبری کنه چراااا؟ اون کرد باید رییس جمهور بشه، فرمانده ارتش بشه، وزیر بشه، رییس مجلس بشه و همچنین ترک ها و بلوچ ها و سایرین نیز باید به بلندای این کشور برسن البته همگی با انتخاب مستقیم مردم
سلام اقای نوریزاد عزیز
اینکه جنابعالی تاکید وتشویق ب رای ندادن میفرمایید! وآنرا تشبیه ب رای دادن در قفس وزندان بزرگ ایران میکنید!!
عزیز برادر،،؟ایا تا کنون اندیشیده اید ،رای ندادن یعنی سکان و فرمان رادر اختیار یک تندرو گذاشتن که از بدو ورودش ب پاستور ومقام اجرای کشور یعنی بازگشت تحریمها،،از بین رفتن همه ی آن چیزهاییکه جز مطالبات اجتماعی واقتصادی و سیاسی ماست وما چراغی کم فروغ اما امید وارکننده در دولت روحانی داریم که پس از ان از دست میدهیم ،،،انتخاب بد یا عدم انتخاب ب تعبیر عالی جناب در قفس یعنی تضعیف دموکراسی ،،اگر چه بسیار ضعیف،،،با عدم تکثر در کاندیداها!!
در ان صورت ما بطرف نفت در برابر غذا و اوضاع بسیار خطرناک امنیتی خواهیم رفت!!!
استاد گرامی اخلاق و مردمداری؟!!
استدعا میکنم مردم را نا امید نفرمایید،،،
اصلاحات اگر چه کندو محدود ما را به سرمنزل مقصود میرساند،،
باید تلاش کردو امیدوار بود،،،
وگرنه اگر کشور در فقر و رکود مطلق فرو رفت ،،چجوابی برای حد اقل فرزندانمان داریم،،،،،
کشور ب ورطه ی سقوط و تباهی و جنگ نباید بره،،،،،
ما باید یک فرصت دیگه رو ب دولت روحانی بدیم ،خود میدانی در چهارسال اینده اتفاقات گوارایی برای کشور رخ خواهد داد وما پیروزیم ،،
با تقدیم عشق و احترام ،،امیر ،،از یزد
امیرخان عزیز تعجب میکنم از این طرز فکر
رییس جمهوری که باید ملتزم و مطیع و بدون زاویه با رهبر و نظام باشد یعنی چه ؟
یعنی از خودش اراده و اختیاری ندارد فقط باید مطیع اوامر رهبر باشد و بس . به چنگهای زرگری توجه نفرمایید کوچکتری قدمی که به نفع مردم و یا خلاف خواسته های نظام باشد نمیتواند بردارد و الا سرکارش با رهبر که قوه قضاییه و سپاه مسلح به تمامی ابزار سرکوب و بسیجیان جان بر کفش میباشد . روحانی پشتش به کی گرم است نهایتا یک ۸۸ دیگر ؟
تا کی باید گول این شعارهای پوچ دلخوش کنک بی تاثیر را که حافظان نظام به خورد ملت داده اندبخوریم ۳۸ سال نتجه این اشتباه را تجربه کردیم باز هم؟
لاقل بفرمایید این اتفاقات گوارا چیست و چگونه رخ خواهد داد قصه نشان دادن ابنبات چوبی است؟
درود و ادب و احترام خدمت راد مردی که در خطرناکترین و سیاه ترین دورانی که ایران ویران به خود دیده بیرق روشنگری و رشادت و پایمردی و نور را درمیان مردم ستمدیده ایران ویران به دست گرفته و همچون پدران پاک نهادش کاوه و ارش و اسفندیار در جستجوی کوره راهیست در دل تاریکی تا شاید این خیل عظیم ستمدیدگان و مایوسان و داغدیده ها را به سمت کور سوی نور امیدی که در دور دستها سو سو میزند راهبری کرد و به سلامت به سر منزل مقصود که همانا رهایی از چنگال پلید اهریمنان است ،رسانیده و همچون کوروش بزرگ این بار در قلب رنجور مردم سرزمین مادری خود برای همیشه و تا ابدیت جاودانه بزید و هچون نام زیبایت نوری باشی در میان تاریکی ها
*************************
اقای نوریزاد گرامی تا انجایی که مقدور بود نوشته های بسیاری از دوستان را خواندم و متاسفانه نکته جالبی در درونم احساس کردم و همانگونه که شما و دیگر دوستان هم نوشته ها را خوانده اید در میان نوشته ها دو دسته افراد به چشم میخورند
نخست افرادی که به هیچ وجه نمیخواهند رای بدهند و با پوست و گوشت و خونشان شاهد ستم ها و بی عدالتی ها و تبعیض ها و هزاران درد بی درمان دیگر به وسیله عاملان این حکومت بوده اند و به این درجه از اطمینان و ایمان رسیده اند که ابادی و ازادی و رفاه در این مملکت تا زمانی که اخوند و تعلیم دیده دست اخوند و مکتب اخوند در راس امور مملکت هستن محال است و کاملا حق با این دوستان و این قشر ستمدیده و مظلوم است وتاریخ هم گواه صحت نظر و رای این عزیزان است چرا که کره زمین هنوز عملی و فعلی و حرکتی از اخوند ندیده که در جهت خدمت به انسان و انسانیت باشد
@@@@@@@
