یک: چوب را مگر در مقعد کسی می تپانند هموطن؟ ببین چه چشم و ابرویی دارد این جوان! ببین چه بلند بالا و برازنده است! ببین چه صدای خوبی دارد وقتی از وطن می خواند یا اذان می سراید؟ ببین چه چارشانه است و چه بر و بازویی دارد؟ وقتی می خندد و لب های قشنگش را وامی کند، ببین چه دل می برد دندانهای ردیف و سفیدش! کمی مدارا کن هموطن. چوب را مگر در مقعد کسی می تپانند؟ این پسر چه کرده یا چه گفته که به دستهایش دستبند زده ای و به پاهایش پابند و خمش کرده ای روی میز و شلوارش را پایین کشیده ای؟ نکن هموطن. بازجو هستی که هستی. مالکِ هست و نیستِ بچه های مردم که نیستی! مگر نه این که این جوان امانتِ مردم است نزدِ تو؟ حرف داری اگر، بنشین و با وی حرف بزن. پرسشی اگر داری، خب بپرس! چرا دوبامبی بر سرش می کوبی صد بار؟ چرا سرش را به دیوار می زنی صد بار؟ او اگر هم اسیر توست، مثلاً اما حقوقی دارد به رسمِ قانونی که برای متهم نوشته اند. حتی اگر ثابت شود که چیزی نوشته ناخوشایند، حق نداری چوب در مقعدش بتپانی.
دو: خواهر بود اما پوستی به صورت نداشت. چه زود پیر شده بود در این سی سالگیِ دخترانه. آه بود گویا این دختر. اشک بود چک چکان، این دختر. سوز داشت با هر سخن، این دختر. رشته رشته بود دلش برای برادری که در خانه داشت. ترجیع بند هر سخنش این بود: بی وجدان مگر چوب در مقعد جوانِ مردم می تپانند؟ برادرش دانشجو بوده که به زندانش می برند. برادرش بلند بالا بوده. مغرور و زیبا روی و چارشانه بوده. بر و بازویی داشته. خوش صدا بوده وقتی از وطن می خوانده. یا وقتی در سلول تنهایی اش اذان می سروده. چه دندانهای ردیفی داشته وقتی لب های قشنگش را وا می گشوده. یک مطلب انتقادی نوشته بوده در نشریه ی دانشجویی. که چرا فقر؟ و چرا دخترِ ایرانی در رختخواب عرب های آنسوی آب؟
سه: برادری که در خانه داشت، مرده بود اکنون گویا. بی یک قدم جابجایی و بی یک سخن حتی. دیگر نه آوازی به گلو می انداخت از وطن و نه کسی اذانش می شنید. دندانهای سفید و لب های قشنگ به زردی گراییده بود و به بی رنگی. چرا از چارشانگی اش نمی گویی که مچاله شده بود در همان یک سال و نیمِ زندان. مثل بر و بازوی ستبرش که آب شده بود. تکیده و استخوانی و بی رمق. خواهر پیرشده در سی سالگی می گویدم: مدام زل می زند به گوشه ای و به خاطره ای محو می خندد بی صدا. خواهر را بگو که خودش را آب کرده بود برای برادری که در خانه داشت. مادر چه؟ دق کرده بود در همان روزهای زندانِ تنها پسر قشنگش. پدر؟ دق کرده بود وقتی پسر مچاله اش را بیرون داده بودند. و اکنون خواهر بود با یک دنیا زیبایی فرو شده در پیریِ زودرس. و برادری که باید پرستاری اش می کرد در همین جوانی. بی وجدان تو مثلاً هموطنی؟ مگر چوب در مقعد جوان مردم می تپانند؟
چهار: خواهر را در کرمان دیدم. در عصر روز هشتم فروردین. مرا که دید و شناخت، واشکفت و یک نفس از برادر بلند بالایش گفت. که دیگر تکیده و ورچروکیده بود. برادری که صدای قهقه اش تا دو سه خانه آنطرفتر می رفت. برادری که دانشجوی مهندسی دانشگاه بود. چراغ خانه و جانِ مادر بود آنجا که به هر بهانه می گفت: پژمانِ مامان! پدرش پژمان را با خدا معامله کرده بود. که اگر از بیماری کودکانه اش برهانی، تعلیمش می دهم که ظهر و شب اذان بگوید. و پسرک خوب شده بود از آن بیماری. و چه سوزی داشت در صدا وقتی اذان می سروده با صدای ناز کودکانه اش. به زندان که برده بودندش، تا یک هفته ی نخست، مرتب اذان می گفته ظهر و شب. بازجویی ها که شروع شده بود، و آن روی چهره ی مخوف بازجوها که رخ نموده بود، دیگر صدای اذانش بر نیامده بود. و از روزی که با بازجوی فحاشش دست به یقه شده بود و چشم بندش را پاره کرده بود که: اگر مردی دست هایم را وا کن تا نشانت بدهم فحش به مادر و خواهر یعنی چه، کشان کشان به سلولش رسانده بودند. نامسلمان مگر به مقعد یک جوان چوب می تپانند؟ بازجویش عربده کشیده بود: به هیکلت می نازی؟ به خوشگلی ات می نازی؟ به صدایت می نازی؟ چوبی به ماتحتت بتپانم که صد تا نجار نتوانند درش بیاورند.
پنج: اکنون سالهاست که از سال هشتاد و نه بدینسوی، دختر سی ساله یِ پیر شده، خودش را وقف برادر کرده. برادری که از همه ی بلند بالایی اش، جز فرو مردگی نمانده. برادری که نه شب می فهمد نه روز. نه غریبه می شناسد نه آشنا. به عاطفه ای سیلی خورده می ماند گویا. و به غروری تف مالی شده. یا پهلوانی دست بسته اما مشت و فحش خورده و در لجن افکنده شده. پژمانِ باقی مانده، به همین خواهرِ جوانِ پیرشده اش اما اُنس دارد. او را که می بیند پوزخند می زند. همین. از آن خانواده ی شلوغ و خندان، جز این دو کسی نمانده. پدر، پژمان را که از زندان تحویل گرفته بود، یک راست برده بودش بیمارستان برای مداوا. پژمان روی پا بند نبود. مقعدش جِر خورده بود. نجارِ زندان ظاهراً بدجوری چوب را بیرون می کشیده در هر جلسه ی بازجویی. به دست هایش دستبند و به پاهایش پا بند می زدند و روی میز خمش می کردند و شلوارش را پایین می کشیدند. یک رسم یک ماهه. برای اعتراف. که بگو از اجانب پول می گرفته ای برای نوشتنِ مطالبِ دروغین. پژمان اما محکم ایستاده بود که: پولی و اجانبی در کار نیست. هست! نیست. من به چشم خود می بینم دختران تن فروش سرزمینم را هر روز.
شش: عصر روز هشتم فروردین، برایم یک جهنم شد. روز بعدش، هوای بهاری را در کویر “شهدادِ” کرمان گم کردم. در آن برهوت وهم انگیزِ کویر شهداد، گویا پژمانِ ورچروکیده را می دیدم که با مقعدِ جِر خورده به ناگاه از پس ستون های خاکی و اساطیری بیرون می جهد و یقه ی مرا می گیرد و رو به من می غرّد: نوری زاد، دستم را وا کن تا نشانت بدهم فحش به مادر و خواهر یعنی چه؟ و من بر سرِ ستون هایِ خاکی و اساطیریِ کویر شهداد، مارمولک های کلاه به سری را می دیدم که بی هیچ صدای اذان، پوزخند می زدند و الفاظ ناجور می جویدند و چندش می پراکندند.
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizaad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
محمد نوری زاد
سیزده فروردین نود و شش – تهران
سخن روز هفده فروردین نود و شش
در باره ی انتخابات. تحلیل هفتگی: شانزده فروردین نود و شش
در انتخابات شرکت کنیم یا نه؟
|
مردم اگر اسلام واقعی نمیخواستند به خیابانها نمی امدن
مردم اگر اسلام نمیخواستند مانع بستن کاوارها ، فیلمهای مستحجن ، و مشروب خانها و بی حجابی نمی شدند
از قبل اسلام ، پوشش زنان مهم بود مسلم است وقتی اسلام وارد ایران شد با اختیار پذیرفتند) برخی شیعه وبرخی هم سنی فرق نمیکند از نظر بنده :
مهم دین اسلام است که با اختیار پذیرفته شد
من در شهری زندگی میکنم که برخی از انان سنی وبهتر بگویم دو شهر این استان اکثریت سنی هستند ولی به امامان احترام میذارند و اعتقاد براین است؛ انان اولاد و از نسل پیامبرند
حالا شما که میگوید اسلام به اجبار پذیرفته شد در ایران خوب به همون فردی که اعتقادش این است که دین اسلام به اجبار انتخاب کرد یم بگو :اگر دخترش رو با پوشش تاپ و مینی ژوپ در کنار چند پسر با جام شراب و در حال رقص ببینه فطرتا ناراحت نمیشه ؟؟؟!!! شرمنده نمیشه ؟؟؟!!!
همان طور که شنیدم ؛ میگن دین نداشتی ولی فطرت, و عقل که داشتید !!
نکته اخر: یک اروپایی ، امریکایی و بطور کلی افرادیی دینی ،غیر از دین اسلام داشتند با تحقیق کردن ؛ فهمیدند دین اسلام دین با ارزشی است و مسلمان و حتی ,شیعه شدند در ضمن: در دین مسیحی هم اشاره به محمد که پیامبر اسلام است شده است که بسوی پیامبر اسلام بروند
سلام،
رای دادن به کسانی که از نظارت استصوابی شورای نگهبان ولایت مطلقه فقیه می گذرند مانند مالیدن کثافت ولی فقیه بر صورتمان است!
حاجی کرباسچی: کشورداری با اداره آستان قدس فرق دارد.
مش قاسم: این یارو هنوز اندر خم منقلابی بودن و حکومت اسلامیه، حالیش نیست، جفنگ میگه. برنامه اینه که بقیه مملکت رو هم مثل آستان … (سه نقطه از مش قاسم) بکنن. از خواب بیدارشو حاجی! اعلام برائت کن تا دیر نشده، بلکه آبرویی کسب کنی.
حاج علیاکبر اتمی روز شنبه اعلام کرد که قرارداد ساخت دو نیروگاه اتمی دیگر با روسیه بسته شده و نخستین قسط آن نیز در ماه دسامبر سال گذشته میلادی (۲۰۱۶) پرداخت شده است.
مش قاسم: هر دم از باغ بری میرسد تازه تر از تازه تری میرسد. هنوز که هنوزه نیروگاه اتمی که ۳۰ ساله دارن توی بوشهر میسازن کاملا وارد مدار نشده اینا جلو جلو پول به روسا دادن واسه دوتا دیگه. شدیم مستعمره روسا. چش منقلانیون ۵۷ روشن.
روزنامه رودونگ سینمون ارگان حزب حاکم کره شمالی روز جمعه با انتشار این پیام نوشت: رهبر کره شمالی در این پیام از حمایت و همبستگی خود با ملت سوریه خبر داد و گفت که این حمایت ها همچنان ادامه خواهد یافت.
مش قاسم:
سید مرتضی نوشته ام را اینجا گذاشتم که ببینید، گفتم شاید به پایین مراجعه نکنید و دوباره سوء تفاهم شود.
خوب دقت کنید ببینید نوشته ام “لهوف و کتاب آقای ملک تبریزی”.پس می دانم لهوف متعلق به سید بن طاوس است نه ملکی تبریزی.کتاب اسرارالصلوه را سی و دو سال پیش داشتم و اکنون آن را ندارم ولی رساله لقاالله را دارم هر چند در بایگانی است.از خودم هم ثنا به عمل نیاورده ام.فقط خواستم دانسته شود که نوجوان که بودم چه کتابهایی را خوانده ام.
شما که کتاب لقاالله را خوانده اید پس کمی با کاربران مهربانتر باشید البته منظورم خودم نیست.البته اگر دوست ندارید- مهربان نباشید اختیار باشماست.بارها دیده ام می نویسند” نوریزاد این سایت را کانون دشمنان دین کرده ای” در حالی که دشمن دین خود دینمداران خودنشناسند.امیدوارم این نوشته را بخوانید و شخصی نگیرید.اژدها و دیو نفس را نخست باید در خود مهار و کنترل کرد و به خودم هم این نهیب را می زنم.
بهترین کاری را که می توان در این راه انجام داد تمرینات مدیتیشن است.این هم راهنمایی برای عرضه معنویت نوین به شما.پیامبر اسلام هم در غار حرا مراقبه می کرد.همه مردان خدای مذاهب مراقبه و مدیتیشن می کرده اند.
شکسپر می گوید دنیا نمایش و تئاتری است که انسانها خودشان را بطور واقعی به نمایش می گذارند.
پدر بزرگ مرحومم هم همیشه می گفت:دنیا کلک است و کار دنیا کلک است.کوانتوم فیزیک هم می گوید جهان حاوی احتمالات است که نیت ما می تواند احتمالی را متبلور کند و احتمالی را محو.نیتهای ما اگر نیکو باشند جهان به جای بهتری متبلور می شود و اگر نیتهایمان زشت باشند جهان به جای زشتی تبلور می یابد.پس از خودمان شروع کنیم.حکومت ایدئولوژی این را نمی فهمد.درد ما اینجاست.بدرود.
این سخن پایان ندارد ای جواد
ختم کن والله اعلم بالرشاد
گودرزی
1:42 ق.ظ / آوریل 7, 2017
جناب نوریزاد عزیز سلا و خسته نباشید
“✅پاسخ دکتر سروش به آنانی که رای نمی دهند.
…………..
این دکتر سروش سرگردان بین وحی و رویاهای رسولانه اگر بخاطر شرکتش در جنایاتیکه باعث بستن دانشگاها و تصویه جوانان و بنیان ویرانگری و کشت و کشتار دگراندیشان در دانشگاه از مردم پوزش خواست آنوقت می تواند در موارد دیگر نظر دهد.
حاجی سردار/* چوپون (با عرض معذرت خدمات آنانی که به شغل شریف چوپانی مشغول میباشند) شکست خورده محسن رضایی: ادامه دولت روحانی، ایران را به سودان دوم تبدیل میکند.
مش قاسم: اولا این حرفا شامورتی بازیه، چه خواجه علی چه علی خواجه. دوما، … (سه نقطه از مش قاسم) همین تو و برادران منقلابی و قاچاقچی خودت این بلا رو ۴۰ پیش به سر این ملت آوردین و در راه سودان شدن قرار دادین. یه مشت … (سه نقطه از مش قاسم) شیاد!!!
روزنامه رودونگ سینمون ارگان حزب حاکم کره شمالی روز جمعه با انتشار این پیام نوشت: رهبر کره شمالی در این پیام از حمایت و همبستگی خود با ملت سوریه خبر داد و گفت که این حمایت ها همچنان ادامه خواهد یافت.
مش قاسم: ماشاالله به این همبستگی برداران. حاجی کیم این اون و حاجی پوتین و صد البته همین دومی خودمون. قربون زبون فارسی و امثال بی مثال این زبون: میگن آب میگرده گودال پیدا میکنه. البته در مورد برادران میشه گفت آب هرزه میگرده گودال … (سه نقطه از مش قاسم) پیدا میکنه.
تحلیلگران: معجزات پیامبران چه فرقی با شعبدهبازی دارد؟
مش قاسم: بیا توی ایران تا حالیت شه چه فرقی دارن.
…. یا نداره!
رئیس/* کمیسیون/* مجلس/*: روسیه و ایران در برابر حمله آمریکا «آرام نمینشینند».
مش قاسم: یک کلمه هم از نوکرهای روسیه بشنفین. هیچ غلطی نمیتونی بکنی.
/*: ک
خبرگزاری فارس: ظهور فتنههای گوناگون و مدّعیان دروغین در دوران غیبت، شناسایی مهدی حقیقی را به مراتب از هر دورۀ دیگری دشوارترساخته است.
مش قاسم: آخ آدم دلش واسه اینا و مشکلاتشون آب میشه، حیوونیا.
جناب نوری زاد عزیزبه دلیل اینکه این پست شما بسیار طولانی شده و همه ناظرین به تمام آن سر نمیزنند استدعا میکنم که این پرسش و پاسخ من و سید مرتضی را اینجا هم تکرار بفرمایید که مورد تفکر وقضاوت قرار گیرد با سپاس بیکران .
.
.
سید مرتضی
2:21 ب.ظ / آوریل 7, 2017
برخورد نظامی اعراب و ایران از زمان هرکس بود و علل و اسباب تاریخی و قومی و مرزی آن هرچه بود،کسی دیانت و فرهنگ اسلام را به کسی تحمیل نکرد چون دین و فرهنگ و اعتقاد اساسا تحمیل بردار نیست ،قوای نظامی مطابق ناموس و قانون جنگهای قدیم با یکدیگر برخورد کردند و مردم ایران را نیز بتدریج و نسل اندر نسل آیین اسلام و علی الخصوص مذهب شیعه اهل بیت را با آغوش باز پذیرفتند و مساله دین و مذهب و فرهنگ دینی چیزی وراء قومیت و نژاد و رنگ پوست و این سنخ امور عارضی و ثانوی است ،اگر مردم ایران در طول تاریخ پس از ورود اسلام به ایران ،قیامهای کوچک یا بزرگی داشته اند قیام آنان علیه حکومت های جور اموی و عباسی یا نمایندگان محلی آنان بوده است نه قیام علیه دیانت اسلام یا مذهب تشیع که اسلام حقیقی است ،ضمن اینکه مردم و فرهیختگان ایران زمین در طی قرنها با پذیرش اسلام و اختلاط فرهنگ ایران و اسلام ،هم اسلام را بالیدند و به آن خدمت کردند و هم فرهنگ ایران زمین را ،برای آگاهی از این تعامل فرهنگی بین ایرانیان و اسلام (نه اعراب و عربیت) می توان به منابع مورخان آگاهی مثل مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتابهایی مثل “بامداد اسلام” و “کارنامه اسلام” که در سنین پختگی ایشان در بررسی تاریخ و تحلیل آن نوشته ،نیز به کتاب درخشان خدمات متقابل اسلام و ایران مرحوم شهید مرتضی مطهری رجوع کرد.
.
آقای نوریزاد استدعا میکنم خواهش میکنم که هیچ جمله ای را هاشور نزنید !
ای بر پدر هرچه دروغ گو هست لعنت و دوصد لعنت هم بر خودش !
خدا نیامرزد کسی را که به مردم علنی دروغ میگوید امید که دروغ گو هیچ گاه روی آرامش نبیند !
این مباهله ای بود بین من با شیخ سید مرتضی !
و اما بعد روی سخنم به تمامی کسانی است که ناظر هستند ! در حال حاظر بیشتر جمعیت ایران مسلمان هستند حال ایمان داند یا ندارند بماند ! فرض کنید ژاپن با تمام قوا به ایران حمله کند وازتمام دنیا کمک هم دریافت کند ! خب بعد ازتسخیر البته پس ازکشتار فراوان و تجاوز علنی به تمام زن ها و دختر های ایرانی آن هم روبروی مردم ! ژاپنی ها میخواهند که عقیده و مرام خود را به زور القا کنند . وبه زبان ژاپنی هم صحبت میکنند و مترجم حرف های آن ها را ترجمه میکند . مترجم میگوید این ها سه حکم دارند و لاغیر
1- دین ( شینتو که دین بیشر ژاپنی ها است ) را بپذیرید و به دستورات آن موبه مو عمل کنید و کتابی هم در کار نیست چون هنوز خط واحدی نداریم و اصولا سواد نداریم هرچه ما به زبان ژاپنی گفتیم همان دین است و هرسال خمس در آمدتان هرچه که باشد باید به جیب امپراطور ژاپن سرازیر شود والا مرگ در کمینتان هست .
2 دین خود را حفض کنید و هرسال (مبالقی بسیارهنگفت ) با خفت و خواری و پس گردنی بدهید که برود ژاپن .
3 اگر این راه هارا نپذیرید سر همه را قطع میکنیم و زن هایتان را برای کنیزی و هم خوابگی مدام و مجانی و کودکان تان را هم برای بردگی مجانی تمام عمر به ژاپن میبریم
البته این فقط یک مثال بود ولی اگر واقعا چنین میشد چه میکردید ؟
البته چون مردم با هم فرق دارند هرکس یک پیشنهاد را میپذیرفت حال هرکدام که باشد ولی خدا وکیلی با طیب خاطر و اشتیاق میپذیرفتید و یا با کراهت و زور ؟
حال ورود اسلام مگر غیر از این بود و شیعه گری که شیخ مرتضی مثال میزند بیش ازششصد سال قدمت ندارد برای دلیل شاعران را مثال میزنم از جمله مولانا که سنی بود و اصولا تا زمان صفویه ایران و ایرانی تشیع را نمیشناخت و هیچ چیزازآن نمیدانست که آن هم حکومت صفوی برایمان به ارمغان آورد البته برای مقابله با عثمانی که داعیه خلافت داشت !
باز هم میگویم امید وارم که دروغ گو روی آرامش نبیند ! وخداوند کریم وی را مجازات فرماید !
شیخ مرتضی اگر شرف و حیثیت داری دلایل قابل قبول بیاور که عقلایی باشد !البته میدانم که در توانت نیست چون نان دانی تو همین لباس هست میدانم
حاظر!=حاضر
حفض!= حفظ
مبالقی!=مبالغی
سه غط تا اینجا 17!
===========
بهتر است این کامنت گذار عصبانی نشود چون عصبانیت هم سبب اختلال در دِماغ (مغز و قوه عاقله اگر وجود داشته باشد) و پریشان گوئی و احتمال حمله قلبی می شود هم ممکن است باز سبب این شود که خواب بر او حرام شود و نیمه های شب از رختخواب بیرون جهد و ادامه فحاشی…!
===========
1-تخییر بین اضلاع سه گانه مربوط می شده است به معرکه قتال و آنان که بهرعلتی با سپاه اسلام می جنگیدند و در مورد مردم عادی اکراهی در پذیرش دین وجود نداشته است.
2-آنچه که عرض شد این بود که مردم ایران نسل اندر نسل و طی یک پروسه تدریجی اسلام را پذیرفته اند تاکنون و کسی آنان را وادار بقبول اسلام یا تشیع نکرده است.
3-قبلا تبیین شد که ریشه و بنیاد مذهب تشیع که اسلام راستین است باز می گردد به صدر اول اسلام و سخنان خود پیامبر اسلام ،و کسانی که شیعه را جدید الحدوث در ایران می دانند خلط مبحث می کنند بین ریشه اصلی پیدایش شیعه که صدر اسلام و سخنان راهبردی پیامبر بزرگوار اسلام در قالب احادیث متواتر غیر قابل انکاری همچون حدیث ثقلین و حدیث غدیر و نظائر آن که متواتر بین فریقین یعنی شیعه و اهل سنت است و تصادفا تواتر در نقل و اسناد در کتب و طرق خود اهل سنت بیش از طرق و کتب شیعه است که تشریح این مطلب و ارائه منابع بیشمار این احادیث مجال واسع دیگری می طلبد ،و خلط می کنند بین رواج (و نه تاسیس اولیه) شیعه در ایران که علل و اسباب گوناگونی برای آن هست مثل ظلم های بنی امیه و بنی العباس و روشنگری های کلامی و حدیثی عالمان وارسته شیعه در ایران ،بنابر این سابقه حدوثی شیعه باز می گردد به صدر اول اسلام و نباید بین دو مقوله “حدوث” و “رواج” شیعه خلط مبحث کرد.
——-
سه نمره آن بالا کسر شد ،با احتساب مطالب ذیل ،نمره دیکته اکابر این کامنت گذار قطعا “تک” و بین اعداد صفر تا 9 در نوسان است!
مهرداد گرامی اسلام نه تنها بما زور آور شد بلکه بخود عرب هم زور اور شد.دلیل اش هم بیش از 60 جنگ و غارت و کشتار ی است که تقریبا تمامی آنها را //////////// به عرب و مخالفانشان تحمیل کرده و هزارا نفر از عرب را کشتند و خانه ها و مزارع و زندگی آنها را بغارت بردند و مردانشان را کشتند و زنانشان را به کنیزی و پسرانشان را به برده گی بردند و بناچار و با زور مسلمانشان کردن.شیعه را هم شمشیر قزلباش به ایرانیان زوراورکرد.همان کسانیکه جشن عمر کشون راه انداختند و بر چهار سوقها دسته سوارانشان می ایستادند و با شمشیر آخته فریاد مرگ بر اوبکر و عمر و عثمان می داند و اگر کسی تکرار نمی کرد گردنش را می زدند!بنابراین اسلام از روز اول تشنه خون بوده و اگر چندسالی در مکه محمد دم از دوستی و مدارا می زده بخاطر ناتوانی اش بوده.حرکت خمینی در حقیقت کپی حرکت محمد در 1400 سال پیش بود!در ضمن بحث با اخوند عزیز جز تلف کردن وقت نیست.این جماعت مشتی بیکار و مفتخورند و تنها چیزی که دارند و اصلا برایشان هم ارزشی ندارد همین وقت است!
مهرداد گرامی…این شیخ به انحاء مختلف و توسل به استدلالهای مضحک و بی ارتباط با موضوع تجاوز تازیان صدر اسلام به سرزمین ما، میخواهدکسانی چون عمر و علی و پسرانش را /////////////////////////تبرئه کند. منتها اولاً- شرح آن تجاوزها حتی از جانب مورخان و بخصوص مورخان اسلامی تأئید شده و ثانیاً- بحث برسر اینست که چرا این سرزمین که مردمانش نه اعلام جنگ به تازیان جزیرة العرب داده و نه جزیرة العرب را مورد تاخت و تازقرارداده بودند، باید مورد حمله و تجاوز تازیان قرار میگرفتند؟ حال فجایعی که ببار آوردند، بماند.
برهمین اساس است که من جمع آخوندها را ستونهای پنجم دشمن در ایران بشمار میآورم. گذشته از اینکه وجود و عدم اینها برای جامعه علی السویه است، اینها نان مردم ما را میخورند و و بجای موعظه در راه راست، دروغ و خرافات و موهومات تحویل مردم میدهند.
دوست متخصصی دارم که مقام بالائی در ایران داشته و از نظر تخصص و درستی بسیار مورد احترام همینها هم بود و هست. دادش از دست دخالتهای بیجای این جمع و بخور بخورشان در آمده بود و آخر سرهم قید همه چیز را زد و از کار دولت کناره گرفت. درد دل میکرد که با وجود اینها هیچ کار مفیدی تو این مملکت نمیتوان انجام داد. یکی دیگه که مدیر ردۀ بالای حکومتی است، حکایت میکرد که عده ای از متخصصان برای بازدید از کارخانه ای به انگلستان رفته بودند و طبق معمول چند تا از این آخوندها هم جزء آن جمع بودند. میگفت وقتی مأموریت تمام شد و میخواستند به ایران برگردند، یکی از این آخوندها قرار بود صورتحسابهای هتل را در لندن پرداخت کند. میگفت من هم در کمال تعجب دیدم که در صورتحساب این آقایان سرو ویسکی در اطاقهایشان آمده بود. ولی چون اینها بسیار مورد اعتماد دستگاه حاکمه بوده و از حساب پس دادن معافند و بده بستانهایشان همه نقدیست، آن صورتحسابهای ویسکی آقایان به حسابداری وزارتخانۀ مربوطه در تهران نرسید. اما مگر توزیع مشروبات خارجی در ایران زیر نظر اینها نیست؟ منتها با همکاری برادران پاسدار. اینکه دیگه یک واقعیت اظهرمن الشمس است!!
خلاصۀ کلام اینکه “تا احمق در جهانست، مفلس در نمی ماند.” تا این مردمان نا آگاه و نادان از اینها طرفداری میکنند، آش همان و کاسه هم همان خواهد بود. پاینده باشید.
تا حال ساعتی با خود خلوت کرده ای و در عقایدی که به آن همچون تیتانیوم سفت و سخت چسبیده ای تردید کرده ای هرگز. تو یعنی روحانی هستی.روح.ولی سراسر جسم و دنیایی.تو مفهوم خدا و معنویت را به این زودیها نخواهی فهمید.سراسر جنگ و نفرتی.در این دنیا جنگ بر پا می کنی و در آن دنیا جهنم.هر دو سرا از آزارت و اذیتت در امان نیست.تو تجسم آن هستی،همان چیزی که سالهاست فهمیده ام ایده ای سیاسی و جهان خوار است که ماتم را قرنهاست به این خطه بدبخت تحمیل کرده. می دانم که هرگز کم نمی آوری و رویم را کم خواهی کرد.وای بر آن مردمی که پیشوای روحانیش شمایید که سیاستتان عین دیانتتان و دیانتتان عین سیاستتان است.خفه کننده هنر و فرهنگ و اندیشه اید.همه درختان سروآسا را با داس تیز تعصبتان قطع می کنید. به اصلاح هستی شناختی شما مطلقا امیدی ندارم.صد و پنجاه میلیون سال زندگی دایناسوری سرانجام با شهابسنگی ده هزار متری به پایان رسید تا راه را برای فرگشت و تکامل دیگر موجودات باز کند و شهاب سنگی با ده هزار متر آگاهی باید بیاید تا گیتی را از تعصبات شما آسوده کند.
دوره ای نو باید آغاز شود جهانی نوین باید پدید آید و آغاز آن از درون انسانهاست و هم از برون او.خورشیدی دیگر و افقی دیگر نیاز است.مداری جدید و نو دراندیشه و تفکر انسانی باید پیدا شود.این زمین دیگر به درد نمی خورد اگر دگرگونی صورت نگیرد.خداحافظ.
سلام
باطلاع ناظران عمومی می رسد که نوشته زیبای فوق که چنانکه مشاهده می شود سرشار از “معنویت مدرن”! است پاسخی بوده است به یک گفتگوی دوستانه و طرح سوالی از مدعی “معنویت مدرن” یعنی جناب البرز که در انتهای این پیج به اینصورت نوشته شده بود :
“البرز گرامی ،در مورد معنویت نوین بیشتر برای ما بنویسید ،اما من سخن شما را رد نکردم ،اشکال من فقط این بود که این چه معنویت نوین یا عقلانیت نوینی است که برای اثبات جهان پس از مرگ و ابدیت انسان،شهادت بیشمار از پیامبران و اولیاء الهی با نشانه های آنها و همه براهین عقلی بر معاد را کنار گذاشته،صرفا به خواب یک فرد یا بازگشت از کمای فرد دیگر استناد می کنیم؟! این روش آیا از اقتضائات کتابسوزی و خمیر کردن کتابهای وحیانی و شروح آنها و معنویت نوین است؟!”
(سید مرتضی)
اضافه می کنم “معنویت مدرن” در اصطلاح دوستمان ،مساوق است با دور ریختن تعلیمات انبیاء در باب مبدا و معاد و سوزاندن و خمیر کردن دینی و شروح کتاب های آسمانی! و خود اتکائی در باب متافیزیک و استناد به موهوماتی مثل بازگشت یا انسان بکما رفته یا تکیه بر خواب های انسانی که دارای مناشیء گوناگون روحی و جسمانی است.
خداحافظ.
سوزاندن و خمیر کردن کتب دینی
مسئله را شخصی نکن سید مرتضی. من پاسخ شما را در کامنت پایینی دادم.شما مسخره کردن را سرلوحه مباحثاتتان کرده اید.این نوشته ربطی به شما ندارد.فکر می کنید خیلی برایم اهمیت دارید که این نوشته را برایت نوشته ام؟ منظور من کل تاریخ دین در این کشور را در بر می گیرد.مثل مگس روی زخم اینقدر کتابسوزی و خمیر -خمیر نکن.به اندازه کافی محبوبیت دارید محبوبتر نشو.یک سطر از تائو ته چینک به هزار من کتابهایی که سابق می خواندم می ارزد.دین شما برای خودت و عقیده من هم برای خودم.روزگارها و هزارها سال باید بیایی و بروی و تجربه بیاموزی تا کمی از اسرار بغرنج هستی را متوجه شوی و بشویم.من هم ذره ای نمی دانم ولی می دانم که خبرهایی هست.نه از آن خبرهایی که تو در کاغذ ها خوانده ای.تو هنوز ترس از خدا را نمی دانی چیست.من ذره ای می دانم. بنویس و بنویس تا بشی خوشنویس.زهر باطنت را با نوشته هایت هویدا می کنی. تزکیه نفس نمی دانی چیست.تصفیه باطن بکن بعد به تعلیم بپرداز.اگر مسئولیت داشتی با اژدهای مخوف درونت گلاویز می شدی نه با کاربران این سایت.شخصا در نوشته هایت مداقه کرده ام و هیچ اثری از سوز یک دلسوخته الاهی نیافتم.بیدار شو.به خودت بیا مرد.با واژگان بازی نکن.سربسر فرزندان خدا نگذار.هر کسی راهی بسوی جان جانان دارد.تو چه کاره ای؟اوستا کریم خودش به موقع می داند چه کسی را کی و کجا دلبری کند.دل، دست خداست.سرکوفت و سرزنشی که می کنی چه کسی را هدایت کرده؟ من که به پروردگارم عشق می ورزم را نمی توانی به سوی خودت جلب کنی،دیگران را می توانی؟
نوشته من اصلا به شما مربوط نمی شد.فکر می کردم که به شما بر بخورد. می خواستم بنویسم که آقا مرتضی این نوشته ربطی به شما ندارد ولی گفتم که شاید خودت بفهمی.
شاگرد که آماده باشد استاد هم پیدا می شود.پس از من نخواه که معنویت نوین را به شما معرفی کنم.زیرا مسخره اش خواهی کرد.به همان معلومات خودت بسنده کن و به چیزی که می دانی خوب است، عمل کن.رستگار می شوی.ذره ای غبار در روی یک غبار در غباری کیهانی در الوهیت پروردگارم .هیچ نیستم.خدا شاهد است هیچ نیستم.پس نمی توانم چیزی به تو بیاموزم.
مخاطبم در این نوشته سید مرتضی و یا آقا شیخ مصلح به هیچ وجه نیست.هر فرد معمم و یا مکلایی که خدا را خرما فرض کرده مخاطب این نوشته می تواند باشدحتی خودم! بدرود.پایان تنش در اعصاب نوریزاد از دست ما.
البرز ،اما خطاب من به خود خودت است،از اژدها گفتی ،من با این دور از نوشته هایت که از اسناد دروغ شاخدار بمن آغاز شد و به این هفوات و تناقضات متکبرانه و خودخواهانه منتهی شد تازه دریافتم که کسی که بنام البرز گاهی می نوشت و با ملایمت می نوشت چه اژدهای هفت سری است ،شما اصلا شرم هم نمی کنی بکسی که سن و سالش از تو بیشتر هم هست جسارت می کنی و یکی به تخته می زنی یکی به نعل بعد هم در انتهای نوشته در بالای این صفحه ملتمسانه و عاجزانه از کسی که در قالب وعظ فرادستانه مورد تشنیع و تهمت قرار دادی می خواهی که ای جواد ننویس که دیگر من له شدم! جناب! گمان می کنم مبتلا به اختلالاتی در ذهن خود هستی و اضافه بر آن مبتلا به یک خود بزرگ بینی پوچ هستی ،نشان این اختلال و تناقض هم این است که کامنت ها یکی در میان آرام و متلاطم است! یک کامنت محترمانه است و آرام و حاوی اغلاط! بعد که به اغلاط اشاره می شود کامنت بعدی می شود متلاطم هتاکانه و دور از ادب ،بعد با تعابیر تو تو از مخاطبت انتقام می گیری بعد در ذیل آن می نویسی مرادم شما نبودید! اینها یعنی یک شخصیت درهم و متلاطم و نا آرام ،وگرنه من از همان کامنت اول که بمن نسبت دروغ شاخدار دادی فقط تناقضات گفتارت را نشان دادم و توهینی نکردم ،گفتم اگر مرد گفتگو هستی فقط دروغ شاخدار را نشان بده رفتی سراغ اینکه من چنین بودم و چنان نبودم و الخ ، شما که خود اینطور اسیر خودبینی و تمایلات نفسانی و تناقض و پریشان گوئی هستی چرا فتیله گفتگو را پایین نمی کشی ؟ و چرا با این صفت چند شخصیتی و یکی در میان کامنت آرام و کامنت خشن نوشتن دیگران را متهم به اژدها بودن می کنی؟ اگر مدعی اخلاق و معنویت مدرن هستی و خود را به آن متحقق می پنداری نمی باید از بدو گفتگو دیگری را بدروغ نسبت دهی بعد در برابر واکنش او یکی در میان کامنت های توهین آمیز یا موعظه به ضبط نفس که خود به آن متحقق نیستی وعظ کنی ،من با کسی نامهربان نیستم اگر چشم شما باز می بود اقسام نامهربانیها نسبت بمن از سوی همفکرانت را نادیده نمی گرفتی ،من اینجا بحث و گفتگو می کنم و با کسی که آرام و مودب و متین است دعوایی ندارم جز استدلال و بحث ،در این مورد خود شما بودی که فرادستانه با نسبت دروغ دادن بمن و کش دادن بحث به چیزهایی که معنایی جز خودنمائی و خودستائی نداشت بحث را با اینجا کشاندی ،بسیار خوب من دیگر چیزی نمی گویم فقط می گویم آرامش معنوی و اتصاف بمعنویت به لفاظی و خود ستائی نیست ،معنویت را باید دیگر انسانها در گفتار و الفاظ شخص مدعی ببینند و ببویند :مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید…
نگران نشو و نترس نیازی نیست از معنویت مدرن بگوئی ،معنویت مدرن را در رفتار و گفتار متناقض و خودبینانه و فرادستانه سخن گفتن نشان دادی بس است…
شما چرا اینقدر دچار تناقضید؟ چند بار گفتید خداحافظ و دوباره نوشتید؟ چند بار نوشتی :تمام،باز شروع کردی به طعنه به طرف گفتگو؟ آن مدیتیشن که دیگران را به آن می خوانی شامل احوال شما نمی شود؟ مدیتیشن شما را وا می دارد دیگری را به دروغ شاخدار متهم کنی بعد کامنت بکامنت طعنه بزنی و در عین حال همچون واعظ غیر متعظ دیگران را وعظ کنی؟ خیال کردید شما کی هستی؟ اینجا جای وعظ و گریه و زاری و موجه جلوه دادن نیست،اینجا جای بحث مستدل و استدلال است ،کسی اگر دلسوخته باشد نمی آید متکبرانه دیگری را بدروغ شاخدار متهم کند بعد توقع داشته باشد دیگران او را بستایند ، عزیز من این روش های متهافت یکی مهربان یکی طعنه و کنایه زن و نظائر آنرا با کودکان و نوباوگان تست کن نه با کسانی که یا همسن و سال تو هستند یا مسن تر از تو ،دیگر با کامنت کذاری بنام البرز گفتگو نمی کنم چون علیرغم ادعای معنویت و اخلاق و نقش واعظ بازی کردن خویشتن خویش را بهمه معرفی کرد با درشت گوئی،خود ستائی، خود اهل معنا پنداری و در عین حال متکبرانه و فرادستانه دیگران را تحقیر کردن ،او را با مدیتیشن او تنها می گذارم.
ساده لوح هستید یا مخاطبنتان احمق انگاشته اید؟
یکی از شعارهایی که ساخته نظام و حامیانش انرا مرتبا تکرار میکنید تا مخالفین را تحریک به شرکت در انتخابات کنند:
مطلوب نظام استکه مخالفان نظام در انتخابات شرکت نکنند تا حامیانش کاندیدای مطوب نظام را انتخاب کنند.
۱ – مگر کاندیدای غیر مطلوب نظام و مطلوب مخالفان هم در ان صندوقها وجود دارد؟
۲- اگر علاقه ای به شرکت مخالفین ندارد پس این هجم فعالیت و هزینه تبلیغات و حتی رسما از تمام مخالفین دعوت به شرکت در انتخابات کردن برای چیست ؟ حامیان که همیشه در صحنه هستند نیاز به تبلیغات نیست و کما فی السابق یک اشاره رهبر کفایت میکند
وجود ریسی و احمدی نژاد برای تشویق بیشترشرکت مردم برای رای دادن به روحانی است . بیچاره ایران من .
دوست عزیزو گرامی آقای نوری زاد عزیز
دورویی ودروغ و احساس گناه بیش از آنکه از فردیت درونی ما بر آید حاصل پرورش اجتماعی اند اول اینکه، انسان عملش با منطق و روش زندگی و فکرش در تضاد می افتد و دوم، انسان فکر و عملش با افکار اجتماعی در تضاد می افتد.
تصمیم گیری آنقدر سریع است که ما برخورد این تضادها را متوجه نمی شویم، زمانی که تفکر و اندیشه بر اساس روش و راه زیست طبیعی انسانی باشد،این تضاد کمتر می شود و زمانی که فکر و اندیشه بر اساس تقلید است و بر اساس “خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو “، انسان در جایی به تضاد بزرگ فکر و عملش می رسد و باید پاسخگو به خود باشد ، درگیری با خود، آغاز رهایی فکر از بندهای دورویی و دروغ و پذیرفتن مسولییت نسبت به خود ووجود وموجود است.
جامعه ای که وجود فرد و منیّت را نادیده گرفته و خود را تحمیل می کند ، افراد را ابزاری برای اهداف خود می خواهد و فراموش می کند که این ابزار ، متفکرند.
دوست گرامی ، همانطور که فرمودید: دورویی جامعه ، از آنجا ست که انسان خود را درگیر خط قرمزهای بسیاری میبیند و چون هر یک از این خط قرمزها چون لمس سیم خاردارالکتریکی یک شوک براوست ، کمتر کسی حاضر به عبور ازین شوکهاست که در نهایت منجر به تفکر فرد ولحظه آغازآزادی است.
بنابراین جامعه دورو و دروغگو که دایم به او احساس گناه القا می شود ، فاسد و از درون تهی و پوک است ، این جامعه بر اساس اجبارها و بایدها بنا شده است، بایدهایی که بی چون و چرا باید پذیرفته شوند، این جامعه از حالت طبیعی خود خارج شده و پلاستیکی و ساختگی است و اگر چه برای مدتی چند مورد استفاده قرار می گیرد ، اما چون خاصیت طبیعی ،تغییر ، تحول ، تبدیل و خودجوشی را از دست داده بزودی منهدم می شود.
بدین خاطر سید مرتضی گرامی ، سیاست و دین باهم ناسازگارند، جامعه یک سیستم و راه و روش نیست بلکه از سیستمها و راههای بسیاری ایجاد شده که هر دم تبدیل به سیستمی و راه و روشی نو می شوندو حال آنکه دین و ایده یک سیستم است و نه تبدیل ونه دوباره زایش می شود واز همه مهمتر، خودجوش و متحّول نیست،دین ،داده ای است که فردیت را کل وتمام در خدمت خود می خواهد. مگر جز این است؟
آری جز این است ،اولا کسانی که مدعی جدایی دین اسلام از سیاست (اداره اجتماع) هستند شناخت و اطلاعی از فلسفه دین و احکام جتماعی اسلام ندارند.
ثانیا در متن دین اسلام عناصر ثابت و متغیری وجود دارد که بوسیله آنها می توان اهداف و سرشت دین در تامین سعادت دنیوی و اخروی را با مقتضیات هر زمان تطبیق داد ،مجال توضیح نیست ،توصیه می کنم بجای خوانش دائمی کتب و ترجمه هایی مثل هانا آرنت و امثال او ،مدتی این کتابها را کنار بگذارید (البته کنش دوستمان البرز را در خمیر کردن یا سوزاندن آن کتب توصیه نمی کنم چون خمیر کردن کتاب یا سوزاندن آن رابطه عقلانی با تمدن و انسانیت و معنویت مدرن یا کهن ندارد) و کتاب “اسلام و مقتضیات زمان” مرحوم استاد مرتضی مطهری را مطالعه کنید،البته بعد از موسم تحریم انتخابات و دنباله های آن که کمی وقت گیر است.
موفق باشید
ای مردمیکه رای می دهید و خود نیز می دانید که رای شما پشتوانه تمام جنایتها و غارتها و کشت وکشتارها و تجاورات مشتی آدمکش و دزد و
بی شرافت و بی شرم است.با گرم کردن تنور جنگ بعنوان گوشت دم توپ هشت سال و درعین حال با زجر کش کردن بهترین فرزندان این آب و خاک را نابود کردید.از جنایتکاری مانند رفسنجانی امیرکبیر ساختیدو سال 76 با رای دادن به خاتمی رژیم را نجات دادید و 4 سال پیش بهمین منوال با پا گذاشتن بر روی کرامت و شرافت خویش بعنوان انسانی برای بار چندم رژیم را از مخمصه ائی که سیاستهای انسان و ایران ستیزانه اش بانی انست نجات دادید.در نگاه عوام و در فرهنگ آخوند زده ما خر موجودی ابله است.ولی همین خر محالست که دوبار پایش به گودالی رود.حالا بفرمائید کی ابله است؟
کسی که بواسطه خودخواهی و ترجیح دادن رای خود بر اکثریت مردمی که آزادانه مایلند رای دهند،به مردم نسبت بلاهت می دهد.
آخوند فاسد حاج موحدی کرمانی: باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد.
مش قاسم: باید رهبری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع ملت باشد.
وبسایت حاجی سردار/* شکست خورده: جدی شدن مداخله نظامی آمریکا در سوریه و سوالاتی که واشنگتن قبل از مداخله باید پاسخ دهد!
مش قاسم: ای سردار/* شکست خورده، پاسخ جدی رو گرفتی؟
/*: ک
با توجه به مطالب مختلف در مورد انتخابات و پیرو یاداشت قبلی نکاتی را عرض میکنم:
1- ما وقتی در مورد انتخابات ایران صحبت میکنیم یعنی همین وضعی که هست و بنده سعی کردم نظری بدهم که زمین بازی و مقررات آن بدلخواه بیت رهبری ادامه نیابد. مسلما مردمی در انتخابات شرکت خواهند کرد و با رای کم و یا زیاد یکی از عوامل و مهره ای حکومت هم انتخاب خواهند شد ولی دلیلی ندارد که این کار برای حاکمیت بی هزینه باشد.
2- مطالبات مردمی در هنگام انتخابات با سایر مواقع تفاوت زیادی دارد و کاندیداها سعی میکنند که میزان همراهی بیشتری با خواسته ای عمومی نشان دهند. در زمان آقای خاتمی مطالبات عمومی در آزادی و قانون خلاصه میشد. در زمان انتخاب آقای روحانی مطالبات گرچه دقیقتر ولی بازهم کلی بود که شاخص آن حصر و تحریمهای بین المللی بود. به هر حال همه اینها حکومت را وادار کرد حداقل در مورد تحریمها کاری بکند و گرچه مطالبه حصر انجام نشد ولی لبه تیز آن بیش از بیش متوجه شخص رهبر شد.
3- حال در این مرحله سوم باید مطالبات دقیقتر و در عین حال بسیار ملموس تر برای محرومین جامعه را بعنوان خواستهای عمومی طرح کرد. در این مرحله باید بیشتر روی مطالبات اقتصادی متمرکز شد. افزایش حقوق و مزایا، افزایش حداقل حقوق به سطح خط فقر، پرداخت معوقات، بهبود وضعیت بازنشستگان، بهداشت رایگان، آمورش رایگان در همه سطوح طبق قانون اساسی، انحلال دادگاههای انقلاب و روحانیت، رسیدگی به استانهای محروم، سرمایه گذاری در زمینه انرژِی و…. از مواردی است که برای مردم بسیار قابل لمس بوده و مورد حمایت عموم هم میباشد.
4- برای ما روشن است که مهرهای تائید شده تقریبا عددی نیستند و سر نخ امور جای دیگری است و این مطالبات باید آنقدر جدی باشند که یا رهبر را مجبور به موضع گیری کند و یا کاندیداها ناچار به فشار به رهبر شوند.
5- در میارزات مدنی همه چیز هیچگاه به میل ما نمی تواند باشد ولی در گیر کردن مردم در مسائل و نشان دادن اینکه آنها میتوانند حتی عدم شرکت خود در انتخابات را به دلیل عدم همراهی رهبری با مردم بدانند بسیار مهم است.
6- رهبری نظام بطور آشکارا هیچ دست آورد قابل دفاعی برای ایران نداشته است و تمام تلاشش صرفا نشان حضور توده ای مردم است. انتخابات فرصتی است تا فاصله خولستها و نیازهای مردم با تفمرات رهبری هر چه بیشتر شفاف گردد وحاکمیت خطر از دست دادن همین حضور عمومی را هم بشدت احساس کند.
جناب یاران درود بر شما
یک سال قبل ازاینکه مردم خواهان رفع تحریم ها شوند نمایندگان جمبوری اسلامی در مسقط پایتخت عمّان در مقابل جان کِری و آنتراژ وی زانو زده بودند و برای رفع تحریم ها التماس میکردند تا حدی که حاضر شدند راکتوراراک را با بتون پرکنند. این یعنی اینکه تمامی آن فریادهای مردم «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» هیچ.
اولویت شماره یک این رژیم حفظ نظام است، در مقابل خواسته های مردم میتواند با یک نیروی ۲۵۰ هزار نفری ضد شورش و در صورت لزوم یک میلیون پاسدار، بسیج و لباس شخصی جوابگو باشد
ضمنا حضورتون عرض میکنم این روحانی بی دردسرترین، فرمانبردارترین و چاپلوس ترین رئیس جمهور دوران سلطنت خامنه ای بوده است و دوباره برمسند خود تکیه خواهد زد فارق از اینکه مردم به چه کسی رأی میدهند
پاینده ایران
رسول
مصاحبه ی محمد نوری زاد با رادیو فردا
جمعه – هجده فروردین – ساعت هشت شب به وقت ایران، مصاحبه ی محمد نوری زاد با آقای صادق صبا از رادیو فردا پخش می شود. پیشنهاد می شود حتمآ این مصاحبه ی “متفاوت” را بشنوید.
این مصاحبه چهار بار دیگر در طول هفته ی آینده باز پخش می شود. جناب مانا نیستانی برای این مصاحبه ی متفاوت کاریکاتوری برآورده است.
محمد نوری زاد
هفده فروردین نود و شش
تخته گاز برو داش ممد…دست علی (منظور خودم هستم) به همراهت.
این تعبیر شیاطین اِنس که در نصوص دینی بعنوان خار راه انسانیت انسانها معرفی شده اند بهمین معناست،این پسر شجاع (علی کبیری با آن سایت قزمیتش و مزخرفات داخل آن) معلوم نیست اینجا چه کار کرده و چکاره بوده که از کشور خویش به کشورهای دیگر گریخته و آنجا امن و امان مهمل می بافد آنوقت برای نوریزاد ساکن ایران امریه صادر می کند که :تخت گاز برو داش!باید گفت :پسر شجاع! اگر خیلی اهل تخت گاز هستی و علاقمند به تخت گاز روندگان و تخت گاز رفتن،چرا خودت شجاعانه! و تخت گاز رفته ای بیرون از کشور و از آنجا شجاعانه دیگران را به تخت گاز رفتن تشویق می کنی؟!زیاد حرص و جوش هم نخور ،این انتخابات هم برگزار خواهد شد و سیاهی ذغال بروی گریختگان از وطن که دائم سخن از تحریم می گویند خواهد ماند!
خوش گلدین!
شیخ مرتضی //////////////به توچی ؟ البته به تو چه که علی کبیری گرامی ویا هرکس دیگر که نظری میدهد دخالت بیجا میکنی مگه تو کار وزندگی نداری ؟ در ضمن اول شجاعت بیمانند خودت را ثابت کن که به دروغ و خیانت گفتی به رهبر معظم حضرت آیت الله خامنه ای جسارتی کردی! اگر شرف و وجدان داری آدرس این جسارت خود را اعلام کن وگرنه همان بهتر که به غار خودت یعنی سکوت پناه ببری بهتر است ! دویوآندراستند یاشیخ ؟
دوستان درود
این آغا مرتضا را ببینید چه حالی میکنه با این بگیر وببند و اعدام و….. ترجیح بند
پجواباشم راس میگی جریت داری بیا اینجا کسیکه دیکتاتوری میکنه آدم نیس
اونیکه از دیکتاتوری بزن وبکش حال میکنه شما پیدا کنید چیه.
آغا صید مرتضا شما در همون بحث اجنه وشیاطین وجفر و… بیتر تر منشا
خیر (همینی که مردم چل ساله گرفتارشن) هسی.
الاحقر
سخن روز محمد نوری زاد
هفده فروردین نود و شش
https://www.youtube.com/watch?v=4ivCczTLSqQ
با سلام خدمت شما استاد گرامی
در خصوص بزرگترین آفت ملی با شما موافق هستم که دروغ و درویی بزرگترین آفت یک جامعه است.
اما مهمتر از اون مسبب و علت ایجاد دورویی و علت علاقه مردم به دروغه که باید شناخته بشه.
همیشه در بحث هایی اینچنینی به دوستانم میگم…. شما فرض کنید در یک خانواده فرزند کوچک اون خانواده وقتی اجازه رفتن به کوچه و محیط بیرون از خانه رو پیدا میکنه… بر حسب اتفاق یک کلمه زشت یا حرف نادرست یا یک فحش و ناسزایی رو یاد میگیره یا میشنوه و به گوشش میخوره…
و اتفاقا همون شب اون کلمه رو توی خونه موقع شام تکرار میکنه….
اینجا دو حالت پیش میاد
یا پدر خانواده جلوی بچه اش رو میگیره و به هر روشی که خودش با فرهنگ خودش بلده با تکرار این حرف مخالفت میکنه
و یا اینکه ازش میگذره یا نشنیده میگیره یا لبخند میزنه یا حوصله تربیت بچه رو نداره و خلاصه در قبال تکرار همچین کلمه ای هیچ واکنش درستی نشون نمیده بطوریکه فرزند خانواده میفهمه که میتونه هر وقت بخواد از این نوع کلمات استفاده کنه بدون اینکه با مخالفت جدی ای روبرو بشه….
در این مثال فقط میخواستم نقش پدر خانواده یا فرد مسئول خانواده رو متذکر بشم
وقتی پدری دلش به حال تربیت بچه خودش نسوزه و برای تربیتش هیچ تلاشی نکنه خب شما آخر و عاقبت این فرزند و خانواده رو میتونین براحتی پیش بینی کنید…
اگر 30 سال بعد بشنوید این بچه،
پدر و مادرش رو در سنین کهولت رها کرده و هیچ توجهی بهشون نمیکنه و یا مثلا به راههای نادرست کشیده شده و….
شما براحتی درک میکنید که از همچین پدری با این سبک تربیتی چنین پسری بعید نبوده و نیست ….
بنابراین برای مملکتی که مسئولان اون هیچ توجهی به آینده نسلهای بعدی ندارند و هیچ تلاشی برای جلوگیری از دروغ و دورویی و فساد نمیکنند بعد از گذشت 40 سال مسلما چنین وضعیتی قابل پیشبینی خواهد بود
اگرچه ما هممون وقتی به سن عقلانیت رسیدیم میتونیم درک کنیم
که
دروغ کار درستی نیست و نباید دروغ بگیم… ولی در جامعه ای که همه به هم دروغ میگن آیا میشه حتی یک روز رو بدون دروغ پیش برد؟
و بنده مخالف اون کسانی هستم که میگن
« برای ساختن مملکت میبایست اول از خودمون شروع کنیم تا جامعه درست بشه
… »
بنده با این حرف مخالفم…
برعکس اتفاقا باید جامعه درست باشه تا ما درست رفتار کنیم
چرا؟
چون انسان ذاتاً راحت طلبی رو دوست داره و ذاتاً اهل تقلب و آسایشِ بدون دردسره… و اگر فرصت پیش بیاد شاید یک بار خطا نکنه یا دومین بار اشتباه نکنه ولی برای دفعه سوم و چهارم و ششم و دهم نمیشه صد در صد گفت که انسان خطا نمیکنه
بنابراین باید سیستم اون جامعه درست باشه تا فرد دچار لغزش نشه تا کم کم جزیی از فرهنگ اون فرد بشه
در مثال بالا اگر بچه کوچک خانواده حرف رکیکی رو که در بیرون از منزل یاد گرفته رو جلوی برادر بزرگتر زده باشه و نه بر سر سفره شام و جلوی پدر و مادر یا بزرگ خانواده….
اونوقت اگر این برادر بزرگتر طبق تربیت پدر خانواده بزرگ شده باشه با شنیدن این حرف زشت بلافاصله با فرزند کوچک برخورد میکنه و جلوی تکرار اون رو میگیره… حتی شاید خیلی سخت تر از پدر هم برخورد کنه….
در این حالت فرزند کوچک هم درک میکنه که توی این خانواده جای اینجور بحثها نیست و بنوعی تا آخر عمر تربیت میشه
اما اگر برادر بزرگتر هم شل بگیره یا لبخند بزنه و…. دوباره همون آش و همون کاسه میشه….
بنابراین اگر سیستم صحیح چیده بشه و شما فرزند اول خودتون رو درست تربیت کنید بطور سیستماتیک حتی بدون حضور شما فرزندان بعدی هم با تربیت اصولیه شما بزرگ خواهند شد….
ساختن جامعه از پایین به بالا یا شروع کردن از خود دقیقا مثل اینه که ما به پدر اون خانواده که در بالا مثالش رو زدم بگیم شما اجازه بده بچه هرطور که میخواد بزرگ بشه بعد وفتی در 30 الی 40 سالگی خودش عاقل شد اونوقت راه درست رو با عقل خودش پیدا میکنه….
این کاملا اشتباهه….
اگر ما جامعه ای سالم میخوایم چه منظور ما از این جامعه یک کشور باشه چه یک خانواده 3 نفره چه یک مغازه چه یک مدرسه…
در هر کدوم از این حالات وظیفه رییس و مسوول اون جامعه است که نفرات رو هدایت تربیت و راهنمایی کنه تا بعد از 30 سال نتیجه اون رو به چشم ببینه….
پس در عین حالیکه خودمون مسوول رفتار خودمون هستیم اما درصد بسیار بسیار زیادی از فرهنگ ما بخاطر کسانی است که مسوولیت بزرگ کردن ما رو داشتند… خواه پدر یا مادر خواه معلم و مدیر مدرسه خواه رهبر مملکت….
و نتیجتا طبق مطالب بالا عرض میکنم بنده با نظر اون دوستمون که عقیده داشت بزرگترین آفت ملی یک جامعه بعلت حکومت ضعیف آن است کاملاً موافق و هم رای هستم.
با احترام فراوان
امید حسینی
سلام دوست گرامی، البته بنده کارشناس نیستم ولی به عنوان یک تولید کننده که بواسطه نوع شغلم با تولید کنندگان زیادی در ارتباط هستم وضعیت اقتصادی کشور را در استانه ورشکستگی میپندارم واین بیشتر از انکه برامده از تصمیمات دولت باشد برایند عملکرد کل نظام است، رییس جمهور در این حکومت ولایی جز سوپاپ اطمینان رژیم چه نقشی میتوان برای ان متصور بود به اذعان بزرگمرد اصلاحات او یک تدارکاتچی بود واحمدی نژاد در جواب چرایی به زندان رفتن روزنامه نگاران خطابه میفرمایند مگر وزارت اطلاعات دست من بود، در کشوری که دهها وبلکه صدها خلیفه خود خوانده دارد او دارای اقلیتی مزدور واکثریتی مرعوب که ملاحظاتشان بر عمل به الزامات به شدت پیشی گرفته، مید به پیشرفت ورفع فساد به طنزی تلخ شبیه است نتیحه انکه عدالت با ۶۳ حساب بانکی ذبح شرعی میشود وزندانیان از ده هزار به ۲۲۰ هزار فزونی مییابد، پیشنهادبنده تقویت روحیه مطالبه گری ملت در راستای احقاق حقوقشان بدون هر گونه خشونت انهم نه از نهاد دولت بلکه از کسی که اختیار ۱۰۰درصد قوه قضاییه،۱۰۰درصد قوای نظامی و انتظامی،۶۰ درصد اقتصاد مملکت، رسانه میلی و دهها نهاد و بنیاد در دست اوست و در طول این ۳۰ سال با یک خبرنگار مصاحبه هم نکرده و به رغم این همه اختیارات که در طول تاریخ یک کشور در دنیا به جهت عدم مسیولیت پذیری بی سابقه است همیشه طلبکار است، باید ایشان را بواسطه وضعیت اسفبار مملکت به پرسش کشید که روالی کاملا قانونی و در راستای حقوق شهروندی است، مگر میشود کسی که این همه مسیولیت دارد به هیچ کس پاسخگو نباشد، به نظر بنده هیچ چیز به اندازه تقویت روحیه مطالبه گری وکنار گذاشتن ترس از پرسشگری مملکت را نجات نخواهد داد وگرنه دیری نخواهد پایید که دولت فعلی نیز دولت قبل خواهد شد و ملت دچار الزایمری شدیدتر و حاکم رقص کنان با اهنگ سقوط وانهدام سیاسی ملت،ملتی که تصورشان از پالان قالیچه سلیمان است و پندارشان پرواز با پالان تا قله پیشرفت مملکتشان، مملکتی که تنها از ان لکتی مانده و ممه ان در دهان پالان دوز!!!افسوس
۱۰۰ در صد انتخاب کاندیداها را از قلم انداخته اید
مصاحبه کند ؟ مصاحبه، جوابگو بودن ، حساب کتاب پس دادن عمرا مگر در اون دنیا . اگر باشد
انرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است . انرا که حساب ناپاک اندر ناپاکست چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
# دندان اسپ پیشکشی را بشمارید#
مردم کامروا؛ بزرگ اندیش و بلندتاو (=بلند طبع) و سیراب ایران در روزگار زرین پهلوی به پیروی از بزرگان اندیشمند خود از شاه گرفته تا گدا؛ بر خود فرز و بایسته می دیدند که شآن و منش و هویَش خود را به اندک بها نفروشند. همین خیم و خوی پسندیده مایهای شده بود تا بزرگتاوی(=بزرگ طبعی) نموده و دندان اسپ پیشکشی را نشمارند؛ در گستره ی همگانی و هازمانی (= اجتماعی) نیز این شیوه ی پسندیده فراگیر شده بود؛ برای نمونه:
《 در روزگار شاهسالاری در کشور؛ شاه هرگز برای کشیدن راه آهن در شهر تهران هیچ خانه ی درگزر ریل آهن را بزور دادگستری به چنگ نگرفت و دستور ویران کردن آنرا نداده است؛ نه تنها چنین نکرد که دور از شآن خود می دید به دادرسان دادگاه پیشنهاد و اندرزی (=توصیه ای) یا دستوری بدهد ( بازگویی از : یادواره(=خاطره) دادیار احمدی قاضی دادسرای تهران در زمان شاه)》
《در دانشگاه های شاهسالاری هیچ دانشجویی شآن خود را ریزریز نمی کرد تا برای پزیرفته شدن در یک آموزه (=درس) از استادش مرشمار پزیرش (=نمره قبولی) را گدایی کند.》
《در سامانه های دینی، دین آموزان(=در حوزه های علمیه، طلبه ها) در کشور شاهنشاهی ایران برای آموزش و سپری کردن و دریافت رژه های (ثقه الاسلام؛ حجتالاسلام؛ آیتالله و……) دوتایکی نمی کرد و هیچ دینجو و آخوندی با باژ سبیل یا زیرآبی رفتن به این رده ها درنمی رسید.》
چنانکه می دانید کدبان ابراهیم رییسی از جوانی همزمان با خیزش مردمی سال ۵۷ به کار توانفرسا؛ سخت؛ پیچیده و دشوار دادگری دست آخته است و از همان نخستین روزها افزون بر دادگری؛ به کارهای ستادی در دادگستری که نیاز به زمان و نیروی فراوانی دارد دست ورزیده است. نمی دانم چگونه می شود کسی با اینهمه جنگالی(=شلوغی) یک شبه به بالاترین رده ی دانش دینی، که همان [آیتالله] است دسترسی پیدا کرده است؟؟؟
شوربختانه سینه چاکانش به درجه ی دانش دینی آیتالله بسنده نکرده و امروز می شنویم ایشان را
“آیتالله دکتر ابراهیم رییسی”
می خوانند و دستی دستی یک “دکتری” بی ارزش(=ناقابل) هم به او ارزانی کردهاند.
بهستی و براستی باید بر کِلکی که بیخودی دانشنامه های بی پشتوانه ی دانشوری را پزیره(=امضاء) می کند نَفرین فرستاد و فریاد برآورد خامه ات شکسته باد.
زین پس؛ در این روزگار باید دندان اسپ پیشکشی را چند بار شمارش کرد تا چنین اسپان؛ رَم نکرده و بیخودی کسی را برندارند.
نیکبخت باشید. دانیال استخر ۹۶/۱/۱۶ شیراز
با یاد حق
قلم در وصف جنایت خجل دارد از راه رفتن بر سطور اوراق که نقش نبندد چونان ستم و ظلم های جاری شده به ناحق بر گرده به سکوت نشسته برادر و خواهر هموطنی را .وای خدایا پس کی نسیم پاک بهاری را بر پیشانی عرق بسته پژمانها از پس ظلم های رفته به ناحق می وزانی تا من به عدالتت نعوذ بالله به شک نیافتم .سکوت ، سکوت سرد دهانهای منفور چه زود باشد که صدایی صاف از کرانه های دور بوزد و شما را بر اریکه قدرت بخشکاند .و هزار تکه کند .چه زود باشد آنهنگام تا نفیر تندباد فریادهای سوزان خواهرها و برادرهای ، پژمان و پژمانها شما شیطان سیاه بنشسطه بر مزار تباهی را بسوزاند و خاکستر کند. تا باد ناملایمات ظلماتان شما را به ناکجا آباد قعر جهنم ببرد .خوی ددگونه اینان از همان اوان انقلاب بین و روشن بود .چه خون ها در پای درخت قدرت کاشته شده بدست جانیان زمان ریخته شد تا از تنه کلفت آن منابر ریا و جهل و خرافات ساخته شود و قوانین ظلم و ستم بر تن تکیده و رنجور جوانان این مرز و بوم جاری شود .
تو ای جغد خون آشام بد شگون بدان ملت بیدار من داد چهره زیبای به یغما رفته پژمانها و چهره زیبای چروکیده شده خواهرانمان را و صدای خفته مادرانمان و شکستن غرور پدرانمان را از تو خواهند ستاند .آنروز چه زیباست و خداوند بزرگترین تقاص گیرنده است و ما را برای رسیدن به حقمان کمک خواهد کرد
و شما برادر عزیز و رنجیده جناب نوریزاد دیر هنگامی است از شجاعت و متانت شما برادر گرامی آگاهم و از اینکه از میانه راه ظلم و بیداد را از پوستینش بیرون آوردید و با مردم شدید بسیار خرسند و به داشتن چنین شیرمردانی در ایران بخود می نازم .
سلام بر شما جناب نوری زاد
در پاسخ به مطلبی که یکی از مخاطبين
درباره جنگ داخلی و پولهای بلوکه شده
برای روز مبادا
همه ی ما حتی شما نیروی قدرتمندي را در کشور به نام ارتش را فراموش کرديد
همه ما جوری حرف ميزنيم که انگار اگر روزی کشور دچار بحران شود فریاد رسی را نداریم پس ارتش چکاره است مگر می شود مملکتی به بحران بیفتد ارتش وارتشي دست بر روی دست بگذارد تا همین الان هم امنیت این کشور به برکت حفظ و حراست ارتش است مگر می شود ارتشی که نصف بیشتر آن را غیور مردان لر تشکیل می دهند بگذارند سقوط کند شما در بحث داعش دیدید که ارتش چگونه وارد عمل شد دیدید چگونه زمین گيرشان کرد درست است که صداوسیما هميشه نقش ارتش را ناديده می گیرد ولی ما مردم نباید ارتش را دست کم بگیریم خوب است بدانيم که بزرگترین نیروی نظامی کشور نیروی زمینی ارتش است و از نظر ورزیدگی هفتم نیروی نظامی دنياست واز همه مهم تر این است که ارتشیان وطن فروش نبوده وهميشه در طرف مردم بوده اند با این اوصاف وبا. وجود چنین نيرويي خطر جنگ داخلی یا شورش داخلی زیاد معنایی پیدا نمی کند چون ارتش با توان رزمی اش به راحتی آن را در هم می کوبد همانطور که در اوایل انقلاب این کار را کرد از شما خواهش میکنم درباره ارتش وارتشي بیشتر بنویسید که ارتشیان بسیار مظلوم واقع شده اند از شما تمنا دارم نوشته مرا در صفحه تان بگذارید تا همه بخوانند و بدانند که مردم ايران بی یار و پشتیبان نیستند و نخواهند بود با تشکر
واقعا که یعنی هنوز نمیدانید که ارتش به چه روزی افتاده ؟ گذشت آن زمانی که آن سان گذشت ! دیگه غیرت میرت یوخدی
!