و اما دسته دوم افرادی هستند که دم از بلوغ فکری و ازادی اندیشه و به طرز خاصی خودشان را بالاتر از بقیه میدانند و دم از اشنایی با مکاتب دموکراسی شناسی میزنند و هر کسی به نسبت درک خود از موامل متعددی که منجر به پیدایش دموکراسی در میان ملتی میشود نام میبرند و خواهان حضور مردم در پای صندوقهای رای برای تمرین دموکراسی به افرادی فقیر و بدبختی همچون من حقیر هستند و درواقع اگر به عمق کلام این افراد خوب بنگریم اکثرا از عوامل حکومت هستند وبا لباس مبدل به میان گروههای مردم در صفحات اجتماعی امده اند و یا به هر نحوی از سفره این حکومت حالا هر کدامشان به اندازه توانشان حتی ممکن است یک کارمند ساده باشند به لقمه نانی رسیده اند و خیلی از این افراد از این میترسند که مبادا اتفاقی بیفتد و ورق برگردد و دستشان رو شود که سالهاست صندلی را غصب کرده اند که لیاقتش را نداشته اند و هر کدام به نوعی نگرانی خاص خود را دارند و داعیه چپی و راستی و اصلاح طلب و اصولگرایی دارند و فکر میکنند که فقط انها میفهمند و ما که نمیخواهیم دیگر بازیچه این غارتگران باشیم به اندازه انها نمیفهمیم
اما بدانید در میان ما افراد بسیار بلند مرتبه و والایی چه از نظر درک و شعور و سواد و تجربه و انواع مهارتهای علمی و اموزشی و انسانی وجود دارد که گمنامند روزی ایران به وجودشان افتخار خواهد کرد ما ها که رای نمیدهیم نمیخواهیم مهر تاییدی بزنیم بر جنایتهایی که بدست این رژیم اتفاق میافتد
یادم به درس تاریخ سرتا پا دروغ دوران راهنمایی و دبیرستانم که میافتد یکی از عوامل سقوط بعضی سلسله ها و خاندانها را معمولا ظلم و ستم درباریان به مردم مینوشتند و میگفتند باید از تاریخ عبرت گرفت اما هیچ حاکم ظالمی گویا هیچوقت تاریخ نخوانده
به امید روزی که فره ایزدی باز بر اسمان ایران ویران بال بگشاید
گرامی نوریزاد عزیز شهامتت هیچگاه از خاطر مام وطن پاک نخواهد شد
درود و سپاس بیکران برتو و یاران و دوستدارانت
درود بر شما اقای نوری زاد .من در عجبم اگر هر روشنفکر بخواد در لحظه ای از تاریخ اشتباهی کند نتیجه اش میشود انقلاب 57 .خوشبختانه حضرت عالی یا درست یا اشتباه از این حکومت جدا شدید .ایا بهتر نیست با این امکاناتی که بوجود امده مردم را به مطالعه وادار کنید هر چند روز یک کتاب در سطح سواد مردم معرفی کنید یکسری از مردم عزیز و فهیم خودشان کتابخوان هستند .یکی از بلاهایی که مردم به ان دچار بودند و هنوز هم هستند عدم علاقه به مطالعه ازاد است .برای اندسته از عزیزان بگویید قرار نیست اگر یک کتابی پر حجم رو خواندید همه مطالب انرا در ذهن خود انباشته کنید .بگویید از یک کتاب 400 صفحه ای فقط یک خط و یا خلاصه انرا در ذهن خود نگه دارند کافیست .ملت عزیز فقط از کتاب خودتان را جدا نکنید کتاب فنداسیون تفکر شما را میسازد .کتاب یا مطالعه عزم شما را بهدف راسخ میکند .کتاب اجازه نمیدهد هرکس در سختوری مهارت دارد شما را مسخ کلام خود کند .کتاب دریچه ای است به جهان دیگر .هر کتابی را که دوست دارید بخوانید .از شعر و قصه و رمانهای تاریخی تا الی …نترسید باور کنید گنجایش مغز انسان فراتر از انچیزیست که تصور میکنید و در اخر کتاب خوانی اجازه نمیدهد شما در اینده دچار الزایمر شود .با ارزوی اشتی ملت ایران با کتاب
با سلام / چرا در کشور ایران یک مرد پیدا نمی شود که بگوید بعضی از بگیر و ببندها را زیر سر چه کسی است ! مثلاً یاسر هاشمی درباره مهر و موم دفتر مشاوران پدرش گفته است که با دفتر آیت الله علی خامنه ای ، رهبر جمهوری اسلامی ایران هم تماس گرفته ، اما “آنها گفتند ما چنین دستوری ندادیم . ایشان همچنین گفته هیچ مرجعی مسئولیت این اقدام را به عهده نمی گیرد . ظاهراً به وی گفته اند که از بالا دستور رسیده است . یاسر در نهایت گفته که آخر هم نفهمیدیم که این بالا چه چیز و چه کسی است ! در کشور قبل تر ها مسئول حصر و زندان آیت الله منتظری هم معلوم نبود . مسئول حصر سید میرحسین و آیت الله کروبی هم مشخص نیست ! مسئول به محاق رفتن آقای سید محمد خاتمی هم معلوم نیست ! آقای نوری زاد واقعا در کشور از یک مقام بالا بالا و بالاها تا پایین و پایین ها یک ” مرد ” پیدا نمی شود که بگوید مسئول این خیمه شب بازی ها کار من است ؟
جناب آقای دکتر نوری زاد
سلام و عرض ارادت
صحبتهای اخیرتان در مورد حق رأی ندادن من را ناگزیر از مزاحمت نمود تا عرض کنم که بهتر است تا انتخابات را بمثابه یک فرصت اعتراض قانونی ،مؤثر ، و برهم زننده رد صلاحیت های جناحی و مهره چینی غنیمت بشماریم و آنرا از دست ندهیم. حاکمیت عاشق تحریم انتخابات از سوی معترضین است تا بکار خود برسد زیرا هیچ ساز و کاری برای بها دادن به تحریم وجود ندارد و در غیاب غیر خودی ها آمار سازی حاکمیت آسانتر انجام میشود. دنیا هم با حکومت های غیر انتخابی مسئله ای ندارد چه رسید به آنها که کاریکاتوری از انتخابات را در چنته دارند. منظور اصلی آن است که گفتن نه را عمومی کنیم . برای توضیح مقاله ای را که بی ارتباط با سایت خودتان نیست خدمتتان ارسال میدارم .
با احترام
امیر رضا صیاد
دموکراسی و معضل انتخابات
مقدمه ای کوتاه: انتخابات حتی در کشورهای آزاد که برای برگزیدن قانونگراران یا مجریان امور بطور معمول و شرافتمندانه انجام میشود، برای حاکمیت مشروعیت افزا و قدرت آفرین است. به همین دلیل، اکثر دولتها انتخابات را به شکل مراسمی رسمی ، ملی یا مقدس و توأم با تشریفات برگزار نموده و برندگان آن که حاکمیت موجود میباشند جشن پیروزی را که حاکی از برتری قدرت سیاسی است خودشان است بر پا میکنند .
اقتدار ملی امری جدای از قدرت سیاسی و بنوعی در تضاد با آن میباشد. فلسفه و علت وجودی دموکراسی، نفی دیکتاتوری و بمنظور قدرت زدایی از حکومت بوده است از این رو برگزاری انتخابات بدلیل تولید قدرت سیاسی، در بطن خود دارای تعارضی تاریخی است . مشکل دیگر این است که در پروسه انتخابات ،عناصر صلاحیت، اشراف به موضوع ، و مسئولیت پذیری ناشی از دادن رأی، وجود ندارند. توضیحات بیشتر و پیشنهاد راه حل برای موارد بالا، در بحث “مردمرایی” یا دموکراسی در ایران فردا، آمده است .
در قسمت های پیشین از مکانیسم حضور معترضانه مردم در انتخابات با آرای هوشمندانه و تبدیل آن به انتخاباتی واقعی یا یک (رفراندم ملی) صحبت شد. منتقدین حکومت در ایران ، مشکل ولایت مطلقه را در تعارض آن، با اصل جمهوریت نظام میدانند، چون مسئولیت (عام ، مشترک و متقابل افراد) درجامعه سیاسی ، یعنی مفهوم (کلکم راع و……) از اصول پذیرفته شده برای جمهوری ها در تمام جهان است. ولایت یک نفر اعم از سلطان، یا فقیه یا هر عنوان دیگر بر جامعه، ناقض آن اصل از دموکراسی است که میگوید میزان رأی ملت است. آقای منتظری هم برداشت حاکمیت از ولایت را کفر آمیز میدانست.
از زمانی که شورای نگهبان با تفسیر خود بررسی قانونی صلاحیت داوطلبان با استعلام از مراجع رسمی را به احراز صلاحیت، توسط عوامل خویش تبدیل کرد و آنرا نظارت استصوابی نامید سیستم سیاسی ، بیش از پیش به بده بستانِ ” من تو را می یابم بشرط این که تو هم من را بیابی ” در یک دایره بسته تبدیل شد. راهکار جمهوری خواهان نظام برای رهایی از این گرداب این بوده که مردم با مشارکت معترضانه در تمام انتخابات ، لیست شورای نگهبان را نادیده گرفته و به هر کس که خود خواستند رأی بدهند. این شورای نگهبان است که باید از قبل لیستهای خود را بر اساس دیدگاههای های متنوع سیاسی تنظیم کرده باشد و اگر چنین نباشد، آرای مغایر با لیستهای رسمی، رأی اعتراضی و یا باطل شده محسوب میشوند که در هر دو صورت تمام مهره چینی ها و مهندسی انتخابات را تا حد ابطال به هم میریزد. نتیجه این نوع ازاستقلال فردی در رأی دادن، رعایت بموقع حق الناس، اجرایی شدن مفهوم دموکراسی ، بلا موضوع شدن نظارت استصوابی، برگشت قطار مملکت به ریل اصلی و رسیدن به این اصل خواهد بود که میزان رأی ملت است . استراتژی نـــه بــــزرگ در عالیترین سطح تخصص و تجربه به تأیید شخصیتها و سازمانهای سیاسی رسیده است.
پس از اظهارات و صدور بیانیه های سیاسی مبنی بر التزام به طرح فوق در سال 86 که در قسمت دوم به آنها اشاره شد، حاکمیت و دولت پنهان برای مقابله و گریز از آن، با محوریت نیروهای موازی و مهره چینان انتخابات، به القای تحریم شرکت در انتخابات در میان اپوزیسیون برانداز و معترضین ساده اندیش پرداختند تا بتوانند مخالفین نظارت استصوابی را از صندوقهای رأی دور نگه دارند . هدف آنها از این استراتژی ، راحت تر بودن مهره چینی بقول خودشان برای حفظ بیضه نظام بود. در این مورد حتی بقصد تحریک بیشتر مخالفین از سوی ارگانهای بی ربط حکومتی تصویبنامه ای بنام ” تعیین مصادیق مجرمانه تحریم انتخابات ” منتشر شد که بعد هم آن را پس گرفتند و در یک چرخش 180 درجهای، تحریم انتخابات را حتی برای اقتدارگرایان مجاز و ممکن دانستند. شاید این دفعه میخواستند بعضی از خودیها را از صحنه دور کنند. گزارش این چرخنده گی نیز در این لینک خواندنی است .( دستگاه خبربافی فارث) . به هرحال راهی برای مقابله با این نوع از اعتراض بخصوص در مورد انتخابات مجلس و یا شوراها و همچنین انتخابات صنفی وجود ندارد.
حکومت پس از درماندگی در مقابله با مشارکت هدفمند و هوشمندانه مردم در انتخابات، با برنامه های از پیش تعیین شده در سال 88 چون فقط برای انتخاب یکنفر بعنوان رئیس جمهور بود، توانست با استخدام اراذل و اوباش به کودتای انتخاباتی دست بزند ، و سپس با تعویق انتخابات شوراها در سراسر کشور و نیز همزمان نمودن انتخابات خبرگان و مجلس شورای ملی، مهلتی برای گریز از آرای اعتراضی مردم را برای خود فراهم آورد . این مهلت در هفتم اسفند ماه امسال به پایان میرسد.