دوستان کمی باخود رو راست باشیم هیچ کس دراین حگومت با ما ملت رو راست نبوده. ومارا غیر خودی دانستند؟؟ از رهبری اول وحال هیچکدام از نخست وزیر وریس جمهور کل وزرا ومسولین حتئ مدیران پایین دستیها ؟همگی بخودشان فگر میکردن؟؟وفگر میکردن مملکت وگشور ایران متعلق بهمین چند صد هزار نفر میباشد؟؟حال مقصر کیست ما به انها اختیار دادیم ؟یا اختیار را از ما گرفتند؟؟خیر اختیار را ما ندادیم اتحا د ان چندصد هزار نفر همه امکانات ایران راگرفتند ما ده ها میلیون نفر متفرق از همدیگر فقط حرف زدیم خودمان را فهیم تر وباسوادتر دانستیم ولی هیچ زمان اتحاد بینمان ایجاد نشد چرا؟؟حال چرا احتراض داریم خودمان نخواسیم از روز اول ارتشیها راگرفتند ساواکی و وابستکان رژیم وسرمایه دارها وغیره. خیلی هاراگرفتند بعدآ افتادن بجان گروهای سیاسی حتئ نوجوانان را همگی را اعدام کردن گفتیم بما چه بچه ما نیست که برادر وخواهر ما که نیست ترا بخدا قضاوت کن حق ندارن ان چندصد هزار نفر به ما چند ده میلیون نفرحگومت کنند؟؟چرا ما یکی
نشدیم ولی انها شدندو موفق هم بودن. ؟؟جنک برا انداختن واز ماها استفاده کردن به نفع خودشان چرا کنار گود نشستیم فقط ایراد گرفیم به تک تک باسواد بی سواد دانشمند وغیره اسیب رساندن گفتیم بما چه پس به چه کسی مربوط می باشد؟؟تن فروش عضو فروش بچه فروش اعتیاد بیداد گور خواب کارتن خواب بیکار طلاق بیداد ازدواج به صفر ؟؟زندانها پر ازماها ی. فردی. ایا نزدیک. به چهار دهه کافی نیست بخود. بییایم ومانند. انها بین. خودمان اتحاد بر قرار کنیم وبه این خفت وذلیلی پایان دهیم نیاز هایمان را بشناسیم پدرم فرمود با برادرت پشت هم باشید اگر همدیگر رها کنید به سینه ات می کوبند ترا بخدا به سینه هامان نگوبیداندبه تمامی حق حقوقمان تجاوز نکرداند ؟برای یکبار امتحان کنیم ودست از خود خواهی دوری کنیم وباهم باشیم وحگومت را پس بگیریم بخودمان خدمتی بکنیم وحتئ به انها ئیکه از ما بدشان میاد ؟؟ ایران وخودمان را بسازیم باحرف نه با عمل گذشته چند هزار ساله را هم فراموش گنیم گشور المان وژاپن هفتاد سال پیش ویران شدند اندک سالی با اتحاد وپشت کار ساختند الگو موجود است پس شدنیست ؟؟؟؟ایران ما یک بار. هزار چهارصد سال توسط اعراب ویکبار چنصد سال پیش توسط مغول چنصد سال بعد خودمان را پیدا کردیم دوباره سر گله اعراب پیدا شد وبرگشتیم به 1400 سال پیش چرا ما فراموش کاریم اگر گذشته را به فراموشی بسپاریم واز امروز شروع کنیم ظرف یکی دو ده ایران رامیشود ساخت وبرای همیشه گذشته را دفن کنیم وبه ایند فگر کنیم یکبار برای همیشه وزندگی جمعی را بیاموزیم ودرکنار هم با صفا زندگی گنیم به امید انروز که باشد سال 96 اول ایرانی بعد ترک وکرد وبلوچ وفارس بقیه هم ببخشند اگر نامی برده نشد ایرانیان ایرانی فگر کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟امیییییییییییییییییییییییییییییییییین
سلام دوست گرامی وارجمند جناب اقای نوریزاد
نظر شخصی بنده نسبت به انتخابات و رای دادن
اگر حکومت ایران از حقوق بشر وقوانین بین الملل هراسی نداشت
همین انتخابات فرمایشی را هم برگزار نمیکرد
همانطور که جناب شیخ مصباح فرمودند درحکومت اسلامی رای مردم معنا ومفهوم ندارد
واز طرفی همین انتخابات فرمایشی هم واقعا ازاد است
یا هرکسی که ولایت فقیه راقبول ندارد حق ثبت نام هم ندارد
ولا اینکه یقین وباور داشته باشیم که توانمند وکاردان وخبره است ومیتواند مملکت را در مدت کوتاهی به مدنیه فاضله تبدیل کند
ولی چون اقا را قبول ندارد مردود است
واز نگاهی دیگر بقول اقای نوریزاد
فرماندهی وسکان مملکت دست گردن گلفتان سپاهی است وهیچ حرکتی وجهشی بدون اذن انها مورد قبول نیست
از همه اینها که بگذریم درمدت این سی وهشت سال در کدام دستگاهای دولتی وادارات شان وشخصیت ومنزلت مردم مورد توجه قرار گرفته
وهیچ مسئولی جوابگوی این وضع رقت بار وخفت بار ذلت اور مردم نیست
پس چه خوب است که خود حفظ شان وشخصیت خودمان باشیم
والت دست حکومت نباشیم
وبا عدم شرکت در انتخابات اعتراض وانتقاد خود را به حکومت اعلام کنیم
وبهترین زمان است چرا که نمی توانند هیچگونه برچسب ضد انقلابی بزنند
چونکه نه تجمع کردی نه تظاهرات نه سد معبر ووووووو
فقط در سر صندوق رای حاضر نشدی
که حکومت از شرکت شما هم سو استفاده نموده ومانور سیاسی بدهد
وسپس با استفاده از پشتیبانی شما گرانی مضاعف اجناس ووووو
درود بر دکتر نوریزاد ، اعضای وفادار کانال و اعضای جدید که خوشبختانه تعدادشان رو به فزونیست این روزها
شاید برای شرکت نکردن در انتخابات فرمایشی نوچه های “پوتین” همین یک دلیل کافی باشد که از ماهها قبل وبا برنامه ریزی های دقیق در پی تشویق و هدایت افکار عمومی این مردم به تمام معنا “مسخ شده ” به پای صندوقهای رای هستند ، اما اگراندکی تامل کرده این مطلب را بخوانید، دو دلیل دیگر که به عقل نیمه سالم اینجانب می رسد نیز حضورتان ذکر میگردد.
اول: انتصاب افرادی مانند محمود احمدی نژاد ، رئیسی و امثالهم برای خود آقایان نیز چه در بین الملل و چه در سطح ملی هزینه های سنگین در پی دارد ، و به فاجعه شبیه است ، اما هر از گاهی برای بالا بردن آمار رای دهندگان مخالف ، تن به این هزینه ها میدهند. بنابراین میشود بی برو برگرد روحانی را از الان برای 4سال دیگر رئیس فرمایشی جمهوری ولایت فقیه دانست و رئیسی را اهرمی برای تحریک اذهان عمومی علیهش ، والبته طنابی برای آویزان شدن آن پنج میلیون معلوم الحال. تکلیف معلوم را که دوباره معلوم نمیکنند هموطن!
دوم: آیا تا بحال دست به محاسبه برده ایم تا ببینیم آمار واقعی تعداد رای دهندگان چگونه است ؟ با سرعت لاکپشتی حوزه ها ی رای و تعداد محدود آنها به فرض فول تایم کار کردن همه شان در مدت رای گیری ، خواهبم دید که حقیقت با آنچه میشنویم تفاوتها دارد. حال اینکه چرا تعداد حوزه ها اینقدر کم است و اینکه اصلا چرا رای گیری الکترونیکی نمیشود بعد از اینهمه هزینه ، اصلا به ما چه !
در پایان سپاسگزاری میکنم از دوستی که در مطلبشان نوشتند رای به این حکومت ، خیانت به خون بیگناهان است.
حالم را خوب می کنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست
مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم تند تند توضیح نمیدهند، صاف و پوست کنده حالیت می کنند باید چکار کنی…
خوشم می آید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض
زیرچشمی به او نگاه نمی اندازند.
خوش و بش می کنند و صمیمانه از دردش می پرسند.
خوش خلقم می کنند راننده هایی که می ایستند و دست تکان
می دهند تا تو از خیابان رد شوی.
با نشاطم می کنند آدم هایی که از شغل شان راضی اند و
کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمی دانند.
هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند،
بی آنکه از آنها خواسته باشی.
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می بینیم،
راهش را دور می کند تا بیشتر با هم باشیم.
جانم در می رود برای مادری که وقتی می رسم خانه و دلم
غذای دلخواهم را می خواهد، کتلت های سرخ شده را توی
سس گوجه فرنگی غلت میدهد.
خوشم می آید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و می گوید
“برنامه محبوبت شروع شده” و سریع قطع می کند.
خوشم می آید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه
وری لم نمی دهند.
خوشم می آید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو
می خرند، فردا صبح تن شان می کنند.
احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه
می دارند تا تو برسی.
خوشم می آید از آدم هایی که برای زندگی، خوب
هنرمندند.
وقتی حالت خوب باشه می تونی آدم بهتری بشی
سلام بر استاد بزرگوار و عزیزم محمد نوری زاد
من نوشته خواهر بزرگواری به اسم سحر را که توی کانال قرار دادین خوندم و اشک از چشمانم سرازیر شد چونکه دقیقا با این خواهرم هم درد هستم و کلمه به کلمه حرف های این بانو را الان با گوشت ،پوست و استخوان و روانم حس میکنم. میخام بگم داستان این بانوی شریف و بزرگوار سرنوشت من ستار ۲۸ ساله و چند میلیون جوان دیگه هست که هم از این دنیا و هم اون دنیا بطور کلی قطع امید کرده ایم. جناب نوری زاد من هم لیسانس و فوق لیسانسم را از دوتا دانشگاه بزرگ کشور گرفتم ولی هر جایی برای کار مراجعه کردم به در بسته خوردم. بیکاری و بلاتکلیفی در زندگی امید به زندگی را در من به صفر رسونده و هیچ چشم اندازی برای تشکیل زندگی و خانواده در آینده نمیبینم. بیکاری و موندن توی خونه واقعا هیچ اعصابی برای من نگذاشته. وقتی استعداد و توانایی خودم را با کسانی که بخاطر نفوذ و پارتی بازی شاغل شدن مقایسه میکنم جز آه و غصه خوردن و نفرین بر مسببان این وضعیت هیچ کاری از دستم بر نمیاد. کجای عدالت میگه که پسر با مدرک سیکل میتونه جانشین پدر در معاون حراست آموزش پرورش یک منطقه بشه ؟؟ کجای عدالت میگه که با وجود این همه نیروهای متخصص و آموزش دیده چرا باید این همه نیروهای فاسد و فسیل در راس ادارات قرار بگیرند که جز چاپیدن و دزدی و غارت هیچ نفعی برای جامعه ندارن. من حدود ۵ ماه با سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان سه تا طرح آماری کار میکردم ولی خدا شاهده که جز استثمار و بیگاری هیچ دستاوردی برای من و بقیه نداشت. اونها نهایت سوء استفاده را از بیکاری ما انجام میدن و با یک ماه کار کردن مداوم یه مبلغ ۵۰۰ هزار با هزار منت و کسر مالیات و …بهمون دادن. این مسئولین چجوری شب را با وجدان آسوده سر بر بالین میذارن وقتی میبینن و میفهمن که چند میلیون دختر و پسر این وطن زندگی شون داره نابود میشه و هیچ امیدی به آینده ندارن. ما فراموش شدیم جناب نوری زاد. نه از زمین و نه از آسمان امید هیج کمک و فرجی نیست. در کشوری که شهروندانش را بر اساس مذهب و قومیت تقسیم بندی کنند انتظار هیچ پیشرفتی نیست.
توی این شرایط فقط شنیدن صدای شما ،خوندن مطالب خوانندگان کانال کورسوی آرامشی شده برام. ممنونم از این که هستید و شما ما رو فراموش نکردید ،توی این کشور اگه فقط یک انسان و دلسوز پیدا بشه اونم فقط فقط شمایید. خیلی دوستون دارم استاد خوبم .
با درود به شما پدر عزیز ملت جناب نوری زاد
ماجرای انتخابات در کشورمان حکایت موش گرسنه ای است که به هوای تکه ای پنیر دم به تله میدهد !
در نظام ولایت فقیه انتخابات در واقع انتخابِ بینِ گزینه های شخص ولی فقیه است. اوست که با امکانات فراقانونی خود فقط اجازه ورود افرادی را که “التزام و اعتقاد به اصل ولایت فقیه دارند ” را به این بازی میدهد و سپس با تپاندن یک یا چند چهره ذوب در ولایت و تندرو مثل سعید جلیلی یا ابراهیم رئیسی و ..(با آگاهی از تنفر مردم از آنها ) در کنار یک چهره معتدل تر ، سعی در کشاندن به قول خودش “آحاد مردم” پای صندوق های رای و تاییدِ جمهوری اسلامی را دارد و مردم فقیر و ستم دیده را ناخوداگاه وارد این بازی سیاسی خودش میکند که یا خودتان به صحنه می آیید و گزینه بد را انتخاب میکنید یا اگر نیایید برای شما گزینه بدتر را انتخاب میکنیم و تحریم و تورم و جنگ و … در کمین شماست. (پارسال در خبرهای موثق آمده بود که حسن روحانی به نزد رهبری رفته بود و از انتقادات و حملات اصولگرایان تندرو به دولت شاکی شده بود که رهبر در جواب به روحانی گفته بود که این انتقادات که برای شما بد نیست باعث میشود رای بیاورید ! این خود گواه این است که رهبر میداند جریانات منتسب به او پایگاهی در بین مردم ندارند )
الغرض سیاست شخص اول مملکت در این سالها کشاندن مردم پای صندوق هاست با ترفند ترساندن آنها ! واما نظر نویسنده این مطلب این است که : حال که میخواهند مردم را با ترساندن آنها از طریق غول های بی شاخ و دمی مانند رئیسی و قالیباف و جلیلی و … وادار به رای دادن و نمایش جهانی مقبولیت خود بکنند ، کافیست ما نترسیم و بگذاریم همان ها به صحنه بیایند و رئیس جمهور بشوند بگذارید ویترین نظام مانند انبارش شود یکی بدتر از احمدی نژاد بیاید تا در چهار یا هشت سال این نفتِ نحسِ ما را تمام کند اقتصاد را به صاحب اصلی آن یعنی “خر” تحویل دهد به آمریکا و امپریالیسم جهانی فحش ناموس بدهد بگذارید تا آقایان زودتر بفهمند ما هم مانند همه دنیا باید شغل شرافتمند داشته باشیم باید تولید کنیم نباید ولخرجی کنیم نباید مردمان بی گناه را بکشیم نباید زندانی کنیم شکنجه کنیم … به عقیده این حقیر نوسان قدرت در دستان اصولگرا و اصلاح طلب در این سالها خروجی جز استمرار استبداد و خودکامگی بیشتر حاکمیت نداشته است از اصولگرا که انتظاری نداریم آنها متفکرشان و نماینده مجلس و آخوندشان بله قربان گویان مزد بگیر هستند . امروز وظیفه مردم ایران خروج از سنگر اصلاح طلبی است، اصلاح طلبان چرا پس از ناکامی در هدفشان صادقانه نمیگویند که ما نتوانستیم و نمی توانیم ؟ مگر رئیس آنها نگفت ریس جمهور یک تدارکاتچی است ! پس امروز اصلاح طلب بدنبال چه چیزی است؟ هدفش از آشتی چیست ؟ آیا جز اینکه میخواهند سهمی در قدرت و ثروت داشته باشد ؟ ما باید از هر حرکتی که باعث مشروعیت دادن به ظالمان است و باعث استمرار میشود بپرهیزیم بیایید با قهر و مبارزات مدنی کاری کنیم که آنها بگویند غلط کردیم و آنها دست به سوی ما دراز کنند .. من شک ندارم غول های بی مغز زودتر از آنچه تصور کنید نظام را واژگون میکنند کما اینکه احمدی نژاد تا آستانه واژگونی نظام پیشرفته بود و کاش دولت روحانی هم نبود تا با برجامش پول نفت را دوباره به جیب باتوم بدستان بریزد. فراموش نکنیم از وعده های فراوان چهار سال پیش روحانی فقط برجام بدرستی پیگیری شد چرا ؟ چون حاکمیت این را میخواست چون بی پول شده بود.
☆☆☆☆
آنجایی که آزادی نیست، اگر با رآی دادن چیزی تغییر میکرد، اجازه برگزاری انتخابات را نمی دادند
مارک تواین
پاینده باشید
با درود و سلام،بر جناب اقای نوریزاد غزیز وگرامی.
جناب استاد همان طور که پیداست وشما بارها وبارها به طرق مختلف با شهامت به سمع ملت ایران رسانده اید،حرکات وفعالیتهایی در این مملکت انجام میشود که نه تنها سود و پیشرفتی در بر ندارد،و همانگونه که در اخبار بگوش میرسد و از شواهد اختلاسها ورانت و دزدیها و و و پیداست هیچ برنامه ای جهت ساماندهی وپیشرفت مردم و مملکت اجرا نخواهد شد، وهر از چندگاهی انتخاباتی، تظاهراتی براه می اندازند تا مثل مسکن به ملت همیشه در صحنه تزریق وملت را بخواب دهند! وروز از نو و روزی از نوع ! سرمایه ملت را بچاپند. ودرحال حاضر داغترین مسکنی که میتواند ما را دوباره بخواب ببرد، انتخابات است،که حضرت عالی بارها وبارها بر مهم بودن و شرکت نکردن در آن اظهار نظر فرموده اید،ومیبینیم ومیشنویم افرادی با دلایلی که اگر همه چیز در جای خود باشد! بسیار عالی است، و همه بعنوان شهروندان یک کشور دموکرات موظفند شرکت کنند. واما سمت و سوی نظر من به کسانی است که بر شما انتقاد وشرکت در انتخابات را انتخاب بد درمیان بد و بدتر است،البته به نظرات همه گان احترام و من هم نظر خود را اعلام مینمایم. هموطنانی که شرکت در انتخابات را بهتر میدانید و یا نظر میدهید که شرکت نکردن چیزی را تغییر نمیدهد،بله اکثریت به این باور رسیده اند که انتخابات مهندسی میشود!!! تصور کنید،چنانچه در هیئتی قرار بگیرید رای شما در اقلیت باشد و هیچ همراه وهمنظر دومی نداشته باشید! و آن جمع تصمیم به اعدام ،یا تخریب خانه ومحله ای را داشته باشند که شما مخالف آن نظر جمعی هستید،ومطمئن که نظر شما کارساز نیست!! آیا حاضرید با جمع همرنگ وهمصدا و هم رای شوید تا آن اتفاق مخالف میلتان اجرا شود؟؟؟؟؟؟؟ اگر موافقید که بحثی نیست!!!!! ولی چنانچه مخالفید وحتی آن یک رای ناکار آمدی که مخالف اخلاق،وجدان و انسانیت شماست را نمیدهید! چگونه حاضرید که خود وخانواده وهموطنان ومملکت خود را به دست کسانی بسپارید که استقلال ندارند و انتخابشان بصورت استصوابی است،بسپارید!!! استدعا دارم،با نظراتتان مرا یاری بفرمایید،ودر پایان از جناب آقای دکتر نوریزاد تشکر و قدر دانی میکنم که با ایجاد این کانال بصورت تریبون آزاد این امکان را برای بحثهای دموکراتیک محیا نموده اند. همه با هم بسوی دموکراسی وقانون
درود بر شما جناب نوری زاد گرامی.
به عقیده بنده اینقد مانور بر روی رای دادن و رای ندادن بیشتر آب به آسیاب رژیم و بخصوص تندروها میریزه چرا که در نهایت یک عده بزرگی رای نمیدن و یک عده بزرگی ترجیح میدن بین بد و بدتر انتخاب کنن و وقتی ما رای دهنده را خاءن بنامیم در نهایت رژیم میگوید با همه تبلیغات شما فلان مقدار رای دادن و طرفدار نظام هستن. به عقیده بنده ما باید بر روی این تبلیغ کنیم که جمعیت بزرگی که رای نمیدن و جمعیت بزرگی که در واقع نه به راس نظام میگن و علی رغم میل ایشان به شخصی خاص به شخص دیگری رای میدهند(در واقع همون انتخاب بین بد و بدتر) مجموعا مخالفان این نظام هستن که واقعیتی هست. چرا که ما در اتریش زندگی نمیکنیم. اگر 80 درصد واجد رای دهندگان هم رای ندهند سیستم با شانتاژ بازی و شلوغ کردن چند تا حوزه و تصویر برداری مثلا رای دهندگان را 52 درصد اعلام میکند. بنده دقیقا به یاد دارم بعد از دوره دوم خاتمی و وقتی ایشان کاری از پیش نبردن و اومدن گفتن رییس جمهور تدارکات چی هست مردم سرد شدن و در انتخابات مجلس تحریم گسترده ای بود که بنده خودم از چند حوزه دیدن کروم که بسیار خلوت بود و دوستی که در وزارت کشور داشتم حضور مردم را 38 درصد عنوان کرد. تازه با توجه به اینکه انتخابات مجلس در شهرستانها قومی و قبیله ای هم میشود و بیشتر به نسبت ریاست جمهوری رای میدهند. با این حال جلسه بخصوصی بین سران نظام میشه و رقم مشارکت رو 52 درصد اعلام میکنن. و این هست سیستمی که رای گیری در آن تحت نظر ارگان های بین المللی که نیست. هر چه صلاح بدانند اعلام میکنند و نه واقعیت را. شاد و پیروز باشید
لطفا پیام بنده را هم در سایتتون بزارید. با سپاس. کوروش
دروود جناب نوریزاد گرامی در مورد رای دادن یا ندادن ک پرسیدید بنظر من ک البته صحبت خیلیام هست بیایید قبول کنیم ک این رژیم درست بشو نیست و تنها چیزی ک میتونه مورد قبول هست باید رفراندم برگزار بکنیم اونم توسط نظارت بین المللی باشه.جناب نوریزاد بقول دوستی ک میگفت گیرم ک انتخابات رو برگزار کردن بعد ازون اقتصاد و میخان چ بکنن کشور ورشکسته اس عزیزان من.رای ندادن خالی هم نمیشه باید ی راهپیمایی انجام بشه تا بدونن نمیخایمشون نه ک خونه بشینیم و رای ندیم ک چی چهار سال بد چی بشه الان وضع مردم اسفناکه اینا میخان اینبار مملکت و دقیقا کره شمالی بکنن پس نباید نشست بعدم اون خاتمی هم مث بقیه اس یخورده مثلا بهتر چرا ک همش رهبر رهبر میکنه باید بدونه اگه مردم دورش جمع شدند بخاطر روبروی رهبری وایستادنش بود ک البته مردم فکر میکردن منتها معلوم شد ک بدش نمیاد دوباره ب حاکمیت برگرده و حامی میر حسین شده ک بالاترین آرزوش برگشتن ب روزهای طلایی امام هست بگو مردک تو به هشت سال جنگ و کشته شدن جوانان این مملکت میگی سالهای طلایی؟؟؟مث اینکه بدت نمیاد دوباره جنگی بشه ک شد سال ۸۸بنظر من هیچ آلترناتیوی نیس قوی تر از شاهزاده رضا پهلوی چون ایشون و پدرشون و پدر بزرگشون جواب پس میدادن شما کلیپ های پدرشونو ببینین چقد دوستانه بدون ی محافظ اینور و اونور میرفت اما خامنه ایی و نگاه کن هیچ کس هیییچ کسی جرات نزدیک شدن بهش و نداره این چ رهبریه ک مردمش ک البته دورو بریاشن ما مردم اونو قبول نداریم نمیتونن بهش نزدیک بشن جوابگوی هیشکی نیس اینارو خاهشا تو صحبتاتون بگید تا مردم بدونن ک اون زمان فقط باید قانون اساسیش عوض میش نه انقلابی ک چ عرض کنم شورشی ک لازم نبود پس ما مردم فقط و فقط رفراندم میخاییم در اینمورد صحبت بکنید بیشتر ممنون ب امید پیروزی ملت در برابر زوور گویان و خائنین ب مملکت.
میلاد چی داری مینویسی با این سرعت؟برای نوشتن این انشاء بیست روز وقت داشتین..چرا الان مینویسی؟
آقا اجازه؟!خودکار نداشت..ما بهش خودکار دادیم بنویسه که بازم صفر نگیره!
آقا بخدا تموم شد..
_خب حالا که استثناً انشاء نوشتی،بیا بخون!
به نام خدا
موضوع انشاء:نوروز خود را چگونه گذراندید؟
نوروز امسال برای ما بسیار پربرکت و خاطره انگیز بود..
قبل از عید عروسک های دست ساز مادرم را با یارانه زاد بساط کردیم کنار پیاده رو،تا با پولش بتوانیم برای روز مادر و عید کمی خرت و پرت بخریم.خداروشکر بخاطر بانمکیِ یارانه زاد مردم سمت ما می آمدند و عروسکها سریع تمام شد.
یارانه زاد خواهرِ کوچَکه ماست،مادرم میگوید سالی که قرار شد یارانه پرداخت کنند چهل هزارتومنش کم بود تا اجاره خانه مان را تأمین کند،بخاطر همین دست بکار شدند و مریم به دنیا آمد..بخاطر همین همه یارانه زاد صدایش میکنیم!
یارانه زاد بااینکه پنج ساله است اما مادرم میگوید رشد تورم در این پنج سال ده برابرِ آن بوده،قیمتِ همه چیز ده برابر شده اما همانطور که نرخِ یارانه ثابت مانده،یارانه زاد هم انقدر کوچک،نحیف و دوستداشتنی مانده و بزرگ نمیشود!
با پولِ عروسک ها توانستیم یک جفت دستکشِ دو رنگِ زیبا برای مادرم بخریم تا وقتی لباس ها و فرشهای مردم را میشوید پوستِ دستهای زیبایش نرم بماند و بتواند شب ها صورتِ یارانه زاد را نوازش کند!
برای پدرمان هم کمی قره قوروت خریدیم،تا شبِ عید بتواند غصه ی از دانشگاهِ دولتی اخراج شدن و چندین سال بیکاری و سختی های جوانی اش را با دود کردن آن فراموش کند،و خنده را بر لبهایش ببینیم!
بعد با یارانه زاد به بازار کفش فروش ها رفتیم،یک کفشِ پلاستیکیِ قرمز که بِشود با کمی حرارت دادن و داخلش روزنامه ی خیس چپاندن و گذاشتن در جایخی،هرسال سایزش را بزرگ کرد برای یارانه زاد خریدیم و از شدتِ خوشحالی راهِ برگشت به خانه را دوتایی دویدیم..
خواهرِ بزرگترمان را در کوچه دیدیم که با گریه ماتیکِ قرمزش را پاک میکرد و کفش های پاشنه بلندش را در کیفش جا میداد..
هرروز وقتی از سرکار لنگ لنگان برمیگردد،گریه میکند و ما نمیفهمیم کجای پول درآوردن و کارکردن گریه دار است؟
شاید هم پاشنه ی بلندِ کفشهایش اذیتش میکند..و آنقدر به فکرِ ماست که برای خودش حتی کفش هم نمیخرد!
اما دستهایش پُر بود،هفت سین و ماهی قرمز خریده بود و میوه و…برای پذیرایی از مهمان های عید که سالی یک بار لباسهای نو شان را میپوشند و به خانه ی ما می آیند.
مادرم از دیدنِ دستکش های هدیه ی روز مادر خیلی خوشحال شد و با اشکِ شوق مارا به آغوش کشید.
پدرم اما با دیدنِ قره قوروتی که خریده بودیم گفت:پسرجان،این تُرش است..قره قوروت باید تلخ باشد مثلِ زندگی ام،تا با دود کردنَش بِشوَد حس کرد،تمام بدبختی هاست که دود میشود!
و من قول دادم وقتی بزرگ شدم تلخ ترین قره قوروت را برایش پیدا کنم تا با آن تمام سختی های عمرش را یکجا دود کند!
چند روز بعد سال تحویل شد و ما از پدر و مادر یک بوسه عیدی گرفتیم،و پای تلویزیونِ کوچکمان نشستیم به تماشای جاده های پر مسافر و پلیس هایی که برگِ جریمه به دست مردم میدادند..
یارانه زاد میگفت داداش بیا ماهم پلیس بشیم و بریم توی جاده ها و از مردم عیدی بگیریم.
من برایش توضیح دادم که آن پول عیدی نیست و اسمش جریمه است،که پرسید:پس پولِ این همه جریمه رو به کی میدن؟
پدرم از دور گفت:چندسال پیش،اخبار گفت درآمدِ جریمه های راهنمایی ورانندگی در ایران چندین برابرِ درآمدِ نفت و بقیه ی صادرات است وهمه به جیبه…!
مادرم باعصبانیت حرفِ پدرم را بُرید:بلا به دور..این چه حرفاییه به بچه ها یاد میدی؟میخوای اینام مثلِ خودت خوار کنی؟بعد رو به من و یارانه زاد گفت:مردم کشوهای همسایه فقیرند و گرسنه..بعضی ها هم که در جنگ اند و نیاز به تجهیزات جنگی دارند،از این ها مهمتر حرم امامان معصوم در ایران،عراق و سوریه است که چون برایشان احترام زیادی قائلیم باید حتماً از طلا باشد و هر روز بزرگتر شود..
یارانه زاد از قصه گفتنِ مادرم خوابش بُرد..من اما این جمله ی معلم در ذهنم میچرخید:چراغی که به خانه رواست،به مسجد حرام است!
نمیدانم شاید هم ما اهلِ خانه نیستیم و توّهم بَرِمان داشته که ایران خانه ی ماست!
بقیه ی روزهای نوروزمان هم به تلویزیون دیدن با یارانه زاد و خنده های قشنگش..
مهمان های سالی یکبار و دودِ قره قوروتِ پدر لابلای قفسه ی کتابهای جوانی اش و مأموریتِ کاریِ خواهرِ بزرگترمان به شمال که خداروشکر سیزده بدر با دست پر برگشت و توانست اجاره خانه ی این ماه را هم بدهد،سپری شد!
به پایان آمد این دفتر،میلاد همچنان غمگین..
“پایان”
محمد.
سلام بر انسانیت و آزادگی. درود آقای نوریزاد. دو تا پاسخ بسیار جالب که اینروزها خوندم. لازم است دوباره بخوانیم.
بسیار می بینیم و میشنویم که طرفدارای حکومت استبدادی آخوندی صحبت از امنیت فعلی در ایران میکنند در ازای قفس و استبدادی که جامعه در آن گرفتار هست
مثلا میگند ما مانند عراق و افغانستان و … نیستیم و امنیت داریم
ولی بهترین جواب که شنیدم این بود:
چه کسانی قراره ناامنی بوجود بیارند؟ خوب الان راس کارند. برای چی باید نا امنی بوجود بیارن وقتی قدرت دست خودشونه؟ اگر سر کار نباشن و قدرت دستشون نباشه اونوقت مفهوم واقعی ناامنی رو خواهید دید و خواهید دید که از افغانستان و عراق و … بدتر خواهد شد وقتی بخواهند به قدرت برگردند.
بله اعتصاب و آشوب و حمله به امکان عمومی و آتش زدن سینما رکس و مشروب فروشی و خدعه کردن و ….. یادمون نرفته. موقعیکه قدرت دست دیگری بود و اینا میخواستند به قدرت و ثروت برسند!!!
من و شما که قدرت و تمایلی برای ایجاد ناامنی نداریم. ولی هر مسجد زیرش یه اسلحه خونه ست. خانه های امن اطلاعات و سپاه و بسیج . اسلحه و مواد ساخت بمبهایی که همین الان بین معتمدین و سربازان گمنام توزیع شده واسه روز مبادا . آموزش دیده های گمنام که طرز تهیه هر بمب و ماده منفجره ای رو از هر ماده دم دستی بلدند . نیروهای مزدور ایرانی و غیر ایرانی از میان خیل گشنگان و بیسوادان و متعصبین که هرجای دنیا پخشند . پولها و حسابها و طلاهایی که واسه روز مبادا بلوکه شده یا دفن شده . دپوهای اسلحه و مهمات در نقاطی که فقط خودشون میدونند . قراردادهایی که با شورشیان همسایگان دارند .
واقعا از روزی میترسم که که این اوباش حاکم فعلی بزیر کشیده بشند و بخواهند از مردم و حکومت مردمی آزاد انتقام بگیرند. انتقام از مردمی که به زیر میکشن اینا رو برای سوار شدن بر اسب قدرت. بسیار خونین و ناجوانمردانه س اون روز . فعلا گروگانیم تا فردا
و دومین متن زیبا:
داعش گفته میخواد به ایران حمله کنه!
که مثلا چه کار کنه؟!
– حکومت اسلامی تشکیل بده؟
– حجاب رو اجباری کنه؟
– با همهی دنیا دشمنی کنه؟
– آزادی بیان رو محدود کنه؟
– گروگانگیری و عملیات علیه غرب انجام بده؟
– روزه خوارها رو شلاق بزنه؟
– ریش و… رو مد کنه؟
– صدای آزادی خواهان رو خفه کنه؟
– به اسرائیل و غربیها ناسزا بگه؟
– اسمهای عربی و اسلامی رو ترویج کنه؟
– علیه کورش و فرهنگ ایران باستان نفرت پراکنی کنه؟
– ایران رو در جهان منزوی کنه؟
– مخالفان رو اعدام و ترور کنه؟
– قوانین دینی و شرعی رو حاکم کنه؟
– موسیقی و کنسرت رو حرام کنه؟
– جداسازی جنسیتی اعمال کنه؟
– با رقص و شادی مخالفت کنه؟
– گشت ارشاد راه بندازه؟
– ثروت ملی و بیت المال رو چپاول کنه؟
– مشروب رو ممنوع کنه؟
– آخه ميخواد چکار کنه؟
داعش که ۳۸ سال پیش به ایران آمد
با درود بر آقای نوریزاد و گروه لگام و سرکار خانم نرگس محمدی
و سایر دوستان
و با تشکر از شخص آقای نوریزاد که این محل را جهت ابراز عقاید موافقان و مخالفان را در هر زمینه فراهم نمودن وتا نصف شب بیدار می ماند و این همه کامنتها را منتشر میکند و واقعاً زحمت میکشند تا بعضی از ما دمکراسی را تمرین کنیم و اما،
دوستان منه بیسواد از سال 68 یعنی 28 سال است که پای صندوق رای نرفتم به دلایل خاص ولی ،از جناب آقای نوریزاد و سایر دوستان جهت آگاهی خودم چند سوال داشتم اگه مقدوره بی جواب نمانم
1- بنظر شما اعلام نامزدی آقای رئیسی به ریاست جمهوری در این برهه زمانی چه مفهومی داره ؟ آیا ریسکی نکرده ؟
2- در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری چند قدم با جانشینی رهبری فاصله دارد ؟
3- اگر آقای مهدی خزعلی نامزد و صلاحیتش هم تائید شود (محال است )رای ندادن چه معنی دارد ؟
4- دوستان ، 4 موردی که آقای علی کبیری ( درود بر ایشان )در این صفحه مطرح کردند از طرف حقوقدانان و سیاسیون چرا نباید پیگیری شود ؟
5- چرا آرای مردم 35% وگاهاً بیش از 45% که به پای صندوق رای نمیروند نادیده گرفته میشود در تمام انتخابات و آیا این آرا به 70%برسد چه تاثیری خواهد داشت ؟
البته در این دوره و دوره قبل ، انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شورای اسلامی دریک روز برگزار شده و خواهد شد در صد رای دهنذگان بیشتر خواهد شد مخصوصاً در شهرستانها.در دوره ششم ریاست جمهوری 50.5 % از مردم رای داده بودند .
به امید روزی که آگاهانه به پای صندوق رای
برویم
و یا
نرویم .
محمد.
سلام بر انسانیت و آزادگی. درود آقای نوریزاد. دو تا پاسخ بسیار جالب که اینروزها خوندم. لازم است دوباره بخوانیم.
بسیار می بینیم و میشنویم که طرفدارای حکومت استبدادی آخوندی صحبت از امنیت فعلی در ایران میکنند در ازای قفس و استبدادی که جامعه در آن گرفتار هست
مثلا میگند ما مانند عراق و افغانستان و … نیستیم و امنیت داریم
ولی بهترین جواب که شنیدم این بود:
چه کسانی قراره ناامنی بوجود بیارند؟ خوب الان راس کارند. برای چی باید نا امنی بوجود بیارن وقتی قدرت دست خودشونه؟ اگر سر کار نباشن و قدرت دستشون نباشه اونوقت مفهوم واقعی ناامنی رو خواهید دید و خواهید دید که از افغانستان و عراق و … بدتر خواهد شد وقتی بخواهند به قدرت برگردند.
بله اعتصاب و آشوب و حمله به امکان عمومی و آتش زدن سینما رکس و مشروب فروشی و خدعه کردن و ….. یادمون نرفته. موقعیکه قدرت دست دیگری بود و اینا میخواستند به قدرت و ثروت برسند!!!
من و شما که قدرت و تمایلی برای ایجاد ناامنی نداریم. ولی هر مسجد زیرش یه اسلحه خونه ست. خانه های امن اطلاعات و سپاه و بسیج . اسلحه و مواد ساخت بمبهایی که همین الان بین معتمدین و سربازان گمنام توزیع شده واسه روز مبادا . آموزش دیده های گمنام که طرز تهیه هر بمب و ماده منفجره ای رو از هر ماده دم دستی بلدند . نیروهای مزدور ایرانی و غیر ایرانی از میان خیل گشنگان و بیسوادان و متعصبین که هرجای دنیا پخشند . پولها و حسابها و طلاهایی که واسه روز مبادا بلوکه شده یا دفن شده . دپوهای اسلحه و مهمات در نقاطی که فقط خودشون میدونند . قراردادهایی که با شورشیان همسایگان دارند .
واقعا از روزی میترسم که که این اوباش حاکم فعلی بزیر کشیده بشند و بخواهند از مردم و حکومت مردمی آزاد انتقام بگیرند. انتقام از مردمی که به زیر میکشن اینا رو برای سوار شدن بر اسب قدرت. بسیار خونین و ناجوانمردانه س اون روز . فعلا گروگانیم تا فردا
و دومین متن زیبا:
داعش گفته میخواد به ایران حمله کنه!
که مثلا چه کار کنه؟!
– حکومت اسلامی تشکیل بده؟
– حجاب رو اجباری کنه؟
– با همهی دنیا دشمنی کنه؟
– آزادی بیان رو محدود کنه؟
– گروگانگیری و عملیات علیه غرب انجام بده؟
– روزه خوارها رو شلاق بزنه؟
– ریش و… رو مد کنه؟
– صدای آزادی خواهان رو خفه کنه؟
– به اسرائیل و غربیها ناسزا بگه؟
– اسمهای عربی و اسلامی رو ترویج کنه؟
– علیه کورش و فرهنگ ایران باستان نفرت پراکنی کنه؟
– ایران رو در جهان منزوی کنه؟
– مخالفان رو اعدام و ترور کنه؟
– قوانین دینی و شرعی رو حاکم کنه؟
– موسیقی و کنسرت رو حرام کنه؟
– جداسازی جنسیتی اعمال کنه؟
– با رقص و شادی مخالفت کنه؟
– گشت ارشاد راه بندازه؟
– ثروت ملی و بیت المال رو چپاول کنه؟
– مشروب رو ممنوع کنه؟
– آخه ميخواد چکار کنه؟
داعش که ۳۸ سال پیش به ایران آمد
به همه شما عزیزان سلام می کنم
دو خط در ابتدای تقاطع آن ها زاویه ی کوچکی تشکیل می دهند ولی در ادامه ، هر چه جلوتر می رویم زاویه آن ها بزرگتر می شود… شاید در سال 84 که اولین بار آقای احمدی نژاد کاتدیدا شده بود چندان تفاوتی بین او و آقای هاشمی دیده نمی شد و هر دو را در گروه اصولگرا می دیدند ولی در ادامه طرز تفکر احمدی نژادها کشور را بجایی رساندند که کشتی های نفت کش ایران در آب های دنیا سرگردان بود و در نهایت کشوری مانند چین پیدا می شد که نفت ما را مفت و در مقابل اجناس بی کیفیت معاوضه می کرد…. تفاوت بین کاندیداها هر چند ناچیز باشد بهتر است در انتخابات شرکت کرد…. ولی تشخیص بهتر بودن به دست رای دهندگان است و این در واقع همان معنای انتخابات است…. در ضمن هرکسی هم منتسب به اصلاحات باشد بهتر نیست…. بنده بین آقای مطهری و آقای عارف ، آقای مطهری را بهتر می دانم…. ما چون احزاب به معنای واقعی نداریم مجبوریم روی اشخاص برنامه ریزی بکنیم…. دموکراسی قطره چکانی است و کم کم بدست می آید…. الان در دنیا هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند که دموکراسی به معنای واقعی دارد … مثلا در آمریکا بعد از 240 سال هنوز رییس جمهور زن نداشته است… بعضی کشور ها صدها سال طول کشیده تا به دموکراسی فعلی رسیده اند…. در ایران هم با شرکت در انتخابات این روند رو به جلو بوده است، مثلا بیست سال پیش کسی جرات انتقاد از عملکرد بیت و نهادهای زیر مجموعه رهبری را نداشت ولی الان امثال مطهری و صادقی در مجلس علنا این کار را انجام می دهند بویژه بعد از جریانات سال 88 که همه این ها مرهون انتخابات است…. انتخابات از خفقان جلوگیری می کند….
اگر روي دو ضلع زاويه حركت كنيم و از راس آن دور شويم زاويه تغيير نميكند و همواره ثابت است اما فاصله
دو ضلع زاويه بيشتر ميشود كه اين به معني بزرگتر شدن زاويه نيست .
با سلام و عرض ادب و احترام به تمام آزادی خواهان و عدالت طلبان جهان
من یک معلم هستم و در قبال جهت گیریهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشور به شدت مسئولم،
به همین دلیل وظیفه دارم پاسخ سوال مهمی که پس از انتخابات سال 88 بارها دانش آموزانم از من پرسیدند و من از سر اجبار و وظیفه به آن پاسخ میدادم را خدمت شما نیز عرض کنم.
سوال دانش آموزان :
آیا شما رهبر را قبول دارید و از ایشان تبعیت میکنید؟
پاسخ من معلم:
در اسلام به هیچ عنوان تقلید و پیروی کورکورانه قابل پذیرش نیست و هرگز توصیه نشده و به نظر بنده سلامت اخلاق سیاستمداران و رهبران را باید از روی نحوه برخوردشان با مخالفین فکریشان تشخیص بدهیم ،
به عنوان مثال علی (ع) در اوج اقتدار به خوارج که همگی مسلح بودند و به خاطر پذیرش حکمیت در جنگ صفین، علی (ع) را کافر میدانستند از بیت المال مانند دیگران حقوق میداد و آنها آزادانه بر علیه علی( ع ) تبلیغ میکردند و حتی آنها در حین نماز جماعت خواندن در مسجد کوفه مزاحم میشدند و تا جایی آنها را تحمل کرد که دست به شمشیر بردند و تعدادی از یاران علی (ع) را ترور کردند و کشتند ، مثلا ابن خباز و همسرش را کشتند و شکم همسرش را دریدند و بچه اش را از شکمش در آوردند و بچه را هم کشتند ، وقتی این خبر به علی رسید تصمیم به جنگ با آنها گرفت چون در عمل امنیت را از جامعه گرفته بودند.
اما راجع به رهبر فعلی ایران ، ایشان عمدتا از ابتدا تاکنون مخالفین فکری خودش را از حداقل های حقوق شهروندی محروم میکند و آنها را یا زندان و یا مرعوب و ممنوع الملاقات و ممنوع التصویر و ممنوع السخنرانی و یا اعدام و یا مجبور به فرار از کشور کرده و میکند.
از همه اینها بدتر اینکه وقتی خبر تجاوز جنسی به زندانیان کهریزک لو رفت و پخش شد ، در قبال این عمل زشت و شنیع و وقیحانه، ایشان در یک سخنرانی رسما فرمودند که حالا یک بی انضباطی شده است، نباید مساله را اینقدر بزرگ کرد.
ضمنا در همین راستا آقای محمد داوری که هم معلم بود و هم خبرنگار روزنامه اعتماد ملی و فیلم اعترافات زندانیان در دفتر روزنامه در حضور آقای کروبی را ضبط کرده بود به پنج سال زندان در اوین محکوم کردند.
اما علی (ع) وقتی مطلع میشود که سپاهیان معاویه در بازار بصره به یک زن یهودی حمله کرده اند و خلخال از پایش در آورده اند آنچنان اندوهناک میشود که میگوید اگر شخصی از شنیدن این خبر که در بلاد مسلمین به یک زن یهودی تعرض شده، دق کند و بمیرد تعجبی ندارد .
بنا بر این من هرگز نه تنها از رهبری که برای مخالفین فکری خویش هیچ حقوقی قائل نیست تبعیت نمیکنم بلکه ایشان را شایسته رهبری نمیدانم و معتقدم بر اساس قانون اساسی به علت بی عدالتیهایی که مرتکب شده است ماهیتا از این مقام ساقط شده میباشند و ایشان را مسبب تمام جنایاتی میدانم که در برخورد با مخالفین فکری وی روی داده است که کمترین آن به شهادت رساندن پسر دکتر روح الامینی و ستار بهشتی و زندانی کردن بسیاری از فعالان صنفی معلمان و حصر های غیر قانونی ….. میباشد و انشالله به زودی تمام مسببین این جنایات در دادگاه جنایتکاران جنگی محاکمه خواهند شد.
و با آگاه شدن بیشتر مردم از ماهیت واقعی بسیاری از خائنین به آرمانهای انقلاب ، پالایش اساسی در نظام به دست مردم آگاه صورت خواهد گرفت و انشالله صبح ظفر و آزادی بسیار نزدیک است.
سلام و درود
برای همه:
آیا رئیسجمهور باید سادهزیست باشد؟
بهار سال 1384 بود و به ایام انتخابات نزدیک میشدیم. من دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس بودم و بعد از کلاس یا بازگشت از کتابخانه، به سمت خوابگاههای متأهلی این دانشگاه که در آن زندگی میکردیم میرفتم. ظهر بود و دوربین صدا و سیما و یکی دو نفر دستاندرکار آن در ضلع شرقی ساختمانی که ساختمان رستوران دانشجویان و اساتید در آن قرار دارد آماده مصاحبه شده بودند. من از جلوی دوربین گذشتم و دو قدم که رد شدم یکی از آنها صدایم زد و گفت که میخواهند درباره «سادهزیستی کاندیداهای ریاست جمهوری» مصاحبه کنند و فیلم بگیرند. گفتم آنچه من بگویم به درد شما نمیخورد و پخش نخواهد شد. خواستم بروم که دوباره گفت «حالا شما بگو ما پخش میکنیم.» یک دقیقه بعد جلوی دوربین بودم و پرسید «نظر شما درباره ضرورت سادهزیست بودن نامزدهای ریاست جمهوری چیست؟» من دقیق به یاد ندارم که چه گفتم، اما مضمونش این بود که «این کشور به رئیسجمهور سادهزیست احتیاج ندارد، بلکه نیازمند رئیسجمهوری است که تصمیمهای عاقلانه بگیرد. اگر رئیسجمهور این کشور ماهی یک میلیارد تومان حقوق بگیرد، چهار سالش میشود 48 میلیارد تومان و این معادل 48 میلیون دلار است (آن موقع دلار حدود 1000 تومان بود) اما هر تصمیم درستش میتواند دهها میلیون دلار برای کشور منفعت داشته باشد و هرتصمیم خطای او دهها میلیون دلار خسارت به بار میآورد. رئیسجمهور هر طور که میخواهد زندگی کند، اصلاً برود گلف بازی کند، اما تصمیم درست بگیرد.» این جمله که تمام شد، دستور کات دادند و مصاحبهکننده تشکر کرد. پرسیدم پخش میکنید؟ جواب داد، اینطوری که شما گفتید پخش نمیکنند.
من امروز مثل همان روز فکر میکنم رئیسجمهور باید به اصلاح نظام سیاستگذاری کمک کند، مجری قانون اساسی باشد، درک بهروز از روابط جهانی داشته باشد، تصمیمهای سخت و درست بگیرد، و ساختار نظام تصمیمگیری و اجرا را برای ارتقای ظرفیت دولت اصلاح کند. او باید از هدررفت میلیاردها دلار سرمایه ملی جلوگیری کند، میلیاردها دلار سرمایه خارجی جذب کند، جلوی میلیاردها دلار تخریب محیط زیست را بگیرد، و مسیرهای درستی به سوی آینده بنا نهد و مسیرهای غلطی را اصلاح کند که کشوری را به فنا میبرند. رئیسجمهور اگر همه این ویژگیها را داشته و سادهزیست هم باشد خوب است؛ اما سادهزیستی که سادهاندیش و از این قابلیتها تهی باشد، همان سادهزیست بماند و پای در کفش قدرت نکند فضیلتش بیشتر است که ملت از زهد و سادهزیستیاش درس میآموزند و از سادهاندیشیاش رنج نمیاندوزند؛ و البته ملت از دست آنکه نه عقل و درایت دارد، نه سادهزیست است و سلامت دارد، مصائب بسیار کشند و حکایتی است
با درود. (لطفا اگر خواستید این مطلب رو نشر دهید با نام “یک هموطن” انجام دهید. سپاس) چند نکته: اول آنکه مردم ما دچار یه افسردگی شدید هستند که همین توان تفکر درست و اقدام منسجم رو از اونا میگیره و از همه مهم تر “امیدی” به آینده دور ندارند و مطالباتشون هم به گفته شما در حد کف مطالبات باقی میمونه و جایی برای بالا بردن حد خواسته ها و آرزوها متصور نیستند و در نهایت قانع بهمین تغییرات ظاهری در حد رفتن احمدی نژاد و اومدن روحانی… و در چنین شرایط روحی چون به قدرت خود اعتمادی ندارند و البته با نداشتن انگیزه ای هم برای حرکت… بودن در درون همین قفس رو برای خود امن تر از هر چیز دیگری فرض میکنند. در حالیکه به قول شما بهترین کار همین شرکت نکردن در انتخابات به شکل فعالانه است نه از سر بی تفاوتی و یا نا امیدی… مقصود آنکه نه تنها در انتخابات شرکت نکنیم بلکه در روند آگاه سازی و امید دادن به توانایی و تغییر بنیادی و اساسی توسط مردم هم کوشا باشیم. و البته اگر همه با هم و با مهر متحد شویم هر کاری از ما ساخته است حتی کنار زدن این حاکمان با کمترین هزینه…. هر چه عده ما بیشتر باشه، هزینه کمتر خواهد بود. ولی اول از همه باید ترس و نا امیدی رو کنار گذاشت و بعد…. در ضمن در جواب اون دوستی که حرف از تغییرات تدریجی میزد و انقلاب کردن رو اشتباه میدونست و اون رو با انقلاب 57 مقایسه میکرد… باید گفت: بله اون زمان باید اصلاحات میکردیم و نه انقلاب و البته شاه ایران دوست را هم قطعا با پافشاری مردم میتوانستیم همراه کنیم…. ولی نه با این سردمدارانی که نه ایران برایشان معنی دارد و نه ایرانی! آنچه مهم است نظام است و حفظ آن. و نکته دیگری که قابل توجه است آنست که با کدام قانون اساسی شما میخواهید اصلاحات کنید؟! قانون اساسی که بر اساس شرع نوشته شده و کوچکترین حرکت دموکراتیک و آزادیخواهانه را بر ضد خدا و پیغمبر تلقی میکنه؟!!! دوست خوبم اگر قرار بر داشتن ایرانی دموکراتیک باشه باید باید قانون اساسی آن نیز متفاوت باشه تا آن رو از آسمانها به زمین منتقل کنیم… و این معنایی جز “انقلاب” کردن ندارد. اما یادمان باشد که اون بار مردمی انقلاب کردن که خود نمیدانستند چه میخواهند و فقط گول تبلیغات رسانه ها و خائنین به وطن رو خوردند…. اما این بار مردمی انقلاب میکنند که هم آگاهی بیشتری نسبت به قبل دارند و هم بدنبال احترام به تمامی افراد اعم از مذهبی و غیر مذهبی هستند چون میدانند که راه کشور داری از راه مذهب جداست … و در جواب اون دوستی هم که از مزدوران میترسد که اگر ایران را بخواهند داشته باشند دست به کشتار میزنند…. باید گفت مگر نه اینکه تا به حال هم به غایت کشته اند و آنان هم که زنده اند دچار روزمرگی شده اند؟! پس چه فرقی میکند؟ تنها به یاد داشته باشید اگه همه با هم با شجاعت و برای هدفی مشترک (که آزادی وطن است) به میدان بیاییم قطعا تعداد کشته ها به مراتب کمتر خواهد بود… به امید آنروز که شخصا آن را دیر و دور نمیدانم
جناب نوریزاد عزیز سلا و خسته نباشید
“✅پاسخ دکتر سروش به آنانی که رای نمی دهند.
دکتر سروش : من در ایران با دوستانی رو به رو بودم که معتقد بودند در انتخابات نباید شرکت کرد. من با دلایل آنها حقیقتا قانع نشدم. زاویه دید آنها این است که انتخابات به هر حال بساطی است که حکومت بر پا میکند و بازی کردن در این بساط، نهایتا سودش به نظام میرسد. وقتی از آنها میپرسیدم پس باید چکار کرد، جوابی نداشتند؛ یعنی راه دیگری نمیماند، لابد باید انقلاب کرد.
در اینجا من به آنها قصه چاه کنی را گفتم که چاهی کنده بود و نمیدانست خاک آن را کجا بریزد. دخو به او گفت یک چاه دیگر بکن، این خاکها را در آن بریز. بقیه داستان معلوم است. این آدم تا آخرعمرش چاه میکند. خاک اولی را میریخت در دومی، دومی را در سومی… گفتم ما یک انقلاب کردیم، یک عالم خاک از چاه جامعه آوردیم بیرون. حالا ماندهایم که این خاکها را کجا بریزیم. شما میگویید یک چاه دیگر بکنید؛ ولی باز همان سئوال مطرح میشود. خاک چاه دوم را کجا بریزیم؟ ما نمیتوانیم عمری را به چاه کنی سپری بکنیم. ما باید وارد همین بازی [انتخابات] بشویم و این بازی را آن قدر تقویت کنیم که به جایی برسد که نتایج واقعی داشته باشد. ممکن است ابتدا نتایجی بدهد نیمه مطلوب، اما به تدریج انشاءلله مطلوب خواهد شد.
نباید به نتیجه انتخابات اهمیت اول را داد، آنچه که اهمیت دارد، تقویت روند دمکراسی خواهی و شیوه های دمکراتیک در جامعه است.
در تعریف دموکراسی گفته اند شیوه های معین برای رسیدن به نتایج نامعین. اینکه نتیجه انتخابات چه می شود یک بحث است، اما اینکه این روش تقویت بشود، یک بحث دیگر. #رای دادن نشانه خوبی از رشد یک اندیشه و عمل بهداشتی در جامعه ماست . ما نباید این را دست کم بگیریم، برعکس باید پررنگش کنیم. نباید هم فکر کنیم که این کار به نظام #مشروعیت می دهد، پس ترکش کنیم . یادم می آید در دوره شاه، پزشکان معدودی کارشان را خوب انجام نمی دادند؛ با این استدلال که هرچه مردم ناراضی تر شوند بهتر است. درحالیکه یک نظام طبی خوب باید به مردم کمک کند که سالم باشند. این خود از مطلوبات ماست، حالا هرکس می خواهد سرکار باشد.
لذا من توصیه ام این است که مردم با مطالعه و بررسی، کاندیدای اصلح خود را انتخاب کنند و به جهانیان نشان دهند که مردم ایران به روش های دمکراتیک اهمیت میدهند.
اين نوشته دقيقاً حامل همان خطاى بزرگى است كه كوروس گرامى مى گويد؛ فروكاستن دمكراسى به صندوق رأى. اين روش انتخابات كوچكترين ربطى به دمكراسى ندارد و تنها، بزك كردن چهره نظام در چشم جهانيان است. هزارسال هم كه مردم با اين روش رأى بدهند به دمكراسى نمى رسند. به تركستان، شايد.
نه،این فرو کاستن دموکراسی به صندوق رای نیست، این کاربرد شیوه های معین برای رسیدن به نتایج نامعین است بهدف تقویت این روش که شاخصه مهمی در دموکراسی است ،اگر چنین روش و چنین هدفی مطلوب کسی نیست،مفهوم آن همان فعالیت عبث دخویی است! :حفر چاه برای ریختن خاک های چاه قبل! این مثال عجب برخی را نگران کرد!(این روش کوچکترین ربطی به دموکراسی ندارد!)
شیبخ مرتضی بازشروع کردی به گردوخاک ؟ دموکراسی در توبره شما آخوندا این هست که چندتا آخوند تشخیص بدن که کی ولایتمدار تره اونو تایید کنن ؟ یعنی اگر کسی چاکر و عبد وعبید ولایت ر نباشه میشه خراب کار و یا فاسد ؟ برو این حرف ها را تو حوزه بزن نه اینجا که دیوار حاشای تو یکی دیگه خراب خراب شده . استفهم ؟
اقا مربضی مسائل سیاسی و کشور داری را با چاه کندن مقایسه کردن همان ارتباط……. شقیقه هست ولو اینکه دکتر سروش گفته باشد
مثال جناب سروش از جنس مغالطه است. بخصوص که ایشان در مغلطه ید طولائی هم دارند. مضافاً به اینکه از سرند مرتجعین شورای نگهبان که طبق قانون صد در صد منتخب رهبر هستند، فردی بیرون میآید که نوکر و سرسپردۀ رهبر باشد. سیاستهای بیست و چند سال گذشتۀ دولتهای متعدد مؤید چنین واقعیتی بوده و در آینده هم جز این نخواهد بود. ضمناً در زیر بطور خیلی مختصر علل اینکه چرا نباید درانتصابات این حکومت شرکت کرد، را بر اساس قوانین جاری جمهوری اسلامی، توضیح داده ام.
ظاهرا اطلاعی ندارید جهانیان راجع به نظام ایران چه فکری میکنند .
در تمام شاخصهای ارزشی بین المللی در قعر جدول قرار داریم و حامی تروریست و عامل جنگها و ناارامیهای منتطقه هم که هستیم و در داخل هم که حقوق بشر و دموکراسی با امار زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و اعدامها غوغا میکند و با اختلاسها چند هزار میلیاردی باز در انتخابات شرکت کنیم که چی زو ثابت کنیم؟
نوشته اید کاندیدای اصلح را انتخاب کنید !!!!!
کدام اصلح همانهایی که نظام با میل خودش و بدون نظر مردم انتخاب میکند و شما مجبور به انتخاب یک کدام از انها هستید؟
نه اخوی رای دادن نشانه ضعف شعور و بی تفاوتی به وضعیت موجود و سرنوشت خودمان است تا دموکراتیک بودن .
اولین بار که به پیشنهاد و نصایح دوکتور سروش در مورد انقلاب فرهنگی گوش کردیم درب دانشگاه ها بمدت ۵ سال بسته شد و هزاران نفر از جوانان سربلند این مرزو بوم آواره، سرگردان، ناامید و بطورکلی بدبخت شدند و بسیاری دست بخود کشی زدند
به دوکتورسروش اطمینان کامل میدهم که اکربنده محتاج پیشنهاد و نصیحت باشم هرگز درب منزل ایشان را دق الباب نخواهم کرد
پاینده ایران
رسول
درود درود درود
مدونا در خيابانهای تهران
دوست طلبهای، فیلمی برای من فرستاده است که در آن مدونا خوانندۀ زن آمریکایی، از چند حادثۀ ناگوار(تعرض جنسی) در زندگیاش سخن میگوید. این دوست عزیز، برای من نوشته است: «محال است اجازه دهیم تحت پوشش اصلاحات، زنان ما رو به سمت چنین آیندهای ببرید… ما منورالفکرها و تمدن غربی را در چشم زنان و دختران رسوا میکنیم… شما مروج فمنیسم و فساد جنسی و مبلغ لیبرالیسم هستید و ما مخالف آن… مدونا اوج پیشرفت یک زن غربی است و اگر این آینده بد است، چرا آن را تبلیغ میکنید و اگر خوب است چرا شفاف به زنان ایرانی نمیگویید که شما باید تنها ابزار … مردان باشید تا اصلاحات در ایران انجام شود… داعش دستپرودۀ اربابان شماست. آمریکاییها داعش و النصره را ساختند تا زنان جهان را بین دو قطبی مدونا و زنان داعشی اسیر کنند.»
نوشتههای این دوست عزیز، حرف دل بسیاری از جوانان مذهبی است. من دردمندی این دوستان غیرتمند را با همۀ وجودم درک میکنم و میدانم که بر روح و روان آنان چه میگذرد و چه رنجی میبرند. من هم در ایام جوانی همینگونه بودم و همین رنجها و دردمندیها را داشتم. اما کمکم از منظری دیگر به انسان و جامعه نگریستم و دردهایی دیگر به سراغم آمد. نمیدانم چرا سالها فکر میکردم که زنان، خودشان نمیتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند و ما باید دربارۀ آنها تصمیم بگیریم. به این عبارت دوستمان توجه کنید: «محال است که بگذاریم تحت پوشش اصلاحات، زنان ما رو به سمت چنین آیندهای ببرید.» دربارۀ اشیاء هم اینگونه سخن نمیگویند که ما دربارۀ زنان میگوییم. انگار زنان همیشه باید مهارشان در دست کسی باشد و دعوا بر سر این است که زمام امور آنان در دست اصلاحات باشد یا اصولگرایان.
اینکه برخی از مردان، غیرت دارند و میخواهند زنان در جامعه امنیت داشته باشند، بسیار محترم و بلکه مقدس است. اما اولا مگر تنها راه پاسداری از حرمت زنان، کنترل آنان با روشهای مردپسند است؟ ثانیا این روشها مگر تا امروز نتیجه داده است؟ مگر امنیت زن ایرانی بیشتر از مدونا در آمريكا است؟ فکر میکنید اگر سرکار خانم مدونا در تهران میزیست، مشکلاتش در مجموع کمتر بود؟ در خیابانهای نیویورک، مشکلی برای مدونا پیش آمده و او پشت تریبون عمومی دربارۀ آن سخن گفته و نگران هیچ هزینه و پیامدی هم نیست. در ایران یا پاکستان یا حتی ترکیه اینگونه اظهارات، بدون هزینه و پیامدهایی مانند قتلهای ناموسی، ممکن نیست؛ وگرنه مدوناهای شرق هم به سخن میآمدند و ناگفتنیها را میگفتند.
حساسیت عجیب و افراطی ما به پوشش زنان، بیش از آنکه دلایل دینی داشته باشد، منشأ روانشناختی و فرهنگی دارد. كمّوكيف آیات و روایات مربوط به پوشش زنان، در قیاس با مسائل دیگر، آن گونه نیست که این همه حساسیت و هزینه و دردمندی و جنگ و بحرانسازی و تبلیغات را توجیه کند. بیشتر از این وارد جزئیات نمیشوم؛ اما اگر کسی این ادعای من را پذیرفت، میتواند بپرسد: چرا حساسیت دینداران به پوشش زنان بیش از حساسیتی است که در متون دینی میبینیم؟ پاسخ من این است که چون دینداری در این حوزه بسیار آسانتر و هویتسازتر است. اینکه من از دیگری بخواهم چه بپوشد و چه نپوشد، من را مجبور به تغییری در خود نمیکند که سخت باشد؛ بلکه من از دیگری خواستهام که تغییر کند، و آن دیگری(زن) آسیبپذیرتر و در نتیجه فرمانپذیرتر از آن است که اجبار او به کاری، دشوار باشد. این کار آسان کجا و راستگویی و انصاف و عدالتورزی و عهدشناسی و مراعات حقوق دیگران و نیکوکاری و ادبورزی و مسئولیتشناسی و انفاق و کوشش برای فهم بهتر و عمیقتر جهان کجا؟ گرایش افراطی برخی دینداران به این دست امور، بسیار تدریجی و نامرئی است؛ یعنی ذرهذره به اینجا رسیدهایم که ورود زنان به حرم امامزادگان بدون چادر ممنوع شده است؛ حتی اگر روسری داشته باشند. قانون ورود به حرم امامزادگان را بسنجید با آنچه در خانۀ امامان(ع) و در محضر ایشان میگذشت تا بدانید که ظاهرگرایی در دینداری تا کجا پیش آمده است.
دربارۀ تأثیر ساختارهای اجتماعی بر کمّ و کیف حساسیتها و نیز دربارۀ وضعیت زن در نظام ارزشی و حقوقی غرب، در فرصتی دیگر گفتوگو میکنیم. در اینجا همینقدر بگویم که هدف، هر قدر هم که مقدس و بزرگ باشد، وسیله را توجیه نمیکند. گیرم که مهمترین و نخستین مسئلۀ دین پوشش زنان است. آیا ما اجازه داریم که از هر راهی برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم؟ آیا دینی بودن هدف، دست ما را برای استفاده از هر وسیلهای و پیمودن هر راهی باز میگذارد؟ آیا میتوان از راههای نامعقول به هدفهای مشروع رسید؟ همۀ فرق و تفاوت روشنفکری دینی با دینشناسی سنتی در اهداف نیست؛ بخشی مهم از تفاوتها در راههای رسیدن به اهداف است. اگر بگوییم مهمترین تحول در دینشناسی مدرن، توجه عمیقتر به راهها و وسیلهها است، گزاف نگفتهایم.
درود بر شما استاد عزیز
فایل صوتی شما را درخصوص رای دادن یا ندادن گوش دادم .
به پای صندوقهای رای رفتن و رای دادن فقط توهین به شعور خودمان است جناب دکتر.
مگر ما میرویم رای بدهیم که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم؟؟؟
یعنی رای به کسی میدهیم که کمتر میدزدد؟وکمترظلم میکند؟؟اصلا مگرچنین چیزی میشود؟مگر نه اینکه خلق و خوی انسان به سمت بهترین میل دارد؟پس بین بد و بدتر دیگر چه نسخه ایست که برای مردم پیچیده اند؟؟
مردم ما چه برسرشان آمده فراموشی گرفته اند؟؟؟
موضوع پلاسکو فراموش شد؟؟اختلاصها چه؟؟
جریان همسر جانبازی که درخیابان سوخت چه؟؟
مردم اهواز دیگر خاک تنفس نمیکنند ک درسکوت رفتند؟زندانیان مظلوم سیاسی و شکنجه ها فراموش شد؟؟خدای من یعنی این مردم هم کر شده اند هم کور؟؟نمیبینندکوکان کار را؟نمیشنوند زجه های مادران تن فروش را؟کمرهای خمیده و موی سپید جوانان عضب و بیکار را چه؟؟پیرزنان دست فروش کنارخیابان و…..