پرسید: اوضاع کی بهتر میشود؟ گفت هر وقت تو بخواهی
اگر معضل انتخابات فرمایشی حل شود میتوان به گشایشی در اجرای فصل سوم قانون اساسی ،برقراری آزادیهای مدنی و روشن شدن وضع پرونده های امنیتی و گمشدگان سیاسی امیدوار بود . در اینصورت پایانی بر بازداشتهای خودسرانه ، قتل ومفقودالاثر شدن بسیاری از جوانان و فعالین حقوق مدنی، نویسندگان و حقوق دانان این مملکت را میتوان انتظار داشت. سرنوشتی که این قهرمانان ملی بدان دچار شد
جناب یکدوست
حاکمیت عاشق تحریم انتخابات از سوی معترضین است
در غیاب غیر خودی ها آمار سازی حاکمیت آسانتر انجام میشود.
……………
حاکمیت کی عاشق تحریم بوده ؟ واقعا فکر میکنید این حجم تبلیغات و حتی دعوت از مخلفین نظام برای شرکت شما انرا علامت عاشق تحریم بودن تعبیر میکنید؟
مطمعا باش در غیاب غیرخودیها نفرات اصلح را که مطیع اوامرشان باشد انتخاب کرده اند ونیاز به امار سازی ندارند
اگر هم باشد جنگ درون خودشان برای قدرت است بحال ملت تاثیری ندارد که کدامیک باشد . یک نفر غیر خودی و مردمی رانشان بدهید که تایید صلاحیت شده باشد تا باور کنم که علاقه ای به شرکت مخالفین ندارد در غیر اینصورت سگ زرد برادر شغال
سخنان اخیر آیت الله ضانعی در ملاقات با دکتر خزعلی بسیار تعجب آور و در عین حال نشان از بروز درک وفهم جدیدی در مبارزات مدنی ایرانیان می تواند باشد.ایشان به دکتر خزعلی گفت که باید فقط مطالبات مردم را مطرح کند و کاری به اسلام و دیگران کاری نداشته باشد. گفته میشود شبیه به چنین توصیه ای را امام علی به ابن عباس نماینده خود در مذاکرات با خوارج هم کرده بود که با آنها بر اساس قرآن مجادله نکند چون به هیج نتیجه ای نمی رسد بلکه سنت رسول را به میان آورد که در حقیقت منش سیاسی و سکولار وی در برخورد با دیگران بوده است.
دلیل شکست تمام تلاشهای اصلاح طلبان و هر شخص و جریان دیگری در مقابله با تمامیت خواهی و انحصار طلبی حاکمیت همین خلط “اسلام” با مطالبات مردم است. وقتی میگویم این مطالبات ملی وجود دارد و بعد هم اصرارا میکنیم که این موارد مورد درخواست اسلام هم هستند بخودی خود وارد بازی بی سرانجامی میشویم که حاکمیت میخواهد چون میتواند با استفاده از همه حربه های نفوذی ثابت کند که “اسلام” آنرا نمی خواهد!
خواسته آزادی و استقلال و عزت و شرافت انسانی ربطی به هیچ دین و آئینی ندارد و این خواسته بطور فطری در وجود هر کسی است و اسلام چه آنرا تائید کند و یا نکند هیچ فرقی در درستی آن ندارد. این مهم نیست که ما با انواع تفاسیر و تحلیل ها بخواهیم ثابت کنیم که زنان ایرانی اولا باید حجاب آنهم آنجوری که ما میگوئیم داشته باشند و بعد هم آنرا قانون میکنیم که راه تکان خوردن هم پیدا نکنند. مهم این است که روحانیون حق ندارند نوع پوشش خانمها را بعنوان نماینده خدا تعیین کنند و در صورت عدم قبول انها را متهم به بی بند وباری کنند و زنان ایرانی حق دارند که آزادنه در مورد حفظ حریم و پوشش خود تصمیم بگیرند. این حق مسلم آنها است حال چه اسلام بخواهد و یا نخواهد.
کرامت انسانی که اینهمه از قرآن برایش تائیدیه صادر میشود یعنی زندگانی شرافتنمدانه بنحوی که کسی شرمنده همسر و خانواده اش نباشد. این حق هر ایرانی است که در یک کشور ثروتمند زندگی میکند و این حقش هست که بخواهد پول و ثروتش به عتبات عالیات و یا سوریه و لبنان برود یا نرود، اسلام چه بخواهد و یا نخواهد.
حاکمیت فاسد هم اینرا باید بفهمد که خواسته های مردم تابع شرع و دین نیست. نان و مسکن و آزادی و شرافت خواسته های اساسی هر ایرانی است حال مراجع چه بخواهند و چه نخواهند. فرقی در موضوع نمی کند.
جناب آقای دکتر نوری زاد
سلام و عرض ارادت
صحبتهای اخیرتان در مورد حق رأی ندادن من را ناگزیر از مزاحمت نمود تا عرض کنم که بهتر است تا انتخابات را بمثابه یک فرصت اعتراض قانونی ،مؤثر ، و برهم زننده رد صلاحیت های جناحی و مهره چینی غنیمت بشماریم و آنرا از دست ندهیم. حاکمیت عاشق تحریم انتخابات از سوی معترضین است تا بکار خود برسد زیرا هیچ ساز و کاری برای بها دادن به تحریم وجود ندارد و در غیاب غیر خودی ها آمار سازی حاکمیت آسانتر انجام میشود. دنیا هم با حکومت های غیر انتخابی مسئله ای ندارد چه رسید به آنها که کاریکاتوری از انتخابات را در چنته دارند. منظور اصلی آن است که گفتن نه را عمومی کنیم . برای توضیح مقاله ای را که بی ارتباط با سایت خودتان نیست خدمتتان ارسال میدارم .