چه برسرمان کوفته اند که اینطور بی تفاوت به همه چیز دغدغه مان شده انتخاب بین بد و بدتر؟
اصلا به قول شما وقتی قرار است رکن بد بودن حذف نشود به ما چه ک کدام بد انتخاب میشود و چه لجنی قرار است برسرسفره هامان بیاورند.بگذارید کاسه لیسان دولت به میدان بروند رای بدهند و انتخاب کنند مردم عادی که دلخوش کرده اند به اندکی یارانه که آن هم چندبرابرش هزینه آب و برق و گاز میشود همان که وعده مجانی شدنش را داده بودندچه رای دادنی ؟چه انتخابی؟کدام تغییر؟
عذرمیخواهم جناب دکتر به زندگی گوسفندی عادت کرده ایم به آواز دروغین نی چوپانمان دلخوش کرده ایم بی خبر ازاینکه با قصاب همدست و هم کاسه است.
جناب نوری زاد عزیز دروود بر شما
پیمان هستم دومین باره که براتون نامه مینویسم از دردها و رنجهای خودم…
آقای نوری زاد اگه یادتون باشه تو نامه قبلی براتون نوشتم که بچه بودم پدر و مادر خود را ب علت بیماری سرطان از دست دادم و چون تنها فرزند خانواده بودم بدون سرپرست و حامی شدم.
جناب نوریزاد خدا شاهده تا این پایه که اومدم و ۳۶سال سنمه ب سختی و مشقت خودمو رسوندم الان دیگه ب آخر خط رسیدم دیگه بریدم نمیتونم با این شرایط ب زندگی ادامه بدم…
الانم اومدم تهران دنبال کار اما هرجا میرم کار پیدا نمیشه احتیاج ب پارتی داره ک من ندارم
آقای نوریزاد من از شما ب عنوان پدر خود انتظار دارم که از طریق دوست و آشناهای خود یه کاری برام پیدا بکنید ب خدا تا اخر عمر مدیون شما میشم و در همه حال دعا گوی شما و خانواده عزیزتون
آقای نوری زاد من از فامیلای مرحوم کیانوش آسا هستم تلگرامتونم از آقای عزیز دانشور که قبلا باشما ملاقات نمودن گرفتم
من ب شما پناه آوردم امیدوارم امیدم ناامید نشه
رای شما درکشوری دمکراتی نیست که ارزشی داشته باشد!
همه چیز ازقبل تصمیم گرفته و تعیین شده است!
با حضورو رای دادن فقط
تائیدی بر:
پابرجائی و قبول جمهوری اسلامی تحت لوای ولایت فقه خواهید زد! گول نخورید!
این بار اگر رای دادیم!!!
نه از گرانی دم بزنيم
نه از بیکاری
اينبار اگر رای دادیم!!! …
دیگر ازدیر شدن حقوقمان حرف نزنيم
دیگردر هیچ مورد گله نکنیم
اينبار اگر رای دادی!!!
ازدولت بد نگوییم
از تحریم حرف نزنيم
از توافق حرف نزنيم
از ایرانی بودن حرف نزنيم
اينبار اگر رای دادیم!!!
وقتی باز زدن توی سرمان نق نزنيم
حقوق فرزندانمان پایمال شد نق نزنيم
دو روز برای گرفتن یک امضا به این اتاق و آن اتاق بازی دادنمان نق نزنيم
اينبار اگر رای دادیم!!!
نگوییم هر چه خدا بخواهد همان میشود
نگيم اينا همش کار تقدیره
سرنوشتمون اینطوری نوشته شده
اينبار اگر رای دادیم!!!
بچمون ازمون پرسید چرا ما آنقدر بدبختیم گناهشو گردن کس دیگه نندازيم
اينبار اگر رای دادیم!!!
نگین مرگ بر دیکتاتور
نگین مرگ بر آمریکا
نگین مرگ بر…..
لال بشیم هرچی میشه بشه
اينبار اگر رای دادیم!!!
هرکس بهمون گفت نفهم ناراحت نشيم
اگر هموطنمون رو کشتن دیگه ناراحت نشيم
اگر خانوادمون به اندازه یک سر سوزن دلخوشی نداشتن ناراحت نشيم
اگر اينبار رای دادیم!!!
باز هم رای بدیم!!!
باز هم رای میدیم!!!
آنقدر رای میدیم که فرزندان مون هم مثل خودمون ترسو و توسری خور بار بیان…
آخر ما آدمیم باید یک جو اراده داشته باشیم و یک «نه کوچک» بگوئیم
“من رای نخواهم داد”
چون بیشتر از این نمیخواهم خودم را گول بزنم!!!
من پس از 38 سال حق دارم یک نه بگویم
من این جرات را پیدا کرده ام . تو چطور هموطن؟
جناب دکترنوری زادعزیزدرودبرشما
پیام شمارادرخصوص تحریم انتخابات گوش دادم تحریم انتخابات کارسازنیست.
مگردردوران رژیم شاه مردم چه نقشی درانتخابات مجلس داشتند.
جناب نوریزاددوران بچگی ام رایاددارم که بهروزبوشهری قصدداشت نماینده مردم بوشهردرمجلس شورای ملی شودمرحوم پدرم تمام شناسنامه های محل که واجدین شرایط رای بودنددریک گونی ریخت وبه محل انتخابات بردورای گیری آنروزچنین بود.
جناب نوری زادبیاییدروش مبارزه منفی که عدم شرکت درانتخابات نیزهست به مردم نشان دهید.
کافی است یکماه مردم سرمایه هرچنداندک خودراازبانکهابیرون بکشند.
یادرجماعت سیستم حضورپیدانکنند.اگرمیتوانی آموزش مبارزه مدنی منفی رابه مردم بیاموزازهمان روشی که گاندی ازآن استفاده کردوواقعاپیروزشد.
این درست نیست که مردم چنددوره درانتخابات شرکت نکنند.بازتاب چنددوره عدم شرکت مردم دراتخابات چیست؟
جناب اوستا
پیشنهادها خوب و عدم شرکت در انتخابات هم یکی از راههای موثر مبارزه مدنی منفی که مشروعیت نظام را در دنیا زیر سوال میبرد.
سلام و درود جناب نوری زاد عزیز
با احترام و تایید نظرات و فرمایشات روشنگر و اگاهی بخش شما مواردی است که با شما درمیان میگذارم
1 بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب و چندین انتخابات و مسایل و اتفاقات بعد ان و لا ینحل ماندن مشکلات و شعار ها و وعده های منتخبان و همه ان موضوعات و مواردی که در این چند سال پیش امد که همگان به ان واقف هستند به درست یا علط که شما و دیگر ان کم وبیش به ان پرداخته اید
2 در هر انتخابات با مسایل داخلی و خارجی و جریانات و باید ها و نبایدها و شرایط و زمان و سیاست ها و اتفاقات و حوادث قبل و بعد از ان تقریبا همه اشنا هستند و میدانند که چه شده است که از تحلیل های و رویکرد های قبل و بعد انتخابات میتوان تا اندازه ای فهمید که چه شده است
3 بعد دو دوره انتخابات اقای خاتمی و بویژه احمدی نژاد تقریبا به یقین بر همگان و بویژه جریانات و همین مقدار احزاب و گروه ها و نخبگان و روشنفکران و تحلیلگران و روزنامه نگاران و دانشگاهیان و سیاستمداران و انقلابیون و رزمندگان و خیلی دیگر از افراد صاحب نام و اندیشه با اوضاع و احوال و مسایل پشت پرده ان اگاه شدند یا بودند و شرایط اینده این مملکت را هم کم وبیش میدانند
4 اکنون با این وضعیت و شرایط دشوار و پر خطر و نگران کننده درپیش رو بنظر میرسد دو راه پیش روست یا بفرموده شما عدم شرکت در انتخابات که این تصمیم به تحلیل و چرایی ان پرداختید و با شرکت نکردن باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد و راه به کجا خواهد برد و از پس این تصمیم چه خواه شد و اچه مقدار شرکت نمی کنند و میکنند و تجربه دفعات قبل هم معمولا شرکت کننده ها بیش تر هستند و انتخابات هم برگذار شده است و یا اینکه ایا بهتر نیست که همه جریانات و طیف های اصلاح طلب واقعی و گروه ها و افرادی مانند اقایان نوری زاد خزعلی مطهری پزشکیان و ملی مذهبی هاو نخبگان و روشنفران و دانشگاهیان همسو ازاد اندیش و وطن دوست و علاقه مند و دردمند این کشور و ملت با همفکری و همدلی از میان خود فردی را معرفی و حمایت کنند و قطعا پیروز انتخابات خواهد شد و با اتحاد و یکپارچگی و با روش های قانونی و اگاهی بخشی به اصلاح و بازنگری قانون اساسی و سایر امورات کشور بپردازند و از این راه مملکت را نجات بخشند و سپس دادخواهی و حق را از ناحقان و قاصبین و دزدان و چپاولگران و بستانند و راه درست عقل و خرد و علم واخلاق را به این کشور برگردانند و به سوی دموکراسی و پیشرفت هدایت نمایند ایا این راه بهترنیست و شما خود بهتر میدانید که اگر از این طریق نشود چه خواهد شد ؟! کس نمیداند ؟!
با احترام. علی
دورود و سپاس
دکتر عزیز و گرامی
تمام دنیا میدانند که حکومت جهل و جنایت حکومتی است که نه تنها بر مردم خود ظلم میکند بلکه برای گسترش امپراطوری خود نیز جنگ را به کشورهای دیگر کشانده
و در این خودخواهی ظالمانه کودکان و بی گناهان قربانی میشوند.
حکومت حیات خود را در ناامنی و جنگ دیده است
بطور کل اعتقاد و اصل بنیاد این حکومت در ایجاد ناامنی و تنش و جنگ و ارعاب و وحشت است
عده ای از مردم ساده لوح عزیز کشور هم منتظرند که دست خارجی مثلا آمریکا بیاد آنها را از این وضعیت بسیار بسیار آشفته نجات بدهد!!!!
هموطن گرامی مشکل کشور با دست من و شما حل میشود نه با کمک غیر
آمریکا و دیگر کشورها هیچ گاه ثروت و جان سربازانشان را به خاطر من و شما به خطر نمی اندازند آنها برای جان سربازانشان ، مردمشان ارزش قاعلند نه مانند ایران که از جوانان کشور به عنوان سپر دفاعی و خنثی کردن میدان مین استفاده میکردند
با جانبازان کشور و آنهایی که در جبهه مردانه جنگیدند بپرسیم آنها نیز دل خونی از کردار و رفتار حکومت دارند
منتظر معجزه و کمک دیگران نباشیم هر کس به اندازه توانش باید تلاش کند
هرکسی درمقابل ظلم سکوت کند در حقیقت با ظالم همراهی کرده است
وهرکس هم منتظر معجزه و کمک غریبه هاست همانند کسی میماند که برای رد شدن از آب خروشان رودخانه ای بزرگ منتظر بماند تا آب آن رودخانه خشک شود
حکومت میتواند صدهزار نفر را در زندان بکند اما اگر میلیونها نفر باشد چه خواهد کرد؟
سکوت من و شما یعنی خیانت به زندانیان سیاسی و خویش و کشور و نسل آینده
مردمی که حق انتخاب لباس و وضعیت ظاهری خود را ندارند آیا میتوانند رییس جمهور انتخاب کنند مگر نشنیدیم آقای مصباح فرمودند مردم چه کاره اند
آری آنها مردم را گوسفند میپندارند و خود را چوپان و برای حفظ این گله سگ استخدام میکنند
جناب نوری زاد درود بر شما
واقعا متوقع نبودم که اینچنین سر بسته پاسخ دهید ! من ازشما خواستم که به طور گسترده در مورد قشر آخوند چماعت که سالیان سال گریبان ایران را به چنگ آورد و به محض گرفتن قدرت طی دو مرحله ایران را ( خلاصه توضیح خواهم داد) برباد داد از منظرخود توضیح دهید که برایمان آشکار شود که این قشری که مرتب زیر ضربات انتقاد به حق شما قراردارند در دل به آن ها چگونه مینگرید که پاسخ بسیار مختصر شما بسیار دلسرد کننده بود و اگر تداوم یابد اصلا تضاد کامل با انتقادات حضرت عالی دارد ! در مورد به فلاکت کشیدن ایران طی دو مرحله به عرض میرسد که قشری که خود را روحانی میخوانند حال هر دینی که داشته باشند اصولا به دروغ و شیادی خود را واسطه خداوند و بشر معرفی میکنند و حداقل خود را مفسر کتاب و توضیح دهنده دین خود به مثلا عوام معرفی میکنند و برای فرق گذاشتن بین خود و مردم خود لباس های متفاوت از آن قوم را هم میپوشند که ازامتیازات به نا حق استفاده ! ببخشید سوء استفاده ! کنند که همه دنیا شاهد هستند . و اینک توضیح مختصر ! چندین سال قبل ازحمله اعراب وحشی به ایران به دلیل ضعف حکومت و توطعه های درباریان قشر روحانی آن زمان یعنی مغ های زرتشتی نفوذ بسیار گسترده ای در دربار پیدا کردند و هرکس را که به آن ها باج های زیادتری میداد برسر قدرت میگماردند و اصولا جابجایی پادشاهان به دست این قشر ویرانگر افتاده بود که باعث ضعف بسیار گسترده حاکمیت و نارضایی عمومی ایرانیان که میدیدند وجوه اخذ شده بابت مالیات از گلوی آن ها زده و به جیب مشتی شارلاتان که آلت دست مغ هایا روحانیون زرتشتی بودند سرازیر میشود . این موضوع دردناک به گوش عمر یارغار حضرت محمد رسیده بود و آنقدر در گوش ابو بکر که خلیفه شده بود خواند تا ترس و وحشت از ایرانیان را از وی زدود و فرمان حمله به ایران را صادر کرد و حضرت علی هم هیچ اعتراضی نکرد ! که اگر به تاریخ نگاه کنیم قصه ای پر آب چشم خواهد بود . واین خدمات بسیار شایسته !! روحانیت زرتشتی آن زمان بود که ایران را برباد داد . و در زمان کنونی هم که دیگر صغیر وکبیر شاهد هستند . و این روحانیت در منظر مردم به چه روزی افتاده اند ! جناب نوری زاد عزیزحال میماند نحوه تفکر جناب عالی با این قشر که مدعی هستید واقعیت هستند . بر منکرش لعنت ! ولی و اما اگر اینچنین است پس قشر قاچاقچی از هرنوعی که باشد هم واقعیت هست قشر آدم فروش و مزدور هم واقعیت هست قشر جاعلین و سارقین هم که واقعیت هست قشر فواحش و پخش کننده گان فواحش که نام بسیار کثیفی هم دارند واقعیت هست و و و و پس ما بگوییم واقعیت هست و هیچ اقدامی برعلیه این اقشارکه دارند کارشان !! را انجام میدهند انجام ندهیم تا امام زمان بیاید و به حساب همه برسد و جامعه ای بسازد که گرگ و میش در یک آبشخور آب بنوشند !! جناب نوری زاد این جمله آخری که از تجمع مسالمت آمیز ( گرگ ومیش ) را به عمد آوردم که متوجه باشید که اصل تفکر تمام روحانیون شیعه ایران براین اصل و ایمان غیر معقول قرار دارد وفکر نمیکنند که امکان ندارد که چنین چیزی صورت گیرد مثلا گرگ علف میخورد و میش حتما وحوش دیگر را میل میکند . امید که پاسخ شایسته و بایسته و در حد یک پست ! مرقوم فرمایید . با احترام . ……………………..
درضمن جناب نوری زاد این کامنت را بین ساعت 6الی 7 صبح پنج شنبه برایتان ارسال کردم که ثبت شده بود وقرار بود برسی شود !! و خوشبختانه کپی آن را موجود داشتم و چون ترتیب اثر ندادید دوباره ارسال کردم ساعت حدود 1.45 دقیقه بامداد چمعه با احترام
————
درود مهرداد گرامی
من به این کامنت پاسخ داده بودم همان شب یا نیمه شب گذشته
.
به نوری زاد و دوستان نوری زاد سلام
چرا آقای رییسی کاندید شد ؟
با توجه به رسوایی های اخیر سیستم قضایی و بیت رهبری و تجربه دوران آقای احمدی نژاد ، آقای رییسی شانسی در برابر آقای روحانی ندارد ولی چرا این ریسک را می کند ؟
آقای رییسی که چند روزه از حجت الاسلام به آیت الله و مجتهد تبدیل شده و درس خارج هم گذاشته زمانی که به پست آستان قدس رسید به تحریک عده ای متوهم و بعضا سودجو ، ژست رهبری و امیر مومنان شدن به خود می گیرد که خود آقای خامنه ای نیز ناراضی از آن نیست .
با توجه به رسوایی ها و کهولت سن آقای خامنه ای ، لزوم جایگزینی رهبری کم سن تر و از سادات و اهل خراسان مطرح می شود تا پروژه قدرت متوقف نشود اما مقبولیت مردمی چه می شود ؟
لذا آقای رییسی باید کاندید شود تا پس از اعلام نتایج انتخابات مثلا بگویند آقای رییسی هفت میلیون رای آورد و آقای روحانی ده میلیون و بگویند رای آنها به هم نزدیک بود . که چه بشود ؟
تا بیت بعد از آقای خامنه ای ، قدرت رهبری را از دست ندهد و با تشکیل شورای رهبری متشکل آقایان شاهرودی ، روحانی ، علم الهدی و رییسی و … کنترل اوضاع را از دست ندهند و …
در واقع کاندید شدن آقای رییسی در انتخابات ، دورخیزی است برای حضور در شورای رهبری آینده وگرنه ایشون شانسی برای رییس جمهور شدن و رهبر شدن ندارد ولی سعی می کنند با بالا بردن آقای رییسی و متقاعد نمودن خبرگان برای تشکیل شورای رهبری ، قدرت را کامل از دست ندهند .
جناب آقاي نوريزاد عزيز
در خصوص پيشنهاد شما مبني بر تحريم معنادار انتخابات، جسارتاً تحليل بنده را بشنويد:
خاطرتان هست كه كدخدا وقتي احمدي نژاد را از شركت در انتخابات منع كرد، مهمترين دليل را پرهيز از دو قطبي شدن فضاي انتخابات بيان نمود، حال آنكه هل دادن رئيسي به شركت در انتخابات فضا را به مانند انتخابات 76 و 92 و حتي بيش از آن مستعد دو قطبي شدن ميكند، كدخدا از سه قطبي و چند قطبي شدن هراس داشت و اما وي در پي چيست؟
رئيسي تحفه ناميموني است كه در آب نمك خوابانده شده بود تا در زمان مناسب نقش محلل را براي وليعهد كدخدا ايفاء كند، مبارز نستوه احمد منتظري خواب وي را آشفت و كوس رسوايي اين چهره خونريز و سفاك و اين جنايتكار عليه بشريت را نواخت و باعث شد رئيسي را با يك درجه تخفيف، در جايگاه رياست دولتي مهره چيني كند كه قرار نيست بساطش چندان تداومي داشته باشد، بلكه او مأموريت بسيار مهمي در اين باب دارد كه عرض مي كنم!
من تصور ميكنم كدخدا ديگر از اين بازي تكراري خسته شده و به نظر ميرسد، يكسال پيش رو نقطه عطفي در نمودار سياسي اين كشور خواهد بود، خروجي اين نظام مثلاً مردمسالاري ديني نزد كدخدا يا از كشور گريخته، يا در حصر خانگيست، يا رأس فتنه و ممنوع الهمه چيز است، يا ساكت فتنه بود. ديكتاتورها چندان كه خود را در سراشيبي زوال مي بينند، عجول تر، كم صبرتر، كم طاقت تر شده آهنگ تصميم گيريشان شتاب ميگيرد،
كدخدا با تكيه بر استعداد شطرنج بازان قهار سازمان امنيت روسيه به نظر ميرسد براي سومين بار عزم كودتاي نرم كرده، بله براي سومين بار،
كودتاي اول را در بهار 1360 جناب بني صدر بدرستي و هوشمندانه درك و اعلام كرد، تابستان همان سال، عرصه پاكسازي هاي بي سابقه شد تا نتيجه كودتا تصاحب دولت توسط كدخدايي شود كه تا يكسال قبل از كشتار همه رقباي بلند قد سياسي و در سايه چهره هايي چون بهشتي و مطهري و طالقاني و باهنر و چمران و … هرگز به حساب نمي آمد،
كودتاي دوم اما با پايان دادن به جنگ، از قعر سياه چاله هاي اوين و رجايي شهر شروع شد، از گورستان هاي خاوران عبور كرد، ششم فروردين 68 قائم مقام رهبري عيدانه تلخ معزوليتش را دريافت كرد، كدخدا ظفرمندانه در ارديبهشت 1368 دوشادوش رهبر كره شمالي از خيابانها و پارلمان مخوف پيونگ يانگ سان ديد، يكماه بعد خميني بعد ابتلاء به سرطاني پيش رونده و مرموز در طي چند روز تسليم مرگ شد تا با تغيير هوشمندانه و زيركانه قانون اساسي كدخدا ، كا گ ب را در برابر تربيت چنين سرباز كارآزموده اي در برابر كرملين سربلند نمايد.
مدت اجراي هر دو كودتاي قبلي حدود يكسال بود، كودتاي سوم اما از استخر كوشك آغاز شده، قرباني استخر كوشك بسيار شبيه قرباني نوروز 1368 است، قربان اول مهمترين مانع براي غصب بلامنازع عاليترين جايگاه غير پاسخگوي خود ساخته توسط خود كدخدا بود و دومي همين اندازه مزاحم بود پيش روي وليعهد كدخدا، انفجار ساختمان پلاسكو، غريو شادي و پايكوبي مستانه وليعهدي بود كه وقتي آبها كمي از آسياب افتاد از غرب تا شرق آسمان شهر با شليك بي هدف ضد هوايي فرياد مي زد: بهوش و بگوش كه شهر در دستان من است!
به عقيده بنده ساده انديشانه ترين تحليل سياسي اينجاست كه تصور كنيم حضور فردي در قواره رئيسي در اين انتخابات با هدف كاهش آراء روحاني و يا مثلاً گرم كردن تنور انتخابات و تهييج مردم براي حضور پاي صندوق آراء بوده باشد، بزرگي اتفاقاتي كه طي چند ماه آتي رقم خواهد خورد را فقط از طريق مقايسه با ابعاد دو كودتاي پيشين مي توان دريافت، رئيسي مهره اي نيست كه بيايد، بسوزد، بعد هم برود مانند ناطق نوري چون لاك پشت وارونه اي حكم مشاولي! كدخدا را پاداش بگيرد. رئيسي افسر كاركشته ژنرالهاي روسي، از معدود چهره هاييست كه سر به هزارتوي آستان كبريايي حضرت كدخدا برده، بعيد است چنين رفيق رازدار و محرمي، دست به قماري از پيش باخته ببرد آنهم قماري به دعوت خود كدخدا.
حاكميت براي تخريب عملكرد دولت همه ابزارها را به كار گرفته، نخبگان جامعه، اتفاقاً در مهمترين نقطه عطف سياسي، خسته از بازيهاي تكراري و بي هودگي حضور در پاي صندوق هاي رأي، گسترده تر از هميشه بر شيپور قهر با انتخابات مي دمند، مردم عادي ناراضي تر از هميشه در بحبوحه ي شديدترين ركود و تنگناهاي اقتصادي 4 دهه گذشته و حتي سالهاي جنگ و نا اميد از تدبير دولت تدبير و اميد، بي رمق، كنج عزلت گزيده اند، در اردوگاه اصلاح طلبان همه گونه شيطنت براي عدم انسجام و وفاق جمعي در حال انجام است، اينها همه و همه ، هرچند در عالم واقع، شايد تهديد بسيار جدي و قطعي براي عدم ظفرمندي روحاني نيستند، اما بهترين بهانه ها را به دست خواهند داد تا توجيه گر هر گونه مهندسي در انتخابات پيش رو باشند.
دوستدار شما – احمد
سلام جناب نوریزاد عزیز
شما فکر می کنید با تحریم انتخابات مملکت بی رییس جمهور می ماند بر عکس حضور کمرنگ مردم همیشه مورد دلخواه اصول گرایان و افراطیون سنتی بوده و هست ،با عدم حضور مردم حکومت دلخواه خودشان را سر کار می آورند و اصلا برایشان مهم نیست که چرا کسانی مثل شما شرکت نکردند من اعتقاد دارم در میدان مبارزه باید حضور داشت و با همه ارادتی که به شما دارم سعی می کنم در انتخابات شرکت کنم و از هر روزنه ای برای ابراز عقیده ام هر چند کوچک استفاده کنم ،به نظر شما وقتی ورزشکاران ما در میدان مسابقه از رویارویی با اسراییل شانه خالی می کنند برنده اند یا بازنده ؟آیا اسراییل دوست ندارد هر بار با ایران در یک گروه قرار گیرد و برنده شود ؟حکایت شرکت در انتخابات هم چیزی شبیه این قضیه هست ،اگر در انتخابات شرکت نکنیم مثلا چه چیزی را می خواهیم به حکومت تفهیم کنیم آیا فکر می کنید میزان مقبولیت در پیشگاه مردم برایشان خیلی گنگ و پیچیده است ،این را مسلم بدانید خودشان کاری می کنند که مردم کمتر در انتخابات شرکت کنند ،شاید شما هم نا خواسته با آنها هم صدا شده اید .
با تشکر فراوان
هیچوقت حضور کمرنگ مردم مطلوب رهبر و نظام نبوده همانطور میبنید از مدتها قبل از انتخابات چه نیروی عظیم و بودجه سنگینی در تمام رسانه ها هزینه میکنند تا افراد بیشتری را به پای صندوقها بکشانند و حتی از مخالفین خود هم دعوت به شرکت میکنند تا بدینوسیله علاوه بر براوردن شخص مطلوب نظام مشروعیت دلخواه خود را هم کسب کرده باشند.
این شعازها از طرف خود نظام به جامعه تزریق شده و شماهم اگاهانه یا نا اگاهانه انرا بازگو میکند . و نتیجه همین حال و روز ماست که شاهد هستیم .
مدتها قبل نیست ،احتمالا شما فقط با ماهواره مانوسید ،البته من هم کم فرصت پرداختن به تلویزیون پیدا می کنم ،اما ظاهرا بعکس پندار شما تبلیغات معمول برای حضور مردم در انتخابات بعد از سال جدید آغاز شد و اواخر سال قبل تبلیغات زیادی در کار نبود ،الان هم حدود چهل روز به موعد یک انتخابات از نظر شما تبلیغ و دعوت مردم به مشارکت در انتخابات امری غیر عادی است؟ و اساسا تبلیغات و دعوت به انتخابات و ایجاد مناظره و مصاحبه بین کاندیداهای یک انتخابات امری روتین و متداول در همه جهان است،در کجای جهان وقتی می خواهند انتخابات برگزار کنند تا دقیقه نود سکوت می کنند بعد ناگهان شب انتخابات می گویند:مردم! فردا انتخابات است؟! همین مدتی قبل در انتخابات امریکا آیا مناظرات متعدد بین دو کاندیدای متعلق بحزب جمهوریخواه و حزب دموکرات برگزار نشد؟ حالا کاندیداهای منفرد بماند، پیش از آن چقدر مصاحبه و مطلب در رسانه های امریکا در مورد انتخابات منعکس شد؟ شما اینها را می بینید متاسفانه وقتی بکشور خودتان که می رسد اینطور تعبیرات غیر منصفانه می کنید.
سلام آقای نوری زاد بنده وقتی نوشته هموطن عزیزمون رو خوندم بسیار ناراحت شدم و کمی صحبت دارم راجب اعدام این عمل زد انسانی که توسط جمهوری اسلامی داره انجام میشه.اگر فردی مرتکب جرمی میشود فقط خود او مقصر نیست بلکه خانواده ای که او در آن بزرگ شده یعنی پدر و مادر او هم مقصر هستند که نتوانستند او را درست تربیت کنند و جامعه او هم مقصر هست که نتوانسته محیطی مهیا کنه که اون خانواده بتواند به طور مطلوبی زندگی خود را در آن ادامه دهد .اون محیط شامل کار مناسب با درآمد خوب برای سرپرست خانواده و افراد خانواده که دارند وارد. جامعه میشوند و تفریحات درست و حسابی .بوجود آوردن آموزش و پرورشی که بتواند نقش موثری در تربیت افراد داشته باشد .اینک من از قوه عدل علی سوال میکنم آیا این امکانات توسط حاکمیت و دولت برای تمام افراد جامعه مهیا شده است .جواب خیر است .پس به این نتیجه میرسیم که این حضرات آیات بخصوص جناب امپراطور صادق لاریجانی داره صورت مسئله رو پاک میکنه و خودش رو با گفتن یک جمله (که اعدام جز احکام اسلام ناب) از زیر بار چنین مسئولیتی مثلا خارج میکنه.مثل کبکی که سر خودش رو کرده توی برف.اگر آقای هوشنگ ثروتی رو اعدام کردند باید قبلش وزیر آموزش و پرورش اون زمانی که آقای ثروتی محصل بود هم اعدام کنند چون نتونسته یا اصلا هیچ سعی نکرده که آقای ثروتی یا امسال آقای ثروتی درست تربیت بشه.و هم چنین بقیه مسئولینی که به فکر جیب خودشون بودن تا خدمت به مردم.
به امید رهایی آز دست این جمهوری اسلامی ناب مخووووووووووف.و آدم کشششش.
با تشکر امیر
سلام جناب نوریزاد. من یک هموطن کورد هستم اول ایرانیم بعد کوردم بعد یارسانی (اهل حق) سالهاست در بین ما خبری از هیچ استخدامی نیست خبری از هیچ امکاناتی نیست از هم کیشان من شاااید کسی کاندید شود اما قطعا رای نخواهد آورد نمایندگان هم حتی جرات ندارن در صحن مجلس اسمی از ما بیاورند . حال مدتیست در منطقه ی ما جوانها یکی یکی متاسفانه یا خوشبختانه بدلیل بیکاری بی شغلی بی انگیزه بودن خسته از آواره ی دنبال کارگری کردن در شهرستانهای دور تشویق به عضویت در احزاب کوردی همچون حزب پژاک و حزب پاک میشوند و تا حالا تعدادی رفته و تعدادی دیگر هم آماده رفتن هستند… باری درین میان سپاه خبر دار شده و میاید از مشکلات و خطرات میگوید. به پدریکی از همون بچه ها گفته بود پسرت را برگردان بهت ضمانت جانی میدهیم بشرطی که قتلی نکرده باشد پدر پیر و خسته ازین همه رنج به او پاسخ میدهد قربان من چهار پسر داشتم یکی براثر اعتیاد مرد دومی را هم که در حزب عضو شده مرده فرض میکنم اما تو بیا و نگذار سومی و چهارمی بمیرند . دوستان من از منطقه ای حرف میزنم که حدود بیشتراز شصت روستا وجود دارد که کوچکترین کارگاه و کارخانه و تولیدی وجود ندارد منطقه ای کوهستانی با کشاورزی اندک و دیم. اما همین منطقه در آن زمان شاه انگلیسیها در آن چاه حفر کردن که بهترین نوع گاز دنیا که گاز شیرین است را دارد. اما چون این منطقه غیر مسلمان تلقی میشوند همان پلمپی که انگلیسیها بروی آن زدن رو دارد. و اینگونه است که فردا جوانان ما مجبورن یا تن به ذلت و خواری و دربدری بدهند یا به بیکاری و بی هدف بودن و ورود به بحث قاچاق مواد و اعتیاد یا نه کمی با شرف تر بمیرن و برای مویه و مور زنان و مادرانشان بهانه ای درست کنند و به کوردستان عراق رفته و وارد حزب بشوند.
کورش .
درودبرجناب آقای نوری زاد مبارزخستگی ناپذیرآگاهی بخش.
1-ابتدا درموردشرکت درانتصابات پیش روی.
جناب آقای نوری زاد به درستی عدم شرکت درآن را تبیین فرمودند.برخی ازهم وطنان بادلایل واهی عدم شرکت رادرست نمی دانند.من برای کسانی که اینگونه اظهارنظرمی کنند،وضعیت خودم راکه وضع آشنایان وبسیاری ازهمشهریانم نیزهست عنوان می کنم ،قضاوت باشما.
بنده یک فردجبهه رفته وجانبازهستمودرراستا زجرها کشیده ام که مپرس!خودم که فدا شدم ومعنا ومفهوم زندگی که مدنظر برخی ازهم وطنان که باتوجیهات واهی می گوینددرانتصابات بایدشرکت کردنفهمیدم.فرزندانم نیزبامدرک تحصیلی فوق لیسانس معدل الف دانشگاه دولتی چندسالی است که درکنج خانه دچارافسردگی شده اند.حالاشما به من بگوییدباچه امیدوآرزویی درانتصابات شرکت کنیم؟درک نمی کنم که چطور این همه ستم،دزدی ومفاسد عدیده ای که ازاین حکومت سرمی زند این افراد نمی بینند؟باعرض پوزش بسیاربراین گمانم کسانی که توصیه به شرکت میکنندازچندحالت خارج نیستند:
(1)یاواقعا جاهلندووضعیت مردم وکشوررانمی دانند.
(2)یا ازقبل رژیم منافعی دارندودوست ندارند چینیشون ترک برداره.
(3)یااینکه مثل برادرپزشک متخصصمون ازمال این مردم ثروتی به هم زده ومانندخیلی ازپزشکان درساخت وسازبه کارگرفته هم طبابت می کنه وهم ازسردلسوزی برای هموطنان مسکن میسازه ومی فروشه ودست نداره کاروکاسبیش ترک برداره وتوصیه به شرکت درانتصابات می کنه.
برخی اظهارنظرمی کنندکه اگراین حکومت تق ولق شود لو لومارامی خورد،غافل ازاینکه سالهاست که لولو همه چیزشون خورده ازحق بگیرتا….چرانبایدگفت مرگ یک باروشیون هم یکبار؟چرا برخی ها نمی فهمند که برای آزادی سیاسی ،عدالت ،دموکراسی و….انقلاب شداما انقلاب مردم به سرقت رفت؟
هیچ ایرانی وطن دوستی ادباروطنش را نمی خواهد،ولی موقعی که حداقل دونسل ازمردم به عنوان مثال من وفرزندانم زندگیمون تباه شده دیگه ایران چه مفهومی پیدامی کنه؟
می دانیم که آلمان هیتلری درجنگ جهانی دوم باخاک یکسان شدواکنون این کشور پیشرفته برآن پایه بنا شده تازه آمریکا وشوروی هم درآن برهه ازدانشمندان ژرمن کشورشکست خورده استفاده های عظبم بردند.ومثالهای دیگری هم ازجمله ژاپن وجود دارندکه بعد ازآن همه خسارت چگونه تمدنی بنا کردند.
بنده به شخصه آرزو می کنم که وضعیت اسفبارکشورتوسط اعتراضات مردمی اصلاح شودحتی به قیمت راه افتادن جنگ داخلی .تاکی ترس ولرز؟درمملکتی که به دزدزاده آقازاده اطلاق می شودزنگی نکبت بارچه معنی می دهد؟
2-درموردحضرت سردارقالیباف:
نمی دانم زمانی که این حضرت به جبه اعزام شده دیپلم داشته یا خیر؟ازکارشناسی ایشان هم اطلاع ندارم؛اما ازکارشناسی ارشد ایشان کاملا اطلاع دارم.ارشد وی دردانشکده فرماندهی وستاد ارتش (دافوس) که مطالب نظامی تدریس می شود بدون اینکه یک روزدرکلاس درس حضورپیدا کند اخذشده.برابراطلاع یکی ازدوستان مدرک دکترای ایشان نیز ازدانشکده ای که متعلق به ارتش بودوبعد ازجنگ توسط سپاه به دست ستادکل افتاد موسوم به (داعا)دانشکده به اصطلاح علوم استراتژیک اخذ گردیده.درکلاس درس حضورپیدا کرده یا نه اطلاع ندارم.
می خواهم بگیم که به سرداران سپاه این همه دکتر دکتر می گویند یعنی دکترت به این سبک وسیاق!!!!!
مجددا درودمی فرستم به مردبزرگ جناب نوری زادکه آزاده بودن،نترس بودن،طالب عدالت آزادیخواهی بودن،ستم ستیزی و….رادراین برهه معنا بخشیدند.برای شما مردبزرگ آرزوی پیروزی وسربلندی میکنم.
خواهش می کنم این مطلب را درکانالتان منعکس بفرمایید.
سلام خدمت جناب نوریزاد عزیز
و هزاران تبریک و خدا قوت به خاطر کانال بسیار خوب و تاثیرگذار شما.
خاطره آقای علی مجیدی را خواندم و بسیار ناراحت شدم
چرا که شبیه این اتفاق وحشت انگیز و بهتر بگم نفرت انگیز،برای من در پنج سال پیش افتاد..بله درست است دارم از انتخابات سال92 حرف میزنم و آن موقع من یک رای اولی به حساب می آمدم
و با تمام سن کمی که داشتم و احساسی که در مورد انتخابات بعد از وقایع88در ذهنم مجسم بود
و آن بلاهایی که بی گناه به سر این ملت آمد
هنوزم که هنوز است از یاد نبرده ام و هیچ وقت هم از یاد نمیبرم..
و الان میخواهم همان خاطره ای را برایتان بازگو کنم که شبیه آن برای آقای مجیدی و خیلی های دیگر اتفاق افتاده..
خرداد92بود و من با تمام کلنجارها و فشارهایی که از طرف خانواده داشتم نمیخواستم رای بدهم
جمعه شد و بعد از کلی دعواومرافعه و اشک های مادرم که ناراحتی عصبی و قلبی هم داشت به زور پای صندوق رای رفتیم..
هرچند سفید انداختیم ولی باز به قول معلم انگلیسی دوران دبیرستانمان که چند وقت پیش خبر دستگیریش را از طریق کانال شما توسط ساس متوجه شدیم:جوهری که با انگشتمان پای برگه رای زدیم خونمان بود..
شدآنچه که نمیخواستم بشود..دیگر مادرم میخندید چرا که آینده پسرش را برای مصاحبه ی گزینشی که ممکن بود درآینده برای استخدام ما رقم بخورد با رای زوری ما تضمین کرده بود
چرا که میترسید برادران با دیدن شناسنامه من فکر بکنند که پسرش معاند و ملحد هست
و آن روز توانسته بود جلوی اینکار را بگیرد
آمدم خانه تو خودم بودم و هزار جور فکر به سراغم می آمد،در اتاقم بستم و در خلوت خودم فرو رفتم
و متوجه شدم که دارم آرام آرام اشک میریزم که دیگر تاب نیاوردم و فریاد کشیدم و های های گریه کردم و مادرم با ترس وارد اتاقم شد
و از اینکه من داشتم برای کاری که به زور کرده بودم اشک میریختم تعجب میکرد
که مگر چه شده که داری دیوانه بازی در می آوری..مگر پدرت را از دست داده ای..چیزی نشده که تو فقط رای دادی..اتفاق خاصی نیفتاده..برادرم هم با فحش هایی که بارم کرد داشت به من میفهماند که خوب کردیم از این بهتر نمیشد بشکنی
و آنها مرا نمیفهمیدند..و واقعا من آنروز خودم،غرورم و بودونبودم حس میکردم که از دست داده ام.حال من را نداشتند که بدانند چه کرده اند..آن روز خیلی بد با من18ساله تا کردند.
با این همه که همان روز شناسنامه ام را باز با گریه ی بی امان آتش زدم و خاکسترش را چال کردم ولی بزرگی این فاجعه هنوز در خاطرم هست و هر دفعه که یادم میفتد مرا می آزارد
سلام به همگی
بعضی از شیعیان افراطی به خلفای سه گانه لعنت میفرستند. و بر این ادعا هستند که این سه تن باعث انحراف اسلام و خارج شدن اسلام از مشیر حقیقی شده اند. اگر فرض را بر این بگذاریم که علی از حقانیت برخوردار بوده. و این انحراف واقعا اتفاق افتاده باشد. و بعد به دوران خودمان یک سری بزنیم و به عرض حاضر بیایم. آیا کسانی که حاضر به پذیرش عدالت و حق نداشتند کدام حاضر به قبول ولایت فقیه شدن آقای منتظری بودند. آیا کسانی که دور خمینی جمع شده بودند و منتظر بودن تا خمینی از دنیا برود و این غنیمت بجا مانده از انقلاب را غارت کنند. حاضر بودند که نظرات منتظری در باره ولایت فقیه و حق رای مردم را قبول کنند. آیا کسانی مثل رئیسی و پور محمدی و دیگر اعضای هیءت مرگ حاضر بودند به عدالتی که مد نظر منتظری بود تن بدهند. آیا کسانی که با فرستادن فرزندان پاک ملت بر روی میدان های مینگذاری شده و این حجم کشتار که ملت بعدا از اون با خبر شدند حاضر به عذر خواهی از پدران شهدا بخاطر بی تدبیری در جنگ بودند آیا کسانی که با ریاوتذویر به قدرت رسیده بودند حاضر به ترک مقامهای به نا حق کسب شده بودند. خوب جواب همه اینها این است که همه این قوم بنا حق آمده بر سر کار حاضرنبودند کسی مثل آقای منتظری بر مسند قدرت قرار بگیرد و با نظرات خودش که گردن نهادن به رای ملت بود باعث کنار گذاشته شدن و یا شاید محاکمه اینها که اموالی را بنا حق کسب کرده بودند یا مقامی را اشغال کرده بودند بشود. پس اینها نباید به مهاجرین و انصاری که برخلاف گفته پیامبر به خلافت خلفای اول تا سوم راضی شدند بد بیراه بگویند. و اگر بنا بر ناحق کردن حق باشه خودشان هم همین کار را کردند. البته در زمان صدر اسلام که ما نبودیم که وضع را ببینیم ولی این زمان خودمان را که دیدیم و شاهد بودیم کسانی که میخواستند به عدالت تن بدهند خیلی راحت راه حق را رها و به راه منافع خود توجه کردند چون آقای منتظری هم مثل حضرت علی به گسترش کمی انقلاب توجه نداشت و معتقد بود که باید اگر یه جمع محدود هم مثل جامعه ایران که انقلاب کرده اند باید از عدالت برخوردار باشند ولی اینها که حاکمیت را گرفتند هیچ وقت حاضر به عدالت در جامعه نیستند و با ایجاد شورش در سایر کشورها عطف توجه مردم به این بلواها توجه مردم را از عدالت ایجاد نشده توسط انقلاب منحرف میکنند. و بیشتر به گسترش کمی انقلاب توجه دارند و شاید در صدر اسلام هم کسانی که بیشتر به عدالت گرایش داشتند به علی پیوستند و کسانی که بیشتر به غنایم توجه داشتند به خلفای سه گانه بیشتر علاقه داشتند
سلام
وقت خوش
یکجایی میخوندم ملتی که حق تعیین نوع پوشش لباس خود را ندارن چگونه میتوانن حق تعیین سرنوشتشون رو داشته باشن , یکخاطره در همین مضمون براتون تعریف میکنم…
در دهه 80 شمسی در شهر بابل مازندران دانشکده مهندسی قبول شدم زمان ثبت نام اواخر شهریور بود که به این شهر رفتم بعداز انجام مراحل نام نویسی و اتمام امور اداری برای گردش به خیابان منتهی به مرکز شهر رفتم با لباسی معقول و پیرهنی آستین کوتاه در حال قدم زدن بودم ناگهان در اطراف میدان فردوس شهر بابل پیکان سبز رنگی جلوی پام ترمز کرد و خودشون رو مامور اداره امربمعروف معرفی کردن و از چرایی پوشیدن لباس آستین کوتاه از من با لحن بدی سوال کردن وقتی بهشون گفتم دوست دارم که پوشیدم بزور من رو سوار ماشین کردن و به پایگاه بسیج نزدیک میدان شهید کشوری بردن و دوتا دست من رو با رنگ روغن سبز و آبی رنگ کردن بعدها که در دانشگاه مشغول به درس شدم با کمال تعجب از اینکه همون افراد در دانشگاه مشغول تحصیل بودن خیلی تعجب کردم
سعید از تهران
سلام جناب نوری زاد عزیز
در جواب آیت ا…. بروجردی بایدمعروض بدارم کدوم امید
؟امید به چی؟آیامیتوان امید رو سرسفره گذاشت و باهاش شکم زن و بچه تو،سیرکنی؟آیامیشه امروزه کودکی که سر چهارراه فال میفروشه،توسرماوگرما،گل فروشی گدایی و…..در حسرت تحصیل،حسرت خوراک و پوشاک مناسب،و…امید رو به فلان زن هموطن که صرفا بخاطرسیرکردن شکم بچه هاش تن ب ذلت تن فروشی میدهد ویابه دخترک کم سن و سالی داد که بخاطرفقر خودفروشی میکند؟دوستان چرا خودرا به تغافل میزنیم؟چراباواژه ها بازی میکنید؟براستی خرد واندیشه در کجای افکارماجاگرفته ک ازش استفاده نمی کنیم ؟تعصب کورکورانه تاکی؟تجاهل تاکی؟چرااینقدرزودفراموش میکنیم ک این نامردمان هستی مان را ب یغما برده ومیبرندوماهمچنان جز سرجنباندن کاری نمی کنیم؟؟؟؟ داستان پینوکیورویادتونه ک گربه نره و روباه مکار سکه هاشوگرفتن ک براش بکارن درخت سکه سبزکنه!!!!دقیقا مصداق مردم ایران و رؤسای مفتخور و گردن کلفت و مکاره!!!برادر من،مگه دین مانمیگه زیربارظلم وزورنرین؟مگه نمیگه اگه دین هم نداری لااقل آزاده باش،براستی آزادگی آزادمردی روچگونه تفسیر میکنن بعضیا،بیاین یه کاری کنین ک اولا وجدان دردنگیریم ثانیا اندیشه کنیم که فردا روزی فرزندان ماوتاریخ درمورد ما چگونه قضاوت خواهندکرد…آزاده باش ایرانی آزاداندیش باش هموطن…
محمد از لرستان
درود بر جناب نوریزاد.
من شک ندارم در حال حاضر شجاعترین مرد در ایران هستی. از یارانی که امیدی در دل دارند که با همت مردمی که از این همه ظلم و غارت و بی تدبیری بعضی از هیئت حاکمه و دیگر شارلاطانهای نظام به ستوه آمده اید، استدعا دارم حتی اگر خودتان مومن به اسلامید، تا برچیده شدن بساط ظلمی که روحانیت مسلمان گسترده اند، به هر جنبشی که نشانی از مذهب(هر مذهبی) دارد، امید نداشته و دل نبندید. حتی لازم است ، در این دوران که به نام اسلام و تشیع شعور مردم هدف قرار گرفته تا مسلمانهای راستین یا دروغین، اموال ملی مردم را به یغما میبرند، لازم است به نقد از این مذهب بپردازیم . باشد عامه مردم به آن سطح از شعور دست یابند که خواهان تغییر بنیادی در قانون اساسی شوند. به امید بر پا شدن حکومتی سکولار و مردمی در کشور عزیزمان ایران.
کاش همه ایرانیان بدانند به همت فرهیختگان در عرصهء فرهنگ ، ایران میتواند گلِ سر سبد ادب و فرهنگ دنیا باشد.
تسنیم، در نشست روز پنجشنبه، پس از سخنرانی تعدادی از کاندیداهای اون طرفی: رئیسی، زاکانی، بذرپاش، قالیباف و فتاح.
مش قاسم: حکومتی که میخواست دنیا رو زیر و رو بکنه، “حرف” جدیدی برای گفتن داشته، نماینده امام زمونه اینا رو گذاشته توی لیست. به این میگن ته بساط
جناب نوريزاد عزيز، اگر انتخابات مهندسي شود و در كمال ناباوري فردي جز روحاني براي پيشبرد هدفي خاص كه شايد جمع كردن بساط رياست جمهوري و تغيير نظام به پارلماني باشد، پيروز اعلام شود، آيا حاكميت بسان 88 انتظار اعتراضات هزينه بردار از سوي مردم را دارد؟ با اين توضيح كه :
روحاني از ابتدا محبوبيت، جسارت و جنگندگي و حتي سلامت مير حسين را در افكار عمومي نداشت.
روحاني يكي از امنيتي ترين مهره هاي حاكميت بود و انتخاب مردم بيشتر با هدف حذف رقباء بود.
مردم 4 سال زير مهيب ترين فشارهاي اقتصادي كمرشان خم شده.
هياهوي بي سابقه تخريب عملكرد دولت از بلندگوهاي حاكميت به گوش ميرسد.
برخي، خسته از تجارب تكراري، تحريم جمعي انتخابات را تجويز مي كنند.
تجربه جنايات مخوف بيشمار 88 تا اكنون در حق معترضان، جرأت نطق را از اكثريت مردم گرفته.
و در پايان، مرگ واعظ طبسي، جانشيني رئيسي، حذف هاشمي، كانديداتوري رئيسي به نظر ميرسد رد سناريوي واحدي را طي ميكند كه شايد، نتيجه محير العقول انتخابات 96 حركتي از اين بازي شطرنج روسي – ولايي باشد.
ارادتمند شما – احمد
دورود برشما
من خدا ناباوران زیادی را از نزدیک دیده ام اما خیلی از مردم فکر میکنند اگر کسی خدا را باور ندارد هر کار زشتی ازش سر میزند و باید حتما آدم پلیدی باشد
در حالی که انسانهای بسیار شریف و صادقی بوده اند
اون تن فروشی که به خاطر مشکلات اقتصادی وادامه زندگی به تن فروشی دست میزنه آدم بدی نیست اما جامعه به خاطر عدم آگاهی اون آدم را هرزه و پست تلقی میکنه اما هیچ وقت از خودمون نمیپرسیم که عامل اصلی اینکه این انسان به تن فروشی پرداخته چیه؟
ما هیچ وقت دنبال علت نمیگردیم و معلول را سرزنش و نگوهش میکنیم
آیا زنی که به خاطر اینکه بتونه برای فرزندانش لباس و کفش و مایحتاج زندگی فراهم کنه به تن فروشی دست میزنه در واقع داره ایثار میکنه
اما باورهای غلط اجتماع چی دربارش فکر میکنند؟
بزرگترین آفت جامعه ما عدم مطالعه و آگاهی مردم است که به شنیده های عده ای اکتفا میکنند و آنقدر تنبل هستند که روزانه ده دقیقه هم برای بالا بردن سطح معلوماتشان هزینه نمیکنند
من آدمهای زیادی را میشناسم که برای یک شب شهربازی صدها هزار تومان خرج میکنند اما اگر کتابی بخواهند بخرند احساس میکنند پولشان را در جوی آب ریخته اند
بزرگترین آفت جامعه ما جهل است
خرافات است
بت سازی است
بت حتما نباید از سنگ و چوب باشه
بت میتونه وجود خارجی نداشته باشه و در فضای ذهن ما خانه کرده و به بقای خودش ادامه بده
خلاصه بگم جناب آقای نوریزاد بزرگترین آفت جامعه ما جهل است جهل است و جهل ……..
جهلی که حکم غذا و آب و اکسیژن را برای عده ای سودجو محیا کرده است
بقای و تداوم عده ای قلیلی در نادانی و جهل و نا آگاهی دیگران خلاصه میشه
سلام دکتر نوریزاد عزیز،
دکتر عزیز یک سوال! اگر در سال 88 مردم ما با منطق کنونی شما در انتخابات شرکت نمیکردند(کما اینکه افراد زیادی هستند که از ابتدا شرکت در انتخابات نمایشی نظام را نوعی حماقت میدانند) آیا حضور میلیونی مردم در خیابان ها شکل میگرفت؟ بهتر از همه میدانی که اعتراضات 88 نظام را به نوعی مچاله کرد. سهل است که دگردیسی فکری خودتان نیز پیامد حضور اعتراضی مردم بود که ماهیت نظام را برای شما افشا کرد و قس علیهذا.خوب به یاد دارم در جواب مردمی که شما را به عدم شرکت در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی دعوت میکردند مصرانه اظهار داشتید که ما مردم در فضای کاملا بسته سیاسی باید از کوچکترین روزنه و فرصت برای باهم بودن و رساندن صدای اعتراض به گوش نظام استفاده کرد. آیا فرصتی بهتر از انتخابات ریاست جمهوری سراغ دارید؟ استدعا دارم مردمی که که اصرار به شرکت در انتخابات دارند احمق مپندار
چراکه هرکس از منظر نگاه جامعه شناسانه خود در این باره تصمیم میگیرد و حتما برای مشارکت خود منطقی دارد که بسیار فراتر از انتخاب بین بد و بدتر است اینکه شما در ترغیب مردم به عدم مشارکت در انتخابات با نظام هم رای هستید برایم بسیار آزار دهنده هست
حاج علی یونسی فارغ التحصل مدرسه های تروریستی در لبنان: در صورت شکست حسن روحانی، «فاجعه» تکرار خواهد شد.
مش قاسم: فاجعه تو هستی و این حکومت جهنمی که تو خودت هم در ایجاد و ادامه آن شریک بودی. میخوای از فاجعه جلوگیری کنی از این حکومت به زبون خودتون میگم ها اعلام “برائت” کن.
حكايت آنها كه رأى مى دهند و آنها كه راى نمى دهند.
آنها كه رأى مى دهند بدانند كه رأى آنها هيچ تأثيرى در نتيجهء از پيش تعيين شدهء انتخابات ندارد.
پس فايدهء رأى دادن چيست؟
افزايش تعداد شركت كنندگان، هزينه تقلب را براى نظام بالا مى برد. اگر انبوه مردم به كسى راى دهند اما نظر نظام به ديگرى باشد و نام آن ديگرى از صندوقها بيرون بيايد مردم مى توانند با تظاهرات اعتراضى “رأى من كو؟” مانند ٨٨ ،نظام را به چالش بكشند. اما بديش اين است كه نظام هم مانند ٨٨، با استفاده از اوباش وطنى يا لبنانى كه براى چنين روزهايى پروار بندى شده اند، حق معترضين را كف دستشان يا در جاهاى ديگرشان ( البته با فتواى شرعى) خواهد گذاشت، با ماشين از رويشان رد خواهد شد و سپس حائز اكثريت آراء را به زندان مى اندازد تا وعده آزاديش را انگيزهء مشاركت ساده لوحان در انتخابات بعدى قرار دهد.
آنها هم كه رأى نمى دهند بدانند كه رأى ندادن آنها هيچ تأثيرى بر نظام ندارد.
حتى اگر همهء مردم انتخابات را تحريم كنند، گردى به دامن نظام نخواهد نشست زيرا نظام هيچ نيازى به پشتيبانى مردم ندارد و بند ناف خودش و نيروهاى سركوبگر داخلى و خارجى اش به شيرهاى نفت وصل است.
پس در هر شهر چند حوزه با صفهاى طولانى براى فيلمبردارى ترتيب مى دهد و با ميكس كردن فيلم با فيلمهاى انتخابات هاى قبلى، با اعلام شركت ميليونى ملت ِهميشه در صحنه و سپس با تنظيم اعداد، رأى بالايى براى منتخب “ملت ايران” رقم خواهد زد.
ًًً
پس فايده رأى ندادن چيست؟ فايده اش اين است كه كسى كه رأى ندهد، به كرامت انسانى خود بها داده، در شاد كردن غارتگرانى پليد و ريا كار كه ثروت كشور او را بالا كشيده و غرور او را به خاك انداخته اند، و فرداى انتخابات از موفقيتشان در در برگزارى اين نمايش با دم خود گردو مى شكنند، نقش نداشته و بر غارت شدن و تحقير بيشتر خود، مُهر تأييد و رضايت نزده است. اگر چه آنها براى غارت كردن به مُهر تأييد نياز ندارند اما هر انسانى براى آنكه از خود بيزار نشود، به ته مانده اى از كرامت انسانى نياز دارد.
مردم تحقير شده، سركوب شده و مالباختهء ايران، با ريختن رأى به صندوق نظام، ته ماندهء غرور و كرامت انسانى خود را نيز به نظام پيشكش مى كنند و در چهارسال بعدى كه هيچ كدام از وعده هاى پوشالى تحقق نيافت، با بيزارى از خود، بيشتر در لاك روزمرگى ناشى از نااميدى فرو خواهند رفت.
رأى ندادن، احترام گذاشتن به خود و خوددارى از بازىِ از پيش باخته در زمين نظام است.
در هیچ انتخاباتی با وجود تعدد کاندیداها نتیجه از پیش تعیین شده نیست ،پس این سخن که نتیجه عملِ رای دادن،کنشی بی تاثیر است سخن نادرستی است.کثرت و تعدد رای دهندگان و میزان مشارکت هم تابع دوربین و میکس آن نیست هرکس می تواند لااقل در همان شهری که محل سکونت اوست چرخی بزند تا از اوهام بدر آید،نویسنده این نوشته هم که فرام فرانکفورت نیست و حتما فرام تهرون هست می تواند چرخی در شمال و جنوب تهرون بزند و دوربین شخصی خود را میکس کند! درعین حال هم با رای ندادن خود به کرامت های خیالی از پیش ساخته خویش بهاء دهد.
شیخ مرتضی بازگردو خاک کردی ؟ یعنی از پیش تعیین نشده ؟ اگر شیخ حسن روحانی کلیدساز معروف رای نیاورد من ده تا چلوکباب توی آخوند را مهمان میکنم اصلا یک ماه مهمان من ولی اگر حسن کلید ساز رای نیاره تو فقط دوتا چلو کباب کوبیده من را مهمان کن باشه ! مرد حسابی همه این خیمه شب بازی ها برای اینه که به دنیا بگن دموکراسیه والا ولایت نظرش حسن کلیدسازه و بس میگی نه نیگاکن بعدشم به توچه که کی حالا آنیتا و یا هرکس دیگه کجا زندگی میکنه توی قم نشین مدعی بچه تهرون مگه فضولی ! ؟ !
مودب باش!
بزرگترین سرمایه مرد ادب اوست
بادرود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته سوال یک خانم بهایی و جوابی که به وی داده شده را ببینید و بیندیشید !
استان فارس
سلام. ما یک خانواده بهایی هستیم. پسرم در یک دعوای با یکی از هممحلهایهایمان آسیب دیده (از جمله یک دندانش شکسته و صورتش به شدت متورم شده است). علیه این آقا شکایت ضرب و جرح تنظیم کردهایم اما میخواستم بپرسم با توجه به این که ضارب مسلمان است و پسرم بهایی است، میتوان درخواست دیه داد؟ چون که در دادسرا کسی به من گفت که چون ما بهایی هستیم و ضارب مسلمان است، به پسرم دیهای تعلق نمیگیرد.
با سلام. از اتفاق پیش آمده برای پسرتان بسیار متاسف هستم. در پاسخ به سوالتان باید به بگویم قانون مجازات اسلامی تنها در مورد دیه اقلیتهای دینی رسمی (مسیحیان، یهودیان و زردشتیان) صحبت کرده است و در مورد دیه اقلیتهای مذهبی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشدهاند (از جمله بهاییان)، صحبتی نکرده است در نتیجه در مورد این که به این افراد دیهای تعلق میگیرید یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. برخی از قضات با این استدلال که قانون در مورد دیه اقلیتهای غیر رسمی صحبتی نکرده است، حکم به عدم تعلق دیه به اقلیتهای غیر رسمی میدهند اما برخی از قضات نیز به اصل ۱۶۷ قانون اساسی که قضات را موظف کرده در مواردی که حکم قضیهای در قانون بیان نشده است، به فتاوی معتبر فقهی مراجعه کنند، استناد میکنند. در فقه هم در مورد دیه اقلیتهای مذهبی غیر رسمی، نظریات مختلفی وجود دارد اما یک نظر این است که دیه اقلیتهای غیررسمی ۱/۱۲ دیه مسلمانان است. به هر حال از آن جا که در قانون در این مورد صراحتا سخنی گفته نشده است، نمیتوان در این خصوص نظر قطعی داد.
حالا تفاوت انسان با حیوان قابل تعریف است ! درست است جناب نوری زاد ؟ راستی جناب نوریزاد اون آخوند هایی که میشناسید و خیلی هم مسلمان هستند البته نه اون که توی این سایت قلمفرسایی میکنه ! نظر اونها چیه ؟ میشه بپرسین ! وبه ما هم بگین که از لامروتی آخوند ها شکایت نکنیم و دلمون به چند تاشون خوش بشه ! با احترام .
«ابراهیم رئیسی» کاندید جبهه مردمی که روزی خودش حکم قتل مردم راصادر می کرده است، بیشتر بشناسید. مهمترین سابقه اجرایی او در ایران مدیریت کشتار «زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷» است.
اگر حکومت عدل علی و پیامبر این است ، بر علی و محمد و الله اشان …… سه نقطه از هادی .
این درد را به کجا بایست برد .
یا شکسته آن سبو پیمان نیز
یا که رهبر کرده دندان باز تیز
قاضی کشتار جمعی،دلبری
کرده ،در اندازههای رهبری
دیده هم پیمانه خالی هم سبو
او ز خون مردمان نیک خو
تا کند پیمانه پر از خون ناب
هدیه آرد پیش رهبر در جواب
مست خون ناب تا گردند باز
سر رسد پوتین با خوی گراز
آنچه از تاراج مانده، را برد
نازهای رهبری را هیخرد
گراميان اگر دقت نماييد حداقل در دو قرن گذشته كه بنده مطالعه نمودم تقريبا هميشه جامعه روحانيت (اخوند) و مراجع تقليد در برابر مظاهر تكنولوژي و پيشرفت و پاكيزگي و بهداشت و علوم نوين ايستادگي كرده اند و در واقع با اين كشور خيانت كرده اند از شيخ فضل الله نوري بگيريد تا مدرس و كاشاني و همين خميني و خامنه اي و …. و هيچگاه در برابر بي عدالتي ها حتي اعتراض مختصري هم نكرده اند و مگر دين و پيروي از حسين و جهادش حكم نمي كند كه صداي مظلوم بايد بود پس چرا صدايي از هيچ حوزوي بلند نمي شود؟ چرايش را من مي گويم زيرا وقتي اعراب مسلمان به ايراني كه كاري با انها نداشت حمله كردند و هزاران انسان بيگناه را قتل عام كردند حضرت علي حسن و حسين حتي اگر بپذيريم كه در جنگ شركت نداشته اند حتي يك حديث و گفتار ندارند كه گفته باشد صدور اسلام و گسترش اسلام با قتل و جنايت و تعدي و تجاوز به زنان لشگر مغلوب همخواني ندارد بنابر اين بر اين عمل صحه گذاشته است و ايا اين با عدالت علي قابل جمع شدن است؟
با سلام خدمت آقاي نوريزاد گرامي
با جمعبندي تحليلهاي ارائه شده بنده با نظر جنابعالي موافقم اما اگر اجازه بفرماييد اين تحريم را به تحريم فعال بجاي تحريم منفعل تبديل نماييم اين به اين معناست كه عدم شركت در انتصابات جنبه حركت گروهي براي ابراز نارضايتي عمومي داشته باشد براي اين حركت پيشنهادهاي مختلفي مي توان ارائه داد مثلا در روز انتخابات كساني كه راي نمي دهند مانند سيزده بدر به بوستانها و پاركها بروند و البته هيچ كار خاص اعتراضي هم انجام ندهند بالاخره عكسها و مشاهدات گويا خواهند بود.
لطفا نظر خودتان را در مورد تحريم فعال بيان نماييد با تشكر. به اميد رهايي اين وطن خون الود و ستم ديده…
در شهر هرت
اینکه ۱۴۰۰ سال پیش چه اتفاق افتاد و یا حمله مغول و … سوال برانگیزند. اما، سوالی که مطرح است، ما اکنون در چه وضعیتی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی هستیم؟
چه می خواستیم ؟
و چه شد ؟
و نقش فرد فرد ما در این ۵۰ سال اخیر چه بوده است ؟
نظام را مگر ما هر بار تایید نکردیم؟
و هر بار وعده سرخر-من به ما ندادند؟
مگر با دسته کلید نیامدند؟
پس کجاست درهای باز شده بروی مردم؟
مردم گورنشین شدند و در فقر اجتماعی و اقتصادی و بی دانشی بلای جان خود و دیگران شده و معتاد و روسپی و کودکان کار و …افزوده شد و دزدان مقامهای بالاتر را صاحب شدندو به دزدیها ادامه داند؟
این نظام تلاشش بر این است که به دنیا ثابت کند که مردم پشتیبان منند؟
این نظام کیست؟
سپاه و رهبر و قلچماقان شعبان بی مخ در راس امور که وظیفه اشان سرکوب مردم است .
آقای نوریزاد عزیز
پیام بر آمده از عمق جان شما را شنیدم و بر همه نکات آن هم صحه میگذارم ولی با این حال اجازه بفرمائید با شما کمی مخالف باشم.
هدف ما از انتخابات بهبودی حال این مردم است و زدن حد و حصار بر رفتارهای غیر انسانی حکومت و بقول خود شما این کار را برای چند انتخابات می توان برنامه ریزی کرد. بنده بنظرم میرسد ما نیازی به این همه صبر نداریم و این مردم هم توان این همه مشکلات را ندارند. شما و کسانی مثل شما با زمینه مثبت اجتماعی میتوانید بهتر عمل کنید و در عین حال پایگاه مردمی خود را هم تقویت کنید. شما حتما به پیامی که جقیر به آقای دکتر خزعلی فرستادم عنایت داشته اید و در راستای آن پیشنهادهائی را عرض میکنم:
1- شما خواسته های خود را با همفکری سایر دوستان بطور منظم از رئیس جمهور بعدی مطرح کنید و از آنها بخواهید که در مورد آن نظر بدهند . اگر این خواسته ها با مشکلات مردم همرنگی داشته باشد بخودی خود موجب یک موج اجتماعی از مطالبات میشود و مردم همیشه طلبکار.
2- مثلا بخواهید رئیس جمهور بعدی، در 100 روز اول لایحه حذف معافیتهای مالیاتی را به مجلس بدهد. در 100 روز اول پرداخت کمکهای بلاعوض به هر کشور و یا سازمان خارجی را لغو کند. تمام حسابهای غیر متمرکز را با یک بخشنامه جمع کند که شامل حسابهای مشکوک رئیس قوه قضا هم است.
3- از وی بخواهید برای بودجه سال آینده تمام پرداختهائی مثل جدول 17 را حذف کند. برای امنیت انرژی کشور روی انرژی خورشیدی و باد سر مایه گذاری کند. این کار موجب اشتغال میشود . بسیار هزینه را کم می کند. یا اینکه از صادرات گاز خودداری شود وگاز برای مصرف داخلی و میادین نفتی باشد نه اینکه انرژی مفت به ترکیه و سایرین بدهیم.
4- بنده این ها را بعنوان نمونه عرض کردم و همه مردم با این حرفها موافقند ودیگر اینکه از واژه خیانت برای کسانی که تصمیم دیگری میگیرند استفاده نکنید. این کلمات شما را محکوم کلام خودتان میکند و دیگر نمی توانید با این دوستان همکاری داشته باشید…با تشکر از صبوری شما
جناب
خواسته ها که مشخصند،یا شما از آنها بی خبرید!
اما، درد اصلی مگر حفظ منافع نیست ؟؟
دوست محترم…با عرض معذرت، پیشنهادهای شما غیرقابل اجراء هستند.
اولاً- رئیس جمهوربعدی که هرکسی میخواهد باشد، باید از سرند شورای نگهبان رد شده باشد و فلسفۀ وجودی این شورا چیزی جز یکدست کردن عوامل حکومتی در راستای اطاعت از اوامر ولی فقیه نیست. پس همانطوری که آقای خاتمی هم بدرستی اقرار کرده است، رئیس جمهور جز آلت اجرای اوامر جناب خامنه ای و “تدارکاتچی” نبوده و امکان ندارد که ازاطاعت اوامر ولی فقیه عدول کند.
ثانیاً- همانطور که از فحوای پیشنهاد شما برمیآید، حذف مالیاتها شامل دستگاههائی میشود که در اختیار جناب خامنه ای است و هرکسی که برعلیه چنین دستگاههائی صف آرائی کند، جز روانه شدن به قبرستان بدون لا الله الا الله نصیبی نخواهد برد.
ثالثاً- با برنامۀ استفاده از انرژیهای تجدید پذیر شما موافقم. ولی همین چند وقت پیش از یکی از مهندسان عالیرتبه که سروسری هم با بیت دارد، شنیدم که آقایان دنبال خر مفت و نعل اش میگردند: منظور اینکه تا نفت و گاز مجانی را میتوان از زیر زمین درآورده و تبدیل به ارز و دلار و پوند کرده و حق الزحمه ها را در حسابهای رمزدار سوئیس و لیختنشاین و لوکزامبورگ و لندن و نیویورک و غیره…گذاشت، این جماعت دنبال اجرای پروژه های ملی نخواهند رفت.
رابعاً- اگر اعمال خلاف این آقایان خیانت به مردم و کشور نیست، پس لطفاً خیانت را بازتعریف فرمائید. با احترام.
وزوزیر/* اطلاعات (شما بخون سر شکنجه گر دولتی): دولت مخالف دستگیریهاست.
مش قاسم: واسه اون بیگناهی که دستگیر شده فرقی میکنه این وزوزیر/* خونه گرفتنش یا اون وزوزیر/* خونه؟ … (سه نقطه از مش قاسم) ها پلیس خوب پلیس بد بازی میکنن که سر ملت شیره بمالن. قربون زبون فارسی و امثال بی مثالش: سگ زرد برادر شغال (با عرض معذرت از همه سگها و شغالها، ما از شماها ظلمی ندیدیم، در مثل مناقشه نیست)
/*: ک
حاجی مموتی: دوره من بهترین دوران ۶۰ تا ۷۰ سال اخیر بود.
مش قاسم: مرده شور خودتو، دورانت و ۴۰ سال گذشته رو همه باهم ببرن. همهتون هیچی نبودن غیر از یه مشت آدمکش دزد و جنایتکار.
سلام و درورد برشما آقای نوری زاد
من محمد یک جوان بیست ساله اهل نازی آباد در جنوب شهر تهران هستم که عاشقانه کشورم ایران را دوست دارم من علاقه وافری به نیروی هوایی ارتش داشتم اما بخاطر مسائل عقیدتی سیاسی رد شدم و از آرزویم بازماندم.
پسر خاله من همسن من است او به تاریخ ایران علاقه زیادی داشت اما با حذف رشته تاریخ ایران در دانشگاه ها از عشقش بازماند این مشکل در این رژیم نه تنها برای ما بلکه برای دیگر جوانان این کشور در تمام زمینه ها هست و آنها را در رسیدن به عشق و علاقشان بازمیدارد کاری که این رژیم سفاک طی 38 سال حکومت نکبت بار و سیاه خود در پی میگیرد.
میخواستم نظر خودم را درباره انتخابات
بگویم که من رای نمیدهم چون تمام این کسانی که از اول انقلاب تا الآن رییس جمهور شدند هیچ کاری جز ضرر برای این مملکت نکردند.
من به نوبه خودم به این رژیم سفاک و خونخوار اعتقادی ندارم و در انتصاباتش شرکت نمیکنم.
سلام ودرود بیکران خدمت استادنوریزاد عزیز و مرد دلیر وخستگی ناپذیر مبارزه در راه وطن وآزادی،درمورد شرکت کردن یانکردن درانتخابات که البته اسمشو یه نمایش مضحکه وکمدی بزاریم بهتره هیچ سود ونفعی برای ملت ستم دیده و فقیرایران نداره که هیچ بلکه تک تک رای هایی که ماوامثال ما حتی سفیدهم اگه بندازیم یعنی مشارکت درتمامی جنایات ومفاسدرژیم ازقتل وغارت ملتهای دیگه بگیر تا ملت خودمون،یعنی شریک شدن تو اختلاسها ودزدیها و اعدامها وزندانی کردن ها و هزاران هزار جنایت دیگه،بله رای ما یعنی متهم شدن درردیف های بعدی مثل تین میمونه طرف بره واسه دزدی من وایسم کشیک بدم کسی نیاد!بعدشم ازبهمن57به بعد چندبار انتخابات بوده؟چقدرای دادیم؟رای دادن های بیهوده که فقط وفقط گردن برادران سپاهی وبیتی وملاهای مفت خور وجنایت کاری مثل رییسی وفلاحیان و یونسی وپورمحمدی کلفت ترکرد والبته حساب های بانکیشون رو پرپولتر!!!اگه قراربود بارای دادن دردی از این ملت دوا میشد ونونی سرسفره این ملت میومد 40سال عمرکمی کمی نیست حتما تاالان این اتفاق افتاده بود پس نه تنها رای نمیدم بلکه با منطق و گفتگو وهزاران دلیل نمیذارم اطرافیان ودوستانم هم رای بدن،والبته به نظرم استاد عزیز وفرهیخته جناب نوریزاد شما به جای طرح این سوال میتونستید کمپینی به نام نه به انتخابات96 رو راه اندازی کنید (نافرمانی مدنی)به نظرم راه خوبیه واسه متحدشدن واتحاد مردم وخصوصا نسل جوان
به امیدروز آزادی وموفقیت
باتشکر امیرعلی35ساله از نسیم شهر
در یکی از سالهایی که دانش منفرد استاندار فارس بود یکی از کارمندان استانداری که مترجم زبان انگلیسی بود گفتند قرار بود قاضی القضات سودان به شیراز بیاید من و استاندار به فرودگاه قسمت تشریفات رفتیم وقتی که هواپیما به زمین نشست پای پلکان رفتیم قاضی القضات سودان را به قسمت تشریفات یا همان کلاه فرنگی آوردیم اوایل شهریور ماه بود میوههای مختلف شیراز رسیده بود سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند هرچه تعارف به آین مهمان کردیم چیزی نخورد به استانداری آمدیم باز انواع میوهها و تنقلات وغیره آماده بود استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوه قضاییه سودان میل نکردند بالاخره استاندار جلسه داشت مترجم همراه رییس قوه قضاییه سودان برای سرکشی پربازدید به دانشکده حقوق می روند مترجم از او میپرسد چرا با اینکه زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید گفت من از کشور سودان آمده ام که مردم آن فقیر هستند و دسترسی به این انواع میوه را ندارند اگر من از این میوه ها بخورم از عدالت ساقط می شوم و در برگشت ومراجعت به سودان عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم بنابراین حق خوردن از این میوه ها را ندارم و اتفاقا استاندار کلی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلق به دانشکده حقوق سودان است استاندار گفت که اینها را ما به خودتان داده ایم گفت من الان خودم نیستم من الان رییس قوه قضاییه سودان بنابراین هرچه شما بدهید به عنوان من داده آید نه به خودم
آری این است عدالت علی گونه
خدا شاهده بدتر از این اسلامی چیهای اینجا در دنیا وجود نداره.
مگه ميشه ؟
مگه داريم ؟
سلام استاد عزیز
الان داشتم به مصاحبه هفتگی شما با در تی وی گوش میدادم و چقدر درست بود حرفتون مثل همیشه خیلی جذاب از خاطراتتون برای توصیف اوضاع استفاده میکنید.
اما آخر مصاحبه با برادرم صحبت کردیم و ناراحت شدیم ازینکه مامردم ایران انگار اصلا قابل اعتماد نیستیم چطور این مردم از آدمی مثل خمینی رهبر ساختن اما به حرف رهبرهای واقعی زیاد گوش نمیدن. به این فکر میکردم اگه شما بجای اینکه بخواهید هرروز توضیح بدید و توجیح کنید ماهارو که رای ندیم بعنوان یه رهبر مثل هاول باید با بیانیه های شما به خیابونها میومدیم و اعتراض میکردیم.
خیلی دل تنگم ازینکه هنوز شرایط آزادی و انسان شمرده شدن از طرف حکومتمونو نداریم و هنوز بعد از سی و هشت سال باید برامون فرهنگسازی کنن تا بتونیم بد و بدبختی که یقه هامونو گرفته تشخیص بدیم و قبول کنیم باید یکاری کنیم بجای اینکه قبول کنیم قسمت ما این آخوندای کذاب و نادان هستش.
استاد متن بسیار قوی پوزخند مارمولک را خواندم…
اولا حالم بسیار بد شد و دلم سخت بدرد آمد..
گویی شرف و انسانیت و… مرده است.
دوما، از اعماق وجود برای سلامتی عزیز زجر کشیده و مظلوم آرزوی شفا و سلامتی کرده و برای بانیان به جرات میگویم وحشی و حرامزاده و کثیف و جنایتکار و درنده این وضعیت نفرین کردم که خودشان به چنین روزی گرفتار آیند و پژواک عمل و بازتاب کارهای ننگین خود و کارمای رفتار پلید خود را ببینند.
و بعد هم از مردم میخواهم، شما را بخدا زودتر بفهمید. مگر ما چند تا انسان بزرگ و شجاع و شریف همچون نوریزاد داریم که صدایش کمی رساتر و شیواتر باشد…
اگر ادامه این اوضاع ننگین را تحمل کنیم. نوبت یکایک ما خواهد رسید و اقلیتی مطلق و خائن و کثیف و نجس و… اکثریتی بزرگ و فهیم و انسان را نابود میکنند…
بقول سرورمان؛
عمامه ها بالا. بالاتر. بالاترترترترترترترترترترتر…
جناب نوری زاد درود
همین الان مصاحبه شما را با در تی وی شنیدم . خواستم بالاترین سلام ها و درود ها را نثار شما بزرگوار بکنم و به عنوان جوانی که زیباترین سالهای عمرش را در سیاهترین بخش تاریخ ایران از دست داد با شما همصدا شده و برای نابودی اشکال مختلف ظلم و استبداد پیاده نظام آزادگان میهنم همچون شما هستم .اگر در سودای ثروت و جاه و مقام بودم مسلما پیشنهاد دلارهای سازمان را رد نمیکردم و به آنها خرده نمیگرفتم که اگر واقعا برای خلق ایران جهاد میکنید چرا به کمک مردم ایران نمی شتابید ؟ الان حس میکنم که لاقل گوسفند نبودم و جزو آن ۲۰ درصد جمعیت هستم که از اهواز مسافرت کرده و در خیابانهای تهران به آن موج عظیم سبز می پیوستم و این آگاهی و روشنی را مدیون شما و دیگر آزادگان میهنم هستم .
اقای نوریزاد سلام
دوست من وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم افرادی که دردهای کوچک را بزرگ و به اینده خطرناک خود و دوستانشان توجه نکردند در حالی که مینوانستند با قدری تدبیر از بوجود امدن وضعیت کنونی پیشگیری کنند.مجبور میشوم برای شما بنویسم که:
دوست عزیز اینده فقط متعلق به من و شما نیست که بخاطر گذشته ای سخت که بر ما گذشته، انرا نادیده بگیریم و بگوییم هر چه پیش اید خوش اید!!
اینده متعلق به فرزندان ماست که اکنون هیچکاری برای ان نمیتوانند بکنند، و بعدا باید در کرده ما غرق شوند.
پس باید تصمیم را درست گرفت و بهترین راه را انتخاب کرد.تا اگر شده یک پله از وضعیت اکنون بالاتر باشد و بفرزندانمان بگوییم ما تا اینجا قدرت داشتیم و اوردیم شما هم همت کرده به بالاتر ببرید.نه اینکه انها را به ته چاه ویلی بیندازیم و بگوییم فلان دلواپس کرد و یا فلان رئیس جمهور بنام احمدی نژاد. و نگوییم که ما با رای ندادن موجب امدن این نابکاران شدیم، تا شما انقدر در تنگنا قرار بگیرید که فکری کرده و راهی که ما نرفتیم و نتوانستیم برویم را شما بروید.
اگر پدران ما جلو کارهای غیر عقلانی و غیر انسانی اعراب و اخوندها ایستاده بودند، بقدر تواناییشان ؛ما اکنون در وضعیت جدال،” برای بدست اوردن حقمان که شورای نگهبان بناحق خورده و میخورد و اجازه نمیدهد به انکس که ملت میخواهد و شایسته است رای دهیم” که بساط نابکاران را با قدرت برچیند، نبودیم.
و با رای ندادن؛ ما دوباره به پله ویا پله های پایین تر سقوط میکنیم.ولی با رای درست دادن اگر بالاتر هم نیاییم پایین تر نخواهیم رفت.
برای توضیح بیشتر بیاد اورید که اقای منتظری که نایب رهبری بود با کمی تدبیر میتوانست بسیار بهتر عمل کند. ولی کاری کرد که براحتی او را از دور خارج و همه طرفدارانش را منکوب و محروم کرده و کسانی روی کار امدند که هرگز فکر نمیشد بتوانند به مراکز قدرت اینچنین چنگ بیندازند.
جناب آقای دکتر حسن زادۀ گرامی…از شما یک سوآل ساده دارم: اگر کسی شما را آلت اجرای مقاصدش کرد و شما دیر یا زود متوجه شدید که آلت دست قرار گرفته اید، آیا بازهم حاضرید آلت اجرای مقاصد وی باشید؟ یا اینکه به دنبال یافتن راهی برای نجات خودتان از آن وضع ناهنجار بر خواهید آمد؟ منظور شما از این پیشنهاد چیست؟ مردم ما متجاوز از 38 سالست که دارند بساز اینها میرقصند. اما ریتم ساز گاهی آهسته و گاهی هم تند بوده است. اولی به هر حال ما رقاصهای خوبی بوده ایم که با هر ساز این جمع رقصیده ایم. منظور شما اینست که بازهم بسازشان برقصیم؟ تا کی باید برقصیم؟
شما لازم نیست از جانب مردم ایران سخن بگوئید مردم ایران خودشان در داخل ایران هم زبان دارند و هم عقل و فهم دارند و راه خود را انتخاب می کنند و در انتخابات ها هم تکلیف عقلی اجتماعی خویش را می فهمند ،شما وقتی از وطن و مردم خود گریخته اید حق ندارید از جانب آنان سخن بگویید ،فقط حرف و نظر خود را بگویید.
شیخ مرتضی پس توی قم نشین باید ازجانب مردم حرف بزنی؟ که بازمردم را گول بزنی و وعده سر خرمن بدین / مانند خمینی که گفت آب مجانی برق مجانی اتوبوس مجانی و بزرگ ترین توهین را به مردم کرد و هیچ کس نفهمید ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم ! یعنی تابحال انسان نبودید و مشتی وحوش و یا مجنون بودید و ما شما را انسان عاقل خواهیم کرذ! برو مشتی مرتضی دیگه حنات رنگ نداره بعدشم به توچه امر میکنی لازم نیست از جانب مردم ایران سخن بگویی آها فهمیدم ترس داری که بودجه حوزه ها زده شود و بره پی کارش ! اینکه حتمی است خواهی دید البته اگر زنده باشی !
مودب باش!
بزرگترین سرمایه مرد ادب اوست
سلام خدمت شما کامران هستم…وقتی در کانال شما کامنت ها رو میخونم احساس حقارت میکنم که چرا این همه افرادی که دغدغه ذهنشان بجای اینکه علم و دانش باشد بجای اینکه به این بیندیشد که چگونه میتواند دنیا را مدرن تر کند باید به این فکر کند که آیا رای بدهد یا نه آیا اگر دوباره روحانی و امثال آنها رای آوردند چه بلایی قرار است سرشان بیاید .یا با مرگ خامنه ای میتوانند قدری نفس بکشند یا نه احساس میکنم ما سال ها مردیم ففط ادعای زنده بودن را داریم ….ما ایرانی ها حتی آبروی جهان سوم را بردیم وقتی دور برم نگاه میکنم و چهره های عبوسی را میبینم که افکارشان ما قبل تاریخ است از ایرانی بودنم احساس حقارت میکنم…وقتی میبینم هیچ کس به طبیعت احترام نمیگذارد یا میبینم هیچ کس قانون رانندگی را نمیداند یا در فضای مجازی این قد توهین به همدیگر میکنیم و آنگاه با غرور به تاریخ پرشکوه مان می بالیم که کورش که بود خسرو پرویز که بود و … در صورتی که تاریخ ما همیشه شاهد بدترین جنایت ها علیه انسان ها و حاکمان ظالم و مردمانی که همیشه از بدبختی آن به یاد دارم و هزاران هزار اتفاقات دیگر می افتم…ترجیح میدهم برای مدتی هم شده چشمانم را ببندم و دنیایی را تصور کنم که سرزمین من از بین رفته باشد…..
کامران گرامی…احساس شما را درک میکنم و به آن ارزش میدهم. این جامعه صدها سالست که همینطور بوده و مردم ما هم همینها هستند که می بینید. از طرف دیگر شما به عنوان فرماندۀ یک فوج سرباز، انتخابی بجز همین مردم را در ندارید. بخصوص که ناچار به جنگ هم هستید. چه میکنید؟ شکی نیست که جهت آمادگی جنگی از میان همین سربازان عدۀ قابلی را انتخاب کرده، به آنها تعلیمات لازم را داده و تجهیزشان میکنید. مگر غیر ازاین راه دیگری هم وجود دارد؟ واقعیتها را بپذیریم و بجای گله گزاری و شکوه و ناله و زاری، در پی راه نجات باشیم. شک نیست آنهائی که درحال حاضر به دنبال بار خود را بستن هستند، بجز نوک دماغشان دورترها را نمی بینند. ولی دورترها آینده ایست که فرزندان و نواده و نبیره های اینها باید بتوانند به عنوان یک انسان از حداقل رفاه و آزادی برخوردارباشند. و آیندۀ فرزندان، نوه ها و نبیره ها و نتیجه های ما بستگی تام تمام به خوشبختی تک تک بقیۀ مردم ما خواهد داشت. پس بیآئید به آینده بیاندیشیم.
سلام جناب آقای نوری زاد ضمن آرزوی بهترینها در سال جدید برای مردم شریف ایران وشما بزرگوار، خواستم بعرض برسانم که کانال رسمی قالیباف انصراف شهردار تهران را از نامزدی ریاست جمهوری سال 96 با انتشار این متن اعلام نمود.البته از این تشنگان خدمت بعید نیست بعدا” دوباره احساس وظیفه نموده وآماده خدمت گذاری شوند.
محمدباقر قالیباف در کانال رسمی خود اعلام نمود : هیچ درخواستی برای نامزدی نداشته و ندارم.
متن کامل پیام دکتر قالیباف بشرح ذیل میباشد :
وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور در شرایط بحرانی قرار دارد و تردیدی وجود ندارد که شرایط فعلی در نتیجه سوءمدیریت و ناکارآمدی دولت فعلی است. لذا برای هر فرد دلسوزی تلاش برای جایگزین کردن رئیس جمهوری مناسب بجای رئیس جمهور فعلی در ۲۹ اردیبهشت ضرورتی انکارناپذیر برای مردم است.
این هدف راهبردی و مهم بدست نخواهد آمد، مگر با بکار گرفتنِ همه ظرفیت های مردمی و دلسوزان انقلاب و کشور و اجماع بر سر کاندیدایی که صلاحیت، قابلیت و مقبولیت داشته باشد. امروز جامعه ما به همگرایی و نگرشی فراتر از ملاحظات حزبی و گروهی نیاز دارد.
خوشبختانه ضرورت همگرایی به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است و من هم از همه تلاش هایی که توسط نیروهای مردمی انقلاب انجام شده است تشکر می کنم.
در ضمن همانطور که طی نامه ای اعلام کردم هیچ درخواستی برای نامزدی نداشته و ندارم ولی تمام تلاشم را در جهت کمک به پیروزی گزینه مطلوب در انتخابات ریاست جمهوری بکار خواهم گرفت.
معتقدم همه کسانی که بدنبال نجات کشور از بحران های اقتصادی و اجتماعی هستند باید با اتحاد و یکپارچگی برای تحقق هدف رفع بحران مدیریت کلان کشور، کارآمدی و تغییر دولت فعلی تلاش کنند. ۹۶/۱/۱۶
شما ببینیدچطور حقه بازی رژیم گل کرده.همه کار می کنن که مردم دوباره برن به روحانی رای بدن.پلید ترین کاندیدها را اصول گرایان انتخاب کردن و هر چه در ی وری هست به روحانی میگن از رهبر گرفته تا همین قالیباف .همه با اجازه آقا و هماهنگی روحانی بهش ناسزا میگن اونهم مظلوم و تلاش جهت آزادی محصورین و آزادی مدیران تلگرام می کند.مردم غافل از این هستند که این یک پروژه جدید برای چهار سال آینده هست. رای ندادن بهترین انتخاب در شرایط حاضر هست و همه آنهاییکه موافق انتخابات هستند به احتمال بسیار عوامل حکومت و یا از افراد بسیار کودن اجتماع هستند
سلام خدمت جناب نوری زاد
بنده جوانی ۲۵ساله،چند سالی هست که پیگیر اخبار شما هستم و حالا هم به مدد تلگرام بیشتر در جریان طرز فکر شما و سخنانتون هستم.
حرفهای زیادی برای گفتن دارم که سعی میکنم بطور مختصر و مستمر خدمتتون عرض کنم.
بحث اولم درمورد فرهنگ و عادات اجتماعی مردم جامعه است. متاسفانه به دلایل بسیار زیادی از جمله استعمار فرهنگی و اقتصادی (چه داخلی چه خارجی) که در این سالهای طولانی به جامعمون اعمال شده، جامعه بشدت دچار فقر فرهنگی شده. چه از لحاظ فرهنگ سیاسی،چه اقتصادی
(منظورم از فرهنگ شامل همه جنبه های رفتاری ما میشه،مثل اعتقادات،شعور سیاسی،خودکامگی و خودخواهی و….)
در سالهای حکومت جمهوری اسلامی هم که فرهنگ با شدت بیشتری تخریب شد.اجازه ای هم برای بیان عقاید مختلف داده نشده.
اما الان با فراگیرشدن رسانه های اجتماعی کمابیش امکان فعالیت رسانه های مختلف و اظهارنظر افراد صاحب نظر مستقل و دلسوزی همچون شما فراهم شده.
اما اغلب این افراد و من جمله خود شما، بیشتر فعالیت خود را صرف روشنگری و اطلاع رسانی درمورد نقایص و دزدیها و کجرویهای حکومت کردند. هرچند این روشنگری برای جامعه بسیار ضروری است اما در کنار آن باید فکری هم برای اطلاع رسانی و فرهنگ سازی مردم عادی و کل جامعه شود.
صرف انتقاد از حکومت درد چندانی دوا نمیکند و درصورتی که نافرمانی سیاسی جامعه بدون شعور کافی باشد در بهترین حالت اتفاقاتی همچون انقلاب سال ۵۷ و وقایع پس از آن رخ خواهد داد. هرچند رفتار نظام حاضر بیشتر مشابه رفتار رژیم سوریه است تا رژیم پهلوی.
با بررسی کشورهای پیشرفته مثل ژاپن و آلمان و سوئیس و… براحتی اختلافات فرهنگی در جامعه ما و چنین جوامعی هم در سطح مسولین و هم افراد عادی آشکار میشود. درست است که چنین اصلاحاتی باید از بالا به پایین باشد اما درحال حاضر چنین عزمی در اکثر مسولین دیده نمیشود،لذا این مسولیت برعهده افراد محبوب و منصف قرار میگیرد.
برهمین اساس از جنابعالی خواهشمندم علاوه بر پیمودن مسیر کنونی اقدامی هم در همین راستا بفرمائید.
بنظر من از طریق همین کانال تلگرام میتوان از اعضا درخواست کرد علاوه بر ارسال نظرات خود، در مورد موارد زیر نیز فعالیت کنند:
۱_انتقاد از رفتارهای نادرست اجتماعی اکثریت و مقایسه همین رفتارها با کشورهای توسعه یافته
۲_ارسال مقالات و کتابها و نظرات افراد مطرح در زمینه های فرهنگی،سیاسی،اقتصادی
۳_افزایش میزان مطالعه در هر زمینه ای
۴_مطالعه درمورد قانون اساسی و اجتماعی ملتهای توسعه یافته و ارسال آن از طریق کانال برای سایر اعضا
۵_ارائه راهکار برای بهبود اوضاع سیاسی اقتصادی بجای انتقاد صرف از حکومت
با تشکر فراوان
سلامت باشید آقای نوریزاد
درود برشما
من هربار میام حرفی از جمهوری عصلامی بزنم و چیزی بگم زبانم بند میاد
چرا؟؟؟؟
چرا ؟؟؟؟
از بسکه اینها به مردم خدمت کردند .
با مردم صادق بودند.
عدالت داشتند.
سازندگی کردند.
رفاه ایجاد کردند.
فاصله طبقاطی را ازبین بردند.
با مخالفینشان با مهربانی عطوفت و عادلانه و انسان وار برخورد کردند.
دیگه چه مرگمونه
چهارسال یکبار هم رییس جمهور قدرتمند و خدمتگذار انتخاب میکنیم با رای خودمون .
فقط نمیدونم چرا کشورهای عقب افتاده اروپایی نمیان از ما الگو بگیرند ؟
خیلی نادان هستند
ببینند ما
چقدر تو صنعت
تو اقنصاد
تو کشاورزی
تو حفظ منابع طبیعی
تو حفظ آثار باستانی
تو حفظ معادن
بیان ببینند چقدر مردم ما شادند
چقدر در رفاه هستند
کشوری که آمار طلاقش یک در میلیون هم نیست.
کشوری که قضاتش همه بیکارند و مجبور شدند در دادگستریها ببندند
اصلا چیزی به عنوان فحشا و اعتیاد دیده میشه ؟
اصلا آدم افسرده و فقیر شما تو کشور پیدا میکنید؟
آقای نوریزاده گرامی شما واقعا بی انصافی میکنی که همه این خدمات را نادیده میگیرید بعدش میگید رای دادن ما تاثیری نداره
خوب اگر رای نداده بودیم و ندیم اینها را نداشتیم
داشتیم ؟
نه به خدا داشتیم؟
جناب آقاي نوريزاد، ضمن عرض تسليت به مناسبت شهادت امام دهم ع روايتي شنيدني را از حال روز آخوندهاي امروزي كه از زبان پاك فرزند ايشان امام يازدهم ع به سند كاملاً صحيح بما رسيده تقديم حضور ميكنم:
عن الإمام الحسن العسكري ( عليه السلام ): سيأتي زمان على الناس وجوههم ضاحكة مستبشرة، وقلوبهم مظلمة متكدرة، السنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سنة، المؤمن بينهم محقر، والفاسق بينهم موقر، أمراؤهم جاهلون جائرون، وعلماؤهم في أبواب الظلمة [ سائرون ]، أغنياؤهم يسرقون زاد الفقراء، وأصاغرهم يتقدمون على الكبراء، وكل جاهل عندهم خبير، وكل محيل عندهم فقير، لا يميزون بين المخلص والمرتاب، لا يعرفون الضأن من الذئاب، علماؤهم شرار خلق الله على وجه الأرض، لأنهم يميلون إلى الفلسفة والتصوف، وأيم الله إنهم من أهل العدول والتحرف، يبالغون في حب مخالفينا، ويضلون شيعتنا وموالينا، إن نالوا منصبا لم يشبعوا عن الرشاء، وإن خذوا عبدوا الله على الرياء، ألا إنهم قطاع طريق المؤمنين، والدعاة إلى نحلة الملحدين، فمن أدركهم فليحذرهم، وليصن دينه وإيمانه، ثم قال: يا أبا هاشم هذا ما حدثني أبي، عن آبائه جعفر بن محمد (عليهم السلام)، وهو من أسرارنا، فاكمته إلا عن أهله.
ترجمه قريب به مضمون:
اي أباهاشم! در آينده دوراني خواهد آمد (و كساني بر مردم حاكم و مسلط خواهند شد) كه در ظاهر به مردم تبسم مي كنند و به آنها وعده (نيك روزي) مي دهند، حال انكه دلهايشان غرق در تاريكي و گمراهيست،
سنت رسول خدا ص نزد اين جماعت بدعت است حال آنكه اين جماعت بدعت گذار، بدعتهاي بيشمار وارد دين خدا مي كنند (معلوم ميشود منظور امام ع ، بدست گرفتن قدرت بوسيله روحانيون مسلمان است)
ابرار و نيكان نزد اين جماعت خوار و ذليلند حال آنكه بدترين فساق و بدكاران در حكومت ايشان بر كشيده خواهند شد،
استانداران و كارگزاران اين حكومت را احمق ترين و ظالمترين افراد تشكيل مي دهند و كساني كه در بين اين جماعت به عنوان عالمان دين معروف خواهند شد، در تاريك ترين گودالهاي گمراهي و ضلالت فرو خواهند بود،
مال داران اين جماعت از سرقت و دزدي اموال مردم بيچاره به ثروت هاي بي حساب ميرسند و كوتوله مغزها و افراد تهي مغز و دون، مسند و جايگاه بزرگان و افراد لايق را غصب مي كنند،
نزد اين جماعت انسانها هر چه احمق تر، بالاتر و هر چه آگاه تر ، فقير تر و منزوي ترند، خوب و بد، گرگ و ميش نزد اين جماعت يكسان است،
آخوندها و روحانيون اين دوران، بدترين و پست ترين مخلوقات خدا بر سراسر گيتي هستند،
اينها، همه و همه، از اينروست كه اين جماعت عالم نما فلسفه زده و صوفي مأب شده اند، (((اينان دين خدا را از قعر فلسفه يونان و لابه لاي صوفي گري (امثال ابن عربي رومي و ابن فارض) جستجو مي كنند (و الا خواندن فلسفه و مطالعه تصوف في نفسه اشكال ندارد) اينها مذهب 12 امام ع را متروك كرده پيرو چشم و گوش بسته مخالفان مذهب حقه شده اند.)))
به خدا سوگند كه اين جماعت آخوندي، در قعر انحراف و كجروي هستند،
يكي از نشانه هاي ديگر آنها اين است كه مداح دشمنان ما هستند و از اين طريق سبب گمراهي شيعيان ما از طريق هدايت خواهند شد،
بدا هنگامي كه فردي از اين جماعت عالم نما، بر منصبي گمارده شود كه شكمش از رشوه و اختلاس و رباخواري سير نخواهد شد،
اي مردم بدانيد كه اين جماعت راهزنان ايمان امت اند، آنچه مردم را بدان دعوت مي كنند، نه راه خدا كه مسير ملحدان و بي خدايان است،
اي مردمي كه آن دوران را درك خواهيد كرد، از شما مي خواهم از اين جماعت فرار كنيد و دينتان را نجات دهيد،
اي أباهاشم! بدان كه اين حديث از اسرار شگرفي است كه پدر بزرگوارم بر من فرمود و او از قرآن ناطق، بحر حقائق، امام صادق ع شنيده، پس اين حديث را جز براي اهلش تعريف نكن (تا به دست مردم آن دوران برسد)
پاينده باشيد – دوستدار شما – احمد
عزیزان بیایید در انتخابات شرکت کنید مهم نیست که کدام مترسک را انتخاب میکنید چون ما ابتدا کسانی را تایید صلاحیت کرده ایم که اهدافمان را تامین میکند ابتدا چاکر دربست رهبری هستند تا مردمی که به او رای میدهند
بیایید انها را انتخاب کنید فرقی نمیکند کدامشان چون الت دست ما هستند و میتوانیم جانیان و دزدانمان را ب اسانی در کابینه اش جا دهیم شاید روحانی را انتخاب کردید برای سر کار نیامدن ریسی قاتل، انوقت ما ریسی و همدستانش را وزیر روحانی بگزاریم تا نشانتان بدهیم بازیچه دست ما هستید
بیایید مخالفانم بیایید عزیزان، در انتخابات شرکت کنید تا لبخند بر لب من عمیقتر شود و عمامه های شل شده مان راسفت تر ببندیم
از بس ترسیدیم حضورتان در انتخابات کمتر شود دو انتخابات شوراهای شهر و روستا و ریاست جمهوری را با هم انداختیم تا حداقل برای انتخاب شورای شهر یا روستایتان پای صندوق امده و در دو انتخابات شرکت کنید باز هم مثلا در تهران حضورتان کمرنگ شده و دل ما را بدرد می اورید
مخالفانم ، کسانی ک دل خوشی از استبداد من ندارید بیایید در انتخابات شرکت کنید تا با دل خوش سوار ملتی شوم که قدرتشان را باور ندارند
سلام.
روی سخنم با کسانی است که معتقدند باید در انتخابات شرکت کرد وتمرین دمکراسی کرد مخصوصا که تعبیر به نیروهای وفادار به تغییر آرام وبدون خشونت کردند وادعا کردند عمل رای دادن بهتر از سکوت وکنار نشستن است.
سوال . آیا شرکت داشتن در حفظ نظام در ازای فقط احساس دخیل داشتن در انتصاب رییس جمهور یا نماینده مجلس همخوانی دارد؟
رییس جمهور یا نماینده ای که عملا تا کنون نه تنها کار مثبتِ پایداری نتوانستند انجام دهند بلکه سیکل سینوسی ظلم وجنایت را هر هشت سال کم وزیاد کردند.
در فرازی به این نتیجه رسیدید که نیروهای نظامی .تجزیه طلب.خارج نشین.مفت خور با نیروهای تحریمی همسو هستند ومخالف شما.
این تز که مخالفت با ج م ا همسویی با آمریکا وکشورهای اروپایی وکشورهای سلطه گر است شباهت به تحلیل شما ندارد؟ وپایه تحلیل شما نیست؟
اما اینکه از نیروهای تحریمی گزندی نمی رسد.
آیا به آمارهای زندانیان سیاسی مراجعه کردید؟ مغضوبین ج م ا از رای دهندگانند یا تحریمیها؟
در حالیکه تمام نیروهایش را برای هرچه پر شورتر برگزار کردن انتخابات بسیج میکند وحتی از مخالفین میخواهد شرکت کنند؟
رای ندادن نوعی ضربه به ج م ا است نه بی حرکتی وسکون.
در پارگرافی دیگر تضمین خواستید از عدم خشونت, آیا متقابلا شما میتوانید تضمین بدهید حافظ آرامش باشید وبا رایتون تغییری بوجود بیاورید و38 سالی دیگر برایمان نیاورد؟
قصه ایران مانند اتوبوسی است در سراشیبی سقوط در دره ای مهیب.آیا میزان مهارت راننده های موجود( روحانی رییسی احمدی نژاد…) تاثیری در جلوگیری از حادثه دارد؟ در حالیکه مسیر طی شده وفرسودگی اتوبوس وسابقه راننده ها همه وهمه وقوع حادثه را محتمل وناگزیر میکند.
اما در باره نتیجه عدم رای وندادن مشروعیت به نظام که تنها دلیل نیروهای تحریمی برشمردید,
اولا تاکنون بطور صددرصدی امتحان نشده ودر هر انتخابات به همت امثال شما درصدی مشروعیت به نظام داده شده.
دوما آیا اگر بتوانیم با تبلیغ وروشنگری درصد شرکت کنندگان ودر نتیجه درصد مشروعیت رژیم را کم کنیم این خود نوعی مبارزه منفی وتمرین دمکراسی نیست؟ یا هنوز هم به سکوت وعدم دخالت متهمیم وخاکستری؟
خردورزی.بردباری واستفاده از رسانه های مجازی در این برهه ابزاری است سودمند وکارآمد برای رهایی از وضعیت موجود.
به امید پیروزی.
البته راننده رهبر است و رییس جمهور شاگرد شوفر تدارکاتچی
عقاب وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند!
می دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از روبه رو بیاید!
عقاب به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله توپی، به سمت بالا پرتاب می شود. او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله مورد نظر، در بالاترین نقطه کوهستان مأوا می گزیند.
خوب به شیوه ی عقاب برای بالا رفتن دقت کنید. او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد به نفع خود استفاده کند.
وقتی طوفان از راه می رسد، عقاب به جای زانوی غم بغل گرفتن و در کنج سنگ ها پناه گرفتن، جشن می گیرد و خود را به بالاترین نقطه وزش باد می رساند و از آنجا، سنگین ترین ضربه های گردباد را به نفع خود بکار می گیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم به نفع خویش استفاده می کند. او نه تنها از نیروی مخالف نمی هراسد، بلکه منتظر آن نیز می نشیند چرا که می داند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که می تواند او را به فضای بالا پرتاب کند.
برای روزهایی که راه نجاتت یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.
شجاعانه ترین منظره در جهان، دیدن مردی است که با ناملایمات و بدبیاری ها در می ستیزد.
قصه هایی برای از بین بردن غصه ها | مسعود لعلی
سلام اقای نوری زاد بنده بیمار خاص و متهل هستم هرجا رفتم دنبال کار بخاطر بیماری ام وکارت معافیت کار ندادن بخاطر همین رفتم دنبال شغل ازادمغازه اجاره کردم و بعد رفتم جواز کسب گرفتم که بتونم یه وامی هم بگیرم به بدبختی ونداری خودمرحمی باشم.. .بانک رفتم دنبال وام دوتا ضامن بازاری و یه فیش حقوقی بازنشستگی میخوایم باسود ۱۴ درصد کلی دنبال ضامن گشتم نتونستم ضامن جور کنم جواز کسب هم گفت ملاک نیست کل وام ۷ میلیون تومن یه ضامن بردم گفت نمیشه …. واخرش دیدیم نمیتونم کاری بکنم صرفه نظر کردم از وام …خدای این انصافه تو شهر ما پسر نماینده ولی فقیه یه پاساژ چند طبقه درست کرده کنار رودخانه اونجا رو تخریب کرده دقیق توی رودخانه ستون زده وام کلان گرفته چند میلیاردی و خیلی چیزاهای دیگه …من وامثال من بخاطر یه وام ناچیز موندیم .
سلام به همگی
نمیدونم چرا انقدر برعلیه رییسی و کاندید شدنش تبلیغات میشه ؟!؟ این کلک 40 ساله حکومت هست و ما همچنان درحال تکرار اشتباه خود هستیم !!!
همیشه یه لولو و قاتل مثل رییسی و جلیلی علم میکنن تا ما از ترس اون لولو به یه قاتل خوش ظاهر دیگه رای بدیم !!!
از خردگراها بعیده که همچنان این اشتباهو تکرار کنن !
دفعه قبلی که از ترس جلیلی به روحانی رای دادید دیکتاتوری و دزدی و جنایت کمتر شد ؟ یا بیشتر شد ؟؟؟؟
دمت گرم اصل موضوع را گرفتی
بلوغم_از_من_نترسید
چرا و به چه معنا من دين را كنار گذاشته م؟
امروز يه لحظه از خودم پرسيدم چرا از یه زمانی ديگه متعهد به شريعت و دين نيستم؟
دليل خيلي پيچيده اي نيست
يادم اومد اون روزا به اين فكر مي كردم كه
“دين” صرفا يك سري حركت يا يك سري گزاره هاي تئوريك نيست اون بيرون كه حالا ما زور بزنيم يا تو رودربايستي گير كنيم و تصديق شون كنيم (ايمان). دين قبل از اعمال (شريعت) و اخلاق و اعتقادات، يك حس ديني و يك شهود ديني ست كه بنياد عمل و اخلاق و اعتقاد ديني ست. وقتي اون حس و شهود ديني، شهودي كه معناي زندگي تو (“تو”ي شخصي) رو تشكيل مي ده و تو رو در نسبت با كل هستي مي آره، جاي تو رو توي هستي نشون مي ده، فاقد باشه؛ پس از اون هر كار ديگه اي بيهوده و بي ارزشه. اين شهود، بر خلاف قول علماي اسلام ، با تهذيب و عمل به قوانين اسلام، پديد نمي آد. اسلام داشتن از طريق شريعت و عقايد تئوريك و … ؛ حركت در جهت معكوس جريان دين هست و در نهايت، يك تصوير كاريكاتوري و جعلي و بي ارزش و تحريف شده و از خود بيگانه از دين مي سازه. مسأله اینه که اگه هر روز به تمام جزئیات دین م عمل کنی اما نتونی خدا رو درون خودت ببینی با کفر هیچ فرقی نداره. این درد من بود.
به خودم مي گفتم دين ، اصل دين، محل ارجاع تمام تمام گفتمان دين، شخص من و زيست شخصي من در جهانه؛ دین وقتی داره حرف می زنه دقیقا داره در مورد من شخصی حرف می زنه، تمام دين درباره ي اينه كه “تو وقتي خدا رو در جان خودت ديدي پس… چنين كن و چنان بينديش”. اما من مي ديدم نه تنها در شخص خودم خدايي نمي بينم، بلكه قبل و مهمتر از آن ، آن حوزه ي شخصي اي را كه قرار است در آن خدا يا ناخدايي ديده شود نيز كشف نكرده م.
افتاده م دنبال يه عقيده اي و مثل سربازي كور به چيزي خدمت مي كنم كه نمي بينمش.
توصيه مي كنند، فلسفه نخوانيد، با گناهكارها نگرديد، اگر در شما شك افتاد استغفار كنيد و از شيطان به خدا پناه ببريد با چيزهاي غير خدايي سرگرم نشيد ، با شبهات ميارزه كنيد، انديشه الهي را در جهان گسترش دهيد.
اما من از خودم پرسيدم من كي به اين گفتمان تعهد دادم؟ من چه بدهكاري دارم و كي سفته ي شريعت را امضا كردم؟كه حالا بايد بي حرف پيش ازش دفاع كنم، شك نكنم، از آن فراتر، به ديگران م توصيه ش كنم، از آن فراتر، علوم انساني باهاش بسازم، از آن فراتر و احمقانه تر، باهاش تمدن سازي كنم! تمدن سازي با چيزي كه دقيقا نمي دانم چيست؟!
اون موقعا یاد اون حرف علی می افتادم که “من خدایی را که نبینم نمی پرستم”. من باید خیلی ضعیف و حقیر و بی چیز باشم که نتوانم چنین عزمی نداشته باشم! و مثل حقیرهایی که گدایی سود و زیان می کنند، دین دار باشم.
من دين را كنار گذاشتم
نفي نكردم، دشمني نكردم، فقط كنار گذاشتم
گذاشتم براي وقتي كه در همان جايي كه بايد خدايي ببينم، خدايي ببينم.
اما دين، گستاخ تر و وقيح تر و بي شرم تر از اين ها بود! او به هيچ چيز راضي نمي شد و مي خواست تمام مرا يك جا بي حرف پيش بگيرد.
من مكانيسم هايي را ديدم كه در آنها دين فرصت تفكر را از من مي گرفت
مهمترين آنها مكانيسم هاي “القاي حس گناه” بود.
هر حركت پيشروانه اي ، همراه بود با حس گناهي كه از دين (دينداران) القا مي شد.
دين نه تنها در حوزه ي عمل مي خواست مرا كنترل كند، بلكه در سطح احساس ها هم مي خواست مرا مال خود كند: “تاسوعا و عاشورا غمگين باش! شهادت امامان نخند! شب قدر گريه كن و از گناهانت توبه كن (يك وقت اينقدر گستاخ نشوي كه فكر كني گناهي نداري! ٧٠برابر بزرگتر از تو، علي و محمد هم شبهاي قدر استغفار مي كردند، تو كه چيزي از آنها هم نيستي!)، ايام ولادت ائمه شاد شو، از حرف ها و اعمال آنها متعجب و حیرت زده شو، و آنها را پیروی کن، مهم نیست بفهمی یا نفهمی، خواستی بفهمی برو مطالعه کن، ولی حتما عمل کن! ايام نوروز بهت اجازه مي دهيم حس شادمان داشته باشي، اما اگر بتوانی آن را به نحوی از انحا به دین بچسبانی برای تو بهتر است، کلا در زندگی سعی کن هیچ حوزه ای را از خدا خالی نگذاری و هیچ چیز را برای خودت و انسان ها نگه نداری، شادمانی ات برای خدا و غم ت برای خدا باشد، حسد نورز، همسایه ت را دوست بدار، نیکی کن ، ایثار کن، دروغ نگو، کسی را نکش، حتی خودت را هم نکش! هم دین خود را دوست بدار (حتی اگر واقعا پست و احمق و نفهم و خرفت باشد!) … “.
از آن فراتر ، می خواست عقاید مرا کنترل کند : خدا هست، بهشت و جهنم هست، اگر به اینها باور نداشتی باشی آتش دوزخ در انتظار توست، پیامبر و امامان معصوم ند، ولایت شان بر تو واجب است و…
به فکر اون حکایت از نیچه می افتادم که می گفت : دختری از مادرش پرسید “مادر! خدا کجاست؟” و مادر گفت “خدا همه جا هست دخترم” ، دختر گفت : “ولی این خلاف ادب و نزاکت است”.
گستاخی تا چه حد؟ تا به کی؟ می دیدم دین دارد تنها دارایی ارزشمند مرا که تمام زندگی م، تمام شخص بودنم به آن است از من می گیرد، “تفکر”! دین واقعا به من اجازه ی تفکر نمی دهد. اصلا قبل از تحقق تفکر، حوزه ی تفکر من را محدود کرده ست، حوزه ی دیدن مرا محدود کرده ست؛ گوش به شیطان نسپر، اندام زنان را نبین، در خدا شک نکن!
همه را هم طبق مکانیسم های القای حس گناه و مجازات اعمال می کرد.
می دیدم از من چیزی نمانده، من هیچ چیزی نیستم، من یک موجود اضافی هستم که بی خودی و دزدکی به وجود آمده م و مجبورم تبعیت کنم تا خلقت را از وجود خودم بیش از این نیالایم! می دیدم تمام زندگی و قدرت من زیر بار “گناه” له شده.
از خودم می پرسیدم خدا از من ی که اینقدر له کرده و خرد کرده چه می خواهد؟ بندگی من به این پستی و بی چیزی که حتی حق ندارم آواز خوش زنان را بشنوم به چه دردش می خورد؟
هیچ تفکری با پیروانش چنین نمی کند. هیچ فلسفه ای دعوت به بندگی نمی کند. هیچ فلسفه و هنری اینقدر مخاطب خود را بی احترام و بی قدر نمی کند. چون می فهمد. می فهمد که اگر مخاطب خود را اگر انسان را بی قدر کند، همه چیز بی ارزش و بی قدر می شود. از پستی این نوع دین بود که می خواست خود را با القای حس گناه در میان مردم جا کند. قطعا خدایی که با شلاق بالای سر انسان ایستاده باشد خدای حقیر و کمی ست؛ حتی اگر لطف کند و از شلاق ش استفاده نکند!
مسیر، مسیر اشتباهی بود، به جایی نمی رسید (همین الان م به وضوح دارم می بینم که این نظام و این جماعت و این نوع تفکر اسلامی به هیچ جایی نمی رسند؛ حالا بیاند آقایون به ما نگاه عاقل اندر سفیه بندازن که نه … تو جلو دماغت و می بینی… تازه 40 سال گذشته… ما قراره 400 سال بعدی تاریخ و تفکر بشر و بنویسیم… فعلا بذار یه کم این عناصر بیگانه رو بفرستیم اوین، همه شون م شاکی خصوصی دارن تازه!!). من مجبور بودم چیزی و که مال خودم نبود و مربوط به من نبود دنبال کنم.
ولی خب تصمیم گرفتم که نکنم، بدون هیچ خشونتی که بخواهم با آن دین را تحریک کنم. خشونت نورزیدن با دین ، یک از کشف های مهم بود. نمی خواستم تصویری که از دین تشکیل می شود، توی دیالکتیک من با دین تشکیل شود. می خواستم این فراخی و امکان را برایش فراهم کنم تا پوزیتیوترین عناصرش را رو کند.
اما جنگ مهمی سر راهم بود و هست. باید با القای گسترده ی حس گناه که ساختار نشانه شناسی آن تقریبا تمام فضای زیست مرا پر کرده مبارزه کنم. باید بتوانم نیروهای هستی را جمع کنم و فضاهای مغفول مانده ی هستی را دوباره احیا کنم. (البته که مسأله ی زن و جنسی ت در اولویت هاست). راه طولانی ست، و مبارزه فرساینده و نیازمند صبر و زنده نگهداشتن تفكر..
سلام و عرض ادب
جناب آقای نوریزاد گرامی
حتما داستان اون شخصی که رفت از بیابون مار گرفت و خلاصه غذا بش داد تا سر فرصت بندازه تو خونه همسایه اش را شنیدید ؟
قبل از اینکه بتونه این کار را بکنه خودش قربانی هدف شوم خودش شد .
این داستان چقدر آشناست …..
من سقوط درخت عظیمی را که جریان آب خاک دروبرش را شسته بود و ریش هایش مشخص شده بود را با چشم خودم دیدم درختی با ارتفاع بیش از بیست متر و قطر یک متر
آقای نوریزاد نعره هیچ شیری خانه ای راخراب نمیکند این سکوت موریانه هاست که هراس انگیزه
حکومتی که پایگاه مردمیش را از دست بده و به مردمش ظلم کنه همانند خانه موریانه زده است همانند درخت بی ریشه است محکوم به سقوطه محکوم به فناست.
سلام یاور همیشه مؤمن!
«دلم از این خرابی ها بود خوش زانکه می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد»
زنده یاد فرخی یزدی
ای مردم ستم کشیده ی نومید!از کدام سرنوشت می هراسید؟!چرا از به قدرت رسیدن امثال احمدی نژاد می ترسید؟!اتفاقاً این دوره ی نکبت با میانداری یک تبهکار به سرانجام خود خواهد رسید!امثال روحانی و خاتمی تنها دوره ی گذار را طولانی تر می کنند و تداوم بخش این مرگ تدریجیِ توأم با زجر و مشقت می شوند!بگذارید این ارابه ی مرگ در کمترین زمان به اعماق دره سقوط کند…!ملت ما در هماره ی تاریخ چون ققنوس از میان خاکستر خود بال گشوده است!از این تباهی لحظه ای و از یاد بردنی نهراسید!تدبیر ملک را به این زنگیان مست بسپارید و تنها یک بار برای همیشه رنج را تحمل کنید…پس از آن رستگاری ابدی در انتظار شماست؛ هرگاه شایستگی اش را داشته باشید!
جان کلام اینکه: بگذارید تنها کسانی که خود را اغنام الله و فدایی شبان برگزیده ی خداوند می دانند در انتخابات شرکت کنند…کامروا باشید..
1) عدم شرکت همانگونه که تا به حال اثر گذار نبوده احتمالا در اینده نیز همانگونه خواهد بود
2) در امر سیاسی احساسات نبایستی جای تعقل را بگیرد
3) ترویج این نظر که شرکت در انتخابات تایید نظام است از اساس مردود است. معنی رای دادن فقط رای دادن است و استفاده از یک حق و نه هیچ چیز دیگری
4)دلواپسان جهت پیروزی در انتخابات علاقه مند هستند میزان مشارکت حداقلی باشد و با همین توجیهات از تحریم کنندگان استقبال میکنند
5) ایا در مقابل تغییر تدریجی شرایط موجود الترناتیو امکان پذیر دیگری متصور هستیم ؟
6) رای میدهم چون حق من است
از نتیجه ان دفاع میکنیم مانند سال 88
7) متاسفانه با تحلیل های غیر علمی و مستند مبنی بر اینکه همه سر و ته یک کرباسن و مانند ان موافق نیستم
سلام .خسته نباشید استاد عزیز نوریزاد گرامی .نمیدونم بگم این خاطره رو یانه اما حالا که جای امنی وگوش شنوایی هست بگم .یادمه اون سالی که احمد خمینی مرد من برای کارای استعفام از سپاه میرفتم تهران ومیومدم یه سری که برابرگشت داشتم میومدم همیشه میرفتم فرودگاه وتوایست انتظار اسم مینوشتم تا شاید کسی نیاد ومن برگردم اهواز یه شب که منتظرنشسته بودم تو سالن انتظار یه اقایی بلند بالا کت وشلوار وخوشتیپ امد به اون که توباجه بود گفت براکجا بلیت دارید هرجاکه باشه همین حالا من موقه که این حرف وزد متوجه شدم دیدم خیلی مصطرب بودوعصبانی طرف بهش گفت کجا اقا بهش گفت هرکجا که باشه همین لحظه یه دوتا ماشین هایس که اونموقه معروف بودن مال کجان امدن در سالن وچندنفر رفتن طرف اون مرده یکشون با اسم بهش گفت .یادم رفت اسمش چی بود اما یا محسن بود یا محمود.بیا بریم بعد خودمون درستش میکنیم بهش.گفت چی درست میکنید با صدای بلند صدا کرد های مردم احمد اقاروکشتن این کثافتا کشتنش پسرامام کشتن .من بودموچنتا زن ومرد که باشنیدن این حرف همه متوجه شدن طرف بهش گفت دادنزن میدونی این مساله امنیتیه چرا داد میزنی بریم خودمون بهت میگیم چی شده تواون لحظه طرف شروع به گریه کردن کرد وهی میگفت چرا گشتیتش اون پسر امام بودیکشون رفت بغلش کرد وسرشو گزاشت روشونش و دوتاشون شروع به گریه کردن که همون طوربردنش توماشین .من همون شب برگشتم اهواز وصبح به خونه گفتم شنیدید احمد خمینی مرده گفتن نه همین دیروز تو روزنامه حرف زده بود وتوتلفزین چیزی نگفتن اخبار ساعت دو هم چیزی نگفت که بعد تواخبار ساعت هفت بو فکرکنم که کفتن حال احمد خراب شده و تو کما رفته بعد کفتن مرد .ولله اینا به اسم اسلام امدن وولله بغیر از خراب اسلام چیزی نداشتن بخصوص خرابی شیعه و یازده امام .چون یکشون دارن ازاسمش سودمیبرن ومسخرشون کردن ودارن چکشون میکنند باکلی پررویی بلای که اینا به سر دین محمد اوردن تا حالا هیچکس مثلشون نکرد .حتی قوم مغول
به درک که کشتنش ! یک آخوند کمتر ! اگه جرئت داری منتشر کن نوریزاد!!
سلام و درود خدمت جناب نوری زاد عزیز؛
خواستم مطلبی در مورد خودم خدمتتون عرض نمایم.
من خودم یک گروه سیاسی اجتماعی دارم و چندین گروه و کانال مرتبط عضو هستم.
نمیدانم بعضی ها برای من خرده میگیرند که کنار عکسهایت شیشه شراب را نگذار!
اکثرا جواب شان را نمیدهم ولی میخواهم عرض نماییم، چرا باید نگذارم
مثلا برا اینکه تو جامعه جا نیفتاده است؟؟؟
من خودم رو با آرمانهای حضرت رهبر و دوره برهایش مقایسه نمیکنم و یا در صدد وفق دادن خود با نظام جمهوری ولایت فقیه نیستم.
بلکه خودم را با روئسای جمهوری امریکا و کشورهای متمدن مقایسه کرده و در کنار آنها میگذارم.
ولی دلیل اصلی من از گذاشتن بطری شراب در کنار عکسهایم یک جوری حرکت و سمبل اعتراضی به حاکمیت و سران آنهاست، که این حرکت جرم محسوب میشود.
همانطور که رضا شاه قصد کشف حجاب را داشت (به اجبار) و مردم با سر کردن چادر و بیرون آمدن اعتراض خود را به سیستم اعلام میداشتند . ” که عکس آنهم الان در این شرایط کنونی موجود است ” و مردم با بی حجابی نوعی نافرمانی مدنی در مقابل حجاب اجباری انجام میدهند.
خودم رو یک فعال مدنی دانسته و در راه مبارزه با سیاست های این آخوندهای انگلیس تبار از هیچ تلاشی دریغ نکرده و نخواهم کرد
اما در مورد شرکت یا عدم شرکت کردن در انتخابات :
من کاملا با شما موافق بوده و هستم.
بنده از سال ۷۶ انتخاب آخر خاتمی دیگر در هیچ انتخاب فرمایشی شرکت نکرده ام.
بقول احمدی نژاد ؛ رئیس جمهور نقش یه تدارکات چی را دارد.
همان فرمایش شما در مورد خاتمی، لازم است بگویم ایشان نتوانستند دو لایحه خود یعنی قانون استسفاریه مطبوعات و قانون تبیین اختیارات رئیس جمهوری را بر مسند بگذارند .که همان ابتدا در شروع مجلس به ریاست کروبی با حکم حکومتی رهبر متوقف شد و خاتمی جز تماشا کاری انجام نداد.
در حالیکه در آن برهه بحث رفراندم مطرح شد که خاتمی ترسید.
عزیزانم شرکت در انتخابات مشروعیت بخشیدن به نظام جمهوری ولایت فقیه ایی ست که از هیچ ظلم و ستم و چپاولی دست برنداشته و در سرکوب مخالفان خودش است.
شرکت در انتخابات فرمایشی جنایتی بر خود و جامعه و فرزندانمان است که پایه های فساد این حکومت را پایدار میکند.
بگذارید خودشان هر کسی رو که دوس دارند بر مسند ریاست جمهوری بنشانند هر چقدر این مسند در اختیار محافظه کاران و ذوب شدگان ولایت معاش باشد به همان اندازه برای مردم بهتر است چون بیشتر با جنایت ها و دزدی ها و ظلم های آخوندها آشنا میشوند،و زمینه فروپاشی این سیستم را فراهم می آورند.
برعکس در مسئله انتخاب بد و بدتر ؛ انتخاب گزینه بد منجر به تداوم حکومت استبدادی جمهوری ولایت فقیه می انجامد
درود جناب نوریزاد
من رای نمیدم. از 88 به بعد رای ندادم
رای دادن به این نظام یعنی
قتل
تجاوز
بیکاری
فقر
فحشا و هزاران مرض دیگر راقبول دارم
دوستانی که عقیده دارن بایدبین بد وبدتر انتخاب کنندیقین بدانند که اگرمنافعشان درخطر باشد همان کسی راکه دوست دارندروی کارخواهند آورد.
وملت را مثل عروسکهای خیمه شب بازی فریب میدهند.
اگراعتراض کنید زندانی وکشته میشوید پس با رای ندادن به نظام بفهمانید خسته اید از طلم وجور
مطمئن باشید اگر تعدادزیادی شرکت نکننددیگر نمیتوانند با سانسور … مردم جهان رابفریبند
امروزه به مدد تکنولوژی اخبار درکثری از ثانیه مخابره میشود ونمیتوانند جلوی این موضوع بایستند.
سلام
جناب نوری زاد
بارها با نوشته هایتان گریسته ام
وبارها ازآن ها نیرو و امید گرفته ام
انتخابات را حرکتی در قفس خواندید و خواستید مردم در آن شرکت نکنند و خواستید این قفس را نفی کنند و بشکنند..
من عرض می کنم : اجانب بسیار مشتاقند توان نظامی و حاکمیت ملی مخدوش شود تا با مختصر تحریکی همسایگان را بر ما بشورانند و قومیت ها و گروههای داخلی را تحریک کنند تا بتوانند خاک این ملک را به توبره بکشند و بی هیچ مانعی همه ی دارایی این مرزوبوم را بالا بکشند و مردم را در جنگ و قحطی و بیماری رها کنند.
و همان کنند که در عراق و افغانستان و هزارجای دیگر کردند و ما را برگردانند به ۵۰۰ سال قبل.
و این بسیار محتمل است.
حقیر فکر می کنم یگانه راه نیکبختی مردم ما رشد و فهم و اصلاح فردی و پس از آن اقدام مدنی و قانونی برای تحقق اصلاحات است.
یعنی طریق شرافتمندانه سیدمحمدخاتمی
باتشکر
پس از رد صلاحیت حسن خمینی و ممنوع الحیاتی خاتمی و از سر راه برداشته شدن قهری یا طبیعی رفسنجانی، اکنون حکومت اسلامی به سمت یکدستی اجتناب ناپذیری پیش میرود
و
این اجتناب ناپذیر هست از طرف تمامیت خواهان در هر کشور و یا دوره
امروز علی خامنه ای نماد قهر جامعه ایست که سر در گریبان و گم مانده و کسی رهبر این مردم نیست
سزاست گر برود رود خون ز سینه دوست
که برق دشنه دشمن ندید و دست پلید
چه نقش باختی ای روزگار رنگ امیز
که این سپید سیه گشت و ان سیاه سپید
این کودتای خزنده سالهاست اغاز شده و تا بلعیدن همه صداهای مخالف پیش میرود
بهار اومده
بهار اومده
پی سرسبزی ، پی ولگردی
پی خورشید و پی گلگردی
آهای خبردار
آهای خبردار
بهار اومده، بهار اومده
پی شکوفه، پی گلبوته ، پی نو گردی
پی مهتاب و پی شبگردی
من همین حالا
تا ته فریاد
آواز میخونم پی دلگرمی،پی دلگرمی
من تو این دنیای آزاد آزاد
توی زندونم توی بدبختی
مثله تبی که میشکنه با یخ وقت سوزوندن
میسوزم از تب پی نامردی
آهای قلبی که زنجیر دستات
آهای دلی که زنجیر پاهات
پی خون خوردن
پی خونخواهی
بهار اومده
بهار اومده
از خونه ی خاک
از گیسوی باد
از دل خورشید از ته امید،
از اون جایی که داد میزنن داد
آهای آدما آهای تبگردا
آهای دربندا آهای دردمندا
بهار اومده پی گل گفتن
پی بارون و پی شعر گفتن
چرا خاموشین
چرا غم دارین،چرا اینجوری تاریک نشستین
چرا لبهاتون بوسه نبسته
چرا دستاتون آغوشو بسته
چرا امروز و اینجور شکستین
چرا خورشید و چشماشو بستین
بهار اومده
بهار اومده
تو شهر خالی
تو شهر بی حال
شهر ذغال و شهر خیالی
آهای آدما،آهای آدما
من اینجا امروز زار میزنم زار
تا که قلبی زنده بمونه
تا که اشکی دیگه نمونه
تا
همه ی شهر
بشن دلدار ،از دم همدردی
پی بارون و پی توفان و پی دلگرمی
توی کوچه ها
بهار اومده
بهار اومده
پی همراهی، پی همدردی…
مردا کجایین
زنها کجایین
از توی خونه بیرون بیایین
آهای خبردار
آهای خبردار
مستین یا هشیار
خوابین یا بیدار
بهار اومده
بهار اومده
مثل یه توفان،مثل یه جنگل، مثل یه لبخند
پی رویاها، پی دلخواهی
مثل آزادی،مثل آزادی
از سر هر دار
از دست هر بند
از دل هر غم
تا خود آزادی،خود آزادی… بهار اومده
بهار اومده
وقت بیداری
وقت هشیاری
وقت خوب تو
وقت خوب من
وقت دلداری،وقت دلداری،وقت آزادی.
سوم فروردین 96
#صادق_خاجی
آقای نوری زاد سلام
انتخابات زمانی معنی می دهد که رئیس جمهوری اختیار عمل خود را داشته باشد . وقتی در ایران سیاستهای کلان و سیاستهای اقتصادی را آقای خامنه ای مشخص می کند ، رئیس جمهور مجری دستورات رهبری می شود . هر کاری هم که بخواهد در جهت تحقق آزادیها انجام بدهد مخالف رهبری و نظر او خواهد بود . حتی صلاحیت او را باید رهبری مشخص کند . پس انتخاب ریاست جمهوری در کف رهبری و نظام است و نه مثل اولین انتخابات که آقای بنی صدر با 73 درصد رای منتخب مردم شد و بخاطر دفاع از حقوق مردم و مخالفت با دخالتهای رهبر آن زمان و … محکوم به اعدام گردید .
آقای خاتمی پشتیبانی مردم و شخص خامنه ای و مجلس و شورای شهر را داشت و نتوانست در جهت تحقق آزادیها در ایران کاری انجام بدهد . اصلاحات در نظام حاکم به نفع تمامیت نظام انجام می گیرد نه به نفع مردم و دفاع از حقوق مردم .
مقایسه بین خاتمی و احمدی نژاد ، همان مقایسه بین بد و بدتر است .
حق ما مردم است که از حقوق خود برخوردار بشویم . پس به تبعیضها بایستی اعتراض کنیم . عدم رای دادن در انتخابات یعنی اعتراض ما مردم به فسادها و جنایتها . یعنی یک دل شدن و یک زبان شدن جهت تحول در ایرانی آزاد
انتخابات را بایستی تحریم فعال کنیم و از حقوق خود دفاع کنیم .
سلام و درود
شهرداری تهران در نجف درخت نخل می کارد!! مدیرعامل سازمان فضای سبز شهرداري: کاشت درختان نخل در بزرگراه امام خمینی در نجف این هفته آغاز و پیش ازفرارسیدن اربعین به اتمام خواهدرسید!
جهان در حل يك معما عاجز مانده است :
معماي سكوت ملت ايران در مقابل غارت ايران ؟؟؟!!!!!! شهرداری تهران در نجف درخت نخل می کارد!
وزارت مسكن ايران در لبنان و فلسطين شهرك سازي ميكند
وزارت صنايع ايران در كربلا پتروشيمي ميسازد
با پول ايران در نجف بيمارستان 2000 تخت خوابي و بزرگترين هتل خاورميانه ميسازند
ساخت بیمارستان فوق تخصصی درکربلا
ساخت كارخانه سيمان در نجف هم شروع شد جهت خودكفايي كشور عراق
مردم فلسطين و جنوب لبنان زير پوشش تأمين اجتماعي ايران با حقوق ماهيانه قرار گرفت
وهزاران گونه ديگر غارت ايران و ساخت كشورهاي عربي
مدیرعامل سازمان فضای سبز ايران متعهد شد فضاي سبز شهر نجف را كامل بمدت يكسال به اتمام برساند ببینید سفره_انقلاب چقدر وسیعه!!
آنوقت سهم مااقتصادمقاومتیست!! . .
یک ایرانی آواره
من تصور میکنم اتاق فکر رژیم اونقدر درایت و هوشمندی دارد که نخواهد در نهایت رییسی به ریاست جمهوری برسد
انهم حالا که در عرصه بین المللی صحبت جنایت علیه بشریت ۶۷ مطرح شده
بنظر من رییسی را به میدان اورده اند فقط برای تحریک مردمی که عادت کرده اند به شرکت در انتخابات با هدف اینکه چه کسی رای نیاورد
بعد هم جشن بگیرند که دیدید شرکت ما باعث شد فلانی رای نیاورد…..
بی خیال از انکه خوب حالا چه کسی رای اورد؟؟
جناب آقای نوریزاد عزیز من بلحاظ وجود مبارزی چون شما که آگاهانه و منصف در صف آزادیخواهان مستمرا”مشغول افشاگری چپاولگران و روشنگری جمعیت عظیم عوام جامعه هستید و من نیز با اکثر عقاید شما همسویم بخود می بالم. در مورد موضوع ” انتخابات ” واقعیت اینستکه آنقدر نظام این مسئله انتخابات را از درون تهی نموده و صرفا” با نام اصول دموکراسی بازی میکنه که برای اهالی آگاه جامعه بدیهی هست که خودشان را بازیچه بازیهای از پیش طراحی شده نظام نکنند. اما شوربختانه هنوز هستند افرادی که یا از روی جهل و یا به سبب تبلیغات و القائات قدرت حاکم خود و دیگران را به این بازی لوس شده حکومتی امیدوار میسازند. اگر نگوئیم کار این جماعت خیانت هست اما در اصل میتوان به آن ” حماقت ” نام نهاد. وقتی در بهترین حالات انتخاباتی یعنی زمان خاتمی به آن صورت با ارزشهای ملی و دموکراسی بازی نمودند و اعتراضات دانشجویی ، مدنی و آرام جامعه را به هیچ انگاشتند و نهایتا” با پرروئی تمام یک دهه بعد بصورت عیان ( برخلاف قبلترها که بصورت نهان و درپشت پرده)در انتخابات تقلب نمودند و معترضین را مجددا” خس و خاشاک فرض نمودند و بر همان سیاق خودشان به حکمرانی ادامه داده و میدهند واقعا” چه دستاورد و تجربه درخشانی را این مبلغان مشارکت در انتخابات دارند که مردم را به رای دادن دلگرم میکنند. رای ندادن اگر در حجم بالا و چند ده میلیونی حادث شود قطعا” بزرگترین پیام و دستاورد دموکراتیک مردم ایران را به حاکمیت و جامعه جهانی در پی خواهد داشت. و گرنه با بد و بدتر کردن ها خود را اسیر بازیهای از پیش طراحی شده نظام کرده ایم.