با احترام
امیر رضا صیاد
دموکراسی و معضل انتخابات
مقدمه ای کوتاه: انتخابات حتی در کشورهای آزاد که برای برگزیدن قانونگراران یا مجریان امور بطور معمول و شرافتمندانه انجام میشود، برای حاکمیت مشروعیت افزا و قدرت آفرین است. به همین دلیل، اکثر دولتها انتخابات را به شکل مراسمی رسمی ، ملی یا مقدس و توأم با تشریفات برگزار نموده و برندگان آن که حاکمیت موجود میباشند جشن پیروزی را که حاکی از برتری قدرت سیاسی است خودشان است بر پا میکنند .
اقتدار ملی امری جدای از قدرت سیاسی و بنوعی در تضاد با آن میباشد. فلسفه و علت وجودی دموکراسی، نفی دیکتاتوری و بمنظور قدرت زدایی از حکومت بوده است از این رو برگزاری انتخابات بدلیل تولید قدرت سیاسی، در بطن خود دارای تعارضی تاریخی است . مشکل دیگر این است که در پروسه انتخابات ،عناصر صلاحیت، اشراف به موضوع ، و مسئولیت پذیری ناشی از دادن رأی، وجود ندارند. توضیحات بیشتر و پیشنهاد راه حل برای موارد بالا، در بحث “مردمرایی” یا دموکراسی در ایران فردا، آمده است .
در قسمت های پیشین از مکانیسم حضور معترضانه مردم در انتخابات با آرای هوشمندانه و تبدیل آن به انتخاباتی واقعی یا یک (رفراندم ملی) صحبت شد. منتقدین حکومت در ایران ، مشکل ولایت مطلقه را در تعارض آن، با اصل جمهوریت نظام میدانند، چون مسئولیت (عام ، مشترک و متقابل افراد) درجامعه سیاسی ، یعنی مفهوم (کلکم راع و……) از اصول پذیرفته شده برای جمهوری ها در تمام جهان است. ولایت یک نفر اعم از سلطان، یا فقیه یا هر عنوان دیگر بر جامعه، ناقض آن اصل از دموکراسی است که میگوید میزان رأی ملت است. آقای منتظری هم برداشت حاکمیت از ولایت را کفر آمیز میدانست.
از زمانی که شورای نگهبان با تفسیر خود بررسی قانونی صلاحیت داوطلبان با استعلام از مراجع رسمی را به احراز صلاحیت، توسط عوامل خویش تبدیل کرد و آنرا نظارت استصوابی نامید سیستم سیاسی ، بیش از پیش به بده بستانِ ” من تو را می یابم بشرط این که تو هم من را بیابی ” در یک دایره بسته تبدیل شد. راهکار جمهوری خواهان نظام برای رهایی از این گرداب این بوده که مردم با مشارکت معترضانه در تمام انتخابات ، لیست شورای نگهبان را نادیده گرفته و به هر کس که خود خواستند رأی بدهند. این شورای نگهبان است که باید از قبل لیستهای خود را بر اساس دیدگاههای های متنوع سیاسی تنظیم کرده باشد و اگر چنین نباشد، آرای مغایر با لیستهای رسمی، رأی اعتراضی و یا باطل شده محسوب میشوند که در هر دو صورت تمام مهره چینی ها و مهندسی انتخابات را تا حد ابطال به هم میریزد. نتیجه این نوع ازاستقلال فردی در رأی دادن، رعایت بموقع حق الناس، اجرایی شدن مفهوم دموکراسی ، بلا موضوع شدن نظارت استصوابی، برگشت قطار مملکت به ریل اصلی و رسیدن به این اصل خواهد بود که میزان رأی ملت است . استراتژی نـــه بــــزرگ در عالیترین سطح تخصص و تجربه به تأیید شخصیتها و سازمانهای سیاسی رسیده است.
پس از اظهارات و صدور بیانیه های سیاسی مبنی بر التزام به طرح فوق در سال 86 که در قسمت دوم به آنها اشاره شد، حاکمیت و دولت پنهان برای مقابله و گریز از آن، با محوریت نیروهای موازی و مهره چینان انتخابات، به القای تحریم شرکت در انتخابات در میان اپوزیسیون برانداز و معترضین ساده اندیش پرداختند تا بتوانند مخالفین نظارت استصوابی را از صندوقهای رأی دور نگه دارند . هدف آنها از این استراتژی ، راحت تر بودن مهره چینی بقول خودشان برای حفظ بیضه نظام بود. در این مورد حتی بقصد تحریک بیشتر مخالفین از سوی ارگانهای بی ربط حکومتی تصویبنامه ای بنام ” تعیین مصادیق مجرمانه تحریم انتخابات ” منتشر شد که بعد هم آن را پس گرفتند و در یک چرخش 180 درجهای، تحریم انتخابات را حتی برای اقتدارگرایان مجاز و ممکن دانستند. شاید این دفعه میخواستند بعضی از خودیها را از صحنه دور کنند. گزارش این چرخنده گی نیز در این لینک خواندنی است .( دستگاه خبربافی فارث) . به هرحال راهی برای مقابله با این نوع از اعتراض بخصوص در مورد انتخابات مجلس و یا شوراها و همچنین انتخابات صنفی وجود ندارد.
حکومت پس از درماندگی در مقابله با مشارکت هدفمند و هوشمندانه مردم در انتخابات، با برنامه های از پیش تعیین شده در سال 88 چون فقط برای انتخاب یکنفر بعنوان رئیس جمهور بود، توانست با استخدام اراذل و اوباش به کودتای انتخاباتی دست بزند ، و سپس با تعویق انتخابات شوراها در سراسر کشور و نیز همزمان نمودن انتخابات خبرگان و مجلس شورای ملی، مهلتی برای گریز از آرای اعتراضی مردم را برای خود فراهم آورد . این مهلت در هفتم اسفند ماه امسال به پایان میرسد.