بنام خداوند بخشنده ی بی نیاز مهربان
نامه ایی که اینبار می نویسم برای هیچ رییس و مسول و مدیر و ناظمی نیست ، نامه ایی که می نویسم برای هیچ کدام از ظلم ها و شکنجه ها و بی عدالتی های رفته بر ما از طرف بازجو و بازپرس و قاضی و … نیست . نامه ام اعتراض به رسانه ی هفت قلم آرایش کرده ی سفارشی تعریف شده که با آبرو و حیثیت آدمها بازی می کند نیست ، نامه ام برای پدر و مادرم است، برای خواهر و برادرم برای دوستانم ،برای کسانیکه سالها با آنها همدم و همقدم بودم برای همکارانم برای همه ی مردم سرزمین ایرانی اسلامی ام برای همه ی دخترها و پسرهای جوان این آب و خاک …
سلام ،سلامی از روی عشق و مهربانی ، سلامی به گرمی وجود مهربان و لبریز از دوستیهایتان ، سلام به پدر و مادر بزرگوارم
پدر و مادر مهربانم ، نامه ام را خطاب به شما بزرگواران می نویسم که امسال را متفاوت از همیشه بودید … نگاههایتان ، زخم زبانهایتان، رفتارهایتان … پدر عزیزتر از جانم چه کنم که فرزندتان برای دانستن بیشتر ، به هر منبع و مرجع و دانشمندی که سر می زد پاسخ سوالاتش را نمی گرفت و سر در لاک فرو رفته تر و در چاه وجود خود گمشدن را تجربه می کرد تا تنها بداند کیست ؟ از کجا آمده است ؟ برای چه آمده است ؟ آیا حقیقتا این اشرف مخلوقات که قرار بوده خرقه ی پادشاهی بر دوش اندازد همین است ؟ بخورد و بریزد و بپاشد و فساد و فحشا کند و دایم در جنگ و خونریزی و حسرت و حسادتهایش فرمان به نا عدالتی و بی آبرویی و در خوی حیوانی فرو رفتن باشد ؟ سوالاتم ذهنم را خورده بودند و هیچ کسی یارای پاسخ به آن را نداشت. من نمی دانستم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود هر بارکه می پرسیدم ولا تجسسو را به صورتم تف می کردند و می گفتند ایمانت را قوی دار و من مستاصل از اینکه ایمان به چه ؟ ایمان به که ؟ و ترس و هراس از گفتن آنکه اگر بگویم گردنم در زیر ساطور بی عدالتی قرار بگیردزبان به کام میگرفتم اما روزبروز مستاصل از نادانی ام در برابر خداوند پیرتر و فرسوده تر می شدم من به دنبال خدایی بودم که هیچ کس آدرسش را نمی دانست به هر دین و مذهب و آیینی برای یافتنش سرک کشیدم نبود که نبود اما مهر کوفته شده بر دل شناسنامه ام مرا شیعه و مسلمان می خواند و من خجالت می کشیدم از اینکه مفهوم شیعه را درک نمی کردم و من اسمش را حمل می کنم خدا می داند برای رسیدن به سوالاتم چقدر رنج کشیدم چقدر آموختم چقدر خواندم چقدر رفتم ولی چه سود، هر چه بیشتر می گشتم بیشتر نبود .تبدیل به یک آواره بر روی زمین شده بودم نه راه پس داشتم و نه راه پیش … خودم را غرق در زندگی کردم تا کمتر رنج بکشم صبح که از خواب بیدار میشدم دیالوگم این شده بود …باز دوباره صبح شد … صبح تا شب برای پیدا کردن جاه و مقام و منصب دست به هرکاری می زدم و در انتهای شب به جای پرداختن به حساب و کتاب اعمالم دست به فریب وجدانم می زدم .نماز می خواندم اما خودبه خوبی می دانستم این آن نماز فریبای عاشقانه نیست … روزه می گرفتم اما خود می دانستم حریص تر از همیشه شده ام و سفره ام رنگینتر و همسایه ام فقیرتر و من خود را به بی عاری و بیدردی می زدم … صدقه می دادم تا ببینند من صدقه می دهم هییت می رفتم و نذر می کردم تا ببینند که من چقدر مسلمانم ولی … وجدانم هنوز درد می کرد ،با هیچ سفر حج و کربلایی وجدانم آرام نمی گرفت .پر از دردهای روحی و روانی و جسمی شده بودم از مرگ می ترسیدم و برای بیشتر زنده بودنم به هر چیزی چنگ می زدم .اگر می توانستم دیگران را با مهر حک شده بر پیشانی ام فریب دهم اما هنوز نتوانسته بودم خودم را بفریبم. دردمند و عاجز از خدایم طلب هدایت کردم که اگر راه هدایتی نیست مرگم دهد و تسلیم شدم و به خاک افتادم …
به یکباره تمام درب های رحمت به رویم گشوده شد ، تمام دردهای متورم شده از چرک و خون روح و روان و ذهنم که دایم در حرص و ولع دست به قضاوت و دزدی و دروغ و فریب و خودسانسوری ام زده بود و هیچ کس نتوانسته بود درمان کند التیام یافت ، تمام سوالاتم را یافتم شیرینی و حلاوت فهم اینهمه علم چنان مرا به شوق آورده بود که بر سر وسینه زنان از هر کوی و برزنی می گذشتم فریاد می کشیدم و از انسانها دعوت می کردم و دست هر گمشده ایی که در فساد و تباهی گریبان خدا را گرفته و طلبکار دیگران بود را می گرفتم و مسیر پر از عشق و وحدت و هدایت خداوند مهربان و کریم را نشانش می دادم یک لحظه از خداوند همیشه حی و حاضر غافل نبودم عشق می کردم از اینکه تازه مسلمان شدن را چشیده ام و شیعه بودنم را مدال افتخار بر گردن انداخته و به هر رهگذری نشان می دادم اینجا وطن من و تمام اساطیر ایرانیست من فرزند این آب و خاکم …
پدر و مادر عزیزم،سالها پیش من دست از زندگی شسته بودم و در دروغ و تظاهر و فریب و … غوطه ور شده بودم، من با هر بادی که می وزید جهت عوض می کردم ولی اینبار سر می دهم بر آنچه یافتم …
با قلب و به زبان شهادت می دهم و بر این شهادتنامه با خون خودم الست خود را امضا می کنم و هرگز از این منبع الهی که به آن رسیده ام دست نخواهم شست … شهادت می دهم که خدایم واحد است و بی همتا …شهادت می دهم آخرین پیامبر محمد مصطفی خاتم الانبیاء ست شهادت می دهم دوستدار امامان و اولیا الله هستم و شهادت می دهم قبله گاهم قلب همه ی مردم جهان است که در یک جهت بر هم سجده می کنند … من مسلمانم … قبله ام یک گل سرخ و خدایم که در این نزدیکیست …
شهادت می دهم محمد علی طاهری بنده ایی از بندگان پاک و منزه خداوند است که از شوق یافتن مسیر ، دست همه ی گمشدگان را گرفت و شهادت به عشق و مهر و لطف الله که محمد علی طاهری عشق و مهریست بر دل و جان تابیده … سر میدهم و افتخار می کنم که مسلمانم که شیعه ی دوازده امامم هستم … سر می دهم در راه اسلام … در راه ایران … در راه این علم انبوه … من سر بدار شده ام … سربدار کتاب مبین … من مسلمانم …
نامه ی جمعی از شاگردان استاد محمد علی طاهری برای همه ی پدران و مادران و خواهران و برادران خود .
با آرزوی رهایی از بند اسارت من ها و حسرتها و نادانیها …
و من الله توفیق
نرگس نصیری-مسعود طیاری -فاطمه حسینی -مریم فروتن-ایمان سعادت-افسانه لشگری -داریوش عدیم -سهیل صنعتی -ملیه دهقان -رحیمه احمدی -مریم حسینی -الهه شجاعی -محمد حسین جاویدپور-محبوبه فراهانی -زهره شفایی -شقایق ایرانی -پری غایبی -ژاله افشار -شادی اسماعیلی -خسرو میرزاجانی -فرانک رفیعی نژاد -انسیه سلیمی -مسعود سلیمانی -مهناز یزدانی -شرمین یمینی -مریم فردوس ارا-پرستو تراب خانی -مینو گلزار -رضا شیرازی -سامان سلیمی -ناهید ربانی -زهرا باز افکن -بهنام نجاتیان -محمد احمدی -خاطره صالحی -شیرین وثوق -پریسا حدادان -زهرا ترکاشوند -محسن باقری -سارا خوش دل-افسون اسلامی -رخساره تاجدینی -فرشته زارعی -ژیلا خاتمی-خانم نجفی -آناهیتا ایرانی -صفورا صدیقی-سعید معاونی -نفیسه یدالله پور -زهرا خوندابی -طوبی پروین – نرگی نصیری-مسعود طیاری -فاطمه -مریم فروتن-ایمان سعادت-افسانه لشگری -داریوش عدیم -سهیل صنعتی -ملیه دهقان -رحیمه احمدی -مریم حسینی -الهه شجاعی -محمد حسین جاویدپور-محبوبه فراهانی -زهره شفایی -شقایق ایرانی -پری غایبی -ژاله افشار -شادی اسماعیلی -خسرو میرزاجانی -فرانک رفیعی نژاد -انسیه سلیمی -مسعود سلیمانی -مهناز یزدانی -شرمین یمینی -مریم فردوس ارا-پرستو تراب خانی -مینو گلزار -رضا شیرازی -سامان سلیمی -ناهید ربانی -زهرا باز افکن -بهنام نجاتیان -محمد احمدی -خاطره صالحی -شیرین وثوق -پریسا حدادان -زهرا ترکاشوند -محسن باقری -سارا خوش دل-افسون اسلامی -رخساره تاجدینی -فرشته زارعی -ژیلا خاتمی-خانم نجفی -آناهیتا ایرانی -صفورا صدیقی-سعید معاونی -نفیسه یدالله پور -زهرا خوندابی -طوبی پروین – مونا خمسه-داوود جواد زاده -سعیده گودرزی -وحید ابراهیم زاده -کمال پرویزیان-سمیرا پور ساسان -صدیقه ابراهیمی -عزیز حسینی -مریم افشار -حسین سلیمی -آناهیتا کریمی -فهیمه بناکار-معصومه پور علی -آزیتا عباسی -منیر مومنی -پیمان کریمی -مینا نظری – داحله طاهری -نازنین سرچشمه -فرح انصاری -محمد حبیب خانی -افسانه عزیز خانی -مهدی اشرفیان -محبوبه مظفری -فریده محرری -کاظم مرتضوی -ژوبین زروان -معصومه بحیرایی -معصومه پورعلی -نازان شریعتی -کمیل وظیفه دان -مریم ابراهیم نژاد -پریسا کلانتری زاده -زهره علمشاهی-محمدرضا دریاباری-محمد فرجی -معصومه اسدی -ملک محمدی -منصور یادگار-مهرداد فتحی -میثم محمود نیا منصور -نسترن محمدی -نگار اصغری -نگار مهرداد-محمد حاجفتعل -محسن کبیری -محمد خاکپاش-مهوش رستگار زاده -روشنک امینی -منیر گلزار -علیرضا عرب -فرشته طادی -محبوبه فرهانی -روزبه احسانی -باران باژن-رضا شابابازاده -علی طهماسبی-خدیجه محمدی -نوامحمدی-پارسا محمدی -ابوالفضل حیاتی -احسان یحیی زاده -احمد اکبری -آرمین افراشته -بابک افراشته -افشین رضایی -الهام شجاعی -الهه امین -امیرحسینی-اناک محمدی-اوین موکریان -اکرم دوستی -ایلیا محمدی -عباس باقرزاده-بهروز حاجیزاده -بهناز داداش زاده -جواد قنبرپور-حامد اسدی-حسام عبدالله زاده-حامد ناصحی -حمید بناری-حمید گلشنی -خانم بهمنی -زهره عبدی -جهان دیده -خلیل بابایی-بنفشه تاجدینی -رحمان کبیری -رحیم رشیدی -آقای رشیدی -رضادقنبری -رضا یاوری -رویا یله-رکسانا حقیقت -سعید حسن زاده -زهرا مدرسی پور -سعید یگانه -سعید دقیق -سوران واهظ زاده -سکینه اخروی -شهرام کاردگر-شهرام مقیمی -عباس عزیزی-مجید عریف -عسگری کشت زرعی -علی اکبر حسینی -علی موسوی -علی صرافان-علی غلامی-عیسی صابری-فاطمه غایبی-فاطیما جهانشاهی-محمد فرجی -فردین فعال-فرشاد موعودی-قاسم اسفندیار -پورتقی-کاظم عیسی زاده -گلناز قیصری -یاوری -مریم ابراهیم نژاد-مریم دانایی-نادر پالار -توحید کلانتری زاده -منیژه زینالی نیازمند -شاهین نجف آبادی -زیور راحتی -ملیحه شیرزاد -سایه ماکویی -نازیلا مهربانی -قناد رضایی-هما مرادی -رویا محمد حسینی -نیر مقنیان -مجید شیر محمدی -رضا شیر محمدی -محمد علی بهزاد -مرمر شجاعی -خورشید حبیبی -نیما بابازاده -احمد حبیبی-زهره حبیبی-مهین حسینی -مجید کریمزاده -رضا قاسم زاده -نگار دیباجی -محمد خسروی -رها رودکی -فرخنده معظم -رضا دیو صورتی -افسانه توانگر -محبوبه توانگر -مژگان رضایی -بهار محمد پور-عادل مرعشی -فریده خوش نظر -نجیبه حبیبی -منیژه فلاح -مهدی محمدی -عصمت شرفخانی -فرزانه نجاری -رومینا حق دوست -ناهید بابایی-خسرو بابایی-یوکابد زرافشان -جمیله امیری -حوا ملکی -پریسا نادی -امیر علیزاده -سارینا فامیلی -پیمان فامیلی -امیر رضا علیزاده -منیژه کارن -حدیث خداداد-لیلا خداداد-سمیرا احمدی -لاله مشیدی -شکوفه قاسمی
خانم عزیز ، متاسفم که احساسات و عواطف رقیق خودرا به پای یک « هیچ » هدر می دهید . سخنرانی های آقای طاهری راشنیده ام . ایشان فردیست فرصت طلب و کم سواد و فریبکار که از نامیدی و سرگشتگی روحی امثال شما نهایت سوءاستفاده را کرده است . چطور میشود شاگرد چنین استادی !! شد ؟؟؟ بفرمائید جه فرقیست بین شیادی آخوندی و شارلاتانیسم غیرآخوندی ؟؟؟ اگر ما منطق و عقل داشتیم و هرروز بدنبال خر دجالی را ه نمی افتادیم امروز کشور درمنجلاب جهل و خرافات و هزار درد بی درمان دیگر غرق نمی شد . البته معتقدم که حق او حبس و اعدام و شکنجه نیست و بستن کلاسهای مبتذلش ، کفایت میکرد . خانم ، بخود بیائید و برای یک فریبکار اینهمه مویه و زاری نکنید که زنان ما در این شرایط تاریخی وظایف مهمتری دارند . در ابتدا همینطور که نامه طولانی شما را با حوصله می خواندم بخود گفتم اینهم یک نرگس محمدی دیگر ، جان بر کف ، شجاع و دوست داشتنی اما در آخر سطور خشکم زد که خیر ، شیدائی شما و دوستانتان برای فردیست بنام طاهری !!! مردی که از تبلیغ جهل و موهومات و ساده اندیشی مردان و زنان هموطنش ارتزاق می کرد …..انگار که آخوند کفایتمان نمی کند که باید با همیاری طاهری ها و جن گیرها و رمالها و احضار کنندگان روح ، پای تا سر در لجن وهم و خیالات غرق بشویم تا کشور را آب ببرد !!!
با عرض سلام ، ادب و احترام
در بدو معرفی عرفان حلقه من گارد و تضادی به شدت بیشتر از شما داشتم و در تصورم همین مطالبی که فرمودید بود ولی من یک محققم و برای اینکه مسبب فساد نباشم و وقتی حرف می رنم بتونم با دلیل و مدرک و علمی پاسخ بدم روی این علم تحقیقامت زیادی کردم و از مجموعه علوم حاضر و علوم دانشمندانی همچون پروفسور استیون هاوکینگ و میچیو کاکو و نظریات آلبرت انیشتین و… استفاده کرده و مطابقت دادم واقعیتش علوم این دانشمندان جهانی در یک سطح از ذهن باقی مانده بود و گاه بی پاسخ و درمانده از حل جدول هستی …. علم استاد محمد علی طاهری علم امروز نیست علمیست برای صدها سال آینده و مسلما گارد و تضاد اتفاق افتاده شده به خاطر ضد تبلیغات فرصت طلبان و مافیای قدرتهاست که به خوبی این علم رو درک کردند و دست به خودزنی گرفته و همه ی کارهای ناشایست خود رو به این علم الحاق می کنند زمانی گالیله گفت زمین گرداست ولی مافیای قدرت ظاهر بین ، ذره بین به دست علم گالیله رو محکوم به فنا می دانست محمد علی طاهری علم همه چیز را می داند و می تواند اثبات کند ایشان ادعا کردند می توانند اعتیاد را ریشه کن کنند و بیماریها را تا هفتاد درصد ترمیم و التیام و سپس درمان کنند و جرم کو جنایت را به حداقل برسانند آنهم نه با علم اندک و ناقص آکادمیک و ذهن که با فراعلم و فرا ذهن … در اصل دنیای ناشناخته ی فراذهن و قدرت فراذهن را معرفی می کنند …زمانی تضاد ندانستن ،ما را شرمنده ی ملاصدراها و حافظ ها و سعدی ها و خیام ها و گالیله ها کرد تکرار تاریخ و به رخ کشیدن ندانسته هایمان برای چندمبن هزار بار قشنگ نیست ….
خوشبختانه تحقیق و تفحص و جستجو در این وادی محدودیت زمان و مکان و زبان و سن و مدرک تحصیلی رنگ و نژاد و مذهب و دین نداره من برای اینکه شرمنده ی هیچ کسی نباشم و با زبان و قلم و نگاهم کسی رو قضاوت نکنم همیشه تحقیق کردم و خودم به پاسخ خودم رسیدم برای همین برای این علم که فراتر از زمان خودم به دستم رسیده از کسی که بنیانگزارش بوده سپاسگزارم و می تونم ادعا کنم اگر ایشون بتونن به فعالیتشون ادامه بدن تمام مسایل روحی و روانی و مدنی و اقتصادی و اجتماعی ….حل و فصل خواهد شد چرا که اسلحه ی ایشان استفاده ی صالحانه از اینترنت کیهانیست چیزی که ناسا به علمش دسترسی پیدا کرده ولی نمی تونه ازش استفاده کنه اما محمد علی طاهری و شاگردانش هم علمشو پیدا کردنو و هم می تونند ازش استفاده کنند و مصالح کل برای استفاده ی کل بشر حایز اهمیت بوده و هست …محمد علی طاهری برای برپا کردن مقام و منصب و سفره و ضیافت اقدامی انجام نداده ایشون صرفن یک عالم به علوم فراکل نگر هستند که به فراابعاد و فرا مکان و فرا زمان دسترسی پیدا کردند که این علم رو به رایگان در اخنیار همه ی مشتاقین قرار دادند من به شما حق می دهم که از روی ظاهر قضاوت کنید ولی شما از فرابنفش و سرعت نور و جریان الکتریسته و امواج صوت و ….بارها مطلب شنیده و خوانده و حتی استفاده کرده اید آیا می توانید به صرف اینکه قادر به دیدن نیستید حکم صادر کنید آیا ما همان آدم هایی نیستیم که هر بار با خواندن روایاتی از تاریخ علم خشمگین و عصبانی از نادانی و جهل و بی سوادی عصر سیاه قرون وسطی پیراهن چاک می دادیم و با خود می گفتیم ما اگر آنجا بودیم چنین و چنان می کردیم ….آیا ما همان کسانی نیستیم که دلمان می خواست از دو یا سه یا صد سال آینده پیشتر بودیم و بیشتر می دانستیم … بفرمایید این گوی و این میدان …. فرصت پیش آمده بیا ببین چند مرده حلاجیم … از بیرون کتاب تاریخ زندگیها را رصد کردن را همه بلدیم … آستین همت بالا زدن و در گود بودن و ماندن و خنثی کردن مینهای کاشته و رها شده در دل زمین کارآزموده و بلد می خواهد محقق و جستجوگر می خواهد ورنه هر لاف زنی گرد جهان لاف خدایی می زد …
با آرزوی سربلندی و آبادی و برقراری صلح و عدالت …
طلب خیر برای هممون
ارادتمند شما رهرا شفیعی
سلام خانم زهرا شفیعی (یکی از شاگردان محمد علی طاهری استاد عرفان حلقه)
اولا: اگر ممکن است وجه تسمیه عرفان محمد علی طاهری به عرفان حلقه را برای ما روشن کنید.
ثانیا:شما مرقوم فرمودید :
“می تونم ادعا کنم اگر ایشون بتونن به فعالیتشون ادامه بدن تمام مسایل روحی و روانی و مدنی و اقتصادی و اجتماعی ….حل و فصل خواهد شد چرا که اسلحه ی ایشان استفاده ی صالحانه از اینترنت کیهانیست چیزی که ناسا به علمش دسترسی پیدا کرده ولی نمی تونه ازش استفاده کنه اما محمد علی طاهری و شاگردانش هم علمشو پیدا کردنو و هم می تونند ازش استفاده کنند”.
(پایان)
اگر ممکن است توضیح دهید که رشته تحصیلی و مدارک آکادمیک استاد شما چگونه بوده است که اگر (دستگاه قضائی) می گذاشتند ایشان بفعالیت های عرفان حلقه خودشان ادامه دهند ،ایشان می توانستند “تمام مسایل روحی و روانی و مدنی و اقتصادی و اجتماعی” را با تکیه بر چنین عرفانی حل و فصل کنند ،چون تا جایی که بررسی علم عرفان و متون عرفانی و گزارشات عارفان کاشف نشان می دهد موضوع علم عرفان نظری ،دریافت های کشفی در خصوص ذات حق و تجلیات ذاتی و اسمائی و افعالی اوست و درک مقوله کثرت در وحدت و وحدت در کثرت،و این سنخ معارف چشیدنی که خطا پذیر هم هست اگر ارتباطی با روح و روان انسانها داشته باشد ارتباطی به مقولات مدنی و اقتصادی و اجتماعی ندارد برای اینکه مقولات اجتماعی و اقتصادی و مدنی مسائل یا موضوعاتی هستند مرتبط با علوم جامعه شناسی و اقتصاد که محتواها و متد های خاص خود را دارند.در این مورد توضیح لطف کنید.
نیز لطف کنید یک توضیحی هم در مورد اصطلاح (بکار رفته در عرفان حلقه) یا تکنولوژی “اینترنت کیهانی” که گفتید “اسلحه استاد شماست وچیزی (است که) ناسا به علمش دسترسی پیدا کرده ولی نمی تونه ازش استفاده کنه اما محمد علی طاهری و شاگردانش هم علمشو پیدا کردنو و هم می تونند ازش استفاده کنند”.
بدهید و روشن کنید که مقصود از اینترنت کیهانی چیست و استاد شما از کجا فهمیدند که ناسا هم به چنین اینترنتی دست یافته است ولی “نمی تونه ازش استفاده کنه” اما “محمد علی طاهری و شاگردانش هم علمشو دارند و هم می تونند ازش استفاده کنند”؟ ضمنا شما که از شاگردان ایشان هستید اگر ممکن است و استاد شما پیش از دستگیری بشما رخصت اظهار آن را داده اند توضیحی (ولو کوتاه ) بدهید که چگونه از این نوع اینترنت استفاده می کنید؟
ممنون از پاسخ شما
جناب نوری زاد برای اولین بار با تمام جملات شیخ ببخشید سید مرتضی موافقم !
البته اگر رویش را زیاد نکنه ! متاسفانه در ایران افراد بسیاری هستند که مدعیند که علم را دوست دارند ولی کوچکترین قدمی در راه علم اندوزی بر نمیدارند و حتی زحمت پرسش و یا مراجعه به اینترنت را به خود هم نمیدهند الان این خانم متوجه نیست که چه میگویند چون مطمئنا آقای محمد علی طاهری هم روحش ازاین علم تکنولوژی کیهانی مافوق بشری ! ! خبر ندارد و اصولا در تخصصش نیست در اینجا برای اینکه سید مرتضی هم خوشش بیاید یک مثل عربی میزنم لا تقف مالیس لک بهی علم ی! عنی از آنچه که به آن علم نداری پیروی و تبعیت نکن ! حالا سید مرتضی ملانقطی بازی در بیاره که عربی را درست ننوشتی ! خود داند ! جناب نوری زاد یکی ازبزرگ ترین بدبختی هایی که سر ایران آمده این است که افراد به دنبال کسب مدرک حالا ازراهش ویا جعل عنوان ویا با پارتی بازی هستند که با این عناوین دهان پرکن خودی نشان بدهند و سوء استفاده هم بکنند و این گرفتاری باعث میشود که عوام با تکیه به مدرک و یا عنوان طرف هر حرفی را که زد باور کنند بدون اینکه تحقیق کنند در پایان خانم محترم خودتان توجه کنید که چه چیزی میگویید ! چیزی که ناسا علمش را پیدا کرده و نمیتواند استفاده کند بسیار احمقانه است ! اگر علمش را پیدا کرده که بیشتر زوایای این علم را باید بداند والا علم نیست در ثانی این علم مخوف اسرارش ازطریق کدام جاسوس! واز کجا به دست عرفان حلقه رسیده ؟ به قول عرفانیان عزیز خدا همه مارا شفا دهد . همین
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا.الاسراء/36
و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
صدق الله العلیّ العظیم
—–
مودب باشید!
بزرگترین سرمایه مرد ادب اوست
زهرا شفیعی گرامی
با احترام به شما، فرض کنیم شما تحقیق کردید و به چیزی به نام«علم» در حوزه عرفان حلقه رسیدید. چیزی وقتی علم است که بتوانید به طور شفاف آن را توضیح دهید.
یک وقت در یک روستایی بودم و فالگیری را دیدم که کتابی پاره پور در دست داشت و مردم بیچاره را وعده می داد و می چاپید. بعد رو کرد به سمت جوانترها و افراد تماشاگری شبیه من که منکرانه او را می پاییدیم و گفت که علم و کتاب او مثل علم و کتاب دانشگاهی نیست. گفت که علمش مثل علم این جوانها نیست که چیزی از دردهای شما را درمان نمی کنند. این جوانهای دانشگاه رفته حتی بلد نیستند کتاب مرا بخوانند و تازه همه شان هم بیکارند! همه ی حاضرین تصدیق کردند و هر کدام مبالغی به دانای کل دادند برای خبر دادنش از گوسفندی که یکی گم کرده و یا یافتن مالی که دیگری در خواب دیده بود!
باری چگونه می توان درک کرد که علم جوانترهای دانشگاهی، علم است یا علم آن فالگیر یا علم عرفان حلقه؟ آیا پیشنهادی دارید که بتوان در معرض دید همه قرار داد.؟
ما جوانترهای مدافع علم دانشگاهی و تابع آن فیزیک دانها که نام بردید، یا چیزی را علم نمی دانیم یا حاضریم از آن به گونه ای حرف بزنیم که هم همه آن را بتوانند بیابند و بخوانند و هم همه بتوانند آن را بیازمایند و صحت و سقم علم بودنش را مشخص کنند. علمی که شما مدافع و مدعی آن هستید چگونه می توانید به ما علم بودنش را نشانش دهید؟ می دانید ما داستان آن فالگیر را هم داریم و حق بدهید که عاقلانه و انسانی و شرافت مندانه نیست که خود را به دست چیزی یا کسی که نمی شناسیمش یا هیچ امکانی برای آگاهی از آن نداریم، بسپاریم. چنین واسپاری به معنای از دست دادن انسانیت است زیرا راه رفتن بر مسیر جهل به نابودی انسانیت می انجامد.
پس مدافع«فراذهن» و عرفان حلقه واقعا راهی ندارد جز توضیح دادن و روشن کردن محتوای این فراذهن و اینکه از چه راهی بفهمیم که او راست می گوید نه دروغ. اینشتین که نام بردید،می تواند چیزی را که علم می داند، توضیح دهد و راه آموختن و راه آزمودنش را به همه نشان می دهد. به همین دلیل هر دانشجو در هر نقطه ی جهان می تواند حرف او را بیازماید و صحت و سقمش را مشخص کند. البته روسای شما ظاهرا برتری ویژه ای بر امثال اینشتین دارند، ولی دستکم اگر به نفع انسانیت، از آنها حمایت می کنید، آیا بهتر نیست به همگان بگویید که این علم که مدعی اش هستید، چیست و چگونه می توان صحت و سقمش را آزمود.؟
این را نادیده بگیرید که ما جاهلیم و جایگاه شما را نداریم و علمی را انکار می کنیم که از آن بی خبریم بل بهتر است به این فکر کنید که چگونه می توان مدعی علمی بودن چیزی شد ولی نتوانست به دیگران راه علمی بودن یا نبودنش را نشان داد. هر چیزی که این نشانه مهم را ندارد یعنی نتوان گفت که این علم است و این هم راه آزمایش علم بودن یا نبودنش، فریب یا توهم است.
« محمدعلی طاهری علم همه چیزرا میداند » !!!
خانم ، برای شما خیلی متاسفم . بشکلی نا امیدکننده ، فریب این شیاد را خورده اید و بحث با شما بیفایده است .
درود برجناب دکتر نوريزاد عزیز
بقول احمد خاتمی و دیگر گماشته های رهبر،در انتخابات رای به هرکسی داده بشه در واقع رای به نظام است،روی سخن من با آن کسانیست که بر این باورند اگر ما رای ندهيم کسانی امثال رییسی قاتل رای میارن،
حال فهرستی اجمالی و بسیار خلاصه ازسیاهنامه اعمال و رفتارهای حکومت را در این 38 سال برمیشمریم
1_ پس از پیروزی انقلاب بواسطه ایجاد جو خفقان و نیز تعطیل کردن دانشگاهها، خیل عظیمی از نخبگان و تحصیلکرده ها، همچنین سرمایه داران و کارافرینان مجبور به جلای وطن شدند که میتوانستن در کشور در جهت رشد و ترقی کشور در عرصه های علمی اقتصادی،پزشکی، صنعتی مثمر ثمر باشند،
2_مبحث صدور انقلاب به عراق بدستور شخص خمینی و با عامریت آیت الله صدر و در نتیجه بروز جنگ هشت ساله ونیز اصرار بر ادامه جنگ که منجر به کشته و معلول شدن صدها هزار نفر از دو طرف وعقب ماندگي هر دو کشور شد،
3_ اعدامهاي سال 67 و ماقبل آن که بسیاری از جوانان در آن روزها دوران محکومیت خود را در زندانها میگذراندن آنهم فقط بخاطر هواداری از سازمان مجاهدین و یا مخالفت با نظام استبدادی حاکم
4_ جنایات و دخالتهای بی حد و حصر سپاه و تبدیل کردن این نهادمردمی به یک مافیای مخوف و بزرگ اقتصادی و امنیتی و بکارگیری این نهاد فقط برای استحکام پایه های جناح رهبری بجای حفظ و صيانت واقعی از تهدیدهای خارجی بعنوان یک اهرم بازدارنده قوی
5_ ایجاد انواع موانع و ساز و كارهای مختلف جهت هر چه محدود کردن انتخابات از جمله دخالتهای اطلاعات سپاه و دیگر نهادهای پیدا و نهان همچون بیت رهبری،شورای نگهبان نظارت استصوابي و غیره وخنثی کردن جمهوریت نظام ودر نتیجه بی اثر کردن نقش عامه مردم در تعیین سرنوشت خود
6_ مهندسی کردن انتخابات، دزدیدن عقل و شعور مردم با استفاده از انواع رفتارهای تبلیغاتی و حیله گری آنهم با استفاده از کیسه مردم، قبضه کردن رسانه صدا و سیما که متعلق به تمام ملت و با پول ملت اداره ميشود، تعطیلی و یا محدود کردن روزافزون روزنامه ها و خاموش کردن صدای مردم،
7_فتنه انگیزی در منطقه و دخالتهای نظامی در راستای همان اهداف صدور انقلاب، ایجاد جنگهای نیابتی و وارد شدن بطور مستقیم در معرکه ها تحت الفاظ فریبنده از جمله دفاع از حرم و امثالهم
8_چپاول و دزدیدن ثروتهای ملی از قبیل سه هزار ميليارد، پدیده شاندیز،صندوق بازنشستگی،تامین اجتماعی،هدر دادن بیش از هفتصد میلیارد دلار در آمد حاصل از فروش نفت در دوره احمدی نژاد ،هزینه کرد در کشورهایی از جمله لبنان،غزه،عراق،افغانستان،یمن،سوریه و صدها مورد دیگر که باید این پولها در جهت رشد و پیشرفت کشور هزینه ميشد،
9_به تعطیلی کشاندن تولیدو اشتغال،ورشکستگی هزاران کارگاه وکارخانه وبجای آن حضور آقازاده ها در عرصه واردات انواع محصولات حتی واردات مهر و تسبیح و سجاده و دسته بیل و کالاهای بیمصرف چینی و هندی و بیکار شدن بیش از 12 میلیون جوان فعال و جویای کار،
10_انتشار وگسترش معضل اعتیاد و پخش انواع مواد مخدر بصورت عمده و هدفمند در بین جوانان و به نابودی کشاندن ميليونها خانواده و بدنبال آن پدید آمدن سونامي فقر، فحشا، دزدی،کارتن خوابی،و بروز انواع بزه کاریهای مختلف در جامعه.
11_ استفاده ابزاری از باورها و اعتقادات مردم و نهایت بهره جویی و سواستفاده از مذهب که موجب دلزدگی مردم از هرچه دین و مذهب شد
12_ چپاول سرمایه های ملی از جمله زمین خواری جنگل خواری، به حراج گذاشتن موسسات، کارخانجات و شركتهاي مختلف تحت عنوان خصوص سازی و اجرای اصل 44
13_صرف هزینه های چند صد میلیارد دلاری بمنظور دستیابی به صنعت هسته ای نظامی، تحت لوای تولید برق، بردن کشور به ورطه نابودی تحت تاثیر تحریمهای کمر شکن بدون کمترین دستاوردی، و درنهايت تعطیلی و پلمپ کامل تاسیسات،
14_عدم استفاده 50 درصدی از میادین مشترک گازی و نفتی بخصوص بزرگترین میدان نفتي جهان پارس جنوبی و هدر رفت روزانه چندین میلیون دلار از حاصل استخراج گاز و نفت از این میادین و فربه شدن کشورهای قطر امارات بحرین از بابت بی لیاقتی حاکمین ما
حال کسانیکه بر این باورند چنانچه رای ندهيم اشخاصی از قبیل رییسی یا فرضا جلیلی بر مسند ریاست جمهوری مینشیند، باید مسئولیت موارد فوق که تنها گوشه ای از جنایات نظام میباشد را نیز بعهده بگیرند چرا که در واقع رای دادن به هر کسی در این سیستم ولایت فقیه یعنی رای دادن به نظام و قبول داشتن وضع موجود،
رای دادن و شرکت در راهپیماییهای حکومتی و حتی گول خوردن از این نظام چیزی جز شریک جرم شدن نیست
بگذاریم رییس جمهور با 5 میلیون رای بر مسند بنشیند آنگاه افکار عمومی دنیا نیز با ما همراه و همگام خواهند شد بدون داشتن پشتوانه جهانی و همسویی افکار عمومی دنیا، بتنهايي موفق به نابودی دیکتاتورها و به زیر کشیدن امپراتوری ها نخواهیم شد،
محمد،رزمنده جنگ هشت ساله
درود بر شرفت . که اینگونه با شجاعت صحبت میکنید .ما انقدر ترسو و بزدل شدیم که حتی از ایمیل زدن به شما هراس داریم .چه برسد که کاری دراین راه انجام دهیم ..همین که رای دادن شروع میشود . اگه رای ندهید . پسرت دخترت از دانشگاه اخراج میشد هزار ویک دلیل دیگر که باعث نگرانی از به هم خوردن این زندگی کنونی شود. وقتی کسی را شلاق میزنند .قیافه حق به جانب بگیریم . وبگویم حقش است .. وقتی زن مردم را توی خیابان نیروی انتظامی به بهانه بدحجابی بغل میکند . ما فقط نظارت .وحتی به کمک .نیروانتظامی هم . میرویم. و وقتی به منزل میرویم . مدافع حقوق بشر میشویم اینگونه مردمی شدیم ..که فقط رای دادن را برای منافع خود میبینیم.اگه متوجه شویم ممکن است رای ندادن برای خود و خانواده مشگلی بوجود میاورد.فورا را ی ما عوض میشود.. اقای نوریزاد من وقتی داعش را میدیدم که چطوری راحت سر میبرند. تعجب نکردم . من در عملیات مرصاد این صحنه هارا دیدم ..نمیدانم تاچه حد از عملیات مرصاد خبر دارید . فقط یک گوشه از تجاوز به دختران مجاهد در اطاق عمل بیمارستان 200تختخوابی کرمانشاه اشاره میکنم .. تا دلیل ترسو بودن ما برای شما معلوم شود . موفق باشید.
سلام بر جناب میرشکار
اولا ترسو بودن این معنایی را که شما می گویید ندارد.من خود به چشم خویش دیده ام که مردم با عملکردهای داعش گونه گشتهای ارشاد به شدت مقابله کرده اند برای همین هم می باشد که پیشتر در این سایت گفته ام مردم در بزنگاههایی بلوغ خود را نشان داده اند و نمی توان بدبینانه همه را به یک چشم منحرف و خود را عقل کل نامید.در ثانی در مورد مجاهدین اولا ایشان غلط کردند به فرمان یک خمینی کت و شلوار و کراواتی به ایران یعنی میهن خود به همراه دشمن تاختند و در ثانی جنایتکاران اسلامی هم اگر چنین کردند که شما گفتید دوصد چندان غلط کردند.نمی شود یک طرفه به قاضی رفت و بعد مردم را ترسو و بزدل نامید.جنایات مجاهدین که بنده آنها را برادر دو قلوی نظام دینی ایران می دانم کم از ایشان نیست.ایشان به مانند همین حکومت فاشیستی رفتار فاشیستی برگزیده و تعدادی از جوانان پاک این وطن را به گمراهی و ضلالت کشانده و زندگیشان را به تباهی کشیده اند.همین حضرات به مانند رسانه میلی ایران اخبار منحرف کرده و با ایدئولوژی خویش خود را برتر نشان می دهند پس فرقشان با آنها چیست؟!دوست عزیز در راه وطن با هیچکس مماشات نکنید.چه آنان که وطن را به مثابه زمین برای چهارپا می دانند و چه انان که به نام وطن بر هم میهن خویش اسلحه می گشایند.هر دو را باید چنان در دهانشان زد که دیگر جرات تکرار چنین قباحتی را نداشته باشند.من ملت ایران را نه ترسو بلکه سرخورده می دانم و مطمئنم چه ما باشیم یا نباشیم این ققنوس برخواهد خاست پس از آنکه اتش زد آنان را که ایشان را بدین روز انداختند.شک نداشته باشید.این درس تاریخ به ماست.فقط امیدوارم این بار راه خویش را بدون تفکر برنگزینند.
موفق باشید
با سلام و درود به جناب نوریزاد گرامی،
آقای آرتین،
از آنجا که به “غلط کردن” علاقه دارید و در نوشتهٔ خود هم به سبک آخوندی هی غلط کردند و غلط کردند میپرانید، شما هم بسیار ////////////////میکنید که هر جا و هر کس در باره قتل و تجاوز به دختران مجاهد افشاگری کرد مثل یک مامور رژیم وسط معرکه میپرید و وظیفهٔ خود میدانید که از رژیم، در پوشش محکوم کردن قاتل و مقتول باهم، دفاع کنید. این حقه بازیها و شبیه سازیها و معادل سازیهای ابلهانه، که هم رژیم بد است و هم مجاهد و مبارز ضدّ رژیم، خیلی وقت است که قدیمی شده. بروید فکر بهتری به حال خود و رژیم درماندهٔ اسلامی کنید.
افشین
درود به همه دوستان خوب
ما نسلی هستیم که در جوانی پیر شدیم!
در کنار تمام اتفاقات خوشگلی که برای نسل ما افتاد، خوشگلترین اتفاق اینست که همهمان در جوانی پیر شدهایم.
ما تنها نسلی هستیم که تلو تلو خوران پیر شد.
تلو تلو خوران تا بفهمیم چرا «خانم» معلم مهربانمان یکدفعه شد «آقا» پرورشی عصبانی، تا بفهمیم چرا وقتی با موکتبر پای شلوار ملت را میبرند، ساق دستشان را هم از زیر آستین کوتاه با اسپری رنگ میکنند، خود من تا بفهمم چرا از کنار قنادی آقا سنایی که رد میشوم، روی شیشه، نان خامهای را میخوانم نان خامنهای، تا بفهمیم چرا وقتی با دختر و پسرهای محل وسطی بازی میکنیم، به پدرها میگویند «دخترت را جمع کن»، همینطور هاج و واج و تلو تلو خوران چهارده ساله شدیم…آمديم نازكنيم جرأت نداشتيم با داداشمون بيرون بريم ميترسيديم گشت زينب مارو بگير ببرعقدمون كنه گفتندازدواج خوب رفتيم بين مسئوليتهايي كه تجربش سخت بود
بله ماتلوتلو پيرشديم n kh
از تا بیست سالگی بین این تلو تلو خوردیم که بفهمیم توقیفیم مجبور به ساختن و سوختن مسئوليت بزرگ كردن بچه ها با هيچي ترس جنگ . دلمان توقیف شد، نوجوانی و جوانیمان توقیف شد، روز و شبمان توقیف شد، خبرهای تلویزیونمان که با «آتش توپخانه…» شروع میشد همه توقیف بود، گفتيم بريم باز درس بخونيم ؛روزنامه دیواری مدرسهمان توقیف شد، راه رفت و برگشت دبیرستان زیر نگاه هیز «گشت ثارالله» توقیف شد. نیمه دوم بیست سالگی تلو تلو خوران هر روز با خودمان گفتیم برویم دانشگاه لابد درست میشود…
وقتی شانس آوردیم و از لای چهل و پنج درصد سهمیهها به دانشگاه رسیدیم، دیدیم خیلی از همانهایی که لای از اخبار «آتش توپخانه…» زنده برگشته بودند، پیش از رسیدن ما همه چیز را توقیف کردهاند. تلو تلوی اصلی را موقعی خوردیم که دیدیم خودشان، خودشان را هم توقیف میکنند. دعوا رسید به اینکه اگر من ادای اعتقاد را دربیاورم تو که از اساس معتقدی محلی از اعراب نداری. نمیدانم ما رفتیم به جمع آن طرد شدگان یا آنها آمدند به جمع ما. میدانم که حالا همهی ما هم با شدت همان خانم پرورشی خشمگین بودیم. حالا آن «نان خامنهای» معروف، رهبر بود و کارش را هم خیلی خوب بلد بود.
نیمه دوم بیست سالگی خیال کردیم فرصتی شده که خودمان را ابراز کنیم. فرصتی که حتی کودکی و نوجوانی و جوانی نکردهمان را هم ابراز کنیم. ما دستگیر شدیم! به جرم هيچ فرقي بين زن ومردنيست و حقوق زنها بايد رعايت بشه تا برسیم به سی سالگی، فقط تلو تلو خوردیم که بفهمیم آخر چرا ما اینقدر «دستگیر» میشویم؟ چرا اینقدر پرونده داریم؟ خودمان از موضوع پروندههای خودمان خندهمان میگرفت ولی اگر همین خنده را هم بروز میدادیم دوباره دستگیر میشدیم. نمیدانم چرا وقتی قاضی با آن جدیت پرونده ما را میخواند خودش از خنده منفجر نمیشد.
اخه قاضي ميگه ساكت اينجارو امضاء كن برو واي كه چقدر خنده دار
سی سالمان که شد کمی خسته بودیم. بعضی بیشتر، بعضی کمتر، ولی همه از اینهمه تلو تلو خوردن خسته بودند. کم کم شروع کردیم به پس کشیدن. به کمرنگ شدن. ما باید کار میکردیم و زندگی میکردیم. باز همه چیز توقیف شد. سوادی که در دانشگاه خودشان آموختیم توقیف شد. اگر در نیمههای بیست سالگی جذب جایی شده بودیم که کوشش بیهودهای کرده باشیم به از خفتگی، هرچه تجربه کرده بودیم توقیف شد.
بدترین اتفاقی که افتاد این شد که قلممان از همیشه بیشتر توقیف شد. ما تلخترین خندههای توقیف شدهی جهان را در آن روزگار کردیم.
حالا چهل ساله شدهایم. آنقدر تلو تلو خوردهایم که سرگیجه ولمان نمیکند.
درست دم چهل سالگی اتفاقاتی افتاده بود که همهمان را برده بود به تمام تلو تلوهایی که از بدو تولد خورده بودیم. همچین موجودی به در مجهزترین آزمایشگاه جهان هم ببری همان دم در از صدر تا ذیل حقش میدهند که خسته باشد. بعضی درستترین کار را کردند و خواستند که دیگر «دستگیر» نشوند. بعضی آب از سرشان گذشته بود و مجبور به ترک وطن شدند.
اینها هیچوقت جزو تلفات هیچ چیزی و هیچ اتفاقی حساب نشدند و همینها تنها کسانی بودند که بین جمعیت تلو تلو خور، به معنای واقع کلمه نابود شدند.
حالا خودمان خودمان را توقیف کردیم. خستگیمان از یکطرف، وحشت له شدن زیر فشار زندگیای که هیچوقت فرصت زیادی برای تجربهاش نداشتیم، ترس به حق از اینکه مبادا مقدسات و اعتقاداتمان که کمترین هزینهاش همین بوده که ما الآن اینجائیم، تبدیل به روزمرههای بیمزه بشود. حالا ما در چهل سالگی، صد برابر ده سالگیمان به مهر، به مادر، به پدر، به امنیت، به هر چیزی که این معنی را بدهد احتیاج داریم. نیازی نیست خودمان را توی آینه نگاه کنیم. ما تنها پیرهایی هستیم که نوه نداریم ولی نتیجه داریم. نتیجهی ما خود ما هستیم.
ما پیرترین جمعیت جوان دنیا هستیم
تا قبل از کشته شدن رفسنجانی، بسیاری از ما براین باور بودیم که اختلافات بین حکومت (تندروها و اصلاح طلبها) جنگ زرگری است و در خفا به ریش مردم میخندند تا از این اختلافات برای داغ کردن تنور انتخابات استفاده کنند.
اما قتل رفسنجانی پیامی روشن به طرف مقابل و مردم داد که این جنگ، جنگ زرگری نیست و یک جنگ واقعی و تمام عیار است که نتیجه آن درابتدا حذف رفسنجانی و بقیه به ترتیب.
به نظر من برای یاری رساندن به عمیق تر شدن این شکاف، باید مردم از جناح مقابل در تمامی انتخابات ها حمایت کنند و در رای گیری ها به نفع اصلاح طلبها شرکت کنند.
این کوچکترین و کم هزینه ترین مبارزه مدنی با جناح تندرو و تمامیت خواه و جنایتکار و جانی است.
مردم باید متوجه بشوند عدم شرکت در انتخابات چقدر برای رژیم مهمه که همه اطلاعاتیها بسیج شدن که مردم را اغفال کنند
جناب رامین همه گروه ها سروته یک کرباس هستند ! لطفا برای هیچ جناح نامرد و دزد و چاکر مسلک تبلیغ نکنید ! مفهوم بود ؟
درود جناب نوریزاد.
در باب گفته های آقای “حمید”پزشک متخصص خواستم چند کلمه ای صحبت کنم.
دوست خوبم شما فرمودید:
که جناب روحانی شبکه های مجازی را فیلتر نکرده است!!!
آیا غیر از این است که فیسبوک،یوتیوب و چندی دیگر از شبکه های مجازی را فیلتر کرده اند…؟!
حتی گوگل هم از زیرِ تیغِ فیلترینگ رد نشده است…
اگر منظورتان تلگرام میباشد!!!خدمت شما عرض میکنم:
تنها دلیلِ فیلتر نکردنِ تلگرام رسد کردن و دسترسی به مطالبانِ کاربران است.
نه اینکه تلگرام را فیلتر نکنند تا با این ابزارِ مجازی ملتِ ایران بتوانند به دموکراسی برسند.
جناب دکتر مگر حضرات اعتقادی هم به دموکراسی دارند که میگویید؟!
مگر یادتان رفته ست آقای خاتمی پدرِ به اصطلاح اصلاحات فرمودند:
ما خواهانِ دموکراسی غربی نمیباشیم.
جناب دکتر از نظرِ شما شرکتِ در انتخابات تنها راه رسیدنِ به دموکراسی ست؟!
در کتاب دموکراسی برای همه دکتر”حسین بشیریه”چنین میگوید:
چند راه برای رسیدن به دموکراسی وجود دارد
1_ حمله ی نظامی
2_ دخالتِ دولتها
3_ احزاب و تشکیلِ تشکلاتِ مردمی.
پس نتیجه میگیریم که تنها راه برای رسیدنِ به دموکراسی شرکت در انتخابات نیست.
انتخابات یکی از پروسِ های یک حکومتِ دموکراتیک است،البته انتخابات به معنی خاص،نه انتخاباتی که آقای خامنه ای تشخیص بدهد چه کسی در آن شرکت کند و یا نکند،و از فیلترینگِ شورای نگهبان رد شود…!!!
دوستِ خوبم،در یک حکومتِ”اولیگارشی”انتخابات کاملا فرمایشی و مهندسی ست.
و شرکت کردنِ در انتخاباتش توهینِ به شعور جمعی و نادیده گرفتنِ حقوق سیاسی و مدنی ست.
می گفت:بیا به همه پُرسی برویم
پر شور، چو کشتگان مُرسی برویم
گفتم: اینجا کارِ سیاست تُخمی ست
ای دوست، بیا به زیر کُرسی برویم!
(شاعر مشتاق کرمانشاهی_ 1392)
درود جناب نوریزاد.
در بابِ صحبتهای امروزتان یعنی”تحریم انتخابات” خدمت شما عرض میکنم که،
بنده هم با شما موافقم.
یعنی شرکتِ در انتخابات بی احترامی، و کم کمشردنِ خرد و شعورِجمعیِ ماست.
انتخاباتی که،
آزادی احزاب،رسانه،روزنامه،و نبوده نهادهای بی طرفِ نظارتی ،کاملا فرمایشی و مهندسی ست.
بارها و بارها ما این انتخاباتها را تجربه کردیده ایم و چون مهندسی و فرمایشی بوده هیچ اتفاقی نیفتاده ست.
متاسفانه دوستانِ به اصطلاح،اصلاح طلبِ ما دچاره استدلالِ دورِ باطل شده اند.
یعنی اینکه هربار با این شعار:که اگر ما شرکت نکنیم اینها آقای جلیلی و یا کوچک زاده را بجای این حضرات می آورند…
مگر آقای روحانی و امسالهوم. آمدند چه گُلی بر سرِ این مردم فلک زده زدند؟!
مگر نه اینکه آقایان اول از فیلترِ شواری نگهبان رد شده اند و مورده تایید رهبری یند؟!
مگر نه اینکه اعدام ها دو برابر شده ست…؟!
مگر تهدید و دستگیری فعالان سیاسی و مدنی و فیلترینگ کمترشده ست که دوستان اطلاح طلب،مردم را به پای صندق ها می برند …؟!
آیا نظامی که هیچ یک از این پروسِ های انتخاباتی را رعایت نمیکند باید به آن اعتماد کرد؟!
و یا در انتخاباتش شرکت کرد؟!
تا زمانی تاییدِ رهبری و فیلترینگ شورای نگبان وجود دارد،شرکتِ در انتخابات بی احترامیِ به خردِ جمعی و نفهمیدن شعوره سیاسی و مدنی ست…
بله جناب دکتر بنده هم کاملابا “تحریم انتخابات” و نظره شما موافقم.
زمانی که ما انتخابات را تحریم کنیم،یعنی به حق و حقوقِ خودمون آگاه شده ایم.
تحریمِ انتخابات،آغازِ تحولاتِ سیاسیت.
و فهمِ و درکِ نافرمانی های مدنی ست،و با همین نافرمانیهای مدنی حکومت را میتوانیم به زانو در می آوریم،
فی تحمل…
هی لامذهب،چه سبز باشد چه بنفش
ماییم و هزار هجمه ی داس و درفش
لعنت به من و سماجت پاهای ام
نفرین به تو و،حماسه ی لنگه ی کفش!
(مشتاق کرمانشاهی _ خرداد ۹۲)
سلام جناب نوریزاد.
جناب دکتر نوریزاد،سالهاست این سوال تمام ذهن و وجودم و در بَر گرفته: که چه بر سرِ ما آمد؟!
چرا کشورمون،مَردمون،گرفتار این همه ظلم و استبداد و جهل و بی عدالتی و یاس و نا امیدی شدیم؟!
آخه چرا؟!
آیا لیاقت مملکت ما این حکومتِ…؟!
وقتی هر بار این سوال و از خودم میپرسم،در پسِ ذهنم و یا در ضمیرِ نا خود آگاهم صدایی جاری میشه که:بله.
لیاقتِ ما همین حکومتِ…
مردمی که بدون هیچ آگاهی انقلاب کردند،و بدون هیچ شناختی و تجربه ای کسی رو بُت کردند و ازش تبعیت کردند،لیاقتشون همین حکومتِ.
مملکتی که تمام احزابش،و نخبه های سیاسیش،و به اصطلاح روشنفکراش از حکومت دینی حمایت کردند،لیاقتشون همین حکومتِ.
مردمی که بعد از سی و اندی سال، دروغ و جهل و تظاهر،هنوز به پای صندوقای رای گیری میرن،لیاقتشون همین حکومتِ.
مردمی که برا آینده ی خودشون و بچه هاشون و کشورشون کوچیکترین هزینه رو نمیدن، ولی برا گرفتنِ سبد کالا از جونِ خودشون میگذرن و مایه میذارن، لیاقتشون همین…
بله جناب نوریزاد،از ماست که بر ماست.
به قول مونتسکیو:
حکومت ها،بر گرفته از ملت هاست.
تا زمانی که فهم سیاسی و شعور مدنی مونو بالا نبریم همین نابکاران و مسند نشینان مارو بازیچه ی اهداف شوم و کثیف خودشون میکنند.
فی تحمل…
روزگار آسوده دارد مردم آلوده را
غرقه در آلودگی دان آدمِ آسوده را
در به روی اجنبی بگشا،چو ابنای زمان
ور نه می کوبند با سندان درِ نگشوده را
روزگاری تیره تر زین چیست کز بی مشعری
فرق نگذارند قوم از دوده مُشک سوده را
یا به زندان باش، یا همرنگ شو با ناکسان
یا حصارِ جهل کن بر سر نَود گز روده را
سالها رفتم ز راهی،چرخ دون برگشت و من
باز بایستی بپیمایم رهِ پیموده را
ای غنوده خوش در آغوش مهی تا تیغ مِهر
یاد کن چشمِ به حسرت،تا سحر نغنوده را
“مهدی اخوان ثالث”
با درود فراوان :سخنی با مردم کشورم :
در باب گرفتاریهای مردم ایران، آنقدر پیچیده است که نمی شود با چند جمله به آن پرداخت. اما اگر به دنبال ریشه این مشکلات باشیم. یقین دارم چیزی که به آن می رسیم چیزی جز جهل نیست. در میان همه باورها فقط تعصب دیده می شود، چه آن ها که به قرآن ایمان دارند، چه آن ها که به زرتشت علاقه پیدا کرده اند، چه آن ها که گرفتار عرفان هستند.
همه این ها تعصب است و به قول بهرام مشيري( باید از همه این یک کتابی ها ترسید، حال چه کاپیتان مارکس زیر بغلش باشد، چه تورات، چه انجیل، چه قرآن، این یک کتابی ها بیچاره کردند عالم را). ارتجاع، ارتجاع است فرقی نمیکند. مشکل اين افراد در این است که می خواهند تمام جهان را با همین یک کتاب بسنجند و همه چیز را در این کتاب ها بیابند، حال که نمی یابند وخود نمی دانند مشکل از کجاست. حالا هم که به نیرنگ جدیدی متوسل شده اند، که محتوای قرآن علمی است، همین نیرنگی که کشیشان در مورد انجیل داشتند. در جواب باید بگویم که محتوای هیچ یک از کتاب های مقدس علمی نیستند، ونبايد از این کتاب ها انتظار فیزیک، شیمی، روان شناسی داشت. مشکلات قرن 21 راه حل قرن 21 میخواهد، البته عده ای از مردم به این آگاهی رسيده اند که قوانین اسلامی مثل دیه وارث نصف، شلاق زدن، اعدام، قطع دست وپا و…. خشونت بار است ونا کارآمد که این نکته خوبی است اما باید مراقب بود که از بتي به بت دیگر نرویم وبدانیم راه نجات ما در گذشته های قبل از اسلام نیز نمی تواند باشد.البته بزرگی و عظمتی که بوده است را نميشود انکار کرد، و دانستن تاریخ کمک بزرگی است تا دیگر اشتباهات را تکرار نکنیم.منظور ما این است تا زمانی که انسان بتي در ذهن دارد نميتواند راجع به آن منطقی بينديشد پس برای این که منطقی بينديشيم تنها راه
(تقدس زدایی) است، که این کار مستلزم تمرین بسیار است.
جناب نوری زاد گرامی
من دانشگاهی ام. به نوشته ای برخوردم از نوشته های شما که برایم بسیار جذاب و حس برانگیز است. بخود می بالم که با نیکمردی آشنایم که سخن درون مرا بر قلم می سراند و جور مرا یک تنه بجان می خرد تا من خموشی بی سرانجام خویش را تداوم بخشم. نوشته مورد نظر من این است:
نامه ای به همسرم
سلام فاطمه جان، اکنون که این نامه را برای تو می نگارم، دمِ صبح ششمِ آذرماه است. کجایم؟ در روستایی مجاورِپاوه. و درخانه ای که مردش بی نشان رفته. من به نوشتنِ این نامه ناگزیرم. که اگرننویسم، درخود مچاله می شوم. و بارانی ازشماتت برخود می بارم. نه این که بخواهم با نگارشِ این نامه خود را خلاص کنم، بل به این دلیل که سربه آستانِ توسایم و همراهی ات را التماس کنم.
مدتهاست که سخنی درمن پابپا می شود. تحملش را داشته باش. بگذار آنچه را که ازگفتنش هراس دارم، درهمین ابتدا وابگویم. وآن این که: من دیگر به خانه بازنمی گردم. تاکی؟ تا زمانی که زندانیان سیاسی ما به خانه باز آیند، وآن سه یارنازنین نیز رهایی یابند. این را یکی دو باربه شوخی گفته بودمت. و توسکوت کرده بودی. اکنون اما شوخی ای درکارنیست. من به این سفر ادامه می دهم. با این که می دانم تو تنهایی. و پیش ازاین نیزتنها بوده ای.
آدمهایی مثل من ظاهراً برای زندگی کردن ساخته نشده اند. و آدمهایی مثل تو، برای لمسِ آرامش. من به این سفر آنقدر ادامه می دهم که خبر آید: همگانِ عزیزانِ دربند ما رها شده اند. این خبر که درهمه جا پیچید، لنگ لنگان بازمی گردم و دق الباب می کنم. اگر در به رویم وا کردی، کوله ای را که از اشک ها وآه ها و لبخندها و آرزوهای معطلِ هموطنانمان انباشته ام، پیش رویت وا می کنم. تا از این سوغات بی بدیل، لبخندهایش را برداری و تناول کنی. و اگرنه، گفتی برو به همانجاها که بوده ای، دمِ در برزمین می نشینم. آنقدرکه همسایگان و رهگذران و همان زندانیانِ آزاد شده وساطت کنند ودلِ خراش خورده ی تو را نرم کنند.
صبوری ات را از خدای خوب تمنّا می کنم.
همسرت: محمد
ششم آذرنود و دو- روستای دوریسان
http://www.payameazadegan.com/upload/nashriye/135-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D9%86%20%209.pdf
سلام آقای نوری زاد. نظر شما راجع به سیاست افزایشش جمعیت چیه؟
———–
شوخی و بی فکری
.
از خواندن و شنیدن نوشتهها و گفتههای سروران عزیز نوریزاد، علی1، کورس، آرتین، عرفانیان، علوی، مهرداد، سارا از فرانکفورت، … و البته سید مرتضی (همه گرامی) خوشحال شدم.
اما نوریزاد گرامی، مرد آزاده!
رویت و دستت را میبوسم ولی … با شما مخالفم: شرکت نکردن در انتخابات نه تنها راه درستی نیست بلکه فایدهای هم نخواهد داشت. گفتنیهای متعارف را همه گفتهاند فکر نمیکنم چیزی ماندهباشد که من بدانم و شما ندانی یا نشنیده باشی.
توجهت میدهم به وجوهی کمتر گفته از موضوع:
کمی با خویش خلوت کن و ببین چرا در خوابهای خوبت، و حتی در سناریوهای تخیلیات هرگز کشور را بدون ساختار و رهبر ندیدهای؟ چرا آرزو داشتی رهبر خواب نما شود و قدرت و عزت را به گروههای تحت تبعیض، مردم -یا نمایندگانشان- تفویض کند؟
آیا در بهترین -یا بدترین- خوابها و آرزوهای محالت تجسم کردهای که -به اصطلاح- قدرت در کف خیابان افتاده باشد؟ مانند مصر پس از استعفای مبارک، تونس بعد از خروج بنعلی، لیبی پس از سقوط قذافی و یمن پس از استعفای علی عبدالله صالح؟ از میان این کشورها تنها تونس توانست به دلیل ویژگیهای شخصی غنوشی و وجود یک جامعۀ مدنی پس از کمترین دوران هرج و مرج و خشونت به ثباتی نسبی دست یابد.
بنابراین توصی میکنم به جای هرکاری تلاش کنید یک هستۀ متشکل از آدمهای خوشنام گرد آورید. شما در پیام صوتی خود میفرمایید جان یک دختر را نجات دادن بهتر از انتخابات بیهوده است. آیا مستحضر هستید طرح سلامت دولت وقت که مرهون رأی همین مردم است چند صد بیبضاعت را قادر به درمان بیماری سرطان نمودهاست؟ اطلاع دارید وزیر دارایی کم ادعا و فرهیختۀ همین دولت، انقلابی بیسروصدا در سطح درآمدهای مالیاتی و فاصله گرفتن از درآمد نفت صورت داده؟ آیا میشود نشست دست روی دست گذاشت و ظرف چند سال سیاهتر دیگر مرگ و بیقانونی و چپاول را دامن زد؟ ما با شرکت در انتخابات تفاوت مشهود بین بخش انتخابی و انتصابی حاکمیت را هرچه پررنگتر خواهیم کرد.
من خود به خوبی از تمام مضارّ حکومت دینی آگاهم، اگر حمل بر کنایه نفرمایید، حتی پیشتر از شما. اما وقتی از مصالح کلان و سیاست کشور صحبت میکنیم باید به دقیقا به موضوع بحث توجه کنیم؛ و این یعنی “قدرت”، نحوۀ کسب و نحوۀ استفاده از آن. برای کسب قدرت یا باید تشکلی گسترده و متشکل داشتهباشید(اخوان المسلمین)، یا نیروی نظامی (السیسی) و یا توده از حرفتان پیروی کند (راشد غنوشی).
آقای نوریزاد، شما هم به خوبی میدانید میلیونها نفری که با زدن از شکم زن و بچۀ خویش عواید میلیاردی آستان قدس را تأمین میکنند، در روزی که قدرت به کف خیابان بیفتد به حرف من و شما گوش نخواهند کرد. با اینهمه باز هم میشود به طرق دیگر مردم را بسیج کرد، طرقی که مفید و قابل کنترل باشد.
بسیج مردم زمانی مفید خواهد بود که اولا هدف مشخص سیاسی داشتهباشد (مثل رفع نظارت استصوابی یا در مرحلۀ بعد رفراندم) نه شعارهای بزرگ و دهان پر کن اجتماعی و اقتصادی از قبیل ریشه کن کردن فقر و آب و برق مجانی و یارانۀ 1 میلیونی؛ دوما رهبر -به طور محدود- مردم راهنمایی کند (میگویم محدود چون عمر “امام” و رهبری که بتوان جان نثارش کرد به سر آمده)؛ سوما قدرت نظامی بیطرف باشد.
هر سه عاملی که خدمتتان برشمردم، در انتخابات ممکن است. رهبر مقطعی، هدف مقطعی و مردمی که قصد بنه کن کردن همۀ ساختار قدرت را ندارند، همه با پیگیری مطالبات از صندوق رأی نزدیکتر و دردسترستر خواهد بود. اگر مردم صندوق رأی را امین خویش، تنها یادگار به جای مانده از انقلابی مردمی (وگرچه به خطا) و برآورندۀ آرزوهای خویش بدانند؛ اگر نیروهای نظامی بدانند که با انتخابات شوخی نباید کرد (که در 88 آموختند) و نیز رهبری که بداند برای هدف مشخصی برگزیده شده (و نه رساندن به مقام انسانیت)،
آقای نوریزاد شما سرمایۀ این مردمی، خود را نسوزان.
احسنت مازیار گرامی ،تو حقیقتا یک سکولار رئالیست هستی که مثل برخی دلخوش به تخیلات و ایده های خیالی نیستی.آفرین بر درستی درک و واقع بینی ات.باکی از هجوم های محتمل دوستانی احساساتی و ایده آلیست که درکی از واقعیت های ایران و بافت مردم ایران ندارند نداشته باش.موفق باشی
سلام جناب مازيار خوش فكر
وواقعيت گرا ودورانديش احسنت به اين تدبير وتعقل وتفكرشما.
من كه مدتي است دراينجاچيزي نمي نويسم بخاطر آشفتگي عقلي وروان پريشي جناب نوري زاد كه درانيستاگرام يك مطلب مستهجني نوشه بودبرآشفتم وپرخاشي كردم وگفتم حيف نيست كه وقت عزيزوشريفمان رادراينجاصرف كنيم وديگرترك كردم وگاهي نگاه مي كنم به بينم چه مي نوسندديگران .
باشركت درانتخابات است كه بقول مرحوم بازرگان مي شودحكومت مستبدرا اصلاح كردوحداقل ازتيم حاكم رئيس جمهورنباشد هرچندكه دستش بسته است امابازهم خيلي اختيارات دارد واگرامثال احمدي نژادبيايدديگرفاتحه ايران رابايدخواند. وعدم شركت يعني آدم مرده وبي مسؤليت ونبايدتوقعي هم ازاصلاح امورداشته باشد.
من واقع نگري ودورانديشي شمارا مي ستايم واقعا يك سكولارواقع بين هستيد.
اين استبدادنعلين برما حاكم شده است وبايدبامدارااين استبدادرا ازصحنه برچينيم باانتقادهاي معقول ومدني وپله به پله اول اصلاح قانون دوم تعيين مدت قليل براي رهبري سوم شفافسازي درتمام امور اقتصادي وسياسي چهارم منصرف كردن سپاه ازدخالت درامورسياسي وفعاليتهاي اقتصادي وبرگشتن به پادگانها پنجم پاسخگوبودن همه مسؤلين اعم ازرهبر ورئيسجمهور ووزرا واستانداران والخ
واگراين وضعيت برهم بخورد معلوم نيست سرنوشتمان بهترازمصروسوريه وليبي وغيرهم باشد.
من ازآقاسيدمرتضي دعوت كردم بياينددراينجابنويسند ولي پشيمان شدم واقعا وقت تلف كردن است چون نوري زادتعادل روحي ندارد.
ودرآخربه شماو همه ناظران ودوستان مؤدب عرض سلام دارم وسال نوراهم تبريك مي گويم .
بفرما…این هم دو تا شاهد از غیب که هردو مدافع سرسخت همۀ نابکاریهای رژیم اند!!! وقتی دشمن ما را تحسین میکند، باید کمی هشیارتر عمل کنیم.