پرسید: اوضاع کی بهتر میشود؟ گفت هر وقت تو بخواهی
اگر معضل انتخابات فرمایشی حل شود میتوان به گشایشی در اجرای فصل سوم قانون اساسی ،برقراری آزادیهای مدنی و روشن شدن وضع پرونده های امنیتی و گمشدگان سیاسی امیدوار بود . در اینصورت پایانی بر بازداشتهای خودسرانه ، قتل ومفقودالاثر شدن بسیاری از جوانان و فعالین حقوق مدنی، نویسندگان و حقوق دانان این مملکت رامیتوان انتظارداشت.سرنوشتی که این قهرمانان ملی بدان دچارشده اند.
سلام بر نوریزاد گرامی و دوستان
سید مرتضی
2:10 ب.ظ / آوریل 3, 2017 [پست قبلی]
اما بنظر می رسد عمده علل و اسباب سقوط رژیم شاه باز می گردد به :ایجاد اختناق سیاسی و حاکمیت تک حزبی و سرکوب کردن آزادیخواهان مذهبی و غیر مذهبی ،دهن کجی به احکام اسلام و زیر پاگذاشتن آنها ……. ،
————————–
باسلام و عرض تبریک و تهنیت سال نو به سید مرتضی گرامی
در نقد پاسخ شما که اجمالا اینجانب نیز با کلیات آن در رابطه با برخی دلایل و عوامل متعدد و گوناگون سیاسی اقتصادی تاریخی فرهنگی و اجتماعی بر شمرده ونارضایتی شدید منتج “مردم مسلمان” که موجب زمینه سازی سرنگونی نهایی نظام ستم شاهی شد، موافقم، اما نکتهٔ بسیار ظریفی که در پاسخ شما حذف شده بود، فقدان اشاره ی هر چند کوتاه به نیروی اصلی سرنگون ساز نظام ستم شاهی یعنی نیروی عظیم طبقهٔ زحمتکش یا بقول امام خمینی “مستضعفین” بود. صرفاً جهت تخمین اهمیت این دو واژه در کنار هم کافیست یک تجسس گوگولی کنیم تا بر این امر واقف شویم؛ من این کار کردم و بیش ۵۸۰ هزار لینک تولید شد. اما دریغ از یک لینک در این نقد شما!!
سید مرتضای گرامی، این خیل عظیم مستضعفین و کوخ نشینان (با ۳۷۴۰۰ لینک گوگولی با امام) با شعارها وعدهها قولها پیمانها دلشیفتگیها میثاقهای عدل و قسط (نه از نوع بانکیش) از جانب ملک الملک قدیم، خاندان عصمت و طهارت و ختم نبوت، اسلام ناب محمدی، عُلو علوی، شمشیر عدل ذوالفقار، مهر فاطمی، نرمش قهرمانانه حسنی و قیام عاشورایی و شهادت حسینی [و اشک ذو الجنان] و غریبی و صبوری زینبی و دعا و مناجات سجادی و حلم باقری و فضل صادقی و صبر کاظمی و غریب القربای رضائی و قناعت تقی و نجابت نقی و زهد عسکری و حجت منتظر مهدی موعود، با وساطت و نمایندگی انحصاری صنف شما مراجع تقلید، آیات عظام، مجتهدین و رهبران دینی، علمای عدل و دین، در درازنای تاریخ اسلامی دلخوش بوده و با شما مبلغین رستگاری دو جهان پیمان صادقانه بسته بودند، آنها با جان و دل این “قرداد اجتماعی ایمانی” را با صنف شما برای دسترسی به آرمانها و آرزوها و خواستهای برحق عدالت جویانهٔ خود بسته بودند. عجبا که این “مردمان مسلمان” چه سوداها ورویاها یی خامی در سر داشتند و اکنون با چه کابوسی همرا هند
سید مرتضا مجتهد گرامی نماد این غلط پنداشتن مستضعفین “دگرگیسی رهبر عظیم الشان انقلاب و آٔم القرای اسلام است”؛ او براستی در پهنه آینه تاریخ ایرانی در نقش پیشوا و پیشرو دینی همچون مانی و سپس انقلابی حامی اقشار زحمتکش و روعایا همچون مزدک در مقابل خسرو بیداد گر و امپراطوری روم زمان خود بر روی دوش خیل عظیم مستضعفین قد علم کرد، و بر خلاف سرنوشت غمبار و شکست آندو چهره تاریخی روندی فیروزمند اما دگرگون را طی کرد.
رهبر در نقش ولی الله و خلیفه الله در امتداد تاریخ “رستگاری اسلام” هم سفر با روح عبدلملک مروان به روایتی متفاوت از تبار ” محمدیان عیسوی میانرودان کوچیده به خراسان به امر خسروان ذوالکتاف ساسآنی” با نیاکان ساسانی خود اردشیر و ابرسام تنسیر، شاپور و موبد موبدان کرتیر مشعوف گردید و پرچم ظفرمند فرهور نشان اهورایی و صاحب زمانی زُروانی و موعود گرایی “دین ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دین ماست” را که میراث راستین بنیان گذاران سلسله پادشاهان ساسانی پیروان آئین مزدایسناست بر دوش نهاده در صدد است که همچون ذلقرنین هخامنشی اهالی شامات و فلسطین را از قفل و زنجیر اسارت امپراطوری روم و حکومت دست نشانده آن در قدس شریف آزاد ساخته و نماز وحدت و مراسم استقبال از مهدی موعود در خانهٔ ابراهیم بر پا کند.
اما در خانهٔ امن خود چه میگذرد؟ خزانه داران و دیوان سالاران و اسپهبدان و معبدان و بازرگانان و اشراف زاهد و دین پناه بر مصدر امور ملک و دین بر دوش، جان و مال و ناموس روعایا سوارند. فساد مالی با ارقام افسانهی نقل محفل رسانه هاست، چپاول و دستبرد به خزانه “میلی” و سایر منابع زیرزمینی و رو زمینی و هوایی و ساحلی و بحری از حد و مرز و مهار گذشته؛
درآمد سالانه میلیارد دلاری ذخایر نفت زیر زمینهای خشکیدهٔ جنوب کشور را بین فرادستان ساکنین باغات بابلی شمیرانات تقسیم میکنند و “پول نازل میلی” را بین فرودستان و حاشیه نشینان ولایات خشک و خشکیده، و در این میان تکه نانی هم به نام یارانه نثار مستضعفین خطفقر میکنند.
سیّد مرتضائی گرامی
تورم لجام گسیخته، بیکاری مزمن و روز افزون، اقتصاد متکی بر قاچاق خروج نفت و ورود کالا ،
شکاف عمیق و فزاینده طبقاتی، تخریب محیط زیست و منابع آبی و جوّی، ایجاد بحران عمیق و مستمر اقلیمی و تنشهای قومی،
کودکان کار، تن فروشان نوجوان روز عاشورا، عضو فروشان، کارتن خوابان، گور خوابان، رکورد طلاق و اعتیاد در سنّ و مصرف، باز کردن بخیه زخم صورت کودک فقیر، خود سوزی جانباز در اعتراض به فقر و بیتوجهی بنیاد جانبازان ، اختلاسهای چند هزار میلیاردی و حقوقهای نجومی و رانتخواری و ربا خواری پاسداران رنگارنگ ملک و دین، تحکم و تعدی و تعزیر و سرکوب و اعتراف گیری دروغین بزور و توّاب سازی و داغ و درفش و زندان و اعدام زندانی محکوم وعده هایی نبود که بنیان گذار نظام و وارثین او از ابتدا برای رسیدن به دروازای تمدن نوین جهانی اسلامی و حکومت قسط و داد شیعهٔ علوی میدادند.
این باردر پناه استبداد رهبران انقلابی شیعه ، ظلم و فساد اخلاقی و مالی، سؤ مدیریت، نالایقی، بیکفایتی، بی درایتی و نادانی و خرافات گستری و در سایه سیاست و دینورزی “جنگ چیز خوبیست” و “اقتصاد مال خر است” سرنوشت تلخ مستضعفین همچون گذشتهٔ تاریخ محروم شدن از زندگی آبرومندانه و برحق خود در “تمدن نوین” اشرافیت ساسانی شیعه تبلور یافته است. انگار سرنوشت “خسرو پرویز یوسف سیما” و سرودهٔ خاقانی درس عبرت تاریخ شاهان و سلاطین و خلفا نیست. باشد که رعایا از پنداشت غلط خود درس بگیرند.
ما “مردمان مسلمان” ز یاران چشم یاری داشتیم ******* خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
با سپاس و احترام
سلام و تبریک متقابل به دوست گرامی کاوش عزیز
ممنون از توجه و نقد شما به مطلب مورد اشاره ،کلیت نقد جنابعالی به این بازگشت می کند که من در مقام بازشماری علل و عوامل سقوط رژیم شاه سابق ،عاملیت و علیت توده های مردم ایران که شما از آنان به مستضعفین تعبیر کرده اید را از قلم انداخته ام ،با پذیرش و تشکر از نقد شما عرض می کنم که من در مقام شمارش دقیق و کامل علل و عوامل سقوط رژیم شاه در یک تحلیل از قبل مطالعه شده و موسّع نبودم و صرفا در مقام کامنت نویسی آنچه که در مقام نوشتن بذهنم آمد را بقلم آوردم و روشن است که نوشته من جنبه حصری و محصور کردن علل سقوط رژیم شاه در موارد پیش گفته نبود ،ضمن اینکه عاملیت و دخالت توده های عظیم مردم بزرگوار ایران با هدایت و رهبری مرحوم آیت الله خمینی از امور بدیهی و غیر قابل انکار بوده است و اساسا مقوله انقلاب بدون لحاظ حرکت عظیم و متحد همه اقشار ملت ایران معنا و مفهوم معقولی نخواهد شد. در این مورد که این انقلاب آرمانها و شعارهای مهمی داشت که عمدتا در شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی بروز پیدا می کرد و اینکه بکمال مطلوب از این جهات نرسیده ایم با شما موافق و همراه هستم ،البته بدون شک جمهوری اسلامی در این سالها استقلال خویش را از بلوک های شرق و غرب در گذشته و چینش های جدید سیاسی در قالب های گوناگون و اتحادیه های مختلف را حفظ کرده است ،لکن مع الاسف ما در زمینه حرکت بسمت کمال جمهوریت و دموکراسی و بسط آزادیها و جامه عمل پوشاندن به بخش حقوق ملت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گامهای محکمی برنداشته ایم و از همه ظرفیت های قانون اساسی بهره نگرفته ایم و زائد بر اینها مع الاسف برخی مدیریت های ضعیف خُرد یا کلان در سالهای گذشته مانع حرکت پویای اقتصاد ایران و استفاده از منابع گوناگون انسانی و طبیعی شده است ،در عین حال بنظر من باید اصل جمهوری اسلامی و ظرفیت های مردم سالاری دینی منعکس در قانون اساسی را حفظ و مطالبه کرد و بتدریج به اصلاح قوانین ومدیریت ها و بهره گیری بیشتر از علم و تکنولوژی و تحولات علمی روز آمد در جهت خدمت به محرومان و مستضعفان پرداخت چون ما در شرائط فعلی جهان و قطب بندی های منطقه ای و چشم طمع قدرت های بزرگ طمّاع امپریالیستی و تمامیت خواه که جز بمنافع خود و بهره کشی از کشورهای جهان سوم نمی اندیشند راهی جز اندیشه اصلاح و رفورم و کار آمدکردن کشور و اقتصاد و سیاست آن نداریم و شعارهای پوچ و کور انقلاب مجدد یا براندازی نظامی که مورد خواست تاریخی مردم ایران بوده است ما را جز به وضعیت برخی کشورهای منطقه و عقب ماندگی یا جنگ داخلی بی پایان نمی رساند.