دوست و برادر گرامی جناب آقا مصلح
سلام و خوش آمد می گویم بشما ،از اینکه دوباره نوشتید مسرور شدم ،گرچه اختلاف سلیقه ها در تفکرات و اظهار نظرها وجود دارد و هیچ دو انسانی را نمی توان یافت که در مسائل نظری و عملی یکسان بیندیشند اما بهرحال در انتها نباید دلخور شد یا دلخوری ها را استمرار داد ،اگر فرضا دلخوری هم وجود داشته باشد از تفاوت نظرها یا تعبیرات ،در عین حال لااقل مثل همین مورد می توان در امور مهمه اظهار نظر یا توصیه های کوتاه داشت و تماما صحنه را ترک نکرد ،بقول معروف :آب دریا را اگر نتوان کشید/هم بقدر تشنگی باید چشید. در عین حال اختیار هرکس با خود اوست.
برای شما موفقیت بیشتر در سال جدید آرزو می کنم
———-
من نیز به نوبه ی خودم باز آمدن جناب مصلح را شادباش می گویم و البته به فال نیک می گیرم.
با احترام و ادب
.
جناب نوریزاد مصلح به شما میگوید آشفته عقل و روانپریش آن وقت شما ورودش را به فال نیک میگیرید !؟! جناب نوریزاد شیخ مصلح چه کامنتی گذاشته که استفاده برده اید ؟ شاید مسیحی ( شوخی ) شده اید و در پاسخ چک به گوش گرامی آن طرف دیگر را هم تقدیم میکنید ؟ این روش گاندی فقط وفقط باعث تجری آخوند جماعت میشود درضمن شیخ مصلح ! اگر در توانت هست دلیل آشفته عقل بودن نوری زاد را برایمان بگو تا ما هم استفاده کنیم امید وارم که مانند شیخ مرتضی به غار سکوت فرارنکنی ! درضمن عید هم برشما شیخ مصلح مبارک !
مودب باشید!
بزرگترین سرمایه مرد ادب اوست
عزیزان اطلاعاتی هم عقیده هم هستند و می خواهند با انتخابات ریاست جمهوری قانون اساسی را تغییر بدهند.
جناب وطنپرست…استدلال شما نه تنها فاقد ارائۀ راهبرد عملی است، بلکه در تقابل با آزادی و حقوق بشر میباشد. برخلاف اظهارات شما، آقای نوریزاد و اکثر هموطنان و منجمله این نویسنده، برای سرنگونی این نظام و انقلاب پیشنهادی ارائه نکرده و نکرده ایم. شما میفرمائید «ما با شرکت در انتخابات تفاوت مشهود بین بخش انتخابی و انتصابی حاکمیت را هرچه پررنگتر خواهیم کرد.» آیا متوجه هستید که به تناقضگوئی پرداخته اید؟ مگر غیر از اینست که در هریک از این دست انتخابات، داوطلبان ار قبل باید از سرند شورای نگهبان عبور داده شوند؟ اما شورای نگهبان شامل چه کسانیست؟ مگر این شورا غیر از 12 نفر که 6 نفر آنها از جانب خامنه ای انتخاب شده و 6 نفر دیگر هم از جانب رئیس قوۀ قضائیه برگزیده شده و باید پس از تصویب مجلس شورای اسلامی به 6 نفر قبلی ملحق شوند؟ و مگر رئیس قوۀ قضائیه به نوبۀ خود منتصب خامنه ای نیست؟ و آیا نمایندگان مجلس که قبلاً از سرند شورای نگهبان گذشته اند، دست چین شده و مطیع اوامر خامنه ای نیستند؟ حال شما به من بفرمائید که بر اساس استدلال شما، شرکت در چنین انتخاباتی که چیزی جز انتصابات نیست، چگونه تفاوت بین بخش انتخابی و انتصابی احراز خواهد شد؟
جناب وطنپرست…مردم باید از حقوق حقه و انسانیشان دفاع کنند و عدم شرکت در این انتصابات و مطالبۀ مردمی کردن انتخابات از طریق برداشتن سدّ شوارای نگهبان که تک تک اعضای آن طبق اصول خدعه گرانۀ قانون اساسی سرسپردۀ خامنه ای هستند، حق مردم است. آیا شما موافق وجود شورای نگهبان که درمقابل خواستهای بحق مردم و انتخاب نمایندگان منتخب مردم ایستاده است، هستید؟ شورای نگهبان چیزی جز یک عامل پایمال کنندۀ حقوق انسانی مردم ایران نیست و یکی از این حقوق همانا انتخابات آزاد رئیس جمهور و نمایندگان مجلس از جانب مردم و بطور مستقیم و مطابق خواست و تمایل قلبی آنهاست. کجای چنین مطالبه ای نشان از سرنگونی و انقلاب دارد؟!
شما وقتی از اصول قانون اساسی ایران به “اصول خدعه گرانه قانون اساسی” تعبیر می کنید چگونه کسی باور کند که مقصود شما از دعوت مردم ایران به تحریم انتخابات سرنگونی نظام نیست؟ اگر مقصود از تحریم انتخابات در مورد یکی از ارکان این نظام (ریاست جمهوری) که در قانون اساسی برای او وظایف و اختیاراتی تعریف شده سرنگونی نظام نیست پس بگویید مقصود چیست؟ آیا تحریم و معطّل ماندن شان ریاست جمهوری و یکی از اصول اساسی قانون اساسی سبب “اعتلاء” نظام است؟!بنابر این در اظهاراتتان دورو نباشید،این روشن است که شما از اساس با حکومت دینی و جمهوری اسلامی مخالف هستید وگرنه از قانون اساسی که بتصویب 98 درصد ملت ایران رسیده است تعبیر به اصول خدعه گرانه قانون اساسی نمی کردید،بنابر این شما مقصودی ندارید از دعوت به تحریم جز ایجاد یاس و بدبینی در مردم و ایجاد اختلال در اداره کشور بر اساس قوانین اسلام.
اما مساله شورای نگهبان مساله “سرند” نیست ،مساله نظارت بر تطابق قانون انتخابات با کاندیداهای هر انتخابات است ،و بگویید در کدام کشور هست که همینطور بی درب و پیکر هرکس کاندیدا شود و انتخاب شود؟ بالاخره در همه کشورهای دموکرات علاوه بر “سرند” احزاب، باز نهادی وجود دارد که بر واجدیت شرائط کاندیداها نظارت می کند و آنها را سرند می کند ،منتها مشکل شما این نیست که اینجا مایلید حتی کسی که اصل این نظام را قبول ندارد یا شرائط او با شرائط قانون انتخابات تطابق ندارد هم بتواند کاندیدا و انتخاب شود! که این تناقض است ،اگر کسی یک نظام را قبول ندارد یا بخشهایی از قانون اساسی را بر نمی تابد می خواهد رئیس جمهور شود که چه کند؟ رئیس جمهور در قانون اساسی جمهوری اسلامی که شما آنرا خدعه گرانه می پندارید بهرحال برایش وظائف و اختیاراتی قانونی تعریف شده که نمی تواند قانونا از آن تخطی کند،توقع غیر منطقی شما این است که رئیس جمهوری انتخاب شود که قیام علیه ساختارهای قانونی جمهوری اسلامی کند؟! بنابر این روشن شد که سخن بصدق نمی گویید و مقصود شما از تحریم انتخابات ساختار شکنی و تمهید مقدمات برای سرنگونی نظامی دینی است که اکثریت قاطع مردم به آن رای داده اند و خواهان تداوم آنند هرچند به بخشهایی یا مدیریت ها و سیاست گذاری و سیاست گزاری هایی انتقاد داشته باشند.
جناب مازیار وطن پرست عزیز و گرامی نوروز بر شما هم مبارک عزیز من فرض بفرمایید حضرت عالی کاندید شوید و از انواع واقسام فیلتر رد شوید ( فیلتر یعنی سرسپردگی محض و بدون چون وچرا ! ) آیا تصور میفرمایید که بتوانید کاری غیر از اوامر آقا ! انجام دهید ! اگر میفرمایید بله باید بگویم که مانند بنی صدر عدم کفایت سرکار اعلام و فی الفور میروید آنجایی که عرب نی انداخت البته قضیه مموتی ! کمی فرق میکنه که بعدا میبگم !!
اقایان حمید و مهدی صادقی و سایر عزیزانی که معتقد به رای دادن هستید
۳۸ سال به همین امید واهی پای صندوقهای رای رفتیم نتیجه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا ازحال و روز هموطناتان با خبر هستید یا جای گرم و نرم نشسته اید و نگران موقعیت خودتان هستید
ایا از بدبختی و فقر و گرسنگی ملیونها هموطن با خبرید ؟ قطعا خیر کی شکم سیر از گرسنه باخبر بوده که شما دومیش باشید .
ایا اطلاع دارید با همین سیاست و تفکر امثال شما هموطنانتان بخاطر لقمه ای نان به فاحشگی و اعضا و جنین فروشی افتاده اند و یا در ذباله دانیها انرا جستجو میکنند؟ ایا شرم پدری که با دستان خالی نای رفتن به خانه را ندارد دیده اید ؟ ممکن است دیده و یا شنیده باشید اما هیچ وقت نمیتوانید عمق این فاجعه را درک کنید چون با انها زندگی نکرده اید.
اقایان محترم این تز شما ۳۸ سال در حال اجرا است و تمامی شاخصها سیر قهقرایی طی کرده حالا بفرمایید چی را میخواهید در صندوقها رای که مهندسی ۱۰۰٪ ان با خودشان است عوض کنید ایا متوجه نیستید مشگل در ساختار است نه شخص و دلتان را به چند قطره دهان شیرین کن ازادی خوش کرده اید شبکه فیلتر نمشه ولی مدیران و کاربرانش سر وکارشان به زندان و شکنجه میافتد .
نه برادر عزیز ما را نه به خیر نظام امیدی هست و نه کسانی که مثل شما فکر میکنند .
عجیب و خیلی هم عجیب خامنه ای با دستان خودش دموکراسی را در صندوقها قرار داده و از ملت فهیم و همیشه در صحنه با بوق و کرنا و تیلیغات عظیم و با اصرار از تک تک شما دعوت مکند بیایید نوع دموکراسی را انتخاب کنید .
اقایان و خانمهای تحصیلکرده برای من کم سواد توضیح بدهید تمامی کاندیداها متعهد هستند به حفظ نظام ومعتقدو تابع ولایت فقه و خارج از اینهم قدمی نمیتوانند بردارند و این یعنی دیکتاتوری محض چپ وراست و غیره هم ندارد سگ زرد برادر شغال یعنی معتقد به اصل و حفظ نظام .
ولی فقیه یعنی رهبر ،رییس جمهور ، رییس مجلس ، رییس فوه قضاییه وهمه کاره مملکت برای دلخوشی شما و حفظ ظاهر افراد را به میل خودش انتخاب و در صندوقها قرار میدهد تا هر کدام را که شما مایل باشید بعنوان پادو و تدارکاتچی برای رهبرتان انتخاب کنید . گوارای وجودتان این دموکراسی
همه جای دنیا در انتخابات شرکت میکنندتا فرد اصلح را برای خدمت به خود و ممکتشان انتخاب کنند و شما برای نوکری و تبعیت از رهبر و حفظ نظام
آقای نوری زاد عزیز و گرامی
دیدگاهتان درست است ، تنها رای ندادن این قفس را خواهد شکست، اما، برای شکستن کامل قفس هر کس باید به خود بیاید و قفسهای درونی را بشکند ،خود و وجود خود را جدی بگیرد. ما عادت کرده ایم هر ایده را به نرخ روز هر چه باشد قبول کنیم و می گوییم که این وضع با من و تو تغییر نمی کند و می رویم به جلاد و دزدی مهربانتر رای می دهیم، این بی تفاوتی اجتماعی برای مردم ایران حکم نابودی را دارد.
تغییر نامها در ماهیت نظام نقشی بازی نمی کنند.چرا احمدی نژاد با پررویی قدم به صحنه گذارده ؟ جای او وهمدستانش در زندان است ، نه نرگس محمدی و آتنا دائمی و روزنامه نگاران و معترضان نظام. ما شاهدیم که این اذیت و آزار ودستگیری ها ی مردم ادامه دارد.پس چرا به زندانبان رای می دهیم؟
تا خر است خرسوار هم است. این استدلالی، از نوع خر-کی است؟ و خوب هم در نظام اسلامی اجرا می شود. البته قبل از همه باید خود خر قبول کند که خری بیشتر نیست و برای سواری دادن است . برای اینکه خر بودن او ثابت شود تنها عرعر و باربری کافی نیست، بلکه باید سربزیر ،فرمانبر و قانع به یونجه و کاه آخورباشد ، حواسش جمع باشد که زیادی عرعر وجفتک پرانی نکند و آماده برای خر سواری دادن باشد.
این تربیت خر-کی نیز در جامعه ایران مدل انتصابات (انتخابات) را شامل می شود. برو رایت را بده و قانع باش و کمترجفتک بپران و ناراضی باش وکمترعرعر کن.بله تربیت مردم در نظام برای خرسواری است .
تحریم کلی انتخابات در ایران امری موهوم و غیر قابل تحقق است ،بنابر این واقعی ترین و اثر گذار ترین سیاست ورزی در جامعه امروز ایران ،مشارکت فعال و تاثیر گذار در انتخابات آتی ریاست جمهوری و رای دادن به حسن روحانی است که علیرغم بذل نهایت کوشش برای پاک کردن زشتی ها و نا کار آمدیهای دولت قبل و حامیان آن ،اکنون مظلومترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است و مورد هجوم کسانی است که نقش فعال در تیره روزی اقتصاد ایران و انزوای آن داشتند.
جناب سید مرتضی
آیا دینتان مهمتر است یا حفظ نظامتان؟ فکر نمی کنید که دخالت دین در سیاست جز به ضرر خودش نیست؟
در هر حال از شما که معمم اید انتظار دیگری نمی رود. مسئله شما حفظ نظام است، و این نظا م که ریس جمهورش در کنارسپاه و رهبر نقش مترسک را بازی می کند نه بدرد ایران و نه بدرد ایرانی می خورد.اثباتش هم کارنامه ۳۸ ساله نظام.
هنگامی که دشمن از شما بد میگوید، بسیار خرسند و سربلند باشید.
شما نگران دین من هستید؟! برای من هم دین مهم است و هم نظام دینی،دین هم از سیاست و اداره اجتماع جدا نیست،این شما هستید که باید دیدتان را نسبت به دین تصحیح کنید،علاوه بر این ،نظام دینی علیرغم اقلیتی مثل شما ،خواست عموم مردم ایران است و مردم به این نظام رای داده اند و در آن نقش آفرینی می کنند ،ضمنا شماحق ندارید با بی ادبی به رئیس جمهور منتخب اکثریت مردم اهانت کنید و او را مترسک بنامید ،رئیس جمهور در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اختیارات زیادی دارد که آنها را اعمال می کند همانطور که رهبر وظائف و اختیاراتی دارد، اینجا پس یک مخالف نظام نمی تواند بخشی از قانون اساسی را قبول کند و بخشی را قبول نکند،و شما هم لازم نیست از جانب همه ایرانیان سخن بگوئید ،شما فقط حق دارید نظر شخصی خود را بگویید ،رای بدهید یا حق رای خود را اعمال نکنید،اینکه عموم مردم رای بدهند یا ندهند بشما مربوط نیست،در مورد کارنامه نظام هم علیرغم وجود کاستی ها که طبیعی در امر ملک و مملکت داری در همه جا هست ،این شمائید که عینک تیره بچشم دارید و بطور کلی کارنامه را سیاه می بینید چون مبنای شما بطور کلی و کلیشه ای مخالفت با نظام دینی است و این ناشی از این نکته است که درک شما از مقوله دین درک نادرستی است.این انتخابات هم علیرغم مخالفت قلیلی از مخالفان مثل شما انجام خواهد شد و بار دیگر نادرستی رویکرد کلیشه ای شما همانند قبل آشکار خواهد شد.
دوستان گرامی چرا متوجه نیستید ؟ حکومتی که برای حوزه ها بودجه های هزاران میلیاردی ازجیب همه بزند و تقدیم کند را توقع دارید آخوند قبول نداشته باشد ؟ واقعا اگر چنین است که حتما در حکومت آینده انشا الله به حوزه ها هیچ بودجه ای تعلق نمیگیرد آن وقت خواهید دید که خودشان با میل ورغبت این لباس را در می آورند خواهید دید ! وآن وقت اول مخالف حکومت آخوند جماعت خواهد بود . درسته ؟
جنایتکاران فقط آنهایی نیستند که آدم می کشند بلکه جنایتکاران بی وجدان کسانی هستند که واقعیات را وارونه جلوه می دهند تا فقط منافع گروه خودشان را به قیمت نابودی یک ملت و کشور تامین کنند.البته بعضی از این افراد کودن هم هستند.
آیت آلله قتل عام سال ۶۷ با طمطراق تمام کاندید شد. لابد پوتین ضمانت ورود و خروجش به خارج از خاک ایران را هم به اطلاع اجامر صدر نشین خود در ایران رسانده وگر نه چنین قاتل کشتار وسیع جمعی نمیتوانست اوج گستاخی و وقاحت و درنده خویی خود را تا این حد و مقیاس به رخ ایرانیان و جهانیان بکشد.
باسلام خدمت جناب نوری زاد .روی سخنم به شما واون عزیزی است که فکر می کنند مشارکت حداقلی باعث اجماع جهانی علیه ما میشه .باید بگویم اولا شما اگر موفق بشوید وتعداد رو به 5میلیون نفر هم برسانید بسیار ساده انگاریست که حکومت این آمار را دقیق اعلام کند ودر خبرها خواهید شنید که چهل میلیون نفر شرکت کرده اند .ثانیا به فرض که حکومت آمار دقیق را ارائه کند .آیا کشورهای دیگر به فکر من وشما هستند .خیر آنها فقط به دنبال منافع خود می باشند .
( کمی ویرایش متن قبل ) با سلام . در دوران انقلاب مردم شعار میدادند که : ما میگیم شاه نمی خواهیم ، نخست وزیر عوض میشه / ما میگیم خر نمی خواهیم ، پالان خر عوض میشه / آقای نوری زاد تکرار تاریخ را ببینید که آیت الله العظمی منتظری اعلی الله المقامه در نوار منتشره میگوید ابراهیم رئیسی ( یکی از چهار قاتلین سال 1367 ) قاتل است ، بلافاصله مقام عظمای ولایت فقیه ایشان را رئیس آستان قدس رضوی ( امام رضا علیه السلام ) می نمایند که این نام و افعالِ این قاتل بالفطره با نام امام رضا (ع) تطهیر شود و حالا هم به نوعی دارند ایشان را در آب نمک ریاست جمهوری می خوابانند تا ایشان را رئیس جمهور و بعد ها هم ” جانشین ” رهبر نظام گردند و همان شعار اول انقلاب تکرار گردد که : ما میگیم شاه نمی خواهیم ، نخست وزیر عوض میشه / ما میگیم خر نمی خواهیم ، پالان خر عوض میشه / چقدر آن شعار و این ابراهیم رئیسی به هم میخورند ! آقای نوری زاد اینطور نیست ؟
ضمن سلام به استاد يك بار هم من عرض كردم خدمتتان اخوند خوب اخوند مرده است.جنابعالى به من بفرماييد اگر واقعا شخصى خوب از هر حيث عالى چرا بايد عمامه بگذارد .خوب ميتواند با همان لباس معمولى هم مردم عوام را ارشاد كند .الان اينطور به نظر ميايدهر كسى كه ان لباس روحانيت را بر تن ميكند حتما شياد وحقه باز وطن فروش ودزد است البته اينجانب بدون تامل اينچنين فكر ميكنم وبرخلاف جنابعالى فرموده بوديد در ميان اخوند ها يى كه شما ميشناسيد خيلى خوب هم هست.
سخن شما سخنی دور از عقلانیت و خردمندی،بلکه دیدی فاشیستی و اغراق آمیز است ،برای اینکه لباس وسیله تمییز و تشخیص برخی اصناف از یکدیگر است ،اگر کسی خردمند باشد و به طرز تفکر و عمل یک صنف یا کم یا زیاد افراد آن صنف نقد عاقلانه و انسانی و منصفانه داشته باشد نیازی ندارد که کینه و نفرت های کور و غیر منطقی خود را متوجه یک نحوه لباس پوشیدن که امری عرفی و عادی در اصناف گوناگون است کند.
با درود به جناب نوری زاد. طی سالهایی که جناب عالی ازاین رژیم جهنمی بریدید و به هر نحو ممکن اعتراض خود را منتشر کردید و جمعی را به تایید و یا تکذیب البته بسیار کمتر گرد آوردید و بارهای بار شاهد بودیم که شجاعانه به روحانیون یا آخوند ها که اول مسئول به فلاکت کشیدن ایران هستند البته با کمک گرفتن عوامل چاکر مسلک و فدایی ! تاخته اید و آن ها را ازشخص اول گرفته تا آخر زیر سوال برده اید ! درست هست یا نه ؟ در برخی موارد ازروحانیون بنا به دلایلی گنگ تجلیل به عمل میآورید و این نشان میدهد که تابوی این قشر متفرعن و اصولا خراب کار که به هیچ دردی نمیخورند ! در مخیله شما هنوز شکسته نشده ! جناب نوریزاد به خاطر شرف و وجدانی بیدار که در شما سراغ دارم و آن هایی که با شما آشنا هستند ازصمیم قلب تایید میکنند استدعا میکنم یک بار هم که شده خدمات این قشر را که برایتان مسجل شده به طور واضح و روشن و حتما با دلایل و مدرک اعلام فرمایید تا ما که ازاین قشر ضربه های بسیارعدیده ای خورده ایم و بازهم خواهیم خورد دل مان به یکی دو نفرشان خوش شود خواهش میکنم که به طور خلاصه نگویید و گسترده اعلام نظر بفرمایید که ناظران محترم را به عکس العمل وادار کنید . با احترام
————
درود دوست گرامی
روحانیت، با هر فراز و فرودش، یک واقعیت جامعه ی ما و دیگر جوامع است. نمی شود این واقعیت را انکار کرد. مشکل نگاه شما در این است که از منظری آرمانی به اطراف می نگرید. و از واقعیت متعمدانه به نفع آرمان روی بر می گردانید. روحانیان در هر کجا یک واقعیت اند. منتها باید این واقعیت را در مکان بایسته اش نشاند و از خروج نابجایش باز داشت.
با احترام
.
جناب نوری زاد درود بر شما
واقعا متوقع نبودم که اینچنین سر بسته پاسخ دهید ! من ازشما خواستم که به طور گسترده در مورد قشر آخوند چماعت که سالیان سال گریبان ایران را به چنگ آورد و به محض گرفتن قدرت طی دو مرحله ایران را ( خلاصه توضیح خواهم داد) برباد داد از منظرخود توضیح دهید که برایمان آشکار شود که این قشری که مرتب زیر ضربات انتقاد به حق شما قراردارند در دل به آن ها چگونه مینگرید که پاسخ بسیار مختصر شما بسیار دلسرد کننده بود و اگر تداوم یابد اصلا تضاد کامل با انتقادات حضرت عالی دارد ! در مورد به فلاکت کشیدن ایران طی دو مرحله به عرض میرسد که قشری که خود را روحانی میخوانند حال هر دینی که داشته باشند اصولا به دروغ و شیادی خود را واسطه خداوند و بشر معرفی میکنند و حداقل خود را مفسر کتاب و توضیح دهنده دین خود به مثلا عوام معرفی میکنند و برای فرق گذاشتن بین خود و مردم خود لباس های متفاوت از آن قوم را هم میپوشند که ازامتیازات به نا حق استفاده ! ببخشید سوء استفاده ! کنند که همه دنیا شاهد هستند . و اینک توضیح مختصر ! چندین سال قبل ازحمله اعراب وحشی به ایران به دلیل ضعف حکومت و توطعه های درباریان قشر روحانی آن زمان یعنی مغ های زرتشتی نفوذ بسیار گسترده ای در دربار پیدا کردند و هرکس را که به آن ها باج های زیادتری میداد برسر قدرت میگماردند و اصولا جابجایی پادشاهان به دست این قشر ویرانگر افتاده بود که باعث ضعف بسیار گسترده حاکمیت و نارضایی عمومی ایرانیان که میدیدند وجوه اخذ شده بابت مالیات از گلوی آن ها زده و به جیب مشتی شارلاتان که آلت دست مغ هایا روحانیون زرتشتی بودند سرازیر میشود . این موضوع دردناک به گوش عمر یارغار حضرت محمد رسیده بود و آنقدر در گوش ابو بکر که خلیفه شده بود خواند تا ترس و وحشت از ایرانیان را از وی زدود و فرمان حمله به ایران را صادر کرد و حضرت علی هم هیچ اعتراضی نکرد ! که اگر به تاریخ نگاه کنیم قصه ای پر آب چشم خواهد بود . واین خدمات بسیار شایسته !! روحانیت زرتشتی آن زمان بود که ایران را برباد داد . و در زمان کنونی هم که دیگر صغیر وکبیر شاهد هستند . و این روحانیت در منظر مردم به چه روزی افتاده اند ! جناب نوری زاد عزیزحال میماند نحوه تفکر جناب عالی با این قشر که مدعی هستید واقعیت هستند . بر منکرش لعنت ! ولی و اما اگر اینچنین است پس قشر قاچاقچی از هرنوعی که باشد هم واقعیت هست قشر آدم فروش و مزدور هم واقعیت هست قشر جاعلین و سارقین هم که واقعیت هست قشر فواحش و پخش کننده گان فواحش که نام بسیار کثیفی هم دارند واقعیت هست و و و و پس ما بگوییم واقعیت هست و هیچ اقدامی برعلیه این اقشارکه دارند کارشان !! را انجام میدهند انجام ندهیم تا امام زمان بیاید و به حساب همه برسد و جامعه ای بسازد که گرگ و میش در یک آبشخور آب بنوشند !! جناب نوری زاد این جمله آخری که از تجمع مسالمت آمیز ( گرگ ومیش ) را به عمد آوردم که متوجه باشید که اصل تفکر تمام روحانیون شیعه ایران براین اصل و ایمان غیر معقول قرار دارد وفکر نمیکنند که امکان ندارد که چنین چیزی صورت گیرد مثلا گرگ علف میخورد و میش حتما وحوش دیگر را میل میکند . امید که پاسخ شایسته و بایسته و در حد یک پست ! مرقوم فرمایید . با احترام .
————–
درود مهرداد گرامی
شما کاش همان یکی دو خط نوشته ی مرا نیک می خواندید. تلاش ما به این باید باشد که این واقعیت را به جای واقعی اش باز ببریم. در ضمن حمله به ایران در زمان عمر بوده. پس از فوت ابوبکر.
با احترام
.
البته اختیار هر انسان در تفکرات و عملکرد فردی و اجتماعی بدست خود اوست ،اما امیدوارم جناب نوریزاد بتدریج در این فراز و نشیب ممتد پس از ماجراهای سال 88 و رویکرد انتقادی ایشان به نظام جمهوری اسلامی که البته حق هر شهروند ایران است بتدریج دریافته باشند که برخی از دوست نمایان حقیقتا دوست نیستند بلکه تنها بدنبال تحمیل انظار غلط خود در نگاه به دین و جامعه دینی و نهادهای یک جامعه دینی به ایشان هستند،و به چیزی جز تراش دادن دین و ایمان امثال نوریزاد و تخریب دیدگاه او نسبت به یک نظام دینی مردمی راضی نمی شوند ،دقیقا مثل رویکرد این آقا که گمان می کند همه از جمله محمد نوریزاد مسلمان حتما باید همان دیدگاه غلط و نادرستی را که او نسبت به دین و تاریخ دین و نظام دینی و نهاد روحانیت شیعه دارد را داشته باشند و اگر نوریزاد و امثال او دیدگاهی خلاف میل و هوس او داشته باشند باعث ناامیدی و دلسردی او می شوند! گویا اینجا باید نوریزاد یا هر منتقدی دقیقا مطابق هر آنچه که او تخیل می کند یا می بافد بیندیشند و حرکت کنند تا جناب ایشان همیشه دلگرم باشند و ناامید نشوند! حال مگر شما عیار حق و باطل در این جامعه هستید که ناامیدی یا دلسردی یا پسند شما معیار طرز تفکر و عملکرد دیگران باشد؟! دلسرد شدید که شدید چه اهمیتی دارد؟ اینجا شما ،من و هرکس دیگری فقط یک کامنت گذار و کاربر هستیم که می توانیم بدون دشنام و توهین و تحمیل به دیگران اظهار نظر کنیم ،اینکه صاحب یک سایت چگونه بیندیشد یا چه دیدگاهی نسبت به دین یا نظام دینی یا نهادهای منتسب به دین داشته باشد بخود او مربوط است فقط.
—————-
سیدمرتضای گرامی
یک روز قرار شد شما یک مورد و تنها یک مورد از کارهای درخشان نظام مقدس را برای ما بر بشمرید. باور کنید اگر شما این بکنید من بدو بدو می روم رأی می دهم.
شوخی بود به دل مگیرید
سپاس
و با احترام و ادب
.
نوریزاد گرامی
یک بخشی از کارهای خوب نظام کارهایی بوده است که خود شما در جهاد سازندگی و برخی بخشهای فرهنگی تبلیغاتی نظام مثل برنامه زیبای روایت فتح انجام داده اید.
فکر می کنم همین کارهای خوب و کمی تفکر در گذشته برای شما کافی باشد که دوان دوان بسوی صندوق رای بروید!
شوخی بود آقا! شما هم به دل مگیرید.
با احترام
پایه گذار الی و اولیۀ تأمین آب و برق و بهداشت و سواد آموزی شاه بود آخوند جون: سپاه ترویج و آبادانی، سپاه بهداشت و سپاه دانش. خجالت بکش عمو… تو مواظب لباس ماکسی ات باش که نسابه به زمین. تو رو صنه نه بیکارۀ قلندر سربارجامعه
جناب نوری زاد حمله در زمان ابوبکر صدیق بود و هنگامی که فوت کرد عمر جانشین وی شد وهمین عمر بود که مشوق ابوبکر برای حمله به ایران شد .با احترام مجدد .
جناب نوری زاد حمله در زمان ابوبکر صدیق صورت گرفت و هنگامی که فوت کرد عمر جانشین وی شد وحمله را ادامه داد همین عمر بود که مشوق ابوبکر برای حمله به ایران شد .درضمن مگر جریان آخوندی که سوار خر ! شده بود را ازیاد برده اید که آخوند پیاده نمیشود . یا خره باید بمیره یا آخونده ا اگر فکر مینمایید که آخوند ها به حوزه ها باز میگردند و دست از چرب نرم حکومت و تحمیق مردم و فرمانروایی حتی یک محله هم بر نمیدارند اینچنین نیست چون این قشر عقل هم دارند و بسیار نیک میدانند که اگر فقط وفقط در حوزه ها بمانند با ید مراسم ترحیم خود را برگذارکنند چون با این اعمال مشعشعی که تاکنون انجام داده اند آبرویی برایشان نمانده و درضمن حکومت آتی هم به آن ها باج ویا بودجه نمیدهد باید مجیز بازاریان را بگویند تا پولی کف دست آن ها بگذارند انشاالله همه روز فلاکت آخوند ها را شاهد باشیم احترام مجدد .
برخورد نظامی اعراب و ایران از زمان هرکس بود و علل و اسباب تاریخی و قومی و مرزی آن هرچه بود،کسی دیانت و فرهنگ اسلام را به کسی تحمیل نکرد چون دین و فرهنگ و اعتقاد اساسا تحمیل بردار نیست ،قوای نظامی مطابق ناموس و قانون جنگهای قدیم با یکدیگر برخورد کردند و مردم ایران را نیز بتدریج و نسل اندر نسل آیین اسلام و علی الخصوص مذهب شیعه اهل بیت را با آغوش باز پذیرفتند و مساله دین و مذهب و فرهنگ دینی چیزی وراء قومیت و نژاد و رنگ پوست و این سنخ امور عارضی و ثانوی است ،اگر مردم ایران در طول تاریخ پس از ورود اسلام به ایران ،قیامهای کوچک یا بزرگی داشته اند قیام آنان علیه حکومت های جور اموی و عباسی یا نمایندگان محلی آنان بوده است نه قیام علیه دیانت اسلام یا مذهب تشیع که اسلام حقیقی است ،ضمن اینکه مردم و فرهیختگان ایران زمین در طی قرنها با پذیرش اسلام و اختلاط فرهنگ ایران و اسلام ،هم اسلام را بالیدند و به آن خدمت کردند و هم فرهنگ ایران زمین را ،برای آگاهی از این تعامل فرهنگی بین ایرانیان و اسلام (نه اعراب و عربیت) می توان به منابع مورخان آگاهی مثل مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتابهایی مثل “بامداد اسلام” و “کارنامه اسلام” که در سنین پختگی ایشان در بررسی تاریخ و تحلیل آن نوشته ،نیز به کتاب درخشان خدمات متقابل اسلام و ایران مرحوم شهید مرتضی مطهری رجوع کرد.
آقای نوریزاد استدعا میکنم خواهش میکنم که هیچ جمله ای را هاشور نزنید !
ای بر پدر هرچه دروغ گو هست لعنت و دوصد لعنت هم بر خودش !
خدا نیامرزد کسی را که به مردم علنی دروغ میگوید امید که دروغ گو هیچ گاه روی آرامش نبیند !
این مباهله ای بود بین من با شیخ سید مرتضی !
و اما بعد روی سخنم به تمامی کسانی است که ناظر هستند ! در حال حاظر بیشتر جمعیت ایران مسلمان هستند حال ایمان داند یا ندارند بماند ! فرض کنید ژاپن با تمام قوا به ایران حمله کند وازتمام دنیا کمک هم دریافت کند ! خب بعد ازتسخیر البته پس ازکشتار فراوان و تجاوز علنی به تمام زن ها و دختر های ایرانی آن هم روبروی مردم ! ژاپنی ها میخواهند که عقیده و مرام خود را به زور القا کنند . وبه زبان ژاپنی هم صحبت میکنند و مترجم حرف های آن ها را ترجمه میکند . مترجم میگوید این ها سه حکم دارند و لاغیر
1- دین ( شینتو که دین بیشر ژاپنی ها است ) را بپذیرید و به دستورات آن موبه مو عمل کنید و کتابی هم در کار نیست چون هنوز خط واحدی نداریم و اصولا سواد نداریم هرچه ما به زبان ژاپنی گفتیم همان دین است و هرسال خمس در آمدتان هرچه که باشد باید به جیب امپراطور ژاپن سرازیر شود والا مرگ در کمینتان هست .
2 دین خود را حفض کنید و هرسال (مبالقی بسیارهنگفت ) با خفت و خواری و پس گردنی بدهید که برود ژاپن .
3 اگر این راه هارا نپذیرید سر همه را قطع میکنیم و زن هایتان را برای کنیزی و هم خوابگی مدام و مجانی و کودکان تان را هم برای بردگی مجانی تمام عمر به ژاپن میبریم
البته این فقط یک مثال بود ولی اگر واقعا چنین میشد چه میکردید ؟
البته چون مردم با هم فرق دارند هرکس یک پیشنهاد را میپذیرفت حال هرکدام که باشد ولی خدا وکیلی با طیب خاطر و اشتیاق میپذیرفتید و یا با کراهت و زور ؟
شیخ مرتضی اگر شرف و حیثیت داری دلایل قابل قبول بیاور که عقلایی باشد !البته میدانم که در توانت نیست چون نان دانی تو همین لباس هست میدانم
———————-
درود دوست گرامی
همین داستان ژاپن و جنگ و اسیر و کنیز را می توانستید بدون ناسزا برای ما بنویسید. منتها عصبیت درونی شما در قلم شما جاری می شود و این نشاندهنده ی این است که شما نمی توانید قلم خود را مهار کنید. جوری بنویسیم که دوست داریم دیگران همانجور ما را بنوازند.
سپاس
.
مودب باش!
بزرگترین سرمایه مرد ادب اوست
در صدر اسلام، مسلمانان به مسیحیان پناه بردند
بعد از آن محمد به دعوت یهودیان و دیگران به مدینه رفت و در پناه آنها بود!
بعد از محمد و قبل از آن هیچ یهودی و مسیحی به مسلمانان پنانده نشد!
الان هم مسلمانان از ترس اسلام و مسلمین به دامان یهود و مسیحی پناهنده میشوند!
مسلمانان در نزد این دو فرقه اهل کتاب که امام راحل آنها را نجس میدانست ، مسلمانی شان محفوظ تر است تا در ذمه علما!
ایرانیان شیفته ولایت و دلتنگ شریعت، برای فرار از حکومت اسلام و امام زمان به هر دری که بشود میزنند!
هنوز در انتظار یک یهودی و مسیحی و اروپائی و امریکائی هستیم که بما پناه بیاورد!
چشممان به در خشک شد!!
چرا نباید درهیچ یک از انتخابات (انتصابات) شرکت کرد؟
بازگوئی تزویر وخدعه های این حکومت کاری جز تکرارمکرراتی که همگان از آن آگاهند، نیست. اکنون زمان عمل فرا رسیده است و هدف از عمل چیزی جزکوتاه کردن دستهای نابکاران از ارکان اجرائی این سرزمین نیست. اکنون دلسوزان این مرزوبوم که همواره دل درگروی میهن ومردم خود دارند، همگام با هموطنانی که تصمیم قطعی درنجات از این وضع مرارت بارگرفته اند و به عنوان اولین گام در رهائی مردم ومیهن ازاین جمع ریاکار، دیگر از این منبعد اسیربازیهای سیاسی ومکارانۀ حکومت نخواهند شد. 38 سال بازی حکومت با مردم و برباد دادن میلیارد میلیارد سرمایه های مملکت دیگر به پایان رسیده است. اکنون مردم آگاه مصمم هستند تا بر بیدادگریها و هدردادن سرمایه های ملیشان نقطۀ پایانی بگذارند. مردمانی که بر اقیانوسی سرشاراز منابع طبیعی نشسته اند، از این منبعد نظاره گرحیف و میل و چپاول سرمایه های ملی شان نخواهند نشست.
بنابراین، آزادیخواهان بدینوسیله تغییر مفادی از قانون اساسی که مخالف آزادیهای مدنی و حقوق انسانی مردم اند، را طلب میکنند. این تغییرات شامل مواد قانونی زیراند:
1- الغای اصل 91 که براساس آن شورای نگهبان 12 نفره که 6 نفر بطور مستقیم از طرف خامنه ای و 6 نفر دیگراز طرف رئیس قوۀ قضائیه که خود منصوب خامنه ایست، برگزیده میشوند. مادۀ قانونی چنین شورائی با مکر و تزویربه قانون اساسی افزوده شده و وجود آن مخالف آزادیهای مدنی و حقوق مردم بوده و چیزی جز مخدوش کردن آرای مردم در پوشش قانون نیست.
2- الغای اصل 99 قانون اساسی مربوط به نظارت استصوابی شورای نگهبان که پس از الغای اصل 91 بلاموضوع خواهد بود.
3- الغای اصل 93 قانون اساسی دائر برقانونی بشمارنیاوردن قوانین مصوبۀ مجلس در ارتباط با بند (1) بالا.
4- الغای اصل 110 قانون اساسی که تصمیمات شورای نگهبان با منویات ولی فقیه را قانونی کرده است.
طبق قانون اساسی، تغییرمفادی ازقانون اساسی باید قبلاً به رفراندوم با تصویب ولی فقیه برسد. بنابراین، چنانچه آقای خامنه ای مردم را ملزم به مشارکت در انتخابات دانسته و به رأی مردم در ادارۀ امور کشور احترام قائل باشد، لازمست دستورفرمایند تا مفاد آرای پیش گفته در قانون اساسی به رفراندوم ملی گذاشته شوند.
متقابلاً، مادامی که شورائی ضد منویات مردمی بنام شورای نگهبان وجود داشته و بر خلاف اراده و نظر مردم ازانتخاب داوطلبان نمایندگی که دارای وجهه و صلاحیت از سوی مردم هستند جلوگیری میکند، مردم نیز خود را محق میدانند تا از مشارکت درانتخاباتی که چیزی جز انتصابات شورای نگهبان و آقای خامنه ای نیست، خودداری کنند.
سيد مرتضى:
” چرا انسان (مزدک و مزدکها) به این اندیشه راحت است و آرام می گیرد که :جهان دیگری نیست ،و انسان با مرگ تمام می شود و …؟برای اینکه انسان (مزدک و مزدکها) مایلند در زندگی پیش رو آزاد از قیود دین و منهیات باشند ،و آزاد باشند تا در ادامه حیات پیش رو در فسق و فجور و چیزهایی که در ادیان مضر برای سعادت ابدی انسان معرفی شده ،”رها و آزاد ” باشند! و این انگیزه انکار جهان دیگر و ابدیت انسان و قیامت است ،در ادامه همین آیات هم فرمود :بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ (14)…..
این سوره تکان دهنده و خواندنی است ،خداوند مزدک را بیدار کند….”
سيد مرتضاى گرامى، كسانى كه اين سورهء تكان دهنده را بيشتر و عميق تر از همه مردم خوانده اند، روى اين مملكت افتاده اند و حالا نخور، كى بخور. به نفع صنف خودتان است كه بگذاريد مزدك و امثال او در خواب غفلت باشند. اگر تكانشان بدهيد و بيدارشان كنيد، دست زياد مى شود.
خداوند آنیتا را هم بیدار کند و او را بدرجه مادر بزرگ پاک و بی آلایش و بی تزویر و یکرنگ او برساند. آمین
سيد مرتضاى گرامى. مادر بزرگ من تزوير و دو رنگى نديده بود. نسل ما هم كه در جامعهء برآمده از حاكميت حوزويان بزرگ شده بايد بكوشد مانند لقمان عمل كند و از الگوى اساتيدى كه در جامعه جلوى چشم دارد برعكس درس بياموزد تا دامان انسانيت خود را از تزوير و نيرنگ پاك نگهدارد. من هم كوشيده ام. پس ما نسل اندر نسل بى تزوير و نيرنگيم.
شما چطور استاد گرامى؟؟
سرکار خانم آنیتا تزویر و دورنگی را کسی باید معنا کند که مدعی هست بر علیه رهبر جمهوری اسلامی در این سایت سخن گفته و تا کنون کسی ندیده و جرئت ندارد که آن کامنت کذایی را آدرس بدهد و یبا تکذیب کند . متوجه شدید ! با احترام .
من در این چهار سالی که اینجا می نویسم نقد و ایراد به هرجای نظام یا هر شخصی داشته ام صریحا نوشته ام که اگر کسی مایل است می تواند آنرا در پیج های سایت نوریزاد بیابد ،البته فحش و ناسزا و بی تربیتی را به سرچ نسپارد چون از نظر من نقد و انتقاد ماهیتا با فحش و ناسزا و هتک و بی تربیتی به نهادها یا شخصیت های حقیقی یا حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران آنچنانکه در این سایت رایج هست و لابد نشانه فرهیختگی و عقلانیت نویسندگان آن است جداست.
علاوه بر این به هیچکس مربوط نیست که من چه نوشته ام و کجا نوشته ام ،آنچه مهم است این است که نویسنده نوشته بالا لازم است ابتدا بیماری ها و عقده های درون خویش را علاج کند و با مراعات ادب و احترام باشخاص مطالب خود را بنویسد و در کار دیگران فضولی نکند.
من نیز مثل مادر بزرگ مسلمان و متعبد و گرامی آنیتا از تزویر و تلون و نیرنگ تنفر دارم، بهمین جهت لا اقل در سایت محمد نوریزاد برای تمرین برائت از تلون و چند رنگی و تشبه به صاف و سادگی مادر بزرگ، فقط با یک آی دی همه آنچه که معتَقَدات من است را در طَبَق اخلاص می گذارم و با نمایش های گوناگون در قالب اسامی گوناگون در صدد فریب ناظران سایت ایشان نیستم.
وقتی این مطلب را خواندم تقریبا مطمئن بودم از فرط اندوهی که در این نوشته هست، کسی چیزی نمی نویسد. مگر می شود لحظه ای آن جوان را دست و پا بسته تصور کرد و بعد از خواندن مطلب چیزی نوشت؟ اما بعد دیدم که نه! این منم که اشتباه می کنم. از قضا این پست آقای نوریزاد کامنت های بیشتری گرفته اما…
حقیقت این است که فکر می کنم دوستانی که به این صفحه رجوع می کنند تنها به قصد “قربت” می آیند که خودی نشان بدهند و چیزی بنویسند که بله، من هم هستم. این خوب است اما من نمی توانم از تصور اندوه این نوشته رها شوم
سلام مهتارا گرامی
دوست عزیز شما هنوز چیزیکی شنیده اید و بریده اید؟!اگر در وقایع سال 88 حضور می داشتید بسیار بیشتر از نزدیک می دیدید و نیازی به شنیدن نبود.این نگارنده تا یکسال و اندی پس از سال 88 به سان دیوانگان بوده ام.تحمل شنیدن رادیو یا دیدن تلویزیون ایران را حتی وقتی دیگران به تماشا می نشستند نداشتم.بنیانهای فکری که بدان سالها خو گرفته بودم یکی یکی با صدای مهیبی فرو می ریختند و این بر جنونم بیش از پیش می افزود.احساس اینکه عمری با دروغ خو گرفته ام لحظه ای آرام و قرار برایم باقی نگذارده بود.در زندگی خویش هیچ چیزی را مهیب تر از این نیافته ام که حقیقت روی خویش را به انسان بنمایاند.خوب چه باید می کردیم؟!به جنون خویش و بریدن از زندگی ادامه می دادیم یا می اندیشیدیم که مشکل از کجاست.به سراغ قفسه های افکار گذشته خود می رفتیم و یکی یکی با باز کردن کشو ها به دنبال چرایی می گشتیم؟!می دیدیم علت چه بود که با خودرو از روی مردم عبور کردند و بهانه حسین حسین به راه می انداختند!چه بود که دیگران را به زیر پل می انداختند فریاد یا فاطمه سر می دادند؟چه بود که سر متهمان در چاه مستراح فرو می کردند و دعای کمیل می خواندند!اول بار که داستان کهریزک را شنیدم مانند برخی دوستان این سایت خود را فریفتم که مگر می شود حکومت اسلامی چنین کند و وقتی ماجرای ترور دانشمندان هسته ای را می شنیدم چنان وضوحی در آن دیدم که بی شبهه انگشت اتهام به سمت همان گرفتم که روزی باورش داشتم.در این سالها دوستان و نزدیکان بسیاری داشتم که ترک وطن کردند.انسانهای نازنینی که هر یک از آنها به کل جماعت یک حوزه اعتقادی می ارزید.فرهیخته،دانشمند و مودب.این اندوه همچنان با من است که چرا چندین ملیون ایرانی وطن دوست ترک وطن کرده اند؟!کاش می مرد آنکه از تبعید آمد و جمعیتی عظیم را به تبعید فرستاد.این اندوه انباشته شده و با امثال من است تا به مرگ.حال انتظار دارید با یک نوشته که مشتی از خروار است چه چیز دیگر در ما تغییر کند؟فروریخته را چه نیاز به ریختن مجدد؟!آوار را چه افتخار به خودنمایی و خود نشان دادن؟!دوست عزیز بنده چکیده آنچه که از تجربه این سالها کسب شده بصورت خلاصه در زیر می آورم .مواردی که در این سالها احساس کردم عدم توجه به آن علت نگون بختی ماست و همچنان به آن بی اعتنا بوده و مجددا از مشکلات می گوییم:
1-اول خودم را بسازم اگر طالب ساختن جمعی هستم
2-زندگی جریان دارد چه ما بخواهیم و چه نخواهیم پس ترک آن و گوشه نشینی به ما زیان می رساند نه زندگی.اگر حادثه ای ولو دهشتناک در کنارت رخ داد از آن عبور کن ولی فراموشش نکن.
3-هرگز گمان نبر آنچه می دانی تمام است و خللی در آن نیست.ممکن است طرف مقابل تو سخن به حق بگوید.پس حق اظهار نظر را به همه ولو دشمن خود بده و با دشنام بی منطقی خود را نشان نده.بگذار روزی کسی به خود اجازه ندهد تو را از سخن گفتن منع کند.
4-پیش از دینداری ایرانی باش و پیش از ایرانی بودن انسان باش.
5-هرگز به فرد یا جماعتی اگر ثابت شد حتی یک دروغ به من گفته اعتماد نخواهم کرد به عبارت دیگر اولین دروغ آخرین آن خواهد بود.
6-با نیت اینکه فردی از لحاظ عقیده یا مرام با تو متفاوت است حقش را نادیده نگیر.امروز اگر تو از او حقی پایمال کنی فردا نوبت خودت خواهد بود.
7-ما جملگی انسانیم و جایز الخطا.راه رشد را با توهم تکامل خود و نقص دیگران بر خود نبندیم.عقل کلی وجود ندارد.
8-از نقد بدون کینه و اغراض هیچ بزرگی از دینی و مذهبی و علمی و سیاسی خودداری نکن و بت مقدس برای خود نتراش.
9-با فرد مبارزه نکن تفکر را نشانه بگیر.
10-از تشویق دیگران دلخوش یا از توهین آنها به نظراتت نترس.اگر گمان داری صحیح است بی پروا بیان کن.
11-از سانسور بالاخص خودسانسوری شدیدا پرهیز کن.
…
و بسیاری چیزهای دیگر.
امید دارم روزی سرزمینی را ببینم که به معنای واقعی وطنی برای همه است.وطنی که در آن مذهبی به مذهب خود برسد و آییستها با آنچه دارند خوش باشند و هیچکس از این نگران نباشد که دیگری چگونه می اندیشد.وطنی که در آن زندان نباشد انسان باشد.وطنی که کودکانش کودکی کنند و بزرگانش زندگی.این وطن آرمانی با انچه ما در آن هستیم فاصله ای ژرف دارد.
پاینده و سرفراز باشید
لبّ کلام هر چی تا حالا سید مرتضی نوشته:
نظام یا خامنهٔای حتی یک نفر را غیر عادلانه زندان نکرده یا نکشته یا اموالش را مصادره نکرده یا شکنجه نکرده یا ناحق از کار و دانشگاه اخراج نکرده و بنابراین هیچ حکمی از طرف هیچ قاضی به ناحق و بی دلیل صادر نشده و هیچ فقر و عقبرفت و فحشا و ظلم و جنایت و حق کشی از طرف نظام یا خامنهای در حق احدی از آحاد ایرانیان صورت نگرفته و ثروت ایران و ایرانیان هم در هیچ کشوری از طرف نظام یا خامنهٔای به یغما و باده فنا نرفته است و برای اثبات همهٔ این ادعاها یک دلیل بسیار منطقی، محکم و کوبنده وجود دارد و آنهم این است که سید مرتضی شخصاً هیچ پروندهای را مطالعه نکرده، شخصاً هیچ فقر و فلاکت و فحشایی را ندیده، شخصاً از نزدیک از زبان همهٔ مردم کشرهایی که گفته میشود ثروت ایرانیان در آن کشورها به تارج رفته نشنیده. بنابراین چیزهایی که اکثر ایرانیان میگویند قابل قبول نیست چون نظر سید مرتضی ملاک و معیار سنجش است و هیهات که نه نظر چند ده میلیون ناقابل ایرانی. حالا کسی باید چیها در ذات و سرشت او باشد و چیها نباشد که به اینجا برسد؟ ابزار و وسیله چی باشد؟ یک قلمش چند ده جلد کتاب باقر مجلسی که اگر کسی ۱۰۰۰ سال هم عمر کند و هزاران بار هم این چند ده جلد را بخواند از تنها جایی که هرگز با خبر نمیشود همان محلهای هست که هزار سال در آن زیسته است و چند محله آنطرف تر پیشکش و خبر از مردم یک شهر و استان و کشور که از محالات.
دنیا چی؟ با چند صد میلیون سال عمر هم مگه میشود پی برد که مثلا جایی هست که رهبری مثل ویلی براند داشته؟ چرا؟ چون اگر بود…
ویدیوها وحشتناک است
کودکانی درلحظات مرگ
سیستم عصبی شان فلج شده
چشم ها درحدقه میلغزد
گردن ها روی شانه می افتد
وحشتناک است
بشاراسد به شهرادلب به محله خان شیخون به کودکان حمله شیمیایی کرده است
میگویند گاز سارین است که سیستم عصبی قربانیان را فلج کرده و میکشد!:((
از صفحه مهدی جلالی تهرانی
سلام و درود بر جناب دکتر نوریزاد
من فایل صوتی شما رو در مورد رای بدهیم یا نه؟ شنیدم به نظر من صحبت و نظر شما در مورد رای ندادن بسیار هوشمندانه و استادانه هست چرا که اگر زمانی برسه که مثلا از پنجاه میلیون واجد شرایط چهل میلیون رای ندهند چنان خوف و ترسی در دل این حاکمان ظالم می افته که مطمئن باشید دنبال علاج خواهند بود و علاجی جز فرار نیست من ایمان دارم بهترین راه خروج از بن بست جمهوری اسلامی رای ندادن میباشد.به امید رهایی از چنگال استبداد دینی جمهوری اسلامی
ارادتمند شما و تمامی آزادیخواهان
سلام جناب نوريزاد
بنده يك پزشك متخصص ويكى از مشتريهاى مطالب
شما هستم .
ابتدا بايد عرض كنم كه بنده مخالف شديد نظر شما در
عدم شركت در انتخابات هستم .علت اين است راه
رسيدن به دموكراسى را راهى بسيار طولانى و پر خطر
و البته دردناك ميدانم وبنده هيچ راه ساده يا بقول ما پزشكان بايپس نميشناسم.لذا بنده اعتقاد دارم حتى
اين انتخابات نيم بند را بايد شركت كنيم
به نظرم اگر آقاى روحانى هيچ كارى نكرده باشه همين
جلوگيرى ازًفيلترشدن شبكه هاى اجتماعى يكى از بزرگترين خدمت ايشان براى رسيدن به دموكراسى ميباشد .بارى برادر عزيز وشجاع من زمانى شما تنها
صداى مخالف بوديدولى الان شما تنها نيستيد
با ارزوى پيروزى و سلامتى براى شما دلاور
حميد
امکان فیلتر شدن بیشتر اینترنت وجود ندارد. در حالیکه هر روز دو میلیارد صفحه مطلب در اینترنت در سطح جهان منتشر میشود. و با توجه به تنوع وسایل ارتباط جمعی دیگر نمیتوان به کسی گفت آقا این را بگو آنرا نگو.حلاص
حق با این پزشک هموطن است ، آرزوی این نظام این است که مردم مانند زمان شاه چنان نسبت به انتخابات بی اعتنا شوند که حتی ، غیر از صندوق سازان ، از برگزاری انتخابات هم مطلع نشوند . این قوم اهل فرار کردن هم نیستند چون جایی ندارند که بروند .
بقول مش قاسم دائی جان ناپلئون “والا دروغ چرا تا قبر چهار انگشت آ آ آ آ” ما که همین سایت را با فیلتر شکن میتوانیم ببینیم و معمولا هم از کندی اینترنت از خیر صوت و تصویر میگذریم. بالاخره تکنولوژی بر خلاف دیوار ضخیم جمهوری اسلامی شرایطی ایچاد کرده که صداهائی بگوش برسد اگرچه آنها سعی زیاد میکنند که نرسد . من مطمئن هستم که اگر برای کارهای جاری مردم و مملکت و بخصوص خودشان نبود از قبیل پرداخت برق و آب و …. جلوی اینترنت را تا حالا گرفته بودند. فرقی هم نمیکند که چه کسی رئیس جمهور باشد.
جناب دکتر حمید درود بر شما
نفرمودید با رأی دادن بکدام یک ازآمال و آرزوهایمان خواهیم رسید؟ یاران همه فوائد رأی ندادن را مشروح خدمتتان و باقی استمرارطلبان عزیزعرض کرده اند، حال نوبت شماست که بفرمائید در طول ۳۹ سال گذشته چه گلی با رأی دادن بسر زده ایم؟
لطفا به انتخاب شدن خاتمی و جنبش سبز اشاره نفرمائید چون حقیقتا کهنه شده اند
رسول
حامیان تحریم در ایران یک درصد بسیار بسیار ناچیز هستند و خود بر این امر بخوبی واقفند ،عرصه سیاست نیز ضمنا عرصه خیالبافی،مطلق گرائی ،و ایده آلیسم نیست ،در واقعیت جامعه فعلی ایران اگر نیمی از 80 میلیون ایرانی هم سخن شما را بشنوند و بپذیرند و انتخابات را تحریم کنند قطعا چهل میلیون باقی سخن شما را نخواهند شنید تا چه رسد به اینکه به آن اعتنا کنند.بگذریم از اینکه تحریمیون افراد معدودی هستند مثل کسانی که در این سایت بانگیزه های گوناگون اعتقادی یا سیاسی دم از تحریم می زنند و با چنین درصد ناچیزی تحقق تحریم انتخابات در ایران چیزی در حد محال است و سخن شما بیرون از این سایت یا چند سایت اینترنتی دیگر پژواکی نخواهد داشت ،بنابر این عاقلانه و رئالیستی بدنبال تاثیر گذاری در سپهر سیاسی کشور خویش باشید و از مسافت های بسیار بسیار دور و آنسوی آبها آرزوها و تخیلات غیر واقعی خود را تکرار نکنید.
————–
درود سیدمرتضای گرامی
رای دادن به همان اندازه حق ما و شماست که: رای ندادن.
پس اجازه بدهیم هرکس کار خودش را بکند. و به سمت حق خودش متمایل باشد.
بهتر نیست؟
با احترام
.
سلام نوریزاد گرامی
درست می گویید ،رای دادن یا رای ندادن حق تک تک آحاد شهروندان جمهوری اسلامی ایران است ،در این شکی نیست ،بنابر این شما و هرکس دیگری می توانید رای بدهید یا رای ندهید ،لکن اجازه بفرمایید همانطور که شما و حامیان تحریم انتخابات ،بر مطلوب خویش احتجاج می کنید و می کنند و چنین حقی هم دارید و دارند ،حامیان مشارکت در انتخابات نیز بر مطلوب خود یا سستی احتجاج حامیان تحلیل احتجاج و استدلال کنند ،برای اینکه بهرحال حامیان تحریم در احتجاجات خود بمطالبی اشاره می کنند که ممکن است از نظر حامیان مشارکت سست و واهی باشد ،در واقع خوب است خلط نکنیم بین حق فعلی رای دادن یا رای ندادن با حق احتجاج و استناد و گفتگوی متقابل.
اینطور بهتر نیست که همه حق اظهار نظر داشته باشند؟
با احترام
جناب دکتر
مگر بهترین راه علاج ، پیشگیری نیست ؟ ۳۸ شما بایپس زدن شما نتیجه اش این بود؟
درودهابرشما
قطعابسیاری ازایرانیان همانندمن دراین اندیشه بوده وهستندکه چراکشورمابااین گذشته درخشان وتمدن کهن به این وضعیتی که امروزهست دچارگشته وچرا آرمانهای آزادیخواهی وعدالتخواهی ایرانیان بادادن هزاران شهیدازدیربازتاکنون تحقق نیافته وگویاگره کور پیشرفت وترقی این سرزمین باهیچ دستی بازشدنی نیست.اماباگذردرتاریخ چندقرن گذشته دنیاوسرزمینمان دلیل این تیره روزی بوضوح آشکارمیشودوآن چیزی نیست جز نقش منفی روحانیون دین فروشی که همراه حکام مستبدبوده اندودرازای قدرت وثروت دنیوی دین ودنیای مردمان ماراتیره وتارکرده اند.
ایرانیان ازدیربازبه روحانیون اعتمادداشته اندودرست ازهمینجاهم بزرگترین ضربه هاراخورده اند.آخوندهای درباری اززمان صفویه دردربارشاهان صاحب قدرت ونفوذشدندوهمچون سدی درمقابل ورودتمدن دنیای جدیدکه رنسانس راتجربه می کردایستادندوهمیشه درسایه تصمیماتی را گرفتندوبانفوذی که هم برروی عوام وهم برحاکمان وقت داشتندروزبروزبرعقب ماندگی وتیره روزی این سرزمین افزودندوآخرسرهم تقصیرهابرگردن دیگران می افتادواینان همیشه بازرنگی دست خودراازحوادث پنهان نگاه میداشتند.
چه بسااگردرسال ۵۷ این انقلاب رخ نداده بودومردم چهره واقعی این دین فروشان راباگوشت وخونشان احساس نمی کردنداینهاتاابددرخفا پنهان می ماندندوخرافات راگسترش میدادندوبه زندگی انگل وارشان ادامه میدادند.
آری…گرچه چندین نسل قربانی میشودتامردم اینهارابشناسندولی درواقع راه دیگری هم وجودنداشت که مردم حتی عوام بیسوادهم به ماهیت واقعی روحانیون دین فروش پی ببرد.بایدبرسرکارمی آمدندوخودرادرمعرض قضاوت مردم قرارمیدادندتارنسانس واقعی ایرانیان هم آرام آرام رشدکندوهمان راهی راطی کندکه اروپای قرون وسطی طی کردوبه امروزرسید.
این بهای سنگینی بودکه مابایدپرداخت می کردیم تامردمان ماهم ازسیاهچاله جهل وخرافات چندصدساله بیرون بیایدونورحقیقت رامشاهده کند.
حال به این پرسش فکرکنیم که آیا این انقلاب ارزشش راداشت یانه؟؟
روحانیون دین فروش
……….
پسر پارسی گرامی مشکل خود دین و در اینجا اسلام است نه دیندار و دین فروش.اسلام بعنوان یک ایدیولوژی /// جامعه و سیاست را در ایران //// کرده.آخوند بعنوان نماد اسلام در ایران با پشتوانه اسلام و جهل وسیع تودها در 1400 سال و حتی قبل از اسلام هم موبدان زرتشتی بخصوص در دوران ساسانیان که دین با سیاست آمیخته شد کاری جز خیانت و جلو گیری از پیشرفت و ترقی در کشور نداشته.بنابراین مشکل عقب افتاده گی و به قهقرا رفتن ایران و ایرانی ///است نه آخوند دین فروش!
سلام اقای نوری زاد ..با بیماری خودم و همسرم که 15 ساله سکته مغزی کرده روزگار می گذرانم …با حقوق باز نشستگی …4 فرزند پسر بزرگ کردم تحویا اجتماع دادم پایین شهر …پولدار نبودم و نیستم …..حال فرزندانم همه بیکار و همسرانشان همه ………..پسرانم لیسانس عمران با سابقه ده سال 5 سال سه سال و یک سال همه بیکار ……و عروسها معماری و عمران خوانده اند …..برای پدرو مادر جهنم میشه زندگی وقتی کلافگی بچه هار و ببینه ..کرایه خونه ها عقب افتاده ..برای مخارج بچه هاشون اسیر .دوتا شون رانندگی میکنن ….همه عصبی همه نا راضی …….خدا شاهده فقط خواستم درد ودل کنم ..بگم چقدر بدبختیم ما ایرانیها ……نیروی جوان مملکت داره حروم میشه میگن بچه بیارین …….واقعا که ……….چه گلی سر اینا زدند که جمعیت زیاد هم میخوان !!!!!!
درود به همه شما عزیزانم
فرمان ۱۱ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ:
ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻫﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﺭﺍ بخواند ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﮐﺘﺎﺏ “ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ” ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۱ ﺳﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﭼﺎﭖ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ فرمان۱۱ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻋﺮﺑﻬﺎ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺭﺋﯿﺲ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺥ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺳﭙﻬﺮ ” ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﻦ ﺁن ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
فرمانی ﺩﺭ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻣﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﻬﻦ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﻟﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻗﻮﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻮﺍﻟﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻠﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ، ﺟﺰ ﺑﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻋﻤﺮﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺷﺪﻧى ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ .
ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎﯾﺪ ﺫﻟﯿﻞ ﮐﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺷﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﯿﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰﻧﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺳﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻨﻨﺪ .
ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ! ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺮﺍﺑﺮﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ :
١ – ﺗﺎﺯﯾﺎﻥ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﻣﺤﺮﻭﻣﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﻋﺮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺑﺒﺮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥﭼﻨﯿﻦ ﺣﻘﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .
٢ – ﺟﯿﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺣﻖ همه ﻣﻠﺖ ﺍﺳﺖ، تا میتوانی کم ﮐﻦ .
٣ – ﺩﺭ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺧﻮﺍﺭﺑﺎﺭ، ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﻬﻢﺁﻧﺎﻥ ﺑﺒﺮ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﻭ ﻧﻤﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻩ .
۴ – ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ ﺟﻨﮓ، ﺻﻒ نخست ﻭ ﺳﭙﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺭ ﺗﺎ درتیر راس یورش ﺗﺎﺯﻩ ﻧﻔﺲ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﻧﺪ .
۵ – ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﯽ ﺳﺨﺖ، ﺻﺎﻑ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍﻫﻬﺎ، ﮐﻨﺪﻥ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭکن
۶ – ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ پاکدامنﻭ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺩﺍﻧﺎ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﻖ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
٧ – ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺷﺮﯾﻒ ﻭ ﻓﺪﺍ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻣﻮﺋﻤﻦ ﺑﻪﺍﺳﻼﻡ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻋﺮﺏ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .
٨ – ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺻﻒ نخستﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ .
٩ – ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﻭﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ
ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻧﻔﺮﺳﺖ .
١٠ – ﻫﯿﭻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺣﻖ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
١١ – ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻓﻘﯿﻪ ﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﻖ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺭﺿﺎﯾﯽ
https://telegram.me/hoshyari_meli
سلام بر هوشمند عزیز
در اینکه اعراب و بالاخص امویان دشمنی شدیدی با ایرانیان داشتند شکی نیست ولی این نامه که قبلا هم در این سایت آورده شده و منتسب به معاویه ذکر شده است با توجه به محتوا به نظر می آید جعلیست مثلا معاویه در این نامه ابتدا به ساکن خود را معرفی کرده می گوید من چنین و چنانم و….در حالیکه مشخصا یک فرمانده یا حاکم صرفا دستور می دهد و نیازی به معرفی خود به زیر دست ندارد از سویی یک عرب که از ایرانیان منزجر است نمی گوید ایرانی هر چقدر پاک و شریف و…فلان نکند.از نظر او اصولا شرافتی مترتب بر این جماعت نیست و…با توجه به همزمانی شعوبیه با دوره امویان به نظر می رسد این از ترفندهای ایشان برای بیان شرافت عجم و برانگیزاندن ایرانیان با حس ناسیونالیستی و از میدان به در کردن اعراب بوده که نهایتا منجر به حضور عباسیان شد.مجددا عارضم که در تنفر اعراب به ایرانیان بالاخص در دوره اموی شکی نیست ولی اینکه هر چه برسد بدون تعقل پذیرفته شود خالی از اشکال نیست.
موفق باشید
من دفاعی از شخصیت معاویه یا روش حکمرانی او ندارم برای اینکه معاویه مورد نقد ماست و اساسا غاصبی بوده است که برای اولین بار مساله خلافت و حکومت را تبدیل به سلطنت و پادشاهی کرد ،اما می خواهم نظر ناظران را جلب کنم به روش اِسناد و استناد به یک واقعه تاریخی که قرائن مختلفی بر کذب آن وجود دارد ،حال اگر فرض کنیم چنین دستوری هم از معاویه صادر شده باشد دستور یک حاکم غاصب ظالم اموی است که ظلم او فقط متوجه ایرانیان نبوده است و در بین اعراب هم به علویان و خاندان پیامبر جور و جفا کرده است . بهرحال عبارت کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران، مورد اشاره شیرین خانم هوشمند که چندی یکبار اینجا با کپی پیست کردن شیرین کاری می کنند این است :
“در آغاز اسلام و محبوبیت سلمان در نزد پیامبر ابوسفیان در صدد برآمد تا او را از میان بردارد
هنگامی که پسرش معاویه بر امر خلافت استیلا یافت سیاست خشن ضد ایرانی خود را به اجرا گذاشت تا با نابودی ایرانیان تیغ بران هاشمیان را کند سازد.
هنگامی که زیاد به حکومت عراق و ایران رسید معاویه فرمانی را که در مورد قتل و آزار ایرانیان صادر کرد و به طور محرمانه نزد وی فرستاد که پس از خواندن و به خاطر سپردن مفاد نامه، نامه را از میان ببرد تا به دست دشمنان نیفتد.