ممنون از توجه شما و بحثهای تحلیلی اقتصادی و جغرافیائی شما
چاکریم آقا نوریزاد
بحتی بود در پست های پیشین که آیا آخوند خوب هم وجود دارد؟ شما فرمودید بله درهر صنفی خوب و بد اجتناب نا پذیرهست. با شما توافق کامل دارم.
اول اینکه برهیچ کس پوشیده نیست که بنده بیدین هستم واین بدین معنی نیست که بنده وجود خدا را نفی میکنم، فقط حضورتان عارضم که وجود چنین پدیده ای را با استفاده از دانش موجود ثابت شده نمی بینم، وچرا درهیچکدام از مباحث علمی کلمه ای بنام خدا وجود ندارد. پدیده ای چنین عطیم چرا قادر به جا خوش کردن درجهان دانش نبوده و نیست؟ درعین حال در جهان دانش از نام ایشان مکرارّا بعنوان مزاح استفاده میشود؟
درهرصورت گفتگو بر سراین بود که آیا آخوند خوب وجود داشته و یا دارد؟
البته که هم وجود داشته وهم دارد:
شروع میکنیم از مدرّس، هیچ وقت اجازه نداد که اورا آیت الله لقب بگزارند برای اینکه آن یک لقب جعلی هست و تمامی موجودات برمبنای تعالیم اسلام آیتی از خدا هستند. یعنی سنگی در کنار دریا، آهویی خرامان درمرغزار، رودخانه ای خروشان همه و همه نشان بارز الله هستند. در نتیجه همه آیتی ویا نمونه بارزی از حضرت وجود میباشند. اینکه تعدادی انگشت شمار این واژه را بسرقت برده و خود را بان مزین کنند انزجار آور و مشمئز کننده هست . و اما آخوندهای نور چشمی بنده:
آقایان طباطبا ئی، بهبهانی، واعظ اصفهانی، بروجردی و کاظم شریعتمداری و سد البته بزرگوار سیستانی را از این نوع آخوندهای انساندوست، سربلند، نستوه و کارگشا یافته ام
و امّا ۲ نفر آخر که هر دو مقام اوّل را کسب کرده اند:
یار دبستانیم علّامه طباطبایی
همی گویم و گفته ام بارها……..بود کیش من مهر دلدارها
این موجود فرهیخته، این نازین دلها، ایرانیان را دلدارها صدا میکرد. ای که نور به مزارت بباره. با اینکه بعد از آشوب ۵۷ بالاترین مناصب مملکت داری را میتوانست از أن خود کند به گوشه ای خزید و هر روز با نیم کاسه اشکنه خود معیشت گذراند. من از ایشان ندیده و نشنیده ام، ولی گویند ایشان مدّعی بوده اند که «اولین قربانی این انقلاب اسلام هست»
وامّا جواهرالعین را گذاشتم به آخر! راجع به بزرگوار حسینعلی منتظری (که درود های بی پایان بر روان پاکش باد) عرضی دارم که پایبندی بنده را به وجود چنین انسانی نستوه، بی باک، سربلند و بقول خودمون جیگر دار را توجیه میکند ایشان در موقعیتی از زمان برسر دوراهی انتخاب شاهنشاهی مملکتی مثل ایران و یا روبرو شدن با عدالت، انصاف، حقیقت و نفی ظلم قرار گرفت و آن بزرگوار دومی را انتخاب کرد نپندارید که وی نمیدانست جه مقامی را با افشای حقیقت خواهد باخت، شاید خیلی ها هنوز بر این باور واهی باشند که خمینی با دیدن نامه آقا منتظری ایشان را از نیابت عزل کرد. خیر!! استعفا نامه ایشان پیوست اعتراضنامه به بکشتار دستجمی خمینی بود.
بقول مش قاسم خدا شمارو نعلت نکنه، آدمی مثل من را نیز باعتراف واداشتید
فدای همتون بشم، پاینده ایران
رسول
جناب رسول،برخی نکات نادرست در نوشته شما هست که مختصر به آن اشاره می کنم ،البته درست است که نفی ادیان و بعثت پیامبران تلازمی با نفی خدا ندارد و انسان می تواند منکر ادیان باشد در عین حال که بخدائی ایمان داشته باشد هرچند چنین فرضی با برخی اوصاف حقیقی خدای جهان آفرین هماهنگی ندارد در عین حال از این جهت بحث می گذریم.شما گفتید :
“وجود چنین پدیده ای را با استفاده از دانش موجود ثابت شده نمی بینم، وچرا درهیچکدام از مباحث علمی کلمه ای بنام خدا وجود ندارد. پدیده ای چنین عطیم چرا قادر به جا خوش کردن درجهان دانش نبوده و نیست؟ درعین حال در جهان دانش از نام ایشان مکرارّا بعنوان مزاح استفاده میشود؟”.(پایان)
اولا جهان دانش خود سخن نمی گوید طبعا مراد شما دانشمندان و متخصصان علم است و اظهار نظرات آنها ،این سخن شما اما بکلیّت سخن درستی نیست برای اینکه چه در گذشته جهان علم و چه اکنون بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی و ریاضی و انسانی بوده و هستند که متدین بوده اند و اذعان بوجود خدا داشته اند و نه تنها مثل شما اندیشه و گرایش بخدا را مورد تمسخر و مزاح قرار نمی دادند بلکه عاشق خدا بوده و هستند،آری در بین دانشمندان طبیعی آتئیست و منکر لفظی خدا هم وجود داشته است پس این تعبیر شما دقیق نبود.
ثانیا اینکه می گویید چرا در مباحث علمی (مقصود علوم طبیعی و ریاضی و انسانی غیر فلسفه الهی است) نامی از خدا وجود ندارد.جهت اش این است که شما بین جهان بینی علمی و جهان بینی فلسفی یا مذهبی فرق نمی گذارید و ببیان دیگر توجه نمی کنید که موضوع علم و مسائل علم و غایات و اهداف علم چیست ،و تفاوت آن با فلسفه و جه