نویسنده نامه در دربار معاویه یکی از پیروان علی(ع) بود وی از آن نامه نسخه ای برداشت و به ابان بن سلیم تسلیم کرد (لسان الملک سپهر مورخ نامی ایران متن این نامه را در تاریخ ثبت کرده است)
و اینک فرمان محرمانه معاویه با ترجمه شادروان جواد فاضل:….”
(تاریخ ده هزار ساله ایران ص 191)
اولا :اگر کسی مراجعه به قبل از این عبارت ها بکند می بیند که غرض نویسنده اصلا بحث ایجاد تقابل بین ایرانیت و عربیت (پان ایرانیسم) نبوده ،بلکه در پاراگرافی با استناد به دشمنی ابوسفیان پدر معاویه و خود معاویه با سلمان فارسی در صدد تبیین این معناست که امویان و خصوصا خود معاویه سیاست تنفر و نفرت نسبت به ایرانیان داشتند که البته انگیزه اصلی آن حفظ قدرت و سلطنت خود آنها بوده است و نویسنده در عبارتهایی که معمولا در این کپی پیست های شیرین کارانه حذف می شود اشاره اش به سیاست های ظالمانه معاویه و امویان است نسبت به ایرانیان و جاهای دیگر نه ایجاد تقابل بین اعراب و ایرانیان یا اسلام و ایرانیان ،برای هرکس به قواعد و قوانین اسلام در منابع اصلی یعنی قرآن و سنت رسول گرامی اسلام و سیره اهلبیت اوست مراجعه کند در می یابد که قومیت و نژاد و رنگ پوست و تبعیض هایی اینطوری ربطی به بنیاد اسلام ندارد.
ثانیا:روشن است که برخی از مضامین این فرمان در تقابل آشکار با احکام اسلام است مثل این سخن دروغ که اعراب می توانند با زنان ایرانی ازدواج کنند و بعکس ایرانیان نمی توانند با زنان عرب ازدواج کنند،که این دروغ واضحی است و برخلاف نص قرآن و سنت نبوی است.و این نکته خود یکی از قرائن دروغ و جعلی بودن این بیانیه است چون روشن است بلحاظ تاریخی که بعد از ورود اسلام و اعراب به ایران هیچ محدودیتی در زمان عمر در این جهت نبود و ازدواج طرفین ایرانی و عرب بی هیچ قید و شرطی آزاد بود.
ثالثا: اصلا مصبّ این فرمان خلاف عقلانیت و آیین ملک و مملکت داری است و نتیجه آن چیزی جز نارضایتی ها و تزلزل ملک معاویه نمی توانسته است باشد و این نکته ای است که بعید است از هوش و ذکاوت یا حیله گری که از معاویه در تاریخ معهود است.
رابعا:چطور می شود که خود معاویه به رئیس دفترش (که تصادفا از پیروان علی بوده!!) اینهمه تاکید و اصرار کند که این را سری بنویس (فوق محرمانه!) و از آنطرف هم به زیاد تاکید کند که وقتی آنرا خواندی آنرا معدوم کن! بعد این جناب رئیس دفتر که تصادفا هم شیعه مرتضی علی در آمده! بدون هراس از از دست دادن کله مبارک! دستور رئیس خود را نقض کند و نسخه ای را تقدیم کسی کند تا فقط بدست صاحب ناسخ التواریخ برسد بعد هم فقط در کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران نقل شود؟!
خامسا:من ناسخ التواریخ سپهر را بطور کامل در دست نداشتم که بررسی کنم سپهر اگر آنرا نقل کرده از کجا آنرا نقل کرده است؟ حال اگر شیرین خانم آنرا در تاریخ سپهر یافت لطف کند موضع آن را نشان دهد،ضمن اینکه اصلا متن ناسخ التواریخ که فارسی است پس چه نیازی به ترجمه مرحوم فاضل بوده است؟!
و بالاخره در انتها می گویم این قرائن شواهدی بر کذب این مطلب است لکن اگر فرضا هم چنین رویه و دستوری وجود داشته این مربوط می شود به معاویه ظالم غاصب خلافت که خود این مواد (اگر صادر شده باشد) دلیل روشنی بر اعوجاج و انحراف او و سایر امویان ااز متن دستورات اسلام است ،و در هر حال شیادان سیاست باز و ضد اسلام نمی توانند با چنین دسیسه هایی ناشی از نفرت های پان ایرانیستی اذهان ایرانیانی که قرنهاست دین اسلام و خصوصا مذهب اهلبیت و عترت مطهر پیامبر اسلام را با جان و دل پذیرفته اند آلوده به این مزخرفات کنند.
جناب هوشمند ایران توسط /// و فرزندانش بعنوان سرداران عمر و عثمان و در زمان خود علی بارها سرکوب شدند.بنابراین عمر و //// برای ما ایرانیان در حقیقت هیچ فرقی نداشتند.بلکه هردو عربی بودند که برای غارت ما و کشتن مردان ایرانی و به برده و کنیز زنانشان آمده بودند.این حب //// در بین ایرانیان و نفرت از سه تا عرب دیگر صدر اسلام جز حقنه کردن قاتل اجداد ایرانیان توسط شمشیر خونخواران قزلباش به ایرانیان چیز دیگری نیست.
در جواب دوستی که روحانیت را نواخته بود:
سلام هموطن عزیز آقای شیری، نظر شما مبنی بر اینکه یک آخوند دزدی نمیکند گواهی بر پاک بودنش نیست کاملا صحیح است و این گزاره در مورد تمام انسانها صادق میباشد. ولی داوری و طعن شما در باب خوردن خمس و زکات، درآمد از راه روضه خوانی و مرده خواری ،پراکندن دروغ وخرافات، افکندن تفرقه مذهبی در بین مردم، احساسی و غیر منطقی و خارج شدن از مسیر انصاف میباشد این بنده ی عاصی نه آخوندم و نه آخوند زاده ام ولی از تهمت و افترا هم بیزارم و معقول نمی دانم که همه را به یک چوب بزنم.آیا جواز شرعی وجود دارد که مجتهد جامع الشرایط متولی امر خمس باشد یا نه ؟بنده در این امور تخصص ندارم ولی نیک می دانم که علما و فقهای ربانی سلف عهده دار دریافت و مصرف خمس بوده اند . در مورد درآمد از راه روضه خوانی و مرده خواری، این هم تهمت ناروائیست که وارد کرده اید،برخی از محبین خاندان حضرت رسالت مآب صلی الله علیه واله در منازل یا تکایا یا مساجد اقدام به برپائی مجلس ذکر فضایل و مناقب و مصائب خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام میکنند و به کسی که بعنوان عالم دینی یا مداح ذکر مناقب و مصائب میکند وجهی پرداخت مینمایند ،پرواضح است که نه صاحب مجلس ملزم به پرداخت آن وجه است و نه مداح و معمم مجبور به دریافت آن، خیلی از مادحین و معممین آن وجه را دریافت نمیکنند و توقع وصول آن را هم ندارند در شهر ما مرحوم آقای عمران علیزاده که معمم و عالم ربانی بود و شرحی بر نهج البلاغه نوشته و کتاب علمی بنام اولین ها را تالیف نموده اند کار گر چاپخانه بودند در عین حال در امر ارشاد و بیان معارف مذهب کوشا بودند عالم ربانی که هنوز هم در قید حیاتند نانوایی میکردند و همچنین عالم بزرگوار شصت ساله داریم که از ساعت ۳نصف شب تا ساعت ۱۰ قبل از ظهر در میدان تره بار تبریز کارگری میکنند و بعد از ساعت ۱۰ رخت آخوندی به تن میکنند و در کار ارشاد و تحصیل هستند بعضی از این عزیزان قالیبافی میکنند در مورد پراکندن دروغ و خرافات معیار و شاخص حق و حقیقت و گمراهی حدیث شریف ثقلین میباشد که متواتر بین موالفین و مخالفین است در مورد تفرقه افکنی بین مردم مصادیق را ذکر نکرده اید مضافا اینکه حدیث شریف ثقلین و تعریف شیعه از قول معصوم علیه السلام در صلوات شعبانیه و زیارت جامعه کبیره معیار و ملاک ما میباشد
حال خوب است که بقول خودتان زیاد هم از این امور سر رشته ای هم ندارید..اگر ذاشتید چی ها که دیگه نمی گفتی که حتما مرغان هوا هم به حال آخوند گریه میکرد!!
متن فوق از طرف یک سید و با نام مجعول است به ادبیات ودقت در صحیح نوشتن بفرمایید و همچنین ایز گم کردن
سلام و درود بر شما دکتر نوریزاد گرامی
اینکه می فرمائید آخوندهایی را می شناسید که به درستکاریشان غرور می روزید ، خود بخود چراغی در ذهنم روشن می شود که مایلم با جنابعالی درمیان بگذارم .
اگر از فردا معلم سر کار خودش نرود چه اتفاقی می افتد ؟
بچه های مردم از که بیاموزند؟!
اگر مهندس سرکار حاضر نشود ، گوشه ای از چرخ این مملکت لنگ می ماند .
اگر کارگر سرکار خودش حاضر نشود، کار این مملکت لنگ می ماند .
اگر پزشک و پرستار به سرکار خود نروند کار این مملکت لنگ می ماند .
اگر هر کدام از مشاغلی که به ضرورت زندگی و حیات بشری ایجاد شده اند از فردا شاغلان به آن، سر کار و مسئولیت خود حاضر نشوند ، قطعا چیزی جایی لنگ می ماند .
به بنده بفرمائید ، اگر آخوند سر کار نرود چه چیزی لنگ می ماند ؟! همان درستکارشان را می گویم . اصولا ضرورت حضور و وجود اینها چیست ؟!
اینها چه کارمفیدی انجام میدهند ؟ کجا و کی بدرد این جامعه خورده اند ؟ کجا وکی بدرد این جامعه می خورند؟
جناب نوریزاد گرامی ؛ برادر گرامی ام ؛
از قول بنده حقیر به آن درستکارشان و خوب هایشان بفرمائید ؛ این مردم بیچاره یک دینی داشتند و یک ایمانی ، از زمانی که این حضرات از ما نزدیک تر به خدا ، چاپیدند و بردند و خوردند و کشتند و به نوامیس این مردم تجاوز کردند و به ریش این مردم خندیدند و به واسطه همه این اعمال اهریمنی به خدا نزدیک تر شدند ، این مردم از هرچه دین و خدا و ایمان و ... زده شده اند .
حتی آن ایمانی هم که این مردم داشتند و زمان دل تنگی و گرفتاری و بیماری و از دست دادن عزیزانشان به آن پناه می بردند هم مورد سرقت اینان قرارگرفته است .
چه خوبی در وجود این موجودات هست واقعا چه نفعی از اینها به جامعه بشری رسیده است ؟!
این وضعیتی که امروز ایران و مردم آن دچار آن هستند ،سنگین ترین بهایی است که ملتی می تواند بابت یک دین پرداخت کند . نه از بابت اینکه ثروتش را غارت کردند ، نه حتی از بابت این که به نوامیسش تجاوز کردند و جوانانش را به خاک و خون کشیدند ، بلکه از این بابت که شرافت و شعور این ملت نزد افکار عمومی دنیا مورد شک و تردید واقع شده است .
نمی دانم ؛ شاید خود می دانید که بسیار به حضرتعالی علاقه مندم چون روند تغییرات و مصائبی را که تحمل فرمودید همواره دنبال کرده ام .
عفو نمائید که زیاده نویسی کردم اما به بزرگواری تان اعتقاد راسخ دارم .
بنام ایزد منان////درودب شما وهم وطنان عزیز،،،میخواستم بگم تصورکنید، یروزدست اخوندهاازمملکت کوتاه شد،، این جماعت میلیونی مجبورشوند مانند مردم واردبازار کارشوند،خوب جامعه براساس توانمندی اشخاص چیده میشود،، حالا بیاید جایگاه اخوند دران جامعه راترسیم کنیم،،، قاعدتا، انها نه دکترن، نه مهندس، نه استاد دانشگاه،نه نجار نه نانوا، نه لوله کش، نه قصاب، وکل، شغلهای جامعه را حساب کنید، اینها سررشته وتوانای این کارها راندارند،پس، باید مشغول چه کاری شوند بلاخره،زندگی مخارجی دارد،،اول باید ازان لباس بیرون بیایند،وواردجامعه شوند،،،سربازی بروند، وبعد برپایه تخصصشان وارد جامعه شوند،، الان من هرچه به ذهنم فشار میاورم، نمیدانم چه کاری ازاین جماعت اخوند برمی اید،، تنها کاری که میتوانند بکنند یا به کارگری مشغول شوند که انهم سخت از است وبازازعهده اش برنمی ایند، یا اینکه، درمتروها، وسر چهار راها دستفروشی کنند وبادبادک وادامس بفروشند،، اخرهفته بروند بهشت زهرا برای اموات قران بخوانند،،،امیدوارم یه روحانی،،این نوشته مرا ببیند وبخواند،،، چون ممکن است دراینده نزدیک بدردش بخورد، ازهمین الان بدنها را به کار عادت بدهند، تا دراینده مشکل جسمانی پیش نیاید،، اخر هنگام باربری. به بدنی ورزیده نیاز است، ویا جابجای اسباب خانه مردم، وبالا رفتن ازطبقه ها انهم با یخچالی برگرده،،محتاج قدرت بدنی میباشد،،، من یه ادم که از ثروت ومال دنیا بهره ای نبردم، سواد انچنانی هم ندارم،،، تازه سربار خانواده ام هستم،،، ولی خوشحالم وافتخار میکنم، برای وطنم، دوسال به سربازی مجانی رفتم، پیش خودم احساس میکنم بارفتن به سربازی، حداقل شرمنده کشورم نیستم اگر کسی ازمن سوال کند برای کشورت چه کردی، باکمال شهامت وافتخار میگوییم،دوسال ازجوانیم راتقدیم به مردم کشورم کردم،،، با تشکر ازجناب نوری زاد که واسطه شدن، حرفم را به یک اخوند برسانم،،، امیدوارم اولین خواننده این پیام، از روحانیون، با غیرت، وانسان دوست باشد،،،،،،،، وحید راد
فارغ از مساله دخالت یا عدم دخالت در سیاست ،روحانیت صنفی است که هم بحکم وظیفه الهی که در منابع دینی برای آنها ایجاب شده و هم بحکم تخصص دینی و هم بحکم خواست اکثریت مردم مسلمان ایران ،مفاهیم و اصول و احکام دین اسلام را بمردمی که طالب آن هستند آموزش می دهند ،اینکه شما بستگی به اسلام و احکام آن ندارید سبب این نیست که مردم مسلمان این کشور قدر و ارج روحانیت را ندانند،این مشکل شماست ،شما بروید مشکل خودتان را حل کنید.
درود بر نوریزاد عزیز. کاوه زمان.
نوشتاری تحت عنوان واکاوی یک اصطلاح(فاشیسم) برایتان ارسال مینمایم
با سپاس
واکاوی یک اصطلاح: (فاشیسم)
تفحص و نوشتار: سعيد خورزوقی
تا صحبت از فاشیزم میشود یاد موسولینی و ایتالیای دهه 30 می افتیم. در حالیکه به قدمت تاریخ فاشیزم بوده و خواهد بود.
فاشیزم نوعی نگرش اعوجاج دار به جهان پیرامونست و رهایی از آن بیش از آنکه دانایی و خرد و سواد بخواهد، بي کینه گی و بي طرفی محض می طلبد، كه بنیانش بر جهل نیست بلکه بر افراط در عشقهای کورست.
فاشیزم با اندیشه ها کاری ندارد، خاستگاه و انگیزه اندیشه و سخن برایش مهمست.
قبل از به نقد کشیدن “دیدگاهی” به سراغ “فرد ابراز کننده “میرود و با واکاوی شخصیتش ، و دخول در زندگی شخصیش او را از اعتبار می اندازد. و این کار را چنان عالمانه و محققانه انجام میدهد كه امر بر خردمندان نیز مشتبه میشود.
در طول تاریخ چه جنایتهایی را كه با توجیه فاشیستی رقم زدند و دانایان و خردمندان جیکشان در نیامد:
کار فاشیست کشف حساسیتهای جامعه و انگشت نهادن بر آن برای توجیه جنایت و ابقای خویش است!
و بدترین نوع آن، فاشیزم مذهبی است.
کافر. قرمطی. صوفی. زندیق. رافضی. مرتد. بدعت گذار. فتنه گر. غربزده و…… اصطلاحاتی است با شمول محدود كه بنا به احتیاج فاشیست میتواند دایره اش به بزرگی کره زمین در آید!
شیوه های فاشیسم در از میدان بدر کردن حریف بسیار ناجوانمردانه است. کارش لجنمال کردن و زشت جلوه دادن چهره مخالف است. بدترین نوع فاشیسم را در چند دهه اخير شاهد بوده ایم كه در کنار همه اتهامهای مخالفان، تهمتهای جنسی بسیار برجسته تر بوده!
نه كه مردم حساسیتشان به این موارد بیشتر بوده، فاشیسم دقیقا از آن سود جسته است.
روایات تاریخی ما پرست از نگرشهای فاشیستی. كه ناخود آگاه در دامش میافتیم و بي آنکه بخواهیم مروجش میشویم كه فاشیزم بیش از آنکه خودش خطرناک باشد، آتش بیاران معرکه اش خطرناکند!
############/##/#####
فاشیسم از وجوه متعددی قابل بررسی میباشد، اما فصل مشترک همه آنها شخصیت پرستی میباشد.
فاشیست وقتی به طرز فکر شخصیتی روی خوش نشان داد، كيش شخصیت می آفریند و هاله ای از عشق و تقدس فراهم می آورد. صدام. هیتلر. موسولینی. مائو.
فاشیسم ویروس خطرناکیست و اپیدمی آن وحشتناکست.
اقتصاد و سیاست و فرهنگ و آموزش و حتی روابط شخصی افراد را آلوده میکند.
از نظر سیاسی چون به سطوح قدرت در زمینه های مختلف دسترسی دارد از ترور و ایجاد جو وحشت نیز سود میجوید. بخصوص اگر پشتوانه ای فلسفی و ایدئولوژیک هم داشته باشد كه دیگر نور علي نورست!
حکومتهای توتالیتر در جهت تثبیت، با رویه های فاشیستی بي شک سر و سری دارند. و بهترین بستر برای نهادینه کردن آن بهره وری از علوم انسانی است.
تاریخ. جامعه شناسی. روانشناسی و. …
و این، رسالت صاحبان این علوم را سنگینتر میکند.
ما در علوم انسانی بخصوص تاریخ حق نداریم شخصیت افراد را به اندیشه هایشان گره بزنیم كه دو مقوله کاملا متفاوت است.
در باره نادر شاه یا هر شخصیت تاریخی دیگر میتوان
دو دیدگاه افراطی متناقض كه اتفاقا میتواند هر دو فاشیستی باشد را به چالش کشید:
یکی کسانی كه از او كيش شخصیت پرداخته اند و جنایتهایش را بر نمیتابند و دیگر گروهی كه با انگشت نهادن بر یک رذیله اخلاقی اش تمام خدماتش را پایمال میکنند، چون شکل گیری بتی را در برابر بتشان خوش ندارند!
من هرگز حق ندارم با گره زدن شخصیت افراد به عملکرد یا طرز فکرشان در صدد محکوم کردن یا تایید نمودنشان بر آیم و الا فاشیستی عمل کرده ام.
گاهی صدای پای فاشیسم در شعارها و پروژه های ظاهرالصلاح به گوش میرسد.
مانور روی “جنگ نرم” و “تهاجم فرهنگی” بهانه ای است برای رفتارهای فاشیستی و توجیه آن.
نرمترین جنگی كه در جنگ نرم مورد ادعا میتوان تشخیص داد فاشیسم است.
فاشیسم یکی از عملکردهایش پرونده سازی تخریبی است و این دو پروژه محمل مناسبی برای اجرایی کردن آنست.
ننگ دیگری چون جای مهر های داغ شده بر پیشانی جمهوری اسلامی.
جانباز جنگ کریم نور محمدی که سالهاست بدلیل وخامت اوضاع جسمانی و قطع نخاع در بستر بیماری بسر می برد و این جانباز عزیز از حداقل درمان محروم بود و بعلت عدم هرگونه حرکت جسمی دچار زخم بسترهای عمیق در سرتاسر اندام شده بودند، زخم های ناشی از بستر اینقدر عمیق و عفونی شدند که همسر ایشان ناگزیر بارها به بنیاد شهید مراجعه کرده اما با بی توجهی مسئولان این ارگان مواجه شدند
همسر نور محمدی به ناچار روبروی بنیاد شهید چادر زده و نورمحمدی را با تخت به درب بنیاد انتقال داده تا بلکه صدای مظلومیت آنها به گوش مسئولین برسد و کریم نورمحمدی را در بیمارستان بستری کنند. اما رییس بنیاد شهید دستور داد تا به آن خانواده حمله کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند. با این شرایط اسفبار همسر نورمحمدی از سر بی پناهی پس از تحصن چند ساعته در روز یکشنبه ۱۵ اسفند در مقابل درب بنیاد شهید اقدام به خودسوزی کرد.
با این شرایط سخت و طاقت فرسا و نادیده گرفتن حقوق انسانی این جانباز جنگ، کریم نورمحمدی آنقدر از طرف این ارگان مسئول مورد بی توجهی قرار گرفت تا اینکه امروز بعد از رنج و بیماری فراوان دار فانی را وداع گفت و درگذشت
تا لکه ی ننگی باشد بر پیشانی جمهوری اسلامی.
کریم نورمحمدی گفت::
ما جانبازان که سلامتی خود را در کف اخلاص گذاشتیم، تا مثلا حق بر باطل پیروز شود
جایی ندیدم حقی بر باطل پیروز باشد
فقیر فقیرتر،، سرمایه دار سرمایه دارتر
روحت شاد و یادت ماندگار دلاور جنگ و حافظ جان و خاک ایران و ایرانی.
ننگ ونکبت بر کور دلانی که خداوند بر دلهایشان قفل زده است و سر در برف کرده اند.شما که دم از امامت جور ///////// خامنه ای می زنیدوخود را خاروزبون نموده اید.لحظه ای تعقل وتفکر در این همه ظلم وبیداد کنیدکه. مسبب کیست؟
مگر نه اینکه اینان هستی خویش بر کف نهاده برای این مرز وبوم وبه قدرت رسیدن این حاکمان بی لیاقت وطن فروش مزدور شوروی.از هستی خودگذشتند .
به خود آئید. تعصب خِرد آدمی را نابود میکند.
خداوند از قول جهنمیان می فرماید.
وَقالوا لَوکُنًَانَسمَعُ اَونَعقِلُ ماکُنًَافی اَصحابِ السًَعیر. ومیگویند اگرما گوش شنواداشتیم یاتعقل می کردیم. جزء دوزخیان نبودیم .
سوره الملک.ایه 10
گفتوگوی علی کلائی با بهمن مقصودلو: سینمای ایران شکست خورده است.
مش قاسم: در دوران حکومت اسمالی همه چیز در ایران شکست خورده است الا آدمکشی، دزدی، هزار روغ، خلاصه هرچه زشتی و پلشتی. به حکومت اسمالی خوش آمدید!
نوبخت بدبخت شکنجه گر : رئیس جمهور از بازداشت مدیران تلگرامی متاثر است.
مش قاسم: اشک تمساح.
با چادر نیز تا حدی برآمدگی های بدن جنس مخالف معلوم است! ما خواهان استفاده از کارتن یخچال برای جابجایی جنس مخالف هستیم!
استاد ارجمند با درود ، طبق قانون باید رهبر و سران جمهوری اسلامی دارایی خود را اعلام کنند ، ایا تا بحال اینکار انجام شده ؟ دارایی امام بشرح زیر میباشد http://www.imam-khomeini.ir/fa/C207_43282/_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%5B315%5D%20#page523:
ده فرمان برای بعد از مرگم
جناب نوریزاد دیده ام گاهی به جلد ایت الله ها میروید این بنده حقیر و گناهکار هم میخواهم نظر شما را در خصوص وصیتنامه ام که بخش مختصری از ان را در ذیل اورده م از نظر فقهی و شرعی و انسانی بدانم . واقفم به اینکه این سایت محل بحث های سیاسی و مذهبی و علوم انسانی میباشد خودم هم نمیدانم چرا مزاحم شما و سایر عزیزان شدم به بزرگواری خوتان ببخشید و حلال کنید
بعد از فوت من
۱- جسدم را به هر بیمارستان یا مراکز علمی که نیاز داشته باشند اهدا کنید. امیدوارم تا اخرین سلول بدنم برای کمک به پیشرفت علم مورد استفاده قرار بگیرد
۲-اگر باقیمانده ای داشت در نزدیکترین و ارزانترن مکان دفن کنید برای من هیچ فرقی نمیکند کجا باشد کل زمین خدا برایم مقدس است
۳-در مراسم دفن من هیچ نیازی به قران خوان و روضه خوان و شفاعت کننده نیست اجازه بدهید من بمانم و اعمال خودم و خدای خودم اگر جوابگم بودم فبها در غیر اینصورت تاوانش باید پس بدهم تا مدیون خدا یا خلق خدا نمانم .
۴-با تشکر از اعضای خانواده و فامیل و دوستان خواهش میکنم بعد از مراسم دفن هیچ وقت تحت عنوان سوم و هفتم و غیره به مزار من مراجعه نکنند مگر نه انکه جسم فانی و روح باقیست . جسم خوراک موشها و کرمها و کلا منهدم شده .میخواهید برای موشها و کرمها فاتحه خوانی کنید ؟ بسم الله
۵- برطبق باورهای ما روح باقی و لامکان و لازمان است از هرجای کره خاکی که یادم کنید شما را درک خواهم کرد نیازی نیست به خودتان زحمت رفتن بر سر مزار را بدهید.
۶-عزیزان چرا فکر میکنید با روضه خوانی و گریه و زاری و غصه خوردن باعث شادی روح من میشوید مگر درحیاتم حاضر بودم سر سوزنی اشک شما را ببینم؟ پس بدانید باشادی شما روح من هم غرق لذت و با ماتم شما به هر دلیلی عذاب خواهم کشید
۷-راضی نیستم احدی دیناری برای خریدن ثواب برای من تحت عنوان خیرات و غیره هزینه کند همانطور که گفتم مرا به خودم و خدای خودم واگذار کنید.
۸- درخواستم از خانواده :در اولین روز تشییع جناز از میهمانانتان به طرز شایسنه ای در حد توانتان پذیرایی کنید
۹- از مراسمی تحت عنوان سوم ووووو حذرکنید اگر امکان و وقتش را داشتید به هر مقدار که مقدورتان میباشد به مراکز نیازمند اختصاص دهید شادی روح مرا صد چندان خواهید کرد.
۱۰- جشن و سرور و شادمانی روح من وقتیستکه اعضای خانواده ، فامیل و دوستان را دور هم و از حال هم با خبر ببینم
—————-
یعنی می خواهید روند پرسش های نکیر و منکر را دور بزنید؟
بهر روی، کارتان درست است.
.
باسپاس از جناب نوریزاد
نکیر ومنکر چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا انرا دیده اید یا دیده اند ایا علم انرا ثابت کرده ایا سند و مدرکی دال بر وجود انها موجود است ایا عقلا قابل اثبات میباشد؟ به چه استنادی از ان نام بردید؟
تفکر شما تفکر علمی و عقلی نیست ،تفکر حس گرایانه است که به حس گرایی خویش آب و رنگ علم و عقل می زند ،نکیر و منکر و عذاب و سوال قبر (عالم برزخ) مستند به سخن پیامبر و شبان صادقی است که حقانیت و صداقت او بحکم عقل اثبات می شود
اقا سید مرتضی
پیامبر که پامبر است و شبان هم که ای دی من است .
مستند به سخن پیامبر و شبان صادقی است یعنی چه ؟
ایا منظور شما این استکه پیامبر شبان و امت رمه؟ یا معنی دیگری مدنظرتان است؟
اگرمنظورتان به شغل پیامبر است تا انجا که میدانم ممکن است در نوجوانی مدتی چوپانی کرده باشند اما در جوانی کاروان تجاری خدیجه را هدایت مکردندو سپس با خدیجه ازدواج کردند و متمول شدند و پس از انهم به پیامبری مبعوث شدند . منظور شما از انگشت گذاشتن روی کلمه شبان چیست ؟
سلام
البته با توجه به تاریخ برخی از انبیاء شغل واقعی شبانی یا همان چوپانی رمه های حیوانات را داشته اند،اما تعبیر چوپان یا شبان در مورد همه انبیاء تعبیری مبتنی بر تشبیه معقول به محسوس است نه مطابقت دقیق با محسوس ،در واقع وجه تشبیه بین شبانی و محافظت از حقیقت انسانی انسانها و بین شبانی و محافظت از رمه ،تاکید روی همان عنصر محافظت از گم شدن یا ضایع شدن و اسیر گرگها شدن است نه چیز دیگر. حال جای تعجب است که شما بجای توجه به اصل جواب صرفا روی کلمه تشبیهی شبان متمرکز شده اید! مثل اینکه من بجای پرداختن به پاسخ سوال و شبهه شما متمرکز شوم روی نام شما که شما چرا نام خود را شبان گذاشته اید مگر اینجا مخاطبان شما رمه شما هستند که چنین نامی اختیار کرده اید؟!
واقعاً که!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با سلام .جناب نوری زاد رأی ندادن کاری بسیار اشتباه است .این حرکت شما به نوعی آب در آسیاب حکومت ریختن است .چرا که یک قسمت از رأی دهندگان که رأی دادن را امری شرعی می دانند وقطعا شرکت کرده وبه گزینه های مورد نظر سپاه وبسیج رای می دهند .ومعمولا در طول این چند ساله رای ثابتی هم داشته اند .اما گروه دوم که رای میدهند تا اندک اصلاحی در کشور ایجاد شود را هم که متاسفانه جنابعالی در حال تحریک به رأی ندادن می کنید .این در حالیست که رأی ندادن این ها یعنی پیروزی امسال رئیسی وجلیلی .در ضمن اگر فکر می کنید با رأی ندادن شما از تعداد رای دهندگان کم می شود کاملا در اشتباهید .چون در سال های گذشته هر زمان تعداد رأی دهندگان کاهش یافته حکومت به میزان دلخواه درصدی رأی به تمام نامزدها اضاف می کند تا مشارکت را خوب نشان دهد .
بقول شما که “هر زمان تعداد رأی دهندگان کاهش یافته حکومت به میزان دلخواه درصدی رأی به تمام نامزدها اضاف می کند” معلوم میشود جکومت هم کارش را خوب بلد است و هم با انصاف است پس دیگر چه احتیاجی به زحمت ما.
سلام بر ناظران گرامی
اشکالی بصورت تحدی وارد شده که آیا کسیکه به نبوت پیامبر اعتقاد دارد تکلیف خود را با حدیث متواتر!ثقلین چگونه روشن خواهد کرد؟!لذا ذکر موارد زیر را لازم می دانم هرچند ممکن است در برخی موارد گفته شود چه ارتباطی با این حدیث دارد ولی توجه به فلسفه شیعی و اینکه این حدیث پایه استدلالهای ایشان در مورد حق امامت عترت شده است گفتن این موارد ضروریست :
1-متواتر می تواند در جهت مخالف هم باشد چنانکه بسیاری از اهل سنت به جای عبارت عترتی سنتی را نقل کرده اند پس این سخن ناشی از اعتقاد شخصی و گروهی و توهم برحقیست که صرفا بخواهیم تواتر سمت خود را ملاک بگیریم و نهایتا به یکی دو مورد از طرف مقابل بسنده کنیم.
2-اینجانب مدعی هستم احادیث قریب به تمام فاقد اعتبار هستند چنانچه شخص عالمی چون ابوحنیفه کلهم 17 حدیث را معتبر شمرده و بقیه را فاقد اعتبار می داند حال آنکه عمده اهل تسنن (در حدود 80%)پیرو این فرد هستند لذا اینکه تواتر را به اهل تسنن هم نسبت دهیم خالی از اشکال نخواهد بود.
3-پیامبر در مورد بسیاری سخنان دیگر هم گفته که دوستان گوش خویش را به ناشنوایی زده اند.پیامبر تعبیرات بسیاری من جمله شجره مبشره برای امثال ابی بکر و عمر و …دارد که حوزویان گویی فراموش کرده اند.اگر پیامبر در اینجا اشتباه کرده پس ایشان باید بپذیرند پیامبر بر فرض صحت این حدیث ممکن است در آنجا هم اشتباه کرده باشد.ضمن اینکه برخی موارد تاریخی موجود است که حتی در قرآن هم ذکر شده و مشخصا نشان از اشتباه پیامبر دارد مانند قضیه پیامبر و حفصه که قبلا مفصلا به ان پرداخته ایم.
4-نامه 6 نهج البلاغه پر واضح است که علی ابن ابیطالب خود بدانچه شیعیان می گویند قائل نبوده پس این دوستان ابتدا به ساکن به جای مغلطه در بیان اینکه این من باب احتجاج بوده تکلیف خویش را با این نامه مشخص کرده و متعاقبا دیگران را دعوت به تحدی کنند.
5-حسن ابن علی بنابر نص صریح تاریخ با معاویه ابن ابی سفیان بیعت کرده است!دوستان شیعی که گویا اینگونه مواقع گوش شنوایی ندارند پاسخ دهند این چگونه عترتیست که خود با معاویه فاسق(بنا بر قول ایشان)بیعت می کند!ایشان بهتر از بنده می دانند که بیعت مابین اعراب یعنی اطاعت بیعت کننده از بیعت گیرنده.
6-شیعیان امامت را امری خدایی می دانند و آنرا اصلی از اصول دین خویش می شمارند.ایشان پاسخ دهند این چه امر الهیست که در قرآن به هیچ صراحتی عنوان نشده حال آنکه توحید و نبوت و معاد به کرات و به صراحت ذکر شده است.
7-در مورد امام دوازدهم ایشان وضع به مراتب اسفبارتر است و ایشان چنان در کلاف خود ساخته خویش گیر کرده اند که حتی فریاد برخی بزرگان شیعی را هم به هوا بلند کرده است.لینک زیر مربوط به کمال حیدری از مراجع و مدرسین حوزه اعتقادیست در مورد تواتر!احادیث مرتبط با امام زمان!!واقعا باعث خرسندیست که برخی از حوزویان به دور از تعصبات خود حق بینی توان قضاوت بی طرفانه را یافته اند البته اکثرا تعصبات کور مهر بر دل آنها نشانده است:
https://www.youtube.com/watch?v=nRu9Hi33K8c&index=2&list=PLCgWYUQ5LW33hpoSWj65mdjM_ODGbUKcX
8-دوستان شیعی ما نمی خواهند بپذیرند که آش بسیار شور شده است.از سویی مانند کودکان در حدیث ثقلین مجادله می کنند از سویی دیگر خود را به ناشنوایی می زنند.از سویی از عترت می گویند و جابری می سازند که در هر بزنگاهی بیاید و به نفع ایشان حدیثی افاضه کند و از سویی دیگر در باب وجود امام زمان وامانده اند!خداوند ایشان را هدایت کند.
9-در مورد علم مراجع و…قضیه مفصلا پیشتر پاسخ داده شده و مشخص شده انچه اینان بدان علم می گویند نه علم که فی الواقع اعتقاد و بعضا تعصبات است و نیاز به تکرار مکرارات نیست مگر اینکه قصد جدل وجود داشته باشد.
10-کاش می شد روزی این بحثهای مضحک 1000سال پیش مرتبط با اعراب را که ربطی به ما ندارد به کناری می نهادیم ولی افسوس که آنچنان در تار و پود فرهنگ و افکار جامعه ما رسوخ کرده که هر بحثی نهایتا بدینجا ختم می گردد.به نظر این نگارنده اینکه هر انقلابی روزی به ضد خود تبدیل می شود قریب به صحت است چنانکه انقلاب ایدئولوگی که ایرانیان تحت نام شعوبیه برای تولید تئوری امام خدایی برای مبارزه با ایدئولوژی اعراب کردند امروز مشکل بزرگتری را به نام حوزه اعتقادی بر آنها تحمیل کرده و به نظر این نگارنده بزگترین موفقیت حوزویان نگهداشتن توده مردم در این مباحث بی فایده است و رهایی از ایشان جز گذر از این افکار پوسیده و متحجر راه دیگری نخواهد داشت.
پاینده و سرفراز باشید
سلام می کنم به آقای نوری زاد
گستاخی مرا در نوشته قبلی ببخشید من آدم خیلی احساساتی هستم و نمی توانم بعضی وقتا جلوی خودم را بگیرم در باره این خواهر در نوشته: پوزخند مارمولک من فکر می کنم ردی از او پیدا کردم. از دوستان خواهش می کنم به این فیلم توجه کنند شاید این دو تا خواهر یکی باشند یا نه اما مگر فرقی می کند. مهم این است که این خواهر ها و همسرها هستند. در نیایش آقای نوری زاد در زندان یک فرازی هست که ایشان با صدای محزون خودشان با خدا راز و نیاز می کنند و می گویند: ای خدا در اینجا هر روز دیوانه ای به دیوانگان شهر افزوده می شود. استاد دانشگاهی که ناخن می جود نابغه ای که با خود سخن می گوید و برادر شهیدی که برهنه از سلول خود بیرون می زند. خواهش می کنم این فیلم را ببینید و با خواهران و همسران دلسوخته این تکیه کلام اخیر آقای نوری زاد را همسرایی کنیم: عمامه ها بالا بالاتر بالاترتر
https://www.youtube.com/watch?v=wesDRtdpSig
حتی اگر بپذیرد که در جمهوری اسلامی ایران چوبی در ماتهت کسی فرو کرده اند میخواهد بداند که چه مقدار فرو کرده اند ‘ چنانچه برای دفع خطر از نظام اسلامی بوده، اشکالی بر آن وارد نیست لاکن اگر بیش از حد بوده او هم به آن اعتراض دارد ‘
میگوید مردم به این جمهوری اسلامی رای داده اند او دروغ میگوید
مردم به یک کلمه رای نداده اند بلکه به محتوای آن رای دادند و محتوای آن را آخوندها قبل از انقلاب اینگونه تعریف کرده بودند ‘ مسلمانی که شب سر بر بالین میگذارد و از چهل خانه مجاور خود به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب خبر ندارد و گرسنه ای بدون حمایت به خواب رود آن فرد مسلمان نیست ‘
مردم به جمهوری اسلامی رای ندادند ‘ مردم به عدالت و کفایت و صداقت رای دادند همان چیزهائی که آخوند جماعت بر سر منبر فریاد میزد ‘
حالا از جان او چه میخواهید ‘ یعنی بلند شود برود برای یک بار هم که شده نوری زاد را همراهی کند و خودش تحقیق و تفحصی کند تا بر او معلوم شود که از این هزاران اتهامی که نوریزاد به این حکومت آخوندی وارد کرده است حداقل این یکی دروغ بوده
آیا برای او به عنوان یک مسلمان آن هم از نوع آخوندیش که طبق ادعای خودش آیت الله هم شده صحت و سقم این اتهامات وحشتناکی که آقای نوریزاد بر این حکومت وارد میکند جالب نیست
شاید از این میترسد که از فردای آن روز که بر او معلوم شود که تمام این اتهامات وارد است نان خوش از گلویش پایین نخواهد رفت
و از لذت بردن از روزیهای حلال کاسته شود .
در ضمن اینجا جوابی به همه عزیزانی که این سوال را تکرار میکنند بدهم .
علت اینکه چرا آقای نوریزاد و تعدادی از معترضان شناخته شده و خوشنام همچون خزعلی تاجزاده را آزاد گذاشته اند به این قرار میباشد
حکومت ‘ سناریوی قذافی و صدام را به چشم دیده است و این افراد را برای روزی که کار از کار گذشته باشد لازم دارد
آنها میدانند که اگر مجبور به یک آتشی ملی و انتقال قدرت شوند
این افراد باانصافترین اشخاصی هستند که با کم هزینه ترین روش و شاید محاکمه چند ده نفر و بدون خونریزی این کابوس را خاتمه دهند ‘ بنده تردیدی ندارم که آقای خاتمی تاجزاده نوریزاد خزعلی و چند ده نفر دیگر بهترین گزینه های انتقال قدرت به مردم میباشند
راستی یادم رفت
سلام آقای نوریزاد
من به علت حجم زیاد کار دیگر وقتی برای نوشتن ندارم
روزی شانزده ساعت کار میکنم و نتیجه خوبی حاصل شده است
خدا همه ما را شفا دهد
خبرگزاریهای داخلی و خارجی نوشتند زمزمههای وارد شدن هواپیمای روسی سوخو ١٠٠ جدی شده است.
توضیح: پورسانتها به حسابهای بانکی مخفی واریز شده.
اخبار: افزایش فشارها برای نامزدی رئیسی در انتخابات.
مش قاسم: منظور سایت حاجی فتوای قتل صادر کن این بوده: افزایش فشار جنایتکاران برای ریاست و ولایت قاتل!
فرارو: “سبد رای روحانی” را چه چیزهایی تهدید میکند؟
مش قاسم: سوال بهتر اینه:”سبد رای روحانی” چه چیزهایی را تهدید میکند؟
جواب: آینده آزادی و زندگی بهتر جوانان و بچه های این ملت، نابودی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتمایی، محیط زیست،……..
اخبار: شرکتی که امتیاز اپراتور سوم سوریه را به دست آورده “شرکت توسعه اعتماد مبین” است که به لحاظ سرمایه و مدیریت زیر کنترل سپاه پاسداران قرار دارد. این شرکت هشت سال قبل نتوانسته بود در رقابت با شرکتهای “اورانژ” (فرانسه) و “اتصالات” (امارات) سهمی از بازار مخابراتی سوریه را نصیب خود کند. سهمی که اینک به دست آورده حاصل دخالت جنگی و دفاع پاسداران از رژیم اسد است.
مش قاسم: ای مدافعان حرم، شماها هیچی نیستید غیر از گوشت دم توپ پاسدارا واسه پر کردن جیب و حسابهای بانکی مخفی.
اخبار: پروندهسازی امنیتی علیه نازنین زاغری در رسانه قوه قضاییه.
مش قاسم: به این میگن عدل علی. چشم منقلابیون ۵۷ روشن.
اینها که جناب نوریزاد عزیز نوشتی و گفتی چیزهایی نیستند که با ذات و سرشت این نظام یا خامنهای عجین شده باشند، بلکه ذات و سرشت نظام این بوده و هست یعنی همون که خمینی اسمش را گذاشت اوجب الواجبات تا این ذات و سرشت ناپاک و پلید و جنایت پرور و ضدّ بشری تداوم داشته باشد.
در شهر هرت
ضرب و شتم و آزارپناهدگان ، نمونه ی دیگری از ناسیونالیسم جدید خشن است که در اروپا رو به رشد است و خصلت تژادپرستی و مذهبی نیز به آن افزوده شده ، بحران بیکاری و تورم ،جایی برای دیگری نمی گذارد،آزادی دیگر معمولی نیست و حد ومرزهایی چون قوانین امنیتی وضیعت خطرزردی در اذهان ایجاد کرده است،گروههای فاشیستی ناسیونالیستی که خانه های پناهندگان را آتش زده و پناهندگان را به قصد کشت مورد حمله قرار می دهند نشان دهنده رشد شر ّ حماقت در جامعه اند ودر جامعه ی بی تفاوت همان ابتذال حماقت همگانی را نشان می دهند.
و از همین جامعه است که (Tomas Hobs; 5. april 1588 – 4. decembar 1679),بر آمده و مدعی می شود که انسان گرگ نما است .
البته زمانی که انسان اندیشه و فکر را کنار گذارد وغرقه ی ایده ال ها شود دست کمی از گرگ نخواهد داشت ، چه داعشی و حزب الله ی و چه فاشیست مدرن که ما آنرا در جوامع کنونی بخوبی مشاهده می کنیم. انسان باید و ناچار است اندیشه پویای خود را دایم چون تولد هرباره و دایمی طبیعت مرور و ترمیم کند وواقعییات موجود را با ایدالهایش یکی نگیرد وگرنه هیتلرها و آیشمن ها و خمینی ها و داعشی ها کم نیستند و روزی او را از بین خواهند برد.
زمین ، تنها گوردایناسورها نیست، انسان یا روش بهزیستی در کنار هم و با طبیعت را فرا می گیرد ویا چون دایناسورها به اسطوره ی تاریخ سپرده می شود. انتخاب بر عهده فرد،فرد ماست.بار مسولیتت را همه ما فردن باید حمل کنیم، به قولی: هر کس باید صلیب خود را بکشد.
با ابراز تاسف برای این هموطن کرد که مورد حمله فاشیستهای انگلیسی قرار گرفته است .
فرارو: حسن/* رئیس/* جمهور/*: ناامید کردن مردم ضربه به نظام است.
مش قاسم: این نقل قول اشتباهه. چیزی که یارو میخواسته بگه اینه: ناامید کردن مردم سیاست نظامه که به عمرش ادامه بده، اس…(سه نقطه از مش قاسم)ال طلبان حکومتی هم هر روز به این شیپور میدمند.
/*:ک
جلاییپور: جلیلی، رئیسی، قالیباف و روحانی در انتخابات چه وضعیتی دارند؟
مش قاسم: شامورتی بازیهای شیادان منقلابی. مرتیکه جنایتکار!
درود بر این نازنین که هم حماسه افرید و هم حماسه سرایی کرد .
https://www.youtube.com/watch?v=GZykWwo9arA
حماسهسرایی دخترشجاع ایرانی بر مزار کوروش پاسارگاد
هشدار انتخاباتی دادنستان کل: فیلتر شدید، گلایه نکنید.
مش قاسم: چوب به استنتون کردیم غر نزنید. چشم منقلابیون ۵۷ روشن! مرده شورتون رو ببرن، به خصوص اس…(سه نقطه از مش قاسم)ال طلبان حکومتی.
با درود به نوری زاد عزیز.ببینید یک جوان درسخوان ولی بهایی که در کنکور هم شرکت کرده را چگونه ازتحصیل محروم کردند و این جوان ققنوس وار پرده ها را شکست و برید و در حد خودش کارستانی کرد !
محروم از تحصیل در ايران، طراح اپلیکیشن آموزشى در آمريكا
شکیب ذبیحیان بجز مدیریت کمپانی TOOT، در کالج سانت مونیکاSanta Monica هم در حال تحصیل است
دوشنبه, 3 آوریل 2017
کیان ثابتی
این روزها کمپانی «توت»(TOOT) در لس آنجلس مورد توجه رسانهها و نشریات علمی قرار گرفته است. این کمپانی دو سال پیش توسط یک جوان ۲۵ ساله ایرانی به نام «شکیب ذبیحیان» تاسیس شد و هدفش رفع مشکلات درسی و آموزش سریع به همگان است.
ذبیحیان می گوید: «ایده اولیه راه اندازی کمپانی متعلق به “سوفیا پارسا” بود و ما با سرمایهای که او جمع کرده بود، در ژانویه ۲۰۱۵ توت را تاسیس کردیم. کار ما به این شکل است که توسط اپلیکیشن توت، امکان ملاقات حضوری دانش آموزان و معلم ها را با هم برقرار میکنیم. البته فقط معلم ها و دانش آموزانی که ثبت نام کرده باشند. وقتی یک فرد مشکل تحصیلی و آموزشی دارد، این اپلیکیشن به او مناسبترین معلم را با توجه به محدودیت زمانی و مکانی با بالاترین سطح علمی موجود در بین معلم های کمپانی معرفی میکند.»
این برنامه هیچ نوع محدودیت سنی برای متقاضیانِ دریافت اطلاعات قائل نیست و در همه رشتهها، از علمی و اجتماعی تا فرهنگی و هنری فعالیت می کند.
هدف اصلی و دراز مدت توت این است که بتواند دسترسی به دانش و آموزش را برای همه در هر کجای دنیا که هستند، ایجاد کند: «تاکنون محدوده فعالیت ما لس آنجلس بوده است ولی در طی چند هفته آینده با تغییر سیستم، محصول جدیدی را ارایه خواهیم داد که هر کس در هر کجای امریکا ساکن است، از طریق فرستادن پیام به شمارهای که اعلام کردهایم، پاسخ خود را به صورت آن لاین در حداکثر پنج دقیقه دریافت کند.»
معلمان شاغل در این پروژه هیچ وقت پاسخ سوال را به دانش آموز نمی دهند: «ما نمیخواهیم توت تبدیل به وسیلهای برای تقلب شود. کاری که معلمها میکنند، کمک به دانش آموزها است تا متوجه مفهوم شوند و خودشان پاسخِ پرسش را به دست آورند.»
شکیب در سال ۱۳۷۰ در یک خانواده بهائی در مشهد متولد شده است. او میگوید به دلیل آن که پدرش کامپیوتر تدریس و تعمیر میکرده، همیشه در منزلشان چند تا کامپیوتر وجود داشته که همین موجب آشنایی و علاقهاش به کامپیوتر از کودکی بوده است.
او در ۱۳ سالگی برنامه ریزی کامپیوتری را آغاز و در سن ۱۵ سالگی با طراحی وب سایت برای یک شرکت، اولین دستمزدش را دریافت می کند:«هر تابستان پس از پایان امتحانات خرداد ماه، به کارهای نیمه وقت در شرکتهای کامپیوتری مشغول بودم. همین کارهای تابستانه زمینهای شدند تا در ۱۷ سالگی به عنوان طراح و برنامه ریز در یک شرکت کامپیوتری به طور پاره وقت استخدام رسمی شوم.»
شکیب پس از گرفتن دیپلم، در کنکور سراسری سال ۱۳۸۸ شرکت کرد و با رتبه بالایی قبول شد ولی هنگام ثبت نام، مانند سایر داوطلبان بهائی، با عنوان «نقص پرونده» برخورد کرد و از ادامه تحصیل در دانشگاه های ایران محروم ماند. او سپس در «مؤسسه آموزش عالی مجازی بهائیان» (BIHE) در رشته مهندسی نرم افزار ثبت نام کرد و تا زمان خروجش از ایران، در این مؤسسه به تحصیل مشغول بود: «دانشجویان شهرستانی باید ماهی یک هفته برای کلاس حضوری به تهران می رفتند. کلاسها هر روز از ساعت ۹ صبح تا ۸ شب بود. اکثر کلاسها در خانه بهائیان برگزار میشد و آن دسته از دانشجویان شهرستانی که جایی برای ماندن نداشتند، در منازل بهائیان داوطلب سکنی میگزیدند.»
تحصیل درBIHE مشکلات زیادی داشت. هر لحظه ممکن بود ماموران وارد کلاس شوند و آن را تعطیل کنند: «یک بار وقتی به محل آزمایشگاه الکترونیک رسیدیم، متوجه شدیم ماموران در حال پلمپ کردن آن محل هستند. بسیاری از استادها و دانشجویان در حین تدریس یا تحصیل بازداشت میشدند؛ مثلا مهندس “بادوام” یکی از اساتید ما بود که به اتهام تدریس به دانشجویان بهائی بازداشت و چهار سال زندانی شد.»
شکیب پس از سه سال و نیم تحصیل در مؤسسه آموزش عالی بهائیان، ایران را برای ادامه تحصیل در سال ۲۰۱۳ ترک کرد. او ابتدا به ترکیه رفت و پس از 16 ماه سکونت در شهر «کایسری»، به لس آنجلس مهاجرت کرد. دوره پناهندگی از سخت ترین دورانهای زندگی هر مهاجر است. روزها طولانی و پایان ناپذیرند اما شکیب این دوران را هم با کار و تلاش مستمر با موفقیت گذراند.
او سه ماه به دلیل داشتن مهارت در زبان انگلیسی و کامپیوتر، مدیر فروش یک کارخانه ترکی بود و به شکل آنلاین، در راه اندازی و طراحی وب سایت با یک شرکت انگلیسی همکاری کرد: «عاشق موسیقی هستم و زندگی ام با موسیقی عجین شده است. در ایران از کودکی سنتور میزدم ولی این جا در حال یادگیری و نواختن گیتار هستم. موسیقی در زندگی من نقش زیادی داشته است و تاثیر آن را در درس و کارم حس میکنم. متوجه شده ام که خیلی بیش تر و سریع تر از بقیه میتوانم مباحث ریاضی را تصور و ادراک کنم.»
این روزها شکیب ذبیحیان به جز مدیریت کمپانی توت، در کالج «سانتا مونیکا»(Santa Monica) هم در حال تحصیل است و امیدوار است در آیندهای نزدیک بتواند در رشته مورد علاقهاش در دانشگاه «یو سی ال ای» ادامه تحصیل دهد.
مهرداد عزیز
با تشکر فراوان از افشا ی حقیقت که مشتی از خروار است
تا سربازان گمراه امام …. هستند ملاها در راس هستند
تا ابله در جهان است مفلس در نمیماند
نزدیک به دو قرن است که انسان در حال بلوغ شدن است و با اختراعات و اکتشافاتی که شده و خواهد شد تقریبا به رشد کامل میرسد ولی هنوز کسانی هستند که در دوران طفولیت زندگی میکنند و شیادانی هستند که از اینها سود میبرند و هر کس به خرد رسیده باشد شیادان را بمثابه سارق و قاتل مشاهده مینمایند چه که شیونات انسانیه از آنها ظاهر نه لازال در صدد مال و جان ناس بوده و هستند چنانکه مشاهده نموده و مینمایید از مال مردم جمع نموده و ثروت یافته اند و بر دیگران تکبر مینمایند در حقیقت ذلیل ترین نفوس عالمند ولاکن در ظاهر خود را به الوان مختلفه می آرایند.
سراج عالم دانایی است و نور آن بینایی
در شهر هرت
مسافرت و بازدید از کشوری بسیار به دید و نگرش انسان کمک می کند، مسئله ای که مطرح است یک خانم انگلیسی آنهم بادوچرخه از کشورهای مسلمان عربی عبور کرده و کلی هم افتخار می کند که از میان این مردم بیسواد وساده و مهربان و عقب نگاه داشته جان سالم بدر برده و شهرت بهم زده است.
انگار نه انگار که در این کشورها ،زنان اجازه دوچرخه سواری نداشته وبه خاطر استودیو رفتن درزندانند و اجازه حضور در ورزشگاهها را ندارند و طبق شریعت ۱۴۰۰ سال پیش باید در خانه بتمرگند!
انگار نه انگار که زنان این کشورهابه حقوق خود واقف بوده و دوران سفرهای مارکوپولوبسر آمده است!
اما، استعمار انگلیس مگر نه اینکه هر کجا قدم گذاشته، آنجا را به لجنزار کشیده است، این زن با کمال پررویی باچند عکس اثبات کرده که این مردم احمق و بیسواد اند و آنقدرکودنند که ازامکانات خود استفاده نمی کنند.مگر سربازان زن انگیسی نبودند که شنیع ترین شکنجه ها را در عراق باعث بودند؟ این نشان می دهد حماقت و جاه طلبی و خودخواهی ،زن و مرد و انگلیسی و ایرانی بیسواد و ساده نمی شناسد.حال این خانم با مسافرتش چه چیز را می خواست ثابت کند؟ جز وراجی خاله زنکی در تی پارتی های عصرانه.
کورس گرامی
با نقل قطعه ای از نوشته بسیار عالی شما، چند پرسش دارم که برای آموختن بیشتر طرح می کنم.
«ما هستی خود را دایماً تجربه می کنیم. اما بنیاد همۀ این تجربه ها نسبتی است که با جهان و زمان داریم. همین نسبت را گشودگی نامیده اند…کارل یاسپرس متأثر از کانت آن را استعلا یا ترافرازندگی نامیده است…. دزدیدن آتش از خدایان برای انسان ها، سهم آزادی پرومته بود به بهای زنجیر شدن در کوه قفقاز و خورده شدن ابدی جگرش به وسیلل کرکس ها یا عقاب ها.این اسطورۀ یونانی عظمت همان سهم ناچیز آزادی را نمادینه کرده است…»
اول یک اشکال دارم. به طور کلی استاد کورس بسیار عالی می نویسد و حقیقتا برای ما ایرانیان یک موهبت است که در سایت جناب نوری زاد، نوشته های این استاد بزرگوار را می خوانیم و بهره می بریم. در باره امتیازات نوشته ی او بر بسیارانی دیگر، نیاز به قلم فرسایی نیست. او بیشتر از هرچیز هم داناست و هم دانایی از درونش به عنوان یک فضیلت می جوشد. همین دانایی به او تواضعی مثال زدنی داده است. به همین دلیل ما جوان ترها، به راحتی می توانیم او را نقد کنیم و در مقابل، تشویق بیشتر او را می یابیم. این رویه ی استاد کورس، واقعاً کم نظیر است.
یکی از اشکالات عمده ی نوشته های استاد کورس، مقدمات کم ربطی است که در نوشته ی سلسله وار او می نشیند و سکته هایی در فهم نوشته ایجاد می کند.. منظورم، به میان آوردن مقدمات و تعابیری است که منطقا از مطالب قبل نتیجه نمی شوند و نیازی به آوردنشان نیست. در بسیاری از نوشته های استاد چنین چیزی مشاهده می شود در حالی که او استاد کم نظیر فلسفه است و نمی توان پذیرفت که به راحتی به، تفصیل دادن مطالب را بر منطقی بودن مقدمات و جملات آن ترجیح دهد. البته می توان پذیرفت که او برای آسان یاب کردن و خواندن مطلب چنین می کند ولی به نظرم این یک خطایی است که فرد مشتاق به پیگیری را دچار سکته در فهم مطلب می کند.
مثلا در همین قطعه ما به محض اینکه وارد گرانیگاه مطلب شده ایم، و با شیبی ملایم به بنیادی ترین وضع فراروانی و «انسان»ی انسان رسیده ایم، تعابیر و جملاتی به میان می آید که آن ژرفایی را به سمت ابهام می برد. در اینجا از وضعی که بنیادی تر از همه ی خصیصه هایی است که تاکنون در فهم ماهیت انسان، گفته اند و نوشته اند، بحث شده اما ناگهان نام یاسپرس و کانت به میان می آید و نام کلمه ی استعلا. پس نوشته با این پرسشها به ابهام می گراید. آیا استعلای مدنظر کانت، واقعا ربطی روشن به درک پدیدارشناسان از انسان دارد؟ با چه توضیحی؟ اگر ربط وثیق نیست، چه بسا بهترین کار اشاره نکردن به کانت و استعلای او و نیز خوانش یاسپرس از استعلای کانت و آوردن تعبیر استعلا در وصف گشودگی انسان است. امیدوارم اگر خطا می کنم، تصحیحم کنند که استعلای مدنظر کانت به «قوه ی شناسایی» و نه«واقع بودگی» انسان پیوند دارد. کانت آیا واقعیت بیرونی را که طبعا یک پدیدار/عین است، «استعلا» وصف کرده است؟. کانت ظاهرا توانایی قوای ما(قوه ی حساسیت، فاهمه و تخیل و عقل) در ربط میان تصورات را با کلمه استعلا توصیف کرده است و نه واقع بودگی این پدیدار دریافتی را؟. آیا این(اگر فهم من از استعلا نزد کانت درست باشد) می تواند با درک یاسپرس از پدیدارشناسی هستی شناسانه، ربطی روشن بیابد؟ بیشتر می خواهم بیاموزم و اشکالم را بهانه کردم که استاد بیشتر در باره «از استعلای کانت تا استعلای یاسپرس» حرف بزند. یا آیا بهتر نیست اگر این کلمات در فهم محتوای گشودگی انسانی مدنظر پدیدارشناسانی چون هایدگر، تاثیری ندارد، از کاربردش بپرهیزیم؟.
همنیطور است اشاره ی استاد به پرومته و آتش دزدیده شده. واقعا در بحث های دقیق و ریزه بینانه ی فلسفی آیا نیازی به آوردن این مطالب هست؟ به نظرم خواننده با نهادن این قطعه در کنار قطعات عمیق پیشین، تصور می کند مطالب قبلی صرفا«استحسانات» چند فیلسوف پدیدارشناس است که فرقش با قصه گویی زیاد نیست. در حالی که واقعیت این است که مطالب محل بحث استاد در باره گشوده بودن انسان بر روی هستی و اشیا، از عمیق ترین تأملات فلسفی است که پیشینیان کمتر درکی از آن داشته اند.
علی 1 ، دوست ارجمند: نخست درودی از بن جان می گویم با آرزوی شادکامی و بهروزی برای شما و فرزندان تان. من هیچ توجیهی در پاسخ نقد شما ندارم جز اینکه این جملات کاملاً بی ربط نیستند و حتماً ربطی آگاهانه یا بگیرید نا آگاهانه در ذهن نویسنده داشته اند که از پی هم آمده اند. اما روی هم رفته می پذیرم که شکاف ها را پر نکرده ام و به فرض که متمرکز بر گشودگی می شدم در واقع در این تنگجای باید کلاس فلسفه یا چیزی شبیه سمینار باز می کردم . همین حالا هم احتمال می دهم مخاطبان نوشته هایم کم باشند. من اشاره ای می کنم ،چشمه ای از یک دریا را نشان می دهم و مخصوصاً عمد دارم که مطالب باز بماند تا نه خود متوهم شوم که همه چیز را گفته و ختم مقال کرده ام و نه خواننده را از اندیشیدن و رجوع به آثار و مراجع باز دارم .
ترافرازندگی کانت و یاسپرس چه ربطی به گشودگی در واقع بودگی دارد؟ می بینید که نقد شما خودش متضمن پرسشی است که نباید شتابزده به آن پاسخ منفی داد. قبول که سوژۀ ترافرازندۀ کانتی از دیدگاه ایدئالیستی تعریف می شود، اما اگر انقلاب بزرگ فلسفی کانت که هر چه در نقش دوران سازش بگوییم کم گفته ایم ، نبود ، ایدئالیسم آلمانی ــ فیشته، شلینگ ، هگل ــ در پی نمی آمد و سپس هگلیان چپ پیدا نمی شدند و مارکس مسئلۀ سر و ته کردن هگل را پیش نمی کشید. سر نخ بیش تر جریان های بزرگ فلسفۀ قاره ای در سدۀ بیستم ، سر نخ مباحث راجع به علوم انسانی ، سر نخ روانکاوی ، ساختارگرایی ، و مباحث سترگ در باب چیستی و روش تاریخ نگاری از اشپنگلر و هردر تا راینهارت کوزلک و سرنخ نگره های راجع به نطریه و نقد ادبی همه و همه را اگر رد یابی کنید به نزاع های سترگ اندیشمندان میانۀ قرن نوزدهم می رسید که به نظر من پس از نوزایی و روشنگری سومین لحظۀ بزرگ در تاریخ اندیشۀ مدرن را رقم می زنند. اگر کانت نبود به گمان قوی این جنبش های توفنده نیز موضوعیت پیدا نمی کردند.
مگر کانت چه کرده بود؟ در چکیده ترین بیان توان گفت که کانت جوهر اندیشی را متزلل ساخت. ترافرازندگی کانت و یاسپرس و گشودگی واقع بودۀ پدیدار شناسان هر سه در این بستر نفی جوهر اندیشی که هنوز بوی قرون وسطی می داد مشترک اند. از من می شنوید: اندیشۀ مدرن از کانت آغاز می شود. در ذهن من این چیزها بوده که به فرض آنکه وسعش را داشته باشم ، تفصیلش در اینجا دشوار و خوانده شدنش بعید است. این است که شاید نا آگاهانه سبک نوشتن من دارای این ایراد شده که خود نیز کمابیش قبولش دارم. می ماند اشاره به پرومتئوس یا از « از پیش داننده». مثالی از اساطیر یونان به ذهنم آمد که همچون اسطورۀ سیسیفوس یا همان سیزیف نمادینه کرده است این گزارۀ معروف سارتر را:انسان محکوم به اختیار است. با همۀ این ها ، امیدوارم بتوانم ایراد شما را از نوشته های ناقابل خود رفع کنم و بر دیده نهم هر چند بعید می دانم .
افزوده کنم که در نوشتۀ من « به وسیلل کرکس ها» باید « به وسیلۀ کرکس ها » باشد. از بابت این خطا از همۀ دوستان پوزش می خواهم . علی 1 عزیز ،از نوشته ها ی مستقل شما و نقدهایتان بر نوشته هایم بدون هیچ تعارفی خیلی آموخته ام . افزون بر مسئله های شخصی یکی از از علل دیرکرد بخش بعدی ریشه ها رجوع به منابعی بود که شما دربارۀ نهضت ترجمه و دوستان ارجمند کبیری و کاوش دربارۀ فروپاشی ساسانیان و تازش تازیان معرفی کردند. در همین فرصت از همۀ همراهان گرامی سپاسگزاری می کنم و به زودی اگر دست دهد ،دنبالۀ ریشه ها را پیشکش علاقمندان خواهم کرد.شادکام و پرتوان باشید
سلام بر شما استاد ارجمند. ممنون از لطف و مهربانی تان. امیدوارم همواره تندرست و شادان بمانید. گاه کمی با چاشنی شرم بر خاطرم می گذرد که کاش آن سخن را در باره نهضت ترجمه نمی گفتم تا شما را اینقدر به تَعَب تحقیقی که دامنه اش فراخ است و بسی دیرتر جمع می گردد، دچار نمی کردم.
خود را اما دلداری می دهم و آن خاطره را با این آرزو جایگزین می کنم که دیدن گل روی تان از نزدیک چه دل انگیز است. با این حس که از فروتنی تان، بهری برگیرم و به تن و روانم فرو برم. آن سان که آن خاطره و این آرزو در ذهن می گذرند و به سهم خود نیرو می گیرند و کاهش و افزایشی به دارایی خود می دهند، در نهایت بسا که وجه دلدارانه ی این چالش می چربد بر وجه شرمگنانه اش زیرا اندودن و زیباتر کردن دیوار آرزو برای آن کس که به سمت آن آینده ی حاضر و شیرین نشانه رفته آسان تر است از زمخت تر کردن آن خاطره ی فراداده ی بار شده بر اکنون-دستکم برای منی که آرزویم بر شرمم در این لحظه غلبه دارد.
با عرض سلام و ادب خدمت مسئول و حاضرین این سایت ارزشمند
از خوانندگان پرو پا قرص شما هستم و تا حدودی با افکار حاضرین اشنا شده ام فقط شاهد عدم یگرنگی در گفتار اقای سید مرتضی میباشم البته با عرض پوزش از ایشان . و برای روشن شدن ذهنیت خودم یک سوال خیلی ساده از ایشان دارم
…………….
۱ – یک دولت قانونی که معمم و به تایید نظام و رهبری هم رسیده مدعیست سرنوشت ۸۰۰ میلیارد دلار ناشی از فروش نفت در دولت قبلی مفقود و یا بلاتکلیف است .
۲- رییس دولت قبل حی و حاضر و تاکنون هیچ واکنش روشنگرانه هم انجام نداده . و از طرف نهادهای ذیربط هم هیچگونه بازخواستی نشده
۳ – این بحث در سطح مدیران بالا ادامه دارد تا زمانیکه رهبر از راه میرسند وبا دستور کشش ندهید قضیه را که هنوز برای اذهان عمومی روشن نشده مختومه میکنند
……………
سوال : بنظر شما اگر این اختلاسها انجام شده چرا ایشان را محاکمه نمیکنند ؟مگر نه اینستکه این سرمایه متعلق به بیت المال یعنی هشتاد میلیون ایرنی میباشد .
و اگر دروغ است چرا تهمت زننده را که باعث بی ابرویی رییس دولت قبل و تشویش اذهان عمومی میشود را محاکمه نمیکنند ؟
و معنی کشش ندهید یعنی چه ؟ چگونه بخودشان اجازه میدهند حق هشتاد ملیون نفر با یک جمله پایمال کنند .
معمولا این جمله را دردعوای بین دو نفر که ذینفع یکی از طرفین دعوا میباشد بکار میبرند نه اینکه ذنفع شخص ثالثی یعنی ملت یک مملکت باشد .
ایا غیر از اینستکه رهبر بدست احمدی نژاد پولها را بالا کشیدند و با یک کلمه کشش ندهیذ دهان همه مسئولین و معترضین را بستند و متهم هم راست راست میگردد و هیچکس نمیتواند بگوید بالای چشت ابروست و تازه مدعی کاندیتاتوری هم هست ؟
اقای سید مرتضی سپاسگزار و منتظر جواب شما بصورت شفاف هستم
حسرت و حسرت
گاهی خودم را با ان کودکی که مدتها و شاید هم در طول عمرش از یک غذای گرم و کافی محروم بوده و حالا با چه یاسی پشت شیشه یک سالن غذا خوری ایستاده و با حسرت و ارزوی اینکه میشود او هم یکروز در جمع این مشتریان باشد و برای یکبار هم شده دلی از عزا دراورد .
به یمن و برکت تکنولوژی در خبر ها میخوانیم
رییس جمهور با یک فولکس واگن قدیمی وارد کاخ ریاست جمهوری شد و بعد از اتمام دوره با همان فولکس به همان خانه قدیمی اش مراجعت کرد.
رییس جمهوری بخاطر ۵۰ ملیون دلار اختلاس از کار بر کنار شده و شخصا به دادگاه مراجعه میکند.
نماینده ای بخاطر ۲ ساعت استفاده شخصی از یک خودرو اداری وادار به استعفا میشود .
معاون وزیری بخاطر استفاده شخصی از تلفن اداره وادار به استعفا میشود .
صدها هزار نفر و تعداد کثیری از مطبوعات معترض سیاستهای رییس جمهور میشوند و نه مطبوعاتی بسته و نه معترض و نه روزنامه نگاری دستگیر میشود .
برای تصمیم گیری در مسایل کلان به شعور ملتشان که همان همه پرسی است مراجعه میکنند .
وزیر بخاطر ۲۰ دقیقه قطعی برق ۲۰ دقیقه تمام برای عذرخواهی بحالت تعظیم مقابل ملت ایستاد .
زندانها بخاطر نداشتن زندانی یکی پس از دیگری بسته میشوند .
ایا ممکنه ماهم برای یکروز هم که شده ببینیم ازادی چه مزه داره؟
خدایا شکرت از اینکه بهترین وعده ها را در دنیا و اخرت به شیعیان دادی و فراموش و یا اشتباهی برای کفار فرستادی.
و بازهم شکرت از اینکه دینمدارنی که روی تمامی دزدان و جایتکاران تاریخ را سفید کردند به ما هدیه کردی . البته خدا معنی شکر منو میدونه .
مگویند شکر نعمت نعمتت افزون کند
اگر نعمتهایی که اسلام و اخوند برای شما به ارمغان اورده اند کم است باز هم خدا را شکر کنید .
هی نپرسید جه ربطی به اسلام در مملکتی همه قوانینش اسلامیه و گردانندگانش هم دینمداران واخوندها باشند میخواستید به عمه ربط داشته باشد.
شکر کنید و رای بدهید
سلام ،مقصود شما از یکرنگی و عدم یکرنگی چیست؟ بنده اینجا یک سلسله بحث های اعتقادی دارم و گاه اشاراتی به مبناهای سیاسی یا قانونی در جمهوری اسلامی،من در این شکل بحث ها با صمیمیت و شفافیت مطلب می بینم و مطالعه می کنم و در حیطه هایی که مرتبط با رشته تحصیلی و علائق من است ابراز نظر می کنم یا سوالات و شبهات را پاسخ می گویم،مقصود شما از عدم یکرنگی در خصوص موضوعات خارجی که اطلاع من مثل شماست یا حتی کمتر از شما ، این است که اظهار نظر فاقد سند و دلیل کنم؟ یعنی خود شما اگر در مورد چیزی که از کم و کیف قطعی آن آگاه نیستید مورد سوال قرار گیرید و نتوانید پاسخ درستی بدهید باید شما را به عدم یکرنگی متهم کرد؟ یا شاید یکرنگی از دید شما مثل بیشتر ناظران این سایت بدین معناست که باید بصرف یک یا چند اشکال، کلک این جمهوری را کند؟اگر مقصودتان این است که من با چنین دگم هایی مثل شما موضع بگیرم صریحا بگویم مرام من این نیست.شما برای طرح یک سوال مقدماتی را ردیف می کنید که نشان می دهد پیش از آن نتیجه مورد نظرتان را گرفته اید خوب پس سوال از من چرا؟ من رئیس جمهور این کشورم؟ یا رهبر این کشورم یا رئیس قوه قضاء؟ من صرفا می توانم بر اساس اطلاعات و اخبار طرح شده نظر دهم،نه آنچه که مرتبط با پرونده ها یا تحقیقات قضائی یا نظارت نهادهای ناظر است،به بالای این صفحه نظر کنید یک فرد بیسواد که هنوز درست نمی تواند املاء کلمات فارسی را ادا کند (ما تهت!) مدتی می رود سراغ کارش بعد از پس پرده که می آید تعریض بمن می زند چون من معتقد بجمهوری اسلامی هستم و او نیست ،چرندیات او را بخوانید ،خوب آقای نوریزاد رفته است کرمان و با خانمی دیدار کرده است و ایشان ادعاهایی در مورد برادرش ابراز کرده است،ممکن است جناب نوریزاد یا این نویسنده یا شما که اکنون مبنایتان مخالفت کلی با جمهوری اسلامی است براحتی از یک اظهاریه یک فرد ناراضی بیقین برسید و اینجا به این و آن بپرید و کلیت یک نظام را محکوم کنید،من باید چه کنم وقتی چیزی در مورد صدق یا کذب این ادعا نمیدانم؟من می توانم بگویم بنابر تصریح قانون اساسی شکنجه کردن یک متهم قانونا و شرعا ممنوع است،اگر چنین امری از ناحیه کسی اتفاق افتاده صد در صد محکوم است و هر انسانی بابت آن متاسف می شود،حال باید عمل یک فرد را محکوم کرد یا بطور کلیشه ای یک نظام را؟ اینجا کسی مدعی چیزی است، راه چیست حالا؟ راه اینجا تعبیرات آن بی تربیتِ بیسواد که الان بگفته خود 16 ساعت حمّالی می کند این است که دیگران را متهم کنیم که چقدر چوب فلان چه شده؟! خوب خود تو اگر دردمندی و تظاهر نمی کنی از آنجائی که هستی بیا برو موضع خاص را وارسی کن ببین چقدر فلان بعد برو کاری بکن! راه در مورد یک ادعا در مورد ضرب و ایراد جرح چیست؟ راه وراجی و نیش و کنایه به این و آن است؟یا راه این بوده که فرد مضروب و مجروح بفوریت برود پزشکی قانونی معاینه شود و در صورت تایید پزشکی قانونی برود از شخص متهم شکایت کند؟اینجا بمن چه ربطی دارد که ادعای کسی درست است یا نیست؟ و شما و دیگران از کجا بصدق ادعای یک مدعی پی بردید که بعد کوشش می کنید برای بی عرضگی و بی عملی و فرارتان از کشور یقه دیگران را بگیرید و به آنها نیش بزنید؟ این مورد آن آقای مزخرف گوی بالای این صفحه.
در مورد سوال شما بله من رئیس جمهور روحانی را فرد دروغگوئی نمیدانم ،این سوال برای همه مطرح است که درآمدهای کلان نفت در دوره آن فرد نالایق حساب و کتابش چه بوده است،بررسی کنند ببینند اختلاس و بالا کشیدن خود آن فرد بوده یا دیگرانی دزدی و اختلاس کرده اند یا مخارج دیگری برای کشور بوده ،من هم مثل شما با او مخالفم اما همینطور گتره ای نمی شود بجزم کسی را متهم کرد.شما ماجرای تعبیر کش ندهید را ربط به همه چیز می دهید من بیاد دارم تعبیر کش ندهید بدنبال ماجرای اختلاس و فرار میلیاردی خاوری به کانادا مطرح شد،من با تعبیر کش ندهید موافق نیستم و می گویم رسانه ها باید خلاف یا اختلاس و دزدی را افشاء کنند منتها بطور مشخص و با ارائه سند و دلیل و مدرک نه گمانه زنی و هیاهو ،مقصود ایشان این بود که مورد خاوری در حال پیگیری قضائی بوده است و در حالتی که روند پیگیری قضائی ادامه دارد رسانه ها دائم هیاهو نکنند ،حال شما آمده اید اینرا ربط به ماجرای رئیس دولت قبل می دهید،شما همینطور روی حدس و گمان می گویید فلان و فلان بالا کشیدند،در حالیکه حکم جزمی به این مطلب نیاز به پیگیری و روند بررسی نهادهای نظارتی مثل سازمان بازرسی و مجلس و قوه قضائیه دارد ،خوب بارها از سوی نمایندگانی از مجلس یا سخنگوی قوه قضاء مطرح شده است که پرونده ها و مواردی در مورد تخلفات آنها مطرح و تحت پیگیری است ،بنابر این شما پیش از روشن شدن تحقیقات و نتایج و احکام مربوطه از پیش خود این و آن را محاکمه و محکوم نکنید.بنابر این می خواهم بگویم تمایل به پیگیری خلاف و تخلف از راه و روش معمول خود یک مطلب است ،و مخالف خوانی در هر مورد و کلیشه محکوم کردن یک نظام در هر حال،مطلب دیگر ،شما بوجدان خودتان رجوع کنید ببینید از این جهت یکرنگ هستید که فقط دنبال احراز و اثبات تخلف این و آن باشید و هستید یا اگر هر موردی هم ماجرایش روشن شود و حل شود باز می روید دنبال سوژه دیگری برای کلیشه محکوم کردن نظام؟بنابر این بله من هم با شما موافقم که در مورد ابهامات و شبهات مالی مربوط به دوره آن فرد بررسی و تحقیق نهادهای نظارتی و قضائی ادامه یابد و بانجام برسد و هرکس متخلف است محاکمه و محکوم شود اما پیش از آن شما صرفا با سر هم کردن مقدماتی حدسی کسی یا کسانی را بصورت کلیشه ای محکوم نکنید و بدنبال محکوم کردن کلیشه ای کلیت یک نظام بوده باشید.
حاشا و کلا!!! خر گوزید و کرایه باطل شد!!! خود همین وزیر جناب روحانی که شما طرفدارش هستید، به صراحت گفته که دردولت قبلی 800 میلیارد دلار گم شده!!! نشریات خود رژیم هم مدام در این باره اعتراض کرده اند. حالا ما دُم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟! اگر بر اساس ادعای این وزیر عالیرتبۀ دستگاه شخص رئیس جمهور 800 میلیارد در حکومت احمدی نژاد بالا کشیده شده، آیا این ادعای یک مقام عالیرتبۀ حکومتی به زعم شما دروغ است؟! خامنه ای که طبق قانون درمقابل مردم پاسخگو نیست. روحانی هم که قبلاً عضو مجمع مصلحت نظام بوده و و از جیک وبوک همه چیز خبر داشته نیز اظهار بی اطلاعی میکنه. احمدی نژاد هم که میگه پروندۀ همۀ اینا زیر بغلش است. خب پس توی معمم مسلمون مدافع دین اسلام چرا به این دزدی کلان از بیت المال مسلمین بر طبق آموزه های دینی ات اعتراض نمیکنی؟! آخه تو چه مسلمونی هستی که مدام با صغری کبری چیدنهای عوضی داری خلافکاریهای این دم و دستگاه غارتگر را ماستمالی میکنی؟!
چقدر نویسنده فرنگ رفته این نوشته مودب و فرهیخته است! واقعا که سیل ادب از یک یک الفاظ و لحن گفتار او روان است!
فقط اشاره کنم ظاهرا این نویسنده فرهیخته که هرگاه در بحث ها کم می آورد و به بن بست می خورد درفشانی های مودبانه و متناسب با تمدن می کند ،توجهی به نوشته من و اصل انتقاد من به همین فقره مورد اشاره نکرد که این نشان می دهد چگونه کینه و عصبیت انسان را از درست دیدن انظار یک مخالف باز می دارد.اما او توجه نمی کند که هیچ منتقدی تاکنون نگفته است که مبلغ 800 میلیارد درآمد نفت در دولت سابق گم شده!(احتمالا چیزی در مورد گم شدن دکل بگوشش خورده همینور کلیشه مخالف خوانی خود با نظام دینی را اعمال می کند!) چون روشن است که بالاخره یک کشور در عرض هشت سال بر سر کار بودن یک دولت (هر دولتی بوده باشد) نیازمند هزینه کرد در اداره آن دارد و هرسال بودجه ای تصویب می شود و مورد نظارت و تصویب نهادهای نظارتی و دیوان محاسبات قرار می گیرد و صرف بخش های گوناگون جامعه از نهادهای فرهنگی و آموزشی گرفته تا نهادهای دولتی و مخارج دولت و نیازهای معمول در باب واردات کشور و هزینه های عمرانی در مناطق مختلف کشور می شود ،بنابر این اشکال منتقدان آن دولت این تصور عامیانه و دگم نبوده است که تمام 800 میلیارد هزینه بدست آمده از نفت گم شده است!(عقل هم اگر باشد امر بدی نیست!) بلکه اشکال در مورد نحوه هزینه کردها و ابهامات موجود در مورد برخی قرار دادهای اقتصادی یا کمک های بی حساب و نادرست به کشورهای دیگر بوده است که البته طوری که گفته می شود برخی پرونده های آن در نهادهای نظارتی مثل کمیسیون 90 مجلس و دیوان محاسبات و محاکم در جریان است ،بنابر این چه خوب است مدعیان تمدن و درک و فهم اولا در اظهارات منتقدانه خویش مودب باشند ،ثانیا در انتقادهای خویش اول فکر کنند چه می خواهند بنویسند ثالثا در انتقادها از کلیشه مخالف خوانيِ عوامانه و غير منطقی بپرهیزند.
آشیخ…از عقل گفتی. من در داشتن عقل معاش تو و هم فکران و هم لباسی هایت، هیچگونه تردید و شبهه ای ندارم. چه برنامه ای از این برنامۀ خدعه گرانۀ شماها که برای زنده ماندن /// خود انتخاب کرده اید بهتر و عقلانی تراست؟! آنهائی بی عقل معاش و بی خرد بودند که گول شما //// را خورده و به چنین روزگار ننگ و بدبختی گرفتار شدند. آنها عقل نداشتند که اولاً- خمینی را به عنوان مرجع تقلید (پذیرفتن قلاده به گردن) فریب سخنان یک آیت الله /// را خوردند و ثانیاً- پیرو آن فریب، 38 سال آزگار فریب /////////////// امثال جنابعالی را خوردند. ثالثاً- مایۀ بسی ننگ و خجالت است که شما ///////////////// بجای سکوت از بوجود آوردن چنین فاجعۀ عظیمی و ابراز شرمندگی به پیشگاه ملت، هنوز هم به رجز خوانیهای متقلبانۀ خود ادامه میدهید. زهی //////////////////////// آشیخ!!! مردم شماها را بدرستی شناخته اند و دیگر فریفتۀ سخنان /////////////////شماها در زرورق جملات زیبا نخواهند شد!!! خوش گلدی!!!
مقصود من از عقل عقل معاش نبود ،مقصود همان عقل خدا داد و فطری هر انسان بود که تناسبی با سخنان چنگکی و لحن های فوق مدرن و مودبانه! ندارد.
من گد میرم سن هارا گیدتین قارداش؟!
نه بولوم که سید خسته دی/ ح…ن زبانی بسته دی
اقای نوریزاد سلام طبق فرمابش اقا مرتضی شما باید قبل از نوشتن گرفتاری ان جوان کرمانی نا مرئی میشدید ومیرفید دراوین و یا انجاکه این جوان را شکنجه کرده اند تمام پرونده ایشان را کپی مکردید ودر دادستانی مهر تائید میگرفتید وبا ظبط صوت از شکنجه گر اعتراف گرفته مجموع این اسناد را در سایتتان نشان میدادید تا اقامرتض باور کندوبگوید که این فرد خطا کرده ارتباطی به جمهوری اسلامی ندارد با احترام
امیر جان گاهی شیطون می شی ها!
سلام / انتخابات (چاکر مسلکی ) دوباره دارد شروع می شود و ظاهراً احمد نژاد دوباره سر تیتر بعضی اخبار شده است . یک دوست مسلمان و متدین و معتقد به اصول اسلام قبل تر ها میگفت : پس از ” بگم بگم ” های احمد نژاد و اینکه ایشان عکس همسر کاندیدا را به عنوان موضوع انتخاباتی در سیمای کشور نشان داد ، توقع من به عنوان یک انقلابی این بود که رهبری نظام احمد نژاد را فرا خوانده و یک ” پس کلگی ” و یک ” اردنگ ” محکم به احمد نژاد میزد و به ایشان میگفت : مردک من در جلوی میلیونها ایرانی گفته ام که نظرم به تو نزدیک تر است و تو در در سیما ” بگم بگم ” راه انداختی و آبروی مرا بردی ؟ و احمد نژاد را بخاطر این بزرگترین زیر پا گذاشتن ” اصول اخلاقی ” از صحنه ریاست و با حکم حکومتی بیرون میکرد !
جناب نوری زاد : همانگونه که مطلع هستید ‘ سرکار خانم هنگامه شهیدی در وضعیت وخیمی قرار دارند , چرا شما و آقای خزعلی موضع گیری نمیکنید؟ ضرورتی نمیبیند که فراخوان داده و مردم را به اعتراض به بازداشت غیر قانونی این بانوی محترم دعوت کنید. به نظر شما این یک بزنگاه نیست؟
ملت بزرگ و شیعه آخرین بخش
اگر در اروپای قرن 15 و 16میلادی زمینه ها برای پیدایش نهضت های رشد فکری و علمی ایجاد شد و اروپا آغازگر عصر روشنگری بر علیه مذهب و دوران نوزائی گردید در فلات سرزمین ما این امر در قرون 10 و 11 میلادی داشت بوجود میآمد. حکومت مذهب در قرن 17 در اروپا به پایان رسید و اروپا وارد عصر خردگرائی و جدید گردید ولی در سرزمین ما مسیر معکوس طی شد. غلامزادگان ترک دارالخلافه اسلام عباسیان در بغداد سردار گردیدند و بقدرت و حکومت رسیدند و برای تداوم حکومتشان، مذهب را وسیله قرار داده و پیوسته بر تعصبات و خرافات آن افزودند تا نهایتا پس از حمله مغول و تیمور، برهوتی از فقر مادی و فرهنگی در این سرزمین بجا ماند. از آنجا که همه چیز در مسیر رشد یا نابودی در حرکت است و سکونی وجود ندارد، مذهب نیز در دوران صفویه به رشد متا فیزیکی خود ادامه داد و به ولایت تکوینی (معجزه) دوازده امامی رسید و آخری امام تمام زمان گردید. نادر شاه در دوران کوتاه خود مذهب را از حکومت بیرون راند. اما انگار نطفه های اندیشه جزء نگر و تجربی و علمی در این دیار خشکیده بود و مذهب به رشد خود در میان توده ها ادامه میداد. اینک دنباله بخش چهارم
در جنگها ی 10 ساله پس از قتل ناردشاه که بهرصورت برای تصاحب قدرت حکومت مرکزی بوده و کینه و عداوت خاصی نسبت به سکنه شهرها و روستاها وجود نداشت مردم چندان صدمه ای نمی بینند و مضافا از آنجا که کریمخان سرپرست ایل بود و با مشکلات و احوال مردم آشنائی داشت و میدانست جنگها چه بار سنگینی بر ملت تحمیل میکند سعی در اجتناب از جنگ میکرد.
تجارت دریائی خلیج فارس در آن دوران عمدتا در دست انگیسی ها بود و کریمخان نیز بجهت منافع تجارت خارجی اجازه تاسیس دارالتجاره را به آنها داده بود. فرانسویها که در آن دوران با انگلسی ها در حال جنگ بودند در شهریور 1138 خورشیدی با چهار کشتی به بندر عباس آمدند و دارالتجاره را به گلوله بستند و پس از سوختن عمارت و غارت اشیاء پس از یازده روز از آنجا رفتند. جهار سال بعد از آن واقعه و همجنین بدلیل ناامنی داخلی و تعدیات شیوخ منطقه ، انگلیسی ها دارالتجاره را به بصره که تحت حکومت عثمانیان بود منتقل کردند این امر بر کریمخان سنگین آمد و مصمم گردید بصره را مسخر سازد تا زهر چشمی هم از انگلیسیها گرفته باشد. از سال 1151 که جنگها با عثمانیها شروع میشود و در طی 3 سال با آنکه انگیسی ها دوکشتی جنگی خود را نیز در اختیار عثمانیها قرار میدهند نهایتا بصره توسط صادق خان برادر کریمخان در سال 1154 خورشیدی مفتوح میگردد.
مرگ کریمخان در اول اسفند 1157 در سن 71 سالگی واقع شد. دوران سی ساله جکومت کریمخان یکی از آرامترین دوران های سده های اخیر بوده است . او بر رویهم یکی از پادشاهان خوب و خوش سیرت ایران است، مردی بود رعیت دوست و خوش رفتار و خالی از حس کینه کشی و سخت کشی . بسیار ساده میزیست و به تکلفات و جاه و جلال سلطنتی زیاد علاقه نداشت و حتی از قبول عنوان شاه و سلطان نیز احتراز کرد و خود را در تمام عمر وکیل الرعیا خواند.
کریمخان نیز مانند نادر شاه بر خلاف دوران صفوی بویژه پس از شاه عباس مواضع مثبتی نسبت به روحانیت شیعه نداشت و بهمین جهت شاهد کاهش نقش پر رنگ و رانده شدن آنها از حکومت در این دوران هستیم . ولی مذهب و متولیان آن در بطن جامعه بوده و مشغول بسط ساختار و افکار خود بودند. نهاد علماء و مرجعیت در ابتدا در سطح کوچک و محلی بوجود آمد و سپس بسمت مراجع بزرگ توسعه یافت . اگر در زمان صفوی سردمداران مذهب ، خود حکومت و یا جزئی از آن بودند (شیعیان اخباری) اکنون بسوی استقلال مالی و سیاسی از دولت مرکزی حرکت کرده ” مرجعیت ” و برای خودشان حکومتهای محلی و مذهبی بوجود میآوردند. مرکز چنین جکومتهای مذهبی “مراجع بزرگ” بسمت عراق و نجف گسترش می یافت.
بازماندگان کریمخان برای تصاحب حکومت بلافاصله پس از مرگ او گرفتار جنگهای داخلی شده و خیلی زود آقامحمد خان قاجار قدرت مسلط گردید.
برو رأی بده، ولی دیگه از گرونی شکوه نکن
برو رأی بده، ولی دیگه نه از دولت بدگوئی کن و نه گلگی از رهبر
برو رأی بده، ولی اگه با رشوه کارت حل نشد، دنبال قانون نگرد
برو رأی بده، ولی اگه به یک طرف صورتت سیلی زدند، طرف دیگر را هم پیشکش کن
برو رأی بده، ولی اگه زیر شلاق و شکنجه له ات کردند، دم نزن
برو رأی بده، ولی اگه حقوق انسانی ات پایمال شد، نق نزن
برو رأی بده، ولی اگه چند روز برای گرفتن یک امضا به این اتاق و آن اتاق بازیت دادند، غرغر نکن
برو رأی بده، ولی اگه بچه ات پرسید چرا ما انقدر بدبختبم؟ گناهشو گردن آمریکا و اسرائیل نیانداز
برو رأی بده، ولی اگه سر بی شام زمین گذاشتی، آخوندا دربهشت وعدۀ چلوکباب و شراب طهوربهت دادند
برو رأی بده، ولی دیگه از پس افتادن حقوقت حرف نزن
برو رأی بده، اگه حقوق فرزندانت پامال شد، نق نزن
برو رأی بده، اگه اجاره خونت پس افتاد و جل و پلاستو ریختن وسط خیابون، نگو سرنوشتم اینطوری نوشته شده
برو رأی بده، ولی اگه پول دوا و درمون برای همسرو بچۀ بیمارت نداشتی، نگو اینا همش کار تقدیره
برو رأی بده، ولی اگه هموطنت تو گورمیخوابه، ناراحت نشو
برو رأی بده، ولی اگه خانوادت دلخوش نیستند، غم بدل راه نده
برو رأی بده، ولی نگو مرگ برآمریکا ومرگ براسرائیل
برو رأی بده، ولی هی نگومرگ بردیکتاتور
برو رأی بده، ولی دیگه در هیچ مورد گله نکن
برو رأی بده، ولی اگه لنگ خرجی خونه شدی، نگو هرچه خدا بخواهد همون میشه
برو رأی بده، ولی از ایرانی بودن وکوروش و داریوش حرف نزن
برو رأی بده، ولی هرکس بهت گفت: احمق و نفهم، ناراحت نشو
برو رأی بده، به بچه هات هم یاد بده مث خودت ترسو و توسری خورباشند
انقدر رأی بده تا جون از هرچی نه بدترت دربیاد
بازم رأی بده و بازم رأی بده…تا هرچه زودتر بمیری…
بذار هرچی میشه که بشه…بجهنم که میشه…
آخه هموطن تو هم آدمی! فقط یک جو عقل، یک جو شعور، یک جو اراده…همین…
تو هم آدمی هموطن! تو هم حق حیات داری…لال نشو…ساکت نباش…فقط بگو “نه!”
اما من…
من رای نخواهم داد چون بیشتر از این نمیخوام خودمو گول بزنم
من پس از 38 سال حق دارم یک نه بگم
من این جرات را پیدا کرده ام
من برای بدست آوردن حقوق انسانیم، ایستاده ام
دیگه نمیخوام بازیچۀ دست مشتی شیاد بشم
من حق دارم آزاد باشم
من یک انسانم و مشتی فسیل نمیتونند برام تعیین تکلیف کنند
دیگه نمیخوام آلت دست و بازیچۀ مشتی خدعه گر باشم
دیگه نمیخواهم شاهد غارت سرزمینم باشم
دیگه نمیخواهم برای گرفتن حقم درمقابل مشتی سفله سرکج کنم
من از غرورم دفاع خواهم کرد
آخه من هم بلا نسبت انسانم، انسان…
تو چطورهموطن؟
اقای کبیری یکروزی حکایتی که بیشتر به یک جوک بی مزه شبیه بود شنیدم ولی حالا میبینم متاسفانه جوک نبوده واقعیتی در وصف حال ما بوده که حتما انرا شنیده اید
مختصر جهت یاد اوری :پادشاهی میخواست ببیند چگونه ملت ناراضی میشود همه اجناس را گران کرد و مالیاتها را افزایش داد خلاصه هر کاری کرد کسی اعتزاض نکرد عاقبت دستور داد در ورودی و خروجی مرزها با هر نفر فعلی انجام دهند روزی پادشاه رفت ببیند اوضا چطورست از مردم وضعیت را پرسید جواب دادند الحمدالله همه چیز خوبست فقط تعداد فاعلین را اضافه کنید تا در این صف طولانی نمانیم .
حالا دوست عزیز سعی میکنیم بخاطر اینکه وقتمون تلف نشه صبح هرچه زوتر بریم و دینمونو ادا کنیم و اگر هم مصاحبه کردند خواهش میکنیم تعداد شعبات …… را زیاد کنند تا در صف نمانیم .
حالا شما هم اگر دلسوزی بگو تعداد فاعلین را زیاد کنند
سید مرتضی گرامی . در مرحله نخست تشکر از جنابعالی که وقت گذاشتید و “ملت بزرگ وشیعه” را خواندید و در بخش قبل نظری هم ابراز داشتید. اول مصمم بودم برداشتم را از مسیر حرکت تاریخ ایران و نکات جالب آن و همچنین شیعه بعد از حمله اعراب را در 10 بخش بنویسم ولی از آنجا که تعداد رای دهندگان بتدریج کم و کمتر شد به این نتیجه رسیدم که وقتی خواننده ندارد چرا مینویسم. باز هم تشکر میکتم که شما خواندید شاید لازم بود حتی بخاطر شما ادامه میدادم اما میدانم که جنابعالی فقط باین دلیل میخوانید که اگر از نظر شما حمله ای به شیعه شده است در صورت امکان دفاع کنید. بنده مانند اکثر خوانندگان این سایت صرفنظر از وجود خالق، اعتقادی به پیامبران و اینکه ارتباط خاصی (وحی) با خدا دارند و معجزات آنها و قران کلام مستقیم خداست نداریم گو اینکه ممکن است مسلمان و شیعه هم باشیم . اما شما و تعدادی انگشت شمار در این سایت چنین اعتقادی دارید. ضمن احترام به شما و بسیار کثیری مانند شما بایستی بگویم متاسفانه از آنجا که این اعتقادات مذهبی با حکومت گره خورده است ، نارسائیهای نظام به حساب مذهب گذاشته میشود و از آن بالاتر منبعث از مذهب شمرده میشود و این کار دفاع را بسیار مشکل و اگر نگویم غیر ممکن میکند حتی اگر حکومت بسیار هم خوب و دمکرات و منتخب مردم هم باشد چه برسد به این حکومت . در جواب کامنت شما که مطالب تاریخی گفته شده ارتباطی با شیعه ندارد بایستی بگویم مبنای دیدگاه من و امثالهم مادی است اینکه چرا شیعه در زمان صفویه گسترش میباید وچنین تحلیل میکنیم که دلیل آن شمشیر و فقر فرهنگی بوده لابد با اعتقاد شما که اراده صاحب مذهب بوده و تنها این مذهب است که به حق میباشد تفاوت دارد و ارتباطی دیده نمیشود. در مورد ارجاع به مستندات هم قبول فرمائید برای هزار سال تاریخ گفتن همینطور هم خسته کننده بود و خواننده نداشت (قلم هم نافرسا بود) چه رسد که میخواستم با ارجاع به مستندات باشد. علی الهذا اگر برای موردی جنابعالی اشاره فرمائید ماخذ آنرا تقدیم میکنم .
سلام بر دوست گرامی
از اینکه به نظرات شما مثبت داده نشده یا منفی داده می شود یا اصلا رایی داده نمی شود دل نگران نباشید.اگر مطلبی را خود بدان رسیده اید(متاسفانه کپی پیست در این سایت مانند بسیاری از جاها رواج دارد)از بازگو کردن آن امتناع نکنید.اگر در جایی بدان توجه نشد به جای دیگر برویدبسیاری از نظرات که امروزه جز بدیهی ترین اصول هستند روزگاری در انزوا،غیر منطقی و عمدتا مونولوگ بودند.ملاک کار خود را صرفا وجود مستمع نگذارید.نظر اگر بدیع باشد راه خود را پیدا خواهد کرد یقینا.در همین سایت نویسنده ارجمندی به نام مستعار کوروس است که امروز مشتاقان زیادی برای خواندن دارد حال اینکه بنابر گفته خود روزی چندان مخاطب نداشت.مطمئنم اگر فضای باز سیاسی و اجتماعی داشتیم و این فرد می توانست در جامعه آزادانه سخن بگوید یکی از پر مخاطب ترین نویسندگان بود و در کنار آن با هجوم منتقدین ما به رشد فکری خوبی در جامعه می رسیدیم.افسوس که جامعه و حکومت ما یکی از فرصت سوزترین جوامع و حکومتهای تاریخ است.
موفق باشید
جلیل گرامی ممنون از محبت شما،اگر چیزی می خواهید بنویسید معیار را اعداد مثبت و منفی قرار ندهید،چون در این سنخ مسائل ذوابعاد رای مثبت و منفی ملاک درستی رای با واقع نیست و این نکته ای است که برخی در این سایت به آن توجه نمی کنند و اینگونه مسائل تاریخی اجتماعی اعتقادی را با رای های مشورتی در باب سیاست یا کنش های سیاسی اشتباه می گیرند،بگمانم اصلا توجه به امتیازات نکنید چون ممکن است واقعا مطلبی خواننده زیاد هم داشته باشد در عین حال خواننده حوصله یا توجه به امتیاز دهی نکند و بنظرم اصلا چه خوب است جناب نوریزاد این امکان امتیاز دادن را حذف کنند تا سبب توهم برخی نشوند.در مورد اعتقادات شما ،اعتقاد شما هم محترم است و چه خوب است که در این زمینه ها هم بحث شود اما بدانید که باید مسائل را بررسی و تدقیق کرد ،اینکه من اسما مسلمان یا شیعه باشم کافی در رد یا قبول عقیده نیست.در مورد بسط و گسترش مذهب تشیع در ایران که موضوع نوشته شما هم بود اینجور که برخی تک بعدی مسائل را ساده سازی می کنند نیست که شیعه گری یا رواج مذهب اهلبیت که بنظر ما مورد تاکید خود آورنده دین بوده است بصرف زور شمشیر یا چماق در ایران منتشر شده باشد این اتهام یاوه ای ایست که دشمنان اسلام در مورد اصل رواج اسلام در ایران نیز مطرح می کنند که خلاف تحقیق است ،مذهب تشیع هم دارای بنیان های قویم و مستحکم کلامی فلسفی فقهی و تاریخی است و بزرگانی از علم و ادب خود ایران زمین نیز با مساعی علمی خویش به این رواج کمک کرده اند بنابر همانطور که در نقد خود باصل مطلب شما عرض کردم طریق دریافت واقعیت بسط و رواج اسلام یا تشیع در ایران این نیست که ما با تکیه بر تاریخ عمومی ایران زمین و ذکر وقایع شاهان و سلسله های قدیم براحتی پیش فرضی بنام زوری یا شمشیری بودن رواج اسلام یا تشیع در ایران را اثبات کنیم.در مورد ریفرنس مسائل پیش گفته در نوشته شما ،نه ممنون نیازی بزحمت نیست این مسائل در تواریخ عمومی یا خاص قابل دسترسی است من خواستم فقط به شکل نوشته شما نقدی کنم که چه خوب بود مطالب خود را در هر بخش یا پاراگراف مزین به ارجاع دقیق و مشخص می کردید.
ممنون از شما و موفق باشید
ملت بزرگ و شیعه آخرین بخش
اگر در اروپای قرن 15 و 16میلادی زیمینه ها برای پیدایش نهضت های رشد فکری و علمی ایجاد شد و اروپا آغازگر عصر روشنگری بر علیه مذهب و دوران نوزائی گردید در فلات سرزمین ما این امر در قرون 10 و 11 میلادی داشت بوجود میآمد. حکومت مذهب در قرن 17 در اروپا به پایان رسید و اروپا وارد عصر خردگرائی و جدید گردید ولی در سرزمین ما مسیر معکوس طی شد. غلامزادگان ترک دارالخلافه اسلام عباسیان در بغداد سردار گردیدند و بقدرت و حکومت رسیدند و برای تداوم حکومتشان، مذهب را وسیله قرار داده و پیوسته بر تعصبات و خرافات آن افزودند تا نهایتا پس از حمله مغول و تیمور، برهوتی از فقر مادی و فرهنگی در این سرزمین بجا ماند. از آنجا که همه چیز در مسیر رشد یا نابودی در حرکت است و سکونی وجود ندارد، مذهب نیز در دوران صفویه به رشد متا فیزیکی خود ادامه داد و به ولایت تکوینی (معجزه) دوازده امامی رسید و آخری امام تمام زمان گردید. نادر شاه در دوران کوتاه خود مذهب را از حکومت بیرون راند. اما انگار نطفه های اندیشه جزء نگر و تجربی و علمی در این دیار خشکیده بود و مذهب به رشد خود در میان توده ها ادامه میداد. و اینک دنباله بخش چهارم
در جنگها ی 10 ساله پس از قتل ناردشاه که بهرصورت برای تصاحب قدرت حکومت مرکزی بوده و کینه و عداوت خاصی نسبت به سکنه شهرها و روستاها وجود نداشت مردم چندان صدمه ای نمی بینند و مضافا از آنجا که کریمخان سرپرست ایل بود و با مشکلات و احوال مردم آشنائی داشت و میدانست جنگها چه بار سنگینی بر ملت تحمیل میکند سعی در اجتناب از جنگ میکرد.
تجارت دریائی خلیج فارس در آن دوران عمدتا در دست انگیسی ها بود و کریمخان نیز بجهت منافع تجارت خارجی اجازه تاسیس دارالتجاره را به آنها داده بود. فرانسویها که در آن دوران با انگلسی ها در حال جنگ بودند در شهریور 1138 خورشیدی با چهار کشتی به بندر عباس آمدند و دارالتجاره را به گلوله بستند و پس از سوختن عمارت و غارت اشیاء پس از یازده روز از آنجا رفتند. جهار سال بعد از آن واقعه و همجنین بدلیل ناامنی داخلی و تعدیات شیوخ منطقه ، انگلیسی ها دارالتجاره را به بصره که تحت حکومت عثمانیان بود منتقل کردند این امر بر کریمخان سنگین آمد و مصمم گردید بصره را مسخر سازد تا زهر چشمی هم از انگلیسیها گرفته باشد. از سال 1151 که جنگها با عثمانیها شروع میشود و در طی 3 سال با آنکه انگیسی ها دوکشتی جنگی خود را نیز در اختیار عثمانیها قرار میدهند نهایتا بصره توسط صادق خان برادر کریمخان در سال 1154 خورشیدی مفتوح میگردد.
مرگ کریمخان در اول اسفند 1157 در سن 71 سالگی واقع شد. دوران سی ساله حکومت کریمخان یکی از آرامترین دوران های سده های اخیر بوده است . او بر رویهم یکی از پادشاهان خوب و خوش سیرت ایران است، مردی بود رعیت دوست و خوش رفتار و خالی از حس کینه کشی و سخت کشی . بسیار ساده میزیست و به تکلفات و جاه و جلال سلطنتی زیاد علاقه نداشت و حتی از قبول عنوان شاه و سلطان نیز احتراز کرد و خود را در تمام عمر وکیل الرعیا خواند.
کریمخان نیز مانند نادر شاه بر خلاف دوران صفوی بویژه پس از شاه عباس مواضع مثبتی نسبت به روحانیت شیعه نداشت و بهمین جهت شاهد کاهش نقش پر رنگ و رانده شدن آنها از حکومت در این دوران هستیم . ولی مذهب و متولیان آن در بطن جامعه بوده و مشغول بسط ساختار و افکار خود بودند. نهاد علماء و مرجعیت در ابتدا در سطح کوچک و محلی بوجود آمد و سپس بسمت مراجع بزرگ توسعه یافت . اگر در زمان صفوی سردمداران مذهب ، خود حکومت و یا جزئی از آن بودند (شیعیان اخباری) اکنون بسوی استقلال مالی و سیاسی از دولت مرکزی حرکت کرده ” مرجعیت ” و برای خودشان حکومتهای محلی و مذهبی بوجود میآوردند. مرکز چنین جکومتهای مذهبی “مراجع بزرگ” بسمت عراق و نجف گسترش می یافت.
بازماندگان کریمخان برای تصاحب حکومت بلافاصله پس از مرگ او گرفتار جنگهای داخلی شده و خیلی زود آقامحمد خان قاجار قدرت مسلط گردید.
سلام . نوری زاد عزیز در آخر این متن این پست نوشته اید : من بر سرِ ستون هایِ خاکی و اساطیریِ کویر شهداد ، مارمولک های کلاه به سری را می دیدم که بی هیچ صدای اذان ، پوزخند می زدند و الفاظ ناجور می جویدند و چندش می پراکندند . این یعنی چه ؟ این یعنی چه ؟ منظورتان فیلم سینمایی مارمولک ، اثر کمال تبریزی است ؟ باز هم جا نیافتاد !
————-
مرادعلی گرامی
کمی باید جوانب نوشته و اوضاع جامعه را درهم بیامیزی. گاه نویسنده اشارات خود را در استعاره و ایهام و ابهام و آرایه ها مخفی می کند.
نخیر هیچ ربطی به آن فیلم ندارد.
سپاس
.
جناب نوریزاد،لطفا نظر خودتون رو،در اینمورد بیان کنید؛سخنگوی شورای نگهبان گفته؛« هیچ تضمینی نیست یک رئیس جمهور مستقر برای دوره دوم انتخابات هم تایید صلاحیت شود، »۰آخه این چه نظامیه که رهبر و ایادیش،اگر اراده کنند،میتونند براحتی حتی رئیس جمهور رو هم کنار بذارند؟ اونهم رئیس جمهوری رو که بارها و بارها سرسپردگی خودش رو ،چه بزبان و چه در عمل ثابت کرده و در تمام دوران استقرار نظام،جزو مقامات عالی رتبه نظام بوده؟
شما کوتاه بیا!!!! جوّ گیر بازی آخوندا نشو!!!!
تا یار کرا خواهد و میلش به که باشد/ تکلیف تو و من چه باشد؟!
فیلمی میدیدم در سایت یوتیوب. سگی سر افسار اسبی را گرفته بود و اسب را از این سو به ان سو میکشید. سگ از سر لجاجت و خیره سری افسار را رها نمی کرد و از فرط شیطنت به این سو و انسو میپرید و اسب عادت داده شده به افسار و لگام را از این سو بدان سو میکشید. صاحب اسب و سگ در کنجی ایستاده بود و بلند بلند میخندید و دیگران که نظاره گر این خیره سری بودند ، بعضی به صاحب سگ ترش میکردند که بس است و بعضی هم فیلم میگرفتند. وا مانده بودم که چه شباهت غریبی است بین این فیلم و مردمان سرزمین من. اسب همان ملت است و سگ هر کس که بتواند سر لگام را بگیرد و صاحب انیست که افسار به گردن اسب بسته. ملتی که عادت کرده تا با افسار بر گردن زندگی کند و به این سو و یا انسو کشیده شود خدایش انی است که سر افسار به دست دارد. خواه دیکتاتوری خوش طینت مانند رضا شاه باشد که او را به چراگاه سرسبزی ببرد ، خواه سگان هرزه گرد نظام ولائی که به قدری به اینسو و انسو ببرندش که از فرط خستگی و گشتن در دوری باطل جانش در برود.. تا افسار به دهان است همین است و همان است . تا افسار به دهان است کسی هم هست که سر افسار را به دست بگیرد. ای کاش اسب میفهمید بدون افسار هم میشود زندگی کرد. انوقت نه سواری میداد و نه برای کمی شبدر و یونجه بازیچه هر سگ و صاحب سگی میشد. من نگفتم ان لگام چیست شما خود مختارید تا هرچه فکر میکنید معادلش هست را لگام و افسار بدانید. اما این را به نیکی میدانم که دینی که امثال ان بازجو و ان اخوند و ان فلان و بهمان از درونش بیرون امده اند به همان اندازه شرافت دارد که همان بازجو و اخوند دارند.
“زباله دانی مقدس”
دیگه نیازی نیست داعش بیاد ما رو بخوره. همینطور ادامه بدیم، تا چند وقت دیگه همهمون تو زبالههای
خودمون دفن میشیم!
مطابق آمار رسمی مقامات استان مازندران، پنجاه و یک منطقه در جنگلهای مازندران به زباله دانی اختصاص
داده شده! بر اساس محاسبات کارشناسان دولتی تنها شیرابه زباله هایی که روزانه در جنگلهای دو هزارِ
مازندران تخلیه میشه میزان دو میلیارد و چهار صد میلیون لیتر آب رو آلوده میکنه!!
در استان کرمان دارن سدی میسازن که پونصد متر بالاترش زباله دونی شهر رابره. روزانه پونزده تن
زباله شهر رابر اونجا تخلیه میشه. شیرابه های این زباله ها روزانه ۱۸۰ میلیون لیتر اب این سد که
هنوز ساختش تموم نشده رو الوده میکنه. کسایی که دارن این سد رو میسازن میگن از وجود زباله دونی
در پونصد متریش خبر ندارن!!
تا این گزارش رو نبینین باورتون نمیشه که اینا مارو چقد ناچیز و زبون حساب میکنن که به خودشون اجازه
میدن مارو اینجوری تو زباله مدفون کنند.
اینا بودن که میگفتن : النظافت و من الایمان
ایمان شون رو که دیدیم٬ اینم از نظافتشون !
https://youtu.be/zNt8mhDGWxY
واقعا گلی بجمالت ملیجک خوب گفتی زباله مقدس است. یاد سال 58 چند ماه بعد از انقلاب افتادم. یک شرکت پیمانکاری نصاب که در آن سال جوّگیر و انقلابی شده بود کلی مطالعه و نقشه و خط تولید و هزینه کرده بود که کارخانه های کمپوست سازی را که برای تفکیک زباله و تهیه کود کمپوست است بسازد و نصب کند. بعد از آنکه بهر جور و زحمتی یکی را ساخت و نصب کرد، دوستم که در آن شرکت کار میکرد تعریف میکرد که او را به استانها و شهرهای شمالی فرستادند تا نزد استاندار و فرماندار و بخشدار و … هر که وقت ملاقات دهد و بپذیرد رفته و از محسنات چنین مجتمع صنعتی داد سخن دهد و بالاخره پروژه ی نصبی برای شرکت ترتیب دهد. این دوست که بیش از 40 سال عمر داشت و مهندس بود تعریف میکرد که در این به حضور رسیدن ها خدمت جوانان مکتبی استاندار و فرماندار و…. برخورد با او برخورد با یک ضد انقلاب غیر مکتبی پرت و پلا گو که حرفهای بی ربط در چنین اوضاع و احوالی میزند بوده است و نگاه عاقل اندر سفیه به او میکردند. او میگفت دریغ از نصب دومی، زباله ها میبایستی همانطور میماندند. لابد مقدسند.
(حضرت آیت الله نوری زاد بنده حقیر را عفو فرمایید که سئوالات برای حضرتعالی که اَسفار مختلف را طی نموده اید سهل ولی برای حقیر سخت است )حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . طی گذشتِ عمر حکومت ها ، سردمداران و حاکمان ، جهت مرمتِ فاصله بین خود و مردم گاهی به ” رفورم ” نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورشان دست می زنند و در مبحث پیشنهادی آقای سید محمد خاتمی در باره آشتی ملی در کشور که ظاهراً می بایست ” رفورمی ” صورت گیرد ولی رهبری نظام ” مطلع ” از لخت شدن بسیجی و اینکه بخاطر لخت شدن این بسیجی ، ایشان زیر بار آشتی ملی نمی رود و شما هم از لخت شدن تعدادی از ” بانوانِ مسلمان ” در بازداشتگاهها سخن رانده اید که رهبری از آن ” بی اطلاع ” ! حضرت آیت الله نوری زاد بر فرض صحتِ لخت شدن یک بسیجی ، آیا آشتی ملی زیر پا گذاشتن ” اصول دین ” نزد رهبری بوده که ایشان سر سختانه با ” رفورم ” پیشنهادی آقای خاتمی مخالفت کرده اند ؟ الحقر ___ مبشّر
———
درود دوست گرامی
آقای خامنه ای اگر آشتی کند، کپسول پرخاش هایش را بر سر چه کسی و کسانی خالی کند؟
.
اعدام جنایت است،ولی اعدام بدلیل ترجمهٔ کتاب ،دیگر چیزی فراتر از جنایت است ،این بود آن نظامی که خمینی وعده داده بود؛«کمونیستها هم در ابراز عقیده وتبلیغ آزادند»؟؟؟از حق حیات مرجان داوری،دفاع کنیمhttps://www.youtube.com/watch?v=nyP8g_R2P9Y
در شهر هرت
قربانی و تجاوزگر ، در یک رده قرار ندارند ، چنان که هرقربانی تجاوزگر نیست و هر تجاوزگر نیز قربانی نیست ، مسله ای که مطرح است قدرت توده ها(همه گانی) است و ذوب شدن در این همه بودن است ، به اصطلاح فارسی ؛ خواهی نشوی رسوا /همرنگ جماعت شو.این همرنگی در سطح توده مردم عمومیت دارد ، اما ،آنجا که کمی اندیشه و سوال پیشتاز می شود از قدرت این همرنگی
کاسته می شود ، فرد و اندیشه اش در مقابل همه قرار می گیرد و از آنجا که قدرت در همه است اگرفرد سطحی بیاندیشد، ذوب جمع شده و جزوی از آن می شود و اگر فکر و اندیشه اش عمیقتر و ریشه ای تر باشد در مقابل همه می ایستد.
محاکمه نازیان در اورشلیم ، ثابت کرد که به جز تعدادی جانی ، بقیه و اکثریت و بخصوص آیشمن افرادی کاملا عادی بودند که انجام وظیفه می کرده اند، سوال می شود از زندانبانی که آیا شاهد کشتار بوده ، آیا افراد زنده ای را به خاک سپرده؟ می گوید : بله و می پرسند شما چه کرده اید؟ می گوید : اول برایم چندش آور وتهوع انگیز بود ، اما،بعد از مدتی عادی شد و در ثانی ،من تنها نبودم و شخصا ،کسی را نکشتم .
ابتذال شرّ دقیقا در عادی بودن همین افراد است، آنها حتما نباید بیماری روانی و یا مورد ظلم و تجاوز شده باشند، این افراد بسیار عادی اند بدین جهت که قدرت فکر را از دست داده اند .
این افراد کاملا عادی ، کاملا عادی برای حفظ منافع قدرت همگانی ، کاملا عادی همانگونه که به رسم عاداتشان به مسجد رفته وکاملا عادی نماز و روضه می گیرند، وبرای حفظ این عادات حاضر به قتل و تجاوز و ترور نیز هستند .ابتذال شرّ در کاملاعادی بودن افراد است و بدین خاطر ادیان در حاکمیت خطرناک می شوند . زیرا که ترغیب در عادات ، همان سرکوب انسانیت واندیشه و
ابزارسازی است.
انقلابات که با شورش توه دها بر رسم عادات موجود اند، بیداری کوتاه مدت افراد کاملا عادی و معمولی اند و بدین خاطر چون تلنگری به فرد خفته می باشند، اما ،این بیداری زمانی به نفع مردم و نه بازیچه شدن مردم تمام می شود که اندیشه ها را عمیقا دستخوش دگرگونی قرار داده باشدوگرنه چون طرفداران خمینی ،بهار عربی و یا اردغان مردم دوباره به خواب عادات خود فرو رفته وچون مهره ای برای سرکوب غیر خودی و دگراندیشان که غیر از “همگانِ عادی اند” بصورت جلاد و قاضی وشکنجه گرعمل می کنند برای پاسداری عادات همگانی یعنی فکر نکردن آزاد.
انتشار بخشی از یادداشتهای شخصی و انتقادی مرتضی مطهری در یکی از جدیدترین مجموعه آثار وی، توسط فرزندش علی مطهری، اعتراض شدید حوزه های علمیه را به همراه داشت.
قسمتهایی از یادداشتهای انتقادی مرتضی مطهری نسبت به هم مسلکان خود:
انتقاد به اینکه روحانیت شیعه به تقلید سلاطین و فراعنه برای خود « دربار » راه اندازی کرده :
« از وقتی که برای روحانیت دربار درست شده… دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طُلاب بیدار میکند… همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.»
انتقاد به تنبلی و بیکاری روحانیت:
وی آنها را « پیشنمازهای بیکار و تنبل» میخواند که « عاطل و مانع و سد پیشرفتهای دینی هستند »
انتقاد از آن دسته از روحانیونی را که به دین و روحانیت چسبیده و منتقدان خود را به ضدیت به دین و روحانیت متهم میکنند:
« وای به حال اجتماعی که واعظ و هادیهای حقیقی ضعیف بشوند ولی انگلهایی از آخوندهای بیکاره، بیسواد و چاق دارای بهترین زندگیها بشوند »
انتقاد از رابطه مردم و روحانیت:
« تا وقتی رابطه مسلمان با ملاها، رابطه دست بوسی و پابوسی و پول تحویل دادن و دست به سینه ایستادن باشد، کار مسلمانی درست نمیشود »« روحانی امروز ما حال همان والی را دارند، فقط بلدند که گلوی ضعفایی از رعایا و یا هم صنفان خود را بگیرند و بفشرند »
انتقاد از تفاخر به گذشته و احساسات مذهبی در ماههای محرم و رمضان :
مطهری در این یادداشتها ماه « محرم و رمضان و مسافرتهای کربلا و مکه و مشهد و پولهای وجوهات و اوقاف » را به رودی تشبیه کرده که به دریا میریزد٬ اما « یک وجب زمین را مشروب » نمیکند.
انتقاد از نحوه تربیت روحانیت شیعه:
« اصول تربیت روحانی بر شخصسازی و طبقهسازی و استخدام احساسات مذهبی و عمل اسلامی مردم به نفع اشخاص و افراد و طبقه معینه است، نه بر تعظیم و توقیر و تحکیم اصول و مبانی »
انتقاد از تبدیل روحانیت به یک طبقه اجتماعی:
« روحانیت از لحاظ طبقاتی، بیرنگی است و بی طبقگی، یعنی طبقهای است برای ایجاد رابطه حسنه بین طبقات و برای از بین بردن مفاسد سایر طبقات، ولی در میان ما به صورت یک طبقه در آمده است…جانشین طبقۀ مُترَّف(پولدار و راحت طلب) و ظالم و شریک، و سهیم و همکار و همگام با آنها، طبقهای به نام عمامه به سر و یا عرقچین به سر »
انتقاد از رواج القاب برای روحانیون:
« در جامعۀ ما رواج القاب مُطنطن(قُلنبه سُلنبه) دولتی و روحانی، نشانهای از شیوع ظاهرپرستی و روح تملق در میان ماست. پیشرفت سریعی که در یک قرن اخیر ما کردهایم این است که بر القاب روحانی افزودهایم. یعنی سیر القاب در این دو سه قرن مساوی است با ده برابر ده قرن اول اسلامی. پس چه کسی میگوید که ما پیشرفت نکردهایم؟ »
وی همچنین به وجود چند خصلت منفی در میان روحانیت شیعه اشاره کرده و نوشته که روحانیت شیعه « اصول چاکری » را خوب آموخته و « کمتر روح حریت و آزادی و آزادمنشی » دارد.
این روحانی در جای دیگری از فرهنگ اسراف و تبذیر یاد کرده و نوشته است: « امروز بودجه روحانیت نیز با اسراف و تبذیر خرج میشود… در بودجه روحانیت اسراف و تبذیر میکنند »
– قابل توجه دوستان:
این یادداشتها مربوط به سالهای 1338 تا 1340 یعنی حدود 60 سال پیش است! که روحانیت هنوز حاکم نبوده و بر منابع ثروت بی پایان ایران چنبره نزده بود؛ تصورش را بکنید جماعت آخوند نیم قرن پیش اینگونه بوده اند، پس امروز نباید از آنها انتظار داشته باشیم. مطهری در جایی اینچنین نوشته که:
«… یعنی سیر القاب در این دو سه قرن مساوی است با ده برابر ده قرن اول اسلامی. پس چه کسی میگوید که ما پیشرفت نکردهایم؟ »
و من میگویم که سیر فساد، دزدیها و جنایات آخوندها در این سی چهل سال پس از انقلاب مساوی است با صد برابر دو سه قرن اخیر. پس چه کسی میگوید که آخوند پیشرفت نکرده؟ میگی نه از روح مطهری بپرس!!
در تعاریفی که از فساد ارائه شده دو جنبه روشن مورد تاکید میباشد:
1- فساد به معنای سو استفاده از قدرت سیاسی و اقتصاد ملی و ثروت عمومی در جهت منافع کاملا شخصی و نه منافع ملی،
2- فساد به معنای تحریف کلام و یا یک عقیده با هدف تامین موارد بند 1 و باوراندن مردم که آنچه بر سرشان می آید بهترین امکان است و اینکه آنها در قبال صبر خود در جهان بعدی حتما پاداش خوبی دریافت خواهند کرد.
جمهوری اسلامی نظامی است که هر دو تعریف فوق در مورد آن صادق است. تخصیص قدرت سیاسی به باندی از روحانیون و نظامیان و سیاسیون و غارت بیت المال با کمال وقاحت و بعد استفاده از قرآن، حدیث، فقه و همه ابزار احساسی برای قانع کردن مردم به اینکه آنچیزی که بر سرشان می آید کاملا درست است و آنها باید خوشحال باشند که شیعه اهل بیت هستند و شفاعت حق مسلم آنها است و دنیای جاویدی که کسی آنرا ندیده بسیار بهتر است از این دنیای حاضری که به امر خدا به آن آمده اند.
تمام ادعیه و روضه و مداحی هم با یک هدف است که آنها به هر حال مستحق آتش جهنم هستند و باید از این خطر دور شوند.
امید به دنیای بعدی و رحمت آن عملا مردم را از این دنیائی که بطور قطع و یقین در آن زندگی میکنند و مواهبی که برای همه آنها در آن نهاده شده غافل کرده بطوریکه مادری فرزند نوزاد خود را غسل شهادت میدهد و میبرد خدمت رهبر که او هم یک چفیه به او بدهد و ببوسد تا لایق شهادت شود. کاری که رهبر نه با فرزندان خود و نه با نوه های خود عمرا حاضر باشد انجام دهد.
در قرآن ابراهیم در گفتگوئی از خدا می خواهد که امنیت و رزق و برکت را به کسانی بدهد که به او وروز آخرت ایمان دارند.پاسخ درجای خدا به ابراهیم بسیار آموزنده است که این نعمتها حتی به کافرین هم بدون هیچ تبعیضی تعلق دارد ولی مومنین با عشق الهی مانوس میشوند.
لذا در تعالیم معنوی، هیچ کافر و یا بی ایمانی را نمی توان از نعمتهای عمومی و امکانات اجتماعی محروم کرد و آنچه در این جهان است مال همه است بی تبعیض. اما رسم علمای دین چیز دیگری است. آنان می توانند برای همین افراد ،آنهم با تعاریف خود دنیا را جهنم کنند و زندگی آنها را نابود و با کمال تاسف بدست کسانی که همین قرآن را می خوانند.
در قرآن ذکر شده که روحانیون مسیحی و یهودی به مردم باوراندند که حرف آنها حرف خدا است و آنها را قومی ملعون معرفی کرده و پیامبر اسلام هم هشدار داده بود که همین سرنوشت در انتظار پیروان او هم هست. یعنی آموزه اسلام،
فساد سیاسی و اقتصادی و عقیدتی امروز در ایران بطور کامل و با هر تحلیل دینی و غیر دینی، مصداق کفر، انحراف و شرک است و کسانی که به صرف هم صنفی با روحانیون فاسد حاکم و عمال آنها بر طبل حمایت آنها میکوبند بهتر است کمی هم به عقل و خرد رجوع کنند تا در اینده شرمنده اولاد خود نشوند..
با سلام و درود فراوان بر نوریزاد گرامی غمخوار ستمدیگان و صدای خاموشان وطن پژمان و خواهر پژمردهاش و شلر لاله وازگون، و به امید وازگونی اسباب ارباب و عمله بیدادگری میراث داران خسروان دینسالار و پاسداران ظلم
قصهٔ یک شهر و دو مردم:
با موافقت آیت الله خامنهای قوه قضاییه از سود حسابها برخوردار میشود:
زیتون– ابوالفضل ابوترابی، عضو کمیسیون حقوقی مجلس، دلیل وجود حسابهای شخصی رییس قوه قضاییه را «سود قابل توجه» این حسابها دانست.
به گفته او از ۲۰ سال قبل، زمانی که محمد یزدی ریاست قوه قضائیه را بر عهده داشت، حسابهایی در قوه قضائیه وجود داشت که برای امور مربوط به تودیع بانکی در قوه قضائیه به کار گرفته میشد. مشکلی که در آن زمان وجود داشت این بود که علی رغم اینکه در این حسابها پول بسیار زیادی در گردش بود، اما بانکها قانونا سودی بابت این حسابها به قوه قضائیه نمیدادند.
ابوترابی تأیید کرد که با موافقت آیت الله علی خامنهای قوه قضاییه از سود این حسابها برخوردار میشود.
ابوترابی در ادامه تاکید کرد که در واقع سود تعلق گرفته به حساب قوه قضائیه جزء اموال بلاصاحب محسوب میگردید که با «اذن ولی فقیه»، پرداخت آن به قوه قضائیه ممکن گردید، هرچند که به جهت اطمینان بیشتر و رعایت سلسله مراتب قانونی، موضوع به «تصویب شورای پول و اعتبار» نیز میرسد.
عضو کمیسیون حقوقی مجلس افزود: اما مشکل قانونی که در راستای اجرای این مصوبه وجود داشت، و آن این بود که، بانکها نمیتوانستند به حسابهایی که به نام قوه قضائیه است سود بدهند لذا پیشنهاد شد حسابها به نام اشخاص حقیقی افتتاح گردد تا این مشکل نیز بر طرف شود. لذا از همان زمان این حسابها به نام اشخاص حقیقی است تا اینکه از زمان شاهرودی تصمیم بر آن شد که حسابها به نام رییس قوه شود. لذا این موضوع جدیدی نیست و سابقه آن به ۲۰ سال پیش باز میگردد.
—————-
http://www.kaleme.com/1395/12/28/klm-259031/
خودش را «گلبانو» معرفی میکند. بر سر گذری در محله حسینآباد تهران با فاصله از دیگر کارگران مرد، ایستاده است.
چادر رنگ و رو رفته بر سر دارد و منتظر است. میگوید: « منتظرم تا کسی کارگر خانه بخواهد. نظافت میکنم. در و دیوار تمیز میشویم. از همین کارها دیگر…»
ـ «مردم از کجا بدانند تو کارگری؟ اول به نظر میرسید منتظر تاکسی باشی»
میگوید: «همانطور که خودت فهمیدی. چند روز که رد شوند و مرا اینجا ببینند می فهمند منتظر کارم. این روزها همه دنبال کارگر خانه میگردند. پیدا که نکنند دنبال امثال من میآیند.»
ـ «در این چند روز هر روز رفتی سر کار؟»
میگوید: « هر روز که نه. ولی چند نفری ازم پرسیدند که کارگر هستم یا نه؟ اینجا محله اعیانی است و معمولا خانهها کارگر میخواهند. بسیاری از مردم سر کار میروند برای همین روزهای آخر سال مجبور به خانه تکانی هستند.»
میپرسم: «چطور جرات میکنی به خانهای بروی که نمیشناسی؟ به چه اعتباری؟»
خلاصه جواب میدهد: «وقتی سه تا بچه گرسنه داشته باشی و شوهری علیل که نمیتواند کار کند این حرفها برایت مسخره میشود. شب عیدی هیچی ندارم.»
شوهرش سرایدار یک آپارتمان مسکونی بوده اما بر اثر تصادف از ناحیه کمر و لگن دچار شکستگی شدید شده، علاوه بر اینکه بیش از سه هفته هم در کما بوده. بعد از آن دیگر نمیتواند کارهای سنگین انجام دهد. از خانه و کار جوابشان کردند. الان در یک اتاق استیجاری در باقرآباد تهران زندگی میکنند. دختر ۱۳ ساله که اولین بچه است هم درس میخواند و هم از پدرش مراقبت میکند. مجبور شدهاند بچه دومشان را به شهرستان نزد اقوام بفرستند تا کمی از خرجشان کاسته شود و سومی هم کلاس اول میخواند
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود ********* تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
دگرگیسی مانی و مزدک به شاپور و ارداویراف کرتیر?????!!!!!!!!!
سلام جناب نوری زاد عزیز لطفا این مطلب بنده را منتشر کنید
دوستان و همراهان کانال آقای نوری زاد متاسفانه گاها ناخواسته یا روی کنجکاوی وارد کانال های تلگرامی میشم که میبینم نفراتش بعضا به میلیون میرسد ولی یکی مثل نوری زاد که از جانش مایه گذاشته و یک تریبون برایمان درست کرده که حداقل از نظر روانی با گفتن حرفهایمان تخلیه میشم اعضاء کمتراز ادعای شعور سیاسی ماست اگر چنین باشد باید برویم به باورهایمان دخیل ببندیم تا شاید این جمعه بیاید شاید دوستان لطفاً قدری در مورد خواسته هایمان بخاطر بچه های معصوم مان جدی تر عمل کنیم وقت تنگ است به تایید دانشمندان بی طرف دنیا ایران طی 10سال آینده دچار بی آبی و از دست دادن محیط زیست میشود باید کاری کرد *به مبادا منشین، چون خدا هم حتی، در توانش نیست تا چرخ زمان را بکشاند به عقب، و بقولی کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من لطفاً اطلاع رسانی کنید تا تعداد اعضاء بیشتر شود زیرا با افزونتر شدن اعضاء کانال رجال سیاسی به خواست هایمان بیشتر اهتمام میورزند البته شاید ولی کمترین منفعتش باعث قوت قلب خود اعضاء خواهد گشت لطفا به پیرامون خویش دقیقتر شویم بس است پرسه زدن در کانال های صدتا یه غاز. فروش تلفن هیتلر برای ما نان و آب نمیشود که چهارصد خرده ای هزار عضو دارد مارا چه شده دوستان اگر بتوانیم از اقلیت به اکثریت برسیم میتوانیم در سرنوشت خویش تغییر ایجاد کنیم کانال های به اصطلاح مدعی آلترناتیو را دیدم که عضویت میلیونی دارند چرا بخاطر اینکه میگویند میکشیم میآییم ووو این حرفها شاید ظاهرا تسلی آلام مان باشد ولی نتیجه اش جز شکست ماحصل دیگری ندارد برای بنده و شما اعضاء محترم کانال چه فرقی دارد مسول مملکت ما آقای خامنهای باشد یا رضا پهلوی ما بدنبال احقاق حقوق خویش هستیم میخواهیم جامعه ایی داشته باشیم که حاکمان واقعی مردم باشند جامعهای که برای همگان مساوات و برابری داشته باشد (چندروز قبل پسربنده که جوان زیبا با قد 192 با تحصیلات عالیه دانشگاه ملی دارای چندین کمربند رزمی و با ادب سوار پراید درب داغون به پورشه چند میلیاردی در حاشیه جنگل که چند تا جوانک که پاپ شیشه دستشان بوده و توی گل گیر کرده بودند کمک میکنه و جلو ماشین بلند میکنه از گل در میاره میگه بابا اومدن دورم چرخیدن علنا غبطه میخوردن ماشاءالله خداوند چقدر ترا زیبا و خوشتیپ آفریده این پورشه حقش بود زیر پای شما باشه گفتم پورشه نه ولی دوست داشتم یه بنز داشتم برگشت گفت نه بابا چنین آرزویی نکن مگر بزنی تو ساخت و پاخت با دولتی ها روکرد به دوستش این پورشه را بابای دوستم که پیمانکار خاتم الانبیا هست براش خریده البته بنز و بی ام و هم دارن) بله من دوست دارم پسرم دخترم پسرت دخترت جای غصه خوردن زندگی که شایسته هست داشته باشند (پسر کوچیکم هرکاری کردم دانشگاه نرفت میگه مگر داداش بزرگم با رتبه عالی فوق لیسانس نگرفت ول میچرخه پول تو جیبیش را از مامان میگیره چرا بخونم) دوستان هموطنان وقتش رسیده خیلی زود به اتحاد برسیم و احقاق حقوق از دست رفته را مطالبه کنیم و این مهم زمانی به تحقق خواهد رسید که به اکثریت برسیم تا باورمان کنند وگرنه میگن تمام مخالفان همین چندده هزار نفر هستند لطفا کانال را به همگان معرفی کنید
سلام دوستان
گامی پسندیده برای #لغو_گام_به_گام_اعدام در مجلس شورای اسلامی
نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران با طرح الحاق یک ماده به #قانون_مبارزه_با_مواد_مخدر در کاهش #مجازات_اعدام_قاچاقچیان مواد مخدر موافقت کردند. باتوجه به اینکه بیشتر آمار اعدام در ایران به مواد مخدر اختصاص دارد، درصورت تصویب نهایی این #الحاقیه، #صدرنشینی_ایران از آمار اعدام در جهان، ازبین خواهد رفت. این رخداد اگرچه، هنوز به تصویب نهایی نرسید و هنوز قانون و اجرایی نشده است؛ اما نشان ازاین دارد که بخشی از #مسئولان_نظام و #نمایندگان_مجلس به این یافته، رسیدهاند که #مجازات_اعدام، در برخورد با #بزهکاران ویژه، دیگر ارزش و کارایی #بازدارندگی یا درمان جرم ندارد و نیاز است تا مجازات دیگری جایگزین آن شود.
⭕️امروزه در بسیاری از کشورها، مجاز